۳۰ جمادي‌ الاول‌ ۱۴۲۰ قمری – معناي‌ ابتر در سورة‌ كوثر

 معناي‌ ابتر در سورة‌ كوثر 30 جمادي‌ الاول‌ 1420

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر فصل‌ لربك‌ و النحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 اگر در زندگيتون‌، در راه‌ و روشتون‌، در كمالات‌ روحيتون‌، در علومي‌ كه‌ تعليم‌ مي‌گيريد بركت‌ نبود. يعني‌ بركتي‌ كه‌ بايد باشد نداشت‌. ديديد كه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد به‌ ضررتون‌ تموم‌ ميشه‌. قطع‌ شده‌ است‌، محدوده‌، كارهايتون‌ درست‌ انجام‌ نميشه‌، موفقيتهاي‌ معنوي‌ نداريد، اسمتون‌ را گذاشتيد كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسيد ولي‌ موفق‌ نيستيد. به‌ خيال‌ خودتون‌ در حال‌ يقظه‌ هستيد و حال‌ اينكه‌ خوابيد. توبه‌ كرده‌ايد و حال‌ اينكه‌ هيچ‌ حركتي‌ به‌ سوي‌ خدا نمي‌كنيد. در تمام‌ مشكلات‌ ضعف‌ از خودتون‌ نشون‌ مي‌ديد. انحرافات‌ زيادي‌ در زندگيتون‌، در عقائدتون‌، در مسائل‌ مختلف‌ داريد. به‌ همه‌ چيز محبت‌ داريد جز به‌ خدا. نفس‌ اماره‌اتون‌ ولتون‌ نميكنه‌، برتون‌ مسلطه‌. شيطان‌ نميگذاره‌ بندگي‌ خدا را بكنيد. اگر يك‌ همچين‌ وضعي‌ داريد، اين‌ يك‌ مسئله‌ اينجا ممكنه‌ وارد كارتون‌ شده‌ باشه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ در مقابل‌ پيغمبر قرار گرفته‌ايد. پيغمبر اكرم‌ را اسوة‌ خودتون‌ قرار نداديد. حركت‌ آن‌ حضرت‌ را، اعمال‌ آن‌ حضرت‌ را، افكار آن‌ حضرت‌ را براي‌ خودتون‌ اسوه‌ و الگو قرار نداديد و بوي‌ دشمني‌ هم‌ گاهي‌ ممكنه‌ پيدا بكنه‌. آخه‌ دشمني‌ همين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ صورت‌ يك‌ كسي‌ بايسته‌ و بهش‌ بدوبيراه‌ بگه‌. اين‌ يك‌ غضبي‌ است‌، ممكنه‌ شيطان‌ بر انسان‌ عارض‌ كرده‌ باشه‌ و بعد هم‌ دفع‌ بشه‌. دشمني‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ نخواسته‌ باشه‌ اهداف‌ پيغمبر عملي‌ بشه‌. اگر بنا باشه‌ زن‌ و فرزندش‌ را با يكي‌ از زنهاي‌ خوب‌ يا زنهاي‌ بد مقايسه‌ بكنند، بيشتر شبيه‌ به‌ زنهاي‌ بده‌. زنش‌ اينطوريه‌. شما بيائيد مقايسه‌ بكنيم‌ ببينيم‌ زنهاي‌ ما آيا شبيه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا هستند يا شبيه‌ به‌ عايشه‌؟ به‌ كدوم‌ يكي‌ بيشتر شباهت‌ دارند؟ دشمني‌ اين‌ نيست‌ كه‌، شايد هيچوقت‌، اين‌ را بدونيد عمر يا ابوبكر توي‌ روي‌ پيغمبر واي‌ نايستادند بلكه‌ هميشه‌ اظهار محبت‌ هم‌ مي‌كردند. بني‌ اميه‌ كه‌ دشمنان‌ سرسخت‌ پيغمبر اكرم‌ بودند، در اين‌ اواخر مثل‌ ابوسفيان‌ و اينها ديگه‌ همه‌اشون‌ تسليم‌ بودند و اظهار محبت‌ هم‌ مي‌كردند. اما جزء شان‌ پيغمبرند، جزء دشمنان‌ پيغمبرند. و اين‌ را هم‌ بدانيد در اين‌ دنيا كسي‌ كه‌ با پيغمبر دشمني‌ بكنه‌، ابتره‌. ابتر يعني‌ چه‌؟ هماني‌ كه‌ گفتم‌. موفق‌ نيست‌، موفقيت‌ نداره‌، پيشرفت‌ نداره‌، زندگيش‌ مرتب‌ نيست‌. دنيا حالا بالاخره‌ مي‌گذره‌، زياد مهم‌ نيست‌. آخرتش‌ خرابه‌. باهاش‌ رفتار بد مي‌كنند. آقايون‌ فكر نكنيد كه‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هستيد و بالاخره‌ بهشتي‌ هستيد. منهم‌ ميگم‌ شيعه‌ بهشتيه‌. اما شما اين‌ را بدونيد من‌ مكرر گفته‌ام‌ كه‌ تا انسان‌ صددرصد اعمالش‌، عقائدش‌، رفتارش‌ با پيغمبر اكرم‌ كه‌ اسوه‌ است‌، صددرصد تطبيق‌ نكنه‌ توي‌ بهشت‌ راهش‌ نمي‌دهند. پيغمبر داراي‌ خلق‌ عظيم‌ بود. پيغمبر اكرم‌ سخي‌ بود. پيغمبر اكرم‌ در تمام‌ كارها جدي‌ بود. وظائفش‌ را آنقدر انجام‌ ميداد با دقت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را در بندگي‌ يك‌ خورده‌اي‌ ترمز ميكرد. بهش‌ ميگفت‌ طه‌ ما انزل‌ القرآن‌ لتشقي‌. پيغمبر اكرم‌ را آنقدر با مردم‌ مهربان‌ بود كه‌ آية‌ درباره‌اش‌ نازل‌ شده‌ كه‌ فبما رحمة‌ من‌ الله‌ منك‌ لهم‌. فض‌ غليظ‌ القلب‌ نبود. بداخلاق‌ تندخو نبود. اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر البته‌ آنها در رأس‌ جريان‌ هستند. حكومت‌ بني‌ اميه‌ قطع‌ شد، ابتر بود. خودشون‌ ابتر بودند. ابتر يعني‌ مقطوع‌. يعني‌ دنباله‌ نداشته‌، دنباله‌ندار. يعني‌ كسي‌ كه‌ دوام‌ نداره‌. مقايسه‌ كنيد الان‌ يك‌ جريانش‌ را فقط‌. و آن‌ يك‌ جريان‌ اينه‌ كه‌ يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ در يكي‌ از كتابها مي‌نويسه‌، ظاهرا در صواعق‌ مهرقه‌ باشه‌، ابن‌ حجر مي‌نويسه‌. اينجوري‌ توي‌ ذهنم‌ هست‌. شايد هم‌ جاي‌ ديگه‌ باشه‌. بالاخره‌ اين‌ كلام‌ هست‌ كه‌ در روزي‌ كه‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌، روز عاشورا، شهيد شدند؛ از فرزندان‌ امام‌ حسين‌ فقط‌ يك‌ عليل‌ بيمار بصورت‌ ظاهر، وجود داشت‌. و در همان‌ وقت‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌، تنها گهواره‌هاي‌ طلا و نقرة‌ بني‌ اميه‌ ده‌ هزار تا بود. و اين‌ شخص‌ در قرن‌ پنجم‌ ظاهرا، پانصد سال‌ بعد از پيغمبر اكرم‌، ميگه‌ در زمان‌ ما تمام‌ ممالك‌ اسلامي‌ را سادات‌ گرفتند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا گرفته‌اند و حال‌ اينكه‌ يك‌ نفر از بني‌ اميه‌ پيدا نميشه‌ كه‌ تعبير او اينه‌ كه‌ مثلا زير ديگي‌ را فوت‌ كنه‌. يك‌ همچين‌ تعبيري‌. اين‌ معناي‌ ابتر است‌ و آن‌ معناي‌ كوثره‌. اين‌ معناي‌ ظاهري‌، مُلكيش‌، معناي‌ دنياييش‌. شما اين‌ بحث‌ را، اين‌ مسئله‌ را مقايسه‌ بكنيد در تمام‌ كارهايتون‌. پيغمبر اكرم‌ در تمام‌ كارهايش‌ جدي‌ بود. در عين‌ حال‌ بهش‌ مي‌فرمودند فرمود خداي‌ تعالي‌ فاستقم‌ كما امرت‌. استقامت‌ كن‌. كاري‌ را كه‌ شروع‌ كردي‌ به‌ پايان‌ برسون‌. شل‌ و سفت‌ نكن‌. يك‌ روزي‌ عشقت‌ كشيده‌ يك‌ آدم‌ جدي‌ هستي‌ در مسائل‌ معنوي‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. يك‌ روز هم‌ يك‌ آدم‌ بيحالي‌ كه‌ اصلا يادت‌ رفته‌ از همه‌ چيز. يك‌ آدمي‌ هستي‌ كه‌ مثلا تكيه‌ات‌ به‌ فلاني‌ و فلاني‌ است‌ كه‌ آنها بيايند هر هفته‌ براي‌ ما صحبت‌ بكنند، همانش‌ هم‌ نمي‌آئيد گوش‌ بديد، هر هفته‌ بيايند براي‌ ما صحبت‌ كنند تا ما شارژ بشيم‌. يك‌ باطري‌ باش‌ كه‌ خودكار شارژ بشه‌. هميشه‌ تكيه‌امون‌ بايد به‌ يك‌ نفري‌ باشه‌. خوب‌ بگذار همه‌ به‌ تو تكيه‌ بكنند. چرا تو تكيه‌ به‌ ديگري‌ بكني‌؟ چرا يك‌ اقدام‌ نمي‌كني‌، چرا يك‌ همتي‌ نمي‌كني‌؟ من‌ توي‌ رفقا، آنروز متأسفانه‌ عرض‌ كردم‌، من‌ مي‌خواستم‌ جلسات‌ خيلي‌ خصوصي‌ باشه‌ در يك‌ سطح‌ اكثرا باشند تا من‌ از راه‌ دور مي‌آيم‌ اينجا، شما از راه‌ دور مي‌آييد اينجا، زحمتتون‌ هدر نره‌. خوب‌ نميشه‌ همة‌ حرفها را در اين‌ مجلس‌ كه‌ افراد مختلف‌ هستند زد. ولي‌ من‌ دوست‌ داشتم‌ كه‌ شماها زود به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از حكمت‌ برسيد كه‌ از باطنتون‌ درس‌ بگيريد. در خلوت‌ بنشينيد با خدا مناجات‌ كنيد، از الهامات‌ الهي‌ استفاده‌ بكنيد. متأسفانه‌ اينطور كه‌ نيست‌ بمانه‌، من‌ از بعضي‌ از دوستان‌ گاهي‌ تلفني‌، گاهي‌ تماس‌ ظاهري‌ كه‌ مي‌پرسم‌ مي‌بينم‌ ابتر به‌ تمام‌ معني‌ هستند. يعني‌ اصلا هيچ‌. همة‌ زحمات‌ هدر داده‌ شده‌. نكنه‌ كه‌ شما روز قيامت‌ خداي‌ نكرده‌ بهتون‌ پروردگار متعال‌ خطاب‌ كنه‌ كه‌ ما تو را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كرديم‌ و راه‌ را بهتون‌ نشان‌ داديم‌ و شما كوتاهي‌ كرديد. تا پاك‌ نشيد، تا صددرصد الگوي‌ پيغمبر اكرم‌ و پيغمبر اكرم‌ الگوي‌ شما نباشه‌، نمي‌تونيد در بهشت‌ وارد بشيد. شما بگيد كه‌ ما شيعه‌ايم‌ وارد ميشيم‌. شما شيعه‌ايد وارد بشيد. سادات‌ هم‌ شايد وارد بشوند. اما پنجاه‌ هزار سال‌ روز قيامت‌ را چه‌ مي‌كنيد؟ چند ميليون‌ سال‌ شايد چند ميليارد سال‌ عالم‌ برزختون‌ را چيكار مي‌كنيد؟ اينجا راحت‌ مي‌تونيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد، منتهي‌ اهميت‌ نمي‌ديد. مرگ‌ هم‌ يك‌ دفعه‌ دامنگير انسان‌ ميشه‌. مي‌گذارندش‌ توي‌ سردخانه‌، توي‌ سردخانة‌ بيمارستان‌ را نميگم‌ها. توي‌ سردخانة‌ زمان‌. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ مي‌آورندش‌ بيرون‌. خوب‌ آقا، آقاي‌ تنبل‌ حالا چيكارت‌ كنيم‌؟ اينجا با شلاقهاي‌ قيامت‌، ميگيد شلاق‌ داره‌ قيامت‌؟ بعله‌. تشنگي‌ كه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ در صحراي‌ قيامت‌ پيدا نميشه‌. اين‌ يك‌ شلاق‌. گرما آنچنان‌ كه‌ اگر مرگ‌، خداي‌ تعالي‌ اگر مرگ‌ را برنميداشت‌ شما نمي‌تونستيد توي‌ قيامت‌ يك‌ لحظه‌ بمانيد. آب‌ بدن‌ خشك‌ ميشه‌، بهت‌ ميگويند كه‌ آقا بشين‌ اون‌ گوشه‌ تزكية‌ نفس‌ بكن‌. اينجا؟! خوب‌ بعله‌. اختيار دست‌ تو بود. توي‌ دنيا جدي‌ نبودي‌. توي‌ دنيا همة‌ زخارف‌ دنيا تو را گول‌ ميزد. همة‌ باصطلاح‌ چيزها تو را به‌ خودش‌ مي‌كشيد. خوب‌ اينجا بشين‌ اين‌ كار را بكن‌. نميشه‌ ما را همينجوري‌… نه‌. بهيچ‌ وجه‌! شفاعت‌ چي‌؟ شفاعت‌ براي‌ گناهانه‌. گناهانت‌ را هم‌ مي‌بخشيم‌، اعتقاداتت‌ را هم‌ قبول‌ داريم‌. اما اگر يك‌ سر سوزن‌ در تو صفت‌ رذيله‌ باشد راهت‌ نمي‌دهند. مكرر من‌ اين‌ را گفته‌ام‌. ما بيداريم‌؟ ما در خواب‌ غفلت‌ نيستيم‌؟ همين‌ امروز صبح‌ تا حالا چقدر به‌ فكر روحتون‌ بوديد؟ چقدر به‌ فكر بدنتون‌ بوديد؟ چقدر روي‌ روحتون‌ كار كرديد چقدر روي‌ بدنتون‌ كار كرديد؟ خيلي‌ ساده‌ است‌. اگر در بين‌ ماها يكي‌ دو سه‌ نفر پيدا بشوند كه‌ روحشون‌ بيشتر از بدنشون‌ كار كرده‌ باشند خيلي‌ ممنونيم‌. منكه‌ واقعا خيلي‌ خوشحالم‌. مثلا چطور؟ از صبح‌ كه‌ پاشديد صبحانه‌ خورديد؟ بعله‌. نماز هم‌ خونديد؟ بعله‌. چقدر از صبحانه‌ لذت‌ برديد چقدر از نمازت‌ لذت‌ بردي‌؟ صبحانه‌ تو را سيرت‌ كرد، نمازت‌ چيكارت‌ كرد. چيكار كرد. قبل‌ از نماز چه‌ حالي‌ داشتي‌ بعد از نماز چه‌ حالي‌؟ قبل‌ از نماز اگر گفتي‌ كه‌ من‌ چون‌ خدا را ملاقات‌ نكرده‌ بودم‌ از سر شب‌ تا صبح‌، و در نماز رفتم‌ به‌ معراج‌ و خدا را ملاقات‌ كردم‌ و روحيه‌ گرفتم‌، نشاط‌ گرفتم‌، توكل‌ به‌ او پيدا كردم‌، تسليم‌ در مقابل‌ او شدم‌، حالا مي‌تونم‌ تا غروب‌ يك‌ آدم‌ حسابي‌ باشم‌؛ خوب‌ به‌ اندازة‌ صبحانه‌ات‌ نمازت‌ كار كرده‌. اينجوري‌ هستي‌؟ به‌ اندازة‌ صبحانه‌، صبحانه‌ كه‌ خوردي‌، يك‌ تخم‌ مرغ‌، و حالا يك‌ اشتهاي‌ خوبي‌ هم‌ داشتي‌، قدري‌ كره‌ و مربا و خوب‌ سير شدي‌. تا ظهر ديگه‌ بري‌ مشغول‌ كارت‌ بشي‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ ساعت‌ هشت‌ و نه‌ يك‌ چيزي‌ بهت‌ تعارف‌ كنند، ميگي‌ من‌ صبحانه‌ امروز خوب‌ خوردم‌، نه‌، اشباعم‌. خوب‌ نمازت‌ هم‌ خوب‌ خوندي‌؟ اشباعي‌؟ روحت‌ سرحاله‌؟ مشتري‌ ساعت‌ هشت‌ اول‌ وقت‌ اومده‌ بهت‌ يك‌ رشوه‌اي‌، يك‌ چيز حرامي‌ تعارف‌ ميكنه‌، حلالش‌ هم‌ نبايد از دست‌ مردم‌، بايد خودكار باطنت‌ آنقدر قوي‌ باشه‌ كه‌ از دست‌ خداي‌ تعالي‌ تو در امور معنويت‌ هم‌ چيز بگيري‌. ولي‌ همان‌ اول‌ صبح‌، روايت‌ داره‌ كه‌ مؤمن‌ در آخرالزمان‌ صبح‌ با ايمانه‌، شب‌ كه‌ مي‌آيد خونه‌ بي‌ ايمان‌. ايمانش‌ چي‌ شده‌؟ از دست‌ داده‌. با اين‌ صحبت‌ كرده‌، با اون‌ صحبت‌ كرده‌، خودش‌ را دچار بدبختي‌ كرده‌، ابتر شده‌. دشمن‌ پيغمبر شده‌ عملا. با پيغمبر اكرم‌ هيچ‌ نسبتي‌ نداره‌. پيغمبر اكرم‌ اينهمه‌ محبت‌ ميكرد ما هم‌ بايد محبت‌ بكنيم‌. پيغمبر اكرم‌ قبل‌ از بعثت‌ معروف‌ به‌ امين‌ بود. تو هم‌ بايد امانتدار باشي‌. پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ قبل‌ از اينكه‌ مبعوث‌ بشه‌ همة‌ مردم‌ بازار و كوچه‌ و اينها قبولش‌ داشتند، قبولش‌ داشتند. تو را هم‌ قبول‌ دارند؟ اميني‌؟ خلف‌ وعده‌ نميكرد. تو هم‌ نميكني‌؟ پيغمبر اكرم‌ اين‌ شما نگيد كه‌ پيغمبر بود، ما كجا و پيغمبر كجا. هرچه‌، همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ بود، هر چه‌ از پيغمبر به‌ ما رسيده‌ از كمالات‌، ما بايد مثل‌ او بشيم‌. يعني‌ ما هم‌ مي‌تونيم‌ كه‌ اين‌ را در خودمون‌ پياده‌ كنيم‌. آنهايي‌ را كه‌ ما نمي‌تونيم‌ در خودمون‌ پياده‌ بكنيم‌، آنها را نگفته‌اند و ما هم‌ نمي‌فهميم‌ و براي‌ ما هم‌ نيست‌. اين‌ را بدونيد. آن‌ خلق‌ عظيم‌ پيغمبر را بايد داشته‌ باشيم‌، به‌ همان‌ اندازه‌اي‌ كه‌ پيغمبر داشت‌. و الاّ شما الگو مي‌فهميد يعني‌ چي‌؟ و الاّ شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ پارچه‌اي‌ بهتون‌ دادند، يك‌ الگويي‌ هم‌ بهتون‌ دادند. گفتند مثل‌ اين‌ بدوز. شما بگيد آن‌ پيرهن‌ را نميدونم‌ در كجا دوختند من‌ نمي‌تونم‌ مثل‌ او بدوزم‌. نميتوني‌ پس‌ بيخوده‌ اين‌ الگو. يك‌ سانت‌، نيم‌ سانت‌ با او فرق‌ بكنه‌، تو بد دوختي‌. بايد عين‌ او بدوزي‌. متر بكني‌ ببيني‌ چقدر كمرشه‌، چقدر آستينشه‌، چقدر يقه‌اشه‌، چه‌ جوريه‌. همانجور بدوزي‌. خدا در قرآن‌ ميگه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. آقا اين‌ الگوي‌ خوبيه‌ پيغمبر. الگوي‌ شما بايد پيغمبر اكرم‌ باشه‌. نماز چه‌ جوري‌ مي‌خوند شما هم‌ آنجوري‌ بخونيد. آنچه‌ كه‌ در وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ بود از نظر روحيات‌، آن‌ را از شما كه‌ به‌ ما هم‌ نرسيده‌، اون‌ را از ما نخواستند. ولي‌ بايد آنچه‌ كه‌ رسيده‌ بايد طبق‌ اون‌ عمل‌ بكنيم‌. خلق‌ عظيم‌ پيغمبر به‌ ما نرسيده‌؟ شرح‌ صدر عظيم‌ پيغمبر، امروز با يكي‌ از رفقا صحبت‌ بود، واقعا عجيبه‌. عمر پهلويش‌ مي‌آيد اصلا نميگذاره‌ عمر بفهمه‌ كه‌ ايشان‌ از او بدش‌ مي‌آيد. ماها يك‌ خورده‌اي‌ يك‌ كسي‌ مطابق‌ ميلمون‌ حركت‌ نكنه‌ ازش‌ اصلا متنفر ميشيم‌، نمي‌خواهيم‌ ببينيمش‌. پيغمبر اكرم‌ قبل‌ از اينكه‌ عمر همة‌ اين‌ كارها را بكنه‌، عمر را مي‌شناخت‌. چون‌ و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. در وجود پيغمبر علم‌ ماكان‌ و ما يكون‌، يعني‌ آنچه‌ كه‌ بعدا مي‌خواهد بشه‌، حالا اينكار كه‌ اصلا معلوم‌ بود. پيغمبر مي‌دونست‌ كه‌ اين‌ آدم‌ براي‌ خلافتش‌ هر كاري‌ را ممكنه‌ بكنه‌. مي‌شناختش‌. ببينيد چه‌ شرح‌ صدري‌ داره‌؟ اين‌ اندازه‌ كه‌ پيغمبر شرح‌ صدر داشته‌ ما هم‌ بايد داشته‌ باشيم‌. و الاّ براي‌ ما آن‌ شرح‌ صدري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داره‌ كه‌ حالا مثلا ما نمي‌فهميم‌، اون‌ را از ما نخواستند. آنكه‌ ازش‌ نمي‌فهميم‌. عبادتهاي‌ پيغمبر را. عبادتهاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را.

 همة‌ عرض‌ من‌ اينه‌ امشب‌. شب‌ اول‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ است‌ و انشاء الله‌ اميد ظهور را در اين‌ ماه‌ بيشتر از ماههاي‌ ديگه‌ داريم‌. چون‌ يك‌ روايتي‌ است‌ كه‌ نسبتا هم‌ خوبه‌ كه‌ العجب‌ كل‌ العجب‌ بين‌ الجمادي‌ و الرجب‌ در جمادي‌ الثاني‌ ميگويند هست‌. و همة‌ حرف‌ من‌ امشب‌ اينه‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ جدي‌ باشيد. فكر نكنيد اسمتون‌ را گذاشتيد اهل‌ تزكية‌ نفس‌ ديگه‌ بهشت‌ و كليد بهشت‌ هم‌ دست‌ شما و بايد هم‌ ديگه‌ همة‌ كارها در دست‌ شما باشه‌. ابتر نباشيد. كه‌ در نتيجة‌ ابتر بودن‌ در كارهاتون‌، در گرفتاريهايتون‌، نتيجه‌اش‌، اگر دقيق‌ باشيد، دشمني‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ كرديد. ميگيد ما دشمن‌ پيغمبر نيستيم‌. دوستش‌ هم‌ داريم‌. خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريم‌. بعله‌ دوستي‌ زباني‌ و قلبي‌ هم‌ قبول‌ دارم‌. اما دوستي‌ عملي‌ ما نداريم‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فاستقم‌ كما امر. به‌ شما هم‌ ميگه‌ خداي‌ تعالي‌ فاستقم‌ كما امر. همين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد. مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ بر ما تهمت‌ بزنه‌ ولو تهمت‌ علينا بعض‌ الاقاويل‌ ما چيكارش‌ مي‌كنيم‌؟ قطع‌ وطينش‌ مي‌كنيم‌. شما هم‌ همينطوريد. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد. اگر بدونيد كه‌ در شبانه‌ روز حرفي‌ كه‌ مي‌زنيد چقدر روز قيامت‌ اين‌ حرفها ضرر برايتون‌ داره‌ها، اصلا خودتون‌ را به‌ لالي‌ مي‌زنيد. بهتر اينه‌ كه‌ آدم‌ اصلا حرف‌ نزنه‌. كم‌ حرف‌ بزنيد. حرفهاي‌ انسان‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، خداي‌ تعالي‌ در دهن‌ آدم‌ را مي‌بنده‌. چون‌ يك‌ آدم‌ بي‌ ربطي‌ كه‌ توي‌ دنيا پرحرفي‌ ميكرده‌ و هي‌ حرف‌ ميزده‌ و همه‌ جا هم‌ مي‌خواسته‌ بوسيلة‌ حرفهاي‌ بيخودش‌ خودش‌ را باصطلاح‌ صالح‌ معرفي‌ بكنه‌ و همة‌ مردم‌ را بد معرفي‌ بكنه‌. هميشه‌ بديهايش‌ را به‌ گردن‌ مردم‌ بيندازه‌، بگه‌ من‌ اينجوري‌ بودم‌ و اون‌ اينجوري‌ بود و اين‌ حرفها، اين‌ در دهنش‌ را مي‌بنده‌. براي‌ اينكه‌ آنجا هم‌ همين‌ عادت‌ را داره‌. خدا هم‌ ديگه‌ اصلا شأنش‌ نيست‌ كه‌ با ما بنشينه‌ به‌ بحث‌ كردن‌. تو اين‌ لب‌ و دهن‌ تو حرف‌ دروغ‌ زياد زده‌. حرف‌ لغو زياد زده‌. اين‌ را مي‌بنديمش‌. از جايي‌ ما حرف‌ را بيرون‌ مي‌كشيم‌ كه‌ تا حالا سابقة‌ دروغ‌ گفتن‌ نداره‌. كجاست‌؟ دست‌ انسان‌. تكلمنا ايديهم‌. دست‌ آدم‌ حرف‌ ميزنه‌. هر چي‌ آدم‌ ميگه‌ حرف‌ نزن‌، آبرويم‌ را نبر. ميگه‌ نه‌، من‌ ديگه‌ مثل‌ تو نيستم‌، من‌ ديگه‌ از قلب‌ تو الهام‌ نمي‌گيرم‌، از قلب‌ تو دستور نمي‌گيرم‌. من‌ از خدا الهام‌ مي‌گيرم‌. خيلي‌ آدم‌ ناراحت‌ ميشه‌. يك‌ بچه‌اي‌ مثلا انسان‌ داشته‌ باشه‌، پهلويش‌ وايستاده‌ باشه‌ مثلا. اين‌ هرچي‌ توي‌ خونه‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ به‌ ضررش‌ هم‌ هست‌ و اينجا نبايد گفته‌ بشه‌، اينجا هي‌ بگه‌. هر چي‌ هم‌ اشاره‌، فلان‌، مي‌بينه‌ نه‌. تند تند تند داره‌ ميگه‌. دست‌ آدم‌ اينجوري‌ ميشه‌. چرا ما زبانمون‌ اينقدر بايد بد بشه‌ كه‌ خدا بگه‌ ديگه‌ اين‌ را ببندش‌. دهنتون‌ را كنترل‌ كنيد. حرفتون‌ را كنترل‌ كنيد. مخصوصا زنها. انسان‌ وقتي‌ كه‌ پرحرفي‌ كرد طبعا حرف‌ خوب‌ و درست‌ و حسابي‌ كه‌ زياد نميتونه‌ باشه‌. كم‌ حرف‌ ميزنه‌. كم‌ حرف‌ بزنيد. اينقدر انسان‌ بي‌ آبرو بشه‌ كه‌ بگند آقا، در دهنش‌ را ببندند. توي‌ يك‌ دادگاهي‌ بگند آقا تو ديگه‌ حرف‌ نزن‌، در دهنش‌ را ببندند. همين‌ در دهن‌ بستن‌ علامت‌ اينه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ كنترل‌ نداشته‌ زبانش‌. اليوم‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌. نكنيد اين‌ كار را. يك‌ جوري‌ باشيم‌ كه‌ در باصطلاح‌ بعضي‌ روايات‌ هست‌، در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ هست‌. و شيعتك‌ علي‌ منابر من‌ نور مبضيت‌ وجوههم‌ حولي‌ في‌ الجنه‌. شيعيان‌ تو يا علي‌ بر بلنديهايي‌ از نور نشسته‌اند. بر منبري‌ از نور نشسته‌اند. براي‌ مردم‌ صحبت‌ مي‌كنند، حرف‌ ميزنند. علاوة‌ بر اين‌ ميگيد در تزكية‌ نفس‌، روز قيامت‌ يك‌ عده‌اي‌ را بهتون‌ مي‌دهند ميگند اينها را بهشون‌ كمك‌ كنيد تزكية‌ نفس‌ كنند، اينها زودتر نجات‌ پيدا بكنند. دهن‌ شما را نمي‌بندند. آرامشي‌ داريد شما در همان‌ صحراي‌ قيامت‌ بي‌ آب‌ و علف‌. شما را خداي‌ تعالي‌ از يك‌ عايق‌ باصطلاح‌ كاملي‌ ميده‌ ميگه‌ بريد مشغول‌ كار بشيد. زبانتون‌ را نمي‌بندند. اما زبان‌ يك‌ آدم‌ دروغگو را مي‌بندند. زبان‌ آدم‌ چرت‌ پرت‌ گو را مي‌بندند. زبان‌ آدمهايي‌ كه‌ اول‌ حرف‌ ميزنند بعد فكر مي‌كنند كه‌ احمقند. اين‌ روايت‌ داره‌ كه‌ احمق‌ اول‌ حرف‌ ميزنه‌ بعد هم‌ فكر ميكنه‌ بعد هم‌ ميگه‌ چرا من‌ اين‌ حرف‌ را زدم‌. احمق‌ اينجور آدميست‌. عاقل‌ كيه‌؟ آنكه‌ اول‌ فكر ميكنه‌ بعد حرف‌ ميزنه‌. ما اگر خودمون‌ بشينيم‌ كفي‌ عليك‌ يوم‌ حسيبا. اگر خودمون‌ بشينيم‌ و حساب‌ بكنيم‌ ببينيم‌ كه‌ مشكلاتمون‌ از كجا شروع‌ شده‌؟ پرحرفيها. اگر يك‌ عده‌ را چشمهايشون‌ را مي‌بندند. يك‌ عده‌ آنهايي‌ هستند كه‌ چشمهايشون‌ بايد كور بشه‌. آنهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا كور بوده‌اند. من‌ كان‌ هذه‌ اعمي‌ فهو في‌ الآخرة‌ اعمي‌. آنهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا كور بودند آيات‌ الهي‌ را نمي‌ديدند. از هر چيزي‌ كه‌ مي‌ديدند عبرت‌ نمي‌گرفتند. شما از صبح‌ تا حالا آمديد راه‌ رفتيد توي‌ خيابانها، بايد كلي‌ عبرت‌ گرفته‌ باشيد از همه‌ چيز. جنازه‌ مي‌برند از جلوتون‌ عبرت‌ بايد بگيريد. لمثل‌ هذا فليعمل‌ العاملين‌. اگر به‌ آدمهاي‌ بيچارة‌ بدبخت‌ مي‌رسيد عبرت‌ بگيريد. اگر به‌ آدمهاي‌ ثروتمند مي‌رسيد عبرت‌ بگيريد. عبرت‌ پند گرفتن‌ از هر چيزي‌، حتي‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌، سيد الشهدا هم‌ انسان‌ بايد عبرت‌ بگيره‌. و جعلك‌ و اباك‌ و امك‌ و اخيك‌ عبرة‌ لاولي‌ الالباب‌. عبرت‌ يعني‌ پند گرفتن‌. از هر چيزي‌ بايد درس‌ بگيريد، از هر چيزي‌ بايد پند بگيريد. از بي‌ ادبان‌ ادب‌ بياموزيد و از مؤدبها و خوبها تعليم‌ بگيريد كارشون‌ را و نتيجة‌ كارشون‌ را. اين‌ معناي‌ از چشم‌ استفاده‌ كردنه‌. اما چشم‌ شما، نه‌، هيچ‌ استفاده‌اي‌ نداشته‌. كور بوده‌. حقايق‌ را كه‌ نمي‌ديديد، حقايق‌ را انسان‌ نمي‌بينه‌ و تمام‌ در و ديوار معجزه‌ است‌. تمام‌ در و ديوار خدا است‌. هر ورقش‌ دفتريست‌ معرفت‌ كردگار. اينها را نگاه‌ كنيد. عبرت‌ بگيريد. اگر كور بوديد، من‌ كان‌ في‌ هذه‌ اعمي‌ فهو في‌ الآخرة‌ اعمي‌ و اضل‌ السبيل‌.

 گوشتون‌ هم‌ همينطور. صم‌ بكم‌ عمي‌. صم‌ يعني‌ لال‌، كر، كور، بعله‌. شعور هم‌ كه‌ نداريد. درك‌ هم‌ كه‌ نداريد. شعور در كارهاي‌ دنيا و كلاه‌ سر اين‌ و آن‌ گذاشتن‌ اين‌ را نميگند شعور. شعور ديني‌ بايد داشت‌. حالا من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ هر كسي‌ كه‌، و الاّ واقعش‌ اينه‌ اين‌ مسئلة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، اين‌ بني‌ امية‌ تنها منظور نيستند. هر كس‌ به‌ خدا نزديكتر بشه‌ زندگيش‌ بهتره‌. هر كس‌ بيشتر ياد امام‌ زمان‌ را بكنه‌، بيشتر مورد لطف‌ پروردگاره‌. مي‌گي‌ من‌ خيلي‌ اسم‌ امام‌ زمان‌، يك‌ مشكلي‌ داري‌ كه‌ امام‌ زمان‌ قبولت‌ نداره‌. بگرد پيدا كن‌. حالا مثلا آدم‌ به‌ بعضي‌ها ميگن‌ يك‌ گرفتاري‌… ميگم‌ بگرديد پيدا كنيد. من‌ مي‌دونم‌ نمي‌گرده‌ پيدا كنه‌ والا پيدا مي‌كنه‌. اگر هم‌ پيدا نمي‌كني‌ بگو لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. خدايا من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ مي‌كنم‌ تو پاكي‌. يك‌ چيزي‌ را كه‌ من‌ به‌ بعضيها گفتم‌ و شايد به‌ شماها نگفتم‌ اين‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ هميشه‌ نشاط‌ داشته‌ باشيد. هر چه‌ داريد به‌ همان‌ خوش‌ باشيد. تا خدا بيشتر به‌ شما بده‌. يك‌ معناي‌ شكر همينه‌. اگر يك‌ آدمي‌ نق‌ نقويي‌ بودي‌. اي‌ بابا هر چه‌ گرفتاري‌ هست‌ مي‌ياد به‌ سراغ‌ ما و هر چه‌ بدي‌ هست‌ متوجه‌ ما مي‌شه‌ و چرا ما اون‌ جوري‌ هستيم‌ و آي‌ فلان‌ جام‌ درد مي‌كنه‌ و نمي‌دونم‌ چه‌ و چه‌ هي‌ از اين‌ جوري‌. اين‌ آدم‌ روز به‌ روز بدتر مي‌شه‌ وضعش‌ اين‌ را بدونيد. ولي‌ اگر بگه‌ الحمد الله‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ در مشهد خيلي‌ وضع‌ ماليش‌ هم‌ خوب‌ نبودها، بهش‌ مي‌گفتيم‌ چطوري‌، اصلا مثل‌ اين‌ كه‌ مي‌خواست‌ بپره‌. مي‌گفت‌ خدا به‌ من‌ لطف‌ داره‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ روز سؤال‌ كرد كه‌ خدايا بندة‌ خوبت‌ را مي‌خوام‌ ببينم‌. چون‌ حضرت‌ موسي‌ دنبال‌ بندگان‌ خوب‌ مي‌گشت‌ يك‌ قدري‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ در فلان‌ خرابه‌اي‌ يك‌ بندة‌ بسيار خوبي‌ من‌ دارم‌، بسيار خوب‌. رفت‌ اونجا ديد يك‌ آدم‌ فلج‌، كور، به‌ اصطلاح‌ هيچي‌ نداره‌، اونجا افتاده‌، همش‌ مي‌گه‌ خدايا شكرت‌. الحمد الله‌ چقدر خوب‌ شد، چقدر خوب‌ به‌ من‌ دادي‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ خدا چي‌ بهت‌ داده‌ كه‌ اين‌ قدر شكر مي‌كني‌؟ گفت‌ زبان‌ شاكر. اين‌ يك‌، هر نفسي‌ كه‌ فرو مي‌رود ممد حيات‌ و چون‌ بيرون‌ آيد مفرح‌ ذات‌ پس‌ در هر نفسي‌ به‌ شكر لازم‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برآيد كه‌ از عهدة‌ شكرش‌ به‌ در آيد. در زيارت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌بينيد كيف‌ اشكرك‌. خدايا چطور شكرت‌ كنم‌؟ و شكري‌ منك‌ نعمتي‌ الاخري‌. نمي‌تونم‌ شكر بكنم‌ اين‌ خودش‌ يك‌ نعمتي‌ است‌ كه‌ همه‌ بايد شكر كنند. يك‌ هميچين‌ حالي‌ داشته‌ باشيد. فلان‌ مرض‌ را من‌ دارم‌ خوب‌. شكر كن‌ خدا را كه‌ فلان‌ مرض‌ ديگه‌ را نداري‌. بعد اگر شكر كردي‌ باز اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌، نگيد ما شكر مي‌كنيم‌ كه‌ خدا زياد كنه‌. نه‌. ذاتا نشاط‌ داشته‌ باش‌، ذاتا شاكر باشه‌. حتي‌ در مقابل‌ مردم‌ هم‌ شاكر باش‌. من‌ لم‌ يذكر المخلوق‌ يشكر الخالق‌. هميشه‌ نشاط‌ داشته‌ باش‌. آقا وضعت‌ چطوره‌؟ خوب‌. اينها كه‌ نمي‌تونند به‌ تو كمك‌ كنند، سفرة‌ دلت‌ را جلوي‌ اينها باز مي‌كني‌. نمي‌كنند هم‌. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر مؤمن‌ هيچ‌ وقت‌ وسايل‌ مشكلاتش‌ را براي‌ ديگران‌ نقل‌ نمي‌كنه‌. چون‌ از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا طرف‌ دشمنه‌ يا دوست‌. دشمن‌ باشه‌ خوشحال‌ مي‌شه‌. دوست‌ هم‌ باشه‌ محزون‌ مي‌شه‌. خوب‌ دليل‌ نداره‌ كه‌ دشمنت‌ را خوشحال‌ كني‌ يا دوستت‌ را محزون‌ كني‌. نگو. مگر براي‌ علاج‌ باشه‌، مگر براي‌ اين‌ كه‌ انسان‌ خوب‌ حالا رفته‌ پيش‌ دكتر، طبيبي‌ مي‌گه‌ فلان‌ جام‌ درد مي‌كنه‌ مثلا خوب‌ او هم‌ معالجه‌اش‌ مي‌كنه‌. اينجوري‌ چرا؟ ولي‌ بعضيها هستندها از صبح‌ مي‌نشينند شروع‌ مي‌كنند، درد دل‌ كردند، چه‌، چه‌. همش‌ هم‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خدا. يعني‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خدا و كارهاي‌ خدا. و بعضيها معتقدند كه‌ تقديرشون‌ اين‌ بوده‌. نه‌ خودت‌ تقديرت‌ را درست‌ كردي‌، خودت‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ غذا را درست‌ كردي‌ براي‌ خودت‌. اينجوري‌.

 پس‌ كوشش‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ به‌ هر چه‌ خدا به‌ ما داده‌ خوشحال‌ باشيم‌ و ممنون‌ باشيم‌ و جزء كساني‌ قرار نگيريم‌ كه‌ مثل‌ دشمنان‌ پيغمبر اكرم‌ باشيم‌ تا ابتر بشيم‌. ان‌ شانئك‌ هوالابتر. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. امشب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ است‌ و اينطوري‌ كه‌ حساب‌ كردند چون‌ نود و پنج‌ روز سوم‌ ماه‌ جمادي‌ ظاهرا وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌شه‌. چون‌ البته‌ اين‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ هر سه‌ ماه‌ سي‌ روز تمام‌ باشه‌. والا ممكنه‌ امشب‌ شب‌ وفات‌ حضرت‌ زهرا باشه‌. چون‌ دو روز از ماه‌ صفر باقي‌ مانده‌ مثلا فرض‌ كنيد. سه‌ ماه‌ هم‌ سي‌ روز اين‌ مي‌شه‌ نود و دو روز سه‌ روز هم‌ از ماه‌ جمادي‌ بگذره‌ اين‌ مي‌شه‌ نود و پنج‌ روز. حالا اگر اون‌ ماههاي‌ گذشته‌ بيست‌ و نه‌ روز باشه‌ مي‌ياد جلو ديگه‌ طبعا. اگر مثلا هر سه‌ ماه‌ بيست‌ و نه‌ روزه‌ باشه‌ طبعا اول‌ ماه‌ جمادي‌ وفات‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا مي‌شه‌. حالا به‌ هر حال‌ اينها مسئله‌اي‌ نيست‌. كي‌ دقيقا چه‌ روزي‌ وفات‌ كردن‌. اينها اگر مهم‌ بود ائمة‌ اطهار كاملا روشنش‌ مي‌كردند هر وقت‌ شما در مصائب‌ اونها محزون‌ بشيد خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ محبت‌ مي‌كنه‌ و بهتون‌ اجر مي‌ده‌ و هر وقت‌ هم‌ به‌ فرحشون‌ خوشحال‌ بشيد خدا باز بهتون‌ محبت‌ مي‌كنه‌. به‌ هر حال‌، خيلي‌ هم‌ لازم‌ نيستش‌ كه‌ مصائب‌ را ما تند ذكر كنيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در دعاي‌ ندبه‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌دن‌ كه‌ فاليبكي‌ الباكون‌، گريه‌ كنندگان‌ گريه‌ كنند و ندبه‌ كنندگان‌ ندبه‌ كنند و ضجه‌ زننده‌ها، ضجه‌ بزنند كه‌ چي‌، عين‌ الحسن‌ و عين‌ الحسين‌. امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ كجا هستند. اين‌ بالاترين‌ مصيبته‌. مصيبت‌ حالا لازم‌ نيست‌ دروغ‌ و راست‌ بعضيهاش‌ را اصلا انسان‌ نمي‌تونه‌ بپذيره‌. يعني‌ عاقل‌ نمي‌تونه‌ بپذيره‌. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها حالا من‌ براي‌ شما، رفقاي‌ خصوصي‌ هستيد مي‌گم‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بعد از پدرشون‌ اون‌ قدر گريه‌ كردند كه‌ اهل‌ مدينه‌، گريه‌ زياد كردند. اما ديگه‌ اهل‌ مدينه‌ همه‌ به‌ ستوه‌ درآمدند و گفتند كه‌ يا شب‌ يا گريه‌ بكن‌ يا روز گريه‌ بكن‌. مگه‌ با بلند گو حضرت‌ گريه‌ مي‌كرد؟ حضرت‌ مگر چه‌ جوري‌ صداش‌ را بلند مي‌كرد يك‌ خانم‌ با اون‌ عفت‌ و عظمت‌. نهايت‌ گرية‌ ايشان‌ از محيط‌ خانه‌ اشون‌ بيشتر صداشون‌ تجاوز نمي‌كرد تازه‌ لازم‌ نيست‌ سر و صدا راه‌ بياندازه‌. يك‌ خانم‌ با عفت‌ اون‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا براي‌ گريه‌ كردن‌. تا بيرونش‌ كنند و بره‌ بيرون‌ شهر و اونجا هم‌ درختي‌ باشه‌ و اون‌ هم‌ بيان‌ درخت‌ را قطع‌ كنند. اين‌ حرفها نگيد آقا اينها را حتي‌ نوشته‌ باشند هم‌ نگيم‌. يك‌ چيزي‌ بگيم‌ كه‌ مردم‌ همة‌ مسائلمون‌ را زير سؤال‌ ببرند و خرافي‌ معرفي‌ بكنند و اينها. نه‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هيجده‌ ساله‌ از دنيا رفت‌. چرا؟ الخفية‌ قبرها. والمجهولة‌ قبرها. همين‌ها خودش‌ مصيبت‌ بسيار بزرگي‌ است‌. مصيبت‌ اين‌ نيست‌ مگر كه‌ سه‌ روز بعد از وفات‌ پيغمبر بيان‌ در خانه‌اش‌ و با فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها جوري‌ رفتار بكنند كه‌ او مجبور بشه‌ بياد توي‌ مسجد و خطبه‌ بخوانه‌.

 حالا هر كاري‌ كرد و حرفهاش‌ را نپذيرند اينها مصيبت‌ نيست‌. اگر اين‌ عالمي‌ مثلا مورد علاقة‌ شما باشه‌ بري‌ توي‌ يك‌ جمعي‌ صبحت‌ كنه‌ همه‌ مسخره‌اش‌ كنند بهش‌ جسارت‌ كنند حرفهاش‌ را اعتنا نكنند. شماها ناراحت‌ نمي‌شيد. اينها مصيبته‌. مردم‌ اين‌ چيزها خود اين‌ مسئله‌، نمي‌خواهم‌ مصائب‌ را، اين‌ مسئلة‌ ميخ‌ و اينها را اصلا نگيد در صحبتهايتون‌. حالا چطور شده‌ ميخ‌ و…. خدا ميدونه‌ من‌ گاهي‌ دلم‌ آتيش‌ ميگيره‌ كه‌ ما چرا اين‌ حرفها را اصلا مي‌زنيم‌. خوب‌ مجلس‌ خصوصيه‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌. حالا رفتي‌ تو آن‌ ميخ‌ را ديدي‌ و مثلا به‌ سينة‌ حضرت‌ فرو رفت‌ و خون‌ چكيد. اين‌ حرفها يك‌ خورده‌اي‌، من‌ نميگم‌، من‌ بدنم‌ الان‌ واقعا مي‌لرزه‌ كه‌ چرا اينحرفها اصلا من‌ بايد بگم‌ كه‌ بگم‌ نگيد. اين‌ حرفها بسكه‌ گفتيم‌ برايمون‌ عادي‌ شده‌. با كمال‌ شدت‌ هم‌ مي‌خونيم‌، چون‌ مي‌چكيد، مي‌چكيد. هيچكس‌ هم‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. همينكه‌ فاطمة‌ زهرا مجبور ميشه‌ بيايد در مقابل‌ ابوبكر بگه‌ اترث‌ اباك‌ و لا ارث‌ ابي‌. تو از پدرت‌ ارث‌ مي‌بري‌ من‌ ارث‌ نبرم‌. بخواد با اين‌ جرثومة‌ خباثت‌ صحبت‌ بكنه‌، او جسارت‌ بكنه‌، برو شاهد بيار كه‌ فدك‌ مال‌ توئه‌؟ كي‌ ميگه‌؟ بعد هم‌ ميگه‌ علي‌ شاهد منه‌. ميگه‌ قبول‌ ندارم‌، حالا هر جسارتي‌ كه‌ كرد. اينها مصيبته‌، اينها را بگيد. يك‌ خورده‌ محدود كنيد اين‌ توهينهايي‌ را كه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انجام‌ ميشه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا اماه‌. همه‌اتون‌ بگيد، همة‌ شماها فرزند فاطمة‌ زهرائيد. السلام‌ عليك‌ يا اماه‌ يا فاطمة‌ الزهرا يا بنت‌ محمد السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. سيدتي‌، سيدتي‌ مولاتي‌ همه‌امون‌ دوستت‌ داريم‌ مادر. روز قيامت‌ بخاطر پدر بزرگوارت‌ ما را شفاعت‌ بفرما. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. آمدند در خانه‌اش‌ را آتش‌ زدند. اينها گريه‌ داره‌، اينها، اين‌ توهينها بخدا قسم‌ از هر چيزي‌ گريه‌اش‌ بيشتره‌. در خانة‌ پيغمبر! در خانه‌اي‌ كه‌ عزرائيل‌ مي‌خواهد وارد بشه‌ بايد اجازه‌ بگيره‌. شما وقتي‌ وارد يك‌ امامزاده‌ مي‌خواهيد بشيد دم‌ در واي‌ مي‌ايستيد ميگيد كه‌ مثلا أأدخل‌ يا رسول‌ الله‌. اذن‌ دخول‌ مي‌گيريد. ميگيد و قطّع‌ علي‌ باب‌ من‌ ابواب‌ بيوت‌ نبيك‌. خدايا ما را در يكي‌ از خانه‌هاي‌ پيغمبرت‌ ايستاده‌ام‌، خانة‌ پيغمبره‌، خانة‌ فاطمة‌ زهرا خانة‌ پيغمبر نبود؟ آمدند. و مجمعي‌ حطب‌ علي‌ البيت‌ الذلي‌ لم‌ يجتمع‌ لولا شمل‌ ديني‌ و داخلين‌ علي‌ البتول‌ احدها ببيتها (نامفهوم‌) هو جنيني‌. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 اي‌ بانوي‌ حريم‌ شهنشاه‌ لا فتي‌. اي‌ جايگاه‌ تو عصمت‌ و وي‌ رتبه‌ات‌ حيا. همخوابة‌ علي‌ و جگرگوشة‌ نبي‌. مخدومة‌ خلائق‌ و محبوبة‌ خدا. ميراث‌ تو فدك‌ حسنين‌ تو بينوا. كابين‌ تو فرات‌ و حسين‌ تو تشنه‌لب‌، ميراث‌ تو فدك‌ حسنين‌ تو بينوا.

 

۱۰ محرم ۱۴۲۰ قمری – ۱۷ ارديبهشت ۱۳۷۸ شمسی – شب عاشورا

 

@ متن سخنراني شب 10 محرم 1420 مصادف با 17 ارديبهشت 1378 و 7 مي 1999

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (بقره/155-157)

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»([1])

 

3- شب عاشوراء، شب محك و امتحان است

شب‌ عاشوراي‌ حضرت‌ اباعبدالله‌الحسين‌ است‌، شب‌ محك‌ زدن‌ و محك‌ خوردن‌ مؤمنين‌ و مؤمنات‌ است‌. من‌ هر سال‌ اين‌ مسأله‌ را تكرار مي‌كنم‌ و امشب‌ هم‌ بايد بگويم‌ شماها قطعاً اگر امشب‌ در كربلا بوديد، در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بوديد و براي‌ ياري‌ سيدالشهداء آن‌جا كه‌ صدا مي‌زد: «هَلْ مِنْ‌ نَاصِرٍ يَنْصُرُنِي‌»([2]) آيا كسي‌ هست‌ مرا ياري‌ كند، آيا كسي‌ هست‌ كه‌ دين‌ اسلام‌ را ياري‌ كند، آيا كسي‌ هست‌ كه‌ حقيقت‌ را، حق‌ را، در مقابل‌ باطل‌ ياري‌ كند؟؟ شما مي‌گفتيد: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ»‌([3])، اي‌ كسي‌ كه‌ از طرف‌ خدا ما را دعوت‌ مي‌كني‌ به رسيدن‌ به‌ حقيقت‌ و دفع‌ ظلم‌ «لَبَّيْكَ». نهايت‌ شايد يك‌ امتحاني‌ اگر در پيش‌ بيايد چنان‌كه‌ براي‌ اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ پيش‌ آمد. امشب‌ شب‌ امتحان است،‌ امشب‌ بايد ما امتحان‌ پس‌ بدهيم‌. فرض‌ كنيد كه‌ در خيمه‌هاي‌ سيدالشهداء هستيد هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كند، هميشه‌ همه‌ جا مي‌شود‌ كربلا باشد و هميشه‌ و همه‌ وقت‌ مي‌شود شب‌ عاشورا باشد.

 

4- اصحاب سيد‌الشهداء عليه السلامدر شب عاشوراء دو گروه بودند

اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اطراف‌ سيد‌الشهداء نشسته‌اند اين‌ها امشب‌ دو دسته‌ هستند:

يك‌ دسته‌ كساني‌ كه‌ خالص‌ نشده‌اند، به‌ مقام‌ خلوص‌ نرسيده‌اند، افرادي‌ كه‌ امراض‌ روحي‌ دارند در بين‌ ما هم‌ هست‌ شايد بيشتر از آن‌هايي‌ كه‌ امشب‌ در خيمه‌هاي‌ سيدالشهداء عليه‌ السلام‌بودند بيشتر هم‌ باشند، در همه‌ جا هم‌ هستند در همه‌ وقت‌ هم‌ اين‌ها در بين‌ مردم‌ بوده‌اند.

 

Cاصحابي كه در كنار امام حسين عليه السلامماندند

يك‌ افراد خالص‌، پاك‌، افرادي‌ كه‌ آن‌قدر يقظه‌ و بيداري‌شان‌ قوي است‌ كه‌ همان‌طوري‌ كه‌ پروردگار متعال‌ در قرآن‌ فرموده‌: «وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»([4]) در راه‌ خدا هم‌ با جانتان‌ هم‌ با مالتان‌ جهاد كنيد و براي‌ رسيدن‌ به‌ حق‌ و حقيقت‌ اين‌ها جانشان‌ را مي‌دهند و مالشان‌ را مي‌دهند و راه‌ و روش‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات‌ را در متن‌ گذاشته‌اند و همه‌ چيز زندگي‌شان‌ را در حاشيه‌ يعني‌ همه‌ چيزشان‌ را فداي‌ راه‌شان‌ مي‌كنند، فداي‌ كمالات‌شان‌ مي‌كنند، فداي‌ اين‌ مي‌كنند كه‌ خون‌شان‌ با خون‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ يكي‌ بشود، جان‌شان‌ با جان‌ آن حضرت‌ يكي‌ بشود به‌ جايي‌ برسند كه‌ وقتي‌ زيارت‌ مي‌خوانيد در روز عاشورا و مي‌گوييد: «اَلسَّلامُ عَلَي‌ الْحُسَيْنِ‌» بعد مي‌گوييد: «وَ عَلَي‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحُسَينِ‌ وَ عَلَي‌ اَوْلَادِ الْحُسَيْنِ‌ وَ عَلَي‌ اَصْحَابِ‌ الْحُسَيْنِ‌»([5]) در رديف‌ خود سيد‌الشهداء به‌ آن‌ها هم‌ عرض‌ ادب و سلام عر ض مي‌كنيم‌. آن‌هايي‌ كه‌ با يك دوره‌ پا روي‌ هواي‌ نفس‌ گذاشتند، بندة‌ كامل‌ خدا شدند، به‌ مقام‌ عبوديت‌ رسيدند، آن‌چنان‌ خالص‌ مي‌شوند كه‌ وقتي‌ امشب حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ آن‌ها فرمود: شما هم‌ برويد اين‌ها با من‌ كار دارند گفتند: آقا من و شما نداريم‌ اگر ما را هفتاد مرتبه‌ بكشند، آتش‌ بزنند، زنده‌مان‌ كنند، دست‌ از تو بر نمي‌داريم‌.

 

cپاكي و كمال اصحاب سيد‌الشهداء عليه السلامهمه را جذب مي‌كند

ما هم‌ آن‌قدر به‌ اين‌ها ارادت‌ پيدا كرده‌ايم‌ كه‌ در همين‌ زيارت‌ عاشورا مي‌گوييم: «وَ أَنْ يَجْعَلَنَا مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ‌»([6]) خدا ما را با شما قرار بدهد در دنيا و آخرت‌ و قدم‌ ما را ثابت‌ نگه‌ بدارد‌ و ما را در زير ساية‌ حضرت‌ مهدي‌ ارواحنا فداه‌طلب‌ خون‌ شما را ما بكنيم‌، ما با شما باشيم‌ «وَ أَنْ يَجْعَلَنَا مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ‌» تمام‌ سعادت‌ در اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ با حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و اصحابش‌ باشد. لذا آن‌هايي‌ كه‌ خالص‌ نيستند؛ يعني‌ قلبشان‌ پاك‌ نيست‌ چون‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ما كسي‌ را دوست‌ داريم‌ كه‌ با قلب‌ سليم‌، با قلب‌ سالم‌ نزد ما بيايد، قلب‌ پاك‌ مي‌خواهد، رستگاري‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ تزكيه‌ نفس‌ است‌ كه‌ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»([7]) رستگار كسي است‌ امشب، كسي‌ با حسين‌ و با امام‌ عصر عليهما السلام‌مي‌تواند بماند كه‌ رستگار باشد و خداي‌ تعالي‌ رستگاري‌ را در تزكيه‌ نفس‌ بيان‌ فرموده‌. در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ دو دسته‌ مردم‌ بودند.

 

5- امام عليه السلامبا افراد ناخالص همگام و هماهنگ نمي‌شود

يك‌ دسته‌ خالص‌؛ يك‌ دسته‌ افرادي‌ كه‌ در دلشان‌ هنوز بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ بود. وقتي‌ كه‌ كربلا برنامه‌اش‌ شروع‌ مي‌شود، حسين‌ بن‌ علي‌ عليه السلامنمي‌تواند با افراد ناخالص‌ همگام‌ بشود، همان‌طوري‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ارواحنا فداه‌هيچ‌گاه‌ با افراد ناخالص‌ هماهنگ‌ و يكي‌ نمي‌شود،

 

Cامتحان و غربال شب عاشوراء

لذا براي‌ اين‌كه‌ افراد ناخالص‌ را از ميان‌ اصحابش‌ جدا كند با يك‌ قاطعيت‌ تمامي‌ نشست‌، امشب‌ براي اين‌ها صحبت‌ كرد، فرمود: «امشب‌ هر كس‌ در خيمه‌هاي‌ من‌ باشد از مَردها، فردا كشته‌ مي‌شود»؛ يعني‌ آن‌هاي‌ كه‌ به خاطر دنيا عقب‌ سر پسر پيغمبر راه‌ افتاده‌اند امشب‌ حواس‌شان‌ جمع‌ باشد و امام‌ زمان‌ شما هم‌ به‌ شما همين‌ را مي‌گويد. آن‌هايي‌ كه‌ براي‌ دنيا ظهور حضرت‌ بقية‌الله‌ را مي‌خواهند حواس‌تان‌ جمع‌ باشد كه‌ از دنيا خبري‌ نيست‌.

حضرت‌ فرمود: مرگ‌ مثل‌ قلاده‌ به‌ گردن‌ انسان‌ افتاده‌ همه‌ بايد بميرند، همه‌ بايد اين‌ دنيا را وداع‌ بگويند، لذا ما انتخاب‌ كرديم‌ روز عاشورا را براي‌ شهادت‌([8]). فردا، كربلا همه‌ همة‌ مردهايي‌ كه‌ تو اين‌ خيمه‌ها هستند از دنيا مي‌روند، شهيد مي‌شوند مگر فرزندم‌ امام‌ سجاد. قاسم‌ بن‌ الحسن‌ كه‌ سؤال‌ مي‌كند: آيا من‌ هم‌ كشته‌ مي‌شوم؟ مي‌فرمايند: بله!‌ تو كه‌ سهل است حتي‌ اين‌ طفل‌ شيرخوارم‌ هم‌ فردا كشته‌ مي‌شود، عبدالله‌ بن‌ الحسن‌ هم‌ كشته‌ مي‌شود، به‌ بچه‌هاي‌ خرد سال‌ هم‌ رحمي‌ نمي‌كنند.

 

Cآن دسته از همراهان امام حسين عليه السلامكه حضرت را در شب و روز عاشوراء ترك كردند، اولاً افراد مسلمان بودند ثانياً به حقانيت سيد‌الشهداء عليه السلامايمان داشتند اما صفات رذيله مانع از حقگرايي آن‌ها گرديد

لذا وقتي‌ كه‌ اين‌ اندازه‌ همه‌ اعتقاد به‌ حسين‌ بن‌ علي‌ داشتند كه‌ يك فرد راستگويي است‌، امام‌ معصومي است‌ منتهي‌ بعضي‌ از مردم‌ – در بين‌ ماها هم‌ زيادند بعضي‌ از مردم‌ حاضر نيستند دنياشان‌ را ترك‌ كنند، حب‌ جاه‌ و رياست‌ و دنيا دارند، در عين‌ اين‌كه‌ اعتقاد به‌ همه‌ چيز هم‌ دارند. آن‌هايي‌ كه‌ امشب‌ در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌ بودند فكر نكنيد يك مشت‌ افراد منافق‌ فاسق‌ جمع‌ شده‌ بودند نه‌، همه‌شان‌ اهل‌ عبادت‌ بودند، همةشان‌ اهل‌ قرآن‌ بودند والا در اين‌ مدت‌ ده‌ روز يا بيشتر با حسين‌ بن‌ علي‌ نمي‌توانستند زندگي‌ كنند. اما امشب‌ چرا اين‌ها سيدالشهداء را ترك‌ كردند؟! فقط‌ به‌ خاطر يكي‌ دو تا صفت‌ رذيله‌؛ به‌ خاطر اين‌كه‌ خودشان‌ را در آب‌ توبه‌ خوب‌ شستشو نكرده‌ بودند و چون‌ شستشو نكرده‌ بودند، طبعاً داراي‌ استقامت‌ نبودند، امشب‌ پا بر جا كنار ابي‌عبدالله‌الحسين‌ نماندند و چون‌ استقامت‌ نداشتند از صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ در چهل‌ جاي‌ قرآن‌ وقتي‌ كه‌ كلمه صراط‌ مستقيم‌ را پروردگار فرموده‌ به‌ ائمة‌ اطهار تعبير شده‌، از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ نمي‌شدند. اين‌ها چون‌ از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ شدند و اهميت‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ ندادند طبعاً آن محبتي‌ كه‌ بايد به‌ خاطر خدا به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ داشته‌ باشند نداشتند. اين‌ها اگر محبت‌ مي‌داشتند، جان‌شان‌ را فداي‌ سيدالشهداء مي‌كردند و نفْس‌شان‌ نگذاشت‌ اين‌ها براي‌ محبت‌ دنيا در كنار ابي‌عبدالله‌الحسين‌ باشند. لذا از ميان‌ بندگان‌ خدا خارج‌ شدند. نفْس‌ آرامي‌ نداشتند مورد خطاب‌ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي»([9]) نبودند، لذا حركت‌ كردند بدبخت‌ هم‌ شدند در دنياشان‌ هم‌ بدبخت‌ شدند، با اين‌كه‌ همه‌شان‌ معتقد شيعه‌، حتي‌ به‌ نظر من‌ در اين‌ شب‌هاي‌، شب‌ تاسوعا و شب‌ هفتم‌ و شب هشتم و اين‌ شب‌هايي‌ كه‌ در كربلا كنار ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بودند، اين‌ها فسق‌ و فجوري‌ نمي‌كردند؛ اين‌ها مردمان‌ متديني‌ بودن‌ اما يك‌ صفت‌ رذيلة نداشتن‌ استقامت‌، نداشتن‌ محبت‌، نبودن‌ تو صراط‌ مستقيم‌ اين‌ها را امشب‌ از حسين‌ جدا كرد.

 

Cحسين ما حجت بن الحسن است و مجالس شب عاشوراء، خيمه‌هاي امام زمان ارواحنا فداه. ما در شب عاشوراء از كدام گروهيم؟

امشب‌ بيايم‌ به‌ خودمان‌ فكر كنيم‌، امشب‌ دربارة‌ خودمان حرف‌ بزنيم‌. حسين‌ ما حجة‌بن‌الحسن‌است. مجلس‌ عزاداري‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، خيمه‌هاي‌ امام‌ زمان است،‌ شما هم‌ همه‌ معتقديد. وقتي‌ كه‌ سيدالشهداء صحبت‌هايش را كرد، اتمام‌ حجتش‌ را نمود، فرمود: «چراغ‌ها را خاموش‌ كنيد». مي‌خواهيد ما هم‌ چراغ‌ها را خاموش‌ كنيم‌. امام‌ زمان‌مان‌ در مجلس‌مان‌ باشد و وجدان‌تان‌ از قول‌ امام‌ زمان‌تان‌ حرف‌هاي‌تان‌ را بشنود و شما با اين‌ فكر كه‌ الان‌ حضرت‌ بقية‌الله‌در مجلس‌است، امام‌ زمان‌. در عالَم‌، همة‌ كرة‌ زمين‌، هر جا شيعه‌ هست‌، امشب‌ بايد اين‌ طور فكر كند كه‌ خيمة‌ حجة‌بن‌الحسن‌است‌ و امام‌ شما هم‌ آن بزرگوار است‌ و خطبه‌ها و سخنان‌ سيد‌الشهداء هم‌ از ناحيه‌ ايشان‌ براي‌ شما گفته‌ مي‌شود. تصميم‌تان‌ را بگيريد، تعهدتان‌ را تكميل‌ كنيد، بيعت‌تان‌ را با امام‌ زمان‌تان‌ تجديد كنيد. دعاي‌ عهد را خوانديد، دست‌تان‌ را به‌ دست‌ راست‌تان‌ بدهيد، اگر فردا بنا شود جان‌تان‌ را در راه‌ خدا بدهيد، با اين‌ فكر دريغ‌ نكنيد؛ مال‌تان‌ را در راه‌ خدا بدهيد دريغ‌ نكنيد؛ خدا به‌ مال‌ و جان‌ شما نيازي‌ ندارد بلكه‌ اگر كسي‌ در راه‌ خدا قدم‌ بردارد خداي‌ تعالي‌ به‌ او كمك‌ هم‌ مي‌كند اما اگر بنا بشود يك‌ امتحاني‌ براي‌ شما فردا پيش‌ بيايد يك امتحان‌ اين‌طوري‌، هيچ‌ فكر نمي‌‌كردند سيد‌الشهداء با اين‌ وضع‌ برخورد كنند، با اين‌ قاطعيت‌ با آن‌ها حرف‌ بزند. در ميان‌ عده‌اي‌ كه‌ رفتند با خودشان‌ اين‌ افكار را قطعاً داشتند كه‌ اگر فردا حضرت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ غالب‌ شد بر دشمن‌ و كوفه‌ را گرفت‌ و عالَم‌ اسلام‌ تحت‌ فرمان‌ آن حضرت‌ قرار گرفت‌ طبعاً هر يك‌ از اين‌ها را فرماندار، والي‌ يك‌ شهر و زندگي‌ مرتبي‌ خواهند داشت‌، اگر احساس‌ كردند دارند غلبه‌ با دشمن‌ مي‌شود ممكن‌ است‌ بعضي‌ از اين‌ها اين‌طور گفته‌ باشند كه‌ مي‌رويم‌ طرف‌ دشمن‌ مسأله‌‌اي‌ نيست‌، اگر هم‌ كشته‌ شدند ما فرار مي‌كنيم‌. ولي‌ وقتي‌ كه‌ امام‌ حسين‌ كارهايش‌ جدي است‌ شما دوستان‌ حضرت‌ سيدالشهداء هم‌ بايد جدي‌ باشيد، تعهد داشته‌ باشيد، بايد خودتان‌ را امشب‌ در بوتة‌ آزمايش‌ قرار بدهيد، هستيد در ركاب‌ امام‌ زمان‌تان‌ هستيد تا آخرين‌ نفَس‌ با امام‌ زمان‌تان‌، هستيد؟؟؟ خوشا به‌ حال‌تان‌، شما را با حبيب‌ بن‌ مظاهر، با ابا‌الفضل‌العباس‌، با مسلم‌ بن‌ عوسجه‌ با تمام‌ اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ قرارتان‌ مي‌دهند.

 

Cخصوصيات اصحاب حضرت ولي‌عصر ارواحنا فداهو ياوري آن حضرت

اصحاب‌ امام‌ زمان‌ اگر آن اصحاب‌ خالصش‌، اگر از اصحاب‌ سيدالشهداء پرارزش‌تر نباشند كمتر نيستند. مي‌خواهي‌ در اين‌ وادي‌ وارد بشوي‌؟ دوست‌ داري‌ كه‌ جزء آن‌هايي‌ كه‌ «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ([10])نَعَتَّ اَهْلَهُ‌ فِي‌ كِتَابِكَ‌ فَقُلْتَ‌ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([11]) مي‌خواهي‌ جزء آن‌ها باشي‌؟ حالا آقا ولي‌ عصر ظهور بكنند يا نكنند. يكي‌ از اشتباهات‌ خيال‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ فكر است‌ كه‌ خوب‌ حالا كه‌ امام‌ زمان‌ به‌ اين‌ زودي‌ها ظهور نمي‌كند.‌ مگر امام‌ عصر در زمان‌ غيبتش‌ يار نمي‌خواهد؟ مگر نمي‌خواهد يك عده‌ نام‌ او را، هدف‌ او را، خداي‌ او را و ديني‌ كه‌ اجدادش‌ آن‌قدر خون‌ در راهش‌ داده‌اند حفظ‌ كند؟ مي‌خواهد به‌ وسيلة‌ كي‌ بايد اين‌ كارها انجام‌ بشود؟ به‌ وسيلة‌ شما دوستاني‌ كه‌ امشب‌ به‌ خاطر شب‌ عاشوراء اين‌جا جمع‌ شديد!!

 

Cفايده عمده و اصلي در شب عاشوراء، تعهد بر وفاداري با امام زمان است

به‌ خدا قسم‌، به‌ جان‌ خود ابي‌عبدالله‌الحسين‌ قسم‌! اگر امشب‌ تا صبح‌ فردا تا غروب‌، يكسره‌ اشك‌ بريزيد و تمام‌ زنجيرها را به‌ بدن‌تان‌ خرد كنيد و تمام‌ شرائط‌ عزداري‌ را انجام‌ بدهيد، جزء اين‌ تعهد نباشيد يعني‌ تعهد با امام‌ زمان‌تان‌ و با حسين‌ بن‌ علي‌ نكنيد كه‌ من‌ هميشه‌ با شما هستم‌، من‌ نمي‌گويم فايده‌اي‌ ندارد ولي‌ تو زياد از اين‌ شب‌ و روز بهره‌مند نشدي‌. عقل‌ خودتان‌ هم‌ همين‌ را مي‌گويد. عقل‌ شما چي‌ مي‌گويد؟ ما نمي‌خواهيم‌ تحميل‌ كنيم‌ بر شما؛ عقل‌ شما مي‌گويد كه‌ اگر عزاداري‌هاي‌ تندي‌ بكنيد كه‌ واقعاً بزرگترين‌ چيزها همين‌ عزاداري است‌، يك‌ بال‌ مگس‌ اشك‌ از ديدگان‌تان‌ اگر بريزد فرق‌ هم‌ نمي‌كند امشب‌ باشد فردا باشد يا ايام‌ ديگر، روز قيامت‌ مي‌آورند در كفة‌ ترازو و ميزان‌ مي‌گذارند، بر تمام‌ اعمال‌ حسنه‌تان‌ ترجيح‌ پيدا مي‌كند، بر تمام‌ گناهان‌تان‌ ترجيح‌ پيدا مي‌كند.

اين‌ روايت‌ هم‌ دارد‌ من‌ خودم‌ معتقدم‌ شايد كمتر يك شخص‌ روحاني‌ پيدا بشود كه‌ به «مَنْ بَكَى اَوْ أَبْكَى اَوْتَبَاكَى »([12]) صد در صد اعتقاد داشته‌ باشد من‌ اعتقاد دارم‌، من‌ اعتقاد دارم‌ كه‌ به‌ مقدار يك‌ بال‌ مگس‌ اگر اشك‌ از چشم‌تان‌ بيرون‌ بيايد، روز قيامت‌ به‌ دردتان‌ مي‌خورد‌ و شما را وارد بهشت‌ مي‌كند اين‌ها حرفي‌ درش‌ نيست‌.

مرحوم‌ شيخ‌ جعفر شوشتري‌ در كتاب‌ «عنوان» يكي‌ از كتاب‌هاش‌ ظاهراً حالا ترديد دارم‌ در كتاب‌ ظاهراً «عنوان‌ الشهاده‌» است‌ در آن كتاب‌ ايشان‌ مي‌گويد كه‌ تمام‌ اعمال‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ اشكال‌ داشته‌ باشد، ممكن است‌ توأم‌ با ريا باشد ولي‌ مي‌دانيد كه‌ رياء بر گريه‌ كردن‌ بر ابي‌عبدالله‌ ثواب‌ دارد‌؛ يعني‌ تظاهر بكنيد كه‌ من‌ دارم‌ گريه‌ مي‌كنم‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ مجلس‌ روضه‌اي‌ برپا مي‌شود اين‌ جور سرتان‌ را راست‌ نگه‌ نداريد، بگوييد: «من‌ اشكي‌ ندارم‌، گريه‌ام‌ نمي‌آيد» اين‌ دليل‌ بر ناداني‌ و كم‌ دركي‌ است‌. سرت را بينداز پائين.‌ من‌ الان‌ چراغ‌ها خاموش است،‌ كسي‌ را نمي‌بينم‌ كه‌ بخواهم‌ منظوري‌ داشته‌ باشم‌. سرت را بينداز پايين، خودت‌ را شبيه‌ گريه‌ كنندگان‌ قرار بده‌. اين‌ خيلي‌ مهم است؛‌ «همين‌، تو را به‌ بهشت‌ مي‌برد»، همين‌ مسأله‌ بهشت‌ را بر تو واجب‌ مي‌كند. اين‌ها را من‌ مي‌دانم‌ و اميدوارم‌ كه‌ وجود من‌، خون‌ من‌، تمام‌ حيثيت‌ من‌ آميختة‌ با اين‌ اعتقاد باشد.

 

cبراي ياري امام زمان ارواحنا فداهبايد در مكتب حضرت سيد‌الشهداء عليه السلامزانوي تلمذ زد

اما بدانيد اگر گريه‌ بر ابي‌عبدالله‌الحسين‌ نتيجه‌اي‌ به‌ شما ندهد، خيلي‌ كم‌ استفاده‌ كرديد. اگر امشب‌ همان‌ كاري‌ كه‌ حسين‌ به‌ عنوان‌ درس‌ به‌ ما آموخت‌، در مقابل‌ امام‌ زمان‌مان‌ انجام‌ ندهيم‌، بهره‌اي‌ از شب‌ عاشورا نبرده‌ايم‌. شب‌ عاشوراء است‌ هر سال‌ هم‌ من‌ اين‌ مطلب‌ را همين‌جور به‌ انحاء مختلف‌ مي‌گويم. سالي‌ يك دفعه‌ بايد لااقل‌ شب‌ عاشورا تعهدتان‌ را تجديد كنيد، تعهد بكنيد؛ نيستيد برويد، كسي‌ دنبال‌تان‌ نفرستاده‌، هفتاد دو نفر هم بمانند، سيصد و سيزده‌ نفر هم‌ بمانند براي‌ امام‌ زمان‌ از تمام‌ كرة‌ زمين‌ بماند، همان‌ها بهترند براي‌ امام‌ زمان‌ تا افراد ضعيف‌ ناتواني‌ كه‌ با هر بادي‌ مي‌لغزند، تحت‌ تأثير هر سخني‌ قرار مي‌گيرند. يك روز صوفيند، يك روز كوفيند، يك روز مسلمانند، يك روز كافرند؛ هر روزي‌ يك‌جوري‌ هستند، هر روزي‌ يك‌ برنامه‌اي‌ دارند. يك روز فاسق‌اند، يك روز متدين‌اند. يك‌ مدتي‌ بلند مي‌شوند نماز شب‌ مي‌خوانند، يك مدتي‌ باز نماز صبح‌شان‌ هم‌ قضاء مي‌شود. اين‌ آدم‌ها به‌ درد زندگي‌ زمان‌ ظهور كه‌ سهل‌ است، قبل‌ از ظهور هم‌ نمي‌خورند. ارزشي‌ ندارند. «هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ »([13]) علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود: «هَمَجٌ رَعَاعٌ»اند يعني‌ به‌ وسيلة‌ باد اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ مي‌شوند،‌ تابع‌ هر صدايي‌ هستند، تابع‌ هر آهنگي‌ هستند، هر روزي‌ يك‌جوري‌ مي‌خواهند دين‌شان‌ را ملعبة‌ خودشان‌ قرار بدهند. كسي‌ نگفته‌ كه‌ شما امشب‌ تو اين‌ جلسه‌ بيايد. ديگر كه‌ در اين‌ ده‌ شب‌ هم‌ متوجه‌ شدي‌ كه‌ اين‌جا مجلس‌ آن عزاداري‌ پر سر و صدا نيست‌، آن‌جوري‌ كه‌ سينه‌ بزنيد كه‌ امشب‌ ان‌شاءالله آن‌هايي‌ كه‌ مي‌مانند آن‌هايي‌ كه‌ هستند آن‌هايي‌ كه‌ تعهد دارند سينه‌ هم‌ خواهند زد، اظهار ارادت‌شان‌ را به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ خواهند كرد اما ديگر در اين‌ مدت‌ متوجه‌ شديد. حالا كه‌ ما جدي‌ مي‌خواهيم‌ شماها ان‌شاءالله‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيريد، جداً مي‌خواهيم تابع‌ سيد‌الشهداء باشيد، پشت‌ سر ابي‌عبدالله‌الحسين‌ باشيم، جداً مي‌خواهيد كه‌ ان‌شاءالله‌ جزء اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ باشيد؛ آن‌هايي‌ كه‌ امشب‌ باقي‌ ماندند، شماها هم‌ باشيد جزء اصحاب‌ حضرت‌ ولي‌عصر باشيد. كمتر پيش‌ مي‌آيد كه‌ همة‌ دعاهاي‌ يك‌ مجلس‌ اين‌ باشد كه‌ از خدا فرج‌ بخواهد و از خداي تعالي بخواهيم‌ كه‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ حضرت‌ سيدالشهداء يا حضرت‌ ولي‌عصر قرار بدهد؛ ما اين‌ را هر شب‌ خواستيم‌ لذا كساني‌ كه‌ نمي‌توانند امشب‌ با امام‌ زمان‌شان‌ تعهدي‌ داشته‌ باشند، من‌ نمي‌گويم بلند شوند‌ از مجلس‌ بروند‌ بيرون‌، خوب‌ مشخص‌ مي‌شوند ولي‌ در دل‌ بگويند: آقا، يا صاحب‌ الزمان‌! ما با اين‌ قرارداد با اين‌ تعهد موافق‌ نيستيم‌. التماس‌ دعا بروند‌.

«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»([14]) اكراهي‌ نيست‌ در دين‌ ولي‌ من‌ مطمئنم‌ رشد و كمالات‌ شما مردم‌ اين‌ زمان‌ با مردم‌ زمان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌فرق‌ مي‌كند. من‌ مطمئنم‌ كه‌ همه‌تان‌ تعهد مي‌كنيد، همه‌تان‌ با حجة‌بن‌الحسندست‌ بيعت‌ مي‌دهيد، همه‌تان‌ پشت‌ سر سيد‌الشهداء و امام‌ زمان‌ حركت‌ مي‌كنيد. من‌ بچه‌هاي‌ كم‌ سن‌ اين‌ مجلس‌ را ديدم‌ كه‌ حالي‌ ،چه‌ روحياتي‌؛ جوان‌هاي‌ اين‌ مجلس‌ را ديدم‌ كه‌ خدا مي‌داند گاهي‌ غبطه‌ مي‌برم‌ كه‌ چرا اين‌ها اين‌طور خوب‌اند و من‌ اين‌طوري‌ هستم‌. شماها همه‌تان‌ بحمدالله‌ من‌ فكر نمي‌كنم‌ اگر آن‌جا هفتاد دو نفر ماندند، تو اين‌ مجلس‌ ما هفتاد دو نفر بروند‌ ان‌شاءالله‌ همه‌تان‌ هستيد. چرا نباشيد،

 

cدنيا و آخرت در كنار امام زمان ارواحنا فداهفراهم است

چي‌ مي‌خواهيد؟؟؟ دنيا مي‌خواهيد؟ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ است. آخرت‌ مي‌خواهيد؟ زير سايه‌ حجة‌بن‌الحسن‌است. نعمت‌ مي‌خواهيد، آن هم‌ در مملكتي‌ كه‌ الحمدلله‌ به‌ تمام‌ معنا براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ آزادي‌ هست‌ چرا اين‌ طور نباشيد. هيچ‌ كس‌ از ميان‌ اين‌ جمعيت‌ عقلش را از دست‌ نداده‌ كه‌ راه‌ صحيح‌ را انتخاب‌ نكند، پشت‌ سر حجة‌بن‌الحسن‌را انتخاب‌ نكند، با حسين‌ بن‌ علي‌ نباشد و به‌ خاطر زنش‌ به‌ خاطر فرزندش‌ به‌ خاطر مالش‌ از اين‌ چراغ‌ هدايت‌ دور بشود. از اين‌ سفينة‌نجات‌ دور بشود من‌ فكر نمي‌كنم‌. حالا حُسن‌ ظن‌ است يا حقيقت‌ است و فكر مي‌كنم‌ در اثر معاشرت‌ با اكثر شماها حقيقت‌ هم‌ باشد.

 

cتعهد با امام زمان ارواحنا فداهو هدايت مردم به صراط مستقيم، فلسفه عزاداري بر سيد‌الشهداء عليه السلاماست

پس‌ بيايم‌ امشب‌ با امام‌ زمان‌مان‌ تعهد ببنديم‌. آقا، ولي‌عصر! مي‌دانيم‌ صداي‌ ما را مي‌شنوي‌، مي‌دانيم‌ كه‌ از دل‌مان‌ مطلع‌ايد، مي‌دانيم‌ كه‌ شب‌ عاشورا است امشب‌، خودت‌ هم‌ عزاداري‌؛ ولي‌ از عزاداري‌ و فلسفة‌ عزاداري‌ اين‌ را مي‌خواهي‌ كه‌ مردم‌ به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ شوند. حضرت‌ سيدالشهداء روز عاشورا فرمود: اگر دين‌ جدم‌ به‌ وسيلة‌ كشته‌ شدن‌ من‌ پا بر جا مي‌ماند: «يَا سُيُوفُ خُذِينِي»([15]) شمشيرها بيايد مرا بگيريد و هر چه‌ زودتر مرا بكشيد تا دين‌ جدم‌ باقي‌ بماند.

 

cبر بالين گنبد حرم سيد‌الشهداءعليه السلامپرچم سرخ آويخته‌ شده تا همگان بدانند كه حسين عليه السلاممظلومانه به شهادت رسيده و انتقامش نيز هنوز گرفته نشده است

اين‌ پرچمي‌ را كه‌ امشب‌ آوردند اين‌جا نصب‌ كردند يكي‌ از آقايان‌ – من‌ واقعش از دوستانند ولي‌ اسم‌شان‌ را نمي‌دانم -‌ ايشان‌ مي‌گويند: من‌ كربلا بودم‌، پرچم‌ حضرت‌ رضا را آوردند، خدّام‌ حضرت‌ رضا براي‌ حضرت‌ سيد‌الشهداء و متبركش‌ كردند و مي‌خواستند برگردانند ولي‌ اين‌ پرچم‌ را آوردند پائين‌ كه‌ آن را نصب‌ كنند براي‌ يك‌ شبانه‌ روز، من‌ خريدم‌ خيلي‌ هم‌ با قيمت‌ بالايي‌ ايشان‌ آن را خريده‌اند چون‌ عوض‌ مي‌كنند با يك پرچم‌ ديگري‌. خوب‌، از دوست‌ يك نشانه‌اي‌ آمده‌، از كربلا يك نشانه‌اي‌ آمده‌ از خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌، يك نشانه‌اي‌ آمده‌ از طلب‌ خون‌ سيدالشهداء به‌ وسيلة‌ امام‌ زمان‌مان‌، يك نشانه‌اي‌ آمده‌. مي‌دانيد چرا اين‌ پرچم‌ قرمز است؟! شنيده‌ايد مي‌گويند: اگر يك‌ نفر مظلوم‌ كشته‌ بشود و طلب‌ خونش‌ نشود يك پرچم‌ قرمز مي‌آورند عرب‌ها روي‌ خانه‌اش‌ نصب‌ مي‌كنند كه‌ فرزندان‌ اين‌ مرد بعدها بدانند هنوز طلب‌ خون‌ صاحب‌ اين‌ خانه‌ گرفته‌ نشده‌. اين‌ پرچم‌ قرمز به‌ امام‌ زمان‌ دارد‌ «ندا» مي‌دهد كه‌ «ياصاحب‌الزمان‌!» طلب‌ خون‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ هنوز نشده‌، طلب‌ خون‌ علي‌ اصغر نشده‌، هنوز طلب‌ خون‌ علي‌ اكبر و اباالفضل‌العباس‌ و ساير شهداء نشده‌، آقا بيا. اين‌ پرچم‌ را به‌ من‌ گفتند در تو مجلس‌ نصب‌ كنيم‌، همه‌تان‌ بدانيد كه‌ ان‌شاءالله‌ اين‌ عزاداري‌تان‌ قبول‌ درگاه‌ ابي‌عبدالله‌ شده‌. كلمة‌ آخر سخن‌ من است،‌ ان‌شاءالله‌ امشب‌ عزاداري‌ مي‌كنيد و آن كلمه‌ اين‌ است‌ كه‌ همه‌تان‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد، مؤدب‌ دو زانو، بعد از اين‌كه‌ اين‌ چند جمله‌ تمام‌ شد خودتان‌ مي‌دانيد هر طور مي‌خواهيد بنشينيد مانعي‌ ندارد‌.

يا بقية‌الله‌!ما از قول‌ اين‌ جمع‌ مي‌گويم، عرض‌ كردم‌ هر كدام‌تان‌ هم‌ اين‌طور نيستيد خودتان‌ مي‌دانيد مي‌توانيد نگوييد، هر كس‌ مي‌خواهد از فردا باز هم‌ معصيت‌ بكند بكند، مسأله‌‌اي‌ نيست‌.

گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند

بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد

 

cتعهدات با امام زمان ارواحنا فداهدر شب عاشوراء و ملاك پذيرش تعهدات از ناحيه آن حضرت

ولي‌ هر كدام‌ از شماها كه‌ آماده‌ايد جزء هفتاد و دو نفر باشيد به‌ من‌ وكالت‌ بدهيد خودتان‌ هم‌ بگوييد كه‌ اين‌ جملات‌ را من‌ از قول‌ شما به‌ امام‌ زمان‌تان‌ عرض‌ كنم‌: يا بقية‌الله‌!اگر ما را هفتاد مرتبه‌ بكشند، قطعه‌قطعه‌مان‌ كنند، دست‌ از دامن‌ تو بر نخواهيم‌ داشت‌. يا حجة‌بن‌الحسن‌ يا بقية‌الله‌!از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را هميشه‌ با شما قرار بدهد و اگر مرگ‌ هم‌ به‌ سراغ‌مان‌ آمد از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را برگرداند‌ و ما باز هم‌ در خدمت‌ شما باشيم‌. ما دست‌مان‌ را از دامن‌ شما در دنيا و آخرت‌ قطع‌ نمي‌كنيم‌. اگر مسأله‌‌ اين است‌ كه‌ شما مي‌خواهيد در اين‌ جهت‌ قبول‌ كنيد كه‌ ما تعهد مي‌كنيم‌، مسأله‌‌اي‌ نيست‌ و آن اين‌كه‌ بايد «تمام‌ گناهان‌ را ترك‌ كنيم‌». خيلي‌ كار آساني است‌. براي‌ رسيدن‌ به‌ شما اين‌ كار خيلي‌ آسان است‌ ها! يك لحظه‌ در خدمت‌ شما بودن‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ هزار سال‌ در عيش‌ و نوش‌ باشيم‌ و در معصيت‌ باشيم‌ و خوش‌گذراني‌ باشيم‌. آقاجان‌! اگر واجبات‌ است‌ كه‌ ما ان‌شاءالله از اين‌ به‌ بعد واجبات‌مان‌ را صحيحاً انجام‌ مي‌دهيم‌. يك جوان يزدي به‌ من‌ مي‌گفت‌، پدرم‌ گفته‌: «امشب‌ جلسه‌ نرو» من‌ چه‌ كار كنم‌. داشت‌ يك حالي‌ داشت‌. گفتم‌: پدرت‌ گفته‌ نرو تو نبايد بروي‌ و ماند توي‌ خانه‌. ببينيد، روز عاشورا يك جوان‌ بسيار متدين‌ كه‌ من‌ فوق‌العاده‌ دوستش‌ دارم‌، براي‌ اين‌كه‌ پدرش‌ و اطاعت‌ امر پدرش‌ را بكند، توي‌ خانه‌ ماند و نيامد. اين‌ معناي‌ اطاعت‌ و بندگي است‌. يابقية‌الله‌!ان‌شاءالله‌ همه‌مان‌ اين‌طوري‌ هستيم‌، شما قبول‌ مي‌كنيد؟ از دلت‌ بپرس‌، ببين‌ امام‌ زمانت‌ قبول‌ كرده‌ يا نه‌؟ شما خُب‌ چه‌طور بپرسيد؟! اگر ديگر گناهاني‌ گذشته‌ كه‌ مي‌كردي‌ حالا برايت‌ تنفرآور است،‌ قبولت‌ كرده‌. اگر از اين‌ به‌ بعد كمالات‌ را در پيش‌ مي‌گيري‌ قبولت‌ كرده‌، اگر دستت‌ را از دامن‌ امام‌ زمان‌ كوتاه‌ نمي‌كني‌ قبولت‌ كرده‌. همين‌ چند جمله‌ بود. حالا مي‌توانيد راحت‌ بنشينيد. حالا مي‌خواهيد عزاداري‌ بكنيد مسأله‌‌اي‌ نيست‌.

 

6- روضه ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلاماز لسان جبرئيل عليه السلامبراي حضرت آدم عليه السلام

نام‌ مقدس‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ وقتي‌ كه‌ براي‌ حضرت‌ آدم‌ جبرئيل‌ آورد حضرت‌ آدم‌ دويست‌ سال‌ گريه‌ مي‌كرد. خدايا! من‌ اشتباه‌ كردم‌ نمي‌دانستم‌. «يَا فَاطِرُ بِحَقِّ‌ فَاطِمَةَ‌ يَا مُحْسِنُ‌ بِحَقِّ‌ الْحَسَنِ‌» تا اين‌جا گفت‌ و گفت‌ بگو: «يَا قَديِمَ‌ الْاِحْسَانِ‌ بِحَقِّ‌ الْحُسَيْنِ»‌([16]) حضرت‌ آدم‌ تا كلمة‌ حسين‌ را گفت‌ دلش‌ شكست‌ اشكش‌ جاري‌ شد، گفت‌: يا آدم‌ چرا من‌ اين‌طور حالي‌ پيدا كردم‌؟ حضرت‌ جبرئيل‌ نشست‌ براي‌ آدم‌ ابوالبشر روضة‌ كربلا را خواند. اين‌ فرزندت‌ در كربلا كنار دو نهر آب‌ با لب‌‌هاي تشنه‌ شهيد مي‌شود و خدا او را بخشيد.

 

C«حسين» اسم اعظم پروردگار است

بعضي‌ معتقدند خدا رحمت‌ كند مرحوم‌ دربندي‌ را معتقد بود كه‌ اسم‌ يا حسين‌ از اسماء اعظم‌ پروردگار است.

در اين‌ مجلس‌ حاجتمنداني‌ داريم‌، در اين‌ مجلس‌ مشكلاتي‌ را آوردند گاهي‌ به‌ من‌ گفتند: من‌ امشب‌ از همه‌تان‌ مي‌خواهم‌، از آقاي‌ خدّامي‌ هم‌ مي‌خواهم‌، از ساير دوستان‌ هم‌ مي‌خواهم‌ هر كس‌ هر چي‌ مي‌خواهد نوحه‌ بخواند‌، مداحي‌ كند حالا كه‌ مجلس‌ ما برخلاف‌ همه‌ برنامه‌ها و نظم‌ها است‌، حالا اين‌ يكي‌ را هم‌ همين‌طوري‌ فقط‌ بگوييد: «يا حسين‌» به‌ سينه‌تان‌ كه‌ مي‌زنيد بگوييد: «يا حسين»‌ حاجت‌ مي‌خواهيد از خدا بگوييد: «يا حسين‌ حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينم‌ حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينم‌»



[1]بقره/155-157

[2]شجره طوبى:2 / 215، كلمات الإمام الحسين عليه السلام: 506

[3]بحارالأنوار: 98 / 168 و 98 / 336

[4]توبه/41

[5]بلد الامين: 271، مصباح كفعمي: 484

[6]«وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» مستدرك‏الوسائل: 10 / 412، بحار: 98 / 200

[7]شمس/9

[8]«وَ رُوِيَ أَنَّهُ صلوات الله عليه لَمَّا عَزَمَ عَلَى الْخُرُوجِ إِلَى الْعَرَاقِ قَامَ خَطِيبًا فَقَالَ الْحَمْدُ للهِ وَ مَا شَاءَ اللهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وَلَدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلَّادَةِ عَلَى جِيْدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إَلَى أَسْلَافِي اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ وَ خَيْرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشًا جُوَّفًا وَ أَجْرِبَةً سَغْبًا لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمِ خُطَّ بِالْقَلَمِ رَضَي اللهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللهِ لَحْمَتُهُ وَ هِي مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ تُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ  مَنْ كَانَ فِيْنَا بَاِذلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّنًا عَلَى لِقَاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاَحِلٌ مُصْبِحًا إِنْ شَاءَ اللهُ»بحار: 44 / 366، كشف الغمه:2 / 29، لهوف: 60

[9]فجر/27-30

[10]صف/4

[11]بحار: 99/110

[12]«قَالَ ابْنُ طَاوُوسَ رُوِيَ عَنْ آلِ الرَّسُولِ عليه السلام أَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى فِينَا مِائَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى ثَلاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى وَاحِدًا فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ» بحار: 44 / 288

[13]«يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ»نهج‏البلاغه: 495

[14]بقره/256

[15]«اِنْ كَانَ دِيْنُ مُحَمَّدٍ لَمْ يَسْتَقِمْ إِلَّا بِقَتْلِي يَا سُيُوفُ خُذِينِي» معالم المدرستين، سيد مرتضى عسكري: 3 / 303، الصحيح من السيره، سيد جعفر مرتضى: 3 / 112

[16]«و روى صاحب الدر الثمين في تفسير قوله تعالى فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ اَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِي وَ الْأَئِمَةِ عليهم السلام فَلَقَنَهُ جِبْرِئيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ …»بحار: 44 / 245و 109 / 85، عوالم امام حسين عليه السلام: 104

۹ محرم ۱۴۱۹ قمری – ۱۶ اردیبهشت ۱۳۷۷ شمسی – مزاياي‌ عبوديت‌

 مزاياي‌ عبوديت‌ تاسوعاي‌ 1420

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌  الرجيم‌. فتق‌ الله‌ و اطيعون‌ انه‌ ربي‌ و ربكم‌ هذا صراط‌ المستقيم‌.

 آيات‌ بسيار تكان‌ دهنده‌اي‌ تلاوت‌ شد. مناسبت‌ شب‌ تاسوعاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ تذكراتي‌ در اين‌ ارتباط‌ و مناسبت‌ اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ انشاء الله‌ تذكراتي‌ عرض‌ ميكنم‌ و اين‌ جلسات‌ هم‌ يكي‌ دو شب‌ ديگر بيشتر باقي‌ نمانده‌ و جدا از دوستان‌ و عزيزان‌ تقاضا دارم‌ بخاطر حضرت‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ حساسترين‌ ايام‌ دورة‌ سال‌ از نظر اهميت‌ محبت‌ و عزاداري‌. عزاداري‌ علامت‌ محبت‌ است‌. و محبت‌ همه‌ چيز انسان‌ بايد باشد مخصوصا محبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ محبوب‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگارند. در يك‌ حديث‌ هست‌ كه‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد هل‌ الدين‌ الا الحب‌ و البغض‌. آيا دين‌ جز حب‌ و بغض‌ چيز ديگري‌ هست‌؟ اگر شما محبت‌ به‌ خدا داشته‌ باشيد دينتون‌ بخواهيد يا نخواهيد، كامل‌ ميشود. اگر بغض‌ به‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌، دشمنان‌ دين‌، دشمنان‌ خدا داشته‌ باشيد شما بالاخره‌ از بديها نجات‌ پيدا مي‌كنيد. چون‌ انسان‌ تابع‌ محبت‌ و تابع‌ بغضه‌. تابع‌ خواسته‌هاي‌ قلبيشه‌. كوشش‌ بكنيد در اين‌ يكي‌ دو سه‌ روزي‌ كه‌ از اوج‌ عزاداري‌ باقي‌ مانده‌ و عزاداريتون‌ انشاء الله‌ به‌ اوج‌ ميرسد استفادة‌ حب‌ و بغض‌ بكنيد و مسئلة‌ حب‌ و بغض‌ را در خودتون‌ تشديد بكنيد كه‌ همون‌ تولا و تبرا است‌. همون‌ تولي‌ و تبري‌ است‌ كه‌ انسان‌ اگر داراي‌ تولي‌ و تبري‌ نبود، اگر انسان‌ داراي‌ حب‌ و بغض‌ نبود، هيچ‌ چيز آنطور كه‌ بايد داشته‌ باشد، ندارد.

 در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، پروردگار متعال‌ مي‌فرمايد فاتقوا الله‌ و اطيعون‌. داراي‌ تقوي‌ باشيد و در اثر تقوي‌ اطاعت‌ كنيد. چون‌ گاهي‌ انسان‌ تقوي‌ را در بعضي‌ از چيزها دارد در بعضي‌ از چيزها ندارد. تقوي‌ بطور كلي‌ كه‌ در روايات‌ هم‌ زياد بهش‌ سفارش‌ شده‌ و در آيات‌ قرآن‌ هم‌ بهش‌ تأكيد شده‌، به‌ اين‌ معناست‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را از بدي‌ نگه‌ بدارد. اصلا كلمة‌ تقوي‌ از وقي‌ يقي‌، وقايه‌، يعني‌ خود نگه‌داشتن‌ از بدي‌. نگهداري‌ خود از كارهاي‌ بد. و اين‌ معنا ساري‌ و جاريست‌ در تمام‌ اعمال‌ انسان‌ و رفتار انسان‌ و عقائد انسان‌ و افكار انسان‌. هر كاري‌ يك‌ تقوايي‌ بالنسبه‌ به‌ خودش‌ دارد. مثلا انفاق‌ كردن‌ تقوايش‌ اينه‌ كه‌ شما وقتي‌ خواستيد انفاق‌ بكنيد از مال‌ خودتون‌ انفاق‌ كنيد. از مال‌ حرام‌ انفاق‌ نكنيد. بعضي‌ از افراد هستند كه‌ اينطور فكر مي‌كنند كه‌ اگر مثلا اموالشون‌ مخمس‌ نشده‌، حساب‌ سال‌ ندارند، زكات‌ ندادند، ولي‌ انفاق‌ مي‌كنند. مثلا در ايام‌ محرم‌ اطعام‌ مي‌كنند به‌ فقرا رسيدگي‌ مي‌كنند، گاهي‌ جدا بعضي‌ از افراد اينطور شده‌، نزد من‌ مي‌آيند ميگويند ما در عمرمون‌ شايد در سال‌ مثلا چندين‌ هزار يا چند ميليون‌ به‌ اين‌ و اون‌ كمك‌ كرديم‌.حالا مي‌خواهيم‌ ببينيم‌ كه‌ اين‌ كمكهايمون‌ به‌ مردم‌ آيا ميشه‌ پاي‌ خمسمون‌ حساب‌ بشه‌ يا نه‌؟ طبعا جوابش‌ منفيه‌. بايد تو حساب‌ سال‌ داشته‌ باشي‌. اموالت‌ را حساب‌ بكني‌. آنچه‌ كه‌ سهم‌ سادات‌ است‌ به‌ سادات‌ بدي‌ و آنچه‌ كه‌ سهم‌ امام‌ است‌ به‌ مرجع‌ تقليدت‌ بدي‌ و در راه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، آن‌ مرجع‌ تقليد خرج‌ بكنه‌ و يك‌ قرون‌ هم‌ اضافه‌ ندادي‌، كسي‌ بهت‌ اعتراضي‌ نداره‌. يا زكات‌ هم‌ همينطور. كساني‌ كه‌ بهشون‌ زكات‌ تعلق‌ مي‌گيرد و بايد زكات‌ بدهند، اموال‌ مخصوص‌ به‌ حد نصاب‌ ميرسد بايد زكات‌ بدهند. تقواي‌ انفاق‌ اين‌ است‌ كه‌ شما خمست‌ را بدي‌، زكاتت‌ را بدي‌، از راه‌ حلال‌ كسب‌ كرده‌ باشي‌. بعد يك‌ قران‌ تو ارزشش‌ بيشتر از ميليونها پولي‌ است‌ كه‌ اين‌ تقوي‌ را رعايت‌ نكرده‌، انجام‌ بدهد.

 يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. از يك‌ فردي‌ خيلي‌ تعريف‌ كرد. يك‌ مردي‌ پيدا شده‌ توي‌ مدينه‌، بسيار مرد خوبيست‌. بسيار متدينه‌، آنچنان‌ تعريف‌ كرد كه‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفت‌ بد نيست‌ اين‌ مرد اينطوري‌ را ما هم‌ ببينيم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ يك‌ روز من‌ داشتم‌ عبور مي‌كردم‌ ديدم‌ از دور داره‌ مي‌آيد. او مرا نمي‌شناخت‌. عقب‌ سر او حركت‌ كردم‌. ديدم‌ رفت‌ در مغازة‌ نانوايي‌. عبا هم‌ ظاهرا داشته‌. يكي‌ دو تا نان‌ چشم‌ نانوا را باصطلاح‌ مخفي‌ كرد و اين‌ دو تا نون‌ را بلند كرد و گذاشت‌ لاي‌ عبايش‌. از آنجا رفت‌. در مغازة‌ بقالي‌. يك‌ چند تا انار هم‌ از آنجا دزديد. عجب‌ آدم‌ خوبيه‌! من‌ عقب‌ سرش‌ رفتم‌. اين‌ در اصول‌ كافيه‌. روايته‌ها. حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد. عقب‌ سرش‌ رفتم‌ ديدم‌ وارد يك‌ خرابه‌اي‌ شد. يك‌ فقيري‌ آنجا نشسته‌ و اينها را به‌ او داد. او هم‌ مشغول‌ خوردن‌ شد. حضرت‌ مي‌فرمايد من‌ رفتم‌ جلويش‌ ايستادم‌. گفتم‌ اين‌ چه‌ كاري‌ بود تو كردي‌؟ گفت‌ مگر تو قرآن‌ نخواندي‌؟ گفتم‌ چرا. گفت‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد من‌ جاء بالحسنه‌ فله‌ عشر امثالها. اگر كسي‌ كار خوبي‌ بكند، هر كار خوب‌ ده‌ برابر اجر خواهد داشت‌. من‌ دو تا نون‌ از آنجا بلند كردم‌. حالا دو تا نون‌ را يكي‌ هم‌ كه‌ حساب‌ بكنيم‌، يك‌ كار بد حساب‌ بكنيم‌، اين‌ دو تا نون‌ را به‌ فقير دادم‌، ده‌ تا حسنه‌ از اينجا گيرم‌ آمد. چند تا انار هم‌ كه‌ دزديدم‌ باز آوردم‌ دادم‌ به‌ اين‌ فقير. اينجا هم‌ ده‌ تا. چند تا ميشه‌؟ بيست‌ تا. از آنور پروردگار متعال‌ مي‌فرمايد و من‌ جاء بالسيئه‌ فلا يجز الا مثلها. كسي‌ كه‌ كار بد بكنه‌ جز يك‌ برابر، بيشتر باصطلاح‌ مؤاخذه‌ نميشه‌. ما دو تا از اين‌ بيست‌ تا را گذاشتيم‌ در مقابل‌ براي‌ كار بدمون‌، هيچي‌ دو تاش‌ هيچ‌. هيجده‌ ثواب‌ من‌ از اين‌ بين‌ بردم‌. ببينيد حساب‌ هم‌ تقريبا درست‌. حضرت‌ فرمود تو مگر قرآن‌ نخوندي‌؟ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. خدا از اهل‌ تقوي‌، تقوي‌ نه‌ اينكه‌ حالا هر كسي‌ كه‌ تقوا بايد مثلا در تمام‌ امورش‌ تقوي‌ داشته‌ باشد. اقلا تقواي‌ انفاقش‌ را بايد داشته‌ باشد. خدا از آنهايي‌ كه‌ تقواي‌ انفاق‌ را عمل‌ كرده‌اند قبول‌ ميكنه‌ و اين‌ را بدان‌، آن‌ بيست‌ تا اجري‌ كه‌ تو فكر كردي‌ خدا بهت‌ داده‌، دو تايش‌ را آنجا حساب‌ مي‌كني‌، هيجده‌ تايش‌ را براي‌ خودت‌ برميداري‌، آن‌ بيست‌ تا را خدا بهت‌ نميده‌. چون‌ قبول‌ نكرد پروردگار متعال‌ از تو.

 تقوا در همة‌ موضوعات‌ هست‌. تقواي‌ ورود در يك‌ خانه‌اي‌، حتي‌ در جزئيات‌، در يك‌ خانة‌ غيري‌ اينكه‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ نگاه‌ نكني‌. به‌ وسايل‌ زندگي‌ افراد تجسس‌ نكني‌. به‌ ناموس‌ مردم‌ نگاه‌ نكني‌. به‌ زندگي‌ مردم‌ كاري‌ نداشته‌ باشي‌. بعضي‌ها اخلاقشون‌ اينه‌. ميهمانند در يك‌ جا وارد شدند. خوب‌ تو چند تا فرض‌ كنيد زن‌ داري‌؟ چند تا بچه‌ داري‌؟ چند تا دختر داري‌؟ چكار ميكني‌؟ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ مي‌خواد يك‌ اطلاعاتي‌ از وضع‌ زندگي‌ يك‌ فردي‌ داشته‌ باشه‌ روي‌ يك‌ اساس‌ صحيح‌ و صالحي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ نه‌. فقط‌ از شما دعوت‌ كردند بيائيد اينجا غذائي‌ مثلا بخوري‌، اطعام‌ به‌ شما بشود و تشريف‌ ببري‌. تجسس‌ نكنيد از زندگي‌ مردم‌ بر خلاف‌ تقواست‌. و لا تجسسوا. تجسس‌ به‌ طور كلي‌ تجسسي‌ كه‌ به‌ شما ارتباطي‌ ندارد نبايد از وضع‌ زندگي‌ مردم‌، روحيات‌ مردم‌، گاهي‌ ميشه‌ دوستان‌ حتي‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ ما، از رفيقش‌ مي‌پرسه‌ خوب‌ مرحلة‌ تو چيه‌؟ در چه‌ مراحلي‌ هستي‌؟ در چه‌ وضعي‌ هستي‌؟ چه‌ بهت‌ گفته‌اند؟ چه‌ بهت‌ دستور داده‌اند؟ اينها همه‌اش‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ نهي‌ كرده‌ و فرموده‌ و لا تجسسوا. نتيجة‌ تجسس‌ غيبت‌ ميشه‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ تجسس‌ كرد بالاخره‌ به‌ يك‌ نكات‌ منفي‌ در زندگي‌ طرف‌ ممكنه‌ برخورد كنه‌. وقتي‌ كه‌ به‌ آن‌ نكات‌ منفي‌ برخورد كرد، خواهي‌ نخواهي‌ اين‌ آدمي‌ كه‌ به‌ آية‌ قرآن‌ توجه‌ نكرده‌ و لا تجسسوا را اعتنا نكرده‌، ميره‌ آن‌ نكات‌ ضعف‌ طرف‌ را، نكات‌ منفي‌ طرف‌ را به‌ ديگران‌ ميگه‌. سبب‌ اين‌ ميشود كه‌ غيبت‌ كننده‌ باشه‌. تقواي‌ ورود در يك‌ خانه‌، رفاقت‌ با يك‌ دوست‌ اينه‌ كه‌ از زندگيش‌ تجسس‌ نكني‌. چرا. از نامش‌، از اگر مي‌خواهي‌ دوستيت‌ را ادامه‌ بدي‌، از آدرسش‌، از قبيله‌اش‌، از مذهبش‌، بد نيست‌. اينها دستوره‌ سؤال‌ بكنيد. توي‌ قطار، كوپة‌ قطار نشستيد داريد مي‌ريد مشهد مثلا يك‌ دوستي‌ هم‌ آنجا هست‌، ازش‌ خوشتون‌ آمد، از اخلاقش‌ خوشتون‌ آمد، آدم‌ صالحيش‌ ديديد. حالا بناي‌ رفاقت‌ را هم‌ مي‌خواهيد بريزيد. چرا، آدرسش‌ را بپرسيد، شمارة‌ تلفنش‌ را بپرسيد. شمارة‌ تلفن‌ خودتون‌ را بهش‌ بديد. تأليف‌ پيدا بكنيد كه‌ فرمود المؤمن‌ مألوف‌. مؤمن‌ اهل‌ الفته‌. لا خير من‌ لا يألف‌ و لا يؤلف‌. در كسي‌ كه‌ الفت‌ با مردم‌ نگيرد و اجازه‌ ندهد مردم‌ با او انس‌ بگيرند، خيري‌ نيست‌. اينجور نباشيد كه‌ با مردم‌ انس‌ نداشته‌ باشيد. اما تجسس‌، ابدا! خلاف‌ تقواي‌ معاشرته‌. برخورد ميكنند، خوب‌ آقا ديشب‌ كجا بودي‌؟ نميدونم‌ صبح‌ كجا رفتي‌؟ چه‌ كردي‌؟ چه‌ حرفي‌ زدي‌؟ چي‌ شد؟ افراد پر حرف‌ هستند، وقتي‌ به‌ انسان‌ برخورد ميكنند انسان‌ هم‌ نميتونه‌ دروغ‌ بگه‌ مجبور ميشه‌ هر چي‌ بوده‌ شب‌ و روز چه‌ بتونه‌ بگه‌ چه‌ نتونه‌ بگه‌، بايد به‌ اين‌ آقا بگه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ پرسيده‌. تقواي‌ معاشرت‌ خيلي‌ مسائلي‌ است‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ در اين‌ مجلس‌، شب‌ تاسوعا، وقتتون‌ را به‌ آنها بگيرم‌.

 تقواي‌ نماز چيه‌؟ اذا كنت‌ في‌ الصلاة‌ فاحفظ‌ قلبك‌. در همين‌ روايت‌ مربوط‌ به‌ مطلب‌ قلب‌. اذا كنت‌ في‌ بيت‌ غير فاحفظ‌ عينيك‌. وقتي‌ كه‌ در بيت‌ ديگري‌ هستي‌، در خانة‌ ديگري‌ هستي‌، دو تا چشمت‌ را حفظ‌ كن‌. سرت‌ را بينداز پائين‌، اينطرف‌ آنطرف‌ نگاه‌ مي‌كني‌ از پنجره‌ نگاهت‌ را مي‌اندازي‌ ببيني‌ آنجا چيه‌؟ صاحبخانه‌ رفته‌ از اطاق‌ بيرون‌، پا شدي‌ اين‌ اطراف‌ را نگاه‌ ميكني‌. مگه‌ تو باصطلاح‌ چه‌ هستي‌؟ به‌ تو چه‌ مربوطه‌ كه‌ ايشان‌ چقدر وضعش‌ خوبه‌ يا خوب‌ نيست‌ يا ثروتش‌. فاحفظ‌ عينيك‌. فاذا كنت‌ في‌ الصلاة‌ فاحفظ‌ قلبك‌. اگر در نمازي‌، قلبت‌ را حفظ‌ كن‌. يعني‌ در خانة‌ دلت‌ بنشين‌. جز خدا و مطالبي‌ كه‌ در نماز هست‌ چيز ديگه‌اي‌ راه‌ نده‌. حفظ‌ كن‌. انسان‌ در نماز بايد كاري‌ كه‌ ميكنه‌، من‌ يك‌ راهي‌ را بهتون‌ ياد بدم‌ براي‌ اينكه‌ انشاء الله‌ در نماز قلبتون‌ متوجه‌ پروردگار باشد و حفظ‌ بشود از مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ توي‌ ذهنتون‌ بيايد. و آن‌ اينه‌ كه‌ از اول‌ نماز به‌ معناي‌ كلماتي‌ كه‌ در نماز مي‌خونيد توجه‌ كنيد. هر چه‌ هم‌ عميقتر توجه‌ كنيد، بهتر. الله‌ اكبر يعني‌ چي‌؟ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ يعني‌ چه‌؟ بگيد ما كه‌ عربي‌ بلد نيستيم‌. اي‌ خاك‌ بر فرق‌ امثال‌ من‌ كه‌ عربي‌ نمازشون‌ را بلد نباشند. خوب‌ ياد بگيريد. از همين‌ الان‌، اين‌ را بدونيد. كساني‌ كه‌ مي‌خواهند به‌ خدا برسند، اولين‌ كار، حتي‌ اگر امشب‌ كه‌ شب‌ تاسوعاست‌ بيدار بشينيد، با جديت‌ هم‌ عرض‌ ميكنم‌؛ اولين‌ كار اين‌ است‌ كه‌ معناي‌ نمازتون‌ را ياد بگيريد. و الاّ انسان‌ با خدا حرف‌ بزنه‌، هيچي‌ بلد نباشه‌. نميدونه‌ كه‌ به‌ خدا جسارت‌ كرد. چون‌ گاهي‌ انسان‌ وقتي‌ معنايش‌ را بلد نباشه‌ ممكنه‌ توي‌ نماز به‌ خدا جسارت‌ هم‌ بكنه‌. يك‌ كسي‌ براي‌ من‌ مثال‌ ميزد، راست‌ هم‌ ميگفت‌، بعد كه‌ به‌ لغت‌ هم‌ مراجعه‌ شد همين‌ بود الله‌ الصمد اگر با صاد بگيد و معنايش‌ را متوجه‌ باشيد، يازده‌ معناي‌ عميق‌ داره‌ كه‌ اگر من‌ معناهايش‌ را بخوام‌ عرض‌ كنم‌ شايد منبر امشب‌ و صحبتهاي‌ امشب‌ به‌ همين‌ معناي‌ الله‌ الصمد منتهي‌ بشه‌. اگر اين‌ صمد را با سين‌ بگيد، مي‌دونيد معناي‌ صمد با سين‌ چيه‌؟ يعني‌ پهن‌، پهن‌ حيوانات‌. ببينيد چقدر اين‌ معنا، جسارت‌ به‌ پروردگاره‌. توهين‌ به‌ پروردگار ميشه‌. عليم‌ با عين‌ يعني‌ خداي‌ دانا. عليم‌ با الف‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ دردناك‌. نمازتون‌ را معانيش‌ را ياد بگيريد و در دروازدة‌ دلتون‌ بنشينيد، نگذاريد مسائل‌ ديگه‌ وارد دلتون‌ بشه‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. خداي‌ رحمان‌، خداي‌ رحيم‌، خداي‌ مهربان‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌، همينها، تا آخر. بلد باشيد ديگه‌. آقا ما عربي‌ بلد نيستيم‌. براي‌ اينكه‌ اجناست‌ را بفروشي‌ خوب‌ انگليسي‌ بلدي‌. براي‌ اينكه‌ بتوني‌ با طرفهاي‌ خارجيت‌ صحبت‌ بكني‌ انگليسي‌ را خوب‌ بلدي‌. براي‌ اينكه‌ نميدونم‌ نگند تو آدم‌ عقب‌ افتاده‌اي‌ هستي‌، انگليسي‌ را بلد شدي‌، فرانسه‌ را بلد شدي‌. براي‌ اينكه‌ مبادا بهت‌ بگويند مسلماني‌، عربي‌ را بلد نشدي‌. خداي‌ نكرده‌ بگند مسلماني‌! ياد بگيريد اين‌ معاني‌ نمازتون‌ را. من‌ جدا از هر مكلفي‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ هست‌ مي‌خوام‌ كه‌ در اولين‌ فرصت‌ معناي‌ نمازشون‌ را ياد بگيرند تا حواسشون‌ پرت‌ نشه‌. تا بتونند به‌ اين‌ جملة‌ امام‌ عمل‌ بكنند كه‌ فاذا كنت‌ في‌ الصلاة‌، وقتي‌ كه‌ در نماز هستي‌، فاحفظ‌ قلبك‌. قلبت‌ را حفظ‌ كن‌. تقواي‌ نماز اين‌ است‌ كه‌ افكار مختلف‌ توي‌ نمازتون‌ توي‌ ذهنت‌ نيايد. و الاّ نمازت‌ با تقوا انجام‌ نشده‌ و خدا هم‌ قبول‌ نميكنه‌. اين‌ را بدونيد. چون‌ انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌.

 تقواي‌ روزه‌ اين‌ است‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ دهنت‌ را از غذا خوردن‌ و آب‌ خوردن‌ و مبطلات‌ روزه‌ حفظ‌ كردي‌، از چيزهايي‌ كه‌ خلاف‌ تقواست‌، خلاف‌ تقواي‌ روزه‌گيري‌ است‌. از غيبت‌ كردن‌، دروغ‌ گفتن‌، بد اخلاقی‌ كردن‌، تحمل‌ و صبر نداشتن‌، از اينها هم‌ حفظ‌ كني‌. خلاصه‌ تقوا يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در تمام‌ امور زندگي‌ انسان‌ وارد ميشه‌. حتي‌ در جزئيات‌. عصري‌ با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ بود كه‌ بعضي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ حواسشون‌ نيست‌ كه‌ ماشينشون‌ را كجا پارك‌ مي‌كنند. اين‌ بي‌ تقواست‌ در همين‌ پارك‌ كردن‌ ماشين‌. جلوي‌ خونة‌ مردم‌ پارك‌ كرده‌ آمده‌. وسط‌ راه‌ پارك‌ كرده‌ آمده‌. مزاحمت‌ ايجاد كرده‌ آمده‌. اين‌ بي‌ تقواست‌.

 تقواي‌ معاشرت‌ با زن‌ و فرزند چيه‌؟ اينه‌ كه‌ دو تا وقتي‌ بهم‌ مي‌رسند، مرد رفته‌ از خانه‌ بيرون‌ كلي‌ زحمت‌ كشيده‌ ناني‌ آبي‌ تهيه‌ كرده‌ آمده‌ خونه‌. زن‌ بي‌ تقوا مي‌دونيد كيه‌؟ زني‌ است‌ كه‌ به‌ آنچه‌ كه‌ محبت‌ اين‌ شخص‌ كرده‌ و به‌ فكرش‌ رسيده‌ كه‌ تهيه‌ بكنه‌ و بياره‌، توجه‌ نمي‌كنه‌. يك‌ چيزي‌ را يادش‌ رفته‌، دعوا راه‌ مي‌اندازه‌. اين‌ بي‌ تقواست‌. در معاشرت‌ بي‌ تقواست‌. يا مثلا فرض‌ كنيد در تربيت‌ فرزندش‌ كوشا نيست‌. اقلا تكاليفش‌ را بهش‌ نگفته‌. اين‌ تقوا نداره‌ در زندگي‌. در زندگي‌ اگر كسي‌ بخواد تقوا داشته‌ باشه‌ بايد بچه‌اش‌ را از اول‌، همانطوري‌ كه‌ شب‌ قبل‌ گفتم‌ تا وقتي‌ كه‌ مي‌خواد مهندس‌ و دكتر بشه‌، همة‌ مسائلي‌ كه‌ لازم‌ داره‌ آنوقت‌، امروز بهش‌ تعليم‌ بده‌. عقائدش‌ را بهش‌ تعليم‌ بده‌. احكامش‌ را بهش‌ تعليم‌ بده‌. حتي‌ مستحبه‌ شنا كردن‌ و اسب‌ سواري‌ و بعضي‌ از ورزشهايي‌ كه‌ نياز بيشتري‌ بهش‌ هست‌، پدر و مادر به‌ فرزندشون‌ تعليم‌ بدهند. اين‌ معناي‌ تقواست‌.

 تقواي‌ در جمع‌آوري‌ مال‌ چيه‌؟ اينه‌ كه‌ از راه‌ حلال‌ جمع‌آوري‌ بشه‌. اسراف‌ نكنه‌. به‌ جاي‌ خودش‌ آنچه‌ دارد صرف‌ كنه‌. و همينطور شما وارد به‌ مسائل‌ مختلف‌ بشيد. تقوا در هر مسئله‌اي‌ مي‌بينيد كه‌ ساري‌ و جاريست‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و اتقوا الله‌ و اطيعوني‌. يعني‌ اطاعت‌ مرا بكنيد. اطاعت‌ پروردگار را در زندگيتون‌ بكنيد. بندگي‌ بكنيد. راه‌ رسيدن‌ به‌ بندگي‌ كامل‌، من‌ مكرر اينجور مثال‌ زدم‌ كه‌ بعضي‌ از افراد هستند كارمند يك‌ اداره‌اي‌ هستند موقت‌. روزمزدي‌. مي‌تونند امروز كار بكنند، فردا هم‌ بروند توي‌ يك‌ ادارة‌ ديگه‌اي‌ كار بكنند. امروز با دوست‌ كار بكنند، فردا با دشمن‌ كار بكنند. هيچ‌ شخصيت‌ حقوقي‌ و ارزش‌ باصطلاح‌ كارمندي‌ را ندارند. از مزاياي‌ كارمندي‌ هم‌ استفاده‌ نمي‌كنند. بعضي‌ افراد اينطورند. بعضي‌ افراد نه‌. يا سابقه‌اشون‌ ايجاب‌ ميكنه‌، ده‌ دوازده‌ سال‌ كار كردند، حالا رسمي‌ شدند. در اين‌ مدت‌ هم‌ كار خطايي‌ نكردند. يا اينكه‌ فرد پر ارزشي‌ هستند، كارهاي‌ صحيحي‌ انجام‌ ميدهند. اداره‌ قبولشون‌ كرده‌ از همان‌ اول‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود حالا نميدانم‌ ميشه‌ يا نميشه‌، رسميت‌ پيدا كرده‌. بيائيم‌ بندة‌ رسمي‌ خدا بشيم‌. اكثر ماها چند سالي‌ از اول‌ تكليفمون‌ گذشته‌. كم‌ يا زياد. در اين‌ مدت‌ كاري‌ كرديم‌ كه‌ خدا ما را به‌ عنوان‌ يك‌ كارمند رسمي‌، يك‌ بندة‌ رسمي‌، يك‌ مطيع‌ رسمي‌ قبول‌ بكنه‌. ميگيد چطور ميشه‌؟ چطور معلوم‌ ميشه‌؟ خيلي‌ ساده‌ است‌. به‌ هيچ‌ وجه‌، اينها شرايط‌ كارمند رسمي‌ و بندة‌ رسمي‌ خداست‌. اگر اينها را در خودتون‌ مي‌بينيد بدانيد كه‌ كارمند رسمي‌ خدا هستيد، بندة‌ رسمي‌ خدا هستيد. اگر درتون‌ نيست‌، هنوز قبول‌ نشديد. اول‌ به‌ هيچوجه‌ گناه‌ نكند و واجباتتون‌ را صحيح‌ و با دقت‌ انجام‌ بديد. دوم‌ داراي‌ استقامت‌ باشيد. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ پروردگار در قرآن‌ فرموده‌ كه‌ ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. آقا استقامت‌ داشته‌ باش‌. اگر يك‌ كارمندي‌ در يكي‌ از اين‌ ادارات‌ دولتي‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ مسئله‌اي‌ برايش‌ پيش‌ مي‌آيد مثلا، تمام‌ اداره‌ را ول‌ ميكنه‌ و زندگي‌ را ول‌ ميكنه‌ و مراجعين‌ را ول‌ ميكنه‌ و مي‌ره‌ دنبال‌ آن‌ كار. اين‌ را ديگه‌ قبولش‌ نمي‌كنند كه‌ كارمند رسمي‌ باشه‌. بندة‌ باصطلاح‌ از نظر اطاعت‌ واجبات‌ را انجام‌ بديد و محرمات‌ را ترك‌ بكنيد و داراي‌ استقامت‌ باشيد، دوام‌ داشته‌ باشيد. نريد ده‌ سال‌ ديگه‌ بيائيد بگيد كه‌ ما مثلا فرض‌ كنيد مراحل‌ كمالات‌ قدم‌ برداشتيم‌. خوب‌ چيكار كردي‌؟ هفت‌ هشت‌ سال‌ قبل‌ يادتونه‌ من‌ آمدم‌ خدمت‌ شما. گفتيد شما را قبول‌ مي‌كنيم‌. حالا اين‌ مسئلة‌ قبول‌ كردن‌ و قبول‌ نكردن‌ ما يك‌ مسئله‌اي‌ براي‌ خود من‌ شده‌. كه‌ چطور ميشه‌ قبول‌ بكنيم‌ يك‌ كسي‌ را، چطور ميشه‌ قبول‌ نكنيم‌. خدا بايد قبول‌ بكنه‌. راه‌ را بايد تو بري‌، هدف‌ را بايد تو تعقيب‌ بكني‌. خودت‌ را بساز. اگر من‌ صد بار تو را قبولت‌ بكنم‌ و تو داراي‌ استقامت‌ نباشي‌، خدا اصلا قبولت‌ نميكنه‌. خوب‌ قبول‌ كردن‌ من‌ چه‌ فايده‌اي‌ براي‌ تو داره‌. استقامت‌ صبر است‌، قاطعيت‌ است‌، اعتقاد به‌ خدا و لا غير است‌. و نترسيدن‌ از غير خدا. اين‌ چهار چيز را خوب‌ داري‌؟ خدا قبولت‌ ميكنه‌. پاية‌ دوم‌ از قبول‌ شدن‌ به‌ بندگي‌ و اطاعت‌ پروردگار عمله‌. حالا من‌ داراي‌ استقامت‌ هستم‌. توبه‌ هم‌ كردم‌. اما گاهگاهي‌ وسواسه‌ مي‌آيد به‌ سراغم‌. وسواس‌، بعضي‌ها هستند خيلي‌ هم‌ آدمهاي‌ خوبيند از نظر من‌ و شما. يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. عرض‌ كرد فلاني‌ آقا اينقدر خوبه‌ چه‌ چه‌. خيلي‌ تعريفش‌ را كرد. ولي‌ يك‌ اشكالي‌ داره‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ وسواس‌ داره‌. حضرت‌ فرمود پس‌ تو چرا تعريف‌ كردي‌ به‌ تعبير من‌. شيطان‌ يكون‌ عاقلا و هو يطيع‌ الشيطان‌. چطور اين‌ عاقله‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را ميكنه‌؟! خودش‌ ميگه‌ وسواس‌. وسواس‌ مال‌ خداست‌ يا مال‌ شيطانه‌. يك‌ جوري‌ زندگي‌ بكنيم‌ كه‌ افراط‌ و تفريط‌ نداشته‌ باشيم‌. اين‌ معناي‌ صراط‌ مستقيمه‌. شما عقايدتون‌ افراط‌ و تفريطي‌ باشه‌. پرتيد. در اعمال‌ افراط‌ و تفريطي‌ حركت‌ كنيد، پرتيد. عيد نوروز را مهمتر از عيد غدير بداني‌ پرتيد. غيبت‌ كردن‌ را گناهش‌ را عملا يا اعتقادا كمتر از زنا بدونيد پرتيد. خوب‌ مي‌گن‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشيد اين‌ هم‌ شرط‌ سوم‌.شرط‌ چهارم‌ اين‌ است‌ كه‌ يا براي‌ محبت‌ به‌ ثواب‌ الله‌ كه‌ دربارة‌ متقين‌ عرض‌ كرم‌ پريشب‌ كه‌ متقين‌ حضرت‌ علي‌ درباره‌اشون‌ مي‌فرمايد كه‌ ولولا آذان‌ الله‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لماتوا شوق‌ الي‌ الثواب‌. يا بخاطر ثواب‌ پروردگار و محبت‌ به‌ ثواب‌ پروردگار و اجر و مزدي‌ كه‌ خدا برات‌ قرار داده‌ كار بكن‌. با اين‌ توجه‌ باش‌. يا براي‌ خود خدا كار كن‌. يا به‌ محبت‌ خداي‌ تعالي‌ كار كن‌. اين‌ هم‌ يك‌ شرط‌. شرط‌ پنجم‌ اين‌ است‌ كه‌ نفس‌ امارة‌ تو نفس‌ امارة‌ بالسوء تو پيش‌ خدا هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. بلكه‌ اگر رفيق‌ شيطان‌ شد همان‌ اندازه‌ كه‌ شيطان‌ ارزش‌ داره‌ پيش‌ خدا نفس‌ امارة‌ تو هم‌ ارزش‌ داره‌. گوش‌ به‌ حرف‌ او دادن‌ اونچه‌ كه‌ دلت‌ مي‌خواد به‌ تعبير خودمون‌ انجام‌ دادن‌ در مقابل‌ پروردگار خوب‌ انسان‌ را از بندگي‌ عزل‌ مي‌كنه‌. من‌ دلم‌ خواسته‌ اين‌ كار را بكنم‌. هيچ‌ حسابي‌ نكرده‌ باشه‌ در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد مسئلة‌ مشورت‌ مسئلة‌ به‌ اصطلاح‌ فكر كردن‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. چرا مي‌گن‌ تفكر ساعة‌ خير من‌ عبادت‌ سبع‌ سنه‌ او سبعين‌ سنه‌. يك‌ لحظه‌ بنشين‌ فكر كن‌. يك‌ جمع‌ بندي‌ بكن‌، ببين‌ اين‌ كارهايي‌ كه‌ تو مي‌كني‌ خدا راضيه‌ يا نه‌؟ آيا دلت‌ فقط‌ مي‌خواد يا خدا هم‌ مي‌خواد؟ من‌ نمي‌گم‌ هر چي‌ دلت‌ مي‌خواد ترك‌ كن‌ ولي‌ هر چي‌ كه‌ دلت‌ مي‌خواد و خدا نمي‌خواد ترك‌ كن‌. مخالفت‌ با پروردگار. هر چه‌ كه‌ دلت‌ مي‌يخواد و خدا هم‌ مي‌خواد انجام‌ بده‌ نه‌ به‌ خاطر دلت‌ باز. چون‌ اين‌ دل‌ بد عادت‌ مي‌شه‌. اونجايي‌ هم‌ كه‌ باز خدا نمي‌خواد باز فشار مي‌ياره‌. براي‌ خاطر خدا. شيطان‌ و نفس‌ امارة‌ بالسوء انسان‌ اين‌ را آقايون‌ بدانيد پست‌ترين‌ چيزها و پست‌ترين‌ موجودات‌ در مقابل‌ پروردگار.

 حتي‌ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در اين‌ مجلس‌ بود نمي‌دونم‌ يا در مجالس‌ ديگر كه‌ اگر انسان‌ بگه‌ خدايا من‌ با اينكه‌ دلم‌ مي‌خواد كه‌ فلان‌ كار را بكنم‌ اما بخاطر اين‌ كه‌ تو خداي‌ خوبي‌ هستي‌ ما به‌ دلمون‌ توجه‌ نمي‌كنيم‌ امر تو را انجام‌ مي‌ديم‌. اين‌ خوبه‌ ديگه‌، خوب‌ نيست‌؟ خيلي‌ هم‌ خوبه‌ ولي‌ به‌ نظر من‌ توهينه‌ به‌ پروردگار. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليدي‌، يك‌ شخصيت‌ اول‌ حالا از نظر قدرت‌ سياسي‌ يا از نظر علمي‌ در يك‌ مملكت‌ نشسته‌ باشه‌ يك‌ آدم‌ پست‌ بي‌ عرضة‌ كثيفي‌ هم‌ كنارش‌ نشسته‌ باشه‌. او يك‌ چيز بگه‌ او هم‌ يك‌ چيز ديگه‌. ما به‌ اون‌ طرف‌ بگيم‌ كه‌ بخاطر اين‌ كه‌ شما يك‌ شخصيت‌ مهمي‌ هستي‌ گوش‌ به‌ حرف‌ اين‌ اقاي‌ پست‌، كفتر باز نمي‌دونم‌، قمارباز نمي‌دونم‌ هروئيني‌ معتاد نمي‌كنيم‌. اصلا به‌ او بر مي‌خوره‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ تو مگر مي‌خواستي‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ بدي‌ در مقابل‌ پروردگار. اصلا حرفش‌ را نبايد بزني‌. ما براي‌ اين‌ كه‌ خدا دوست‌ نداره‌ اين‌ كار را بكنيم‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ نمي‌ديم‌. ولو اين‌ كه‌ اين‌ كار خوبه‌ آقايون‌. شما اين‌ كار را هم‌ بعضيهاتون‌ بكنيد ولي‌ اگر اين‌ كه‌ مي‌گن‌ حسنات‌ الابرار سيئات‌ المقربين‌. افراد نيك‌ ممكنه‌ يك‌ كارهاي‌ خوبي‌ بكنند و حال‌ اين‌ كه‌ براي‌ مقربين‌ درگاه‌ پروردگار اينها گناهه‌. الان‌ اگر در يك‌ مجلسي‌ يك‌ شخصيتي‌ نشسته‌ باشه‌ يك‌ فرد دزد كثيفي‌ هم‌ اينجا نشسته‌ باشه‌. چون‌ هر چه‌ شما بد بگيد به‌ شيطان‌ جا داره‌، نشسته‌ باشه‌. شما بياييد بهش‌ بگيد كه‌ آقا ما بخاطر شيطان‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شما ايشان‌ نداديم‌. اين‌ بهش‌ برمي‌خوره‌. تو بنا بود ما را با او مقايسه‌ كنيد. خدا را مي‌خواييد با شيطان‌ مقايسه‌ كنيد. خدا را با نفس‌ اماره‌ ات‌ مقايسه‌ مي‌كني‌؟ بنابراين‌ يكي‌ از پايه‌هاي‌ ديگه‌اش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ با نفستون‌ بحث‌ كنيد مبارزه‌ كنيد، بسازيدش‌ تا بشه‌ نفس‌ امارة‌ به‌ نيكي‌. چون‌ همين‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء مي‌شه‌ نفسي‌ كه‌ امر زياد مي‌كنه‌ شما را به‌ خوبي‌ها. تا حالا به‌ بديها بيشتر امر مي‌كرد از حالا به‌ خوبيها امر مي‌كنه‌. اين‌ مسائل‌ را اگر عملي‌ كرديد اين‌ شرايط‌ را اگر عملي‌ كرديد مي‌شيد بندة‌ رسمي‌ خدا. خدا شما را به‌ عنوان‌ يك‌ بندة‌ خوب‌ خودش‌ قبول‌ مي‌كنه‌.

 از مزايا هم‌ برخورداريد. خوب‌ مزاياش‌ چيه‌؟ در توي‌ اداره‌ وقتي‌ رسمي‌ مي‌شه‌ انسان‌ بيمه‌ هست‌، نمي‌دونم‌ اضافه‌ كار هست‌ نمي‌دونم‌ مسائل‌ مختلفي‌ حالا هستش‌. اينجا از پروردگار را عمل‌ كني‌ مي‌شي‌ از اولياء خدا. خوب‌ حالا همين‌ اسمي‌ نه‌ هر چه‌ بخواي‌ برات‌ فراهم‌ مي‌كنه‌. هر چه‌ بخواي‌ بهت‌ مي‌ده‌. اين‌ خيلي‌ خوبه‌. انسان‌ در يك‌ اداره‌اي‌ اون‌ قدر قدرت‌ داشته‌ باشه‌. مخصوصا ادارة‌ مهمي‌ هم‌ باشه‌، ثروت‌ زيادي‌ هم‌ در اختيار او در صندوقش‌ باشه‌ اين‌ آزاد باشه‌ كه‌ از اين‌ صندوق‌ هر چه‌ مي‌خواد برداره‌. هر چه‌ مي‌خواد استفاده‌ بكنه‌. از همه‌ مهمتر كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كليدي‌ بهت‌ مي‌دن‌ كه‌ در حكمت‌ را باز كني‌ از قلبت‌ به‌ زبانت‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. در حكمت‌. حكمت‌ چيه‌؟ حكمت‌ همان‌ كوثري‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوطي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ اين‌ كليد را بهش‌ دادن‌ همة‌ خوبيها را، خوبيهاي‌ لا اقل‌ خوبيهاي‌ زيادي‌ را بهش‌ دادن‌. كليد دستت‌ باشه‌ هر كاري‌ را خوبش‌ را انجام‌ مي‌دي‌. اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خداي‌ من‌ شاهده‌ به‌ عينه‌ من‌ معتقدم‌ بهش‌. انشاء الله‌ شماها هم‌ معتقد. اين‌ مسئله‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. در آيات‌ و قرآن‌ و روايات‌ مسسلمان‌ اگر كسي‌ باشه‌ ولو سني‌ اين‌ مطالب‌ را بايد قبول‌ داشته‌ باشه‌. كليد حكمت‌ را بهش‌ مي‌دن‌. آخه‌ اين‌ تجارت‌ را مي‌خواي‌ بكني‌. يك‌ در حكمت‌ را باز مي‌كني‌ يك‌ توجهي‌ مي‌كني‌ مي‌بيني‌ نه‌ درآمد خوبي‌ داره‌. از راه‌ حلال‌. در را مي‌بندي‌ بايگاني‌ را مي‌گذاري‌ سر جاي‌ خودش‌ مي‌ري‌ شروع‌ مي‌كني‌ مي‌بيني‌ واقعا در آمد خوبي‌ داشتي‌. اين‌ كار را من‌ بكنم‌. اين‌ عمل‌ را من‌ انجام‌ بدم‌. با فلاني‌ اينطور صحبت‌ كنم‌. آقا صحبت‌ انسان‌ افرادي‌ هستند از رفقا كه‌ بعضي‌ وقتها انسان‌ تعجب‌ مي‌كنه‌ اين‌ حرفها را ايشان‌ داره‌ مي‌زنه‌. يك‌ آدم‌ كاسب‌ معمولي‌ آقا مي‌شينه‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. اين‌ حرفهايي‌ كه‌ تو روايات‌ اون‌ هم‌ حرفهايي‌ كه‌ تو مغز روايات‌ اين‌ مطالبش‌ خوابيده‌ اين‌ از كجا فهميده‌ با اين‌ كه‌ روايتي‌ هم‌ نخونده‌. با اين‌ كه‌ قرآن‌ را شايد معانيش‌ را خوب‌ بلد نباشه‌. اين‌ را از كجا فهميده‌. در حكمت‌ را باز كرده‌ و جاري‌ شده‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌. اين‌ هست‌. از مزاياي‌ بندگي‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ روز قيامت‌  بدون‌ حساب‌ وارد بهشتت‌ مي‌كنند. روز قيامت‌ از تمام‌ نعمتهاي‌ الهي‌ برخوردار هستي‌. شيطان‌ در دنيا كاريت‌ نداره‌. خيلي‌ مهمه‌. يك‌ سربازي‌ توي‌ جبهة‌ جنگ‌ در ايران‌ باشه‌ هر روز صدام‌ براش‌ نامه‌ بنويسه‌ كه‌ بيا اين‌ طرف‌. اون‌ هم‌ خوب‌ نمي‌خواد بره‌. ديگه‌ تا يك‌ جايي‌ مي‌رسه‌ ديگه‌ مأيوس‌ مي‌شه‌. ديگه‌ براش‌ نامه‌ نمي‌نويسند. ديگه‌ براش‌ كاري‌ ندارند. انسان‌ وقتي‌ كه‌ بندة‌ خدا شد به‌ صريح‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو اي‌ شيطان‌ بر بندگان‌ من‌ تسلط‌ نداري‌! مي‌بيني‌ در يك‌ جاي‌ حساسي‌ واقع‌ شدي‌ كه‌ بسيار خطرناك‌ از نظر شهواني‌ از نظر بالاخره‌ گناه‌ و معصيت‌، يك‌ جاي‌ حساسي‌ واقع‌ شدي‌ مي‌بيني‌ هيچ‌ وسوسه‌اي‌ بهت‌ نمي‌شه‌ كه‌ معصيت‌ بكني‌. هيچ‌، پاكيت‌ را حفظ‌ مي‌كني‌. اعتصامت‌ را حفظ‌ مي‌كني‌، محدودي‌. ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. اما اگر بندة‌ رسمي‌ خدا نباشي‌، شيطون‌ هم‌ هر روز مي‌ياد يك‌ جاييت‌ مي‌بره‌. هر روز به‌ يك‌ كاري‌ وادار مي‌كنه‌. هر روز اغوات‌ مي‌كنه‌، گولت‌ مي‌زنه‌ به‌ ضررت‌ فعاليت‌ مي‌كنه‌. و نفس‌ انسان‌ اگر خوار نشه‌، پست‌ نشه‌ بندة‌ خدا انسان‌ خواهد بود. اين‌ مزايايي‌ است‌ ديگه‌. مزاياي‌ زيادتري‌ هم‌ توي‌ روايات‌ هست‌. يعني‌ بالاخره‌ خدا با اين‌ بنده‌اش‌ يكي‌ مي‌شه‌ و هر چه‌ خدا داره‌ به‌ اين‌ مي‌ده‌ و هر چي‌ هم‌ اين‌ مي‌خواد از خدا مي‌گيره‌. اين‌ بزرگترين‌ مزيته‌. شماها كوشش‌ مي‌كنيد مثلا توي‌ يك‌ اداره‌اي‌ وارد شديد رسمي‌ بشيد، سابقة‌ خدمت‌ داشته‌ باشيد خوب‌ همين‌ كوشش‌ را براي‌ خدا هم‌ بكنيد. رسمي‌ بشيد، سابقة‌ خدمت‌ داشته‌ باشيد. عدم‌ سوء پيشينه‌ براي‌ خودتون‌ به‌ دست‌ بياريد. اگر خواستند شما را به‌ بهشت‌ وارد كنند اين‌ عدم‌ سوء پيشينه‌ خيلي‌ مهمه‌. خدا هم‌ نه‌ به‌ انگشت‌ نگاري‌ نياز داره‌ نه‌ به‌ پرونده‌ ولو اين‌ كه‌ اينها را هم‌ داره‌. همين‌ انگشتهاي‌ شما، همين‌ دستهاي‌ شما شهادت‌ عليه‌ شما ممكنه‌ بدن‌. انگشت‌ نگاري‌ همينه‌ ديگه‌ منتهي‌ اونجا زبون‌ هم‌ درمي‌يارن‌. شما نقش‌ سر انگشتانتون‌ را مي‌برن‌ مي‌بينن‌ مجرميد. اين‌ صاحب‌ اين‌ سر انگشتها مجرمه‌. دست‌ تون‌ ديگه‌ حرفي‌ نمي‌زنه‌. فقط‌ هم‌ مي‌تونيد بگيد نه‌ بابا من‌ اين‌ كار را نكردم‌. آخه‌ دهن‌ بسته‌ دست‌ داره‌ حرف‌ مي‌زنه‌. اينها هست‌، اينها صريح‌ قرآنه‌. اگر همين‌ را شما منكر بشيد مسلمان‌ نيستيد. پاي‌ شما داره‌ حرف‌ مي‌زنه‌. اينجوري‌. از اينها راحتيد. بندگان‌ خوب‌ خدا اونهايي‌ كه‌ رسميت‌ دارند اين‌ مسائل‌، دستشون‌، پاشون‌، زبانشون‌ همش‌ آزاد و عليه‌ انسان‌ هم‌ برنامه‌اي‌ ندارن‌ و حساب‌ دقيقي‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ در كارشون‌ نداره‌ و بندة‌ خودمونه‌، نوكر خودمونه‌ چي‌ بنشينيم‌ حساب‌، مثلا فرض‌ كنيد بهش‌ برسيم‌. مثلا هر چي‌ خورده‌ توي‌ در مسئلة‌ مثلا كارمند، حالا يك‌ كارمند دولت‌ فرض‌ كنيد توي‌ اداره‌ ناهار مي‌خوره‌ از مزايايي‌ كه‌ اونجا هست‌ استفاده‌ مي‌كنه‌، هيچ‌ كس‌ هم‌ ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنه‌.

 ولي‌ يك‌ غريبه‌ بياد اينجا آقا شما به‌ چي‌ دست‌ مي‌زني‌؟ چرا مي‌خوري‌؟ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ براي‌ همين‌ مزايا كه‌ شده‌. ما عدم‌ سوء پيشينه‌ داشته‌ باشيم‌. از هر وقت‌ هم‌ كه‌ تصميم‌ بگيريم‌. حالا ما چكار كنيم‌؟ خدا از همين‌ الان‌ اگر شما شب‌ تاسوعاست‌ آقايون‌ شب‌ بسيار مهمي‌ است‌. شبي‌ است‌ كه‌ تعلقي‌ به‌ ابو الفضل‌ العباس‌ بندة‌ رسمي‌ خدا داره‌. بياييم‌ تصميم‌ بگيريم‌ كه‌ توبه‌اي‌ بكنيم‌. انسان‌ تا توبه‌ كرد مخصوصا يك‌ مقداري‌ اصرار كرد يك‌ مقداري‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ را واسطه‌ قرار داد. خدا تبديل‌ مي‌كن‌ سيئاتش‌ را به‌ حسنات‌ و اصلا فراموش‌ مي‌شه‌ اين‌ آقاي‌ معصيت‌ كاري‌ كه‌ سر تاپاش‌ معصيت‌ بوده‌ حالا يك‌ آدم‌ با تقواي‌ خوبي‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ملائكه‌اش‌ معرفي‌ مي‌كنه‌. بياييم‌ امشب‌ اين‌ كار را بكنيم‌. پروندة‌ شما ختم‌ مي‌شه‌. يعني‌ اونهايي‌ كه‌ معصيت‌ هايي‌ كردن‌ اصلا پرونده‌ را محوش‌ مي‌كنند. محو سيئات‌. در هيچ‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ دستگاههاي‌ اطلاعاتي‌ يا دادگاهي‌ اين‌ طور نيست‌ كه‌ يك‌ كسي‌ بله‌ الان‌ آدم‌ خوبي‌ شده‌ كارهاي‌ خوبي‌ مي‌كنه‌ بگن‌ پرونده‌اش‌ را محو كنند. نه‌ پرونده‌ اونجا هست‌. ولي‌ خدا اين‌ كار را مي‌كنه‌. اصلا تو خودت‌ هم‌ يادت‌ بره‌. يادت‌ بره‌ گناهان‌ قبلت‌ را، فراموش‌ كن‌. چون‌ با خداي‌ مهرباني‌ رو به‌ رو هستيم‌. يمه‌ الله‌ ما يشاء. خدا محو مي‌كن‌ اونچه‌ را كه‌ بخواد. يبدل‌ الله‌ سيئاتهم‌ حسانات‌. تبديل‌ مي‌كنه‌ سيئات‌ را به‌ حسنات‌. آقا او پروندة‌ ما كو كه‌ جوني‌ مي‌كرديم‌ او چي‌ شد؟ مي‌دن‌ بهت‌، نماز شب‌. من‌ اصلا اون‌ وقتها نماز شب‌ بلد نبودم‌. راستگويي‌ ما همش‌ دروغ‌ مي‌گفتيم‌. تبديل‌ سيئات‌ به‌ حسنات‌ اينهاست‌ها. اينجور خدا، هيچ‌ انساني‌، هيچ‌ مهرباني‌، هيچ‌ رئوفي‌ را ما در عالم‌ سراغ‌ نداريم‌ كه‌ علاوه‌ كه‌ دشمنش‌ را، علاوه‌ كه‌ مخالفش‌ را بخشيده‌ باشه‌ برداره‌ كارهاي‌ بدش‌ را تبديل‌ به‌ خوبي‌ بكنه‌. نداريم‌ جز خدا. شما بريد در دنيا بگرديد. اگر كسي‌ را پيدا كنيد. نهايت‌ عفوش‌ مي‌كنند مي‌گن‌ برو تو هم‌ توي‌ مردم‌ ولي‌ مواظبتيم‌. كه‌ ديگه‌ كار خطا نكني‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ يبدل‌ الله‌ سيئات‌ حسنات‌.

 يك‌ آدم‌ با تقوايي‌، عجب‌ آدمي‌ اين‌ كه‌ اينجوري‌ نبود. ولي‌ خوب‌ خداي‌ تعالي‌ انجام‌ داد. بياييم‌ ما امشب‌ بخاطر حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ بخاطر اين‌ ايام‌ بسيار پر بار و بسيار پر بركت‌ بياييم‌ جداها تمامش‌ كنيم‌. ديگه‌ بسه‌ گناه‌، بدي‌ بسه‌. بسه‌ اين‌ قدر مبارزة‌ با خدا. نفس‌ امارة‌ بالسوء چه‌ دسته‌ گلي‌ برات‌ آورده‌؟ چه‌ كاري‌ برات‌ كرده‌؟ شيطان‌ تا حالا چه‌ فايده‌اي‌ بهت‌ رسونده‌ كه‌ حالا ولش‌ نمي‌كني‌؟ بسه‌ ديگه‌! خدايا من‌ معتقدم‌ اكثريت‌ اين‌ جمع‌ دلشون‌ مي‌گه‌ خدايا ما ديگه‌ دوست‌ داريم‌ بندة‌ خوب‌ و رسمي‌ تو باشيم‌. شيطان‌ را مي‌گذاريم‌ كنار. نفس‌ امارة‌ بالسوء را مي‌گذاريم‌ كنار و هميشه‌ هم‌ انسان‌ از نفس‌ و شيطان‌ به‌ دور نيست‌ مگر وقتي‌ كه‌ بندة‌ خالص‌ خدا باشه‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. ان‌ العمي‌ عباس‌ براي‌ عمويم‌ عباس‌ يك‌ مقامي‌ است‌ در بهشت‌ كه‌ جميع‌ شهدا كه‌ غبطه‌ مي‌خورند. درسي‌ را ما امشب‌ از حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ بگيريم‌. من‌ روضه‌ نمي‌خواييد گريه‌ كنيد. من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفتم‌ قلب‌ مصيبت‌ زده‌ را كه‌ گريه‌ كردن‌ تعليم‌ نمي‌دن‌ كه‌ خودش‌ مي‌ياد. شما مي‌خواييد روضه‌ را گريه‌ بكنيد، نكنيد هيچ‌ براي‌ من‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. من‌ اوني‌ كه‌ برام‌ مهمه‌ اينه‌ كه‌ امشب‌ از مكتب‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ درس‌ بگيريم‌. چيز ياد بگيريم‌. تمام‌ زندگي‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اون‌ قدري‌ كه‌ براي‌ ما نقل‌ كردن‌ و الا قبل‌ از كربلا هم‌ حركاتش‌ درس‌ بود. موقع‌ تولدش‌ حتي‌ حركات‌ ابوالفضل‌ درس‌ بود. ولي‌ حالا اين‌ ايام‌. چرا روز تاسوعا بيشتر نام‌ ابوالفشل‌ عليه‌ السلام‌ برده‌ مي‌شه‌؟ از همين‌ فردا يا از روز هفتم‌. روز هفتم‌ يكي‌ از مشكلترين‌ چيزهايي‌ كه‌ در سابق‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كردند. يعني‌ اگر دو تا لشگر بودند يك‌ طرف‌ بر آب‌ مسلط‌ مي‌شد. حالا چاه‌ بود يا شريعه‌ بود، شريعه‌ هم‌ اين‌ را بدونيد چون‌ فاصله‌اي‌ بين‌ كربلا تا آب‌ فراط‌ حدودا شايد بيست‌ كيلومتر شايد باشه‌. يك‌ جويهايي‌ باز مي‌كردند به‌ عنوان‌ شريعه‌. البته‌ بزرگ‌. يك‌ نهرهاي‌ بزرگي‌ اين‌ اسمش‌ شريعه‌ بود. اين‌ آمده‌ بود كربلا. والا فرات‌ در مصيّبه‌، فاصله‌اش‌ زياده‌.

 خوب‌ آب‌ را بستند. يعني‌ اصحاب‌ عمر سعد اطراف‌ اين‌ نهر آب‌ قرار گرفتند و نگذاشتند كسي‌ از اين‌ آب‌ استفاده‌ بكنه‌. طبعا گاه‌ گاهي‌ با يك‌ حملاتي‌ مي‌رفتند يك‌ مقداري‌ آب‌ مي‌آوردند ولي‌ مفيد نبود. هوا گرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ اطراف‌ خيمه‌ها را دستور داده‌ خندق‌ كندن‌. توش‌ بوته‌هاي‌ آتش‌ ريخته‌ شده‌. يعني‌ از بيابان‌ جمع‌ كردن‌ هيزم‌ ريختند، بوته‌ ريختند و آتش‌ زدند كه‌ گرما زياد. ما يك‌ وقتي‌ حساب‌ كرده‌ بوديم‌ عاشورا تقريبا در مهر ماه‌ تقريبا بوده‌. خوب‌ طبعا گرمه‌، عراق‌ هم‌ خيلي‌ گرم‌. خوب‌ يك‌ عده‌ هستند به‌ هر حال‌ تحملشون‌ زيادتره‌، مردها، زنها، بزرگترها. اما اطفال‌. چون‌ چهل‌ نفر اطفال‌ خردسال‌ بودند توي‌ اين‌ جمع‌ خوب‌ اينها تحمل‌ ندارند. لذا مشكلترين‌ كارها ادارة‌ امور آب‌ بوده‌ در كربلا و اين‌ كار به‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ واگذار شده‌. خوب‌ معلومه‌ وقتي‌  كه‌ آب‌ منع‌ مي‌شه‌ طبعا يك‌ مقدار آبي‌ كه‌ هست‌ اونهايي‌ كه‌ مسؤليت‌ دارند به‌ فكر اطفال‌ هستند و اونها هم‌ شناختند كه‌ عموشون‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ مسئول‌ آبه‌. ديگه‌ مراجعه‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نمي‌كردند. مي‌آمدن‌ خدمت‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ كه‌ مثلا عمو جان‌ آب‌ مي‌خواييم‌ تشنمون‌ است‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ گوشه‌ كنار آبي‌ مخفي‌ كرده‌ بود، بزرگترها استفاده‌ نكنن‌ مثلا شايد يا حق‌ خودش‌ را لااقل‌ اگر يك‌ وقت‌ يك‌ بچه‌اي‌ گفت‌ آب‌ مي‌خوام‌ يك‌ قطره‌اي‌ آب‌ بهش‌ بده‌. لذا حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ از همه‌ تشنه‌تر بود و از همه‌ غصه‌ بيشتر مي‌خورد. مثل‌ فردايي‌ دو سه‌ تا جريان‌ واقع‌ شد كه‌ تاسوعا انتصاب‌ پيدا مي‌كنه‌ به‌ حضرت‌ ابوالفضل‌. جريان‌ اول‌ شمر آمد، شمر نزد ابن‌ زياد نشسته‌ بود در كوفه‌ قبل‌ از اينكه‌ بياد كربلا. ابن‌ زياد گله‌مند بود كه‌ الان‌ چند روزه‌ كه‌ عمر سعد رفته‌ براي‌ كربلا كه‌ هنوز كاري‌ انجام‌ نداده‌. شمر گفت‌ من‌ مي‌رم‌ فورا اين‌ كار را انجام‌ مي‌دم‌. شما يك‌ دستور بده‌ من‌ مي‌رم‌. اين‌ هم‌ دستور را گرفت‌ آورد. روز تاسوعا وارد كربلا شد خودش‌ آمد پشت‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. چون‌ مي‌دانست‌ اگر ابوالفضل‌ و برادرهاي‌ ابوالفضل‌ با حسين‌ ابن‌ علي‌ باشن‌ مشكل‌ شكستن‌ اينها. گفت‌ اول‌ اينها را خارجشون‌ كنيد. يك‌ نامه‌اي‌ هم‌ از ابن‌ زياد گرفته‌ كه‌ اينها در امان‌ باشند بيان‌ بيرون‌. نامه‌ را آورد. صدا زد عين‌ بنوا اختنا. يك‌ انتصاب‌ خيلي‌ دور با از طرف‌ مادر حضرت‌ ابوالفضل‌، چون‌ ام‌ البنين‌ از بني‌ كلابه‌، شمر هم‌ از بني‌ كلابه‌ با ايشان‌ پيدا كرده‌ بود به‌ همين‌ دليل‌ ام‌ البنين‌ را خواهر خودش‌ اسم‌ مي‌برد و حضرت‌ ابوالفضل‌ را فرزند خواهر. لذا پشت‌ خيمه‌ها گفت‌ عين‌ بنوا اختنا. پسرهاي‌ خواهر من‌ كجا هستند؟ صداي‌ شمر را مي‌شناخت‌ ابوالفضل‌. سرش‌ را پايين‌ انداخت‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ مصيبتي‌ كه‌ اينجا متوجه‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ شد هيچ‌ كجا اين‌ مصيت‌ را متوجه‌ نشد. در حضور سيد الشهدا، او دوست‌ داره‌ فاطمة‌ زهرا بهش‌ بگه‌ پسرم‌. كه‌ فرمود او دوست‌ داره‌ كه‌ ابي‌ عبد الله‌ بهش‌ بگه‌ كه‌ برادرم‌ كه‌ فرمود اين‌ ننگ‌ را ديگه‌ نمي‌تونست‌ تحمل‌ كنه‌. سرش‌ را پايين‌ انداخت‌. دفعة‌ دوم‌، دفعة‌ سوم‌. حضرت‌ سيد الشهدا بهش‌ فرمود كه‌ جوابش‌ بده‌ ولو كان‌ فاسقا اگر چه‌ فاسقه‌. جوابش‌ بده‌. ابوالفضل‌ آمد سرش‌ را پايين‌ انداخته‌. گفت‌ من‌ امان‌ نامه‌ براتون‌ آورده‌ام‌. شما مي‌تونيد از اين‌ لشگر بيرون‌ بريد. حضرت‌ ابوالفضل‌ سرش‌ را بالا كرد گفت‌ خدا تو را و اون‌ كسي‌ را كه‌ اين‌ امان‌ نامه‌ را و اين‌ امان‌ نامه‌ را همه‌ را لعنت‌ كنه‌. تو مي‌خواي‌ من‌ را از برادرم‌ جدا كني‌؟ و برگشت‌. اين‌ جريان‌ روز تاسوعا اتفاق‌ افتاد. شمر آمد ميان‌ لشگر و جمعيت‌ را حكمش‌ را نشان‌ داد فرمان‌ را گرفت‌ و دستور حمله‌ داد. حمله‌ كردند بر خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ در يكي‌ از خيمه‌ها نشسته‌ مشغول‌ فكر و اينها. شايد هم‌ يك‌ مقداري‌ سرشون‌ را گذاشتند روي‌ او شمشيرشون‌ و خوابشون‌ برده‌. يك‌ وقت‌ زينب‌ كبري‌ نگاه‌ كرد ديد لشگر دارن‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها حركت‌ مي‌كنند. آمد خدمت‌ برادر، برادر چرا متوجه‌ نيستي‌، مثلا اينها دارن‌ حمله‌ مي‌كنند. حضرت‌ سيد الشهد برخاست‌ صدا زد حضرت‌ ابوالفضل‌ را. گفت‌ جانم‌ به‌ قربانت‌، بنفسي‌ انت‌، جانم‌ به‌ فدات‌. برو ببين‌ اينها چرا اينجوري‌ مي‌كنند. بناي‌ حمله‌ نبود.

 آمد حضرت‌ ابوالفضل‌ جلوي‌ اينها را گرفت‌. جلوشون‌ را گرفت‌. اينها گفتند حكمي‌ آمده‌ كه‌ بايد الان‌ حمله‌ كنيم‌. آمد چيزي‌ نگفت‌، آمد خدمت‌ برادر. بندگي‌ يعني‌ اين‌. اينطور مسئله‌اي‌ هست‌. حضرت‌ فرمود كه‌ الان‌ كه‌ نزديك‌ غروب‌ آفتابه‌، از نظر موقعيت‌ زماني‌ واقعا هم‌ مناسب‌ جنگ‌ نبود. الان‌ كه‌ موقع‌ غروب‌ آفتابه‌ الان‌ هم‌ كه‌ شب‌ دهم‌ محرم‌ است‌ صبح‌ اگر باشه‌ از اول‌ صبح‌ آماده‌ براي‌ جنگ‌ هستيم‌. جواب‌ را برگردوند اونها هم‌ متوجه‌ اين‌ معنا شدند و رفتند در جاهاي‌ خودشون‌ كه‌ شب‌ عاشورا يك‌ عده‌اي‌ از اصحاب‌ عمر سعد آمدند اين‌ طرف‌. مي‌آمدند كنار خيمه‌هاي‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ مي‌ديدند اينها همه‌ مشغول‌ خواندن‌ قرآن‌، مشغول‌ عبادت‌، ذكر خدا. مي‌رفتند اون‌ طرف‌ مي‌ديدند اونها همه‌ مشغول‌ لهو لعب‌ و معصيت‌ و خنده‌هاي‌ بيجا و اينها هستند. شب‌ عاشورا را گذروندند. اول‌ صبح‌ يعني‌ اذان‌ صبح‌ را كه‌ گفتند لما اصبح‌ الحسين‌ يوم‌ عاشورا و صل‌ به‌ اصحابه‌ صلاة‌ صبح‌ قام‌ خطيتا. بعد از نماز صبح‌ ديگه‌ ايستاد خطبه‌اي‌ خوند الموت‌ علي‌ ولد آدم‌ تا آخر خطبه‌ كه‌ مفصله‌. كه‌ مرگ‌ بر ولد آدم‌ مثل‌ گلوبند براي‌ يك‌ گردنبندي‌ است‌ براي‌ يك‌ فطاطي‌ است‌، براي‌ يك‌ دختر جواني‌، بايد حتما، همه‌ كس‌، كل‌ من‌ عليها فان‌. همه‌ مي‌ميرند. همه‌ از اين‌ زندان‌ دنيا خلاص‌ مي‌شوند. مخصوصا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ صبح‌ عاشورا خوب‌ براي‌ اصحابش‌ مشخص‌ كرد كه‌ شما الان‌ توي‌ زندان‌ هستيد با اعمال‌ شاقه‌. ماها حواسمون‌ نيست‌. ماها نمي‌فهميم‌. ماها الان‌ توي‌ زندانيم‌ با اعمال‌ شاقه‌. همين‌ امشب‌ در همين‌ مجلس‌ چند تا مريض‌ هستند كه‌ خوب‌ از شما خواستند برايشون‌ دعا كنيد. اين‌ اعمال‌ شاقه‌ چيه‌؟ يك‌ خورده‌ انسان‌ غذا بيشتر ميخوره‌ ناراحته‌، يك‌ خورده‌ كمتر ميخوره‌ ناراحته‌، يك‌ خورده‌ خوابش‌ كم‌ ميشه‌ ناراحته‌، يك‌ خورده‌ خوابش‌ زياد ميشه‌ ناراحته‌. خوب‌ مشخص‌ كرد حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ دنيا را براي‌ اينها. بعد هم‌ در همان‌ بين‌ الطلوعين‌ شمر دستور داد به‌ تيراندازها كه‌ تير اندازي‌ بكنند و پنجاه‌ نفر از اصحاب‌ سيد الشهداء همان‌ اول‌ صبح‌ شهيد شدند.

 حضرت‌ ابوالفضل‌ روز عاشورا، ديگه‌ امشب‌ شبشه‌. مي‌خواهيد چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد مانعي‌ نداره‌. يك‌ حالي‌ پيدا كنيم‌. يك‌ امشب‌ و فردا شب‌ و پس‌ فردا شب‌، اين‌ سه‌ شب‌ را بيشتر عزاداري‌ كنيم‌، بيشتر قلب‌ مطهر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را از خودمون‌ راضي‌ كنيم‌. امشب‌ در خانة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌خواهيم‌ برويم‌. يا صاحب‌ الزمان‌. آيا مجلس‌ ما را لايق‌ مي‌دوني‌ كه‌ يك‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلس‌، همانطوري‌ كه‌ روز عرفه‌ چون‌ روضة‌ عمويت‌ ابوالفضل‌ را مي‌خواندند در خيمة‌ آنها آمدي‌ و اشك‌ ريختي‌ و گريه‌ كردي‌. السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبت‌ عمك‌ ابوالفضل‌ العباس‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ وقتي‌ كه‌ همة‌ اصحاب‌ شهيد شدند، بني‌ هاشم‌ شهيد شدند، حضرت‌ سيد الشهداء به‌ ابوالفضل‌ فرمود كه‌ يك‌ مقدار آب‌ براي‌ اين‌ بچه‌ها تهيه‌ كن‌. چون‌ بالاخره‌ آن‌ دو نفر هم‌ كشته‌ مي‌شدند. خداي‌ تعالي‌ فرمود، پيغمبر فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراك‌ قتيلا. ابوالفضل‌ هم‌ كشته‌ ميشه‌، خود سيد الشهدا هم‌ كشته‌ ميشه‌. پس‌ يك‌ مقداري‌ آب‌ براي‌ اين‌ اطفالي‌ كه‌ العطش‌ مي‌زنند براي‌ اينها تهيه‌ بشه‌ تا وقتي‌ كه‌ اينها را مي‌خواهند به‌ اسارت‌ ببرند، لااقل‌ آبي‌ داشته‌ باشند. ولي‌ در عين‌ حال‌ جنگ‌ را بايد ادامه‌ بدهند. حضرت‌ سيد الشهدا فرمود من‌ از طرف‌ راست‌ مي‌روم‌ تو هم‌ از طرف‌ چپ‌ و همان‌ ناحيه‌ شريعه‌ بود. در ضمن‌ تو مشك‌ را هم‌ بردار و آب‌ بياور. و با تكبير به‌ يكديگر مي‌رسوندند كه‌ هنوز زنده‌ هستند. حسين‌ بن‌ علي‌ از آنطرف‌ لشگر رفت‌ و صدا ميزد الله‌ اكبر. رجز مي‌خوند. حضرت‌ ابوالفضل‌ هم‌ از اينطرف‌ رفت‌. الله‌ اكبر و رجز مي‌خوند. صدايشون‌ را به‌ هم‌ مي‌رسوندند. حضرت‌ ابوالفضل‌ آمد توي‌ شريعه‌. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. آب‌ نخورد. با لبهاي‌ تشنه‌ از ميان‌ شريعه‌ خارج‌ شد. از ميان‌ شريعه‌ خارج‌ شد. صدا زد الله‌ اكبر. حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ از آنطرف‌ صدا زد الله‌ اكبر. خوب‌ هنوز برادر زنده‌ است‌. منتهي‌ بايد ابوالفضل‌ برگشتن‌ را از يك‌ راهي‌ برود، يك‌ راهي‌ را انتخاب‌ كند كه‌ صدمه‌اي‌ به‌ مشك‌ نرسد. لذا از پشت‌ نخلستانها حركت‌ ميكرد. ديگه‌ الله‌ اكبر هم‌ نمي‌گفت‌. يك‌ خبيثي‌ پشت‌ يكي‌ از اين‌ نخلها مخفي‌ شد ضربت‌ به‌ بازوي‌ ابوالفضل‌ زد. صدا زد و الله‌ ان‌ قطعت‌ يميني‌ اني‌ اهاني‌ ابدا عن‌ ديني‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ فورا بند مشك‌ را به‌ طرف‌ چپ‌ انداخت‌. با سرعت‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها مي‌رود. اما ناگهان‌ شمشيري‌ آمد و بازوي‌ چپ‌ ابوالفضل‌ را هم‌ قطع‌ كرد. اهتمام‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ به‌ رساندن‌ آب‌ و اطاعت‌ امر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از اينجا معلوم‌ ميشه‌. شما تصور كنيد يك‌ مردي‌ كه‌ دو دستش‌ قطع‌ شده‌، خون‌ مي‌ريزه‌. چقدر توجه‌ دارد كه‌ بند مشك‌ را به‌ دندان‌ مي‌گيرد. آمد و آمد. يك‌ وقت‌ ديدند ابوالفضل‌ با گردن‌ كج‌ ايستاده‌. عائس‌ عن‌ الحيات‌ عازم‌ علي‌ الموت‌. از زندگي‌ مأيوس‌ شد عازم‌ مرگ‌ شد. صدا زد برادر، برادرت‌ را درياب‌. ابوالفضل‌ از اسب‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاد. سيد الشهدا با عجله‌ داره‌ مي‌آيد. لشگر را مي‌شكافه‌ اصحاب‌ عمر سعد فرار ميكنند. سيد الشهدا بطرف‌ صدا برادر داره‌ مي‌آيد. يك‌ وقت‌ ديدند از اسب‌ پياده‌ شد. يك‌ چيزي‌ را برداشت‌ بوسيد. يك‌ چند قدم‌ رفت‌. باز هم‌ دولا شد يك‌ چيزي‌ را برداشت‌ و بوسيد. راوي‌ ميگه‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دستهاي‌ ابوالفضل‌ العباس‌. آمد سر برادر را به‌ دامن‌ گرفت‌. خون‌ از چشمهاي‌ برادر پاك‌ كرد. سيدالشهدا هيچگاه‌ و هيچ‌ جا اظهار شكستگي‌ نمي‌كرد. يك‌ وقت‌ ديدند بلند شد. دستها را به‌ كمر گرفته‌. صدا زد الان‌ انكسر ظهري‌ و قلت‌ حيلتي‌.

 

۲۰ جمادی الثانی ۱۴۱۹ – ۱۷ مهرماه ۱۳۷۷ شمسی – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 20 ج‌ 2 1419

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 شب‌ گذشته‌ مطالبي‌ دربارة‌ حكمت‌ و شرايط‌ ورود حكمت‌ در قلب‌ انسان‌ بطور اجمال‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. مسئلة‌ كوثر كه‌ همون‌ حكمت‌ است‌ و خير كثير است‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ خداي‌ تعالي‌ با يك‌ تشريفات‌ خاصي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ فرموده‌. در مرحلة‌ اول‌ بخاطر جبران‌ سرزنشهاي‌ دشمنان‌ كه‌ روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ وارد مسجد شد بعضي‌ از بني‌ اميه‌ گفتند جاء ابتر. ابتر بمعناي‌ مقطوعه‌، قطع‌ شده‌، كوتاه‌، كسي‌ كه‌ يك‌ چند روزي‌ زندگي‌ مي‌كند و بعد نام‌ و نشانش‌ از بين‌ ميرود. اين‌ جمله‌ را به‌ اين‌ خاطر مي‌گفتند كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرزند پسري‌ كه‌ بتواند بعد از او ادامة‌ حيات‌ اسلام‌ را بدهد نداشت‌. و حتي‌ انبياء گذشته‌ هم‌ اگذ فرزند پسري‌ نداشتند از خدا تقاضاي‌ اين‌ جهت‌ را مي‌كردند كه‌ خدايا فرزند پسري‌ به‌ ما عنايت‌ كن‌ و يرثني‌ و يرث‌ آل‌ يعقوب‌ مثلا. من‌ را تنها نگذار. وارث‌ من‌ بشود. در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ نمي‌خوام‌ وارد بحثش‌ بشوم‌.

 ولذا به‌ خودشون‌ وعده‌ مي‌دادند بني‌ اميه‌ كه‌ از اول‌ دشمن‌ اسلام‌ بودند و اللهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ قاطبة‌، شجرة‌ ملعونه‌، شجرة‌ خبيثه‌ است‌ كه‌ همه‌اشون‌، يعني‌ از درخت‌ خبيث‌، ميوة‌ خبيث‌ صادر ميشود. اين‌ شجرة‌ خبيثه‌ هميشه‌ با اسلام‌ و پيغمبر اكرم‌ و بني‌ هاشم‌ دشمني‌ مي‌كردند و اصرار داشتند كه‌ كارهاي‌ مقدماتي‌ را پيغمبر اكرم‌ انجام‌ بدهد و بعد حكومت‌ و سلطنت‌ را آنها بگيرند. و اين‌ كار را هم‌ تا حدي‌ كردند ولي‌ خدا به‌ اونها مهلت‌ نداد. عثمان‌ را سر كار آوردند. عثمان‌ هم‌ اقوام‌ و فاميلش‌ را كه‌ همه‌ از بني‌ اميه‌ بودند و خود او هم‌ از بني‌ اميه‌ بود، در رأس‌ كارهاي‌ اسلامي‌ قرار دادند. ولي‌ بوسيلة‌ فرزند برومند حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ از همين‌ دختر است‌، از همين‌ كوثر است‌، حضرت‌ سيد الشهداء روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له‌ الفدا، بني‌ اميه‌ را قطع‌ كرد و زمينة‌ از بين‌ رفتن‌ بني‌ اميه‌ را به‌ وجود آورد. اينها دشمن‌ بودند. منتظر بودند پيغمبر از دار دنيا برود و بعد از او خلافت‌ را به‌ عهده‌ بگيرند و دائما اسم‌ پيغمبر را ابتر گذاشته‌ بودند.

 لذا وقتي‌ كه‌ در بين‌ خودشون‌ با يكديگر صحبت‌ مي‌كردند، وقتي‌ ميگفتند ابتر، همه‌اشون‌ مي‌دونستند كه‌ پيغمبر منظوره‌. تا آنكه‌ يك‌ روز به‌ گوش‌ رسول‌ اكرم‌ رسيد. رسول‌ اكرم‌ طبعا اين‌ را بدونيد حرف‌ اثر داره‌. مخصوصا اگر با هدف‌ انسان‌ مبارزه‌ بكنه‌. گاهي‌ انسان‌ يك‌ هدفي‌ داره‌، يك‌ هدف‌ مقدسي‌ داره‌، ميخواد يك‌ عده‌اي‌ را تربيت‌ بكنه‌، به‌ طرف‌ بهشت‌ دعوت‌ بكنه‌، يك‌ وصله‌اي‌ بهش‌ بچسبونند كه‌ او نتونه‌ به‌ اون‌ مقصد خودش‌ برسه‌ خيلي‌ به‌ انسان‌ فشار مي‌آره‌. لذا حضرت‌ رسول‌ خيلي‌ محزون‌ شد. اين‌ يك‌ مطلب‌. براي‌ رفع‌ حزن‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ نازل‌ شده‌.

 دوم‌ با كلمة‌ انا. شما ميدونيد اگر يك‌ فردي‌ بزرگي‌ خودش‌ را بخواهد به‌ مستعمينش‌ يا به‌ مخاطبينش‌ بيان‌ كنه‌، با كلمة‌ ما، يعني‌ اين‌ كار كار عادي‌ كوچكي‌ نيست‌. اين‌ تشريفاتي‌ داره‌. در اناهاي‌ قرآن‌ كه‌ انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر، انا اعطيناك‌ الكوثر و امثال‌ اينها در تفاسير گفته‌اند كه‌ گاهي‌ براي‌ تعظيمه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ عظمت‌ خودش‌ را در ضمن‌ كلام‌ مي‌خواد به‌ مردم‌ برسانه‌. بعضي‌ گفته‌اند به‌ قدري‌ خدا پر محبته‌ كه‌ هر كس‌ در اين‌ كار شركتي‌ داشته‌، او را هم‌ به‌ حساب‌ آورده‌.

 مثلا قرآن‌ را ميگه‌ ما نازل‌ كرديم‌. جبرئيلي‌ كه‌ واسطة‌ وحي‌ بوده‌، پيغمبري‌ كه‌ از دو لب‌ مقدسش‌ اين‌ آيات‌ براي‌ مردم‌ قرائت‌ شده‌، اينها را هم‌ به‌ حساب‌ آورده‌ و كلمة‌ جمع‌ گفته‌. حالا در اين‌ سورة‌ مباركه‌ چون‌ خطاب‌ به‌ خود پيغمبر اكرمه‌، بيشتر به‌ نظر ميرسد هم‌ براي‌ عظمت‌ كار و هم‌ براي‌ اينكه‌ عظمت‌ خودش‌ را خداي‌ تعالي‌ در اين‌ كار به‌ رسول‌ اكرم‌ معرفي‌ كنه‌، فرموده‌ است‌ انا. بعد با كلمة‌ اعطينا. عطا كرديم‌، هديه‌ داديم‌، عطيه‌اي‌ به‌ تو داديم‌، اين‌ عطية‌ يك‌ فرد بزرگ‌ به‌ يك‌ فرد بزرگ‌ كه‌ فرد بزرگ‌ اول‌ خداي‌ عظيم‌ باشه‌ و فرد بزرگ‌ دوم‌ پيغمبر اول‌ موجود عالم‌ هستي‌ باشه‌، خيلي‌ بايد عظيم‌ باشه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ بچه‌اي‌ يك‌ هديه‌اي‌ به‌ يك‌ بچة‌ ديگه‌ ميده‌، يك‌ اسباب‌بازي‌ به‌ او ميده‌. يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌. يك‌ شخصيت‌ بزرگي‌ مي‌خواد يك‌ هديه‌اي‌ به‌ كسي‌ بده‌. حتما به‌ بزرگي‌ خودش‌ آن‌ هديه‌ را به‌ آن‌ طرف‌ ميدهد. انا اعطيناك‌ باز هم‌ با كلمة‌ نا. الكوثر. مهمش‌ اين‌ جمله‌ است‌. كه‌ آن‌ خداي‌ بزرگ‌ با اين‌ عطية‌ بزرگ‌ چه‌ داده‌، چيزي‌ كه‌ اسمش‌ كوثره‌. معني‌ كوثر همان‌ خير كثيري‌ است‌ كه‌ در شب‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. و عرض‌ شد ديشب‌ كه‌ حكمت‌ بزرگترين‌ چيزهاست‌ در عالم‌ وجود. يعني‌ تمام‌ انبياء آمدند بعد از اينكه‌ انسان‌ را تربيت‌ كنند و سواد به‌ او تعليم‌ بدهند و قرآن‌ به‌ او تعليم‌ بدهند، بعد از اين‌ زمينه‌ سازي‌ و از نظر يك‌ بحث‌ عميقي‌ كه‌ ديشب‌ اگر دوستان‌ توجه‌ كرده‌ باشند بحثش‌ را كردم‌، بعد از تزكية‌ نفس‌ و رسيدن‌ به‌ مرز اخلاص‌، آنجا حكمت‌ را انبياء به‌ انسان‌ تعليم‌ بدهند. حكمت‌ آنقدر مهمه‌، آنقدر عظمت‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ سر سوزنش‌ را به‌ يك‌ انساني‌ دادند، آن‌ انسان‌ قطعا تزكية‌ نفس‌ كرده‌، قطعا ديگه‌ يك‌ مقداري‌ از كمالات‌ را پيموده‌ و خلاصه‌ به‌ هر كس‌ نمي‌دهند.

 حضرت‌ لقمان‌ را ديشب‌ يك‌ آيه‌اي‌ را تلاوت‌ كردم‌ چون‌ ابتدائا بود امشب‌ دوباره‌ نگاه‌ كردم‌ درست‌ بود، شك‌ كرده‌ بودم‌. حضرت‌ لقمان‌ از كساني‌ است‌ كه‌ خدا مي‌فرمايد و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌ ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌. يك‌ سر سوزني‌ شايد از حكمت‌ آن‌ كوثر به‌ لقمان‌ داده‌ باشند. گاهي‌ در ضمن‌ بحثها در روايات‌ هم‌ هست‌ يك‌ مقايسه‌اي‌ است‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مطلب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ آيه‌اي‌ هست‌ توي‌ قرآن‌ كريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ آصف‌ بن‌ برخيا مي‌فرمايد كه‌ و قال‌ الذي‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌، آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ علمي‌ از كتاب‌ داشت‌ به‌ سليمان‌ گفت‌ كه‌ من‌ تخت‌ بلقيس‌ را از شش‌ ماه‌ راه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ برات‌ حاضر مي‌كنم‌. اين‌ صريح‌ قرآنه‌ و حاضر هم‌ كرد. اين‌ را داشته‌ باشيد از آنطرف‌ يك‌ آية‌ ديگر هست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ قل‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌ و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌. بگو كفايت‌ ميكند شهادت‌ خدا و شهادت‌ كسي‌ كه‌ در نزد او علم‌ كتاب‌ است‌ به‌ رسالت‌ من‌. اين‌ دو آيه‌ را وقتي‌ از امام‌ صادق‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ چقدر از علم‌ كتاب‌ چون‌ در خود آيه‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ از علم‌ كتاب‌ را آصف‌ بن‌ برخيا داشت‌. چقدر از علم‌ كتابي‌ كه‌ تمامش‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ طبق‌ تفسير داشته‌، به‌ عاصف‌ بن‌ برخيا داده‌اند. امام‌ فرمود از اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ اگر مگسي‌ بالش‌ را توي‌ آن‌ اقيانوس‌ بزنه‌، چقدر آب‌ برداشت‌ ميكنه‌؟ آصف‌ بن‌ برخيا از علم‌ كتاب‌، از آن‌ علمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داشته‌، همان‌ مقدار برداشته‌. اين‌ مطلب‌ همينطوره‌.

 لقمان‌ هم‌ همان‌ مقداري‌ كه‌ آصف‌ بن‌ برخيا از علم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برداشت‌ كرده‌، لقمان‌ هم‌ همان‌ مقدار از منبع‌ پر اهميت‌ كوثر و آن‌ منبعي‌ كه‌ ديشب‌ مثال‌ زدم‌ براتون‌، آن‌ مقدار برداشت‌ كرده‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ خيلي‌ اهميت‌ داشته‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ مثقال‌ از حكمت‌ اگر در قلب‌ كسي‌ وارد شد، يقينا قدمهاي‌ بلندي‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و عصمت‌ حتي‌ برداشته‌ است‌.

 لذا لقمان‌ داراي‌ علم‌ و حكمته‌. و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما داديم‌. خودش‌ را ساخت‌ و بعد به‌ او حكمت‌ داده‌ شد. ظرفيتي‌ در خودش‌ بوجود آورد كه‌ لايق‌ ريختن‌ حكمت‌ از جانب‌ پروردگار در ظرف‌ قلبش‌ شد. ديشب‌ عرض‌ كردم‌ اگر شما يك‌ ظرفي‌ را برداريد يك‌ خورده‌اي‌ كثيف‌ باشه‌ و بخوايد توش‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ شربت‌ خيلي‌ پر ارزشي‌ را، پر قيمتي‌ را در اين‌ ظرف‌ بريزند، آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد اين‌ شربت‌ را به‌ شما بده‌ اول‌ نگاه‌ ميكنه‌ اين‌ ظرف‌ كثيفه‌ يا تميزه‌. اگر ظرف‌ شما آلودة‌ به‌ بول‌ مثلا بود، اگر به‌ نجاسات‌ ديگر بود هيچوقت‌ آن‌ مثلا شربت‌ پر قيمت‌ را توي‌ اين‌ ظرف‌ نميريزه‌.

 بنابراين‌ شما اين‌ را بدونيد كه‌ هر كس‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شد يقينا تزكية‌ نفس‌ لااقل‌ كرده‌ است‌. و كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرد و يك‌ مقدار هم‌ در مراحل‌ كمالات‌ قدم‌ برداشت‌، آنوقت‌ تازه‌ به‌ جايي‌ ميرسد كه‌ حكمت‌ در قلبش‌ ريخته‌ ميشه‌ و وقتي‌ حكمت‌ در قلبش‌ ريخته‌ شد در آنجا جمع‌ ميشه‌ و از يك‌ طرف‌ به‌ آن‌ منبع‌ حكمت‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ ديشب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، انا اعطيناك‌ الكوثر مخير كثير حكمته‌، از او به‌ قلب‌ اين‌ جاري‌ ميشه‌. شما فكر نكنيد هر كس‌ ادعاي‌ حكمت‌ كرد داراي‌ حكمته‌. محاله‌. ديشب‌ براتون‌ خوب‌ توضيح‌ دادم‌ كه‌ محال‌ است‌ در قلبي‌ كه‌ آلودگي‌ داره‌ حكمت‌ بياد. حكمت‌ آن‌ آب‌ زلالي‌ است‌ كه‌ منبعش‌ فاطمة‌ زهرا، صاحبش‌ رسول‌ اكرمه‌ و ساقيش‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌ و ساير ائمه‌. براي‌ من‌ و شما ساقي‌ اين‌ حكمت‌ از آن‌ حوض‌ كوثر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ باز اشاره‌ شده‌ كه‌ مي‌فرمايد و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌. ما فورا ذهنمون‌ به‌ اين‌ جهت‌ نره‌ كه‌ در روز قيامت‌ در بهشت‌ آنجا يك‌ حوضي‌ است‌، آنهم‌ هست‌، منكر اون‌ نيستم‌. ولي‌ معناش‌ بيشتر از اينهاست‌. كه‌ آنجا حوضي‌ است‌. امام‌ زمان‌ نشسته‌ آنجا به‌ شما يك‌ ظرف‌ آب‌ بده‌. نه‌ اين‌ شايد ملكش‌ باشه‌. ملكوتش‌ همين‌ الانه‌. كه‌ از آن‌ حوض‌ كوثر، از آن‌ منبع‌ عظيم‌ كوثر كه‌ به‌ قدر بال‌ مگسي‌ به‌ لقمان‌ دادند، و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌ شده‌، از آن‌ حوض‌ كوثر ما تقاضا مي‌كنيم‌ كه‌ به‌ ما هم‌ بچشانند. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌. از حوض‌ رسول‌ اكرم‌ يعني‌ فاطمة‌ زهرا از علوم‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها. من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌، حالا معني‌ كأس‌ اينجا چيه‌؟ و بيده‌ يعني‌ با قدرت‌ او كه‌ اگر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اعمال‌ قدرت‌ در مورد آنهايي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كردند و به‌ كمالاتي‌ رسيده‌اند بفرمايد، انسان‌ هر چه‌ ظرفيت‌ داشته‌ باشد، هر چه‌ توان‌ داشته‌ باشد از اين‌ كوثر ميگيرد و مي‌چشد و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا اي‌ كاش‌ اين‌ دعاي‌ ندبه‌ را كه‌ به‌ اينجا كه‌ مي‌رسيديم‌، با توجه‌ مي‌خونديم‌. نه‌ اينكه‌ خوشحال‌ بشيم‌ فورا مفاتيح‌ را بهم‌ بزنيم‌، عجب‌ دعاي‌ طولاني‌ بود، ما را خسته‌ كرد. به‌ كأسه‌ و بيده‌. قربانت‌ برم‌ يا بقية‌ الله‌. بحق‌ مادرت‌ زهرا امشب‌ اين‌ دعاي‌ ما را مستجاب‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. و اسقنا خدايا به‌ جان‌ امام‌ زمان‌ آنچه‌ كه‌ اين‌ دوستان‌ امام‌ زمان‌ از اين‌ جمله‌ مي‌فهمند، هر كس‌ به‌ اندازه‌ فهم‌ خودش‌، هر كس‌ به‌ اندازة‌ فهمي‌ كه‌ دارد از اين‌ جمله‌ كه‌ ظرفيت‌ اشخاص‌ مربوط‌ به‌ فهمشون‌ از اين‌ جمله‌ است‌، هر كس‌ هر مقدار مي‌فهمه‌، از كوثر پيغمبر، از كوثر علي‌ بن‌ ابيطالب‌، خدايا به‌ دست‌ امام‌ زمان‌، با ظرف‌ امام‌ زمان‌، اگر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بفهمد كه‌ من‌ ظرفم‌ مثلا بزرگه‌، يك‌ ظرف‌ بزرگي‌، يك‌ كأس‌ بزرگي‌ آب‌ به‌ من‌ ميده‌. از حكمت‌ به‌ من‌ ميده‌ و اگر ظرف‌ كوچك‌ باشه‌ كوچك‌. بدهند هر چه‌ بدهند خوبه‌. بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا هنيئا صاعقا. به‌ جان‌ خود فاطمة‌ زهرا امشب‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر از آن‌ حكمت‌ در دل‌ شما جاري‌ شد و سيراب‌ شديد لا زمع‌ بعده‌. بعد از آن‌ تشنة‌ هيچ‌ چيز نيستيد. نه‌ چشمتون‌ را به‌ فلسفة‌ يونان‌ دوخته‌ايد نه‌ به‌ تمام‌ اختراعات‌ و اكتشافات‌ و مسائل‌ علمي‌ رياضي‌. چون‌ همه‌ در اينجا جمعه‌. اگر از آن‌ دست‌ مبارك‌، دست‌ پسر فاطمة‌ زهرا، دست‌ پسر پيغمبر ايني‌ كه‌ من‌ در بيشتر عرايضم‌ ولو اخيرا يك‌ خورده‌اي‌ بخاطر بعضي‌ از مسائل‌ كمتر عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر چه‌ هست‌ در دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ است‌ امروز براي‌ ما، بخاطر همين‌ است‌ كه‌ ما اگر بتوانيم‌ آن‌ وجود مقدس‌ را به‌ خودمون‌ مهربان‌ كنيم‌، ظرفمون‌ را تميز كنيم‌ به‌ محضرش‌ ارائه‌ دهيم‌ و بتوانيم‌ ظرفيت‌ زيادتري‌ قلبمون‌ را بهش‌ بدهيم‌ و بتوانيم‌ خلاصه‌ محبت‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ خودمون‌ جلب‌ و جذب‌ بكنيم‌، همة‌ نعمتها به‌ ما داده‌ شده‌ و همين‌ جملة‌ دعا را در قنوتتون‌ اگر مي‌توانيد بخوانيد با همين‌ معنايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌. همين‌ الان‌ كه‌ اينجا نشسته‌ايد ممكن‌ است‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ به‌ وسيلة‌ آن‌ كأسش‌، با دست‌ مقدسش‌، از حوض‌ كوثر جدش‌ به‌ شما عنايت‌ كنه‌ و شب‌ تولد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اگر تنها عيديتون‌ اين‌ بود، همة‌ مزاياي‌ بعد از ظهور را شما قبل‌ از ظهور خواهيد داشت‌.

 لذا كوثر يك‌ كلمة‌ كوچكي‌ نيست‌. بزرگترين‌ مدحي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بنظر من‌ هم‌ از پيغمبر اكرم‌ كرده‌ كه‌ بهش‌ كوثر داده‌ و او را داراي‌ كوثر كرده‌ و هم‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نموده‌، همين‌ جمله‌ است‌. اناا عطيناك‌ الكوثر. اهل‌ سنت‌ هم‌ اينجور را همينجور تفسير كرده‌اند و احتياجي‌ در اين‌ سوره‌ بخصوص‌، به‌ تفسير نيست‌. اين‌ ظاهر آيه‌ است‌. به‌ قرينة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. به‌ قرينة‌ شأن‌ نزول‌ آيه‌ مقدسة‌ پاك‌ را به‌ تو عنايت‌ كرديم‌. چرا؟ حالا چه‌ كند رسول‌ اكرم‌؟ رسول‌ اكرم‌ بايد بخاطر اين‌ نعمت‌، حتي‌ خداي‌ تعالي‌ بخاطر نبوتش‌ نگفته‌ است‌ كه‌ اينجور خضوع‌ كن‌، اينجور شكر كن‌. بخاطر بندگيش‌ كه‌ و اشهد ان‌ محمدا عبده‌ و رسوله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ بندگي‌ قبل‌ از رسالت‌ است‌، و اون‌ روحية‌ عبوديتي‌ كه‌ در وجود مقدسش‌ بوده‌، بخاطر او نگفته‌ شكر كن‌. شكر فرموده‌ منت‌ هم‌ خدا گذاشته‌. ولي‌ اينجا ميگه‌ فصل‌ لربك‌ و انحر. و انحر به‌ هر معنايي‌ باشد كه‌ مختلف‌ گفته‌اند. معمولي‌ معموليش‌ اين‌ است‌ كه‌ نحر كن‌. يعني‌ يك‌ شتر قرباني‌ كن‌. از شتر چيزي‌ بزرگتر براي‌ قرباني‌ نيست‌. اين‌ شتر را قرباني‌ كن‌ كه‌ چشمت‌ نكنند به‌ تعبير من‌. اين‌ شتر را قرباني‌ كن‌ تا ديگران‌ يك‌ وقت‌ اعجاب‌ نكنند. فصل‌ لربك‌. پس‌ بخاطر اينكه‌ كوثر به‌ تو داديم‌ در مقابل‌ پروردگارت‌ نماز بخوان‌، سر به‌ سجده‌ بگذار و كرنش‌ كن‌ و انحر. قرباني‌ كن‌. شتر قرباني‌ كن‌ و اين‌ را بدان‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. دشمنت‌، يا رسول‌ الله‌ مقطوعه‌. يكي‌ از اعجاز آيات‌ قرآن‌ همين‌ سورة‌ مباركه‌ است‌. خنديدند وقتي‌ اين‌ سوره‌ را پيغمبر اكرم‌ تلاوت‌ فرمود. بني‌ اميه‌ روز به‌ روز هم‌ داشتند پيشرفت‌ مي‌كردند. پيشرفتهاي‌ عجيبي‌ تا به‌ جائي‌ كه‌ تمام‌ اسلام‌ را در قبضه‌ گرفتند. زمان‌ عثمان‌ تمام‌ حقيقت‌ و تمام‌ حكمت‌ را در قبضه‌ گرفتند و آن‌ دو ملعون‌ ديگر مقدمات‌ اين‌ جريان‌ را فراهم‌ كردند. آنها زمينه‌ ساز بودند با آن‌ قدرت‌ كثيفي‌ كه‌ داشتند كه‌ حضرت‌ زهرا جانمون‌ به‌ قربانش‌، فداها ابوها، ما جانمون‌ چه‌ لياقت‌ داره‌ بگيم‌ قربان‌ فاطمه‌، فداي‌ خاك‌ پاي‌ دوستان‌ فاطمه‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فداها ابوها. پدرش‌ به‌ قربانش‌. اين‌ فاطمه‌، اين‌ فاطمة‌ اطهر، چه‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ جمله‌اي‌ مي‌خواستم‌ بگم‌، شايد مجلسمون‌ مقتضي‌ نبود كه‌ نتوانستم‌ بگويم‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها منبع‌ فيوضاته‌، منبع‌ حكمته‌، و انشاء الله‌ اميدواريم‌ امشب‌ به‌ دست‌ فرزندش‌ از اين‌ منبع‌ حكمت‌ استفاده‌ كنيم‌.

 و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌. قال‌ لقمان‌ لابنه‌ و هو يعظه‌ يا بني‌ لا تشرك‌ بالله‌ ان‌ شرك‌ لظلم‌ عظيم‌. اي‌ پسر من‌، مشرك‌ به‌ خدا مشو، شرك‌ به‌ خدا پيدا نكن‌، ديشب‌ عرض‌ كردم‌، پنجاه‌ درصد حكمت‌ همين‌ جمله‌ است‌ براي‌ ما. منتهي‌ يكي‌ لا تشرك‌ بالله‌ يعني‌ بت‌ پرست‌ نشو مي‌فهمه‌ از اين‌ آيه‌. يكي‌ به‌ آنجا ميرسه‌ كه‌ در دلش‌ هيچ‌ اتكائي‌ به‌ غير خدا نداشته‌ باشه‌ و كي‌ هم‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ هيچ‌ چيز غير خدا، هيچ‌ مؤثري‌ در عالم‌ بغير از خدا كسي‌ را ندانه‌ و يكي‌ هم‌ بالاتر و بالاتر تا آنكه‌ پنجاه‌ درصد حكمت‌ را در اين‌ جمله‌ خلاصه‌ همه‌اش‌ روي‌ مراتب‌ خودش‌، همانطوري‌ كه‌ كفر، ايمان‌ مراتبي‌ دارد، كفر هم‌ مراتبي‌ دارد. هر كسي‌ در مرتبة‌ خودش‌. لا تشرك‌ بالله‌. شرك‌ ظلم‌ عظيمه‌. لا تشرك‌ بالله‌. ان‌ الشرك‌ لظلم‌ عظيم‌. چرا شرك‌ ظلم‌ عظيميه‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ ظلم‌ يعني‌ پنهان‌ كردن‌ حق‌، ناديده‌ گرفتن‌ حق‌ و اگر انسان‌ به‌ خداي‌ يكتا كه‌ همة‌ در و ديوار و عالم‌ وجود داره‌ داد وحدانيت‌ خدا را ميزنه‌ و همه‌ جا دارند به‌ ما ميگن‌ خدا يكيست‌. و في‌ كل‌ شي‌ء له‌ آية‌ تدل‌ علي‌ انه‌ هو واحد. همة‌ عالم‌ وجود دارن‌ ميگن‌ خدا يكي‌ است‌. ان‌ الشرك‌ لظلم‌ عظيم‌. اگر شما مشرك‌ شديد ظلم‌ بزرگي‌ كرديد. هم‌ به‌ خودتون‌ هم‌ به‌ هر چه‌ در عالم‌ وجود هست‌. بعد مي‌فرمايد و وصينا الانسان‌ بوالديه‌ احسانا. ما به‌ انسان‌ اينهم‌ جزء حكمته‌. شما نگيد ما اينها را خوب‌ مي‌فهميم‌. نه‌ نمي‌فهميد. در نفهميديد ميشه‌ حكمت‌. نه‌ آني‌ كه‌ نمي‌فهميد و ماها هم‌ خيلي‌ علميه‌، آنها فلسفه‌ است‌. حكمت‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ مثل‌ آب‌ زلال‌ اگر دلت‌ را صاف‌ كنه‌. مثل‌ آب‌ زلال‌ وارد قلبت‌ ميشه‌. نه‌ وارد قلبت‌ توي‌ درس‌ خوندة‌ تحصيل‌ كرده‌. وارد قلب‌ پاك‌ و هر كه‌ قلبش‌ پاكتر، اين‌ آب‌ زلال‌، ديشب‌ گفتم‌، بهتر وارد ميشه‌. العلم‌ نور يقذف‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ وارد دلهايي‌ كه‌ خدا آنها را انتخاب‌ كرده‌. نه‌ هر دلي‌. دلي‌ كه‌ خدا او را بخواد از حكمت‌ بگذريم‌ تمام‌ علوم‌ اينها يك‌ مطالبي‌ است‌ به‌ اصطلاح‌ بعضي‌هاش‌ صنعته‌، بعضي‌هاش‌ بقول‌ شيخ‌ بهائي‌ علم‌ رسمي‌ سربسر قيل‌ است‌ و قال‌، نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. العلم‌ نور يقذف‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. روايات‌ مختلفي‌ هست‌.

 لذا امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ مي‌فرمايد كه‌ فطلب‌ في‌ نفسك‌ الحقيقة‌ العبوديه‌. در دلت‌ حقيقت‌ بندگي‌ را بوجود بيار. ببينيد مراحل‌ كمالات‌ را طي‌ كن‌، مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را طي‌ كن‌، آماده‌ باش‌ چون‌ تمام‌ اينها مقدمه‌ است‌ براي‌ بندگي‌، دلت‌ وقتي‌ بندة‌ خدا شد و حقيقت‌ عبوديت‌ را در دلت‌ بوجود آوردي‌، آنوقت‌ بعد از خدا بخواه‌ خداي‌ تعالي‌ در دلت‌ علم‌ را قرار ميده‌. علم‌ را قرار ميده‌. علم‌ اينه‌. علم‌ واقعي‌ اينه‌. اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ بعضي‌ها خيلي‌ نادانند. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند كه‌ اگر كسي‌ رفت‌ تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ كرد يا مثلا درس‌ حوزه‌ خواند يا درس‌ دانشگاه‌ خوند اين‌ كار بدي‌ كرده‌، بايد بره‌ بيسواد بشه‌ تا همه‌ چي‌ يادش‌ بدهند. نه‌ اينطور نيست‌. بايد اينها را هم‌ ياد بگيره‌، اينها جزء هنره‌، جزء صنعته‌ بايد بلد باشه‌ و در عين‌ حال‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ كه‌ هر چه‌ تحصيلاتش‌ در اين‌ رشته‌ بيشتر باشه‌، در همين‌ رشته‌هاي‌ ظاهري‌، ظرفيت‌ بيشتر ميشه‌. اگر خداي‌ نكرده‌ براي‌ غير خدا درس‌ بخوانه‌ نه‌. اما اگر براي‌ خدا درس‌ بخوانه‌ ظرفيت‌ زياد ميشه‌. هر چي‌ هم‌ ظرفيت‌ زياد شد و ظرف‌ هم‌ پاك‌ شد از علم‌ و حكمت‌، از حكمت‌ الهي‌ بيشتر در او مي‌ريزند.

 و لذا كوشش‌ بايد بكنيد كه‌ اين‌ ظرف‌ روحمون‌ را همانطوري‌ كه‌ شب‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ پاك‌ كنيم‌ تا از آن‌ علم‌، تا از آن‌ حكمت‌ در اين‌ دل‌ بريزند. كي‌ بريه‌؟ ما چون‌ اماممون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداهه‌. بايد بكأسه‌ و بيده‌، بكأس‌ او و به‌ دست‌ او اين‌ حكمت‌ در دلها ريخته‌ بشه‌. او بايد ما را سيراب‌ از حكمت‌ بكنه‌. يك‌ مطلبي‌ را چندي‌ قبل‌ با چند نفر از دوستان‌ بحثي‌ كرديم‌. فكر نمي‌كنم‌ مجلسمون‌ خيلي‌ مقتضي‌ آن‌ بحث‌ خصوصي‌ باشه‌. ولي‌ اجمالا با اشاره‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چطور امام‌ ماست‌. ما كه‌ نه‌ از كلماتش‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌، از كلمات‌ امام‌ صادق‌ بيشتر ما استفاده‌ مي‌كنيم‌. دربارة‌ اينكه‌ حضرت‌ را انسان‌ ببينه‌ هم‌ اقوالي‌ است‌. يك‌ قول‌ اينه‌ كه‌ اصلا ديده‌ نميشه‌. خوب‌ هيچي‌. قول‌ ديگر اينه‌ كه‌ ديده‌ ميشه‌ حضرت‌ وليعصر ولي‌ شناخته‌ نميشه‌. اينهم‌ هيچي‌. قول‌ سوم‌ اينكه‌ ممكن‌ است‌ انسان‌ تصادفا امام‌ عصرش‌ را ببينه‌ كه‌ اين‌ قول‌ خيلي‌ دعوا هم‌ داره‌ مردم‌ ميگن‌ چرا؟ نه‌، دروغگويند كساني‌ كه‌ ميگن‌ امام‌ زمان‌ ديده‌ ميشه‌ و از اين‌ حرفها. خوب‌ پس‌ امامت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ ما ميگيم‌ امام‌ ما، از كجاست‌. چيه‌؟ چه‌ امامتي‌ داره‌ حضرت‌؟ امامت‌ حضرت‌ از همينجاست‌ كه‌ تمام‌ ماها در عالم‌ معنا و در عالم‌ باطن‌ چه‌ ما بفهميم‌ چه‌ نفهميم‌ حضرت‌ وليعصر ما را داره‌ اداره‌ ميكنه‌، راهنمائي‌ ميكنه‌ و چقدر امامت‌ كامل‌ ميشه‌ و مأموميت‌ انسان‌ كامل‌ ميشه‌ كه‌ دل‌ پاكي‌ داشته‌ باشه‌ و دائما از آن‌ منبع‌ فيض‌، از آن‌ سرچشمة‌ زلال‌ حكمت‌ كه‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها منشعب‌ شده‌ در قلب‌ انسان‌ بريزه‌ و قلب‌ انسان‌ ظرفي‌ براي‌ پذيرش‌ حكمت‌ باشد و از زبانش‌ براي‌ ديگران‌ بيان‌ بشه‌ كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. همين‌ دلي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ پاك‌ شده‌ و ممكن‌ است‌ در او حكمت‌ ريخته‌ بشه‌، همين‌ دل‌ گاهي‌ ظرف‌ براي‌ وساوس‌ شيطان‌ ميشه‌. گاهي‌ ظرف‌ براي‌ علوم‌ شيطاني‌ ميشه‌. گاهي‌ چرا؟ براي‌ اينكه‌ كثيفه‌. شما اگر يك‌ مقدار گلاب‌ را بريزيد توي‌ يك‌ ظرف‌ نجسي‌، نجس‌ ميشه‌. يك‌ مقدار مثلا فرض‌ كنيد بهترين‌ شربت‌ را بريزيد توي‌ يك‌ ظرف‌ آلودة‌ به‌ بول‌ و غايت‌. مسلما غير قابل‌ خوردنه‌ و اگر خداي‌ نكرده‌ اين‌ يك‌ ضابطة‌ كلي‌ به‌ دستتون‌ ميدم‌ انشاء الله‌ به‌ خاطر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها توجه‌ كنيد. اگر صفات‌ رذيله‌ در دلتون‌ هست‌ و مي‌بينيد در دلتون‌ هي‌ الهاماتي‌ ميشه‌ و باصطلاح‌ و هي‌ مطالب‌ عاليه‌اي‌ در دلتون‌ پيدا ميشه‌ و مكاشفاتي‌ داريد، خيلي‌ بعيده‌ كه‌ از جانب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. ديشب‌ گفتم‌ كه‌ حتي‌ سازمان‌ آب‌ اگر ببينه‌ كه‌ يك‌ لوله‌اي‌ وصله‌ به‌ فاضلابه‌. اون‌ مي‌آد آن‌ لوله‌ را قطع‌ ميكنه‌. نميگذاره‌ آب‌ تصفيه‌ شده‌ وارد اين‌ منبع‌ شما كه‌ يك‌ لوله‌ هم‌ از فاضلاب‌ آمده‌ توش‌ بشه‌.

 كوشش‌ بكنيد اين‌ دلتون‌ را، ديشب‌ گفتم‌ در دروازة‌ دلتون‌ بنشينيد نگذاريد آلوده‌ بشه‌، آلودگي‌ پيدا نكنه‌، منطقهم‌ الثواب‌. خيلي‌ عجيبه‌. متقين‌ منطقشون‌ ثوابه‌. يعني‌ يك‌ كلمة‌ خلاف‌ واقع‌ نميگن‌. يك‌ كلمة‌ دروغ‌ نميگن‌. يك‌ دروغ‌ در قلب‌ را مي‌بنده‌ كه‌ نمي‌تونيد از الطاف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ استفاده‌ كنيد. يك‌ غيبت‌ نمي‌گذاره‌، شما بگيد، اگر يك‌ نفر را ديديد غيبت‌ ميكنه‌ باور نكنيد در دلش‌ حكمتي‌ باشه‌. مگر يك‌ لحظه‌ باشد و زود بيايد و خودش‌ هم‌ زود پشيمان‌ بشه‌ و توبه‌ بكنه‌ و نگذاره‌ سرايت‌ بكنه‌. انسان‌ محاله‌ كه‌ با داشتن‌ صفات‌ رذيله‌ داراي‌ اين‌ جهت‌ بشه‌ كه‌ واسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا هنيئا صاعقا لا زمع‌ بعده‌. گاهگاهي‌ آنهايي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ محبت‌ كرده‌ و اين‌ لطف‌ و عنايت‌ را بهشون‌ فرموده‌ كه‌ تونستند تزكية‌ نفس‌ بكنند، اينها را من‌ وقتي‌ كه‌ چون‌ خيلي‌ عشق‌ داشتم‌ اينها را ببينم‌، اينها طوري‌ بودند كه‌ توي‌ اطاق‌ تنها كه‌ نشسته‌ بودند، فكر مي‌كردند؛ واقعا علوم‌ و حكمت‌ به‌ دلشون‌ ريزش‌ مي‌كرد. از جانب‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ چه‌ اينها امام‌ زمانشون‌ را ببيند چه‌ نبينند. چه‌ متوجه‌ باشند چه‌ نباشند. بعد مي‌آمدند يك‌ مطالبي‌ مي‌گفتند ما كه‌ طلبه‌ بوديم‌ درس‌ خونده‌ بوديم‌ مي‌ديديم‌ كه‌ اينها را ما بلد نمي‌شيم‌، به‌ اين‌ آسوني‌ ياد نميگيريم‌. اينطور از علم‌  حكمت‌ بهره‌ برده‌ بودند.

 اين‌ را عرض‌ كنم‌ براتون‌ كه‌ اگر يك‌ وقت‌ ديديد خودتون‌ كار به‌ كار كسي‌ نداشته‌ باشيد. ممكنه‌ شما با يك‌ ولي‌ خدا برخورد كنيد. چون‌ يك‌ مقياسها و ميزانهايي‌ ما داريم‌ كه‌ اولياء خدا، زهاد، به‌ اصطلاح‌ خوبان‌ را با آن‌ مقياسهاي‌ خودمون‌ تطبيق‌ مي‌كنيم‌. كار به‌ مقياسهاي‌ خودتون‌ نداشته‌ باشيد. كار به‌ مردم‌ نداشته‌ باشيد. خودتون‌ را درست‌ كنيد. به‌ فكر خودتون‌ باشيد ببنيد اگر در دلتون‌ حسادت‌ هست‌، توقع‌ نداشته‌ باشيد از طرف‌ وليعصر بهتون‌ اين‌ لطف‌ بشه‌ كه‌ و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا هنيئا صاعقا لا زمع‌ بعده‌ نميشه‌. اول‌ خودتون‌ را بايد بسازيد. گفتم‌ دل‌ كثيف‌، ظرف‌ كثيف‌، هذه‌ القلوب‌ اوعية‌. اينها اوعيه‌ است‌، اينها ظرفه‌. بايد تميز باشه‌ تا علم‌ و حكمت‌ درش‌ ريخته‌ بشه‌. ارتباط‌ شما با حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ديشب‌ به‌ من‌ يكي‌ اعتراض‌ كرد. اعتراضي‌ كه‌ جوابش‌ را عرض‌ كردم‌ خدمتشون‌ و قبول‌ هم‌ فرمودند. كه‌ گفته‌ بودم‌ تنها به‌ گريه‌ كردن‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا و قربون‌ صدقة‌ فاطة‌ زهرا نيست‌. من‌ اين‌ را ديشب‌ گفتم‌. اين‌ را بدونيد كه‌ قربون‌ صدقة‌ فاطمة‌ زهرا وقتي‌ انسان‌ درست‌ ميره‌ كه‌ دلش‌ را صاف‌ كرده‌ باشه‌، دلش‌ را پاك‌ كرده‌ باشه‌. و الا ظاهريست‌. يك‌ كسي‌ دشمن‌ شما باشه‌، گوش‌ به‌ حرف‌ شما لااقل‌ نده‌ و اعتنائي‌ به‌ حرفهاي‌ شما و راهنمائي‌هاي‌ شما نكنه‌، هر چي‌ بگه‌ قربون‌ تو برم‌، مي‌فهميد كه‌ بعله‌ ظاهريه‌. كجا آن‌ خانمي‌ كه‌ ميدونه‌ با ديدن‌ صورت‌ او و زينت‌ او جوانها به‌ حرام‌ مي‌افتند و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها قطعا اينطور نبوده‌ و بلكه‌ فاطمه‌ دوست‌ داشته‌ همانطوري‌ كه‌ فرموده‌ است‌ هيچ‌ مردي‌ او را نبيند و او هم‌ هيچ‌ مردي‌ را به‌ چشم‌ شهوت‌ نبينه‌ كجا اين‌ زن‌ اگر گفت‌ قربانت‌ برم‌ فاطمة‌ زهرا، درست‌ و واقعي‌ گفته‌؟ آن‌ مردي‌ كه‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا در مقابل‌ حفظ‌ امامش‌ كه‌ جانش‌ را گذاشت‌ براي‌ امام‌ زمانش‌. حضرت‌ زهرا خودش‌ كمتر از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از نظر مقام‌ نبود. اما بايد جانش‌ را در راه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و امام‌ زمانش‌ بگذاره‌. كجا ماها جانمون‌ را در راه‌ امام‌ زمانمون‌ گذاشتيم‌. ما كجا حاضريم‌ يك‌ كلمه‌ ميگن‌ گناه‌ نكن‌، معصيت‌ نكن‌. امام‌ زمان‌ دوست‌ نداره‌ تو گناه‌ بكني‌، بيشتر گناه‌ ميكنه‌. از گناه‌ بيشتر خوشش‌ مي‌آد تا كار غير گناه‌ و ترك‌ گناه‌، من‌ يك‌ روايتي‌ چشمم‌ افتاد الانم‌ حفظم‌ نيست‌. خوب‌ روايتي‌ است‌ كه‌ امام‌ زمان‌ شما روحي‌ فداه‌ فرموده‌ است‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا براي‌ شما اسوة‌ حسنه‌. اين‌ دربارة‌ پيغمبر اكرمه‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. اسوة‌ حسنه‌ ترجمه‌اش‌ بيشتر از ايني‌ كه‌ شده‌، البته‌ اعتراض‌ به‌ ترجمه‌ ندارم‌ها، ترجمه‌ خوب‌ شده‌ ولي‌ بيشتر از اينهاست‌ معناش‌. اسوة‌ حسنه‌ الگوي‌ نيكو، اگر شما يك‌ لباسي‌ را مي‌خواهيد با يك‌ الگويي‌ ببريد، نيم‌ سانت‌ بزرگتر يا كوچكتر ببريد، آن‌ لباسي‌ را كه‌ بهتون‌ نمونه‌ دادند نبريديد. نيم‌ سانت‌ اگر نيم‌ سانت‌ راه‌ شما با راه‌ فاطمة‌ زهرا جدا باشه‌ به‌ اين‌ جملة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عمل‌ نكرديد. به‌ گفتة‌ پروردگار در قرآن‌ كه‌ ولكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌ عمل‌ نكرديد. يك‌ قدري‌ به‌ خودمون‌ بيائيم‌ شب‌ تولد فاطمة‌ زهراست‌. از حضرت‌ كمك‌ بخواهيد. اين‌ را هم‌ بدانيد اگر بريد هزار جور معصيت‌ بكنيد، بي‌ بند و باري‌ بكنيد بگيد خود فاطمة‌ زهرا من‌ در شب‌ تولد حضرت‌ زهرا ميرم‌ توسل‌ مي‌كنم‌ و همة‌ خوبيها را ميگيرم‌ و گناهانم‌ بخشيده‌ ميشه‌، ممكنه‌ گناهانت‌ بخشيده‌ بشه‌، اما آن‌ روحية‌ گناهكار تو كه‌ درست‌ نميشه‌. باز فردا صبح‌ ميري‌ گناه‌ ميكني‌ تزكية‌ نفس‌ بايد بكني‌، خودت‌ را پاك‌ بكني‌، خودت‌ را بسازي‌ تا مثل‌ فاطمة‌ زهرا بتوني‌ عمل‌ بكني‌. همانطوري‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا عمل‌ ميكرد.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را زير ساية‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها از جميع‌ اشتباهات‌، خطاها، از جميع‌ انحرافات‌ حفظ‌ بكنه‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ ما كمك‌ بكنه‌ تا بتوانيم‌ راه‌ آن‌ حضرت‌ را ادامه‌ بدهيم‌. شايد امشب‌ بوده‌، شايد فردا بوده‌ ساعت‌ دقيقش‌ خيلي‌ در دست‌ نيست‌ ولي‌ همين‌ شب‌ و روز بوده‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا متولد شد. اين‌ تولد بزرگترين‌ لطفي‌ است‌ كه‌ خدا به‌ ما مردم‌ دنيا كرده‌. فرقي‌ نميكه‌ الان‌ فاطمة‌ زهرا با آن‌ وقتي‌ كه‌ كنار رسول‌ اكرم‌ در قيد بدن‌ بود، فاطمه‌ هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌. همون‌ كوثري‌ كه‌ بوده‌ هست‌ و همون‌ حوض‌ كوثري‌ كه‌ بوده‌ و همة‌ ائمه‌ از آن‌ حوض‌ استفاده‌ مي‌كردند و به‌ امتشون‌، پيروانشون‌، شيعيانشون‌ مي‌داند الان‌ هم‌ هست‌. اما مي‌دانيد چيكار كرده‌ خدا؟ آنقدر فاطمه‌ را پائين‌ آورده‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد به‌ فاطمة‌ زهرا توهين‌ شده‌. نه‌. بندگيشون‌ ايجاب‌ ميكرده‌ و بلكه‌ ماية‌ رشدشون‌ هم‌ بوده‌. ولي‌ بخاطر اينكه‌ ماها شايد آدم‌ بشيم‌. حضرت‌ سليمان‌ را آنقدر كوچك‌ بكنند بكنندش‌ توي‌ سوراخ‌ مورچه‌، براي‌ اينكه‌ مورچه‌ها هدايت‌ بشوند، اين‌ چقدر به‌ مورچه‌ها محبت‌ كرده‌اند، چقدر مورچه‌ها را احترام‌ كردند. بخدا قسم‌ فاصلة‌ ما با فاطمة‌ زهرا بيشتر از فاصلة‌ مورچه‌ است‌ با سليمان‌ نبي‌. و خدا حضرت‌ فاطمة‌ زهرا را آورده‌ توي‌ اين‌ دنيا كه‌ بالاتر از اينهم‌ كاري‌ كرده‌. ماها هم‌ لياقت‌ نداشتيم‌. بيشتر از هيجده‌ سال‌،نزديك‌ بيست‌ سال‌، پانزده‌ سال‌ اين‌ حدودها بوده‌، حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها توي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌، توي‌ اين‌ لونة‌ مورچه‌، با ما زندگي‌ كرده‌. اين‌ بزرگترين‌ محبت‌ را بر ما كرده‌. لقد من‌ الله‌ علي‌ المؤمنين‌ اذ بعث‌ فيهم‌ رسولا منهم‌ يتلوا عليهم‌ آياته‌ و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اين‌ بزرگترين‌ منتي‌ است‌ كه‌ خدا بر ما گذاشته‌. ولذا بخاطر اين‌ لطف‌ الهي‌ كه‌ كوثر عالم‌ هستي‌ را امشب‌ در لباس‌ ما واردش‌ ميكنه‌، همينجوري‌ بايد برخورد كنيد. معرفت‌ شما دوستان‌ اين‌ مجلس‌ بايد همينطوري‌ باشه‌ كه‌ در اين‌ لباس‌ واردش‌ ميكنه‌. براي‌ اينكه‌ ما توي‌ اين‌ لباسيم‌. اين‌ بزرگترين‌ خوشحالي‌ را داره‌ و لذا بايد خيلي‌ خوشحال‌ باشيم‌ ما چقدر ارزش‌ داريم‌ نمي‌دونستيم‌ پيش‌ خداي‌ تعالي‌. چقدر خدا بر ما منت‌ گذاشته‌ كه‌ اين‌ عظمت‌، اين‌ وجود پر عظمت‌ عالم‌ خلقت‌، خدا ميدونه‌ ملائكة‌ مقرب‌ در مقابل‌ فاطمة‌ زهرا كوچكند. خداي‌ با آن‌ عظمت‌، كوثرش‌ را به‌ صورت‌ يك‌ بشر توي‌ كرة‌ زمين‌ آورده‌ و افتخار بالاتر خانمها بايد داشته‌ باشند. حالا هرچه‌ خانمها بخوان‌ بگن‌ ما در تحصيلات‌ چطوره‌، هيچ‌ اينها افتخار نيست‌. افتخارشون‌ اين‌ باشد كه‌ فاطمة‌ زهرا بصورت‌ زنها در اين‌ دنيا آمده‌. هر كجا زنها به‌ شما گفتند شما كمتر از مردها هستيد بگيد فاطمه‌ از ماست‌، تموم‌ ميشه‌ كار. فاطمه‌ جزء ماست‌، از ميان‌ نوع‌ ماست‌، در ميان‌ نوع‌ ماست‌. اين‌ بزرگترين‌ افتخاره‌. حالا نمي‌دونم‌ يك‌ كاري‌ در دنيا داشته‌ باشند، مدركي‌ داشته‌ باشند يا نداشته‌ باشند، مهندس‌ بشند يا نشد. دكتر بشند يا نشند، اينها افتخار نيست‌. فاطمه‌ در لباس‌ شماست‌. اگر بشناسيد فاطمة‌ زهرا را، شما خانمها بر هر چه‌ مرده‌ در عالم‌ افتخار مي‌كنيد و به‌ همين‌ جهت‌ هم‌ خدا يك‌ امتيازاتي‌ براي‌ خانمها كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ مي‌خواستم‌ يك‌ كتاب‌ بنويسم‌ دربارة‌ امتيازاتي‌ كه‌ زنها دارند بر مردها كه‌ خودشون‌ متأسفانه‌ نمي‌فهمند ماها هم‌ چندان‌ توجه‌ نداريم‌. يكي‌ از آن‌ افتخارات‌ كه‌ زنها دارند اين‌ است‌ كه‌ آنها در نه‌ سالگي‌ مكلف‌ ميشوند و مردها در پانزده‌ سالگي‌. آقا اينكه‌ افتخاري‌ نشد. نمي‌فهمه‌. پنج‌ سال‌ زودتر خدا اينها را به‌ ملاقات‌ خودش‌ دعوت‌ كرده‌. پنج‌ سال‌ زودتر از مردها اينها را بهشون‌ شخصيت‌ داده‌. اينجور فكر كن‌ ببين‌ امتياز هست‌ يا نيست‌. و يكي‌ هم‌ همين‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها از اينهاست‌. اين‌ افتخار بزرگي‌ است‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ امشب‌ شبي‌ باشد كه‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ در مقابل‌ فاطمة‌ زهرا دست‌ به‌ سينه‌ مي‌ايسته‌، يك‌ چيزي‌ يادتون‌ بدم‌. ممكن‌ هم‌ هست‌ ياد نگيريد ولي‌ من‌ بگم‌ بهتون‌ از طريق‌ فاطمة‌ زهرا وارد بشيد. من‌ همين‌ امروز صبح‌ خودم‌ اين‌ كار را كردم‌. از طريق‌ فاطمة‌ زهرا وارد بشيد نميگم‌ بگيد آقا به‌ پهلوي‌، اين‌ حرفها را شما كمتر بزنيد. اول‌ يك‌ سلامي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنيد السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ رسول‌ الله‌. چون‌ خود فاطمه‌ دوست‌ داشت‌ بهش‌ بگن‌ بنت‌ رسول‌ الله‌. يا بنت‌ رسول‌ الله‌ به‌ آقازاه‌، به‌ پسرتون‌، همون‌ زبون‌ خودتون‌ بگيد كه‌ اين‌ حاجت‌ ما را بدهند. از اين‌ راه‌ وارد بشيد خيلي‌ زود حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مگر اينكه‌ خود فاطمة‌ زهرا نگه‌، صلاح‌ ندونه‌. چون‌ صلاح‌ خدا، صلاح‌ امام‌ زمان‌ صلاح‌ خداست‌، اما امام‌ زمان‌ آنچنان‌ در مقابل‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها كوچكي‌ ميكنه‌، كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمدند بودند در يك‌ مجلسي‌، پيغمبر اكرم‌، فاطمه‌، حضرت‌ خديجه‌. وقتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا وارد شدند همه‌ بلند شدند. مثل‌ بلا تشبيه‌ مجسمه‌ در مقابل‌ فاطمة‌ زهرا. فقط‌ پيغمبر اكرم‌ و حضرت‌ خديجه‌، اينها آنطور اظهار كوچكي‌ نكردند. شما ميگيد چرا حضرت‌ خديجه‌ اينكار را نكرد؟ مادره‌. مي‌خوان‌ به‌ ما ياد بدهند كه‌ مادر را خيلي‌ احترام‌ كنيد. وهن‌ علي‌ وهن‌. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ لقمانه‌ با سستي‌ پشت‌ سر سستي‌، با ضعف‌ پشت‌ سر ضعف‌ تو را نه‌ ماه‌ توي‌ شكم‌ نگه‌ داشته‌ بعد هم‌ تا دو سال‌ شيرت‌ داده‌. اين‌ جنبة‌ ظاهريشه‌. جنبة‌ باطنيش‌ هم‌ عمدة‌ تربيت‌ فرزند خواهي‌ نخواهي‌ به‌ عهدة‌ مادره‌. متأسفانه‌ خوب‌ بعضي‌ مادرها آن‌ ارزش‌ خودشون‌ را از دست‌ مي‌دهند و بچه‌ها را بد تربيت‌ ميكنند. و الا اگر خوب‌ تربيت‌ كرد و طوري‌ تربيت‌ كرد كه‌ مطيع‌ خدا و قرآن‌ شد، خداي‌ تعالي‌ گفته‌ است‌ كه‌ به‌ او زياد توجه‌ داشته‌ باش‌، حقش‌ زيادتره‌. حضرت‌ خديجه‌ مادره‌، رسول‌ اكرم‌ هم‌ پدره‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ امامه‌ داره‌ اين‌ حرفها را ميزنه‌. محبوسة‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفرتي‌. يك‌ باصطلاح‌ روضه‌ خون‌ نيست‌ كه‌ بخواد روضه‌ براي‌ من‌ و شما بخونه‌. ميگه‌ كاش‌ جان‌ من‌ با اشك‌ چشمم‌ بيرون‌ آمده‌ بود. براي‌ چي‌؟ مگر از فاطمه‌ جدا شدي‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ حتي‌ شماها هم‌ از فاطمة‌ زهرا جدا نيستيد. مگر بعد از مرگ‌ با قبل‌ از مرگ‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، فاطمة‌ زهرا فرق‌ ميكنه‌؟ نه‌. براي‌ اينكه‌ اين‌ مردم‌ قدر تو را ندونستند. المجهولة‌ قدرها. اين‌ مردم‌ تو را زدند، كتكت‌ زدند. من‌ شب‌ تولد نمي‌خوام‌ روضه‌ بخونم‌ ولي‌ خدا ميدونه‌ دلمون‌ پره‌ از ظلمهايي‌ كه‌ به‌ اين‌ كوثر الهي‌، به‌ اين‌ ام‌ ابيها به‌ اين‌ كسي‌ كه‌ فداها ابوها كردند و همينطور بايد غصه‌ بخوريم‌، دق‌ كنيم‌ مگر اينكه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ بياد. شما فكر مي‌كنيد بدن‌ اون‌ دو نفر توي‌ قبر سالمه‌ كه‌ مي‌آد حضرت‌ بيرون‌، نخير به‌ وجودشون‌ مي‌آره‌، بعد فقط‌ براي‌ اينكه‌ عقده‌هاي‌ ماها يك‌ خورده‌اي‌ تألم‌ پيدا كنه‌، يك‌ خورده‌اي‌ آرامش‌ پيدا كنه‌. اين‌ ناراحتي‌هاي‌ ما يك‌ خورده‌اي‌ آرامش‌ پيدا كنه‌، براي‌ اين‌ جهت‌ حضرت‌ آنها را بيرون‌ مي‌آرن‌ و آتششون‌ مي‌زنند تا مردم‌ بدانند كه‌ امام‌ زمان‌ با اينها مخالف‌ بوده‌ و هر كس‌ پيرو اينهاست‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ با او مخالف‌ است‌.

 اميدواريم‌ شب‌ عيد است‌. شب‌ عناياتي‌ است‌ كه‌ از حضرت‌ وليعصر به‌ ما خواهد شد. امشب‌ اميدوارم‌ همه‌ اتون‌ از حوض‌ جدش‌ به‌ دست‌ آن‌ حضرت‌ و بكأس‌ آن‌ حضرت‌ سيراب‌ بشيد و از علم‌ و حكمت‌ بهرة‌ كافي‌ برداريد. اميدواريم‌ كه‌ عيدمون‌ انشاء الله‌ با سرور هر چه‌ بيشتر به‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ منتهي‌ بشه‌. آقا رفيعي‌، آقاي‌ نعمتي‌، اگر. چشم‌. آقاي‌ بختياري‌ تقاضا دارند كه‌ چند دقيقه‌اي‌ بشينيد، پذيرائيتون‌ كنند. چند تا دعا مي‌كنيم‌. چون‌ امشب‌ حيفه‌ دعا نكنيم‌. قبل‌ از همه‌ چيز بريم‌ در خانة‌ خدا. امشب‌ خيلي‌ مهمه‌. حتي‌ اهميتش‌ بنظر من‌ از هر عيدي‌ بالاتره‌. همه‌ با توجه‌. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌. باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ المان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا از علم‌ و حكمت‌ امام‌ عصر و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهما ما را بهرمند بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دلهاي‌ ما را از همة‌ رذائل‌ پاك‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شرح‌ صدر به‌ همة‌ ما عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا گرفتاريهاي‌ مسلمين‌ را برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر اين‌ جمع‌ را مورد رضايت‌ و محبت‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. عيدي‌ كامل‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا فاطمة‌ زهرا را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا در دنيا و آخرت‌ دستمون‌ را از دامن‌ آن‌ بي‌بي‌ كوتاه‌ مفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا آن‌ حضرت‌ را براي‌ همة‌ ما الگوي‌ كاملي‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حضرت‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌ مرضهاي‌ روحيمون‌ شفا مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريض‌ معلوم‌ الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌، جمعيت‌ شيعه‌ را در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌. پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌.

 

۱۹ جمادی الثانی ۱۴۱۹ قمری – ۱۷ مهرماه ۱۳۷۷شمسی – اهميت‌ حكمت‌، مقام‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لاسيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسما لله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد بسيار تكان‌ دهنده‌ بود. بسيار پر اهميت‌ بود. من‌ هر چي‌ فكر كردم‌ كه‌ كدام‌ يكي‌ از اين‌ آيات‌ را براي‌ دوستان‌ مطرح‌ كنم‌، ديدم‌ همه‌اش‌ را بايد مطرح‌ كرد. ولي‌ مناسبت‌ ايام‌ و ميلاد مسعود فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ما را وادار ميكند كه‌ دربارة‌ آن‌ حضرت‌ قدري‌ صحبت‌ كنيم‌ و خدا و پيغمبر و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ ما را راهنمائي‌ به‌ در خانة‌ اين‌ وجود مقدس‌ فرموده‌اند به‌ مطالبشون‌ توجه‌ كنيم‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد يك‌ مقداري‌ دربارة‌ شيطان‌ بود. و آياتي‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار بر بشر نازل‌ ميشود و اينكه‌ اگر كسي‌ خلوصي‌ داشته‌ باشد و راه‌ تزكية‌ نفس‌ را پيموده‌ باشد و خودش‌ را به‌ مقام‌ اخلاص‌ رسونده‌ باشد، شيطان‌ در او دخالتي‌ نمي‌كند و قلبش‌ متصل‌ به‌ آن‌ منبع‌ علم‌ و فضيلت‌ و آن‌ كوثر حقيقي‌ خواهد شد. يك‌ مثالي‌ براتون‌ بزنم‌ تا مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ خوب‌ روشن‌ بشه‌ و من‌ بتوانم‌ براي‌ افراد مختلفي‌ كه‌ در مجلس‌ هستند عرايضم‌ مفيد واقع‌ بشه‌ و همه‌ انشاء الله‌ استفاده‌ كنند.

 در يك‌ شهري‌ از منبع‌ آبي‌ براي‌ شرب‌ خانواده‌هاي‌ مختلف‌ لوله‌ كشي‌ مي‌كنند. آب‌ تصفيه‌ شدة‌ پاك‌ و پاكيزه‌. ضد عفوني‌ شده‌، براي‌ همة‌ مردم‌ قرارش‌ مي‌دهند. حالا مسئول‌ اين‌ آب‌ هر كه‌ هست‌، سازمان‌ آبه‌، شهرداريه‌، هر كي‌ هست‌، مسئول‌ اين‌ آب‌ يكي‌ از مسئوليتهاي‌ مهمش‌ اين‌ است‌ كه‌ نگذارد اين‌ آب‌ آلوده‌ بشه‌. حتي‌ وارد يك‌ خانه‌ آب‌ آلوده‌ نبايد وارد بشود. اين‌ مثال‌ را خوب‌ خيلي‌ ساده‌ است‌، همه‌ متوجه‌ هستيد. در حقيقت‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشود كه‌ منبع‌ حكمت‌، حكمت‌ در پرانتز براتون‌ عرض‌ كنم‌، علم‌ به‌ حقايق‌ اشيائه‌. يعني‌ شناخت‌ حقيقت‌ هر چيزي‌. در يك‌ روايت‌ هست‌ اللهم‌ ارني‌ الاشياء كما هي‌. خدايا اشياء را به‌ ما نشان‌ بده‌ آنچنان‌ كه‌ هست‌. حقيقت‌ هر چيزي‌ را كه‌ يكي‌ از آن‌ چيزها وجود مقدس‌ پروردگاره‌. و يكي‌ از آن‌ چيزها وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌. شناخت‌ خدا و شناخت‌ امام‌ زمان‌ و از تمام‌ موجودات‌ عالم‌ ملكوت‌ تا ادني‌ چيزي‌ كه‌ در عالم‌ ملك‌ هست‌، كه‌ همة‌ علومي‌ كه‌ در عالم‌ الان‌ موجوده‌، دور همين‌ محور الان‌ دور ميزنه‌. تمام‌ اينها را آن‌ صحيحش‌ را، آني‌ كه‌ از جان‌ بخدا وحي‌ شده‌، اسمش‌ را حكمت‌ مي‌گذارند. شامل‌ علم‌ اخلاق‌ ميشود. شامل‌ شناخت‌ پروردگار ميگردد. شامل‌ الهيات‌، فلكيات‌، طبيعيات‌، تمام‌ چيزهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ شاملش‌ ميشه‌. اين‌ را اسمش‌ را گذاشتند در قرآن‌ از جانب‌ پروردگار، حكمت‌. اين‌ حكمت‌ به‌ كسي‌ كه‌ داده‌ بشود خير زيادي‌ بهش‌ داده‌. يعني‌ همه‌ چيز بهش‌ داده‌ شده‌. انسان‌ است‌ و ارزش‌ انساني‌ و داشتن‌ علم‌ و حكمت‌. و لاغير. يعني‌ شما اگر داراي‌ علم‌ و حكمت‌ بوديد هيچ‌ چيز ديگه‌ نمي‌خواد داشته‌ باشيد. همه‌ چيز داريد. در قرآن‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشد، خير كثيري‌ بهش‌ داده‌ شده‌. همه‌ چيز را بشناسد، همة‌ موقعيتها را بداند. از خداي‌ با عظمت‌ گرفته‌ كه‌ سبحان‌ الله‌ عما يصفون‌ منزه‌ است‌ خدا از اينكه‌ وصفش‌ كنند الا عباد الله‌ المخلصين‌. يك‌ عده‌ فقط‌ مي‌توانند او را وصف‌ كنند و آن‌ عده‌ بندگان‌ خالص‌ خدا هستند. مخلِصين‌ هم‌ نيست‌ مخلَصينه‌. شما اين‌ مطلب‌ را داشته‌ باشيد كه‌ اگر كسي‌ بخواد خدا را وصف‌ كنه‌ و صحيح‌ هم‌ خدا را وصف‌ كنه‌ و خدا را صحيح‌ بشناسه‌ و به‌ كنه‌ صفات‌ پروردگار برسه‌، بايد حتما مخلص‌ باشه‌. و تا انسان‌ مخلص‌ نشه‌، يعني‌ خالص‌ نشود، حكمت‌ در قلبش‌ جاي‌ نميگيره‌. و وقتي‌ كه‌ حكمت‌ در قلبش‌ جاي‌ گرفت‌، ارتباطي‌ با آن‌ منبع‌ حكمت‌ كه‌ كوثر است‌، كه‌ كوثر خير كثير است‌، و من‌ يعطي‌ الحكمه‌، فقد اوتي‌ خيرا كثيرا، با اون‌ ارتباط‌ برقرار ميكنه‌.

 اما اگر اين‌ لولة‌ ورودي‌ اين‌ قلب‌ شما، آن‌ قلب‌ با اخلاص‌ شما، اگر قلب‌ شما يا آن‌ راه‌ ورودي‌ قلب‌ شما از اين‌ حكمت‌ آلودگي‌ داشته‌ باشد، همانطوري‌ كه‌ باصطلاح‌ مسئول‌ سازمان‌ آب‌ در آن‌ مثالي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، مي‌آد جلوگيري‌ ميكنه‌ از ورود آب‌، آب‌ تسوية‌ شدة‌ خالص‌، در اين‌ لوله‌، در اين‌ منبع‌، همانطور ذات‌ مقدس‌ پروردگار مسئول‌ حكمت‌ است‌ كه‌ به‌ انبياء او حكمت‌ داده‌، به‌ حضرت‌ لقمان‌ او حكمت‌ داده‌ كه‌ و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. همة‌ پاكان‌ عالم‌ را او حكمت‌ داده‌. و قلب‌ پاكان‌ را داراي‌ حكمت‌ كرده‌. كه‌ در همين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ امروز عشاق‌ جمال‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خوندند و اشك‌ ريختند، در ابتدا دربارة‌ انبياء گفته‌ ميشود كه‌ و شرفت‌ عليهم‌ الزهد درجات‌ هذا الدنيا دنيه‌. اگر شما مي‌خوايد منبع‌ حكمت‌ باشيد به‌ تعبير ما، اگر مايليد كه‌ شما منبعي‌ باشيد كه‌ به‌ مردم‌ حكمت‌ بدهيد، كه‌ و اوحينا اليه‌ مثلا حكمه‌. دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ در قرآن‌ متعدد اين‌ آيه‌ هست‌ و به‌ انحاء مختلف‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را فرستاده‌ ليعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. براي‌ اينكه‌ تعليم‌ بدهد مردم‌ را كتاب‌. كتاب‌ همين‌ خوندن‌ و نوشتن‌ و يا ظاهر كتاب‌ را تعليم‌ بدهد به‌ آنها و الحكمه‌. حكمة‌ را هم‌ به‌ آنها تعليم‌ بدهد. تمام‌ انبياء آمدند حكمت‌ را براي‌ شما بگن‌. ابتدا خدا را معرفي‌ كنند. صفات‌ پروردگار را به‌ شما بگويند. اينها همه‌اش‌ حكمته‌. بعد هم‌ روز قيامت‌ علم‌ به‌ غيب‌، ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينها را معرفي‌ بكنند. يكي‌ از شرايط‌ آن‌ منبع‌ حكمت‌ كه‌ انبياء باشند، عصمته‌. يعني‌ بايد پاك‌ باشند. اگر ناپاك‌ باشند، اگر به‌ شرطي‌ كه‌ پروردگار در اين‌ دعا عرض‌ كردم‌ با انبياء كرده‌ و شرفت‌ عليهم‌ الزهد في‌ الدرجات‌ هذه‌ الدنيا الدنيه‌. در دنيا خودتون‌ را آلوده‌ نكنيد. دل‌ به‌ چيزي‌ نبنديد، محبت‌ چيزي‌ را در دل‌ نگيرد، چون‌ دنيا لعب‌ و لهو. هم‌ بازيست‌، هم‌ بيهوده‌ است‌. محبت‌ دنيا چركه‌، كثافته‌، ازره‌ است‌. از هر چيزي‌ بدتره‌ كه‌ حب‌ الدنيا رأس‌ كل‌ خطيئه‌. محبت‌ دنيا سر همة‌ كثافتهاست‌. اگر در دل‌ شما باشد و در قلوب‌ شما اي‌ انبياء عظام‌ اگر باشد، طبعا آن‌ حكمتي‌ كه‌ به‌ شما، كه‌ خدا نميده‌ حكمت‌ را به‌ اين‌ چنين‌ فردي‌. اگر بدهد طبعا اين‌ آب‌ حكمت‌ آلوده‌ ميشه‌ و مردم‌ همه‌ آلوده‌ ميشن‌، همه‌ مسموم‌ ميشن‌.

 لذا يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همه‌ بايد معصوم‌ باشند. و شرفت‌ عليهم‌ الزهد في‌ الدرجات‌ هذه‌ الدنيا الدنيه‌ و زخرجها همة‌ زينتهاش‌، همة‌ زيبائيهاش‌، همة‌ فريبندگيهاش‌ تمام‌ اينها را بايد شما بگذاريد كنار و زهد داشته‌ باشيد. فشرطوا لك‌ ذلك‌. اينها هم‌ دست‌ دادند. گفتند خدايا ما اين‌ شرط‌ حاضريم‌. نمي‌گذاريم‌. در دلمون‌ مي‌نشينيم‌ كه‌ شماها هم‌ بايد اين‌ كار را بكنيد. بر در دل‌ مي‌نشينيم‌ نمي‌گذاريم‌ آلودگي‌ وارد اين‌ منبع‌ قلبمون‌ كه‌ مي‌خواي‌ حكمت‌ درش‌ بريزي‌، وارد بشه‌. نمي‌گذاريم‌ آلوده‌ بشه‌. فشرطوا لك‌ ذلك‌.

 همة‌ ما اين‌ كار را كرديم‌. اين‌ را شما بدانيد. ما در عالم‌ ميثاق‌ همه‌امون‌ اين‌ عهد را با خدا بستيم‌. مردم‌، تمام‌ ذرية‌ حضرت‌ آدم‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌، خدا درست‌ كرد و مجسمه‌اش‌ را درست‌ كرد و بعد روح‌ درش‌ دميد و بعد ذرية‌ او را از پشتش‌ بيرون‌ آورد، تمام‌ ذريّة‌ حضرت‌ آدم‌ بودند. تمام‌ اينها با خدا شرط‌ بستند الست‌ بربكم‌. درس‌ اول‌ و مهمترين‌ درس‌ حكمت‌ را ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ مردم‌، براي‌ ماها، براي‌ من‌ و شما، آنموقع‌ داد. آيا من‌ خداي‌ شما نيستم‌. شما من‌ را مي‌شناسيد. با من‌ آشنا باشيد. صفات‌ من‌ را بشناسيد. اين‌ مطالب‌ گفته‌ شد. الست‌ بربكم‌ فكر نكنيد كه‌ بعله‌ چرا تو پروردگار ما هستي‌. بايد با تعهد باشه‌، بايد با فهم‌ باشه‌، بايد با درك‌ باشه‌، و اين‌ صحبت‌ خداست‌ با افراد بشر كه‌ يكي‌ از اين‌ افراد بشر ممكنه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ باشه‌. تمام‌ انبياء اولياء اينها همه‌ بودند. الست‌ بربكم‌؟ يك‌ باب‌ بزرگي‌ از حكمت‌ باز ميشه‌ كه‌ فلاسفة‌ بزرگ‌ دنيا، كه‌ ما حكمت‌ را مبراي‌ از فلسفه‌ مي‌دونيم‌، فلاسفة‌ بزرگ‌ دنيا سر اين‌ الست‌ بربكم‌ گيرند. تازه‌ كم‌كم‌ مردم‌ دنيا دارند با برخورد به‌ بعضي‌ از كرات‌ و بعضي‌ از كهكشانها مي‌خوان‌ بفهمند كه‌ خدايي‌ هست‌. عظمت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ خدا چي‌ هست‌ و چيكار ميكنه‌ و چه‌ صفاتي‌ داره‌، اين‌ خيلي‌ مهمه‌. آنجا تعليم‌ داده‌ شد. همه‌ گفتيم‌ بلي‌. اون‌ بلي‌ غير از اين‌ بلاهايي‌ است‌ كه‌ ما توي‌ دنيا ميگيم‌. به‌ شريكمون‌، به‌ رفيقمون‌، به‌ زنمون‌، به‌ شوهرمون‌، به‌ بچه‌امون‌ هي‌ تند تند ميگيم‌ بله‌ بله‌. بله‌ قربان‌. يا از ترس‌ ميگيم‌ يا از طمع‌ ميگيم‌. نه‌ آنجا يك‌ بلائي‌ گفتيم‌. يعني‌ فهميديم‌ كه‌ خدا رب‌ ماست‌ و در كلمة‌ رب‌ اين‌ را بدونيد همه‌ چي‌ اينجا خوابيده‌. من‌ نمي‌خوام‌ دربارة‌ رب‌ امشب‌ صحبت‌ كنم‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ فعل‌ پروردگار در رب‌ العالمين‌، در ربي‌، در رب‌  يا رب‌ يا رب‌ يا رب‌ كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خوانيم‌، خوابيده‌. تا گفت‌ الست‌ بربكم‌ همه‌ فهميديم‌. فكر كرديم‌. گفتيم‌ بلي‌. در روز الست‌ بلي‌ گفتيم‌. ما بلي‌ گفتيم‌. چرا؟ تو خداي‌ ما هستي‌. تو پروردگار ما هستي‌. بزرگترين‌ شايد اگر فرض‌ كنيد همة‌ حكمت‌ را به‌ صد بخش‌ تقسيمش‌ كنيم‌، پنجاه‌ بخشش‌ را در همان‌ بلاي‌ اول‌، الست‌ بربكم‌ انجام‌ شد. چون‌ لازمة‌ يك‌ رب‌، رب‌ بودن‌ پروردگار، يك‌ مطلبي‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ پيغمبر را بفرسته‌. يعني‌ همانجا كه‌ گفتيم‌ بلي‌، پيغمبر را هم‌ قبول‌ كردم‌. لازمة‌ ربوبيت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ اين‌ ديني‌ بفرستد كه‌ زمامداراني‌ اين‌ دين‌ داشته‌ باشه‌، عدل‌ و داد را در سراسر عالم‌ حكمفرما كند و الا بلي‌ درست‌ نيست‌ و الست‌ بربكم‌ هم‌ درست‌ نيست‌. تمام‌ مردم‌ بايد تحت‌ تربيت‌ خدا قرار بگيرند با وسايلي‌ كه‌ پروردگار براي‌ آنها مي‌فرستد از قبيل‌ انبياء، از قبيل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بالاخص‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌. اينها درسهايي‌ است‌ كه‌ آنوقت‌ داده‌ شد.

 من‌ در كتاب‌ محضر استاد اين‌ مطلب‌ را نوشتم‌ كه‌ ما در عالم‌ ارواح‌ يا عالم‌ زر يا عالم‌ ميثاق‌ درسهايي‌ از خاندان‌ عصمت‌ گرفتيم‌ ولي‌ همه‌اش‌ در اين‌ يك‌ جملة‌ الست‌ بربكم‌ قالوا بلي‌. آنجا همه‌ تعهد كرديم‌. ولي‌ در ميان‌ اينهمه‌ جمعيتي‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ از زمان‌ خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ تا روز قيامت‌، چندين‌ صد ميليارد بايد بگيم‌، يا هزارها ميليارد جمعيت‌، توي‌ اينها يك‌ عدة‌ خيلي‌ كمي‌ نسبت‌ به‌ آن‌ جمعيت‌ اينها وفادار به‌ اين‌ تعهد شدند. يعني‌ خدا مي‌دونست‌ اينها به‌ عهدشون‌ وفا مي‌كنند. حشره‌ لك‌ ذلك‌ و علمت‌ منهم‌ الوفاء. منبع‌ حكمت‌ را در قلبهاي‌ اينها0 گذاشت‌ ولي‌ منبع‌ خالي‌ فعلا. و از تمام‌ اين‌ دلها يك‌ لوله‌اي‌ كشيده‌ شد به‌ كوثر كه‌ و من‌ يؤتي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. به‌ آن‌ كوثر واقعي‌، آن‌ منبع‌ بينهايت‌ الهي‌. آن‌ منبعي‌ كه‌ صاحب‌ اين‌ كوثر علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. ساقي‌ اين‌ كوثر علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. صاحب‌ اين‌ كوثر طبق‌ بعضي‌ روايات‌ رسول‌ اكرمه‌. صاحب‌ اين‌ نهرهايي‌ كه‌ از اين‌ كوثر جاريست‌، چون‌ اينطوري‌ بايد تصور كنيم‌، چون‌ ما به‌ ملكوت‌ هنوز راهي‌ پيدا نكرديم‌، حجابها مانعه‌، نمي‌تونيم‌ درست‌ درك‌ كنيم‌ كه‌ چطور در قلب‌ مقدس‌ و در روح‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها خداي‌ تعالي‌ آن‌ منبع‌ بزرگ‌ را قرار داده‌ و از او منشعب‌ ميشود به‌ دلهاي‌ تمام‌ انبياء و تمام‌ اولياء از اين‌ آب‌ كوثر. بايد مثال‌ به‌ همين‌ چيزهايي‌ كه‌ مي‌بينيم‌ بزنيم‌. آنچه‌ كه‌ مي‌بينيم‌. فرض‌ كنيد بنا باشه‌ كرة‌ زمين‌، ولو آنكه‌ ماسوي‌ الله‌ در بعد ملكوتي‌، اگر بنا شد تمام‌ كرة‌ زمين‌ از يك‌ آب‌ بگيرند. اگر بنا اينطوري‌ شد. يك‌ منبع‌ بسيار بزرگ‌. شايد از نظر حساب‌ رياضي‌ ما بينهايت‌. اما از نظر محدود در مقابل‌ بينهايت‌ بودن‌ پروردگار. ولي‌ اگر بخواهيم‌ مثل‌ كنيم‌ مثلا بلا تشبيه‌ اين‌ منبع‌ را يك‌ خط‌، يك‌ الف‌، يك‌ يك‌ بگذاريم‌، صدها هزار نقطه‌ در مقابلش‌ بگذاريم‌. عددي‌ غير قابل‌ خوندنه‌. ولي‌ بالاخره‌ محدوده‌. اين‌ منبع‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلب‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا قرار داده‌. اين‌ مطلب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ مطلبي‌ كه‌ همة‌ اينها مقدمه‌ بود براي‌ اين‌ مطلب‌. و آن‌ اينكه‌ تا دلت‌ آلودگي‌ داره‌، تا گوشت‌ آلوده‌ است‌، تا چشمت‌ آلوده‌ است‌، تا فهمت‌ آلوده‌ است‌ محاله‌ كه‌ راهي‌ به‌ آن‌ منبع‌ پيداكني‌. به‌ صريح‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌. انبياء چرا بهشون‌ دادند و غير انبياء را ندادند؟ براي‌ اينكه‌ انبياء نشستند در دروازة‌ دلشون‌ و غير خدا و حقيقت‌ را راه‌ ندادند و شرفت‌ عليهم‌ الزهد في‌ درجات‌ هذه‌ الدنيا الدنيه‌ و زخرفها و زبرجها و شرطوا لك‌ ذلك‌ و علمت‌ منهم‌ الوفاء به‌. علمت‌ منهم‌ به‌ الوفاء به‌ و قبلتهم‌ و قربتهم‌. خدايا تو آنها را قبولشون‌ كردي‌. همه‌ ارائه‌ دهندة‌ اين‌ منبع‌ هستند، همه‌ آمده‌اند، همه‌ حاضرند، همه‌ مي‌آيند در اين‌ كلاس‌ شركت‌ مي‌كنند. ولي‌ به‌ هر كسي‌ عنايت‌ نميشه‌.

 اين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد يك‌ مقداري‌ در سورة‌ قبل‌ از ياسين‌ يكي‌ از كارهاي‌ عمدة‌ شيطان‌ اين‌ است‌ كه‌ مانع‌ ارتباط‌ شما در بعد فراگيري‌ حكمت‌ با فاطمة‌ زهرا باشد. ميشينه‌ مزاحم‌ ميشه‌. حسادت‌ در شما ايجاد ميكنه‌. خودخواهي‌ در شما ايجاد ميكنه‌. ترس‌ و وحشت‌ در شما ايجاد ميكنه‌. يعظكم‌ الفقر. ناتواني‌ را به‌ شما وعده‌ ميكنه‌. اغواتون‌ ميكنه‌. مي‌نشينه‌ سر راهتون‌ شما را همه‌اتون‌ را از صراط‌ مستقيم‌ خارجتون‌ ميكنه‌. وسوسه‌ها، شك‌ها، سوء ظن‌ها همة‌ اينها هر كدام‌ يك‌ ميكروب‌ كشنده‌اي‌ است‌ هم‌ براي‌ خودتون‌ هم‌ براي‌ كسي‌ كه‌ بخواد از شما استفاده‌ بكنه‌. شما پاي‌ كلمات‌ قرآن‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ مي‌نشينيد و روايات‌ را براتون‌ مي‌خوانند، چون‌ آب‌ زلالي‌ است‌ داره‌ از منبع‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌ مي‌بينيد يك‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنيد. يك‌ حالت‌ بسيار خوبي‌ مثل‌ تشنه‌اي‌ كه‌ آب‌ آشاميده‌ و از تشنگي‌ نجات‌ پيدا كرده‌، اين‌ حالت‌ را پيدا مي‌كنيد. اما بنشينيد پاي‌ سخنان‌ بسيار علمي‌ ديگران‌. بسيار علمي‌ها. آنقدر هم‌ علمي‌ باشه‌ كه‌ هيچيش‌ را نفهميد. چون‌ يكي‌ از علائم‌ و نشانه‌هاي‌ علمي‌ بودن‌ امروز مطالب‌ ما، متأسفانه‌ اينه‌ كه‌ بقدري‌ اين‌ سخنراني‌ علمي‌ بود كه‌ هيچي‌ ما ازش‌ نفهميديم‌. بعله‌. همين‌ مطالبي‌ كه‌ امشب‌ من‌ گفتم‌، ممكن‌ بود در قالب‌ اصطلاحات‌ و يك‌ كلمه‌اي‌ تبليغ‌ و چه‌ بگذارم‌ كنارش‌، هيچكدومتون‌ هيچي‌ نفهميد. ولي‌ مطمئنم‌ كه‌ اكثرتون‌ به‌ مهمترين‌ مسئلة‌ حياتي‌ با توضيحي‌ كه‌ دادم‌ رسيديد كه‌ چرا، اگر آن‌ مثال‌ اول‌ عرايضم‌ را نمي‌گفتم‌ شايد به‌ اين‌ زودي‌ به‌ اين‌ مطلب‌ نمي‌رسيديد كه‌ ما چرا اينقدر عبادت‌ مي‌كنيم‌، اينقدر مقدسيم‌، اينقدر خودمون‌ را در عزاداريها مي‌زنيم‌، گريه‌ مي‌كنيم‌، چه‌ مي‌كنيم‌، چه‌ مي‌كنيم‌، ولي‌ به‌ حكمت‌ نمي‌رسيم‌. خدا را هنوز درست‌ نشناختيم‌.

 ديشب‌ جلسه‌اي‌ بود منزل‌ كه‌ چند نفر دوستان‌ بودند. همين‌ مطلب‌ را مي‌گفتم‌ كه‌ ما به‌ حقيقت‌ اشياء نرسيده‌ايم‌. يعني‌ ما الان‌ واقعا خدا از نزديكتر از رگ‌ گردن‌ به‌ ما و ما اينجور راحت‌ اينجا نشستيم‌! مرگي‌ كه‌ يأتي‌ بغتة‌. ناگهاني‌ مي‌آد. همينجور راحت‌ نشستيم‌. امام‌ زماني‌ كه‌ يأتي‌ بغتة‌. ممكنه‌ هر لحظه‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 ما به‌ آن‌ حكمت‌ نرسيديم‌. به‌ آن‌ حقيقت‌ نرسيديم‌. روز در عالم‌ زر كه‌ بلي‌ گفتيم‌ اگر همانجور آن‌ حالت‌ براي‌ ما ادامه‌ داشت‌، خدا را اطراف‌ خودمون‌ مي‌ديديم‌. مگر مي‌تونستيم‌ يك‌ حركت‌ جزئي‌ بر خلاف‌ خواستة‌ پروردگار انجام‌ بديم‌. مگر ما در كنارمون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ حتما هست‌. و الا اكثر كارهايمان‌ غلط‌ و عبث‌ و بيهوده‌ است‌ و حتي‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ خوندنمون‌؛ مگر همينجوري‌ برخورد مي‌كرديم‌؟ شما الان‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را خوب‌ گاهي‌ مي‌خونند براتون‌، گاهي‌ هم‌ مي‌خونيد خيلي‌ هم‌ مؤدبيم‌، خيلي‌ هم‌ واقعا ممنونيم‌. در استماع‌ آيات‌ قرآن‌ هم‌ خيلي‌ خوبيد. اما اگر بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ همين‌ جلوتون‌ ايستاده‌ بود، همينجور زيارت‌ آل‌ ياسين‌ مي‌خونديد؟ السلام‌ عليك‌. اينجوري‌؟ كدوم‌ بندة‌ در مقابل‌ مولاي‌ خودش‌ با آهنگ‌، با صدا، اينجور آنوقت‌ هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هر كي‌ صداش‌ بهتره‌ او را جلوش‌ بيندازند. كي‌ اينجوري‌ هستيم‌؟ شما فرض‌ كنيد در مقابل‌ يك‌ مقام‌ معظمي‌، حالا هر چي‌، وقتي‌ ميرسي‌، سلام‌ عليكم‌. خيلي‌ با ترس‌ با لرز. بعد هم‌ اگر اجازة‌ وصفش‌ را داد شما توصيفش‌ مي‌كنيد.

 مرحوم‌ مجلسي‌ نوشته‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ عسگريين‌ شدم‌، پدر مرحوم‌ مجلسي‌ معروف‌، وارد حرم‌ عسگريين‌ شدم‌ ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در كنار ضريح‌ ايستاده‌اند. دستهام‌ را در آستين‌ عبا كشيدم‌. كالمداحين‌. زيارت‌ جامعه‌ را اينجوري‌ خوندم‌. ما واقعا خدا بر ما احاطه‌ داره‌ و اقرب‌ اليك‌ من‌ حبل‌ الوريده‌ و اينجور نماز مي‌خونيم‌؟ ببينيد اينها حكمت‌ وارد نشده‌ در دلهاي‌ آنهايي‌ كه‌ با اين‌ تمركز، زيادي‌ از دوستان‌ به‌ من‌ تلفني‌ يا برخوردي‌ ميگن‌ كه‌ ما تمركز در نماز نداريم‌، حواسمون‌ پرت‌ ميشه‌. مي‌دونيد علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ حكمت‌ وارد در دلتون‌ نشده‌. اينه‌ علتش‌. و الا مثلا فرض‌ كنيد خداي‌ تعالي‌ نستجير بالله‌ اگر مجسم‌ ميشد و در مقابلتون‌ ايستاده‌ بود اينجا هم‌ تمركز نداشتيد؟ اصلا محال‌ بود. بچه‌اتون‌ مي‌آد كنارتون‌، بچة‌ محبوبتون‌ مي‌آد كنارتون‌، مي‌زنيدش‌ ميگيد برو عقب‌. من‌ شبي‌ كه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ فوت‌ كرده‌ بود، هنوز جنازه‌اش‌ را دفن‌ نكرده‌ بودند. ما تشييع‌ كرديم‌ و آورديم‌ به‌ مشهد. بين‌ الطلوعين‌، شب‌ چون‌ نخوابيده‌ بودم‌، بين‌ الطلوعين‌ خواب‌ ديدم‌ ايشان‌ را. ديدم‌ ايشان‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ نشسته‌. تمام‌ ائمه‌ دورتادور نشسته‌اند. ايشان‌ هم‌ نشسته‌. منهم‌ رفتم‌ كنار ايشان‌ از پشت‌ سر ايشان‌ نشستم‌. ايشان‌ داشت‌ با ائمة‌ اطهار صحبت‌ مي‌كرد. هر چي‌ من‌ حاج‌ آقا بهش‌ گفتم‌، مي‌خواستم‌ بهش‌ بگم‌ حوائج‌ من‌ را هم‌ بگو. ديدم‌ اصلا به‌ من‌ اعتنا نميكنه‌. اصلا نگاه‌ به‌ من‌ نميكنه‌. يك‌ مرتبه‌ همچين‌ كرد براي‌ اينكه‌ حواسش‌ را من‌ پرت‌ نكنم‌ گفت‌ خوب‌ ميگم‌. براي‌ اينكه‌ خوب‌ ادب‌ حضور اينه‌.

 مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ميگفت‌ من‌ خواب‌ ديدم‌ يكي‌ از مراجع‌ تقليد را. ديدم‌ نشسته‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ نشستند، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نشسته‌اند. رسول‌ اكرم‌ داره‌ براي‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ حرف‌ ميزنه‌. ايشون‌ اينجوري‌ خيلي‌ مؤدب‌ جلوي‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌. گاهگاهي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ صحبتشون‌ تموم‌ ميشه‌، سرشون‌ را مي‌اندازن‌ پائين‌، ايشان‌ سرشون‌ را بلند ميكنند به‌ آن‌ آقاي‌ مرجع‌ تقليد، آشيخ‌ محمد حسيني‌ بوده‌، ميگن‌ از تو توي‌ دلمون‌ يك‌ چيزي‌ هست‌، فوري‌ باز پيغمبر كه‌ سرشون‌ را بلند ميكنند، ايشون‌ باز سرشون‌ را مي‌اندازن‌ پائين‌ مؤدب‌ دارن‌ گوش‌ ميدن‌. در مقابل‌ چهارده‌ معصوم‌.

 اگر شما بگيد چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ السلام‌ و پيغمبر اكرم‌ و خدا الان‌ كه‌ من‌ اينجا نشستم‌، ناظر اعمال‌ ما نيستند يا كافريد يا لااقل‌ شيعه‌ نيستيد. اگر خدا را بگيد كه‌ كافريد. اگر آية‌ قرآن‌ را كه‌ قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. منكر اين‌ آيه‌ بشيد با زهم‌ كافريد. اگر هم‌ بگيد ائمه‌ ممكنه‌ گاهي‌ ببينند گاهي‌ نبينند شايد حالا شيعه‌ مثلا نباشيد. مسلمان‌ حالا باشيد. مثل‌ سني‌ها. خوب‌ چهارده‌ تا معصوم‌ دارن‌ تو را نگاه‌ ميكنند. خدا هم‌ داره‌ نگاهت‌ ميكنه‌. من‌ كه‌ گاهي‌ خودم‌ را يك‌ آدم‌ كور نفهم‌، يك‌ سنگ‌، يك‌ سنگ‌ مثل‌ يك‌ سنگم‌. اينجوري‌ هستيم‌. چرا ما دلهامون‌ آن‌ حقيقت‌ توش‌ وارد نشده‌؟ براي‌ اينكه‌ خلوص‌ نداريم‌. و خداي‌ تعالي‌ هم‌ كه‌ رئيس‌ كل‌ اين‌ منبع‌ حكمت‌ هست‌ اجازه‌ نميده‌ كه‌ در منبع‌هاي‌ كوچك‌ كه‌ فاسده‌ يا آلوده‌ است‌ يا ميكروب‌ داره‌ يا كثيفه‌، حكمت‌ وارد بشه‌ و در اختيار مردم‌ گذاشته‌ بشه‌. خوب‌ معلوم‌ شد مطلب‌؟ نتيجه‌ چيه‌؟ نتيجه‌ اينه‌ كه‌ اگر حكمت‌ را مي‌خواي‌، اگر مي‌خوايد شما لقمان‌ بشيد. لقمان‌ تمام‌ حرفهاش‌ حكمت‌آميز بود كه‌ خداي‌ با آن‌ عظمت‌ از قول‌ لقمان‌ نقل‌ ميكنه‌. اذ قال‌ لابنه‌ و هو يعزه‌ يا بني‌ لا تشرك‌ بالله‌ ان‌ شرك‌ لظلم‌ عظيم‌. چون‌ چيزي‌ نيست‌ اين‌ را همة‌ منبريها مي‌گن‌. بعله‌. ولي‌ حقيقتش‌ يك‌ حكمتي‌ است‌ كه‌ گفتم‌ پنجاه‌ درصد حكمت‌ توي‌ همين‌ جمله‌ است‌، توي‌ همين‌ الست‌ بربكم‌، توي‌ همين‌ لظلم‌ عظيم‌، توي‌ همين‌ توحيده‌ كه‌ فرمود هر كس‌ با توحيد از دنيا برود هر چه‌ باشد خداي‌ تعالي‌ او را در اعلي‌ درجة‌ بهشت‌ جاش‌ ميده‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ پنجاه‌ درجة‌ حكمت‌ آمده‌ توي‌ دلش‌. توحيد اينه‌. اول‌ جمله‌اي‌ كه‌ از لقمان‌ به‌ پسرش‌، خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد اذ قال‌ لقمان‌ لابنه‌ و هو يعزه‌ يا بني‌ لا تشرك‌ بالله‌ ان‌ الشرك‌ لظلم‌ عظيم‌. خوب‌.

 پس‌ اگر حكمت‌ را مي‌خوايد، اگر رابطة‌ بين‌ شما، با گريه‌ كردن‌ رابطه‌ با حضرت‌ زهرا برقرار نميشه‌. اين‌ را شما مطمئن‌ باشيد. با قربون‌ صدقه‌ شدن‌، بچه‌ كه‌ نيست‌ حضرت‌ زهرا. ميگيد الهي‌ قربونت‌ بشم‌. بشو. روزي‌ صد هزار مرتبه‌ هم‌ بگو الهي‌ قربونت‌ بشم‌. اما بدونيد اگر آن‌ قلبت‌ را پاك‌ نكني‌ها، از آن‌ منبع‌ حكمت‌ به‌ دلت‌ هيچي‌ وارد نميشه‌. خوبي‌، اميدي‌ هست‌. انشاء الله‌ با همين‌ محبتها كه‌ در روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ محبت‌ انسان‌ را ميكشونه‌ به‌ طرف‌ محبوب‌، كم‌كم‌ چون‌ بر در آن‌ جلسة‌ قبل‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ محبت‌ انسان‌ وقتي‌ داشته‌ باشه‌ به‌ يك‌ چيزي‌، به‌ يك‌ كسي‌، كم‌كم‌ حالات‌ و صفات‌ آن‌ محبوب‌ درش‌ ايجاد ميشه‌. كم‌كم‌ شما ممكن‌ است‌ كه‌ مثل‌ حضرت‌ زهرا، مثل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ پاك‌ بشيد. ولي‌ تا پاك‌ نشديد حتي‌ يك‌ ظرف‌ كوچك‌ هم‌ داشته‌ باشيد، البته‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ ظرفتون‌ بزرگ‌ باشه‌، اما يك‌ ظرف‌ كوچكي‌ باشه‌. شما ظرف‌ كوچك‌ را برداشتيد برديد از يك‌ باباي‌ شير فروش‌ مي‌خوايد شير بخريد. اون‌ شير فروشه‌ مي‌دونه‌ اين‌ ظرف‌ شما نجسه‌، برو آبش‌ بكش‌ بعد بيا تا شيرت‌ بدم‌. توي‌ ظرف‌ نجس‌ اگر شما فكر مي‌كنيد نجاست‌ بول‌ بدتره‌ يا نجاست‌ خون‌ بدتره‌ يا حسد؟ كدوم‌ يكي‌ ضررش‌ بيشتره‌. كدوم‌ يكي‌ بدتره‌. نجاست‌ سگ‌ بيشتره‌ يا آدمي‌ كه‌ مردم‌ آزاره‌؟ سگ‌ چيكار ميكنه‌؟ اگر بخواهيم‌ تقسيم‌ كنيم‌ كارهايش‌ را، بيشتر كارهايش‌ به‌ نفع‌ مردمه‌. يكي‌ دو تا اگر سر و صدا ميكنه‌ شما را از خواب‌ بيندازه‌ يا مثلا پاچة‌ يك‌ نفر را بگيره‌. و الا بيشتر از اين‌ نيست‌. مگر سگ‌ شكاري‌ باشه‌ خيلي‌ هم‌ خدمت‌ ميكنه‌. نجاست‌ سگ‌ بيشتره‌ يا نجاست‌ يك‌ آدم‌ مردم‌آزار؟ يك‌ آدمي‌ كه‌ باصطلاح‌ از باطن‌ مردم‌ آزاري‌ ميكنه‌. آيا با اين‌ نجاستها ما مايليم‌ كه‌ خدا ميدونه‌ گاهي‌ بعضي‌ از مردم‌ هر چي‌ هم‌ موعظه‌اشون‌ انسان‌ ميكنه‌ مي‌بيني‌ اين‌ نشسته‌ اينجا مثلا آمده‌ پيش‌ من‌. يك‌ كاري‌ بكنه‌ يك‌ جوري‌ من‌ را اذيت‌ بكنه‌. چيز عجيبيه‌ها. اين‌ نجستره‌ يا آن‌ كسي‌ كه‌ يا آن‌ ظرفي‌ كه‌ توش‌ يك‌ مقداري‌ بول‌ ريختند؟ توقع‌ اينكه‌ اين‌ حكمت‌، آنهم‌ حكمت‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌، كه‌ هر مثقاليش‌ از ميليونها طلا پر ارزشتره‌. اين‌ را بيان‌ بريزند توي‌ اين‌ ظرف‌ كثيف‌ تو ضايعش‌ كنند؟ اين‌ ظرف‌ حسود تو، ظرف‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود بخيل‌ تو، ظرف‌ خودخواه‌ تو، ظرف‌ كينه‌ توز تو، توي‌ اين‌ بريزند اين‌ را از بين‌ ببرند. لذا فرمود كه‌ كسي‌ كه‌ اخلص‌ لله‌. يعني‌ قلبش‌ كه‌ خالص‌ شده‌ و حكمت‌ هم‌ در قلبش‌ وارد شده‌. من‌ اخلص‌ لله‌. اربعين‌ صباحا. چهل‌ روز اين‌ راه‌ خروجي‌ حكمت‌ را هم‌ خالصش‌ كن‌. يعني‌ زبانت‌ را خالص‌ كن‌، گوشت‌ را خالص‌ كن‌، بدنت‌ را خالص‌ كن‌، اربعين‌ صباحا، چهل‌ روز زحمت‌ بكش‌. جاري‌ ميشه‌ حكمت‌ از قلبت‌ به‌ زبانت‌ مي‌آد. حرفهات‌ همه‌اش‌ حكمت‌ آميزه‌. و اين‌ را هم‌ بدانيد كساني‌ كه‌ حرفهاي‌ لغو زياد مي‌زنند، حرفهاي‌ بيهوده‌ زياد مي‌زنند، دروغ‌ زياد ميگن‌، غيبت‌ زياد مي‌كنند، كمش‌ هم‌ فرقي‌ نميكنه‌، ايها هم‌ ضمنا بدونيد كه‌ اينها علاوة‌ بر اينكه‌ در قلبشون‌ هم‌ حكمت‌ نيست‌ وسوسة‌ شيطانه‌. نمي‌دونم‌ چي‌ تشبيه‌ بكنم‌ آن‌ آبي‌ كه‌ توي‌ قلب‌ اينها هست‌ به‌ چي‌ تشبيه‌ بكنم‌. چون‌ به‌ آن‌ قذارت‌، به‌ آن‌ كثافت‌ واقعا هيچ‌ بولي‌، هيچ‌ كثافتي‌ وجود نداره‌ كه‌ من‌ بتونم‌ تشبيه‌ بكنم‌. خيلي‌ كثيف‌. از سم‌ مهلكي‌ كه‌ يك‌ قطره‌اش‌ را انسان‌ بخوره‌، فورا درجا ميميره‌، بدتره‌. اين‌ كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ و خدا از آن‌ حكمت‌ بهش‌ نداده‌ و شيطان‌ آمده‌ مسلط‌ شده‌ و به‌ جهت‌ اينكه‌ ضعف‌، شما يك‌ مثلا فرج‌ كنيد يك‌ فنجان‌ زهر را، زهر را از توي‌ يك‌ ظرفي‌ بگيريد بخوريد، مي‌ميريد ديگه‌، بدنتون‌ از دستتون‌ ميره‌. بيشتر از اين‌ كه‌ نيست‌. اما اگر از اين‌ دل‌ يك‌ تهمت‌ بيرون‌ آمد، چه‌ فسادي‌ ميكنه‌. يك‌ غيبت‌ بيرون‌ آمد. يك‌ دروغ‌ بيرون‌ آمد كه‌ فالمتقون‌ هم‌ اهل‌ الفضائل‌ منطق‌ هم‌ الثواب‌.(قطع‌ صداي‌ نوار)

 لا يذوق‌ المرء اينجا مطلب‌ من‌ را توضيح‌ ميده‌. لا يذوق‌ المرء طعم‌ ايمان‌. ايمان‌ همان‌ حكمتي‌ است‌ كه‌ از ناحية‌ فاطمة‌ زهرا مي‌آيد. نمي‌چشد طعم‌ ايمان‌ را، مزة‌ ايمان‌ را حتي‌ يترك‌ الكبر جده‌ و هزله‌. تا اينكه‌ دروغ‌ را ترك‌ كنه‌ چه‌ جديش‌ را چه‌ شوخيش‌ را. آخه‌ من‌ شوخي‌ اين‌ بول‌ را ريختم‌ توي‌ اين‌ ظرف‌. همين‌ شوخي‌ ريخته‌ باشي‌، جدي‌ ريخته‌ باشي‌، نجس‌ شده‌. جده‌ و هزله‌. چون‌ هزلش‌ به‌ جد بوده‌. يعني‌ آدم‌ وقتي‌ عادت‌ به‌ دروغ‌ كرد كم‌كم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ دروغ‌ جدي‌ هم‌ ميگه‌. اي‌ آقا شوخي‌ كرديم‌. ما همين‌ امروز يكي‌ از دوستان‌ را تند دعواش‌ كردم‌. خيلي‌. گفت‌ يك‌ چيزي‌ ازش‌ شنيدم‌. گفتم‌ تو گفتي‌؟ گفت‌ شوخي‌ كردم‌. گفتم‌ بيخود كردي‌ گفتي‌ شوخي‌ كردم‌. شوخي‌ يعني‌ چي‌؟ جده‌ و هزله‌. پاك‌ بايد انسان‌ باشه‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌ و يحب‌ المتطهرين‌. خداي‌ تعالي‌ توابين‌ را دوست‌ داره‌ و بعد هم‌ متطهرين‌. كساني‌ كه‌ خودشون‌ را پاك‌ كردند، ظرفشون‌ را شستشو كردند، ظرف‌ حسابي‌، برق‌ انداخته‌ آورده‌اند حالا ميگن‌ از آن‌ حكمت‌ بريز. ميگن‌ چشم‌ پرش‌ هم‌ مي‌كنند و مي‌گن‌ بهت‌ چرا ظرف‌ كوچيك‌ آوردي‌. هذه‌ القلوب‌ اوعية‌ و هذه‌ اوعاها. هر چي‌ مي‌تونيد ظرف‌ بزرگتري‌ بياريد. چون‌ اين‌ منبعي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها باشه‌ اين‌ منبع‌ آنقدر داره‌ كه‌ اگر درياها، اقيانوسها اينها بيايند لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌. دريا خشك‌ ميشه‌ اما هنوز هفت‌ تا دريا، هر چي‌ باشه‌ فضائل‌ خاندان‌ عصمت‌ كه‌ مهمش‌ همين‌ حكمته‌، اين‌ كم‌ نميشه‌. پس‌ ظرفت‌ را زياد بزرگ‌ كن‌. بده‌ يك‌ ظرف‌ بزرگي‌ برات‌ درست‌ كنند. يك‌ شرح‌ صدر خوبي‌ داشته‌ باش‌. تنگ‌ نظر نباش‌. شرح‌ صدر داشته‌ باش‌. يك‌ ظرف‌ بسيار بزرگ‌. اندازه‌اش‌ چقدر باشه‌ آقا؟ چقدر ميدي‌؟ هر چي‌ تو بگي‌. هر چي‌ تو ظرفت‌ جا بگيره‌ بهت‌ حكمت‌ مي‌دهند.

 خداي‌ تعالي‌ مهربانه‌ كه‌ مي‌فرمايد انا اعطيناك‌ الكوثر. انشاء الله‌ فردا شب‌ چون‌ دوستان‌، حالا دوستان‌ هم‌ نگن‌ من‌ خودم‌ ميخوام‌ كه‌ گاهي‌ خدمت‌ آقايون‌ برسيم‌. فردا شب‌ هم‌ انشاء الله‌ همين‌ جلسه‌ عينا همينجا هست‌. شب‌ تولد فاطمة‌ زهراست‌. انشاء الله‌ يك‌ مقداري‌ دربارة‌ اين‌ سوره‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌. اميدواريم‌ كه‌ همين‌ عرايض‌ امشبمون‌ اين‌ نتيجه‌ را به‌ ما بده‌ كه‌ همين‌ امشب‌ بريم‌ دنبال‌ شستشوي‌ دلمون‌، ظرفمون‌. يك‌. دوم‌ هم‌ اينكه‌ اين‌ ظرف‌ را بزرگش‌ كنيم‌. هر چه‌ مي‌تونيد بزرگش‌ كنيد. بديد بالاش‌ لحيم‌ كنند، نمي‌دونم‌، هر كاري‌ كه‌ مي‌تونيد. من‌ لحيم‌ مشهدي‌ نباشه‌ ما بعضي‌ از جملات‌، مشهدي‌ را ميگيم‌. بعله‌. بزرگش‌ كنيد. حالا آنقدر جوش‌ بديد دور اين‌ ظرف‌ را از ظرفيت‌ كه‌ هر چه‌ باشه‌ها، هر چه‌ باشه‌. يكي‌ از نعمتهايي‌ كه‌ خدا به‌ پيغمبر داده‌ شرح‌ صدر داده‌ كه‌ الم‌ نشر لك‌ صدرك‌. چون‌ مهم‌ اينه‌. تو ظرف‌ داشته‌ باش‌ خوب‌ بگير هر چي‌ مي‌خواي‌ بهت‌ بدهند. خداي‌ تعالي‌. ايني‌ كه‌ به‌ ما نمي‌دن‌ ما ظرفمون‌ اولا تا وقتي‌ كثيف‌ باشه‌ اصلا بهمون‌ نميدن‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ ظرفتون‌ تميز باشه‌ تو ظرف‌ پنج‌ سيري‌ ورداشتي‌ آوردي‌ پنج‌ سير ماست‌ بهت‌ مي‌دهند ديگه‌ بيشتر كه‌ نميدن‌. و حضرت‌ موسي‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ از خدا ميخواد ميگه‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌. اين‌ ظرف‌ را بزرگش‌ كن‌. ظرف‌ بزرگ‌ داشته‌ باشيد انشاء الله‌ همه‌ چيز، تنگ‌ نظري‌ را بگذاريد كنار. سوء ظن‌. بخدا قسم‌ سوء ظن‌ مثل‌ چكش‌ محكمي‌ است‌ كه‌ به‌ كنار اين‌ ظرف‌ بزنيد تكه‌اي‌ از ظرفتون‌ بشكنه‌. سوء ظن‌ به‌ مردم‌ نداشته‌ باشيد. ان‌ بعض‌ الظن‌ اسم‌. شخصي‌ آمد به‌ من‌ ميگه‌ كه‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما اين‌ حرف‌ را زده‌. بهش‌ گفتم‌ كه‌ من‌ مي‌دونم‌ كه‌ تو نمامي‌. اين‌ يقينيه‌. تو آمدي‌ از قول‌ او ميگي‌ فلاني‌ پشت‌ سر تو اين‌ حرف‌ را زده‌. تو مسلما گنه‌ كاري‌ و فاسقي‌. او را من‌ حالا شك‌ دارم‌. اگر واقعا پشت‌ سر ما حرفي‌ زده‌ باشه‌، همينجوري‌ برخورد كنيد، اگر واقعا پشت‌ سر من‌ حرف‌ زده‌، خوب‌ اون‌ هم‌ فاسقه‌. اما اگر نزده‌ باشه‌ آقا هر چه‌ عجيبه‌ها. بعضي‌ از اين‌ دوستانم‌ بهش‌ ميگم‌ از كجا ميدوني‌ كه‌ او اين‌ حرف‌ را زده‌ پشت‌ سر تو. ميگه‌ كه‌ من‌ يقين‌ دارم‌. از قيافه‌اش‌ پيداست‌. ما توي‌ عالم‌ قيافه‌شناسي‌ اين‌ را نديديم‌. من‌ يك‌ مدت‌ قيافه‌شناسي‌ مي‌خوندم‌ اين‌ را نديديم‌ كه‌ از قيافة‌ انسان‌ معلوم‌ بشه‌ كه‌ يك‌ حرفي‌ زده‌ يا نزده‌. از قيافه‌اش‌ پيداست‌، يا از اول‌ با من‌ دشمن‌ بوده‌. آقا جز شيطان‌ هيچي‌ ديگه‌ نيست‌. سوء ظن‌ نداشته‌ باشيد. همه‌ همديگر را دوست‌ داشته‌ باشيد. نسبت‌ به‌ يكديگر كينه‌ نداشته‌ باشيد. خذ العفو و امر بالعرف‌. اينها همه‌اش‌ زمينه‌هاي‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر را اگر بخواهيد حساب‌ كنيد اگر مثلا تركهاي‌ مختلفي‌، حالا نميدونم‌ چي‌ تعبير كنم‌، ديوارهاي‌ مختلفي‌ داشته‌ باشه‌، با سوء ظن‌ يك‌ ديوارش‌ شكسته‌ ميشه‌، با كينه‌ توزي‌ يك‌ ديوار ديگرش‌ شكسته‌ ميشه‌، با دروغگويي‌ يك‌ ديوار ديگه‌اش‌ شكسته‌ ميشه‌. نگذاريد ديوارهاي‌ قلب‌ پاكتون‌ بشكنه‌ و بگذاريد اين‌ ظرف‌ تميز بمانه‌. شرح‌ صدر براي‌ خودتون‌ انشاء الله‌ ايجاد بكنيد تا موفق‌ بشيد به‌ كمالات‌ روحي‌. من‌ ساعت‌ جلوم‌ نبود مثل‌ اينكه‌ بعضي‌ها، خيلي‌ خوب‌ بقيه‌اش‌ هم‌ آقاي‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اللهم‌ كل‌ وليك‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌. صلواتك‌ عليه‌ و علي‌ آبائه‌. في‌ هذه‌ الساعة‌ و في‌ كل‌ الساعه‌. وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا. حتي‌ تسكنه‌ ارضك‌ طوعا و تمتعه‌ فيها طويلا. ايام‌ سوگواري‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا طي‌ شد. اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ اگر بناست‌ كه‌ مزدي‌ بر عزاداري‌ ما و عيدي‌ بر اين‌ ايام‌ سرور و ميلاد حضرت‌ زهرا به‌ ما لطف‌ بفرمايد، همه‌ را يك‌ جا ظهور حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ قرار دهد و قلوب‌ همة‌ مؤمنين‌ خصوصا مادرش‌ فاطمة‌ زهرا را به‌ مژدة‌ ظهور آن‌ بزرگوار شاد و مسرور بفرمايد. اجماعا صلواتي‌ عنايت‌ بفرماييد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. آن‌ بانويي‌ كه‌ تاج‌ شفاعت‌ به‌ دست‌ اوست‌. هر تار و پود عالم‌ هستي‌ ز هست‌ اوست‌. آن‌ را كه‌ هست‌ به‌ سورة‌ كوثر ستوده‌ است‌ در شأن‌ وي‌ هر چه‌ بگويند شكست‌ اوست‌. بر كوثر خاتم‌ النبيين‌ صلوات‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. بر همسر سيد الوصيين‌ صلوات‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. بر فاطمه‌ محبوبة‌ ذات‌ ازلي‌ بر حجت‌ حق‌ به‌ آل‌ ياسين‌ صلوات‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اي‌ روي‌ تو جلوه‌ گاه‌ سرمد زهرا. وي‌ سينة‌ تو بهشت‌ احمد زهرا. عيد تو بود ببخش‌ عيدي‌ ما را. زان‌ دست‌ كه‌ بوسيد پيمبر زهرا. زهرا كه‌ كسي‌ نشد ز قدرش‌ آگاه‌. غيبيست‌ كه‌ نيست‌ سوي‌ او را راه‌. يك‌ دختر و گنجهاي‌ اسرار علوم‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الله‌ بالله‌. يا فاطمه‌ جان‌ دست‌ من‌ و دامانت‌. اي‌ چشم‌ اميد همه‌ بر احسانت‌. بادا به‌ فدايت‌ پدر و مادر من‌. اي‌ گفته‌ پيمبر پدر قربانت‌. با دل‌ شكسته‌ام‌ نواي‌ ديگر آورد. پردة‌ بهتري‌ زند سرود خوشتر آورد. لعالي‌ كلام‌ را ز طبع‌ من‌ در آورد. مگر ثناي‌ فاطمه‌ دخت‌ پيمبر آورد. ماه‌ جمادي‌ آيد و ز خرمي‌ خبر دهد جماد را نديده‌ كس‌ گل‌ آورد ثمر دهد. به‌ بيستمين‌ صباح‌ آن‌ اميد بر بشر دهد. به‌ زندگاني‌ بشر تجلي‌ دگر دهد. خديجه‌اي‌ ز درد و غم‌ به‌ جان‌ رسيده‌ غم‌ مخور. خديجه‌اي‌ ز دشمنان‌ طعنه‌ شنيده‌ غم‌ مخور. خديجه‌ گر قبيله‌ات‌ از تو بريده‌ غم‌ مخور. خداست‌ يار تو ز هر پديده‌ غم‌ مخور. لطف‌ خداست‌ ياورت‌ پيمبر است‌ همسرت‌. بهتر از اين‌ چه‌ ميشود كه‌ فاطمه‌ است‌ دخترت‌. دايرة‌ وجود را مركز و محور آمده‌. محيط‌ و لطف‌ و جود را جوهر

 

جهت دانلود صوت  و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

جهت دانلود فیلم جلسه کلیک کنید

۴ جمادی الثانی ۱۴۱۹ قمری – ۳ مهرماه ۱۳۷۷ شمسی – تشريح‌ تقوا و مراتب‌ آن‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لاسيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. فاتقوا‌ الله‌ و اطيعون‌. و ما اسئلكم‌ من‌ اجر ان‌ اجري‌ الا علي‌ رب‌ العالمين‌.

 در شب‌ گذشته‌ دربارة‌ تقوي‌ و پرهيزكاري‌ و مصونيت‌ از جميع‌ گناهان‌ كه‌ نتيجة‌ اين‌ تقوي‌، اعتصام‌ به‌ خدا و اعتصام‌ بحبل‌ الله‌ است‌، مقداري‌ توضيحاتي‌ كه‌ مناسب‌ مجلسمون‌ بود عرض‌ شد. در مسئلة‌ تقوي‌ كلام‌ و حرف‌ زياده‌. بخش‌ عمدة‌ سخن‌ را در اين‌ مجلس‌ و بلكه‌ اكثر مجالس‌ به‌ طور عموم‌ نمي‌توانم‌ و نمي‌توان‌ مطرح‌ كرد. ولي‌ آن‌ مقداري‌ كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشود تقوي‌ طبق‌ فرمودة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در كتاب‌ مصباح‌ الشريعه‌ نقل‌ شده‌ سه‌ مرتبه‌ و سه‌ مرحله‌ دارد. اول‌ اينكه‌ انسان‌ خود را نگه‌ بدارد از محرمات‌ كه‌ اين‌ براي‌ عمومه‌. بايد همة‌ مردم‌ اين‌ عمل‌ را انجام‌ بدهند. ببينيد دربارة‌ همين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد مربوط‌ به‌ پيامبران‌ از امتش‌، پيغمبري‌ مي‌خواهد كه‌ تقوي‌ داشته‌ باشند و ميفرمايد تقوي‌ آن‌ خدايي‌ را داشته‌ باشيد كه‌ به‌ شما مدد مي‌دهد. كمكتون‌ مي‌كند. تقوي‌ به‌ افرادي‌ در اين‌ آيه‌ توصيه‌ مي‌شود كه‌ اينها هنوز تسليم‌ در مقابل‌ پيغمبر نشده‌اند. باصطلاح‌ ما مسلمان‌ نشده‌اند. آنقدر اين‌ افراد خوابند كه‌ در آيات‌ همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد به‌ پيغمبرشون‌ مي‌گويند كه‌ براي‌ ما فرقي‌ نميكنه‌. چه‌ تو ما را موعظه‌ بكني‌ چه‌ از موعظه‌ كنندگان‌ نباشي‌، ما به‌ راه‌ تو نخواهيم‌ وارد شد.

 لذا اين‌ را عرض‌ كنم‌. قانون‌ كلي‌ الهي‌ است‌. و قانون‌ اساسي‌ اسلام‌ كه‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتر است‌ و براي‌ همة‌ مردم‌ هست‌ و بايد همة‌ افراد رعايت‌ كنند تقوي‌ و پرهيزگاري‌ و بخصوص‌ نگهداشتن‌ خود از محرماته‌. كه‌ مرحلة‌ اول‌ تقواست‌. شما مي‌بينيد در اسلام‌ حتي‌ افرادي‌ هستند كه‌ به‌ عذري‌ بايد روزه‌اشون‌ را بخورند در ماه‌ رمضان‌. مثلا مريضند، مسافرند كه‌ حتي‌ در سفر از پيغمبر اكرم‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ آيا ميشه‌ در سفر خوب‌ است‌ كه‌ ما روزه‌ بگيريم‌ كه‌ متأسفانه‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ كار را مي‌كنند. پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ليس‌ برا في‌ صيام‌ بالسفر. در مسافرت‌ خوب‌ نيست‌، نيك‌ نيست‌ روزه‌ گرفتن‌. يا مثلا روي‌ عذرهايي‌ انسان‌ روزه‌اش‌ را بايد بخوره‌. اما همين‌ آدم‌ روزه‌خوار كه‌ روزه‌ را به‌ قصد عبادت‌ مي‌خوره‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ انسان‌ عبادت‌ ميكنه‌ روزه‌ ميگيره‌ آني‌ كه‌ عذر داره‌ عبادت‌ ميكنه‌ كه‌ روزه‌ ميخوره‌، بايد در ميان‌ جمعيت‌ روزه‌ را تظاهر به‌ خوردن‌ نكنه‌ و خودش‌ را نگه‌ بداره‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ قانون‌ كلي‌ الهي‌ براي‌ مردم‌ مسلمان‌ روزه‌ گرفتنه‌. حالا استثنائات‌ ولو استثناء واقعي‌ باشد، بايد قانون‌ را نشكست‌. مثلا فرض‌ كنيد در يك‌ مملكتي‌ يك‌ قوانيني‌ براي‌ زندگي‌ در شهرها ما در آن‌ مملكت‌ تنظيم‌ شده‌. بايد همه‌ رعايت‌ بكنند. ولو اينكه‌ عذري‌ داشته‌ باشند. تقواي‌ مرحلة‌ اول‌ به‌ اين‌ معناست‌. كه‌ احدي‌ حق‌ گناه‌ كردن‌ نداره‌. احدي‌ حق‌ معصيت‌ و مخالفت‌ امر پروردگار را نداره‌. جامعه‌اي‌ كه‌ اهل‌ تقوا هستند آن‌ جامعه‌اي‌ است‌ كه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ در ميان‌ آن‌ جمعيت‌ انجام‌ نشه‌.

 يك‌ وقتي‌ در مشهد قبل‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، ما براي‌ قراء اطراف‌ مشهد مبلغ‌ مي‌فرستاديم‌. بحمدالله‌ خيلي‌ هم‌ فعال‌ بودند و خيلي‌ اثرات‌ خوبي‌ هم‌ داشتند. براي‌ سركشي‌ يادمه‌ يكي‌ از دهات‌ رفتم‌. قرية‌ بزرگي‌ بود. حدود شايد دو سه‌ هزار خانوار زندگي‌ مي‌كردند. در آن‌ جلسه‌ يكي‌ از اهالي‌ بلند شد ايستاد گفت‌ فلاني‌ به‌ همت‌ مبلغي‌ كه‌ اينجا مي‌آد و هفته‌اي‌ يك‌ شب‌ مي‌آد، خداي‌ تعالي‌ به‌ ما لطف‌ كرده‌ كه‌ يك‌ گناه‌ در اين‌ قريه‌ انجام‌ نميشه‌. من‌ البته‌ تصحيح‌ كردم‌ حرفش‌ را. گفتم‌ بگو يك‌ گناه‌ علني‌ انجام‌ نميشه‌ و اين‌ مهمه‌. گناه‌ مخفي‌، قانون‌ شكني‌ اجتماعي‌ و توهين‌ به‌ اسلام‌ و قوانين‌ اسلام‌ نيست‌. گناه‌ علني‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

 لذا كوشش‌ بكنيد گناه‌ را علني‌ نكنيد. توي‌ مجلس‌ نشسته‌ايد تقوا را حفظ‌ كنيد، از كسي‌ بدگويي‌ نكنيد، غيبت‌ نكنيد، معصيتهايي‌ كه‌ شما را از دايرة‌ مسلمانهاي‌ متدين‌ خارج‌ ميكند توي‌ جامعه‌ نداشته‌ باشيد. نگيد من‌ رياكار نيستم‌. يكي‌ از بدبختيها اينه‌ كه‌ معصيت‌ ميكنه‌، علنا هم‌ معصيت‌ ميكنه‌. ميگه‌ مي‌خوام‌ مردم‌ مرا به‌ خوبي‌ نشناسند. چرا نبايد تو را به‌ خوبي‌ بشناسند؟ خدا مي‌خواد تو را به‌ خوبي‌ معرفي‌ كنه‌. پيغمبر خدا، ائمة‌ اطهار همة‌ اينها دوست‌ دارند تو به‌ خوبي‌ معرفي‌ بشي‌، تو به‌ امانتداري‌ معرفي‌ بشي‌. ولو باطنت‌ خبيثه‌، ميگه‌ باطنت‌ را درست‌ كن‌. ميگه‌ خبث‌ باطنت‌ را علني‌ كن‌. يك‌ عده‌ از صوفية‌ ملانيه‌ هستند كه‌ معتقد هستند بايد معصيت‌ كنند تا مردم‌ بهشون‌ توجهي‌ نداشته‌ باشند. مردم‌ مي‌خواهن‌ توجه‌ داشته‌ باشن‌ مي‌خواهن‌ توجه‌ نداشته‌ نباشن‌. چه‌ شما كارهاي‌ بد بكني‌ كه‌ مردم‌ از تو دور بشن‌ رياست‌، و چه‌ كارهاي‌ خوب‌ بكني‌ كه‌ مردم‌ را جذب‌ كني‌ بازهم‌ رياست‌. در هر دو صورت‌ ريا كردي‌. در هر دو صورت‌ براي‌ خدا كار نكردي‌. تو كارت‌ را براي‌ خدا انجام‌ بده‌. كار به‌ اين‌ كارها نداشته‌ باش‌ كه‌ معروف‌ ميشي‌ يا معروف‌ نميشي‌؟ مردم‌ تو را به‌ خوبي‌ مي‌شناسند و خواست‌ پروردگار انجام‌ ميشه‌ يا مردم‌ تو را به‌ بدي‌ بشناسند. فرقي‌ برات‌ نداشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد مردم‌ مسلمان‌ بخصوص‌ افرادي‌ كه‌ در راهند، افرادي‌ كه‌ مي‌خوان‌ خوب‌ باشند، خدا آنها را معرفي‌ بكنه‌ به‌ خوبي‌. مي‌بينيم‌ يكي‌ از اسماء پروردگار ستار العيوبه‌. يعني‌ عيب‌ تو را ستر ميكنه‌. نمي‌گذاره‌ بديهاي‌ تو علني‌ بشود. در دعايي‌ كه‌ بعد از زيارت‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خوانيم‌ آنجا ميگيم‌ الهي‌ لو علمت‌ الارض‌ بذنوبي‌ لخاطتي‌. اگر تو ستار نبودي‌، اگر زمين‌ علم‌ پيدا ميكرد به‌ گناهان‌ من‌، مرا در خود فرو مي‌برد. شما نگيد ما همچين‌ گناهي‌ نداريم‌. تو گناه‌ شناس‌ نيستي‌. يك‌ كار مكروه‌، يك‌ كار مكروه‌، حالا حرام‌ كه‌ هيچ‌، يك‌ كار مكروه‌ براي‌ آنهايي‌ كه‌ خداشناسند، اهميت‌ دارد كه‌ وقتي‌ انجام‌ ميدن‌ با خودشون‌ حساب‌ ميكنند بايد زمين‌ آنها را به‌ خودش‌ بگيره‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ كاري‌ كردند كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار آن‌ خدايي‌ كه‌ پيغمبر با آن‌ عظمتش‌ در مقابل‌ او شب‌ تا به‌ صبح‌ سر در سجده‌ دارد و خودش‌ را در خاك‌ مي‌مالد، خدايي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يكي‌ از افتخاراتش‌ اينه‌ كه‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ خداست‌، تو كاري‌ ميكني‌ كه‌ او كراهت‌ داشته‌ باشه‌.

 لذا مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ شخص‌ به‌ خودش‌ اجازه‌ نميدهد كه‌ كار مكروه‌ بكنه‌. كار مكروه‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ گفتند بهتر اينه‌ كه‌ نكني‌. بهتر اينه‌ كه‌ نكني‌. اين‌ كار را نميكنه‌. لذا امام‌ صادق‌ فرمود مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ كارهايي‌ كه‌ شبه‌هاكه‌، كارهايي‌ كه‌ مكروهه‌، كارهايي‌ كه‌ احتمال‌ داره‌ خدا از آن‌ متنفر باشه‌، به‌ غضب‌ بياد، كراهت‌ داشته‌ باشد تو نبايد انجام‌ بدي‌. و مرحلة‌ سوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ همة‌ كارهاش‌ براي‌ خداست‌. يعني‌ همة‌ حركاتش‌. در كلمة‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. كه‌ اين‌ ذكر را من‌ به‌ شما توصيه‌ مي‌كنم‌ زياد بگيد. خيلي‌ مؤثره‌. افرادي‌ كه‌ افسردگي‌ دارند كه‌ نمي‌دونند از كجا اين‌ افسردگي‌ براشون‌ بوجود آمده‌ كه‌ مخصوصا اگر ما يك‌ مقداري‌ اعمالمون‌ را تحت‌ كنترل‌ قرار بديم‌، مي‌فهميم‌ كه‌ افسردگيها، بدبختيها از كجا بوجود آمده‌، براي‌ رفع‌ افسردگي‌ بگيد لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. يك‌ اثر فوق‌ العاده‌ موثر و عجيبي‌ دارد.

 بهرحال‌ اين‌ معنا بايد در ذهن‌ ما كوبيده‌ بشه‌ كه‌ چي‌؟ حول‌ و قوه‌ مال‌ خداست‌. الا بالله‌. شما هر حركتي‌ را كه‌ مي‌بينيد در عالم‌ هست‌، در وجود شما هست‌، هر حركت‌ ظاهري‌ و باطني‌، چه‌ حركت‌ فكري‌ و علمي‌ باشد، چه‌ حركت‌ بدني‌ و ملكي‌ باشد، همة‌ اينها مال‌ خداست‌. شما در ملك‌ خدا حق‌ تصرف‌ نداريد. ملك‌ خدا را بايد به‌ خود خدا وا بگذاريد. لذا شخصي‌ كه‌ اهل‌ تقواست‌ و اهل‌ باصطلاح‌ پرهيزكاري‌ است‌ اين‌ شخص‌ هيچگاه‌ نمي‌تواند حتي‌ كاري‌ را بر خلاف‌ رضايت‌ خدا، بر كراهت‌ پروردگار، و بر اينكه‌ كار براي‌ غير خدا باشد ولو حلال‌ باشد، بكند. تمام‌ كارهاش‌ براي‌ خداست‌. اين‌ مرحلة‌ سوم‌ تقواست‌.

 فكر نكنيد اگر شما اينطوري‌ شديد كه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد براي‌ خدا انجام‌ بدهيد تازه‌ به‌ كمال‌ رسيديد. نه‌. تازه‌ از همينجا شروع‌ ميشه‌ تزكية‌ نفس‌. يعني‌ بايد تازه‌ توبه‌ كنيد. تازه‌ بايد در مرحلة‌ استقامت‌ و ساير مراحل‌ كار كنيد. چه‌ بسا افرادي‌ هستند كه‌ به‌ زحمت‌ و زور خودشون‌ را وادار به‌ تقوي‌ مي‌كنند و بايد هم‌ بكنند. من‌ يك‌ وقتي‌ مثال‌ زدم‌. در بيمارستان‌ مي‌بينيد كه‌ اعلام‌ شده‌ كه‌ سكوت‌ را رعايت‌ كنيد. چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مريضه‌ و دارند زير بغلهايش‌ را گرفتند دارند مي‌برند توي‌ اطاق‌ بيمارستان‌ چه‌ افراد سالم‌. چه‌ آني‌ كه‌ ناله‌اش‌ مي‌آد، چه‌ آني‌ كه‌ ناله‌اش‌ نمي‌آد، همه‌ بايد ساكت‌ باشند. آن‌ كه‌ مريضه‌ باطنا، و دائما بايد ناله‌ بكنه‌. ناله‌اش‌ مي‌آيد. افرادي‌ هستند در جامعة‌ ما اينها روحا مريضند. به‌ من‌ مريضها زياد مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ متأسفانه‌ كاري‌ هم‌ براشون‌ با آن‌ حالتي‌ كه‌ دارند نمي‌تونيم‌ انجام‌ بديم‌. نه‌ من‌ شايد پيغمبر اكرم‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ نهيش‌ مي‌كرد كه‌ انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. تو نمي‌تواني‌ به‌ مرده‌ها چيزي‌ بشنواني‌. افرادي‌ هستند اينها باطنشون‌ مريضه‌. نميتونند دروغ‌ نگن‌. نميتونند غيبت‌ نكنند. نميتونند بدجنسي‌ نكنند. نمي‌توانند خودشون‌ را كنترل‌ بكنند. گاهي‌ همي‌ مي‌بينيم‌ كه‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ از بزرگان‌ ميدهند كه‌ متأسفايم‌. شايد من‌ الان‌ اين‌ را بگم‌ براي‌ بعضي‌ از شماها اين‌ تعجب‌ باشه‌. ميگن‌ به‌ مقدس‌ اردبيلي‌ گفتند اگر تو را با يك‌ مثلا جنس‌ مخالف‌ بسيار زيبايي‌ در يك‌ اطاقت‌ بكنند چه‌ مي‌كني‌؟ گفت‌ كه‌ به‌ خدا پناه‌ ميبرم‌. ولو اين‌ جواب‌ عالمانه‌ است‌. ولي‌ ما در ميان‌ پائين‌تر از مقدس‌ اردبيلي‌ داريم‌ كه‌ خودشون‌ را حفظ‌ مي‌كنند و توي‌ دهن‌ شيطان‌ مي‌زنند و داشتيم‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ خودشون‌ را نمي‌بازند. بعضي‌ها هم‌ هستند نه‌. مريضند. خداي‌ تعالي‌ به‌ زنهاي‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ صداتون‌ را در مقابل‌ مردها آهسته‌ كنيد. جهر بالصوت‌ نداشته‌ باشيد. ليطمع‌ الذي‌ في‌ قلبه‌ مرض‌. براي‌ اينكه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مرض‌ داره‌، طمع‌ به‌ شما پيدا نكنه‌. مريضها حتي‌ از صداي‌ زن‌ حالشون‌ عوض‌ ميشه‌. مريضهايي‌ در زنها هستند كه‌ از صداي‌ مرد حالشون‌ عوض‌ ميشه‌. اينها مريضند. اين‌ مريضها بايد اينها هم‌ ناله‌ نكنند و سكوت‌ را رعايت‌ كنند و قوانين‌ اين‌ دنياي‌ پر از مريض‌ را كه‌ بايد اسم‌ دومش‌ را مريضخونه‌ گذاشت‌. اين‌ مريضها در جامعه‌ زيادند. خيلي‌ هم‌ زياد. خوب‌ حالا مريض‌ را نميشه‌ جلوش‌ را گرفت‌. چيكار بكنند؟ بايد يك‌ ميدان‌ وسيعي‌ بگذارند، ميدان‌ را خالي‌ بكنند، خانمها برند كنار، توي‌ جامعه‌ وارد نشد كه‌ مريضها مريضتر نشوند. و الا در قانون‌ اسلام‌ دستور تقوي‌ براي‌ همه‌ هست‌. چه‌ آني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌، چه‌ آني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌. به‌ مجرد اينكه‌ انسان‌ به‌ سن‌ بلوغ‌ رسيد، چه‌ دختر چه‌ پسر بايد انسان‌ تقوا داشته‌ باشه‌. گاهي‌ تقوا تحميليه‌. گاهي‌ تقوا روي‌ باطن‌ انسان‌ انجام‌ ميشه‌. تحميلي‌ هميني‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ مريضه‌ ناله‌اش‌ مي‌آد، حق‌ اظهار مرض‌ را نبايد بكند و ندارد. گاهي‌ نه‌ مريض‌ نيست‌. شماها الحمد لله‌ در اين‌ جلسه‌ همه‌ سالميد. هيچكدومتون‌ ناله‌ نمي‌كنيد. اما يك‌ مريضي‌ كه‌ درد زيادي‌ داره‌، خوب‌ يك‌ گوشه‌اي‌ افتاده‌ ناله‌ ميكنه‌. افرادي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كردند اينها يكي‌ از فوائد و خوبيهاي‌ تزكية‌ نفس‌ همينه‌ كه‌ ناله‌اشون‌ نمي‌آيد. قانون‌ تقوي‌ را خودبخود رعايت‌ ميكنند. قطعه‌ قطعه‌اشون‌ بكنيد يك‌ دونه‌ گناه‌ كه‌ هيچ‌، يك‌ كار مكروه‌ هم‌ نمي‌كنند. اما افراد مريض‌. دو چيز هست‌. يكي‌ حرام‌ عين‌ آن‌ حلال‌. از حرام‌ بيشتر خوشش‌ مي‌آد كه‌ انجام‌ بده‌. داريم‌ اينجور افراد. شايد شما هم‌ ديده‌ باشيد. يا خداي‌ نكرده‌ قبل‌ از مرحلة‌ توبه‌اتون‌ و قبل‌ از مرحلة‌ استقامتتون‌ و اين‌ مراحل‌ اينجوري‌ بوديد كه‌ انسان‌ دو تا غذا هر دو مساوي‌، ولي‌ اين‌ حلال‌. حالا من‌ به‌ غذا مثال‌ مي‌زنم‌. كمتر يك‌ همچين‌ چيزي‌ است‌. اما گاهي‌ يك‌ چيزهايي‌ هست‌. يكي‌ طيب‌ و طاهر. يكي‌ هم‌ حرام‌. مي‌بينه‌ از حرامش‌ بيشتر خوشش‌ مي‌آيد. حالا. اينها مريض‌. اين‌ مرضها بايد رفع‌ بشه‌. اگر رفع‌ نشد و نخواست‌ رفع‌ كند، تقوي‌ را بايد داشته‌ باشه‌. يعني‌ خودش‌ را نگهداره‌. دنيا يك‌ خانه‌اي‌ است‌ كه‌ جمعي‌ به‌ هم‌ نيازمند بايد با هم‌ زندگي‌ كنند. و بايد رعايت‌ حال‌ يكديگر را هم‌ بكنند و قوانيني‌ هم‌ از طرف‌ پروردگار براي‌ اين‌ جامعه‌ تنظيم‌ شده‌ كه‌ بايد عمل‌ كنند. اسم‌ اين‌ تقواست‌. تقوا بايد داشته‌ باشند.

 لذا ببينيد پيغمبر فرمود در اين‌ ظاهرا مربوط‌ به‌ حضرت‌ نوحه‌، كه‌ فاتقوا الله‌ و اطيعون‌. تقوا داشته‌ باشيد و اطاعت‌ كنيد كه‌ ديشب‌ يك‌ مقدار درباره‌اش‌ صحبت‌ كرديم‌. يك‌ كاري‌ و يك‌ عملي‌ بايد پشتوانة‌ اين‌ موعظه‌ باشه‌. براي‌ افرادي‌ كه‌ اهل‌ فهم‌ و دركند. مردم‌ ذهنهايشون‌ به‌ طرف‌ باطل‌ بيشتر گرايش‌ داره‌ تا به‌ طرف‌ حق‌ و حال‌ اينكه‌ دستور غير از اينه‌. دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر يك‌ فردي‌ يك‌ كاري‌ كرد كه‌ شما تونستيد محمل‌ براش‌ درست‌ كنيد، آن‌ محمل‌ را درست‌ كنيد. ضع‌ فعل‌ اخيك‌ علي‌ احسنه‌. كار برادر دينيت‌ را بر آنچه‌ كه‌ نيكوتره‌ بگذار. مثلا اگر ديديد يك‌ نفر با تندي‌ به‌ شما نگاه‌ كرد يا با اوقات‌ تلخ‌ به‌ شما برخورد كرد بگيد او از جاي‌ ديگه‌ اوقاتش‌ تلخ‌ بوده‌ چرا من‌ به‌ خودم‌ بگيرم‌؟ تو به‌ او بدبين‌ نباش‌. اگر يك‌ كسي‌ يك‌ حرفي‌ زد. گاهي‌ من‌ گفتم‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ و به‌ همه‌اتون‌ هم‌ الان‌ ميگم‌، به‌ زن‌ و مرد. چون‌ زياد اين‌ مسئله‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ فلاني‌ پشت‌ سر من‌ حرف‌ زده‌. مي‌گفتم‌ از كجا فهميدي‌؟ اون‌ كه‌ پشت‌ سرته‌. مي‌گي‌ پشت‌ سرته‌. تو كه‌ خودت‌ نشنيدي‌. كي‌ آمد به‌ تو گفت‌؟ فلاني‌. فلاني‌ آمده‌ گفته‌ كه‌ آن‌ شخص‌ به‌ تو بد گفته‌. قبل‌ از اينكه‌ به‌ حساب‌ آن‌ شخص‌ برسي‌، به‌ حساب‌ خود اين‌ برس‌. اين‌ يا دروغ‌ ميگه‌ اون‌ نگفته‌ كه‌ دروغگو و نمامه‌. يا اينكه‌ گفته‌. ايني‌ كه‌ آمده‌ براي‌ تو نقل‌ ميكنه‌ اين‌ نمامه‌. اين‌ فاسقه‌. اين‌ نمام‌ كه‌ آمده‌ به‌ تو ميگه‌ چقدر شماها ساده‌اي‌؟ حرف‌ اين‌ نه‌ آقا. من‌ همين‌ چند روز قبل‌ يك‌ كسي‌، پشت‌ تلفن‌ صحبت‌ مي‌كرد از شهر ديگري‌ هم‌ صحبت‌ مي‌كرد. گفتم‌ هميني‌ كه‌ آمده‌ به‌ شما گفته‌ اين‌ حرف‌ را فلاني‌ بد گفته‌ پشت‌ سر تو، و تو الان‌ به‌ او الان‌ شكايت‌ شخص‌ اولي‌ را داري‌ به‌ من‌ مي‌كني‌ اين‌ شخص‌ وسطي‌ نمامه‌. گفت‌ آقا تو ايشان‌ را مي‌شناسي‌. من‌ بشناسمش‌. تو حالا او را به‌ من‌ معرفي‌ نكن‌. چون‌ غيبتش‌ ميشه‌. ولي‌ بدان‌ اين‌ شخص‌ نمامه‌. نمام‌ هست‌ يا نيست‌؟ اگر نمام‌ نباشه‌ مي‌آد ميگه‌ فلاني‌ تعريفت‌ را كدره‌. فلاني‌ به‌ تو علاقمنده‌. راه‌ اصلاح‌ ذات‌ البين‌ همينه‌. سادگي‌ نكنيد. مقصد نمامها را عملي‌ نكنيد. اگر كسي‌ به‌ شما گفت‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما حرف‌ زده‌، با اين‌ بد بشيد نه‌ با او. چون‌ اگر با اين‌ بد شديد اين‌ ديگه‌ نمي‌آد اين‌ حرفها را به‌ شما بزنه‌. اين‌ نمامي‌ ديگه‌ نميكنه‌. آن‌ شخص‌ هم‌ حالا بهرحال‌ مشكوكه‌. چون‌ اين‌ شخص‌ يقينيه‌ كه‌ داره‌ گناه‌ ميكنه‌ و معصيتكاره‌ و غير عادله‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ جائكم‌ فاسقا بنباء فتبينوا. اگر يك‌ فاسقي‌ آمد يك‌ خبري‌ براي‌ شما آورد تحقيق‌ كنيد. اين‌ حالا بر آورده‌ كه‌ فلاني‌ به‌ شما بد گفته‌ و با شما دشمنه‌. خوب‌ اين‌ را تحقيق‌ بايد كرد. ولي‌ آن‌ شخص‌ را اصلا كاريش‌ نداريد. انشاء الله‌ بيخود گفته‌. ضع‌ فعل‌ اخيك‌ الي‌ احسنه‌. اگر در مقابل‌ خودتون‌ يك‌ كاري‌ كرد، يك‌ اخمي‌ كرد، يك‌ اوقات‌ تلخي‌ كرد، سلام‌ نكرد بگيد يادش‌ رفته‌. حتي‌ روايت‌ دارد كه‌ اگر هفتاد باصطلاح‌ محمل‌ داره‌، يعني‌ اين‌ محمل‌ نه‌ قبول‌ نيست‌. محمل‌ دوم‌. دومي‌ هم‌ نه‌ نمي‌پذيريم‌. سومي‌، چهارمي‌، تا هفتادتا. ببينيد ماها چقدر از صراط‌ مستقيم‌ دوريم‌.

 در يك‌ روايت‌ ديگر مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ ماها از صراط‌ مستقيم‌ دوريم‌ بيخود هم‌ معطليم‌. تا خودمون‌ را درست‌ نكرديم‌ نميتونيم‌ كمالاتي‌ داشته‌ باشيم‌. در روايت‌ ديگري‌ دربارة‌ كسي‌ كه‌ باصطلاح‌ يك‌ كار بدي‌ كرده‌، ميگه‌ پنجاه‌ نفر راستگو، آدمهايي‌ كه‌ معروفند به‌ راستگويي‌، اينها آمدند گفتند فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌. خودش‌ ميگه‌ من‌ نكردم‌. صدقه‌ و كذبهم‌. همة‌ آنها را تكذيبشون‌ كن‌ و اين‌ شخص‌ خودش‌ را تصديق‌ كن‌. چرا؟ چرا اينجور دستوراتي‌ در قوانين‌ اسلام‌ هست‌؟ براي‌ اينكه‌ حفظ‌ آبروي‌ ما را بكنه‌. خدا دوستمون‌ داره‌. خدا نمي‌خواد آبروي‌ ما در ميان‌ جامعه‌ از بين‌ بره‌. در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيد كه‌ و كمن‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهلا له‌ نشرته‌. اي‌ خدا چقدر ثناي‌ جميل‌ بوده‌، ثناي‌ جميل‌ يعني‌ مدح‌ خوب‌. در بين‌ مردم‌ يك‌ مدحي‌ خوبي‌، فلاني‌ نماز شب‌ خونه‌. يك‌ شب‌ هم‌ پا نشده‌ براي‌ نماز شب‌. معروف‌ شده‌ نماز شب‌ خون‌. آيا تو وظيفه‌ داري‌ بري‌ بگي‌ من‌ نماز شب‌ خون‌ نيستم‌. نه‌. تو اين‌ كار را نكرده‌ باش‌، تو خودت‌ را به‌ اين‌ معنا معروف‌ نكرده‌ باش‌، بگذار بگن‌. آدم‌ خوبيه‌. تو خودت‌ را به‌ دروغ‌ به‌ خوبي‌ معرفي‌ نكرده‌ باش‌، مردم‌ بگن‌. چه‌ از اين‌ بهتر. اين‌ كار خداست‌. ثناء جميل‌ لست‌ اهلا له‌. من‌ اهلش‌ نبودم‌. من‌ اهل‌ خير نبودم‌. من‌ به‌ مردم‌ كمك‌ نمي‌كردم‌. معروف‌ شدم‌ توي‌ محل‌ كه‌ آدم‌ خيرخواهيست‌، آدمي‌ است‌ كه‌ به‌ فقرا كمك‌ ميكنه‌ معروف‌ شدم‌. خدا اينجوري‌ ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌امون‌ را دوست‌ داره‌ با تقوا باشيم‌. همه‌امون‌ داراي‌ كمالات‌ باشيم‌. متأسفانه‌ ما به‌ دست‌ خودمون‌ كه‌ به‌ نظر من‌ خودمون‌ هم‌ اينقدر احمق‌ نيستيم‌. به‌ دست‌ شيطان‌ ما را وادار ميكنه‌ كه‌ يك‌ كارهاي‌ بدي‌ بكنيم‌ و در بين‌ مردم‌ به‌ بي‌ آبروئي‌ معروف‌ بشيم‌. تظاهر به‌ معصيت‌ مي‌كنيم‌. زنهامون‌ يك‌ جوري‌ حركت‌ مي‌كنند، اي‌ آقا بده‌ كه‌ ما چادر سرمون‌ كنيم‌. بده‌ كه‌ ما صورتمون‌ را قرص‌ بگيريم‌. بده‌ كه‌ ما توي‌ مردهاي‌ نامحرم‌، مخصوصا محرمهاي‌ فاميلي‌ كه‌ يكي‌ از انحراف‌ از صراط‌ مستقيم‌ همين‌ محرمهاي‌ فاميلي‌ هستند، برادر شوهر، امثال‌ اينها كه‌ اينها بده‌ كه‌ ما با چادر جلوشون‌ بريم‌. پسره‌ نشسته‌ با چشمهاي‌ خائنانه‌اش‌ سر سفره‌ به‌ صورت‌ زن‌ تو دوخته‌ و حتي‌ شهوتش‌ تحريك‌ شده‌، بده‌ كه‌ سفرة‌ زن‌ و مرد را جدا بيندازيم‌. تو بدي‌ سرت‌ نميشه‌. چرا بده‌؟ بد آني‌ است‌ كه‌ خدا بد بدونه‌ نه‌ تو. بده‌ كه‌ من‌ فلان‌ گناه‌ را نكنم‌. بده‌ كه‌ كم‌كم‌ به‌ اينجاها ميرسه‌.

 در زمان‌ قديم‌ بود ما ديده‌ بوديم‌. شما جوانيد اكثرتون‌ نديده‌ بوديد. كم‌كم‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌ كه‌ بده‌ كه‌ من‌ مشروب‌ توي‌ مجلس‌ نخورم‌، بده‌ كه‌ قماربازي‌ نكنم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در ييلاق‌ اطراف‌ مشهد در يك‌ باغي‌ بودم‌ كه‌ مسلط‌ بر رودخانه‌ بود. ديدم‌ اون‌ پائين‌ صداي‌ موسيقي‌ تندي‌ مي‌آيد. از اين‌ بالا نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ يكي‌ از اين‌ كساني‌ كه‌ مي‌آيد پشت‌ سر ما هر شب‌ نماز ميخونه‌، توي‌ اينهاست‌. خيلي‌ هم‌ مقدس‌ بود. خدا ميدونه‌ خجالت‌ كشيدم‌ برم‌ نهي‌ از منكرشون‌ كنم‌. گفتم‌ اين‌ چي‌ ميشه‌ اگر برم‌ بگم‌ آقا گناه‌ نكنيد. خوب‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ قماربازي‌ هم‌ ميكنه‌. خوب‌ بعد كه‌ ازش‌ سؤال‌ كردم‌ مي‌خواستم‌ نهي‌ از منكر كنم‌، گفت‌ آقا بد بود كه‌ من‌ به‌ اين‌ موسيقي‌ گوش‌ ندم‌. بد بود كه‌ در قمارشون‌ شركت‌ نكنم‌. بعله‌. ميكشونه‌ شماها را. همين‌ شما جوانهاي‌ متدين‌ را. همين‌ شما خانمهاي‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ را. مي‌كشونند. شيطان‌ مي‌برددتون‌. اگر گفتي‌ بده‌. بد آني‌ است‌ كه‌ خدا بد بدونه‌. بد آني‌ است‌ كه‌ با تقواي‌ تو منافات‌ داشته‌ باشه‌. بد آني‌ است‌ كه‌ انسان‌ بي‌ تقوا عند الله‌ معرفي‌ بشه‌.

 همام‌ يك‌ شخصي‌ است‌ بنام‌ همام‌ آدم‌ خيلي‌ خوبي‌ است‌. حضرت‌ امير تعريفش‌ ميكنه‌. با ه‌ دو چشم‌ اسمش‌ همامه‌. نه‌ با ح‌ جيمي‌. ايشان‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عرض‌ كرد اصف‌ للمتقين‌ براي‌ من‌ اهل‌ تقوي‌ را توصيف‌ كن‌. حضرت‌ فرمود اتق‌ الله‌ و احذر. تقوا داشته‌ باش‌ و نيكوكار باش‌. همين‌ اندازه‌ كفايت‌ كرد. اكتفا مي‌كرد حضرت‌ براش‌. حضرت‌ همين‌ را گفت‌. اصرار كرد. اين‌ را خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ در رشد و كمالات‌ خودتون‌ عجله‌ نداشته‌ باشيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ هر كسي‌ يك‌ ظرفي‌ داره‌. يك‌ حدي‌ داره‌. شايد البته‌ طبق‌ فرمودة‌ خود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همام‌ اجلش‌ رسيده‌ بود و شايد توي‌ اين‌ ظرف‌ كه‌ كوچكتر از آنچه‌ كه‌ علي‌ فرمود بود، و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ معارف‌ را ريخت‌ و او منفجر شد، براي‌ اينكه‌ ماها ياد بگيريم‌، اصرار زياد نكنيم‌. من‌ الان‌ از راه‌ رسيدم‌ مي‌خوتام‌ بشم‌ سلمان‌، ميخوام‌ بشم‌ ابيذر. مي‌خوام‌ به‌ آن‌ كمال‌ واقعي‌ برسم‌. عجله‌ نكنيد. يك‌ عمر دنيا وقت‌ داريد. اگر هم‌ وسط‌ كار مردي‌ جزء شهدا هستي‌ طبق‌ روايات‌ و يك‌ جا خداي‌ تعالي‌ آن‌ كمالاتي‌ كه‌ مي‌خواستي‌ تحقيق‌ كني‌ و بهش‌ برسي‌، بهت‌ ميده‌. اين‌ را بدونيد. مگر اينكه‌ در راه‌ نباشيد. سست‌ حركت‌ كرده‌ باشيد، اهميت‌ نديد. و الاّ نه‌. با كمال‌ آرامش‌، راه‌ كمالات‌ را بايد انسان‌ بپيمايه‌. همانطوري‌ كه‌ دستور هست‌. كاملا خيلي‌ من‌ خوشم‌ مي‌آيد. يك‌ عده‌ از دوستان‌ هستند كه‌ شايد من‌ فكر مي‌كنم‌ شايد در يك‌ مرحله‌اي‌ در يك‌ كمالي‌ الحمد لله‌ بطور كامل‌ رسيدند، ولي‌ خودشون‌ مي‌گويند نه‌ فلان‌ اشكال‌ را ما هنوز داريم‌. خيلي‌ خوبه‌. به‌ خلاف‌ بعضي‌ها كه‌ آمدند ميگن‌ آقا دو سه‌ ساله‌ ما داريم‌ كار مي‌كنيم‌ روي‌ مسئلة‌ استقامت‌. آنوقت‌ ما مي‌بينيم‌ كه‌ از سوسك‌ هم‌ هنوز مي‌ترسند تا چه‌ برسه‌ از شيطان‌ با آن‌ عظمت‌، تا چه‌ برسه‌ مثلا بعضي‌ از چيزهايي‌ كه‌ ترسناكه‌ واقعا. عجله‌ نكنيد. و الا صدمه‌ مي‌خوريد. صدمه‌ مي‌خوريد.

 و لذا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ اين‌ شخص‌ اصرار كرد، حضرت‌ اوصاف‌ متقين‌ كه‌ من‌ شمرده‌ام‌ حدود هشتاد و چند صفته‌ براي‌ متقين‌ بيان‌ كرد. هم‌ اهل‌ الفضائل‌، اولا داراي‌ فضيلتند اهل‌ تقوي‌ نتيجة‌ تقوي‌. يك‌ مدتي‌ در تقوا شما عمل‌ كنيد. شايد بعضي‌ از علما كه‌ ميگن‌ تزكية‌ نفس‌ يعني‌ انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌، تا يك‌ حديش‌ درسته‌. چون‌ همين‌ عمل‌ انسان‌ را ميكشونه‌ به‌ سمت‌ تزكية‌ نفس‌. هم‌ اهل‌ الفضائل‌. منطق‌ هم‌ الثواب‌. اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنند حرفهايشون‌ روي‌ حسابه‌. آقا اين‌ پر حرفيها، توي‌ يك‌ مجلس‌ نشستيد آدم‌ سكوت‌ كنه‌. چه‌ اشكال‌ داره‌ انسان‌ سكوت‌ كنه‌؟ آمديد همديگر را ببينيد. ببينيد. من‌ در مجالسي‌ كه‌ اولياء خدا شايد هم‌ جمعي‌ بودند نشستند، فكر كه‌ مي‌كنم‌. بعضي‌هاش‌ خوب‌ يادمه‌، يك‌ ساعت‌ همه‌ سرهاشون‌ پائين‌ بود، به‌ ياد خدا بودند گاهي‌ هم‌ به‌ همديگر نگاه‌ مي‌كردند. ولي‌ ما مگه‌ ميشه‌. مگر اينها ديوانه‌اند. چرا اينجا نشسته‌اند حرف‌ نمي‌زنند. نخير آني‌ كه‌ زياد حرف‌ ميزنه‌ طبق‌ روايت‌ ديوانه‌ است‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ من‌ كثر كلامه‌ قل‌ عقله‌. كسي‌ كه‌ كلامش‌ زياده‌ عقلش‌ كمه‌. كي‌ گفته‌ بايد حرف‌ بزنيم‌؟ شما تجربه‌ بكنيد ببينيد بهتر و سنگين‌تر و بي‌ مفسده‌تر حرف‌ نزدنه‌ توي‌ يك‌ مجلس‌ يا حرف‌ زدن‌؟ تجربه‌اش‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. نه‌ حرف‌ زديد، نه‌ غيبت‌ كرديد، نه‌ دروغ‌ گفتيد، نه‌ خودتون‌ را لو داديد. چون‌ انسان‌ زير زبانش‌ مخفيه‌. المرء مخفي‌ تحت‌ لسانه‌. انسان‌ زير زبانش‌ مخفيه‌. هيكلي‌ ماشاء الله‌ داري‌ و خيلي‌ خوش‌ قيافه‌ نشستي‌. همه‌ فكر مي‌كنند از دانشمنداني‌. حرف‌ كه‌ زدي‌ مي‌فهمند هيچي‌ بارت‌ نيست‌. گاهي‌ اينجوري‌. بعضي‌ افراد هم‌ هستند يك‌ حرفهايي‌ مي‌زنند خيلي‌ بي‌ ربط‌. گاهي‌ يك‌ حرفهايي‌ مي‌زنند مثلا در امور سياسي‌، در امور مختلف‌ اين‌ عجب‌ آدميه‌. ما تابحال‌ احترام‌ براش‌ بيخود قائل‌ بوديم‌. خوب‌ كم‌ حرف‌ بزنيد. ولي‌ اگر حرف‌ نزديم‌. اين‌ عجب‌ آدم‌ تو دار، بعله‌. سنگيني‌ است‌. چرا اينقدر حرف‌ مي‌زنيد؟ اگر خواستيد حرف‌ بزنيد منطقهم‌ الثواب‌. نطق‌ شما حق‌ بايد باشه‌. حرف‌ حق‌ كه‌ اهل‌ تقوي‌ اولين‌ و يا دومين‌ امتيازشون‌ اين‌ است‌ كه‌ منطقشون‌ ثوابه‌. و منبسهم‌ الاقتصاء. ديگه‌ حالا خيلي‌ مطلب‌ اينجا هست‌. عرض‌ كردم‌ هشتاد تا حضرت‌ از اوصاف‌ متقين‌ بيان‌ ميكنه‌ كه‌ همة‌ اينها جزء تقواست‌. اگر انسان‌ تقوا داشته‌ باشه‌ اين‌ هشتاد صفت‌ را بايد داشته‌ باشه‌. همام‌ هم‌ داره‌ گوش‌ ميده‌. كم‌كم‌ تكيه‌ داد به‌ ديوار روي‌ تصور ما البته‌. كم‌كم‌ از حال‌ رفت‌. يك‌ دفعه‌ همه‌ ايستاده‌ بودند. البته‌ اين‌ اطرافيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ چون‌ هر دو جور داشتند. يك‌ عده‌ كه‌ اصلا ظرف‌ نداشتند. انسان‌ وقتي‌ كه‌ چيزي‌ مي‌خواد توي‌ ظرفي‌، اگر چپه‌ گرفته‌ باشه‌ همش‌ بريزه‌ برايش‌ مي‌ريزه‌ از اطرافش‌ مي‌ريزه‌، اصلا توي‌ ظرف‌ دوام‌ پيدا نميكنه‌. يا ظرفشون‌ را چپه‌ گرفته‌ بودند. ما خيلي‌ مستمع‌ اينجوري‌ داريم‌ كه‌ ظرف‌ را چپه‌ مي‌گيرند. حواسشون‌ جاي‌ ديگه‌ است‌. ظرف‌ را باز نكردند براي‌ اينكه‌ اين‌ حرفها را عمل‌ بكنند، گوش‌ كنند، بكار ببندند. براي‌ اينها نيست‌. يك‌ ظرفه‌ چپه‌ آوردند اينجا. شما يك‌ ظرف‌ را پشت‌ و رو بگيريد اينجا. هر چي‌ آب‌ بريزيد مي‌ريزه‌ روي‌ فرش‌ هيچي‌ توي‌ ظرف‌ نيست‌. يك‌ عده‌اي‌ بودند ظرفشون‌ وسيعتر از همام‌ بود. يعني‌ حرفهاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جا گرفت‌. انشاء الله‌ شما جزء آنها باشيد. يك‌ عده‌ هم‌ بودند كه‌ يكيش‌ خود همام‌ بود و ظاهرا توي‌ آن‌ جمع‌ ايشان‌ با دل‌ و توجه‌ به‌ كلام‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ دقت‌ مي‌كرد، از اينهايي‌ بود كه‌ ظرفش‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 فصعق‌ همام‌ صعق‌. يك‌ دادي‌ كشيد. كه‌ جانش‌ هم‌ توي‌ دادش‌ بيرون‌ آمد. افتاد مرد. حضرت‌ امير فرمود كه‌ كلام‌ حق‌ اينگونه‌ تأثير ميكنه‌ در اهلش‌. يكي‌ از آنهائي‌ كه‌ چپه‌ ظرفش‌ را داشته‌ بود و يا ظرف‌ نداشت‌ و يا اصلا توي‌ مراحل‌ انساني‌ قدم‌ برنداشته‌ بود، گفت‌ پس‌ چرا خودت‌ نمردي‌؟ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. حضرت‌ فرمود كه‌ هر كسي‌ يك‌ اجلي‌ داره‌، يك‌ وقتي‌ داره‌، يك‌ حسابي‌ داره‌ و يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داره‌. ببينيد چقدر آقاست‌؟ خليفة‌ زمان‌، قدرتمند زمان‌ بهش‌ اينطور توهين‌ مي‌كنند. جواب‌ نرم‌ و ملايم‌ به‌ طرف‌ ميده‌. هيچ‌ نميگه‌ چرا به‌ من‌ توهين‌ كرديد حتي‌. اين‌ اوصاف‌ متقين‌.

 بايد تقوي‌ را رعايت‌ كرد. شما مي‌تونيد اين‌ اوصاف‌ متقين‌ را در ترجمة‌ خطبة‌ همام‌ در نهج‌ البلاغه‌ نگاه‌ بكنيد. من‌ دسته‌بنديش‌ كردم‌ در يك‌ كتابي‌ كه‌ مشغول‌ نوشتنم‌، هنوز چاپ‌ نشده‌، اينها را تقريبا شماره‌ گذاشتم‌ هشتاد تا شده‌ كه‌ بايد اهل‌ تقوي‌ داشته‌ باشند. بعدش‌ تازه‌ بپردازند به‌ كمالات‌ روحي‌. بعد بپردازند به‌ آنچه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ اولياء خدا تعيين‌ كرده‌. هيچ‌ جا محدود نكردند اولياء خدا را به‌ يك‌ عده‌ خاص‌. همة‌ شما كه‌ در اين‌ مجلس‌ نشستيد، مي‌تونيد ولي‌ الله‌ بشيد. بعد كه‌ گاهي‌ ماها به‌ دروغ‌ مي‌گوئيم‌ كه‌ ما ولي‌ اللهيم‌. در همين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ كه‌ اكثر شماها مي‌خونيد، خوب‌ مي‌گيد كه‌ و ان‌ وليك‌. چيه‌ عبارت‌؟ ولي‌ لكم‌. ولي‌ لكم‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ولي‌ شما خاندان‌ عصمت‌ كه‌ تو امام‌ زمان‌ هستي‌. و انا ولي‌ لكم‌. عارف‌ بحقكم‌. ولي‌ امام‌ زمان‌، ولي‌ خدا هم‌ هست‌. چون‌ فرقي‌ نميكنه‌. من‌ اطاعكم‌ فقد اطاع‌ الله‌. خوب‌ داريم‌ ميگيم‌. ما ولي‌ خدا هستيم‌، ولي‌ امام‌ زمان‌ هستيم‌، ولي‌ الله‌ هستيم‌. در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ مي‌خونيد. حالا عرض‌ كردم‌ انشاء الله‌ مي‌خونيم‌ تا آنطور بشيم‌ و الاّ دروغه‌. و انا ولي‌ لك‌. ولي‌ من‌ عدوك‌. و الحق‌ ما رضيتموا و الباطل‌ ما اسخطه‌ و از اين‌ عبارت‌ و ان‌ ولي‌ لك‌. يا انا وليكم‌ انا ولي‌ لك‌ آنچه‌ كه‌ توي‌ ذهن‌ من‌ هست‌. در عبارات‌ ديگه‌ هست‌ كه‌ عارف‌ بحقكم‌. مقر بفضلكم‌. بهرحال‌ بايد همه‌امون‌ ولي‌ خدا باشيم‌. ولي‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ اينقدر لطف‌ ميشه‌، اينقدر در ترقيات‌ و كمالات‌ بالا ميره‌ كه‌ لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. خيلي‌ مهمه‌ اين‌ دو جمله‌. من‌ ترجمه‌ براتون‌ مي‌كنم‌. شما خودتون‌ روش‌ دقت‌ كنيد. هيچ‌ خوفي‌ از هيچي‌ نداريد. آقا تمام‌ مردم‌ دشمنتند و همة‌ كارها را دارند عليه‌ تو مي‌كنند. من‌ خدا دارم‌. هيچ‌ ترسي‌ از هيچي‌ نداريم‌. خيلي‌ مهمه‌. بعضي‌ ميگن‌ اين‌ آيه‌ چون‌ مكرر نقل‌ شده‌ در قرآن‌، اين‌ آيه‌ مربوط‌ به‌ قيامته‌. بدتر، بالاتر، بهتر. براي‌ اينكه‌ انسان‌ خوف‌ از جهنم‌ نداشته‌ باشه‌ خيلي‌ مهمه‌. خوف‌ از اينكه‌ خدا او را توي‌ آتش‌ نيندازه‌ خيلي‌ مهمتر است‌ از اينكه‌ از فلان‌ دشمن‌ بترسه‌. لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. هيچي‌ هم‌ محزونش‌ نميكنه‌. اصلا خوف‌ و حزن‌ را خداي‌ تعالي‌ از اوليائش‌ برداشته‌ و اين‌ يك‌ فايده‌اش‌. فايدة‌ اولش‌.

 فايدة‌ دوم‌ روز قيامت‌ هيچ‌ حسابي‌ براتون‌ نداره‌. يعني‌ همة‌ مردم‌ بايد حاضر بشن‌ به‌ حساب‌. ولي‌ شما از دوستان‌ خدا هستيد، اولياء خدا هستيد. شما از اين‌ كنار بريد توي‌ بهشت‌. بقدري‌ هم‌ لذتبخشه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. همه‌ اينجا معطل‌، تو ولي‌ خدا، تو جواني‌ كه‌ خودت‌ را ساختي‌، به‌ محب‌ خدا و به‌ محبت‌ خدا داري‌ براي‌ خدا كار مي‌كني‌، به‌ تو ميگن‌ از آنطرف‌ برو توي‌ بهشت‌. غير از انبيا. انبياء از اولياء خدا هستند ولي‌ چون‌ آنها مسئول‌ مردمند بايد بمانند و حساب‌ پس‌ بدهند. خيلي‌ هم‌ كارشون‌ مشكله‌ ولي‌ پذيرفته‌اند بهرحال‌ با اينكه‌ اولياء خدا هستند. ولي‌ تو كه‌ ولي‌ خدا هستي‌ و از پيامبران‌ هم‌ نيستي‌ بيا از اينور برو. انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. شيطان‌ هم‌ ديگه‌ بهتون‌ كار نداره‌. بهشت‌ هم‌ واقعا ميشه‌ ملك‌ طلق‌ شما. اينهمه‌ خوبيها. توي‌ دنيا بدونيد هر امتيازي‌ كه‌ داشته‌ باشيد، پايان‌ داره‌. پايانش‌ معلومه‌ كه‌ هيچه‌. شما در دنيا در تمام‌ مسابقات‌ علمي‌ و غير علمي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ دنياست‌ و براي‌ خدا نباشه‌، برنده‌ باشيد. آخرش‌ چي‌ ميشه‌؟ آخرش‌ چيه‌ آقا؟ هيچي‌. تنها و تنها چيزي‌ كه‌ آخر داره‌ و هميشه‌ هم‌ هست‌، خداست‌. كل‌ من‌ عليها فان‌ و يبقي‌ ربك‌ ذي‌ الجلال‌ و الاكرام‌. همه‌ چيز فاني‌ ميشه‌. شما هر كاره‌اي‌ باشيد. شخص‌ اول‌ مملكت‌ باشيد، شخص‌ دوم‌ باشيد، شخص‌ سوم‌ باشيد، رئيس‌ فلان‌ اداره‌ باشيد، وزير فلان‌، آخرش‌ چي‌؟ هيچي‌ ديگه‌ تموم‌ ميشه‌. به‌ يكي‌ از خلفاي‌ عباسي‌ گفت‌ كه‌ خلافت‌ خيلي‌ لذتبخشه‌ ولي‌ حيف‌ كه‌ تمام‌ ميشه‌. يكي‌ آنجا بود گفت‌ اگر تمام‌ نميشد نوبت‌ به‌ تو نمي‌رسيد. اون‌ اولي‌ هميشه‌ بود. تموم‌ ميشه‌. هر چه‌ مربوط‌ به‌ دنياست‌ تمام‌ شدنيست‌. هر چه‌ باشه‌. بشينيد حساب‌ بكنيد و انسان‌ عاقل‌ هيچوقت‌ به‌ چيزي‌ كه‌ پايانش‌ هيچه‌، متكي‌ نيست‌. به‌ آني‌ كه‌ پايان‌ داره‌، خوب‌ اگر من‌ كارم‌ را، اين‌ كاري‌ كه‌ در دستمه‌ براي‌ خدا كردم‌ آخرش‌ چي‌؟ آخرش‌ ثواب‌ خدا يا خود خدا. آنهائي‌ كه‌ اهل‌ ثوابند، ثواب‌ الله‌. آنهائي‌ كه‌ اهل‌ محبتند، خدا. خدا تمام‌ ميشه‌؟ نه‌. ثواب‌ خدا تمام‌ ميشه‌؟ نه‌. اولئك‌ اصحاب‌ الجنه‌ هم‌ فيها خالدون‌. لذا آنهائي‌ كه‌ عاقلند، هميشه‌ به‌ آني‌ كه‌ تمام‌ نشدني‌ است‌ تكيه‌ مي‌كنند. دنبال‌ او هستند. چيز تمام‌ شدني‌ خوب‌ بالاخره‌ تمام‌ ميشه‌. دنيايي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وفا نداره‌، شخصيتي‌ بالاتر از فاطمة‌ زهرا وجود نداره‌، شما از نظر ظاهر در عالم‌ هستي‌، از نظر ظاهرها، نه‌ از نظر معنويت‌ و باطن‌. در عالم‌ اسلام‌ اقلا، شخصيتي‌ بالاتر از فاطمة‌ زهرا نبوده‌. ميتونست‌ فاطمة‌ زهرا از خدا بخواد كه‌ خدايا به‌ من‌ دويست‌ سال‌ عمر بده‌. بله‌. مي‌دادم‌ بهش‌. ولي‌ حالا دويست‌ سال‌ تموم‌ شد بعدش‌ وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهرا در ميان‌ ماها باشه‌. ولي‌ براي‌ خودش‌ نه‌. بلكه‌ اولياء خدا از علامتشون‌ اينه‌، از نشانه‌هايشون‌ اينه‌ كه‌ مرگ‌ را دوست‌ دارند. در همين‌ خطبة‌ همام‌، حضرت‌ امير دربارة‌ متقين‌ مي‌فرمايد و لولا الاجال‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لماتوا شوقا الي‌ الثواب‌. اگر اجلهايي‌ كه‌ خدا براشون‌ نوشته‌ و خدا ميخواد كه‌ اينها حالا زنده‌ باشن‌، اگر نبود، مي‌مردند به‌ خاطر شوقي‌ كه‌ به‌ ثواب‌ الله‌ دارند. حالا اگر تو از اولياء خدا شدي‌ و شوقت‌ به‌ خود خدا بود، حضرت‌ ابراهيم‌ محتضر بود. عزرائيل‌ آمد بالاي‌ سرش‌. گفت‌ مي‌خوام‌ جانت‌ را بگيرم‌. گفت‌ به‌ خدا پيام‌ مرا بده‌. بگو هيچ‌ دوستي‌ جان‌ دوستش‌ را گرفته‌؟ عزرائيل‌ رفت‌ برگشت‌ گفت‌ كه‌ هيچ‌ دوستي‌ شده‌ كه‌ ملاقات‌ دوستش‌ را نخواسته‌ باشه‌؟ آخه‌ از آن‌ بعد نگاه‌ كنيد. زنده‌ بودن‌ توي‌ دنيا، اولياء خدا حساب‌ مي‌كنند چه‌ فايده‌اي‌ داره‌، جز ناراحتي‌، جز زحمت‌، جز عرق‌ ريختن‌ و كار كردن‌ و مردم‌ نپذيرفتن‌ و چشم‌ رو نداشتن‌ و محبت‌ را نفهميدن‌. چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ با امير المؤمنين‌ چيكار كردند كه‌ با تو بكنند؟ چهار سال‌ حضرت‌ توي‌ اين‌ دنيا حكومت‌ كرد، سه‌ تا غزوه‌ براش‌، سه‌ تا جنگ‌ براش‌ درست‌ كردند آنهم‌ آنهمه‌ پردردسر و هفتاد سال‌ هم‌ همة‌ مسلمانها لعنش‌ كردند. نستجير بالله‌. اينه‌ ديگه‌.

 بنابراين‌ آقايون‌.هر چيزي‌ كه‌ پايانش‌ هيچه‌ بهش‌ متكي‌ نشيد. چون‌ نميشه‌ تكيه‌ داد. هر چيزي‌ كه‌ پايان‌ نداره‌ بهش‌ تكيه‌ كنيد. اينطوريه‌ ديگه‌. عقل‌ شما هم‌ اين‌ را ميگه‌. چيه‌ كه‌ در عالم‌ پايان‌ نداره‌؟ خداست‌. چيه‌ كه‌ در عالم‌ پايان‌ نداره‌؟ ثواب‌ اللهه‌. بهشت‌ خداست‌. سعادته‌، تقواست‌. و لذا عاقل‌ هيچوقت‌ ترك‌ اين‌ راه‌ را نميكنه‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ امشب‌ احتمالا يا هم‌ شب‌ شهادت‌ حضرته‌ يا شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهراست‌. آنقدر توي‌ اين‌ دنيا زجر كشيد، ديشب‌ عرض‌ كردم‌ فكر نكنيد زجر فاطمة‌ زهرا بخاطر مصائبي‌ بود كه‌ به‌ بدنش‌ مقدسش‌ وارد شد. ما در سخنان‌ فاطمة‌ زهرا همة‌ اينها را مشاهده‌ مي‌كنيم‌. ايشان‌ تنها و تنها چيزي‌ كه‌ او را خيلي‌ ناراحت‌ ميكرد همين‌ جمله‌اش‌ نشون‌ ميده‌ كه‌ هذا السامري‌ و عجله‌. يا رسول‌ الله‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ خطاب‌ ميكنه‌. كه‌ همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ رفت‌ سامري‌ آمد گوساله‌اي‌ درست‌ كرد و مردم‌ را از هارون‌، جانشين‌ حضرت‌ موسي‌، دور كرد. همينطور يكنفر پيدا شده‌. در به‌ پهلوي‌ من‌ زده‌ سهله‌، بازوي‌ من‌ را شكسته‌ سهله‌، اما جاي‌ هارون‌ تو، جاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، يك‌ گوساله‌اي‌ را گذاشته‌. هذه‌ السامري‌ و عجله‌. اين‌ عجلش‌ را، اين‌ گوساله‌اش‌ را روي‌ منبر تو گذاشته‌ و به‌ مردم‌ ميگه‌ كه‌ بايد او را بپرستيد. اين‌ مصيبت‌ براي‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. لذا فاطمة‌ زهرا بخاطر اين‌ انحراف‌ كه‌ من‌ ديشب‌ گفتم‌ حتي‌ امروز بعد از هزار و چهارصد سال‌ هر مصيبتي‌ به‌ ما شيعيان‌ ميرسد حتي‌ فراق‌ امام‌ زمانمون‌، حتي‌ شب‌ جمعه‌ كه‌ شب‌ امام‌ زمان‌ است‌، ما چشممون‌ به‌ جمال‌ مقدسش‌ روشن‌ نميشه‌، حتي‌ اين‌ جهت‌ مربوط‌ به‌ آن‌ لحظاتي‌ است‌ كه‌ مردم‌ سامري‌ را پذيرفتند. گوساله‌اش‌ را پذيرفتند و از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فاصله‌ گرفتند. خدا لعنت‌ كنه‌ ظالمين‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را.

 فاطمة‌ اطهر آنقدر فضائل‌ دارد، آنقدر مقامش‌ بالاست‌ كه‌ خدا ميدوند من‌ با همة‌ بي‌ اطلاعيم‌ از فضائل‌ خاندان‌ عصمت‌، مي‌تونم‌ شايد يكسال‌ دربارة‌ فضائل‌ فاطمة‌ زهرا از كتب‌ اهل‌ سنت‌ و از كتب‌ ديگر براتون‌ حرف‌ بزنم‌. يك‌ كلمه‌ خدا گفته‌ و همان‌ يك‌ كلمه‌ همة‌ اين‌ كتابها را تحت‌ الشعاع‌ قرار داده‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. اي‌ پيغمبر، با منت‌ ميگه‌. اي‌ پيغمبر ما به‌ تو كوثر عطا كرديم‌. كوثر را در قرآن‌ به‌ خير كثير ترجمه‌ و تفسير كردند. خير كثير چيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. حكمت‌، علم‌، دانش‌، حكمتي‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داشت‌ علم‌ و دانشي‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داشت‌، همان‌ علم‌ و حكمتي‌ بود كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ عطا كرده‌ بود. اين‌ يك‌ جمله‌. مردم‌ اينقدر پست‌ بودند.

 با يك‌ نفر از اهل‌ سنت‌ من‌ يك‌ روزي‌ در مكه‌ بحثم‌ بود. اين‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ چطور ميشه‌ كه‌ دختر پيغمبر را بيان‌ بزنند اذيت‌ كنند. گفتم‌ مي‌دوني‌ كيا بودند اينايي‌ كه‌ اين‌ كارها را كردند؟ اينها كساني‌ بودند كه‌ چند سال‌ قبل‌ از اين‌ جريان‌، دختر خودشون‌ را زير خاك‌ به‌ دست‌ خودشون‌ زنده‌ مي‌كردند. يك‌ همچين‌ آدمهايي‌ بودند. كه‌ وقتي‌ كه‌ خوب‌ توضيح‌ دادم‌ گفت‌ بله‌ ممكنه‌. براي‌ زن‌، دختر، مگر ارزشي‌ اينها قائل‌ بودند. مخصوصا كه‌ مزاحم‌ رياستشون‌، مزاحم‌ كارهاشون‌ باشه‌. اين‌ كه‌ گفت‌ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌، به‌ قنفذ رو كرد و اين‌ جمله‌ را گفت‌. ولي‌ در تاريخ‌ دارد. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ به‌ يك‌ نفر ميگه‌ تو مادر من‌ را آن‌ روز زدي‌. به‌ آن‌ يكي‌ ديگه‌ ميگه‌ تو زدي‌. در بعضي‌ از تواريخ‌ دارد چهل‌ نفر ريختند فاطمة‌ زهرا را كتك‌ زدند. چراغها را خاموش‌ كنيد. شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهراست‌. ببينيم‌ امشب‌ صاحب‌ عزا توي‌ اين‌ مجلس‌ تشريف‌ مي‌آورد؟ يا بقية‌ الله‌. امشب‌ شب‌ سوم‌ اين‌ مجلسه‌. با اخلاصي‌ كه‌ من‌ اطلاع‌ دارم‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا اين‌ مجلس‌ تشكيل‌ شده‌. ما هم‌ دل‌ داريم‌، ما هم‌ آرزو داريم‌، آقا دوست‌ داريم‌ به‌ شما عرض‌ كنيم‌ آقاجان‌ سر شما سلامت‌ باشه‌. خدا اجرتون‌ بده‌. منتظرتون‌ هستيم‌ بيائيد كمكتون‌ كنيم‌. اذيتهايي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا و ذراري‌ آن‌ حضرت‌ و ذرية‌ آن‌ حضرت‌ و فرزندان‌ معصوم‌ آن‌ حضرت‌ انجام‌ دادند، زير ساية‌ شما از ظالمين‌ بگيريم‌. آقاجان‌ يا بقية‌ الله‌ شب‌ جمعه‌ است‌. به‌ ما گفته‌اند اگر شب‌ جمعه‌ يك‌ فقيري‌ از شما چيزي‌ سؤال‌ كرد و چيزي‌ خواست‌ و عم‌ السائل‌ فلا تنهر. سائل‌ را رد نكنيد. آقاجان‌ يا صاحب‌ الامر، يا صاحب‌ الزمان‌، اي‌ آقائي‌ كه‌ صداي‌ ما را مي‌شنوي‌. و يقين‌ داريم‌ كه‌ به‌ درد دلمون‌ آگاهي‌. دلهامون‌ پر از درد است‌ از فراقت‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. دستهامون‌ را به‌ گدايي‌ دراز كرده‌ايم‌. اجداد مباركت‌، اجداد مقدست‌، اجداد عظيم‌ الشأنت‌، اينها روششون‌ اين‌ بود كه‌ وقتي‌ سائل‌ در خانه‌اشان‌ مي‌آمد، هر چه‌ مي‌توانستند به‌ او كمك‌ مي‌كردند و يطعمون‌ الطعام‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. هم‌ به‌ يتيم‌ مي‌دادند كه‌ ما همه‌ يتيمهاي‌ ايتام‌ آل‌ محمديم‌. هم‌ به‌ اسير كه‌ ما اسير هواي‌ نفسيم‌. هم‌ به‌ سائل‌ و مسكين‌ كه‌ بدبختر از ما كه‌ از آقامون‌ امام‌ زمان‌ دور افتاده‌ايم‌، شايد نباشه‌.

 جد ديگرت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ وقتي‌ سائلي‌ مي‌آد ميگه‌ سخي‌ترين‌ مردم‌ در مدينه‌ كيه‌؟ حسين‌ بن‌ علي‌ را نشان‌ مي‌دهند. حضرت‌ كيسة‌ زر را از پشت‌ در به‌ سائل‌ مي‌دهند كه‌ او خجالت‌ نكشه‌. ولي‌ آقاجان‌ ما دوست‌ داريم‌ تو را ببينيم‌. يا صاحب‌ الزمان‌. يا بقية‌ الله‌. آقاجان‌. يك‌ مشت‌ دوستانت‌ آمدند توي‌ اين‌ مجلس‌. من‌ امشب‌ فكر مي‌كنم‌ اين‌ مجلس‌ يك‌ هواي‌ ديگري‌ داره‌. خوشا به‌ حالتون‌. اميدوارم‌ امشب‌ همه‌اتون‌ تصميم‌ قطعي‌ بگيريد كه‌ اهل‌ تقوي‌ بشيد و اين‌ هديه‌ را به‌ امام‌ زمانتون‌ بدهيد تا آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ به‌ شما لطفي‌ كنه‌. همه‌اتون‌ را از ياران‌ خودش‌ قرار بده‌. يا بقية‌ الله‌. شما بوديد. فكر نكنيد از نظر ظاهر آقامون‌ در كربلا نبوده‌، در كنار آن‌ در و ديوار نبوده‌. چون‌ خودش‌ مي‌فرمايد فراموش‌ نمي‌كنم‌ آن‌ ساعتي‌ كه‌ مثلا ذوالجناح‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها آمد. معلومه‌ بوده‌، روح‌ مقدسش‌ ناظر بوده‌. چه‌ حالي‌ داشته‌. يا بقية‌ الله‌. آن‌ ساعتي‌ كه‌ در بين‌ در و ديوار صداي‌ فاطمة‌ زهرا، مادر شما، بلند شد يا فضة‌ خذيني‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۱۴ جمادی الاول ۱۴۱۹ قمری – ۱۴ شهریور ۱۳۷۷ شمسی – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لاسيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد اكثرا دربارة‌ قيامتي‌ است‌ كه‌ ما كمتر بهش‌ توجه‌ داريم‌ و قرآن‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بيشتر از همه‌ چيز به‌ آن‌ توجه‌ داشتند. يكي‌ از شرائط‌ صراط‌ مستقيم‌ براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ اين‌ است‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيشتر به‌ قيامت‌ توجه‌ داشتند، ما هم‌ بيشتر از هر چيز به‌ قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌ توجه‌ داشته‌ باشيم‌. چون‌ قبل‌ از بهشت‌ و جهنم‌ همه‌ چيز گذراست‌. همه‌ چيز تمام‌ شدنيست‌. همه‌ چيز پايان‌پذير است‌. قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌ است‌ كه‌ آخر ندارد و زماني‌ كه‌ ثابت‌ است‌، دائمي‌ است‌، ابديست‌، آن‌ را بيشتر بايد توجه‌ داشت‌. لذا شما مي‌بينيد در شبهاي‌ احياء و شب‌ قدر بخصوص‌ دستور داده‌اند كه‌ وقتي‌ قرآن‌ بر سر مي‌گذاريد، اين‌ دعا را بخوانيد كه‌ اعتقنا من‌ النار. خدايا ما را آزاد كن‌ از آتش‌. اگر چه‌ در بعضي‌ از ادعيه‌ و آيات‌ قرآن‌ آتش‌ كه‌ گفته‌ ميشود، منظور جهنم‌ نيست‌. گاهي‌ ميشود كه‌ انسان‌ در آتش‌ حسد مي‌سوزد. گاهي‌ در آتش‌ بخل‌ مي‌سوزد، گاهي‌ در آتش‌ حقد و كينه‌ مي‌سوزد. گاهي‌ در آتش‌ فقر و دست‌ تنگي‌ مي‌سوزد. آتش‌ اگر در آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ كه‌ قرينه‌اي‌ نداشته‌ باشد و منظور جهنم‌ نباشد. ممكن‌ است‌ منظور همين‌ آتشهايي‌ باشد كه‌ در اثر نداشتن‌ تزكية‌ نفس‌ و پاك‌ نشدن‌، آتشي‌ در درون‌ انسان‌ شعله‌ور مي‌شود كه‌ اعماق‌ وجود انسان‌ را مي‌سوزاند. اگر آتش‌ ظاهري‌ پوست‌ بدن‌ يا گوشت‌ بدن‌ يا استخوان‌ بدن‌ را مي‌سوزاند، اين‌ آتشهاي‌ صفات‌ رذيله‌ و صفات‌ ناپسند و صفات‌ حيواني‌ و صفات‌ شيطاني‌، روح‌ انسان‌ را مي‌سوزاند. گاهي‌ انسان‌ آنچنان‌ آتش‌ صفات‌ رذيله‌ در وجودش‌ شعله‌ور ميشود كه‌ جدا حاضر است‌ زمين‌ دهن‌ باز كند و او را فرو ببرد.

 بهرحال‌ بيشتر از هر چيز خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ آتش‌ جهنم‌ كه‌ ابديست‌ اولئك‌ اصحاب‌ النار هم‌ فيها خالدون‌ و بهشت‌ كه‌ اولئك‌ اصحاب‌ الجنة‌ هم‌ فيها خالدون‌، فكر مي‌كردند. و صراط‌ مستقيم‌ و كساني‌ كه‌ مايلند در راه‌ راست‌ قرار بگيرند، بايد از نظر فكري‌ همينگونه‌ باشند كه‌ آنها بودند. هر چه‌ انسان‌ فكرش‌ كوتاهتر باشد، به‌ چيزهاي‌ كوچكتر فكر مي‌كند. به‌ چيزهاي‌ ناپايدار فكر مي‌كند. و هرچه‌ فكر انسان‌ وسيعتر و عميقتر و بلندتر باشد، به‌ چيزهاي‌ بزرگ‌، پايدار، پر اهميت‌ فكر مي‌كند. اين‌ يك‌ قاعدة‌ كلي‌ است‌. لذا بچه‌هاي‌ خردسال‌ به‌ اسباب‌ بازي‌ كه‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ ندارد فكر ميكنند، براي‌ او گريه‌ مي‌كنند، ناراحت‌ مي‌شوند. افراد بزرگ‌ براي‌ نداشتن‌ خانة‌ مسكوني‌ فكر مي‌كنند، براي‌ ثروت‌ دنيا گاهي‌ متأثر مي‌شوند و گاهي‌ باصطالح‌ خوشحال‌ ميشوند. يك‌ خورده‌اي‌ انسان‌ روحش‌ بزرگتر بشود، دربارة‌ ايمانش‌، چقدر ايمان‌ دارد، چقدر اعتقاداتش‌ صحيح‌ است‌ فكر مي‌كند و اگر در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در آن‌ قرار گرفته‌اند، قرار بگيرد فقط‌ و فقط‌ به‌ قيامت‌ فكر مي‌كند. چون‌ بزرگتر از همه‌ قيامته‌. مهمتر از همه‌ آخرته‌. پايدارتر از همه‌ بهشت‌ و جهنم‌ است‌. لذا در اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديم‌، خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ قيامت‌ مطالبي‌ فرموده‌ كه‌ بسيار قابل‌ توجه‌ بود و انشاء الله‌ شماها كه‌ مكرر اين‌ آيات‌ را تلاوت‌ مي‌كنيد انشاء الله‌ به‌ عمقش‌ فكر كرده‌ايد و متوجه‌ حقايقش‌ شده‌ايد. يكي‌ از آن‌ آيات‌ كه‌ مربوط‌ به‌ قيامت‌ است‌، همين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ انتخاب‌ كردم‌ و مناسب‌ امشب‌ است‌ و آن‌ آيه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ روز قيامت‌، ظالم‌ دستش‌ را به‌ دستش‌ مي‌زنه‌. شما از اول‌ اسلام‌ تا به‌ حالا از اولي‌ كه‌ بشر را خدا خلق‌ كرده‌ تا به‌ امروز، ظالمتر از ابي‌ بكر بن‌ ابي‌ قحافه‌ كه‌ از نظر فكري‌، نه‌ از نظر تعصبات‌ مذهبي‌، كسي‌ كه‌ در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بگيرد و بخاطر رياست‌ دنيايش‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا بزند و بخاطر چند روز خلافت‌، پا روي‌ حق‌ و حقيقت‌ بگذارد. ظالمتر از اين‌ انسان‌ شايد وجود نداشته‌ باشد. ولذا خدا اسم‌ نمي‌برد. مي‌گويد يوم‌ يعظ‌ الظالم‌. الظالم‌. الظالم‌ يعني‌ همان‌ ظالمي‌ كه‌ همه‌اتون‌ مي‌شناسيدش‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ با اهل‌ سنت‌ من‌ صحبت‌ كردم‌. كاري‌ كه‌ آنها مي‌توانند بكنند منكر اين‌ مطالب‌ بشوند. مگر ميشود كه‌ كسي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا دختر پيغمبر اكرم‌ يك‌ چنين‌ ظلمي‌ بكند. در جوابشون‌ گفته‌ ميشود نه‌ ما در آن‌ زمان‌ بوديم‌ ببينيم‌ انجام‌ شد نه‌ شما. ولي‌ كتب‌ تاريخ‌ همان‌ كتبي‌ كه‌ شما خودتون‌ قبولش‌ داريد اين‌ مطالب‌ را نوشته‌اند. اين‌ مطالب‌ را گفته‌اند. و الا اگر ثابت‌ بشود از نظر آنها كه‌ اين‌ كار انجام‌ شده‌ در دنيا ظلمي‌ انجام‌ شد كه‌ بي‌ نظير بود. به‌ نظر من‌ ظلم‌ روز عاشورا خيلي‌ فوق‌ العاده‌ است‌. خيلي‌ اهميت‌ دارد و مظلومترين‌ افراد از خاندان‌ عصمت‌ شايد حسين‌ و اهل‌ بيتش‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. اما اين‌ ظلم‌ منشأش‌ از آن‌ ظلمي‌ بود كه‌ در آن‌ روز، در بعد از وفات‌ پيغمبر انجام‌ شد. يعني‌ حرمت‌ را شكستند. شما تارك‌ الصلاة‌ زياد در دنيا داريد. كساني‌ كه‌ شايد پيشاني‌ به‌ مهر و خاك‌ در مقابل‌ خدا به‌ عمرشون‌ نگذاشته‌ باشند. اما به‌ حد شيطان‌ مطرود واقع‌ نشده‌اند. هر وقت‌ توبه‌ بكنند، برگردند، خداي‌ تعالي‌ ممكن‌ است‌ آنها را قبول‌ كند و توبة‌ آنها را بپذيرد. اما چرا شيطان‌ براي‌ يك‌ سجده‌ آنهم‌ در مقابل‌ حضرت‌ آدم‌ اينچنين‌ رجيم‌ شد. علتش‌ را مي‌دونيد؟ يك‌ علتي‌ كه‌ حتي‌ روايات‌ هم‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌ و شما دوستان‌ را من‌ امروز آگاهتون‌ مي‌كنم‌، مي‌ترسانمتون‌ از اينكه‌ يك‌ چنين‌ كارهايي‌ انجام‌ بدهيد، اين‌ بود كه‌ شيطان‌ اول‌ كسي‌ بود كه‌ سنگ‌ اول‌ را باصطلاح‌ انداخت‌. من‌ در كتاب‌ محضر استاد اين‌ مطلب‌ را نوشته‌ام‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد يك‌ رمان‌ نوشته‌ باشم‌. نه‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ در آيات‌ و روايات‌ هست‌. به‌ صورت‌ باصطلاح‌ نقل‌ قضيه‌ بيان‌ كرده‌ام‌ كه‌ همة‌ اين‌ ارواحي‌ كه‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا قيامت‌ اينها مي‌خوان‌ بيان‌ و توي‌ بدنها بيايند و در دنيا چند روزي‌ امتحان‌ بدهند و جلسة‌ امتحان‌ را برگزار كنند و برگردند همه‌ حضور داشتند. همه‌ نگاه‌ مي‌كرديم‌. من‌ و شما نگاه‌ مي‌كرديم‌. مجسمة‌ حضرت‌ آدم‌ را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌ و روح‌ را درش‌ دميده‌. ملائكه‌ يك‌ طرف‌ با همة‌ كثرتشون‌. انسانها هم‌ با همة‌ جمعيتشون‌ كه‌ شايد صدها ميليارد جمعيت‌ بوده‌. چون‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا قيامت‌. شما فكر نكنيد تا حالا هم‌ صدها ميليارد نشده‌، ميشه‌. امام‌ عصر كه‌ تشريف‌ بياورند كه‌ اصل‌ زندگي‌ بشريت‌ در زمان‌ ظهور خواهد بود و ماها مقدمات‌ زندگي‌ بشريتيم‌، وقتي‌ كه‌ تشريف‌ بياورد تا آخر الزمان‌ خيلي‌ انسانها مي‌آيند و مي‌روند. اين‌ ميلياردها، صدها ميليارد روح‌ ايستاده‌اند دارند تماشا مي‌كنند. ملائكه‌ هم‌ با كثرتشون‌ يك‌ طرف‌ دارند تماشا مي‌كنند. اينطور در مكاشفه‌ آن‌ شخص‌ ديده‌ بود كه‌ ملائكه‌ همه‌ از نورند. اين‌ را بدونيد. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ بيابان‌ بي‌ نهايتي‌ همه‌ ملائكه‌ هستند. ماها هم‌ اينطرف‌ داريم‌ تماشا مي‌كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود و اذ قلنا للملائكه‌ اسجدوا لآدم‌، در نمازهاي‌ جماعت‌ ديديد همه‌ مي‌روند به‌ سجده‌. در يك‌ نماز جماعت‌ پر جمعيتي‌. يك‌ نفر نشسته‌. خيلي‌ جلب‌ توجه‌ ميكنه‌. مخصوصا رنگش‌ غير از رنگ‌ سايرين‌ باشه‌. همه‌ به‌ سجده‌ افتادند جز ابليس‌. ابي‌ و استكبر و كان‌ من‌ الكافرين‌. يك‌ سجده‌ نكرده‌، آنجا به‌ ما، به‌ من‌ و شما شيطان‌ فهموند ميشه‌ با خدا مخالفت‌ كرد. آخرش‌ چي‌ ميشه‌. هم‌ دعامون‌ را مستجاب‌ ميكنه‌. چون‌ شيطان‌ گفت‌ كه‌ انظرني‌ الي‌ يوم‌ يبعثون‌. خداي‌ تعالي‌، خداي‌ مهربان‌، خدايي‌ كه‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌ ذكر او انثي‌. عمل‌ شما را ضايع‌ نميكنه‌، عبادتهاي‌ شما را از بين‌ نميبره‌. دليلش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شيطان‌ را عبادتش‌ را از بين‌ نبرد. حاجتش‌ را برآورد. قال‌ انك‌ من‌ المنظرين‌ الي‌ وقت‌ المعلوم‌. از آنجا من‌ و شما فهميديم‌ كه‌ ميشه‌ با خدا مخالفت‌ كرد. گناه‌ تمام‌ اين‌ نماز نخونها، گناه‌ تمام‌ اين‌ متكبرين‌، گناه‌ تمام‌ كفار به‌ گردن‌ آنه‌ كه‌ در جلوي‌ چشم‌ همه‌ با خدا مخالفت‌ كرد.

 شما پدر خانواده‌ هستيد. يك‌ بچه‌اتون‌ خيلي‌ سركشي‌ در مقابل‌ شما ميكنه‌. مي‌بريدش‌ توي‌ خلوتي‌ ميگيد جلوي‌ بچه‌هاي‌ ديگه‌ اينجور با من‌ رفتار نكن‌. آنها هم‌ جري‌ مي‌شوند. انسان‌ جري‌ شد در آن‌ روز و به‌ شما توصيه‌ ميكنم‌ گناه‌ كه‌ نبايد بكنيد. كسي‌ كه‌ قدم‌ در راه‌ كمالات‌ مي‌گذاره‌ كه‌ من‌ واقعا افتخار مي‌كنم‌ دوستاني‌ دارم‌ كه‌ اكثرا عادلند، اكثرا اقل‌ كاري‌ كه‌ ميكنند اين‌ است‌ كه‌ معصيت‌ نكنند و واجباتشون‌ را انجام‌ بدهند. اما اگر خواستيد، خواستند ديگران‌ گناه‌ بكنند، گناه‌ مخفي‌ بكنند. گناه‌ علني‌ خيلي‌ بيشتر از گناه‌ مخفي‌ ولو گناه‌ علني‌ صغيره‌ باشد و گناه‌ مخفي‌ كبيره‌ باشد. اهميت‌ گناه‌ علني‌ خيلي‌ بيشتره‌. كوشش‌ بكنيد شايد بعضي‌ها چون‌ توي‌ مجلس‌ ما، الان‌ كه‌ به‌ چشمم‌ نميخوره‌. انشاء الله‌ هم‌ به‌ چشمم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نخوره‌. بعضي‌ها فكر كنند ريش‌ تراشيدن‌ يك‌ گناه‌ صغيره‌ است‌. اما باور كنيد تراشيدن‌ ريش‌ اهميتش‌ بيشتر از ايني‌ كه‌ ميگم‌، براي‌ شما جلسة‌ خصوصي‌ است‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌، اهميتش‌ به‌ اين‌ دليل‌ از گناهان‌ كبيره‌ بيشتره‌. چون‌ يك‌ تابلو زده‌ اين‌ آقا كه‌ من‌ مخالف‌ با خدايم‌. خيلي‌ بده‌. من‌ دستورات‌ دين‌ را خوب‌ عمل‌ نمي‌خوام‌ بكنم‌. حالا تراشيدن‌ ريش‌ از چند حال‌ خارج‌ نيست‌. يا حرامه‌ كه‌ هست‌. به‌ فتواي‌ همه‌ حرامه‌. يا مكروهه‌ ديگه‌ بر كسي‌ واجب‌ كه‌ نكرده‌. مستحب‌ هم‌ ظاهرا هيچكس‌ فتوا نداده‌ و مخالفت‌ با خدا هم‌ برداشت‌ ميشه‌. برداشت‌ يك‌ نفري‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌ مي‌گفت‌ آقا من‌ به‌ ظاهرم‌ نگاه‌ نكن‌. من‌ قرآن‌ را حافظم‌، چه‌ هستم‌، چه‌ هستم‌، چه‌ هستم‌. بعدش‌ هم‌ متوجه‌ شدم‌ دروغ‌ ميگه‌. چون‌ كسي‌ كه‌ با خدا مخالفت‌ ميكنه‌ گناه‌ علني‌ بالاخره‌ نكنيد. بچه‌هاتون‌ را در مقابل‌ بچه‌هاتون‌ گناه‌ علني‌ نداشته‌ باشيد. آنها هم‌ گنهكار مي‌شوند گناهش‌ گردن‌ شماست‌. اگر روز اول‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ نمي‌زدند، خدا ميدونه‌ كسي‌ از مسلمانها با آن‌ آيات‌ شديد كه‌ در قرآن‌ آمده‌ دربارة‌ رعايت‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، بالاخص‌ كوثر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، كسي‌ جرأت‌ مي‌كرد نسبت‌ به‌ اينها توهين‌ بكنه‌؟ دوازده‌ امام‌ را كه‌ كشتند از همانجا شروع‌ شد. خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را كه‌ در كربلا آتش‌ زدند، از آن‌ آتش‌ در شروع‌ شد. غصب‌ خلافت‌ كه‌ خلفاي‌ اموي‌ و عباسي‌ كردند، از آنجا شروع‌ شد.

 و لذا قرآن‌ ميگه‌ يوم‌ يعز الظالم‌. روز قيامت‌، تموم‌ شد. يعني‌ اين‌ را بدونيد، روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، همة‌ تمام‌ شده‌ها مي‌آد به‌ حساب‌. شروع‌ ميشه‌. دنيا كه‌ تمام‌ شده‌، كه‌ رئيس‌ جمهورش‌، شاه‌، رئيس‌ فلان‌ اداره‌، رئيس‌ فلان‌ تشكيلات‌، همه‌اش‌ تموم‌ شد. حالا آمدند روح‌ است‌ و خداي‌ تعالي‌. همه‌ تمام‌ شد. اينجا يوم‌ الحسره‌. روز قيامت‌ روز حسرته‌. يعني‌ انسان‌ حسرت‌ ميبره‌. من‌ توي‌ دنيا بودم‌ ممكن‌ بود با يك‌ دقيقه‌، گاهي‌ ميشه‌ با يك‌ دقيقه‌ كار انسان‌ بهشتي‌ ميشه‌. با يك‌ دقيقه‌ كار من‌ بهشت‌ را از دست‌ دادم‌.

 حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ آمدند بالين‌ آن‌ فرد فرمودند كه‌ بگو من‌ اشتباه‌ كردم‌، من‌ ضامن‌ شفاعت‌ تو مي‌شوم‌. گفت‌ النار و للاعار. من‌ عار را قبول‌ نمي‌كنم‌. آتش‌ را قبول‌ مي‌كنم‌. البته‌ به‌ نظر من‌ اعتقادي‌ به‌ آتش‌ نداشت‌، به‌ جهنم‌ نداشت‌. و الا محاله‌ يك‌ همچين‌ فكري‌ يك‌ انسان‌ عاقلي‌ داشته‌ باشه‌. روزي‌ كه‌ ظالم‌ دستش‌ را به‌ دستش‌ ميزنه‌. ديديد انسان‌ وقتي‌ كه‌ خيلي‌ ناراحت‌ ميشه‌، دست‌ به‌ دست‌ هم‌ ميزنه‌ يعز الظالم‌ علي‌ يديه‌ يقول‌ چي‌ ميگه‌؟ اي‌ كاش‌ من‌ با فلاني‌ رفيق‌ نميشدم‌. فلاني‌ كيه‌؟ همان‌ كسي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها گفت‌ هذا السامري‌ و عجله‌. يا اي‌ پدر يا ابتا. ايني‌ كه‌ مي‌بيني‌ روي‌ منبر نشسته‌، اين‌ گوساله‌ است‌. و اينهم‌ كه‌ اينجا نشسته‌ و داره‌ كارها را مي‌گردانه‌، كارگرداني‌ ميكنه‌، اينهم‌ سامريست‌. از اين‌ سامري‌ اي‌ كاش‌ من‌ فاصله‌ مي‌گرفتم‌. لم‌ اتخذ فلانا خليلا. اي‌ كاش‌ او را من‌ دوست‌ خودم‌ قرار نمي‌دادم‌. آقايون‌ در دوستانتون‌ خيلي‌ دقت‌ كنيد. چه‌ بسا زحمات‌ زيادي‌ كشيديد، به‌ كمالات‌ رسيديد، تارك‌ گناه‌ و معصيت‌ شديد. واجباتتون‌ را انجام‌ مي‌دهيد، قدم‌ به‌ قدم‌ هم‌ داريد به‌ طرف‌ كمالات‌ حركت‌ مي‌كنيد. اما دوستان‌ بدي‌ گاهي‌ ممكنه‌ سر راهتون‌ قرار بگيرند و شما را از ياد خدا، از ذكر، مي‌دونيد مرحلة‌، يكي‌ از مراحل‌ كمالات‌ انساني‌، مرحلة‌ ذكره‌ كه‌ تازه‌ خود مرحلة‌ ذكر مراحلي‌ دارد. يك‌ مرحله‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ انسان‌ تذكراتي‌ ميدهند، انسان‌ تكاني‌ ميخوره‌. انما المؤمنون‌ الذين‌ اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. مؤمنين‌ كساني‌ هستند كه‌ وقتي‌ خدا را به‌ يادشون‌ مي‌آورند اينها تكان‌ مي‌خورند، دلشون‌ تكان‌ مي‌خوره‌. اين‌ مؤمنين‌ نسبت‌ به‌ آن‌ مؤمنيني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد رجال‌ لا تلهيهم‌ تجارة‌ و لا بيع‌ عن‌ ذكر الله‌ فرق‌ مي‌كنند. اين‌ مؤمنين‌ متكي‌ بر اينند كه‌ يك‌ جلسه‌اي‌ تشكيل‌ بشه‌ و يك‌ تذكراتي‌ بشه‌ تا اينكه‌ يك‌ هفته‌ وضع‌ روحيشون‌ درست‌ بشه‌، منظم‌ بشه‌ كه‌ متأسفانه‌ با اينكه‌ اين‌ جلسه‌ تشكيل‌ ميشه‌ هر هفته‌، دوستان‌ اينقدر براي‌ روحيات‌ خودشون‌ ارزش‌ قائل‌ نيستند كه‌ مرتب‌ شركت‌ كنند و از بيانات‌ دوست‌ عزيزمون‌ جناب‌ آقاي‌ نعمتي‌ يا جناب‌ آقاي‌ حسنلو و از اصل‌ جلسه‌، از برخورد با دوستان‌ پاك‌ و خوب‌ استفاده‌ كنند. كه‌ من‌ ديشب‌ وقتي‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ در جلسات‌ هفتگي‌ اجتماعي‌ ميشه‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ بعضي‌ از دوستان‌ اظهار اين‌ كردند كه‌ آنجوري‌ كه‌ بايد نه‌. من‌ تأسف‌ خوردم‌. خدا ميدونه‌ شماها توي‌ همين‌ جلسه‌ بيائيد همديگر را نگاه‌ كنيد براتون‌ مفيده‌، براي‌ روحياتتون‌، براي‌ كمالاتتون‌ مفيده‌. چه‌ از اين‌ بهتر كه‌ يك‌ جمعيتي‌ دور هم‌ بنشينند و بدونند كه‌ گناه‌ نمي‌كنند، بدونند كه‌ عادلند. هر يكيشون‌ جلو بيفته‌ نماز باهاش‌ بخونند. چه‌ از اين‌ بهتر؟ ولي‌ متأسفانه‌، خوب‌ حالا وظيفة‌ ما اين‌ بود كه‌ من‌ دوستان‌ را به‌ زحمت‌ بيندازم‌ و از راه‌ دور آنها بيايند. از قم‌ ايشان‌ حركت‌ كنه‌ و بياد و از تهران‌ شما حركت‌ نكنيد و به‌ وسط‌ شهر تهران‌ بيائيد. اين‌ به‌ خودتون‌ ظلم‌ كرديد. و الاّ همين‌ ديدنتون‌، همين‌ معاشرتون‌ باور كنيد يك‌ هفته‌ ممكنه‌ شما را حفظ‌ بكنه‌. اينها مربوط‌ به‌ افراد ضعيفه‌ كه‌ با تذكر روبراه‌ هستند. و الا آن‌ كسي‌ كه‌ كاملا در مسائل‌ روحي‌ آگاهه‌، و ملكه‌اش‌ ايمان‌ به‌ خدا شده‌، ذكر پروردگار شده‌، اين‌ شخص‌ هيچ‌ چيز او را از ياد خدا باز نميداره‌. تنها چيزي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ انسان‌ را از ياد خدا باز بداره‌، رفيق‌ بده‌. دوستان‌ بد، دوستاني‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند. با اينها معاشرت‌ نكنيد. مجبور نيستيد كه‌ شما با همة‌ مردم‌ معاشرت‌ كنيد. بعضي‌ از جوانها كه‌ خدا ميدونه‌ گاهي‌ من‌ بهشت‌ را در صورت‌ اينها مي‌بينم‌، بعضي‌ از جوانها چه‌ زن‌ چه‌ مرد مي‌بينم‌ كه‌ تمام‌ فكرشون‌ اين‌ است‌ كمه‌ با همسري‌ ازدواج‌ كنند كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ اهل‌ اين‌ جلسه‌ باشه‌، جزء جمعيت‌ شما باشه‌. جمعيت‌ خاصي‌ نيستيد شما. همة‌ مردم‌ انشاء الله‌ وقتي‌ ظهور بشه‌ مثل‌ شما هستند و از شما هم‌ بهتر، در دنيا ممكنه‌ الان‌ افرادي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 اما معاشرتهاتون‌ را خيلي‌ ملاحظه‌ كنيد، خيلي‌ دقيق‌ باشيد. دنياست‌ مي‌گذره‌ چند روزي‌ بيشتر دنيا طول‌ نميكشه‌. صد سال‌ هم‌ كه‌ عمر كنيد بالاخره‌ پايان‌ مي‌يابه‌. صد و بيست‌ سال‌، صد و چهل‌ سال‌، دويست‌ سال‌، هزار سال‌ بالاخره‌ تموم‌ ميشه‌. حضرت‌ نوح‌ هزار سال‌ عمر كرد. كو؟ نيستش‌ ديگه‌. ايشان‌ هم‌ فوت‌ كرده‌. تنها جائي‌ كه‌ باقيست‌ بهشت‌ است‌، جهنم‌ است‌ و تنها جائي‌ كه‌ سرنوشت‌ انسان‌ در آن‌ روشن‌ ميشه‌، قيامته‌. آن‌ روز روزي‌ نباشد كه‌ شما حسرت‌ ببريد. يوم‌ يعض‌ ظالم‌ علي‌ يديه‌. يقول‌ يا ليتني‌ لم‌ اتخذ فلانا خليلا. چرا اضلني‌ عن‌ الذكر. من‌ دنبال‌ ذكر مي‌خواست‌ حركت‌ كنم‌، دنبال‌ قرآن‌ كه‌ انا نحن‌ نزلنا الذكر، مي‌خواست‌ حركت‌ كنم‌. عقب‌ پيغمبر حركت‌ كنم‌، دستورات‌ پيغمبر را عمل‌ كنم‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. من‌ مي‌خواسته‌ قيافه‌ام‌، مي‌خواسته‌ هيكلم‌، مي‌خواسته‌ زندگيم‌ به‌ شكل‌ و قيافة‌ پيغمبر اكرم‌ و زندگي‌ پيغمبر اكرم‌ باشه‌. يقول‌ يا ليتني‌ لم‌ يتخذ فلانا خليلا فاضلني‌ عن‌ الذكر بعد اذ جائني‌ و كان‌ الشيطان‌ مهمش‌ اينه‌، للانسان‌ خزولا. شيطان‌، ما شيطان‌ را نمي‌شناسيم‌. شيطان‌ تمام‌ همتش‌ اين‌ است‌ كه‌ شما را از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ كنه‌. تمام‌ همتش‌. خيلي‌ مهمه‌ اين‌ مسئله‌. اكثر دوستاني‌ كه‌ من‌ مي‌شناسم‌ در صراط‌ مستقيم‌ مثل‌ يك‌ پيچ‌ خطرناكي‌ كه‌ توي‌ جاده‌ باشدها كه‌ اگر كوچكترين‌ غفلتي‌ بكنيد پرت‌ ميشيد، در صراط‌ مستقيم‌ پاشون‌ گيره‌. خيلي‌ عجيبه‌. صراط‌ مستقيم‌ را فكر نكنيد همين‌ كه‌ من‌ عقايدم‌ كه‌ الحمد لله‌ خوبه‌، نماز هم‌ كه‌ مي‌خونم‌، واجباتم‌ را هم‌ كه‌ انجام‌ ميدم‌، محرمات‌ را هم‌ كه‌ ترك‌ كردم‌، ديگه‌ چي‌ مي‌خوان‌؟ نه‌ اين‌ نيست‌. چه‌ افراط‌، چه‌ تفريط‌. در روايت‌ دارد كه‌ صراط‌ از مو باريكتر، از شمشير تيزتر. از مو باريكتر يعني‌ روي‌ ريسمون‌ مي‌تونيد راه‌ بريد. نه‌. روي‌ مو به‌ طريق‌ اولي‌ نميشه‌ راه‌ رفت‌. جاده‌ خيلي‌ پهنه‌. اين‌ را شما بدونيد. اتوبان‌ هم‌ هست‌، راست‌ هم‌ هست‌، مستقيم‌ اصلا هست‌. راست‌. پيچ‌ و خم‌ هم‌ نداره‌، به‌ خدا هم‌ اين‌ جاده‌ شما را ميرسانه‌، من‌ ميگم‌ اتوبانه‌، ولي‌ از مو باريكتره‌. شما توي‌ جادة‌ اتوبان‌ داريد با سرعت‌ مي‌رويد. جاده‌ هم‌ باز، شما هم‌ رانندة‌ بسيار خوب‌. ماشينتون‌ هم‌ بعله‌، مدل‌ بالاست‌. همة‌ وضعتون‌ خوب‌. با سرعت‌ داريد مي‌رويد. يك‌ اينجوري‌ بكنيد ميريد توي‌ دره‌. بعله‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ آني‌ كه‌ پهلوتون‌ نشسته‌ نفهمه‌ كه‌ چقدري‌ شما پيچونديد. من‌ مي‌گفتم‌ نيم‌ ميليمتر. آقاي‌ مرشد گفتند نگو نيم‌ ميليمتر خيلي‌ كمه‌. من‌ ميگم‌ از نيم‌ ميليمتر هم‌ كمتر. چون‌ انسان‌ وقتي‌ فرمان‌ را اينجوري‌ نيم‌ ميليمتر اينجوري‌ گرفت‌، ولو سر يك‌ كيلومتري‌ باشه‌ مي‌افته‌ توي‌ دره‌. البته‌ جبران‌ نكنه‌ها. خوب‌ برميگردونه‌ جبران‌ نكرده‌. به‌ خدا قسم‌ اينطوره‌. توي‌ دنيا خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. خيلي‌ دوستان‌ شما بودند چه‌ در مشهد چه‌ در اينجا كه‌ الان‌ پرت‌ شده‌اند و شما بحمد الله‌ خوب‌ بعد از يكي‌ دو ماه‌ كه‌ ما خدمت‌ آقايون‌ نرسيديم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ نه‌ الحمد لله‌ توي‌ جاده‌اند. خدا را شكر مي‌كنيم‌. ولي‌ حواستون‌ پرت‌ نشه‌. پرت‌ نشيد از جادة‌ صحيح‌.

 حالا از شمشير تيزتر يعني‌ چه‌؟ شمشير مي‌آد مي‌خوره‌ به‌ يك‌ جاي‌ بدن‌ انسان‌ يك‌ تكه‌اي‌ را مي‌بره‌. اما اگر آن‌ پائين‌ دره‌ با ماشين‌ افتاديد، آنقدر هم‌ عميقه‌، خدا ميدونه‌، آنقدر هم‌ عميقه‌ اين‌ پرتگاههاي‌ دو طرف‌ جادة‌ رسيدن‌ به‌ خدا كه‌ قطعة‌ بزرگتون‌ گوشتون‌ خواهد بود. اينجوري‌ ميشيد، خورد ميشيد، قابل‌ برگشت‌ نيست‌. نمي‌تونيد برگرديد.از توي‌ جاده‌ بيرون‌ نريد. پارك‌ كنيد يك‌ گوشه‌ وايستيد. اهل‌ سير و سلوك‌ نيستيد، كسي‌ واجب‌ نكرده‌. اهل‌ تقواييد بحمد لله‌. يك‌ گوشه‌ وايستيد. ماشينتون‌ را پارك‌ كنيد آنجا. هر چي‌ هم‌ مي‌خواهيد آنجا بشينيد فرمون‌ را بپيچونيد آنور فرمون‌ را، وقتي‌ وايستاديد از اينطرف‌. باشه‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. اما اگر مي‌خوايد بريد، اما هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌آئيد پيش‌ ما مي‌گيد آقا چرا من‌ رشد نكردم‌، چرا پيشرفت‌ نكردم‌، همه‌اش‌ به‌ فكر پيشرفت‌ و رشد و كمالاتتون‌ هستيد، بايد مواظبت‌ كنيد. كوچكترين‌ غفلت‌ نكنيد.

 فاضلني‌ عن‌ الذكر بعد اذ جائني‌ و كان‌ شيطان‌ للانسان‌ خذولا. شيطان‌ انسان‌ را مي‌خواد بيندازد آن‌ پائين‌. روزهاي‌ اول‌ كه‌ شيطان‌ با خداي‌ تعالي‌ درگير شد، گفت‌ كه‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌. گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌. همه‌ را اغوا مي‌كنم‌ و همه‌ را، اين‌ جمله‌ خيلي‌ مهمه‌، و همه‌ را از صراط‌ مستقيم‌ تو پرتشون‌ ميكنم‌. اين‌ صريح‌ قرآنه‌. همه‌ را، تصميمش‌ هم‌ جديه‌ و عمل‌ هم‌ كرده‌. يكي‌ را با غرور. حتي‌ فكر نكنيد يك‌ وقتي‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ توفيقتون‌ داد، اهل‌ كمالات‌ شديد، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ شديد، در خودتون‌ واقعا كوچكترين‌ رذيله‌اي‌ نديديد، بيائيد تكبر بكنيد من‌ اينم‌. اون‌ از همان‌ راه‌ وارد ميشه‌. شيطان‌ از همانجا وارد ميشه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌فرمايد و لا تزكوا انفسكم‌ خودتون‌ را پاك‌ معرفي‌ نكنيد، پاك‌ ندونيد. چون‌ وقتي‌ به‌ حسابها رسيدند و شما را پاك‌ شناختند، آنوقت‌ ارزش‌ داره‌. روز قيامت‌ كه‌ از مخلَصين‌ شما را به‌ حساب‌ آوردند و محسوب‌ كردند آنجا شما مي‌تونيد بگيد الحمد لله‌ كه‌ ما موفق‌ شديم‌. و الا و المخلصين‌ في‌ خطر عظيم‌. الناس‌ كلها هالكون‌. همانطور كه‌ شيطان‌ گفته‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌، مردم‌ همه‌ هالكند الا العالمين‌. مگر آنهايي‌ كه‌ عالمند. و علما هم‌ كلهم‌ هالكون‌ الا العاملين‌. آنهائي‌ كه‌ اهل‌ عملند. و العاملون‌ كلهم‌ هالكون‌. عالم‌ هست‌، عمل‌ هم‌ به‌ دستورات‌ ميكنه‌، نمازش‌ را مرتب‌، اعمالش‌ را مرتب‌ انجام‌ ميده‌، اما هلاك‌ ميشه‌. الا المخلصين‌. مگر آنهايي‌ كه‌ عملشون‌ خالص‌ براي‌ خدا باشه‌. و الا اگر شما نماز خونديد ريائا. علاوه‌ بر آنكه‌ نمازتون‌ باطله‌، يك‌ گناه‌ هم‌ كرديد. و المخلصون‌ مي‌فرمايد في‌ خطر عظيم‌. خطرناكه‌. چون‌ شيطان‌ همينها را مي‌خواد، چون‌ تا وقتي‌ كه‌ زير مخلص‌ و مخلَص‌ يعني‌ پائين‌تر از مرحلة‌ مخلص‌ و مخلَص‌ هستيد، شيطون‌ رفيقه‌، سواري‌ ميگيره‌. وقتي‌ كه‌ بندة‌ خالص‌ پروردگار نباشيد، شيطان‌ سواري‌ ازتون‌ ميگيره‌. اما وقتي‌ شما را از دست‌ ميده‌ كه‌ مخلص‌ يا مخلص‌ باشيد. اگر مخلص‌ يا مخلَص‌ شديد، شيطان‌ شما را از دست‌ داده‌. لذا تمام‌ همتش‌ اين‌ است‌ از مرحلة‌ بندگي‌ شيطان‌ فعاليتش‌ دهها برابر زياد ميشه‌ و شروع‌ ميشه‌ كه‌ شما نگذاره‌ قدم‌ بعدي‌ را كه‌ و العاملون‌ كلهم‌ هالكون‌ الا المخلصون‌. به‌ اخلاص‌ برسيد. به‌ خلوص‌ برسيد. نمي‌خواد بگذاره‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ حالا كه‌ توي‌ اين‌ راه‌ واقع‌ شديد، توي‌ اين‌ برنامه‌ها واقع‌ شديد، توي‌ اين‌ سير الي‌ الله‌ قرار گرفتيد اگر مي‌بينيد نمي‌تونيد جلو بريد، تا همينجا كه‌ آمديد بسش‌ كنيد، كافيه‌. اهل‌ تقوي‌ هستيد، اهل‌ عبادت‌ هستيد، ترك‌ گناه‌ كرديد، كي‌ گفته‌ كه‌ بالاتر از مرحلة‌ توبه‌ مرحله‌اي‌ است‌. شما كه‌ ماشينت‌ كار نميكنه‌، شما كه‌ دست‌ فرمونت‌ خوب‌ نيست‌، شما كه‌ باصطلاح‌ حواست‌ پرته‌، آن‌ كنار نگهدار مزاحم‌ ماشينهاي‌ تند ديگه‌ هم‌ نباش‌. فهميديد چي‌ ميگم‌؟ انشاء الله‌ فهميديد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ما با مثال‌ براي‌ شما مطالب‌ را آسان‌ مي‌كنيم‌. آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ از مثل‌ زدن‌ حتي‌ به‌ پشه‌ و پائينتر از پشه‌ يا بالاتر از پشه‌، ان‌ الله‌ لا يستحيي‌ ضرب‌ مثلا ما بعوضة‌ و ما فوقها براش‌ مسئله‌اي‌ نيست‌.

 و لذا انشاء الله‌ فهميديد. هر وقت‌ پشت‌ فرمون‌ ماشين‌ نشستيد، فكر پشت‌ فرمون‌ ماشين‌ روحتون‌ هم‌ باشيد و نگذاريد كه‌ انحراف‌ پيدا بكنيد. حتي‌ انحراف‌ فكري‌. حتي‌ انحراف‌ عملي‌. يكي‌ از علما براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ يكي‌ از مشكلترين‌ كارهام‌ اين‌ بودش‌ در دوران‌ زندگيم‌ كه‌ بتونم‌ خودم‌ را از وسوسه‌ نجات‌ بدم‌. بعضي‌ها ميگن‌ خوب‌ ده‌ دفعه‌ انسان‌ دستش‌ را بشوره‌، آب‌ فراوان‌، مخصوصا انسان‌ در كنار يك‌ رودخانه‌اي‌ باشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ دستم‌ هم‌ خنك‌ ميشه‌. به‌ قصد شستن‌ همان‌ يك‌ دفعه‌ را بشور، بعد برو توي‌ آب‌ بغلت‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. بايد مبارزه‌ كرد و الا وسواس‌ مي‌آد به‌ سراغت‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌ و از همه‌ چيز اطلاع‌ داره‌، آنوقتها خوب‌ وسائل‌ دستشوئي‌ها و توالت‌ها اينطور مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ حتي‌ داخل‌ توالت‌ هم‌ پاك‌ باشه‌. حضرت‌ مي‌رفت‌ يك‌ مقدار آب‌ بر ميداشت‌ روي‌ لباس‌ خودشون‌ ترشح‌ مي‌كردند قبل‌ از اينكه‌ بروند دستشوئي‌. بعد مي‌رفتند. مي‌گفتند چرا اين‌ كار را مي‌كني‌؟ فرمودند ممكنه‌ ترشحي‌ به‌ من‌ بشه‌ من‌ بعد بيام‌ بگم‌ اين‌ همان‌ آبي‌ بوده‌ كه‌ من‌ قبلا خودم‌ ريختم‌. اين‌ آب‌ بول‌ نيست‌. و خودم‌ را از دست‌ شيطان‌ نجات‌ بدم‌. وسواسيها اگر اين‌ كارها را بكنند، اين‌ برنامه‌ها را انجام‌ بدهند نجات‌ پيدا مي‌كنند.

 ما حالا خيال‌ مي‌كنيم‌ يك‌ آقاي‌ خوبي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد يك‌ فردي‌ هست‌ بسيار خوبه‌، بسيار چه‌، دستهايش‌ را ده‌ دفعه‌ آب‌ ميكشه‌، مثلا به‌ تعبير من‌ حالا اين‌ جملات‌ در آن‌ روايت‌ نيست‌. ولي‌ وسواس‌ داره‌. حضرت‌ فرمود چطور ميگي‌ اين‌ آدم‌ عاقله‌ و هو يطيع‌ الشيطان‌. چگونه‌ اين‌ آدم‌ عاقلي‌ است‌ كه‌ اطاعت‌ شيطان‌ را ميكنه‌؟ دقت‌ مي‌كنيد؟ صراط‌ مستقيم‌ فكر نكنيد حالا ما آدم‌ خوبي‌ شديم‌. لباسهامون‌ را، اين‌ فرش‌ چند جاش‌ بچه‌ بول‌ كرده‌. شما مي‌دونيد ولي‌ نمي‌دونيد كجاست‌. دستهاتون‌ راتر كنيد بزنيد به‌ اين‌ فرش‌ بزنيد به‌ صورتتون‌ بگيد انشاء الله‌ پاكه‌. بعله‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 آمده‌. اين‌ حرفها را كس‌ ديگري‌ براي‌ شما نميزنه‌ها. من‌ چون‌ شما خيلي‌ خودماني‌ هستيد، منهم‌ با شما خيلي‌ رفيق‌ شدم‌ اين‌ حرفها را ميزنم‌. شيطان‌ همينجا آمده‌ ميگه‌ آقاجون‌ بگذار توي‌ آب‌، توي‌ كر هم‌ بگذار. خيلي‌ خوب‌ پاش‌ را گذاشته‌ توي‌ كر. راحت‌ آمده‌ نماز ميخونه‌. شيطان‌ ميگه‌ خوب‌ اين‌ رفيق‌ خوبيه‌. فردا، آقا آنجا هم‌، اين‌ رطوبتي‌ كه‌ روي‌ فرش‌ هست‌، از كجا معلوم‌ بچه‌ بول‌ نكرده‌ باشه‌. برو پاتو را بشور. پس‌ فردا پاك‌ نشد. كم‌كم‌ ميرسه‌ به‌ آنجائي‌ كه‌ بعله‌ در مدرسة‌ فيضيه‌ ما درس‌ مي‌خونديم‌ آن‌ زمانها لوله‌ كشي‌ نبود. يك‌ شخصي‌ دو تا آفتابة‌ بزرگ‌، اقلا سي‌ ليتري‌ داده‌ بود مخصوصا درست‌ كرده‌ بودند. خودش‌ يكي‌ يكي‌ مي‌برد مستراح‌ مي‌گذاشت‌. يك‌ مستراح‌ را هم‌ قرق‌ مي‌كرد مي‌برد آنجا مي‌گذاشت‌. دو تا آفتابه‌. همه‌ هم‌ مي‌ايستادند تماشا. وسط‌ كار هم‌ دو مرتبه‌ آفتابه‌ را به‌ يك‌ كسي‌ مي‌داد آقا اين‌ را آبش‌ كنيد بياريد. چيكار ميكرد؟ كم‌كم‌ به‌ جائي‌ رسيد ديوانه‌ شد اين‌ شخص‌ خدا ميدونه‌. شيطان‌ همين‌ را مي‌خواد. خذولا. خذلان‌ شما را مي‌خواد، بيچارگي‌ شما را مي‌خواد. فرقي‌ نداره‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ اصلا نه‌ نجاست‌ و طهارتي‌ مي‌شناسه‌، شايد او بهتر باشه‌. چون‌ او هر وقت‌ بالاخره‌ خودش‌ را آب‌ بكشه‌ پاك‌ ميشه‌، اما اين‌ خودش‌ را به‌ اين‌ زوديها نميتونه‌ پاك‌ بكنه‌. وسواسيهايي‌ هستند در گوشه‌ و كنار در طهارت‌ و نجاست‌ وسواس‌ دارند. در تكبيرة‌ الاحرام‌ وسواسيند. آن‌ زماني‌ كه‌ تظاهرات‌ بود يك‌ نفري‌ ديدم‌ هي‌ ميگه‌ الله‌ اكبر توي‌ خيابان‌. ولي‌ سر نماز نميتونه‌ الله‌ اكبر بگه‌. همون‌ الله‌ اكبره‌. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. آنجا هم‌ اگر ناصحيح‌ ميگي‌ كه‌ تو را بايد از توي‌ تظاهرات‌ بيرون‌ بكشند. اگر هم‌ صحيح‌ ميگي‌ كه‌ اينهم‌ صحيحه‌.

 خيلي‌ مواظبت‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ از آنور هم‌ نيفتيد. يك‌ وقتي‌ خدا نكنه‌ فكر بكنيد كه‌ حالا خيلي‌ مقدس‌ شديد هي‌ نمازتون‌ را آيا اين‌ آيه‌ را خوب‌ خوندم‌ يا نه‌؟ آيا اين‌ كلمه‌ را خوب‌ ادا كردم‌ يا نه‌؟ نماز من‌ كاري‌ نداره‌، من‌ كه‌ بيكارم‌ نمازم‌ را اعاده‌ مي‌كنم‌. نه‌ نكن‌ اعاده‌. در يك‌ روايت‌ داره‌ ان‌ الله‌ كما يحب‌ ان‌ يؤخذ بعظاعمه‌ يحب‌ ان‌ يأخذ برخصه‌. همخانطوري‌ كه‌ خدا دوست‌ دارد كه‌ واجبات‌ را اهميت‌ بدهيد، محرمات‌ را ترك‌ بكنيد و عزائم‌ پروردگار را رعايت‌ كنيد، خدا دوست‌ داره‌ كه‌ آنچه‌ را كه‌ مرخص‌ كرده‌، گفته‌ پاكه‌، گفته‌ بسه‌، گفته‌ خوبه‌، خدا سخت‌گير كه‌ نيست‌. حالا بياد روز قيامت‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ تو نتونستي‌، مثلا لحنت‌ طوري‌ نبوده‌ كه‌ بتوني‌ مثلا فلان‌ كلمه‌ را خوب‌ ادا كني‌، حالا بيا ببرمت‌ به‌ جهنم‌. نمازهات‌ همه‌ باطل‌. اينجور نيست‌. اگر مسامحه‌ كرده‌ باشي‌ چرا. اما اگر نتونستي‌، خوب‌ اينهايي‌ كه‌ مسلمان‌ مي‌شوند، ما يك‌ وقتي‌ زياد پيشمون‌ مسلمان‌ مي‌شوند اينهايي‌ كه‌ مسلمان‌ مي‌شوند، تا وقتي‌ كه‌ حمد و سوره‌اشون‌ را ياد مي‌گيرند، يا تا سالها حتي‌، خوب‌ طول‌ ميكشه‌. اين‌ نمازها چي‌ ميشه‌؟ باطله‌؟ روايت‌ داره‌ كه‌ ملائكه‌اي‌ خدا قرار داده‌، اينها نماز هايي‌ ناصحيح‌ را ميگيره‌ ميبره‌ حالا كجا؟ وسط‌ راه‌ چيكار ميكنه‌؟ اينها را سالمش‌ ميكنه‌ تحويل‌ ميده‌. ولي‌ اگر مسامحه‌ كرده‌ باشي‌ امر پروردگار را و بتواني‌، همانطوري‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ مكه‌ مي‌رويد، نمي‌دونم‌ خوب‌ اكثر شماها بالاخره‌ يا شنيديد يا رفتيد. مكه‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ يك‌ جا اهميت‌ ميده‌. كجاست‌؟ نماز طواف‌ نساء. اينجا كلي‌ ميره‌ ميشينه‌ حمد و سوره‌اش‌ را درست‌ ميكنه‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ زنت‌ را دوست‌ داري‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باش‌. بعد هم‌ نايب‌ ميگيره‌ هرچي‌ هم‌ نايب‌ پول‌ بخواد بهش‌ ميده‌. البته‌ ما هر وقت‌ آنجا بوديم‌ مجاني‌ خونديم‌. آقاي‌ بختياري‌ شايد ولي‌ خيلي‌ عجيبه‌. اينقدر اهميت‌ مي‌دهند كه‌ چرا به‌ خاطر اينكه‌ اگر اين‌ نماز را درست‌ نخونند، زنهاي‌ عالم‌ برشون‌ حرام‌ ميشه‌. اين‌ را هم‌ بدونيد. زن‌ خودش‌ تنها نيست‌. اصلا نميتونه‌ ازدواج‌ كنه‌. زنهاي‌ عالم‌ برش‌ حرام‌ ميشوند. يعني‌ محرمه‌، از مسئلة‌ ازدواج‌ محرمه‌. بعله‌. خوب‌ شما اهميت‌ بديد براي‌ نماز غير طواف‌ نساء هم‌ همين‌ اهميت‌ را بديد. روز اول‌ تكليفتون‌ حمد و سوره‌اتون‌ را بخونيد براي‌ يك‌ فردي‌ كه‌ حمد و سوره‌اش‌ خوبه‌، اصلاحش‌ كنيد. خيلي‌ هم‌ سخت‌ نيست‌. آن‌ مطالبي‌ كه‌ اهل‌ تجويد گفتند خيلي‌هاش‌ خوب‌ خوبه‌، محسنات‌ قرائته‌ و الاّ از واجبات‌ نيست‌. حمد و سوره‌اتون‌ را بلد بشيد، نمازتون‌ را درست‌ بخونيد. معناش‌ مهمتره‌. به‌ معانيش‌ متوجه‌ باشيد.

 بهرحال‌ شب‌ شهادت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. خدا لعنت‌ كنه‌ آن‌ ظالميني‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شدند و ظلم‌ را شروع‌ كردند و خاندان‌ عصمت‌ را آنچنان‌ تحت‌ فشار ظلم‌ قرار دادند كه‌ ما يكي‌ از درخواستهايمون‌ از پروردگار اينه‌ كه‌ خدايا به‌ ما نشان‌ بده‌ سرور و فرج‌ را در خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. الهي‌ آمين‌. اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارتي‌ كه‌ ان‌ الارض‌ يرثها عبادي‌ الصالحون‌، زمين‌ مال‌ آنهاست‌. بلكه‌ ماسوي‌ الله‌ مال‌ آنهاست‌. اينها را آنچنان‌ مهجور و خانه‌ نشين‌ كردند كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد صبرت‌ و في‌ العين‌ قضا و في‌ الحلق‌ شجا. اينقدر اينها را اذيت‌ كردند كه‌ امام‌ مجتبي‌ را مي‌آيند سجاده‌ را از زير پاش‌ مي‌كشند و صدا مي‌زنند يا مذل‌ المؤمنين‌. آنقدر اذيت‌ كردند كه‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها هيجده‌ سال‌ بيشتر در اين‌ دنيا نمانه‌. آنهم‌ بفرمايد صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. آنقدر مصيبت‌ بر من‌ فشار آورد كه‌ اگر بر روزها فشار مي‌آورد، شب‌ ميشد. ظلماني‌ ميشد. فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها بعد از رحلت‌ پدر اگر چه‌ ما اين‌ مصائب‌ را براي‌ خاطر ظهور محبتمون‌ مي‌خوانيم‌ و عرض‌ مي‌كنيم‌، براي‌ اينكه‌ محبتمون‌ شكوفا بشه‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌. و الا وقتي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا فرمود كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشه‌، تو هستي‌، حضرت‌ گريه‌اش‌ زياد نشد. بلكه‌ تبسم‌ كرد. كه‌ پرسيدند چرا تبسم‌ كردي‌؟ فرمود براي‌ خاطر اينكه‌ اين‌ بشارت‌ را پيغمبر به‌ من‌ داد. ولي‌ ذكر مصيبت‌ اين‌ را بدونيد در اين‌ دو سه‌ روزي‌ كه‌ در خدمتتون‌ هستيم‌، ذكر مصيبت‌ به‌ خاطر اينه‌ كه‌ ما بي‌ لياقتي‌ خودمون‌ را بفهميم‌. چقدر بشر بي‌ لياقته‌. خداي‌ تعالي‌ عزيزترين‌ مخلوقش‌ را براي‌ ما فرستاده‌، ما با او اينطور رفتار كرديم‌. عايشه‌ هشتاد سال‌ توي‌ دنيا زندگي‌ كرد. اما فاطمة‌ زهرا هيجده‌ سال‌ الي‌ بيست‌ سال‌ در دنيا زندگي‌ نكرده‌. چرا بايد ما اينقدر بي‌ لياقت‌ باشيم‌. در ميان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ يكي‌ عمر زيادي‌ كرده‌ ولي‌ آنقدر به‌ او ظلم‌ شده‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ يك‌ روز بياد و صدا بزنه‌ ما اوذي‌ امام‌ مثل‌ ما اوذيت‌. آنقدري‌ كه‌ به‌ من‌ اذيت‌ وارد شده‌، به‌ هيچ‌ امامي‌ اذيت‌ وارد نشده‌. بلكه‌ به‌ هيچ‌ پيغمبري‌ آنقدر اذيت‌ واقع‌ نشده‌. بايد از ما فراري‌ باشد. آقا ما شيعيان‌ تو هستيم‌. نه‌. شما لياقت‌ نداريد.

 يا بقية‌ الله‌ شب‌ شهادت‌ مادرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. مي‌خوايم‌ حضورا تسليت‌ بهت‌ عرض‌ كنيم‌. آيا كسي‌ اطرافت‌ هست‌ كه‌ به‌ شما تسليت‌ بگويد اشك‌ چشمت‌ را پاك‌ كند؟ عرض‌ ارادت‌ كند؟ اينقدر بشر بي‌ لياقت‌ باشد كه‌ امام‌ زمانش‌ را در بيابانها قرار بده‌. در وسط‌ بيابانها باشد اگر هم‌ برخوردي‌ كسي‌ بكنه‌ با آن‌ حضرت‌ و بعضي‌ بگند نميشه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد. آقاي‌ مظلوم‌ خودش‌ فرموده‌ من‌ مظلومم‌، من‌ غريبم‌، يا بقية‌ الله‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبت‌ امك‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها.

 فاطمة‌ زهرا در بستر بيماري‌ افتاده‌. هر كه‌ باشد از نظر ظاهري‌ بيمار ميشه‌. محسنش‌ سقط‌ شده‌، پهلويش‌ شكسته‌، مصيبت‌ عظماي‌ مفارقت‌ پدر را دارد. سيلي‌ به‌ صورتش‌ خورده‌. آمد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود مانند طفلي‌ كه‌ در رحم‌ قرار دارد، در ميان‌ خانه‌ نشسته‌اي‌ و مثل‌ كسي‌ كه‌ مورد اتهام‌ است‌ در ميان‌ خانه‌اي‌. مي‌خواست‌ به‌ ما بفهماند كه‌ علي‌ در چه‌ حالي‌ بود، در چه‌ وضعي‌ بود. و ما هم‌ كه‌ نمي‌فهميم‌ الان‌ خود امام‌ زمانمون‌ را ما در همان‌ وضع‌ قرار داديم‌ به‌ ياد آن‌ حضرت‌ نمي‌افتيم‌. به‌ فكر آن‌ حضرت‌ نمي‌افتيم‌. در دنيا اينهمه‌ ممالك‌ هست‌. تنها يك‌ مملكت‌ ايران‌ است‌ كه‌ مملكت‌ امام‌ زمانه‌. اين‌ مردم‌ چقدر به‌ فكر امام‌ زمانشون‌ هستند؟ يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. آقا. اينها دوستان‌ تواند. اينها انشاء الله‌ سربازان‌ تواند. اينها ياران‌ و خدمتگزاران‌ تواند. دارند خودشون‌ را درست‌ مي‌كنند لياقت‌ پيدا كنند در محضر شما باشند. امروز نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلسشون‌ بفرمائيد. اگر بدنتون‌ هم‌ اينجا تشريف‌ نمي‌آورد روح‌ مقدستون‌ اينجا باشد و ما بتوانيم‌ عرض‌ كنيم‌ السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌. آقا جان‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبت‌ امك‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. همه‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ايد. انشاء الله‌ امام‌ زمانمون‌ دعاهاي‌ ما را آمين‌ مي‌فرمايد.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۳۰ صفر ۱۴۱۹ قمری – شرح‌ كامل‌ مراحل عصمت‌ و تقوا

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ فاصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا. و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار.

 در شبهاي‌ گذشته‌ بحثي‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ خدا و اعتصام‌ به‌ حبل‌ الهي‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ اشاره‌ شده‌، عرايضي‌ عرض‌ شد و امشب‌ يك‌ خلاصه‌اي‌ از عرايض‌ شبهاي‌ گذشته‌ را به‌ عرض‌ دوستان‌ برسانم‌ تا محفل‌ از يك‌ نحوه‌ ابهام‌ بيرون‌ بياد. چون‌ مطلبي‌ بود بسيار نو و جديد به‌ اعتقاد بعضيها اگر چه‌ در روايات‌ زيادي‌، در آيات‌ قرآن‌ و در دعاها اين‌ كلمه‌ زياد ديده‌ ميشه‌. در آيات‌ قرآن‌ و اعتصموا بحبل‌ الله‌ داريم‌، و اعتصموا بالله‌ داريم‌. و اعتصموا بعنوان‌ فعل‌ صيغة‌ ماضي‌ داريم‌ كه‌ الا الذين‌ تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله‌ و اخلصوا اين‌ بصورت‌ فعل‌ ماضي‌ است‌. ولي‌ در آن‌ دعاي‌ و اعتصموا بالله‌ و اعتصموا بحبل‌ الله‌ بعنوان‌ فعل‌ امره‌ كه‌ همه‌اتون‌ بايد اعتصام‌ به‌ خدا و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا داشته‌ باشيد.

 در عرايض‌ اين‌ چند شب‌ كه‌ تا امشب‌ گفته‌ شد يكي‌ از مراحل‌ كمالات‌ انسان‌ كه‌ طبعا بعد از دورة‌ تزكية‌ نفس‌ براي‌ انسان‌ بايد وجود داشته‌ باشد، مرحلة‌ اعتصامه‌. اعتصام‌ از همان‌ عصمت‌ گرفته‌ ميشود. اينهايي‌ را كه‌ دارم‌ مي‌گم‌ خلاصة‌ حرفهاي‌ شبهاي‌ گذشته‌ است‌. از همان‌ عصمت‌ گرفته‌ ميشود. اسم‌ فاعل‌ عصمه‌، عاصم‌ ميشه‌ و اسم‌ مفعولش‌، معصومه‌. اگر خدا ما را نگهداشت‌ از گناه‌، خدا عاصم‌ ماست‌. و اگر ما نگه‌ داشته‌ شديم‌ از گناه‌، ما معصوميم‌. و در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ امر كرده‌ كه‌ طلب‌ عصمت‌ كنيد. در شرح‌ مفصلي‌ كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ دادم‌ معني‌ اينكه‌ طلب‌ اعتصام‌ يا عصمت‌ كنيد اين‌ است‌ كه‌ اول‌ تقوي‌ را بايد انسان‌ رعايت‌ كنه‌ و بعد كوشا باشد كه‌ قلبش‌ را از تمام‌ رذائل‌ خالص‌ كند كه‌ در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ الان‌ تلاوت‌ كردم‌ اشاره‌ شده‌. كه‌ مي‌فرمايد ان‌ المنافقين‌ في‌ الدرك‌ الاسفل‌ من‌ النار و لم‌ تجد لهم‌ نصيرا الا الذين‌ تابوا و اصلحوا. تمام‌ دورة‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را در اين‌ كلمة‌ اصلحوا بعد از مرحلة‌ توبه‌ بيان‌ كرده‌. كه‌ توضيح‌ دادم‌ اصلحوا يعني‌ ضعفهايي‌ كه‌ در وجود تو هست‌ كه‌ منافات‌ با استقامت‌ دارد، خودت‌ را اصلاح‌ كن‌.

 اصلحوا در اين‌ آيه‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ هر افراط‌ و تفريطي‌ كه‌ در عبادت‌ يا در عقيده‌ يا در افكارت‌ هست‌ اين‌ را اصلاح‌ كن‌. معناي‌ اصلحوا كه‌ در اين‌ آيه‌ بطور اجمال‌ بيان‌ شده‌، اين‌ است‌ كه‌ محبتت‌ را مستقلا به‌ هر چه‌ غير خدا متوجه‌ كرده‌اي‌، اين‌ را اصلاحش‌ كن‌ و محبتت‌ را خالص‌ براي‌ پروردگارت‌ قرار بده‌. اصلحوا در اين‌ آية‌ شريفه‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ نفست‌ را از اماره‌ بودن‌ بالسوء كه‌ ان‌ النفس‌ لامارة‌ بالسوء الا ما رحم‌ ربي‌. خودت‌ را به‌ رحمت‌ پروردگار نزديك‌ كن‌ و قلبت‌ را از اماره‌ بودن‌ به‌ بدي‌ و خواهش‌هاي‌ سوء و فحشا اصلاح‌ كن‌ و نفس‌ مطمئنه‌، نفس‌ خودت‌ را قرار بده‌. و اصلحوا يعني‌ عبادتت‌ را از بندگي‌ غير خدا اصلاح‌ كن‌ و جز خدا كس‌ ديگر را به‌ معبود بودن‌ نپذير و خودت‌ را در عبوديت‌ اصلاح‌ كن‌. كه‌ اين‌ كلمة‌ الا الذين‌ تابوا و اصلحوا شامل‌ تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌شود.

 بعد مي‌فرمايد و اعتصموا بالله‌. حالا كه‌ اصلاح‌ كردي‌ خودت‌ را مراحل‌ كمالات‌ را پيمودي‌، خودت‌ را از نظر اصلاح‌، كاملا اصلاح‌ كردي‌. اصلاح‌ روح‌ اين‌ است‌ كه‌ هر بدي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ متوجهش‌ بشود، آن‌ بدي‌ را از خود دور كرده‌ باشي‌. صالحين‌ هم‌ به‌ همين‌ معنا هستند. كه‌ صالح‌ و شايسته‌ چه‌ فردي‌ است‌؟ آن‌ فردي‌ است‌ كه‌ نواقصي‌ در وجودش‌ نباشد. انسان‌ صالح‌ آن‌ انساني‌ است‌ كه‌ بندة‌ خدا باشد و به‌ مقصدي‌ كه‌ پروردگار براي‌ آن‌ مقصد او را خلق‌ فرموده‌، اين‌ شخص‌ رسيده‌ باشد.

 بعد از اينها نوبت‌ ميرسد به‌ اعتصام‌. اعتصام‌ يعني‌ قلبت‌ حالا كه‌ پاك‌ شد تو طبعا يك‌ معرفتي‌ به‌ خدا داري‌. معرفتي‌ هم‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ داري‌. معرفت‌ به‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ خدا را همه‌ جا حاضر و ناظر بداني‌ و معرفت‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ مراد ائمة‌ اطهار و چهارده‌ معصوم‌، پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و يازده‌ فرزندش‌ باشند، اين‌ معرفت‌ به‌ اينها وقتي‌ انسان‌ پيدا كند و آنها را در همه‌ حال‌ حاضر و ناظر بداند، اعتصام‌ به‌ آنها كرده‌. يعني‌ متوجه‌ آنها هست‌. بوسيلة‌ آنها خودش‌ را ممنوع‌ از گناه‌ كرده‌. شما محاله‌ كه‌ پانزده‌ موجود، پانزده‌ ناظر كه‌ اولش‌ خداست‌ و چهارده‌ نفر ديگر پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ زهرا و دوازده‌ امام‌، دارند به‌ شما نگاه‌ مي‌كنند، اعمال‌ شما را متوجهند و شما در محضر آنها گناه‌ كنيد.

 اگر به‌ اين‌ معنا رسيديد يعني‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ و اين‌ معرفت‌ رسيديد، طبعا معتصم‌ به‌ خدا هستيد، معتصم‌ به‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستيد و اين‌ امر پروردگار كه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ يا واعتصموا بالله‌ را عمل‌ كرديد.

 بنابراين‌ نوبت‌ مي‌رسد به‌ نتايج‌ اين‌ اعتصام‌. نتيجه‌هايي‌ كه‌ ما در شبهاي‌ گذشته‌ از اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا و اعتصام‌ به‌ خدا گرفتيم‌. كه‌ اكثرش‌ در آيات‌ قرآن‌ هم‌ هست‌. اول‌ اين‌ است‌ كه‌ تفرقه‌ از بين‌ مردم‌ بيرون‌ ميره‌. همانطوري‌ كه‌ نقل‌ كردم‌ و گفتم‌ كه‌ امام‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ ايشون‌ فرموده‌ بودند در يكي‌ از سخنانشون‌ كه‌ اگر يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر را يك‌ جا جمع‌ كنند، كوچكترين‌ اختلافي‌ بين‌ اينها نيست‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ همه‌ معصومند. اگر همة‌ مردم‌ معتصم‌ باشند به‌ حبل‌ الهي‌، همة‌ مردم‌ اعتصام‌ به‌ خدا پيدا بكنند، هيچ‌ اختلافي‌ نخواهد بود. لذا مي‌فرمايد بعد از اين‌ كلمه‌ كه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا فورا مي‌فرمايد و لا تفرقوا. تفرقه‌ معنا نداره‌. يعني‌ نتيجة‌ اعتصام‌، عدم‌ تفرقه‌ است‌. جدائي‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نبايد وجود داشته‌ باشد. همه‌ يك‌ وجود، همه‌ بندة‌ خدا، همه‌ يك‌ هدف‌ و همه‌ يك‌ عقيده‌ دارند. اختلافات‌ مال‌ جهله‌. اين‌ را بدونيد. العلم‌ نقطة‌ كالصلح‌ الجاهلون‌. حقيقت‌ يك‌ نقطة‌ واحده‌اي‌ بيشتر نيست‌. جهال‌ برداشتند هي‌ زيادش‌ كردند. مثلا يك‌ مطلبي‌ را يك‌ نفر مطرح‌ ميكنه‌ و مطلب‌ خيلي‌ خلاصه‌ و خيلي‌ كوچك‌. شايد در يك‌ سطر نوشته‌ بشه‌. يكي‌ مي‌آد يك‌ اشكالي‌ ميكنه‌. ديگري‌ مي‌آد جواب‌ ميده‌. باز يكي‌ ديگه‌ مي‌آد به‌ جواب‌ اين‌ اشكال‌ ميكنه‌.

 يك‌ كتابي‌ الان‌ به‌ ذهنم‌ آمد. مرحوم‌ علامة‌ حلي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ نوشته‌ بود. اين‌ كتاب‌ خلاصة‌ عقائد شيعه‌ و احكام‌ شيعه‌ است‌. خيلي‌ مختصر. شايد تمام‌ اينها يك‌ جلد مثلا كتاب‌ دويست‌ سيصد صفحه‌اي‌ بيشتر نشه‌. يك‌ سني‌ آمد برداشت‌ اشكال‌ كرد. سني‌ بود بنام‌ قاضي‌ روزبهان‌. اين‌ اشكالاتي‌ بر كلمات‌ علامه‌ نوشت‌. ببينيد جهل‌ اين‌ شخص‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ اشكال‌ بكنه‌. شما اگر در اين‌ مجلس‌ نشسته‌ باشيد مثلا يك‌ نفر مي‌آيد يك‌ حرف‌ حقي‌ مي‌زنه‌. شما يك‌ ترديدي‌ مي‌كنيد. او مي‌آيد جواب‌ بده‌. از اينجا از اين‌ ترديد شما اين‌ كثرت‌ شروع‌ ميشه‌. ترديد شما در اثر جهله‌. جواب‌ من‌ هم‌ مي‌خوام‌ جهل‌ شما را باز برطرف‌ كنم‌. اعتراض‌ ثانوي‌ شما باز در اثر جهله‌ و همينطور و الا شما ببينيد قرآن‌ شريف‌ فصل‌ الخطابه‌. تمام‌ حقايق‌ را بيان‌ كرده‌. در قرآن‌ مي‌فرمايد تبيان‌ كل‌ شي‌ء بيانگر همه‌ چيز است‌ قرآن‌ و قرآن‌ خيلي‌ زياد حجم‌ نداره‌. سي‌ جزئه‌. اما مثلا فخر رازي‌ كه‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنته‌ كه‌ امام‌ مشككينه‌، آمده‌ هي‌ تشكيك‌ كرده‌. علماي‌ شيعه‌ جواب‌ دادند. آنقدر تشكيك‌ كرده‌اند و جواب‌ داده‌اند و بحث‌ كرده‌اند كه‌ شايد صدها جلد كتاب‌ شده‌. و حال‌ آنكه‌ قرآن‌ خودش‌ كوچكه‌، خدا قرآن‌ را آسان‌ قرار داده‌ براي‌ اينكه‌ همه‌ بفهمند و سر درگم‌ نشوند. مثل‌ كلمات‌ فلاسفه‌ و يا مثلا افرادي‌ كه‌ نمي‌خواهند حرفهايشون‌ را همه‌ كس‌ بفهمند، مثل‌ آنها نباشه‌. قرآن‌ مال‌ همه‌ است‌. و لذا مي‌بينيد هر آيه‌اي‌ از قرآن‌ را كه‌ بخوانيد، با اينكه‌ بعضي‌ از آيات‌ بطون‌ عجيبي‌ داره‌، ولي‌ واضح‌ بيان‌ كرده‌. همين‌ سورة‌ قل‌ هو الله‌ احد الله‌ صمد خيلي‌ معناي‌ واضحي‌ دارد و همه‌ كس‌ هم‌ مي‌فهمد. اما در تفسير سورة‌ قل‌ هو الله‌ يا سورة‌ كوثر آنقدر حرف‌ زدند، حرفها هم‌ حقه‌. اما مشككين‌ هم‌ در اطراف‌ آمدند تشكيك‌ كردند، بحث‌ كردند، احتمالات‌ را گفتند. ميخوام‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ حقيقت‌ يك‌ جمله‌ بيشتر نيست‌، واقعيت‌ يك‌ مطلب‌ بيشتر نيست‌. لذا اگر از سرچشمه‌ شما علم‌ را تعليم‌ بگيريد، خيلي‌ راحتيد. اگر دعا كنيد انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ بياد مي‌بينيد خيلي‌ آسان‌ همة‌ حقايق‌ را ياد گرفتيد چون‌ امام‌ معصوم‌ براتون‌ بيان‌ كرده‌ و هيچ‌ بحثي‌ هم‌ در اطرافش‌ نيست‌ و همه‌ هم‌ وحدت‌ كلمه‌ داريد. همه‌ هم‌ يك‌ عقيده‌ داريد. و به‌ همين‌ جملة‌ ولا تفرقوا مي‌رسيد.

 و لا تفرقوا نتيجة‌ و اعتصموا بحبل‌ اللهه‌. و لا تفرقوا نتيجة‌ واعتصموا بالله‌. و اعتصموا يعني‌ چي‌؟ يعني‌ طلب‌ عصمت‌ كنيد. گفتم‌ كه‌ مرحلة‌ ضعيف‌ عصمت‌ ترك‌ گناهان‌ و انجام‌ واجباته‌. يعني‌ انسان‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌ بعد از تزكية‌ نفس‌، اين‌ را فكر نكنيد كه‌ من‌ ادعائي‌ مي‌كنم‌. اولا صريح‌ آيات‌ شريفة‌ قرآنه‌ و بعد هم‌ تجربه‌ شده‌. به‌ جائي‌ ميرسه‌ انسان‌ بعد از تزكية‌ نفس‌ و دور ريختن‌ صفات‌ رذيله‌ و مراحل‌ هفتگانة‌ تزكية‌ نفس‌ را پيمودن‌، به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ از گناه‌ بدش‌ مي‌آد. از گناه‌ بدش‌ مي‌آد. يعني‌ گناه‌ را آوردند جلوش‌ ميگه‌ خدا دوست‌ داره‌ يا نه‌؟ مثال‌ هم‌ زدم‌ براتون‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ اشاره‌ كرده‌ به‌ حضرت‌ يوسف‌. حضرت‌ يوسف‌ صريحا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ شخص‌ معتصم‌ بالله‌ بود. معتصم‌ بالله‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ تا به‌ گناه‌ رسيد، جوانه‌، شهوت‌ داره‌، شايد انبياء طبق‌ روايات‌ صحيحه‌اي‌ كه‌ ما داريم‌، من‌ در اين‌ كتاب‌ امام‌ مجتبي‌ اشاره‌اي‌ كردم‌، در روايات‌ صحيحه‌ قدرت‌ شهواني‌ و جنسيشون‌ خيلي‌ بيشتر از ديگرانه‌. در عين‌ حال‌ چون‌ معتصم‌ بالله‌، خدا را داره‌ مي‌بينه‌، برهان‌ پروردگار را مشاهده‌ ميكنه‌. ميگه‌ وهمت‌ به‌ و هم‌ بها لولا ان‌ رأا برهان‌ ربه‌. اگر برهان‌ پروردگار را يوسف‌ نمي‌ديد و معتصم‌ به‌ عصمت‌ نبود و معتصم‌ بالله‌ نبود اين‌ شخص‌ هم‌ مثل‌ زليخا بود. فرقي‌ نداشت‌ بلكه‌ اين‌ جوانه‌، شهوتش‌ هم‌ بيشتر بود. اما وقتي‌ كه‌ متوجه‌ خدا شد، خداي‌ تعالي‌ او را از هر بدي‌ نگهداشت‌ و او را حفظش‌ كرد. حفظ‌ خدا اين‌ نيست‌ كه‌ دست‌ و پاي‌ انسان‌ را بگيره‌ ببنده‌. اين‌ كه‌ اجباره‌. حفظ‌ خدا اين‌ نيست‌ كه‌ شما بگيد خدايا ما را از گناه‌ حفظ‌ كن‌. خدا هم‌ بگه‌ بسيار خوب‌. دستت‌ و پات‌ و چشمت‌ و گوشت‌ و همه‌ جا را ببنده‌ يك‌ گوشه‌ بندازه‌، از اين‌ همه‌ گناهي‌ كه‌ توي‌ كوچه‌ و بازار ريخته‌، تو را حفظ‌ كنه‌. اين‌ معناش‌ نيست‌. معناي‌ اينكه‌ خدايا من‌ را از گناه‌ حفظ‌ كن‌ اينه‌ كه‌ خدايا حالي‌ به‌ من‌ بده‌، معرفتي‌ به‌ من‌ بده‌، توجهي‌ به‌ من‌ بده‌، انسانيتي‌ به‌ من‌ بده‌ كه‌ من‌ وقتي‌ كه‌ به‌ گناه‌ مي‌رسم‌، قبل‌ از رسيدن‌ به‌ گناه‌ به‌ تو نگاه‌ كنم‌. برهان‌ پروردگارم‌ را ببينم‌. تو را مشاهده‌ كنم‌. از علي‌ پرسيدند هل‌ رأيت‌ ربك‌. تو خدا را ديدي‌. خداي‌ خودت‌ را ديدي‌؟ حضرت‌ فرمود لم‌ اعبد رب‌ لم‌ اره‌. من‌ خدائي‌ را كه‌ نبينم‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌. يعني‌ اول‌ خدا را مي‌بينم‌ منتهي‌ ديدن‌ ما فقط‌ با چشم‌ سر كه‌ نيست‌. با چشم‌ دله‌. اول‌ من‌ خدا را مي‌بينم‌ و چون‌ خدا را مي‌بينم‌ دست‌ و پاي‌ من‌ را آن‌ معرفت‌ خدا نگه‌ مي‌داره‌ و بندگي‌ ميكنم‌. هل‌ رأيت‌ ربك‌؟ لم‌ اعبد رب‌ لم‌ اره‌.

 و لذا عرض‌ مي‌كنم‌ حضرت‌ يوسف‌ هم‌ همينطور. به‌ جائي‌ انسان‌ ميرسه‌ كه‌ انسان‌ گناه‌ را محاله‌ بكنه‌. دستش‌ مي‌لرزه‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌. دستش‌ مي‌لرزه‌ كه‌ ظلم‌ بكنه‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ حقوق‌ مردم‌ را تصرف‌ نمي‌كنه‌ ولو در اطاق‌ خلوت‌ باشه‌، ولو هيچكس‌ اطلاع‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ معناي‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خداست‌ كه‌ مرحلة‌ ضعيفش‌ نصيب‌ من‌ و شما هم‌ ميشه‌. بلكه‌ خدا امر كرده‌. مرحلة‌ ضعيف‌ عصمت‌. يعني‌ خدا امر كرده‌ كه‌ و اعتصموا بالله‌. شما مراجعه‌ كنيد به‌ كتاب‌ لغت‌. ببينيد واعتصموا بالله‌ ماده‌اش‌ از همون‌ عصم‌ يعصم‌ عاصم‌ معصوم‌ از همان‌ ماده‌ آمده‌. منتهي‌ اين‌ رفته‌ در باب‌ افتعال‌.

 بنابراين‌ شما مأموريد كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد تا اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار و اعتصام‌ به‌ خدا پيدا كنيد. در آيات‌ و روايات‌ و دعاها زياد ديده‌ ميشه‌. شايد اگر كسي‌ مثلا كامپيوتر داشته‌ باشه‌ و تنها كتاب‌ بحار الانوار را نگاه‌ بكنه‌، شايد متجاوز از دويست‌ يا دويست‌ و پنجاه‌، الان‌ من‌ ترديد دارم‌، مورد اين‌ كلمة‌ اعتصام‌ يا عصمت‌ و امثال‌ اينها در دعا هست‌. اعتصمت‌ بالله‌. در دعاها زياد داريم‌. اعتصمت‌ بالله‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ من‌ بوسيلة‌ معرفتي‌ كه‌ به‌ خدا دارم‌، خودم‌ را از گناه‌، از خطرات‌ حتي‌، از خطرات‌ حفظ‌ مي‌كنم‌. و عرض‌ كردم‌ براي‌ خواص‌ ، خواص‌ از مردم‌ معمولي‌ يعني‌ اگر انشاء الله‌ خدا توفيق‌ بدهد انسان‌ خودش‌ را به‌ كمالات‌ برسانه‌، شايد برسد به‌ مرحلة‌ بعد اعتصام‌ مرحلة‌ ضعيف‌. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ شما به‌ جائي‌ رسيديد كه‌ از گناه‌ بدتون‌ مي‌آد، تا گناه‌ جلو مي‌آد ميگيد خدا. در آيات‌ قرآن‌ هست‌ انما المؤمنون‌ الذين‌ اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. تا يك‌ كسي‌ بهش‌ ميگه‌ خدا دلش‌ مي‌ترسه‌. دست‌ از گناه‌ ميكشه‌. اگر اين‌ حالت‌ را پيدا كرديد، مرحلة‌ ضعيف‌ اعتصام‌ را پيدا كرديد. اما مرحلة‌ بالاتر هم‌ داره‌. انسان‌ در اثر رشد روحي‌ و در اثر انس‌ با پروردگار كه‌ يكي‌ از مراحل‌ كمالاته‌، به‌ جائي‌ انسان‌ ميرسد كه‌ دوش‌ به‌ دوش‌ انبياء از خطا و اشتباه‌ و نسيان‌ حتي‌ محفوظ‌ مي‌مانه‌. چون‌ انبياء عظام‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينها از خصوصياتشون‌ اينه‌، يعني‌ اعتقاد ما اين‌ است‌ نسبت‌ به‌ آنها كه‌ از گناه‌ معصومند، از خطا معصومند، از اشتباه‌ معصومند از نسيان‌ هم‌ معصومند. اين‌ اعتقاد ماست‌ نسبت‌ به‌ انبياء. انسان‌ كامل‌، انسان‌ باصطلاح‌ سائل‌ الي‌ الله‌، سالك‌ الي‌ الله‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ ممكن‌ است‌ از خطا و اشتباه‌ هم‌ مصون‌ باشه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ گفتم‌ كه‌ چطور ميشه‌ حتي‌ دوش‌ به‌ دوش‌ انبياء، بعضي‌ از كتابها ديدم‌ نوشته‌ است‌ كه‌ افضل‌ من‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ ولي‌ من‌ افضلش‌ را پيدا نكردم‌. ولي‌ كانبياء بني‌ اسرائيل‌ هست‌. علماء امتي‌ علما هم‌ كه‌ اينجا گفت‌ ميشه‌ نه‌ عالم‌ به‌ علم‌ فيزيك‌، شيمي‌، فقه‌، اصول‌، فرض‌ كنيد علم‌ اخلاق‌ حتي‌، اينها را عالم‌ ميگن‌. ولي‌ عالم‌ اصطلاحيه‌. عالم‌ واقعي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ همة‌ اينها را درك‌ كرده‌ باشه‌. با ايمان‌ به‌ آنها متوجه‌ شده‌ باشه‌. خدا را همانطوري‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميگه‌ بهش‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌. ممكنه‌ من‌ فقيه‌ باشم‌، مجتهد باشم‌، مثلا تمام‌ دلايل‌ اثبات‌ وجود خدا را بدانم‌.

 يك‌ نفر از دانشمندان‌ مي‌گفت‌، به‌ من‌ آمده‌ بود مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ من‌ براي‌ شاگردانم‌ دوازده‌ دليل‌ در اثبات‌ وجود خدا بيان‌ كردم‌ كه‌ هر يك‌ دليلش‌ خدا را ثابت‌ ميكنه‌ اما خودم‌ شك‌ دارم‌. ميدونيد چرا؟ براي‌ اينكه‌ ايمان‌ نداره‌. يك‌ مثال‌ خوبي‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از بزرگان‌ مي‌زد. مي‌گفت‌ كه‌ شما الان‌ مي‌دونيد مرده‌ هيچ‌ حركتي‌ نداره‌. تازه‌ حركت‌ هم‌ داشته‌ باشه‌ نهايت‌ مثل‌ زمان‌ زندگيشه‌ ديگه‌. تو از زنده‌اش‌ نمي‌ترسيدي‌ حالا چرا از مرده‌ مي‌ترسي‌؟ تو فرقت‌ با مرده‌ شور چيه‌؟ فرق‌ شما با مرده‌ شور كه‌ مرده‌ شور نمي‌ترسه‌ و شما مي‌ترسيد او ايمان‌ داره‌ كه‌ مرده‌ كاري‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌، تو ايمان‌ نداري‌ علم‌ داري‌. مثال‌ خوبيست‌. تو علم‌ داري‌ كه‌ مرده‌ كاري‌ نميتونه‌ بكنه‌. مرده‌ است‌. خودت‌ هم‌ استدلال‌ ميكني‌. درباره‌اش‌ هم‌ بحث‌ مي‌كني‌. اما ايمان‌ نداري‌. اما مرده‌ شوره‌ نه‌ ايمان‌ هم‌ داره‌.

 ماها اگر ايمانمون‌ توأم‌ با علممون‌ بشه‌، ايمانمون‌ توأم‌ با علممون‌ بشه‌. علم‌ داريم‌، همة‌ شماها علم‌ داريد خدايي‌ هست‌. نميشه‌ محاله‌ كه‌ يك‌ نفر شما بتونه‌ اثبات‌ بكنه‌ كه‌ خدائي‌ نيست‌. اما ايمان‌ در بين‌ همة‌ افراد وجود نداره‌ كه‌ ديشب‌ هم‌ اشاره‌ مي‌كردم‌. لذا آن‌ علمي‌ كه‌ توأم‌ با ايمانه‌ ارزش‌ داره‌. آن‌ علم‌ توأم‌ با ايمان‌ آن‌ موجب‌ اعتصام‌ ميشه‌. يعني‌ تا به‌ گناه‌ ميرسيد ديگه‌ نمي‌كنيد. عصمت‌ خاندان‌ عصمت‌ چون‌ خيلي‌ بعضي‌ها جاهلند متأسفانه‌. وقتي‌ كه‌ ميگيم‌ انسان‌ ميتونه‌ گناه‌ نكنه‌، ميتونه‌ حتي‌ گاهي‌ خطا و اشتباهش‌ هم‌ نداشته‌ باشه‌ يا كم‌ بشه‌ ميگن‌ پس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با ما فرقش‌ چيه‌؟ من‌ اين‌ مطلب‌ را خوب‌ براتون‌ توضيح‌ دادم‌ و ميدم‌، اگر گوشه‌ و كنارش‌ باقي‌ مانده‌ دارم‌ شرح‌ ميدم‌ اينه‌. كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ معصوم‌ از جهله‌. اين‌ يك‌ كلمه‌ را يادتون‌ باشه‌. يعني‌ در عالم‌ چيزي‌ نيست‌ جز اينكه‌ علي‌ ميدانه‌. اين‌ را هيچ‌ كس‌ نمي‌رسه‌. حتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ خليل‌. حتي‌ حضرت‌ موسي‌ و عيسي‌. اين‌ فرقشونه‌. تو دور و بر خودت‌ را نمي‌توني‌ بفهمي‌ كه‌ چه‌ خبره‌. ده‌ دقيقة‌ بعدت‌ نمي‌داني‌ كه‌ چه‌ خواهد شد. ولي‌ از روز اول‌ خلقت‌ تا آخرين‌ روز خلقت‌، اگر سر سوزني‌ ذره‌اي‌ را باد بخواد از اينجا بلند كنه‌ سر دو متري‌ بيندازه‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميدونه‌ اين‌ را. به‌ اين‌ دقت‌. اين‌ كه‌ من‌ ميگم‌ فكر نكنيد كه‌ ادعاست‌. صريح‌ قرآنه‌. صريح‌ قرآنه‌. سورة‌ ياسين‌ علم‌ همه‌ چيز را در امام‌ مبين‌ قرار داديم‌. با همين‌ كليت‌. و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌ معناش‌ چيه‌؟ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ النقضاء خلقك‌. يعني‌ خدا تو به‌ وديعه‌ گذاشتي‌ علم‌ گذشته‌ و آينده‌ را تا انقضاء خلق‌. فهميدي‌ حالا فرق‌ تو كه‌ معصيت‌ نمي‌كني‌ و حتي‌ به‌ كمال‌ رسيدي‌ با علي‌ چيه‌؟ خيليه‌. آيا كسي‌ ميتونه‌ حالا خودش‌ را به‌ مقام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برسونه‌؟ نه‌. صريحا من‌ ميگم‌ نه‌. چون‌ يك‌ عده‌ هستند از نمي‌دونم‌ چي‌ اسمشون‌ را بگذارم‌، متأسفانه‌ شيعه‌ هم‌ هستند. ميگن‌ ما به‌ مقام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌رسيم‌. بايد هم‌ برسيم‌. نه‌ نمي‌رسي‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ نمي‌رسي‌. توي‌ بهشت‌ همه‌ به‌ كمال‌ رسيده‌اند كه‌ وارد به‌ بهشت‌ شده‌اند، اما واسطه‌اشون‌ باز عليست‌. حالا علي‌ كه‌ من‌ ميگم‌ نه‌ اينكه‌ فكر كنيد تنها علي‌ بن‌ ابيطالب‌، نه‌ اين‌ چهارده‌ معصوم‌ همه‌ مثل‌ همند. پيغمبر اكرم‌ در روايات‌ متعدده‌اي‌ فرمود كه‌ خداي‌ تعالي‌ دوازده‌ خليفه‌ به‌ من‌ عنايت‌ كرده‌ كه‌ علم‌ مرا دارند، فهم‌ مرا دارند، درك‌ مرا دارند، عصمت‌ مرا دارند. اينه‌. فرق‌ تو با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينه‌. فرق‌ تو با امام‌ زمان‌ اينه‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 ضمنا يك‌ جمله‌اي‌ توي‌ پرانتز عرض‌ كنم‌ كه‌ براتون‌ شبهه‌ نشه‌. يك‌ فرقي‌ بين‌ امام‌، امام‌ معصوم‌ به‌ اين‌ معنا كه‌ عرض‌ كردم‌ يعني‌ مثلا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و علم‌ خدا هست‌. فرقش‌ اينه‌. كه‌ چون‌ علم‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ علمي‌ است‌ اكتسابي‌، خدا بهش‌ داده‌. نه‌ اينكه‌ رفته‌ درس‌ خونده‌ و مكتب‌ بهش‌ داده‌ باشه‌. اين‌ را هم‌ بدانيد. ما يك‌ وقتي‌ مشهد بوديم‌ يك‌ كسي‌ آمد گفت‌ اين‌ معلم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قبرش‌ كجاست‌؟ ما چون‌ شنيده‌ بوديم‌ بعضي‌ شيخ‌ بهائي‌ را معلم‌ حضرت‌ رضا يا شيخ‌ حر عاملي‌. كلي‌ با اين‌ آدم‌ صحبت‌ كرديم‌ كه‌ زمان‌ اينها با زمان‌ حضرت‌ رضا خيلي‌ فاصله‌ بوده‌ و بعد هم‌ اينها خيلي‌ خوبند، بزرگند اما از آن‌ شاگردهاي‌ بسيار كوچك‌ حضرت‌ رضا هستند. علم‌ اينها اكتسابي‌ هست‌ اما از خدا كسب‌ شده‌. آتيناهم‌ من‌ لدنا علما. يعني‌ معلم‌ ديگري‌ جز خدا ندارند. چون‌ معلم‌ بايد عالمتر از شاگرد باشه‌. اگر شاگرد استادي‌ وجود داشته‌ باشه‌ كه‌ عالمتر از پيغمبر اكرم‌ باشه‌، خوب‌ بايد او پيغمبر خاتم‌ باشه‌. لذا علم‌ اينها از جانب‌ خداست‌. ولي‌ از خدا كسب‌ كردند، از خدا دريافت‌ كردند. خداي‌ تعالي‌ علمش‌ ذاتيه‌ ولي‌ اينها علمشون‌ اكتسابيه‌. اينها در حقيقت‌ معلومات‌ دارند خدا علم‌ داره‌. اين‌ را فقط‌ فرقش‌ را بدونيد.

 لذا كسي‌ كه‌ علمش‌ اكتسابيه‌ يك‌ تسلطي‌ بر علم‌ خودش‌ داره‌. چون‌ ذاتيش‌ نيست‌. او با علمش‌ دو چيزند و چون‌ تسلط‌ داره‌. اين‌ يك‌ مطلب‌ بسيار علميه‌ من‌ اينجور براتون‌ دارم‌ توضيح‌ ميدم‌ كه‌ اكثرا علما بحث‌ دارند رويش‌. ولي‌ در روايات‌ ما صريحا گفته‌ شده‌ كه‌ اينها چون‌ علمشون‌ در اختيار خودشونه‌ گاهي‌ نمي‌خواهند بدونند بعضي‌ چيزها را. كه‌ يك‌ بابي‌ در اصول‌ كافي‌ هست‌ الامام‌ لو، ان‌ الائمه‌ لو شائوا علموا علموا. اگر بخوان‌ يك‌ چيزي‌ را بدونند مي‌دونند. مثلا شما الان‌ يك‌ طبيب‌ هستيد، يك‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود شيمي‌ شناس‌ بزرگي‌ هستيد. اما اينجا نشستيد. نمي‌خواهيد علومتون‌ را در نظر بگذارنيد. اينجا نشستيد خيلي‌ عادي‌ و ساده‌. اما يك‌ توجه‌ بكنيد همة‌ علوم‌ مي‌آد توي‌ مغزتون‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گاهي‌ نمي‌خواد يك‌ چيزهايي‌ را بدونه‌. روي‌ يك‌ مصالحي‌ خدا گفته‌ ندان‌. خداي‌ تعالي‌ گفته‌ ندان‌ مثلا. روي‌ بندگي‌ هم‌ نميدونه‌. توجه‌ نميكنه‌. اين‌ حالت‌ هست‌ و لذا بعضي‌ از موارد كه‌ پيش‌ مي‌آيد اين‌ مطلب‌ جوابگوي‌ آن‌ مسائل‌ هست‌. حالا اگر من‌ وارد آن‌ مسائل‌ بشم‌، از اصل‌ مطلب‌ عقب‌ مي‌مانم‌. چون‌ آن‌ مسائل‌ خودش‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ كجا امام‌ نخواست‌ بدونه‌ و يك‌ كاري‌ هم‌ انجام‌ شد مثلا. اين‌ را در روايات‌ ما هست‌ و دلايل‌ عقلي‌ و علمي‌ درباره‌اش‌ داريم‌. و الا اگر آن‌ مسئله‌ نباشه‌ يعني‌ لو شائوا علموا علموا نباشه‌ امام‌ همه‌ چيز را در يك‌ لحظه‌ دائما ميدونه‌. فرقي‌ نميكنه‌. اين‌ فرقشه‌ با ديگران‌. اما انبياء اولوالعزم‌ اينها اينجور نبودند. حضرت‌ موسي‌ از پيغمبران‌ اولوالعزمه‌. ايشان‌ يك‌ مسائلي‌ را بلد نبود. مطالبي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ يك‌ مرحله‌ از رشد و كمالات‌ بود حضرت‌ موسي‌ نمي‌دونست‌. خداي‌ تعالي‌ فرستادش‌ در نزد عبدا من‌ عبادنا آتينا من‌ لدنا علما. اسم‌ خضر توي‌ قرآن‌ برده‌ نشده‌ ولي‌ روايات‌ ما ميگه‌ كه‌ خضر بوده‌ كه‌ حضرت‌ خضر عبدا من‌ عبادنا. بنده‌اي‌ از بندگان‌ ما كه‌ در اثر بندگي‌ اينجا يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ و عبوديت‌ كامل‌ برسيد، اين‌ را بدونيد، خداي‌ تعالي‌ در دلتون‌ علم‌ را قرار ميده‌. آنهم‌ علم‌ لدني‌. كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شد خير كثيري‌ بهش‌ داده‌ ميشه‌ و همون‌ سرچشمة‌ حكمته‌ كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. آمد حضرت‌ موسي‌ در نزد خضر. حالا جريانش‌ مفصله‌ من‌ نمي‌خوام‌ جريان‌ ايشان‌ را شرح‌ بدم‌. الحمد لله‌ مجلسمون‌ يك‌ مجلسي‌ است‌ كه‌ همه‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ استادي‌ ما داشتيم‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ اگر خواستي‌ منبر بري‌ همه‌اش‌ حرفهاي‌ خشك‌ علمي‌ نزن‌. مردم‌ كسل‌ ميشن‌. راست‌ هم‌ ميگه‌. توي‌ مجالس‌ معمولي‌ اينطوره‌. كسل‌ ميشن‌. اين‌ حرفها را من‌ اگر جائي‌ غير از اين‌ مجلس‌ بزنم‌ كه‌ از اين‌ جوان‌ مثلا پانزده‌ ساله‌اي‌ كه‌ جلوي‌ من‌ نشسته‌ كه‌ مي‌شناسمش‌ تا آن‌ پيرمرد مسن‌، همه‌ طالب‌ علمند. يك‌ دونه‌ چرتي‌ ما در اينجا نداريم‌. اما در مجالس‌ ديگه‌ ممكنه‌ چرتي‌ هايي‌ باشند. يك‌ عده‌ مي‌آيند به‌ قول‌ اون‌ آقا ميگه‌ يك‌ نفر هميشه‌ پاي‌ منبر من‌ بود. بهش‌ گفتم‌ خيلي‌ تو استفاده‌ كردي‌. ولي‌ ميرفت‌ پشت‌ پايه‌ مي‌نشست‌. گفت‌ خدا خيرتون‌ بده‌. من‌ يك‌ مرضي‌ دارم‌ خوابم‌ نميبره‌. فقط‌ پاي‌ منبر شما خوابم‌ ميبره‌ و لذا پشت‌ سر شما هر جا مي‌رويد منبر من‌ هم‌ مي‌آيم‌. حالا الحمد لله‌ ما مجلسمون‌ اينطوري‌ نيست‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد نكات‌ عرفاني‌ و علمي‌ را براتون‌ بيان‌ كنم‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ آمد پيش‌ خضر اولا حضرت‌ خضر زياد بهش‌ توجه‌ نكرد. خيلي‌ سنگين‌، بي‌ اعتنا، چون‌ براي‌ بعضي‌ از افراد، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، اگر انسان‌ خيلي‌ استقبال‌ كنه‌ آنها اهميت‌ به‌ مطلب‌ نمي‌دهند. آقا خيلي‌ خوب‌ شد آمدي‌، باريك‌ الله‌، بيا، بشين‌، بنويس‌، بگو بشنو، يك‌ قدري‌ مي‌شينه‌ و مينويسه‌ و بعد پاميشه‌ و ميره‌ و بعد هم‌ عمل‌ نميكنه‌. بگذار زحمت‌ بكشه‌. بگذار بدوه‌ دنبال‌ حقيقت‌. شيخ‌ كليني‌ صاحب‌ كتاب‌ كافي‌ ايشان‌ اهل‌ همين‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ شماست‌. الان‌ كلين‌ يكي‌ از دهات‌ اطراف‌ شهر ريه‌. اگر به‌ طرف‌ قم‌ از طرف‌ جادة‌ قديم‌ قم‌ بخواهيد برويد، نرسيده‌ به‌ حسن‌ آباد، كلين‌ آنجاست‌ آن‌ دور يك‌ دهيه‌. و پدر شيخ‌ كليني‌ هم‌ در آنجا دفنه‌. يعقوب‌ كليني‌ آنجا دفنه‌. من‌ رفتم‌ براي‌ زيارت‌ قبرش‌. و اين‌ مرد در آن‌ زمان‌، در زمان‌ غيبت‌ صغري‌، شهرهاي‌ مختلف‌ را، مدينه‌ مي‌رفت‌، بغداد مي‌رفت‌، الان‌ قبرش‌ در بغداده‌. من‌ زيارت‌ كردم‌ قبر محمد بن‌ يعقوب‌ كليني‌ را. توي‌ بازار بغداد، مجللي‌ هم‌ داره‌. همه‌ جا دويد تا اين‌ كتاب‌ كافي‌ را نوشت‌. اين‌ كتاب‌ كافي‌ را با زحمت‌، ساير علما هم‌ همينطور بودند. علماي‌ بزرگ‌ آنطور نبوده‌ كه‌ كتاب‌ را شما بريد از نمايشگاه‌ كتاب‌ صد نوع‌ كتاب‌ انتخاب‌ كنيد بياريد توي‌ خانه‌ و بعد راحت‌ مطالعه‌ كنيد. آنقدر اينها زحمت‌ مي‌كشيدند چه‌ سني‌ چه‌ شيعه‌ و خوشبختانه‌ اكثر علماي‌ بزرگ‌ شيعه‌ و سني‌ مال‌ اين‌ مملكت‌ شما، و ايرانند. كه‌ بررسي‌ شده‌. شيخ‌ طوسي‌، دانشمنداني‌ بزرگ‌، يا مال‌ همين‌ شهر ري‌ بودند، يا مال‌ طوس‌ بودند، يا مال‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شهرهاي‌ مختلف‌ ديگه‌، قم‌، عده‌اي‌ از علماي‌ بزرگ‌ در زمان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند. كتب‌ اربعة‌ شيعه‌ مال‌ ايراني‌ هاست‌ و كتب‌ ستة‌ صحاح‌ ستة‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ مال‌ ايرانيهاست‌. بخاري‌ مال‌ بخارا بود. نسائي‌ مال‌ همين‌ افغانستان‌ بود. و لذا زحمت‌ مي‌كشيدند تا علم‌ را بدست‌ مي‌آوردند. علم‌ كه‌ به‌ آسوني‌ به‌ دست‌ بياد به‌ آسوني‌ هم‌ از دست‌ ميره‌. من‌ به‌ بعضي‌ از طلبه‌ها وقتي‌ كه‌ درسي‌ مي‌رويم‌ و مشهد برنامه‌اي‌ داشتيم‌، مي‌گفتم‌ ضبط‌ نكنيد، درس‌ را ضبط‌ نكنيد. مي‌گفتند چرا. وقتي‌ ضبط‌ مي‌كني‌ فكر مي‌كني‌ كه‌ ضبط‌ كردي‌ خوب‌ بعد گوش‌ ميدي‌. بهش‌ توجه‌ نمي‌كني‌. وقتي‌ ضبط‌ را گوش‌ مي‌كني‌ ميگي‌ من‌ قبلا گوش‌ كردم‌ باز توجه‌ نمي‌كني‌. لذا كسي‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ گوش‌ ميده‌ خوب‌ مي‌فهمه‌. حضرت‌ خضر خيلي‌ با بي‌ اعتنايي‌ با ايشان‌ برخورد كرد. اصرار، خواهش‌، گفت‌ انك‌ لن‌ تستيع‌ معي‌ الصبرا. تو با من‌ نمي‌توني‌ همراه‌ بشي‌. برو. تو استطاعت‌ نداري‌، آمادگي‌ نداري‌، تو ظرف‌ دلت‌ آنقدر ظرفيت‌ نداره‌ كه‌ هر چه‌ من‌ ميگم‌ بفهمي‌. خيلي‌ حرفه‌ها. حضرت‌ موسي‌، پيغمبر اولوالعزم‌ آنقدر با عظمت‌. لن‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. قال‌ انشاء الله‌ ستجدني‌ صابرا خواهي‌ ديد كه‌ من‌ خيلي‌ صبر دارم‌. خيلي‌ خوب‌. بيا عقب‌ سر من‌ بيا. اين‌ راه‌ افتادن‌ و حركت‌، چون‌ توي‌ مسافرت‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌. انسان‌ دوستش‌ را بهتر ميتونه‌ بشناسه‌. اين‌ را البته‌ مسافرتهاي‌ سابق‌. و الا مسافرتهاي‌ الان‌ كه‌ مي‌شينيد توي‌ هواپيما مي‌آئيد اينجا نه‌. اين‌ مسافرت‌ شايد حساب‌ نشه‌. مسافرتهاي‌ سابق‌ كه‌ شدت‌ و ضعف‌ داشت‌. بالا پائين‌ داشت‌. شايد سفر مكه‌، حج‌ واجب‌ يك‌ قدري‌ هنوز نشانگر باشه‌ كه‌ ما ديديم‌ كه‌ چقدر بعضيها ادب‌، انسانيت‌، گذشت‌، خدمتگزاري‌ دارند. و چقدر هم‌ بعضي‌ها تن‌ پرورند. توي‌ يك‌ كارواني‌ بوديم‌ يك‌ وقت‌، يك‌ دوستي‌ كه‌ خدا انشاء الله‌ حفظش‌ كنه‌. ايشان‌ با من‌ بود. تمام‌ وجودش‌ صرف‌ ميشد براي‌ خدمت‌ مردم‌. يكي‌ هم‌ بود مي‌خورد و مي‌خوابيد. حتي‌ حاضر نبود كه‌ براي‌ خودش‌ از آن‌ طرف‌ آب‌ برداره‌ بياره‌. اينجوري‌ هستند ديگه‌. انسان‌ ميشناسه‌ دوستانش‌ را توي‌ مسافرت‌. حركت‌ كردند با هم‌ رفتند. خوب‌ حضرت‌ موسي‌ اگر شما نديديد من‌ ديديم‌. بعضي‌ شاگردها همه‌اش‌ شش‌ دنگ‌ حواسشون‌ را دادند به‌ كارهاي‌ اين‌ استاد. اين‌ چيكار ميكنه‌ من‌ هم‌ بكنم‌. و حال‌ اينكه‌ خيلي‌ هايش‌ را نبايد او بكنه‌. اين‌ بايد انجام‌ بده‌. شش‌ دنگ‌ حواسش‌ را داده‌ به‌ حضرت‌ خضر. نگاه‌ كرد ديد حضرت‌ خضر رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌، توي‌ كشتي‌ كه‌ نشسته‌اند، يك‌ آهني‌ را برداشته‌ داره‌ كشتي‌ را سوراخ‌ ميكنه‌. خيلي‌ بده‌. شما اگر يك‌ بچه‌اي‌ را ببينيد كشتي‌، آنهم‌ كشتي‌هاي‌ آنوقت‌ كه‌ اگر آب‌ مي‌افتاد توش‌ ديگه‌ نمي‌تونستند به‌ اين‌ آسوني‌ آب‌ را بيرون‌ بياورند و غرق‌ ميشد. غرق‌ شدن‌ مسلم‌ بود. يك‌ دفعه‌ حواسش‌ پرت‌ شد. اصلا يادش‌ رفت‌ كه‌ قرارداد دارند نبايد حرف‌ بزنه‌ و صبر بكنه‌. گفت‌ مي‌خواي‌ كشتي‌ را سوراخ‌ كني‌ و همة‌ اهلش‌ را غرق‌ كني‌؟ لتغرق‌ اهلها. حضرت‌ خضر فرمود الم‌ اقل‌ لك‌ انك‌ لن‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. من‌ نگفتم‌ كه‌ تو آمادگي‌ نداري‌، استطاعت‌ نداري‌ كه‌ با من‌ همراه‌ باشي‌؟ گفت‌ ببخشيد. اين‌ ببخشيد هم‌ خيلي‌، البته‌ حضرت‌ موسي‌ درست‌ گفت‌ ببخشيدها. واقعا فراموش‌ كرده‌ بود. واقعا يادش‌ رفته‌ بود و روي‌ فطرت‌ ضعفي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ خضر داشت‌ اين‌ كار را كرد. بعضي‌ ولي‌ اين‌ ببخشيد براشون‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. روايت‌ داره‌ كه‌ المنافق‌ يسي‌ء و اليتعذر. منافق‌ هي‌ كار بد ميكنه‌ و ميگه‌ ببخشيد. چه‌ با خدا چه‌ با مردم‌. هر جا گير نيفتاد كه‌ رد شده‌. هر جا گير افتاد ميگه‌ ببخشيد. ببخشيد كه‌ كار آسونيه‌. ولي‌ مؤمن‌ لا يسيي‌ء و لا يتعذر. ولي‌ مؤمن‌ نه‌ بد ميكنه‌ و نه‌ عذرخواهي‌ ميكنه‌. يعني‌ لازم‌ نيست‌ عذرخواهي‌ بكنه‌ ديگه‌. خيلي‌ خوب‌. حالا اين‌ دفعه‌ را بخشيديم‌. دفعه‌ دوم‌. دفعة‌ دوم‌ رسيد يك‌ جواني‌ را حضرت‌ خضر گرفت‌ يقه‌اش‌ را گرفتش‌ آن‌ كنار كشتش‌. شما باشيد چيكار مي‌كنيد؟ خيلي‌ حضرت‌ موسي‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شد. عجب‌ استادي‌ گير ما آمده‌. كارهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ ميكنه‌، ما را مبتلا ميكنه‌، حالا ميگه‌ بيا فرار كنيم‌. دوتايي‌ بايد بدوند كه‌ كسي‌ متوجه‌ اين‌ قتل‌ نشه‌. نگيرندشون‌. گفت‌ آقا چرا كشتي‌؟ اقتلت‌ نفسا زكية‌ بغير نفس‌. يك‌ بعضي‌ها يك‌ آدمي‌ كه‌ زكيه‌، نه‌ اينكه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بود اون‌ پسره‌ مثلا. اين‌ زكيه‌ يعني‌ بيگناه‌، يعني‌ كاري‌ نكرده‌ كه‌ كشتن‌ براش‌ لازم‌ باشه‌. يعني‌ بايد اعدامش‌ كني‌. پاك‌ بود از اينكه‌ اعدام‌ بشه‌، كشته‌ بشه‌. چرا او را كشتي‌؟ گفت‌ نگفتم‌ تو حق‌ حرف‌ زدن‌ نداري‌. انك‌ لن‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. باز آمدند. بعله‌ ببخشيد. اما ديگه‌ سست‌ شده‌ بود حضرت‌ موسي‌. درسته‌ خدا گفته‌ برو دنبال‌ اين‌. ولي‌ آخر اين‌ كارها چيه‌ اين‌ ميكنه‌؟ رسيدند به‌ يك‌ دهي‌. گرسنه‌ تشنه‌. آمدند. اينها را مي‌دونم‌ مي‌دونيد. قصه‌ هم‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ براتون‌. ولي‌ مي‌خوام‌ تذكر بدم‌. در مقابل‌ امام‌ زمانتون‌ انشاء الله‌ چون‌ و چرا نداشته‌ باشيد. شايد حضرت‌ ظهور كرد همين‌ اوقات‌. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ يقينيه‌ كه‌ امام‌ زماني‌ هست‌ و يقيني‌ هم‌ هست‌ كه‌ خواهد آمد و بي‌ سر و صدا هم‌ مي‌آيد و بغتة‌ مي‌آيد. شايد حالا باشه‌. اقلا اينها متذكر باشيد. نه‌ تو حضرت‌ موسي‌ هستي‌ نه‌ امام‌ زمان‌، خضر. هم‌ امام‌ زمان‌ مقامش‌ خيلي‌ بالاتر از خضره‌ و هم‌ تو خيلي‌ مقامت‌ پائين‌تر از حضرت‌ موسي‌ است‌. پس‌ يك‌ كاري‌ بكن‌ اقلا مثل‌ او در مقابل‌ خضر باشيد. اينها را از اين‌ جهت‌ عرض‌ مي‌كنم‌. خسته‌، دويدند. آخه‌ بعد از كشته‌ شدن‌ آن‌ جوان‌ اينها خيلي‌ دويدند كه‌ فرار كنند، متهم‌ نباشند. حضرت‌ موسي‌ سابقة‌ كشتن‌ يك‌ نفري‌ را هم‌ داشت‌. مي‌دونست‌ چه‌ بر سرش‌ مي‌آورند. يك‌ جواني‌ را كشت‌ در وقتي‌ كه‌ هنوز توي‌ خانة‌ فرعون‌ بود. مؤمن‌ آمد بهش‌ گفت‌ كه‌ ان‌ الملأ يقتلوك‌. اينها باهم‌ توطئه‌ مي‌كنند كه‌ بكشندت‌. اخرج‌. اني‌ لك‌ من‌ الناصحين‌. خارج‌ بشو كه‌ تو را من‌ نصيحتت‌ مي‌كنم‌. حضرت‌ موسي‌ هم‌ فرار كرد، دويد. رسيد به‌ مدين‌ آنجا فرجي‌ شد براش‌. فرجش‌ هم‌ اين‌ بود كه‌ رفت‌ ديد دو تا دختر آن‌ كنار ايستادند و منتظرند مردم‌ آب‌ بكشند از چاه‌، همه‌ كه‌ رفتند بعد اينها بيان‌ جلو. آمد به‌ اين‌ دخترها گفت‌ چرا روي‌ نوبتتون‌ نمي‌رويد جلو؟ گفت‌ ما صبر مي‌كنيم‌، توي‌ دست‌ و بال‌ مردها نمي‌رويم‌. همه‌ كه‌ آب‌ برداشتند، ما آب‌ برمي‌ داريم‌. سطلهاي‌ اينها را گرفت‌ برداشت‌ روي‌ نوبت‌ براي‌ اينها آب‌ كشيد و گفت‌ بريد. پدرشون‌ شعيب‌ بود. پيغمبر بود. گفت‌ چرا امروز زود آمديد؟ جريان‌ را گفتند. حضرت‌ شعيب‌ گفت‌ بريد اين‌ آقا را بياريد تا من‌ اجرش‌ را بدم‌. اجرش‌ هم‌ اين‌ بود كه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ شعيب‌ گفت‌ كه‌ اگر تو هشت‌ سال‌ به‌ من‌ خدمت‌ بكني‌، من‌ يكي‌ از اين‌ دخترهايم‌ را بهت‌ مي‌دهم‌. حضرت‌ موسي‌ هم‌ دلش‌ چيز شده‌ بود، بالاخره‌ آنجا كه‌ نشسته‌ بود، در روايت‌ داره‌ كه‌ آن‌ دخترها وقتي‌ شروع‌ كردند به‌ رفتن‌ گفت‌ كه‌ رب‌ اني‌ لما انزلت‌ علي‌ من‌ خير فقير. اينهايي‌ كه‌ ازدواج‌ سختشون‌ شده‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ اگر اين‌ آيه‌ را مكرر بخونند زود موفق‌ به‌ ازدواج‌ مي‌شوند. رب‌ بما انزلت‌ علي‌ من‌ خير فقير. اين‌ را گفت‌ بعله‌ آمدند دنبالش‌. بهرحال‌ اين‌ سابقه‌ را هم‌ داشت‌. لذا خسته‌ وارد انطاكيه‌ شدند. حالا حضرت‌ خضر آمده‌ در اين‌ خانه‌، آن‌ خانه‌، رستوران‌ كه‌ نبوده‌ آنوقت‌. يك‌ مقداري‌ غذا بگيره‌، سير بشوند، بخورند، تشنگيشون‌ رفع‌ بشه‌. هيچ‌ كس‌ بهشون‌ هيچي‌ نداد. يك‌ مردم‌ عجيبي‌ بودند. فابوا ان‌ يضيفوا. حالا يك‌ ديوار اينجا كج‌ شده‌، نه‌ حضرت‌ خضر بنا بود و سابقة‌ بنايي‌ داشته‌ نه‌ حضرت‌ موسي‌ كارگري‌ كرده‌. دستها را بالا زدند. اين‌ ديوار را درستش‌ كنيم‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ ديگه‌ حوصلة‌ ما سر اومد به‌ تعبير من‌ البته‌. من‌ دروغ‌ به‌ پيغمبر نبندم‌. من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. از يك‌ جمله‌اش‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ ديگه‌ حوصله‌اش‌ سراومده‌. تا گفت‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌ اونهم‌ قبول‌ كرد. و الا يك‌ شاگرد درست‌ و حسابي‌ چيز باشه‌ به‌ اين‌ آسونيها استادش‌ را ول‌ نميكنه‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ چرا اين‌ كارها را كردي‌؟ تو مزد ميخواي‌ از اين‌ مردم‌ خسيسي‌ كه‌ نهار به‌ ما ندادند، آب‌ به‌ ما ندادند؟ حضرت‌ خضر گفت‌ نگفتم‌ تو حق‌، هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. ديگه‌ بين‌ من‌ و تو جدايي‌ افتاد.

 من‌ اين‌ مطالب‌ را حالا عرض‌ كردم‌ براي‌ شما براي‌ اينكه‌ شما بدانيد حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولوالعزمه‌. ولي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نيست‌ كه‌ همه‌ چيز را بدانه‌. رفت‌ پيش‌ اين‌ عالم‌ عبدا من‌ عبادنا آتينا من‌ لدنا علما. حضرت‌ ابراهيمش‌ هم‌ همينطوره‌. يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ عصمت‌ را اينها دارند. اما خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، پيغمبر اكرم‌، فاطمة‌ زهرا، با اينكه‌ فاطمة‌ زهرا حجت‌ خدا براي‌ خلق‌ نبود. يعني‌ امامت‌ نداشت‌، پيغمبري‌ نداشت‌. در عين‌ حال‌ حجت‌ خدا بود و معصومه‌ بود، بلكه‌ محدثه‌ بود، بلكه‌ عالم‌ بما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلق‌ بود. و گاهي‌ ميشد كه‌ در بعضي‌ از حوادث‌ از طرف‌ خداي‌ تعالي‌ علمي‌ به‌ او افاضه‌ ميشد كه‌ بعدش‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ افاضه‌ ميشد. خيلي‌ مقامه‌. ولي‌ انبياء ديگه‌، يكصد و بيست‌ چهار هزار پيغمبر، اينها از گناه‌، از خطا، از اشتباه‌، از سهو، از نسيان‌ معصوم‌ بودند. خوب‌ اين‌ مراحل‌ عصمت‌ اينهم‌ خلاصة‌ عرايض‌ شبهاي‌ گذشته‌ و برويم‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها.

 فردا شب‌ شب‌ اربعينه‌. شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌. و انشاء الله‌ دربارة‌ خصوصيات‌ اربعين‌ عرايضي‌ عرض‌ خواهيم‌ كرد. ولي‌ امشب‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا بريم‌. اين‌ كوثر، كوثر يك‌ قدري‌ صبر كنيد من‌ يك‌ مطلبي‌ توضيح‌ بدم‌ وقتي‌ انشاء الله‌ روضه‌ خواستيم‌ بخونيم‌، من‌ حتي‌ چون‌ از روضه‌ هم‌ دلم‌ مي‌خواد يك‌ برداشتي‌ داشته‌ باشيد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كوثره‌. كوثر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اقيانوس‌ بينهايت‌ حكمته‌. چون‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ لقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كوثر را هم‌ به‌ خير كثير معنا كردند. اين‌ اقيانوس‌ علم‌ و حكمت‌ انشعاباتي‌ داره‌ كه‌ دوازده‌ انشعاب‌ از اين‌ وجود مقدس‌ هست‌ كه‌ آن‌ نهر بزرگ‌ انشعاب‌ بزرگش‌ انشاء الله‌ نصيب‌ ما شده‌ و وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌ كه‌ در روايت‌ دارد كه‌ هر چه‌ همة‌ انبياء و اولياء و همة‌ ائمه‌ فرمودند براي‌ بشر، يك‌ دهم‌ تقريبا از آنچه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ خواهد گفت‌، نگفتند. نه‌ اينكه‌ علمش‌ را نداشتند. نه‌ زمينه‌ نبوده‌، مقتضياتي‌، استعداد بشر نداشته‌ كه‌ مثلا حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ آنچه‌ را كه‌ امام‌ زمان‌ براي‌ مردم‌ خواهد گفت‌، آنها را براي‌ مردم‌ بيان‌ كنه‌. همانهايي‌ هم‌ كه‌ بيان‌ كردند ائمه‌، خود آن‌ اطرافيانشون‌ عدة‌ كمي‌ فهميدند بعدها رد حامل‌ فقه‌ من‌ هو افقه‌. فاطمة‌ زهرا حوض‌ كوثره‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. اي‌ پيغمبر ما به‌ تو كوثر داديم‌. بشر خيلي‌ جهوله‌. اگر مي‌شناختند، اگر معتصم‌ بحبل‌ پروردگار مي‌بودند، اين‌ خاندان‌ عصمت‌ را مي‌شناختند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ سني‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. مي‌گفتش‌ كه‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ افضلند. مي‌گفتم‌ افضليت‌ به‌ چيه‌ آخه‌؟ افضليت‌ به‌ چيه‌؟ اگر به‌ علم‌ باشه‌ خوب‌ يك‌ كتاب‌ كوچكي‌ ده‌ صفحه‌اي‌ از ابي‌ بكر بيار مطالب‌ حكمت‌آميز داشته‌ باشه‌. اين‌ همه‌ مطالب‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ توي‌ كتابها هست‌. اگر افضليت‌ به‌ تصديق‌ خداست‌، خوب‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شماها ميگيد سيصد آيه‌ نازل‌ شده‌. براي‌ ابي‌ بكر هم‌ اقلا ده‌ تا آيه‌ نازل‌ ميشد. يك‌ دونه‌ آيه‌ نازل‌ نشده‌. آخه‌ افضليت‌ به‌ چيه‌؟ به‌ اعمال‌ اينهاست‌ كه‌ بريم‌ اعمال‌ اينها را هم‌ نگاه‌ كنيم‌، اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را هم‌ نگاه‌ كنيم‌.

 فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها آنقدر در همين‌ مطالبي‌ كه‌ بيان‌ كرده‌ علم‌ و دانش‌ گفته‌اند، صحيفة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. مطالبي‌ هست‌ كه‌ بعضش‌ مفصله‌ اما اين‌ بشر نادان‌ نتوانستند از اين‌ چراغهاي‌ هدايت‌ استفاده‌ كنند. يكي‌ پس‌ از ديگري‌ اين‌ را از بين‌ بردند. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بعد از وفات‌ پدرش‌ ديگه‌ نهايتا نوشتند كه‌ نود و پنج‌ روز زنده‌ بود. چرا يك‌ زن‌ جوان‌ نود و پنج‌ روز، در مدت‌ نود و پنج‌ روز اينطور از پا دربياد. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ در آن‌ جلسه‌ به‌ مغيره‌ ميگه‌. و انت‌ يامغيره‌ قد ضربت‌ امي‌ فاطمه‌. تو مادرم‌ فاطمه‌ را كتك‌ زدي‌ تا سقط‌ جنين‌ كرد. شما همه‌ شنيديد كه‌ با در به‌ پهلو خوردن‌ سقط‌ جنين‌ شده‌. معلومه‌ همه‌ شريك‌ بودند. در روايتي‌ دارد چهل‌ نفر ريختند سر فاطمة‌ زهرا، فاطمة‌ زهرا را كتك‌ زدند. تنها قنفذ نبود. منتهي‌ قنفذ و امثال‌ قنفذ جنبة‌ رهبري‌ اينها را داشتند. و الاّ همه‌ آنقدر فاطمه‌ را زدند، فاطمه‌اي‌ كه‌ در به‌ پهلويش‌ خورده‌، روي‌ زمين‌ افتاده‌ كه‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها از حال‌ رفت‌. چشمش‌ را وقتي‌ باز كرد صدا زد فضه‌ پسر عمم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را كجا بردند؟ فضه‌ گفت‌ بطرف‌ مسجد كه‌ يك‌ در بيشتر فاصله‌ نبود. فاطمة‌ زهرا بلند شد. چادر عفت‌ بر سر انداخته‌، آمد دقيقا دم‌ در به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رسيد. دامن‌ علي‌ را گرفت‌ به‌ طرف‌ خانه‌ كشيد. گفت‌ نمي‌گذارم‌ پسر عمم‌ را با اين‌ حال‌ به‌ مسجد ببريد. ديدند فاطمة‌ زهرا را با اينكه‌ اذيتش‌ كردند، در به‌ پهلويش‌ زدند، در عين‌ حال‌ قدرت‌ دارد، مانع‌ از بردن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ مسجد ميشود، صدا زد قنفذ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌. باز در مرتبة‌ دوم‌ اينها ريختند. حالا پارة‌ تن‌ پيغمبر را كتك‌ زدند كه‌ امام‌ صادق‌ وقتي‌ ازشون‌ سؤال‌ شد آقا سبب‌ شهادت‌ مادرتون‌ زهرا چه‌ بود؟ فرمود ان‌ قنفذ مولا فلان‌. قنفذ خدمتگزار فلاني‌ او را با غلاف‌ شمشير آنچنان‌ زد كه‌ مادر ما بعد از نود و پنج‌ روز از دار دنيا رفت‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۲۸ صفر ۱۴۱۹ قمری – فضائل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله)

فضائل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ۲۸ صفر ۱۴۱۹

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌، سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيّما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي.

 

در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ بعد از آنچه‌ كه‌ با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ سخن‌ گفته‌، بيشتر به‌ مسئله‌ قصه‌ حضرت‌ موسي‌ (علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام)‌ پرداخته‌ است‌. جمله‌اي‌ كه‌ در اين‌ آيات‌ تلاوت‌ شد جلب‌ توجه‌ مرا كرد ولو آنكه‌ از همون‌ اولين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد كلمه‌ به‌ كلمه‌اش‌ خيلي‌ حرف‌ دارد كه‌ «قال‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا‌ قولي‌»

 

 پروردگار متعال‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد «واصطنعتک لنفسي‌» من‌ تو را ساخته‌ام‌، خلقت‌ كردم‌ براي‌ خودم‌. اين‌ خطاب‌ تنها به‌ حضرت‌ موسي‌ نبوده‌. بلكه‌ يك‌ يك‌ از ما مردم‌ از افراد بشر، از بني‌ آدم‌، بر خلاف‌ حيوانات‌ كه‌ هستند و بلكه‌ بر خلاف‌ همة‌ موجوداتي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌، همه‌ را براي‌ انسان‌ خلق‌ فرموده‌. اما انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خودش‌ يعني‌ خدا. «و اصطنعتك‌ لنفسي‌» همه‌ ما بايد براي‌ خدا باشيم‌. با خدا باشيم‌. كارهامون‌ براي‌ خدا باشد فكرمون‌ برای‌ خدا باشد. قلب‌ و روحمون‌ براي‌ خدا باشد.

هر چيزي‌ را براي‌ هر چيزي‌ كه‌ مي‌سازند اگر در آن‌ چيز استفاده‌ نشود بيهوده‌ است‌. اگر فرض‌ كنيد مثلا اين‌ وسايل‌ منزل‌ را اگر در غير كارهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ منزل‌ است‌ ازش‌ استفاده‌ بشود كار بيهوده‌ است‌. يا بخاطر اين‌ است‌ كه‌ او صالح‌ براي‌ آن‌ استفاده‌ نيست‌ و يا اينكه‌ شخصي‌ كه‌ از اين‌ وسيله‌ استفاده‌ ميكند، صالح‌ نيست‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌ موجودات‌ را در راستاي‌ خدمت‌ به‌ خلق‌، به‌ انسان‌، به‌ بشر خلق‌ فرموده‌. و انسان‌ را براي‌ خودش‌. شما هر كاري‌ كه‌ ـ ولو اجتماع‌ ما امروز متأسفانه‌ به‌ اين‌ معني‌ توجه‌ ندارند ولي‌ اين‌ را بدانيد ـ هر كاري‌ كه‌ انسان‌ بكند، در هر مسابقه‌اي‌ برنده‌ بشود، در هر عملي‌ موفق‌ شود، در غير ارتباط‌ با پروردگار باشد اين‌ شخص‌، اين‌ جمع‌، اين‌ مردم‌ مثل‌ همان‌ وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ براي‌ چيزهاي‌ ديگري‌ كه‌ صلاحيت‌ ندارد استفاده‌ شده‌.

 

 خداي‌ متعال‌ در آيات‌ قرآن‌ مكرر در مكرر مي‌فرمايد «ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌» پشت‌ سر ايمان‌، عمل‌ صالحه‌. اگر انسان‌ باطنش‌ را خوب‌ بسازد و تزكيه‌ نفس‌ بكند، بايد عمل‌ صالح‌ بكند. عمل‌ صالح‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ عملي‌ كه‌ شايسته‌ مقام‌ انسان است‌. از انسان‌ چه‌ توقعی‌ ميره‌؟ اين‌ عقل‌ را به‌ تو دادند، اين‌ فكر را به‌ تو دادند، اين‌ درك‌ و ذكاوت‌ را به‌ تو داده‌اند اينهمه‌ تعقلات‌ و تفكرات‌ و اينهمه‌ مسائلي‌ كه‌ پيچيده‌ است‌ باز كردنش‌ را به‌ دست‌ تو داده‌اند. آيا براي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ با خدا در ارتباط‌ باشد؟ شما چه‌ مي‌خواهيد كه‌ خدا نداره‌؟ كجا مي‌خواهيد برويد كه‌ بهتر از جنب‌ الله‌ و كنار خدا و در محضر پروردگار و به‌ معرفت‌ خدا شما را برساند؟ كجا مي‌خواهيد برويد؟

 

 خداي‌ تعالي‌ بشر را خلق‌ كرده‌ براي‌ خودش‌. براي‌ عبادت‌ خودش‌. متأسفانه‌ تا ما ميگيم‌ عبادت‌، فورا نماز شبي‌ در نظر گرفته‌ ميشود، نمازهاي‌ نافله‌ در نظر گرفته‌ ميشود. اين‌ فكر به‌ طور كلي‌ بايد گفت‌ صحيح‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ عبادت‌ يعني‌ بندگي‌. بندگي‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اطاعت‌ پروردگار. آنچه‌ كه‌ خدا فرموده‌ انجام‌ بديم‌. خدا درباره‌ بشر چه‌ اراده‌ كرده؟‌ چه‌ خواسته‌؟ آنچه‌ كه‌ از اول‌ خلقت‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ از وقتي‌ كه‌ با ملائكه‌ مسئله‌ خلقت‌ بشر را مطرح‌ فرمود، اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. شما معناي‌ خليفه‌ را شايد درست‌ متوجه‌ نباشيد، خليفه‌ يعني‌ چه‌؟ خلف‌ به‌ معناي‌ بعده‌. خليفه‌ يعني‌ بعد از آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌رود و كارها را به‌ اين‌ شخص‌ مي‌سپارد.

 

 اگر شما در يك‌ كاري‌ در يك‌ شغلي‌ خيلي‌ هم‌ فعال‌ باشيد. حالا يك‌ پيشامدي‌ كرد براي‌ شما خواستيد مثلا جائي‌ بريد، خودتون‌ حضور نداريد. يا حالا بخاطر اينكه‌ حضور خودتون‌ به‌ شخصيتتون‌ صدمه‌ ميزنه‌، ولي‌ كار مال‌ شماست‌. اينجا يك‌ نفر را كه‌ كار شما را بكند، اصلا توي‌ كلمه‌ خليفه‌ اين‌ معنا خوابيده‌، كه‌ كار شما را بكند مي‌گذاريد. شما اگر فرض‌ كنيد يك‌ اداره‌اي‌ را به‌ اصطلاح‌ اداره‌ ميكنيد. هيچوقت‌ نمي‌رويد يك‌ نفري‌ كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از اين‌ قوانين‌ اداره‌ و تشكيلات‌ اداره‌ ندارد انتخاب‌ كنيد جاي‌ خودتون‌ بنشانيد. حتما يك‌ نفري‌ كه‌ يا اطلاعاتش‌ در رديف‌ اطلاعات‌ شماست‌ و يا بهتر و يا اگر كمتر اطلاع‌ دارد، بهش‌ مسائل‌ را مي‌فهمانيد و در سطح‌ خودتون‌ قرارش‌ مي‌ديد و بعد او را جانشين‌ خودتون‌ قرار ميديد. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر جانشين‌ شما يك‌ اطلاعاتي‌ كه‌ شما داريد او نداشته‌ باشه‌ و جاي‌ شما بنشينه‌، فساد ميكند. اين‌ مثل‌ دو دوتا چهارتاست‌. يعني‌ خرابكاري‌ ميكنه‌. حتما بايد جانشين‌ شما در اطلاعات‌ در سطح‌ شما و بعضي‌ گفته‌اند بايد بهتر باشه‌. حالا در مسئله‌ مورد بحث‌ بهتر بودنش‌ معنا نداره‌. ولي‌ لااقل‌ بايد در سطح‌ شما باشه‌.

 

 خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد تمام‌ افراد بشر جانشين‌ خودش‌ باشند. يعني‌ چي‌؟ يعني‌ آنقدر رشد كنند. شما ميگيد نميشه‌ همچين‌ چيزي‌. ما ميگيم‌ ميشه‌. شما مي‌فرمائيد كه‌ محاله‌. من‌ ميگم‌ كه‌ واجبه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ قرآن‌ گفته‌. قرآن‌ منظورش‌ اين‌ نبود كه‌ «اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌» حضرت‌ آدم‌ را خليفه‌ خودش‌ گذاشته‌ باشه‌. علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ آيات‌ بعد گوياي‌ اين‌ معناست‌ «اتجعل‌ فيها و يفسد فيها و يسفك‌ الدماء» در كره‌ زمين‌ مي‌خواي‌ كسي‌ را بگذاري‌ كه‌ خونريزي‌ بكند و فساد بكند؟ حضرت‌ آدم‌ كه‌ اينكاره‌ نبود. هم‌ ملائكه‌ مي‌دونستند‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. پس‌ منظور همه‌ مردم‌ بوده‌. مي‌بينيد درباره‌حضرت‌ موسي‌ هم‌ ميفرمايد «و اصنطعت‌ لنفسي‌» حضرت‌ موسي‌ هم‌ از روزي‌ كه‌ خدا انتخابش‌ ميكنه‌ بعنوان‌ پيغمبري‌. خيال‌ نكنيد كه‌ پيغمبري‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ ما اصلا نبايد دور و برش‌ بريم‌. در يك‌ زمانهايي‌ بوده‌ كتاب‌ نبوده‌، چاپ‌ نبوده‌، وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ نبوده‌ به‌ تك‌ تك‌ از افراد حالا يكي‌ استعدادش‌ بيشتر، علمش‌ بيشتر، به‌ يكي‌ كمتر به‌ تك‌ تك‌ افراد خدا وحي‌ ميكرده‌ او را راهش‌ مي‌انداخته‌ بروند پيش‌ افراد جاهل‌ نادان‌ مثل‌ فرعون‌ و هامان‌ و جنودشون‌.

 

 اگر خداي‌ تعالي‌ قرآن‌ را نفرستاده‌ بود، پيغمبر عظيم‌ الشأن‌ اسلام‌ كه‌ خاتم‌ الانبياء است‌، او را نفرستاده‌ بود شايد زمان‌ ما هم‌ همانجور بود. يعني‌ پيغمبراني‌ را خداي‌ تعالي‌ انتخاب‌ مي‌كرد، از همين‌ مردم‌ پاك‌ منزه‌ با علم‌ با سواد. ولي‌ چون‌ پيغمبر اسلام‌ را فرستاده‌ است‌ و چون‌ او هر چه‌ مردم‌ تا روز آخر، تا روز قيامت‌ مردم‌ بهش‌ نيازمندند به‌ وسيله‌ او نازل‌ فرموده‌، به‌ اين‌ جهت‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را خاتم‌ الانبياء قرار داده‌ كه‌ «و ما محمد إلا رسول قد خلت‌ من‌ قبله‌ الرسل‌» و «و لکن رسول الله و خاتم النبیّین» پيغمبراني‌ قبل‌ از او گذشته‌اند. اينطوري‌ بوده‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ فردي‌ بوده‌. البته‌ از نظر مسئله‌ روحي‌ در عالم‌ ارواح‌ و در عالم‌ ذر از انبياء ميثاق‌ گرفتند و نه‌ تنها از انبياء ميثاق‌ گرفته‌ باشند، از تمام‌ مردم‌ ميثاق‌ گرفتند اما در علم‌ پروردگار معلوم‌ بود كه‌ اينها به‌ تعهدشون‌ عمل‌ مي‌كنند. خدا ميدانست‌ كه‌ اينها به‌ تعهدشون‌ عمل‌ مي‌كنند. اينها را خداي‌ تعالي‌ انبياء قرارشون‌ داد. يك‌ عده‌ هم‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ اينها عمل‌ نمي‌كنند. اينها هم‌ غير انبياء شدند.

 

 حضرت‌ موسي‌ را، خوب‌ دقت‌ كنيد، اين‌ آياتي‌ را كه‌ امروز تصادفا چون‌ من‌ نمي‌دونستم‌ اين‌ آيات‌ تلاوت‌ ميشه‌ و بسيار جالبه‌ و من‌ از نظر مطالبي‌ كه‌ بنا داشتم‌ براي‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌ همه‌ آنها را خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيات‌ بيان‌ كرده‌.

اول‌ چيزي‌ كه‌ بايد خيلي‌ آقايون‌ بهش‌ اهميت‌ بديد مسئله‌ تمركز در كارتونه‌. يك‌ كاري‌ بهتون‌ پيشنهاد شد حسابي‌ بسنجيد ببينيد اين‌ كار را مي‌تونيد انجام‌ بديد، نمي‌تونيد انجام‌ بديد، كمك‌ مي‌خوايد، كمك‌ الهي‌ مي‌خوايد. اگر خدا دستور داده‌ حتما مي‌تونيد انجام‌ بديد. اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ كمك‌ مي‌خواد. گاهي‌ ميشه‌ بايد يك‌ دستش‌ به‌ كار مشغول‌ باشه‌ يك‌ دستش‌ به‌ درگاه‌ پروردگار دراز بشه‌. ببينيد از همون‌ اول‌ «قال‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ تو را انتخاب‌ كردم‌، اختيار كردم‌ براي‌ نبوت‌ خودم‌. «اني‌ انا الله‌ لا إله إلّا أنا.» من‌ خداي‌ يكتا هستم‌، خدايي‌ جز من‌ نيست‌، بعد مي‌فرمايد كه‌ تو را به‌ نبوت‌ انتخاب‌ كردم‌. دو معجزه‌ هم‌ بهش‌ داده‌. اين‌ دو وسيله‌ است‌ براي‌ موفقيت‌. يكي‌ عصا را بيندازه‌ اژدها بشه‌. يكي‌ هم‌ دست‌ را كه‌ از گريبانش‌ بيرون‌ مي‌آره‌ روشنايي‌ بده‌ و يد بيضاء بكنه‌ باصطلاح‌. اين‌ هم‌ تازه‌ براي‌ اينه‌ كه‌ مردم‌ عقلشون‌ به‌ چشمشونه‌. مردم‌ را بايد از يك‌ طرف‌ ترسوند از يك‌ طرفي‌ هم‌ بايد چراغي‌ جلوي‌ پاشون‌ روشن‌ كرد تا راهشون‌ را ببينند. اژدها را بيندازه‌ مردم‌ بترسند. از آنطرف هم‌ يد و بيضا بكنه‌ تا مردم‌ آيتي‌ از آيات‌ الهي‌ را ببينند. بعد از اين‌ ببينيد خودش‌ به‌ فكر كار خودشه‌. ماها همه‌ عقب‌ افتادگيمون‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ به‌ فكر كار خودمون‌ نيستيم‌. نمي‌خواهيم‌ موفق‌ بشويم‌. افرادي‌ به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما مي‌خوايم‌ موفق‌ بشيم‌، مي‌خواهيم‌ به‌ كمالات‌ برسيم‌. آدم‌ گاهي‌ به‌ اعمالشون‌، رفتارشون‌، بعد از يك‌ سال‌، دو سال‌، كه‌ باهاشون‌ معاشرت‌ ميكنه‌، ميبنه‌ که نه‌! آن‌ كلام‌ روز اول‌ را هم‌ بيخود گفتند. نمي‌خواد موفق‌ بشه‌. كسي‌ كه‌ مي‌خواد موفق‌ بشه‌، همونجا، در جا، حضرت‌ موسي‌ مي‌دونيد در چه‌ موقعيتي‌ قرار گرفته‌ بود؟ زن‌ حامله‌اش‌ را توي‌ بيابان‌ گذاشته‌ و خودش رفته که‌ آتش‌ بياورد، اين‌ را گرمش‌ كنه‌. برخورد كرده‌ به‌ اين‌ شجره‌ طور سينا. عشق‌ پروردگار آنچنان‌ مبهوتش‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ فكرش‌ متوجه‌ كارش‌ شده‌. نه‌ اينكه‌ خدايا نميشه‌ نيم‌ ساعت‌ ديگه‌ من‌ بيام‌؟ ماها باشيم‌ جدا چيكار مي‌كنيم‌؟ حتي‌ براي‌ خودمون‌ وظيفه‌ درست‌ مي‌كنيم‌. آقا وظيفه‌ است‌ اين‌ زن‌ بيچاره‌. توي‌ بيابان‌ تنها داره‌ وضع‌ حمل‌ ميكنه‌، نه‌ جدا خودمان‌ را يك‌ خورده‌اي‌ بگذاريم‌ جاي‌ حضرت‌ موسي‌. ببينيد عشق‌ به‌ پروردگار چيكار ميكنه‌. خدايا حالا مثلا ما بريم‌ به‌ ايشان‌ رسيدگي‌ كنيم‌ بر مي‌ گرديم‌، يك‌ نيم‌ ساعت‌ مهلت‌. اين‌ كار، كار عاشق‌ نيست‌. كار محب‌ نيست‌. محب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ از همه‌ چيز بگذره‌.

 

 من‌ اين‌ جريان‌ را كم‌ نقل‌ كردم‌ و چون‌ همه‌ نمي‌تونند هضمش‌ كنند و الان‌ هم‌ شك‌ دارم‌ كه‌ بگم‌ يا نگم‌. مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چون‌ بعضي‌ها شنيدند لابد براي‌ همديگر هم‌ نقل‌ كرده اند. من‌ توي‌ كتاب‌ ننوشتم‌. ميگه‌ از خانه‌ بيرون‌ آمدم‌ برم‌ غذا بگيرم‌ براي‌ خانه‌. ديدم‌ صدايي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ برو طرف‌ كربلا. آن‌ زمان‌ هم‌ پياده‌ مي‌رفتند. اينجوري‌ نشيدها. شماها اهل‌ اين‌ حرفها نيستيد. نه‌ شما نه‌ من‌ نه‌ هيچ‌ كداممون‌. ولي‌ خوب‌ قضيه‌ است‌. گفتم‌ زن‌ و بچه‌ام‌؟ همين‌ كه‌ گفتم‌ زن‌ و بچه‌ام‌. گفتند تو مگر زن‌ و بچه‌ در مقابل‌ ما داري‌؟ گفتم‌ نه‌. رفتم‌. دو سال‌ طول‌ كشيده‌ بود كربلاش‌. نه‌ تلفني‌، نه‌ خبري‌، نه‌ هيچي‌. اينها را شماها اگر انجام‌ بديد معصيت‌ كرديدها. يك‌ وقت‌ يك‌ نفر نگه‌ حالا شيطان‌ هم‌ بعيد نيست‌ كه‌ بياد فعاليت‌ بكنه‌. بياد در گوش‌ شما بگه‌ برو دور از خانه‌. نه‌. خلاف‌ شرعه‌ براي‌ شماها و براي‌ خود من‌ و براي‌ شماها همه‌ مان‌ خلاف‌ شرعه‌. چون‌ ما فرق‌ بين‌ الهام‌ و وسوسه‌ را نمي‌گذاريم‌ و چون‌ نمي‌گذاريم‌ بايد تطبيق‌ بديم‌ با وظايف‌ شرعي‌. وظيفه‌ شرعيمون‌ اينها نيست‌.

 

ولي‌ حضرت‌ موسي‌ خدا را داره‌ ميبينه‌. آثار الهي‌ را داره‌ مشاهده‌ ميكنه‌. فرق‌ بين‌ وحي‌ و الهام‌ و وسوسه‌ را ميگذاره‌. لذا وقتي‌ كه‌ با خدا، شماها هم‌ شايد اينطوري‌ باشيد. احتمال‌ نميدم‌ توي‌ اين‌ جمع‌ كسي‌ باشه‌ كه‌ اگر يقين‌ داشته‌ باشه‌ خدا داره‌ باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌ عشق‌ به‌ پروردگار آنچنان‌ او را جذب‌ نكنه‌ كه‌ از زن‌ و بچه‌ فراموش‌ كنه‌. شايد انشاء الله‌ شماها هم‌ باشيد. ماها همه‌ اشكالمون‌ همين‌ شك‌ و شبهه‌ و حجابها است‌. چون‌ شك‌ داريم‌، چون‌ شبهه‌ داريم‌، چون‌ باطنمون‌ هم‌ آنقدر علاقه‌ نداره‌، فرار مي‌خواهيم‌ بكنيم‌ به‌ وظائف‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌.

 

 حضرت‌ موسي‌ تا خدا گفت‌ «إنّي‌ أنا الله‌ لا إله‌ إلّا أنا. فاعبدني‌» بندگي‌ مرا بكن‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ «ربّ‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» اول‌ چيزي‌ كه‌ از خدا خواست‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر آقا يك‌ معناي‌ وسيعي‌ داره‌. هرچه‌ انسان‌ بزرگتر ميشه‌ شرح‌ صدرش‌ بايد بيشتر باشه‌. هر كس‌ دائره‌ زندگيش‌ در اجتماع‌ وسيعتره‌، شرح‌ صدرش‌ بايد بيشتر باشه‌. هرچه‌ بالا ميره‌ تنگ‌ نظريش‌ بايد كمتر بشه‌. اين‌ يك‌ مسئله‌ كلي‌ است‌. يكي‌ از صفات‌ انبياء شرح‌ صدر بوده‌. خيلي‌ مهمه‌.

 

 من‌ هر وقت‌ به‌ فكر شرح‌ صدر پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ مي‌افتم‌، واقعا مبهوت‌ ميشم‌. اگر الان‌ يك‌ نفري‌ جلوتون‌ نشسته‌ باشه‌، در دل‌ با شما مخالف‌ باشه‌ و شما هم‌ اين‌ را مي‌دونيد كه‌ مخالف‌ شماست‌. بالاخره‌ از قيافه‌ تان‌ كه‌ شده‌، از حرفهاي‌ نيشدارتون‌ كه‌ شده‌، از هر جوري‌ كه‌ شده‌، سومي‌ آنجا نشسته‌ باشه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ شما با او ميانه‌ تان‌ خوب‌ نيست‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ كه‌ از آينده‌ بعضي‌ از اصحابش‌ اطلاع‌ داشت‌ و بلكه‌ در همان لحظات‌ او را اذيت‌ مي‌كردند، آنها را می شناسد‌. پيغمبر نمي‌دونست‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد آن‌ سه‌ نفر چه‌ خواهند كرد. همه‌ را گفته‌ بود. حتي‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در خانه‌ نشسته‌، حضرت‌ امير المؤمنين‌ آمدند در زدند. عايشه‌ در را باز نكرد. اين‌ را اهل‌ سنت‌ هم‌ نوشته‌اند. دفعه‌ دوم‌، دفعه‌ سوم‌ با صداي‌ بلند پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود در را باز كنيد. در را باز كردند. براي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ يك‌ مرغ‌ برياني‌، خيلي‌ خوشمزه‌، خيلي‌ عالي‌، خوب‌ معلومه‌ مرغ‌ برياني‌ كه‌ در بهشت‌ طبخ‌ بشه‌ با آن‌ پياز داغهاي‌ بهشتي‌ خيلي‌ خوشمزه‌ ميشه‌. پيغمبر يك‌ لقمه‌ خورده‌ خدايا من‌ نمي‌تونم‌ اين‌ غذا را تنها بخورم‌. محبوبترين‌ افراد بشر بياد با من‌ از اين‌ غذا بخوره‌ كه‌ تو هم‌ دوستش‌ داشته‌ باشي‌، من هم‌ دوستش‌ داشته‌ باشم‌. تق‌ تق‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در زد. در را باز نكرد. باز يك‌ لقمه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ ميل‌ فرمود. خدايا تو دعاي‌ مرا زود مستجاب‌ مي‌كردي‌. محبوبترين‌ اشخاص‌، حديث‌ «طیر مشویّ» از معروفترين‌ احاديثی است‌ كه‌ من‌ براتون‌ ميگم‌. كه‌ اگر شما به‌ يك‌ عالم‌ سني‌ بگيد حديث‌ «طیر مشویّ» فورا متوجه‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ قضيه‌ است‌. دفعه‌ دوم‌، دفعه‌ سوم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صداش‌ را بلند كرد كه‌ خود پيغمبر بشنوه‌. پيغمبر مي‌شنيد از اول‌. يك‌ مسائلي‌ داشت‌ كه‌ بشنوه‌. بعد پيغمبر فرمود در را باز كنيد. آمد نشست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ تو را خدا فرستاد. هموني‌ هستي‌ كه‌ من‌ دعا كردم‌. بعد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عرض‌ كرد آقا من‌ جريانم‌ را بگم‌. من‌ سه‌ دفعه‌ است‌ در مي‌زنم‌. حضرت‌ رو كردند به‌ عايشه‌ گفتند چراا ين‌ كارها را ميكني‌؟ شروع‌ كردند به‌ مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و منظورم‌ اينه‌. فرمودند كه‌ تو با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جنگ‌ ميكني‌ و ميرسي‌ به‌ محلي‌ به‌ نام‌ حوأب‌، سگهاي‌ آنجا به‌ تو پارس‌ مي‌كنند و تو مي‌خواي‌ پشيمان‌ بشي‌ و يك‌ عده‌ مي‌آیند‌ شهادت‌ مي‌دهند كه‌ اينجا حوأب‌ نيست‌. خيلي‌ عجيبه‌. اينها را گفت‌ پيغمبر. سني‌ها نقل‌ كردند مداركش‌ هم‌ هست‌. خوب‌ همه‌ را گفته‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌. عايشه‌ گفت‌ من‌ پناه‌ مي‌برم‌ به‌ خدا از اين‌ كارها. مگر ميشه‌ يك‌ زني‌ بياد عليه‌ يك‌ مردي‌ قيام‌ بكنه‌ اين‌ كارها را بكنه‌؟ حضرت‌ فرمود حتما انجام‌ ميشه‌. اينها را به‌ يك‌ يك‌ از اينها گفته‌. اين‌ يك‌ نمونه‌ عرض‌ كردم‌.

پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ اينها را داره‌ ميبينه‌. كنارش‌ هستند. يك‌ شرح‌ صدري‌ داره‌، دوستان‌ شرح‌ صدر پيدا كنيد. خيلي‌ اهميت‌ داره‌ شرح‌ صدر. اگر يك‌ دوستتان‌ حالا فهميده‌ يا نفهميده‌، يك‌ گوشه‌اي‌ به‌ شما زد، كنايه‌اي‌ به‌ شما زد فوري‌ باهاش‌ بد نشيد، درگير نشيد. اين‌ كارهايي‌ كه‌ مال‌ افراد تنگ‌ نظر پسته‌ اين‌ كارها را نكنيد. و الاّ موفق‌ نميشيد. اين‌ را بدونيد بدون‌ شرح‌ صدر انسان‌ انسان‌ نميشه‌. لذا اول‌ نعمتي‌ كه‌ به پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ از طرف‌ پروردگار خطاب‌ ميشه‌ اینه که : «الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌» اين‌ نعمت‌ بزرگيست‌. و همه‌ اختلافات‌ آقايون‌ مال‌ نداشتن‌ شرح‌ صدره‌. شما اختلافاتي‌ كه‌ در بين‌ افراد بشر هست‌ از هر وقتي‌ كه‌ تاريخ‌ به‌ شما نشون‌ ميده‌ تا امروز ملاحظه کنید و ببينيد که منتهي‌ به‌ نداشتن‌ شرح‌ صدر ميشه‌ يا نميشه‌؟ منتهي‌ به‌ تنگ‌ نظريها ميشه‌ يا نميشه‌؟ منتهي‌ به‌ سوء ظنها ميشه‌ يا نميشه‌؟ قطعا ميشه‌. هر چه‌ بوده‌ تا امروز. هر چه‌ هست‌. بالاخره‌ مي‌بيني‌ يك‌ طرف‌ از اين‌ دو طرف‌ محل‌ نزاع‌، يكيشون‌ شرح‌ صدر نداره‌. شرح‌ صدر را مي‌خواهي‌؟

 

 باز از وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ عرض‌ كنم‌. شب‌ شهادت‌ پيغمبر اكرمه‌ هرچه‌ از هر جا بخوايم‌ عرض‌ كنيم‌ بايد از پيغمبر عرض‌ كنيم‌.« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ‌» شماها هم‌ بايد همه‌تان‌ اقتداي‌ به‌ آن‌ حضرت‌ كنيد. او اسوه‌ است‌، او الگو است‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در مكه‌ وارد شده‌ با كمال‌ قدرت‌. يك‌ قدرت‌ عجيبي‌ كه‌ لشگر از مدينه‌ همراهش‌ شدند، مردم‌ خود مكه‌ خوب‌ كمكند بعضي‌ها، وارد شده‌. بدترين‌ فردي‌ هم‌ كه‌ در تاريخ‌ عليه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فعاليت‌ كرده‌، الان‌ از هر كدامتون‌ بپرسيد كه‌ چه کسی‌ بوده؟‌ مي‌گویيد ابو سفيان‌. زنش‌ در جنگ‌ احد آن‌ كارها را انجام‌ داد و دل‌ پيغمبر را سوزاند به‌ طوري‌ كه‌ پيغمبر فرمود اگر من‌ دست‌ به‌ شماها پيدا كنم‌ هفتاد نفرتون‌ را ميكشم‌. اينجور. مثله‌ كرده‌ حضرت‌ حمزه‌ را، جگرش‌ را از باطن‌ حضرت‌ حمزه‌ بيرون‌ آورده‌ جويده‌ از روي‌ حقد و حسد. در عين‌ حال‌ وقتي‌ پيغمبر وارد ميشه‌ ابو سفيان‌ قطع‌ ميدونست‌ كشته‌ ميشه‌. مردم‌ مسلمان‌ هم‌ اين‌ فكر را مي‌كردند كه‌ حتما ابو سفيان‌ كشته‌ خواهد شد و اموالش‌ غارت‌ خواهد شد. لذا مسلمانها فرياد مي‌زدند اليوم‌ يوم‌ الملحمة‌. امروز روز انتقامه‌. پيغمبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را فرستاد برو بگو «اليوم‌ يوم‌ المرحمة‌» ببينيد. امروز روز مهربانيه‌. روز ورود در مكه‌، مردم‌ عجيبي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را چهارصد و پنجاه‌ كيلومتر راه‌ تعقيب‌ مي‌كردند كه‌ آمدند پشت‌ دروازه‌هاي‌ مدينه‌ آن همه‌ فشار روي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ آوردند، حضرت‌ مي‌فرمايد امروز روز مهرباني‌ من‌ به‌ شماهاست‌. و عمل‌ كرد. يك‌ نفر كشته‌ نشد. يك‌ نفر را به‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود مجازاتش‌ نکرد. اينها معناي‌ شرح‌ صدره‌. با دوستان‌ چي‌؟ مروت‌ با دشمنان‌ مدارا. حتما اگر مي‌خوايد پاتون‌ را بگذاريد جاي‌ پاي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بايد از اقيانوس‌ شرح‌ صدر آن‌ حضرت‌ شما يك‌ قطره‌اي‌ لااقل‌ داشته‌ باشيد. «رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» بعد ميگه‌ خدايا من‌ اين‌ كار را ميكنم‌. اما «يسرلي‌ امري‌» كارم‌ را آسان‌ كن‌. گاهي‌ آقايون‌ كارهاي‌ خيلي‌ آسون‌ سخت‌ ميشه‌ در اثر عدم‌ ارتباط‌ با پروردگار. گاهي‌ بعضي‌ از كارهاي‌ سخت‌ آسون‌ ميشه‌. حالا اگر من‌ بخوام‌ توضيح‌ بدهم‌ نمونه‌هاي‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ اگر بخوام‌ توضيح‌ بدهم‌ وقت‌ را ميگيرم‌. چون‌ فرصتمون‌ كم‌ است‌ و من هم‌ چون‌ كم‌ منبر حالا ديگه‌ ميرم‌ شايد زودتر خسته‌ بشوم‌. كارها گاهي‌ آسون‌ ميشه‌. خودتون‌، همه‌تان‌ آسان‌ به‌ حقيقت‌ مي‌رسيد. آسان‌ به‌ كمالات‌ مي‌رسيد. آسان‌ صفات‌ رذيله‌ تان‌ را از بين‌ مي‌بريد. آسان‌ به‌ واقعيت‌ مي‌رسيد. آسان‌ به‌ وظايفتان‌ عمل‌ مي‌كنيد. بعضي‌ وقتها اينطور است‌. مي‌بيني‌ كه‌ خواب‌ سبك‌ خوبي‌ خدا بهت‌ داده‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ حالا آنهايي‌ كه‌ خوابشان‌ سنگينه است را من‌ نمي‌خواهم‌ انتقاد بكنم‌، هر كسي‌ يك‌ وضع‌ روحي‌ خاصي‌ دارد‌. قبل‌ از اذان‌ صبح‌ بيدار شده‌، نماز شبش‌ را خوانده‌، نماز صبحش‌ را خوانده‌. شب‌ توفيق‌ پيدا كرده‌ در يك‌ دهي‌ بوده‌ كه‌ نه‌ تلويزيون‌ بوده‌، نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ برنامه‌هاي‌ سرگرم‌ كننده‌ تلويزيوني‌ بوده‌، تا نصف‌ شب‌ ننشسته‌، سر شب‌ خوابيده‌. سحر هم‌ بلند شده‌ با نشاط‌، ببينيد خدا كار را آسان‌ كرده‌. گاهي‌ ميشود‌ نه!‌ يك‌ كسي‌ از من‌ مي‌پرسيد كه‌ من‌ سه‌ دفعه‌ در‌ نماز صبح‌ خوابم‌ برده‌ چكار كنم‌؟ اصلا نميشود‌ من‌ نماز صبح‌ بخوانم‌ در نماز خوابم‌ نبرد. اگر هم‌ بخوام‌ هر دفعه‌ كه‌ خوابم‌ ميبره‌ بروم‌ وضو بگيرم‌ باز دو مرتبه‌ بيایم‌ نماز بخوانم‌، آفتاب‌ ميزند‌. تحقيق‌ كرديم‌ ديديم‌ آقا شبها دير مي‌خوابد.

 

 عبادات‌ گاهي‌ آسان‌ ميشود، گاهي‌ سخت‌ ميشود، وسيله‌ آسان‌ شدن‌ و سخت‌ شدنش‌ هم‌ بيشترش‌ مربوط‌ به‌ خودمان است‌ يك‌ مقدارش‌ هم‌ مربوط‌ به‌ توفيق‌ پروردگار است‌ كه‌ پروردگار كارهاي‌ خوب‌ را براي‌ ما وفق‌ بدهد. گاهي‌ توفيق‌ پيدا ميشود‌، وفق‌ پيدا ميكند با آن‌ خواسته‌هاي‌ ما كارهامون‌ وفق‌ پيدا ميكنه‌. صبح‌ پا شديم‌ هفت‌ هشت‌ تا كار داريم‌. همه‌اش‌ رديف‌ مثل‌ اينكه‌ رديفش‌ كردند. اين‌ را انجام‌ ميديم‌ بعد اون‌ را بعد اون‌ را. ظهر هم‌ همه‌ كارها را كرديم‌ آمديم‌ خونه‌ راحت‌. اين‌ معناي‌ توفيقه‌. توفيق‌ فكر نكنيد يك‌ امر آسماني‌ است‌ كه‌ شما نفهميده‌ و نسنجيده‌ به‌ سراغتون‌ مي‌آد. نه‌. يك‌ وقت‌ هم‌ هست‌ صبح‌ ميريد مي‌بينيد اين‌ كارتون‌ نشد افتاد فردا. آن‌ كار ديگرتون‌ هم‌ يك‌ مشكلي‌ پيش‌ آمد نشد. ظهر مي‌آييد خسته‌ هيچ‌ كاري‌ هم‌ نكرديد. اينهم‌ ميشه‌.

«يسّرلي‌ امري‌» خدايا كار من‌ را آسان‌ كن‌.

«رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقده‌ من‌ لساني‌» خدايا زبان‌ ما را گويا كن‌. افرادي‌ هستند خيلي‌ خوب‌. افرادي‌ هستند خيلي‌ خوب‌، واقعا متدين‌. ولي‌ زبانشون‌ گويا نيست‌. نمي‌توانند امر به‌ معروف‌ بكنند. نمي‌توانند نهي‌ از منكر كنند. خجالت‌ مي‌كشند يا در خاطرش مي‌آید كه‌ من‌ چطور برم‌ به‌ اين‌ كه‌ مرا به‌ عنوان‌ يك‌ پدر بزرگ‌ كرده‌ بگم‌ فلان‌ گناه‌ را نكن‌؟ حضرت‌ موسي‌ كه‌ توي‌ دامن‌ فرعون‌ از آب‌ او را گرفتند‌، از جاي‌ خطرناك‌ گرفتند‌، آوردند توي‌ خونه‌ بزرگش‌ كردند، پول‌ دايه‌ دادند، شير بهش‌ داده‌، آنهمه‌ زحمت‌ حالا چطور بگه‌ تو كافري‌؟ اين‌ خيلي‌ مشكله‌. خيلي‌ مشكله‌. حضرت‌ موسي‌ آخه‌ از بچگي‌ توي‌ آن‌ جعبه‌ مادرش‌ او را گذاشت و انداخت‌ به درون‌ نيل‌ و آنها هم‌ او را گرفتند‌ و دنبال‌ دايه‌ گشتند، آنقدر زحمت‌ كشيدند براي‌ حضرت‌ موسي‌، بزرگش‌ كردند. حالا برود چه بگوید‌؟ گفت «و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌» خدايا عقده‌ را از زبان‌ من‌ باز كن‌. من‌ هيچي‌ نفهمم‌ جز تو. ببينيد هيچ‌ چيز جلوي‌ مرا نگيره‌ جز تو. اينجوري‌ بايد انسان‌ باشه‌، مؤمن‌ بايد اينطوري‌ باشه‌.

من‌ را دعوت‌ كردند توي‌ مجلس‌ لهو و لعب‌ و معصيت‌، من‌ نشستم‌ نه تونستم‌ بلند شوم‌ نه‌ هم‌ توانستم‌ حرفي‌ بزنم‌. معصيتها را هم‌ نوش‌ جان‌ كردند بعد هم‌ جزء معصيتكاران‌ از توي‌ آن‌ خانه‌ آمدم‌ بيرون‌. خيلي‌ داريم‌ مخصوصا زمان‌ ما. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ توي‌ فاميل‌ ما وقتي‌ مي‌خواد عروسي‌ بشه‌، از چند ماه‌ قبلش‌ من‌ عزادار ميشوم‌. اينجوريه‌.

 

 بر خلاف‌ دستور اسلام‌، بر خلاف‌ دستور مثلا آخه‌ وضع‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ اصلا ايجاب‌ نميكنه‌ كه‌ اين‌ نوارهاي‌ موسيقي‌ خارج‌ از ايران‌ را قاچاق‌ بياورند توي‌ مجلس‌ و يا مثلا زن‌ و مرد اينجور توي‌ هم‌ بلولند و معصيتهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ بكنند. اين‌ نميشه‌. يك‌ نفر هم‌ حالا متدين‌ مي‌خواد بره‌ اونجا. پاشو. قدرتت‌ را كه‌ ازت‌ نگرفتند. پاشو. اقلش‌ اينه‌ كه‌ از مجلس‌ پاشو بيا بيرون‌ تو گناه‌ نكن‌. دومش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر شجاعتري‌ نهي‌ از منكر كن‌. اگر شجاعتري‌ مجلس‌ را اصلا نگذار اينجور مجلسي‌ باشه‌. اين‌ وظايف‌ ماست‌. حالا در عين‌ حال‌ ما متأسفانه‌ وقتي‌ اينجور حرفها را مي‌زنيم‌…

 خرابكاري‌ هم‌ نكنيد. صحيح‌، صحيح‌ عمل‌ كنيد. منطق‌ داشته‌ باشيد. نهي‌ از منكر واجبه‌ بر هر فردي‌ از افراد مسلمان‌. «و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا قولي‌» اينها هم‌ حرفهاي‌ مرا بشنوند، بفهمند. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها وقتي‌ كه‌ وارد شهر كوفه‌ شد، مخصوصا سر و صدا مي‌كردند كه‌ مردم‌ كوفه‌ صداي‌ زينب‌ كبري‌ را وقتي‌ كه‌ خطبه‌ مي‌خواند‌ نشنوند. چون‌ اگر بشنوند مي‌فهمند كه‌ اينها اهل‌ بيت‌ پيغمبرند. ممكنه‌ مردم‌ كوفه‌ قيام‌ كنند. علاقه مند به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارتند. نخواستند. حضرت‌ زينب‌ يك‌ اشاره‌ فرمود. «اسكتوا» ساكت‌ بشيد. اينجا مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها روشن‌ ميشه‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ حتي‌‌ زنگ‌ شترها از صدا افتاد. ببينيد اراده‌ تكويني‌ و ولايت‌ تكويني‌ زينب‌ كبري‌ را ميرسونه‌ بر موجودات‌. زنگ‌ شتر كه‌ عقل‌ نداره‌ كه‌ بگه‌ اسكتوا اونهم‌ گوش‌ بده‌ بگه‌ چشم‌. اين‌ اراده‌ تكويني‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها بود كه‌ اينجور همه‌ ساكت‌ شدند بعد خطبه‌ را خوند و اتمام‌ حجت‌ نمود.

«يفقهوا قولي‌» گاهي‌ يك‌ مانعي‌ از طرف‌ شنونده‌ هست‌ كه‌ حرف‌ انسان‌ بهش‌ نميرسه‌ و گوش‌ نميده‌. يك‌ وقت‌ هم‌ هست‌ كه‌ از طريق‌ فهم و دركشه‌. افراد درك‌ ندارند، نمي‌فهمند. خدا اين‌ فهم‌ اينها را باز كن‌ كه‌ حرف‌ مرا بفهمند. گاهي‌ هم‌ از طريق‌ طرز بيانه‌. مطالب‌ را نمیتونه بیان بكنه‌. يك‌ چيزهايي‌ ميگه‌ كه‌ مردم‌ به‌ اين‌ چيزها احتياج‌ ندارند. ما يك‌ دهي‌ بوديم‌ چندي‌ قبل‌، يك‌ منبري‌ بود که صداي‌ بلندگوی او مي‌آمد در‌ جايي‌ كه‌ من‌ ساكن‌ بودم‌. گفتم‌ اين‌ آقاي‌ منبري‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ اينجا را با توي‌ دادگاه‌ فلان‌ اشتباه‌ گرفته‌! مردم‌ اين‌ حرفها چه‌ به‌ دردشون‌ ميخوره‌ كه‌ اينها ميگویند؟ پنج‌ شش‌ تا مسئله‌ بگو براشون‌، يك‌ قدري‌ از خدا حرف‌ بزن‌. كي‌ اشتباه‌ كرده‌، كي‌ درست‌ كرده‌، جاي‌ خلوتي‌ هم‌ گيرش‌ آمده‌ بود مثل‌ اينكه‌ مي‌خواست‌ هر چي‌ عقده‌ دل‌ داشت‌ آنجا خالي‌ بكنه‌! لذا به‌ دوستان‌ اهل‌ علمم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اول‌ چيزي‌ كه‌، شما به‌ منزله‌ يك‌ طبيبيد. طبيب‌ هم‌ بايد اگر تك‌ تك‌ مريضها را مي‌بينه‌ كه‌ خوب‌ مي‌تونه‌ معاينه‌اش‌ بكنه‌. اگر كه‌ جمعي‌ مي‌آيند بايد آن‌ مرضهاي‌ مشتركي‌ كه‌ بين‌ اين‌ جمع‌ هست‌، اونها را به اصطلاح‌ تذكر بده‌. به اصطلاح‌ اطبا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ مرضي‌ را معالجه‌ ميكنه‌. گاهي‌ براي‌ حفظ‌ الصحة‌. اگر بخواهيد سالم‌ باشيد بايد همه تان‌ اين‌ كار را بكنيد.

«رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا قولي‌»

خوب‌ بعدش‌ چي‌؟ اينها را بهت‌ داديم‌. اين‌ مربوط‌ به‌ شخص‌ خودش‌ بود كه‌ اينها را من‌ مي‌خوام‌. بعد ميگه ‌«و اجعل‌ لي‌ وزيرا من‌ اهلي‌» آقا من‌ يك‌ وزير مي‌خوام‌ كه‌ وزير به‌ معناي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ وزر و وبال‌، مثلا وزير فلان‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 با من‌ باشه‌. «وزيرا من‌ اهلي‌» از اهل‌ خودمم‌ باشه‌. چون‌ غالبا اينطوره‌. اين كه‌ مي‌بينيد گاهي‌ بعضي‌ از شخصيتهايي‌ كه‌ در رأس‌ يك‌ كاري‌ واقع‌ ميشوند آشناهاشون‌ را مي‌برند، اينها همه‌اش‌ قوم‌ و خويش‌ پرستي‌ نيست‌. اينها را مي‌شناسند. ميدونند با اينها مي‌ توانند كار كنند، با آن‌ آقائي‌ كه‌ نمي‌شناسند نمي‌توانند كار كنند. «و اجعل‌ لي‌ وزيرا من‌ اهلي‌» از اهلت‌ هم‌ كچه کسی از همه‌ نزديكتره‌؟ «هارون‌ اخي‌» هارون‌ برادرم‌. خوب‌ «اشدد به‌ أزري‌» خدايا پشت‌ مرا به‌ او محكم‌ كن‌. «و اشركه‌ في‌ امري‌» در كارهایم‌ شريك‌ من‌ قرارش‌ بده‌. «كي‌ نسبحك‌ كثيرا» ببينيد نتيجه‌ چيه‌؟ نتيجه‌ اينه‌ كه‌ ما شايد زياد تسبيحت‌ بكنيم‌.«كي‌ نسبحك‌ كثيرا و نذكرك‌ كثيرا إنّک کنت بنا بصيرا» نتيجه‌ اين‌، همه‌ اين‌ حرفها اينكه‌ خدايا ما با تو ارتباط‌ داشته‌ باشيم‌. با تو بتوانيم‌ مرتبط‌ باشيم‌ وظائفمون‌ را انجام‌ بديم‌.«كي‌ نسبحك‌ كثيرا» اينجاست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد «و اصطنعتك‌ لنفسي‌» تو را من‌ براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. اينجاست‌ كه‌ بشارت‌ بهش‌ ميرسه‌ كه‌ تو خليفه‌ اللهي‌.

ما‌ چند روز مثلا فرض‌ كنيد يك‌ توبه‌اي‌ كرديم‌ و چند تا گناه‌ را نكرديم‌ و واجباتمون‌ را انجام‌ نداديم‌ بعد میگوییم خدا چرا حالا به‌ ما وحي‌ نميكنه‌؟ خدا چرا به‌ ما اعتنا نميكنه‌؟ اگر هم‌ به‌ ما وحي‌ نكرد و اعتنا نكرد ميشيم‌ رفيق‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌آید سراغمان. چون‌ اينجور افراد را زود شيطان‌ مي‌پذيره‌. شيطان‌ مي‌آید بهش‌ وسوسه‌ ميكنه‌ اين‌ خيال‌ ميكنه‌ وحيه‌. من‌ اينطور خواب‌ ديدم‌، اينطور مكاشفه‌ كردم‌، اينطور بهم‌ القاء شد. از اين‌ قبيل‌ حرفها و همه‌ اينها گاهي‌ ميشه‌ كه‌ واقعا وسوسه‌ است‌. حواستون‌ را جمع‌ كنيد. حضرت‌ موسي‌ خليفه‌اش‌ را در لحظه‌ اول‌ و ساعت‌ اول‌ كه‌ انتخابش‌ مي‌كنند براي‌ نبوت‌، خليفه‌اش‌ را تعيين‌ ميكنه‌. با اينكه‌ خوب‌ حضرت‌ موسي‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. پيغمبر اسلام‌ اين‌ را بدونيد اگر حضرت‌ موسي‌، صد تا حضرت‌ موسي‌ را روي‌ هم‌ بگذارند علمشون‌، قدرتشون‌، عظمتشون‌، نبوتشون‌ را، باز پيغمبر اسلام‌ نميشن‌. عقل‌ حضرت‌ موسي‌ ميرسيد كه‌ در لحظات‌ اول‌ انتخاب‌ براي‌ نبوت‌ بگه‌ كه‌ خدايا براي‌ من‌ يك‌ جانشين‌ قرار بده‌ و شخص‌ هم‌ تعيين‌ بكنه‌ اما پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نه‌ تا روز آخر هم‌ كه‌ از دنيا رفت‌ براي‌ خودش‌ جانشين‌ تعيين‌ نكرد كه‌ مردم‌ دست‌ به‌ كار شدند و جانشين‌ تعيين‌ كردند. ببينيد اين‌ خيلي‌ دوره‌.

 

لذا پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در رواياتي‌ كه‌ بين‌ اهل‌ تسنن‌ و تشيع‌ متواترا نقل‌ شده‌ اين‌ جمله‌ را خيلي‌ ميگه‌. به‌ علي‌ مي‌فرمايد «انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌» همه‌اش‌ توجه‌ ميده‌ به‌ آن‌ مسئله‌. تو براي‌ من‌ مثل‌ هارون‌ براي‌ موسي‌ هستي‌. «انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌» و پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هم‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ اين‌ كار را كرده‌، منتهي‌ نمي‌خواهند بفهمند. از روزي‌ كه‌ مبعوث‌ شد هنوز مبعوث‌ علنا نشده‌ بود پيغمبر اكرم‌. بعضي‌ گفتند سه‌ سال‌ طول‌ كشيد تا اعلام‌ عمومي‌ داد. از روز اولي‌ كه‌ هنوز خصوصي‌ پيغمبر مبعوث‌ شده‌ بود. فقط‌ «و انذر عشيرتك‌ الاقربين‌» نزديكانت‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كن‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود يك‌ آبگوشتي‌ درست‌ كنيم‌، يك‌ قدري‌ شير تهيه‌ بكن‌، مي‌خواهيم‌ قوم‌ و خويشها را دعوت‌ كنيم‌، به‌ تعبير فارسي‌ خودمون‌. ايشان‌ هم‌ ميگه‌ من‌ تهيه‌ كردم‌. خيلي‌ غذا زياد نبود. يك‌ آبگوشتي‌ بود به‌ اندازه‌ پنج‌ شش‌ نفر بخورند. چهل‌ نفر آمدند خوردند. خيلي‌ هم‌ زياد خوردند و زياد آمد غذا كه‌ ابوجهل‌ گفت‌ كه‌ اين‌ سحر كرد شما را. خوردند. تا آمد صحبت‌ كنه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نگذاشتند مجلس‌ بهم‌ خورد. باز روز دوم‌ باز همين‌ برنامه‌ را انجام‌ داد. لذا اگر خواستيد دشمنتون‌ را يك‌ خورده‌اي‌ رامش‌ كنيد، باهاش‌ حرف‌ بزنيد، نمك‌گيرش‌ كنيد يك‌ غذايي‌ بهش‌ بديد، نه‌ يك‌ دفعه‌، نه‌ دو دفعه‌، اينقدري‌ كه‌ نمك‌ گير بشه.‌ اينها باز مال‌ مربوط‌ به‌ شرح‌ صدره‌. من‌ به‌ فلاني‌ غذا بدم‌! كوفت‌ بخوره‌. نه‌ اين‌ كارها را بكنيد. روز دوم‌ هم‌ پيغمبر اين‌ كار را كرد. روز قبل‌ نگذاشتند پيغمبر صحبت‌ كنه‌. روز دوم‌ پيغمبر فرمود كه‌ من‌ مبعوث‌ شدم‌ به‌ رسالت‌. هر كس‌ اول‌ به‌ من‌ ايمان‌ بياره‌ و از من‌ اطاعت‌ بكنه‌، او خليفه‌ و جانشين‌ منه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلند شد. پيغمبر فرمود تو حالا بشين‌. پيغمبر دو مرتبه‌ فرمود. باز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلند شد. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود اين‌ كار پيش‌ ميره‌ ولي‌ بدانيد كه‌ همه‌ تان‌ بايد از او اطاعت‌ كنيد. حالا عموها، افراد مسن‌، آنجا نشسته اند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ده‌ ساله‌ است‌. سن‌ مباركشون‌ هنوز ده‌ سال‌، همه‌ تان‌ بايد از اين‌ اطاعت‌ كنيد. پا شدند خنديدند به‌ ابوطالب‌ هم‌ گفتند كه‌ بله‌ تو بايد بعد از اين‌ از پسرت‌ اطاعت‌ كني‌ و مسخره‌ كردند و رفتند. ببينيد تعيين‌ كرده‌.

 به‌ هر موقعيتي‌ تعيين‌ مي‌فرمود. تا روز آخر. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ شايد مثل‌ امروزي‌ بوده‌، روز قبل‌ از شهادت‌ رسول‌ اكرم‌، رسول‌ اكرم‌ تكيه‌ دادند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از پشت‌ سر رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را نگه‌ داشتند و تكيه‌ دادند به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌. عباس‌ كه‌ خوب‌ بزرگتر فاميل‌ بود در آن‌ روز از نظر سني‌، در مقابل‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نشسته‌. قريش‌ و بني‌ هاشم‌ پر بودند توي‌ اطاق‌ بطوري‌ كه‌ مهلت‌ به‌ زنها نمي‌دادند كه‌ بيان‌. با اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرموده‌ بود خدا لعنت‌ كنه‌ كسي‌ كه‌ از جيش‌ اسامه‌ تخطي‌ بكنه‌. همه‌ را مي‌خواست‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بفرسته‌ به‌ خارج‌ شهر كه‌ توي‌ شهر نباشند در مسئله‌ خلافت‌ توطئه‌ نكنند. ولي‌ آمدند. راحت‌. حضرت‌ رو كردند به‌ عباس‌ عموشون‌ كه‌ تو بعد از من‌ ديون‌ مرا ادا ميكني‌؟ امانات‌ مردم‌ را حاضري‌ به‌ مردم‌ برساني‌؟ حاضري‌ وصيت‌ مرا قبول‌ بكني‌؟ عباس‌ با كمال‌ صراحت‌ گفت‌ كه‌ شما يك‌ فرد سخي‌ بوديد و لذا دين‌ زياد داريد. من‌ نمي‌تونم‌ ادا كنم‌. باز دو مرتبه‌ قبول‌ نكرد. عباس‌ عموشون‌ قبول‌ نكرد!

حضرت‌ رو كردند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علي‌ عليه‌ السلام‌. خودش‌ مي‌فرمايد كه‌ به‌ من‌ رو كردند فرمودند كه‌ تو حاضري‌ اين‌ كارها را بكني‌؟ ميگه‌ من‌ عقده‌ گلويم‌ را گرفت‌ نتونستم‌ جواب‌ بدم‌. آخه‌ من‌ كه هستم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بايد به‌ من‌، همه‌ اينها را مثلا اين‌ افراد مسن‌ حالا از نظر ظاهر. باز دو مرتبه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ به‌ من‌ فرمود. گفتم‌ آقا من‌ جانم‌ به‌ قربانت‌. همه‌ چيزم‌ مال‌ شماست‌. من‌ خدمتگزار شما هستم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ قنبر. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ صدا زد قنبر را و بلال‌ را فرمود كه‌ برو آن‌ لوازم‌ نبوت‌ را كه‌ در اختيار پيغمبر بايد باشه‌ بعد به‌ وصيش‌ بده‌، اينها را بياور. آورد. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ رو كردند به‌ من‌ كه‌ يا علي‌ پاشو اينها را تحويل‌ بگير. من‌ از جا بلند شدم‌. عباس‌ آمد پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را در بغل‌ گرفت‌. من‌ اينها را بردم‌ به‌ منزل‌ گذاشتم‌ برگشتم‌. آمدم‌ در مقابل‌ پيغمبر ايستادم‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمودند كه‌ عباس‌ بلند شو كه‌ علي‌ بشينه‌ جاي‌ خودش‌. اعتنا نكرد. دفعه‌ دوم‌ عرض‌ كرد كه‌ يا رسول‌ الله‌ يك‌ پيرمردي‌ را مثل‌ من‌ كنار مي‌زني‌، يك‌ جواني‌ را مي‌خواي‌ بنشيني‌ آنجا كه‌ سر تو را در بالين‌ بگيره‌؟ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود هر چي‌ ميگم‌ گوش‌ كن‌ و حركت‌ كرد قهر كرد ميخواست‌ بره‌. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود عباس‌ اگر من‌ با غضب‌ به‌ تو از دنيا برم‌ جات‌ جهنمه‌ ولو اينكه‌ از بني‌ هاشم‌ باشي‌. عباس‌ آمد نشست‌. ميگه‌ ايندفعه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌، شب‌ شهادت‌ رسول‌ اكرمه‌، من‌ اينها را عرض‌ مي‌كنم‌. اين‌ مرتبه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ سرش‌ را گذاشت‌ روي‌ دامن‌ من‌. اما در اثر ناراحتي‌ هي‌ سرش‌ تكان‌ مي‌خورد، اينطرف‌ مي‌چرخيد، آنطرف‌ مي‌چرخيد. منهم‌ اشك‌ مي‌ريختم‌. زنها تقاضا كردند كه‌ بيایند‌ با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ وداع‌ كنند. اول‌ كسي‌ كه‌ آمد فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بود. آمد سرش‌ را گذاشت‌ كنار پيغمبر اكرم‌. رسول‌ اكرم‌ با او حرف‌ مي‌زد. فاطمه‌ زهرا هم‌ اشك‌ مي‌ريخت‌، گريه‌ مي‌كرد. مي‌فرمايد كه‌ من‌ ديدم‌ فاطمه‌ فاصله‌ گرفت‌. رسول‌ اكرم‌ باز دو مرتبه‌ اشاره‌ فرمودند. فاطمه‌ آمد يك‌ چيزي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ فاطمه‌ زهرا گفت‌. همه‌ شنيده‌ايد كه‌ بعدها وقتي‌ از فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سؤال‌ كردند چه‌ گفت‌ پيغمبر كه‌ تو يك‌ مقدار شاد شدي‌؟ فرمود كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ به‌ من‌ ملحق‌ خواهد شد، تو خواهي‌ بود.

علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ كارهاي‌ دفن‌ و كارهاي‌ مقدماتي‌ دفن‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را انجام‌ مي‌دادم‌، آنها مشغول‌ توطئه‌ بودند، دشمنان‌ مشغول‌ اذيت‌ و آزار بودند. به‌ مجرد اينكه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌، همه‌ از ميان‌ منزل‌ رفتند بيرون‌. تنها من‌ را گذاشتند و رسول‌ اكرم‌! كه‌ من‌ تنها بر بدن‌ پيغمبر نماز خوندم‌. من‌ تنها بدن‌ پيغمبر اكرم‌ را كفن‌ كردم‌. من‌ تنها بدن‌ آن‌ حضرت‌ را غسل‌ دادم‌. رسول‌ اكرم‌ مهربانه‌، يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ چرا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود « ائتوني بدواة و بياض‌» براي‌ من‌ قلم‌ و كاغذ بياريد تا من‌ وصيت‌ كنم‌، خوب‌ آن‌ كلام‌ را گفتند و بعد چرا پيغمبر ننوشت‌؟ چرا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ براش‌ كاغذ و قلم‌ نياورد؟ از اين‌ قبيل‌ سؤالات‌ را از من‌ مي‌كرد. چرا بعد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ننوشت‌؟ من‌ در جواب‌ گفتم‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ مي‌خواست‌ با حضور همه‌ اين‌ نوشته‌ بشه‌. چون‌ اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ نامه‌ را می نوشت اصلا قبول‌ نمي‌كردند. شما اين‌ را بدونيد.

من‌ در همين‌ مجلس‌ در روز غدير خم‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌. يعني‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با هم‌ نشستند پيغمبر فرموده‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نوشته‌. يك‌ كتاب‌ قطور. در روايات‌ اين‌ كتاب‌ مطرحه‌. بعضي‌ از مطالبش‌ را نقل‌ كرده‌اند. اسمش‌ هم‌ كتاب‌ علي‌ است‌. تمام‌ آيات‌ قرآن‌ تفسير شده‌ در آن‌ كتاب‌. تمام‌ مطالب‌ حتي‌ امام‌ مي‌فرمايد حتي «أرش‌ الخدش‌» ارش‌ خدش‌ يعني‌ حتي‌ اگر يك‌ كسي‌ با يك‌ چيزي‌ دستش‌ را، امام‌ صادق‌ پهلوي‌ ابوبصير نشسته‌اند بهش‌ مي‌فرمايند كه‌ اجازه‌ ميدي‌؟ مي‌فرمايد كه‌ بدنم‌ مال‌ شماست‌. حضرت‌ به‌ تعبير ما يك‌ نيشگون‌ ازش‌ مي‌گيرند بدنش‌ قرمز ميشه‌. مي‌فرمايد حتي‌ اين‌، اين‌ سرخي‌ روي‌ بدن‌ تو كه‌ چقدر ديه‌اش‌ است‌ توي‌ آن‌ كتاب‌ نوشته‌ شده‌. اين‌ چيز جزئي‌. يك‌ همچين‌ كتابي‌ را برداشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آورد در مسجد. بعضي‌ها ميگن‌ قرآن‌ اصلي‌ بوده‌ كه‌ اين‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌. چون‌ همين‌ قرآن‌ بر پيغمبر نازل‌ شده‌ و تحريف‌ نشده‌. ولي‌ آن‌ كتاب‌ علي‌ بوده‌، تفسير قرآن‌ بوده‌، حقايقي‌ بوده‌ كه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ در خانه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بستند در علم‌ و حكمت‌ را به‌ روي‌ بشريت‌ بستند. هنوز بشر به‌ آن‌ دوراني‌ كه‌ علي‌ ممكن‌ بود زمامدار باشه‌، هنوز بشر به‌ آنجا نرسيده‌ از نظر علم‌ و دانش‌. كتاب‌ را قبول‌ نكردند. گفتند ما از تو قبول‌ نمي‌كنيم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ فرمود كه‌ اين‌ كتاب‌ ميمونه‌ پيش‌ من‌ بعد هم‌ پيش‌ خليفه‌ من‌ بعد هم‌ پيش‌ خليفه‌ او بعد از اونهم‌ هر يك‌ از ائمه‌ تا بوسيله‌ فرزند آخرم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در بين‌ مردم‌ ظاهر بشه‌. يعني‌ آن‌ كتاب‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خواهد بود. هيچي‌ را قبول‌ نمي‌كردند. آنوقت‌ خط‌ رسول‌ اكرم‌ آنهم‌ به‌ نفع‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مگر مي‌پذيرفتند؟ بعد هم‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ آنقدر مهربانه‌ كه‌ دوست‌ نداره‌ كه‌ از همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا ميره‌، بوسيله‌ او، بوسيله‌ يك‌ كلام‌ او، جنگ‌ و نزاع‌ در بين‌ مردم‌ بوجود بياید. يكي‌ از خصوصيات‌ انبياء الهي‌ و نماينده‌هاي‌ الهي‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نيستند مردم‌ بينشون‌ نزاع‌ باشه‌، اختلاف‌ باشه‌، كشت‌ و كشتار باشه‌، ناراحتي‌ باشه‌. حاضر نيستند. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ لذا نامه‌ را ديگه‌ ننوشت‌. هر كاري‌ مي‌خوايد بكنيد بكنيد! خودتان‌ مي‌دانيد. حق‌ هم‌ هميشه‌ روشن‌ خواهد بود و يك‌ روزي‌ هم‌ انشاء الله‌ خواهد رسيد كه‌ حقيقت‌ و تمام‌ حقايق‌ بوسيله‌ آخرين‌ خليفه‌ پيغمبر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ ظاهر خواهد شد. اما خيلي‌ اذيت‌ كردند رسول‌ اكرم‌ را. تا جائي‌ كه‌ فرمود «ما اوذي‌ نبيّ مثل‌ ما اوذيت‌» پيغمبري‌ آنچنان‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌، اذيت‌ نشد. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در مقابل‌ مردم‌ جاهل‌ قرار گرفته‌، حرفش‌ را نمي‌فهمند. دركش‌ نمي‌كنند. شما ببينيد بعضي‌ از افراد ميگن‌ آقا تو ما را درك‌ نميكني‌. واقعا هم‌ مشكله‌ها. بدترين‌ چيزها، عذابها براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ شرح‌ صدره‌، داراي‌ علم‌ و دانشه‌، اين‌ را با يك‌ جاهلي‌ اين‌ را در يك‌ جا قرارش‌ بدهند كه‌ هيچي‌ نفهمه‌ و بخواهند هم‌ با هم‌ مشتركا زندگي‌ كنند. خيلي‌ مشكله‌.

نقطه‌ حساس‌ پر نور مثل‌ خورشيد كه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ باشه‌ و از آنطرف‌ نقطه‌ ظلماني‌ با آن‌ وضع‌ كه‌ اين‌ افراد باشند. همه‌اش‌ روي‌ فكر سياسيشون‌ كار ميكنند، روي‌ منافع‌ خودشون‌ كار مي‌كنند، روي‌ مكر و حيله‌ كار ميكنند همه‌اش‌ به‌ فكر خودشونند. شما يك‌ مقداري‌ در روز وفات‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فكر كنيد. از آن طرف‌ كنار بستر پيغمبر، توي‌ خانه‌ پيغمبر ميگه‌ كه‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر. خيلي‌ جمله‌ تنديه‌. اين‌ مرد هذيان‌ ميگه‌، حواسش‌ پرته‌. قد غلب‌ عليه‌ الوجع‌. اينهاش‌ را نقل‌ نمي‌كنند. مرض‌ و درد برش‌ فشار آورده‌ نميدونه‌ چي‌ ميگه‌؟ حالا مگه چي‌ گفته‌؟ گفته‌ قلم‌ و كاغذ براي‌ من‌ بياريد. از آن‌ طرف پا ميشه‌ مياد وقتي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا ميره‌، براي‌ اينكه‌ خودش‌ را موجه‌ نشان‌ بده‌ مياد دم‌ در خانه‌ پيغمبر مي‌ايسته‌ و ميگه‌ هر كي‌ بگه‌ پيغمبر از دنيا رفته‌ مي‌كشمش‌. پيغمبر از دنيا رفته‌، توي‌ خانه‌ است‌. بدن‌ مقدسش‌ آنجاست‌. ميگه‌ هر كي‌ بگه‌… چطور شد، حضرت‌ عيسي‌ بره‌ به‌ آسمان‌، پيغمبر ما نره‌ به‌ آسمان‌؟ پيغمبر ما مهمتره‌. مردم‌ نافهم‌ آنوقت‌ نميگن‌ آقا بريم‌ داخل‌، بريم‌ داخل‌ ببينيم‌ كه‌ پيغمبر مرده‌ يا نمرده‌. ميگند بريم‌ پيش‌ ابي‌ بكر ببينيم‌ او چي‌ ميگه‌؟ شما ببينيد دسته‌ جمعي‌ مي‌آيند پيش‌ ابي‌ بكر. ابي‌ بكر ميگه‌ مگر عمر، چون‌ خودشون‌ اسمهاي‌ اين‌ آقايون‌ را نوشتند توي‌ كتاب‌، صحيح‌ بخاري‌ اسم‌ اين‌ آقايون‌ هست‌. ما كه‌ تقيه‌ بيشتر از صحيح‌ بخاري‌ كه‌ نبايد بكنيم‌. ميگه‌ كه‌ عمر مگر تو نمي‌دوني‌، اين‌ آيه‌ را نخوندي‌ توي‌ قرآن‌ كه‌ «أفإن مات أو قتل‌» پيغمبر اگر بميرد يا كشته‌ بشود يا مثلا در آیه‌ ديگه‌ فرموده «إنّك‌ ميّت‌ و إنهم‌ ميّتون‌» تو ميميري‌. ميگه‌ عجب‌ باريك‌ الله‌ دانشمند محترم‌. دستت‌ را بده‌ تا ما با تو به‌ جاي‌ پيغمبر و خليفه‌ پيغمبر بيعت‌ كنيم‌. ببينيد. همه‌اش‌ توي‌ فكر اين‌ كارها هستند، توطئه‌ها. به‌ فكر حقيقت‌ نيستند. از همانجا شروع‌ ميشه‌ بعدش‌ هم‌ ميرند توي‌ سقيفه‌ و مشغول‌ كارهاشون‌ ميشن‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ مشغول‌ حزني‌ است‌ كه‌ مي‌فرمايد آنچنان‌ من‌ در دوران‌ عمرم‌ كه‌ در موقع‌ مرگ‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ محزون‌ شدم‌، محزون‌ نشدم‌.

«السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌. اصبنا بك‌ يا حبيب‌ قلوبنا» ما مصيبت‌ زده‌ شديم‌ اي‌ محبوب‌ دلهامون‌. «فما اعظم‌ المصيبه‌ حيث‌ إنقطع عنّا الوحی و حيث‌ فقدناك‌ و انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌»

 اينها جملاتي‌ است‌ كه‌ در زيارت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ است‌. انشاء الله‌ فردا توجه‌ داشته‌ باشيد يك‌ مقداري‌ خودتون‌ را بسازيد كه‌ بتوانيد با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هماهنگ‌ بشيد اقتدا به‌ آن‌ وجود مقدس‌ بكنيد. اگر توانستيد همان‌ چه‌ را كه‌ در بعضي‌ از زمانها گفته‌ شده‌ است‌، زيارت‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را از راه‌ دور بخوانيد. يك‌ صورت‌ قبري‌ براي‌ خودتون‌ درست‌ بكنيد در خانه‌ در مقابل‌ آن‌ قبري‌ كه‌ محصور به‌ دشمنان‌ دين‌ است‌ و نمي‌گذارند حتي‌ نگاهش‌ بكنيد، براي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌ بدن‌ مقدسش‌ كه‌ در عرش‌ است‌ و روح‌ مقدسش‌ هم‌ در همه‌ جا احاطه‌ داره‌. فقط‌ براي‌ اينكه‌ تمركزي‌ پيدا بشه‌ يك‌ صورت‌ قبري‌ درست‌ كنيد در مقابل‌ آن‌ قبر بايستيد بگيد «السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌ السلام‌ عليك‌ يا نبي‌ الله‌ السلام‌ عليك‌ يا خيرة‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا محمد بن‌ عبد الله‌ خاتم‌ النبيين‌. السلام‌ عليك‌ و علي‌ آلك‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌» پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ از دار دنيا رفت‌. مصيبتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ شروع‌ شد. هنوز سه‌ روز از وفات‌ پيغمبر نگذشته‌ بود که آمدند درب خانه‌ فاطمه‌ زهرا را آتش‌ زدند، در به‌ پهلوي‌ مباركش‌ زدند، محسنش‌ را سقط‌ كردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را با ريسمان‌ به‌ طرف‌ مسجد كشيدند. همه‌ با توجه‌، ساعت‌ آخر روز متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه است‌. تسليت‌ خدمتشون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. آقاجان‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبة‌ جدك‌ و عمك‌ الحسن‌ بن‌ علي‌. آقاجان‌ در مجلس‌ ما حتما توجهي‌ داريد. صداي‌ ما را يقينا مي‌شنويد. روايت‌ دارد اگر شنيديد كسي‌ دعا مي‌كند آمين‌ بگویيد مستحب‌ است‌ آمين‌ بگویيد. شما هم‌ كه‌ به‌ مستحبات‌ عمل‌ مي‌كنيد، صداي‌ ما را هم‌ كه‌ مي‌شنويد. اميد است‌ دعايي‌ هم‌ كه‌ مي‌كنيم‌، دعاهايي‌ باشد كه‌ خدا به‌ زبان‌ ما جاري‌ ميكند.

نسئلك‌ اللهم و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ و بائمة‌ المعصومين‌ يا الله‌. يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌  يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌

 

 

 

 

۲ محرم‌ ۱۴۱۹ قمری – اكرام‌ بنی آدم از جانب‌ خدا

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لاسيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

چرا خداي‌ تعالي‌ در ميان‌ مخلوقاتش‌ انسان‌ را اكرام‌ كرده‌، احترام‌ كرده‌، و گرامي‌ داشته‌ است‌. و آيا هر انساني‌ مكرم‌ و محترم‌ است‌ در نزد پروردگار يا كه‌ انسانهاي‌ خاصي‌ هستند كه‌ احترام‌ دارند. چون‌ انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ گاهي‌ از حيوانات‌ پست‌تر معرفي‌ كرده‌ و بعضي‌ از انسانها را جهول‌ و ظلوم‌ معرفي‌ فرموده‌. بعضي‌ از انسانها را بلكه‌ از ظاهر آيات‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ كل‌ انسانها را ظلوم‌ و جهول‌ و هلوع‌ معرفي‌ فرموده‌. چرا اين‌ انساني‌ كه‌ اكثريتشون‌ ظلومند، جهولند، هلوعند. هلوع‌ به‌ معناي‌ كم‌ ظرفيت‌. كم‌ ظرفييتند اينها را خدا اكرامشون‌ كرده‌. اين‌ را بايد توجه‌ داشته‌ باشيد و براي‌ يغظة‌ شما و بيدار بودنتون‌ از خواب‌ غفلت‌ ضرورت‌ داره‌. چون‌ اگر انسان‌ مرحلة‌ یقظه را خوب‌ بگذرانه‌ و در یقظه دائمي‌ باشد و از اونچه‌ خدا براي‌ او قرار داده‌ غافل‌ نباشد متوجه‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌شود كه‌ همان‌ توجهش‌ به‌ حقايق‌ او را به‌ كمالات‌ مي‌رساند. مسئلة‌ یقظه و بيداري‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد. تمام‌ انبياء كه‌ آمده‌اند و حتي‌ قرآن‌ كه‌ نازل‌ شده‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنند. به‌ پيغمبر اكرم‌ پروردگار متعال‌ خطاب‌ مي‌فرمايد انما انت‌ مذكر. اي‌ پيغمبر تو جز يك‌ تذكر دهنده‌، يك‌ بيدار كننده‌، يك‌ متوجه‌ كننده‌، به‌ تعبير ما بالاخره‌ يك‌ مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كننده‌اي‌ نيستي‌. انما عليك‌ البلاغ‌ تو بايد مردم‌ را بيدار كني‌ و به‌ اونها حقايق‌ را برساني‌. و ما علي‌ الرسول‌ الا البلاغ‌. بر پيغمبر بر فرستادة‌ خدا جز بلاغ‌ و رسوندن‌ حقايق‌ چيز ديگري‌ نيست‌. پس‌ بنابر اين‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌ وظيفة‌ اول‌ انبياء است‌. قرآن‌ با اين‌ عظمت‌ را خداي‌ تعالي‌ اسمش‌ را ذكر گذاشته‌. يكي‌ از اسماء قرآن‌ ذكر است‌. كه‌ انا نحن‌ نزلنا الذكر و انا له‌ لحافظون‌. پس‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد، ان‌ الناس نيام‌. تمام‌ مردم‌ خوابند. منتهي‌ بعضي‌ خوابشون‌ سنگينه‌، بعضي‌ خوابشون‌ يك‌ خرده‌اي‌ سبكتره‌، بعضيها در حال‌ چرت‌ و مثلا خواب‌ نيمه‌ خواب‌ هستند و لذا اگر همين‌ الان‌ ما چون‌ اونچه‌ مي‌خواييم‌ عرض‌ كنيم‌ براي‌ جمعيت‌ خودمون‌ انشاء الله‌ من‌ نمي‌خوام‌ طوري‌ باشم‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ سر بي‌ صاحب‌ بتراشيم‌. مي‌خوام‌ طوري‌ باشم‌ كه‌ با شما حرف‌ بزنم‌. همتون‌ را من‌، الا يكي‌ دونفري‌ كه‌ من‌ نمي‌شناسم‌، مي‌شناسم‌ و اكثر شماها را مي‌دونم‌ در چه‌ وضعي‌ از روحيات‌ هستيد. با اين‌ توجه‌ اگر يك‌ حرفي‌ زدم‌ بهتون‌ برخورد انشاءالله‌ بربخوره‌ و تكان‌ بخوريد و يك‌ حركتي‌ بكنيد يا بدتون‌ مي‌ياد ول‌ مي‌كنيد همه‌ را چه‌ بهتر و يا اين‌ كه‌ چون‌ هر كس‌ بدش‌ بياد از حرف‌ حق‌ و از حرف‌ صحيح‌ اين‌ بهتر همان‌ است‌ كه‌ برود جزء حيوانات‌ با اونها بچرد. و اگر كه‌ نه‌ تكاني‌ خورديد مثل‌ آيينه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ صورتش‌ مي‌گيرد و آيينه‌ به‌ او مي‌گويد كه‌ صورت‌ تو كثيفه‌، آيينه‌ را نمي‌زنه‌ زمين‌ بشكنه‌ به‌ آيينه‌ توهين‌ نمي‌كنه‌ بلكه‌ خوشحال‌ هم‌ از آيينه‌ مي‌شه‌، تميزش‌ مي‌كنه‌ ممنون‌ مي‌شه‌ ازش‌ و به‌ فكر تميز كردن‌ صورت‌ خودش‌ مي‌افته‌. و از آيينه‌ ممنون‌ مي‌شه‌. حالا اگر ما يك‌ وقتي‌ در اين‌ شبها كه‌ انشاء الله‌ هستيم‌ كه‌ من‌ دارم‌ كه‌ تا جايي‌ كه‌ مؤثر است‌ و خلاف‌ ادب‌ اجتماعي‌ نيست‌ و از جهاتي‌ مي‌توانم‌ بعضي‌ از عيوب‌ شما افرادي‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ ما نشستيد و خيلي‌ هم‌ دوستتون‌ دارم‌ كه‌ اگر دوستتون‌ نداشتم‌ بهتون‌ اعتراض‌ نمي‌كردم‌ اينها را اگر گفتم‌ انشاء الله‌ در مرحلة‌ اول‌ بايد خوشتون‌ بياد چون‌ المؤمن‌ مرآت‌ المؤمن‌. مؤمن‌ بايد آيينة‌ مؤمن‌ باشد. روي‌ اين‌ اصل‌ ما هنوز خوابيم‌. نگيد ما مرحلة‌ یقظه را گذرونديم‌ دو سه‌ سال‌ تو مرحلة‌ یقظه بوديم‌ ما یقظه را چه‌ كرديم‌ نه‌ اين‌ طور نيست‌. هر وقت‌ يك‌ علامتي‌ بهتون‌ مي‌گم‌ كه‌ اكثرمون‌ اين‌ علامت‌ را هنوز در وجودمون‌ پياده‌ نكرديم‌. هر وقت‌ راهتون‌، فكرتون‌، رسيدن‌ به‌ كمالاتتون‌، در متن‌ كارتون‌ قرار گرفت‌ و همه‌ چيز در حاشيه‌ واقع‌ شد اون‌ وقت‌ شما تازه‌ مرحلة‌ یقظه را وارد شديد. و از خواب‌ غفلت‌ بيدار شديد. توضيح‌ اين‌ مطلب‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. انسان‌ همين‌ طوري‌ كه‌ دارد به‌ سوي‌ كمالات‌ حركت‌ مي‌كند طبعا يك‌ موانع‌ درشت‌ و ريزي‌ در سر راهش‌ يا طبيعتا پيدا مي‌شود و يا شيطان‌ ايجاد مي‌كنه‌. چون‌ شيطان‌ تنها كسي‌ را كه‌ تصميم‌ قطعي‌ دارد كه‌ پا درش‌ بيارد به‌ انبياء كار نداره‌، به‌ اولياء كار نداره‌ به‌ كفار، منحرفين‌، حتي‌ به‌ مقدسهاي‌ پر عمل‌ بي‌ معرفت‌ متهجم‌ كاري‌ ندارد. فقط‌ و فقط‌ به‌ شما كار دارد. به‌ جهتي‌ كه‌ مي‌دوند شما اگر قدمهاي‌ استواري‌ برداشتيد اين‌ مرحلة‌ یقظه را كاملا صحيح‌ انجام‌ داديد و بعد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرديد و استقامت‌ در شما كاملا ظاهر شد و صفت‌ استقامت‌ در حد اعلا در شما پيدا شد ملائكه‌ ديگه‌ به‌ كمكتون‌ مي‌يان‌ و ديگه‌ شيطان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌تواند راهي‌ به‌ شما پيدا كند.

 تتنزل‌ الملائكه‌ الا تخافوا‌ و لا تحزنوا. ملائكه‌ نازل‌ مي‌شن‌ به‌ شما مي‌گن‌ كه‌ نترسيد نه‌ از شيطان‌ بترسيد، نه‌ از شيطان‌ سيرتان‌. نه‌ از حوادث‌ بترسيد نه‌ از طبيعت‌. ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. محزون‌ هم‌ نباشيد. چون‌ يا انسان‌ در مقابلش‌ يك‌ خطري‌ را مي‌بينه‌ مي‌ترسه‌. اما يك‌ خطري‌ ممكن‌ است‌ براي‌ آينده‌ او را تهديد بكنه‌ از حالا محزون‌ مي‌شه‌. نه‌ محزون‌ باش‌، نه‌ بترس‌. نحن‌ اوليائكم‌ في‌ حياة‌ والدنيا والاخره‌. از اين‌ لحظه‌ كه‌ تو استقامت‌ كردي‌، تو مسلمان‌ شدي‌ تو مسلمان‌ واقعي‌ شدي‌، واجباتت‌ را انجام‌ دادي‌، محرمات‌ را ترك‌ كردي‌، خود رأيي‌ نكردي‌، در صراط‌ مستقيم‌ قرار گرفتي‌ ما كمكت‌ هستيم‌. ما يار تو هستيم‌. ما پشتيبان‌ تو هستيم‌. ما وليت‌ هستيم‌ در دنيا و در آخرت‌. در دنيا خطرات‌ را ازت‌ دفع‌ مي‌كنيم‌. روايات‌ فراواني‌ دارد كه‌ انسان‌ همين‌ طور كه‌ دارد مي‌رد خطراتي‌ متوجهش‌ هست‌ و متوجهش‌ مي‌شود، ملائكه‌ مي‌يان‌ دفع‌ مي‌كنند. خطرات‌ را ازت‌ دفع‌ مي‌كنند. شيطان‌ را با شهاب‌ صاقب‌ ردش‌ مي‌كنند. شهاب‌ صاقب‌. نمي‌گذارند شيطان‌ به‌ طرف‌ تو بياد. تو در آسمان‌ كمال‌ و استقامت‌ قرار گرفتي‌. فاطبعهوا شهاب‌ صاقب‌. ملائكه‌ مي‌يان‌ بهت‌ مي‌گن‌ كه‌ دلت‌ را محكم‌ نگه‌ بدار. تا حالا چون‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ همة‌ ماها را، همة‌ شماها را اذيت‌ شايد بكنه‌ و بسيار هم‌ اهميت‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ شيطان‌ مي‌ياد با شما حرف‌ مي‌زنه‌ مي‌گه‌ بابا تو به‌ درد اين‌ كارها نمي‌خوري‌. ما يك‌ قربالي‌، يك‌ وقتي‌ از رفقا داشتيم‌ اكثرشون‌ بخاطر همين‌ مسئله‌ از توي‌ قربال‌ رد شدند. اون‌ چيه‌؟ الشيطان‌ يعدكم‌ الفقر. شيطان‌ به‌ شما وعدة‌ حق‌ مي‌ده‌. يعني‌ مي‌گه‌ آقا تو توبه‌ با اون‌ همه‌ گناه‌، تو با اين‌ همه‌ گرفتاريها سيرو سلوك‌. تو با اين‌ ضعف‌، با اين‌ ضعف‌ بدني‌، با اين‌ حرف‌ لغو، استقامت‌، تو با اين‌ همه‌ اقوام‌ منحرف‌ دور و برت‌. كه‌ توي‌ هر مجلسي‌ مي‌ري‌ يا بايد مسخره‌ ات‌ كنند يا بايد تبعييت‌ از اونها بكني‌ تو در صراط‌ مستقيم‌. تو كه‌ همه‌ چير را دوست‌ داري‌ جز خدا تو در محبت‌، تو كه‌ يك‌ پارچه‌ هواي‌ نفسي‌ حتي‌ حاضر نيستي‌ كه‌ اقلا قيافة‌ ظاهرت‌ را مطابق‌ قيافه‌هاي‌ مسلمانهاي‌ واقعي‌ قرار بدي‌ تو و جهاد با نفس‌؟ تو و بندگي‌ خدا؟ تو و ولي‌ خدا شدن‌؟ تو و بهشت‌؟ يعدكم‌ الفقر. در همه‌ جا فقر را به‌ رختون‌ مي‌كشه‌ و شما را ناچيز مي‌كنه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ و لقد كرمنا بني‌ آدم‌. ما بني‌ آدم‌ را اكرام‌ كرديم‌، احترامش‌ كرديم‌ دوستش‌ داريم‌. خداي‌ تعالي‌ اون‌ قدر شماها را دوست‌ داره‌، اونقدر محبت‌ بهتون‌ داره‌ كه‌ والله‌ يعدكم‌ مغفره‌. مي‌گه‌ هر چه‌ كرديد بيا، هر چه‌ كرده‌ايد بيا من‌ تو را دوستت‌ دارم‌ مي‌بخشمت‌، من‌ رهمانم‌، من‌ رحيمم‌، من‌ رئوفم‌. سبقت‌ رحمته‌ غضبه‌. رحمت‌ خدا بر غضبش‌ سبقت‌ داره‌. اين‌ مسئله‌ را بدونيد هيچ‌ وقت‌ خودتون‌ را بيچاره‌ تصور نكنيد. نگيد من‌ نمي‌تونم‌. اگر تحت‌ تأثير شياطن‌ واقع‌ شديد و گفتيد من‌ نمي‌تونم‌ و معتقد هم‌ شديد كه‌ نمي‌تونيد بدونيد كه‌ شيطان‌ كار خودش‌ را كرده‌. و واقعا هم‌ نمي‌تونيد.

 از اون‌ انسان‌ ضعيف‌ العقل‌ بي‌ سواد بهتون‌ بگم‌ ضعيف‌ العقل‌، بي‌ سواد گرفته‌ تا سلمان‌ فارسي‌ و شخصيتهاي‌ علمي‌ بزرگ‌ همه‌ مي‌تونند اين‌ راه‌ را برن‌. كاري‌ نيست‌. معصيت‌ كردن‌ مشكلتر از معصيت‌ نكردنه‌. درست‌ بودن‌ آسانتر از نادرستي‌ است‌. شما يك‌ كلمه‌ راست‌ بگيد، يك‌ كلمه‌ هم‌ دروغ‌ ببينيد كدامش‌ مشكل‌ تره‌ براتون‌. وقتي‌ انسان‌ دروغ‌ مي‌گه‌ يا غيبت‌ مي‌كنه‌ با خودش‌ فكر مي‌كنه‌ آيا اگر اين‌ دروغم‌ واضح‌ شد، فهميدش‌ طرف‌ كه‌ من‌ دروغ‌  گفتم‌ چه‌ مي‌شه‌؟ يا اگر غيبت‌ كرد، مي‌گه‌ اگر اون‌ طرف‌، آقا بهش‌ نگيد. اول‌ سفارش‌ مي‌كنه‌ كه‌ اين‌ بدي‌ او را كه‌ من‌ به‌ تو گفتم‌ تو بهش‌ نگو. دلهره‌ داره‌ كه‌ يا غيبت‌ كرده‌، يا دروغ‌ گفته‌ اما اگر راست‌ گفت‌ و غيبت‌ نكرد، چه‌ دلهره‌اي‌ داره‌؟ و همين‌ طور همة‌ معصيتها همين‌ طوره‌. معصيت‌ نكردن‌ آسانتر از معصيت‌ كردنه‌. خدا شماها را دوست‌ داره‌. منتهي‌ شيطان‌ نمي‌گذاره‌. شما استقامت‌ بكن‌. ملائكه‌ را خدا مي‌فرسته‌. تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. نازل‌ مي‌شن‌ بر شما ملائكه‌. ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. خدا اون‌ قدر نيرو براي‌ حمايت‌ تو خلق‌ كرده‌ و فرستاده‌ كه‌ اگر حساب‌ بكني‌ تعجب‌ مي‌كني‌. نيروهاي‌ بسيار مهم‌. هر كس‌ توبه‌ بكند در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ كساني‌ كه‌ توبه‌ مي‌كنند اينها و ان استغفروا ربكم‌ ثم‌ توبوا الیه اول‌ يرسل‌ السماء عليكم‌ مدرارا . بركاتش‌ را آسمان‌ بر شما نازل‌ مي‌كنه‌. در مرحلة‌ توبه‌ آسمان‌ كمكتون‌ مي‌كنه‌ و يمددكم‌ باموال‌ و بنين‌. مالتون‌ زياد مي‌شه‌. فرزندانتون‌ بهتون‌ كمك‌ مي‌كنند. و آيات‌ ديگر هم‌ هست‌ دربارة‌ توبه‌ و استغفار. خوب‌ ما چرا پس‌ اين‌ قدر مي‌گيم‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌. روزيم‌ زياد نشد، لذا شرط‌ اول‌ را گفتم‌، صريحا مي‌گم‌ كه‌ اكثر ماها توبه‌ امون‌ همان‌ توبه‌اي‌ كه‌ اون‌ شخص‌ در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرد؟ علي‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ فرمود، ثکلتک امك‌. مادرت‌ پاي‌ مرگت‌ بنشينه‌ و گريه‌ بكنه‌. تو خدا را استهزا كردي‌. تو خدا را مسخره‌ كردي‌؟ كدام‌ يكي‌ از ماها اون‌ توبة‌ واقعي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ كرد اون‌ توبه‌ واقعي‌ كه‌ حضرت‌ زكريا كرد، اون‌ توبة‌ واقعي‌ كه‌ زنون‌ كرد يونس‌ كرد كدام‌ يكي‌ از ماها اون‌ توبه‌ را كرديم‌؟ و لذا اگر شما فرزندي‌ داشته‌ باشيد هي‌ بياد به‌ شما بگه‌ كه‌ من‌ را ببخشيد اين‌ كار را كردم‌. همانجا باز بره‌ اون‌ كار را بكنه‌. شما مي‌گيد من‌ را مسخره‌ كردي‌؟ يك‌ تكاني‌ بخوريم‌ و يك‌ حركتي‌ داشته‌ باشيم‌. يك‌ مقداري‌ به‌ خودمون‌ بياييم‌. خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ به‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عرض‌ كردم‌ آقا من‌ اين‌ مي‌رم‌، خيلي‌ كار داشتم‌ براي‌ تذكر نه‌ شما مجبوريد بياييد اينجا بنشينيد نه‌ من‌. هيچ‌ چيز من‌ و شما را مجبور نكرده‌ كه‌ بياييم‌ و بنشينيم‌ و وقتمون‌ را در اين‌ مجلس‌ بگذرانيم‌. فقط‌ و فقط‌ خدا. حالا كه‌ شما به‌ طرف‌ خدا حركت‌ مي‌كنيد، حالا كه‌ توبه‌ مي‌كنيد چرا انسان‌ بي‌ اراده‌ باشه‌، چرا كم‌ اراده‌ باشه‌، چرا درست‌ و حسابي‌ توبه‌ نمي‌كنيد. البته‌ در بين‌ شما افراد كمي‌ هستند كه‌ بهشون‌ من‌ واقعا معتقدم‌ كه‌ خوب‌ كارشون‌ را انجام‌ مي‌دن‌ و خدا خيرشون‌ بده‌ و يقينا مشمول‌ دعاي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا هستند و يقينا اينها اگر امام‌ عصر ارواحنا فدا تشريف‌ بيارن‌ مني‌ كه‌ از سر ضميرشون‌ اطلاع‌ ندارم‌ البته‌. چون‌ ممكنه‌ در باطن‌ يك‌ چيز ديگه‌ باشند. يك‌ عده‌ را معرفي‌ به‌ عنوان‌ يار حجت‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌كنند. اما هممون‌ چرا اينطور نباشيم‌. يقطي‌ بغتة‌. هم‌ در كتاب‌ تورات‌ هست‌ هم‌ در انجيل‌ هست‌ هم‌ در قران‌. كه‌ ناگهاني‌ مي‌ياد. از ده‌ سال‌ قبل‌ به‌ اصطلاح‌ اعلام‌ نمي‌كنه‌ كه‌ من‌ ده‌ سال‌ ديگه‌ مي‌يام‌ تا تو كارهات‌ را رديف‌ كني‌ و وضعت‌ را جور كني‌. یاتی بغتة يعني‌ دفعتا‌ يعني‌ ناگهاني‌.

 خوب‌ بايد انسان‌ از نظر روحي‌ لااقل‌ آماده‌ باشه‌. شما اگر از نظر روحي‌ آماده‌ بوديد ولو صد تا گرفتاري‌ داشته‌ باشيد، گرفتاريها را همه‌ را مي‌ريزيد پشت‌ سر هم‌ مي‌گيد فرض‌ كن‌. من‌ خدا رحمت‌ كنه‌ پدر من‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ اگر حضرت‌ تشريف‌ بيارن‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ اطرافيان‌ من‌ كه‌ سكته‌ كرده‌اند و مرده‌اند چكار مي‌كنند، همان‌ كار را در اون‌ موقع‌ مي‌كنند.اينجوري‌ مي‌شه‌. مرحوم‌ استاد عزيزمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ ايشان‌ مي‌گفت‌ از خونه‌ آمدم‌ بيرون‌ بهم‌ گفتندكه‌ برو كربلا. گفتم‌ زن‌ و بچه‌ام‌ را چكارش‌ كنم‌؟ گفتند مگر تو زن‌ و بچه‌ داري‌. زن‌ و بچه‌ات‌ اگر اختيارش‌ مال‌ تو بود، يك‌ وظايفي‌ داري‌ در مقابل‌ اونها. اين‌ دلبستگي‌ها را بايد تمامش‌ را كنار بگذاريد. وابستگيها را در مقابل‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ از بين‌ ببريد. معناي‌ یقظه اينه‌. تو مگر زن‌ و بچه‌ داري‌. گفتم‌ نه‌، گفتند پس‌ برو. بله‌. حالا شما اداي‌ او را در نياريد حالا، خيال‌ كنيد يك‌ كسي‌ بهتون‌ گفت‌ كه‌ اين‌ كار را بكن‌ ممكنه‌ شيطان‌ باشه‌. ماها ممكنه‌ شيطان‌ بهمون‌ بگه‌. تا انسان‌ اون‌ طور محسوص‌ در مقابل‌ پروردگار نشه‌، تا اون‌ طور بندة‌ خدانشود كه‌ شيطان‌ بهش‌ كاري‌ نداشته‌ باشه‌ و نتوانه‌ و قدرت‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ برش‌ مسلط‌ باشد تا اون‌ موقع‌ شيطان‌ هست‌. ولي‌ خودت‌ را آماده‌ بكن‌. معني‌ یقظه، اون‌ یقظهاي‌ كه‌ حقيقي‌ و واقعي‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر بنا باشه‌ كه‌ شغلت‌ يا راهت‌؟ بگي‌ راهم‌. زن‌ و بچه‌ ات‌ يا راهت‌؟ بگي‌ راهم‌ معني‌ در بطن‌ قرار دادن‌ اينه‌. حيست‌ و آبروم‌ يا راهم‌؟ راهم‌. سلامتي‌ بدنم‌ يا راهم‌؟ راهم‌. و بالاخره‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جهاد كنيد اگر مي‌خواييد جهاد كنيد بايد هم‌ به‌ وسيلة‌ جانتون‌ و هم‌ به‌ وسيلة‌ مالتون‌ در راه‌ خدا جهاد كنيد. لذا در بين‌ اصحاب‌ سيد الشهدا قضيه‌ را شنيديد ديگه‌ براتون‌ هم‌ نقل‌ كردم‌، از هزار و چند صد نفر كه‌ در شب‌ عاشورا بوده‌اند فقط‌ هفتاد و دو نفر يار بودند بقيه‌ خواب‌ بودند. خيليه‌! هفتاد و دو نفر گفتند حسين‌. و نه‌ چيز ديگر. بقيه‌ گفتند نه‌ همه‌ چيز غير از حسين‌. همه‌ چيز غير از خدا. اينجور نباشيد. والا خواب‌ خوب‌ با آدم‌ خواب‌ هم‌ بنا نيست‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود يك‌ تخت‌ خوابي‌ براي‌ جناب‌ عالي‌ بگذارند و چند نفر هم‌ اين‌ را روي‌ دوششون‌ بگيرند و ببرنت‌ به‌ طرف‌ خدا. و سير كني‌ به‌ سوي‌ خدا. آقا من‌ چند وقته‌ شما را نديديم‌. به‌ خود من‌ مي‌گن‌، چند وقته‌ شما را ما، خيلي‌ عقب‌ مانديم‌. علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ خواب‌ بودي‌ اون‌ وقتها ما كشيك‌ مي‌كشيديم‌. ما تذكراتي‌ بهت‌ مي‌داديم‌ كه‌ يك‌ حركتي‌ مي‌كردي‌، حالا ما نبوديم‌ تو خوابت‌ برده‌، در جا زدي‌.

 اين‌ معناي‌ یقظه است‌، بيدار بايد بود. ماها اكثرمون‌، اكثر مردم‌ البته‌ اين‌ جمله‌ مال‌ شما، شايد نباشه‌ كه‌ خوابمون‌ منتهي‌ به‌ مرگمون‌ شده‌. اصلا بيدار نمي‌شن‌. محرم‌ مي‌ياد تكان‌ نمي‌خورند، ماه‌ رمضان‌ بر او گذشته‌ تكان‌ نخورده‌. يك‌ كسي‌ در يك‌ جا خوابيده‌ باشه‌، بالاي‌ سرش‌ بوق‌ بزنند، بلند نشه‌، توپ‌ در كنند بلند نشه‌، صداش‌ بزنند بلند نشه‌. يك‌ چاقو به‌ بغلش‌ بزنند باز بلند نشه‌ مي‌گيد مرده‌ ديگه‌. اين‌ مرده‌ است‌ اين‌ علامت‌ مرده‌ بودن‌ اين‌. الناس‌ موتا و اهل‌ العلم‌ احياء. مردم‌ همه‌ مرده‌اند. اهل‌ علم‌، اهل‌ علم‌ كه‌ مي‌گيم‌ نه‌ عمامه‌ به‌ سر. اون‌ كسي‌ كه‌ علم‌ واقعي‌ داره‌. اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌فهمه‌، اون‌ كه‌ اين‌ قدر شعور داره‌ كه‌ خدا را از دست‌ نمي‌ده‌ بخاطر دنياش‌. اين‌ اندازه‌ فهم‌ داره‌. اون‌ اهل‌ علم‌ مي‌دونيد كيه‌؟ اون‌ كسي‌ كه‌ علم‌ به‌ خدا در، حقيقت‌ راهش‌ و صحت‌ راهش‌ و كمالاتش‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ است‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ بايد در چه‌ وضع‌ خاصي‌ باشد تا خدا اكرامش‌ كنه‌ و خدا حال‌ محبت‌ بهش‌ بكنه‌ اين‌ شخص‌ اهل‌ علمه‌. والا خيلي‌ از دانشمندان‌ هستند كه‌ از نظر ما دانشمندند ولي‌ نه‌ پيغمبر و نه‌ خدا و نه‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ او را به‌ عنوان‌ عالم‌ نمي‌شناسند. پيغمبر اكرم‌ وارد مسجد شد، ديد مردم‌ مسلمان‌ دور يك‌ نفر جمع‌ شده‌اند خيلي‌ هم‌ سرش‌ شلوغه‌. الان‌ اگر شايد باشد سرش‌ شلوغ‌ مي‌شه‌. حتي‌ به‌ پيغمبر زياد توجه‌ نمي‌كنند. حضرت‌ فرمود چه‌ خبره‌؟ گفتند علامه‌ است‌. علامه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ زياد علم‌ داره‌. صفت‌ مبالغه‌ است‌. علامه‌ است‌. حضرت‌ فرمود و من‌ علامه‌. آخه‌ علمي‌ كه‌ از پيغمبر دور باشه‌ و از اسلام‌ دور باشه‌ يك‌ چيز نو درآمدي‌ باشه‌ كه‌ در اسلام‌ نباشه‌ اين‌ چيز نيست‌، اين‌ علم‌ نيست‌. لذا با كلمة‌ ما، ما در عربي‌ به‌ غير ذوي‌ العقلول‌ اطلاغ‌ مي‌شه‌. و من‌ ذوي‌ العقول‌ اطلاغ‌ مي‌شه‌. و من‌ علامه‌. اين‌ علامه‌اي‌ كه‌ شمايي‌ كه‌ مي‌ گيد چه‌ چيزه‌؟ كه‌ كس‌ هم‌ حتي‌ نفرمود. گفتند آقا اين‌ تمام‌ اشعار عرب‌ را مي‌دونه‌. فرض‌ كنيد حالا يك‌ دانشمندي‌ كه‌ تمام‌ مثلا شاهنامة‌ فردوسي‌ را حفظ‌ باشه‌ فرض‌ بفرماييد سعدي‌، حافظ‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مثنوي‌ مولانا اينها همه‌ را حفظ‌ باشه‌ و امثال‌ عرب‌ را هم‌ بدونه‌. يعني‌ شما بگو من‌ پسر كي‌ هستم‌ او تا اجدادت‌ حضرت‌ آدم‌ برات‌ بشمره‌. اين‌ واقعا علامه‌ است‌، اين‌ استاد ادبياته‌. ما براش‌ خيلي‌ احترام‌ قائليم‌. حضرت‌ اونجا ايستاد فرمود انما العلم‌ ثلاثه‌. همتون‌ بدانيد كه‌ جز اين‌ نيست‌ كه‌ علم‌ سه‌ تاست‌. بقيه‌ علم‌ هست‌. ولي‌ من‌ جرأت‌ نمي‌كنم‌ بگم‌ علم‌ نيست‌ و بحث‌ درباره‌اش‌ بكنم‌. رسما عرض‌ مي‌كنم‌ اگر الان‌ بگم‌ علم‌ پزشكي‌ علم‌ نيست‌، خوب‌ مي‌ترسم‌ بگم‌. نمي‌دونم‌ علم‌ رياضي‌ علم‌ نيست‌، مي‌ترسم‌ بگم‌، ولي‌ پيغمبر نترسيد و گفت‌. علم‌ اون‌ علمي‌ است‌ كه‌ شما را بدرقه‌ بكنه‌، شما را نگه‌ بداره‌ تو دنيا. شب‌ اول‌ قبر. چون‌ ما اين‌ دنيامون‌ كه‌ تنها نيست‌ آقايون‌. همين‌ دو روز كه‌ در دنيا هستيم‌. همة‌ اين‌ علوم‌ فقط‌ مال‌ همين‌ دنياست‌. علمي‌ كه‌ دنياي‌ ما را اصلاح‌ بكنه‌ ، عالم‌ برزخ‌ ما را اصلاح‌ بكنه‌. تو بهشت‌ هم‌ به‌ دردمون‌ بخوره‌ اون‌ چه‌ علمي‌ است‌؟ ما مردني‌ هستيم‌. صد سال‌ ديگه‌ها، من‌ دست‌ بالا مي‌گيرم‌ كه‌ عقب‌ نمونم‌. صد سال‌ ديگه‌ يك‌ نفر كه‌ تو اين‌ مجلس‌ نشسته‌ رو كرة‌ زمين‌ نيست‌. مرده‌، هممون‌ مرديم‌. نگيد كه‌ آقا همه‌ به‌ ما مي‌گن‌ كه‌ صد و بيست‌ سال‌ ديگه‌ اونها تعارفتون‌ مي‌كنند. هزار سال‌ به‌ اين‌ عيدها برسيد. بله‌ يك‌ نمونه‌ بيار كه‌ هزار سال‌ به‌ اين‌ عيدها رسيده‌. هزارها سال‌ هم‌، هميشه‌ مي‌گيم‌ هزار سال‌ پيرمرد هشتاد ساله‌ را مي‌گن‌ هزار سال‌ ديگه‌ شما به‌ اين‌ عيدها برسيد. اينها تعارفه‌. همه‌ مي‌ميريم‌.

 يك‌، اتفاقا يك‌ روايتي‌ از حضرت‌ سيد الشهدا شايد اين‌ شبها رواياتي‌ از حضرت‌ سيد الشهدا براتون‌ بخونم‌، يك‌ روايت‌ امروز نوشتم‌. حضرت‌ مثل‌ امروزي‌ شايد بود يا مثل‌ امروز يا چند روز جلوتر حالا من‌ تاريخ‌ بلد نيستم‌. ما نقدا هنوز از خواب‌ غفلت‌ و مسائل‌ معنويمون‌ بيدار نشديم‌ تا تاريخ‌ و اينها را بلد باشيم‌. حضرت‌ مي‌خواد حركت‌ كنه‌ به‌ طرف‌ كربلا مي‌گه‌ الحمد الله‌ و ماشاء الله‌ و ما حبت‌ الا لالله‌ و صل‌ الله‌ و آله‌ و رسوله‌ و صلم‌. مي‌فرمايد خط‌ الموت‌ علي‌ ولد آدم‌ قناد علي‌ جيب‌. همانطوري‌ كه‌ گردنبند به‌ گردن‌ يك‌ دختر جوان‌ هست‌ مرگ‌ هم‌ به‌ گردن‌ همة‌ ما افتاده‌، همة‌ ما. ولي‌ اي‌ كاش‌ شما هم‌ مثل‌ امام‌ حسين‌ بوديد. ما مي‌دونيد چرا از مرگ‌ مي‌ترسيم‌؟ يك‌ دعاي‌ خوب‌ اگر ما مؤمن‌ واقعي‌ باشيم‌، يك‌ دعاي‌ خوب‌ براي‌ ما اينه‌ كه‌ به‌ ما بگن‌ خدا مرگت‌ بده‌. به‌ كي‌ مي‌شه‌ گفت‌ كه‌ خدا مرگت‌ بده‌ كه‌ نگه‌ آقا چرا فحش‌ مي‌دي‌؟ خودت‌ را مرگ‌ بده‌. چرا اينجوري‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ ما از اون‌ ازش‌ هيچ‌ خبر نداريم‌. نرفتيم‌ دنبالش‌. يك‌ جايي‌ كه‌ بايد بريم‌ نرفتيم‌ ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌ آخه‌. در بين‌ ماها همين‌ طور دارن‌ راه‌ مي‌رن‌، مي‌افتن‌ مي‌ميرند. اصلا به‌ فكرش‌ نيستيم‌. بعضيها مي‌گن‌ مي‌كنن‌ تو تاريكي‌ قبر، اونجا خيلي‌ تاريكه‌ وقتي‌ كه‌ تو تاريكي‌ واقع‌ مي‌شن‌ مي‌گن‌، نه‌ هيچ‌ كدومتون‌ شايد اون‌ تاريكهايي‌ كه‌ فكر مي‌كنيد واقع‌ نشيد. من‌ اگر بيام‌ براتون‌ نقل‌ بكنم‌ كه‌ از روايات‌، نه‌ از چيز ديگر. ولو اين‌ كه‌ اونهايي‌ تغذية‌ روح‌ دارند وارد اين‌ مسائل‌ مي‌شن‌ اونها هم‌ ديدند. ولي‌ از روايات‌. آخه‌ اين‌ روح‌ اگر از بدن‌ تو بيرون‌ نياد تو نمردي‌. اگر هم‌ بيرون‌ آمده‌ باشه‌ كه‌ ديگه‌ تو تاريكي‌ و اينها سرت‌ نمي‌شه‌. بعضي‌ خيال‌ مي‌كنند كه‌ ديگه‌ مرد تمام‌ شد. آخرين‌ منزل‌ هستي‌ اين‌ است‌. هيچي‌. فلاني‌ مرد تمام‌ شد. ان‌ حي‌ الحيات‌ الدنيا و موت‌ و نفسا. جز همان‌ زندگي‌ دنيا چيز ديگه‌اي‌ نيست‌. ولي‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همان‌ روايت‌ مي‌فرمايد در اون‌ خطبه‌اي‌ كه‌ فرمود، مي‌فرمايد كه‌ چقدر من‌ شوق‌ دارم‌، ببينيد چقدر اون‌ طرف‌ را بهتر مي‌دونه‌ تا اين‌ طرف‌. ببينيد مي‌فرمايد، من‌ عين‌ اون‌ جملات‌ حضرت‌ را بخونم‌، و ما اونحني‌ الا افلاك‌، چقدر من‌ اشتياق‌ دارم‌ به‌ اطرافم‌، پيغمبر اكرم‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، فاطمة‌ زهرا، امام‌ حسن‌. آقا شما وقتي‌ مي‌ميريد اقلش‌ اگر آدم‌ خوبي‌ باشي‌ اول‌ ملاقاتت‌ با اين‌ سيزده‌ نفر هست‌. و امام‌ زمانت‌ هم‌ حتما مي‌ياد بالاي‌ سرت‌ كه‌ هر امامي‌ در هر زماني‌ كه‌ باشد او مي‌ياد بالاي‌ سر انسان‌. چهارده‌ معصوم‌، حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ چقدر من‌ اشتياق‌ دارم‌. مي‌دونيد چقدر؟ اشتياق‌ يعقوب‌ الي‌ يوسف‌. همانطوري‌ كه‌ يعقوب‌ به‌ يوسف‌ شوق‌ داشت‌ من‌ هم‌ همانطور اشتياق‌ دارم‌. و خير لي‌ مصرف‌ ان‌ لا براي‌ من‌ يك‌ امتياز اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كشته‌ بشم‌ كه‌ حتما با او ملاقات‌ مي‌كنم‌. مي‌بينم‌ كه‌ من‌ را قطعه‌، قطعه‌ مي‌كنند. گرگان‌ گرسنة‌ نواحي‌ و كربلا. حضرت‌ براي‌ من‌ مي‌فرمايد. بعد مي‌فرمايد كه‌ براي‌ همه‌ مرگ‌ حتمي‌ است‌، و ما رضايت‌ پروردگار را، رضايت‌ ما در رضايت‌ پروردگاره‌. هر چي‌ خدا دوست‌ داره‌ همان‌ را ما دوست‌ داريم‌. و به‌ بلايي‌ كه‌ خدا فرستاده‌ باشه‌ ما صبر مي‌كنيم‌. نفس‌ علي‌ بلاء و يفينا علي‌ صابرين‌ و انتشد علي‌ عن‌ رسول‌ الله‌ و حي‌ مجموع‌ في‌ حقيرة‌ العمر. طوري‌ نمي‌شه‌، اين‌ فرزند پيغمبر اين‌ اولاد پيغمبر يك‌ روزي‌ در كه‌ بهشته‌ جمع‌ مي‌شن‌ اتقر بهم‌ عيونه‌ عينه‌، چشم‌ پيغمبر به‌ اينها روشن‌ مي‌شه‌. حالامن‌ كان‌ فينا ببينيد اين‌ جمله‌ را حضرت‌ فرمود هر كس‌، در بين‌ شماها، شما جمعي‌ كه‌ دور حضرت‌ سيد الشهدا هستيد و موتنا علي‌ لقاء الله‌ نفسه‌. مي‌خواد به‌ لقاء پروردگار برسه‌ و اونجا خودش‌ قرار بده‌. فاليب‌ المعنا. با ما حركت‌ بكنه‌ بياد بريم‌ كربلا، و في‌ انشاء الله‌. من‌ صبح‌ حركت‌ مي‌كنم‌ هر كس‌ مي‌خواد بياد، بياد. حضرت‌ سيد الشهدا اينطوري‌ مي‌فرمايد. ببينيد من‌ نمي‌خوام‌ اين‌ خطبه‌ را براتون‌ خوب‌ توضيح‌ بدم‌. يك‌ تكه‌اش‌ را هم‌ حتي‌ نخوندم‌. اونچه‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ اينه‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌گه‌ كه‌ من‌ اشتياق‌ يعقوب‌ به‌ يوسف‌ بود چقدر بود؟ همان‌ اندازه‌ من‌ به‌ اكناف‌ اشتياق‌ دارم‌. تو اين‌ دنيا بايد شماها را ببينم‌، اونجا اونها را ببينم‌. پاك‌، عزيز بدون‌ افراد مختلف‌. توي‌ يك‌ جمعيتي‌ چند تا آدم‌ بد و خوب‌ پيدا مي‌شه‌. بالاخره‌ بايد بدها را هم‌ به‌ پاي‌ خوبها تحمل‌ بكنه‌ انسان‌. اما اونجا همه‌ خوبند، همه‌ خوبند. حالا كه‌ من‌ كاغذ را در دستم‌ گرفتم‌ اينجا يكي‌، دو تا روايت‌ ديگه‌ نوشتم‌ براتون‌ بخونم‌.

 حضرت‌ فرمود فاني‌ لا ارا الموت‌ الا سعاده‌. من‌ مرگ‌ را جز سعادت‌ چيز ديگه‌اي‌ نمي‌دونم‌. و الحيات‌ مع‌ الظالمين‌ ان‌ لا زندگي‌ با ظالمين‌ جز زحمت‌ و ناراحتي‌ چيز ديگه‌اي‌ نيست‌. يا بالاخره‌ بايد ظلم‌ اينها را تو تحمل‌ كني‌، ببيني‌ ظلم‌ داره‌ مي‌كنه‌ و تو چيزي‌ نتوني‌ بگي‌ يا به‌ خودت‌ ظلم‌ مي‌كنند. زندگي‌ با ظالم‌ كه‌ نمي‌شه‌ صحيح‌ انجام‌ بشه‌. باز جملة‌ ديگري‌ داره‌ و ان‌ تكن‌ الدنيا فعد نفيستا ثواب‌ الله‌ اعلا و ان‌ اگر دنيا را شما خيال‌ مي‌كنيد جاي‌ خوبيه‌. خالي‌ ثواب‌ پروردگار كه‌ بهتر است‌ اگر اهل‌ تقوا باشي‌ و اهل‌ و فهم‌ باشي‌. و ان‌ تكن‌ البدان‌ للموت‌… اگر اين‌ بدنها براي‌ مرگ‌ خلق‌ شدن‌ كه‌ بالاخره‌ مي‌ميرند پس‌ انسان‌ اگر با شمشير كشته‌ بشه‌ در جبهة‌ جنگ‌ عليه‌ فساق‌ كشته‌ بشه‌ اين‌ كه‌ بهتره‌! فان‌ تكن‌ الارضا اثم‌ مقدره‌. اگر روزي‌ انسان‌ تقسيم‌ شده‌ و تقدير شده‌ كه‌ خدا در قرآن‌ فرموده‌ رزقه‌ اكملوا. انسان‌ زياد چرا حرص‌ مي‌زنه‌. از حرام‌ و حلال‌ همه‌ را جمع‌ كنه‌. كمتر حرص‌ بزنه‌. و روزيش‌ را، از خدا بخواد كه‌ اين‌ بهتره‌ و ان‌ تكن‌ الموال‌ لترك‌ فما به‌ القر اگر كه‌ اموال‌ را خدا قرار داده‌ براي‌ اين‌ كه‌ بگذاري‌ و بري‌ پس‌ چرا به‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگذاري‌ بخل‌ مي‌كني‌. اگر مي‌خواييم‌ به‌ كمالات‌ برسيم‌ بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيم‌. يعني‌ تمام‌ كارهامون‌ را بگذاريم‌ و راهمون‌ را اهميت‌ بديم‌. اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ تمام‌ انبياء به‌ اون‌ اشاره‌ كرده‌اند و قرآن‌ اشاره‌ داره‌ و ائمة‌ اطهار اشاره‌ فرمودند و عرض‌ كردم‌ كه‌ قران‌ و پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار براي‌ همين‌ جهت‌ نازل‌ شده‌اند و مبعوث‌ شدند و تشريف‌ آوردند. لذا عاشورا يكي‌ از اون‌ فريادهايي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از خواب‌ بايد بيدار كنه‌. از اون‌ فريادهاي‌ بسيار بلنده‌. خيليها بيدار مي‌شن‌ و اگر كسي‌ بيدار نشد احتمال‌ مردنش‌ و مرده‌ بودنش‌ هست‌. در ابتداء تاريخ‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ شهيد شدند خيلي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند. خيليها. اون‌ روز نرفتند براي‌ اين‌ كه‌ ياري‌ كنند حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را اما بعدها اونقدر متأسف‌ شدند، اون‌ قدر متأثر شدند كه‌ چرا يك‌ چنين‌ پيشامدي‌ كرد، يك‌ چنين‌ موهبتي‌ بود، شهادت‌ در ركاب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خيلي‌ ارزش‌ داشت‌. يك‌ چنين‌ وضعي‌. و همين‌ طور تا امروز اين‌ ايام‌ محرم‌، اين‌ دهة‌ عاشورا انسان‌ را بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. اگر يك‌ وقت‌ ديديد كه‌ نه‌ هنوز هم‌ به‌ فكر همان‌ كارهاي‌ قبل‌ هستيد و معصيت‌ هستيد و تكاني‌ نمي‌خوريد و تكاني‌ نخورديد بدونيد كه‌ قلبتون‌ مرده‌ يك‌ فكري‌ براش‌ بكنيد. البته‌ اين‌ مرده‌ را مي‌شه‌ باز هم‌ زنده‌اش‌ كرد. البته‌ دم‌ مسيحا مي‌خواد. يعني‌ يك‌ معجزه‌اي‌ مي‌خواد بشه‌. نگذاريد بميره‌ روحتون‌! نگذاريد با معصيت‌ روحتون‌ از بين‌ بره‌! يك‌ روايتي‌ دارد كه‌ اگر كسي‌ به‌ سن‌ چهل‌ سالگي‌ رسيد و در معصيت‌ بود و امر معصيت‌ بود و معصيت‌ مي‌كرد شيطان‌ مي‌ياد روي‌ دست‌ و صورتش‌ نوشته‌ وجه‌ لا يفلحوا ابدا. اين‌ صورت‌ بعيده‌ كه‌ رستگار بشه‌. و اگر اهل‌ اطاعت‌ و بندگي‌ بود و به‌ سن‌ چهل‌ سالگي‌ رسيد مي‌گه‌ من‌ ديگه‌ از تو مأيوسم‌. چهل‌ سال‌ آدم‌ گناه‌ نكنه‌، مصعيت‌ نكنه‌،واجباتش‌ را انجام‌ بده‌. خيلي‌ بعيده‌ باز هم‌ به‌ معصيت‌ برگرده‌. شب‌ عاشورا شما نگيد كه‌ اگر ما بوديم‌ درست‌ مي‌شديم‌. با حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بوديم‌. خيلي‌ امتحان‌ سختي‌ بود. چون‌ حضرت‌ سيد الشهدا فرمود فردا هر كس‌ اينجا باشه‌ كشته‌ مي‌شه‌. امام‌ اين‌ جمله‌ را فرمودند. حتي‌ قاسم‌ ابن‌ الحسن‌ بلند شد گفت‌ كه‌ من‌ هم‌ كشته‌ مي‌شم‌. حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فرمود: مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چطوره‌؟ يك‌ امتحاني‌ است‌ براي‌ اين‌ كه‌ يغظة‌ او را بفهمه‌. بيدار بودنش‌ را متوجه‌ بشه‌. دنيا متوجه‌ بشن‌. بچة‌ سيزده‌ ساله‌ است‌. از نظر ظاهر سني‌ نداره‌. امام‌ هم‌ نيست‌ كه‌ ما بگيم‌ حتما خيلي‌ مقامش‌ بالاست‌. نه‌ فرزند امام‌ حسن‌ مجتبي‌ است‌ ولي‌ خودش‌ را درست‌ كرده‌. در دامن‌ پاك‌ سيد الشهدا تربيت‌ شده‌. بچة‌ سيزده‌ ساله‌ مي‌شه‌ اونچنان‌ تربيت‌ بشه‌ كه‌ از مردان‌ كهن‌ سال‌ اولياء خدا بهتر بياد توي‌ ميدان‌. گفت‌ اهلا من‌ العسل‌. مرگ‌ براي‌ من‌ از عسل‌ شيرين‌ تره‌. اين‌ ميگه‌ اهلا من‌ العسل‌. ولي‌ يك‌ جمعيتي‌ شبانه‌ مخفي‌ از كنار خيام‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فرار مي‌كنند. حضرت‌ فرمود تو هم‌ مي‌شي‌. حتي‌ اين‌ طفل‌ شيرخوار هم‌ كه‌ در گهواره‌ هست‌ اون‌ هم‌ كشته‌ مي‌شه‌. از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ چطور طفل‌ شيرخوار كشته‌ مي‌شه‌؟ فكر كردند كه‌ مي‌ريزند توي‌ خيمه‌ها و همه‌ را قتله‌ عام‌ مي‌كنند. حضرت‌ خودش‌ توضيح‌ داد. فرمود، من‌ او را براي‌ جرعة‌ آبي‌ مي‌برم‌. مي‌خواييد گريه‌ بكنيد بسيار لازمه‌ چون‌ اين‌ گريه‌ هاست‌ كه‌ انسان‌ را مي‌شويه‌. پاك‌ مي‌كنه‌. انسان‌ را تميز مي‌كنه‌.

 ديشب‌ عرض‌ كردم‌ به‌ قدر بال‌ مگسي‌ اگر پلك‌ چشمتون‌تر بشه‌ در حزن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اگر حتي‌ گريه‌ اتون‌ نياد، عينا كسي‌ كه‌ پر از كثافته‌ مي‌ره‌ در حمام‌ خودش‌ را تميز مي‌كنه‌ همين‌ طور قلبش‌ شست‌ و شو مي‌شه‌. لذا حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اونقدر عطش‌ بهش‌ فشار آورده‌ بود كه‌ آسمان‌ را وقتي‌ نگاه‌ مي‌كرد مثل‌ اين‌ بود كه‌ دودي‌ آسمان‌ را گرفته‌. دربارة‌ عطش‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ خيلي‌ روايات‌ هست‌ و ائمة‌ اطهار هم‌ خيلي‌ اهميت‌ دادند. بعضيها نمي‌خوان‌ قبول‌ كنند عطش‌ را ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌ پستي‌ بني‌ اميه‌ را خدا بيان‌ بكنه‌ به‌ مردم‌ بگويد كه‌ اگر مردم‌ بر سر شما افراد ظالم‌ مسلط‌ شدند با شما يك‌ چنين‌ عملي‌ انجام‌ مي‌دن‌ همانطوري‌ كه‌ بر فرزند پيغمبر عمل‌ كردند. آبي‌ كه‌ براي‌ همه‌ آزاده‌ براي‌ حتي‌ حيوانات‌ آزاده‌ به‌ فرزند فاطمة‌ زهرانور چشم‌ پيغمبر. كه‌ پيغمبر اكرم‌ مكرر اظهار محبت‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ مي‌فرمود. مردم‌ مسلمان‌ اون‌ قدر آب‌ ندن‌ كه‌ چشم‌ سيد الشهدا روز عاشورا تار بشه‌. در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ كه‌ افتاده‌ بود اين‌ شخص‌ مي‌گه‌ رفتم‌ نزديك‌ ديدم‌ لبهاي‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ به‌ هم‌ مي‌خوره‌. خوب‌ گوش‌ دادم‌ ديدم‌ مي‌فرمايد اي‌ قوم‌… السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌ و علي‌ ارواح‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌ عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقيت‌ و بقي‌ الليل‌ و النهار و لا جمع‌ الله‌ آخر اهل‌ مني‌ لزيارتكم‌. السلام‌ عليك‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ السحين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌، و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌ و ابن‌ سبيل‌ ان‌ كنت‌ ما علي‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۱۱ ذيقعده‌ ۱۴۱۸ قمری – ۱۸ اسفند ۱۳۷۶ شمسی – مخالفت با نفس اماره

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما ابري‌ء نفسی ان النفس لامارة‌ بالسوء الا ما رحم‌ ربي‌. شب‌ ميلاد مسعود حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، عليه‌ الآف‌ التحية‌ السلام‌. به‌ پيشگاه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ بركت‌ اين‌ مولود مسعود حوائج‌ مشترك‌ همة‌ ما را بر آورد. و حوائج‌ فردا فردمون‌ را انشاء الله‌ برآورده‌ به‌ خير بفرمايد. در ضمن‌ اين‌ آياتي‌ كه‌ از سورة‌ يوسف‌ تلاوت‌ شد آيه‌اي‌ كه‌ مناسب‌ مجلس‌ ماست‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ را كه‌ اولين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردن‌ انتخاب‌ نموديم‌. كه‌ زليخا مي‌گه‌ خداي‌ تعالي‌ نقل‌ مي‌كنه‌، و حقيقت‌ همين‌ است‌ و غير از اين‌ نيست‌. كه‌ و ما ابري‌ء نفسی ان النفس لامارة‌ بالسوء. نفس‌ همان‌ خواسته ‌هاي‌ انسان‌، نفس‌ همان‌ روحي‌ است‌ كه‌ در انسان‌ وجود دارد. نفس‌ انسان‌ در حقيقت‌ همان‌ خود انسانه‌. اين‌ انسان‌، كه‌ دست‌ و سر و پا و بدنش‌ مثل‌ لباسي‌ است‌ كه‌ براي‌ اوست‌ يك‌ روح‌ دارد كه‌ حقيقت‌ انسان‌ همان‌ روح‌ اوست‌. و اسم‌ اين‌ روح‌ از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ مي‌شود و از روايات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بر مي‌آيد كه‌ نفس‌ است‌. بحثه‌ حالا در اينجا كه‌ نفس‌ با روح‌ چقدر و چه‌ هست‌ و در چه‌ وضعي‌ قرار دارد در كتب‌ علمي‌ و فلسفي‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كرده‌اند. اون‌ مقداري‌ كه‌ از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ كرده‌اند براي‌ نفس‌ انسان‌ حالاتي‌ خداي‌ تعالي‌ بيان‌ فرموده‌ يكي‌ نفس‌ اماره‌ است‌. اون‌ نفسي‌ است‌ كه‌ تزكيه‌ كه‌ نشده‌ بماند بلكه‌ تحت‌ تأثير شياطين‌ جني‌ و انسي‌ هم‌ قرار گرفته‌ و رنگ‌ شيطنت‌ به‌ خودش‌ گرفته‌ است‌. كه‌ حتي‌ خود انسان‌ را يعني‌ دست‌ و پا و مغز و چشم‌ و زبان‌ و گوش‌ انسان‌ را به‌ طرف‌ كارهاي‌ ضلالت‌ و گمراهي‌ مي‌كشاند.

 نفس‌ انسان‌ اگر تزكيه‌ نشد، پاك‌ نشد، از رذائل‌ او را تهذيب‌ نكردن‌ نتيجه‌اش‌ اين‌ مي‌شه‌ كه‌ علاوه‌ بر اون‌ كه‌ خود انسان‌ منحرف‌ هست‌ و منحرف‌ مي‌شود ديگران‌ را هم‌ منحرف‌ مي‌كند. در اين‌ آيه‌ نمي‌گويد كه‌ فقد خود من‌، نفس‌ من‌ را منحرف‌ كرده‌ و امر به‌ بدي‌ نموده‌ است‌ بلكه‌ به‌ طور كلي‌ اين‌ نفس‌ انسان‌ اگر به‌ بزرگترين‌ دستور پروردگار كه‌ در قرآن‌ اصرار كرده‌ عمل‌ نكرد و تزكيه‌ نشد و پاك‌ نشد اين‌ نفس‌ علاوه‌ بر اون‌ كه‌ خودش‌ منحرف‌ است‌ و خودش‌ را به‌ جهنم‌ مي‌برد اماره‌ بالسوء است‌. اطلاق‌ دارد يعني‌ ديگران‌ را هم‌ به‌ طرف‌ بدي‌ امر مي‌كند. اگر در رأس‌ قدرت‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ در رأس‌ قدرت‌ يك‌ اداره‌ باشه‌، در رأس‌ قدرت‌ يك‌ خانه‌ باشد تا در رأس‌ قدرت‌ يك‌ دنيا. اگر اون‌ كسي‌ كه‌ در رأس‌ است‌ نفسش‌ را تزكيه‌ نكرد اين‌ شخص‌ همة‌ كساني‌ كه‌ زير نظرش‌ هستند تحت‌ فرمانش‌ هستند. امر به‌ اونها مي‌كند همة‌ اونها را امر به‌ بدي‌ مي‌كند. اماره‌ كلمة‌ اماره‌ مبالغه‌ است‌ يعني‌ بسيار، بسيار امر مي‌كند. يك‌ فرماندة‌ مطلق‌. يك‌ فرمانده‌اي‌ كه‌ به‌ تمام‌ مردم‌ و خودش‌ امر مي‌كند اين‌ شخص‌ اين‌ نفس‌ تمام‌ مردم‌ را گاهي‌ ممكن‌ است‌ به‌ طرف‌ بدي‌ بكشاند از همين‌ جا ما به‌ يك‌ مطلبي‌ كه‌ اسلام‌ دستور فرموده‌ متوجه‌ مي‌شويم‌. كه‌ بايد شخصي‌ كه‌ در مقام‌ رهبري‌ يعني‌ رهبر يك‌ جامعه‌اي‌ قرار بگيرد از اون‌ امام‌ جماعت‌ گرفته‌ كه‌ چند دقيقه‌اي‌ مردم‌ به‌ او در يك‌ نماز اقتدا مي‌كنند تا اون‌ امام‌ مطلقي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ امام‌ زمان‌،در هر زمان‌ قرار مي‌گيرد بايد يك‌ نفسي‌ داشته‌ باشد كه‌ امارة‌بالسوء نباشد. نفسي‌ بايد داشته‌ باشد كه‌ مردم‌ را به‌ خوبي‌ رهبري‌ كند و راهنمايي‌ كند و خودش‌ را اداره‌ كند. لذا مي‌بينيد در مذهب‌ شيعه‌ كه‌ كسي‌ كه‌ معتقد به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌ شيعة‌ خالص‌ است‌ طبعا دوازده‌ امامي‌ است‌. لا يذورها الا الشيعه‌ اگر يك‌ چنين‌ امامي‌ به‌ عنوان‌ امامت‌ براي‌ مردم‌ قرار داده‌ مي‌شود و مردم‌ شيعه‌ به‌ او اتكا مي‌كنند از او گرفته‌ كه‌ در رأس‌ فرماندهان‌ عالم‌ است‌ تا يك‌ امام‌ جماعت‌.

 امام‌ جماعت‌ به‌ حد خودش‌ امام‌ مطلق‌ تمام‌ مردم‌ عالم‌ در حد خود. امام‌ جماعت‌ بايد واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ كنه‌ و به‌ اصطلاح‌ عادل‌ باشد. چون‌ مردم‌ به‌ باطن‌ طرف‌ كار زيادي‌ ندارند از نظر ظاهر مي‌خوان‌ چند دقيقه‌اي‌ به‌ او اقتدا كنند و نمازشون‌ را هماهنگ‌ با او بكنند. او وقتي‌ كه‌ مي‌گه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌، او وقتي‌ كه‌ مي‌گه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. از قول‌ همه‌ بگويد و كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ دارد كه‌ در درگاه‌ پروردگار زبان‌ جمع‌ باشد. حالا ده‌ نفر پشت‌ سرش‌ اقتدا كرده‌اند يامثلا صد هزار نفر فرقي‌ نمي‌كنه‌. زبان‌ اين‌ جمعه‌ مي‌گه‌ تنها تو را عبادت‌ مي‌كنم‌ و تنها از تو كمك‌ مي‌جويم‌. و چون‌ در رأس‌ اين‌ جمعيت‌ قرار گرفته‌ و عمل‌ ظاهريشون‌ را مردم‌ با عمل‌ ظاهري‌ او مي‌خوان‌ چند دقيقه‌اي‌ هماهنگ‌ بكنند بايد از نظر ظاهري‌ گنه‌ كار نباشد. معصيت‌ كار نباشد. و لذا من‌ پيشنهاد مي‌كنم‌ آقايان‌ نمازتون‌ را به‌ جماعت‌ بخونيد الحمد الله‌ اكثر دوستاني‌ كه‌ من‌ در اين‌ مجلس‌ مي‌شناسم‌، مي‌بينم‌ بحمد الله‌ از نظر انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌ موفقيد ولو در خانه‌ با همسرتون‌ و فرزندانتون‌، با دوستان‌ به‌ مسافرت‌ مي‌ريد يكيتون‌ جلو بايستد و بقيه‌ بهش‌ اقتدا كنند. عدالت‌ نماز جماعت‌ و امام‌ جماعت‌ همين‌ مقداره‌ كه‌ فسق‌ علني‌ و به‌ اصطلاح‌ ترك‌ محرمات‌ و بخصوص‌ گناهان‌ كبيره‌. و اگر گناه‌ صغيره‌اي‌ انجام‌ داد اصرار نداشته‌ باشد. يعني‌ هر روز نره‌ يك‌ گناه‌ صغيره‌اي‌ انجام‌ بده‌ يا دائما مثلا يك‌ قيافه‌اي‌ كه‌ گنه‌ كاره‌ اين‌ قيافه‌ را داشته‌ باشه‌. يا يك‌ گناهي‌ را دائما و اصرار داره‌ بر اون‌ گناه‌ نداشته‌ باشه‌ مي‌شه‌ پشت‌ سرش‌ نماز خوند.

 اين‌ خصائص‌ شيعه‌ است‌. اين‌ از خصائص‌ دوازده‌ اماميهاست‌. والا مذاهب‌ ديگر اسلامي‌ اينها معتقد به‌ عدالت‌، بخصوص‌ اهل‌ سنت‌ معتقد به‌ عدالت‌ امام‌ جماعت‌ نيستند و اين‌ از امتيازات‌ شيعه‌ است‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در مدينه‌ بود با يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ صحبتم‌ شد. گفت‌ شما چرا با ما در نماز شركت‌ نمي‌كنيد؟ گفتم‌ الان‌ چقدر جمعيت‌ در مدينه‌ از شيعيان‌ هست‌ روز حد. اون‌ وقت‌ پنجاه‌ هزار از ايران‌ رفته‌ بودند. گفتم‌ تنها از ايران‌ بيست‌ و پنج‌ هزار چون‌ مدينه‌ قبلند، بعضي‌ مدينه‌ عقب‌. بيست‌ و پنج‌ هزار شيعه‌ در مدينه‌ است‌. اگر بيست‌ و پنج‌ هزار جمعيت‌ بخوان‌ از تو جمعيت‌ شما حركت‌ كنند چون‌ مي‌گفت‌ شيعه‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌، وقتي‌ كه‌ نماز برپامي‌شه‌ اينها حركت‌ مي‌كنند مي‌رن‌. اگر بيست‌ و پنج‌ هزار جمعيت‌ بخوان‌ حركت‌ كنند از توي‌ نماز جماعت‌ شما بيرون‌ برن‌ مي‌دونيد چه‌ وضعي‌ پيش‌ مي‌ياد. يك‌ چند نفري‌ حالا يك‌ گرفتاري‌ دارند يك‌ كاري‌ دارند يا لااقل‌ مسئله‌ را اطلاع‌ ندارن‌ مي‌مونن‌. گفتم‌ بهش‌ كه‌ ضمنا بدان‌، ما براي‌ حفظ‌ وحدت‌ نماز مي‌خوانيم‌ و اين‌ را بدان‌ كه‌ ما در نماز جماعت‌ براي‌ امام‌ جماعتمون‌ شرايطي‌ قائليم‌ كه‌ از ده‌ تا شرائط‌ ده‌ تا شرط‌ يكيش‌ را اين‌ امام‌ جماعت‌ مسجد مدينه‌ نداره‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ طبيعت‌ مي‌كنيم‌. در عين‌ حال‌ چون‌ به‌ ما گفته‌اند واعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا ما وحدت‌ را حفظ‌ مي‌كنيم‌. اما اين‌ را بدون‌ كه‌ ما با اون‌ شرايطي‌ كه‌ بايد پشت‌ سر كسي‌ نماز بخونيم‌ اين‌ شرايط‌ را اين‌ امام‌ جماعت‌ نداره‌. گفت‌ يكيش‌ چيه‌؟ گفتم‌ يكيش‌ عدالته‌.

 بايد امام‌ جماعت‌ معصيت‌ كار نباشه‌. چون‌ اين‌ شخص‌ وهابي‌ بود و دو تا كار را من‌ مي‌دانستم‌ حرام‌ مي‌دانه‌ و هر دو كار را اين‌ امام‌ جماعت‌ مسجد مدينه‌ مي‌كرد يكي‌ سيگار مي‌كشيد يكي‌ هم‌ ريشش‌ را تراشيده‌ بود. گفتم‌ مي‌بيني‌ اين‌ دو تا كار را مي‌كنه‌ و از نظر شما اين‌ شخص‌ عادل‌ نيست‌ و از نظر ما هم‌ عادل‌ نيست‌. ولي‌ ما براي‌ حفظ‌ وحدت‌ اين‌ كار را مي‌كنيم‌. حالا از نظر خودمون‌ عرض‌ كردم‌ شايد ده‌ تا شرط‌ ديگه‌ هست‌ كه‌ بسم‌ الله‌ را مثلا نمي‌گه‌، هر كس‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ سورة‌ حمد را در نماز نگه‌، نمازش‌ باطله‌. هر كس‌ آمين‌ بگه‌ در بعد از حمد نمازش‌ باطله‌. هر كس‌ اون‌ تشهدي‌ را كه‌ اونا مي‌خوانن‌ كه‌ سلام‌ را قبل‌ از تشهد، چون‌ با سلام‌ انسان‌ از نماز خارج‌ مي‌شه‌. و اونها اول‌ سلام‌ را مي‌دن‌ بعد تشهد را مي‌خونن‌ نمازش‌ باطله‌. كسي‌ كه‌ وسط‌ نماز بره‌ به‌ سجده‌ سورة‌ سجده‌ را مي‌خونن‌ آقايون‌ به‌ آية‌ سجده‌ كه‌ مي‌رسن‌ سجده‌اشون‌ را مي‌كنن‌ برمي‌گردن‌ از همانجا شروع‌ مي‌كنند به‌ نماز خوندن‌. نمازش‌ باطله‌ و امثال‌ اينها. امام‌ جماعت‌ بايد عادل‌ باشه‌ يعني‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌. محرمات‌ را ترك‌ كنه‌ و به‌ عقيدة‌ اكثر ملكة‌ عدالت‌ داشته‌ باشه‌. ملكة‌ عدالت‌ آقايون‌ يعني‌ مثل‌ اين‌ ماشينهايي‌ كه‌ ترمزش‌ قرص‌ و محكمه‌. تا به‌ مانع‌ مي‌رسه‌ ترمز مي‌كنه‌ بايد يك‌ روحية‌ ايماني‌ در شما، يك‌ روحية‌ عدالتي‌ در شما باشه‌ كه‌ چه‌ مردم‌ ببينند، چه‌ مردم‌ نبينند، چه‌ به‌ اصطلاح‌ كسي‌ ناظر اعمال‌ شما باشه‌ يا نباشه‌ تا به‌ گناه‌ رسيدي‌ ترمز كني‌. گناه‌ نكني‌.

 ده‌ ميليون‌ نفع‌ داره‌ اين‌ گناه‌، تو ترمزت‌ محكم‌ باشه‌ و واجباتت‌ را انجام‌ بدي‌. يك‌ روز نماز را فراموش‌ نكني‌، يك‌ روز بي‌ توجهي‌ به‌ نمازت‌ نكني‌ كه‌ امام‌ صادق‌ فرمود كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشمره‌ روز قيامت‌ به‌ شفاعت‌ ما نمي‌رسه‌. يك‌ هميچي‌ حالت‌ ملكة‌ عدالت‌. در شما وجود داشته‌ باشه‌ مي‌شه‌ پشت‌ سر شما نماز خوند. البته‌ چند جهت‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ پيش‌ مي‌ياد كه‌ افضل‌ بودن‌ اين‌ كه‌ پشت‌ سر او انسان‌ نماز بخوانه‌ در روايات‌ آمده‌ كه‌ من‌ حالا ممكن‌ است‌ همين‌ بهانه‌اي‌ باشد براي‌ نماز جماعت‌ نخوندن‌ من‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. اين‌ ملكة‌ عدالت‌، عدالت‌ طبق‌ روايات‌، طبق‌ فتواي‌ مراجع‌ تقليد اگر در كسي‌ وجود داشت‌ مي‌شه‌ پشت‌ سرش‌ اقتدا كرد. ببينيد شرط‌ اولش‌ عدالته‌. يك‌ قدم‌ مي‌ريم‌ بالاتر. كسي‌ كه‌ مي‌خواد شهادت‌ بده‌، شاهد بشه‌. يعني‌ اگر بر ضرر كسي‌ شاهد خواستند بايد از عدول‌ انتخاب‌ بكنند. عادل‌ باشه‌. اينجا عدالتش‌ بيشتر از امام‌ جماعته‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اگر ما امام‌ جماعت‌ يك‌ وقت‌ حتي‌ اگر يهودي‌ هم‌ در بياد از كار، فاسق‌ در آمد از كار، نماز شما درسته‌ اگر پشت‌ سرش‌ اقتدا كرديد. ديگه‌ نمي‌تونيد باهاش‌ نماز بخونيد. اما اگر يك‌ شاهدي‌ آمد و شهادت‌ داد بعد ديديد اين‌ از دروغگو هاست‌ بعد متوجه‌ شديد كه‌ اين‌ غير مسلمانه‌ اين‌ شهادت‌ باطل‌ مي‌شه‌ ديگه‌ نمي‌شه‌ بهش‌ اتكا كرد. يك‌ قدم‌ مي‌ريم‌ بالاتر قاضي‌ بايد عادل‌، عادل‌ به‌ اصطلاح‌ بالاتري‌ باشه‌. قاضي‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد قضاوت‌ كنه‌. منافع‌ مشتركي‌ مردم‌ در بين‌ جامعه‌ دارند. تضاد به‌ وجود مي‌ياد. قاضي‌ مي‌شينه‌ مي‌گذرونه‌ حكم‌ خدا را بيان‌ مي‌كنه‌ اگر خداي‌ نكرده‌ رشوه‌ گرفت‌ يامثلا فرض‌ كنيد دروغ‌ تصميم‌ گرفت‌ كه‌ بگويد يا فاسق‌ بود اين‌ شخص‌ بهش‌ اعتمادي‌ نيست‌. يك‌ قدم‌ بريم‌ باز بالاتر مرجع‌ تقليد كسي‌ كه‌ انسان‌ مي‌خواد احكامش‌ را از ياد بگيره‌. اينجا عدالت‌ تنها را اگر چه‌ بعضي‌ از مراجع‌ مي‌گن‌ همين‌ عدالت‌ كافيه‌ اما مي‌بينيم‌ در كلام‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ من‌ كان‌ فقها صاعن‌ لنفسه‌. اول‌ بايد صاعن‌ نفس‌ باشه‌. صاعن‌ به‌ نفس‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خودش‌ را نگه‌ بداره‌. بايد يك‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد انسان‌ ازش‌ تقليد كنه‌. تقليد مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ قلادة‌ خودش‌ را بياندازه‌ به‌ گردن‌ اون‌.

 هر چه‌ او مي‌گه‌ اين‌ گوش‌ كنه‌. تحت‌ فرمان‌ او باشه‌. اين‌ چنين‌ شخصي‌ بايد صاعنا به‌ نفسه‌ يعني‌ خودش‌ را نگه‌ بداره‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء يا نداشته‌ باشه‌ يا اگر داره‌ خودش‌ را نگهداري‌ بكنه‌. سوار اسبي‌ نشده‌ باشه‌ كه‌ اين‌ اسبش‌ خيلي‌ چموش‌ باشه‌ و خود او و كساني‌ كه‌ پشت‌ سر او حركت‌ مي‌كنند همه‌ را به‌ دره‌ سقوط‌ بده‌. اذا فسد العالِم‌ فسد العالَم‌. جوري‌ باشد كه‌ اگر فاسد شد يك‌ وقتي‌ بداند كه‌ عالم‌ فاسد مي‌شه‌. همه‌ به‌ طرف‌ ضلالت‌ مي‌رن‌. روز قيامت‌ كه‌ مي‌شه‌ يك‌ عده‌ عقب‌ سر ائمه‌ و مراجع‌ بي‌ دين‌ بيشتر و همشون‌ تقريبا در ميان‌ مذاهب‌ ديگر هستند اينها حركت‌ مي‌كنند و همه‌ مي‌افتند در ميان‌ جهنم‌ و مي‌سوزند. وقتي‌ كه‌ خليفة‌ عباسي‌ مثلا مي‌بينيم‌ كه‌ اگر كسي‌ به‌ درس‌ امام‌ صادق‌ مي‌ره‌ جريمش‌ مي‌كنه‌، و اگر كسي‌ درس‌ مثلا يكي‌ از ائمة‌ اربعة‌ اهل‌ سنت‌ مي‌ره‌ يك‌ پولي‌ بهش‌ مي‌دن‌ و بعضي‌ از شيعيان‌ و اصحاب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ اون‌ روز پولي‌ در بساطشون‌ نبود و مي‌خواستند از محضر امام‌ صادق‌ استفاده‌ كنند مي‌رفتند مثلا درس‌ ابوحنيفه‌ پول‌ را مي‌گرفتند و بعد مي‌رفتن‌ مي‌دادن‌ درس‌ امام‌ صادق‌ مي‌رفتند. اين‌ چنين‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ پشتوانه‌اش‌ ظالمين‌ باشند. اين‌ چنين‌ كسي‌ كه‌ وقتي‌ فتوا مي‌ده‌ طبق‌ دستور كه‌ امام‌ صادق‌ به‌ ابوحنيفه‌ فرمود يك‌ حرف‌ از قرآن‌ را تو نفهميدي‌. نه‌ يك‌ حرف‌ را نفهميدي‌ يك‌ حرف‌، حتي‌ يك‌ حرف‌ از قرآن‌ را تو نفهميدي‌ با اينكه‌ عرب‌ بوده‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ تو نفست‌ امارة‌ بالسوء است‌. تو نفست‌ ضعيفه‌. تو تحت‌ تأثير قدرت‌ قرار مي‌گيري‌. تو تحت‌ تأثير مردم‌ قرار مي‌گيري‌. تو بخاطر مردم‌ فتوا مي‌دي‌ نه‌ بخاطر خدا.

 و لذا صاعنا لنفسه‌. مي‌فرمايد كه‌ بايد صاعنا و نگهدارندة‌ خودش‌ باشه‌. حافظ‌ دين‌. يعني‌ يك‌ كار داره‌ و آن‌ اينه‌. حافظا لدينه‌. در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ باشد. يك‌ باصطلاح‌ پاسدار محكم‌ دين‌ باشد. كاري‌ به‌ كار هيچ‌ چيز جز دين‌  و حفظ‌ دين‌ نداشته‌ باشد. حافظا لدينه‌. مخالفا لهواه‌. يعني‌ اگر نفس‌ امارة‌ بالسوء داره‌ بره‌ نفسش‌ را درست‌ كنه‌. هواي‌ نفس‌ ديگه‌ نداشته‌ باشه‌. مخالفا لهواه‌، مطيعا لامر مولاه‌…(قطع‌ صداي‌ نوار)

 يشائون‌ ان‌ يشاء الله‌ عباد مكرمون‌ لا يسبقونه‌ بالقول‌. كه‌ اين‌ آيه‌ در خصوص‌ خدمتگزاران‌ آنها نازل‌ شده‌ ولي‌ دربارة‌ خاندان‌ عصمت‌ هم‌ در زيارتها گفته‌ شده‌. بل‌ عباد مكرمون‌. اينها بندگان‌ مكرمون‌ خدا، بندگان‌ خاص‌ خدا، لا يسبقونه‌ بالقول‌، در سخن‌ سبقت‌ بر خدا نمي‌گيرند. نميدونم‌ هيچ‌ برخورد كرديد. گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ آنقدر مودبند، ميدونند صلاح‌ در چيه‌. يا راه‌ را، من‌ برايم‌ يك‌ جرياني‌ اتفاق‌ افتاد الان‌ توي‌ ذهنم‌ آمد. در يك‌ مسيري‌ مي‌رفتيم‌ من‌ اشتباه‌ رفتم‌. دوست‌ من‌ كه‌ همراه‌ من‌ بود خيلي‌ جوان‌ مؤدبي‌ بود. اين‌ به‌ من‌ نگفت‌ كه‌ اين‌ راه‌ را داريد اشتباه‌ مي‌ريد. آمد با يك‌ مسائلي‌ مطالبي‌، من‌ متوجه‌ شدم‌ من‌ اشتباه‌ كردم‌. گفتم‌ چرا به‌ من‌ نگفتي‌؟ گفت‌، يعني‌ لا يسبقونه‌ بالقول‌. گفتم‌ شايد خلاف‌ ادب‌ باشه‌. خيلي‌ عجيبه‌.

 مسائلي‌ را كه‌ خدا ميدونه‌ و ما تشائون‌ ان‌ يشاء الله‌، مسائلي‌ را كه‌ خدا ميدونه‌ اينها هم‌ مي‌دونند اما بر خدا سبقت‌ نمي‌گيرند. پيغمبر اكرم‌ قرآن‌ شب‌ قدر برش‌ نازل‌ شده‌ بود، همة‌ قرآن‌ را ميدونست‌، تنها پيغمبر اكرم‌ هم‌ نبود بلكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ همينطور بود. ائمة‌ اطهار هم‌ همينطور بودند. متأسفانه‌ و خيلي‌ جاي‌ تأسفه‌. آن‌ بچه‌، بچة‌ كوچك‌ يك‌ روز آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ معلممون‌ در مدرسه‌ به‌ من‌ گفته‌ كه‌ پيغمبر تا روزي‌ كه‌ وحي‌ بهش‌ نازل‌ شد، هيچي‌ بلد نبود. آنجا جبرئيل‌ آمد بهش‌ گفت‌ اقراء. گفت‌ منكه‌ چيزي‌ بلد نيستم‌ بخونم‌. هيچي‌ نميدونم‌. چيكار كنم‌؟ نوشتند، آن‌ بيچاره‌ هم‌ زياد تقصير نداشت‌. اقراء باسم‌ ربك‌ الذي‌ خلق‌. توي‌ قرآن‌ نيست‌ كه‌ ما انا بقاري‌. و لا تعجل‌ بالقرآن‌، اين‌ صريح‌ قرآنه‌. اي‌ پيغمبر عجله‌ نخون‌ به‌ خوندن‌ قرآن‌. قبل‌ از اينكه‌ وحيش‌ برسه‌ و اجازه‌اش‌ را به‌ تو بديم‌ نخون‌. اگر كسي‌ قرآن‌ را بلد نباشه‌ چطور ميتونه‌ قبل‌ از اينكه‌ اجازه‌اش‌ برسه‌ بخوانه‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در روز تولدش‌ سورة‌ مؤمنون‌ را خوند. قد افلح‌ المؤمنون‌. روايات‌ زيادي‌ سني‌ها نقل‌ كردند كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود كنت‌ نبيا و الآدم‌ بين‌ الآدم‌ و الطين‌. من‌ پيغمبر بودم‌، پيغمبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ هر چه‌ امروز بهم‌ وحي‌ شده‌ آنروز بهم‌ وحي‌ شده‌ بود. نبيا و الآدم‌ بين‌ الماء و الطين‌. عبده‌ و رسوله‌.

 پس‌ امام‌، ببينيد درجه‌ بندي‌، امام‌ جماعت‌، شاهد، قاضي‌، مرجع‌ تقليد، امام‌ زمان‌ كه‌ در هر زمان‌ يك‌ امامي‌ بوده‌. و در زمان‌ مأمون‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ و الان‌ هم‌ هست‌. ائمة‌ ما از دنيا نرفتند. وقتي‌ كه‌ شهدا را خدا در قرآن‌ بفرمايد كه‌ و لا تحسبن‌ الذين‌ قتلوا في‌ سبيل‌ الله‌ امواتا بل‌ احياهم‌ عند ربهم‌ يرزقون‌، امام‌ هشتم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا از دار دنيا ميره‌؟! آن‌ كسي‌ كه‌ احاطة‌ كلي‌ داره‌ بر ما سوي‌ الله‌. آن‌ كسي‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌، اين‌ با يك‌ بدن‌ را از دست‌ دادن‌، كه‌ آنهم‌ در كتاب‌ من‌ لا يحضره‌ الفقيه‌، مرحوم‌ صدوق‌ اين‌ روايت‌ را نقل‌ ميكنه‌ و پدر مرحوم‌ مجلسي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ در اين‌ قرية‌ كلين‌، نزديك‌ حسن‌ آبادي‌ كه‌ سابقا در راه‌ قم‌ از آنجا مي‌رفتند، در آنجا دفنه‌؛ ايشان‌ يك‌ كتاب‌ داره‌ در شرح‌ من‌ لا يحضره‌ الفقيه‌. آنجا يادمه‌ كه‌ يازده‌ سند براي‌ صحت‌ اين‌ روايت‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ ارائه‌ ميكنه‌ كه‌ هر امامي‌ كه‌ از دنيا ميره‌، بعد از سه‌ روز، بدنش‌ حتي‌ بلحمه‌ و بعظمه‌ و دمه‌، اينها را مي‌برند خدمت‌ پيغمبر در عرش‌ و بدن‌ امام‌، آن‌ بدن‌ هم‌ تازه‌ چند روزي‌ نبوده‌ بهرحال‌. حالا. امامي‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌. اين‌ امام‌ چند روز حالا در بين‌ ما آمده‌. گاهي‌ هم‌ نمي‌خواستند بعضي‌ از مطالب‌ را بدونند. اين‌ نكته‌ را هم‌ بدونيد. يكي‌ از امتيازات‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ در كتاب‌ كافي‌ اين‌ رواياتش‌ هست‌ و در ساير كتب‌ هم‌ هست‌. كه‌ وقتي‌ بخواهند مي‌دانند. وقتي‌ نخواسته‌ باشند، علم‌ اختيار علمشون‌ در دست‌ خودشونه‌. وقتي‌ نخواسته‌ باشند بدانند نميدانند. خيلي‌ از جاها بوده‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نميخواسته‌ كه‌ بدانه‌. در كوزه‌ چي‌ هست‌ نمي‌خواسته‌ بدونه‌. حالا اين‌ بحث‌ جدايي‌ داره‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ اين‌ را خوب‌ براتون‌ باز كنم‌، خودش‌ وقت‌ زيادي‌ مي‌طلبه‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ يازده‌ امامي‌ كه‌ از دار دنيا رفتند بصورت‌ ظاهر، اين‌ يازده‌ امام‌ همانطور كه‌ امام‌ زمان‌ الان‌ شاهد بر ماست‌، اينها هم‌ هستند. شما لذا اگر رفتيد كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و زيارت‌ كرديد، فكر نكنيد كه‌ حضرت‌ ديگه‌ از دار دنيا رفته‌. و چه‌ فايده‌ داره‌؟ ماها عملا يك‌ كار مي‌كنيم‌، اعتقادا يك‌ كار ديگه‌. قلبا يك‌ كار ديگه‌. همه‌امون‌ اين‌ جمعيت‌ شايد چند هزار گاهي‌ مي‌ايستيم‌ ميگيم‌ السلام‌ عليك‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. حاجتمون‌ هم‌ ميگيم‌. اين‌ معناش‌ چيه‌؟ عملمون‌ اين‌ را ميگه‌ ديگه‌، معناش‌ چيه‌؟ معناش‌ اينه‌ كه‌ آقا تو مثل‌ خدا هستي‌. همانطوري‌ كه‌ خدا لا يشغله‌ شأن‌ عن‌ شأن‌، يعني‌ با من‌ كه‌ صحبت‌ ميكنه‌، با اونهم‌ كه‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌، با اونهم‌ اينها همه‌ دارند باهاش‌ صحبت‌ ميكنند مثل‌ اينه‌ كه‌ با يك‌ نفر داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. شأني‌ از شأني‌ او را مشغول‌ نميكنه‌. ماها باشيم‌ يكي‌ داره‌ باهامون‌ صحبت‌ ميكنه‌، يكي‌ ديگه‌ هم‌ مي‌آيد صحبت‌ ميكنه‌، ميگيم‌ آقا صبر كن‌ اين‌ صحبتش‌ تموم‌ بشه‌ بعد نوبت‌ تو. توي‌ صف‌ وايستيد تا بيائيد جلو. امثال‌ اينها. ولي‌ امام‌ و خدا و اين‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطور نيستند. يعني‌ مظهر پروردگارند در اين‌ جهت‌. شما عملتون‌ هم‌ همينه‌. شما اين‌ جمعيت‌ همه‌ مي‌ريد ميگيد السلام‌ عليك‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. همه‌اتون‌ در دل‌ حاجت‌ داريد. همه‌اتون‌ حاجتتون‌ را پيشنهاد مي‌كنيد و معتقد هم‌ هستيد كه‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شنوه‌ و جواب‌ ما را هم‌ ميده‌. اشهد انك‌ تسمع‌ كلامي‌ و ترد جوابي‌ و تشهد مقامي‌. هم‌ من‌ را مي‌بيني‌، هم‌ جواب‌ مرا ميدي‌ هم‌ هم‌ صداي‌ مرا مي‌شنوي‌. اين‌ اعتقاد ماست‌. زيارت‌ رسول‌ اكرم‌. اينهمه‌ نمازگزار همه‌ در تشهد ميگند السلام‌ عليك‌ ايها النبي‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. سلام‌ بر تو اي‌ پيغمبر. كه‌ حتي‌ سني‌ها هم‌ اين‌ را مي‌گويند. السلام‌ عليك‌ ايها النبي‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌، شيعه‌ و سني‌ در نماز ميگه‌. اگر پيغمبر نمي‌شنوه‌ چطور با كاف‌ خطاب‌، يعني‌ او را مخاطب‌ قرار ميدي‌. اين‌ كار غلطه‌، كسي‌ كه‌ در حضور تو نيست‌ و صداي‌ تو را نمي‌شنوه‌، چرا مخاطب‌ قرارش‌ ميدي‌؟ زيارتي‌ داره‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها كه‌ از اول‌ اينجوري‌ شروع‌ ميشه‌. السلام‌ علي‌ آدم‌ صفوة‌ الله‌. السلام‌ علي‌ نوح‌ نبي‌ الله‌. السلام‌ علي‌ ابراهيم‌ خليل‌ الله‌. السلام‌ علي‌ موسي‌ كليم‌ الله‌. السلام‌ علي‌ عيسي‌ روح‌ الله‌. يك‌ دفعه‌ ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌. تا اينجا سلام‌ ميگه‌ سلام‌ بر آدم‌. سلام‌ بر نوح‌. سلام‌ بر ابراهيم‌. سلام‌ بر موسي‌ و عيسي‌ مثلا. اما يك‌ دفعه‌ ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌. چرا؟ و ساير معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. چرا اينجوري‌ ميگيم‌؟ براي‌ اينكه‌ اينها غير از آنهايند. حضرت‌ موسي‌ ممكنه‌ نشنوه‌ وقتي‌ بهش‌ سلام‌ بكنيد. ولو آنكه‌ ارواح‌ مؤمنين‌، انبياء يك‌ مسائلي‌ دارند. عرض‌ كردم‌ اينها همه‌اش‌ بحث‌ داره‌. اما ممكنه‌. اما پيغمبر نه‌. پيغمبر اكرم‌ همه‌ جا هست‌. در يك‌ زيارتنامه‌اي‌، زيارتي‌ كه‌ در اذن‌ دخول‌ زيارت‌ اين‌ جمله‌ را ميگيم‌. الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌، خوب‌ دقت‌ كنيد آقايون‌، حمد مي‌كنم‌ خدايي‌ را كه‌ منت‌ گذاشت‌ بر ما، اينقدر براي‌ ما ارزش‌ قائل‌ شد كه‌ يك‌ حكامي‌ بر ما حكومت‌ ميكنه‌ كه‌ اگر خدا بخواد مجسم‌ بشه‌، اين‌ ميشه‌. الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. يا در دعاي‌ ماه‌ رجب‌ مي‌خونيم‌، در دعاي‌ رجبيه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. امام‌ بايد معصوم‌ از جهل‌ حتي‌ باشه‌ كه‌ من‌ در چند جلسه‌ در ماههاي‌ گذشته‌ عرض‌ كرده‌ بودم‌. معصوم‌ از جهله‌. يعني‌ چيزي‌ برايش‌ مخفي‌ لااقل‌ در عالم‌ خلقت‌ نباشه‌. فرقش‌ هم‌ با خداي‌ تعالي‌ اين‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ علمش‌ بينهايته‌ اينها محدوده‌ به‌ همين‌ ما سوي‌ الله‌، همين‌ مخلوقات‌ كه‌ مخلوقات‌ هم‌ محدودند، بر اينهاست‌. امام‌ را بايد اينجوري‌ شناخت‌.

 ماها اكثرمون‌ عرض‌ كردم‌ امام‌ را مي‌شناسيم‌ اما اعتقادا نمي‌شناسيم‌. اگر كسي‌ به‌ مقام‌ تزكية‌ نفس‌ و نفس‌ امارة‌ بالسوئش‌ را برگردانه‌ و داخل‌ در عباد خدا قرار بده‌، يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌، ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. اگر كسي‌ داخل‌ بشه‌ در بين‌ بندگان‌ خدا. بندة‌ كامل‌ خدا بشه‌. آنوقت‌ امام‌ را تازه‌ ممكنه‌ بشناسه‌، امام‌ شناس‌ بشه‌. ماها عملا امام‌ را حاضر نميدونيم‌. مگر اينكه‌ وارد بر امام‌ بشيم‌. وارد ميان‌ ائمه‌ بشيم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ مي‌فرمود كه‌ چند روز قبل‌ از وفاتش‌، فوتش‌، مي‌فرمود كه‌ من‌ وارد يك‌ مجلسي‌ شدم‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌. وارد يك‌ مجلسي‌ شدم‌. ديدم‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ دور مجلس‌ نشستند. من‌ دم‌ در ايستاده‌ام‌. فكر كردم‌ اگر بروم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ جا نيست‌ كه‌ من‌ بنشينم‌. وسط‌ اين‌ مجلس‌ بشينم‌ پشتم‌ به‌ يكي‌ از اين‌ معصومينه‌. همينجور مونده‌ بودم‌ چكار كنم‌. نميتونم‌ هم‌ وارد اين‌ مجلس‌ نشم‌. خطاب‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ رسيده‌. چيكار كنم‌؟ ميگه‌ ديدم‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ امام‌ رئوف‌ اين‌ قوس‌ لحفاف‌، السلام‌ علي‌ القوس‌ الحفاف‌، ميگه‌ خودشون‌ را جمع‌ كردند، فرمودند بيا پهلوي‌ من‌ بشين‌. بيائيد اينجوري‌ باشيم‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌.

 در همين‌ محلة‌، همين‌ محلة‌ نزديك‌ بنظرم‌ باشه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ ميرزا ابو القاسم‌ عطاري‌ بود. در كوچة‌ روحي‌. نميدونم‌ حالا من‌ از نظر وضعمون‌ نميدونم‌ چقدر اينجا با كوچة‌ روحي‌ فاصله‌ داره‌. اينجا يك‌ روضه‌اي‌ داشته‌، الان‌ هم‌ ظاهرا فرزندانش‌ دارند. در شبي‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ از دنيا رفت‌، ميگفت‌ ديدم‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ با ائمه‌ نشسته‌ و عملش‌ با عمل‌ آنها يكي‌ شده‌، روحش‌ هم‌ با روح‌ آنها يكي‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌. بيائيم‌ ما داخل‌ در ميان‌ بندگان‌ خالص‌ خدا بشيم‌. اين‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء چيكار ميكنه‌؟ ميگه‌ با فلاني‌ اوقات‌ تلخي‌ بكن‌، كينة‌ فلاني‌ را در دل‌ داشته‌ باش‌. خوب‌ چه‌ فايده‌ داره‌؟ ذالعفو، و أمر و اعرض‌ عن‌ الجاهلين‌. اول‌ جاهل‌ خود شيطانه‌. خود شيطانه‌ كه‌ جهل‌ مطلق‌ در مقابل‌ عقل‌ مطلق‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ شيطانه‌. خوب‌. اعرض‌ عنه‌. اعرض‌ عن‌ الجاهلين‌. به‌ تو ميگه‌ بيا برو فلان‌ گناهي‌ كه‌ لحظه‌اي‌ لذت‌ دروغي‌ داره‌ انجام‌ بده‌. اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ بداني‌ به‌ جز ترك‌ لذت‌ چيه‌ باقيش‌؟ دگر لذت‌ نفس‌، توي‌ مجلس‌ علما باشند خوبه‌، به‌ درد ميخوره‌. دگر لذت‌ نفس‌ لذت‌ نداني‌. اينها لذت‌ نيست‌. يك‌ چند لحظه‌ به‌ يك‌ زن‌ نامحرم‌ نگاه‌ كردي‌. اين‌ لذته‌؟! كتكهايش‌ را اگر بفهمي‌ كه‌ چقدره‌، چشمت‌ را پر از آتش‌ جهنم‌ مي‌كنند، آن‌ لذتش‌ اصلا همانجا از بين‌ ميره‌. اگر يك‌ كلمه‌ دروغ‌ گفتي‌ يك‌ عده‌ را خندوندي‌، يا مثلا خداي‌ نكرده‌، لازمه‌، يادم‌ آمد تذكر بدم‌. از صراط‌ مستقيم‌ شما خارج‌ نشيد در اين‌ شبهاي‌ آخر ماه‌ اسفند. چهارشنبه‌ سوري‌ و نميدونم‌ از روي‌ آتش‌ پريدن‌ و اسراف‌ كردنها كه‌ حرامه‌ همه‌اش‌. و علاوه‌ خرافات‌. روز عيد نوروز يك‌ روزي‌ است‌، خوب‌ اول‌ فروردينه‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ زمستان‌ رفت‌ و فروردين‌ آمد، خوشحال‌ باشه‌ انسان‌. بسه‌. بيشتر از اين‌ نبايد باشه‌. الان‌ شماها، الان‌ ما بگيم‌ تا عيد من‌ ديگه‌ شماها را نمي‌بينم‌، عيد غدير را فرض‌ مي‌كنيد يا عيد نوروز؟ حتما عيد نوروز را. چون‌ اطلاق‌ المطلق‌ ينصرف‌ علي‌ فرد الاكمل‌. يعني‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كلمه‌اي‌ را انسان‌ مطلقا ميگه‌ عيد، فرد كاملش‌ منظور ميشه‌ و ما از نظر ما عيد كامل‌، عيد نوروزه‌! و اين‌ خيلي‌ بده‌. از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد.

 يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌، بيائيم‌ ما نفسمون‌ نفس‌ مطمئنه‌ بشه‌. مطمئنه‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ آرام‌. ديگه‌ جنگ‌ و جدالها را با نفست‌ كردي‌، دقت‌ مي‌كنيد؟ اين‌ را رامش‌ كردي‌، مطمئنش‌ كردي‌، آرامش‌ كردي‌. خوشا به‌ حالت‌ كه‌ نفس‌ آرامي‌ داري‌. نفس‌ مطمئنه‌ داري‌. اينجا از اينجا به‌ بعد خدا باهات‌ حرف‌ ميزنه‌. اين‌ را بدونيد. اگر مي‌خواهيد آية‌ ديگه‌ براتون‌ بياورم‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌، اول‌ تو ميگي‌ ربنا الله‌، ثم‌ استقاموا، بعد اينجا مي‌ايستي‌، پابرجا ميشي‌، تتنزل‌ عليه‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا، يعني‌ ديگه‌ آرام‌ باش‌. آرام‌. آنوقت‌ خدا باهات‌ حرف‌ ميزنه‌. پيشنهاد هم‌ از طرف‌ خداست‌. دعوت‌ از طرف‌ خداست‌. ميگيد چرا خدا از من‌ دعوت‌ نميكنه‌؟ دعوت‌ ميكنه‌. تو نفست‌ امارة‌ بالسوء نباشه‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء ميدونيد چيكار ميكنه‌؟ همان‌ كاري‌ كه‌ زليخا نسبت‌ به‌ يوسف‌ كرد. يك‌ لذت‌ آني‌، بعد هم‌ آنهمه‌ پشيماني‌ و بعد هم‌ آنهمه‌ گرفتاري‌. هم‌ براي‌ خودش‌ هم‌ براي‌ يوسف‌. نمونه‌اشه‌، امارة‌ بالسوء بود. هم‌ خودش‌ را به‌ بدي‌ وادار ميكرد هم‌ يوسف‌ را وادار به‌ بدي‌ ميكرد. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌. بيائيم‌ و همان‌ برنامه‌اي‌ كه‌ ائمه‌ فرمودند اول‌ توبه‌ كنيم‌. يك‌ روايتي‌ داره‌ يك‌ كلمه‌اي‌ هست‌. نميدونم‌ حالا اين‌ سندش‌ را نميدونم‌، خيلي‌ مطمئن‌ نيستم‌. يك‌ كسي‌ كه‌ سير و سلوك‌ بر رويش‌ بسته‌ شده‌، يعني‌ پيشرفت‌ نميكنه‌. كار هم‌ ميكنه‌ زحمت‌ هم‌ ميكشه‌ اما پيشرفت‌ نميكنه‌. متوسل‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بشه‌. خيلي‌ مهمه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، خوب‌ ايشان‌ زنجان‌ بود و گاهي‌ هم‌ مي‌آمد تهران‌. وقتي‌ كه‌ كسي‌ مي‌ديد اين‌ پيشرفتش‌ خوب‌ نيست‌، حالا يا خودش‌ تقصير داشت‌ يا ذاتا مقصر بود. هميشه‌ همان‌ گناهها و همان‌ وضع‌. مثلا بعضي‌ از جوانها هستند خيلي‌ هم‌ من‌ مي‌بينم‌ دوست‌ دارند موفق‌ بشوند. ورش‌ مي‌داشت‌ مي‌بردش‌ مشهد يا مي‌فرستادش‌ مشهد ميگفت‌ برو متوسل‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بشو. تا نفستون‌ آرام‌ بشه‌. تزكية‌ نفس‌ كنيد تا نفستون‌ آرام‌ بشه‌.

 بدانيد آقايون‌ تا وقتي‌ كه‌ صفات‌ رذيله‌ در نفس‌ انسان‌ هست‌، انسان‌ محاله‌ آرامش‌ داشته‌ باشه‌. يا حسوديش‌ ميكنه‌، يا بخل‌ ميكنه‌، يا كينه‌ داره‌، يا ضعف‌ داره‌، ترس‌ داره‌ و امثال‌ اينها. حالا اگر بخوام‌ بشمرم‌ زياده‌. نفست‌ را مطمئنه‌ بكن‌ تا خدا باهات‌ حرف‌ بزنه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌. خوب‌ چي‌ ميگي‌ خدا؟ ارجعي‌ الي‌ ربك‌. بيا، بيا به‌ طرف‌ من‌. به‌ طرف‌ من‌ بيا، راضية‌ مرضيه‌. كه‌ هم‌ خدا ازت‌ راضي‌ بشه‌ هم‌ تو از خدا راضي‌ بشي‌. رضايت‌ هم‌ اين‌ را بدون‌، خشنوديه‌. يعني‌ هم‌ تو از خدا خوشت‌ بياد هم‌ خدا از تو خوشش‌ بياد. هم‌ تو خدا را دوست‌ داشته‌ باشي‌، هم‌ خدا تو را دوست‌ داشته‌ باشه‌. رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضوا عنه‌. خوب‌ بعد چي‌ ميشه‌؟ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. اين‌ عالم‌ ملكشه‌ كه‌ گفتم‌ مرحوم‌ آقاي‌ كوهستاني‌ وارد مجلس‌ شد. و الا و كونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ خواهي‌ بود. در بهشت‌ بهشت‌ درجاتي‌ داره‌. يك‌ جايش‌ هست‌ خوب‌ همة‌ اولياء خدا هستند، خوبان‌ هستند مثلا. اما يك‌ جا هست‌ مخصوص‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يك‌ قسمت‌ از بهشت‌ مخصوص‌ آنهاست‌. آنجا چون‌ حسادت‌ و اين‌ حرفها هم‌ نيست‌، نميگند چرا اون‌ رفته‌ بالاي‌ شهر نشسته‌ ما پائين‌ شهر، روي‌ درجات‌ ايمان‌ و عصمت‌ و عظمت‌ افراد بهشت‌ تقسيم‌ بندي‌ شده‌، حسوديش‌ هم‌ كسي‌ نميكنه‌ هر كسي‌ به‌ حق‌ خودش‌ قانعه‌. لذا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ حساب‌ عظمتشون‌ و خدمتشون‌ و قربشون‌ به‌ پروردگار، بهترين‌ جاهاي‌ بهشت‌ مال‌ اونهاست‌ كه‌ جنة‌ عدنه‌. تو هم‌ اگر فادخلي‌ في‌ عبادي‌ شدي‌، توي‌ جنت‌ عدن‌ در بهشت‌ خواهي‌ بود.

 آن‌ شخص‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد يابن‌ رسول‌ الله‌. معلومه‌ از خواص‌ هم‌ هست‌. من‌ هر وقت‌ مي‌آيم‌ به‌ مدينه‌ منزل‌ شما وارد ميشم‌. اسباب‌ زحمت‌ شما و خانواده‌اتون‌ اينها. اين‌ پول‌ را بگيريد در مدينه‌ يك‌ خونه‌ براي‌ من‌ بخريد، من‌ ميرم‌ مكه‌. از مكه‌ برميگردم‌ برم‌ خونة‌ خودم‌. حضرت‌ فرمودند بسيار خوب‌. امامه‌، وليه‌، اولي‌ بالمؤمنين‌ من‌ انفسهمه‌، وقتي‌ رفت‌ ايشان‌ پول‌ را داد يك‌ مشت‌ سادات‌ بودند آنجا اينها ازدواج‌ نكرده‌ بودند. خرج‌ ازدواجشون‌ را داد، به‌ اينها داد همين‌ پول‌ اين‌ آقا را. نگيد بي‌ اجازه‌ البته‌ امام‌ ميتونه‌ بي‌ اجازه‌، شايد ولي‌ فقيه‌ هم‌ بتونه‌ اين‌ كار را بكنه‌. حالا، ولي‌ اجمالا ايشان‌ انجام‌ داد و وقتي‌ كه‌ آمد، آقا خانة‌ من‌ كليدش‌ را بديد من‌ برم‌ خونة‌ خودم‌ ديگه‌ مزاحم‌ شما نشوم‌. حضرت‌ فرمود يك‌ سندي‌ بهش‌ داد فرمود من‌ اينكار را كردم‌. يك‌ خونه‌ در بهشت‌ برات‌ خريدم‌. يك‌ حدش‌ به‌ خانة‌ پيغمبر. يك‌ حدش‌ به‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. يك‌ حدش‌ به‌ خانة‌ امام‌ حسن‌، كي‌ حدش‌ هم‌ به‌ خانة‌ امام‌ حسين‌. وسط‌. گفت‌ قربون‌ شما، پول‌ من‌ اينقدر ارزش‌ داشت‌. سند را گرفت‌ و رفت‌ در وطنش‌. نزديك‌ مردنش‌ كه‌ شد گفت‌ اين‌ سند را بگذاريد توي‌ كفن‌ من‌. گذاشتند توي‌ كفنش‌. فردا ديدند، حالا شايد فتوكپيش‌ بوده‌، ديدند افتاده‌ بيرون‌ كه‌ جعفر بن‌ محمد الصادق‌ بوعده‌اش‌ وفا كرد. يعني‌ از همان‌ وقتي‌ كه‌ مرد بردندش‌ توي‌ آن‌ بهشت‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌.

 خدايا خودت‌ ميداني‌ كه‌ بزرگترين‌ آرزوي‌ اين‌ جمع‌ چون‌ اكثر شماها را من‌ مي‌شناسم‌، بزرگترين‌ آرزوي‌ اين‌ جمع‌ اين‌ است‌ كه‌ از دست‌ نفس‌ اماره‌ نجات‌ پيدا بكنند. و خدايا بخاطر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا امشب‌ همة‌ ما را از شر نفس‌ اماره‌ نجات‌ بده‌. الهي‌ آمين‌. و تو ميداني‌ كه‌ همة‌ ما هر چه‌ زحمت‌ مي‌كشيم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ نفس‌ مطمئنه‌ پيدا بكنيم‌. خدايا به‌ همة‌ ما بخاطر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نفس‌ مطمئنه‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا ميدوني‌ ما در دنيا نشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا. خدايا در دنيا كه‌ پيغمبرمون‌ را نديديم‌. اماممون‌ را كه‌ نديديم‌. آرزو مي‌كشيم‌ كه‌ يك‌ جوري‌ بشه‌ ما امام‌ زمانمون‌ را ببينيم‌، كثرت‌ عدونا، قلت‌ عددنا، تظاهر زمان‌ علينا. خدايا لااقل‌، ما را موقع‌ مردن‌ در ميان‌ بندگانت‌ واردمون‌ كن‌. همينطوري‌ كه‌ اين‌ بزرگان‌، اين‌ اهل‌ معني‌، وقتي‌ كه‌ چشمشون‌ را باز مي‌كنند آن‌ لحظات‌ آخر، ميگند كه‌، يكي‌ از علما را من‌ ميگفت‌ كه‌، سيد بود، غريب‌ از دار دنيا ميرفت‌، ميگفت‌ كه‌ من‌ يك‌ كسي‌ كه‌ بالاي‌ سرش‌ بود ديد كه‌ هي‌ داره‌ سلام‌ ميكنه‌ به‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. آن‌ شخص‌ ميگه‌ من‌ گفتم‌ حضرت‌ زهرا هم‌ آمد؟ گفت‌ كه‌ حضرت‌ زهرا ميره‌ يكي‌ يكي‌ اينها را مي‌آره‌ بالاي‌ سر من‌. خدايا ما در دنيا مانديم‌ با همة‌ اين‌ گرفتاريها، اي‌ كه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌، جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. اي‌ كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌، بخدا مي‌ارزه‌، مردمي‌ تا بديدمي‌ رويت‌.

 شب‌ ميلاد مسعود علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. خدايا عيدي‌ ما را امشب‌ همين‌ دعاها، همين‌ چند تا دعايي‌ كه‌ كرديم‌ قرار بده‌ و ما چون‌ ميدونيم‌ به‌ كمالات‌ كامل‌ هم‌ ما و هم‌ مردم‌ دنيا نمي‌رسند مگر با ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌، در رأس‌ حوائجمون‌، ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. ديگه‌ ظاهرا روضه‌ امشب‌، هم‌ گريه‌ كرديد و هم‌ گرية‌ شوق‌ بود الحمدلله‌. همه‌ با توجه‌ شب‌ تولد حضرت‌ رضاست‌، چند تا دعا ميكنم‌ با توجه‌ آمين‌ بگيد.

 نسئلك‌ اللهم‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمحمد و علي‌ و فاطمه‌ و الحسن‌ و الحسين‌ و علي‌ و محمد و جعفر و موسي‌ و علي‌ و محمد و علي‌ و الحسن‌ و الحجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… يا الله‌ و يا رحمن‌ و يا رحيم‌. يا مقلب‌ القلوب‌ يا قاضي‌ الحاجات‌ يا كافي‌ المهمات‌ يا سيدا يا رباه‌ عجل‌ لوليك‌ الفرج‌. الهي‌ آمين‌. عجل‌ لوليك‌ الفرج‌. الهي‌ آمين‌. خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا گرفتاريهاي‌ مسلمين‌ به‌ بركت‌ وجود آن‌ حضرت‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا با آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عيدي‌ كاملي‌ به‌ همه‌امون‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قسمت‌ مي‌دهيم‌ ما را از بندگان‌ خالص‌ خودت‌ قرارمون‌ بده‌. الهي‌ آمين‌. در دنيا و آخرت‌ ما را با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ محشور بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌، مسئولين‌ صديق‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌، شهدامون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر

 

۲۶ شوال‌ ۱۴۱۹ قمری – نحوة‌ ادامة‌ سير و سلوك‌

 نحوة‌ ادامة‌ سير و سلوك‌ 26 شوال‌ 1419

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ مخلصين‌ اولئك‌ لهم‌ رزق‌ معلوم‌.

 هدف‌ نهايي‌ از خلقت‌ بشر همان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ قبل‌ از خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ به‌ ملائكه‌ فرمود. كه‌ اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ در روي‌ زمين‌ خليفه‌، جانشين‌، اون‌ كسي‌ كه‌ بتواند مُظهر و مظهر صفات‌ الهي‌ باشد، مي‌خوام‌ قرار بدهم‌، مطالبي‌ بين‌ ملائكه‌ و خداي‌ تعالي‌ رد و بدل‌ شد كه‌ از اون‌ مي‌گذريم‌ و در شرح‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد و شما شايد همه‌اتون‌ اين‌ آيات‌ را اين‌ روزها تلاوت‌ مي‌كنيد عرايضي‌ عرض‌ كنم‌. براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ نهايي‌ حركت‌ لازم‌ است‌، جديت‌ لازم‌ است‌، استقامت‌ لازم‌ است‌، در صراط‌ مستقيم‌ بودن‌ لازم‌ است‌  و به‌ طور كلي‌ يك‌ عمر در دنيا انسان‌ بايد تلش‌ كند تا برسد به‌ مرحلة‌ تقوا يا محبت‌. و يا توأما با هم‌. تقوا خيلي‌ اهميت‌ دارد. شايد توصية‌ عمومي‌ كه‌ براي‌ همة‌ مردم‌ و وسيلة‌ كمال‌ براي‌ تمام‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ حتي‌ بعد از ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ پيش‌ مي‌آيد و توصيه‌ مي‌شود تقواست‌. مكرر در كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ به‌ تقوا توصيه‌ شده‌ و در قرآن‌ براي‌ تقوا در آيات‌ زيادي‌ فوايدي‌ نقل‌ شده‌ و خداي‌ تعالي‌ بيان‌ كرده‌ است‌ كه‌ مردم‌ را تشويق‌ به‌ تقوا كند. تقوا گاهي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ ثواب‌ الله‌ است‌. انسان‌ تقوا پيشه‌ مي‌كند تا از معاصي‌ محفوظ‌ بماند و به‌ اجرهايي‌ كه‌، ثوابهايي‌ كه‌ پروردگار براي‌ بشر منظور فرموده‌ به‌ اونها برسد. در خطبة‌ حمام‌ كه‌ از اول‌ تا به‌ آخرش‌ مربوط‌ به‌ تقواست‌ آقا امير المؤمنين‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دربارة‌ متقين‌ مي‌فرمايد و لو الاذان‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ اگر اون‌ اجلهاي‌ مقدري‌ كه‌ خدا تقدير فرموده‌ نبود اهل‌ تقوا لمات‌ شوقا الي‌ ثواب‌ بخاطر شوق‌ به‌ رسيدن‌ به‌ ثوابهايي‌ كه‌ پروردگار براي‌ اهل‌ تقوا منظور فرموده‌ اينها جانشون‌ را از دست‌ مي‌دادند. شوق‌ به‌ ثواب‌، شوق‌ به‌ رسيدن‌ به‌ نعمتهايي‌ خدا در قيامت‌ براي‌ انسانها منظور فرموده‌. بهشتي‌ كه‌ ارضه‌ السموات‌ و الارض‌. حور العيني‌ كه‌ در آيات‌ و مسائلي‌ كه‌ جدا اونچنان‌ انسان‌ را جذب‌ مي‌كند كه‌ نعمتهاي‌ دنيا در مقابل‌ اونها خيلي‌ بي‌ ارزشه‌. شما هر چه‌ تصور كنيد در دنيا از نعمتها از ثوابها، از ثروتها و قصرها و مكنتها هيچ‌ كدام‌ به‌ پاية‌ اونچه‌ را كه‌ خداي‌ مهربان‌، خداي‌ رحمن‌ براي‌ بشر منظور فرموده‌ نمي‌رسد. اهميت‌ نعمتهاي‌ بهشت‌ و بلكه‌ نعمتهايي‌ كه‌ خدا در عالم‌ برزخ‌ به‌ انسان‌ عنايت‌ مي‌كند خود مفصل‌ بايد درباره‌اش‌ صحبت‌ كرد كه‌ با يك‌ جلسه‌ و ده‌ جلسه‌ نمي‌شود اونها را بيان‌ كرد. در قرآن‌ هم‌ زياد روي‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ شده‌. ولي‌ همة‌ اينها همة‌ اين‌ ثوابها در مقابل‌ بندگي‌ و اطاعته‌.

 گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ گناه‌ تمام‌ ثوابهايي‌ كه‌ انسان‌ جمع‌ كرده‌ براي‌ عالم‌ آخرتش‌ اين‌ گناه‌ از بين‌ مي‌برد. مثالي‌ كه‌ گاهي‌ من‌ براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ مي‌زنم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اگر انسان‌ يك‌ گوني‌ جواهر از هر كجا مدت‌ عمر جمع‌ كرده‌ و انداخته‌ دوشش‌ مثلا ببره‌ جايي‌ ته‌ اين‌ گوني‌ را سوراخ‌ كرده‌ باشه‌، يك‌ موشي‌ آمده‌ باشه‌ ته‌ اين‌ گوني‌ را سوراخ‌ كرده‌. شما تا به‌ مقصد برسي‌ همه‌اش‌ تو راه‌ مي‌ريزه‌ از بين‌ مي‌ره‌. حبط‌ عمل‌ مي‌شه‌، اعمال‌ انسان‌ حبط‌ مي‌شه‌ و خيلي‌ كوشش‌ كنيد كه‌ بعد از اونكه‌ نماز شبها خونديد، عبادتها كرديد، قرآن‌ خونديد كه‌ هر حرفي‌ از قرآن‌ ده‌ تا حسنه‌ تو اين‌ انبارتون‌ تو اين‌ جوالتون‌، تو اين‌ گوني‌ مي‌ريزند. پر مي‌كنند. و خداي‌ تعالي‌ با هر لا اله‌ الا اللهي‌ كه‌ بگوييد يك‌ درخت‌ در بهشت‌ از همان‌ درختاني‌ كه‌ اكل‌ دائم‌ خردنيهاش‌ هميشگي‌ است‌، هيچ‌ درختي‌ در عالم‌ پيدا نمي‌شه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ هميشه‌ ميوه‌ داشته‌ باشه‌. دائما ميوه‌ داشته‌ باشه‌. اون‌ هم‌ بعضي‌ از درختها هست‌ كه‌ دو جور از يك‌ نوع‌ ميوه‌ مي‌ده‌. مثلا توت‌ و شاه‌ توت‌. ولي‌ اينطور نيست‌ كه‌ يك‌ درخت‌ همه‌ جور ميوه‌ داشته‌ باشه‌. اكلها دائم‌ و اونقدر نعمت‌ هست‌ كه‌ نمي‌تونم‌ عرض‌ كردم‌ در اين‌ جلسه‌ عرض‌ كردم‌ و همانچه‌ كه‌ در صريح‌ آيات‌ قران‌ هست‌ خيلي‌ زياده‌. اينها براي‌ كساني‌ است‌ كه‌ اهل‌ عبادتند. اهل‌ تقوا هستند. شخصي‌ جواني‌ پاي‌ منبر پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود، پيغمبر اكرم‌ نگاه‌ كرد ديد سيماي‌ اون‌ جوان‌ به‌ قدري‌ منور و پر معنويته‌ كه‌ حساب‌ نداره‌ اين‌ تعبير منه‌. بهش‌ فرمود كيف‌ اصبح‌؟ تو چگونه‌ صبح‌ كردي‌؟عرض‌ كرد اصبحت‌ موئنا من‌ با حال‌ يقين‌، خيلي‌ مسئلة‌ يقين‌ مهمه‌. با حال‌ يقين‌ صبح‌ كردم‌. فرمود فما علامت‌ يقينك‌؟ علامت‌ يقينت‌ چيه‌؟ گفت‌ آقا ديشب‌ خواب‌ از چشمم‌ پريده‌ بود. مثل‌ اين‌ كه‌ مردم‌ بهشتي‌ را در بهشت‌ مي‌ديدم‌ كه‌ متنعل‌ به‌ نعمتهاي‌ الهي‌ هستند و مردم‌ اهل‌ جهنم‌ را مشاهده‌ مي‌كردم‌ كه‌ معذب‌ به‌ عذابهاي‌ الهي‌ هستند. اين‌ علامت‌ يقينه‌ منه‌. كه‌ پيغمبر به‌ اصحابشون‌ فرمودند كه‌ اينطور يقين‌ پيدا كنيد. و اين‌ چنين‌ است‌ كه‌ اگر انسان‌ با اون‌ يقين‌ به‌ نعمتهايي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ متقين‌ بيان‌ كرده‌ در قرآن‌ اگر با اين‌ يقين‌ به‌ اونها فكر كنند اگر اجلهاي‌ مقدرشون‌ نبود، روحشون‌ از بدنشون‌ خارج‌ مي‌شد و اينها جان‌ مي‌دادند براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ ثوابها. خيلي‌ اهميت‌ داره‌ ثواب‌ الله‌ و انسان‌ بايد اين‌ را بداند و اين‌ قسم‌ پروردگار را يقين‌ كند كه‌ والعصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر. همة‌ انسانها در خسرانند. خسران‌، زيان‌، ضرر. معني‌ خسران‌ كسي‌ است‌ كه‌ خسارت‌ از يك‌ عملش‌، از يك‌ بودنش‌، از يك‌ تجارتش‌ برداشته‌ ور شكست‌ به‌ اصلاح‌ ما بوده‌. همه‌ ورشكستيم‌. ان‌ الذين‌ آمنوا.

 مگر كساني‌ كه‌ ايمان‌ داشته‌ باشند و با اين‌ ايمان‌ عمل‌ صالح‌ كنند ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ و تواصوا بالحق‌ و تواصوا بالصبر. اين‌ مطلب‌ را عرض‌ كردم‌ بخاطر اين‌ كه‌ مرحلة‌ تقوا براتون‌ خيلي‌ اهميت‌ داشته‌ باشه‌ و بايد تقوا را داشته‌ باشيد. چه‌ براي‌ ثواب‌ الله‌ كه‌ عموم‌ مردم‌ حتما بايد اون‌ مرحله‌ را داشته‌ باشند، تقوا داشته‌ باشند. تقوا خيلي‌ اهميت‌ داره‌. گاهي‌ هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اين‌ آيه‌ است‌ و چون‌ مي‌خواستم‌ اين‌ آيه‌ را شرح‌ بدم‌ اين‌ مطلب‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. ماها غالبا اينطوري‌ هستيم‌، فكر مي‌كنيم‌ اون‌ برنامة‌ ديگه‌ بهتر از اين‌ برنامه‌ است‌. نه‌ براي‌ يك‌ عده‌ اون‌ برنامه‌، براي‌ يك‌ عده‌ اين‌ برنامه‌. اون‌ نشد اين‌، اين‌ نشد اون‌. همه‌ بايد تقوا داشته‌ باشند اين‌ را بدونيد. در كنار اون‌ براي‌ خواص‌ و يا خاص‌ الخاص‌ يك‌ عده‌ هستند كه‌، شما مثلا دوست‌ و رفيق‌ زياد داريد ولي‌ اين‌ رفيقهاتون‌ فرق‌ مي‌كنند. يك‌ رفيق‌ داريد كه‌ كمك‌ شما هست‌، خونة‌ شما مي‌ياد، مهمان‌ شما مي‌شه‌ و شرطش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شما هم‌ باهاش‌ رفاقت‌ كنيد، مهمانش‌ بشيد. گفت‌ كه‌ بله‌ كاسه‌ اونجا رود كه‌ قدح‌ برگردد، بالاخره‌ آقا من‌ ده‌ دفعه‌ آمدم‌ تو هم‌ مي‌خواست‌ يك‌ دفعه‌ بياي‌. داد و ستد در كاره‌، تجارت‌ در كاره‌. يعني‌ شما يك‌ هديه‌ برديد او يك‌ هدية‌ بزرگتر براي‌ شما آورده‌. شما محبت‌ كرديد او بيشتر به‌ شما محبت‌ كرده‌ قائدة‌ اسلاميش‌ هم‌ همينه‌. اذا هنيت‌ بتحيت‌ فحي‌ احسن‌ منها اردوها. اين‌ مال‌ همه‌ هست‌ رفقاي‌ شما هم‌ اينطوريند. آقا ده‌ دفعه‌ من‌ آمدم‌ خونه‌ات‌ تو هم‌ ده‌ دفعه‌ بايد بياي‌. اين‌ دفعة‌ آخر من‌ آدم‌ تو هنوز نيامدي‌، منتظرم‌ باز تو بياي‌ تا من‌ بيام‌. اين‌ يك‌ حالتي‌ است‌ انسان‌ با رفقا داره‌. اكثر رفقا هم‌ همين‌ طورند. قائده‌اش‌ هم‌ همينه‌ و بايد همين‌ طور باشه‌. رفت‌ آمد. رفت‌ و آمد باشد به‌ اصطلاح‌ باشد. دوستي‌ اينطوري‌ باشد اين‌ برنامه‌اش‌ براي‌، اما در ميان‌ اينها يك‌ دوستي‌ داريد نگاه‌ نمي‌كنه‌ شما آمديد يا نيامديد. نگاه‌ به‌ اين‌ نمي‌كنه‌ كه‌ شما بهش‌ هديه‌ داديد يا ندادي‌ اون‌ شما را دوست‌ داره‌. چه‌ بهش‌ محبت‌ بكنيد، چه‌ بهش‌ محبت‌ نكنيد. بدانيد آقايون‌، من‌ ديشب‌ و پريشب‌ چون‌ چند نفر بودند، چند نفر اينجا باشند در قم‌ بحث‌ استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ را گفتم‌ فوري‌ نريد روي‌ محبت‌، نگيد كه‌ مرحلة‌ بعدي‌ محبته‌. نه‌ مرحلة‌ بعدي‌ براي‌ همه‌ محبت‌ نيست‌. چون‌ تو با رفيقت‌ نمي‌توني‌ محبت‌ واقعي‌ داشته‌ باشي‌، صميميت‌ واقعي‌ داشته‌ باشي‌. فلاني‌ مدتي‌ است‌ با من‌ سرسنگينه‌ پس‌ من‌ هم‌ از حالا تصميم‌ مي‌گيرم‌ باهاش‌ سر سنگين‌ باشم‌. فلاني‌ مدتي‌ است‌ احوال‌ ما را نمي‌پرسه‌ پس‌ من‌ هم‌ احوالش‌ را نمي‌پرسم‌. اينجوري‌ بوده‌، همه‌ نمي‌تونند جزء خواص‌ بشن‌. نگيد ما بايد بشيد. نه‌. شما اگر توانستيد در زندگيتون‌ يك‌ مورد با يك‌ دوست‌ اين‌ محبت‌ را پياده‌ بكنيد اميدوار باشيد كه‌ شما هم‌ تو اين‌ مرحله‌ وارد شديد والا نمي‌تونيد.

 مسئلة‌ محبت‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ سادگيها نصيب‌ هر كسي‌ نمي‌شه‌ و لذا عرض‌ مي‌كنم‌ و برنامه‌ها را اينطوري‌ تشكيل‌ مي‌ديم‌ كه‌ اكثرمون‌ از راه‌ تقوا و جهاد با نفس‌ و بعد عبوديت‌ بايد برسيم‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ به‌ مقام‌ اخلاص‌، خلوص‌ هم‌ نه‌. يك‌ راه‌ مي‌ره‌ مي‌رسه‌ به‌ مقام‌ اخلاص‌ بعد هم‌ جزء مخلصين‌ مي‌شيد بسيار هم‌ پر ارزشيد خدا هم‌ خيلي‌ دوستتون‌ داره‌. و هر چه‌ هم‌ نعمت‌ از پروردگار خواستيد بهتون‌ عنايت‌ مي‌كنه‌ اما يك‌ جمله‌ را متوجه‌ باشيد اگر نمي‌تونيد محبت‌ را در دلتون‌ با خدا در اون‌ فرد كه‌ خدايا اگر به‌ من‌ سر تا پام‌ را مرض‌، مريض‌ كني‌ همة‌ امراض‌ را دارم‌ همة‌ فقرها و بيچارگيها را داره‌. همة‌ خلاصه‌ نكبتها را توي‌ دنيا دارم‌ اما چون‌ كه‌ تو خواسته‌اي‌. فداي‌ ره‌ تو پاي‌ من‌ پيكر من‌، اكبر من‌، اصغر من‌. اينجور هر كسي‌ طمعش‌ را هم‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌. اينها براي‌ هر كسي‌ ممكن‌ نيست‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ امكان‌ نداره‌، خيلي‌ زحمت‌ داره‌. خيلي‌ مهمه‌. كه‌ انسان‌ با خدا، از خدا هيچ‌ توقعي‌ نداشته‌ باشه‌ و تمام‌ وظايفش‌ را،تمام‌ كارهاش‌ را نه‌ براي‌ ثواب‌ بلكه‌ براي‌ محبتي‌ كه‌ به‌ خدا داره‌ انجام‌ بده‌. خدايا ما اين‌ همه‌ نماز شب‌ خونديم‌ باز هم‌ اين‌ مرض‌ سخت‌ را به‌ من‌ متوجه‌ كردي‌. ببينيد عشق‌ به‌ پررودگار يعني‌ چه‌؟ حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ كه‌ بلندش‌ كردند و حضرت‌ را به‌ وسيلة‌ منجنيق‌ مي‌خوان‌ بياندازنش‌ توي‌ آتش‌ نمي‌گه‌ خدايا اين‌ همه‌ كار برات‌ كردم‌ حالا ما اين‌ شد سزامون‌. جبرئيل‌ مي‌ياد مي‌گه‌ هل‌ لك‌ حاجه‌ تو حاجتي‌ داري‌؟ مي‌گه‌ به‌ تو نه‌، محبوبم‌، خليل‌ خدايم‌. من‌ دوست‌ خدايم‌ بيام‌ محبتم‌ را تقسيم‌ كنم‌. يك‌ بخشش‌ را به‌ خودم‌ اختصاص‌ بدم‌، نه‌. در ميان‌ انبياء و در ميان‌ همة‌ اولياء دو نفر يكي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ خليل‌ الله‌ شد يكي‌ پيغمبر اكرم‌ حبيب‌ الله‌ شد. مسئلة‌ محبت‌ يك‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ كه‌ ماها فكر كنيم‌ كه‌ نه‌ آقا ما مرحلة‌ محبت‌ را گذرونديم‌ خيلي‌ برام‌ پيش‌ مي‌ياد مي‌يان‌ دوستان‌، مي‌گن‌. راست‌ هم‌ مي‌گن‌ دو ساله‌، سه‌ ساله‌، يك‌ ساله‌ تو مرحلة‌ محبت‌ بودن‌. خوب‌ خيلي‌ ظريف‌ بدون‌ اين‌ كه‌ متوجه‌ بشن‌ مي‌بينيم‌ نخير محبت‌ به‌ خودشون‌ را گذروندن‌. ماها غالبا به‌ خودمون‌ محبت‌ داريم‌. تا جايي‌ دوستمون‌ را دوست‌ داريم‌ كه‌ بهمون‌ محبت‌ كنه‌. كمكمون‌ بكنه‌. تاجايي‌ دوستمون‌ را دوست‌ داريم‌ كه‌ قدرت‌ داشته‌ باشه‌، تا جايي‌ دوستمون‌ را دوست‌ داريم‌ كه‌ پول‌ داشته‌ باشه‌ در حقيقت‌ اين‌ محبت‌، محبت‌ به‌ طرف‌ نيست‌، محبت‌ به‌ قدرتشه‌. محبت‌ به‌ پولشه‌، محبت‌ به‌ جمالشه‌، محبت‌ به‌ بعضي‌ از صفات‌ خوبشه‌ اين‌ حد اكثرش‌.

 محبت‌ به‌ خدا آقايون‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يعني‌ من‌ هم‌ نمي‌خوام‌ شماها را مأيوستون‌ كنم‌ چون‌ همه‌ لايقند والا خدا اعلامية‌ عمومي‌ نمي‌داد و هم‌ خيلي‌ مشكله‌. اين‌ صراط‌ مستقيم‌ كه‌ انسان‌ عبور مي‌كنه‌ كه‌ از مو باريكتر از شمشير تيزتر براي‌ رسيدن‌ به‌ محبته‌. واقعا از مو باريكتر از شمشير تيزتر. يعني‌ مشكله‌. نمي‌تونه‌ انسان‌ خودش‌ را حاضر كنه‌ با رفيق‌ خودش‌ صفا داشته‌ باشه‌، صميمت‌ داشته‌ باشه‌، يگانگي‌ داشته‌ باشه‌ يكي‌ باشه‌. به‌ فكر اين‌ نباشه‌ كه‌ تو  چون‌ اينجور كردي‌، من‌ اون‌ جور كردم‌. بده‌ بستون‌ نباشه‌ تو كارش‌، يك‌ فرد با تقوايي‌ پيدا كردي‌ اگر به‌ تمام‌ معنا آسمان‌ جله‌، هيچي‌ نداره‌، اين‌ را دوستش‌ داشته‌ باشي‌ و بهش‌ كمك‌ بكني‌ و هيچ‌ وقت‌ هم‌ انتظار اين‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ اين‌ به‌ تو كمك‌ بكنه‌ نداشته‌ باشي‌. قربانت‌ برويم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. در سورة‌ هل‌ عطي‌ مي‌فرمايد كه‌ پروردگار متعال‌ درباره‌اش‌ مي‌فرمايد انما نطئمكم‌ لوجه‌ الله‌، لا نريد منكم‌ جزاء و لا شكورا. براي‌ خدا، خدا را چون‌ دوست‌ داري‌، بر توي‌ اسير، توي‌ مسكين‌، توي‌ به‌ اصطلاح‌ يتيم‌ بهت‌ ايثار مي‌كنيم‌. بر خودمون‌ مقدمت‌ مي‌داريم‌. تو سير باش‌، من‌ و فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ گرسنه‌ باشيم‌، تو راحت‌ باش‌ ما در فشار باشيم‌. نه‌ بخاطر اين‌ كه‌ يتيم‌ را دوست‌ دارد، اسيري‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ مسلمان‌ باشد، او را دوست‌ داشته‌ باشد يا مثلا فرض‌ كنيد مسكين‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ نه‌ خدا را دوست‌ داشت‌. اجري‌ در مقابلش‌ نمي‌خواد، مزدي‌ در مقابلش‌ نمي‌خواد. خيلي‌ اهميت‌ داره‌. اين‌ قصه‌، كه‌ حالا وصفشون‌ را مي‌كنيم‌، وصف‌ العيش‌ نصف‌ العيش‌. شايد ما هم‌ خدا بهمون‌ توفيق‌ بده‌ وارد اين‌ افراد خاص‌ بشم‌ در زمرة‌ اين‌ افراد خاص‌ الخاص‌ واقع‌ بشيم‌ اينها از اول‌ عمرشون‌ تا آخر، با اين‌ كه‌ امام‌ است‌، معصوم‌ است‌، تمام‌ بهشت‌ كليدش‌ در دستشه‌ اما وقتي‌ كه‌ اون‌ همه‌ عبادت‌ مي‌كند مطابق‌ فكر طرف‌ مي‌فرمايد آيا من‌ بندة‌ شكور خدا نباشم‌؟ خوب‌ نعمتهاي‌ خدا را كه‌ مي‌بيني‌ به‌ من‌ داده‌، در مقابل‌ همين‌ نعمتها اين‌ همه‌ عبادت‌ بكنم‌ باز كاري‌ نكردم‌. اينجوريند.

 در مقابل‌ خدا محبت‌ پيدا كنيد، محبت‌ يعني‌ يك‌ صميميتي‌ كه‌ هيچ‌ به‌ فكر پاداش‌ نباشيد، مي‌شه‌! بگيم‌ خدايا يعني‌ اونهايي‌ كه‌ مي‌گن‌، اونهايي‌ كه‌ اهل‌ محبتند، اونهايي‌ كه‌ جزء مخلصين‌ هستند جزء مخلَصين‌ هستند اونها مي‌گن‌ كه‌ خدايا يك‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندند، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. فكر نكنيد مرحلة‌ محبت‌ ساده‌، بعضيهاتون‌ عبور كرديد و بعضيهاتون‌ هم‌ داريد عبور مي‌كنيد و بعضيهاتون‌ هم‌ مي‌خواييد عبور كنيد، خيلي‌ ساده‌ است‌. جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاري‌ مي‌دونيد كيه‌؟ از اصحاب‌ پيغمبر اكرمه‌، يك‌ مرد با استقامت‌ با وفا تو صراط‌ مستقيم‌. استقامتش‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جمع‌ شدند و تمام‌ امت‌ عليه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ تظاهر كردند اين‌، وقتي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا را با اون‌ وضع‌ شهيد كردند، حضرت‌ مجتبي‌ را اونطور، حضرت‌ امام‌ سجاد اونطور، اين‌ همين‌ طور مانده‌ با كمال‌ استقامت‌. پشت‌ سر صراط‌ مستقيم‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ و حضرت‌ سيد الشهدا و حضرت‌ امام‌ سجاد آمده‌ تو صراط‌ مستقيم‌ آمده‌، تكان‌ نخورده‌. در اين‌ مدت‌ عمر اين‌ تو جاده‌ بوده‌، يك‌ لغزش‌ هم‌ پيدا نكرده‌، كوچكترين‌ انحراف‌ هم‌ پيدا نكرده‌. روز عاشورا مي‌ياد سر قبر مطهر حضرت‌ سيد الشهدا اونطور اشك‌ مي‌ريزي‌ و مي‌گه‌ حبيبي‌ يا حسين‌، به‌ خودش‌ جرأت‌ مي‌ده‌ كه‌ بگه‌ حبيب‌ من‌، اين‌ حسين‌. و انتظار داره‌ كه‌ احبيبه‌ لا يجيب‌ حبيبه‌؟ دوست‌ جواب‌ دوستش‌ را نمي‌ده‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ حضرت‌ سيد الشهدا اون‌ حسين‌ ابن‌ عليي‌ كه‌ ابراهيم‌ پسر موسي‌ ابن‌ جعفر را جواب‌ داد و معروف‌ شد به‌ ابراهيم‌ منجي‌، يعني‌ ابراهيم‌ جواب‌ داده‌ شده‌. سر مقدسش‌ در كوفه‌ و شام‌ قرآن‌ مي‌خونه‌، حرف‌ مي‌زنه‌. جوابش‌ را مي‌داد، فرمود از نگيد از شيعياني‌، بگيد از محبينه‌. محبت‌ هم‌ باز مراحلي‌ داره‌. در خصوص‌ به‌ اصطلاح‌ جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاري‌ اگر حضرت‌ سيد الشهدا اون‌ محبتي‌ كه‌ بايد بعد از صراط‌ مستقيم‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌ مي‌داشت‌ حضرت‌ سيد الشهدا جوابش‌ را مي‌داد. اين‌ درس‌ را بايد امام‌ باقر بهش‌ تعليم‌ بدن‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود اي‌ جابر تو فرزند من‌ را به‌ محمد ابن‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ باقر العلوم‌ خواهي‌ ديد و سلام‌ من‌ را به‌ او برسان‌.

 يك‌ روز در خانة‌ امام‌ سجاد نشسته‌ بود، ديد كه‌ يك‌ آقازاده‌اي‌ دارد در اين‌ خانه‌ رفت‌ و آمد مي‌كند. فرمود اسمت‌ چيه‌؟ فرمود كه‌ اسمم‌ محمده‌، گفت‌ لقبت‌ چيه‌؟ باقر، پسر كه‌ هستي‌؟ پسر امام‌ سجاد. عرض‌ كرد پيغمبر اكرم‌ به‌ تو سلام‌ رسونده‌ و من‌ سلام‌ را براي‌ شما از پيغمبر آوردم‌. اينجا را داشته‌ باشيد يك‌ همچين‌ شخصي‌ است‌. ولي‌ در صراط‌ مستقيمه‌، بايد آخرين‌ درس‌ را بگيره‌، درس‌ محبته‌ و از دنيا بره‌. مريض‌ شد، توي‌ بستر افتاده‌ بود حضرت‌ باقر صلوات‌ الله‌ عليه‌ تشريف‌ آوردند به‌ عيادتش‌ فرمودند حالت‌ چطوره‌؟ عرض‌ كرد كه‌ من‌ به‌ وضعي‌ رسيدم‌ كه‌ مرض‌ را بهتر از صحت‌ مي‌خوام‌، حالا اينجا معنا داره‌، فقر را بهتر از ثروت‌ مي‌خوام‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ پيدا كردم‌. فرمود ما اهل‌ بيت‌ عصمت‌ اينطور نيستيم‌ها، اين‌ درست‌ تا اينجا خوبه‌، تو صراط‌ مستقيم‌ بودي‌، از اينجا اينجور ما نيستيم‌، ما چطور هستيم‌؟ فرمود هر چه‌ خدا بخواد ما اون‌ را مي‌خواييم‌. اگر براي‌ ما فقر بخواد، ما هم‌ فقر مي‌خواييم‌، اگر براي‌ ما مرض‌ بخواد، مرض‌ مي‌خواييم‌، اگر مي‌خواد ما ثروتمند باشيم‌، ثرومتند هستيم‌ اگر هم‌ بخواد كه‌ فقير باشيم‌، فقير مي‌شيم‌. ببينيد اينجا هستند، هر چه‌ او بخواد. انسان‌ در مقام‌ كمالات‌ به‌ مرحلة‌ رضا نمي‌رسه‌ مگر يك‌ همچين‌ محبتي‌ را داشته‌ باشه‌. رضا مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يك‌ مرحله‌اي‌ است‌ از مراحل‌ كمالات‌ كه‌ تا مرحلة‌ محبت‌ را خوب‌ انجام‌ نديد به‌ مرحلة‌ رضا نمي‌رسيد. مرحلة‌ رضا چيه‌؟ يعني‌ هم‌ من‌ تو را دوست‌ دارم‌ و از تو خوشنودم‌ و هم‌ تو من‌ را دوست‌ داري‌ و از من‌ خوشنودي‌. خدا خوشنوده‌ كه‌ يك‌ چنين‌ بندة‌ خوبي‌ داره‌، و هم‌ خوشنوده‌ كه‌ يك‌ چنين‌ خداي‌ خوبي‌ داره‌. رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضوا عنه‌. هم‌ اينها از خدا راضيند و هم‌ خدا از اونها راضي‌ است‌.

 اگر نه‌ ماها اصلا همين‌ سر شب‌ يك‌ دو، سه‌ نفر از دوستان‌ اينجا نشسته‌ بودند عرض‌ كردم‌ به‌ يك‌ مناسبتي‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ طبيب‌ واقعا دست‌ خداست‌. يك‌ امام‌ اين‌ البته‌ اين‌ يد الله‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، امام‌ دست‌ خداست‌ يعني‌ خدا بخواد يك‌ كاري‌ را بكنه‌ به‌ دست‌ امام‌ انجام‌ مي‌ده‌. خدا مي‌خواد يك‌ بنده‌اي‌ را ببينه‌ با چشم‌ دل‌ مي‌بينه‌. خدا يك‌ بنده‌اي‌ را مي‌خواد باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ با زبان‌ او حرف‌ مي‌زنه‌. پيغمبر وقتي‌ كه‌ معراج‌ رفته‌ بود هر جا خدا باهاش‌ صحبت‌ كرد تن‌ صدا صداي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود. علي‌ اين‌ طرفها، چون‌ هم‌ من‌ علي‌ را دوست‌ دارم‌، هم‌ تو علي‌ را دوست‌ داري‌ با اين‌ تن‌ صدا با تو صحبت‌ مي‌كنم‌. بله‌. اگر شما مي‌خواييد با خدا دوست‌ بشيد، محبت‌ پيدا كنيد، چشمتون‌ بايد چشم‌ خدا باشه‌، دستتون‌ دست‌ خدا باشه‌. دست‌ خدا به‌ طرف‌ ظلم‌ دراز نمي‌شه‌، دست‌ تو هم‌ نبايد دراز بشه‌، چشم‌ خدا گناه‌ نمي‌كنه‌، تو هم‌ چشمت‌ نبايد گناه‌ بكنه‌. يعني‌ معناي‌ اينها شايد اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ چشمش‌، گوشش‌، زبانش‌ تمام‌ اعضاء و جوارحش‌ پاك‌ بشه‌ تا خدا اينها را استخدام‌ كنه‌. شما اگر توي‌ يك‌ اداره‌اي‌ وارد مي‌شيد اگر احتمال‌ بدن‌ كه‌ تو در اون‌ اداره‌ خيانت‌ مي‌كني‌ مي‌پذيرنت‌! اگر بندة‌ خدا يك‌ دونه‌ خيانت‌ بخواد بكنه‌ خدا از دلش‌ اطلاع‌ داره‌، ممكنه‌ تو اداره‌ ندونه‌ كه‌ تو خائني‌ يا اميني‌ اما خدا كه‌ مي‌دونه‌. اين‌ را استخدام‌ نمي‌كنند، دست‌ تو را استخدام‌ نمي‌كنند. چشمت‌ تو را استخدام‌ نمي‌كنه‌. شما مي‌بينيد اولياء خدا يك‌ همچنين‌ حالتي‌ دارند. اولياء خدا را من‌ ديدم‌ بعضيهاشون‌ را در همين‌ افراد معموليها يك‌ مرض‌ سختي‌ را يك‌ دست‌ مي‌كشند من‌ گاهي‌ فكر مي‌كردم‌ اون‌ وقتها كه‌ اين‌ با اين‌ دعايي‌ كه‌ مي‌خونه‌ يك‌ تأثيري‌ هست‌، در اين‌ چشمش‌ يك‌ تأثيري‌ هست‌، بعدها ديديم‌ نه‌ بندة‌ خدا همين‌ دعايي‌ كه‌ ما هم‌ مي‌خونيم‌ مي‌خونه‌ بسم‌ الله‌ مي‌گه‌، يك‌ حمد مي‌خونه‌، همين‌ تأثيري‌ نداره‌ يا اين‌ كه‌ من‌ اين‌ دستم‌ كه‌ به‌ سر اين‌ مريض‌ مي‌كشم‌ معصيت‌ كاره‌، خوب‌ دست‌ خدا نيست‌ اين‌ دست‌ معصيت‌ كار كه‌ دست‌ خدا نمي‌شه‌ اين‌ كار انجام‌ نمي‌شه‌، شفا دست‌ خداست‌. الذي‌ خلقني‌ فهود يهدي‌. بايد دست‌ خدا انا علينا للهدا. شما بدانيد زبان‌ و بيان‌ كسي‌ كه‌ اين‌ زبانش‌ معصيت‌ كاره‌، تأثير نداره‌، كسي‌ را هدايت‌ نمي‌كنه‌ اونقدر ما ديديم‌ ديگه‌ پاي‌ منبرها شماها اكثرا بزرگ‌ شديد. خيلي‌ از منبريها هستند از اون‌ ور نشستند پايين‌ منبر يك‌ مجلسي‌ ما در يكي‌ از شهرها رفتيم‌ ديديم‌ اونهايي‌ كه‌ معممن‌ مي‌رن‌ اون‌ اطاق‌، سه‌ نفر البته‌ بيشتر، خوب‌ لابد اونجا خبر بهتري‌ هست‌، رفتيم‌ ديديم‌ بله‌ اين‌ آقايون‌ نشستن‌ اونجا دارن‌ روضه‌ مي‌خونن‌، وقتي‌ كه‌ انسان‌ زبانش‌ معصيت‌ كار بود، زبانش‌ غيبت‌ كننده‌ بود، زبانش‌ مثله‌ گو و مردم‌ آزار بود اون‌ زبان‌، زبان‌ خدا ديگه‌ نمي‌شه‌. مي‌گيد اين‌ زبان‌، زبان‌ خداست‌! وقتي‌ كه‌ زبان‌ خدا نشد، حالا بهترين‌ حرفها را هم‌ بزنيد تأثير نداره‌. تأثير نمي‌كنه‌. پس‌ زبان‌ بايد پاك‌ باشه‌.

 ايني‌ كه‌ مي‌بينيد ما اينقدر حرف‌ مي‌زنيم‌ براي‌ شماها باز هم‌ خوب‌ الحمد الله‌ نمي‌دونم‌ آقاي‌ بختياري‌ خبر دادن‌، انشاء الله‌ هر هفته‌ اينطوريه‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد تأثير، حرف‌ خودم‌ را عرض‌ كردم‌ همين‌ آقاي‌ نعمتي‌… اين‌ تأثير نمي‌كنه‌ فراري‌ هستند براي‌ اين‌ كه‌ زبان‌، زبان‌ خدا نيست‌. من‌ اينجا نشستم‌ چه‌ حرف‌ نزنم‌، چه‌ خودم‌ عمل‌ نكرده‌ باشم‌ خدايي‌ نكرده‌ از اين‌ زبان‌ چشم‌ وقتي‌ كه‌ چشم‌ خدايي‌ نشد اين‌ چشم‌ معصيت‌ كار، آيات‌ الهي‌ را نمي‌بينه‌، قرآن‌ مي‌خونه‌ ولي‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. متوجه‌ حقايق‌ قرآن‌ و حكمت‌ قرآن‌ نمي‌شه‌. بايد ما كاري‌ بكنيم‌ كه‌ با خداي‌ تعالي‌ يكي‌ بشيم‌ و اون‌ از راه‌ محبت‌ باشه‌. خيلي‌ وقتتون‌ را نگيرم‌ از راه‌ محبت‌. بايد بتونيم‌ خودمون‌ را به‌ جايي‌ برسونيم‌ ولو در بين‌ شماها يك‌ نفر، ده‌ نفر اينطوري‌ باشند واقعا ارزش‌ داره‌ كه‌ سالها انسان‌ روي‌ صدها هزار نفر جمعيت‌ زحمت‌ بكشه‌ تا ده‌ نفر اينجوري‌ بشن‌. چون‌ همة‌ ارزش‌ خلقت‌ بشر به‌ همين‌ ده‌ نفره‌. كه‌ چه‌؟ كه‌ بگن‌ خدايا هر چه‌ تو بخواي‌. تسليما لامرك‌، رضا لرضاك‌ لا معبود سواك‌. به‌ مرحلة‌ رضا رسيده‌. اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد. همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ شما امشب‌ خونديد و گوش‌ داديد مي‌فرمايد و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌، اي‌ اهل‌ تقوا، اي‌ اهل‌ عمل‌، اي‌ اهل‌ عبادت‌ جزا داده‌ نمي‌شيد، مگر به‌ اونچه‌ كه‌ عمل‌ بكنيد. هر كاري‌ بكنيد جزاتون‌ را مي‌گيريد. انسان‌ مرحون‌ گرو اعمالشه‌، اگر اعمال‌ خوب‌ انجام‌ بديد بهتون‌ ثواب‌ داده‌ مي‌شه‌ دقيق‌ عمل‌، فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خير يره‌ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شر يره‌. چه‌ در دنيا روي‌ حساب‌، يك‌ مقدار هم‌ اضافه‌ بهت‌ مي‌ديم‌. تو مثلا فرض‌ كنيد كه‌ تمام‌ عمرت‌ نمازهات‌ را خوب‌ خوندي‌، عبادتهات‌ را خوب‌ انجام‌ دادي‌ براي‌ همة‌ اينها در مقابل‌ هم‌ يك‌ جزاي‌ خيلي‌ زيادي‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ ده‌ ميليون‌ سال‌ تو بهشت‌ راحت‌ باشي‌ بهت‌ ده‌ ميليون‌ سال‌، در مقابل‌ مثلا شصت‌ سال‌ عبادت‌، خيليه‌ ديگه‌، از اين‌ هم‌ بيشتر. تا ابد، اولئك‌ اصحاب‌ الجنة‌ فيها خالدون‌ تا ابد بهت‌ راحتي‌ مي‌ده‌. اما بدون‌ مزد، اگر شما بريد از يك‌ صبح‌ تا غروب‌ براي‌ يك‌ كسي‌ كار بكنيد يك‌ ميليون‌ تومن‌ بهتون‌ بده‌، مي‌گيد عجب‌ مرد سخييه‌. مزد خوب‌ داديد. يك‌ هميچين‌ مزدي‌. يك‌ روز بيا كار كن‌ تا يك‌ ميليون‌ مزد بهت‌ بدن‌، يك‌ دو ركعت‌ نماز بخون‌ تا مثلا يك‌ باغ‌ بهشت‌ بهت‌ بدن‌ اينجوري‌. عبادت‌ بكن‌ تا روزيت‌ زياد بشه‌.

 ديشب‌ عرض‌ مي‌كردم‌ حضرت‌ سلمان‌، دلش‌ درد مي‌كرد حضرت‌ فرمود پاشو نماز بخون‌. هفت‌ تا حمد بخون‌ مرضت‌ رفع‌ مي‌شه‌. هفتاد تا حمد بخون‌، اينها هست‌! تجربه‌ هم‌ شده‌، كسي‌ كه‌ حمد خوبش‌ نكنه‌، هيچي‌ خوبش‌ نمي‌كنه‌. هفتاد تا حمد بخون‌ تا خوب‌ بشي‌. شفا پيدا كني‌. اما اون‌ كسي‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ محبت‌ قرار گرفته‌ مي‌گه‌ خدا تو دوست‌ داري‌ من‌ مريض‌ بشم‌، بشم‌. تو دوست‌ داري‌ من‌ فقير باشم‌، هستم‌. اينها را تحميلي‌ هم‌ نه‌ها از ته‌ دل‌. من‌ ديدم‌ افرادي‌ شبيه‌ به‌ اين‌ حالات‌ را داشتند. مرضهاي‌ سخت‌ پر دردي‌ كه‌ اون‌ طبيب‌ مي‌گفت‌ كه‌ اگر اين‌ درد در افراد معمولي‌ باشه‌ نمي‌تونن‌ طاقت‌ بيارن‌ ما با مرفين‌ و چيزهاي‌ مسكن‌ اينها را ساكتشون‌ مي‌كنيم‌ ولي‌ گاه‌ گاهي‌ مي‌گه‌ آه‌ قربانت‌ برم‌. ازش‌ مي‌پرسيديم‌ چته‌؟ مي‌گفت‌ اگر انسان‌ به‌ محبوبي‌ رسيده‌ باشه‌ حالا محبوب‌ گرفته‌ يك‌ قدري‌ فشارش‌ مي‌ده‌ او مي‌ديگه‌ ناراحت‌ نيست‌ از اين‌ فشار دردي‌ كه‌ او گرفته‌ توي‌ بغل‌ داره‌ فشارش‌ مي‌ده‌. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. بياييم‌ با خدا اين‌ طرح‌ را بريزيم‌ اين‌، ولو هر چي‌ هم‌ مشكل‌ باشه‌، مي‌ارزه‌ خدا مي‌دونه‌. الا عباد الله‌ المُخلصين‌. او بندگان‌ مُخلص‌ من‌ كه‌ در دنيا همة‌ كارها را كردند، هر چه‌ من‌ خواستم‌، زياد هم‌ ديگه‌ خدا از شما كار نمي‌خواد. اصلا عبادت‌ زياد هم‌ نمي‌خواد خوب‌ باشه‌ تو همة‌ عبادتها براي‌ اين‌ است‌ كه‌ تو خوب‌ بشي‌ به‌ مرحلة‌ خلوص‌ برسي‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المُخلصين‌ اولئك‌ لهم‌ رزق‌ معلوم‌. اينها از قبل‌ رزقشون‌ معلوم‌ شده‌، ديگه‌ حالا بياييد حساب‌ بكنيم‌ آقا اينقدر گلابي‌ مثلا در بهشت‌ بخاطر اون‌ اندازه‌ نماز، نمي‌دونم‌ اينقدر به‌ خاطر چند تا حوريه‌ بخاطر چند روز روزه‌، و امثال‌ اينها نيست‌ تو كار. رزق‌ معلوم‌ اون‌ بهشت‌ و اون‌ مسائل‌ مال‌ توست‌ وقتي‌ تو دنيا بودي‌ و با ما صفا كردي‌ و محبت‌ كردي‌ و يگانگي‌ با ما پيدا كردي‌ ما اونجا را براي‌ تو خلق‌ كرديم‌. خيلي‌ مهمه‌ و انسان‌ بايد محبوبهاي‌ الهي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. كه‌ اين‌ راهي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ بعد از صراط‌ مستقيم‌ به‌ مقام‌ جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاري‌ و اون‌ درس‌ را از امام‌ باقر گرفتن‌ و بعد توي‌ جهاد با نفس‌ و عبوديت‌ و بعد رسيدن‌ به‌ كجا مي‌رسه‌ انسان‌؟ خُلوص‌، اخلاص‌ هم‌ هست‌. خُلوص‌، مهمش‌ خُلوصه‌.

 خُلوص‌ منتهي‌ به‌ چي‌ مي‌شه‌؟ به‌ بندگان‌ مُخلَص‌ خدا، اون‌ وقت‌ خالص‌ مي‌شي‌. صفات‌ را مي‌گذارند پشت‌ يك‌ ميكروب‌ كوب‌ قوي‌ كوچكترين‌ آلودگي‌ نيست‌. زلاله‌، زلال‌. شما اگر مي‌ريد آبليمو بخريد مي‌گيد خالص‌ باشه‌. انسان‌ اصلا به‌ اصطلاح‌ دوستدار خالصه‌. هر چي‌ خالصش‌ خوبه‌ مخصوصا اگر نجاست‌ قاطيش‌ باشه‌. كثافت‌ قاطيش‌ باشه‌، ميكروب‌ قاطيش‌ باشه‌. در روايت‌ دارد يك‌ كسي‌ به‌ قدر سر سوزن‌ در وجودش‌ كبر باشد تو بهشت‌ راهش‌ نمي‌دن‌ براي‌ اين‌ كه‌ كبر يا هر يك‌ از صفات‌ رزيله‌ اينها بدتر از هر نجاستي‌ كه‌ از اون‌ نجستر نباشه‌. اين‌ نمي‌شه‌. قلبي‌ كه‌ توش‌ كبره‌، بيارن‌ آب‌ زلال‌ كوثر را وارد كنند و آلوده‌اش‌ كنند! ابدا. اصحاب‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌، گاهي‌ انسان‌ يك‌ شبه‌ خالص‌ مي‌شه‌ گاهي‌ يك‌ كار، با يك‌ اقدام‌ كه‌ اقدام‌ بسيار مهمي‌ هم‌ باشه‌ خالص‌ مي‌شه‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ اجرشون‌ را به‌ اندازه‌اي‌ مي‌ده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. خالص‌، خالص‌. مُخلص‌، در همين‌ سورة‌ صافات‌ شيطان‌ ديگه‌ بهشون‌ كاري‌ نداره‌، ديگه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ حساب‌ اعمالشون‌ را خدا نمي‌كنه‌، همه‌ بايد در قيامت‌ حاضر بشن‌. انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. شما كه‌ انشاء الله‌ از بندگان‌ مخلص‌ خدا اگر بشيد سر از قبر درمي‌ ياريد يك‌ سره‌ از اون‌ كنار، يك‌ كوچه‌ براتون‌ باز مي‌كنند ملائكه‌ هم‌ آمدن‌ استقبال‌ مستقيم‌ مي‌برنتون‌ تو بهشت‌. تو بهشت‌ هم‌ ديگه‌ به‌ فكر، البته‌ همة‌ گلابيها، همة‌ سيبها هم‌ مال‌ شما هم‌ هست‌ به‌ طريق‌ اولي‌ مال‌ شما هست‌. اما مي‌گي‌ محبوبم‌ كجاست‌؟ پيغمبر كجاست‌؟ در يك‌ اگر الان‌ يك‌ جايي‌ دعوتتون‌ بكنند به‌ شما بگن‌ كه‌ فلان‌ جا دعوتيد امام‌ زمان‌ هم‌ هست‌. شما از در كه‌ وارد مي‌شيد مي‌بينيد، نگاه‌ مي‌كنيد كجا غذاش‌ بهتره‌ اونجا بنشينيد، يا ببينيد آقا كجا نشسته‌؟ من‌ مي‌خوام‌ برم‌ جوري‌ بنشينم‌ كه‌ چشمم‌ تو صورت‌ امامم‌، مولام‌ باشه‌. وارد بهشت‌ مي‌شن‌، عند ملك‌ مقتدر پيغمبر اكرم‌ مي‌گه‌ بيا، بيا دستت‌ را بگيرم‌ به‌ دست‌ خدا برسانم‌ با خدا بنشين‌، با امام‌ زمانت‌ بنشين‌، با اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بنشين‌. يا علي‌ و شيعتك‌ علي‌ منابر من‌ نور وجوه‌ تو دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونيد شيعيان‌ تو همان‌ مخلصين‌ اينها در بهشت‌ صورتها سفيد، مثل‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ مثل‌ ماه‌. مهمش‌ اين‌ جمله‌ است‌، قولي‌ في‌ الجنه‌، اين‌ وعدة‌ كمي‌ است‌! نمي‌ارزه‌! فمن‌ يطي‌ يري‌، جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌ كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌، هزار مرتبه‌ هم‌ مردم‌ و تا ببينم‌ اين‌ رويت‌. يا بقية‌ الله‌ جمعه‌ امون‌ هم‌ گذشت‌. ما خالص‌ نبوديم‌ كه‌ جمال‌ مقدست‌ را امروز هم‌ حتي‌ نديديم‌. خودت‌ عنايتي‌ كن‌. سيد ابن‌ طاوس‌ مي‌كه‌ در سرداب‌ مطهر بودم‌، آقا داره‌ دعا مي‌كنه‌ براي‌ شيعيانش‌ حتي‌ براي‌ گنهكاران‌ از شيعيانش‌ كه‌ خدايا گناهان‌ اونها را بخاطر كارهاي‌ خوبي‌ كه‌ در مقابل‌ ما مي‌كنيم‌ بگذر.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌، اين‌ كه‌ به‌ ما گفتند در هر مجلسي‌ چون‌ نامي‌ از ابا عبد الله‌ الحسين‌ و اصحابش‌ ببريد بخاطر اخلاصي‌ است‌ كه‌ اونها داشتند. حتي‌ اونها هم‌، امام‌ سجاد مي‌ياد در مقابل‌ قبور شهدا مي‌گه‌ و ابي‌ انتم‌ و امي‌، پدر و مادرم‌ به‌ قربانتون‌، شما پاكيد، پاك‌ شديد، خالص‌ شديد، در درگاه‌ پروردگار پر ارزش‌ شديد، جانتون‌ را در راه‌ خدا داديد و قابت‌ الارض‌ التي‌ في‌ هذا، پاكي‌ شما اونچنان‌ تأثير كرد كه‌ زميني‌ كه‌ شما در اون‌ دفن‌ كردند پاك‌ شده‌، يك‌ سر سوزن‌ تربت‌ كربلا را بخور ببين‌ چقدر در بدنت‌ حتي‌ تأثير مي‌كنه‌ و شفا في‌ تربته‌ خدا شفا را در تربت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ قرار داده‌. استجابت‌ دعا را هم‌ زير بقعة‌ مباركش‌ قرار داده‌. خدايا نصيبمان‌ بفرما برويم‌ زير اون‌ بقعة‌ مباركه‌ و مناجات‌ كنيم‌، اخلاصمون‌ را تجديد كنيم‌، بيعتمون‌ را با تو تجديد كنيم‌، پروردگارا. (قطع‌ نوار).

 

۲۵ شوال‌ ۱۴۱۸ قمری – ۲ اسفند ۱۳۷۶ شمسی – بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌

 (بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌) ۲۵ شوال ۱۴۱۸ ـ شهادت امام صادق (علیه السلام)

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد بيشتر مربوط‌ به‌ جناب‌ شعيب‌، پيغمبر خدا كه‌ در شهر مدين‌ زندگي‌ ميكرده‌ است‌ بود. استاد اول‌ حضرت‌ موسي‌، و اين‌ كلام‌ هم‌ پروردگار متعال‌ از قول‌ جناب‌ شعيب‌ نقل‌ مي‌فرمايد كه‌ به‌ قومش‌ فرمود بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. معني‌ اين‌ جمله‌ و اين‌ آية‌ شريفه‌ در مرحلةه اول‌ در ذهن‌ انسان‌ بخصوص‌ ما شيعيان‌ و بالاخص‌ كساني‌ كه‌ با اين‌ جمله‌ آشنايي‌ بيشتري‌ دارند و در خانه‌هايشون‌ اين‌ جمله‌ را تابلو كرده‌اند و در منزلها نصب‌ نموده‌اند، به‌ نظر مي‌آيد كه‌ منظور از بقية‌ الله‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌ و بعد چيزهاي‌ ديگر. ولي‌ ظاهر آية‌ شريفه‌ هر چيزي‌ كه‌ از خدا بجا گذاشته‌ مي‌شود ما عندكم‌ ينفد و ما عندالله‌ باق. هر چه‌ كه‌ در نزد شماست‌ از بين‌ رفتني‌ است‌ و آنچه‌ كه‌ در نزد خداست‌ و جنبه خدايي‌ دارد و رنگ‌ خدايي‌ به‌ خود گرفته‌ است‌ باقي می باشد‌.

در ميان‌ مخلوقات‌ پررودگار بخصوص‌ امروز در كره‌ زمين‌ و بلكه‌ در تمام‌ عالم‌ هستي‌، وجود مقدسي‌ كه‌ از همه‌ بيشتر رنگ‌ خدايي‌ دارد، مظهر خداست‌، صفات‌  الهي‌ در او تجلي‌ نموده‌ و بلكه‌ اگر انسان‌ بخواهد خدا را ببيند بايد آن‌ حضرت‌ را ببيند حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌. لذا همانطوري‌ كه‌ در ذهن‌ شما تبادر مي‌كنه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ تلاوت‌ مي‌شود كه‌ بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌ اين‌ حقيقتي‌ است‌ ولو از كلام‌ شعيب‌ گفته‌ شود.

ممكن‌ است‌ آن‌ روزي‌ كه‌ حضرت‌ شعيب‌ به‌ قومش‌ اين‌ آيه‌ را و اين‌ جمله‌ را و اين‌ كلمه‌ را فرمود منظورش‌ كليه‌ مسائلي‌ كه‌ ارتباطي‌ با خدا داشته‌ باشد بوده‌ است‌. اما هر چه‌ مكتب‌ بشريت‌ و هر قدر مقام‌ انسانيت‌ رشد مي‌كند به‌ آنچه‌ كه‌ خدا در اون‌ چيز بيشتر تجلي‌ مي‌كند بيشتر متوجه‌ مي‌شود. شما گاهي‌ با حروف‌ و همان‌ الفباي‌ معمولي‌ در مدرسه‌ در كلاس‌ اول‌ دبستان‌ يا دوم‌ دبستان‌ يك‌ كلماتي‌ مي‌سازيد در حد فكر خودتون‌ و شايد وقتي‌ اون‌ كلمات‌ را اون‌ نوجوان‌ دبستاني‌ ساخت‌ و به‌ نزد معلم‌ برد معلم‌ به‌ او نمره‌اش‌ را بيست‌ بدهد خوب‌ جمله‌ ساختي‌، خوب‌ جمله‌اي‌ از حروف‌ تشكيل‌ داده‌اي‌. اما اگر همين‌ جمله‌ را يك‌ استاد دانشگاه‌ بخواهد از حروف‌ بسازد به‌ او خرده‌ مي‌گيرند. او بايد مطالب‌ علمي‌ در سطح‌ بالا را از حروف‌ و از جملات‌ بسازد و به‌ شاگردان‌ تحويل‌ بدهد. بشريت‌ از زمان‌ پيدايشش‌، از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ را مانند يك‌ انسان‌ تصور كنيد كه‌ در مكتب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ از كلاس‌ اول‌ شروع‌ به‌ تحصيل‌ كرده‌ و امروز به‌ جايي‌ رسيده‌ است‌ كه‌ اكثر اونها، اونهايي‌ كه‌ به‌ خودشون‌ رسيده‌اند، اونهايي‌ كه‌ فكرشون‌ را تقويت‌ كرده‌اند مثل‌ استاد دانشگاه‌ هستند. يعني‌ به‌ طور كلي‌ هم‌ مي‌توان‌ اين‌ كلمه‌ را گفت‌ كه‌ تمام‌ بشريت‌ امروز بالنسبه‌ به‌ بشر قبل‌ از اسلام‌، به‌ بشر زمان‌ حضرت‌ شعيب‌، به‌ بشر زمان‌ حضرت‌ نوح‌ مانند استاد دانشگاه‌ است‌ در مقابل‌ يك‌ طفل‌ مكتبي‌. لذا اون‌ روز اگر شعيب‌ به‌ مردم‌ مي‌گفت‌ بقية‌ الله‌ خير لكم‌ از اين‌ جمله‌ از اين‌ كلمه‌، مردم‌ يك‌ برداشتي‌ داشتند. يعني‌ اگر تو مثلا حرام‌ و حلال‌ را قاطي‌ كردي‌، حرام‌ها را بيرون‌ بريز، حلالها را نگه‌ بدار كه‌ آنچه‌ كه‌ از خدا از اون‌ چيزهايي‌ كه‌ جنبه‌ خدايي‌ دارد و طبق‌ قانون‌ الهي‌ تهيه‌ شده‌ است‌ و حلال‌ است استفاده کردی،‌ براي‌ تو بهتر است‌ اگر مؤمن‌ باشي‌. اما امروز بشر اين‌ اندازه‌ برداشت‌ از اين‌ كلام‌ با اين‌ پر اهميتي‌ نمي‌خواد داشته‌ باشد. مي‌خواد برداشتش‌ خيلي‌ بالاتر باشد‌ و لذا برداشت‌ شيعه‌ با سني‌ فرق‌ مي‌كند. برداشت‌ مسلمان‌ با غير مسلمان‌ فرق‌ مي‌كند.

 تا به شیعه مي‌گویند بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌ ذهنش‌ متوجه‌ به‌ اون‌ مركز دايره‌ امكان‌، قلب‌ عالم‌ هستي‌، اون‌ وجود مقدسي‌ كه‌ بيمنه‌ رزق‌ الوری و بوجوده‌ ثبتت‌ الارض‌ و السماء مي‌شود ولي‌ مردم‌ غير مذهب‌ شيعه‌ ذهنشون‌ به‌ همين‌ خورد و خوراكهاي‌ معمولي،‌ همين‌ غذاي‌ حلالي‌ كه‌ در مقابل‌ غذاي‌ حرامه‌ كه‌ شما اگر به‌ تفسير اين‌ آيه‌ شريفه‌ نگاه‌ كنيد شيعيان‌ يك‌ تعبيري‌ از اين‌ آيه‌ شريفه‌ دارند كه‌ بقية‌ الله‌ خير لكم‌ يعني‌ بقية‌ الله‌ اون‌ موجودي‌ كه‌ خدا خواسته‌ از خودش‌ آثاري‌ بگذارد، نمونه‌اي‌ در ميان‌ مردم‌ نشان‌ بدهد كه‌ به‌ مجرد اين‌ كه‌ او را مي‌بينند خدا را ديده‌ باشند. اگر او را شناختند خدا را شناخته‌ باشند. اگر به‌ او محبت‌ كنند به‌ خدا محبت‌ كرده‌اند يك‌ چنين‌ برداشتي‌ دارد، چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اينها شاگردان‌ مكتب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ هستند‌. اينها چهارده‌ استاد داشتند كه‌ اين‌ اساتيد استاد تمام‌ ماسوي‌ الله‌ بلكه‌، ملائكه‌، بلكه‌ تمام‌ انبياي‌ اولوا‌العزم‌ و غير اولواالعزم بوده‌اند، ولي‌ ديگران‌ اين‌ اساتيد را نداشته‌اند. ديگران‌ استادشون‌ يا امامشون‌ كسي‌ بوده‌ كه‌ حتي‌ خودش‌ نمي‌توانسته‌ است‌ گليم‌ خودش‌ را از آب‌ نجات‌ بدهد. آن شاعر میگوید:

‌ سنی‌ كه‌ روز حشر شفيعش‌ كه‌ باشد/ كوري‌ بياد و عصاكش‌ كور دگر شود.

فرق‌ اين‌ استادها و اين‌ معلمها با‌ مربيهایی كه‌ شيعه‌ بحمد الله‌ دارد كه‌ الحمد الله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. فرق‌ اينها اين‌ است‌ كه‌ به‌ شما اينجوري‌ تعليم‌ داده‌اند كه‌ كلمه‌ بقية‌ الله‌ خير لكم‌ كه‌ امشب‌ تو اين‌ آيات‌ شنيديد و تلاوت‌ شد اين‌ بقية‌ الله‌ الان‌ اگر به‌ شما بگویند‌ منظور حضرت‌ شعيب‌ اين‌ بوده‌ كه‌ غذاي‌ حلالي‌ كه‌ از حرامها باقي‌ مي‌ماند بهتر است‌ براي‌ شما اگر مؤمن‌ باشيد، خيلي‌ به نظرتون‌ افت‌ مي‌كند. اين‌ نبايد باشد. بقية‌ الله یعنی‌ آن کسی‌ كه‌ اسمش‌ بقية‌ اللهه‌.کسی كه‌ در حقيقت‌ بقية‌ اللهه‌. کسی‌ كه‌ باقي‌ مانده‌ از خداست‌. آن کسی‌ كه‌ خليفة‌ اللهه‌. آن كه‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگاره‌. آن‌ كه‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ است‌. اين‌ بهتره‌ براي‌ شما تا ديگران‌.

ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما از اين‌ جمله‌ يك‌ برداشتي‌ داريد، عالمانه‌، حكيمانه‌، عارفانه‌ در سطح‌ بسيار بالا ولي‌ ديگران‌ از اين‌ آيه‌ يك‌ برداشت‌ عوامانه‌ دارند. علت‌ اين‌ دو برداشت‌ هماني‌ است‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. او استاد نداشته‌، او معلم‌ نداشته‌، اگر هم‌ داشته‌ همان‌ كوري‌ بوده‌ است‌ كه‌ عصاكش‌ كور ديگر شده‌ ولي‌ شما استادي‌ مثل‌ امام‌ صادق‌ داريد. كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مجيد فرموده‌، يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونوا مع‌ الصادقين‌ اي‌ مؤمنين‌ اول‌ ايمان‌، اول‌ ايمان‌ قلبي‌، اعتقادات‌ صحيح‌، آرامش‌ كامل‌ به‌ ايمان‌ و بعد تقوا و بعد با صادقين‌ باشيد. صادقين‌ كيا هستند؟ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌. امام‌ صادق‌ كيست‌؟ اون‌ كه‌ امشب‌ شب‌ شهادتش‌ هست‌. اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ درباره‌اش‌ فرمود: دوتا از فرزندان‌ من‌ ادعاي‌ امامت‌ مي‌كنند. هر دو اسمشون‌ جعفره‌، يكي‌ صادقه‌، يكي‌ كذابه‌. به‌ صادق‌ اقتدا كنيد. و از كذابش‌ دوري‌ كنيد وكونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ باشيد. چون‌ انسان‌ در اثر معاشرت‌ ـ این را هميشه‌ بدانيد ـ رشد و كمال‌ پيدا مي‌كنه‌. اگر كسي‌ با جاهلتر از خودش‌ دوست‌ شد، رفيق‌ شد جاهل‌ مي‌شه‌. كم‌ كم‌ ركود فكري‌ پيدا مي‌كنه‌ و اگر كسي‌ با عالمتر از خودش‌ دوست‌ شد كم‌ كم‌ رشد فكري‌ پيدا مي‌كنه‌. اگر انسان‌ با كذاب‌ و پشت‌ هم‌ انداز و افراد دو رو و دو رنگ‌ دوست‌ شد كم‌ كم‌ دروغگو مي‌شه‌ و اگر با صادقين‌ زندگي‌ كرد و هم‌ آهنگ‌  شد و رفيق‌ شد كم‌ كم‌ او هم‌ جزء صادقين‌ مي‌شه‌.

و من یطع الله و الرسول فاولئك‌ مع‌ الذين‌ انعم‌ الله‌ عليهم‌ من‌ النبين‌ و الصديقين‌ و الشهداء و الصالحين‌ و حسن‌ اولئك‌ رفيقا. بهترين‌ رفيق‌ صادقين‌ هستند. صديقين‌ هستند. اگر يك‌ دوستتون‌ به‌ نفع‌ شما دروغي‌ گفت‌ باهاش‌ رفاقت‌ نكنيد. چون‌ امروز به‌ تو دروغ‌ مي‌گوید‌ فردا به‌ ديگري‌، پس‌ فردا به‌ ديگري‌ و تو هم‌ اين‌ دروغگويي‌ را ياد مي‌گيري‌. كونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ باشيد. تمام‌ ملل‌ اسلامي‌ و مذاهب‌ اسلام‌ حضرت‌ جعفر ابن‌ محمد سلام‌ الله‌ و صلواته‌ عليه‌ را امام‌ صادق‌ مي‌دانند. لقبي‌ است‌ كه‌ مردم‌ به‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، حتي‌ بعضي‌ از تواريخ‌ دارد كه‌ دشمن‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌. در حالات‌ منصور دوانيقي‌ دارد منصور دوانيقي‌ چون‌ از بني‌ العباس‌ بود در زمان‌ بني‌ اميه‌. ايشان‌ بخاطر فقري‌ كه‌ داشت‌، بسيار فقير بود با لباسهاي‌ مندرس‌ و كهنه‌ در ميان‌ قراء و دهات‌ گردش‌ مي‌كرد مدح‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را مي‌خواند و نان‌ و پولي‌ از مردم‌ مي‌گرفت‌. يك‌ همچين‌ حالتي‌ داشت‌. كارش‌ اين‌ بود. مداحي‌ خاندان‌ عصمت‌ براي‌ پول‌، براي‌ دنيا، اين‌ را آقايون‌ بدانيد هر كاري‌ كه‌ جنبة‌ خدائي‌ نداشته‌ باشد ولو مداحي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ باشد، اين‌ ارزش‌ زيادي‌ ندارد. البته‌ گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ همين‌ مداحي‌ او را به‌ خدا برساند. اما الان‌ ارزشي‌ ندارد. تا اينكه‌ كم‌كم‌ نقل‌ ميكند من‌ وارد شام‌ شدم‌. در شهر شام‌ كه‌ وارد شدم‌ همه‌ دشمن‌ خاندان‌ عصمتند. جرأت‌ نميكردم‌ مداحي‌ بكنم‌. چيز ديگه‌اي‌ هم‌ بلد نبودم‌. گرسنه‌ام‌ شده‌ بود. وارد يك‌ مسجدي‌ شدم‌. گفتم‌ از مردم‌ تقاضا مي‌كنم‌ بهم‌ يك‌ چيزي‌ مي‌دهند. وقتي‌ كه‌ نشستم‌ در آن‌ مسجد نماز را خوندم‌، ديدم‌ يك‌ پيرمردي‌ كه‌ پيشنماز بود دو تا بچه‌ وارد مسجد شدند. اينها را در آغوش‌ گرفت‌ و گفت‌ كه‌ من‌ فداي‌ شما و آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دو اسم‌ را روي‌ شماها گذاشته‌ و صاحب‌ اين‌ دو اسم‌ شما. من‌ از پهلويي‌ پرسيدم‌ اين‌ دو تا بچه‌ كي هستند؟ اين‌ پيرمرد با اين‌ بچه‌ها چه‌ نسبتي‌ دارد؟ گفتش‌ كه‌ اين‌ دو تا بچه‌ها، نوه‌هاي‌ اين‌ آقا هستند. اسم‌ اين‌ دو تا بچه‌ حسن‌ و حسين‌ است‌. علت اینكه‌ مي‌بينيد اين‌ شخص اظهار علاقه‌ ميكنه‌ به‌ اينها و به‌ صاحب‌ اسمشون‌، نسبت‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهداء و حضرت‌ ابا محمد حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ عليهما‌ السلام‌ اظهار محبت‌ ميكند. خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. در شام‌ و يك‌ همچين‌ فردي‌؟! رفتم‌ پهلويش‌ نشستم‌. گفتم‌ خوب‌ شد راهي‌ پيدا شد براي‌ نجات‌ از فقر. و طبعا وقتي‌ اين‌ آقا من‌ يك‌ مدحي‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ برايش‌ بگويم‌ چيزي‌ به‌ من‌ ميدهد‌. رفتم‌ بهش‌ گفتم‌ مي‌خواهي‌ برايت‌ يك‌ قضيه‌اي‌ از فضائل‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ نقل‌ بكنم‌ كه‌ چشمت‌ روشن‌ بشه‌، دلت‌ روشن‌ بشه‌؟ گفت‌ بگو. جرياني‌ را نقل‌ كردم‌ كه‌ يكروز فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ آمد. عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ بچه‌ها صبح‌ از خانه‌ بيرون‌ رفته‌اند نمي‌دانم‌ كجا هستند. به‌ صورت‌ ظاهر البته‌. و الاّ فاطمه‌ زهرا قلب‌ عالم‌ امكانه‌، از همه‌ چيز اطلاع‌ داره‌. اين‌ مسائل‌ را گاهي‌ پيش‌ مي‌آوردند بخاطر اينكه‌ فضائل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را به‌ يك‌ بهانه‌اي‌ بيان‌ كنند. پيغمبر اكرم‌ بلند شد، اصحاب‌ بلند شدند. بالاخره‌ اين‌ دو آقازاده‌ را در يك‌ محلي‌ پيدا كردند. كوچك‌ بودند. خوب‌ زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ حيات‌ داشت‌، اينها سنشون‌ زياد نبود. يك‌ جائي‌ استراحت‌ كرده‌ بودند. پيغمبر اينها را توي‌ بغلش‌ گرفت‌ خيلي‌ اظهار محبت‌ كرد. ميگه‌ وقتي‌ كه‌ من‌ اين‌ قضيه‌ را براي‌ اين‌ پيرمرد گفتم‌ بقدري‌ به‌ من‌ پول‌ داد، بقدري‌ اظهار علاقه‌ به‌ من‌ كرد و من‌ باصطلاح‌ پولدار شدم‌. در شهر شام‌ و همه‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌، من‌ داراي‌ يك‌ پول‌ زيادي‌ شدم‌.

 يك‌ همچين‌ حالتي‌ منصور دوانيقي‌ داشته‌. يك‌ روز در مجلس‌ نشسته‌ بود. در آن‌ ايامي‌ بود كه‌ بني‌ العباس‌ و بني‌ اميه‌ با يكديگر در نزاع‌ بودند. احتمال‌ داشت‌ كه‌ از بني‌ هاشم‌ كسي‌ خليفه‌ بشه‌ و احتمال‌ داشت‌ كه‌ از بني‌ العباس‌ يا از بني‌ اميه‌. درگير بودند. جمعي‌ از بني‌ هاشم‌ نشسته‌ بودند. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ نشسته‌ بود. جمعي‌ از بني‌ العباس‌ هم‌ نشسته‌ بودند. اين‌ مرد گداي‌ فقير، منصور دوانيقي‌ هم‌ گوشة‌ مجلس‌ نشسته‌ بود. صحبت‌ بود كه‌ بعد از اين‌ جريان‌ كي‌ ممكنه‌ موفق‌ بشه‌، كي‌ باصطلاح‌ ما در انتخابات‌، برنده‌ ميشه‌. واي‌ به‌ حال‌ مردم‌ مسلماني‌ كه‌ با وجود امامشون‌، امام‌ معصوم‌، كنار مجلس‌ نشسته‌ دنبال‌ اين هستند كه‌ ببينند چه كسي‌ در خلافت‌ آنهم‌، خلافت‌ يعني‌ جانشيني‌ پيغمبر اكرم‌، كي‌ برنده‌ ميشه‌؟! يكي‌ از بني‌ هاشم‌ كانديد بود. در آن‌ مجلس‌ او هم‌ بود. حضرت‌ صادق‌ فرمود اين‌ پسر تو، به‌ پدرش‌ فرمود اين‌ پسر تو نميشه‌، بيخود زحمت‌ نكش‌. او گفت‌ كه‌ تو حسوديت‌ كرد. نستجير بالله‌. ببينيد بي‌ معرفتي‌ به‌ كجا انسان‌ را منتهي‌ ميكنه‌. حضرت‌ فرمود اي‌ كاش‌ حسادت‌ بود. اگر حسادت‌ بود معمولي‌ بود. اما اين‌ يك‌ واقعيته‌. پرسيدند پس‌ كي‌ ممكنه‌ خليفه‌ بشه‌؟ حضرت‌ نگاه‌ كرد ديد منصور دوانيقي‌ لباس‌ پاره ی آسمون‌ جل‌، آن‌ گوشه‌ نشسته‌ بود. حضرت‌ فرمود اين‌ ممكنه‌ كه‌ خليفه‌ بشه‌. همه‌ به‌ حضرت‌ اعتراض‌ كردند. همه‌ گفتند كه‌ شما حسادتت‌ كرده‌. يك‌ حرفي‌ زدي‌ كه‌ كسي‌ بهش‌ توجه‌ نميكنه‌. مي‌خواهي‌ بشكني‌ اين‌ مسئله‌ مهم‌ خلافت‌ را. اين‌؟! بعله‌. اين‌ خليفه‌ ميشه‌؟! حضرت‌ بلند شد از مجلس‌، و مجلس‌ هم‌ بهم‌ خورد. و متأسفانه‌ توي‌ آن‌ مجلس‌ امام‌ صادق‌ كانديد خلافت‌ نبودند. همينها بودند. منصور دويد عقب‌ سر امام‌ صادق‌ كه‌ آقا حقيقتش‌ را بگيد، اين‌ حرفي‌ كه‌ زديد راسته‌ يا مي‌خواستيد اينها را بكوبيد؟ حضرت‌ فرمود نه‌، راسته‌. و وقتي‌ كه‌ تو خليفه‌ شدي‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر، به‌ بني‌ هاشم‌ محبت‌ كن‌. بعد كه‌ خليفه‌ شد‌ در اين‌ تاريخ‌ نوشته‌اند كه‌ منصور دوانيقي‌ گفت‌ اين‌ امام‌ صادقه‌، دشمن‌ گفت‌ امام‌ صادقه‌. همه‌ مي‌گفتند جعفر ابن‌ محمد صادقه‌. امام‌ صادق‌ خدا گفته‌ كه‌ او صادقه‌. كه‌ البته‌ اين‌ تاريخ‌ ممكنه‌ تأييد اين‌ مطلب‌ باشه‌. و الاّ در اسماء خاندان‌ عصمت‌ در عرش‌ بوده‌. تقدير الهي‌ همينطور بوده‌. قبل‌ از اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ حتي‌ بيان‌ كند در تورات‌ و انجيل‌ اسامي‌ ائمه‌ اطهار بعنوان‌ دوازده‌ خليفة‌ رسول‌ اكرم‌ نوشته‌ بوده‌ و مسئله‌اي‌ نبوده‌ كه‌ اينطورها برخورد كنيم‌. ولي‌ دوست‌ و دشمن‌ حضرت‌ صادق‌ را مي‌گفتند صادق‌.

 حالا خدا ميگه‌ كونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ باشيد. از مكتب‌ اينها استفاده‌ كنيد. با اونهايي‌ كه‌ قرآن‌ را مي‌فهمند كه‌ در روايات‌ دارد كه‌ قرآن‌ در بيت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نازل‌ شده‌ و انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. كسي‌ قرآن‌ را مي‌شناسه‌ و مي‌فهمه‌ و حقايقش‌ را درك‌ ميكنه‌ كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌ باشد. به‌ پيغمبر اكرم‌ خطاب‌ شده‌. به‌ فاطمة‌ زهرا خطاب‌ شده‌. به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و يازده‌ فرزندش‌ خطاب‌ شده‌. چون‌ همه‌ آنها‌ نور واحد بودند و كلنا واحد. اولنا، صلوات‌ را آخر بفرستيد، اولنا محمد، آخرنا محمد، اوسطنا محمد و كلنا محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). همة‌ ما نور واحدي‌ هستيم‌. شما مي‌تونيد ـ‌ شايد جمله‌ برايتون‌ مخصوصا براي‌ بعضي‌ سنگين‌ باشه‌ ـ كه‌ طبق‌ رواياتي‌ كه‌ هست‌، اگر يك‌ روايتي‌ را امام‌ صادق‌ فرموده‌ باشد، شما مي‌تونيد بگيد پيغمبر فرموده‌. مثلا يك‌ روايت‌ قال‌ الصادقه‌، توي‌ كتاب‌ هم‌ قال‌ الصادقه‌، اما اگر گفتيد قال‌ رسول‌ الله‌، اين‌ دروغ‌ به‌ پيغمبر نبسته‌ايد و روزه‌اتون‌ هم‌ باطل‌ نيست‌. دقت‌ كرديد؟ چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ همه‌اشون‌ از قول‌ پيغمبر حرف‌ مي‌زنند. روايت‌ داره‌. و فتوي‌ هم‌ همينطوره‌. تمام‌ آنچه‌ كه‌ بر پيغمبر نازل‌ شده‌ وقتي‌ كه‌ همه‌اشون‌ يك‌ نور باشند، بر همه‌ نازل‌ شده‌. بر چهارده‌ نفرشون‌ نازل‌ شده‌. وقتي‌ كه‌ قرآن‌ يا رواياتي‌ كه‌ در كتب‌ شيعه‌ بخصوص‌ هست‌، بر پيغمبر اكرم‌ نازل‌ شده‌ يا از جانب‌ پروردگار گفته‌ شده‌، چون‌ او بزرگ‌ است‌، او رسول‌ است‌، او پيغمبر است‌، چون‌ نور واحد بودند همه‌ شان‌ مورد خطابند. يعني‌ آنوقت‌ در شب‌ قدر اول‌ كه‌ حالا بحثي‌ داره‌ كه‌ شب‌ قدر اول‌ كي‌ بوده‌، وقتي‌ قرآن‌ بر پيغمبر نازل‌ شد، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ همون‌ موقع‌ قرآن‌ را حفظ‌ كرد. لذا وقتي‌ كه‌ متولد ميشه‌، روز اول‌ تولد، چشمش‌ را باز ميكنه‌. ميگه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ قد افلح‌ المؤمنون‌. الذين هم‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌. قرآن‌ ميخونه‌ براي‌ پيغمبراكرم‌. كي‌ پيغمبر قرآن‌ را براي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ خونده‌ بود؟ خدا برايش‌ خونده‌، خدا براي‌ امام‌ زمان‌ شما، پيغمبر و ائمة‌ اطهار كلهم‌ نور واحد. اين‌ روايت‌ كلهم‌ نور واحد را سني‌ها هم‌ توي‌ كتابها نوشته‌اند. مي‌خواهيد من‌ آدرسش‌ را عرض‌ كنم‌؟ كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌، اتفاقا در همان‌ باب‌ اول‌ كتاب‌. يعني‌ مقدمة‌ كتاب‌ را كه‌ ورق‌ بزنيد، باب‌ اول‌. باب‌ نور پيغمبر اكرم‌ و خلقت‌ نور پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار كه‌ كلهم‌ نور واحد. وقتي‌ كه‌ نور واحد باشند، خطابات‌ هم‌ به‌ آن‌ نور باشه‌، فرقي‌ نميكنه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ باشه‌ يا به‌… منتهي‌ در عالم‌ ملك‌. اينجا ما يك‌ عالم‌ ملكي‌ داريم‌. يعني‌ ملكوتش‌ از نظر ما غايبه‌. اينهايي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ در ملكوته‌. وقتي‌ كه‌ در عالم‌ ملك‌ بيائيم‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ است‌ و پيغمبر اكرم‌ است‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ به‌ حد بدن‌، يعني‌ جدا جدا شده‌اند. يكيشون‌ هم‌ براي‌ ما گذاشته‌اند كه‌ جان‌ همة‌ انبياء و اولياء و ملائكه‌ و ماها كه‌ جانهايمون‌ لايق‌ نيست‌، فداي‌ خاك‌ پاي‌ آن‌ حضرت‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌، ايشان‌ را براي‌ ما گذاشتند.

 و لذا ما بهترين‌ مخلوق‌ خدا انشاء الله‌ هستيم‌ اگر قدر خودمان‌ را بدانيم‌. فكر نكنيد اين‌ مطلب‌ ادعاي‌ بدون‌ دليله‌. شايد براي‌ خود شماها براي‌ همين‌ جمع‌، گفته‌ باشم‌ احتمال‌ هم‌ ميدهم‌ مكرر گفته‌ باشم‌ كه‌ در تفسير آية‌ شريفة‌ الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌ و يقيمون‌ الصلاة‌ و يؤتون‌ الزكاة‌ و مما رزقناهم‌ ينفقون‌، شما نگاه‌ كنيد در تفسير قرآن‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود و گريه‌ ميكرد و ميگفت‌ وا شوقا الي‌ اخوانی. خيلي‌ عجيبه‌ها. ميدونيد واشوقا علي‌ اخواني‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ من‌ چقدر دوست‌ دارم‌ برادرانم‌ را ببينم‌، چقدر عشق‌ دارم‌ اونها را مشاهده‌ كنم‌. اون‌ سيماي‌ پر نور برادران‌ من‌ را مي‌خواهم‌ ببينم‌. سلمانه‌ ديگه‌، سلمان‌ مي‌دونيد چقدر اهميت‌ داره‌. سلمان‌ كسي‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ايمان‌ سلمان‌ در درجة‌ نهائيه‌. چون‌ ايمان‌ ده‌ درجه‌ داره‌، ده‌ مرتبه‌ داره‌ و حضرت‌ سلمان‌ در درجة‌ دهم‌ ايمانه‌. ابي‌ذر در درجة‌ نهمه‌. اينطوري‌ شد. حتي‌ به‌ ابي‌ذر فرمودند، به‌ سلمان‌ البته‌، اين‌ روايت‌ به‌ سلمان‌ هم‌ هست‌، به‌ ابي‌ذر هم‌ هست‌. كه‌ هر چه‌ مي‌داني‌ به‌ ابي‌ذر نگو. لو علم‌ السلمان‌ ما في‌ قلب‌ ابي‌ذر لكفره‌. آنچه‌ را كه‌ ابي‌ذر ميدونه‌ اگر سلمان‌ بدونه‌ كه‌ اين‌ چه‌ اعتقاداتي‌ داره‌، ازش‌ خوشش‌ نمي‌آيد. چون‌ توقعش‌ خيلي‌ بيشتر از اينهاست‌. در عين‌ حال‌ اين‌ سلمان‌ خودش‌ را كشوند خدمت‌ پيغمبر. كسي‌ جرأت‌ نداشت‌ حرف‌ بزنه‌. چون‌ پيغمبر داره‌ گريه‌ ميكنه‌ و ميگه‌ وا شوقا الي‌ اخواني‌. آقا مگر ما برادران‌ شما نيستيم؟ ما را كه‌ داريد مي‌بينيد. حضرت‌ فرمود شما اصحاب‌ منيد. برادران‌ من‌ آنهايي‌ هستند كه‌ در آخر الزمان‌ مي‌آيند. نه‌ مرا ديده‌اند، اللهم‌ انا نشكوا اليك‌ فقد نبينا، بخدا قسم‌ اگر شما مردم‌ رشد كردةه مؤمن‌ امروز، با همه‌ معصيتهايي‌ كه‌ از خودمون‌ اطلاع‌ داريم‌، اگر روزي‌ يك‌ دفعه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديديم‌ مگر اينطوري‌ بوديم‌؟! نه‌ من‌ را ديده‌اند، نه‌ امامشون‌ را مي‌بينند، وغيبة‌ ولينا، هر جا مي‌روند امامشون‌ را نمي‌بينند. شب‌ چهارشنبه‌ آن‌ صحراي‌ مسجد جمكران‌ پر از جمعيت‌ ميشه‌. در عين‌ حال‌ ممكنه‌ خدمت‌ امام‌ زمانشون‌ نرسند. مسجد سهله‌ در همين‌ گرفتاري‌ بعضي‌ از دوستان‌ مي‌گفتند در مسجد سهله‌ بوديم‌. جمعيت‌ زياد بود. اما از آقا آدرسي‌، خبري‌، كسي‌ خبري‌ آورد، نه‌. غيبة‌ امامنا. اماممون‌ غايب‌. امامشون‌ غايب‌. معجزه‌ نمي‌بينيم‌. چيزي‌ در اختيارمون‌ نيست‌. فقط‌ از طريق‌ علم‌ و دانش‌ كه‌ خوشا بحالتون‌! بهترين‌ طريق‌ عالمانه‌ و حكيمانه‌ براي‌ اعتقاد به‌ چيزي‌، طريق‌ علم‌ و دانشه‌. از طريق‌ علم‌ و دانش‌ مؤمن‌ به‌ غيبند. از آن‌ طريق‌ به‌ حقايق‌ رسيده‌اند. من‌ آنها را دوست‌ دارم‌. شوقم‌ به‌ ديدار آنها زياد شده‌. اشكم‌ بخاطر اينكه‌ از آنها دورم‌ مي‌ريزه‌. و اشوقا الي‌ اخواني‌. رشد فكري‌ بشريت‌ امروز در هر جهت‌، در جنبه‌هاي‌ ديني‌، علمي‌، در جنبه‌هاي‌ عرفاني‌، در جنبه‌هاي‌ حكيمانه‌ و حكمت‌ رشد كرده‌ و آن‌ كودكي‌ كه‌ زمان‌ حضرت‌ شعيب‌ از بقية‌ الله‌ خير لكم‌، اون‌ استفاده‌ را ميكرد؛ حالا اين‌ استفاده‌ را ميكنه‌. توي‌ خانه‌هايتون‌ تابلو مي‌زنيد، بقية‌ الله‌، بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 بيائيم‌ مؤمن‌ بشويم‌ امشب‌. بيائيم‌ بقية‌ الله‌ را براي‌ خودمون‌ حفظ‌ كنيم‌. اين‌ جمله‌ يك‌ پيامي‌ داره‌. يك‌ پيام‌ بسيار مهم‌ كه‌ به‌ نظر من‌ تمام‌ مراحل‌ سير و سلوك‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات‌ در اين‌ جمله‌ و اين‌ پيام‌ هست‌. اين‌ پيام‌ چيه‌؟ شما مؤمن‌ بشيد تا بقية‌ الله‌ مال‌ شما بشه‌. مؤمن‌ بشيد. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. و الاّ همه‌ چيز برايتون‌ بهتر از بقية‌ الله‌ خواهد شد. خدا نكنه‌ اينطوري‌ بشه‌. بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اين‌ را هم‌ من‌ بيشتر از اين‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. الحمد لله‌ همه شما اهل‌ فهم‌ و درك‌ و فهيميد. مي‌فهميد من‌ چه‌ ميگویم‌. مؤمن‌ بشيد تا بقية‌ الله‌ مال‌ شما بشه‌. مؤمن‌ بشيد تا در آغوش‌ بقية‌ الله‌ باشيد. هر چه‌ درجات‌ ايمانتون‌ انشاء الله‌ بالا بره‌ به‌ امام‌ زمان‌ نزديكتر ميشيد. تا جائي‌ كه‌ حضرت‌ فرمود بيا جلو. گفت‌ كه‌ يك‌ قدمي‌ برداشتم‌. مي‌ترسم‌ بي‌ ادبي‌ كنم‌ آقا. قدمها را برداشت‌ تا جائي‌ كه‌ حضرت‌ او را در آغوش‌ گرفت‌ و به‌ خودش‌ فشار داد. ايمان‌ اينجور انسان‌ را به‌ طرف‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌كشاند.

 شب‌ جمعه‌، حاج‌ علي‌ بغدادي‌، توي‌ همين‌ مفاتيح‌ نشسته‌، من‌ چون‌ از كتابهاي‌ ديگه‌ نقل‌ كنم‌ ميگويند چرا، واي‌ بر اين‌ بدبختي‌ ما. حضرت‌ بقية الله‌ از وسط‌ راه‌ او را بر‌ مي‌گردانند و به او میفرمایند‌ بيا باهم‌ برويم‌ كاظمين‌ زيارت‌. يكي‌ ميگه‌ نميشه‌ در زمان‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ را ديد. يكي‌ هم‌ يك‌ حرف‌ بي‌ ربط‌ ديگري‌. كاظمين‌ زيارت‌ كرده‌، داره‌ برميگرده‌ به‌ طرف‌ محل‌ كارش‌. شب‌ جمعه‌ است‌، كارگرها را مي‌خواهد پول‌ بدهد. حضرت‌ دستش‌ را مي‌گيرند. نمي‌شناسه‌. مي‌گويند برگرد من‌ ضامن‌ ميشوم‌ كه‌ جدم‌ تو را كارهاي‌ تو را، شفاعت‌ تو را بكنه‌. توي‌ راه‌ معجزاتي‌ حضرت‌ بهش‌ نشون‌ ميده‌. مي‌آوردش‌ در حرم‌ زيارتنامه‌ برايش‌ مي‌خواند‌. يا الله‌. يا الله‌ از اين‌ افراد باشيد. يك‌ مرد باسوادي‌ هم‌ نيست‌ كه‌ سواد و علم‌ گاهي‌ آنچنان‌ حجاب‌ ميشود‌ كه‌ مي‌آيند گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گويند كه‌ فلاني‌ اين‌ كتاب‌ ملاقات‌ شأن‌ تو نيست‌ كه‌ بنويسي‌. اينها همه‌اش‌ حكايته‌، كتاب‌ علمي‌ بنويس‌. شأن‌ چيه‌؟ در راه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ ما چي‌ هستيم‌؟ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ سواد نداره‌. ميدونيد از كجا مي‌گويم‌؟ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ميگويد تو مي‌خوني‌ يا من‌ بخونم‌؟ ميگويد لست‌ انا بقاري‌. يعني‌ من‌ سواد ندارم‌. نمي‌خواهم‌ بگويم‌ آدمهاي‌ بيسواد خوبند، آدمهاي‌ باسواد بدند. نه‌. سوادي‌ كه‌ اين‌ سواد حجاب‌ بشه‌ براي‌ انسان‌،

علم‌ رسمي‌ سر به سر قيل‌ است‌ و قال‌/ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌.

اين‌ را شيخ‌ بهائي‌ كه‌ مركز علم‌ و دانش است‌، ميگوید‌. حضرت‌ او را بر مي‌گرداند. زيارتنامه‌ برايش‌ مي‌خواند‌. ميرسه‌ به‌ جائي‌ كه‌ همه‌ ائمه‌ را حضرت‌ سلام‌ مي‌كنند. اينهم‌ با حضرت‌ داره‌ سلام‌ ميكنه‌. ميرسه‌ به‌ حضرت‌ عسکري‌. ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا ابا محمد يا حسن‌ ابن‌ علي‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ هم‌ ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا ابا محمد يا حسن‌ ابن‌ علي‌. اينجا بهش‌ مي‌فرمايند امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ بعله‌ آقا. اگر نمي‌شناخت‌ كه‌ با شما چه‌ ميكرد؟! امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ سلام‌ كن‌. ميگه‌ السلام‌ عليك‌، اينجا ديگه‌ سواد نميخواد. اينجا ديگه‌ پاكي‌ مي‌خواهد كه‌ داره‌. اينجا توفيق‌ مي‌خواهد كه‌ داره‌. اينجا اون‌ ايمان‌ كامل‌ را مي‌خواهد كه‌ كونوا مع‌ الصادقين‌.

يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌. ازش‌ مي‌پرسند تو چه‌ كردي‌ در آن‌ روز؟ ميگه‌ رفتم‌ يك‌ مقدار سهم‌ امام‌ به‌ گردنم‌ بود، دادم‌ به‌ علما، نواب‌ حضرت‌. روي‌ صفاي‌ خودش‌. كه‌ آنهايي‌ كه‌ اسمشون‌ نايب‌ حضرت‌ است‌ و پول‌ را گرفته‌اند، آن‌ توفيق‌ را نداشتند كه‌ اينكه‌ داده‌ توفيق‌ پيدا كرده‌. دادم‌. با يك‌ صفايي‌.

 اين‌ مرد معروف‌، پيش‌ شما معروفه‌. مش‌ كاظمي‌ بود كه‌ ما ميگفتيم‌ كبلايي‌ كاظم‌ حافظ‌ قرآن‌. اين‌ آقا يك‌ مشت‌ روي‌ سليقه‌ خودش‌ توي‌ همان‌ دهات‌ زكات‌ خودش‌ را داده‌ بود. به‌ هر قيمتي‌ بود زكاتش‌ را داده‌ بود. اين‌ لطف‌ عميق‌ از طرف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ به او شد. گفت‌ كه‌ چطور نمي‌شناسم‌، بله‌ امام‌ زمان‌ را مي‌شناسم‌ سلام‌ كن‌. گفت‌ السلام‌ عليك‌ يا حجت‌ ابن‌ الحسن‌. حالا تعبيري‌ كه‌ او داره‌ من‌ يادم‌ نيست‌. سلام‌ كرد. حضرت‌ فرمود و عليك‌ السلام‌. عليك‌ السلام‌. مي‌گه‌ خيلي‌ تو فكر بودم‌ جوابم‌ را كه‌ داد به‌ من‌ فرمود موقع‌ مغربه‌ برو نمازت‌ را با جماعت‌ بخون‌. اين‌ را ياد بگيريد اين‌ دستورات‌ را عمل‌ كنيد نمازهاتون‌ را تا مي‌تونيد ولو در خدمت‌ حضرت‌ باشيد. اگر مي‌خواهيد در خدمت‌ حضرت‌ باشيد نمازهاتون‌ را با جماعت‌ بخونيد. برو با جماعت‌ بخون‌. خود حضرت‌ رفت‌ اون‌ طرف‌ مشغول‌ نماز شد. من‌ رفتم‌ مشغول‌ نماز شدم‌ يك‌ دفعه‌ تو فكر آمدم‌ كه‌ اين‌ آقا كي‌ بود. وقتي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ كه‌ خمسم‌ را دادم‌ اين‌ آقا گفت‌ كه‌ به‌ وكلاي‌ ما دادي‌ به‌ ما مي‌رسه‌. اسم‌ من‌ را بلد بود! اون‌ هم‌ كرامات‌ و معجزات‌ تو راه‌ از همه‌ مهمتر وقتي‌ من‌ سلام‌ كردم‌ به‌ من‌ گفت‌ و عليك‌ السلام‌. مي‌گه‌ تا اينجوري‌ فكر كردم‌ ديدم‌ وجود مقدسش‌ نوري‌ شد. رفت‌ از دست‌ من‌ خارج‌ شد. آقايون‌ من‌ امشب‌ اصلا خدا مي‌دونه‌ كه‌ تو فكرم‌ هم‌ نبود كه‌ دربارة‌ آقا ولي‌ عصر صحبت‌ كنم‌.چون‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ مجلسي‌ خيلي‌ داغتر از اين‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. خودم‌ اگر اهل‌ اين‌ مسائل‌ نيستم‌ ولي‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ با دوستان‌ حضرت‌ از اين‌ صحبتها بكنم‌. يك‌ كسي‌ به‌ من‌ اعتراضي‌ كرد ديگه‌ من‌ از اونجا به‌ بعد، چون‌ حيف‌ نام‌ حضرت‌ را هر جا ببره‌ انسان‌. كمتر اسم‌ حضرت‌ را اونطوري‌ كه‌ دوست‌ داشتم‌ مي‌بردم‌. حالا امشب‌ هم‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ اين‌ آيه‌ حتي‌ ولي‌ اين‌ آياتي‌ را كه‌ خوندند بدون‌ به‌ اصطلاح‌ سپرده‌ قبلي‌، قبلا من‌ به‌ اين‌ آقا نگفته‌ بودم‌ كه‌ اين‌ آيات‌ را بخون‌. حالا به‌ چه‌ حسابي‌ خوندند، شايد جزو آياتي‌ باشه‌ كه‌ هر  روز مي‌خونند. شعيبه‌، بقية‌ الله‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اين‌ پيام‌ خيلي‌ مهمي‌ داره‌ آقايون‌. اونهايي‌ كه‌ مي‌فهمند چي‌ مي‌گم‌ هر چه‌ مي‌تونند مراحلشون‌ را بالا ببرند. اول‌ قلبشون‌ را پاك‌ كنند، تزكيه‌ نفس‌ كنند و بعد مراحل‌ ايمانشون‌ را بالا ببرند تا بقية‌ الله‌ براشون‌ باشه‌ و خير هم‌ براشون‌ هست‌. خير لكم‌، بهتره‌ برایش‌. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌  امشب‌ شب‌ شهادتشون‌ هست‌ در فراق‌ اين‌ امام‌ عزيزش‌ شما مي‌دونيد چه‌ مي‌كرد!

 سدير صيرفي‌ مي‌گه‌ وارد بر امام‌ صادق‌ شدم‌ حضرت‌ از توي‌ اطاق‌ آمده‌ بود بيرون‌ روي‌ خاكها نشسته‌ بود پهن‌ شده‌ بود روي‌ خاك‌ با انگشتش‌ روي‌ خاك‌، ديديد بعضيها كه‌ مصيبت‌ برشون‌ خيلي‌ سخته‌ هي‌ انگشتشون‌ را يك‌ جايي‌ يك‌ كاري‌ مي‌كنند يا حالت‌ اضطرابي‌ و گريه‌ مي‌كرد حضرت.‌ گفتم‌ شايد فرزندشون‌ يك‌ كسي‌ از ايشان‌ از دار دنيا رفته‌ اين‌ جور حضرت‌ متأثرند. هي‌ مي‌فرماید‌ پدر و مادرم‌ قربانت‌. جانم‌ به‌ قربانت‌. گفتم‌ آقا خدا بد نياره‌ چي‌ شده‌؟ اي‌ عزيز زهرا چي‌ شده‌؟ فرمود كه‌ در اون‌ كتاب‌ معروفي‌ كه‌ در محضر ائمه‌ اطهار هست‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ آينده‌ شيعه‌ را مي‌ديدم‌ چه‌ گرفتاريها. آنچه‌ كه‌ امروز به‌ سر مردم‌ دنيامی آید. خوشحال‌ باشيد در مملكت‌ اسلامي‌ ايماني‌ قرار گرفتيد. مردم‌ شيعه‌ الان‌ شما بريد در همين‌ افغانسان‌ در لبنان‌ در اكثر جاها اينها شيعه‌ هستند. در همين‌ عراق‌ شما فكر كنيد هر روز اينها منتظر هستند كه‌ اون‌ لعنتي‌ خدا انشاء الله‌ اين‌ فكر و اين‌ افراد را از روي‌ زمين‌ به‌ وسيله‌ شمشير بران‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ برداره‌. يك‌ عده‌ شيعه‌ كه‌ عراق‌ هفتاد و پنج‌ درصدش‌ شيعه‌ هستند. اينها همش‌ منتظرند كه‌ بمب‌ بيافته‌ بالا سرشون‌. چه‌ اضطرابی!‌ سابقه‌ هم‌ داره‌، نمونه‌اش‌ را هم‌ ديده‌اند. خوب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ناراحته‌. اينها را امام‌  صادق‌ اون‌ روز مي‌ديد كه‌ بر سر شيعيانش‌ چه‌ خواهد آمد و همين‌ طور چيزهايي‌ كه‌ ماها محروميتهايي‌ كه‌ همه‌ در اثر نبودن‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ و غيبت‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌بينيم‌ و احساس‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ مي‌گفت‌ اينها را نگاه‌ مي‌كردم‌ يك‌ دفعه‌ گريه‌ام‌ گرفت‌. اشكم‌ جاري‌ شد بر دوستان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ السلام‌ اشك‌ مي‌ريختم‌. تا اونجا كه‌ اين‌ روايت‌ را همتون‌ شنيديد حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمود لو ادركته‌. اگر من‌ او را درك‌ مي‌كردم‌. يعني‌ من‌ پدربزرگش‌ نبودم‌، جدش‌ نبودم‌ و در زمان‌ او مي‌بودم‌. لخدمته‌. من‌ خدمتگزارش‌ بودم‌. ايام‌ حياتي‌ در تمام‌ زندگي‌، در تمام‌ عمرم‌ خدمتگزار اين‌ آقا بودم‌. حالا چرا ماها خدمتگزارش‌ نباشيم‌! آقايون‌ سعادتي‌ خدا براتون‌ پيش‌ آورده‌ خدمتگزار امام‌ زمان‌ باشيد. از همين‌ الان‌ خيلي‌ اظهار محبت‌ و اظهار قربانت‌ برم‌ و تو اين‌ بيابانها بريد بگرديد اين‌ كارها صحيح‌ نيست‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ خدمتگزار امام‌ زمان‌ باشيد. اون‌ كاري‌ كه‌ امام‌ عصر خودش‌ مي‌خواد بكنه‌ شما خودتون‌ بكنيد. منتها به‌ اندازة‌ خودتون‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ وقتی می آید چكار مي‌كنه‌ آقايون‌؟ عدل‌ و داد به‌ وجود مي‌ياره‌. شما تو خونتون‌ عدل‌ و داد به‌ وجود بياريد. نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندتون‌ عدل‌ و داد به‌ وجود بياريد. عادلانه‌ با اونها برخورد كنيد، با مهرباني‌ و با محبت‌ با زن‌ و فرزندتون‌، به‌ خانمها عرض‌ مي‌كنم‌ با شوهر و فرزندانتون‌ برخورد كنيد. اين‌ يك‌ كار خيلي‌ ساده‌كوچك‌ و در داخل‌ خانه‌. محيط‌ فرماندهيت‌ وسيعتره‌. وسيع‌تر. رئيس‌ يك‌ اداره‌ هستي‌ در اداره‌ ات‌ عدل‌ و داد به‌ وجود بيار. رئيس‌ يك‌ شهر هستي‌ عدل‌ و داد در اون‌ شهر به‌ وجود بيار. رئيس‌ يك‌ مملكت‌ هستي‌ عدل‌ و داد در اون‌ مملكت‌ به‌ وجود بيار. اينها كارهايي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ مي‌كنه‌. منتهي‌ در تمام‌ كره زمين‌ مال‌ اون‌ حضرته.‌ اوست‌ كه‌ مي‌ياد همه‌ طاغوتها و ابر قدرتها و خائنين‌ به‌ ملت‌ و ممالك‌ مختلف‌ را سركوب‌ مي‌كنه‌. تو كه‌ در همان‌ محيط‌ خودت‌. وظيفتونه‌ اگر مي‌خواهيد امام‌ زماني‌ باشيد. از خانه‌ات‌ گرفته‌ تا هر جايي‌ كه‌ در توسعه‌ قدرت‌ و توسعه نفوذت‌ هست‌. خوب‌ من‌ بيشتر از اين‌ وقت‌ شما را نگيرم‌ انشاء الله‌ دوستان‌ هستند. اظهار ارادت‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ امام‌ صادق‌ مي‌كنند.

 آقاجان‌ تو براي‌ امام‌ ما گريه‌ كردي‌، تو براي‌ ما و دوري‌ ما از امام‌ زمانمون‌ اشك‌ ريختي‌ ما هم‌ امشب‌ در عزاي‌ تو گريه‌ مي‌كنيم‌. مثل‌ فردايي‌ صار المدينه‌ ضجة‌ واحده‌. وقتي‌ كه‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفت‌ راوي‌ مي‌گه‌ من‌ رفتم‌ كنار بستر امام‌ صادق‌، زهر اونچنان‌ اثر در بدن‌ مقدسش‌ كرده‌ بود كه‌ از وجود مقدس‌ امام‌ صادق‌ جز پوست‌ و استخواني‌ باقي‌ نمانده‌ بود. جنازةه امام‌ صادق‌ را بلند كردند. مردم‌ مدينه‌ آوردند در قبرستان‌ بقيع‌ از اون‌ وقتي‌ كه‌ امام‌ مجتبي‌ را نگذاشتند در خانه‌اش‌ دفن‌ كنند ديگه‌ فرزندان‌ پيغمبر را مي‌آوردند در مقبره‌اي‌ كه‌ در بقيع‌ داشتند در اونجا دفن‌ مي‌كردند. امام‌ صادق‌ را دفن‌ كردند. مردم‌ احترام‌ كردند. دلها بسوزد براي‌ اون‌ غريبي‌ كه‌ سه‌ شبانه‌ روز در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌، چراغها را خاموش‌ كنيد انشاء الله‌ عزاداري‌ كنيم‌.

 

 

۱۳ رجب‌ ۱۴۱۸ قمری – فضايل‌ حضرت‌ علي‌ عليه‌ السلام‌

 فضايل‌ حضرت‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ 13 رجب‌ 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 ميلاد مسعود حضرت‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و السلام‌ را به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. و به‌ شما شيعيان‌ و دوستان‌ آن‌ حضرت‌ كه‌ انشاء الله‌ به‌ جبران‌ نديدن‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار، چشممون‌ به‌ جمال‌ مقدسش‌ روشن‌ شود و عيدي‌ ما را همين‌ ديدار قرار دهد؛ تبريك‌ عرض‌ ميكنم‌. بسيار شب‌ پرعظمت‌ و با عظمت‌ و شب‌ دعا و عبادت‌ و شب‌ توجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ از طريق‌ امير المؤمنين‌ بالاخص‌ كه‌ مصادف‌ است‌ با شب‌ جمعه‌. دو عيد بزرگ‌، دو عيد بسيار پر اهميت‌ اسلامي‌. در خصوص‌ سيزده‌ ماه‌ رجب‌ مرحوم‌ استادمون‌ زياد حرف‌ ميزد كه‌ آنقدري‌ كه‌ من‌ يادم‌ هست‌ و با ايشان‌ معاشرت‌ داشتيم‌، دربارة‌ سيزدة‌ رجب‌ و اهميت‌ آن‌ سخن‌ ميگفت‌، دربارة‌ هيچ‌ شب‌ از شبهاي‌ دورة‌ سال‌ با اينكه‌ معمولا ما فكر مي‌كرديم‌ مثلا شب‌ قدر يا شب‌ نيمة‌ شعبان‌ اهميتش‌ بيشتر باشد، ولي‌ ايشان‌ نمي‌گفت‌ كه‌ شب‌ سيزدهم‌ رجب‌ اهميتش‌ بيشتر است‌. ولي‌ از حركاتش‌، از اعمالش‌، از نقل‌ قضايايي‌ كه‌ برايشون‌ اتفاق‌ افتاده‌ بود، اهميت‌ سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌ را بيشتر ما استفاده‌ مي‌كرديم‌.

 شبي‌ است‌ كه‌ كعبه‌ روشن‌ ميشود. شبي‌ است‌ كه‌ كعبه‌ كه‌ يك‌ كلبة‌ بيجاني‌ تا امشب‌ بوده‌، يك‌ جسد بي‌ روحي‌ تا امشب‌ بوده‌، روح‌ درش‌ دميده‌ ميشود. خداي‌ تعالي‌ توفيقي‌ عنايت‌ كرده‌ من‌ يك‌ كتابي‌ دربارة‌ اميرالمؤمنين‌ مشغول‌ نوشتن‌ هستم‌ كه‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ براي‌ مثل‌ امشبي‌ چاپ‌ بشود. ولي‌ تقريبا شايد صد و پنجاه‌ صفحه‌اش‌ بيشتر طبع‌ نشده‌ و چون‌ بسيار اهميت‌ دارد، من‌ خودم‌ يك‌ مقداري‌ براي‌ تحقيق‌ دربارة‌ مطالبش‌ معطل‌ كردم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خدا توفيق‌ بدهد اين‌ كتاب‌ منتشر بشود. يك‌ تحقيقاتي‌ دربارة‌ ميلاد مسعود حضرت‌ امير المؤمنين‌ مي‌كردم‌، بوضوح‌ از روايات‌ استفاده‌ كردم‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ تصور كنيم‌ خانة‌ خدا را و كعبه‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ بدن‌، يك‌ جسد، از شب‌ سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌ اين‌ جسد همانطوري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حضرت‌ آدم‌ را وقتي‌ مي‌خواست‌ خلق‌ كنه‌ گل‌ او را ساخت‌ و مجسمة‌ او را در روايات‌ دارد كه‌ به‌ شكل‌ حضرت‌ آدم‌ ايجاد كرد كه‌ ميگه‌ خمرت‌ طينت‌ آدم‌ بيدي‌. طينت‌ آدم‌، گل‌ آدم‌ را خداي‌ تعالي‌ از اون‌ بدن‌ حضرت‌ آدم‌ را ساخت‌ و بهترين‌ تعبيرش‌ همين‌ است‌ كه‌ بگويم‌ يك‌ مجسمه‌اي‌ ساخت‌. اين‌ مجسمه‌ ارزش‌ واقعي‌ نداشت‌. ملائكه‌ اين‌ مجسمه‌ را مي‌ديدند. چون‌ چهل‌ روز دارد كه‌ اين‌ مجسمه‌ در بهشت‌ يا در روي‌ زمين‌ به‌ معرض‌ ديد ملائكه‌ گذاشته‌ شده‌ بود. شيطان‌ هم‌ كه‌ گفت‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقته‌ من‌ طين‌، من‌ را از آتش‌ خلق‌ كردي‌ او را از خاك‌، همين‌ جسد را ميگفت‌. و وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ خواست‌ آدم‌ خلق‌ كند و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. از روح‌ خودم‌ در آدم‌ دميدم‌ روح‌ خودم‌ را. حالا اينجا بحثه‌ كه‌ اينجا منظور از روح‌ من‌، روح‌ خودم‌، چيست‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ اين‌ مقداري‌ كه‌ يادم‌ هست‌ در همين‌ جلسات‌ گذشتة‌ شماها درباره‌اش‌ صحبت‌ كرده‌ام‌. وقتي‌ كه‌ روح‌ در حضرت‌ آدم‌ دميده‌ شد، ملائكه‌ اين‌ بدن‌ باروحي‌ كه‌ علم‌ الآدم‌ اسماء كلها، همة‌ اسماء الهي‌ را، همة‌ نشانه‌ها را، حقيقت‌ همة‌ اشياء را، طبق‌ روايات‌ مختلفي‌ كه‌ در اين‌ زمينه‌ هست‌، در حضرت‌ آدم‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داد؛ اين‌ مجسمه‌ ارزش‌ پيدا كرد و مسجود ملائكه‌ شد. قبلة‌ ملائكه‌ شد. ملائكه‌ ريختند و به‌ امر پروردگار بر او سجده‌ كردند كه‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و سجد الملائكه‌ كلهم‌ اجمعون‌ الا ابليس‌. من‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ از روايات‌ اهل‌ سنت‌. چون‌ در اين‌ كتاب‌ چهل‌ روايت‌ در فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ شده‌ و دويست‌ و هشتاد فضيلت‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فهرست‌ شده‌. در اين‌ مدت‌ مطالعه‌ و تحقيق‌ و نوشتن‌، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ خلاصه‌ تا امشب‌ كعبه‌ كه‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عليه‌ السلام‌ ساخته‌ شد و كعبه‌اي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را بيت‌ خودش‌ ميداند، كعبه‌اي‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ آن‌ را ساختند عرض‌ كردند ربنا تقبل‌ منا، بعد فرمود كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ آن‌ را قبول‌ كرد و مردم‌ مسلمان‌ واقع‌ شد؛ اين‌ كعبه‌، يك‌ چهارديواري‌ سنگي‌ همانطوري‌ كه‌ الان‌ شما ملاحظه‌ مي‌كنيد بيشتر نبود. و معنا ندارد كه‌ با اينكه‌ يك‌ چهارديواري‌، حالا هر كي‌ ساخته‌ باشد، حضرت‌ ابراهيم‌ ساخته‌ باشد. خود حضرت‌ ابراهيم‌ آنقدر عظمت‌ ندارد كه‌ پيغمبر اكرم‌، فاطمة‌ زهرا، دوازده‌ تا امام‌ از عبادتهايشون‌ اين‌ باشد كه‌ بيايند دور او طواف‌ كنند. كعبه‌ است‌ بالاخره‌ از سنگ‌ و گل‌ و مصالح‌ ساختماني‌ ساخته‌ شده‌. ولو با دست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ باشد. ولو خانة‌ خدا باشد. اين‌ ساختمان‌ آنقدر اهميت‌ ندارد كه‌ اشرف‌ مخلوقات‌ عالم‌ بيايد در دور او طواف‌ كند. همانطور كه‌ اون‌ مجسمه‌ وقتي‌ كه‌ خدا او را خلق‌ كرد، حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ كرد، تا وقتي‌ كه‌ اين‌ مجسمه‌ بود آنقدر ارزش‌ نداشت‌. حتي‌ يك‌ مدتي‌ كه‌ رويش‌ مطالعه‌ كردند ملائكه‌، بصورت‌ شبيه‌ به‌ اعتراض‌ به‌ پروردگار كه‌ اتجعل‌ فيها من‌ يفسد فيها و يسفك‌ الدماء. يك‌ كسي‌ كه‌، يك‌ موجودي‌ كه‌ خونريزي‌ ميكند و سفك‌ دماء ميكند و خسار ميكند او را باز مي‌خواهي‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ قرارش‌ بدي‌؟ ولي‌ وقتي‌ كه‌ روح‌ خدا واردش‌ شد، علوم‌ اولين‌ و آخرين‌، يا اگر اينطور بگوئيم‌ بهتر كه‌ روايت‌ هم‌ دارد، نام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار و خاندان‌ عصمت‌ را اين‌ بدن‌ ظرف‌ آنها شد، تمام‌ ملائكه‌ حتي‌ جبرئيل‌ هم‌ استثناء نميشه‌، اسرافيل‌ هم‌ استثناء نشد، جميع‌ ملائكه‌ افتادند سجده‌اش‌ كردند. و علم‌ الآدم‌ اسماء كلها ثم‌ عرض‌ علي‌ الملائكه‌ فقال‌ انبئوني‌ به‌ الاسماء هؤلاء ان‌ كنتم‌ صادقين‌. قالوا لا علم‌ لنا ما علمتنا تا اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ تمام‌ ملائكه‌ ريختند بر او سجده‌ كردند و عرض‌ ادب‌ كردند و عظمت‌ او را پاس‌ داشتند و احترام‌ كردند.

 كعبه‌ هم‌ همينطور تصور كنيد. اين‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ قبول‌ دارند. ميگفتند كه‌ يك‌ عده‌اي‌ نشسته‌ بودند كنار كعبه‌ بتها را به‌ ديوار كعبه‌ آويز كردند، از جوانب‌ و اطراف‌ هم‌ مي‌آيند. اين‌ كعبه‌ است‌. حتي‌ پذيراي‌ بت‌ است‌. يك‌ دفعه‌ ديدند فاطمة‌ بنت‌ اسد، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ امشب‌ همه‌اش‌ از كتب‌ اهل‌ سنته‌. فاطمة‌ بنت‌ اسد آمد با يك‌ عظمتي‌، با يك‌ صلابتي‌، در مقابل‌ كعبه‌ ايستاد. دست‌ به‌ دعا برداشت‌. يك‌ سابقه‌اي‌ هم‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد دارد در اين‌ زمينه‌. روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ متولد شد حضرت‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد به‌ خدمت‌ فاطمه‌ مشرف‌ شده‌ بود. آمنه‌ شرحي‌ داد از تولد رسول‌ اكرم‌ كه‌ اين‌ پسرم‌ وقتي‌ متولد شد، چه‌ نوري‌ از او ساطع‌ شد، چطور حرف‌ زد، چقدر معجزات‌ و كرامات‌ انجام‌ شد. فاطمه‌ بنت‌ اسد خيلي‌ خوشحال‌ شد. تبريك‌ گفت‌ به‌ آمنه‌. از خانه‌ بلند شد آمد خدمت‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ و تمام‌ مطالبي‌ كه‌ حضرت‌ آمنه‌ فرموده‌ بود به‌ ابيطالب‌ گفت‌. ابيطالبي‌ را كه‌ خدا لعنت‌ كند آنهايي‌ را كه‌ مي‌گند ابيطالب‌ مشرك‌ از دار دنيا رفته‌. اين‌ را بدانيد. من‌ تحقيق‌ كرده‌ عرض‌ ميكنم‌. حضرت‌ ابيطالب‌، حضرت‌ عبد الله‌، حضرت‌ عبد المطلب‌، حضرت‌ هاشم‌، اينها همه‌ نبي‌ بودند اما مرسل‌ نبودند. از همين‌ جمله‌اشون‌ استفاده‌ ميشه‌. حضرت‌ ابيطالب‌ فرمود كه‌ تو صبر كن‌، سي‌ سال‌ بايد صبر كني‌، خدا يك‌ پسري‌ بهت‌ ميده‌ كه‌ كرامات‌ ظاهرش‌ كمتر از اين‌ مولود نيست‌. اين‌ پيغمبره‌، او وصي‌ اوست‌. اين‌ رهبر و پيغمبر و رسول‌ تمام‌ مردمه‌ دنياست‌، او امير مؤمنين‌ است‌. سي‌ سال‌ فقط‌ صبر كن‌. اين‌ بشارت‌ را آنروز حضرت‌ ابي‌ طالب‌ به‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد داد. فاطمة‌ بنت‌ اسد خيلي‌ خوشحال‌ شد و هميشه‌ منتظر اين‌ ميلاد مسعود بود. حالا كه‌ حامله‌ است‌، كه‌ در اينجا روايات‌ مختلفه‌. بعضي‌ ميگند كه‌ در منزل‌ بوده‌ كه‌ ظاهرا نفوذ دشمنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ روايات‌ را درست‌ كرده‌، و حال‌ اينكه‌ همة‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند كه‌ تولد حضرت‌ امير المؤمنين‌ در خانة‌ كعبه‌ بوده‌. آمد كنار خانة‌ كعبه‌. دارند مردم‌ نگاه‌ ميكنند. مسئله‌ تا اينجا طبيعي‌ و عاديست‌. اما يك‌ وقت‌ ديدند كعبه‌ به‌ لرزه‌ افتاد. معلومه‌، يك‌ خانة‌ سنگي‌ با آن‌ عظمت‌، اين‌ بخواهد شكافته‌ بشه‌. به‌ قدري‌ هم‌ شكاف‌ برداره‌ كه‌ يك‌ انسان‌ وارد بشه‌. شما اين‌ را بدانيد اگر فاطمة‌ بنت‌ اسد از يك‌ ارتباط‌ معنوي‌ برخوردار نبود، يا حضرت‌ ابي‌ طالب‌ از يك‌ ارتباط‌ معنوي‌ و الهي‌ برخوردار نبود، يقينا اينجا مي‌ترسيدند. مي‌گفتند زلزله‌ شده‌ و فرار ميكردند. همين‌ ورود حضرت‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها، فاطمة‌ بنت‌ اسد دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ با خدا مستقيما ارتباط‌ داشته‌. ديوار شكافته‌ شده‌. دقيقا شكافش‌ هم‌ اينطور نبوده‌ كه‌ مثلا مثل‌ پنير چاقو بگذارند ببرند و جدايش‌ بكنند كه‌ بگيد به‌ چشم‌ اينطور آمده‌. سنگها از هم‌ بيرون‌ آمد، مثل‌ يك‌ ديواري‌ كه‌ باصطلاح‌ زلزله‌ شده‌ و ترك‌ مثلا بزرگي‌ خورده‌ باشد، اينجوري‌ شد. با تمام‌ عظمت‌ بدون‌ هيچ‌ خوفي‌، بدون‌ هيچ‌ ترسي‌، با اعتماد كامل‌، اين‌ نكات‌ را دوست‌ دارم‌ دوستان‌ بيشتر دقت‌ كنند. زياد شنيديد اين‌ مطالبي‌ كه‌ دارم‌ ميگم‌ كه‌ حضرت‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد وارد خانة‌ كعبه‌ شد و آنجا فرزندش‌ متولد شد. اما شما حساب‌ اين‌ جهت‌ را بكنيد كه‌ ديوار شكافته‌ شده‌، آرامشي‌ كه‌ اين‌ بانوي‌ بزرگوار داره‌ و وارد ميشه‌، اين‌ مهمه‌. وارد شد. بعد هم‌ ديوار بسته‌ شد. صاحب‌ اين‌ كعبه‌ و كليددار اين‌ كعبه‌ كي‌ هست‌؟ همين‌ ابيطالب‌ است‌ و كساني‌ كه‌ باصطلاح‌ كليددار كعبه‌ هستند. حضرت‌ ابيطالب‌ هم‌ هيچ‌ اخم‌ به‌ صورتش‌ نيامد. بگيم‌ حالا مثلا ناراحت‌ شده‌، بايد بره‌ چند تا مثلا كارگر بياره‌ ديوار را بشكافند زنش‌ را بيرون‌ بياره‌، زن‌ حامله‌اش‌ را از آن‌ تو بيرون‌ بياره‌. ابدا. اينها قابل‌ توجه‌ و دقته‌، اينها فضيلته‌. حضرت‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد و حضرت‌ ابيطالب‌، اينها دو مرتبطين‌ با پروردگار بودند و با خدا ارتباط‌ داشتند. و الاّ معنا نداره‌ اين‌ كارها. ايشان‌ هم‌ صبر كرد. پشت‌ ديوار كعبه‌ اين‌ آقا اينطرف‌ ديوار، آن‌ خانم‌ آنطرف‌ ديوار. ميگه‌ تا وارد شدم‌ ديدم‌ چهار زن‌ اينها نور از سر و صورتشون‌ مي‌باره‌. داخل‌ كعبه‌ الان‌ هم‌ اگر برويد تاريكه‌. داخل‌ كعبه‌ الان‌ هم‌ شما برويد مگر چراغي‌ روشن‌ كنند. و الاّ پنجره‌ نداره‌. فاطمة‌ بنت‌ اسد در اين‌ تاريكي‌ وارد شده‌ به‌ صورت‌ ظاهر. اما ديگه‌ اين‌ خانه‌، اين‌ داخل‌ خانه‌ از اين‌ به‌ بعد هميشه‌ نورانيه‌. آرزو مي‌كنيد همه‌اتون‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ قدم‌ توي‌ اين‌ خانه‌ بگذاريد و قبلة‌ هر چه‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ ارزش‌ داره‌ به‌ هماني‌ است‌ كه‌ در ابتدا مسجود ملائكه‌ شد. آنهم‌ براي‌ يك‌ دفعه‌. ملائكه‌ ارزششون‌ از شيعيان‌ و مسلمانها نزد پروردگار كمتره‌. چون‌ خود ملائكه‌، بلكه‌ ملائكة‌ مقرب‌ حتي‌ مي‌گويند كه‌، يعني‌ اين‌ را اماممون‌ ميگويد كه‌ ان‌ الملائكه‌ لخدامنا و خدام‌ محبينا يا شيعتنا. ملائكه‌ خدمتگزاران‌ ما و خدمتگزاران‌ شيعيان‌ ما هستند. ملائكه‌ يك‌ دفعه‌ براي‌ حضرت‌ آدم‌ آنهم‌ به‌ امر پروردگار سجده‌ كردند و او را قبله‌ قرار دادند. اما تا روز قيامت‌ اين‌ خانة‌ كعبه‌ به‌ خاطر مقدم‌ مبارك‌ و مقدس‌ اميرالمؤمنين‌، بخاطر ورود فاطمة‌ بنت‌ اسد، تا روز قيامت‌ قبلة‌ پيغمبر اكرم‌، فول‌ شطرك‌ المسجد الحرام‌. يا رسول‌ الله‌ صورتت‌ را ديگه‌ برگردون‌ به‌ سمت‌ مسجد الحرام‌ كه‌ مسجد الحرام‌ است‌ كه‌ بايد قبلة‌ تو واقع‌ بشه‌. دوازده‌ امام‌ و دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ كه‌ ملائكه‌ خادمشون‌ هستند، تا روز قيامت‌، در هر روز لااقل‌ پنج‌ مرتبه‌ بايد به‌ طرف‌ اين‌ خانه‌ سجده‌ كنند. هيچوقت‌ از خودتون‌ پرسيديد چرا بايد اين‌ كار بشه‌؟ چرا پيغمبر در خانة‌ كعبه‌ متولد نشد، امير المؤمنين‌ متولد شد؟ اينجا يك‌ نكته‌اي‌ است‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ امير المؤمنين‌ نوشته‌ام‌. باصطلاح‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ مزاحي‌ هم‌ كرده‌ باشيم‌، همه‌اش‌ را بايد من‌ در اينجا براي‌ شما بگم‌، ديگه‌ برنداريد كتاب‌ را بخريد! و نكتة‌ اينكه‌ در اين‌ كعبه‌ امير المؤمنين‌ متولد شده‌ نه‌ پيغمبر با اينكه‌ پيغمبر عظمتش‌ بيشتر از علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، اين‌ را در آنجا نوشتم‌. اين‌ را الان‌ بخواهم‌ شرح‌ بدهم‌ مفصل‌ ميشه‌. منهم‌ واقعش‌ اينه‌ چند روزه‌ سرماخوردگي‌ دارم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ بركت‌ امير المؤمنين‌ و شماها دوستان‌ آن‌ حضرت‌، انشاء الله‌ نفسمون‌ نگيره‌، ظاهرش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ الان‌ احساس‌ ناراحتي‌ نمي‌كنم‌. من‌ اين‌ را مكرر تجربه‌ كرده‌ام‌ كه‌ هر وقت‌ مريض‌ بودم‌ در مجلسي‌ كه‌ دوستان‌ اهل‌ بيت‌ بودند صحبت‌ كردم‌، بعدش‌ خوب‌ شدم‌. حالا انشاء الله‌ ايندفعه‌ هم‌ همينطور باشه‌ آبروي‌ ما را پيش‌ شما نبرند.

 انشاء الله‌ اين‌ مطالب‌ را خواهيد ديد در آن‌ كتاب‌. حالا اين‌ كعبه‌ است‌. كعبه‌ از امشب‌ داراي‌ روح‌ شده‌. آنهم‌ روح‌ الله‌، روح‌ خدا. من‌ عرف‌ عليا فقد عرف‌ الله‌. من‌ احب‌ عليا فقد احب‌ الله‌. روايات‌ عجيبي‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هست‌ كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ دستتون‌ كتاب‌ برسه‌ و مطالعه‌ بفرمائيد. منظورم‌ دقت‌ به‌ اين‌ نكته‌ بود كه‌ وقتي‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد وارد خانة‌ كعبه‌ ميشود مي‌بيند كه‌ يك‌ چند نفر زن‌ آمدند به‌ محضرش‌ دو زانو در مقابلش‌ نشستند. يكي‌ از اينها گفت‌ كه‌ اين‌ حواست‌. مادر تمام‌ بشر. و اين‌ يكي‌ مريم‌ مادر عيسي‌ است‌. اينجا يك‌ نكته‌اي‌ مي‌خواستم‌ تذكر بدهم‌ به‌ زنهاي‌ محترمه‌اي‌ كه‌ در مجلس‌ هستند. گفتند كه‌ اين‌ يكي‌ هم‌ آسيه‌ زن‌ فرعونه‌. خيلي‌ عجيبه‌! اين‌ آسيه‌ كي‌ بوده‌؟ چيكاره‌ بوده‌؟ چقدر ايمانش‌ قوي‌ بوده‌! ميشه‌ يك‌ زن‌ معمولي‌، آنهم‌ نه‌ زن‌ معمولي‌، زني‌ كه‌ توي‌ خونة‌ فرعون‌ زندگي‌ ميكنه‌ و هيچ‌ امكانات‌ براي‌ خوب‌ بودن‌ نداره‌، بلكه‌ تمام‌ امكانات‌ براي‌ بد بودن‌ هست‌. روز قيامت‌ خانمها هيچ‌ خدا از شما نمي‌پذيره‌ كه‌ شوهرم‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ من‌ بدحجاب‌ باشم‌. شوهرم‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ من‌ بي‌ بندوبار باشم‌. نمي‌پذيره‌. آسيه‌ زن‌ فرعون‌ در رديف‌ كي‌؟ در رديف‌ حوا و مريم‌. اين‌ يكي‌ آسيه‌ زن‌ فرعونه‌ و آن‌ يكي‌ هم‌ مادر حضرت‌ موسي‌. همة‌ اينها يك‌ جهت‌ وابستگي‌ دارند اما آسيه‌ نداره‌. نشستند. كاري‌ به‌ آنصورت‌ كه‌ معمولا فكر ما مي‌كنيم‌ نداشتند. منتظرند آن‌ روح‌ بيايد و جهان‌ خلقت‌ را زنده‌ كنه‌. يك‌ وقت‌ ديدند متولد شد. فاطمة‌ بنت‌ اسد ديد كه‌ معجزات‌ ديگه‌ از همان‌ وقتي‌ كه‌ كعبه‌ شكافته‌ شد و وارد شد و اين‌ خانمها تشريف‌ آوردند، شروع‌ شد. ديد راستي‌ هم‌ آنطور و آنطوري‌ كه‌ براي‌ نوزاد او خدا تشريفات‌ قائل‌ شده‌، براي‌ رسول‌ اكرم‌ آن‌ تشريفات‌ را در از نظر تولد قائل‌ نشده‌. حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ وقتي‌ متولد شد، آن‌ دوست‌ عزيزمون‌، سرورمون‌ كه‌ من‌ ارادت‌ دارم‌ خدمتشون‌، جناب‌ آقاي‌ مهندس‌ حسن‌لو يك‌ سؤالي‌ از من‌ كردند كه‌ من‌ درست‌ دقت‌ نكردم‌. ولي‌ قاعدتا اينطوريه‌. فرمودند قبل‌ از تولد حضرت‌ بود يا بعد از تولد؟ اينهم‌ سؤاليست‌ ديگه‌. ظاهرا قبل‌ از تولد بوده‌. چون‌ بعد از تولد كه‌ ديگه‌ آنجا كاري‌ ندارند. بايد دو سه‌ روزي‌ از طرف‌ پروردگار حضرت‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد شخصا پذيرائي‌ بشه‌. روايت‌ داره‌. سني‌ها نوشتند كه‌ از بهشت‌ مرتب‌ غذاهاي‌ مناسب‌ يك‌ خانمي‌ كه‌ در اين‌ وضع‌ هست‌، مي‌آوردند و حضرت‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد پذيرائي‌ ميشد. وقتي‌ كه‌ متولد شد حضرت‌ امير المؤمنين‌، لباس‌ آوردند از بهشت‌ كه‌ دارد، وقتي‌ كه‌ فاطمة‌ بنت‌ اسد از خانة‌ كعبه‌ بيرون‌ آمد يك‌ دست‌ لباس‌ سپيد بر بدن‌ اميرالمؤمنين‌ پوشانده‌ بودند. حضرت‌ ابيطالب‌ هم‌ آنجا ايستاده‌ بود، فورا فرزندش‌ را گرفت‌. چشمهاي‌ اميرالمؤمنين‌ روي‌ همه‌. پيغمبر اكرم‌ آمد. حضرت‌ ابيطالب‌ امير المؤمنين‌ را به‌ پيغمبر اكرم‌ دادند. چشمها را باز كرد. روايات‌ از اهل‌ سنت‌. وقتي‌ چشم‌ را باز كرد امير المؤمنين‌. ديديد دو تا دوست‌ وقتي‌ كه‌ مدتي‌ همديگر را نبينند، چطور با نگاه‌ به‌ هم‌ اظهار محبت‌ مي‌كنند؟ با نگاه‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ اظهار محبت‌ كرد و سلام‌ داد. و رو كرد به‌ ابيطالب‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ قد افلح‌ المؤمنون‌. چقدر ارزش‌ داره‌ كه‌ انسان‌ مؤمن‌ باشه‌ كه‌ اولين‌ جمله‌اي‌ كه‌ از زبان‌ اميرالمومنين‌ هم‌ در محضر رسول‌ اكرم‌ حضرت‌ بيان‌ ميكنه‌، بشارت‌ رستگاري‌ شما باشه‌ اگر مؤمن‌ باشيد. جز ايمانمون‌ به‌ دست‌ و زبان‌ و پا و قلب‌ و چشممون‌ نفوذ كنه‌ و همه‌ را كنترل‌ كنه‌. زبانتون‌ كنترل‌ بشه‌ بوسيلة‌ ايمانتون‌. تا مي‌آئيد يك‌ حرفي‌ بزنيد كه‌ مثلا بوي‌ غيبت‌ بگيره‌، يك‌ مسلماني‌ رنجيده‌ بشه‌، ايمانتون‌ بگه‌ نكن‌. ماشينهايي‌ كه‌ ترمزش‌ خوبه‌ ديديد به‌ مجرد اينكه‌ به‌ خطر ميرسه‌، لب‌ گودي‌ خطر وقتي‌ قرار ميگيره‌ يك‌ ترمز ميكنه‌ و درجا مي‌ايسته‌. درجا بايستيد. زبان‌ مال‌ شماست‌. اختيارش‌ هم‌ دست‌ شماست‌. چشمتون‌ مال‌ شماست‌ و اختيارش‌ هم‌ دست‌ شماست‌. اين‌ دست‌ و چشم‌ و زبان‌ فلجه‌ كه‌ اختيارش‌ دست‌ صاحبش‌ نيست‌. شما الان‌ دستتون‌ را بلند مي‌كنيد ميگيد كه‌ دست‌ من‌. و اختيارش‌ دست‌ شماست‌. دست‌ منه‌. اما اگر بخواهيد دستتون‌ را بلند كنيد بلند نميشه‌. اين‌ دست‌ نيست‌ بار گرانيست‌ كشيدن‌ به‌ دوش‌. اين‌ دست‌ مال‌ شما نيست‌. ايمان‌ بايد انسان‌ وقتي‌ كه‌ مؤمن‌ شد، اون‌ مؤمن‌ را گفتند قد افلح‌ المؤمنون‌. چرا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وقتي‌ پيغمبر را مي‌بيند اين‌ آية‌ شريفه‌ را كه‌ هنوز قرآن‌ نازل‌ نشده‌ و هنوز پيغمبر اكرم‌ به‌ رسالت‌ مبعوث‌ نشده‌، اين‌ آيه‌ را مي‌خواند. مي‌خواهد اعلام‌ بكند كه‌ اين‌ مؤمنين‌ من‌ امامشون‌ و اميرشون‌ هستم‌ كه‌ الذينهم‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌. رسول‌ اكرم‌ فورا فرمود، تا اين‌ جمله‌، تا جملة‌ قد افلح‌ المؤمنون‌ از زبان‌ اميرالمؤمنين‌ خارج‌ شد، رسول‌ اكرم‌ فرمود انت‌ اميرهم‌. تو اميرشون‌ هستي‌، تو اميرالمؤمنيني‌. و انت‌ امامهم‌. شايد توي‌ ده‌ تا الي‌ بيست‌ تا كتاب‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ جمله‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ فرمود و انت‌ اميرهم‌ و انت‌ امامهم‌. تو امامشون‌ هستي‌، تو اميرشون‌ هستي‌. اميرالمؤمنين‌، امام‌ المتقين‌.

 اگر ما ايمانمون‌ آنطور نباشد، اينجا يك‌ اشارة‌ معنوي‌ دارد و باصطلاح‌ يك‌ اشارة‌ عرفاني‌، عرفاني‌ كه‌ ما ميگيم‌ نه‌ اينكه‌ عرفان‌ باصطلاح‌ ساختگي‌. نه‌. همين‌ معارفي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌. اينجا هست‌. كه‌ در سه‌ جا در قرآن‌ هست‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، جنبة‌ علمي‌ دارد. در قرآن‌ سه‌ جا قد افلح‌ آمده‌. يكي‌ اينجا. قد افلح‌ المؤمنون‌. يكي‌ قد افلح‌ من‌ تزكي‌. كه‌ طبق‌ تفاسير اين‌ فلاح‌ و رستگاري‌ براي‌ كسي‌ است‌ در اين‌ آيه‌ كه‌ مالش‌ را تزكيه‌ ميكنه‌. اين‌ مالي‌ كه‌ در اختيارت‌ هست‌ از كجا آورده‌اي‌ در مرحلة‌ اول‌. و بعد هم‌ آيا زكاتش‌ را دادي‌؟ خمسش‌ را دادي‌؟ آيا حقوق‌ مستحقين‌ را پرداخت‌ كردي‌؟ آيا مثلا اندوخته‌اي‌ براي‌ خودت‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ يك‌ عده‌ از تو باصطلاح‌ پول‌ مي‌خواهند، طلبكارند، اين‌ كارها را كردي‌ يا نه‌؟ قد افلح‌ من‌ تزكي‌. يكي‌ قد افلح‌ من‌ تزكي‌. و سومي‌ قد افلح‌ من‌ زكاها. همين‌ سه‌ تا جمله‌ است‌. يكي‌ قد افلح‌ المؤمنون‌، قد افلح‌ من‌ تزكي‌، يكي‌ هم‌ قد افلح‌ من‌ زكاها. شما ديگه‌ قد افلح‌ با اين‌ كلمه‌ كه‌ قد و افلح‌ باشد در قرآن‌ پيدا نمي‌كنيد. خوب‌. اينها با هم‌ چه‌ ارتباطي‌ داره‌؟ از خود اين‌ آياتي‌ كه‌ بعد از قد افلح‌ المؤمنون‌ وجود داره‌ و مي‌فرمايد استفاده‌ ميشه‌. ولي‌ به‌ ضميمة‌ قد افلح‌ من‌ زكاها، مؤمنيني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌اند، آن‌ مؤمنين‌ علي‌ اميرشون‌ هست‌. و علي‌ امامشون‌ هست‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ تزكيه‌ نكرده‌ باشه‌، اين‌ آيات‌ بعد شامل‌ حالش‌ نميشه‌. الذينهم‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌. انسان‌ ايمان‌ داره‌، صفات‌ رذيله‌ ميل‌ به‌ دنيا هم‌ داره‌. مشغول‌ نماز ميشه‌. توي‌ نماز چيكار ميكنه‌؟ يك‌ كسي‌ ميگفت‌ آقا من‌ نماز صبح‌ چون‌ كوتاه‌ بود، من‌ نتوانستم‌ حسابهايم‌ را از اول‌ نماز تا آخر نماز بكنم‌. اما توي‌ نماز ظهر بهتر مي‌تونم‌ حسابهايم‌ را بكنم‌. قد افلح‌ من‌ زكاها. الذينهم‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌.

 و الذينهم‌ عن‌ اللغو معرضون‌. آقايون‌ حرف‌ لغو نزنيد، كار لغو نكنيد. لغو چيه‌؟ كار بيهوده‌. كاري‌ كه‌ در مقابلش‌، در روايات‌ هم‌ هست‌ اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. در مقابلش‌ يك‌ پاداش‌ دنيوي‌ يا اخروي‌ نداره‌. من‌ نمي‌خوام‌ وارد بشوم‌ به‌ بعضي‌ از كارهايي‌ كه‌ الان‌ اكثر مردم‌ انجام‌ مي‌دهند. يك‌ بچه‌اي‌ را گفتند كه‌ براي‌ اين‌ نميدونم‌ ورزشها و فوتبال‌ ديوانه‌ شد كه‌ چرا ايران‌ نتونست‌ قطر را ببره‌. اون‌ داره‌ آنجا كارش‌ را ميكنه‌، تازه‌ بازي‌ خودش‌ هم‌ حالا بد نيست‌، حالا مردم‌ بيكاري‌ يك‌ كاري‌ مي‌كنند. ولي‌ اين‌ اينجا پشت‌ تلويزيون‌ ديوانه‌ ميشه‌ كه‌ چرا ما گل‌ نزديم‌ او گل‌ زد. ببينيد. لغو يعني‌ چي‌؟ شما چيزهايي‌ من‌ ميگم‌ كه‌ شماها اكثرتون‌ بهتر از من‌ اطلاع‌ داريد. چون‌ من‌ توي‌ باصطلاح‌ جريان‌ زياد نيستم‌. حالا نميگم‌ من‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستم‌ و نگاه‌ نمي‌كنم‌. ولي‌ حالا، هر كي‌ گل‌ بزنه‌ به‌ هر كي‌، البته‌ بايد مردم‌ شيعه‌، مسلمان‌ در تمام‌ جهات‌ برتر از همه‌ باشند. اما ديگه‌ حالا بيايد و يك‌ بچه‌ احساساتي‌ بشه‌ و ديوانه‌ بشه‌ و جنبة‌ رواني‌ پيدا بكنه‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ اينجوري‌ شده‌. الذينهم‌ عن‌ اللغو معرضون‌. آقا از لغو اعراض‌ بايد بكنيد. اعراض‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ پشت‌ كردن‌. وقتي‌ به‌ لغو مي‌رسيد بهش‌ توجه‌ نكنيد. شما بشينيد يك‌ ضبط‌ صوت‌ يك‌ شبانه‌روز بد نيست‌ همراهتون‌ باشيد. ملائكه‌ ضبط‌ مي‌كنند ولي‌ خودتون‌ هم‌ ضبط‌ بكنيد. بعد بشينيد حساب‌ بكنيد اين‌ حرفهايي‌ كه‌ زديد چند درصدش‌ بيهوده‌ بوده‌ و چند درصدس‌ به‌ درد ميخورده‌. محاسبه‌ بايد بكنيد. يكي‌ از بخشهاي‌ محاسبه‌ همينه‌. محاسبه‌ داشته‌ باشيد. چقدر كار لغو انجام‌ داديد، چقدر كار صحيح‌ انجام‌ داديد، كاري‌ كه‌ به‌ درد ميخورده‌ انجام‌ داديد. بيست‌ و چهار ساعت‌ انسان‌ در شبانه‌روز وقت‌ داره‌. بيست‌ و چهار ساعت‌! چند ساعت‌ كار مفيد مي‌كنيد. كارتون‌ هم‌ جزء كارهاي‌ مفيدتون‌ باشه‌. چند ساعت‌ كار مفيد مي‌كنيد؟ يك‌ انسان‌ بايد يك‌ لحظه‌ كار بيفايده‌ نكنه‌. يك‌ لحظه‌. الذينه‌. عن‌ اللغو معرضون‌.

 و الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. ميشه‌ كسي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ و به‌ اماناتش‌ و عهدش‌ رعايت‌ بكنه‌؟ عهدش‌ را مواظب‌ باشه‌؟ آقا تعهد داشته‌ باشيد، متعهد باشيد. امانت‌ خدا، امانت‌ مردم‌، امانت‌ ديگران‌ را حفظ‌ كنيد. اگر به‌ شما يك‌ مالي‌ را سپردند مواظب‌ باشيد. يك‌ كلامي‌ را بهتون‌ گفتند كه‌ از وجنات‌ طرف‌ پيداست‌ كه‌ دوست‌ نداره‌ اين‌ كلام‌ را به‌ ديگران‌ بگيد. اين‌ را رعايت‌ كنيد. امانته‌ اينها همه‌اش‌. و از همه‌ مهمتر اين‌ امانت‌ ولايته‌. ولايت‌ خاندان‌. آقا تو بچة‌ شيعه‌، توي‌ خانوادة‌ شيعه‌ متولد شدي‌. خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ و تو توي‌ دامن‌ يك‌ بانوي‌ شيعه‌ و پر محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ بزرگ‌ شدي‌. اين‌ امانت‌ را حفظش‌ كن‌. به‌ هر كسي‌ يك‌ چنين‌ محبتي‌ نمي‌كنند. و الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. من‌ معتقدم‌ كسي‌ كه‌ به‌ عهدش‌ عمل‌ نميكنه‌، به‌ قراردادهايش‌ عمل‌ نميكنه‌، اين‌ پيرو معاويه‌ است‌. در وقتي‌ كه‌ معاويه‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشت‌، قراردادي‌ بستند. همة‌ كتب‌ اهل‌ سنت‌ و شيعه‌ و تمام‌ مورخين‌ نوشتند كه‌ با حضرت‌ مجتبي‌ قرار گذاشتند، يك‌ عهدنامه‌اي‌ نوشتند تا امام‌ مجتبي‌ ولايت‌ را يا امامت‌ را بصورت‌ ظاهر، مقام‌ سلطنت‌ را در واقع‌ ميشه‌ گفت‌، بر اين‌ مردم‌ بي‌ محبت‌ بي‌ وفاي‌ پول‌ پرست‌، حضرت‌ مجتبي‌ واگذار كرد؛ همه‌ نوشته‌اند كه‌ يك‌ قراردادي‌ نوشت‌. معاويه‌ مي‌دونيد چه‌ كرد؟ كه‌ جزء اين‌ مؤمنين‌ نبود. وقتي‌ آمد كوفه‌ همان‌ اول‌، جلسة‌ اول‌، در حضور حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ قرارداد را، اين‌ عهدنامه‌ را، اين‌ را پاره‌ كرد زير پايش‌ انداخت‌. گفت‌ كه‌ من‌ اين‌ را قبول‌ ندارم‌ (قطع‌ نوار).

 هم‌ دروغ‌ گفتيد و هم‌ خلاف‌ عهدتون‌ عمل‌ كرديد. و الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. و بقية‌ آيات‌. اين‌ آيات‌ وقتي‌ كه‌ امير المؤمنين‌ براي‌ رسول‌ اكرم‌ تلاوت‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ او را بوسيد. و پيغمبر اكرم‌ آن‌ ده‌ سال‌ ديگر كه‌ مانده‌ بود به‌ بعثتش‌، ديگه‌ تنها نبود. همه‌ جا با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود. به‌ بهانة‌ اينكه‌، البته‌ بهانه‌ نمي‌خواد ولي‌ ظاهر مطلب‌. كه‌ حضرت‌ ابيطالب‌ فرزندان‌ زيادي‌ دارد. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ بردند منزل‌ عباس‌ عمويشون‌. فرمودند كه‌ ابيطالب‌ فرزندان‌ زيادي‌ داره‌. بيائيد برويم‌ با هم‌ يكي‌ دو تا از فرزندانش‌ را برداريم‌ بياوريم‌ منزل‌ پذيرائي‌ كنيم‌. رفتند خانة‌ ابي‌ طالب‌. به‌ ابيطالب‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ و عباس‌ فرمودند كه‌ شما از فرزندانتون‌ به‌ ما بدهيد ما پذيرائي‌ كنيم‌، نگهداري‌ كنيم‌. ابيطالب‌ گفت‌، عقيل‌ را براي‌ من‌ بگذاريد، بقية‌ بچه‌ها را هر كدام‌ را مي‌خواهيد ببريد ببريد. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ گفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مال‌ من‌. عباس‌ هم‌ جعفر را برداشت‌ و خلاصه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بار ابيطالب‌، اما همة‌ اينها بخاطر اين‌ بود كه‌ اين‌ دو بحر موّاج‌، اين‌ دو رفيق‌ صميمي‌ از روز اول‌ خلقت‌، اين‌ روايت‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ سني‌ و شيعه‌ نوشته‌اند. اگر آدرسش‌ را مي‌خواهيد جامع‌ترين‌ كتابهايي‌ كه‌ از اهل‌ سنت‌ اين‌ روايت‌ را اسناد مختلفش‌ را نقل‌ كرده‌، كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌ است‌. آنهم‌ از خودش‌ نقل‌ نكرده‌، از كتب‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ كرده‌. و الاّ مستدرك‌ صحيحه‌ اين‌ روايت‌ را نقل‌ كرده‌. در اكثر كتب‌، عرض‌ كردم‌ در بحار هم‌ جلد ششم‌ بحار كه‌ به‌ چاپ‌ قديم‌ و در جلدهاي‌ جديد نمي‌دونم‌ جلد چندم‌ ميشه‌ در بدو خلقت‌ نور مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ خواست‌ خلق‌ را ايجاد كنه‌، اول‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ كرد يك‌ نور خلق‌ كرد. حالا نور يعني‌ چه‌؟ حالا همين‌ را كه‌ از روايت‌ استفاده‌ ميشه‌ و گفته‌ ميشه‌، شما همين‌ را فكر كنيد. حالا هر كسي‌ به‌ اندازة‌ عقلش‌ مي‌فهمه‌ نور يعني‌ چه‌؟ خدا يك‌ نوري‌ را خلق‌ كرد. اين‌ نور روح‌ مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ بود. اين‌ را من‌ در كتاب‌ در محضر استاد مفصل‌ شرح‌ دادم‌. معقول‌ هم‌ شرحش‌ دادم‌ كه‌ همه‌ مي‌فهمند. بعد رو كرد به‌ اين‌ نور. فقال‌ له‌ اقبل‌ فاقبله‌. ثم‌ قال‌ له‌ ادبر فادبر. بندة‌ خدا شد، مطيع‌ پروردگار شد، امام‌ انس‌ و جن‌ و ملائكه‌ شد. اين‌ نور بود. در مقابل‌ پروردگار و رهبر ملائكه‌ بود. خداي‌ تعالي‌ اين‌ نور را دو نيم‌ كرد. نصف‌ كرد. يكي‌ از اين‌ دو نور را اسمش‌ را گذاشت‌، چون‌ تعبير روايات‌ هست‌، محمد (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و اسم‌ نور ديگر را گذاشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. يكي‌ نبي‌ شد يكي‌ وصي‌ شد. اين‌ معنايش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ معناش‌ اينه‌ كه‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌ و آخر چيزي‌ كه‌ خدا دارد و همه‌ چيزي‌ كه‌ خدا دارد اين‌ نوره‌. و الاّ خداي‌ با آن‌ عظمت‌. يك‌ روز رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بودند با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با جبرئيل‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد، جبرئيل‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد. حضرت‌ فرمود اين‌ را مي‌شناسيش‌. گفت‌ چطور نمي‌شناسم‌! اين‌ استاد من‌ بود. اين‌ را كتب‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اندها. اين‌ استاد منه‌. روايات‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. لولانا ما عرف‌ الله‌ و ما عبد الله‌. اگر ما نبوديم‌ خدا شناخته‌ نميشد و خدا بندگي‌ نميشد. چه‌ ملائكه‌، چه‌ بشر و چه‌ ساير موجودات‌. اين‌ استاد منه‌. خدا وقتي‌ مرا خلق‌ كرد به‌ من‌ گفت‌ تو كي‌ هستي‌؟ گفتم‌ تو تويي‌، من‌ هم‌ منم‌. ديدم‌ آقا امير المؤمنين‌، همين‌ آقا، آمد به‌ من‌ گفت‌ اينجور نگو، با ادب‌ باش‌. در محضر پروردگار تو بايد رعايت‌ ادب‌ را بكني‌. چي‌ بگم‌؟ انت‌ رب‌ الجليل‌. تو پروردگار با جلالت‌، با عظمت‌ هستي‌. و انا عبدك‌ جبرائيل‌. مي‌شناسمش‌. اگر او نبود من‌ مورد غضب‌ واقع‌ شده‌ بود. من‌ اين‌ مقام‌ امروز كه‌ مقربترين‌ ملائكه‌ هستم‌، به‌ تعبير من‌، نداشتم‌.

 وقتي‌ كه‌ آيات‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ براي‌ رسول‌ اكرم‌ خوند. پيغمبر اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را داد به‌ دست‌ ابيطالب‌. ابيطالب‌ حالا يا اينجا بوده‌ يا قبلش‌ بوده‌ چون‌ مختلف‌ نقل‌ كردند. صدا زد يا رب‌، ابيطالب‌ مشرك‌ بيايد اينجور با خدا حرف‌ بزنه‌ و اينجور جواب‌ بشنوه‌؟! يا ذاالقصع‌ الدجي‌. اي‌ خدا، اي‌ خداي‌ با عظمت‌، من‌ اشعار را نمي‌خواهم‌ حالا همه‌اش‌ را بخونم‌. ممكن‌ است‌ حالا درست‌ هم‌ نخونم‌ و حفظم‌ هم‌ نباشه‌. پائين‌ شايد حفظ‌ باشم‌ ولي‌ اينجا فرق‌ ميكنه‌ با پائين‌ مجلس‌. يا رب‌ يا ذاالقصع‌ الدجي‌. تا اينكه‌، بين‌ لنا، خدايا براي‌ ما بيان‌ كن‌ كه‌ اسم‌ اين‌ بچه‌ چي‌ باشه‌. ما اسمك‌. ميگند يك‌ لوحي‌ نازل‌ شد كه‌ تا زمان‌ عبد الملك‌ مروان‌ اين‌ لوح‌ به‌ خانة‌ كعبه‌ نصب‌ بود و او از بين‌ برد. يك‌ لوحي‌ نازل‌ شد، ظاهر شد و بر رويش‌ نوشته‌ شده‌ بود كه‌ خصصتما بالولد الزكي‌. يك‌ فرزند پاك‌. پاكيزه‌. بهتون‌ داديم‌ و شما را به‌ اين‌ جهت‌ از افراد خصوصي‌ باصطلاح‌ قرارتون‌ داديم‌. اختصاص‌ به‌ شما داديم‌ اين‌ جهت‌ را. و اسمه‌، تا اينكه‌ ميرسه‌، و اسمه‌ من‌ شامخ‌ علي‌ علي‌ اشتق‌ من‌ العلي‌. عليي‌ كه‌ مشتق‌ از علي‌ الاعلي‌ كه‌ اسم‌ پروردگاره‌. و اين‌ را هم‌ بدونيد يكي‌ از اسماء بزرگ‌ پروردگار، عليست‌. به‌ يك‌ معنايي‌ كه‌ حالا اينجا جاي‌ بحثش‌ نيست‌، چون‌ مجلس‌ همه‌ جور آقايان‌ و دوستان‌ هستند ممكنه‌ بعضي‌ نتونند هضمش‌ كنند اين‌ اسم‌ علي‌ با يك‌ توجهي‌ به‌ يك‌ معناي‌ خاصي‌ انسان‌ اگر بگه‌، اسم‌ اعظم‌ خداست‌. خيلي‌ هم‌ پر اهميته‌. اسمش‌ علي‌ شد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ متولد شده‌. رسول‌ اكرم‌ بعد هم‌ رفته‌ از ابيطالب‌ او را گرفته‌ و با او شب‌ و روز مأنوسه‌. با هم‌ تبادل‌ نظر مي‌كنند. با هم‌ حرف‌ مي‌زنند. از روز اول‌ تولد ديگه‌ معلومه‌، او آية‌ قرآن‌ را براي‌ رسول‌ اكرم‌ ميخونه‌. رسول‌ اكرم‌ آيات‌ قرآن‌ و كلمات‌ پروردگار را براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نقل‌ ميكنه‌ تا روزي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ مبعوث‌ به‌ رسالت‌ شد و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شده‌. دستور فرمود كه‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ اقوام‌ و عشيرة‌ ما را جمعي‌ چهل‌ نفر بودند از بني‌ عبد المطلب‌، جمع‌ كن‌. چون‌ آيه‌ نازل‌ شده‌ و انذر عشيرتك‌ الاقربين‌. تا من‌ به‌ اينها مطلبي‌ بگم‌. يك‌ آبگوشتي‌ هم‌ تهيه‌ كردند به‌ تعبير ما يك‌ مقدراي‌ نان‌ تهيه‌ كردند، سفره‌اي‌ پهن‌ كردند، چهل‌ نفر نشستند غذا را خوردند. پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌، مي‌خواست‌ صحبت‌ كنه‌ ابوجهل‌ نگذاشت‌. آنروز جلسة‌ روز اول‌ بهم‌ خورد. بعد روز دوم‌ پيغمبر اكرم‌ دستور فرمودند جلسة‌ ديگه‌اي‌ تشكيل‌ دادند. پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ من‌ به‌ رسالت‌ مبعوث‌ شدم‌. هر كس‌ اول‌ كس‌ باشه‌ كه‌ به‌ من‌ ايمان‌ بياره‌ او خليفة‌ من‌، جانشين‌ من‌، و امام‌ بر ديگرانه‌ و بايد تمام‌ مردم‌ از او اطاعت‌ كنند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلند شد گفت‌ من‌ به‌ شما ايمان‌ آوردم‌. اين‌ در مقام‌ ملكه‌ها. اظهار ايمان‌. نگيد ايمان‌ آورد علي‌ بن‌ ابيطالب‌. نه‌ اظهار ايمان‌. خيلي‌ فرقشه‌ اين‌ دو تا جمله‌. بعضي‌ها متوجه‌ نيستند ميگند علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اول‌ كسي‌ بوده‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌. نه‌. اول‌ كسي‌ بوده‌ كه‌ اظهار ايمان‌ كرده‌. و الا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وقتي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند كه‌ او در روز اول‌ تولد آية‌ قرآن‌ را خونده‌، چطور ميشه‌ كه‌ حالا ايمان‌ بياره‌؟! اظهار ايمان‌ كرد. گفت‌ من‌. پيغمبر فرمود بنشين‌. خوب‌ مي‌خواست‌ يك‌ وقت‌ آن‌ جمع‌ فكر نكنند كه‌ با هم‌ تباني‌ دارند. دوم‌، سوم‌، هر دفعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اظهار ايمانش‌ را كرد. پيغمبر اكرم‌ همانجا فرمود كه‌ اين‌ شخص‌ بر همه‌اتون‌ امامه‌ كه‌ يك‌ عده‌ به‌ ابيطالب‌ گفتند كه‌ تو از اين‌ به‌ بعد بايد از پسرت‌ پيروي‌ بكني‌. او به‌ تو دستور بده‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دائما با رسول‌ اكرم‌ بود. خوشا به‌ حال‌ شما. بخدا قسم‌ آقايون‌ اگر شبها تا صبح‌ سر به‌ سجده‌ بگذاريد و شكر كنيد كه‌ امامتون‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، جا داره‌. بخاطر اينكه‌ امير مؤمنينه‌. امام‌ متقينه‌. يعسوب‌ دينه‌. اينطوريه‌. شماها اگر مؤمن‌ باشيد تازه‌ امامتون‌ امير المؤمنينه‌.

 اميدورايم‌ در اين‌ شب‌ جمعه‌، شب‌ مختص‌ دعا و نيايش‌ و شب‌ سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌، اول‌ شبهاي‌ ايام‌ البيض‌، شبهايي‌ كه‌ مردم‌ مسلمان‌ براي‌ بندگي‌ و عبادت‌ به‌ در خانة‌ خدا مي‌روند. دل‌ شما روشن‌ شده‌ باشه‌ با نام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و با توجه‌ به‌ اين‌ ولايت‌ در خانة‌ خدا برويد. اين‌ را بدونيد. من‌ مكرر اين‌ روايات‌ اينطوري‌ را براتون‌ توضيح‌ دادم‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ مي‌فرمايند اگر يك‌ شخصي‌ تمام‌ عمرش‌ حتي‌ هزار سال‌ در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ عمر بكنه‌، شبها عبادت‌ بكنه‌، روزها روزه‌ بگيره‌، هر سال‌ پياده‌ به‌ مكه‌ بره‌، بين‌ ركن‌ و مقام‌ بي‌ دليل‌ يعني‌ مظلوم‌ كشته‌ بشه‌ و ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نداشته‌ باشه‌، به‌ رو به‌ آتش‌ مي‌افته‌. چون‌ ولايت‌، مثالش‌ را هم‌ براتون‌ زدم‌. الان‌ همه‌اتون‌ آنهايي‌ كه‌ بودند در جلسات‌ چند ماه‌ قبل‌ شايد يادشون‌ باشه‌. مثالش‌ هم‌ زدم‌ كه‌ چطور اين‌ حرف‌ معقوله‌. معقوله‌. لاكبه‌ الله‌ في‌ النار. و عقلائي‌ هم‌ هست‌.

 بنابراين‌ خدا را بايد شكر كرد. هيچ‌ نعمتي‌ بالاتر از اين‌ نيست‌. اين‌ نعمته‌ كه‌ روز قيامت‌ سؤال‌ ميشه‌. روز قيامت‌ از نعيم‌ نعمتها سؤال‌ ميشه‌. از امام‌ مي‌پرسند كه‌ چه‌ نعمتي‌ سؤال‌ ميشه‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد ولايتنا اهل‌ البيت‌. ولايت‌ ما اهل‌ بيت‌. خيلي‌ قدر بدونيد. خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ لطف‌ كرده‌، خيلي‌ بهتون‌ لطف‌ كرده‌. يك‌ حالت‌ حزني‌ اگر بهتون‌ دست‌ داد بشينيد نعمتهاي‌ پروردگار را بشماريد. اول‌ نعمتي‌ كه‌ داريد نعمت‌ تشيع‌ و ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. دوم‌ نعمتي‌ كه‌ داريد اين‌ است‌ كه‌ در زمان‌ امامت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ زندگي‌ مي‌كنيد. چون‌ افضل‌ ائمه‌ است‌. اين‌ را بدونيد امام‌ روز قيامت‌ آنجا هر امامي‌ با جمعيتي‌ كه‌ در زمان‌ حياتش‌ از او پيروي‌ كردند محشور مي‌شوند. و انشاء الله‌ من‌ و شما در زير پرچم‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ محشور خواهيم‌ بود. لذا در دعاي‌ ندبه‌ اين‌ دعا را مي‌كنيد كه‌ و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌ و بيده‌، با جام‌ او، با دست‌ او، و در موقع‌ مردن‌ هر امامي‌ بالين‌ آن‌ عده‌اي‌ كه‌ در زمان‌ او هستند و امامت‌ او را قبول‌ دارند و آن‌ حضرت‌ امامت‌ ميكنه‌ بر آنها حاضر ميشوند. لذا حضرت‌ رضا بر بالين‌ فلان‌ شخص‌ كه‌ در قضايا شنيده‌ايد. يا حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر به‌ بالين‌ شطيطه‌ و امثال‌ اينها حاضر ميشدند. بالين‌ ما انشاء الله‌، يعني‌ مردمي‌ كه‌ در زمان‌ امامت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ زندگي‌ مي‌كنند طبق‌ آنچه‌ كه‌ هست‌، حضرت‌ امير فرمود يا حار حمدا فان‌ يمت‌ يرني‌. اين‌ جمله‌ مال‌ همة‌ ائمه‌ هست‌. هر كس‌ بميره‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ مي‌بينه‌ امامش‌ را مي‌بينه‌. كه‌اي‌ كه‌ گفتي‌ فان‌ يمت‌ يرني‌، جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا ببينمي‌ رويت‌. اينهم‌ نعمت‌ دوم‌. ديگه‌ بقية‌ نعمتها هم‌ همينطور به‌ ترتيب‌ قد و قواره‌ و ارزش‌ و عظمت‌ و اهميت‌ پشت‌ سر همديگه‌ هستند. و ان‌ تعدوا نعمة‌ الله‌ لا تحصوها.

 خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. بيائيد باهم‌ برويم‌ كربلا. امشب‌ خيلي‌ خوب‌ بود اگر كربلا بوديم‌. خدا قسمتتون‌ كنه‌. يكي‌ از اعمال‌ شبهاي‌ جمعه‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهداست‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ نجفي‌ مرعشي‌ يك‌ وقتي‌ تشرفي‌ داشتند آنطوري‌ كه‌ در بعضي‌ از كتابها هم‌ نقل‌ شده‌. در نزديك‌، بين‌ سامراء و سيد محمد، يك‌ حضرت‌ سيد محمد پسر امام‌ هادي‌، تشكيلات‌ مفصلي‌ دارند در يكي‌ از شهرهاي‌ كنار، يكي‌ از شهرهاي‌ عراق‌. كه‌ وقتي‌ انسان‌ مي‌خواد به‌ طرف‌ بغداد از طرف‌ سامراء بره‌، آنوقتها مي‌گفتند چهار فرسخ‌، آنجا ايشان‌ خدمت‌ آقا مي‌رسند. حضرت‌ مي‌فرمايند شبهاي‌ جمعه‌ اگر دوري‌ يا اگر نزديكي‌، زيارت‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ را فراموش‌ نكن‌. خيلي‌ اهميت‌ داره‌. در قلوب‌ مؤمنين‌ خداي‌ تعالي‌ محبت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را تكوين‌ كرده‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ امشب‌ بخاطر حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، سيد الشهداء عيدي‌ كاملي‌ به‌ ما خداي‌ تعالي‌ مرحمت‌ بفرمايد. الهي‌ آمين‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، شب‌ سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌، بخصوص‌ صبح‌ بين‌ الطلوعين‌، اين‌ را تذكر بدهم‌ بد نيست‌، خيلي‌ برايش‌ اهميت‌ قائل‌ بود، از اذان‌ صبح‌ تا اول‌ آفتاب‌. حالا كه‌ ديگه‌ تلويزيونها و بيدار خوابيهاي‌ سر شب‌ نميگذاره‌ ما صبح‌ بعد از نماز صبح‌، يك‌ چند دقيقه‌اي‌، يك‌ ساعتي‌ بيدار باشيم‌. ولي‌ كوشش‌ بكنيد دوستان‌ كه‌ اين‌ يك‌ ساعت‌ و نيم‌ را هر جوري‌ هست‌، خودتون‌ را بسازيد، چرتيش‌ به‌ درد نميخوره‌، خودتون‌ را بسازيد كه‌ بيدار باشيد، با نشاط‌ هم‌ بيدار باشيد. يك‌ خورده‌اي‌ زودتر بخوابيد. اين‌ شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌، كه‌ با نشاط‌ بيدار باشيد. اعمالتون‌ را هم‌ در همان‌ ساعت‌، ساعت‌ و مثلا يك‌ ساعت‌ و نيم‌، انجام‌ بديد. ايشان‌ نماز را، يك‌ سالي‌ كه‌ من‌ خدمتشون‌ بودم‌، نماز حضرت‌ امير المؤمنين‌ را مي‌خوندند. نمازي‌ پنجاه‌ قل‌ هو الله‌ در هر ركعت‌ كه‌ چهار ركعته‌، دو تا دو ركعتي‌. يك‌ حال‌ عجيبي‌ پيدا ميكرد. يك‌ جرياني‌ در همين‌ ارتباط‌ من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ نوشتم‌ كه‌ آنجا بودم‌ كه‌ يك‌ حالي‌ كه‌ تصنعي‌ محال‌ بود باشه‌. رنگ‌ مي‌پريد، چشمها مي‌رفت‌، يك‌ توجه‌ خاصي‌ پيدا مي‌كرد مثل‌ اين‌ كه‌ آقا جلوش‌ ايستاده‌اند و حوائجش‌ را مي‌گرفت‌. شماها هم‌ انشاء الله‌ اگر حاجتيد داشتيد اين‌ كار خيلي‌ مؤثره‌. انشاء الله‌ نماز اميرالمؤمنين‌ را بخونيد و حوائجتون‌ را بگيريد. حوائج‌ هم‌ گرفتني‌ نيست‌ بايد اونها لطف‌ كنند. عيدي‌ هم‌ گرفتني‌ نيست‌، آقا يك‌ عيدي‌ براي‌ ما بگير. نه‌ بچة‌ مؤدب‌ صبح‌ مي‌ره‌ مؤدب‌ دو زانو جلوي‌ پدرش‌ مي‌نشينه‌، تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ دست‌ پدر را ببوس‌، خود پدر مخصوصا پدرهاي‌ خوب‌ و منصف‌ بالاخره‌ عيدي‌ را مي‌دن‌. ديگه‌ گفتن‌ نداره‌. هر چي‌ انسان‌ مؤدبتر باشه‌ بهش‌ اظهار محبت‌ مي‌شه‌. البته‌ دعا خودش‌ مخ‌ عبادته‌، دعا را بايد كرد. من‌ نمي‌گم‌ دعا نكنيد. اما عيدي‌ را مي‌دن‌ بهتون‌. يقينا، دادن‌ بهتون‌. و عيدي‌ شما فكرتون‌ بالا باشه‌ عيدي‌ شما انشاء الله‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. بگيد آقا يا امير المؤمنين‌ يا رسول‌ الله‌ يا مثلا ائمة‌ ديگه‌اي‌ مورد اظهار علاقة‌ شما هستند كه‌ همة‌ ائمه‌ هستند خواهش‌ مي‌كنيم‌ كه‌ عيدي‌ ما را اين‌ قرار بديد. هم‌ اونها خوششون‌ مي‌ياد هم‌ شما همه‌ چيز گيرتون‌ مي‌ياد. عيدي‌ ما ظهور حضرت‌ باشه‌. از بزرگ‌ انسان‌ بايد چيز بزرگ‌ بخواد. مخصوصا روز جمعه‌ اگر بتونيد دعاي‌ ندبه‌ را هم‌ بخوانيد و بگيد هل‌ عليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ فترقا. اي‌ پسر پيغمبر راهي‌ هست‌ كه‌ با تو من‌ ملاقاتي‌ داشته‌ باشم‌. خودشون‌ گفتن‌ اينجوري‌ بگيد معلومه‌ ملاقات‌ مي‌دن‌ اگر با توجه‌ اين‌ كار را بكنيد. اگر واقعا اينطوري‌ باشه‌ كه‌ عزيز علنا عليه‌ ان‌ الخلق‌ و لا ترقا. بر من‌ سخت‌ است‌ كه‌ همه‌ را ببينم‌ و تو را نبينم‌. اگر اينطوري‌ انشاءالله‌ بوديد به‌ ما ملاقات‌ مي‌دن‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ همة‌ ما را از ملاقات‌ كنندگان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ قرارمون‌ بده‌، (الهي‌ آمين‌). زير لواء حمد اون‌ حضرت‌ ما را از اصحاب‌ و ياوران‌ با وفاي‌ اون‌ حضرت‌ قرارمون‌ بده‌ (الهي‌ آمين‌).

 

۲۹ صفر ۱۴۱۹ قمری – منتظر واقعي‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كند

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لاسيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. قال‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا‌ قولي‌ و اجعل لی‌ وزيرا من اهلی هارون‌ اخي‌ اشدد به ازری

 ديروز و امروز آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد درباره‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ علي‌ نبينا و اله و علیه السلام با فرعون‌ و مقابله‌ با اون‌ طاغوت‌ زمان‌. نكات‌ و مسائل‌ بسيار پر اهميتي‌ در اين‌ آياتي‌ كه‌ در اين‌ دو روز خوانده‌ شده‌ وجود دارد كه‌ بايد ما درس‌ بگيريم‌ بايد استفاده‌ بكنيم‌ چون‌ خداي‌ تعالي‌ قصص‌ قرآن‌ را براي‌ عبرت‌ و صاحبان‌ عقل‌ و نقض‌ بيان‌ فرموده‌ غالبا قصه‌ها براي‌ سرگرم‌ كردن‌ و وقت‌ گذروندن‌ است‌، اما قصص‌ قرآن‌ به‌ صريح‌ خود قرآن‌ كه‌ مي‌فرمايد لقد كان‌ القصصه‌ العبرت‌ الاولي‌ الابات‌ در قصه‌هاي‌ انبيا و در قصه‌ هايي‌  كه‌ در قران‌ گفته‌ شده‌ پند و اندرز است‌ براي‌ صاحبان‌ لب‌ ومغز و شما هم‌ كه‌ بحمدلله‌ در راه‌ كمالات‌ روحي‌ قرار گرفته‌ و يا مي‌خواهيد قرار بگيريد و حتما صاحب‌ لب‌ و مغزيد و عقلتون‌ را بكار مي‌اندازيد و از اين‌ قصه‌ها پند مي‌گيريد.

 يكي‌ از نكات‌ مهمه‌ اين‌ قصه‌ و اين‌ حكايت‌ مسئله‌ استقامت‌ است‌ كه‌ از همه‌ مسائل‌ اهميتش‌ بيشتر است‌ يك‌ بخش‌ از استقامت‌ در اعمال‌ و رفتار و سخنان‌ حضرت‌ موسي‌ ديده‌ مي‌شود كه‌ در روز گذشته‌ اشاره‌ كردم‌ استقامت‌ در اون‌ حد كه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ او دستور رسالت‌ داده‌ مي‌شود كه‌ به‌ طرف‌ فرعون‌ قدرت‌ حركت‌ كند اون‌ فرعوني‌ كه‌ خدا در قران‌ فرموده‌ ان‌ فرعون‌ علي‌ في‌ الارض‌ فرعون‌ در روي‌ زمين‌ برتري‌ پيدا كرده‌ قدرت‌ پيدا كرده‌ و بر مردم‌ مظلوم‌ تسلط‌ يافته‌، اين‌ چنين‌ فرعوني‌ در مقابلش‌ يك‌ نفر نهايتا با برادرش‌ هارون‌ مي‌خوان‌ مقابله‌ بكنند به‌ علاوه‌ فراموش‌ كردن‌ هر چه‌ داشته‌ و دارد از زن‌ و فرزند در راه‌ خدا، كه‌ اين‌ يكي‌ از قدمهاي‌ بسيار پر اهميته‌ مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ است‌ و بعضيها گمان‌ كردند كه‌ مرحله‌ استقامت‌ يك‌ مرحله‌ پاييني‌ است‌ ما يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ باهاش‌ موجه‌ هستيم‌ و متاسفانه‌ نمي‌توانيم‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ مغز دوستان‌ اين‌ معنا را وارد كنيم‌، كه‌ مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ را فكر مي‌كنند هنوز از راه‌ رسيده‌اند بايد مرحلة‌ آخر را بپيمايند از اون‌ مرحله‌ يقظه‌اش‌ كه‌ اگر كسي‌ داراي‌ يقظه‌ شد بايد اون‌ قدر خودش‌ را بالا بداند كه‌ منتهي‌ اكثرا يقظه‌ را هم‌ نفهميده‌اند به‌ يقظه‌ هم‌ وارد نشده‌اند.

 اون‌ قدر اين‌ مرحله‌ بالاست‌ و كه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ فرقي‌ بين‌ غافلين‌ و بين‌ اونهايي‌ كه‌ بيدارند گذاشته‌. مهمترين‌ مقام‌ انسان‌ يقظه‌ است‌ هر كس‌ فكر كند مرحله‌ يقظه‌ يك‌ مرحله‌ پاييني‌ است‌ به‌ خدا و انبياء توهين‌ كرده‌. تو ذهنتون‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ نياد، همة‌ انبيا امده‌اند كه‌ يقظه‌ در بين‌ مردم‌ ايجاد كنند تمام‌ زحمات‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و حتي‌ شهادت‌ خاندان‌ عصمت‌ براي‌ بيداري‌ مردم‌ بوده‌ شهادت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند شهادت‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناء بخاطر اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ مردم‌ از خواب‌ بيدار بشن‌ ،بعضيها مي‌يان‌ پيش‌ من‌ مي‌گن‌ كه‌ ما با خجالت‌ كه‌ يعني‌ بسيار پايينيم‌ ما هنوز مرحله‌ يقظه‌ هستيم‌ من‌ معتقدم‌ مرحله‌ يقظه‌ نيستند نه‌ شما مرحلة‌ يقظه‌ اونقدر اهميت‌ دارد كه‌ سلمان‌ و ابي ذر يقظه‌ كامل‌ دارند. دانشمندان‌ بزرگي‌ كه‌ دست‌ از پا خطا نمي‌كنند و در مقابل‌ پروردگار مطيع‌ محضند يقظه‌ كامل‌ دارند اين‌ يقظه‌ نشد كه‌ بيشتر شب‌ و روزت‌ به‌ چرت‌ زدن‌ و خوابيدن‌ و افكار مختلف‌ غير الهي‌ داشتن‌ و دنيا داري‌ و امثال‌ اينها مي‌گذرانيد، مرحله‌، ما عرض‌ كرديم‌ غالبا در صحبتها گفته‌ام‌ كه‌ مراحلي‌ كه‌ شما داريد مي‌گذرانيد با مداد اون‌ هم‌ با زور استاد، اون‌ هم‌ با فشار اون‌ هم‌ روزي‌ يك‌ خطي‌ از نقاشي‌ را مي‌كشيد حالا مي‌گه‌ بريد رد بشيد و آب‌ و رنگهايي‌ دارد اين‌ نقاشي‌، اون‌ قدر اين‌ نقاشي‌ وجود شما اين‌ صبغة الله‌ كه‌ در قران‌ فرمودن‌ و من‌ احسن‌ من‌ الله‌ صبغة اين‌ نقاشي‌ روح‌ شما بخواد به‌ كمال‌ برسد اون‌ قدر آب‌ و رنگ‌ دارد اونقدر اعماق‌ نكات‌ ظريف‌ و دقيقي‌ دارد كه‌ تنها يك‌ نقاشي‌ سالمه‌ و اون‌ روح‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و روح‌ علي‌ بن‌ مجتبي‌ است‌. اونجا بايد ما برسيم‌ در اون‌ حد قرار بگيريم‌. ديروز عرض‌ كردم‌ خليفة‌ الله‌ بشيم‌ جانشين‌ پيغمبر نه‌، جانشين‌ پيغمبر همان‌ جانشين‌ خداست‌ اين‌ نه‌ من‌ معناش‌، اينكه‌ جانشين‌ خدا بايد بشيد شماها و رنگ‌ آميزيتون‌ را كي‌ مي‌كنه‌؟ خدا، هدايت‌ شما هم‌ در دست‌ خداست‌. حتي‌ به‌ پيغمبر مي‌فرمايد انك‌ لن‌ تهدي‌ من‌ احببت و لکن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء اي‌ پيغمبر تو نمي‌توني‌ هر كسي‌ را هدايت‌ كني‌ هدايت‌ شماها در دست‌ امثال‌ من‌ و خيلي‌ بالاتر از من‌ و حتي‌ در دست‌ پيغمبر اكرم‌ نيست‌ ان‌ علينا للهدي‌، هدايت‌ بشر به‌ دست‌ خداست‌ لذا ما در نماز مي‌گيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ به‌ كي‌ شما خطاب‌ مي‌كنيد كه‌ خدايا، اين‌ خداست‌ كه‌ من‌ را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌ بنابر اين‌ اگر توانستيد حتي‌ اون‌ كسي‌ كه‌ در مرحلة‌ پاياني‌ تزكيه‌ نفس‌ است‌ بهش‌ مي‌گم‌ اگر توانستيد در يقظه‌ كامل‌ داشته‌ باشيد بدونيد در راه‌ قرار گرفتيد تا چه‌ برسه‌ به‌ استقامت‌ از امتيازات‌ حضرت‌ موسي‌ اين‌ بود كه‌ مقاوم‌ بود در مقابل‌ دشمن‌ در اطاعت‌ پرودكار در عشق‌ و محبت‌ به‌ خدا. خدا حفظ‌ كند دوست‌ عزيزمون‌ يكي‌ از دوستان‌ خوبمون‌ اسم‌ نمي‌برم‌ ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ اين‌ فكر و اين‌ الهام‌ در مغز من‌ پيدا شده‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ در مرحله‌ توبه‌ بوده‌ و حضرت‌ نوح‌ در استقامت‌ نوح‌ خيلي‌ استقامت‌ داره‌ شما سورة‌ نوح‌ را بخوانيد من‌ اگر فردا بيام‌ ببينم‌ از اين‌ جمعيت‌ ده‌ نفر بيشتر نيستند اگر بنا باشه‌ پس‌ فردا بيام‌ مي‌گم‌ نمي‌يام‌ ديگه‌ اينه‌ كجا بودند .نهصد و پنجاه‌ سال‌ خوب‌ دقت‌ كنيد اگر قرآن‌ نگفته‌ بود من‌ هم‌ شايد باور نمي‌كردم‌ نهصدو پنجاه‌ سال‌ تبليغ‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ كلما دعوتهم‌ ليلا‌ و نهارا، شبانه‌ روزي‌ هم‌ كار مي‌كرده‌ يعني‌ روز و شب‌ براش‌ فرقي‌ نداشته‌ تبليغاتش‌ را انجام‌ مي‌داده‌ ليلا‌ و نهارا فلم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا، اين‌ دعاهاي‌ من‌ هيچ‌ خاصيتي‌ براي‌ مردم‌ نداشت‌ جز فرار كردن‌ از من‌ بيشتر پراكنده‌ مي‌شدند در عين‌ حال‌ حضرت‌ نوح‌ استقامتش‌ را از دست‌ نداد تا اونجا كه‌ ديگه‌ خدا هم‌، خدا هم‌ از اين‌ مردم‌ صرف‌ نظر كرد كه‌ حضرت‌ نوح‌ مي‌گه‌ خدايا اينها حتي‌ فرزندانشون‌ در نفسشون‌ هم‌ تاثير گذاشته‌ اينها و لا يلدوا الا فاجرا او كفارا اينها فرزند نخواهند داشت‌ مگر يا فاجر يا كافر از پدر مادر فاجر و كافر چه‌ توقع‌ هست‌ كه‌ در خانه‌ اونها تربيت‌ بشه‌ جز فاجر و كافر اين‌ استقامت‌ را ايشان‌ مي‌فرمودند كه‌ مرحله‌ استقامت‌ بوده‌ حضرت‌ ابراهيم‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در صراط‌ مستقيم‌ حضرت‌ موسي‌ ايشان‌ مي‌گفتند در مرحله‌ محبت‌ ، من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ حالا كه‌ ايشان‌ فرمودند درست‌ باشه‌ ولي‌ مطلب‌ خوبي‌ است‌ حضرت‌ موسي‌ اونقدر عشق‌ به‌ پرودرگار داره‌ كه‌ مثلا قرار بوده‌ سر ساعت‌ فلان‌ حضرت‌ موسي‌ بياد بالاي‌ كوه‌ تور دو ساعت‌ جلوتر آمده‌ عجلت‌ برب‌ به‌ ترزا من‌ عجله‌ كردم‌ خدايا براي‌ اينكه‌ تو را دوست‌ دارم‌، تو خوشت‌ بياد از من‌، تو بداني‌ كه‌ من‌ تو را مي‌خوام‌ اين‌ تعبيرات‌ را همه‌ را مي‌شه‌ كرد براي‌ خوشنودي‌ تو عجلت‌ اليك‌ عجله‌ كردم‌ زود آمدم‌ حضرت‌ موسي‌ اينطوره‌ حضرت‌ عيسي‌ در مرحله‌ جهاد ايشان‌ مي‌گفتند البته‌ عرض‌ كردم‌ جنبة‌ ذوقي‌ داره‌ و حضرت‌ خاتم‌ انبيا محمد مصطفي‌ صلی‌ الله‌ عليه‌ و اله‌ و سلم‌ در مقام‌ بندگي‌ شما مي‌گيد پس‌ حضرت‌ آدم‌ هنوز به‌ مقام‌ بندگي‌ نرسيده‌ بود نه‌ اينها در عمق‌ مطلب‌ فرو رفته‌ بودند يعني‌ اون‌ مثال‌ نقاش‌ بد نيست‌. بگيم‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را خدا نقاشي‌ كرده‌ اما هنوز يك‌ آب‌ و روغني‌، يك‌ آب‌ و رنگي‌ هنوز باقي‌ داره‌، حضرت‌ مثلا نوح‌ را نقاشي‌ كرده‌ ولي‌ هنوز باقي‌ داره‌، حضرت‌ ابراهيم‌ را نقاشي‌ كرده‌ ولي‌ هنوز باقي‌ داره‌ حضرت‌ عيسي‌، حضرت‌ موسي‌، اوني‌ كه‌ كامله‌ كامله‌ اون‌ انسان‌ كاملي‌ كه‌ تمام‌ قدرتش‌ را خدا اين‌ در تعريف‌ اين‌ چهارده‌ معصوم‌ اين‌ جمله‌ را فكر مي‌كنم‌ كه‌ در كتابمم‌ نوشته‌ باشم‌ بهترين‌ تعريف‌ درباره‌ اين‌ چهارده‌ نفر از نظر روحي‌ اين‌ است‌ كه‌ بگيم‌ كه‌ اونچه‌ كه‌ خدا قدرت‌ داشته‌ و ممكن‌ بوده‌ در محدودة‌ امكان‌ اظهار قدرت‌ بكنه‌ دربارة‌ اين‌ چهارده‌ نفر اظهار كرده‌، در محدوده‌، قدرت‌ خدا را محدود نمي‌كنيم‌، ولي‌ به‌ ممكن‌ محدوده‌ مثلا يك‌ تابلويي‌ يك‌ نقاشي‌ يك‌ متر را در يك‌ متر داره‌ روي‌ اين‌ تابلو، محدوده‌ تابلو هر چي‌ قدرت‌ داشته‌ قدرتش‌ را پياده‌ كرده‌. باز فكر نكنيد كه‌ ائمه‌ اطهار در يك‌ متر در يك‌ متر خلاصه‌ مي‌شن‌ باز اينجوري‌ فكر كنيد من‌ شخصا معتقدم‌ و استنباط‌ از روايات‌ كردم‌ و صدها روايت‌ پشتبانه‌ داره‌ اين‌ عرض‌ كه‌ هر چه‌ در عالم‌ امكان‌ وجود داره‌ تحت‌ اراده‌ و قدرت‌ هر يك‌ از ائمه‌ است‌ و هر چه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ خلقت‌ باشه‌ نه‌ ذات‌ مقدس‌ پرودرگار از علم‌، براي‌ يك‌ فردي‌ لازم‌ باشه‌ خدا به‌ اين‌ چهارده‌ نور پاك‌ و پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و فاطمة‌ عنايت‌ كرده‌ پس‌ تابلوي‌ كامل‌، هنر كامل‌ پروردگار در اينها ظاهر مي‌شه‌. حالا ماها چي‌؟ ماها همان‌ چي‌ كه‌ مي‌فهميم‌؟

 چقدر بشر ممكنه‌ ترقي‌ كنه‌ همان‌ اندازه‌ چقدر ممكن‌ بالا بره‌ همان‌ اندازه‌. حضرت‌ موسي‌ در استقامت‌ بعد هم‌ يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ حضرت‌ نوح‌ استقامت‌ نداشت‌ در توبه‌ هم‌ استقامت‌ لازمه‌ دويست‌ سال‌ حضرت‌ آدم‌ گريه‌ كرد براي‌ توبه‌اش‌ ببينيد چه‌ استقامتي‌ به‌ خرج‌ داده‌ دويست‌ سال‌. حضرت‌ نوح‌ فكر نكنيد داراي‌ صراط‌ مستقيم‌ نبود منتهي‌ در خصوص‌ استقامتش‌، بيشتر ازش‌ مطلب‌ ظاهر شده‌ حضرت‌ موسي‌ را فكر نكنيد بندة‌ خدا نبود خداي‌ تعالي‌ تصريح‌ كرده‌ صريحا فرموده‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ ماست‌ ولي‌ بندگي‌ رسول‌ اكرم‌ را او نداره‌ مي‌بينيد پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ تمام‌ مشكلات‌ صبر مي‌كنه‌، بندگي‌ مي‌كنه‌، حتي‌ جانشينش‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بندگي‌ مي‌كنه‌.

 بنده‌اي‌ اين‌ اندازه‌ قوي‌ در بندگي‌ خدا كه‌ چون‌ پيغمبر فرموده‌ كه‌ يا علي‌ صبر كن‌ در مقابل‌ چشمش‌ فاطمه‌ زهرا را مي‌زنند در مقابل‌ چشمش‌ فاطمه‌ اطهر را سيلي‌ مي‌زنند به‌ خدا قسم‌ شماها هيچ‌ كدامتون‌ طاقت‌ نداريد كه‌ صورت‌ نيلي‌ فاطمه‌ زهرا را ببينيد بشنويد چرا؟ ممكنه‌ طاقت‌ داشته‌ باشيد كه‌ داريد ولي‌ ديدن‌، شنيدن‌ كي‌ بود مانند ديدن‌؟ اون‌ وقت‌ علي‌ پر قدرت‌، علي‌ كه‌ در قلعه‌ خيبر را از جا كنده‌ حتي‌ از نظر روحي‌ با اراده‌ ممكن‌ است‌ تمام‌ اون‌ دشمنان‌ را نابود كند اما هيچ‌ عكس‌ العملي‌ ندارد. خيلي‌ عجيبه‌ بنابر اين‌ حضرت‌ موسي‌ در مقام‌ اظهار محبت‌ است‌ اما در راه‌ بندگي‌ در راه‌ استقامت‌ در راه‌ صراط‌ مستقيم‌ در همه‌ اين‌ مراحل‌ هم‌ واقعا يك‌ موجود الگويي‌ است‌ كه‌ براي‌ ما بايد وجود مقدسش‌ الگو باشد.

 از اون‌ طرف‌ گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ فكر كنيد كه‌ اگر انسان‌ به‌ مقام‌ انبيا برسه‌ خوب‌ ما هم‌ اون‌ طوري‌ خواهيم‌ بود انبيا هم‌ پيغمبر هم‌، يك‌ نكته‌اي‌ همين‌ آيات‌ امروز داشت‌ درباره‌ سحره‌ حضرت‌ موسي‌، ساحرها دوستان‌ فرعون‌ بودن‌ از همه‌ جا جمعشون‌ كرد به‌ اينها هم‌ پول‌ داد قدرت‌ نمايي‌ را خواست‌ از اينها، اينها هم‌ اظهار قدرت‌ كردند به‌ طوري‌ اظهار قدرت‌ كردند كه‌ حضرت‌ موسي‌ را به‌ وحشت‌ انداختند شما مي‌گيد ا، بله‌ صريح‌ قران‌، فاوج‌ في‌ قلبه‌ موسي‌، در دلش‌ يك‌ ترسي‌ پيدا شد اينهمه‌ مار راه‌ افتادند در بعضي‌ از فيلمها شايد ديده‌ باشيد يك‌ مثلا باغ‌ وحشي‌ كه‌ مارها روي‌ هم‌ دارن‌ راه‌ مي‌رن‌ اينها همشون‌ ريسمونهاشون‌ را به‌ مناسبت‌ كار حضرت‌ موسي‌ كه‌ او عصاش‌ را مي‌انداخت‌ اژدها مي‌شد، اينها هم‌ ريسمونها را انداختند مردم‌ تخيل‌ مي‌كردن‌ خود حضرت‌ موسي‌ و فرعون‌ و سايرين‌ همه‌ واقعا مار مي‌ديدند اينها دارند روي‌ همديگر مي‌لولند و حركت‌ مي‌كنند. حضرت‌ موسي‌ وحشت‌ كرد خوب‌ ما يك‌ عصا داريم‌ بر فرض‌ كه‌ اين‌ يك‌ مار بزرگي‌ هم‌ بشه‌ چكار مي‌تونه‌ بكنه‌ در مقابل‌ اينها، قلنا لا تخف‌ انك‌ انت‌ الاعلي‌ نترس‌ تو بر اونها غلبه‌ خواهي‌ كرد عصاشو انداخت‌ و باز عصا شد اينجا يك‌ نكته‌اي‌ است‌ فرق‌ بين‌ سحر و معجزه‌ و چرا سحره‌ اينطور زود تسليم‌ شدن‌؟ علت‌ تسليم‌ سحره‌ اين‌  بود كه‌ اينها از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند اين‌ كه‌ مي‌گم‌ يقظه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌، همه‌ كارها از يقظه‌ شروع‌ مي‌شه‌، اگر مي‌بينيد يك‌ نفري‌ خوب‌ استقامت‌ نمي‌كنه‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار نمي‌گيره‌ جهاد با نفس‌ نمي‌كنه‌ يقين‌ بدونيد اين‌ يقظه‌ كامل‌ نداره‌، بيدار نشده‌ از خواب‌.

 اينها وقتي‌ ديدند كه‌ اين‌ عصا آمد اونها را بلعيد ببينيد عصا يك‌ حجم‌ خاصي‌ دراه‌ يك‌ چوبي‌ است‌ نهايتا اگر بكشند يك‌ كيلو وزنش‌ مي‌شه‌ اين‌ ريسمونهايي‌ كه‌ اينها به‌ صورت‌ مار درش‌ آوردند اينها هم‌ بالاخره‌ حجمي‌ داره‌ اوني‌ كه‌ كار خداست‌ معدوم‌ كردنه‌ واز بين‌ بردنه‌ اين‌ عصا وقتي‌ اينها را بلعيد و برگشت‌ عصا شد اون‌ ريسمونها چه‌ شد؟ اينها با خودشون‌ اين‌ فكر را كردند. و لذا فهميدند اين‌ معجزه‌ است‌ خوب‌ دقت‌ كرديد يك‌ چيزي‌ محاله‌ كه‌ از بين‌ بره‌ صد در صد مگر با ارادة‌ پروردگار. يعني‌ شما اگر يك‌ دستمال‌ كاغذي‌ را بسوزانيد خاكستر مي‌شه‌ يك‌ مقدارش‌ هم‌ دود مي‌شه‌ مي‌ره‌ بالا بالاخره‌ يك‌ چيزي‌ يا در فضا يا در زمين‌ باقي‌ مي‌مونه‌ ولي‌ هيچ‌ چيزي‌ ازش‌ باقي‌ نموند. لذا فلقي‌ السحرة‌ سجدا، تا اين‌ را ديدند بيدار شدند اينكه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ بيداري‌ خيلي‌ مهمه‌ از خواب‌ غفلت‌ بدونيد كه‌ بعدش‌ باقيش‌ را خودش‌ مي‌ياد همانطوري‌ كه‌ سحره‌ احتياجي‌ به‌ كمك‌ نداشتند قالو امنا برب‌ هارون‌ و موسي‌ ما ايمان‌ آورديم‌ ببينيد استقامت‌ پشت‌ سر اين‌ بيداري‌ به‌ وجود آمده‌ توبه‌ طبعا همين‌ كلمه‌اي‌ كه‌ آمنا برب‌ موسي‌ و هارون‌ اين‌ بوجود آمد انجام‌ شد ولي‌ استقامتشون‌ را ببينيد فرعون‌ گفت‌ كه‌ شما قبلا با هم‌ توطئه‌ كرديد در شهر و امديد اينجا كه‌ صحنه‌ را درست‌ كنيد و اين‌ استاد شما بوده‌، كبير شما بوده‌ بزرگتر شما بوده‌ و اين‌ بازي‌ را در اورديد كه‌ ما اينجا تحت‌ تاثير قرار بگيريم‌ من‌ شماها را به‌ دارتون‌ مي‌زنم‌ لقطعنا ايديكم‌ و ارجلكم‌ من‌ خلاف‌ يك‌ پا را اونجوري‌ مي‌برم‌ يك‌ دست‌ را اينطوري‌ كه‌ شما از سرتون‌ تا نك‌ پاتون‌ هم‌ وجود داشته‌ باشه‌ و هم‌ نداشته‌ باشه‌ بعد دارتون‌ مي‌زنم‌ كار را كرد گفتند هر كاري‌ بكني‌ ما به‌ يك‌ حقيقتي‌ رسيديم‌ كه‌ دست‌ برنمي‌ داريم‌ اينكه‌ مي‌بينيد يك‌ عده‌ دست‌ برمي‌ دارن‌ از راهشون‌ بعد از يقظه‌بي‌ خود مي‌گن‌ يقظه‌ ما داشتيم‌ ، اينها كه‌ سستي‌ مي‌كنند در راه‌ كمالات‌ اينها خوابند چرا خوابها با هم‌ فرق‌ مي‌كنند يك‌ عده‌ خوابشون‌ فرق‌ مي‌كنه‌، يك‌ عده‌ خوابشون‌ سنگينه‌ كه‌ اگر دزد بياد هر چه‌ هست‌ تو جيبشون‌ و تو خونشون‌ و تو، حتي‌ كي‌ دزدي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ فرش‌ زير كسي‌ كه‌ خوابيده‌ بود بلند كردم‌ اين‌ بيدار نشد گفتيم‌ چطور؟ البته‌ من‌ خودم‌ طرف‌ صحبت‌ نبودم‌ نقل‌ مي‌كردند من‌ رفتم‌ پهلوش‌ خوابيدم‌ يك‌ همچيش‌ كردم‌ باز خوابيدم‌ ديدم‌ مي‌خواد، هي‌ اون‌ ور ايستادم‌ اون‌ ور ايستادم‌ تا از روي‌ فرش‌ خارجش‌ كردم‌ فرش‌ را برداشتم‌ رفتم‌ شيطان‌ همين‌ كار را مي‌كنه‌ خواب‌ نباشيد آقايون‌ بيدار باشيد قسم‌ خورده‌ لاقضينهم‌ اجمعين‌ الا بيدارها، الا بيدارها را من‌ مي‌گم‌ والا در آيه‌ قران‌ الا عبادك‌ من‌ هو المخلصين‌ مخلص‌ بيداره‌ اون‌ كسي‌ كه‌ چشمش‌ بازه‌ بصيره‌، سميعه‌  دلش‌ فقيه‌ او مي‌فهمه‌ و الا و لهم‌ قلوب‌ لا يفقهون بها‌ و لهم‌ اذان‌ لا يسمعون‌ بها‌، اينجوري‌ نباشيد اين‌ حالت‌ بايد در انسان‌ بوجود بياد كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، خيلي‌ وضع‌ به‌ اصطلاح‌ چندش‌ آوري‌ به‌ وجود مي‌آوره‌ كه‌ يك‌ نفر را دستش‌ را برند پاش‌ را هم‌ برند به‌ دارش‌ بياويزند يك‌ نفرشون‌ نداره‌ كه‌ از اين‌ سحره‌ ببينيد تازه‌ مسلمان‌ شدند تو همون‌ ميدان‌ اين‌ كار انجام‌ شد. يعني‌ همانجا فالقي‌ السحرة‌ سجدا قالو آمنا برب‌ هارون‌ و موسي‌ كه‌ بعد هم‌ اين‌ آياتي‌ كه‌ خوب‌ لابد مي‌خوانيد اين‌ آيات‌ همش‌ داره‌ اين‌ مطلب‌ را مي‌گه‌ تا آخر يك‌ نفرشون‌ نترسيد يك‌ نفرشون‌ برنگشت‌، اين‌ چنين‌ ايمان‌ قوي‌ داشتند و در راه‌ خدا قدم‌ برمي‌ داشتند و برداشتند و شهيد شدند و يك‌ مطلبي‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌ كه‌ يك‌ عده‌ يك‌ دلهره‌اي‌ دارن‌ و حق‌ هم‌ دارن‌ كه‌ داشته‌ باشن‌ افرادي‌ كه‌ وارد مرحله‌ كمالات‌ وتزكيه‌ نفس‌ شدن‌ اگر جدي‌ باشن‌ اگر محكم‌ باشند ولو در همون‌ مرحله‌ اول‌ توبه‌ يا استقامت‌ باشند اگر مردند اگر كشته‌ شدن‌، اگر مرضي‌ بر اونها آمد و از دنيا رفتند لحظة‌ سكرات‌ اين‌ هم‌ از روايات‌ مي‌شه‌ استفاده‌ كرد هم‌ ديده‌ شده‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ ديده‌ شده‌ من‌ نه‌ افرادي‌ بودند كه‌ سكرات‌ موت‌ افرادي‌ را ديده‌اند اينچنين‌ افرادي‌ را ديده‌اند و هم‌ هم‌ مي‌شه‌ از لطف‌ و عنايت‌ پروردگار اين‌ را توقع‌ داشت‌ كه‌ تمام‌ مراحل‌ را بگذرونند يك‌ دفعه‌ كه‌ شهيد هم‌ همينطوره‌. شهيدي‌ كه‌ براي‌ خدا به‌ مبارزة‌ دشمن‌ رفته‌ باشه‌ و مرگ‌ او را گرفته‌ باشه‌ اون‌ هم‌ همينطوره‌ لذا و لا تحسبن‌ الذين‌ قتلوا في‌ سبيل‌ لله‌ اموات‌ بل‌ احياء عند ربهم‌ يرزقون‌ شما شما گمان‌ نكنيد كه‌ اينهايي‌ كه‌ در راه‌ خدا كشته‌ مي‌شن‌ اينها مرده‌اند. اينها زنده‌ هستند و در نزد پروردگار روزي‌ مي‌خورند.

 روحشون‌ آزاده‌ چون‌ محاله‌، كه‌ محال‌ البته‌ تعبير تندي‌ بود، مشكله‌ كه‌ كسي‌ تزكيه‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ و روحش‌ بتونه‌ آزاد باشه‌ و بتونه‌ در دنيا در فضا حركت‌ كنه‌ هر جا كه‌ مي‌خوايم‌ بره‌. عباي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را ببينه‌ و در محضرشون‌ باشه‌. به‌ مناسبتي‌ يادم‌ آمد از اين‌ خانواده‌ و از خانواده‌ حاج‌ آقاي‌ عسگريان‌ مادر خانمشون‌ كه‌ در مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ بود همين‌ تازگي‌ از دار دنيا رفته‌ و گفت‌ حقي‌ به‌ ما دارن‌ و ايشان‌ در مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ بودند از بعد از فوت‌ ايشان‌ كه‌ هنوز خيلي‌ نگذشته‌ مكرر ايشان‌ را خواب‌ ديدند و حتي‌ شايد اون‌ كسي‌ كه‌ در بيداري‌ هم‌ او را ديده‌ و آزادي‌ روحش‌ را احساس‌ كرده‌ شايد در مجلس‌ باشه‌ اين‌ روح‌ آزاد ماله‌ اين‌ است‌ كه‌ تا از دار دنيا رفت‌ تمام‌ مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ را مي‌گذرونه‌ يعني‌ مي‌رسه‌ به‌ مقام‌ به‌ اصطلاح‌ انس‌ با پروردگار. مانوس‌ با خدا مي‌شه‌ اين‌ از نظرلطف‌ الهي‌ از باب‌ لطف‌ بايد اينطوري‌ باشه‌ شما يك‌ راهي‌ را حركت‌ كرديد، به‌ عشق‌ يك‌ دوستي‌ داريد مي‌ريد. مثالي‌ براتون‌ مي‌زنم‌، يك‌ حركتي‌ كرديد يك‌ كسي‌ را خيلي‌ دوستش‌ داريد داريد حركت‌ مي‌كنيد و به‌ طرف‌ او مي‌ريد در وسط‌ راه‌ يك‌ مانعي‌ براتون‌ پيش‌ آمد كه‌ نمي‌تونيد ديگه‌ از اين‌ به‌ بعد اون‌ طوري‌ كه‌ مي‌رفتيد باز هم‌ راهتون‌ را ادامه‌ بديد مثلا ولي‌ براي‌ او وسيله‌ هست‌، قدرت‌ هست‌ محبت‌ بيشتر هست‌، هر چه‌ معمولي‌ هم‌ باشه‌ فورا وسيله‌ مي‌فرسته‌ فورا اعمال‌ قدرت‌ مي‌كنه‌، فورا اظهار محبت‌ مي‌كنيد حتي‌ در معناي‌ تواب‌ ما اين‌ را گفته‌ايم‌ در همين‌ جا شايد، در همين‌ جلسه‌ صحبت‌ كردم‌ كه‌ ما تائبيم‌ خدا توابه‌، يعني‌ تو يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ دوست‌ بردار دوست‌ صدها هزارها ميليونها، ميلياردها قدم‌ به‌ طرف‌ تو برمي‌ داره‌.

 مثل‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نه‌ پا داره‌، نه‌ ماشين‌ داره‌ نه‌ قدرت‌ داره‌ از دور صدا مي‌زنه‌ آي‌ دوست‌ من‌ از روي‌ عشق‌ به‌ تو دارم‌ مي‌يام‌ سينه‌ خيز دارم‌ مي‌يام‌ مي‌گه‌ نيا من‌ اومدم‌. اين‌ معناي‌ توابه‌. اين‌ معناي‌ تائره‌ حركت‌ از تو از طرف‌ پروردگار اونچنان‌ با سرعت‌ مي‌ياد سراغت‌ خدا مي‌دونه‌ كه‌ شايد انسان‌ باورش‌ نياد ماها كه‌ مي‌بينيد خدا به‌ كمكمون‌ نمي‌ياد يا خوابيم‌ يا جدي‌ نيستيم‌ يا شب‌ ممكنه‌ تا سحر براي‌ فوتبال‌ بشينيم‌ ولي‌ براي‌ نماز شب‌ شب‌هاي‌ ديگه‌ چرت‌ مي‌زنيم‌ و امثال‌ اينها. يك‌ خرده‌ به‌ خودمون‌ بيايم‌ من‌ بنا ندارم‌ كه‌ تعريف‌ كنم‌ بگم‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ هستيد شما خيلي‌ بايد خوبتر از اينها باشيد. خيلي‌ بايد بالاتر از اينها باشيد چون‌ امام‌ شما امام‌ عصر است‌ امام‌ زمان‌ است‌، حجة‌ بن‌ الحسن‌ است‌، اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ شوخي‌ برمي‌ داره‌، شما امامتون‌ امام‌ مجتبي‌ نيست‌ كه‌ اون‌ قدر اين‌ امام‌ بزرگوار بايد مظلوم‌ باشد اونقدر زمانش‌ مردم‌ بايد جاهل‌ باشند كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ مي‌گن‌ با معاويه‌ با خبيثترين‌ افراد صلح‌ مي‌كنه‌. امام‌ شما به‌ اصطلاح‌ ما مي‌گيره‌ مامور به‌ باطله‌، تو در دلت‌ كوچكترين‌ به‌ اصطلاح‌ انحراف‌ داشته‌ باشي‌ صفات‌ رزيله‌ داشته‌ باشي‌ محاله‌ قبولت‌ بكنه‌ مگر بسازدت‌. چون‌ قيامت‌ صغري‌ است‌ حضور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه، و در بهشت‌ ظهور همانطوري‌ كه‌ در بهشت‌ قيامت‌ نمي‌شه‌ اختلافات‌ وجود داشته‌ باشد نبايد درد سرها وجود داشته‌ باشد بلكه‌ يملا‌ الارض‌ قسطا و عدلا، عدالت‌ را بايد برقرار كند نبايد شما كوچكتري‌ محبت‌ دنيا، كوچكترين‌ صفت‌ رزيله‌، كوچكترين‌ مسئله‌اي‌ در اين‌ ارتباطات‌ داشته‌ باشيد. پس‌ چكار بايد بكنيد؟ كي‌ هم‌ ظهور مي‌شه‌؟ من‌ نمي‌دونم‌. نه‌ من‌ حتي‌ از روايات‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ خود حضرت‌ ولي‌ عصر هم‌ بخاطر وجود بدا براي‌ پروردگار كه‌ بحثش‌ را زياد كردم‌، خودش‌ هم‌ نمي‌دونه‌.

 خوب‌ اما يك‌ آيه‌اي‌ تو قرآن‌ هست‌ حتي‌ تو تورات‌ هم‌ هست‌، حتي‌ تو انجيل‌ هم‌ هست‌ كه‌ ياتي‌ بغتة‌، هر لحظه‌ احتمالش‌ هست‌ كه‌ بياد. نگيد هنوز علائم‌، علائم‌ مهم‌ نيست‌ شما منتظر صداي‌ پا هستيد گاهي‌ مي‌شد كفشي‌ به‌ پا شه‌ حضرت‌ كه‌ صدا ندارد. چون‌ اين‌ آيه‌ قرآن‌ است‌ حتي‌ من‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ برسي‌ مي‌كردم‌ اين‌ كتاب‌ مصلح‌ آخر زمان‌ را مي‌نوشتم‌  و مقاله‌اي‌ نوشته‌ بودم‌ اين‌ را ديدم‌ كه‌ در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ هم‌ هست‌، كه‌ دفعتا مي‌ياد خوب‌ لازمه‌اش‌ چيه‌؟ لازمه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ مي‌تونيد عجله‌ كنيد در خود سازي‌ تا نزديكتر به‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا باشيد البته‌ اگر امام‌ زمان‌ را قبول‌ داريد، چون‌ زمان‌ ما متاسفانه‌ طوري‌ شده‌ كه‌ ما با افراد خوب‌ هم‌ كه‌ حرف‌ مي‌زنيم‌ بايد شك‌ كنيم‌ كه‌ آيا امام‌ زمان‌ را اونها قبول‌ دارند يا ندارند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ عملا قبول‌ ندارند. عملا مردم‌ زمان‌ ما قبول‌ ندارند در يك‌ گوشة‌ از زندگيشون‌ قرارش‌ بدن‌ رفته‌ خونة‌ فلاني‌ بالاي‌ تالار خونش‌ نوشته‌ صلي‌ الله‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌، اين‌ را تعجب‌ مي‌كنن‌  مي‌گم‌ عجب‌ آدميه‌، اي‌ خاك‌ بر سر من‌ و كسان‌ يكه‌ اين‌ فكر را دارن‌ . روي‌ همه‌ چيز بايد امام‌ زمان‌ باشه‌، يك‌ اسم‌ امام‌ را زديد توي‌ خونت‌ يك‌ كسي‌ ديگه‌ مي‌گفت‌ كه‌ يك‌ چندتا دوست‌ آمدند خانة‌ ما و اين‌ نام‌ مقدس‌ را كندند گذاشتند كنار، اينها خورده‌ نگيرند و برند چيزي‌ نگن‌، خيلي‌ كوشش‌ بكنيد وجود مقدس‌ حضرت‌ امام‌ ماست‌.

 من‌ در مشهد تو مسجدي‌ گاهي‌ من‌ نماز مي‌خواندم‌ گاهي‌ حاج‌ آقاي‌ نعمتي‌، اين‌ صاحب‌ مسجد سازندة‌ مسجد آمد به‌ ما گفت‌ كه‌ خيلي‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را اينجا نبريد، مگر شما يك‌ امامي‌ هستيد گفتم‌ اولا اگر بنا باشد به‌ حرفها ادامه‌ بديد كه‌ من‌ اصلا از اين‌ مسجد مي‌رم‌ الحمد لله‌ هم‌ رفتم‌، بعد هم‌ بايد بگم‌ من‌ يك‌ امامي‌ زماني‌ هستم‌، دوازده‌ امامي‌ هستيم‌ اما يك‌ امام‌ زماني‌ هستيم‌ شما دو امام‌ زمانه‌ هستيد شما سه‌ امام‌ زماني‌ هستيد، يك‌ امام‌ زمان‌ داريم‌. مردم‌ زمان‌ امام‌ صادق‌ هم‌ يك‌ امام‌ زمان‌ داشتند اون‌ هم‌ امام‌ صادق‌ بود، مردم‌ زمان‌ امام‌ مجتبي‌ هم‌ يك‌ امام‌ زمان‌ داشتند امام‌ مجتبي‌ بود يك‌ امام‌ زمان‌ داريم‌. اين‌ يك‌ امام‌ زمان‌ را كجاي‌ زندگيمون‌ قرارش‌ داديم‌، الان‌ اگر بياد بگه‌ كه‌ تو چه‌ نقشي‌ داشتم‌ من‌ تو اين‌ كرة‌ زمين‌ بودم‌ در زندگي‌ تو در روحيات‌ تو ما بايد خودمون‌ را آماده‌ كنيم‌ معناي‌ تعجيل‌ در فرج‌ كه‌ دعا كنيد و اكثر الدعا به‌ تعجل‌ الفرج‌ همينه‌، يعني‌ شما خودتون‌ را بسازيد اين‌ معناي‌ تعجيل‌ فرج‌.

 يك‌ فرمانده‌ (قطع‌ نوار) اين‌ آقا امام‌ زمان‌ چرا پس‌ نمي‌ياد؟ وقتي‌ فشار زياد شد مي‌ياد حالا فشارها را هم‌ خودشون‌ به‌ وجود آوردند، خيال‌ مي‌كنند امام‌ زمان‌ مي‌ياد و الان‌ رفع‌ ناراحتي‌ از آقا مي‌كنه‌. ولي‌ در زندگيشون‌ هيچ‌ وجود مقدسش‌ هيچ‌ تاثيري‌ نداره‌ متاسفانه‌. اول‌ قدمي‌ كه‌ يك‌ منتظر ظهور بايد برداره‌ اين‌ را بدونيد اينه‌ كه‌ خودش‌ را بسازه‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. تزكيه‌ نفس‌ كنه‌. به‌ جهتي‌ كه‌ آقا وقتي‌ كه‌ شما را ببينه‌ كه‌ حسودي‌ تو جبهه‌ راهت‌ نمي‌ده‌، تو دوستان‌ خودش‌ راهت‌ نمي‌ده‌، بدونه‌ ضعيفه‌ استقامت‌ نداري‌ تو سربازان‌ خودش‌ قرارت‌ نمي‌ده‌. بدونه‌ چرتي‌ هستي‌ و گاهي‌ به‌ ياد خدا و دين‌ مي‌افتي‌ و گاهي‌ نمي‌افتي‌ تو را راه‌ نمي‌ده‌ بدونه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نيستي‌ تو را راه‌ نمي‌ده‌، راهت‌ نمي‌ده‌.

 حالا خود مي‌دوني‌ بايد هيچ‌ يك‌ از اين‌ مسائل‌ در وجود تو نباشه‌ و تزكية‌ نفس‌ كني‌، خوب‌ حالا ما مشغوليم‌ آقا هم‌ تشريف‌ آوردند چي‌ مي‌شه‌؟ تو جدي‌ مشغول‌ باش‌ عين‌ جريان‌ مرگ‌ در اينجا هست‌ آقا مي‌بينه‌ باريك‌ لله‌ تو مشغول‌ بودي‌ مرحلة‌ توبه‌ را گذروندي‌ مرحلة‌ استقامت‌ هستي‌ مي‌گه‌ بارك‌ الله‌ بقيه‌اش‌ با من‌ بيا جلو با يك‌ دست‌ كشيدن‌ حتي‌ با يك‌ اراده‌ آنان‌ كه‌ به‌ نظر خاك‌ را كيميا كنن‌ آيا شود كه‌ گوشه‌ چشمي‌ به‌ ما كنند با يك‌ گوشة‌ چشم‌ تو را درستت‌ مي‌كنم‌ اما به‌ شرطي‌ كه‌ الان‌ مشغول‌ باشيد، نگيد خيلي‌ خوب‌ حالا كه‌ آقا درستمون‌ مي‌كنه‌ ما مشغول‌ كارهاي‌ خودمون‌ باشيم‌ آقا مي‌ياد درستمون‌ مي‌كنه‌ نخير تو را درست‌ نمي‌كنه‌ بهت‌ اعتنانمي‌كنه‌، رو هم‌ ازت‌ مي‌گردونه‌ ممكنه‌ كه‌ نكشتت‌ كشت‌ هم‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ اگر آدم‌ بي‌ ارزشي‌ باشي‌ بي‌ استقامتي‌ باشي‌ خودت‌ از بين‌ مي‌بري‌ اهميتي‌ برات‌ قائل‌ نمي‌شن‌ اما مسلم‌ بدونيد اعتنا نمي‌كنه‌، ما دوست‌ داريم‌ انشالله‌ به‌ ياري‌ پروردگار هممون‌ شما براي‌ من‌ دعا كنيد من‌ براي‌ شما دعا مي‌كنم‌ هممون‌ براي‌ همديگه‌ دعا كنيم‌ كه‌ توفيق‌ تزكيه‌ نفس‌ را خدا به‌ هممون‌ عنايت‌ كنه‌.

 امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ چون‌ ديروز هيچ‌ سخني‌ نگفتم‌ گذاشتم‌ براي‌ امروز بسيار مظلومه‌، من‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ امام‌ مجتبي‌ را مي‌نوشتم‌ واقعا فكر مي‌كردم‌ كه‌ چقدر مردم‌ در خواب‌ غفلت‌ بودند، چقدر امام‌ مجتبي‌ مظلوم‌ بوده‌، جنيد من‌ آمدم‌ خدمت‌ امام‌ مجتبي‌ افراد مختلف‌ هر روز مي‌آمدند براي‌ ديدن‌ بعضي‌ها مي‌آمدند با اينكه‌ حضرت‌ را در اون‌ حال‌ مي‌ديدند جسارت‌ مي‌كردند به‌ حضرت‌، فحاشي‌ مي‌كردند، اسم‌ حضرت‌ را گذاشته‌ بودند يا مذلل‌ مومنين‌، اي‌ كسي‌ كه‌ مومنين‌، اونها مومن‌ بودند، شما گل‌ سر سبد مومنين‌ اطراف‌ امام‌ مجتبي‌ ابن‌ عباس‌ بوده‌ ديگه‌ ملاحظه‌ فرموديد، تا ما مي‌گفتيم‌ شما باور نمي‌كرديد توي‌ فيلم‌ هم‌ اومد مظلوم‌ترين‌ افراد امام‌ مجتبي‌ با هزار دينار قيمتش‌ گرانتر بوده‌ اونهايي‌ ديگه‌ با صد دينار ولي‌ ايشان‌ با هزار دينار البته‌ ابن‌ عباس‌ بسيار مرد خوبي‌ است‌ فكر نكنيد كه‌ باز هم‌ قبولش‌ داريم‌، اما امتحان‌ خيلي‌ قوي‌ بوده‌، خيلي‌ مشكل‌ بوده‌ از پا در مي‌اورده‌ همه‌ را افراد خيلي‌ ضعيف‌ بودند، اينها اطراف‌ امام‌ مجتبي‌ را گرفته‌ بودند.

 حضرت‌ مي‌فرمود اگر من‌ چند نفر ياور داشتم‌ نمي‌گذاشتم‌ اين‌ طاغوت‌ بر سر مردم‌ مسلط‌ بشه‌ اونوقت‌ اين‌ آدمها كه‌ از توي‌ جبهه‌ فرار كردند از دور و بر امام‌ مجتبي‌ فرار كردند تنهاش‌ گذاشتند حالا كه‌ حضرت‌ صلح‌ كرده‌ مي‌يان‌ مي‌گن‌ يا مذل‌ المومنين‌، اي‌ كسي‌ كه‌ مومنين‌ را ذليل‌ كردي‌ داره‌ حضرت‌ نماز مي‌خوانه‌ مي‌يان‌ سجاده‌ را از زير پاش‌ مي‌كشن‌، شمشير به‌ زانوي‌ مقدسش‌ مي‌زنند چند دفعه‌ مسمومش‌ كردند اين‌ دفعة‌ آخر جناده‌ آمده‌ بالين‌ حضرت‌ مجتبي‌ عرض‌ مي‌كنه‌ آقا چرا باز هم‌ خودتون‌ را معالجه‌ نمي‌كنيد، حضرت‌ فرمود يا جناده‌ بمعالج‌ الموت‌، مرگ‌ را مگر مي‌شود معالجه‌ كرد؟  مي‌گه‌ نشسته‌ بودم‌ تاسف‌ مي‌خوردم‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ صدا زد زينب‌ كبري‌ يك‌ تشتي‌ در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ قرار داد خون‌ از حلقوم‌ مباركش‌ در ميان‌ تشت‌ ريخت‌، مثل‌ امروزي‌ هم‌ كه‌ امام‌ مجتبي‌ از دار دنيا رفت‌ اجازه‌ ندادند او را در كنار جدش‌ دفن‌ كنند بردند در بقيع‌ جنازة‌ مقدسش‌ را دفن‌ كردند من‌ يك‌ جمله‌اي‌ براي‌ اين‌ مرحومه‌اي‌ كه‌ از اين‌ خانواده‌ كه‌ بسيار متدينه‌ و زياد نمي‌خوام‌ توضيح‌ بدم‌ و روح‌ بسيار پاك‌ و آزادي‌ دارد همتون‌ همانجوري‌ كه‌ نشستيد يك‌ فاتحه‌ بخوانيد و از جناب‌ آقاي‌ خدومي‌ هم‌ بعد استفاده‌ مي‌كنيم‌ تا اذان‌ مغرب‌.

 صلي‌ الله‌ عليک‌ يا ابا محمد حسن‌ بن‌ علي‌. ايها المجتبي‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌ يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. يا وجيها‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. يا وجيها‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. شام‌ غريبان‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. امام‌ زمان‌، يابن‌ رسول‌ الله‌، آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبة‌ عمك‌ الحسن‌ بن‌ المجتبي‌. يا بقية‌ الله عرض‌ تسليت‌ آقا. تن‌ شما سلامت‌. انشاء الله‌ خدا قسمت‌ همه‌امون‌ كنه‌ يك‌ همچين‌ شبي‌ هم‌ مدينه‌ باشيم‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌. شب‌ كه‌ تاريك‌ است‌ و در بر روي‌ مردم‌ بسته‌ است‌ زائري‌ چون‌ مهدي‌ صاحب‌ الزمان‌ دارد بقيع‌. قربان‌ آن‌ صورتي‌ كه‌ روي‌ خاكهاي‌ بقيع‌ ميگذاره‌. براي‌ مظلومي‌ امام‌ مجتبي‌ امشب‌ و امروز گريه‌ ميكنه‌. نمي‌دونم‌ آقا الان‌ اونجا تشريف‌ داري‌ يا كنار قبر پيغمبر؟ شايد هم‌ كنار در نيم‌ سوختة‌ علي‌ هستي‌ آقا. مسلمونها نگذاشتند سه‌ روز بيشتر بگذره‌. همين‌ روزها بوده‌ آمدند در خانة‌ مادر ما را آتش‌ زدند.

 دختر بدر الدجي‌ امشب‌ سه‌ جا دارد عزا گاه‌ ميگويد پدر، گاهي‌ حسن‌، گاهي‌ رضا. مادرجان‌، فاطمه‌ جان‌ به‌ شما تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. صبح‌ همين‌ قضيه‌ را عرض‌ كردم‌، الان‌ هم‌ بگم‌. عبد الزهراي‌ كعبي‌، مداح‌ اهل‌ بيته‌. ميگه‌ در عالم‌ رؤيا امام‌ مجتبي‌ را ديدم‌. آقا فرمود عبد الزهرا چرا مصيبت‌ ما را نميگي‌؟ گفتم‌ آقا من‌ روضه‌ خوان‌ شمام‌، كارم‌، روضة‌ شما را بخونم‌. فرمود عبد الزهرا نمي‌خوني‌ مصيبت‌ ما را؟ عرض‌ كردم‌ آقا خودتون‌ بفرمائيد كدوم‌ مصيبت‌ را ميگيد. فرمود مصيبت‌ ما آن‌ لحظه‌اي‌ بود كه‌ من‌ و حسين‌ و زينبين‌ ايستاده‌ بوديم‌. مادر ما را بين‌ در و ديوار قرار دادند.

 مصيبت‌ امام‌ مجتبي‌ اينه‌ كه‌ بياد توي‌ مسجد بشينه‌. منبري‌ روي‌ منبر به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كنه‌. لذاست‌ كه‌ اينطور ميفرمايد: زتو اي‌ زهر ممنونم‌ كه‌ خود را كارگر كردي‌ قربون‌ مظلوميتت‌ آقا كه‌ از زهر تشكر ميكنه‌ امام‌ مجتبي‌ را خلاص‌ كرد. ز تو اي‌ زهر ممنونم‌ كه‌ خود را كارگر كردي‌ تو آخر بار من‌ بستي‌ و راهي‌ سفر كردي‌. غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌. آخ‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌. ميگن‌ آن‌ زهري‌ كه‌ به‌ امام‌ مجتبي‌ دادند خيلي‌ شديد بود. حالت‌ آقا را عوض‌ كرد. اي‌ زهر زمين‌ را چاك‌ دادي‌ بس‌ كه‌ مهلك‌ بودي‌ و كاري‌. تو كه‌ اين‌ با زمين‌ كردي‌ چه‌ كاري‌ با جگر كردي‌؟ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌ غريبم‌ من‌. من‌ از همة‌ شما سؤال‌ مي‌كنم‌. آدم‌ هر دردي‌ داشته‌ باشه‌، هر مصيبتي‌ بيرون‌ خونه‌ كشيده‌ باشه‌ وقتي‌ مي‌آد توي‌ خونه‌، همسرش‌ محرم‌ رازشه‌. فداي‌ شما آقاي‌ غريب‌ برم‌ كه‌ قاتلت‌ توي‌ خونه‌ات‌ بود آقا.

 جناده‌ ميگه‌ ديدم‌ همينكه‌ تشت‌ را مقابل‌ صورتش‌ گذاشتند، مقابل‌ چشم‌ زينب‌ بميرم‌ پاره‌هاي‌ جگر آقا توي‌ تشت‌ ريخته‌ شده‌. امان‌ امان‌ ،امان‌ امان‌ بميرم‌ براي‌ قلبت‌ زينب‌ جان‌. گويا همين‌ موقعها ابي‌ عبد الله‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۲۰ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۵ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ آية‌ اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌

 شرح‌ آية‌ اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ 20 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ و اولي‌ الامر منكم‌ و ان‌ تنازعتم‌ في‌ شي‌ء فردوه‌ الي‌ الله‌ و الي‌ الرسول‌.

 شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ است‌. اربعين‌ به‌ معناي‌ چهلم‌. يعني‌ چهل‌ روز از شهادت‌ سيد الشهدا گذشته‌. مناسبتهايي‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ دارد كه‌ مردم‌ مسلمان‌ آنهايي‌ كه‌ نزديكه‌ به‌ قبر مطهر سيد الشهدا هستند يا راهي‌ براي‌ زيارت‌ دارند، به‌ همان‌ مناسبتها به‌ زيارت‌ كربلا مي‌روند. و آنهايي‌ كه‌ دورند، گوشة‌ دلشون‌ يا تمام‌ دلشون‌ متوجه‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ است‌. و دربارة‌ روز اربعين‌ كه‌ جابر آمد براي‌ زيارت‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ عليه‌ السلام‌، كه‌ آيا سال‌ اول‌ بوده‌ يا سال‌ دوم‌ و اسراي‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ در روز اربعين‌ به‌ كربلا آمده‌اند، آيا سال‌ اول‌ بوده‌ يا سال‌ دوم‌؟ و بالاخره‌ بحثهاي‌ زيادي‌ دربارة‌ روز اربعين‌ هست‌. آنچه‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ تحقيق‌ كردم‌ و بعد هم‌ ديدم‌ بعضي‌ از كتب‌ نوشته‌اند هم‌ قضية‌ جابر در روز اربعين‌ سال‌ اول‌ بوده‌ و هم‌ برگشتن‌ اسرا از شام‌. البته‌ تحقيقات‌ من‌ ممكن‌ است‌ به‌ اشتباه‌ هم‌ نزديك‌ باشد. اما آنچه‌ كه‌ من‌ فهميدم‌ و در بعضي‌ از كتب‌ بعضي‌ از محققين‌ هم‌ ديدم‌ همان‌ اربعين‌ سال‌ اول‌ بوده‌. در اربعين‌ نام‌ جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ زياد مطرحه‌.

 جابر يكي‌ از اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ است‌. اهل‌ مدينه‌ است‌. مردي‌ است‌ كه‌ هميشه‌ در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌ و خاندان‌ عصمت‌ اظهار ارادت‌ ميكرده‌ و روايات‌ زيادي‌ هم‌ از جابر نقل‌ شده‌ است‌ و تا زمان‌ امام‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ بوده‌. همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ وقتي‌ نازل‌ شد سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ جابر از رسول‌ اكرم‌ سؤال‌ كرد كه‌ يا رسول‌ الله‌ ما خدا را شناختيم‌. چون‌ در اين‌ آيه‌ ميگويد اطيعوا الله‌. اطاعت‌ بكنيد خدا را. خدا را مي‌شناسيم‌، ميدونيم‌ كيست‌. بعد فرمود و اطيعوا الرسول‌. پيغمبر را هم‌ مي‌شناسيم‌. در مرحلة‌ سوم‌ فرمود و اولي‌ الامر منكم‌. اولي‌ الامر. اولي‌ الامر به‌ معناي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ صاحب‌ امر است‌. يعني‌ اختيار دارد كه‌ به‌ مردم‌ مسلمان‌ امر كند. اين‌ كيست‌؟ اگر چه‌ انسان‌ اگر يك‌ مقدار تأمل‌ كند و تفكر كند خوب‌ مي‌فهمد كه‌ اولي‌ الامر كيست‌؟ چون‌ يك‌ بحث‌ بسيار جزئي‌، لغوي‌ اگر ما بكنيم‌ معني‌ اولي‌ الامر را مي‌فهميم‌. احتياج‌ به‌ روايت‌ و تعيين‌ نام‌ مقدس‌ ائمة‌ معصومين‌ را ندارد. ولي‌ در عين‌ حال‌ پيغمبر اكرم‌ مكرر به‌ وسيلة‌ اصحابشون‌، رواة‌ حديث‌، بيان‌ كرده‌اند. جابر وقتي‌ اين‌ سؤال‌ را كرد كه‌ اولي‌ الامر كيست‌؟ فرمود اولي‌ الامر بعد از من‌ كه‌ خدا امر كرده‌ است‌ از او اطاعت‌ كنيد در رديف‌ من‌، اول‌ آنها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ است‌. بعد حسن‌ بن‌ علي‌ است‌. بعد حسين‌ بن‌ علي‌، بعد علي‌ بن‌ الحسين‌، امام‌ سجاد، و بعد هم‌ محمد بن‌ علي‌ الباقر و انت‌ يا جابر اي‌ جابر تو او را مي‌بيني‌. سلام‌ مرا به‌ او برسان‌. اين‌ روايت‌ توأم‌ با يك‌ معجزه‌ است‌ و آن‌ اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ از اينكه‌ جابر در ميان‌ اصحابش‌ تنها كسي‌ است‌ كه‌ امام‌ باقر را خواهد ديد و ديده‌، و فرموده‌ كه‌ تو او را مي‌بيني‌. سلام‌ مرا به‌ او برسان‌. بعد فرمود و بعد از او، جعفر بن‌ محمد الصادق‌. يعني‌ ديگه‌ تو امامت‌ امام‌ صادق‌ را نخواهي‌ ديد. بعد از آن‌ موسي‌ بن‌ جعفر. بعد از آن‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و بعد محمد بن‌ علي‌ الجواد و بعد علي‌ بن‌ محمد الهادي‌ و بعد حسن‌ بن‌ علي‌ العسگري‌. و بعد هم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ همه‌ در انتظارش‌ هستند. انبياء و اولياء انتظارش‌ را مي‌كشند، آن‌ كسي‌ كه‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكند بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد، بنام‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ العسكري‌ او خواهد آمد. اينها اولي‌ الامره‌.

 حالا من‌ چرا عرض‌ كردم‌ كه‌ اگر يك‌ مقدار دقت‌ كنيم‌ و فكر كنيم‌، معناي‌ اولي‌ الامر را خودمون‌ درك‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ الان‌ در همين‌ جلسه‌، من‌ و شما هستيم‌ و اين‌ آية‌ شريفه‌، خدا مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا، اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ داريد اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌. اطاعت‌ كنيد خدا را و اطاعت‌ كنيد پيغمبر خدا را.ا كلمة‌ اطيعوا اولا بيان‌ كرده‌ بخاطر اينكه‌ همه‌ لياقت‌ داشتن‌ ولايت‌ را ندارند. در عين‌ اينكه‌ بايد ولايت‌ را داشته‌ باشند. در عين‌ اينكه‌ خدا در آية‌ ديگر فرموده‌ انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌. ولي‌ شما خداست‌ و رسول‌ اوست‌. و المؤمنون‌. يعني‌ همين‌ اولي‌ الامر. فرق‌ بين‌ اطيعوا و ولايت‌ اطاعت‌ و ولايت‌ چيه‌؟ اطاعت‌ هم‌ افرادي‌ كه‌ محبت‌ به‌ امامشون‌ دارند، و هم‌ آنهايي‌ كه‌ محبت‌ ندارند و گوش‌ به‌ حرف‌ مي‌دهند، اطاعت‌ كردند و اطيعوا شاملشون‌ ميشه‌. يعني‌ ممكنه‌ شما يك‌ نفر را اصلا دوست‌ نداريد. حالا يا بخاطر مصالح‌ خودتون‌ يا بخاطر ترس‌ از او، اطاعتش‌ مي‌كنيد. اينجا اطاعته‌. ولايت‌ نيست‌. اما اگر يك‌ نفر را دوست‌ داشته‌ باشيد و حرف‌ او را گوش‌ كنيد، اينجا ولايت‌ او را پذيرفتيد. لذا در اينجا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اطيعوا الله‌، چه‌ محبت‌ داشته‌ باشيد چه‌ نداشته‌ باشيد. چه‌ به‌ مقام‌ ولي‌ اللهي‌ رسيده‌ باشيد كه‌ خيلي‌ مقام‌ بالايي‌ است‌، چه‌ نرسيده‌ باشيد. چه‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار كرده‌ باشيد چه‌ نكرده‌ باشيد، كه‌ اينها همه‌اش‌ بحث‌ دارد. اطاعت‌ كنيد اگر يادتون‌ باشد يك‌ شب‌ گفتم‌ تقوي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ خانمي‌ آمده‌ بود امروز پيش‌ من‌. ديدم‌ خوب‌ اين‌ مطلب‌ را فهميده‌ كه‌ فرق‌ است‌ بين‌ تقوي‌ و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا. خيلي‌ خوشحال‌ شدم‌. تقوي‌ بايد داشته‌ باشيد. يعني‌ اطيعوا الله‌ همه‌ اتون‌ بايد تقوي‌ داشته‌ باشيد تا نظم‌ امور اجتماع‌ برقرار باشه‌. از همه‌ ولايت‌ نخواسته‌اند. نه‌ اينكه‌ نخواسته‌اند همه‌ لياقت‌ اين‌ مقام‌ پر عظمت‌ را ندارند كه‌ ولي‌ امير المؤمنين‌ بشوند، ولي‌ الله‌ بشن‌، ولي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بشن‌. و ولايت‌ آنها را بتوانند صددرصد قبول‌ بكنند. اما مطيع‌ ممكنه‌ بشن‌. اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌. خوب‌ معناش‌ معلومه‌. اطاعت‌ كنيد خدارا، اطاعت‌ كنيد رسول‌ را. اما اولي‌ الامر. خوب‌ دقت‌ كنيد يك‌ بحث‌ علمي‌ است‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ مجمع‌ علمي‌ مطرح‌ كردم‌ مورد پسند آن‌ دسته‌ از دانشمندان‌ واقع‌ شد. انشاء الله‌ مورد پسند شما آقايان‌ متفكر و بعضي‌هاتون‌ اهل‌ علم‌ و دانش‌ واقع‌ خواهد شد. ولي‌ شرطش‌ اينه‌ كه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد.

 در زبان‌ عرب‌ امر از عالي‌ به‌ داني‌ است‌. يعني‌ چه‌؟ خوب‌ دقت‌ كنيد. اگر كسي‌ از كسي‌ چيزي‌ خواست‌ و به‌ او دستوري‌ داد. يك‌ وقت‌ بزرگتره‌. اين‌ بزرگتره‌، اين‌ درخواست‌ را ميكنه‌، دستور را ميده‌. در فارسي‌ فرقي‌ تقريبا نمي‌گذارند. ميگن‌ خواست‌. ولي‌ در عرب‌ فرق‌ مي‌گذارن‌. اگر بزرگتر به‌ كوچكتر كاري‌ را بگه‌، اين‌ را بهش‌ ميگن‌ امر. اگر كوچكتر به‌ بزرگتر بگه‌، اين‌ را بهش‌ ميگن‌ سؤال‌. خدا هميشه‌ به‌ ما امر ميكنه‌. ما هميشه‌ از خدا سؤال‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ نميشه‌ بگيم‌ ما به‌ خدا امر كرديم‌. در فارسي‌ هم‌ تا حدي‌ مسئله‌ روشنه‌. يا خدا از ما درخواستي‌ كرد، سؤالي‌ كرد، تقاضايي‌ كرد. نه‌. خدا امر كرد. امر از عالي‌ به‌ دانيه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌. اين‌ را داشته‌ باشيد.

 دوم‌ اينكه‌ علو و برتري‌ در اسلام‌ فقط‌ در دو چيزه‌. ماها برتري‌ و بزرگي‌ را در خيلي‌ چيزهاي‌ ديگه‌ هم‌ مي‌دونيم‌. مثلا يكي‌ پولداره‌ اين‌ علو و برتري‌ بر فقرا داره‌. يكي‌ قدرت‌ داره‌ علو و برتري‌ بر ديگران‌ داره‌. يكي‌ شاهه‌ مثلا علو و برتري‌ بر مردم‌ داره‌. يكي‌ مثلا فرض‌ كنيد رئيس‌ يك‌ اداره‌ است‌، علو و برتري‌ بر كارمنداش‌ داره‌. اما اسلام‌ ميگه‌ علو و برتري‌ مال‌ فقط‌ و فقط‌ دو نفره‌، دو دسته‌ است‌. يكي‌ علماء كه‌ هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌. يرفع‌ الله‌ الذين‌ آمنوا منكم‌ و الذين‌ اوت‌ العلم‌ درجات‌. يكي‌ عالم‌. حالا هر علمي‌ هم‌ حتي‌ باشه‌. يك‌ فيزيكدان‌ خوبي‌ حتي‌ باشه‌. اين‌ برتري‌ بر آن‌ جهال‌ داره‌. بر آنهايي‌ كه‌ اين‌ علم‌ را ندارند. البته‌ هر چه‌ ارزش‌ علم‌ و اهميت‌ علم‌ و فايدة‌ علم‌ بيشتر باشه‌، ارزش‌ آن‌ عالم‌ بيشتره‌. حالا شما بايد بررسي‌ كنيد ببينيد كدوم‌ علم‌ اهميتش‌ بيشتره‌، فايده‌اش‌ بيشتره‌، جامعيتش‌ بيشتره‌، آن‌ عالم‌ برتره‌. يكي‌ هم‌ تقوي‌. يعني‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌. اگر اين‌ علم‌ و تقوي‌ با هم‌ توأم‌ شد اين‌ شخص‌ برتري‌ داره‌.

 خوب‌ اين‌ دو تا مقدمه‌ را خوب‌ بلد شديد ديگه‌. بحثي‌ هم‌ نداره‌ خدا چون‌ دارد مي‌فرمايد اولي‌ الامر، صاحب‌ امر، يقينا خداي‌ تعلي‌ بر خلاف‌ فرمودة‌ خودش‌ كه‌ عمل‌ نميكنه‌؟ نميخواد بگه‌ هر كه‌ قدرت‌ داشت‌ او برتره‌ تا اولي‌ الامر باشه‌. نميخواد بگه‌ هر كه‌ پولدارتر بود برتره‌ و او اولي‌ الامره‌. لذا ايني‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ ميگنه‌ ما بايد اطاعت‌ از سلاطينمون‌ بكنيم‌، بسيار حرف‌ نادرستي‌ است‌. برخلاف‌ گفتة‌ خودشونه‌. بر خلاف‌ افكار خودشون‌، بر خلاف‌ قرآنه‌. بخاطر اينكه‌ علو و برتري‌ و آمريت‌ درسته‌ امروز مثلا فلان‌ شاه‌ امر ميكنه‌. ما فرموديم‌ ميگه‌. يادتون‌ هست‌ زمان‌ آن‌ عليه‌ ما عليه‌ حتي‌ در نوشته‌هاش‌ مي‌نوشت‌ ما فرموده‌ايم‌ اينطور. نه‌. اگر تقوي‌ و علم‌ نداشته‌ باشه‌، حالا هر چي‌ هم‌ قدرت‌ داشته‌ باشه‌. فرعون‌ زمان‌ باشه‌. هم‌ بيخود گفته‌ كه‌ ما فرموديم‌ هم‌ اگر كسي‌ بگه‌ او امر كرده‌ اشتباه‌ كرده‌ از نظر لغت‌ عرب‌. و هم‌ از نظر قرآن‌ بخصوص‌ اشتباه‌ كرده‌. چون‌ قرآن‌ براي‌ اين‌ برتريهاي‌ ظاهري‌ هيچ‌ ارزشي‌ قائل‌ نيست‌. ارزشي‌ كه‌ قرآن‌ قائله‌، در علم‌ و تقواست‌.

 پس‌ بنابراين‌ اولي‌ الامر اينطوري‌ ميشه‌ كسي‌ كه‌ علم‌ داره‌ و تقوا داره‌. اگر كسي‌ علم‌ داشت‌ و تقوا داشت‌، اين‌ شخص‌ آمره‌. شما مي‌گيد كه‌ امر به‌ معروف‌، يك‌ مؤمن‌ امر به‌ معروف‌ ميكنه‌. حالا ميگيد كه‌ اين‌ آقا كه‌ امر به‌ معروف‌ كرد از نظر تقوا از من‌ عقبتره‌. من‌ تمام‌ كارهاي‌ خوب‌ را مي‌كنم‌ و اين‌ تمام‌ كارهاي‌ بد را كرده‌، فقط‌ يك‌ مسئله‌ را من‌ اشتباه‌ كردم‌. او به‌ من‌ امر ميكنه‌. ميگيم‌ كه‌ كلي‌ بحث‌ نميشه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. در همين‌ مسئله‌ كه‌ او داره‌ امر به‌ تو ميكنه‌ كه‌ نماز صبحت‌ را بخوان‌ و تو هم‌ كه‌ نماز صبح‌ را نخوندي‌، در همين‌ يك‌ مسئله‌ او بر تو برتري‌ داره‌. چون‌ او داره‌ تقوا را رعايت‌ ميكنه‌ تو بي‌ تقوايي‌ را رعايت‌ ميكني‌. دقت‌ كرديد؟ پس‌ اگر كسي‌ اهل‌ تقوي‌ نبود نگه‌ كه‌ من‌ نمي‌تونم‌ امر كنم‌. نه‌. به‌ كسي‌ كه‌ واجبي‌ را ترك‌ كرده‌ تو مي‌توني‌ امر كني‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ تو داري‌ عبادت‌ ميكني‌ و امر به‌ معروف‌ مي‌كني‌ و او هم‌ ترك‌ يك‌ واجب‌ را كرده‌ و معصيت‌ كرده‌ و تو بر او در همين‌ مسئله‌ برتري‌ داري‌. اين‌ هم‌ باشه‌ ضمن‌ عرايضم‌. آمريت‌ مطلق‌، چون‌ خدا در قرآن‌ ميگه‌ بر تمام‌ مؤمنين‌ بايد آمريت‌ داشته‌ باشد. ببينيد ميگه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا. اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد. به‌ كي‌ داره‌ خطاب‌ ميكنه‌؟ به‌ تمام‌ مردم‌ مؤمن‌. تمام‌ مردم‌. از علامة‌ وقت‌ گرفته‌ تا آن‌ جاهل‌ آخري‌. همه‌ بايد اطاعت‌ اولي‌ الامر را بكنند. اولي‌ الامر كيه‌؟ آن‌ كسي‌ كه‌ در تقوا و علم‌ از همه‌ برتره‌. يعني‌ بتونه‌ بر همه‌ امر بكنه‌. همة‌ مسلمانها. آن‌ كيه‌؟ يك‌ نفر. خوب‌ رسيديد به‌ مطلب‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ خودش‌ به‌ همه‌ مي‌تونست‌ امر كنه‌. همه‌ بايد از او اطاعت‌ كنند. يك‌ نفر نبود كه‌ به‌ علي‌ امر كنه‌. پس‌ اين‌ آمر مطلقه‌. و برتر مطلق‌ و اينجور كسي‌ در عالم‌ يك‌ نفر در هر زماني‌ بيشتر نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ نفر بر همه‌ امر ميكنه‌. اگر دو نفر باشند، يكيش‌ بايد ساكت‌ باشه‌، امر نكنه‌. چون‌ دو نفر اگر شدند، اولي‌ الامر يكي‌ از اينهاست‌. اين‌ يكي‌ بر او مي‌تونه‌ امر كنه‌. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ در زمان‌ امامتشون‌، فقط‌ به‌ همة‌ مردم‌ امر مي‌كرد حتي‌ به‌ امام‌ حسين‌. ولي‌ امام‌ حسين‌ نمي‌تونست‌ به‌ امام‌ مجتبي‌ امري‌ بكنه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ برتر از امام‌ مجتبي‌ نبود و مساوي‌ بود. و ساكت‌ و امام‌ وقت‌ هم‌ نبود. دقت‌ كرديد؟ و الان‌ در زمان‌ ما به‌ همين‌ حساب‌، در زمان‌ ما هر كس‌ بگه‌ من‌ اولي‌ الامرم‌، غير از حجة‌ ابن‌ الحسن‌، اين‌ اشتباه‌ كرده‌. چون‌ مي‌توني‌ بر امام‌ زمان‌ تو امر كني‌؟ ميگي‌ نه‌. پس‌ اينهم‌ مطلقه‌. يعني‌ بر همة‌ مؤمنين‌ و امام‌ زمان‌ هم‌ از مؤمنينه‌. شما ميگيد ولي‌ فقيه‌ چه‌ كاره‌ است‌ پس‌؟ آيا اولي‌ الامر نيست‌. ميگيم‌ ساية‌ اولي‌ الامره‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. جانشين‌ اولي‌ الامره‌. همان‌ جمله‌اي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار فرموده‌اند دربارة‌ مرجع‌ تقليد، دربارة‌ رهبر، دربارة‌ ولي‌ فقيه‌، آن‌ جمله‌اي‌ را كه‌ فرموده‌اند ان‌ حجتي‌ عليكم‌ و انا حجة‌ الله‌. من‌ حجت‌ خدا هستم‌ و او حجت‌ منه‌. حرف‌ او حرف‌ منه‌. ببينيد سايه‌اي‌ است‌ از سايه‌هاي‌ اولي‌ الامر. تمام‌ آنچه‌ كه‌ ما در امور دينمون‌ بايد به‌ اولي‌ الامر متوجه‌ باشيم‌ و از اولي‌ الامر اطاعت‌ كنيم‌ تمام‌ آنها را در زمان‌ غيبت‌ بايد از ولي‌ فقيه‌ اطاعت‌ كنيم‌. در اول‌ كتاب‌ معالم‌ الاصول‌ كه‌ در سطح‌ به‌ ما درس‌ مي‌دادند در حوزه‌ اين‌ روايت‌ هست‌. اين‌ جمله‌ هست‌. يك‌ صغري‌ و كبرايي‌ است‌ و يك‌ نتيجه‌. مثلا شما يك‌ مسئله‌ از كتاب‌ توضيح‌ المسائل‌ را بر ميداريد. آنجا بايد اين‌ صغري‌ و كبري‌ را انجام‌ بدهيد. هذا معتي‌ بهذه‌ المفتي‌. اين‌ مسئله‌ فتوايي‌ است‌ كه‌ مفتي‌ فتوا داده‌ و كل‌ ما افتا به‌ المفتي‌ فهو حكم‌ الله‌ فهذا حكم‌ الله‌. ببينيد اينجوريه‌.

 لذا ما بايد در عين‌ اينكه‌ ولي‌، ببخشيد، اولي‌ الامر را تنها امام‌ زمان‌ در هر زماني‌ مي‌دانيم‌، در عين‌ حال‌ همان‌ كاري‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ امام‌ عصر ارواحناه‌ فداه‌ داريم‌ و همان‌ اطاعتي‌ كه‌ ما از امام‌ زمانمون‌ داريم‌، راهي‌ نداريم‌ جز از مرجع‌ تقليد، ولي‌ فقيه‌ و در اين‌ وضع‌ باصطلاح‌ نظام‌ مملكت‌ ما، اولي‌ الامر و ساية‌ اولي‌ الامر و باصطلاح‌ رهبر انقلاب‌. بايد اطاعت‌ كنيم‌. اين‌ بروبرگرد نداره‌. دو دو تا چهارتا هم‌ هست‌ در فقه‌. هيچ‌ بحثي‌ هم‌ درش‌ نيست‌ و من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ چرا بعضي‌ افراد نادان‌، عوام‌، اينها نسبت‌ به‌ بعضي‌ از روحانيين‌، بعضي‌ از علما نسبت‌ مي‌دهند كه‌ فلاني‌ ضد ولايت‌ فقيه‌. از حرفهاي‌ بسيار غلطه‌. يك‌ عمامه‌ بسر شما در تمام‌ اين‌ مملكت‌، در بين‌ شيعه‌ شما پيدا نمي‌كنيد كه‌ اين‌ ضد ولايت‌ فقيه‌ باشه‌. اصلا غلطه‌. اين‌ را هر كس‌ بهتون‌ گفت‌ بدونيد خيلي‌ بيسواده‌. اين‌ شعار در يك‌ وقتي‌ به‌ وجود آمد كه‌ يك‌ عده‌ خودشون‌ را مثلا يك‌ كاره‌اي‌ مي‌دونستند و مي‌خواستند مردم‌ ازشون‌ اطاعت‌ كنند. مي‌گفتند ما زير استبداد نمي‌دونم‌ عمامه‌ نمي‌ريم‌ و از اين‌ حرفها مي‌زدند. و الا توي‌ مراجع‌ شما بگرديد، البته‌ يك‌ بحثي‌ هست‌ قبول‌ نداشته‌ باشندها يا ضد ولايت‌ فقيه‌ باشند. يك‌ عده‌ محدود مي‌دونستند. يك‌ عده‌ مطلق‌ مي‌دونستند. مثلا چطور؟ يك‌ عده‌ از مراجع‌ شايد هم‌ به‌ مقتضاي‌ زمانشون‌ بوده‌، چون‌ سلاطين‌ مسلط‌ بودند و نمي‌تونستند بيشتر از اين‌ توسعه‌ بدهند ولايتشون‌ را، مي‌گفتند در امور حسبيه‌ فقيه‌ ولايت‌ داره‌ و ولايت‌ فقيه‌ را در امور حسبيه‌ قبول‌ دارند. امور حسبيه‌ هم‌ اموري‌ است‌ مثل‌ مثلا چيزهايي‌ كه‌ صاحب‌ نداره‌. از قبيل‌ مثلا فرض‌ كنيد لغته‌، گمشده‌ها مثلا، موقوفاتي‌ كه‌ متولي‌ نداره‌ و امثال‌ اينها. يك‌ عده‌ هم‌ نه‌ همان‌ زمان‌ هم‌ مي‌گفتند فقيه‌ ولايت‌ مطلقه‌ داره‌. آخه‌ نايب‌ امام‌ زمانه‌. همانطوري‌ كه‌ او ولايت‌ داره‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ولايت‌ داره‌، ايشان‌ هم‌ ولايت‌ داره‌. چون‌ جاي‌ او نشسته‌. علاج‌ ديگر هم‌ ما نداريم‌. جاي‌ ديگري‌ هم‌ نمي‌توانيم‌ ما برويم‌. جز همين‌ ولايت‌ را قبول‌ كنيم‌.

 من‌ به‌ يك‌ كسي‌ گفتم‌ ولايت‌ يك‌ مرد فاسق‌ فاجر تارك‌ الصلاة‌ را تو قبول‌ كني‌ بهتره‌ يا ولايت‌ فقيهي‌ كه‌ مخالفا لهواه‌، مطيعا لامر مولاه‌ و صائنا لنفسه‌؟ اين‌ را هر عاقلي‌ ميگه‌ كه‌ ما بالاخره‌ بايد يك‌، حضرت‌ امير فرمود و لابد للناس‌ من‌ امير. بهرحال‌ يك‌ نفري‌ فرماندار، فرمانده‌ مردم‌ مي‌خواهند كه‌ مستجمع‌ بشوند، جمع‌ بشن‌ زير يك‌ سايه‌، زير يك‌ پرچم‌ و متحد بشن‌. حالا اگر فاجر هم‌ باشه‌ بايد اين‌ را قبولش‌ كنند براي‌ اتحادشون‌. اگر مي‌تونند فاجر را سرنگون‌ كنند چنانچه‌ شما سرنگون‌ كرديد، چنانكه‌ شما كرديد و اگر نمي‌تونند، بايد بپذيرندش‌ بخاطر وحدتشون‌. آنوقت‌ ما مگر مي‌تونيم‌ قبول‌ نداشته‌ باشيم‌. كيه‌ كه‌ اين‌ حرفها را ميزنه‌؟ حتي‌ گاهي‌ پشت‌ سر من‌. من‌ توي‌ كتابهايم‌ هم‌ نوشته‌ام‌ اين‌ مسئله‌ را. پشت‌ سر من‌ مي‌نشينند ميگن‌ فلاني‌ با ولايت‌ فقيه‌ موافقت‌ نداره‌. من‌ خودم‌ گاهي‌ مي‌شنوم‌ تعجب‌ مي‌كنم‌. اين‌ ضد ولايت‌ فقيهه‌. فحشي‌ شده‌ براي‌ بعضي‌ها كه‌ مي‌خوان‌ ديگران‌ را فحش‌ بدهند ميگن‌ فلاني‌ ضد ولايت‌ فقيهه‌. اصلا ما كسي‌ را نداريم‌ آخوندي‌ كه‌ اين‌ را شما بدونيد، آخوندي‌ كه‌ توي‌ حوزه‌ درس‌ خونده‌ باشه‌، يك‌ قدري‌ هم‌ فقيه‌ باشه‌ اين‌ نميتونه‌ ضد ولايت‌ فقيه‌ باشه‌. معنا نداره‌. اگر هم‌ ميگن‌ اولي‌ الامر، بعضي‌ها هم‌ آنطرف‌ مي‌افتند. اصلا، يك‌ بعضي‌ هستند، اصلا فراموش‌ كردند امام‌ زمان‌ را. هرچه‌ هست‌ ولي‌ فقيهه‌. به‌ خدا قسم‌ خود ولي‌ فقيه‌، خود حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ راضي‌ نبود كه‌ به‌ او نسبت‌ بدهند كه‌ تو امام‌ زماني‌. گاهي‌ بعضي‌ مي‌رفتند در محضرش‌ يك‌ قدري‌ مبالغه‌ مي‌كردند. مبالغه‌ هم‌ بعضيش‌ نبود. عصباني‌ ميشد. خداي‌ تعالي‌ رحمتش‌ كنه‌ و از اين‌ حرفها بدش‌ مي‌آمد. گاهي‌ مي‌فرمود روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. در كلمات‌ ايشون‌ هست‌. روح‌ من‌ و روح‌ تمام‌ مردم‌ دنيا فداي‌ خاك‌ پاي‌ او. آنوقت‌ ميگه‌ من‌ امام‌ زمانم‌؟ اين‌ حرفها را يك‌ قدري‌ ديگه‌ تمومش‌ كنيد. من‌ براي‌ خودم‌ نميگم‌. من‌ را همه‌ مي‌شناسند. يك‌ وقتي‌ توي‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد مشهد يكي‌ از من‌ پرسيد، همين‌ پارسال‌ بود كه‌ شما خط‌ مشيتون‌ را در مقابل‌ انقلاب‌ روشن‌ كنيد. گفتم‌ خرترين‌ افراد، ببخشيدها، آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ تابحال‌ من‌ را نشناخته‌ باشه‌ كه‌ من‌ چه‌ خط‌ مشيي‌ در مقابل‌ انقلاب‌ دارم‌. بعد از هيجده‌ سال‌ هنوز اين‌ حرفها را ول‌ كنيد ديگه‌. همه‌اتون‌ الحمد لله‌ تحت‌ فرمان‌ ولي‌ فقيه‌ هستيد و تحت‌ فرمان‌ امام‌ زمان‌ اگر خوب‌ عمل‌ كنيد، خواهيد بود و همه‌اتون‌ هم‌ انشاءالله‌ با تشريف‌ فرمايي‌، چون‌ داريم‌ تمرين‌، اين‌ را بدونيد، اين‌ انقلاب‌ سبب‌ شده‌ كه‌ شماها بتونيد تمرين‌ بكنيد خدمتگزاري‌ به‌ امام‌ زمان‌ را. هر كه‌ بهتر خدمت‌ بكنه‌، هر كه‌ بهتر به‌ قوانين‌ امروز اين‌ مملكت‌ كه‌ تصويب‌ شدة‌ علما و بزرگانه‌، بهتر عمل‌ بكنه‌، در ركاب‌ حضرت‌ وليعصر ارواحناه‌ فداه‌ بهتر ميتونه‌ خدمت‌ بكنه‌. آن‌ جواني‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ مي‌بينه‌ مثلا چراغ‌ قرمزه‌ عبور ميكنه‌ و تخلف‌ ميكنه‌، اين‌ را بدونيد وقتي‌ امام‌ زمان‌ هم‌ بياد همين‌ كار را خواهد كرد. حتي‌ به‌ همين‌ اندازه‌ حساسيم‌. قوانيني‌ است‌ كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد اين‌ قوانين‌ را تنظيم‌ كرده‌، زير نظرش‌ بوده‌، خوب‌ مي‌بينيد مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌، من‌ توي‌ اين‌ مسائل‌ زياد دوست‌ ندارم‌ وارد بشوم‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ شماها بهتر از من‌ اطلاع‌ داريد. مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ كه‌ نماينده‌هاي‌ شما هستند و نماينده‌هاي‌ اسلام‌ هستند، فرق‌ داره‌ با مجلس‌ شوراي‌ ملي‌. مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ فقط‌ نمايندگان‌ مردم‌ بودند. مردم‌ هر چه‌ مي‌خواستند آن‌ جا تصويب‌ ميشد. ولي‌ اينجا هم‌ نماينده‌هاي‌ مردمند زير ساية‌ اسلام‌ و به‌ همين‌ جهت‌ اسم‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ را به‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ عوض‌ كردند. اينها مي‌نشينند قوانيني‌ را تصويب‌ مي‌كنند. بعد تازه‌ به‌ شوراي‌ نگهبان‌ ارائه‌ مي‌دهند. شوراي‌ نگهبان‌ باز اگر تصويب‌ كرد برميگردونه‌، بر همة‌ اينها ولي‌ فقيه‌ اشراف‌ داره‌، مواظبه‌، آنقدر هم‌ شماها آزادي‌ داريد كه‌ بحمد الله‌ وقتي‌ مي‌خوايد يك‌ كاري‌ بكنيد، يك‌ انتخابي‌ بكنيد، انتخابتون‌ را انجام‌ مي‌ديد. حالا عده‌اي‌ بر فرض‌ حتي‌ از علما مخالف‌ باشند، باشند. كار خودتون‌ را. اين‌ مملكت‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌ براي‌ شماها.

 جابر، برگرديم‌ به‌ اصل‌ مطلبمون‌. جابر آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ پيغمبر اكرم‌ همه‌ را تعيين‌ كرد و به‌ او فرمود كه‌ تو امام‌ باقر را خواهي‌ ديد. سلام‌ مرا به‌ او برسان‌. جابر باقي‌ بود. در دنيا زنده‌ بود. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ را درك‌ كرد. تمام‌ آن‌ غربتها، آن‌ مسائلي‌ كه‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ داشت‌. واقعا مصائب‌ امام‌ مجتبي‌ بنظر من‌ بيشتر از مصائب‌ سيد الشهداست‌. اگر چه‌ حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ در كنار امام‌ مجتبي‌ همة‌ آن‌ مصائب‌ را ديد. خدمت‌ امام‌ مجتبي‌ بوده‌. خدمت‌ امير المؤمنين‌ بوده‌. خدمت‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد جابر در كربلا نبود، بعضي‌ ميگن‌ بخاطر اينكه‌ چشمش‌ نابينا بود نتونست‌ بياد. نه‌ جابر بعدها هم‌ چشمش‌ بينا بود. ايني‌ كه‌ در كربلا نيامد علتش‌ اين‌ بود كه‌ دستگاه‌ حكومتي‌ كوشش‌ مي‌كرد، فعاليت‌ مي‌كرد كه‌ مردم‌ را از جريان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ غافل‌ نگه‌ داره‌، بي‌ اطلاع‌ نگه‌ داره‌. اين‌ را كوشش‌ مي‌كرد و براي‌ آن‌ زمان‌ خيلي‌ هم‌ آسون‌ بود اين‌ كار. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر يك‌ كسي‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بود و منزوي‌ بود و مشغول‌ كار خودش‌ بود، هيچ‌ مطلع‌ از جريانات‌ مملكتي‌ نمي‌شد. جابر تا چند روز قبل‌ از اربعين‌ اطلاع‌ نداشت‌ كه‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را در كربلا كشتند. وقتي‌ كه‌ اسرا را وارد كوفه‌ كردند، كم‌كم‌ موج‌ زياد شد. آنوقت‌ به‌ گوش‌ جابر رسيد. جابر با عطيه‌، اين‌ دوستشه‌، بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند غلامشه‌. نه‌ يكي‌ از دوستان‌ و رفقاشه‌، ميگه‌ بيا بريم‌ به‌ زيارت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. حركت‌ مي‌كنند. خدا قسمتتون‌ كنه‌. پياده‌ مي‌آيند. بين‌ كوفه‌ و كربلا تقريبا حدود نود كيلومتر الي‌ صد كيلومتره‌. اينها آمدند. توي‌ راه‌ جابر اينقدر گريه‌ كرده‌ بود. در ميان‌ آن‌ آفتابها، اشك‌ مي‌ريخت‌ كه‌ من‌ معتقدم‌ وقتي‌ به‌ عطيه‌ ميگه‌ دست‌ مرا بگير روي‌ قبر، چشمهايش‌ ديگه‌ ديد نداشت‌. نه‌ اينكه‌ كور شده‌ بود. دلايلي‌ داريم‌ كه‌ كور نبود. آمد كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. مصادف‌ بود با چهلم‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. كنار قبر نشست‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. در روايت‌ دارد چند چيز است‌ از علائم‌ مؤمنه‌. يكي‌ زيارت‌ اربعين‌. انشاء الله‌ فرصت‌ كرديد فردا يا همان‌ زيارتي‌ كه‌ در مفاتيح‌ است‌ بخوانيد كه‌ مختصر هم‌ هست‌ يا بيائيد زير آسمان‌ بايستيد به‌ طرف‌ قبله‌. با انگشت‌ سبابه‌ اشاره‌ كنيد و بگيد السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. جابر نشست‌ كنار قبر سيد الشهدا. دستش‌ را گذاشته‌ روي‌ قبر. خدايا قسمتمان‌ بكن‌. همين‌ امسال‌ با از بين‌ رفتن‌ صدام‌ قبر مطهر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در كربلا زيارت‌ كنيم‌. دو تا دستش‌ را گذاشته‌ روي‌ قبر، گريه‌ ميكنه‌. از اشك‌ چشمش‌ خاك‌ قبر گل‌ آلود شد. حبيبي‌ يا حسين‌. شما مي‌دونيد محبت‌ خيلي‌ مهمه‌. مسئلة‌ محبت‌ از چيزهاي‌ بسيار پر اهميته‌. محبوبم‌ حسين‌ ابن‌ علي‌. چند دفعه‌ صدا زد. احبيب‌ لا يجيب‌ حبيبه‌. آيا دوستي‌ ميشه‌ كه‌ جواب‌ دوستش‌ را نده‌. بعد خودش‌ به‌ خودش‌ گفت‌ كه‌ چطور ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جواب‌ تو را بده‌ و حال‌ اينكه‌ بين‌ سر و بدنش‌ جدايي‌ افتاده‌. جابر اين‌ مطالب‌ را كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ گفت‌. البته‌ مي‌دونيد تحت‌ فشار دستگاه‌ بني‌ اميه‌ است‌. و با ترس‌ آمدند اينجا. يك‌ دفعه‌ صداي‌ يك‌ قافله‌اي‌ آمد. مثل‌ اينكه‌ جمعي‌ دارند مي‌آيند. خودش‌ را كنار كشيد. رفت‌ كناري‌. از كنار قبر سيد الشهدا يك‌ طرف‌ رفت‌. يك‌ وقت‌ ديد يك‌ مشت‌ زن‌ و بچه‌ آمدند كنار قبر سيد الشهدا. همزمان‌ با آمدن‌ جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ آنها هم‌ رسيدند. چه‌ به‌ موقع‌. آمدند با جابر حرف‌ زدند، صحبت‌ كردند، مطالبي‌ بين‌ آنها رد و بدل‌ شد. جابر زنده‌ موند. يك‌ روز در خانة‌ امام‌ سجاد رفته‌ بود خدمت‌ حضرت‌، پيرمردي‌ شده‌ فرتوت‌، خميده‌، يك‌ وقت‌ ديد يك‌ جواني‌، يك‌ نوجواني‌، آمد وارد اطاق‌ شد و خارج‌ شد. آقا، آقازاده‌ بيا ببينم‌ اسم‌ شما چيه‌؟ اي‌ خدا ميشه‌ ما هم‌ چشممون‌ به‌ جمال‌ اماممون‌ بيفته‌؟ اسم‌ شما چيه‌؟ اسم‌ من‌ محمده‌. لقبت‌ چيه‌؟ باقر العلوم‌. پسر كه‌ هستي‌؟ پسر امام‌ سجاد. از جا بلند شد. او را در بغل‌ گرفت‌. صورتش‌ را بوسيد. گفت‌ جدت‌ پيغمبر به‌ تو سلام‌ رسونده‌. سلام‌ پيغمبر را به‌ امام‌ باقر رسوند. بعد از آن‌ چند روزي‌ نگذشت‌ چون‌ آنكه‌ جابر مريض‌ شد. امام‌ باقر به‌ عيادتش‌ تشريف‌ برد. چون‌ امام‌ باقر در كربلا هم‌ بوده‌. در كربلا سه‌ امام‌ بودند. سيد الشهدا، امام‌ سجاد و امام‌ باقر. رفتند به‌ عيادت‌ جابر. بايد آخرين‌ درس‌ را از امام‌ باقر بگيره‌. حضرت‌ باقر سؤال‌ كردند كه‌ كيف‌ اصبحت‌. حالت‌ چطوره‌. گفت‌ من‌ طوري‌ هستم‌ كه‌ فقر را از ثروت‌ و مرض‌ را از سلامتي‌ بيشتر دوست‌ دارم‌. حضرت‌ فرمود ما اهل‌ بيت‌ عصمت‌ اينطور نيستيم‌. ما هر چه‌ خدا برامون‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، آن‌ را دوست‌ داريم‌. و اين‌ درس‌ را هم‌ جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ از امام‌ باقر گرفت‌ و از دار دنيا رفت‌.

 فردا چهلم‌ ابي‌ عبد الله‌ حسينه‌. من‌ نمي‌تونم‌ درست‌ ترسيم‌ كنم‌ كيفيت‌ ورود اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را در كربلا. چون‌ زياد مطلب‌ در اين‌ خصوص‌ نوشته‌ نشده‌. ولي‌ انسان‌ ميتونه‌ حدس‌ بزنه‌. بعد از چهل‌ روز اسارت‌، كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ داشتند. فرزند صغيرشون‌ را در شام‌ بنام‌ رقيه‌ گذاشتند. در شهر حلب‌ محسن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از دار دنيا رفته‌ و آنجا مدفون‌ شده‌. در اين‌ مسير كتكها خوردند، اذيتها كشيدند، ذلتها ديدند كه‌ امام‌ سجاد مي‌فرمايد اقا بذليل‌ بدمشق‌ كانني‌. من‌ آنچنان‌ ذليل‌ نستجير بالله‌ در دمشق‌ بودم‌ مثل‌ اينكه‌ از طرف‌ زنگبار و از آن‌ قسمتهايي‌ كه‌ مردم‌ كافر هستند، يك‌ اسرايي‌ وارد اين‌ شهر كردند، من‌ اينطور بودم‌. بعد از ديدن‌ همة‌ اين‌ مصائب‌، حالا آمده‌، آمده‌اند كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. عرض‌ ارادت‌ مي‌كنند. آنچنان‌ در روايت‌ دارد كه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در آنجا اشك‌ ريختند. چون‌ آزادانه‌ طبعا اشك‌ مي‌ريختند و گريه‌ مي‌كردند كنار قبر ابي‌ عبد الله‌، بعد حركت‌ كردند به‌ طرف‌ مدينه‌. رفتند و وارد مدينه‌ شدند و همة‌ مصائب‌ را براي‌ مردم‌ گذاشتند. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در روز اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ به‌ ياد مصائب‌ سيد الشهدا باشيم‌ و حزن‌ و اندوهمون‌ انشاء الله‌ زياد باشد. مخصوصا به‌ ياد وداع‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ باشيم‌.

 حسين‌ بن‌ علي‌ آمد كنار خيمه‌ها. صدا زد عليكن‌ من‌ السلام‌. اي‌ زنها، خواهرم‌، بر همة‌ شما سلام‌ باد. خداحافظ‌ من‌ هم‌ رفتم‌. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ از خيمه‌ها بيرون‌ ريختند. اطراف‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را گرفتند. يكي‌ مي‌گويد ما را به‌ مدينه‌ برگردان‌. حضرت‌ سيد الشهدا فرمود لو ترك‌ القتال‌ لامام‌. اگر مي‌گذاشتند كه‌ ما از مدينه‌ بيرون‌ نمي‌آمديم‌. خلاصه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ با اهل‌ بيتش‌ وداع‌ كرد. ولي‌ در آن‌ لحظات‌ آخر قنداقة‌ علي‌ اصغر را به‌ او دادند. او برداشت‌ او را آورد در ميان‌ لشگر. صدا زد ان‌ لم‌ يكن‌ الدين‌. اگر به‌ من‌ رحم‌ نمي‌كند. ان‌ لم‌ ترحموني‌ ترحموا هذه‌ الرضيع‌. اگر به‌ من‌ رحم‌ نمي‌كنيد به‌ اين‌ طفل‌ شيرخوار رحم‌ كنيد. اما ترونوا كيف‌ يتلظي‌ عطشا. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

۱۸ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۳ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا

 شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا 18 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقذكم‌ منهم‌.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ پرودگار و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خداي‌ تعالي‌ مطالبي‌ عرض‌ شد كه‌ منجمله‌ و از بعضي‌ از آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشود كه‌ يك‌ ارتباطي‌ بين‌ اعتصام‌ به‌ خدا و صراط‌ مستقيم‌ هست‌. در يك‌ آية‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و من‌ يعتصم‌ بالله‌ لقد هدي‌ الي‌ صراط‌ مستقيم‌. كسي‌ كه‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌، اعتصام‌ به‌ خدا بكند، به‌ صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ شده‌ است‌. ما يكي‌ از آرزوهامون‌ در دوران‌ عمرمون‌، بلكه‌ هر عاقلي‌ كه‌ در عالم‌ وجود داشته‌ باشد دوست‌ دارد در هر كاري‌ كه‌ مي‌كند در صراط‌ مستقيم‌ باشد. يعني‌ راه‌ درستش‌ را بره‌. راه‌ صحيحش‌ را برود. شما هر كاره‌اي‌ باشيد و هر كاري‌ بكنيد دقيقا و تحقيقا دوست‌ داريد راه‌ درستش‌ را برويد. معني‌ راه‌ درست‌ همان‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌.

 حالا اگر در دينتون‌ بخواهيد راه‌ درستش‌ را حركت‌ كنيد چه‌ بايد بكنيد؟ اعتصام‌ به‌ خدا داشته‌ باشيد. يعني‌ طلب‌ عصمت‌ بكنيد بوسيلة‌ معرفت‌ خدا براي‌ خودتون‌ و معتصم‌ به‌ خدا باشيد تا هدايت‌ بشيد به‌ صراط‌ مستقيم‌. مهمترين‌ چيزها در سير الي‌ الله‌ و براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌. تمام‌ اين‌ اختلافاتي‌ كه‌ بين‌ فرق‌ اسلامي‌ هست‌ و در مسلكهاي‌ مختلف‌ متصوفه‌ وجود دارد، علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ توجه‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ ندارند. ما يك‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواستيم‌ تنظيم‌ كنيم‌ برنامه‌هايي‌ براي‌ سير و سلوك‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌، يك‌ بحث‌ و تحقيق‌ و بررسي‌ شد. به‌ آنجا رسيديم‌ كه‌ اكثر و بيشتر آنهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ به‌ كمالات‌ برسن‌، اكثرا يك‌ اشكال‌ توي‌ كارشون‌ هست‌. خيلي‌ از علماي‌ بزرگ‌، شخصيتهاي‌ بزرگ‌، دانشمندان‌ بزرگ‌ كه‌ من‌ به‌ آنها اعتقاد دارم‌ و ايمان‌ دارم‌، اينها وقتي‌ كه‌ يك‌ عده‌ شاگرداني‌ داشتند، يك‌ عده‌ تحت‌ تربيتشون‌ بودند، مربي‌ يك‌ عده‌ بوده‌اند غالبا توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ نداشتند. يعني‌ از گفتارشون‌، از كتابهاشون‌ استفاده‌ ميشود كه‌ توجه‌ به‌ نكتة‌ مهم‌ و آن‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌، نداشتند. يعني‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد يك‌ نفر مي‌خواسته‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ خودش‌ را برسانه‌ و در نزد يك‌ عالمي‌ مي‌آمده‌ است‌، او را به‌ اهميت‌ صراط‌ مستقيم‌ متوجهش‌ نمي‌كردند. لذا يك‌ مدتي‌ پيش‌ اين‌ عالم‌، اين‌ فرد متقي‌ و اهل‌ تقوي‌ و كسي‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌، مي‌نشست‌، مي‌ماند و بعد مي‌ديد كه‌ چيزي‌ دستگيرش‌ نشد. و يا خداي‌ نكرده‌ انحراف‌ هم‌ پيدا كرد.

 يكي‌ از دانشمندان‌ و از علماي‌ بزرگ‌ بود تقريبا و از اولياء خدا يك‌ عده‌ او را فكر مي‌كردند، در وقتي‌ كه‌ من‌ جوان‌ بودم‌ شاگرداني‌ او داشت‌. ده‌ نفر از شاگردانش‌ را من‌ مي‌شناختم‌. اينها در شايد بعضي‌هايشون‌ هنوز در زمان‌ ما باشند. بعد از فوت‌ آن‌ عالم‌ اينها اكثرا منحرف‌ شدند. يعني‌ از صراط‌ مستقيم‌ دين‌ خارج‌ شدند. بعضي‌ هايشون‌ مغرور بودند كه‌ ما مدتي‌ در زير ساية‌ فلان‌ عالم‌، تحت‌ تربيت‌ فلان‌ عالم‌ بوديم‌. بعضي‌ از اينها يك‌ حالت‌ جنوني‌ بهشون‌ دست‌ داده‌ بود متأسفانه‌ و بعضي‌ ديگر اينطور بودند كه‌ در حال‌ افراط‌ و تفريط‌ در عبادت‌، يعني‌ بعضي‌ اصلا عبادت‌ نمي‌كردند كه‌ ما به‌ مقام‌ يقين‌ رسيده‌ايم‌ و خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فاعبد ربك‌ حتي‌ يأتيك‌ اليقين‌. عبادت‌ كن‌ پروردگارت‌ را تا يقين‌ برات‌ حاصل‌ بشه‌. وقتي‌ كه‌ يقين‌ حاصل‌ شد ديگه‌ نمي‌خواد عبادت‌ بكني‌. اينجور فكر مي‌كردند و عبادتها را ترك‌ مي‌كردند. با بعضي‌ از اينها خود من‌ در تماس‌ بودم‌، مي‌گفتند ما به‌ جائي‌ رسيده‌ايم‌ كه‌ نيازي‌ به‌ راهنمائي‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار نداريم‌. ما به‌ جائي‌ رسيده‌ايم‌ كه‌ از جمال‌ و جلال‌ الهي‌، مستقلا استفاده‌ مي‌كنيم‌. و از آنطرف‌ بعضي‌ از اينها هم‌ بقدري‌ در افراط‌ بودند نسبت‌ به‌ عبادت‌ كه‌ فكر مي‌كردند همه‌ چيزشون‌ عبادته‌. البته‌ بايد شخص‌ مؤمن‌ همه‌ چيزش‌ عبادت‌ باشه‌. اما عبادت‌ به‌ معناي‌ نماز و سجده‌ و ذكر و مثلا از اين‌ قبيل‌ چيزها كه‌ گاهي‌ واقعا زندگي‌ اشخاص‌ را فلج‌ ميكنه‌.

 حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در وصاياشون‌ به‌ امام‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمايند اي‌ پسرم‌ فقتصد في‌ عبادك‌. در عبادتت‌ اقتصاد را، يعني‌ ميانه‌رو باش‌. نه‌ آنقدر عبادت‌ كني‌ كه‌ خسته‌ بشوي‌. نه‌ آنقدر هم‌ عبادت‌ نكني‌ كه‌ تاريكي‌ دلت‌ را بگيره‌. و علت‌ همة‌ اين‌ انحرافات‌ و علت‌ تمام‌ مسائلي‌ كه‌ در گذشته‌ها بوده‌ من‌ نمي‌خوام‌ سير باصطلاح‌ اين‌ معنا را كه‌ در تمام‌ زمانها بعد از خاندان‌ عصمت‌، بعد از ائمة‌ اطهار، چه‌ در زمان‌ غيبت‌ صغري‌ و چه‌ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌، كوشش‌ مردم‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ به‌ كمالات‌ برسند و فقط‌ يك‌ جهت‌ اينها را از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ باز مي‌داشته‌ و آن‌ مسئلة‌ صراط‌ مستقيمه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ خيلي‌ اهميت‌ ميدهد. شما ببينيد در هر نماز تنها دعايي‌ كه‌ به‌ ما دستور داده‌ شده‌ كه‌ اين‌ دعا را حتما بگوييد و برنامة‌ زندگيتون‌ باشد، اين‌ است‌ كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. نماز تمامش‌ به‌ سورة‌ حمد متكي‌ است‌ كه‌ فرمود لا صلاة‌ الا بفاتحة‌ الكتاب‌. نماز نيست‌ مگر با فاتحة‌ كتاب‌ يعني‌ سورة‌ حمد. در سورة‌ حمد يك‌ مقداري‌ اوائل‌ سوره‌ تمجيد و حمد پروردگار است‌ و بعد مسئلة‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ پيش‌ مي‌آيد. چون‌ همة‌ ارزش‌ انسان‌ به‌ دو چيزه‌. يكي‌ اينكه‌ بندة‌ خدا باشد و دوم‌ اينكه‌ متكي‌ به‌ خدا باشد. و در جملة‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ اين‌ دو مسئله‌ را اشاره‌ مي‌كند. اما عبادت‌ و استعانت‌ از پروردگار بدون‌ صراط‌ مستقيم‌ نميشه‌.

 شما ممكن‌ است‌ عبادت‌ بكني‌ خدا را بگي‌ اياك‌ نعبد من‌ تنها تو را عبادت‌ مي‌كنم‌، اما در صراط‌ مستقيم‌ نباشي‌. چند شب‌ قبل‌ مثال‌ زدم‌. گفتم‌ اگر انسان‌ در صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ تحت‌ فرمان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نباشد كه‌ آنها صراط‌ مستقيمند اگر هزار سال‌ عمر كنه‌، روايت‌ دارد و هر سال‌ به‌ مكه‌ برود پياده‌ و روزها روزه‌ بگيرد، شبها عبادت‌ بكند، و بين‌ ركن‌ و مقام‌ مظلوم‌ كشته‌ بشود اما تحت‌ فرمان‌ ولايت‌ عظمي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نباشد، لاكبه‌ الله‌ علي‌ النار. خداي‌ تعالي‌ به‌ رو او را به‌ جهنم‌ مي‌اندازد. شايد يكي‌ بگه‌ چرا؟

 يك‌ مثال‌ زدم‌ براتون‌. براي‌ آنهايي‌ كه‌ نبودند اين‌ مثال‌ خيلي‌ مطلب‌ را واضح‌ ميكنه‌. گفتم‌ كه‌ اگر يك‌ سرباز در ميان‌ مثلا فرض‌ كنيد صفوف‌ سربازاني‌ كه‌ تحت‌ فرمان‌ فرمانده‌ هستند، طبق‌ فرمان‌ فرمانده‌ اين‌ سرباز عمل‌ نميكنه‌. يعني‌ هر چي‌ او ميگه‌ اين‌ كاري‌ نداره‌. ولي‌ شب‌ تا صبح‌ ميره‌ توي‌ اطاق‌ خودش‌ تنها، هي‌ به‌ راست‌ راست‌ به‌ چپ‌ چپ‌، اعمال‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ فرمانده‌ روز گفته‌ توي‌ لشگر، توي‌ مردم‌ دستور داده‌، اينها را شب‌ تا صبح‌ خودش‌ عمل‌ ميكنه‌. صبح‌ مي‌آيند در اطاقش‌ را باز مي‌كنند ميگن‌ تو ديوانه‌اي‌ بيا از توي‌ ارتش‌ برو بيرون‌. بيرونش‌ مي‌اندازند. بايد تحت‌ فرمان‌ باشيم‌. يك‌ ركعت‌ نماز بخوان‌ تحت‌ فرمان‌. صد هزار ركعت‌ نماز خواندي‌ بدون‌ دستور خدا و پيغمبر، اين‌ ارزش‌ كه‌ ندارد بماند، اين‌ بدعت‌ هم‌ هست‌ و خداي‌ تعالي‌ تو را عذاب‌ هم‌ خواهد كرد.

 لذا مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. شما بندة‌ خدا مي‌خوايد بشيد بايد صراط‌ مستقيم‌ را رعايت‌ كنيد. شما اگر مي‌خوايد متكي‌ به‌ پروردگار باشيد بايد صراط‌ مستقيم‌ را رعايت‌ كند. انسان‌ ممكن‌ است‌ متكي‌ به‌ خدا هستند. خيلي‌ها هم‌ براشون‌ پيش‌ مي‌آد. ما توكل‌ به‌ خدا داريم‌. چرا عقب‌ كسب‌ و كار برويم‌؟ چرا عقب‌ روزي‌ برويم‌؟ روزي‌ را خدا ميرسونه‌. خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ كه‌ زمين‌، در يك‌ حديث‌ قدسي‌ است‌، لا ارض‌ لا ترزقي‌ عبادي‌. اي‌ زمين‌ بهت‌ ميگم‌ به‌ بندگان‌ من‌ روزي‌ نده‌ الا بكد اليمين‌. مگر با زور بازو كار بكنند، فرمود كسي‌ كه‌ آب‌ و زمين‌ داشته‌ باشد و گرسنه‌ بماند خدا او را لعنت‌ كند. كار بايد كرد، فعاليت‌ كرد، توي‌ خانه‌ ننشست‌. بعضي‌ها اشتباه‌ مي‌كنند.

 من‌ در مشهد كه‌ بودم‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ بزرگ‌ مملكتي‌، بسيار آدم‌ خوبي‌ است‌، آمده‌ بود پيش‌ من‌ و به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ راه‌ سير و سلوك‌ يكي‌ از اشكالاتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ را از اجتماع‌ بيرون‌ ميكنه‌ و انسان‌ تارك‌ دنيا ميشه‌ و حال‌ اينكه‌ نبايد اينطور باشد. گفتم‌ آنهايي‌ كه‌ تارك‌ دنيا ميشن‌ و از اجتماع‌ خارج‌ ميشن‌ يك‌ مسئلة‌ سير و سلوك‌ را اهميت‌ نمي‌دهند و آن‌ مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌. كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار نداشته‌ باشه‌، اين‌ را بدونيد بندگيش‌ به‌ درد نمي‌خوره‌ و اتكاش‌ هم‌ به‌ پروردگار ارزشي‌ نداره‌. كار كن‌، فعاليت‌ كن‌ با توكل‌ زانوي‌ اشتر ببند. فعاليت‌ كن‌، كوشش‌ كن‌، البته‌ توقع‌ نداشته‌ باش‌ كه‌ در مقابل‌ اين‌ كار و كوششت‌، خداي‌ تعالي‌ روزيت‌ را بده‌، روزيت‌ را به‌ حساب‌ ديگر ميدهد. يك‌ وقتي‌ در يك‌ مجله‌اي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ حالا يادم‌ نيست‌ در كدام‌ يك‌ از ممالك‌ دنيا بوده‌، شايد شماها يادتون‌ باشه‌ يا بدانيد كه‌ در يك‌ مملكتي‌، حالا عرض‌ كردم‌ نمي‌دونم‌، فراموش‌ كردم‌، اين‌ مطلب‌ را فكر مي‌كنم‌ بيست‌ سال‌ قبل‌، بيست‌ و پنج‌ سال‌ قبل‌ در يك‌ مجله‌اي‌ ديدم‌ كه‌ در اين‌ مملكت‌ بچه‌ها را در دبستان‌ و دبيرستان‌ زير نظر مي‌گيرندكه‌ كدام‌ يكيشون‌ استعداد قوي‌ قابل‌ توجهي‌ دارند. در مدت‌ پنج‌ شش‌ سال‌ كاملا اين‌ مسئله‌ روشن‌ ميشه‌. از ميان‌ آنها اين‌ كودكي‌ كه‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ دارد، او را انتخابش‌ مي‌كنند. مي‌برند در يك‌ دانشگاه‌، در يك‌ دانشكده‌اي‌ مثلا تحت‌ نظر مستقيم‌ اساتيد. بهش‌ ميگن‌ كه‌ تو هر چي‌ بخواي‌ در اختيارت‌ مي‌گذاريم‌، خانة‌ خوب‌، مثلا همسر خوب‌، فرض‌ كنيد وسايل‌ زندگي‌ خوب‌، همه‌ چيز در اختيارت‌. تو فقط‌ بنشين‌ و فكر كن‌ و كشفياتي‌ بكن‌، صنعتي‌ را بساز و در اختيار مردم‌ بگذار. اين‌ هم‌ با خيال‌ راحت‌ اين‌ كار را ميكنه‌. كه‌ آنوقت‌ نمي‌دونم‌ در يكي‌ از كتابهام‌ نوشتم‌، كه‌ آنوقت‌ من‌ گفتم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ همة‌ مردم‌ اعم‌ از با استعداد و بي‌ استعداد اين‌ كار را كرده‌. فرموده‌ است‌ كه‌ و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقا. همه‌ بدونيد حيف‌ كه‌ ايمان‌ نداريد، حيف‌ كه‌ اعتقاد نداريد، همه‌ بدانيد كه‌ جانداري‌ در زمين‌ نيست‌ مگر بر عهدة‌ پروردگار است‌ كه‌ روزيش‌ را بده‌. خيالت‌ راحت‌ باشه‌. مي‌خواي‌ ازدواج‌ كني‌. ببينيد اينها را ايمان‌ داريم‌ يا نداريم‌. حقيقتش‌ را بخواهيد از خدا هم‌ چيزي‌ توقع‌ نداشته‌ باشيد. حقيقتش‌ را بخوايد اكثرمون‌ ايمان‌ نداريم‌ به‌ خدا. به‌ قرآن‌ خدا هم‌ ايمان‌ نداريم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در قرآن‌ كه‌ روزيت‌ با من‌. نحنا قسمنا لهم‌ المعيشه‌. روزيت‌ با من‌. ازدواج‌ مي‌خواي‌ بكني‌ از دو حال‌ خارج‌ نيستي‌. يا ثروتمندي‌ يا فقيري‌. اگر ثروتمندي‌ كه‌ مسئله‌اي‌ نداره‌، همه‌ مي‌آيند دنبالت‌. پدر و مادر متدين‌ مؤمن‌ نماز شب‌ خون‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ جواني‌ مي‌آد مي‌خواد از دخترش‌ خواستگاري‌ بكنه‌، اول‌ مي‌پرسه‌ شغلش‌ چيه‌، درآمدش‌ چيه‌؟ اينها ايمان‌ به‌ خداست‌؟ كه‌ اگر شغل‌ و درآمد خوبي‌ نداره‌ دخترش‌ را نده‌. چرا آقا دخترت‌ را نمي‌دي‌؟ دخترم‌ گرسنگي‌ نميتونه‌ بكشه‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ يكونوا فقرا. خيلي‌ عجيبه‌ها. صريحه‌ صريحه‌. از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا ثروتمندند كه‌ تا بگي‌ آقا من‌ اينجور درآمد دارم‌، اين‌ مقدار پول‌ دارم‌، اين‌ مقدار توي‌ بانك‌ پول‌ دارم‌. بسيار خوب‌ اخلاق‌ مي‌خواد داشته‌ باشه‌ مي‌خواد نداشته‌ باشه‌. دخترمون‌ خوبه‌، درستش‌ ميكنه‌. ديانت‌ داشته‌ باشه‌ يا نداشته‌ باشه‌. نمازش‌ را. من‌ يك‌ كسي‌ آمده‌ بود به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ پسر خوبيه‌ خيلي‌ هم‌ علاقه‌ دارم‌. گفتم‌ كه‌ نماز مي‌خونه‌؟ واقعش‌ يك‌ شب‌ خونة‌ ما بود صبح‌ بلند نشد براي‌ نماز ولي‌ خودش‌ ميگه‌ مي‌خونم‌. ببينيد چقدر نسبت‌ به‌ دين‌ ضعيف‌ فكر مي‌كنند. تازه‌ نماز واجب‌ را ميگه‌ يك‌ شب‌ بوده‌ نخونده‌ ولي‌ ميگه‌ مي‌خونم‌. بله‌ خوبه‌. آنوقت‌ استقبال‌ مي‌كنند. پول‌ داره‌. يك‌ ماشين‌ سواري‌ داشته‌ آمده‌ در خانة‌ ما بقدري‌ عالي‌. دل‌ دختر ما را برده‌. بعله‌ ديگه‌. دين‌ كه‌ نيست‌. اگر اينجوري‌ انسان‌ باشه‌ كه‌ استقبال‌ مي‌كنند همه‌ به‌ دينت‌ هم‌ كار ندارند. اگر اينطور نباشه‌، اگر اينطور نباشه‌، خدا ميگه‌، من‌ نميگم‌ حتي‌ روايت‌ نميگه‌، صريح‌ قرآنه‌ كه‌ ان‌ يكونوا فقرا يغنهم‌ الله‌ من‌ فضله‌. از فضل‌ خدا، خدا بي‌ نيازشون‌ ميكنه‌. خوب‌ پس‌ از اين‌ جهت‌ هم‌ فكرت‌ راحت‌. خدا بي‌ نيازت‌ مي‌كنه‌، يعني‌ ثروتمندت‌ ميكنه‌. اي‌ آقا ما كه‌ امتحان‌ كرديم‌ نشد. چون‌ خدا را مي‌خواستي‌ امتحان‌ بكني‌ نشد، چون‌ قرآن‌ را مي‌خواستي‌ امتحان‌ بكني‌ نشد. ما هر چه‌ داريم‌ ايمانمون‌ خدا ميدونه‌، نمي‌خوام‌ حرفهايي‌ بزنم‌ مأيوستون‌ بكنم‌، لقلقة‌ زبان‌ محضه‌. خداي‌ تعالي‌ توي‌ قرآن‌ توي‌ رديف‌ خودش‌، تا لحظة‌ مرگت‌ همه‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌. ولي‌ يك‌ تقاضا هم‌ داره‌ ميگه‌ بندگي‌ من‌ اين‌ است‌ كه‌ تو كار كني‌، فعاليت‌ كني‌. الكاسب‌ حبيب‌ الله‌. دو نفر در اسلام‌ حبيب‌ خدا هستند. يكي‌ پيغمبر اكرمه‌ يكي‌ كاسب‌. كاسب‌ كيه‌؟ كسي‌ كه‌ كسب‌ حلال‌ بكنه‌. ماها كاسب‌ را به‌ بقال‌ و قصاب‌ و عطار ميگيم‌. ولي‌ نه‌ همان‌ وزير الوزرا هم‌ كه‌ براي‌ زندگيش‌ داره‌ كار ميكنه‌، اينهم‌ كاسبه‌. كاسب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ كسب‌ حلال‌ بكنه‌، كار حلال‌ بكنه‌. اين‌ هم‌ حبيب‌ خداست‌. ببينيد از يك‌ طرف‌ تشويق‌ به‌ كار، هماني‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنند از كشفيات‌ آنهاست‌. و از يك‌ طرف‌ اعتماد و اطمينان‌ دادن‌ به‌ طرف‌ كه‌ تو فكرت‌ راحت‌ باشه‌، ما همه‌ چيزت‌ را تأمين‌ ميكنيم‌. و من‌ يتوكل‌ علي‌ الله‌ فهو حسبه‌. كسي‌ كه‌ توكل‌ بكند به‌ پروردگار، اين‌ صريح‌ قرآنه‌، خدا كافيست‌ براي‌ او. حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌. چقدر ماها دوريم‌. خدا براي‌ ما كافيست‌ و خوب‌ وكيلي‌ ما داريم‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ بعد اين‌ آيه‌ را هم‌ بخونيد ببينيد چه‌ مي‌فرمايد؟ حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌ فانقلبه‌ من‌ الله‌ و فضله‌ لم‌ يمسسهم‌ السوء. خداي‌ تعالي‌ نعمتش‌ را تجديد ميكنه‌، زياد ميكنه‌ و فضلش‌ را بر شما زياد ميكنه‌ و بدي‌ بهتون‌ نميرسه‌. اما به‌ شرطي‌ كه‌ قبول‌ بكنيد خدا نعم‌ الوكيله‌ و توكل‌ كنيد به‌ پروردگار. توكل‌ كنيد به‌ خدا ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌ اگر شما ايمان‌ داريد. متأسفانه‌ اينطوري‌ هستيم‌.

 لذا اگر بندگي‌ بكنيد و اگر اتكاي‌ به‌ پروردگار بكنيد و در صراط‌ مستقيم‌ نباشيد، ارزشي‌ نداره‌. به‌ همين‌ جهت‌ است‌ كه‌ فورا بعد از اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد بگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. چون‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. اياك‌ نعبد پايان‌ مراحل‌ تزكية‌ نفسه‌، يعني‌ عبوديت‌ و نستعين‌ پايان‌ كمالات‌ انساني‌ است‌.

 ما وقتي‌ طلبه‌ بوديم‌ توي‌ مدرسه‌ اول‌ مطلبي‌ را كه‌ بهمون‌ درس‌ ميدادند، جامع‌ المقدماته‌. اكثرتون‌ شنيديد يك‌ كتابي‌ است‌ بنام‌ جامع‌ المقدمات‌. اول‌ كتاب‌ جامع‌ المقدمات‌ نوشته‌ اول‌ العلم‌ معرفة‌ الجبار و آخر العلم‌ تفيض‌ الامر اليه‌. اول‌ علم‌ چيه‌؟ خدا را بشناسي‌. چند تا دانشمند داريد، دانشمندان‌ مادي‌ كه‌ خدا را خوب‌ بشناسند؟ و چند تا دانشمند مادي‌ داريم‌ كه‌ پايان‌ تحصيلاتش‌ را گرفته‌ باشه‌، ليسانسش‌ را، دكتراش‌ را گرفته‌ باشه‌ و امورش‌ را به‌ خدا تفويض‌ كنه‌. به‌ همين‌ دليل‌ من‌ گفتم‌ اينها علم‌ نيست‌. علم‌ همان‌ علمي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد معرفت‌ پروردگار تزكية‌ نفس‌، اين‌ دو تا را از قول‌ پيغمر اكرم‌ شايد هم‌ آن‌ مرد سني‌ نمي‌دونم‌ حالا نويسندة‌ كتاب‌ شرح‌ امثله‌ كيه‌، يادم‌ نيست‌ يعني‌، سني‌ بوده‌ چون‌ اكثرا جامع‌ المقدمات‌ كتب‌ اهل‌ سنته‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 آخر علم‌ هم‌ تفويض‌ امرته‌ به‌ پروردگار. در صراط‌ مستقيم‌. ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. اينجا حالا يادم‌ باشه‌ اين‌ روايت‌ را يادداشت‌ كرده‌ باشم‌ آورده‌ باشم‌ خوبه‌. اينجا در تفسير اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد دقت‌ كنيد، مي‌فرمايد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ استرشاد به‌ و اعتصام‌ بحبله‌. صراط‌ مستقيم‌ چيه‌؟ استرشاد به‌. يعني‌ طلب‌ رشد بكنيد بوسيلة‌ خدا. طلب‌ رشد بكنيد. يعني‌ يك‌ راهي‌ را بريد كه‌ به‌ مقصد برسيد. و اعتصام‌ بحبله‌. يعني‌ اعتصام‌، معني‌ اعتصام‌ را اين‌ هفت‌ شب‌ بيان‌ كردم‌. اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ گفتم‌ حبل‌ خدا هم‌ ائمة‌ اطهار و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و امروز امام‌ عصر ارواحناه‌ فداهه‌. اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا، استرشاد به‌ خدا. يعني‌ راه‌ كمالات‌ اينه‌. شما اگر يك‌ وقتي‌ مثلا سوار ماشين‌ شديد و با سرعت‌ داريد مي‌ريد، اما راه‌ را عوضي‌ رفتيد، از صراط‌ مستقيم‌ نرفتيد. هر چه‌ بيشتر بريد، راهتون‌ دورتر ميشه‌. رفتيد توي‌ فرق‌ صوفيه‌، آنهائي‌ كه‌ خلاصه‌اش‌ مقيد نيستند به‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ توجه‌ داشته‌ باشند و سليقة‌ خودشون‌ استفاده‌ ميكنند، اگر يك‌ وقتي‌ رفتيد، هر چه‌ بيشتر ميريد، به‌ خيال‌ خودتون‌ بيشتر رياضت‌ كشيديد. يك‌ نفر به‌ من‌ مي‌گفت‌ پانزده‌ سال‌ عقب‌ اين‌ شخص‌، يكي‌ از اقطاب‌ بود، رفتم‌ حالا ميفهمم‌ او انحراف‌ داره‌. حالا اين‌ تعبير نمي‌كرد. مي‌گفت‌ در عالم‌ مكاشفه‌ او را به‌ شكل‌ خنزير ديدم‌. يك‌ وقتي‌ هم‌ من‌ را اصرار داشت‌، من‌ جوان‌ بودم‌، اصرار داشت‌ من‌ را به‌ خدمت‌ ايشان‌ ببره‌. گفتم‌ خوشحاليم‌ كه‌ ما را پيش‌ ايشان‌ نبردي‌. چون‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ وظيفه‌ام‌ اين‌ شده‌ كه‌ تمام‌ آنهائي‌ را كه‌ نزد اين‌ قطب‌ بردم‌، همه‌ را برگردونم‌. وظيفه‌ام‌ شده‌ كه‌ همه‌ را برگردونم‌. گفتم‌ خوب‌ الحمد لله‌ ما زحمتت‌ را كم‌ كرديم‌. از روز اول‌ خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما را بهش‌ گفتم‌ اين‌ ميگه‌ بيا بريم‌ اونجا، گفت‌ نه‌ اصلا با او حرف‌ نزن‌. زحمتت‌ را كم‌ كردم‌.

 صراط‌ مستقيم‌ آقايون‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا بكنه‌. معني‌ اعتصام‌ را ديگه‌ تكرار نميكنم‌. يعني‌ خلاصه‌اش‌ اينكه‌ امامش‌ را بشناسه‌ و او را حاضر بدانه‌ و خودش‌ را از گناه‌ نگه‌ داره‌، از خطا نگه‌ داره‌. گناه‌ قلب‌ هم‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ يك‌ روايت‌ كه‌ در بعد دربارة‌ و الضالين‌ مي‌فرمايد. اعتصام‌ من‌ ان‌ يكون‌ من‌ الضالين‌ و من‌ اعتصم‌ بالله‌ فقد هدي‌ الي‌ صراط‌ المستقيم‌. اين‌ البته‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌. ضالين‌ يعني‌ چي‌؟ آخه‌ در اين‌ سوره‌ ديگه‌ تا آخرش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ صراط‌ مستقيمه‌. ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ صراط‌ مستقيم‌ راهنمايي‌ كن‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ اينها نعمت‌ داده‌ شده‌اند. نعمت‌ هم‌ پول‌ دنيا و مال‌ دنيا نيست‌. البته‌ نعمت‌ خداست‌. اما به‌ اين‌ نعمتها، آنقدر بي‌ ارزش‌ است‌ در مقابل‌ نعمتهاي‌ معنوي‌ كه‌ توجه‌ نشده‌. يوم‌ يتسائلون‌ عن‌ النعيم‌. حالا نمي‌دونم‌ آيه‌ را درست‌ خوندم‌ يا نه‌؟ بله‌؟ يوم‌ لتسئلن‌ يوم‌ اذ عن‌ النعيم‌. سؤال‌ ميكنند حتما و حتما از شما از نعمت‌. از امام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ نعمت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ هيچوقت‌ از يك‌ شخص‌ كريم‌ كه‌ كمتر نيست‌. شما اگر يك‌ مهماني‌ دعوت‌ كنيد براش‌ خيلي‌ مفصل‌ تهيه‌ ببينيد، غذاهاي‌ مختلفي‌ براي‌ ايشان‌ در سفره‌ بگذاريد. بعد ايشان‌ با شما مخالف‌ شد. مي‌آي‌ مي‌گي‌ كه‌ من‌ فلان‌ غذا را برات‌ گذاشتم‌، فلان‌ كار را برات‌ كردم‌، حرفش‌ را هم‌ نمي‌زنيد. خداي‌ اكرم‌ الاكرمين‌ از اين‌ نعمتهايي‌ كه‌ به‌ تو داده‌ و ماديه‌، سؤال‌ بكنه‌. چرا اگر بخواد پروردگار متعال‌ با يك‌ كسي‌ سخت‌ بگيره‌ ممكنه‌ از نمكي‌ هم‌ كه‌ بهت‌ داده‌ سؤال‌ بكنه‌. اما بخواد رحم‌ بكنه‌، مهرباني‌ بكنه‌ از اينها سؤال‌ نميكنه‌. آن‌ نعمتي‌ را كه‌ خدا از انسان‌ در روز قيامت‌ سؤال‌ ميكنه‌، نعمت‌ ولايته‌. خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

 ديشب‌ بود نمي‌دونم‌ يا پريشب‌ گفتم‌ كه‌ يك‌ مقايسه‌اي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بين‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مسلمانهاي‌ پيرو پيغمبر اكرم‌ فرموده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را خدا از آتش‌ دنيا، خوب‌ دقت‌ كنيد، از آتش‌ دنيا نجاتش‌ داد و آتش‌ دنيا را برايش‌ سرد و سلامت‌ قرار داد. اما شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را از آتش‌ جهنم‌ نجات‌ داده‌ و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار. بوسيلة‌ ولايت‌ خداي‌ تعالي‌ شما را از آتش‌ مسلم‌، آتش‌ جهنم‌، آتش‌ دنيا جات‌ داده‌. پس‌ ولايت‌ خيلي‌ مهمه‌. اين‌ نعمته‌ كه‌ ارزش‌ داره‌. لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ صراط‌ الذين‌ انعمت‌، با خدا شرط‌ مي‌كنيم‌. خدايا من‌ را به‌ صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ كن‌ اما صراط‌ مستقيم‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها نعمت‌ دادي‌. به‌ آنها نعمت‌ بندگي‌ دادي‌. نعمت‌ ولايت‌ دادي‌. ميگيم‌ و اشهد ان‌ محمدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. بندة‌ خداست‌ پيغمبر، نعمت‌ بندگي‌. نعمت‌ ولايت‌ يعني‌ با محبت‌ به‌ تمام‌ مردم‌ توجه‌ دارد و مردم‌ را هدايت‌ مي‌كند؛ عنايت‌ كردي‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌. غير آنهائي‌ كه‌، خدايا ما را به‌ صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ كن‌، صراطي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آنهائي‌ است‌ كه‌ به‌ آنها نعمت‌ عنايت‌ كردي‌. غير كساني‌ كه‌ به‌ آنها غضب‌ كردي‌. آخه‌ مسيحي‌ها هم‌ ميگن‌ ما در صراط‌ مستقيميم‌، پيرو پيغمبريم‌. كتاب‌ داريم‌. يهوديها هم‌ ميگن‌ ما كتاب‌ داريم‌. همه‌ ادعاي‌ حقانيت‌ مي‌كنند. كل‌ عضو بما لديهم‌ فرحون‌. همه‌ ادعاي‌ حقانيت‌ مي‌كنند.

 من‌ در انطاكيه‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ با ماشين‌ مي‌رفتم‌، در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ هم‌ نوشتم‌، يك‌ پيرمرد مسيحي‌ ما را برداشت‌ برد در يك‌ كتابخانة‌ كوچكي‌، چون‌ انطاكيه‌ هم‌ مسيحي‌ داره‌ هم‌ مسلمان‌. با هم‌ نشستيم‌ صحبت‌ كردن‌ چند دقيقه‌اي‌. سنش‌ بالا بود. شايد نود سال‌ صد سال‌. يك‌ پيرمرد خيلي‌ خميده‌اي‌ بود. به‌ من‌ گفتش‌ كه‌ شما مسلمانيد ما هم‌ مسيحي‌ فرقي‌ نميكنه‌. مطلب‌ مهم‌ اين‌ بود به‌ من‌ ميگفت‌ مثل‌ يك‌ تالاري‌ كه‌ يك‌ راستگو گفته‌ يكي‌ از ستونهاي‌ اين‌ تالار طلاست‌ و ماها توي‌ تاريكي‌ رفتيم‌ هر كداممون‌ يكي‌ از اين‌ ستونها را در بغل‌ گرفتيم‌. منتظريم‌ روز روشن‌ بشه‌ تا ببينيم‌ ستون‌ طلا توي‌ بغل‌ كيه‌؟ لذا مسلمان‌ يك‌ ستوني‌ در بغلشه‌. مسيحي‌ يك‌ ستوني‌ در بغلشه‌. مي‌دونيد من‌ چي‌ گفتم‌؟ اين‌ تعجب‌ كرد. گفتم‌ ما يك‌ چراغي‌ همراه‌ خودمون‌ توي‌ اين‌ تالار آورديم‌ و ستون‌ طلا را پيدا كرديم‌ و توي‌ بغل‌ هم‌ گرفتيم‌. آنوقت‌ نشستم‌ برايش‌ استدلال‌ كردن‌. اگر فرصت‌ كرديد در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ در همان‌ مسافرت‌ يك‌ مقداري‌ آنجا صحبت‌ كرديم‌. ستون‌ طلا ما يقين‌ داريم‌. خدا يك‌ چراغي‌ به‌ ما داده‌ به‌ نام‌ چراغ‌ عقل‌، چراغ‌ ولايت‌. شما گمراهيد. لذا منظور از ضالين‌ در روايت‌ دارد كه‌ مسيحي‌ها هستند كه‌ امروز اگر بيشتر از مسلمانها نباشند، كمتر از مسلمانها در جهان‌ نيستند. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ هوس‌ ميكنه‌ دست‌ شما را بگيره‌ برداره‌ ببره‌ در كليساي‌ واتيكان‌، من‌ خودم‌ توي‌ كليساي‌ واتيكان‌، آن‌ كليساي‌ پر عظمت‌ كه‌ پاپ‌ در كنارش‌ زندگي‌ ميكنه‌، رفتم‌ ديدم‌ كه‌ چقدر اينها به‌ خرافات‌ مبتلا هستند. يك‌ عكسي‌ در توي‌ كليساي‌ بزرگ‌ واتيكان‌، بسيار بزرگ‌، مجسمه‌اي‌ است‌، مجسمة‌ خدا را كشيده‌. موهاي‌ بلندي‌ اين‌ خدا داره‌. چون‌ كسي‌ نيست‌ بره‌ خدا را اصلاح‌ كنه‌. كي‌ جرأت‌ داره‌ بره‌ خدا را اصلاح‌ بكنه‌؟ يك‌ دستش‌ اينطوري‌. يك‌ خانمي‌ روي‌ دستش‌ سرش‌ را گذاشته‌ و باا ين‌ دستش‌ داره‌ آدم‌ را خلق‌ ميكنه‌. اين‌ عكس‌ حتي‌ توي‌ اين‌ كتابهاي‌ المنجد هم‌ كه‌ يد الالهيه‌ تخلق‌ آدم‌ چاپ‌ شده‌. اينجوري‌. يك‌ گوشة‌ ديگر حضرت‌ عيسي‌ داره‌ متولد ميشه‌. يك‌ الاغ‌ هم‌ آنطرف‌ داره‌ كاه‌ و جو ميخوره‌. آنوقت‌ قسمت‌ به‌ قسمت‌، يك‌ صندليهاي‌ دو طرفه‌ گذاشتند، زنهاي‌ لخت‌، تقريبا نيمه‌ لخت‌، اينها مي‌آن‌ اعتراف‌ كنند. اينور صندلي‌ مي‌نشينند، كشيش‌ هم‌ مي‌آد آنطرف‌ صندلي‌ مي‌نشينه‌. براي‌ اينكه‌ چشمشان‌ به‌ صورت‌ هم‌ نيفته‌. نه‌ از باب‌ نامحرمي‌ و محرمي‌. از باب‌ اينكه‌ اين‌ خجالت‌ نكشه‌ هر چي‌ مي‌خواد بگه‌. مطالبش‌ را ميگه‌. اين‌ ديگه‌ با انصاف‌ پاپ‌ يا با انصاف‌ كشيش‌ مربوطه‌ كه‌ چقدر براي‌ اين‌ مثلا خرج‌ بتراشه‌. ميگه‌ اينقدر پول‌ بده‌ برو. حالا چند تا آدم‌ كشته‌ خدا ميدونه‌.

 اينقدر خرافات‌ در اين‌ مسائل‌ هست‌، من‌ نمي‌خوام‌ يك‌ دين‌ با اين‌ عظمت‌ را كه‌ اينهمه‌ پيرو دارد، مثلا خداي‌ نكرده‌ جسارتي‌ به‌ اين‌ دين‌ بكنم‌. اين‌ دين‌ انحراف‌ شده‌ است‌. حضرت‌ عيسي‌ خيلي‌ بزرگوار بوده‌. از پيغمبراني‌ است‌ كه‌ ما اگر خدمتش‌ برسيم‌ دستش‌ را مي‌بوسيم‌، پايش‌ را مي‌بوسيم‌، كسي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ او عظمت‌ ميبخشه‌؟

 من‌ يك‌ جا يك‌ مسيحي‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ چطور پيغمبر اسلام‌ به‌ عيسي‌ عظمت‌ داده‌؟ من‌ گفتم‌ يك‌ مقايسه‌ از كتاب‌ انجيل‌ مي‌كنيم‌ با قرآن‌. انجيل‌ ميگه‌ حضرت‌ مريم‌ در يك‌ جائي‌ زندگي‌ مي‌كرد كه‌ مردهاي‌ زيادي‌ بودند. حالا چه‌ جور ايشان‌ را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ داراي‌ فرزند شد من‌ شرم‌ مي‌كنم‌ براي‌ شما نقل‌ كنم‌، ولي‌ در كتاب‌ انجيل‌ هست‌. موقع‌ وضع‌ حمل‌ از توي‌ مردها آمد بيرون‌ رفت‌ توي‌ يك‌ آخوري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ حتي‌ تصويرش‌ را كشيدند. روي‌ كاهها و پهن‌هاي‌ آن‌ آخور حضرت‌ عيسي‌ را متولد كرد. اين‌ مثلا برنامة‌ تولد حضرت‌ عيسي‌ در كتاب‌ انجيل‌. اما برنامة‌ تولد حضرت‌ عيسي‌ در كتاب‌ قرآن‌ مجيد. ميگه‌ حضرت‌ مريم‌ صديقه‌ است‌، پاك‌ است‌، معصومه‌ است‌. در ميان‌ مسجد خدمت‌ مي‌كرد. كلما دخل‌ الذكريا في‌ المحراب‌ وجد عندها رزقا. هر وقت‌ ذكريا وارد ميشد و حضرت‌ مريم‌ در محراب‌ عبادت‌ بود، مي‌ديد در كنارش‌ يك‌ غذايي‌ گذاشته‌ شده‌. اي‌ مريم‌ اين‌ غذا از كجاست‌؟ عنا لك‌ هذا. قالت‌ هي‌ من‌ عند الله‌. اين‌ از جانب‌ خدا براي‌ من‌ آمده‌. مائده‌ است‌. بعد هم‌ موقع‌ وضع‌ حمل‌ حضرت‌ عيسي‌ مي‌آد زير درخت‌ خشك‌ خرما، جائي‌ كه‌ آب‌ وجود نداره‌، تكيه‌ ميده‌ به‌ اين‌ درخت‌. درخت‌ داراي‌ رطب‌ تازه‌ ميشه‌. زير پاش‌ آب‌ جاري‌ ميشه‌. به‌ اعجاز حضرت‌ عيسي‌. كه‌ حضرت‌ عيسي‌ به‌ مادرش‌ ميگه‌ كه‌ اي‌ مادر ناراحت‌ نباش‌. از اين‌ درخت‌ خرما، خرما بخور. از اين‌ آب‌ سر و صورتي‌ بشور. و قري‌ عيناك‌. چشمهايت‌ را روشن‌ كن‌ و اگر كسي‌ از تو سؤال‌ كرد كه‌ اين‌ بچه‌ را از كجا آوردي‌ چون‌ مشكل‌ حضرت‌ مريم‌ اين‌ بود، تو حرف‌ نزن‌. بگو من‌ روزه‌ هستم‌. روزة‌ صمت‌ گرفتم‌. يعني‌ امروز حرف‌ نمي‌زنم‌. اشاره‌ كن‌ به‌ من‌ كه‌ من‌ حرف‌ بزنم‌. چون‌ تو هر چي‌ بگي‌ قبول‌ نمي‌كنند. خيلي‌ عجيبه‌ها. از نظر رواني‌ هم‌ همينطوره‌. متهم‌ هر چه‌ بگه‌ قبولش‌ نمي‌كنند. يك‌ كس‌ ديگري‌ بايد بياد طرفداري‌ بكنه‌. تو حرف‌ نزن‌. ولي‌ من‌ حرف‌ مي‌زنم‌. آمد حضرت‌ مريم‌ بچه‌ در بغلش‌ توي‌ مردم‌. مردم‌ سر و صدا راه‌ انداختند. يا اخت‌ هارون‌ ما كان‌ ابوك‌ رأسا و ما كان‌ امك‌ بغيا. اي‌ خواهر هارون‌، تو كه‌ پدرت‌ آدم‌ بدي‌ نبود، مادرت‌ كه‌ باصطلاح‌ اينطوري‌ بغي‌ يعني‌ فاحشه‌ نبود خلاصه‌اش‌. و ما كانت‌ امك‌ بغيا فاشارت‌ اليه‌. اشاره‌ كرد به‌ عيسي‌. قالوا كيف‌ نكلم‌ من‌ كان‌ في‌ المهد صبيا. چطور مي‌تونه‌ اين‌ بچه‌اي‌ كه‌ در مهد بايد بخوابه‌ و كودكه‌، اين‌ با ما حرف‌ بزنه‌. حضرت‌ عيسي‌ زبان‌ باز كرد. معجزه‌ از اين‌ بالاتر نميشه‌. بچة‌ يك‌ روزه‌ گفت‌ اني‌ عبد الله‌. آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبي‌ و جعلني‌ مباركا اين‌ ما كنت‌ و اوصاني‌ بالصلاة‌ و الزكاة‌ و ما دمت‌ حيا. حالا شما را به‌ خدا اين‌ بهتر حضرت‌ عيسي‌ را معرفي‌ كرده‌ يا اون‌؟ جلال‌ و عظمتي‌ كه‌ قرآن‌ به‌ حضرت‌ عيسي‌ داده‌ يا اونها؟ اونها ميگن‌ وقتي‌ حضرت‌ عيسي‌ از دار دنيا مي‌خواست‌ بره‌، گرفتنش‌، بردنش‌ با آن‌ وضع‌ فجيع‌ اعدامش‌ كردند. ديديد ديگه‌ اقلا عكسهايش‌ را ديدي‌، فيلمش‌ را ديديد، دستهايش‌ را كوبيدند به‌ صليب‌ و پاهايش‌ را هم‌ روي‌ هم‌ گذاشتن‌ كوبيدند به‌ صليب‌. آنقدر آنجا نگرش‌ داشتند تا مرد. اما خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ما قتلوه‌ و ما قتلوه‌. و ما صلبوه‌ نه‌ كشتند حضرت‌ عيسي‌ را نه‌ به‌ دارش‌ آويختند. بل‌ رفع‌ الله‌. خدا او را زنده‌ برد به‌ آسمان‌. اينه‌ معناي‌ اينكه‌ حضرت‌ عيسي‌ را خدا عظمت‌ داده‌ بوسيلة‌ پيغمبر. ولي‌ قبول‌ ندارند. حالا بهرحال‌ يك‌ مسئلة‌ تحريف‌ شده‌ و يك‌ دين‌ تحريف‌ شده‌ است‌ امروز. خدايا چون‌ دين‌ اينها تحريف‌ شده‌، ما اون‌ راه‌ را نمي‌خواهيم‌.

 غير المغضوب‌ عليهم‌. البته‌ مغضوب‌ به‌ يهوديها، چونكه‌ ضربت‌ عليهم‌ الذلة‌ و المسكنه‌، منظور يهوديها هستند و لا الضالين‌ و نه‌ گمراهان‌. بعد امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در اينجا مي‌فرمايد و لا الضالين‌ يعني‌ ما را خدايا نگه‌ بدار از اينكه‌ باشيم‌ از ضالين‌. و من‌ اعتصم‌ بالله‌ فقد هدي‌ الي‌ صراط‌ المستقيم‌. كسي‌ كه‌ اعتصام‌ به‌ خدا بكنه‌ در صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ شده‌. زندگيهايي‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ داشتند، اصحابشون‌، يارانشون‌ و انشاء الله‌ شماها اگر مي‌خواهيد يار حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ باشيد، داشته‌ باشيد اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد تا مي‌توانيد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد. اين‌ مسئله‌ را اهميت‌ بديد. اعتصام‌ به‌ خدا و به‌ حبل‌ خدا فقط‌ مربوط‌ به‌ صراط‌ مستقيمه‌. و صراط‌ مستقيم‌ كسي‌ مي‌خواد بهش‌ به‌ نهايتش‌ برسه‌، بايد اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار داشته‌ باشه‌.

 امشب‌ متوسل‌ شدم‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌. ما هم‌ گر چه‌ دوريم‌ به‌ ياد تو سخن‌ مي‌گوييم‌. بعد منزل‌ نبود در سفر روحاني‌. السلام‌ علي‌ قوف‌ اللهفاك‌. سلام‌ بر اون‌ پناهگاه‌ بيچارگان‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌. سلام‌ بر آن‌ امام‌ مهرباني‌ كه‌ هيچ‌ احزان‌ يوم‌ الطفوف‌. حزن‌ روز عاشورا را زنده‌ كرد. من‌ چند سال‌ قبل‌ كه‌ روز عاشورا جمعي‌ در حرم‌ مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كشته‌ شدند، به‌ ياد اين‌ جملة‌ امام‌ جواد افتادم‌ كه‌ روز عاشورا را مصيبتش‌ را تهييج‌ كرد. هيج‌ احزان‌ يوم‌ طفوف‌. يكي‌ از خصوصيات‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا اينه‌ كه‌ به‌ قبر مطهرش‌ زياد ظلم‌ ميشه‌. دعبل‌ خزاعي‌ رفت‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌. يك‌ اشعاري‌ دارد. شروع‌ ميكند از اول‌ اشعار كه‌ افاطمه‌ قولي‌ يابن‌ الخير اندبي‌ نجوم‌ السماوات‌ بارض‌ فلاتي‌. اي‌ فاطمه‌ برخيز ببين‌ فرزندانت‌ در روي‌ زمين‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ افتاده‌اند و كشته‌ شدند و مسموم‌ شدند. بعد يكي‌ يكي‌ اينها را اسم‌ ميبره‌. و ان‌ طيبتي‌ مدفونا. امام‌ حسن‌ مجتبي‌، امام‌ سجاد، امام‌ صادق‌، امام‌ باقر، اينها در مدينه‌ مدفونند. شما رفتيد ديديد كه‌ قبر مطهر اين‌ چهار امام‌ با چه‌ وضعي‌ روبرو شده‌. تا ميرسد كه‌ به‌ اينجا. و قبر ببغداد لنفس‌ زكية‌. يك‌ قبري‌ در بغداد هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ يك‌ نفس‌ پاك‌ پاكيزه‌ است‌. نفس‌ تزكيه‌ شده‌ منظورش‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. داره‌ براي‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ اشعار را مي‌خواند. حضرت‌ اشك‌ مي‌ريزد. خيلي‌ هم‌ به‌ دعبل‌ محبت‌ دارد. حتي‌ در روايت‌ دارد كه‌ پيراهنش‌ را حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ به‌ دعبل‌ داد و بزرگترين‌ تبرك‌ را از خراسان‌ برداشت‌ و آورد در قم‌ وقتي‌ براي‌ مردم‌ قم‌ گفت‌ كه‌ من‌ پيراهن‌ حضرت‌ رضا را گرفتم‌، مردم‌ ازش‌ خواهش‌ كردند كه‌ اين‌ را قطعه‌ قطعه‌ كن‌ هر كدام‌ يك‌ مختصري‌ ما داشته‌ باشيم‌. دعبل‌ اعتنا نكرد. جوانهاي‌ قم‌ رفتند خارج‌ شهر پيراهن‌ را از دعبل‌ گرفتند گفتند يا تمام‌ پيراهن‌ را ازت‌ مي‌گيريم‌ يا اين‌ كار را بكن‌. شما هم‌ باشيد اينطوري‌ پيراهني‌ از امام‌ زمانتون‌ اگر باشه‌ خوب‌ اين‌ خواهش‌ را طبعا خواهيد داشت‌. بهرحال‌ با رضايت‌ دعبل‌ برگشت‌ توي‌ قم‌ و پيراهن‌ را تقسيم‌ كرد.

 خيلي‌ حضرت‌ رضا بهش‌ محبت‌ كرده‌ و از همة‌ محبتها بالاتر فرمودند من‌ دو فرد شعر، اين‌ را بهت‌ ميدم‌ توي‌ اشعارت‌ بگذار. گفت‌ آقا من‌ اول‌ اشعارم‌ شعر شما را مي‌گذارم‌. حضرت‌ فرمود نه‌ جاش‌ همينجاست‌. و قبر بطوس‌ يا لهام‌ المصيبة‌. يعني‌ يك‌ قبري‌ در طوس‌ هست‌ كه‌ چقدر بر اين‌ قبر مصيبت‌ وارد ميشه‌. آقا عجيبه‌ اين‌ از معجزات‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. در ميان‌ قبور ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هيچ‌ قبري‌ اينقدر مصيبت‌ به‌ قبر وارد نشده‌. يك‌ زماني‌ عبد المؤمن‌ ازبك‌ لعنة‌ الله‌ عليه‌ از طرف‌ افغانستان‌ كه‌ حمله‌ ميكند دستور ميده‌ هر دستي‌ به‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌، بايد قطع‌ بشه‌ و همه‌ را بكشيد. كه‌ جمعيت‌ زيادي‌ در حرم‌ مطهر كشته‌ ميشوند و اينها را مي‌آورند در شما يادتون‌ نيست‌. يك‌ محلي‌ در مشهد بود بنام‌ باغ‌ رضوان‌ كه‌ اسم‌ قبليش‌ قتلگاه‌ بود و زمين‌ بلندتري‌ بود از ساير قسمتهاي‌ زمينهاي‌ مشهد كه‌ همة‌ اين‌ كشته‌ها را در آنجا ميريزند و اسمش‌ را مي‌گذارند قتلگاه‌. بعد بوسيلة‌ شورويها در آن‌ زمان‌، حمله‌ ميشه‌ به‌ حرم‌ مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ گنبد هدف‌ بوده‌ در سال‌ 1314. گنبد مطهر را هدف‌ مي‌گيرند و توپ‌ پرتاب‌ مي‌كنند و مردم‌ زيادي‌ را آنجا مي‌كشند. و يك‌ دفعه‌ هم‌ بوسيلة‌ رضاخان‌ ملعون‌ براي‌ كشف‌ حجاب‌، حرم‌ مطهر در مسجد گوهرشاد دو هزار نفر كشته‌ در وسط‌ صحن‌ مسجد گوهرشاد و حرم‌ مطهر ريخته‌ بود. مصيبت‌ اينهم‌ كه‌ اين‌ اواخر بود كه‌ روز عاشورا، در هيچ‌ حرمي‌، در هيچ‌ بقعة‌ متبركي‌ بمب‌ گذاري‌ نشده‌ بود، آنجا گذاشتند. و قبر بطوس‌ يا لهام‌ المصيبة‌. حضرت‌ مي‌فرمايد الي‌ الحشر حتي‌ يبعث‌ الله‌ تا قيامت‌ صغري‌، تا آنكه‌ فرزندم‌، چون‌ يك‌ كلمه‌اي‌ هست‌ كه‌ من‌ لازم‌ مي‌دونم‌ اگر آن‌ كلمه‌ را برديم‌، اسم‌ اين‌ كلمه‌ را به‌ زبان‌ جاري‌ كرديم‌، بايد همه‌ بايستيم‌، اين‌ را نگفتم‌ معناش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ تا وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ آن‌ فرزند عزيزم‌ كه‌ بنام‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحناه‌ فداه‌، او را برانگيزه‌ اين‌ مصائب‌ از اين‌ قبر مطهر برطرف‌ ميشه‌. همه‌ انتظار آمدن‌ آن‌ حضرت‌ را دارند. همه‌ انتظار ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را دارند. حتي‌ آن‌ پرچمي‌ كه‌ روي‌ قبر سيد الشهدا است‌. آن‌ هم‌ با زبان‌ حال‌ ميگه‌ من‌ منتظرم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كند. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ در خراسان‌ در شهر طوس‌، در آنجا كنار قصر و بارگاه‌ مأمون‌ الرشيد زندگي‌ مي‌كرد. مردم‌ خيلي‌ به‌ آن‌ حضرت‌ علاقمند بودند. به‌ اباصلت‌ فرمود من‌ فردا ميرم‌ نزد مأمون‌. تو بيرون‌ مي‌ايستي‌. وقتي‌ كه‌ بيرون‌ آمدم‌ اگر عبايم‌ را به‌ سرم‌ كشيده‌ باشم‌، بدان‌ كه‌ مأمون‌ كار خودش‌ را كرده‌. ميگه‌ من‌ منتظر ماندم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا از منزل‌ مأمون‌ خارج‌ شد. عبا به‌ سر كشيده‌ بود. عقب‌ سر حضرت‌ آمدم‌. وارد منزل‌ شد. فرمود درهاي‌ حجره‌ را، درهاي‌ خانه‌ را ببند. من‌ درها را بسته‌ بودم‌. همانطور كه‌ شنيديد يتململ‌ تململ‌ الصريم‌. در ميان‌ حجره‌ مثل‌ مار گزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچد. همانطور كه‌ متحير بودم‌ كه‌ چه‌ به‌ سرمان‌ خواهد آمد، يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ جواني‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، وارد منزل‌ شد. وارد شدند در حجره‌اي‌ كه‌ حضرت‌ رضا در آنجا تشريف‌ داشتند.

 خارج‌ شد صدا زد اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌. الذين‌ هيج‌ احزان‌ يوم‌ طفوف‌. اگر ديدم‌ از قصر بيرون‌ آمد از قصر تا منزل‌ راهي‌ نبود. اما ديدم‌ هي‌ به‌ زمين‌ مي‌نشينه‌ و بلند ميشه‌. منزل‌ رسيديم‌. ابا صلت‌ درهاي‌ حجره‌ را ببند. ديدم‌ تمام‌ گليمها را جمع‌ كرد. از اين‌ سر حجره‌ به‌ آن‌ طرف‌، يتململ‌ تململ‌ الصريم‌. گاهي‌ صدا ميزنه‌ جگرم‌. گاهي‌ صدا ميزنه‌ پسرم‌ جوادم‌. روضه‌ را براتون‌ خوندند (قطع‌ صداي‌ نوار)

 طاعات‌ منكران‌ ولايت‌ قبول‌ نيست‌. صدبار اگر به‌ چشمة‌ زمزم‌ وضو كنند طاعات‌ منكران‌ ولايت‌ قبول‌ نيست‌. صدبار اگر به‌ چشمة‌ زمزم‌ وضو كنند. آنان‌ كه‌ در جوار رضا آرميده‌اند كفران‌ نعمت‌ است‌ بهشت‌ آرزو كنند. حريم‌ طوس‌ مگر طور وادي‌ سيناست‌؟ كه‌ روي‌ ماه‌ رضا جلوگاه‌ نور خداست‌. هشتمين‌ شب‌ اين‌ مجلس‌ و محفل‌ پر فيض‌، امشب‌ متوسل‌ به‌ عنايت‌ ولينعمتمون‌، صاحب‌ نعمتمون‌، آقائي‌ كه‌ ما در پناه‌ حرم‌ مطهرش‌ هستيم‌، آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناء باشيم‌. چو كعبه‌ ساعت‌ قدسش‌ مطاف‌ اهل‌ يقين‌، رواق‌ و صحن‌ نو و كهنه‌، مروه‌ است‌ و صفاست‌. چنان‌ كه‌ در عرفاتت‌ گنه‌ ببخشايند نگاه‌ او قلم‌ محو جرم‌ و عفو خطاست‌. به‌ خاك‌ او حجر الاسود استلام‌ كند. كه‌ پارة‌ تن‌ پيغمبر خدا اينجاست‌. چه‌ اختلاف‌ لطيفي‌ به‌ مهر اعجاز ميان‌ موسي‌ عمران‌ و زادة‌ موسي‌ است‌. براي‌ اعجاز آن‌ اژدهاي‌ هول‌انگيز. هميشه‌ تكية‌ موسي‌ بر آن‌ بلند عصاست‌. 

۱۷ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ عصمت‌ و تقوا و مراحل‌ آن‌

 شرح‌ عصمت‌ و تقوا و مراحل‌ آن‌ 17 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقضكم‌ منها.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ بحبل‌ پروردگار و اعتصام‌ به‌ خداي‌ عزيز مطالبي‌ به‌ عرض‌ دوستان‌، عزيزان‌ رسوندم‌. فايدة‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ مي‌رساند. مقام‌ خلوص‌ از مقامات‌ عالية‌ انسان‌ است‌ كه‌ اگر نگوئيم‌ هدف‌ نهائي‌ كمالات‌ روحي‌ انسان‌ خلوص‌ است‌، بايد بگوئيم‌ از مراحل‌ بالاي‌ كمالات‌ روحي‌ انسان‌ محسوب‌ ميشود. خلوص‌ خصوصياتي‌ دارد كه‌ بسيار در عرايضم‌ و در بعضي‌ از كتابها نوشته‌ام‌، و از آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود. آن‌ روزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ بشر را خلق‌ كرد و حضرت‌ آدم‌ را در بدن‌ خاكي‌ قرار داد، ارواح‌ بشريت‌ تا روز قيامت‌ همه‌ جمع‌ بودند. شيطان‌ با آن‌ توسعة‌ احاطي‌ كه‌ بر آينده‌ و بر گذشتة‌ بشريت‌ پيدا كرده‌ بود و اين‌ مزدي‌ بود كه‌ خدا در اثر عبادتهاي‌ گذشته‌اش‌ به‌ او داده‌ بود. چون‌ شيطان‌ مدتي‌ در بين‌ ملائكه‌ جزء عبادت‌ كنندگان‌ بود. و لذا وقتي‌ كه‌ اخراجش‌ كردند و خداي‌ تعالي‌ فرمود اخرج‌ انك‌ رجيم‌، و ان‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ الدين‌، يك‌ تقاضا در مقابل‌ زحمات‌ عبادي‌ كه‌ در گذشته‌ داشت‌ از خداي‌ تعالي‌ كرد. گفت‌ فانذرني‌ الي‌ يوم‌ يبعثون‌. خدايا به‌ من‌ مهلت‌ بده‌ تا روز قيامت‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ او فرمود انك‌ من‌ المنذرين‌ الي‌ يوم‌ وقت‌ المعلوم‌. تا يك‌ زماني‌ كه‌ من‌ منظورمه‌ و تو مانعي‌ ندارد وجودت‌ در بين‌ مردم‌ باشد، من‌ به‌ تو مهلت‌ مي‌دهم‌ كه‌ در تفاسير و در و از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ آن‌ روز معلوم‌، روز ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ است‌.(اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) شيطان‌ مدتي‌ در بين‌ افراد بشر بوده‌. و الان‌ هم‌ هست‌. زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شد و بلكه‌ تا روز تولد رسول‌ اكرم‌ آن‌ روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ متولد شد شياطين‌ را از آسمان‌ منع‌ كردند. اينها خوب‌ دقت‌ كنيد. يك‌ مطلبي‌ كه‌ از دهها روايت‌ و آيات‌ استفاده‌ شده‌ و استنباط‌ شده‌، عرض‌ مي‌كنم‌. شيطان‌ تا روز تولد پيغمبر اكرم‌ به‌ آسمانها مي‌رفت‌ و به‌ كرات‌ ديگر سر مي‌زد و شياطين‌ يك‌ چنين‌ حالاتي‌ داشتند. ولي‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ متولد شدند، شيطان‌ را از آسمان‌ اول‌ ديگه‌ مانع‌ شدند. يعني‌ از همين‌ جو زمين‌. فاطبعه‌ شهاب‌ ثاقب‌. در عين‌ آنكه‌ اين‌ شهابهايي‌ كه‌ در شبها ملاحظه‌ مي‌كنيد حركت‌ مي‌كند، اينها سنگهاي‌ آسماني‌ است‌ كه‌ وقتي‌ به‌ جو زمين‌ مي‌رسد احتراق‌ پيدا ميكند، هيچ‌ منافاتي‌ ندارد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مقدر كند كه‌ با همين‌ سنگها شياطين‌ را مانع‌ شود كه‌ به‌ آسمان‌ بروند. چرا از زمان‌ تولد پيغمبر اكرم‌ شياطين‌ ديگه‌ ممنوع‌ شدند به‌ آسمان‌ بروند؟ علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ در يك‌ قسمت‌ از آسمان‌ و كرات‌ بالا بعضي‌ از ملائكة‌ مقرب‌ آنجا اجتماع‌ دارند و براي‌ مقدمات‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ طرح‌ مي‌ريزند. چون‌ هميشه‌ خداي‌ تعالي‌ دوست‌ داشته‌ كه‌ حكومت‌ زمين‌ در دست‌ يكي‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد و حاكميت‌ كرة‌ زمين‌ آنهم‌ حاكميت‌ واحده‌ بدست‌ امام‌ واحد آنهم‌ معصوم‌ آنهم‌ امامي‌ كه‌ در حد نهائي‌ از عصمت‌ است‌ باشد. لذا هميشه‌ يك‌ چنين‌ مجلسي‌ به‌ تعبير ما، يك‌ چنين‌ اجتماعي‌ از ملائكة‌ مقرب‌ و انبياء مرسل‌ در آسمان‌ تشكيل‌ ميشده‌ و ميشود تا از اول‌ بعثت‌ پيغمبر يا از اول‌ تولد پيغمبر اكرم‌ و چون‌ شيطان‌ مهلتش‌ تا زمان‌ ظهور امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ هست‌، لذا خيلي‌ اصرار دارد كه‌ از اسرار آن‌ جلسه‌ اطلاع‌ پيدا كند و خداي‌ تعالي‌ هم‌ كاملا آن‌ جلسه‌ را سري‌ نگه‌ داشته‌ و چون‌ نبايد شيطان‌ اطلاع‌ پيدا كند كه‌ اگر اطلاع‌ پيدا كرد، چون‌ آخر عمرش‌ خواهد بود و طبعا فعاليتش‌ را زياد مي‌كند براي‌ اينكه‌ اين‌ مسئله‌ انجام‌ نشود كه‌ اين‌ هم‌ ضمنا عرض‌ كنم‌. بيشترين‌ فعاليت‌ شيطان‌ اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ را از ياد امام‌ زمان‌ غافل‌ كند. مردم‌ طالب‌ فرج‌ نباشند. مردم‌ حالت‌ انتظار پيدا نكنند. مردم‌ آمادگي‌ براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نداشته‌ باشند تا خداي‌ تعالي‌ ظهور امام‌ زمان‌ را تأخير بيندازد تا در نتيجه‌ مهلت‌ شيطان‌ زيادتر بشود. و لذا تا زمان‌ ظهور شيطان‌ در بين‌ مردم‌ هست‌. اين‌ مطلبي‌ بود توي‌ پرانتز عرض‌ كردم‌.

  در آن‌ روز اول‌ شيطان‌ وقتي‌ كه‌ از خدا خواست‌ كه‌ انظرني‌ الي‌ يوم‌ يبعثون‌، خدايا مرا مهلت‌ بده‌ تا روز قيامت‌، خداي‌ تعالي‌ فرمود انك‌ من‌ المنذرين‌ الي‌ يوم‌ المعلوم‌. تا روزي‌ كه‌ پيش‌ ما معلومه‌. كه‌ البته‌ شيطان‌ هم‌ حالا فهميده‌ لااقل‌ كه‌ روز ظهور حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ خواهد بود. در آنجا گفت‌ كه‌ رب‌ بما اغويتني‌. شيطان‌ در اينكه‌ عالم‌ به‌ عالم‌ ملك‌ هست‌، جاهل‌ به‌ تمام‌ معني‌ در مسائل‌ ملكوت‌ و اعتقاداته‌. چون‌ در روايات‌ او را جهل‌ مطلق‌ معرفي‌ كرده‌اند و پيغمبر اكرم‌ را عقل‌ مطلق‌ معرفي‌ كرده‌اند. به‌ مسائل‌ معنوي‌ و مسائل‌ واقعي‌ و اعتقادات‌ متأسفانه‌ يا خوشبختانه‌ صددرصد جاهله‌. لذا گفت‌ بما اغويتني‌ خدايا به‌ خاطر اينكه‌ تو مرا اغوا كردي‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خدا را خيلي‌ به‌ غضب‌ در مي‌آره‌ اين‌ است‌ كه‌ بدي‌ خودش‌ را انسان‌ نسبت‌ به‌ خدا بده‌. خدا به‌ من‌ توفيق‌ نداده‌، خدا مرا هدايت‌ نكرده‌، خدا مرا گمراه‌ كرده‌، شيطان‌ يك‌ چنين‌ جمله‌اي‌ را گفت‌. بما اغويتني‌. تو مرا اغوا كردي‌، تو مرا گول‌ زدي‌. و بعد نتيجه‌ گرفت‌. گفت‌ حالا كه‌ تو مرا اغوا كرده‌اي‌ منهم‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌. همة‌ اين‌ بندگانت‌ كه‌ الان‌ مثل‌ موج‌ دريا در مقابل‌ چشم‌ من‌ هستند و نگاه‌ مي‌كنند كه‌ ملائكه‌ در مقابل‌ جسد حضرت‌ آدم‌ سجده‌ مي‌كنند، من‌ همة‌ اينها را اغوا مي‌كنم‌. الا عبادك‌ منهم‌ المخلصين‌. يك‌ نگاه‌ به‌ بندگان‌ مخلص‌ پروردگار كرد. بندگان‌ مخلص‌ يعني‌ آنهايي‌ كه‌ پاك‌ شدند براي‌ خدا. خودشون‌ را تزكيه‌ كردند براي‌ خدا. محبت‌ قلبشون‌ را از همه‌ چي‌ برداشته‌اند و تنها به‌ خداي‌ تعالي‌ متوجه‌ نموده‌اند. اينها مخلصند و اخلاص‌ مال‌ اينهاست‌. و در آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ معتصمين‌ بالله‌ آنهائي‌ كه‌ اعتصام‌ به‌ خدا و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا دارند، اينها بعد از اين‌ عمل‌ نوبت‌ به‌ اخلاصشون‌ ميرسد.

 لذا مي‌فرمايد الا الذين‌ تابوا و اصلحوا و اعتصموا لله‌ و اخلصوا دينهم‌ لله‌. ببينيد مرحلة‌ خلوص‌ بعد از اعتصامه‌. اگر كسي‌ توانست‌ خودش‌ را به‌ مقام‌ اعتصام‌ برساند، به‌ مقام‌ اخلاص‌ هم‌ ميرسد. بعد هم‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ مي‌رسد. يكي‌ از فوائد خلوص‌ و پاك‌ شدن‌ كه‌ لازمة‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا يا اعتصام‌ به‌ خداست‌ اين‌ است‌ كه‌ شيطان‌ ديگه‌ دست‌ به‌ تركيب‌ شما نمي‌زنه‌. يعني‌ آن‌ حالتي‌ كه‌ براي‌ مردم‌ بعد از ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هست‌، براي‌ تو مخلص‌ قبل‌ از ظهور خواهد بود.

 لذا به‌ بعضي‌ از دوستانشون‌ وعده‌ كرده‌ بودند كه‌ اگر تو بتواني‌ جبران‌ كني‌ آنچه‌ را كه‌ از ضايعات‌ انجام‌ دادي‌ در گذشته‌ و عالم‌ ارواح‌ و عالم‌ زر، مزاياي‌ بعد از ظهور امام‌ زمان‌ قبل‌ از ظهور به‌ تو داده‌ ميشه‌. يكي‌ از مزاياي‌ مهمش‌ همينه‌ كه‌ شيطان‌ ديگه‌ به‌ تو كاري‌ نداره‌. يعني‌ از زير بار شيطان‌ خارجي‌. خداي‌ تعالي‌ يك‌ قدم‌ جلوتر گذاشته‌. مي‌فرمايد ان‌ عبادي‌ ليس‌ عليهم‌ السلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ تسلط‌ نداري‌. بندگي‌ پائين‌تر از خلوصه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ گاهي‌ بندگي‌ مي‌كند كه‌ ثواب‌ ببرد، بهشت‌ به‌ او بدهند، قلبش‌ هنوز صددرصد متوجه‌ پروردگار نيست‌. براي‌ خدا خالصانه‌ كار نميكنه‌. درسته‌ بهشت‌ هم‌ مال‌ خداست‌. نعيم‌ و هر چه‌ در نعمتهاي‌ قيامتي‌ هست‌ مال‌ خداست‌. اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ هيچ‌ توجه‌ به‌ ثواب‌ و بهشت‌ و جهنم‌ نداره‌. اين‌ مقامي‌ است‌ بسيار پر عظمت‌ براي‌ يك‌ انسان‌. لذا اول‌ فايده‌اش‌ اينه‌ كه‌ ديگه‌ شيطان‌ كاري‌ نداره‌.

 دوم‌ اينكه‌ روز قيامت‌ همه‌ را حاضر مي‌كنند. انهم‌ لمحضرون‌. همه‌ بايد روز قيامت‌ توي‌ آن‌ صحراي‌ عجيب‌ جمع‌ بشوند. قيامت‌ عبارت‌ است‌ از همين‌ كرة‌ زمين‌ منتهي‌ آبهاش‌ خشك‌ شده‌. بعد از مدتها كه‌ بشر از روي‌ زمين‌ رفته‌ و ارواحشون‌ در فضا منتشرند و بدنشون‌ خاك‌ شده‌، شايد چند ميليون‌ سال‌ بگذره‌، آب‌ زمين‌ خشك‌ ميشه‌، در اثر خشك‌ شدن‌ آب‌ زمين‌، كوهها در هم‌ پاشيده‌ ميشه‌، خورد ميشه‌، مثل‌ شن‌ روان‌ ميشه‌، و تمام‌ گودالهايي‌ زمين‌ پر ميشه‌. يك‌ زمين‌ بسيار مسطح‌ زير پا هم‌ بسيار نرم‌. ولي‌ خشك‌ و داغ‌. آنقدر در قيامت‌ و روز قيامت‌ فشار روي‌ انسان‌ مي‌آيد كه‌ دست‌ به‌ دعا بر ميدارند ميگن‌ خدايا ما را از اين‌ صحرا نجات‌ بده‌ ولو الي‌ النار. ولو اينكه‌ ما را به‌ جهنم‌ ببري‌. مخلصين‌ و اينهايي‌ كه‌ يك‌ مختصر توي‌ اين‌ دنيا زحمت‌ كشيدند، به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ براي‌ دنياشون‌ زحمت‌ كشيدند، براي‌ آخرتشون‌ هم‌ زحمت‌ كشيدند. خودشون‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ رساندند. اينها توي‌ آن‌ صحرا نمي‌آيند.

 مخلصين‌. اينها از توي‌ قبر كه‌ روحشون‌ وارد بدنشون‌ ميشه‌، يك‌ راه‌ كنارة‌ كمربندي‌ براي‌ اينها باز مي‌كنند، صاف‌ مي‌روند توي‌ بهشت‌ و علت‌ اينكه‌ سؤالي‌ هم‌ ازشون‌ نميشه‌. تمام‌ مردم‌ روز قيامت‌ صريح‌ اين‌ آيات‌ شريفه‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. شما مردم‌ جزا داده‌ نمي‌شويد مگر آنچه‌ را كه‌ عمل‌ كرديد. هر چه‌ عمل‌ كردي‌ بيار جزات‌ را بگير. مزدت‌ را بگير. كل‌ نفس‌ بما كسب‌ رهينه‌. هر جاني‌، هر انساني‌ به‌ آنچه‌ كه‌ عمل‌ كرده‌ است‌، گرو آنه‌. در دنيا چه‌ كردي‌؟ نامة‌ اعمالت‌ به‌ دستت‌ مي‌آيد. اگر نامة‌ اعمالت‌ به‌ دست‌ راستت‌ رسيد، اول‌ حسابه‌. اگر به‌ دست‌ چپت‌ رسيد كه‌ خودت‌ هم‌ مي‌فهمي‌ بايد سرت‌ با پائين‌ بيندازي‌ بري‌ طرف‌ جهنم‌. اصحاب‌ الشمال‌ ما اصحاب‌ الشمال‌. معطلي‌ نداره‌. اصحاب‌ يمين‌ حساب‌ بايد پس‌ بدهند. في‌ حلالها حساب‌. در حلال‌ دنيا، هر كار حلالي‌ كه‌ كرده‌ باشي‌ حساب‌ داره‌. بايد حساب‌ پس‌ بدي‌. نماز شب‌ خوندي‌ براي‌ اينكه‌ مثلا روز قيامت‌ خدا تو را ببخشد، گناه‌ تو را بيامرزد، خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ بيار ببينم‌ چند تا نماز شب‌ خوندي‌؟ نماز شبات‌ چقدر وزن‌ داره‌، چقدر قيمت‌ داره‌؟ و در مقابل‌ نماز شبت‌ چه‌ بايد بهت‌ بدهيم‌. خيلي‌ هم‌ اين‌ حساب‌ طول‌ ميكشه‌. نه‌ بخاطر اينكه‌ فكر كنيد خدا معطل‌ ميكنه‌. خدا سريع‌ الحسابه‌. قرآن‌ ميگه‌ ان‌ الله‌ سريع‌ الحساب‌. خدا سريع‌ الحسابه‌. اما ماها اشكال‌ داره‌ كارمون‌. يعني‌ عادت‌ به‌ دغل‌ بازي‌ كرديم‌ در دنيا، روحمون‌ هنوز حقه‌ بازه‌. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ مي‌خوان‌ به‌ خدا هم‌ دروغ‌ بگن‌. خدايا ما مثلا كلي‌ عبادت‌ كرديم‌ چه‌ كرديم‌، چه‌ كرديم‌، خدا زيب‌ دهان‌ شما را ميكشه‌. اليوم‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌ زبان‌ بسته‌. چون‌ اين‌ زبان‌ در اختيار توست‌ اما بقية‌ اعضا در اختيار تو نيست‌. و تكلمنا ايديهم‌. دستت‌ حرف‌ ميزنه‌. بابا اشاره‌ ميكني‌ به‌ دستت‌ اينها را نگو. اون‌ داره‌ ميگه‌. اين‌ ديگه‌ در اختيار تو نيست‌. و تشهد ارجلهم‌. پات‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. اينها مي‌آيند صحبت‌ مي‌كنند. علاوه‌ مگر ميشه‌ سر خدا را كلاه‌ گذاشت‌. مگر ميشه‌ انسان‌ خدايي‌ كه‌ همه‌ چيز در مقابلش‌ هست‌ و همه‌ چيز را ميدونه‌، مگر ميشه‌ با او هم‌ دغل‌ بازي‌ كرد. ابدا. تمام‌ حساب‌ شده‌. خيلي‌ هايش‌ را ميگذره‌ مي‌گذارند توي‌ كفة‌ ترازو باصطلاح‌ ما يا مثال‌ اين‌ حرف‌، يا حالا يك‌ معناي‌ خاصي‌ داره‌، مي‌گذارند مي‌كشند. اگر تو اعمالت‌ مساوي‌ باشه‌ مي‌برندت‌ به‌ بهشت‌. اگر مساوي‌ هم‌ نباشه‌ يك‌ خورده‌اي‌ كم‌ و زياد داشته‌ باشه‌ باز هم‌ مي‌برندت‌ به‌ بهشت‌. اما اگر توي‌ يك‌ كفة‌ ترازو تو يك‌ مثقال‌ عمل‌ داري‌، اين‌ طرف‌ صد كيلو وزن‌ معصيت‌هاته‌، اصلا قابل‌ توجه‌ نيست‌. همه‌ را حساب‌ مي‌كنه‌ خدا.

 حتي‌ بخاطر اينكه‌ آنها راهنما بودند، انبيا را هم‌ در حساب‌ مي‌كشونه‌. اول‌ كسي‌ كه‌ روز قيامت‌ خدا ميخواهدش‌ براي‌ حساب‌، حضرت‌ نوحه‌. حضرت‌ نوح‌. هل‌ بلغت‌. آيا تبليغ‌ رسالت‌ كردي‌؟ ميگه‌ بله‌. هزار سال‌ تقريبا، هزار سال‌ پنجاه‌ سال‌ كمتر، نهصد و پنجاه‌ سال‌ من‌ تبليغ‌ كردم‌. شاهدي‌ داري‌؟ پيغمبر اكرم‌. ببينيد معرفت‌، معرفت‌ نوح‌ چقدره‌. پيغمبر را شاهد ميگيره‌. پيغمبر اسلام‌ شاهد منه‌. برو بگو بياد شهادت‌ بده‌. مي‌آد مردم‌ را ميشكافه‌ مي‌آد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ حضرت‌ حمزه‌ و حضرت‌ جعفر، حضرت‌ حمزة‌ سيد الشهدا و جعفر بن‌ ابيطالب‌ برادر امير المؤمنين‌ ميگه‌ بريد براي‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر شهادت‌ بديد، همه‌اشون‌ را وارد بهشت‌ ميكنه‌.

 اينجا اين‌ تيكه‌ را بگم‌. راوي‌ ميگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مگر آنجا نيست‌. ايشان‌ چرا نمي‌روند؟ حضرت‌ مي‌فرمايد هو اعظم‌ شأنن‌. مقام‌ علي‌ بالاتر از اين‌ است‌ كه‌ روز قيامت‌ به‌ اين‌ كارهاي‌ جزئي‌ بپردازه‌. قربان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. حالا كه‌ حالي‌ پيدا كرديد ولو از مطلب‌ هم‌ دور ميشم‌ براتون‌ بگم‌. اين‌ دو تا روايت‌ را من‌ جمع‌ كردم‌ در يكي‌ از نوشته‌ها. يك‌ روز علي‌ نشسته‌ در مقابل‌ پيغمبر آن‌ تبسم‌ هميشگي‌ را نداره‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود مي‌خواي‌ چيزي‌ بهت‌ بگم‌ كه‌ خوشحال‌ بشي‌؟ عرض‌ كرد بله‌ يا رسول‌ الله‌. حضرت‌ فرمود كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، خداي‌ تعالي‌ هزار حاجت‌ تو را بر مي‌آوره‌. اول‌ حاجتت‌ چيه‌؟ مي‌دانيد چي‌ گفت‌؟ همين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالبي‌ كه‌ مقامش‌ بالاتر از اين‌ است‌ كه‌ برود پيغمبران‌ اولوالعزم‌ را شفاعت‌ كند، ميگه‌ اول‌ حاجتم‌ اين‌ است‌ كه‌ شيعيانم‌ را شفاعت‌ كنم‌ و وارد بهشتشون‌ كنم‌. خوشا به‌ حالتون‌. خوشا به‌ حالمون‌ اگر شيعة‌ علي‌ باشيم‌.

 حساب‌ هست‌ روز قيامت‌ حتي‌ انبياء بايد بيان‌، چون‌ رهبران‌ بودند. با اينكه‌ مقام‌ مخلصين‌ را داشتند، در عين‌ حال‌ بايد بيان‌ حساب‌ كارهاشون‌ را بدهند به‌ پروردگار. تنها جمعيتي‌ كه‌ روز قيامت‌ حساب‌ نداره‌، صريح‌ قرآنه‌ اينها را من‌ روايت‌ براتون‌ نقل‌ نمي‌كنم‌. صريح‌ قرآنه‌ مي‌فرمايد كه‌ و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. بندگان‌ خالص‌ خدا، آنهايي‌ كه‌ توي‌ دنيا گفتند خدا هر چه‌ ما قدرت‌ داريم‌ مال‌ تو، هر چه‌ ما كار مي‌كنيم‌ براي‌ تو، هر چه‌ در دلمون‌ محبت‌ پيدا ميشه‌، محبت‌ براي‌ تو و مال‌ تو. ما چيزي‌ هم‌ نمي‌خوايم‌، مزدي‌ هم‌ نمي‌خوايم‌. تو خداي‌ كريمي‌ هستي‌. هر چي‌ به‌ ما دادي‌ قبوله‌. اين‌ جور با خدا بشويد. و قلبتون‌ اينطوري‌ خالص‌ بشه‌، آنوقت‌ مي‌دونيد خدا هم‌ ميگه‌ من‌ هر چي‌ دارم‌ مال‌ تو. من‌ با تو حسابي‌ ندارم‌ بندة‌ عزيزم‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ بعضي‌ از جملات‌ دعاها آنچنان‌ انسان‌ را تكان‌ ميده‌ كه‌اي‌ كاش‌ همه‌اتون‌ عربي‌ مي‌دونستيد و اين‌ كتاب‌ صحيفة‌ سجاديه‌ را مطالعه‌ مي‌كرديد مي‌ديديد كه‌ خدا چقدر با بندگانش‌، همين‌ بندگانش‌ عشق‌ بازي‌ ميكنه‌. محبت‌ ميكنه‌. رحمانه‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 بشه‌ خداي‌ تعالي‌ با بندگانش‌ محبت‌ ميكنه‌، ارحم‌ الراحمين‌ في‌ موضع‌ العفو و الرحمه‌. در وقتي‌ كه‌ بشه‌ عفو بكند، در وقتي‌ كه‌ بشه‌ اظهار محبت‌ بكند، ارحم‌ الراحمينه‌. ولي‌ اشد المعاقبين‌ في‌ موضع‌ المكان‌ و النقمه‌.

 شيطان‌ يكي‌ اينكه‌ شيطان‌ كاري‌ به‌ انسان‌ نداره‌. يكي‌ اينكه‌ انسان‌ اگر به‌ مقام‌ خلوص‌ برسد در قيامت‌ حاضر لازم‌ نيست‌ بشه‌. سوم‌ بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ ميشه‌ و اين‌ مقام‌ مخلصينه‌. و بعد تا انسان‌ مراحل‌ توبه‌ و اصلاح‌ صفات‌ درونيش‌ را نكنه‌ كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ و اعتصام‌ به‌ خدا و حبل‌ خدا نكنه‌، به‌ مقام‌ خلوص‌ و اخلاص‌ نميرسه‌. حوصله‌ كنيد، يك‌ مدت‌ زماني‌ خيلي‌ كوتاه‌، من‌ همين‌ امشب‌ قبل‌ از جلسه‌ يك‌ جواني‌ از دوستان‌ پر سابقه‌امون‌ هست‌، ديدم‌ دورة‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذرونده‌ هنوز شايد بيست‌ سال‌، بيست‌ و دوسال‌ بيشتر نداره‌. آنوقت‌ توي‌ مسن‌ هنوز به‌ فكر گناهي‌ نستجير بالله‌. توئي‌ كه‌ چهل‌ سال‌ از عمرت‌ گذشته‌ مثلا هنوز در حال‌ معصيتي‌ كه‌ شيطان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ فردي‌ ميرسه‌، ميگه‌ وجه‌ لا يفلح‌ ابدا. اين‌ صورتي‌ است‌ كه‌ ديگه‌ رستگار نميشه‌. خيلي‌ پناه‌ به‌ خدا ببريد. خدايا ما را جزء آنها شيطان‌ به‌ اين‌ آرزو بميره‌ كه‌ ما رستگار نشيم‌. خدايا ما را رستگار كن‌. خدايا همة‌ ما را در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرارمون‌ بده‌. الهي‌ آمين‌.

 پس‌ اينها مراحل‌ كمالاته‌. تزكية‌ نفسه‌ مي‌بينيد انسان‌ به‌ كجا ميرسه‌؟ همه‌اتون‌ لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد. اين‌ جمله‌ را مي‌خوام‌ امشب‌ بحث‌ كنم‌ و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار. فانقضكم‌ منها. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ مقايسه‌اي‌ بين‌ امت‌ پيغمبر و حضرت‌ خليل‌ پيغمبر اولوالعزم‌ خليل‌ الرحمان‌ ميكنه‌. ميگه‌ خليل‌ الرحمان‌ را برداشتند توي‌ آتش‌، توي‌ آتش‌ دنياييي‌ انداختند، آتش‌ سرد شد، گلستان‌ شد. قضيه‌اش‌ را داريد كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را وقتي‌ كه‌ ديدند بتها را شكسته‌، آن‌ بزرگترشون‌ صدا زد كه‌ ابراهيم‌ را آتش‌ بزنيد و انصروا آلهتكم‌. خداها را ياري‌ كنيد. آتش‌ زيادي‌ درست‌ كردند و حضرت‌ ابراهيم‌ را روي‌ منجنيق‌ قرار دادند و پرتش‌ كردند وسط‌ آتش‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود يا نار كوني‌ بردا و سلاما علي‌ ابراهيم‌. قبل‌ از اينكه‌ حضرت‌ ابراهيم‌، ابراهيم‌، حضرت‌ ابراهيم‌ در مقام‌ مخلصينه‌، معتصم‌ بحبل‌ اللهه‌. معرفتش‌ به‌ امير المؤمنين‌ و خداي‌ تعالي‌ در آن‌ حد است‌ كه‌ باز يك‌ جمله‌اي‌ بگم‌.

 در آن‌ حده‌ كه‌ يك‌ روز نشسته‌ بود با قلب‌ سالمي‌ كه‌ داشت‌، اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. قلب‌ سالم‌ معتصم‌، خالص‌، در آسمان‌ يك‌ مسائلي‌ را ديد. ديد يك‌ خورشيدي‌ است‌ در ملكوت‌ آسمان‌. سؤال‌ كرد خدايا اين‌ نور پر عظمت‌ و اين‌ خورشيد تابان‌ كيست‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود اين‌ روح‌ مقدس‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. نگاه‌ كرد ديد يك‌ ستاره‌ هايي‌ مجذوب‌ اين‌ خورشيدند. گفت‌ اين‌ ستاره‌ها چيست‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود اينها شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالبند. آية‌ قرآنه‌، گفت‌ خدايا من‌ را از شيعيان‌ علي‌ قرارم‌ بده‌. ببينيد مقام‌ معرفتش‌. خداي‌ تعاي‌ در قرآن‌ سورة‌ صافات‌ مي‌فرمايد و ان‌ من‌ شيعته‌ لابراهيم‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ابراهيمه‌ وقتي‌ كه‌ با قلب‌ سالم‌ در خانة‌ خدا آمد. لذا وقتي‌ كه‌ روي‌ منجنيقه‌، داره‌ پرت‌ ميشه‌ توي‌ آتش‌ جبرئيل‌ آمد، به‌ من‌ كاري‌ داري‌. تو؟ تو نوكر آن‌ كسي‌ هستي‌ كه‌ من‌ شيعه‌اشم‌. تو خاك‌ پاي‌ آن‌ كسي‌ هستي‌ كه‌ من‌ پيروشم‌. به‌ تو نه‌. به‌ تو كاري‌ ندارم‌. معتصم‌ بحبل‌ الله‌ بود. اين‌ معناي‌ اعتصام‌ بحبل‌ الله‌. معتصم‌ بحبل‌ الله‌ بود. لذا با دلي‌ محكم‌، با خيالي‌ راحت‌، ميدونست‌ اگر امير المؤمنين‌ بخواد خداي‌ تعالي‌ بخواد كه‌ او در آتش‌ بسوزه‌، باشه‌. چون‌ كه‌ تو خواسته‌اي‌ باد فداي‌ ره‌ تو سر من‌، پيكر من‌، اكبر من‌، اصغر من‌. اگر هم‌ خدا آنقدر به‌ من‌ لياقت‌ نداده‌ كه‌ اين‌ اندازه‌ در راه‌ او كمك‌ بكنم‌، آتش‌ گلستان‌ ميشه‌ و آتش‌ گلستان‌ شد. آتش‌ گلستان‌ شد. اينجا امام‌ مي‌فرمايد ولي‌ براي‌ امت‌ پيغمبر خدا اين‌ آيه‌ را نازل‌ كرد. آنجا ميگه‌ يا نار كوني‌ بردا و سلاما علي‌ ابراهيم‌. در اينجا مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار. شما خودتون‌ لب‌ گودي‌ آتش‌ خودتون‌ را رسانده‌ بوديد. ما بوسيلة‌ قرآن‌، بوسيلة‌ راهنمائيهاي‌ قرآني‌، بوسيلة‌ راهنمائيهايي‌ كه‌ شما خودتون‌ را به‌ مقام‌ مخلصين‌ برسانيد، بوسيلة‌ پيغمبر اكرم‌، بوسيلة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و انقضكم‌ منها. شما را خدا از آن‌ آتش‌ جهنم‌، از آن‌ آتش‌ پر سوز عظيم‌، نجاتتون‌ داد. و آتش‌ را براتون‌ بهشت‌ قرار داد كه‌ عرض‌ كردم‌ و بحثش‌ را كرديم‌.

 و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقضكم‌ منها. اما اين‌ انسان‌ جهول‌ ظلوم‌ كه‌ البته‌ آنهائي‌ كه‌ لايق‌ بودند، استفادة‌ خودشون‌ را از اين‌ رهنمودهاي‌ خداي‌ تعالي‌ و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ بردند. اما يك‌ عده‌ خواب‌. .و همة‌ اين‌ زحمات‌ و اين‌ منبرها براي‌ اينكه‌ از خواب‌ غفلت‌ محض‌ رضاي‌ خدا بيدار بشيد. ديگه‌ بسه‌. شايد امام‌ زمانمون‌ ظاهر بشه‌ و ما هنوز در خواب‌ باشيم‌. يك‌ خورده‌ خودمان‌ را تكان‌ بديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيم‌، دست‌ از گناه‌ بكشيم‌، دست‌ از معصيت‌ بكشيم‌. با خدا دشمني‌ نكنيم‌. و انقضكم‌ منها. خداي‌ تعالي‌ نجاتتون‌ داده‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ دقت‌ كنيد. بهترين‌ رهنمودها را قرآن‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ در صريح‌ آيات‌ قرآن‌ فرموده‌. نه‌ به‌ طرف‌ شرق‌ برويد نه‌ به‌ طرف‌ غرب‌. نه‌ به‌ طرف‌ اهل‌ باطل‌ و راههاي‌ كج‌ و انحرافي‌ بعضي‌ از فرق‌ صوفيه‌ بريد نه‌ راههاي‌ مختلفي‌ كه‌ در عقائد ممكنه‌ براتون‌ پيش‌ بياد بريد. بريد در خانة‌ خدا. خدا و پيغمبر و قرآن‌ و ائمة‌ اطهار و لاغير. بقيه‌ همه‌ اشتباه‌ مي‌كنند. اين‌ صراط‌ مستقيمه‌.

 لذا خداي‌ تعالي‌ ما را به‌ اين‌ وسيله‌ از لب‌ گودي‌ آتش‌ نجات‌ داده‌. حضرت‌ سجاد صلواة‌ الله‌ عليه‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ ميكنه‌. ميگه‌ مردم‌ اگر فرزندان‌ پيغمبر را حتي‌ روي‌ دوششون‌ سوار كنند و اينطرف‌ و آنطرف‌ ببرند، باز كم‌ انجام‌ دادند در مقابل‌ زحمات‌ پيغمبر. شايد در اين‌ موقع‌ امام‌ سجاد به‌ ياد آن‌ اسارتي‌ كه‌ فرزندان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ داشتند و از كوفه‌ به‌ شام‌ و از شام‌ به‌ كوفه‌ و از كوفه‌ به‌ مدينه‌، با آن‌ وضع‌ خاص‌ كه‌ انسان‌ گاهي‌ نميتونه‌، خدا ميدونه‌ من‌ كه‌ نمي‌تونم‌ تفوه‌ كنم‌ كه‌ اينها را با چه‌ نحوة‌ اسارت‌ به‌ طرف‌ شام‌ مي‌بردند. چه‌ جوري‌؟ آنجوري‌ كه‌ در كتابها نوشتند. ريسمون‌ را چطور بسته‌ بودند. چگونه‌ سوار شترشون‌ كرده‌ بودند. چگونه‌ اينها را در شام‌ پذيرايي‌ مي‌كردند. از امام‌ سجاد سؤال‌ شد كه‌ آقا از همه‌ جا سخت‌تر به‌ شما كجا گذشت‌؟ خيلي‌ عجيبه‌. روز عاشورا بوده‌ حضرت‌ امام‌ سجاد. در كوفه‌ بوده‌، سه‌ مرتبه‌ فرمود الشام‌ الشام‌ الشام‌.  ميدونيد امام‌ چرا اين‌ جمله‌ را فرمود؟ براي‌ اينكه‌ مردمي‌ كه‌ با امام‌ سجاد روبرو بودند در خواب‌ غفلت‌ به‌ تمام‌ معني‌ بودند و از اين‌ مسئله‌ امام‌ سجاد رنج‌ مي‌برده‌. حالا در كربلا يك‌ عده‌ بيدار، مثل‌ اصحاب‌ سيد الشهدا. يك‌ عده‌ هم‌ كافر مطلق‌، صفها از هم‌ جدا. اما يك‌ عده‌ دارند مسلمانند، اظهار اسلام‌ مي‌كنند ولي‌ اين‌ مقدار در غفلت‌ كه‌ سعيد به‌ مصيب‌ ميگه‌ من‌ وارد شام‌ شدم‌. ديدم‌ مردم‌ جشن‌ گرفتند. چراغاني‌ كردند. گفتم‌ چه‌ خبره‌. هر چي‌ تاريخ‌ را عقب‌ جلو كردم‌ ديدم‌ مثلا فرض‌ كنيد روز اول‌ ماه‌ صفر يا دوم‌ ماه‌ صفر عيدي‌ نيست‌. از يكي‌ آهسته‌ سؤال‌ كردم‌ چه‌ خبره‌ اينجا؟ گفت‌ مگر تو بياباني‌ هستي‌؟ اعرابي‌ يعني‌ بياباني‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از هيچ‌ چيزي‌ نداره‌. گفتم‌ من‌ سعيد بن‌ مصيبم‌، از اصحاب‌ پيغمبرم‌. من‌ راوي‌ حديثم‌. گفتند پس‌ بدان‌. كه‌ پسر پيغمبر را كشتند، اين‌ جشن‌ و سرور را گرفتند بخاطر اينكه‌ مي‌خواهند سر مقدس‌ او و فرزندان‌ و زن‌ و فرزندش‌ را امروز وارد شام‌ كنند. عجيبه‌ها. اين‌ اندازه‌ اينها در خواب‌ غفلت‌ بودند و چيزي‌ كه‌ اين‌ را بدانيد آقايون‌، امشب‌ خدا ميدونه‌ من‌ بعنوان‌ اتمام‌ حجت‌ عرض‌ مي‌كنم‌، چيزي‌ كه‌ همة‌ انبياء و اولياء را، همة‌ ائمه‌ را به‌ زحمت‌ انداخته‌ و از شما انتظار دارند و آنها را رنج‌ ميده‌، خواب‌ غفلت‌ شماهاست‌. چقدر مي‌خواهيد غافل‌ باشيد. از خواب‌ غفلت‌ بيرون‌ بيائيم‌ بريم‌ به‌ طرف‌ خدا، بريم‌ به‌ طرف‌ دين‌، برويم‌ به‌ طرف‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها اينقدر غافل‌ بودند.

 حضرت‌ سجاد مي‌فرمايد ما را سه‌ شبانه‌ روز، خيلي‌ حرفه‌، در دروازه‌ را بستند. سابق‌ شهرها دروازه‌ داشت‌. در دروازه‌ را بستند. چرا در را بستيد؟ هنوز آمادة‌ آن‌ جشن‌ و سرور نشده‌اند. رقاصه‌ها هنوز نيامده‌اند، آنهائي‌ كه‌ موسيقي‌ بايد بزنند، آنها هنوز نيامده‌اند. هنوز در و ديوار را كاملا آئين‌ بندي‌ نكردند، اينه‌ معناش‌. بعد از سه‌ روز حضرت‌ مي‌فرمايد در دروازه‌ را كه‌ باز كردند يك‌ فرقي‌ هست‌ بين‌ مردم‌ كوفه‌ در همين‌ جريان‌ و مردم‌ شام‌. مردم‌ كوفه‌ بيدار بودند ولي‌ از جريان‌ غافل‌ بودند. لذا مي‌بينيد چون‌ در مكتب‌ امير المؤمنين‌ تربيت‌ شده‌ بودند بهرحال‌. مردم‌ سست‌ عهدي‌ بودند، مردم‌ عهد شكني‌ بودند. اما در عين‌ حال‌ علي‌ شناس‌ بودند. لذا مي‌بينيد وقتي‌ كه‌ اسرا را وارد مي‌كنند مردم‌ نان‌ و خرما به‌ رسم‌ تصدق‌ مي‌آن‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر مي‌دهند. زني‌ يك‌ گوشه‌ ايستاده‌ گريه‌ ميكنه‌. ديگري‌ مي‌آيد به‌ اين‌ زن‌ اسير ميگه‌. تو اهل‌ كجائي‌؟ من‌ اهل‌ مدينه‌ هستم‌. ما در مدينه‌ يك‌ زينب‌ كبرايي‌ داريم‌. او را تو مي‌شناسي‌؟ اينجور مطالب‌ و اينجور برخوردها هست‌ در كوفه‌. اما در شام‌ اينها زير نظر معاويه‌ پرورش‌ پيدا كردند. حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با معاويه‌ برخورد داشت‌ كه‌ اينگونه‌ ناراحت‌ بود. و خودش‌ را كنار كشيد. تربيت‌ غلط‌ عجيبه‌. اينها اصلا سر روي‌ نيزه‌ است‌، باشه‌، ما مشغول‌ سرورمون‌ باشيم‌. اسراي‌ كه‌ از راه‌ دور با شتر آمدند و خسته‌ هستند. باشند. حضرت‌ امام‌ سجاد به‌ منهال‌ فرمود منهال‌ ما را در جايي‌، در شام‌ جا دادند كه‌ شبها از سرما مي‌لرزيم‌ روزها از حرارت‌ آفتاب‌ ناراحتيم‌. بعد به‌ من‌ گفت‌ پارچه‌اي‌، دستمالي‌ داري‌، اين‌ زنجير روي‌ گردنش‌ را عقب‌ زد، ديدم‌ خون‌ مي‌آيد براي‌ اينكه‌ اين‌ خونها را. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌.

 بخدا قسم‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌ كه‌ چقدر انسان‌ پست‌ باشه‌. در تاريخ‌ آقايون‌ ندارد كه‌ در آن‌ نيمه‌ شب‌ كه‌ حضرت‌ رقيه‌ از خواب‌ بيدار شده‌ بود، يك‌ نفر از مردم‌ شام‌ دلش‌ به‌ حال‌ رقيه‌ سوخته‌ باشه‌. دختر چهارساله‌ كه‌ خدا قسمتتون‌ كند برويد قبر مطهرش‌ را زيارت‌ كنيد. دختر چهارساله‌ در خواب‌ ديده‌ پدر را. مي‌آورند نوازشش‌ مي‌كنند، دست‌ به‌ سرش‌ مي‌كشند، بهش‌ محبت‌ مي‌كنند. در تاريخ‌ دارد آقايون‌ يزيد مي‌دونست‌ كه‌ اگر سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را ببره‌ در خرابه‌ همة‌ اسرا ناراحت‌ مي‌شوند و اين‌ دختر هم‌ ممكن‌ است‌ از بين‌ بره‌. اين‌ را ميدونست‌. معلوم‌ بود. لذا دستور داد سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را بردند در ميان‌ خرابه‌. اين‌ دختر با معرفت‌. اين‌ فرزند پيغمبر، اين‌ دختري‌ كه‌ شما الان‌ مي‌ريد حاجت‌ ازش‌ مي‌گيريد، خدا ميدونه‌ آنقدر حاجت‌ به‌ زائرينش‌ عنايت‌ ميكنه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. اين‌ دختر با معرفت‌، وقتي‌ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را برداشت‌ روي‌ دست‌ نگه‌ داشت‌. من‌ الذي‌ ايتمني‌ صغر سني‌. پدر كدام‌ ظالم‌ من‌ را در اين‌ سن‌ يتيمم‌ كرده‌. پدر كي‌ رگهاي‌ گردند را بريده‌. هي‌ با پدر صحبت‌ كرد. پدر مهربانم‌ دستش‌ را گرفت‌. گفت‌ رقيه‌ به‌ زبان‌ حال‌، گفت‌ رقيه‌ تو اينجا بمان‌ و براي‌ مردم‌ دنيا عبرت‌ باش‌. تا يك‌ روزي‌ مردم‌ بيايند تو را هم‌ زيارت‌ كنند ببيند خاندان‌ بني‌ اميه‌ به‌ چه‌ نكبتي‌ مبتلا شدند. رقيه‌ از دار دنيا رفت‌. بدن‌ رقيه‌ را در آنجا دفن‌ كردند. يك‌ نشانه‌اي‌، يك‌ علمي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در آنجا گذاشت‌ كه‌ هميشه‌ مردم‌ حتي‌ دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ از آن‌ وضع‌ عبرت‌ مي‌گيرند.

 خدايا به‌ آبروي‌ حضرت‌ وليعصر ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كن‌. الهي‌ آمين‌. به‌ خاطر حضرت‌ رقيه‌ در اين‌ عبرت‌ خانه‌اي‌ كه‌ در دنيا مقرر كردي‌ كه‌ ما از خواب‌ غفلت‌ بيدار شويم‌ بهره‌مند بفرما. الهي‌ آمين‌. همه‌ با توجه‌ اسئلك‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌. يا الله‌ يا رحمان‌ و يا رحيم‌. يا غياث‌ المستغيثين‌، يا اله‌ العالمين‌، يا رباه‌، يا سيداه‌، عجل‌ لوليك‌ الفرج‌. الهي‌ آمين‌. عجل‌ لمولانا الفرج‌. الهي‌ آمين‌. خدايا ما را از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرارمون‌ بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا گرفتاريهاي‌ مسلمين‌ بخاطر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. قرض‌ مقروضين‌ ادا بفرما. الهي‌ آمين‌. حوائج‌ اين‌ جمع‌ فوق‌ رغبتشون‌ برآور. الهي‌ آمين‌. پروردگارا مرضهاي‌ روحيمون‌ شفا عنايت‌ فرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌ شفاي‌ كامل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دشمنان‌ دين‌، دشمنان‌ آئين‌ پيغمبر در هر لباسي‌ هستند ذليل‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدمتگزاران‌ به‌ دين‌ خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ اسلام‌ عزيز در هر لباسي‌ كه‌ هستند مؤيد و منصور بدار. الهي‌ آمين‌. مسئولين‌ صديق‌ اين‌ مملكت‌ به‌ آبروي‌ وليعصر در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. رهبر عزيزمون‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ محفوظ‌ بدار. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. و عجل‌ لفرج‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌.

 

۱۶ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۱ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا

 شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا 16 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار و اعتصام‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ دو آيه‌ در قرآن‌ به‌ صورت‌ امر نازل‌ شده‌ يك‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌، ديگري‌ واعتصموا باللّه‌، در اينجا يك‌ بحثي‌ پيش‌ مي‌ياد كه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ مقام‌ اعتصام‌ به‌ خدا و به‌ حبل‌ خدا رسيد داراي‌ كراماتي‌ قلبش‌ مملو از حكمته‌ الهي‌ و دقيقا فكرش‌ متوجه‌ حقايق‌ عاليه‌ خواهد بود. مطلبي‌ كه‌ در اينجا اشاره‌اش‌ لازم‌ است‌ كه‌ چرا در قرآن‌ مجيد در يك‌ جا فرموده‌: واعتصموا باللّه‌ در يك‌ جا فرموده‌ است‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌، و در تفاسير آمده‌ كه‌ حبل‌ خدا ولايت‌ و معرفت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ اين‌ جمله‌ را من‌ بايد در اينجا تذكر بدهم‌ كه‌ واعتصموا باللّه‌ و واعتصموا بحبل‌ للّه‌، در حقيقت‌ هر دو يكي‌ است‌ چون‌ اگر انسان‌ اون‌ نورانيت‌ اعتصام‌ را پيدا كرد كه‌ در چند شب‌ گذشته‌ درباره‌اش‌ بحث‌ كردم‌ اگر اون‌ نورانيت‌ براش‌ پيدا شد اونجا مي‌فهمد كه‌ معرفت‌ حبل‌ خدا عين‌ معرفت‌ خداست‌. و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا همان‌ اعتصام‌ به‌ خداست‌. يك‌ روز سلمان‌ و ابوذر دو برادر ديني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ دست‌ اخوت‌ و عقد اخوت‌ بين‌ اين‌ دو نفر برقرار كرده‌ بود، و هر دوي‌ اونها به‌ مقام‌ عبوديت‌ واقعي‌ رسيده‌ بودند و به‌ جايي‌ رسيده‌ بودند كه‌ در اون‌ روايت‌ عمران‌ بصري‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ حقيقت‌ عبوديت‌ اين‌ است‌ كه‌، ان‌ لا يرالعبد في‌ ما خذلاللّه‌ عليه‌ منكا، بندة‌ خدا در خصوص‌ اونچه‌ كه‌ در اختيار دارد براي‌ خودش‌ ملكيتي‌ قائل‌ نيست‌. و اينطور فكر مي‌كند كه‌ الّان‌ مرزاه‌ يزعونه‌ حيث‌ امره‌ اللّه‌ مال‌ مال‌ خداست‌، همة‌ اموالي‌ كه‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ هست‌ همه‌ مال‌ خداست‌ و اگر انسان‌ بندة‌ خدا شد حتما در جايي‌ كه‌ خدا دوست‌ دارد اين‌ مال‌ را قرارش‌ مي‌دهد. مثلا يك‌ شخصي‌ ده‌ تا نوكر دارد توي‌ يك‌ خانه‌ اين‌ نوكرها هيچ‌ وقت‌ اين‌ كار را نمي‌كنند كه‌ تقسيم‌ بندي‌ كنند خانة‌ ارباب‌ را. مثلا صد متر اين‌ طرف‌ خانه‌ مال‌ تو صد متر اون‌ طرف‌، مگر اينكه‌ براي‌ اداره‌اش‌. براي‌ نظافتش‌.

 چرا؟ ممكنه‌ تقسيم‌ كنند. اما اگر مولا امد گفت‌ كه‌ اين‌ طرف‌ را تو نظافت‌ نكن‌ اون‌ طرف‌ را نظافت‌ كن‌ مي‌گه‌ چشم‌. براش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. ما بايد اگر بندة‌ خدا باشيم‌ اگر عبداللّه‌ باشيم‌ بايد انباني‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ هست‌ اينها را مال‌ خدا بدانيم‌ و اگر مال‌ خدا اينها را دانستيم‌ طبعا هر طوري‌ كه‌ خدا فرموده‌ است‌ ما تصرف‌ مي‌كنيم‌.

 ديگر اگر يك‌ عده‌ نوكر در خانة‌ ارباب‌ اينها ملك‌ ارباب‌ را تقسيم‌ كردند بين‌ خودشون‌ و نگذاشتند اون‌ نوكره‌ به‌ اين‌ طرف‌ قدم‌ بگذارد اين‌ به‌ اون‌ طرف‌ قدم‌ بگذارد و بر خلاف‌ قوانين‌ ارباب‌ كاري‌ كردند، اينها مضحكه‌ هستند يعني‌ مورد تعجب‌ افراد با عقل‌ و با فراستند. سلمان‌ و ابوذر دو برادر دو بندة‌ خدا دو متدين‌ كه‌ هر چه‌ دارند، هر چه‌ دارند مال‌ خدا مي‌دانند و خودشون‌ را هم‌ بندة‌ خدا مي‌دانند. به‌ مقام‌ اعتصام‌ به‌ خدا رسيدند مي‌خوان‌ معرفت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ را درك‌ كنند ببينند علي‌ چيست‌؟ علي‌ كيست‌؟ دو نفري‌ مي‌يان‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ ما امده‌ايم‌ براي‌ شناختن‌ شما و معرفت‌ شما منظورم‌ از اين‌ مقدمه‌ همين‌ يك‌ جمله‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌.

 حضرت‌ امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بعد از اون‌ مقدمه‌اي‌ كه‌ در اون‌ جريان‌ هست‌ فرمود: معرفتي‌ بنورانيه‌ معرفة‌ اللّه‌ عزوجل‌، و معرفة‌ للّه‌ عزوجل‌ معرفتي‌ بنورانيه‌. يعين‌ اين‌ معرفت‌ من‌ اگر نورانيت‌ داشته‌ باشه‌ به‌ تاريكي‌ علي‌ را نديده‌ باشي‌ اگر يك‌ دل‌ روشني‌ داشته‌ باشي‌ اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌. اگر اعتصام‌ به‌ خدا پيدا كرده‌ باشي‌ اين‌ را من‌ بگم‌ معرفت‌ من‌ با اون‌ نورانيت‌ اگر نگاه‌ كني‌ مي‌بيني‌ همه‌ معرفت‌ خداست‌. و معرفت‌ خدا با اون‌ نورانيت‌ همه‌ معرفت‌ ماست‌، معرفتي‌ بالنورانيه‌ معرفة‌ عزوجل‌ معرفة‌ للّه‌ عزوجل‌ معرفتي‌ بالنورانيه‌. اين‌ مطلب‌ خيلي‌ مهمه‌ اونيكه‌ خيلي‌ لازمه‌ انسان‌ در مرتبة‌ اول‌ نورانيته‌. نورانيت‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ انسان‌ در اين‌ ظلمتكدة‌ دنيا يك‌ چراغ‌ لازم‌ داره‌ تا حقايق‌ را درك‌ كنه‌. اون‌ چراغ‌ براي‌ عموم‌ عقله‌ ولي‌ براي‌ خواص‌ عقلي‌ است‌ كه‌ اين‌ عقل‌ باز خودش‌ نورانيتي‌ داشته‌ باشه‌ در زيارت‌ حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء معروف‌ به‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ شما وقتي‌ كه‌ اين‌ زيارت‌ را خوانديد كه‌ اين‌ زيارت‌ خيلي‌ مهمه‌ انشاء للّه‌ آقايون‌ مقيّد باشند در شبانه‌ روز يك‌ مرتبه‌ اگر شده‌ نه‌ لااقل‌ در هفته‌ يك‌ مرتبه‌ بخوانند اين‌ دقيقا همان‌ عملي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ در شهر ري‌ دفن‌ است‌ و عظمت‌ پيدا كرده‌ اون‌ عظمت‌ فوق‌ العاده‌ را كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ درباره‌اش‌ مي‌فرمايد من‌ زار عبد العظيم‌ به‌ ري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا كسي‌ كسي‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ را در شهر ري‌ زيارت‌ كند مثل‌ اين‌ است‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را در كربلا زيارت‌ كرده‌ و كسي‌ كه‌ حسين‌ را زيارت‌ كند مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا را در عرش‌ زيارت‌ كرده‌.

 اين‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ همة‌ عظمتش‌ براي‌ اين‌ بود كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ مي‌كرد در صراط‌ مستقيم‌. يعني‌ اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ كنيم‌ يك‌ راننده‌ وقتي‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ بهترين‌ راننده‌ اوني‌ است‌ كه‌ در راه‌ راست‌ حركت‌ كنه‌ پيچ‌ و خم‌ها را مواظب‌ باشه‌ محاسبه‌ و مراقبت‌ داشته‌ باشه‌ و انحراف‌ از جاده‌ نداشته‌ باشه‌ و راهي‌ را هم‌ كه‌ اگر نمي‌دانه‌ بياد از اهلش‌ سوال‌ كنه‌ كه‌ در قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد كه‌ فاسئلو اهل‌ الذكر ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌ از اهل‌ ذكر سوال‌ كنيد از اهل‌ قرآن‌ سوال‌ كنيد اگر نمي‌دانيد. حضرت‌ عبد العظيم‌ برنامه‌اشون‌ اين‌ بود كه‌ مي‌امدند خدمت‌ امام‌ هادي‌ چند وقت‌ يك‌ مرتبه‌ مثلا و عقائدشون‌ را اظهار مي‌كردند آقا من‌ عقيده‌ام‌ اينه‌، اينطوري‌ هستم‌ اين‌ را معتقد هستم‌ اين‌ گونه‌ اعتقاد دارم‌ و حضرت‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمودند اين‌ عقيدة‌ تو بسيار خوبه‌ من‌ تطبيق‌ كردم‌ فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ سيرالي‌ اللّه‌ باشه‌ چون‌ كتابها متعدده‌ من‌ يادم‌ مي‌ره‌ كه‌ در كدوم‌ كتاب‌ اين‌ مطلب‌ را نوشتم‌ دوستان‌ بهتر حواسشون‌ هست‌.

 كه‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ عليه‌ السلام‌ البته‌ در اين‌ چاپ‌ اخير سير الي‌ اللّه‌ است‌ بخاطر اين‌ كه‌ صراط‌ مستقيم‌ در اين‌ چاپ‌ اضافه‌ شده‌ فكر مي‌كنم‌ شايد دوستان‌ هنوز نديده‌ باشند به‌ هر حال‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ مطالبي‌ را عرض‌ مي‌كنه‌ كه‌ عينا در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ هست‌ و اشهدك‌ يا مولا ببينيد اشهدك‌ يا مولاي‌ يعني‌ اي‌ مولاي‌ من‌ تو را شاهد مي‌گيرم‌ شاهد باش‌ كه‌ عقايد من‌ اينه‌. اني‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا اللّه‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و ان‌ محمد عبده‌ و رسوله‌ يا حبيب‌ الا هو ربك‌، و اشهدك‌ يا مولاي‌ ان‌ امير المومنين‌ حجته‌ يك‌ يكه‌ از ائمه‌ را بعد از پيغمبر اكرم‌ اقرار مي‌كنه‌ كه‌ من‌ اعقاد دارم‌  و شما را شاهد مي‌گرم‌ كه‌ اينها حجت‌ خدا هستند تا جايي‌ كه‌ مي‌رسند لاشهد انك‌ حجة‌ اللّه‌ تو حجت‌ خدايي‌ بعد عقايد مربوط‌ به‌ بعد از اين‌ عالم‌ را اظهار مي‌كندكه‌ عينا همانهايي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ عليه‌ السلام‌ در اظهار عقايدشون‌ در مقابل‌ امام‌ هادي‌ عرض‌ مي‌كنند كه‌ من‌ اينها را تطبيق‌ كرده‌ام‌ منظورم‌ اين‌ مطالب‌ نبود خواستم‌ اسم‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بردم‌ اين‌ مطلب‌ را گفته‌ باشم‌ مطلبم‌ اين‌ بود كه‌ در دعاي‌ بعد از زيارت‌ كه‌ متاسفانه‌ بعضيها خيال‌ مي‌كنند كه‌ اين‌ دعا مهم‌ نيست‌ و حال‌ اينكه‌ اصل‌ دعا اصل‌ مطلب‌ اونجاست‌.

 در دعاي‌ بعد از زيارت‌ مي‌گيم‌ كه‌ خدايا به‌ ما نور يقين‌ بده‌، مي‌گيم‌ ايمان‌ بده‌ همش‌ صحبت‌ از نوره‌ اين‌ نور هميني‌ است‌ كه‌ گاهي‌ در دل‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌تابه‌ و ارادة‌ پروردگار است‌ و خدا اين‌ را در قلب‌ انسان‌ مي‌اندازه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌  حتي‌ مي‌فرمايد العلم‌ نور يغضف‌ اللّه‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء اين‌ نوره‌ كه‌ در دل‌ كسي‌ كه‌ بخواد خدا مي‌اندازه‌ هر كسي‌ لياقت‌ نداره‌ كه‌ اون‌ نور علم‌ را اون‌ نور معرفت‌ را، اون‌ نور حقيقت‌شناسي‌ را در دلش‌ احساس‌ بكنه‌ شما فكر مي‌كنيد كه‌ همة‌ مردم‌ مثلا فرض‌ كنيد، در اين‌ مجالس‌ كه‌ مي‌نشينند يك‌ مطالبي‌ استفاده‌ بكنند نه‌ اينطور نيست‌، خيليها هستندكه‌ از همين‌ مطالبي‌ كه‌ شما اظهار اشتياق‌ مي‌كنيد و اظهار علاقه‌ مي‌كنيداز همين‌ها بدشون‌ بياد به‌ جهت‌ اينكه‌ نور ندارند، نور يقين‌ ندارند نور ايمان‌ ندارند، نور معرفت‌ ندارند نور صدق‌ ندارند قبل‌ از امير المومنين‌ مي‌فرمايد معرفتي‌ بالنورانيه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد در نورانيت‌ من‌ معرفت‌ خداست‌، اما مي‌دوني‌ نورانيت‌ چيه‌؟

 شما فكر مي‌كنيد ابن‌ ملجم‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ فكر مي‌كنيد كه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ابن‌ كفوا كه‌ يكي‌ از افراد باصطلاح‌ تحصيل‌ كرده‌ است‌ و هميشه‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌نشينه‌ و همه‌ جا با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ در گير مي‌شه‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ سعد وقاصي‌ كه‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نشسته‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ همشون‌ علي‌ را مي‌شناختند ولي‌ نور نداشتند نورانيت‌ نداشتند به‌ نورانيت‌ علي‌ را نشناخته‌ بودند تو تاريكي‌ علي‌ را ديده‌ بودند، توي‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌ اون‌ شاعر مي‌گه‌ زين‌ سبب‌ غيري‌ بر او بگزيده‌اي‌، اگر انسان‌ با معرفت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را ببينه‌ فرقي‌ بين‌ و او خدا تعالي‌ نمي‌گذاره‌ مگر در دو چيز، بصحيحه‌ دعاها و روايات‌ يكي‌ اينكه‌ علي‌ مخلوق‌ خداست‌ و ديگر اين‌ كه‌ بندة‌ خداست‌. بندة‌ خدا و مخلوق‌ خداست‌. فرد بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ لخلقك‌، پس‌ اگر خواستيد علي‌ را بشناسيد بايد خدا را بشناسيد اگر خدا را خواستيد بشناسيد علي‌ را بشناسيد در اون‌ دعا مي‌گيد الهم‌ عرفني‌ نفسك‌ خدايا خودت‌ را به‌ من‌ معرفي‌ كن‌ فانك‌ الّم‌ تعرفني‌ نفسك‌ نمعرف‌ نبيّك‌ اگر تو خودت‌ را به‌ من‌ معرفي‌ نكني‌ اون‌ نوري‌ كه‌ يقضفه‌ اللّه‌ في‌ قلب‌ بني‌ يشاء هست‌ اون‌ را در دلامون‌ نياندازي‌ دلامون‌ را منور نكني‌ من‌ نمي‌تونم‌ پيغمبرت‌ را بشناسم‌.

 اگر من‌ پيغمبر را نشناسم‌ ولي‌ و امامم‌ را نمي‌تونم‌ بشناسم‌ اينها به‌ سلسله‌ مراتب‌ مي‌ياد پايين‌، لذا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا همان‌ اعتصام‌ به‌ خداست‌، و اعتصام‌ به‌ خدا اعتصام‌ به‌ حبل‌ خداست‌. يعني‌ اگر شما خدا را شناختي‌ علي‌ را شناختي‌ علي‌ را شناختي‌ خدا را شناختي‌، خدا را شناختي‌ امام‌ زمان‌ را شناختي‌، امام‌ زمان‌ را شناختي‌ خدا را شناختي‌ پس‌ بنا بر اين‌ دو تا آيه‌ خوب‌ يكديگر را معنا مي‌كنند فرقي‌ نمي‌كنه‌ بگند واعتصموا بحبل‌ للّه‌ يا بگن‌ واعتصموا باللّه‌. اعتصام‌ به‌ خدا پيدا كنيد يعني‌ خدا را بشناسيد بوسيلة‌ خدا و معرفت‌ خدا خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ بداريد و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ علي‌ مي‌خواد باشه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواد باشه‌، چهارده‌ نفر هستند كه‌ خدا در چهار غالب‌ بدني‌ اينها را قرار داده‌ در زمانهاي‌ مختلف‌ تا مردم‌ همه‌ استفاده‌ كنند از اين‌ وجودهاي‌ مقدسه‌ و آخريشون‌ را هم‌ نگه‌ داشته‌ كه‌ آخري‌ فردي‌ كه‌ پاشو از روي‌ كرة‌ زمين‌ بر مي‌داره‌ امام‌ خواهد بود و اين‌ انشاء للّه‌ بيايد ما با نورانيت‌ او را نه‌ با جسمانيت‌، با اين‌ چشم‌ سر نه‌ با چشم‌ دل‌، با چراغ‌ عقل‌ او را مشاهده‌ بكنيم‌ و وقتي‌ او را ديديم‌ خدا را ديده‌ باشيم‌ وقتي‌ او را زيارت‌ كرده‌ باشيم‌ خدا را زيارت‌ كرده‌ باشيم‌ كه‌ من‌ زار الحسين‌ فقد زار اللّه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ اللّه‌. كسي‌ كه‌ شما را بشناسه‌ خدا را شناخته‌ من‌ احبكم‌ فقد احب‌ اللّه‌ كسي‌ كه‌ شما را دوست‌ داشته‌ باشه‌ خدا را دوست‌ داره‌ فرقي‌ بين‌ حبل‌ خداو خود خدا نيست‌ بنابر اين‌ پس‌ اين‌ دو آيه‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌ واعتصموا باللّه‌ در واقع‌ يك‌ معنا داره‌ شما اگر گفتند علي‌ را، بوسيلة‌ معرفت‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ يا معرفت‌ امام‌ عصر عليه‌ آلاف‌ تحية‌ والسلام‌ اگر گفتند كه‌ به‌ وسيلة‌ معرفت‌ او خودت‌ را از گناه‌ نگه‌ دار. فرقي‌ نمي‌كنه‌ بگن‌ كه‌ بوسيلة‌ معرفت‌ خدا خودت‌ را از گناه‌ نگه‌ دار چون‌ معرفت‌ اونها معرفت‌ خداست‌ معرفت‌ خدا هم‌ معرفت‌ اونهاست‌. حالا چرا در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ مي‌گه‌ در اين‌ شبها تمام‌ مي‌شه‌، امشب‌ شب‌ ششم‌ اين‌ مجلسه‌ و بايد كم‌ كم‌ بعضي‌ از خصوصيات‌ اين‌ آيات‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌. چرا در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌گه‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌ جميعا ولا تفرقوا ولي‌ در واعتصموا باللّه‌  اين‌ ولا تفرقوا و اتحاد را بيان‌ نمي‌كنه‌ اين‌ را يك‌ قدري‌ ترد مي‌كنه‌ اينجا بايد يك‌ قدري‌ روش‌ بحث‌ كرد، حبل‌ خداست‌ كه‌ مردم‌ را با هم‌ جمع‌ مي‌كنه‌.

 شما اين‌ را بدونيد تمام‌ مردم‌ دنيا كه‌ آمار گرفته‌ بودند در يك‌ موسسه‌اي‌ در انگلستان‌ بود من‌ اون‌ آمارش‌ را ديدم‌ حدودا هشتاد و پنج‌ درصد مردم‌ دنيا معتقد به‌ خدا بودند. هشتاد و پنج‌ درصد چه‌ مسلمان‌ چه‌ مسيحي‌، چه‌ هندو و چه‌ يهودي‌ و امثال‌ اينها چه‌ زرتشتي‌ اينها همه‌ مي‌گن‌ خدا. و ان‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ ما في‌ السماوات‌ و الارض‌، يقولون‌ اللّه‌. اگر از اين‌ مردم‌ سوال‌ بكني‌ كه‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ كيه‌؟ مي‌گن‌ خدا. مرحوم‌ سيد نعمت‌ اللّه‌ جزايري‌ داشت‌ كتاب‌ شروع‌ كرده‌ بنويسه‌ يك‌ كنيزي‌ داشت‌  خيلي‌ با معرفت‌، و اون‌ شب‌ از ايشان‌ سوال‌ كرد كه‌ چه‌ مي‌كنيد؟ چه‌ كتابي‌ را شروع‌ كرديد؟ گفت‌: در معرفت‌ خدا مي‌خوام‌، در اثبات‌ وجود خدا مي‌خوام‌ كتاب‌ بنويسم‌. اون‌ كنيزك‌ گفت‌: افي‌ للّه‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. در خدا مگر شكي‌ هست‌. اين‌ لذا پيغمبر اكرم‌ هم‌ روز اولي‌ كه‌ آمد نگفت‌ خدا را قبول‌ داشته‌ باشيد چون‌ مردم‌ فطرتا خدا را قبول‌ دارند. گفت‌: مردم‌ بگيد لا اله‌ الا اله‌، يعني‌ خدا يكيست‌ خداهاي‌ دروغي‌ را كنار بريزيد، وهدانيت‌ را پيشنهاد كرد، واعتصموا باللّه‌ شايد همه‌ بگن‌ ما خدا شناسيم‌ و به‌ وسيلة‌ معرفت‌ خدا هم‌ ما كار بد نمي‌كنيم‌ اما علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در نيشابور اين‌ معناي‌ واعتصموا باللّه‌، و اعتصموا بحبل‌ للّه‌ را خوب‌ توصيف‌ مي‌كنه‌ در نيشابور تشريف‌ آورده‌ است‌ مردم‌ نيشابور جمع‌ شدند نيشابور اون‌ زمان‌ كه‌ چقدر دانشمند داشت‌ كه‌ صد هزار قلمدان‌ طلا و نقره‌ حاضر شده‌ بود براي‌ نوشتن‌ كلمات‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، دو تا خواهش‌ كردند، شما داريد از شهر ما عبور مي‌كنيد دو خواهش‌ داريم‌ ازتون‌، يكي‌ اينكه‌ يك‌ روايتي‌ برامون‌ نقل‌ كنيد يك‌ جمله‌اي‌ برامون‌ بگيد، افراد متدين‌ خوب‌ وقتي‌ كه‌ به‌ امامشون‌ مي‌رسند به‌ يك‌ بزرگي‌ مي‌رسند اول‌ چيزي‌ كه‌ از او مي‌خواهند يك‌ كلمة‌ حكمت‌ آميزه‌. يك‌ چيزي‌ براي‌ ما نقل‌ كنيد، دوم‌ اينكه‌ اين‌ پردة‌ محمل‌ را كنار بزنيد چون‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را در محمل‌ نشانده‌ بودند ما جمال‌ شما را ببينيم‌. مي‌دانم‌ چرا گريه‌ مي‌كنيد كاشكي‌ ما هم‌ مي‌تونستيم‌ يك‌ چنين‌ (قطعي‌ نوار) علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا پرده‌ را كنار زد نگاه‌ كردند مردم‌ يك‌ عده‌ غش‌ كردند روي‌ زمين‌ افتاند چون‌ معرفت‌ داشتند با نورانيت‌ به‌ جمال‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نگاه‌ مي‌كردند ضجه‌ مي‌زدند ناله‌ مي‌كردند، بعد حضرت‌ فرمود سمعت‌ اهلي‌، از پدرم‌ موسي‌ بن‌ جعفر شنيدم‌، او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ جعفر بن‌ محمد الصادق‌ شنيدم‌ او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ امام‌ باقر شنيدم‌ او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ امام‌ سجاد شنيدم‌ او فرمود من‌ از پدرم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ سيد الشهداء شنيدم‌ او هم‌ فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ شنيدم‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ هم‌ فرمود من‌ از حبيبم‌ پيغمبر اكرم‌ شنيدم‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ از جبرئيل‌، جبرئيل‌ گفت‌: از خداي‌ عزوجل‌ شنيدم‌ كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اله‌ حسني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حسني‌ عمل‌ العذاب‌ كلمة‌ لا اله‌ الا للّه‌، اعتقاده‌ به‌ لا اله‌ الا اله‌ اين‌ يك‌ حصار محكم‌ خداست‌ كه‌ هر كس‌ وارد اين‌ حصار بشه‌ از عذاب‌ پروردگار ايمن‌ است‌. خوب‌ اين‌ جمله‌ گفته‌ شد اين‌ همان‌ معناي‌ واعتصموا باللّه‌ است‌ اعتصام‌ به‌ خدا  تا اينجا اعتصامه‌، وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ شتر حضرت‌ يك‌ چند قدم‌ حركت‌ كرد حضرت‌ گفت‌ نگه‌ دار، اعتصام‌ به‌ حبل‌ اللّه‌ هنوز به‌ تعبير من‌ نگفتند، صداش‌ را بلند كرد و فرمود بشرطها و ان‌ من‌ شروطها، اين‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اله‌ يك‌ شرطي‌ داره‌. همه‌ بگن‌ لا اله‌ الا اله‌ حتي‌ اوني‌ كه‌ فرعونه‌ مي‌پرستيد مي‌گفت‌ لا اله‌ الا فرعون‌ اسم‌ فرعون‌ را هم‌ اللّه‌ گذاشته‌ بود مي‌شد لا اله‌ الا اله‌.

 خورشيد پرستهاو ماه‌ پرستها همه‌ مي‌گن‌ لا اله‌ الا اله‌، اما اين‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ شما توضيحش‌ را بده‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ زمانتون‌ اون‌ را بيان‌ كنه‌ اون‌ حصار محكم‌ پروردگاره‌، بايد پيروي‌ از امام‌ بكنيد. لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ مي‌ياد تطبيق‌ مي‌ده‌ با لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ هادي‌ معتقد است‌ و امام‌ تصديق‌ مي‌كنه‌ اين‌ لا اله‌ الا اله‌ مورد قبول‌ واقع‌ بشه‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ شما در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ مي‌گيد و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد انك‌ لا اله‌ الا اله‌ و حده‌ لا شريك‌ له‌ كه‌ با فكر امام‌ زمانتون‌ و با اعتقاد امام‌ زمانتون‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ اين‌ لا اله‌ الا اله‌ انسان‌ را از عذاب‌ الهي‌ نجات‌ مي‌ده‌. لذا بايد پشت‌ سر امام‌ حركت‌ كنيم‌ پشت‌ سر معصوم‌ حركت‌ كنيد، پشت‌ سر معصوم‌ مطلق‌ كه‌ حركت‌ كرديد شما اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار پيداكرديد و حالت‌ عصمتي‌ بهتون‌ در مرحلة‌ ضعيف‌ دست‌ مي‌ده‌. بنابر اين‌  از اون‌ كلامي‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌ هست‌ و اون‌ جمله‌اي‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌ من‌ مي‌خواستم‌ خدمت‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ واعتصموا باللّه‌ و واعتصموا بحبل‌ اللّه‌ با هم‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، بعد مي‌گه‌ و لا تفرقوا اوني‌ كه‌ ماية‌ تفرقه‌ نيست‌ همه‌ مي‌يان‌ پشت‌ سر يك‌ امام‌، همه‌ فرمانبردار يك‌ امام‌ مي‌شن‌. شما ببينيد بين‌ شيعيان‌ اگر شيعة‌ واقعي‌ بودند هيچ‌ اختلافي‌ نيست‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ حضرت‌ امام‌ را در يكي‌ از جملاتشون‌ ديدم‌ ايشان‌ فرمودند اگر يكصد و بيست‌ چهار هزار پيغمبر اينها در يك‌ جا جمع‌ بشن‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ بين‌ اينها نيست‌ چون‌ اينها معصومند. بين‌ امام‌ مجتبي‌ و امام‌ حسين‌ عليهم‌ السلام‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ نبود، چرا هر دوشون‌ امام‌ بودند. اگر يكيشون‌ مثلا اگر با هم‌ اختلاف‌ مي‌داشتند طبعا يكيشون‌ خطا كرده‌ بود، يكيشون‌ درست‌ رفته‌ بود اون‌ خطا كار معصوم‌ نيست‌ اينيكه‌ بعضي‌ از افراد نافهمانه‌ و نادانانه‌ مي‌گن‌ بين‌ حضرت‌ زهرا و حضرت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ اختلاف‌ شد نزاع‌ شد حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ آمد اينها را آشتيشون‌ داد اينها مي‌خوان‌ جسارت‌ به‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا بكنند اونها مي‌خوان‌ بگن‌ كه‌ فاطمة‌ زهرايي‌ كه‌ نتونه‌ با علي‌ بسازه‌ پس‌ معلومه‌ كه‌ با خلفاي‌ ما هم‌ نمي‌تونه‌ بسازه‌ يك‌ خانم‌ احساساتي‌ بود. اين‌ را مي‌خوان‌ بگن‌.

 يك‌ سر سوزن‌ در كوچكترين‌ چيز فاطمة‌ زهرا با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ محاله‌ كه‌ اختلاف‌ داشته‌ باشه‌. اگر اين‌ چهارده‌ معصوم‌ را در يك‌ جا جمع‌ كنند كوچكترين‌ اختلافي‌ ندارند من‌ در همين‌ كتاب‌ امام‌ مجتبي‌ را كه‌ مي‌نوشتم‌ خوب‌ طبعا حضرت‌ مجتبي‌ با حضرت‌ سيدالشهداء يك‌ خرده‌ هفت‌ ماه‌ يا شش‌ ماه‌ يا هشت‌ ماه‌ يا نه‌ ماه‌ فاصلة‌ سني‌ داشتند مثلا هر دوشون‌ تقريبا در يك‌ سن‌ هستند در كنار امام‌ مجتبي‌ همه‌ جا حسين‌ بن‌ علي‌ هست‌ شما اگر تو تاريخ‌ پيدا كرديد كه‌ حضرت‌ سيدالشهدا يك‌ كلمه‌ به‌ برادرش‌ راهنمايي‌ كرده‌ باشه‌ همه‌ چيز زده‌ مي‌شه‌ دستوري‌ داده‌ باشه‌، در هيچ‌ تاريخي‌ نيست‌ خيلي‌ عجيبه‌. عجيب‌ نيست‌ يعني‌ چي‌ مي‌خواد بگه‌؟ اين‌ امام‌ صادقمون‌ اين‌ امام‌ ناطقمون‌ اين‌ بايد حرف‌ بزنه‌ اين‌ بايد سكوت‌ بكنه‌، حرف‌ او حرف‌ اين‌ هم‌ كه‌ يكيه‌ هر دو معصومند. هر دو معصوم‌ مطلقند كوچكترين‌ جهلي‌ در يكي‌ از اين‌ دو نفر نيست‌ كه‌ حرف‌ ديگري‌ يا كار ديگري‌ را نفهمه‌. اگر مثلا حضرت‌ سيدالشهدا نستجيب‌ باللّه‌ متوجه‌ مثلا اهميت‌ صلح‌ امام‌ مجتبي‌ را نمي‌دونست‌ خوب‌ يك‌ كلمه‌ مي‌گفت‌ برادر با ايشان‌ صلح‌ نكن‌. يا حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ اگر جهلي‌ داشت‌ دربارة‌ اينكه‌ مثلا حضرت‌ سيدالشهدا، معاويه‌ پيشنهاد كرد كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را تو بگو بياد با من‌ بيعت‌ كنه‌ فرمود: اون‌ با تو بيعت‌ نمي‌كنه‌. تو هم‌ حرف‌ نزن‌ خودت‌ را به‌ قول‌ بعضيها سبك‌ نكن‌. اين‌ نه‌ اينكه‌ اختلاف‌ داشته‌ با امام‌ مجتبي‌ اگر سيد الشهدا همان‌ موقع‌ بجاي‌ امام‌ مجتبي‌ بود  همين‌ كار را مي‌كرد. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اگر در كربلا بود همين‌ كاري‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ كرد مي‌كرد. اون‌ بايد اعتقاد من‌ و شما باشه‌ كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ ما يا امام‌ حسن‌ را غير معصوم‌ مي‌دونيم‌ يا امام‌ حسين‌ را. بنابر اين‌، اگر ما مي‌خواهيم‌ تفرقه‌ بينمون‌ بوجود نياد بايد معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا باشيم‌ معتصمه‌ باللّه‌ بودن‌ اعتصام‌ به‌ خدا داشتن‌ انسان‌ را از تفرقه‌ نجات‌ نمي‌ده‌ اما اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ مسئلة‌ ولايت‌ پيش‌ مي‌ياد، ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انسان‌ را از تفرقه‌ نگه‌ مي‌داره‌. اگر تفرقه‌ در بينتون‌ بود بدونيد يا تويي‌ و اوني‌ كه‌ باهاش‌ ازش‌ جدا هستي‌ و جدا فكر مي‌كني‌ غير از اونچه‌ كه‌ برادر مومنت‌ فكر مي‌كرد يا تو از معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا نيستي‌ يا او معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا نيست‌.

 بايد تمام‌ مردم‌ من‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ از مسائل‌ را وارد بشم‌، خدا مي‌دونه‌ اين‌ نعمتي‌ كه‌  خدا به‌ ما داده‌ اين‌ مملكت‌ داده‌ كه‌ هممون‌ متحديم‌ هممون‌ با هم‌ هستيم‌ در هر كاري‌ هممون‌ با هم‌ جمع‌ مي‌شيم‌ و اختلافات‌ فقهي‌ در بين‌ ما نيست‌ اونطوري‌ كه‌ در بعضي‌ از ممالكي‌ كه‌ انقلاب‌ كردند هست‌ اين‌ مربوط‌ به‌ همان‌ ولايت‌ ظريفي‌ كه‌ در بين‌ ماهست‌ اگر اين‌ ولايت‌ قوي‌ باشه‌ اگر اين‌ محبت‌ و اطاعت‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ قوي‌ بشه‌ در ما هيچ‌ كس‌ هيچي‌ از خودش‌ نداره‌ همه‌ هر چه‌ دارند مال‌ هم‌ ديگراست‌ اينجوري‌ مي‌شه‌ وحدت‌ پيدا مي‌كنند. و اين‌ اندازه‌اش‌ هم‌ باز قابل‌ تقدير و تشكره‌، و خدا را بايد شكر كرد خدا را بايد واقعا حمد و ثناي‌ پروردگار باشد كه‌ در بين‌ يك‌ همچين‌ مردمي‌ ما جمع‌ شديم‌ ما هستيم‌ ما قرار گرفتيم‌ كه‌ ولايت‌ دارند. اعتصام‌ به‌ حبله‌ پروردگار پيدا كردند و تفرقه‌ ندارند ولا تفرقوا، اما يك‌ زماني‌ بوده‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌فرمايد واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ اين‌ نعمت‌ را داشته‌ باشيد الان‌ مثل‌ اينكه‌ اين‌ آيه‌ بر شما خوانده‌ مي‌شه‌ فرض‌ كنيد مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ جبرئيل‌ نازل‌ شده‌ و داره‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ چون‌ مربوط‌ به‌ ماست‌ و در سوريه‌ مثلا نمي‌تونيم‌ اين‌ آيه‌ را به‌ همة‌ مردمي‌ كه‌ در اونجا زندگي‌ مي‌كنند بگيم‌. در افغانستان‌ نمي‌تونيم‌ بگيم‌ اما اينجا مي‌تونيم‌ بگيم‌. واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ بياد بياريد نعمت‌ خدا را بر خودتون‌ كه‌ امروز همهتون‌ متحديد اذ كنتم‌ اعداء، شايد بعضي‌ از جوانهاي‌ ما يادشون‌ نباشه‌ چون‌ هيجده‌ سال‌ از انقلاب‌ گذشته‌، اما افراد مسني‌ كه‌ در قبل‌ از انقلاب‌ بيست‌ ساله‌ لااقل‌ بودند يادشون‌ هست‌ همه‌ از هم‌ مي‌ترسيدند همه‌ از هم‌ وحشت‌ داشتند، نمي‌خوام‌ حالا خصوصيات‌ اون‌ وقت‌ را عرض‌ كنم‌، همه‌ دشمن‌ هم‌ بودند نه‌ دشمن‌ عقيده‌اي‌ نه‌، همه‌ شيعه‌ بودند.

 دست‌ استعمار كاري‌ كرده‌ بود كه‌ يك‌ عده‌ مثلا فرض‌ كنيد مربوط‌ به‌ يك‌ سياست‌ بودنديك‌ عده‌ مربوط‌ به‌ فلان‌ سياست‌ بودند يعني‌ اگر خداي‌ نكرده‌ الان‌ در زمان‌ ما يك‌ چنين‌ زمزمه‌هايي‌ گاهي‌ پيدا مي‌شه‌ نداشته‌ باشيد هممون‌ زير ساية‌ ولايت‌ قرار بگيريم‌ و فرمان‌ امام‌ زمانمون‌ را ببريم‌ كه‌ فرمان‌ امام‌ زمان‌ ما هم‌ امروز به‌ وسيلة‌ رهبر بيان‌ مي‌شه‌. و ولا تفرقوا واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء همه‌ دشمن‌ با هم‌ فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ خدا تاليف‌ كرد يعني‌ الفت‌ قرار داد بين‌ دلهاتون‌ فاسبحتم‌ صلح‌ كرديد در حالي‌ كه‌ همه‌ با هم‌ برادر بوديد انشاء للّه‌ كامل‌ كاملش‌ مي‌دونيد كي‌ مي‌شه‌؟ وقتي‌ كه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا فداء ظهور كنند تمام‌ مردم‌ دنيا، خيال‌ نكنيد همان‌ كافر بت‌ پرست‌ هم‌ اون‌ هم‌ بشره‌ فرزند حضرت‌ آدمه‌ خدا هم‌ او را دوستش‌ داره‌ بخاطر  اينكه‌ مخلوقشه‌. اذكنتم‌ اعداء فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ فاسبحة‌ بنعمته‌ اخوانا، كوشش‌ كنيد برادري‌ و برابري‌ در بين‌ خودمون‌ ايجاد كنيم‌ لااقل‌ در صدر اسلام‌ هر دو نفر را خداي‌ تعالي‌ وادار مي‌كرد كه‌ با هم‌ برادر بشن‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كفوي‌ در برادري‌ نداشت‌ جز خود پيغمبر.

 حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ دستش‌ را دراز كرد و اخيتك‌ في‌ اللّه‌ را با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ خواند يعني‌ برادر شدم‌ من‌ با تو اي‌ علي‌ انت‌ اخي‌ و وصي‌ و وارثي‌ نحنك‌ من‌ نحني‌ و دمك‌ من‌ دمي‌ و سلمك‌ سلمي‌ و حربك‌ حربي‌ و الايمان‌ مخامطة‌ الاحنك‌ و دمك‌ كما خانة‌ لحني‌ و دمي‌، اين‌ معناي‌ اخوتي‌ است‌ كه‌ بين‌ علي‌ و پيغمبر بود اين‌ سرمشق‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ خط‌ ياد بگيرند مي‌رن‌ پيش‌ يك‌ استاد خط‌ و يك‌ سرمشق‌ خيلي‌ جالبي‌ براشون‌ مي‌نويسه‌. درسته‌ ما نمي‌تونيم‌ اينجور بنويسيم‌ ولي‌ از همون‌ بايد تقليد بكنيم‌. سلمان‌ و ابوذر هم‌ با هم‌ دست‌ برادري‌ دادند شماها هم‌ دست‌ برادري‌ بديد، نه‌ دست‌ برادري‌ ظاهري‌ يك‌ روزي‌ در عيد غدير بود در يك‌ مجلسي‌ نشسته‌ بوديم‌ يكي‌ پيشنهاد كرد كه‌ آقا دستاتون‌ را به‌ هم‌ بديد تا عقد اخوت‌ ببنديم‌ من‌ ندادم‌ گفت‌ چرا شما نمي‌ديد؟ گفتم‌ من‌ اين‌ آقاي‌ بغليم‌ را كه‌ نمي‌شناسم‌ كه‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ در اينجا مي‌گه‌ كه‌ آهتم‌ لاه‌ من‌ تعهد مي‌كنم‌ با خدا كه‌ سه‌ كار را من‌ انجام‌ مي‌دم‌، حواستون‌ جمع‌ باشه‌ براي‌ دست‌ برادري‌ دادن‌، سه‌ كار را انجام‌ مي‌دم‌ يكي‌ تو را زيارتت‌ مي‌كنم‌ يك‌ وقتي‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ اول‌ بياد شما را ببينه‌ مثلا از شهرستان‌ مي‌ياد شما مي‌رفتيد اول‌ او را ببين‌ حالا اگر به‌ زحمتش‌ مي‌ارزه‌ دست‌ برادري‌ بده‌، يكي‌ زيارت‌ يكي‌ دعا هر وقت‌ موقع‌ دعا شد برادري‌ كه‌ دست‌ برادري‌ بهش‌ دادي‌ بريد دعاش‌ كنيد و يكي‌ هم‌ روز قيامت‌ شفاعت‌. شفاعتش‌ زياد اسباب‌ زحمت‌ نيست‌ خيلي‌ اسباب‌ زحمته‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آمده‌ بود مشهد يكي‌ از بزرگان‌ از علما به‌ ايشان‌ پيشنهاد كرد كه‌ بيا دست‌ برادري‌ بديم‌ ايشان‌ نداد من‌ خيلي‌ برام‌ غير مترقبه‌ بود به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ چرا با اين‌ مرجع‌ با اين‌ آيت‌ اللّه‌ دست‌ برادري‌؟ گفت‌: نمي‌دونم‌ فعلا ندادم‌. فرداي‌ اون‌ روز ما ديديم‌ كه‌ ايشان‌ با يك‌ نفر از اينهايي‌ كه‌ مزاق‌ تقريبا تصوف‌ داشت‌ دست‌ برادري‌ داده‌ بود همين‌ آقا ما آمديم‌ به‌ ايشان‌ گفتيم‌ ايشان‌ با فلاني‌ دست‌ برادري‌ داده‌. گفت‌ پس‌ حالا فهميدم‌ ما روز قيامت‌ بايد در بهشت‌ اونقدر معطل‌ بشيم‌ معطل‌ اين‌. اين‌ آقا خودش‌ اهل‌ بهشته‌ اين‌ بايد معطل‌ او بشه‌ تا او بياد با ايشان‌ و ايشان‌ با ما معطل‌ مي‌شيد به‌ يك‌ لحظة‌ توي‌ قيامت‌ ايستادن‌، آقايون‌ اينها راست‌ گفت‌، يك‌ لحظه‌ توي‌ قيامت‌ ايستادن‌ زحمتش‌ بيشتر از زيارت‌ دورة‌ عمره‌ از اين‌ برادر دينيت‌، از اين‌ دوتاش‌ ايشان‌ خيلي‌ ناراحت‌ نبود ولي‌ از اون‌ خيلي‌ ناراحت‌ بود اون‌ زحمت‌ داره‌ كجا مي‌خواي‌ وايستي‌؟ در جايي‌ كه‌ عرق‌ سرتا پات‌ را گرفته‌ آب‌ يك‌ قطره‌ پيدا نمي‌شه‌، خورشيد روي‌ سرت‌ مي‌تابه‌ اگر مرگ‌ بود همانجا انسان‌ مي‌مرد ولي‌ خوب‌ مرگ‌ را برداشتند خدا انسان‌ را زنده‌ نگه‌ مي‌داره‌ اونوقت‌ اونجا مهم‌ نيست‌ بالاخره‌ ما را بعد از پنجاه‌ هزار سال‌ هم‌ كه‌ شده‌ ما را شفاعت‌ مي‌كنند و وارد بهشت‌ مي‌كنند خوب‌ پنجاه‌ هزار سال‌ نه‌ پنجاه‌ سال‌ مي‌توني‌ در يك‌ همچي‌ جايي‌ زندگي‌ كني‌ بماني‌؟

 اين‌ كلمة‌ برادري‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ برادري‌ قلبي‌ است‌ ، يعني‌ تو او هر دو تون‌ معتصم‌ باللّه‌ و معتصم‌ به‌ حبل‌ للّه‌ و هر دوتون‌ تقريبا شبه‌ معصوم‌ و بلكه‌ معصوم‌ درجة‌ نازله‌ و پايين‌ ديگه‌ باهم‌ اختلافي‌ نداريد، برادريد اختلاف‌ نداشته‌ باشيد برادريد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ برادري‌ را اين‌ برابري‌ را هر چه‌ زودتر در بين‌ ما اينجاد كنه‌ و در كرة‌ زمين‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا فدا كه‌ همه‌ اين‌ را بدونيد همة‌ آمدن‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ اللّه‌ عليه‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ برادري‌ در بين‌ مردم‌ ايجاد بشه‌ كه‌ همتون‌ انماالمومنون‌ اخوه‌، همة‌ مومنين‌ با هم‌ برادر باشند و اين‌ عمدة‌ هدف‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا فدا است‌ انشاء للّه‌ اين‌ برادري‌ پيش‌ بياد و اگر هر چه‌ ما مي‌تونيم‌ زودتر خودمون‌ اقدام‌ بكنيم‌ به‌ اين‌ وحدت‌ به‌ اين‌ اتحاد به‌ اين‌ صميميت‌ چقدر بهتره‌.

 نبايد انسان‌ بگذاره‌ كه‌ در بين‌ دوستانش‌ يك‌ كسي‌ لااقل‌ گرفتار بشه‌. يك‌ كسي‌ يك‌ مشكلي‌ داشته‌ باشه‌، مشكلش‌ را بتونه‌ حل‌ كنه‌ و او هم‌ با كمال‌ صداقت‌، مشكلش‌ را اظهار بكنه‌، و اگر مشكلي‌ هم‌ كه‌ داره‌ به‌ خاطر بعضي‌ از مسائل‌ نباشه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ بعضي‌ از افراد دنبال‌ كار و كسب‌ نمي‌رن‌ دنبال‌ فعاليت‌ نمي‌كنن‌ مي‌اندازن‌ كه‌ مومنين‌ مشكلشون‌ را حل‌ كنند اين‌ هم‌ صحيح‌ نيست‌. حالا به‌ هر حال‌ اينها بحثهاي‌ جدايي‌ است‌. وكنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌من‌ النار فانقذكم‌ منها كه‌ اگر فرصتي‌ شد در شبهاي‌ آينده‌ دربارة‌ اين‌ و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقذكم‌ منها عرايضي‌ عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ خسته‌ شدم‌ شما هم‌ انشاء اللّه‌ خسته‌، نمي‌دونم‌ از قيافه‌ هاتون‌ نشون‌ نمي‌ده‌ كه‌ خسته‌ شده‌ باشيد چون‌ كلام‌ اسم‌ خدا برده‌ مي‌شه‌ اسم‌ علي‌ بي‌ ابي‌ طالب‌ برده‌ مي‌شه‌ شما هم‌ كه‌ شيعة‌ اون‌ بزرگواريد انشاء للّه‌ نشاط‌ داريد. يك‌ روزه‌اي‌ امشب‌ خوندند خدا مي‌دونه‌ من‌ دو تا روضه‌ را هر طوري‌ باشه‌ من‌ خيلي‌ متاثر مي‌شم‌ يكي‌ روضة‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ اللّه‌ عليهاست‌  يكي‌ هم‌ روضة‌ طفل‌ شير خوار حضرت‌ ابا عبداللّه‌ الحسين‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌، خيلي‌ فوق‌ العاده‌ است‌ يكي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ در تاريخي‌ كه‌ او نوشته‌ مي‌نويسد اگر قضية‌ علي‌ اصغر در كربلا نبود ما فكر مي‌كرديم‌ دو دسته‌ با هم‌ جنگ‌ كرده‌اند و يكي‌ ضعيف‌ بود كشته‌ شد و ديگري‌ قوي‌ بود پيروز شد اما جريان‌ طفل‌ شير خوار ابي‌ عبد للّه‌ الحسين‌ به‌ ما مي‌گه‌ كه‌ دو دسته‌ انسان‌ با هم‌ جنگ‌ نكردند يك‌ طرف‌ حيوان‌ سيرتهايي‌ بودند كه‌ حتي‌ وجدان‌ نداشتند و لذا سيد الشهدا هم‌ به‌ اين‌ جمله‌ اشاره‌ مي‌كنه‌، مي‌فرمايد الّم‌ يكن‌ لكم‌ دين‌ اگر شما دين‌ نداريد مسلمان‌ نيستيد من‌ را پسر دختر پيغمبر خودتون‌ و امام‌ زمانتون‌ نمي‌دانيد فكون‌ احوال‌ بدنيا بياييد انسان‌ باشيد، انسان‌ باشيد.

 هيچ‌ وقت‌ شده‌ انسان‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را بكنه‌ طفل‌ شير خوار را ببينه‌ اون‌ هم‌ با اون‌ طوري‌ كه‌ طبعا اون‌ طور خواهد بود و از كلام‌ خود حضرت‌ سيدالشهدا استفاده‌ مي‌شده‌ و خواهي‌ نخواهي‌ در خيمه‌ هايي‌ كه‌ سه‌ روز آب‌ نبوده‌ و هواي‌ گرم‌ اون‌ هم‌ نه‌ مادرش‌ شير داشت‌ نه‌ آب‌ به‌ او رسيده‌ خوب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ يك‌ طفل‌ شش‌ ماهه‌ چه‌ حالتي‌ پيدا مي‌كنه‌. همين‌ حالتي‌ كه‌ خود ابي‌ عبداللّه‌ الحسين‌ بيان‌ مي‌كنه‌. اين‌ طفل‌ رنگش‌ پريده‌ صورت‌ در هم‌ كشيده‌ شده‌، يعني‌ وقتي‌ انسان‌ تشنه‌ مي‌شه‌ اين‌ پوست‌ صورتش‌ با پوست‌ بدنش‌ در هم‌ كشيده‌ مي‌شه‌، چشمه‌  به‌ گودي‌ نشسته‌ سر به‌ طرف‌ شانه‌ خم‌ شده‌، طبق‌ بيان‌ ابي‌ عبداللّه‌ الحسين‌ زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌چرخاند مثل‌ ماهيي‌ كه‌ از توي‌ آب‌ مي‌آيد بالا دهان‌ باز مي‌كند مي‌بندد سيد الشهدا مي‌خواست‌ به‌ مردم‌ دنيا بگه‌ مردم‌ من‌ با انسانها جنگ‌ نمي‌كنم‌ لذا علي‌ اصغر را آورد در ميان‌ مردم‌ صدا زد اما ترونه‌ كيف‌ يتردا، شما نمي‌بينيند كه‌ اين‌ بچه‌ اين‌ كودك‌ اين‌ طفل‌ چگونه‌ در اثر عطش‌ پرو بال‌ مي‌زند و زبان‌ به‌ دور دهان‌  مي‌چرخاند؟ كسي‌ آب‌ آورد كسي‌ ترحمي‌ كرد، ابدا. و بينما هو يخاطبهم‌ همانطوري‌ كه‌ حسين‌ دارد با مردم‌ حرف‌ مي‌زند اذعطا سهم‌ محبد اين‌ تير هم‌ مسموم‌ بوده‌ هم‌ سه‌ شعله‌ بوده‌، بر حلقوم‌ طفل‌ شيرخوار عطشان‌ چه‌ مي‌كني‌؟ خودش‌ فرمود از گوش‌ تا اين‌ گوش‌ علي‌ شكافته‌، لا حول‌ ولا قوة‌ الا باللّه‌ العلي‌ العليم‌. اسئلك‌ الهم‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا رحمن‌ و يا رحيم‌ يا ارحم‌ الراحمين‌ الهم‌ لعجل‌ لوليك‌ الفرج‌. عجل‌ لمولانا الفرج‌. الهي‌ آمين‌. خدايا همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آن‌ حضرت‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ زير ساية‌ آن‌ حضرت‌ آرامش‌، اخوت‌، برادري‌، بين‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برقرار بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ما را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ همة‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دلمون‌ را به‌ نور معرفت‌ امام‌ زمانمون‌ روشن‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. محبت‌ آن‌ حضرت‌ را در دل‌ ما زياد بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا خدمت‌ گزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، رهبر عزيزمون‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ گناهمون‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مرضهاي‌ روحيمون‌ شفا عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌، شهدامون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمانمون‌ اجر جزيل‌ به‌ او مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ توفيق‌ عبادت‌ و ترك‌ معصيت‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. الصلاة‌ و السلام‌ عليك‌ يا مظلوم‌ يا ابا عبد الله‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يابن‌ امير المؤمنين‌

 

۱۵ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۳۱ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا

 شرح‌ مراحل‌ عصمت‌  و تقوا 15 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحت‌ بنعمته‌ اخوانا. و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ خدا و حبل‌ خدا مطالبي‌ عرض‌ شد. و وعده‌ كرده‌ بودم‌ در شب‌ اول‌ كه‌ دربارة‌ مراحل‌ عصمت‌ مطالبي‌ اگر توفيق‌ پيدا شود عرض‌ كنم‌. همانطوري‌ كه‌ همة‌ چيزها مسائل‌ روحي‌ اكثرا، مراتب‌ و مراحلي‌ دارد، عصمت‌ هم‌ مراتب‌ و مراحلي‌ دارد. ايمان‌ مثلا ده‌ درجه‌ دارد. كه‌ در روايات‌ فراواني‌ و متعددي‌ در كتابهاي‌ روائي‌ ما مراحل‌ ايمان‌ را بيان‌ كرده‌اند. كفر هم‌ مراحلي‌ دارد.

 و همينطور عصمت‌ مرحلة‌ اولش‌ را عرض‌ كردم‌ در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ مرحلة‌ اول‌ عصمت‌ مطالبي‌ عرض‌ نمودم‌. كه‌ همان‌ ترك‌ گناهان‌ به‌ شرط‌ آنكه‌ ترك‌ گناه‌ از درون‌ انسان‌ باعث‌ شود. يعني‌ آنچنان‌ انسان‌ پاك‌ باشد و روحش‌ سالم‌ باشد كه‌ معصيت‌ را نپذيرد. ميل‌ به‌ گناه‌ پيدا نكند. و به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نباشد كوچكترين‌ گناهي‌ بكند. اين‌ مرحلة‌ اول‌ عصمته‌. كه‌ خدا انشاء الله‌ روزي‌ براي‌ همة‌ ما بكند كه‌ در اين‌ آياتي‌ كه‌ شبهاي‌ گذشته‌ تلاوت‌ كردم‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ ما دستور فرموده‌ كه‌ توبه‌ بكنيم‌ و بعد بعد از توبه‌ خودمون‌ را اصلاح‌ بكنيم‌ و بعد هم‌ اعتصام‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ يا به‌ حبل‌ پروردگار بنمائيم‌.

 در اينجا يك‌ نكتة‌ خيلي‌ كوتاه‌ خدمت‌ عزيزان‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ ممكن‌ است‌ با ديگران‌ شما مطالب‌ من‌ را گفتگو كنيد و براي‌ بعضي‌ از مردم‌ اين‌ مطالب‌ سنگين‌ باشد. ايني‌ كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌ مرتبة‌ اول‌ عصمت‌ ترك‌ گناه‌ آنهم‌ با صفاي‌ دل‌  با ايمان‌ كامل‌ نصيب‌ همة‌ افراد ميشود، اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ كه‌ من‌ ادعا كرده‌ باشم‌. بلكه‌ در آيات‌ و روايات‌ آنچنان‌ زياده‌ اين‌ مطلب‌ كه‌ حتي‌ اگر كسي‌ مراجعه‌ كند به‌ دعاها، مثلا اعتصم‌ اعتصمت‌ بالله‌. زياد داريم‌. يعني‌ من‌ خودم‌ را نگه‌ داشتم‌ با معرفت‌ خدا. اين‌ اعتصمت‌ بالله‌ يا و اعتصم‌ بالله‌ يا اعتصام‌ به‌ حبل‌ الله‌ اينها با همان‌ كلمة‌ عصمت‌ و معصوم‌ بودن‌ يكي‌ است‌. ايني‌ كه‌ به‌ ما نميگن‌ معصوم‌ و اگر كسي‌ ادعا كرد كه‌ من‌ معصومم‌ در جوابش‌ ميگن‌ كه‌ معصوم‌ چهارده‌ نفر بيشتر نيستند، تو معصوم‌ پانزدهمي‌ هستي‌، اين‌ حرف‌ مال‌ عصمت‌ مطلقه‌. در بين‌ كلمات‌ عربها و مثال‌ عربها و مطلبي‌ كه‌ در ادبيات‌ هم‌ گفته‌ ميشود، اينطور ميگن‌ كه‌ اطلاق‌ المطلق‌ ينصرف‌ الي‌ فرد الاكمل‌. اگر ما گفتيم‌ فلاني‌ معصومه‌، بدون‌ هيچ‌ قيد و بندي‌، اين‌ اطلاقش‌ به‌ آن‌ عصمت‌ اعلي‌ منتهي‌ ميشود. از اين‌ جهت‌ چهارده‌ نفر ما بيشتر معصوم‌ نداريم‌. چهارده‌ نفر معصومي‌ كه‌ نه‌ گناه‌ مي‌كنند نه‌ خطا مي‌كنند نه‌ نسيان‌ و فراموشي‌ دارند. نه‌ هم‌ جهلي‌ دارند كه‌ اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ چيزي‌ از نظرشون‌ غائب‌ نيست‌ و از جهل‌ معصومند. اينچنين‌ كسي‌ را كه‌ از همه‌ چيز معصوم‌ باشد، اين‌ معصوم‌ مطلقه‌. لذا چهارده‌ نفر بيشتر اينچنيني‌ نداريم‌. حتي‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر اينطور معصوم‌ نيستند. يعني‌ اينطوري‌ معصوم‌ باشندكه‌ هيچ‌ جهلي‌ در روحشون‌، هيچ‌ نقطة‌ تاريكي‌ در مقابل‌ چشمشون‌ وجود نداشته‌ باشه‌، اين‌ چنين‌ فردي‌ جز اين‌ چهارده‌ نفر بيشتر نيستند و احدي‌ هم‌ اين‌ ادعا را نكرده‌. حتي‌ حضرت‌ موسي‌ اينچنين‌ عصمتي‌ را نداره‌. حتي‌ اگر جبرئيل‌ يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ آن‌ مقام‌ عصمت‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ علم‌ مطلقه‌ برداره‌، ميگه‌ لو دمت‌ ان‌ دمه‌ لفترق‌. اگر يك‌ قدم‌ من‌ جلو بيام‌ از حد خودم‌ تجاوز كنم‌، ميسوزم‌.

 در عصمت‌ مطلق‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد در همان‌ قصة‌ معراج‌، كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و قاب‌ قوسين‌ او ادني‌ ثم‌ دني‌ فتدلي‌ فكان‌ قاب‌ قوسين‌ او ادني‌. آنقدر پيغمبر با خدا نزديك‌ شد، يعني‌ در علم‌ و عصمت‌ آنچنان‌ به‌ خدا مقرب‌ شد و نزديك‌ شد كه‌ مثل‌ قاب‌ قوسين‌، كمان‌ را ديده‌ايد. دو تا كمان‌ را اگر سر به‌ هم‌ بگذارند، يك‌ دايره‌ تشكيل‌ ميدهند. خدا و پيغمبر اينچنين‌ با يكديگر يكي‌ شدند و بلكه‌ از اين‌ هم‌ نزديكتر كه‌ ديگه‌ عقل‌ ما نميرسه‌. آنقدر نزديك‌ شد پيغمبر به‌ خدا، نه‌ از نظر مكاني‌، خدا كه‌ مكان‌ ندارد. از نظر علم‌ و عصمت‌ آنچنان‌ به‌ پروردگار نزديك‌ شد كه‌ يك‌ واحد تشكيل‌ دادند. يعني‌ يكي‌ شدند. يعني‌ خدا همان‌ را در مخلوق‌ چون‌ خدا نامحدوده‌، در مخلوق‌ مي‌داند كه‌ پيغمبر ميداند و پيغمبر آنچه‌ را كه‌ مي‌داند، همان‌ را خدا مي‌داند. و كان‌ قاب‌ قوسين‌ او ادني‌. من‌ بيشتر دربارة‌ اين‌ جمله‌ و اين‌ آيه‌ و اين‌ سخن‌ نمي‌تونم‌ توضيح‌ بدم‌. بخاطر اينكه‌ در مجلس‌ افراد مختلف‌ هستند. نمي‌تونند ممكنه‌ نتوانند مطلب‌ را هضم‌ كنند كه‌ گاهي‌ انسان‌ آنچنان‌ به‌ فردي‌ نزديك‌ ميشود كه‌ در تمام‌ خصوصيات‌ و صفات‌ عينا اوست‌.

 پيغمبر اكرم‌ مراة‌ تمام‌ نماي‌ پروردگاره‌. درسته‌ آن‌ تصويري‌ كه‌ توي‌ آينه‌ هست‌، آن‌ تصوير حقيقت‌ نداره‌. او انسان‌ مقابل‌ نيست‌، ولي‌ تمام‌ خصوصيات‌ اين‌ انسان‌ را، آن‌ تصويري‌ كه‌ در آينه‌ هست‌، داره‌. حتي‌ رنگش‌ را، حتي‌ تمام‌ ذرات‌ صورت‌ او را. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ يا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينها وجه‌ الله‌ شدند. وجه‌ الله‌ ميدونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ از نظر علم‌ قيافه‌شناسي‌، يك‌ بحث‌ جزئي‌ مختصر عرض‌ كنم‌. علماي‌ علم‌ قيافه‌شناسي‌ كه‌ يك‌ علمي‌ است‌ و علم‌ بسيار دقيق‌ و عميق‌ هم‌ هست‌، ميگن‌ تمام‌ خصوصيات‌ يك‌ بشر از نظر روحي‌ در صورتش‌ نقش‌ مي‌بنده‌. به‌ اصطلاح‌ دقت‌ كنيد. گاهي‌ بعضي‌ از صفات‌ را همه‌ مي‌فهمند. مثلا شما از نگاه‌ كردن‌ به‌ اشخاص‌ متوجه‌ مي‌شويد كه‌ اين‌ خوشحاله‌ چون‌ خوشحالي‌ از صفات‌ روحيه‌. اين‌ خوشحاله‌ يا محزون‌؟ آقا چرا محزوني‌؟ از كجا فهميدي‌ من‌ محزونم‌. از قيافه‌ات‌ معلومه‌. چقدر خوشحالي‌. از كجا مي‌فهمي‌ من‌ خوشحالم‌. از قيافه‌ات‌ نشون‌ ميده‌. ببينيد يك‌ مختصري‌ از علم‌ قيافه‌شناسي‌ را همه‌ دارند. يك‌ مقداري‌ بيشتر دقت‌ بكنه‌، بيشتر ميفهمه‌. تا ميرسد به‌ جائي‌ كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ ميگن‌ كه‌ تمام‌ خصوصيات‌ دروني‌ شخص‌، مثلا يك‌ نفر حسوده‌، يك‌ نفر بخيله‌، يكي‌ كم‌ استقامته‌. اين‌ از صورتش‌ شناخته‌ ميشه‌ و صورت‌ در حقيقت‌ مظهر صفات‌ باطني‌ انسانه‌. از اين‌ جهت‌ پيغمبر اكرم‌ را به‌ وجه‌ الله‌ تشبيه‌ كردند. يعني‌ صفات‌ پروردگار تمامش‌ از پيغمبر اكرم‌ نشان‌ داده‌ ميشه‌. يعني‌ پيغمبر را تو ببيني‌، مي‌توني‌ بفهمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ داراي‌ چه‌ صفاتي‌ است‌. اين‌ معناي‌ وجه‌ اللهه‌. انسان‌ از نظر تقرب‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌، البته‌ نه‌ هر انساني‌. آن‌ كسي‌ كه‌ مرحلة‌ پاياني‌ و آخرين‌ مرحلة‌ عصمت‌ را مي‌خواد داشته‌ باشه‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ در او ظاهره‌. او مظهر اتم‌ صفات‌ پروردگاره‌.

 و لذا با اين‌ كلمه‌ به‌ ما اين‌ مطلب‌ را گفته‌اند كه‌ پيغمبر اكرم‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، فاطمة‌ اطهر و يازده‌ فرزندشون‌ اينها مظهر اتم‌ پروردگارند. با كلمة‌ وجه‌ الله‌. اين‌ وجه‌ الله‌ الذي‌ يتوجه‌ اليه‌ الاولياء. ببينيد امام‌ زمان‌ را وجه‌ الله‌ مي‌دونيم‌. ائمة‌ اطهار را وجه‌ الله‌ مي‌دونيم‌. پس‌ قرب‌ انسان‌. آنهم‌ آن‌ انساني‌ كه‌ ظرفيت‌ دارد، يعني‌ ظرفيتي‌ دارد كه‌ مي‌توند تمام‌ صفات‌ الهي‌ را در خودش‌ جا بده‌، مثل‌ رسول‌ اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌، اينها وجه‌ اللهند. البته‌ بطور ناقص‌ و بطور مراتب‌ ضعيف‌ و ناقص‌، ديگران‌ هم‌ ممكنه‌ وجه‌ الله‌ باشند. شما صفات‌ الهي‌ را در خودت‌ ايجاد كن‌، نهايت‌ قطره‌ در مقابل‌ اقيانوس‌ بينهايت‌، تو هم‌ ممكن‌ است‌ وجه‌ الله‌ بشي‌. كارهايي‌ را كه‌ خدا دوست‌ داره‌ براي‌ بندگانش‌ تو انجام‌ بده‌، تو ميشي‌ دست‌ خدا. اگر يك‌ فقيري‌ را تو كمك‌ كردي‌ و او را از فقر نجات‌ دادي‌. اين‌ كار بوسيلة‌ خدا بايد انجام‌ بشه‌. خدا تو را دست‌ خودش‌ قرار داده‌ و بوسيلة‌ ايندست‌ اين‌ كار انجام‌ شد و همينطور. اگر تو توانستي‌ خودت‌ را به‌ جائي‌ برساني‌ كه‌ جز حق‌ نگوئي‌ و لغو نگوئي‌ و صمت‌ و سكوتي‌ كه‌ دستور داده‌ شده‌ رعايت‌ كني‌، خوب‌ كلام‌ تو كلام‌ خدا ميشه‌ و زبانت‌ لسان‌ الله‌ ميشه‌. اگر توانستي‌ كاري‌ بكني‌ كه‌ جز حق‌ نشنوي‌ و هميشه‌ گوشت‌ را به‌ كلمات‌ حق‌ و كلمات‌ درست‌ و حكمت‌آميز بسپاري‌، گوشت‌ ميشه‌ اذن‌ الله‌. يعني‌ گوش‌ خدا. چون‌ اين‌ صفات‌ مال‌ خداست‌. خوب‌ پس‌ ما هم‌ مي‌تونيم‌ خودمون‌ را به‌ جايي‌ برسونيم‌ كه‌ البته‌ عرض‌ كردم‌، قطره‌ در مقابل‌ دريا. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد من‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ به‌ مقام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. نه‌ ظرفيتش‌ را نداريم‌. ما يك‌ ظرف‌ يك‌ مثقالي‌ هستيم‌. او يك‌ ظرف‌ بينهايتي‌ است‌ كه‌ حدش‌ را، اول‌ و آخرش‌ را كسي‌ نميتونه‌ تشخيص‌ بده‌. ولي‌ هر دو ظرفه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود اين‌ قلوب‌ شما مردم‌، دلهاي‌ شما مردم‌ و خيرها اوعاها

 دل‌ بازي‌ داشته‌ باشه‌، دلي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ حرفهاي‌ حق‌ را گوش‌ بده‌، مطالب‌ حكمت‌آميز را گوش‌ بده‌. هر چي‌ وسيعتر باشه‌ بهتر. باصطلاح‌ از حكمت‌ استفاده‌ كنه‌. حالا فرض‌ كنيد يك‌ جائي‌ فرض‌ كنيد حكمت‌ به‌ مردم‌ به‌ رايگان‌ عنايت‌ مي‌كنند، يك‌ كسي‌ يك‌ ظرف‌ يك‌ مثقالي‌ برداشته‌ برده‌، خوب‌ به‌ اندازة‌ ظرفش‌ يك‌ مطلبي‌ يا حكمتي‌ بهش‌ مي‌دهند. به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ يك‌ تغار برداشته‌ برده‌، به‌ او هم‌ به‌ اندازة‌ ظرفش‌، همة‌ ظرفها پر بايد بشه‌. تو ظرفيتت‌ را، ظرف‌ دلت‌ را بايد توسعه‌ بدهي‌ تا بتواني‌ اين‌ مراحل‌ را طي‌ كني‌. مرحلة‌ اول‌ عصمت‌ عرض‌ كردم‌ انسان‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌ كه‌ خدا قسمت‌ همه‌امون‌ همين‌ مرحلة‌ لااقل‌ ضعيف‌ را بكنه‌ كه‌ اگر در همين‌ مرحله‌ انسان‌ خودش‌ را رسوند، يقينا اهل‌ بهشته‌. نه‌ بهشت‌ قيامت‌، بهشت‌ همين‌ دنيا. يعني‌ از آن‌ ساعتي‌ كه‌ انسان‌ وارد اين‌ مرحله‌ شد كه‌ از گناه‌ بدش‌ بياد، اين‌ خصوصيتشه‌، از گناه‌ بدش‌ مي‌آد. هر گناهي‌ مي‌خواد باشه‌ و واجباتش‌ را صحيح‌ و دقيق‌ و جدي‌ انجام‌ بده‌ و از اين‌ كار لذت‌ ببره‌. نه‌ تحميل‌ باشه‌.

 يك‌ وقتي‌ در قم‌ با جمعي‌ از علما، در آن‌ وقتهايي‌ كه‌ ما در قم‌ بوديم‌، بحثمون‌ بود كه‌ آيا احكام‌ الهي‌ تكليفه‌ يا وظيفه‌ است‌؟ فرقه‌. البته‌ تكليفه‌. اين‌ را لذا در اول‌ رساله‌ها نوشتند هر مكلف‌. تكليف‌ يعني‌ تحميل‌. تحميل‌ يعني‌ آدم‌ خودش‌ نمي‌خواد بهش‌ تحميل‌ كردند. اين‌ البته‌ مال‌ عموم‌ همينطوره‌. تكليف‌. اما انسان‌ وقتي‌ كه‌ خودش‌ را نجات‌ داد از اين‌ بي‌ توجهي‌ به‌ عبادت‌، بي‌ ميلي‌ به‌ عبادت‌ و خودش‌ را رسوند به‌ جايي‌ كه‌ عشق‌ و علاقة‌ به‌ عبادت‌ پيدا كرد، شما الان‌ ممكنه‌ يكي‌ از حرفهاتون‌ اين‌ باشد كه‌ چرا دخترها زودتر مكلف‌ مي‌شوند پسرها ديرتر؟ آخه‌ اين‌ چه‌ ظلميه‌ به‌ دختر بچه‌. مخصوصا ماه‌ رمضان‌ باشد و بچة‌ نه‌ ساله‌ روزه‌ واجب‌ است‌ بگيرد. اين‌ از نظر ما اينطوره‌ كه‌ چه‌ ظلمي‌ است‌ كه‌ به‌ دختر شده‌ و به‌ پسر اين‌ ظلم‌ نشده‌. اين‌ معلومه‌ كه‌ دخترها زياد مورد لطف‌ پروردگار نيستند. ولي‌ اگر به‌ عمق‌ مطلب‌ توجه‌ بكنيم‌ و دقت‌ بكنيم‌، ما حرف‌ داريم‌. پسرها بايد حرف‌ داشته‌ باشند كه‌ چرا خداي‌ تعالي‌ ما را ديرتر به‌ حضور پذيرفته‌ و ديرتر ما را آدم‌ حساب‌ كرده‌؟ چون‌ اگر مثلا چند نفر بيايند پشت‌ در خانة‌ يك‌ شخصيتي‌ بخوان‌ وقت‌ بگيرند، هر كي‌ را زودتر راه‌ دادند، زودتر قبولش‌ كردند او ارزش‌ داره‌ نه‌ اوني‌ كه‌ ميگن‌ بعدا بيا. ما يك‌ وقت‌ هست‌ تكليف‌ مي‌دونيم‌، باركشي‌ و تحميل‌ مي‌دونيم‌ وظايف‌ دينيمون‌ را، همينطوريه‌ كه‌ شما ميگيد. چرا دختر بايد اين‌ بار را روي‌ دوشش‌ بگذارند و پسر ديرتر؟ اما اگر عبادت‌، حضور دربار پروردگار باشد. عبادت‌ سخن‌ گفتن‌ با خدا باشد. عبادت‌ انس‌ با پروردگار باشد، بايد بگيم‌ چرا پسرها را دير خداي‌ تعالي‌ پذيرفته‌ و دخترها را زودتر پذيرفته‌. اين‌ امتيازي‌ است‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ خانمها عنايت‌ كرده‌. مي‌خوام‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ اگر تكليف‌ فرض‌ كنيم‌ عبادت‌ را، روزه‌ را، نماز را، اگر تكليف‌ فرض‌ كنيم‌ تحميله‌. اما نه‌ اگر گفتيم‌ عبادت‌ روي‌ صفاي‌ باطن‌ اگر انسان‌ حتي‌ برش‌ واجب‌ نباشد عبادت‌. ما بچه‌هايي‌ ديديم‌ كه‌ از ابتدا زمينه‌هاي‌ خوبي‌ براي‌ اينكه‌ انشاء الله‌ آينده‌ خوب‌ بشوند دارند. خودشون‌ پيشنهاد مي‌كنند كه‌ ما نماز مي‌خونيم‌. گاهي‌ مي‌بينيم‌ يك‌ بچه‌اش‌ مثلا شش‌ هفت‌ ساله‌ نشسته‌ توي‌ اطاق‌ تنها داره‌ با خداي‌ تعالي‌ مناجات‌ ميكنه‌. ما داريم‌ همچين‌ بچه‌ هايي‌. خدا ميدونه‌ بچه‌هايي‌ من‌ سراغ‌ دارم‌، نمي‌خوام‌ درباره‌اشون‌ بحث‌ بكنم‌ كه‌ در سنين‌ هفت‌ هشت‌ سالگي‌، بهتر از مردان‌ بزرگ‌ و بلكه‌ از اولياء خدا متوجه‌ بعضي‌ از حقايق‌ البته‌ در سطح‌ همان‌ بچگي‌ خودشون‌. چون‌ ماها علم‌ را با باصطلاح‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ فضل‌ اشتباه‌ گرفتيم‌. نردبان‌ را با رفتن‌ روي‌ پشت‌ بام‌ اشتباه‌ گرفتيم‌. سوادي‌ كه‌ ماها ميگيم‌ سواد و علمي‌ كه‌ ماها ميگيم‌ علم‌، اينها در حقيقت‌ علم‌ نيست‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود و ما سواهن‌ فهو فضل‌. هر چه‌ غير از خداشناسي‌ و حقيقت‌شناسي‌ و حكمت‌ باشد، هر چه‌ كه‌ غير از شناخت‌ تكاليف‌ انساني‌ باشد، و هر چه‌ كه‌ غير از علم‌ انسان‌ سازي‌ باشد اينها ديگه‌ چيزي‌ نيست‌. چون‌ فقط‌ تا لب‌ قبر همراه‌ انسانه‌. شما يك‌ طبيب‌ حاذق‌ باصطلاح‌ در ظرف‌ چند دقيقه‌ مغز عمل‌ ميكني‌، قلب‌ عمل‌ ميكني‌، همة‌ اينها، اينها چقدر فايده‌ داره‌؟ بسيار عالي‌. اما براي‌ اين‌ دنياست‌. اگر همين‌ طبيب‌ براي‌ خدا اين‌ كارها را نكرده‌ باشه‌، شب‌ اول‌ قبر از خداطلبي‌ نداره‌.

 يك‌ سؤالي‌ از من‌ هست‌ من‌ در بعضي‌ از، فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما باشد نوشتم‌ اين‌ را كه‌ اين‌ دانشمنداني‌ كه‌ اختراعات‌ خيلي‌ زيادي‌ كردند مثل‌ مثلا برق‌ امثال‌ اينها. اينها را آيا خدا جزائي‌ بهشون‌ ميده‌ يا نميده‌؟ جواب‌ اينه‌ كه‌ من‌ اگر يك‌ كاري‌ را براي‌ شما كردم‌، فلاني‌ به‌ من‌ مزد ميده‌ يا نميده‌؟ ميگيم‌ نه‌ تو براي‌ او كردي‌، معنا نداره‌ او مزدت‌ را بده‌. اينها اگر براي‌ خدا انجام‌ دادند، حالا مسلمان‌ باشند يا غير مسلمان‌، براي‌ خدا انجام‌ دادند مزدشون‌ را خداميده‌. چون‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌ او ذكرا او انثي‌. خدا ضايع‌ نميكنه‌ عمل‌ عاملي‌ از شما را چه‌ زن‌ باشه‌ چه‌ مرد. اما اگر براي‌ خدا انجام‌ نداده‌ باشند. معنا نداره‌ طلبي‌ از خدا داشته‌ باشند. او براي‌ شهرت‌، براي‌ اينكه‌ بگن‌ توي‌ دنيا دائما امتياز بدهند به‌ اديسون‌ مثلا بگن‌ برق‌ را ايشون‌ براي‌ مردم‌ آورد، براي‌ اينجور چيزهاست‌. چه‌ دليلي‌ داره‌ از خدا طلبي‌ داشته‌ باشه‌. در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ بقدري‌ مهربانه‌ كه‌ چون‌ ميگه‌ به‌ بندگانم‌ تو محبت‌ كردي‌، من‌ به‌ تو يك‌ عناياتي‌ خواهم‌ كرد. ميده‌ اما اينطور نيست‌ كه‌ اين‌ طلب‌ داشته‌ باشه‌. شب‌ اول‌ قبر ميگن‌ آقاي‌ مثلا فلان‌ دانشمند، تو براي‌ دنيات‌ و براي‌ مزدت‌ و براي‌ شهرتت‌ يك‌ كاري‌ كردي‌ و به‌ مزدت‌ حالا مي‌خواي‌ رسيده‌ باشي‌، مي‌خواي‌ نرسيده‌ باشي‌، به‌ ما ارتباطي‌ نداره‌. اگر براي‌ خدا انجام‌ نداده‌ باشه‌.

 بنابراين‌ اين‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اگر باطنش‌ را انسان‌ درست‌ كرد، صفات‌ خوب‌ را در باطن‌ خودش‌ بوجود آورد، عصمت‌ مي‌آيد نگهداري‌ مي‌آد، چشم‌ او را از گناه‌ نگه‌ مي‌داره‌. با لذت‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد تحميل‌ ميكنه‌ به‌ خودش‌. چشمش‌ افتاده‌ مثلا به‌ يك‌ منظرة‌ زيبا كه‌ حرامه‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 توي‌ جامعة‌ اسلامي‌ كه‌ در دنيا يك‌ همچين‌ جامعة‌ اسلامي‌ نداريم‌ و جوانها را متوجه‌ خودشون‌ ميكنند، اگر قابل‌ هدايتند هدايتشون‌ كنه‌ و الا از روي‌ زمين‌ برداره‌ كه‌ اكثر مردم‌ را به‌ گناه‌ مي‌اندازند. اينقدر زن‌ خودش‌ را پست‌ بكنه‌، اينقدر تنزل‌ بكنه‌ كه‌ خودش‌ را آرايش‌ بكنه‌ بياد مردم‌ ببينندش‌ و مردم‌ با چشم‌ شهوت‌ بهش‌ نگاه‌ كنند. و اين‌ را هم‌ به‌ شما جوآنهاتوصيه‌ مي‌كنم‌ اگر مي‌خوايد اينها بچزونيد به‌ تعبير عوامانه‌، نگاشون‌ نكنيد. اينها ناراحت‌ ميشن‌ چرا خوب‌ اينقدر زحمت‌ كشيدند، با اين‌ وضع‌ خودشون‌ را آوردند توي‌ بازار كوچه‌ و در معرض‌ ديد شما قرار دادند، شما نگاه‌ نمي‌كنيد. اين‌ براشون‌ خيلي‌ ناراحتي‌ داره‌. نگاهشون‌ نكنيد حالا اگر مي‌خوايد باصطلاح‌ متوجه‌اشون‌ بكنيد به‌ بدي‌ كارشون‌. خوب‌ يك‌ چشم‌ انسان‌ خيلي‌ ممكنه‌ از نظر همه‌ اينطور باشه‌. لذت‌ ميبره‌. اما اين‌ لذت‌ نميبره‌. من‌ ديدم‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. جوان‌ در سن‌ بيست‌ و دو سالگي‌ بود ظاهرا. خدا ميداند آمده‌ بود پيش‌ من‌ گريه‌ مي‌كرد كه‌ فلاني‌ چشمم‌ به‌ يك‌ زن‌ مكشفه‌اي‌، البته‌ آن‌ وقتها بود، مكشفه‌اي‌ افتاد. من‌ چيكار كنم‌؟ گفتم‌ دفعة‌ دوم‌ نگاه‌ كردي‌؟ گفت‌ نه‌ من‌ همون‌ دفعة‌ اول‌. گفتم‌ انشاء الله‌ اشكالي‌ نداره‌. چشمت‌ افتاده‌. بدش‌ آمده‌ بود. ناراحت‌ بود. ببينيد چقدر فرق‌ كسي‌ است‌ كه‌ اعتصام‌ به‌ خدا و بحبل‌ خدا پيدا كرده‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ نه‌، هنوز تحميل‌ ميكنه‌ بر خودش‌. چشمش‌ را به‌ زن‌ نامحرم‌ انداخته‌. بعد با زحمت‌ چشمش‌ را اينطرف‌ نگه‌ داشته‌ كه‌ ديگه‌ نگاه‌ نكنه‌. ولي‌ توي‌ دلش‌ ناراحته‌ كه‌ چرا موفق‌ نشد دفعة‌ دوم‌ نگاه‌ كنه‌. اين‌ خيليه‌ فرقش‌. اين‌ را ميگن‌ با تقوا. ايني‌ كه‌ چشمش‌ را نگه‌ داشته‌ با زحمت‌ چشمش‌ را نگه‌ داشته‌ و نگاه‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ مثلا، از باب‌ مثلا عرض‌ مي‌كنم‌. يا به‌ يك‌ گناهي‌ دست‌ دراز نكرده‌، اين‌ را ميگن‌ با تقوا. آني‌ كه‌ نه‌ نمي‌خواد نگاه‌ كنه‌، نمي‌ره‌ جائي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ وضعي‌ پيدا بشه‌، بدش‌ مي‌آيد از نگاه‌ كردن‌ به‌ مثلا زن‌ نامحرم‌، اين‌ شخص‌ را ميگن‌ معصوم‌. معتصم‌ بحبل‌ پروردگار. معتصم‌ به‌ خدا. منتهي‌ در همين‌ رتبة‌ اول‌. ولي‌ يك‌ بشارت‌ بهتون‌ بدم‌. اين‌ مطلب‌ بيشتر محط‌ نظرمه‌ در اين‌ مجلس‌. عرض‌ كردم‌ مطالب‌ من‌ غالبا شايد براي‌ اكثر مستمعينم‌ يك‌ خورده‌اي‌ سخت‌ باشه‌ و غير قابل‌ هضم‌ باشه‌. ولي‌ بهرحال‌ بايد گفت‌. زماني‌ است‌ كه‌ بايد مطالب‌ روشن‌ بشه‌. بحمدالله‌ در مملكتي‌ هستيم‌ كه‌ حقايق‌ با كمال‌ وضوح‌ گفته‌ ميشه‌ و ما هم‌ اينها را عرض‌ مي‌كنيم‌. اگر انسان‌ اين‌ مرحلة‌ از اعتصام‌ را پيدا بكنه‌، كه‌ بدش‌ بياد از گناه‌ و واجبات‌ را مثل‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، وظائف‌ عمل‌ بكنه‌. خوشحال‌ باشه‌، شما ببيند اگر يك‌ اداري‌ باشيد سر ساعت‌ مي‌ريد در اداره‌. سر ساعت‌ مي‌آئيد بيرون‌. خودتون‌ را منظم‌ نشان‌ ميدهيد. لذت‌ مي‌بريد از اينكه‌ باصطلاح‌ يك‌ فرد منظمي‌ هستيد، اينطور باشيد در مقابل‌ عبادات‌. كم‌كم‌ انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌، فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ عالم‌ باشه‌ يا. عالم‌ و بيسوادي‌ كه‌ من‌ ميگم‌ در همان‌ ارتباط‌. يعني‌ علوم‌ ظاهري‌ و سواد ظاهري‌. چه‌ خواندن‌ و نوشتن‌ بلد باشه‌ چه‌ بلد نباشه‌. بهرحال‌. اين‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌، اين‌ را بدونيد، به‌ مقامي‌ ميرسه‌ كه‌ كم‌كم‌ پا مي‌گذاره‌ در مراحل‌ بعدي‌ اعتصام‌. مراحل‌ بعدي‌ اعتصام‌ چيه‌؟ مگر از اينهم‌ بهتر ميشه‌. مراحل‌ بعدي‌ اعتصام‌ اينه‌ كه‌ خطا و اشتباه‌ هم‌ ديگه‌ نميكنه‌. همة‌ حقايق‌ در مقابل‌ چشمت‌ روشن‌ و منوره‌. كم‌ اشتباه‌ مي‌كني‌. يا اصلا اشتباه‌ نمي‌كني‌. همانطوري‌ كه‌ انبياء باصطلاح‌ مرسل‌ بودند. اينجاست‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد علماء امتي‌، علماء امت‌ شما فكر نكنيد علماء امت‌ كه‌ ميگن‌ مثل‌ من‌ يك‌ قيافه‌اي‌ را تصور نكنيد كه‌ يك‌ عمامه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ و يك‌ عبايي‌ و يك‌ قبا. نه‌. علما يعني‌ آنهايي‌ كه‌ خدا را شناختند، اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار پيدا كردند، خودشون‌ را به‌ مقامي‌ رسوندند كه‌ قلبشون‌ يكپارچه‌ خداست‌ و خلوص‌ و دينشون‌ را خالص‌ كردند براي‌ خدا. اينها را ميگن‌ علما. روايات‌ هم‌ زياد در اين‌ باب‌ داريم‌. و الا به‌ ديگران‌ اسلام‌ علما نميگه‌. دانشمنداني‌ هستند، كارهايي‌ بلدند، هنرهايي‌ بلدند، صنعتي‌ بلدند، اينها جزء علماء نيستند. لذا انما العلم‌ ثلاثه‌ كه‌ در آن‌ روايت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد اشاره‌ به‌ همين‌ سه‌ علمه‌، يعني‌ علم‌ دين‌، علم‌ اخلاق‌، و علم‌ خداشناسي‌. بقيه‌اش‌ و ما سواي‌ هن‌ فهو فضل‌. علماء امتي‌ افضل‌. اگر افضل‌ نباشه‌، كانبياء بني‌ اسرائيل‌. مثل‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌. چون‌ من‌ كلمة‌ افضل‌ را پيدا نكردم‌، يك‌ وقتي‌ تجسس‌ مي‌كردم‌. اما كانبياء بني‌ اسرائيل‌. همين‌ هم‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ مثل‌ انبياء مي‌شوند. يعني‌ مثل‌ حضرت‌ موسي‌ حتي‌ ممكنه‌ بشوند. مثل‌ حضرت‌ يعقوب‌ ميشوند. مثل‌ حضرت‌ يوسف‌ مي‌شوند. يوسف‌ را شما همين‌ ديروز اتفاقا توي‌ ماشين‌ مي‌آمديم‌. راديو را باز كرده‌ بودند داشت‌ سورة‌ يوسف‌ را راديو مي‌خوند، من‌ به‌ حمد الله‌ اين‌ لطف‌ پروردگاره‌، هر جائي‌ كه‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌ من‌ همونجا ولو، يا قرآن‌ را بايد قطع‌ بكنند يا من‌ بايد حرفهام‌ قطع‌ بشه‌. گوش‌ مي‌دادم‌. رسيده‌ بود به‌ اين‌ آيه‌ و لقد همت‌ به‌ و هم‌ بها. اين‌ ميدونيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ زليخا خيلي‌ اهتمام‌ پيدا كرد كه‌ بتونه‌ دل‌ يوسف‌ را بدست‌ بياره‌. عقب‌ سرش‌ دويد. يوسف‌ روي‌ بعد بشري‌ البته‌ تفسير مفصله‌ و مطالب‌ مختلفي‌ هم‌ گفتند. قاعده‌اش‌ اينه‌ كه‌ حضرت‌ يوسف‌ هم‌ جوانه‌. آنهم‌ ملكة‌ مصر. يك‌ زن‌ معمولي‌ نيست‌. يك‌ زن‌ زيبايي‌ است‌. خوب‌ بايد حضرت‌ يوسف‌ هم‌ به‌ او اهتمام‌ كنه‌. ولي‌ نه‌. او رعي‌ برهان‌ ربه‌. برهان‌ پروردگار را ديد. يعني‌ خدا را ديد. يعني‌ امر پروردگار را ديد. تمام‌ زمينه‌ها آماده‌ است‌ براي‌ اينكه‌ فحشائي‌ انجام‌ بده‌ حضرت‌ يوسف‌. از ناحية‌ زليخا هم‌ پيشنهاد شده‌ بلكه‌ زليخا چون‌ زن‌ عزيز مصره‌ و قدرتمنده‌ و اين‌ غلامه‌ توي‌ آن‌ خانه‌. بايد اطاعتش‌ را بكنه‌. ولي‌ حضرت‌ يوسف‌ فرار كرد. فرار كرد. در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ خوشا به‌ حال‌ يوسف‌ و خوشا به‌ حال‌ جوانهايي‌ كه‌ مثل‌ يوسف‌ عمل‌ كنند. خوشا به‌ حال‌ آنهايي‌ كه‌ بتوانند نفس‌ امارة‌ بالسوئشون‌ را تبديل‌ بكنند به‌ نفس‌ امارة‌ به‌ خوبي‌، به‌ زيبائي‌، به‌ مسائل‌ خوب‌. حضرت‌ يوسف‌ خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ مي‌فرمايد كه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ كه‌ از او بدي‌ را دور كنه‌، فحشا را دور كنه‌. از اين‌ جهت‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حضرت‌ يوسف‌ فرار كرد و برهان‌ پروردگارش‌ را ديد. به‌ جهت‌ ديدن‌ برهان‌ پروردگار، خوب‌ دقت‌ كنيد، خدا بدي‌ را و فحشا را از او گرداند. دنبال‌ فحشا نرفت‌. دنبال‌ بدي‌ هم‌ نرفت‌. وقتي‌ كه‌ رسيدند دم‌ در اطاق‌، ديدند كه‌ عزيز مصر وارد شد. اگر حضرت‌ يوسف‌ دست‌ به‌ آن‌ عمل‌ ناشايست‌ مي‌زد، هم‌ به‌ سوء مي‌افتاد هم‌ به‌ فحشاء .بديش‌ اين‌ بود كه‌ خوب‌ عزيز مصر اعتراض‌ مي‌كرد. با اينكه‌ بي‌ تقصيرش‌ ثابت‌ شد، يعني‌ آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ توي‌ گهواره‌ بود گفت‌ اگر پيراهن‌ يوسف‌ از پشت‌ سر پاره‌ شده‌، يوسف‌ راست‌ ميگه‌ و زليخا دروغ‌ ميگه‌. اگر از پيش‌ رو پاره‌ شده‌ يوسف‌ دروغ‌ ميگه‌ و زليخا راست‌ ميگه‌. نگاه‌ كردند ديدند از پشت‌ سر دست‌ انداخته‌ بود چون‌ داره‌ فرار ميكنه‌ از پشت‌ سر دست‌ انداخته‌ بود و پيراهن‌ يوسف‌ را پاره‌ كرده‌. با اينكه‌ اين‌ را متوجه‌ شد و بچة‌ دو روزه‌، سه‌ روزه‌ به‌ نفع‌ يوسف‌ سخن‌ گفت‌، در عين‌ حال‌ انداختندش‌ زندان‌ براي‌ حفظ‌ آبروي‌ خودش‌. اگر مي‌ديد كه‌ با زنش‌ مشغول‌ فحشاء هست‌ كه‌ مي‌كشندش‌. ليصرف‌ عنه‌ السوء و الفحشاء. فحشاء را هم‌ كه‌ خوب‌ در مقابل‌ پروردگار از او خداي‌ تعالي‌ گرداند. انه‌ اين‌ جمله‌اش‌ خيلي‌ مهمه‌. انه‌ من‌ عبادنا المخلصين‌. خدا شهادت‌ ميده‌ كه‌ يوسف‌ از بندگان‌ خالص‌ ماست‌. بندگان‌ خالص‌ ما بود مخلصه‌ها نه‌ مخلِص‌. مخلص‌ كسي‌ است‌ كه‌ كارهايش‌ را روي‌ اخلاص‌ ميكنه‌. ولي‌ مخلَص‌ كسي‌ است‌ كه‌ وجودش‌ پاك‌ شده‌ در مقابل‌ پروردگار. انه‌ من‌ عبادنا المخلصين‌.

 خوب‌ پس‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ به‌ جايي‌ برسه‌ كه‌ در رديف‌ انبياء قرار بگيره‌. در رديف‌ انبياء كه‌ علماء امتي‌ كانبياء بني‌ اسرائيل‌. مثل‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌. يعني‌ شما ديگه‌ اشتباه‌ نمي‌كنيد. نه‌ اشتباهات‌ جزئي‌. اشتباهات‌ جزئي‌ مهم‌ نيست‌. مثلا توي‌ نماز، نماز ظهرت‌ را پنج‌ ركعت‌ بخواني‌. اين‌ باز ميشه‌ جبرانش‌ كرد. اشتباهات‌ كلي‌. راهت‌ را ديگه‌ كج‌ نميري‌. ديگه‌ به‌ جاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ديگران‌ را خليفة‌ پيغمبر نمي‌شناسي‌. قلبت‌ پاك‌ ميشه‌، حقايق‌ عالم‌ امكان‌ را متوجه‌ ميشي‌ و به‌ جايي‌ ميرسيد كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. اگر حكمت‌ بهت‌ داده‌ شد، اين‌ دلهاي‌ ما اكثرا مثل‌ يك‌ ظرف‌ يا يك‌ سد، اينجوري‌ فرض‌ كنيد، يك‌ سد. اين‌ سد كرج‌ را لابد ديديد. اين‌ آبها مي‌آد كم‌كم‌ پشت‌ اين‌ جمع‌ ميشه‌. دل‌ ما اگر اهل‌ ايمان‌ باشيم‌، اهل‌ اعتصام‌ باشيم‌، آب‌ حكمت‌ از ناحية‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ سرچشمه‌اش‌ فاطمة‌ زهراست‌ و كوثر آن‌ حضرته‌ كه‌ خير كثير است‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا اينها را من‌ با اشاره‌ رد ميشوم‌، آنهائي‌ كه‌ اهلشند مي‌فهمند چي‌ ميگم‌، مي‌آد كم‌كم‌ پشت‌ سد دلتون‌ جمع‌ ميشه‌. كم‌كم‌ و كم‌كم‌ اگر به‌ مقام‌ خلوص‌ خودتون‌ را رسونديد كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا، كسي‌ كه‌ چهل‌ روز در مرحلة‌ خلوص‌ قدم‌ گذاشته‌ باشه‌ و چهل‌ روز ازش‌ بگذره‌ از اين‌ سدي‌ كه‌ بسته‌ پر ميشه‌. ديديد سد آب‌ را وقتي‌ پر ميشه‌، از بالاش‌ ميريزه‌. از بالا كه‌ ريخت‌ جاري‌ ميشه‌ به‌ زبانتون‌ كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. از دلش‌ جاري‌ ميشه‌ به‌ زبانش‌. هر چه‌ ميگه‌ حكمت‌آميزه‌. هر سخني‌ كه‌ ميگه‌ از دل‌ چون‌ بيرون‌ مي‌آد به‌ دل‌ مي‌شينه‌. مطالب‌ تمام‌ مطالب‌ الهي‌ است‌. فقط‌ اين‌ فرد بلندگو است‌. من‌ ديدم‌ يك‌ همچين‌ افرادي‌ را. ديدم‌ افرادي‌ را كه‌ يك‌ كلمه‌ حتي‌ حرفشون‌، يك‌ اشاره‌اشون‌ پر از معناست‌، پر از حقيقته‌. اگر ما بي‌ توجهي‌ به‌ كلمات‌ آنها مي‌كرديم‌ مي‌ديديم‌ كه‌ كلي‌ از قافله‌ عقب‌ مانديم‌. اينجوري‌ ميشه‌ انسان‌.

 بيائيم‌ و در اين‌ راه‌ حالا قدم‌ برداريم‌. عرض‌ كردم‌ مطالب‌ گاهي‌ ميشه‌ نمي‌تونم‌ براي‌ همه‌ خوب‌ توضيح‌ بدم‌. بيشتر از اين‌ هم‌ اين‌ مطالب‌ قابل‌ توضيح‌ نيست‌. قدم‌ برداريم‌ در مرحلة‌ خود، اول‌ خودمون‌ را به‌ مقام‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ الله‌ برسانيم‌ كه‌ و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا. اماممون‌ را بشناسيم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بشناسيم‌. حسين‌ بن‌ علي‌ را بشناسيم‌. فاطمة‌ زهرا يك‌ دختر هيجده‌ ساله‌ كه‌ پايان‌ عمرشون‌ بين‌ هيجده‌ و نوزده‌ تقريبا سن‌ مباركشون‌ بوده‌، و من‌ خداي‌ تعالي‌ بهم‌ توفيق‌ داد، من‌ يك‌ تحقيقاتي‌ در اين‌ كتاب‌ انوار زهرا دربارة‌ فاطمة‌ زهرا كردم‌ كه‌ اين‌ چاپ‌ اخيرش‌ كه‌ نمي‌دونم‌ چاپ‌ چندمشه‌، اين‌ يك‌ امتيازاتي‌ بر آن‌ چاپهاي‌ قبل‌ داره‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، ايشان‌ سرچشمة‌ حكمت‌ است‌.

 بخدا قسم‌ اگر زنها بر مردها افتخار كنند و بگن‌ ما بر شما امتياز داريم‌ بخاطر اينكه‌ در نوع‌ ما فاطمة‌ زهرا هست‌، حق‌ دارند. و خاك‌ بر سر آن‌ زن‌ مسلماني‌ كه‌ اهميت‌ فاطمة‌ زهرا را درك‌ نميكنه‌. نميفهمه‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا يعني‌ چه‌ و پشت‌ سر او حركت‌ نميكنه‌. فاطمة‌ اطهر، هيجده‌ سال‌ يك‌ خانمي‌ بيشتر عمر نكرده‌. در اين‌ مدت‌ چهار تا بچه‌ داشته‌. چهار تا. امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و زينب‌ و ام‌ كلثوم‌. پنجميش‌ را هم‌ كه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ اونهايي‌ را كه‌ در به‌ پهلوش‌ زدند نگذاشتند در دنيا بياد. و الا فاطمة‌ زهرا پنج‌ تا فرزند داره‌. سه‌ تا پسر دو تا دختر. كارهاي‌ زندگيش‌ را خودش‌ مي‌كرد. وقتي‌ كه‌ اين‌ را بدونيد بهترين‌ چيزها براي‌ شوهر، براي‌ يك‌ زن‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواد از دار دنيا بره‌، به‌ شوهرش‌ نگاه‌ بكنه‌ بگه‌ از من‌ هيچوقت‌ گناه‌ و معصيت‌ و تمرد امر تو انجام‌ شد؟ او بگه‌ نه‌. هيچوقت‌ شد علي‌ تو بگي‌ يك‌ كاري‌ را بكن‌ من‌ بگم‌ نه‌؟ ابدا. هيچوقت‌ شد من‌ غير تو باشم‌، تو غير من‌ باشي‌. من‌ لباس‌ تو بودم‌ تو لباس‌ من‌ بودم‌. من‌ با تو يكي‌ بودم‌، آنقدر مقام‌ و عظمت‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها دارد كه‌ علي‌ كوه‌ صبر، شماها فكر مي‌كنيد يك‌ شوهر نشسته‌ سر قبر زنش‌ و گريه‌ ميكنه‌. اين‌ معموليه‌. علي‌ داره‌ گريه‌ ميكنه‌. علي‌ كه‌ در مقابل‌ هيچ‌ ناملايمي‌ حتي‌ اخم‌ به‌ صورتش‌ پيدا نشد. علي‌ كه‌ هيچ‌ چيز او را از پا در نياورد. اما فقدان‌ ظاهري‌ زهرا، ظاهري‌ آنهم‌. سر قبر زهرا مي‌نشينه‌. اشعاري‌ ميخوانه‌. مطالبي‌ ميگه‌ كه‌ واقعا براي‌ ما معنا نمي‌كنند. و الا بايد بفهميم‌ عظمت‌ مصيبت‌ را. عظمت‌ مصيبت‌ را. تمام‌ بخاطر اينكه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند و سيلي‌ به‌ صورتش‌ زدند، تنها براي‌ اينها نبود. علي‌ ميدونه‌ فاطمه‌ يعني‌ چي‌؟ همانجا كه‌ جنازة‌ فاطمة‌ زهرا را در ميان‌ قبر وارد ميكنه‌، مي‌بينه‌ دو تا دست‌ آمد. ميگه‌ يا رسول‌ الله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميدونه‌ كه‌ پيغمبر الان‌ داره‌ بدن‌ فاطمه‌ را ميگيره‌. يا رسول‌ الله‌ لقد استرجعت‌ الوديعه‌.

 مي‌خوام‌ يك‌ مقداري‌ دربارة‌، چون‌ اسم‌ فاطمة‌ زهرا را بردم‌. الان‌ نمي‌خوام‌ مصيبت‌ زياد براي‌ گريه‌ كردن‌ شما بخونم‌. مي‌خوام‌ يك‌ مقداري‌ تعمق‌ كنيد. ببينيد مرحلة‌ معرفت‌ علي‌ نسبت‌ به‌ فاطمه‌، فاطمه‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر، پيغمبر نسبت‌ به‌ هردوي‌ اينها چي‌ بوده‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ جنازة‌ فاطمه‌ را به‌ دست‌ رسول‌ اكرم‌ ميده‌. ميگه‌ لقد استرجعت‌ الوديعه‌. اي‌ رسول‌ خدا من‌ امانتي‌ كه‌ به‌ من‌ سپردي‌ دارم‌ بهت‌ برمي‌گردونم‌. لقد استرجعت‌ الوديعه‌. بعد مي‌فرمايد عرض‌ مي‌كند به‌ رسول‌ اكرم‌، استخبرها الحال‌. اگر مي‌بيني‌ پهلوش‌ شكسته‌، صورتش‌ سيلي‌ خورده‌. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌. من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ خواب‌ ديدم‌ فاطمة‌ زهرا را. ديدم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا ايستادند دستشون‌ اينجوريه‌. من‌ توي‌ خواب‌ متوجه‌ نشدم‌ ولي‌ وقتي‌ بيدار شدم‌ اينقدر گريه‌ كردم‌. به‌ همين‌ دليلي‌ كه‌ شماها داريد گريه‌ مي‌كنيد. در دوراني‌ كه‌ فاطمه‌ سيلي‌ خورده‌ بود، تا وقتي‌ از دار دنيا رفت‌، چادرش‌ را جلو مي‌گرفت‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌… اگر مي‌بيني‌ صورتش‌ سيلي‌ خورده‌، بازويش‌ شكسته‌، استخبره‌ الحال‌. خودت‌ ازش‌ بپرس‌ كه‌ چرا اينجوري‌ شد؟ بعد ميگه‌ امتت‌ يا پيغمبر آمدند ريختند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. حالا مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد. اشكال‌ نداره‌ بيشتر در تاريكي‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ از هم‌ خجالت‌ نكشيد گريه‌ كنيد. ولي‌ حالا كه‌ شماها همه‌اتون‌ گريه‌ مي‌كنيد، خجالتي‌ براي‌ كسي‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ به‌ آن‌ مرحوم‌ حاج‌ محمد علي‌ فشندي‌ فرمودند يا مكرر ديده‌ شده‌ كه‌ در دو تا مجلس‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ زيادتر حضور پيدا مي‌كنند. يكي‌ جائي‌ كه‌ مصيبت‌ مادرشون‌ فاطمة‌ زهرا خونده‌ بشه‌. آقا صاحب‌ الزمان‌ ببخشيد يك‌ سيد معمولي‌ يك‌ وقتي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ من‌ در روضة‌ حضرت‌ زهرا نمي‌تونم‌، طاقت‌ نمي‌آورم‌ بنشينم‌. چطور بايد من‌ يك‌ سيد مثلا بي‌ تفاوتي‌ باشم‌ كه‌ بشنوم‌ روي‌ منبر بگن‌ مادرتون‌ را سيلي‌ زدند. محسنش‌ را سقط‌ كردند. روي‌ دامن‌ فضه‌ افتاده‌ بود. صدا مي‌زد يا فضة‌ خذيني‌. اي‌ فضه‌ مرا درياب‌. فرزندم‌ كشته‌ شد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌آمد كنار قبر فاطمة‌ زهرا. اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌، روي‌ احساسات‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. اينها توي‌ كتاب‌ تاريخ‌ و كتابهاي‌ صحيح‌ نوشته‌اند، عرض‌ مي‌كنم‌. آنقدر يك‌ دستش‌ را مي‌گذاشت‌ اينطرف‌ قبر، يك‌ دستش‌ را آنطرف‌، سرش‌ را دولا مي‌كرد روي‌ قبر. آنقدر گريه‌ مي‌كرد تا خاكهاي‌ قبر تبديل‌ به‌ گل‌ ميشد. صدا ميزد مرثي‌ علي‌ ظفراتها محبوسك‌. خيلي‌ جملة‌ عجيبي‌ است‌. علي‌ ميگه‌ كه‌ اين‌ جانم‌ اي‌ زهرا در بدنم‌ حبس‌ شده‌. اي‌ كاش‌ جان‌ علي‌ با اشك‌ چشم‌ علي‌ از بدنش‌ بيرون‌ مي‌آمد. نفسي‌ علي‌ اقتربها محبوسة‌ لعيتها فرجا معت‌ فراقي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. اي‌ فاطمه‌ بعد از تو در زندگي‌ دنيا خيري‌ براي‌ علي‌ نيست‌ و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. لا حول‌ و لا قوه‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. همه‌ با توجه‌ نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ و اعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌. يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌يا مجيب‌ الدعوة‌ المضطرين‌. يا غياث‌ المستغيثين‌. يا اله‌ العالمين‌. يا قاضي‌ الحاجات‌. يا كافي‌ المهمات‌. عجل‌ لوليك‌ الفرج‌. الهي‌ آمين‌. عجل‌ لمولانا الفرج‌. الهي‌ آمين‌. خدايا فرج‌ مولاي‌ ما آقاي‌ ما امام‌ زمان‌ را برسون‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌ مسئولين‌ صديق‌ رهبر عزيز، در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ايمان‌ كامل‌ به‌ همه‌امون‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ خدمتگزاري‌ به‌ دين‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ فاطمة‌ زهرا قسمت‌ مي‌دهيم‌ خدا مرضهاي‌ روحيمون‌ را شفا عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريض‌ منظور، مريضة‌ منظوره‌ شفا عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌. امام‌ راحلمون‌ خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ اجر جزيل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ حوائج‌ اين‌ جمع‌ فوق‌ رغبتشون‌ برآور. الهي‌ آمين‌. اين‌ عزاداري‌ را از ما قبول‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. عاقبت‌ ما ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۴ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۳۰ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ المنافقين‌ في‌ الدرك‌ الاسفل‌ من‌ النار و لن‌ تجد لهم‌ نصيرا الا الذين‌ تابوا و اصلحوا واعتصموا بالله و اخلصوا دينهم‌ لله‌ ‌.

شب‌ جمعه‌ است‌. شبي‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌. اگر چه‌ تمام‌ ايام‌ هفته‌ متعلق‌ به‌ آن‌ حضرت‌ است‌ اما در شب‌ و روز جمعه‌ يك‌ خصوصياتي‌ هست‌. رحمت‌ پروردگار به‌ بشر بيشتر از شبهاي‌ ديگر نازل‌ ميشود. دوم‌ شب‌ عبادت‌ و بندگيست‌. اعمالي‌ كه‌ در شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ انجام‌ ميگردد پر ارزشتر و پر قيمت‌تر از شبها و روزهاي‌ ديگر است‌. و در شب‌ جمعه‌ يكي‌ از اعمال‌ پر اهميتش‌ زيارت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌ كه‌ حتي‌ در احاديث‌ و روايات‌ و مشاهدات‌ بعضي‌ از اولياء خدا گفته‌ شده‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء و تمام‌ مؤمنين‌ ارواحشون‌ به‌ زيارت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ مشرف‌ ميشوند. يك‌ خصوصياتي‌ شب‌ و روز جمعه‌ دارد كه‌ بحثش‌ مفصل‌ است‌ و دعاهايي‌ هم‌ در كتاب‌ مفاتيح‌ الجنان‌ براي‌ شب‌ و روز جمعه‌ بيان‌ شده‌ كه‌ منجمله‌ دعاي‌ كميل‌ است‌.

 دعاي‌ كميل‌ براي‌ تائبينه‌. در بعضي‌ از نوشته‌هايم‌، فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ كه‌ اخيرا با تجديد نظر كامل‌ و كم‌ و زياد كردن‌ كاملي‌ اين‌ كتاب‌ تجديد طبع‌ شده‌، در آنجا فكر مي‌كنم‌ نوشته‌ باشم‌ كه‌ دعاها مثل‌ دواهاست‌. و امراض‌ روحي‌ مثل‌ امراض‌ بدني‌ است‌. همانطوري‌ كه‌ انسان‌ در امراض‌ بدني‌ براي‌ هر مرضي‌ داروي‌ خاصي‌ انتخاب‌ مي‌كند يا طبيب‌ به‌ او دستور مي‌دهد، همچنين‌ در امراض‌ روحي‌ هم‌ بايد براي‌ هر كدام‌ يك‌ داروي‌ خاصي‌ استاد يا طبيب‌ روحي‌ دستور بدهد. مثلا در حالات‌ كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ در عين‌ آنكه‌ از اصحاب‌ خاص‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌ و آن‌ حضرت‌ در يك‌ قضيه‌اي‌ كه‌ كميل‌ در رديف‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ روي‌ يك‌ اسب‌ سوار شده‌ بود و طبعا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در بغل‌ گرفته‌ بود. اين‌ جا سؤال‌ كرد كه‌ ما الحقيقه‌؟ حقيقت‌ چيست‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود مالك‌ و الحقيقه‌. از اين‌ جمله‌، روايت‌ مفصله‌ فكر ميكنم‌ در جلسات‌ گذشته‌ها، در ايام‌ گذشته‌، نه‌ در اين‌ چند شب‌، اين‌ روايت‌ را براي‌ دوستان‌ گفته‌ باشم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد مالك‌ و الحقيقه‌؟ تو را چه‌ به‌ حقيقت‌؟ كميل‌ نزديك‌ به‌ امير المؤمنينه‌ اما هنوز در مراحل‌ اول‌ كمالاته‌. لذا به‌ او دستور توبه‌ عنايت‌ مي‌كند. دعاي‌ كميل‌ مال‌ تائبينه‌. ماها چون‌ دعاي‌ كميل‌ و دعاي‌ ندبه‌ را نمي‌فهميم‌، شب‌ مي‌شينيم‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ صبح‌ هم‌ دعاي‌ ندبه‌. عصر هم‌ دعاي‌ سمات‌. حالا دعاي‌ كميل‌ مال‌ ماست‌ يا دعاي‌ ندبه‌ مال‌ ماست‌ يا دعاي‌ سمات‌؟ برامون‌ فرقي‌ نميكنه‌ چون‌ هيچكدامش‌ را نمي‌فهميم‌. يك‌ كاري‌ مي‌كنيم‌، يك‌ دعايي‌ مي‌خونيم‌. مخصوصا اگر مجلس‌ گرمي‌ باشد و خواننده‌ صداي‌ خوبي‌ داشته‌ باشد و دعاي‌ ندبه‌ با صبحانة‌ شير و نان‌ و پنير مرتبي‌ توأم‌ باشد كه‌ بهتر. اما به‌ فكر اينكه‌ دعاي‌ كميل‌ دواي‌ ماست‌ يا دعاي‌ ندبه‌؟ اين‌ را هيچوقت‌ به‌ فكر نيفتاديم‌. يعني‌ عرض‌ كردم‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشيد شب‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيد صبح‌ هم‌ دعاي‌ ندبه‌.

 و حال‌ اينكه‌ اگر به‌ مضامين‌ اين‌ دو دعا توجه‌ كنيد كاملا متوجه‌ مي‌شويد كه‌ دعاي‌ كميل‌ براي‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مرحلة‌ توبه‌ است‌ و دعاي‌ ندبه‌ مال‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مرحلة‌ محبته‌. آن‌ كسي‌ كه‌ بار گناه‌ روي‌ دوشش‌ هست‌ و معتصم‌ بالله‌ نيست‌ و خالص‌ در عبادتش‌ نيست‌ و بالاخره‌ گناه‌ ميكند، بايد دعاي‌ كميل‌ بخواند. اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تهتك‌ العصم‌. الهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تنزل‌ النقم‌. معلومه‌ بايد گناهاني‌ داشته‌ باشد كه‌ تحبس‌ الدعا، دعا را حبس‌ كنه‌ و اينها را از خدا مي‌خواد در دعاي‌ كميل‌. در دعاي‌ كميل‌ بايد انسان‌ توبة‌ از گناه‌ بكنه‌.

 شما ممكن‌ است‌ در اثر تبليغاتي‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ متأسفانه‌ و اين‌ تبليغات‌ انسان‌ را در يك‌ حد نگه‌ مي‌دارد، بگوئيد كسي‌ نيست‌ كه‌ گناه‌ نداشته‌ باشه‌. همه‌ بايد گناهكار خودشون‌ را بدانند و همه‌ گنهكارند. آنهائي‌ كه‌ گناه‌ نمي‌كنند چهارده‌ نفرند و آن‌ پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ زهرا و دوازده‌ امام‌. اين‌ كلام‌ و اين‌ سخن‌ كلمة‌ حق‌ يراد به‌ الباطل‌. يك‌ حرفي‌ است‌ درست‌. در ابعاد مختلف‌ درسته‌. يكي‌ گناهش‌ زنا كردن‌ و شراب‌ خوردن‌ و دروغ‌ گفتن‌ و غيبت‌ كردنه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ فاسق‌ است‌ و معصيت‌ كار و يكي‌ هم‌ گناهش‌ غفلت‌ از ياد خداست‌. روي‌ اين‌ حساب‌ حسنات‌ الابرار سيئات‌ المقربين‌، كارهاي‌ خوب‌ افراد نيك‌ و نيك‌ سرشت‌، اين‌ كارهاي‌ خوب‌ اين‌ چنين‌ شخصي‌، حسنات‌ الابرار. اين‌ كارهاي‌ نيك‌ ابرار، سيئات‌ مقربينه‌. نماز خوب‌ با توجهي‌ كه‌ شما مي‌خونيد اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بخوانه‌ نستجير بالله‌، او را از مقام‌ امامت‌ خلعش‌ مي‌كنند. اگر اين‌ نمازي‌ را كه‌ ماها مي‌خونيم‌، اگر سلمان‌ بخواند، اگر سلمان‌ و ابيذر حتي‌ بخواند، از آن‌ مقامشون‌ آنها را پايين‌ مي‌اندازند. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ حسنة‌ شماست‌ ولي‌ سيئة‌ سلمانه‌. نبايد سلمان‌ اينجور نماز بخوانه‌ كه‌ در نماز حتي‌ يك‌ لحظه‌ حواسش‌ پرت‌ بشه‌ و يا توجه‌ به‌ معناي‌ نمازش‌ نداشته‌ باشه‌. اينجور بخوايم‌ حساب‌ كنيم‌ ائمه‌ هم‌ خودشون‌ را گناهكار مي‌دانند، سلمان‌ هم‌ گنه‌ كار ميدونه‌. منتهي‌ گناهها فرق‌ ميكنه‌. و من‌ و شما هم‌ خودمون‌ را گناهكار مي‌دونيم‌. اين‌ كلمة‌ حقي‌ است‌. همه‌ گناهكارند. ولي‌ اگر منظور اين‌ است‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ مثلا دروغ‌ نگيم‌، ما نمي‌تونيم‌ غيبت‌ نكنيم‌، ما كه‌ معصوم‌ نيستيم‌. اين‌ حرف‌ بسيار غلطه‌. غلطي‌ است‌ كه‌ شيطان‌ القاء ميكنه‌. اين‌ را شما بدونيد. حتي‌ اگر يك‌ دانشمند روي‌ منبر گفت‌ بدونيد در آن‌ لحظه‌ شيطان‌ اين‌ كلام‌ را در زبان‌ او گذاشته‌. اگر نمي‌شود كه‌ انسان‌ گناه‌ نكنه‌ چرا خدا گفته‌ گناه‌ نكن‌؟ اگر نمي‌شود انسان‌ معصيتهاي‌ معمولي‌ را انجام‌ نده‌ و فقط‌ چهارده‌ معصوم‌، آنها ميتونند معصيت‌ نكنند پس‌ تمام‌ اين‌ آيات‌ كه‌ مثلا لا تقرب‌ الزنا، نزديك‌ به‌ زنا نشيد، نزديك‌ به‌ شراب‌ نشيد، نزديك‌ به‌ دروغ‌ نشيد، نزديك‌ به‌ مثلا غيبت‌ كردن‌ مردم‌ نشيت‌، اينها همه‌اش‌ اين‌ آيات‌ و تمام‌ قرآن‌ مال‌ آن‌ چهارده‌نفره‌، مال‌ ماها نيست‌. ببينيد چقدر حرف‌ غلطه‌.

 و توبه‌اي‌ كه‌ در دعاي‌ كميل‌ است‌، توبة‌ از اين‌ گناهانه‌. خدايا اين‌ را بدونيد. ميگيم‌ اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تحبس‌ الدعا. يك‌ گناهاني‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ انجام‌ ميده‌ خدا رو از او ميگردونه‌. هر چه‌ ضجه‌ در خانة‌ خدا بزنه‌، خدا بهش‌ اعتنا نمي‌كنه‌ كه‌ ما به‌ خداي‌ تعالي‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ لا تصرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا صورت‌ از ما برنگردان‌. انظر الينا نظر ود و العطف‌. خدايا با نظر محبت‌ به‌ ما نگاه‌ بكن‌. انسان‌ خيلي‌ ساده‌ است‌ كه‌، خيلي‌ ساده‌ها، كه‌ گناه‌ نكنه‌. گناه‌ نكنه‌. فكر نكنيد گناه‌ نكرديد خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيد. نه‌. من‌ نمي‌خوام‌ مقام‌ افرادي‌ را كه‌ گناه‌ نمي‌كنند پايين‌ بياورم‌. اما افرادي‌ كه‌ باطنشون‌ خرابه‌ و گناه‌ نمي‌كنند، مثل‌ حيواناتند. حيوانات‌ كجا گناه‌ مي‌كنند؟

 بقول‌ يكي‌ از دانشمندان‌ ميگفت‌ كه‌ اين‌ الاغه‌ را بار مي‌گذارند روي‌ دوشش‌ مي‌بره‌. نميگه‌ حالا ديگه‌ عصر مثلا فرض‌ كنيد ماشين‌ است‌ و هواپيما است‌ و چه‌ و اينها ما را ول‌ كنيد. ولي‌ اون‌ جوانه‌ با اينكه‌ هيچ‌ غلطي‌ هم‌ نكرده‌، هيچ‌ كاري‌ هم‌ در اجتماع‌ انجام‌ نداده‌، هيچ‌ هنري‌ هم‌ از خودش‌ نشان‌ نداده‌، ميگه‌ عصر فضاست‌ من‌ چرا نماز بخوانم‌؟ حالا ديگه‌ مردم‌ رفتند كرة‌ ماه‌ را باصطلاح‌ فتح‌ كردند من‌ هنوز گرفتار نماز خوندن‌ و روزه‌ گرفتن‌ باشم‌. گفت‌ كه‌ من‌ آنم‌ كه‌ رستم‌ بود پهلوان‌. حالا آنها فتح‌ كردند تو چيكار كردي‌؟ و بعلاوه‌ چه‌ ارتباطي‌ بهم‌ داره‌؟ بندگي‌ خدا بايد انسان‌ بكنه‌. وظائف‌ روحي‌، غذاي‌ روحش‌ را بايد تهيه‌ بكنه‌ و نماز بخوانه‌. همان‌ فضانورد هم‌ اگر بتوانه‌ و انسان‌ باشه‌، همون‌ هم‌ بايد نمازش‌ را ترك‌ نكنه‌. همان‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ صنايع‌ را انجام‌ داده‌، مگر اينهمه‌ بزرگاني‌ كه‌ در اين‌ مملكت‌ بحمدالله‌ در زمان‌ ما هستند و در رأس‌ كارها و در رأس‌ قدرتند، مگر اينها نماز شب‌، عبادت‌ ندارند؟ و از همه‌ هم‌ بهتر دارند مملكت‌ را اداره‌ مي‌كنند. يك‌ مسئلة‌ واضح‌ دودوتا چهارتاست‌. من‌ اطلاع‌ دارم‌ بعضي‌ از مسئولين‌ ردة‌ بالا، اينها در تمام‌ مدت‌ زندگيشون‌ نماز شبشون‌ ترك‌ نشده‌. و آن‌ خبيث‌ كه‌ به‌ درك‌ واصل‌ شد، نماز معموليش‌ هم‌ نمي‌خوند. اون‌ چيكار كرد با نخوندن‌ نماز و عبادت‌ نكردن‌ و فسق‌ و فجور كه‌ اينها نكردند. بلكه‌ ما مي‌بينيم‌ بحمدالله‌ وضع‌ اينطوري‌ شده‌، من‌ نمي‌خوام‌ زياد توي‌ اين‌ مسائل‌ وارد بشم‌. چه‌ ارتباطي‌ داره‌؟ انسان‌ اگر معصيت‌ كرد انسان‌ نيست‌. اگر گنهكار بود، از اين‌ گناهان‌ معمولي‌ها، نمي‌خوام‌ بگم‌ گناه‌ مقربين‌ را، نه‌ گناه‌ معمولي‌. زنا، مثلا مشروب‌، مثلا فرض‌ كنيد غيبت‌ و دروغ‌ كه‌ از زنا و مشروب‌ خوردن‌ دهها برابر گناهش‌ بيشتره‌، اينها را اگر نكرد چه‌ اشكال‌ داره‌؟ مگر خيلي‌ مشكله‌. بلكه‌ من‌ مكرر گفتم‌ گناه‌ كردن‌ مشكلتر از گناه‌ نكردنه‌. انيجوريه‌. انسان‌ آدم‌ بد دروغگوي‌ متقلب‌ غيبت‌ كن‌ باشه‌ راحتتره‌ يا اينها را نداشته‌ باشه‌؟

 پس‌ اين‌ دعاي‌ كميل‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ مي‌خوان‌ توبه‌ بكنند. بگن‌ اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تنزل‌ البلاء. يعني‌ خدايا من‌ اين‌ گناهاني‌ كه‌ دارم‌ بلا بايد بر من‌ نازل‌ بشه‌، تقطع‌ الرجا، اميد را بايد قطع‌ كنه‌. منتهي‌ چون‌ تو مهرباني‌ اميد من‌ قطع‌ نميشه‌.

 لذا ولي‌ دعاي‌ ندبه‌. دعاي‌ ندبه‌ چي‌ ميگيددر آنجا؟ ميگيد هل‌ من‌ معين‌ اعطيل‌ معه‌ ازيل‌ البكاء. هل‌ من‌ جزوع‌ و اساعده‌ و جزعه‌ اذا قضي‌. عيني‌ علي‌ القضاء هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ و تلقي‌. ببينيد آنقدر گريه‌ كرده‌ كه‌ ديگه‌ خودش‌ اشك‌ نداره‌. آن‌ قدر ضجه‌ زده‌ كه‌ ديگه‌ ناله‌اش‌ بيرون‌ نمي‌آيد. ميگه‌ كمك‌ بديد به‌ من‌ كه‌ چه‌ بشه‌؟ هل‌ اليك‌. آيا راهي‌ هست‌ اي‌ پسر پيغمبر كه‌ با تو من‌ يك‌ ملاقاتي‌ داشته‌ باشم‌؟ محبته‌. سرتاپاش‌ محبته‌. محبته‌ كه‌ ميگه‌ عزيز علي‌ ان‌تري‌ خلق‌ و ماتري‌. بر من‌ سخت‌ است‌ كه‌ همه‌ را ببينم‌ و تو را نبينم‌. بر من‌ سخت‌ است‌ كه‌ سخن‌ همه‌ را بشنوم‌ و سخن‌ تو را نشنوم‌. اين‌ ببيند چقدر فرق‌ اين‌ دو تا دعاست‌. اين‌ دعا مال‌ آدميست‌ كه‌ امامتون‌، حالا روايات‌ دعاي‌ ندبه‌ بعضيش‌ به‌ امام‌ صادق‌ ميرسه‌ بعضيش‌ به‌ خود حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ ميرسه‌ كه‌ امامتون‌ بهرحال‌ راهنمائيتون‌ كرده‌ كه‌ در مرحلة‌ محبت‌ چطور با من‌ حرف‌ بزنيد و چگونه‌ به‌ من‌ صحبت‌ كنيد و چگونه‌ اظهار عشق‌ و محبت‌ كنيد. خدا انشاء الله‌ به‌ همه‌امون‌ توفيق‌ بده‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ بنشينيم‌ و معاني‌ دعاي‌ ندبه‌ را درك‌ كنيم‌ و گر ميسر نيست‌ بر من‌ كام‌ او، عشقبازي‌ مي‌كنم‌ با نام‌ او. يا مهدي‌ بگم‌. يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بگم‌. يا صاحب‌ الزمان‌ بگم‌. اين‌ محبت‌ در دل‌ من‌ پيدا بشه‌.

 قبل‌ از جلسه‌ يك‌ جواني‌ كه‌ تازه‌ امسال‌ مكلف‌ ميشه‌ خدا انشاء الله‌ حفظش‌ كنه‌، ميگه‌ از چند وقت‌ قبل‌ تا حالا در عالم‌ رؤيا مرتب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را مي‌بينه‌. شاگردي‌ به‌ استادش‌ گفت‌ كه‌ استاد من‌ چيكار كنم‌ امام‌ زمان‌ را در خواب‌ ببينم‌، استاد گفت‌ فردا مي‌روي‌ يك‌ غذاي‌ شوري‌ مي‌خوري‌ هر چه‌ هم‌ تشنه‌ات‌ شد آب‌ نمي‌خوري‌. شب‌ ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌. رفت‌ غذاي‌ شوري‌ خورد، آب‌ هم‌ نخورد. تشنه‌ خوابيد. خواب‌ ديد كنار چشمة‌ آب‌ نشسته‌ داره‌ آب‌ ميخوره‌، كوزة‌ آب‌ را بسر كشيده‌ داره‌ آب‌ ميخوره‌. كنار شير آب‌ مثلا نشسته‌، آمد گفت‌ اينها را خواب‌ ديدم‌. استادش‌ فرمود كه‌ تو تشنة‌ آب‌ بودي‌، خواب‌ آب‌ ديدي‌. تشنة‌ امام‌ زمان‌ بشو تا خواب‌ امام‌ زمان‌ ببيني‌. ماها تشنه‌ نيستيم‌. ماها محبت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را نداريم‌. تو به‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌. زين‌ سبب‌ غيري‌ بر او بگزيده‌اي‌. آني‌ كه‌ ميگه‌ امام‌ زمان‌ را خوب‌ هستند، تشريف‌ دارند، فقط‌ زباني‌ بعضيها كه‌ بعله‌ هستند. توي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ در اين‌ ربع‌ مسكوني‌، امام‌ زمان‌ هست‌ و تو راحت‌ نشستي‌؟ خدا ميدونه‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در عرفات‌ يكدفعه‌ به‌ خودم‌ اينطور حالت‌ جنوني‌ بهمون‌ دست‌ داده‌ بود. امام‌ زمان‌ ممكنه‌ توي‌ اين‌ محوطه‌ باشه‌ و من‌ اينجا راحت‌ نشسته‌ باشم‌؟ آخه‌ توي‌ اين‌ محوطة‌ به‌ اين‌ كوچكي‌. آن‌ محبوب‌ خدا، اوني‌ كه‌ امام‌ صادق‌ و حسين‌ بن‌ علي‌ هر دوشون‌ فرمودند كه‌ اگر ما زمان‌ او را درك‌ مي‌كرديم‌، خدمتگزارش‌ بوديم‌ تمام‌ ايام‌ عمرمون‌.

 در يك‌ روايت‌ داره‌ يك‌ نفر ميگه‌ با جمعي‌ ما وارد شديم‌ بر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. ديديدم‌ امام‌ صادق‌ روي‌ خاك‌ نشسته‌ با انگشتش‌ روي‌ خاك‌ ميكشه‌، گريه‌ ميكنه‌. ما خيال‌ كرديم‌ كسي‌ از عزيزان‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفته‌. گفتيم‌ آقا چه‌ خبره‌؟ فرمود كه‌ در آخر الزمان‌ و حالات‌ آخر الزمان‌ در كتاب‌ علي‌، يك‌ كتابيست‌ كه‌ در خدمت‌ ائمة‌ اطهار بوده‌ و بعد هم‌ در خدمت‌ حجة‌ ابن‌ الحسنه‌ و تمام‌ وقايع‌ در او هست‌ نگاه‌ مي‌كردم‌. غيبت‌ فرزندم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را و طول‌ غيبتش‌. و اينكه‌ مردم‌ مثل‌ يك‌ دسته‌ گوسفندان‌ بي‌ چوپان‌ بدون‌ راعي‌، اينها دارند زندگي‌ مي‌كنند. هر كسي‌ براي‌ خودش‌ يك‌ عقايد خاصي‌، يك‌ حركت‌ خاصي‌ و مهمترين‌ چيز براي‌ يك‌ انسان‌ داشتن‌ امامه‌. امام‌. امام‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ پيشوا. يعني‌ كسي‌ كه‌ راهنمائيت‌ ميكنه‌. شما وارد يك‌ شهري‌ بشيد آدرس‌ نداريد. هيچ‌ جا را نمي‌شناسيد. مي‌تونيد آنجا خودتون‌ همة‌ جاها را بلد باشيد. نه‌. لابده‌. حضرت‌ امير در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد لابد للناس‌ من‌ امير. لابده‌ كه‌ ما يك‌ اميري‌، فرماندهي‌، يك‌ امير المؤمنيني‌، يك‌ امامي‌ داشته‌ باشيم‌. لابد از اين‌ هستيم‌. اگر امام‌ نداشته‌ باشيم‌ همين‌ به‌ سرمون‌ خواهد آمد كه‌ آمده‌. هميني‌ كه‌ هر كسي‌ يك‌ عقيده‌اي‌ داره‌، هر كسي‌ يك‌ فكري‌ داره‌، هر كسي‌ يك‌ راه‌ و روش‌ خاصي‌ داره‌. به‌ فكر امامتون‌ باشيد. محبت‌ امام‌ زمانتون‌ را پيدا كنيد. ميگيد چطور من‌ محبت‌ پيدا كنم‌؟ هر كسي‌ كه‌ بخواد به‌ چيزي‌ محبت‌ پيدا بكنه‌، بايد اول‌ او را بشناسه‌. بشناسدش‌. اگر كسي‌ خدا را بشناسه‌، محبتش‌ به‌ خدا شديد ميشه‌. اگر كسي‌ امام‌ زمان‌ را بشناسه‌ محبتش‌ به‌ آن‌ حضرت‌ زياد ميشه‌. و همه‌اتون‌ هم‌ محبت‌ داريد متأسفانه‌ غافليد. من‌ مكرر گفتم‌ كه‌ امشب‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ اگر صد مرتبه‌ سورة‌ كوثر را خونديد و صد مرتبه‌ كسي‌ سورة‌ كوثر را بخوانه‌ اميدي‌ هست‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ در خواب‌ ببينه‌. امام‌ زمانتون‌ را در خواب‌ ديديد. چند روز خوشحاليد. يك‌ كسي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌، يك‌ خواب‌ خوبي‌ نقل‌ كرد. گفتم‌ اين‌ را كي‌ ديدي‌. گفت‌ بيست‌ سال‌ قبل‌. از بيست‌ سال‌ قبل‌ هنوز در نشاط‌ اين‌ خوابي‌ است‌ كه‌ از امام‌ زمان‌ ديده‌. همتون‌ امام‌ زمان‌ را به‌ خودش‌ قسم‌ دوست‌ داريد. منتهي‌ غفلت‌ داريد. يك‌ قدري‌ اين‌ غفلتها را كم‌ بكنيد. متوجه‌ امام‌ عصرتون‌ باشيد. هيچ‌ مشكلي‌ نيست‌ كه‌ اگر اين‌ دعاي‌ ندبه‌ را يك‌ قسمتهايي‌ را كه‌ معنايش‌ را مي‌فهميد هر روز صبح‌ يك‌ قسمتهايش‌ را با خودتون‌ بخوانيد.

 يكي‌ از بزرگان‌ به‌ من‌ يك‌ وقتي‌ گفت‌ كه‌ اين‌ دعا را، اين‌ قسمت‌ مربوط‌ به‌ دعاي‌ كميله‌، اين‌ قسمت‌ از دعاي‌ كميل‌ را زياد بخوان‌. الهي‌ و ربي‌ من‌ لي‌ غيرك‌. خدايا پروردگارا براي‌ من‌ غير از تو كيست‌؟ ذكر خوبيست‌. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. مربوط‌ به‌ دعاي‌ كميله‌. ولي‌ به‌ قصد رجاء، نه‌ رجاء ثواب‌. همة‌ كارهامون‌ نبايد براي‌ ثوابه‌ باشه‌، چقدر ميدي‌ اين‌ كار را بكنيم‌؟ چقدر خرج‌ برميداره‌ و چقدر چه‌. نه‌. براي‌ اينكه‌ حال‌ خودت‌ را به‌ خداي‌ تعالي‌ عرض‌ كني‌. خدايا الهي‌ يعني‌ پروردگار من‌، رب‌ من‌، غير از تو براي‌ كي‌ هست‌؟ كيه‌ براي‌ شماها غير از خدا؟ به‌ كي‌ مي‌تونيد اعتماد كنيد؟ به‌ كي‌ مي‌تونيد اعتماد كنيد كه‌ شما را بر خودش‌ ترجيح‌ بده‌ و نفع‌ شما را بر نفع‌ خودش‌ ترجيح‌ بده‌. ما نداريم‌. الهي‌ و ربي‌ من‌ لي‌ غيرك‌. حالا هم‌ شما چه‌ اشكال‌ داره‌ هر روز پاشيد رو به‌ قبله‌ بكنيد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هر جاي‌ عالم‌ كه‌  هست‌ بگيد كه‌ عزيز علي‌ ان‌ اري‌ الخلق‌ و ان‌ لاتري‌. تا برسيد به‌ اينجا كه‌ هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ ستلقي‌. آيا راهي‌ هست‌ اي‌ پسر پيغمبر كه‌ من‌ با تو ملاقات‌ كنم‌؟ تا ببينيد جوابتون‌ را چي‌ ميده‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ چي‌ ميشه‌. توي‌ همين‌ مجلس‌ افرادي‌ هستند، همين‌ امشب‌ يكي‌ از دوستان‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ ميگفت‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ از تهران‌ رفتم‌ به‌ جمكران‌ كه‌ خدمت‌ آقا برسم‌ ولو اينكه‌ نرسيدم‌ باز هم‌ مي‌رم‌. محبته‌. من‌ نمي‌خوام‌ اين‌ كار را همه‌ بكنند يا مثلا با اين‌ كار انسان‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ ميرسه‌. نه‌. اما محبت‌ ميكشه‌. من‌ از اين‌ بالاتر بگم‌. يك‌ وقتي‌ در رفسنجان‌ بوديم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 فردا يا هفتة‌ ديگه‌ شب‌ آخر چهارشنبه‌اي‌ است‌ كه‌ دارم‌ مي‌روم‌ جمكران‌. ميگه‌ يك‌ دفعه‌ زير سرم‌ بودم‌ گفتند به‌ من‌ امشب‌ شب‌ چهارشنبه‌ است‌. همانجور پا شدم‌ رفتم‌ مسجد جمكران‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ اين‌ كارها را بكنيد. اين‌ كارها تحميلي‌ نيست‌. اين‌ كار كار عشقه‌. اين‌ كار كار خواستن‌ قلبه‌. اگر عشقت‌ بيشتر باشه‌ هر روز ميري‌. اگر عشقت‌ باز بيشتر باشه‌، خونت‌ را جمكران‌ قرار ميدي‌ و هر روز در همان‌ منزلت‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ در ارتباط‌ خواهي‌ بود و آن‌ حضرت‌ هم‌ همه‌ جا هستند. در تمام‌ مجالس‌ شما حضرت‌ بقية‌ الله‌ نظر داره‌. و الا خودش‌ فرموده‌ است‌. كه‌ اعمال‌ شما از زير نظر ما غايب‌ نيست‌. هر چي‌ مي‌كنيد ما مي‌فهميم‌. انا خير مهملين‌ ما حتي‌ اهمال‌ نمي‌كنيم‌. پس‌ چرا عشق‌ نداشته‌ باشيم‌؟ محبت‌ نداشته‌ باشيم‌. دعاي‌ كميل‌ بخونيد خودتون‌ را شب‌ پاك‌ كنيد. چقدر خوبه‌ كه‌ انسان‌ گفت‌ اين‌ طفل‌ يك‌ شبه‌ ره‌ صد ساله‌ ميرود. سرشب‌ جمعه‌ بشينيد دعاي‌ كميل‌ بخونيد. صبح‌ جمعه‌ يك‌ پارچه‌ عشق‌ و محبت‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشيد و با نام‌ مقدسش‌ عشقبازي‌ بكند، اظهار محبت‌ بكنيد، اظهار علاقه‌ بكنيد.

 وظيفة‌ هر مسلماني‌ اين‌ مسئله‌ است‌. ما گاهي‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مال‌ شيعه‌ است‌. بدبخت‌تر، بدبختانه‌ بعضي‌ فكر مي‌كنند مال‌ يك‌ حزب‌ و يك‌ جمعيت‌ خاصي‌ است‌. اگر من‌ امام‌ زمان‌ را زياد بردم‌، جزء آن‌ جمعيت‌ ميشوم‌. خدا ميدونه‌ جز شيطان‌، جز دشمن‌ امام‌ زمان‌، كسي‌ ديگر اين‌ حرفها را نميزنه‌. من‌ را همه‌ مي‌شناسيد. همه‌ مي‌شناسند هيچوقت‌ توي‌ جمعيتي‌ تحت‌ اين‌ عناوين‌ نبودم‌. بلكه‌ اصلا مطرح‌ نبوده‌. ولي‌ خوب‌ چه‌ كنم‌. خدا ميدونه‌ اگر مرا به‌ روحية‌ خودم‌ وابگذارند و به‌ عنوان‌ اينكه‌ ما را از كار نيندازند اينجور نباشه‌، من‌ دائما اسم‌ زمان‌ را دوست‌ دارم‌ ببرم‌. مي‌خواهم‌ حتي‌ سخنراني‌ هم‌ كه‌ مي‌كنم‌ از كلمات‌ حضرت‌ باشه‌ و اين‌ اندازه‌ استعدادش‌ هست‌ و مطلبش‌ هم‌ هست‌. ولي‌ چه‌ كنيم‌؟ با اينكه‌ مي‌بينيد شما، امشب‌ شب‌ چهارمه‌. من‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را كم‌ بردم‌. شب‌ جمعه‌ هم‌ كه‌ بهرحال‌ هر منبري‌ نام‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را ميبره‌. در عين‌ حال‌ اين‌ حرفها را مي‌زنند. بزنند مسئله‌اي‌ نيست‌. آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ براي‌ شما و براي‌ من‌ انشاء الله‌ اين‌ باشد كه‌ نام‌ شما را، وقتي‌ كه‌ يوسف‌ را مي‌فروختند پولهاي‌ زيادي‌ آورده‌ بودند ريخته‌ بودند. به‌ مزايده‌ گذاشته‌ بودند باصطلاح‌ ما حضرت‌ يوسف‌. ديدند زني‌ آن‌ عقب‌ ايستاده‌ يك‌ كلاف‌ نخ‌ هم‌ دستشه‌. گفتند تو چي‌؟ گفت‌ من‌ مي‌دونم‌ با اين‌ وضع‌ يوسف‌ را به‌ من‌ نمي‌دهند. اما من‌ مي‌خوام‌ خودم‌ را توي‌ صف‌ خريداران‌ يوسف‌ قرار بدم‌. ما هم‌ مي‌خواهيم‌ خودمون‌ را توي‌ صف‌، آنهم‌ از نظر ظاهر و زباني‌، توي‌ صف‌ دوستان‌ امام‌ زمان‌ قرار بديم‌ و اين‌ افتخار را انشاء الله‌ هميشه‌ خواهيم‌ داشت‌ و هرگز از دوست‌ نگسلم‌ پيوند. گر جدايم‌ كنند بند از بند. من‌ يك‌ وقتي‌ در منبر گفتم‌. گفتم‌ چه‌ كنم‌. چه‌ كنم‌ حرف‌ دگر ياد نداد استادم‌. نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ يار. ايني‌ را نمي‌تونم‌ ادعا كنم‌ لذا اون‌ فرد بعديش‌ را اول‌ خوندم‌. انشاء الله‌ اينجوري‌ باشيم‌ كه‌ در لوح‌ دلمون‌ جز الف‌ قامت‌ دوست‌ وجود نداشه‌ باشه‌. ولي‌ اينطوري‌ بوده‌. از روزي‌ كه‌ ما پيش‌ هر يكي‌ از اساتيد رفتيم‌ گفتند اول‌ امام‌ زمانت‌ را بشناس‌. اگر امام‌ زمان‌ را انسان‌ بشناسه‌، الگو ميگيره‌ و مثل‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و پيرو امام‌ زمان‌ ميشه‌. امام‌ يعني‌ الگو. امام‌ زمانت‌ را بشناس‌. استاد ما، خدا رحمتش‌ كنه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ هر چه‌ دارم‌ از او دارم‌ و در كتاب‌ پرواز روح‌ نام‌ مقدسش‌ را بردم‌، ايشان‌ ميگفت‌ فلاني‌ امام‌ زمان‌. هر چه‌ هست‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. اگر باور داري‌ كه‌ اينطور. خدا يك‌ حجت‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ الان‌ داره‌. يك‌ نفر به‌ من‌ ميگفت‌ تو مگر يك‌ امامي‌ هستي‌. گفتم‌ بله‌ من‌ يك‌ امام‌ زماني‌ هستم‌.

 در عين‌ اينكه‌ كلامشون‌، سخنشون‌ حجته‌ براي‌ ما و امام‌ ما هستند. اما امام‌ زمان‌ ما حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌. و امامي‌ است‌ كه‌ افضل‌ ائمه‌ است‌. همة‌ ائمه‌ در مقابلش‌ احترام‌ مي‌گذاشتند. ديشب‌ عرض‌ كردم‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ شما را مي‌شنوه‌، خيلي‌ عجيبه‌. من‌ خدا مي‌دونه‌ هر وقت‌ به‌ ياد اين‌ كلام‌ مي‌افتم‌ و اين‌ روايت‌ مي‌افتم‌، تكان‌ مي‌خورم‌. اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌شنوه‌. گاهي‌ آمدند از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر. شنيده‌ بودند يكي‌ مي‌آد و دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ و از ائمة‌ اطهار هم‌ هست‌. شما هستيد كه‌ اين‌ كار را خواهيد كرد؟ حضرت‌ مي‌فرمود من‌! او يك‌ موجود پر ارزشي‌ است‌. او يك‌ شخصيت‌ با عظمتي‌ است‌. او كسي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ صدايش‌ را بلند ميكنه‌، تمام‌ كوهها مي‌لرزه‌. او كسي‌ است‌ كه‌ تمام‌ طاغوتهاي‌ زمان‌ خودش‌ را سرنگون‌ ميكنه‌. شما فكر نكنيد طاغوتهاي‌ زمان‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قويتر از طاغوتهاي‌ اين‌ زمان‌ هستند، بودند. هارون‌ الرشيد و مأمون‌ الرشيد را مي‌شد با شمشير بكشند. هيچ‌ عكس‌ العملي‌ هم‌ نمي‌تونستند داشته‌ باشند. اما طاغوتهاي‌ اين‌ زمان‌ كه‌ خودشون‌ مدعي‌ هستند با يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ مي‌تونند حيات‌ را از روي‌ كرة‌ زمين‌ بردارند، بايد يك‌ وجود پر عظمتي‌ در مقابل‌ اينها بايسته‌ كه‌ همه‌اشون‌ را مضمحل‌ كنه‌. اونه‌. بعد نام‌ مقدسش‌ را كه‌ مي‌بردند، جلوي‌ همة‌ جمعيت‌ بلند ميشد حضرت‌ رضا، دستش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سرش‌ به‌ احترام‌. ميگفت‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌.

 امشب‌ دعاي‌ كميل‌ اگر خونديد كوشش‌ بكنيد كه‌ پاك‌ بشيد. عشق‌ و محبت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را در دلتون‌ زنده‌ كنيد. اگر توانستيد، وقتش‌ را داشتيد، خيلي‌ من‌ اصرار ندارم‌ به‌ اين‌ مسائل‌. به‌ عنوان‌ دستور نيست‌ كه‌ حالا بعضي‌ها فكر كنند بايد اين‌ كار را بكنند. نه‌. صد تا انا اعطينا بخونيد، شب‌ جمعه‌ هم‌ مخصوصا اين‌ مسئله‌ هست‌. شايد اگر تشنه‌ بوديد، شايد آقا و مولات‌ را در خواب‌ ببيني‌ كه‌ اگر ديدي‌ خوشا به‌ حالت‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمود من‌ رأني‌ او رئا احدا من‌ اولادي‌ فقد رأني‌. اگر كسي‌ مرا در خواب‌ ببينه‌ يا يكي‌ از فرزندان‌ مرا در خواب‌ ببينه‌، مرا در خواب‌ ديده‌. چرا؟ شيطان‌ به‌ صورت‌ ما در نمي‌آيد. به‌ صورت‌ امام‌ زمان‌ شيطان‌ در نمي‌آيد. و ان‌ الشيطان‌ لا يتمثله‌ بي‌ و لا بعهد من‌ اولادي‌. و به‌ هيچ‌ يك‌ از فرزندان‌ من‌ شيطان‌ نميتونه‌ به‌ صورت‌ اونها در خواب‌ بياد و با شما تماس‌ داشته‌ باشه‌. خوب‌ اين‌ كار را بكنيد. فردا صبح‌ هم‌ كه‌ دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونيد. شما را به‌ خدا قسم‌ مخصوصا من‌ در دعاي‌ ندبه‌ خيلي‌ حساسم‌. خودم‌ مجالس‌ ندبه‌اي‌ كه‌ بعضي‌ جاها تشكيل‌ ميشه‌ نمي‌رم‌. چون‌ مي‌بينم‌ مردم‌ بيخود نشسته‌اند. دروغ‌ دارند به‌ امام‌ زمان‌ ميگن‌. فليبك‌ الباكون‌ و اياهم‌ فليندب‌ النادبون‌ و لمثلهم‌ و التظرف‌ الدموع‌ و اليصرخ‌ الصراخون‌ و يزج‌ الزاجون‌ و يعج‌ العاجون‌ را ندارند. بلكه‌ آمدند صاحبخانه‌ خوشحال‌ بشه‌. آمدند صبحانه‌اي‌ ميل‌ كنند. دعاي‌ ندبه‌اي‌ بخونند ثوابي‌ ببرند. اينطور باشيد بگيد اينجا آمدم‌ بنشيم‌ ببينم‌ چي‌ بهم‌ ميدي‌ من‌ ميگيرم‌ از تو. اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ تو محبت‌ به‌ خود اين‌ محبوب‌ نداري‌. اما اگر گفتي‌ آمدم‌ شما را ببينم‌. چايي‌ مي‌گذارند جلوت‌ توجه‌ بهش‌ نكني‌. چشمت‌ را انداختي‌ به‌ صورت‌ محبوبت‌. ميگه‌ حاجتي‌ داري‌؟ خيلي‌ افراد گاهي‌ پيش‌ مي‌آيد ديگه‌. كاري‌ داري‌ به‌ من‌؟ نه‌ آقا آمدم‌ ملاقات‌ تو. آمدم‌ شما را ببينم‌. آمدم‌ با شما مأنوس‌ باشم‌ كنار شما خداي‌ تعالي‌، عكس‌ مرا برداره‌ بدونند ما يك‌ روزي‌ در كنار امام‌ زمانمون‌ بوديم‌. چقدر افتخار داريد اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ عكسي‌ حالا به‌ يك‌ مناسبتي‌ با يك‌ شخصيتي‌ برداشته‌ باشيد. همه‌ جا نشون‌ مي‌ديد. توي‌ خانه‌اتون‌ مي‌زنيد. آنهم‌ عكاس‌ خدا باشه‌.

 به‌به‌ بشينيد با امام‌ زمانتون‌ حرف‌ بزنيد. هيچ‌ زحمتي‌ نداره‌. خدا ميدونه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را، من‌ خودم‌ شخصا اين‌ اعتقاد را دارم‌ كه‌ همه‌ جا هستند. همه‌ جا تشريف‌ دارند و متوجه‌ تمام‌ حالات‌ من‌ و شما هستند. اين‌ دعاي‌ ندبه‌ عجيبه‌. يك‌ نفر نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ دعاي‌ ندبه‌ را شروع‌ كردم‌. چهار صفحه‌اش‌، چهار صفحه‌ از اين‌ مفاتيح‌ تقريبا مربوط‌ به‌ عشق‌ و محبت‌ نيست‌. يك‌ دعايي‌ است‌ مي‌خونيم‌. شروع‌ ميكنه‌ به‌ شرح‌ حال‌ انبياء و گله‌ها و چه‌ و تاريخ‌ و تا ميرسه‌ به‌ اينجا كه‌ اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌؟ كجاست‌ پسر پيغمبر. آخه‌ اولش‌ ميگه‌ كه‌ و علي‌ العتائب‌ علي‌ العتائب‌ يعني‌ طيبه‌ها، پاكها. اطائب‌ جمع‌ طيبه‌. بر پاكان‌ از اولاد علي‌ و فاطمه‌ و علي‌ العطائب‌ من‌ اهل‌ البيت‌ محمد و علي‌ صلواتك‌ عليهما و آلهما فليبك‌ الباكون‌ گريه‌ كنندگان‌ گريه‌ كنند. و لمثلهم‌ فليبك‌ الباكون‌. ليندب‌ النادبون‌. ندبه‌ با گريه‌ فرقش‌ اينه‌ كه‌ گريه‌ را گاهي‌ انسان‌ با صدا ميكنه‌. ندبه‌ كنند ندبه‌ كنندگان‌. و اليندب‌ النادبون‌ و لمثلهم‌ فلتظرف‌ الدموع‌. اشك‌ جاري‌ بشه‌ از چشمشون‌. و يضج‌ الضاجون‌. ضجه‌ بزنند. ديديد يك‌ زني‌، جوانش‌ فوت‌ كرده‌ باشد در بين‌ اين‌ زنهايي‌ كه‌ شهيد داده‌ بودند، ديديد ضجه‌ مي‌زدند، ناله‌ مي‌كردند. ضجه‌ بزنند ضجه‌ زنندگان‌. و يضج‌ الضاجون‌. بعد چي‌ ميگه‌؟ اين‌ الحسن‌ اين‌ الحسين‌. آخه‌ ما چقدر بايد بيچاره‌ باشيم‌. يك‌ عده‌ امام‌ حسن‌ امامشون‌ بود. يك‌ عده‌ امام‌ حسين‌ امامشون‌ بود. يك‌ عده‌ امام‌ سجاد امامشون‌ بود. يك‌ عده‌ امام‌ باقر امامشون‌ بود. يك‌ عده‌ امام‌ صادق‌. آدرسش‌ را هم‌ داشتند. پا مي‌شدند مي‌رفتند خدمتش‌. يك‌ لحظه‌ در محضرش‌ مي‌نشستند. كلي‌ حيات‌ مي‌گرفتند و مشغول‌ زندگي‌ مي‌شدند. يك‌ عده‌ امام‌ صادق‌ بود. يك‌ عده‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر بود. يك‌ عده‌ امام‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بود. همينطور. رسيد اين‌ بقية‌ الله‌. آخه‌ آن‌ بقية‌ اللهي‌ كه‌ براي‌ ما خدا گذاشته‌، آن‌ امام‌ معصومي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ ما خلقش‌ كرده‌ چرا ما بايد اينقدر بيچاره‌ باشيم‌ كه‌ در دعاي‌ افتتاح‌ مي‌گيم‌ الهي‌ اشكو اليك‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا. اين‌ بقية‌ الله‌ التي‌ لا تخلوا من‌ العترة‌ الهاديه‌. ميگه‌ وقتي‌ كه‌ رسيدم‌ به‌ اين‌ جملات‌ ديدم‌ يك‌ سير روحي‌ بهم‌ دست‌ داد. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ حالت‌ مكاشفه‌اي‌ دست‌ ميده‌. سير روحي‌ برم‌ دنبال‌ آقام‌ امام‌ زمان‌. برم‌ ببينم‌ آخه‌ كجاست‌. توي‌ همين‌ كرة‌ زمينه‌. ميگه‌ رفتم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا ديدم‌ آقا نيست‌. همينطور دارم‌ ميگم‌. رفتم‌ توي‌ حرم‌ سيد الشهدا ديدم‌ نيست‌. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. آنجا اين‌ جمله‌ را گفتم‌ كو آن‌ كسي‌ كه‌ طلب‌ خون‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بكنه‌. رفتم‌ از آنجا حركت‌ كردم‌ رفتم‌ تمام‌ مشاهد را خلاصه‌ گشتم‌ آمدم‌ به‌ مدينه‌ كنار قبر فاطمة‌ زهرا باز هم‌ ديدم‌ آقا آنجا نيست‌. آمدم‌ در مسجد الحرام‌ ديدم‌ آقا دست‌ به‌ پردة‌ خانة‌ كعبه‌ زده‌. پشتش‌ به‌ طرف‌ منه‌. در همان‌ حالت‌ شايد خواب‌ بوده‌ شايد مكاشفه‌ بوده‌. دامنش‌ را گرفتم‌ گفتم‌ بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفس‌. آقا جان‌ پدرم‌ به‌ قربانت‌ مادرم‌ به‌ قربانت‌ جانم‌ به‌ قربانت‌ كجا بودي‌ من‌ اينقدر دنبالت‌ گشتم‌. بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌. لك‌ الوقا و الحمي‌ يابن‌ السادة‌ المقربين‌. هي‌ عبايش‌ را تكان‌ مي‌دادم‌ هي‌ اي‌ پسر پيغمبر، اي‌ پسر فاطمة‌ زهرا، حضرت‌ مشغول‌ كار خودش‌ بود دعا مي‌كرد. تا رسيدم‌ به‌ اين‌ جملات‌ آخر. يابن‌ الطاها و المحكمات‌ يابن‌ الياسين‌ و الضاريات‌. يابن‌ الطور و العاديات‌. يابن‌ من‌ دني‌ فتدلي‌ فكان‌ قاب‌ قوسين‌ او ادني‌ دنوا و اقترابا من‌ علي‌ الاعلي‌. برگشت‌ فرمود چي‌ ميگي‌؟ تو چطور شد به‌ ياد ما افتادي‌؟ گفتم‌ ليت‌ شعري‌ اين‌ استقرت‌ بك‌ النوي‌. آقا اي‌ كاش‌ مي‌دونستم‌ شما كجا زندگي‌ مي‌كنيد. الان‌ شما را من‌ ول‌ كنم‌ ديگه‌ نمي‌بينمتون‌. اي‌ كاش‌ مي‌دونستم‌ شما كجا زندگي‌ مي‌كنيد. اين‌ استقرت‌ بك‌ النوي‌. بل‌ اي‌ ارض‌ تقلك‌ او ثري‌ ابرضوي‌. خودم‌ شروع‌ كردم‌ و گفتم‌ آقا توي‌ كوههاي‌ رضوا هستي‌ يا كوههاي‌ ام‌ غيرها ذي‌ طوي‌. كوههاي‌ ذي‌ طوي‌ هستي‌. من‌ اضافه‌ مي‌كنم‌ آقا توي‌ جمكران‌ هستي‌ بياييم‌، كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ هستي‌ بياييم‌، كنار حرم‌ رسول‌ اكرمي‌، كنار قبر مادرت‌ زهرا هستي‌. كجا هستي‌؟ امشب‌ مي‌دونيد كجاست‌؟ امشب‌ به‌ احتمال‌ قوي‌. چون‌ نميتونه‌ انسان‌ دروغ‌ به‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ ببنده‌. به‌ احتمال‌ قوي‌، روي‌ حساب‌ و محاسبات‌ چون‌ زيارت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ شب‌ جمعه‌ مستحبه‌. روي‌ اين‌ محاسبه‌ امشب‌ كنار ضريح‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. خدا لعنت‌ كنه‌ صدام‌ را. اكثر و بيشتر شماها هنوز كربلا را نديديد. اگر انشاء الله‌ مشرف‌ شديد متوجه‌ مي‌شيد كه‌ چه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. در يك‌ جائي‌ من‌ از استادم‌ سؤال‌ كردم‌، در كربلا بوديم‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را شما در حرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا ديديد يا نه‌؟ به‌ من‌ درست‌ جواب‌ نداد. گفتم‌ منظورم‌ اين‌ نيست‌ كه‌ اين‌ سؤال‌ را بكنم‌. منظور اين‌ است‌ كه‌ كجا حضرت‌ مي‌نشستند. يك‌ جائي‌ را به‌ من‌ گفت‌. رو به‌ قبله‌ قبر مقدس‌ حضرت‌ سيد الشهدا طرف‌ راست‌. قبر مطهر حضرت‌ علي‌ اكبر مقابل‌. قبور ساير شهدا هم‌ طرف‌ چپ‌. عجب‌ جائي‌. بيائيد با هم‌ بريم‌ آنجا بنشينيم‌.

 شايد مثل‌ آن‌ تاجر اصفهاني‌ كنارمون‌ امام‌ زمانمون‌ باشه‌. اگر هم‌ نشناسيم‌ حضرت‌ را باز هم‌، باز هم‌ خوبه‌. يك‌ وقتي‌ خودش‌ را معرفي‌ مي‌كنه‌. آقا جون‌ امشب‌ تو برامون‌ روضه‌ بخوان‌. شما بوديد زماني‌ كه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را اگر از نظر ظاهر نبوديد، از نظر روحي‌ بوديد، ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را شهيد مي‌كردند، شما روضه‌ بخوان‌. حضرت‌ مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌. سلام‌ بر آن‌ طفل‌ شير خواري‌ كه‌ در بغل‌ پدر هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود شد. السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌. المرمي‌ في‌ هجر ابيه‌. لعن‌ الله‌ قاتله‌ حرملة‌ كاهن‌ الاسدي‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، محبت‌ آن‌ حضرت‌ معرفت‌ آن‌ حضرت‌ را در دلهاي‌ ما زياد بفرما. الهي‌ آمين‌. چشممون‌ را به‌ جمالش‌ روشن‌ و منور بفرما. الهي‌ آمين‌. فرجش‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ آن‌ حضرت‌ همة‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، رهبر عزيزمون‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ محفوظ‌ بدار. الهي‌ آمين‌.

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 
 

۱۳ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲۹ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ آية‌ واعتصموا بحل‌ الله‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمت‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحت‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌ منها.

 موضوع‌ بحث‌ ما در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ خدا و به‌ حبل‌ خدا و معني‌ عصمت‌ و مراحل‌ عصمت‌ كه‌ بطور اجمال‌ اشاره‌ شد و بطور كلي‌ مطلبي‌ را خدمت‌ دوستان‌ و عزيزان‌ عرض‌ كنم‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ شما در روايات‌، در آيات‌ قرآن‌ زياد مشاهده‌ مي‌كنيد و در سخنهايي‌ كه‌ در كتب‌ نوشته‌ شده‌، و سخنرانيها و موعظه‌ها و حتي‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ دستور اين‌ است‌ و انجام‌ هم‌ شده‌ و عملي‌ هم‌ گرديده‌ كه‌ دربارة‌ تقوا حرف‌ بزنند. مخصوصا دربارة‌ امام‌ جمعه‌ كه‌ خطبه‌ مي‌خواند دستور اين‌ است‌ كه‌ دربارة‌ تقوا با مردم‌ حرف‌ بزند.

 تقوا يك‌ معنايي‌ دارد كه‌ من‌ اين‌ معنا را براتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ تا برسيم‌ به‌ معني‌ اعتصام‌. در قرآن‌ كلمة‌ تقوا زياد بكار رفته‌. در روايات‌ هم‌ همينطور. شما در نهج‌ البلاغه‌ زياد مشاهده‌ مي‌كنيد كه‌ اوصيكم‌ به‌ تقوي‌ الله‌ و جملاتي‌ از اين‌ قبيل‌. در حقيقت‌ تقوي‌ يك‌ نگهداري‌ انسان‌ خودشه‌ از گناه‌ به‌ نحو عموم‌. يعني‌ تمام‌ مردم‌ بايد خودشون‌ را از گناه‌ نگه‌ بدارند. از مخالفت‌ با قوانين‌ اسلام‌ حفظ‌ بكنند. چه‌ قلبشون‌ مريض‌ باشد چه‌ سالم‌. همه‌ بايد اين‌ قانون‌ عمومي‌ را رعايت‌ كنند. لذا زياد در روايات‌ و در آيات‌ و در سخنان‌ سخنگويان‌ كلمة‌ تقوي‌ تأكيد شده‌. چون‌ مال‌ عمومه‌. چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ زياد دوست‌ دارد مثلا گناه‌ بكند، آنهم‌ بايد تقوي‌ را رعايت‌ بكند چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ از گناه‌ منزجره‌. آنهم‌ بايد تقوي‌ را رعايت‌ كند. بطور كلي‌ تقوا معناش‌ آنطوري‌ كه‌ امام‌ صادق‌ بيان‌ مي‌فرمايند در كتاب‌ مصباح‌ الشريعة‌، يك‌ كتابي‌ است‌ از كلمات‌ امام‌ صادق‌ انتخاب‌ شده‌ بنام‌ مصباح‌ الشريعه‌ و وقتي‌ به‌ معني‌ تقوي‌ مي‌رسد مي‌فرمايد كه‌ تقوي‌ سه‌ مرتبه‌ دارد. مرتبة‌ اولش‌ ترك‌ گناهان‌ و انجام‌ واجباته‌. بايد تمام‌ مردم‌ تقوي‌ داشته‌ باشند. تقوي‌ هر چيزي‌ هم‌ نسبت‌ به‌ خود اوست‌. يعني‌ اگر خواستي‌ انفاق‌ كني‌، تقواي‌ انفاق‌ را بايد رعايت‌ كني‌. كه‌ انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. خدا انفاق‌ اهل‌ تقوي‌ را قبول‌ مي‌كند.

 البته‌ اينجا ممكن‌ است‌ بگوئيد كه‌ اگر يك‌ فاسقي‌ انفاق‌ كرد، خدا انفاقش‌ را قبول‌ نميكنه‌؟ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و اين‌ را فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما در پاسخ‌ همين‌ سؤال‌ نوشتم‌ كه‌ تقواي‌ هر چيزي‌ مربوط‌ به‌ خود اوست‌. به‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفتند كه‌ يك‌ مرد زاهد خوب‌ متديني‌ پيدا شده‌. اين‌ مرد متدين‌ خوب‌ با شما هم‌ ارتباطي‌ نداره‌ و خودش‌ خود ساخته‌، بدون‌ پيروي‌ از امام‌ زمانش‌ كه‌ امام‌ صادق‌ باشد، يك‌ مرد باتقوايي‌ است‌. حضرت‌ مي‌فرمايد يك‌ روز در كوچه‌ ديدم‌ داره‌ ميره‌. خودم‌ را مخفي‌ از او، پشت‌ سر او حركت‌ كردم‌. ديدم‌ آمد در مغازه‌ نانوايي‌ يك‌ دونه‌ نون‌ بدون‌ اينكه‌ صاحب‌ مغازه‌ مطلع‌ بشه‌ از روي‌ مثلا سابق‌ مي‌گفتند منبر، از روي‌ آن‌ پيشخوانش‌ برداشت‌. زير عباش‌ كرد. يك‌ دزدي‌ رسمي‌. بعد رفت‌ در يك‌ مغازة‌ مثلا ميوه‌ فروشي‌ و دو تا انار هم‌ از آنجا برداشت‌. ميگه‌ پشت‌ سرش‌ رفتم‌. عجب‌ آدم‌ متدين‌ مقدس‌ اينطوري‌ باصطلاح‌ ما نديده‌ بوديم‌. برد در يك‌ خرابه‌اي‌ اين‌ نان‌ و اين‌ انارها را مثلا به‌ يك‌ فقيري‌ داد. امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد من‌ گرفتمش‌. گفتم‌ اين‌ چه‌ كارهايي‌ است‌ تو مي‌كني‌؟ گفت‌ تو مگر قرآن‌ نخوندي‌؟ ببينيد وقتي‌ انسان‌ خودرأي‌ حركت‌ بكند، تقواي‌ خود ساخته‌اي‌ را بخواهد عمل‌ بكند و از صراط‌ مستقيم‌ كه‌ امام‌ است‌ و امام‌ زمانش‌ هست‌ پيروي‌ نكند اينطوري‌ ميشه‌. گفتم‌ چطور قرآن‌ نخوندم‌؟ گفت‌ مگر در قرآن‌ نخوندي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد من‌ جاء بالحسنه‌ فله‌ عشر امثالها اگر كسي‌ يك‌ كار ثوابي‌ كرد خدا ده‌ تا جزا بهش‌ ميده‌. ده‌ برابر جزا بهش‌ ميده‌. بعله‌. از آنطرف‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ كار بد كرد فلا يجز الا مثلها. يك‌ جزاي‌ باصطلاح‌، يك‌ عقاب‌ بيشتر نداره‌. گفتم‌ درسته‌. عرض‌ كرد به‌ امام‌ صادق‌ خوب‌ ما دو تا انار دزديديم‌، يك‌ دونه‌ نون‌ هم‌ دزديديم‌ فرض‌ كنيد كه‌ در مقابل‌ اين‌ را انفاق‌ كرديم‌. ده‌ تا حسنه‌ از پروردگار گرفتيم‌. يكي‌ از مؤاخذه‌، در مقابل‌ نه‌ تا به‌ نفع‌ منه‌. اينجا امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد تو قرآن‌ نخوندي‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. خدا از اهل‌ تقوي‌ انفاق‌ را قبول‌ ميكنه‌. از همين‌ روايت‌ ما استنباط‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اگر خواستيد انفاق‌ كنيد، مالتون‌ بايد حلال‌ باشه‌، مال‌ خودتون‌ باشه‌. اگر حتي‌ خمسش‌ را نداده‌ باشيد، زكاتش‌ را نداده‌ باشيد، از شما قبول‌ نميشه‌. تقواي‌ انفاق‌ را بايد عمل‌ كني‌. اينطور نيست‌ كه‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد يك‌ نفر رفته‌ زحمت‌ كشيده‌، يك‌ مالي‌ بدست‌ آورده‌ از راه‌ حلال‌، اما به‌ ساير قوانين‌ اسلام‌ عمل‌ نمي‌كند، كلي‌ گناه‌ ميكنه‌. اما مالش‌ حلاله‌. اين‌ انفاق‌ كرد قبول‌ ميشه‌ ازش‌. ولو هيچ‌ تقوا در هيچ‌ جهت‌ نداره‌. اما تقواي‌ انفاق‌ را عمل‌ كرده‌. اگر كسي‌ نماز خواست‌ بخواند وقتي‌ نمازش‌ قبول‌ ميشه‌ كه‌ تقواي‌ نماز را رعايت‌ كرده‌ باشه‌. تقواي‌ نماز چيه‌؟ همان‌ شرايطي‌ كه‌ براي‌ نماز هست‌. مثلا مكان‌ غصبي‌ نباشد. وضو داشته‌ باشد، لباسش‌ طاهر باشد، فرض‌ كنيد كه‌ مقدمات‌ نماز و مقارنات‌ نماز و شرائط‌ نماز را اينها را رعايت‌ كرده‌ باشه‌. قبول‌ ميكنه‌ پروردگار. ولو اينكه‌ صدها گناه‌ ديگر هم‌ داشته‌ باشه‌. تقواي‌ آن‌ عمل‌ را بايد رعايت‌ بكند تا خداي‌ تعالي‌ قبول‌ كنه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ متقين‌ كساني‌ هستند بعنوان‌ وصف‌ مطلق‌. يعني‌ به‌ چه‌ كسي‌ ميگن‌ متقي‌؟ صددرصد. آن‌ كسي‌ كه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌ محرمات‌ را ترك‌ بكنه‌. حالا اگر چه‌ قلبش‌ پر از مرض‌ روحي‌ باشه‌. واقعا با زحمت‌ جلوي‌ خودش‌ را ميگيره‌ دروغ‌ نگه‌. واقعا با زحمت‌ خودش‌ را كنترل‌ ميكنه‌ كه‌ غيبت‌ نكنه‌. اين‌ تقوي‌ داره‌ ولي‌ قلبش‌ مريضه‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ دوست‌ دارد دروغ‌ بگه‌، دوست‌ دارد گناه‌ بكنه‌. ولي‌ گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ قلبش‌ پاك‌ ميشه‌. اگر قلب‌ پاك‌ شد و تقواي‌ قلبي‌ هم‌ پيدا شد، اين‌ را بهش‌ ميگن‌ اعتصام‌. اين‌ را بهش‌ ميگن‌ مرحلة‌ نازلة‌ معصوم‌. يعني‌ نگهداشته‌ شدة‌ از گناه‌. و اين‌ شخص‌ بايد در اين‌ مرحله‌ خودش‌ را برسونه‌.

 يعني‌ به‌ عبارت‌ واضحتر يعني‌ شايد يك‌ مثالي‌ بزنم‌ براتون‌ شايد روشنتر بشه‌. يك‌ مريضي‌ كه‌ تمام‌ بدنش‌ درده‌. اين‌ داره‌ ناله‌ ميكنه‌ بردندش‌ توي‌ بيمارستان‌. بهش‌ طبيب‌ ميگه‌ ناله‌ نكن‌. ناله‌ منشعب‌ از درده‌. ولي‌ چون‌ در محيط‌ بيمارستان‌ تو خوابيدي‌، مزاحم‌ ساير بيمارها نبايد بشوي‌. ناله‌ نكن‌. اين‌ به‌ خودش‌ فشار مي‌آره‌ ناله‌ نمي‌كنه‌. درست‌؟ معصيتكار، معصيت‌ را خيلي‌ دوست‌ داره‌. اما براي‌ اينكه‌ در جامعه‌ نبايد معصيتي‌ انجام‌ بشه‌، اصلا قانون‌ الهي‌ بايد كنترل‌ بشه‌ فمن‌ يتعد حدود الله‌. تعدي‌ در حدود خدا، در قوانين‌ الهي‌ نكنه‌. خوب‌ اين‌ شخص‌ بايد تقوا داشته‌ باشه‌. همانطوري‌ كه‌ آن‌ مريض‌ خيلي‌ دوست‌ داره‌ ناله‌ بكنه‌، اين‌ هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ معصيت‌ بكنه‌، اما بخاطر جامعه‌، بخاطر اجتماع‌، بخاطر اينكه‌ قانون‌ الهي‌ نبايد در جامعه‌ شكسته‌ بشه‌، موقتا با هر فشاري‌ كه‌ هست‌ بايد گناه‌ نكنيد. روز ماه‌ رمضانه‌، شما حتي‌ مسافريد، مريضيد، روزه‌ براتون‌ جايزه‌ كه‌ افطار كنيد و بخوريد. اما توي‌ جامعه‌ نبايد اين‌ كار را بكند. اگر كرديد كتك‌ بايد بخوريد و باصطلاح‌ عذاب‌ داريد. چرا؟ براي‌ اينكه‌ حدود الهي‌ را در بين‌ مردم‌ بايد حفظ‌ كرد. اين‌ معناي‌ تقواي‌ اوله‌ و مرحلة‌ اول‌. حالا مراحل‌ بعدش‌ چون‌ مخلوط‌ ميشه‌ با اعتصام‌ بحثش‌ را نمي‌كنم‌.

 تقوا بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ مال‌ همه‌ است‌. هر كس‌ تقوا داشت‌، اين‌ اعتصام‌ نداره‌. اين‌ شخص‌ را نميگن‌ معتصم‌ بالله‌. اين‌ شخص‌ را نميگن‌ معصوم‌. آخه‌ تقوا غير از عصمته‌. تقوا غير از آن‌ پاكي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ در عمل‌ انسان‌ از قلبش‌ ناشي‌ ميشه‌. اين‌ را بدونيد در يكي‌ از وصاياي‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ امام‌ مجتبي‌ مي‌فرمايد كه‌ بدترين‌ بلاها، اشد البلاء الفقر. يا فاقه‌. روايت‌ فاقه‌ است‌. بدترين‌ بلاها فاقه‌، همون‌ فقر، نداري‌، نداشتن‌، محتاج‌ بودن‌. اين‌ بدترين‌ بلاست‌ و اشد منه‌. شديدتر از اين‌ بلا چيه‌؟ مرض‌ البدن‌. مرض‌ بدنه‌. انسان‌ هر چه‌ پول‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ مريضه‌. يك‌ غدة‌ سرطان‌ آمده‌ مثلا يك‌ گوشة‌ بدنش‌ را گرفته‌، تمام‌ بانكها هم‌ پولهاش‌ خوابيده‌. به‌ چه‌ دردش‌ ميخوره‌؟ مرض‌ البدن‌. و اشد منه‌ بدتر از اين‌ چيه‌؟ مرض‌ القلب‌. دلت‌ مريض‌ باشه‌. افرادي‌ هستند ثروتمند، افرادي‌ هستند سالم‌، اما مريضند. مريض‌ روحي‌ هستند. في‌ قلوبهم‌ مرض‌. در قلبهايشون‌ مرضه‌. مرض‌ قلبي‌. و بعد فرمود حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ بهترين‌ نعمتها سعة‌ است‌. از همة‌ نعمتها اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در توسعة‌ مالي‌ باشد، نيازي‌ به‌ مردم‌ نداشته‌ باشد، احتياجي‌ به‌ ديگران‌ نداشته‌ باشد، مرد ثروتمندي‌ باشد. از اين‌ بهتر چيه‌؟ صحة‌. سلامتي‌ است‌. سلامتي‌ بدن‌. بدنت‌ سالم‌ باشه‌. و باز از اين‌ بهتر چيه‌؟ فرمود سلامتي‌ روح‌. در مجموع‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواهد بفرمايد بهترين‌ نعمتها سلامتي‌ روحه‌ و بدترين‌ چيزها مريضي‌ روحه‌. روحت‌ مريض‌ باشه‌. شما ميگيد كه‌ همه‌ شايد اين‌ حالت‌ را داشته‌ باشند كه‌ ما الحمد لله‌ روحمون‌ مريض‌ نيست‌. اكثر ماها روحمون‌ مريضه‌. اكثر ماها. يا استقامت‌ نداريم‌. يا در صراط‌ مستقيم‌ نيستيم‌. يا نفس‌ امارة‌ بالسوء داره‌ ما را راهبري‌ و رهبري‌ ميكنه‌. يا خلاصه‌ بندة‌ شيطانيم‌. انسان‌ درست‌ و حسابي‌ نيستيم‌. حتي‌ بعضي‌ از ماها فكر نكرديم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ شما دربارة‌ هر حيواني‌، هر چيزي‌ فكر مي‌كنيد اين‌ براي‌ چيه‌. اگر ندونيد مي‌رويد سؤال‌ مي‌كنيد. يك‌ چيزي‌ را مي‌بينيد، يك‌ مثلا صنعتي‌ را مي‌بينيد ساخته‌ شده‌. نمي‌دونيد اين‌ براي‌ چيه‌؟ به‌ چه‌ درد مي‌خوره‌. مي‌پرسيد اين‌ را براي‌ چي‌ ساختند؟ هيچوقت‌ از خودتون‌ پرسيديد كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ براي‌ چي‌؟ يك‌ عده‌ كه‌ اصلا حواسشون‌ نيست‌. به‌ تعبير خود من‌ كه‌ زياد هم‌ اين‌ را گفتم‌. يك‌ كارخانة‌ نجاست‌ ساز. اين‌ غذاهاي‌ خوب‌ پر عطر پر مزة‌ خوشرنگ‌ را ميخوره‌، نجاست‌ تحويل‌ ميده‌. و اي‌ كاش‌ همون‌ باشه‌. آني‌ هم‌ كه‌ جزء بدنش‌ ميشه‌، بدن‌ معصيتكار در آية‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ از اين‌ مردم‌ از حيوانات‌ بدترند، حيوانات‌ هم‌ استثنا نداره‌ سگ‌ و خوك‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ و لهم‌ قلوب‌ لا يفقهون‌ بها. دل‌ دارند نمي‌فهمند. چشم‌ دارند نمي‌بينند. گوش‌ دارند نمي‌شنوند. خواب‌ خواب‌ غافل‌ غافل‌. اولئك‌ كالانعام‌ اينها مثل‌ حيواناتند بل‌ هم‌ اضل‌. خوب‌ اين‌ حيوانه‌. اينجور من‌ تند صحبت‌ مي‌كنم‌ در اين‌ قطعه‌اي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، بخاطر اين‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ اينطور صحبت‌ كرده‌ در آيات‌ قرآن‌ و شايد ما تكاني‌ بخوريم‌. يك‌ حيوان‌ كارش‌ اينه‌. صبح‌ كه‌ از خونه‌ بيرون‌ مي‌آيد ميره‌ دنبال‌ تهية‌ خورد و خوراكش‌ و غذاش‌ و استراحتش‌. شب‌ هم‌ كه‌ برميگرده‌. نجاست‌ او و فضولات‌ او خيلي‌ هم‌ بهتر از فضولات‌ انسانه‌. اصلا بدنش‌ هم‌ سالمتر از بدن‌ انسانه‌. اگر آدمي‌ به‌ چشم‌ است‌ و زبان‌ و حلق‌ و بيني‌. چه‌ ميان‌ نقش‌ ديوار و ميان‌ آدميت‌. انسان‌ به‌ عقلش‌، به‌ تقواش‌، به‌ پاكي‌ قلبش‌ انسانه‌. انسان‌ بايد كوشش‌ بكند كه‌ روحش‌ را سالم‌ بكنه‌. سلامت‌ روح‌ به‌ چيه‌؟ اول‌ قدم‌ اول‌ چرا ما را خدا خلق‌ كرده‌؟ چرا اين‌ ديوار را اينجا گذاشته‌اند؟ چرا اين‌ چراغ‌ را اينجا گذاشتند. چرا اين‌ بلندگو را اينجا گذاشتند. همة‌ اينها چرا داره‌ و چراش‌ را هم‌ ميدونيد. اما چرا انسان‌ را خدا خلق‌ كرده‌؟ گاهي‌ بعضي‌ از جوآنها مي‌آيند از ما مي‌پرسند. چرا ما را خدا خلق‌ كرد؟ واقعا سردرگمند. هيچكس‌ هم‌ نميتونه‌ جوابشون‌ را بده‌. چرا ما را خدا خلق‌ كرده‌؟ براي‌ همين‌ گرفتاريها، خدا انسان‌ را خلق‌ كرده‌ روز اول‌ كه‌ هنوز خلق‌ نكرده‌ بود، به‌ ملائكه‌ گفت‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ جانشين‌ خودم‌ را در روي‌ زمين‌ قرار بدم‌. جانشين‌. جانشين‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ كارهاي‌ خدايي‌ بكني‌ تو. يعني‌ تو گوشت‌ گوشت‌ خدايي‌ بشه‌. چشمت‌ چشم‌ خدايي‌ بشه‌. زبانت‌ زبان‌ خدايي‌ بشه‌. لا يزال‌ يتقرب‌ الي‌ عبدي‌ بالنوافل‌. دائما بندة‌ من‌ به‌ من‌ نزديك‌ ميشه‌ بوسيلة‌ دستوراتي‌ كه‌ من‌ دادم‌ و نوافلي‌ كه‌ من‌ دستور دادم‌ تا جائي‌ ميرسه‌ كه‌ من‌ چشمش‌ ميشم‌، من‌ گوشش‌ ميشم‌، من‌ زبانش‌ ميشم‌، من‌ دستش‌ ميشم‌، من‌ پاش‌ ميشم‌، انا اذا اقول‌ لشي‌ء كن‌ فيكون‌ من‌ وقتي‌ به‌ چيزي‌ ميگم‌ باش‌ هست‌. او هم‌ وقتي‌ به‌ چيزي‌ ميگه‌ باش‌ هست‌. تا اينجا انسان‌ بايد بره‌ جلو. براي‌ اين‌ خلقت‌ كرده‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌. عبادت‌ كي‌؟ عبادت‌ شيطان‌؟ يا عبادت‌ پروردگار؟

 پس‌ اول‌ بايد بدانيم‌ كه‌ ما را خدا براي‌ چي‌ خلق‌ كرد. اين‌ قدم‌ اوله‌. شما وقتي‌ كه‌ فهميديد اين‌ بلندگو براي‌ چي‌ خلق‌ شده‌، براي‌ چي‌ درست‌ شده‌، آنوقت‌ مي‌توانيد ازش‌ استفاده‌ مفيد بكنيد. اگر فهميد اين‌ بشر براي‌ چي‌ خلق‌ شده‌، آنجاست‌ كه‌ مي‌توانيم‌ از بشريت‌، از انسانيت‌ استفادة‌ مفيد ببريم‌. قدم‌ اول‌ اين‌ راه‌ تقواست‌. تقوا. لذا در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ در شب‌ گذشته‌ خوندم‌ و شب‌ اول‌، همة‌ آيات‌ را تلاوت‌ كردم‌. دربارة‌ اعتصام‌. عرض‌ كردم‌ در قرآن‌ زياد از تقوا اسم‌ برده‌ شده‌، زياد در روايات‌ از تقوا اسم‌ برده‌ شده‌، اما از اين‌ كلمه‌ كه‌ و اعتصموا بالله‌ در يك‌ جا اسم‌ برده‌ شده‌، چرا، يا و اعتصموا بحبل‌ الله‌ يك‌ جا گفته‌ شده‌، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ مرحله‌ مال‌ همه‌ نيست‌. نه‌ اينكه‌ همه‌ نمي‌تونند برسند. آخه‌ گاهي‌ ميشه‌ مثلا در يك‌ مجلسي‌ ما نشسته‌ باشيم‌، يكي‌ از دانشمندان‌، يكي‌ از فلاسفه‌ نشسته‌ باشه‌. يك‌ سخن‌ با او انسان‌ دارد و بحث‌ خاصي‌ با او دارد. يك‌ بحث‌ عامي‌ دارد. در قرآن‌ در همين‌ يك‌ آيه‌ است‌ كه‌ ميگه‌ و اعتصموا بالله‌. اعتصام‌ كنيد به‌ خدا. من‌ اگر بخوام‌ الان‌ از اين‌ مسئله‌ پرده‌ بردارم‌ بخوام‌ بگم‌ منظور اين‌ آيه‌ چيست‌، بعضي‌ها نتونند بپذيرند. در تفاسير هم‌ همه‌ جا كلمة‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ يا واعتصموا بالله‌ را برداشتند اينطور ترجمه‌ كردند. من‌ حتي‌ مراجعه‌ كردم‌ به‌ بعضي‌ از اين‌ تفاسير فارسي‌ ببينم‌ چه‌ جوري‌ ترجمه‌ كردند. نوشتند چنگ‌ بزنيد به‌ حبل‌ خدا. خوب‌ من‌ حالا كلمة‌ فارسي‌ چنگ‌ بزنيد به‌ حبل‌ خدا. يعني‌ چي‌ آقا؟ چنگ‌ بزنيد به‌ خدا. يعني‌ چه‌؟ چرا اين‌ را بازش‌ نمي‌كني‌؟ چون‌ مال‌ همه‌ نيست‌. ولي‌ من‌ مي‌خوام‌ با يك‌ بياني‌ انشاء الله‌ امشب‌ اين‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌. چنگ‌ بزنيد. حالا اينجوري‌ معنا كنيد. تمسك‌ كنيد به‌ حبل‌ خدا. تمسك‌ اصل‌ معناي‌ واعتصموا يعني‌ خودتون‌ را نگه‌ بداريد از عصمه‌ است‌. عصمه‌ بمعناي‌ منع‌ است‌. امام‌ مي‌فرمايد امتنعوا خودتون‌ را مانع‌ بشيد. چطور من‌ مانع‌ بشم‌؟ چطور من‌ خودم‌ را مانع‌ از گناه‌ بشم‌ و نگه‌ داشتة‌ از گناه‌ بشم‌؟

 اينجا يك‌ جملة‌ ادبي‌ داريم‌. يك‌ خورده‌اي‌ دوست‌ دارم‌ كسل‌ نشيد انشاء الله‌ خسته‌ نشيد اين‌ جمله‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد. تقوا انسان‌ تقوا را به‌ خودش‌ تحميل‌ ميكنه‌. يعني‌ نگهداري‌ خودش‌ را ازكارهاي‌ بد. ولو تحميلي‌ باشه‌. اما عصمت‌ بايد از باطن‌ بيرون‌ بياد. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ شيره‌اي‌ را مي‌ماله‌ به‌ كوزه‌، كوزه‌ خيال‌ ميشه‌ كه‌ شيرينه‌ يا كوزة‌ شيره‌ است‌. اما تويش‌ آبه‌ مثلا. اما يك‌ وقت‌ هست‌ توي‌ كوزه‌ شيره‌ است‌ و از توي‌ كوزه‌ همان‌ تراود كه‌ در اوست‌. قلب‌ را بايد انسان‌ آنچنان‌ بسازه‌.

 لذا پروردگار در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد الا الذين‌ تابوا. اول‌ توبه‌ و اصلحوا كه‌ ديشب‌ معناي‌ اصلحوا را گفتم‌. بعد ميگه‌ و اعتصموا بالله‌. اعتصام‌ بكنه‌ به‌ خدا. اعتصامه‌ به‌ خدا يك‌ عاصمي‌ داريم‌ و يك‌ معصوم‌. عاصم‌ اسم‌ فاعله‌. بعضي‌ از فضلا، علما هستند. عاصم‌ اسم‌ فاعله‌. عاصم‌ كيه‌؟ خداست‌. و اعتصموا بالله‌ طلب‌ عصمت‌ كنيد بوسيلة‌ خدا، عاصم‌ خداست‌. معصوم‌ كيه‌؟ شما اگر معصوم‌ به‌ آن‌ معناي‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ را، شب‌ اول‌ گفتم‌، اون‌ منظور نيست‌. انشاء الله‌ بعضي‌ از شبها آن‌ را هم‌ شرح‌ مي‌دهم‌. عاصم‌ خداست‌، معصوم‌ كيه‌؟ آني‌ كه‌ نگه‌ داشته‌ شده‌ شما هستيد. خوب‌ چي‌ سبب‌ اين‌ نگهداري‌ شده‌؟ معرفت‌ خدا. خدا اگر بشناسي‌، ببينيد از قلب‌ شروع‌ ميشه‌، خدا را اگر بشناسي‌، چه‌ كسي‌ خدا را مي‌شناسه‌؟ كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌، كسي‌ كه‌ توبه‌ كرده‌ باشه‌، كسي‌ كه‌ اصلاح‌ كرده‌ باشه‌ صفات‌ دروني‌ خودش‌ را. كسي‌ كه‌ از رذائل‌ دور شده‌ باشه‌، كسي‌ كه‌ صفات‌ حميده‌ درش‌ ايجاد شده‌ باشه‌، انسان‌ باشه‌، اين‌ شخص‌ خدا را مي‌شناسه‌. در روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ اگر انسان‌ قلبش‌ را پاك‌ كرد، از صفات‌ رذيله‌، ايمان‌ وارد ميشه‌ و تا قلب‌ پاك‌ نشه‌ و قلب‌ امتحان‌ نشه‌ از صفات‌ رذيله‌ پاك‌ شدنشه‌، خدا و نور ايمان‌ وارد نميشه‌. مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. مؤمني‌ بايد باشد، حتي‌ روايات‌ خاندان‌ عصمت‌ را هر كسي‌ نمي‌فهمه‌. امرنا صعب‌ مستصعب‌. امر ما را، يعني‌ مسائل‌ معرفتي‌ ما را هر كسي‌ نمي‌فهمه‌. مگر ملك‌ مقرب‌ يا نبي‌ مرسل‌ يا مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. يا مؤمني‌ كه‌ قلبش‌ را خدا به‌ ايمان‌ امتحان‌ كرده‌ باشه‌. حتي‌ در يك‌ روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر ملك‌ مقرب‌ نباشه‌، ملك‌ مقرب‌ چند تا بيشتر نيستند. جبرئيل‌ است‌ و ميكائيل‌ است‌ و اسرافيل‌ است‌ و عزرائيل‌ هست‌ و اينها هستند. اگر مقرب‌ نباشند، امر ما را، روايات‌ ما را، احاديث‌ ما را نمي‌فهمند و اگر نبي‌ مرسل‌ نباشد، يعني‌ باصطلاح‌ از آن‌ انبياء بالاتر نباشد، اين‌ روايات‌ ما را نمي‌فهمه‌. و مؤمن‌ هم‌ اگر قلبش‌ به‌ ايمان‌ امتحان‌ نشده‌ باشد نمي‌فهمه‌. حالا قلب‌ چطور به‌ ايمان‌ امتحان‌ شده‌. همة‌ ما ميگيم‌ ايمان‌ داريم‌. اما تا كي‌؟ انشاء الله‌ همه‌امون‌ تا همه‌ جا. ولي‌ بعضي‌ اينطوريم‌ كه‌ تا صد هزار تومان‌. بعضي‌ها تا يك‌ ميليون‌ تومان‌. بعضي‌ها تا ده‌ ميليون‌ تومان‌. بالاخره‌ آخرش‌ مي‌بينيم‌ كه‌ با يك‌ قدرت‌ پيدا كردن‌، با مثلا ثروت‌ پيدا كردن‌ ايمان‌ رفت‌. بعضي‌ از اين‌ خلفاي‌ عباسي‌ تا وقتي‌ كه‌ خلافت‌ بهشون‌ متوجه‌ نشده‌ بود، اينها كبوتر مسجد بودند عبادت‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ اينها را خليفه‌اشون‌ كردند و قدرت‌ بهشون‌ دادند. گفتند خداحافظ‌ با ايمان‌، با خدا، با مسجد خداحافظي‌ كردند و دست‌ به‌ آن‌ شرارتهاي‌ فوق‌ العاده‌ زدند.

 پس‌ بنابراين‌ قلب‌ بايد پاك‌ باشه‌ و خدا وارد بشه‌. معرفت‌ پروردگار وارد بشه‌ تا انسان‌ نگه‌ داشته‌ بشه‌ از گناه‌، معصيت‌. ببينيد اين‌ نحوه‌ نگه‌ داشته‌ شدن‌ از گناه‌ و معصيت‌ با نگه‌ داشته‌ شدن‌ از گناه‌ و معصيت‌ كه‌ در قسمت‌ تقوي‌ گفتيم‌ فرق‌ ميكنه‌. اين‌ از داخل‌ آن‌ از خارج‌ هم‌ ممكنه‌.

 بنابراين‌ كار ما بعد از اينكه‌ ما شناختيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را چرا خلق‌ كرده‌ اينه‌. در دنيا اينه‌ كه‌ اول‌ توبه‌ كنيم‌. توبه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ بسوي‌ خدا حركت‌ كنيم‌. اين‌ را (قطع‌ صداي‌ نوار)

 ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ببينيد اين‌ توبه‌ است‌. ثم‌ استقاموا و تنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا و توبوا الي‌ الله‌ ايها المؤمنون‌. امر كرده‌ پروردگار مكرر كه‌ توبه‌ كنيد. توبه‌. بعد هم‌ اصلاح‌ باطن‌. وقتي‌ كه‌ باطن‌ اصلاح‌ شد و اعتصموا بالله‌. اينجا طلب‌ عصمت‌ كنيم‌ بوسيلة‌ خدا. يعني‌ انسان‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ را من‌ ديدم‌ از بعضي‌ از اولياء خدا كه‌ اگر فرصت‌ باشد بعضي‌ از شرح‌ حالاتشون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. و در بعضي‌ از كتابهايم‌ هم‌ نوشتم‌ كه‌ انسان‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌ كه‌ اگر ميلياردها بهش‌ بدهند بگن‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ بكن‌، نميكنه‌. يك‌ گناه‌ كوچك‌. همانطوري‌ كه‌، يعني‌ گناه‌ را اينطوري‌ مي‌شناسند، معرفت‌ به‌ خدا اينطوري‌ درشون‌ ايجاد شده‌. همانطوري‌ كه‌ شما اگر يك‌ ميليارد تومان‌ بهت‌ بدهند بگن‌ يك‌ كاسة‌ زهر هست‌ اين‌ را بخور. ميخوري‌؟ آنها حقيقت‌ گناه‌ را تشخيص‌ داده‌اند. ماها كه‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ حقيقت‌ گناه‌ را نفهميديم‌ كه‌ اين‌ چه‌ سم‌ مهلكي‌ است‌ اگر يك‌ كاسة‌ سم‌ بدن‌ ما را از بين‌ ميبره‌، آن‌ روح‌ ما را از بين‌ ميبره‌ و متأسفانه‌ ما براي‌ روحمون‌ ارزشي‌ قائل‌ نيستيم‌. آنقدر روحمون‌ تاريكه‌ كه‌ اگر صد تا حجاب‌ هم‌ جلوش‌ بگذارند براي‌ ما فرقي‌ نميكنه‌. بعضي‌ها هستند هر چي‌ گناه‌ مي‌كنند شب‌ باز همون‌ آدم‌ صبحيه‌ هستند. هيچ‌ اثري‌ درشون‌ نكرده‌. اما بعضي‌ هستند يك‌ دونه‌ گناه‌ كه‌ مي‌كنند احساس‌ مي‌كنند يك‌ حجابي‌، يك‌ قبضي‌ درشون‌ پيدا شده‌. ناراحتند. اينطرف‌ و آنطرف‌ مي‌زنند كه‌ به‌ يك‌ وسيله‌اي‌ خودشون‌ را از اين‌ گناه‌ نجات‌ بدهند.

 ميگن‌ يك‌ نفر ظاهرا يك‌ فسقي‌ داشته‌. از دنيا ميره‌ و چون‌ مردم‌ باطن‌ انسان‌ را كه‌ نمي‌بينند. اعمال‌ ظاهري‌ انسان‌ را مي‌بينند. يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ گفت‌ فلاني‌ تو نمي‌توني‌، به‌ من‌ مي‌گفت‌، نمي‌توني‌ آدمهاي‌ خوب‌ و بد را بشناسي‌. گفتم‌ چطور؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ هر كس‌ پيش‌ تو مي‌آد اظهار قدس‌ و تقوي‌ ميكنه‌. يك‌ تسبيح‌ هم‌ دستشه‌. تو نمي‌شناسي‌. اما ما مي‌شناسيم‌. انسان‌ مي‌تونه‌ خودش‌ را، يعني‌ بدترين‌ خلق‌ خدا مي‌تونه‌ خودش‌ را با تقواترين‌ خلق‌ خدا معرفي‌ كنه‌. حالات‌ ابن‌ ملجم‌ را اگر بخونيد، نمي‌خوان‌ بنويسند كه‌ اين‌ آدم‌، در اين‌ فيلم‌ يك‌ قدري‌ بهش‌ اشاره‌ شد كه‌ اين‌ آدم‌ چقدر مقدسه‌. ولي‌ باطنش‌ را درست‌ نكرده‌. اينجاست‌ معني‌ اين‌ كه‌ ما مي‌گيم‌ آقا از همة‌ كارها مهمتر تزكية‌ نفسه‌، باطن‌ درست‌ نميشه‌. نماز ميخونه‌ تا وقتي‌ كه‌ يك‌ زني‌ جلوش‌ عبور نكنه‌. اگر عبور كرد حواسش‌ ميره‌ توي‌ آن‌ زن‌. تمام‌ واجبات‌ را ممكنه‌ انجام‌ بده‌، نماز شب‌ هم‌ بخونه‌. اما يك‌ مال‌ حرامي‌ جلوش‌ آمد ميبينه‌ كسي‌ متوجه‌ نميشه‌. خدا را صرفنظر ميكنه‌ و اين‌ مال‌ حرام‌ را تصرف‌ ميكنه‌. اكثر خوارج‌ نهروان‌، اكثرشون‌ آدمهاي‌ مقدسي‌ بودند حتي‌ پشت‌ سرشون‌ ميشد نماز بخونه‌. يعني‌ در آن‌ موقع‌ ميشد نماز بخونه‌. اما باطن‌ خراب‌ بود. باطن‌ رياست‌ طلب‌ بود. باطن‌ حقد و كينة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را داشت‌. باطن‌ دنبال‌ دنيا و باصطلاح‌ رياست‌ دنيا بود. هموني‌ كه‌ اكثر ماها داريم‌ اينجوري‌ بودند. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌ اينها مؤمن‌ بودند اما مؤمنين‌ كه‌ قلبشون‌ به‌ ايمان‌ امتحان‌ نشده‌ بود. امتحانشون‌ كنه‌ تا همه‌ بشناسدشون‌. امتحانشون‌ كرد. يك‌ جريان‌ مثلا فرض‌ كنيد مسئلة‌ كشته‌ شدن‌ عثمان‌ پيش‌ امد يا مسئلة‌ جمل‌ پيش‌ آمد يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ آن‌ كشتاري‌ كه‌ شد از مثلا نهروان‌ پيش‌ آمد، اينها خودشون‌ را نشان‌ دادند و آنقدر جلو رفتند كه‌ كنار خانة‌ كعبه‌، كنار خانة‌ خدا با خدا قرار مي‌گذارند كه‌ بروند علي‌ را بكشند. شنيديد ديگه‌. فرق‌ هم‌ براشون‌ نداره‌. اينقدر دركشون‌ ضعيفه‌. آنقدر روحشون‌ پسته‌، آنقدر قلبشون‌ خرابه‌ كه‌ فرقي‌ بين‌ علي‌ و معاويه‌ و عمر عاص‌ نمي‌گذارند. كه‌ علي‌ فرمود انزل‌ الدهر حتي‌ قيل‌ علي‌ و معاويه‌. اينقدر دنيا مرا پائين‌ آورد كه‌ گفتند علي‌ و معاويه‌ دو تا خليفه‌ پيغمبر.

 اين‌ علامت‌ چيه‌؟ پس‌ ببينيد اگر قلب‌ انسان‌ پاك‌ نباشه‌، اعتصام‌ به‌ پروردگار نداشته‌ باشه‌ و كارهاي‌ خوب‌ انسان‌، عبادت‌ انسان‌ از درونش‌ سرچشمه‌ نگيره‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. لذا اين‌ را بدونيد در روايات‌ متعددي‌ هست‌. حتي‌ اين‌ روايت‌ را اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كردند كه‌ اگر كسي‌ خدا هزار سال‌ بهش‌ عمر بده‌، در تمام‌ اين‌ هزار سال‌ هر سال‌ پياده‌ مكه‌ بره‌، شبها عبادت‌ كنه‌، روزها روزه‌ بگيره‌ و بين‌ ركن‌ و مقام‌ مظلوم‌ هم‌ كشته‌ بشه‌، ديگه‌ از اين‌ بالاتر نميشه‌، اما ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نداشته‌ باشه‌، قلبش‌ پاك‌ نباشه‌ با علي‌ و اين‌ صراط‌ مستقيم‌، لاكبه‌ الله‌ علي‌ النار. خدا او را به‌ رو در آتش‌ جهنم‌ مي‌اندازه‌. ميگيد چرا؟ چرا نداره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثالي‌ زدم‌ يك‌ عده‌ خوششون‌ آمد. باز عرض‌ مي‌كنيم‌. ميگن‌ يك‌ سربازي‌ را، بعضي‌ كه‌ شنيدند حالا يادشون‌ مي‌آد. يك‌ سربازي‌ سر صف‌ هر چه‌ فرمانده‌ ميگه‌ به‌ چپ‌ به‌ راست‌ اين‌ حركت‌ نميكنه‌، گوش‌ نميده‌. اما شب‌ تا صبح‌ ميره‌ توي‌ اطاق‌ خودش‌، همة‌ دستورات‌ فرمانده‌ را عملي‌ ميكنه‌. اين‌ ميگن‌ ديوانه‌ است‌. بيرونش‌ مي‌اندازند. شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ نكن‌، علي‌ را قبول‌ كن‌. روزه‌ لازم‌ نيست‌ بگيري‌ علي‌ را قبول‌ كن‌. لازم‌ نيست‌ حج‌ بري‌ علي‌ را. آنقدر حج‌ رفته‌ بودند در زمان‌ امام‌ صادق‌ كه‌ آنكه‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ بود عرض‌ كرد آقا چقدر مسلمانها زياد شدند. حضرت‌ فرمود ما اكثر الضجيج‌ و اقل‌ الحجيج‌. چقدر ضجه‌ زياده‌. ضجه‌ مي‌زدند در كنار خانة‌ خدا.

 من‌ خودم‌ يك‌ نفري‌ را ديدم‌ به‌ قدري‌ اين‌ حال‌ داره‌، عبادت‌ ميكنه‌، چه‌ چه‌ چه‌ گريه‌ مي‌كرد، حالي‌ داشت‌. فكر نمي‌كردم‌ سني‌ باشه‌. عقبش‌ را گرفتم‌ ديدم‌ رفت‌ آن‌ كنار در مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نماز را دست‌ بسته‌ خوند. دلم‌ سوخت‌ براش‌. گفتم‌ بيام‌ باهاش‌ صحبت‌ كنم‌ شايد هدايت‌ بشه‌. آخه‌ مسئلة‌ به‌ اين‌ واضحي‌، علي‌ به‌ اين‌ روشنايي‌، چراغ‌ الهي‌ را انسان‌ نبينه‌ و هي‌ عبادت‌ بكنه‌. نشستيم‌ در مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌. گفتم‌ تو مسئلة‌ شيعه‌ و سني‌ را مي‌دوني‌؟ گفت‌ بله‌ من‌ خودم‌ در دانشگاه‌ كجا درس‌ خوندم‌. معلوم‌ شد مرد فاضلي‌ هم‌ هست‌. گفتم‌ پس‌ چرا دست‌ از دامن‌ خاندان‌ عصمت‌ كشيدي‌. ديديم‌ يك‌ حرفهايي‌ ميزنه‌. همون‌ حرفهايي‌ كه‌ كورها مي‌زنند. همان‌ حرفهايي‌ كه‌، كورهاي‌ ظاهري‌ را نميگم‌ها، كورهاي‌ قلبي‌. همان‌ حرفهايي‌ كه‌ نافهم‌ها مي‌زنند. همان‌ حرفي‌ كه‌ باصطلاح‌ فخر رازي‌ آن‌ صاحب‌ تفسير كبير در كتابش‌ زده‌ كه‌ من‌ با اينهمه‌ علم‌ و دانشم‌ كه‌ از ابو حنيفه‌ داناترم‌، در عين‌ حال‌ بايد از ابو حنيفه‌ تقليد كنم‌. خوب‌ اين‌ نفهميه‌. همون‌ حرفها را اين‌ هم‌ زد. ديديم‌ نرود ميخ‌ آهنين‌ بر سنگ‌. خدا را شكر كنيد. بگيد الحمد لله‌ الذين‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولاك‌ ان‌ هدانا الله‌. خدا دست‌ شما را گرفت‌. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد كه‌ آقا من‌ شما را خيلي‌ دوستتون‌ دارم‌. شما مي‌دونيد كه‌ همين‌ محبت‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و خاندان‌ عصمت‌ كه‌ در دلتون‌ هست‌، چقدر اهميت‌ داره‌. به‌ اين‌ آسونيها نميتونه‌ هر كسي‌ به‌ دست‌ بياره‌. بخدا قسم‌ نمي‌تونه‌. آمد خدمت‌ پيغمبر گفت‌ علي‌ را تو خليفه‌اش‌ كردي‌ يا خدا؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ هيچ‌ كاري‌ را از پيش‌ از خود انجام‌ نميدم‌. و ما ينطق‌ وحي‌ الا هوي‌. گفت‌ خدايا اگر تو علي‌ را خليفه‌ كردي‌ الان‌ يك‌ سنگي‌ بينداز من‌ را به‌ درك‌ واصل‌ كن‌. خدا هم‌ اينجور حاجتها را زود ميده‌. اين‌ را بدونيد. سئل‌ سائل‌ بعذاب‌ واقع‌. عذاب‌ واقع‌ شد اصلا. فورا كشته‌ شد. اينقدر اهميت‌ دارد مرض‌ قلب‌. قلبش‌ مريضه‌. شما را خداي‌ تعالي‌ از توي‌ خانواده‌هايي‌ به‌ وجود آورده‌ كه‌ اصلا سلامت‌ قلب‌ واكسينه‌اتون‌ كرده‌ خداي‌ تعالي‌، سلامت‌ قلب‌ در اين‌ ارتباط‌ بهتون‌ عنايت‌ كرده‌. چرا شكر نكنيد و چرا پيروي‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ و خاندان‌ عصمت‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ نكنيد؟ من‌ معتقدم‌ شيعه‌ پنجاه‌ درصد قلبش‌ را همين‌ تشيعش‌ سلامت‌ كرده‌ و سالمه‌. پنجاه‌ درصدش‌. يك‌ پنجاه‌ درصد ديگه‌ هست‌ خودتون‌ بايد زحمت‌ بكشيد و اصلاح‌ بكنيد خودتون‌ را و بعد اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا بكنيد. و اعتصموا بالله‌ جميعا. دست‌ بيندازيد به‌ دامن‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. دست‌ بيندازيد به‌ دامن‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 اين‌ ايام‌ ايامي‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهدا و خاندان‌ عصمته‌. دو ماه‌ محرم‌ و صفر كه‌ شيعه‌ اينطوري‌ قرارش‌ داده‌ كه‌ اظهار ارادت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ مي‌كنند. اين‌ مجالس‌ را برپا مي‌كنند. قدر بدونيد. اهميت‌ بدهيد. به‌ خدا قسم‌ يك‌ روزي‌ ميشه‌ من‌ اين‌ را از روايات‌ استفاده‌ كردم‌. مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ يك‌ عالمي‌ است‌، يك‌ دانشمنيد است‌، است‌ معروف‌ هم‌ هست‌، از منبريهاي‌ معروف‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌. البته‌ مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ افرادي‌ مثل‌ من‌ بيسواد منبر بروند. مجتهدين‌ منبر مي‌رفتند، افراد پر عمق‌ منبر مي‌رفتند، ايشان‌ بعنوان‌ يك‌ منبري‌ معروف‌ بوده‌ ولي‌ خيلي‌ با سواد. ايشان‌ در يك‌ كتابش‌ مي‌نويسه‌. يك‌ كتاب‌ داره‌ بنام‌ خصائص‌ الحسين‌. مي‌نويسه‌ كه‌ من‌ به‌ هر وسيله‌اي‌ كه‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ سبب‌ نجات‌ من‌ باشه‌ از عذاب‌ الهي‌، ديدم‌ همه‌اش‌ مي‌لنگه‌. نماز خدا قبول‌ نكرد. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ در خواب‌ ديدم‌ رفتم‌ يك‌ جائي‌ تجارت‌ مي‌خوام‌ بكنم‌. تجارت‌ يعني‌ مال‌ التجاره‌ام‌ را برده‌ام‌. يك‌ كيسه‌ گلابيه‌ يك‌ كيسه‌ هم‌ سيبه‌. اين‌ كيسه‌ گلابيه‌ در واقع‌ نمازمه‌، اين‌ كيسة‌ سيب‌ هم‌ در واقع‌ روزه‌ و عبادتمه‌. يك‌ ملكي‌ آمد بررسي‌ كنه‌. همة‌ اينها را انداخت‌ دور اينها پوسيده‌ است‌، كيسة‌ اول‌ را خالي‌ كرد و تكان‌ داد داد دست‌ ما. گفت‌ آقا اين‌ مال‌ التجارة‌ منه‌، من‌ آمدم‌ اينجا زندگي‌ دارم‌، آينده‌ دارم‌. گفت‌ اينها را آنجا قبول‌ نمي‌كنند. اين‌ نمازي‌ كه‌ توش‌ حواست‌ همه‌ جا هست‌، حالا اگر درست‌ بخواني‌ با اين‌ حواس‌ پرتي‌، اينها را خدا قبول‌ نميكنه‌. روزه‌هات‌ را هم‌ همينطور. گفت‌ اينها را اونجا قبول‌ نمي‌كنند. مي‌خواي‌ هر كاري‌ بكني‌ بكن‌. اين‌ نماز آن‌ روزه‌، خيلي‌ از كارهامون‌ ممكنه‌ توأم‌ با ريا باشه‌. تنها چيزي‌ كه‌ ايشان‌ ميگه‌، هيچ‌ حرفي‌ تويش‌ نيست‌ و خدا با همة‌ مسائل‌ قبولش‌ ميكنه‌، حتي‌ ريائا هم‌ قبولش‌ ميكنه‌، عزاداري‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. حتي‌ فرمودند تباكي‌ بكنيد، خودتان‌ را شبيه‌ گريه‌ كنندگان‌ قرار بدهيد. عجيبه‌. هيچ‌ عبادتي‌ ظاهر سازيش‌ قبول‌ نيست‌. جز عزاداري‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. جز ولايت‌ و اظهار محبت‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. اينها را ايشان‌ ميگه‌. لذا اين‌ كتاب‌ را مي‌نويسه‌ دربارة‌ مصائب‌ سيد الشهدا. بنويسيد با خودتون‌ بگيد عزاداري‌ كنيد. خدا رحمت‌ كنه‌ استادي‌ ما داشتيم‌ ايشان‌ مقيد بود هر جا كه‌ تنها مي‌نشست‌، فوري‌ رويش‌ را مي‌كرد به‌ طرف‌ قبله‌. يا ابا عبد الله‌ قتلوك‌. آقا تو را كشتند. يك‌ نگاه‌ چون‌ همه‌ جا خاندان‌ عصمت‌ احاطه‌ دارند و احاطة‌ علمي‌ دارند به‌ ما. يك‌ نگاه‌ به‌ يك‌ طرف‌ فاطمة‌ زهرا پهلوتون‌ را شكستند. يك‌ توجه‌ به‌ حضرت‌ ابا محمد حسن‌ بن‌ علي‌ آقا جگرت‌ را قطعه‌ قطعه‌ كردند. بگيد اظهار محبت‌ كنيد. اين‌ اظهار محبتها انسان‌ را پاك‌ ميكنه‌. اين‌ مرضهاي‌ قلبي‌ را از بين‌ مي‌بره‌. علامت‌ سلامت‌ روح‌ انسانه‌ كه‌ در مقابل‌ محبوبهاي‌ پروردگار اينجور انسان‌ اظهار محبت‌ بكنه‌. نسبت‌ به‌ امام‌ زمانتون‌. غافل‌ نباشيد از حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. آقا امام‌ ماست‌. امام‌ زمان‌ ماست‌. ما ازش‌ بايد پيروي‌ بكنيم‌. بايد هر روز صبح‌ و شب‌ او را ببينيم‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ عمر بر يك‌ انسان‌ هفتاد سال‌ گذشته‌، حتي‌ به‌ فكر ديدن‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نيفتاده‌ و بدتر از اين‌ اگر كسي‌ اين‌ توفيق‌ را خدا بهش‌ داده‌، باهاش‌ معاندت‌ مي‌كنند. امام‌ زمان‌ حيّ در بين‌ ماست‌. بنفس‌ انت‌ من‌ مغيبت‌ لم‌ يخل‌ منا. صبح‌ به‌ صبح‌ بنشينيد السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌. اگر با ادبيد بايستيد دست‌ به‌ سينه‌ بگذاريد همانطوري‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عمل‌ مي‌كرد. همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ صادق‌ عمل‌ مي‌كرد. همانطوري‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عمل‌ مي‌كردند. تا اسم‌ امام‌ زمان‌ در حضور حضرت‌ رضا برده‌ ميشد دستش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سرش‌ بلند ميشد، در مقابل‌ اسم‌ حضرت‌، تعظيم‌ مي‌كرد مي‌فرمود صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌. با تو خيلي‌ فرقشه‌ حضرت‌ رضا سلام‌ الله‌ عليه‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر من‌ زمان‌ او را درك‌ مي‌كردم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ تمام‌ عمرم‌. شما زمان‌ او را درك‌ كرديد. خدمتگزارش‌ باشيد. چه‌ خدمتي‌ از شماها بر مي‌آيد؟ هيچ‌ فكر كرديد چه‌ خدمتي‌ براي‌ امام‌ زمان‌ از شما بر مي‌آد. من‌ فكر مي‌كنم‌ اين‌ خدمت‌ لااقل‌ از همه‌ بر مي‌آيد كه‌ او را ترويج‌ كنند، نام‌ او را ببرند، به‌ ياد او باشند، مردم‌ را به‌ ياد او بيندازند. اينكه‌ اقل‌ كاريست‌. زن‌ و بچه‌ات‌ را به‌ ياد امام‌ زمان‌ بينداز. هر صبح‌ و شب‌ براي‌ جدش‌ گريه‌ ميكنه‌. تو هم‌ اين‌ كار را بكن‌. و لابيكن‌ عليك‌ صباحا و مساء. يا جدا. فراموش‌ نمي‌كنم‌ آن‌ ساعتي‌ كه‌ عصر فرسك‌ شاردا الي‌ خيامك‌ قاصدا. ذوالجناح‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها دارد مي‌آيد. امام‌ زمانتون‌ طبق‌ اين‌ روايت‌ مي‌فرمايد. و هو يقول‌ ازلي‌ مهزلي‌ له‌. صدا مي‌زند به‌ امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبرشون‌ را. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ از خيمه‌ها بيرون‌ ريختند. اطراف‌ ذو الجناح‌ را گرفتند. هر كسي‌ يك‌ سخني‌ با ذو الجناح‌ داره‌. يكي‌ ذوالجناح‌ را ميبوسه‌. پدرم‌ را بردي‌ و چرا برنگردوندي‌؟ ديگري‌ سؤال‌ مي‌كرد پدرم‌ وقتي‌ از خيمه‌ها رفت‌ تشنه‌ بود. بگو بدانم‌ آيا آن‌ وقتي‌ كه‌ از روي‌ تو به‌ روي‌ زمين‌ افتاد، لبهايش‌ سيراب‌ شد؟ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

۱۲ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲۸ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ آية‌ واعتصموا بحل‌ الله‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ باللّه‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ المنافقين‌ في‌ الدرك‌ الاسفل‌ من‌ النار و لم‌ تجد له‌ نصيرا. الا الذين‌ تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله‌ و اخلصوا دينهم‌ لله‌. اولئك‌ هداهم‌ الله‌.

 در اين‌ آيات‌، كه‌ در شب‌ گذشته‌ هم‌ در اطرافش‌ اشاره‌اي‌ داشتم‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ منافقين‌ كه‌ از كفار بدترند مي‌فرمايد كه‌ اينها در درك‌ اصفل‌ از اتشند سخترين‌ جاهاي‌  جهنم‌ همين‌ طبقة‌ پايينترش‌ است‌، منافق‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ طبق‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ كه‌ ظاهرا اظهار ايمان‌ مي‌كند و خودش‌ را مسلمان‌ معرفي‌ مي‌كند  اما در باطن‌ لا اذا خلق‌ ما شياطينهم‌ قالو ان‌ معكم‌ وقتي‌ با دوستانشون‌ با كفاري‌ كه‌ مثل‌ خود اينها هستند با منافقيني‌ كه‌ مثل‌ خود اينها هستند مي‌نشينند مي‌گويند كه‌ ما با شما هستيم‌ عيننا نحن‌ مستهزئون‌ ما اونها را مسخره‌ مي‌كنيم‌ ما مسلمانها متديّنينمون‌ اونهايي‌ كه‌ راه‌ و روش‌ ديني‌ را براي‌ زندگي‌ انتخاب‌ كرده‌اند اونها را استحزا مي‌كنيم‌.

 در اون‌ آيات‌ كه‌ اول‌ سورة‌ بقره‌ است‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اللّه‌ يستحزء بهم‌ و يمدهم‌ في‌ طغيانهم‌ يعمحون‌ خدا اينها را استحزا مي‌كنه‌ خدا اينها را در دنيا سرگردان‌ مي‌كنه‌ اينها را مي‌كشانه‌ در همون‌ طغياني‌ كه‌ بودند همون‌ نادانيشان‌ و اونچنان‌ اينها را بيچاره‌ مي‌كنه‌ كه‌ خودشون‌ هم‌ متوجه‌ نشند، مي‌فرمايد و من‌ الناس‌ من‌ يقول‌ آمنّا باللّه‌ و يوم‌ الاخر و منهم‌ من‌ مغضوبين‌، الذين‌ كساني‌ هستند كه‌ اينها مي‌گن‌ ما ايمان‌ به‌ خدا و قيامت‌ آورديم‌ اونها ايمان‌ ندارند. اي‌ پيغمبر دربارة‌ آيات‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ بحثم‌ را به‌ خصوصيات‌ منافقين‌ بكشم‌.

 اجمالا منافق‌ هم‌ ضررش‌ بيشتره‌ براي‌ دين‌ و هم‌ براي‌ مردم‌. هم‌ مردم‌ از او ناراحتند و ضرر براي‌ مردم‌ دارند و هم‌ براي‌ دين‌ لذا در صدر اسلام‌ يك‌ عده‌ منافق‌ بودند و حتي‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ ايمان‌ به‌ خدا و پيغمبر ايمان‌ قلبي‌ نياورده‌ بودند اما اونچنان‌ خودشون‌ را جا داده‌ بودند در بين‌ اين‌ مردم‌ مسلمان‌ كه‌ شايد بعضي‌ها فكر مي‌كردند كه‌ اينها از همه‌ مسلمانترند از همه‌ مسلمانند حتي‌ تا جايي‌ كه‌ توانستند بعد از پيغمبر ادعاي‌ خلافت‌ جانشيني‌ پيغمبر را بكنند اين‌ خيلي‌ بايد يك‌ فرد در بينشون‌ جا كرده‌ باشه‌ كه‌ خودش‌ را مقدس‌ و متدين‌ معرفي‌ كرده‌ باشه‌ تا مردم‌ مسلمان‌ بپذيرند او را به‌ عنوان‌ جانشين‌ پيغمبر اين‌ حالات‌ منافقين‌ بود كه‌ در صدر اسلام‌ بودند و ضررهاي‌ زيادي‌ هم‌ به‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ وارد كردند و اگر مسئلة‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ نبود و معرفي‌ اون‌ حضرت‌ به‌ عنوان‌ امامت‌ و خلافت‌ نبود منافقين‌ شناخته‌ نمي‌شدند مومنين‌ هم‌ شناخته‌ نمي‌شدند.

 وجود مقدس‌ امير المومنين‌ يك‌ غربالي‌ بود كه‌ همه‌ را غربال‌ كرد در دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونيم‌ كه‌ والا انتم‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المومنون‌ البعدي‌ علي‌ اگر بعد از نبودي‌ بعد از من‌ خودت‌ را به‌ عنوان‌ خليفه‌ يا من‌ تو را به‌ عنوان‌ خليفه‌ معرفي‌ نمي‌كردم‌ مومنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نمي‌شدند، شناخته‌ شدند خيلي‌ فرق‌ بين‌ سلمان‌ و ابوذر و منافقيني‌ كه‌ اون‌ عصر بودند. منافق‌ خيلي‌ صدمه‌ داره‌ چون‌ شايد با يك‌ مثال‌ خيلي‌ كوچك‌ مطلب‌ براتون‌ روشن‌ بشه‌ مي‌يان‌ با شما ده‌ نفر تعهد مي‌كنند كه‌ يك‌ كاري‌ را دسته‌ جمعي‌ انجام‌ بديم‌ و همتون‌ با شركت‌ و قدرت‌ روي‌ يكديگر ريختن‌ يك‌ عملي‌ را انجام‌ بديد طبعا اين‌ قدرت‌ تقسيم‌ مي‌شه‌ و اين‌ فشار تقسيم‌ مي‌شه‌ روي‌ يك‌ جمعي‌ ده‌ نفر مثلا اما وسط‌ كار ده‌ نفر مي‌شن‌ دو نفر تمام‌ فشار روي‌ اين‌ دو نفر خواهد امد اگر از اول‌ اينها اظهار شركت‌ و مشاركت‌ نكنند خوب‌ اين‌ دو نفر به‌ اندازة‌ زور خودشون‌ به‌ اندازة‌ قدرت‌ خودشون‌ كار را انتخاب‌ مي‌كنند و حالا كه‌ ده‌ نفر بودند و به‌ مقدارد ده‌ نفر كاري‌ را انتخاب‌ كردند اگر نه‌ نفرشون‌ يا هشت‌ نفرشون‌ باطنا ايمان‌ به‌ اين‌ كار نداشتند و در وسط‌ كار، كار را ترك‌ كردند طبعا ضرر زيادي‌ دارند به‌ هر حال‌ اسلام‌ با منافق‌ خيلي‌ درگيري‌ دارد و منافق‌ را پسترين‌ افراد بشر مي‌داند لذا توصيه‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد منافق‌ نباشيد دو رو نباشيد دو رنگ‌ نباشيد ذو لسانين‌ نباشيد ذو وجهين‌ نباشيد ذو لسانين‌ يعين‌ در پيش‌ رو يك‌ جور صحبت‌ كنيد در پشت‌ سر يك‌ جور.

 در روايت‌ دارد كه‌ اگر يك‌ بندة‌ مومن‌ در مقابل‌ دوستش‌ طوري‌ صحبت‌ مي‌كند كه‌ پشت‌ سر جور ديگر مثلا در مقابل‌ يك‌ مشكل‌ جنابعالي‌، شما با احترام‌ مثلا اسم‌ فاميلتان‌ را مي‌برد اما پشت‌ سر نه‌ اينطور نيست‌ اين‌ شخص‌ در يك‌ مرحله‌ از نفاق‌ قرار دارد حالا كه‌ او نيست‌ هر چه‌ مي‌تونم‌ عليه‌ او بگم‌ و مثلا اگر يك‌ عده‌ مذمّتش‌ مي‌كنند من‌ هم‌ با اونها شريك‌ باشم‌ غيبت‌ بكنم‌ پشت‌ سر او حرف‌ بزنم‌ و امثال‌ اينها.

 بنابر اين‌ منافق‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ دو چهره‌ داشته‌ باشد يك‌ چهرة‌ بسيار خوب‌ و زيبا و متدين‌ يك‌ چهرة‌ معصيت‌ كار و زشت‌ و بي‌ ارزش‌ يا ذو لسانين‌ باشد، دو زبان‌ داشته‌ باشد دو جور صحبت‌ كند يا مثلا مي‌تواند خود همين‌ كلمة‌ نفاق‌ شامل‌ حال‌ اينها باشد اين‌ دسته‌ به‌ صريح‌ قرآن‌ في‌ الدرك‌ اسفل‌ من‌ النار اينها در اون‌ طبقة‌ پايين‌ از آتشند فشار آتش‌، فشار نار، فشار جهنم‌ بر اونها زيادتره‌ كه‌ بحث‌ زيادي‌ در اينجا هست‌ كه‌ نمي‌خوام‌ زياد درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌ يك‌ منافقي‌ كه‌ حتي‌ از كفار بدتره‌ اين‌ يك‌ استثا خداي‌ تعالي‌ بهش‌ زده‌ اين‌ را بدونيد در اينجا من‌ يك‌ مطلبي‌ را عرض‌ كنم‌ خدا از افراد بشر به‌ هيچ‌ وجه‌ از هيچكسشون‌ نمي‌گذرد. همه‌ را دوست‌ دارد، دوست‌ دارد كه‌ همه‌ به‌ طرف‌ خدا برگردند از باب‌ مثال‌ شايد در بين‌ دوستان‌ گفته‌ باشم‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ در شرح‌ حالات‌ فرعون‌ و موسي‌ ملاحظه‌ مي‌كنه‌ در قرآن‌ آمده‌ ببينيد از فرعون‌ شايد ما بدتر آدم‌ نداشته‌ باشيم‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ فرزندان‌ شيرخوار پسر بني‌ اسرائيل‌ را يك‌ مدتي‌ زيادي‌ در مقابل‌ چشم‌ پدر و مادر سر مي‌بريد شايد از يك‌ چنين‌ آدمي‌ همين‌ يك‌ قلم‌ كارش‌ بدتر نباشه‌ شايد در تاريخ‌ هم‌ يك‌ چنين‌ انساني‌ را نداشته‌ باشين‌ مثل‌ فرعون‌. علاوه‌ بر اين‌ ان‌ فرعون‌ الا في‌ الارض‌ فرعون‌ خيلي‌ طغيان‌ كرده‌.

 اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طبا بريد به‌ طرف‌ فرعون‌ اي‌ موسي‌ و هارون‌ او طغيان‌ كرده‌ و يك‌ طغيان‌ غير قابل‌ بخشش‌. مي‌گه‌ انا ربكم‌ اعلي‌ من‌ اون‌ صداي‌ اعلي‌ شما هستم‌ در عين‌ حال‌. خداي‌ تعالي‌ از هدايتمون‌ دست‌ بر نمي‌داره‌ مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قولا له‌ قولا لينا اي‌ موسي‌ اي‌ هارون‌ با او با نرمي‌ صحبت‌ كنيد چرا؟ لاله‌ يتذكر او يخشي‌ شايد او متذكر بشه‌ شايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌ شايد متوجه‌ ما بشه‌ و خشيت‌ پيدا بكنه‌ ومحبتي‌ به‌ خدا پيدا كنه‌ و بياد به‌ طرف‌ خدا و طبعا وقتي‌ كه‌ خدا از چنين‌ فرعوني‌ با همة‌ اين‌ ظلم‌ و ستمش‌ دست‌ بر نمي‌داره‌ از مردم‌ با ايمان‌، مردم‌ متدين‌ مردمي‌ كه‌ حالا روي‌ منافع‌ شخصي‌ يك‌ نفاقي‌ نشان‌ داده‌اند از خودشون‌ از اينها دست‌ برمي‌ داره‌؟ چرا اگر با همين‌ نفاق‌ از دنيا بروند و به‌ نفاقشون‌ ادامه‌ بدند در درك‌ اسفل‌ از آتشند اما مي‌فرمايد الا من‌ تابه‌ مگر كسي‌ كه‌ از اينها توبه‌ كنه‌. توبه‌ را هم‌ براتون‌ معناكردم‌ يعني‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ بكنيد در نفاق‌ باقي‌ نمانه‌  با خدا رو راست‌ باشه‌ باصطلاح‌ با پرودگارش‌ صفا داشته‌ باشه‌ صميميت‌ داشته‌ باشه‌ رفاقت‌ كنه‌ الا من‌ تابه‌ توبه‌ بكنه‌ من‌ الان‌ چند ساله‌ در اين‌ مكان‌ در اينجا صحبت‌ مي‌كنم‌ دوستاني‌ هم‌ كه‌ سالي‌ يك‌ دفعه‌ خدمتشون‌ مي‌رسيم‌ مي‌بينم‌ اما هر سال‌ هم‌ اگر همين‌ حرفها را هم‌ تكرار كنم‌ برام‌ هيچ‌ مشكلي‌ نيست‌ عرض‌ مي‌كنم‌ بياييم‌ با خدا آشتي‌ كنيم‌. تا كي‌؟ تا چند مي‌خواييم‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ باشيم‌؟ و الموت‌ يعطي‌ بغتة‌ مرگ‌ يك‌ دفعه‌ مي‌ياد، هيچ‌ خبر هم‌ نمي‌كنه‌ من‌ شخصا ناظر چند مرگ‌ بغتة‌ بوده‌ام‌ نشسته‌ بود با من‌ صحبت‌ مي‌كرد يك‌ دفعه‌ حالش‌ بهم‌ خورد آمديم‌ نذاريم‌ به‌ زمين‌ بخوره‌ روي‌ زانوي‌ من‌ از دار دنيا رفت‌ يعطي‌ بغتة‌.

 اجّلوا بتوبه‌ قبل‌ الموت‌. قبل‌ از موت‌ كيه‌ آقا؟ نه‌ تا ده‌ دقيقة‌ ديگر هيچ‌ كس‌ به‌ شما قول‌ نداده‌ كه‌ شما زنده‌ باشيد يعطي‌ بغتة‌ توبه‌ پس‌ بايد كي‌ انجام‌ بشه‌؟ قبل‌ از اين‌ ده‌ دقيقه‌. قبل‌ از اين‌ پنج‌ دقيقه‌ برگرديم‌ به‌ سوي‌ خدا با خدا آشتي‌ كنيم‌، خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌ كه‌ همه‌ چيز براي‌ شما داره‌ اليس‌ اللّه‌ بكاف‌ عبده‌ آيا براي‌ بنده‌اش‌ خدا بس‌ نيست‌ چي‌ مي‌خواي‌ كه‌ خدا نداشته‌ باشه‌ و به‌ تو نده‌ چه‌ چيزي‌ در گناه‌ و معصيت‌ و در مخالفت‌ با پروردگار براي‌ تو پيدا مي‌شود كه‌ تو بين‌ خدا را انتخاب‌ كردي‌ ما بالاخره‌ بايد بنده‌ باشيم‌ والا ديونه‌اي‌ بنده‌ بايد باشي‌ يا بندة‌ خدا يا بندة‌ شيطان‌ يا بندة‌ نفس‌ يا بندة‌ جامعه‌امون‌ مقررات‌ و رسومات‌ جامعه‌ كدام‌ يكي‌ را انتخاب‌ مي‌كني‌ كدام‌ يك‌ بهتره‌ چون‌ انسان‌ بالاخره‌ رسومات‌، قوانين‌، برخوردهاي‌ با مردم‌ اينها را بايد رعايت‌ بكنه‌ يابايد شيطان‌ را بندگي‌ بكنه‌ نه‌ واقعا شما فكر كنيد امشب‌ بنشينيد فكر كنيد بد نيست‌ يك‌ شب‌ فكر بكنيد.

 بندة‌ خدا بندة‌ خدا بندة‌ شيطان‌ بندة‌ نفس‌ امارة‌ به‌ ذو، بندة‌ مردم‌ و جامعه‌اتان‌ كدام‌ يكي‌؟ خيال‌ نمي‌كنم‌ عاقلي‌ وجود داشته‌ باشه‌ بگه‌ بندگي‌ هر چيزي‌ را بكنيم‌ جز خدا پس‌ بياييد بندگي‌ خدا را انتخاب‌ بكنيم‌ برگرديم‌ به‌ سوي‌ خدا توبو الي‌ اللّه‌، الا لذين‌ تابوا، توبه‌، توبه‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ در شبانه‌ روز ولو براي‌ اون‌ مقامات‌ عاليه‌ انسانيت‌ لازمه‌ شما فكر نكيند توبه‌ يعني‌ استغفر اللّه‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌، اين‌ نيست‌ توبه‌ يك‌ شخصي‌ در خدمت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بود يعني‌ حضرت‌ به‌ او نگاه‌ مي‌كرد اون‌ هي‌ گناه‌ مي‌كرد هي‌ توبه‌ مي‌كرد، هي‌ استغفار مي‌كرد حضرت‌ فرمود: سكنتك‌ امّك‌ مادرت‌ به‌ عزات‌ بنشينه‌ يعني‌ خدا مرگت‌ بده‌، به‌ تعبير ما با اين‌ توبه‌ات‌ با اين‌ استغفارت‌، خدا را مسخره‌ كردي‌ اگر شما فرزندي‌ داشته‌ باشيد هي‌ كار بد بكنه‌ هي‌ بياد بگه‌ ببخشيد دفعة‌ دوم‌ و سوم‌ مي‌گيد برو تو من‌ را مسخره‌ كردي‌ خدا را استحزا مي‌كنيم‌ ما با اين‌ توبه‌ هامون‌.

 شب‌ جمعه‌ هر هفته‌ مي‌ريم‌ دعاي‌ كميل‌ بسيار خوب‌ هر هفته‌ توبه‌ مي‌كنيم‌ باز از روز جمعه‌ حتي‌ مهلت‌ نمي‌ديم‌ كه‌ بشه‌ صبح‌ شنبه‌ گناه‌ را شروع‌ بكنيم‌ همون‌ روز جمعه‌ كه‌ روز عبادت‌ و توجه‌ به‌ پروردگاره‌ خدا بهمون‌ چي‌ مي‌گه‌؟ خدا را ارحم‌ الراحمين‌ من‌ مي‌دونم‌ همان‌ خدايي‌ را كه‌ الان‌ معرفي‌ كردم‌ كه‌ فرعون‌ را هم‌ مي‌گه‌ برگرده‌ بياد قبولش‌ مي‌كنيم‌ اما اگر خدايي‌ مهربان‌ شد؟ ارحمن‌ الراحمين‌ شد بايد اين‌ خدا را اذيت‌ كرد؟ بايد اين‌ خدا را به‌ غضب‌ آورد؟ بايد بي‌ اعتنايي‌ به‌ پروردگار كرد؟ بايد خداي‌ تعالي‌ را مسخره‌ كرد كه‌ منافقين‌ اين‌ كار را مي‌كردند. اللّه‌ يسحزء بهم‌ و  يمد هم‌ في‌ طغيانهم‌ يعمهون‌ پس‌ توبه‌ كار ما بايد توبه‌ باشه‌ توبه‌ يعني‌ بازگشت‌، برگشت‌ بنشين‌ با خودت‌ حساب‌ بكن‌ ببين‌ چه‌ انحرافي‌ از خدا داري‌ از دين‌ داري‌؟ درستش‌ كن‌ تاكي‌ مي‌خواي‌ مثل‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ خردسالان‌ اهل‌ بازي‌ باشي‌؟

 انما الدنيا لعب‌ و لهو دنيا و محبت‌ دنيا بخصوص‌ سرگرمي‌ به‌ مال‌ دنيا و دلبستگي‌ به‌ مال‌ دنيا. اين‌ را بدونيد دنيا خودش‌ لحوه‌ يعين‌ بازي‌ بي‌ فايده‌ با دنيايي‌ كه‌ اسباب‌ بازيه‌ تو چقدر معطل‌ مي‌شي‌ بچه‌ بودي‌ با توپ‌ بازي‌ مي‌كردي‌ حالا هم‌ با فوتبال‌ بازي‌ مي‌كني‌ بچه‌ بودي‌ با ماشين‌ و باصطلاح‌ با اسباب‌ بازي‌ مي‌كردي‌ حالا با ماشين‌ بزرگتر بازي‌ مي‌كني‌ بچه‌ بودي‌ خانة‌ كوچكي‌ درست‌ مي‌كردي‌ باصطلاح‌ خانه‌ عروسك‌ بازي‌ مي‌كردي‌ حالا خانة‌ بزرگتري‌ درست‌ مي‌كني‌ به‌ اندازة‌ نيازت‌ به‌ اندازة‌ زندگيت‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ فعاليت‌ نكنيد، فعاليت‌ كنيد همانطوري‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ فعاليت‌ مي‌كردند. درآمد داشته‌ باشيد و حيات‌ انسان‌ بستگي‌ به‌ كار و كوشش‌ و فعاليت‌ داره‌ اما دلبستگي‌ از خدا دور شدن‌ پشت‌ به‌ خدا كردن‌. قل‌ من‌ حرّم‌ زينة‌ للّه‌ التي‌ اخرج‌ و طيبات‌ من‌ الرزق‌ هر چه‌ در عالم‌ هست‌ خدا براي‌ مومنين‌ خلق‌ كرده‌. غذاهاي‌ خوب‌ را خدا براي‌ مومنين‌ خلق‌ كرده‌ اما نه‌ اينكه‌ مومن‌ ايمانش‌ را روي‌ غذا روي‌ طعام‌ روي‌ زينت‌ دنيا پس‌ بنابر اين‌ تابوا. الالذين‌ تابوا باصلحو اصلاح‌ بايد بكنيد تمام‌ مسائل‌ ديني‌ را بايد اصلاح‌ كنيد. كارتون‌ هميشه‌ اصلاح‌ خودتون‌ و روحتون‌ باشه‌. اصلاح‌ روح‌ چيه‌؟ هيچ‌ وقت‌ شده‌ شما فكر كنيد چه‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ درتون‌ هست‌ اين‌ را روش‌ كار كنيد پاشيد بريد در نزد يك‌ طبيب‌ روحي‌ بگيد آقا من‌ حسودم‌ من‌ بخيلم‌ من‌ معصيت‌ كارم‌ من‌ مثلا فرض‌ كنيد من‌ كينه‌ توزم‌ غضب‌ بي‌ جهت‌ مي‌كنم‌ تا هفتاد تا مرض‌ در بعضي‌ از روايات‌ شمرده‌ شد اين‌ امراض‌ را برسي‌ كنيد چرا نصف‌ شب‌ بعضيها را من‌ ديدم‌ وسواس‌ دارند در مرض‌ بدني‌.

 دست‌ مي‌زاره‌ روي‌ شكمش‌ فشار مي‌ده‌ خوب‌ يك‌ قدري‌ درد مي‌گيره‌ پا مي‌شه‌ مي‌ره‌ پيش‌ طبيب‌ آقا دل‌ من‌ درد مي‌كنه‌ يا مثلا يك‌ غده‌اي‌ در بدنش‌ بيرون‌ آمده‌ ببرم‌ آزمايش‌ ببينم‌ چيه‌؟ بدخيم‌ نباشه‌، خوشخيم‌ باشه‌ امثال‌ اينها. اونقدر كوشش‌ مي‌كنند كه‌ مبادا توي‌ اين‌ چندين‌ نوع‌ غده‌ هست‌ اين‌ غده‌ مبادا غدة‌ سرطاني‌ باشه‌، مبادا قابل‌ معالجه‌ نباشه‌ مبادا چه‌ باشه‌، چه‌ باشه‌.

 اما هيچ‌ شده‌ يك‌ دفعه‌ به‌ فكر اين‌ باشي‌ كه‌ اين‌ غده‌ سرطاني‌ مشكلي‌ كه‌ در دل‌ تو هست‌ و اون‌ زبوني‌ و ترس‌ از مردم‌. آخه‌ انسان‌ شجاعت‌ نداشته‌ باشه‌ و قتي‌ كه‌ توي‌ يك‌ جمعيتي‌ قرار مي‌گيره‌ كه‌ اهل‌ گناهند نتونه‌ خودش‌ را از گناه‌ بيرون‌ بكشه‌ با اونها هماهنگ‌ مي‌شه‌.

 اين‌ يك‌ مرضي‌ است‌ اين‌ مرضه‌ ضعفه‌ از همه‌ چيز مي‌ترسي‌ از حتي‌ از مورچه‌ كه‌ ضغيفترين‌ حيواناته‌ بعضيها مي‌ترسند .ولي‌ از خدا نمي‌ترسند از جن‌ مي‌ترسند ما يك‌ كتابي‌ داشتيم‌ كه‌ جلدش‌ به‌ عنوان‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ روي‌ اون‌ جلد اون‌ در چاپهاي‌ قبلش‌ عكس‌ ارواح‌ را كه‌ در بعضي‌ جاها ديده‌ شده‌ بود كه‌ همان‌ ناشر هم‌ اين‌ كار را كرده‌ بود، يك‌ شخصي‌ آمد گفت‌ آقا من‌ از اين‌ كتاب‌ شما مي‌ترسم‌، شب‌ نگاه‌ نمي‌كنم‌ يا مثلا از هر حشره‌اي‌ آدم‌ مي‌ترسه‌ يك‌ پرنده‌اي‌ آمده‌ كنار چراغ‌ مي‌بيني‌ وحشت‌ زده‌ از جا بلند مي‌شن‌، استقامت‌ نداري‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ مومنين‌ مي‌فرمايد و لا تخافوهم‌ اين‌ ضمير هم‌ به‌ قدرتمندان‌ دنيا برمي‌گرده‌ به‌ ثروتمندان‌ دنيا برمي‌گرده‌، غير قدرتمند كه‌ خوفي‌ نداره‌ غير ثروتمند كه‌ خوفي‌ نداره‌. ولا تخافوهم‌ و خافو منه‌ ان‌ كنتم‌ مومنين‌ علامت‌ ايمان‌ اينه‌ كه‌ از هيچ‌ چيز نترسي‌.

 فقط‌ از خدا بترسي‌ اين‌ علامت‌ ايمانه‌. (قطع‌ نوار)

 يكي‌ مي‌گفت‌ من‌ از زنم‌ مي‌ترسم‌ زن‌ هم‌ از شوهرش‌ مي‌ترسه‌ هر دوشون‌ از بچه‌ هاشون‌ مي‌ترسند اين‌ قدر عجيبه‌. واقعا زندگي‌ از همه‌ چيز ما مي‌ترسيم‌، يك‌ روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ از خدا نترسه‌ خدا او را از همه‌ چيز مي‌ترسوندش‌ حالا كه‌ با خدا ارتباط‌ نداري‌ تو، ملاحظة‌ عظمت‌ پروردگار را نمي‌كني‌ تو پس‌ حالا از همه‌ چي‌ بترس‌. هارون‌ الرشيد يك‌ روز نشسته‌ بود يحيي‌ برمكي‌ وزيرش‌ هم‌ نشسته‌ بود هارون‌ گفت‌ كه‌ من‌ از هيچ‌ چيز نمي‌ترسم‌ معنا نداره‌ از چي‌ مي‌خوام‌ بترسم‌؟ اين‌ چيزي‌ نگفت‌. يكي‌ دو روز بعدش‌ به‌ هارون‌ گفت‌ كه‌ هارون‌ يك‌ خانمي‌ اينجا هست‌ كه‌ ايشون‌ اظهار علاقه‌ مي‌كنه‌، هارون‌ گفت‌ كه‌ آهسته‌ زبيده‌ اينجاست‌؟ بهش‌ گفت‌ تو كه‌ از هيچ‌ چيز نمي‌خواست‌ بترسي‌ از زنت‌ مي‌ترسي‌. اينجوريه‌. انسان‌ از همه‌ چيز مي‌ترسه‌ خدا مي‌دونه‌ من‌ ديدم‌ چون‌ از خدا نمي‌ترسه‌، از خدا بترسيد تا از هيچ‌ چيز نترسيد. آمدند به‌ پيغمبر اكرم‌ گفتند به‌ وسيلة‌ ابوطالب‌ حضرت‌ ابو طالب‌ سلام‌ للّه‌ عليه‌، كه‌ هر چه‌ بخواي‌ يا رسول‌ للّه‌ بهت‌ مي‌ديم‌ اگر هم‌ دست‌ از برنامه‌ات‌ نكشي‌ چه‌ مي‌كنيم‌ و چقدر تو را در فشار قرار مي‌ديم‌ و تهديدهايي‌ حضرت‌ فرمود كه‌ اگر خورشيد را در دست‌ راستم‌ و ماه‌ را به‌ دست‌ چپم‌، يعني‌ اين‌ منظومة‌ شمسي‌ در اختيار من‌ قرار بگيره‌ و اين‌ كار شما باشه‌ من‌ دست‌ از برنامه‌ام‌ بر نمي‌دارم‌ تعهد داشته‌ باشيد. انسان‌ است‌ و تعهدش‌، اگر انسان‌ تعهد نداشته‌ باشه‌ هيچ‌ نمي‌ارزه‌، هيچ‌. شما با خدا تعهد بستيد روز اولي‌ كه‌ خلقتون‌ كرد در عالم‌ ارواح‌ كه‌ عالم‌ ميثاق‌ اسمش‌ را گذاشتند اونجا با شما عهد بست‌ من‌ در كتاب‌، محضر استاد اين‌ بحث‌ را مشروح‌ بازش‌ كردم‌ از روايات‌، كه‌ خداي‌ تعالي‌ با ما عهد بست‌ و ما هم‌ از همان‌ ساعت‌ به‌ بعد به‌ عهدمون‌ وفا نكرديم‌ غير از انبياء، عهد بست‌ كه‌ اول‌ اينكه‌ ظلم‌ بهم‌ ديگه‌ نكنيم‌ دوم‌ اينكه‌ در دنيا دل‌ نبنديم‌ به‌ دنيا دل‌ نبنديم‌. و در مقابل‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ جامع‌ همة‌ خوبيهاست‌ از ما تعهد گرفت‌ كه‌ كرنش‌ كنيم‌.

 و اطاعت‌ كنيم‌ و از همه‌ بالاتر به‌ وحدانيت‌ خودش‌ از ما تعهد گرفت‌، و لذا مي‌فرمايد الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ الما تعبد الشيطان‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد من‌ با شما عهد نكردم‌. الما تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌، علت‌ اينكه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نبايد بكنيد بخاطر اينكه‌ او دشمن‌ شماست‌، انسان‌ بندگي‌ دشمن‌ را نمي‌كنه‌، اطاعت‌ دشمن‌ را نمي‌كنه‌. و انعبدوني‌ عبادت‌ من‌ را بكنيد هذا صراط‌ المستقيم‌ بياييد توي‌ راه‌ راست‌ بندگي‌ من‌ را بكنيد.

 چرا بندگي‌ خدا را بكنيم‌؟ براي‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را دوست‌ داره‌. يك‌ كلمه‌ خدا به‌ ما دستور نفرموده‌ كه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ باشه‌ يا به‌ نفع‌ ما نباشه‌ يك‌ كلمه‌ نداره‌. من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌ بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌ اين‌ خداي‌ مهربان‌ اين‌ خداي‌ عزيز اين‌ خدايي‌ كه‌ هر چه‌ مي‌گه‌ و هر چي‌ مي‌كنه‌ به‌ نفع‌ ماست‌ و به‌ خاطر رشد ما مي‌گه‌ و مي‌كنه‌ و عمل‌ انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ خدا را تو ترك‌ مي‌كني‌؟ مي‌ري‌ تبعيت‌ از نمي‌دانم‌ همسرت‌ مي‌كني‌ تبعيت‌ از فرزندانت‌ مي‌كني‌ تبعيت‌ از جامعه‌ ات‌ مي‌كني‌، تعبيت‌ از رسوماتت‌ مي‌كني‌، به‌ خدا قسم‌ اگر ما فكر كنيم‌ به‌ رسوماتمون‌ بيشتر از دينمون‌ اهميّت‌ مي‌ديم‌، رسوماتي‌ كه‌ در بين‌ ما هست‌ برگرديم‌ به‌ سوي‌ خدا، الالذين‌ تابوا و اصلحوا اصلاح‌ كنيم‌ خودمون‌ را، اصلاح‌ كنيم‌. واصلحوا تمام‌ اين‌ مراحل‌ را شامل‌ مي‌شه‌ اصلاح‌ كنيد استقامتتون‌ را آدم‌ ضعيف‌ به‌ درد نمي‌خورده‌. قوي‌ باشيد استقامت‌ در نترسيدن‌ از غير خدا و در اعتماد به‌ خدا، اعتماد. اعتماد پيدا كنيد به‌ خداي‌ تعالي‌ و از همه‌ اعتمادتون‌ را قطع‌ كنيد. شما اگر به‌ هر چه‌ تكيه‌ بكنيد هر چيزي‌ اگر در زندگي‌ تكيه‌گاه‌ شما باشد اين‌ زمان‌ پذيره‌ غير از خداي‌ تعالي‌. اصلاح‌ كنيد خودتون‌ را صبر داشته‌ باشيد. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد آقا در جامعه‌ در بين‌ مردم‌ در دنيا اين‌ را بدونيد فشارها ناراحتي‌ها اذيتها خيلي‌ زياده‌، فرق‌ هم‌ نمي‌كنه‌ از امام‌ معصوم‌ گرفته‌ اون‌ را بيشتر اذيت‌ كردند تا ابنا فتح‌، اگر بنا بشه‌ كه‌ دائما انسان‌ ناراحت‌ بشه‌ از پا در مي‌ياد من‌ يك‌ وقتي‌ در اين‌ كتاب‌ آيين‌ دوست‌ يابي‌ مال‌ يك‌ نويسندة‌ آمريكايي‌ است‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ جمله‌ نوشته‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ تايرهاي‌ ماشينها را درست‌ كردند توپر درست‌ كردند و زمينها هم‌ اسفالت‌ نبود وقتي‌ كه‌ ماشين‌ حركت‌ كرد باصطلاح‌ دست‌ اندازهاي‌ جاده‌ اين‌ لاستيك‌ نتونست‌ تو خودش‌ هضم‌ بكنه‌ تيكه‌ پاره‌ شد يك‌ كيلو متر راه‌ رفت‌ تكه‌ تكه‌ شد، بعد اين‌ لاستيكهاي‌ پر باد را درست‌ كردند كه‌ دست‌ اندازها را تو خودش‌ هضم‌ مي‌كرد يك‌ برامدگي‌ هست‌ مي‌ياد تو بادش‌ مي‌ره‌ عقب‌ بعد رد مي‌شه‌ و موند ايشان‌ نوشته‌ كه‌ اگر انسان‌ نتونه‌ ناراحتيهاي‌ روزگار را در خودش‌ هضم‌ بكنه‌ به‌ روي‌ خودت‌ نياد فحشت‌ مي‌دن‌ بگو به‌ من‌ نگفتند. و لقد امر علي‌ لعيم‌ يسبني‌ من‌ بر يك‌ لعيني‌ عبور كردم‌ داشت‌ به‌ من‌ فحش‌ مي‌داد، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌فرمايد، من‌ با خودم‌ گفتم‌ عليه‌ ديگه‌اي‌ منظورشه‌. خودت‌ را نارحت‌ مي‌كني‌.

 فشار روي‌ خودت‌ نيار فشارها را در خودت‌ هضم‌ كن‌ لازم‌ نيست‌ حالا بگيد يك‌ كسي‌ به‌ من‌ فحش‌ داده‌ من‌ امشب‌ بايد تا صبح‌ نخوابم‌ و خودم‌ را مريض‌ كنم‌ كه‌ چرا به‌ من‌ فحش‌ داده‌. توجه‌ نكن‌ قوي‌ باش‌ شرح‌ صدر داشته‌ باش‌. من‌ در بعضي‌ از صحبتهام‌ عرض‌ كردم‌ شرح‌ صدري‌ كه‌ پيغمبر كه‌ خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ مي‌فرمايد با ديدن‌ تمام‌ اونچه‌ كه‌ مثلا اولي‌ مي‌خواست‌ انجام‌ بده‌ همه‌ را رسول‌ اكرم‌ مي‌دونست‌ اما پهلوش‌ نشسته‌ به‌ روش‌ نمي‌ياره‌ خيلي‌ مهمه‌ ما الان‌ اسممون‌ را نمي‌تونيم‌ به‌ زبان‌ جاري‌ كنيم‌ زبانمون‌ مي‌گيم‌ نجس‌ مي‌شه‌ و مي‌شه‌ هم‌. اگر رو محبت‌ باشه‌ اما پيغمبر اكرم‌ واقعا شرح‌ صدر عجيبي‌ داشت‌. با دشمنانش‌ مي‌نشست‌ مي‌دونست‌ كه‌ اين‌ شخص‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌شكنه‌ مي‌دانست‌ كه‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ دختر عزيزش‌ فاطمة‌ زهرا مي‌زنه‌. اما در عين‌ حال‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ شما در شرح‌ حالات‌ اون‌ حضرت‌  نگاه‌ كنيد من‌ مخصوصا در اين‌ كتاب‌ امام‌ مجتبي‌ اي‌ نوشته‌ام‌ كه‌ حالا چاپ‌ بشه‌ و از چاپ‌ در بياد نمي‌دونم‌ كي‌ باشه‌. در اينجا مخصوصا جريان‌ ابن‌ ملجم‌ را چون‌ مربوط‌ مي‌شه‌ به‌ امام‌ مجتبي‌ نوشتم‌ تا ما اماممون‌ را بشناسيم‌. ابن‌ ملجم‌ آقا يك‌ مردي‌ است‌ در تعبيرات‌ اشقي‌ اشقياست‌ و قتله‌ اشق‌ الاخرين‌ يدفع‌ اشق‌ الاولين‌ در يك‌ نسخه‌ بدل‌ هم‌ داره‌ و قتله‌ اشق‌ الاشقيا من‌ الاولين‌ و الاخرين‌. واقعا هم‌ اشقا الاشقيا است‌. اين‌ ابن‌ ملجم‌ وقتي‌ امام‌ برش‌ روبرو مي‌شه‌ يك‌ اظهار پشيماني‌ مي‌كنه‌ چقدر توصيه‌ مي‌كنه‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ او را چه‌ محبتي‌ اظهار مي‌كنه‌ پسرم‌ اگر من‌ نمردم‌ او را عفوش‌ مي‌كنم‌ ولي‌ اگر مردم‌ شهيد شدم‌ اين‌ با توست‌ اگر خواستي‌ بكشيش‌ يك‌ ضربت‌ به‌ من‌ زده‌ تو هم‌ يك‌ ضربت‌ بيشتر نزن‌.

 بعد از شهادت‌ امير المومنين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرزندان‌ علي‌ مثل‌ محمد بن‌ حنفيه‌ و ديگران‌ جمع‌ شدند هر كسي‌ يك‌ چيزي‌ گفت‌. يكي‌ گفت‌ اين‌ را آتشش‌ بزنيم‌ يكي‌ گفت‌ اين‌ را دست‌ و پاشو قطع‌ بكنيم‌ و اينطور كم‌ كم‌ بكشيم‌ حضرت‌ مجتبي‌ فرمود غير از اونجه‌ كه‌ پدر بزرگوارم‌ فرموده‌ غير از اون‌ عمل‌ نمي‌كنم‌. بايك‌ محبتي‌ باهاش‌ برخورد كردند، از همان‌ شيري‌ خود علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌خوردند دستور مي‌دادند بقيه‌اش‌ را ببر به‌ او بده‌. به‌ امام‌ مجتبي‌ فرمودند تا زنده‌ است‌ از غذايي‌ كه‌ خودت‌ مي‌خوري‌ به‌ او بخوران‌ خيلي‌ عجيبه‌.

 حضرت‌ مجتبي‌ هم‌ اين‌ كارها را مي‌كرد كوچكترين‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ او نزده‌. كوچكترين‌ بي‌ اعتباري‌ نسبت‌ به‌ او نكردند كاري‌ نكردند فقط‌ بعد از شهادت‌ امير المومنين‌ وقتي‌  كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را دفن‌ كردند آمدند همانطوريكه‌ حضرت‌ فرموده‌ بود او را گردن‌ زدند و بعد هم‌ بدنش‌ را سوزاندند البته‌ اين‌ را بدونيد كه‌ اين‌ توصية‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بودكه‌ بعد از كشتن‌ او را بسوزانيد علتش‌ هم‌ اين‌ بود كه‌ بدن‌ مومنه‌ كه‌ احترام‌ داره‌ بدن‌ كافر احترام‌ نداره‌ و اگر دفنش‌ مي‌كردن‌، اين‌ را بدونيد به‌ قدري‌ مردم‌ بد شده‌ بودند كه‌ خوارج‌ جمع‌ مي‌شدند مقبرة‌ او را احترام‌ مي‌كردند و او را بتي‌ درستش‌ مي‌كردند و از اون‌ طرف‌ اون‌ قدر مردم‌ پست‌ بودند كه‌ اگر قبر علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ واضح‌ بود و در بين‌ مردم‌ بود مي‌رفتند قبر را نبش‌ مي‌كردند و بدن‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را بيرون‌ مي‌آوردند.

 ببينيد انسان‌ از كجا به‌ كجا منتهي‌ مي‌شه‌ پست‌ مي‌شه‌ كه‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ داره‌ ثم‌ رددناه‌ اسفل‌ سافلين‌ پس‌ بياييم‌ خودمان‌ را اصلاح‌ كنيم‌. برگرديم‌ به‌ راه‌ و روش‌ صحيحمان‌ به‌ اصلاح‌، اصلاح‌ خودمان‌. اصلاح‌ خودمان‌ هم‌ همينه‌ كه‌ از ابتدا شروع‌ كنيد در خودمان‌ استقامت‌ و تمام‌ لوازم‌ استقامت‌ را بوجود بياريم‌ كه‌ در آيات‌ شريفة‌ قرآني‌ هست‌ بعد هم‌ مي‌افتيم‌ تو صراط‌ مستقيم‌ آقا دين‌ هيچي‌ كم‌ نداره‌ اين‌ را شما بدونيد، شما اين‌ را الان‌ از من‌ بشنويد بعد بريد تحقيق‌ كنيد در كتابهايي‌ كه‌ در مسائل‌ ديني‌ نوشته‌ شده‌، البته‌ يك‌ مدتي‌ مراجع‌ و علماي‌ بزرگ‌ در زمان‌ طاغوتهاي‌ مختلف‌ قرار گرفته‌ بودند و نمي‌توانستند يا مردم‌ قبول‌ نمي‌كردند بعضي‌ از احكام‌ اسلام‌ را براي‌ آنها بيان‌ بكنند. لذا مثلا در مسائل‌ سياسي‌، در مسائل‌ حكومتي‌، در مسائل‌ قضائي‌ تا حدي‌ علما دستشون‌ باز نبود. اما الان‌ بحمد الله‌ همة‌ اينها ولو بعنوان‌ باصطلاح‌ ناقص‌، كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كامل‌ بشه‌، تمام‌ قوانين‌ الان‌ داره‌ در بين‌ مردم‌ مسلمان‌ پياده‌ ميشه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد، يك‌ مجتهد، يك‌ فرد پابند به‌ دين‌، و يك‌ فردي‌ كه‌ مخالف‌ لهواه‌، مطيع‌ لامر مولا در رأس‌ كار قرار گرفته‌ و ولايت‌ فقيه‌ متوجه‌ ايشون‌ شده‌. الحمد لله‌ برنامه‌ها صحيح‌ داره‌ انجام‌ ميشه‌. البته‌ اميدواريم‌ مسئولين‌ هم‌ كمك‌ كنند و پيروي‌ كنند و همينطوري‌ كه‌ جامعة‌ ما كم‌كم‌ داره‌ اصلاح‌ ميشه‌، خودمون‌ هم‌ كم‌ كم‌ اصلاح‌ بشيم‌.

 در يك‌ همچين‌ زمينه‌اي‌، در يك‌ همچين‌ مملكتي‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ نباشيم‌. و اصلحوا. و اعتصموا بالله‌. كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ خدا، به‌ وسيلة‌ خدا ما بايد معصوم‌ بشيم‌. نه‌ معصوم‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. عرض‌ كردم‌ ديشب‌، اشاره‌اي‌ هم‌ كردم‌ و انشاء الله‌ توضيحي‌ هم‌ شبهاي‌ آينده‌ خواهم‌ داد. ولي‌ معصوم‌ از گناه‌، معصوم‌ از خطاهايي‌ كه‌ در اثر بي‌ توجهي‌ اين‌ خطاها انجام‌ ميشه‌، بايد معصوم‌ بود. بايد پاك‌ بود. اين‌ را عصمت‌ صغير يا مثلا عصمت‌ عامه‌ اسمش‌ را مي‌گذارند كه‌ حتي‌ انبياء هم‌، انبياء بالاتر از اين‌ هستند. انبياء بايد خطا و اشتباه‌ و سهو و نسيان‌ هم‌ نداشته‌ باشند. ولي‌ مردم‌ مسلمان‌، همين‌ كسي‌ كه‌ مي‌فرمايد ان‌ المنافقين‌ في‌ الدرك‌ اسفل‌ من‌ النار. همين‌ منافق‌ تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله‌. طلب‌ عصمت‌ بكند بوسيلة‌ خدا.

 امشب‌ شب‌ چهارشنبه‌ است‌. نمي‌دونم‌ چرا توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ متوسل‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشيم‌. شايد گوشه‌ و كنار حاجتمنداني‌ باشند. چون‌ اين‌ بزرگوار باب‌ الحوائجه‌. چند شب‌ قبل‌ هم‌، شب‌ تولد اين‌ بزرگوار بوده‌، مناسبت‌ داره‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در زيارتشون‌ مي‌خوانيم‌ السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. و ظلم‌ المطامير. سلام‌ بر آن‌ آقايي‌ كه‌ در ميان‌ زندآنها شما اين‌ را بدانيد كه‌ من‌ يكي‌ از زندانهاي‌ قديمي‌ را ديدم‌. خود اين‌ زندان‌ آنچنان‌ تاريك‌ بود كه‌ مي‌خواست‌ روز با چراغ‌ حركت‌ كني‌ ولي‌ باز در وسط‌ اين‌ زندان‌ يك‌ چاهي‌ بود كه‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ راهنمايي‌ مي‌كرد، نشان‌ مي‌داد مي‌گفت‌ افرادي‌ را در اين‌ چاه‌ زنداني‌ مي‌كردند. از اين‌ جملات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را در همان‌ زندآنها در ميان‌ چاه‌ زندان‌، زنداني‌ كرده‌ بودند. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در زندان‌ سندي‌ بن‌ شاهك‌ لعنة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ مردي‌ بود يهودي‌ و خيال‌ مي‌كرد ثواب‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را اذيت‌ كنه‌، يك‌ مطالبي‌ در كتب‌ تاريخ‌ گفته‌ شده‌ كه‌ من‌ دلم‌ نمي‌آيد عرض‌ كنم‌. شما را آنقدر محزونتون‌ و رنجيده‌اتون‌ كنم‌ كه‌ سندي‌ بن‌ شاهك‌ چه‌ برنامه‌اي‌ هر روز داشت‌ و چه‌ مي‌كرد با موسي‌ بن‌ جعفر بمانه‌. آنقدر آن‌ حضرت‌ را اذيت‌ كرد كه‌ ديدند حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر صدا ميزنه‌ يا مخلص‌ من‌ بين‌ الرمل‌ و ماء و طين‌. خلصني‌ من‌ حبس‌ الهارون‌. يك‌ عده‌ اهل‌ خراسان‌ رفته‌ بودند بغداد و دنبال‌ امام‌ زمانشون‌ مي‌گشتند. تا رسيدند در زندان‌. گفتند امامتون‌ الان‌ از زندان‌ آزاد ميشه‌. ايستاده‌ بودند جمال‌ امامشون‌ را ببينند. يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ از ميان‌ زندان‌، يكي‌ هم‌ صدا ميزند هذا امام‌ الرفضه‌. اين‌ بدن‌ امام‌ رافضي‌هاست‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 
 

۱۱ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲۷ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ آيه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ دائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ باللّه‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. واعتصمو بحبل‌ اللّه‌ جمیعا ولا تفرقوا واذكرو نعمة‌ اللّه‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعدائا فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ فاصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة من‌ النار فانقذكم‌ منها.‌ به‌ توفيق‌ پروردگار آرزوداريم‌ كه‌ انشاء للّه‌ در اين‌ ده‌ شب‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار و توجه‌ به‌ اين‌ معنايي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در اين‌ آية‌ سورة‌ آل‌ عمران‌، به‌ اين‌ امري‌ كه‌ خداي‌ عزوجل‌ به‌ مردم‌ مسلمان‌ فرموده‌ كه‌ ترجمة‌ تحت‌ لفظي‌ اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ است‌ كه‌ و اعتصمو بحبل‌ اللّه‌ جميعا همتون‌ اي‌ مسلمانها اي‌ مومنين‌ به‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كنيد بدونيد كه‌ اين‌ جمله‌ را ترجمه‌ نمي‌كنم‌ چون‌ دربارة‌ همين‌ جمله‌ مي‌خوام‌ اين‌ شبها عرايضي‌ عرض‌ كنم‌ .

 اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كنيد همتون‌. و تفرقه‌ بين‌ شما وجود نداشته‌ باشد و به‌ ياد بياوريد نعمت‌ پروردگار را وقتي‌ كه‌ همه‌ باهم‌ دشمن‌ بوديد قبل‌ از اسلام‌ مردم‌ همه‌ با يكديگر دشمن‌ بودند اسمش‌ زمان‌ جاهليت‌ بود. در اثر جهل‌ و ناداني‌ در نداشتن‌ صراط‌ مستقيم‌ و نظام‌  و الگو طبعا هر كدام‌ راي‌ مختص‌ به‌ خودشون‌ داشتند و چون‌ ديگري‌ اينطور فكر نمي‌كرد طبعا با او دشمن‌ مي‌شدند. اذ كنتم‌ اعداء فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ وسيلة‌ اسلام‌ به‌ وسيلة‌ بعثت‌ رسول‌ اكرم‌ دلهاي‌ شما را با هم‌ مانوس‌ كرد همه‌ با هم‌ يكي‌ شديد فاستحتم‌ بنعمته‌ اخوانا يك‌ زمان‌ چشم‌ باز كرديد ديديد همه‌ با هم‌ برادريد و كنتم‌ علي‌ شفا اخرة‌ من‌ النار شما كنار گلة‌ آتش‌ بوديد چون‌ در همين‌ دنيا انسان‌ در اثر جهل‌ و ناداني‌ در اتش‌ ناداني‌ و جهل‌ مي‌سوزد و همين‌ آتش‌ منجر به‌ ورود به‌ جهنم‌ مي‌گردد. لذا پروردگار مي‌فرمايد: شما در لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد و كنتم‌ علي‌ حفرة‌ من‌ النار فانقذكم‌ منها خداي‌ تعالي‌ شما را از اين‌ كنار گودي‌ آتش‌ بودن‌ نجاتتون‌ داد. اين‌ ترجمة‌ تحت‌ لفظي‌ اين‌ آيات‌، مطلبي‌ را كه‌ انشاء للّه‌ مي‌خواييم‌ درباره‌اش‌ بحث‌ كنيم‌ اين‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ در دو جاي‌ از قرآن‌ مي‌فرمايد واعتصموا، واعتصموا يكي‌ در اين‌ جاست‌ يكي‌ هم‌ در سورة‌ حج‌ است‌ كه‌ مي‌فرمايد واعتصموا باللّه‌ اينجا مي‌گد واعتصموا بحبل‌ للّه‌ اونجا مي‌فرمايد واعتصموا باللّه‌، غالبا مفسرين‌ كلمة‌ واعتصموا را اينطور معنا كردند كه‌ تمسك‌ كنيد. ترجمه‌ بعضي‌ كه‌ كرده‌اند گفته‌اند چنگ‌ بزنيد. چنگ‌ بزنيد به‌ حبل‌ خدا، تمسك‌ كنيد به‌ حبل‌ خدا، يا در اون‌ آيه‌ تمسك‌ كنيد به‌ خدا و يا چنگ‌ بزنيد به‌ دين‌ خدا چون‌ انجا با اين‌ ترجمه‌ چنگ‌ بزنيد معنا پيدا نمي‌كنه‌. لذا كلمة‌ دين‌ را مفسرين‌ اضافه‌ كرده‌اند.

 ولي‌ وقتي‌ كه‌ ما به‌ روايات‌ مراجعه‌ مي‌كنيم‌ مخصوصا امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ از ايشان‌ سوال‌ شد كه‌ معني‌ واعتصموا باللّه‌ چيست‌؟ يا معني‌ معصوم‌ چيست‌؟ چون‌ اينها همه‌ از يك‌ ريشه‌است‌ واعتصموا باللّه‌ يا واعتصموا بحبل‌ اللّه‌ يا كلمة‌ معصوم‌ آسان‌، اعتصام‌ اينها همه‌ يك‌ معنا و از يك‌ ريشه‌ است‌ به‌ همة‌ ما دستور داده‌اند كه‌ اعتصام‌ بكنيم‌ اگر به‌ معناي‌ چنگ‌ زدن‌ باشد يا به‌ معناي‌ تمسك‌ باشد كه‌ البته‌ مي‌شود اين‌ معنا را هم‌ توجيح‌ كرد و درستش‌ كرد اما معناي‌ واضحتر كه‌ همان‌ معناي‌ عصنه‌ است‌ معناي‌ واعتصموا است‌، اين‌ نيست‌ كه‌ بگوييم‌ معصمه‌ به‌ معناي‌ منعه‌ است‌ اين‌ در كتاب‌ لغت‌ هم‌ هست‌ در كلمات‌ معصومين‌ هم‌ هست‌، واعتصموا يعني‌ طلب‌ ممنوعيت‌ كنيد. نام‌ خودتون‌ را مانع‌ شويد از چه‌؟ از چه‌ چيز خودمون‌ را مانع‌ شويم‌؟ در روايات‌ هست‌ از گناه‌ از معصيت‌ خودتون‌ را مانع‌ شويد واعتصموا باللّه‌ يعني‌ اتقل‌ اللّه‌ در دو روايت‌ در سه‌ روايت‌ از معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اين‌ طور ترجمه‌ شده‌ كه‌ واعتصموا باللّه‌ يعني‌ اتقل‌ للّه‌ يعني‌ خودتون‌ را مانع‌ از گناه‌ شويد به‌ طور كلي‌ بحثمون‌ در اين‌ شبها انشاء للّه‌ براي‌ مقدمه‌ دربارة‌ عصمت‌ و معني‌ عصمت‌ خواهد بود. عصمت‌ يك‌ حقيقتي‌ است‌ به‌ معناي‌ ممنوعيت‌ به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ انسان‌ يك‌ ممنوعيتي‌ داشته‌ باشد اين‌ را مي‌گن‌ عصمت‌. عصمت‌ مراكب‌ و مراحلي‌ دارد اين‌ را دقت‌ كنيد اين‌ مقدار ممكن‌ است‌، با اينكه‌ من‌ كوشش‌ مي‌كنم‌ مطلبم‌ را ساده‌ بيان‌ كنم‌ اما چون‌ جنبة‌ علمي‌ دارد يك‌ مقدار براتون‌ خسته‌ كننده‌ باشد عصمت‌ مراحلي‌ دارد مراحل‌ اول‌ عصمت‌ و مرتبة‌ اول‌ عصمت‌ ترك‌ گناهان‌ است‌ اگر شما توانستيد خودتون‌ را جوري‌ بسازيد كه‌ گناه‌ نكنيد يعني‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نباشيد كه‌ گناه‌ نكنيد .اونچنان‌ روح‌ شما تربيت‌ شده‌ باشد كه‌ اگر گناه‌ به‌ طرف‌ شما بيايد مانند ظرف‌ سمي‌ باشد كه‌ به‌ شما ارائه‌ كنند.

 اين‌ مرتبة‌ اول‌ و معناي‌ لازمة‌ عصمته‌. مرحلة‌ آخر عصمت‌ كه‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهارو فاطمة‌ اطهر سلام‌ اللّه‌ عليهم‌ اجمعين‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ از جهل‌ مادامي‌ آنها ممنوع‌ باشند. يعني‌ سر سوزني‌ جهل‌، ناداني‌ تاريكي‌ در تمام‌ افكارشون‌ در روحيه‌اشان‌ نباشد لذا اين‌ وسط‌ هم‌ انبيايي‌ بودند كه‌ معصومند، معصوم‌ از گناه‌ معصوم‌ از خطاء معصوم‌ از اشتباه‌ معصوم‌ از نسيان‌ و آخريش‌ همين‌ بود كه‌ عرض‌ كردم‌ معصوم‌ از جهل‌.

 يك‌ چند جمله‌ دربارة‌ عصمت‌ از جهل‌ عرض‌ بكنم‌ و انشاء للّه‌ در اين‌ شبها اگر خداي‌ منان‌ توفيق‌ عنايت‌ كردند مشروحا دربارة‌ عصمت‌ از جهل‌ كه‌ ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ زهرا صلواة‌ للّه‌ عليهم‌ اجمعين‌ دارند عرض‌ خواهم‌ كرد. عصمت‌ از جهل‌ يعني‌ اينكه‌، جمله‌اي‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ است‌ دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ واودعة‌ من‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ عليك‌ خلقك‌ خدايا تو بر پيغمبر اكرم‌ گذاشتي‌ علم‌ اونچه‌ گذشته‌ است‌ علم‌ اونچه‌ آينده‌ است‌ و علم‌ اونچه‌ الان‌ موجود است‌ تا عندنا من‌ خلق‌ اين‌ معناي‌ عصمت‌ از جهله‌. ما مي‌گيم‌ اين‌ جهل‌ در وجود مثلا در امام‌ عصر شما وجود نداره‌ شما فكر كنيد كه‌ اگر رفتيد در يك‌ اطاقه‌ خلوتي‌ و سلامي‌ به‌ خدمت‌ امام‌ زمانتون‌ عرض‌ كرديد اين‌ ممكن‌ است‌ نداند ملائكه‌ سلام‌ شما را بگيرند ببرند خدمت‌ اين‌ حضرت‌ تقديم‌ كنند و والاّ خود ايشان‌ متوجه‌ نمي‌شه‌ اين‌ نيست‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ جهلي‌ در وجود مقدس‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وجود ندارد اين‌ مرحلة‌ از عصمت‌ اونقدر عظمت‌ دارد و اونقدر مهم‌ است‌ كه‌ انشاء اللّه‌ توضيحاتي‌ درباره‌اش‌ مي‌دهيم‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ و در روايات‌ فراوان‌ ديده‌ مي‌شود. در آيات‌ قرآن‌ اينطوري‌ تعبير دارد كه‌ لو كان‌ البحر مدارا لكلمات‌ ربي‌ و مطلل‌ بحر قبل‌ ان‌ كنت‌ لكلمات‌ ربي‌ اگر دريا اون‌ درياي‌ آزاد بلكه‌ در آية‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ اگر صد اتبعهد هفت‌ دريا اضافه‌ بشود بر اين‌ دريا و اينها براي‌ كلمات‌ خدا كه‌ در روايات‌ متواتره‌اي‌ حتي‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند كه‌ كلمات‌ اللّه‌ الائمة‌ الاثنا عشر، ائمة‌ اثناعشرند اگر اين‌ باصطلاح‌ كلمات‌ خدا را بخوان‌ در وصفش‌ در شانش‌ در عظمت‌ علميشون‌ بنويسند دريا تمام‌ مي‌شه‌ و خسته‌ مي‌شن‌ ملائكه‌ ولي‌ كلمات‌ پروردگار تمام‌ نمي‌شه‌. يعني‌ اون‌ پروردگاري‌ كه‌ علمش‌ بي‌ نهايته‌ و داناييش‌ بدون‌ پايانه‌ اون‌ پروردگار علمش‌ را به‌ خاندان‌ عصمت‌ عنايت‌ كرده‌ يعني‌ در آية‌ شريفة‌ قرآن‌ دربارة‌ پيغمبر هست‌ ووجدك‌ ذالا فهدا و وجدك‌ عائلا فاغنا خداي‌ تعالي‌ به‌ تو علمي‌ داد كه‌ اگر اين‌ علم‌ را نداده‌ بود چون‌ مخلوق‌ بودي‌ راه‌ را گم‌ مي‌كردي‌ نه‌ اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ شما داريم‌. راه‌ در تمام‌ خصوصيات‌ عالم‌ هستي‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد سلام‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ قبل‌ از اينكه‌ من‌ را نبينيد از من‌ سوال‌ كنيد من‌ به‌ طرق‌ آسمانها داناترم‌ از طرق‌ زمين‌. به‌ هر حال‌ اين‌ معناي‌ عصمته‌ و فوق‌ العاده‌ و مرحلة‌ اعلاي‌ عصمته‌ كه‌ عصمت‌ از جهل‌ به‌ هيچ‌ كس‌ حتي‌ انبياء اولي‌ العظم‌ نداند و منحصر است‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اثنا عشر عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌.

 و اما اونچه‌ كه‌ ما مكلفيم‌ بايد به‌ اون‌ برسيم‌ و خداي‌ تعالي‌ در دو آيه‌ فرموده‌ است‌ واعتصموا، كلمة‌ واعتصموا امره‌، يعني‌ اعتصام‌ كنيد، طلب‌ عصمت‌ كنيد خودتون‌ را نگه‌ بداريد بوسيلة‌ حبل‌ خدا و بوسيلة‌ خود خدا. اين‌ يعني‌ چه‌؟ اگر انسان‌ خدا را بشناسه‌ خدا را بشناسه‌ و بداند كه‌ پروردگار متعال‌ احاطة‌ علمي‌ بر او دارد، اين‌ را بدونيد خدا را لب‌ المرصاد بشناسه‌، خدا را اغرب‌ عليه‌ من‌ حبل‌ الوريد بداند لب‌ المرصاد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ در كمين‌ توست‌ تو او را نمي‌بيني‌ او تو را مي‌بيند از رگ‌ گردن‌ به‌ تو نزديكتره‌ اين‌ طوري‌ خدا را بشناسيد چطور ممكن‌ است‌ اين‌ جور اگر معرفتي‌ داشته‌ باشد گناه‌ بكند؟ اين‌ معناي‌ اعتصام‌ به‌ خداست‌. همة‌ علت‌ اينكه‌ ما گناه‌ مي‌كنيم‌ اگر گناه‌ اشتباهي‌ و خطائي‌ و بعد توبه‌ درش‌ باشد اين‌ معناش‌ غفلته‌، به‌ خاطر غفلت‌ و اگر خداي‌ ناكرده‌ اصرار بر گناه‌ باشد و توبه‌ بعد از گناه‌ نباشد اين‌ معناي‌ بي‌ ايماني‌ و نداشتن‌ اعتقاد به‌ پروردگاره‌. اگر كسي‌ خدا را قبول‌ داشته‌ باشد چطور ممكن‌ است‌ كه‌ در محضر پروردگار گناه‌ بكنه‌ اينيكه‌ به‌ شما گفتم‌، واعتصموا باللّه‌ يعني‌ خدا را اول‌ در نظر بگير خدا را بشناس‌، خدا اون‌ حقيقتي‌ است‌ كه‌ همة‌ عالم‌ را در يك‌ نظام‌ خاصي‌ كشيده‌. اون‌ حقيقتي‌ است‌ كه‌ به‌ همة‌ هستيها هستي‌ مي‌دهد همة‌ موجودات‌ را ايجاد مي‌كند اگر الان‌ قلب‌ دارد مشغول‌ كار است‌ و دارد به‌ شما جان‌ مي‌ده‌ رگ‌ در رگهاي‌ بدنتون‌ خون‌ را در جريان‌ مي‌اندازد با ارارة‌ پروردگاره‌. نه‌ با ارادة‌ توست‌ نه‌ با خواست‌ طبيبه‌ نه‌ با خواست‌ طبيعته‌ اگر با ارادة‌ توست‌ خواست‌ بعضي‌ از رگهاي‌ قلبت‌ مثلا مسدود بشه‌ نگذار مسدود بشه‌ اگر با ارادة‌ طبيعته‌ تو طبيعت‌ را چي‌ مي‌داني‌ مگر؟ طبيعت‌ چيه‌؟ امام‌ صادق‌ فرمود اون‌ طبيعتي‌ كه‌ تو مي‌گي‌ اگر فهم‌ و شعور دارد و اگر درك‌ و علم‌ دارد همان‌ خداست‌. ما چيز ديگه‌اي‌ دربارة‌، تو اسمش‌ را گذاشته‌اي‌ طبيعت‌ ما مي‌گيم‌ خدا، اگر شعور ندارد چطور مي‌تواند ذات‌ نايافته‌ از هستي‌ بخش‌، كي‌ تواند كه‌ شود هستي‌ بخش‌ چطور مي‌تواند اين‌ عقل‌ و شعور را خلق‌ كند اينجاد كند؟

 يكي‌ از دانشمندان‌ به‌ نام‌ كرسي‌ موريسم‌ در يك‌ كتابي‌ داره‌ ترجمه‌ شده‌ به‌ فارسي‌ به‌ نام‌ راز آفرينش‌ انسان‌. در اونجا مثلهايي‌ براي‌ اين‌ مسئله‌ مي‌زنه‌ كه‌ تصادف‌ نيست‌ شما اگر فرض‌ كنيد تمام‌ عالم‌ هستي‌ همين‌ يك‌ كرة‌ زمين‌ اين‌ مخلوق‌ را داره‌ و تصادف‌ هم‌ اشكال‌ نداره‌ اين‌ قدر باشه‌ مي‌گه‌ نه‌ اينطور نيست‌. شما يك‌ كتاب‌ صد صفحه‌اي‌ را صد تا سكه‌ را در ميان‌ جيبتون‌ بريزيد شماره‌ بگذاريد، اين‌ كتاب‌ صد صفحه‌اي‌ بهتر مي‌تونه‌ روشن‌ بكنه‌ مثال‌ را به‌ طور او مي‌گه‌ اين‌ را باصطلاح‌ متفرقش‌ كنيد، با احساس‌ سر انگشت‌ هم‌ شخص‌ كور نتونه‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ صفحه‌، صفحة‌ اوله‌ يا دوم‌ اينها را اينجا مخلوط‌ بريزيد يك‌ كور اگر بخواد صفحة‌ اول‌ را بدون‌ ديدن‌ و بدون‌ احساس‌ سر انگشت‌ چون‌ گاهي‌ مي‌شه‌ از سر انگشت‌ يك‌ ديدي‌ بوجود مي‌ياد كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ نوشته‌اند بدون‌ اينها طبيعي‌ طبيعي‌ بخواد صفحة‌ اول‌ را در اولين‌ مرتبه‌ برداره‌ از صد احتمال‌ يك‌ احتماله‌ چون‌ احتمال‌ داره‌ دوم‌ باشه‌ احتمال‌ داره‌ سوم‌ باشه‌ احتمال‌ داره‌ چهارم‌ باشه‌. و همينطور، و صفحه‌ دوم‌ را بعد از صفحة‌ اول‌ بخواد برداره‌ از ده‌ هزار احتمال‌ يك‌ احتماله‌ حساب‌ بكنيد صفحة‌ سوم‌ اوج‌ مي‌گيره‌ چهارم‌، پنجم‌ تقريبا ده‌ صفحه‌ را بخواد پشت‌ سر هم‌ بدون‌ اعمال‌ شعور برداره‌ محاله‌ محاله‌، محاله‌ اونوقت‌ شما بياييد در خلقت‌ يكي‌ از دانشمندان‌ مي‌گه‌ صد صفحة‌ كتاب‌ را مرتب‌ كردن‌ آيا اهميّتش‌ بيشتره‌ كه‌ تصادف‌ نيست‌؟ يا الان‌ شايد شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمينه‌ اين‌ نقشه‌ سر انگشتان‌ شما؟ با تمام‌ اين‌ شش‌ ميليارد جمعيته‌ كرة‌ زمين‌ تفاوت‌ داره‌ اگر تفاوت‌ نداشته‌ باشه‌ علم‌ انگشت‌ نگاري‌ بهم‌ مي‌خوره‌. چون‌ اگر دو نفر نقش‌ سر انگشتانشون‌ مثل‌ هم‌ باشه‌ اين‌ دزدي‌ كرده‌ مي‌رن‌ اون‌ را مي‌گيرند. محاله‌ ت‌=نه‌ تنها اين‌ شش‌ ميليارد بلكه‌ ميلياردها مردمي‌ كه‌ از دنيا رفته‌اند و ميلياردها مردمي‌ كه‌ مي‌خوان‌ بيان‌ حتي‌ نقش‌ سر انگشت‌ شمابا اونها هم‌ تطبيق‌ نمي‌كنه‌. آيا اين‌ كار را شما فكر مي‌كنيد طبيعت‌ مي‌تونه‌ انجام‌ بده‌؟ طبيعت‌ بر فرض‌ حالا طبيعت‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد موزائيك‌ كه‌ مي‌خواييد بسازيد همش‌ اندازه‌ در مي‌ياد تصادفا دوتاش‌ مثل‌ هم‌ در مي‌ياد محاله‌ كه‌ دو تاش‌ مثل‌ هم‌ درنياد اون‌ هم‌ در دهها ميليارد بعضي‌ها معتقدند كه‌ از اول‌ خلقت‌ تا آخر خلقت‌ محاله‌ كه‌ نقش‌ سر انگشتان‌ شما با اينها تطبيق‌ بكنه‌. در شكلها در قيافه‌ها در تن‌ صداها، اونهايي‌ كه‌ حساسند حتي‌ تن‌ صدا مي‌گن‌ دو نفر نمي‌شه‌ تن‌ صداشون‌ مثل‌ هم‌ باشه‌، دو نفر نمي‌شه‌ قيافه‌ هاشون‌ شبيه‌ هم‌ باشه‌ بنابر اين‌ چطور مي‌شه‌ يك‌ همچين‌ نظام‌ عجيبه‌ اجتماع‌ اين‌ نظام‌ عجيب‌ خلقت‌ اين‌ بي‌ خالق‌ باشه‌؟ بادي‌ حركت‌ كرده‌ و بشري‌ خلق‌ كرده‌ و نمي‌دونم‌ زن‌ و شوهري‌ با هم‌ ازدواج‌ كرده‌اند و بچه‌اي‌ متولد كرده‌اند همينه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: انتم‌ تخلقون‌ ام‌ نحن‌ خالقون‌، شما مي‌گيد بچة‌ من‌، من‌ اينجادش‌ كردم‌ تو چه‌، اگر مي‌توني‌ اين‌ همه‌ دوست‌ داري‌ خدا بهت‌ پسر بده‌ بعد از پنج‌ تا دختر خوب‌ پسرش‌ كن‌. اگر تو خالقي‌ نحن‌ الخالقون‌ انتم‌ تذرعونه‌ ام‌ نحن‌ الزارعون‌ تو زراعت‌ مي‌كني‌ خوب‌ بكن‌، تو گندم‌ را پاشيدي‌ در ميان‌ بيابان‌ خوب‌ بعد از مدتي‌ برو درو كن‌ مي‌ري‌ مي‌بيني‌ كه‌، باران‌ مي‌گي‌ نيامده‌ باران‌ هم‌ آمده‌ خراب‌ شده‌ باران‌ هم‌ كه‌ مي‌ياد سيل‌ برمي‌داره‌ مي‌بره‌، نحن‌ الزارعون‌ به‌ ما متكي‌ باشيد انتم‌ ان‌ شعتم‌ شجرتها ام‌ نحن‌ المنشعون‌ تو درخت‌ را مي‌كاري‌ يا ما؟ تو درخت‌ را رشد مي‌دي‌ يا ما؟ چرا ما از خدا غافليم‌؟ خدايي‌ كه‌ همه‌ جا هست‌ اين‌ سلولهاي‌ بدن‌ شما تمامش‌ تحت‌ ارادة‌ پروردگاره‌.

 اين‌ خوني‌ كه‌ در رگهاي‌ شما حركت‌ مي‌كنه‌ تمامش‌ تحت‌ ارادة‌ پروردگاره‌ اين‌ آبي‌ كه‌ از (قطع‌ نوار) پروردگاره‌. از اون‌ موجوده‌ ريزي‌ كه‌ در دل‌ سنگه‌ تا اون‌ مخلوقي‌ كه‌ هست‌ حالا هر چه‌ هست‌ تمام‌ را خدا روزي‌ مي‌ده‌ و مانلدابة‌ في‌ الارض‌ الاّ علي‌ اللّه‌ رزقها و يعلم‌ مستقرها اين‌ جمله‌اش‌ مهمه‌. و يعلم‌ مستقرها و مستوبعها كل‌ في‌ كتاب‌ مبين‌ كتاب‌ مبين‌ هم‌ همة‌ مفسرين‌ نوشته‌اند در تعبيرش‌ منظور امام‌ مبينه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالبه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، بنابر اين‌ خدا را نزديك‌ خودتون‌ بدانيد اين‌ معناي‌ واعتصموا باللّه‌ است‌ من‌ مكرر مثال‌ زدم‌ در يك‌ مجلسي‌ رفتيد يك‌ آقايي‌ شما را خيلي‌ احترام‌ كرده‌ سفره‌ براتون‌ انداخته‌ محبت‌ كرده‌، مرد بزرگي‌ است‌ عالمه‌ دانشمنده‌ پاكه‌، احترامتون‌ هم‌ كرده‌ شما اينجا مي‌تونيد يك‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ اون‌ بزنيد؟ خوب‌ بله‌ خيلي‌ ساده‌ است‌ اما مي‌زنيد؟ معصوميد از سيلي‌ زدن‌ به‌ صورت‌ اين‌ چنين‌ ميزباني‌ اينچنين‌ مرد بزرگي‌، معصوميد. معناي‌ نگه‌ داشته‌ شدن‌ انسان‌ در اثر معرفت‌ همينه‌.

 لذا خدا در دو جا، بيشتر هم‌ نيست‌ دو جاي‌ ديگر هست‌ به‌ معناي‌، معناش‌ باصطلاح‌ جنبة‌ ماضي‌ داره‌ كه‌ الا الذين‌ تابوا و اصلحوا واعتصموا باللّه‌ ولي‌ در دو جا يكي‌ مي‌گه‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌ يكي‌ مي‌گه‌ واعتصموا باللّه‌. يعين‌ هم‌ حبل‌ خدا، حبل‌ خدا چيه‌؟ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ ديدم‌، من‌ اين‌ جمله‌ را مخصوصا از كتب‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ مي‌كنم‌ آدرسش‌ را هم‌ خيلي‌ روشن‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كتابي‌ است‌ به‌ نام‌ احقاق‌ الحق‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ مرعشي‌ زحمت‌ كشيدند اين‌ كتاب‌ را از كتب‌ اهل‌ سنت‌ جمع‌ كردند. حالا مفصله‌ بحثش‌. در اين‌ كتاب‌ به‌ اين‌ آيه‌ واعتصموا بحبل‌ اللّه‌ جميعا كه‌ مي‌رسد سني‌ها همه‌ مي‌گين‌ منظور از حبل‌ خدا ولايت‌ علي‌ و خاندانش‌ است‌ حبل‌ خدا، بوسيلة‌ معرفت‌ حبل‌ خدا. چرا خدا اين‌ را كه‌ ولايت‌ را حبل‌ اسمش‌ را گذاشتند؟ حبل‌ به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ شما وقتي‌ يك‌ چيزي‌ را مي‌خواييد بگيريد از يك‌ جايي‌ نجات‌ پيدا كنيد ريسماني‌ تو چاه‌ افتاده‌ باشيد با ريسمان‌ مي‌ياييد بيرون‌. در دريا داشته‌ باشيد غرق‌ مي‌شيد كشتي‌ نجات‌ كه‌ همين‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمته‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ياد ريسمون‌ را مي‌اندازند پايين‌ كشتي‌ نجاته‌ توي‌ دريا ريسمون‌ را مي‌اندازند شما ريسمون‌ را بگيريد بياييد بالا و بعد هم‌ اگر تمام‌ مردم‌ به‌ يك‌ ريسمون‌ به‌ يك‌ طناب‌ بخوان‌ متوسل‌ بشن‌ اون‌ را بگيرند يك‌ همبستگي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ درشون‌ ايجاد مي‌شه‌ از اين‌ جهت‌ حبل‌ گفته‌اند اسمش‌ را.

 حبل‌ للّه‌ عليست‌، حبل‌ اللّه‌ حسين‌ بن‌ عليست‌ حبل‌ للّه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدم‌ الفدا است‌ اگر شما به‌ اين‌ حبل‌ اعتصام‌ كرديد يعني‌ خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ داشتيد. چطور مي‌شه‌؟ بدونيد امامتون‌ پيشتونه‌، امام‌ زمانتون‌ همين‌ الان‌ تو همين‌ مجلس‌ بدونيد تمام‌ يك‌ شما را مي‌بينه‌، باز فكر نكنيد من‌ مي‌گم‌ امام‌ زمان‌ اومده‌ اين‌ گوشة‌ مجلس‌ نشسته‌ و داره‌ شماها را نگاه‌ مي‌كنه‌. نه‌، هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ باشد با اون‌ علم‌ احاطي‌ خودش‌ در يك‌ خطبه‌اي‌ از علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ وقتي‌ كه‌ از آينده‌ و گذشته‌ بياناتي‌ مي‌فرمايد، مي‌فرمايد: كل‌ ذالك‌ علم‌ احاططي‌ اين‌ همه‌اي‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ علمي‌ است‌ كه‌ احاطه‌ دارم‌ محيطم‌ همان‌ طوريكه‌ خدا ما را مي‌بينه‌ اونها هم‌ ما را مي‌بينند منتهي‌ فرق‌ اينها با خدا اين‌ است‌ كه‌ اونچه‌ كه‌ اينها دارند از خدا گرفته‌اند خدا ذاتي‌ است‌ از خودشه‌ كل‌ ذالك‌ علم‌ احاطة‌ لاخواة‌ الان‌ شما در اين‌ مجلس‌ نشستيد هر چي‌ تو دلتون‌ باشه‌ هر اراده‌اي‌ بكنيد حتي‌ آيندة‌ امشبتون‌ حتي‌ گذشتة‌ امروزتون‌ همه‌ را امام‌ زمان‌ مي‌دونه‌. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما اينچنين‌ فردي‌ را ببينيد كنار خودتون‌.

 شما وقتي‌ كه‌ زيارت‌ عاشورا را مي‌خونديد خوب‌ به‌ حضرت‌ سيدالشهدا داشتيد سلام‌ عرض‌ مي‌كرديد اون‌ هم‌ دسته‌ جمعي‌ اگر بنا بشه‌ كه‌ حضرت‌ سيدالشهدا نشنود چه‌ فايده‌ كارتون‌ بي‌ فايده‌ است‌، اگر بعضي‌ تون‌ را بشنوه‌ صداي‌ شما را بعضيتون‌ را نشنوه‌ باز همان‌ بحث‌ كارش‌ بي‌ فايده‌ است‌ شما من‌ حتي‌ به‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ گفتم‌، گفتم‌: پيغمبر اكرم‌ در نماز ما هم‌ مي‌گيم‌ السلام‌ عليك‌ ايها النبي‌ و رحمة‌ للّه‌ و بركاة‌ نمي‌گيم‌؟ سني‌ها هم‌ چون‌ مي‌گن‌. تمام‌ مسلمانها هر كس‌ نماز مي‌خونه‌ اين‌ كلمة‌ السلام‌ عليك‌ ايها النبي‌ و رحمة‌ اللّه‌ و بركاة‌ را مي‌گه‌. كاف‌ هم‌ كافه‌ خطابه‌ سلام‌ بر تو. اگر پيغمبر نمي‌شنود اين‌ كار تو عبثه‌ بي‌ فايده‌ است‌ و خدا چون‌ دستور داده‌ خدا كار بي‌ فايده‌ به‌ ما دستور داده‌. اگر نه‌ مي‌شنوه‌. پس‌ مي‌شنود در زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ اللّه‌ عليها زيارت‌ اينطوريه‌ السلام‌ علي‌ آدم‌ صفوة‌ اللّه‌ به‌ عنوان‌ غايب‌ اينجوري‌ سلام‌ مي‌گيم‌ السلام‌ علي‌ ابراهيم‌ خليل‌ اللّه‌ السلام‌ علي‌ موسي‌ كليم‌ اللّه‌ السلام‌  علي‌ عيسي‌ روح‌ اللّه‌ كه‌ اينجا به‌ طور غايبه‌ از اينجا به‌ بعد مي‌گيم‌ السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ اللّه‌ و به‌ يك‌ يك‌ از ائمه‌ با خطاب‌ سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اين‌ خطاب‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها حاضرند.

 اگر حاضرند و طبق‌ دو آية‌ شريفة‌ قرآن‌ يكي‌ مي‌فرمايد ويعملوا فسير للّه‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المومنون‌ هر چي‌ مي‌خواييد بكنيد بكنيد حتي‌ اعمال‌ قلبيتون‌ را خدا مي‌بينه‌ پيغمبرش‌ مي‌بينه‌؟ والمومنون‌ كه‌ اگر بگيم‌ تمام‌ مومنين‌ هم‌ كه‌ درست‌ نيست‌ پس‌ معلومه‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلامند اينها هم‌ مي‌بينند. خوب‌ بنابر اين‌ آدم‌ در هر كجا كه‌  مي‌خواد گناه‌ بكنه‌ مي‌بينيد هم‌ معني‌ واعتصموا بحبل‌ اللّه‌ و هم‌ معني‌ واعتصموا باللّه‌ درسته‌. هر جا انسان‌ مي‌خواد گناه‌ بكنه‌ چهارده‌ نفر اطرافش‌ هستند اون‌ هم‌ به‌ اين‌ عظمت‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ هست‌ مي‌تونيد گناه‌ بكنيد اگر اين‌ معرفت‌ را داشته‌ باشيد اعتصام‌ به‌ خدا و اعتصام‌ به‌ حبل‌ اللّه‌ پيدا كرديد.

 حالا چرا ما اينطور نيستيم‌؟

 چرا ما با اين‌ روشني‌ مطلب‌ با اين‌ واضحي‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ به‌ صراحت‌ بيان‌ شده‌ و اعتقاد ما هست‌ حالا دربارة‌ ائمه‌ حالا يك‌ فرده‌ وهابي‌ مسلكي‌ عقيده‌ نداشته‌ باشه‌ دربارة‌ خدا كه‌ نمي‌تونه‌ عقيده‌ نداشته‌ باشه‌. خدايي‌ كه‌ داره‌ ما را مي‌بينه‌ چرا ما در حضورش‌ گناه‌ مي‌كنيم‌؟ عليش‌ اينه‌ كه‌ تذكية‌ نفس‌ نكرديم‌ خودمون‌ را پاك‌ نكرديم‌ اين‌ باصطلاح‌ حجاب‌ را از رو چشممون‌ بر نداشتيم‌ در آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد خطم‌ اللّه‌ علي‌ قلوبهم‌ و علي‌ سمعهم‌ وعلي‌ ابصارهم‌ غشاوة‌ و لهم‌ عذاب‌ عليم‌. اينه‌ كه‌ جلوي‌ چشممون‌ غشاوه‌ است‌، لذا در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ كه‌، الا الذين‌ تابوا البته‌ اين‌ الا استثنا از ان‌ المنافقين‌ في‌ الدرك‌ في‌ الاصفل‌ من‌ النار و لن‌ تجد مسيرا منافقين‌ در اون‌ طبقة‌ پايين‌ داغ‌ پر حرارته‌ آتش‌ جهنمند و اينها يار و ياوري‌ ندارند فورا مي‌فرمايد الا الذين‌ تابوا ببينيد از كجا شروع‌ كرد، از منافقيني‌ كه‌ در درك‌ اصفلند از اونها گرفته‌  نه‌ از شما شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كار براي‌ شما شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ خيلي‌ ساده‌ است‌ اين‌ را بدونيد مي‌فرمايد الا الذين‌ تابوا مگر كساني‌ كه‌ توبه‌ كنند همان‌ مراحل‌ سير و سلوكي‌ كه‌ هست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بحمد اللّه‌ لطفي‌ كرده‌ و روشن‌ كرده‌ براي‌ شما مي‌گه‌ الا الذين‌ تابوا توبه‌ كنيد و واصلحوا اصلاح‌ كنيد كه‌ اين‌ كلمة‌ اصلاح‌ كنيد تا مرحلة‌ ششم‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را باصطلاح‌ كنترل‌ مي‌كنه‌ واعتصموا و اصلحوا و اعتصموا به‌ يا باللّه‌ و اخلصوا دينهم‌ للّه‌ اعتصام‌ پيدا كنيد يعني‌ بعد از اينكه‌ تزكية‌ نفس‌ پيدا كرد انسان‌ چشمش‌ باز مي‌شه‌ خدا را مي‌بينه‌ . بعضي‌ به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ گفتند: آيا پروردگارت‌ را ديدي‌؟ هل‌ رايت‌ ربك‌؟ قال‌ لم‌ اعبد ربم‌ لم‌ اره‌ من‌ خدايي‌ را كه‌ نبينم‌ عبادتش‌ را نمي‌تونم‌ بكنم‌. عبادتش‌ را نمي‌كنم‌ تو خودت‌ را به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برسان‌، خودت‌ را بندة‌ خالص‌ پروردگار قرار بده‌، تو بندة‌ خدا و شيطان‌ هر دو نباش‌، تو مشرك‌ نباش‌ هم‌ مردم‌ را عبادت‌ كني‌ هم‌ خدا را هم‌ قوم‌ و خويشان‌ را عبادت‌ كني‌ هم‌ خدا را. هم‌ رسومات‌ را عبادت‌ كني‌ هم‌ خدا را اينجوري‌ نباش‌.

 ببين‌ خدا را مي‌بيني‌ يا نه‌؟ مي‌بينه‌ انسان‌ خدا را. حضرت‌ سيدالشهدا مي‌فرمايد ام‌ يت‌ كور باد چشمي‌ كه‌ تو را نبينه‌. در دعاي‌ عرفه‌ هست‌ كور باد چشمي‌ كه‌ خدا را نبينه‌ يعني‌ كور هست‌، كوره‌ كه‌ خدا را نمي‌بينه‌. به‌ كجا مي‌خواي‌ نگاه‌ كني‌ كه‌ خدا اونجا نباشه‌ و خدا اراده‌اش‌ قدرتش‌ در اونجا نباشه‌. خدا را مي‌بيني‌ واعتصموا باللّه‌ اينها اعتصام‌ مي‌كنند به‌ خدا و بعد به‌ مرحلة‌ خلوص‌ مي‌رسند پس‌ بنا بر اين‌ انشاء للّه‌ من‌ درباره‌ مطالب‌ امشب‌ در شبهاي‌ آينده‌ توضيحاتي‌ كه‌ خيلي‌ اهميّت‌ داره‌ و انشاء اللّه‌ اميد واريم‌ آقايون‌ با توجه‌ بيشتر. من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ گفتم‌ خيلي‌ براي‌ من‌ رياضت‌ داره‌ اين‌ شبها بيام‌ اينجا برم‌ منبر نه‌ بخاطر مجلس‌. مجلس‌ خيلي‌ الحمدللّه‌ پر نورو پر بركته‌ بخاطر وضع‌ مزاجي‌ خودم‌ چون‌ من‌ با گرما خيلي‌ سازگار نيستش‌ اين‌ وضع‌ مزاجيم‌ ولي‌ خوب‌ حالا انشاء للّه‌ قصد قربت‌ هم‌ شما مي‌كنيد هم‌ اگر خدا به‌ من‌ توفيق‌ بده‌ من‌ و اميدواريم‌ انشاء للّه‌ بتونيم‌ اونچه‌ كه‌ خدا راضيه‌ انجام‌ بديم‌ و عرايضي‌ كه‌ براي‌ شما مفيد باشه‌ خدا به‌ زبان‌ من‌ انشاء للّه‌ جاري‌ بكنه‌ به‌ هر حال‌ ذكر مصيبتي‌ از خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ كردم‌.

 ما ساعتي‌ هم‌ در مقابل‌ چشممون‌ نيست‌ كه‌ بدونيم‌ چقدر صحبت‌ كرديم‌. به‌ هر حال‌ واقعا انسان‌ وقتي‌ كه‌ بيند كه‌ معرفتش‌ به‌ خدا كم‌ مي‌شه‌ به‌ ائمة‌ اطهار كم‌ مي‌شه‌ حالت‌ يزيد را پيدا مي‌كنه‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌شه‌ حتي‌ در شرارت‌ هم‌ عرضه‌ نداره‌ والا همان‌، بعضيها هستند عرضة‌ شرارت‌ ندارند مثل‌ يزيدند ولي‌ يزيد عرضة‌ شرارت‌ داشت‌ اينها اين‌ عرضه‌ را هم‌ ندارند اين‌ قدرت‌ را هم‌ ندارند موجودات‌ بي‌ ارزش‌ كسي‌ كه‌ با خدا ارتباط‌ نداشته‌ باشه‌ بي‌ ارزشترين‌ افراده‌ اين‌ را بدونيد حالا هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. مي‌خواد قدرتمند باشه‌ مي‌خواد عالم‌ باشه‌ مي‌خواد با شخصيت‌ باشه‌ مي‌خواد هم‌ يك‌ فرد باصطلاح‌ معمولي‌ باشه‌، فرقي‌ نمي‌كنه‌ بي‌ ارزشه‌، در حقيقت‌ بي‌ ارزشه‌. شما وارد يك‌ خانه‌اي‌ بشيد ببينيد سفره‌اي‌ انداختند خيلي‌ احترامتون‌ كردند خيلي‌ پذيرايتون‌ كردند اينها وقتي‌ بيرون‌ مي‌ريد از خونه‌ ازتون‌ بپرسند صاحب‌ خانه‌ كي‌ بود؟ بگيد من‌ نشناختم‌ چقدر بده‌. و بدونيد هم‌ همة‌ اين‌ محبتها را به‌ خاطر شما كرده‌ تو دنيا اومدي‌ خدا را بشناس‌ ولي‌ نعمتت‌ را بشناس‌ بعد از هر غذا بگو خدايا شكرت‌ چند جمله‌ دعا بكن‌، وقتي‌ كه‌ مي‌خواي‌ غذا بخوري‌ بسم‌ اللّه‌ الرحمن‌ الرحيم‌ بگو. به‌ ياد خدا باش‌.

 مي‌شه‌ يزيد، يزيد تيشه‌ به‌ ريشة‌ خودش‌ در مرحلة‌ اول‌ زد. جوان‌ بود وقتي‌ به‌ درك‌ واصل‌ شد آخرتش‌ كه‌ معلوم‌ دنياش‌ هم‌ كه‌ بدبختي‌ در يك‌ رواياتي‌ دارد بعيد نيست‌ چون‌ انسان‌ به‌ هر حال‌ هر چه‌ هم‌ بد باشه‌ يك‌ مقداري‌ وجدانش‌ او را سرزنش‌ مي‌كنه‌ ولو وجدانش‌ را از دست‌ داده‌ باشه‌ كه‌ شبها در اون‌ اواخر شبها به‌ سر خودش‌ مي‌زد سر خودش‌ را به‌ ديوار مي‌كوبيد چرا من‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را بكشم‌؟ چرا من‌ سبب‌ قتل‌ حسين‌ بن‌ علي‌ بشم‌؟ دربارة‌ ابن‌ ملجم‌ داره‌ جوري‌ اين‌ مرد و اين‌ اشقل‌ اشقيا در مقابل‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ ايستاده‌ بود و اونچنان‌ اظهار پشيماني‌ و اونچنان‌ وجدانش‌ او را تحت‌ فشار قرار داده‌ بود كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ دلش‌ به‌ حال‌ او سوخت‌.

 اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌ چرا انسان‌ يك‌ خرده‌ به‌ خودش‌ نياد؟ چه‌ مي‌كنه‌ انسان‌؟ سر مقدس‌ ابي‌ عبدللّه‌ الحسين‌. يك‌ چيزي‌ مي‌شنويم‌ و يك‌ چيزي‌ مي‌گيم‌ زياد هم‌ چون‌ شنيديم‌ شايد زياد توجه‌ نكنيم‌. شما تصور كنيد سر مقدس‌ امام‌ زمانتون‌ زبانم‌ لال‌ اگر ببينيد يك‌ ظالمي‌ گذاشته‌ اون‌ هم‌ با يك‌ چوب‌ خيس‌ بر لب‌ و دندان‌. ما غالبا غافليم‌ روضه‌ كه‌ مي‌خونم‌ متوجه‌ نيستيد والا همين‌ جمله‌ انسان‌ را بايد شبها و روزها آتش‌ بزنه‌ آيا مي‌شه‌ كسي‌ كه‌ داره‌ قرآن‌ مي‌خوانه‌ اون‌ همه‌ معجزه‌ از خودش‌ نشان‌ مي‌ده‌ در حضور زن‌ وبچه‌اش‌ در حضور دوستانش‌ با چوب‌ خيزران‌ دارن‌ مي‌زنن‌ دندانش‌. لا حول‌ و لا قوة‌ باللّه‌ العلي‌ العظيم‌.

 

۱۱ محرم‌ ۱۴۱۸ قمری – ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ زيارت‌ عاشورا

 شرح‌ زيارت‌ عاشورا 11 محرم‌ 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و من‌ قتل‌ مظلوما فقد جعلنا لوليه‌ سلطانا. علي‌ يسرف‌ القتل‌ انه‌ كان‌ منصورا.

 در عصر عاشوراي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روز مصيبت‌ شيعيان‌ و هر انسان‌ با وجدانيست‌. روز مصيبت‌ عوالم‌ حقيقي‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ را آنچنان‌ امروز بني‌ اميه‌ به‌ غضب‌ آوردند كه‌ در آيات‌ مختلفة‌ قرآن‌ مجيد پروردگار متعال‌ جهنم‌ را جايگاه‌ آنها قرار داده‌ و مورد لعن‌ و نفرين‌ انبيائ و ملائكه‌ و اولياء خدا بني‌ اميه‌ را قرار داده‌ است‌. امروز شما زياد گريه‌ كرده‌ايد. اميد است‌ اين‌ گريه‌هاي‌ شما دل‌ شما را شستشو آنچنان‌ داده‌ باشد كه‌ ديگر نيازي‌ به‌ هيچگونه‌ استغفار و توبه‌ نداشته‌ باشيد. چون‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ كسي‌ كه‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ گريه‌ كند قلبش‌ اگر مرده‌ هم‌ باشد، زنده‌ ميشود. تمام‌ اعمال‌ زشتش‌ جبران‌ ميشود و ملائكه‌ به‌ او مي‌گويند جدد العمل‌. عملت‌ را از سر بگير. مثل‌ وقتي‌ كه‌ از مادر انسان‌ متولد شده‌. بحمدالله‌ موفق‌ شديد امشب‌ يازده‌ شب‌ است‌ كه‌ براي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسن‌ عزاداري‌ مي‌كنيد و امروز صد مرتبه‌ بر آنهايي‌ كه‌ بر اهل‌ بيت‌ عصمت‌ ظلم‌ كردند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ شروع‌ كنندة‌ ظلم‌ بودند و چه‌ آنان‌ كه‌ پيرو آنها بودند، آنها را لعن‌ كرديد و از رحمت‌ خدا درخواست‌ كرديد كه‌ دور باشند. و اظهار ارادت‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و اصحاب‌ و فرزندانش‌ نموديد. و يكي‌ از اساسي‌ترين‌ و اركان‌ محكم‌ اسلام‌، تولي‌ و تبراست‌.

 تولي‌ يعني‌ دوست‌ داشتن‌. ولايت‌ قبول‌ كردن‌. زير بار ولايت‌ خوبان‌ رفتن‌. دستورات‌ خوبان‌ را با محبت‌ پذيرفتن‌. و تبري‌ و تبرا هم‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ بيزار باشد انسان‌، دشمن‌ باشد با آنهايي‌ كه‌ راه‌ كج‌ رفتند. با آنهايي‌ كه‌ متوجه‌ خدا و پيغمبر و خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نبودند. دشمن‌ بودن‌ با آنهايي‌ كه‌ آنها در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار نگرفته‌ بودند. امراض‌ روحيشون‌ را معالجه‌ نكردند و در نتيجه‌ پاپيچ‌ خودشون‌ و جامعه‌اشون‌ شد. اظهار بيزاري‌ و تنفر از اين‌ افراد كردن‌ يكي‌ از اركان‌ دين‌ ماست‌. در سخنان‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ به‌ مالك‌ اشتر دستور ميدهد مي‌فرمايد در مقابل‌ تو آدم‌ صالح‌ و فاسق‌ مساوي‌ نباشد. چون‌ اگر مساوي‌ بود، شخص‌ صالح‌ به‌ شايستگيش‌ تشويق‌ نميشود و فرد فاسق‌ از فسادش‌ دست‌ نمي‌كشد. در مقابل‌ تو افراد صالح‌ و فاسد مخصوصا از نظر قلب‌، مساوي‌ نباشند. فرق‌ بگذاره‌ بين‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و دشمنان‌ اونها. اونهايي‌ كه‌ دشمنند عداوت‌ دارند و حتي‌ گاهي‌ بعضي‌ از شيعيان‌ بي‌ اعتنا هستند، بي‌ توجه‌ هستند بايد اينها توجه‌ پيدا كنند. عظمت‌ عاشورا اونقدر مهم‌ است‌ كه‌ بعضي‌ اينطور تشبيه‌ كرده‌اند مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ سنگي‌ را انسان‌ وسط‌ دريا بياندازد اين‌ امواجش‌ روز به‌  روز زيادتر بشود. امواج‌ انقلاب‌ ابي‌ عبد الله‌ و شهادت‌ اون‌ حضرت‌ روز به‌ روز افزوده‌ مي‌شه‌ چون‌ مردم‌ فهمشون‌ بالا مي‌ره‌. وجدانشون‌ سالمتر مي‌شه‌. انسانيتشون‌ بيشتره‌ مي‌شه‌. قصاوتشون‌ كمتر مي‌شه‌. لذا امروز شما مي‌شنويد و تكرار شده‌ و زياد شنيده‌ايد شايد براتون‌ اهميت‌ زياد نداشته‌ باشه‌ والا اگر انسان‌ يك‌ مطلبي‌ را تازه‌ بشنود كه‌ اين‌ معامله‌ با فرزند دختر پيغمبر با امام‌ زماني‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ است‌، با كسي‌ كه‌ بعد از خداي‌ تعالي‌ كسي‌ در اهميت‌ مانند اين‌ چهارده‌ نفر نيست‌. اون‌ وقت‌ اين‌ طور باهاش‌ برخورد بكنند كه‌ آب‌ به‌ او ندن‌. لبهايش‌ تشنه‌ باشد به‌ طوري‌ كه‌ در بعضي‌ از احاديث‌ دارد روز عاشورا حضرت‌ سيد الشهدا اونچنان‌ چشمش‌ تاريك‌ شده‌ بود از شدت‌ عطش‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ آسمان‌ را دود گرفته‌ مشاهده‌ مي‌كرد. يا فرزندانش‌ اون‌ قدر تشنه‌ شدند و بي‌ تاب‌ از تشنگي‌ شدند بلكه‌ مفصل‌ شنيده‌ايد اظهار عطش‌ مي‌كردند. انسان‌ با وجدان‌، نه‌ مسلمان‌. مسلمان‌ هم‌ نباشند اعتقاد به‌ عظمت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ هم‌ نداشته‌ باشند وجدان‌ انسان‌ قبول‌ نمي‌كنه‌ كه‌ طفل‌ شيرخوار، طفل‌ دو ساله‌، طفل‌ چهار ساله‌، دختر چهار ساله‌ اينها در فشار بودند اينطور تشنه‌ باشند. اگر روز عاشورا نبود اين‌ جمله‌ را اين‌ قضيه‌ را نمي‌گفتم‌. يك‌ نفر راوي‌ است‌ نقل‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ من‌ با دو نفر وارد يكي‌ از خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ براي‌ غارت‌ شديم‌. يك‌ طفل‌ سه‌ ساله‌اي‌ دختر دستش‌ را به‌ عمود خيمه‌ گرفته‌ كه‌ نمي‌داند كجا فرار كند. بدنش‌ مي‌لرزه‌. شما تصور كنيد هر چه‌ انسان‌ قصي‌ القلب‌ باشد با اين‌ منظره‌ اگر برخورد كند ترحم‌ خواهد كرد. دستش‌ را به‌ عمود خيمه‌ گرفته‌، بدنش‌ مي‌لرزه‌ دو تا حلقة‌ طلا در گوششه‌، يكي‌ از ما خم‌ شد اين‌ گوشواره‌ها را از  گوش‌ اين‌ طفل‌ كشيد. بعد هم‌ يك‌ نفر از ما چنان‌ اين‌ شمشير را به‌ پهلوي‌ اين‌ طفل‌، كه‌ او روي‌ زمين‌ افتاد.

 شما ببينيد آيا انسان‌ هر چه‌ هم‌ بي‌ وجدان‌ باشد، يك‌ چنين‌ عملي‌ را انجام‌ مي‌ده‌ و از اين‌ اعمال‌ سختر شديدتر در كربلا اتفاق‌ افتاد كه‌ بعضيهاش‌ واقعا برامون‌ مشكله‌ بيان‌ كنيم‌. نوشته‌اند. در روايات‌ هست‌، در مقاتل‌ هست‌. اما واقعا من‌ كه‌ شخصا نمي‌تونم‌ بيان‌ كنم‌ كه‌ امروز عصر بر بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ چه‌ اعمالي‌ را انجام‌ دادند. وقتي‌ كه‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ را كشتند چه‌ اظهار دشمني‌ بر بدن‌ مقدسش‌ نمودند. يك‌ نفر شهيد شده‌ در يك‌ جا افتاده‌ ديگه‌ دست‌ ازش‌ مي‌كشند. اما اين‌ جمعيت‌ جمع‌ شدند هر كس‌ هر چه‌ در دست‌ داشت‌ به‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ پرتاب‌ كرد. اونچنان‌ كه‌ وقتي‌ زينب‌ كبري‌ با اين‌ كه‌ ديده‌ بود ابي‌ عبد الله‌ كجا كشته‌ شده‌، اما در دفعة‌ دوم‌ كه‌ آمد بدن‌ را پيدا نكرد. در ميان‌ كشته‌ها گردش‌ كرد. فرجتهم‌ وجه‌ علي‌ وجه‌. نگاه‌ ديد به‌ رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، شمشير شكسته‌ها را كنار زد. سنگها را عقب‌ زد، بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ را بداشت‌. و لبها را گذاشت‌ روي‌ رگهاي‌ بريدة‌ حلقوم‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌، اين‌ مردم‌ بي‌ وجدان‌، اگر در بين‌ اونها هم‌ يك‌ نفر اظهار ترحم‌ مي‌كرد باهاش‌ مخالفت‌ مي‌كردند. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خواست‌ به‌ ما مردم‌ بفهماند كه‌ اگر افرادي‌ را كه‌ براي‌ خود در رأس‌ كارتون‌ قرار مي‌دهيد يك‌ افرادي‌ باشند اينها پابند به‌ دين‌ باشند. اينها مقيد به‌ دينشون‌ باشند. اينها لااقل‌ وجدان‌ داشته‌ باشند، انسان‌ باشند. معاويه‌ وقتي‌ با امام‌ مجتبي‌ صلح‌ كرد، صلحنامه‌ را نوشت‌ خودش‌ هم‌ امضاء كرده‌ بود. آمد در ميان‌ مسجد كوفه‌ صلح‌ نامه‌ را پاره‌ كرد، زير پاش‌ انداخت‌. امضاي‌ خودش‌ را زير پاش‌ انداخت‌. مردم‌ فهميدند اين‌ خاندان‌ اين‌ كه‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌گيد كه‌ الهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ غاطبتا، خدايا غاطبة‌ بني‌ اميه‌ را لعنت‌ كن‌. يك‌ نفر در بين‌ اينها يك‌ انسان‌ با وجداني‌ نبود تا چه‌ برسد با دين‌. نبودند. مردم‌ هم‌ سست‌ و ضعيف‌، مردم‌ بي‌ وفا، مردم‌ بي‌ توجه‌ به‌ حقايق‌ و حتي‌ منافع‌ خودشون‌. اطراف‌ خاندان‌ عصمت‌ را خالي‌ گذاشتند اونها را تنها گذاشتند تا وقتي‌ كه‌ بني‌ اميه‌ بر اونها مسلط‌ شدند و اين‌ وضعي‌ كه‌ ما تا به‌ امروز از نظر اسلامي‌ داريم‌ كه‌ الان‌ اگر يك‌ ميليارد و خرده‌اي‌ مسلمان‌ وجود داشته‌ باشد شايد پانصد ميليونش‌ شيعه‌ باشند بقيه‌ همه‌ اينها منحرف‌ شده‌اند. بخاطر همين‌ انحرافي‌ كه‌ در روز اول‌ پيدا شد. شروعش‌ هم‌ از اون‌ لحظه‌اي‌ بود كه‌ آمدند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ زدند. از اون‌ وقتي‌ بود كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را تنها گذاشتند. در اون‌ جلسه‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ مي‌گه‌ و انت‌ يا مغيره‌، اي‌ مغيرت‌ و ابن‌ شعبه‌ تو مادر من‌ را كتك‌ زدي‌، محسنش‌ را سقط‌ كردي‌، من‌ از اين‌ جمله‌ مي‌خوام‌ يك‌ استفاده‌اي‌ بكنم‌ و اون‌ استفاده‌ اين‌ است‌ كه‌ معلومه‌ وقتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را زدند و دومي‌ اشاره‌ كرد به‌ قنفض‌ كه‌ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌ همه‌ براي‌ خود شيريني‌ ريختند كه‌ در بعضي‌ از تواريخ‌ داره‌ كه‌ چهل‌ نفر بودند همه‌ فاطمة‌ زهرا را زدند و همه‌ شريك‌ در خون‌ محسن‌ فاطة‌ زهرا بودند. كه‌ اونجا امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد سبب‌ وفاتها ان‌ قنفض‌ مولا فلان‌ و كذع‌ بنعل‌ الصيف‌. سبب‌ قتل‌ و شهادت‌ مادرمون‌ زهرا اين‌ بود كه‌ قنفض‌ او را زد. اونجا هم‌ امام‌ حسن‌ مغيرة‌ ابن‌ شعبه‌ را مي‌گه‌ تو زدي‌ و اكثر اينها اون‌ روز ريختند به‌ سر مادر شما فاطمة‌ زهرا و او را شهيد كردند در سن‌ هيجده‌ سالگي‌. اين‌ وضع‌ ادامه‌ داشت‌ تا وقتي‌ كه‌ مثل‌ امروزي‌ در كربلا جمع‌ شدند. اظهار قدرت‌ كردند. حالا اگر مي‌خواييد خوب‌ عزاداري‌ كنيد من‌ چون‌ زياد حال‌ حرف‌ زدن‌ ندارم‌ اگر مي‌خواييد عزاداري‌ كنيد دلهاتون‌ را روانه‌ كنيد در همين‌ ساعت‌ به‌ صحراي‌ كربلا. اين‌ ساعتي‌ است‌ كه‌ ديگر شايد با اختلاف‌ تاريخ‌ هم‌ كه‌ تصور كنيم‌ ديگه‌ تمام‌ شهدا روي‌ زمين‌ ريخته‌اند. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ هم‌ هستند.

 خيمه‌ها را هم‌ آتش‌ زده‌اند. اموالشون‌ را به‌ غارت‌ برده‌اند. زينب‌ كبري‌ بايد اينها را تمام‌ اين‌ نابسامانيها را مواظبت‌ كند. اون‌ شخص‌ مي‌گه‌ ديدم‌ يك‌ خانمي‌ در ميان‌ يك‌ خيمة‌ نيمه‌ سوخته‌ مي‌ره‌ باز برمي‌گرده‌. گفتم‌، چرا شما اينجا رفت‌ و آمد مي‌كني‌؟ گفت‌ يك‌ عليل‌ بيماري‌، حجت‌ خداست‌ امام‌ سجاد بايد حفظش‌ كند در اين‌ خيمه‌ دارم‌. امام‌ سجاد هست‌، امام‌ باقر هست‌. دو تا امام‌ در ميان‌ اين‌ اسرا هستند در ميان‌ اين‌ خيمه‌ها هستند. امشب‌ حضرت‌ زينب‌ شما وضع‌ اونجا را اگر تصور كنيد اين‌ مطالب‌ قطعي‌ براتون‌ مي‌شه‌. آمدند خدمت‌ امام‌ سجاد آقا شما امام‌ ما هستيد آيا مقدر است‌ ما هم‌ در خيمه‌ها بمانيم‌ و بسوزيم‌ يا اونكه‌ فرار كنيم‌؟ خيمه‌ها را آتش‌ زدند. حضرت‌ فرمود عليك‌ كن‌ بافراق‌. همتون‌ فرار كنيد تو خيمه‌ها نمانيد. شما مي‌دانيد وقتي‌ جمعي‌ آتش‌ را ببينند مخصوصا يك‌ مشت‌ اطفال‌ خردسال‌ باشند و دشمن‌ را حمله‌ ور ببينند اينها چه‌ حالي‌ پيدا مي‌كنند. هر كدامشون‌ هر قدر قدرت‌ داشتند در بيابان‌ كربلا فرار كردند. رفتند تا خسته‌ شدند شب‌ شد روي‌ زمين‌ افتادند. حالا بايد زينب‌ كبري‌ اينها را جمع‌ آوري‌ كنه‌. اينها امانتهاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينند. اين‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ فرار كردند دور شدند. شب‌ يك‌ مقدار مهتاب‌ دارد، شب‌ يازدهمه‌، يك‌ مقدار روشنه‌، اما بايد چقدر زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها امشب‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ برود. اين‌ اطفال‌ سه‌ ساله‌ و چهار ساله‌، كوچكتر و بزرگتر و اينها را پيدا كنه‌، زير اين‌ بته‌هاي‌ خار، درختهاي‌ كوتاه‌ خار مقيلن‌، من‌ خار مقيلان‌ را در بيابان‌ مكه‌ ديدم‌. يك‌ خاري‌ است‌ پنج‌ پهلو. از همه‌ طرف‌ خاره‌. وقتي‌ كه‌ روي‌ زمين‌ مي‌افته‌ بالاخره‌ يكي‌ دو تا از اين‌ خارها به‌ بدن‌ فرو مي‌رفت‌ اگر، و اينها درختي‌ داره‌ زير اين‌ درخت‌ خار ريخته‌. حالا اين‌ اطفال‌ لطيف‌ اين‌ اطفال‌ ظريف‌ اينها وقت‌ كفش‌ پا كردن‌ هم‌ نداشتند فرار كردند. زير اين‌ درختها خوابيده‌اند. مانده‌اند خسته‌ شده‌اند،تشنه‌ هم‌ كه‌ بودند. زينب‌ كبري‌ گردش‌ كرد اينها را جمع‌ كرد. امشب‌ سر شب‌ به‌ زنها گفت‌ شما دور بنشينيد دايره‌ وار، روتون‌ رو به‌ طرف‌ بيابان‌ بكنيد بچه‌ها را در وسط‌ بريزيد تا از شر دشمن‌ محفوظ‌ بمانيد. خود زينب‌ كبري‌ هم‌ روي‌ سر اينها مي‌گشت‌. دور مي‌زد. ببيند مبادا كسي‌ به‌ اينها در اين‌ تاريكي‌ شب‌ حمله‌ كند. گاه‌ گاهي‌ هم‌ مي‌آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌. خبري‌ از بدن‌ برادرش‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بگيرد. دو جريان‌ دارد امشب‌.

 دو تا جريان‌ امشب‌ اتفاق‌ افتاد و اين‌ را در كتابها هم‌ نوشته‌اند. دشمنان‌ هم‌ هنوز نرفته‌اند هستند در صحراي‌ كربلا. بعضي‌ هاشون‌ گفتند ما ديديم‌ از آسمان‌ آمد زير بغل‌ پيغمبر اكرم‌ را گرفته‌ است‌، از اين‌ حودك‌ فرود آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌ نشست‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تشريف‌ آورد، امام‌ حسن‌ تشريف‌ آورد. ديدند فاطمة‌ زهرا به‌ سينه‌ مي‌زند. صدا مي‌زند حسينم‌، حسينم‌ واي‌، حسينم‌ وا، حسينم‌ وا… جريان‌ دوم‌، حسين‌ بن‌ علي‌ يك‌ سارباني‌ دارد، شترباني‌ دارد روز تاسوعا حضرت‌ به‌ او فرمود تو به‌ ما خدمت‌ كردي‌ برو در بين‌ ما نباش‌ كشته‌ نشوي‌. اين‌ رفت‌ يك‌ گوشه‌اي‌، امشب‌ آمده‌ ببينه‌ چيزي‌ گيرش‌ مي‌ياد از ميان‌ كشته‌ها پيدا كند. غارتگرها همه‌ را برده‌ بودند. حتي‌ شنيديد پيراهن‌ كهنة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را هم‌ از بدنش‌ بيرون‌ كرده‌ بودند. امام‌ مهربان‌، امام‌ رئوف‌، به‌ خاطر اين‌ كه‌ اين‌ هم‌ مأيوس‌  از در اين‌ خانه‌ برنگردد، انگشترش‌ را به‌ او نشان‌ داد. اين‌ تعبير در كتابها نوشته‌ شد. آمد خواست‌ انگشتر را در آورد. شما مي‌دونيد اون‌ دست‌ با اون‌ خصوصيات‌ كه‌ نمي‌خوام‌ تصريح‌ كنم‌ نمي‌شه‌ انگشتر را درآورد. يك‌ عملي‌ انجام‌ داد كه‌ زينب‌ كبري‌ را امشب‌ به‌ ناله‌ در آورد. دست‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را از بدن‌ جدا كرد. امروز عصر وقتي‌ كه‌ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را جدا كردند خولي‌ لعين‌ تقاضا كرد كه‌ من‌ سر را زودتر به‌ ابن‌ زياد برسانم‌ جايزه‌ بگيرم‌. از كربلا تا كوفه‌ راه‌ تقريبا زيادي‌ است‌. هر چه‌ دويد نتوانست‌ امشب‌ خودش‌ را به‌ ابن‌ زياد برسانه‌. آخرهاي‌ شب‌ رفت‌ به‌ خانه‌. سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را گذاشته‌ در ميان‌ تنور. خوابيده‌ تا صبح‌ بشود. زنش‌ هم‌ بي‌ اطلاع‌ چون‌ مردم‌ كوفه‌ اكثرا طرفدار خاندان‌ عصمت‌ بودند. مخصوصا خانمهايي‌ كه‌ تو جريان‌ نبودند. زن‌ نصف‌ شب‌ پاشده‌ وضو بگيرد نماز شب‌ بخواند، يك‌ وقت‌ ديد اطراف‌ تنور نوري‌ ريخته‌. فاطمة‌ زهرا بعد از اونكه‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌ بوده‌ آمده‌ كنار تنور خولي‌. سر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را برداشته‌ به‌ سينه‌ چسبانده‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ و علي‌ ارواح‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌ عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقيت‌ و بقيا اليل‌ و النهار. و لا جعله‌ الله‌ آخر العهد مني‌ لزيارتكم‌ السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌. و رحمت‌ الله‌ و بركات‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يا ابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ امير المؤمنين‌ و سيد الوصيين‌ السلام‌ عليك‌ يابن‌ فاطمة‌ سيدة‌ نساء العالمين‌. السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌، و وتر الموتور السلام‌ عليك‌ و علي‌ ارواح‌  التي‌ حلت‌ بفنائك‌ عليكم‌ مني‌ جميعا سلام‌ الله‌ ابدا ما بقيت‌ و بقي‌ اليلي‌ و النهار يا ابا عبد الله‌، حسين‌ جانم‌، حسين‌ جانم‌، حسين‌ جانم‌… آه‌ يا بقية‌ الله‌، عاجرك‌ الله‌ مولانا آقاجان‌ قربان‌ اون‌ گونه‌ هات‌ كه‌ امروز از صبح‌ تا به‌ حال‌ خشك‌ نشده‌ آقا. آقاجان‌ قربان‌ اون‌ چشمانت‌ اشك‌ آلودت‌، آقا الان‌ كربلا تشريف‌ داريد مولا يا اين‌ كه‌ اومدي‌ كنار گودال‌ قتلگاه‌. شايد هم‌ آقا امشب‌ با عمه‌ ات‌ زينب‌ هم‌ ناله‌ مي‌شي‌ آقا. آقا فرمودي‌ من‌ صبح‌ و شام‌ برات‌ گريه‌ مي‌كنم‌. مي‌خواي‌ من‌ دليلش‌ را برات‌ بگم‌ گر چه‌ امام‌ زمان‌ از لحاظ‌ جسمي‌ تشريف‌ نداشته‌ اما از روحي‌ داشته‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ امام‌ زمان‌ مي‌فرمايد خودم‌ ديدم‌ كه‌ طفلان‌ مي‌دويدند. خودم‌ ديدم‌ كه‌ طفلان‌ مي‌دويدند همه‌ پنجه‌ به‌ صورت‌ مي‌كشيدند. خودم‌ ديدم‌ كه‌ دشمن‌ وحشيانه‌ مي‌زد او را به‌ ضرب‌ تازيانه‌. خودم‌ ديدم‌ گلوي‌ اصغرم‌ را، قربان‌ قلب‌ داغدار تو آقا. خودم‌ ديدم‌ گلوي‌ اصغرم‌ را، خودم‌ گردن‌ كشيدم‌ اكبرم‌ را. خودم‌ ديدم‌ همة‌ خيمه‌ها را آتش‌ زدند. خودم‌ ديدم‌ عمه‌ام‌ از اين‌ خيمه‌ به‌ اون‌ خيمه‌ مي‌رفت‌. من‌ روضه‌ نمي‌خوام‌ بخونم‌. امشب‌ شب‌ عزاداري‌ و امشب‌ بايد مثل‌ فاطمه‌ به‌ سر و صورتت‌ بزني‌. امشب‌ وقتي‌ آمد كنار نازنين‌ بدن‌، مادر حسين‌، حسين‌ وقتي‌ همة‌ بچه‌ها را آروم‌ كرد به‌ زنها سپرد شما هواي‌ اينها را داشته‌ باشيد من‌ برم‌ تا اين‌ بدن‌ و برگردم‌ دوان‌ دوان‌ به‌ قتلگاه‌. آخ‌ تمام‌ هستيم‌ در خون‌ نشسته‌، تمام‌ هستيم‌ در خون‌ نشسته‌. فلك‌ درچشم‌ اشكم‌ اين‌ نوشته‌. چگونه‌ ناله‌ام‌ پيدا نبايد ميان‌ اين‌ همه‌. حسين‌ جانم‌، حسين‌ جانم‌،…+

۱۰ محرم ۱۴۱۸ قمری – ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ شمسی – شب عاشورا، بيعت‌ با امام‌ زمان‌ (روحی فداه)

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و لعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

 و لنبلونكم‌ بشي‌ءٍ من‌ الخوف‌ و الجوع‌ و نقصٍ من‌ الاموال‌ و انفس‌ و ثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ اولئك‌ عليهم‌ صلواتٌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌ و اولئك‌ هم‌ الفلحون‌.

 شب‌ عاشوراي‌ حضرت‌ ابا عبدالله‌ الحسين‌ علیه السلام است‌ شب‌ محك‌ زدن‌ و محك‌ خوردن‌ مؤمنين‌ و مؤمنات‌ است‌.

من‌ هر سال‌ اين‌ مسأله را تكرار ميكنم‌ و امشب‌ هم‌ بايد بگويم‌ شماها قطعاً اگر امشب‌ در كربلا بوديد در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ بوديد و براي‌ ياري‌ سيد الشهداء آنجا كه‌ صدا ميزد هل‌ من‌ ناصرٍ ينصروني‌ آيا كسي‌ هست‌ من را ياري‌ كند آيا كسي‌ هست‌ كه‌ دين‌ اسلام را ياري‌ كند آيا كسي‌ هست‌ كه‌ حقيقت را حق را در مقابل‌ باطل‌ ياري‌ كند شما مي‌گفتيد لبيك‌ داعي‌ الله! اي‌ كسي‌ كه‌ از طرف‌ خدا ما  را دعوت‌ ميكني‌ در رسيدن‌ به‌ حقيقت‌ و دفع‌ ظلم‌، لبيك‌.

نهايت‌ شايد يه‌ امتحاني‌ اگر در پيش‌ بيايد چنانكه‌ براي‌ اصحاب‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ پيش‌ آمد امشب‌ شب‌ امتحان است‌ امشب‌ بايد ما امتحان‌ پس‌ بدهيم‌ فرض‌ كنيد كه‌ در خيمه‌هاي‌ سيد الشهداء هستيد هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كند هميشه‌ همه‌ جا مي شود‌ كربلا باشد و هميشه‌ و همه‌ وقت‌ ميشود شب‌ عاشورا باشد اصحاب‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ اطراف‌ سيد الشهدا نشستند اينها امشب‌ دو دسته‌ هستند:

 يك‌ دسته‌ كساني‌ كه‌ خالص‌ نشده‌اند به‌ مقام‌ خلوص‌ نرسيده‌اند افرادي‌ كه‌ امراض‌ روحي‌ دارند در بين‌ ما هم‌ هست‌ شايد بيشتر از آنهايي‌ كه‌ امشب‌ در خيمه‌هاي‌ سيد الشهداء عليه‌ السلام‌ بودند بيشتر هم‌ باشند در همه‌ جا هم‌ هستند در همه‌ وقت‌ هم‌ اينها در بين‌ مردم‌ بوده‌اند.

 

 يه‌ افراد خالص‌ پاك‌ افرادي‌ كه‌ آنقدر يقظه‌ و بيداريشان قويست‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ پروردگار متعال‌ در قرآن‌ فرموده‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌ در راه‌ خدا هم‌ با جانتان هم‌ با مالتان جهاد كنيد و براي‌ رسيدن‌ به‌ حق‌ و حقيقت‌ اينها جانشان را ميدهند و مالشان را ميدهند و راه‌ و روش‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات را در متن‌ گذاشته‌اند و همه‌ چيز زندگيشان را در حاشيه‌ يعني‌ همه‌ چيزشان را فداي‌ راهشان ميكنند فداي‌ كمالاتشان ميكنند فداي‌ اين‌ ميكنند كه‌ خونشان‌ با خون‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ يكي‌ بشود جانشان با جان‌ آن‌ حضرت‌ يكي‌ بشود. به‌ جايي‌ برسند كه‌ وقتي‌ زيارت‌ ميخوانيد در روز عاشورا كه‌ ميگویید السلام‌ علي‌ الحسين‌ بعد می گویید و علي‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌ در رديف‌ خود سيد الشهدا به‌ آنها هم‌ سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ آنهايي‌ كه‌ با يه‌ دوره‌ پا روي‌ هواي‌ نفس‌ گذاشتند بنده‌ كامل‌ خدا شدند به‌ مقام‌ عبوديت‌ رسيدند آنچنان‌ خالص‌ ميشوند كه‌ وقتي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ آنها فرمود شما هم‌ برويد اينها با من‌ كار دارند گفتند آقا من و شما نداريم‌ اگر ما  را هفتاد مرتبه‌ بكشند آتش‌ بزنند زنده‌مان كنند دست‌ از تو بر نميداريم‌.

 

 ما هم‌ آنقدر به‌ اينها ارادت‌ پيدا كرده‌ايم‌ كه‌ در همين‌ زيارت‌ عاشورا ميگيم‌ و ان‌ يجعلنا معكم‌ في‌ الدنيا والاخره‌ خدا ما  را با شما قرار بدهد در دنيا و آخرت‌ و قدم‌ ما  را ثابت‌ نگه‌ بدارد‌ و ما  را در زير ساية‌ حضرت‌ مهدي‌ ارواحنا فداه‌ طلب‌ خون‌ شما را ما بكنيم‌ ما با شما باشيم‌ و ان‌ يجعلنا معكم‌ في‌ الدنيا و الاخره‌ تمام‌ سعادت‌ در اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ با حضرت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ و اصحابش‌ باشد لذا آنهايي‌ كه‌ خالص‌ نيستند يعني‌ قلبشان پاك‌ نيست‌ چون‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ما كسي را دوست‌ داريم‌ كه‌ با قلب‌ سليم‌ با قلب‌ سالم‌ نزد ما بياید قلب‌ پاك‌ ميخواهد رستگاري‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ تزكيه‌ نفس‌ است‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكيها رستگار كسي است‌ امشب‌ كسي‌ با حسين‌ و با امام‌ عصر عليهم‌ السلام‌ ميتواند بماند كه‌ رستگار باشد و خداي‌ تعالي‌ رستگاري را در تزكيه‌ نفس‌ بيان‌ فرموده‌ در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ امشب‌ دو دسته‌ مردم‌ بودند.

 يك‌ دسته‌ خالص‌ يك‌ دسته‌ افرادي‌ كه‌ در دلشان هنوز بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ بود وقتي‌ كه‌ كربلا برنامه‌اش‌ شروع‌ ميشود حسين‌ بن‌ علي‌ نميتواند با افراد ناخالص‌ همگام‌ بشود همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ هيچگاه‌ با افراد ناخالص‌ هماهنگ‌ و يكي‌ نمي‌شود لذا براي‌ اينكه‌ افراد ناخالص را از ميان‌ اصحابش‌ جدا كند با يك‌ قاطعيت‌ تمامي‌ نشست‌ با اينها امشب‌ صحبت‌ كرد فرمود امشب‌ هر كس‌ در خيمه‌هاي‌ من‌ باشد از مردها فردا كشته‌ ميشود يعني‌ آنهایي‌ كه‌ بخاطر دنيا عقب‌ سر پسر پيغمبر راه‌ افتادند امشب‌ حواسشان جمع‌ باشد و امام‌ زمان‌ شما هم‌ به‌ شما همين را ميگويد آنهايي‌ كه‌ براي‌ دنيا ظهور حضرت‌ بقية‌ الله را ميخواهند حواستان جمع‌ باشد كه‌ از دنيا خبري‌ نيست‌.

 حضرت‌ فرمود: مرگ‌ مثل‌ قلاده‌ به‌ گردن‌ انسان‌ افتاده‌ همه‌ بايد بميرند همه‌ بايد اين‌ دنيا را وداع‌ بگویند‌ لذا ما انتخاب‌ كرديم‌ روز عاشورا را براي‌ شهادت‌.

 فردا كربلا همه‌ همة‌ مردهايي‌ كه‌ تو اين‌ خيمه‌ها هستند از دنيا ميروند و شهيد ميشوند مگر فرزندم‌ امام‌ سجاد. قاسم‌ بن‌ الحسن‌ كه‌ سؤال‌ ميكند آيا من‌ هم‌ كشته‌ ميشوند مي‌فرمايند بله‌ تو كه‌ سهلِ حتي‌ اين‌ طفل‌ شيرخوارم‌ هم‌ فردا كشته‌ ميشود، عبدالله‌ بن‌ الحسن‌ هم‌ كشته‌ ميشود، به‌ بچه‌هاي‌ خرد سال‌ هم‌ رحمي‌ نمي‌كنند.

لذا وقتي‌ كه‌ اني‌ اندازه‌ همه‌ اعتقاد به‌ حسين‌ بن‌ علي‌ داشتند كه‌ يک‌ فرد راستگوئی است‌ امام‌ معصومي است‌ منتهي‌ بعضي‌ از مردم‌ در بين‌ ماها هم‌ زيادند بعضي‌ از مردم‌ حاضر نيستند دنياشان را ترك‌ كنند حب‌ جاه‌ و رياست‌ و دنيا دارند در عين‌ اينكه‌ اعتقاد به‌ همه‌ چيز هم‌ دارند آنهايي‌ كه‌ امشب‌ در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله علیه السلام‌ بودند فكر نكنيد یک موقع‌ یک مشت‌ افراد منافق‌ فاسق‌ جمع‌ شده‌ بودند نه‌ همشان اهل‌ عبادت‌ بودند همشان اهل‌ قرآن‌ بودند والا در اين‌ مدت‌ ده‌ روز يا بيشتر با حسين‌ بن‌ علي‌ نمي‌توانستند زندگي‌ كنند اما امشب‌ چرا اينها سيد الشهداء  را ترك‌ كردند فقط‌ به‌ خاطر يكي‌ دو تا صفت‌ رذيله‌ به‌ خاطر اينكه‌ خودشان را در آب‌ توبه‌ خوب‌ شستشو نكرده‌ بودند و چون‌ شستشو نكرده‌ بودند طبعاً داراي‌ استقامت‌ نبودند امشب‌ پا بر جا كنار ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ نماندند و چون‌ استقامت‌ نداشتند از صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ در چهل‌ جاي‌ قرآن‌ وقتي‌ كه‌ صراط‌ مستقيم را پروردگار فرموده‌ به‌ ائمة‌ اطهار تحويل‌ شده‌ از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ نمي‌شدند اينها چون‌ از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ شدند و اهميت‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ ندادند طبعاً آن‌ محبتي‌ كه‌ بايد به‌ خاطر خدا به‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ داشته‌ باشند نداشتند اينها اگر محبت‌ ميداشتند جانشان را فداي‌ سيد الشهداء ميكردند و نفسشان نگذاشت‌ اينها براي‌ محبت‌ دنيا در كنار ابي‌ عبدلله‌ الحسين‌ باشند لذا از ميان‌ بندگان‌ خدا خارج‌ شدند نفس‌ آرامي‌ نداشتند مورد خطاب‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضيةً مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ وادخلي‌ في‌ الجنتي‌ نبودند لذا حركت‌ كردند بدبخت‌ هم‌ شدند در دنياشان هم‌ بدبخت‌ شدند با اينكه‌ همشان معتقد شيعه‌ حتي‌ به‌ نظر من‌ در اين‌ شبهاي‌ شب‌ تاسوعا و شب‌ عاشورا شب‌ هفتم‌ و اين‌ شبهايي‌ كه‌ در كربلا كنار ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ بودند اينها فسق‌ و فجوري‌ نمي‌كردند اينها مردمان‌ متديني‌ بودن‌ اما يك‌ صفت‌ رذيله‌ نداشتن‌ استقامت‌ نداشتن‌ محبت‌ نبودن‌ تو صراط‌ مستقيم‌ اينها  را امشب‌ از حسين‌ جدا كرد.

 امشب‌ بيائيم‌ به‌ خودمان فكر كنيم‌ امشب‌ بيائيم‌ درباره‌ خودمان حرف‌ بزنيم‌ حسين‌ ما حجة‌ بن‌ الحسن‌ مجلس‌ عزاداري‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ خيمه‌هاي‌ امام‌ زمان است‌ شما هم‌ همه‌ معتقديد.

وقتي‌ كه‌ سيد الشهداء صحبتهاش را كرد اتمام‌ حجتش را نمود فرمود چراغها را خاموش‌ كنيد ميخوايد ما هم‌ چراغها  را خاموش‌ كنيم‌ امام‌ زمانمان در مجلسمان باشد و وجدانتان از قول‌ امام‌ زمانتان حرفاتان را بشنود و شما با اين‌ فكر كه‌ الان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در مجلس‌ امام‌ زمان‌ در عالم‌ همه كره زمين‌ هر جا شيعه‌ هست‌ امشب‌ بايد اين‌ طور فكر كند كه‌ خيمه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ است‌ و امام‌ شما هم‌ آن‌ بزرگوار است‌ و خطبه‌ها و سخنان‌ سيد الشهدا هم‌ از ناحيه‌ ايشان‌ براي‌ شما گفته‌ ميشود تصميمتان را بگيريد تعهدتان را تكميل‌ كنيد بيعتتان را با امام‌ زمانتان تجديد كنيد دعاي‌ عهد  را خوانديد دستتان را به‌ دست‌ راستتان بدهيد اگر فردا بنا شود جانتان را در راه‌ خدا بدهيد با اين‌ فكر دريغ‌ نكنيد مالتان را در راه‌ خدا بدهيد دريغ‌ نكنيد خدا به‌ مال‌ و جان‌ شما نيازي‌ ندارد بلكه‌ اگر كسي‌ در راه‌ خدا قدم‌ بردارد خداي‌ تعالي‌ به‌ او كمك‌ هم‌ ميكند اما اگر بنا بشود يك‌ امتحاني‌ براي‌ شما فردا پيش‌ بياد یک امتحان‌ اينطوري،‌ هيچ‌ فكر نمي‌ كردند سيد الشهدا با اين‌ وضع‌ برخورد كنند با اين‌ قاطعيت‌ با آنها حرف‌ بزند در ميان‌ عده‌اي‌ كه‌ رفتند با خودشان اين‌ افكار  را قطعاً داشتند كه‌ اگر فردا حضرت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ غالب‌ شد بر دشمن‌ كوفه را گرفت‌ و عالم‌ اسلام‌ تحت‌ فرمان‌ آن‌ حضرت‌ قرار گرفت‌ طبعاً هر يك‌ از اينها  را فرماندار والي‌ يك‌ شهر و زندگي‌ مرتبي‌ خواهند داشت‌ اگر احساس‌ كردند دارند غلبه‌ با دشمن‌ ميشود‌ ممكن‌ است‌ بعضي‌ از اينها اينطور گفته‌ باشند كه‌ برويم‌ طرف‌ دشمن‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ اگر هم‌ كشته‌ شدند ما فرار مي‌كنيم

 ولي‌ وقتي‌ كه‌، امام‌ حسين‌ كارهاش‌ جدي است‌ شما دوستان‌ حضرت‌ سيدالشهدا هم‌ بايد جدي‌ باشيد تعهد داشته‌ باشيد بايد خودتان را امشب‌ در بوته‌ آزمايش‌ قرار بدهيد هستيد در ركاب‌ امام‌ زمانتان هستيد تا آخرين‌ نفس‌ با امام‌ زمانتان هستيد خوشا به‌ حالتان شما  را با حبيب‌ بن‌ مظاهر با ابي‌ الفضل‌ العباس‌ با مسلم‌ بن‌ عوسجه‌ با تمام‌ اصحاب‌ ابي‌ عبدالله‌ قرارتان ميدند.

 اصحاب‌ امام‌ زمان‌ اگر آن‌ اصحاب‌ خالصش‌ اگر از اصحاب‌ سيدالشهدا پرارزشتر نباشند كمتر نيستند ميخواهي‌ در اين‌ وادي‌ وارد بشوي‌؟ دوست‌ داري‌ كه‌ جزو آنهايي‌ كه‌ كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ،‌ نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، ، ميخواهي‌ جزو آنها باشي‌ حالا آقا ولي‌ عصر ظهور بكنند يا نكنند يكي‌ از اشتباهات‌ خيال‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ فكر است‌ كه‌ خوب‌ حالا كه‌ امام‌ زمان‌ به‌ اين‌ زوديها ظهور نميكند‌ مگر امام‌ عصر در زمان‌ غيبتش‌ يار نميخواهد مگر نميخواهد یک عده‌ نام‌ او را هدف‌ او را خداي‌ او را و ديني‌ كه‌ اجدادش‌ آنقدر خون‌ در راهش‌ داده‌اند حفظ‌ كند؟ ميخواهد به‌ وسيله‌ كي‌ ميخواهد اين‌ كارها انجام‌ بشود‌ به‌ وسيله شما دوستاني‌ كه‌ امشب‌ به‌ خاطر شب‌ عاشورايي‌ كه‌ اينجا جمع‌ شديد.

 به‌ خدا قسم‌ به‌ جان‌ خود ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ قسم‌ اگر امشب‌ تا صبح‌ فردا تا غروب‌ يكسره‌ اشك‌ بريزيد و تمام‌ زنجيرها  را به‌ بدنتان خرد كنيد و تمام‌ شرائط‌ عزداري را انجام‌ بديد جزء اين‌ تعهد نباشيد يعني‌ تعهد با امام‌ زمانتان و با حسين‌ بن‌ علي‌ نكنيد كه‌ من‌ هميشه‌ با شما هستم‌ من‌ نمی گویم فايده‌اي‌ ندارد ولي‌ تو زياد از اين‌ شب‌ و روز بهره‌ مند نشدي‌ عقل‌ خودتان هم‌ همين را ميگه‌ عقل‌ شما چي‌ ميگه‌ ما نميخوايم‌ تحميل‌ كنيم‌ بر شما عقل‌ شما ميگوید‌ كه‌ اگر عزاداريهاي‌ تندي‌ بكنيد كه‌ واقعاً بزرگترين‌ چيزها همين‌ عزاداريست‌ يك‌ بال‌ مگس‌ اشك‌ از ديدگانتان اگر بريزد فرق‌ هم‌ نميكند‌ امشب‌ باشد فردا باشد يا ايام‌ ديگر روز قيامت‌ مي آورند‌ در كفه‌ ترازو و ميزان‌ ميگذارند بر تمام‌ اعمال‌ حسنه‌تان ترجيح‌ پيدا ميكند بر تمام‌ گناهانتان ترجيح‌ پيدا ميكند.

 اين‌ روايت‌ هم‌ داره‌ من‌ خودم‌ معتقدم‌ شايد كمتر یک شخص‌ روحاني‌ پيدا بشود‌ كه‌ بمن‌ بكائوا ابكائوا كباكاء صد در صد اعتقاد داشته‌ باشد من‌ اعتقاد دارم‌، من‌ اعتقاد دارم‌ كه‌ به‌ مقدار يك‌ بال‌ مگس‌ اگر اشك‌ از چشمتان بيرون‌ بياد روز قيامت‌ به‌ دردتان ميخوره‌ و شما  را وارد بهشت‌ ميكند‌ اينا حرفي‌ درش‌ نيست‌.

 مرحوم‌ شيخ‌ جعفر شوشتري‌ در يكي‌ از كتابهاش‌ ظاهراً حالا ترديد دارم‌ در كتاب‌ ظاهراً عنوان‌ الشهاده‌ است‌ در آن‌ كتاب‌ ايشان‌ ميگويد كه‌ تمام‌ اعمال‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ اشكال‌ داشته‌ باشد ممكنه‌ توأم‌ با ريا باشد ولي‌ اين را ميدانيد كه‌ رياء بر گريه‌ كردن‌ بر ابي‌ عبدالله‌ ثواب‌ دارد‌ يعني‌ تظاهر بكنيد كه‌ من‌ دارم‌ گريه‌ ميكنم‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ مجلس‌ روضه‌اي‌ برپا ميشود اين‌ جور سرتان را راست‌ نگه‌ نداريد بگویید من‌ اشكي‌ ندارم‌ گريه‌ام‌ نمي‌ آید اين‌ دليل‌ بر ناداني‌ و كم‌ دركي‌ است‌ سرت را بینداز پائين.‌ الان‌ چراغها خاموش است من  كسي را نمي‌بينم‌ كه‌ بخواهم‌ منظوري‌ داشته‌ باشم‌ خودت‌ را شبيه‌ گريه‌ كنندگان‌ قرار بده‌ اين‌ خيلي‌ مهم است‌ همين‌ تو را به‌ بهشت‌ ميبرد همين‌ مسأله‌ بهشت را بر تو واجب‌ ميكند اينها را من‌ ميدانم‌ و اميدوارم‌ كه‌ وجود من‌ خون‌ من‌ تمام‌ حيثيت‌ من‌ آميخته‌ با اين‌ اعتقاد باشد‌.

 اما بدانيد اگر گريه‌ بر ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ نتيجه‌اي‌ به‌ شما ندهد خيلي‌ كم‌ استفاده‌ كرديد اگر امشب‌ همان كاري‌ كه‌ حسين‌ به‌ عنوان‌ درس‌ به‌ ما آموخت‌ تا در مقابل‌ امام‌ زمانمان‌ انجام‌ ندهيم‌ بهره‌اي‌ از شب‌ عاشورا نبرده‌ايم‌ شب‌ عاشوراست‌ هر سال‌ هم‌ من‌ اين‌ مطلب را همين‌ جور، به‌ عنوان‌ مختلف‌ می گویم سالي‌ یک دفعه‌ بايد لااقل‌ شب‌ عاشورا تعهدتان را تجديد كنيد تعهد بكنيد، نيستيد برويد كسي‌ دنبالتان نفرستاده‌ هفتاد دو نفر بمانند سيصد و سنزده‌ نفر هم‌ بمانند براي‌ امام‌ زمان‌ از تمام‌ كره زمين‌ بماند همان ها بهترند براي‌ امام‌ زمان‌ تا افراد ضعيف‌ ناتواني‌ كه‌ با هر بادي‌ مي‌لغزند تحت‌ تأثير هر سخني‌ قرار ميگيرند یک روز صوفيند یک روز كوفيند یک روز مسلمانند یک روز كافرند هر روزي‌ یک جوري‌ هستند هر روزي‌ يك‌ برنامه‌اي‌ دارند یک روز فاسقند یک روز متدينند يك‌ مدتي‌ پا مي شوند نماز شب‌ ميخوانند یک مدتي‌ باز نماز صبحشان هم‌ قضا ميشود‌ اين‌ آدمها به‌ درد زندگي‌ زمان‌ ظهور كه‌ سهل‌ قبل‌ از ظهور هم‌ نمي‌خورند ارزشي‌ ندارند “همَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ” علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علیه السلام فرمود همج رعاع هستند يعني‌ به‌ وسيله باد اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ ميشوند،‌ تابع‌ هر صدايي‌ هستند تابع‌ هر آهنگي‌ هستند هر روزي‌ یک جوري‌ ميخواهند‌ دينشان را ملعبه خودشان قرار بدهند كسي‌ نگفته‌ كه‌ شما امشب‌ تو اين‌ جلسه‌ بيائيد. تو كه‌ در اين‌ ده‌ شب‌ هم‌ متوجه‌ شدي‌ كه‌ اينجا مجلس‌ آن‌ عزاداري‌ پر سر و صدا نيست‌ آنجوري‌ كه‌ سينه‌ بزنيد كه‌ امشب‌ آنهايي‌ كه‌ مي‌مانند آنهايي‌ كه‌ هستند آنهايي‌ كه‌ تعهد دارند سينه‌ هم‌ خواهند زد اظهار ارادتشان را به‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ خواهند كرد اما ديگر‌ در اين‌ مدت‌ متوجه‌ شديد حالا كه‌ ما جدي‌ ميخواهيم‌ شماها انشاء الله‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيريد جداً ميخواهيد تابع‌ سيد الشهدا باشيد پشت‌ سر ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ باشيد جداً ميخواهيد كه‌ انشاء الله‌ جزء اصحاب‌ ابي‌ عبدالله‌ باشيد آنهايي‌ كه‌ امشب‌ باقي‌ ماندند شماها هم‌ باشيد جزو اصحاب‌ حضرت‌ ولي‌ عصر باشيد كمتر پيش‌ مي آید كه‌ همه دعاي‌ يك‌ مجلس‌ اين‌ باشد كه‌ از خدا فرج‌ بخواهد و از خدا بخواهيم‌ كه‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ حضرت‌ سيدالشهدا يا حضرت‌ ولي‌ عصر قرار بدهد.‌ ما اين‌ را هر شب‌ خواستيم‌ لذا كساني‌ كه‌ نمي‌تونند امشب‌ با امام‌ زمانشان تعهدي‌ داشته‌ باشند من‌ نمی گویم پاشوند‌ از مجلس‌ بروند‌ بيرون،‌ خوب‌ مشخص‌ ميشوند ولي‌ در دل‌ بگن‌ آقا يا صاحب‌ الزمان‌ ما با اين‌ قرارداد با اين‌ تعهد موافق‌ نيستيم‌ التماس‌ دعا بروند‌.

 لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ،‌ اكراهي‌ نيست‌ در دين‌، ولي‌ من‌ مطمئن هستم‌ رشد و كمالات‌ شما مردم‌ اين‌ زمان‌ با مردم‌ زمان‌ ائمه اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرق‌ ميكند،‌ من‌ مطمئن هستم‌ كه‌ همه تان تعهد مي‌كنيد همه تان با امام‌ زمان‌ دست‌ بيعت‌ ميدهيد همه تان پشت‌ سر سيد الشهدا و امام‌ زمان‌ حركت‌ مي‌كنيد من‌ بچه‌هاي‌ كم‌ سن‌ اين‌ مجلس را ديدم‌ كه‌ حالي‌ چه‌ روحياتي،‌ جوانهاي‌ اين‌ مجلس را ديدم‌ كه‌ خدا ميداند‌ گاهي‌ غبطه‌ ميبرم‌ كه‌ چرا اينطور خوبند و من‌ اينطوري‌ هستم‌ شماها همه تان بحمدلله‌ من‌ فكر نمي‌كنم‌ اگر آنجا هفتاد دو نفر ماندند تو اين‌ مجلس‌ ما هفتاد دو نفر بروند‌ انشاء الله‌ همه‌تان هستيد چرا نباشيد چي‌ ميخوايهد دنيا ميخواهید زير سايه امام‌ زمان‌ آخرت‌ ميخواهید زير سايه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ علیه السلام نعمت‌ ميخواهيد آن‌ هم‌ در مملكتي‌ كه‌ الحمدلله‌ به‌ تمام‌ معنا براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ آزادي‌ هست‌ چرا اين‌ طور نباشيد هيچ‌ كس‌ از ميان‌ اين‌ جمعيت‌ عقلش را از دست‌ نداده‌  است كه‌ راه‌ صحيح را انتخاب‌ نكند‌ پشت‌ سر حجة‌ بن‌ الحسن را انتخاب‌ نكند‌ با حسين‌ بن‌ علي‌ نباشد و به‌ خاطر زنش‌ به‌ خاطر فرزندش‌ به‌ خاطر مالش‌ از اين‌ چراغ‌ هدايت‌ دور بشود‌ از اين‌ سفينه نجات‌ دور بشود‌ من‌ فكر نمي‌كنم‌ حالا حسن‌ ظن‌ يا حقيقت‌ و فكر ميكنم‌ در اثر معاشرت‌ با اكثر شماها حقيقت‌ هم‌ باشد‌.

 پس‌ بيائیم‌ امشب‌ با امام‌ زمانمان تعهد ببنديم،‌ آقا ولي‌ عصر ميدانيم‌ صداي‌ ما را مي‌شنوي‌ ميدانيم‌ كه‌ از دلمان مطلع هستيد ميدانيم‌ كه‌ شب‌ عاشورا امشب‌ خودت‌ هم‌ عزاداري‌ ولي‌ از عزاداري‌ و فلسفه عزاداري‌ اين را ميخواهي‌ كه‌ مردم‌ به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ شوند.

 حضرت‌ سيد الشهداء روز عاشورا فرمود اگر دين‌ جدم‌ به‌ وسيله كشته‌ شدن‌ من‌ پا بر جا مي‌ماند فيا سيوف‌ خذيني‌ شمشيرها بيايد من را بگيريد و هر چه‌ زودتر من را بكشيد تا دين‌ جدم‌ باقي‌ بماند اين‌ پرچمي‌ كه‌ امشب‌ آوردند اينجا نصب‌ كردند يكي‌ از آقايان (من‌ واقعش‌) از دوستانند ولي‌ اسمشان را نمي‌دونم‌ ايشان‌ ميگویند‌ من‌ كربلا بودم‌ پرچم‌ حضرت‌ رضا  را آوردند خدام‌ حضرت‌ رضا براي‌ حضرت‌ سيد الشهدا و متبركش‌ كردند و ميخواستند برگردانند ولي‌ اين‌ پرچم را آوردند پائين‌ كه‌ او  را نصب‌ كنند براي‌ يك‌ شبانه‌ روز من‌ خريدم‌ خيلي‌ هم‌ با قيمت‌ بالايي‌ ايشان آن را خريدند چون‌ عوض‌ ميكنند با یک پرچم‌ ديگراي‌.

خب‌ از دوست‌ یک نشانه‌اي‌ آمده‌ از كربلا یک نشانه‌اي‌ آمده است،‌ از خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ یک نشانه‌اي‌ آمده‌ است، از طلب‌ خون‌ سيدالشهداء به‌ وسيله امام‌ زمانمان یک نشانه‌اي‌ آمده‌ ميدانيد چرا اين‌ پرچم‌ قرمز است؟

شنيده‌ايد ميگویند‌ اگر يك‌ نفر مظلوم‌ كشته‌ بشود‌ و طلب‌ خونش‌ نشود‌ یک پرچم‌ قرمز مي آورند‌ عربها روي‌ خانه‌اش‌ نصب‌ ميكنند كه‌ فرزندان‌ اين‌ مرد بعدها بدانند هنوز طلب‌ خون‌ صاحب‌ اين‌ خانه‌ گرفته‌ نشده‌ است.

اين‌ پرچم‌ قرمز به‌ امام‌ زمان‌ دارد‌ ندا ميدهد‌ كه‌ يا صاحب‌ الزمان‌ طلب‌ خون‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ هنوز نشده‌ است. طلب‌ خون‌ علي‌ اصغر نشده‌ است. هنوز طلب‌ خون‌ علي‌ اكبر و ابالفضل‌ العباس‌ و ساير شهدا نشده است،  آقا بيا.

اين‌ پرچم را به‌ من‌ گفتند در تو مجلس‌ نصب‌ كنيم‌ همه تان‌ بدانيد كه‌ انشاء الله‌ اين‌ عزاداريتان قبول‌ درگاه‌ ابي‌ عبدالله‌ شده‌ است. كلمه آخر سخن‌ من است‌ انشاء الله‌ امشب‌ عزاداري‌ مي‌كنيد و آن‌ كلمه‌ اين‌ است‌ كه‌ همه تان را به‌ قبله‌ بنشينيد مؤدب‌ دو زانو بعد از اينكه‌ اين‌ چند جمله‌ تمام‌ شد خودتان ميدانيد هر طور ميخواهيد بنشينيد مانعي‌ ندارد‌.

 يا بقية‌ الله‌ ما از قول‌ اين‌ جمع‌ می گویم عرض‌ كردم‌ هر كدامتان هم‌ اينطور نيستيد خودتان ميدونيد ميتونيد نگيد هر كس‌ ميخواد از فردا باز هم‌ معصيت‌ بكنه‌ بكنه‌ مسئله‌اي‌ نيست‌.

 گر جمله كائنات‌ كافر گردند – بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد.

 ولي‌ هر كدام‌ از شماها كه‌ آماده‌ايد جزو هفتاد دو نفر باشيد به‌ من‌ وكالت‌ بدهيد خودتان هم‌ بگویید كه‌ اين‌ جملات را من‌ از قول‌ شما به‌ امام‌ زمانتان عرض‌ كنم‌ يا بقية‌ الله‌ اگر ما را هفتاد مرتبه‌ بكشند قطعه‌ قطعه‌ مان كنند دست‌ از دامن‌ تو بر نخواهيم‌ داشت‌ يا حجة‌ بن‌ الحسن‌ يا بقية‌ الله‌ از خدا ميخواهم‌ كه‌ ما را هميشه‌ با شما قرار بدهد‌ و اگر مرگ‌ هم‌ به‌ سراغمان آمد از خدا ميخواهم‌ كه‌ ما را برگرداند‌ و ما باز هم‌ در خدمت‌ شما باشيم‌ ما دستمان را از دامن‌ شما در دنيا و آخرت‌ قطع‌ نمي‌كنيم‌.

اگر مسئله‌ اين است‌ كه‌ شما ميخواهيد در اين‌ جهت‌ قبول‌ كنيد كه‌ ما تعهد مي‌كنيم‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ و آن‌ اينكه‌ بايد تمام‌ گناهان را ترك‌ كنيم‌ خيلي‌ كار آسانی نيست‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ شما، اين‌ كار خيلي‌ آسانی است، یک لحظه‌ در خدمت‌ شما بودن‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ هزار سال‌ در عيش‌ و نوش‌ باشيم‌ و در معصيت‌ باشيم‌ و خوش‌ گذراني‌ باشيم.

آقا جان‌ اگر واجبات‌ است،‌ كه‌ ما از اين‌ به‌ بعد واجباتمان را صريحاً انجام‌ ميديم،‌ یک جواني‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ پدرم‌ گفته‌ امشب‌ جلسه‌ نرو، من‌ چه‌ كار كنم؟‌ یک حالي‌ داشت،‌ گفتم‌ پدرت‌ گفته‌ نرو تو نبايد بروي‌ و ماند توي‌ خانه‌. ببينيد روز عاشورا، یک جوان‌ بسيار متدين‌ كه‌ من‌ فوق‌ العاده‌ دوستش‌ دارم‌ براي‌ اينكه‌ پدرش‌ و اطاعت‌ امر پدرش را بكند‌ توي‌ خانه‌ مانده و نيامد، اين‌ معناي‌ اطاعت‌ و بندگي است.

 يا بقية‌ الله‌ انشاء الله‌ همه‌مان اينطوري‌ هستيم،‌ شما قبول‌ مي‌كنيد؟ از دلت‌ بپرس‌ ببين‌ امام‌ زمانت‌ قبول‌ كرده‌ يا نه‌، شما خب‌ چه‌ طور بپرسيد، اگر ديگر‌ گناهاني‌ گذشته‌ كه‌ ميكرده‌ حالا برات‌ تنفر آوره‌ قبولت‌ كرده‌ است، اگر از اين‌ به‌ بعد كمالات را در پيش‌ ميگيري‌ قبولت‌ كرده‌ است، اگر دستت‌ را از دامن‌ امام‌ زمان‌ كوتاه‌ نمي‌كني‌ قبولت‌ كرده‌ است.

همين‌ چند جمله‌ بود حالا ميتوانيد راحت‌ بنشينيد حالا ميخواهيد عزاداري‌ بكنيد مسئله‌اي‌ نيست‌. نام‌ مقدس‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ وقتي‌ كه‌ براي‌ حضرت‌ آدم‌ جبرئيل‌ آورد حضرت‌ آدم‌ دويست‌ سال‌ گريه‌ ميكرد خدايا من‌ اشتباه‌ كردم‌ نمي‌دونستم‌….

 يا فاطر به‌ حق‌ فاطمه‌ يا محسن‌ به‌ حق‌ الحسن‌ تا اينجا گفت‌ و گفت‌ بگو يا قديم‌ الاحسان‌ به‌ حق‌ الحسين‌، حضرت‌ آدم‌ تا كلمه حسين را گفت‌ دلش‌ شكست‌ اشكش‌ جاري‌ شد، گفت‌ يا آدم‌ چرا من‌ اينطور حالي‌ پيدا كردم‌ حضرت‌ جبرئيل‌ نشست‌ براي‌ آدم‌ ابوالبشر روضه كربلا  را خواند، اين‌ فرزندت‌ در كربلا كنار دو نهر آب‌ با لب‌ تشنه‌ شهيد مي‌شود و خدا او را بخشيد. بعضي‌ معتقدند خدا رحمت‌ كند‌ مرحوم‌ دربندي را معتقد بود كه‌ اسم‌ يا حسين‌ از اسماء اعظم‌ پروردگار است. …

 در اين‌ مجلس‌ حاجتمنداني‌ داريم‌ در اين‌ مجلس‌ مشكلاتي را آوردند گاهي‌ به‌ من‌ گفتند من‌ امشب‌ از همه‌تان ميخوامه‌ از آقاي‌ خدامي‌ هم‌ ميخواهم‌ از ساير دوستان‌ هم‌ ميخواهم‌ هر كس‌ هر چي‌ ميخواهد نوحه‌ بخواند‌ مداحي‌ كند‌ حالا كه‌ مجلس‌ ما برخلاف‌ همه‌ برنامه‌ها و نظمهاست‌ حالا اين‌ يكي را هم‌ همينطوري‌ فقط‌ بگویید “يا حسين‌” به‌ سينه‌تان كه‌ ميزنيد بگویید يا حسين،‌ حاجت‌ ميخواهید از خدا بگویید يا حسين‌ حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينم‌ حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينم‌ ….

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

 

۹ محرم‌ ۱۴۱۸ قمری – ۲۵ اردبهشت ۱۳۷۶ شمس – مقام‌ حضرت‌ ابوالفضل‌(علیه السلام)

 مقام‌ حضرت‌ ابوالفضل‌(ع‌) 9 محرم‌ 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌ و وضعنا عنك‌ وزرك‌ الذي‌ انقض‌ زهرك‌ و رفعنا لك‌ ذكرك‌.

 چند فراز در اين‌ آية‌ شريفه‌ و اين‌ سورة‌ مباركه‌ هست‌ كه‌ مناسب‌ امشب‌ و امروز و اين‌ ايام‌ است‌. مسئلة‌ مهم‌ اخلاقی‌ كه‌ بايد انشاء الله‌ همة‌ ما عامل‌ به‌ آن‌ باشيم‌، شرح‌ صدر است‌. شرح‌ صدر بطور اجمال‌ بمعناي‌ تحمل‌ مشقات‌، ناراحتي‌ها در راه‌ خدا و زود از ميدان‌ در نرفتن‌. تحت‌ تأثير حرف‌ واقع‌ نشدن‌، غساء نبودن‌، همج‌ الرعاء نبودن‌، و بالاخره‌ با هر بادي‌ نلغزيدن‌ و استوار و داراي‌ استقامت‌ بودن‌. شرح‌ صدر خيلي‌ شعب‌ و فروع‌ دارد. ولي‌ آنچه‌ كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌ خلاصة‌ همة‌ شعب‌ و فروع‌ شرح‌ صدر است‌. ما چون‌ در زندگي‌ بيشتر از همه‌ چيز كه‌ مفيد براي‌ سعادتمون‌ هست‌ نياز به‌ اسوه‌، الگو، اندازه‌، صراط‌ مستقيم‌، هر چي‌ كه‌ از اين‌ قبيل‌ مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد؛ داريم‌. امام‌، رهبر. انسان‌ در دنيا چون‌ جايز الخطاست‌ و اشتباه‌ ميكند، بايد حتما يك‌ الگوي‌ معصوم‌ و يك‌ امام‌ معصوم‌ و يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار در مقابل‌ او گذاشته‌ شده‌ باشه‌، وجود داشته‌ باشد. امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ فرمود و لابد للانسان‌ من‌ امير. براي‌ همة‌ مردم‌ دنيا يك‌ نفر لازم‌ است‌ كه‌ در رأس‌ كارش‌ قرار بگيرد. يك‌ مقدمة‌ كوتاه‌ براي‌ اثبات‌ اين‌ مسئله‌ كه‌ حتي‌ ما حق‌ نداريم‌ خودمون‌ انتخاب‌ امام‌ مطلق‌ و الگوي‌ مطلق‌ را بكنيم‌، قرآن‌ شريف‌ مي‌فرمايد ما كان‌ لهم‌ الخيره‌. ان‌ الله‌ يختار. خداي‌ تعالي‌ بايد اختيار كند. به‌ مردم‌ نميرسد كه‌ اينها اختيار كنند امامشون‌ را. امام‌ بايد از جانب‌ خدا باشد. آن‌ شخص‌ ميگه‌ خدمت‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ رسيدم‌. ديدم‌ فرزندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در بغل‌ امام‌ عسگريست‌. مسئله‌اي‌ خواستم‌ سؤال‌ كنم‌ حضرت‌ فرمود از فرزندم‌ بپرس‌. گفتم‌ آقا چرا ما حق‌ نداريم‌ خودمون‌ امام‌ را تعيين‌ كنيم‌؟ و بايد خداي‌ تعالي‌ امام‌ را تعيين‌ كند؟ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ فرمودند كه‌ امام‌ بايد صددرصد درستكار و صحيح‌ عمل‌ باشد يا نباشد؟ گفتم‌ طبيعيست‌ كه‌ بايد اينطور باشد. حضرت‌ فرمودند آيا مردم‌ همه‌اشون‌ بر فرض‌ افكارشون‌ را بريزند روي‌ يكديگر، مي‌تونند مطمئنا و صددرصد يك‌ چنين‌ فردي‌ را انتخاب‌ كنند؟ گفتم‌ نه‌. حضرت‌ فرمود پس‌ جواب‌ تو همينه‌. بعد خودشون‌ اضافه‌ فرمودند. فرمودند آيا پيغمبران‌ اولوالعزم‌ مي‌تونند يك‌ چنين‌ كاري‌ را بكنند؟ من‌ گفتم‌ بعله‌. حضرت‌ فرمودند اين‌ موسي‌ بن‌ عمرانه‌. جريان‌ موسي‌ بن‌ عمران‌ و اختار موسي‌ من‌ قومه‌ سبعين‌ رجل‌ لميقاتنا. هفتاد نفر را حضرت‌ موسي‌ براي‌ ميقات‌ از ميان‌ تمام‌ بني‌ اسرائيل‌ انتخاب‌ كرد. اينها را برداشت‌ برد در ميقاتگاه‌، همة‌ اينها افراد بدي‌ از كار درآمدند. يعني‌ گفتند ما خدا را قبول‌ نمي‌كنيم‌ تا ببينيمش‌. كه‌ حضرت‌ موسي‌ از قول‌ خودش‌ گفت‌، چون‌ اگر از قول‌ آنها ميگفت‌، عذاب‌ بيشتر نازل‌ ميشد. خودش‌ را سپر بلا كرد. فرمود، عرض‌ كرد رب‌ ارني‌ انظر اليك‌. خدايا خودت‌ رو به‌ من‌ نشان‌ بده‌ تا ببينمت‌. قال‌ لم‌ تراني‌ ولا كن‌ انظر الي‌ جبل‌. تو من‌ را هرگز نخواهي‌ با چشم‌ سر ديد. به‌ كوه‌ نگاه‌ كن‌ اگر كوه‌ در جاي‌ خودش‌ مستقر ماند فسوف‌ تراني‌ فلما تجلا ربه‌ للجبل‌ فجعله‌ دكا و خر موسي‌ سيقا خدا يك‌ تجلي‌ كرد يك‌ اظهار قدرت‌ كرد به‌ كوه‌. كوه‌ مندد شد. يعني‌ تمامش‌ در هم‌ پاشيده‌ شد و شن‌ خرد شده‌ شد. و حضرت‌ موسي‌ هم‌ افتاد بيهوش‌ و اون‌ هفتاد نفر هم‌ مردند. كه‌ بعد با درخواست‌ حضرت‌ موسي‌ اونها زنده‌ شدند. حضرت‌ بقية‌ الله‌ مي‌فرمايد وقتي‌ كه‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ نتونست‌ باطن‌ افراد را خوب‌ بشناسه‌، ميزان‌ معرفتشون‌ را بفهمه‌ اين‌ را من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خداي‌ ستار العيوب‌ نمي‌گذارد از قلوب‌ اشخاص‌ همه‌ مطلع‌ بشوند. چطور مي‌توانند امام‌ زمانشون‌ را انتخاب‌ كنند؟ ما كان‌ لهم‌ الخيره‌.

 خدا كسي‌ را كه‌ بخواد انتخاب‌ مي‌كنه‌ و اختيار مي‌كنه‌. لذا الگوي‌ واقعي‌، الگويي‌ كه‌ صد در صد مورد اعتماد و اطمينان‌ است‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ انحراف‌ ندارد اون‌ را بايد پروردگار متعال‌ انتخاب‌ كنه‌ و در مرحلة‌ اول‌ بايد اين‌ الگو از همة‌ رزائل‌ محفوذ باشه‌ و داراي‌ شرح‌ صدر باشه‌. شرح‌ صدر را اگر مي‌خوايي‌ خوب‌ بفهميد يعني‌ چه‌؟ باز به‌ اسوهمون‌ به‌ الگومون‌ به‌ مقتدامون‌ رسول‌ اكرم‌ خاتم‌ انبياء  صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). توجه‌ كنيد. من‌ مكرر به‌ دوستان‌ در جلسات‌ خصوصي‌ گفته‌ام‌ كه‌ انساني‌ خباثت‌ بعضي‌ از اصحاب‌ پيغمبر را اگر شما يك‌ قطره‌ از اقيانوس‌ خباثت‌ بعضي‌ از اصحاب‌ پيغمبر را بدانيد حاضر نيستيد يك‌ لحظه‌ در كنار اونها بنشينيد . پيغمبر اكرم‌ مي‌دانست‌ بعضي‌ از اين‌ اصحاب‌ چه‌ مي‌كنند. بعضي‌ از اين‌ اصحاب‌ چه‌ كرده‌اند و چه‌ بوده‌اند. حضرت‌ محتبي‌ وقتي‌ با معاويه‌ و ابوسفيان‌ رو به‌ رو مي‌شوند و مطالبي‌ دربارة‌ اونها مي‌فرمايد با اينكه‌ معروف‌ است‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ در تمام‌ عمر يك‌ كلمه‌ حرف‌ لغو نزده‌، يك‌ جمله‌ فحش‌ نداده‌، وقتي‌ كه‌ اين‌ اصحاب‌ پيغمبر را معرفي‌ مي‌كند از نظر ناپاكي‌ نطفه‌ از نظر بي‌ آبرو بودن‌ قبل‌ از اسلام‌ از نظر كارهايي‌ كه‌ از نظر اسلام‌ كرده‌اند واقعا انسان‌ دچار حيرت‌ مي‌شه‌ كه‌ اينها را چطور پيغمبر پذيرفت‌! و باطنا” هم‌ نپذيرفته‌. ولي‌ در كنار همان‌ افرادي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمه‌اش‌ زدند. در كنار همان‌ افرادي‌ كه‌ اون‌ همه‌ ظلم‌ كردند و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ پيغمبر مي‌دانست‌ كه‌ اينها چه‌ خواهند كرد. چون‌ و اعودته‌ علم‌ ماكان‌ و مايكون‌ الي‌ القضاء خلقك‌ همة‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را رسول‌ اكرم‌ مي‌داند. در عين‌ حال‌ در كنار اينها مي‌نشست‌ به‌ اينها اون‌ قدر محبت‌ مي‌كرد كه‌ اينها طمع‌ كردند بعد از پيغمبر جانشين‌ او بشوند. اين‌ معناي‌ شرح‌ صدره‌. اگر شما بدانيد يك‌ دوستتون‌ يك‌ ضرر كوچكي‌ در فكرش‌ است‌ كه‌ به‌ شما بزنه‌ شما از همين‌ الان‌ از او بدتون‌ مي‌ياد. از او كناره‌ مي‌گيريد. اگر يك‌ ناراحتي‌ كوتاهي‌ و كوچكي‌ براي‌ شما ايجاد كرده‌ باشه‌ شما به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نيستيد با او هم‌ سخن‌ بشيد. اما اين‌ رسول‌ اكرم‌ لبانش‌ متبسم‌ با اينها كمال‌ محبت‌ را انجام‌ مي‌داد والا اگر مي‌خواست‌ شرح‌ صدر نداشته‌ باشه‌. فبما رحمت‌ من‌ الله‌ لنت‌ لهم‌. بخاطر رحمت‌ و محبت‌ مهرباني‌ كه‌ خدا به‌ تو داشت‌ تو با اينها به‌ مهرباني‌ رو به‌ رو شدي‌. و لو كنت‌ فضلت‌ قليض‌ القلب‌ لنفضوا من‌ حولك‌. اگر تو يك‌ آدم‌ فرد قليض‌ القلب‌ تند خويي‌ بودي‌ مردم‌ از دورت‌ پراكنده‌ مي‌شدند. همان‌ سه‌ نفر يا هفت‌ نفري‌ كه‌ بعد از وفات‌ رسول‌ اكرم‌ باقي‌ ماندند همانها مي‌ماندند و اسلام‌ اسمي‌ نداشت‌. با هفت‌ نفر يا با سه‌ نفر كه‌ نمي‌شه‌ دين‌ را ترويج‌ كرد. لذا شرح‌ صدر خيلي‌ اهميت‌ داره‌ و بايد شما مردم‌ مسلماني‌ كه‌ مي‌خواد اقتدا به‌ پيغمبر اكرم‌ و به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ به‌ ائمة‌ اطهار به‌ حضرت‌ بقية‌ اللهي‌ كه‌ امروز همة‌ بديهاي‌ ما را مي‌بيند. همة‌ مسائل‌ ما را متوجه‌ هست‌ در عين‌ حال‌ عكس‌ العملي‌ در مقابل‌ زشتيهاي‌ ما، گناههاي‌ ما ندارد اگر مي‌خواييد به‌ اينها اقتدا بكنيد شما هم‌ بايد لااقل‌ يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوس‌ شرح‌ صدر حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ را داشته‌ باشيد. اگر به‌ شما بدي‌ كردند عفو كنيد. اگر شما را اذيت‌ كردند گذشت‌ كنيد. اگر شما را متضرر كردند در چيزي‌ مبادا به‌ روي‌ خودتون‌ بياريد مگر براي‌ ادب‌ كردن‌ او و تربيت‌ كردن‌ او. البته‌ مسلمان‌ يك‌ بعد دارد و اون‌ بعدش‌ اين‌ است‌ كه‌ هميشه‌ بايد مربي‌ باشه‌ و مسئلة‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كه‌ در اسلام‌ آمده‌ و اون‌ همه‌ اهميت‌ پيدا كرده‌ كه‌ حتي‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ اصلاة‌ السلام‌ مي‌فرمايد من‌ بخاطر اين‌ كه‌ رياست‌ بر شما بكنم‌، خلافت‌ را بگيرم‌ من‌ قيام‌ نكردم‌ من‌ بلكه‌ براي‌ احياي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر قيام‌ كرد. احياي‌ دين‌ جدم‌ قيام‌ كردم‌. احياي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر خيلي‌ مهمه‌ و متأسفانه‌ مرده‌ترين‌ چيزها و واجبات‌ در بين‌ ما مردم‌ مسلمان‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. ما چكار داريم‌، چكار به‌ مردم‌ داريم‌ ما را كه‌ در قبر او نمي‌گذارند. اين‌ حالت‌ مربي‌ گري‌ از دست‌ مي‌ره‌. مربي‌ نيستيم‌. همة‌ شما بايد نسبت‌ به‌ ديگران‌ مربي‌ باشيد. اين‌ منافات‌ با شرح‌ صدر نداره‌. مربي‌ باشيد. امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنيد. اگر انحرافي‌ در كسي‌ ديديد او را متوجه‌ كنيد ولي‌ ازش‌ بدتون‌ نياد. ولي‌ نسبت‌ به‌ او تند خويي‌ نكنيد. ولي‌ با مهرباني‌ با او به‌ رو بشيد. شما اين‌ را بدانيد. تمام‌ فضائل‌ را حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ اصحابش‌ فرمود. تمام‌ بديها را رسول‌ اكرم‌ به‌ اصحابشون‌ فرمودند و در عين‌ حال‌ بهشون‌ مهربان‌ بودند. در عين‌ حال‌ باهاشون‌ خوب‌ برخورد مي‌كردند.

 حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، كه‌ مربي‌ برادرش‌ ابوالفضل‌ العباسه‌. حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ كه‌ مربي‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العباسه‌. امير المؤمنين‌ كه‌ مربي‌ اولية‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العباسه‌. اينها تمام‌ كمالات‌ را به‌ اون‌ حضرت‌ تعليم‌ دادند و لذا در زيارتشون‌ مي‌خوانيم‌ السلام‌ علي‌ عبد الصالح‌. السلام‌ عليك‌ عبد الصالح‌ در يك‌ زيارت‌ ديگر سلام‌ بر تو اي‌ بندة‌ شايسته‌. خيلي‌ قيمت‌ داره‌ كه‌ انسان‌ بندة‌ شايسته‌ باشه‌. در هر كاري‌ كه‌ هستيد شايستگي‌ خودتون‌ را در اون‌ كار نشان‌ بديد. برش‌ خودتون‌ را در اون‌ كار نشون‌ بديد. ارزش‌ خودتون‌ را در اون‌ كار نشان‌ بديد. اين‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌. هر كاري‌ را كه‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. اگر تحصيل‌ علم‌ مي‌كنيد با برش‌ باشيد عميق‌ باشيد، جدي‌ باشيد، صالح‌ باشيد. و اگر مشغول‌ هر كاري‌، چه‌ دنيايي‌ و چه‌ كار اخروي‌ چه‌ مربوط‌ به‌ بدنتون‌ باشه‌ چه‌ مربوط‌ به‌ روحتون‌. چه‌ مربوط‌ به‌ كمالات‌ روحيتون‌ و مربوط‌ به‌ تزكية‌ نفستون‌ باشه‌ از خودتون‌ اراده‌ نشون‌ بديد. صالح‌ باشيد. معني‌ صالح‌ اين‌ نيست‌ كه‌ من‌ چمه‌ مگر؟ تو اگر صالح‌ باشي‌ كوچكترين‌ گناه‌ را نمي‌كني‌. اونچه‌ را كه‌ خدا براي‌ اون‌ چيز تو را خلق‌ كرده‌ در همان‌ چيز قرار مي‌گيره‌ و در همان‌ مسئله‌ كمال‌ موفقيت‌ را پيدا مي‌كني‌. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ مثلي‌ مي‌زدم‌. اسب‌ صالح‌ كدوم‌ اسبه‌؟ اسب‌ شايسته‌ خوب‌، اون‌ اسبي‌ كه‌ خوب‌ بدوه‌. گاو شايسته‌ كدوم‌ گاوه‌؟ اوني‌ كه‌ خوب‌ شير بده‌. اگر اينها جاشون‌ را با هم‌ عوض‌ كردند اين‌ اسبه‌ خوب‌ شير مي‌ده‌ اون‌ گاوه‌ خوب‌ مي‌دوه‌ هيچ‌ كدامشون‌ صالح‌ نيستند. اگر انسان‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خليفة‌ اللهي‌ و مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ قرار نگيره‌ و در هر راه‌ ديگري‌ قرار بگيره‌ هر چي‌ هم‌ پيشرفت‌ كنه‌ مثل‌ همين‌ جريانه‌ كه‌ شايسته‌ نيست‌. بندة‌ صالح‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ تمام‌ معنا به‌ تمام‌ معنا و صد در صد حتي‌ شغلش‌ را، حتي‌ زندگيش‌ را حتي‌ تمام‌ افكار و عقايدش‌ را در راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ قرار بده‌. اين‌ را مي‌گن‌ شايسته‌ و حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ به‌ تصديق‌ امام‌ اين‌ بود. به‌ تصديق‌ امام‌. امامي‌ كه‌ مي‌ره‌ در مقابل‌ او مي‌ايسته‌ مي‌گه‌ السلام‌ عليك‌ اليها العبد الصالح‌ بندة‌ صالح‌ نه‌ يك‌ انسان‌ صالح‌ حتي‌. چون‌ انسان‌ از وقتي‌ كه‌ شروع‌ به‌ كمالات‌ و رسيدن‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ و در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قرار مي‌گيره‌ اين‌ صالحه‌. انسان‌ صالحه‌. اما تا نرسد به‌ مقام‌ عبوديت‌ و صالح‌  نباشد. در مرحلة‌ عبوديت‌ او را عبد صالح‌ خدا نمي‌گن‌. السلام‌ عليك‌ ايها العبد الصالح‌. المطيع‌ للله‌. مربي‌ اولش‌. رب‌ العالمين‌. اي‌ كاش‌ ما تحت‌ اين‌ تربيت‌ قرار بگيريم‌. مربي‌ اولش‌ خداست‌. خدا مطيع‌ لالله‌. مطيع‌ خداست‌. چون‌ انسان‌ تا مطيع‌ نباشه‌ تربيت‌ نمي‌شه‌. اگر سر خود باشه‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ پيشرفت‌ نداره‌. المطيع‌ لالله‌. دوم‌ و لرسوله‌. مطيع‌ پيغمبر. مطيع‌ امير المؤمنين‌. مطيع‌ حسن‌ ابن‌ علي‌، مطيع‌ حسين‌ بن‌ علي‌. المطيع‌ لالله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌ و الحسن‌ و الحسين‌.

 فاطمة‌ زهرا را نديده‌ بود حضرت‌ ابوالفضل‌. اما مادري‌ دارد كه‌ از روي‌ اخلاق‌ و صفات‌ فاطمة‌ زهرا اين‌ خودش‌ را تربيت‌ كرده‌ و ام‌ ابنين‌ كه‌ اسمش‌ هم‌ فاطمه‌ است‌. كه‌ گفت‌ به‌ من‌ فاطمه‌ نگيد من‌ فاطمة‌ همسر علي‌ باشم‌. فاطمة‌ زهراي‌ با اون‌ عظمت‌ هم‌ فاطمة‌ همسر علي‌ باشد. من‌ كنيز خاندان‌ علي‌ هستم‌. به‌ من‌ فاطمه‌ نگيد. لذا معروف‌ به‌ام‌ البنينه‌. چهار تا پسر تربيت‌ كرده‌ همه‌ مجاهد. همه‌ در خدمت‌ حضرت‌ سيد الشهدا فردا شب‌ كه‌ حضرت‌ اون‌ قربال‌ را برمي‌ داره‌ و تمام‌ اصحابش‌ را در اون‌ قربال‌ مي‌ريزه‌ اين‌ پنج‌ برادر، اين‌ چهار برادر يك‌ نفرشون‌ مردود نمي‌شه‌. اين‌ قدر فاطمة‌ ام‌ البنين‌ در تربيت‌ فرزند كوشش‌ كرده‌ سلام‌ الله‌ عليها. المطيع‌ لالله‌. بياييم‌ يك‌ خرده‌ خود رأييهامون‌ را، نظرات‌ شخصيمون‌ را در دينمون‌ در عباداتمون‌ كنار بگذاريم‌. خودمون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديم‌. داراي‌ شرح‌ صدر باشيم‌. الگوپذير باشيم‌. الگويي‌ از طرف‌ خدا تعيين‌ شده‌ اگر نمي‌تونيد بفهميد پيغمبر يعني‌ چه‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يعني‌ چه‌؟ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ يعني‌ چي‌، و فكر مي‌كنيد اون‌ الگوها به‌ دست‌ شما نمي‌رسد فرقي‌ نمي‌كنه‌ ابوالفضل‌ الگوي‌ شما باشد. يك‌ دانشگاهي‌ روز عاشورا در كربلا حسين‌ ابن‌ علي‌ به‌ وجود آورد. يك‌ مكتب‌ پر عظمت‌ پر از علم‌ و دانش‌ روز عاشورا حضرت‌ سيد الشهدا به‌ وجود آورد كه‌ تا قيام‌ قيامت‌ مردم‌ بايد در اين‌ دانشگاه‌ در اين‌ مكتب‌ درس‌ بخوانند و باز هم‌ به‌ آخر نمي‌رسه‌. اين‌ دانشگاه‌، اين‌ مكتب‌ همه‌ نوع‌ استاد داره‌. از طفل‌ شش‌ ماهه‌ تا جوان‌ سيزده‌ ساله‌، تا مرد پر عظمت‌ بيست‌ و پنج‌ ساله‌ علي‌ اكبر و مثل‌ ابوالفضل‌ العباس‌. چون‌ امشب‌ شب‌ تاسوعاست‌. متأسفانه‌ ما از عزاداريهامون‌ هيچي‌ نمي‌فهميم‌. اكثرمون‌ فكر مي‌كنيم‌ ما بايد اينجا جمع‌ بشويم‌ اون‌ قدر تو سر و صورتمون‌ بزنند تا يك‌ قطره‌ اشك‌ بريزه‌. اون‌ قدر روضه‌هاي‌ تند بخوانند تا شايد اين‌ دل‌ سنگ‌ ما يك‌ خرده‌اي‌ نرم‌ بشه‌ اون‌ هم‌ در شب‌ تاسوعا گريه‌ كنيم‌. اون‌ قدر با فنون‌ مختلف‌ روضه‌ خواني‌ ما را بايد بچرخانند تا يك‌ حالت‌ حزني‌ به‌ خودمون‌ بگيريم‌. من‌ يك‌ مطلبي‌ خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌. اگر ما شيعه‌ باشيم‌ اگر ما لياقت‌ خواند دعاي‌ ندبه‌ را پيداكنيم‌. در دعاي‌ ندبه‌ مي‌گه‌ و العطائب‌ من‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ بر پاكان‌ از فرزندان‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بايد فليكبي‌ الباكو. گريه‌ كنندگان‌ بايد بيان‌ و گريه‌ كنند. فلمثله‌ فلتضرت‌ الدموع‌. اشك‌ بريزند. و يلفرخ‌ السارخون‌ و يضج‌ الضاجون‌. همه‌ ضجه‌ بزنند. مگر چه‌ خبره‌؟ چه‌ روضه‌اي‌ مي‌خوان‌ امام‌ صادق‌ يا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ بخوانه‌؟ يك‌ كلمه‌، از اين‌ حالت‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ قصاوت‌ بياييد بيرون‌. هر روزمون‌ بايد روز عاشورا باشه‌. منتظر خوندن‌ روضه‌هاي‌ سوزناك‌ نباشيد. قصاوت‌ قلب‌ مي‌ياره‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ استادم‌ را به‌ من‌ توصيه‌ مي‌كرد هيچ‌ وقت‌ روضة‌ سوزناك‌ نخون‌. چون‌ هم‌ خودت‌ قصاوت‌ پيدا مي‌كني‌ هم‌ مستمعينت‌. اين‌ جا امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد فقد يك‌ جمله‌ عين‌ الحسن‌، اگر ما محب‌ باشيم‌، اگر ما حسين‌ دوست‌ باشيم‌. همين‌ كه‌ بنشينيم‌ فكر كنيم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ كو؟ قبرش‌ كجاست‌؟ كافيه‌. در اين‌ دعا مي‌گه‌ ضجه‌ بزنند ضجه‌ زنندگان‌. گريه‌ بكنند گريه‌ كنندگان‌. ندبه‌ بكنند، ندبه‌ كنندگان‌ كه‌ چه‌؟ عين‌ الحسن‌ و عين‌ الحسين‌. از همه‌ بالاتر عين‌ بقية‌ الله‌؟ آخه‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌ كه‌ ما يك‌ خرده‌اي‌ بياييم‌ تو صراط‌ مستقيم‌ دين‌. يك‌ خرده‌اي‌ خودمون‌ بنشينيم‌ فكر كنيم‌. من‌ شب‌ اول‌ اين‌ مجلس‌ به‌ همة‌ شما عرض‌ كردم‌ صبح‌ و شب‌ بنشينيد تنها با خودتون‌ فكر كنيد نمي‌خواد خيلي‌ روضه‌هاي‌ تند براي‌ خودتون‌ بخوانيد. فقط‌ بنشينيد بگيد يا حسين‌. اگر ما دوست‌ باشيم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشيم‌. پاك‌ باشيم‌ آقايون‌. خدا مي‌دونه‌ از روايات‌ هم‌ استفاده‌ مي‌شه‌. حضرت‌ آدم‌ دويست‌ سال‌ براي‌ اون‌ ترك‌ اوليي‌ كه‌ كرد گريه‌ كرد كه‌ خدا عفوش‌ كنه‌. آخر خدا جبرئيل‌ را فرستاد گفت‌ آدم‌ بگو يا حميد به‌ حق‌ محمد يا عالي‌ به‌ حق‌ علي‌. يا فاطر به‌ حق‌ فاطمه‌. يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌ يا قديم‌ الاحسان‌ بحق‌ الحسين‌. آدم‌ نمي‌دونه‌ هنوز چيه‌؟ چه‌ خبره‌؟ اشكش‌، كلمة‌ حسين‌ را كه‌ گفت‌ اشكش‌ ريخت‌ يك‌ يا حسين‌ بگيد بايد اشكتون‌ بريزه‌. اين‌ تجربه‌ شده‌ منتهي‌ بعضي‌ از رموز برنامه‌ها را نمي‌شه‌ براي‌ همه‌ گفت‌. كسي‌ كه‌ به‌ كمال‌ رسيده‌ باشه‌، و نفسش‌ پاك‌ شده‌ باشه‌ اين‌ يك‌ چند دقيقه‌ بنشينه‌ توجهش‌ را بده‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بگه‌ يا حسين‌، محاله‌ اشكش‌ نريزه‌. مگر اين‌ كه‌ قلبش‌ قصي‌ باشه‌. عين‌ الحسن‌، عين‌ الحسين‌، عين‌ ابناء الحسين‌؟ من‌ اين‌ مطلب‌ را اين‌ قدر امشب‌ و امروز گفتم‌ به‌ شما براي‌ اين‌ كه‌ برنامتون‌ را اين‌ يكي‌ دو روز لااقل‌ كه‌ بهار استفاده‌ از عاشوراست‌ شما بكنيد. آخه‌ گريه‌ كردن‌ اين‌ مسائل‌ را نداره‌. از امام‌ صادق‌ سؤال‌ شد كه‌ آقا ما چطور بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ گريه‌ كنيم‌؟ حضرت‌ فرمود همانطور كه‌ در مصائب‌ عزيزانتون‌ گريه‌ مي‌كنيد، گريه‌ كنيد. وقتي‌ پدر انسان‌ از دنيا مي‌ره‌، فرزند انسان‌ از دنيا مي‌ره‌، لبهاش‌ پر از خنده‌ و تبسمه‌ و ولي‌ فقط‌ مشت‌ به‌ سينه‌ مي‌زنه‌ مي‌شه‌ همچين‌ چيزي‌، يا يك‌ گوشه‌اي‌ مي‌نشينه‌ و اشك‌ مي‌ريزه‌. محزونه‌. وظائفي‌ را نسبت‌ به‌ اون‌ حبوبش‌ انجام‌ مي‌ده‌. كوشش‌ كنيد از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نشيد در عزاداريتون‌ اگر مي‌خواييد امام‌ زمان‌ هم‌ باهاتون‌ بياد در كنار مجلستون‌ بياسته‌ و با شما عزاداري‌ كنه‌. حاج‌ محمد علي‌ فشندي‌ حضرت‌ ولي‌ عصر فرمودند كه‌ من‌ روز عرفه‌ مي‌يام‌ به‌ خيمة‌ شما براي‌ اين‌ كه‌ روضة‌ عمويم‌ ابوالفضل‌ خوانده‌ مي‌شه‌. روضة‌ عمويم‌ ابوالفضل‌ در اون‌ خيمه‌ خوانده‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ وقتي‌ كه‌ عرفه‌ شد من‌ ديدم‌ آقا نيامدند، روضه‌ هم‌ داره‌ خونده‌ مي‌شه‌. حوصله‌ام‌ سر آمد از تو خيمه‌ آمدم‌ بيرون‌. ديدم‌ آقا گوشش‌ را گذاشته‌ اونجا داره‌ گوش‌ مي‌ده‌ و اشك‌ مي‌ريزه‌. همين‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ صبح‌ و شب‌ گريه‌ مي‌كنند آيا گريه‌ مي‌كنند يا اينكه‌ خداي‌ نكرده‌ خودشون‌ را به‌ صورت‌ عزاداران‌ در مي‌يارند. گريه‌ كنيد. تاسوعا و عاشورا ديگه‌ روزهايي‌ نيست‌ كه‌ بخواد انسان‌ گريه‌ را به‌ شما تعليم‌ بده‌. خوب‌ حتي‌ هر سنگي‌ را كه‌ از روي‌ زمين‌ روز عاشورا برداشتند ديدند خون‌ تازه‌ زير اون‌ هست‌. آسمان‌ گريه‌ كرد بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. جمادات‌ گريه‌ كردند، حيوانات‌ گريه‌ مي‌كنند.

 يك‌ شخصي‌ مي‌گه‌ من‌ يك‌ شب‌ در بيابان‌ گير گرده‌ بودم‌ تاريخ‌ هم‌ از دستم‌ در رفته‌ بود نمي‌دونستم‌ چه‌ روزي‌ از ساله‌ چه‌ ماهي‌ از ساله‌ ديدم‌ حيوانات‌ مختلف‌ اينها جمع‌ شدن‌ كنار يكديگر همه‌ محزون‌ دور هم‌ نشسته‌اند. درنده‌ هست‌، چرنده‌ هست‌. من‌ با خودم‌ فكر كردم‌ چه‌ خبره‌. يك‌ دفعه‌ چشمم‌ به‌ ماه‌ افتاد يادم‌ آمد كه‌ امشب‌ شب‌ عاشوراي‌ ابي‌ عبد الله‌ است‌. جن‌ و ملك‌ بر اين‌ آدمياني‌ كه‌ اين‌ عزيز را از دست‌ داده‌اند گريه‌ مي‌كنند. همه‌ گريه‌ مي‌كنند. اين‌ عزيز. كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. كشته‌ مي‌شود براي‌ اين‌ كه‌ ما دين‌ داشته‌ باشيم‌. كشته‌ مي‌شود براي‌ اين‌ كه‌ ما بهشتي‌ شويم‌. كشته‌ مي‌شود براي‌ اين‌ كه‌ ما دوست‌ و دشمنمون‌ را بشناسيم‌. بدانيم‌ كه‌ الگوي‌ ما يزيد نيست‌. بلكه‌ الگوي‌ ما ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌. اون‌ هم‌ با اون‌ وضع‌. ابوالفضل‌ روز عاشورا و روز تاسوعا اعمالي‌ انجام‌ داده‌ كه‌اي‌ كاش‌ ما يك‌ سر سوزن‌ اون‌ اعمال‌ را ياد بگيريم‌ و عمل‌ كنيم‌. اون‌ قدر با عظمت‌ بود. روز تاسوعا در ميان‌ خيمه‌ نشسته‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ هم‌ با اصحابشون‌ نشسته‌اند هنوز جمعيت‌ زياده‌ هر كدام‌ يك‌ سؤالي‌ دارند، هر كدام‌ يك‌ حرفي‌ دارند. بعضي‌ مي‌خوان‌ قيافة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را ببينند نشسته‌اند. ابوالفضل‌ هم‌ در مقابل‌ برادر با ادب‌ نشسته‌. يك‌ صدايي‌ بلند شد. عين‌ بنوا اختنا؟ صدا آشنا بود. صداي‌ شمر ابن‌ ذي‌ الجوشن‌ لعنت‌ الله‌ عليهه‌. حضرت‌، حضرت‌ ابوالفضل‌ سرش‌ را پايين‌ انداخت‌ و خجالت‌ كشيد. خيلي‌ براي‌ انسان‌ سخته‌ كه‌ در ميان‌ يك‌ جمعي‌ پر از فضائل‌ نشسته‌ باشه‌ يك‌ فرد پست‌ خبيث‌ بياد انسان‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ بده‌. حضرت‌ بي‌ ابي‌ عبد الله‌ فرمودند كه‌ جوابش‌ را بده‌. و ان‌ كان‌ فاسقا. يعني‌ برادر ما تو را مي‌شناسيم‌ تو با او قاطي‌ نمي‌شي‌ تو آقايي‌. او فاسقه‌. جوابش‌ را بده‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ بيرون‌ آمدن‌. يك‌ نامه‌اي‌ از ابن‌ زياد آورده‌ كه‌ من‌ الان‌ در كوفه‌ بودم‌ به‌ من‌ دستور داده‌ است‌ كه‌ با حسين‌ جنگ‌ كنم‌ اما من‌ فعاليت‌ كردم‌، خواهش‌ كردم‌ تو و برادرهات‌ مي‌تونيد از اين‌ معركه‌ بيرون‌ بياييد. كشته‌ نشيد. اين‌ كلمة‌ اين‌ مرد خبيث‌ اونچنان‌ ابوالفضل‌ را ناراحت‌ كرد كه‌ اگر امام‌ زمانش‌ اجازه‌ داده‌ بودند همانجا او را به‌ درك‌ واصل‌ مي‌كرد. فرمود خدا تو را و امان‌ نامة‌ تو اون‌ كه‌ اين‌ امان‌ نامه‌ را نوشته‌ لعنت‌ كنه‌. تو مي‌خواي‌ من‌ را از برادرم‌ جدا كني‌. اينجا شد كه‌ روز تاسوعا به‌ نام‌ ابوالفضل‌ شد.

 ببينيد وفاداري‌، بزرگي‌، آقايي‌ چقدر زياده‌. شب‌ عاشورا هم‌ اطراف‌ خيمه‌ها را گرفته‌ داره‌ پاسداري‌ مي‌كنه‌، مبادا يك‌ نفر به‌ طرف‌ حريم‌، حرم‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نگاه‌ كنه‌. رور عاشورا شد. روز عاشورا همة‌ اصحاب‌ و بني‌ هاشم‌ كشته‌ شدند و فقط‌ مانده‌ است‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسن‌ و حضرت‌ ابوالفضل‌. با هم‌ متحد شدند من‌ از طرف‌ ميمنة‌ لشگر حمله‌ مي‌كنم‌ تو از طرف‌ ميصرة‌ لشگر حمله‌ كن‌ و مثل‌ قيچي‌ داشتند اين‌ لشگر را مي‌چيدند و به‌ جهنم‌ مي‌فرستادند. حضرت‌ ابوالفضل‌ آمد طرف‌ شريعه‌. در راه‌ يادش‌ بود، مشك‌ را هم‌ برداشته‌ بود و مي‌دانست‌ موفق‌ هم‌ مي‌شود. به‌ ياد فرزندان‌ تشنه‌ لب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ افتاد. يك‌ جريان‌ نقل‌ مي‌كنند. من‌ نمي‌خوام‌ اين‌ جريان‌ را بگم‌ شما گريه‌ كنيد يك‌ مقدار بخاطر اين‌ كه‌ چرا ابوالفضل‌ وارد شريعه‌ شد. معروف‌ صحت‌ و صغم‌ سند هم‌ زياد دقت‌ نكردند ولي‌ ديدم‌ هم‌ نوشته‌اند و هم‌ بعضي‌ از بزرگان‌ بيان‌ كرده‌اند. كه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ از كنار خيمه‌اي‌ كه‌ در اون‌ خيمه‌ مشكهاي‌ آب‌ را اون‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ تو خيمه‌ها بود مي‌گذاشتند. ابوالفضل‌ معلومه‌ در اين‌ خيمه‌ رطوبتي‌ در روي‌ زمين‌ هست‌. صداي‌ همهمة‌ اسبان‌ از ميان‌ خيمه‌ مي‌ياد. مگر تو خيمه‌ آب‌ هست‌؟ پردة‌ خيمه‌ را بالا زد يك‌ منظره‌اي‌ ديد. من‌ نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌. نمي‌دونم‌ شما مي‌توانيد بشنويد يا نه‌. حتما شنيده‌ايد من‌ هم‌ نمي‌گم‌. بخاطر اين‌ منظره‌ و اين‌ وضع‌ رفت‌ و وارد شريعه‌ شد. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. از شريعه‌ بيرون‌ آمد. الله‌ اكبر حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ از اون‌ طرف‌ مي‌گه‌ الله‌ اكبر. يك‌ وقت‌ صداي‌ ابوالفضل‌ بلند شد يا اخي‌ ادرك‌ اخي‌. برادر، برادرت‌ را درياب‌.

 حسين‌ ابن‌ علي‌ دست‌ از جنگ‌ كشيد. راهي‌ كه‌ صداي‌ ابوالفضل‌ از اون‌ طرف‌ آمده‌ به‌ اون‌ راه‌ حركت‌ كرد. راوي‌ مي‌گه‌ ديدم‌ دو دفعه‌ از اسب‌ پياده‌ شد. از روز زمين‌ يك‌ چيزي‌ را برداشت‌ و بوسيد. نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دستهاي‌ ابوالفضل‌ العباسه‌. آمد بالين‌ برادر سر برادر را به‌ دامن‌ گرفت‌. نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ چه‌ بر سر ابوالفضل‌ آورده‌ بودند. در كتابها نوشته‌اند در مقاتل‌ نوشته‌اند. كه‌ بس‌ كه‌ تير به‌ بدن‌ ابوالفضل‌ خورده‌ بود. تمام‌ بدنش‌ پر از تير بود. يك‌ تير آمده‌ به‌ چشم‌ او خورده‌. ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ يك‌ مطلبي‌ در اين‌ بين‌ داردكه‌ انشاء الله‌ براي‌ من‌ و شما درس‌ باشه‌ حالا كه‌ دلتون‌ نرم‌ باشه‌ و اشكتون‌ مي‌ريزد مي‌گه‌ والله‌ ان‌ قطعطعوا يميني‌، اي‌ مردم‌ به‌ خدا قسم‌ اگر دست‌ راست‌ من‌ را از بدنم‌ قطع‌ كرديد اني‌ احامي‌ ابدا اني‌ ديني‌ و عن‌ امام‌ يقيني‌. به‌ خدا قسم‌ با همين‌ دست‌ بريده‌، با همين‌ دست‌ قطع‌ شده‌ كه‌ امروز هم‌ دارد ابوالفضل‌ دارد تبليغ‌ مي‌كند و حمايت‌ از دينش‌ مي‌كند و در همين‌ مجلس‌ كه‌ شما نشسته‌ايد و سخنان‌ ابولفضل‌ را داريد مي‌شنويد تصميم‌ انشاء الله‌ مي‌گيريد كه‌ شما هم‌ مثل‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ باشيد همين‌ جملة‌ اون‌ حضرت‌ را تأييد مي‌كند. اني‌ احامي‌ من‌ حمايت‌ مي‌كنم‌ ابدا، هميشه‌ از دينم‌. حمايت‌ كنيد از دينتون‌، از مذهبتون‌. از تشيعتون‌ از اسلامتون‌. از برنامه‌هاي‌ زندگيتون‌ با اعمالتون‌ حمايت‌ كنيد. يك‌ وقت‌ نگن‌ به‌ شما تو كه‌ شيعه‌ هستي‌ اين‌ دروغ‌ يعين‌ چه‌؟ اين‌ غيبت‌ يعني‌ چي‌، اين‌ گناه‌ يعني‌ چي‌؟ اين‌ احامي‌ ابدا عن‌ ديني‌. ديگه‌ از چي‌ حمايت‌ مي‌كني‌ آقا. و عن‌ امامي‌ از امام‌ زمانم‌ هم‌ حمايت‌ مي‌كنم‌. شما امام‌ زمان‌ داريد يا نداريد؟ شما مي‌خواييد مثل‌ ابوالفضل‌ العباس‌ باشيد يا نه‌؟ اگر دستتون‌ هم‌ قطع‌ شد بگي‌ اني‌ احامي‌ ابدا عن‌ ديني‌ و عن‌ امام‌ و عن‌ امام‌ صادق‌ اليقين‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ همين‌ جملة‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ ما را در راه‌ راست‌ قرار بده‌ و حامي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. و ما را از ياران‌ خوب‌ اون‌ حضرت‌ قرار بده‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمانمون‌ ما را هم‌ مبتدي‌ به‌ ابوالفضل‌ العباس‌ قرارمون‌ بده‌. او را مقتداي‌ ما قرار بده‌( الهي‌ آمين‌). خدايا اون‌ راهي‌ كه‌ اون‌ حضرت‌ اون‌ بزرگوار اون‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ كه‌ دوست‌ داريم‌ بريم‌ در مقابل‌ قبرش‌ بايستيم‌ و عرض‌ ادب‌ بكني‌ خديا به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر اميدوارم‌ به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر ارواحنا فدا خداي‌ تعالي‌ ما را از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌ (الهي‌ آمين‌). قلب‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را از ما راضي‌ كند(الهي‌ آمين‌). موانع‌ راهمون‌ را خداي‌ تعالي‌ برطرف‌ كند (الهي‌ آمين‌). و ما را هر چه‌ زودتر به‌ كمالات‌ روحي‌ برساند (الهي‌ آمين‌).

 

۲۹ ذي‌ الحجه‌ ۱۴۱۷ قمری – ۱۵ اردیبهشت ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ الشمس‌

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ شمس‌ 29 ذي‌ الحجه‌ 1417 – 15/02/1376

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الشمس‌ و الضحي‌ها. و القمر اذا تلاها.

 از دوستان‌ و عزيزان‌ تقاضا دارم‌ كه‌ اين‌ ده‌ روز ماه‌ محرم‌ را همين‌ سوره‌هايي‌ كه‌ تلاوت‌ شد انشاء الله‌ قرائت‌ كنند و دربارة‌ همين‌ مطالب‌ اين‌ سوره‌ها كه‌ بسيار تكان‌ دهنده‌ و پر اهميت‌ است‌ چه‌ من‌ و چه‌ ديگران‌ صحبت‌ كنيد. و انشاء الله‌ دقت‌ بشود كه‌ برنامه‌اي‌ را كه‌ بعضي‌ عمل‌ ميكنند و بعضي‌ عمل‌ نميكنند و مسامحه‌ ممكن‌ است‌ بكنند، اگر مايلند موفقيتي‌ داشته‌ باشند، عمل‌ كنند. و آن‌ تلاوت‌ اين‌ آياتي‌ است‌ كه‌ در هفته‌ بايد بخوانند. متأسفانه‌ خيلي‌ از دوستان‌ فراموش‌ كردند برنامه‌ را و هر چه‌ شما فراموش‌ كنيد، ما هم‌ فراموش‌ كنيم‌، طبعا خدا هم‌ ما را فراموش‌ خواهد كرد. روز قيامت‌ كه‌ ميشود خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اليوم‌ ننساكم‌. ما آنروز شما را فراموش‌ كرديم‌. همانطوري‌ كه‌ شما در دنيا ما را فراموش‌ كرديد. اين‌ سوره‌هايي‌ كه‌ امروز خونده‌ شد، آنهايي‌ كه‌ مايلند در اين‌ جلسه‌ شركت‌ كنند، هم‌ بايد هر روز بخوانند و هم‌ معانيش‌ را در كتابها و قرآنهايي‌ كه‌ ترجمه‌ و تفسير اين‌ آيات‌ را دارد؛ پيش‌ مطالعه‌ كنند تا ما هم‌ انشاء الله‌ بتوانيم‌ در اين‌ ده‌ روز دربارة‌ همين‌ سوره‌هاي‌ مباركه‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌. من‌ الان‌ بخوام‌ فهرست‌ مطالبي‌ كه‌ در اين‌ آيات‌ پروردگار بيان‌ كرده‌، بگم‌؛ وقتمون‌ امروز تمام‌ ميشه‌. فهرستش‌ را! تا برسد به‌ اينكه‌ بخواهيم‌ شرح‌ بدهيم‌ و يا بخواهيم‌ يك‌ قدم‌ جلوتر بگذاريم‌ و دربارة‌ تأويل‌ و تفسيرش‌ سخن‌ بگوئيم‌. همين‌ جملات‌ چند جمله‌اي‌ كه‌ من‌ از سورة‌ شمس‌ قرائت‌ كردم‌، شايد بعضي‌ فكر كردند من‌ فراموش‌ كردم‌ آيات‌ را، من‌ نه‌ سورة‌ شمس‌ و اين‌ سوره‌ها را غالبا حفظ‌ كرديم‌، در بچگي‌ حفظ‌ كرديم‌ و يك‌ دفعه‌ فكرم‌ به‌ اينجا رسيد كه‌ كلمه‌ به‌ كلمه‌، جمله‌ به‌ جمله‌، اين‌ آيات‌ را بايد مطالعه‌ كرد، دقت‌ كرد، شما مثل‌ ما طلبه‌ها باشيد. استادمون‌ در درسهامون‌ به‌ ما ميگفت‌ شما قبل‌ از اينكه‌ فردا بخوايد بيائيد براي‌ درس‌، پيش‌ مطالعه‌ كنيد. يعني‌ كتاب‌ را برداريد يك‌ نگاهي‌ بكنيد. بالاخره‌ پنجاه‌ درصدش‌ را مي‌فهميد. پنجاه‌ درصد ديگرش‌ را هم‌ فردا كه‌ آمديد براي‌ درس‌ خواهيد فهميد. اما اگر پيش‌ مطالعه‌ نكرده‌ باشيد، شما فردا كه‌ مي‌آئيد، يك‌ قدري‌ خوب‌ طبعا توي‌ درس‌ حواستون‌ پرت‌ ميشه‌ و گاهي‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ يك‌ مقدار سنگين‌ باشه‌ براتون‌، خسته‌ بشيد.

 بهرحال‌ اين‌ تقاضا را از دوستان‌ دارم‌ و هر چه‌ توي‌ اين‌ دنيا دربارة‌ دينتون‌، حقايق‌ دينيتون‌، دربارة‌ معارف‌ قرآن‌ كريمتون‌، كوتاهي‌ كنيد يك‌ روز پشيمان‌ خواهيد شد. آنجائي‌ كه‌ پشيماني‌ سودي‌ ندارد.

 بعنوان‌ نمونه‌ همين‌ چند جمله‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌، عرض‌ ميكنم‌. اگرچه‌ امروز احتمالا روز آخر ماه‌ ذي‌ الحجة‌ الحرام‌ باشد و روز آخر سال‌ باشد و ساعات‌ آخر سال‌ باشد كه‌ متأسفانه‌ همه‌ چيز ما از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. الان‌ اگر ماه‌ اسفند بوديم‌ و يك‌ ساعتي‌ به‌ تحويل‌ سال‌ مانده‌ بود، يك‌ شور و هواي‌ ديگري‌ داشتيم‌. و حال‌ آنكه‌ حالا عيدش‌، ممكنه‌ بگيم‌، چون‌ اول‌ بهاره‌ يك‌ ارزشي‌ داشته‌ باشه‌. اما صددرصد، حتي‌ يك‌ بچة‌ كوچك‌ هم‌ اگر فكر داشته‌ باشد، تحويل‌ سال‌ يك‌ مسئلة‌ خرافيست‌. يعني‌ مثلا چيكار ميشه‌، چطور ميشه‌، هر لحظه‌اي‌ به‌ لحظة‌ ديگر، زمان‌ تحويل‌ داده‌ ميشه‌. حالا اين‌ تحويل‌ سال‌ چه‌ خصوصيتي‌ داره‌ كه‌ همه‌ ساعتها پشت‌ در دقت‌، تقويمها نوشته‌اند، ساعت‌ پنج‌ و ده‌ دقيقه‌ و چند ثانيه‌، سال‌ تحويل‌ ميشه‌! كه‌ واقعا گاهي‌ انسان‌ وقتي‌ به‌ فكر اين‌ مردم‌ دقت‌ ميكنه‌، همه‌ چيز. در يك‌ آية‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر شهرا في‌ كتاب‌ الله‌. عدد ماهها در نزد خدا دوازده‌ تاست‌، در كتاب‌ خداست‌. روزي‌ كه‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرد. يعني‌ از آن‌ وقتي‌ كه‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌، برنامة‌ ماهها را روي‌ دوازده‌تا قرار داده‌ و اين‌ دوازده‌ ماه‌ محرم‌ است‌ و صفر است‌ و ربيع‌ الاول‌ و ربيع‌ الآخر تا آخر. كه‌ عجيب‌ اينه‌. مي‌فرمايد ذلك‌ الدين‌ القيم‌. آن‌ دين‌ قيم‌، آن‌ صراط‌ مستقيم‌ اينه‌. يعني‌ اگر دينتون‌ در صراط‌ مستقيمه‌، در راه‌ راسته‌، بايد توجه‌ به‌ اين‌ دوازده‌ ماه‌ داشته‌ باشيد. فلا تضربوا منها اربعه‌ حرم‌. چهار ماه‌ اينها حرامه‌، حرام‌ بمعناي‌ حرمت‌ داره‌. به‌ معناي‌ پر احترامه‌ و فلا تظلموهن‌ فيهن‌ انفسكم‌. به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد در اين‌ چهارماه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. الان‌ از اكثر شماها اگر سؤال‌ بشه‌ كه‌ چند ماه‌ از اين‌ چهار ماه‌ گذشته‌، شايد بعضي‌هاتون‌ لااقل‌ اطلاع‌ نداشته‌ باشيد. آخه‌ يك‌ ماههايي‌ كه‌ خدا ميگه‌ حواستون‌ را بيشتر جمع‌ كنيد، اما اگر از شما بپرسند چقدر از فروردين‌ گذشته‌؟ همه‌ اتون‌ مي‌دانيد. ببينيد اينها از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. ما نميگيم‌ آن‌ را ندانيد. براي‌ وضع‌ كارتون‌، زندگيتون‌، شايد لازم‌ باشه‌. اين‌ را هم‌ بدانيد. چون‌ تمام‌ برنامه‌هاي‌ ديني‌، تمام‌ مستحبات‌، مكروهات‌، واجبات‌، محرمات‌ روي‌ ماههاي‌ قمري‌ پايه‌گزاري‌ شده‌. نگفتند ماه‌ فروردين‌ بريد مكه‌. نگفتند ماه‌ اسفند روزه‌ بگيريد. گفتند ماه‌ رمضان‌ روزه‌ بگيريد. ماه‌ ذي‌ الحج‌ بريد مكه‌. روز اول‌ ماه‌ كه‌ گفتند مستحبه‌ نماز اول‌ ماه‌ بخوانيد، نگفتند به‌ شما كه‌ روز اول‌ فروردين‌ باشه‌ يا روز اول‌ اسفند باشه‌. روز اول‌ ماه‌ محرم‌ باشه‌، روز اول‌ ماه‌ صفر باشه‌. چه‌ مستحباتي‌ كه‌ ما در تمام‌ كتابها داريم‌ و چه‌ مكروهاتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ وقت‌ و زمانه‌ در كتابها داريم‌ و چه‌ واجبات‌ و محرماتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ زمانه‌ و در كتابها اعم‌ از قرآن‌ و احاديث‌ و نهج‌ البلاغه‌ و اصول‌ كافي‌ و كتابهاي‌ روائي‌ داريم‌، همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ ماه‌ قمريست‌ و ماههاي‌ قمريست‌.

 بنابراين‌، ببينيد خدا سفارش‌ ميكنه‌ كه‌ به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد در اين‌ ماهها. يعني‌ چي‌ به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد؟ يعني‌ اگر شما ندونيد، نتوانيد بفهميد كه‌ روز اول‌ ماه‌ محرم‌ كيه‌؟ طبعا نخواهيد فهميد كه‌ چه‌ اعمالي‌ انجام‌ بايد در اين‌ ماه‌ بديد. چه‌ مستحباتي‌ در اين‌ ماه‌ هست‌. شما اگر ندانيد كه‌ اول‌ محرم‌ چه‌ روزيست‌ و غفلت‌ داشته‌ باشيد كه‌ داريم‌، الان‌ فردا اول‌ محرمه‌ يا نه‌. همه‌اتون‌ با مسامحه‌ ميگيد بعله‌. و حال‌ اينكه‌ معلوم‌ نيست‌. اگر امشب‌ ماه‌ ديده‌ شد، فردا اول‌ محرمه‌. چون‌ بيست‌ و نه‌ روز بوده‌ ذي‌ الحج‌. و اگر ماه‌ ديده‌ نشد، پس‌ فردا اول‌ محرمه‌. ببينيد، دقت‌ كنيد. زمان‌ سنج‌ باشيد، زمان‌ را بفهميد. يكي‌ از مقدمات‌ نماز چيه‌؟ اين‌ است‌ كه‌ زمان‌ را شما بشناسيد. اگر مثلا نفهميد كه‌ اول‌ ظهر كيه‌، نمي‌توانيد نماز اول‌ وقت‌ بخوانيد. اگر ندانيد اول‌ ماه‌ رمضان‌ كيه‌، اول‌ ماه‌ شوال‌ چه‌ روزيه‌، گاهي‌ حرام‌ داخل‌ واجب‌ ميشه‌، گاهي‌ واجب‌ داخل‌ حرام‌ ميشه‌. شما روز اول‌ ماه‌ شوال‌ حرامه‌ روزه‌ بگيريد. ولي‌ روز آخر ماه‌ رمضان‌ واجبه‌ روزه‌ بگيريد. اين‌ را بايد بفهميد. چرا خداي‌ تعالي‌ تعيين‌ نكرده‌. مثل‌ ماههاي‌ ميلادي‌ و ماههاي‌ شمسي‌ چرا، يك‌ ضابطة‌ خاصي‌ نداره‌؟ براي‌ اينكه‌ شماها را بكار بيندازه‌. شماها بيكار و تنبل‌ نباشيد. تنها با ساعت‌ پشت‌ دستتون‌ كه‌ حالا از هر كجا آمده‌، اكتفا نكنيد. شما به‌ آسمان‌ نگاه‌ كنيد، شما به‌ ماه‌ نگاه‌ كنيد. يسئلونك‌ عن‌ الأهله‌. اي‌ پيغمبر از تو سؤال‌ مي‌كنند از هلالهاي‌ ماه‌ كه‌ اينها براي‌ چيه‌؟ قل‌ هي‌ مواقيت‌ للناس‌. بگو اي‌ پيغمبر كه‌ اينها براي‌ وقت‌ تعيين‌ كردنه‌. شما بايد همين‌ امشب‌ پاشيد، اول‌ ساله‌ بريد ببينيد كه‌ ماه‌ آيا ديده‌ شد يا نه‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ ظلم‌ به‌ خودمون‌ نكنيم‌. شما اگر فردا شك‌ داريد كه‌ آن‌ مشتري‌ باصطلاح‌ مفيدتون‌، فردا مي‌آد يا پس‌ فردا كه‌ اگر فردا بياد شما نباشيد يك‌ منفعت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ از دستتون‌ ميره‌، مادي‌. حالا امشب‌ چيكار مي‌كنيد؟ يك‌ تلفن‌ بهش‌ مي‌زنيد. آقا فردا مي‌آئي‌ يا پس‌ فردا؟ آنهم‌ ميگه‌ من‌ مثلا فردا مي‌آم‌. خوب‌ ميريد توي‌ حجره‌اتون‌ مي‌شينيد منتظر تا آقا بياد. شما فردا بايد نماز اول‌ ماه‌ را بخونيد يا پس‌ فردا؟

 روز اول‌ محرم‌ پسر شبيب‌ آمد خدمت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. حضرت‌ فرمود يابن‌ الشبيب‌ الصائم‌ انت‌. روزه‌ هستي‌ امروز؟ روزه‌ مستحبه‌. فردا روزه‌اش‌ مستحبه‌. اگر شما ندانيد كه‌ فرداست‌ اول‌ ماه‌ يا پس‌ فردا، ظلم‌ به‌ خودتون‌ كرديد. همانطوري‌ كه‌ اگر تحقيق‌ نكرديد كه‌ مشتريتون‌ فردا مي‌آد يا پس‌ فردا و او فردا آمد و آن‌ استفاده‌ را از دستتون‌ رفت‌ و گرفت‌، شما به‌ خودتون‌ ظلم‌ كرديد. ميگيد چه‌ كاري‌ بود من‌ كردم‌! يك‌ تلفن‌ مايه‌اش‌ بود. يك‌ نگاه‌ به‌ آسمان‌ مايه‌اش‌ بود. يك‌ توجه‌، يك‌ داخل‌ شدن‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ مايه‌اش‌ بود. اين‌ را ميگيد.

 ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر في‌ كتاب‌ الله‌. حالا كه‌ شما انشاء الله‌ در صراط‌ مستقيم‌ هستيد، ساعت‌ آخر ساله‌. گوشه‌ و كنار بعضي‌ها ممكنه‌ بگن‌ آقا آخر سال‌، يك‌ ماه‌ گذشته‌، دو ماه‌ گذشته‌. نخير آخر سال‌ ديني‌ و مذهبي‌ و اسلامي‌ كه‌ تمام‌ مسلمانها، يعني‌ اگر يك‌ مسلمان‌ قبول‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ اين‌ ساعت‌، ساعت‌ آخر ساله‌ و بگه‌ من‌ قبول‌ ندارم‌، نجسه‌ و كافر. اِ! بعله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ صريح‌ قرآنه‌ و انكار آن‌، انكار يك‌ آيه‌ از قرآنه‌. و انكار يك‌ آيه‌ از قرآن‌ مساويست‌ با انكار تمام‌ قرآن‌ و مساويست‌ با تكذيب‌ پيغمبر و مساويست‌ با تكذيب‌ تمام‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. ببينيد كار چقدر كش‌ پيدا ميكنه‌. فلا تضربوا فيهن‌ انفسكم‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. حالا. لحظات‌ آخر سال‌ هزار و چهارصد و هيفده‌ است‌ و سال‌ هزار و چهارصد و هيجده‌ انشاءالله‌ از ساعات‌ ديگر، از لحظات‌ ديگر شروع‌ ميشه‌. ما چه‌ كرديم‌ در سال‌ گذشته‌؟ يا مقلب‌ القلوب‌ و الابصار، يا مدبر الليل‌ و النهار، يا محول‌ الحول‌ و الاحوال‌، حول‌ حالنا الي‌ احسن‌ الحال‌. اين‌ را بايد امروز بخونيم‌. اي‌ خدائي‌ كه‌ مقلب‌ القلوبي‌. اي‌ خدائي‌ كه‌ حال‌ انسان‌ را در لحظات‌ مختلف‌ تغيير ميدهي‌. حول‌، آن‌ دعائي‌ كه‌ ما بعد از مناجات‌ با پروردگار داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ حول‌ حالنا الي‌ احسن‌ الحال‌. خدايا بگردان‌ حال‌ ما را به‌ بهترين‌ حالات‌. بهترين‌ حالات‌ بعد از تحويل‌ سال‌ در عيد نوروز اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مي‌آئيد خونه‌، همسرتون‌ با كمال‌ محبت‌ هفت‌ سيني‌ پهن‌ كرده‌ باشه‌. بگيد و بخنديد و با شعف‌ باشيد. اما احسن‌ حال‌ سال‌ قمري‌، تا وقتي‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ظهور كند. چون‌ اين‌ در كلام‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌، تا سال‌ نو شروع‌ شد، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا فرمود تا هلال‌ محرم‌ ظاهر ميشه‌ باز اين‌ چه‌ شورش‌ است‌ كه‌ در خلق‌ عالم‌ است‌. احسن‌ حال‌ ما اين‌ است‌ كه‌ اهل‌ فكر باشيم‌، اهل‌ تعقل‌ و تحمل‌ و تحقيق‌ باشيم‌. اهل‌ معرفت‌ باشيم‌، بدانيم‌ كه‌ تا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نيامده‌، حال‌ ما، احسن‌ حال‌ ما اين‌ است‌ كه‌ بر عزاي‌ ابيعبد الله‌ الحسين‌ گريه‌ كنيم‌. خنديدن‌ و خوش‌ بودن‌ و سرحال‌ بودن‌ اينطوري‌ اين‌ احسن‌ حال‌ نيست‌. اگر احسن‌ حال‌ اين‌ باشه‌ كه‌ همة‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌ كه‌ بازي‌ ميكنند در احسن‌ حالند. تمام‌ طاغوتهاي‌ جهان‌ در احسن‌ حالند. تمام‌ مردمي‌ كه‌ اينها به‌ دنيا چسبيده‌اند و دنيا به‌ دستشان‌ رسيده‌، در احسن‌ حالند.

 معاويه‌ وقتي‌ آمد به‌ كوفه‌ بعد از اينكه‌ از حضرت‌ مجتبي‌ پيمان‌ صلح‌ گرفت‌، بقدري‌ سرحال‌ و خوش‌ بود كه‌ حساب‌ نداشت‌. ولي‌ اصحاب‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌، اينها محزون‌ بودند. حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود فكر نكنيد اين‌ احسن‌ حالي‌ است‌ كه‌ اين‌ مرد داره‌. اين‌ دنيا را خريده‌، آخرت‌ را از دست‌ داده‌. من‌ در جلسة‌ قبل‌ عرض‌ كردم‌ افراد عميق‌، افراد متفكر، افراد باهوش‌، هيچوقت‌ حاضر نيستند كه‌ با وسائلي‌ كه‌ همين‌ دنيا فقط‌ براي‌ آنها مفيده‌ سرگرم‌ باشند. مثل‌ كودكاني‌ كه‌ به‌ اسباب‌ بازيشون‌ سرگرمند و به‌ اينها اگر گفته‌ بشه‌ كه‌ بعد از اين‌ كارت‌ چه‌ فايده‌ داره‌؟ ميگه‌ هيچ‌. اين‌ دنياي‌ ما هرچه‌ پر زرق‌ و برق‌ باشد بعدش‌ هيچ‌. دنيا هيچ‌. احسن‌ حال‌ آن‌ كسي‌ دارد كه‌ هر چه‌ در اين‌ دنيا فشار ببيند در آخرت‌ در مقابلش‌ سرحال‌ و خوشحال‌ باشد. احسن‌ حال‌ ما در اين‌ اول‌ سال‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كاري‌ بكنيم‌ كه‌ مفيد باشد برامون‌. يعني‌ روز قيامت‌ كه‌ مي‌رسد، دقت‌ كنيد، اينها رواياتي‌ است‌ كه‌ من‌ بطور مختصر و خلاصه‌ عرض‌ ميكنم‌. شما اگر فردا يك‌ معامله‌اي‌ بكنيد، امشب‌ يك‌ معامله‌اي‌ بكنيد كه‌ خيلي‌ براتون‌ استفاده‌ داشته‌ باشد، خيلي‌ مفيد باشد، ولو با زحمت‌ اين‌ كار را كرده‌ باشيد، ميگيد عجب‌ شب‌ خوبي‌ بود، عجب‌ روز خوبي‌ بود. شما اگر يك‌ قطره‌ اشك‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بريزيد، اين‌ يك‌ معامله‌ است‌ با خدا. اگر اهل‌ معامله‌ هستيد، اگر اهل‌ محبت‌ هم‌ هستيد كه‌ باز خودش‌ يك‌ بحث‌ ديگري‌ دارد، اگر اهل‌ معامله‌ باشيد، يك‌ معامله‌، يك‌ قطره‌ اشك‌ شما چقدر ارزش‌ داره‌؟ كه‌ البته‌ هر شيعه‌اي‌ از فردا صبح‌ حتما صبح‌ و شب‌، يعني‌ چند لحظه‌ صبح‌، چند لحظه‌ هم‌ شب‌؛ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بايد گريه‌ بكنه‌. اين‌ برنامه‌ باشه‌ براي‌ شما. كاري‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، رهبر شما، امام‌ شما در دورة‌ سال‌ ميكند. شما در يك‌ ماه‌ لااقل‌ اين‌ كار را بكنيد. صبح‌ بنشينيد، دو سه‌ تا كلمه‌، السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌، اينها را كه‌ بلديد، سلام‌ بر تو اي‌ پسر پيغمبر، قتلوك‌ و ما عرفوك‌، تو را كشتند و نشناختند. طبعا دلتون‌ ميشكنه‌. مخصوصا تنها باشيد، مخصوصا در اطاق‌ تنهايي‌ باشيد و بقدر بال‌ مگسي‌، چون‌ خيلي‌ كمه‌، اين‌ پلك‌ چشمتون‌ اشك‌آلود بشه‌ اين‌ چقدر ارزش‌ داره‌؟ من‌ الان‌ روايتي‌ عرض‌ ميكنم‌ تا ارزشش‌ را بفهميد اگر باورتون‌ بشه‌. اگر خداي‌ نكرده‌ باورتون‌ نياد از همين‌ الان‌ بدونيد در قعر جهنم‌ خواهيد بود. من‌ در اين‌ كتاب‌ پرواز روحم‌ اين‌ روايات‌ را نوشته‌ام‌. باورتون‌ بايد بياد. چرا ميگم‌ باورتون‌ اگر نياد اينطور. براي‌ اينكه‌ اينها رواياتش‌ متواتره‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ ارزش‌ داره‌ و قاطعيت‌ داره‌ و قطعي‌ است‌، همانطور اين‌ روايات‌ متواتر هم‌ قطعيست‌. چون‌ پيغمبر لا ينطق‌ عن‌ الهوي‌ ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌.

 اين‌ روايات‌ چيه‌؟ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ يك‌ بندة‌ معصيتكاري‌ را مي‌آورند، يك‌ مشتي‌ هم‌ كارهاي‌ خوب‌ كرده‌، نمازي‌ خونده‌، نمازهاي‌ دست‌ و پا شكستة‌ ما، روزه‌هاي‌ پر غيبت‌ ما، نميدونم‌ اعمال‌ بي‌ حساب‌ و بي‌ توجه‌ ما، اينها را مي‌آورند مي‌ريزند توي‌ يك‌ كفة‌ ترازو و اعمال‌ بدمون‌ را هم‌ مي‌ريزند روي‌ كفة‌ ديگر ترازو. ديديد يك‌ سنگ‌ ده‌ كيلويي‌ بگذاريد توي‌ يك‌ طرف‌، يك‌ مثقال‌ هم‌ مثلا يك‌ چيزي‌ بريزيد توي‌ يك‌ طرف‌. اين‌ طرف‌ ترازو ميره‌ بالا. رفت‌ بالا. اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. كشيدن‌ نميخواد. مي‌آن‌ ميگن‌ يك‌ چيز از جانب‌ پروردگار يك‌ چيز مانده‌، اين‌ را نگذاشتيد. يك‌ قطره‌ اشك‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. ميگذارند باز اينطرف‌ آنطوري‌ ميره‌ بالا. ارزش‌ داره‌، قيمت‌ داره‌. نگيد چرا؟ من‌ در همانجا اثبات‌ كردم‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. بايد اينطوري‌ باشه‌. آنوقت‌ احسن‌ حال‌ شما چي‌ چيه‌؟ جلساتي‌ تشكيل‌ ميشه‌ در ماه‌ محرم‌. هنوز ماه‌ محرم‌ حلول‌ نكرده‌ بحمد الله‌ شما در جلسة‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ شركت‌ كرديد. به‌ در و ديوار نوشته‌ باز اين‌ چه‌ شورش‌ است‌ كه‌ در خلق‌ عالم‌ است‌. باز اين‌ چه‌ نوحه‌ و چه‌ عزا و چه‌ ماتم‌ است‌. سرهاي‌ قدسيان‌ همه‌ بر زانوي‌ غم‌ است‌. خدا رحمت‌ كنه‌ محتشم‌ را. آري‌ اين‌ ارزش‌ داره‌. احسن‌ حال‌ شما اين‌ نيست‌ كه‌ شما يك‌ شيريني‌ بخوريد، يك‌ غذاي‌ خوبي‌ بخوريد. اين‌ اشكهاي‌ چشمتون‌ كه‌ خدا ميدوند اگر چشم‌ پاكي‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ باز بشه‌، مي‌بينيد ملائكه‌ مي‌آيند و اشكهاي‌ چشم‌ شما را بعنوان‌ پر ارزشترين‌ عمل‌ شما ضبط‌ مي‌كنند و براي‌ فاطمة‌ زهرا مي‌برند. فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها روزي‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ اين‌ فرزند تو را مي‌كشند وقتي‌ كه‌ نه‌ من‌ هستم‌ و نه‌ تو. پدرجان‌ كه‌ بر او گريه‌ ميكند؟ يك‌ عده‌ مي‌آيند مي‌نشينند در عزاي‌ فرزندت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ گريه‌ مي‌كنند. يك‌ عده‌ مي‌آيند مصائب‌ مي‌خونند. خدا رحمت‌ كند مرحوم‌ شوشتري‌ را در كتاب‌، در يك‌ از كتابهايش‌ مي‌نويسد. كتابي‌ دارد بنام‌ خصائص‌ الحسيني‌. مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ در آن‌ كتاب‌، در آن‌ مقدمه‌اش‌ مي‌نويسد كه‌ من‌ تمام‌ اعمال‌ را بررسي‌ كردم‌، تمام‌ كارها را. چيزي‌ كه‌ انسان‌ را صددرصد نجات‌ بده‌ كه‌ انسان‌ مطمئن‌ باشه‌، پيدا نكردم‌. چون‌ ممكنه‌ روزة‌ انسان‌ توش‌ ريا باشه‌، نماز انسان‌ ريا بشه‌، اعمال‌ خوب‌ انسان‌، انفاق‌ انسان‌ توش‌ ريا بشه‌. اما به‌ يك‌ چيز رسيدم‌، ديدم‌ حتي‌ رياش‌ هم‌ ارزش‌ داره‌. صددرصد نجات‌ دهنده‌ است‌ و آن‌ گرية‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. گفتند اگر در مجلسي‌ قرار گرفتيد من‌ بكي‌، كسي‌ كه‌ گريه‌ بكند، يعني‌ دلش‌ بسوزه‌، اشكش‌ بريزه‌، همانطوري‌ كه‌ شما الان‌ داريد اشكتون‌ مي‌ريزد، من‌ بكي‌، اين‌ روايت‌ را من‌ يك‌ وقتي‌ با بعضي‌ها بحث‌ مي‌كردم‌، خيلي‌ متأسفانه‌ بعضي‌ از حقيقت‌ دورند. رفتم‌ سندش‌ را پيدا كردم‌ ديدم‌ بسيار روايت‌ خوبيه‌. من‌ بكي‌ كسي‌ كه‌ گريه‌ ميكنه‌. او ابكي‌، يعني‌ ديگري‌ را بگرياند، اگر مي‌خوايد صبح‌ به‌ صبح‌ در اين‌ ماه‌ محرم‌، دو تا استفاده‌ بكنيد، خانواده‌اتون‌ را جمع‌ كنيد، خجالت‌ نداره‌، يعني‌ چي‌؟ شما هزار جور فحش‌ و، شما كه‌ نه‌، در خانواده‌ها دعواها ميشه‌، فحاشي‌ها ميشه‌، جلوي‌ بچه‌ها خجالت‌ نمي‌كشيد، اين‌ را خجالت‌ مي‌كشيد؟! بچه‌ها را جمع‌ كنيد. بيائيد بنشينيد من‌ مي‌خوام‌ روضه‌ براتون‌ بخونم‌. دو سه‌ تا كلمه‌ همانطوري‌ كه‌ بلديد، همينطوري‌ كه‌ شنيديد، اينها را براي‌ زن‌ و فرزندتون‌ بخونيد، هم‌ خودتون‌ گريه‌ كنيد هم‌ آنها گريه‌ كنند كه‌ اين‌ وضع‌ دومي‌ را هم‌ شاملتون‌ بشه‌، من‌ بكي‌ او ابكي‌. بگرياند ديگري‌ را. مهم‌ جمله‌ اينه‌، او تباكا. حالا گريه‌اتون‌ نمي‌آد. گريه‌ اشك‌ ريختن‌ تنها نيست‌. نه‌. محزون‌ هم‌ نشديد. اما سرت‌ را بالا نگه‌ ندار، تبسم‌ نكن‌، بي‌ توجهي‌ نكن‌، سرت‌ را بينداز پائين‌ و خودت‌ را شبيه‌ به‌ گريه‌ كنندگان‌ يا خودت‌ را وادار به‌ گريه‌ كن‌. يك‌ مقداري‌ فكر بكن‌. وجبت‌ له‌ الجنه‌. خدا همانجا مي‌نويسه‌ كه‌ واجب‌ است‌ اي‌ ملائكة‌ من‌، واجب‌ است‌ اين‌ بندة‌ من‌ كه‌ بخاطر محبوب‌ من‌، بخاطر حسين‌ من‌ گريه‌ كرده‌، ببريدش‌ به‌ بهشت‌. يك‌ نفر ميگفت‌ من‌ پدرم‌ از دار دنيا رفته‌ بود. ديدم‌ يك‌ غريبه‌ آمده‌ دم‌ در مجلس‌ فاتحة‌ پدر من‌ ايستاده‌، از اقوام‌ نيست‌ ولي‌ خيلي‌ گريه‌ ميكنه‌. مثل‌ اين‌ عزادارهاست‌. ميگه‌ بدون‌ دليل‌، فقط‌ براي‌ اين‌ كارش‌ محبت‌ او در دل‌ من‌ پيدا شد. بعدها فهميديم‌ پدرم‌ خيلي‌ به‌ اين‌ محبت‌ كرده‌ اين‌ آمده‌ دم‌ در ايستاده‌، اما يك‌ محبتي‌ به‌ اين‌ پيدا كرده‌ بودم‌ كه‌ از همة‌ فاميل‌ بيشتر به‌ اين‌ محبت‌ داشتم‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ وقتي‌ ببينه‌ شما در عزاي‌ محبوبش‌ نشستيد گريه‌ مي‌كنيد، خدا هم‌ به‌ شما محبت‌ پيدا ميكنه‌. خداي‌ مهربان‌، اين‌ اندازه‌ كه‌ بايد به‌ اندازة‌ اين‌ شخص‌ كه‌ عاطفه‌ داشته‌ باشه‌، عطوفت‌ داشته‌ باشه‌. وجبت‌ له‌ الجنه‌. اينهمه‌ ارزش‌. خوب‌ حالا احسن‌ الحال‌ چيه‌؟ همين‌. حول‌ حالنا الي‌ احسن‌ الحال‌. الان‌ شما اكثرتون‌ يا همه‌اتون‌ بالاخره‌ اشكي‌ از چشمتون‌ آمد ولو به‌ قدر بال‌ مگسي‌، وجبت‌ له‌ الجنه‌. منتهي‌ گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ باز كارهايي‌ ميكنه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، همانطوري‌ كه‌ ما خدا را فراموش‌ مي‌كنيم‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ ما را فراموش‌ ميكنه‌ يا پس‌ ميگيره‌. البته‌ خدا مزدش‌ را هيچوقت‌ پس‌ نميگيره‌، اما در اثر بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ ممكنه‌ به‌ ما روز قيامت‌ بگه‌ جاي‌ شما بهشت‌ نيست‌. منظور مي‌كنيم‌ اين‌ اشك‌ را ولي‌ جاي‌ شما بهشت‌ نيست‌ كه‌ انشاء الله‌ نخواهد بود. انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ بركت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، به‌ بركت‌ اين‌ سفينة‌ نجات‌ كه‌ ان‌ الحسين‌ مصباح‌ الهدي‌ و سفينة‌ النجاة‌. اين‌ سفينة‌ نجاة‌ را اينجوري‌ ميگن‌ كه‌ اگر يك‌ كشتي‌ توي‌ دريا غرق‌ شده‌ باشه‌، يك‌ عده‌ روي‌ تخته‌پاره‌هاي‌ كشتي‌ ايستاده‌ باشند، يك‌ كشتي‌ مي‌آد، اين‌ را اسمش‌ را مي‌گذارند كشتي‌ نجات‌، همه‌ سوار او مي‌شوند و مي‌آيند از اين‌ درياي‌ مهلك‌ بيرون‌. ما توي‌ اين‌ دريا هستيم‌. دار بلبلاء محفوفه‌. خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ بلا پيچيده‌ شده‌. اگر مي‌خوايد از اين‌ بلا نجات‌ پيدا كنيد، باز عرض‌ مي‌كنم‌ متوسل‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشيد.

 اين‌ جمله‌ را مي‌خواستم‌ شروع‌ كنم‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ وسط‌ عرايضم‌ به‌ اين‌ مطلب‌ پرداختم‌ و آن‌ اين‌ بود كه‌ و الشمس‌ و الضحي‌ها. ببينيد. قسم‌ به‌ خورشيد. اينجا تفسير و تأويل‌ اين‌ آيه‌ و جملة‌ قرآن‌ اين‌ است‌ كه‌ منظور از خورشيد پيغمبر اكرمه‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ مثل‌ فرزندم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مثل‌ خورشيده‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ خورشيد باشد و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ خورشيد باشد، همه‌اشون‌ خورشيدند. يعني‌ در عالم‌ ملك‌، همانطوري‌ كه‌ خورشيد نورفشاني‌ ميكند و در تمام‌ اعماق‌ وجود موجودات‌ اين‌ نورش‌ نفوذ دارد، همانطور احاطة‌ علمي‌ پيغمبر اكرم‌ و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ امروز، بر تمام‌ موجودات‌ احاطه‌ داره‌. منتهي‌ اين‌ چون‌ مربوط‌ به‌ ملكوته‌، جنبه‌هاي‌ ملكوتي‌ داره‌، خيلي‌ نفوذش‌ بيشتره‌ و از باب‌ مثال‌، اگر يك‌ وقتي‌ گفتند اين‌ چراغ‌ مثل‌ مثلا خورشيده‌، اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ تمام‌ دنيا را نور ميده‌. اگر گفتند خورشيد مثل‌ پيغمبر يا امام‌ زمانه‌، اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ او نور ميده‌، اينها هم‌ همانطور احاطة‌ علمي‌ دارند. نه‌. خيلي‌ بالاتر. يعني‌ وقتي‌ شما توي‌ اطاق‌ تاريك‌ و شما را مي‌بينند. چون‌ همانطوري‌ كه‌ روح‌ از نور، اين‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ است‌، خوب‌ دقت‌ كنيد. در عالم‌ هر چيزي‌ كه‌ لطيفتره‌، اين‌ سرعت‌ سيرش‌ بيشتر و نفوذش‌ هم‌ بيشتره‌. مثلا هوا آنقدر لطافت‌ نداره‌، مثل‌ نور نيست‌. لذا از شيشه‌ ديگه‌ نميتونه‌ وارد بشه‌. آنقدر لطيف‌ نيست‌ و سرعت‌ سيرش‌ هم‌ نسبت‌ به‌ نور خيلي‌ ضعيفه‌. ولي‌ نور سرعت‌ سيرش‌ خيلي‌ زياده‌. در مقابل‌، روح‌ هم‌ همينطوره‌. در مقابل‌ نور، روح‌ لطيفتره‌. حالا چقدر لطيفتره‌ اجمالا، مثلا فرض‌ كنيد نور مثلا در هفتاد سال‌ فرض‌ كنيد، در يك‌ جرياني‌ هست‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ نوشتم‌ كه‌ نور اگر يك‌ راهي‌ را هفتاد سال‌ طول‌ بكشه‌ كه‌ بره‌، روح‌ در يك‌ لحظه‌ اين‌ راه‌ را مي‌پيمايه‌. حالا سرعت‌ سير روح‌ و لطافت‌ روح‌ را خودتون‌ مقايسه‌ كنيد، قياس‌ كنيد. اين‌ اندازه‌ لطيفه‌.

 بنابراين‌ در عالم‌ ملك‌ از همة‌ موجودات‌، نور سرعت‌ سيرش‌ بيشتره‌. در عالم‌ ملكوت‌ هم‌ روح‌ سرعت‌ سيرش‌ از همة‌ موجودات‌ و مخلوقات‌ خدا بيشتره‌. بنابراين‌ احاطة‌ روحي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ديگه‌ فرقي‌ نميكنه‌، در اعماق‌ زمين‌ باشيد يا در ستاره‌ها و كرات‌ بالا باشيد، حضرت‌ بقية‌ الله‌ به‌ شما توجه‌ داره‌ و شما را مي‌بينه‌ و حتي‌ از خطورات‌ قلبي‌ شما مطلع‌ است‌. اين‌ كلمة‌ و الشمس‌ ببينيد چقدر معنا دارد. حالا همينجا شما دربارة‌ اين‌ چند جمله‌اي‌ كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ از كلمة‌ و الشمس‌ و تفسير و تأويلش‌ به‌ وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ شما ببينيد چقدر ميتونيد برداشت‌ كنيد. و ضحي‌. قسم‌ به‌ خورشيد و نور خورشيد كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ وارد معناي‌ نور خورشيد بشم‌. نمي‌تونم‌، چون‌ وقت‌ ندارم‌، فرصت‌ آنقدر زياد نيست‌ كه‌ حتي‌ مختصري‌ درباره‌اش‌ بحث‌ كنم‌.

 جملة‌ بعد، انشاء الله‌ شايد اين‌ شبها و اين‌ روزها درباره‌اش‌ صحبت‌ كنيم‌ به‌ مناسبتهايي‌. جملة‌ بعد. و القمر اذا طلاها. و قسم‌ به‌ ماه‌. ماه‌ از خصوصيتش‌ اينه‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ از خورشيده‌ و در تاريكي‌هاي‌ شب‌ وقتي‌ كه‌ خورشيد نيست‌ نورفشاني‌ ميكنه‌. اگر حجابي‌ در مقابلش‌ قرار نگيره‌ و مهم‌ در اينجا اذا طلاهاست‌، يعني‌ وقتي‌ كه‌ پشت‌ سر خورشيد در حركته‌. شيعه‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ پشت‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در حركت‌ باشه‌. علي‌ آن‌ وجود مقدسي‌ است‌ كه‌ اقتدا كرده‌ صددرصد به‌ رسول‌ اكرم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در تاريكي‌ كه‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ بوجود آمد، كه‌ متأسفانه‌ اين‌ خفاشها رفتند توي‌ غارها و آنجا براي‌ خودشون‌ حكومت‌ بوجودآوردند. حضرت‌ مجتبي‌ وقتي‌ كه‌ با معاويه‌ روبرو شد فرمود كه‌ اگر روز اول‌ بعد از رحلت‌ پيغمبر اكرم‌ مردم‌ متوجه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميشدند، امروز مجبور نبودم‌ من‌ با تو صلح‌ كنم‌ و تو را خليفه‌ قرارت‌ بدم‌. اگر مردم‌ مي‌آمدند در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا كلمة‌، اين‌ كلمه‌ مال‌ امام‌ مجتبي‌ است‌ ولذا من‌ تصرفي‌ نمي‌كنم‌. و الا خودم‌ بودم‌ نمي‌خواستم‌ آن‌ جمله‌ را بگم‌. كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بعد از پيغمبر هر روز استغاثه‌ ميكرد به‌ شما. پناه‌ مي‌خواست‌ از شما و شما بهش‌ اعتنا نكرديد. حالا امروز مبتلا شديد به‌ معاويه‌اي‌ كه‌ مي‌آد جسارت‌ به‌ دين‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و همة‌ مقدسات‌ ميكنه‌، حالا اين‌ شده‌ رهبر شما. اگر آن‌ روز مردم‌ پشت‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حركت‌ مي‌كردند و از نور اين‌ ماه‌ استفاده‌ ميكردند، حتي‌ امروز امام‌ زمان‌ ما غايب‌ نبود. حتي‌ ده‌ روز دگر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ كشته‌ نميشد. ولي‌ متأسفانه‌ اين‌ كار را كردند. و ما هم‌ فكر نكنيد كه‌ نمي‌كنيم‌. نه‌. ما هم‌ بيكار ننشسته‌ايم‌. مردم‌ دنيا بيشتر عرض‌ كنم‌. چون‌ شيعيان‌ ايران‌ الحمد لله‌ تا حدي‌ موفقند و موفق‌ شده‌اند و يك‌ دستي‌ به‌ طرف‌ امام‌ زمان‌ دراز كردند و بحمدلله‌ با توجه‌ به‌ مسئلة‌ ولايت‌ فقيه‌ دارند تمرين‌ متابعت‌ از امام‌ زمانشون‌ را مي‌كنند. اما مردم‌ دنيا كه‌ اينطور نيستند. هرچه‌ فاسدتر، هر چه‌ بدتر، هنرپيشه‌ها را در ممالك‌ بزرگ‌ مثل‌ آمريكا، مي‌بينيد كه‌ رئيس‌ جمهور ميكنند و تمام‌ اختياراتشون‌ را به‌ او مي‌دهند. و دنيا امروز هنوز در اثر همان‌ بي‌ توجهي‌ كه‌ از اين‌ ماه‌، از ماه‌ وجود امير المؤمنين‌ استفاده‌ نكردند، هنوز در گرفتاري‌ بسر مي‌برند، در تاريكي‌ بسر مي‌برند. در دعاي‌ ندبه‌ ميگيم‌ كه‌ و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. كه‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود كه‌ اگر تو اي‌ علي‌ نباشي‌ مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نمي‌شوند و مؤمنين‌ چند نفر بودند بعد از پيغمبر اكرم‌؟ خيلي‌ كم‌. نميگم‌ الا ثلاث‌ يا الا سبعه‌ كه‌ در روايات‌ آمده‌. چون‌ آن‌ خاص‌ الخاص‌ها را گفتند سه‌ نفر بودند. و الا مؤمنين‌ بيشتر از اينها بودند، اما مؤمنين‌ ضعيف‌.

 كوشش‌ بكنيد، تمرين‌ بكنيد در اين‌ مملكتي‌ كه‌ نعمتي‌ است‌ خدا بهتون‌ داده‌، يكي‌ از اين‌ جملاتي‌ كه‌ در اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ بود كه‌ بايد ما به‌ نعمت‌ پروردگارمون‌ زبانمون‌ متذكر باشد. و اما بنعمة‌ ربك‌ فحدث‌. به‌ نعمت‌ خدا ما بايد شاكر باشيم‌. از اين‌ نعمت‌ استفاده‌ كنيد و من‌ نمي‌خواستم‌ اين‌ جمله‌ را حالا بگم‌. ولي‌ تمرين‌ اطاعت‌، تمرين‌ ولايت‌، تمرين‌ گوش‌ به‌ حرف‌ كردن‌، اين‌ را انجام‌ بديد. با خودتون‌ فكر كنيد كه‌ چه‌ چيز مرجع‌ تقليد، چه‌ چيز رهبر عظيم‌ الشأنتون‌، چه‌ چيز دينتون‌ دوست‌ داره‌، ولو به‌ شما شخصا نگفته‌، ولو به‌ زبان‌ نياورده‌ ولي‌ شما فهميديد، آن‌ را انجام‌ بديد. اين‌ راه‌ بندگي‌ و اطاعت‌ از ولي‌ امر الهي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا باشه‌.

 لحظات‌ آخر ساله‌، انشاء الله‌، حالا طبق‌ آنچه‌ كه‌ در تقويمها نوشتند و در ممالك‌ ديگر هم‌ انجام‌ شده‌ مخصوصا حجاج‌ محترممون‌ از نظر آنچه‌ كه‌ آنها در مكه‌ ديدند و عمل‌ كردند، امروز روز بيست‌ و نهم‌، امروز روز سي‌ ام‌ ماه‌، ماه‌ ذيحجه‌ بوده‌ و طبعا فردا اول‌ ماهه‌ يا اول‌ ساله‌. لحظات‌ پر قيمت‌ و حساس‌ و پر ارزشي‌ است‌. چه‌ بايد بكنيم‌؟ گفتم‌ مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ گفته‌ كه‌ بهترين‌ وسيلة‌ نجات‌ كه‌ ديگه‌ صددرصده‌، خدا وعده‌ كرده‌. ان‌ الله‌ لا يخلف‌ الميعاد، خدا وعده‌اش‌ را تخلف‌ نميكنه‌. وعده‌ كرده‌، و شرطش‌ هم‌ خلوص‌ و اخلاص‌ و اينها زياد نيست‌. البته‌ اگر خلوصي‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ قيمت‌ داره‌. اما اگر تباكي‌ هم‌ بكنيد فرقي‌ نميكنه‌. و آن‌ گرية‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. من‌ مي‌خوام‌ امروز يادتون‌ بدم‌ كه‌ از همين‌ امشب‌ شروع‌ بكنيد. خيلي‌ ساده‌. رو به‌ قبله‌ بنشينيد. الان‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد چون‌ مي‌خوام‌ يادتون‌ بدم‌. آنهايي‌ كه‌ رفتند متوجه‌اند كه‌ به‌ كجا و به‌ كدام‌ كعبه‌ و به‌ كدام‌ هدف‌ و مقصود توجه‌ مي‌كنند. آنهايي‌ هم‌ كه‌ نرفتند، همانطوري‌ كه‌ نماز مي‌خونند بطرف‌ كعبه‌، به‌ طرف‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ توجه‌ كنند. حالا شب‌، امشب‌، نشستيد. من‌ اين‌ را واقعا از شما مي‌خوام‌. قبل‌ از خواب‌ دو زانو بنشينيد. چون‌ در زيارتها، زيارت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ ايستاده‌ بايد باشد، حرفي‌ درش‌ نيست‌. چون‌ ايشان‌ در بدن‌ ظاهري‌ هستند و احترام‌ ظاهري‌ را بايد براي‌ ايشان‌ حفظ‌ كرد. (نامفهوم‌) امام‌ زمانمان‌ نيامد. الي‌ مصائبك‌ حال‌ يا مولاي‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرجش‌ را الساعه‌ مقدر بفرما. الهي‌ آمين‌. ماه‌ محرم‌ را زير ساية‌ امام‌ زمانمون‌ ما را قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در اين‌ ماه‌ عزيز توفيق‌ عزاداري‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قلب‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌، ائمة‌ اطهار، رسول‌ اكرم‌ را از ما شاد و راضي‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ كه‌ اين‌ جمع‌ را از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا گناهاني‌ كه‌ در سال‌ گذشته‌ انجام‌ داديم‌، به‌ لطفت‌، به‌ كرمت‌، به‌ بزرگيت‌ عفو بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا تبديل‌ گناهانمون‌ را به‌ حسنات‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ در سال‌ آينده‌ توفيق‌ عبادت‌ و ترك‌ معصيت‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا احسن‌ حال‌ را به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا گرفتاريهامون‌ را الساعه‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ گرفتاريهاي‌ ما، الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ بقية‌ الله‌ قسمت‌ ميدهيم‌ خدايا كه‌ ما را اهل‌ بهشت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ما را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسون‌. الهي‌ آمين‌. صفات‌ رذيله‌ را از ما دور بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ ما يقين‌ كامل‌، ايمان‌ كامل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا زيارت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را در دنيا و شفاعتش‌ را در آخرت‌ نصيبمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ اخلاص‌ در عمل‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور شفاي‌ كامل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ از معارف‌ حقه‌ نصيبمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. علم‌ و حكمت‌ به‌ ما تعليم‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را از شر شيطان‌ و نفس‌ اماره‌ دور بفرما. الهي‌ آمين‌. دشمنانمون‌ در هر جاي‌ از عالم‌ هستند، دشمنان‌ شيعه‌ را به‌ آبروي‌ وليعصر ذليل‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. دشمنان‌ امام‌ زمان‌ را ذليل‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. محبت‌ و معرفت‌ امام‌ زمان‌ را در دلهامون‌ زيادتر بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ بقية‌ الله‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ حجابهايي‌ كه‌ بين‌ ما و امام‌ زمانمون‌ هست‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را موفق‌ به‌ لقاء خودت‌، لقاي‌ وليت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، مسئولين‌ صديق‌، زير ساية‌ امام‌ زمان‌ محافظت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. رهبر عزيزمون‌ در پناه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ از جميع‌ خطرات‌ محفوظ‌ بدار. الهي‌ آمين‌. خدايا امواتمون‌، شهدامون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا مرحوم‌ آية‌ الله‌ مطهري‌… الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر، به‌ آبروي‌ وليعصر اجر و ثوابي‌ از اين‌ مجلس‌ و همة‌ مجالسي‌ كه‌ در اين‌ مملكت‌ بوجود مي‌آد نثار امام‌ راحلمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر امواتمون‌، پدر و مادرمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. و عجل‌ في‌ فرج‌ مولانا.

 

۲۵ شوال ۱۴۱۷ قمری – ۱۵ اسفند ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آیاتی از سوره تکویر

 اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمین‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علی‌ اشرف‌ الانبیاء و المرسلین‌ سیدنا و نبینا ابوالقاسم‌ محمد و علی‌ آله‌ الطیبین‌ الطاهرین‌ لاسیما علی‌ سیدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحی‌ و ارواح‌ العالمین‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علی‌ اعدائهم‌ اجمعین‌ من‌ الآن‌ الی‌ قیام‌ یوم‌ الدین‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌. اذا الشمس‌ کورت‌. و اذا النجوم‌ انکدرت‌. و اذا الجبال‌ سیرت‌. (سوره تکویر)

 همانطوری‌ که‌ در شبهای‌ گذشته‌ عرض‌ شد ما بحثمان‌ درباره محبت‌ و محبت‌ به‌ خدا بخصوص‌ و آیاتی‌ که‌ در این‌ دو سوره‌ به‌ حسب‌ تصادف‌ پیش‌ آمده‌ مربوط‌ به‌ قیامت است‌. هر دو سوره‌ صفات‌ یا علائم‌ قیامت‌ را بیان‌ می کند‌. قیامت‌ وقتی‌ خواهد شد که‌ خورشید پیچیده‌ بشود. درهم‌ پیچده‌ شود. یعنی‌ این‌ فعالیتی‌ که‌ الان‌ دارد، این نوری‌ که‌ الان‌ به‌ عالم‌ از او منتشر می شود، این‌ از بین‌ برود. نورش‌ را از دست‌ بدهد. طبعا وقتی‌ که‌ خورشید نورش‌ را از دست‌ داد، ستاره‌های‌ منظومه‌ شمسی‌، اینها تاریک‌ می‌شوند و باصطلاح‌ آیه‌ شریفه‌ "انکدرت‌" مکدر میشوند. یعنی‌ گرفته‌ می‌شوند. بعد می‌فرماید "و اذا الجبال‌ سیرت"‌. آنوقتی‌ که‌ کوهها به‌ حرکت‌ بیفتند. اساسا افراد بشر و حتی‌ ما که‌ اینجا جمع‌ شدیم‌ و با هم‌ صحبت‌ می‌کنیم‌، فقط‌ همین‌ دو روز دنیایمان‌ را می‌بینیم‌. هرچه‌ فکر محدودتر باشد، دور را کمتر می‌بیند‌ و به‌ فکر دور کمتر هست‌. بچه‌ها و کودکان‌ خردسال‌ از خصوصیاتشان‌ این است‌ که‌ برای‌ فردا فکری‌ نمی‌کنند. برای‌ ده‌ روز دیگر فکر نمی‌کنند. بازی‌ میکنند، گرسنه‌ شان‌ میشود، همانجا حالا مادر، پدر، چیزی‌ داشته‌ باشد‌ یا نداشته باشد، همان‌ لحظه‌ای‌ که‌ گرسنه‌ میشود‌ می‌آید، دیگر‌ فکر اینکه‌ غذا آماده‌ است‌، آماده‌ نیست‌، فکر اینها را نمیکند‌. به‌ جهت‌ اینکه‌ دوراندیش‌ نیست‌. ما انسانها هم‌ متفاوتیم‌. شما اگر به‌ دعاهایی‌ که‌ خاندان‌ عصمت‌ در کتابهای‌ ادعیه‌ خوانده‌اند و گفته‌اند دقت‌ کنید، می‌بینید بیشتر از همه‌ به‌ قیامت‌ فکر می‌کنند. حتی‌ شب‌ قدر وقتی‌ که‌ قرآن‌ سر می‌گیرید می‌بینید که‌ امام‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حاجت‌ مهمی‌ که‌ دارد این است‌ که‌ خدایا ما را از آتش‌ نجات‌ بده‌. کلی‌ ائمه‌ اطهار در مناجاتهایشان‌ از روز قیامت‌ می‌ترسیدند، از آتش‌ جهنم‌ می‌ترسیدند. و حال‌ اینکه‌ ما اصلا به‌ این‌ فکرها نیستیم‌، حتی به‌ فکر مردن‌ نیستیم‌، به‌ فکر آینده‌ نیستیم‌. البته‌ در بین‌ ما هم افرادی‌ هستند که فرق‌ می‌کنند. یک‌ وقت‌ هست‌ یک‌ کارگر بیسواد هست‌. این‌ هر روز میرود سر گذر می‌ایستد‌ و او را برمیدارند می‌برند یک‌ کاری‌ به او‌ می‌دهند، شب‌ پول‌ را میگیرد‌ می‌آورد‌ خرج‌ میکند‌. باز فردا همین‌ برنامه‌ را تکرار میکند‌. اما یک‌ جوان‌ تحصیلکرده‌ از اول که‌ شروع‌ به‌ تحصیل‌ میکند‌ به‌ فکر این‌ است‌ که‌ مثلا دوره‌ دانشگاه‌ را بگذراند‌، دوره مدرسه‌ را بگذراند‌، از او‌ هر وقت‌ بپرسند که‌ چه‌ میکنی‌ و برای‌ چه‌ این همه‌ درس‌ میخوانی‌، کسی‌ به‌ تو مزدی‌ نمیدهد، میگوید‌ برای‌ اینکه‌ آینده‌ داشته‌ باشم‌، برای‌ اینکه‌ بعد از اینکه‌ لیسانسم‌ را مثلا گرفتم‌، یک‌ جا استخدام‌ بشوم‌، یک‌ حقوقی‌ داشته‌ باشم‌، حقوق‌ بازنشستگی‌ را حتی‌ فکر می‌کند‌. می‌بینید یک‌ مقدار به‌ بعدها فکر میکند‌. و همینطور در بین‌ جوامع‌ بشری‌ افراد مختلف‌ اینطوری‌ هستند. این‌ علامت‌ فکر آنهاست‌، علامت‌ ارزش‌ آنهاست‌، علامت‌ شخصیت‌ آنهاست‌. افرادی‌ که‌ جلوی‌ پایشون‌ را فقط‌ می‌بینند و به‌ فکر آینده‌شان‌ نیستند؛ اینها افراد طبعا کم‌ ارزش‌ و جاهلی‌ هستند. اگر افرادی‌ پیدا بشوند که‌ بیشتر از این‌ فکر کنند. یک‌ عده‌ همان روزی‌ را که‌ زندگی‌ می‌کنند همان روز را فکر می‌کنند. یک‌ عده‌ به‌ فکر آینده دنیایشان‌ هستند. یک‌ عده‌ به‌ فکر حتی‌ دوران‌ بازنشستگی شان‌ هستند. یک‌ عده‌ قدم‌ را از این‌ فراتر گذاشتند. به‌ فکر این‌ هستند که‌ حالا ما مردیم‌ چه‌ میشود‌؟ البته‌ در بین‌ مردم‌ خیلی‌ کمند این‌ افراد و کم‌ تحقیق‌ کردند از آینده‌ خودشان‌ و بعد از مرگشان‌. واقعا بعد از مرگ‌ چه‌ میشود‌؟ این‌ را بنشینیم‌ یک‌ مقدار فکر کنیم‌. آیا بکلی‌ نابود میشویم‌ و روی‌ قبرمان‌ باید بنویسند که‌ آخرین‌ منزل‌ هستی‌ این‌ است‌؟! آخرین‌ منزل‌ هستی‌ و بودن‌ همین است‌؟ یعنی‌ این‌ قبر است‌؟ یا اینکه‌ خبرهایی‌ هست‌ بعد از این‌ عالم‌ . نمیشود‌ یک‌ عاقل‌، یک‌ انسان‌ با فهم‌، یک‌ انسان‌ با درک‌، این‌ به‌ فکر آینده‌ قطعیش‌ نباشد‌. آخر‌ گاهی‌ هست‌ انسان‌ یک‌ آینده‌ای‌ داره‌ قطعی‌ نیست‌ ، خوب‌ چرا. مثلا بعضی‌ افراد در سنین‌ عمرشان‌ مریض‌ می‌شوند، ولی‌ قطعی‌ نیست،‌ ممکن‌ هم هست‌ که‌ مریض‌ نشوند. احتیاطا برای‌ اینکه‌ اگر مریض‌ شد انسان‌، با چند تا طبیب‌ رفیق‌ میشود‌، با مثلا فرض‌ کنید با بعضی‌ از برنامه‌ها دوری‌ میکند‌ و جدا میشود‌ که‌ مریض‌ نشود‌. با اینکه‌ احتمالی است‌. احتمال‌ دارد که‌ مریض‌ بشود‌ انسان. احتمال‌ دارد‌ که‌ فقیر بشود‌. اما برای‌ این‌ مسئله‌ احتمالی‌ که‌ رنج‌ آور است‌، خیلی‌ انسان‌ باصطلاح‌ فعالیت‌ میکند‌ و پیش‌بینی‌هایی‌ میکند‌. ولی‌ در مقابل‌ یک‌ مسئله‌ قطعی‌، آیا کسی‌ هست‌ که‌ فکر بکند‌ که‌ نمی میرد‌؟ احتمال‌ بدهد‌ که‌ نمی میرد‌؟ نه‌. قطعی است‌. چرا ما درباره‌ این‌ فکر نمی‌کنیم‌؟ یک‌ قدری‌ بنشینیم‌ مسئله‌ را حلش‌ کنیم‌. اگر خبری‌ نیست‌ بعد از این‌ عالم‌، راحت‌ هر کاری‌ که‌ می‌خواهی‌ بکن‌، هر دزدی‌ که‌ می‌خواهی‌ بکن‌، هر جنایتی‌ که‌ می‌خواهی‌ بکن‌. تا جایی که جامعه‌ات‌ به تو‌ اجازه‌ داده‌. هیچ‌. اگر هست‌، که‌ هست‌، یعنی‌ اگر دویست‌ سال‌ قبل‌، سیصد سال‌ قبل‌ ما آخرت‌ و عالم‌ ارواح‌ و قیامت‌ را از زبان‌ انبیاء و اولیاء و ائمه‌ اطهار و بزرگان‌ دین‌ می‌شنیدیم‌، الان‌ جنبه‌ علمی‌ پیدا کرده‌. یعنی‌ آنقدر کتاب‌ نوشته‌اند درباره‌ کسانی‌ که‌ اینها مرده‌اند و روحشان‌ تماس‌ گرفته‌اند با افراد زنده‌ که‌ حساب‌ ندارد‌. شما اگر این‌ کتابها را ملاحظه‌ بکنید، من‌ خودم‌ شاید حدود صد جلد کتاب‌ در این‌ ارتباط‌ دارم‌. اعم‌ از آنهایی‌ که‌ در خارج‌ و غیر مسلمانند چیز نوشته‌اند و یا افراد مسلمان،‌ منتهی‌ در ارتباط‌ با مسائل‌ علمی‌. نوشته‌اند. دیده‌اند. روح‌ باقیست‌. محال است‌ که‌ روح‌ انسان‌ با این‌ عظمت‌، این‌ با از بین‌ رفتن‌ بدن‌، از بین‌ برود‌. محال است‌. نمی‌خواهم‌ استدلال‌ علمیش‌ را اینجا برایتان‌ عرض‌ کنم‌. می‌خواهم‌ زودتر به‌ مطلبی‌ که‌ می‌خواهم‌ عرض‌ کنم‌ برسم‌. محال است که‌ روح‌ بعد از این‌ بدن‌ نباشد و از بین‌ برود‌. خوب‌ وقتی‌ که‌ انسان‌ مرد، بعد می‌آید به‌ قیامت‌. ببینید چقدر دوربین‌ هستند و چقدر به‌ آینده‌، خاندان‌ عصمت‌ علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فکر می‌کنند و چقدر قرآن‌ شما را می‌خواسته‌ آینده‌نگر باشید. برده شما را به‌ قیامت‌. قیامت‌ چند سال‌ دیگر‌ است‌؟ یک‌ میلیون‌ سال‌ دیگر‌، ده‌ میلیون‌ سال‌ دیگر‌. نه‌. وقتی‌ که‌ خورشید نورش‌ را از دست‌ بدهد‌، وقتی‌ که‌ ستاره‌ها مکدر بشود. وقتی‌ که‌ آب‌ زمین‌ خشک‌ بشود‌. خوب‌ دقت‌ کنید. چون‌ به‌ سر زمین‌ ما چه می‌آید؟ آب‌ زمین‌ خشک‌ میشود‌. و اذا البحار سجرت‌. آب‌ زمین‌ خشک‌ میشود‌. این‌ دریاها که‌ دو سوم‌ کره‌ زمین‌ را آب‌ گرفته‌، اینها خشک‌ میشود‌. خیلی‌ طولانی است‌، خیلی‌ وقت‌ داریم‌. این‌ خشک‌ میشود‌. کوهها، اینها نرم‌ میشود‌. یعنی‌ در اثر تابش‌ خورشید و حرارت‌ و نبودن‌ آب‌ و هوا، کوهها خشک‌ میشود‌ و خرد میشود‌. می‌آید تمام‌ این‌ گودالهای‌ زمین‌ را میگیرد‌. یک وضع‌ خاصی‌. نمی‌دانم‌ در کویر رفتید، این‌ شنهای‌ سیار را دیدید. هرجا گودال است‌ می‌آید پرش‌ میکند‌. گودالهای‌ زمین‌ پر میشود‌ و اینها مقدمات‌ قیامت است‌. تمام‌ این‌ آیاتی‌ که‌ در اینجا هست‌، مقدمات‌ قیامت است،‌ تا به‌ آنجا که‌ میرسد‌ و اذا الموؤدة‌ سئلت‌. که‌ سؤال‌ شروع‌ میشود‌. کره‌ زمین‌ صاف‌ میشود‌. یعنی‌ پستی‌ و بلندی‌ دیگر‌ ندارد‌. نرم‌ هم‌ هست‌ زیر پا. آن وقت‌ بشر زنده‌ میشود‌. بشری‌ که‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا زمانی‌ که‌ قیامت‌ برپا میشود‌، اینها روی‌ کره‌ زمین‌ آمدند، اینها همه‌ می‌خواهند‌ زنده‌ بشوند‌. جا می‌خواهند‌. جای‌ اینها کجاست‌؟ وقتی‌ که‌ دریا خشک‌ شد و کوهها توی‌ دریاها، گودالهای‌ دریاها ریخت‌، روی‌ سطح‌ زمین‌ و دور کره‌ زمین‌ افراد می‌ایستند. حتی‌ جا برای‌ نشستن‌ شاید نباشد‌. آنقدر هم‌ در فشارند و آنقدر هم‌ گرما روی‌ سرشان‌ فشار می‌آورد‌. چون‌ جائی‌ که‌ آب‌ نباشد‌، هوای‌ مناسبی‌ نباشد‌، طبعا حرارت‌ زیاد میشود‌. اقل‌ حرارتی‌ که‌ ممکن است‌ همه‌ افراد، یعنی‌ دیگر همه‌ افراد 37 درجه‌ حرارت‌ دارند. این‌ اقل‌ حرارتی‌ است‌ که‌ اطراف‌ انسان‌ هست‌. عرق‌ می‌ریزند که‌ دارد کف‌ پای‌ انسان‌ آب‌ راه‌ می‌افتد‌. در یک‌ چنین‌ وضعی‌. البته‌ برای‌ همه‌ نیست‌. این‌ را برایتان‌ عرض‌ کنم‌. برای‌ آنهایی‌ که‌ در این‌ دنیا فکرش‌ را کردند، به‌ فکر آینده‌شان‌ بودند، این‌ مسئله‌ نیست‌. ولی‌ برای‌ عموم‌ هست‌. اینها بایستند. چقدر طول‌ میکشد‌؟ فی‌ حلالها حساب‌ و فی‌ حرامها عقاب‌. اگر انسان‌ تزکیه‌ نفس‌ نکرده‌ باشد‌، باید بماند‌ تا تزکیه‌ نفس‌ بکند‌. من‌ این‌ را مکرر گفتم‌، حتی‌ نوشتم.‌ چرا؟ برای‌ اینکه‌ توی‌ بهشت‌ جای‌ افراد دارای‌ صفات‌ رذیله‌ نیست‌. متعددی‌ از روایات‌ هست‌ که‌ شاید حدودا هفت‌ تا یا هشت‌ تا روایت‌ هست‌ که‌ اگر به‌ مقدار سر سوزنی‌ در وجود کسی‌ کبر باشد، توی‌ بهشت‌ راهش‌ نمی‌دهند. این‌ صفت‌ معمولی‌ که‌ "اخر ما یخرج‌ من‌ قلوب‌ الصدیقین‌ حب‌ الجاه"‌ آخر چیزی‌ که‌ از دل‌ آدمهای‌ خوب‌، صدیقین‌، پاکان‌، راستگویان‌، بیرون‌ میرود حب‌ جاه‌ و مقام‌ و همین‌ کبر و ریاست‌ و خودخواهیست‌. خوب‌ اگر اینطور باشد‌ پس‌ چکار میکنند؟ شیعه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را می‌برند توی‌ جهنم‌؟ نه‌. بمان‌ تا درست‌ بشوی‌ وارد بهشت‌ بشوی‌. این‌ را بدانید. چون‌ ما سه‌ بخش‌ مسئله‌ داریم‌. یکی‌ عقائد‌. دوم‌ صفات، سوم‌ اعمال‌. عقائد اگر خراب‌ بود، کار انسان‌ راحتتر است‌. میرود‌ توی‌ جهنم‌ بدون‌ معطلی‌. اگر صفات‌ رذیله‌ای‌ انسان‌ داشت‌ ولی‌ عقائدش‌ درست‌ بود، اینها که‌ میگویم‌ خلاصه‌ شاید صدها روایت‌ یا اگر مبالغه‌ نباشد، شاید همه‌ روایات‌ و کلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت است‌. اگر دارای‌ عقائد باطل‌ بودید، بجای‌ علی‌، اولی‌ را قبول‌ داشتید مثلا، از همینجا شروع‌ میشود‌. بجای‌ پیغمبر مثلا یک‌ فرد دیگری‌ را قبول‌ کردی‌، پیغمبر را قبول‌ نکردی‌. بجای‌ خدا بت‌ پرستیدی‌. مثلا. عقائدت‌ خراب‌ بود. اینها، اینهایی‌ که‌ عقائدشان‌ خراب است کارشان‌ راحت است‌. یعنی‌ راحت‌ از نظر زمانی‌، زود کارشان‌ تمام‌ میشود‌. فریق‌ فی‌ الجنة و فریق‌ فی‌ السعیر. زود میروند‌ به‌ جهنم‌. دسته‌ دوم‌ کسانی‌ هستند که‌ عقائدشان‌ خوب است‌، درست است‌. اما صفات‌ رذیله‌ دارد‌. مثل‌ اکثر ما. توی‌ دنیا هم‌ همینطوریم‌، حب‌ دنیا، حب‌ جاه‌، حب‌ ریاست‌، کبر، غرور، خودخواهی‌، کینه‌توزی‌. این‌ مسائلی‌ که‌ در بین‌ ماها و اکثر ماها هست‌ که‌ همه‌ تزکیه‌ نفس‌ هم‌ در ارتباط‌ با همین‌ مسائل است. اینها را ما یقین‌ داریم‌ توی‌ بهشت‌ با این‌ حال‌ راهشان‌ نمی‌دهند. چون‌ بهشت‌ جای‌ این‌ نیست‌ که‌ باز دو مرتبه‌ دعواها شروع‌ بشود‌ و دادگستری‌ و نیروهای‌ انتظامی‌ دخالت‌ بکنند و این‌ مسائل‌ بخواهد باشد‌. تو از بالای‌ قصرت‌ به‌ زن‌ من‌ نگاه‌ کردی‌ و او بگوید‌ که‌ می‌خواستی‌ جلوی‌ پنجره‌ات‌ را ببندی‌ و امثال‌ اینها. اینها دیگر‌ آنجا نیست‌. و وقتی‌ این‌ مسائل‌ میتواند‌ نباشد‌ که‌ همه‌ سالم‌ باشند. ما داریم‌ افرادی را در همین‌ دنیا که‌ آنقدر این‌ فرد سالم است که‌ چه‌ عرض‌ کنم‌، اگر یک‌ خانه‌ای‌ داشته‌ باشد‌ که‌ مشرف‌ به تمام‌ اطاقهای‌ طرف‌، نگاهی‌ هم‌ نمیکند‌ یا اگر هم‌ نگاه‌ کند‌ به‌ خیانت‌ نگاه‌ نمیکند‌. داریم‌، صفاتش‌ پاک است‌. پیغمبر اکرم‌ را مثلا شما تصور کنید، سلمان‌ فارسی‌ را تصور کنید. سلمان‌ چند روز دیرتر می‌آید خدمت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها، حضرت‌ گله‌ میکند‌. اما آن‌ کور وقتی‌ که‌ وارد خانه‌ حضرت‌ زهرا میشود، حضرت‌ زهرا فرار میکند‌. در قرآن‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ زنهای‌ پیغمبر می‌فرماید که‌ شما صداهایتان‌ را بلند نکنید. به‌ جهت‌ اینکه‌ بعضی‌ از افراد هستند که‌ فی‌ قلوبهم‌ مرض‌. اینها مرض‌ روحی‌ دارند و ممکن‌ است‌ از صدای‌ شما خوششان‌ بیاید. لذا جلوی‌ آنها صدایتان‌ را بلند نکنید. دقت‌ کردید. بنابراین‌ ممکن است‌ انسان‌ در همین‌ دنیا خودش‌ را طوری‌ بسازد‌ که‌ صفاتی‌ از صفات‌ رذیله‌ را نداشته‌ باشد‌. بنابراین‌ اینها هم‌، افرادی‌ که‌ صفات‌ رذیله‌ ندارند. اگر داشته‌ باشند باید در قیامت‌ بمانند، نه‌ توی‌ جهنم‌ میروند‌ نه‌ توی‌ بهشت‌. باید اینجا بمانند تا درست‌ بشوند. پنجاه‌ هزار سال‌ هم‌ که‌ طول‌ میکشد شاید بخاطر این است‌ که‌ این‌ جمعیت‌ تا بخواهند‌ خودشان‌ را درست‌ بکنند و جمع‌ و جور بکنند و گذرنامه شان‌ ویزا بشود‌، چون‌ یک‌ وقت‌ فکر نکنید این‌ گذرنامه‌ را ما اینجور میگوییم‌، نه،‌ همینطور هم‌ هست‌. به‌ جهت‌ اینکه‌ میگوید‌ "ربنا عجل‌ لنا قطنا قبل‌ یوم‌ الحساب" خدایا آن‌ باصطلاح‌ قط‌، چک‌، حالا مثلا ورقه‌ عبور، گذرنامه‌ ما را بده‌ قبل‌ از اینکه‌ روز حساب‌ برسد‌. اینطوری‌ میشود. و دسته‌ سوم‌ افراد معصیتکارند‌. افرادی‌ که‌ معصیتکارند. البته‌. افراد معصیتکار همان‌ افرادی‌ هستند طبعا که‌ تزکیه‌ نفس‌ نکردند. یعنی‌ نمیشود‌ یک‌ انسان‌ تزکیه‌ نفس‌ بکند‌ و گناه‌ هم‌ بکند‌. این‌ را بدانید. اگر یک‌ نفر که‌ دارد‌ گناه‌ میکند‌، میگوید آقا برو قلبت‌ را درست‌ کن‌، اینها حرف است‌. به او‌ بگویید اگر قلبت‌ درست‌ بود این رفتارت‌ هم‌ درست‌ میشد. در کوزه‌، چه میگویید؟ همان‌ تراود که‌ در اوست‌. تو که‌ داری‌ دروغ‌ میگویی‌، زبانت‌ دروغ‌ میگوید‌، چون‌ قلبت‌ مریض است‌. تو که‌ داری‌ ظلم‌ میکنی‌، چون‌ قلبت‌ مریض است‌. تو که‌ با این‌ وضع‌ خاص‌ رشوه‌ میگیری‌، با ترس‌ و لرز، بخاطر اینکه‌ قلبت‌ مریض است‌ و یا محبت‌ به‌ دنیا یا طمع‌ داری‌. برای‌ این است‌. اما اگر خواستیم‌ جدایش‌ کنیم‌، سهلتر و آسانتر از همه‌، اگر کسی‌ آمد و اعتقاداتش‌ خوب‌ بود، تزکیه‌ نفس‌ هم‌ کرده‌ بود. حالا آمد و چند تا گناه‌ هم‌ کرده‌. اینها را خدای‌ تعالی‌ زود می‌بخشد‌. یعنی‌ غفاریت‌ پروردگار همینجاست‌. گذشت‌ پروردگار همینجاست‌. شفاعت‌ مال‌ تزکیه‌ نفسی‌هاست‌، آنهایی‌ که‌ تزکیه‌ نفس‌ نکردند. و غفاریت‌ و عفو مال‌ معصیتکارهاست‌ و عذاب‌ هم‌ مال‌ آنهایی‌ است‌ که‌ نه‌ عقائدشان‌ درست است، نه‌ تزکیه‌ نفس‌ کردند، حالا تزکیه‌ نفس‌ هم‌ کرده‌ باشند، و هم‌ اعمال‌ بد دارند. خوب‌ پس‌ روی‌ کره‌ زمین‌ همه‌ جمع‌ میشوند "و اذا الجبال‌ سیرت" این‌ جبال‌ سیر میکند‌، حرکت‌ میکند‌، خرد میشود‌ می‌آید توی‌ گودالهای‌ زمین‌ را میگیرد‌. اینجا "علمت‌ نفس‌ ما احضرت "‌. اینجاست‌ که‌ آگاه‌ میشود‌. اینجاست‌ که‌ "و اذا الموؤدة‌ سئلت‌. بای‌ ذنب‌ قتلت‌." چرا ظلم‌ کردید‌؟ چرا به‌ این‌ موجودات‌ ضعیف‌ که‌ در اختیار شما بودند و مظلوم‌ بودند، شما این‌ ظلمها را کردید و آنها را کشتید؟ چرا به‌ نعمتهای‌ پروردگار و این‌ ودیعه‌های‌ پروردگار که‌ در اختیارتان‌ بود، شما فکر می‌کنید مثلا فرض‌ کنید، امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ یا حضرت‌ ابی‌ عبدالله‌ الحسین‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اینها یک‌ افراد بشری‌ بودند ولی‌ خوب‌؟ نه‌. اینها در عرش‌ الهی‌ بودند. اینها در زیارت‌ جامعه‌ می‌خوانیم‌ که خلقکم‌ الله‌ انوارا. از جنس‌ ما اصلا نبودند. خدا لباسی‌ از جنس‌ ما به‌ آنها پوشانده‌ برای‌ اینکه‌ ما با ایشان‌ انس‌ بگیریم‌ و در بین‌ ما خدای‌ تعالی‌ قرارشان‌ داده‌. امام‌ حسین‌ یک‌ انسان‌ معمولی‌ نبوده‌. لا یقاس‌ بنا احد. با احدی‌ قیاس‌ نمیشود کرد. اینها را خدا از اینها خواسته‌، اینها هم‌ بنده‌ خدا هستند، که‌ از عرش‌ بیایند‌ پائین‌، چند روزی‌ با ما صحبت‌ بکنند، شاید ما هدایت‌ بشویم‌. در دعای‌ ندبه‌ که‌ از دعاهای‌ بسیار صحیح‌ است‌ که‌ مکرر هم‌ شاید عرض‌ کرده‌ باشم‌، می‌خوانیم‌ که‌، در خطاب‌ به‌ حضرت‌ ولی عصر صلواة‌ الله‌ علیه‌ که‌ خدای‌ تعالی‌ تو را خلق‌ کرده‌، "خلقته"‌، یعنی‌ خدایا تو او را خلق‌ کردی‌ "لنا عصمة‌ و ملاذا"، برای‌ ما عصمت‌، یعنی‌ نگهدارنده‌ از خطاها "و ملاذ"، یعنی‌ پناهگاه‌. اینها اینطورند. حالا که‌ خدا یک‌ چنین‌ ودیعه‌ای‌ را برای‌ ما آورده‌، در بین‌ ما گذاشته‌؛ اینهمه‌ به‌ ما محبت‌ کرده‌، آنها را نازل‌ کرده‌، پائینشان‌ آورده‌، ما چکار کردیم‌ با اینها؟ اول‌ چیزی‌ که‌ سؤال‌ میشود "و عن‌ حبنا اهل‌ البیت‌". از محبت‌ ما اهل‌ بیت است‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اینکه‌ یک‌ چنین‌ نعمت‌ بزرگی‌ را به شما‌ دادیم.‌ چه‌ کردید؟ "بأی‌ ذنب‌ قتلت"‌. چه‌ گناهی‌ کرده‌ حضرت‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ علیه‌ که‌ کشتیدش‌؟ چه‌ گناهی‌ سید الشهدا کرده‌ بود که‌ شما او را کشتید. چه‌ گفته‌ بود؟ کدام‌ یک‌ از شما را کشته‌ بود؟ ارید حیاتک‌ و ترید قتلی‌. من‌ حیات‌ برای‌ شما می‌خواهم‌ تو کشتن‌ مرا می‌خواهی‌! حضرت‌ محسن‌، این‌ فرزند عزیز فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها، که‌ در رحم‌ هست‌، بای‌ ذنب‌ قتلت‌. به‌ کدام‌ گناه‌ او را کشتید؟ فقط‌ برای‌ حب‌ جاه‌، حب‌ ریاست‌. می‌خواستید رئیس‌ بشوید، می‌خواستید دنیا پرست‌ بشوید. چند روزی‌ توی‌ دنیا جاهی‌ داشته‌ باشید، مقامی‌ داشته‌ باشید. ما امروز آقایان‌، میگوییم‌ خب آنها آن‌ کارها را کردند و خیلی‌ هم‌ آدمهای‌ بدی‌ بودند و … ،نخیر. ما هم‌ هستیم‌. امام‌ زمانتان‌، بای‌ ذنب‌، باید در بین‌ شما نباشد؟ مگه‌ برای‌ شما خدا خلقش‌ نکرده؟ چرا در بین‌ شما نیست‌؟ چرا امام‌ عسگری‌ به او‌ فرمود که‌ در میان‌ بیابانها زندگی‌ بکن‌ و توی‌ مردم‌ نیا؟ چون‌ سیزده‌ نفر اینها تجربه‌ شد که‌ کشتیدشان‌. فاطمه‌ اطهر سلام‌ الله‌ علیها که‌ یک‌ پارچه‌ محبت‌ به‌ بشریت است‌. چرا در به‌ پهلویش‌ زدید؟ چرا در سن‌ هیجده‌ و نوزده‌ سالگی‌ کشتیدش‌. بأی‌ ذنب‌ قتلت‌. خدا میداند‌ آقایان‌، من‌ امشب‌ شب‌ شام‌ غریبان‌ امام‌ صادق‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارم‌ عرض‌ میکنم‌. روز قیامت‌ از یک‌ یک‌ من‌ و شما سؤال‌ میشود‌ که‌ چرا به‌ فکر امام‌ زمانتان‌ نبودید؟ آخر‌ کره‌ زمین‌، آنهم‌ یک‌ سومش‌، چقدر وسعت‌ دارد‌ که‌ این‌ آقا هزار و صد و چند سال‌ توی‌ این‌ کره‌ باشد،‌ تازه‌ حالا صحبت‌ این‌ است‌ که‌ آیا میشود‌ دیدش‌ یا نمیشود‌ دید؟ هر کس‌ بگوید من‌ او را دیدم‌ بگویند‌ تو دروغ‌ میگویی؟ بسیار خوب‌. بسیار خوب‌. هنیئا لارباب‌ النعیم‌ نعیمهم‌. آنهایی‌ که‌ نعمتی‌ را یافتند بهتر همین است‌ که‌ به‌ کسی‌ هم‌ نگویند. من‌ هم‌ الان‌ دارم‌ به شما‌ میگویم‌ که‌ اگر یک‌ وقتی‌ تشرفی‌ برایتان‌ حاصل‌ شد به‌ کسی‌ نگویید. چون‌ لیاقت‌ ندارند به آنها‌ گفته‌ بشود‌. یک‌ وجود مقدسی‌ در بین‌ ما باشد‌، "بنفسی‌ انت‌ من‌ مغیب‌ لم‌ یخل‌ منا". آقا تو از بین‌ ما خالی‌ نیستی‌، بیرون‌ نیستی‌. هیچوقت‌ نگفتند امام‌ زمان‌ برای‌ یک‌ چند روزی‌ رفته‌ در ستاره‌ها و کرات‌ دیگر زندگی‌ کرده‌. این‌ هزار و چند، هزار و صد و چند سال‌، تمامش‌ توی‌ این‌ کره‌ زمین‌ بوده‌. این‌ را هیچکس‌ نمیتواند‌ منکر بشود‌. شما چه‌ ارتباطی‌ دارید؟ چه‌ رفت‌ و آمدی‌ با حضرت‌ دارید؟ باز من‌ به‌ شما توصیه‌ میکنم‌ که‌ ارتباط‌ ظاهری‌ لازم‌ نیست‌ داشته‌ باشید‌. آن‌ ارتباط‌ روحیتان‌ چقدر است‌؟ بای‌ ذنب‌، به‌ کدام‌ گناه‌ امام‌ زمان‌ را اینطور کنار گذاشتید؟ چه‌ کرده‌ با شما؟ به‌ خدا قسم‌ آقایان‌ اگر چشم‌ واقع‌ بین‌ باشد، من‌ مکرر این‌ را حتی‌ با بعضی‌ از مسئولین‌ وقتی‌ صحبت‌ می‌کردم‌ گفتم‌ این‌ مملکت‌ نگهدارنده‌اش‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ علیه است‌. ماها! ماها می‌توانیم‌؟ با اینهمه‌ تضاد فکری‌ که‌ داریم‌. این‌ مملکت‌ را امام‌ زمان‌ نگه‌ داشته‌. چرا؟ به‌ جهت‌ همین‌ گریه‌های‌ شما. همین‌ اظهار محبت‌ شما، همین‌ محبتهایی‌ که‌ شما اظهار می‌کنید که‌ اگر یک‌ شب‌ در خواب‌ امام‌ زمان‌ را ببینید، تا چند روز، بلکه‌ تا مدتها خوشحالید که‌ ما فلان‌ شب‌، گاهی‌ بعضی‌ از جوانها می‌آیند‌ پیش‌ من‌. می‌بینم‌ اشک‌ میریزد، حالش‌ منقلب است‌. چه شده‌؟ میگوید‌ دیشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ را دیدم‌. این‌ علامت‌ محبت‌ شماست‌. به‌ خاطر این‌ محبتهایی‌ که‌ توی‌ ایران‌ هست‌ و عمومیت‌ هم‌ تا حدی‌ دارد، این‌ وجود مقدس‌، این‌ مملکت‌ را نگه‌ میدارد و هر چه‌ ناراحتی‌ هم‌ پیش‌ می‌آید مال‌ آن‌ نکبتهایی‌ هست‌ که‌ توی‌ این‌ جامعه‌ هستند و منکر وجود مقدس‌ امام‌ عصر یا بی‌ توجه‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ هستند. بای‌ ذنب‌، با کدام‌ گناه‌، چه‌ کرده‌ امام زمان ؟ جدا آقایان‌. این‌ را سؤال‌ میکنند. "و اذا الموؤدة سئلت‌". منتهی‌ "بای‌ ذنب‌ قتلت"‌، چون‌ سیزده‌ نفر اینها، بلکه‌ فرزندانشان‌، بلکه‌ عائله شان‌، بعضی‌ از خلفای‌ اموی‌ و عباسی‌ درباره‌شان‌ نوشته‌اند که‌ اینها تصمیم‌ داشتند نسل‌ فاطمه‌ زهرا را قطع‌ کنند. نگذارند یک‌ نفر از ذراری‌ زهرا در کره‌ زمین‌ باشد‌. این‌ تصمیم‌ را داشتند. هر طوری‌ بود، متوکل‌ عباسی‌ با اینکه‌ عباسی‌ بود، عباس‌ عموی‌ پیغمبر است، اینها پسر عموهای‌ بنی‌ هاشمند و خودشان‌ از بنی‌ هاشمند. در عین‌ حال‌. خدا نیاورد‌ برای‌ انسان‌. خدایا قبل‌ از اینکه‌ یک‌ چنین‌ ریاستهایی‌ که‌ بخواهد دین‌ ما را از دست‌ ما بگیرد، متوجه‌ ما بشود‌، خدایا مرگ‌ ما را برسان‌. (الهی‌ آمین) منصور دوانیقی‌ معروف‌ بود که‌ این‌ محب‌ اهل‌ بیت است‌. ولی‌ وقتی‌ به‌ ریاست‌ رسید، چه‌ بغضی‌ اظهار کرد. که‌ منصور و متوکل‌ و هارون‌ الرشید و امثال‌ اینها، اگر می‌توانستند و تصمیم‌ هم‌ داشتند که‌ نسل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را از بین‌ ببرند. حمید بن‌ قحطبه‌ میگوید‌ در یک‌ شب‌ به‌ امر هارون‌ الرشید من‌ شصت‌ نفر از سادات‌ را کشتم‌ و ریختم‌ توی چاه‌. فلذا دیگر مأیوسم‌ که‌ من‌ را خدا ببخشد‌ و بیامرزد. بیائیم‌ محبت‌ کنیم‌ به‌ خدا و امام‌ زمان‌. بیائیم‌ راه‌ محبت‌ را پیش‌ بگیریم‌، دوستشان‌ داشته‌ باشیم‌. این‌ دوستیهای‌ سرسری‌ فایده‌ای‌ ندارد‌. من‌ رسما عرض‌ کنم‌. این که‌ ما بعله‌، من‌ عرض‌ کردم‌ همه تان‌ اهل‌ محبتید و حتی‌ مملکتتان‌ محفوظ‌ مانده‌ بخاطر محبتتان‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت است‌. ما در این‌ جهت‌ معروفیم‌. در زیارت‌ جامعه‌ هم‌ میگوییم‌ "والمعروفین‌ بتصدیقنا ایاکم"‌. ما ایرانیها، ما شیعیان‌، ما ارادتمندان‌ شما خاندان‌ عصمت‌ معروفیم‌ که‌ شما را دوست‌ داریم‌، قبول‌ داریم‌. درست‌. ولی‌ از این‌ یکخورده‌ عمیقتر، شما لااقل‌. شما جمع‌، شما دوستان‌ امام‌ زمان‌، یک‌ خورده‌ عمیقتر. خوب‌ چکار کنیم‌؟ بیائیم‌ محبتهایمان‌ را از همه‌ جا جمع‌ کنیم‌ به‌ خدا متوجه‌ کنیم‌. برای‌ خدا این‌ گناه‌ را نکنید. برای‌ خاطر امام‌ زمان‌ این‌ گناه‌ را نکن‌. من‌ یک‌ وقتی‌ یک‌ روایت‌ خواندم‌. تقریبا تا یکی‌ دو شبانه‌ روز هر وقت‌ یادم‌ می‌آمد این‌ روایت‌ را، گریه‌ می‌کردم‌. با اینکه‌، الان‌ هم‌ اگر برای‌ شما بگویم‌، چون‌ نمی‌توانم‌ همه‌ روایت‌ را بگویم‌، در بعضی‌ اثر سوء دارد. ما یکی‌ از تأسفهایمان‌ این است‌ که‌ توی مجلسمان‌ افراد مختلف‌ هستند. مخصوصا بچه‌ هایی‌ که‌ در سن‌ مثلا فرض‌ کنید هشت،‌ نه‌ سالگی‌ که‌ مطالب‌ را می‌فهمند و نمی‌توانند درست‌ حل‌ و فصلش‌ کنند. مجبورم‌ که‌ یک‌ خورده‌ای‌ محدود صحبت‌ کنم‌. یک‌ روایت‌ هست‌ که‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ می‌فرماید اگر کسی‌ آن‌ گناه‌، گناه‌ کوچکی‌ از نظر ما هست‌ در مقابل‌ گناهان‌ بزرگ‌، کسی‌ که‌ آن‌ گناه‌ را بکند‌، فکانما‌ قتل‌ علیا سبعین‌ مرة‌ مثل‌ این‌ است‌ که‌ علی‌ را هفتاد مرتبه‌ کشته‌ باشد‌. شما میگویید که‌ مگر چه‌ گناهی‌ است‌؟ نه‌، به‌ گناه‌ فکر نکن‌. گناه‌ کوچک‌ هم‌ اینطور است‌. چون‌ برای‌ خدا ارزش‌ قائلند. برای‌ خدا احترام‌ قائلند. علی‌ خدا را می‌شناسد‌. و لذا هر گناه‌ کوچکی‌ بی‌ محبتی‌ کردن‌ به‌ خداست‌. حتی‌ کار مکروه‌. این‌ را به شما‌ عرض‌ کنم‌. مأیوس‌ هم‌ نشوید، این‌ را چون‌ گاهی‌ میشود‌ این‌ مسائل‌ را که‌ من‌ بحث‌ میکنم‌، میبینم‌ که‌ بعضی‌ها میگویند‌ آقا ما که‌ نمی‌توانیم‌. این‌ اشتباه است‌. بس‌ که‌ به‌ ما گفتند ما نمی‌توانیم‌، بس‌ که‌ روی‌ منبرها گفتند که‌ همه مان‌ بدیم‌، باید بگوییم‌ بدیم‌، خرابیم‌، از این‌ حرفها. نه‌. می‌توانید. من‌ مکرر گفته‌ام‌ که‌ ترک‌ گناه‌ آسانتر از انجام‌ گناه است‌. شما دروغ‌ بگویید آسانتر است‌ برایتان‌ یا راست‌ بگویید؟ غیبت‌ بکنید و مردم‌ را با خودتان‌ بد بکنید یا سکوت‌ کنید؟ کدامش‌ برایتان‌ آسانتر است‌؟ نه‌ راستی‌ بیائیم‌ بنشینیم‌ یکی‌ یکی‌ از گناهان‌ را بررسی‌ کنیم‌. هر گناهی‌ را که‌ تصور بکنید ترکش‌ آسانتر از انجامش است‌. خوب‌ نکنید. اول‌ گناه‌ نکنید. کار مکروه‌ هم‌ انجام‌ ندهید. مکروه‌ یعنی‌ خدا میگوید‌ اگر میتوانی‌ نکن‌، عزیزم‌ نکن‌، برایت‌ ضرر دارد. پدر مهربانی‌ به‌ فرزندش‌ میگوید‌ که‌ دستت‌ را نمیگیرم‌، کتکت‌ هم‌ نمی‌زنم‌، اما این‌ کار را دوست‌ ندارم‌ بکنی‌. اگر بچه‌ فهم‌ داشته‌ باشد‌ میگوید‌ چشم‌. نکنید، مکروه‌ یعنی این. ولی‌ مستحب‌. من‌ دوست‌ دارم‌ این‌ کار را بکنی‌. دوست‌ دارم‌. نمیگویم‌ که‌ حتما بکن‌. اما دوست‌ دارم‌. لذا انسان‌ در روایتی‌ که‌ دیشب‌ عرض‌ کردم‌، انسان‌ بوسیله‌ مستحبات‌ و نوافل‌ به‌ جائی‌ میرسد که‌ خدای‌ تعالی‌ دوستش‌ دارد. و اظهار محبت‌ میکند‌. شما اگر خواستید به‌ خدا اظهار محبت‌ کنید، باید بیشتر به‌ وسیله‌ نوافل‌، نافله‌، نافله‌ ی نماز باشد‌، نافله‌های‌ دیگر‌ باشد‌. خوب‌ داری‌ راه‌ میروی‌، بیکاری‌، صلوات‌ بفرست‌. آقا هر صلواتی‌ که‌ تو بفرستی‌، خدای‌ تعالی‌ ده‌ مرتبه‌ به تو‌ صلوات‌ میفرستد‌. و صلوات‌ هم‌ معنیش‌ این است‌ که‌ یخرجکم‌ من‌ الظلمات‌ الی‌ النور. هو الذی‌ یصلی‌ علیکم‌ و ملائکته لیخرجکم‌ من‌ الظلمات‌ الی‌ النور. از ظلمت‌ به‌ روشنایی‌ واردت‌ میکند‌. میگویید آخر ما که‌ توی‌ تاریکی‌ اطاق‌ بودیم‌ و چراغی‌ روشن‌ نشد. نه‌. تو الان‌ نمی‌دانی‌ چکار باید بکنی‌. می‌بینی‌ کارها در مقابلت‌ روشن‌ شد. عقلت‌ فعال‌ شد. فهمت‌، درکت‌، بیشتر شد. اینطوری‌ می شود‌. لیخرکم‌ من‌ الظلمات‌ الی‌ النور. و صل‌ علیهم‌. به‌ پیغمبر اکرم‌ فرموده‌ که‌ صلوات‌ بر اینها بفرست‌. خیلی مهم هست. ان‌ صلاتک‌ سکن‌ لهم‌. آرامش‌ به تو‌ میدهد‌. صلوات‌ بفرست‌. میگوید‌ که‌ "اذا حییتم‌ بتحیة"‌ آیه‌ شریفه‌ قرآن است،‌ اگر یک‌ کسی‌ به تو یک‌ سلامی‌ کرد، یک‌ هدیه‌ای‌ داد، یک‌ اظهار محبتی‌ به تو کرد، تو یا بهترش‌ را جواب‌ بده‌ یا مثل‌ او را جواب‌ بده‌. تو بر پیغمبر و آل‌ پیغمبر صلوات‌ فرستادی‌. آیا میشود‌ که‌ آنها بر تو صلوات‌ نفرستند؟ حتما بهترش‌ را می‌فرستند. خوب‌ آقا این‌ حرفها چه هست‌ میزنی‌؟ یک‌ چیزی‌ شنیده‌ است‌ که‌ یک‌ نفری‌ یک‌ چیزی‌ درباره‌ یک‌ کسی گفته‌، این‌ ده‌ تا بالایش‌ گذاشته‌ آمده‌ برای‌ رفیقش‌ دارد‌ میگوید‌. چرا‌؟ لذت‌ دارد میبرد‌. لذت‌ را چه کسی در ذائقه‌ات‌ گذاشته‌؟ شیطان‌. این‌ جور وقتها فکر کنید. امام‌ زمانتان‌ را نرجانید. خیلی‌ ساده‌ است‌. اگر در یک‌ جایی‌ هستی‌ که‌ می‌توانی‌ خودت‌ را مثلا اگر صلوات‌، حالا بعضی ها هم هستند که‌ مثلا متوجه‌ مجالس‌ نیستند، توی‌ مجالس‌، این‌ را بدانید آداب‌ مجلس‌ این‌ است‌ که‌ وقتی توی جامعه هستید صدایتان‌ را  بلند نکنید که حواس‌ طرف‌ را پرت‌ نکنید. یا اگر وارد مجلسی‌ شدید، مثلا اگر کسی‌ وارد این‌ مجلس‌ می‌شود کراهت‌ دارد‌ سلام‌ کردن‌ حتی‌، سلام‌ کردن‌ مستحب‌، یکی‌ الان‌ اگر از در وارد بشود‌ بگوید‌ سلام‌ علیکم‌، هم شما برمی‌ گردید نگاهش‌ می‌کنید، این‌ کراهت‌ دارد‌. آداب‌ معاشرت‌ را بلد باشید. در یک‌ جمعی‌ دارید نماز می‌خوانید یک نفر‌ بلند بلند نخواند،‌ بخاطر اینکه‌ حواس‌ طرف‌ پرت‌ می‌شود‌. ماچند روز قبل‌ در مسجد جمکران‌ بودیم،‌ متوجه‌ نبودم،‌ شروع‌ کردیم‌ به‌ نماز امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ علیه‌، یک‌ نفر پهلوی‌ ما ایستاده‌ بود، بلند بلند دعا می‌خواند. خوب‌ حواس‌ انسان‌ را پرت‌ می‌کند‌. حواس‌ افراد را پرت‌ نکنید، کراهت‌ دارد‌. ببینید وقتی‌ که‌ نماز جماعت‌، این‌ را من‌ مکرر مثال‌ زدم‌ به‌ این‌ مسئله‌، که‌ رکعت‌ دوم‌ شماست‌ و رکعت‌ سوم‌ امام‌. حمد و سوره‌ باید در نماز مغرب و عشاء باید بلند خوانده‌ بشود‌، بله‌؟ ولی‌ در نماز جماعت‌ که‌ بودید می‌گویند‌ آهسته‌ بخوانید، همان‌ واجب‌ می‌شود‌ اینجا حرام‌، آهسته‌ بخوانید. این‌ اخلاقیات‌ اجتماعیتان‌ را حفظ‌ کنید. اگر می‌بینید صلوات‌ فرستادن‌ لبهایتان‌ تکان‌ می‌خورد‌، حالا صاد را مخصوصا بعضیها خیلی‌ پر می‌گویند،‌ اینجا لا اله‌ الا الله‌ بگویید. لا اله‌ الا الله‌ حتی‌ لب‌ انسان‌ تکان‌ نمی‌خورد‌. تجربه‌ کنید. لا اله‌ الا الله‌. ببینید هیچ‌ لبتان‌ هم‌ تکان‌ نمی‌خورد‌. که‌ کسی‌ که‌ در روز صد مرتبه‌ بگوید‌ لا اله‌ الا الله‌ از آن‌ آدم‌ بهتر روی‌ کره‌ زمین‌ نیست‌، مگر کسی‌ که‌ بیشتر از این گفته‌ باشد‌. خوب‌ روزی‌ صد تا لا اله‌ الا الله‌ را بگویید دیگر،‌ مستحب‌ هم‌ هست‌، بعد از تعقیب‌ نماز صبح‌ مستحب‌ است‌. مدام می آ‌یند‌ به‌ ما می‌گویند‌ آقا یک‌ ذکری‌ به‌ ما بگو، خوب‌ این‌ همه‌ ذکرهای‌ به‌ این‌ خوبی‌ هست،‌ بکن‌،بخوان،‌ عمل‌ کن‌. اینطوری‌ است‌. با خدا ارتباطتان‌ را برقرار کنید، محبوبیت‌ ایجاد کنید. کلمه‌ مستحب‌ معنایش‌ این‌ است‌ که‌ شما به‌ وسیله‌ این‌، محبوب‌ خدا می‌شوید، بوسیله‌ این‌ اذکار. افوض امری‌ الی‌ الله‌ هر کاری‌ می‌خواهی‌ بکنی‌ بکن،‌ افوض امری الی‌ الله‌ . ان‌ الله‌ بصیر بالعباد . خود خود خدا می‌فرماید: فوقاه‌ الله‌ سیئات ما مکروا هر کس‌ بخواهد به‌ تو بدی‌ بکند‌ خدا جلویش‌ را می‌گیرد‌. اگر این‌ کلمه‌ را گفتی‌ و این‌ فکر را در خودت‌ ایجاد کردی‌. شما وارد یک‌ اداره‌ می‌شوید، فلانی‌ که‌ با من‌ دشمن‌ بوده‌ اینجا نشسته‌، کار هم‌ دست‌ این است‌. بگو افوض امری‌ الی‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصیر بالعباد. خدا می‌فرماید فوقاه الله سیئات‌ ما مکروا هر چه‌ او بخواهد علیه‌ تو کار بکند خدا توی دهانش‌ می‌زند‌. خدای‌ مقلب‌ القلوب‌ قلبش‌ را عوض‌ می‌کند‌. می‌بینی‌ قلبش‌ را برگرداند، مهربان‌ شد به‌ تو. امام‌ صادق‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خودش‌ هم‌ می‌دانست،‌ به او‌ هم‌ خبر دادند که‌ منصور دوانیقی‌ یک‌ پارچه‌ غضب‌ شده‌ بر امام صادق، این‌ منصور دوانیقی‌ مهربان‌ شد. عرض‌ کرد که‌ هر چه‌ می‌خواهید از من‌ بخواهید. حاجتت‌ را از من‌ بخواه،‌ مهربان‌ می‌کند‌ خدا. منتهی‌ یک‌ قدری‌ تو با خدا رابطه‌ ات‌ را برقرار کن‌. محبتت‌ را با خدا زیاد کن‌. و راه‌ محبت‌ به‌ خدای‌ تعالی‌ هم‌ تنها و تنها از راه‌ مستحبات است،‌ البته‌ قبل‌ از آن‌ تزکیه‌ نفس‌. چون‌ اگر تزکیه‌ نفس‌ نباشد‌ اینها را انسان‌ صوری‌ انجام‌ می‌دهد‌ و بعد هم‌ مستحبات‌ و ترک‌ مکروهات‌. خدایا ما را طوری‌ قرار بده‌ که‌ امام‌ زمانمان‌ از ما راضی‌ باشد ‌(الهی‌ آمین‌). خدایا ما را در صراطی‌ قرار بده‌ که‌ به‌ معرفت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ما برسیم‌ و محبت‌ آن‌ حضرت‌ در دلهایمان‌ زیاد بشود‌ و رضایت‌ آن‌ حضرت‌ از ما ان شاء الله‌ باشد‌ (الهی‌ آمین‌). خوب‌، شب‌ شام‌ غریبان‌ امام صادق است‌، برویم‌ برای‌ تسلیت‌ موسی‌ بن‌ جعفر. آن قدر آقا در فشار بود، در تقیه‌ بود که‌ برای‌ خودش‌ شش‌ نفر جانشین‌ قرار داد، چون‌ منصور گفته‌ بود که‌ هر کس‌ جانشین‌ امام‌ صادق‌ باشد‌ بروید بکشیدش‌. گفتند آقا یکی‌ خودت هستی‌، یکی‌ از آن‌ افراد خودش‌ بود. مردم‌ نمی‌دانستند امام‌ زمانشان‌ که هست. یک‌ عده‌ به‌ طرف‌ اینکه‌ اسماعیل‌ پسر امام‌ صادق‌ او شاید باشد‌، واقفیه‌ از همینجا بوجود آمدند، شش‌ امامیها که‌ آن‌ زمان‌ اسمشان‌ را می‌گفتند واقفیه‌، وقف‌ کردند، توقف‌ کردند. یک‌ عده‌ معتقد شدند اسماعیل‌ با اینکه‌ اسماعیل‌ را حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ علیه،‌ در زمان‌ حضرت‌ صادق‌ از دنیا رفت‌، اسماعیل‌ امام‌ ماست‌. یک‌ عده‌ خیلی‌ خواص‌ متوجه‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر علیه‌ الصلاة‌ والسلام‌ شدند. مظلومیت‌ خاندان‌ عصمت،‌ بای‌ ذنب‌ قتلت‌، توجه‌ داشته‌ باشید، آن قدر زیاد بود که‌ من‌ یک‌ وقتی‌ در کاظمین‌ بودم،‌ دیدم‌ یک‌ عده‌ از این‌ واقفیه‌ و این‌ شش‌ امامیها آمدند رویشان‌ را از گنبد حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر می‌گرداندند. و اظهار تبری‌ می‌کردند. ببینید چقدر مظلوم است‌. حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا را، بضعه‌ پیغمبر را در روایات‌ دارد‌ لا یزورها الا الخواص‌ من‌ الشیعة. خواص‌ از شیعه‌ فقط‌ زیارت‌ می‌کند‌ حضرت‌ رضا را. چون‌ متفرق‌ شدند، یک‌ عده‌ سه‌ امامی‌ شدند یک‌ عده‌ چهار امامی‌ شدند، یک‌ عده‌ شش‌ امامی‌ شدند و الان‌ هم‌ هست‌ زیدیه‌، تقریبا می‌شود‌ گفت‌ یک‌ مملکتی‌ قسمتهای‌ یمن‌ بیشترش‌ زیدیه‌ هستند و خاندان‌ عصمت‌ را منکرند، با اینکه‌ اسمشان‌ شیعه‌ است‌. خدا را شکر کنید که‌ شما دوازده‌ امامی‌ هستید. الحمدلله‌ الذی‌ هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان‌ هدانا الله‌ شما چه‌ زحمتی‌ کشیدید؟ مذهب‌ حقی‌ که‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ شما عنایت‌ کرد. خدا رحمت‌ کند مرحوم‌ آیت‌ الله‌ کوهستانی‌ می‌گفت‌ برای‌ آن‌ پدر اولم که‌ مذهب‌ دوازده‌ امامی‌ و تشیع‌ را پذیرفته‌ و کار من‌ را راحت‌ کرده‌ من‌ مرتب‌ طلب‌ مغفرت‌ می‌کنم‌، خدا را شکر می‌کنم‌. حالا که‌ خدا نعمت‌ را داده‌ کوشش‌ کنید که‌ ان شاء الله‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ محبت‌ خدا را به‌ خودتان‌ جلب‌ کنید، با اعمال‌ مستحبه‌، با بندگی‌ خدا. و لحظه‌ به‌ لحظه‌ کاری‌ کنید که‌ خدای‌ تعالی‌ از شما روی‌ نگرداند‌. بگویید الهی‌ لا تصرف‌ عنی‌ وجهک. خدایا صورت‌ از من‌ برنگردان‌. خدایا به‌ من‌ لطف‌ داشته‌ باش‌. همین‌ که‌ در دعاها هست‌. امام‌ صادق‌ علیه‌ الصلاة‌ والسلام‌ را امروز در بقیع‌ به‌ خاک‌ سپردند، البته‌ این‌ را هم‌ به شما‌ عرض‌ کنم‌ که‌ بدن‌ امام‌ علیه‌ السلام‌ در زیر خاک‌ نمی‌ماند. روایات‌ متعددی‌ دارد که‌ بدن‌ امامها را می‌برند‌ به‌ عرش‌ در محضر رسول‌ اکرم‌ هستند. ولی‌ خوب‌ به‌ صورت‌ ظاهر آوردند دفن‌ کردند‌. شما هم‌ اگر الان‌ بروید بقیع‌، خدا می‌داند‌ بالاترین‌ مصیبت‌ زنده‌ حاضر قبور ائمه‌ بقیع‌ است‌. آنهایی‌ که‌ رفتند می‌دانند. آنهایی‌ که‌ نرفتند بدانید یک‌ مقدار زمین‌ بلندتر از جاهای‌ دیگر زمین‌ است،‌ یک‌ سنگی‌‌، شاید در عکسها دیدید دیگر، یک‌ سنگی‌ هم‌ بالاسر هر یک‌ از این‌ قبرها فرو کردند در زمین‌ که‌ نشانه‌اش‌ از بین‌ نرود‌ و هر چه‌ هم‌ آشغال،‌ باد و اینها می‌آورد‌ می‌ریزد‌ آنجا. که‌ من‌ یک‌ وقتی‌ پارسال‌ بود می‌گفتم‌ این‌ بی‌ انصافها حتی‌ اینجا را تمیز هم‌ نمی‌کنند، جاهای‌ دیگر را تمیز می‌کنند ولی‌ اینجا را تمیز نمی‌کنند. برای‌ اینکه‌ شیعه‌ را ناراحت‌ کنند. برویم‌ کنار قبرستان‌ بقیع امشب‌. السلام علیک یا اباعبدالله یا جفر بن‌ محمد ایها الصادق‌ یابن‌ رسول‌ الله‌. آن‌ همه‌ زحمت‌ کشید. چهار هزار شاگرد تربیت‌ کرد، آخر آنهایی‌ که‌ اسمشان‌ مسلمان است حتی به قبر مطهرش این همه بی احترامی می کنند. امیدواریم ان شاء الله همین امسال زیارت قبرش نصیب همه ما بشود‌. و خدای تعالی ما را از یاران حجة بن الحسن قرار بدهد که زیر سایه امام زمان ان شاء الله طلب خون این عزیزان را از دشمنانشان بکنیم. فرمودند که اگر خواستید به چیزی گریه کنید بر جد غریبمان ابی عبد الله الحسین گریه کنید. برویم کنار گودی قتلگاه، آن لحظه ای که زینب کبری آمد، دست برد زیر بدن برادر، صدا زد أأنت أخی؟ أأنت ابن والدی؟ آیا تو برادر منی؟

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۸ رمضان ۱۴۱۷ قمری – ۲۹ دی ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌المرسلات‌،بیدار شدن از خواب غفلت

شرح آياتى از سوره المرسلات ۲۹/۱۰/۷۵

«أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی أشرف أنبیاء و سیّد المرسلین سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم محمد و علی آله الطیّبین الطاهرین لا سیّما علی سیّدنا و مولانا حجة بن الحسن روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین».

سوره مرسلات را قرائت کرده‌اند. در این سوره مبارکه که تلاوت شد، دستور این است که ما در قرآن تدبّر کنیم. مخصوصاً در ماه ضیافةالله، در ماه نزول قرآن، در ماهی که خدای تعالی لیله قدر را در این ماه قرار داده است. خدای تعالی عظمت فوق‌العاده‌ای برای این ماه قائل شده است. از همه اعمال بهتر و برتر و بالاتر خواندن قرآن و تدبّر در قرآن و تأمّل در قرآن و شناخت حقایق قرآن است. تصادفاً با اینکه من بنا نداشتم حرف بزنم، ولی جناب آقای نعمتی تفویض فرمودند و حالا امشب هم ما مزاحم دوستان می‌شویم. تصادفاً این سوره مبارکه یک مطالبی داشت، همین‌طور که گوش می‌دادم، مخصوصاً همین امشب، این نکات به نظر من رسید. خیلی مناسب با بیدار شدن انسان از خواب غفلت است.

در دنیا انسان وقتی که یک مقداری در این دنیا زندگی کرد، اوایل چیزهایی پیش می‌آید -به خصوص در کودکی- که مثل لالایی گفتن برای انسان، انسان را کم‌کم به خواب فرومی‌برد و خواب انسان خدای نکرده ممکن است به مرگ انسان منتهی شود. مطلب مهمی که در این سوره بود و از خدا می‌خواهیم و شما هم این شب‌ها که شب‌های استجابت دعا است، از خدا بخواهید که خدای تعالی همه شما را از خواب غفلت بیدار کند. جمله‌ای در این سوره تکرار می‌شد. نمی‌دانم دقت کردید یا نه؟ آن جمله این بود: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»[1] معنای این جمله این است که وای… عرب وای را به کسی که خیلی بیچاره است می‌گوید، خیلی بدبخت است می‌گوید. بعضی از تفاسیر دارد که «وَیل» یک چاهی است در جهنم که از نظر عذاب سخت‌ترین مراکز جهنم است، به نام چاه ویل که خدا لعنت کند آن‌هایی را که به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اذیت‌ها را وارد کردند، آن‌ها در آن چاه معذب می‌شوند و دعا کنید در این ماه مبارک رمضان که خدای تعالی ما را در آن چاه با آن‌ها محشور نکند.

چون این آیه می‌گوید: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». این «وَیل»، این چاه وَیل در آنروز برای چه کسانی است؟ برای کسانی است که تکذیب می‌کنند، می‌گویند دروغ است، می‌گویند این حرف‌ها نیست. خیلی صاف و راحت، صریح و راحت می‌گویند: من خوب هستم و همه بد هستند. راه‌ها باطل است، صراط مستقیم غلط است، یقظه و استقامت و محبت به خدا و جهاد با نفس، این درست نیست. تزکیه نفس معنا ندارد و مطالب دیگر که اکثر شما شنیدید و گاهی بدتر از همه، خدا نکند که ما جزء آن‌ها باشیم که یقیناً این جمله شامل این افرادی که می‌خواهم عرض کنم می‌شود که «صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»[2] می‌شوند. یعنی مانع راه می‌شوند. یک نفر در راه دارد می‌رود، با کمال سرعت، با اشتیاق، مشغول عبادت خود است، مشغول تزکیه نفس خود است، مشغول راه و روش صحیح خود است، کوچکترین ایرادی نمی‌شود از او گرفت، می‌گویند: شما چرا مثل همه مردم نیستی؟ آخر مردم دیگر همه به جهنم می‌روند. خیر، ما نمی‌‌گوییم همه به جهنم می‌روند، شاید هم به بهشت می‌روند، شاید هم با شفاعت همه به بهشت بروند و مسئله‌ای هم ندارند.

اما یک مسئله، یک سؤال، که آیا اگر انسان در این ضیافةالله، در این مهمانی خدا با دعوت و محترمانه به این مهمانی وارد شود، بهتر است یا طُفیلی؟ ببینید مهمانی‌ها را سه نوع می‌شود رفت: یک نوع، انسان وارد یک مهمانی می‌شود، اگر دَه نفر را هم همراه با خود ببرد، آن‌قدر با شخصیت است که صاحب‌خانه همه این طفیلی‌ها را هم به خاطر او می‌پذیرد و اعتراضی ندارد. یک وقت است که نه، خود شما تنها دعوت دارید بیاید، کسی همراه شما نیاید. این‌ یک دسته. یک دسته هم هستند که طُفیلی می‌آیند. یعنی عقب یک آقایی را می‌گیرند، ایشان حتماً جایی مهمانی خوبی می‌رود، با او می‌روند. کدام یک بهتر است؟ شما نگویید اگر ما را با شفاعت هم به بهشت ببرند، برای ما خوب است. دروغ می‌گویید. چرا در دنیا این‌طور نیستید؟ چرا باید این‌قدر پست باشید که همسایه شما شفاعت شما را بکند؟ فکر نکنید که همه شفاعت‌ها را حضرت زهرا… آن شفاعتی را که من می‌گویم، حضرت زهرا (سلام الله علیها)… حضرت زهرا و بلکه پایین‌تر از… یعنی به مراتب از حضرت زهرا و ائمه اطهار پایین‌ترها انبیاء را شفاعت می‌کنند.

یک شخصی در خواب خدمت مرحوم میرزای قمی رسید، به میرزای قمی که قبر او در شیخان قم است، صاحب قوانین، از علمای بسیار پاک و محترم شیعه است. در خواب از ایشان سؤال کرد که روز قیامت حضرت معصومه ما قمی‌ها را شفاعت می‌کند یا نه؟ ایشان فرمود: شفاعت حضرت معصومه برای تمام مردم دنیا است، شما قمی‌ها را من و ما شفاعت می‌کنیم. یک وقت دومرتبه نگویید که فلانی شفاعت را کوچک شمرد، نه. من در همین بین یک روایتی برای شما بخوانم. امام صادق (علیه الصلاة و السلام) می‌فرماید: روز قیامت که می‌شود، اولین کسی از انبیاء که از او سؤال می‌کنند، حضرت نوح است. پیغمبری اولوالعزم است که ۹۵۰ سال در قوم خود تبلیغ کرده است، زحمت‌ها کشیده، مظهر استقامت است، شخصیت بسیار باعظمتی است. روز قیامت که می‌شود، خدا می‌گوید: «هَلْ بَلَّغتَ»[3] آیا تبلیغ رسالت خود را کردی؟ می‌گوید: بله. خدای تعالی به او خطاب می‌فرماید که کسی هست که برای شما شهادت بدهد؟ عرض می‌کند: پیغمبراسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم). خدای تعالی می‌فرماید: برو و او را به عنوان شاهد و شفیع خود بگو که شهادت بدهد.

در روایت دارد که صحرای محشر با آن اجتماع و ازدحامی که هست، می‌شکافد و خدمت پیغمبراکرم می‌رسد. پیغمبراکرم بر منبری از نور نشستند، به حضرت حمزه سیدالشهداء و حضرت جعفر طیار دستور می‌فرمایند که شما دو شاهد و دو شفیع انبیاء باشید و یک‌یک از انبیاء را این‌ دو نفر از مخمصه نجات می‌دهند. پس می‌بینید که شفاعت انبیاء تازه با حضرت حمزه و جعفر است، تا چه برسد به شفاعت ما. ما را همسایه‌ها شفاعت می‌کنند. مثلاً این منزل یک انسان متدین خوبی بوده است، اطراف او هم یک عده مردم… این آدم متدین می‌گوید: خدایا این همسایه‌های ما –تا چهل خانه هم همسایه است- من این‌ها را به بهشت می‌برم. می‌گویند: خوب، چون شما انسان خوبی هستید، هر کسی همراه شما باشد، طُفیل شما باشد، اشکال ندارد. انسان این‌طور طفیلی وارد بهشت شود بهتر است یا اینکه خود او شفیع باشد؟ بیایم و شب ماه مبارک رمضان است، کاری کنیم که روز قیامت شفیع دیگران باشیم. در عین اینکه دست ما به دامان فاطمه زهرا است، او دعوت‌کننده است، او صاحب‌‌خانه است. پیغمبراکرم و ائمه اطهار میزبان هستند، این‌ها دعوت ندارند که ما عقب سر آن‌ها راه بیفتیم، افراد متقی دعوت دارند.

تکذیب نکنید، برای رضای خدا. برای اینکه روز قیامت همسایه شما شفیع شما باشد، نگویید: فلانی زیاده‌روی می‌کند «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». چون بدترین کارها تکذیب است. بدترین چیزها که انسان را همدوش ابابکر و عمر و عثمان می‌کند، تکذیب کردن است. عجیب است. آن‌ها رئیس مکذّبین هستند و بقیه هم پشت سر آن‌ها. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» وای بر آن‌هایی که تکذیب می‌کنند. من یکی از مطالبی که گاهی با رفقا صحبت می‌کنم، خدای من شاهد است که می‌ترسم پشت سر احدی حرف… مثلاً کاری که نمی‌دانم آیا این شخص انجام داده است یا نداده است، بر روی حدس می‌گویم که انجام داده است، بگویم. تا حالا هر کسی از من از قبیل شنیده است، بگوید. انسان باید خیلی مواظب باشد که خدا را در مرحله اول تکذیب نکند. اگر خدا را تکذیب کردید، نجس هستید. عجیب است، در تعلیمات و دستورات و قوانین دین انسان به مجردی که یکی از احکام ضروری اسلام را تکذیب کرد، یا خدا را تکذیب کرد، یا یکی از معصومین (علیهم الصلاة و السلام) را تکذیب کرد، او چه می‌شود؟ حیوانی می‌شود، از حیوان بدتر. اول چیزی که متوجه او می‌شود، بدن او نجس است. دوم اینکه مالک اموال خود نیست. سوم، زن او به خانه او حرام است.

یعنی همان لحظه‌ای که گفت: من این حکم را قبول ندارم، مثلاً نماز را قبول ندارم، روزه را قبول ندارم. به مجردی که یکی از قوانین ضروری اسلام را تکذیب کرد، یا خدا را، یا ائمه اطهار را. یعنی به ائمه اطهار جسارت کرد، یا اینکه پیغمبراکرم را تا… یا یک آیه از آیات قرآن را تکذیب کرد، این شخص نجس، زن به خانه او حرام، یعنی زن او همان لحظه باید صورت خود را از او بگیرد و بلند شود و برود. یک عده… بعضی گفتند: عده وفات، بعضی هم گفتند: عده دیگری را بگیرد و ازدواج کند، طلاق لازم ندارد. خیلی عجیب است. اموال او را چه کار کنیم؟ به ورثه او بدهند، او دیگر از بین رفته است، او دیگر نیست. خود او را چه کار کنیم؟ بر حاکم اسلام واجب است که اگر این را به اصطلاح یقین کرد و دلیل ثابت کرد، فوراً او را بکشد، هیچ عفوی هم به او نمی‌خورد. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». اگر توبه کرد، این‌ها است. اگر توبه نکرد، خدای تعالی روز قیامت او را در آن چاه «وَیل» می‌اندازد. ببینید چه‌قدر حساس است.

مرحله دوم، اگر انسان یکی از مستحباتی که همه قبول دارند… بگوید که من این مستحب را تا آخر عمر خود انجام نمی‌دهم، گناه کرده است، معصیت کرده است. اگر بگوید: من این مستحب را قبول ندارم. البته مستحبی باشد که… مثلاً غسل جمعه را، مثلاً نماز شب را که سنی و شیعه قبول دارند و همه شیعیان متفق هستند و آیات قرآن هم به آن‌ها اشاره کرده است، اگر چنین حرفی را زد، این شخص هم نجس است، مثل همان شخص. حواس ما خیلی جمع باشد که گاهی بعضی از خانم‌های متدینه واقعاً تکلیف خود را نمی‌دانند که چه بکنند، می‌مانند و به من مکرر مراجعه شده است، البته در مدت عمرم، زن از شوهر خود ردّه شنیده، می‌گوید: حال چه کار کنم؟ عصبانی شده، بیخود عصبانی شده. عصبانی شده، حواس او نبوده، چرا نجات خود را نخورده است؟ عصبانی شده؟ چون عصبانی شده و این‌طور گفته است، باید او را این‌طور تنبیه کرد. مگر اینکه خواب باشد، بیهوش باشد، تکلیف نداشته باشد، آن یک حرف دیگری است. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».

خدایا تعالی از مکذّبین به قدری منزجر و متنفر و این‌ها مطرود ذات مقدس پروردگار هستند، این‌ها که حساب ندارد. حواس خود را جمع کنید. نخواسته باشید برای اینکه حالا می‌خواهید یک کلمه… رأی شما این است، خوشتان نمی‌آید. خوشتان نمی‌آید، در دل داشته باش. شما از پیغمبراکرم خوشتان نمی‌آید، نداشته باش، خوشتان نیاید، مسئله‌ای نیست. مسئله… نه اینکه مسئله‌ای نیست. بدان که باطن شما خراب است، شما مریض هستید. شمایی که از یک فرد مسلمان خوشت نمی‌آید، مریض هستی. ولی خوب ناله نمی‌کنی، مزاحم کسی نیستی، مسئله‌ای نیست. اما خدا نکند که اظهار کنید. یک این جمله که در این سوره مبارکه پروردگار متعال مکرر می‌فرماید: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». وای یا ویل در این روز برای تکذیب‌کنندگان. مسئله دیگری که در این سوره مبارکه به چشم می‌خورد و در اول عرایض خود آن آیه را خواندم، می‌فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً».[4] خدا آن کسی است که زمین را یک سریع‌السیری، آن هم با سرعت در حرکت قرار داد. عجیب است.

می‌دانید در گذشته… یکی از معجزات قرآن است. در گذشته در زمانی که پیغمبراکرم مبعوث شد، بلکه تا شاید صد سال، دویست سال قبل همه متحد بودند و متفق بودند که زمین یک‌جا ایستاده و کرات به دور آن می‌چرخند. هیئت بطلمیوس و مسائل مختلف و فلاسفه‌ای که بر عالم بودند، همه چنین اعتقادی داشتند. حق هم داشتند، به جهت اینکه آنچه را که می‌دیدند می‌گفتند. زمین را دارای حرکت نمی‌دانستند. یک فرقی… این را حداقل شما باید بدانید و ان‌شاءالله بدانید. یک فرقی بین فلاسفه و بین حکما است که متأسفانه فلاسفه برای اینکه خود را توجیه کنند، گاهی اسم خود را حکیم گذاشتند و حال اینکه حکمت و فلسفه دو مسئله جدا است، البته هر دوی این‌ها یک معنا دارد، اما متکای این دو جدا است. هر دوی آن‌ها به معنای شناخت حقایق اشیاء است. فلسفه هم شناخت حقایق اشیاء است، حکمت هم شناخت حقایق اشیاء است. منتها یکی… این را که من عرض می‌کنم، از خود نمی‌گویم، در همه کتاب‌ها نوشتند. یکی که فلسفه باشد، شناخت حقایق اشیاء است، متکیاً به فکر بشر. به فکر سقراط و افلاطون و فیاغورث و مثلاً شخصیت‌های بزرگی که بودند. این‌ها اتکا است، این شناخت حقایق اشیاء به آن‌ها است.

ولی حکمت، شناخت حقایق اشیاء است، متکیاً به وحی است. یعنی انسان حقایق اشیاء را بشناسد، ولی از طریق وحی. خدای تعالی در قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»[5] ما به لقمان حکمت آموختیم. ما حکمت آموختیم. «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»[6]. پیغمبر حکمت را تعلیم داد. آیات متعدد زیادی درباره این جهت داریم. اما هیچ‌کس نگفته که فلسفه از جانب پروردگار نازل شده است. لذا فلسفه در هر زمانی تغییر می‌کرده است. یعنی فلاسفه زمان پیغمبر یک مطالبی را در مسائل مختلف گفتند و شناخت حقایق که امروز اصلاً قبول ندارند. درباره افلاک صحبت کردند، چون فلسفه از سه بخش تشکیل می‌شود: یکی الهیات است، آنچه که مربوط به شناخت معنویات و خدا و این مسائل است. دوم –خدمت شما عرض شود که- شناخت افلاک است. سوم، شناخت طبایع است، یعنی طبیعت اشیاء. این سه مورد است. در حکمت هم همین سه مورد است، عرض کردم فقط متکای آن، تکیه‌گاه آن، آن به افکار بشری است، این به وحی است.

روی این اصل فلسفه قدیم و فلاسفه قدیم، این‌ها مثل بطلمیوس که از فلاسفه بوده است، معتقد بوده که کره زمین یک‌جا ایستاده و تمام کرات دور آن می‌گردند. امروز، فلسفه امروز می‌گوید که کره زمین دور خورشید می‌گردد. زمین دو حرکت دارد: یکی حرکت وضعی، یکی حرکت انتقالی. حرکت وضعی آن این است که زمین می‌چرخد. دور خود نه، دور خود غلط است. همین‌طور می‌چرخد، مثل فرفره می‌چرخد و حرکت انتقالی آن این است که دور خورشید می‌چرخد. خدای تعالی در یک‌جا می‌فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً»[7] این‌جا زمین را تشبیه به مهد کرده است. مهد یعنی چه؟ یعنی یک محلی که در اثر حرکت کودک در آن‌جا راحت است. زمین هم در اثر حرکت… حرکت… البته این‌جا حرکت وضعی است. انسان در آن‌جا در راحتی می‌کشد. آیات قرآن خیلی عجیب است. خدا می‌داند گاهی انسان معجزه می‌بیند. در آن‌جا که می‌فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» ما زمین را برای شما مگر مثل مهد و گهواره قرار ندادیم؟ در آن‌جا بعد از آن فوراً می‌فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً * وَ الْجِبالَ أَوْتاداً… وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً»[8] صحبت از شب و روز است و شما مراجعه کنید که حرکت وضعی زمین شب و روز را به وجود می‌آورد.

خیلی عجیب است و در این‌جا که می‌گوید که حرکت انتقالی را می‌گوید که با سرعت جلو می‌رود، می‌گوید: «أَحْياءً وَ أَمْواتاً».[9] یعنی زمستان و تابستان دارد. این‌ها را اهل نکته، آن‌هایی که می‌فهمند و مورد… به اصطلاح مسائل این‌گونه را اطلاع دارند، می‌فهمند که قرآن در بیان این مطالب چه اعجازی کرده است. زمستان و تابستان مربوط به حرکت انتقالی است و شب و روز مربوط به حرکت وضعی است. شما در این آیاتی که مربوط است به… آن‌جایی که می‌گوید: «مِهاداً»، همه جا صحبت از شب و روز است و در جایی که می‌گوید: «کِفاتاً» صحبت از زمستان و تابستان است. آن‌وقت چنین قرآنی که معجزه است. لذا حق دارد بگوید: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».

در راه با دوست خود جناب آقای مرشد که می‌آمدم، ایشان یک سؤالی به یک مناسبتی فرمودند، من هم یک مثالی زدم. چرا انسان متوجه خدا نیست که این‌همه آثار پروردگار را می‌بیند؟ چرا متوجه خدا نیست؟ چرا از مرحله حیوانیت خود را به مرحله انسانیت منتقل نمی‌کند؟ من برای ایشان گفتم که پدر من نقل می‌کرد. بد نیست این را حالا… شب‌های ماه رمضان است و ان‌شاءالله با این مثال‌ها شاید به نکاتی که هست، بیشتر متوجه باشیم. پدر من نقل می‌کرد که من وقتی که… یک وقتی شنیدم که در مشهد ماشین آمده است، در فلان محل ماشین را آوردند، چون تا آن‌موقع این‌ها ماشین را ندیده (31:19 پرش صوت) می‌پرسید که خوب مثلاً سویچ آن کجا می‌نشیند؟ از این صحبت‌ها در اطراف این ماشین بود، تا یک روز اعلام کردند که ماشین می‌خواهد راه برود. تمام مردم مشهد برای تماشای راه رفتن ماشین جمع شدند. ماشین حرکت کرد، آن‌ها نگاه می‌کردند، می‌دیدند که دو، سه نفر در آن نشستند. به ماشین هم اسبی نبستند، اما راه می‌رود. معجزه است، معجزه.

واقعاً مردم دست می‌زدند، کف می‌زدند، داد می‌زدند، مخصوصاً وقتی که سرِ یک پیچی، پیچ خورد و روی پُلی رفت و سالم آن‌طرف پُل رسید. آن‌ها خیلی عجیب تعجب کردند. ایشان برای ما نقل می‌کرد، ما بچه بودیم، برای ما نقل می‌کرد. ببینید مردمی که این طبیعت را می‌بینند، زمین و آسمان را می‌بینند، این نظم عجیب عالم را می‌بینند و خدا را نمی‌بینند، مثل کسانی هستند که ماشین را دفعه اول می‌بینند، مثل این‌ها هستند. ؟؟ مگر می‌شود؟ اسب آن را کجا بستند؟ چه می‌خواهد که ما بفهمیم… خوب دقت کنید، نکته حساس آن این‌جا است. چه می‌‌خواهد که ما بفهمیم که این ماشین را همان کسی که در آن نشسته است، راه می‌برد؟ یک اطلاع کوچک، یک لحظه فکر، یک لحظه رفتن در داخل ماشین و به اصطلاح استارت و کلاچ و گاز و این‌ها را دیدند و مطلع شدند. معرفت، شناخت که ما متأسفانه نداریم، متأسفانه نداریم و ذاتاً مکذّب هستیم. یک وقت فکر نکنید که ما الحمدلله جزء مکذبین نیستیم، در یک… البته ان‌شاءالله خدای تعالی ما را جزء مکذبین قرار نمی‌دهد، اما عملاً گاهی مکذب هستیم. در کارهای خود، چه‌قدر روی جریانات طبیعی فکر می‌کنیم و چه‌قدر به خدا فکر می‌کنیم. الآن یک ماشین در خیابان می‌رود، شما اگر خلافی کرد یا درست راه رفت یا سرعت داشت یا آهسته حرکت کرد، این مربوط به خود ماشین است یا مربوط به راننده است؟ ما راننده به اصطلاح… گفت:

خاک بر فرق من و تمثیل من

ما آن حقیقت را درک نمی‌کنیم، نمی‌بینیم. اگر ما خدا را ببینیم، هرچه در عالم اتفاق می‌افتد، هرچه در عالم اتفاق می‌افتد، مربوط به خدا می‌دانیم و تکذیب نمی‌کنیم. نمی‌گوییم که بله، الحمدلله ما فعالیت زیادی داشتیم. از پیغمبراکرم که اعمال او باید سرمشق تمام مردم دنیا باشد و «لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[10] باید یاد بگیرید، پیغمبر رفته، با زحمت، با اصحاب خود… این‌ها اکثراً –دقت کنید- اکثراً زخمی شدند، برگشتند. می‌گوید: «وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ»[11] به‌به، «هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ». نمی‌گوید: من و خدا. خیلی عجیب است. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ»[12] مدام او، او «وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَ «لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ».[13] اصلاً خود را مطرح نمی‌کند. این ماشین، این عالم، این ثروت شما، این زندگی شما، این سلامتی شما، این حرکت شما، همه این‌ها مربوط به خدا است «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ».[14] این ماشینی که حرکت می‌کند، گاز آن مربوط به چه کسی است؟ موتور آن روشن است، مربوط به چه کسی است؟ چرخ‌های آن می‌چرخد، مربوط به چه کسی است؟ داخل آن گرم است، مربوط به چه کسی است؟ داخل آن سرد است، مربوط به چه کسی است؟ مدام این آقای راننده این کار را می‌کند.

حالا من عرض کردم که این مثال ما خیلی مثال ناظری است. فرمود: اگر یک نفر گفت که نه، خود این ماشین، خود این تصادفاً داخل آن گرم شده است، تصادفاً گاز می‌خورد، تصادفاً سرِ چراغ قرمز ترمز می‌کند، این‌ها را گفت، او دیوانه است، دیوانه. ما این کلام را نمی‌گوییم، قبول دارم. ان‌شاءالله نه شما می‌گویید و نه ما می‌گوییم، نه. اما عمل ما طبق همین است. چه کار کنیم که این عمل ما طبق این برنامه نباشد؟ چه کنیم؟ کمی بفهمیم، کمی فکر کنیم. در روایات زیاد داریم که «تَفَكُّرَ سَاعَةٍ».[15] یک لحظه تفکر کردن بهتر از -هفت سال را من دیدم. هفتاد سال آن را من یک وقتی گشتم، روایت پیدا نکردم. ولی خوب هفت سال هم خیلی زیاد است- بهتر از عبادت هفت سال است. شما هفت سال عبادت کنید، یک لحظه بنشینید فکر کنید. چون این فکر است که شما را به آن حقیقت می‌رساند. تفکر یک لحظه… ساعت هم حتماً لازم نیست که شصت دقیقه باشد. این ساعت یعنی در لسان در روایات لحظه است. یعنی یک لحظه، یک لحظه فکر بهتر از عبادت هفت سال که انسان شب و روز عبادت کند، هست.

این را به شما عرض کنم، خدای تعالی از عبادت‌های ما هیچ‌چیز نمی‌خواهد، جز همین تفکر. اصلاً از عبادت ما تفکر را می‌خواهد. یعنی اگر به شما می‌گویند که مثلاً هزار مرتبه یک ذکری را بگویید. این هزار مرتبه به منزله این است که شما می‌خواهید یک میخی را در دیوار سیمانی بکوبید، باید آن‌قدر چکش بزنید تا این فروبرود. اما اگر قلب انسان نرم باشد، مانند دیوارهای نرم یک چکش می‌زنید، می‌بینید که چکش هم با میخ در دیوار رفت. دل انسان باید نرم باشد. «قُلُوبُكُمْ… كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»[16] از سنگ سخت‌تر که خدای تعالی در قرآن می‌فرماید نباشد. والّا ذکر… یک وقتی من از استاد بزرگوارمان (رضوان الله تعالی علیه)، مرحوم حاج ملاآقاجان سؤال کردم که اسم اعظم چیست؟ اسم اعظم را شنیدید، خیلی مسائلی هم درباره اسم اعظم در کتاب‌ها نوشتند و یک مدتی هم خود ما دنبال اسم اعظم بودیم و… که هرکسی اسم اعظم را داشته باشد، مثلاً می‌تواند به آسمان پرواز کند، می‌تواند به زمین برود و از این حرف‌ها. اسم اعظم چیست؟ ایشان می‌خواست من را تربیت کند. یعنی شاید جوابی که من می‌خواستم نداد، ولی می‌خواست من را در ذهن بسازد، تربیت کند. خدا او را رحمت کند.

به من فرمود که شما معرفت پیدا کن، خدا را بشناس، یک یاالله کار همان اسم اعظم را می‌کند. اما بدون شناخت ابداً. شما رفتید کنار ماشین، به تنه ماشین می‌گویید: ای ماشین، من این‌طور چیزی از تو می‌خواهم، این‌طور مسائل فلان است، به شما اعتنا نمی‌کند. اما بگویی: آقای راننده خواهش می‌کنم این کار را انجام بده. می‌گوید: چشم. خدا را بشناسیم. خدا همه‌جا هست. تمام این ذرات عالم وجود…

دل هر ذره‌ای را که بشکافی             آفتابیش در میان بینی

دل اتم را اگر بشکافید، می‌بینید که خدا در آن‌جا هست، خدا همه‌جا هست. مثل همان… حالا باز بلاتشبیه، مثل همان راننده که همه‌جای ماشین را تحت کنترل دارد، همه‌جای ماشین مربوط به او است. ما یک وقتی در هواپیما -با یکی از دوستانی هم که در مجلس هستند، شاید هم نباشند، خیال کردم که هستند- نشسته بودیم، کنار ما دود بلند می‌شد، ما به… خبر دادیم، از این‌جا هم دود و هم بوی سوختگی داخل می‌آید. رفت، آمد و گفت: چیزی نیست. چرا چیزی نیست؟ گفت: تمام آمپرها صحیح است، هیچ‌جا اتصالی ندارد. ببینید این آمپرها جلوی او است، این علایم جلوی او است، می‌بیند که هیچ اشکالی در هیچ‌جا به وجود نیامده است. حالا… یک گوشه‌ای حالا مثلاً چیزی بشود. این‌طور احاطه دارد. یک خلبان به یک هواپیمایی که در آسمان می‌رود و آن‌جا ممکن است آتش بگیرد و بیفتد، به ما می‌گوید: مطمئن باشید خبری نیست، اگر بو زیاد شد، دوباره به ما خبر بدهید. در آخر این را عرض گفت و رفت. اتفاقاً هم بو تمام شد و رفع شد. بر تمام این هواپیما یک تسلّطی دارد. میلیاردها میلیارد برابر خدای تعالی در تمام ذرات، نه از روی آمپر و این‌ها بفهمد. این هم برای اینکه چون ما از این مثال‌ها قدری نزدیک شویم، عرض می‌کنم.

احاطه علمی بر همه‌چیز دارد و همه… حتی اراده‌های شما. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ»[17] تازه نگفته که خدا می‌داند. «إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»[18] این کتاب مبین هم انسان کامل است، وجود مقدس حضرت بقیةالله است که یک‌جا اسم او را امام مبین گذاشتند. که «وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ».[19] در یک‌جا کتاب مبین «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ». در یک‌جا اسم آن را لوح محفوظ گذاشتند، در یک‌جا اسم آن را قلم گذاشتند. همه این‌ها با وجود مقدس امام زمان در زمان ما و ائمه اطهار در زمان خودشان و همه چهارده معصوم (علیهم الصلاة و السلام) در زمان‌های مختلف و از اول خلقت آن‌ها تا آخر. که اسم آن‌ها عقل است، اسم آن‌ها قلم است، اسم آن‌ها کتاب مبین است، اسم آن‌ها امام مبین است و خلاصه همه‌چیز در آن‌جا است، با اینکه مخلوق خدا هستند، با اینکه مخلوق خدا هستند.

یک نکته را هم امشب در دعای افتتاح که می‌خواندم به فکرم رسید که به شما عرض کنم، ولو فکر می‌کردم و هنوز هم تا حدّی فکر می‌کنم که مجلس زیاد مقتضی نباشد. ولی چون مضمون دعای افتتاح است و هر شب می‌خوانید، «و اسئلك مستأنسا لا خائفا و لا وجلا»[20] خدا می‌داند انسان اگر به این مقام برسد که همه همت ما این است که به این تزکیه نفس برسید، جلو بروید، به این‌جا برسید. «اسئلك مستأنسا» من آن‌طور اُنس با تو بگیرم که نه از تو بترسم و نه از تو خوف داشته باشم. انسان وقتی با یک کسی مأنوس شد، هرچه هم قدرت داشته باشد از او نمی ترسد. مرحله نهایی تزکیه نفس که وقتی انسان به آن مرحله اُنس می‌رسد، از خدا نمی‌ترسد. شما می‌گویید: مگر می‌شود انسان از خدا نترسد؟ خوف دو نوع است: یک خوف مظلوم از ظالم است، آن‌جا تازه می‌فهمد که خدا ظالمی نیست که ما که مظلوم هستیم باید از او بترسیم. خوف… دوم، خوف محب از محبوبش هست. هرچه محبت شدیدتر می‌شود، خوف انسان از محبوبش بیشتر می‌شود. اگر شما یک شخصی را خیلی دوست داشته باشید، چه کار می‌کنید؟ مدام می‌ترسید یک وقت این شخص از من بدش نیاید. خدا نکند که فلانی از من بدش بیاید. دمِ در می‌روید، در می‌زنید، می‌گویید: فلان. مثلاً کار دارد، نیامده، دیر آمده جلوی در و در را می‌خواهد باز بکند. می‌گویید: لابد من کاری کردم که او به من بی‌اعتنا شده است.

منزل او رفتید، می‌بینید حالا تصادفاً مثلاً سفره مختصری انداخته است، معلوم است که به من کم‌محبت شده است. چرا؟ به جهت اینکه می‌ترسید کاری کرده باشید، یک کاری بدون اختیار حتی کرده باشید که او از شما منزجر شده باشد. می‌گویند: مجنون را پیش لیلی بردند، نشست گریه کرد، گفتند: حالا که آمدی، چرا گریه می‌کنی؟ لیلی… چه شده است؟ گفت: می‌ترسم از او جدا شوم، برای جدا شدن گریه می‌کنم. حالت بسطی به شما دست داده است، در اثر یک چند روز کارهای خوبی، ماه رمضان به این خوبی، شب و روز شما همیشه در حال بسط هستید و این‌ها، در حال فرح هستید، خدا را به خود نزدیک می‌بینید. فردا مثلاً ماه رمضان تمام می‌شود، باز به همان حال قبل برمی‌گردید. من دیدم ولی از اولیای خدا را که برای او قبض… برای ما چندان فرقی نمی‌کند، چون شخصی که در اتاق تاریکی است، چه روز شود، چه شب. چه پشت این اتاق صدها پروژکتور روشن کرده باشند، چه نکرده باشند، برای ما چندان فرقی نمی‌کند، اما برای او که در وسط فضا است، در نور است، اگر یک دفعه خاموش شود، خیلی برای او فرق می‌کند. می‌گفت: عذابی برای من… اگر تمام بدن خود را با مقراض بچینند و این‌طور من را بکشند، برای من راحت‌تر است، تا یک لحظه، یک دقیقه قبض داشته باشم. آن قبضی که گاهی برای ما خیلی عادی است. دقت کردید؟

قبضی که گاهی انسان می‌بیند که آن‌چنان اعتقادی هم به خدا ندارد. آن تاریکی که انسان همه‌چیز را، روشنایی به آن ظاهری را… یکی از اسماء خدای تعالی این است: «یا ظاهر» از علی بن ابی‌طالب پرسیدند: «هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ»[21]. خدا را دیدی؟ فرمود: «لَم أَعْبُد رَبّاً لَمْ أَرَهُ»[22]من خدایی را که نبینم، عبادت نمی‌کنم. بعد فرمود: این دیدن با این چشم خاکی، این چشم همین گچ و در و دیوار و این‌ها را می‌بیند، کار آن این است. آن چشم دل، چشم معرفت، همان چشمی که شما وقتی ماشین در خیابان می‌رود، می‌گویید: راننده این کار را کرد، راننده آن کار را کرد، همان چشم. آن چشم را اگر انسان داشته باشد و کور نباشد، خدا را هم می‌بیند. «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً».[23] اگر تمام حجاب‌هایی که شما دارید که اگر این حجاب‌ها برای علی بن ابی‌طالب هم پاره نمی‌شد و کشف نمی‌شد، علی بن ابی‌طالب هم مثل ما بود و کشف شده است، و الّا یقین به آن حد نداشت. «مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً» یقین من بیشتر از این دیگر نمی‌شود، به آن حد نهایی رسیده است.

از خدا بخواهید ان‌شاءالله که خدا چشم دل شما را باز کند و تدبّر در قرآن بکند و ان‌شاءالله، امیدوار هستم که در این شب‌های عزیز توجه بیشتری به همین دعای افتتاح… یکی از مطالبی که در دعای افتتاح به نظر می‌رسد و در دعاها… دعاهایی که ائمه اطهار (علیهم الصلاة و السلام) هم دستور دادند، اگرچه برای ما هم بوده، ولی آنچه که آن‌ها دستور دادند، یک مقدار سطح آن با دعاهایی که حضرت ولی‌عصر دستور دادند، فرق می‌کند. شما دعاهایی که در ماه رجب است، دعاهایی که در ماه رمضان است… این دعای افتتاح را می‌شود همیشه هم خواند، خیلی دعای خوبی است. در ماه رمضان از ناحیه مقدسه حضرت بقیةالله رسیده، می‌بینیم اصلاً یک معانی دارد که باید علما بنشینند… بعضی از آن‌ها که نمی‌فهمند. اینکه می‌گویم که بعضی از آن‌ها نمی‌فهمند، باور کنید. «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ».[24]

خدای من شاهد است که من با یکی از مجتهدین بحث می‌کردم، در آخر دیدم که نمی‌فهمد. نه اینکه فکر کنید که من می‌خواهم به مجتهدی توهین کنم، نه. نه واقعاً خیلی سطح او بالا است. آخر چطور می‌شود فرقی بین توی خدا و بین ولاة امر .. از آخر گفت: منظور ملائکه هستند. گفتم: خیلی خوب، حالا که شما ملائکه را بالاتر از ائمه اطهار می‌دانید، ما حرفی نداریم، شما قبول بکن. ‌گفت: دعا درست نیست. خیلی سطح آن بالا است. یکی هم همین دعای افتتاح است. دعای افتتاح نکات عجیبی دارد و بحمدلله جناب آقای نعمتی…

من این را خدمت شما عرض بکنم. دلم می‌خواست جلوی روی ایشان نباشد که به شما بگویم. الحمدلله ایشان علماً و عملاً موفق هستند و از ایشان می‌خواهم که ان‌شاءالله در شب‌های آینده بعضی از نکات دعای افتتاح را برای شما شرح بدهند و خیلی از رفقا من امشب مکدر شدم. چون این جمعیت کجا… و این را هم بدانید که دوستانی که در این جلسه کم بیایند، من فکر می‌کنم که… بله، کمی بی‌مهر هستند. یعنی من پای حساب خود می‌گذارم. بیاید، بنشینید، شب‌های ماه مبارک رمضان است. می‌خواهید چه کار کنید؟ چه‌قدر می‌خواهید دنبال… آخر انسان در مهمانی خدا آدم دنبال کسب و کار زیادی می‌رود؟ به اندازه‌ای که عادت شما از بین نرود، اشکال ندارد. اما در ضیافة‌الله، در مهمانی خدا باشد. مثلاً در خانه کسی مهمانی باشد، از گوشه و کنار نگاه کنید که از کجا پول درمی‌آید که مثلاً به جیب بزند. کمی تکانی بخورید، ماه خدا است، مهمانی خدا است. «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»[25] هشت روز از آن هم گذشت، چیزی از آن باقی نمانده است.

شما کنار امام زمان نشستید، از کلمات حضرت بقیةالله استفاده کنید که دعای افتتاح یکی از آن سخنان پرارزش حجةبن‌الحسن ارواحنا فداه است و به ما یاد می‌دهد که بگویید: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا»[26] خدایا ما که پیغمبر خود را ندیدیم «وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا»[27] «و غیبة ولیّنا» خدایا امام ما هم که غایب است. «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» جمعیت ما هم که کم و بی‌حال و بی‌توجه است. دشمنان ما هم که زیاد هستند «وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا». «وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا»[28] دنیا بر ما تنگ شده است. «وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ»[29] یا بقیةالله دیگر کافی است. ما نباید به امام زمان خود بگوییم: کافی است. او باید به ما بگوید: دیگرکافی است. چون ما غایب هستیم نه آقا! آقاجان، شب نهم ماه مبارک رمضان است. ما نُه شب است، نُه شبانه‌روز است که در مهمانی پروردگار هستیم. همه‌جا چشم ما این است که ببینیم آن مهمان اصلی که همه سفره به خاطر او افتاده است، کجا نشسته است؟ ولی متأسفانه نه معرفت آن را داریم، نه آدرس او را داریم، نه سخن از او می‌گوییم.

بیاییم، امشب کنار قبر ابی عبدالله‌الحسین برویم، کنار آن قبر شش‌گوشه. یک وقتی در حرم سیدالشهداء به مرحوم حاج ملاآقاجان گفتم: آقا… بچه بودم، سؤالات… گاهی به زبان من می‌آمد. پرسیدم: امام زمان وقتی به حرم سیدالشهداء بیایند، کجا می‌نشینند؟ گفت: چه سؤالاتی می‌کنی. اصرار کردم. یک جایی را به من نشان داد، البته خود ایشان اظهار می‌کرد که حدساً باید این‌جا باشد. اما من غالباً حدسیات ایشان را در همان سنی که داشتم، جدی فکر می‌کردم. یک جایی را به من نشان داد، هم رو به قبله بود، طرف چپ قبر حضرت علی‌اکبر بود، طرف راست قبر ابی‌عبدالله‌الحسین بود، آن‌طرف‌تر -که همه این‌ها تقریباً دیده می‌شد- قبور ۷۲ شهید که در کربلا بودند، شهدای کربلا بود. من آن‌جا نشستم، شما هم بیاید برویم و آن جا بنشینیم. هر وقت بعد از آن سفر –چون آن سفر اول من بود- به کربلا مشرّف شدم، می‌رفتم و آن‌جا می‌نشستم. آن‌جا را که محراب‌مانندی بود می‌بوسیدم. بیاید برویم، آن‌جا بنشینیم، زیارت کنیم.

یک سلامی عرض کنیم. می‌توانیم یک قدم فراتر بگذاریم، کنار گودی قتلگاه برویم. یا بقیةالله به ما کمک کن امشب بتوانیم رضایت شما را با این اشک‌های چشم خود جلب کنیم. چون شنیده‌ایم که شما هم برای جدّ خود گریه می‌کنید. ما در این لحظه شبیه به شما می‌شویم، شاید خدای تعالی گناهان ما را ببخشد.

 

 

 

 

 



[1]. مرسلات، آیه 15.

[2]. بقره، آیه 217.

[3]. بحار الأنوار، ج ‏18، ص 189.

[4]. مرسلات، آیه 25.

[5]. لقمان، آیه 12.

[6]. جمعه، آیه 2.

[7]. نبأ، آیه 6.

[8]. همان، آیات 6 و 7 و 10.

[9]. مرسلات، آیه 26.

[10]. احزاب، آیه 21.

[11]. بحار الأنوار، ج ‏88، ص 170.

[12]. همان.

[13]. بحار الأنوار، ج ‏88، ص 170.

[14]. نساء، آیه 78.

[15]. الكافي، ج ‏2، ص 54.

[16]. بقره، آیه 74.

[17]. انعام، آیه 59.

[18]. همان.

[19]. یس، آیه 12.

[20]. الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية / ترجمه رسولی، النص، ص 105.

[21]. الكافي، ج ‏1، ص 98.

[22]. همان.

[23]. بحار الأنوار، ج ‏40، ص 153.

[24]. بحارالأنوار، ج 95، ص 393.

[25]. همان، ج 93، ص 356..

[26]. همان، ج 99، ص 91.

[27]. همان.

[28]. بحار الأنوار، ج ‏94، ص 332.

[29]. همان، ج 53، ص 275.

۱۳ رجب‌ ۱۴۱۷ قمری – فضائل‌ حضرت‌ علي‌(علیه السلام)

 فضائل‌ حضرت‌ علي‌(ع‌) 13 رجب‌ 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قال‌ رسول‌ الله‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. و كان‌ بعده‌ هدي‌ من‌ الضلال‌ و نورا من‌ الاماع‌ و حبل‌ الله‌ المتين‌ و صراطه‌ المستقيم‌.

 جملاتي‌ است‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ و روايات‌ از رسول‌ اكرم‌ رسيده‌ است‌. بسيار جملات‌ پر معنا و خط‌ دهنده‌ و آموزنده‌ است‌. معناي‌ اين‌ جملات‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر تو نبودي‌ اي‌ علي‌، و لولا انت‌ يا علي‌، لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نميشدند. اين‌ جمله‌ بسيار پر اهميت‌ است‌ بخصوص‌ اگر اهل‌ مطالعة‌ تاريخ‌ باشيد. تاريخ‌ بعد از وفات‌ رسول‌ اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اين‌ معنا را آنچنان‌ بيان‌ ميكند كه‌ واقعا از معجزات‌ آن‌ حضرته‌. بعد از رسول‌ اكرم‌ تنها مردمي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ باقي‌ ماندند و در راه‌ راست‌ قرار داشتند كساني‌ بودند كه‌ متمسك‌ به‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بودند. و اينها جمعيت‌ بسيار كمي‌ بودند. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ معرفتش‌ غربالي‌ بود براي‌ مسلمين‌. دهها هزار مسلمان‌ آنها همه‌ ادعاي‌ اسلام‌ ميكردند و همه‌ كنار پيغمبر اكرم‌ آنچنان‌ خودشون‌ را به‌ خدا و دين‌ نزديك‌ معرفي‌ كرده‌ بودند كه‌ انسان‌ باورش‌ نمي‌آمد كه‌ اينها گمراه‌ باشند. حتي‌ وقتي‌ كه‌ ادعاي‌ خلافت‌ كردند مردم‌ باورشون‌ آمد كه‌ شايد اينها خليفة‌ پيغمبر باشند. با يك‌ سياست‌ خاصي‌ مردم‌ را نگهداري‌ ميكردند. هم‌ به‌ صورت‌ ظاهر اسلامشون‌ را نگه‌ مي‌داشتند و هم‌ اعمال‌ مرموزانه‌اشون‌ را انجام‌ مي‌دادند.

 در همين‌ چند روز قبل‌ بود. در تاريخ‌ مطالعه‌ ميكردم‌ روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا ميرفت‌ و در بستر كسالت‌ و مرض‌ افتاده‌ بود، دور جسد پيغمبر اكرم‌، دور بدن‌ آن‌ حضرت‌، جمع‌ شده‌ بودند. و دربارة‌ خلافت‌ سربگوشي‌ حرف‌ ميزدند. رسول‌ اكرم‌ متوجه‌ اين‌ نكته‌ بود. دستور فرمود كه‌ ايتوني‌ بدوات‌ و بياض‌، براي‌ من‌ يك‌ قلم‌ و كاغذ بياوريد تا براي‌ شما چيزي‌ بنويسم‌ كه‌ بعد از من‌ گمراه‌ نشويد. آنها مي‌دونستند پيغمبر اكرم‌ مي‌خواهد چه‌ بنويسد. يعني‌ جو اين‌ مجلس‌ بيانگر اين‌ معنا بود نه‌ اينكه‌ آنها مثلا علم‌ غيب‌ داشته‌ باشند. نه‌. جو بيانگر اين‌ معني‌ بود. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر اكرم‌ كنار خودش‌ نشانده‌ بود و به‌ سايرين‌ دستور داده‌ بود كه‌ به‌ لشگر اسامه‌ بپيوندند. چون‌ روميها حمله‌ كرده‌ بودند و پيغمبر اكرم‌ اسامه‌ كه‌ پسر زيد بود، زيد در جنگ‌ قبلي‌ در همان‌ محل‌ كه‌ امروز باز جنگ‌ مي‌خواست‌ برقرار بشود شهيد شده‌ بود. و اسامه‌ را پيغمبر اكرم‌ دستور داد فرمانده‌ لشگر باشد كه‌ هم‌ قصاص‌ تقاص‌ خون‌ پدرش‌ را بكند و هم‌ بسيار جوان‌ با ايمان‌، پاك‌، تزكيه‌ شده‌، با كمال‌ بود. اينها را پيغمبر بيرون‌ ميكرد، علي‌ را نگه‌ ميداشت‌. اين‌ يك‌ زمينة‌ جو حاكم‌ بر آن‌ مجلس‌.

 زمينة‌ ديگري‌ كه‌ آنجا بود، صحبت‌ از خلافت‌ بود. شما نميدونم‌ يك‌ نفر كه‌ داراي‌ يك‌ قدرتي‌ باشد، يك‌ ثروتي‌ باشد، اين‌ وقتي‌ كه‌ از دار دنيا ميره‌ آنهايي‌ كه‌ زمينة‌ گرفتن‌ آن‌ قدرت‌ را دارند خيلي‌ از قيافه‌اشون‌ حتي‌ معلومه‌ كه‌ دارند خودشون‌ را آمادة‌ براي‌ جانشيني‌ او مي‌كنند. يا مثلا ثروتي‌ دارد. آنهايي‌ كه‌ ورثه‌ هستند بيشتر به‌ فكر اينند كه‌ پول‌ نقدش‌ در كجاست‌، ثروتش‌ در چه‌ جور وضعي‌ قرار گرفته‌ و پيغمبر اكرم‌ زمينه‌ را ميديد. نگاه‌ به‌ چهره‌ها كه‌ ميكرد متوجه‌ اين‌ بود كه‌ حتي‌ دلسوزيها، حتي‌ اظهار محبتها نسبت‌ به‌ پيغمبر، اينها به‌ چه‌ خاطره‌. رد و منع‌ و ايجاب‌ و قبول‌ و همة‌ اينها روي‌ اين‌ حساب‌ بود. ببينيد تا مي‌فرمايد كه‌ براي‌ من‌ كاغذ و قلم‌ بياوريد، متوجه‌ ميشوند كه‌ ممكنه‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ بنويسه‌، اين‌ نوشته‌ هم‌ چون‌ به‌ دست‌ خود پيغمبر نوشته‌ ميشد. چون‌ در همين‌ حديث‌ دارد لاكتب‌، من‌ بنويسم‌، با خط‌ خودش‌. پيغمبر اكرمي‌ كه‌ خط‌ ننوشته‌. اينجا اگر يك‌ خطي‌ نوشت‌ اين‌ در موزه‌ها نگهداري‌ ميشه‌. در بين‌ مردم‌ پخش‌ ميشه‌، مردمي‌ كه‌ نور پيغمبر اكرم‌ را بعد از سالها و هزار سال‌ و خورده‌اي‌ نگه‌ داشته‌اند، خط‌ پيغمبر اكرم‌ را معلومه‌ چطور نگه‌ ميدارند. و وقتي‌ كه‌ با خط‌ خود پيغمبر نوشته‌ شده‌ باشد كه‌ علي‌ وصي‌ من‌ است‌ بعد از من‌، ديگه‌ هيچ‌ كاري‌ نميشه‌ انجام‌ داد. لذا به‌ هر علتي‌ كه‌ شده‌ بايد اين‌ نوشته‌ را مانع‌ بشوند. ولو با ايجاد نزاع‌ بشه‌. فكر نكنيد پيغمبر اكرم‌ قاطعيت‌ نداشت‌ و به‌ مجرد اينكه‌ دعوا شد و سروصدا شد و يك‌ نفر گفت‌ كه‌ حسبنا كتاب‌ الله‌، اين‌ ديگه‌ پيغمبر اكرم‌ دست‌ از كار كشيد. نه‌. كمال‌ قاطعيت‌ را داره‌، كمال‌ استقامت‌ را داره‌. اما يك‌ وضعي‌ آنطوري‌ كه‌ در تاريخ‌ نوشته‌اند، بوجود آمد. يك‌ عده‌ آنطرف‌ پيغمبر نشسته‌ بودند، يك‌ عده‌ اينطرف‌ پيغمبر نشسته‌ بودند. با اينكه‌ يك‌ مريضي‌ در وسط‌ اطاق‌ مي‌خوابانند مخصوصا اطاق‌ كوچك‌ باشد، يك‌ جمعي‌ آنطرف‌، يك‌ جمعي‌ اينطرف‌، يك‌ جمعي‌ پائين‌ پا، بطوري‌ تشنج‌ بوجود آمد كه‌ از اينطرف‌ آنطرفيها را كتك‌ مي‌زدند و آنها اينطرفيها را مي‌زدند و هيچ‌ ملاحظة‌ پيغمبر اكرم‌ را نمي‌كردند. ملاحظة‌ اينكه‌ الان‌ ممكن‌ است‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر بيفتند و حضرتش‌ را همانجا خداي‌ عزوجل‌ كمك‌ كرد و الا همانجا مي‌كشتند پيغمبر اكرم‌ را قبل‌ از نوشتن‌ نامه‌. كه‌ پيغمبر داراي‌ خلق‌ حسن‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ شهادت‌ به‌ خلق‌ عظيم‌ پيغمبر اكرم‌ در قرآن‌ داده‌ كه‌ انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌. اين‌ پيغمبر آنچنان‌ عصباني‌ شد و مردم‌ را از اطاق‌ بيرون‌ كرد كه‌ ابن‌ عباس‌ ميگه‌ كه‌ يوم‌ الاثنين‌ و ما يوم‌ الاثنين‌. روز دوشنبه‌ چه‌ روزي‌ بود. چه‌ روز سختي‌ بود. بعضي‌ از مورخين‌ فكر كردند بخاطر اينكه‌ نگذاشتند پيغمبر اكرم‌ وصيتنامه‌اش‌ را بنويسه‌. اما حقيقت‌ اين‌ بود كه‌ آنجا آنچنان‌ يكديگر را زدند در حضور پيغمبر و شكافي‌ بين‌ سران‌ مسلمين‌ بوجود آمد در اثر يك‌ كه‌ حتي‌ بعضي‌ از مورخين‌ مثل‌ شهرستاني‌ در ملل‌ و نحل‌ مي‌نويسد اول‌ تفرقه‌اي‌ كه‌ بين‌ مسلمانها افتاد اين‌ بود كه‌ او با مثلا تعارف‌ و مدح‌ و اينها اسم‌ دومي‌ را مي‌برد. كه‌ دومي‌ گفت‌، آنچنان‌ مسئله‌ هم‌ معروف‌ شد و پر اهميت‌ بود كه‌ حتي‌ صحيح‌ بخاري‌ كه‌ از كتبيست‌ بسيار متعصبانه‌ نوشته‌ شده‌. و بخاري‌ بسيار مرد متعصبي‌ است‌ كه‌ فضائل‌ خاندان‌ عصمت‌ را خيلي‌ كم‌ نوشته‌. اين‌ جمله‌ را به‌ همين‌ صراحت‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ نوشت‌ و نوشته‌ و الان‌ هم‌ هست‌ كه‌ قال‌ عمر ان‌ الرجل‌ ليهجر حسبنا كتاب‌ الله‌. اين‌ مرد هذيان‌ ميگه‌. اين‌ مرد قد غلب‌ عليه‌ الوجع‌. درد برش‌ فشار آورده‌. نميدونه‌ چي‌ مي‌خواهد بگويد. حسبنا كتاب‌ الله‌. براي‌ اينكه‌ خودش‌ را يك‌ مؤمن‌ يك‌ مسلمان‌ واقعي‌ معرفي‌ بكنه‌ و زمينة‌ بعدي‌ را هم‌ براي‌ خودش‌ فراهم‌ بكنه‌، متوسل‌ به‌ قرآن‌ شد كه‌ قرآن‌ براي‌ ما كافيست‌. پيغمبر همه‌ را بيرون‌ كرد. اينها از خانه‌ بيرون‌ نرفتند. يك‌ عده‌ آمدند بيرون‌ منزل‌ ايستادند. ابي‌ بكر يك‌ مقداري‌ از شهر خارج‌ شد. عمر در داخل‌ خانه‌ باقي‌ ماند. اصحاب‌ پيغمبر همه‌ رفتند. علي‌ در اطاق‌ با فاطمة‌ زهرا نشسته‌ و بعد از لحظاتي‌ اعلام‌ كردند كه‌ رسول‌ اكرم‌ از دار دنيا رفت‌. خوب‌ يك‌ همچين‌ خبري‌ وقتي‌ به‌ كسي‌ برسه‌ كه‌ مؤمن‌ باشد و محب‌ باشد چه‌ حالي‌ پيدا ميكنه‌؟ عمر چون‌ در داخل‌ بود آمد در خانه‌ را از داخل‌ گرفت‌. كسي‌ را راه‌ نميداد در داخل‌. گفت‌ هر كس‌ بگه‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا رفته‌ من‌ با شمشير مي‌كشمش‌. چطور شد عيسي‌ بره‌ به‌ آسمان‌ پيغمبر ما كه‌ عظمتش‌ بيشتره‌. همين‌ پيغمبري‌ كه‌ عظمتش‌ بيشتر بود آنجا گفت‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر، چرا پيغمبري‌ كه‌ عظمتش‌ بيشتره‌ اين‌ بميره‌، خوب‌. مردم‌ بيرون‌ خانه‌ ميگفتند شايد اينها راست‌ بگويند. داخل‌ خانه‌ خوب‌ مي‌ديدند پيغمبر از دار دنيا رفته‌. ولي‌ جز علي‌ و فاطمه‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ كس‌ ديگه‌اي‌ آنجا نبود. خوب‌ چي‌ ميشه‌ اينجا؟ يك‌ نفر خبر را به‌ ابي‌ بكر رساند. كه‌ عمر همچين‌ مطلبي‌ را مطرح‌ كرده‌. نظر شما چيه‌؟ گفت‌ بياريدش‌ پيش‌ من‌. شما روي‌ اين‌ مسئله‌ دقت‌ كنيد. ببينيد چقدر با سياست‌ دارند كار مي‌كنند. كه‌ اون‌ جسارت‌ را از بين‌ ببره‌. با جمعيت‌ نيامدند داخل‌ خانه‌ كه‌ ببينند پيغمبر از دار دنيا رفته‌ يا نه‌؟ رفتند توي‌ مسجد، اين‌ را در تاريخ‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌ها، من‌ از كتب‌ شيعه‌ نقل‌ نميكنم‌. رفتند در مسجد، جمعيت‌ رفته‌ در مسجد پيش‌ ابي‌ بكر. ابي‌ بكر رو كرد به‌ عمر مگر نميداني‌ كه‌، خطاب‌ به‌ عمر، كه‌ خدا در قرآن‌ فرموده‌ انك‌ ميت‌ و انكم‌ ميتون‌. اي‌ پيغمبر تو مي‌ميري‌. چرا مرده‌؟ گفت‌ عجب‌ آدم‌ باسوادي‌ تو هستي‌، باريك‌ الله‌، اگر علم‌ هست‌ نزد تو هست‌. من‌ مثل‌ اينكه‌ اين‌ آيه‌ را نديده‌ بودم‌. دستت‌ را بده‌ باهات‌ بيعت‌ كنم‌. تو به‌ جاي‌ پيغمبر بنشين‌. خوب‌ دقت‌ مي‌كنيد؟ مردم‌ آن‌ وقت‌ با نداشتن‌ علم‌ و سواد و ضعف‌ ايمان‌، شايد خيلي‌ گناه‌ نداشتند كه‌ به‌ طرف‌ اين‌ مسائل‌ رفتند.

 با اين‌ زمينه‌سازيها، خدا نياره‌ براي‌ ماها يك‌ چنين‌ آزمايشهاي‌ تندي‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ در آزمايشهاي‌ الهي‌ فكر ميكنه‌، يقينا براي‌ محضر مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اگر بخواهند جمعي‌ را انتخاب‌ بكنند، يقينا يك‌ همچين‌ امتحانهايي‌ هست‌. حالا نحوه‌اش‌ فرق‌ ميكنه‌. از همينجا ديگه‌ احتياجي‌ به‌ سقيفه‌ نبود، احتياجي‌ به‌ بحث‌ نبود، علي‌ كنار گذاشته‌ شد و ابي‌ بكر بعنوان‌ خليفه‌ جاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را گرفت‌. ببينيد اين‌ جمله‌اي‌ كه‌ پيغمبر مي‌فرمايد و لولا انت‌ يا علي‌ اي‌ علي‌ اگر تو نبودي‌، لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نميشدند. و كان‌ بعضه‌ هدي‌ من‌ الضلال‌. علي‌ بعد از پيغمبر هدايت‌ بود از گمراهي‌. يعني‌ هر كس‌ عقب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ راه‌ افتاد، از هيچي‌ نترسيد، داراي‌ استقامت‌ بود، داراي‌ عزم‌ راسخ‌ بود، داراي‌ قدرت‌ بود، داراي‌ وفا بود، اگر يك‌ چنين‌ حالي‌ داشت‌ دست‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نمي‌كشيد. هدي‌ من‌ الضلال‌. وجود مقدس‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ماية‌ هدايت‌ است‌ از گمراهي‌. اگر علي‌ نبود اين‌ را بدونيد من‌ حتي‌ بعضي‌ از كتب‌ غير مسلمانها را ديدم‌. آنها از دور كه‌ به‌ اسلام‌ نگاه‌ مي‌كنند به‌ اين‌ نكته‌ همه‌اشون‌ رسيدند كه‌ اگر گذشتهاي‌ علي‌ نبود، اگر صبر علي‌ نبود، اگر سخنان‌ علي‌ نبود، اگر شجاعت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نبود، اگر استقامت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نبود؛ امروز اسلامي‌ باقي‌ نمانده‌ بود. اين‌ را عرض‌ ميكنم‌ غير مسلمانها كه‌ از دور به‌ چهرة‌ اسلام‌ نگاه‌ ميكنند اينجور قضاوت‌ مي‌كنند. و مي‌گويند اگر اسلام‌ جهانگير تا به‌ امروز نشده‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را خوب‌ معرفي‌ نكردند. بخاطر اين‌ است‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ را مردم‌ نشناختند. عمق‌ نداشتند. كس‌ ديگري‌ را به‌ جاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ گذاشتند. چون‌ بزرگترين‌ جسارت‌ به‌ يك‌ شخص‌ بزرگ‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ آدم‌ پستي‌ را كنار او بگذارند و مساوي‌ از اين‌ دو نفر احترام‌ كنند. فكر نكنيد كه‌ اگر به‌ يك‌ حساب‌ بخواهيد بحث‌ كنيم‌ و مطلبي‌ بگيم‌ بايد اين‌ باشد. آنها كه‌ مي‌گويند معاويه‌ يا علي‌ و ترديدي‌ در مقابل‌ معاويه‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارند، اينها بزرگترين‌ جسارت‌ را به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كرده‌اند. آن‌ فيلم‌ امام‌ علي‌ كه‌ خوب‌ ملاحظه‌ ميكنيد، اين‌ تا حدي‌ باز رعايت‌ كارش‌ را كرده‌، رعايت‌ مردم‌ غير شيعه‌ را كرده‌. و الاّ در تاريخ‌ شيعه‌ و سني‌ خيلي‌ از اين‌ تندتر و خيلي‌ از اين‌ بدتر معاويه‌ معرفي‌ شده‌. در اين‌ مدت‌ شما نديديد مثلا معاويه‌ مشروب‌ بخوره‌. همة‌ مورخين‌ نوشته‌اند كه‌ معاويه‌ مشروب‌ ميخورد. اين‌ معاويه‌ بوده‌. شايد در زمان‌ خودش‌ خبيث‌ترين‌ افراد بوده‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ مي‌فرمايد انزلن‌ الدهر من‌ را زمانه‌ آنقدر پائين‌ آورده‌، اي‌ كاش‌ مي‌گفتند علي‌ و سلمان‌. اي‌ كاش‌ مي‌گفتند علي‌ و ابيذر. اي‌ كاش‌ مي‌گفتند علي‌ و يك‌ مسلمان‌ معمولي‌، نميگفتند علي‌ و معاويه‌. اين‌ بزرگترين‌ توهين‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. علي‌ و معاويه‌؟! انزلن‌ الدهر انزلن‌ الدهر حتي‌ قيل‌ علي‌ و معاويه‌. مسلمانها مي‌رفتند پيش‌ معاويه‌ و برمي‌ گشتند نزد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. برايشون‌ فرقي‌ نميكرد. هر كدام‌ شيرينتر بود بهتر. هر كدام‌ محبتش‌ بيشتر بود كه‌ معمولا معلومه‌، يك‌ عدة‌ خاصي‌ ماندند. يك‌ عدة‌ افراد با فكر و با شهامتي‌ ماندند. و الاّ در زمان‌ معاويه‌ كه‌ بني‌ اميه‌ كه‌ بر منبر پيغمبر رفته‌ بود بالا و خيلي‌ متأثر بود، اشك‌ مي‌ريخت‌. آية‌ شريفه‌ نازل‌ شد كه‌ خوابي‌ كه‌ ديشب‌ ديدي‌ اين‌ براي‌ امتحان‌ مردمه‌. و شجرة‌ ملعونة‌ در قرآن‌ كه‌ از ائمة‌ اطهار و خود پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ است‌ كه‌ شجرة‌ ملعونه‌ بني‌ اميه‌ هستند. پيغمبر اكرم‌ در عالم‌ رؤيا ديدند كه‌ بوزينه‌ها بر منبرشون‌ بالا ميروند و مردم‌ فرقي‌ برايشون‌ نميكنه‌ كه‌ بوزينه‌ آنجا بالاي‌ منبر نشسته‌ باشه‌ يا مثلا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. و بلكه‌ ترجيح‌ مي‌دهند بوزينه‌ را بر يك‌ انسان‌ كامل‌. پيغمبر محزون‌ شد. آيه‌ نازل‌ شد كه‌ اين‌ براي‌ امتحان‌ مردمه‌. و تو محزون‌ نباش‌. و ما اريناك‌ الا فتنة‌ للناس‌. و شجرة‌ الملعونة‌ في‌ القرآن‌. شجرة‌ ملعونة‌ در قرآن‌ همينها هستند. مي‌بينيد در زيارت‌ عاشورا كه‌ زيارت‌ بسيار صحيحي‌ است‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اللهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ قاطبة‌. خدايا لعنت‌ كن‌ بني‌ اميه‌ را همه‌اشون‌ را. درسته‌ كه‌ بعد از پيغمبر اول‌ بني‌ اميه‌ نيامدند اشغال‌ بكنند مقام‌ خلافت‌ را. ولي‌ زمينه‌ساز بودند. آن‌ دو نفر زمينه‌ ساز بودند كه‌ عثمان‌ آمد روي‌ كار. و بعد هم‌ معاويه‌. و اين‌ سيري‌ كه‌ داشت‌ از عثمان‌ شروع‌ شد رسيد به‌ معاويه‌ و از معاويه‌ به‌ يزيد و يزيد هم‌ كه‌ معلومه‌، حالش‌ معلومه‌. بعد خلفاي‌ اموي‌ و بدبختي‌ مردم‌ مسلمان‌ از همانوقت‌ شروع‌ شد. شما فكر كنيد يك‌ ميليارد مسلمان‌ كه‌ اسما مسلمانند، اسما پيرو قرآنند، ولي‌ به‌ يك‌ كلمة‌ از قرآن‌ توجه‌ نكردند حتي‌. چون‌ يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در قرآن‌، در فاتحة‌ قرآن‌، سورة‌ فاتحة‌ الكتاب‌ مثل‌ خط‌ درشتي‌ است‌ كه‌ سر روزنامه‌ها بعنوان‌ تيتر نوشته‌ ميشه‌. تمام‌ مطلب‌ قرآن‌ توي‌ فاتحة‌ الكتابه‌. در فاتحة‌ الكتاب‌ بعد از تمجيد پروردگار و مدح‌ و ثناي‌ الهي‌ و انسان‌ خودش‌ را در مقام‌ بندگي‌ كه‌ هدف‌ نهائي‌ پروردگار از خلقت‌ بشره‌، وقتي‌ انسان‌ خودش‌ را قرار ميده‌، فورا كي‌ شما مي‌تونيد بگيد اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌؟ كي‌ اياك‌ نعبد در وجود شما صددرصد پياده‌ ميشه‌؟ كي‌ تنها از خدا كمك‌ مي‌گيريد و خدا را مي‌شناسيد و غير خدا را نمي‌شناسيد؟ وقتي‌ كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. يعني‌ در راه‌ راست‌ قرار بگيريد. لذا در همين‌ جملات‌ مي‌فرمايد و كان‌، و بعده‌ هدي‌ من‌ الضلال‌ و نورا من‌ الاعماء و حبل‌ الله‌ المتين‌ و صراطه‌ مستقيم‌. علي‌ صراط‌ مستقيمه‌. و در تمام‌ كتب‌ فارسي‌، عجيبه‌، اهل‌ سنت‌ هم‌ نوشته‌اند. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ مرعشي‌ را، يك‌ كتابي‌ را مرحوم‌ علامة‌ حلي‌ نوشته‌ بود بنام‌ احقاق‌ الحق‌. يك‌ آدم‌ سني‌ برداشت‌ اين‌ كتاب‌ را ردش‌ را نوشت‌ بنام‌ قاضي‌ روزبهان‌. و يك‌ عالم‌ شيعه‌ بنام‌ قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌ رد اين‌ را نوشت‌ و اين‌ كتاب‌ را تكميل‌ كرده‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ مرعشي‌. و چاپ‌ شد. در آنجا از كتب‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ كلمة‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، صراط‌ مستقيم‌ همه‌ نوشته‌اند كه‌ منظور علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. ميزان‌ اعمال‌. به‌ علي‌ نگاه‌ كن‌ كار كن‌. به‌ علي‌ نگاه‌ كن‌ عبادت‌ كن‌. به‌ علي‌ نگاه‌ كن‌ اخلاقیات‌ پيدا كن‌. به‌ علي‌ نگاه‌ كن‌ و شما فكر نكنيد كه‌ مثلا اهل‌ سنت‌ نمي‌تونند چيزي‌ مثلا براي‌ خلفاي‌ خودشون‌، خلفاي‌ اموي‌، خلفاي‌ عباسي‌، بوجود بياورند. مي‌تونند، وسايلشون‌ هم‌ بيشتره‌، امكاناتشون‌ هم‌ بيشتر. اما چي‌ بگند؟ كجا را به‌ فيلم‌ بكشند. در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند را به‌ فيلم‌ بكشند؟! يا علي‌ را خانه‌ نشين‌ كردند را به‌ فيلم‌ بكشند؟ يا فرض‌ بفرمائيد كه‌ كارهايي‌ كه‌ بر خلاف‌ دستور، من‌ سال‌ گذشته‌ در ماه‌ رمضان‌ مكه‌ بودم‌. اتفاقا توي‌ آن‌ اطاقي‌ كه‌ ما بوديم‌ يك‌ تلويزيوني‌ گذاشته‌ بودند. ما شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ بود، همه‌اش‌ مسائل‌ ديني‌ و مذهبي‌ مطرح‌ بود. من‌ نگاه‌ ميكردم‌. عالم‌ سني‌ دربارة‌ فضائل‌ دومي‌ بحث‌ ميكرد. كسي‌ از نماز طراويح‌ بيست‌ ركعته‌ مستحب‌، هيچ‌ جاي‌ اسلام‌ نيست‌. كه‌ وقتي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ روي‌ كار آمد و بصورت‌ ظاهر هم‌ خلافت‌ را گرفت‌ گفت‌ نماز طراويح‌ بدعته‌. همه‌ گفتند كه‌ سنت‌ عمر را هم‌ از بين‌ ميبرد. از اسلام‌ بيرون‌ نرويد. يك‌ بدعتي‌ را انجام‌ بديد. شما ببينيد اينها چي‌ را مي‌توانند به‌ تصوير بكشند؟ كجا مي‌توانند چه‌ كار خوبي‌ كرده‌اند توي‌ عالم‌؟ بعضي‌ها ميگويند كجا را فتح‌ كرد، كجا را فتح‌ كرد. فتح‌هايي‌ كه‌ شد همه‌ زير ساية‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و حتي‌ حضرت‌ مجتبي‌ فرماندة‌ لشگر بود وقتي‌ كه‌ آمدند به‌ طرف‌ ايران‌. علي‌ اگر كمك‌ نميكرد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اگر موافقت‌ نميكرد، مگر اينها مي‌توانستند ايران‌ را بگيرند؟ يا ممالك‌ ديگر را بگيرند؟ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را عرض‌ كردم‌ خارجيها يعني‌ غير مسلمانها، اينها ميگويند علي‌ عليه‌ السلام‌ اگر وجود نداشت‌ مردم‌ اسلام‌ را قبول‌ نميكردند. در اين‌ كتاب‌ صوت‌ العدالة‌ الانسانيه‌ كه‌ يك‌ مسيحي‌ نوشته‌، پنج‌ جلد كتاب‌ و دانشمندان‌ خارجي‌ ازشون‌ مطالبي‌ نقل‌ كرده‌، دربارة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ كه‌ شما مردم‌ شيعه‌ علي‌ را نمي‌بينيد، ما در عرش‌ مي‌بينميش‌. شما علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را اينقدر برايش‌ بها قائليد كه‌ وقتي‌ خودش‌ مي‌آيد ميگه‌ سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از آنكه‌ من‌ را نبينيد، شما ميگيد سر و صورت‌ ما چند تا مو داره‌؟ فكر نكنيد حالا سعد وقاص‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ زد. همة‌ ما همينطوريم‌. اگر همين‌ حالا بدونيم‌ يكي‌ از همه‌ چيز اطلاع‌ داره‌ آقا خونة‌ من‌ الان‌ چه‌ خبره‌؟ ميگه‌ خوب‌ توي‌ خونه‌ات‌ هر خبري‌ هست‌ هست‌. چقدر پول‌ توي‌ جيب‌ منه‌؟ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ها ميگويند چرا ما ارواح‌ را نمي‌بينيم‌. خيال‌ مي‌كنند كه‌ (نامفهوم‌) اينجا حاضر كنند تو ببيني‌ چي‌ ازش‌ مي‌پرسي‌؟ همين‌ پولهات‌ را كجا گذاشتي‌؟ نهايتش‌ اينه‌. نميدونم‌ از اين‌ قبيل‌ صحبتها. ما دركمون‌، ظرفيتمون‌ آنقدر نيست‌ كه‌ بتوانيم‌ در محضر امام‌ زمانمون‌ باشيم‌. امام‌ زمان‌ را وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ ببينيم‌ ميگيم‌ آقا من‌ شما را ببينم‌. حضرت‌ هم‌ ميگه‌ خيلي‌ خوب‌. من‌ فردا فلان‌ ساعت‌ فلان‌ جا بيا با من‌ ملاقات‌ كن‌. شما را به‌ خدا فردا چي‌ از حضرت‌ مي‌خواهيد؟ چي‌ حساب‌ ميكنيد، بعد روي‌ يك‌ كاغذ مي‌نويسيد كه‌ خوب‌، اين‌ سؤالات‌ را اينجوري‌ مي‌پرسم‌. من‌ نمي‌خواهم‌ به‌ شماها توهين‌ بكنم‌. شماها شايد انشاء الله‌ از كمالات‌ روحي‌ سؤال‌ كنيد. ولي‌ اكثر مردم‌ چي‌ مي‌پرسند؟ و حال‌ اينكه‌ آنچه‌ كه‌ سؤال‌ بكنيد در مقابل‌ حضرت‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ بزرگي‌ مثلا، يك‌ شخصيتي‌ با يك‌ بچة‌ دو ساله‌ ملاقات‌ ميكنه‌. اين‌ بچة‌ دو ساله‌ اول‌ محبتي‌ كه‌ ميكنه‌ پستانكش‌ را مي‌گذاره‌ توي‌ دهن‌ آقا كه‌ اين‌ محبت‌ بچگانه‌ است‌ ديگه‌. بعد هم‌ يك‌ سؤالات‌ از همين‌ قبيل‌ بچگانه‌ ميكنه‌. و هيچوقت‌ آن‌ بزرگ‌ وقتش‌ را صرف‌ اين‌ حرفها نميكنه‌. ديدنها، شنيدنها، مكاشفات‌، اينها همه‌اش‌ براي‌ اولياء خدا خيلي‌ مراحل‌ پائيني‌ است‌. شماها كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ خودتون‌ را به‌ آن‌ معرفتي‌ برسانيد، به‌ آن‌ مقامي‌ از عبوديت‌ برسانيد كه‌ اگر آقا را ديديد چيكار ميكنيد؟ اگر خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيديد چيكار ميكنيد؟ چون‌ مستحبه‌ دستشون‌ را ببوسيم‌ دستشون‌ را مي‌بوسيم‌. مي‌رويم‌ كنار دو زانو مي‌نشينيم‌. صفحة‌ دلمون‌ را باز مي‌كنيم‌، ظرف‌ وجودمون‌ را باز مي‌كنيم‌ شرح‌ صدرمون‌ را در اختيارش‌ مي‌گذاريم‌. هر چي‌ مي‌تونه‌ او مي‌ريزه‌. رحمت‌ است‌، هر چه‌ براي‌ ما بده‌ خوبه‌. ديگه‌ حرف‌ نمي‌خواهد بزنيد. هيچي‌ نمي‌خواهد بگيد. اين‌ معناي‌ محبته‌. چون‌ كريم‌ را نمي‌خواهد يادش‌ بدي‌ كرم‌ را. به‌ شخص‌ رحيم‌ رحمت‌ را ياد نديد. چون‌ تو اگر زبانت‌ را باز كني‌ به‌ اندازة‌ فهمت‌ باز ميكني‌. و به‌ اندازة‌ فهمت‌ چيز مي‌خواهي‌. اما اگر بگذاري‌ به‌ حال‌ خودش‌ كريم‌ را، به‌ اندازة‌ كرمش‌ به‌ تو عنايت‌ ميكنه‌. اين‌ ادب‌ حضوره‌. و فكر هم‌ نكنيد كه‌ خدا، چهارده‌ معصوم‌، حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ اينها غير از ما هستند، نه‌ هر كجا كه‌ باشيد فسيري‌ الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنين‌. چون‌ صبح‌ بعد از نماز صبح‌، امروز لابد اكثرتون‌ متوجه‌ ساعت‌ امير المؤمنين‌ بوديد. چون‌ ساعت‌ اول‌ روز متعلق‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. امروز چيكار كرديد؟. لابد اشك‌ ريختيد، گريه‌ كرديد، گفتيد آقا بده‌. قرضم‌ را ادا كن‌. نميدونم‌ چه‌ چه‌ همينها. خوبه‌. خوبه‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ به‌ اندازة‌ استعدادت‌ و فهمت‌ حرف‌ زدي‌. كسي‌ هم‌ بهت‌ اعتراضي‌ نداره‌. اما بهترش‌ اين‌ است‌ كه‌ ميگذاشتي‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ را. ايشان‌ در روز صبح‌ سيزده‌ ماه‌ رجب‌، من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ نوشتم‌، ميگفتم‌ نماز ميخوند. دقت‌ كنيد. در قنوت‌ نماز اميرالمؤمنين‌ كه‌ بودم‌، حالا چه‌ جوري‌ حضرت‌ را ميديده‌ من‌ نميدونم‌، حضرت‌ را ديدم‌. حضرت‌ بهش‌ فرموده‌ دوازده‌ عيدي‌ بهت‌ ميدهيم‌ بعد از نماز. شرحش‌ اينه‌ حالا حواست‌ را پرت‌ نكن‌. ولو توجه‌ به‌ علي‌ توجه‌ به‌ خداست‌. اگر من‌ به‌ شما نگاه‌ ميكنم‌ به‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوانتون‌ نگاه‌ ميكنم‌، در واقع‌ به‌ روحتون‌ دارم‌ نگاه‌ ميكنم‌. دست‌ شما كه‌ به‌ من‌ چيزي‌ ميده‌ هم‌ روحتون‌ داده‌ كه‌ اراده‌ كرده‌، و هم‌ اين‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌ داده‌. يك‌ بحث‌ مفصليه‌. بحث‌ خيلي‌ مفصليه‌ كه‌ هر كسي‌ نميتونه‌ خوب‌ بهش‌ برسه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ نمي‌خواهم‌ كه‌ شما در نماز متوجه‌ كس‌ ديگه‌اي‌ باشيد، غير از خدا. و بعد هم‌ آن‌ دوازده‌ عيدي‌ را من‌ ديده‌ بودم‌. واقعا همه‌اش‌ در وجود اين‌ مرد بود. خدا رحمتش‌ كنه‌. شما لابد عيدي‌ گرفتيد ديگه‌. شما هم‌ عيدي‌هايتون‌ را گرفتيد و، عيدي‌ گرفتني‌ نيست‌، عيدي‌ دادنيه‌. بچة‌ مؤدب‌ دو زانو مي‌آيد مي‌نشينه‌، لباسهاي‌ نويش‌ را مي‌پوشه‌، ميگه‌ تبريك‌ عرض‌ ميكنم‌. كريمي‌، پدر كريمي‌ اگر باشه‌ اين‌ ميدونه‌ كه‌ اين‌ داره‌، خوب‌ ادب‌ خودش‌ را نشون‌ ميده‌. اين‌ نميگه‌ عيدي‌ بده‌. چرا، اگر بهش‌ اعتنا نكردند، ظهر شد ندادند، عصر شد ندادند، شب‌ شد ندادند. آنجا بچه‌ به‌ صدا در مي‌آيد كه‌ امروز عيدي‌ ما چي‌ شد؟ ما چيكار كرده‌ بوديم‌؟ پس‌ اول‌ صبح‌ آدم‌ چيزي‌ نميگه‌. و اينهم‌ ضمنا بدونيد الان‌ بعضي‌ها ميگويند توي‌ دلشون‌ كه‌ آقا كه‌ به‌ ما چيزي‌ ندادند. اشتباه‌ مي‌كنيد. خداي‌ تعالي‌ الطافشون‌ خفيه‌. خفي‌ الالطاف‌. يا خفي‌ الالطاف‌. همينطور شماها كه‌ شنيديد كه‌ چوب‌ خدا صدا نداره‌ هر كي‌ بخوره‌ دوا نداره‌. از اينورش‌ عذابش‌ هم‌ همچين‌ فوري‌ و آني‌ نيست‌. اينهم‌ خفيه‌. خفي‌ الالطاف‌ يعني‌ يك‌ جوري‌ ميده‌ كه‌ خودت‌ هم‌ نمي‌فهمي‌، خودت‌ هم‌ متوجه‌ نميشوي‌. يعني‌ ميگي‌ چيزي‌ نشد. صبر كن‌. تو چه‌ ميداني‌ كه‌ چي‌ شده‌ يا چي‌ نشده‌. اگر مي‌فهميدي‌ كه‌ مسئلة‌ مهمي‌ نبود. در مجموع‌ سال‌ ديگه‌ انشاء الله‌ همچين‌ روزي‌ حساب‌ بكن‌ ببين‌ چي‌ بهت‌ دادند چي‌ بهت‌ ندادند؟ چقدر بهت‌ محبت‌ كردند. تو در سر چه‌ پرتگاههايي‌ افتاده‌ بودي‌، تو چطور نزديك‌ بود در هلاكت‌ واقعي‌ بفتي‌، آنوقت‌ مي‌فهمي‌ كه‌ اِ راسته‌ها، به‌ من‌ خيلي‌ لطف‌ كردند. ميگم‌. شما ببينيد در هر عيدي‌، در هر تولدي‌، در هر روزي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ به‌ شماها محبت‌ مي‌كنند. و الاّ ما كجا و اينهمه‌ محبت‌، اين‌ راه‌ راست‌، اين‌ صراط‌ مستقيم‌، اين‌ كمالات‌، كه‌ الحمد الله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ ان‌ هدانا الله‌. اگر هدايت‌ خدا نبود ما نبوديم‌ كه‌ خودمون‌ هدايت‌ بشويم‌. شما چه‌ فرقي‌ داشتيد با خيلي‌ از افرادي‌ كه‌ گمراهند. خيلي‌ از افرادي‌ كه‌ مسالك‌ ديگه‌ را دارند، مذاهب‌ ديگه‌ را دارند، دينهاي‌ ديگه‌ را دارند. چه‌ فرقي‌ داشتيد؟ كي‌ شما را آورد اينجا؟ كي‌ شما را آورد توي‌ تشيع‌؟ كي‌ شما را آورد توي‌ اين‌ مسئلة‌ پر اهميت‌ كمالات‌ و الحمدلله‌ مي‌بينيد نه‌ گناهي‌ مي‌كنيد، نه‌ معصيتي‌ مي‌كنيد، زندگيتون‌ مرتب‌، وضعتون‌ درست‌. شكر كنيد. اينها نعمتهايي‌ است‌ كه‌ پروردگار به‌ هر كس‌ نميدهد.

 و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. و كان‌ بعده‌ هدي‌ من‌ الضلال‌ و نورا من‌ الاماع‌. همه‌ كورند مگر آنكه‌ نور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را، ولايت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را داره‌. تنها يك‌ نور چشم‌ هست‌ و آن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. نور من‌ الاماع‌. امع‌ يعني‌ كوري‌. تو به‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌، بلكه‌ توي‌ تاريكي‌ هم‌ علي‌ را نديده‌اي‌. و نورا من‌ الاناء و حبل‌ الله‌ المتين‌. اين‌ حبل‌ الله‌ المتيني‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌، و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا، همه‌ متمسك‌ بشويد به‌ ريسمان‌ پروردگار. آن‌ حبل‌ الله‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. و صراطه‌ المستقيم‌. لا يسبق‌ بقرابت‌ فيهم‌ و لا سابقة‌ في‌ ديني‌. در ارتباط‌ رحمي‌ مثل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نبود. پيغمبر اكرم‌ يك‌ دانه‌ كوثر داشت‌ كه‌ همه‌ چيز پيغمبر مربوط‌ به‌ آن‌ كوثر بود. يعني‌ كوثر خير كثيره‌. يعني‌ هر چه‌ خوبي‌ پيغمبر اكرم‌ داشت‌ مربوط‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بود، اين‌ را نمي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌ از فاطمة‌ زهرا گرفته‌ بود، اما آينده‌اش‌ همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ فاطمة‌ زهراست‌. اين‌ يك‌ دونه‌ كوثر را به‌ كي‌ داد؟ و لولا انت‌ يا علي‌، اگر تو علي‌ نبودي‌ توي‌ دنيا كفوي‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا نبود. فاطمه‌ اصلا نبايد ازدواج‌ ميكرد. كفوي‌ نداشت‌. ليلكم‌ لفاطمة‌ الكفو. براي‌ فاطمه‌ كفوي‌ نبود. اين‌ كوثر را داده‌ به‌ فاطمه‌. حسن‌ و حسين‌ كه‌ سرچشمة‌ كوثرند و پيغمبر نيز يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ دوست‌ داره‌ صبح‌ به‌ هر بهانه‌اي‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ بده‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. الحسن‌ و الحسين‌ ابناي‌، نمي‌گويه‌ ابن‌ من‌ و ابن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، ميگه‌ بچة‌ منه‌. براي‌ اينكه‌ كسي‌ نگه‌ اينها بچة‌ تو نيستند. بچة‌ منه‌. چون‌ از اولاد فاطمه‌ هستند، اولاد فاطمه‌ هم‌ از اولاد علي‌ ابن‌ ابيطالبند و فاطمه‌ در واقع‌ ظرفي‌ بيشتر نيست‌. چون‌ اين‌ را مطرح‌ كرده‌ بودند در آن‌ زمان‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ هر بهانه‌اي‌، ببينيد مباهله‌ ميره‌، امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را مي‌بره‌. آنجا گفته‌ قل‌ ابنائنا و ابنائكم‌. اولين‌ اين‌ كلمة‌ ابنائنا را گفته‌. يعني‌ روي‌ سلسلة‌ مراتب‌ بايد اول‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بعد فاطمة‌ زهرا بعد امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را بگه‌. اول‌ گفته‌ ابنائنا و ابنائكم‌. اين‌ انتساب‌ ابنيت‌ را پيغمبر با كمال‌ افتخار مي‌خواهد به‌ خودش‌ منتسب‌ كنه‌. در جاهاي‌ مختلف‌ در مباهلة‌ با نصاراي‌ نجران‌، با حديث‌ كساء، كه‌ اهل‌ بيت‌ ميگه‌ كه‌ هم‌ فاطمة‌ و ابوها و بعلها و بنوها، كه‌ در حديث‌ كساء مي‌آيند فرزندان‌ امير المؤمنين‌ كه‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ باشند سلام‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ ميكنند. السلام‌ عليك‌ يا جداه‌. اينهم‌ جواب‌ ميده‌ عليك‌ السلام‌ يا بني‌. يا مثلا ابني‌. اي‌ پسر من‌. مي‌بينيم‌ همه‌ جا. عجيبه‌ها. توي‌ روايات‌ اگر نگاه‌ بكنيد حسن‌ و حسين‌ همه‌ جا ابن‌ رسول‌ الله‌. در زيارتها همه‌ جا ميگيم‌ كه‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، بعد ميگيم‌ السلام‌ عليك‌ يابن‌ امير المؤمنين‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اينها سرمنشأ خيرات‌ بودند، خوبيها بودند. اينها سرچشمه‌ بودند. يك‌ حوضي‌ آبي‌ را شما تصور كنيد، راه‌ آب‌ كه‌ مي‌خواهند بكشند، اين‌ حوض‌ كوثر كه‌ عظمتش‌ آنقدر زياده‌ كه‌ اگر بنا بود علم‌ خدا بر ماسوي‌ الله‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌ ماسوي‌ الله‌ براي‌ اينكه‌ مي‌خواهم‌ علم‌ خدا را محدود نكنم‌، اين‌ مسئله‌ چون‌ مربوط‌ به‌ ماسوي‌ اللهه‌ توي‌ حوض‌ كوثر جا گرفته‌. با اين‌ كوثر، چشمه‌هايي‌ كه‌ از او جاريست‌، اول‌ دو تا چشمه‌ باز شد. يكي‌ امام‌ حسن‌ و يكي‌ امام‌ حسين‌. و از او بزرگترين‌ نهر و بزرگترين‌ سرچشمه‌ آنوقت‌ آنقدر اهميت‌ داره‌ و آنقدر مهمه‌ كه‌ در تمام‌ زمانها مردم‌ سيراب‌ ميشدند از علم‌ و حكمت‌ تا رسيده‌ به‌ زمان‌ ما كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟ اين‌ چشمه‌ها همه‌ جمع‌ شده‌، يك‌ سدي‌ هم‌ خدا قرار داده‌ كه‌ خيلي‌ سرازير نشه‌، و اين‌ زمان‌ غيبته‌. اين‌ غيبت‌ هر چي‌ طول‌ بكشه‌ ما پشت‌ سد آب‌ بيشتر جمع‌ ميشه‌، علم‌ و حكمت‌ بيشتر جمع‌ ميشه‌. مردم‌ هم‌ كم‌ كم‌ دلهايشون‌ ظرف‌ ميشه‌ براي‌ دريافت‌ اين‌ آبي‌ كه‌ مي‌خواهد از اين‌ سد بيرون‌ بيايد. يك‌ دفعه‌ كه‌ ظاهر بشه‌ ميدونيد چي‌ ميشه‌؟ تمام‌ مردم‌ ظرفهايشون‌ را مي‌آورند، من‌ بررسي‌ كردم‌، اين‌ اقل‌ چيزي‌ است‌ كه‌ گفته‌ ميشه‌. چون‌ من‌ در اين‌ جهت‌ شايد ضعيف‌ فكر كنم‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ از علمايي‌ كه‌ در اين‌ مسئله‌ حرفي‌ زده‌اند. كه‌ نادانترين‌ مردم‌ زمان‌ بعد از ظهور از عالمترين‌ مردم‌ قبل‌ از ظهور، عالمترند. اين‌ استدلاليه‌ها. و همة‌ ماها از وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهراست‌. آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ در كلمات‌ رسول‌ اكرم‌، در كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ كه‌ اگر فاطمه‌ شوهري‌، اگر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نبود، شوهري‌ براي‌ فاطمه‌ نبود. شوهر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ يك‌ موجودي‌ كه‌ با اين‌ كوثر چند روزي‌ بخواهد زندگي‌ كنه‌. چند روزي‌ همديگر را بخواهند درك‌ كنند. كفو باشند. بتونند با هم‌ معاشرت‌ كنند. و الاّ فاطمة‌ زهرا كجا و اين‌ زنهاي‌ عالم‌ كجا، مردهاي‌ عالم‌ كجا.

 لذا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را اگر هيچ‌ فضيلتي‌ نميداشت‌ جز اينكه‌ شوهر فاطمة‌ زهرا بود. خود علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ گاهي‌ اين‌ را بعنوان‌ يك‌ افتخار بيان‌ ميكنه‌. اگر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هيچ‌ فضيلتي‌ جز اين‌ فضيلت‌ نميداشت‌، از همين‌ فضيلت‌ ما استفاده‌ ميكرديم‌ كه‌ خليفة‌ بلافصل‌ پيغمبر اكرم‌ و جانشين‌ رسول‌ اكرم‌ و بالاترين‌ و پر اهميت‌ترين‌ فرد عالم‌ امكانه‌. اگر همين‌ يكي‌ بود. و حال‌ اينكه‌ فضائل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آنقدر زياده‌ كه‌ قرآن‌ در اين‌ جهت‌ اين‌ كلام‌ را فرموده‌. و اگر تمام‌ درختها قلم‌ بشه‌، تمام‌ جن‌ و انس‌ نويسنده‌ بشوند، درياها مركب‌ بشه‌ و نفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌. درياها تمام‌ ميشوند و فضائل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ تمام‌ نميشه‌. حالا اينها چي‌ هست‌ ما نمي‌فهميم‌. اگر مي‌فهميديم‌ كه‌ معطل‌ نمي‌شديم‌. و نفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌.

 خدايا روز تولد حضرت‌ امير المؤمنينه‌. اين‌ تولد شايد شما به‌ خودتون‌ بگيد يعني‌ چي‌؟ خوب‌ تولد مال‌ يك‌ بشر معموليه‌. تولد يعني‌ لطف‌ پروردگار بر تمام‌ ما سوي‌ الله‌ در يك‌ چنين‌ روزي‌ بر اين‌ قرار گرفته‌ كه‌ اين‌ نقطة‌ فضيلت‌، اين‌ منبع‌ فضيلت‌ را بفرسته‌ به‌ كرة‌ زمين‌. لطف‌ خدا به‌ اينجا منتهي‌ شده‌. اين‌ معناي‌ تولده‌. بياردش‌ توي‌ اين‌ دنيا. تولد هر يك‌ از ائمه‌ همينه‌ كه‌ الطاف‌ پروردگار، چون‌ هميشه‌ خدا در همه‌ جاي‌ عالم‌ وجود لطف‌ داره‌. اين‌ متمركز ميشه‌ گاهي‌ و آن‌ روز تولد حضرت‌ امير المؤمنينه‌. در پس‌ پرده‌ هر چه‌ بود آمد، اسد الله‌ در وجود آمد. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ ميگه‌ اسد الله‌ في‌ الوجود و هر ما كان‌ خليفه‌ الصبر كل‌ صبره‌ نحر. هر چه‌ پشت‌ پرده‌ همه‌ ظاهر شد. اين‌ شاعر هم‌ دربارة‌ اين‌ مطلب‌ اين‌ شعر را گفته‌ كه‌ اسد الله‌ در وجود آمد، در پس‌ پرده‌ هر چه‌ بود آمد. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ ميگفت‌ كه‌ خدا يك‌ علي‌ داشت‌ آنهم‌ الحمد لله‌ نصيب‌ ما شد. اين‌ كلام‌ معموليه‌، بايد شكر كنيد. الحمد لله‌ كه‌ ما علي‌ شناس‌ شديم‌. علي‌ دوست‌ شديم‌، ولاي‌ علي‌ را پيدا كرديم‌. خدا را بايد شكر كنيم‌.

 خدايا ما در مقابل‌ همين‌ نعمتت‌ اگر تمام‌ عمر نوح‌ را سر به‌ سجده‌ بگذاريم‌ و شكر كنيم‌، كمه‌. متشكريم‌ خدايا. اين‌ ولايت‌ را براي‌ ما حفظ‌ كن‌. در دنيا حفظش‌ كن‌، در شب‌ اول‌ قبر حفظش‌ كن‌، در عالم‌ برزخ‌ حفظش‌ كن‌. ما انشاء الله‌ شيعة‌ واقعي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ باشيم‌ و پيروي‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. هر وقت‌ خواستيد ببينيد كه‌ چقدر فاصله‌ داريد با علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، يك‌ قدري‌ زندگي‌ حضرت‌ را بخونيد مقايسة‌ با زندگي‌ خودتون‌ بكنيد. تنها نان‌ و نمك‌ خوردنش‌ را، اين‌ را منهم‌ انجام‌ ميدهم‌. تنها اين‌ را متوجه‌ نباشيد. فكر نكنيد كه‌ ما هم‌ حتما بايد… اين‌ كارهاي‌ ظاهري‌ را ولش‌ كنيد. فضائل‌ روحيش‌ را بدست‌ بياوريد. فضائل‌ روحيش‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چه‌ روحي‌ داشت‌. در يك‌ لحظه‌، در يك‌ لحظه‌، الله‌ لا يشغله‌ شأن‌ عن‌ الشأن‌، به‌ يتيم‌ كمال‌ محبت‌، به‌ كافر و مشرك‌ و معاند خدا، كمال‌ تندي‌ را داشت‌. اشداء علي‌ الكفار رحماء بينهم‌. نه‌ اينكه‌ غضب‌ كردي‌ توي‌ كوچه‌، آمدي‌ توي‌ خونه‌ با زن‌ بيچاره‌ات‌ دعوا بكني‌. اگر كه‌ نميدونم‌ با رفيقت‌ اوقاتت‌ تلخ‌ شد، با اين‌ رفيقت‌ هم‌ اوقاتت‌ تلخ‌ بشه‌. نتوني‌ خودت‌ را كنترل‌ كني‌. اينها بر خلاف‌ فضائل‌ انساني‌ و امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌ ما را جزء شيعيان‌ واقعي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. شما همين‌ دعا را اگر چهل‌ مرتبه‌ بنشينيد بگيد و اين‌ دعا مستجاب‌ بشه‌، دنيا و آخرتتون‌ ديگه‌ در رفاه‌ و آسايش‌ و خوشبختي‌ و سعادته‌. همين‌. خدايا ما را از شيعيان‌ واقعي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا امروز روز بسيجه‌، من‌ يك‌ مطلبي‌ را سال‌ گذشته‌ يك‌ دعوتي‌ كرده‌ بودند دربارة‌ كنگرة‌ امام‌ علي‌ مثل‌ يك‌ همچين‌ روزي‌. و امسال‌ هم‌ ظاهرا هست‌ در تهران‌. من‌ را دعوت‌ كردند منتهي‌ دير به‌ دست‌ من‌ دعوتنامه‌اش‌ رسيد. در آنجا در يك‌ مقاله‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ تمام‌ شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، تمام‌ دوستان‌ علي‌، بايد وجودشون‌ بتون‌ از همة‌ تشيع‌ باشه‌. من‌ يك‌ مطلبي‌ را خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ مملكت‌، الان‌ چون‌ توي‌ مملكت‌ هستيم‌ شايد توي‌ ذهنمون‌ نيايد. اين‌ مملكت‌ در دنيا معروفه‌ به‌ مملكت‌ شيعه‌ است‌. هر چه‌ عظمت‌ پيدا بكنه‌، هر چه‌ قدرت‌ پيدا بكنه‌، شيعه‌ قدرت‌ پيدا كرده‌. اين‌ را شما بدونيد. و همة‌ ما بايد بسيج‌ بشويم‌ براي‌ حفظ‌ آبروي‌ تشيع‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شيعه‌ يعني‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ امروز ما هم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌. پس‌ اينه‌، لذا من‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد همه‌اتون‌ جزء بسيج‌ بشيد. حالا اگر رسما نشديد اقلا آمادگي‌ داشته‌ باشيد كه‌ تا صداي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بلند شد كه‌ الا يا اهل‌ العالم‌ انا امامكم‌ المنتظر، من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌، يكيتون‌ نگه‌ كه‌ حالا من‌ كار دارم‌.

 ما يك‌ وقتي‌ توي‌ مجلس‌ خودمون‌ گفتيم‌ كه‌ كي‌ به‌ چايي‌ عادت‌ كرده‌، چند تا بلند شدند گفتند ما. گفتم‌ شما به‌ درد اينكه‌ تا صدا زدند حركت‌ بكنيد، خوب‌ تا چايي‌ نخوري‌ سرت‌ درد ميگيره‌ ديگه‌. حضرت‌ هم‌ دوست‌ ندارند تو سردرد بشوي‌. چون‌ همين‌ صفت‌ پيغمبر اكرم‌ را دارند. پيغمبر اكرم‌ عزيز عليه‌ ما انبتم‌. حالا فوقش‌ حالا چايي‌ را ترك‌ كردي‌ صددرصد، نميگم‌ تركش‌ كن‌، عادتا نكن‌. معتاد به‌ چيزي‌ نباش‌. معتاد به‌ سيگار نباش‌. معتاد به‌ ترياك‌ نباش‌. معتاد به‌ هروئين‌ نباش‌. اينهاش‌ كه‌ معلومه‌. معتاد به‌ هيچي‌ نباش‌. اگر مي‌خواهد انسان‌ آمادگي‌ داشته‌ باشه‌، هيچي‌ پابندش‌ نكنه‌. قطع‌ اميد از همه‌ بكن‌، دلت‌ را از همه‌ بكن‌ منافات‌ نداره‌ كه‌ شما ثروتمند باشي‌، منافات‌ نداره‌ كه‌ مغازه‌ داشته‌ باشي‌، منافات‌ نداره‌ كه‌ تجارتخانه‌ داشته‌ باشي‌، اما دلت‌ بستگي‌ به‌ آن‌ نداشته‌ باشه‌. اينجوري‌ باش‌.

 خدايا اينهايي‌ كه‌ آمادگي‌ دارند چه‌ براي‌ دفاع‌ از اين‌ مملكت‌، چه‌ براي‌ دفاع‌ از تشيع‌، چه‌ در دفاع‌ از حريم‌ اسلام‌، زير ساية‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌، خدايا آنها را مؤيد و منصور بدار. الهي‌ آمين‌. پروردگارا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را عيدي‌ امروز ما قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر مقام‌ معظم‌ رهبري‌ را سايه‌اشون‌ را بر سر ما مستدام‌ بدار. الهي‌ آمين‌. خدايا اين‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۲۵ جمادی الثانی ۱۴۱۷قمری – ۲۰ شهریور ۱۳۵۷ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌ (۴) معناي‌ الحاقه‌

 يقظه‌ و بيداري‌ 4 معناي‌ الحاقه‌ 25 ج‌ 2 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌  لا سیما علي‌ بقيه‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ آخرت‌ حسنه‌ و قنا عذاب‌ النار. اين‌ آيه‌ را مطرح‌ كردم‌ و قرائت‌ نمودم‌ بخاطر اينكه‌ شب‌ آخر اين‌ جلسه‌ هست‌ و اين‌ مطلب‌ بسيار مهمي‌ كه‌ براي‌ هر سالك‌ الي‌ الله‌ رعايتش‌ لازمه‌، تذكر دهم‌. افرادي‌ كه‌ مايلند از عمرشون‌ از زندگيشون‌ از چند روزي‌ كه‌ در دنيا خداي‌ تعالي‌ اونها را آورده‌، و زندگي‌ مي‌كنند استفادة‌ كامل‌ بكنند و از هر گونه‌ و افراط‌ و تفريطي‌ محفوظ‌ باشند تكاتي‌ براي‌ اونها لازمه‌ كه‌ توجه‌ داشته‌ باشند. از لحظه‌اي‌ كه‌ انسان‌ متولد مي‌شود تا اون‌ ساعتي‌ كه‌ او را در قبر مي‌گذارند در اسلام‌ دستوره‌ كه‌ تعليم‌ علم‌ را داشته‌ باشيد، علوم‌ را ياد بگيريد و عملا هم‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ اين‌ كار را انجام‌ داده‌. در روايات‌ هست‌ كه‌ اطلبوا العلم‌ من‌ المهد الي‌ الهد، كه‌ شعرش‌  هم‌ معروفه‌ و روي‌ تابلوهاي‌ دبستان‌ سابق‌ مي‌نوشتند ز گهواره‌ تا گور دانش‌ بجو. عملا هم‌ اسلام‌ اين‌ را پياده‌ كرده‌. روز اولي‌ كه‌ طفل‌ متولد مي‌شود دستور اين‌ است‌ كه‌ اذان‌ در گوش‌ راستش‌ و اقامه‌ در گوش‌ چپش‌ بدن‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ او را توي‌ قبر مي‌گذارند تلقينش‌ كنند. ديديد ميت‌ را تلقين‌ مي‌كنند اين‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ در اين‌ فاصله‌ خودت‌ برنامه‌ها را داشته‌ باش‌. اختيار هم‌ خدا بهت‌ داده‌ سرمشق‌ اولي‌ را بهت‌ دادند. وقتي‌ بچه‌ وارد مدرسه‌ مي‌شه‌ يك‌ سرمشقي‌ بهش‌ مي‌دن‌ بايد تا پايين‌ صفحه‌ اين‌ سرمشق‌ را بنويسد. و روز آخر هم‌ كه‌ شايد روز اول‌ روز عالم‌ برزخ‌ باشد يك‌ سرمشق‌ ديگري‌ بهش‌ داده‌ مي‌شه‌ كه‌ اون‌ يا پايان‌ نامة‌ زندگي‌ دنياست‌ يا سر مشق‌ زندگي‌ آخرت‌ است‌. يعني‌ در آخرت‌ هم‌ شما به‌ همين‌ مطالب‌ بايد توجه‌ داشته‌ باشيد. اين‌ مطالب‌ چي‌ هست‌؟

 بسيار دقيق‌ ولو اينكه‌ ما به‌ وصولاتش‌ فقط‌ اكتفا مي‌كنيم‌ اما بسيار دقيق‌ اين‌ دو عمل‌ و اين‌ دو دستور از جانب‌ اسلام‌ انجام‌ شده‌. اذان‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ و يك‌ مطالبي‌ دارد كه‌ انسان‌ را به‌ برنامة‌ زندگيش‌ در دنيا آگاه‌ و آشنا مي‌كند.  و اقامه‌ تحكيم‌ همان‌ برنامه‌ است‌. برنامة‌ زندگي‌ در دنيا همين‌ اذان‌ است‌. يعني‌ شما اگر بخواييد تمام‌ زندگيتون‌ را خلاصه‌ كنيد كه‌ در چه‌ راهي‌ بايد حركت‌ كنيد بايد به‌ همان‌ اذان‌ توجه‌ كنيد. اول‌ بدانيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ بسيار با عظمت‌ است‌ و بزرگتر است‌ از اونچه‌ كه‌ وصف‌ بشود.

 سبحان‌ الله‌ اما يصرفون‌، خدا منزه‌ است‌ از اونكه‌ وصف‌ بشه‌ و ما بايد در مقابل‌ عظمت‌ خداي‌ تعالي‌ و اوصاف‌ پروردگار و ذات‌ مقدسش‌ سر تعظيم‌ فرود بياريم‌ و بگيم‌ الله‌ اكبر. وقتي‌ كه‌ به‌ خدا و عظمت‌ پروردگار اقرار كرديم‌، بعد بايد رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ پيغمبري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را نازل‌ كرده‌، يعني‌ پايين‌ آورده‌. اينقدر او را پايين‌ آورده‌ كه‌ در لباس‌ بشري‌ قرارش‌ داده‌. در زيارت‌ جامعه‌ مي‌گيم‌ كه‌ خلقكم‌ الله‌ انوار فجعلكم‌ بعرشه‌ محتقين‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌، خداي‌ تعالي‌ شما را خلق‌ كرده‌ يك‌ انواري‌ كه‌ در عرش‌ بوديد. اينها عرشي‌ هستند. اينها الهي‌ هستند بعد بشري‌ براي‌ اونها خيلي‌ تنزل‌ است‌، تنزل‌ داده‌ شده‌ هستند. تفاوت‌ بين‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار با افراد بشر و فاصله‌اشان‌ از نظر روحي‌ خيلي‌ بيشتر از تفاوت‌ حضرت‌ سليمان‌ است‌ كه‌ به‌ صورت‌ مورچه‌ در بيايد و در لانة‌ مورچه‌ها بخواد زندگي‌ كند. پيغمبري‌ كه‌ ماسوءالله‌ تحت‌ اراده‌اش‌ هست‌. پيغمبري‌ كه‌ اگر اراده‌ بكند و بخواهد جهاني‌ مثل‌ اين‌ جهان‌ با يك‌ كلمة‌ كن‌ بوجود بياد اين‌ پيغمبر بياد لباس‌ بشري‌ بپوشد و مانند بشر مثلا مريض‌ بشود، گرسنه‌ بشود، جنبه‌هاي‌ مختلف‌ بشري‌ را رعايت‌ كند براي‌ اينكه‌ ما را هدايت‌ كند. اين‌ را اقلا اقرار بكنيد و شهادت‌ بديم‌ لازمة‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلت‌ اين‌ است‌ كه‌ شما شهادت‌ بديد كه‌ پيغمبر اكرم‌ از جانب‌ خدا مبعوث‌ شده‌ براي‌ هدايت‌ ما اين‌ را در مقابلش‌ تسليم‌ باشيم‌ و بعد شهادت‌ به‌ ولايت‌ بديم‌. اكثرا علما و مراجع‌ فرموده‌اند كه‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ در اذان‌ اقامه‌، جزء اذان‌ و اقامه‌ نيست‌ ولي‌ رواياتي‌ دارد كه‌ در زمان‌ پيغمبر بعضي‌ از اصحاب‌ خاص‌ مثل‌ سلمان‌ اينها اين‌ شهادت‌ را مي‌دادن‌ و بعضي‌ از علما جزء اذان‌ و اقامه‌ مي‌دانند. بحمد لله‌ در بين‌ شيعه‌ حالا چه‌ جزء اذان‌ باشد يا نباشد. چه‌ استحباب‌ داشته‌ باشد يا نداشته‌ باشد جا افتاده‌ كه‌ اگر در يك‌ مسجدي‌ در يك‌ محلي‌ شهادت‌ به‌ ولايت‌ يعني‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ گفته‌ نشود اون‌ مسجد، اون‌ جمعيت‌ را مطرود مي‌دارد. اين‌ بحمد الله‌ جا افتاده‌ والا اوائل‌ اينطور نبود، حتي‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ كه‌ نمي‌خوام‌ اسمشون‌ را ببرم‌ چون‌ خيلي‌ بزرگند، در كتاب‌ معروفشون‌ نهي‌ كردن‌ از گفتن‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌. ولي‌ نور علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حقيقت‌ كار خودش‌ را كرده‌ و در هر كجا كه‌ شهادت‌ به‌ توحيد و شهادت‌ به‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ بوده‌ شهادت‌ به‌ ولايت‌ هم‌ همراه‌ او بوده‌ است‌، و نمي‌شه‌ در يك‌ چنين‌ مسئلة‌ مهمي‌ نام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و شهادت‌ به‌ ولايت‌ اون‌ حضرت‌ وجود نداشته‌ باشد.

 در زمان‌ پيغمبر ممكن‌ است‌ نبوده‌، چون‌ بنا نبوده‌ است‌ تشنج‌ ايجاد شود همان‌ مردمي‌ كه‌ وقتي‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در روز غدير خم‌ از دو لب‌ پيغمبر شنيدند خواستند پيغمبر را از بين‌ ببرند همان‌ها ممكن‌ بود كه‌ اگر اين‌ جمله‌ در اذانشون‌ قرار مي‌گرفت‌ بخصوص‌ كه‌ هنوز هم‌ وقتش‌ نرسيده‌ ممكن‌ بود نگذارند دين‌ مقدس‌ اسلام‌ پيشرفت‌ كنه‌. و لذا پيغمبر اكرم‌ گاهي‌ در روايات‌ داريم‌ چند تا روايت‌ هم‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ از اصحاب‌ خاص‌ مي‌فرمودند كه‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ هم‌ توي‌ نماز بگيد. و بهتر از همه‌ هم‌ همين‌ است‌ كه‌ به‌ همين‌ جمله‌ اكتفا كنيم‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌. يعني‌ تكرار همين‌ جمله‌ باشه‌ گاهي‌ بعضي‌ مثلا مي‌گن‌ اشهد ان‌ علي‌ و ابلائه‌ المعصومين‌ حجج‌ الله‌ يا و اشهد ان‌ علي‌ حجت‌ الله‌ بهترش‌ همون‌ است‌ كه‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ تكرار بشه‌ و گفته‌ بشه‌. تا اينجا ملاحظه‌ مي‌فرماييد مربوط‌ به‌ اعتقاد انسان‌ است‌، بخش‌ اعتقاد است‌. اعتقاد انسان‌ بايد در اين‌ بخش‌ قرار بگيرد. خدا پيغمبر ولايت‌ يعني‌ اين‌ سه‌ چيز خيلي‌ اهمييت‌ داره‌. توحيد رسالت‌ ولايت‌، از اين‌ سه‌ موضوع‌ كه‌ گذشت‌ مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ دستور داده‌ شده‌ در اذان‌ هست‌. اشهد ان‌، بعد مي‌گيم‌ كه‌ حي‌ علي‌ الصلاه‌. صلاه‌ و صلاة‌ و نماز برنامة‌ زندگي‌ است‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ شرح‌ خصوصيات‌ نماز را و اسرار نماز را عرض‌ كنم‌ امشب‌ كه‌ نه‌ حتي‌ چند شبي‌ ممكن‌ است‌ وقت‌ بگيرد. اجمالا نماز برنامة‌ زندگي‌ انسان‌ است‌ در كرة‌ زمين‌.

 حالا از كجا شروع‌ مي‌شه‌؟ چجوري‌ اين‌ برنامه‌ پياده‌ مي‌شه‌؟ و چه‌ نحوه‌ بيان‌ مي‌شه‌؟ متاسفانه‌ ما هر روز برنامه‌ را مي‌گيريم‌ مطالعه‌ مي‌كنيم‌ نه‌ معناش‌ را مي‌فهميم‌، نه‌ اگر هم‌ بفهميم‌ نمي‌دونيم‌ يعني‌ چه‌؟ برنامه‌ و بالاخره‌ از اين‌ نواقص‌ و گرفتاريها ما زياد داريم‌. بعد مي‌گه‌ حي‌ علي‌ الفلاح‌. فلاح‌، فلاح‌ همين‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ است‌، فلاح‌ يعني‌ رستگاري‌، فلاح‌ يعني‌ رسيدن‌ به‌ جايي‌ كه‌ انسان‌ ديگر هيچ‌ گرفتاري‌ نداشته‌ باشد. فلاح‌ اون‌ كسي‌ دارد كه‌، رستگاري‌ مال‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صفات‌ رزيله‌ نداشته‌ باشد، پاك‌ و پاكيزه‌ از نظر اخلاقی‌ باشد و صفات‌ حميده‌ را در خودش‌ ايجاد كند. كه‌ عرض‌ كردم‌ اينها همش‌ حرف‌ داره‌ و بحث‌ داره‌ من‌ فقط‌ مي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ چرا به‌ بچه‌ در روز اول‌ اين‌ اذان‌ و اقامه‌ در گوش‌ چپ‌ و راستش‌ مي‌گن‌؟ و بعد مي‌گه‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. اي‌ بشر اين‌ جمله‌ خيلي‌ حساس‌. اگر چه‌ مختصر من‌ مي‌گم‌ ولي‌ مي‌فهميد و اين‌ را برنامة‌ زندگيتون‌ قرار بدهيد. كه‌ بشتابيد، تمام‌ كوششتون‌ در زندگيتون‌ اين‌ باشه‌ كه‌ بهترين‌ اعمال‌ را انجام‌ بدهيد. همين‌ فكر اگر تو مغز ما از همان‌ روز اول‌ وارد مي‌شد كه‌ وارد كردند پدر و مادر ما هم‌ در گوش‌ راست‌ ما اين‌ جمله‌ را گفتند و هم‌ در گوش‌ چپ‌ ما. به‌ دستور پروردگار بهترين‌ اعمال‌ را هميشه‌ در زندگيتون‌ داشته‌ باشيد.

 من‌ مكرر اين‌ جمله‌ را گفتم‌ چند روز عقب‌ يك‌ ولي‌ خدا مي‌دويدم‌ كه‌ يك‌ مطلبي‌ براي‌ من‌ بگويد روز آخر به‌ من‌ گفت‌ هر چي‌ مي‌دوني‌ خوبه‌ بكن‌ و هر چي‌ مي‌دوني‌ بده‌، نكن‌. اينجا اين‌ جملة‌ اذان‌ و اقامه‌ مي‌گه‌ كه‌ هر چي‌ بهتر است‌ بكن‌. شتاب‌ كن‌ به‌ اونچه‌ بهتر است‌ اون‌ عملي‌ كه‌ بهترين‌ است‌. اگر همين‌ مطلب‌ را همة‌ ما همين‌ امشب‌ تصميم‌ بگيريم‌  كه‌ انشاء الله‌ دوستان‌ و عزيزان‌ هم‌ تصميم‌ مي‌گيرند كه‌ هر وقت‌ كه‌ شما مي‌خواهيد كاري‌ را بكنيد بهتريشن‌ را انجام‌ بديد. خير عمل‌ را انجام‌ بديد. عمل‌ بهتر را بكنيد شما مي‌دونيد بعد از يك‌ مدتي‌ چي‌ مي‌شه‌ بعد از اينكه‌ اين‌ كار و اين‌ مسئله‌ ملكتون‌ شد؟ مانند معصومين‌ ترك‌ اولا انجام‌ نمي‌ديد. يعني‌ معصيت‌ كه‌ نمي‌كنيد بماند، مكروه‌ كه‌ انجام‌ نمي‌ديد كه‌ بماند ترك‌ اولا هم‌ انجام‌ نمي‌ديد. از بعضي‌ از انبيا كه‌ ترك‌ اولا انجام‌ دادن‌ و در نتيجه‌ مورد، تا حدي‌ مورد غضب‌ پروردگار، بي‌ محبتي‌ پروردگار شدند شما بالاتر مي‌شيد. يونس‌ كه‌ در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ مي‌شود اسمي‌ ازش‌ برده‌ شده‌، ايشان‌ كار حرامي‌ نكرد ترك‌ اولا كرد. حضرت‌ آدم‌ ترك‌ اولا كرد، اما شما بهترين‌ عمل‌ را انجام‌ بديد يعني‌ بسنجيد الان‌ فرض‌ كنيد دو تا كار مستحب‌ كنار يكديگر قرار گرفته‌ هر دو مستحب‌ است‌ كدام‌ يك‌ از اين‌ دو مستحب‌ پيش‌ خدا و در نزد پروردگار محبوبتر است‌ اون‌ را انجام‌ بديد. اين‌ معناي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ است‌. معناي‌ اين‌ نكته‌اي‌ كه‌ در گوش‌ ما مي‌گن‌ در روز اول‌ تولد اين‌ است‌ كه‌ از اون‌ ساعتي‌ كه‌ دنيا آمديد اين‌ دنيا دار امتحان‌ است‌ دار پر از گرفتاري‌ است‌، دار البلاء محفوف‌ پيچيده‌ شده‌ به‌ بلا. با مردم‌ مختلف‌ برخورد مي‌كنيد، با افراد مختلف‌ با جمعيتهاي‌ مختلف‌ در خانه‌، در زندگي‌ براي‌ شخص‌ خودت‌ بهترين‌ عمل‌ را انجام‌ بده‌. كار صحيحتر را بكن‌. اين‌ را هم‌ به‌ ما مي‌گن‌ بعد ديگه‌ بايد مشغول‌ عمل‌ شد كه‌ در مرتبة‌ دوم‌ كه‌ اقامه‌ در گوش‌ انسان‌ مي‌گن‌ قد قامت‌ الصلاه‌ است‌ يعني‌ ديگه‌ به‌ پا بايست‌. برنامه‌ را عمل‌ كن‌ شما مي‌گيد اين‌ بچة‌ يك‌ روزه‌ چي‌ سرش‌ مي‌شه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ شما گفته‌ كه‌ در گوش‌ او اين‌ حرفها را بزنيد؟ بچة‌ يك‌ روزه‌ خيلي‌ چيزها سرش‌ مي‌شه‌. ماها فكر مي‌كنيم‌ كه‌ هيچ‌ چيزي‌ سرش‌ نمي‌شه‌. شما يك‌ جوان‌ با استعداد را بگذاريد در يك‌ جايي‌ كه‌، مثلا در منبع‌ كه‌ انگليسي‌ بلد نباشه‌ فقط‌ از نگاه‌ كردن‌ اشياء مثلا قند را برداره‌ بگذاره‌ اونطرف‌ يك‌ اسمي‌ روي‌ قند بگن‌ از نگاه‌ كردن‌ اشياء در ظرف‌ چند سال‌ ممكنه‌ انگليسي‌ را ممكنه‌ خوب‌ بلد بشه‌؟ شايد بيشتر از يكي‌ دو سال‌. كسي‌ هم‌ سر به‌ سرش‌ نمي‌گذاره‌ها. فقط‌ نگاه‌ كنه‌، گاهي‌ هم‌ چرت‌ مي‌زنه‌. شما بچة‌ شير خوار را مي‌بينيد گاهي‌ چرت‌ مي‌زنه‌ فقط‌ گاه‌ گاهي‌ كي‌ نگاهي‌ مي‌كنه‌. سر دو سال‌ اينقدر خوب‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ نه‌ كسي‌ چيزي‌ بهش‌ ياد داده‌. اين‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ است‌. بچة‌ يك‌ روزه‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ بسيار قوي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ زبان‌ مادريش‌ يك‌ زباني‌ باشه‌ صد سال‌ از عمرش‌ گذشته‌ مي‌بينيد مثلا زبان‌ اصليش‌ تركي‌ بوده‌ هنوز لهجه‌اش‌ تركي‌ است‌. مي‌گيد زبان‌ مادري‌ من‌ تركي‌ بوده‌ فراموش‌ نكرده‌ اين‌ اينجوري‌ بوده‌ هنوز اين‌ لهجه‌ درش‌ مانده‌. پس‌ بچه‌ اونجور نيست‌ كه‌ هيچي‌ نفهمه‌. مي‌فهمه‌، اين‌ را خدا مي‌دونه‌ و اين‌ را افرادي‌ كه‌ به‌ اسلام‌ ايمان‌ دارند مي‌دونند. لذا اذان‌ را بگيد، شما مي‌گيد اگر هم‌ بدانه‌ عربي‌ كه‌ نمي‌دانه‌ مي‌گيم‌ نه‌ فطرتش‌، اين‌ كلمات‌ در فطرت‌ اين‌ طفل‌ جا مي‌گيره‌ با همة‌ معانيش‌.

 يعني‌ الان‌ شما شايد روي‌ كلمة‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ دقت‌ نكرده‌ باشيد اما اون‌ بچه‌ در همان‌ روز اول‌ كه‌ روح‌ پاكش‌ در مكتب‌ خاندان‌ عصمت‌ در عالم‌ ارواح‌ درس‌ خونده‌ همة‌ مطالب‌ به‌ يادش‌ مي‌ياد و برنامه‌ مي‌گيره‌. لذا در روايات‌ هست‌ كه‌ كل‌ مولود علي‌ الفطره‌ هر بچه‌اي‌ كه‌ متولد مي‌شه‌ روي‌ فطرت‌ پاكي‌ كه‌ اسلامي‌ ايماني‌، واقعي‌ متولد مي‌شود الا ان‌ عبداه‌ يخددانه‌ او ينسرانه‌ او مثلا ينجسانه‌ پدر و مادر،او را يهوديش‌ مي‌كنند، او را نصرانيش‌ مي‌كند او مجوسيش‌ مي‌كنند. پدر و مادر او را منحرف‌ مي‌كنند، نه‌ پدر و مادر تنها در مرحلة‌ اول‌ اونها هستند ولي‌ بعد محيط‌ مدرسه‌. تمام‌ برخوردهايي‌ كه‌ با ديگران‌ دارد اونها بعد او را عوضش‌ مي‌كند. والا اين‌ طفل‌ يك‌ روزه‌ هنوز يادشه‌. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ گاه‌ گاهي‌ مي‌بينيد اين‌ طفل‌ مثلا توي‌ گهواره‌ خوابيده‌ گاهي‌ مي‌خنده‌، گاهي‌ گريه‌ مي‌كنه‌. گاهي‌ مثلا با نشاط‌ است‌ اين‌ مربوط‌ به‌ اون‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ يادش‌ مي‌ياد از عالم‌ ارواح‌. يادش‌ مي‌ياد كه‌ با دوستانش‌ بوده‌ به‌ گريه‌ مي‌افته‌، ارواح‌ دوستانش‌ مي‌يان‌ به‌ ديدنش‌ تبسم‌ مي‌كنه‌. در فلسفة‌ عقيقه‌ شما نگاه‌ كنيد در روايات‌ و در همين‌ مفاتيح‌ فلسفة‌ عقيقه‌ اين‌ است‌ كه‌ ميگن‌ بچه‌ هاتون‌ را عقيقه‌ كنيد به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ روح‌ اين‌ طفل‌ از عالم‌ ارواح‌ و از عالم‌ زر آمده‌ در اين‌ بدن‌ از ارواح‌ ديگر جدا شده‌، اينها ناراحتند كه‌ چرا اين‌ دوست‌ ما رفت‌ به‌ عالم‌ ديگر و از ما دور شد دعا مي‌كنند كه‌ خدايا او را به‌ ما برش‌ گردون‌. شما اگر عقيقه‌ كرديد خداي‌ تعالي‌ روح‌ اين‌ گوسفند را بجاي‌ روح‌ فرزند شما مي‌فرسته‌ پيش‌ اونها كه‌ اونها اين‌ دعا را نكنند و فرزند شما بمانه‌. اين‌ را در فلسفة‌ عقيقه‌ نوشته‌اند، عقيقه‌ يكي‌ از مستحبات‌ مؤكد است‌ و اين‌ را درباره‌اش‌ نوشته‌اند. كه‌ شما اگر عقيقه‌ كرديد فرزندتون‌ باقي‌ مي‌مانه‌. روي‌ اين‌ دليل‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ شما، بچه‌ها در همان‌ عالم‌ به‌ اصطلاح‌ خردسالي‌ و كوچكي‌ چيزهايي‌ مي‌بينند كه‌ ماها نمي‌بينيم‌.

 گاهي‌ بعضي‌ از، نوجوانان‌ خردسال‌، چون‌ بگم‌، بچه‌، طفل‌ شايد براشون‌ كم‌ باشه‌، نوجوانان‌ خردسال‌ در سنين‌ پنج‌ ساله‌، شش‌ ساله‌ گاهي‌ كمتر اينها يك‌ چيزهايي‌ مشاهده‌ مي‌كنند. يك‌ مطالبي‌ گاهي‌ براي‌ انسان‌ بيان‌ مي‌كنند كه‌ انسان‌ فكر هم‌ نمي‌كنه‌ اين‌ دختر بچه‌، اين‌ پسر بچه‌ دروغ‌ بگه‌.باورش‌ انسان‌ نمي‌ياد. و از طرفي‌ يك‌ مطالب‌ علمي‌ عميقي‌ را مشاهده‌ مي‌كنند اينها همش‌ هر چه‌ كه‌ هست‌، هر چه‌ كه‌ ما به‌ عالم‌ ارواح‌ نزديكتر بشيم‌ غفلتمون‌ كمتر ارتباطمون‌ بيشتر، و هر چي‌ هم‌ كه‌ بزرگتر مي‌شيم‌ اگر به‌ راه‌ كمالات‌ قدم‌ بر نداريم‌ و خودمون‌ را تزكيه‌ نكنيم‌ به‌ ماديات‌ و دنيا و به‌ لجن‌ زار دنيا نزديكتر و غفلتمون‌ بيشتر مي‌شه‌. گاهي‌ انسان‌ بعضي‌ از پيرمردها را در سنين‌ هفتاد سال‌ هشتاد سال‌ مي‌بينه‌ كه‌  اينها توجهشون‌ به‌ مال‌ دنيا بيشتر از جوانهاست‌. اين‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ دور شدن‌ از حقايق‌. دور شدن‌ از معنويات‌. بنابراين‌ اذان‌ را در گوش‌ بچه‌ بايد گفت‌. و برنامة‌ زندگي‌ را به‌ انسان‌ مي‌دهند. اين‌ اولين‌ روز تولد است‌ كه‌ طلب‌ علم‌ بايد انسان‌ در گهواره‌ بكنه‌. اطلب‌ العلم‌ من‌ المهد الي‌ الهد. در وقتي‌ كه‌ انسان‌ را در قبر مي‌گذارند اونجا هم‌ بايد تلقين‌ مي‌كنند، منتهي‌ اينجا در مرحلة‌ بالاتر و ديگر برنامة‌ زندگي‌ بهش‌ نمي‌گن‌. اونجا اذا جاء ملكان‌ المقربان‌ وقتي‌ كه‌ اون‌ دوتا ملك‌ مقرب‌ آمدن‌ چي‌ بگو. گرفتار نشي‌. البته‌ براي‌ افرادي‌ مثل‌ اونهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند اين‌ مسائل‌ روي‌ برنامه‌ است‌ روي‌ استنباط‌ است‌ والا وقتي‌ كه‌ بشير و مبشر و بشير در مقابل‌ نكير و منكر چون‌ همون‌ دو ملك‌ اسمشون‌ اينجا مي‌شه‌ بشير و مبشر. اونجا نكير و منكر است‌ اونجا بشير و مبشر.

 مي‌يان‌ بشارت‌ به‌ انسان‌ مي‌دن‌. خير مقدم‌ به‌ انسان‌ مي‌گن‌. سلام‌ قول‌ من‌ ربي‌ الرحيم‌. سلام‌ از طرف‌ پروردگار مي‌يارن‌. اسم‌ اينها نكير و منكر در روايات‌ نيست‌ بشير و مبشر است‌ ولي‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ انسان‌ گرفتار ماديات‌ و دنيا و معصيت‌ و اونچه‌ كه‌ غير خير العمل‌ است‌ و به‌ اين‌ برنامه‌ عمل‌ نكرده‌ باشد نكير و منكر مي‌گن‌. شايد هم‌ با خشونت‌ برخورد كنند. شايد هم‌ سخت‌ گير باشند به‌ هر حال‌ اين‌ مطلب‌ را من‌ به‌ عنوان‌ مقدمه‌ عرض‌ كردم‌، بخاطر اينكه‌ شما بايد بدانيد. يعني‌ اگر بيدار هستيد، اگر يغظهتون‌ كامله‌ بايد بدانيد كه‌، نمي‌دانم‌ چطور مثال‌ بزنم‌، يك‌ نفري‌ كه‌ يك‌ كلاهي‌ سرش‌ رفته‌، اموالش‌ به‌ تاراج‌ رفته‌، مبتلا و گرفتار شده‌ اين‌ شخص‌ حالا بيدار شده‌ از خواب‌ غفلت‌، بيدار شده‌ از خواب‌ غفلت‌، چه‌ تصميمي‌ مي‌گيره‌؟ قطعا تصميم‌ مي‌گيرد كه‌ بعد از اين‌ مواظب‌ اعمالش‌، كارهاش‌ باشه‌، و ديگر كار بد نكنه‌، اشتباه‌ نكنه‌. يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود، يا يكي‌ از ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ فرمودند كه‌ مومن‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نمي‌شود. انگشتت‌ را كردي‌ توي‌ يك‌ سوراخ‌ يك‌ زيبوري‌ انگشتت‌ را گزيد باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را حتما توي‌ اون‌ سوراخ‌ نمي‌كني‌.

 اشتباه‌ يك‌، انسان‌ يك‌ اشتباه‌ كرد، گناه‌ كرد، دفعة‌ دوم‌ ديگر گناه‌ نمي‌كنه‌. اگر انسان‌، انسان‌ باشد، و اين‌ كلمة‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ را روز اول‌ شنيده‌ باشد و در مغزش‌ جا داده‌ باشد مگر ممكن‌ است‌ كه‌، اولا كار بد نمي‌كند، و كار بهتر را انجام‌ مي‌دهد. ثانيا اگر  يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ كار ناشايستي‌ كرد، نا صحيحي‌ كرد حتما دفعة‌ دوم‌ نمي‌كنه‌. اگر يك‌ شخصي‌ را ديديد هي‌ توبه‌ كرد، باز گناه‌ كرد. اين‌ انسان‌ يا عاقل‌ نيست‌ يا ايمانش‌ درست‌ نيست‌. چون‌ نمي‌شه‌ عاقل‌ كاري‌ را بكنه‌ و بفهمه‌ اشتباهه‌ و باز دو مرتبه‌ بكنه‌. در روايتي‌ هست‌ كه‌ المومن‌، مومن‌ كار بد نمي‌كنه‌ لا يصيع‌ و لا يتعضر. كار بد نمي‌كنه‌ عذر هم‌ نمي‌خواد. نه‌ از خدا عذر مي‌خواد نه‌ از مردم‌ وقتي‌ كه‌ شما كار بد نكردي‌ چه‌ عذري‌ مي‌خواييد شماها الان‌ از من‌ عذر نمي‌خواييد، نه‌، براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ كار بدي‌ نكرديد. ولي‌ المنافق‌ يصير يتعضّر. هي‌ بد مي‌كنه‌ هي‌ عذر خواهي‌ مي‌كنه‌ هر شب‌ مي‌ره‌ در خانة‌ خدا، خدايا من‌ را ببخش‌، من‌ ما امروز يك‌ مشب‌ گناه‌ باز كرديم‌. فردا شب‌ هم‌ همينطور، پس‌ فردا شب‌ هم‌ همينطور. يك‌ شخص‌ با ايمان‌ كه‌ به‌ اين‌ جملة‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ و به‌ اين‌ برنامه‌ عمل‌ كرده‌ هيچ‌ وقت‌ معصيت‌ نمي‌كنه‌، هيچ‌ وقت‌ كار بهتر را حتي‌ ترك‌ نمي‌كنه‌. و لذا با همين‌ جمله‌ مطلبم‌ را اصل‌ مطلب‌ را من‌ ادامه‌ مي‌دهم‌ و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ چون‌ شب‌ آخر جلسه‌ است‌ يكه‌ تذكراتي‌ براي‌ دوستان‌ عرض‌ مي‌كنم‌. غالبا افرادي‌ كه‌ مي‌خوان‌ آدم‌ خوبي‌ باشند ديگه‌ گناه‌ و معصيت‌ نكنند به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند فكر مي‌كنند، بايد از مردم‌ كناره‌ بگيرند، توي‌ جامعه‌ نباشند. تو مسائل‌ سياسي‌، مثلا علمي‌ تو مسائل‌ مختلف‌ اجتماعي‌ وارد نشن‌ اين‌ اشتباه‌ است‌ به‌ جهت‌ اينكه‌، اين‌ كار، كار افراد ضعيف‌ است‌.

 شما مثلا فرض‌ كنيد وارد يك‌ اطاقي‌ مي‌شيد يك‌ خرده‌ گرم‌ است‌، هواش‌ نامناسب‌ است‌ و يك‌ كار ضروري‌ هم‌ توي‌ اطاق‌ داريد مي‌گيد من‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ گرم‌ نمي‌رم‌ اين‌ هواي‌ نامناسب‌ را استنشاق‌ نمي‌كنم‌، و از اون‌ كار ضروريتون‌ صرف‌ نظر مي‌كنيد اين‌ ضعف‌ شماست‌. قوي‌ باش‌ اينها مسئله‌اي‌ نيست‌ يك‌ چند لحظه‌ گرما را تحمل‌ كن‌، يك‌ چند لحظه‌ هواي‌ كثيف‌ را استنشاق‌ كن‌ و برو كارت‌ را انجام‌ بده‌.

 اينجور نباشيد كه‌ چون‌ جامعه‌ فاسد است‌. شخصي‌ است‌ به‌ نام‌ محمد ابن‌ مسلم‌ آمده‌ خدمت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ عرض‌ مي‌كنه‌ جامعه‌ خراب‌ است‌، فاسد است‌ من‌ تو جامعه‌ ديگه‌ وارد نمي‌شم‌ دينم‌ مي‌خوام‌ حفظ‌ بشه‌، محفوظ‌ بماند. حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌: صراط‌ مستقيم‌ به‌ تعبير من‌ اين‌ نيست‌ كه‌ تو فكر مي‌كني‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ هستند يا از تو كوچكترند، سنشون‌ كمتر است‌، اين‌ عين‌ كلام‌ امام‌ است‌، يا سنشون‌ از تو بيشتر است‌ يا اين‌ كه‌ در سن‌ از تو بيشتر هستند. اونهايي‌ كه‌ سنشون‌ از تو بيشتر است‌ مثل‌ پدر بهشون‌ احترام‌ كن‌. اونهايي‌ كه‌ سنشون‌ از كمتر است‌ مثل‌ فرزند بهشون‌ محبت‌ كن‌ و اونهايي‌ كه‌ با تو مساوي‌ هستند در سن‌ مثل‌ برادر باهاشون‌ رفتار كن‌. اگر شيطان‌ آمد بهت‌ گفت‌ كه‌ نه‌ اينها بد هستند تو اينطور جواب‌ شيطان‌ را بده‌. اينها درس‌ است‌، اينها دستور است‌. اين‌ كه‌ از من‌ بزرگتر است‌ از من‌ بيشتر بندگي‌ خدا را كرده‌. بيشتر نماز خوانده‌، بيشتر روزه‌ گرفته‌ پس‌ بر من‌ فضيلت‌ داره‌. اينكه‌ سنش‌ از من‌ كمتر است‌ كمتر از من‌ گناه‌ كرده‌ پس‌ بر من‌ فضيلت‌ داره‌ و اون‌ كسي‌ كه‌ سنش‌ مساوي‌ است‌ با تو بدون‌ كه‌  در گناهاني‌ كه‌ من‌ كردم‌ دليل‌ دارم‌ ولي‌ گناهان‌ او مشكوك‌ است‌ از نظر من‌ هيچ‌ وقت‌ اون‌ كسي‌ كه‌ گناه‌ يقيني‌ داره‌ بر اون‌ كسي‌ كه‌ گناه‌ مشكوك‌ داره‌ تصوف‌ پيدا نمي‌كنه‌. ببينيد دستور اين‌ است‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ شما آدم‌ خوبي‌ شديد و اهل‌ نماز شب‌،و دو ركعت‌ نماز شب‌ مي‌خونديد و مثلا گناه‌ نكرديد ديگر نياييد وارد اجتماع‌ بشيد. همه‌ را ترك‌ مي‌كنيد اين‌ از اشتباهاتي‌ است‌ كه‌ متصوفه‌ مستاسفانه‌ در روح‌ مردم‌ انداختند و مقدسين‌ تنبل‌ و بيكار به‌ مردم‌ تلقين‌ كردن‌ صوفيان‌ يك‌ مرد بي‌ فايده‌اي‌ است‌ كه‌ وجودش‌ مضر است‌ براي‌ جامعه‌. به‌ او امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد عقل‌ المعارفك‌ آشناهات‌ را كم‌ بكن‌، كمتر توي‌ اجتماع‌ وارد بشو، اين‌ كه‌ به‌ صوفيان‌ صعري‌ حضرت‌ فرموده‌ اين‌ را سرمشق‌ قرار مي‌دن‌ اما آية‌ شريفة‌ قرآن‌ را كه‌ مي‌فرمايد: ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌ و قنا عذاب‌ النار، خدايا هم‌ دنياي‌ حسنه‌ و هم‌ در دنيا به‌ من‌ نيكي‌ و هم‌ در آخرت‌ به‌ من‌ نيكي‌ عنايت‌ كن‌ و من‌ را از آتش‌ جهنم‌ حفظ‌ كن‌ اين‌ را سرمشق‌ قرار نمي‌دن‌.

 يك‌ وقتي‌ در خدمت‌ يكي‌ از بزرگان‌ من‌ بودم‌ مرد بسيار بزرگي‌ بود ولو در اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اشتباه‌ بود، اشتباهي‌ داشتند ولي‌ در عين‌ حال‌ مرد بزرگي‌ بود از علما بود ايشان‌ مي‌فرمودند كه‌ مي‌خواستند من‌ را از تو جامعه‌ به‌ اصطلاح‌ بيرون‌ بيارن‌ چون‌ وجود من‌ را مضر شايد احساس‌ كرده‌ بودند و براي‌ خودم‌ مفيد باشم‌. مي‌فرمودند كه‌ يك‌ وقتي‌ بهلول‌ ستوني‌ را گذاشته‌ بود روي‌ زمين‌، بهلول‌ عاقل‌ كه‌ از اصحاب‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود و پسر عموي‌ هارون‌ الرشيد بود، كتابي‌ هم‌ حتي‌ در مطالب‌ ايشان‌ نوشته‌ شده‌ به‌ همين‌ نام‌، به‌ نام‌ بهلول‌ عاقل‌. اين‌ ستون‌ را در وسط‌ گذاشته‌ بود گاهي‌ مي‌آمد اينطرف‌ ستون‌ را مي‌گرفت‌ بلند مي‌كرد، باز مي‌گذاشت‌ زمين‌ مي‌رفت‌ اون‌ ور را مي‌گرفت‌ باز بلند مي‌كرد، باز مي‌گذاشت‌ زمين‌ مي‌آمد كمر ستون‌ را مي‌گرفت‌ نمي‌تونست‌ بلند كنه‌، ايشان‌ براي‌ من‌ مي‌گفتند، من‌ خودم‌ مدركش‌ را الان‌ نديدم‌ ، يادم‌ نمي‌ياد كه‌ ديده‌ باشم‌ ولي‌ ايشان‌ مي‌گفت‌ و شخصي‌ آمد گفت‌ كه‌ چكار مي‌كني‌؟ گفت‌ كه‌ اين‌ سر ستون‌ را دنيا تصور كردم‌ اون‌ سر ستون‌ را آخرت‌. مي‌يام‌ دنيا را بلند كنم‌ آخرتم‌ روي‌ زمين‌ است‌، مي‌رم‌ آخرت‌ را بلند مي‌كنم‌ دنيام‌ روي‌ زمين‌ است‌، كمر ستون‌ را كه‌ مي‌گيرم‌ نمي‌تونم‌ بلند كنم‌. دوتاش‌ را مي‌خوام‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ شعار هميشه‌ بوده‌ حتي‌ به‌ اين‌ صورت‌ هم‌ در آمده‌. من‌ مي‌دونيد با اينكه‌ در مقابل‌ اين‌ فرد بزرگ‌ من‌ خيلي‌ كوچك‌ بودم‌ يك‌ جمله‌اي‌ گفتم‌، گفتم‌ كه‌ به‌ ما دستور استقامت‌ را دادن‌، دستور صبر و بردباري‌ را دادن‌. دستور اينكه‌ قدرتمند به‌ ما دادن‌. به‌ ماگفتن‌ كه‌ قدرت‌ اونچنان‌ پيدا كن‌، مخصوصا در سنين‌ جواني‌ كه‌ كمر ستون‌ را بگير با يك‌ دست‌ بلند كن‌ روي‌ شانه‌ بگذار و هم‌ دنيا را داشته‌ باش‌ و هم‌ آخرت‌ را. اين‌ مال‌ آدمهاي‌ ضعيف‌ است‌. اونهايي‌ كه‌ در استقامت‌ كار نكردن‌ است‌ كه‌ دنياشون‌ را مي‌يان‌ درست‌ كنن‌ آخرتشون‌ روي‌ زمين‌ است‌، آخرتشون‌ درست‌ كنن‌ دنياشون‌ روي‌ زمين‌ است‌. چرا؟ افرادي‌ كه‌ قوي‌ هستند، قدرت‌ دارند و بايد هم‌ قوي‌ در سير و سلوك‌ باشند هم‌ دنياشون‌ را درست‌ مي‌كنند هم‌ آخرتشون‌ را. شغل‌ و كار و كسب‌ و مثل‌ مومنيني‌ كه‌ و بلكه‌ مثل‌ اون‌ مرداني‌ كه‌ رجال‌ الله‌ تجارت‌ من‌ البيع‌ ام‌ ذكر الله‌، اينجور عمل‌ مي‌كنند يعني‌ در همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ پشت‌ كسب‌ و كارشون‌ هستند، پشت‌ ميزشون‌ هستند پشت‌ تلفنشون‌ هستند، در همه‌ جا خدا را منظور مي‌كنند و در همه‌ جا به‌ ياد پروردگار هستند و اينجور چيزها اونها را از ياد خدا باز نمي‌داره‌. اينجور باشيد. انساني‌ كه‌ اينقدر ضعيف‌ است‌ كه‌ تا چشمش‌ به‌ يك‌ زرق‌ و برقي‌ مي‌افته‌ حواسش‌ از همه‌ چيز پرت‌ مي‌شه‌ نه‌ به‌ خدا توجه‌ داره‌ و نه‌ ياد خدا در او هست‌ اين‌ انسان‌ خيلي‌ بيچاره‌ است‌. قوي‌ بايد شد. لذاست‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ تا مي‌تونيد هم‌ دنياتون‌ را اصطلاح‌ كنيد و آباد كنيد و هم‌ آخرتتون‌ را. و با هم‌ منافات‌ ندارد گاهي‌ مي‌شه‌ ترك‌ دنيا سبب‌ ترك‌ آخرت‌ هم‌ مي‌شه‌.

 من‌ يك‌ درويشي‌ را ديدم‌ يك‌ كلاهي‌ سرش‌ گذاشته‌ بود اين‌ هفت‌ تا ترك‌ داشت‌، كلي‌ روي‌ اين‌ كلاه‌ براي‌ ما صحبت‌ كرد. اگر ما يك‌ خرده‌اي‌ دل‌ مي‌داديم‌ اين‌ كلاه‌ را مي‌گذاشت‌ سر ما. يكيش‌ مي‌گفت‌ ترك‌ دنياست‌، خيلي‌ خوب‌. يكيش‌ ترك‌ آخرت‌ است‌، ترك‌ دنيا كرد، ترك‌ آخرت‌ هم‌ كرد يكيش‌ نمي‌دونم‌ ترك‌ چيه‌، ترك‌ها را مي‌گفت‌ آخريش‌ ترك‌ مولا بود يعني‌ خدا را هم‌ ترك‌ مي‌كرد. ترك‌ و ترك‌ اين‌ يك‌ ترك‌ دور اين‌ كلاه‌ بود اين‌ اسمش‌ ترك‌ و ترك‌ بود يعني‌ ديگه‌ همه‌ چيز را كه‌ ترك‌ كرده‌ دو مرتبه‌ از يادش‌ مي‌ره‌ حالا بحثي‌ داشت‌ ترك‌ عقبي‌ ديگه‌ نكنيد ترك‌ دنيا هم‌ نكنيد. شما بايد هم‌ دنيا داشته‌ باشيد هم‌ عقبي‌ داشته‌ باشيد. برترين‌ و بهترين‌ هم‌ بايد باشيد. در شغلي‌ كه‌ داريد بهترين‌ باشيد، در راهي‌ كه‌ داريد بهترين‌ باشيد و در اهدافي‌ كه‌ داريد بهترين‌ باشيد. بگيد مشكله‌ خوب‌، تو مردي‌. تو به‌ اصطلاح‌ اين‌ كه‌ مي‌گن‌ تو هم‌ مردي‌، دلاليل‌ بر خودنمايي‌ است‌ نه‌ مرد، اين‌ رجال‌ اين‌ يك‌ اصطلاحي‌ است‌ مرد، يعني‌ با قدرتي‌ يعني‌ با اراده‌اي‌، اراده‌ات‌ قوي‌ است‌. كسي‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌ و يغظه‌ بحمدالله‌ او را گرفت‌ و او ديگر خواب‌ نيست‌ اين‌ شخص‌ بايد اونقدر قوي‌ باشد كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ بكنند يك‌ دونه‌ گناه‌ نكنه‌. و در عين‌ حال‌ به‌ وظايفش‌ عمل‌ كنه‌ فعال‌ باشه‌. جدي‌ باشه‌. وقتش‌ را به‌ بطالت‌ نگذرونه‌. يكي‌ از اوليا خدا را من‌ مي‌شناختم‌ اين‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ فلاني‌ من‌ سنش‌ حدود هفتاد سال‌ اون‌ موقعي‌ كه‌ من‌ باهاش‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ داشت‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ يادم‌ نمي‌ياد كه‌ در عمرم‌ ده‌ دقيقه‌ صد در صد بيكار نشسته‌ باشم‌. خيلي‌ عجيب‌ است‌ و از وقتهاي‌ كوتاه‌ هم‌ كمال‌ استفاده‌ مي‌كنم‌. مثلا شما رفتيد خداي‌ نكرده‌ مريض‌ هستيد و در اطاق‌ انتظار نشستيد منتظر نوبتيد اونجا خوب‌ چكار مي‌خواييد بكنيد؟ مي‌گيد من‌ از اين‌ وقتها استفاده‌ مي‌كنم‌. يعني‌ در همان‌ چند دقيقه‌ يك‌ فكر مي‌كنم‌ يك‌ مطلبي‌ را، نه‌ اينكه‌ بعضيها روزنامه‌ فقط‌ مي‌خونند خوب‌ اين‌ هم‌ يك‌ كاري‌ است‌. ولي‌ فكر مي‌كنند يك‌ مطلبي‌ را حلش‌ مي‌كنند و براي‌ زندگي‌ مورد استفاده‌ است‌. اينجور باشيد. از وقتهاي‌ كوتاهتون‌، شايد در شبانه‌ روز ما شايد دو سه‌ ساعت‌ وقت‌ كوتاه‌ زايع‌ شدني‌ داريم‌.

 وقت‌ طلاست‌. بزرگ‌ ديگري‌ ديدم‌ گفته‌ كه‌ از طلا هم‌ بالاتر است‌ چون‌ طلا را انسان‌ گم‌ كرد، زايع‌ كرد مي‌شه‌ رفت‌ از بازار مثلش‌ را تهيه‌ بكند اما وقت‌ را ديگه‌ تهيه‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌. اون‌ هم‌ اين‌ وقت‌ محدود، وقت‌ محدودي‌ كه‌ ما در دنيا داريم‌. فكر نكنيد نه‌ ما الحمد الله‌ ما وقتمون‌ زياد است‌. نه‌ هيچ‌ هم‌ وقت‌ نداريد. فرصت‌ نداريد. بالاي‌ سرتون‌ يكي‌ ايستاده‌ مي‌گه‌ الرحيم‌. آماده‌ باشيد كه‌ بايد عجل‌ بالموت‌، عجل‌ بالتوبه‌ قبل‌ الموت‌. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كييه‌ وقت‌ توبه‌؟ چون‌ موت‌ يك‌ لحظة‌ ديگر ممكن‌ است‌ باشه‌. اين‌ يك‌ لحظه‌ قبلش‌، عجله‌. انسان‌ در تمام‌ كارها بايد فعال‌ باشه‌. من‌ گاهي‌ بعضي‌ از افراد مي‌يان‌ پيشم‌ مي‌بينم‌ اينها خمودند، اهل‌ تحرك‌ نيستند، اهل‌ كار نيستند خوب‌ از نظر بعضي‌ از به‌ اصطلاح‌ افرادي‌ كه‌ مي‌خوان‌ اونها را تربيت‌ اخلاقی‌ بكنند اينجور آدمها را بيشتر دوست‌ دارند. آدمهاي‌ بي‌ حال‌ و بي‌ تحرك‌، گوشة‌ يك‌ خونه‌ افتاده‌اي‌ خوب‌ اونها ضرري‌ نداري‌ وجودشون‌ ولي‌ من‌ توفيقي‌ براي‌ اينها قائل‌ نيستم‌ كه‌ داشته‌ باشم‌. بخاطر اينكه‌ اينها در همة‌ كارها تحركشون‌ كم‌ است‌. تحرك‌ بايد وجود داشته‌ باشه‌ و لذا كوشش‌ بكنيد اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهم‌ است‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ هم‌ دنياتون‌ را درست‌ كنيد، مخصوصا جوآنها هم‌ آخرتتون‌ را. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ از حالا كه‌ توي‌ جلسات‌ ديني‌ حاضر مي‌شيد در مثلا راه‌ سير و سلوك‌ واقع‌ شديد پدر و مادر احساس‌ بكنند كه‌ شما از كار و درس‌ و زندگي‌ ديگر دست‌ كشيديد. بلكه‌ درستون‌ بهتر بشه‌ چون‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. درستون‌ بهتر، كوششتون‌ بيشتر، فعالييتتون‌ زيادتر بايد بشه‌. تا بدونن‌ كه‌ واقعا شما به‌ طرف‌ دين‌ حركت‌ كرديد. از وقتي‌ كه‌ اين‌ خانم‌ مثلا آمده‌ توي‌ راه‌ ديانت‌ و دين‌ اين‌ ديگه‌ خونه‌اش‌ نامنظم‌ است‌ ظهر غذاشون‌ نامرتب‌ است‌، لباسها كثيف‌ است‌. آهاي‌ چه‌ خبر شده‌؟ من‌ شدم‌ يك‌ خانم‌ متدين‌. اين‌ را بدونيد اسلام‌ بيزار است‌ از اينگونه‌ افراد متدين‌. از اون‌ روزي‌ كه‌ متدين‌ شديد و تصميم‌ گرفتيد كه‌ بسوي‌ خدا حركت‌ كنيد بايد منظمتر نه‌ يك‌ برابر و دو برابر صد در صد منظم‌تر از گذشته‌ باشيد. نهار ظهرتون‌ بهتر باشه‌. و تمام‌ كارهاي‌ خونه‌. و تو مرد هم‌ كه‌ وارد اين‌ مرحله‌ شدي‌. بايد كار را به‌ وقت‌ خودش‌، درآمدت‌ بيشتر، زندگيت‌ بهتر درست‌ در دانشگاه‌ اگر هستي‌ در حوزه‌ اگر هستي‌ در هر كجا كه‌ هستيد بهتر از ديگران‌ باشه‌. اگر اين‌ غير از اين‌ انجام‌ بشه‌، خدا مي‌دونه‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ شما مي‌دونيد من‌ اين‌ حرفها را براي‌ موعظه‌ تنها عرض‌ نمي‌كنم‌ براي‌ عمل‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و مي‌خوام‌ از دوستانم‌ كه‌ انشاءالله‌ عمل‌ بكنند و از همين‌ لحظه‌ تصميم‌ بگيرند اگر غير از اين‌ باشه‌ بيخود معطليد. يعني‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، مزاحميد، صريح‌ بگم‌. يك‌ عده‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند مثل‌ كارواني‌ كه‌ حركت‌ كرده‌ اين‌ كاروان‌ داره‌ مي‌ره‌ به‌ طرف‌ مثلا يك‌ مقصدي‌ يك‌ عده‌ توش‌ تنبل‌ پيدا شدند، تنبل‌. ما در مكه‌ بوديم‌ كاروانيهاي‌ يك‌ كارواني‌ آمدند به‌ ما گفتند آقا كار اين‌ كاروان‌ بين‌ ده‌ نفر تقسيم‌ شده‌ اين‌ آقا كار نمي‌كنه‌ و مجاني‌ هم‌ آمده‌ براي‌ مكه‌. و كار اون‌ را ما مجبوريم‌ ما بين‌ خودمون‌ تقسيم‌ كنيم‌. گفتم‌ مكه‌اش‌ جايز نيست‌، حجش‌ باطله‌، واقعاها حجش‌ باطله‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ بايد به‌ اندازة‌ خودش‌ كار بكنه‌. والا حجش‌ درست‌ نيست‌. رفتم‌ به‌ خودش‌ هم‌ گفتم‌، گفتم‌ من‌ نمي‌تونم‌ كار كنم‌. خوب‌ عادت‌ كرده‌ بود تنبلي‌ را. گفتم‌ يك‌ شخصي‌ را به‌ عنوان‌ كارمند بگير براي‌ توي‌ اين‌ كاروان‌ مزد بهش‌ بده‌ او بجاي‌ تو كار كنه‌ والا تو مسئولي‌. اينجور باشيد و انشاء الله‌ تصميم‌ بگيريد و از شما دوستان‌ مي‌خوام‌ كه‌ انشاء الله‌ فعال‌ باشيد هم‌ دنياتون‌ را اصلاح‌ كنيد هم‌ آخرتتون‌ را.

 و يك‌ مسئلة‌ مهمي‌ هم‌ كه‌ امشب‌ اتفاقا يكي‌ دو بار مورد، دو سه‌ مورد برخورد كردم‌ مسئلة‌ ازدواج‌ است‌. كسي‌ كه‌ در راه‌ خدا قرار مي‌گيره‌ اين‌ فقط‌ و فقط‌ در صراط‌ مستقيم‌ بايد حركت‌ كنه‌. صراط‌ مستقيم‌. پريشب‌ در همينجا گفتم‌ ، تشريفات‌ بايد القا بشه‌، كي‌ خوشش‌ مي‌ياد، كي‌ بدش‌ مي‌ياد؟ شما بدونيد بهترين‌ برنامه‌ را هم‌ انجام‌ بديد باز يك‌ عده‌ بدشون‌ مي‌ياد يك‌ عده‌ هم‌ خوششون‌ مي‌ياد. اين‌ هم‌ القا. پدر و مادرها اگر توي‌ مراحل‌ هستند بايد واحب‌ است‌ برشون‌ كه‌ اين‌ كارها را كه‌ بهتون‌ مي‌گمم‌ بكنند. سهولت‌ را تصحيل‌ را براي‌ ازدواج‌ فرزندانشون‌ چه‌ دختر، چه‌ پسر مخصوصا پدراني‌ كه‌ دختر دارند فراهم‌ كنند. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌ كه‌ پدر دختر بره‌ دنبال‌ داماد خوب‌. چه‌ اشكالي‌ داره‌. در اسلام‌ اصلا همين‌ رسم‌ بوده‌ اصلا پيشنهاد ازدواج‌ از ناحية‌ دختر است‌ و هيچي‌ هم‌ لازم‌ نداره‌، هيچ‌ چيز لازم‌ نداره‌. ولي‌ متاسفانه‌ ايمان‌ نداريم‌، خدا را قبول‌ نداريم‌. صريح‌ عرض‌ كنم‌. به‌ يكي‌ از دوستان‌ همين‌ امشب‌ گفتم‌، گفتم‌ اگر پدرت‌ بهت‌ بگه‌ كه‌ همة‌ مخارجت‌ را من‌ مي‌دم‌، پدرت‌ هم‌ ثروتمند باشه‌، تو باز هم‌ دغدقه‌ داري‌؟ نه‌. طبعا انسان‌ دغدقه‌ نداره‌. پدرش‌ هم‌ خيلي‌ ثروتمند است‌.

 خدا در قرآن‌ صريحا گفته‌ وانكر العيال‌ منكم‌ و الصالحين‌ من‌ عبادكم‌ و امالكم‌ ان‌ يكونوا فقراء يغرض‌ الله‌ من‌ فضله‌ آقا فرزندانتون‌ را داماد كنيد، عروس‌ كنيد. اگر فقير باشند، خدا خودش‌ عهده‌ دار شده‌. من‌ ثروتمندشون‌ مي‌كنم‌. نه‌ از جيب‌ بابا نه‌ از جيب‌ نه‌ نه‌ از جيب‌ مثلا اداره‌ نه‌ بانك‌ هيچي‌ من‌ فضله‌ اگر خداي‌ نكرده‌ بگيد اين‌ آيه‌ دروغ‌ است‌ كافريد، مرتد، نجس‌. حالا پس‌ چرا اينجوري‌؟ انسان‌ تو دست‌ انداز مي‌افته‌. آخه‌ چي‌ مي‌شه‌؟ يك‌ خرده‌ مسائلش‌ را حل‌ كنيد. به‌ تو چه‌ كه‌ داماد بعدا چه‌ خواهد كرد. تو مگر رازق‌ او هستي‌؟ ايمان‌ داره‌، متدينه‌، بده‌ دخترت‌ را بهش‌، خونه‌ داري‌ يك‌ اطاق‌ بهشون‌ بده‌ زندگي‌ كنند، نداري‌ يك‌ جايي‌ را اجاره‌ بكنن‌، بالاخره‌ مسافر خونه‌ هم‌ مي‌شه‌ رفت‌. خدا مي‌دونه‌ به‌ همين‌ سادگي‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ هست‌. و شماها مسئوليد. يك‌ گناه‌ اگر پسرتون‌ بكنه‌، يا دخترتون‌ بكنه‌ به‌ گردن‌ شماست‌ و بدانيد قدم‌ از قدم‌ نمي‌تونيد برداريد در راه‌ كمالات‌. براي‌ چي‌ معطليد؟ روايت‌ داره‌ اگر دختري‌ در خانة‌ پدرش‌ حيض‌ ببينه‌، خداي‌ تعالي‌ اون‌ پدر را، يعني‌ زمينة‌ ازدواج‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ خوب‌ نيامدن‌، حالا به‌ هر حال‌ نمي‌شه‌ چكارش‌ كنيم‌. زمينة‌ ازدواج‌ داشته‌ باشه‌ و اين‌ مانع‌ بشه‌ بخاطر اينكه‌ دانشگاهش‌ تمام‌ نشده‌، هنوز درسش‌ تمام‌ نشده‌، هنوز كوچك‌ است‌ هنوز نمي‌شه‌ اين‌ شخص‌ را خدا لعنت‌ مي‌كنه‌. يك‌ خرده‌ جدي‌ بگيريد حرفها را. جوان‌ بحمد الله‌ متدين‌. بعضي‌ از اين‌ جوآنها را من‌ تضمين‌ مي‌كنم‌ كه‌ زندگي‌ خوبي‌ خواهند داشت‌. متدين‌ هم‌ هستند ولي‌ من‌ مگر جرات‌ مي‌كنم‌ به‌ پدرشون‌ يا مادرشون‌ يا اقوامشون‌ بگم‌ كه‌ اين‌ كار را بكنيد من‌ الان‌ هم‌ اينجا نشسته‌ام‌ دارم‌ مي‌گم‌، چون‌ عمومي‌ مي‌گم‌ مسئوليتي‌ به‌ گردنم‌ نمي‌افته‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ والا اگر خصوصي‌ باشه‌ نمي‌گم‌.

 دوستاني‌ ما داريم‌ در همة‌ ستوه‌ هم‌ بوده‌اند ثروتمند، فقير مسئله‌اي‌ نداشتيم‌ سن‌ بالا، سن‌ دختر بالا سن‌ پسر پايين‌، به‌ عكس‌. مناسب‌ بوده‌ ازدواج‌ كردند و بحمد الله‌ سعادتمند و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ خوشبخت‌ هم‌ بودند. اين‌ مسئله‌ را هم‌ اهمييت‌ بديد مخصوصا تهران‌ اين‌ مسئله‌ خيلي‌ گرفتاري‌ درست‌ كرده‌. مهرهاي‌ سنگين‌، جهازيه‌، جهاز براي‌ دختر مستحب‌ است‌ كه‌ عمل‌ بكند، مستحب‌ است‌. نكرد هم‌ نكرد. پسر كه‌ واجب‌ است‌ برش‌ كه‌ وسايل‌ زندگي‌ به‌ اصطلاح‌ شرافتش‌  به‌ اندازة‌ شئوناتش‌، در شئونات‌ زنش‌ تهيه‌ كنه‌. اين‌ مسئله‌ هم‌ خيلي‌ مهم‌ است‌ انشاء الله‌ چون‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ من‌ تا يك‌ ماه‌ ديگر ممكن‌ است‌ دوستان‌ را نبينم‌ لذا اين‌ تذكرات‌ را مي‌دم‌. و تا مي‌تونيد به‌ ياد خدا باشيد البته‌ يكيش‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بعضيهاست‌. حالا مسئلة‌ مهمش‌ اين‌ است‌ كه‌ فعال‌ باشيد، اهل‌ كوشش‌ باشيد بيكار تو زندگي‌، يعني‌ بيكاري‌ نداشته‌ باشيد. خيلي‌ از دوستان‌ مي‌يان‌ پيش‌ من‌ مي‌گن‌ كه‌ ما بازنشست‌ شديم‌ خوب‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ خونه‌ برو بخواب‌، ماشاالله‌ سرحالي‌، مشغول‌ كار بشو، يك‌ كاري‌ بالاخره‌ گوشه‌ كنار مشغول‌ بشو. يا معلم‌ است‌ نصف‌ روز كار داريم‌ نصف‌ روز بيكاريم‌. نصف‌ روز يك‌ كاري‌ را انجام‌ بده‌ و اين‌ خيلي‌ مهم‌ است‌. شب‌ جمعه‌ است‌ شب‌ رفتن‌ به‌ در خانة‌ خداست‌ ما جلسه‌ را مخصوصا گفتيم‌ كه‌ شب‌ آخر شب‌ جمعه‌ باشه‌. بخاطر اينكه‌ شب‌ رحمت‌ است‌، شب‌ مغفرت‌ است‌. شبي‌ است‌ كه‌ فرداي‌ اين‌ شب‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا است‌ اين‌ تعلق‌ يعني‌ كارهاتون‌ در دست‌ اين‌ آقاست‌. امشب‌ بريم‌ در خانة‌ امام‌ زمان‌ با روي‌ سياه‌ با بار گناه‌. خيلي‌ به‌ خودمون‌ ظلم‌ كرديم‌ به‌ خدايمون‌ ظلم‌ كرديم‌. پروردگار را از خودمون‌ ناراضي‌ كرديم‌. توجهي‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ و هدايتهاي‌ الهي‌ نكرديم‌. حقيقت‌ نماز و عبادت‌ را درك‌ نكرديم‌.

 حالا آمديم‌ در خانة‌ خدا، اين‌ را هم‌ بدونيد آقايون‌ هر چه‌ شما فعال‌ باشيد، كوشا باشيد باز هم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ كمك‌ نكنه‌ هيچ‌ نمي‌تونيد يك‌ قدم‌ بسوي‌ كمالات‌ برداريد خدا بايد بهتون‌ كمك‌ كنه‌. پروردگار متعال‌ بايد دستتون‌ را بگيره‌. يك‌ دستتون‌ بايد به‌ دعا دراز باشه‌ يك‌ دستتون‌ مشغول‌ كار باشه‌. خدايا ليله‌ جمعه‌ است‌، در روايات‌ داره‌ كه‌ ملكي‌ مي‌ياد صدا مي‌زنه‌ در آسمان‌ دنيا كه‌ آيا توبه‌ كننده‌اي‌ هست‌ كه‌ بياد در خانة‌ خدا، خداي‌ تعالي‌ توبه‌اش‌ را بپذيره‌. آيا حاجتمندي‌ هست‌ كه‌ بياد در خانة‌ خدا، خدا حاجتش‌ را بده‌؟ شماها همه‌ حاجت‌ داريد همه‌ مضطريد. شما در اين‌ دعاي‌ فرج‌ مي‌خونيد كه‌ الهي‌ عظم‌ البلاء خدايا بر ما  بلا سخت‌ شده‌، عظيم‌ شده‌، هر كسي‌ بلاي‌ خاصي‌ ممكن‌ است‌ متوجهش‌ شده‌ باشه‌ ولي‌ اونهايي‌ كه‌ اهل‌ كمالاتند، بلاي‌ مفارقت‌ امام‌ زمان‌ از همة‌ بلاها براي‌ اونها سنگين‌تر است‌. الهي‌ اشكوا عليك‌ وغيبت‌ نبينا خدايا شكايت‌ به‌ در خانة‌ تو مي‌كنيم‌، ما كه‌ پيغمبرمون‌ را نديديم‌. خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ جمال‌ پيغمبر را هر روز مي‌ديدند و غيبت‌ ولينا و غيبت‌ امامنا، امام‌ ما را هم‌ كه‌ در اثر گناهانمون‌ در اثر بي‌ لياقتيمون‌ غائبه‌ و ما نمي‌توانيم‌ هر روز از اماممون‌ استفاده‌ كنيم‌. دشمنانمون‌ هم‌ كه‌ زياد است‌ دوستانمون‌ هم‌ كه‌ كم‌ است‌ و كثرت‌ عدونا و قلت‌ عددنا و تظاهر الزمان‌ علينا زمان‌ بر ما تظاهر كرده‌، غلبه‌ كرده‌، بر ضرر ما. جوانهاي‌ ما اگر بخواهند با فشار شايد بتوانند به‌ كمالات‌ برسند، والا در ميان‌ جامعه‌ ممكن‌ است‌ خودشان‌ را از دست‌ بدهند. اين‌ همه‌ فشار عظم‌ البلاد و برح‌ الخفا و انكشف‌ الغطا و انقطع‌ الرجا به‌ جايي‌ رسيده‌ كه‌ اميدمون‌ داره‌ قطع‌ مي‌شه‌. ذاقت‌ الارض‌ زمين‌ بر ما تنگ‌ شده‌. به‌ آسمان‌ هم‌ كه‌ نمي‌توانيم‌ حركت‌ كنيم‌. خدايا به‌ تو شكايت‌ مي‌كنيم‌. شب‌ جمعه‌ است‌ حاجتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ زودتر مولاي‌ ما اماممون‌ اون‌ كسي‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ گفته‌ مي‌شود خلقته‌ و ما عصت‌ و ملازا خدايا تو او را براي‌ ما عصمت‌ و پناه‌ و پناهگاه‌ خلق‌ كردي‌. ولي‌ ما دسترسي‌ نداريم‌ او را نمي‌بينيم‌. پروردگارا اين‌ چشمهاي‌ ما اگر چه‌ نالايق‌ است‌ لايق‌ زيارت‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمانمون‌ قرار بده‌. هل‌ عليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ و طربي‌ اي‌ پسر پيغمبر آيا راهي‌ هست‌ كه‌ ما با تو يك‌ ملاقاتي‌ داشته‌ باشيم‌؟ درد دل‌ كنيم‌ حرفهامون‌ را با شما بزنيم‌. روزي‌ مي‌شه‌ كه‌ ما با شما باشيم‌ و در كنار شما باشيم‌ و با شما باشيم‌. يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌ ما اگر معرفت‌  به‌ شما داشته‌ باشيم‌ شما كه‌ ما را مي‌بينيد ما هم‌ بايد با چشم‌ دل‌ شما را ببينيم‌ عرايضمون‌ را عرض‌ كنيم‌. آقا، يا صاحب‌ الزمان‌ زمان‌ بدي‌ ما مبتلا شده‌ايم‌ در تاريكي‌ محض‌ قرار گرفته‌ايم‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ با نور جمال‌ شما دنيا را به‌ همين‌ زودي‌ دنيا را روشن‌ كند و مردم‌ دنيا را زير ساية‌ عدل‌ و داد شما قرار بدهد و اين‌ ظلم‌ و جور از ميان‌ مردم‌ برطرف‌ بشود. اگر الان‌ بخواهيد امام‌ زمانتون‌ را پيدا كنيد از روايات‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ بايد برويد كنار قبر اباعبدالله‌ الحسين‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ سيد الشهدا است‌. حالا اگر مايليد يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد برويم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌.

 اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ آمد، چراغها را خاموش‌ كنيد يك‌ حال‌، انشاء الله‌ شب‌ جمعه‌ است‌ حال‌ بهتري‌ داشته‌ باشيم‌. زينب‌ كبري‌ دنبال‌ جسد برادر مي‌گشت‌ چون‌ اون‌ لحظه‌اي‌ زوالجناح‌ آمد كنار خيمه‌ها، و خبر شهادت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ را داد زينب‌ آمد در ميان‌ كشته‌ها مي‌گشت‌ روي‌ بلندي‌ قرار گرفت‌ از اون‌ بلندي‌ نگاه‌ كرد ديد برادرش‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌ و شمر جالس‌ علي‌ صدر الحسين‌. دوان‌، دوان‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌ هر چه‌ گفت‌ اثر نكرد، آمد نزد عمر سعد، يابن‌ سعد ايقتل‌ اباعبدلله‌ و انت‌ تنظر اليه‌ تو داري‌ نگاه‌ مي‌كني‌ برادرم‌ حسين‌ را؟ ابن‌ سعد رو از زينب‌ گرداند، زينب‌ كبري‌ دستها را روي‌ سر گذاشت‌، صدا زد اباصيكم‌ مسلم‌ آيا در ميان‌ شما يك‌ نفر مسلمان‌ نيست‌؟ السلام‌ عليكم‌ يا اباعبدالله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. دلهاتون‌ را روانه‌ كنيد كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ شب‌ مخصوص‌ زيارت‌ اون‌ حضرت‌ است‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ثارالله‌ و ابن‌ الثاره‌ و وطر الموطور. اشهد انك‌ قد اقمت‌ الصلات‌ و آتيت‌ الركات‌ و امرت‌  بالمعروف‌ و نهيت‌ ان‌ المنكر. و رحمت‌ الله‌ و بركاته‌. كنار هفتاد و دو تن‌ از ياران‌ ابي‌ عبدالله‌، خدا قسمتتون‌ كند يك‌ چنين‌ شب‌ جمعه‌اي‌. دست‌ جمعي‌ با هم‌ برويم‌ براي‌ زيارت‌ اين‌ عزيزاني‌ كه‌ امام‌ در مقابلشون‌ اين‌ جملات‌ را مي‌فرمايد: السلام‌ عليكم‌ يا اولياء الله‌ و احبائه‌، السلام‌ عليكم‌ يا انصار الله‌ السلام‌ عليكم‌ فضتم‌ و قامت‌ الارض‌ التي‌ فيها دخلتم‌ و فوضتم‌ و الله‌ فوض‌ عظيما و يا ليتنا و يا ليتني‌ كنتم‌ معكم‌. حالا بياييد بريم‌ كنار قبر باب‌ الحوائج‌ ابوالفضل‌ العباس‌. اين‌ راه‌ را وقتي‌ سيد الشهدا مي‌رفت‌ راوي‌ مي‌گه‌ ديدم‌ دو دفعه‌ از اسب‌ پياده‌ شد و يك‌ چيزي‌ را برداشت‌ وقتي‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دستهاي‌ ابوالفضل‌ است‌. وارد صحن‌ مطهرش‌ مي‌شيم‌ حواستون‌ جمع‌ بشه‌. ابوالفضل‌ باب‌ الحوائج‌ است‌. السلام‌ عليك‌ ايها العبد الصالح‌ المطيع‌ الله‌ و لرسوله‌ و لامير المومنين‌ السلام‌ عليك‌ و رحمت‌ الله‌ و بركاته‌. خوشا به‌ حالتون‌ لابد داريد توي‌ حرم‌ بالاخره‌ امام‌ زمانتون‌ را ديديد. اگر نديديدش‌ چشم‌ دلتون‌ را بهتر باز كنيد، يا بقية‌ الله‌، شما را قسم‌ مي‌دهيم‌ به‌ خون‌ به‌ ناحق‌ ريختة‌ جد بزرگوارت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ همين‌ امشب‌ فرجت‌ را از خدا بخواه‌. (الهي‌ آمين‌). حالا رو به‌ قبله‌ بايستيد زيارت‌ كنيم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا را.

 

۲۴ جمادی الثانی۱۴۱۷ قمری – ۱۹ شهریور ۱۳۵۷ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌ (۳) شرح‌ آية‌ الحاقه‌

 يقظه‌ و بيداري‌ 3، شرح‌ آية‌ الحاقه‌. 24 ج‌ 2 1417

 اعوذوا بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ الرب‌ العالمين‌، والصلاة‌ والسلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌ سيدنا و نبينا ابوالقاسم‌ محمد، و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌، لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ بن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و لعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ علي‌ اجمعين‌ علي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 دربارة‌ قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ اسامي‌ مختلفي‌ در قرآن‌ ذكر فرموده‌. يكي‌ از اون‌ اسمها الحاقه‌ است‌. الحاقه‌ به‌ معناي‌ چيزي‌ كه‌ حقيقت‌ دارد، واقعيت‌ دارد حق‌ است‌، ترديدي‌ درش‌ نيست‌ الحاقه‌ است‌.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد مالحاقه‌، تو حقيقتي‌، كه‌ تو حقي‌، يك‌ حق‌ معمولي‌ نيست‌. در جاي‌ ديگر مي‌فرمايد دربارة‌ قيامت‌ حق‌. القارعة‌ مالقارعه‌، كوبنده‌، چه‌ كوبنده‌اي‌ كه‌ حتي‌ تاكيد مي‌كنه‌ مي‌فرمايد: و ما ادراك‌ مالقارعه‌ و ماادراك‌ مالقارعه‌. اي‌ بشر خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ ولي‌ گفتم‌ شبهاي‌ گذشته‌ كه‌ قرآن‌ خطاباتش‌ به‌ پيغمبر اكرمه‌، اما در واقع‌ روي‌ سخنش‌ با ماست‌. اي‌ بشر تو چي‌ مي‌دوني‌؟ اون‌ حقيقت‌، اون‌ قيامتي‌ كه‌ حق‌ است‌ و حقيقت‌ است‌ چيست‌؟

 ماها اشكال‌ كارمون‌ هممون‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌ را نمي‌شناسيم‌، حقيقت‌ را نمي‌دانيم‌. نه‌ اينكه‌ منحصر به‌ شما باشد يك‌ روايتي‌ يادم‌ آمد، كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ كه‌ اين‌ دعاي‌ كميل‌ مربوط‌ به‌ اوست‌ و ظاهرا در مرحلة‌ توبه‌ بوده‌، و از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌ بوده‌، كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ دعاي‌ كميل‌ را به‌ او تعليم‌ مي‌دهد و چون‌ به‌ او تعليم‌ داده‌اند و فرموده‌اند كه‌ اين‌ دعا را بخوان‌، بنام‌ او ثبت‌ شده‌ و اسم‌ اين‌ دعا، دعاي‌ كميله‌. كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ از اصحاب‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌ تا يك‌ مقداري‌ به‌ حق‌ و حقيقت‌ نزديك‌ شده‌. اما از نظر علي‌ آنطوري‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواد، او هنوز به‌ حقيقت‌ نرسيده‌. حتي‌ او را لايق‌ براي‌ اينكه‌ به‌ حقيقت‌ برسد تا يك‌ حدي‌ نميداند.

 در آن‌ روايت‌ اينطور نقل‌ شده‌ كه‌ وقيف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ بر روي‌ اسب‌ نشسته‌ بود. علي‌ مركز حق‌ و حقيقت‌ را كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود علي‌ مع‌ الحق‌ و الحق‌ مع‌ علي‌ علي‌ با حق‌ است‌ و حق‌ با علي‌ است‌ يدور حيث‌ دار. هركجا حق‌ دور ميزند علي‌ دور ميزند و هر كجا علي‌ دور ميزند حق‌ همانجا دور مي‌زند. روي‌ يك‌ اسب‌ با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نشسته‌، طبعا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در بغل‌ گرفته‌، در يك‌ موقعيتي‌ مي‌گويد مالحقيقه‌ يا علي‌ حق‌ كدومه‌؟

 حقيقت‌ چيه‌؟ واقعيت‌ را بگو. بشر براي‌ چه‌ خلق‌ شده‌؟ مي‌دوني‌؟ حق‌ چيه‌؟ بشر را خداي‌ تعالي‌ با اين‌ عقل‌ و فكر و هوش‌ و درك‌ براي‌ كار كردن‌ و تجارت‌ و حتي‌ مملكت‌ داري‌ و حتي‌ كارهاي‌ مهم‌ سياسي‌ و كارهاي‌ مهم‌ اقتصادي‌ خلق‌ كرده‌؟ يا يك‌ هدف‌ ديگري‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌دونيد چي‌ جوابش‌ را داد؟ فرمود: مالك‌ والحقيقه‌، تو را چه‌ به‌ حقيقت‌.

 واي‌ بر تو، كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ كه‌ از همين‌ سوالش‌ پيداست‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌، ماها ازمون‌ اگر بپرسند كه‌ حق‌ چيه‌؟ مي‌گيم‌ حق‌، حقه‌ ديگه‌. دنبالش‌ هم‌ نمي‌ريم‌ فكرش‌ را هم‌ نمي‌كنيم‌ اما او فكرش‌ را مي‌كرد، دنبالش‌ بود از خوب‌ كسي‌ هم‌ سوال‌ كرد اما در عين‌ حال‌ ظرفيت‌ او ايجاب‌ نمي‌كرد كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ تمام‌ حق‌ را تمام‌ حقيقت‌ را در ظرف‌ دل‌ او بريزد خودش‌ فرمود: هذه‌ القلوب‌ اولية‌ فخيها اوهاها اين‌ دلها بهترينش‌ اون‌ دلي‌ است‌ كه‌ ظرفيتش‌ بيشتر باشه‌ شرح‌ صدر انسان‌ داشته‌ باشه‌. مطالب‌ را بتواند درك‌ كند. بايد انسان‌ ظرفيت‌ داشته‌ باشد تا برايش‌ مطالب‌ را بگن‌. فرمود: مالك‌ والحقيقه‌. عرض‌ كرد الولسة‌ بصاحبه‌ سرّك‌ من‌ صاحب‌ سرّت‌ مگر نيستم‌؟ علي‌ نفرمود نه‌، فرمود، ولا چرا؟ كسي‌ كه‌ صاحب‌ سرّ علي‌ بن‌ ابي‌ طالبه‌ در روي‌ يك‌ اسب‌ با علي‌ سوار مي‌شه‌، علي‌ را در بغل‌ گرفته‌، و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ دعاي‌ با اين‌ پر محتوايي‌ را او دستور مي‌دهد و به‌ نام‌ ثبت‌ مي‌شود در عين‌ حال‌ مي‌فرمايد مالك‌ مالحق‌. اينجا شما نگوييد كه‌ حالا اينطوره‌ پس‌ نوبت‌ به‌ ما نمي‌رسه‌، نه‌. نوبت‌ به‌ شما هم‌ مي‌رسد بلكه‌ شما ممكن‌ است‌ يك‌ قدم‌ و بلكه‌ چند قدم‌ هم‌ جلوتر از اصحاب‌ ائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشيد. بخاطر اينكه‌ تمام‌ حقايقي‌ را كه‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در توضيح‌ حق‌ و حقيقت‌ بيان‌ كرده‌اند همه‌اش‌ يكجا امروز به‌ شما رسيده‌، و همه‌ تحويل‌ شما داده‌شده‌ . لذا امام‌ صادق‌ فرمود: رب‌ حامل‌ فقه‌ الي‌ من‌ هو افقه‌ چه‌ بسا شماها روايات‌ را از ما ياد مي‌گيريد و نقل‌ مي‌كنيد ولي‌ خودتون‌ ان‌ چنان‌ فقيه‌ نيستيد كه‌ بتوانيد همة‌ مطالب‌ را بفهميد به‌ فقه‌تر از خودتون‌ به‌ فهيم‌تر از خودتون‌ اين‌ روايات‌ را منتقل‌ مي‌كنيد در وقتي‌ در قم‌ بوديم‌ در درس‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ بروجردي‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ ايشان‌ يك‌ جمله‌اي‌ داشتند كه‌ محدثين‌ گذشته‌ و روات‌ و اونهايي‌ كه‌ راويان‌ حديثند روايتها را مثل‌ يك‌ بقچه‌ بندي‌ كه‌ سرش‌ را باز نكردند به‌ ما رسوندند و امروز ما بايد اينها را باز كنيم‌ بفهميم‌ تحويل‌ مردم‌ بديم‌ چرا؟ بخاطر اينكه‌ مردم‌ اون‌ زمان‌ اونقدر سواد و استعداد و درك‌ نداشتند كه‌ همة‌ مطالب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بفهمند.

 امروز زماني‌ شده‌ كه‌ بشريت‌ اونچنون‌ رشد پيدا كرده‌ كه‌ چشم‌ را به‌ آسمون‌ دوخته‌ و مي‌خواد فضا را تسخير كنه‌ قدمهايي‌ هم‌ در اين‌ راه‌ برداشته‌، كارهايي‌ هم‌ كرده‌ افكارش‌ اون‌ چنان‌ رشد كرده‌ كه‌ اگر يك‌ انساني‌ كه‌ در دويست‌ سال‌ قبل‌ زندگي‌ مي‌كرد او را بيارن‌ با انسان‌ امروز مقايسه‌ كنند قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. فهم‌ او درك‌ او، هوش‌ و حواس‌ اين‌، كشف‌ و صنعت‌ اين‌ با اونها طرف‌ نسبت‌ نيست‌ و عملا هم‌ انجام‌ داده‌اند، اما چه‌ بهتر كه‌ حق‌ را هم‌ بفهمند. بدانند كه‌ خدا انسان‌ را براي‌ تمام‌ اين‌ اهدافي‌ را كه‌ امروز بشر فكر مي‌كنه‌ تمام‌ هدفش‌ همينه‌ خلق‌ نكرده‌.

 خداي‌ تعالي‌ براي‌ اينكه‌ شما وسيله‌اي‌ درست‌ كنيد كه‌ شما بريد به‌ كرة‌ ماه‌ و مريخ‌ و مثلا ساير كرات‌ بالا خدا شما را براي‌ اين‌ خلق‌ نكرده‌. حالا رفتيد چي‌ شد؟

 نهيتون‌ نكرده‌ از رفتن‌ بلكه‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و سخّر لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌، مسخرتون‌ كرده‌ در اختيارتون‌ گذاشته‌. هر چه‌ در آسمونها و زمينه‌ در سورة‌ رحمن‌ مي‌فرمايد: يا مالعشر جن‌ والانس‌ انستعتوا من‌ تنفضوا من‌ اخسار السموات‌ والارض‌ تنفضوا شما اي‌ جن‌ و انس‌ اگر خواستيد نفوذ كنيد در قطبها و مدارهاي‌ آسمان‌ و زمين‌ نفوذ كنيد تنفذوا اما لا تنفذون‌ الا باسلطان‌ يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كرده‌ اما حقيقت‌ اين‌ نيست‌ حق‌ اين‌ نيست‌ كسي‌ به‌ تمام‌ مدارهاي‌ كرة‌، كرات‌ مختلف‌ نفوذ كرد و وارد شد، آيا به‌ حق‌ رسيده‌؟ آيا به‌ حقيقت‌ رسيده‌؟ نه‌. نه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ هيچ‌ يك‌ از ائمة‌ اطهار با اينكه‌ علمش‌ را داشتند با اينكه‌ همه‌ نوع‌ وسايل‌ را هم‌ مي‌تونستند تهيه‌ كنند ولي‌ چون‌ مي‌خواستند حق‌ را تبليغ‌ كنند و به‌ مردم‌ بگويند خودشان‌ عمل‌ نمي‌كردند و مردم‌ را هم‌ وادار نمي‌كردند، به‌ تعبير يكي‌ از محترمين‌ مي‌گفت‌ كه‌ انسان‌ در بخش‌ دنياش‌ و در جهت‌ مادي‌ مثل‌ ماشيني‌ است‌ كه‌ در سرازيري‌ باشه‌، اين‌ ديگه‌ احتياجي‌ به‌ هل‌ دادن‌ نداره‌ خودش‌ مي‌ره‌ بلكه‌ يك‌ مقدار هم‌ بايد ترمزش‌ كرد، كه‌ كنترل‌ بشه‌ اما به‌ طرف‌ معنويات‌ مثل‌ ماشيني‌ است‌ كه‌ تو سربالايي‌ هست‌ هم‌ بايد گاز داد، هم‌ بايد هلش‌ داد هم‌ ممكنه‌ با زحمت‌ بالا بره‌ و واقعا همينطوره‌ تمام‌ انبياء و اولياكه‌ آمده‌اند همشون‌ از صنايع‌ روز به‌ اعتقاد ما اطلاع‌ داشتند و بالاخص‌ پيغمبر اكرم‌.

 كه‌ در باره‌اش‌ شما در روزهاي‌ جمعه‌ در دعاي‌ ندبه‌ مي‌خوانيد كه‌ اوعدعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الخلقه‌ همة‌ علوم‌ را پيغمبر اكرم‌ داشت‌، اما چرا بشر را به‌ وسايل‌ روز مجهز نكرد؟ به‌ وسايل‌ امروز مجهز نكرد؟ چرا برق‌ را تعليمشون‌ نداد؟ براي‌ همين‌ كه‌ ماشيني‌ كه‌ تو سرازيريه‌ هلش‌ نمي‌دن‌. اگر پيغمبر بشر را به‌ طرف‌ ماديات‌ هل‌ مي‌داد قطعا امروز سرنگون‌ شده‌ بود ولي‌ به‌ طرف‌ معنويات‌ و حق‌ و حقيقت‌ و اون‌ چيزي‌ كه‌ خدا بشر را براي‌ اون‌ خلق‌ كرده‌، بشر را هدايت‌ كرد. خدا بشر را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟

 براي‌ خليفة‌ الله‌ شدن‌، اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌ من‌ مي‌خوام‌ بشر را روي‌ زمين‌ خليفة‌ خودم‌ قرار بدم‌ و ماخلقة‌ جن‌ والانس‌ الا ليعبدون‌ من‌ جن‌ و انس‌ را خلق‌ نكردم‌ مگر براي‌ عبادت‌، عبادت‌ وسيلة‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ خيلفة‌ اللهيه‌، اين‌ حقيقته‌. حالا چرا علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ به‌ كميل‌ فرمود مالك‌ والحقيقه‌ خوب‌ مي‌فرمود حقيقت‌ خليفة‌ الله‌ شدنه‌، الان‌ هم‌ به‌ ما بگن‌ ما نمي‌فهميم‌ هنوز زمينش‌ را نداريم‌ هنوز آمادگيشو نداريم‌. زياد گفتن‌، ما هممون‌  مي‌دونيم‌ همة‌ مطالب‌ را ولي‌ آمادگي‌ و ظرفيتش‌ را نداريم‌ نمي‌توانيم‌ بپذيريم‌. شما اگر توانستيد يك‌ نفر از اين‌ مخصوصا كساني‌ كه‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را نگذراندند به‌ اينها بفهمانيد كه‌ تو را خدا براي‌ امور مادي‌ خرج‌ نكن‌ هنوز كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ درسته‌ كه‌ با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ در روي‌ يك‌ اسب‌ نشسته‌، صاحب‌ سرّ علي‌ بن‌ ابي‌ طالبه‌ اما علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ او مي‌فرمايد: دعاي‌ كميل‌ بخوان‌، توبه‌ كن‌، در درگاه‌ پروردگار ناله‌ كن‌ و بگو كه‌ الهم‌ الغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تحتك‌ العصم‌، الهم‌ الغفر الي‌ الذنوب‌ التي‌ تنزل‌ النغم‌ ، خدايا اون‌ گناهاني‌ كه‌ آبروم‌ را مي‌بره‌ اينها را بيامرز، نغمت‌ بر من‌ وارد مي‌كنه‌ اينها را بيامرز. خدايا اون‌ گناهاني‌ كه‌ تحبث‌ الدعا، الهم‌ الغفر الي‌ الذنوب‌ التي‌ تحبث‌ الدعا نمي‌گذاره‌ دعاي‌ من‌ مستجاب‌ بشه‌ اينها را بيامرز. حالا بايد توبه‌ كنه‌ بسوي‌ خدا برگرده‌، بيدار شده‌ و بزرگترين‌  و بهترين‌ چيز براي‌ انسان‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلته‌ بيدار بوده‌، بيدار بوده‌ كه‌ نرفته‌ به‌ طرف‌ معاوية‌ بن‌ ابي‌ سفيان‌ و آمده‌ به‌ طرف‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و بيدار بوده‌ كه‌ علي‌ او را صاحب‌ سرّ خودش‌ قرار داده‌، بيدار بوده‌ كه‌ دعاي‌ كميل‌ را حضرت‌ به‌ او تعليم‌ فرموده‌ بيدار بوده‌ كه‌ سؤال‌ مي‌كند مالحقيقه‌؟ اما هنوز ظرفيتش‌ پر نشده‌ بايد كار كنه‌ يكي‌ دو قدم‌ برداشته‌ بايد قدمهايي‌ را برداره‌ تا برسد به‌ اونجايي‌  كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بنشيند براي‌ او حقيقت‌ را بگد همانطوري‌ كه‌ به‌ ابيذر فرمود.

 همانطوري‌ كه‌ به‌ سلمان‌ فرمود. سلمان‌ و ابيذر دو برادر، دو دوست‌، دو رفيق‌ صميمي‌، دو سالك‌ الي‌ الله‌، در زماني‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را پيغمبر اكرم‌ را ديدن‌ حركت‌ كردن‌ آمدند نزد علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ يا علي‌ براي‌ ما حقيقت‌ معرفت‌ خودت‌ را بگو. حضرت‌ تشويقشون‌ كرد و معرفت‌ خودش‌ كه‌ حقيقت‌ همينه‌، براي‌ اونها در اون‌ روايت‌ مفصلي‌ كه‌ در اون‌ روايت‌ مي‌فرمايد معرفتي‌ بالنورانيه‌ معرفة‌ الله‌ عزوجل‌، و معرفة‌ الله‌ عزوجل‌ بالنورانيه‌ كه‌ روايات‌ مفصله‌. براي‌ اينها مي‌گه‌ اونها يك‌ كلمه‌ سؤال‌ كردن‌ كه‌ يا علي‌ معرفت‌ تو به‌ نورانيت‌ چيه‌؟ حضرت‌ حدود شايد به‌ اين‌ كتابهاي‌ معمولي‌ ما ده‌ صفحه‌ مطلب‌ براي‌ اينها در معرفت‌ خودش‌ بيان‌ كرده‌ و اينها پذيرفتند. اونجا نفرمود كه‌ مالكما مالحقيقه‌، شما را چه‌ حقيقت‌. تشويقشون‌ كرد باريك‌ الله‌ دو تا برادر، دو تا هم‌ پيمان‌، دوتا با ايمان‌ مي‌بينيد كه‌ ابيذر رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ در مقابل‌ ظلم‌، تجاوز و بيدادگري‌ چگونه‌ مي‌ايستد و جان‌ خودش‌ را فداي‌ حق‌ و حقيقت‌ مي‌كند.

 سلمان‌ چطور ايستادگي‌ مي‌كند و در مقابل‌ تمام‌ فشارها و ظلمها طرفدار حق‌ و حقيقته‌. بنابر اين‌ الحاقة‌ مالحاقه‌ و ماادراك‌ مالحاقه‌، شما را چه‌، شما چه‌ مي‌دونيد كه‌ حق‌ و حقيقت‌ چيه‌؟ روز قيامت‌ حق‌، حقيقت‌ داره‌ يوم‌ روزي‌ است‌ كه‌ باطنها ظاهر مي‌شه‌ الان‌ در اين‌ مجلس‌ جمعي‌ نشستيد شايد افكار مختلف‌ و مراحل‌ مختلف‌ ولي‌ همه‌ به‌ يك‌ صورت‌ با يك‌ وضع‌ اما در قيامت‌ اينطور نيست‌ اليوم‌ نخص‌ ما علي‌ افكارهم‌، دهن‌ اينها را مي‌بنده‌ خودشون‌ حرف‌ نمي‌زنن‌ چون‌ با اين‌ دهن‌ ما زياد دروغ‌ گفتيم‌، عادت‌ كرديم‌ به‌ دروغ‌ و اين‌ عادت‌ اونجا هم‌ هست‌. به‌ خدا هم‌ دروغ‌ مي‌گيم‌ لذا اين‌ ديگه‌ حرف‌ نزنه‌، اين‌ راه‌ خوبي‌ نيست‌ براي‌ اظهار ظمير اظهار باطن‌ اين‌ نه‌ اينكه‌ راه‌ خوبي‌ خدا خلقش‌ نكرده‌ باشه‌ نه‌ تو خرابش‌ كردي‌ عادت‌ به‌ دروغ‌ كردي‌ اين‌ را مي‌بندش‌ و تكلمنا ايديهم‌ و تشهد، همان‌ خدايي‌ كه‌ زبان‌ را باز مي‌كنه‌ دست‌ را باز مي‌كنه‌ به‌ حرف‌ زدن‌ پا شهادت‌ مي‌ده‌ روز قيامت‌ هر چه‌ هست‌ حقه‌.

 ديگه‌ اشتباه‌ نداره‌، دروغ‌ تو كارش‌ نيست‌، گاهي‌ هم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ زبان‌ بعضيها را باز مي‌زاره‌ دارد در روايت‌ يك‌ شخصي‌ را، خدا خيلي‌ مهربانه‌، اين‌ خداي‌ مهربان‌ را قدرش‌ را بدانيد، يك‌ شخصي‌ را مي‌برنش‌ طرف‌ جهنم‌، مي‌گه‌ خدايا من‌ در دنيا كه‌ بودم‌ گناه‌ مي‌كردم‌ فكر مي‌كردم‌ تو در روز قيامت‌ من‌ را خواهي‌ بخشيد و اشكش‌ جاري‌ مي‌شه‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ ملائكش‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر اينجور فكر مي‌كرد ما به‌ جهنم‌ نمي‌برديمش‌ اين‌ اينجور فكر نمي‌كرد الان‌  داره‌ دروغ‌ مي‌گه‌ اما چون‌ در عين‌ حالا چون‌ به‌ زبان‌ اين‌ جمله‌ را آورده‌ بخشيدمش‌.

 اين‌ خداي‌ مهربان‌ را اونوقت‌ انسان‌ در اين‌ دنيا معصيت‌ بكنه‌، حقه‌ حقيقته‌، قيامته‌ حقه‌، الحاقة‌ مالحاقه‌ و ماادراك‌ مالحاقه‌، در اون‌ آية‌ ديگه‌ مي‌فرمايد كه‌ القارعة‌ مالقارعه‌، كذبت‌ ثمود و عاد، ثمود و عاد دوتا قوم‌ بودند، يك‌ عدشون‌ پيرو حضرت‌ صالح‌ بودند، يك‌ عدشون‌ پيرو حضرت‌ هود بودند اين‌ دو تا پيغمبر هود و صالح‌ كه‌ انشاء لله‌ اگر نجف‌ مشرف‌ شديد اينها مانند دوتا دربان‌ نجف‌ در دروازة‌ مدفونند . قوم‌ عاد قوم‌ ثمود اينها تكذيب‌ كردند اين‌ حق‌ و حقيقت‌ را خدا مثال‌ مي‌زنه‌، آدمهاي‌ خواب‌ را مثال‌ مي‌زنه‌ شما اگر خواب‌ را نديده‌ باشيد، چون‌ هر وقت‌ خودتون‌ خوابيده‌ باشيد كه‌ خودتون‌ را نمي‌ديد كسي‌ را هم‌ نديد كه‌ خواب‌ باشه‌، مي‌برنتون‌ يكي‌ دو تا خواب‌ را نشونتون‌ مي‌دن‌، مي‌خواييد من‌ افرادي‌ را كه‌ در خواب‌ غفلت‌ هستند بهتون‌ نشون‌ بدم‌، زيادند نشون‌ دادن‌ نمي‌خواد، بريد تو زندگي‌ بعضي‌ از اين‌ افرادي‌ كه‌ مال‌ دنيا اينها را مغرور كرده‌ ببينيد چه‌ خواب‌ عميقي‌، چه‌ خرخري‌ تو خواب‌ مي‌كنند. چقدر خودشون‌ را تو خواب‌ كثيف‌ كردند، چقدر بيچاره‌اند بلوهه‌ و يوزاسف‌ دو نفر بودند يكي‌ حاكم‌ بود يكي‌ وزيرش‌ بود، وزير مرد حكيم‌ اهل‌ معنايي‌ بود اهل‌ كمالات‌ روحي‌ بود، يوزاسف‌ يك‌ جوان‌ مغرور،

 خيلي‌ هم‌ مغرور اغلب‌ متوجه‌  حق‌ و حقيقت‌ نبود. هر چي‌ هم‌ مي‌كرد بلوهر كه‌ يوزاسف‌ را متنبهش‌ كنه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدارش‌ كنه‌، بيدار نمي‌شد.

 يك‌ شب‌ بلوهر به‌ يوزاسف‌ گفت‌ كه‌، بد نيست‌ با هم‌ برويم‌ توي‌ اين‌ شهر با لباس‌ مبدل‌ يك‌ قدري‌ بگرديم‌ آمدند به‌ گردش‌، خارج‌ شهر آمدند ديدند كه‌، اونجا مرحوم‌ مجلسي‌ در كتاب‌ ظاهرا حق‌ اليقين‌ و در بهار هم‌ آورده‌ نگاه‌ كردند ديدند يك‌ دخمه‌اي‌ ما مي‌گيم‌ دخمه‌ زمين‌ را كندن‌ اونجا يك‌ جايي‌ را درست‌ كردند يك‌ مشت‌ كه‌ از دين‌ حيوانات‌ هم‌ اونجا جمع‌ شده‌ ريخته‌ يك‌ جمجمة‌ سگي‌، حيواني‌ را هم‌ به‌ عنوان‌ ظرف‌ انتخاب‌ كردند يك‌ كهنه‌اي‌ را هم‌ آتش‌ زدند كه‌ روشنايي‌ داشته‌ باشه‌ و يك‌ قدري‌ مشروب‌ هم‌ از يك‌ جايي‌ گير آوردند توي‌ اون‌ جمجمة‌ سر مي‌ريزن‌ و مي‌خورن‌ يك‌ زن‌ كثيف‌، چرك‌ لباس‌ پاره‌اي‌ هم‌ مي‌رقصه‌ و يك‌ نفر هم‌ نشسته‌ اونجا داره‌ كيف‌ مي‌كنه‌، يوزاسف‌ گفت‌ عجب‌ اينها كين‌ ديگه‌؟ اينها سرگرم‌ به‌ چه‌ هستند، اينها ديگه‌ چقدر، به‌ چه‌ چيزي‌ خوشند بلوهر اينجا از اين‌ موقعيت‌ استفاده‌ كرد گفت‌ توي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ افرادي‌ هستند كه‌ زندگي‌ من‌ و تو را اين‌ چنين‌ مي‌بينند چشم‌ انسان‌ بايد باشه‌ اينچنيني‌ مي‌بينند زندگي‌ من‌ و تورو، يعني‌ همانطوري‌ كه‌ تو با چشم‌ تحقير به‌ اينها نگاه‌ مي‌كني‌ اونها هم‌ با همان‌ چشم‌ به‌ تو نگاه‌ مي‌كنن‌.

 توي‌ زندگي‌ ماها هم‌ اگر اولياء خدا وارد بشن‌ اينها به‌ چه‌ سرگرمند؟ به‌ چه‌ دلخوشند؟ زندگي‌ كه‌ نه‌ اخلاق‌ اسلامي‌ توش‌ باشه‌ نه‌ احكام‌ اسلامي‌ حاكم‌ برش‌ باشه‌ شب‌ كه‌ انسان‌ مي‌ياد ندانه‌ دخترش‌ دير كرده‌ كجا مانده‌، پسرش‌ كجا رفته‌، زنش‌ كجا واقع‌ شده‌ و شوهرش‌ كجا رفته‌ اين‌ را ندونه‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ مي‌يان‌ با هم‌ همش‌ در گيره‌ بحثهاي‌  مادي‌ باشن‌ يك‌ عروسي‌ توي‌ يك‌ خانواده‌ كه‌ بوجود مي‌ياد، يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ از يك‌ ماه‌ قبلش‌ ما عزا داريم‌ تا يك‌ ماه‌ بعدش‌. چرا؟ اينها عروسي‌ مي‌كنن‌ تو عزاداري‌.

 زن‌ مي‌ياد مي‌گه‌ من‌ اينطور بايد لباس‌ بپوشم‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نداشته‌ باشه‌ اينجور بايد پول‌ بدي‌ اينجور بايد برنامه‌ بريزي‌، خوب‌ طبعا من‌ نمي‌تونم‌ از عهدش‌ بربيام‌ تا يك‌ ماه‌ بعد هم‌ خانم‌ با ما قهره‌. اسلام‌ ببينيد چه‌ دستور داده‌ راجع‌ به‌ همين‌ مسئلة‌ ازدواج‌ من‌ دو شب‌ مشهد بودم‌ سه‌ تا ازدواج‌ را تاسيس‌ كردم‌ تكميل‌ كردم‌، تموم‌ هم‌ كردم‌، خانواده‌هاي‌ بسيار محترم‌. چيزي‌ كه‌ بسيار مهم‌ بود عقدش‌ بود كه‌ بلد بود عربيش‌ را بخونم‌ بقيه‌اش‌ هيچ‌ مهم‌ نبود حالا مراجعين‌ زياد نشن‌ به‌ ما براي‌ همه‌ نمي‌تونيم‌ اين‌ كار را بكنيم‌ چون‌ خودت‌ ممكنه‌ خوب‌ باشي‌ پدرت‌، مادرت‌، نمي‌دونم‌ پدر مادر عروس‌ نمي‌دونم‌، اقوام‌ اون‌ دسته‌، اقوام‌ اين‌ دسته‌، گرفتاريها زياد داره‌ منم‌ حوصلة‌ گرفتاريها را ندارم‌ نه‌، زمينه‌ باشه‌ عقدش‌ را ما مي‌خونيم‌ اين‌ زندگي‌ شد كه‌ انسان‌ سر هر چيزي‌ پاش‌ بسته‌ باشه‌؟

 خدا تو رو آزاد خلق‌ كرده‌ و قعدت‌ بي‌ اقلالي‌ يك‌ نفر را تصور كنيد، در همين‌ دعاي‌ كميله‌ يك‌ نفر را تصور كنيد كه‌ يك‌ زنجير بسته‌ باشن‌ به‌ دستش‌ به‌ زمين‌ كوبيده‌ باشن‌، يك‌ زنجير هم‌ به‌ اين‌ دستش‌ به‌ اين‌ طرف‌ كوبيده‌ باشن‌، يك‌ زنجير به‌ گردنش‌ كوتاه‌ به‌ زمين‌ كوبيده‌ باشنش‌ اين‌ جز نشستن‌ نمي‌تونه‌ كاري‌ بكنه‌. اغلال‌ من‌ غلهاي‌ من‌ من‌ را به‌ زمين‌ نشونده‌ و قعدت‌، بي‌ اغلالي‌ من‌ را نشونده‌ نمي‌تونيد كاري‌ بكنيد، آخه‌ رسمه‌ اين‌ يك‌ غل‌، فاميل‌ زنم‌ نمي‌دونم‌ چي‌ مي‌گه‌ اين‌ يك‌ غل‌، فاميل‌ شوهرم‌ چي‌ مي‌گه‌ اين‌ يك‌ غل‌، حالا از همة‌ اين‌ غلها گذشته‌، غلهاي‌ هواي‌ نفس‌ و غلهاي‌ شيطان‌ اونچنان‌ ما را نشانده‌ است‌ كه‌ تكان‌ نمي‌تونيم‌ بخوريم‌ گاهي‌ انسان‌ را كتش‌ را مي‌بندن‌ دستهاش‌ را از پشت‌ سر مي‌بندن‌ گردنش‌ را به‌ ريسمون‌ مي‌بندن‌ و به‌ زمين‌ مي‌كوبنش‌ نمي‌تونه‌ تكون‌ بخوره‌، اينجوري‌ شديم‌ ما. اين‌ زندگي‌ شد، يك‌ ولي‌ خدا بياد يك‌ نگاهي‌ بكنه‌، آخه‌ بندة‌ خدا چرا اينقدر خودت‌ را سر همه‌ چيز معطل‌ كردي‌ هر چيزي‌ براي‌ ما اسباب‌ دردسره‌ به‌ خودمون‌ هم‌ كرديم‌ به‌ خدا اسلام‌ به‌ قدري‌ سهل‌ و آسان‌ گرفته‌ همه‌ چيز رو كه‌ حساب‌ نداره‌ ولي‌ متاسفانه‌ ما به‌ حق‌ و حقيقت‌ نمي‌رسيم‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار نمي‌شيم‌، تكاني‌ حتي‌ نمي‌خوريم‌، يك‌ تكاني‌ بخوريم‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ را يك‌ شعري‌ داره‌ يك‌ اشعاري‌ داره‌ كه‌ يك‌ دم‌ بخدا چه‌ كسي‌ به‌ چه‌ بسته‌ دلي‌ به‌ چه‌ هم‌ نفسي‌. يك‌ وقتهايي‌ به‌ خودت‌ بيا، قوم‌ ثمود تعجب‌ كردند، آخه‌ بشر سه‌ دسته‌ هستند يك‌ دسته‌ كه‌ مي‌گن‌ اين‌ حرفها چيه‌ اين‌ حرفها همش‌ دروغه‌، كه‌ ديشب‌ هم‌ دربارش‌ صحبت‌ كردم‌ كه‌ و يقولون‌ انه‌ لمجنون‌ پيغمبر را مي‌گفتند كه‌ او ديوانه‌ است‌ ديگه‌ از اين‌ آدم‌ خوابتر و غافلتر آدم‌ پيدا مي‌شه‌. اشتباه‌ كارتر پيدا مي‌شه‌ كه‌ عقل‌ كل‌ را بگه‌ ديوانه‌، شب‌ قبلش‌ هم‌ كه‌ در اين‌ دوشبي‌ كه‌ گذشت‌ دربارة‌ وقفر لمن‌ لحكمك‌ و لا تكم‌ كصاحب‌ الحود بحث‌ كرديم‌، امشب‌ كه‌ مي‌بينيد خداي‌ تعالي‌ عاد و ثمود را مثال‌ مي‌زنه‌ اينها به‌ حاقه‌ تكذيب‌ كردند حاقه‌ را تكذيب‌ كردند. حق‌ را تكذيب‌ كردند و اعتنايي‌ به‌ حق‌ نكردند خدا چه‌ كرد؟ و اما عاد فاحلكوا باطاقيه‌ يك‌ باد طغيان‌ كننده‌ يك‌ زلزلة‌ شديد يك‌ عذاب‌ دردناك‌، گاهي‌ مي‌شد عذاب‌ را خداوند دسته‌ جمعي‌ مي‌فرسته‌ گاهي‌ مي‌شه‌ تك‌ تك‌ مي‌فرسته‌، دسته‌ جمعيش‌ همينها بود وقتي‌ همه‌ با هم‌ تكذيب‌ كردند خدا هم‌ همه‌ را با هم‌ عذاب‌ مي‌ده‌، اما وقتي‌ كه‌ نه‌ بعضي‌ تكذيب‌ كردند بعضي‌ تكذيب‌ نكردند، باز هم‌ گاهي‌ در تاريخ‌ آمده‌ كه‌ همه‌ را با هم‌ خداي‌ تعالي‌ عذاب‌ كرده‌ اما يك‌ علت‌ داشته‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ ملائكه‌ عرض‌ كردند در بين‌ اينها بندگاني‌ هستند، خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ اينها خوباني‌ هستند توي‌ اينها اما امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر نمي‌كنند بعضيها، اينها هم‌ در گناه‌ اونها با اونها شريكند، اگر بتوانيد، به‌ تمام‌ وظايفتون‌ عمل‌ كنيد يك‌ نفرتون‌ ولو توي‌ دنيايي‌ قرار بگيريد حساب‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌كنه‌ اين‌ فرو زد با هم‌تر و خشك‌ را بسوراند اين‌ مربوط‌ به‌ كارهاي‌ خدا نيست‌.

 جرياناتي‌ هم‌ داره‌ خداي‌ تعالي‌ قوم‌ لوت‌ را عذاب‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ يك‌ عده‌اي‌ از اينها كه‌ خانوادة‌ لوت‌ بودند اينها و اونهايي‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ بودند اينها تو اونها خوب‌ بودند، زن‌ لوت‌ بد بود خوب‌ حضرت‌ لوت‌ حركت‌ كرده‌ زنش‌ هم‌ همراشه‌، فرزندش‌ هم‌ همراشه‌، اصحابش‌ هم‌ همراهشه‌ خوب‌ اين‌ را چطور جداش‌ كنن‌ يك‌ جوري‌ خدا تنظيم‌ كرد وقتي‌ اين‌ زمين‌ را مي‌خواست‌ بلند كنه‌، چپش‌ كنه‌ كه‌ همون‌ مقداري‌ زير پاي‌ زنه‌ را هم‌ بلند كرد، زنه‌ رفت‌ بالا، پشت‌ سر حضرت‌ لوت‌ بود رفت‌ بالا افتاد يك‌ نفر را درمي‌ آره‌، يك‌ نفر آدم‌ خوب‌ را هم‌ از توي‌ بدا در مي‌آره‌ اينجور نيست‌.

  ديگه‌تر و خشك‌ را با هم‌ بسوزاند خدا عادله‌، مگر اينكه‌ اين‌ خشك‌ با اون‌تر، اون‌تر با اين‌ خشك‌ يك‌ هماهنگي‌ داشته‌ باشن‌،امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر مثلا نكرده‌ باشن‌، شما مي‌تونيد امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنيد لااقل‌ توي‌ خانوادتون‌، تون‌ اهل‌ بيتتون‌، تو زندگيتون‌ اين‌ كار را بكنيد.

 وقتي‌ كه‌ دسته‌ جمعي‌ حتي‌ بدون‌ يك‌ نفر همه‌ معصيت‌ كار شدند خدا عذابشون‌ مي‌ده‌. لذا با يك‌ طغياني‌، با يك‌ باد عجيبي‌ با يك‌ زلزله‌اي‌، خداي‌ تعالي‌ قوم‌ عاد را از بين‌ برد و قوم‌ ثمود را هم‌ همينطور. فاهلكوا بريحا سر سر، با سر سر يك‌ بادي‌ يك‌ دفعه‌ حركت‌ كرد، خيلي‌ پر صدا و مهلوك‌ همه‌ را كشت‌. صخّرها عليهم‌ طبعا ليال‌ و ثمانية‌ ايام‌ خصوما وتر، تنة‌ درخت‌ يك‌ باد شديدي‌ آمده‌ باشه‌ كه‌ اينجوري‌ باصطلاح‌ طوفان‌ شده‌ برگهاي‌ درخت‌ را كنده‌ شاخه‌ها را شكسته‌ و خود تنة‌ درخت‌ را انداخته‌ روي‌ زمين‌ تنه‌هاي‌ درخت‌ اون‌ هم‌ تو خالي‌، همه‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، بدنهاي‌ اين‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، به‌ امت‌ پيغمبر اكرم‌ مهلت‌ داده‌ شده‌ اونجور عذابها، چون‌ امت‌ مرحومه‌ است‌، اونجور عذابهاي‌ دنيوي‌ ممكن‌ است‌ مسلط‌ نشه‌. اما بدونيد من‌ چند روز قبل‌ دربارة‌ يك‌ واژه‌اي‌ در قرآن‌ فكر مي‌كردم‌ و مطالعه‌ هم‌ مي‌كردم‌ كلمهة‌ نار ما در قرآن‌ هر جا كه‌ نار مي‌بينيم‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مربوط‌ به‌ جهنمه‌. ولي‌ نه‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ آتشه‌، آتشه‌. و گاهي‌ آتش‌هاي‌ معنوي‌، انسان‌ گاهي‌ حسوده‌ها اين‌ حسود يك‌ آتشي‌ است‌ در وجودش‌ كه‌ داره‌ مي‌سوره‌. اولئك‌ اصحاب‌ النار هم‌ فيها خالدون‌ گاهي‌ مي‌شه‌ دائما مي‌سوزه‌، نمي‌خوام‌ بگم‌ اين‌ آيه‌ مربوط‌ به‌ آتشه‌ حسده‌، نمي‌خوام‌ تفسير كنم‌ بطور كلي‌ اين‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ يك‌ وقت‌ ديگه‌اي‌ انشاء لله‌ براتون‌ شرح‌ مي‌دم‌، اما آتش‌ گاهي‌ به‌ جان‌ انسان‌ مي‌افته‌ در همين‌ دنيا مي‌سوزه‌، مي‌سوزه‌ كه‌ چرا مردم‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ داره‌ حركت‌ مي‌كنن‌، مي‌سوزه‌ كه‌ چرا مثلا مردم‌ ايران‌، يك‌ مملكت‌ صالحي‌ شده‌ طرف‌ حق‌ و حقيقت‌ شده‌ تا اونجا پيشرفته‌ كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد جامع‌ الشرايطي‌ مثلا اين‌ مقام‌ ولايت‌ فقيه‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ اينها مي‌سوزن‌.

 واليريد النسان‌ ليفجرا در يك‌ قرائت‌ امامت‌، بعضي‌ قرائتها امامه‌ معناش‌ چندان‌ با هم‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ اما در تفسير من‌ ديدم‌ كه‌ انسان‌ دوست‌ دارد كه‌ امامش‌ فاجر باشه‌. مثل‌ خودش‌ باشه‌. شما كه‌ مي‌بينيد دور و بر يزيد را بهتر مي‌گيرن‌ تا امام‌ حسين‌ اينه‌ كه‌ يزيد بهتر به‌ اونها مي‌خوره‌ تا امام‌، از نظر شيعه‌ و سني‌ هميني‌ است‌ كه‌ هست‌، شما بشينيد قضاوت‌ كنيد معاويه‌ كيه‌؟ علي‌ كيه‌؟ اينكه‌ مي‌بينيد، طلحه‌ و زبير وقتي‌ كه‌ آمدند خدمت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ حضرت‌ شمع‌ را فوت‌ كرد اين‌ كيه‌ ديگه‌؟ اين‌ ديگه‌ نمي‌شه‌ باهاش‌ زندگي‌ كرد نمي‌شه‌، راست‌ هم‌ مي‌گن‌. با اين‌ فكر و خيال‌ و با اين‌ وضع‌ نمي‌تونن‌ با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ زندگي‌ كنند اونها اومدن‌ جيبشون‌ را پر پول‌ كنن‌ .

 من‌ به‌ كل‌ رشوه‌ گيرهايي‌ كه‌ توي‌ ادارات‌ اگر خداي‌ نكرده‌ هستند مي‌گم‌ كه‌ اينها نمي‌تون‌ با اين‌  حكومت‌ اسلامي‌ زندگي‌ كنند،خودشون‌ را درست‌ كنن‌. نبايد در مملكت‌ اسلامي‌ روابط‌ مقدم‌ بر ظوابط‌ باشه‌ بخدا قسم‌ انسان‌ شرم‌ مي‌كنه‌ كه‌ وقتي‌ مي‌گن‌ تا فلان‌ جا پول‌ ندي‌ نمي‌توني‌ پيش‌ بري‌، واقعا انسان‌ شرمنده‌ مي‌شه‌. اينها همون‌ طلحه‌ و زبيري‌ هستند كه‌ بالاخره‌ اين‌ را بدونيد كه‌ انشاء لله‌ اگر اين‌ حكومت‌ روز به‌ روز تقويت‌ بشه‌ و طبق‌ وظايفش‌ عمل‌ بكنه‌ و از زير فرمان‌ ولي‌ فقيه‌ خارج‌ نشه‌ اينها بايد برن‌ بيرون‌ برن‌ به‌ همون‌ طرف‌ زنها را بگيرند و شتر و زن‌ و شتر موي‌ سرخ‌ دار و امثال‌ اينها را بگيرن‌ و برن‌ از اين‌ مملكت‌ بيرون‌. والا وصلة‌ نا همسرند براي‌ حكومت‌ اسلام‌ يك‌ مملكت‌ اسلامي‌، انسان‌ در اين‌ دنيا نيامده‌ آقايان‌ كه‌ بر خلاف‌ حق‌ و حقيقت‌ عمل‌ كنه‌ و اين‌ را بدونيد خداي‌ تعالي‌ اين‌ مملكت‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌ اين‌، انشاء لله‌ خواهيد ديد. ما اوايل‌ انقلاب‌ بود يكي‌ از افراد تند ضد انقلاب‌ مي‌گفت‌ كه‌ اينها سه‌ چهار ماه‌ ديگه‌ بيشتر روي‌ كار نيستند مي‌بينيد كه‌ الان‌ بحمدلله‌ حدود هفده‌ ساله‌ هيچ‌ اخمي‌ به‌ پيشانيشون‌ وارد نشده‌ و مشغوله‌ بكارند ولي‌ انشاء لله‌ به‌ ياري‌ پروردگار هر چه‌ نزديكتر به‌ ظهور مبارك‌ حضرت‌ بقية‌ لله‌ مي‌شه‌ بايد پاكتر بشود حكومت‌، ادارات‌ از اينگونه‌ اشتباهات‌. بايد اين‌ وصله‌هاي‌ ناهمسر را قطع‌ كنند و بيرون‌ بياندازند همانطوري‌ كه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ معاويه‌ و طلحه‌ و زبير را از توي‌ تشكيلاتش‌ بيرون‌ انداخت‌. معاويه‌ را فرمود كه‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ فرمود: معاويه‌ معزول‌ آمدند، آقا يك‌ چند روزي‌ به‌ ايشان‌  مهلت‌ بديد سياست‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ به‌ اين‌ فوريت‌ او را معزولش‌ نكنيد، حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ نمي‌تونم‌ خليفة‌ پيغمبر باشم‌ و طبق‌ رضايت‌ ظاهري‌ مردم‌ يك‌ نفر بر مردم‌ حكومت‌ كنه‌ كه‌ ظالم‌ باشه‌.

 بخدا قسم‌ آقايون‌ فقهاي‌ ما يقين‌ بدانيد حتي‌ مقام‌ رهبري‌ راضي‌ نيست‌ كه‌ يك‌ قرون‌ يك‌ راشي‌ رشوه‌ بگيره‌، و انشاء لله‌ اميدواريم‌ كه‌ هر چه‌ زودتر اين‌ مسائل‌ حل‌ بشه‌ و هر چه‌ زودتر شما خودتون‌ را بسازيد مملكتتون‌ را بسازيد براي‌ استقبال‌ از حضرت‌ بقية‌ لله‌ ارواحنا فداء. شما خوب‌ مردمي‌ هستيد خوب‌ امتحان‌ داديد، طرف‌ دار علي‌ طرفدار فاطمة‌ زهرا (س‌) طرفدار امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، اميدوارم‌ كه‌ صد  در صدر طرفدار دينتون‌، طرفدار آيينتون‌ طرفدار حقيقت‌ و جز عاد و ثمود نباشيد. كوشش‌ كنيد اونهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ روحشون‌ را تزكيه‌ كنن‌، چون‌ تزكية‌ نفس‌ يك‌ مقدماتي‌ را مي‌خواد و بعضي‌ از آقايان‌ فكر مي‌كنن‌ كه‌ ماها مراحلمون‌ بالاست‌ چرا دربارة‌ يقظه‌ صحبت‌ مي‌كنه‌؟ هر چي‌ مرحلتون‌ بالا بره‌ هر چه‌ شخصيت‌ معنويتون‌ بالا بره‌ اگر يقظه‌ را نداشته‌ باشيد بي‌ فايده‌ است‌. بيدار بايد باشيد هميشه‌ بايد بيدار بود هميشه‌ بايد هواسش‌ انسان‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ شيطان‌ كلاه‌ نزاره‌ سرش‌، امام‌ مي‌فرمايد: والمخلصين‌ في‌ خطب‌ كثيرا الناس‌ كلهم‌ هالكون‌ اول‌ روايت‌ اينه‌، كه‌ مردم‌ همشون‌ هلاك‌ مي‌شن‌ مگر علما، بعد مي‌فرمايد والعلما كلهم‌ هالكون‌ الالعاملين‌ علما هم‌ همه‌ هلاك‌ مي‌شن‌ مگر اونهايي‌ كه‌ عمل‌ به‌ علمشون‌ بكنند، و العاملون‌ كلهم‌ هالكون‌ الا مخلصون‌ همة‌ عمل‌ كننده‌ها هم‌ هلاك‌ مي‌شن‌ مگر اونهايي‌ كه‌ اخلاص‌ دارن‌ خالص‌ كردن‌ عمل‌ خودشون‌ را والخلصون‌ في‌ خطر العظيم‌، مخلصين‌ هم‌ در خطر عظيمي‌ هستند، لذا در هيچ‌ وقت‌ انسان‌ نمي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ خيالم‌ راحته‌، ما الحمدلله‌ آدم‌ خوبي‌ شديم‌ و به‌ كمالات‌ رسيديم‌  و ديگه‌ كسي‌ نمي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروه‌. نه‌ كوشش‌ بكنيد هواستون‌ را جمع‌ بكنيد و انشاء لله‌ متذكر پروردگار باشيد، كلمة‌ رب‌ را زياد در روز و شب‌ بگيد يا رب‌، اگر يا ربه‌ بگيد كه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌اي‌ پروردگار من‌ اي‌ پرورش‌ دهندة‌ من‌ اي‌ كسي‌ كه‌ ربي‌ و من‌ مرباي‌ تو هستم‌، تربيت‌ شدة‌ تو هستم‌ اين‌ يك‌ اثر فوق‌ العاده‌اي‌ داره‌ كه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ شما توجه‌ بيشتري‌ مي‌كنه‌ و هم‌ شما اگر دروغ‌ الان‌ بگيد كم‌ كم‌ به‌ فكر اين‌ مي‌افتيد كه‌ ديگه‌ دروغ‌ نگيد .

 اگر شما يك‌ مربايي‌ درست‌ مي‌كنيد اين‌ مربا اختيار داشته‌ باشه‌ كه‌ خراب‌ بشه‌ اختيار داشته‌ باشه‌ كه‌ درست‌ بشه‌، اين‌ رو اگر هر چه‌ هم‌ اون‌ مربا ساز باصطلاح‌ بخواد خوب‌ بسازه‌ چون‌ اين‌ خودش‌ اختيار داره‌ و خودش‌ خراب‌ مي‌كنه‌ خراب‌ مي‌شه‌ مگر اينكه‌ اختيارش‌ را بزاره‌ در تحت‌ اختيار اون‌ مربا درست‌ كن‌ يا اختياري‌ از خودش‌ نداشته‌ باشه‌ لذا فرموده‌اند اين‌ مراحل‌ را طي‌ كنيد بشيد بنده‌، بنده‌ يعني‌ تحت‌ فرمان‌ مولا صد در صد. كه‌ فرمود بايد تسليم‌ باشيد، يا ايهاالذين‌ آمنوا ادخلوا في‌ السلم‌ كافه‌، همتون‌ در تسليم‌ در مقابل‌ پروردگار داخل‌ بشيد تا خدا ربوبيتش‌ را دربارة‌ شما عمل‌ كنه‌ در جنبه‌هاي‌ بدنيتون‌ در جنبه‌هاي‌ ظاهريتون‌ عمل‌ كرده‌ ولي‌ در جنبه‌هاي‌ روحيتون‌ هم‌ بتونه‌ عمل‌ كنه‌. و اين‌ اختيار اسباب‌ زحمت‌  با اينكه‌ بزرگترين‌ نعمت‌ پروردگار و بزرگترين‌ لطف‌ پروردگاره‌ در عين‌ حال‌ اسباب‌ اين‌ شده‌ كه‌ شيطان‌ مي‌ياد از اين‌ اختياري‌ كه‌ ما داريم‌ سوء استفاده‌ مي‌كنه‌ و نمي‌گذاره‌ اونجوري‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ ما تربيت‌ بشيم‌.

 و لذا كم‌ كم‌ خودتون‌ را تحت‌ تربيت‌ الهي‌ قرار بديد، مرباي‌ خدا باشيد، تربيت‌ شدة‌ پروردگار باشيد، طوريكه‌ وقتي‌ كه‌ شما را مي‌بينند همانطوري‌ كه‌ ديشب‌ گفتم‌ من‌ يذكر الله‌ ليذكره‌، حضرت‌ عيسي‌ فرمود: با اون‌ كساني‌ بنشينيد كه‌ وقتي‌ نگاهشون‌ مي‌كنيد به‌ ياد خدا بيافتيد، به‌ ياد خدا باشيد.

 السلام‌ علي‌ صديقة‌ الطاهره‌. امام‌ جواد از نظر ظاهر در سن‌ خردسالي‌ بودند ديديد اين‌ بچه‌ها گاهي‌ چهار دست‌ و پا راه‌ مي‌رن‌ دستها را گذاشته‌ بود زمين‌، در اون‌ سن‌ كم‌ و سرش‌ را به‌ آسمان‌ بلند كرده‌ بود و اشك‌ مي‌ريخت‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا سوال‌ كردند فرزندم‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ گفت‌: به‌ ياد ظلمهايي‌ كه‌ به‌ مادرم‌ فاطمة‌ زهرا شد گريه‌ مي‌كنم‌ بخدا قسم‌ اون‌ دو نفر را از قبر بيرون‌ مي‌يارم‌ آتش‌ مي‌زنم‌ در به‌ پهلوي‌ مادرم‌ زهرا مي‌زنن‌، محسنش‌ را سقط‌ مي‌كنند، سيلي‌ به‌ صورت‌ مادرم‌ زهرا مي‌زنند، و ماكن‌ نهية‌ علي‌ بيت‌ الذي‌ لم‌ يجتمع‌ لولا الديني‌ و داخلين‌ علي‌ البتول‌ و بيتها، و المسقطين‌ لها الجنيني‌. همينطوري‌ كه‌ رو بقبله‌ نشستيد، چون‌ خدا با ما صحبت‌ كرد ما هم‌ يك‌ مقداري‌ دربارة‌ حرفها و كلمات‌ پروردگار حرف‌ زديم‌ حالا يك‌ چند كلمه‌ ما هم‌ با خدا حرف‌ بزنيم‌، جناب‌ آقاي‌ نعمتي‌ تشريف‌ بيارن‌ اگر بشه‌ مناجات‌ محبين‌ رو انشاء الله‌ امشب‌ بخوانند. 

۲۳ جمادی الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌ (۲) شرح‌ آيه‌ و ان‌ يكاد

 يقظه‌ و بيداري‌ 2 شرح‌ آيه‌ و ان‌ يكاد 23 ج‌ 2 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ان‌ يكاد الذين‌ كفروا ليزلقونك‌ بابصارهم‌ لما سمعوا الذكر و يقولون‌ انه‌ لمجنون‌ و ما هو الا ذكر للعالمين‌.

 آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد از جمله‌ آياتي‌ كه‌ در اين‌ هفته‌ تلاوت‌ مي‌كنيم‌. ترجمة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ غالبا هم‌ تابلو شده‌ و در خانه‌ها زده‌ ميشود به‌ عنوان‌ جلوگيري‌ از چشم‌ زخم‌ و اين‌ مسائل‌. ترجمة‌ اين‌ آيه‌ اين‌ است‌ كه‌ آنهائي‌ كه‌ كافرند مي‌خواهند با چشمشون‌ تو را بزنند. وقتي‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ تلاوت‌ ميشود، وقتي‌ كه‌ قرآن‌ را مي‌شنوند، آنها آنقدر در خواب‌ غفلتند و بيچاره‌ و بدبختند كه‌ به‌ عاقلترين‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بلكه‌ به‌ عقل‌ كل‌، آن‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ مسائل‌ پيچيدة‌ علمي‌ در عالم‌ اطلاع‌ دارد مي‌گويند انه‌ لمجنون‌، او ديوانه‌ است‌.

 قرآن‌ براي‌ تذكر نازل‌ شده‌. براي‌ بيدار كردن‌ ما از خواب‌ غفلت‌ نازل‌ شده‌. شما فكر نكنيد كه‌ همين‌ مقدار كه‌ يك‌ نماز اول‌ وقتي‌ خونديد و حتي‌ نماز شب‌ خونديد و عباداتي‌ انجام‌ داديد و واجباتتون‌ را صحيح‌ انجام‌ داديد و محرمات‌ را ترك‌ كرديد، شما افراد بسيار خوبي‌ هستيد. عملتون‌ خوبه‌. اگر اين‌ اعمال‌ را انجام‌ داديد. اما شما معلوم‌ نيست‌ خوب‌ باشيد. انساني‌ كه‌ تمام‌ واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌، تمام‌ محرمات‌ را ترك‌ ميكنه‌، حتي‌ اظهار حسادت‌ نميكنه‌، اظهار بخل‌ و كينه‌ توزي‌ نميكنه‌، اين‌ شخص‌ اعمالش‌ خوبه‌، عملش‌ خوبه‌، اما معلوم‌ نيست‌ خودش‌ خوب‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خودش‌ آن‌ روحياتي‌ است‌ كه‌ دارد.

 يك‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ سخاوت‌ داشته‌ باشد، يعني‌ نه‌ سخاوت‌ باطني‌. بذل‌ و بخشش‌ ميكند، به‌ مردم‌ كمك‌ مي‌كند، ولي‌ باطنش‌ بخيله‌. ممكن‌ است‌ يك‌ انسان‌ اعمال‌ خوبي‌ انجام‌ بدهد اما خودش‌ خوب‌ نباشد. خوبي‌ انسان‌ در وقتي‌ تحقق‌ پيدا ميكند كه‌ يك‌ سر سوزن‌ از صفات‌ رذيله‌ درش‌ وجود نداشته‌ باشد و تمام‌ صفات‌ حسنه‌ در او باشد. او آينة‌ تمام‌ نماي‌ صفات‌ پروردگار باشد. جنبة‌ الهي‌ پيدا كند. پيغمبر اكرم‌ فرمود تخلقوا باخلاق‌ الله‌. به‌ اخلاق‌ الهي‌ متخلق‌ بشويد. بعثت‌ لاتمم‌ مكارم‌ الاخلاق‌. من‌ مبعوث‌ شده‌ام‌ تا اينكه‌ مكارم‌ اخلاق‌ را تمامش‌ كنم‌.

 بعبارت‌ ديگر تمام‌ انبياء كه‌ 124 هزار نفر بودند و 113 نفر آنها مرسل‌ بودند، تمام‌ اينها آمده‌اند كه‌ مكارم‌ اخلاق‌ را به‌ مردم‌ تعليم‌ بدهند و پيغمبر اكرم‌ كه‌ خاتم‌ انبياست‌، پايان‌ دهندة‌ تمام‌ پيغمبران‌ است‌، اين‌ پيغمبر دستور دارد، آمده‌ است‌، مبعوث‌ شده‌ براي‌ اينكه‌ تمام‌ كند نواقصي‌ كه‌ انبياء گذشته‌ داشته‌اند و آن‌ مكارم‌ اخلاقه‌. لاتمم‌ مكارم‌ الاخلاق‌.

 اساس‌ زندگي‌ هر فردي‌ از افراد بشر روي‌ جنبه‌هاي‌ اخلاقی‌ و روحي‌ و صفات‌ دروني‌ برقرار شده‌. يعني‌ يك‌ انسان‌ وقتي‌ انسان‌ است‌، وقتي‌ انسان‌ خوبي‌ است‌ كه‌ صفات‌ خوبي‌ داشته‌ باشد. يك‌ انسان‌ تنها به‌ اعمال‌ صالحش‌ خوب‌ نميشه‌. خيلي‌ از موجودات‌ در عالم‌ هستند بالاخص‌ حيوانات‌ كه‌ اينها صفات‌ بدي‌ ندارند و صفات‌ زشتي‌ ندارند. هر صفتي‌ دارند مناسب‌ خودشونه‌. حيوانات‌ اكثرا اينطورند. صفاتشون‌ مناسب‌ خودشونه‌. مناسب‌ مقامشونه‌. مقام‌ يعني‌ محلي‌ كه‌ خدا او را در آنجا قرار داده‌. محل‌ توقفش‌، محل‌ ايستادنش‌. يك‌ اسب‌ اين‌ صفات‌ اسبي‌ خوبي‌ دارد. اگر سواركارش‌ را، كسي‌ كه‌ سوار او ميشه‌، او را به‌ مقصد صحيح‌ و سالم‌ برساند و اذيت‌ و آزاري‌ در راه‌ به‌ او نكند، اين‌ يك‌ اسب‌ صالحي‌ است‌. ساير حيوانات‌ هم‌ همينطورند. هر كدام‌ در مقام‌ خودشون‌ صالحند. اين‌ انسانه‌ كه‌ در مقام‌ خودش‌ صالح‌ نيست‌. لذا در هر كجاي‌ قرآن‌ سخن‌ از ان‌ الذين‌ آمنوا برده‌ شده‌ و گفته‌ شده‌، بعد ميفرمايد و عملوا الصالحات‌. عمل‌ صالح‌ بكنند. اعمال‌ صالح‌ هم‌ تنها عرض‌ كردم‌ ماية‌ امتياز نيست‌. حيوانات‌ هم‌ عمل‌ صالح‌ مي‌كنند. منتهي‌ آنها كارهايي‌ كه‌ مي‌كنند شايستة‌ مقام‌ خودشونه‌، ما هم‌ كارهايي‌ كه‌ مي‌كنيم‌ شايستة‌ مقام‌ خودمونه‌. آن‌ انساني‌ ارزش‌ دارد كه‌ واقعا و روحا صالح‌ باشد، شايسته‌ باشد.

 يك‌ مخلِصيني‌ داريم‌، يك‌ مخلَصيني‌ داريم‌. مخلِصين‌ كساني‌ هستند كه‌ اعمالشون‌ را خالص‌ مي‌كنند. مخلَصين‌ كساني‌ هستند كه‌ خودشون‌ خالصند. يك‌ عده‌ خالصند براي‌ خدا. يك‌ عده‌ كارشون‌ را خالص‌ كردند براي‌ خدا. آن‌ كسي‌ از نظر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ارزش‌ دارد كه‌ خودش‌ را خالص‌ كرده‌ باشد. يعني‌ در دلش‌ جز خدا نباشد، در فكرش‌ جز خدا نباشد. آنوقت‌ وقتي‌ كه‌ اينطوري‌ شد كارهاش‌ براي‌ خدا باشد. از داخل‌ باصطلاح‌ اعمال‌ سرمنشاء بگيرد و انجام‌ بشود نه‌ از خارج‌. خيلي‌ از افراد هستند كه‌ اينها در باطن‌ كافرند، در باطن‌ خبيث‌ و زنديقند، اما ظاهرشون‌ خيلي‌ خوب‌، اعمالشون‌ بسيار خوب‌. اگر انسان‌ بتواند كاري‌ بكند كه‌ باطنش‌ را درست‌ كند تا اعمالش‌ را، ظاهرش‌ هم‌ خودبخود درست‌ بشود اين‌ انسان‌ صالح‌ مرضي‌ پروردگاره‌.

 انسان‌ گاهي‌ آنقدر تنزل‌ ميكند و در خواب‌ غفلت‌ فرو ميرود و آنقدر يك‌ انسان‌ گاهي‌ بدبخت‌ و بيچاره‌ ميشود كه‌ چراغ‌ پرنوري‌ مثل‌ جمال‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ را نمي‌بيند. بلكه‌ چون‌ مقايسه‌ با خودش‌ ميكند او را و خودش‌ را عاقل‌ ميداند، ميگويد انه‌ لمجنون‌. او ديوانه‌ است‌. انسان‌ مغرور وقتي‌ شد، وقتي‌ كه‌ گول‌ خورد، وقتي‌ كه‌ فكر كرد خودش‌ تنها عاقله‌ و همة‌ كارهايش‌ را مطابق‌ عقل‌ و حكمت‌ دانست‌، اين‌ حالت‌ غرور درش‌ پيدا شد كه‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ خواب‌ عميقي‌ فرو ميبرد غروره‌. كوشش‌ بكنيد غرور پيدا نكنيد. عجب‌ پيدا نكنيد، تكبر پيدا نكنيد كه‌ در يك‌ روايت‌ هست‌ بلكه‌ روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ كسي‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ در وجودش‌ كبر باشد، در وجودش‌ غرور باشد، عجب‌ باشد و روحش‌ به‌ اين‌ امراض‌ مبتلا باشد، وارد بهشت‌ نميشه‌. ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشد. من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ همون‌ بحثهايي‌ كه‌ قبلا ما داشتيم‌ اكثرتون‌ مطلعيد و نمي‌خوام‌ تكرار كنم‌ كه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با شفاعت‌ حتما به‌ بهشت‌ ميرود اما بايد غرورش‌ را، كبرش‌ را، خودخواهيش‌ را، عجبش‌ را بيرون‌ در بهشت‌ بگذارد بعد وارد بهشت‌ بشود. محاله‌ كه‌ با صفات‌ رذيله‌ كسي‌ وارد بهشت‌ بشه‌. اينقدر انسان‌ گاهي‌ در خواب‌ عميقي‌ فرو ميره‌، تعبير به‌ خواب‌ كنيم‌، تعبير به‌ غفلت‌ كنيم‌، تعبيري‌ به‌ مرگ‌ بكنيم‌، همه‌اش‌ درسته‌. البته‌ مرگ‌ براي‌ بعضي‌ از افراد بدتر از خوابه‌. چون‌ فرق‌ بين‌ شخص‌ خواب‌ و مرده‌ اينه‌ كه‌ خواب‌ بالاخره‌ بيدار ميشه‌ ولي‌ مرده‌ بيدار نميشه‌. خيلي‌ افراد هستند كه‌ با مواعظ‌ تكان‌ دهنده‌، با آيات‌ قرآن‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميشوند ولي‌ خيلي‌ افراد هم‌ هستند كه‌ با هيچ‌ يك‌ از اين‌ تكانهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ كه‌ از طرف‌ پيغمبر اكرم‌، از طرف‌ قرآن‌، از طرف‌ مواعظ‌ حسنه‌ بر او وارد ميشه‌ تكان‌ نميخوره‌. كه‌ ديشب‌ گفتم‌ قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. اين‌ عده‌ از افراد مطمئن‌ باشيد كه‌ مرده‌اند. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. تو با همة‌ آن‌ صداي‌ رسائي‌ كه‌ داري‌ بعد از 1400 سال‌ صداي‌ پيغمبر امروز ما را تكان‌ مي‌دهد و اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌ و اذا طليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا ولي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ كنار پيغمبر بوده‌ تكان‌ نمي‌خوره‌. ابو جهل‌ و ابو لهب‌ تكان‌ نمي‌خوردند. بلكه‌ سفارش‌ ميكردند به‌ آنهائي‌ كه‌ خواب‌ بودند، شما اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ جائي‌ قرار گرفتيد سرو صدا زياد بود، خواستيد بخوابيد يك‌ پنبه‌اي‌ توي‌ گوشتون‌ ميكند كه‌ صداي‌ خارج‌ را نشنويد. به‌ اينها، به‌ مردمي‌ كه‌ وارد مكه‌ ميشدند، پيغمبر اكرم‌ در حجر اسماعيل‌ مي‌نشست‌ و آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ ميكرد، به‌ اينها سفارش‌ مي‌كردند كه‌ پنبه‌ توي‌ گوشتون‌ بكنيد تا صداي‌ او را نشنويد. مبادا از خواب‌ غفلت‌ بيدار شويد.

 يك‌ شخصي‌ از مدينه‌ آمده‌ بود، از شخصيتهاي‌ قبيلة‌ خزرج‌ بود اين‌ دستور را عمل‌ كرد. پنبه‌ در گوشش‌ گذاشت‌ وارد مسجد الحرام‌ شد. در طواف‌ اول‌ در دور اول‌ و شوط‌ اول‌، پيغمبر اكرم‌ را ديد كه‌ در حجر اسماعيل‌ نشسته‌. پيغمبر اكرم‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ او كرد و تبسمي‌ كرد، خوشا به‌ حال‌ اين‌ افراد، آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند، آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. پيغمبر اكرم‌ حالش‌ اين‌ بود. تا متوجه‌ ميشويد يك‌ نفر كافره‌ نبايد با روي‌ بهم‌ كشيده‌ و با خشم‌ باهاش‌ روبرو بشيد. تبسمي‌ كرد پيغمبر اكرم‌، يك‌ نگاهي‌ بهش‌ كرد. اين‌ گفت‌ من‌ عجب‌ آدم‌ بدبختي‌ هستم‌. از مدينه‌ آمده‌ام‌ به‌ مكه‌ با اينكه‌ در بين‌ مردم‌ يهود معروفه‌ كه‌ يك‌ شخصي‌ به‌ اين‌ زوديها خواهد آمد و مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميكنه‌ و احتمال‌ دارد آن‌ شخص‌ همين‌ شخص‌ باشد، در عين‌ حال‌ من‌ حالا كه‌ مي‌خوام‌ از كنار او عبور كنم‌، پنبه‌ در گوشم‌ ميكنم‌ و صداي‌ او را نمي‌خوام‌ بشنوم‌. پنبه‌ها را برداشت‌، يك‌ اظهار محبتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ كرد. پيغمبر اكرم‌ فرمود سلام‌ عليكم‌. كوشش‌ كنيد اين‌ سنت‌ پيغمبر را عمل‌ كنيد و آن‌ سلامه‌. فكر نكنيد كه‌ شما بزرگتريد بايد طرف‌ به‌ من‌ سلام‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ الان‌ كافره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ پيغمبر بهش‌ سلام‌ كرد. آمد نشست‌. آمد نشست‌ پيغمبر اكرم‌ آياتي‌ بر او تلاوت‌ كردند. گفت‌ پدر و مادرم‌ به‌ قربان‌ تو. بيدار شد. پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌ من‌ هر چه‌ بفرمائيد همان‌ خواهم‌ كرد و شخصي‌ شد، كسي‌ شد كه‌ مردم‌ مدينه‌ را به‌ پيغمبر اكرم‌ متوجه‌ كرد و يك‌ شهر را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كرد.

 از خواب‌ بلند شيد. در روايات‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ انسان‌ تا وقتي‌ در حال‌ غفلت‌ بسر ميبره‌، در تمام‌ كارها بيچاره‌ است‌، موفقيت‌ نداره‌. شما در هر كاري‌ غافل‌ وارد بشيد و با غفلت‌ و بدون‌ تمركز در آن‌ كار وارد بشويد، مسلم‌ بدونيد آن‌ كار صحيح‌ انجام‌ نميشه‌. در اين‌ آية‌ شريفه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و ان‌ يكاد الذين‌ كفروا ليزلقوا بابصارهم‌ لما سمعوا الذكر بعضي‌ها هستند كه‌ قرآن‌ را مي‌شنوند ولي‌ يقولون‌ انه‌ لمجنون‌. غرورشون‌، مقايسة‌ غلطشون‌، سبب‌ ميشه‌ كه‌ بگند پيغمبر اكرم‌ ديوانه‌ است‌. يك‌ روايتي‌ را خدا رحمت‌ كنه‌، استاد اخلاقمون‌ براي‌ من‌ مي‌خوند، من‌ بعد اين‌ روايت‌ را پيداش‌ نكردم‌، از قول‌ ايشون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ مؤمن‌، مؤمن‌ نميشه‌ در آخر الزمان‌ لا يكون‌ المؤمن‌ مؤمنامگر اينكه‌ راستگوها، آدمهاي‌ راستگو بگند انه‌ لمجنون‌، او ديوانه‌ است‌. آخه‌ مگر تو ديوانه‌اي‌ كه‌ نمي‌دونم‌ رشوه‌ نميگيري‌. تو مگر ديوانه‌اي‌ كه‌ با اين‌ حقوق‌ كم‌ دزدي‌ نميكني‌. تو مگر ديوانه‌اي‌ كه‌ خودت‌ را معطل‌ نماز و روزه‌ و عبادت‌ و كارهاي‌ اينطوري‌ كرده‌اي‌. بيا توي‌ جامعه‌ اگر شما همين‌ الان‌ بخواهيد به‌ تمام‌ مستحبات‌، ترك‌ تمام‌ مكروهات‌ و انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌ عمل‌ بكنيد، يك‌ چيزي‌ از كار در مي‌آئيد كه‌ با هيچ‌ يك‌ از افراد جامعه‌ اتون‌ وفق‌ پيدا نمي‌كنيد. حالا جامعة‌ ما الحمد لله‌ در جمهوري‌ اسلامي‌ تا حدي‌ جامعة‌ درستي‌ شده‌، ميشه‌ انسان‌ تا يك‌ مقداري‌ ظواهر دينش‌ را حفظ‌ كنه‌. اما در بعضي‌ از مثلا ممالك‌ دنيا، يك‌ زن‌ با حجاب‌، يك‌ مرد مقيد و پابند به‌ اعمال‌ و واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌، مگر ميتونه‌ در بين‌ مردم‌ زندگي‌ كنه‌.

 يك‌ قضيه‌اي‌ در يك‌ كتابي‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌ كه‌ نوشته‌ بود يك‌ شاه‌ و وزيري‌ بودند. وزيرش‌ خيلي‌ مرد حكيمي‌ بود. به‌ شاه‌ گفت‌ كه‌ امسال‌ يك‌ باراني‌ مي‌آد كه‌ هر كس‌ از آن‌ باران‌، آب‌ باران‌ بخوره‌ ديوانه‌ ميشه‌. يك‌ املاحي‌ داره‌ كه‌ مثلا اين‌ حالت‌ را به‌ انسان‌ ميده‌ و در انسان‌ بوجود مي‌آد. گفت‌ چيكار كنيم‌؟ وزير پيشنهاد كرد كه‌ از همين‌ آبهاي‌ الان‌ كه‌ هنوز آلوده‌ به‌ آن‌ باران‌ نشده‌، يك‌ مقداري‌ ما براي‌ خودمون‌ ذخيره‌ مي‌كنيم‌، دو نفر كه‌ بيشتر نيستيم‌ از اون‌ آب‌ نمي‌خوريم‌. براي‌ خودشون‌ يك‌ مقدار آب‌ ذخيره‌ كردند، و از آب‌ اون‌ باران‌ نخوردند اون‌ باران‌ آمد و مردم‌ از آب‌ اون‌ باران‌ از اون‌ باران‌ خوردند، ديونه‌ شدند ريختند تو دربار اين‌ شاه‌ و وزير كه‌ اين‌ دو نفر ديوانه‌ شده‌اند و اينها به‌ درد ما نمي‌خورند. شاه‌ به‌ وزير گفت‌ كه‌ چه‌ كنيم‌؟ گفت‌: اگر مي‌خواي‌ شاه‌ اين‌ مردم‌ باشي‌ بايد تو هم‌ از همون‌ آبها بخوري‌.

 خواهي‌ نشوني‌ رسوا همرنگ‌ جماعت‌ باش‌. والا بهت‌ مي‌گن‌ ديونه‌، چون‌، مي‌دوني‌ چرا؟ خودش‌ را عاقل‌ مي‌دونه‌، الان‌ اكثر ماها هم‌ همينجوريم‌. چون‌ ميزاني‌ در دست‌ نيست‌ ميزان‌ واقعي‌ و عقلائي‌ در دست‌ افراد معمولي‌ دنيا نيست‌ مگر شما كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار گرفته‌ باشيد و گرفته‌ايد انشاءلله‌ چون‌ ميزاني‌ در دست‌ نيست‌ خودش‌ را ميزان‌ همة‌ عقلها و درايتهاو حكمتها مي‌دونه‌ و طرف‌ را با خودش‌ مقايسه‌ مي‌كنه‌ اونوقت‌ مي‌گه‌ پس‌ من‌ كه‌ عاقلم‌ او هم‌ كه‌ خلاف‌ من‌ عمل‌ مي‌كنه‌ پس‌ او ديوانه‌ است‌ تا  مي‌رسه‌ به‌ اونجا كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌گفتند انه‌ لمجنون‌، اين‌ ديوانه‌ است‌، عقل‌ كل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در روز اول‌ خلقت‌ بعنوان‌ اول‌ ما خلقه‌ الله‌ العقل‌ و اول‌ ما خلقه‌ الله‌ نوري‌ و در روايت‌ ديگر نور نبيك‌ يا جابر، اين‌ اول‌ ما خلق‌ الله‌، اين‌ عقل‌ كل‌ را مكرر در قرآن‌ آمده‌ كه‌ بهش‌ گفتند انه‌ لمجنون‌.

 و حال‌ اينكه‌ قرآني‌ آورده‌ است‌ كه‌ ذكره‌، انا نحن‌ نزل‌ نذكر و انا له‌ لحافظون‌، ما ذكر را نازل‌ كرديم‌. قرآن‌ يكي‌ از اسماءش‌ ذكره‌، ذكر يعني‌ يادآوري‌ كننده‌، ذكر يعني‌ بيدار كننده‌، ذكر يعني‌ انسان‌ را از اون‌ غفلتي‌ كه‌ دارد بيرون‌ مي‌يارد  و به‌ ياد حقايق‌ مي‌اندازد اين‌ معناي‌ ذكره‌. قرآن‌ ذكره‌. شما آيات‌ قرآن‌ را وقتي‌ مي‌خونيد  بايد تكان‌ بخوريد خودتون‌ را تجربه‌ كنيد ببينيد وقتي‌ قرآن‌ مي‌خونيد از غفلتهاي‌ مختلف‌ بيرون‌ مي‌آييد يا نه‌؟ اگر بيرون‌ آمديد بدانيد كه‌ روح‌ شما نمرده‌، بلكه‌ غافل‌ بوده‌، اما اگر نه‌، قرآن‌ خوندند براتون‌ شما هم‌ گوش‌ داديد من‌ گاهي‌ از اوقات‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ از اين‌ قراء مصري‌ فقط‌ و فقط‌ قرآن‌ را مي‌خوانند و بخاطر لحنش‌ و قرائتش‌ و ظواهرش‌. چند جور قرائت‌ را مي‌خونند گاهي‌ لحن‌ را عوض‌ مي‌كنند گاهي‌ صدا را مي‌غلتونند و مردم‌ هم‌ به‌ همين‌ خاطر براي‌ او يا الله‌ مي‌گويند، تشويقش‌ مي‌كنند. و حال‌ اينكه‌ قرآن‌ وقتي‌ كه‌ خونده‌ مي‌شه‌، البته‌ بايد با صداي‌ خوب‌ خونده‌ بشه‌ در اين‌ خوندن‌ قرآن‌، خوندن‌ ترتيله‌، يعني‌ ورتلل‌ قرآن‌ ترتيلا.  و قرآن‌ را طوري‌ بخوانند كه‌ صداي‌ طرف‌ يا قرائت‌ طرف‌ يا حتي‌ طرز خوندن‌ طرف‌، كمك‌ باشد براي‌ ذكر و ياد او.

 اما نه‌ اينكه‌ قرآن‌ طرزي‌ خونده‌ شود كه‌ در علائم‌ آخر زمان‌ هم‌ آمده‌ در روايات‌ كه‌ جوري‌ قرآن‌ را مي‌خوانند توني‌ به‌ قرآن‌ مي‌كنند كه‌ بيشتر انسان‌ از معنويات‌ غافل‌ مي‌شه‌. تمام‌ فكرش‌ مي‌ره‌ كه‌ اين‌ با چه‌ قرائتي‌ قران‌. آيا مثلا يك‌ وقتي‌ يك‌ زني‌ در مصر پيدا شده‌ بود بنام‌ ام‌ كلثوم‌ اين‌ قرآن‌ مي‌خوند مردم‌ تنها بخاطر طرز قرآنش‌ و صداش‌ قرآن‌ را گوش‌ مي‌داند و صددر صدر غافل‌ مي‌شدند از حقايق‌ قرآن‌ اينجاست‌ كه‌ گاهي‌، البته‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ در اين‌ موارد در اين‌ خصوص‌ اين‌ روايت‌ وارد شده‌، اما در روايت‌ هست‌ كه‌ رب‌ تالل‌ القرآن‌ چه‌ بسا تلاوت‌ كنندگان‌ قرآن‌ هستند كه‌ قران‌ اونها را لعنت‌ مي‌كنه‌. چون‌ دقيقا بر خلاف‌ منظور قرآن‌ داره‌ عمل‌ مي‌شه‌. بر خلاف‌ منظور قرآن‌.

 منظور قرآن‌ تذكر  و توجه‌ به‌ خداست‌ اينها از خدا مردم‌ را غافل‌ مي‌كنند و متوجه‌ لحن‌ خودشون‌ و صداي‌ مثلا يك‌ زن‌ كه‌ در ايران‌ ممنوع‌ بود اونوقت‌ هم‌ قرآن‌ ام‌ كلثوم‌ و خوانده‌ نمي‌شد ولي‌ در مصر خيلي‌ معمول‌ بود و مي‌خواندند. كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ همة‌ كارها را جدي‌ بگيريم‌ روي‌ يقظة‌ كامل‌ با كارهاي‌ مختلف‌ ديني‌ برخورد بكنيم‌ با بيداري‌ كامل‌. چرا اين‌ قران‌ را مي‌خوانيم‌؟ چرا در اين‌ مجلس‌ قرآن‌ خونده‌ شد؟ اين‌ قرآن‌ چه‌ مي‌گويد؟ اين‌ آيات‌ چه‌ فرموده‌؟ با اين‌ توجه‌ اگر كسي‌ قرآن‌ بخواند اونوقت‌ قرآن‌ در او اثر مي‌كند. بعضي‌ از بزرگان‌ بودند آيات‌ قرآن‌ را وقتي‌ مي‌خوندند اونچنون‌ از حال‌ طبيعي‌ حتي‌ خارج‌ مي‌شدند كه‌ اشكشون‌ جاري‌ مي‌شده‌ گريه‌هاي‌ طولاني‌ مي‌كردند.

 يادمه‌ يك‌ وقتي‌ من‌ از مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ پرسيدم‌: ديّان‌ به‌ چه‌ معناست‌؟ ديّان‌ يكي‌ از اسماء پروردگاره‌. ايشان‌ بدنش‌ لرزيد، واقعا لرزيد من‌ ديدم‌ رنگش‌ عوض‌ شد، گفت‌: چرا اين‌ سؤال‌ را از من‌ كردي‌؟ گفتم‌ چطور؟ گفت‌: مي‌دوني‌ يعني‌ چه‌ ديّان‌؟ ديّان‌ يعني‌ جزا دهنده‌، خيلي‌ مشكله‌ كه‌ خدا جزاي‌ هر كسي‌ را مطابق‌ عملش‌ بده‌ الهنا عاملنا بفضلك‌ و لا تعاملنا بعدلك‌، خيلي‌ مشكله‌، و ما تجزون‌ ما كنتم‌ الا تعملون‌، جزا داده‌ نمي‌شيد مگر اونچه‌ را كه‌ عمل‌ كرديد. چكار كرديد، نماز و روزة‌ شما در يك‌ سال‌ اگر خوب‌ باشه‌ قرائتش‌ صحيح‌ خونده‌ بشه‌، چقدر قيمت‌ داره‌، چهل‌ هزار تومان‌، پنجاه‌ هزار تومن‌. اينقدره‌. خدا چقدر به‌ شما داده‌. خداي‌ تعالي‌ چقدر به‌ شما محبت‌ كرده‌؟ من‌ باز يك‌ مثلي‌ بزنم‌ براتون‌ كه‌ قبلا هم‌ گفتم‌، ديشب‌ مي‌گفتن‌، بعد از جلسه‌ يك‌ نفر به‌ من‌ گفت‌ كه‌ شما نگيد حرفاتون‌ تكراريه‌، بخاطر اينكه‌ براي‌ مفيده‌، منم‌ عقيدم‌ همينه‌ كه‌ تكرار، بعضي‌ از تكرارها اشكال‌ نداره‌.

 مثل‌ همين‌ سورة‌ حمد و سورة‌ قل‌ هوالله‌ و حتي‌ يكي‌ از علما بود در قم‌، وقتي‌ ما در قم‌ بوديم‌ زمان‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ يكي‌ از علماي‌ فعلي‌ اونوقت‌ طلبه‌ بود، و مريض‌ سختي‌ بود كه‌ اطبا جوابش‌ كرده‌ بودند مسلول‌ بود ظاهرا اونوقت‌ مرض‌ سل‌ خيلي‌ سخت‌ معالجه‌ مي‌شد يا اصلا معالجه‌ نمي‌شد ايشان‌، اون‌ عالم‌ به‌ او گفته‌ بود كه‌ من‌ يك‌ دارويي‌ مي‌خوام‌ بهت‌ بدم‌ اين‌ دارو را اگر عمل‌ بكني‌ معالجه‌ مي‌شي‌ و اون‌ اينه‌ كه‌ روزي‌ صد مرتبه‌ برو در يك‌ محل‌ بلندي‌ بنشين‌ و بگو من‌ سالمم‌ و چون‌ ايشان‌ خيلي‌ مطيع‌ اين‌ عالم‌ بود عالم‌ استاد بود، من‌ خودم‌ ديدم‌، ديدم‌ كه‌ در بيابان‌ قم‌ يك‌ روز ديدم‌ نشسته‌ و مي‌گه‌ من‌ سالمم‌ و خوب‌ هم‌ شد و هنوز هم‌ بعد از شايد سي‌ سال‌ يا چهل‌ سال‌ زنده‌ است‌، گاهي‌ اين‌ كلمة‌ تكرار خودش‌ مفيده‌. حالا به‌ هر حال‌ اين‌ مثال‌ چند نفر را تا به‌ حال‌ تكان‌ داده‌ چون‌ شماها كه‌ بحمدالله‌ احتياجي‌ به‌ اين‌ تكانها نداريد ولي‌ لازمه‌ كه‌ نگذارم‌ شما را يك‌ وقتي‌ خواب‌ غفلت‌ بگيره‌، من‌ الان‌ توي‌ مجلس‌ كه‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ اگر ببينم‌ در گوشة‌ مجلس‌ يكي‌ چرت‌ مي‌زنه‌ خوب‌ دلم‌ مي‌خواد بيدارش‌ كنم‌، اگر بخواب‌ غفلت‌ هم‌ اگر كسي‌ برود وظيفة‌ ما اگر پيرو علي‌ و فرزندانش‌ باشيم‌ اگر پيرو اسلام‌ باشيم‌، وظيفة‌ ما اين‌ است‌ كه‌ او را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنيم‌. به‌ هر حال‌ مثل‌ ما با خداي‌ تعالي‌ مثل‌ همون‌ نانواست‌ و اونهايي‌ كه‌ تو صف‌ ايستاده‌اند براي‌ نان‌ مثال‌ قبليمون‌، قبلا هم‌ گفتم‌.

 شما اگر تو صف‌ بايستيد براي‌ گرفتن‌ نان‌ مي‌آييد جلو، مي‌آييد جلو نوبتتون‌ مي‌شه‌، حالا كه‌ نوبتتون‌ شده‌ نانوا مي‌گه‌ برو عقب‌ آخر صف‌ بايست‌ مي‌گي‌ چشم‌، مي‌ري‌ عقب‌ آخر صف‌. دو مرتبه‌ نوبتت‌ مي‌شه‌ مي‌ياي‌ جلو باز هم‌ مي‌گه‌ برو آخر صف‌، خوب‌ دقت‌ كنيد دفعة‌ سوم‌، چهارم‌، پنجم‌، ديگه‌ نونها تمام‌ شده‌ يك‌ مشت‌ نون‌ سوخته‌، سابق‌ مي‌گفتن‌ منبر، اين‌ همون‌ تختي‌ كه‌ جلوش‌ هست‌ باصطلاح‌ روي‌ اون‌ ريخته‌ اينها را جمع‌ ميكنه‌ ميده‌ به‌ شما. شما چه‌ حالي‌ داريد؟ به‌ خدا قسم‌ اگر ما فكر كنيم‌ بعضي‌ از ماها يك‌ چنين‌ حالتي‌ با خداي‌ تعالي‌ داريم‌. پانزده‌ سال‌ بازي‌ كرديم‌، درسهامون‌ را خونديم‌، هر كاري‌ كه‌ لازم‌ بود انجام‌ داديم‌ نوبت‌ خدا شده‌. ميگيم‌ حالا وقت‌ نداريم‌. دانشگاهمون‌ چي‌ ميشه‌؟ دبيرستانمون‌ چي‌ ميشه‌؟ پدر و مادر بچه‌ را در خواب‌ قرارش‌ ميدهند. يكي‌ از افراد براي‌ من‌ نامه‌اي‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ در اول‌ جواني‌ پدر و مادرم‌ براي‌ من‌ لالايي‌ مي‌گفتند. حالا كه‌ از خواب‌ بيدار شده‌ بود اين‌ نامه‌ را براي‌ من‌ نوشته‌ بود. براي‌ من‌ لالايي‌ مي‌گفتند كه‌ فرزندم‌ درس‌ بخوان‌، من‌ نمي‌گم‌ درس‌ نخوانيد. ولي‌ در حاشيه‌ درس‌ بخوانيد. در حاشية‌ دينتون‌، در حاشية‌ خدايتون‌، در حاشية‌ مذهبتون‌ درس‌ بخوانيد، طبيب‌ بشيد، مهندس‌ بشيد، همه‌ كار ولي‌ در حاشيه‌. دين‌ را در متن‌ قرار بديد. ولي‌ اينها، پدر و مادرها، هيچوقت‌ شده‌ كه‌ يك‌ پدر و مادري‌ وقتي‌ كه‌ بچه‌ از مدرسه‌ مي‌آد بهش‌ بگن‌ نمازت‌ را خوندي‌، ميگه‌ اول‌ مشقات‌ را بيار ببينم‌ نمره‌ات‌ چنده‌. نمرة‌ نمازش‌ را سؤال‌ كرده‌؟ اگر هم‌ يك‌ كسي‌ آنجا باشه‌ بگه‌ بپرسيد ببينيد نمازش‌ را خونده‌؟ ميگه‌ حالا بچه‌ است‌ نمازش‌ را مي‌خونه‌. بچه‌ هم‌ نيستها. دختر 14 ساله‌ است‌. پسر 18 ساله‌ است‌. نمازش‌ را مي‌خونه‌ آقا حالا. درس‌ يعني‌ چه‌؟ درسش‌ را ببينيم‌ چيه‌؟ درست‌ را بخون‌، ديپلمت‌ را بگير، ليسانست‌ را بگير، دكترات‌ را بگير، بعله‌، كسي‌ بشو. كس‌ شدن‌ و انسان‌ شدن‌ را همه‌ را در همينها ماها مي‌دونيم‌. و بچه‌ را كاملا مي‌خوابانيمش‌. اينها لالايي‌ است‌ كه‌ به‌ جوانتون‌ ميگيد و بعد ميگيد چرا در خواب‌ غفلته‌. گفتم‌ پدري‌ را در مشهد من‌ خودم‌ ديدم‌ كه‌ با وضع‌ فلاكت‌ باري‌ بچه‌اش‌ را فرستاد براي‌ اينكه‌ طبيب‌ بشه‌ و شد. يك‌ وقتي‌ كه‌ از خارج‌ آمده‌ بود چون‌ با ما نسبتي‌ داشت‌، من‌ رفتم‌ به‌ ديدنش‌. ديدم‌ پدرش‌ را بعنوان‌ يك‌ مستخدم‌ كه‌ خودش‌ پاهاش‌ را روي‌ هم‌ كرده‌ نشسته‌ پهلوي‌ ما و پدر چايي‌ مي‌آره‌، چايي‌ ميبره‌. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ نوكري‌ بالاخره‌ توي‌ خانه‌ لازم‌ داريم‌. چه‌ بهتر كه‌ پدر خودم‌ باشه‌ كه‌ با زنم‌ هم‌ محرمه‌. اگر تزكية‌ نفس‌ نباشه‌، اگر در حاشيه‌ اين‌ مدارك‌ و مراتب‌ و مقامات‌ نباشه‌ اينطور ميشه‌. اگر دين‌ در متن‌ نباشه‌ اينطور ميشه‌. دين‌ را در متن‌ بگذاريد. بچه‌ اتون‌ را بهش‌ بارك‌ الله‌ بگيد براي‌ اينكه‌ خوب‌ درسش‌ را خونده‌. ولي‌ بيشتر بارك‌ الله‌ بهش‌ بگيد براي‌ اينكه‌ يك‌ كار ديني‌ كرده‌. يك‌ كار الهي‌ كرده‌.

 خداي‌ من‌ شاهده‌ در مشهد شايد متجاوز از پنجاه‌ نفر بچة‌ متدين‌ مسلمان‌ را ديدم‌ كه‌ پدر مانعش‌ ميشد از آمدن‌ در جلسات‌ ديني‌ كه‌ تو نرو در جلسات‌ ديني‌ و چيزي‌ در مسائل‌ ديني‌ ياد نگير كه‌ چيزي‌ از درست‌ باقي‌ نمانه‌، عقب‌ نمانه‌. اينطوري‌ ميشه‌. پدر و مادر نميگذارند، شيطان‌ نميگذاره‌، هواي‌ نفس‌ نميگذاره‌، اينها همه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهند نمي‌گذارند كه‌ به‌ راه‌ خدا انسان‌ بره‌. با دست‌ مي‌زنيم‌ توي‌ سينة‌ خدا كه‌ برو عقب‌. باز صف‌ مي‌آد جلو. بازهم‌ مي‌گيم‌ برو عقب‌. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ الم‌ يعلن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. آيا وقت‌ آن‌ نشده‌ كه‌ نوبت‌ ما بشه‌، آخه‌ چقدر من‌ برم‌ عقب‌ و باز بيام‌ جلو. يا در روزها سر ظهر ميشه‌، شش‌ مرتبه‌ پروردگار بوسيلة‌ مؤذن‌ مي‌فرمايد حي‌ الفلاح‌، حي‌ الصلاة‌، حي‌ علي‌ خير العمل‌. بشتاب‌. ميگيم‌ نقدا حال‌ نماز خوندن‌ نداريم‌. برو عقب‌. ميره‌ عقب‌. نهار مي‌خوريم‌، استراحت‌ مي‌كنيم‌، باز موقع‌ نمازه‌، يادمون‌ مي‌آد نمازه‌، باز برو عقب‌. دم‌ غروب‌ يك‌ نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌ كه‌ اي‌ كاش‌ همان‌ مثل‌ همان‌ نون‌ خشكه‌ها و نون‌ سوخته‌هاي‌ روي‌ ميز بود. تحويل‌ خدا ميديم‌ و ابدا در سرتاسر نماز به‌ ياد خدا نيستيم‌. آنوقت‌ توقع‌ هم‌ داريم‌ كه‌ نماز ما را از فحشاء و منكرات‌ حفظ‌ كنه‌. ان‌ الصلاة‌ تنهي‌ عن‌ الفحشاء و المنكر. يك‌ كلمه‌اش‌ خدا ميدونه‌ اگر ما با توجه‌ نماز بخونيم‌ ما را از فحشاء و منكر نهي‌ ميكنه‌، يك‌ كلمه‌اش‌. و آن‌ يك‌ كلمه‌ اياك‌ نعبد. خدايا من‌ منحصرا، ما تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌، بندة‌ شيطان‌ نيستيم‌، بندة‌ هواي‌ نفس‌ نيستيم‌. اما به‌ ياد خدا نيستيم‌.

 كوشش‌ كنيد عزيزان‌ من‌ تا مي‌تونيد خودتون‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار نگه‌ بداريد، فرزندانتون‌ را نگذاريد به‌ خواب‌ غفلت‌ بروند. يك‌ جوان‌ ديگري‌، يك‌ مهندسي‌ بود، براي‌ من‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشته‌ بود. اينها را فكر مي‌كنم‌ آنقدري‌ كه‌ يادمه‌ در سير الي‌ الله‌ هم‌ نوشتم‌ اين‌ نامه‌ها را. چون‌ فرق‌ من‌ با فلان‌ آقاي‌ مهندس‌ هيچي‌ نبود. با هم‌ توي‌ يك‌ كلاس‌ بوديم‌، با هم‌ توي‌ يك‌ دانشگاه‌ بوديم‌، با هم‌ همكاريم‌. اما من‌ هر روز بدنم‌ مي‌لرزه‌ كه‌ چرا به‌ ياد خدا نيستم‌ و با خدا ارتباط‌ ندارم‌ ولي‌ اون‌ مهندس‌، رفيقم‌، اگر حرف‌ خدا پيشش‌ بزنند ناراحت‌ ميشه‌. اين‌ فرق‌ ما با او. آخه‌ چرا؟ شما نگيد كه‌ دانشگاه‌ خراب‌ كرد، دبيرستان‌ خراب‌ كرد، دبستان‌ خراب‌ كرد، رفيق‌ بد خراب‌ كرد. بيشتر خرابي‌ فرزند بعهدة‌ پدر و مادره‌. همين‌ خوابهايي‌ كه‌ شما براش‌ ديديد و خوابهايي‌ كه‌ خودش‌ براي‌ خودش‌ مي‌بينه‌ و لالايي‌ هايي‌ كه‌ شما براش‌ مي‌گيد. فقط‌ فرق‌ من‌ با او اين‌ بود، من‌ كه‌ صبح‌ از خواب‌ بلند مي‌شدم‌ پدرم‌ به‌ من‌ ميگفت‌ فلاني‌ بگو يا الله‌. خدا تو را ديشب‌ خواب‌ كرده‌ خستگيت‌ را بگيري‌، حالا پاشو برو مدرسه‌ درست‌ را بخون‌. من‌ از پدرم‌ مي‌پرسيدم‌ كه‌ تو از كجا پول‌ مي‌آري‌؟ مي‌گفت‌ خدا به‌ من‌ ميده‌. هر كاري‌ كه‌ ميشد، هر چي‌ كه‌ ميشد، همانطوري‌ كه‌ واقعيت‌ داره‌ به‌ خدا نسبت‌ مي‌دادم‌. اما او همه‌ را به‌ فعاليت‌ خودش‌، به‌ محدودة‌ خودش‌، به‌ اينها نسبت‌ مي‌داد. اينها خيلي‌ مؤثره‌ در روحية‌ فرزند. سر سفره‌ نشستيد مي‌خوايد غذا بخوريد. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ بلند بگيد و باز بسم‌ اللهي‌ نگيد كه‌ او خيال‌ بكنه‌ كه‌، بچه‌اتون‌، فرزندتون‌، خيال‌ بكنه‌ كه‌ يك‌ مراسمي‌ است‌ يا دعايي‌ بكنه‌ كه‌ يك‌ مراسمي‌. نه‌. به‌ او بفهمونيد كه‌ چون‌ اين‌ نعمت‌ مال‌ خداست‌، خدا به‌ ما داده‌ و من‌ ياد او را مي‌كنم‌ چون‌ آدمي‌ هستم‌ كه‌ بايد شاكر نعمتهاي‌ الهي‌ باشم‌، با بسم‌ الله‌ شروع‌ كنيد، با الحمد لله‌ ختم‌ كنيد. چه‌ مانعي‌ داره‌ كه‌ بچه‌هاتون‌ را عادت‌ بديد يك‌ چند تا دعا بكنند. ما الان‌ در خانه‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌، اين‌ ميگه‌ من‌ دعا بكنم‌، اون‌ مي‌گه‌ من‌ دعا بكنم‌ دعا بكنيد. تشكر بكنند از خدا، يادشون‌ بديد. بذاريد وقتي‌ مهمان‌ مي‌آد توي‌ خانه‌اتون‌، فرزندتان‌ بياد كنار سفره‌ بنشينه‌، دستهاي‌ كوچكش‌ را بلند بكنه‌، بگه‌ خدايا ما تشكر مي‌كنيم‌، ما جمع‌ تشكر مي‌كنيم‌ از نعمتهاي‌ تو كه‌ اينهمه‌ نعمت‌ به‌ ما دادي‌.

 يك‌ وقتي‌ يادمه‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ مهمي‌ بود، ولي‌ بسيار متدين‌. يك‌ پولي‌ فرستاده‌ بود مشهد براي‌ من‌ كه‌ فلاني‌ اين‌ را به‌ يك‌ خانوادة‌ متدين‌ سيد بده‌ كه‌ اينها غذايي‌ درست‌ بكنند، بعد از غذا براي‌ رفع‌ مشكل‌ من‌ دعا بكنند. من‌ اين‌ كار را كردم‌. ايشان‌ قسم‌ مي‌خورد، مي‌گفت‌ در همان‌ ساعت‌،يك‌ مشكل‌ مهمي‌ بود كه‌ حالا اگر بخوام‌ شرح‌ بدم‌ خودش‌ مفصله‌، در همان‌ لحظه‌ كه‌ من‌ ساعت‌ همچين‌ تطبيق‌ كردم‌، در همان‌ لحظه‌ كه‌ آنها دعا كردند، تلفن‌ زنگ‌ زد و مشكل‌ را حل‌ شده‌ به‌ من‌ خبر دادند. چه‌ اشكال‌ داره‌؟ چرا ما از خدا و دين‌ و نميدونم‌ مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خدا ميشه‌ اينقدر وحشت‌ داريم‌؟ صبح‌ بچه‌ كه‌ از خواب‌ پا ميشه‌ بهش‌ بگيد بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ بگو. آني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ به‌ من‌ سلام‌ كن‌ آنهم‌ خوبه‌، آن‌ ادب‌ او را مي‌رسونه‌، ولي‌ بسم‌ الله‌ را هم‌ بگيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ هم‌ خودتون‌ را بيدار نگه‌ داريد و هم‌ فرزندانتون‌. و هم‌ كساني‌ كه‌ با شما زندگي‌ مي‌كنند، اينها را بيدار نگه‌ بداريد كه‌ اساس‌ همة‌ خوبيها بيدار بودن‌ انسانه‌ از غفلتهاي‌ مختلف‌.

 اي‌ پيغمبر انما انت‌ مذكر. ببينيد انما كلمة‌ حصره‌. يعني‌ منحصرا تو يك‌ كار بيشتر نبايد بكني‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار نگه‌ بداري‌، تذكر بهشون‌ بدي‌، ياد آوريشون‌ بكني‌. و ذكرهم‌ زياد داريم‌ در روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ كه‌ اينها را متذكرشون‌ كن‌. شما هم‌ وظيفه‌ داريد كه‌ مردم‌ را متذكر كنيد. يك‌ پيشامدهاي‌ مختلفي‌ ميشه‌، و ذكرهم‌ بايام‌ الله‌. خدا يك‌ روزهايي‌ داره‌. براي‌ هر فردي‌ هم‌ يا براي‌ جامعه‌اي‌ يا براي‌ يك‌ مملكت‌، روزهايي‌ داره‌. براي‌ افراد گاهي‌ ميشه‌ يك‌ زمينه‌ سازي‌ ميشه‌، يك‌ موقعيتي‌ پيش‌ مي‌آد كه‌ انسان‌ مي‌تونه‌ دنيا و آخرت‌ و بهشت‌ و همه‌ چيزش‌ را درست‌ بكنه‌. اين‌ ايام‌ ايام‌ اللهه‌. يعني‌ روز خداست‌، روزهاي‌ خداست‌. پيش‌ مي‌آد. الحمدلله‌ از نظر مادي‌ ناراحتي‌ ندارم‌. از نظر زندگي‌ ناراحتي‌ ندارم‌، فكرم‌ جايي‌ نيست‌، امثال‌ اينها. گاهي‌ ميشه‌. خودتون‌ را مقيد بكنيد كه‌ در آن‌ ايام‌، آنها ايام‌ اللهه‌، بوسيلة‌ خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ خودتون‌ را سعادتمند كنيد. گاهي‌ هم‌ براي‌ جامعه‌ است‌. يك‌ مملكت‌ يك‌ وقت‌ مي‌بينيد كه‌ به‌ طرف‌ سعادت‌ داره‌ حركت‌ ميكنه‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ ما اگر توي‌ دنيا در اين‌ كرة‌ زمين‌، مملكتي‌ باشد كه‌ انسان‌ مذهبش‌ را، اعمالش‌ را، اخلاقش‌ را، تزكية‌ نفسش‌ را، همة‌ اينها را بتونه‌ صحيح‌ و سالم‌ اداره‌ بكنه‌، همين‌ ايرانه‌. شما مي‌تونيد شيعه‌ باشيد، شما مي‌توانيد خوب‌ باشيد، عبادت‌ بكنيد، به‌ مسجد برويد، همه‌ تشويقتون‌ مي‌كنند. فقط‌ يك‌ كس‌ تشويق‌ نميكنه‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ مخالف‌ خدا و دين‌ و تابع‌ شيطانه‌. و الاّ شما هر چه‌ متدين‌تر و سلامت‌تر باشيد بهرحال‌ در اين‌ مملكت‌ آزادتريد، آزاديد. اينجا آيات‌ ايام‌ الله‌ هست‌، روزهاي‌ خداست‌. پيش‌ آمده‌ برامون‌. براي‌ اين‌ جامعة‌ مملكت‌ پيش‌ آمده‌.

 و همينطور گاهي‌ ميشه‌ براي‌ يك‌ جمعيتي‌. يك‌ مجلسي‌ تشكيل‌ ميشه‌ و مطالبي‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ شما تكان‌ مي‌خوريد. حتي‌ گاهي‌ بعضي‌ از مصائب‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ تكان‌ بخوره‌. كفا بالموت‌ واعظا. مكرر پيش‌ آمده‌ كه‌ يك‌ نفر توي‌ يك‌ فاميلي‌ از دنيا رفته‌ و متدين‌ بوده‌ حتي‌ خوابهاي‌ خوبي‌ درباره‌اش‌ ديده‌ شده‌ و اين‌ يك‌ عده‌اي‌ را هدايت‌ كرده‌. در چند سال‌ قبل‌، يكي‌ دو سال‌ قبل‌ بود. يك‌ خانمي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ بود فوت‌ كرده‌ بود. به‌ من‌ گفتند كه‌ اين‌ طوري‌ فوت‌ كرد كه‌ همة‌ فاميلش‌ مي‌خواهند خوب‌ بشوند. در بيمارستان‌ لحظات‌ سكرات‌ موتش‌ گفت‌ كه‌ مردهاي‌ نامحرم‌ بروند بيرون‌. خانمها و مردهاي‌ محرم‌ من‌ باشند. وقتي‌ كه‌ آنها رفتند بيرون‌، ايشان‌ صدا زد اينها را گفت‌ بيائيد دستهايتون‌ را بگذاريد روي‌ دست‌ من‌. گفتش‌ كه‌ به‌ آنها من‌ الان‌ نور فاطمة‌ زهرا را مي‌بينم‌ كه‌ بالاي‌ سر منه‌. بيائيد همه‌ اتون‌، پسرهاي‌ بزرگي‌ داشت‌، يعني‌ فاميلشون‌ خيلي‌ فاميل‌ خوبي‌ بودند. بيائيد با من‌ تعهد كنيد كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و در راه‌ كمالات‌ قدم‌ برداريد. اينها هم‌ خوب‌ خانمي‌ است‌، مادري‌ است‌، داره‌ از دار دنيا ميره‌، همه‌ احساس‌ كردند كه‌ لحظات‌ آخر عمرشه‌، اين‌ تعهد را كردند. خدا ميدونه‌ حالا اينجور مطالب‌ را من‌ دلم‌ نمي‌خواد در مجلس‌ بگم‌ ولي‌ آنها گفتند كه‌ نوري‌ وارد اطاق‌ شد، عطري‌ تمام‌ اطاق‌ را گرفت‌ و اين‌ خانم‌ گفت‌ كه‌ من‌ سرم‌ توي‌ دامن‌ فاطمة‌ زهراست‌ و از دار دنيا رفت‌. از آن‌ به‌ بعد توي‌ اين‌ خانواده‌، آقاي‌ نعمتي‌ توي‌ مجلس‌ تشريف‌ دارند، بعضي‌ از مشهديها هستند، در جريان‌ هستند، اين‌ خانواده‌ همه‌اشون‌ فوق‌ العاده‌ پاك‌، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ شدند. ببينيد. اين‌ راه‌ را در پيش‌ بگيريد كه‌ مرگتون‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌، رهبري‌ داشته‌ باشه‌، زنده‌ بودنتون‌ رهبري‌ داشته‌ باشه‌، همة‌ وجودتون‌ حتي‌ اعمالتون‌ و لباسهاتون‌ و خورد و خوراكتون‌ همة‌ اينها جنبة‌ امامت‌ و رهبري‌ داشته‌ باشه‌ و مردم‌ را به‌ راه‌ خدا دعوت‌ كنه‌ كه‌ به‌ حضرت‌ عيسي‌ گفتند من‌ نجالس‌ با كي‌ بنشينيم‌؟ فرمود من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. حتي‌ وقتي‌ نگاش‌ مي‌كنيد به‌ ياد خدا بيفتيد. يذكركم‌ الله‌ يعني‌ شما را متذكر خدا بكند نگاه‌ كردن‌ به‌ او.

 اي‌ كاش‌ شما هم‌ در زماني‌ مي‌بوديد يا انشاء الله‌ باشيد در زماني‌ كه‌ امامتون‌ را ببينيد آنوقت‌ به‌ ياد خدا بيفتيد. اينهايي‌ كه‌ امامشون‌ را مي‌ديدند به‌ ياد خدا مي‌افتادند. روزي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند و در خانة‌ صديقة‌ كبري‌ را آتش‌ زدند، علي‌ را به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشيدند، يك‌ يهودي‌ كه‌ تا آن‌ روز مسلمان‌ نشده‌ بود، صدا زد اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌. بهش‌ گفتند كه‌ تو با آنهمه‌ فشارها و آنهمه‌ جزيه‌ دادنها زمان‌ پيغمبر مسلمان‌ نشدي‌ حالا چرا مسلمان‌ شدي‌؟ گفت‌ اين‌ مرد من‌ را مسلمان‌ كرد. يك‌ نگاه‌ به‌ حالات‌ اين‌ مرد يعني‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، من‌ را به‌ اسلام‌ كشاند. من‌ اين‌ مرد را ديدم‌ در خيبر را كنده‌ بود. شجاعت‌

 

۲۲ جمادی الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۷ شهریور ۱۳۷۵ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌ ، قصة‌ حضرت‌ يونس‌

 يقظه‌ و بيداري‌ قصة‌ حضرت‌ يونس‌ 22 ج‌ 2 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الهود.

 انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار متعال‌ همانطوري‌ كه‌ دوستان‌ اطلاع‌ دارند بايد كوشش‌ كنيم‌ در اين‌ چهار شبي‌ كه‌ اين‌ مجلس‌ برپاست‌ و ما فكر كرديم‌ كه‌ هر هفته‌ مزاحم‌ دوستان‌ نشويم‌ و چهار شب‌ در ماه‌ مي‌خواهيم‌ صحبت‌ كنيم‌، يك‌ جا باشد. چند تا فايده‌ دارد. اول‌ اينكه‌ صاحب‌ منزلهايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ در منزلشون‌ اين‌ جلسه‌ تشكيل‌ بشود از شب‌ سه‌ شنبه‌ كه‌ شروع‌ بشود تا شب‌ جمعه‌ طبعا براي‌ آنها هر زحمتي‌ بخواهد باشد يك‌ دفعه‌اي‌ خواهد بود. يعني‌ چه‌ عوض‌ كردن‌ وضع‌ منزل‌ و چه‌ مرتب‌ كردن‌ بعد از جلسه‌ وضع‌ منزل‌ را. دوم‌ اينكه‌ چون‌ شب‌ جمعه‌ تمام‌ ميشود مجلس‌ خواهي‌ نخواهي‌ شب‌ رحمت‌، شب‌ مغفرت‌ است‌ شب‌ جمعه‌ و با توجه‌ بيشتر انشاء الله‌ شب‌ جمعه‌ را برگزار ميكنيم‌ و روز جمعه‌ معمولا چه‌ صاحب‌ منزل‌ اداري‌ باشد و چه‌ كاسب‌ باشد، يا تاجر باشد، طبعا وقتي‌ پيدا ميكند روز جمعه‌ وضع‌ منزلش‌ را مرتب‌ كند و از همه‌ مهمتر اگر چهار شب‌ پشت‌ سر هم‌ باشد، من‌ مي‌توانم‌ يك‌ بحثي‌ را انشاء الله‌ انتخاب‌ كنم‌ و تكميل‌ آن‌ بحث‌ را در آن‌ چهار شب‌ به‌ عرض‌ دوستان‌ برسانم‌. و علاوة‌ بر اينها وضع‌ و كار و گرفتاري‌ منهم‌ ايجاب‌ ميكند كه‌ هر هفته‌ مزاحم‌ دوستان‌ نشويم‌ و انشاء الله‌ بتوانيم‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ به‌ خاطر آمدنم‌ تهران‌ و باصطلاح‌ انجام‌ دادن‌ بعضي‌ از خدمات‌ را انشاء الله‌ موفقتر باشم‌، اين‌ كار و اين‌ برنامه‌ بهتره‌. و دوستانم‌ چيزي‌ را از دست‌ ندادند. چون‌ چهار شب‌ در هفته‌ مي‌خواهند بالاخره‌ دور هم‌ جمع‌ باشند، در ماه‌ مي‌خواهند چهار شب‌ دور هم‌ جمع‌ باشند، اين‌ چهار شب‌ يك‌ دفعه‌ باشه‌.

 بهرحال‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ دربارة‌ برنامه‌ بحث‌ نكنم‌. برنامة‌ اين‌ شبها هم‌ اينطوره‌ كه‌ انشاء الله‌ همانطور كه‌ عمل‌ شد امشب‌ نهايتا خانمها هم‌ حرف‌ مي‌زدند متأسفانه‌ هم‌ نمازهايشون‌ را متفرق‌ خوندند و از فردا شب‌ صبر مي‌كنند جناب‌ آقاي‌ كاشاني‌ تشريف‌ مي‌آورند و خانمها با ايشان‌ نماز را مي‌خوانند و كوشش‌ بكنند كه‌ انشاء الله‌ نظمي‌ كه‌ در گذشته‌ براي‌ اين‌ مجلس‌ بوده‌ رعايت‌ بشه‌. دوستاني‌ كه‌ من‌ را دوست‌ دارند اين‌ لطف‌ را مي‌كنند كه‌ ساعت‌ پنج‌ و نيم‌ اينجا باشند و ديرتر تشريف‌ نياورند. يعني‌ اين‌ ماه‌ و اين‌ سه‌ شبي‌ كه‌ باقيمانده‌. آنهائي‌ هم‌ كه‌ خوب‌ به‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ نمي‌دهند، نظمي‌ توي‌ كارشون‌ نيست‌ كه‌ خوب‌ آنها را ما زياد به‌ حساب‌ نمي‌آوريم‌ و خيلي‌ هم‌ مسئله‌اي‌ را ايجاد نمي‌كنند. بهرحال‌ فرهنگ‌ تزكية‌ نفستون‌ انشاء الله‌ ايجاب‌ بكنه‌ كه‌ منظم‌ باشيد. سر وقت‌، پنج‌ و نيم‌ انشاء الله‌ اين‌ سه‌ شب‌ باقيمانده‌ در جلسه‌ تشريف‌ داشته‌ باشيد كه‌ انشاء الله‌ زودتر برنامه‌ و افرادي‌ هستند راههايشون‌ دوره‌ انشاء الله‌ به‌ خانه‌هايشون‌ سر وقت‌ برسند. اين‌ آية‌ شريفه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد و انشاء الله‌ در اين‌ سه‌ شب‌ ديگر هم‌ همين‌ آيات‌ را تلاوت‌ مي‌كنيد چون‌ آياتي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اين‌ هفته‌اتون‌ هست‌. شايد بعضي‌ اطلاع‌ نداشته‌ باشند اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر روز سي‌ آيه‌ را بايد دوستان‌ بخوانند ترجمه‌اش‌ را نگاه‌ كنند، و اين‌ سي‌ آيه‌ را در يك‌ هفته‌ تكرار كنند و آن‌ هفته‌اي‌ كه‌ جلسه‌ هست‌، حالا به‌ هر كجا كه‌ رسيد، همان‌ سي‌ آيه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آن‌ هفته‌ است‌، همان‌ را بخونند، همانطور كه‌ عمل‌ كردند، و اين‌ سي‌ آيه‌ را اگر دقيق‌ مطالعه‌ بكنيد و معنايش‌ را خوب‌ نگاه‌ بكنيد، خيلي‌ بعيده‌ كه‌ انسان‌ آنقدر كم‌ همت‌ باشه‌ كه‌ معاني‌ اين‌ آيات‌ را متوجه‌ نشه‌. يعني‌ يك‌ هفته‌ سي‌ آيه‌ را مرتب‌ بخوانه‌ و معناش‌ را هم‌ بخوانه‌ و هيچ‌ توجهي‌ به‌ معناي‌ اين‌ نكنه‌ و محفوظش‌ نمانه‌. البته‌ اكثر دوستان‌ اينطورند كه‌ گاهگاهي‌ كه‌ ازشون‌ سؤال‌ كرديم‌، توجه‌ به‌ معناي‌ آيات‌ دارند. هر چي‌ ما داريم‌ دوستان‌، از قرآنه‌. حواستون‌ جمع‌ باشد كه‌ قرآن‌ را ياد بگيريد. دستوره‌. تعليم‌ قرآن‌ و ياد گرفتن‌ قرآن‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. به‌ اندازه‌اي‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ خدا اهميت‌ داره‌. سخن‌ شخص‌، هر فردي‌ كه‌ سخني‌ به‌ او انتصاب‌ پيدا ميكند خواهي‌ نخواهي‌ آن‌ سخن‌ به‌ ارزش‌ صاحب‌ سخن‌ بايد انسان‌ نسبت‌ بدهد. يعني‌ اگر يك‌ فردي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ شخص‌ هرزة‌ خيابان‌ بگردي‌ اين‌ يك‌ حرفي‌ ميزنه‌. شما بهش‌ ميگيد كه‌، مثلا به‌ دوستتون‌ ميگيد زياد توجه‌ نكن‌، اين‌ يك‌ آدم‌ بي‌ ربطي‌ است‌. هر چي‌ ميگه‌ قابل‌ توجه‌ نيست‌. اما يك‌ وقت‌ هست‌ سخن‌ را يك‌ شخصيت‌ بزرگي‌ ميگه‌. انسان‌ توجه‌ ميكنه‌، گوش‌ ميده‌، ببينه‌ كه‌ او چه‌ گفته‌، منظورش‌ چه‌ بوده‌. همينطور بالا بريد تا برسيد به‌ خدا. ايني‌ كه‌ شماها دو زانو ميشينيد، ادب‌ را رعايت‌ ميكنيد، موقع‌ خوندن‌ قرآن‌، ولو آنكه‌ آن‌ ادب‌ قلبي‌ كه‌ بايد رعايت‌ بشه‌، ما هنوز رعايت‌ نمي‌كنيم‌. يعني‌ شايد كمالات‌ روحيمون‌ به‌ آنجا نرسيده‌ كه‌ رعايت‌ بكنيم‌. و الا بعضي‌ از اولياء خدا اينطور بودند كه‌ وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ ميشد بدنشون‌ مي‌لرزيد، اشكم‌ مي‌ريختند و اگر نشسته‌ بودند مي‌ايستادند، اگر ايستاده‌ بودند مي‌نشستند. حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بهشون‌ دست‌ مي‌داد. كلام‌ خداست‌. علامت‌ ايمانه‌ كه‌ اگر كسي‌ آيات‌ قرآن‌ را مي‌شنود ايمانش‌ زياد بشود كه‌ در آن‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ انما المؤمنون‌ الذين‌ ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. مؤمنين‌ آنهائي‌ هستند كه‌ وقتي‌ كه‌ خدا را به‌ يادشون‌ مي‌آورند، اين‌ دلهاشون‌ مي‌ترسه‌. و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. وقتي‌ كه‌ آيات‌ خدا بر آنها خونده‌ ميشه‌ اينها ايمانشون‌ زياد ميشه‌ و علي‌ ربهم‌ يتوكلون‌. ما بايد وقتي‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌، بفهميم‌، تدبر كنيم‌، تعقل‌ كنيم‌. بعد از اينكه‌ فهميديم‌ و تدبر كرديم‌ و تعقل‌ كرديم‌، آنوقت‌ ايمانمون‌ زياد خواهد شد. خيلي‌ همت‌ كنيد كه‌ با قرآن‌ انس‌ بگيريد.

 وقتي‌ كه‌ قرآن‌ تلاوت‌ ميشه‌ ما اين‌ سفر كه‌ ما، تازه‌ عصري‌ رسيدم‌، دم‌ غروبي‌ رسيدم‌ به‌ تهران‌، آن‌ سفر كه‌ ما در مشهد بوديم‌، يكي‌ از خانمهايي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برميداشت‌ ايشان‌ از دار دنيا رفته‌ بود. من‌ به‌ فاتحه‌اش‌ شركت‌ كردم‌. ديديم‌ صاحب‌ مجلس‌ كه‌ باز هم‌ ايشان‌ يكي‌ از خوبانه‌ و يكي‌ از دوستان‌ ماست‌ بنام‌ جناب‌ آقاي‌ تفقد كه‌ خانمشون‌ فوت‌ كرده‌ بودند. خودش‌، پسرش‌، برادرش‌، تمامشون‌ اهل‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ و بسيار خوب‌. خدا انشاء الله‌ اين‌ خانم‌ را رحمت‌ كنه‌. آقاي‌ تفقد آمدند پيش‌ من‌ كه‌ فلاني‌ من‌ به‌ قرآن‌ خوان‌ گفته‌ام‌ كه‌ هر وقت‌ مي‌خواي‌ قرآن‌ بخواني‌ اشاره‌ بكن‌ ما نه‌ چايي‌ بياريم‌، نه‌ خرما بديم‌، نه‌ كسي‌ با همديگه‌ حرف‌ بزنه‌، و اگر ديدي‌ يك‌ وقتي‌ كسي‌ توي‌ مجلس‌ فاتحه‌ دارد با هم‌ چند نفري‌ با هم‌ حرف‌ مي‌زنند، ما كه‌ چائي‌ نمي‌ديم‌، اگر با هم‌ حرف‌ مي‌زدند شما شعري‌ بخون‌، مداحي‌ بكن‌. معمول‌ شعر مي‌خونند، هم‌ قرآن‌ مي‌خونند. شما ديدي‌ آنها رعايت‌ نمي‌كنند، تو رعايت‌ كن‌. بالاخره‌ بايد يا خوانندة‌ قرآن‌ يا شنوندة‌ قرآن‌ رعايت‌ عظمت‌ پروردگار را بكنه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در هندوستان‌ به‌ يك‌ معبد سيكها رفته‌ بودم‌. آنجا ايشان‌ ميخواست‌ كتابشون‌ را بياره‌ پيش‌ من‌. خدا ميدونه‌ به‌ قدري‌ اين‌ كتاب‌ را احترام‌ كرد، نه‌ اينكه‌ فقط‌ براي‌ ما باشه‌ بعد هم‌ ديدم‌ كه‌ همينطوره‌. اين‌ كتاب‌ را گذاشته‌ بود آن‌ بالا. اشعاري‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اينها بنام‌ گرانونك‌ اينكه‌ شعري‌ گفته‌، اشعاري‌ گفته‌ كه‌ اينها براي‌ او احترام‌ قائلند. منتسب‌ به‌ خدا نيست‌ اما منتسب‌ به‌ همان‌ پيغمبرشونه‌. پيغمبر اينها هم‌ تحقيقي‌ كه‌ من‌ دربارة‌ اين‌ مسلك‌ و اين‌ مذهب‌ كردم‌ اينه‌ كه‌ اين‌ در پانصد سال‌ قبل‌ تقريبا، اين‌ شخص‌ گرونانك‌ مسلمان‌ بوده‌، منتهي‌ مسلمان‌ نافهم‌ ولي‌ پر استعداد. آخه‌ ميشه‌ انسان‌ هم‌ نافهم‌ باشه‌ هم‌ پر استعداد. حالا شرحي‌ داره‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ براتون‌ انشاء الله‌ شرح‌ ميدم‌. اين‌ شخص‌ هم‌ از مذهب‌ هندو خوشش‌ آمده‌ بوده‌ هم‌ از مذهب‌ اسلام‌. برداشته‌ يك‌ مجموعه‌اي‌ التقاط‌ كرده‌ از اسلام‌ و هندو. خداشناسي‌ را از اسلام‌ گرفته‌ كه‌ بت‌ پرستي‌ را گذاشته‌ كنار و چيزهاي‌ ديگه‌. حالا بحث‌ اينها را نكنم‌ براتون‌. اين‌ يك‌ كتابي‌ داره‌، شعر هم‌ هست‌، مناجاته‌ تقريبا با پروردگاره‌. اين‌ كتاب‌ را گذاشته‌ بود آن‌ بالا مطابق‌ سرش‌. وقتي‌ كه‌ مي‌خواست‌ كتاب‌ را بياره‌ براي‌ ما از همانجا آورد روي‌ سرش‌. اينجوري‌ دو دستش‌ را گذاشت‌ روي‌ سرش‌ آورد. بعد از آنجا آورد پائين‌ بوسيدش‌ اينجوري‌ به‌ ما داد كه‌ ايشان‌ ميگفت‌ از اين‌ مقدار دست‌ من‌ هيچوقت‌ اين‌ كتاب‌ پائين‌تر نيامده‌. ماها قرآن‌ را مي‌گذاريم‌ جلومون‌، مكرر در مسجد الحرام‌ و مسجد النبي‌ در عربستان‌ سعودي‌ با ايرانيها اين‌ سعوديها دعوا مي‌افتند كه‌ چرا قرآن‌ را گذاشته‌اي‌ روي‌ زمين‌. قرآن‌ را روي‌ زمين‌ مي‌گذاريم‌، گاهي‌ بازش‌ مي‌كنيم‌، گاهي‌ جلوش‌ پامون‌ را دراز مي‌كنيم‌. گاهي‌ دارند مي‌خونند ما داريم‌ سيگار ميكشيم‌، چايي‌ مي‌خوريم‌. آنوقت‌ روز قيامت‌ هم‌ توقع‌ داريم‌ كه‌ صاحب‌ قرآن‌ ما را شفاعت‌ كنه‌. همانطوري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مكرر اين‌ مطلب‌ را بيان‌ فرموده‌. مثل‌ اين‌ مطلب‌ اذكروني‌ اذكركم‌. شما مرا به‌ ياد داشته‌ باشيد تا منهم‌ شما را به‌ ياد داشته‌ باشم‌. اگر اوفوا بعهدي‌ اوفوا بعهدكم‌ شما به‌ عهدتون‌ وفا بكنيد تا منهم‌ به‌ عهدم‌ وفا بكنم‌. آخه‌ خداي‌ تعالي‌ از اين‌ بيشتر نميشه‌ كه‌ با بشر خودش‌ را مساوي‌ قرار بده‌. بگه‌ تو بكن‌ تا منهم‌ بكنم‌. تو ياد بكن‌ تا منهم‌ ياد بكنم‌، تو عهدت‌ را وفا بكن‌ تا منهم‌ وفا بكنم‌. تو دهها مرتبه‌ عهدت‌ را با ذات‌ مقدس‌ پروردگار شكستي‌، خدا هم‌ در روز قيامت‌ يك‌ دفعه‌ عهدش‌ را مي‌شكنه‌. اليوم‌ ننساكم‌. خيلي‌ عجيبه‌. امروز، روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ شما را فراموش‌ ميكنم‌، فراموشتون‌ ميكنم‌. آهاي‌ خدا ما را هم‌ خلق‌ كردي‌. بي‌ اعتنائي‌ بهتون‌ ميكنه‌. كما نسوا لقاء يومنا هذا. همانطوري‌ كه‌ شما در دنيا روز قيامت‌ را فراموش‌ كرديد، من‌ را فراموش‌ كرديد، خودمونيم‌ در شبانه‌روز چقدر به‌ ياد خدا هستيم‌؟ چقدر به‌ ياد كارهاي‌ مختلفمون‌، خوردمون‌، خوراكمون‌، استراحتمون‌، خونمون‌، زندگيمون‌، شغلمون‌. جدا، چون‌ اين‌ چهار شب‌ را من‌ مي‌خوام‌ دربارة‌ يقظه‌ صحبت‌ كنم‌. چقدر شماها به‌ فكر خدا بوديد. هر چه‌ شما به‌ فكر خدا بوديد خدا دو برابرش‌ به‌ ياد شما هست‌. من‌ قول‌ ميدم‌. هر چي‌ هم‌ به‌ ياد شيطان‌ بوديد، خداي‌ تعالي‌ هم‌ يك‌ برابرش‌ شما را فراموش‌ ميكنه‌. خوبه‌؟ من‌ جاء بالحسنه‌ فله‌ عشر امثالها. من‌ حداقل‌ را عرض‌ كردم‌ براتون‌. و الا خدا خودش‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ كار حسنه‌، نيكو بكنه‌. يكي‌ از كارهاي‌ نيكو به‌ ياد خدا بودنه‌، فله‌ عشر امثال‌. ده‌ برابر، شما پنج‌ دقيقه‌ به‌ ياد خدا بوديد، خداي‌ تعالي‌ بعله‌، پنجاه‌ دقيقه‌ به‌ يادتون‌ هست‌. خوبه‌؟ شما يك‌ عهد خدا را رعايت‌ كرديد، خدا هم‌ عهدهايش‌ را رعايت‌ ميكنه‌. اما شما هي‌ ميگند كه‌ ما اينقدر دعا كرديم‌ چرا مستجاب‌ نشده‌؟ همان‌ وقتي‌ كه‌ داري‌ دعا ميكني‌، همان‌ وقتي‌ كه‌ داري‌ دعا ميكني‌ به‌ ياد خدا نيستي‌. شما چقدر توي‌ مجالسي‌ بوديد كه‌ كلي‌ نشستيد توي‌ مجلس‌ و منبر بوده‌ و متنبه‌ هم‌ شديد. حالا يا الله‌ مي‌كنند. اين‌ يا اللهاتون‌ واقعا ميگيد اي‌ خدا؟ ميگند آقا مجلس‌ چه‌ جوريه‌ وضعش‌؟ يا الله‌ شد. اصلا يا الله‌ يعني‌ كلمة‌ ختم‌ مجلس‌. يا الله‌اي‌ خدا نيست‌. اگر اي‌ خدا باشه‌، اول‌ مجلسه‌، تازه‌ شروع‌ برنامه‌ است‌. يا الله‌ را ميگند ده‌ مرتبه‌ اقلا بگيد بخاطر اينه‌ آخه‌ بعضي‌ از اين‌ ديوارهاي‌ ساختمانهاي‌ سابق‌، يك‌ خورده‌اي‌ كاهگلي‌ بود. شما ميخ‌ مفتول‌ را دو تا چكش‌ مي‌زديد مي‌رفت‌ تا آخر. اما ديوارها بتوني‌ محكمتر از سنگ‌، اينها را ميخ‌ فولادي‌ هم‌ كه‌ ميگيريد ميزنيد ميبينيد نميشه‌. بايد قبلا با مته‌ سوراخ‌ كنيد بعد ميخ‌ را بزنيد. اگر مته‌ات‌ نشكنه‌. دلهاي‌ ما هم‌ اين‌ كلام‌ خداست‌، بعضي‌ دلها هست‌ كه‌ دو دفعه‌ بگه‌ يا الله‌ اشكش‌ ميريزه‌. خدا هم‌ جوابش‌ را ميده‌ لبيك‌، حاجتش‌ هم‌ برآورده‌ ميشه‌ تموم‌ ميشه‌. نرمه‌. ملايمه‌، دل‌ قساوت‌ نگرفته‌. اما يكي‌ هست‌ مي‌شينه‌ هزار مرتبه‌ ميگه‌ يا الله‌. نخير. قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. دلهاي‌ اينها مثل‌ سنگه‌. شما توي‌ سنگ‌ نمي‌تونيد ميخ‌ را بكوبيد. بلكه‌ شديدتر و محكمتر از سنگه‌. خداي‌ تعالي‌ بعد مي‌فرمايد چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ و ان‌ من‌ الحجارة‌ از سنگ‌ گاهي‌ سنگ‌ شكافته‌ ميشه‌ آب‌ جاري‌ ميشه‌. توي‌ چشمه‌ سارها بريد ببينيد چطور آب‌ نرم‌ ملايم‌ سنگ‌ را شكافته‌ و بيرون‌ آمده‌. اما قلوب‌ اين‌ مردم‌ قرآن‌ با اين‌ قدرت‌، كلمات‌ حق‌ با اين‌ قدرت‌، آخه‌ دلهاي‌ اينها را نمي‌شكافه‌، خواب‌، الناس‌ نيام‌ مردم‌ همه‌ خوابند. اگر ما خواب‌ نباشيم‌ با كي‌ مي‌خواهيم‌ درگير باشيم‌، چرا داريم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌؟ خدا به‌ تو احتياج‌ داره‌ يا تو به‌ خدا؟ اگر تو به‌ خدا احتياج‌ داري‌ تو بايد بري‌ دنبال‌ اينكه‌ من‌ چيكار كنم‌ كه‌ رضايت‌ او را بدست‌ بيارم‌. نه‌ اينكه‌ خدا بخواد رضايت‌ تو را بدست‌ بياره‌. پروردگار متعال‌، گاهي‌ من‌ خدا ميدونه‌ آيات‌ قرآن‌ را كه‌ مي‌خونم‌ مي‌بينم‌ عجب‌ خداي‌ خوبي‌ ماها داريم‌. عينا ماها مثل‌ اگر بخواهيم‌ قياس‌ كنيم‌، فاصلة‌ بين‌ ما و خدا بيشتره‌ يا فاصلة‌ بين‌ شما و بچة‌ پنچ‌ ساله‌اتون‌. مسلما فاصلة‌ ما با خدا خيلي‌ بيشتره‌. شما اگر حوصله‌ كرديد اينقدر قصه‌ براي‌ بچة‌ پنج‌ ساله‌ات‌ بگي‌، قصة‌ انبياء، قصه‌ گفته‌ برامون‌. محبت‌ كرده‌، اظهار لطف‌ كرده‌، همه‌ جا در آغوشمون‌ گرفته‌، با كمال‌ محبت‌.

 يك‌ وقتي‌ يك‌ بچه‌اي‌ نقل‌ ميكرد ميگفت‌ كه‌ من‌ نشسته‌ بودم‌ پدرم‌ داشت‌ مرا نصيحت‌ مي‌كرد. من‌ كوچك‌ بودم‌. يك‌ گنجشكي‌ رفت‌ توي‌ سوراخ‌ آنجا. من‌ به‌ پدرم‌ گفتم‌ يك‌ گنجشك‌ رفت‌ آنجا. پدرم‌ اينقدر عصباني‌ بود كه‌ يك‌ سيلي‌ بهم‌ زد. من‌ دارم‌ با تو حرف‌ ميزنم‌ تو فكرت‌ توي‌ گنجشكه‌. شما را به‌ خدا ما هم‌ اينجوري‌ هستيم‌ يا نيستيم‌؟ خدا داره‌ با ما صحبت‌ ميكنه‌، آواز خدا هميشه‌ در گوش‌ دل‌ است‌. فالهمها فجورها و تقواها. دائما خدا داره‌ ما را هدايت‌ ميكنه‌ حتي‌ حيوانات‌ را. دائما داره‌ با ما صحبت‌ ميكنه‌. كاش‌ ما مي‌رفتيم‌ دنبال‌ گنجشك‌. دنبال‌ شيطان‌ كه‌ دشمن‌ ما و دشمن‌ خداست‌ حركت‌ ميكنيم‌. آنوقت‌ توقع‌ هم‌ داريم‌ تا گفتيم‌ يا الله‌ خدا ده‌ مرتبه‌ بگه‌ لبيك‌. ما جامون‌ را با خدا عوض‌ كرده‌ايم‌. معمولا بنده‌ قاعده‌اش‌ اينه‌، سابقها كه‌ برده‌ مي‌گرفتند آنجا خيلي‌ مشخص‌ بود، كه‌ هرچه‌ بنده‌ به‌ مولاش‌ ميگه‌ مولاش‌ خواست‌ گوش‌ ميده‌ نخواست‌ هم‌ گوش‌ نميده‌. مخيره‌، اختيار داره‌. اما مولا هر چي‌ گفت‌ بنده‌ بايد گوش‌ بده‌. حالا ما جامون‌ را با خدا عوض‌ كرديم‌. هر چي‌ خدا گفته‌ ما دلمون‌ خواست‌ مي‌كنيم‌، دلمون‌ نخواست‌ نمي‌كنيم‌. دلم‌ مي‌خواد كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌، دلم‌ مي‌خواد كه‌ آن‌ واجب‌ را انجام‌ بدم‌ يا ندم‌. اما خدا هر چي‌ كه‌ ما ميگيم‌ بايد بكنه‌. بايد بكنه‌.

 در مشهد بوديم‌ يك‌ نفر مي‌گفت‌ من‌ چهل‌ روزه‌ آمدم‌ مشهد نرفتم‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. آدم‌ خوبي‌ هم‌ بود. گفتم‌ چرا؟ گفت‌ با امام‌ رضا قهريم‌؟ گفتم‌ چرا قهريد؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ حاجتي‌ داشتيم‌ ازش‌ خواستيم‌ ندادند. گاهي‌ بعضي‌ها تشويق‌ ميكنند به‌ اين‌ كارها. من‌ خيلي‌ تند باهاش‌ برخورد كردم‌. اينقدر آدم‌ فضول‌ و بي‌ ادب‌. با امام‌ رضا قهر كردي‌؟ يعني‌ با حيات‌، با زندگي‌، با همه‌ چيز، با خدا قهر كردي‌؟ برو زود عتبة‌ در خانة‌ حضرت‌ رضا را ببوس‌. بگو آقا من‌ جزء آنهائي‌ هستم‌ كه‌ يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌ همان‌ را پسندم‌ كه‌ جانان‌ پسندد. جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌. آقا ما كجا قهر كرديم‌. مي‌فرمايد خدا هم‌ روز قيامت‌ با تو قهر ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ اين‌ حرفها را عرض‌ كردم‌، اين‌ تقريبا يك‌ مقدمه‌اي‌ بود براي‌ اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ شما اين‌ هفته‌ نمي‌دونم‌ خونديد يا بعد از اين‌ مي‌خونيد، خونديد و مي‌خونيد. واصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. اي‌ پيغمبر در مقابل‌ حكم‌ پروردگارت‌ خوب‌ بردبار باش‌. بردبار باش‌. يعني‌ تمام‌ مشقاتش‌ را قبول‌ كن‌. رفتي‌ خونه‌ زنت‌ ميگه‌ اي‌ بابا چه‌ قيافه‌اي‌ براي‌ خودت‌ درست‌ كردي‌، مقدس‌ شدي‌، نماز شب‌ يعني‌ چه‌؟ مسجد يعني‌ چه‌؟ در مقابل‌ همة‌ اينها صبر كن‌، بردبار باش‌، كارت‌ را انجام‌ بده‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌. حرامي‌ جلو آمده‌، همة‌ رفقا دارند يك‌ معصيتي‌ مي‌كنند، تو هم‌ اينجا دلت‌ خيلي‌ مي‌خواد با اينها وارد معصيت‌ بشي‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌. مصيبتي‌ پيش‌ آمده‌ و اصبر لحكم‌ ربك‌. پول‌ زيادي‌ آوردند بهت‌ يا بعنوان‌ رشوه‌ يا بعنوان‌ مثلا غشي‌ در كارت‌ بهت‌ مي‌دهند، و اصبر لحكم‌ ربك‌. بردبار (قطع‌ صداي‌ نوار)

 باشيد تا امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تو را بعنوان‌ يك‌ يار و مددكار خودش‌ قبول‌ بكنه‌. شما ميشه‌ اگر دعوا بكني‌ با اربابت‌، اربابت‌ تو را به‌ عنوان‌ يار خودش‌ بپذيره‌؟ و اصبر لحكم‌ ربك‌. بعد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. صاحب‌ الحوت‌ كيه‌؟ صاحب‌ ماهي‌. حضرت‌ يونس‌. مثل‌ او نباش‌. مگر يونس‌ چه‌ كرد؟ كاري‌ كه‌ ما در شبانه‌ روز، همان‌ خوب‌ خوبامون‌ مكرر انجام‌ ميديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ كوتاهي‌ كرد در تبليغ‌ مردم‌. حالا همه‌اتون‌ ميگيد چرا تو اين‌ كار را ميكني‌؟ من‌ انشاء الله‌ اينكار را نمي‌كنم‌. من‌ در خدمت‌ آقايون‌ هستم‌، در خدمتشون‌ هستم‌، همين‌ سفر رفتم‌ به‌ مشهد، در ظرف‌ دو شبانه‌ روز، دو تا يا سه‌ تا جلسة‌ جمعيت‌ پر جمعيت‌ پر فشار داشتم‌. همين‌ دو روزي‌ هم‌ كه‌ بودم‌ آنجا اينجور. نميخوام‌ بگم‌ من‌، ما كجا و صاحب‌ الحوت‌ كجا. ده‌ تا كه‌ صاحبا لحوت‌ كه‌ اصلا ما كجا و صاحبا لحوت‌ كجا؟ حضرت‌ يونس‌ كجا؟ ولي‌ اين‌ را من‌ نميگم‌ كه‌ براي‌ شماها، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ها ميگم‌ كه‌ در منبر نگيد ما از همه‌اتون‌ بدتريم‌، خوب‌ اگر از همه‌ بدتري‌، تو بيا پائين‌ از آن‌ خوبترها بروند روي‌ منبر. اقرار به‌ گناه‌ خوب‌ نيست‌. اما اينطوريه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ ميگه‌ اين‌ را شما بدونيد اياك‌ اني‌ و اسمعي‌ يا جار است‌. به‌ پيغمبر خداي‌ تعالي‌ نميگه‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. به‌ من‌ و شما داره‌ ميگه‌. اين‌ را در روايات‌ زيادي‌ از ائمة‌ اطهار به‌ ما رسيده‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ مثل‌ اياك‌ اني‌ و اسمعي‌ يا جار است‌. به‌ پيغمبر خطاب‌ ميشه‌ چون‌ خصوصيتي‌ بين‌ خدا و پيغمبر هست‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ مهماني‌ خانه‌اتون‌ آمده‌، بچة‌ مهمان‌ اين‌ خيلي‌ فضوله‌. بچة‌ خودتون‌ كاري‌ نكرده‌، اين‌ را مي‌خواهيد كنترلش‌ كنيد، ميگيد دست‌ به‌ آنجا نزن‌، به‌ آنجا اذيتي‌ وارد نكن‌، تا او حواسش‌ جمع‌ بشه‌. تربيت‌ افراد گاهي‌ بايد اين‌ نحوه‌اي‌ بايد باشه‌. طرف‌ خودش‌ بهش‌ برميخوره‌. غرور داره‌ هنوز. هنوز غرورش‌ را نبايد شكست‌. اگر هم‌ غرورش‌ را بشكنيد خودش‌ را ناراحت‌ ميكنه‌. و حال‌ اينكه‌ يك‌ فرد مسلمان‌ نبايد غرور داشته‌ باشه‌. بعضي‌ها ميگند آقا غرور ما را لكه‌دار كرد. غرور نبايد تو داشته‌ باشي‌. غرور يعني‌ گول‌ خوردن‌، يعني‌ اشتباه‌ كردن‌، نفهمي‌. آنوقت‌ وقتي‌ كه‌ طرف‌ يك‌ همچين‌ غروري‌ داره‌ خوب‌ به‌ اين‌ آسونيها نميشه‌ غرور اين‌ را شكست‌ و به‌ او فهموند كه‌ نبايد غرور داشته‌ باشي‌. چيكار بايد كرد؟ به‌ يك‌ نفر ديگه‌ ميگه‌ كه‌ او حواسش‌ را جمع‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر ميگه‌ كه‌ واصبر لحكم‌ ربك‌. يعني‌ من‌ و شما و اصبر لحكم‌ ربك‌. من‌ و شما بايد در مقابل‌ حكم‌ پروردگارمون‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ بردبار باشيم‌. و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. مثل‌ حضرت‌ يونس‌ نباش‌. حضرت‌ يونس‌ چيكار كرد؟ توي‌ مردم‌ بود، مردم‌ جاهل‌ نادان‌ ايرادگير، مردم‌ آزار، مي‌نشستند پشت‌ سر حضرت‌ يونس‌ حرف‌ مي‌زدند، دروغگويش‌ مي‌دانستند. مگر ميشه‌ يك‌ نفر بياد مجاني‌ اينقدر سربسر ما بگذاره‌؟ اينقدر خودش‌ را معطل‌ بكنه‌. اين‌ حتما يك‌ طمعي‌ روي‌ ما داره‌. آخر حضرت‌ يونس‌ يكي‌ از شعارهايش‌ اين‌ بود كه‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر. ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ مزدي‌ از شما نمي‌خوام‌، مزدم‌ با خداست‌. كه‌ قبول‌ ميكنه‌؟ هيچكس‌. پس‌ چرا اين‌ مي‌آد؟ مي‌خواد يك‌ كلاهي‌ سرتون‌ بگذاره‌. اينقدر اذيتش‌ كردند كه‌ حضرت‌ يونس‌ گفت‌ خدايا اين‌ بندگان‌ تو، اين‌ خودت‌. خداحافظ‌ ما رفتيم‌. نشست‌ توي‌ كشتي‌.

 خداي‌ تعالي‌ از هر كسي‌ يك‌ توقعي‌ داره‌. اين‌ را بدونيد. از پيغمبرش‌ توقع‌ داره‌ كه‌ ضعف‌ از خودش‌ نشون‌ نده‌، استقامتش‌ خيلي‌ زياد باشه‌، پيغمبر اسلام‌ با آنهمه‌ استقامتي‌ كه‌ داشت‌ كه‌ مي‌فرمايد ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌ و واقعا هم‌ اينطور بود، در عين‌ حال‌ خدا مكرر بهش‌ مي‌فرمايد و استقم‌ كما امرت‌ استقامت‌ كن‌ همانطوري‌ كه‌ بهت‌ امر شده‌، طبق‌ دستور استقامت‌ كن‌، اينجا هم‌ مي‌فرمايد و اصبر، چون‌ صبر هم‌ مثل‌ استقامته‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. مثل‌ يونس‌ نباش‌. يونس‌ آمده‌ توي‌ كشتي‌ نشسته‌ بريم‌ يك‌ قدري‌ استراحت‌. پيغمبريش‌ را كه‌ از دست‌ نداده‌. بالاخره‌ يك‌ قدري‌ راحت‌ باشيم‌، خستگي‌ بگيريم‌، حوت‌ آمد جلوش‌. خدا مأموريت‌ داد. خدا يك‌ زندان‌ يك‌ سلولي‌ مرطوب‌ تاريك‌ برايش‌ تهيه‌ ديد. آنقدر هم‌ سخت‌ بهش‌ گرفته‌ كه‌ مي‌فرمايد اگر جزء مسبحين‌ نبود للبس‌ في‌ بطنه‌ در شكم‌ ماهي‌ تا روز قيامت‌ مي‌ماند. توي‌ آن‌ سلول‌ حبس‌ ابد. آخه‌ حبسهاي‌ ابد ما نهايتش‌ تا موقع‌ مردنه‌. موقعي‌ كه‌ انسان‌ مرد جسدش‌ را مي‌اندازند بيرون‌. اما اين‌ نه‌. اين‌ خدا زنده‌ هم‌ نگرش‌ مي‌داشت‌ تا آخر. چه‌ كرده‌ بود؟ كم‌ صبري‌ كرده‌ بود. چيكارت‌ مي‌كنند خوب‌ مي‌كشندت‌ ديگه‌. بمون‌. باش‌. انسان‌ اگر بيدار نباشه‌ از خواب‌ غفلت‌ برنخيزه‌، اين‌ را شما بدانيد كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نميتونه‌ استقامت‌ كنه‌. نمي‌تواند توي‌ راه‌ راست‌ حركت‌ كنه‌. نمي‌تونه‌ با نفس‌ اماره‌اش‌ جهاد كنه‌. از خواب‌ بيدار بشيد. بشينيد حساب‌ كنيد. حاسبوا انفسكم‌ قبل‌ ان‌ تحاسبوا بشينيد حساب‌ بكنيد ببينيد چيكاره‌ايد، چقدر با خدا هستيد، چقدر با خودتون‌ هستيد، چقدر عقب‌ شيطان‌ هستيد. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ به‌، شايد همين‌ جمعيت‌، شايد همه‌اتون‌ شنيده‌ باشيد اين‌ جمله‌اي‌ كه‌ ميگم‌. تا اين‌ جمله‌ يادتون‌ نياد متابعت‌ شيطان‌. گفتم‌ يك‌ سرباز ارتش‌ اسلام‌ در جبهة‌ جنگ‌، بگه‌ كه‌ من‌ يك‌ روز هم‌ بروم‌ براي‌ صدام‌ كار كنم‌. خوب‌ چه‌ اشكال‌ داره‌، يك‌ روزه‌. اين‌ را چيكارش‌ مي‌كنند؟ چرا؟ چون‌ صدام‌ دشمنه‌. در همان‌ موقع‌ جنگ‌ يك‌ افسري‌، شما افسريد انشاء الله‌ همتون‌، يك‌ افسري‌ يا يك‌ سربازي‌ برخيزه‌ بره‌ آنطرف‌ مرز بگه‌ آقاي‌ صدام‌ امروز ما آمديم‌ براي‌ تو كار كنيم‌. اونهم‌ دستور بده‌. برگرده‌ چيكارش‌ مي‌كردند؟ شيطان‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌. اي‌ بندگان‌، اي‌ پسران‌ آدم‌ من‌ با شما عهد كردم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. دشمن‌ روشن‌ و آشكار شماست‌. و اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. اما ما روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ ميديم‌. يك‌ دفعه‌ هم‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ بديم‌ اعدامي‌ هستيم‌. در سال‌ هم‌ يك‌ مرتبه‌ اطاعت‌ شيطان‌ را بكنيم‌ اعدامي‌ هستيم‌. خودتون‌ قضاوت‌ كنيد، فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. در بين‌ شما الان‌ افرادي‌ هستند كه‌ كاملا از قوانين‌ ارتش‌ و سربازي‌ و سپاه‌ و اينها اطلاع‌ دارند، آقا يك‌ روز، يك‌ ساعت‌، من‌ رفتم‌ آنطرف‌ گفتم‌، صدام‌ هم‌ آمده‌ بوده‌ سر مرز گفتم‌ هر چي‌ تو بگي‌ ما گوش‌ مي‌ديم‌. اونهم‌ يك‌ كار بيشتر به‌ ما نگفته‌ بكن‌، يك‌ كار كوچك‌. ما هم‌ كرديم‌. چيكار ميكنند. ما نمي‌نشينيم‌ بررسي‌ كنيم‌، نمي‌نشينيم‌ برسيم‌ به‌ كارها، اعمالمون‌، خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ما غرك‌ بربك‌ الكريم‌. كي‌ مغرورت‌ كرده‌ كه‌ خدا كريمه‌؟ خدا كريمه‌، خدا رحيمه‌، خدا رحمانه‌ اما تو هم‌ خيلي‌ بي‌ حيايي‌. بي‌ حيايي‌ هم‌ حدي‌ داره‌. رهبر انقلاب‌ مرد بزرگوار رحمان‌ و رحيم‌ و رئوف‌. اما اين‌ سرباز را اجازه‌ بهش‌ بده‌ كه‌ يك‌ دوساعتي‌ هم‌ بره‌ گوش‌ به‌ حرف‌ صدام‌ بده‌ و كارهاي‌ او را انجام‌ بده‌ برگرده‌، ميشه‌؟ به‌ ضرر خودته‌، به‌ ضرر مملكتته‌. شما به‌ بچه‌اتون‌ با همة‌ مهرباني‌ كه‌ داريد اجازه‌ ميديد يك‌ استكان‌ سم‌ بخوره‌؟ اجازش‌ مي‌ديد؟ خيلي‌ دوست‌ داره‌ از اين‌ سمي‌ كه‌ يك‌ قطره‌اش‌ انسان‌ را ميكشه‌، يك‌ استكان‌ بيشتر نخوره‌. اجازش‌ مي‌ديد؟ اجازش‌ مي‌ديد يك‌ سيلي‌ محكم‌ به‌ صورت‌ مهمانتون‌ بزنه‌؟ خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريد. منافاتي‌ نداره‌. چون‌ دوستش‌ داريد اجازه‌اش‌ نمي‌ديد. خداي‌ تعالي‌ چون‌ شما را دوست‌ داره‌ اجازتون‌ نميده‌ گناه‌ بكنيد، معصيت‌ بكنيد، اطاعت‌ شيطان‌ را بكنيد. چون‌ دوستتون‌ داره‌. اگر دوستتون‌ نمي‌داشت‌ كه‌ كاري‌ به‌ شما نداشت‌.

 صاحب‌ حوت‌ خدا سخت‌ گرفته‌ چون‌ دوستش‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ را چون‌ خدا دوستش‌ داره‌ سخت‌ ميگيره‌. اگر ديديد هرچي‌ گناه‌ مي‌كنيد گناه‌ نمي‌كنيد فرقي‌ نميكنه‌. همه‌اش‌ زندگيتون‌ الحمد لله‌ روبراه‌ و مريض‌ هم‌ نميشيد، هيچي‌ هيچي‌. بدونيد خدا دوستتون‌ نداره‌. نمي‌خواد تربيتتون‌ كنه‌. از تحت‌ رب‌ العالمين‌ بودن‌ پروردگار از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد. از نظر بدني‌ كه‌ بالاخره‌ ما همه‌امون‌ تحت‌ تربيت‌ پروردگاريم‌. از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد، داريد افت‌ مي‌كنيد. گناه‌ مي‌كنيد معصيت‌ ميكنيد فرقي‌ نميكنه‌ با آن‌ روزي‌ كه‌ معصيت‌ نمي‌كنيد. خدا شاهده‌ من‌ بعضي‌ از اولياء خدا را ديده‌ بودم‌، چه‌ خودشون‌ چه‌ دوستانشون‌ حتي‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ حتي‌، يك‌ مكروه‌ انجام‌ مي‌دادند منتظر بودند كه‌ يك‌ تنبيهي‌ بشوند. اگر تنبيه‌ نمي‌شدند مي‌شستند گريه‌ مي‌كردند كه‌ معلومه‌ خدا ما را به‌ حال‌ خودمون‌ وا گذاشته‌. قاعده‌اش‌ هم‌ همينه‌. بايد هم‌ همينطور باشه‌. شما فكر نكنيد حضرت‌ يونس‌ را خدا دوست‌ نداشت‌ پيغمبر اكرم‌ را خدا بيشتر دوستش‌ داشت‌. داشت‌ همينطور بود. اما اگر حضرت‌ يونس‌ را هم‌ دوست‌ نداشت‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌ نمي‌انداختش‌. توي‌ آن‌ زندان‌ نمي‌انداختش‌. تمام‌ اينهايي‌ كه‌ حتي‌ در يك‌ مملكتي‌ كه‌ ظلم‌ نباشه‌. مملكتي‌ باشه‌ كه‌ زير نظر ولي‌ فقيهي‌ باشد و ظلمي‌ نباشد، اينها كه‌ توي‌ زندان‌ مي‌اندازند، همه‌ به‌ نفع‌ آن‌ زندانيهاست‌. خوب‌ ميگن‌ آقا تو مواد نفروش‌، تو نمي‌دونم‌ دزدي‌ نكن‌، خوب‌ اگر نكنند خوبه‌ ديگه‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ زندان‌ تاريك‌ نمور ناراحت‌ كننده‌، حضرت‌ يونس‌ افتاد. اما چون‌ پيغمبر بود، استاد بود، وارد بود چيكار كنه‌. وارد بود. بلد بود. شما هم‌ بلد بشيد، ياد بگيريد. شما امت‌ مرحومة‌ رسول‌ اكرميد، شما مسلمانيد، شما خيلي‌ مورد لطف‌ پروردگاريد. ياد بگيريد. حالا يك‌ وقت‌ پيش‌ مي‌آد ديگه‌. تا افتاد توي‌ دهن‌ ماهي‌ سر را گذاشت‌ به‌ سجده‌، لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌. مثل‌ بعضي‌ از ماها نبود كه‌ گردن‌ كلفتي‌ بكنه‌ بگه‌ من‌ چه‌ تقصيري‌ كردم‌؟ تقصير را بندازه‌ گردن‌ ديگري‌. ما اين‌ را اكثرمون‌، مكرر ميدونم‌ تكراريه‌. ولي‌ تكرارش‌ لازمه‌. مثل‌ سورة‌ حمد كه‌ هر روز روزي‌ ده‌ مرتبه‌ مي‌خونيد. تكرارش‌ خوبه‌. اين‌ را من‌ بررسي‌ كردم‌ خودم‌ از نظر اخلاقی‌ خيلي‌ بهش‌ رسيدم‌. انسان‌ دوست‌ داره‌ هميشه‌ گناهش‌ را بيندازه‌ گردن‌ ديگري‌. شما ظالمترين‌ افراد وقتي‌ كه‌ يك‌ مظلومي‌ را اذيت‌ كرده‌ ميگه‌ خودش‌ تقصير داشت‌. بابا تو اذيتش‌ كردي‌ خودش‌ تقصير داشت‌. توي‌ دادگاه‌ ميريم‌ ميگه‌ گفتم‌ من‌ مكرر كه‌ غالبا اينهائي‌ كه‌ مثلا معتاد ميشوند ميگند رفيق‌ بد. اين‌ رفيق‌ بد را توي‌ ايران‌ پيداش‌ نمي‌تونند بكنند كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ همه‌ را خراب‌ كرده‌. خودش‌ همان‌ رفيق‌ بده‌. نمي‌خواد گناهانش‌ را به‌ گردن‌ بگيره‌. گناهانمون‌ را به‌ گردن‌ ديگري‌ مي‌اندازيم‌، ديگري‌، ديگري‌، ديگري‌. آخرش‌ ميگيم‌ خدا توفيق‌ نداد. آقا چرا گناه‌ مي‌كني‌؟ خدا به‌ ما توفيق‌ نداده‌ كه‌ بندة‌ خوب‌ خدا باشيم‌. من‌ الان‌ توي‌ همين‌ جمعيت‌ افرادي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ واقعا مادياتشون‌، واقعا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شخصيتشون‌، لذايذ دنيائيشون‌ را زير پا گذاشتند آمدند. تو هم‌ يكيش‌. تو هم‌ يكي‌. خدا توفيق‌ به‌ من‌ نداده‌. خدا با تو دشمني‌ داره‌؟ اينجاست‌ كه‌ خدا را به‌ غضب‌ مي‌آوري‌ و خدا گوشت‌ را مي‌ماله‌ و واقعا ديگه‌ توفيقت‌ نميده‌. يا ميگه‌ خدا توفيق‌ نداده‌. آقا مشهد چرا نرفتي‌ براي‌ زيارت‌، آنوقتي‌ كه‌ ما مشهد بوديم‌ ديگه‌ هر روز چند مرتبه‌ اين‌ را مي‌شنويديم‌. آقا خيلي‌ وقته‌ مشهد نرفتي‌. حضرت‌ رضا نطلبيده‌. حضرت‌ رضا طلبيده‌. تو پولش‌ را نمي‌خواستي‌ خرج‌ كني‌، دنبال‌ دنيا بودي‌. حضرت‌ رضا نطلبيده‌. كي‌ را نطلبيده‌ كي‌ را طلبيده‌ كه‌ براي‌ تو ثابت‌ شده‌ كه‌، مي‌خواد بيندازه‌ گردن‌ حضرت‌ رضا. خيلي‌ آدم‌ خوب‌ خوب‌ خوبي‌ باشه‌ ميگه‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌آيد روز قيامت‌ جلوي‌ ماها را ميگيره‌. ميگه‌ آقا من‌ را كجا ديدي‌؟ نه‌ روي‌ منبر تبليغ‌ از من‌ مي‌كردند، نه‌ كتابي‌، نه‌ پيغمبري‌. چطور شد تو مطيع‌ من‌ شدي‌ مطيع‌ آن‌ كسي‌ كه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر فرستاده‌، كتاب‌ فرستاده‌، تمام‌ مردم‌ طرفدارشند، از او خوب‌ ميگن‌، از او طرفدار نشدي‌؟

 حضرت‌ يونس‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ متوجه‌ اين‌ نكته‌ بود. اين‌ نكته‌ خيلي‌ مهمه‌. به‌ گردن‌ خدا و ديگران‌ نيندازيد. چون‌ قدم‌ اول‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ بفهمه‌ كه‌ تقصير كيه‌. به‌ گردن‌ خودت‌ بينداز. خودت‌ كردي‌. يكي‌ از بزرگان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ هر وقت‌ يك‌ مرضي‌ يك‌ ناراحتي‌ پيدا ميكنم‌، يك‌ ناراحتي‌، چه‌ مادي‌، چه‌ معنوي‌، يك‌ قدري‌ فكر مي‌كنم‌ شايد من‌ يك‌ خطائي‌ كردم‌، يك‌ گناهي‌ كردم‌. اگر هم‌ اين‌ گناه‌ را پيداش‌ نكنم‌، اگر پيداش‌ كنم‌ كه‌ جبران‌ ميكنم‌ و توبه‌ مي‌كنم‌. اگر پيداش‌ نكردم‌ و ديدم‌ چيزي‌ به‌ يادم‌ نمي‌آد، علي‌ الحساب‌ مي‌شينم‌ استغفار مي‌كنم‌. شما هم‌ همينطور باشيد. حضرت‌ يونس‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌. هيچ‌ مؤثري‌ در وجود نيست‌. هيچ‌ كسي‌ در عالم‌ وجود نميتونه‌ تأثيري‌ بگذاره‌ جز تو. اما اين‌ ناراحتي‌ كه‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمده‌ منم‌ كه‌ ظلم‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، منم‌ كه‌ ظلم‌ كردم‌. تو من‌ را انداختي‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌ ولي‌ نتيجة‌ عمل‌ منه‌. مثل‌ يك‌ دادگاه‌ عادلي‌، يك‌ قاضي‌ عادلي‌، اين‌ يك‌ حكم‌ عادلانه‌اي‌ كه‌ ميده‌ اينجا نميشه‌ بگيم‌ آن‌ قاضي‌ بد كرده‌. ميگيم‌ كه‌ ما بد كرديم‌ كه‌ او اين‌ حكم‌ را داده‌ گفته‌ چند روز توي‌ زندان‌ باش‌.

 به‌ مجرد اينكه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ فاستجبنا له‌ ما هم‌ فورا جوابش‌ را داديم‌ باريك‌ الله‌ يونس‌. اگر اين‌ حرف‌ را نمي‌زدي‌ تا روز قيامت‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ مي‌ماندي‌. آنچه‌ كه‌ خيلي‌ براي‌ انسان‌ بشارته‌ و براي‌ مؤمنين‌ پر اهميته‌ اينه‌ كه‌ و كذلك‌ ننج‌ المؤمنين‌. همينطور. اين‌ قضيه‌ را شنيديد و ذالنون‌ اذ ذهب‌ مغاضبا فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌ فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ من‌ الظالمين‌ فاستجبنا له‌، خدا ميگه‌ ما اجابت‌ كرديم‌ براش‌ و جوابش‌ را داديم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. همينطور مؤمنين‌ را هم‌ نجات‌ مي‌ديم‌. خوب‌ بكنيد ديگه‌. هر وقت‌ ديديد مشكلي‌ پيش‌ آمد سر بگذاريد به‌ سجده‌. حالا آن‌ مربوط‌ به‌ قلبتونه‌. يك‌ دفعه‌ اين‌ ميخ‌ فرو ميره‌ يك‌ دفعه‌ بسه‌. يك‌ چكش‌ بسه‌. دو دفعه‌، ده‌ دفعه‌، صد دفعه‌ بالاخره‌ اينقدر بگيد تا اين‌ مسئله‌ توي‌ قلبتون‌ جا بيفته‌ كه‌ هيچكس‌ تقصير اين‌ عقب‌ افتادگي‌، اين‌ گرفتاري‌، اين‌ چه‌ چه‌ چه‌ را نداشته‌ جز خود من‌. اين‌ ميخ‌ فرو بره‌. اين‌ قلب‌ شكافته‌ بشه‌، من‌ تقصير داشتم‌. اين‌ كه‌ جا افتاد فورا مي‌بيني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌، ماهي‌ آورد انداخت‌ بيرون‌ حضرت‌ يونس‌ را. تو را هم‌ مي‌بيني‌ از گرفتاري‌ مي‌اندازه‌ بيرون‌. اين‌ يك‌ نسخة‌ كلي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ داده‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. كاري‌ هم‌ نداره‌. آقا صد مرتبه‌ هم‌ بر فرض‌ اين‌ ذكر را بگيد. ذكر گفتن‌ تنها فايده‌اي‌ هم‌ نداره‌. مثلا هي‌ بگيد اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد، يا لا اله‌ الا الله‌. نه‌. ممكنه‌ شما گاهي‌ ميخ‌ را بزنيد، اما روي‌ دستت‌ هم‌ بزني‌. باصطلاح‌ چكش‌ را روي‌ ميخ‌ نزني‌. بايد چكش‌ را به‌ جاي‌ خودش‌ زد. گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ ميخ‌ را كج‌ هم‌ بكني‌. چون‌ گاهي‌ ممكنه‌ ميخ‌ بشكنه‌ اصلا. كوشش‌ كنيد كه‌ بجا، يك‌ جائي‌ داشته‌ باشيد، يك‌ محيط‌ خلوتي‌، تو باشي‌ و خدا. تو باشي‌ و روحت‌ و مناجاتت‌. مزاحم‌ كسي‌ نباشه‌.

 ايني‌ كه‌ مي‌گويند تهجد اينقدر خوبه‌، نماز شب‌ اينقدر خوبه‌، من‌ معمولا به‌ دوستان‌ از اول‌ تابستان‌ كه‌ ميشه‌ ميگيم‌ حالا كه‌ مي‌خوايد نماز شب‌ نخونيد نخونيد. ولي‌ از اول‌ زمستان‌ همه‌ بايد نماز شب‌ بخونند. نماز شب‌ چه‌ توي‌ مرحله‌اشون‌ نوشته‌ شده‌ باشه‌ چه‌ نوشته‌ نشده‌ باشه‌. همه‌ بايد نماز شب‌، شب‌ چقدر مي‌خوايد بخوابيد؟ حالا امشب‌ ممكنه‌ بخوايد فيلم‌ امام‌ علي‌ را ببينيد، شبهاي‌ ديگه‌ هم‌ اين‌ فيلمها همينجور هست‌. آنوقت‌ نماز شب‌ از بين‌ ميره‌. شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌. من‌ ديشب‌ حساب‌ مي‌كردم‌ كه‌ حدودا هشت‌ ساعت‌ من‌ خوابيده‌ بودم‌. با اينكه‌ حدود اذان‌ صبح‌ هم‌ بيدار شديم‌ چون‌ زود رفته‌ بوديم‌. انسان‌ ساعت‌ نه‌ بخوابه‌، سه‌ ساعت‌ اينور، پنج‌ ساعت‌ هم‌ آنور ميشه‌ چند ساعت‌ آقا؟ هشت‌ ساعت‌. چقدر مي‌خواهيد بخوابيد. هشت‌ ساعت‌ حداكثرشه‌. ده‌ بخواب‌، پنج‌ بلند شو. نيم‌ ساعت‌ هم‌ بيشتر نماز شب‌ طول‌ نميكشه‌، چهار و نيم‌، پنجه‌، اينجا پنجه‌. من‌ روي‌ حساب‌ مشهد كه‌ چهار و نيم‌ بود تقريبا، حالا نيم‌ ساعت‌ زودتر. شما نيم‌ ساعت‌ بيشتر نماز شبت‌ طول‌ نميكشه‌. سر و صدا هم‌ راه‌ نينداز، بچه‌ها را بيدار نكن‌، خيلي‌ زمينه‌ سازي‌ بكن‌. اگر افرادي‌ هستند توي‌ خانه‌اتون‌ كه‌ بايد آنها هم‌ پاشند. روايت‌ داره‌ كه‌ امام‌ صادق‌ بعضي‌ از كلمات‌ را بلند مي‌گفت‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ سفارش‌ كردند بيدارشون‌ كنند بيدار بشوند. يك‌ وقت‌ هست‌ نه‌ اهلش‌ نيستند. خوب‌ مزاحمشون‌ نشو. نگند اينهم‌ با اين‌ نماز شب‌ خوندش‌ مزاحم‌ ما شده‌. زمينه‌ سازي‌ كن‌، راههاي‌ را باز كن‌ براي‌ خودت‌. نماز شبت‌ را برو وضوت‌ را بگير، بيا توي‌ فضاي‌ پر ستارة‌ آخر شب‌، بخدا قسم‌ يك‌ لذتهايي‌ است‌ كه‌ ما اصلا بهش‌ نرسيديم‌ و نمي‌رسيم‌. البته‌ شماها انشاء الله‌ چرا. بعضي‌ها بهرحال‌ نمي‌رسند. زير اين‌ آسمان‌ بايست‌ بگو ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ و اختلاف‌ ليل‌ و النهار لآيات‌ لولي‌ الالباب‌. خودت‌ را جزء اولي‌ الالباب‌ قرار بده‌. صاحبان‌ مغز، يك‌ كسي‌ بهت‌ بگه‌اي‌ بي‌ مخ‌. چقدر بدت‌ مي‌آد. خوب‌ باش‌. اولوالالباب‌ باش‌. اولو الالباب‌ يعني‌ صاحب‌ مخ‌، صاحب‌ مغز. يك‌ كسي‌ صاحب‌ مغز و صاحب‌ مخه‌ كه‌ نصف‌ شب‌ پاشه‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ كنه‌ بگه‌ ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌. نيم‌ ساعت‌ آنجا ممكنه‌ ميليونها سال‌ در بهشت‌ برات‌ خداي‌ تعالي‌ توسعه‌ قائل‌ بشه‌. اين‌ آيات‌ را بخون‌، وضو بگير، اشكت‌ جاري‌ باشه‌. اشك‌ هم‌ نداري‌ نداشته‌ باش‌، توجه‌ مهمه‌. بعد بيا. يك‌ اطاقي‌ براي‌ عبادت‌ داشته‌ باشيد، اين‌ را اولياء خدا دارند. يك‌ اطاقي‌ كه‌ مزاحمتي‌ نداشته‌ باشه‌. فرش‌ را كنار بزن‌ صورتت‌ را بگذار به‌ خاك‌ بگو خدايا از آن‌ روزي‌ كه‌ ما را آفريدي‌ بجز معصيت‌ از ما نديدي‌. خداوندا به‌ حق‌ هشت‌ و چارت‌ زما بگذر شتر ديدي‌ نديدي‌. به‌ خدا قسم‌ اگر روي‌ اخلاص‌ همين‌ قدم‌ را برداريدها، دست‌ خدا را با آن‌ احساس‌ روحيتون‌ مي‌بينيد كه‌ روي‌ سرتون‌ دست‌ كشيده‌ بندة‌ من‌، عزيز من‌، روح‌ من‌. اين‌ روح‌ من‌ مي‌دوني‌ نفخت‌ في‌ روحي‌، يعني‌ جان‌ من‌. بلند شو تو بندة‌ مني‌، تو بندة‌ شيطان‌ نيستي‌، تو بندة‌ شكم‌ نيستي‌، تو بندة‌ هواي‌ نفس‌ نيستي‌، تو بندة‌ مني‌. برخيز. سرت‌ را بلند كن‌، دستهايت‌ را به‌ طرف‌ آسمان‌ بلند كن‌، آنجاست‌ كه‌ لااقل‌ براي‌ چهل‌ نفر از دوستانت‌ هم‌ دعا كن‌ و شفاعتشون‌ كن‌ و تو ولي‌ خدا باش‌.

 فاطمة‌ الزهرا. قربان‌ فاطمه‌ بشيم‌. آنقدر نصفه‌ شب‌ عبادت‌ ميكرد حتي‌ تورمت‌ قدما. پاهاي‌ مباركش‌ از نظر ملكي‌ ورم‌ ميكرد. براي‌ گناهانش‌ حضرت‌ زهرا عبادت‌ ميكرد يا بخاطر آنكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد بل‌ وجدت‌ اهل‌ للعباده‌. بلكه‌ تو را من‌ خداي‌ تعالي‌ ديدم‌، دوستت‌ دارم‌ كه‌ عبادتت‌ مي‌كنم‌. يكي‌ از افراد ميگفت‌ كه‌ من‌ شب‌ روي‌ پشت‌ بام‌ دراز كشيده‌ بودم‌ سرم‌ به‌ طرف‌ آسمان‌ بود. احساساتي‌ شدم‌ هي‌ مي‌گفتم‌ خدا جانم‌ خدا جانم‌ خدا جانم‌ گفتم‌ گفتم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ تمام‌ اين‌ فضا با يك‌ نوري‌ نوشته‌ جانم‌ جانم‌ جانم‌. نمي‌خوايد اينجور با خدا در ارتباط‌ باشيد؟ آقا كاري‌ نداره‌. گناه‌ نكردن‌ آقايون‌ به‌ خدا قسم‌ زحمتش‌ خيلي‌ كمتر از گناه‌ كردنه‌. گناه‌ كردن‌ گرفتاري‌ داره‌، زحمت‌ داره‌. هم‌ توي‌ مردم‌ آبروي‌ آدم‌ ميره‌ هم‌ پيش‌ خدا. همه‌ جا. ايام‌ ولادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. خداي‌ تعالي‌ اين‌ مخدرة‌ والامقام‌ را، آن‌ كسي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فداها ابوها، پدرش‌ به‌ قربانش‌، و مي‌فرمايد ام‌ ابيها، اميدواريم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۹ جمادی الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۴ شهریور ۱۳۷۵ شمسی – معناي‌ كوثر، محاسبه‌ و مراقبه‌

 معناي‌ كوثر، محاسبه‌ و مراقبه‌ 19 ج‌2 1417

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر، فصل‌ لربك‌ وانحر، ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 اين‌ شبها و اين‌ ايام‌ تعلق‌ تامي‌ به‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها دارد. شهادت‌ اون‌ حضرت‌ را پشت‌ سر گذاشتيم‌ و خدا خيرتون‌ بدهند عزاداري‌ كرديد. و هر چه‌ اظهار ارادت‌ به‌ اين‌ ملكة‌ جهان‌ هستي‌ كرده‌ باشيد كم‌ است‌. و انشاء الله‌ مزد عزاداري‌ دو ماهه‌اتون‌ در روز ميلاد مسعودش‌ كه‌ روز شنبه‌ طبق‌ تقاويم‌ هست‌ خواهيد گرفت‌. و كوشش‌ كنيد همة‌ شماها عيدتون‌ ظهور فرزندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا باشد بخاطر اين‌ كه‌ هم‌ بي‌ بي‌ و اين‌ بانوي‌ دو جهان‌ از اين‌ عيدي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما عنايت‌ كند خوشحال‌ مي‌شود و هم‌ ما اگر عقل‌ و فهم‌ ودرك‌ داشته‌ باشيم‌ بهترين‌ عيديهاست‌ كه‌ هم‌ دنيامون‌ آباد مي‌شه‌، هم‌ آخرتمون‌، هم‌ عالم‌ برزخمون‌ و طرف‌ نسبت‌ نيست‌ زندگي‌ قبل‌ از ظهور با زندگي‌ بعد از ظهور. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ مادي‌ هستند، مادياتشون‌ رشد مي‌كنه‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ روحي‌ هستند، كمالات‌ روحيشون‌ رشد مي‌كنه‌. اونهايي‌ كه‌ حتي‌ اهل‌ اين‌ هستند كه‌ طول‌ عمر داشته‌ باشند عمرشون‌ زياد مي‌شه‌. كه‌ اقل‌ عمر افراد اون‌ زمان‌ سيصد ساله‌. خلاصه‌ هر چي‌ كه‌ بخواهيد و براي‌ هر چه‌ دعا كنيد اگر براي‌ ظهور حضرت‌ دعا كنيد خداي‌ تعالي‌ در اون‌ قرار داده‌. مطالب‌ زياده‌ دربارة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ولي‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ تا خود حضرت‌ يعني‌ خود ولي‌ عصر تشريف‌ نيارن‌ كسي‌ مقام‌ حضرت‌ زهرا را نمي‌فهمد. اين‌ راواياتي‌ كه‌ خوندند روايات‌ عجيبي‌ بود. انسان‌ تعجب‌ مي‌كنه‌. يك‌ دختري‌ كه‌ هيجده‌ سال‌ بيشتر عمر نكرده‌ و در اين‌ هيجده‌ سال‌ تا زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ حيات‌ داشتند ايشان‌ مطرح‌ نبودند به‌ يك‌ معنا چون‌ با بودن‌ پيغمبر و حكمت‌ پيغمبر و اين‌ خورشيد تابان‌ وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ و قرآن‌ مجيد شايد مردم‌ توجهي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نداشتند. بعد از وفات‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ كه‌ ديديد ارتد الناس‌ بعد النبي‌ الي‌ ثلاث‌ يا ثبعه‌ يا واحده‌، روايات‌ مختلفه‌ و مردم‌ از خود اسلام‌ و پيغمبر اكرم‌ دور شدند تا چه‌ برسد به‌ فاطمة‌ زهرا اون‌ هم‌ در اون‌ مدت‌ كم‌. يعني‌ نود و پنج‌ روز اين‌ حد نهاييشه‌. والا چهل‌ و پنج‌ روز و هفتاد و پنج‌ روز را عمر فاطمة‌ زهرا را بعد از رسول‌ اكرم‌ نوشته‌اند. در اين‌ مدت‌ از سن‌ با اين‌ همه‌ گرفتاريها خداي‌ تعالي‌ نام‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا را كوثر گذاشته‌. تفسير كوثر زياده‌. حتي‌ تا دوازده‌ معنا براي‌ كوثر در كتب‌ تفسير نوشته‌اند ولي‌ تمامش‌ برمي‌گرده‌ به‌ فاطمة‌ زهرا.

 من‌ اگر بخوام‌ همين‌ مطالب‌ را شرح‌ بدم‌ شايد بايد چند شبي‌ درباره‌اش‌ حرف‌ بزنم‌. ولي‌ هر چه‌ كه‌ هست‌، هر چه‌ كه‌ باشد اينها برمي‌ گرده‌ خلاصه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا و اين‌ را بدانيد از ظاهر آيه‌ هم‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ منظور از كوثر فاطمة‌ اطهره‌، بخاطر اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد انا اعتيانك‌ الكوثر فصّل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر. از قضية‌ شانئك‌ هو الابتر يعني‌ دشمنت‌ اي‌ پيغمبر مبتوره‌ و مقطوعه‌ و مقطوع‌ النسله‌، استفاده‌ مي‌شه‌ از اين‌ كه‌ خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ فرزند مي‌ده‌ و تنها فرزندي‌ كه‌ براي‌ پيغمبر ماية‌ خير كثير بوده‌ كه‌ يكي‌ از خيرات‌ كثيرة‌ وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌ تنها اين‌ دختره‌. پيغمبر اكرم‌ نه‌ تا همسر داشت‌ و بلكه‌ يازده‌ همسر داشت‌. از يازده‌ زن‌ و همسر خداي‌ تعالي‌ چرا فقط‌ يك‌ دختر از اون‌ حضرت‌ باقي‌ گذاشت‌ بخاطر اين‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ گفتند انا اعطيناك‌ الكوثر اي‌ پيغمبر ما به‌ تو كوثر داديم‌ ديگه‌ هيچ‌ از مسلمانها به‌ فرزند ديگه‌اي‌ غير از فاطمة‌ زهرا متوجه‌ نشه‌. همه‌ بدانند كه‌ كوثر فاطمة‌ زهراست‌. حالا چرا اسم‌ اين‌ بانو را كوثر گذاشته‌اند؟ كوثر اسم‌ در عالم‌ ملك‌ و در عالم‌ ظاهر اسم‌ يك‌ آشاميدني‌ است‌ كه‌ در بهشته‌ كه‌ در حوضي‌ به‌ نام‌ حوض‌ كوثر هست‌. از يك‌ طرف‌ علم‌ و حكمت‌، از يك‌ طرف‌ اون‌ آشاميدني‌ كه‌ روز قيامت‌ هم‌ ما محتاجشيم‌ وقتي‌ كه‌ وارد بهشت‌ هم‌ مي‌شيم‌ محتاجشيم‌. وسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و بكاسه‌ و بيده‌ ريا، رويا، ساعقا لازم‌ بعده‌ اين‌ آبي‌ كه‌ اين‌ نوشيدني‌ كه‌ در اون‌ حوض‌ هست‌ اين‌ از يك‌ طرف‌ وارد مي‌شه‌ از يك‌ طرف‌ خارج‌ مي‌شه‌. به‌ وسيلة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ خارج‌ مي‌شه‌ و به‌ مردم‌ مي‌رسه‌ اينها واسطه‌اند. لذا هر يك‌ از شيعيان‌ و دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زمان‌ هر يك‌ از ائمه‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌ باشند روز قيامت‌ اون‌ امام‌ به‌ اين‌ شيعه‌ از حوض‌ كوثر، كوثر را عنايت‌ مي‌كنه‌. و انشاء الله‌ ما جزء اونهايي‌ هستيم‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ امام‌ عصرمون‌ به‌ صريح‌ اين‌ جملة‌ شريفة‌ دعاي‌ ندبه‌ از اون‌ حوض‌ كوثر استفاده‌ خواهيم‌ كرد. اين‌ در عالم‌ ملكه‌ اما در عالم‌ ملكوت‌. ايني‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ مَلكوت‌ و مُلك‌ فكر نكنيد كه‌ يك‌ اصطلاح‌ متصوفه‌ را من‌ عرض‌ مي‌كنم‌. متصوفه‌ يك‌ مطالبي‌ براي‌ خودشون‌ دارند يك‌ اصطلاحاتي‌ دارند ولي‌ مُلك‌ و مَلكوت‌ از قرآن‌ استفاده‌ مي‌شه‌ و بيده‌ مَلكوت‌ كل‌ شي‌. در مَلكوت‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اون‌ حوضه‌ و از قلب‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ رابط‌ بين‌ ما و پروردگار متعاله‌ اون‌ علم‌ و حكمت‌ وارد مي‌شود از فاطمه‌ به‌ تمام‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌  الصلاة‌ و السلام‌ اون‌ حكمت‌ مي‌رسد لذا در تفسير كوثر هم‌ گفته‌اند كه‌ كوثر منظور خير كثيره‌، خير كثير.

 شما در كتاب‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر به‌ معناي‌ خير كثيره‌ بحث‌ لغويش‌ و ادبيش‌ را نمي‌خوام‌ اينجا عرض‌ كنم‌ وقت‌ مي‌گيره‌ اما همه‌ نوشته‌اند خير كثير، يعني‌ خوبي‌ زياد، چقدر زياد. خدا مي‌گه‌ خوبي‌ زياد. با توجه‌ به‌ عظمت‌ پروردگار خوبي‌ زياد. اون‌ هم‌ خدا به‌ پيغمبر عطا كرده‌ و پيغمبر بخاطر اين‌ عطيه‌ بايد نحر كند در تفسير نحر، والنحر گفته‌اند كه‌ يا شتر بايد پيغمبر نظر كنه‌،آخه‌ گاهي‌ انسان‌ يك‌ چيزي‌ خدا بهش‌ عنايت‌ مي‌كنه‌ بخاطر اين‌ كه‌ چشمش‌ نكنند، بخاطر اين‌ كه‌ مردم‌ خيلي‌ او را با چشمشون‌ با حسادتشون‌ نزنند يك‌ قرباني‌ مي‌كنه‌. قرباني‌ معمولا گوسفنده‌. اگر يك‌ خرده‌ عظمتش‌ بيشتر باشه‌ شتره‌. اگر بيشتر باشه‌ ديگه‌ از گاو و شتر درشتر ما حيواني‌ كه‌ قابل‌ قرباني‌ باشد نداريم‌ و انحر. اولا صل‌ لربك‌، براي‌ پروردگارت‌ نماز يا نماز بخوان‌ و نحر كن‌ و دشمن‌ توست‌ كه‌ اوست‌ مقطوع‌ النسله‌ تو با همين‌ دختر نسلت‌ بار مي‌شه‌. علم‌ حكمت‌ در بين‌ مردم‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ دختر زياد مي‌شه‌. اون‌ كوثري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فمن‌ يوتي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ بشه‌، خير كثير داده‌ شده‌، خيركثير يعني‌ كه‌ كوثر داده‌ شده‌، اون‌ حكمت‌ اونچه‌ كه‌ تمام‌ انبياء و بالاخص‌ پيغمبر اكرم‌ آمده‌ بخاطر اين‌ كه‌ حكمت‌ را به‌ مردم‌ تعليم‌ بدهد. كه‌ مي‌فرمايد در اون‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ ما پيغمبر اكرم‌ را فرستاديم‌ ليذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ تا اينجا توجه‌ كنيد، اول‌ تزكية‌ نفس‌، بعد تعليم‌ كتاب‌ كه‌ در اينجا منظور قرآنه‌. تعليم‌ قرآن‌ با همين‌ تمام‌ مي‌شه‌ نه‌. چون‌ خيلي‌ از افراد هستند كه‌ پاكند و قرآن‌ را هم‌ خوب‌ بلدند. حتي‌ معاني‌ قرآن‌ را هم‌ بلدند اما از حكمت‌ استفاده‌ نكرده‌اند. لذا مي‌فرمايد كه‌ يعلمهم‌ الكتاب‌، البته‌ اين‌ را بدونيد كه‌ اگر خوب‌ انسان‌ قران‌ را فهميده‌ باشه‌ و تدبر در قرآن‌ كرده‌ باشه‌ حكمت‌ هم‌ لازم‌ و ملزوم‌ مي‌شه‌. لذا مي‌فرمايد كه‌ ليعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. حكمت‌ بهش‌ تعليم‌ داديم‌. حكمت‌ به‌ اونها تعليم‌ بدهد. اين‌ حكمت‌ خير كثيره‌. خير كثير كوثره‌، كوثر كيست‌؟ به‌ تفسير تمام‌ مفسرين‌ شيعه‌ و سني‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. فاطمة‌ زهرا چي‌ داره‌؟ يك‌ دختر هيجده‌ ساله‌ جان‌ همه‌امون‌، وقتي‌ كه‌ پيغمبر مي‌فرمايد فداها ابوها ما چي‌ داريم‌، جون‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنند، ما چي‌ داريم‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ فداها ابوها. يك‌ چنين‌ دختري‌ اين‌ چي‌ داره‌؟ همه‌ چيز. هر چه‌ حسن‌ و حسين‌ عليهم‌ السلام‌ دارند از طريق‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ وقتي‌ من‌ دربارة‌ يك‌ روايت‌ خيلي‌ استبعاد كردم‌ توي‌ انوار زهرا هم‌ نوشته‌ام‌ اين‌ استبعاد را. ولي‌ بعد به‌ يك‌ مطلبي‌ برخوردم‌ كه‌ الان‌ تو ذهنم‌ نشد، تو اين‌ مجلس‌ نمي‌تون‌ به‌ اون‌ مطلب‌ اشاره‌ كنم‌. روايتي‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ انما الفاطمة‌ احسن‌ الترحجها فحرم‌ الله‌ ذريتها علي‌ النار خيلي‌ عجيب‌ اين‌ روايت‌ يعني‌ خودش‌ خيلي‌ مهمه‌. اوني‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ تفسيري‌ است‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليها فرموده‌اند. ولي‌ مي‌گه‌ فاطمه‌ دامنش‌ چون‌ پاكه‌، چون‌ پاك‌ است‌ فاطمة‌ زهرا هر چه‌ فرزند تا روز قيامت‌ داره‌ خداي‌ تعالي‌ بدن‌ اينها را بر آتش‌ جهنم‌ حرام‌ كرده‌. فاطمه‌ پاكه‌، ببينيد چقدر خدا بهش‌ لطف‌ داره‌. بخاطر پاكي‌ او هر چه‌ فرزند تا روز قيامت‌ فاطمة‌ زهرا، از روايت‌ استفاده‌ مي‌شه‌ اين‌ روايت‌ را سني‌ و شيعه‌ هم‌ نقل‌ كردن‌ خيلي‌ هم‌ معروف‌ بود، مكرر هم‌ آمده‌اند خدمت‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر يك‌ از ائمه‌ معناش‌ را پرسيده‌اند. چون‌ براشون‌ مشكل‌ بوده‌ فهمش‌. همانطوري‌ كه‌ براي‌ شماها هم‌ مشكله‌ همش‌ براي‌ من‌ هم‌ فهمش‌ مشكله‌. چون‌ ما مقام‌ فاطمة‌ زهرا را نمي‌دونيم‌.خداي‌ تعالي‌ را نمي‌شناسيم‌. خداي‌ تعالي‌ را نمي‌دونيم‌ كه‌ از بهانه‌اي‌ مي‌خواد مردم‌ را وارد بهشت‌ كنه‌ چه‌ بهانه‌اي‌ بالاتر از اين‌ كه‌ او پسر اين‌ دختر فاطمة‌ زهراست‌ و لذا اين‌ مطالبي‌ است‌ كه‌ توش‌ بحث‌ داره‌ باز ما مي‌افتيم‌ توي‌ بحث‌ و گفتگو.

 مطلبي‌ كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ بود كه‌ زيد پسر موسي‌ ابن‌ جعفر و برادر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ مردي‌ بود از اين‌ مردان‌ انقلابي‌ كه‌ زياد هم‌ گوش‌ به‌ حرف‌ رهبر نمي‌دن‌ هر كاري‌ خودشون‌ مي‌خوان‌ مي‌كنند. ما اوايل‌ انقلاب‌ همچين‌ افرادي‌ داشتيم‌. ايشان‌ خاندانهاي‌ بن‌ العباس‌ و بن‌ الاميه‌ را در بغداد و كوفه‌ و هر جا گير مي‌آورد آتش‌ مي‌زد. اينقدر خانه‌ آتش‌ زده‌ بود كه‌ اسمش‌ را زيد النار گذاشتند. يعني‌ زيد آتش‌. هر كي‌ مي‌ديد فكر مي‌كرد الان‌ يك‌ آتشي‌ مي‌ياره‌ يكي‌ از خانه‌هاي‌ عباسيون‌ يا بني‌ اميه‌ را آتش‌ مي‌زنه‌. او را دستگير كرد مأمون‌ آورد خدمت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌. حضرت‌ زياد بهش‌ اعتنا نكردند آمد اون‌ طرف‌ نشست‌ و باز نشست‌ با مردم‌ صحبت‌ كردن‌ كه‌ من‌ از اولاد فاطمة‌ زهرا هستم‌ و پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ كه‌ فاطمه‌ دامنش‌ پاكه‌ فحرم‌ الله‌ ذرية‌ من‌ النار، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شنيد. رو كردند به‌ زيد النار خيلي‌ با تندي‌ در اون‌ مجلس‌ حضرت‌ با تندي‌ با اون‌ برخورد كردند و در يك‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ اگر اين‌ تندي‌ را حضرت‌ رضا نمي‌كردند اون‌ آتش‌ مأمون‌ را بيشتر شعله‌ ور مي‌كرد و او را به‌ قتل‌ مي‌رسوند و لذا براي‌ حفظ‌ جانش‌ اين‌ تنديها را كردند. ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلام‌ گاهي‌ بخاطر حفظ‌ جان‌ دوستانشون‌ با اونها برخورد تندي‌ داشتند براي‌ اين‌ كه‌ مثلا بن‌ العباس‌ يا حكومت‌ عباسي‌ فكر نكنه‌ كه‌ ايشان‌ خيلي‌ آدم‌ نزديكي‌ است‌، وابسته‌اي‌ است‌ كه‌ هر فشاري‌ كه‌ مي‌خواد روي‌، مثلا حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر يا علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا بياره‌ روي‌ اينها بياره‌. لذا حضرت‌ خيلي‌ به‌ او تندي‌ كردند بعد فرمودند كه‌ يا زيد اي‌ زيد اغرك‌، تو را مغرور كرده‌ كلام‌ روات‌ كوفه‌، رواتي‌ كه‌ در كوفه‌ بودند و هستند، كه‌ از پيغمبر اكرم‌ نقل‌ مي‌كنند ان‌ فاطمة‌….حضرت‌ منكر روايت‌ نمي‌شن‌ نمي‌فرمايند اين‌ روايت‌ درست‌ نيست‌ مي‌فرمايند ان‌ ذالك‌ في‌ ولد بتنها الحسن‌ و الحسين‌ و زينب‌ و ام‌ كلثوم‌ اين‌ روايت‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ است‌ مربوط‌ به‌ فرزند بلاواسطة‌ فاطمة‌ زهراست‌. كه‌ منظور امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و زينب‌ و ام‌ كلثومه‌.

 گاهي‌ اينجا شايد هم‌ توي‌ انوار زهرا باشه‌ و نوشته‌ باشيم‌ كه‌ خوب‌ امام‌ حسن‌ بخاطر دامن‌ پاكه‌ حضرت‌ زهرا خدا به‌ جهنمش‌ نمي‌بره‌؟ يا مثلا امام‌ حسين‌ بخاطر حضرت‌ زهرا به‌ جهنم‌ نمي‌ره‌؟ والا جهنم‌، نستجيب‌ بالله‌. لذا يك‌ خرده‌ اينجا اين‌ روايت‌ مشكل‌ مي‌شه‌. بعدها عرض‌ كردم‌، ديگه‌ از اينجاش‌ را نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اونها كه‌ بسنجند روي‌ نار، و روي‌ بعضي‌ از جملات‌ اين‌ روايت‌ فكر كردم‌ يك‌ مطلبي‌ به‌ دستم‌ آمد كه‌ راز حتي‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ در بعضي‌ از چيزها به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌ره‌. نمي‌خوام‌ حالا اونطور بگم‌ كه‌ منظور از نار، نار جهنمه‌ يا نار ديگر هست‌. چون‌ در روايات‌ خيلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ شده‌، يعني‌ ماها تا كلمة‌ نار مي‌شنويم‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مثلا جهنم‌ منظوره‌، نه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ نار غذاست‌، گاهي‌ هم‌ مي‌شه‌ نار يك‌ ذلته‌، گاهي‌ مي‌شه‌ نار، مثلا نارها همه‌ آتشي‌ كه‌ به‌ جان‌ انسان‌ بيافته‌ چه‌ معنوي‌، چه‌ ظاهري‌ اين‌ را مي‌گن‌ نار. عرض‌ كردم‌ هر چي‌ بخوام‌ توضيح‌ بدم‌ نمي‌تونم‌ اون‌ نكته‌اي‌ را كه‌ تو ذهنم‌ آمده‌ براي‌ عموم‌ عرض‌ كنم‌. اجمالا از زيادي‌ از روايات‌ استفاده‌ مي‌شه‌، من‌ جمله‌ همين‌ رواياتي‌ كه‌ امشب‌ خوندن‌ كه‌ ائمة‌ اطهار حجت‌ بر خلقند. ولي‌ مادرشون‌ فاطمه‌ حجت‌ بر اونها ست‌. واسطة‌ رحمتند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد مي‌شوند بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها حضرت‌ يك‌ مطالبي‌ مي‌فرمايد كه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از همانجا برمي‌ گرده‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌. عرض‌ مي‌كنه‌ يا رسول‌ الله‌ فاطمه‌ اينها را گفت‌، يك‌ خبرهاي‌ جديدي‌ به‌ ما داد. اين‌ طرز از كلام‌ پيغمبر استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ تعجب‌، تعجب‌ اين‌ نيست‌ كه‌ علي‌ مثلا تعجب‌ كرده‌ كه‌ اينها را مثلا فاطمة‌ زهرا بلده‌! از اينكه‌ چقدر فاطمه‌ چقدر بالاست‌ مقامش‌ و به‌ مردم‌ بفهمانند مقام‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را. لذا پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمه‌ از ماست‌، يعني‌ در رديف‌ ماست‌، والا نمي‌خواست‌ بگه‌ كه‌ فاطمه‌ دختر منه‌. اين‌ را كه‌ همه‌ مي‌دونستند.

 فاطمة‌ منا، يا فاطمة‌ مني‌، فاطمه‌ از منه‌. اين‌ را همه‌ مي‌دونن‌. اين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ كسي‌ كه‌ در بين‌ زنها در ميان‌ بشريت‌ من‌ و تو كه‌ علي‌ و پيغمبر اكرم‌ هستيم‌ من‌ و تو كه‌ معلوم‌ كه‌ فاطمه‌ هم‌ همسر ماست‌، هم‌ دوش‌ ماست‌، هم‌ علم‌ و قدرت‌ ماست‌. لذا فرمود فاطمه‌ مني‌، و به‌ همين‌ دليل‌ من‌ آباه‌ فقط‌ آذاني‌ و به‌ همين‌ دليل‌ من‌ اغضبها فقط‌ اغضبني‌ و من‌ و خدا هم‌ يكي‌ هستيم‌ لذا و فمن‌ اغضبني‌ فقط‌ اغضبها فقط‌ آذ الله‌ فقط‌ آذ الله‌. ببينيد اينه‌ مقام‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها. حوض‌ از حوض‌ كوثر نهرهاي‌ كوثر، دوازده‌ نهر منشعب‌ مي‌شه‌ كه‌ يكي‌ از نهرهاش‌ نصيب‌ ما شده‌ الحمد الله‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ امام‌ زمان‌ داشت‌ اون‌ هم‌ نصيب‌ ما شد. خدا را شكر مي‌كنيم‌. عين‌ اللا تراك‌، كور باد چشمي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا را نبينه‌. نه‌ با اين‌ كه‌ با اين‌ چشم‌ سر، چشم‌ سر كه‌ به‌ اصطلاح‌ دان‌ و خورش‌ مي‌بينه‌، در و ديوار مي‌بينه‌. اين‌ چشم‌ سر كه‌ لياقت‌ ديدن‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را نداره‌، چشم‌ دل‌ باز كن‌ كه‌ جان‌ بيني‌. چشم‌ دلت‌ را باز كن‌ به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ يك‌ وقتي‌ فكر مي‌كردم‌، من‌ مطالبي‌ كه‌ مي‌گم‌ انشاء الله‌ براي‌ خداست‌ و گاهي‌ انسان‌ فكر مي‌كنه‌، مي‌نشينه‌ توي‌ خونه‌ گاهي‌ بهش‌ يك‌ مسائلي‌ واقعا الهام‌ بگم‌ كه‌ خوب‌ و نفس‌ و ما سويها فالهمها فجورها و تقواها به‌ همة‌ افراد الهام‌ مي‌شه‌. همين‌ وضع‌ مملكت‌، هميني‌ كه‌ الان‌ هست‌. شما يك‌ مقايسه‌اي‌ با افغانستان‌ و همسايه‌ اتون‌ وضع‌ مملكت‌ را بكنيد. روحانيش‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ اون‌ طالبان‌ عليهما عليه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ روحاني‌ اونهاست‌ ايشان‌ مي‌خواد بگه‌ كه‌ من‌ روحاني‌ هستم‌ و ايران‌ هم‌ كه‌ روحانيت‌ انقلاب‌ كرده‌ پس‌ بياييد با هم‌ هماهنگ‌ بشيم‌. ما مي‌گيم‌ اين‌ ننگ‌ روحانيته‌. ماية‌ ننگ‌ اسلام‌ است‌. معنا نداره‌، آخه‌ روحانيت‌ كه‌ مي‌گن‌، روحانيتي‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ تو صراط‌ مستقيم‌ باشه‌. صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ چه‌؟ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌ اهدنا الصراط‌ مستقيم‌ كه‌ همة‌ مفسرين‌ نوشته‌اند منظور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ (قطع‌ نوار). اهل‌ سنت‌ وهابيت‌ را به‌ عنوان‌ مسلمان‌ قبول‌ ندارند. اهل‌ سنت‌ حاضر نيستند يك‌ عده‌ وهابي‌ اينها بگن‌ ما مسلمانيم‌. چه‌ اسلامي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ اون‌ همه‌ زحمت‌ كشيد يك‌ قبري‌ ازش‌ باقي‌ مانده‌. آقا صحيحه‌ شما انشاء الله‌ مشرف‌ بشيد ببينيد چقدر توهين‌ به‌ اين‌ قبر مي‌شه‌.بوسيدن‌ ممنوع‌، تو چطور شد فرزندت‌ را مي‌بوسي‌ رو محبت‌ ما نمي‌تونيم‌ ضريح‌ پيغمبر اكرم‌ را روي‌ محبت‌ ببوسيم‌. تعصب‌ به‌ پيغمبر ممنوع‌. واسطه‌ قرار دادن‌ پيغمبر ممنوع‌ بين‌ خود و خدا و حال‌ اين‌ كه‌ بر خلاف‌ صريح‌ قرآنه‌ هر كس‌ بگه‌ كه‌ واسطه‌اي‌ بين‌ خدا و خلق‌ نيست‌ و نبايد باشه‌ اين‌ نجسه‌ و كافره‌. به‌ جهتي‌ كه‌ قرآن‌ به‌ اين‌ مطلب‌ صراحت‌ داره‌. قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ برادران‌ يوسف‌ وقتي‌ كه‌ آمدند پيش‌ پدرشون‌ گفتند يا ابا اسغفر لنا، اي‌ پدر ما براي‌ ما از خدا طلب‌ مغفرت‌ كن‌. اين‌ وسيله‌ قرار دادن‌ نيست‌؟ آمدند خدمت‌ پيغمبر، خود خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد از همه‌ صريحتر كه‌ ولو ان‌ الظلم‌ استغفر الله‌ و الستغفر لهم‌ الرسول‌ طلب‌ مغفرت‌ بايد پيغمبر بكنه‌، واسطه‌ بشه‌ كه‌..رحيما. اون‌ وقت‌ اينها آمدن‌ ادعا مي‌كنند به‌ خاطر يك‌ شال‌ گنده‌اي‌ كه‌ به‌ سرشون‌ بسته‌اند ما روحاني‌ هستيم‌. قوانين‌ اسلام‌ را تمامش‌ را زير پا مي‌گذارند. هم‌ حجابي‌ كه‌ دستور داده‌، هم‌ كارهايي‌ كه‌ مطلقا كار مي‌كنه‌. يعني‌ چه‌؟ تو روزنامه‌ها لابد ديديد.

 خوب‌ چرا ما موفقيم‌؟ چرا ما بحمد الله‌ اين‌ حرفها را نداريم‌؟ شماها كه‌ داريد مي‌بينيد فيلم‌ امام‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را كه‌ ما واقعا وقتي‌ كه‌ مي‌خواستيم‌ اين‌ مطالب‌ را در منبر بعضي‌ وقتها راجع‌ به‌ عثمان‌ و معاويه‌ بگيم‌ يك‌ خرده‌ تقيه‌ مي‌كرديم‌ يك‌ مملكت‌ آزادي‌ كه‌ نمي‌خوام‌ تعريف‌ بكن‌ من‌ از كي‌، نه‌ حالا شايد اشتباهي‌ و اشكالي‌ هم‌ گوشه‌ و كنارش‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ بتونه‌ اين‌ همه‌ معاويه‌ و عثمان‌ و افرادي‌ را كه‌ صيف‌ الاسلام‌ مي‌شناسن‌ و اين‌ قدر براشون‌ عظمت‌ قائلند و اين‌ وهابيها در مكه‌ مكرمه‌ يك‌ دونه‌ بازار دارند به‌ نام‌ ابوسفيان‌ اسم‌ گذاشتند. ابوسفيان‌ را تا آخر عمرش‌ اون‌ جور درباره‌اش‌ بحث‌ كنه‌ جدا ما بايد بباليم‌ به‌ دنيا كه‌ ما يك‌ چنين‌ آدمهايي‌  تو مملكت‌ داريم‌. بايد باليد. خدا مي‌دونه‌، قدر به‌ خاطر قدري‌، يك‌ قدري‌ نان‌ گريان‌ شد و نمي‌دونم‌ روغن‌ چه‌ شد و اينها اهل‌ شكم‌ بايد اين‌ فكرها را بكنن‌. درسته‌ اون‌ هم‌ انشاء الله‌ درست‌ مي‌شه‌. ولي‌ معنويت‌، خدا مي‌دونه‌ قدر تشيع‌ را بدونيد. دست‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را با چشم‌ دلتون‌، دوستان‌ ببينيد كه‌ روي‌ سرتونه‌ و داره‌ حفظتون‌ مي‌كنه‌. ما يكي‌ دو هفته‌ قبل‌ تو يك‌ جاده‌اي‌ مي‌رفتيم‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ خوب‌ اين‌ جاده‌ از اولي‌ كه‌ ما واردش‌ شديم‌ تا آخري‌ حدودا شصت‌ كيلومتر يا مثلا پنجاه‌ كيلومتر بود يك‌ نفر آدم‌ پيدا نمي‌شه‌. اما امنيت‌ هست‌، با آرامش‌ با خيال‌ راحت‌ نعمتان‌ مجهولتان‌ الصحت‌ و الامان‌. من‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ مسئولين‌ ما خيلي‌ كار مي‌كنند و اين‌ امنيت‌ را بوجود آوردند اين‌ را نمي‌خوام‌ بگم‌. مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ دست‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ رو اين‌ مملكته‌. اين‌ مملكت‌ را انتخاب‌ كرده‌ حضرت‌ براي‌ اين‌ كه‌ يك‌ روزي‌ اگر سرباز هم‌ مي‌خواد بگيره‌ از همين‌ مملكت‌ بگيره‌ و كوشش‌  كنيد دوستان‌ به‌ وسيلة‌ تهذيب‌ نفس‌، به‌ وسيلة‌ پاكي‌، به‌ وسيلة‌ خدمت‌ به‌ يكديگر شما از بهترين‌ اون‌ افراد انشاء الله‌ باشيد.

 كوشش‌ كنيد تا مي‌تونيد هر چه‌ كه‌ بدي‌ است‌ كنار بريزيد. اين‌ توصية‌ منه‌، هر چه‌ بدي‌. انسان‌ بنشينه‌ شب‌ دربارة‌ خودش‌ فكر كنه‌ من‌ چه‌ بديهايي‌ دارم‌؟ همه‌ مي‌تونيم‌ يك‌ همچين‌ كارهايي‌ را بكنيم‌. خدا مي‌دونه‌ حالا گفتنش‌ شايد به‌ اصطلاح‌ مثلا از خودم‌ تعريف‌ كردنه‌ ولي‌ نه‌، خودم‌ هر شب‌ مي‌شينم‌ من‌ چه‌ بدي‌ دارم‌؟ و بديهام‌ را ياد داشت‌ مي‌كنم‌ و كوشش‌ مي‌كنم‌ اونها را رفع‌ كنم‌. شما هم‌ اين‌ كار را بكنيد. جوانيد، پيريد، متوسطيد، مرديد، زنيد همين‌ كار. اين‌ تزكية‌ نفسه‌، اين‌ پاك‌ كردنه‌ نفسه‌، اين‌ تزكية‌ نفسه‌. هر كدومتون‌ دفتري‌ بغلتون‌ مي‌گيريد آقا بيا بنويس‌ مرحله‌، آخه‌ مگر با اين‌ حرفها آدم‌ پيشرفت‌ مي‌كنه‌. از عمل‌ كار برآيد به‌ سخنداني‌ نيست‌. نه‌ تواضع‌ بكن‌ در مقابل‌ كسي‌، نه‌ خضوع‌ بكن‌ نه‌ هم‌ مسئله‌اي‌ داشته‌ باش‌، خودت‌ استاد خودت‌ باش‌. خودت‌ مرشد خودت‌ باشن‌، نه‌ اين‌ كه‌ خودت‌ مرشد خودش‌ باش‌، خودت‌ چيزي‌ را متوجه‌ نمي‌شي‌. خدا به‌ پيغمبر و ائمه‌ اطهار و حجت‌ ابن‌ الحسن‌ راهنماي‌ تو باشند و هر كس‌ از اينها حرف‌ بزنه‌، هر كسي‌ از اونها حرف‌ بزنه‌! بقيه‌ را، به‌ جان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا قسم‌ كه‌ اگر ما بهتر از اين‌ متوجه‌ وجود مقدس‌ اون‌ حضرت‌ و دست‌ با كفايت‌ اون‌ حضرت‌ مي‌بوديم‌، فرقي‌ هم‌ نمي‌كنه‌ ائم‌ از مسئولين‌، ائم‌ از علما، ائم‌ از مردم‌، ائم‌ از هر كي‌ اگر اين‌ را ما احساس‌ مي‌كرديم‌ امروز خيلي‌ آقاتر از اينها بوديم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ از ايران‌، از خراسان‌ از تمام‌ قسمتهاي‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌ جواناني‌ به‌ عنوان‌ ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ وقتي‌ صدا مقدسش‌ بلند شد، الا يا اهل‌ العالم‌ انا امامكم‌ المنتظر اين‌ گوش‌ پاك‌ شدة‌ شما از جميع‌ رزائل‌ اول‌ بشنوه‌. زبان‌ پاك‌ شدة‌ شما از هر دروغي‌ يا تهمت‌ اول‌ لبيك‌ بگه‌ و چشم‌ پاك‌ شدة‌ شما از هر گناه‌ معصيت‌ و نگاه‌ به‌ اجنبي‌ زودتر حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را ببينه‌ و لبيك‌ گويان‌ بريم‌ به‌ طرف‌ انشاء الله‌ اوامرش‌ و دستوراتش‌ و انشاء الله‌ دل‌ فاطمة‌ زهرا را خوشحال‌ كنيم‌ و اين‌ قلبمون‌ در اثر پاكي‌ و ظرفيت‌ اول‌ قلبي‌ باشد كه‌ اون‌ علم‌ و حكمت‌ كه‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرازير شده‌ از زبان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خارج‌ مي‌شود و قلب‌ ما وارد مي‌شه‌. اين‌ را من‌ عرض‌ مي‌كنم‌. البته‌ بايد يكديگر را هم‌ كمك‌ كرد، راهنمايي‌ كرد. بايد همديگر را اونكه‌ بيشتر بلده‌، اون‌ كه‌ كمتر بلده‌ ياد بده‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ فرمود من‌ علمتني‌ حرف‌ فقط‌ سيرني‌ عبدا. انسان‌ بايد خيلي‌ براي‌ اون‌ كسي‌ كه‌ چيزي‌ به‌ او ياد داده‌ احترام‌ قائل‌ باشه‌. عزت‌ قائل‌ باشه‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ من‌ امشب‌ هم‌ تقاضا داشتم‌ از جناب‌ حاج‌ آقاي‌ افشار كه‌ ايشون‌ منبر تشريف‌ ببرن‌ ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌ خوب‌ ما بياييم‌ و عرض‌ كنيم‌ كه‌ آقايون‌ قدر اين‌ دوستانمون‌ را بدونيد اينها بحمد الله‌ خداي‌، البته‌ قدر هم‌ مي‌دونيد من‌ ولو ممكنه‌ در هفته‌ها از شما دور باشم‌ ولي‌ اونجا كه‌ هستم‌ كاملا از وضع‌ اين‌ مجلس‌ مطلعم‌. از همه‌اتون‌ تشكر مي‌كنيم‌ و يك‌ مطلبي‌ هم‌ راجع‌ به‌ اين‌ مرحومة‌ مغفورة‌ تازه‌ گذشته‌ كه‌ صرف‌ نظر اين‌ كه‌ شوهر و فرزند و نزديكانش‌، دامادش‌ و دخترشون‌ اينها همه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ هستند خود ايشان‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، يك‌ بشارتي‌ است‌ به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ جدي‌ باشيد، به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ قدمتون‌ استوار باشه‌، به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ به‌ من‌ و امثال‌ من‌ تكيه‌ نكرده‌ باشيد،آخه‌ انسان‌ يك‌ وقتي‌ مي‌خواد ببينه‌ كه‌ يك‌ كسي‌ رو پاي‌ خودش‌ وايستاده‌ يا بخاطر اين‌ كه‌ به‌ ما تكيه‌ داده‌ وايستاده‌؟ پشتش‌ را خالي‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ افتاد.

 يك‌ عده‌ از دوستان‌ را با اين‌ كارمون‌ كه‌ خوب‌ حالا خيال‌ مي‌كنند كه‌ ما ولشون‌ كرديم‌ يك‌ خرده‌ پشتشون‌ را خالي‌ كرديم‌ ديديم‌ كه‌ افتادند. از وقتي‌ كه‌ شما، يك‌ كسي‌ به‌ من‌ تلفن‌ مي‌كرد، ولي‌ من‌ هيچ‌ وقت‌ همچين‌ حرفي‌ را نزدم‌ كه‌ شما كه‌ دست‌ ما را مي‌گذاريد تو دست‌ امام‌ زمان‌، پس‌ چرا ولمون‌ كرديد. من‌ خيلي‌ تعجب‌ كردم‌، آخه‌ آدم‌ عاقل‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زنه‌! حالا من‌ كي‌ گفتم‌ كه‌ من‌ دستتون‌ را مي‌دم‌ دست‌ امام‌ زمان‌؟ بعد هم‌ منظور دستتون‌ را بذارم‌ تو دست‌ امام‌ زمان‌ يعني‌ بگيرم‌ دست‌ آقا را به‌ زور بكشم‌، دست‌ شما را به‌ زور بكشم‌ و بچسبونم‌ اين‌ كه‌ منظور نيست‌. هر بچه‌اي‌ مي‌فهمه‌. اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ گفتي‌ خدايا از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد من‌ ديگه‌ گناه‌ نمي‌كنم‌ اين‌ دستت‌ تو دست‌ امام‌ زمان‌ است‌ مواظب‌ باش‌ كنده‌ نشه‌، معناش‌ اينه‌. فكر كنيد، من‌ به‌ تمام‌ دوستان‌، همه‌اشون‌ اونهايي‌ كه‌ دفتر براشون‌ نوشتيم‌، اونهايي‌ كه‌ ننوشتيم‌ من‌ اول‌ توصيه‌امون‌ اينه‌ كه‌ آقا واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ كن‌. اگر تو، اين‌ دست‌ امام‌ زمانه‌ كه‌ ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجبات‌ اگر تو هم‌ قبول‌ كردي‌ كه‌ دستت‌ را گذاشتي‌ تو دست‌ امام‌ زمان‌. اگر غير از اينه‌ كه‌ خيلي‌ چي‌ بگه‌ آدم‌؟ شما بگيد كه‌ شما گفته‌ باشيد. كم‌ لطفي‌ اينها آخه‌ از اون‌ بالاتر. خوب‌ راهش‌ اينطوره‌، آدم‌ بايد تحمل‌ داشته‌ باشه‌. دست‌ شما الان‌ كه‌، اگر همان‌ وقتي‌ كه‌ با پيغمبر اكرم‌ بيعت‌ مي‌كردند اينها دستشون‌ كه‌ تو دست‌ پيغمبر نمي‌موند. يك‌ ظاهري‌ درست‌ مي‌كردند ولي‌ حقيقتش‌ اين‌ بود كه‌ هر چي‌ پيغمبر مي‌گه‌ من‌ مي‌گم‌ چشم‌، هر چي‌ هم‌ مي‌گه‌ نكن‌ من‌ مي‌گم‌ چشم‌. همينه‌، ما آتي‌ كم‌ الرسول‌ فخذوه‌.. اگر انشاء الله‌ از روزي‌ كه‌ قدم‌ توي‌ راه‌ توبه‌ گذاشتيد و توبه‌ كرديد و گناهانتون‌ را ترك‌ كرديد، واجباتتون‌ را انجام‌ داديد، راستي‌، راستي‌ اين‌ كار را كرده‌ باشيد، اگر اين‌ كار را كرده‌ باشيد، و همين‌ طور داريد مي‌ريد برسيد به‌ خدا، به‌ انس‌ با پروردگار به‌ بندگي‌ كامل‌ همين‌ جور داريد قدم‌ برمي‌ داريد حالا يا با كمك‌ ديگري‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ يك‌ مقداري‌ شماها متكاتون‌ بيشتر از معمول‌ بود. خيلي‌ از دوستان‌ هم‌ هستند من‌ در مقابل‌ بگم‌ كه‌  وقتي‌ كه‌ تكيه‌ گاهشون‌ را خالي‌ كردند با قشنگ‌ ايستادند. خيلي‌ مرتب‌. اگر اينجور بوديد و خدايي‌ نكرده‌ مرگ‌ برسه‌ قبل‌ از ظهور، دلمون‌ مي‌خواد ما تا زنده‌ هستيم‌ ببينيم‌ اونچه‌ را كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء آرزوش‌ را داشتند. اما حالا اگر نشد اين‌ را بدونيد من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌ شهيدا كسي‌ كه‌ در راه‌ طلب‌ علم‌، اين‌ طلب‌ علم‌ فقط‌ و فقط‌، اين‌ را بدونيد فقط‌ و فقط‌ كسب‌ كمالات‌ و علوم‌ معرفت‌ و رسيدن‌ به‌ مقام‌ معرفت‌ خداو امامه‌. من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌ مات‌ شهيدا.  شهيد مرده‌.

 خوب‌ شهيد چه‌ خصوصياتي‌ داره‌؟ شهيد به‌ مجرد اين‌ كه‌ شهيد شد حالا هر چه‌ هم‌ آلوده‌ باشه‌، اين‌ را بدونيد، صفات‌ رزيله‌ زياد داره‌ اين‌ به‌ كارش‌.. به‌ مجرد اين‌ كه‌ شهيد شد خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را بهش‌ مي‌كنه‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ رزيله‌ را از او دور مي‌كنه‌ و به‌ كمال‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌رسوندش‌ و كسي‌ هم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرد اين‌ را بدونيد اون‌ كسي‌ كه‌ در راه‌ رسيدن‌ مثل‌ شهيده‌. شهيد هم‌ اين‌ خصوصيات‌ را داره‌ پس‌ بنابر اين‌ هر كس‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ باشه‌ وقتي‌ از دار دنيا رفت‌ خدا تطهيرش‌ مي‌كنه‌. مي‌گه‌ حالا تو مصلحت‌ ايجاد نكرد كه‌  خودت‌ با پاي‌ خودت‌ به‌ اون‌ مقام‌ برسي‌ پس‌ ما كمكت‌ مي‌كنيم‌. حالا كه‌ تو وارد شدي‌، اون‌ مسافري‌ كه‌ حركت‌ مي‌كنه‌ بره‌ پيش‌ محبوبش‌ مثلا فرض‌ كنيد در يكي‌ از شهرها اون‌ توي‌ راه‌ ماشينش‌ خراب‌ مي‌شه‌، ماشينش‌ خراب‌ مي‌شه‌ آقا چكار مي‌كنه‌ اون‌ دوست‌ با كمال‌ قدرتي‌ هم‌ كه‌ داره‌؟ فورا يك‌ ماشين‌ مي‌فرسته‌ خيلي‌ از ماشين‌ قبليش‌ بهتر. از اين‌ ماشين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود پريشان‌ و نمي‌دونم‌ پر دردسرش‌ بهتر يك‌ ماشين‌ آخرين‌ سيستم‌ فورا مي‌رسوننش‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌كنه‌. و براي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ هستند خيلي‌ نگراني‌ در وقتي‌ كه‌ از دار دنيا مي‌رن‌ ندارند و اين‌ بانوي‌ محترمه‌ اهل‌  تزكية‌ نفس‌ بود، خدا رحمتشون‌ كنه‌، مطمئنا روحشون‌ آزاد بود. افراد مؤمن‌، افراد متدين‌ براشون‌ طلب‌ مغفرت‌ كرده‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ايشان‌ با فاطمة‌ زهرا محشور كنه‌ (الهي‌ آمين‌).

 خوب‌ امشب‌ نمي‌دونم‌ دلهاتون‌ آماده‌ هست‌؟ يك‌ جمله‌ از فاطمة‌ زهرا بگم‌. اين‌ مادر همه‌اتون‌. وقتي‌ كه‌ علي‌ و پيغمبر پدر امت‌ باشند فاطمة‌ زهرا هم‌ مادر امته‌. اين‌ مادر بودن‌ مخصوص‌ سادات‌ نيست‌. و از نظر بدامين‌ ممكنه‌ اين‌ نظر داشته‌ باشند والا از نظر روحي‌ هر مي‌تونه‌ پيرو فاطمة‌ زهرا باشه‌. روز قيامت‌ كه‌ مي‌شه‌ و امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ وقتي‌ قيامت‌ همه‌ جمع‌ مي‌شن‌، تمام‌ مردم‌ جمع‌ شدن‌ براي‌ حساب‌ يك‌ نادي‌ ندا مي‌كنه‌ كه‌ يا اهل‌ المحشر ابصائكم‌ فاطمه‌ بنت‌ محمد صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌، چشمها را ببنديد كه‌ مي‌خواد فاطمه‌ عبور كنه‌، بگذره‌. هفتاد هزار ملك‌ جلو دارن‌ مي‌يارن‌ اسكرت‌ مي‌كنن‌ به‌ تعبير ما فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را، هفتاد هزار ملك‌ از عقب‌، هفتاد هزار از طرف‌ راست‌، هفتاد هزار از طرف‌ چپ‌ مي‌رن‌ مي‌رسونن‌ فاطمة‌ زهرا را در بهشت‌.  فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها فرمود خدايا تو دنيا كه‌ قدر ما را نشناختن‌ اينجا هم‌ فرمود چشمشون‌ را بستند تا ما عبور كرديم‌ مجهولت‌ قبرا، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا فاطمه‌، روز محشر هر كس‌ تو را دوست‌ داشت‌ و هر فرزندان‌ تو را دوست‌ داره‌ و هر كس‌ به‌ فرزندان‌ تو كمكي‌ كرده‌ اينها را شفاعت‌ كن‌ و وارد بهشت‌ كن‌. همه‌ را شفاعت‌ مي‌كنه‌. اين‌ معناي‌ كوثره‌ كه‌ يكي‌ از معاني‌ كوثر شفاعته‌. تا اونجا كه‌ يك‌ نفر  مي‌ياد مي‌گه‌ كه‌ من‌ هم‌ حق‌ دارم‌ به‌ تو. ايشان‌ مي‌فرمايد چه‌ حقي‌ به‌ من‌ داري‌؟ معلومه‌ هيچ‌ حقي‌ نداشته‌. مي‌گه‌ من‌ در يك‌ شهري‌ ديوار خونه‌ام‌ گرم‌ بود سايه‌اي‌ داشت‌ يكي‌ از فرزندان‌ تو آمد در ساية‌ خونة‌ من‌ نشست‌ و استراحت‌ كرد، حضرت‌ زهرا او را هم‌ شفاعت‌ كرد. اون‌ وقت‌ اين‌ فاطمه‌ را خدا لعنتشون‌ كنه‌ اذيت‌ كردند اين‌ فاطمه‌ مظلومه‌ را شهيدش‌ كردند. اين‌ فاطمة‌ اطهر را نگذاشتند در دنيا بيشتر از هيجده‌ سال‌ بمانه‌ با پهلوي‌ شكسته‌… اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفا و و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. اي‌ رسول‌ اكرم‌، اي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولاي‌ يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۱۵ ربیع الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۰ شهريور ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ واقعه‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و كنتم‌ ازواجا ثلاثه‌ و اصحاب‌ الميمنة‌ ما اصحاب‌ الميمنة‌. و اصحاب‌ المشئمة‌ ما اصحاب‌ المشئمة. و السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ النعيم‌ ثلة‌ من‌ الاولين‌ و قليل‌ من‌ الآخرين‌. دربارة‌ اين‌ آيات‌ در هفتة‌ گذشته‌ مطالبي‌ عرض‌ شد كه‌ فكر مي‌كنم‌ چون‌ فرصت‌ كم‌ بود يك‌ مقدار از مطالب‌ ناقص‌ موند در مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و سير و سلوك‌ كتابهاي‌ زيادي‌ بخصوص‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند و مثلا كتاب‌ منازت‌ السائلين‌ و يا كتابهايي‌ كه‌ در اخلاق‌ بطور كلي‌ نوشته‌اند. زياده‌ مثل‌ معراح‌ السعاده‌ و كتابهاي‌ مختلف‌ ديگر كه‌ بخواهم‌ فهرست‌ بدم‌ وقت‌ مي‌گيره‌ ولي‌ در تمام‌ اين‌ كتابها مطلب‌ تزكية‌ نفس‌ را بطور كلاسيك‌ و به‌ نحوه‌ منظم‌ بيان‌ نشده‌ حتي‌ در كتب‌ اخلاقی‌ و آيت‌ بعضي‌ از جهات‌ از قبيل‌ اينكه‌ ريشة‌ فلان‌ مرض‌ روحي‌، از چيست‌؟ و فلان‌ رزيلية‌ اخلاقی‌ از كجا منشاء مي‌گيره‌ و چه‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ رزائل‌ اخلاقی‌ را برطرف‌ كنيم‌؟ بيان‌ نشده‌. البته‌ جسته‌ و گريخته‌ مطالبي‌ بيان‌ شده‌ ولي‌ راه‌ عملي‌ كه‌ يك‌ مربي‌ و استاد بخواهد فردي‌ يا افرادي‌ را كه‌ يك‌ سر منزل‌ مقصود برسانداز كتابها استفاده‌ نمي‌شود. در گذشته‌ افرادي‌ كه‌ مي‌خواستند راه‌ كمالات‌ را بپيمايند معمولا با بعضي‌ از افراد بزرگ‌ و كساني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند خيلي‌ مانوس‌ مي‌شدند و نشست‌ و برخاست‌ زيادي‌ با اونها داشتند واز اعمال‌ اونها سرمشق‌ براي‌ خود مي‌گرفتند خود ما هم‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ را در ذهنمون‌ متمركز بود و يك‌ خاطرة‌ اينطوري‌ داشتيم‌ لذا با زحمات‌ زياد دنبال‌ بعضي‌ از اولياء خدا مي‌رفتيم‌ و لذا من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ اشاره‌اي‌ به‌ اين‌ مطلب‌ كرده‌ام‌ ولي‌ شما مي‌دانيد كه‌ البته‌  بسيار پر اهميت‌  است‌ كه‌ انسان‌ بتواند از اعمال‌ كسي‌ سرمشق‌ بگيرد و در روايات‌ هم‌ هست‌ كه‌ كونوا دعات‌ الناس‌ بغير السنتكم‌ يا در روايت‌ ديگر كونوا دعات‌ الناس‌ باعمالكم‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كنيد به‌ غير از زبان‌ يعني‌ با عمل‌.

 هر دو روايت‌ همين‌ معنا را بيان‌ مي‌كنه‌ و البته‌ بهتر هم‌ اين‌، شايد اگر براي‌ يك‌ فردي‌ ميسر بشود همين‌ باشه‌ چون‌ به‌ اصطلاح‌ كسب‌ اخلاق‌ سمعي‌ و بصري‌ است‌. هم‌ انسان‌ عمل‌ كيفييت‌ پياده‌ كردن‌ اخلاقیات‌ اينها را ياد مي‌گيره‌ هم‌ اينكه‌ خوب‌ ضمنا در گفتار استاد چيزهايي‌ ياد مي‌گيره‌. ولي‌ خوب‌ مي‌دونيد اين‌ برنامه‌ اگر يك‌ روز بنا باشد تمام‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ انشاء الله‌ خواهد شد و انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ خواهد آمد كه‌ همة‌ مردم‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كنند و مي‌كنند كه‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ بقيت‌ الله‌ ارواحنا فدا خواهد بود و بلكه‌ انبياء عظام‌ كه‌ فرستاده‌ شده‌اند براي‌ تزكية‌ نفس‌ فرستاده‌ شده‌اند. چون‌ مي‌فرمايد ليذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. نتيجة‌ تزكية‌ نفس‌ عالم‌ شدن‌ به‌ كتاب‌ و حقايق‌ قرآن‌ و حكمت‌ كه‌ حقايق‌ همة‌ اشياء است‌ خواهد بود و همة‌ مردم‌ اين‌ تكليف‌ را دارند اين‌ وظيفه‌ را دارند ولي‌ اگر با ديدن‌، پيروي‌ كردن‌ عملي‌ بخواهد اين‌ كار انجام‌ بشه‌ لااقل‌ بايد پنجاه‌ درصد مردم‌ استاد باشند پنجاه‌ درصد ديگر شاگرد. و اين‌ كار در زمان‌ مفيد نيست‌ با اين‌ سيل‌ توجهي‌ كه‌ به‌ مسئلة‌ معنويت‌ در ايران‌ بخصوص‌ كه‌ بحمدلله‌ زير ساية‌ انقلاب‌ اسلامي‌ مردم‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ و حقايق‌ كرده‌اند و در خارج‌ از ايران‌ من‌ اطلاع‌ دارم‌ كه‌ مردم‌ دنيا از فساد و سوء اخلاق‌ از انحراف‌ از بي‌ بندو باري‌ به‌ ستوه‌ آمده‌اند و تنها راه‌ آرامش‌ خود را اين‌ مي‌دنند كه‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ و روحيات‌ و حقايق‌ و الهيات‌ و توجه‌ به‌ ذات‌ اقدس‌ پروردگار و عالم‌ آخرت‌ بكنند. لذا اين‌ كتابهايي‌ كه‌ دربارة‌ روحيات‌ و معنويات‌ و تزكية‌ نفس‌ و امثال‌ اينها نوشته‌ مي‌شه‌ با يك‌ استقبال‌ عجيبي‌ در خارج‌ روبرو مي‌شه‌. روي‌ اين‌ اصل‌ اگر منحصرا بخواهد كسب‌ اخلاق‌ حسنه‌ و مرتفع‌ كردن‌ اخلاق‌ رزيله‌ بوسيلة‌ معاشرت‌ انجام‌ بشه‌ اين‌ مردم‌ را اشباع‌ نمي‌كنه‌.

 و پيغمبر اكرم‌ هم‌ دستور دارد كه‌ مردم‌ را تزكيه‌ كند. تزكيه‌اي‌ كه‌ اينجا داريم‌ ليذكيهم‌ اونها را تزكيه‌ كن‌ تنها با اينكه‌ خودشون‌ از پيغمبر اكرم‌ بخواهند و  از اينكه‌ از اعمال‌ پيغمبر بخواهند چيز ياد بگيرند نمي‌شه‌ بايد كتاب‌ را، بايد مطالب‌ را در اونها بخوانند روي‌ اين‌ اصل‌ كتابهاي‌ تزكية‌ نفس‌ و اخلاقیات‌ و سير و سلوك‌ اونطوري‌ كه‌ بخواد واقعا خودآموز باشه‌ و مردم‌ را تربيت‌ بكنه‌ نوشته‌ نشده‌. يك‌ كتابي‌ منتسب‌ به‌ سيد البحر العلوم‌ در سير و سلوك‌، خوب‌ اون‌ را من‌ مطالعه‌ كردم‌ شايد منظمترين‌ كتابهاست‌ در عين‌ حال‌ انسان‌ نمي‌توند صد در صد ازش‌ استفادة‌ سلوكي‌ بكنه‌. روي‌ اين‌ اصل‌ يك‌ برنامه‌اي‌ كه‌ شماها اكثرتون‌ مخصوصا اونهايي‌ كه‌ سابقه‌ داريد وارد شده‌ واز روايات‌ استنطاط‌ شده‌ و استنباط‌ شده‌ كه‌ مي‌دونيد در مرحلة‌ اول‌ بايد انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌. خواب‌ غفلت‌ خيلي‌ انسان‌ را از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ عقب‌ مي‌اندازه‌. شما اگر در يك‌ مسافرتي‌ مخصوصا حركت‌ متكي‌ به‌ شما باشد اگر خوابتون‌ ببره‌ ولو يك‌ ساعت‌، يك‌ ساعت‌ از رسيدن‌ به‌ مقصد عقب‌ مي‌افتيد. كوشش‌ كنيد در مرحلة‌ اول‌ غفلتي‌ به‌ شما دست‌ نده‌. هيچ‌ چيز شما را غافل‌ نكنه‌. هيچ‌ وقت‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ خدا را فراموش‌ نكنيد. به‌ ياد پروردگار باشيد مسئلة‌ تذكر و ياد و ذكر كه‌ اون‌ همه‌ اهميت‌ داره‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ شما يك‌ لحظه‌ حتي‌ نبايد از پروردگارتون‌ غافل‌ باشيد از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ اگر انسان‌ از خدا غافل‌ شد خدا هم‌ او را فراموش‌ مي‌كنه‌. كه‌ ما از خدا مي‌خواييم‌ و در دعاهامون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ لا تكنا الي‌ انفسنا فرفت‌ عين‌ خدايا يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ ما را به‌ خودمون‌ وانگذار. ما را فراموش‌ مكن‌. در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: اليوم‌ ننساكم‌ امروز ما شما را فراموش‌ مي‌كنيم‌ همانطوري‌ كه‌ شما فراموشمون‌ كرديد. اذكروني‌ اذكركم‌ مرا ياد كنيد تا من‌ هم‌ شما را ياد كنم‌ و ضرر غفلت‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا انسان‌ را به‌ حال‌ خودش‌ وامي‌گذارد.

 اگر چه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ اعمال‌ ما نگاه‌ نمي‌كنه‌ و يأفوا ان‌ كثير و از بيشتر كارهاي‌ ما و بديهاي‌ ما و غفلتهاي‌ ما صرف‌ نظر مي‌كنه‌ اما اگر اين‌ غفلتها زياد شد اگر كارهاي‌ بدمون‌ زياد شد خداي‌ تعالي‌ اونجا مي‌فرمايد: اذكروني‌ اذكركم‌ شما مرا ياد كنيد تا من‌ هم‌ شما را ياد كنم‌. شما مرا فراموش‌ نكنيد تا من‌ هم‌ فراموش‌ نكنم‌ شما مرا فراموش‌ كرديد من‌ هم‌ شما را امروز فراموش‌ مي‌كنم‌. پس‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بشود در مرحلة‌ اول‌ و اين‌ انشاء الله‌ عملي‌ بشه‌ كه‌ تا مي‌توانيد غفلت‌ را از خودتون‌ دور كنيد به‌ هر وسيله‌اي‌ هست‌. چيزهايي‌ كه‌ غفلت‌ زاست‌ يعني‌ ماية‌ غفلت‌ است‌ از اونها كناره‌گيري‌ كنيد گاهي‌ مي‌شه‌ محبت‌ يك‌ چيز انسان‌ را صد در صد از خدا غافل‌ مي‌كنه‌. محبت‌ مثلا زن‌ فرزند، مال‌ دنيا، حب‌ دنيا كل‌ راس‌ خطيئه‌. محبت‌ دنيا راس‌ همة‌ خطاها و اشتباها و غفلتها ست‌ اينها را تا مي‌توانيد از خودتون‌ دور كنيد. دنيا داشتن‌ غير از محبت‌ به‌ دنيا داشتن‌ است‌. اين‌ را بدانيد كه‌ نگيد كه‌ خوب‌ ما بايد منزوي‌ بشويم‌ رخوانييت‌ انتخاب‌ كنيم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ برويم‌ هيچي‌ نداشته‌ باشيم‌، فعاليتهاو كسب‌ و كار و اجتماع‌  و ورود در اجتماع‌ و اينها را بايد كنار بگذاريم‌ تا بتوانيم‌ اونطوري‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد باشيم‌. نه‌. شما بايد هم‌ دنيا را داشته‌ باشيد هم‌ آخرت‌ را. انسان‌ ممكن‌ است‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ را داشته‌ باشه‌ ولي‌ محبتش‌ را نداشته‌ باشد يا اگر محبتش‌ را هم‌ دارد محبت‌ واقعي‌، محبت‌ اصيل‌ اصلي‌ نباشه‌ شما گاهي‌ مي‌شه‌ طلايي‌ را سكة‌ طلايي‌ را مي‌بوسيد مي‌زاريد توي‌ بغلتون‌ يا در يك‌ جايي‌ اون‌ را نگهداريش‌ مي‌كنيد بخاطر محبتي‌ كه‌ به‌ اين‌ سكه‌ داريد گاهي‌ همين‌ طلا بلكه‌ بيشترش‌ روي‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ است‌ اون‌ را هم‌ مي‌بوسيد و اظهار علاقه‌ مي‌كنيد اما ازتون‌ بپرسند طلا دوست‌ داريد؟ مي‌گيد نه‌ من‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دوست‌ دارم‌. اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌. اين‌ محبتي‌ كه‌ شما به‌ اين‌ طلاي‌ ضريح‌ داريد اين‌ محبت‌، محبت‌ اصلي‌ نيست‌. فرعي‌ است‌ محبتي‌ است‌ كه‌ فرع‌ بر محبت‌ اصلي‌ است‌. محبت‌ اصلي‌ چيه‌؟ محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. تازه‌ محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هم‌ محبت‌ به‌ خداست‌. كه‌ اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، حب‌ محبوب‌ خدا، حب‌ خداست‌. بنابر اين‌ اگر محبت‌ دنيا را اصالتا بخواهيد داشته‌ باشيد اين‌ شما را از خدا دور مي‌كنه‌. اگر محبت‌ زن‌ و فرزند كه‌ تقوايي‌ ندارند و معصيت‌ كارند من‌ مكرر گفتم‌ كه‌  حضرت‌ نوح‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌: ان‌ انبني‌ من‌ اهلي‌، خدايا پسر من‌ از اهل‌ منه‌، خدا با اون‌ تندي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنه‌ با اينكه‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ است‌. بايد يك‌ مقداري‌ احترامش‌ را بيشتر نگه‌ داره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. مي‌فرمايد اني‌ اعذك‌ ان‌ تكنوا من‌ الجاهلين‌. من‌ تو را اي‌ نوح‌ موعظه‌ مي‌كنم‌ كه‌ از جهال‌ نباشي‌. انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌ او اهل‌ تو نيست‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌فرمايد كه‌ در اون‌ قضية‌ زيد النار برادري‌ داشتند حضرت‌ به‌ نام‌ زيد النار اسمش‌ زيد بود منتهي‌ چون‌ زياد خانه‌هاي‌ بن‌ العباس‌ و بني‌ اميه‌ را آتش‌ زده‌ بود اسمش‌ را گذاشته‌ بودند زيد النار. يعني‌ زيد آتش‌. اين‌ را مامون‌ دستگير كرد آورد در خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌. مي‌خواست‌ به‌ حضرت‌ بگه‌ كه‌ برادرت‌ اين‌ طور رفتار مي‌كنه‌. بعد حضرت‌ بهش‌ فرمودند كه‌ تو فكر كردي‌ تو با اين‌ همه‌ گناه‌ و موسي‌ بن‌ جعفر با اون‌ همه‌ عبادت‌ هر دوتون‌ را خدا در يك‌ مقام‌ تو بهشت‌ جا بده‌ اينكه‌ از عدل‌ پروردگار دوره‌. اگر انسان‌ در غفلت‌ محضه‌ و محبت‌ دنيا را داشته‌ باشه‌ و بخواد دنياش‌ را حفظ‌ كنه‌، مسلما از خدا فراموش‌ ميكنه‌. وسائلي‌ كه‌ سبب‌ اين‌ را بدونيد، سبب‌ غفلت‌ شما از ذات‌ مقدس‌ الهي‌ ميشه‌، از خودتون‌ بايد دور كنيد. و چيزهايي‌ كه‌ سبب‌ ذكر پروردگاره‌، ياد پروردگاره‌، در خودتون‌ ايجاد كنيد. با افراد معصيتكار نشينيد. افراد متجاهر به‌ فسق‌ نشينيد. از حضرت‌ عيسي‌ سؤال‌ كردند كه‌ من‌ يجالس‌؟ با كي‌ بنشينيم‌. حضرت‌ عيسي‌ فرمود من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. كسي‌ كه‌ وقتي‌ بهش‌ نگاه‌ ميكني‌ از نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيفتي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفري‌ هست‌ يك‌ شكل‌ و قيافه‌اي‌ براي‌ خودش‌ درست‌ كرده‌، انسان‌ وقتي‌ نگاش‌ ميكنه‌ به‌ ياد شيطان‌ مي‌افته‌. يك‌ نفر جوري‌ خودش‌ را درست‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ بهش‌ نگاه‌ ميكنه‌ به‌ ياد خدا مي‌افته‌. شما مي‌تونيد خودتون‌ متوجه‌ بشيد كه‌ چه‌ افرادي‌ انسان‌ را به‌ ياد خدا مي‌اندازند. چه‌ افرادي‌ انسان‌ را به‌ ياد شيطان‌ و مسائل‌ انحرافي‌ مي‌اندازند. يك‌ خانم‌ بد حجاب‌ مي‌آد بيرون‌، خودش‌ را طوري‌ آرايش‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ چشم‌ يك‌ مرد يا يك‌ زن‌ حتي‌، به‌ او مي‌افته‌ به‌ ياد شهوات‌ و غفلتها و دور بودن‌ از خدا و به‌ ياد مثلا مسائل‌ جنسي‌ و امثال‌ اينها مي‌افته‌. يك‌ خانم‌ محجوبه‌ هم‌، اين‌ طوري‌ حجابش‌ را ترتيب‌ داده‌ كه‌ تا انسان‌ چشمش‌ به‌ اين‌ مي‌افته‌، به‌ ياد خدا مي‌افته‌، به‌ ياد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌افته‌. تا مي‌توانيد از اين‌ مسائل‌ غفلت‌ بار و غفلت‌آر، از اينها خودتون‌ را دور كنيد. با اين‌ افراد ننشينيد. با افرادي‌ كه‌ حرف‌ دنيا زياد مي‌زنند ننشينيد. بعضي‌ها هستند تا توي‌ مجلس‌ با شما بنشينند، از قيمتها و از تورم‌ و از همة‌ مسائل‌ مختلف‌ مادي‌ حرف‌ مي‌زنند. يك‌ كلمه‌ حرف‌ خدا و دين‌ و حقايق‌ در كلماتشون‌ نيست‌. با اين‌ افراد ننشينيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ شما را ممكن‌ است‌ متوجه‌ دنيا كنند. چرا گاهي‌ انسان‌ خوب‌ يك‌ نيازمنديهايي‌ دارد، يك‌ مشكلاتي‌ دارد، يك‌ كارهايي‌ دارد، افرادي‌ را برخورد ميكنه‌. حتي‌ توي‌ مسجد. و دربارة‌ آن‌ مسئلة‌ مادي‌ صحبت‌ ميكنه‌. اين‌ دربارة‌ نيازمنديهاش‌ و اينها اشكال‌ نداره‌. اما نه‌. ما ديديم‌ ديگه‌، يك‌ عده‌ مي‌آن‌ مي‌نشينند يك‌ جلسه‌اي‌، دربارة‌ اوضاع‌ مملكت‌، حالا به‌ اينها هم‌ مربوط‌ نيست‌، نه‌ اگر مملكت‌ خرابه‌ مي‌تونند اصلاحش‌ كنند نه‌ ميتونند اگر اصلاحه‌، فاسدش‌ كنند. دربارة‌ اوضاع‌ مختلفي‌ كه‌ هيچ‌ ارتباطي‌ به‌ اينها نداره‌، فقط‌ غفلت‌ مي‌آره‌ و غفلت‌باره‌، دربارة‌ آنها صحبت‌ مي‌كنند. نگذاريد وقت‌ مجالستون‌ به‌ اين‌ مسائل‌ بگذره‌.

 حضرت‌ صادق‌ و ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، چون‌ اين‌ روايات‌ متعدد و مكرر در ضمن‌ صحبتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نقل‌ شده‌ كه‌ فرمود با يكديگر دوستي‌ كنيد، مجالست‌ كنيد، با يكديگر بنشينيد، رفت‌ و آمد كنيد و احياء كنيد امر ما را، احياء كنيد امر ما را. از روايات‌ ديگري‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ امر خاندان‌ عصمت‌، همان‌ احاديثي‌ است‌ كه‌ از آنها رسيده‌. بخصوص‌ دربارة‌ ولايت‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ ان‌ احاديثنا صعب‌ مستصعب‌. روايات‌ ما صعب‌ مستعصب‌، امرنا صعب‌ مستصعب‌. از رديف‌ كردن‌ امرنا و رواياتنا و احاديثنا استفاده‌ ميشود كه‌ منظور از احياء امر آنها، احياء كلمات‌ آنهاست‌. وقتي‌ نشستيد دور هم‌ چه‌ اشكال‌ داره‌، مثلا شما يكي‌ بقاله‌، يكي‌ عطاره‌، يكي‌ فرض‌ كنيد مثلا اداريست‌، اينها چند تا روايت‌ بلد باشند توي‌ مجلسي‌ كه‌ مي‌نشينند، ولو مجلس‌ عروسي‌ است‌، ولو مجلس‌ شب‌ نشيني‌ است‌، دو تا روايت‌ بخونند و كلام‌ امام‌ صادق‌ را بيان‌ كنند و مجلسشون‌ را به‌ كلام‌ آنها نوراني‌ كنند. چون‌ در زيارت‌ جامعه‌ هست‌ كه‌ و كلامكم‌ نور، سخن‌ شما نوره‌. مجلس‌ را نوراني‌ كنيد. مجلس‌ جشني‌ گرفتيد مثلا براي‌ ازدواج‌ فرزندتون‌. هر چه‌ چراغ‌ شما بكشيد و هر چه‌ برق‌ مصرف‌ كنيد، وقتي‌ كه‌ كليد را زديد خاموش‌ ميشه‌ ديگه‌ برق‌ نيست‌ تاريك‌ ميشه‌. اما اگر چند نفر باشند، چند تا جمله‌ از ائمة‌ اطهار، كلامكم‌ نور، از آنها در مجلس‌ روشن‌ كنند و بگن‌، تا وقتي‌ كه‌ اين‌ شخص‌ يادشه‌، اين‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ اين‌ كلام‌ يادشونه‌، اين‌ چراغ‌ روشنه‌. اين‌ چراغاني‌ شما كه‌ براي‌ ازدواج‌ فرزندتون‌ روشن‌ كرديد، در دل‌ اين‌ اشخاص‌ روشنه‌.

 من‌ خودم‌ يادمه‌ يك‌ وقتي‌ در سنين‌ شايد قبل‌ از بيست‌ سالگي‌ بود. در يك‌ مجلس‌ عروسي‌ رفته‌ بوديم‌. يكي‌ از علماء آمد و در ضمن‌ اينكه‌ مردم‌ هم‌ متبسم‌ بودند و شاد بودند، در عين‌ حال‌ چند تا روايت‌ خوند كه‌ من‌ از همانجا آن‌ چند تا روايت‌ در ذهنم‌ موند و هميشه‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ اين‌ عالم‌ دل‌ ما را چراغاني‌ كرد، روشن‌ كرد، احياء امرنا. احياء كنيد امر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را. من‌ امروز بر شماها ملزم‌ ميكنم‌ كه‌ روايات‌ را، چند تا روايت‌، اشكال‌ نداره‌، روايات‌ كوتاه‌، كتاب‌ غرر الحكم‌ را برداريد، روايات‌ كوتاه‌، يك‌ كلمه‌، دو كلمه‌، اينها را حفظ‌ كنيد يا بنويسيد. هيچ‌ اشكال‌ نداره‌ از رو بخوانيد. در مجالستون‌ انشاء الله‌ اينها را براي‌ يكديگر بخوانيد و احياء امر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بكنيد. احيوا امرنا. و اين‌ روايات‌ را زنده‌ كنيد. لازم‌ نيست‌ البته‌ روايات‌ احكام‌ يا روايات‌، اينها مربوط‌ به‌ مجتهدينه‌، روايات‌ اخلاقی‌. رواياتي‌ هست‌. مثلا و قولوا، اين‌ آية‌ قرآنه‌، و قولوا للناس‌ حسنا. ببينيد يك‌ كلمه‌. قولوا للناس‌ حسنا. يك‌ جمله‌، سه‌ تا كلمه‌ است‌. همين‌ الان‌ هم‌ شايد همه‌اتون‌ حفظ‌ كرديد. اين‌ ميشه‌ يك‌ ساعت‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنه‌ انسان‌، با مردم‌ خوب‌ حرف‌ بزنه‌. آيه‌ اين‌ را ميگه‌. به‌ مردم‌ فحش‌ نديد. آني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ بيا بشين‌، بگو بفرمائيد. آني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ تو، بگو شما. امثال‌ اينها ديگه‌، خودتون‌ بهتر از من‌ بلديد.

 و احياء امر خاندان‌ عصمت‌، البته‌ مربوط‌ به‌ مراتب‌ افراده‌. مرتبة‌ پائينش‌ همينه‌ كه‌ شما رواياتي‌ را حفظ‌ بكنيد، احياء روايات‌ بكنيد. و مرتبة‌ بالاش‌ اين‌ است‌ كه‌ امرنا، يعني‌ مسئلة‌ مهم‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ انجام‌ ميشه‌. مي‌آمدند خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا ساير ائمه‌، مي‌گفتند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر؟ اين‌ كلمة‌ امر، چون‌ امر به‌ مسائل‌ مهم‌، عرب‌ ميگه‌. مسائل‌ مهم‌ اسلام‌ كه‌ مهمترين‌ مسئلة‌ اسلام‌ همين‌ است‌ كه‌ يك‌ روزي‌ دنيا تحت‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ قرار بگيره‌، آنهم‌ تحت‌ حكومت‌ عدل‌، آنهم‌ بعد از اينكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. خوب‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ صحبت‌ كنيد. ممكنه‌ هر كسي‌ نتونه‌ دربارة‌ اين‌ مسئلة‌ امام‌ زمانش‌ صحبت‌ كنه‌. كه‌ بايد عرض‌ كنم‌ چرا نتونه‌؟! يك‌ شيعه‌، يك‌ مسلمان‌، از دو حال‌ خارج‌ نيست‌، يا امام‌ زمانش‌ را مي‌شناسه‌ كه‌ بايد بتونه‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ بكنه‌. اگر نمي‌شناسه‌ امام‌ زمانش‌ را، مات‌ موتت‌ الجاهليه‌. به‌ مرگ‌ جاهليت‌ مرده‌. يعني‌ جاهل‌ محض‌ مرده‌. كسي‌ كه‌ ندونه‌ آنكه‌ جلو ميره‌ و داره‌ دنبال‌ سر او مي‌خواد حركت‌ كنه‌ كي‌ هست‌؟ چيكاره‌ هست‌؟ چه‌ برنامه‌اي‌ داره‌؟ يك‌ همچين‌ كسي‌، اين‌ جاهله‌ ديگه‌. جاهل‌ منحرفي‌ هم‌ هست‌. جاهل‌ بدبختي‌ هم‌ هست‌. مثل‌ همان‌ زمان‌ مردم‌ جاهليته‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مردم‌ زمان‌ جاهليت‌ اشكال‌ كارشون‌ همين‌ بود كه‌ اينها نمي‌دونستند امامشون‌ كيه‌؟ نمي‌دونستند چه‌ خطي‌ را بايد پيروي‌ كنند. چيزهايي‌ را دوست‌ نداشتند انجام‌ مي‌دادند بخاطر اينكه‌ رسم‌ بود. در زمان‌ ما هم‌ هست‌. ما در شب‌ چهارشنبة‌ آخر سال‌ از روي‌ آتش‌ مي‌پريم‌، در تركيه‌ يك‌ دريايي‌ را گفتند ماست‌ مي‌آرند دوغ‌ مي‌خوان‌ بكنند، و در كجا بود، در آن‌ چند شب‌ قبل‌ در تلويزيون‌ ديديد كه‌ گوجه‌ فرنگي‌ها را، اسپانيا بود؟، گوجه‌ فرنگي‌ها را به‌ هم‌ مي‌زدند. يقينا نه‌ آني‌ كه‌ گوجه‌ فرنگي‌ را ميخوره‌، نه‌ آني‌ كه‌ پول‌ گوجه‌ فرنگي‌ را داده‌، نه‌ آني‌ كه‌ مرباي‌ گوجه‌ فرنگي‌ را دوست‌ داره‌، هيچكدام‌ راضي‌ به‌ اين‌ كارشون‌ نيستند. رسمه‌. اين‌ معناي‌ پيروي‌ از جهله‌. نداشتن‌ امامه‌، نمي‌دونند امامشون‌ چي‌ ميگه‌؟ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ همينطور بوده‌. بچه‌ها، دخترهاي‌ عزيزشون‌ را زير خاك‌ مي‌كردند روي‌ رسومات‌. نگيد اِ! چه‌ جور مردمي‌ بودند؟ شما چه‌ جور مردمي‌ هستيد كه‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ اين‌ كارها را مي‌كنيد. چه‌ فرقه‌؟ هر كاري‌ كه‌ مي‌كردند فلسفه‌اش‌ را ندونه‌، حكمش‌ را ندونه‌، اقل‌ اقلش‌ اينه‌ كه‌ يك‌ امام‌ معصومي‌ گفته‌ باشه‌، حالا ما فلسفه‌اش‌ را نمي‌دونيم‌ ولي‌ با اين‌ ترتيب‌ كه‌ چون‌ امام‌ معصوم‌ گفته‌ و امام‌ معصوم‌ اشتباه‌ نميكنه‌ و ما ولو نمي‌فهميم‌، هر چه‌ او ميگه‌ درسته‌، اين‌ يك‌ فلسفه‌اي‌ است‌ خودش‌. ولي‌ آقا چرا اين‌ كار را ميكني‌؟ نميدونم‌. چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ نميدونم‌. چرا سيگار ميكشي‌؟ ميگه‌ نميدونم‌. ضرر داره‌، دهنت‌ بدبو ميشه‌، نميدونم‌ گرفتاريهاي‌ مادي‌ و معنوي‌ و همه‌اش‌. ولي‌ در عين‌ حال‌، همين‌، همين‌ كارهاي‌ اينجوري‌. ما خيلي‌ در شب‌ و روز زندگيمون‌ از اين‌ قبيل‌ كارها داريم‌ كه‌ مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. يعني‌ چون‌ پيرو امام‌ زمانمون‌ نيستيم‌، من‌ چند روز قبل‌ يكي‌ از دوستانمون‌ چاي‌ بهش‌ دادم‌ نخورد. گفتم‌ چرا چايي‌ نمي‌خوري‌؟ گفت‌ من‌ شك‌ دارم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ چايي‌ ميخوره‌ يا نميخوره‌ و من‌ تا يقين‌ نكنم‌ كه‌ حضرت‌ چايي‌ مي‌خورند، من‌ چايي‌ نمي‌خورم‌. ببينيد يكي‌ اينجور دقيقه‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نشه‌، من‌ نميگم‌ چايي‌ نخوريدها، خود منهم‌ ميخورم‌. اما يكي‌ آنقدر منحرفه‌ كه‌ شب‌ و روز كارهاش‌، حتي‌ نمازش‌ با نماز امام‌ زمانش‌ تطبيق‌ نداره‌. ميگم‌ لااقل‌ نمازتون‌ را اول‌ وقت‌ بخونيد. چون‌ امام‌ زمانتون‌ نمازش‌ را اول‌ وقت‌ ميخونه‌، شما هم‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. خوب‌ نماز شما با نماز امام‌ زمان‌ خيلي‌ فرقشه‌، از همه‌ جهت‌، اما اقلا از نظر قيافة‌ ظاهريش‌، اقتداي‌ به‌ حضرت‌ كرده‌ باشيد. آن‌ را مي‌گذاريم‌ آخر وقت‌. و امثال‌ اينها.

 مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. مردن‌ او، يعني‌ وقتي‌ مي‌خواد بميره‌، به‌ تارك‌ الحج‌، به‌ تارك‌ الصلاة‌، به‌ خيلي‌ از افرادي‌ كه‌ بعضي‌ از واجبات‌ را ترك‌ مي‌كنند، چون‌ در تارك‌ الحج‌ شما شنيديد، ولي‌ در تارك‌ الصلاة‌ هم‌ هست‌ كه‌ مت‌ يهوديا او نصرانيا. تو پشت‌ سر پيغمبر و ائمة‌ اطهار حركت‌ نكردي‌. ميخواي‌ يهودي‌ باش‌، ميخواي‌ نصراني‌ باش‌، ميخواي‌ زرتشتي‌ باش‌، يكي‌ از اين‌ مذاهب‌ ديگر را انتخاب‌ كن‌، تو در اين‌ صراط‌ نبودي‌. اين‌ معناي‌ مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. تا ميتونيد، تا ميتونيد خودتون‌ را از خواب‌ غفلت‌ نجات‌ بديد. مي‌خوام‌ از اين‌ مطلب‌ عبور بكنم‌ و برسم‌ به‌ آن‌ مطلب‌ اصلي‌ كه‌ اين‌ آيات‌ را خوندم‌.

 بعد هم‌ توبه‌ است‌ و استقامت‌ است‌ و صراط‌ مستقيم‌ است‌ و محبت‌ است‌ و اين‌ را بدونيد آقايون‌ كه‌ اين‌ مراحلي‌ كه‌ تنظيم‌ شده‌، اين‌ هم‌ در روايات‌ هست‌، هم‌ بافت‌ اسلام‌ و فرستادن‌ انبياء بر اين‌ اساسه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد حالا يك‌ چيزي‌ است‌ تازه‌ درست‌ شده‌. و تجربه‌ هم‌ ما داريم‌. ما صدها نفر از اين‌ راه‌ رفتند به‌، الحمد لله‌، به‌ مقصد رسيدند و مطلبي‌ كه‌ اينجا در هفتة‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ اصحاب‌ الميمنة‌ ما اصحاب‌ الميمنة‌. اصحاب‌ ميمنه‌، يعني‌ آنهايي‌ كه‌ صاحب‌ يمن‌ و بركت‌ و ميمون‌ و مباركند، عرض‌ كردم‌ با اصحاب‌ المشئمه‌ وقتي‌ كه‌ مقايسه‌اش‌ كنيم‌، ميمنه‌ به‌ معناي‌ يمين‌ نيست‌. بعد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ امروز تلاوت‌ شد مربوط‌ به‌ اصحاب‌ يمين‌ و اصحاب‌ شمال‌ فرموده‌. اما اينجا ميمنه‌ است‌. اصحاب‌ مشئمه‌ است‌، شوم‌. در مقابل‌ شوم‌ اين‌ يمن‌. اينها دو دسته‌ هستند. اما آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ پيش‌ خدا و خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ براش‌ اهميت‌ قائل‌ شده‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ اشاره‌ كردم‌، السابقون‌ السابقون‌، اصحاب‌ ميمنه‌ آنقدر ارزش‌ ندارند كه‌ السابقون‌ السابقون‌. اولئك‌ المقربون‌. اينها مقربند. اين‌ السابقون‌ السابقون‌، سابقون‌ دو دسته‌ ميشوند. گفتم‌ سابقون‌ مخلَصينند. مخلَص‌ كساني‌ هستند كه‌ اينها پاك‌ شده‌ هستند. اگر از آن‌ طريقي‌ كه‌ آن‌ هفته‌ اشاره‌ كردم‌ كسي‌ سير كنه‌ به‌ سوي‌ خدا و آن‌ را ادامه‌ بده‌، سالك‌ الي‌ الله‌ نيست‌. سالك‌ الي‌ ثواب‌ اللهه‌. مفسرين‌ دربارة‌ لقاء الله‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌، يك‌ عده‌ اشون‌ ميگن‌ لقاء الله‌ يعني‌ لقاء رحمة‌ الله‌. يعني‌ ثواب‌ الله‌. چون‌ اهل‌ ثوابند، اين‌ مطالبي‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، آنهايي‌ كه‌ هفتة‌ قبل‌ بودند مي‌فهمند چي‌ ميگم‌. چون‌ اهل‌ ثوابند، باصطلاح‌ حتي‌ لقاء خدا را نميگن‌، لقاء ثواب‌ خدا را ميگن‌. چون‌ هدف‌ ثواب‌ الهيه‌. هدف‌ اجره‌، كه‌ اينها مخلِصينند. مخلِصين‌ له‌ الدين‌ و ما تجزون‌ ما كنتم‌ تعملون‌. يك‌ عده‌ هستند مخلَصند. يعني‌ در دنيا هم‌ مخلَص‌ بودند. در آخرت‌ هم‌ خدا با اينها مخلَصه‌ و آنها هم‌ با خدا مخلَصند. يعني‌ هر چه‌ دارند، وجودشون‌، تمامش‌ براي‌ خداست‌ و مال‌ خداست‌ و از آن‌ خداست‌. يعني‌ در قلبشون‌ هيچي‌ جز خدا نيست‌. مخلِصين‌ در قلبشون‌ ثواب‌ اللهه‌، اجر اللهه‌. اين‌ فرقشه‌. غير خدا كه‌ همان‌ ثواب‌ باشه‌، همان‌ بهشت‌ و نعمتهاي‌ بهشت‌ باشه‌ در قلبشون‌ هست‌. اما سابقين‌، اينهايي‌ كه‌ سبقت‌ را، گوي‌ سبقت‌ را بردند، اينها به‌ هيچ‌ وجه‌ حتي‌ به‌ فكر ثواب‌ نيستند. ميگه‌ بل‌ وجدت‌ اهلا للعباده‌. اينها دو دسته‌ هستند. يك‌ عده‌ سابقين‌ و سابقين‌ هستند. يك‌ عده‌ سابقين‌ هستند. لذا مي‌گويد السابقون‌ السابقون‌. السابقون‌ السابقون‌ شامل‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميشه‌. السابقون‌ شامل‌ پيروان‌ آنها كه‌ مخلَص‌ هستند مي‌شه‌ و لذا خداي‌ تعالي‌ در همين‌ آيه‌ بعد از اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ سنت‌ من‌ الاولين‌ اين‌ السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ نعيم‌ سنت‌ من‌ الاولين‌ يعني‌ يك‌ جمعيتي‌ زيادي‌ از اولين‌ هستند. از حضرت‌ آدم‌ شروع‌ مي‌شه‌ معصومين‌ عليه‌ السلام‌، از انبياء حضرت‌ ابراهيمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ به‌ خلوص‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ خالص‌ اگر يك‌ انساني‌ در عالم‌ باشه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ است‌. با منجنيق‌ بلندش‌ كردن‌ دارن‌ پرتش‌ مي‌كنند توي‌ اون‌ آتشي‌ كه‌ از چند كيلومتري‌ نمي‌شه‌ از كنارش‌ عبور كرد. جبرئيل‌ مي‌ياد. جبرئيل‌ خدا، جبرئيل‌ حرفش‌ كارش‌، حرف‌ و كار خداست‌. اما بي‌ عينك‌ باشه‌ انسان‌ نگاه‌ كنه‌ بهتر است‌ تا با عينك‌ نگاه‌ كند. اگر چشم‌ انسان‌ نياز به‌ عينك‌ داشت‌ ضعيفه‌ چشمش‌، اي‌ كاش‌ بشه‌ بدون‌ عينك‌ همه‌ جا را نگاه‌ كنه‌. عينك‌ درسته‌ همان‌ واقعيات‌ را نشان‌ مي‌ده‌ بلكه‌ درشتر از به‌ اصطلاح‌ اونچه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ مي‌بينه‌. براي‌ افرادي‌ كه‌ چشمهاشون‌ ضعيفه‌ اما اگر انسان‌ چشمش‌ باز باشه‌ همانطور مستقيم‌ ببينه‌ خيلي‌ بهتره‌. لذا حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌گه‌ بك‌ لا. بتو من‌ نمي‌خوام‌، دلم‌ مي‌خواد مستقيم‌ با خدا، معناي‌ خلوص‌ اينه‌، كه‌ به‌ تو نيازي‌ ندارم‌ اون‌ كسي‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ دربارة‌ عبد الله‌ بن‌ مسعود گفتم‌ كه‌ وقتي‌ آمد به‌ عيادت‌ عبدالله‌ بن‌ مسعود گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ برات‌ طبيب‌ بيارم‌؟ گفت‌: الطبيب‌ ام‌ رضوي‌، طبيب‌ من‌ كه‌ خداست‌ او من‌ را مريض‌ كرده‌ مي‌خواد مريض‌ باشم‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. يكي‌ مرض‌ و يكي‌ صحت‌ پسندد من‌ از درمان‌ ودرد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌ هر چي‌ خدا مي‌خواد. خدا مي‌خواد من‌ توي‌ آتش‌ بسوزم‌، مي‌سوزم‌. اون‌ آتشي‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ به‌ بدن‌ من‌ بخوره‌ لذت‌ بخش‌ است‌. من‌ در كتاب‌ (قطع‌ نوار).

 گاهي‌ انسان‌ اگر يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشد سالها انتظارش‌ را مي‌كشيد حالا آمده‌ گرفته‌ توي‌ بغل‌ يك‌ خرده‌ فشارش‌ مي‌ده‌، بعد هم‌ بگه‌ آقا دردم‌ آمد از اين‌ درد انسان‌ ناراحت‌ مي‌شه‌. لذت‌ داره‌ دردي‌ كه‌ خدا به‌ انسان‌ بده‌. واقعا در اونجا انسان‌ مي‌سوزه‌. از درد سرطان‌ انسان‌ لذت‌ مي‌بره‌، ببينيد فرق‌ مريض‌ خدايي‌ كه‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيده‌ با آدمهاي‌ معمولي‌ چيه‌؟ الان‌ به‌ دروغ‌ يك‌ كسي‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ شما سرطان‌ داريد، حواست‌ پرت‌ مي‌شه‌، اون‌ شب‌ خوابت‌ نمي‌بره‌، دروغ‌ گفته‌. شما هم‌ نود در صد بلكه‌ نود و نه‌ در صد هم‌ مي‌دونيد كه‌ دروغ‌ گفته‌  اما يك‌ در صد تكانت‌ مي‌ده‌. اما اون‌ لذت‌ مي‌بره‌. اونجا مي‌رسه‌ خلوص‌ اين‌ فايده‌ را داره‌. خودتون‌ را تا مي‌تونيد به‌ مقام‌ خلوص‌ برسانيد. اونوقت‌ يك‌ عده‌ هستند، سنت‌ من‌ الاولين‌ عدة‌ زيادي‌ هستند بلكه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همشون‌ مخلص‌ بودند و رهبر هم‌ بودند. هم‌ مخلص‌ بودند هم‌ رهبر. هم‌ خودشون‌ پاك‌ بودند هم‌ مردم‌ را مي‌خواستند به‌ پاكي‌ مطلق‌ برسونند. و قليل‌ من‌ الاخرين‌ البته‌ براي‌ اينكه‌ همين‌ قليلش‌ ميلياردها ميلياردها ثلة‌ قبلي‌ ارزش‌ داره‌، ولي‌ از نظر تعداد قليله‌، آنها چهارده‌ نفرند و قليل‌ من‌ الآخرين‌ كه‌ آن‌ نفر آخرشون‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ باشه‌، اگر گوشه‌ چشمي‌ به‌ شما بكنه‌، خدا ميدونه‌ اينطوره‌. آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. گوشة‌ چشمي‌ به‌ شما بكنه‌ شما جزو مخلَصين‌ و صادقين‌ ميشيد.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌، يكي‌ از علماي‌ مشهد، كه‌ ما خدمتش‌ درس‌ مي‌خونديم‌ درس‌ فلسفه‌ مي‌خونديم‌؛ ايشان‌ مي‌فرمود كه‌ استاد ما، مرحوم‌ حاج‌ مهدي‌ اصفهاني‌ بودند ظاهرا، يك‌ آقايي‌، يك‌ طلبه‌اي‌، يك‌ سيدي‌ آمد خدمت‌ ايشان‌ گفت‌ آقا من‌ مسلول‌ شدم‌ و كسالتم‌ هم‌ خيلي‌ پيشرفته‌ است‌. اطبا جوابم‌ كردند، دعام‌ كنيد. ميگفت‌ آن‌ مرحوم‌ دو زانو نشست‌ گفت‌ تو شيعه‌اي‌؟! تو سيدي‌؟! تو رفتي‌ پيش‌ اطبا مأيوست‌ كردند تو هم‌ مأيوس‌ شدي‌؟! برو خدمت‌ امام‌ زمانت‌. گفت‌ يك‌ جوري‌ اين‌ كلمات‌ را، البته‌ شايد مفصلتر، جوري‌ اين‌ كلمات‌ را گفت‌ كه‌ من‌ بي‌ اختيار بلند شدم‌ گفتم‌ آقا خداحافظ‌ رفتم‌. پاشدم‌ رفتم‌ در خانة‌ امام‌ زمان‌. آمدم‌ طرف‌ صحن‌ مطهر حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. ميگه‌ در صحن‌، زير آن‌ ساعت‌، در صحن‌ كهنه‌ ما ميگيم‌، صحن‌ بزرگ‌، زير ساعت‌ كه‌ من‌ رسيدم‌ ديدم‌ جمعي‌ كه‌ جلوشون‌ يك‌ آقايي‌ است‌ دارند وسط‌ صحن‌ مي‌روند. به‌ ذهنم‌ آمد شايد اين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. گفتم‌ آقا، برگشت‌ يك‌ نگاهي‌، يك‌ نيم‌ نگاه‌ به‌ من‌ كرد. همان‌ گوشة‌ چشم‌. بعد تشريف‌ بردند و منهم‌ از حال‌ رفتم‌ و وقتي‌ به‌ حال‌ آمدم‌، هرچه‌ مي‌كنم‌ سرفه‌ كنم‌، كسالتي‌ دارم‌، ابدا. كه‌ ما اواخر ديده‌ بوديمش‌ كه‌ بسيار سرحال‌، با نشاط‌، اينهاست‌. اين‌ ثلة‌ و قليل‌ من‌ الآخرينه‌. اين‌ السابقون‌ و السابقون‌. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. شماها پيرو اين‌ اماميد. بايد سابق‌ بالخيرات‌ باشيد. اين‌ را بدانيد انسان‌ طفيلي‌ هم‌ كه‌ وارد يك‌ مجلسي‌ بشه‌، بالاخره‌ هرچه‌ اين‌ اصلي‌ را پذيرايي‌ كنند، اين‌ طفيلي‌ را هم‌ پذيرائيش‌ مي‌كنند. بيائيد طفيل‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشيم‌. عقب‌ سر حضرت‌ هر جايي‌ كه‌ ميره‌ بريم‌. جاي‌ بدي‌ حضرت‌ ما را نميبره‌. او صراط‌ مستقيمه‌. اوست‌ كه‌ ما را به‌ مقصد ميرسانه‌. شما ميگيد چيكار كنيم‌؟ هر جوري‌ او هست‌ ما هم‌ باشيم‌. خيلي‌ ساده‌ است‌، الگوست‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. شما همين‌ امشب‌ بريد خونتون‌، با خودتون‌ حساب‌ بكنيد اگر امام‌ زمان‌ بياد توي‌ اين‌ خونة‌ من‌ اين‌ عكسهايي‌ كه‌ در و ديوار زديم‌ مي‌پسنده‌ يا نمي‌پسنده‌؟ ميگه‌ باشه‌ يا نباشه‌؟ اگر خودتون‌ گفتيد ميگه‌ نباشه‌، ورش‌ داريد. بعضي‌ از دوستان‌ ما هنوز ظروف‌ نقره‌ توي‌ خونه‌اشونه‌ بعنوان‌ زينت‌. ببينيد چقدر گرفتاري‌ ماها داريم‌. ظرف‌ نقره‌اي‌ كه‌ حرامه‌ نگهداشتنش‌، غذا خوردن‌ توش‌، اين‌ را برداريد بگذاريد كنار. اين‌ لباسهايي‌ كه‌ داريد، اين‌ كراوات‌ را چرا توي‌ اشكافت‌ نگه‌ داشتي‌؟ ميخواي‌ براي‌ كي‌؟ براي‌ زمان‌ ظهور؟ اينها را بردار بگذارش‌ كنار. شما كه‌ مي‌دونيد من‌ وقتي‌ اين‌ حرفها را ميزنم‌ آنهايي‌ كه‌ انشاء الله‌ از وقتشون‌ استفاده‌ كردند كه‌ همين‌ الان‌ تصميم‌ بگيرند كه‌ عمل‌ كنند. زنشون‌، يك‌ وضع‌ خاصي‌ داره‌ كه‌ امام‌ زمان‌ نمي‌پسنده‌. اگر حرفت‌ را گوش‌ ميده‌ وادارش‌ كن‌. يك‌، ديگه‌ خودتون‌ بشينيد، گفت‌ كه‌ ما عقب‌ سر يك‌ وليي‌ از اولياء خدا در مشهد چند روز مي‌دويديم‌ يك‌ كلمه‌اي‌ به‌ ما بگه‌. يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ هر چي‌ ميدوني‌ خوبه‌ بكن‌، هر چي‌ هم‌ كه‌ ميدوني‌ بده‌ نكن‌. ما خيال‌ كرديم‌ ما را از سر وا كرد. مثل‌ اكثر شما كه‌ خيال‌ مي‌كنيد ما اينجا حرفهامون‌ بيفايده‌ است‌ و بايد خصوصي‌، در گوشي‌ بهتون‌ يك‌ چيزي‌ بگيم‌ كه‌ يكي‌ از اشتباهات‌ اكثرا همينطوره‌. ما آمديم‌ خيلي‌ هم‌ كسل‌. بعد فكر كردم‌ عجب‌ حرفي‌! من‌ عمل‌ بما علم‌ علمه‌ الله‌ علم‌ ما لم‌ يعلم‌. كسي‌ كه‌ به‌ آنچه‌ كه‌ ميدونه‌ عمل‌ بكنه‌، خدا آنچه‌ را كه‌ نمي‌داند بهش‌ ياد ميده‌. مي‌خواي‌ خدا باهات‌ حرف‌ بزنه‌، مي‌خواي‌ خدا استادت‌ بشه‌، طبق‌ اين‌ روايت‌ به‌ آنچه‌ كه‌ مي‌دوني‌ عمل‌ بكن‌، بشين‌، خودت‌ ميدوني‌ نميدونم‌ اين‌ عكسي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ات‌ زدي‌، اين‌ زن‌ رقاصه‌اي‌ كه‌ داره‌ مي‌رقصه‌ اينجا، امام‌ زمان‌ دوست‌ نداره‌. ميدوني‌ كه‌ نميدونم‌ اين‌ ظرف‌ را، حالا من‌ چيزهايي‌ كه‌ بنظرم‌ مي‌آد. ما يك‌ وقتي‌ منزل‌ يك‌ دوستي‌ دعوت‌ بوديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ زودتر از موعد من‌ رفتم‌. چون‌ فكر ترافيك‌ را من‌ كردم‌ گفتم‌ دير نشه‌، اتفاقا ترافيك‌ نبود ما زودتر رسيديم‌. كلي‌ ما را صاحبخانه‌ دم‌ در معطل‌ كرد كه‌ اطاقش‌ را يك‌ جوري‌ كنه‌ كه‌ ما بدمون‌ نياد از قيافة‌ اطاقش‌. يعني‌ من‌ بعد فهميدم‌ چون‌ ديدم‌ عكسهايي‌ كه‌ زده‌ روش‌ پرده‌ انداخته‌. از امام‌ زمان‌ هم‌ همينجور اقلا نستجير بالله‌، بايد دلت‌ را هم‌ حتي‌ پاك‌ كني‌. توي‌ دلت‌ هم‌ نبايد يك‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ خوشش‌ نياد. و اين‌ را انشاء الله‌ عمل‌ كنيد. تصميم‌ بگيريد انشاء الله‌. تا اصلاح‌ بشيد. همه‌ اگر به‌ همين‌ مسئله‌ عمل‌ كنند، خدا ميدونه‌ دنيا مدينة‌ فاضله‌ ميشه‌. امام‌ زمان‌ براي‌ ما خدا در اين‌ كرة‌ زمين‌ نگهش‌ داشته‌. خلقت‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. هم‌ پناهگاه‌ ماست‌، هم‌ نگهدارندة‌ ماست‌ از بديها. اگر شما خودتون‌ را مرتب‌ كنيد، منظم‌ كنيد، بسازيد و زندگيتون‌ را مطابق‌ ميل‌ حضرت‌ كنيد، حضرت‌ گوشة‌ چشم‌ كه‌ سهله‌، با شما مجالست‌ ميكنه‌. چون‌ براي‌ شماست‌. و اگر گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما بكنه‌، ما خالص‌ ميشيم‌، پاك‌ ميشيم‌، و جزء مخلَصين‌ ميشيم‌ و جزء السابقون‌ السابقون‌، اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ النعيم‌ ثلة‌ من‌ الاولين‌ و قليل‌ من‌ الاخرين‌ كه‌ اين‌ قليل‌ از آخرين‌، نصيب‌ ما اگر نگيم‌ بهترينش‌ شده‌، البته‌ خود ائمه‌ فرمودند كه‌ بخاطر كارهايي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ميكنه‌ افضله‌ از سايرينه‌، اين‌ لطف‌ را پروردگار به‌ ما كرده‌ كه‌ اين‌ آقاي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ در روي‌ عالم‌ خلقت‌ بعد از پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌، كسي‌ به‌ اين‌ عظمت‌ وجود نداره‌؛ اين‌ را امام‌ ما قرار داده‌، رهبر ما قرار داده‌، آدرس‌ دهندة‌ به‌ ما قرار داده‌، هادي‌ ما به‌ سوي‌ خدا قرارش‌ داده‌. قدر هم‌ نمي‌دانيم‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را قدردان‌ نعمت‌ وجود حضرت‌ بقية‌ الله‌ بكنه‌. و ما را از آنها قرار بده‌ و از مخلصين‌ قرارمون‌ بده‌ و از سابقين‌ قرارمون‌ بده‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ موفق‌ بفرمايد.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ فاطمة‌ الزهرا سيدة‌ النساء العالمين‌. قتل‌ الله‌ قوما قتلوك‌ و لعن‌ الله‌ قوما ظلموك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ سمعت‌ بذلك‌ فرضيت‌ به‌. يا ابا عبد الله‌. لقد عظمت‌ الرضيه‌ و جلت‌ المصيبه‌. جعل‌ الله‌ و جميع‌ اهل‌ الاسلام‌. يا ابا عبد الله‌. اسئل‌ الله‌ ان‌ يرينا طلب‌ ثارك‌ بامام‌ منصور. من‌ اهل‌ بيت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. همين‌ جمله‌ را براتون‌ معنا مي‌كنم‌ تا به‌ آرزويتون‌ انشاء الله‌ برسيد. از خدا سؤال‌ مي‌كنيم‌، مي‌خوايم‌ كه‌ طلب‌ خون‌ تو را يا ابا عبد الله‌ زير ساية‌ امام‌ منصور، امام‌ زمان‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرمايد. ما هم‌ مثل‌ امام‌ زمانمون‌ اشك‌ بريزيم‌ براي‌ جد غريبش‌ حسين‌. و لابكين‌ عليك‌ صباحا و مسائا. صبح‌ و شب‌ يا جدا برات‌ گريه‌ ميكنم‌. براي‌ اون‌ ساعتي‌ كه‌ ذوالجناح‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها صدا ميزد ازلين‌ ازلين‌ من‌ امة‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيك‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. آقايون‌ آماده‌ باشيد براي‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌.

 

۱ ربیع الثانی ۱۴۱۷ – ۲۷ مرداد ۱۳۷۵ – آيه‌ هل‌ جزاء الاحسان‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا صي‌ ما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمينه‌ لترابه‌ مقدمه‌ الفداه‌ و لعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. هل‌ جزاء الاحسان‌ الا الاحسان‌.

 يكي‌ از آياتي‌ كه‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ تلاوت‌ شد اين‌ آيه‌ بود كه‌ آيا جزاي‌ احسان‌ غير از احسان‌ چيزي‌ هست‌؟ در اين‌ سوره‌ همانطوري‌ كه‌ هفتة‌ قبل‌ عرض‌ كردم‌ كلمة‌ فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌ تكرار ميشود. اين‌ تكرار بخاطر اين‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كند. چون‌ آدمي‌ كه‌ به‌ خواب‌ عميقي‌ فرو رفته‌ اگر با يك‌ دفعه‌ صدا زدن‌ بيدار نشد، دفعة‌ دوم‌ و سوم‌ و صدا را بلندتر كردن‌ و با دست‌ او را تكان‌ دادن‌ بالاخره‌ بايد بيدارش‌ كنند. متأسفانه‌ و با كمال‌ تأسف‌ با اينكه‌ اين‌ آيه‌ در قرآن‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ زياد تكرار شده‌ ما باز هم‌ قدر نعمتهاي‌ پروردگار را نمي‌دانيم‌. و عملا و حتي‌ قولا نعمتهاي‌ الهي‌ را تكذيب‌ مي‌كنيم‌. اما تكذيبمون‌ عملا از نعمتهاي‌ الهي‌: شما اگر در شبانه‌روز برخورد ميكنيد به‌ نعمتهاي‌ مختلف‌، مواهب‌ عالم‌ خلقت‌، آنچه‌ پروردگار براي‌ بشر آماده‌ كرده‌، نعمتهاي‌ مختلفي‌ كه‌ صددرصد ما از آنها غافليم‌. نعمتهايي‌ كه‌ شايد فكرش‌ را در عمرمون‌ نكرده‌ايم‌. اينها را عملا تكذيب‌ مي‌كنيم‌. تكذيب‌ عملي‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ منظور نكنه‌، به‌ حساب‌ نياره‌. به‌ حساب‌ نياره‌. انسان‌ مثلا از باب‌ مثال‌ سر سفره‌اي‌ كه‌ همه‌ جور نعمت‌ و همه‌ جور وسائل‌ و غذاهاي‌ مختلف‌ براي‌ شما در اين‌ سفره‌ قرار داده‌اند. صاحب‌ خانه‌ بوسيلة‌ اين‌ تشريفات‌ و اين‌ نعمتها مي‌خواد محبتش‌ را به‌ شما ابلاغ‌ كنه‌. شما نگاه‌ مي‌كنيد اين‌ سفره‌ را مي‌بينيد. همه‌ جور نعمت‌، همه‌ جور غذا در اين‌ سفره‌ است‌. چون‌ صاحبخانه‌ مي‌خواد محبتش‌ را به‌ شما برسانه‌، حتما دوست‌ دارد كه‌ يك‌ يك‌ از اين‌ غذاها را از اين‌ نعمتها را شما ببينيد و دقت‌ كنيد و يك‌ مقدار هم‌ مزه‌ كنيد اگر ميل‌ نداريد تا متوجه‌ شويد كه‌ صاحبخانه‌ چقدر شما را دوست‌ داشته‌. صد نوع‌ غذا، چند نوع‌ مثلا فرض‌ كنيد مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ در حاشية‌ سفره‌ قرار داده‌ ميشود. اگر شما به‌ بعضي‌ از اين‌ غذاها ابدا توجه‌ نكنيد، و آنها را نبينيد، نديده‌ بگيريد، يقينا كفران‌ كرده‌ايد و شكر آن‌ نعمت‌ را انجام‌ نداده‌ايد. خداي‌ تعالي‌ در اين‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ خودش‌ فرموده‌ و ان‌ تعدوا نعمة‌ الله‌ لا تحصوها. اگر بخواهيد حتي‌ نعمتهاي‌ پروردگار را شمارش‌ كنيد، نمي‌تونيد حساب‌ كنيد. نعمتهاي‌ مختلف‌. الان‌ اگر از شما بپرسند براي‌ اينكه‌ مثلا شما خوشتون‌ بياد خدا چند نوع‌ گل‌ در كرة‌ زمين‌ خلق‌ كرده‌؟ شما نمي‌تونيد بشماريد. چند نوع‌ گل‌؟ رنگهاي‌ مختلف‌، شكلهاي‌ مختلف‌. نمي‌تونيد شما گلي‌ را تصور كنيد كه‌ خدا خلق‌ نكرده‌ باشد. هر رنگي‌ كه‌ شما تصور كنيد هست‌. هر داروئي‌ را كه‌ شما تصور كنيد خدا خلق‌ كرده‌. هر نوع‌ غذايي‌ كه‌ براي‌ بدن‌ شما مفيد باشد خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌. كه‌ و ان‌ تعدوا نعمة‌ الله‌ لا تحصوها.

 بنابراين‌ هر چه‌ هم‌ ما شكر نعمت‌ پروردگار را بكنيم‌، باز خيلي‌ از نعمتها را نديده‌ گرفته‌ايم‌ و نشناختيم‌ و به‌ آنها نرسيده‌ايم‌ و شايد اين‌ آيه‌ مشمول‌ حال‌ ما باشد كه‌ يا معشر الجن‌ و الانس‌، اي‌ معشر جن‌ و انس‌. در اينجا عالم‌ و جاهل‌ را فرق‌ نگذاشته‌. در اينجا شاكر و غير شاكر را فرق‌ نگذاشته‌. همة‌ مردم‌ مورد خطاب‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ هستند كه‌ فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌. اي‌ جن‌ و انس‌ به‌ كداميك‌ از نعمتهاي‌ الهي‌ تكذيب‌ مي‌كنيد؟ هر چه‌ انسان‌ بيشتر نعمتها را متوجه‌ بشود و هر چه‌ بيشتر بتواند حقايق‌ اشياء را درك‌ كند، خداي‌ تعالي‌ بطور كلي‌ فرموده‌ كه‌ هر چه‌ من‌ در آسمان‌ و زمين‌ خلق‌ كردم‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌. براي‌ شما آنچه‌ در آسمانها، لااقل‌ اين‌ آسمانها همين‌ منظومة‌ شمسي‌ است‌ و آنچه‌ در زمين‌ هست‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌. فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌.

 رحمانيت‌ پروردگار كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌، اسم‌ اين‌ سوره‌ الرحمن‌ و اول‌ كلمه‌اي‌ كه‌ در اين‌ سوره‌ گفته‌ ميشود الرحمانه‌؛ رحمانيت‌ پروردگار ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ تو هر چه‌ نياز داري‌، هر چه‌ مايلي‌، كه‌ اگر متوجه‌ آن‌، من‌ و شما باشيم‌، بهشتمون‌ در همين‌ دنيا براي‌ ما بوجود مي‌آيد كه‌ فيها ما تشتهي‌ الانفس‌ و تلذ الاعين‌. نهايت‌ در بهشت‌، خداي‌ تعالي‌ دنيا را بهشت‌ خلق‌ كرده‌، خداي‌ تعالي‌ بدانيد، دنيا را مركز راحتي‌ و سلامتي‌ و سعادت‌ و خوشبختي‌ خلق‌ كرده‌. اين‌ ما هستيم‌ كه‌ در اثر جابجائي‌ نعمتهاي‌ پروردگار و هر چيز را به‌ جاي‌ خود قرار ندادن‌، براي‌ خودمون‌ همان‌ بهشت‌ را جهنمش‌ كرديم‌. و الاّ اگر ما بندة‌ خدا باشيم‌، اگر مراحل‌ كمالات‌ را طي‌ كنيم‌ و به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسانيم‌ خودمان‌ را، و هر چه‌ خدا مي‌خواهد ما هم‌ همان‌ را بخواهيم‌ و هر چه‌ خدا ميكند همان‌ را ما هم‌ انجام‌ بدهيم‌، دنيا بهشت‌ براي‌ ماست‌. چون‌ بندة‌ خدا هستيم‌ و خداي‌ تعالي‌ حتي‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ تمام‌ مصائب‌ دنيا بر سرمون‌ فرود بيايد و ما بندة‌ خدا باشيم‌، با لذت‌ آن‌ مصائب‌ را استقبال‌ مي‌كنيم‌. ميگه‌ گر نگهدار من‌ آن‌ است‌ كه‌ من‌ ميدانم‌، با يك‌ چنين‌ آرامشي‌. شيشه‌ را در بغل‌ سنگ‌ نگه‌ ميدارد. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ يا ساير ائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ ما هستيم‌ كه‌ بايد بر آنها بگرييم‌ كه‌ چرا اينقدر به‌ آنها توهين‌ شد و چرا بشر لياقت‌ نداشت‌ كه‌ از محضر آنها استفاده‌ كند. و الاّ مصيبت‌ براي‌ آنها مصيبت‌ نبود. براي‌ ما مصيبت‌ بود. يك‌ مثال‌ جالبي‌ يك‌ وقتي‌ يادم‌ آمد براي‌ يك‌ عده‌ عرض‌ كردم‌. اگر در ميان‌ زندان‌ جمعي‌ باشند در ميان‌ اينها يك‌ نفر پاك‌، بزرگوار، داراي‌ اخلاق‌، مدافع‌ زندانيان‌، گاهي‌ خودش‌ را فدا ميكنه‌ براي‌ اينكه‌ زنداني‌ بهش‌ خوش‌ بگذره‌؛ وجود داشته‌ باشند. بيايند اين‌ زنداني‌ را، يا خود آن‌ زندانيها، بيايند اين‌ شخص‌ را زير دست‌ و پا قرارش‌ بدهند، اذيتش‌ كنند، و از زندان‌ بيرونش‌ بيندازند، اين‌ عده‌اي‌ كه‌ اهل‌ فهم‌ و دركند آنها متوجه‌ اين‌ مصيبت‌ مي‌شوند كه‌ يكنفر خيرخواه‌، يك‌ نفر خوب‌، يك‌ نفر مدافع‌، يك‌ نفر رابطي‌ كه‌ ميرفت‌ براي‌ ما تمام‌ وسائلمون‌ را مهيا ميكرد چرا بايد اينقدر بهش‌ توهين‌ بشه‌ و چرا ما فاقد او باشيم‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در اين‌ زندان‌ دنيا، اين‌ را بدانيد، دنيا زندانه‌ هر چي‌ هم‌ بهتون‌ خوش‌ بگذره‌. در عين‌ اينكه‌ اگر بندة‌ خدا باشيد بهشته‌، اما نسبت‌ به‌ قيامت‌ و آن‌ نعمتهاي‌ پروردگار كه‌ بعد از اين‌ عالم‌ خواهد بود، نسبت‌ به‌ او اينجا جاي‌ محدوديست‌. محدوده‌. يعني‌ از نعمتهاي‌ محدود پروردگار شما استفاده‌ ميكنيد. و در عين‌ حال‌، اين‌ دنيا زندانه‌. چون‌ الدنيا سجن‌ المؤمن‌. يعني‌ جاي‌ محدوديست‌. زندان‌ به‌ معناي‌ محدوديته‌ در حقيقت‌. جاي‌ محدودي‌ است‌. ائمة‌ اطهار آمدند توي‌ اين‌ محدوده‌، مخصوصا حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ تقريبا، بخاطر ما، خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا، خدايا تو او را در اين‌ كرة‌ زمين‌ قرارش‌ دادي‌ كه‌ پناهگاه‌ ما باشد و نگهدار ما باشد. اين‌ وجود مقدس‌ و ساير ائمه‌، هر مقدار در اين‌ زندان‌ دنيا بودند، اينها خيرخواه‌ ما بودند. شما يك‌ امام‌ را پيدا بكنيد كه‌ كوچكترين‌ ظلمي‌ به‌ كسي‌ كرده‌ باشد. ابدا. پيغمبران‌، حتي‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، اينها كوچكترين‌ ظلمي‌، باصطلاح‌ به‌ مقدار سر سوزني‌ به‌ مردم‌ ظلم‌ كرده‌ باشند. اين‌ تاريخ‌ است‌ و اين‌ شما، ابدا. محبت‌، صميميت‌، واسطه‌گري‌ بين‌ خدا و خلق‌، آنجائي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را بهش‌ بشارت‌ مي‌دهند در دم‌ مرگ‌ كه‌ جبرئيل‌ آمد عرض‌ كرد تمام‌ آسمانها را خداي‌ تعالي‌ در استقبال‌ شما قرار داده‌. بهشت‌ را زينت‌ كرده‌. نعمتهاي‌ بهشتي‌ همه‌ در اختيار شماست‌. فرمود چيزي‌ بگو كه‌ دلم‌ خوشحال‌ بشه‌. بعد خبر آورد كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ لترضي‌. آنقدر از امتت‌ به‌ تو مي‌بخشد خداي‌ تعالي‌ تا راضي‌ شوي‌، يك‌ چنين‌ پيغمبري‌! يك‌ چنين‌ پيغمبراني‌. يك‌ چنين‌ ائمه‌اي‌ در دنيا خيرخواهي‌ براي‌ ما كردند كه‌ امروز بعد از هزار و چهارصد سال‌ يا كمتر، هنوز كلماتشون‌ راهنماي‌ ماست‌ و خيرخواه‌ ماست‌. اينها را با آن‌ وضع‌، شما اگر در قضية‌ كربلا دقت‌ كنيد باور مي‌كنيد كه‌ بشر چقدر قسي‌ بوده‌ كه‌ بالاتر از مصيبت‌ را ديگه‌ غير ممكن‌ بوده‌ است‌ كه‌ به‌ سر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بياورند. يعني‌ چيكار مي‌خواستند بكنند كه‌ نكردند؟! اينهمه‌ مصيبت‌، اينهمه‌ فشار، اينهمه‌ توهين‌، چرا؟ براي‌ افراد خيرخواه‌، براي‌ افراد خوب‌، هل‌ جزاء الاحسان‌ الا الاحسان‌. مگر تو بشر نيستي‌؟ جزاي‌ احسان‌ مگر غير از احسان‌ ميشه‌؟! شكر نعمت‌، شكر نعمت‌ احسان‌ كردن‌ به‌ طرفه‌. خداي‌ تعالي‌ با اينهمه‌ نعمتي‌ كه‌ به‌ ما عنايت‌ كرده‌ از ما چي‌ مي‌خواد؟ از ما چي‌ خواسته‌؟ اينهمه‌ نعمت‌ داده‌. عرض‌ كردم‌ شما در كنار يك‌ گلستاني‌ برويد. گلهاي‌ مختلف‌، خدايا اينها را چرا خلق‌ كردي‌. بعضي‌هايش‌ خواص‌ داروئي‌ داره‌. بعضي‌هاش‌ براي‌ تماشاي‌ تو، تو خوشحال‌ بشي‌. تو نگاه‌ بكني‌ لذت‌ ببري‌. بعضي‌هايش‌ را انتخاب‌ بكني‌ توي‌ خانه‌ات‌ نگه‌ بداري‌. بعضي‌هايش‌ را باصطلاح‌ براي‌ دوستت‌ ببري‌ و به‌ اين‌ وسيله‌ اظهار محبتت‌ را بكني‌. اينهمه‌ خداي‌ تعالي‌ گل‌ خلق‌ كرده‌. اينهمه‌ نعمت‌ خلق‌ كرده‌. فقط‌ از تو خواسته‌ كه‌ خودت‌ را شستشو كني‌، پاك‌ كني‌، از كثافتي‌ كه‌ بعضي‌ از اين‌ كثافات‌ خدا ميداند اي‌ كاش‌ اهل‌ معنا مي‌بوديد، اي‌ كاش‌ همه‌امون‌، من‌ خودم‌ اهل‌ معنا مي‌بودم‌ و مي‌ديديم‌ كه‌ چقدر بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ كثيفه‌ و چه‌ شكلي‌ افرادي‌ كه‌ داراي‌ صفات‌ رذيله‌ هستند دارند. خدا چيزي‌ از ما نخواسته‌ كه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ باشه‌. من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌. بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌. از ما چي‌ خواسته‌ كه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ بوده‌ و به‌ نفع‌ ما نبوده‌؟! الطافي‌ كه‌ فرموده‌ بوسيلة‌ ائمة‌ اطهار، بوسيلة‌ پيغمبر اكرم‌، بوسيلة‌ انبياء عظام‌ و سخناني‌ كه‌ در اختيار ما قرار گرفته‌، كدام‌ يكيش‌ ضرر براي‌ ما، ضرري‌ براي‌ ما داره‌؟ هيچكدام‌. همه‌اش‌ مفيد. آيا جزاي‌ احسان‌ احسان‌ نيست‌؟! غير از بشر، شايد حتي‌ حيوانات‌ هم‌ اينطور نباشند. شما گاهي‌ توي‌ اين‌ سيركها، توي‌ اين‌ باغ‌ وحشها نگاه‌ كنيد. مي‌بينيد يك‌ شير درنده‌، يك‌ ببر درنده‌ بخاطر چند رقم‌ احساني‌ كه‌ آن‌ مربيش‌ به‌ او كرده‌، صددرصد تحت‌ فرمان‌ مربيه‌. كارهاي‌ عجيب‌ و غريب‌ براي‌ نمايش‌ دادن‌ به‌ او دستور ميده‌. ببر. ببري‌ كه‌ اگر دهان‌ باز كنه‌ سر طرف‌ را باصطلاح‌ فرو ميبره‌، اين‌ بخاطر اينكه‌ به‌ او طعمه‌ داده‌. به‌ او محبت‌ كرده‌ يك‌ مقدار هم‌ چون‌ حيوان‌ بوده‌ ترسوندتش‌ مي‌بينيد كه‌ روي‌ يك‌ توپ‌ فوتبال‌ مي‌ره‌ اين‌ مي‌ايسته‌ دستهاش‌ را هي‌ جمع‌ مي‌كنه‌ هر كاري‌ كه‌ مربيش‌ دستور مي‌ده‌ انجام‌ مي‌ده‌. آخر ما از اون‌ حيوان‌ هم‌ بايد پست‌تر باشيم‌. اون‌ هم‌ كارهايي‌ كه‌ اون‌ ببر انجام‌ مي‌ده‌ به‌ نفع‌ اون‌ مربيه‌، او جايزه‌ مي‌گيره‌، پول‌ مي‌گيره‌. هيچي‌ به‌ او به‌ ببر نمي‌ده‌. ولي‌ پروردگار متعال‌ به‌ ما هر چي‌ ياد داده‌ به‌ نفع‌ خودمون‌ تعليممون‌ داده‌ . انبياء عظام‌ هر چي‌ تعليممون‌ دادن‌ به‌ نفع‌ ما تعليممون‌ دادن‌. به‌ وسايل‌ مختلف‌. به‌ وسيلة‌ آيات‌ مختلف‌ خداي‌ تعالي‌ ما را راهنمايي‌ كرده‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ ويك‌ دقيقه‌ گرفتار نباشيم‌. اين‌ همه‌ محبت‌ همش‌ هم‌ به‌ نفع‌ ما ولي‌ در مقابل‌ احسان‌ پروردگار ما احساني‌ نكرديم‌. من‌ يك‌ مطلبي‌ را كه‌ از خصائص‌ اين‌ جلسه‌ است‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ بايد كم‌ كم‌ تذكر بدهم‌. يك‌ وقتي‌ يكي‌ از دانشمندان‌ و نويسندگان‌ مي‌گفت‌ كه‌ ما يك‌ جلسة‌ هفت‌ نفري‌ داشتيم‌. در اون‌ جلسه‌ كه‌ ما هفت‌ نفر بوديم‌ در مضرات‌ سيگار هممون‌ يك‌ مقاله‌اي‌ نوشته‌ بوديم‌ و مقالات‌ را مي‌خونديم‌ و تنظيم‌ مي‌كرديم‌. در ميان‌ اين‌ هفت‌ نفر در سر جلسه‌ چهار نفرمون‌ سيگار مي‌كشيدند. ما گفتيم‌ اقلا در سر اين‌ جلسه‌ ديگه‌ شما سيگار نكشيد. در مذمت‌ سيگار شما داريد مقاله‌ مي‌نويسيد. و اين‌  جلسمون‌ اسمش‌ جلسة‌ تزكية‌ نفسه‌. تعليماتي‌ هم‌ كه‌ اينجا به‌ اصطلاح‌ از روايات‌ و آيات‌ داده‌ مي‌شود از تعليمات‌ تزكية‌ نفسه‌. من‌ حتي‌ از بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ برخورد با اونها مي‌كنم‌ مي‌پرسم‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ چند چيز از اين‌ جلسه‌ ياد گرفتيد. همين‌ پريشب‌ بود شب‌ جمعه‌ چند نفر از رفقا بودند گفتند هفتة‌ قبل‌ چند چيز در اونجا تعليم‌ داده‌ شد. و دستور داده‌ شد از ناحية‌ خداي‌ تعالي‌. من‌ لياقت‌ ندارم‌ دستوري‌ بدم‌، حرفي‌ بزنم‌، برنامه‌اي‌ بدم‌. مربوط‌ به‌ آيات‌ و روايات‌ و اونچه‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ عرض‌ مي‌كنم‌. بعضي‌ها خيلي‌ خوب‌ جواب‌ دادند و مناسب‌ بود. آن‌ دوستاني‌ كه‌ در آنجا بودند بحمدالله‌ قوة‌ دراكه‌اشون‌ قوي‌ بود. اينجا مجلس‌ تزكية‌ نفسه‌. من‌ از دوستان‌، شما هم‌ از طرف‌ من‌ مي‌تونيد بگيد، از دوستان‌ خواهش‌ ميكنم‌ كه‌ در اينجا جلسه‌ ظاهرالصلاح‌ لااقل‌ بيايند. يعني‌ مثل‌ همون‌ ميشه‌، كه‌ ما وقتي‌ كه‌ نشسته‌ باشيم‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌، تزكية‌ عمل‌ هنوز نكرديم‌. يعني‌ اعمالمون‌ هنوز درست‌ نيست‌ و اعمال‌ پشت‌ پرده‌امون‌ باز با خداست‌، كسي‌ خبر نداره‌. اما اعمال‌ ظاهر. صريحا عرض‌ ميكنم‌ تراشيدن‌ ريش‌ حرامه‌ و هر كس‌ ادامه‌ بده‌، يعني‌ اصرار داشته‌ باشه‌، اين‌ شخص‌ فاسقه‌ و در زمرة‌ كسانيست‌ كه‌ گناهان‌ كبيره‌ كرده‌اند. آنوقت‌ در اين‌ جلسه‌ من‌، جدا توقع‌ ندارم‌، بنشينيم‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ كنيم‌ هنوز عملمون‌ تزكيه‌ نشده‌ باشه‌. احسان‌ پروردگار را با احسان‌ جواب‌ بديد. هل‌ جزاء الاحسان‌ الا الاحسان‌. آيا احسان‌ اگر خدا اينهمه‌ به‌ شما كرده‌، جزايش‌ اين‌ است‌ كه‌ شما با او مخالفت‌ كنيد؟

 كوشش‌ كنيد و از خدا ياري‌ بطلبيد كه‌ در قدم‌ اول‌، قدم‌ اول‌، ما وقتي‌ كه‌ دفتر مي‌نوشتيم‌ كه‌ آنهم‌ حالا بحمدالله‌ نمي‌نويسيم‌، اول‌ جمله‌اي‌ كه‌ مي‌نوشتيم‌ اين‌ بود كوشش‌ كنيد واجباتتون‌ را انجام‌ بديد محرمات‌ را ترك‌ بكنيد. ما لذا روي‌ اين‌ جهت‌ خيلي‌ مصر بوديم‌. دوستان‌ كوشش‌ بكنند واجباتشون‌ را انجام‌ بدهند، محرماتشون‌ را ترك‌ بكنند. و من‌ بخاطر امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر، حالا يك‌ عده‌ از من‌ بدشون‌ مي‌آد بياد مسئله‌اي‌ نيست‌، بايد عرض‌ كنم‌. چون‌ ما نشستيم‌ فرض‌ كنيد دربارة‌ مضرات‌ سيگار مقاله‌ داريم‌ مي‌نويسيم‌ شماها فكر نكنيد يك‌ جلسة‌ عادي‌، روز شنبه‌ روز جلسه‌ نيست‌. آنهم‌ راه‌ دور كه‌ اكثر شماها از راه‌ دور مي‌آئيد. دليلي‌ نداره‌ كه‌ ما بخواهيم‌ يك‌ منبر تحويل‌ بديم‌، شما هم‌ ثوابي‌ ببريد و التماس‌ دعا. تمام‌ عرائضي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ميشه‌ بايد عمل‌ بشه‌، بعضي‌هايش‌ دائما بايد عمل‌ بشه‌، يعني‌ از همين‌ مجلس‌ كه‌ ميريد بيرون‌ بايد عمل‌ كنيد. بعضي‌هاش‌ هم‌ باصطلاح‌ در وقت‌ خودش‌ بايد عمل‌ بكنيد. و بهمين‌ مناسبت‌ يك‌ روايتي‌ را كه‌ بعد از اينها را در وقت‌ مناسب‌ عمل‌ بكنيد. من‌ هر چي‌ اينجا ميگم‌ لازم‌ نيست‌ توي‌ برنامه‌اتون‌ قرار بگيره‌. ولي‌ ياد داشته‌ باشيد كه‌ در وقت‌ مناسبت‌ عمل‌ بكنيد.

 آن‌ اينه‌، اين‌ روايت‌ متأسفانه‌ نوشته‌ بودم‌ كه‌ عين‌ عبارت‌ را براتون‌ بخونم‌، نوشته‌ را نياوردم‌. ولي‌ مضمونش‌ را خوب‌ در ذهنم‌ هست‌ و طبعا آنچه‌ كه‌ مي‌خواستم‌ خدمت‌ شما برادران‌ عزيز عرض‌ كنم‌، همان‌ مشروح‌ و ترجمة‌ اين‌ روايت‌ بود. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در كتاب‌ خصال‌ شيخ‌ صدوقه‌، فرمود از چهار نفر كه‌ مبتلاي‌ به‌ چهار چيزند تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ چرا دارويشون‌ را از قرآن‌ نمي‌گيرند.

 اول‌: كساني‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خوانند. افرادي‌ هستند كه‌ گرفتار بعضي‌ از مشكلاتند. هر كسي‌ مشكلاتي‌ داره‌ بالاخره‌. بعضي‌ها گرفتار مشكلاتند. يك‌ مشكلاتي‌ دارند. و دشمناني‌ دارند. بعضي‌ها دشمني‌ دربارة‌ آنها مي‌كنند. اينها چرا اين‌ دستور قرآن‌ را عمل‌ نمي‌كنند؟ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد افض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد. هر وقت‌ از هر چه‌ ترسيديد، به‌ هر مشكلي‌ برخورديد، ناراحتي‌ و مكر و حيله‌اي‌ پشت‌ سر شما بود. ديروز يك‌ نفر آمده‌ بود پيش‌ من‌ ميگفت‌ آقا من‌ طلسم‌ شده‌ام‌. من‌ جادو شده‌ام‌. چطور تو طلسم‌ شدي‌؟ چطور تو جادو شدي‌؟ دست‌ به‌ هر كاري‌ كه‌ ميزنم‌ به‌ بن‌ بست‌ برخورد ميكنم‌. افراد همه‌ با من‌ بدند. اين‌ جمله‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد افض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد. حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ چرا بعد از اين‌ آيه‌ را نمي‌خونند. فوقاه‌ الله‌ سيئات‌ مامكروا. عجيبه‌، خدا نگه‌ ميداره‌ از تمام‌ آنچه‌ كه‌ بديهايي‌ كه‌ مردم‌ با مكر مي‌خواهند عليه‌ شما انجام‌ بدهند، يعني‌ فرض‌ ميكنيم‌ جادوتون‌ كردند، طلسمتون‌ كردند، بختتون‌ را بستند، نمي‌گذارند موفق‌ بشيد. بگو افض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد. اينجا البته‌ همانجائي‌ است‌ كه‌ چون‌ تعدادش‌ را امام‌ نفرموده‌ و از همان‌ جاهائي‌ است‌ كه‌ بايد سنجيده‌ شود طرف‌ چقدر گرفتاري‌ دارد. چقدر مكر و حيله‌ درباره‌اش‌ شده‌ و تعداد گفتن‌ اين‌ كلمه‌ را به‌ او انسان‌ تذكر بدهد. افض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد.

 دوم‌: حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ تعجب‌ ميكنم‌ از كساني‌ كه‌ غم‌ و ناراحتي‌ دارند. غم‌ دارند. خيلي‌ گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ غم‌ و غصه‌ در دلش‌ پيدا ميشه‌. گاهي‌ انسان‌ واقعا نميتونه‌ خودش‌ را از غم‌ نجات‌ بده‌. تعبيراتي‌ بعضي‌ دارند كه‌ مثلا ميگند حالت‌ حزني‌ به‌ ما دست‌ داده‌. يك‌ حالت‌ غمي‌ دائما كه‌ هيچ‌ چيز ما را خوشحال‌ نميكنه‌ داريم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد خوب‌ اين‌ آية‌ شريفه‌، لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، اين‌ جمله‌ را بگو. با گفتن‌ تنها هم‌ نيست‌. لا اله‌ الا انت‌ يعني‌ خدايا، خدايي‌ جز تو، مؤثري‌ در وجود جز تو نيست‌. اما حالا اين‌ غم‌ و اندوه‌ و ناراحتي‌ را تو براي‌ من‌ درست‌ كردي‌؟ سبحانك‌. تو نه‌. تو پاكي‌. تو منزهي‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. به‌ گردن‌ خدا، به‌ گردن‌ ائمه‌، به‌ گردن‌ روزگار، به‌ گردن‌ شيطان‌ نيندازيد كارهايتون‌ را. من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ مسئله‌ را توضيح‌ ميدادم‌. به‌ هر كي‌ ميگي‌ آقا چرا تو اينقدر به‌ انحراف‌ كشيده‌ شدي‌؟ ميگه‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، رفيق‌ بد. هيچوقت‌ آن‌ رفيق‌ بد را نميشه‌ پيداش‌ كرد كه‌ ببينيم‌ اون‌ كيه‌ كه‌ همه‌ را به‌ انحراف‌ كشونده‌؟ گاهي‌ ميگه‌ خدا توفيق‌ نداده‌. گاهي‌ ميگه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ما را دعوت‌ نكرده‌ به‌ زيارتش‌ بريم‌. نميخواد، حاضر نيست‌ انسان‌ كه‌ يك‌ كار را به‌ گردن‌ بگيره‌. و خداي‌ تعالي‌ هم‌ به‌ همين‌ جهت‌ هميشه‌ ما را سركوب‌ ميكنه‌ تا بگيم‌ سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اقرار كن‌ به‌ بدي‌ خودت‌. اين‌ جمله‌ در قرآنه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ بعد از اين‌ آيه‌ خدا فرموده‌، بعد از اين‌ آيه‌، امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ بعد از اين‌ آيه‌ خدا فرموده‌ كه‌ نجيناه‌ من‌ الغم‌. يك‌ نمونة‌ تجربي‌، ما وقتي‌ كه‌ يونس‌ در دل‌ ماهي‌ اين‌ جمله‌ را گفت‌ و پذيرفت‌ كه‌ او ظالم‌ به‌ نفس‌ خودش‌ بوده‌، ما او را نجات‌ داديم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. اين‌ جمله‌اش‌ مهمه‌، همينطور خدا وعده‌ كرده‌ها، ما مؤمنين‌ را از غم‌ نجات‌ ميديم‌. معطل‌ نشو، تا غمي‌ بهت‌ رو كرد سر به‌ سجده‌ بگذار و بگو لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌.

 سوم‌: امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود كه‌ بعضي‌ هستند گرفتاريهاي‌ ديگري‌ دارند. و مي‌خواهند نعمتشون‌ از دستشون‌ نره‌. نعمت‌ دارند ولي‌ در تزلزله‌ نعمتشون‌. گاهي‌ شما يك‌ نعمتي‌ بهتون‌ رسيده‌، چون‌ اكثرا انسان‌ وحشت‌ داره‌ كه‌ از نعمتي‌ كه‌ به‌ دستش‌ رسيده‌، از دستش‌ بره‌. سلامتيد الان‌. فكر اين‌ را مي‌كنيد كه‌ اگر من‌ خداي‌ نكرده‌ مريض‌ شدم‌ توي‌ بيمارستان‌ افتادم‌، چقدر بايد خرج‌ كنم‌، چقدر بايد منت‌ اين‌ دكتر و آن‌ طبيب‌ را بكشم‌ و چقدر بايد درد بكشم‌. اين‌ صحت‌ من‌ باصطلاح‌ در تزلزله‌. اين‌ نعمت‌ من‌ در تزلزله‌. اگر يك‌ چنين‌ حالتي‌ بهت‌ دست‌ داد، بگو حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌. حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌. كافيست‌ براي‌ ما خدا. خوب‌ وكيلي‌ داريم‌. خدا خودش‌ ميگه‌ اينجور بگو. حسبنا و نعم‌ الوكيل‌. عليك‌ الله‌ بكاف‌ عبده‌. اين‌ جمله‌ البته‌ مربوط‌ به‌ روايت‌ نيست‌. آيا خدا براي‌ بندگانش‌ كافي‌ نيست‌. من‌ معناي‌ اين‌ جمله‌ را گاهي‌، يك‌ وقتي‌ نمي‌فهميدم‌. وارد مدرسة‌ حجتية‌ قم‌ شده‌ بودم‌. يكي‌ از فضلا به‌ من‌ پناه‌ داد. هم‌ استاد من‌ بود، هم‌ هم‌ مباحثة‌ من‌ بود، هم‌ رفيق‌ صميمي‌ من‌ بود. همه‌ جور محبت‌ به‌ من‌ ميكرد. من‌ يك‌ روز رفته‌ بودم‌ با يكي‌ از افراد كه‌ بعد هم‌ متوجه‌ شدم‌ حق‌ با ايشانه‌، تقريبا ناباب‌ بود، اخلاقش‌ بد بود، رفيق‌ شده‌ بوديم‌. اين‌ به‌ من‌ گفت‌ من‌ براي‌ تو كافي‌ نيستم‌؟ من‌ به‌ اين‌ آيه‌ متوجه‌ شدم‌. اليس‌ الله‌ بكاف‌ عبده‌. چي‌ مي‌خواي‌ كه‌ خدا نداره‌؟ چي‌ مي‌خواي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ تو نميده‌؟ ايني‌ كه‌ نميده‌ دعا ميكني‌ مستجاب‌ نميشه‌، چون‌ تو غير خدا را بهتر از خدا دوست‌ داري‌ و بهتر از او كمك‌ مي‌گيري‌. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ پولي‌ باصطلاح‌ نياز داشتم‌. با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ فلان‌ دوست‌ و فلان‌ دوست‌ و فلان‌ دوست‌، شش‌ نفر يادمه‌، اينها امكانات‌ دارند و ممكن‌ است‌ از اينها قرض‌ بكنم‌. در ذهنم‌ اينها را رديف‌ كرده‌ بودم‌ كه‌ هر كدامشون‌ را برخورد كردم‌ ازشون‌ قرض‌ كنم‌. البته‌ موقع‌ جواني‌ بود و عرض‌ شود آنموقع‌ نوزده‌ سال‌ بيشتر نداشتم‌ و پول‌ هم‌ براي‌ ازدواج‌ مي‌خواستم‌. وسائل‌ ازدواج‌ فراهم‌ شده‌ بود، پول‌ نداشتم‌. صريح‌ بگم‌، حالا كه‌ باصطلاح‌ با شما دوستان‌ صميمي‌ هستيم‌ عرض‌ ميكنم‌. رفتم‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. به‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌ آقا شما دير به‌ من‌ پول‌ رسونديد، من‌ شش‌ تا خدا براي‌ خودم‌ درست‌ كردم‌. و به‌ جان‌ خودت‌ آقا، خدا ميدونه‌ همينطور، اشك‌ ريختم‌ گفتم‌ به‌ جان‌ خودت‌ آقا اگر اين‌ شيش‌ نفر بيايند جلوي‌ من‌ صف‌ بكشند و همه‌ پول‌ را روي‌ دست‌ قرار بدهند، چون‌ من‌ اين‌ نيت‌ را كردم‌، از اينها نميگيرم‌. اين‌، با قاطعيت‌ كامل‌! از حرم‌ آمدم‌ بيرون‌ يك‌ نفر از دوستان‌ كه‌ من‌ فكرش‌ را هم‌ نميكردم‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ اين‌ مقدار من‌ پول‌ دارم‌. پيش‌ شما چند ماهي‌ امانت‌ باشه‌. حق‌ تصرف‌ هم‌ داريد. من‌ وقتي‌ اينها را شمردم‌ ديدم‌ همان‌ مقداريست‌ كه‌ من‌ در فكرم‌ بوده‌ كه‌ از آن‌ افراد قرض‌ كنم‌. اگر خواهي‌ آري‌ به‌ كف‌ دامن‌ او، اين‌ جمله‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌ نه‌ بخاطر اينكه‌ خودم‌ را تنزيه‌ كنم‌. من‌ خودم‌ از خدا شماها دوستان‌ شما دوستان‌ بخواهيد كه‌ اينچنين‌ باشم‌. اگر خواهي‌ آري‌ به‌ كف‌ دامن‌ او، رو دامن‌ از هر چه‌ جز اوست‌ برچين‌. خدا غيرت‌ داره‌، غيوره‌. يكي‌ از اسماء پروردگار غيوره‌. وقتي‌ مي‌بينه‌ تو به‌ همه‌ جا دل‌ بستي‌ و گاهي‌ هم‌ به‌ خدا دل‌ بسته‌اي‌، آنهم‌ خيلي‌ ضعيف‌. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ برو از همان‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها دلبسته‌اي‌، از همانها كمك‌ بگير. ايني‌ كه‌ گاهي‌ شما مي‌بينيد بعضي‌ از افراد متوسل‌ مي‌شوند و مرضهاي‌ بسيار سختشون‌ معالجه‌ ميشه‌ ميدونيد علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ مال‌ يك‌ لحظه‌ انقطاعه‌. يعني‌ طبيب‌ اينها را جواب‌ گفته‌. دوستان‌ كاري‌ نمي‌تونند بكنند. آوردندش‌ كنار ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، از همه‌ جا قطع‌ شده‌ و متصل‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شده‌، حضرت‌ جوابش‌ را مي‌دهند. اما بعضي‌ هستند نه‌، اينطور نيست‌. يك‌ نفر در اوائل‌ قبل‌ از انقلاب‌، همين‌ بين‌ انقلاب‌ بود بهرحال‌، اين‌ در زندان‌ افتاده‌ بود. آدم‌ بيگناهي‌ بود. اشتباهي‌ شده‌ بود. من‌ رفتم‌ براي‌ اينكه‌ او را بتونم‌ واسطه‌ بشم‌ خلاصش‌ كنم‌. رفتم‌ در زندان‌ باهاش‌ ملاقات‌ كردم‌. گفت‌ با فلاني‌ و فلاني‌ و فلاني‌ رفيقم‌. شما به‌ آنها بگيد من‌ را نجات‌ بدهند. من‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا خواب‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ تا دلش‌ به‌ آنها بستگي‌ داره‌ توي‌ زندان‌ بايد بمونه‌. فردا رفتم‌ بهش‌ گفتم‌ از اينها خودت‌ را قطع‌ كن‌، خدا نجاتت‌ ميده‌. متوجه‌ نشد. متوجه‌ نشد. آنقدر ماند تا قطع‌ شد. يعني‌ همة‌ وسائل‌ فعال‌، فعال‌ هم‌ بودند. چون‌ دوستش‌ داشتند. چون‌ مثل‌ يوسف‌ كه‌ وقتي‌ دلش‌ از يك‌ راه‌ به‌ عزيز مصر ارتباط‌ پيدا كرد و جبرئيل‌ او را قطع‌ كرد، چون‌ دوستش‌ داشتند، تا قطع‌ نشد كار انجام‌ نشد. حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌. خدا مرا كافيست‌. خدا ما را كافيست‌ و خوب‌ وكيلي‌ است‌ خداي‌ تعالي‌. شما يك‌ وكيلي‌ داشته‌ باشيد خيلي‌ وارد، قانون‌دان‌، پر محبت‌ به‌ شما، فعال‌. شما ديگه‌ بگند آقا شما چرا توي‌ خونه‌ نشسته‌اي‌؟ ميگيد من‌ وكيل‌ خوبي‌ دارم‌، وكيلم‌ داره‌ كار ميكنه‌. اين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ ما توكل‌ به‌ خدا داريم‌، اين‌ را بگم‌، با كمال‌ تأسف‌، اگر به‌ يك‌ جوان‌ معتاد بيحالي‌ اين‌ مقدار توكل‌ مي‌داشتيم‌ در يك‌ كاري‌، بهش‌ برميخورد. ميگفت‌ اگر من‌ هستم‌ ديگه‌ تو چرا اينقدر بي‌ اعتمادي‌ به‌ من‌. در چه‌ كارتون‌، در كدام‌ كارتون‌ صددرصد به‌ خدا وا گذاشتيد و آرامش‌ هم‌ پيدا كرده‌ باشيد. بگيد حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌. حالا چند مرتبه‌ شايد آخر عرايضم‌ عرض‌ بكنم‌.

 چهارم‌: حضرت‌ فرمود كسي‌ كه‌ مال‌ دنيا را مي‌خواد تعجب‌ ميكنم‌ چرا اين‌ جمله‌ را نميگه‌، ما شاء الله‌ لا قوة‌ الا بالله‌. ما شائ الله‌ لا قوة‌ الا بالله‌. دو نفر بودند هر دو با هم‌ رفيق‌ بودند. در قرآن‌ اين‌ قضيه‌ نقل‌ شده‌ در سورة‌ كهف‌. وارد باغشون‌ شدند. آن‌ كسي‌ كه‌ صاحب‌ باغ‌ بود اول‌ يك‌ مطالبي‌ اظهار كرد و بعد گفت‌ كه‌ من‌ فكر نميكنم‌ كه‌ ديگه‌ آخرتي‌ باشه‌ و منكر همه‌ چيز شد. اين‌ حجاب‌ حب‌ دنيا آنچنان‌ جلوي‌ رويش‌ را گرفته‌ بود كه‌ خدا و همه‌ چيز را فراموش‌ كرد. آن‌ رفيقش‌ كه‌ فقير بود و همراه‌ او بود گفت‌ ما شاء الله‌، من‌ ميگم‌ ما شاء الله‌ لا قوة‌ الا بالله‌. خداي‌ تعالي‌ آن‌ ثروت‌ و آن‌ نعمت‌ را به‌ اين‌ داد بخاطر اين‌ كلامش‌ و امام‌ صادق‌ ميفرمايد كه‌ چرا اين‌ جمله‌ را افرادي‌ كه‌ دست‌ تنگند، فقيرند، مشكل‌ دارند، مشكل‌ مادي‌ دارند نميگند. خوب‌ اين‌ چهار جمله‌. يكي‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ براي‌ رفع‌ هم‌ و غم‌. اينها همه‌اش‌ مال‌ زماني‌ است‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالتي‌ برايتون‌ دست‌ بده‌. دوم‌ حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌، عقب‌ جلو اگر ميگم‌ ترتيبش‌ در روايت‌ هم‌ اينطوره‌ كه‌ من‌ گفتم‌ شايد افوض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد. حالا چند دفعه‌ بايد بگيد؟ تا وقتي‌ كه‌ باورت‌ بياد. تا وقتي‌ كه‌ يقين‌ كني‌. يك‌ دفعه‌ باورت‌ مي‌آد يك‌ دفعه‌ بگو. ده‌ دفعه‌، شما يك‌ ديوار نرمي‌ پيدا كرديد ميخ‌ را مي‌گذاريد يك‌ چكش‌ مي‌زنيد ميره‌ تا آخر. بسه‌ ديگه‌. حالا ديگه‌ كوبيدن‌ بيفايده‌ است‌. بعله‌. يك‌ ديوار بتوني‌ يا سنگي‌ پيدا مي‌كنيد. بايد ميخ‌ فولادي‌ باشه‌، چكش‌ شما هم‌ محكم‌ باشه‌. با يك‌ انبر دست‌ هم‌ كمر ميخ‌ را بگيريد، آرام‌ آرام‌ صد مرتبه‌ دويست‌ مرتبه‌ بزنيد تا اين‌ ميخ‌ فرو بره‌. البته‌ بعضي‌ها ممكنه‌ بگند اول‌ با مته‌ سوراخش‌ مي‌كنيم‌ بعد مي‌زنيم‌. هر كاري‌ بخواي‌ بكني‌ بالاخره‌ ديوار محكم‌ با آسوني‌ سوراخ‌ نميشه‌. اين‌ قلب‌ ما، اين‌ قلب‌ ما، اين‌ را بدونيد آقايان‌، اين‌ قلب‌ ما سنگه‌. قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. قلوب‌ اينها مثل‌ سنگ‌، بكله‌ خدا ميگه‌ از سنگ‌ هم‌ سخت‌تره‌. چون‌ از سنگ‌ گاهي‌ آب‌ جاري‌ ميشه‌، آب‌ سوراخش‌ ميكنه‌. اما كلمات‌ محكم‌ پروردگار اين‌ دلها را منفجر نميكنه‌. خوب‌ يك‌ همچين‌ دلي‌ ما داريم‌ چيكار كنيم‌؟ آنقدر بكوب‌ تا نفوذ كنه‌. آنقدر بگو تا اين‌ افوض‌ امري‌ الي‌ الله‌ ان‌ الله‌ بصير بالعباد، جا بيفته‌. آنقدر بگو اين‌ جمله‌ را كه‌ مثلا لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، تا باورت‌ بياد كه‌ تو بد كردي‌ نه‌ خدا. آنقدر كلمة‌ حسبنا الله‌ و نعم‌ الوكيل‌ را بگو تا بداني‌ كه‌ خدا خوب‌ وكيليست‌ براي‌ تو و تو آرامش‌ پيدا بكني‌. و آنقدر ماشاء الله‌ يعني‌ هر چه‌ خدا مي‌خواد، لا قوة‌ الا بالله‌، قوتي‌ نيست‌ مگر براي‌ خدا، اين‌ را اينقدر بگو، اينقدر بكوب‌ در قلبت‌ تا نفوذ كند و معتقد بشوي‌ و حيات‌ جاوداني‌ پيدا بكني‌. تعدادش‌ يا بايد استادت‌ تعيين‌ بكنه‌ كه‌ خيلي‌ مشكله‌ كه‌ او آنقدري‌ كه‌ بايد تعيين‌ بكنه‌ و براي‌ تو مفيد باشه‌، تعيين‌ بشه‌. ولي‌ خود انسان‌ بهتر مي‌فهمه‌. بشين‌ بگو. با ده‌ مرتبه‌، با صد مرتبه‌. من‌ يادمه‌ يك‌ وقت‌ يك‌ گرفتاري‌ برام‌ پيدا شده‌ بود در خارج‌ از ايران‌، خيلي‌ فشار غصه‌اي‌ برايم‌ بوجود آمده‌ بود. سرم‌ را گذاشتم‌ به‌ سجده‌. گفتم‌ اينقدر من‌ ميگم‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، تا اين‌ كار درست‌ بشه‌. توي‌ همان‌ سجده‌. بخدا قسم‌، چون‌ مسئله‌ البته‌ خيلي‌ هم‌ جنبة‌ خصوصي‌ نداره‌، ولي‌ وقت‌ مقتضي‌ نيست‌ كه‌ شرحش‌ را بدم‌. در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ جريان‌ را نوشتم‌. در همان‌ سجده‌ كار درست‌ شد. يعني‌ صدام‌ زدند. گفتند، صدام‌ كه‌ زدند سرم‌ را بلند نكردم‌. گفتند آن‌ كار را درست‌ كرديم‌، آورديم‌. يك‌ وسيله‌اي‌ بود براي‌ ماشين‌، آن‌ را آورديم‌. من‌ سرم‌ را بلند كردم‌. اينقدر بگو تا درست‌ بشه‌. مي‌ارزه‌. نمي‌ارزه‌؟ شما به‌ يك‌ غم‌ و غصة‌ سختي‌ مبتلا شديد، آقا يك‌ ساعت‌، دو ساعت‌، نمي‌ارزه‌ سرت‌ را بگذاري‌ به‌ سجده‌ بگي‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌؟ وضع‌ ماليت‌ خوب‌ نيست‌. نمي‌ارزه‌ پانصد مرتبه‌ بگي‌ ماشاء الله‌ لا قوة‌ الا بالله‌؟ باورمون‌ اگر بياد مي‌ارزه‌.

 امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود اگر كسي‌ مريضي‌ داره‌، هفت‌ مرتبه‌ سورة‌ فاتحة‌ الكتاب‌ را بخونه‌ به‌ مريضش‌، مريضش‌ خوب‌ ميشه‌. اگر هم‌ نشد هفتاد مرتبه‌ و اگر خوب‌ نشد اين‌ مريض‌ ديگه‌ خوب‌ نميشه‌. شما ميگيد آقا اين‌ مريض‌ تب‌ كرده‌، چه‌ جور خوب‌ نميشه‌؟ ما انتظار داريم‌ همين‌ امشب‌ خوب‌ بشه‌. نه‌. اين‌ را بدونيد ما باورمون‌ نمي‌آيد. باورمون‌ نمي‌ياد.

 يك‌ بچه‌اي‌ نقل‌ ميكرد، ميگفت‌ از پدرم‌ شنيده‌ بودم‌ كه‌ سورة‌ حمد مرده‌ را زنده‌ ميكنه‌. يك‌ مگسي‌ مرده‌ بود جلوي‌ من‌، خشك‌ هم‌ شده‌ بود، بچه‌ بود، بچة‌ مثلا شيش‌ هفت‌ ساله‌، ميگفت‌ سورة‌ حمد را خوندم‌ به‌ اين‌ فوت‌ كردم‌، مگسه‌ پريد رفت‌. يقين‌ كردم‌. تجربه‌ كرد. نگيد ما به‌ مريضمون‌ چند مرتبه‌، هفتاد مرتبه‌ سورة‌ حمد را خونديم‌ خوب‌ نشده‌. نخونديد. حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بهشته‌. بين‌ جبل‌ الطوس‌ روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌. درسته‌؟ بهشته‌. و در بهشت‌ انسان‌ هر چه‌ از خدا بخواد خدا فورا بهش‌ ميده‌. شما چرا توي‌ حرم‌، حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، هر چي‌ مي‌خوايد نمي‌دتون‌ خدا؟ براي‌ اينكه‌ توي‌ بهشت‌ نرفتي‌. توي‌ يك‌ جائي‌ رفتي‌ كه‌ اطرافش‌ سنگ‌ مرمر و زمينش‌ سنگ‌ مرمر و آينه‌ كاري‌ و وسط‌ هم‌ يك‌ ضريح‌ نقره‌ و شايد هم‌ رفقا را ما آنجا ببينيم‌ و حضرت‌ رضا ميگند كه‌ صداي‌ ما را مي‌شنوه‌. اما اگر توي‌ آن‌ بهشتي‌ كه‌ هست‌، كه‌ ملائكه‌ حافين‌ بقبره‌، ملائكه‌ همه‌ هجوم‌ آوردند. ارواح‌ اولياء و انبياء براي‌ زيارت‌ مي‌آيند. خداي‌ تعالي‌ يك‌ لطف‌ و محبت‌ خاصي‌ نسبت‌ به‌ اين‌ محل‌ داره‌، اون‌ را اگر ببينيد، چرا، هر چه‌ دلت‌ بخواد اونجا بهت‌ مي‌دهند و هر چي‌ كه‌ چشمت‌ لذت‌ ببره‌ بهت‌ نشان‌ مي‌دهند.

 پس‌ بايد انسان‌ ايمانش‌ را كامل‌ بكنه‌. تا اين‌ افكار، اين‌ دستورات‌، براي‌ انسان‌ مفيد باشه‌. بنابراين‌ اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همه‌امون‌ اين‌ لطف‌ و عنايت‌ را داشته‌ باشه‌ و ما با خدا جدي‌ وارد بشيم‌ و بندة‌ خدا باشيم‌ تا خداي‌ تعالي‌ هم‌ با ما جدي‌، به‌ بندگي‌ بپذيرد. اليوم‌ ننساهم‌ كما نسوا لقاء يومنا هذا. خدا ميگه‌ من‌ فراموشتون‌ ميكنم‌ چون‌ شما هم‌ مرا فراموش‌ كرديد. اذكروني‌ اذكركم‌. شما مرا ياد كنيد تا منهم‌ شما را ياد كنم‌. هل‌ جزاء الاحسان‌ الا الاحسان‌. اين‌ آية‌ شريفه‌ و اين‌ عرايض‌، اميدواريم‌، گاهي‌ من‌ فكر ميكنم‌ به‌ همين‌ مطالب‌ خدا ميدونه‌ اگر اين‌ جمع‌ عمل‌ كنند، تزكية‌ نفس‌ كامل‌ كردند. بعضي‌ خيال‌ ميكنند كه‌ بايد حتما بيايند ما دفترشون‌ را بنويسيم‌ تا يك‌ قدم‌ بردارند. با كمال‌ تأسف‌ بعضي‌ از دوستان‌ توي‌ خونه‌ مي‌خوان‌ بخوابند و خدا، پيغمبر، ائمه‌، و حتي‌ بعضي‌ از اوقات‌ به‌ من‌ ضعيف‌ و ناچيز متكي‌ باشند تا موفق‌ باشند به‌ كمالات‌ برسند. اين‌ نيست‌. نه‌ خدا اين‌ كار را ميكنه‌. اگر خداي‌ تعالي‌ اقدامي‌ بكنه‌ پنجاه‌ درصده‌، آنهم‌ پنجاه‌ درصد دوم‌. يعني‌ پنجاه‌ درصد را تو حركت‌ بكن‌، و الذين‌ فينا لنهدينهم‌ سبلنا. پنجاه‌ درصد دوم‌ را خدا كمكت‌ ميكنه‌. ائمة‌ اطهار هم‌ غير از اين‌ وظيفه‌اي‌ ندارند كاري‌ بكنند، چون‌ بندة‌ خدا هستند و هر كس‌ ديگر هم‌ همين‌ كار را بيشتر نميتونه‌ بكنه‌. خودتون‌ جدي‌ باشيد، قوي‌ باشيد، قاطع‌ باشيد، دستورات‌ را عمل‌ بكنيد و منتظر اين‌ نباشيد كه‌ ديگران‌ كار بكنند شما استفاده‌اش‌ را بكنيد.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌ و الوتر الموتور. اي‌ خون‌ بناحق‌ ريخته‌، كلمة‌ ذكر بمعناي‌ خوني‌ است‌ كه‌ مظلومانه‌ ريخته‌ شده‌ باشد. و الوتر الموتور. اشهد انك‌ قد اقمت‌ الصلاة‌ و آتيت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهيت‌ عن‌ المنكر. قتل‌ الله‌ من‌ قتلك‌. خدا بكشد آنهايي‌ كه‌ تو را كشتند. و لعن‌ الله‌ من‌ ظلمك‌. و لعن‌ الله‌ من‌ سمعت‌ بذلك‌ و رضيت‌ به‌. يا ابا عبد الله‌. لقد عظمت‌ المصيبه‌. هر وقت‌ يادمون‌ مي‌آيد از جريان‌ كربلا، سخت‌ بر ما مي‌گذرد. اشكمون‌ جاري‌ ميشود. نام‌ حسين‌ را اگر چند مرتبه‌ تكرار كنيد ايمانتون‌ اگر قوي‌ باشد اشكتون‌ جاري‌ خواهد شد. اعظم‌ المصيبه‌ فما اعظم‌ المصيبه‌. سيدي‌ يا ابا عبد الله‌. سيدي‌ يا ابا عبد الله‌. قتلوك‌. تو را كشتند و ما عرفوك‌. و من‌ الماء منعوك‌. آماده‌ بشيد براي‌ زيارت‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۲۴ ربیع الاول ۱۴۱۷ قمری – ۲۰ مرداد ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آياتي‌ از سوره رحمن‌

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ الرحمن‌. 20 مرداد 1375

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ والصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روح‌ و اروح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قال‌ الله‌ تبارك‌ و تعالي‌  فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌. اين‌ جمله‌ در اين‌ سوره‌ كه‌ يك‌ هفته‌ هست‌ كه‌ تلاوت‌ مي‌كنيد در سورة‌ رحمن‌ تكرار شده‌ است‌. اين‌ سوره‌ به‌ مناسبت‌ اين‌ اسمش‌ رحمن‌ است‌ و اول‌ جمله‌اي‌ كه‌ در اين‌ سوره‌ ذكر شده‌ الرحمن‌ است‌. رحمن‌ به‌ معناي‌ خداي‌ مهربان‌ است‌. و تكرار اين‌ كلمة‌ فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌ ارتباط‌ خاصي‌ به‌ اين‌ اسم‌ دارد. در روايات‌ متعتددي‌ در تفسير. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ در تفسير برحان‌ و در تفسير نور الثقلين‌ و در روايات‌ متعددي‌ كه‌ بسم‌ الله‌ را تفسير و ترجمه‌ كرده‌اند كلمة‌ رحمن‌، براش‌ اين‌ معنا را گفته‌اند كه‌ بيشتر از همه‌ از زبان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اين‌ روايت‌ بيان‌ شده‌. كه‌ رحمن‌ مهرباني‌ خداس‌ به‌ تمام‌ مخلوقاتش‌. توجه‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، توجه‌ به‌ اين‌ معناي‌ عظيمي‌ كه‌ در الرحمن‌ است‌ براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ خيلي‌ اهمييت‌ دارد.

 ما در ضمن‌ اذكاري‌ كه‌ گاهي‌ براي‌ دوستان‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كمتر ذكر الرحمن‌ را به‌ اونها عرض‌ كرده‌ايم‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ ذكر مبارك‌ اين‌ نام‌ مقدس‌ اونقدر اهمييت‌ دارد اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ كنيم‌ بايد عرض‌ كنيم‌ كه‌ يك‌ قرص‌ پر ويتاميني‌ است‌ كه‌ هر مزاجي‌ نمي‌تواند تحملش‌ كند. هر فردي‌ از افراد بشر هر روحي‌ نمي‌تواند اين‌ غذا را هضم‌ كند. يك‌ غذاي‌ روح‌ بسيار قوي‌ است‌.

 منتهي‌ چون‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ هفتة‌ قبل‌ هم‌ تلاوت‌ شد و اين‌ هفته‌ هم‌ تلاوت‌ شد، كلمة‌ فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌ تكرار شده‌ و خواهي‌ نخواهي‌ جمعي‌ از تلاوت‌ كنندگان‌ اين‌ آيات‌، خواهي‌ نخواهي‌ مي‌پرسند از خودشون‌ يا ممكن‌ است‌ از مفسرين‌ سوال‌ كنند، كه‌ چرا اولا تكرار شده‌؟ و ثانيا چه‌ معنايي‌ دارد؟ معناي‌ فبياي‌ آلاء ربكما تكذبان‌ يعني‌، ترجمة‌ تحت‌ لفظي‌اش‌، يعني‌ به‌ چه‌ نعمتهايي‌ از نعمتهاي‌ خدا كه‌ پروردگار شما كما هم‌ ضميرش‌ به‌ جن‌ و انس‌ برمي‌ گردد. يعني‌ جن‌ و انس‌، تمام‌ جن‌ و انس‌ هم‌ منظور است‌. تكذيب‌ مي‌كنيد، باور نمي‌كنيد، اين‌ نعمتها را شما جن‌ وانس‌ چرا در نظر نمي‌آوريد. چون‌ يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ خيلي‌ مورد اهمييت‌ دارد و انسان‌  را هميشه‌ به‌ خدا در هر موقعيتي‌ كه‌ انسان‌ باشد به‌ خدا نزديك‌ مي‌كند ذكر، تذكر نعمتهاي‌ الهي‌ است‌. شما اگر مي‌خواهيد سير الي‌ الله‌ بكنيد، اگر مايليد به‌ خدا نزديك‌ بشيد، اگر دوست‌ داريد محبت‌ خدا در دلتون‌ زياد بشود از كارهاي‌ ضروري‌ و لازمي‌ كه‌ بايد در شبانه‌ روز بكنيد و اين‌ گفتار الان‌ من‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ حتما انشاء الله‌ اين‌ كار را بكنيد اين‌ است‌ كه‌ به‌ اندازة‌ ظرفيتتون‌، يكي‌ مي‌تواند به‌ اندازة‌ يك‌ دقيقه‌، يكي‌ مي‌تواند دو دقيقه‌، يكي‌ يك‌ ساعت‌، يكي‌ دو ساعت‌، و يكي‌ دائما نعمتهاي‌ الهي‌ را در نظر بياورد. اين‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد و نعمتهاي‌ الهي‌ را متذكر كه‌ شد، علاوه‌ بر اينكه‌ از جانب‌ خدا مي‌داند، يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ تكذيب‌ نكند.

 تكذيب‌ نعمتهاي‌ الهي‌ در اين‌ نيست‌ كه‌ بگويد خدا به‌ من‌ نعمت‌ نداده‌. يا يك‌ نعمتي‌ را نديده‌ و تكذيب‌ كند و دروغ‌ بپندارد. همين‌ كه‌ شما اهمييت‌ ندهيد يك‌ نوع‌ تكذيب‌ است‌. مثلا شما سلامتيد، در كنار شما شخص‌ سالم‌ در اين‌ سن‌ دهها و صدها بشر از مرضهاي‌ مختلف‌ برخوردارند و گرفتارند، سلامتي‌ شما يك‌ نعمتي‌ است‌ كه‌ در شبانه‌ روز لااقل‌ چند دقيقه‌ براي‌ اين‌ نعمت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اگر مي‌خواييد از دستتون‌ نگيرد، اگر مي‌خواييد اين‌ نعمتتون‌ دوام‌ پيدا كند، اگر مايليد كه‌ اين‌ نعمتتون‌ زيادتر شود بايد شكر پروردگار را بكنيد. چون‌ انسان‌ در اين‌ موارد يا شاكر است‌ يا كافر  است‌ و يا هم‌  بي‌ تفاوت‌. اگر شاكر بوديد نعمتتون‌ زياد مي‌شود، قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد لان‌ شكرتم‌ العزينكم‌ اگر شكر كرديد نعمتمون‌ را براي‌ شما زياد مي‌كنيم‌.

 اگر بي‌ تفاوت‌ باشيد يك‌ نوع‌ تكذيب‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ فبياي‌ آلاء ربكما تكذبان‌. و اگر خداي‌ نكرده‌ كافر باشيد. اين‌ كلمة‌ كافر را كه‌ مي‌گم‌ درست‌ مي‌گم‌، اشتباه‌ نمي‌كنم‌، همين‌ معناي‌ كفران‌ است‌ كافر در حقيقت‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ يك‌ حقيقتي‌ براش‌ ثابت‌ شده‌ باشه‌ و كفر بورزه‌. يعني‌ روي‌ اون‌ حقيقت‌ را پرده‌ بياندازه‌. كفره‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ پرده‌ انداختن‌ است‌. اگر خدا را هم‌ كسي‌ كافر مي‌شه‌ حقيقت‌ پروردگار و صفات‌ پروردگار و وجود پروردگار براي‌ او ثابت‌ شده‌، و اون‌ نديده‌ گرفته‌ اين‌ معناي‌ كفر است‌. لذا قرآن‌ مي‌فرمايد و لان‌ كفرتم‌ ان‌ عزابي‌ لشديد. اگر كفران‌ نعمت‌ كنيد يعني‌ نعمت‌ خدا را تكذيب‌ كنيد نديده‌ بگيريد عذاب‌ پروردگار شديد است‌. در بعضي‌ از اشعار ظاهرا مال‌ سعدي‌ است‌ مي‌گه‌ شكر نعمت‌، نعمتت‌ افزون‌ كند، كفر نعمت‌، نعمتت‌ از كفت‌ بيرون‌ كند. اين‌ كلمة‌ از كفت‌ بيرون‌ كند با كلمه‌اي‌ كه‌ قرآن‌ بيان‌ فرموده‌ ان‌ عذابي‌ لشديد خيلي‌ فرق‌ داره‌.گاهي‌ انسان‌ يك‌ نعمتي‌ را فاقد مي‌شه‌ از دستش‌ مي‌ره‌، اما عذاب‌ شديد نداره‌. خداي‌ تعالي‌ بالاتر از اين‌ را فرموده‌ كه‌ ان‌ عذابي‌ لشديد .عذاب‌ دنيا و عذاب‌ آخرت‌. تنها عذاب‌ آخرت‌ هم‌ نيست‌. يكي‌ از عذابهاي‌ دنيوي‌ كفران‌ نعمت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ فاقد اون‌ نعمت‌ مي‌شه‌. يكي‌ اين‌ است‌ كه‌ از كفت‌ بيرون‌ كند. والا دچار يك‌ ناراحتي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مي‌شود كه‌ مشكلات‌ زيادي‌ براش‌ پيش‌ مي‌ياد. ما گاهي‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ تمام‌ عذابها براي‌ قيامت‌ است‌. اگر انسان‌ يك‌ اعمالي‌ را انجام‌ داد در دنيا و خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ دربارة‌ اين‌ عملي‌ كه‌ انجام‌ دادي‌ ما عذابت‌ مي‌كنيم‌. مي‌گيم‌  خوب‌ روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ عذابمون‌ مي‌كنه‌. اما خيلي‌ از عذابها كه‌ در روايات‌ و در آيات‌ قرآن‌ هست‌ مربوط‌ به‌ همين‌ دنياست‌.

 من‌ اتفاقا يك‌ روايتي‌ را در جلسه‌ بحث‌ ديروز كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ در مشهد خوندم‌ و الان‌ به‌ نظرم‌ اومد كه‌ يك‌ مقداري‌ از اون‌ روايت‌ مربوط‌ به‌ اين‌ عرايضم‌ مي‌شه‌ بد نيست‌ اين‌ روايت‌ را از رو بخوانم‌ تا اونهايي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ خيال‌ مي‌كنند هستند يك‌ مقداري‌ متوجه‌ بشوند كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ باز هم‌ نيستند. صراط‌ مستقيم‌ آقايان‌ در روايت‌ دارد كه‌ از مو باريكتر و از شمشير تيزتر. من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ مي‌زدم‌، جادة‌ اتوبان‌ مستقيم‌، گاهي‌ مي‌شد فرمان‌ را راننده‌ بطوري‌ كه‌ محسوس‌ نيست‌ بطوري‌ كه‌ بغل‌ دستي‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا طرف‌ چپ‌ پيچاند. از مو باريكتر مي‌پيچونه‌ طرف‌ راست‌ مثلا، از شمشير تيزتر چون‌ يك‌ شمشير كه‌ خوب‌ به‌ انسان‌ قسمتي‌ از بدن‌ را مجروح‌ مي‌كنه‌، اما اگر اين‌ ماشين‌ تو دره‌ افتاد انسان‌ را قطعه‌ قطعه‌ مي‌كند. فكر نكنيد روايت‌ يك‌ وقتي‌ مبالغه‌ مي‌كنه‌ نه‌ همينطور است‌. صراط‌ مستقيم‌ اگر مساحبه‌ و مراقبه‌ درش‌ نباشد كه‌ حتما بايد سالك‌ الي‌ الله‌ بايد محاسبه‌ و مراقبه‌ دائما داشته‌ باشد اگر نداشته‌ باشد براي‌ او جاده‌ از مو باريكتر است‌ و از شمشير تيزتر و خطرناكتر. اين‌ روايت‌ بد نيست‌. مضمونش‌ خيلي‌ روايتي‌ است‌ كه‌ من‌ شايد تو رفقايي‌ كه‌ اين‌ روايت‌ را دفعة‌ دوم‌ است‌ كه‌ دارن‌ گوش‌ مي‌دن‌ جناب‌ آقاي‌ افشار هم‌ بشارت‌ دادن‌، جناب‌ آقاي‌ افشار از دانشمندان‌ هستند، اهل‌ تحصيلات‌ علوم‌ ديني‌ و منبر و سخنگو و بسيار فاضل‌، درس‌ خارجشون‌ بحمد الله‌ خيلي‌ خوب‌، و پريشب‌ در مشهد به‌ من‌ گفتند كه‌، سوالاتي‌ بود من‌ جمله‌ اين‌ كه‌ من‌ به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ شما چرا اين‌ افتخار را انتخاب‌ نمي‌كنيد كه‌ لباس‌ روحانيت‌ داشته‌ باشيد، البته‌ ايشان‌ در جاهايي‌ كه‌ مي‌رن‌ با عبا و عمامه‌ ولي‌ خوب‌ دائما نبود و انشاء الله‌ از اين‌ به‌ بعد دائما خواهد شد. من‌ به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ اجازه‌ مي‌ديد در كانون‌ بحث‌ و انتقاد كه‌ خوب‌ هم‌ جمعيت‌ زيادتر بود و هم‌ مثلا مشهد بهتر ايشان‌ را مي‌شناختند ديگر احتياجي‌ به‌ اين‌ عرايض‌ نبود، شما را مفتخر به‌ لباس‌ روحانيت‌ كنيم‌ جوابي‌ ندادند ولي‌ امروز صبح‌ يا ديشب‌ حركت‌ كردند. با ماشين‌ آمديديا هواپيما؟ با هواپيما اگر حركت‌ كرده‌ باشند خسته‌ نيستند خودشون‌ رسوندند اينجا، خوب‌ يك‌ محبتي‌ به‌ من‌ دارن‌ كه‌ من‌ گاهي‌ محبت‌ ايشان‌ را ترمز خيلي‌ شديدي‌ كردم‌. در سخنهاشون‌ در كلماتشون‌ و واقعا خودم‌ را يك‌ هزارم‌ اون‌ لطفي‌ كه‌ ايشان‌ دارند من‌ در خودم‌ نمي‌بينم‌ و به‌ هر حال‌ اظهار محبت‌ فرمودند، تشريف‌ آوردند خودشون‌ را به‌ اين‌ مجلس‌ رسوندند، كه‌ انشاء الله‌ عمامه‌ و تاج‌، اين‌ كلمة‌ تاج‌ بعد از انقلاب‌ چون‌ اونهايي‌ تاج‌ مي‌گذاشتند كه‌ بسيار پست‌ بودند و تاجي‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ العمامه‌ تاج‌ الملكه‌ عمامه‌ تاج‌ ملائكه‌ است‌ ما مجبور شديم‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ را ديگر نگيم‌. چون‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ چيز خوب‌ را اونقدر بدها بهش‌ منتصب‌ مي‌شن‌ كه‌ حتي‌ اسم‌ خوبش‌ را از دست‌ مي‌ده‌.

 به‌ هر حال‌ اينجا انشاء الله‌ مي‌ذارن‌ سرشون‌ در حضور دوستان‌ ساعت‌ آخر روز كه‌، ساعت‌ آخر روز كه‌ انشاء الله‌ زير نظر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداء ساعت‌ آخر روز متعلق‌ به‌ اون‌ حضرت‌ است‌  انشاء الله‌ معمم‌ باشند و ديگر اين‌ عمامه‌ را براي‌ هيچ‌ مناسبتي‌ از دست‌ ندهند. حالا مناسبات‌ ذكر خير ايشان‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ روايت‌ را دو دفعه‌ شنيدند والا امروز يك‌ جمع‌ زيادي‌ از دوستان‌ مشهدمون‌ زير نظر جناب‌ آقاي‌ گلشني‌ كه‌ من‌ خودم‌ اين‌ عقيده‌ام‌ است‌ كه‌ هر كس‌ بيشتر كمالات‌ روحي‌ داره‌ خادم‌تر براي‌ مردم‌ خواهد بود. و من‌ به‌ ايشان‌ نمي‌گم‌ استاد مي‌گم‌ خادم‌ يك‌ عده‌ از دوستان‌. دوستان‌ خوبي‌ هم‌ دارن‌ و تشريف‌ بردن‌ سوريه‌ و امروز از راه‌ مي‌رسن‌ يعني‌ صبح‌ تبريز بودند با ماشين‌ بوده‌ و الان‌ رسيدن‌ اينجا و بوي‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها را مي‌دن‌. عطر حضرت‌ رقيه‌ را مي‌دن‌ و از همه‌ مهمتر انشاء الله‌ خودشون‌ را به‌ اين‌ كه‌ از خدمت‌ گزاران‌ و ياران‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هستند انشاء الله‌ معرفي‌ كردند. به‌ هر حال‌ خيلي‌ از هر دو از آقاي‌ افشار كه‌ تشريف‌ آوردند از آقايون‌ كه‌ واقعا عزيزان‌ من‌ هستند خدا انشاء الله‌ دست‌ ما و دست‌ اين‌ دوستان‌ را و همة‌ شماها را هر چه‌ زودتر به‌ دامن‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ برساند و توفيق‌ انشاء الله‌ به‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ را بهممون‌ عنايت‌ بفرمايد. خلاصة‌ روايت‌ اين‌ است‌ محمد ابن‌ فضيل‌ مي‌گه‌ كه‌ به‌ حضرت‌ محمد بن‌ موسي‌ بن‌ جعفر عرض‌ كردم‌ جوئلت‌ فداك‌ خدا من‌ را قربانت‌ كنه‌، الرجل‌ من‌ اخواني‌، يك‌ مردي‌ مثلا يك‌ شخصي‌ از برادران‌ من‌ از او براي‌ من‌ چيزي‌ نقل‌ مي‌كنند. يبلوئني‌ عنه‌ شي‌، الذي‌ اكله‌ يك‌ چيزي‌ نقل‌ مي‌كنند از دوستان‌ كه‌ من‌ كراهت‌ دارم‌ كه‌ اين‌ بدي‌ مال‌ او باشد، يك‌ بدي‌ نقل‌ مي‌كنند. مي‌گن‌ فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌ مثلا. فينكر ذالك‌ اين‌ شخص‌ مي‌گن‌ نه‌ من‌ نكردم‌، اون‌ شخصي‌ كه‌ اين‌ بدي‌ را ازش‌ نقل‌ كردند من‌ رفتم‌ به‌ خودش‌ گفتم‌ مي‌گه‌ من‌ نكردم‌ اين‌ كار را. و قد اخبرني‌ عن‌ قوم‌ ثقات‌، يك‌ نفر آدم‌ هرزة‌ حرف‌ مفت‌ گو نگفته‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اينكه‌ مي‌گم‌ صراط‌ مستقيم‌ از مو باركتر است‌ اينجاست‌. يك‌ آدم‌ معمولي‌ نگفته‌ جمعي‌ از ثقات‌، ثقه‌ مي‌گن‌، آدمهاي‌ درست‌ و حسابي‌ بوده‌اند. آدمهايي‌ كه‌ روي‌ حرفشون‌ حساب‌ مي‌شه‌ بودند. اينها نقل‌ كردند كه‌ فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌. خوب‌ معلوم‌ شد يك‌ عده‌ افراد ثقه‌ آمدند، به‌ شما گفتند فلاني‌ فلان‌ كار بد را انجام‌ داده‌ خودش‌ منكره‌. فقال‌ لي‌ يا محمد. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر فرمودند به‌ من‌ اي‌ محمد كذب‌ سمعك‌ و بصرك‌ عن‌ اخيك‌. هم‌ گوشت‌ را هم‌ چشمت‌ را، تكذيب‌ كن‌ از برادرت‌. حتي‌ اگر ديدي‌ خودت‌، خيلي‌ مهمه‌ها، كه‌ او يك‌ كار بدي‌ كرد، يك‌ كاري‌ بكن‌ كه‌ فراموشش‌ بكني‌ اون‌ كار بد او را. كذب‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، روايت‌ خيلي‌ حساسه‌. كذب‌ سمعك‌ و بصرك‌ عن‌ اخيك‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. ايني‌ كه‌ ميگم‌ خوب‌ دقت‌ كنيد بخاطر اينكه‌ توي‌ ذهنتون‌ بسپاريد، انشاء الله‌ عمل‌ كنيد و الا توي‌ پرتگاهيدها. يعني‌ پشت‌ فرمون‌ نشستيد پرت‌ ميشيد توي‌ دره‌، اگر عمل‌ نكنيد. فان‌ شهد انه‌ خمسون‌ قسامه‌، اگر نزد تو آمدند پنجاه‌ نفر آدم‌ ثقه‌ قسم‌ خوردند كه‌ فلاني‌ فلان‌ كار را كرده‌، پنجاه‌ نفرها، اين‌ روايت‌ را مي‌خونم‌، مي‌گند، شما هم‌ مي‌شنويد و مي‌ريد. ولي‌ ما اينجوري‌ نيستيم‌. مي‌خونيد، توي‌ مغزتون‌ بايد فرو بره‌ و عمل‌ كنيد و اگر عمل‌ نكنيد از تو برنامه‌ خارجيد. نه‌ برنامة‌ من‌، برنامة‌ الهي‌. از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد. فان‌ شهد عندك‌ خمسون‌ قسامه‌ و قال‌ لك‌ قولا. اگر پنجاه‌ نفر آمدند، همه‌اشون‌ قرآن‌ دستشون‌، قسم‌ خوردند كه‌ فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌. البته‌ گاهي‌ در مقام‌ قضاوته‌، در دادگاهه‌، آنها حسابش‌ جداست‌، آنها مسائل‌ ديگه‌ است‌. ولي‌ همينطور معمولي‌، و قال‌ لك‌ قولا، يك‌ چيزي‌ براي‌ آن‌ رفيقت‌، برادر دينيت‌ گفتند، فصدقه‌، خودش‌ ميگه‌ نه‌ها، فكذبه‌، همة‌ اين‌ پنجاه‌ نفر بگيد دروغ‌ ميگيد، خودش‌ راست‌ ميگه‌. ببينيد ما چقدر فاصله‌ داريم‌ با صراط‌ مستقيم‌. ما كجائيم‌، دين‌ كجاست‌؟ يك‌ نفر، ببينيد در همينجا ماها چند نوعيم‌. يك‌ نوعمون‌ اينطوريم‌ كه‌ خودمون‌ مي‌نشينيم‌ براي‌ ديگران‌، براي‌ برادران‌ مؤمنمون‌ حرف‌ درست‌ مي‌كنيم‌ و پخش‌ مي‌كنيم‌. اون‌ كه‌ اصلا مسلمان‌ نيست‌. هيچي‌. دومي‌. يك‌ چيزي‌ شنيده‌، يك‌ كلاغ‌ چهل‌ كلاغ‌ ميكنه‌. چند تا روش‌ گذاشته‌ ميره‌ به‌ ديگران‌ ميگه‌. يك‌ خورده‌اي‌ داغش‌ كرده‌. اين‌ نفر دوم‌. نفر سوم‌ هماني‌ كه‌ شنيده‌ نقل‌ كرده‌. حالا خودش‌ هم‌ ميگه‌ من‌ نكردم‌ها. نه‌ آقا. همه‌ منكر ميشن‌. نقل‌ كرده‌. چهارمي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ خودش‌ معتقد ميشه‌ كه‌ اين‌ آدم‌ بديه‌. اينها همه‌اشون‌ اشتباه‌ مي‌كنند، از صراط‌ مستقيم‌ خارجند. به‌ كسي‌ هم‌ نميگه‌ها. پنجمي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ همانجا يا ديد يا شنيد، اصلا فراموش‌ كنه‌. مثل‌ اول‌ كه‌ هيچي‌ ازش‌ نديده‌ باشه‌. اگر غير اين‌ بود، گوش‌ بديد روايت‌ عجيبه‌. ببينيد ائمه‌ چي‌ ميگن‌ و ما چي‌ هستيم‌. فصدقه‌ و كذبهم‌. او را تصديقش‌ كن‌ و همه‌ را تكذيب‌ كن‌. و لا تعدي‌ ان‌ عليه‌ شيئا تشينه‌. نگذار توي‌ دلت‌ يا در بين‌ جامعه‌ بدي‌ از كسي‌ بمانه‌ كه‌ او را باصطلاح‌ ماية‌ ذلت‌ او بشه‌. خوب‌ دقت‌ مي‌كنيد. و تهتم‌ به‌ مروته‌. شخصيت‌ او شكسته‌ بشه‌. نبايد اين‌ كار را بكنيد. اگر اين‌ كارها را كرديد، يعني‌ يكي‌ از آن‌ چهار دسته‌ باشيد. حتي‌ آن‌ دستة‌ آخري‌ كه‌ در قلب‌ خودت‌ او را ديگه‌ بد مي‌دوني‌، ذليلش‌ ميدوني‌، فتكون‌ الذين‌ قال‌ الله‌ عزوجل‌، جزء آنهائي‌ خواهي‌ شد ان‌ الذين‌ يحبون‌ ان‌ تشي‌ء الفاحشه‌ بالذين‌ آمنوا. اين‌ را بدونيد كساني‌ كه‌ دوست‌ دارند بدي‌ در بين‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ دارند شايع‌ بشه‌، گفته‌ بشه‌، ذكر بشه‌، لهم‌ عذاب‌ اليم‌. منظورم‌ اين‌ تيكه‌ بود كه‌ آمديم‌ اينجا. براي‌ اينها عذاب‌ دردناك‌ است‌. يعني‌ اگر غير از اين‌ جوري‌ كه‌ امام‌ فرموده‌ باشيد. آقا پنجاه‌ نفر آمدند به‌ من‌ گفتند، آدمهاي‌ درست‌ و حسابي‌ هم‌ بودند. كه‌ فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌. رفتم‌ به‌ خودش‌ گفتم‌، اولا كسي‌ كه‌ نميره‌ به‌ خودش‌ بگه‌، علما، دانشمندان‌، شخصيتها، به‌ خودش‌ چيكار دارند؟ بيست‌ و پنج‌ ساله‌ ميگه‌ من‌ فلاني‌ را نديدم‌ و در عين‌ حال‌ اينجوريه‌ مثلا. به‌ خودش‌ نميره‌ بگه‌. و اگر حالا رفت‌ به‌ خودش‌ گفت‌، گفت‌ نه‌ آقا اين‌ نيست‌، من‌ اين‌ كار را نكردم‌. شما گفتي‌ خوب‌ اين‌ پنجاه‌ نفر را نميشه‌ كنار گذاشت‌، يكنفر را گرفت‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ يكنفر او، صاحب‌ اين‌ مسئله‌ است‌. بايد او را شما منظور كنيد. آدمهاي‌ پرحرف‌ اين‌ گرفتاريها را زياد دارند. آدمهاي‌ دهن‌ بين‌ اين‌ حرفها را زياد دارند. لهم‌ عذاب‌ اليم‌ في‌ الدنيا، در دنيا عذاب‌ دردناكي‌ دارند. عذاب‌ دردناك‌ چيه‌؟ آقا يك‌ مدتي‌، هيچي‌، نه‌ مالت‌ را گرفتند، نه‌ سلامتيت‌ را گرفتند، آقا يك‌ مدت‌ يك‌ افسردگي‌ بهت‌ دادند. آقا افسردگي‌ خيال‌ نكنيد كم‌ عذاب‌ دردناكيه‌. تو يك‌ مدتي‌ اصلا ناراحتم‌. من‌ زياد ديدم‌، به‌ ما زياد مراجعه‌ ميشه‌. يك‌ عذاب‌ دردناكيه‌. يك‌ مدتي‌ به‌ درد چه‌ كنم‌ چه‌ كنم‌ كه‌ شماها زياد ميگيد، مبتلا ميشه‌. چيكار كنم‌ كه‌ كارم‌ درست‌ بشه‌؟ يك‌ گرفتاري‌ برات‌ پيش‌ مي‌آد. تا بيائي‌ خودت‌ را از اين‌ گرفتاري‌ نجات‌ بدي‌ كلي‌ زمان‌ ميبره‌. عذاب‌ اليم‌ ايناست‌. يك‌ روحيه‌اي‌ بهت‌ داده‌ ميشه‌ كه‌ مدتي‌ حرف‌ حق‌ را نمي‌توني‌ بشنوي‌. توفيقات‌ حرف‌ حق‌ شنيدن‌ را ازت‌ مي‌گيرند. قبض‌ عجيبي‌ بهت‌ دست‌ ميده‌ كه‌ در دل‌ منكر خدا و پيغمبر و همه‌ چي‌ هستي‌ و ناراحتي‌. اينها عذاب‌ اليم‌ دنياست‌. يا حالا فقر. گرفتاري‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌. مرضهاي‌ غير قابل‌ علاج‌، اينها هم‌ كه‌ هستش‌. اينها عذاب‌ اليم‌. لهم‌، ببينيد آقايون‌، گاهي‌ ميشه‌ آدم‌ ميگه‌ من‌ چيكار كردم‌ كه‌ اينجور مبتلا هستم‌؟ تو آن‌ بندة‌ خدا كه‌ گفت‌ من‌ نكردم‌ اين‌ كار را، توي‌ دلت‌ هم‌ بگي‌ كه‌ بيخود ميگه‌ و كرده‌ و ديگه‌ بهش‌ اعتماد نكني‌، اين‌ مبتلاي‌ به‌ عذاب‌ اليم‌ ميشي‌. توفيق‌ پيشرفت‌ در كمالات‌ پيدا نميكني‌. من‌ اين‌ دفترها را كه‌ گرفته‌ بودم‌، بعضي‌ها نوشتند كه‌ ما اصلا از اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ چيزي‌ نفهميديم‌. و حال‌ اينكه‌ دو دو تا چهارتاست‌. ببينيد آقا، دو مرحله‌اش‌، دو مرحله‌ است‌، يكي‌ مرحلة‌ توبه‌ يكي‌ مرحلة‌ استقامت‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ تتنزلوا عليهم‌ الملائكه‌، ملائكه‌ بر اينها نازل‌ ميشوند و اينها را از خوف‌ و از حزن‌ نجات‌ ميدن‌. تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. حالا ملائكه‌ نازل‌ ميشن‌، اينطور نيست‌ كه‌ تو نشسته‌ باشي‌، چون‌ همة‌ كارهاي‌ ما بايد از راه‌ چشم‌ و گوش‌ و اينها باشه‌؟! و همه‌ هم‌ ذهنمون‌ ميره‌ توي‌ اين‌ جهات‌ و اين‌ مسائل‌. حتي‌ توي‌ تاريكي‌ نشستيم‌ چشممون‌ يك‌ برقي‌ ميزنه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ ملائكه‌ نازل‌ شده‌. نه‌. اينها نيست‌. تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. ميآن‌ ملائكه‌، ديده‌ نميشن‌، يا صداشون‌ شنيده‌ نميشه‌. غالبا ملائكه‌ اينجوري‌ نازل‌ ميشن‌، ولي‌ كمكت‌ ميكنند. حزن‌ را ازت‌ برميدارند، خوف‌ را ازت‌ برميدارند، اينها را برميدارند. اينها دو تا مرحله‌ است‌. چطور شد تو سه‌ چهار تا مرحله‌ را گذروندي‌ هنوز چيزي‌ نفهميدي‌؟! تقصير كيه‌؟ قرآن‌ دروغ‌ گفته‌ يا تو خداي‌ نكرده‌ خوب‌ حركت‌ نكردي‌؟ آقا شما كمك‌ كنيد. من‌! من‌ چي‌ را كمك‌ كنم‌؟ من‌ فقط‌ آدرس‌ دهنده‌ هستم‌. شما اگر آنجا رفتيد آدرس‌ منزل‌ حاج‌ آقاي‌ نعيمي‌ را خواستيد، بهتون‌ نشان‌ دادند، دقيق‌ هم‌ نشون‌ دادند، حالا كمك‌ ديگه‌ هم‌ بايد بكنند؟! آدرس‌ دهنده‌ هستم‌. من‌ شب‌ جمعه‌ رفتم‌ مشهد. ديروز حركت‌ كردم‌ با اين‌ وضعي‌ كه‌ مي‌دونيد. شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ هم‌ از اينور رفتنش‌ مشكله‌، بليط‌ تهيه‌ كردن‌ و رفتن‌، خدا خير بده‌ بعضي‌ از دوستان‌ را، به‌ ما ميرسند، كمكمون‌ مي‌كنند. و هم‌ برگشتنش‌. رسوندم‌ خودم‌ را توي‌ اين‌ مجلس‌ كه‌ آدرس‌ بهتون‌ بدهم‌. اما ديگه‌ بقيه‌اش‌ با خودتون‌.

 لهم‌ عذاب‌ اليم‌ في‌ الدنيا، خيله‌ها، في‌ الدنيا، نميگه‌ عذاب‌ اليم‌ في‌ الآخره‌، بالاخره‌ هم‌ ميگه‌، في‌ الدنيا و الآخره‌، هم‌ در دنيا هم‌ در آخرت‌. شيعه‌ هم‌ باشي‌ هست‌. هر چه‌ مي‌خواي‌ باشي‌. آبروي‌ مردم‌ خيلي‌ مهمه‌. يك‌ انسان‌ يك‌ عمر زحمت‌ كشيده‌، براي‌ خودش‌ يك‌ موقعيتي‌ درست‌ كرده‌ توي‌ جامعه‌، يا خداي‌ تعالي‌ يك‌ موقعيتي‌ بهش‌ داده‌ توي‌ جامعه‌، تو با يك‌ حرف‌ همه‌ را مي‌دهي‌ به‌ باد، آنوقت‌ منتظري‌ كه‌ خدا بهت‌ نظر لطف‌ هم‌ داشته‌ باشه‌؟! خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ در اين‌ خصوص‌. منظورم‌ اين‌ تيكه‌ بود كه‌ لهم‌ عذاب‌ اليم‌ في‌ الدنيا و في‌ الآخره‌. اين‌ روايت‌ ضمنا خيلي‌ مهم‌ بود. توجه‌ داشته‌ باشيد و انشاء الله‌ بهش‌ عمل‌ كنيد و الا از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد.

 مطلبي‌ كه‌ داشتم‌ عرض‌ مي‌كردم‌ و شايد بتونم‌ انشاء الله‌ در اين‌ وقت‌ كم‌ تمامش‌ بكنم‌ اين‌ بود. كه‌ نعمتهاي‌ الهي‌ گاهي‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كفران‌ ميكنه‌ در همين‌ دنيا گرفتار ميشه‌. ان‌ شكرتم‌ لازيدنكم‌ و لان‌ كفرتم‌ ان‌ عذابي‌ لشديد. اگر كفران‌ نعمت‌ خدا را بكنيد، در همين‌ دنيا عذاب‌ خدا شديده‌. همينطور كه‌ مي‌بينيد در اين‌ روايت‌ هم‌ مي‌فرمايد كه‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. عذاب‌ خدا در دنيا و آخرت‌ شديده‌. نعمتهاي‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. چه‌ اشكال‌ داره‌ همه‌اتون‌، حالا چه‌ در مرحله‌اتون‌ مؤثر باشه‌ چه‌ نباشه‌، در شبانه‌روز يك‌ چند دقيقه‌، يك‌ چند ساعت‌، بلكه‌ دائما بگيد خدايا اينهمه‌ به‌ من‌ نعمت‌ دادي‌. نعمتهايي‌ كه‌ هست‌، چشم‌ داري‌، گوش‌ داري‌، در مقابلش‌ افرادي‌ هستند كه‌ ندارندها، سلامتي‌ سرتاسر وجودتون‌ هست‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اسبشون‌ گم‌ شده‌ بود. حضرت‌ به‌ اصحابشون‌ فرمودند كه‌ اگر اسبم‌ پيدا بشه‌ يك‌ شكري‌ خدا را خواهم‌ كرد كه‌ بالاتر از آن‌ شكر نباشه‌. اسب‌ را آوردند. البته‌ پيدا شد. حضرت‌ فرمود الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. حالا اصحاب‌، آخه‌ اصحاب‌ امام‌ صادق‌ هم‌ مثل‌ ماها بودند ديگه‌. خيال‌ مي‌كردند حالا امام‌ صادق‌ پنج‌ شش‌ شب‌ سرش‌ را مي‌گذاره‌ به‌ سجده‌ و ميگه‌ الحمد لله‌. ما كميت‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود اينها را مهم‌ مي‌دونيم‌. ولي‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ كلمه‌، چون‌ همون‌ يك‌ كلمه‌ خيلي‌ مهمه‌. آن‌ يك‌ كلمه‌اي‌ كه‌ انسان‌ مي‌خواد آخر بگه‌ اول‌ ميگه‌. هزار مرتبه‌ يا اللهي‌ كه‌ مي‌خواد بگه‌ بعد آن‌ آخريش‌ يا الله‌ واقعي‌ بشه‌، آن‌ را اول‌ بگه‌. روحية‌ اينطوري‌ داشته‌ باشيد. حضرت‌ فرمود الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. بعضي‌ از اصحاب‌ گفتند آقا ما خيال‌ كرديم‌ خيلي‌ شما شكر مي‌كنيد. فرمود بالاتر از الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ شكري‌ نداريم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. منتهي‌ معناش‌ را بفهميم‌. براي‌ سلامتي‌ تمام‌ وجودتون‌ يك‌ الحمد لله‌ بگيد. چه‌ اشكال‌ داره‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. براي‌ اينكه‌ خونه‌ داريد بگيد الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. براي‌ اينكه‌ صاحبخانه‌ اذيتتون‌ نميكنه‌ بگيد الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ سرپناهي‌ بالاخره‌ با هر گرفتاري‌ و با نق‌نق‌ صاحبخونه‌ پيدا كرديد بگيد الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. خلاصه‌ انسان‌ هميشه‌ آنچه‌ كه‌ نعمت‌ داره‌ بيشتره‌ از آنچه‌ كه‌ مفقوده‌ ازش‌ فاقده‌ و هميشه‌ خودتون‌ را به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ پائين‌تر از شماست‌ مقايسه‌ بكنيد در ماديات‌. اين‌ يك‌ سفارش‌ تقريبا قاطعانه‌اي‌ است‌. همه‌اتون‌ انشاء الله‌ انجام‌ بديد. ببينيد خيلي‌ اين‌ را دقت‌ كنيد. در ماديات‌، در نعمتهاي‌ دنيا، خودتون‌ را با آن‌ كسي‌ كه‌ پائين‌تر از خودتون‌ هست‌ مقايسه‌ كنيد. اگر شما سلامتي‌ بدن‌ داريد با آن‌ كسي‌ كه‌ سلامتي‌ نداره‌ مقايسه‌ كنيد كه‌ بگيد الحمد لله‌. اينجا شما را شاكر، خوشحال‌، با فرح‌ قرار داده‌. در معنويات‌ خودتون‌ را هميشه‌ با آنكه‌ بالاتره‌ مقايسه‌ بكنيد. خودتون‌ را با سلمان‌ مقايسه‌ بكنيد، خودتون‌ را با ابي‌ ذر مقايسه‌ بكنيد كه‌ رشد بكنيد. دقت‌ بكنيد اين‌ دو تا مسئله‌ را فراموش‌ نكنيد.

 بنابراين‌ نعمتهاي‌ الهي‌ را يادآور بشيد. آقا چشم‌ دارم‌ بينا، چقدر بهت‌ بدهند چشمات‌ را ميدي‌. ولي‌ اگر چشمهات‌ خداي‌ نكرده‌ گرفته‌ بشه‌، چقدر حاضري‌ بدي‌ چشم‌ داشته‌ باشي‌؟ آن‌ اندازه‌ برات‌ قيمت‌ داره‌ ديگه‌. نعمتهاي‌ پروردگار را تكذيب‌ نكنيد بلكه‌ هميشه‌ به‌ ياد بياريد. ارتباطش‌ با الرحمن‌ چيه‌؟ در معناي‌ رحمان‌ به‌ آن‌ حقيقت‌ رحمان‌، من‌ زياد نمي‌تونم‌ صحبت‌ كنم‌، بخاطر اينكه‌ مال‌ يك‌ افرادي‌ است‌ كه‌ در مراحل‌ بسيار بالايي‌ هستند و معناي‌ واقعي‌ رحمان‌ اين‌ معنايي‌ است‌ كه‌ اگر بخواد توي‌ ذهن‌ انسان‌ بياد، حتما انسان‌ بايد از مرحلة‌ بسيار بالايي‌ برخوردار باشه‌. ولي‌ معناي‌ ظاهريش‌ را عرض‌ ميكنم‌. رحمان‌ يعني‌ مهربان‌ به‌ همة‌ موجوداتي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌. حتي‌ شما فكر مي‌كنيد كه‌ به‌ شمر و يزيد ديگه‌ خدا مهرباني‌ نداره‌. چرا. به‌ خاطر اينكه‌ بهشون‌ چشم‌ داده‌، دو بعد داره‌. نسبت‌ به‌ اعمالشون‌ خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ غضبناك‌. بلكه‌ اعمال‌ آنها سبب‌ خواهد شد كه‌ تمام‌ نعمتها را ازشون‌ خواهد گرفت‌ و تمام‌ مهربانيها را از آنها سلب‌ خواهد كرد. اما الان‌ روزي‌ بهشون‌ ميده‌، حيات‌ بهشون‌ داده‌، اگر در دنيا باشند، البته‌ شمر و يزيد را كه‌ مثال‌ زدم‌ براي‌ همان‌ زمانه‌. الان‌ ديگه‌ نعمتها همه‌اش‌ كه‌ ازشون‌ سلب‌ شده‌. اما مثل‌ شمر و يزيد هم‌ باز ما داريم‌ كه‌ حالا اين‌ معناي‌ رحمانه‌. الرحمن‌ لجيمع‌ الخلائق‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ جن‌ و انس‌ مي‌فرمايد كه‌ شما چگونه‌ تكذيب‌ مي‌كنيد نعمتهاي‌ خدا را، چون‌ نعمتهاي‌ خدا شامل‌ جن‌ و انس‌ اعم‌ از كافر و مسلمان‌ ميشه‌. لا من‌ يعطي‌ من‌ سئله‌، يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و لم‌ يعرفه‌ تهنن‌ منه‌ و رحمه‌. افرادي‌ هستند كه‌ از خدا اصلا نمي‌شناسند كه‌ از خدا سؤالي‌ بكنند، درخواستي‌ بكنند. اصلا خدا را قبول‌ ندارند. دشمن‌ خدا هستند. خدا در عين‌ حال‌ در را باز كرده‌ ميگه‌ بيا سر سفرة‌ احسان‌ من‌ بشين‌ و استفاده‌ بكن‌ تا بعد ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. ما حالا مهرباني‌ مي‌كنيم‌ به‌ تو تا بعد ببينيم‌ كه‌ تو با ما چگونه‌ برخورد خواهي‌ كرد كه‌ ان‌ عذابي‌ لشديد.

 پس‌ در اين‌ سورة‌ رحمان‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد خداي‌ تعالي‌ اسم‌ اين‌ سوره‌ را رحمان‌ گذاشته‌، يعني‌ نعمتها، احدي‌ از جن‌ و انس‌ نميتونه‌ بگه‌ خدايا به‌ من‌ نعمت‌ ندادي‌ كه‌ من‌ نعمت‌ تو را تكذيب‌ بكنم‌ يا نكنم‌. نه‌. همه‌ را نعمت‌ داده‌. همه‌ سر سفرة‌ احسان‌ پروردگار نشسته‌اند. الان‌ بدترين‌ خلايقي‌ كه‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌، شما تصور كنيد اين‌ شخص‌ را خداي‌ تعالي‌ داره‌ بهش‌ روزي‌ ميده‌، بينايي‌ چشم‌ ميده‌، شنوايي‌ گوش‌ ميده‌، سلامتي‌ بهش‌ داده‌، هستش‌ ديگه‌. هستي‌ بهش‌ داده‌. يك‌ چنين‌ خداي‌ مهربانيست‌ خداي‌ تعالي‌. بنابراين‌ كلمة‌ الرحمن‌ نعمت‌ انسان‌ را زياد ميكنه‌ اگر انسان‌ بخصوص‌ تكرار بكنه‌ و براي‌ همة‌ افراد اين‌ يك‌ تا دست‌، خيلي‌ مهمه‌. چون‌ صلوات‌ هم‌ دعاست‌، هم‌ روايته‌ و هم‌ ذكر خداست‌. معناش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ خدايا رحمت‌ خاصه‌ات‌ را بر پيغمبر اكرم‌ و اولاد پيغمبر اكرم‌ نازل‌ بفرما تا روز قيامت‌. زياد صلوات‌ بفرستيد. هيچ‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ مثلا صد تا، دويست‌ تا، هزار تا، ده‌ هزار تا، هر چي‌ مي‌تونيد. بيكار نشستي‌ آقا صلوات‌ بفرست‌. اين‌ يك‌. خيلي‌ براي‌ پيشرفت‌ روحياتتون‌ و كمالاتتون‌ مفيده‌. يكي‌ هم‌ اگر توي‌ جمع‌ بوديد. خدا رحمت‌ كنه‌ استاد انسان‌، بعضي‌ها هستند خيلي‌ دقيق‌، مخرج‌ صاد صلوات‌ را با يك‌ سوت‌ همه‌كس‌ فهمي‌ ميگن‌ و حواس‌ مردم‌ را هم‌ پرت‌ كنه‌، اگر يك‌ جائي‌ بودي‌ توي‌ جمع‌ و خواستي‌ هيچكس‌ نفهمه‌ كه‌ تو ذكر خدا را ميگي‌، لا اله‌ الا الله‌ بگو. لا اله‌ الا الله‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ لب‌ انسان‌ هم‌ تكان‌ نميخوره‌. الان‌ يك‌ امتحان‌ بكنيد، لا اله‌ الا الله‌ بگيد، لبتان‌ تكان‌ نميخوره‌. اينجوريه‌. لا اله‌ الا الله‌ زياد بگيد، يك‌ روايتي‌ داره‌ كسي‌ كه‌ صد تا لا اله‌ الا الله‌ در روز بگه‌، هيچكس‌ بهتر از او در آن‌ روز نيست‌ مگر كسي‌ كه‌ بيشتر از او لا اله‌ الا الله‌ گفته‌ باشه‌. گوش‌ ميديد. شما اينقدر بگيد كه‌ بيشتر از شما كسي‌ نگفته‌ باشه‌ تا شما بهترين‌ دوستان‌ و سالكين‌ الي‌ الله‌ انشاء الله‌ باشيد.

 خوب‌ من‌ بيشتر از اين‌ نميخوام‌ عرض‌، مطالبي‌ عرض‌ كنم‌. فقط‌ يك‌ چند كلمه‌ از جناب‌ آقاي‌ افشار تقاضا مي‌كنيم‌ كه‌ قبل‌ از اينكه‌ عمامه‌ بگذاريم‌ روي‌ سرشون‌، چون‌ مي‌خوام‌ آنموقع‌ كه‌ مي‌ايستيم‌ براي‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌، عمامه‌ را روي‌ سر ايشان‌ بگذاريم‌ و تحويل‌ بديم‌ ايشان‌ را به‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تا حقيقتا همينطوري‌ كه‌ هستند امضا بشه‌ يار بودن‌ ايشان‌ براي‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. لذا من‌ عرايضم‌ را همينجا تمام‌ ميكنم‌ و بلندگو را بديد به‌ ايشان‌ يا ايشان‌ بيان‌ اينجا بنشينند.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. به‌ لحاظ‌ اينكه‌ وقت‌ عزيزان‌ را نگرفته‌ باشم‌ همينقدر عرض‌ ميكنم‌ كه‌ لباس‌ مقدس‌ روحانيت‌ كه‌ لباس‌ پيامبر اكرم‌ عليه‌ و آله‌ السلام‌ و ائمة‌ معصومين‌ صلواة‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ است‌، بسيار مقدس‌، معظم‌ و والاست‌. سالهاست‌ لياقت‌ حضور در حوزة‌ علميه‌ را دارم‌ اما براي‌ استفادة‌ از اين‌ لباس‌ خود را لايق‌ نمي‌دانستم‌. در جلسات‌ مختلف‌ حضرت‌ استاد بارها به‌ صورت‌ دوستانه‌ و با محبت‌ و عنايت‌ به‌ من‌ فرموده‌ بودند. اما چون‌ امر نبود، بنده‌ هم‌ شانه‌ خالي‌ مي‌كردم‌. تا شب‌ جمعة‌ گذشته‌ فرمايشي‌ فرمودند كه‌ من‌ خداي‌ خود را شاهد ميگيرم‌ كه‌ از فرمايش‌ ايشون‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اگر امر است‌ مي‌پذيرم‌. چنان‌ حالي‌ به‌ من‌ دست‌ داد كه‌ حتي‌ از نظر جسمي‌ فشاري‌ به‌ من‌ آورد و تا حدود نيمه‌ شب‌ ديشب‌ خانه‌ افتاده‌ بودم‌. اما امروز بلافاصله‌ در اولين‌ فرصت‌ دنبال‌ تهية‌ بليط‌ رفتم‌ و خواستم‌ از خدا كه‌ عنايت‌ كنه‌. خدا هم‌ لطف‌ كرد كه‌ بتونيم‌ زودتر شرفياب‌ بشيم‌ و امر ايشون‌ را اطاعت‌ كرده‌ باشيم‌. شاكرم‌ خدا را از اينكه‌ تونستم‌ اين‌ لياقت‌ را پيدا كنم‌ و در خدمت‌ حضرت‌ استاد و شما عزيزان‌ باشم‌. خواهش‌ من‌ اينه‌ كه‌ براي‌ بنده‌ و امثال‌ بنده‌ دعا كنيد. حفاظت‌ و نگاهباني‌ اين‌ لباس‌ مقدس‌ بسيار سخته‌. خداي‌ نكرده‌ خطايي‌ اگر از ما سربزنه‌ به‌ پاي‌ فرد گذاشته‌ نميشه‌. اگر مباهاتي‌ در اين‌ لباس‌ باشه‌ براي‌ صاحبان‌ لباس‌، خاندان‌ عترت‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌. اميدواريم‌ خداوند منان‌ به‌ بركت‌ انفاس‌ قدسية‌ شما در اين‌ ساعات‌ آخر و ساعت‌ آخر روز شنبه‌ كه‌ امروز از طرفي‌ منسوب‌ است‌ به‌ پيامبر اكرم‌ عليه‌ و آله‌ السلام‌ و اين‌ ساعت‌ هم‌ مختص‌ است‌ به‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. دعا كنيد، ياري‌ كنيد، همه‌ ارشاد كنيد، به‌ همديگه‌ تذكر بدين‌ تا بهتر و بهتر باشيم‌. خدايا به‌ عظمت‌ وليعصر و به‌ آبروي‌ حضرتش‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ آبرومون‌ در دنيا و آخرت‌ حفظ‌ فرما. الهي‌ آمين‌. به‌ عظمت‌ حضرتش‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ تعجيل‌ در امر فرجش‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ عظمت‌ حضرتش‌ تو را مي‌خوانيم‌ ما را براي‌ درك‌ محضرش‌ لايقمون‌ فرما. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را، زن‌ و مرد، جزء سربازان‌ صديق‌ آقامون‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ساية‌ پربركت‌ رهبرمون‌ بر سر همه‌امون‌ مستدام‌ بدار. الهي‌ آمين‌. طول‌ عمر با عزت‌ و شرافت‌ جهت‌ اعتلاي‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ به‌ استاد عزيزمون‌ مرحمت‌ فرما. الهي‌ آمين‌. خدايا بزرگترين‌ نعمتي‌ كه‌ به‌ ما دادي‌، همين‌ نعمت‌ كه‌ ما از او غافليم‌، ما را متوجه‌ آن‌ نعمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را قدردان‌ و شاكر بر اين‌ نعمتت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. و صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد.

۱۰ ربيع‌ الاول ۱۴۱۷ قمری – ۶ مرداد ۱۳۷۵ شمسی – نكات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و لقد يسرنا القرآن‌ للذكر فهل‌ من‌ مدكر.

 آياتي‌ دربارة‌ قرآن‌ و رسول‌ اكرم‌ تلاوت‌ شد كه‌ چون‌ يك‌ تحولي‌ در اين‌ جلسه‌ بوجود آمده‌، من‌ يك‌ نكاتي‌ را اشاره‌ ميكنم‌. انشاء الله‌ دوستاني‌ كه‌ مي‌خواهند ادامه‌ بدهند برنامه‌ شون‌ را بايد اين‌ نكات‌ را دقيقا حفظ‌ كنند و به‌ هيچ‌ وجه‌ تخطي‌ نشود. اولا معناي‌ اينكه‌ اين‌ جلسه‌ آزاده‌ هر كي‌ بياد، اين‌ نيست‌ كه‌ هر يك‌ از شما دست‌ چند نفر را بگيريد بياريد، اين‌ بخاطر شكستي‌ است‌ كه‌ به‌ ما خورد. من‌ دقيقا شايد دو ماه‌ قبل‌ بود گفتم‌ در همين‌ جلسه‌ كه‌ اين‌ جلسه‌ را من‌ مثل‌ يك‌ كلاس‌ دانشگاه‌ مي‌خواستم‌ قرارش‌ بدم‌. بلكه‌ صدها برابر از يك‌ كلاس‌ دانشگاه‌ اهميتش‌ بيشتر. روي‌ اين‌ اصل‌ هم‌ در جلسة‌ خانمها گفتم‌ و هم‌ در جلسة‌ آقايان‌ كه‌ هيچوقت‌ شما وقتي‌ كه‌ سر كلاس‌ دانشگاه‌ مي‌ريد مثلا اگر پسرتون‌، دخترتون‌، يا دوستتون‌ مي‌خواد همراه‌ شما بياد، نه‌ شما مي‌بريدش‌ نه‌ دانشگاه‌ راهش‌ ميده‌. اگر نامنظم‌ تشريف‌ ببريد نه‌ شما روتون‌ ميشه‌ وارد كلاس‌ بشيد نه‌ شما را راه‌ مي‌دهند. خوب‌ اين‌ را گفتيم‌. متأسفانه‌ ديديم‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ عمل‌ نشد. لذا ما كوتاه‌ آمديم‌. گفتيم‌ كه‌ حالا آنطور نشد، يك‌ منبر معمولي‌ باشه‌. منتهي‌ نه‌ اينكه‌ فكر كنيد من‌ يك‌ منبري‌ هستم‌ و براي‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ مجلسي‌ را بگذرونم‌، نه‌ حالش‌ را دارم‌ نه‌ وضعم‌ ايجاب‌ ميكنه‌ نه‌ وقتم‌. اين‌ معناش‌ اينه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ بود كه‌ وقتي‌ شما يك‌ عده‌اي‌ را متفرقه‌ راه‌ مي‌دهيد از طرفي‌ من‌ هم‌ نمي‌تونم‌ حرفهايم‌ را دقيقا بزنم‌، نه‌ اينكه‌ حرف‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌ باشيم‌، مطالب‌ علمي‌ بود كه‌ از قرآن‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشد. چون‌ اينطوري‌ نميشه‌ خوب‌ حالا افرادي‌ آنوقت‌ مي‌آمدند پشت‌ در، من‌ مخصوصا دو سه‌ موردش‌ را ديدم‌. دوستشون‌ بهشون‌ گفته‌ بود در اين‌ جلسه‌ شما نبايد بيائيد مگر اينكه‌ مثلا تحت‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ باشيد و يا مثلا باصطلاح‌ اسم‌ نويسي‌ كرده‌ باشيد و بتوانيد مرتب‌ بيائيد. طبعا تا وقتي‌ راهش‌ نمي‌دادند افرادي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، مغرضند، يك‌ اهانتي‌ هم‌ كه‌ بهشون‌ ميشه‌، خيلي‌ برآشفته‌ مي‌شدند و تهران‌ هم‌ متأسفانه‌ از اين‌ تيپ‌ اشخاص‌ زياد، بيشتر از مشهد من‌ ديدم‌. مي‌نشستند حرف‌ بيخود مي‌گفتند پشت‌ سر اين‌ جلسه‌. من‌ خودم‌ مهم‌ نيستم‌، آنقدر ارزش‌ ندارم‌ كه‌ اگر پشت‌ سر من‌ حرفي‌ بزنه‌، مسئله‌اي‌ باشه‌. ولي‌ پشت‌ سر يك‌ عده‌ افراد تزكية‌ نفس‌ مي‌گفتند اينها معلوم‌ نيست‌ توي‌ آن‌ جلسه‌ در را مي‌بندند چه‌ مي‌كنند. گاهي‌ حدسياتشون‌ را بصورت‌ وضع‌ خارجي‌ قرار مي‌دادند. يعني‌ فكر مي‌كردند كه‌ حقيقتا همينطوره‌. مثلا شنيدم‌ كه‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ اينجا احضار ارواح‌ مي‌كنند. كس‌ ديگري‌ گفته‌ بود كه‌ اينجا احضار يا تسخير جن‌ مي‌كنند. كه‌ شما دوستان‌ شاهديد و مي‌بينيد كه‌ ما تنها به‌ چيزي‌ كه‌ فكر نمي‌كرديم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌، از اين‌ قبيل‌ مطالب‌ بود و بلكه‌ ما حتي‌ مكاشفات‌ و خوابهاي‌ خوب‌ و مشاهدات‌ را ما منكريم‌ كه‌ مفيد براي‌ راه‌ باشه‌. و مطالب‌ علمي‌ مطرح‌ ميشد، نوارهايش‌ هست‌، نوارها هم‌ پخش‌ ميشده‌. ولي‌ كم‌كم‌ متأسفانه‌ به‌ سمع‌ بعضي‌ از رجال‌ علمي‌ هم‌ همينطور نقل‌ كرده‌ بودند و آنها هم‌ متأسفانه‌ بعضي‌هايشون‌ اينقدر به‌ خودشون‌ زحمت‌ نداده‌ بودند كه‌ يك‌ جلسه‌اي‌ را لااقل‌، يا يك‌ نفري‌ را، يا يكي‌ از دوستانمون‌ را يا از خود من‌ بپرسند كه‌ آيا اين‌ جلسه‌ چگونه‌ برگزار ميشه‌؛ نشسته‌ بودند حرفهايي‌ زده‌ بودند و مطالبي‌. حالا بهرحال‌ معناي‌ اينكه‌ اين‌ جلسه‌ آزاده‌، معناش‌ اين‌ نيستش‌ كه‌ نظم‌ قبليش‌ از دست‌ بره‌. يك‌ مقداري‌ لازمة‌ اين‌ وضع‌ اين‌ است‌ كه‌ نظم‌ قبلي‌ از دست‌ بره‌. ولي‌ بايد با شدت‌ بيشتري‌ روبرو شد تا نظم‌ قبلي‌ از دست‌ نره‌. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ شماها مي‌خواهيد بكنيد اگر كسي‌ را دعوت‌ مي‌كنيد در اين‌ مجلس‌ من‌ خيلي‌ روي‌ اين‌ جهت‌ حساسم‌ كه‌ در مقابل‌ ادب‌ خوندن‌ قرآن‌ اون‌ ادبي‌ را كه‌ خودتون‌ انجام‌ مي‌ديديد انجام‌ بدن‌. فكر نكنن‌ كه‌ هر هفته‌ بايد من‌ تذكر بدم‌ كه‌ كسي‌ حرف‌ نزنه‌ چون‌ ديگه‌ به‌ مطلبي‌ نمي‌رسيم‌.

 دوم‌ اين‌ كه‌ دوستان‌ اونهايي‌ به‌ اصطلاح‌ تو برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ هستند بدانند به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ شيطان‌ به‌ من‌ خبر بده‌، دير آمدنشون‌، نيامدنشون‌، تمام‌ اينها در برنامشون‌ مؤثره‌ چون‌ واقعا مؤثره‌. حالا نه‌ اين‌ كه‌ من‌ اثري‌ بگذارم‌. روحا اينها عقب‌ مي‌افتند و خود مصامحه‌ كاري‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ بله‌ اين‌ شخص‌ اهل‌ اين‌ مسائل‌ نيست‌ كه‌ متأسفانه‌ من‌ با مطالعة‌ اين‌ دفترها به‌ اين‌ حقيقت‌ رسيدم‌ كه‌ لااقل‌ پنجاه‌ درصد دوستان‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند فقط‌ خوشحالند يك‌ دفتري‌ داشته‌ باشند و يك‌ جلسه‌اي‌ بياند  و شايد مثلا با زور ما و رفقا، رفقاي‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اينها هم‌ اهل‌ عمل‌ مختصري‌ باشند و مؤثر هم‌ بوده‌ براي‌ اون‌ پنجاه‌ در صد. ولي‌ انشاء الله‌ من‌ براي‌، اونها را من‌ جدي‌ هم‌ نمي‌گيرم‌ تشريف‌ بيارن‌ و تو جلسه‌ هم‌ باشند ولي‌ اون‌ كساني‌ كه‌ ما جدي‌ باهاشون‌ برخورد مي‌كنيم‌ اين‌ كه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ صغيره‌ نكنند، مكروهات‌ را حتي‌ در يك‌ مرحله‌ انجام‌ ندن‌  و واجباتشون‌ را تكميل‌ با اطلاع‌ كامل‌ از احكام‌ عمل‌ كنند و دستوراتي‌ هم‌ كه‌ بهشون‌ داده‌ شده‌، جدا مشغول‌ باشند. لازمة‌ اين‌ جلسه‌ كه‌ زنها با آقايون‌ در يك‌ جلسه‌ آمده‌اند من‌ يك‌ قدري‌ حق‌ به‌ اونها مي‌دم‌ كه‌ طبعا بچه‌ها را با خودشون‌ بيارن‌.چون‌ زن‌ و شوهر مي‌يان‌ بچه‌اشون‌ را چه‌ كار كنند. مجبورند بچه‌ها را بيارن‌. اما دارم‌ اعلام‌ مي‌كنم‌ بچه‌اي‌ را كه‌ نمي‌تونن‌ كنترلش‌ كنند، نمي‌تونند نگهش‌ دارند كه‌ حواس‌ ديگران‌ را پرت‌ نكنه‌ خودشون‌ هم‌ نيان‌ لازم‌ نيست‌ تشريف‌ بيارن‌. و بچه‌ را يا بايد صد در صد كنترل‌ كنند مخصوصا خانمها. حواسشون‌ جمع‌ باشه‌ اگر كه‌ بچه‌اشون‌ فرزندشون‌ كودكشون‌ حواس‌ ديگران‌ را پرت‌ مي‌كنه‌ يا نيان‌ خودشون‌، يا پيش‌ كسي‌ بگذارند بالاخره‌ يا كنترلش‌ كنند و دير آمدن‌،يا نيامدن‌ اينها يك‌ اثر مفيدي‌ براي‌ شما داره‌. كه‌ دير بياييد يا نياييد و اون‌ اينه‌ كه‌ من‌ كم‌ كم‌ زحمتم‌ را از شماها كم‌ مي‌كنم‌. جدا اين‌ را مي‌گم‌ و همين‌ هم‌ تموم‌ مي‌شه‌ واز بين‌ مي‌ره‌.

 يا شلوغ‌ كردن‌ حتي‌، اين‌ را با كمال‌ قاطعيت‌ بهتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نه‌ اين‌ كه‌ شما شلوغ‌ مي‌كنيد نه‌ افرادي‌ هستند در خارج‌ از اين‌ مجلس‌ خيال‌ مي‌كنند مجلس‌ روضه‌اي‌ است‌ براي‌ ثواب‌ مي‌آيند و براي‌ هر دقيقه‌اش‌ ثواب‌ مي‌برند و نه‌ اين‌ ثوابي‌ نداره‌ جز اونچه‌ كه‌ ياد مي‌گيريد، جز اونچه‌ كه‌ عمل‌ مي‌كنيد. من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌. شرايط‌ تقوايي‌، يعني‌ ظاهر تقوا را لااقل‌ بايد در اين‌ مجلس‌ و كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ بيان‌ در اين‌ مجلس‌ رعايت‌ كنند. به‌ هيچ‌ وجه‌ افرادي‌ كه‌ متجاهل‌ به‌ فسقند شما دعوتشون‌ نكنيد بيان‌ اينجا. ما نيامديم‌ اينجا يعني‌ اين‌ مجلس‌ را تشكيل‌ نداديم‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ ما نهي‌ از منكر ظاهري‌ را بكنيم‌. نهي‌ از منكر ظاهري‌ تو رساله‌ها نوشته‌ شده‌ و به‌ گوششون‌ هم‌ رسيده‌. يعني‌ الان‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ ندونه‌ مشروب‌ خوردن‌ حرامه‌ و معصيتهاي‌ ديگه‌. اون‌ معصيتهايي‌ كه‌ مي‌كنند اينجا مجلسي‌ نيست‌ كه‌ همچين‌ آش‌ دهن‌ سوزي‌ باشه‌ براي‌ اين‌ افراد نه‌ روضه‌، خوبي‌، نه‌ من‌ صدام‌ خوبه‌ كه‌ روضه‌ بخونم‌ شما گريه‌ بكنيد يا حالي‌ هست‌، نه‌ قالي‌ هست‌ نه‌ مطلبي‌ هست‌، آوازي‌ هست‌، نه‌ مداحي‌ هست‌، بنابر اين‌ فقط‌ ما مي‌خواييم‌ وقتمون‌، مثل‌ همين‌ امروز كه‌ چقدر وقتمون‌ براي‌ تذكر اين‌ مطالب‌ مي‌گذره‌ وقتمون‌ براي‌ تنظيم‌ و تأخير اشخاص‌ و من‌ اگر يك‌ فرد غريبه‌اي‌ از در وارد بشه‌ خيلي‌ اهمييت‌ نمي‌دم‌ اما اگر يكي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند يك‌ نفر دير بياد و وسط‌ جلسه‌ بخواد وارد بشه‌ چون‌ عالما، عامدا حواس‌ ديگران‌ را پرت‌ مي‌كنه‌ بهش‌ اعتراض‌ مي‌كنم‌ جلوي‌ جمعييت‌ و ممكنه‌ شرمنده‌ بشه‌. و البته‌ مي‌خواستم‌ تندتر از اين‌ صحبت‌ كنم‌ و يك‌ مطالب‌ ديگه‌اي‌ را هم‌ بگم‌ منتهي‌ امروز روز ايام‌ سروز خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ ايامي‌ نيست‌ كه‌ من‌ شماها را يك‌ خرده‌اي‌ محزون‌ بكنم‌ اما اين‌ اندازه‌ لازم‌ بود.

 انشاءالله‌ كوشش‌ بكنيد از همين‌ مجلس‌ بايد شروع‌ بشه‌ تا اون‌ قدري‌ كه‌ تا به‌ حال‌ جدي‌ برخورد نشده‌ به‌ مطالب‌ و فايده‌اي‌ از مجالس‌ برده‌ نشده‌ انشاء الله‌ از اين‌ جا بايد برده‌ بشه‌ و فايده‌ برده‌ بشه‌. بايد برده‌ بشه‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد جدي‌ باشيد تا من‌ بتونم‌ يك‌ مطالبي‌ را از اولي‌ كه‌ مي‌نشينم‌ روي‌ اين‌ صندلي‌ يك‌ مطالبي‌ را انشاء الله‌ براتون‌ بنويسم‌ يادداشت‌ كنم‌ يا از رو يا از حفظ‌ براتون‌ بخونم‌ و هر كس‌ مي‌خواد فكر كنه‌ ببينه‌ من‌ چه‌ جوري‌ حرف‌ مي‌زنم‌، چه‌ جوري‌ منبر مي‌رم‌، چه‌ جوري‌ جلسه‌ دارم‌ اينها را جدا ازشون‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ اينجا نيان‌. بدترين‌ منبرها و بدترين‌ جلسه‌ها را فكر كنم‌ ما داريم‌ و دور و بر ما اصلا تشريف‌ نيارن‌ ما نه‌ براي‌ خود نمايي‌ نه‌ براي‌ تظاهر نه‌ براي‌ مريد جمع‌ كردن‌ نه‌ براي‌ مريد شدن‌ نه‌ من‌ مريد كسي‌ هستم‌، نه‌ مريد مي‌خوام‌ نه‌ دنبال‌ اين‌ حرفها هستم‌. يك‌ انساني‌ هستم‌ كه‌ از سن‌ چهارده‌ سالگي‌ توي‌ لباس‌ روحانيت‌ بودم‌ الان‌ هم‌ حدود شصت‌ و، طبق‌ شناسنامه‌ام‌ شصت‌ و يك‌ سال‌ از عمرم‌ مي‌گذره‌ نزديك‌ آخر عمرم‌ است‌ و مي‌خوام‌ انشاء الله‌ آخرتمون‌ يك‌ كاري‌ بكنيم‌. و خواهش‌ مي‌كنم‌ از دوستان‌ نكاتي‌ را كه‌ متوجه‌اند و شما اكثريت‌ داريد متوجهيد به‌ اونهايي‌ كه‌ تازه‌ تشريف‌ مي‌يارن‌ تذكر بديد و صد در صد مطالب‌، مطالبي‌ باشد كه‌ انشاء الله‌ من‌ براتون‌ بگم‌ و شما عمل‌ كنيد. مسئلة‌ بعدي‌ كه‌ بايد باز تذكر بدم‌ به‌ همتون‌ و بخصوص‌ به‌ دوستاني‌ كه‌ سابقة‌ اين‌ جلسه‌ را دارند اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌، چون‌ اين‌ را بدونيد مقدمتا يك‌ جمله‌اي‌ عرض‌ كنم‌ همة‌ شخصيت‌ انسان‌ است‌ و شخصيتش‌. يعني‌ اگر يك‌ وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ گفتند فلاني‌ متعهد نيست‌ اين‌ بدترين‌ فحش‌  را بهش‌ دادن‌ به‌ نظر من‌.

 بدترين‌ حرف‌ را بهش‌ گفتن‌. همة‌ انسانيت‌ انسان‌، يعني‌ متعهد نيست‌ مساوي‌ با اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ نيست‌. متعهد نيست‌ مساوي‌ با اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ نيست‌، متعهد نيست‌ مساوي‌ با اين‌ است‌ با اين‌ كه‌ كافره‌. متعهد نيست‌ مساوي‌ است‌ با اين‌ كه‌ فاسقه‌. متعهد نيست‌ يعني‌ در حقيقت‌ مساوي‌ است‌ با اين‌ كه‌ انسانيت‌ نداره‌. چون‌ هر چه‌ در اين‌ جهاتي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اسلام‌ با تعهده‌. مؤمن‌ بودن‌ با تعهده‌، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ انسانيت‌ با تعهده‌. هيچ‌ حيواني‌ تعهد نداره‌ جز انسان‌. گاهي‌ شبه‌ تعهدي‌ در بعضي‌ از حيوانات‌ هست‌. ولي‌ اوني‌ كه‌ با اراده‌ هست‌ در انسانه‌. صداقت‌ نداره‌ انسان‌ مگر با تعهد. روي‌ حرفش‌ نمي‌شه‌ حساب‌ كرد مگر با تعهد. براي‌ امضاش‌ ارزش‌ نمي‌شه‌ قائل‌ شد مگر با تعهد. يعني‌ اگر شما متعهد شديد همة‌ اينها درسته‌. اگر متعهد نشديد هيچ‌ يك‌ از اينها درست‌ نيست‌. باز دو مرتبه‌ تكرار مي‌كن‌ كسي‌ كه‌ متعهد نيست‌، بهش‌ گفتن‌ فلاني‌ متعهد نيست‌ يعني‌ مسلمان‌ نيست‌، ايمان‌ نداره‌، انسانيت‌ نداره‌، امضاش‌ ارزش‌ نداره‌، نوشته‌اش‌ ارزش‌ نداره‌، رفاقتش‌ ارزش‌ نداره‌، حتي‌ زن‌ بهش‌ داديد اين‌ ارزش‌ نگهداري‌ زن‌ را نداره‌، امانتي‌ بهش‌ سپرديد ارزش‌ نگهداري‌ امانت‌ را نداره‌. اگر شما باهاش‌ دست‌ رفاقت‌ داديد بدونيد كه‌ اين‌ آدم‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ آينده‌ در رفاقت‌ شما نخواهد داشت‌. شما مي‌تونيد با همين‌ مطلبي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ شما بنشينيد حساب‌ بكنيد تعهد يعني‌ چي‌؟ تعهد نداشتن‌ يعني‌ هيچ‌ چيز! اين‌ را خوب‌ دقت‌ كرديد. بنشين‌ بچه‌. دقت‌ كرديد. به‌ هر كي‌ انسان‌ بيشتر علاقه‌ داره‌ بايد بيشتر صحبت‌ كنه‌. دقت‌ كرديد. چيزي‌ كه‌ شماها را ممكنه‌ و به‌ احتمال‌ برسونه‌ به‌ كمالات‌ تعهدتونه‌، يك‌ كلمه‌.

 نه‌ اين‌ جلسه‌ است‌، نه‌ سخنان‌ منه‌، نه‌ توسلتونه‌ به‌ امام‌ زمان‌، نه‌ گرية‌ دو ماه‌ محرم‌ و صفرتونه‌، اين‌ را بدونيد شما هر روز صبح‌ و شب‌ بريد توي‌ يك‌ روضة‌ حضرت‌ سيد الشهدا خودتون‌ را بزنيد گريه‌ كنيد متعهد نباشيد شما به‌ جايي‌ نمي‌رسيد. ممكنه‌ گناهانتون‌ بخشيده‌ بشه‌ ولي‌ باز هم‌ همان‌ آدم‌ بي‌ ارزش‌ قبل‌ از ماه‌ محرم‌ و صفر هستيد. اينها را فكر كنيد خودتون‌ مي‌بينيد كه‌ من‌ همان‌ چه‌ را كه‌ شما فكر مي‌كنيد مي‌گم‌، هماني‌ كه‌ خودتون‌ مي‌فهميد مي‌گم‌. آدمي‌ كه‌ با امام‌ حسين‌ روز عاشورا مي‌گه‌ آقا فياليتي‌ كنت‌ معكم‌ فافوذ معكم‌، اي‌ كاش‌ من‌ روز عاشورا با شما بودم‌ اين‌ آدم‌ اگر كه‌ تعهد نداشته‌ باشه‌ گنه‌ كاره‌، معصيت‌ كاره‌ و ضد و نقيض‌ حرف‌ زده‌. دروغ‌ به‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ گفته‌. و همين‌ طور شما روش‌ فكر كنيد. حالا چرا اين‌ مقدمه‌ را عرض‌ كردم‌ براي‌ اين‌ كه‌ شماها فكر نكنيد يك‌ دفتر براتون‌ نوشتم‌ يا مثلا من‌ دفتري‌ براي‌ شما نوشتم‌ اونجا اول‌ هر دفتري‌ چه‌ در مرحلة‌ يغظه‌، چه‌ در مرحلة‌ توبه‌، نوشتم‌ يا نوشتيد كه‌ من‌ گناه‌ نمي‌كنم‌ اين‌ تعهده‌. حالا ننوشته‌ باشيد كه‌ من‌ متعهد مي‌شم‌، تعهده‌ و شما همين‌ امشب‌ اين‌ تقاضا را من‌ از شما دارم‌ از همتون‌ حالا به‌ طور خواهشه‌، انشاء الله‌ اين‌ خواهش‌ را عمل‌ كنيد. اگر به‌ طور امره‌، امر را عمل‌ كنيد. اگر به‌ طور تقاضا است‌، تقاضا را عمل‌ كنيد امشب‌ يك‌ خلوتي‌ داشته‌ باشيد چند دقيقه‌ با خودتون‌ صحبت‌ كنيد. با خودتون‌ انشاء الله‌ فكر كنيد زن‌ و مرد را مي‌گم‌ها.

 با خودتون‌ انشاء الله‌ فكر كنيد زن‌ و مرد را مي‌گم‌ها فكر كنيد كه‌ چقدر روز مرحلتون‌ و وظايفي‌ كه‌ در مرحلتون‌ هست‌ چقدر متعهد بوديد تا به‌ حال‌؟ و اگر خداي‌ نكرده‌ تعهدتون‌ ضعيف‌ بوده‌ و گاهي‌ طبق‌ تعهدتون‌ عمل‌ نكرديد يك‌ دونه‌ گناه‌ كرديد. يك‌ واجبي‌ را مسامحه‌ كرديد ترك‌ كرديد. در گذشته‌ اگر يك‌ چنين‌ كاري‌ را كرديد ديگه‌ من‌ را مسؤل‌ ندونيد. خودتون‌ را مسؤل‌ بدونيد و تصميم‌ جدي‌ بگيريد كه‌ از همين‌ امشب‌ انشاء الله‌ متعهد باشيد و ننگه‌ براي‌ انسان‌ كه‌ حاضر باشه‌ انسان‌ نباشه‌. مسلمان‌ نباشه‌، فاسق‌ باشه‌، بي‌ ارزش‌ باشه‌، بي‌ شخصيت‌ باشه‌، براي‌ چي‌ براي‌ اين‌ كه‌ به‌ يك‌ تعهد عمل‌ نكنه‌.

 خوب‌ اين‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ انشاءالله‌ اين‌ را بايد امشب‌ روش‌ تصميم‌ بگيريد. و يك‌ عده‌ ممكنه‌ كه‌ بگن‌ ما كه‌ الحمد الله‌ دفتر نداريم‌ نه‌ برنامه‌اي‌ داشتيم‌ و نه‌ هيچي‌. اين‌ را بدونيد لحظه‌اي‌ كه‌ مكلف‌ شديد، لحظه‌اي‌ كه‌ ملكف‌ شديد خدا تمام‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، به‌ خاطر اين‌ كه‌ شما مي‌گيد من‌ مسلمانم‌، مسلمان‌ نيستي‌ برو با يك‌ دين‌ و مذهب‌ ديگه‌اي‌ تعهد ببند. قرار داد ببند. به‌ خاطر اين‌ كه‌ مي‌گيد من‌ مسلمانم‌، خوب‌ دقت‌ كنيد به‌ اين‌ خاطر همة‌ اين‌ افراد يعني‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و اين‌ چهارده‌ معصوم‌ از شما تعهد گرفتن‌ و شما متعهديد در مقابل‌ اينها. كه‌ چي‌؟ گناه‌ نكنيد. واجباتتون‌ را انجام‌ بديد. عقايدتون‌ را اصلاح‌ كنيد، و كاري‌ كه‌ بر خلاف‌ تزكية‌ نفسه‌ نكنيد. قرآن‌ شريف‌ مي‌فرمايد الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. آيا من‌ عهد نگرفتم‌ از شما از پسران‌ آدم‌ و نه‌ اي‌ كساني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌خواهيد بكنيد نه‌ اينها را نگفته‌، اي‌ مسلمانها، نه‌. اي‌ مؤمنين‌، نه‌. پسر آدم‌، شامل‌ حتي‌ صدام‌ هم‌ مي‌شه‌. صدام‌ معصيت‌ كاره‌ فاسق‌ اين‌ فقط‌ اشكالش‌ اينه‌ كه‌ تعهد نداره‌. شما هم‌ اگر تعهد نداشتيد در همان‌ رديفيد. شمر، يزيد فقط‌ تعهد نداشتند. الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدو الشيطان‌ منتهي‌ تو يك‌ آدم‌ بي‌ عرضه‌، اون‌ آدم‌ معصيت‌ كار يك‌ آدم‌ بي‌ عرضه‌اي‌ است‌ كه‌ كاري‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌ جز يك‌ نگاهي‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ يا يك‌ معصيت‌ ديگه‌ چون‌ با همين‌ يك‌ نگاه‌، با همين‌ يك‌ معصيت‌ كوچك‌ خودش‌ را در رديف‌ بي‌ تعهدها قرار داده‌ كه‌ رأس‌ اونها در اول‌ صف‌ يزيد است‌ و عمر سعد است‌ و همة‌ عمرهاي‌ دنيا هر كه‌ هست‌ بالاخره‌. در پشت‌ سر اينها قرار گرفته‌، پش‌ سر اينها. براي‌ اين‌ كه‌ تو اون‌ صفي‌ ديگه‌. اون‌ هم‌ تعهد نداشت‌ و الا يزيد مسلمان‌ بود. تعهد نداشت‌. يعني‌ به‌ اين‌ آيه‌ عمل‌ نكرده‌ بود. الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. بندگي‌ شيطان‌ را مي‌كرد و بندگي‌ خدا را نمي‌كرد، فقط‌ تعهد نداشت‌.

 پس‌ بدونيد در اون‌ صف‌ خودتون‌ را قرار نديد. يعني‌ به‌ مجرد اين‌ كه‌ مكلف‌ شديد، من‌ يك‌ شخصي‌ از علما بود خدا رحمتش‌ كنه‌ ايشان‌ مي‌گفت‌ من‌ وقتي‌ كه‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ مكلف‌ شدم‌ يعني‌ از نظر تاريخي‌ متأسفانه‌ حتي‌ به‌ اين‌ مسئلة‌ مهم‌ هم‌ ما توجه‌ نداريم‌. يعني‌ يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ براي‌ تكليف‌ شدن‌ فرزندانمون‌ بايد بهش‌ توجه‌ كنيم‌ بچه‌ وقتي‌ تكليف‌ مي‌شه‌ كه‌ دختر نه‌ سالش‌ تمام‌ شده‌ باشه‌، پسر پانزده‌ سالش‌. شما كه‌ تاريخ‌ قمري‌ را اصلا نمي‌دونيد و شناسنامة‌ بچه‌ اتون‌ را هم‌ طبق‌ تاريخ‌ قمري‌ تنظيم‌ نكرديد چطور مكلف‌ شدن‌ او را مي‌توانيد بفهميد. اين‌ يكي‌ از اشكالات‌ ماست‌. چون‌ تكليف‌ شدن‌ از نظر زمان‌ فقط‌ و فقط‌ به‌ وسيلة‌ تاريخ‌ قمري‌ درسته‌. نه‌ سال‌ قمري‌ تمام‌ بشه‌ و يا پانزده‌ سال‌ قمري‌ تمام‌ بشه‌. ما اصلا شناسنامه‌ شمسي‌، شمسي‌ هم‌ حساب‌ مي‌كنيم‌. خودش‌ در هر سالي‌ ده‌ روز فرق‌ مي‌كنه‌ در پانزده‌ سال‌، پانزده‌ سال‌، ده‌ تا ده‌ ورز چقدر مي‌شه‌؟ صد و پنجاه‌ روز تقريبا پنج‌ ماه‌ ممكنه‌ بچه‌ را شما مكلف‌ ندونيد و همين‌ جور تكليف‌ شده‌ باشه‌. و زودتر هم‌ تكليف‌ ميشه‌. دقت‌ كرديد.

 در روزي‌ كه‌ متولد شده‌ حتي‌ قبل‌ از ظهر اگر متولد شده‌، قبل‌ از ظهر پايان‌ پانزده‌ سال‌ اين‌ مكلف‌ مي‌شه‌ در همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ متولد شده‌. و نماز ظهر و عصرش‌ برش‌ واجبه‌. اين‌ دوست‌ ما مي‌گفت‌ كه‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ مي‌گفت‌ لحظه‌اي‌ كه‌ من‌ از نظر تاريخ‌ ديدم‌ مكلفم‌ رفتم‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بدن‌ مي‌لرزه‌ ولي‌ از ترس‌ و خوشحالي‌ يك‌ حالتي‌ ضمنا از نظر علمي‌ خوبه‌ متوجه‌ باشند چون‌ به‌ اين‌ مرحله‌ انسان‌ مي‌رسه‌، يك‌ مرحله‌اي‌ است‌ در معرفت‌ زياد پروردگار و انس‌ با خداي‌ تعالي‌ انسان‌ مي‌رسه‌ كه‌ همين‌ مراحل‌ را بايد تمام‌ كنه‌ و بعدش‌ مرحلة‌ كمالاته‌ در رديف‌ مرحلة‌ كمالاته‌. كه‌ انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ حالت‌ خشيت‌ پيدا مي‌كنه‌. خشيت‌ غير خوفه‌. شما مثلا از يك‌ دوستتون‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد نمي‌ترسيد، اما خيلي‌ مي‌ترسيد. چون‌ زياد دوستش‌ داريد مي‌ترسيد كه‌ يك‌ وقتي‌ از دستش‌ بديد. اين‌ حالت‌ خشيته‌ اسمش‌. دقت‌ كرديد براي‌ اونهايي‌ كه‌ اهل‌ محبتند زياد پيش‌ مي‌ياد. كسي‌ كه‌ به‌ خدا خشيت‌ داشته‌ باشه‌ در دل‌ خوشحاله‌ كه‌ يك‌ چنين‌ خدايي‌ داره‌، اما در عين‌ حال‌ در كمال‌ خوف‌ هم‌ هست‌. اين‌ يك‌ مرحله‌اي‌ هست‌ها. يك‌ مرحلة‌ كمالي‌ است‌ مرحلة‌ خشيت‌. كه‌ انما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. علما، علمايي‌ كه‌ اينجا مي‌گم‌ منظور اونهايي‌ هستند كه‌ خدا را مي‌شناسند و خدا را مي‌دانند و خدا را قبول‌ دارند و به‌ خدايقين‌ دارند. و خدا را هميشه‌ حاضر و ناظر مي‌دونند و متعهدند در مقابل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. انما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. اينها از خدا مي‌ترسند.

 ترس‌ ما از خدا فكر نكنيد مثل‌ ترس‌ يك‌ مظلوم‌، يك‌ ضعيف‌ از ظالم‌ يا از يك‌ قوي‌ است‌. نه‌. ترس‌ ما از ذات‌ مقدس‌ پروردگار مثل‌ ترس‌ يك‌ عاشقه‌ كه‌  از معشوقش‌ مي‌ترسه‌ كه‌ مبادا معشوقش‌ را از دست‌ بده‌. اين‌ معناي‌ خشيته‌. يك‌ همچين‌ حالت‌ خشيتي‌ به‌ انسان‌ دست‌ مي‌ده‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ بهم‌ دست‌ داد و از طرفي‌ خوشحال‌ بودم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ من‌ اعتنا كرده‌ براي‌ من‌ ارزش‌ قائل‌ شده‌. دقت‌ كنيد من‌ مورد خطاب‌ خدا واقع‌ شدم‌ در رديف‌ يا اليها الذين‌ آمنوا اقيمو الصلاه‌، آت‌ الزكاه‌، كتب‌ عليكم‌ الصيام‌ كما كتب‌ عليكم‌ من‌ قبلكم‌ ما اگر خدا را بشناسيم‌ مورد خطاب‌ پروردگار واقع‌ شدن‌ خيلي‌ عجيبه‌. خيلي‌ اهمييت‌ داره‌. يك‌ وقتي‌ نقل‌ مي‌كردند توي‌ بازار بد نيست‌ حالا اگر خنده‌ اتون‌ هم‌ گرفت‌ مانعي‌ نداره‌. توي‌ بازار يك‌ نفر راه‌ مي‌رفت‌ مي‌گفت‌ با من‌ زياد حرف‌ نزنيد من‌ خيلي‌ شخصيتم‌ بالا رفته‌ گفتند چرا؟ گفت‌ رفتم‌ شاه‌ به‌ من‌ چند تا فحش‌ هم‌ داد حالا اون‌ فحشها را من‌ نمي‌گم‌. شاه‌ بهش‌ فحش‌ داده‌ معلومه‌ يك‌ لحظه‌اي‌ بهش‌ توجه‌ كرده‌. يك‌ آدم‌ در مقابل‌ پروردگار مي‌گه‌اي‌ دوست‌ من‌ اين‌ قدر خدا به‌ ما محبت‌ مي‌كنه‌. اين‌ قدر ما را دوست‌ داره‌، كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد اقيموا الصلاه‌. يعني‌ اون‌ بچة‌ پانزده‌ ساله‌، شانزده‌ ساله‌ كه‌ تمام‌ شده‌ پانزده‌ سالگيش‌ اي‌ كسي‌ كه‌، اي‌ دوست‌ من‌ كه‌ ايمان‌ داري‌. اي‌ دوست‌ من‌ كه‌ ارزش‌ اين‌ را داره‌ كه‌ من‌ از حالا با تو صحبت‌ كنم‌. اي‌ دوست‌ من‌ كه‌ اين‌ قرآن‌ را با اون‌ همه‌ زحماتي‌ كه‌ پيغمبر كشيد براي‌ تو نازل‌ كردم‌. اي‌ دوست‌ من‌ كه‌ بهترين‌ مخلوقم‌ را كه‌ پيغمبر اكرم‌ باشه‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ اون‌ همه‌ ناراحتي‌ كشيد كه‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ دست‌ تو برسانه‌.

 ببينيد چقدر انسان‌ خوشحاله‌ كه‌ از اين‌ لحظه‌ من‌ مورد خطاب‌ خداي‌ با عظمت‌، يعني‌ خدا و من‌. خدا معبود و من‌ بنده‌. از طرفي‌ بار سنگيني‌ آدم‌ احساس‌ مي‌كنه‌ كه‌ مبادا حالا كه‌ من‌ را خواستن‌، من‌ را به‌ غلامي‌ قبول‌ كردن‌ من‌ را به‌ بندگي‌ پذيرفتن‌، من‌ را انسان‌ حساب‌ كردن‌، من‌ را مورد خطاب‌ قرار دادن‌ مبادا يك‌ كاري‌ بكنم‌ كه‌ او از من‌ ناراحت‌ بشه‌. مي‌گفت‌ بدن‌ مي‌لرزيد شماها بچه‌ اتون‌ را همين‌ طور تربيت‌ كرديد كه‌ وقتي‌ مكلف‌ مي‌شه‌ بدنش‌ بلرزه‌. يك‌ دختر بچه‌اي‌ ديشب‌ همين‌ ديشب‌ آمد از من‌ سؤال‌ كرد. گفت‌ كه‌ من‌ هشت‌ سالمه‌ من‌ نمازهام‌ را بخونم‌ بر من‌ واجبه‌. گفتم‌ بلدي‌ نمازت‌ را؟ ديدم‌ بله‌. پدر و مادر خوبي‌ تربيتش‌ كرده‌ بودند نمازش‌ را بلد بود. حمد و سوره‌اش‌ را بلد بود.گفتم‌ كه‌ بله‌ قبل‌ از ظهري‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ اين‌ مثلا نماز صبح‌ را خواب‌ مي‌مونده‌، امروز صبح‌ پريد از خواب‌ براي‌ خوندن‌ نماز صبح‌. بله‌. بايد انسان‌ فرزندش‌ را اين‌ طور تربيت‌ كنه‌. از اين‌ هم‌ بهتر. شما مي‌گيد فرزند ما الحمد الله‌ تحصيلاتش‌ خوبه‌. بله‌ خيلي‌ خوبه‌. تقواش‌ چطور؟ خدا را مي‌شناسه‌. آقا هنوز زودشه‌. جوانش‌ شده‌ بيست‌ ساله‌ تقريبا هنوز زوده‌ كه‌ خدا را بشناسه‌. هنوز زودشه‌ كه‌ معارف‌ را ياد بگيره‌. همة‌ اين‌ معارف‌ و حقايق‌ را حتي‌ تزكية‌ نفس‌ را بايد قبل‌ از تكليف‌ اگر ماها محيطمون‌، فرهنگمون‌ تربيتمون‌، پدر و مادرمون‌ خوب‌ باشند بايد قبل‌ از تكليف‌ ياد بگيرند. چون‌ اول‌ تكليف‌ هم‌ اول‌ كاره‌. اول‌ زندگي‌ است‌. مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما بچه‌اتون‌ را به‌ يك‌ هنرستاني‌ به‌ يك‌ جايي‌ بفرستيد بخواهيد بهره‌ برداري‌ بكنيد ازش‌. بخواهد كار بكنه‌. هيچي‌ بلد نباشه‌ خوب‌ نمي‌تونه‌ كار بكنه‌.

 لذا بهتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد انشاءالله‌ فرزندانتون‌ را اين‌ طوري‌ تربيت‌ كنيد كه‌ اين‌ شخص‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد بدن‌ مي‌لرزيد و استمداد مي‌كرد از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ من‌ تا به‌ آخر عمرم‌ بتونم‌ تكاليفم‌ را خوب‌ رعايت‌ كنم‌ و همين‌ طور هم‌ شده‌ بود. من‌ شرحي‌ در حالاتش‌ در همين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ نوشتم‌ به‌ نام‌ فريدت‌ الاسلام‌ يك‌ آقايي‌ بود خدا رحمتش‌ كنه‌ بيست‌ و چهار ساله‌ بود البته‌ فوت‌ كرد ولي‌ در همان‌ مدت‌ مجتهد شد. مراجع‌ تقليد حكم‌ اجتهاد بهش‌ داده‌ بودند و گاهي‌ هم‌ خدمت‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ رسيده‌ بود. و بهش‌ حضرت‌ لقب‌ شيخ‌ الشهدا، خيلي‌ عجيبه‌. شيخ‌ الشهدا دادند. اين‌ جوري‌. اين‌ در اثر يك‌ تربيت‌ صحيحه‌. در اثر يك‌ محاسبة‌ صحيح‌ و تعهد صحيح‌. اگر يك‌ كار جزئي‌ حتي‌ انسان‌ بكنه‌ بر خلاف‌ اون‌ تعهدي‌ است‌ كه‌ در لحظة‌ تكليف‌ خداي‌ تعالي‌ از او گرفته‌ و لذا اين‌ مخصوص‌ اين‌ تعهداتي‌ كه‌ ماها داريم‌ كه‌ انشاء الله‌ گناه‌ نكنيم‌ اين‌ تعهد يك‌ تعهده‌ و الا تعهد همه‌ داديم‌. در مقابل‌ پروردگار. ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. حتي‌ اين‌ سيگاري‌ كه‌ تو مي‌كشي‌ با خودت‌ حساب‌ بكن‌. مي‌خوام‌ يك‌ چيزي‌ خيلي‌ جزئي‌ را بهتون‌ بگم‌ كه‌ شماها مثلا حساب‌ بكنيد. اين‌ را آيا خدا گفته‌؟ يا خدا بايد گفته‌ باشه‌ يا شيطان‌. يا هواي‌ نفس‌. تو مي‌دوني‌ ضرر داره‌، تو مي‌دوني‌ برات‌ مفيد نيست‌. اگر عادت‌ كردي‌ تركش‌ كن‌. اگر كه‌ عادت‌ نكردي‌ تفنني‌ مي‌كشي‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ من‌ منبر رفتم‌ براي‌ سيگار كشيدن‌ يا سيگار نكشيدن‌. اين‌ قدر سيگار بكشيد تا خدمت‌ شما عرض‌ شود تا تمام‌ سيگارها دود بشه‌ بره‌ بالا به‌ من‌ چه‌. ولي‌ نه‌ مي‌خوام‌ يك‌ معصيتي‌ كه‌، حالا معصيت‌ هم‌ نه‌. يك‌ كار جزئي‌ را حساب‌ بنشينيم‌ بكنيم‌. همين‌ طور همة‌ كارهاتون‌ را حساب‌ بكنيد.

 يا تعهدي‌ است‌، يا خداست‌، يا شيطان‌ يا نفس‌ امارة‌ بالسوء غير از اين‌ سه‌ تا خارج‌ نيست‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء كه‌ حتما نبايد انسان‌ ازش‌ پيروي‌ بكنه‌. شيطان‌ هم‌ كه‌ خدا مي‌گه‌ ان‌ لا تعبدواالشيطان‌. بندگي‌ شيطان‌ را نكن‌. انه‌ له‌ عدو مبين‌. خدا هم‌ كه‌ شما هم‌ اگر يك‌ جا را پيدا كردي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گفته‌ باشه‌ آقا روي‌ يكي‌ دو تا سيگار بكش‌ اشكال‌ نداره‌ ما حاضريم‌ از حرفمون‌ صرف‌ نظر بكنيم‌.

 ببينيد اينه‌ معناي‌ بندگي‌ نكردن‌ شيطان‌. بندگي‌ نكنيد شيطان‌ را. تعهد داشته‌ باشيد. الم‌ اعهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انهم‌ لكم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ و از من‌ پيروي‌ كنيد. من‌ را بندگي‌ كنيد. چرا خدا را ما بايد بندگي‌ كنيم‌؟ بخاطر اين‌ كه‌ خدا مصالح‌ ما را از ما بهتر مي‌دونه‌ و دوست‌ ماست‌. و كوچكترين‌ اشتباهي‌ نمي‌كنه‌. لا تأخذه‌ السنة‌ و لا نوم‌ نه‌ چرت‌ مي‌زنه‌ نه‌ مي‌خوابه‌ و در هر حال‌ متوجه‌ ما هست‌. پس‌ بنابر اين‌ انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد، من‌ امروز از شما فقط‌ يك‌ چيز مي‌خوام‌ و اون‌ يك‌ تجديد فكري‌، تجديد خاطره‌اي‌، تجديد عهدي‌، يعني‌ براي‌ عهدتون‌ تجديد كنيد همان‌ عهد را كه‌ عهد بكنيد انشاء الله‌. نه‌ اين‌ كه‌ عهد جديدي‌ها همان‌ عهد اول‌ تكليف‌. همانه‌. اگر هر مبلغي‌ مي‌ره‌ روي‌ منبر مي‌گه‌ گناه‌ نكنيد همان‌ را داره‌ مي‌گه‌. اگر شما مي‌ياييد متعهد مي‌شيد و توي‌ دفترتون‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ گناه‌ نكنيد و واجباتتون‌ را انجام‌ بديد همان‌ تعهد را تأكيد مي‌كنند. لذا مسئلة‌ جديدي‌ نيست‌.

 پس‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ را روش‌ فكر بكنيد، تعهدتون‌ را تجديد بكنيد. يك‌ چند تا مطلب‌ من‌ امروز نرسيديم‌ به‌ اون‌ مطلب‌ راجع‌ به‌ اعجاز قرآن‌ صحبت‌ كنيم‌. يك‌ چند مطلب‌ تذكرا عرض‌ مي‌كنم‌. انشاء الله‌ اينها را يادداشت‌ كنيد كه‌ بايد عمل‌ بشه‌. يكي‌ اين‌ كه‌ حسن‌ معاشرت‌ داشته‌ باشيد. فكر نكنيد حالا متدين‌ شديد ديگران‌ آدم‌ نيستند به‌ حساب‌ نيان‌ برخوردها سرد باشه‌، چون‌ پيغمبر اكرم‌ و ساير ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ المؤمن‌ معلوف‌ . مؤمن‌ اهل‌ الفته‌. ببينيد از اين‌ روايت‌ استفاده‌ مي‌شه‌. اگر توي‌ يك‌ كوپة‌ قطار نشستيد ديديد كه‌ يك‌ نفر اونجاست‌. اين‌ آمد و گفت‌ آقا سلام‌ عليكم‌ احوال‌ شما. اسم‌ شما چيه‌؟ مثلا شغلتون‌ چيه‌؟ كجا مي‌ريد، كجا مي‌ياييد؟ نگيد عجب‌ آدم‌ فضوليه‌. چون‌ الان‌ زمان‌ ما يك‌ همچين‌ حالتي‌ پيدا كرده‌. اين‌ مؤمنه‌. اين‌ را بدونيد. البته‌ گاهي‌ مي‌شه‌ از طرز حرف‌ زدن‌ معلوم‌ آدمه‌ مرموزي‌ است‌ اين‌ استثناست‌. ولي‌ كلي‌ نيست‌ اين‌ طور. اين‌ معلومه‌ مؤمنه‌. چون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ مؤمن‌ اهل‌ الفته‌. خوب‌ ما يك‌ شبانه‌ روز يا دوازده‌ ساعت‌، سيزده‌ ساعت‌ مي‌خواييم‌ پهلوي‌ هم‌ بنشينيم‌. بايد الفت‌ پيدا كنيم‌ با هم‌. انس‌ با هم‌ داشته‌ باشيم‌ از همديگر استفاده‌ كنيم‌. و در روايات‌ دارد كه‌ وقتي‌ دو نفر مؤمن‌ به‌ هم‌ مي‌رسند از اسم‌ همديگه‌(قطع‌ نوار).

 اگر نياز هست‌ آدرسش‌، تلفنش‌ اين‌ را سؤال‌ كنيم‌. هر چي‌ مي‌تونيد الفت‌ برقرار بكنيد. المؤمن‌ مألوف‌. اصلا مؤمن‌ اهل‌ الفته‌. مثلا تو قطار نشستيد ايشان‌ كوشش‌ مي‌كنه‌ حتي‌ المقدور به‌ شما نگاه‌ نكنه‌ كه‌ مبادا يك‌ تبسمي‌ شما بهش‌ بكنيد، بعد اگر نگاه‌ بكنيد يا چشمتون‌ به‌ هم‌ مي‌افته‌ حاضر نيست‌ كه‌ احوال‌ آدم‌ را مي‌پرسه‌. يك‌ حالتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ مؤمنين‌ نيست‌. يعني‌ اگر شما يك‌ مسافرت‌ خارج‌ مخصوصا در قسمتهاي‌ اروپا و اونجاها بريد مي‌فهميد كه‌ معناي‌ مؤمن‌ يعني‌ چي‌؟ بازهم‌ يك‌ مختصر ايمان‌ در مقايسة‌ با آنها، در ما هست‌. آنجا همسايه‌ از همسايه‌ خبر نداره‌. متأسفانه‌ تهرانمون‌ هم‌ همينطوره‌، يك‌ مقداري‌ همينجور شده‌. همسايه‌ از همسايه‌ خبر نداره‌ مومن‌ مألوفه‌ و امام‌ فرمود، پيغمبر اكرم‌ هم‌ فرموده‌ چون‌ روايتش‌ متعدده‌، لا خير في‌ من‌ لا يألف‌ و لا يؤلف‌. در اون‌ آدمي‌ كه‌ نه‌ الفت‌ را مي‌پذيره‌ و نه‌ الفت‌ مي‌ده‌ خير نيست‌. يعني‌ خوبي‌ از او توقع‌ نداشته‌ باش‌.

 پس‌ اين‌ يك‌ مطلب‌ انشاء الله‌ اهل‌ الفت‌ باشيد و اهل‌ معاشرت‌ باشيد. نسبت‌ به‌ همسايه‌ها خيلي‌ روايت‌ داريم‌. اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ مجموع‌ روايات‌ را عرض‌ ميكنم‌. نسبت‌ به‌ همسايه‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ رعايت‌ كنيد. و بعد تحقيق‌ كنيد كه‌ همسايه‌هاتون‌ كي‌ هستند و بعد هم‌ از چه‌ چيزهايي‌ بدشون‌ مي‌ياد چيزهاي‌ سروصدادار مخصوصا. و اگر از اون‌ چيزها بدشون‌ مي‌ياد شما اون‌ كارها را انجام‌ نديد. خيلي‌ مهمه‌.

 پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد جبرئيل‌ اونقدر توصية‌ همسايه‌ را كرد كه‌ من‌ مثلا محسوس‌ مي‌شد برام‌ حالا تعبير روايت‌ من‌ الان‌ درست‌ يادم‌ نيست‌ كه‌ خلاصه‌ معروف‌ هم‌ هست‌ و اكثرتون‌ هم‌ شنيد مي‌خواد به‌ من‌ بگه‌ همسايه‌ از همسايه‌ ارث‌ ميبره‌. اينجور نيست‌ها، پيغمبر خلاف‌ فكر نميكنه‌. ولي‌ خوب‌ حالا همين‌ جور، حتي‌ من‌ گاهي‌ از آقاي‌ نعيمي‌ پرسيدم‌ گفتند نه‌ در اطراف‌ ما بلندگو مزاحم‌ همسايه‌اي‌ باشه‌ نيست‌. خوب‌ ما خوشحال‌ شديم‌.

 مسئلة‌ ديگر انشاء الله‌ رعايت‌ بايد بشه‌ و از همين‌ حالا و به‌ هر كس‌ مي‌رسيد كه‌ مناسبتي‌ داشته‌ باشه‌، گاهي‌ مناسبت‌ نداره‌، خودتون‌ بهتر مي‌دونيد سلام‌ كنيد، او بزرگتره‌ من‌ كوچكترم‌، من‌ بزرگترم‌ اون‌ كوچيكتره‌، اين‌ حرفها را بگذاريد كنار، هر چي‌ بزرگ‌ مي‌شيد از پيغمبر اكرم‌ و امام‌ زمان‌ كه‌ بزرگتر نيستي‌ و هر كوچكتر از تو كوچكتر باشه‌ از تو كه‌ در مقابل‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ قرار مي‌گيري‌ كوچكتر نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ كوچكتر نيست‌. سلام‌ كن‌. سلام‌ هم‌ آهسته‌ سلام‌ كردن‌ بسيار بده‌. افشاء السلام‌. جوري‌ سلام‌ كنه‌ كه‌ طرف‌ بشنوه‌، هيچ‌ طوري‌ نمي‌شه‌. رسم‌ كنيد در بين‌ خودتون‌ لااقل‌ سلام‌ را. در بين‌ مردم‌ رسم‌ كنيد سلام‌ كردن‌ را. شما اگر وارد اطاق‌ شديد، ما غالبا اينجوريم‌ وارد خونه‌ ميشيم‌ منتظره‌ همه‌ بهش‌ سلام‌ كنند. اين‌ بيخوده‌، اين‌ بايد اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌ اين‌ فكر را نداشته‌ باشه‌. به‌ همه‌ سلام‌ كنيد. وارد اطاق‌ كه‌ شدم‌ گاهي‌ سلامها فرق‌ مي‌كنه‌، سلام‌ به‌ قصد قربت‌ همان‌ طور كه‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ عمل‌ ميكردند. سلام‌. مصافحه‌ از چيزهاي‌ بسيار مفيده‌. مصافحه‌. در هر لحظه‌اي‌ هم‌ اشكال‌ نداره‌. حتي‌ از پشت‌ اين‌ ديوار اگر اين‌ ديوار وسط‌ هست‌ بعد هم‌ باز بيائيد مصافحه‌ بكنيد اشكال‌ نداره‌. دستتون‌ تو دست‌ هم‌ باشه‌، راه‌ مي‌ريد هم‌ اشكال‌ نداره‌ يعني‌ اينقدر كف‌ دستتون‌ را ببنيد. روايت‌ داريم‌ وقتي‌ دست‌ دوستي‌ ميخوره‌، اين‌ محبت‌ ايجاد ميكنه‌. به‌ طوري‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ هارون‌ الرشيد فرمود محبت‌ به‌ هم‌ پيدا كنيد. هارون‌ الرشيد دستش‌ را باز كرد، ايشان‌ هم‌ دستش‌ را باز كرد با هم‌ مصافحه‌ كردند. هارون‌ الرشيد گفت‌ راست‌ گفت‌ جدت‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر از قول‌ پيغمبر نقل‌ مي‌كردند. راست‌ گفت‌ جدت‌ من‌ الان‌ يك‌ احساس‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ تو ميكنم‌. محبت‌ مي‌آره‌. و اون‌ كسي‌ محبوبتره‌ پيش‌ خدا. خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما اين‌ بحث‌ را كرديم‌ و اينجوري‌ گفت‌. به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ آخه‌ روايت‌ داريم‌ اون‌ كسي‌ محبوبتره‌ پيش‌ خدا كه‌ ديرتر دستش‌ را از مصافحه‌ بكشه‌. خوب‌ طبعا اون‌ هم‌ مي‌خواد محبوبتر بشه‌، اينهم‌ ميخواد محبوبتر بشه‌ پيش‌ خدا، دستها تو دست‌ هم‌ مي‌مونه‌، خوب‌ بمونه‌. بعد مثلا هيمنطور كه‌ راه‌ مي‌رفتند، مردهايي‌ كه‌ از اولياء خدا بودند دستها تو دست‌ هم‌ بود، چه‌ اشكالي‌ داره‌؟ مصافحه‌ خيلي‌ خوبه‌. حتي‌ من‌ الان‌ كه‌ اين‌ حرفها را مي‌زنم‌ ميترسم‌ بعضي‌ها بگن‌ عجب‌، اين‌ كار بده‌. در روايت‌ هست‌ كه‌ يك‌ زماني‌ مي‌آيد صار المنكر معروف‌ المعروف‌ منكر. يك‌ زماني‌ مي‌آد معروف‌ منكر ميشه‌، منكر معروف‌. بعد از مصافحه‌، سلامها. بعضي‌ از سلامها و بعضي‌ از مصافحه‌ها، اينها گاهي‌ بدتر از نبودنشه‌. انسان‌ دستش‌ را اين‌ بده‌. انسان‌ گاهي‌ مي‌بينه‌ دستش‌ سرده‌، نه‌ سرد از نظر حرارت‌، نه‌. اين‌ دست‌ بيحال‌، بعضي‌ها متأثر انسان‌ را مي‌گيرند آسان‌ مي‌گيرند. روايت‌ داره‌ كه‌ قرص‌ بگيريد. اينجوري‌ باشه‌ كه‌ طرف‌ احساس‌ بكنه‌ دستش‌ توي‌ دست‌ كسيه‌ نه‌ يك‌ چوب‌ خشكيده‌. آخه‌ مثلا انسان‌ ممكنه‌ دستش‌ را بغل‌ درخت‌ بگيره‌. نه‌. با گرمي‌ با هم‌ مصافحه‌ كنيد. گناهان‌ طرفين‌ روايت‌ داره‌ اگر دو تا دوست‌ دستهايشون‌ را با ايمان‌ با هم‌ مصافحه‌ بكنند گناهان‌ دوتائيشون‌ مثل‌ برگ‌ درختي‌ كه‌ در خزان‌ واقع‌ شده‌، در پائيز واقع‌ شده‌، مي‌ريزه‌. اينها ديديد كه‌ يك‌ كسي‌ يك‌ چيز عمده‌اي‌ مي‌خواد بخره‌ پاي‌ ترازو مثلا ميگه‌ پول‌ خورد ندارم‌ آدامس‌ ميده‌. سر فرصت‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، اينها بهتر از آن‌ آدامسه‌ها. نه‌. تذكرات‌ لازميست‌ كه‌ گاهي‌ احياء ميكنه‌ انسان‌ را. يك‌ سلام‌. بعضي‌ هستند با سردي‌ مصافحه‌ مي‌كنند با سردي‌ هم‌ سلام‌ مي‌كنند. لذا فرمودند مصافحه‌ را با گرمي‌ مصافحه‌ كنيد. دست‌ همديگه‌ را بگيريد توي‌ دست‌ هم‌، محبت‌ داشته‌ باشيد، جانتون‌ را در راه‌ هم‌ بديد. با كمال‌ عطوفت‌ الفت‌ پيدا كنيد و سلام‌ را هم‌ بلند بگيد. سلام‌ متواضعانه‌ بگيد، سلام‌ متكبرانه‌ نباشه‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ دستوراتي‌ را كه‌ به‌ ما عنايت‌ فرموده‌ توفيق‌ عمل‌ كردنش‌ را هم‌ به‌ ما عنايت‌ كند. انشاء الله‌. حالا فرصت‌ كمه‌ انشاء الله‌ هفته‌هاي‌ آينده‌ آقايون‌ كوشش‌ بكنند بهرحال‌ زود جلسه‌ را شروع‌ بكنند كه‌ حواسمون‌ زياد پرت‌ نشه‌ و انشاء الله‌ مطالبي‌ را تذكرا خدمت‌ آقايان‌ و خانمها انشاء الله‌ عرض‌ كنيم‌.

 و اما من‌ انشاء الله‌ در لاي‌ برنامه‌هاي‌ مراجعة‌ مسير تزكية‌ نفس‌ و اينها، من‌ در هفته‌ دو روز در دفتر كانون‌ هستم‌ انشاء الله‌ دوستان‌ هر كدام‌ كه‌ برنامه‌اي‌ داشتند، سؤالي‌ داشتند، روزهاي‌ يكشنبه‌ و دوشنبه‌ بين‌ هفته‌ هستم‌. انشاء الله‌ هستيم‌ و تشريف‌ بياورند و سؤالاتي‌ كه‌ دارند انشاء الله‌. ما يك‌ روز نهم‌ ربيع‌ را يك‌ جا رفتيم‌ روضه‌. يك‌ آقايي‌ روضه‌ خوند ما هم‌ گريه‌ كرديم‌. بعد از ظهر خوابيده‌ بوديم‌. در عالم‌ رؤيا يك‌ آقايي‌ را ديدم‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ همانطوري‌ كه‌ روز عاشورا خنديدن‌ بده‌، روز نهم‌ ربيع‌ هم‌ گريه‌ كردن‌، براي‌ هر چي‌ باشه‌، بده‌. حالا نميدونم‌ امروز كه‌ روز دهمه‌

 

۱ ربيع‌ الاول‌ ۱۴۱۷ – صراط‌ مستقيم‌ دين‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌ و المؤمنون‌ كل‌ آمن‌ بالله‌.

 ماه‌ صفر و محرم‌، دو ماه‌ عزا بر ما گذشت‌ و انشاء الله‌ عزاداريهايمون‌ مورد قبول‌ حضرت‌ حق‌ و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ واقع‌ شده‌ باشد. و امشب‌ به‌ احتمال‌ قوي‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. چون‌ در رواياتي‌ دارد كه‌ در روز اول‌ ماه‌ ربيع‌ الاول‌ شهادت‌ امام‌ عسگري ست‌ و بعضي‌ از روايات‌ هم‌ روز هشتم‌ ماه‌ ربيع‌ را نوشته‌اند. البته‌ همين‌ بهتر كه‌ ما همين‌ شب‌ اول‌ ماه‌ را شب‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ بدانيم‌ و عزاداري‌ را ملحق‌ كنيم‌ به‌ همان‌ ماه‌ محرم‌ و صفر. بخصوص‌ كه‌ در روز هشتم‌ ماه‌ ربيع‌، همساية‌ يك‌ جهات‌ ديگر هم‌ هست‌ و انشاء الله‌ اين‌ دو ماه‌ عزاداري‌ را كرده‌ايم‌ و اظهار ارادتمون‌ را به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انجام‌ مي‌ديم‌ و از خداي‌ تعالي‌ مي‌خوايم‌ كه‌ امشب‌ و فردا توفيق‌ عزاداري‌ را به‌ ما عنايت‌ كند تا امام‌ زمانمون‌ را از خودمون‌ راضي‌ كنيم‌.

 آياتي‌ تلاوت‌ شد، يك‌ مقداري‌ مربوط‌ به‌ دعاهاي‌ قرآنيه‌ بود و اين‌ آية‌ اولي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌، آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌. يعني‌ پيغمبر به‌ آنچه‌ كه‌ برش‌ نازل‌ شده‌ ايمان‌ دارد. مؤمنون‌ هم‌ ايمان‌ دارند. يعني‌ كلن‌ آمن‌ بالله‌. همة‌ مؤمنين‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند. مسئلة‌ ايمان‌ خيلي‌ در عين‌ اينكه‌ روشنه‌، براي‌ همة‌ افراد، در عين‌ حال‌ خيلي‌ بغرنج‌ و شايد كمتر كسي‌ است‌ كه‌ معناي‌ ايمان‌ و حقيقت‌ ايمان‌ را لمس‌ كرده‌ باشه‌. در كتاب‌ شريف‌ كافي‌ يك‌ بابي‌ هست‌ مربوط‌ به‌ درجات‌ ايمان‌ و ايمان‌، و معناي‌ ايمان‌. اولا ايمان‌ درجات‌ دارد. در قرآن‌ درجات‌ ايمان‌ را انسان‌ ميتوند بفهمد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا، آمنوا بالله‌. اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد، ايمان‌ بياوريد به‌ خدا. معلومه‌ كه‌ بعضي‌ها هستند ايمان‌ دارند اما درجة‌ بالاتر ايمان‌ را ندارند كه‌ خدا مي‌فرمايد ايمان‌ داريد، اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد، ايمان‌ بياريد به‌ خدا، يعني‌ درجات‌ ديگه‌ را قدم‌ بگذاريد. در يك‌ روايت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ايمان‌ مثل‌ نردبان‌ كه‌ ده‌ پله‌ داشته‌ باشه‌. و افرادي‌ در پلة‌ اول‌ هستند، افرادي‌ در پلة‌ دوم‌ تا در ضمن‌ مي‌فرمايد مثلا سلمان‌ در پلة‌ دهم‌ ايمان‌ بود. ابي‌ذر در پلة‌ نهم‌ ايمان‌ بود و آنقدر بين‌ ابي‌ذر و سلمان‌ در عين‌ اينكه‌ يك‌ پله‌ و يك‌ درجه‌ بيشتر فاصله‌ نيست‌، تفاوت‌ بود كه‌ اگر لو علم‌ السلمان‌ ما في‌ قلب‌ ابوذر، لكفره‌. اگر سلمان‌ مي‌دونست‌ چه‌ در قلب‌ ابي‌ذر مي‌گذره‌، تكفيرش‌ مي‌كرد. و اگر ابي‌ ذر مي‌دانست‌ چه‌ در دل‌ سلمان‌ و مغز سلمان‌ چه‌ مي‌گذره‌، ابي‌ذر هم‌ سلمان‌ را تكفير ميكرد. گاهي‌ بعضي‌ از كارها را سلمان‌ در مقابل‌ ابي‌ذر ميكرد، ابي‌ذر خيلي‌ توي‌ دست‌ انداز مي‌افتاد، توي‌ تشنج‌ مي‌افتاد. مي‌آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌. پيغمبر اكرم‌ بهش‌ مي‌فرمود سلمان‌ هر كاري‌ و هر حرفي‌ را به‌ ابي‌ذر نگو.

 يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌، و اين‌ را مخصوصا به‌ دوستان‌ خودم‌ كه‌ باهاشون‌ سابقه‌ داريم‌ و در برنامه‌هاي‌ تزكية‌ نفس‌ كار كردند و كار مي‌كنيم‌ بايد عرض‌ كنم‌، اين‌ است‌ كه‌ همه‌ لياقت‌ شنيدن‌ هر حرفي‌ را ندارند. ايمانها، درجات‌ معرفت‌، با هم‌ فرق‌ ميكنه‌. يك‌ روايتي‌ را شنيدم‌ از خدا رحمتش‌ كنه‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، من‌ متأسفانه‌ گشتم‌ اين‌ را در كتابها پيدا نكردم‌ و اين‌ در گوشم‌ هست‌ از زبان‌ ايشان‌ كه‌ فضه‌ با قنبر، اينها هر دو غلام‌ و كنيز علي‌ و فاطمة‌ زهرا بودند. اما قنبر با اينكه‌ مقامش‌، خوب‌ مرده‌ ديگه‌ بهرحال‌، بيشتر با علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. اما فضه‌ معرفتش‌ به‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيشتر بود. يك‌ روز فضه‌ در منزل‌ نشسته‌، قنبر آمد سراغ‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را گرفت‌. فضه‌ گفت‌ رفته‌ است‌ علي‌ به‌ آسمانها حل‌ اختلاف‌ خلايقي‌ كه‌ در آسمانها هستند بكنه‌. قنبر به‌ فضه‌ گفت‌ كه‌اي‌ كافره‌، تعبير اينه‌ها. اين‌ حرفها چيه‌، غلو كردي‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. رفته‌ در آسمانها كار اختلافي‌ كه‌ در بين‌ ملائكه‌ هست‌ رفع‌ بكنه‌. كه‌ بعد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فضه‌ را منع‌ كرد از اينكه‌ اين‌ حرفها را در مقابل‌ قنبر نزن‌. افرادي‌ هستند توي‌ جامعه‌ كه‌ جز آنچه‌ را كه‌ مي‌بينند، به‌ چيز بيشتري‌ معتقد نيستند. اگر شما گفتيد كه‌ من‌ خوابي‌ ديدم‌، چون‌ جز دروغ‌ چيزي‌ نشنيده‌ و جز دروغ‌ چيزي‌ در مغزش‌ پرورش‌ پيدا نكرده‌، در مرحلة‌ اول‌ ميگه‌ اين‌ آدم‌ دروغ‌ ميگه‌. دروغ‌ ميگه‌ كه‌ ميگه‌ من‌ خوابي‌ ديدم‌ مثلا مخصوصا اگر در خواب‌ مدحي‌ از شما هم‌ بشه‌. مثلا حضرت‌ وليعصر را در خواب‌ ببينيد، حضرت‌ به‌ شما اظهار محبتي‌ هم‌ بكنه‌. اين‌ مي‌خواد براي‌ خودش‌ يك‌ مسئله‌اي‌ درست‌ بكنه‌. باورشون‌ نمي‌آد كه‌ پشت‌ اين‌ پردة‌ ملك‌، يك‌ ملكوتي‌ هم‌ باشه‌. باورشون‌ نمي‌آد. اگر احتمالش‌ را حتي‌ مي‌دادند، اين‌ را بدونيد، اگر احتمالش‌ را حتي‌ مي‌دادند با اين‌ شدت‌ به‌ مبارزه‌ عليه‌ اهل‌ معنا و كمالات‌ بر نمي‌خاستند. احتمال‌ هم‌ نميدهند. همة‌ خوابها را دروغ‌ مي‌دانند. مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ استاد آشيخ‌ عباس‌ قميه‌ و صاحب‌ كتاب‌ مستدرك‌ الوسائله‌ و صاحب‌ كتاب‌ نجم‌ الثاقبه‌ و از علماي‌ بسيار معروف‌، پنج‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ خوابهايي‌ كه‌ همه‌اش‌ صادقه‌ است‌، نوشته‌. خوابهاي‌ توي‌ قرآن‌ آمده‌ كه‌ از انبياء، از غير انبياء، كه‌ همه‌اش‌ تعبير شده‌ و كلي‌ از ضررهايي‌ كه‌ ممكن‌ بوده‌ است‌ براي‌ مردم‌ بوجود بيايد، پيشگيري‌ كرده‌. خوبهايش‌ حضرت‌ يوسف‌ خواب‌ ديد كه‌ گفت‌ به‌ پدرش‌ اني‌ رأيت‌ احد عشرا كوكبا و الشمس‌ و القمر رأيت‌ لي‌ ساجدين‌. من‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ يازده‌ ستاره‌ و ماه‌ و خورشيد در مقابل‌ من‌ سجده‌ كردند. حضرت‌ يعقوب‌ فرمود كه‌ لا تقصص‌ رؤياك‌ علي‌ اخوتك‌. اين‌ برادران‌ تو از اينهايي‌ هستند كه‌ همون‌ محدودة‌ ملك‌ را مي‌فهمند. اگر قصة‌ خوابت‌ را، چون‌ از تعبير خواب‌ آگاهند، اگر خوابت‌ را به‌ آنها بگي‌ آنها حسادت‌ مي‌كنند، اذيتت‌ مي‌كنند، متوجه‌ ميشوند كه‌ تو آيندة‌ خيلي‌ بالايي‌ داري‌ و تو را اذيت‌ مي‌كنند. لا تقصص‌ رؤياك‌ علي‌ اخوتك‌ و يكيدوا لك‌ كيدا. با اينكه‌ قصة‌ خوابش‌ را به‌ برادرانش‌ نگفت‌، در عين‌ حال‌ كارشون‌ را آنها انجام‌ دادند و آنجور او را در چاه‌ انداختند و اذيتش‌ كردند تا روزي‌ كه‌، چهل‌ سال‌ تقريبا بعد. وقتي‌ يازده‌ برادر رفتند به‌ خدمت‌ يوسف‌ و پدر و مادرش‌ هم‌ بودند، تعبير خوابش‌ را حضرت‌ يوسف‌ فهميد و به‌ پدرش‌ گفت‌ هذا تعبير رؤياي‌ من‌ قبل‌. اين‌ يازده‌ ستاره‌، يازده‌ برادرم‌ و ماه‌ و خورشيد هم‌ پدر و مادرم‌، اينها آمده‌اند در مقابل‌ من‌ خضوع‌ ميكنند و اظهار تواضع‌ ميكنند. هذا تعبير رؤياي‌ من‌ قبل‌. آدمهاي‌ بدي‌ كه‌ خواب‌ ديدند و در عين‌ حال‌ تعبير داشته‌ و كلي‌ جلوي‌ ضررها را گرفتند. خود عزيز مصر خواب‌ ديد كه‌ يازده‌، در عالم‌ رؤيا ديد كه‌ چند تا گاو، هفت‌ تا گاو قرمز آمدند هفت‌ تا گاو سياه‌ را خوردند. خوابه‌. برعكس‌؟ بعله‌ گاو چاق‌ آمدند گاو لاغر را خوردند. اينهم‌ هست‌. اين‌ خواب‌ را ديد، خوب‌ اين‌ خوابش‌، خواب‌ بي‌ ربطيه‌. همة‌ معبرين‌ را دعوت‌ كرد. گفت‌ اين‌ خواب‌ را ديدم‌ شما نظرتون‌ چيه‌؟ گفتند اخلاس‌ احلامه‌، يك‌ خواب‌ بي‌ ربطية‌ كه‌ تو ديدي‌، ولش‌ كن‌، فكرش‌ را هم‌ نكن‌. آن‌ رفيقي‌ كه‌ با حضرت‌ يوسف‌ در زندان‌ بود و خواب‌ خوبي‌ هم‌ ديده‌ بود و حضرت‌ يوسف‌ هم‌ خوب‌ تعبير كرده‌ بود، يك‌ دفعه‌ يادش‌ آمد كه‌ آقا يكنفر توي‌ زندان‌ بود اين‌ خوب‌ خواب‌ تعبير ميكرد. حضرت‌ يوسف‌ را از زندان‌ آوردند تعبير كن‌ خواب‌ ما را. گفت‌ شما مبتلا به‌ هفت‌ سال‌ زندگي‌ خوبي‌ ميشيد، گندمتون‌ خوب‌ ميشه‌، مزرعه‌ و زراعتتون‌ خوب‌ ميشه‌، در اين‌ هفت‌ سال‌ تمام‌ گندمها را فذروه‌ في‌ سنبله‌، توي‌ همان‌ خوشة‌ خودش‌ نگه‌ بداريد كه‌ بعدش‌ هفت‌ سال‌ قحطي‌ ميشه‌. اين‌ تعبير خوابه‌. اينها هم‌ اين‌ كار را كردند. تمام‌ مردم‌ آن‌ اطراف‌ و آن‌ نواحي‌، بعد محتاج‌ به‌ اينها شدند در هفت‌ سال‌ دوم‌ و آمدند از غلات‌ اينها استفاده‌ كردند و مردم‌ از مرگ‌ نجات‌ پيدا كردند. خوابهاي‌ مختلفي‌ هست‌. در مقابل‌ همين‌ خوابها، خوابهاي‌ شيطاني‌ هم‌ هست‌ كه‌ انسان‌ بايد اعتماد نكنه‌ به‌ خوابهايش‌. و الا خوابهاي‌ رحماني‌ هم‌ هست‌، خوابهاي‌ شيطاني‌ هم‌ هست‌. مكاشفة‌ رحماني‌ هست‌. بهترين‌ مكاشفات‌ آن‌ مكاشفه‌اي‌ هست‌ كه‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ براتون‌ كشف‌ بشه‌. شما نشستيد كتاب‌ داريد مطالعه‌ مي‌كنيد، يك‌ دفعه‌ مي‌بينيد يك‌ مطلب‌ علمي‌ براتون‌ كشف‌ شد. يك‌ چيزي‌ فهميديد. مكاشفه‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ مثل‌ فرض‌ كنيد مثل‌ معتادها چرت‌ بزنه‌، بعد توي‌ چرتش‌ يك‌ چيزي‌ ببينه‌. نه‌. توي‌ مجالس‌ علمي‌، توي‌ محافل‌ علمي‌، گاهي‌ انسان‌ واقعا مكاشفه‌ بهش‌ دست‌ ميده‌. يك‌ مطلبي‌ را كه‌ سالها توي‌ فكرش‌ بوده‌، ميخواسته‌ اين‌ را بفهمه‌، نمي‌فهميده‌. يك‌ دفعه‌ مي‌بيني‌ يك‌ جرياني‌ پيش‌ آمد اين‌ مطلب‌ را فهميد. اين‌ معناي‌ مكاشفه‌ است‌. مكاشفه‌هاي‌ شيطاني‌ هم‌ هست‌. توي‌ مغازه‌ نشستي‌، يك‌ مشتري‌ هم‌ آمده‌. يك‌ دفعه‌ مي‌بيني‌ يك‌ مطلب‌، يك‌ كاري‌ به‌ ذهنت‌ آمد براي‌ كلاه‌ گذاشتن‌ سر اين‌ مشتري‌ كه‌ يك‌ ميليون‌ استفاده‌ ميكني‌. مكاشفه‌ است‌ها. اينهم‌ مكاشفه‌ است‌. مكاشفة‌ علمي‌ هم‌ هست‌ اما شيطاني‌. مكاشفات‌ منظره‌ ديدن‌ كه‌ مثل‌ خواب‌ باشه‌ و حالا رفتي‌ توي‌ عالم‌ مكاشفه‌، رفتي‌ به‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا و اينها، اينها خيلي‌ مكاشفه‌هاي‌ درجة‌ پائينه‌، مهمش‌ مكاشفات‌ علمي‌ است‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ مكاشفات‌ علمي‌ هم‌ شيطاني‌ داره‌ هم‌ رحماني‌. همانطور كه‌ مثال‌ زدم‌. حتي‌ مشاهدات‌. شيطان‌ گاهي‌ مي‌آد بهتون‌ ميگه‌ كه‌ فلاني‌. بعله‌. چشمت‌ را بدوز به‌ فلانجا، توي‌ تاريكي‌ اگر مخصوصا باشه‌، چشم‌ انسان‌ يك‌ وقت‌ يك‌ برقشي‌ ميزنه‌، يك‌ نوري‌ را، چون‌ اگر شما يك‌ مقداري‌ اين‌ كارها را كرده‌ باشيد، پيش‌ مي‌آد. ميگيد من‌ نوري‌ ديدم‌. گاهي‌ رحمانيه‌، يه‌ نوري‌ بوده‌ حالا، من‌ منكر هيچي‌ نميشم‌. ولي‌ گاهي‌ هم‌ شيطانيه‌. همة‌ اينها شيطاني‌ و رحماني‌ داره‌. غير از قرآن‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌. قرآن‌ شيطاني‌ توش‌ نداره‌. آيات‌ قرآن‌ همه‌اش‌ از جانب‌ خداست‌. بعد از قرآن‌، روايات‌ و فتواي‌ مجتهدين‌. لذا ما ميگم‌ صراط‌ مستقيم‌ آقايون‌، صراط‌ مستقيم‌ دين‌ كه‌ لازم‌ است‌ همة‌ افراد در آن‌ صراط‌ حركت‌ كنند، نه‌ از طريق‌ مكاشفه‌ بدست‌ مي‌آد، نه‌ از طريق‌ خواب‌ بدست‌ مي‌آد، حتي‌ از طريق‌ مشاهدات‌ هم‌ بدست‌ نمي‌آد و هركس‌ خيلي‌ پابند اين‌ حرفها باشه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. تنها و تنها صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ قرآن‌ و روايات‌. براي‌ شما مردم‌، براي‌ كساني‌ كه‌ دنبال‌ تحصيل‌ علوم‌ ديني‌ نرفتند و زحمت‌ نكشيده‌اند و فقيه‌ نشده‌اند و مجتهد نشده‌اند، براي‌ آنها همين‌ توضيح‌ المسائل‌، همين‌ دستورات‌ اخلاقی‌ است‌ كه‌ داده‌ ميشه‌. همين‌ برنامه‌هايي‌ است‌ كه‌ در اختيارتون‌ قرار ميگيره‌ كه‌ باز زائيدة‌ از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ باشه‌. شما وقتي‌ در راه‌ راست‌ قرار ميگيريد و در صراط‌ مستقيم‌ قرار ميگيرد كه‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌، آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌. ايمان‌ داشته‌ باشيد كه‌ براتون‌، براي‌ پيغمبر نازل‌ شده‌ شما هم‌ به‌ همون‌ ايمان‌ داشته‌ باشيد و راه‌ پيغمبر را در پيش‌ بگيريد. اين‌ معناي‌ صراط‌ مستقيمه‌. صراط‌ مستقيم‌ آقايون‌، اين‌ را من‌ هر چه‌ ميگم‌ متأسفانه‌ دوستانمون‌ هم‌ توجه‌ بهش‌ نمي‌كنند. باز مي‌بينم‌ بيشتر به‌ مكاشفاتشون‌ توجه‌ دارند. من‌ نميگم‌ مكاشفه‌ نداشته‌ باشد، داشته‌ باشيد. مكاشفات‌ علمي‌ مخصوصا. داشته‌ باشيد، بايد داشته‌ باشيد. من‌ نميگم‌ خواب‌ نبينيد. در اختيار شما نيست‌ بالاخره‌ خواب‌ را مي‌بينيد. من‌ ميگم‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اينها چيزي‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ را معطل‌ بكنه‌. مثال‌ زدم‌ براتون‌، آنهايي‌ كه‌ شايد جلسة‌ اولي‌ باشه‌ و تازه‌ به‌ ما برخورد كرده‌ باشند نشنيده‌ باشند، باز هم‌ عرض‌ ميكنم‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ توي‌ هواپيما سواره‌، بهش‌ توي‌ هواپيما شكلات‌ ميدن‌، غذا ميدهند. ميگيره‌ ميخوره‌ و تشكر هم‌ ميكنه‌. و بعد هم‌ به‌ مقصد ميرسه‌. مقصدش‌ هم‌ مشخص‌ و مثلا مي‌خواد بياد مشهد، مشهد مي‌آئيد. حالا شكلات‌ دادند، ندادند توي‌ هواپيما زياد اهميت‌ نمي‌ديد. شايد يادتون‌ هم‌ نباشه‌. ميگن‌ هفتة‌ قبل‌ با هواپيما كه‌ آمدي‌ توي‌ هواپيما به‌ شما شكلات‌ هم‌ دادند؟ ميگي‌ يادم‌ نيست‌. چرا يادت‌ نيست‌؟ براي‌ اينكه‌ هدف‌ شكلات‌ گرفتن‌ نبوده‌. اگر كسي‌ آمد و مقصدش‌ همين‌ شكلات‌ بود. اين‌ احمق‌ هست‌ يا نه‌؟ پول‌ داده‌، پنج‌ شيش‌ هزار تومان‌ پول‌ داده‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود، نميخواسته‌ بره‌ مشهد، ميخواد بره‌ توي‌ هواپيما بشينه‌ يك‌ شكلات‌ مهماندار بياد بهش‌ بده‌. خيلي‌ احمقه‌! اگر مي‌خواستي‌ همچين‌ كاري‌ بكني‌، من‌ در تهران‌ گفتم‌ به‌ يك‌ عده‌، گفتم‌ بالاي‌ اين‌ شهر اكباتان‌ يك‌ هواپيمايي‌ گذاشتند روي‌ آن‌ بلندي‌، اين‌ رستورانه‌ ولي‌ شكلش‌ شكل‌ هواپيماست‌. برو آنجا، هم‌ شكلات‌ بخور، هم‌ قهوه‌ بخور، هم‌ چايي‌ بخور، جائي‌ هم‌ نمي‌بردت‌. بخدا قسم‌ آنهائي‌ كه‌ دلبستگي‌ به‌ اين‌ مسائل‌ پيدا كردند. آقا تو مرحلة‌ يقظه‌ و توبه‌ را گذروندي‌. چه‌ استفاده‌اي‌ كردي‌؟ خواب‌ ديدم‌! مگر مقصدت‌ خواب‌ ديدن‌ بود؟ خواب‌ ديدم‌ كه‌ رفتم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا. يك‌ شخصي‌ بود ما هي‌ بهش‌ مي‌گفتيم‌ آقا ريشت‌ را نتراش‌، اين‌ هي‌، هر چي‌ ما بهش‌ مي‌گفتيم‌ باز هم‌ مي‌تراشيد. يك‌ روز ديدم‌ ريش‌ گذاشته‌. گفتم‌ چطور شد ريش‌ گذاشتي‌؟ گفت‌ شما را پريشب‌ در خواب‌ ديدم‌. در خواب‌ به‌ من‌ گفتيد ريشت‌ را نتراش‌. گفتم‌ بي‌ انصاف‌ من‌ اينهمه‌ در بيداري‌ بهت‌ گفتم‌ تو اعتنا نكردي‌، در خواب‌، ماها به‌ خواب‌ بيشتر اعتقاد داريم‌ تا بيداري‌. تا زندگي‌ در بيداري‌ را حتي‌. و اين‌ كار بسيار نادانيه‌. مقصدتون‌ را آقايون‌ تشخيص‌ بديد. ايني‌ كه‌ من‌ الان‌، نميخوام‌ بگم‌ سردم‌ دربارة‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ مراحلشون‌ را دارند طي‌ ميكنند. ولي‌ واقعا يك‌ خورده‌اي‌ سر خورده‌ام‌. ميگم‌ اينها اينهمه‌ با اصرار مي‌آن‌ تقاضا ميكنند كه‌ بهشون‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ بديم‌. بعد از آنكه‌ شايد بعضي‌ها چند ماهي‌ پشت‌ كار را دارند و مي‌آن‌، بعد مي‌بينيم‌ بعد از اينكه‌ مرحلة‌ يقظه‌ و توبه‌ را گذروندند، در عين‌ حال‌ مي‌آن‌ ميگن‌ حاج‌ آقا ما از اين‌ برنامه‌ها چيزي‌ نفهميديم‌. خوب‌ چي‌ مي‌خواستي‌ بفهمي‌؟ نه‌ خوابي‌ ديديم‌. به‌ خدا قسم‌ مكرر اين‌ را من‌ در، حتي‌ در نوشته‌هاشون‌ نوشتند. نه‌ خوابي‌ ديديم‌، ما عجب‌ تو آدمي‌ بودي‌ ما نمي‌شناختيمت‌. مثل‌ اينكه‌ ما از اين‌ هواپيما چيزي‌ نفهميديم‌. حالا نزديك‌ مقصد هم‌ رسيده‌ها. من‌ اين‌ هواپيما تابحال‌ يك‌ شكلاتي‌ هم‌ به‌ ما ندادند! يك‌ آبي‌ هم‌ به‌ دستمون‌ ندادند! اين‌ حرفها مال‌ دراويشه‌. مال‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ با همين‌ شكلات‌ دادن‌ شما را توي‌ هواپيمايي‌ نشاندند و به‌ يك‌ جهنم‌ دره‌اي‌ ممكنه‌ ببرند. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ چقدر جنايت‌ بوسيلة‌ همين‌ مسائل‌ ميشه‌. چقدر اشتباهات‌ ميشه‌. من‌ اگر بخوام‌ شرح‌ بدم‌، حتي‌ از كتابهاي‌ آنها براي‌ شما بيان‌ كنم‌ كه‌ بوسيلة‌ همين‌ مسائل‌ افراد را چقدر از خدا و پيغمبر و صراط‌ مستقيم‌ دور كردند كه‌ حساب‌ نداشته‌. بايد تو بالاخره‌ يك‌ خواب‌ خوبي‌ ببيني‌، يك‌ مكاشفة‌ خوبي‌. اگر نشد يك‌ برنامة‌ ديگه‌اي‌، يك‌ برنامة‌ خاص‌ الخاصي‌ برايت‌ پيشنهاد مي‌كنند. چيكار مي‌كنند؟ يك‌ خورده‌اي‌ مواد مخدر، چرسي‌، بنگي‌، تو همة‌ مكاشفات‌، راه‌ مي‌ري‌ مي‌بيني‌ خواب‌ مي‌بيني‌! من‌ ديدم‌ عرض‌ ميكنم‌. توي‌ بازار تهران‌ يك‌ شب‌، بازار تهران‌ آنموقع‌ برق‌ نداشت‌، خيلي‌ قديمه‌. تاريك‌ هم‌ بود، مغازه‌ها هم‌ بسته‌ بود. آخر شب‌ بود. آن‌ سقف‌ بازار يك‌ گردي‌هايي‌ داشت‌ كه‌ روشنايي‌ روز مي‌داد. شب‌ هم‌ به‌ همان‌ مناسبت‌ مهتاب‌ مي‌افتاد. گرد گرد روي‌ كف‌ بازار تهران‌ مهتاب‌ شده‌ بود. اين‌ بندة‌ خدايي‌ بود، چرس‌ كشيده‌ بود، نمي‌دونم‌ چيكار كرده‌ بود. اين‌ مي‌آمد از آن‌ كنارها رد ميشد. براي‌ اينكه‌ جا داشت‌. رسيد به‌ يك‌ سوراخ‌ وسيعي‌ كه‌ همة‌ كف‌ بازار را گرفته‌ بود. اينجا وايستاد. من‌ بهش‌ گفتم‌ چيه‌؟ گفت‌ اينها مگر حوض‌ آب‌ نيست‌. و اينجا ديگه‌ يا بايد من‌ پام‌ را برهنه‌ كنم‌ برم‌ توي‌ حوض‌ يا اينكه‌ بايد برگردم‌ نميشه‌. گفتم‌ نه‌ آقا اينها مهتابه‌. گفت‌ نه‌ شما واقعيت‌ اين‌ را نمي‌بينيد، حقيقت‌ اين‌ را نمي‌بينيد. آمد يك‌ مقداري‌ با ما، فهميديم‌ بندة‌ خدا بعله‌ از اين‌ كارها، از اين‌. چون‌ اگر نشد بالاخره‌ بايد حال‌ پيدا بشه‌. منبري‌ رفته‌ بود بالاي‌ منبر شب‌ وفات‌ هم‌ بود. مردم‌ بيحالي‌ گيرش‌ آمده‌ بود. هر چي‌ روضة‌ تند خوند، دروغ‌ راست‌، از جاهاي‌ مختلف‌، جعل‌ كرد. ديد نه‌ اينها هيچ‌ گريه‌ نمي‌كنند. گفت‌ چراغها را خاموش‌ كنيد. يك‌ مشت‌ سنگ‌ هم‌ توي‌ جيبش‌ كرده‌ بود، زد. بالاخره‌ بايد گريه‌ بكنيد. از اين‌ منبر من‌، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ ميگم‌، مگر ما وكيل‌ اينيم‌ كه‌ مردم‌ گريه‌ بكنند. مي‌خوان‌ گريه‌ بكنند مي‌خوان‌ گريه‌ نكنند. ما وظيفه‌امون‌ اينه‌، دستوره‌، در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ دستوره‌ كه‌ شما روضه‌ بخوانيد، مردم‌ هم‌ متأثر بشوند. در سابق‌ بر اين‌، در شايد زماني‌ كه‌ خوب‌ روضه‌ خوانيها و عزاداريها خيلي‌ به‌ جنبه‌هاي‌ تندي‌ كشيده‌ شده‌ بود و شبيه‌خوانيها و امثال‌ اينها بود، گفتند در يك‌ مجلس‌ شصت‌ تا منبري‌ از صبح‌ تا ظهر ميخواسته‌ منبر بره‌ و هر كدامشون‌ بروند روي‌ دست‌ آن‌ يكي‌ ديگه‌. يك‌ مطلب‌ هم‌ ميخوان‌ بگن‌. خوب‌ طبعا انسان‌ نميتونه‌ كه‌ اينقدر مطلب‌ نيست‌، شما تمام‌ مقتل‌ را اگر بخونيد، همين‌ مسائلي‌ است‌ كه‌ گفته‌ ميشه‌. الحمدلله‌ زمان‌ ما خيلي‌ خوب‌ شده‌، روضه‌ها خيلي‌ حساب‌ شده‌ است‌. روضه‌خوانيها حساب‌ شده‌ است‌. و الا يك‌ دروغهايي‌ سابق‌ بر اين‌، زماني‌ كه‌ شاهها دخالت‌ در مسائل‌ عزاداريها مي‌كردند و مي‌خواستند كنترل‌ بكنند و در اختيار خودشون‌ بگيرند، آنقدري‌ دروغ‌ گفته‌ شده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. خوب‌ حالا شما بايد گريه‌ بكني‌ بالاخره‌. حالا با روضه‌ شد، با چوب‌ شد بايد بگريي‌، با سنگ‌ شد بايد گريه‌ بكني‌. اين‌ برنامه‌ نيست‌. بايد مكاشفه‌ داشته‌ باشي‌، حالا به‌ زبان‌ خوش‌ مكاشفه‌ داري‌ داشته‌ باش‌. نداشته‌ باشي‌ با مواد، تا ميرسونند به‌ جاهايي‌ كه‌ اكثرا معتاد ميشند و مبتلا مي‌شوند و به‌ هدف‌ نمي‌رسند. عينا همون‌ هواپيمايي‌ است‌ كه‌ شيطان‌ خلبانشه‌ و مرتب‌ هم‌ بهت‌ شكلات‌ ميده‌ كه‌ حواست‌ پرت‌… مي‌خواد شما را برسونه‌. اما بيا توي‌ صراط‌ مستقيم‌. ما تمام‌ حرفمون‌ اينه‌، من‌ نمي‌دونم‌ چرا بعضي‌ها اينقدر اشتباه‌ مي‌كنند دربارة‌ ما. ما تمام‌ حرفمون‌ از روز اول‌ تا بحالا، شايد سي‌ و چهار ساله‌ توي‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد، توي‌ اين‌ مجلس‌، توي‌ مجالس‌ مختلف‌، در تهران‌ من‌ در آن‌ مجلسي‌ كه‌ بود، در هر كجا كه‌ صحبت‌ ميكنم‌ ميگم‌ آقا قرآن‌ و روايات‌ و اينكه‌ شما باصطلاح‌ به‌ فكر مكاشفات‌ باشيد، نباشيد. در عين‌ حال‌ نميدونم‌ بعضي‌ها چرا اينقدر متأسفانه‌ عنودند. چرا اينقدر نافهمند، كم‌ دركند. يك‌ نسبتهاي‌ بيخود مي‌دهند به‌ انسان‌. آقا اين‌ مجلسه‌ ديگه‌. ما در نجف‌ كه‌ بوديم‌، دعوا شد بين‌ يهوديها و مسلمانها سر يك‌ پيغمبري‌ در كنار كوفه‌ دفن‌ شده‌ بود به‌ نام‌ ذوالكفل‌. مال‌ يهوديهاست‌ و توليتش‌ يا با يهوديهاست‌ يا با مسلمانها. در بغداد گفتند كه‌ اگر اين‌ ذوالكفل‌ گنبد داره‌ و گلدسته‌ داره‌ معلومه‌ از آثار اسلامي‌ است‌ و مال‌ مسلمانها است‌. اگر نداره‌ مثل‌ بناي‌ يهوديها ساختنش‌ پس‌ مال‌ يهوديهاست‌. يك‌ دو تا نماينده‌ رفتند ببينند داره‌ يا نداره‌.

 خيلي‌ واضحه‌، نمي‌شه‌ گفت‌ گلدسته‌ نداره‌، يا داره‌. اين‌ دو تا گلدستة‌ بلند داشت‌ آمدند گزارش‌ دادند كه‌ گلدسته‌ نداره‌. و يهوديها مي‌خواستند تصرفش‌ كنند. خوب‌ بابا اين‌ جلسه‌ در خونت‌ بازه‌ بيا ببين‌ ما امام‌ زمان‌ را اينجا واردش‌ كرديم‌، با امام‌ زمان‌ مردم‌، آخه‌ كو؟ اين‌ حرفها چيه‌؟ ما مي‌گيم‌ صراط‌ مستقيم‌. ما مي‌گيم‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌. اين‌ حرفها چيه‌ كه‌ شماها مي‌زنيد.

 به‌ خدا قسم‌ من‌ نمي‌خوام‌ اصلا اخلاقا اينطور نيستم‌ كه‌ عكس‌ العمل‌ زياد نشون‌ بدم‌ بگم‌ خدايي‌ هست‌ و پيغمبري‌ هست‌ و امام‌ زماني‌ هم‌ هست‌ و روز قيامتي‌ هم‌ هست‌. ولي‌ يك‌ مسئله‌ هست‌ اينها سد عن‌ سبيل‌ الله‌ مي‌شن‌. يعني‌ طبعا من‌ اظهار علاقه‌ نمي‌كنم‌ كه‌ يك‌ همچين‌ جلساتي‌ داشته‌ باشيم‌ در جلسات‌ را ممكنه‌ ببندند، كسي‌ هم‌ من‌ را مجبور نكرده‌، نه‌ كانون‌ را خدمت‌ شما عرض‌ شود من‌ اداره‌ كنم‌ نه‌ اينجا را. نه‌ پول‌ به‌ من‌ مي‌دن‌ نه‌ پاكت‌ به‌ من‌ مي‌دن‌ نه‌ هم‌ سر و كله‌ام‌ گرو بلكه‌ اين‌ حرفها را هم‌ مي‌زنن‌. دليلي‌ نداره‌ جز خدايا تو شاهدي‌ در اين‌ شب‌ اول‌ ماه‌ و شب‌ شهادت‌ حضرت‌ عسكري‌ خدايا تو شاهدي‌ كه‌ جز براي‌ تو هيچ‌ نيت‌ ديگري‌ نمي‌تونم‌ داشته‌ باشم‌ يعني‌ اگر داشته‌ باشم‌ ديونه‌ام‌. يا ديونه‌ من‌ بايد باشم‌ يا خدمت‌ شما عرض‌ شود براي‌ خدا باشه‌. چون‌ انسان‌ كارهايي‌ كه‌ ممكنه‌ بكنه‌ يا براي‌ پول‌ باشه‌ يا براي‌ شخصيت‌ داشتن‌ باشه‌. يك‌ كسي‌ خوشش‌ مي‌ياد كه‌ داراي‌ شخصيت‌ باشه‌ و مردم‌ دورش‌ جمع‌ بشن‌. من‌ هر چي‌ خودم‌ را كنار بكشم‌ شايد مردم‌ بيشتر به‌ من‌ اظهار علاقه‌ بكنند. و براي‌ نمي‌دونم‌ چي‌ ممكنه‌ باشه‌ جز اينكه‌ ديونه‌ باشم‌ يا اينكه‌ خدام‌. من‌ هي‌ خودم‌ را كنار مي‌كشم‌ هي‌ عقب‌ مي‌رم‌. اينها خيال‌ مي‌كنند كه‌ من‌ اينجا را درست‌ كردم‌ براي‌ اينكه‌ شخصيت‌، نه‌ اينجا من‌ الان‌ خودم‌ امكانات‌ دارم‌ كه‌ ده‌ برابر اين‌ جمعيت‌ را يك‌ جا جمعشون‌ كنم‌. اون‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد در اختيار ماست‌ الان‌ خالي‌ هم‌ هست‌. اعلام‌ مي‌كنم‌ تو اين‌ شهري‌ كه‌ پر از مسافره‌ كه‌ آقا شبها اونجا مجلسمون‌ هست‌. ببينيد پر مي‌شه‌ يا نه‌. چرا اينجا؟ براي‌ اينكه‌ مي‌خواييم‌ كوچك‌ باشه‌، محدود باشه‌. دنبال‌ اين‌ حرفها نيستم‌ انشاء الله‌. و خدا من‌ را نيامرزه‌ اگر دنبال‌ شخصيت‌ يا دنبال‌ رياست‌ طلبي‌ يا دنبال‌ مريد باشم‌ مي‌خوام‌ چكار كنم‌. ولي‌ خوب‌ متأسفانه‌ اين‌ مسئله‌ هست‌ حتي‌ به‌ ما نسبت‌ مي‌دن‌ كه‌ شما تو مجلستون‌ گفتيد كه‌ اون‌ گوشه‌ امام‌ زمان‌ نشسته‌. اون‌ نمي‌دونم‌ كي‌ من‌ همچي‌. خوب‌ اين‌ جمعيت‌ الان‌ بعضي‌ از افرادي‌ هستند الان‌ ده‌ ساله‌ اينجا مي‌يان‌ بپرسيد اگر من‌ همچي‌ حرفي‌ زدم‌ بلند شن‌ براي‌ رضاي‌ خدا بلند شن‌ بگن‌ كه‌ آقا تو همچي‌ حرفي‌ زدي‌.

 آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليهم‌ ربه‌ ببخشيد من‌ نمي‌خواستم‌ اين‌ حرفها را، همين‌ اندازه‌ هم‌ نمي‌خواستم‌ منتهي‌ شد ديگه‌ حالا قبل‌ از جلسه‌ يكي‌ از دوستان‌ يك‌ صحبتهايي‌ كرد يك‌ خرده‌اي‌ ما را متأثر نه‌ اينكه‌ متأثر بشم‌ متأثر براي‌ اونها شدم‌. براي‌ اونهايي‌ كه‌ حضرت‌ امير صلوت‌ الله‌ عليه‌ فرمود بين‌ حق‌ و باطل‌ چهار انگشته‌. نه‌ شنيدن‌ و نه‌ ديدن‌ بلكه‌ تخيل‌ كردند. اگر مي‌شنيدند باز هم‌ انسان‌ يك‌ خرده‌اي‌ آرام‌ مي‌گرفت‌. تخيل‌ كرده‌اند كه‌ اين‌ جمعيت‌ چرا اينجور، خوب‌ امشب‌ مناسبتي‌ نداره‌ شماها جمع‌ شديد. چرا اينها جمع‌ مي‌شن‌؟ لابد فلاني‌ همچي‌ حرفي‌ مي‌زنه‌ و اينها هم‌ مي‌رن‌ امام‌ زمان‌ را اونجا ببينن‌ و طبعا جمع‌ شدن‌. اونوقت‌ مي‌گه‌ كه‌ اين‌ كار شده‌، عملي‌ هم‌ شده‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ روز قيامت‌ از گناهان‌ كبيره‌ مي‌گذره‌ اما از اين‌ مسائل‌ نمي‌گذره‌. اين‌ را بدونيد. و در همين‌ دنيا خداي‌ تعالي‌ جزاي‌ اين‌ عده‌ افراد تهمت‌ زنه‌، دروغ‌ بافه‌ خائن‌ را مي‌ده‌. الحمد الله‌ در زماني‌ واقع‌ شديم‌ من‌ اين‌ را خدايا تو شاهدي‌ كه‌ به‌ خاطر مسئله‌اي‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. در زماني‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ مسئولينمون‌ الحمد الله‌ روشنند. نهايت‌ اينها مي‌خوان‌ يك‌ كاري‌ بكنند كه‌ يك‌ مسئله‌اي‌ به‌ مسئولين‌ مملكت‌ برسه‌ و، مثلا ديگه‌ نهايت‌ بگن‌ كه‌ آقا ديگه‌ تعطيل‌ ولي‌ اونها الحمد الله‌ خيلي‌ روشنند. اونهايي‌ كه‌ در رأس‌ كارها هستند خيلي‌ آگاهند و بدون‌ تحقيق‌ هيچ‌ برنامه‌اي‌ نخواهند داشت‌.

 اين‌ را ما تجربه‌ كرديم‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليه‌ من‌ ربه‌. و المؤمنون‌ كل‌ آمن‌ بالله‌ و كتبه‌ و رسله‌. شب‌ شهادت‌ امام‌ عسكري‌ است‌. حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از اين‌ جهت‌ عسگري‌ بهشون‌ مي‌گن‌ كه‌ در معسكر معسكر يعني‌ لشگرگاه‌. يعني‌ محلي‌ كه‌ پادگاه‌ به‌ اصطلاح‌. اين‌ را عرب‌ مي‌گن‌ معسكر. عسكري‌ يعني‌ در دل‌ سربازها و در وسط‌ سربازها به‌ امام‌ عسكري‌ جا داده‌ بودند. كاملا محدود. در عين‌ حال‌ از امام‌ عسكري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خيلي‌ مطالب‌ به‌ ما رسيده‌. علوم‌ و معارفي‌ از اون‌ حضرت‌ به‌ ما رسيده‌ كه‌ ما نسبت‌ به‌ دينمون‌ خيلي‌ روشن‌ و آگاه‌ شده‌ايم‌. يك‌ تفسيري‌ حضرت‌ عسكري‌ دارن‌ كه‌ بعضي‌ مي‌گن‌ خودشون‌ نوشتن‌ و بعضي‌ مي‌گن‌ كه‌ از مطالب‌ ايشون‌ جمع‌ آوري‌ شده‌ به‌ نام‌ تفسير امام‌ حسن‌ عسكري‌. بسيار مطالب‌ ارزنده‌ و پر قيمتي‌. امام‌ عسكري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ وكيلي‌ دارن‌ به‌ نام‌ احمد بن‌ اسحاق‌، كه‌ ايشان‌ در قم‌ زندگي‌ مي‌كرد و اون‌ زمان‌ قم‌ مركز شيعه‌ بود. و اگر رفته‌ باشيد در قم‌، يك‌ مسجدي‌ هست‌ به‌ نام‌ مسجد امام‌ حسن‌ عسكري‌ در وسط‌ شهر، و محل‌ جامع‌ شهر هم‌ هست‌ اين‌ مسجد را از پول‌ امام‌ حسن‌ عسكري‌ احمد بن‌ اسحاق‌ پايه‌ گذاري‌ كرده‌. و ساخته‌. احمد ابن‌ اسحاق‌ كسي‌ است‌ كه‌ اگر طرف‌ پل‌ زهاب‌ رفته‌ باشيد در موقع‌ جبهه‌ كه‌ اكثرتون‌ رفتيد. ولي‌ اون‌ موقع‌ ممكن‌ بود توجه‌ به‌ اين‌ قبر مطهر نداشته‌ باشيد. ولي‌ در پل‌ زهاب‌ قبر احمد ابن‌ اسحاق‌ در اونجا داراي‌ بارگاه‌ و گنبد و تشكيلات‌ است‌. كه‌ ما اتفاقا در موقع‌ جنگ‌ خيلي‌ هم‌ مورد هدف‌ واقع‌ مي‌شد. و بعضي‌ از قسمتهاي‌ اين‌ حرم‌ مطهر خراب‌ شده‌ بود ما به‌ زيارت‌ احمد ابن‌ اسحاق‌ اونوقت‌ رفتم‌ و بعد هم‌ ديگه‌ موفق‌ نشديم‌ بريم‌.

 اين‌ احمد ابن‌ اسحاق‌ برنامه‌اش‌ اين‌ بود كه‌ مي‌آمد براي‌ قم‌ و شيعيان‌ قم‌ و سهم‌ امامي‌ و سؤالي‌، مطالبي‌ كه‌ مردم‌ داشتند براي‌ امام‌ حسن‌ عسكري‌ مي‌برد و باز جوابها را برمي‌گردوند. دارد در يك‌ سفر حضرت‌ بهش‌ فرمودند وقتي‌ كه‌ برمي‌ گردي‌ پيش‌ من‌ ديگه‌ من‌ از دار دنيا رفته‌ام‌. گفتم‌ آقا بعد شما كي‌ جانشين‌ شما خواهد بود؟ به‌ من‌ فرمودند در اطاق‌ مجاور نگاه‌ كن‌، رفتم‌ ديدم‌ يك‌ آقا زاده‌اي‌، خوشا به‌ حال‌ احمد ابن‌ اسحاق‌. اونجا مشغول‌ عبادته‌ سر به‌ سجده‌ گذاشته‌ ايشان‌ امام‌ زمان‌ تو خواهد بود. مي‌گه‌ سفر بعد كه‌ برگشتم‌ تصادفا همان‌ وقتي‌ بود كه‌ حضرت‌ عسكري‌ از دار دنيا رفته‌ بود. بدن‌ امام‌ عسكري‌ را گذاشتند من‌ منتظر بودم‌ كه‌ ببينم‌ كه‌ بر بدن‌ مطهر امام‌ عسكري‌ كه‌ نماز مي‌خونه‌ من‌ اين‌ را بدانيد كه‌ بر بدن‌ امام‌ غير از امام‌ نبايد نماز بخوانه‌. مي‌گه‌ ديدم‌ جعفر همان‌ جعفر كذاب‌ معروف‌ كه‌ در اون‌ وقت‌ جعفر كذاب‌ آمد و با يك‌ تشريفاتي‌ مي‌خواد بر بدن‌ برادرش‌ نماز بخوانه‌. تا ايستاد و همه‌ هم‌ ايستاده‌ بودند يك‌ وقت‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ آقا زاده‌اي‌ يك‌ ماه‌ پاره‌اي‌، كه‌ خدايا اشكوا عليه‌ بعد نبينا و غيبت‌ امامنا. آمد دامن‌ عمو را گرفت‌ كنار زد عمو من‌ مقدمم‌ بر اينكه‌ بر پدرم‌ نماز بخوانم‌. نماز خواند، متوجه‌ شدند كه‌ يك‌ فرزندي‌ امام‌ عسگري‌ دارد چون‌ بنا داشتند كه‌ نسل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را از بين‌ ببرند. ريختند بعد از اون‌ كه‌ امام‌ عسگري‌ را دفن‌ كردند اون‌ آقازاده‌ را بگيرند ديگه‌ چشمها اون‌ حضرت‌ رانديد. كه‌ نديدند تا به‌ حال‌. مگر اونهايي‌ را كه‌ اونهايي‌ موفق‌ شدند كه‌ آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خودش‌ بخواهد و خواسته‌ باشد و مصلحت‌ بداند كه‌ ملاقاتش‌ كنند. ديگه‌ نفهميدند كجا رفت‌. بايد روزهاي‌ جمعه‌ بنشينيم‌ بگيم‌ ابرضوي‌ او غيرها ذي‌ طوي‌ عزيز عليه‌ ان‌ ارض‌ خلق‌ و لا آقاجان‌ بر ما سخت‌ است‌ همه‌ را ببينيم‌ و تو را نبينيم‌. مولا جان‌ بر سخت‌ است‌ كه‌ صداي‌ همه‌ را بشنويم‌ و صداي‌ تو را نشنويم‌. عزيز عليه‌ ان‌ اجالس‌ عليك‌ و انادي‌. آقاجان‌ هل‌ من‌ معين‌ تعطيل‌ عليه‌ و البكاء. مي‌خواهيد چراغها روشنه‌، شب‌ شهادت‌ امام‌ عسگريست‌، خاموش‌ كنيد مانعي‌ نداره‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ با توجهات‌ خاصة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ يقينا امام‌ عسگري‌ هم‌ راضيست‌ ما در فراق‌ فرزندش‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، امشب‌ يك‌ چند لحظه‌ اشك‌ بريزيم‌. عزيز علي‌ ان‌ اطاف‌ دونك‌ بهذا. هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ لتلقي‌. آقا يك‌ راهي‌ هست‌، يك‌ چند لحظه‌اي‌ به‌ ما ملاقات‌ بدي‌، ما تو را ببينيم‌، جمالت‌ را زيارت‌ كنيم‌، از علومت‌ بهره‌مند بشيم‌. نماز را بر بدن‌ پدر خوند، جواب‌ مسائل‌ احمد بن‌ اسحاق‌ را داد. وارد حجره‌ شد. اما وقتي‌ آمدند ديدند آن‌ حضرت‌ در ميان‌ حجره‌ نيست‌ كه‌ هنوز هم‌ در سرداب‌ مطهر هر وقت‌ شما مشرف‌ ميشويد به‌ اميد همون‌ ديدار، اما كجاست‌. بعد هم‌ بدن‌ امام‌ عسگري‌ را آوردند در ميان‌ همان‌ منزل‌، كنار بدن‌ پدرش‌ امام‌ هادي‌ دفن‌ كردند. خدا قسمت‌ كند برويم‌ آن‌ حرم‌ غريب‌ را زيارت‌ كنيم‌. فرق‌ حرم‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ با قبرستان‌ بقيع‌ در اين‌ است‌ كه‌ حرم‌ حضرت‌ عسگري‌ و امام‌ هادي‌، از نظر ظاهر ساختمان‌ دارد، گنبد دارد، ضريح‌ دارد. ولي‌ قبرستان‌ بقيع‌ اينها را نداره‌. اما يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. به‌ نظر من‌ از نظر زائر، قبرستان‌ بقيع‌ خيلي‌ بهتر از حرم‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ است‌. يك‌ ماه‌ رمضان‌ خدا توفيق‌ داد من‌ در سامراء بودم‌، شبها گاهي‌ يك‌ نفر حتي‌ در شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ به‌ زيارت‌ اين‌ دو امام‌ بزرگوار مشرف‌ نميشد. در آن‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ راه‌ باز بود، مردم‌ براي‌ كربلا مي‌رفتند، در كربلا ده‌ روز، در نجف‌ ده‌ روز، در كاظمين‌ چند روزي‌ مي‌ماندند. اما ماشين‌ دو سره‌ مي‌گرفتند برند سامرا، برند حرم‌ زيارت‌ كنند و با همان‌ ماشين‌ برگردند. اطراف‌ حرم‌ امام‌ عسگري‌ كساني‌ كه‌ ساكنند همه‌ مخالفين‌، دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، يك‌ چند نفر شيعه‌ هم‌ كه‌ آنجا هست‌، آنقدر در فشارند، آنقدر در اذيت‌ بودند در آنوقت‌ كه‌ نمي‌خواستند در آنجا بمانند. آقا بقية‌ الله‌، آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبت‌ ابوك‌. آجرك‌ الله‌ يا ولي‌ الله‌. امشب‌ احتمال‌ قوي‌ دارد كه‌ حضرت‌ كنار قبر پدرش‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ باشد. از همينجا دلها را روانه‌ كنيد به‌ كنار مرقد مطهر امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌. بريم‌ زيارت‌، با روحمون‌ زيارت‌ كنيم‌، سفر روحي‌ بهتر از سفر بدنيست‌. چون‌ در سفر بدني‌ ممكن‌ است‌ انسان‌ حواسش‌ پرت‌ باشه‌. اما وقتي‌ انسان‌ سفر روحي‌ ميكند صددرصد متوجه‌ آن‌ اماميست‌ كه‌ در آنجا دفنه‌. وارد حرم‌ ميشيم‌. يك‌ ضريح‌ بسيار بزرگ‌ كه‌ چهار قبر در اين‌ ضريحه‌. قبر امام‌ هاديست‌، قبر امام‌ عسگري‌، قبر حضرت‌ حكيمه‌ خاتون‌، قبر نرجس‌ خاتون‌، همه‌ در يك‌ ضريح‌. دم‌ در حرم‌ مي‌ايستيم‌. السلام‌ عليك‌، السلام‌ عليكما يا اميني‌ الله‌ في‌ ارضه‌ و حجتيه‌ علي‌ عباده‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا علي‌ بن‌ محمد الهادي‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا ابا محمد الحسن‌ بن‌ علي‌. السلام‌ عليك‌ يا حكيمه‌. السلام‌ عليك‌ يا نرجس‌ ام‌ الحجه‌. السلام‌ عليكم‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 خوشا به‌ حال‌ آنهايي‌ كه‌ مشرف‌ شده‌اند. آنها ميدونند من‌ چي‌ ميگم‌. طرف‌ قسمت‌ بالاسر مطهر، يك‌ پله‌هايي‌ است‌، شايد ده‌ تا پله‌ بايد بريد پائين‌. اينجا كجاست‌؟ سرداب‌ مطهر حضرت‌ بقية‌ الله‌. خانة‌ امام‌ زمان‌. آنجايي‌ كه‌ سالها شايد آقا آنجا استراحت‌ ميكرده‌، در آنجا زندگي‌ مي‌كرده‌. در و ديوارش‌ منوره‌. وارد اين‌ سرداب‌ بشيد. شايد امشب‌ لازم‌ باشد برويم‌ در سرداب‌ مطهر. آنجا تسليت‌ به‌ امام‌ زمانمون‌ عرض‌ كنيم‌. السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌ في‌ ارضه‌. السلام‌ عليك‌ يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. السلام‌ عليك‌ يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. آقا جان‌ تسليت‌ عرض‌ ميكنيم‌. آقا جان‌ سر شما سلامت‌ باشد، باقي‌ عمر شما باشد. مولاي‌، ما در مصيبت‌ با شما شريكيم‌. به‌به‌. چه‌ امامي‌ را در آخر دو ماه‌ محرم‌ و صفر قرار داده‌اند. تمام‌ مزد عزاداريهاي‌ اين‌ دو ماه‌ محرم‌ و صفر را امشب‌ از امام‌ عسگري‌ و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خواهيم‌ گرفت‌. آقاجان‌ دو ماه‌ است‌، دو ماه‌ است‌ همة‌ جشنها را، همة‌ برنامه‌ را، همه‌ را بر خودمون‌ حرام‌ كرديم‌. صبح‌ و شب‌ براي‌ شما اشك‌ ريختيم‌، براي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اشك‌ ريختيم‌. اگر چه‌ كارمون‌ ارزش‌ ندارد ولي‌ انت‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بالضيافة‌ و الاجاره‌ و اضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. براي‌ امام‌ عسگري‌ مي‌خوايد عزاداري‌ كنيد انشاء الله‌ اميدواريم‌ چند دقيقه‌، خيلي‌ طولش‌ دادم‌ امشب‌، ولي‌ چند دقيقه‌ انشاء الله‌ با همان‌ حرارت‌، با همان‌ محبتي‌ كه‌ ديشب‌ داشتيد، امشب‌ شام‌ غريبان‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هم‌ هست‌. به‌ امام‌ جواد هم‌ بايد تسليت‌ عرض‌ كرد.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۳۰ صفر ۱۴۱۷ قمری – عدالت‌، ايثار و محبت‌ در عبوديت‌

 عدالت‌، ايثار و محبت‌ در عبوديت‌ 30 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما امروا الا ليعبدوا الله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌.

 آياتي‌ تلاوت‌ شد كه‌ يكي‌ از اون‌ آيات‌ اين‌ آية‌ مباركه‌ بود. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ما امروا الا ليعبد الله‌. به‌ هيچ‌ چيز امر نشده‌ايد مگر به‌ عبادت‌ خدا. بطور كلي‌ بندگي‌ خدا به‌ اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ انسان‌ يا بايد مصالح‌ خودش‌ را صددرصد خودش‌ بفهمد يا بايد از يك‌ فردي‌ كه‌ مصالح‌ او را متوجه‌ است‌ تبعيت‌ كند. در تمام‌ عالم‌، بين‌ همة‌ مردم‌، اين‌ حقيقت‌ حقيقت‌ دارد كه‌ يا بايد انسان‌ خودش‌ مسائلي‌ كه‌ براي‌ او هست‌ چه‌ در امور دنيايش‌، چه‌ در امور روحش‌، چه‌ در مسائلي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالمه‌. بايد اين‌ را خودش‌ درك‌ بكنه‌. نميتونه‌ خودش‌ درك‌ بكنه‌، بايد از يك‌ كسي‌ كه‌ درك‌ او يا بيشتر از اينه‌، يا همة‌ چيزها را درك‌ ميكنه‌، تبعيت‌ كنه‌. عبادت‌ و بندگي‌ خدا يك‌ امر تحميلي‌ نيست‌ كه‌ بر ما تحميل‌ شده‌ باشه‌. بلكه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ چون‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار حكيم‌ است‌، همة‌ مصالح‌ و مفاسد جامعة‌ بشري‌ و دنيا و آخرت‌ و هر چه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خلقت‌ است‌، ميدانه‌. اگر بنا بشود كه‌ ما از كسي‌ بندگي‌ كنيم‌، پيروي‌ كنيم‌، بايد حتما از خدا بندگي‌ و پيروي‌ و تبعيت‌ كنيم‌. علتش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ همة‌ مصالح‌ را پروردگار ميدونه‌. ميداند كه‌ ما آينده‌امون‌ چه‌ خواهد شد. ميداند كه‌ ما چقدر استعداد داريم‌. چقدر آمادگي‌ داريم‌.

 بطور كلي‌ بشر از يك‌ طرف‌ ديگر از سه‌ بندگي‌ نمي‌تواند خارج‌ بشه‌، مگر اينكه‌ عقل‌ نداشته‌ باشه‌. يا بايد بندة‌ خدا باشد، يا بندة‌ هواي‌ نفسش‌ باشد، و يا بندة‌ مردم‌ چه‌ مردم‌ شيطان‌ صفت‌ بالاخره‌ بندة‌ رسوماتش‌ باشد. بندة‌ خدا اگر انسان‌ بود به‌ هيچ‌ وجه‌ خطا ندارد. بندة‌ هواي‌ نفسش‌ اگر بود، خيلي‌ خطا دارد. بندة‌ مردم‌ هم‌ اگر شد خطا زياد دارد. پس‌ بهتر از همه‌ همين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بندگي‌ خدا را انتخاب‌ كند. شما نمي‌تونيد بگيد من‌ نه‌ بندة‌ خدا هستم‌ نه‌ بندة‌ مردم‌ نه‌ بندة‌ هواي‌ نفس‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر اينطوري‌ باشيد بايد گفت‌ آزاد مطلق‌. گرمتونه‌، الان‌ همين‌ وسط‌ لباسهايتون‌ را دربياوريد خنك‌ بشويد. مي‌كنيد؟ ميگيد نه‌ بده‌. چرا بده‌؟ مردم‌ چي‌ مي‌گويند. پس‌ بندة‌ مردميد. در كوچه‌ و بازار كه‌ راه‌ مي‌رويد، هر طوري‌ دلتون‌ مي‌خواهد مي‌تونيد راه‌ برويد؟ ميگيد نه‌. بده‌. بندة‌ جو اطرافتون‌ هستيد. آنهايي‌ كه‌ ميگند كه‌ هر چي‌ دلمون‌ مي‌خواهد انجام‌ مي‌دهيم‌، همان‌ در حقيقت‌ بندة‌ نفسشونند. هر چه‌، نفس‌ امارة‌ بالسوء آنهم‌، ميگه‌ انجام‌ مي‌دهند.

 اما اگر انسان‌ بندة‌  خدا شد، هم‌ مردم‌ را رعايت‌ كرده‌. چون‌ خدا فرموده‌ است‌ كه‌ بايد ادب‌ داشته‌ باشي‌، رعايت‌ وضع‌ خودت‌ را در جامعه‌ بكني‌. آنجوري‌ كه‌ مردم‌ متهمت‌ نكنند زندگي‌ كني‌. آنجوري‌ كه‌ مردم‌ پشت‌ سرت‌ حرف‌ نزنند معاشرت‌ كني‌. پس‌ مي‌بينيد بندة‌ خدائيد اما جميع‌ آداب‌ معاشرت‌ فردي‌ و اجتماعي‌ هم‌ در اثر بندگي‌ خدا رعايت‌ كرده‌ايد. بلكه‌ اگر شما بندة‌ خدا شديد، نفس‌ شما تحت‌ فرمان‌ خدا در مي‌آيد. فكر نكنيد همة‌ افراد نفس‌ امارة‌ بالسوء دارند. نه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء نداشت‌. انبياء هيچكدام‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء نداشتند. حتي‌ اگر يك‌ فردي‌، حتي‌ شما اگر تزكية‌ نفس‌ كنيد و خودتون‌ را از صفات‌ رذيله‌ و صفات‌ حيواني‌ مبرا كنيد، نفس‌ امارة‌ بالسوء نداريد. بلكه‌ نفس‌ شما همان‌ نفس‌ اولي‌ ميشه‌. همان‌ نفسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌. آخه‌ روح‌ ما را خدا طوري‌ خلق‌ كرد كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ در او ميشد گنجايش‌ پيدا بكنه‌ و پاك‌ از همة‌ رذائل‌. و لذا فرمود و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. روحي‌ كه‌ منتسب‌ به‌ خود منه‌. اين‌ روح‌ را در بدن‌ ما خداي‌ تعالي‌ وارد كرده‌. ما آلوده‌اش‌ كرديم‌. حالا كه‌ آلوده‌اش‌ كرديد بيائيد پاكش‌ كنيد. رفتيد توي‌ فضاي‌ كثيف‌، بدنتون‌ كثيف‌ شد، سياه‌ شديد. برويد حمام‌ خودتون‌ را تميز كنيد. نظافت‌ از ايمانه‌. ما همه‌اش‌ فكر مي‌كنيم‌ نظافت‌ يعني‌ صورتمون‌ را صابون‌ بزنيم‌، دستهايمون‌ را صابون‌ بزنيم‌. بدنمون‌ را تميز نگه‌ داريم‌. اين‌ نظافت‌ بدنه‌. نظافتي‌ كه‌ از ايمانه‌ و اسلام‌ بهش‌ اهميت‌ داده‌ و فرموده‌ النظافه‌ من‌ الايمان‌، اگر نظافت‌ بدني‌ باشه‌، اين‌ كفار و مشركين‌ كه‌ مخصوصا آن‌ ساعتي‌ كه‌ از حمام‌ بيرون‌ آمده‌اند، اينها بايد مؤمن‌ترين‌ افراد باشند. نظافت‌ روح‌ در مرحلة‌ اول‌ از ايمانه‌. اگر روحتون‌ نظيف‌ بود، اگر روحتون‌ كينه‌ نداشت‌، اگر روحتون‌ كبر نداشت‌، اگر روحتون‌ بخل‌ يا صفات‌ رذيلة‌ ديگر كه‌ شايد به‌ هفتاد و چند صفت‌ رذيله‌ ميرسد، نداشت‌؛ آنوقت‌ ايمان‌ شما داريد. ايمان‌ كسي‌ دارد كه‌ وقتي‌ كه‌ مظلومي‌ بهش‌ رسيد نسبت‌ به‌ مظلوم‌ با محبت‌ باشه‌. در دو شب‌ قبل‌ گفتم‌ كه‌ اصحاب‌ پيغمبر يا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، رحماء بينهم‌. در بين‌ خود مردم‌ مسلمان‌ خيلي‌ مهربان‌ بودند. با همديگه‌ با محبت‌ برخورد مي‌كردند. همين‌ امروز صحبت‌ بود با بعضي‌ از رفقا، بعضي‌ از دستورات‌ و قوانين‌ اسلام‌ كه‌ در قرآن‌ به‌ صراحت‌ آمده‌، هنوز در بين‌ ما مردم‌ مسلمان‌ براي‌ يك‌ گوشه‌اش‌، گوشه‌اي‌ از اجتماع‌ ما هم‌ پياده‌ نشده‌. آن‌ صفا و صميميتي‌ كه‌ بايد بين‌ مردم‌ باشد، بقول‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌ در اخلاق‌ ناصري‌، ميگه‌ عدالت‌ مال‌ مردمي‌ است‌ كه‌ اهل‌ دعوا باشند، اهل‌ نزاع‌ باشند. وقتي‌ كه‌ با هم‌ شما دعوا مي‌كنيد بايد برويد به‌ دادگستري‌. بايد يك‌ عادلي‌ بيايد بينتون‌ عدالت‌ را پياده‌ كنه‌. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ كي‌ تشريف‌ مي‌آورد؟ بعد از ايني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌، ظلم‌ به‌ همه‌ شده‌ باشه‌. مي‌آيد و عدل‌ و داد برقرار ميكنه‌. يملأ الارض‌ قسطا و عدلا بعد ما ملئت‌ ظلما و جورا. اسلام‌ عدل‌ و داد نمي‌خواهد در بين‌ مردم‌ بوجود بيايد. بلكه‌ او اخوت‌ را آورده‌. انما المؤمنون‌ اخوه‌. مرحوم‌ خواجه‌ در اخلاق‌ ناصري‌ ميگويد كه‌ اگر محبت‌ باشه‌، صميميت‌ باشه‌، صفا باشه‌، نوبت‌ به‌ عدل‌ و داد نميرسه‌. اگر ما مردم‌ همه‌امون‌ با يكديگر محبت‌ كنيم‌ و صفت‌ رذيله‌ را از بين‌ خودمون‌ برچينيم‌، نه‌ كسي‌ طمع‌ به‌ مال‌ ديگري‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ چشمي‌ به‌ ناموس‌ ديگري‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ بخواهد كه‌ بر ديگران‌ تفوق‌ پيدا كنه‌، اگر يك‌ همچين‌ صفاتي‌ در انسان‌ بود، به‌ هيچ‌ وجه‌ عدالت‌ لازم‌ نيست‌. دو نفر رفيق‌ صميمي‌ كه‌ اين‌ ميگه‌ من‌ هر چي‌ دارم‌ مال‌ تو، تو هم‌ هر چي‌ داري‌ مال‌ من‌ و عمل‌ هم‌ مي‌كنند، لازمه‌ كه‌ يك‌ عادلي‌ بيايد در بينشون‌ عدالت‌ بخرج‌ بده‌؟! اين‌ روايت‌ هست‌ در كتب‌، در كتابهايي‌ كه‌ براي‌ مكاسب‌ و كسب‌ و كار نوشته‌اند، اين‌ روايت‌ را غالبا نقل‌ كرده‌اند كه‌ مستحبه‌ اگر شما رفتيد از يك‌ شخصي‌ جنسي‌ خريديد، او يك‌ قدري‌ زيادتر به‌ شما بده‌ و اين‌ كسي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواهد بخره‌ بگه‌ آقا يك‌ خورده‌اي‌ سبك‌تر بكش‌، بهت‌ ضرر نخوره‌. اگر همة‌ مردم‌ مسلمان‌ اينطور شدند ديگه‌ دعوا و اين‌ وضعي‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ مسلمان‌ اسمي‌ هست‌ بوجود مي‌آمد؟! تعذيرات‌ حكومتي‌ براي‌ چي‌ تشكيلي‌ شده‌! همين‌ روزها صحبتش‌ زياده‌. چرا بايد يك‌ تاجر يك‌ فروشنده‌ را هم‌ جريمه‌اش‌ كنند هم‌ كتكش‌ بزنند هم‌ ،هم‌ در مغازه‌اش‌ را ببندند. اگر به‌ همين‌ دستور اسلام‌ عمل‌ مي‌شد به‌ همين‌ كه‌ فروشنده‌ بگه‌ آقا بركتش‌ را من‌ از خدا مي‌خوام‌. يك‌ مقداري‌ بيشتر، يك‌ مقداري‌ سنگين‌تر، يك‌ مقداري‌ پر حجم‌تر. ارزانتر، بركت‌ خدا مي‌ده‌. اين‌ پيشنهاد را داشته‌ باشه‌، خريدار هم‌ بگه‌ آقا من‌ چرا بايد به‌ مسلمانان‌ ضرر بزنم‌ آقا يك‌ خرده‌ سبكتر بكش‌. يك‌ قدري‌ كمتر بده‌، يك‌ قدري‌ ضرر نكني‌. آيا واقعا تو اين‌ مقداري‌ كه‌ قيمت‌ گذاشته‌اي‌ اين‌ برات‌ ضرر نداره‌. با اين‌ محبت‌ اگر وارد بشن‌ اين‌ صميمت‌ در بين‌ مردم‌ مسلمان‌ به‌ وجود بياد. تا جايي‌ كه‌ اسلام‌ رفته‌ كه‌ واقعا براي‌ ما حتي‌ شنيدنش‌ براي‌ اين‌ كه‌ صريحه‌ قرآنه‌ شنيدنش‌ حتي‌ براي‌ تعجب‌ آوره‌. مگر مي‌شه‌!

 افرادي‌ كه‌ حق‌ دارند وارد خانة‌ شما بدون‌ اذن‌ شما بشن‌ يك‌ مشت‌ از اقوامند كه‌ اونجا در قرآن‌ ازش‌ اسم‌ مي‌بره‌. بعد مي‌گه‌ كه‌ دوستتون‌ كه‌ كليد خونتون‌ در دستتشه‌. اين‌ وارد خونتون‌ شد اومد رفت‌ در يخچال‌ را باز كرد گرسنه‌ هم‌ بود. هر چه‌ اونجا بود خرد و يا بعضيهاش‌ را خرد. خورش‌ هم‌، غذا كمه‌ براي‌ زن‌ و بچه‌اش‌، هر چي‌ اونجا بود جمع‌ كرد ريخت‌ توي‌ پلاستيك‌ و برد خونه‌. اين‌ اشكالي‌ نداره‌، اي‌ بابا اين‌ اسلام‌ مي‌گه‌. نخير قرآن‌ صراحتا، قرآن‌ مي‌گه‌. مي‌شه‌ مگر؟ يك‌ طرفه‌ مي‌شه‌. يعني‌ من‌ هر چه‌ دارم‌ مال‌ خودم‌، شما هر چي‌ داريد مال‌ من‌ و ديگه‌ خداحافظ‌. يك‌ طرفه‌ مي‌شه‌. اما اسلام‌ مي‌گه‌ نه‌ آقا انسان‌ اگر بندة‌ خدا شد در اون‌ روايات‌ عنوان‌ بصري‌ كه‌ من‌ يكي‌ دو شب‌ در تهران‌ مطرح‌ كردم‌ در اونجا مي‌فرمايد امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ بندة‌ خدا اونجور فكر نمي‌كنه‌. حالا ببينيم‌ كدوم‌ يكيمون‌ بندة‌ خدا هستيم‌ و امر الا ليعبدوا الله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌. كدوم‌ يكيمون‌ بندة‌ خدا هستيم‌. بندة‌ خدا تمام‌ اونچه‌ اموال‌ در عالم‌ هست‌ يرون‌ المال‌ مال‌ الله‌. آقا چي‌ مال‌ توئه‌؟ هيچي‌. العبد و ما في‌ يده‌ للمولا. بنده‌ و هر چه‌ در اختيارشه‌ مال‌ مولاشه‌. يرون‌ المال‌ مال‌ الله‌ يدفعونه‌ حيث‌ ما امر الله‌. الان‌ اين‌ رفيق‌ كه‌ اون‌ هم‌ بندة‌ خداست‌ او پول‌ لازم‌ داره‌ من‌ پول‌ لازم‌ ندارم‌، بسيار خوب‌. پول‌ دست‌ تو باشه‌. فردا من‌ لازم‌ دارم‌ او لازم‌ نداره‌، بسيار خوب‌. اما اين‌ بدبخت‌ داره‌ از بي‌پولي‌، از گرفتاري‌، مجبور شده‌ كه‌ مجبور شدن‌ هم‌ البته‌ نبايد مجبور بشه‌ كه‌ بره‌ ربا بگيره‌. اما حالا مجبور شده‌ به‌ كلاههاي‌ شرعي‌ ماهي‌ چقدر ربا بده‌. تو پول‌ را گذاشتي‌ توي‌ بانك‌، احتياجي‌ هم‌ بهش‌ نداري‌. اين‌ نميشه‌. يك‌ صميميتي‌ بايد با بندگي‌ خدا، حالا چه‌ برسه‌ به‌ قرض‌ الحسنه‌. الان‌ شما قرض‌ الحسنه‌ از بين‌ مردم‌ مسلمان‌ ور افتاده‌. به‌ دو دليل‌. يكي‌ اينكه‌ خوب‌، اگر اين‌ پول‌ را بگذارم‌ بانك‌، ماهي‌ چقدر بانك‌ ميده‌. اين‌ يك‌ دليل‌. شما چطور؟ قرض‌ الحسنه‌ ديگه‌ فرعي‌ نداره‌، ربحي‌ نداره‌، اينها نداره‌. يكي‌ ديگه‌ هم‌ اينكه‌ مردم‌ بسكه‌ كلاه‌ گذاشته‌اند سر… يعني‌ آن‌ كسي‌ كه‌ قرض‌ الحسنه‌ مي‌گيره‌ انسان‌ راحتترش‌ همينه‌ كه‌ بگه‌ آقا ما از اين‌ پول‌ گذشتيم‌. اين‌ دو علت‌ شده‌ كه‌ امروز قرض‌ الحسنه‌ با همة‌ آن‌ ثوابها كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هر كسي‌ به‌ ديگري‌ قرض‌ الحسنه‌ بده‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ به‌ من‌ و من‌ يقرض‌ الله‌ قرضا حسنا فيضاعفه‌. كيه‌ كه‌ به‌ من‌ قرض‌ الحسنه‌ بده‌ تا من‌ اضافه‌اش‌ كنم‌؟ ولي‌ متأسفانه‌ به‌ اين‌ دو تا دليل‌ قرض‌ الحسنه‌ ور افتاده‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ ما بگيم‌ نه‌ بعنوان‌ قرض‌، اصلا اين‌ پول‌ مال‌ توست‌. اين‌ خونه‌ مال‌ توست‌. اين‌ كليد خونه‌ در اختيار تو. سندش‌ هم‌ مي‌خواهي‌، لازم‌ داري‌؟ سندش‌ را هم‌ بريم‌ توي‌ محضر به‌ نامت‌ كنيم‌. يك‌ همچين‌ صفائي‌ كجا مي‌تونيم‌ پيدا بكنيم‌. حرفش‌ هم‌ نميشه‌ زد. ما به‌ اينجا حالا كاري‌ نداريم‌. اقلا يك‌ مقداري‌ نسبت‌ به‌ يكديگر با محبت‌ برخورد كنيد. مهربان‌ باشيد. با يكديگر با صميميت‌ برخورد كنيد. و الاّ بندة‌ خدا نيستيد.

 و ما امروا الا ليعبد الله‌. بندة‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ در جميع‌ چيزها با ديگران‌ برابر باشه‌، اخوت‌ اسلامي‌ داشته‌ باشه‌. انما المؤمنون‌ اخوه‌. تمام‌ مؤمنين‌ با هم‌ برادرند. برادر با برادر، البته‌ برادرها هم‌ زمان‌ ما متأسفانه‌، بي‌ برادري‌ شده‌ و بي‌ صفائي‌ در بينشون‌ هست‌. سر ارث‌ پدر آنچنان‌ درگير مي‌شوند با يكديگر كه‌ حساب‌ نداره‌. يكي‌ از محترمين‌ بود، خدا رحمتش‌ كنه‌، فوت‌ كرد. در تقريبا بيست‌ سال‌ قبل‌، شايد بيشتر بود. اين‌ يك‌ روز آمد، پسر بزرگش‌ آمد پيش‌ من‌، پدر ما ديوانه‌ شده‌. كه‌ او گفت‌ يك‌ حرفي‌ بهش‌ بزنيد، يك‌ نصيحتي‌ بهش‌ بكنيد. باهاش‌ هم‌ رفيق‌ بوديم‌ با پدر. توي‌ همين‌ خيابان‌ صاحب‌ الزمان‌ زندگي‌ ميكرد. رفتيم‌ باهاش‌ صحبت‌ كرديم‌. ديديم‌ نه‌ ديوانه‌ نيست‌. گفتم‌ چرا اين‌ بچه‌ها اين‌ حرف‌ را مي‌زنند؟ گفت‌ علت‌ داره‌. من‌ مريض‌ شده‌ بودم‌ خيلي‌ سخت‌. يك‌ حالت‌ اغمائي‌، ولي‌ مي‌فهميدم‌ چي‌ دور و برم‌ ميگذره‌. بچه‌ها خيال‌ كردند كه‌ ما ديگه‌ لحظات‌ آخر عمرمونه‌. سر ارثيه‌ دعوايشون‌ شد. كليد گاوصندوق‌ بابا كجاست‌؟ چقدر توي‌ بانك‌ داره‌؟ چه‌ ميكنه‌ ولي‌ مي‌فهميديم‌، نمي‌تونستيم‌ هم‌ حركت‌ كنيم‌. اينجا تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ اگر خوب‌ شدم‌ هر چه‌ دارم‌ در راه‌ خدا بدهم‌ و براي‌ اين‌ بچه‌ها چيزي‌ نگذارم‌. خوب‌ شديم‌. حالا اين‌ كار را دارم‌ مي‌كنم‌. مي‌گويند من‌ ديوانه‌ شده‌ام‌. اينجوريه‌.

 صميميت‌ بين‌ دو تا برادر كه‌ بايد، برادر را مثال‌ مي‌زند خداي‌ تعالي‌ كه‌ بايد مسلمانها مثل‌ برادر باشند. آنوقت‌ دو تا برادر سر پولي‌ كه‌ اصلا مال‌ آنها نيست‌، بادآورده‌ است‌ در واقع‌. پدر زحمتش‌ را كشيده‌، تمام‌ گرفتاريها را به‌ دوش‌ كشيده‌، به‌ دست‌ تو مي‌خواهد برسه‌. حالا سر پول‌ پدر دعوا، اينهمه‌ نزاع‌؟ ثلثش‌ هم‌ كه‌ اصلا نمي‌دهند. وصيت‌ كرده‌ يك‌ ثلث‌ از اموالم‌ را به‌ خرج‌ خودم‌ بكنيد. ميگويند، براي‌ من‌ خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌. ميگويند آقا ميشه‌ اين‌ ثلث‌ را ما ماهي‌ مثلا هزار تومان‌ بدهيم‌ برايش‌ نماز و روزه‌ بخونند. آنهم‌ از شيش‌ ماه‌ ديگه‌. ميگم‌ مگه‌ پول‌ نقد توي‌ حسابش‌ نيست‌؟ ميگويند چرا ولي‌ ما لازم‌ داريم‌ خودمون‌. اين‌ را راضي‌ ميشيد حبس‌ باشه‌، گرفتار باشه‌، اين‌ پدر مهربانتون‌. در مسجد نماز مي‌خوندم‌. من‌ اعلام‌ كرده‌ بودم‌ كه‌ مرده‌ را نيارند. اين‌ قبل‌ از غسل‌ بود، گاهي‌ مسئله‌اي‌ ممكن‌ بود بوجود بيايد. ديدم‌ يك‌ چند تا جوانهاي‌ محل‌ آمدند كه‌ پدرمون‌ فوت‌ كرده‌، اين‌ را اجازه‌ بدهيد بگذارند توي‌ مسجد. گفتم‌ چرا توي‌ خونه‌اتون‌ نباشه‌؟ گفت‌ ما مي‌ترسيم‌. پدري‌ كه‌ تا ديشب‌ توي‌ بغلش‌ مي‌گرفتيد. يك‌ شب‌ ديگه‌ هم‌ نگهش‌ داريد. يك‌ امشب‌ نگهش‌ داريد. هر چي‌ كرديم‌ گفتند نه‌. بالاخره‌ شما اگر قبولش‌ نكنيد، مي‌بريم‌ توي‌ يك‌ مسجد ديگه‌ مي‌گذاريمش‌. بردند توي‌ مسجد ديگه‌ گذاشتندش‌. اينها چيزهايي‌ نيستش‌ كه‌ من‌ بخواهم‌ از نظر علمي‌ برايتون‌ بحث‌ كنم‌. همه‌اتون‌، از باب‌ تذكر برايتون‌ ميگم‌. كجا رفت‌ آن‌ صميميت‌، آن‌ صفا، آن‌ محبتي‌ كه‌ بين‌ اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ بود؟ اين‌ مرد ميگه‌ در جنگي‌ آب‌ آوردم‌ به‌ يك‌ نفر كه‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ بود، آب‌ بدهم‌. گفت‌ كه‌ من‌ تشنه‌ هستم‌، اما اين‌ رفيقم‌ تشنه‌تر از منه‌، آب‌ را به‌ او برسانيد. بردم‌ بالاي‌ سر او. او هم‌ گفت‌ اين‌ رفيق‌ ديگه‌، آنورتر افتاده‌، اون‌ تشنه‌تره‌. آن‌ آخري‌ كه‌ نفر هفتم‌ بود، بردم‌ برايش‌ ديدم‌ از دنيا رفته‌. برگشتم‌ باز يك‌ يك‌ اينها از دنيا رفته‌اند و آب‌ را نسبت‌ به‌ يكديگر ايثار كرده‌اند. اين‌ معناي‌ اسلامه‌. اين‌ معناي‌ دينه‌.

 و ما امروا الا ليعبدوا الله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌. اگر به‌ همين‌ يك‌ آيه‌ عمل‌ بكنيد كه‌ ما بشويم‌ بندة‌ خدا و هر چي‌ هم‌ داريم‌ مال‌ خدا و خدا هر چيزي‌ را كه‌ گفت‌، اون‌ مال‌ را قرار بدهيد. يدفعونه‌ حيث‌ ما امر الله‌. تمام‌ اين‌ مسائل‌ حل‌ ميشه‌. تمام‌ اين‌ مشكلات‌ حل‌ ميشه‌. مخصوصا كه‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ خالصش‌ هم‌ بكنيد. خودنمائي‌ نخواسته‌ باشيم‌ بكنيم‌. نخواسته‌ باشيم‌ بگيم‌ ما چند تا برادريم‌ همه‌امون‌ با هم‌ متحد. نخواسته‌ باشيم‌ كه‌ بگيم‌ كه‌ ما يك‌ مسلمان‌ واقعي‌ هستيم‌. مخلصين‌ له‌، يعني‌ خالص‌ كننده‌ براي‌ خدا دينش‌ را، روشش‌ را، همة‌ افكاري‌ را كه‌ عمل‌ ميكند خالص‌ باشه‌ براي‌ خدا. يعني‌ انفاقش‌ هم‌ خالص‌ باشه‌. گاهي‌ ايجاب‌ ميكنه‌ انسان‌ انفاق‌ كه‌ ميكنه‌ براي‌ خدا علني‌ انفاق‌ كنه‌. گاهي‌ سرا. ايجاب‌ ميكنه‌. ما يك‌ وقتي‌ در خارج‌ شهر مشهد يك‌ مدرسه‌ مي‌خواستيم‌ بسازيم‌. عده‌اي‌ از ثروتمندها و ملاكين‌ دهات‌ اطراف‌ را جمع‌ كرديم‌ و بنا بود از اينها پول‌ بگيريم‌ مدرسه‌ بسازيم‌. يك‌ نفر قبل‌ از اينكه‌ ما صحبت‌ كنيم‌ آمد، آنوقت‌ خيلي‌ پول‌ بود، گفت‌ پنجاه‌ هزار تومان‌ من‌ پول‌ ميدهم‌. گفتم‌ اين‌ را وقتي‌ من‌ صحبتم‌ به‌ اينجا رسيد تو بلند شو بگو. گفت‌ نه‌ من‌ نمي‌خواهم‌ ريا بشه‌. گفتم‌ ريا بگذار بشه‌، گناهش‌ گردن‌ من‌، ثوابش‌ مال‌ تو. چرا؟ اينجا علنيش‌ لازمه‌. براي‌ اينكه‌ اين‌ شخص‌ يكنفر از همينها بود. اين‌ وقتي‌ گفت‌ پنجاه‌ هزار تومان‌ من‌ ميدهم‌، بيشتر از پنج‌ ميليون‌ الان‌ بود. گفت‌ من‌ مي‌دهم‌، بقيه‌ هم‌، خوب‌ چشم‌ و همچشميه‌، اونها هم‌ كمتر ممكنه‌ بدهند، ولي‌ بالاخره‌، اما اگر يكنفر بلند بشه‌ بگه‌ مثلا آقا من‌ ده‌ تومان‌ ميدهم‌، نه‌ ده‌ هزار تومان‌، ده‌ تومان‌ هم‌ زمينه‌ داشت‌ كه‌ بگه‌ ده‌ تومان‌ ميدهم‌. اينجا انجام‌ دادند. ببينيد اينجور جائي‌ لازمه‌ انسان‌ علني‌ انفاق‌ كنه‌ كه‌ ديگران‌ هم‌ تشويق‌ بشوند. اما گاهي‌ هم‌ هست‌ كه‌ سريه‌. حتي‌ در روايات‌ دارد كه‌ جوري‌ به‌ برادر مؤمنت‌ پول‌ را برسان‌ كه‌ اين‌ دستت‌ نفهمه‌. يعني‌ اگر بغل‌ دستت‌ يك‌ نفر ايستاده‌، نفهمه‌. اينوري‌ انفاق‌ كن‌. همانطوري‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ كار را مي‌كردند.

 همة‌ اين‌ مسائل‌ زير ساية‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌. الا ليعبد الله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌. اين‌ را بايد انسان‌ از قرآن‌ تعليم‌ بگيره‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ امشب‌ شب‌ شهادت‌ اون‌ حضرت‌ است‌ و يك‌ اختصاصي‌ به‌ ما مجاورين‌ قبر مطهر آن‌ حضرت‌ و بلكه‌ تمام‌ مردم‌ ايران‌، چون‌ مردم‌ ايران‌ در واقع‌ مجاور قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مهربانه‌. رحم‌ و عاطفه‌ و محبتش‌ اينقدر زياده‌ كه‌ از امام‌ جواد پرسيدند آقا چرا پدرتون‌ را اسمش‌ را رضا گذاشتند؟ فرمود بخاطر اينكه‌ دوست‌ و دشمن‌ از او راضي‌ بودند. يعني‌ به‌ همه‌ مهربان‌ بود. آنچنان‌ مهربان‌ بود كه‌ حتي‌ مأمون‌ احساس‌ امنيت‌ ميكرد. يعني‌ اينجوري‌ها، زهر داده‌، حضرت‌ يتلمل‌ تململ‌ السليم‌، مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچه‌. بلند شده‌ با جمعيت‌ آمده‌ ميگه‌ آقا چتونه‌؟ خيلي‌ بايد انسان‌ احساس‌ امنيت‌ بكنه‌. مبادا بگه‌ تو زهرم‌ دادي‌. يعني‌ ميدونه‌ امام‌ هشتم‌ نميگذاره‌ آبروي‌ دشمنش‌ هم‌ برود. اين‌ اندازه‌ مهربانه‌. اين‌ اندازه‌ نسبت‌ به‌ دوست‌ و دشمن‌ با محبته‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ عالم‌ آل‌ محمده‌. يعني‌ مجالسي‌ تشكيل‌ ميشد. مأمون‌ در بين‌، عالمه‌، بحثهايي‌ داره‌، استدلالهايي‌ داره‌. خيلي‌ مجالس‌ علم‌ و دانش‌ را بصورت‌ ظاهر، آنطوري‌ كه‌ در تاريخ‌ نقل‌ كرده‌اند دوست‌ داره‌. علمايي‌ از عراق‌ جمع‌ كرده‌ بود، خود خراسان‌ هم‌ علماي‌ بزرگي‌ داشت‌. علماي‌ عراق‌ و خراسان‌ را جمع‌ ميكرد، حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ را مي‌نشوند. ميگفت‌ دربارة‌ علوم‌ مختلف‌ بحث‌ كنيد. من‌ مي‌خواهم‌ گوش‌ بدهم‌. خودش‌ هم‌ وارد بعضي‌ از مسائل‌ ميشد. گاهي‌ علماي‌ نصارا و علماي‌ يهود را هم‌ مي‌آورد. حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از كتب‌ اهل‌، از كتب‌ مسيحي‌ها، از كتب‌ يهوديها، عليه‌ آنها استدلال‌ ميكرد و در بين‌ علماي‌، البته‌ معلومه‌ علماي‌ عراق‌ و خراسان‌، اينها حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را به‌ امامت‌ قبول‌ نداشتند. اونها كساني‌ بودند كه‌ بالاخره‌ ميشه‌ گفت‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند. پيرو ابوحنيفه‌ و امثال‌ اينها بودند. و زمان‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا دو جريان‌ واقع‌ شده‌ بود. يعني‌ قبلش‌ واقع‌ شده‌ بود كه‌ دچار مشكل‌ كرده‌ بود ائمة‌ بعدي‌ را. يعني‌ در زمان‌ هارون‌ و مأمون‌ بيشتر در زمان‌ هارون‌، و بلكه‌ قبل‌ از هارون‌، بني‌ العباس‌ از وقتي‌ روي‌ كار آمدند، اينها از آنچه‌ كه‌ بني‌ اميه‌ انجام‌ داده‌ بودند، عبرت‌ گرفتند. بني‌ اميه‌ مي‌خواستند دين‌ را از بين‌ ببرند و خودشون‌ سلطنت‌ كنند، موفق‌ نشدند. هميشه‌ هدف‌ مأمون‌ اين‌ بود كه‌ عظمت‌ علمي‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را بكاهه‌، بتونه‌ امام‌ را از بين‌ ببره‌. آخه‌ با اين‌ محبوبيت‌ كه‌ نميشه‌ يك‌ امام‌ را از بين‌ برد. محبوبيتي‌ داره‌ كه‌ مأمون‌ اصلا نميتونه‌ اين‌ محبوبيت‌ را براي‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا ببينه‌.

 يك‌ روز به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عرض‌ كرد كه‌ آقا شما فردا نماز عيد را برويد بخونيد. حضرت‌ فرمود من‌ آنجوري‌ كه‌ جدم‌ نماز عيد مي‌خوند، مي‌خونم‌. نه‌ مثل‌ تو. البته‌ اين‌ كلمه‌ را من‌ دارم‌ ميگم‌. چون‌ وقتي‌ مأمون‌ ميرفت‌ براي‌ نماز عيد، با يك‌ تشريفات‌ خاصي‌. چند تا وزير اينطرف‌، چند تا وزر آنطرف‌. خودش‌ سوار اسب‌، يكي‌ بياد ركابش‌ را بگيره‌، يكي‌ بيايد كفشش‌ را در بياره‌. احترامات‌ خاصي‌ برايش‌ قائل‌ ميشدند. او نفهميد كه‌ منظور علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا چيه‌. عرض‌ كرد هر جوري‌ كه‌ شما دوست‌ داريد برويد. مردم‌ جمع‌ شده‌ بودند در خانة‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، شايد اسبي‌ هم‌ حاضر كرده‌ بودند. همان‌ تشريفات‌ را هم‌ آماده‌ كرده‌ بودند. ديدند حضرت‌ رضا از در خانه‌ بيرون‌ آمد. تحت‌ الحنكش‌ را انداخته‌، پاهايش‌ برهنه‌، روي‌ زمين‌. ميگه‌ الله‌ اكبر. تمام‌ وزرا، خوب‌ معلومه‌ اونها هستند. تمام‌ وزرا از اسب‌ ريختند پائين‌، كفشهايشون‌ را درآوردند. همه‌ گفتند الله‌ اكبر. اشك‌ از چشمانشون‌ جاري‌ شد، با يك‌ توجه‌ به‌ طرف‌ خدا دارند مي‌روند. آمدند طرف‌ مصلي‌. در اين‌ بين‌ خبر را به‌ مأمون‌ رسوندند. گفتند اگر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا بره‌ نماز را بخونه‌، در خطبة‌ نماز مثلا اين‌ را حالا من‌ دارم‌ توضيح‌ ميدهم‌، بگه‌ بريد سر مأمون‌ را برايم‌ بياوريد، مي‌روند مي‌آورند. اين‌ مردمي‌ كه‌ ما ديديدم‌. چيكار كنيم‌؟ نگذاريد نماز بخونه‌. حضرت‌ رضا را از توي‌ راه‌ برگردوندند. آقا، هر كس‌ هر سال‌ يا هر وقت‌ مي‌رفته‌ براي‌ نماز عيد، حالا هم‌ همون‌ خواهد رفت‌. باز هم‌ مأمون‌ آمد و با آن‌ تشريفات‌.

 خيلي‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا توهين‌ كردند. آنقدر محبوبيت‌ آقاي‌ ما علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا دارد كه‌ وقتي‌ در طوس‌، طوس‌ با محل‌ قبر مطهر، حدودا شايد سي‌ كيلومتر راهه‌. در طوس‌ حضرت‌ مسموم‌ شدند و شهيد شدند. وقتي‌ كه‌ جنازة‌ حضرت‌ را خواستند بردارند، مردم‌ اجتماع‌ كردند. يك‌ اجتماع‌ عظيمي‌. در تاريخ‌ داره‌ كه‌ زنها مهريه‌اشون‌ را، شوهرها اجازه‌ نمي‌دادند زنها براي‌ تشييع‌ جنازه‌ بيايند، مهريه‌هايشون‌ را بخشيدند كه‌ بگذاريد ما به‌ تشييع‌ جنازة‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا برويم‌. و اين‌ سي‌ كيلومتر راه‌ را روي‌ دوش‌ جنازة‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را مثل‌ فردايي‌، حمل‌ كردند و آوردند.

 من‌ يك‌ وقت‌ روز بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رمضان‌ در نجف‌ بودم‌. يك‌ منظره‌اي‌ ديدم‌. شايد اينجا مناسبت‌ نداشته‌ باشه‌ و نداره‌ كه‌ اينكار را بكنند. خيلي‌ عجيب‌ بود. يك‌ جنازه‌اي‌ را از كوفه‌ بلند مي‌كردند، روي‌ دوش‌ مي‌آوردند، شبيه‌ جنازة‌ امير المؤمنين‌، و مي‌آوردند در نجف‌، واقعا غوغايي‌ ميشد. اين‌ جنازة‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را همين‌ مردم‌ خراسان‌ اين‌ كار را كردند. زن‌ و مرد توي‌ اين‌ بيابان‌، جنازه‌ را حمل‌ كردند آوردند. خود مأمون‌ هم‌ آمد. تمام‌ رجال‌ مملكتي‌ هم‌ بودند در ركاب‌، در تشييع‌ جنازة‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. قبر مطهر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را ذوالقرنين‌ يك‌ وقتي‌ از اينجا عبور ميكرد. حالا در چه‌ وضعي‌، در خواب‌ بوده‌ ديد كه‌ خليفة‌ پيغمبر در اينجا دفن‌ ميشه‌. يك‌ محلي‌ را ساخت‌ بنام‌ مقبرة‌ خليفة‌ پيغمبر. وقتي‌ كه‌ هارون‌ از دنيا رفت‌ در اينجا، آوردند او را در اينجا دفنش‌ كردند كه‌ خليفة‌ پيغمبر، منظور ايشانه‌. ولي‌ وقتي‌ كه‌ بدن‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را آوردند در اينجا، ديدند يك‌ قبر ساخته‌ شده‌، همان‌ قبري‌ كه‌ اسكندر يا ذوالقرنين‌، البته‌ معلوم‌ نيست‌ ذوالقرنين‌ اسكندر باشه‌، ذوالقرنين‌ اين‌ قبر را ساخته‌. مطالبي‌ اينجا هست‌ كه‌ نمي‌خواهم‌ وقتتون‌ را بگيرم‌. آنچه‌ كه‌ امشب‌ اهميت‌ داره‌ اين‌ امام‌ رئوف‌ را، اين‌ امام‌ مهربان‌ را، اينقدر اذيت‌ كردند. عاقبت‌ متوجه‌ شد مأمون‌ الرشيد لعنة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ اگر آن‌ حضرت‌ را شهيد كنه‌، به‌ مردم‌ نخواهد گفت‌. و مردم‌ مطلع‌ نخواهند شد. لذا بر او شورش‌ نخواهند كرد. از ايشان‌ دعوت‌ كرد. فقط‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا به‌ يك‌ نفر در تاريخ‌ داره‌ كه‌ مطلب‌ را گفته‌. يك‌ نفر. و آن‌ اباصلته‌. دعوت‌ كرد. حضرت‌ فرمود كه‌ مأمون‌ مرا دعوت‌ كرده‌. من‌ فردا مي‌روم‌ در منزل‌ مأمون‌. اگر وقتي‌ برگشتم‌ چون‌ معمولا غلامان‌ و نوكران‌ را راه‌ نمي‌دهند توي‌ مجالسي‌ كه‌ خلفا و شخصيتها نشسته‌اند، من‌ وقتي‌ برگشتم‌ اگر عبا را به‌ سرم‌ كشيده‌ بودم‌، بدان‌ مأمون‌ مرا شهيد كرده‌. و اگر عبايم‌ معمولي‌ بود، بدان‌ خبري‌ نيست‌. اين‌ علامت‌ بين‌ من‌ و تو باشه‌.

 از اينجا دوست‌ دارم‌ چراغها را خاموش‌ كنند. حال‌ عزايي‌ داشته‌ باشيم‌. در سال‌ يك‌ شب‌، يك‌ روز بنام‌ ولينعمتمون‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مردم‌ شيعه‌ به‌ سر و صورت‌ مي‌زنند. ميگه‌ ايستاده‌ بودم‌، منتظر بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ در حجره‌ باز شد، در اطاق‌ باز شد. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا آمد، عبا را به‌ سر كشيده‌. بي‌ آقا شدم‌، بي‌ مولا شدم‌. حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مهربانه‌. نمي‌خواهد مردم‌ به‌ عيادتش‌ بيايند. از او سؤال‌ كنند كه‌ آقا چه‌ شده‌ شما با اينكه‌ صحيح‌ و سالم‌ بوديد، اينطور به‌ خود از كثرت‌ فشار درد مي‌پيچيد؟ فرمود درهاي‌ حجره‌ را ببند. در خانه‌ را هم‌ ببند. كسي‌ را راه‌ نده‌. اباصلت‌ ميگه‌ ديدم‌ آقا وارد شد در ميان‌ اطاق‌، در ميان‌ حجره‌. يتململ‌ تململ‌ السليم‌. مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. نزديك‌ اذان‌ ظهر شد. آقا نمازش‌ را خوند. بعد فرمود اباصلت‌ غلامان‌ غذا خورده‌اند يا خير؟ گفتم‌ آقا شما با اين‌ آقا چطور اينها مي‌توانند غذا بخورند. راست‌ ميگه‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا هميشه‌ با غلامانش‌ غذا ميخورد. لذا آنروز خودش‌ را كنار نكشيد. سفره‌ انداختند. حضرت‌ خودش‌ را كنترل‌ كرد. نشست‌ سر سفره‌. غلامان‌ غذا خوردند. وقتي‌ كه‌ بيرون‌ رفتند، باز ميگه‌ ديدم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا به‌ خود مي‌پيچد. متحير بودم‌ چه‌ بايد بكنم‌. از طرفي‌ به‌ من‌ فرموده‌ كسي‌ مطلع‌ نشود. از طرفي‌ دلم‌ نمي‌آيد اينطور آقام‌ ناراحت‌ باشد و من‌ كاري‌ نكنم‌. در همين‌ بين‌ ديدم‌ يك‌ جواني‌ وارد خانه‌ شد. اشبه‌ الناس‌ بعلي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. عرض‌ كردم‌ آقا منكه‌ در را بسته‌ بودم‌. فرمود آن‌ كسي‌ كه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ مرا از مدينه‌ به‌ طوس‌ آورد، مي‌تواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواده‌. وارد حجره‌ شد. نگاه‌ دارم‌ ميكنم‌. پدر از جا برخاست‌. بغل‌ باز كرد. فرزندش‌ را در بغل‌ گرفت‌. و جعل‌ علي‌ يبكيان‌. مشغول‌ گريه‌ شدند حتي‌ غشي‌ عليهما. حالت‌ ضعف‌ بهشون‌ دست‌ داد. ميگه‌ من‌ خودم‌ را كنار كشيدم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌، حالش‌ را داريد كه‌ بگم‌؟، يك‌ وقت‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ خارج‌ شد. اشكش‌ جاريست‌. صدا زد اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 

۲۰ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

 هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌ 20 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا عرايضي‌ عرض‌ شد و امشب‌ كه‌ شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌ و شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ چند نكته‌ دربارة‌ موضوع‌ مورد بحث‌ باقيمانده‌ كه‌ انشاء الله‌ اگر توفيقي‌ باشد مختصرا و اشارة‌ عرض‌ كنم‌.

 يكي‌ از خصوصيات‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا و شايد بگوئيم‌ كه‌ از فوائد بندگي‌ خداست‌ يك‌ نحوه‌ قاطعيت‌ و تصميم‌ جدي‌ و قرص‌ و محكم‌ بودن‌ در راه‌ و كمالات‌ انسان‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ در سورة‌ كافرون‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ دستور مي‌فرمايد كه‌ قل‌ يا ايها الكافرون‌ بگو اي‌ پيغمبر، اي‌ كفار لا اعبد ما تعبدون‌. من‌ قاطعانه‌ و نه‌ من‌، هر كس‌ كه‌ مسلمان‌ است‌ بايد اين‌ قاطعيت‌ را داشته‌ باشد كه‌ عبادت‌ نكند آنچه‌ ديگران‌ عبادت‌ مي‌كنند. آنچه‌ ديگران‌ عبادت‌ مي‌كنند فرقي‌ نميكند چه‌ شيطان‌ باشد، و چه‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء باشد و چه‌ دوستان‌ و رفقا باشند يا بت‌ باشد و يا هر چيز ديگري‌ كه‌ قبلة‌ انسان‌ قرار ميگيرد و انسان‌ در مقابلش‌ خضوع‌ و خشوع‌ و بندگي‌ ميكند. بگو اي‌ پيغمبر لا اعبد ما تعبدون‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. شماهم‌ آنچه‌ كه‌ من‌ عبادت‌ مي‌كنم‌ عبادت‌ نمي‌كنيد. شما هم‌ بت‌ مي‌پرستيد و هواهاي‌ نفساني‌ خود را مي‌پرستيد و شيطان‌ را مي‌پرستيد ولي‌ من‌ آنچه‌ را كه‌ شما مي‌پرستيد نمي‌پرستم‌. و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. شما هم‌ آنچه‌ كه‌ من‌ مي‌پرستم‌ كه‌ خداي‌ واحد يكتاي‌ قدرتمندي‌ كه‌ همة‌ قدرتها به‌ او منتهي‌ ميشود، شما نمي‌پرستيد. اگر انسان‌ اين‌ پرستش‌ را، اين‌ عبوديت‌ را داشته‌ باشد كه‌ فقط‌ و فقط‌ خدا را بپرستد و خدا را بندگي‌ كند، در صراط‌ مستقيم‌ قرار ميگيرد كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ اشاره‌ كردم‌.

 و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد و لا انا عابد ما ابدتم‌. باز تكرار ميكنه‌. قاطعيت‌ را به‌ حد نهائي‌ ميرسانه‌. كه‌ باز اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ آنچه‌ را كه‌ شما عبادت‌ مي‌كنيد. اين‌ كلمه‌ تكرار شده‌. هر چيزي‌ را كه‌ بخواهيد قاطعيتتون‌ را درباره‌اش‌ نشان‌ بدهيد، هر مقدار از شما سؤال‌ كنند همان‌ حرف‌ اول‌ را خواهيد زد. كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار دارد، كسي‌ كه‌ يك‌ حقيقتي‌ را به‌ دست‌ آورده‌، اين‌ شخص‌ هيچ‌ گاه‌ دو حرف‌ نمي‌زند. يكي‌ از علائم‌ منافق‌ اين‌ است‌ كه‌ ذو وجهينه‌ و ذو لسانين‌. يعني‌ دو روست‌. ذو وجهين‌ يعني‌ دورو. با دوستان‌ منافقش‌ كه‌ مي‌نشيند مي‌گويد كه‌ من‌ با شما هستم‌، من‌ با شما همعقيده‌ هستم‌. يا در اعمال‌ خودش‌ را با آنها معرفي‌ ميكنه‌. و اذا خلوا الي‌ شياطينهم‌ قالوا انا معكم‌ انما نحن‌ مستهزؤن‌. وقتي‌ كه‌ با شياطينشون‌، با فريب‌ دهندگانشون‌ و آنهائي‌ كه‌ اينها را منحرف‌ كرده‌اند مي‌نشينند، ميگويند كه‌ ما با شما هستيم‌. با آنها كه‌ راه‌ مي‌ريم‌، توي‌ مجالس‌ عزاداري‌ آنها كه‌ وارد ميشيم‌، در مجالس‌ آنها با آنها شركت‌ مي‌كنيم‌، مي‌خوايم‌ مسخره‌اشون‌ كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الله‌ يستهزي‌ء بهم‌ و يمدهم‌ في‌ طغيانهم‌ يعمهون‌. خدا اينها را استهزاء ميكنه‌. مسخره‌اشون‌ ميكنه‌. يك‌ جوري‌ هم‌ خدا اينها را استهزاء ميكنه‌ و آبروشون‌ را در ميان‌ جامعه‌ مي‌برد كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ به‌ اين‌ معنا متوجه‌ ميشود كه‌ معروفه‌ ميگويند چوب‌ خدا صدا نداره‌. به‌ هر كه‌ بخوره‌ دوا نداره‌. و مكروا و محر الله‌ و الله‌ خير الماكرين‌. اينها با خدا مكر مي‌كنند. خدا هم‌ با آنها مكر ميكنه‌. اينها مي‌خواهند سر خدا را كلاه‌ بگذارند خدا سر اينها را كلاه‌ ميگذاره‌ و خدا بهتر ميتونه‌ اينها را مسخره‌اشون‌ كنه‌، ناراحتشون‌ كنه‌، توي‌ جامعه‌ مفتضحشون‌ كنه‌. لا اعبد ما تتعبدون‌ و لا انتم‌ عابئدون‌ ما اعبد و لا انا عابد ما ابدتم‌. لكم‌ دينكم‌ و لي‌ دين‌. شما راه‌ و روش‌ خودتون‌ را بگيريد بريد جلو. شما دينتون‌ مال‌ خودتون‌ و دين‌ منهم‌ مال‌ خودم‌.

 اين‌ قاطعيت‌ را دين‌ مقدس‌ اسلام‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ سورة‌ پر ارزشي‌ است‌ به‌ بندگان‌ خدا درس‌ ميده‌. بندة‌ خدا قاطعيت‌ داره‌. هر كس‌ را ديديد كه‌ قاطعيت‌ نداشت‌ يعني‌ هر روزي‌ سر يك‌ بام‌، روي‌ يك‌ شاخه‌ و با هر بادي‌ باصطلاح‌ حركت‌ كرد، اين‌ شخص‌ ايمانش‌ كامل‌ نيست‌، بندة‌ خدا نيست‌. بندة‌ خدا كالجبل‌ الراسخ‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود المؤمن‌ كالجبل‌ الراسخ‌. مؤمن‌ مانند كوه‌ محكمه‌. هر چه‌ باد بياد، هر چه‌ زلزله‌ بشه‌، هر چه‌ حوادث‌ در اطرافش‌ بوجود بياد از جا تكان‌ نميخوره‌. ولي‌ منافق‌ اينطور نيست‌. در يك‌ روايت‌ هست‌ كه‌ المنافق‌ يسي‌ء و يتعذر. منافق‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ حتي‌ در دوستي‌ هم‌ اينطوريه‌ كه‌ دائما بدي‌ ميكنه‌ و مي‌آد عذرخواهي‌ ميكنه‌. يسي‌ء و يتعذر. و لكن‌ مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ لا يسي‌ء و لا يتعذر. نه‌ بدي‌ ميكنه‌ نه‌ هم‌ عذرخواهي‌ مي‌خواد بكنه‌. وقتي‌ بدي‌ نكرده‌ عذرخواهي‌ چرا بكنه‌؟

 شخصي‌ كه‌ بندة‌ خداست‌ اين‌ تكليفش‌ روشنه‌، لذا قاطعيت‌ داره‌ اما افرادي‌ كه‌ بندگي‌ خدا را، عبوديت‌ را در خودشون‌ بوجود نياوردند اينها همج‌ الرعاء هستند كه‌ مانند پشه‌اي‌ كه‌ در فضا باد اينطرف‌ و آنطرف‌ مي‌اندازدش‌. يا كف‌ روي‌ دريا، روي‌ آب‌ كه‌ هر كجا آب‌ ميره‌، اين‌ كف‌ را هم‌ با خود ميبره‌. اين‌ كلماتي‌ است‌ و مثالهايي‌ است‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ فرموده‌ است‌ و سائر الناس‌ قصاء. يا همج‌ الرعاء اتباع‌ كل‌ ناعق‌ يميلون‌ مع‌ كل‌ ريح‌.

 كوشش‌ كنيد حالا كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را بهتون‌ كرده‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ و عقائد پاك‌ قرار گرفتيد، قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. ارزش‌ انسان‌ به‌ قاطعيتشه‌. ارزش‌ انسان‌ به‌ استقامتشه‌. ارزش‌ انسان‌ به‌ صبرشه‌ در مقابل‌ نوائب‌ و فشارهاي‌ روزگار. و الا انسان‌ اگر بنا بشه‌ هر روز بوسيلة‌ هر بادي‌ بلغزه‌، اين‌ انسان‌ انسان‌ نيست‌. انشاء الله‌ يكي‌ از درسهايي‌ كه‌ امشب‌ بايد از دينتون‌ بگيريد و از اين‌ سورة‌ مباركه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ تعليم‌ بگيريد اين‌ باشد كه‌ اول‌ هر كاري‌ را كه‌ مي‌خواهيد بكنيد و هر اعتقادي‌ را كه‌ مي‌خواهيد پيدا بكنيد، خوب‌ روش‌ فكر كنيد، تحليلش‌ كنيد. وقتي‌ كه‌ به‌ حق‌ و حقيقت‌ رسيديد آنوقت‌ نسبت‌ به‌ او قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. به‌ آساني‌ از دست‌ نديد. در رفاقتتون‌ هم‌ همينطور باشيد. در اعمال‌ روزمره‌اتون‌ هم‌ همينطور باشيد. در كسبتون‌، در كارتون‌، در هر شغلي‌ كه‌ داريد قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. ميگيد پشيمان‌ شدم‌. ميگيد متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ كار درست‌ نيست‌. افرادي‌ كه‌ اول‌ كاري‌ را مي‌كنند يا حرفي‌ را مي‌زنند و بعد فكر مي‌كنند اين‌ افراد از نظر روايت‌ نادان‌ و بلكه‌ احمقند. روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ عاقل‌ اول‌ فكر ميكنه‌ بعد كار را انجام‌ ميده‌. و لكن‌ آدم‌ احمق‌ اول‌ كار را ميكنه‌ بعد ميشينه‌ فكر ميكنه‌. بعد كه‌ نشست‌ فكر كرد چرا من‌ اين‌ كار را كردم‌؟ چرا اول‌ فكر نكردم‌؟ اول‌ فكر كنيد. اينها درسهاي‌ اخلاقه‌ كه‌ زندگي‌ شما را، اين‌ را بدونيد، تأمين‌ ميكنه‌ و سعادتمندتون‌ ميكنه‌. اول‌ در هر كاري‌ فكر كنيد، مشورت‌ كنيد. چند روز معطل‌ بشويد براي‌ فكر كردن‌ و مشورت‌ كردن‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ كار را انجام‌ بديد و بعد پشيمان‌ بشيد. قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ قطعي‌ كنيد فكرتون‌ را و تصميمتون‌ راو اين‌ يكي‌ از مسائل‌ بسيار مهم‌ حتي‌ سير الي‌ اللهه‌.

 اگر كسي‌ بخواد سالك‌ الي‌ الله‌ باشه‌ قاطعيت‌ نداشته‌ باشه‌ به‌ هيچ‌ جا نميرسه‌. اگر شما يك‌ دوستي‌ داشتيد هر روز از شما بدش‌ آمد و يك‌ روز قهر بود يك‌ روز آشتي‌، اين‌ دوست‌ به‌ دردتون‌ نميخوره‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود كه‌ يادمه‌ اين‌ روايتش‌ را به‌ شعر يك‌ وقتي‌ در آورده‌ بودند و من‌ آن‌ شعر را بهتر حافظم‌ و حفظم‌. شاعر ميگه‌ مطلب‌ تو، از قول‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. مطلب‌ تو وفا ز مرد ملول‌. ملول‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ زود بدش‌ مي‌آد. آخه‌ تو اينقدر بي‌ ارزش‌ باشي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ فحشت‌ داد بدت‌ بياد؟ يك‌ كسي‌ بد نگاه‌ كرد بهت‌ تو بدت‌ بياد؟ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد و لقد امر علي‌ اللئيم‌ يصبني‌ و مضيت‌ و قلت‌ لا يعنيني‌ يك‌ مرد لعيني‌ به‌ من‌ فحش‌ مي‌داد من‌ ازش‌ گذشتم‌ گفتم‌ علي‌ ديگري‌ منظورش‌ بوده‌. قلت‌ لا يعنيني‌. انسان‌ نبايد سر هر مسئله‌اي‌ فورا خودش‌ را ناراحت‌ كنه‌، زندگيش‌ را متلاطم‌ كند، خانواده‌اش‌ را و زن‌ و فرزندش‌ را متأثر كنه‌، زن‌ و فرزند تو هرشب‌ ببينند تو با يك‌ قيافة‌ خاصي‌ وارد منزل‌ شدي‌. يك‌ خانمي‌ مي‌گفت‌ من‌ شوهرم‌ را مي‌شناسم‌. هر وقت‌ وارد منزل‌ ميشه‌ من‌ مي‌تونم‌ بخونم‌ توي‌ قيافه‌اش‌ كه‌ امروز برش‌ چه‌ گذشته‌؟ انسان‌ اينقدر ضعيف‌. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. اگر تمام‌ بلاهاي‌ دنيا جمع‌ شده‌ سر شما فرود آمده‌، همسرتون‌ نفهمه‌ كه‌ شما امشبتون‌ با ديشبتون‌ فرق‌ كرديد. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ناراحتي‌ هايتون‌ را به‌ دوستان‌، به‌ مردم‌ نگيد. در خود هضم‌ كنيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنكه‌ مي‌شنوه‌ يا دوستتونه‌ يا دشمنتون‌. دوستتون‌ محزون‌ ميشه‌، دشمنتون‌ هم‌ خوشحال‌ ميشه‌ اگر ناراحتيهايتون‌ را گفتيد. و انسان‌ عاقل‌ دوستش‌ را نبايد محزون‌ كنه‌، دشمنش‌ را هم‌ نبايد خوشحال‌ كنه‌. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد.

 در يكي‌ از اين‌ كتابهاي‌ روانشناسي‌ و روانكاوي‌ مال‌ يكي‌ از دانشمندان‌ خارجي‌ بود ديدم‌ در آنجا نوشته‌ كه‌ اين‌ لاستيكهاي‌ ماشينها را وقتي‌ كه‌ ساختند در ابتدا توپر ساختند. اين‌ لاستيكها نمي‌توانست‌ دست‌ اندازهاي‌ جاده‌ را مخصوصا آنوقتي‌ كه‌ آسفالت‌ نبود، توي‌ خودش‌ هضم‌ كنه‌. با چند كيلومتر راه‌ رفتن‌ قطعه‌ قطعه‌ ميشد. بعد اين‌ لاستيكهاي‌ تو خالي‌ را ساختند. اينها ميتونه‌ دست‌ اندازها را توي‌ خودش‌ هضم‌ كنه‌. اگر شما دست‌ اندازهاي‌ زندگي‌ را توي‌ خودتون‌ هضم‌ نكنيد، پاره‌ پاره‌، قطعه‌ قطعه‌، روحتون‌ آنچنان‌ در فشار قرار ميگيره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا اليه‌ راجعون‌. حتي‌ انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ هم‌ بلند نمي‌گويند كه‌ اطرافيانشون‌ هم‌ بفهمند يك‌ مصيبتي‌ مي‌خواد، يا بر اينها وارد شده‌. و اين‌ كلام‌ خيلي‌ عجيبه‌، ما مال‌ خدا هستيم‌ اين‌ آرامش‌ ميده‌ به‌ انسان‌. ما مال‌ خدا هستيم‌، ملك‌ خدا هستيم‌ و به‌ سوي‌ خدا هم‌ بالاخره‌ بر ميگرديم‌.

 قاطعيت‌، تصميم‌، استقامت‌، اينها از شرائط‌ زندگي‌ سعادتمندانة‌ انسانه‌. اگر انسان‌ بنا باشه‌ زندگي‌ سعادتمندانه‌اي‌ داشته‌ باشد بايد اين‌ خصوصيت‌ را داشته‌ باشد و اين‌ بوجود نمي‌آيد مگر بوسيلة‌ بندگي‌ خدا و عبوديت‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مطلب‌ دوم‌ كه‌ اينها را امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ مجموعه‌اي‌ يكي‌ از دوستان‌ و عزيزان‌ كه‌ به‌ من‌ خيلي‌ لطف‌ دارند امشب‌ به‌ من‌ مي‌گفتند كه‌ بشه‌ اين‌ ده‌ شب‌ نوشته‌ بشه‌، چاپ‌ بشه‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. من‌ اكثر اين‌ مطالب‌ را، حرفها را در كتابهاي‌ ديگرم‌ نوشته‌ام‌. حالا بهرحال‌ انشاء الله‌ بتوانيم‌ از اين‌ مجلسمون‌ يك‌ بهرة‌ خوبي‌ برداريم‌. دومين‌ چيزي‌ كه‌ يك‌ فرد باصطلاح‌ بندة‌ خدا و كسي‌ كه‌ در مقام‌ عبوديت‌ قرار گرفته‌ بايد درش‌ بوجود بياد، ربوبيته‌. ربوبيت‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ رب‌ بايد بشه‌. رب‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ مربي‌ بايد باشه‌. مربي‌ بشيد. پيغمر اكرم‌ اول‌ عبد خدا شد و بعد رسول‌ خدا شد و بعد رب‌ مردم‌ شد. ضمنا اين‌ جمله‌ را در پرانتز عرض‌ كنم‌ كه‌ رب‌ اسم‌ مختص‌ ذات‌ پروردگار نيست‌. رب‌ مطلق‌ اسم‌ خاص‌ پروردگاره‌. اما رب‌، رب‌ نسبي‌ به‌ خيلي‌ از چيزها گفته‌ ميشود. شما حتي‌ مربا هم‌ درست‌ مي‌كنيد، شما ربيد و آن‌ مربا هم‌ مرباست‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ پدر و مادر را رب‌ اسم‌ برده‌. رب‌ ارحمهما كما ربيان‌ صغيرا. خدايا پروردگار من‌، پدر و مادرم‌ را رحمت‌ كن‌ همانطوري‌ كه‌ اين‌ دو رب‌ من‌ بودند در وقتي‌ كه‌ كوچك‌ بودم‌. ااربابون‌ المتفرقون‌ خيرا عن‌ الله‌ واحد القهار. اينها آياتي‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌. رب‌ به‌ چيزي‌ مي‌گويند كه‌ حالت‌ مربيگري‌ به‌ خودش‌ بگيرد. پدر و مادر رب‌ انسانند. استاد رب‌ انسانه‌. علما، مراجع‌ تقليد، رب‌ انسانند. تا ميرسد به‌ امام‌ كه‌ رب‌ همة‌ مردم‌ روي‌ كرة‌ زمينند كه‌ رب‌ الارض‌ امام‌ الارض‌ در آيات‌ قرآن‌ در تفاسير اينطور فرمودند كه‌ رب‌ زمين‌ امام‌ زمين‌ است‌. كلمة‌ رب‌ به‌ اين‌ معناست‌. پس‌ بايد انسان‌ رب‌ بشه‌. يعني‌ مربي‌ بشه‌. حالا كلمة‌ مربي‌ بگيم‌ كه‌ خيلي‌ سنگين‌ براتون‌ نباشه‌. مربي‌ بايد باشيد همة‌ افرادي‌ كه‌ بندة‌ خدا هستند. چون‌ از يكطرف‌ بندگي‌ خدا را مي‌كنندو مثل‌ رسول‌ اكرم‌ و مثل‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ وحي‌ را از جانب‌ پروردگار ميگرفت‌ و از طرف‌ ديگر به‌ مردم‌ تحويل‌ ميداد، اينهم‌ از طرفي‌ خودش‌ بندگي‌ خدا را ميكنه‌ و از طرف‌ ديگر مردم‌ را به‌ بندگي‌ خدا وادار ميكنه‌. لازمة‌ اين‌ مسئله‌ اين‌ است‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر را فراموش‌ نكنيد. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در زمان‌ ما و در گذشتة‌ ما و در همة‌ زمانها متأسفانه‌ فراموش‌ شده‌ مسئلة‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. يعني‌ هر فرد مسلمان‌ همانطوري‌ كه‌ نماز ظهر بر او واجبه‌، نماز عصر بر او واجبه‌، نماز مغرب‌ و عشا بر او واجبه‌. اگر ديد برادر مسلمانش‌ يك‌ گناهي‌ كرده‌ يا داره‌ يك‌ گناهي‌ ميكنه‌، بايد او را نهي‌ از منكر كنه‌. كلكم‌ راع‌ و كلكم‌ مسئول‌ عن‌ رعية‌. همة‌ شما مسئوليد، همة‌ شما بايد امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كنيد. بگو به‌ برادر مسلمانت‌، به‌ خواهر مسلمانت‌ اگر مي‌گفتم‌ خدا شاهده‌ يك‌ زن‌ بد حجاب‌ در مملكت‌ اسلامي‌ با داشتن‌ چند آيه‌ دربارة‌ حجاب‌ وجود پيدا نميكرد. اگر مي‌گفتند و نهي‌ از منكر مي‌كردند يك‌ گناه‌ در جامعة‌ اسلامي‌، بخصوص‌ علني‌، انجام‌ نميشد. نگفتيد. نگفتيم‌، نهي‌ از منكر نكرديم‌. امر به‌ معروف‌ كنيد. چون‌ نهي‌ از منكر و امر به‌ معروف‌ با هم‌ تفاوت‌ ميكنه‌. امر به‌ معروف‌ يعني‌ اگر ديديد يك‌ شخصي‌ يك‌ خوبي‌ را نداره‌، وادارش‌ به‌ آن‌ خوبي‌ بايد كرد. اگر ديديد يك‌ فردي‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ دارد و اين‌ صفات‌ رذيله‌اش‌ را نمي‌خواد تصفيه‌ كند، تزكيه‌ بكند، بايد شما امر كنيد كه‌ بايد صفات‌ حسنه‌ در تو پيدا بشود. استقامت‌ بايد در همة‌ كارها داشته‌ باشيد. بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد. بايد محبتت‌ تنها و تنها به‌ خدا باشه‌. بايد با نفس‌ اماره‌ات‌ جهاد كني‌ و اطاعت‌ شيطان‌ را نكني‌ و بندة‌ خدا باشي‌. اينها امر به‌ معروفه‌. فكر نكنيد فقط‌ بايد روحانيين‌ اينها روي‌ منبر بنشينند و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنند. خداي‌ من‌ گواهه‌، خداي‌ من‌ تو شاهدي‌ كه‌ من‌ راست‌ مي‌گويم‌ هيچ‌ دليلي‌ براي‌ اين‌ ده‌ شبي‌ كه‌ من‌ اينجا منبر رفتم‌ وجود نداشت‌، هيچ‌ دليلي‌، جز اينكه‌ در اين‌ محله‌ فكر مي‌كردم‌ وظيفه‌ام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا جائي‌ كه‌ مي‌توانم‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنم‌ و بعضي‌ از مطالب‌ را به‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌. مسائلي‌ را اينجا مطرح‌ كردند كه‌ من‌ چون‌ غريبم‌، نمي‌دونم‌ سر ميگيره‌ يا نه‌. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ به‌ من‌ تذكر مكرر دادند در اين‌ مجلس‌ عرض‌ كنم‌ و گذاشتم‌ براي‌ شب‌ آخر اين‌ است‌ كه‌ در اين‌ محله‌ مسجد كه‌ مردم‌ بروند تويش‌ نماز بخونند وجود نداره‌. وسط‌ شهر تهران‌. و تقاضا داشتند كه‌ يك‌ مسجدي‌ در اين‌ محله‌ انشاء الله‌ اهل‌ محل‌ درست‌ كنند و من‌ اگر خودم‌ آشنائي‌ داشتم‌ و با مردم‌ اين‌ محل‌ تماس‌ داشتم‌ شايد اقدام‌ مي‌كردم‌ و خودم‌ قدم‌ جلو مي‌گذاشتم‌ و اين‌ كار را انجام‌ مي‌دادم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ جائي‌ كه‌ مسجد نباشد يا كم‌ باشد، چون‌ ممكنه‌ با چند مثلا كيلومتري‌ يا كمتر بالاخره‌ به‌ يك‌ مسجدي‌ اين‌ اطراف‌ انسان‌ برسه‌. ولي‌ نياز جمعيت‌ را بايد در نظر گرفت‌. اين‌ كسبة‌ اين‌ قسمت‌، اين‌ خيابان‌، آيا موقع‌ نماز كجا مي‌روند نماز مي‌خونند؟ يك‌ محلي‌ باشد كه‌ تبليغ‌ دين‌ بشود. تنها امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر اين‌ نيست‌ كه‌ شما وقتي‌ به‌ يك‌ زن‌ بي‌ حجاب‌ يا بدحجاب‌ مي‌رسيد سرتون‌ را پائين‌ بيندازيد بگيد خانم‌ موهات‌ را بپوشون‌. اين‌ يك‌ نحوه‌ از امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. اما فرزندان‌ شما، جوانهاي‌ شما، اينها اطلاعي‌ از دين‌ دارند؟ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 چهل‌ و يك‌، هزار و سيصد و چهل‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 رفيقم‌ كه‌ خدا رحمتش‌ كنه‌، مرحوم‌ شهيد هاشمي‌ نژاد وارد مشهد شديم‌. به‌ اين‌ فكر افتادم‌ كه‌ ما براي‌ جوانهاي‌ همشهريمون‌ چه‌ آورديم‌؟ لذا گفتيم‌ آنها بيايند سؤالات‌ را بپرسند تا ما برويم‌ از لابلاي‌ آيات‌ و روايت‌ سؤالات‌ اينها را تحقيق‌ كنيم‌ و جواب‌ به‌ اينها بدهيم‌ و از همان‌ سال‌، در ابتدا يك‌ اطاقي‌ شايد كمتر از اين‌ محل‌ هم‌ جا داشت‌ براي‌ جمعيت‌ و بعد توسعه‌ پيدا كرد و اين‌ محل‌ فعلي‌ كه‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ من‌ برخورد مي‌كردم‌ مي‌ديدم‌ يك‌ جوان‌ به‌ من‌ ميگه‌ فلاني‌ من‌ ملحد شده‌ بودم‌ به‌ خاطر اينكه‌ يك‌ سؤال‌ داشتم‌ و اين‌ عقده‌ حل‌ نميشد و حل‌ نشد و من‌ تارك‌ نماز و تمام‌ اعمال‌ خوبم‌ شدم‌. و صدها و بلكه‌ در مدت‌ سي‌ و چهار سال‌، هزارها نفر ديديم‌ كه‌ با حل‌ عقده‌اشون‌، حل‌ مشكلشون‌ آنچنان‌ متوجه‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ شدند كه‌ گاهي‌ بعضي‌ از محترمين‌ و شخصيتهاي‌ امروز كه‌ طبعا در يك‌ سنين‌ بالايي‌ هستند به‌ من‌ مي‌رسند مي‌گويند اگر آن‌ جلسات‌ نبود و آن‌ عقده‌ها در آنجا حل‌ نميشد، ما الان‌ در اين‌ وضع‌ نبوديم‌. يك‌ محلي‌ بايد باشه‌، شما آقا طبيب‌ روحي‌ مهمتره‌، روحتون‌ سالمتر باشه‌، سالم‌ باشه‌ بهتره‌ يا بدنتون‌؟ هركه‌ بگه‌ كه‌ بدن‌ سالم‌ باشه‌ بهتره‌، بايد بهش‌ خنديد. چون‌ اين‌ بدن‌ هر چه‌ هم‌ سالم‌ باشه‌ و هر چه‌ هم‌ قوي‌ باشه‌ و هر چه‌ هم‌ وضعش‌ مرتب‌ باشه‌، چند سال‌، صد سال‌ خوبه‌، صد و بيست‌ سال‌، دويست‌ سال‌، عمر ميكنه‌ بعد تموم‌ ميشه‌. بالاخره‌ تمام‌ ميشه‌. ما الان‌ در ايرانمون‌ يك‌ آدم‌ دويست‌ ساله‌ يقينا نداريم‌. صد و پنجاه‌ ساله‌ هم‌ فكر نمي‌كنم‌ داشته‌ باشيم‌. اين‌ تمام‌ شدنيه‌؟ اما روحتون‌ چه‌؟ قبول‌ داريد آخرت‌ را يا نه‌. نه‌ جدا. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ قبول‌ نداريم‌. مسلمان‌ نيستيم‌ اگر قبول‌ نداشته‌ باشيم‌، روح‌ در اين‌ عالم‌ ،در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌، در قيامت‌ در بهشت‌ بايد سالم‌ باشه‌. شما آن‌ مقداري‌ كه‌ توي‌ اين‌ محل‌ يا تمام‌ سراسر اين‌ مملكت‌ طبيب‌ بدن‌ داريد و آنطور هم‌ نسبت‌ به‌ طبيب‌ بدن‌ داريد و آنطور هم‌ نسبت‌ به‌ اطباي‌ بدني‌ اظهار ارادت‌ مي‌كنيد و باصطلاح‌ مطبشون‌ را پر مي‌كنيد نسبت‌ به‌ اطباي‌ روحاني‌ هم‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ داريد؟ نه‌ جدا. چقدر شما طبيب‌ روحي‌ داريد؟ چقدر شما مطب‌ اطباي‌ روحي‌ داريد؟ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد. نگيد تقصير علماست‌، تقصير روحانيته‌. روحانيت‌ كوشش‌ خودش‌ را ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ تقاضا نبود عرضه‌ هم‌ نيست‌. اين‌ را توي‌ بازار هم‌ مي‌گيد ديگه‌. جنسي‌ كه‌ مشتري‌ نداشت‌ مي‌گذاريد توي‌ انبار يا اينكه‌ اصلا وارد نمي‌كنيد. عرضه‌ در مقابل‌ تقاضاست‌. چقدر شما به‌ فكر گرفتن‌ ليسانس‌ فرزندتون‌ هستيد و چقدر به‌ فكر اينكه‌ اين‌ جوانتون‌ معصيتكار نباشه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ بده‌ هستيد. اينها يك‌ مسائلي‌ است‌. يا بگيد مسلمان‌ نيستيم‌ يا بگيد ما اصلا از دين‌ اسلام‌ نمي‌خوايم‌، خوشمون‌ نمي‌آد، يا بايد جواب‌ اين‌ مطلب‌ را امشب‌ به‌ من‌ بديد. آقا روح‌ مهمتره‌ يا بدن‌ و شما بيشتر به‌ اطباي‌ روحي‌ مراجعه‌ مي‌كنيد يا به‌ اطباي‌ بدني‌. شما بيشتر بيمارستانهاي‌ بدني‌ را داريد يا بيمارستان‌. اصلا بيمارستان‌ نداره‌ روح‌ ما كه‌ و سر تا پاهم‌ اين‌ روحهها مريضه‌. نگيد مريض‌ نيستيم‌. مريضيم‌، همه‌امون‌ مريضيم‌. خدا ميدانه‌ اگر من‌ بخوام‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ مرضهاي‌ روحي‌ را بشمارم‌ كه‌ همه‌اتون‌ تصديق‌ كنيد كه‌ همه‌ امون‌ داراي‌ اين‌ امراض‌ هستيم‌، شايد به‌ بيست‌ تا برسه‌. به‌ بيست‌ تا ميرسه‌. پس‌ چرا به‌ فكرش‌ نيستيم‌؟ چرا امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر نمي‌كنيم‌؟ چرا به‌ وظائفمون‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌؟

 چه‌ اشكالي‌ دارد كه‌ يكي‌ از خيرين‌ اين‌ محل‌ يك‌ زمين‌ بزرگي‌ را در اختيار مسجد قرار بده‌، در اختيار حسينيه‌ قرار بده‌، در اختيار مركز تبليغات‌ دين‌ قرار بده‌ و بعد هم‌ يك‌ افرادي‌ را وادار بكنند و بخواهند، خيلي‌ مسجد توي‌ تهران‌ هست‌، توي‌ شهرستانها هست‌ و استفاده‌ نميشه‌. بخاطر اينكه‌ تقاضا كمه‌. آقا از امام‌ جماعت‌، اين‌ جوانهاي‌ ما يك‌ مشت‌ سؤال‌ دارند. اين‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. يك‌ مشت‌ سؤال‌ دارند شما جوابشون‌ را بديد. امام‌ جماعت‌ از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا بلده‌ يا بلد نيست‌. اگر بلد نيست‌ كه‌ مجبور ميشه‌ بره‌ مطالعه‌ كنه‌ بياد جواب‌ اينها را بده‌. اگر هم‌ بلد باشه‌ كه‌ جواب‌ ميده‌. ولي‌ وقتي‌ همه‌ رفتيد آنجا نماز خونديد، نماز غلط‌، مسائلتون‌ را بلد نبوديد، اهميت‌ نداديد. تازه‌ يك‌ جوان‌ هم‌ كه‌ مي‌آد مي‌خواد خودش‌ را حاضر كنه‌ يك‌ ترقيات‌ روحي‌ داشته‌ باشه‌، خجالت‌ ميكشه‌. روش‌ نميشه‌. مردم‌ چي‌ ميگند. در همين‌ شبها خدا ميدونه‌ اينقدر به‌ من‌ مراجعه‌ ميشه‌. من‌ اينجا واقعا جائي‌ ندارم‌، من‌ چيكار كنم‌؟ نه‌ اينكه‌ من‌ جا مي‌خوام‌ اينجا. نه‌ سر من‌، دوستان‌ مي‌دونند، ما به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ وقتمون‌ ايجاب‌ ميكنه‌ بحمدالله‌ مشغوليم‌. ولي‌ مراجعه‌ بكنيد. علماي‌ بزرگي‌ داريد، دانشمنداني‌ خوبي‌ هستند. نگيد اين‌ آقا فقط‌ مي‌آد نماز مي‌خونه‌ ميره‌. مال‌ اين‌ است‌ كه‌ شما اينجوري‌ هستيد. عرضه‌ و تقاضا بايد با هم‌ باشه‌.

 بهرحال‌ اين‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ بعضي‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ اين‌ محل‌ مسجد نداره‌. منهم‌ خودم‌ اطلاع‌ ندارم‌ واقعا اين‌ خيابانهاي‌ اطراف‌ نمي‌دونم‌ كجاش‌ مسجد هست‌. بالاخره‌ چقدر بايد راه‌ بريم‌ تا به‌ يك‌ مسجدي‌ برسيم‌. يك‌ وقت‌ نكنه‌ كساني‌ كه‌ به‌ من‌ گفتند مسجد نيست‌، نكنه‌ اين‌ كنار مسجدي‌ باشه‌ و من‌ بگم‌ مسجد نيست‌. من‌ اطلاعي‌ ندارم‌. به‌ من‌ گفتند. انشاء الله‌ مركز تبليغات‌ باشه‌. موفقيتهايي‌ بايد داشته‌ باشيد. علماي‌ بزرگ‌ ما خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و بعد از انقلاب‌، حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ اين‌ مسئله‌ را خيلي‌ اهميت‌ مي‌دادند. همه‌جا بايد دين‌ مبلغ‌ داشته‌ باشد. مذهبي‌ است‌ تشيع‌ آقايان‌ كه‌ ما مي‌توانيم‌ در تمام‌ دنيا اسمش‌ را ببريم‌ و تبليغش‌ را بكنيم‌. شرمنده‌ نميشيم‌. مثل‌ بعضي‌ از مذاهب‌ كه‌ نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌ كه‌ واقعا من‌ گاهي‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌، چون‌ ما حدود صد هزار سؤال‌ ما در اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ در اين‌ مدت‌ جواب‌ داديم‌، من‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ اگر من‌ در يكي‌ از اين‌ مذاهب‌ معروف‌ و پر جمعيت‌ دنيا مي‌بودم‌ غير از اسلام‌، من‌ چطور مي‌تونستم‌ جواب‌ اين‌ همه‌ مشكلات‌ را بدم‌. تا يك‌ سؤال‌ ميشه‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ از كائنات‌ باشه‌ تا از زمين‌ تا از ملكوت‌، از ملك‌، از هر كجا باشه‌. ممكنه‌ گاهي‌ زحمتش‌ زياد باشه‌. ميريم‌ توي‌ قرآن‌، توي‌ روايات‌ ببنيم‌ اماممون‌، پيغمبرمون‌، خداي‌ عزيزمون‌ جواب‌ اين‌ سؤال‌ را دادند. فورا بر ميداريم‌ مي‌آئيم‌ ميگيم‌ كه‌ امام‌ اينطور فرمود، پيغمبر اينطوري‌ فرموده‌. يك‌ امامي‌ ما داريم‌ كه‌ اين‌ را در كتابها نوشتند و احدي‌ هم‌ نتوانسته‌ اين‌ كلام‌ را بگويد كه‌ فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌، از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اينكه‌ من‌ را نبينيد. بيائيد سؤال‌ كنيد. انا اعلم‌ بطرق‌ السماء منكم‌ بطرق‌ الارض‌. از راههاي‌ آسمان‌ از من‌ سؤال‌ كنيد. اون‌ آن‌ دانشمند ميگه‌ اي‌ كاش‌ ما زمان‌ امير المؤمنين‌ بوديم‌ و مشكلات‌ فضائيمون‌ را از علي‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌. سعد وقاص‌ نشسته‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ ميگه‌ سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌ اگر تو تمام‌ علوم‌ را بلدي‌؟ حضرت‌ ميفرمايد تو كه‌ نمي‌توني‌ بفهمي‌ من‌ راست‌ گفتم‌ يا دروغ‌ چون‌ بايد بشمري‌ تا بفهمي‌ كه‌ من‌ درست‌ ميگم‌ يا نه‌. اما يك‌ مطلب‌ ديگه‌ بهت‌ ميگم‌. تو يك‌ بچه‌ داري‌. اين‌ پسر تو حسين‌ مرا ميكشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ را در ميان‌ جمعيت‌ فرمود. مردم‌ هم‌ بعد هر وقت‌ عمر سعد را مي‌ديدند مي‌گفتند تو قاتل‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسيني‌. اينهم‌ مي‌گفت‌ ابدا. تا وقتي‌ كه‌ دستور آمد تو بايد بري‌ به‌ كربلا. رفت‌ با همه‌ مشورت‌ كرد. همه‌ بهش‌ گفتند نكن‌. بخاطر اينكه‌ اين‌ مردم‌ يا دشمنان‌ علي‌ بودند يا دوستان‌ علي‌. دشمنان‌ مي‌خواستند حرف‌ آن‌ روز علي‌، آن‌ پيشگوئي‌ علي‌ به‌ كرسي‌ ننشينه‌. دوستان‌ علي‌ هم‌ نمي‌خواستند فرزند علي‌ كشته‌ بشه‌. همه‌ بهش‌ گفتند اين‌ كار را نكن‌. مي‌دونيد چه‌ كرد؟ يك‌ شب‌ خودش‌ تنها نشست‌ تصميم‌ گرفت‌. گفت‌ ااترك‌ ملك‌ الري‌ و الري‌ منيتي‌. من‌ ترك‌ كنم‌ اين‌ حكمي‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌خواهند بدهند كه‌ من‌ بروم‌ در ري‌ و حكومت‌ كنم‌، اين‌ آخرين‌ آرزوي‌ منه‌ و اين‌ مشروط‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ بروم‌ در كربلا و ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بكشم‌. گفت‌ مي‌گند يك‌ آخرتي‌ هست‌. اگر بود توبه‌ مي‌كنيم‌ اگر هم‌ نبود كه‌ دنيامون‌ از دست‌ نرفته‌. تصميم‌ گرفت‌ آمد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنروز اين‌ مطلب‌ را فرمود. شب‌ اربعين‌ است‌. امشب‌ شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌. ده‌ شب‌ در اين‌ مجلس‌ نام‌ مقدس‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ برده‌ شده‌. اكثر شبها و بلكه‌ همة‌ شبها نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ صاحب‌ الزمان‌ امام‌ زمانمون‌ برده‌ شده‌. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) امشب‌ هم‌ كه‌ شب‌ اربعين‌ آقا ابا عبد الله‌ الحسينه‌. يك‌ خورده‌ صبر كنيد. شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. اربعين‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ چهل‌ روز از عاشورا گذشت‌. اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ رفتند كوفه‌، رفتند شام‌، آنهمه‌ جسارت‌، آنهمه‌ اذيت‌، آنهمه‌ فشار ديدند و مثل‌ فردايي‌ برمي‌ گردند به‌ كربلا. در روايت‌ دارد كه‌ از علائم‌ مؤمن‌، روايت‌ از امام‌ عسگريست‌، يكي‌ از علائم‌ مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ زيارت‌ اربعين‌ را در روز اربعين‌ مي‌خوانه‌. از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ دستور رسيده‌ كه‌ روز اربعين‌ وقتي‌ كه‌ چند ساعتي‌ از آفتاب‌ گذشت‌، روز بالا آمد، در زير آسمان‌ بايستيد و خطاب‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بكنيد و سلام‌ عرض‌ كنيد. همان‌ زيارتي‌ كه‌ در مفاتيح‌ هست‌ آن‌ را بخوانيد. در اين‌ زيارت‌ يك‌ جمله‌اي‌ جلب‌ توجه‌ ميكند و بذل‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيم‌، و بذل‌ مهجته‌ حسين‌ بن‌ علي‌ خونش‌ را داد. ليستنقضوا عبادك‌. براي‌ اينكه‌ بندگان‌ تو از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند. از خواب‌ غفلت‌ جهل‌ و گمراهي‌ بيدار بشوند. اين‌ جمله‌ خيلي‌ عجيبه‌. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خونش‌ ريخته‌ كه‌ تو اي‌ جوان‌، اي‌ متوسط‌، اي‌ پيرمرد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشي‌ و در جهل‌ باقي‌ نماني‌. نگي‌ نفهميدم‌. نگي‌ ما بيسواديم‌، نگي‌ من‌ دنبال‌ كسب‌ و كارمم‌. بايد بگي‌ كه‌ من‌ خدا را بايد بشناسم‌، ائمه‌ را بايد بشناسم‌، اهداف‌ آنها را بايد تعقيب‌ بكنم‌ و وظائفم‌ را بايد انجام‌ بدهم‌. و بذل‌ مهجته‌ ليستقضوا عبادك‌ من‌ الاهل‌ الضلاله‌. اين‌ جمله‌ را هم‌ انشاء الله‌ بخوانيم‌ و به‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عرض‌ كنيد كه‌ اگر نبودم‌ روز عاشورا ياريت‌ كنم‌، همه‌ بايد اين‌ جمله‌ را بگيم‌. شما پشت‌ سر امام‌ جماعتي‌ اگر اقتدا كنيد هر چه‌ او مي‌كند شما هم‌ بايد بكنيد. امام‌ زمانتون‌ ميگه‌ يا جدا اگر نبودم‌ در روز عاشورا ياريت‌ كنم‌، الان‌ باشه‌ كه‌ ريختن‌ هم‌ نبايد اكتفا كرد. اهداف‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بايد تعقيب‌ كرد. جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ چون‌ عرض‌ كردم‌ يكشب‌ در همين‌ مجلس‌ ظاهرا گفتم‌ كه‌ مردم‌ را از اخبار آن‌ روز دور نگه‌ مي‌داشتند. چون‌ مثل‌ زمان‌ ما روزنامه‌ و راديو و مسائل‌ باصطلاح‌ اخبار و رساندن‌ اخبار نبود. جابر در كوفه‌ است‌ متوجه‌ نشد كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را محاصره‌ كردند و ممكن‌ است‌ بكشند. بعد مطلع‌ شد. جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ هم‌ آنقدر از كوفه‌ تا كربلا كه‌ پياده‌ آمد اشك‌ ريخت‌، آنقدر گريه‌ كرد كه‌ از حالاتش‌ استفاده‌ ميشه‌، جابر كور نبوده‌، يعني‌ بعدها هم‌ امام‌ باقر را در خانة‌ امام‌ سجاد ديد. ولي‌ بسكه‌ گريه‌ كرده‌ بود چشمش‌ بينايي‌ نداشت‌. به‌ عطيه‌ گفت‌ دست‌ مرا بگير بگذار روي‌ قبر حسين‌.

 شب‌ اربعين‌ است‌. چراغها خاموش‌ بشه‌. انشاء الله‌ امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ از آقامون‌ تقاضا مي‌كنيم‌ سري‌ به‌ اين‌ مجلسمون‌ بزنند، توجهات‌ خاصه‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. دستش‌ كه‌ روي‌، قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ كه‌ رسيد آن‌ محبتش‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ ياد گرفته‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ از شما چيزي‌ سؤال‌ نميكنم‌، اجري‌ نمي‌خوام‌، مگر محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌. از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تعليم‌ گرفته‌، از امام‌ حسن‌ و از خود ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ تعليم‌ گرفته‌. وقتي‌ دستش‌ روي‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ رسيد صدا زد حبيبي‌ يا حسين‌، حبيبي‌ يا حسين‌. شما هم‌ فرض‌ كنيد الان‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ حسينيد. همين‌ جمله‌ را هم‌ شما بگيد مانعي‌ ندارد. حبيبي‌ يا حسين‌. حبيبي‌ يا حسين‌، حبيبي‌ يا حسين‌. اشك‌ مي‌ريزد، گريه‌ ميكند، اين‌ جمله‌ را تكرار ميكند. يك‌ دفعه‌ اين‌ جواب‌ را خودش‌ داد و اين‌ جمله‌ را گفت‌ احبيب‌ لا يجبي‌ حبيبه‌. آيا دوستي‌ شده‌ كه‌ جواب‌ دوستش‌ را نده‌؟ بعد به‌ خود خطاب‌ كرد جابر چگونه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جواب‌ تو را بدهد و حال‌ آنكه‌ بين‌ سر و بدنش‌ جدائي‌ افتاده‌. در همين‌ حال‌ ظاهرا بوده‌، يك‌ تحقيقاتي‌ من‌ يك‌ وقتي‌ دربارة‌ اربعين‌ و آمدن‌ جابر و آمدن‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ داشتم‌. آنوقت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ همين‌ اربعين‌ اول‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ هم‌ دارند از سفر كوفه‌ و شام‌ دارند بر مي‌گردند. جابر گفت‌ دست‌ مرا بگير عطيه‌ كناري‌ ببر. بگذار آنها راحت‌ عزاداري‌ كنند. آمدند اطراف‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جمع‌ شدند. هر يك‌ از فرزندانش‌ از خواهرانش‌، از اقربايش‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ يك‌ نحوه‌ شكايتي‌ داشتند. يكي‌ عرض‌ كرد آقا اگر نامحرم‌ نبود من‌ نشانت‌ مي‌دادم‌ چگونه‌ با ضرب‌ تازيانه‌ به‌ بدنمون‌…

 خدايا به‌ آبروي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ قسمتمون‌ كن‌ برويم‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ مثل‌ يك‌ چنين‌ شبي‌ و عرض‌ ادب‌ به‌ پيشگاه‌ مقدسش‌ بكنيم‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا حوائج‌ اين‌ جمع‌، حوائج‌ همه‌ را، ده‌ شبه‌ آمديم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌، الساعه‌ برآورده‌ بفرما. خدايا گرفتاري‌ گرفتارها، مرض‌ مريضها، مخصوصا امراض‌ روحيمون‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ توفيق‌ تزكية‌ نفس‌، كمالات‌ روحي‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و بندگي‌ خودت‌ را به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا رهبر عزيزمون‌ كه‌ بر همه‌امون‌ واجب‌ است‌ براي‌ او دعا كنيم‌، به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌ الساعه‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۹ صفر ۱۴۱۷ قمری – فضائل‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) عبوديت‌

 فضائل‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) عبوديت‌ 19 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا و اجمالا و مختصرا راههاي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقام‌ مقدس‌ و مقام‌ شامخ‌ كه‌ وقتي‌ ما دربارة‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌خواهيم‌ شهادت‌ بدهيم‌ اول‌ مي‌گوئيم‌ و اشهد اسم‌ مقدس‌ آن‌ حضرت‌ را مي‌بريم‌ و بعد مي‌گوئيم‌ عبده‌ و رسوله‌. مقام‌ عبوديت‌ تا نباشد، رسالت‌ نيست‌. تا يك‌ فرد بندة‌ خدا نشود به‌ سعادت‌ نمي‌رسد. يكي‌ از فوائد بندگي‌ خدا كه‌ دوست‌ دارم‌ اشاره‌ به‌ اون‌ بشود، آرامش‌ و سكونت‌ و اطمينان‌ است‌. امروز دنيا در اثر رشد فرهنگ‌ يا علم‌ و صنعت‌ و وسائل‌ مادي‌ آنچنان‌ بشر را در حيرت‌ و نا آرامي‌ قرار داده‌ كه‌ اگر يك‌ مطالعه‌اي‌ در وضع‌ مردم‌ دنيا بخصوص‌ مردم‌ غرب‌ و اروپا بشود، متوجه‌ ميشويم‌ كه‌ از هر چيز براي‌ مردم‌ امروز امنيت‌، آرامش‌ و سكونت‌ است‌. و اين‌ معنا حاصل‌ نميشود مگر با بندگي‌ خدا.

 در آيات‌ قرآن‌ پروردگار متعال‌ سكينت‌ را كه‌ همون‌ آرامش‌ قلب‌ است‌ براي‌ مؤمنين‌ نازل‌ ميكند. در چند آيه‌ از قرآن‌ به‌ تعبيرات‌ مختلف‌ يا براي‌ رسول‌ اكرم‌ و يا براي‌ مؤمنين‌ اين‌ كلمه‌ را تقريبا به‌ كار برده‌ است‌ كه‌ فانزل‌ الله‌ سكينته‌ عليه‌ يا عليهم‌. خداي‌ تعالي‌ آرامش‌ را آنهم‌ با منت‌ نه‌ براي‌ هر كسي‌ بر رسولش‌ نازل‌ كرده‌. بر مؤمنين‌ نازل‌ كرده‌ است‌. در قصة‌ غار در آن‌ شبي‌ كه‌ پيغمبر با ابي‌ بكر به‌ طرف‌ مدينه‌ تشريف‌ مي‌برد در ميان‌ غار ثور مخفي‌ مي‌شوند اين‌ آيه‌ نازل‌ ميشود ثاني‌ اثنين‌ اذهما في‌ الغار اذ يقول‌ لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا فانزل‌ الله‌ سكينته‌ عليه‌ و ايده‌ بجنود لم‌ تروها. دومي‌ از دو نفر كه‌ منظور پيغمبر اكرم‌ است‌ يعني‌ دو نفر، دوميشون‌ مدار سخن‌ دربارة‌ اين‌ نفر دوم‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ است‌. اذ هما في‌ الغار. وقتي‌ كه‌ هر دوي‌ آنها در ميان‌ غار بودند. اذ يقول‌ لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا كه‌ از اين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشود كه‌ اولي‌ در ميان‌ غار بسيار مي‌ترسيد و محزون‌ بود كه‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ او آرامش‌ داد و به‌ او فرمود لا تحزن‌ محزون‌ نباش‌ اگر از اولياء خدا او ميبود در كنار پيغمبر اكرم‌ هيچگاه‌ محزون‌ نميشد. چون‌ يك‌ نفر كه‌ ايمان‌ به‌ پيغمبر داشته‌ باشد در كنار پيغمبر نشسته‌ باشد، بعضي‌ از تواريخ‌ نوشته‌اند كه‌ آنقدر مي‌ترسيد كه‌ دندانهايش‌ بهم‌ مي‌خورد و كم‌كم‌ نزديك‌ بود پيغمبر را هم‌ لو بدهد.

 لذا آن‌ حضرت‌ به‌ او با كلامشون‌ آرامشي‌ دادند، فرمودند لا تحزن‌، محزون‌ مباش‌ ان‌ الله‌ معنا. خدا با ماست‌. يعني‌ خدا با منه‌. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ راه‌ مرا تأييد مي‌كند. يعني‌ دين‌ اسلام‌ تا روز قيامت‌ باقيست‌ و بايد من‌ بمانم‌ و دين‌ مقدس‌ اسلام‌ را براي‌ مردم‌ توضيح‌ بدهم‌ و رسالتم‌ را به‌ مردم‌ برسانم‌ و بايد من‌ در آن‌ روزي‌ كه‌ بايد اين‌ جملات‌ و اين‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ بگويم‌ باشم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ اليك‌ من‌ ربك‌ فان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌ و الله‌ يعصمك‌ من‌ النار لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. تا اينجا تمام‌ مطالب‌ شامل‌ هر دو نفر و سخن‌ گفتن‌ با يكديگر است‌. از اينجا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد فانزل‌ الله‌ سكينته‌ عليه‌. نازل‌ كرد خداي‌ تعالي‌ سكينت‌ را يعني‌ آن‌ آرامش‌ را، آن‌ آرامشي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) در طول‌ مدت‌ رسالتش‌ داشته‌ و مرتب‌ هم‌ بايد پروردگار متعال‌ او را تأييد كند، اين‌ آرامش‌ را به‌ او عنايت‌ كرد و از جانب‌ خودش‌ نازل‌ كرد. در اكثر جاهايي‌ كه‌ كلمة‌ فانزل‌ الله‌ سكينته‌ آمده‌، كلمة‌ نزول‌ هم‌ هست‌. يعني‌ آرامش‌ واقعي‌ بايد از جانب‌ خدا باشد و در ازاي‌ بندگي‌ هم‌ اين‌ مسئله‌ عملي‌ ميشود. البته‌ بندگي‌ كامل‌ صددرصدي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داشت‌ منظورم‌ نيست‌. آرامش‌ در اثر اينكه‌ انسان‌ كاري‌ بكند كه‌ در دنيا مطمئن‌ شود كه‌ خداي‌ تعالي‌ از او راضيست‌. پروردگار متعال‌ در مقابل‌ پروردگار انسان‌ وظايفش‌ را انجام‌ داده‌ است‌. در ان‌ سورة‌ مباركه‌ مي‌فرمايد يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌اي‌ روح‌ مطمئنه‌. اطمينان‌ با سكينت‌ باهم‌ يك‌ مقدار فرق‌ داره‌. اگر كسي‌ اطمينان‌ پيدا كرد. يك‌ نحوه‌ آرامش‌ پيدا كرده‌، در امن‌ هست‌. اما بايد بيشتر فعاليت‌ كند، خودش‌ را به‌ مقام‌ بندگي‌ كامل‌ برساند تا سكينت‌ در قلبش‌ نزول‌ پيدا كند.

 مي‌فرمايد يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. برگرد به‌ طرف‌ خدايت‌، حركت‌ كن‌ به‌ طرف‌ خدا، هر نفسي‌ را دعوت‌ به‌ طرف‌ خدا نمي‌كنند. هر دل‌ نا آرامي‌ كه‌ هنوز ايمان‌ در او مستقر نشده‌، دعوتش‌ به‌ طرف‌ خدا نمي‌كنند. خداي‌ تعالي‌ هم‌ او را نخواسته‌. چون‌ لياقت‌ قدم‌ گذاشتن‌ در اين‌ راه‌ را ندارد. اما نفس‌ مطمئنه‌، آن‌ نفسي‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كرده‌، به‌ تعبير واضحتر اصول‌ اعتقاداتش‌ درسته‌، اول‌ قدمي‌ كه‌ براي‌ سير الي‌ الله‌ و سالك‌ الي‌ الله‌ لازم‌ است‌ كه‌ بردارد اين‌ است‌ كه‌ بايد اعتقاداتش‌ را درست‌ كند، عقايدش‌ بايد آنچنان‌ باشد كه‌ هيچ‌ دغدغه‌ و ناآرامي‌ نسبت‌ به‌ عقائد نداشته‌ باشد. وقتي‌ كه‌ آرام‌ شد، اطمينان‌ پيدا كرد، اعتقادش‌ كامل‌ شد آنوقت‌ مورد دعوت‌ پروردگار كه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ حالا ميگد ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌، پايان‌ سير الي‌ الله‌ انس‌ با خداست‌ و در اثر انس‌ توكل‌ و تصميم‌ و رضا بوجود مي‌آد كه‌ اينها متأسفانه‌ فرصت‌ نيست‌ توضيحاتي‌ درباره‌اش‌ بدهم‌ و نفس‌ آنجاست‌ كه‌ راضيه‌ و مرضيه‌ ميشود. رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضوا عنه‌. خدا از او راضيست‌ و آنها هم‌ از خدا راضي‌ هستند. رضايت‌ هم‌ به‌ معناي‌ خشنود بودن‌. گاهي‌ انسان‌ با يكي‌ مأنوسه‌، انس‌ داره‌ ولي‌ ازش‌ خوشش‌ نمي‌آد، خوشنود نيست‌ از اين‌ انس‌ و از اين‌ رفاقت‌. اما گاهي‌ محبوبي‌، معشوقي‌ انسان‌ دارد كه‌ وقتي‌ به‌ او مي‌رسد هم‌ او راضيست‌ هم‌ اين‌ راضي‌. هم‌ اين‌ عشق‌ مي‌ورزد هم‌ او اظهار محبت‌ ميكند. رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضوا عنه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. اينجاست‌ كه‌ به‌ انسان‌ اين‌ سمت‌ را عنايت‌ مي‌كنند. اين‌ مهر عبوديت‌ را پاي‌ نامة‌ عملش‌ مي‌زنند. ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. بيا در ميان‌ بندگان‌ من‌ داخل‌ شود. بيا در صف‌ بندگان‌ من‌ قرار بگير.

 بندگان‌ خدا كيا هستند؟ بندگان‌ خدا اول‌ پيغمبر اكرم‌، بعد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و يازده‌ فرزندش‌ و آخر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ اينها رسيد، وقتي‌ كه‌ دستش‌ به‌ دامن‌ اينها بند شد، وقتي‌ كه‌ در رديف‌ اينها مورد لطف‌ پروردگار قرار گرفت‌، وقتي‌ كه‌ انسان‌ اين‌ دعا را كه‌ در سورة‌ حمد هر روز لااقل‌ ده‌ مرتبه‌ در نمازها مي‌خوانيم‌ كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ كه‌ منظور همين‌ بندگان‌ واقعي‌ خدا هستند، خدايا مرا در راه‌ آنها قرار بده‌ صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها نعمت‌ بندگي‌ دادي‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها نعمت‌ ولايت‌ دادي‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها همة‌ نعمتها را ارزاني‌ داشتي‌ كه‌ ما در دعاها ميگيم‌ كه‌ خدايا ما را داخل‌ كن‌ في‌ كل‌ خير ادخلت‌ فيه‌ محمد و آل‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) ما را در اين‌ صراط‌ هدايت‌ كن‌. ما را در رديف‌ اينها قرار بده‌. ما را پشت‌ سر اينها قرارمون‌ بده‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌. اگر داخل‌ شديم‌، اگر در اين‌ صراط‌ قرار گرفتيم‌ كه‌ لازمة‌ ورود در اين‌ صراط‌ و استجابت‌ اين‌ دعا جملات‌ قبل‌ از اين‌ آية‌ سورة‌ حمده‌ كه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. خدايا تنها تو را عبالدت‌ مي‌كنم‌. خلوص‌ در عبادت‌، خلوص‌ در بندگي‌ كه‌ استعانت‌ از پروردگار هم‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ هست‌ بعد از بندگي‌ است‌. اگر كسي‌ بندة‌ خدا شد مي‌تواند از پروردگارش‌ استعانت‌ بجويد و تنها هم‌ خدا را يار خودش‌ بداند كه‌ فرمود اينها يار خدا هستند و خدا هم‌ يار آنهاست‌.

 پس‌ بندگي‌ نتيجه‌اش‌ قرار گرفتن‌ در صراط‌ مستقيم‌ و رسيدن‌ به‌ مقام‌ رضا و بعد به‌ مقام‌ بندگي‌ واقعي‌ خدا و قبول‌ شدن‌ بندگيش‌ و هر كس‌ در حد خودش‌ از اين‌ بندگي‌ استفاده‌ ميكند. پيغمبر اكرم‌ به‌ او مقام‌ محمود مي‌دهند در اثر بندگي‌. لذا در آية‌ شريفه‌ فتهجد به‌ نافلة‌ لك‌ عسي‌ ان‌ يبعثك‌ ربك‌ مقام‌ محمودا. نماز شب‌ بخوان‌، بندگي‌ كن‌، نيمه‌هاي‌ شب‌ حركت‌ كن‌ با محبوبت‌، با معبودت‌ راز و نياز كن‌ تا به‌ تو مقام‌ محمود، مقام‌ پسنديده‌ شده‌ عنايت‌ بشود. هر كس‌ كه‌ بندگي‌ كند، منتهي‌ افراد ظرفيتهايشون‌ و مقاماتشون‌ فرق‌ ميكنه‌. پيغمبر اكرم‌ مقام‌ محمودش‌ شفاعت‌ كبري‌ است‌ در روز قيامت‌ كه‌ از امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ پرسيدند كه‌ ارجي‌ آيه‌ در قرآن‌ چيه‌ يعني‌ اميدواركننده‌ترين‌ آيات‌ در قرآن‌ شريف‌ چيه‌؟ حضرت‌ فرمود اين‌ آيه‌ است‌ فلسوف‌ يعطيك‌ فترضي‌. اي‌ پيغمبر آنقدر خدا بهت‌ عنايت‌ خواهد كرد تا تو را راضي‌ كنه‌. امام‌ فرمود به‌ خدا قسم‌ سرش‌ را روي‌ سجده‌ مي‌گذارد، سر بر نميدارد تا يكنفر از امتش‌ باقي‌ بماند و وارد بهشت‌ نشود. همه‌ كه‌ وارد بهشت‌ شدند، سر از سجده‌ بر ميدارد و ميگويد و عرض‌ مي‌كند پروردگارا راضي‌ شدم‌. اين‌ شفاعت‌ كبري‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ او عنايت‌ مي‌كند بعضي‌ها هم‌ هستند ظرفيتهايشون‌ فرق‌ ميكنه‌. شما اگر بندة‌ خدا شدي‌، اهل‌ دنيا باشي‌، دنيات‌ را خدا مرتب‌ ميكنه‌. اگر اهل‌ معنويات‌ روحي‌ باشي‌ و كمالات‌، كمالات‌ روحيت‌ را خدا بهت‌ كمك‌ ميكنه‌. اگر اهل‌ علم‌ و دانش‌ باشي‌، تو را خداي‌ تعالي‌ به‌ مقام‌ اعلي‌ علمي‌ و اخلاقی‌ ميرسانه‌. خلاصه‌ هر كسي‌ به‌ اندازة‌ استعدادش‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ او عنايت‌ ميكنه‌ و بندگي‌ از همة‌ اينها چون‌ هدف‌ خلقت‌ است‌، مهمتره‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌. مطلب‌ مهمتر فادخلي‌ جنتي‌. حالا كه‌ بندة‌ من‌ شدي‌ وارد بهشت‌ من‌ بشود. جنت‌ من‌. جنت‌ هم‌ فكر نكنيد همون‌ جنت‌ خلد تنها منظوره‌. آن‌ انتهاشه‌. از همين‌ ساعت‌ كه‌ نامت‌ در بندگان‌ خدا ثبت‌ شد و وارد بندگي‌ خدا شدي‌ و در زمرة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ قرار گرفتي‌ و مثل‌ سلمان‌ گفتند منا اهل‌ البيت‌ و تو را از خودشون‌ دانستند، وارد بهشت‌ خدا ميشي‌. آرامش‌ پيدا ميكني‌. بهشت‌ عمده‌ترين‌ چيزهايي‌ كه‌ در او هست‌، مسئلة‌ آرامشه‌. آرامش‌، اطمينان‌. يك‌ آرامشي‌ خدا بهتون‌ ميده‌ وقتي‌ كه‌ بندة‌ خدا شديد و وقتي‌ كه‌ خدا از شما راضي‌ شد و شما از خدا راضي‌ شديد كه‌ هيچ‌ دغدغه‌ نداريد. الا بذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌.

 افراد در اطمينان‌ دل‌ با هم‌ فرق‌ مي‌كنند. يكي‌ با خودش‌ فكر مي‌كنه‌ كه‌ اگر من‌ پول‌ زيادي‌ داشتم‌ توي‌ بانك‌، هميشه‌ اندوخته‌اي‌ داشتم‌، آرامش‌ پيدا مي‌كردم‌، بخاطر اينكه‌ اگر مريض‌ ميشدم‌، فورا به‌ طبيب‌ بيشتر پول‌ مي‌دادم‌، هم‌ من‌ را زودتر مي‌پذيرفت‌ هم‌ بهتر معالجه‌ ميكرد. اگر من‌ فرزندان‌ خوبي‌ داشته‌ باشم‌ اطمينان‌ پيدا ميكنم‌، آرامش‌ پيدا ميكنم‌. اگر خانه‌ و زندگي‌ و مقام‌ و قدرت‌ داشته‌ باشم‌ آرامش‌ پيدا ميكنم‌. اما خدا يك‌ اعلاميه‌ روي‌ تمام‌ اين‌ افكار زده‌. الا همه‌ بدانيد، آگاه‌ باشيد بذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. يك‌ علت‌ خيلي‌ واضح‌ هم‌ داره‌. چون‌ اين‌ را بدونيد. چون‌ تنها چيزي‌ كه‌ اگر انسان‌ فكر البته‌ داشته‌ باشه‌، تنها چيزي‌ كه‌ آرامش‌ صددرصد ميده‌، اتصال‌ و ارتباط‌ با خداست‌. بچه‌ را ديديد در دامن‌ مادر اين‌ تمام‌ نيازش‌ را اينطور خلاصه‌ ميكنه‌ كه‌ از پستان‌ مادر شير بخوره‌. نيازش‌ را به‌ مادر ميدونه‌، متكاي‌ خود را مادر ميدونه‌. يك‌ خورده‌ بزرگ‌ ميشه‌ مي‌بينه‌ مادر خودش‌ به‌ جاي‌ ديگه‌ تكيه‌ زده‌. خيال‌ ميكنه‌ پدر است‌ كه‌ متكاي‌ هر دوي‌ آنهاست‌ و تكيه‌ گاه‌ هر دوي‌ آنهاست‌. يك‌ مقدار بزرگتر ميشه‌ مي‌بينه‌ آن‌ بيچاره‌ هم‌ دنبال‌ بدهي‌ها و سفته‌ و چك‌ و گرفتاري‌ شب‌ تا صبح‌ خوابش‌ نبرده‌ كه‌ چك‌ فردا صبح‌ را چطور رديف‌ كنه‌. مي‌بينه‌ نه‌ اينهم‌ تكيه‌گاه‌ خوبي‌ نيست‌. اينها مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ چشم‌ عبرت‌انگيز داشته‌ باشند. يك‌ مقداريش‌ طبيعي‌ است‌ يك‌ مقداريش‌ متأسفانه‌ انسان‌ بايد فكر بكنه‌. مي‌بيند نه‌ اينهم‌ خودش‌ متزلزله‌. به‌ فكر كسبي‌، كاري‌، تجارتي‌، مقامي‌، پستي‌ مي‌افته‌. اگر چشم‌ عبرت‌ انگيزي‌ داشته‌ باشه‌ مي‌بينه‌ همة‌ اينها ناقصند. همة‌ اينها تكيه‌اشون‌ به‌ جائي‌ است‌ كه‌ نبايد به‌ آن‌ تكيه‌ كرد. به‌ جائي‌ انسان‌ ميرسه‌، اي‌ كاش‌ برسيم‌، اي‌ كاش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 همينطور كه‌ بچه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ وقتي‌ دو ساله‌ و سه‌ ساله‌ و چهار ساله‌ شد ديگه‌ نبايد تكيه‌ به‌ شير مادر بكنه‌، همينطور كه‌ بچة‌ بيست‌ ساله‌ مي‌فهمد كه‌ ديگر نبايد تكيه‌ به‌ پول‌ پدر بكنه‌، همانطور كه‌ يك‌ فرد محترم‌ بازار نبايد تكيه‌ به‌ اندوختة‌ بانكيش‌ بكنه‌، همانطور اي‌ كاش‌ بقيه‌ را هم‌ ما پيش‌ مي‌رفتيم‌. آنوقت‌ مي‌رسيديم‌ به‌ خدا، خدا ميدونه‌ الي‌ ربك‌ المنتهي‌. منتهاي‌ همة‌ اين‌ مسائل‌ خداست‌. به‌ خدا بايد انسان‌ برسه‌. همينطور بره‌ جلو. همانطور كه‌ يكي‌ دو قدم‌ را شماها طبيعي‌ برمي‌ داري‌ و مجبوريد برداريد، بقية‌ قدمها را هم‌ با فكرتون‌، با عقلتون‌ برداريد تا برسيد به‌ جائي‌ كه‌ لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌. خدا اينجور خودش‌ را معرفي‌ ميكنه‌. ميگه‌ بندة‌ من‌. من‌ نه‌ چرتي‌ مي‌زنم‌، نه‌ خوابي‌ دارم‌ و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا هو الا علي‌ الله‌ رزق‌ و يعلم‌، جملة‌ جالب‌ اينه‌، و يعلم‌ مستقرها و مستودعها مي‌دونيد كجا هستي‌؟ اگر در دل‌ خاك‌ باشي‌، مي‌داند و به‌ تو رسيدگي‌ ميكند. ديگه‌ فراق‌ ندارد، جدايي‌ ندارد، اگر تو بندة‌ او شدي‌ او هميشه‌ معبود توست‌ و لحظه‌اي‌ اين‌ محبوب‌ فراق‌ ندارد. همة‌ محبوبهايي‌ كه‌ در عالم‌ هستند، فراق‌ دارند. همه‌ الا خدا. خدا فراق‌ ندارد. خدا جدا نميشه‌ از ما. خدا با ماست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد لا تحزن‌. اين‌ جمله‌ را به‌ ما هم‌ فرموده‌. لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. خدا با ماست‌. پس‌ اي‌ كاش‌ اين‌ اعلاميه‌ را، اين‌ درك‌ را، مهمترش‌ درك‌ مطلبه‌، اين‌ درك‌ را به‌ تمام‌ دنيا مي‌دادند كه‌ از اينهمه‌ فشارها و گرفتاريها نجات‌ پيدا مي‌كردند. مردم‌ دنيا امروز خدا مي‌داند آنچنان‌ گرفتارند كه‌ حساب‌ نداره‌. آنچنان‌ در فشارند كه‌ حساب‌ ندارد و تنها و تنها كسي‌ كه‌ ميتونه‌ همه‌ را نجات‌ بدهد، ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ و مجري‌ قوانين‌ الهي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌)

 بنابراين‌ اين‌ جمله‌ را از خدايمون‌، از قرآنمون‌ گوش‌ بديم‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌. شما خدا را شكر بكنيد كه‌ عقايدتون‌ درسته‌. الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنتهدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. خدا را حمد مي‌كنيم‌، شكر مي‌كنيم‌ كه‌ ما را به‌ اين‌ راه‌ قرار داد، هدايت‌ كرد و ما خودمون‌ نبوديم‌ كه‌ به‌ اين‌ راه‌ برسيم‌ و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. الحمد لله‌ در دامن‌ پدر و مادر شيعه‌، خدا رحمت‌ كند مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌، يكي‌ از علماي‌ اهل‌ معناي‌ بزرگوار بود در مازندران‌. من‌ گاهي‌ خدمت‌ ايشان‌ مي‌رسيدم‌. خيلي‌ به‌ من‌ لطف‌ داشتند. مطالبي‌ از ايشان‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ نوشته‌ام‌. مرد بسيار فوق‌ العاده‌اي‌ بود. زندگي‌ خاصي‌ داشت‌. يك‌ كسي‌ از من‌ پرسيد از ايشان‌ كرامتي‌ هم‌ شما ديده‌ايد؟ گفتم‌ بزرگترين‌ كرامت‌ براي‌ يك‌ انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ نداشته‌ باشه‌ و اين‌ بزرگوار هواي‌ نفس‌ نداشت‌. در ميان‌ خانه‌ نشسته‌ بود در زمان‌ رضا خان‌ ملعون‌ كه‌ علما و روحانيت‌ را خلع‌ لباس‌ مي‌كرد و ممنوع‌ كرده‌ بود كه‌ كسي‌ درس‌ بخوانه‌، حوزه‌ها را از بين‌ برده‌ بود، ايشان‌ در يك‌ ده‌ كوچك‌ دويست‌ نفر طلبه‌ را آنجا تربيت‌ مي‌كرد. نه‌ تنها درسشون‌ بده‌ چون‌ ما يكي‌ از اشتباهاتمون‌ كه‌ در بعضي‌ از حوزه‌ها است‌ اين‌ است‌ كه‌ فقط‌ در س‌ مي‌خونيم‌، در دبيرستانها فقط‌ درس‌ مي‌خونيم‌، در دانشگاهها فقط‌ درس‌ مي‌خونيم‌. اما خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را فرستاده‌ ليزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اول‌ تزكية‌ نفس‌ بعد تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌. اگر يك‌ تخته‌ سياهي‌ را شما روش‌ خيلي‌ چيزها نوشته‌ شده‌ باشد و نوشته‌ باشند. شما بخواهيد رويش‌ چيزي‌ بنويسيد، با همان‌ حال‌، چيزي‌ مفهوم‌ طرف‌ نميشه‌. اما اگر پاكش‌ كرديد، تميزش‌ كرديد، بعد مطالبتون‌ را نوشتيد، طرف‌ متوجه‌ مطالب‌ شما خواهد شد. اين‌ قلب‌ ناپاك‌ ما كه‌ در اثر توجه‌ و محبت‌ به‌ دنيا صفات‌ رذيله‌ را به‌ خودش‌ گرفته‌ اگر توي‌ حوزه‌، در ميان‌ دبيرستان‌ و دبستان‌، در ميان‌ دانشگاه‌ با همان‌ قلب‌ انسان‌ برود، متأسفانه‌ چيزي‌ نميشه‌. اگر هم‌ بشه‌ اسباب‌ دردسره‌. چيزي‌ نميشه‌. شما ميگيد اينهمه‌ اطبا، اينهمه‌ علما، اينهمه‌ مهندسين‌ اينها چيزي‌ نشدند؟ من‌ ميگم‌ نه‌. چون‌ اگر كاري‌ براي‌ خدا انجام‌ نشد براي‌ محبت‌ دنيا انجام‌ شد، براي‌ اينكه‌ مقامي‌ جاهي‌، رياستي‌، قدرتي‌ براي‌ خودم‌ بگيرم‌ براي‌ اين‌ جهات‌ شد، اين‌ كاري‌ انجام‌ نشده‌. نه‌ ارزشي‌ دارد، نه‌ به‌ درد جامعه‌ مي‌خورد و نه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ از او راضيست‌. اول‌ تحصيل‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اين‌ مرد بزرگ‌ در آن‌ ده‌ كوچك‌ آن‌ جمعيت‌ را اول‌ با عملش‌، چون‌ روايت‌ دارد كونوا دعاة‌ الناس‌ بغير السنتكم‌. در يك‌ روايت‌ ديگر كونوا دعاة‌ الناس‌ باعمالكم‌. مردم‌ را به‌ طرف‌ خوبيها دعوت‌ كنيد بغير زبانتون‌ يعني‌ با اعمالتون‌. مردم‌ را به‌ خوبيها دعوت‌ كنيد با اعمالتون‌.

 انسان‌ ممكن‌ است‌ يك‌ ساعت‌ دربارة‌ اخلاق‌ خوب‌ و حسن‌ خلق‌ صحبت‌ كند ولي‌ حسن‌ خلق‌ نداشته‌ باشد. همة‌ حرفهاش‌ بي‌ فايده‌ ميشه‌. پيغمبر اكرم‌ كه‌ دربارة‌ حسن‌ خلق‌ مي‌فرمود كه‌ بهترين‌ خلق‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ اخلاقش‌ بهتر باشد، خودش‌ انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌ بود. كونوا دعاة‌ الناس‌ باعمالكم‌. و اين‌ مرد بزرگ‌ مردم‌ را، طلاب‌ را تربيت‌ مي‌كرد با اعمالش‌. نمي‌خوام‌ دربارة‌ ايشان‌ زياد صحبت‌ كنم‌. بخاطر اينكه‌ بايد زياد دربارة‌ اخلاقیات‌ ايشان‌ صحبت‌ كنم‌. نتيجة‌ كارش‌ هم‌ اين‌ شد من‌ گاهي‌ كه‌ خدمتشون‌ مي‌رسيدم‌، اين‌ را بگم‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ را بدانيد اعمال‌ خوب‌ ضايع‌ نميشه‌ من‌ گاهي‌ كه‌ خدمتشون‌ ميرسيدم‌ ميگفت‌ اگر من‌ مردم‌ بگيد من‌ در در همين‌ ده‌ در همين‌ قبرستان‌ دفن‌ كنند. ما مشهد بوديم‌. يك‌ وقت‌ اطلاع‌ دادند جنازة‌ ايشان‌ را مي‌آورند مشهد. من‌ تعجب‌ كردم‌. استقبال‌ كرديم‌ با جمعي‌ از طلاب‌ تا قوچان‌ و بعد هم‌ كه‌ جنازه‌ را آوردند و كسانشون‌ در منزل‌ ما استراحت‌ كردند، شب‌ بود. من‌ از پسرشون‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ چه‌ شد كه‌ ايشان‌ را آورديد براي‌ مشهد؟ گفت‌ همين‌ روز آخر وصيت‌ كرد كه‌ مرا ببريد مشهد اگر جائي‌ بود دفنم‌ كنيد اگر نبود برگردونيد. من‌ برام‌ اين‌ معمايي‌ بود. تا اينكه‌ يكي‌ از علماي‌ محترم‌ بهشهر كه‌ اين‌ كوهستان‌ در ده‌ كيلومتري‌ بهشهره‌، از ايشان‌ پرسيدم‌ كه‌ شما نفهميديد كه‌ چه‌ شد كه‌ ايشان‌ تغيير رأي‌ دادند. گفت‌ چرا. من‌ روز قبل‌ از فوتش‌ رفتم‌ پيش‌ ايشان‌. ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ ديشب‌ خواب‌ ديدم‌. خواب‌ ديدم‌ كه‌ وارد اطاقي‌ شدم‌ چهارده‌ معصوم‌ دور اطاق‌ نشسته‌اند و اين‌ اطاق‌ طوريه‌ كه‌ اينها پهلوي‌ هم‌ نشسته‌اند. من‌ اگر بخوام‌ وارد اين‌ اطاق‌ بشم‌ بايد وسط‌ بنشينم‌ و طبعا پشتم‌ به‌ يكي‌ يا چند نفر از معصومينه‌. لذا دم‌ در معطل‌ وايستاده‌ بودم‌. از طرفي‌ هم‌ دلم‌ نمي‌آمد كه‌ وارد اين‌ اطاق‌ نشم‌. ديدم‌ حضرت‌ رضا اشاره‌ كردند بيا پهلوي‌ من‌ بشين‌. جا برام‌ باز كردند. من‌ فكر ميكنم‌ تعبير اين‌ خواب‌ اين‌ باشد كه‌ يعني‌ من‌ را ببريد در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دفن‌ كنيد. ببينيد اينطوري‌ با وليشون‌، با دوستشون‌ عمل‌ مي‌كنند و عجيب‌ بود. وقتي‌ كه‌ جنازة‌ ايشان‌ را آوردند، يك‌ خبيثي‌ در رأس‌ كارهاي‌ مشهد بود بعنوان‌ نايب‌ التوليه‌ كه‌ من‌ حتي‌ حيف‌ مي‌دونم‌ كه‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نام‌ كثيف‌ او را ببرم‌ چون‌ در زمان‌ طاغوت‌ بود. من‌ احتمال‌ نميدادم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ بفهمه‌ كه‌ ايشان‌ يك‌ معممه‌ و اجازه‌ بده‌ اين‌ را در صحن‌ و اطراف‌ صحن‌ دفن‌ كنند. صبح‌ اول‌ وقت‌ از طرف‌ خود آنها خبر آمد كه‌ ايشان‌ را در بهترين‌ جاهاي‌ حرم‌ دفن‌ كردند. بعد حالا مطلبي‌ هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آن‌ خبيث‌ يا اربابش‌ نبود يك‌ جوري‌ شد، بحثش‌ را اينجا مناسب‌ نمي‌دونم‌ عرض‌ كنم‌ و در حرم‌ مطهر در دار السياده‌ بالاي‌ سر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، او را دفنش‌ كردند.

 تزكية‌ نفس‌، بندگي‌ خدا، يك‌ چنين‌ وضعي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ مي‌آره‌. من‌ يك‌ وقتي‌ از ايشان‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ بهترين‌ چيزها در زندگي‌ چيه‌؟ فرمود اين‌ آية‌ شريفه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌. اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد خودتون‌ را مورد خطاب‌ اين‌ آيه‌ قرار بديد. اعتقاداتتون‌ را محكم‌ كنيد تا آرامش‌ پيدا كنيد، اطمينان‌ به‌ دينتون‌ داشته‌ باشيد. ايشان‌ يكي‌ از مطالبي‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ يادم‌ آمد از ايشان‌ اسم‌ بردم‌ اين‌ را مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ من‌ هميشه‌ براي‌ آن‌ پدر و جدمون‌ كه‌ مذهب‌ تشيع‌ را قبول‌ كرده‌ و كار ما را آسون‌ كرده‌، من‌ در شبانه‌روز يك‌ فاتحه‌ مي‌خونم‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. بالاخره‌ چون‌ ارتد الناس‌ بعد النبي‌ الا ثلاث‌. خيلي‌ بعيده‌ همة‌ ماها از اولاد آنهائي‌ باشيم‌ كه‌ باصطلاح‌ مثل‌ سلمان‌ و ابي‌ ذر باشيم‌. بالاخره‌ اينها هم‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رو گردادند و يكي‌ از اجداد ماها و شماها، يكي‌ از اينها قدم‌ جلو گذاشته‌ و مذهب‌ تشيع‌ را تحقيق‌ كرده‌ و شيعه‌ شده‌. و الا خيلي‌ زحمت‌ بود برامون‌. اگر شما در يكي‌ از اين‌ ممالك‌ اهل‌ سنت‌ يا ممالك‌ غير اسلامي‌ مي‌بويديد به‌ اين‌ آسوني‌ ممكن‌ بود اين‌ عقايد پاك‌ را خداي‌ تعالي‌ نصيبتون‌ كنه‌؟ كه‌ فردا شب‌ كه‌ شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌، آنجور انشاء الله‌ عزاداري‌ كنيد و آنطور اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كنيد كه‌ چه‌ شده‌؟ كه‌ چهل‌ شب‌ و چهل‌ روز از عاشوراي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ گذشته‌. علامت‌ ايمان‌ شما همينه‌. علامت‌ ايمان‌ شما اينه‌. چون‌ در روايت‌ دارد كه‌ براي‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌ در قلوب‌ مؤمنين‌ يك‌ محبتي‌ خدا قرار داد. محبت‌ مكنونه‌ كه‌ علامت‌ ايمانه‌. خوب‌ الحمد لله‌ اين‌ قدم‌ اولش‌ را يا حالا پدرانمون‌ برداشتند يا خودمون‌ برداشتيم‌ آرامش‌ پيدا كرديم‌. ميگيم‌ تمام‌ غرق‌ گناهيم‌ يك‌ حسين‌ داريم‌. ميگيم‌ دستمون‌ به‌ دامن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌.

 فقط‌ يك‌ سفارش‌ خوب‌ يك‌ امشب‌ و فردا شب‌ خدمتتون‌ هستي‌. يك‌ سفارش‌ به‌ همه‌اتون‌ ميكنم‌، يك‌ كاري‌ بكنيد، يك‌ جوري‌ عمل‌ بكنيد، يك‌ نحوه‌اي‌ زندگيتون‌ را ترتيب‌ بديد كه‌ اگر امام‌ زمانتون‌ آمد ايرادي‌ به‌ شكلتون‌، به‌ لباستون‌، به‌ خانه‌اتون‌، به‌ اعمالتون‌ نداشته‌ باشه‌. با اين‌ ميزان‌ خودتون‌ را تطبيق‌ بديد. ديگه‌ تمامه‌. ديگه‌ مورد خطاب‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ هستيد و بدانيد دستتون‌ را خدا ميگيره‌. اين‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ دستتون‌ را گرفته‌ داره‌ خدا ميكشوننتون‌. داخل‌ شو امر ميكنه‌ في‌ عبادي‌. ديگه‌ شما نمي‌تونيد با غير خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ مأنوس‌ باشيد در دنيا و آخرت‌. در دنياتون‌ دلتون‌ هميشه‌ متوجه‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداهه‌، متوجه‌ كربلاي‌ ابي‌ عبد اللهه‌، متوجه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و بمجرد اينكه‌ سكرات‌ موت‌ بياد، چشمتون‌ را باز مي‌كنيد، يكي‌ از علما خوابش‌ را ديد بعد هم‌ عينا همون‌ جريان‌ انجام‌ شد. مفصله‌. ميگفت‌ كه‌ من‌ گفتم‌ توي‌ حمام‌ كه‌ دراز كشيده‌ بودم‌ از دنيا رفتم‌. ائمة‌ اطهار آمدند دور من‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌ جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا ببينمي‌ رويت‌. يا حار حمدا من‌ يمت‌ يرني‌. اي‌ حارث‌ همداني‌ هر كس‌ بخواد بميرد من‌ را مي‌بيند. شايد اينطور باشد كه‌ ما اگر بخواهيم‌ از دنيا برويم‌، امام‌ زمانمون‌ را مي‌بينيم‌. هر كسي‌ امام‌ زمانش‌ را مي‌بينه‌. چشم‌ انسان‌ باز كنه‌، لبهاي‌ متبسم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بالاي‌ سر انسان‌ و انسان‌ به‌ سيماي‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ نگاه‌ بكنه‌ و جان‌ بده‌. چه‌ جان‌ دادني‌ از اين‌ لذتبخش‌تر. و در عالم‌ برزخ‌ با آنها و در بهشت‌ هم‌ با آنها. يك‌ قدم‌ كارشه‌، يك‌ اراده‌ كارشه‌، مقدماتش‌ را خداي‌ تعالي‌ براتون‌ درست‌ كرده‌. يك‌ قدم‌ برداريد و آن‌ قدم‌ همينه‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. اگر امام‌ زمان‌ آمد توي‌ زندگيتون‌ كوچكترين‌ ايرادي‌ به‌ شما و به‌ اعمال‌ شماو به‌ وضع‌ زندگي‌ شما نداشته‌ باشه‌. همين‌. و فكر هم‌ نكنيد خيلي‌ امام‌ زمان‌ سختگيره‌. نه‌. خيلي‌ هم‌ آسان‌ ميگيره‌. گناه‌ نكن‌، يك‌ كلمه‌، واجباتت‌ را انجام‌ بده‌. مستحبات‌ چطور؟ ميلت‌. اگر حالت‌ ايجاب‌ كرد. مكروهات‌ چطور؟ باز ميلت‌. اگر نكني‌ بهتره‌. همين‌. خيلي‌ ساده‌ است‌. من‌ حتي‌ در بعضي‌ از مباحثهم‌ گفتم‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ گناه‌ نكردن‌، بحث‌ كردم‌، اثبات‌ كردم‌ كه‌ گناه‌ نكردن‌ آسونتر از گناه‌ كردنه‌. گناه‌ كردن‌ سخته‌. شما هميشه‌ راست‌ بگيد بهتر و راحتريد يا دروغ‌ بگيد؟ شما كلاه‌ سر مردم‌ بگذاريد، خودتون‌ را بي‌ اعتبار توي‌ بازار كنيد براي‌ شما آسونتره‌ يا اينكه‌ راست‌ بگيد و اعتبار جذب‌ كنيد؟ بشينيد خودتون‌ حساب‌ كنيد. بر فرض‌ سختتر هم‌ باشه‌. خوب‌ براي‌ يك‌ چنين‌ مقام‌ پر عظمتي‌ انسان‌ كار سخت‌ را بايد بكنه‌. اين‌ يك‌ كلمه‌.

 آنوقت‌ شب‌، نصف‌ شب‌ بلند ميشيد اگر يك‌ چنين‌ حالتي‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد، اگر از همين‌ الان‌ تصميم‌ بگيريد كه‌ واجبات‌ انجام‌ بشه‌ و محرمات‌ ترك‌ بشه‌ و زندگيتون‌ مطابق‌ خواست‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. بخدا قسم‌، قسم‌ مي‌خورم‌، نصف‌ شب‌ كه‌ پاشيد يك‌ آرامشي‌ احساس‌ مي‌كنيد بعد با گوش‌ دلتون‌ مي‌شنويد كه‌ خدايتون‌ ميگه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ با دلتون‌، با گوشتون‌، اين‌ گوش‌ خاكي‌ زياد ارزش‌ نداره‌. با گوش‌ دلتون‌ مي‌شنويد كه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌.

 ميريد كنار بدن‌ پاره‌ پارة‌ ابي‌ عبد اله‌ الحسين‌. گوش‌ ميديد مي‌بينيد ميگه‌ رضا برضائك‌ تسليم‌ لامرك‌. حركت‌ مي‌كنيد مي‌ريد خانة‌ فاطمة‌زهرا امشب‌ متوسل‌ به‌ اين‌ بي‌بي‌ شدند. مي‌بينيد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها با اينكه‌ پهلويش‌ شكسته‌، سيلي‌ به‌ صورتش‌ خورده‌، محسنش‌ سقط‌ شده‌، در عين‌ حال‌ آنقدر با خدا در ارتباط‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. فاطمه‌ پارة‌ تن‌ من‌ است‌. من‌ آذاه‌ فقد آذاني‌ و من‌ آذاني‌ فقد آذ الله‌. اذيت‌ فاطمه‌، اذيت‌ خداست‌. اگر هم‌ الان‌ برويد كنار قبرستان‌ بقيع‌، شايد همينطورها تاريك‌ باشه‌. صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو آنها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها گفت‌ و فرمود كه‌ اگر مصائبي‌ كه‌ بر من‌ وارد شد، بر روزها وارد ميشد شب‌ ميشد. چشمش‌ كه‌ افتاد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در ميان‌ مسجد او را نشانده‌اند شمشير روي‌ سرش‌ نگه‌ داشتند. صدا زد خلب‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌ و اشكو للاله‌ شجوني‌. دست‌ از پسر عمم‌ برداريد يا آنكه‌ سرم‌ را براي‌ دعا باز مي‌كنم‌ و ناراحتي‌هايم‌ را براي‌ خدا عرضه‌ مي‌كنم‌. سلمان‌ ميگه‌ ديدم‌ پايه‌هاي‌ مسجد بنا كرد لرزيدن‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ من‌ فرمود به‌ فاطمه‌ بگو اگر مي‌خواي‌ دين‌ پدرت‌ باقي‌ بمانه‌ اينها را نفرين‌ نكن‌. خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ ما را طالب‌ خون‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و خون‌ فاطمة‌ زهرا زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌.

 

۱۸ صفر ۱۴۱۷ قمری – تشرف‌ اسماعیل‌ هرقلی‌، عبودیت‌

 

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علی‌ رسول‌ الله‌ و علی‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علی‌ بقیة‌ الله‌ روحی‌ و ارواح‌ العالمین‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علی‌ اعدائهم‌ اجمعین‌ من‌ الان‌ الی‌ قیام‌ یوم‌ الدین‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌

 و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا لیعبدون‌.

 یكی‌ از فوائد بندگی‌ خدا در صراط‌ مستقیم‌ دین‌ این‌ است‌ كه‌ وحدت‌ و اتحاد بین‌ افراد بشر بوجود می‌آید. از مسائل‌ بسیار مهم‌ در زندگی‌ بشریت‌ كه‌ خیلی‌ اهمیت‌ دارد مسئله‌ وحدت‌ و اتحاد و هماهنگی‌ بین‌ افراد بشر است‌.

 موجودات‌ و حیوانات‌ و حشراتی‌ كه‌ در عالم‌ هستند، تعدادی‌ از آنها اجتماعی‌ زندگی‌ می‌كنند. یعنی‌ سعادتشون‌ به‌ این‌ است‌ كه‌ با یكدیگر باشند، با هم‌ باشند. و از همه‌ بیشتر بشر است‌ كه‌ سعادتش‌ در رابطه‌ با یكدیگر و اتحاد و اتفاق‌ تأمین‌ میشود.

 لذا در آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ و روایات‌ و احادیث‌ به‌ مسئله‌ اتحاد، وحدت‌، دور یكدیگر جمع‌ شدن‌، و هماهنگ‌ با یكدیگر بودن‌ اهمیت‌ زیادی‌ داده‌ شده‌ است‌. در آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ به‌ این‌ مضمون‌ زیاد برخورد می‌كنیم‌ كه‌ یك‌ جمله‌اش‌ این‌ است‌

وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا.

یاد بیاورید آن‌ وقتی‌ كه‌ دین‌ مقدس‌ اسلام‌ نیامده‌ بود و مردم‌ مسلمان‌ نبودند. و با یكدیگر بخاطر اختلافی‌ كه‌ داشتند دشمن‌ بودند. خدای‌ تعالی‌ بوسیله‌ دین‌ و بندگی‌ خدا ألف‌ بین‌ قلوبكم‌. تألیف‌ كرد، وحدت‌ بوجود آورد، دلهای‌ شما را با یكدیگر یكی‌ كرد.

 فاصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا. شما یك‌ زمانی‌ را دیدید و یك‌ زمانی‌ بر شما گذشت‌ كه‌ همه‌شما با هم‌ برادر شدید. وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها. یا در آیه‌ دیگر می‌فرماید و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جمیعا و لا تفرقوا. همه‌تون‌ معتصم‌، همه‌ تون‌ در یك‌ وحدت‌ خاصی‌ كه‌ این‌ تشبیه‌ خیلی‌ جالبه‌، اگر یك‌ جمع‌ زیادی‌ به‌ یك‌ ریسمان‌ بخواهند دست‌ بیندازند،

 چطور با هم‌ یكی‌ می‌شوند، اینطور تشبیه‌ كرده‌ قرآن‌ شریف‌ كه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ جمیعا و لا تفرقوا. همه‌ معتصم‌ بشوید، همه‌ خودتون‌ را به‌ حبل‌ خدا نگه‌ دارید و تفرقه‌ بین‌ شما وجود نداشته‌ باشد. این‌ از آثار بندگی‌ خداست‌.

 بفرموده‌ امام‌ راحل‌ رضوان‌ الله‌ تعالی‌ علیه‌ كه‌ ایشان‌ فرمودند اگر یكصد و بیست‌ و چهار هزار پیغمبر در یك‌ جا جمع‌ بشوند، كوچكترین‌ اختلافی‌ بین‌ آنها نیست‌. چرا؟ بخاطر اینكه‌ همه‌ بنده‌ خدا هستند. همه‌ در صراط‌ مستقیم‌ دین‌ هستند. همه‌ یك‌ فرمانده‌، یك‌ رهبر، یك‌ به اصطلاح‌ كتاب‌، و یك‌ دین‌ دارند. همه­شان تحت‌ فرمان‌ پروردگارند. ‌ همه­شان تحت‌ اراده‌ ذات‌ مقدس‌ متعالند.

 بنابراین‌ اگر همه‌ مردم‌ روی‌ زمین‌، بنده‌ خدا بشوند، كوچكترین‌ اختلافی‌ بین‌ آنها وجود نخواهد داشت‌. اینكه‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ تمام‌ مردم‌ در صلح‌ و صفا و عدالت‌ زندگی‌ میكنند، علت‌ عمده‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ بنده‌ خدا همه‌ هستند.

 یك‌ حكومت‌، یك‌ قانون‌، یك‌ كتاب‌ بر تمام‌ مردم‌ كره‌ زمین‌ حاكم‌ و حكمفرماست‌. و لذا یكی‌ از آرزوهای‌ بشر در درازمدت‌ گذشته‌ و در طول‌ زمان‌ این‌ بوده‌ است‌ كه‌ بشر دارای‌ یك‌ حكومت‌ باشد، دارای‌ یك‌ قانون‌ باشد، دارای‌ یك‌ زبان‌ بین‌ المللی‌ باشد.

 دارای‌ یك‌ فرهنگ‌ جامعی‌ كه‌ همه‌ مردم‌ را تحت‌ نفوذ قرار بدهد باشد. این‌ كار را اسلام‌ انجام‌ داده‌. و این‌ حكومت‌ را دین‌ مقدس‌ اسلام‌ تشكیل‌ داده‌ است‌.

 من‌ یك‌ وقتی‌ در كلمات‌ راسل‌ دقت‌ می‌كردم‌. سخنان مختلفی‌ این‌ فیلسوف‌ دارد. منجمله‌ این‌ كلام‌ را به‌ او نسبت‌ می‌دادند كه‌ این‌ كه‌ با آنكه‌ همه‌ دانشمندان‌ و شخصیتها و فلاسفه‌، آرزوی‌ این‌ را داشته‌اند كه‌ دنیا تحت‌ نفوذ یك‌ قانون‌ و یك‌ حكومت‌ و یك‌ مذهب‌ و دین‌ قرار بگیرد و تابحال‌ قرار نگرفته‌، علتش‌ این‌ بوده‌ است‌ كه‌ یك‌ چنین‌ حكومتی‌، یك‌ مجری‌ قدرتمندی‌ كه‌ قدرتش‌ مافوق‌ تمام‌ قدرتها باشد لازم‌ دارد.

 دوم‌ باید عالم‌ به‌ جمیع‌ مصالح‌ و مفاسد جامعه‌ بشریت‌ باشد. و سوم‌ خودش‌ از یك‌ پاكی‌ و از یك‌ خصوصیات‌ خاصی‌ برخوردار باشد كه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ نخواسته‌ باشد كار كند. و چون‌ یك‌ چنین‌ مجری‌ و یك‌ چنین‌ رهبری‌ در عالم‌ پیدا نشده‌ و نمیشود، حكومت‌ واحد جهانی‌ و باصطلاح‌ او جمهوری‌ واحد جهانی‌، بوجود نیامده‌ است‌.

 البته‌ می‌دانید شیعیان‌ بخصوص‌ متوجه‌اند و بلكه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ این‌ مطلب‌ را در كتابهاشان  ‌ آورده‌اند كه‌ آن‌ كسی‌ كه‌ چه‌ خود پیغمبر اكرم‌ باشد و چه‌ دوازده‌ امامی‌ كه‌ وصی‌ آن‌ حضرتند، باشند این‌ سه‌ خصوصیت‌ در آنها جمع‌ بوده‌. از قدرت‌ لایزال‌ پروردگار برخوردارند و این‌ قدرت‌ پشتوانه‌ آنهاست‌. از علم‌ بی‌ نهایتی‌ مخصوصا در مصالح‌ و مفاسد مردم‌ برخوردارند كه‌ خدا در قرآن‌ كریم‌ می‌فرماید و كل‌ شی‌ء احصیناه‌ فی‌ امام‌ مبین‌.

 علم‌ هر چیزی‌ را هر مسئله‌ای‌ را در امام‌ مبین‌ ما قرار داده‌ایم‌ و احصا كرده‌ایم‌ و از پاكی‌ فوق‌ العاده‌ای‌ برخوردارند كه‌ ائمه‌ ما و پیغمبر اكرم‌ معصومند. یعنی‌ از جمیع‌ خطاها و گناهان‌ و حتی‌ اشتباهها و خطاها و نسیانها اینها پاكند.

 پس‌ ما مجری‌ و امام‌ و رهبر این‌ مسئله‌ را داریم‌. پس‌ چرا پیاده‌ نشد؟ در جامعه‌ ما چرا این‌ مسئله‌ عملی‌ نشد؟ علت‌ عمده‌اش‌ كه‌ از همه‌ علل‌ مهمتر است ‌ این‌ است‌ كه‌ بشر آمادگی‌ برای‌ پذیرفتن‌ یك‌ چنین‌ امامی‌ را نداشته‌. گاهی‌ میشود كه‌ برنامه‌ صحیح است ، قوانین‌ درسته‌،

مجری‌ با جمیع‌ شرائط‌ وجود دارد. اما آنهائی‌ كه‌ بخواهند از این‌ برنامه‌ها پیروی‌ كنند، اینها آمادگی‌ ندارند. فرض‌ كنید یك‌ معلم‌ سر كلاس‌ در دانشگاه‌، آماده‌ برای‌ تدریس است ‌. اما وضع‌ آشفته‌ دانشجویان‌، وضع‌ آشفته‌ به اصطلاح‌ شاگردان‌، ایجاب‌ نمیكنه‌ كه‌ استاد بیاد سر كلاس‌. وضع‌ آشفته‌ بشریت‌، یعنی‌ بشریت‌ اقل‌ كاری‌ كه‌ باید در زندگی‌ بكند تا به‌ این‌ هدف‌ برسد، این‌ است‌ كه‌ تزكیه‌ نفس‌ كند. یعنی‌ از هواهای‌ نفسانی‌ دوری‌ كند. یعنی‌ مقاصد شخصی‌ و مقاصد مبتذلی‌ كه‌ در قلبش‌ می‌گذرد آنها را عملی‌ نكند و مطرح‌ نكند. اگر اینچنین‌ شد یعنی‌ هم‌ شاگردان‌ آمادگی‌ داشتند و هم‌ معلم‌ آماده‌ بود، كلاس‌ تشكیل‌ میشود.

 اگر مردم‌ كره‌ زمین‌ یك‌ روز برسد كه‌ متوجه‌ این‌ معنا بشوند كه‌ باید از یك‌ امام‌ عادلی‌ پیروی‌ كنند، از شخصی‌ مانند حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداه پیروی‌ كنند تا به‌ اهداف‌ عالیه‌ انسانی‌ و سعادت‌ بشری‌ برسند، آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ هم‌ ظاهر میشوند و بر این‌ مردم‌ حكومت‌ می‌كنند و حكومت‌ واحد جهانی‌ در عالم‌ برقرار میشود.

 بنابراین‌ اول‌ چیزی‌ كه‌ و اول‌ فایده‌ای‌ كه‌ از عبودیت‌ كه‌ این‌ یك‌ هفته‌ تقریبا هر شب‌ درباره‌ عبودیت‌ من‌ عرایضی‌ عرض‌ كردم‌، این‌ است‌ و اقل‌ فایده‌اش‌ و مهمترین‌ فایده‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ همه‌ با هم‌ متحد می‌شوند. همه‌ طبق‌ آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ عمل‌ می‌كنند. همه‌ یك‌ امام‌ دارند، یك‌ مقتدا دارند.

در یك‌ نماز جماعت‌ وقتی‌ كه‌ یك‌ امام‌ وجود داشته‌ باشد و همه‌ به‌ او اقتدا كنند، همه‌ یك‌ كار می‌كنند. همه‌ با هم‌ سجده‌ میكنند، همه‌ با هم‌ ركوع‌ و قیام‌ و قعود می‌كنند. بنابراین‌ اگر ما بتوانیم،‌ اگر ما بتوانیم‌ بندگی‌ خدا را در وجودمون‌ ایجاد بكنیم‌ و به‌ این‌ وحدت‌ و توحید برسیم‌، یقینا وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ امام‌ ما خواهد بود. رهبر ما خواهد بود و ما به‌ آن‌ سعادت‌ عظمایی‌ كه‌ ائمه‌ اطهار علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آرزویش‌ را می‌كشیدند، انبیاء ‌ آرزویش را می‌كشیدند. این‌ دو جمله‌ از دو امام‌، اگر چه‌ یك‌ معنا دارد، ولی‌ از دو امام‌ نقل‌ شده‌. این‌ جمله‌ای‌ كه‌ معروف است ‌، شاید اكثرتان‌ شنیده‌ باشید. هم‌ سید الشهداء فرموده‌ هم‌ امام‌ صادق‌ علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ لو ادركته‌ اگر من‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و زمان‌ آن‌ حضرت‌ را درك‌ می‌كردم‌ لخدمته‌ ایام‌ حیاتی‌.

 من‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ در دوران‌ زندگیم‌. یعنی‌ تا زنده‌ بودم‌ خدمتگزار آن‌ آقایی‌ كه‌ دنیا را پر از عدل‌ و داد میكند بودم‌. حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا علیه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وقتی‌ كه‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ در محضرش‌ برده‌ میشود، از جا بلند میشه‌ برای‌ نام‌ امام‌ زمان‌. دست‌ روی‌ سر می‌گذارند. در مقابل‌ نام‌ حضرت‌ تعظیم‌ می‌كند و سه‌ مرتبه‌ می‌گوید صلی‌ الله‌ علیه‌، صلی‌ الله‌ علیه‌، صلی‌ الله‌ علیه‌.

 این‌ لطفی‌ است‌ كه‌ پروردگار به‌ ما كرده‌ و امام‌ ما را حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار داده‌. من‌ در شب‌ گذشته‌ درباره‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ مطلبی‌ گفتم‌ كه‌ امشب‌ چون‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شبی‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداه ست‌.

 بد نیست‌ كه‌ مطلب‌ ناقص‌ دیشبم‌ را تكمیل‌ كنم‌. تشرفات‌ به‌ محضر حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ از احادیث‌ و روایات‌ و از مجموع‌ تشرفات‌ اینطور استفاده‌ میشود كه‌ یك‌ نحوه‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ امام‌ زمان‌ را ببیند و هیچگاه‌ اون‌ حضرت‌ را نشناسد. نه‌ در آن‌ موقع‌ و نه‌ در بعد. یك‌ شخصی‌ یك‌ وقتی‌ آمده‌ بود مشهد از اهل‌ اصفهان‌ بود. ایشان‌ نقل‌ می‌كرد. می‌گفت‌ كه‌ من‌ یك‌ خوابی‌ دیدم‌ چون‌ خوابش‌ حامل‌ پیامی‌ بود. این‌ خواب‌ را برای‌ جمعی‌ نقل‌ می‌كرد. كه‌ من‌ در اصفهان‌ یك‌ منزلی‌ دارم‌ اطاق‌ بزرگی‌ دارد بعنوان‌ حسینیه‌ آن‌ را قرار دادم‌ در هفته‌ یك‌ روز روضه‌ خوانی‌ می‌كنم‌. یك‌ روز از منزل‌ بیرون‌ آمده‌ بودم‌. دیدم‌ جمعی‌ از علمای‌ اهل‌ اصفهان‌ بطرف‌ منزل‌ ما می‌آیند. جلوی‌ من‌ را گرفتند گفتند كجا می‌روی‌. گفتم‌ برای‌ چه‌؟ به‌ من‌ گفتند منزل‌ تو روضه‌ است‌. تو چرا از منزل‌ خارج‌ شده‌ای‌؟

 گفتم‌ روضه‌ نیست‌. گفتند چرا روضه‌ است‌ و امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ هم‌ در مجلست‌ شركت‌ كرده‌اند. من‌ خیلی‌ با عجله‌ برگشتم‌ به‌ خانه‌. وقتی‌ وارد شدم‌ دیدم‌ جمعی‌ نشسته‌اند و آقایی‌ هم‌ در بالای‌ مجلس‌ نشسته‌ و معلومه‌ از وضع‌ مردم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ ایشانند. رفتم‌ در مقابلشون‌ دو زانو نشستم‌ در عالم‌ رؤیا و دست‌ مقدسشون‌ را بوسیدم‌. توی‌ ‌ چهره­شان نگاه‌ كردم‌ گفتم‌ آقا شما را من‌ خیلی‌ مثل‌ اینكه‌ دیده‌ام‌.

آشنائید با من‌. به‌ چشمم‌ آشنا می‌آیید. حضرت‌ فرمود كه‌ فراموش‌ كرده‌ای‌ آن‌ شب‌ در مسجد الحرام‌ پهلوی‌ هم‌ نشسته‌ بودیم‌. تو آمدی‌ لباسهایت‌ را پیش‌ من‌ گذاشتی‌ و می‌خواستی‌ برای‌ وضو به‌ خارج‌ از مسجد بروی‌ من‌ به‌ تو گفتم‌ مفاتیحت‌ را زیر لباسهایت‌ بگذار. میگه‌ یادم‌ آمد كه‌ در بیداری‌ این‌ چنین‌ قضیه‌ای‌ اتفاق‌ افتاد. شبی‌ در مكه‌ بودم‌.

 در میان‌ همان‌ هتل‌ یا مسافرخانه‌ یا فندق‌، هر چه‌ می‌خواهید اسمش‌ را بگذارید، خوابم‌ نمی‌برد. بلند شدم‌ آمدم‌ مسجد الحرام‌. وضو نداشتم‌. لباسهایم‌ را می‌خواستم‌ نزد كسی‌ بگذارم‌. نگاه‌ به‌ چهره‌ها كردم‌. دیدم‌ یك‌ آقای‌ بسیار محترمی‌، چهره‌ هم‌ بسیار زیبا و خوب‌، گفتم‌ خدمت‌ ایشان‌ میروم‌ لباسهایم‌ را می‌گذارم‌. با ایشان‌ صحبت‌ كردم‌ و دیدم‌ ایشان‌ با من‌ فارسی‌ هم‌ صحبت‌ می‌كنند و در آنجا فكر كردم‌ ایشان‌ ایرانی‌ هم‌ هستند. لباسهایم‌ را خدمت‌ ایشان‌ گذاشتم‌. ایشان‌ به‌ من‌ گفتند مفاتیحت‌ را بگذار زیر لباسهایت‌ و من‌ رفتم‌ وضو گرفتم‌ آمدم‌. تا اذان‌ صبح‌ با ایشان‌ نشسته‌ بودم‌. ایشان‌ نماز می‌خواند، من‌ نماز می‌خواندم‌. او دعا می‌خواند من‌ دعا می‌خواندم‌ و بعد هم‌ ایشان‌ رفتند و من‌ هم‌ رفتم‌. و به‌ هیچ‌ وجه‌ احتمال‌ هم‌ نداده‌ بود كه‌ این‌ شاید امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام  باشد.

 بعضی‌ از تشرفات‌ اینطور است ‌. یعنی‌ حتی‌ بعدها هم‌ ممكنه‌ شما نفهمید. اگر این‌ خواب‌ نبود، این‌ خوابی‌ كه‌ ایشان‌ دید اگر نبود شاید سالها و بلكه‌ تا آخر عمر هم‌ حتی‌ نمی‌فهمید كه‌ آن‌ آقایی‌ كه‌ آن‌ شب‌ در كنارش‌ مشغول‌ عبادت‌ بوده‌، او امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد. این‌ یك‌ نحوه‌ تشرف‌.

 یك‌ نحوه‌ دیگر اینكه‌ انسان‌ در آنموقع‌ نمی‌شناسد.

 ولی‌ بعد فكر می‌كند از علائم‌ بعدی‌ می‌شناسد. یعنی‌ از علائمی‌ كه‌ در همان‌ وقت‌ اتفاق‌ افتاده‌ یا بعدا اتفاق‌ می‌افتد می‌شناسد. این‌ زیاد است ‌. قضایای‌ زیادی‌ اتفاق‌ افتاده‌. مثلا قضیه‌ اسماعیل‌ هرقلی‌. اسماعیل‌ هرقلی‌ یك‌ مردی‌ است‌ اهل‌ هرقل‌، هرقل‌ یكی‌ از قراء اطراف‌ حله‌ است‌. ایشان‌ در زمان‌ سید بن‌ طاووس‌ زندگی‌ میكرده‌. یك‌ غده‌ای‌ روی‌ پایش‌ به‌ اصطلاح‌ بسیار دردناك،‌ شاید الان‌ اگر بود، چون‌ هر غده‌ای‌ را مردم‌ فورا میگویند سرطان‌، شاید اطباء یا مردم‌ لااقل‌ می‌گفتند سرطانه‌. قابل‌ عمل‌ هم‌ نبود. و اطباء تقریبا جوابش‌ كردند. آمد خدمت‌ سید بن‌ طاووس‌. سید بن‌ طاووس‌ از علمای‌ بسیار بزرگ‌ و محترم‌ ماست‌. دارای‌ كتابهای‌ پر ارزش‌ و تشرفات‌ زیاد به‌ محضر مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌.

 سید بن‌ طاووس‌ او را به اصطلاح‌ تبلیغ‌ میكند ، تهییج‌ میكند كه‌ باید متوسل‌ به‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشی‌. علمای‌ بزرگ‌ ما اینچنین‌ بودند كه‌ بیشتر مردم‌ را به‌ یاد امام‌ زمان‌ می‌انداختند. چون‌ امام‌ ما در این‌ زمان‌ آن‌ وجود مقدس است. وقتی‌ كه‌ حرفها و سخنان‌ سید بن‌ طاووس‌ تمام‌ میشود، اسماعیل‌ هرقلی‌ پا می شود می آید سامراء، سامراء خدا قسمتتون‌ كند. و امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. دعا كنید كه‌ مزاحم‌ و مزاحمین‌ كه‌ باید عرض‌ كرد صدام‌ و اطرفیانش‌ از بین‌ بروند تا راه‌ كربلا باز بشه‌. الهی‌ آمین‌. سامراء یك‌ پارچه‌ نور است. اگر چه‌ شهرش‌ بسیار تاریك‌ بنظر میرسد، اما محلی‌ است‌ كه‌ دو امام‌ در یك‌ ضریح‌ دفنند. در همان‌ ضریح‌ حكیمه‌ كه‌ یكی‌ از امامزاده‌های‌ بسیار محترم‌، شاید مقامش‌ از حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ علیها بالاتر باشد‌.

 مادر امام‌ زمان‌ حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ در همان‌ ضریح‌، یعنی‌ چهار قبر در یك‌ ضریح‌. در كنار این‌ حرم‌ مطهر، سرداب‌ مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ كه‌ خانه‌ امام‌ هادی‌ بوده‌، خانه‌ امام‌ عسگری‌ بوده‌ و حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ از همانجا دیگه‌ كسی‌ ایشان‌ را ندیده‌، آنجا هست‌. این‌ سرداب‌ مطهر، بسیار شهر پر نور پر معنویتی‌ است‌. خدا انشاء الله‌ قسمتمون‌ كند برویم‌ آن‌ شهر پر نور را زیارت‌ كنیم‌. اسماعیل‌ هرقلی‌ برای‌ شستشو و برای‌ تطهیر مرتب‌ می‌آمد كنار دجله‌. دجله‌ از كنار این‌ شهر عبور میكند‌.

 چون‌ دو تا نهر در عراق‌ هست‌. یكی‌ فرات یكی‌ دجله‌. دجله‌ از سامراء میرود‌ برای‌ بغداد. لذا ایشان‌ هر روز می‌آمد كنار این‌ نهر، این‌ شط‌ به اصطلاح‌ اهالی‌ آنجا و خودش‌ را شستشو می‌كرد. یك‌ روز آمد پایش‌ خونی‌ بود، شست‌. لباسهایش‌ را شست‌. دید چند نفر اسب‌ سوار دارند از مقابل‌ می‌آیند. با خودش‌ فكر كرد كه‌ حتما اینها از اشرافی‌ هستند كه‌ از شخصیتهای‌ اطراف‌ سامراء هستند. یك‌ قدری‌ خودش‌ را كنار نگه‌ داشت‌. دید یك‌ آقائی‌ هست‌، یك‌ پیرمردی‌ كنارشون‌ هست، یك‌ نفر دیگر هم‌ آنطرفشان‌.

 این‌ آقا اسم‌ او را گفت‌. سلام‌ كرد. سلام‌ اسماعیل‌ مثلا. السلام‌ علیك‌ مثلا یا اسماعیل‌ هرقلی‌. ایشان‌ گفت‌ علیكم‌ السلام‌. آقا گفت‌ كه‌ زخم‌ پایت‌ چطوره‌؟ میگوید من‌ با خودم‌ فكر كردم‌ ایشان‌ هر كه‌ هست‌ از زخم‌ پای‌ من‌ اطلاع‌ دارد و حالا ممكنه‌ با این‌ زحمت‌ كه‌ من‌ شستشو كردم‌، لباسهایم‌ تر است ‌،

گاهی‌ وسواسی‌ شدن‌ هم‌ اسباب‌ ناراحتی‌ میشه‌. و گاهی‌ هم‌ بی‌ ادب‌ میشه‌ انسان‌ در مقابل‌ یك‌ چنین‌ مثلا تشرفی‌. خودم‌ را كنار كشیدم‌ كه‌ یك‌ وقت‌ دست‌ به‌ پای‌ من‌ نزنند و زخم‌ مرا نخواسته‌ باشند‌ كه‌ ببینند. میگه‌ آمد نزدیك‌ من‌ از روی‌ اسب‌ دولا شد خم‌ شد دست‌ گذاشت‌ روی‌ پای‌ من‌ یك‌ فشاری‌ داد. مختصر دردی‌ گرفت‌. بعد به‌ من‌ فرمود افلحت‌. رستگار شدی‌. یعنی‌ تمام‌ شد. گفتم‌ خدا شما را رستگار كنه‌. این‌ جمله‌ را گفتم‌.

‌ آن پیرمرد گفت‌ فهمیدی‌ این‌ آقا كی‌ بود؟ گفتم‌ این‌ آقا كی‌ بود؟ گفت‌ امام‌ زمانت‌ بودند. در اینجا اگر او هم اینجمله‌ را نمی‌فرمود او شاید متوجه‌ نمی‌شد و اگر متوجه‌ میشد، بعدها متوجه‌ میشد. میگه‌ تا این‌ را شنیدم‌، با اینكه‌ پا درد شدیدی‌ بوده‌، با زحمت‌ آمده‌ كنار دجله‌. میگه‌ عقب‌ اینها راه‌ افتادم‌. آقا به‌ من‌ فرمودند برگرد.

 گفتم‌ بر نمی‌گردم‌. دست‌ از دامنتون‌ بر نمی‌دارم‌. دفعه‌ دوم‌ فرمودند مصلحت‌ تو در برگشتن‌ است‌. گفتم‌ آقا ابدا از شما جدا نمیشم‌. بله‌،یك‌ عمر انسان‌ آرزوی‌ یك‌ چنین‌ لحظه‌ای‌ را میكشه‌. حالا میتونه‌ جدا بشه‌؟ ولی‌ این‌ پیرمرد یك‌ جمله‌ای‌ گفت‌. گفت‌ خجالت‌ نمی‌كشی‌؟ امامت‌ دو دفعه‌ تو را امر كردند كه‌ برگرد و بر نمی‌گردی‌؟ میگه‌ تكیه‌ دادم‌ به‌ كنار دیوار و نگاه‌ می‌كردم‌ آقا تشریف‌ می‌بردند جانم‌ مثل‌ اینكه‌ از بدنم‌ خارج‌ میشد و اشك‌ می‌ریختم‌ و آنها رفتند.

من‌ آمدم‌ به‌ طرف‌ شهر، به‌ طرف‌ سامراء. مردمی‌ آنجا بودند. گفتم‌ این‌ آقایون‌ را شما می‌شناسید شناختید؟ گفتند اینها از همین‌ عربهای‌ اطراف‌ سامراء ممكن‌ است‌ باشند. گفتم‌ نه‌ آقا آن‌ كسی‌ كه‌ در وسط‌ می‌رفت‌ امام‌ زمان‌ بود. به‌ من‌ گفتند‌ تو زخم‌ پایت‌ را بهش‌ نشان‌ دادی‌؟ میگه‌ حالا من‌ تازه‌ یادم‌ آمد كه‌ پام‌ زخم‌ بوده‌.

 نگاه‌ كردم‌ خودم‌ دیدم‌ اثری‌ از زخم‌ نیست‌. گفتم‌ شاید آن‌ پایم‌ بوده‌. آن‌ پا را هم‌ نگاه‌ كردم‌ دیدم‌ اثری‌ نیست‌. مردم‌ همه‌ دیدند این‌ مسئله‌ پخش‌ شد و حتی‌ به‌ حاكم‌ و به‌ اصطلاح‌ آن‌ كسی‌ كه‌ در بغداد اهمیتی‌ داشت‌، به‌ او رسید و بعد به‌ سید بن‌ طاووس‌ گفته‌ شد.

 سید بن‌ طاووس‌ اطبای‌ قبلی‌ را جمع‌ كرد. از آنها پرسید اگر این‌ زخم‌ پا بنا باشه‌ خوب‌ بشه‌، حالا یك‌ كسی‌ معالجه‌اش‌ كنه‌ چقدر طول‌ میكشه‌ كه‌ این‌ زخم‌ معالجه‌ بشه‌. گفتند لااقل‌ یك‌ ماه‌. با اینكه‌ چند روزی‌ بیشتر اسماعیل‌ از آنها جدا نشده‌ بود. بعد از یك‌ ماه‌ كه‌ خوب‌ شد، آیا جائی‌ هم‌ ازش‌ باقی‌ می‌مانه‌؟ اثری‌ هم‌ ازش‌ باقی‌ می‌مانه‌؟

 بله‌ یك‌ سفیدی‌ بزرگ‌، چون‌ زخم‌ بسیار عمیق‌ بوده‌. سید بن‌ طاووس‌ گفت‌ بیائید پس‌ ببینید. معجزه‌ امام‌ زمان‌ را بیائید مشاهده‌ كنید. پا را باز كردند دیدند اثری‌ از آثار زخم‌ در پایش‌ وجود نداره‌. این‌ هم‌ یك‌ نوع‌ دیدن است. دیدن‌ در زمانی‌ كه‌ زیاد‌ است البته‌ قضیه‌، در زمانی‌ كه‌ حضرت‌ را انسان‌ ملاقات‌ میكنه‌ ممكنه‌ نشناسه‌ ولی‌ بخاطر یك‌ معجزه‌، یك‌ كار غیر عادی‌، بعدها بشناسد. 

 و یك‌ نحوه‌ هم‌ هست‌ كه‌ در همان‌ وقت‌ انسان‌ میشناسد. این‌ نوع‌ سوم‌ : یعنی‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ مثل‌ سید بحر العلوم‌. سید بحر العلوم‌ با جمعی‌ به‌ طرف‌ كربلا می‌آمد. یك‌ شهركی‌ است‌ یا یك‌ ده‌ بسیار بزرگی‌ است‌ در نزدیكی‌ كربلا بنام‌ طویریج‌. اینها روز عاشورا جمعیتشون‌ حركت‌ می‌كنند و به اصطلاح‌ عزاداری‌ مردم‌ طویرج‌ معروفه‌ در كربلا كه‌ حتی‌ كربلائیها هم‌ می‌آیند برای‌ شركت‌ در عزاداری‌ اینها. خیلی‌ با اخلاص‌، با محبت‌ اینها عزاداری‌ می‌كنند. سید بحر العلوم‌ با جمعی‌ از دوستانش‌ ایستاده‌ بودند، یك‌ دفعه‌ یك‌ مرجع‌ تقلید، یك‌ عالم‌ پیرمرد دیدند لباسها را كند. رفت‌ توی‌ این‌ جمعیت‌ سینه‌ زن‌ و مشغول‌ سینه‌ زدن‌ شد. از ایشان‌ بعد كه‌ پرسیدند شما چه‌ شد كه‌ وارد این‌ جمع‌ شدید و مشغول‌ سینه‌ زدن‌ شدید؟ گفت‌ دیدم‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در میان‌ اینها مشغول‌ عزاداریست‌.

 من هم به‌ حضرت‌ اقتدا كردم‌. در خصوص‌ سید بحر العلوم‌ زیاد دارد كه‌ ایشان‌ گاهی‌ توی‌ نماز، در یك‌ نماز جماعت‌، امام‌ جماعت‌ بودند. در موقع‌ بلند شدن‌ از سجده‌ و ایستادن‌، دیدند ایشان‌ یك‌ توقفی‌ كرد، به‌ یك‌ جا چشمش‌ دوخته‌ شد. از او  بعد سؤال‌ كردند. گفت‌ آقا را دیدم‌ كه‌ وارد شدند. در همان‌ موقع‌ میشه‌ شناخت‌.

 اما اینكه‌ انسان‌ رابطه‌ با امام‌ زمان‌ داشته‌ باشد كه‌ دیشب‌ گفتم‌. بعنوان‌ اینكه‌ رابط‌ بین‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و مردم‌ باشد، این‌ نه‌، درست‌ نیست‌. این‌ مخصوص‌ زمان‌ غیبت‌ صغری‌ بوده‌. در زمان‌ غیبت‌ صغری‌ اینچنین‌ بود كه‌ بعضی‌ بخصوص‌ نواب‌ اربعه‌، با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ رفت‌ و آمد اینطوری‌ داشتند كه‌ می‌رفتند حالا كجا می‌رفتند، چطوری‌ پیدا می‌كردند؟ چون‌ بیان‌ نكردند نمی‌دانیم‌.

 بالاخره‌ نامه‌های‌ مردم‌، مسائل‌ مردم‌، سؤالات‌ مردم‌ را می‌بردند خدمت‌ حضرت‌ و جواب‌ می‌گرفتند و برمی‌گشتند. اما در زمان‌ غیبت‌ كبری‌ اینطور نیست‌. یعنی‌ كسی‌ حق‌ ندارد یك‌ چنین‌ ادعایی‌ بكند. متأسفانه‌ در بین‌ بعضی‌ از افرادی‌ كه‌ اطلاع‌ از حقایق‌ ندارند، این‌ ادعاها زیاد شده‌. یك‌ روز در همین‌ دفتر كانون‌ تهران‌ نشسته‌ بودم‌. دیدم‌ یك‌ نفر آمد، یك‌ خانمی‌ آمد یك‌ نامه‌ای‌ به‌ من‌ داد. در این‌ نامه‌ اسم‌ مرا برده‌ بود. البته‌ از قول‌ حضرت‌ ولیعصر صلوات‌ الله‌ علیه‌ كه‌ به‌ این‌ چند نفر كه‌ می‌آیند‌ یك‌ ملاقات‌ خصوصی‌ بده‌. من‌ خیلی‌ ناراحت‌ شدم‌. چون‌ به‌ ما دستور دادند كه‌ اگر كسی‌ ادعای‌ ارتباط‌ كرد تكذیبش‌ كنید. و من‌ همانجا تكذیب‌ كردم‌ و شماها هم‌ هر كس‌ یك‌ چنین‌ ادعائی‌ را كرد و گفت‌ من‌ رابطه‌ دارم‌ با امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و سؤالات‌ شما را می‌برم‌ و جواب‌ می‌آورم‌، با این‌ خصوصیت‌، این را تكذیبش‌ كنید. صریحا بهش‌ بگید دروغ‌ میگی‌.

 اینجا دیگه‌ از ناحیه‌ امام‌ دستوره‌ كه‌ فمن‌ ادعی‌ المشاهده‌ فهو كذاب مفتر. كسی‌ كه‌ ادعای‌ مشاهده‌ بكنه‌ به‌ نحوی‌ كه‌ نواب‌ اربعه‌ ادعای‌ مشاهده‌ می‌كردند، این‌ هم‌ افترا زننده‌ است‌ هم‌ دروغگو است‌. امام‌ این‌ را فرموده‌ و كوشش‌ بكنید شما هم‌ پیرو امامتون‌ باشید. انشاء الله‌ كاری‌ بكنیم‌ بندگی­مون‌ را تكمیل‌ بكنیم‌ تا بتوانیم‌ در زمان‌ ظهور، چون‌ این‌ را بدونید، تأخیر ظهور بدست‌ ماست‌. و اعمال‌ ماست‌. و الا خدا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ را خلق‌ نفرموده‌ كه‌ در پشت‌ پرده‌ غیبت‌ قرار بگیره‌. پیغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار امام‌ زمان‌ را به‌ خورشید تشبیه‌ كردند. از چند جهت‌ من‌ در كتاب‌ مصلح‌ غیبی‌ این‌ را نوشتم‌ كه‌ تقریبا هشت‌ وجه‌ تشبیه‌ بین‌ خورشید و امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زمان‌ غیبت‌ هست‌. یكی‌ از آنها این‌ است‌ كه‌ همانطوری‌ كه‌ مردم‌ از خورشید كه‌ پشت‌ ابر هست‌، استفاده‌ میكنند.

 ما الان‌ فكر نكنیم‌ هیچ‌ استفاده‌ای‌ از امام‌ زمانمون‌ نداریم‌، نمی‌بینیم‌ آن‌ حضرت‌ را ولی‌ از نورش‌، بیمنه‌ رزق‌ الوری‌ و بوجوده‌ ثبت‌ الارض‌ و السماء، به‌ یمن‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ همه‌ موجودات‌ روزی‌ می‌خورند و به‌ وجود آن‌ حضرت‌ آسمان‌ و زمین‌ ثابته‌. بنابراین‌ اینطور استفاده‌ ما می‌كنیم‌ از وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. و یكی‌ دیگر از وجه‌ تشبیهی‌ كه‌ به‌ خورشید این‌ وجود مقدس‌ را كرده‌اند این‌ است‌ كه‌ ما گاهی‌ فكر می‌كنیم‌، مثلا امروز ابر بود آسمان‌، فكر می‌كنیم‌ خورشید پشت‌ ابره‌. می‌گیم‌ آقا خورشید پشت‌ ابره‌ و حال‌ اینكه‌ ما پشت‌ ابریم‌.

خورشید داره‌ به‌ تمام‌ افلاك‌ نور میده‌. منظومه‌ شمسی‌ دورش‌ دارند می‌چرخند. بر روی‌ كره‌ زمین‌ هم‌ یك‌ گله‌ از جا ابر آمده‌ و ابر سایه‌ انداخته‌ روی‌ سر ما. ما میگیم‌ خورشید پشت‌ ابره‌ و حال‌ اینكه‌ ما پشت‌ ابریم‌. مثل‌ كسی‌ كه‌ لحاف‌ سرش‌ كشیده‌ باشه‌ بگه‌ تمام‌ مثلا ایران‌ زیر لحافند.

 و حال‌ اینكه‌ خودش‌ زیر لحافه‌. امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در غیبت‌ نیست‌. ما در غیبتیم‌. ما پشت‌ ابر غیبتیم‌. آن‌ غیبت‌ هم‌ گناهان‌ ماست‌، بی‌ عدالتی‌های‌ ماست‌. كم‌ استعدادی‌ و كم‌ دركی‌ ماست‌. نپذیرفتن‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بعنوان‌ رهبر، بعنوان‌ زمامدار كل‌ عالم‌، اینه‌ كه‌ ما را پشت‌ پرده‌ غیبت‌ قرار داده‌. و الا امام‌ زمان‌ ماسوی‌ الله‌ دارند از وجودش‌ استفاده‌ میكنند.

 تمام‌ مردم‌ الان‌ دارند استفاده‌ میكنند. یك‌ مدت‌ زمانی‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ در پشت‌ پرده‌ غیبت‌، به‌ تعبیر ما، و پشت‌ پرده‌ غیبت‌ ما هستیم‌ در حقیقت‌ و آن‌ حضرت‌ را نمی‌بینیم‌. و الا خدا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را خلق‌ نكرده‌ برای‌ اینكه‌ ما او را نبینیم‌ و از او استفاده‌ ظاهری‌ نكنیم‌.

 برای‌ ما خلقش‌ كرده‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا البته‌ اینجا منظور از خلقت‌ یعنی‌ در این‌ كره‌ زمین‌ قرارش‌ داده‌ و نگهش‌ داشته‌ برای‌ اینكه‌ پناهگاه‌ ما باشد و ملاذ ما باشد. عصمة‌ و ملاذا. و لذا انسان‌ باید دائما متوسل‌ به‌ این‌ وجود مقدس‌ باشد. دائما او را پناهگاه‌ خودش‌ بداند و بخصوص‌ شب‌ و روز جمعه‌. شب‌ و روز جمعه‌ تعلق‌ خاصی‌ به‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد. چون‌ شروع‌ غیبت‌ صغری‌ روز جمعه‌ بوده‌. شروع‌ غیبت‌ كبری‌ روز جمعه‌ بوده‌. و احتمال‌ نود درصد دارد كه‌ در روز جمعه‌ آن‌ حضرت‌ ظهور كند. و تولد حضرت‌ هم‌ در روز جمعه‌ بوده‌.

 به‌ همین‌ دلایل‌ روز جمعه‌ تعلق‌ به‌ آن‌ وجود مقدس‌ دارد. شبهای‌ جمعه‌ آنهایی‌ كه‌ ارادتی‌ به‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ دارند در دل‌ یك‌ شعفی‌، یك‌ خوشحالی‌ كه‌ فردا روز جمعه‌ است‌، انشاء الله‌ صبح‌ صدای‌ مقدسش‌ را خواهیم‌ شنید. كه‌ صدا می‌زند الا یا اهل‌ العالم‌. ای‌ اهل‌ عالم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. الا یا اهل‌ العالم‌. انا امامكم‌ المنتظر. امیدی‌ است‌ شب‌ جمعه‌ این‌ امید هست‌ و دعاها هم‌ در شب‌ جمعه‌ مستجابه‌. دعا كنید كه‌ انشاء الله‌ با این‌ دو گوشمون‌ صدای‌ دلربای‌ آن‌ حضرت‌ را بشنویم‌. الهی‌ آمین‌.

 و روز جمعه‌ روزی‌ است‌ كه‌ المتوقع‌ فیه‌ ظهورك‌ و الفرج‌ فیه‌ للمؤمنین‌ علی‌ یدیك‌. و قتل‌ الكافرین‌ بسیفك‌. روز جمعه‌ روزی‌ است‌ كه‌ توقع‌ ما داریم‌ آن‌ وجود مقدس‌ ظهور كند و لذا همان‌ مقدار كه‌ شب‌ جمعه‌ انسان‌ خوشحاله‌، عصر جمعه‌ محزونه‌ كه‌ روز جمعه‌ هم‌ گذشت‌ و باز هم‌ امام‌ زمان‌ ما نیامد. دعای‌ ندبه‌ را بخوانید.

 در همان‌ قضیه‌ای‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آن‌ مرد اصفهانی‌ بود، در عالم‌ رؤیا بعد از اینكه‌ این‌ رؤیا صادقه‌ بود، حضرت‌ بهش‌ فرموده‌ بودند به‌ مردم‌ بگو كه‌ روزهای‌ جمعه‌ دعای‌ ندبه‌ را بخوانند. نهایتا دعای‌ ندبه‌ خیلی‌ شرط‌ داره‌.

 اسم‌ این‌ دعا ندبه‌ است‌. ندبه‌ یعنی‌ گریه‌ با ناله‌. دیدید یك‌ عاشقی‌ كه‌ معشوقش‌ را مدتی‌ ندیده‌ نشسته‌ ناله‌ میكنه‌ و گریه‌ میكنه‌. گریه‌ یك‌ وقت‌ هست‌ آهسته‌ آهسته‌ است‌. یك‌ وقت‌ است‌ انسان‌ زبان‌ میگیره‌ و گریه‌ میكنه‌، ناله‌ میكند و گریه‌ می‌كند. ندبه‌ یعنی‌ این‌. ندبه‌ كنید. متأسفانه‌ بیشتر و اكثر مجالس‌ دعای‌ ندبه‌ ما آنطوری‌ كه‌ شرایطش‌ ایجاب‌ میكند نیست‌. من‌ خودم‌ یك‌ وقت‌ یك‌ مجلسی‌ دیدم‌ آن‌ كسی‌ كه‌ دعای‌ ندبه‌ را می‌خوند، علاوه‌ اینكه‌ هیچ‌ حالی‌ نداشت‌، هیچ‌ گریه‌ای‌ در چشمش‌ نبود، گاهی‌ هم‌ یك‌ پك‌ سیگار می‌كشید و دعای‌ ندبه‌ را می‌خوند.

 یكی‌ دیگه‌ از دوستان‌ یك‌ وقتی‌ در مشهد این‌ آمد به‌ ما، آقا امروز یك‌ دعای‌ ندبه‌ خوبی‌ خونده‌ شد در طرقبه‌. یكی‌ از ییلاقات‌ مشهده‌. گفتم‌ چطور بود ؟ گفت‌ یك‌ لیوان‌ شیر با نون‌ شیرمال‌ با یك‌ چایی‌ قند پهلو به‌ هر نفری‌ می‌دادند. این‌ دعای‌ ندبه‌ خوبشون‌ بود.

 از اول‌ دعای‌ ندبه‌ انسان‌ وقتی‌ شروع‌ میكنه‌ آقایون‌، ای‌ كاش‌ معنای‌ این‌ دعای‌ عظیم‌ و شریف‌ را ما می‌فهمیدیم‌. اول‌ زبان‌ گله‌ و شكایت‌ از روزگار و از اینكه‌ به‌ سر انبیاء عظام‌ چه‌ گذشت‌، به‌ سر پیغمبر اكرم‌ چه‌ آمد. به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ چگونه‌ برخورد كردند مردم‌ تا اینكه‌ میرسد به‌ اینجا. فعلی‌ العطائب‌. فعلی‌ العطائب‌ من‌ اهل‌ بیت‌ محمد و علی‌ صلی‌ الله‌ علیهما و آلهما. فعلی‌ العطائب‌. یعنی‌ بر پاكان‌ از فرزندان‌ پیغمبر و علی‌ بن‌ ابیطالب‌، فلیبكی‌ الباكون‌. گریه‌ كنند گریه‌ كنندگان‌ و ایاهم‌ و الیندب‌ النادبون‌.

 ناله‌ كنند با گریه‌ آنهائی‌ كه‌ اهل‌ ناله‌ و گریه‌ هستند. و لمثلهم‌ فلتضرف‌ الدموع‌ و الیصرخ‌ الصارخون‌ و  وَیَضِجَّ  الضاجون‌. ضجه‌ بزنند ضجه‌ كنندگان‌ كه‌ چی‌؟ این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. هیچوقت‌ با خودتون‌ نشستید بگید این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. كو امام‌ حسن‌ به‌ آن‌ عظمت‌، قلب‌ عالم‌ امكان‌ چی‌ شد؟ یك‌ مدت‌ عمر پای‌ منبر خطبایی‌ كه‌ دنیا را به‌ جای‌ آخرت‌ انتخاب‌ كرده‌ بودند نشستند.

 حضرتش‌ نشاندند و خون‌ در دل‌ مقدسش‌ كردند. جسارتها به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ نمودند و بعد هم‌ با زهر او را شهید كردند. این‌ الحسن‌. این‌ الحسین‌.

 شنیدید همین‌ امشب‌ من‌ قبل‌ از مغرب‌ كه‌ می‌آمدم‌ یك‌ چیزی‌ را، یك‌ مسئله‌ای‌ را توی‌ ورقه‌ای‌ نگاه‌ می‌كردم‌ راجع‌ به‌ مصائبی‌ كه‌ بر ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌ وارد شد. تنها كشتن‌ و تشنه‌ كشتن‌ نبوده‌. خدا میدونه‌ نمیشه بیان‌  كرد.

 من‌ كه‌ نمی‌تونم‌ آن‌ مصائبی را‌ كه‌ در كتابها نوشته‌اند برای‌ شما بگم‌. كه‌ چگونه‌ بدن‌ پاره‌ پاره‌ ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌ در میان‌ گودی‌ قتلگاه‌ افتاده‌ كه‌ نه‌ امام‌ سجاد شناخت‌ نه‌ زینب‌ كبری‌. زینب‌ كبری‌ میگه‌ أأنت‌ أخی‌؟ آیا تو برادری‌ منی‌. و امام‌ سجاد علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ می‌گوید هذا نعش‌ مع‌؟

 این‌ نعش‌ كیه‌؟ این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. این‌ ابناء الحسین‌. فرزندان‌ امام‌ حسین‌ چه‌ شدند؟ امام‌ سجاد كه‌ در همینجا روایت‌ دارد كه‌ حضرت‌ فرمود ما منا او مسموم‌ او المقتول‌. كسی‌ از ما ائمه‌ نیست‌ مگر این كه‌ یا او را كشتند و یا مسمومش‌ كردند. این‌ الحسین‌ و این‌ ابناء الحسین‌.

صالح‌ بعد الصالح‌. و صادق‌ بعد الصادق‌. این‌ السبیل‌ بعد السبیل‌. این‌ الخیرة‌ بعد الخیرة‌. این‌ الشموس‌ الطالعه‌. این‌ الاقمار المنیره‌. این‌ النجم‌ الظاهره‌. از همه‌ دردناك تر. این‌ بقیة‌ الله‌. این‌ بقیة‌ الله‌. اهل‌ حال‌، عشاق‌ امام‌ زمان‌، این‌ بقیة‌ الله‌. این‌ بقیة‌ الله‌. امام‌ زمان‌ ما كجاست‌؟

كی‌ آدرس‌ آن‌ حضرت‌ را داره‌؟ ابرضوا او بغیرها ام‌ ذی‌ طوی‌. آیا بریم‌ در كوه‌ رضوا دنبالت‌ بگردیم‌ یا در كوه‌ ذی‌ طوی‌ یا در مسجد جمكران‌ یا در مسجد سهله‌. اما امشب‌ من‌ یك‌ آدرسی‌ دارم‌ از امام‌ زمان‌. اگر اهل‌ حالید می‌روید دست‌ به‌ دامنش‌ بیندازید شب‌ جمعه‌ است‌ كنار قبر ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌. اگر اهل‌ معنا هستید یك‌ قدم‌ فراتر بگذارید كنار گودی‌ قتلگاه‌. بدن‌ مقدس‌ ابی‌ عبد الله‌ و الابكین‌ علیك‌ صباحا و مسائا. صبح‌ و شام‌ برایت‌ آقاجان‌ گریه‌ می‌كنم‌. یا بقیة‌ الله‌. شب‌ جمعه‌ است‌. به‌ آبروی‌ سید الشهدا قسمت‌ می‌دهیم‌ امشب‌ از خدا فرجت‌ را بخواه‌. خدایا همه‌ ما را از یاران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهی‌ آمین‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضی‌ بفرما. الهی‌ آمین‌. حوائج‌ این‌ جمع‌ فوق‌ رغبتشون‌ برآور. الهی‌ آمین‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۱۷ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبودیت‌ است‌

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و السلام و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیه الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و ما خلقت جن و الانس الا لیعبدون

در شبهای گذشته درباره بندگی خدا و درباره حقیقت عبودیت و اینکه بشر برای بندگی خلق شده تا بوسیله بندگی به مقام انس با پروردگار برسد مطالبی در این خصوص گفته شد. راههای رسیدن به بندگی را تا یک حدی اشاره کردم ، ولی آنچه که امروز ما باید به آن عمل کنیم باید بدانیم که خدای تعالی درباره وظایف یک بنده تنها و تنها با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله حرف زده . خدای عزیز تنها کسی که در اسلام و آخرین پیامبری که فرستاده است با او حرف زده است و تمام احکام و معارف و حقایق مذهبی و دینی را به او فرموده است. پیغمبر اکرم حضرت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم است. زیرا در قرآن مجید پیغمبر اکرم را خدای تعالی خاتم الانبیاء یا خاتم النبیین ذکر کرده یعنی بعد از او پیغمبری دیگر نخواهد آمد. معنی این جمله این است که حتی یک حکم ، یک دستور، یک عبادت ، که به پیغمبر اکرم گفته نشده باشد و به فرد دیگری بخواهد گفته شود نخواهد بود. معنای خاتم الانبیاء این است که هر چه بشر تا روز قیامت به آن نیازمند است از دستورات و قوانین به پیغمبر اسلام گفته شده است . و تمام اینها در قرآن مجید آمده ، لذا قرآن که تبیان کل شیء است ، بیان کننده همه حقایق و احکام و معارف است و قرآن را کسی نمی فهمد جز پیغمبر اکرم که خدای تعالی در روایت است این جمله ای که می خواهم عرض کنم . که فرمود  انَّما یعرف القرآن من خوطِبَ بِه  کسی قرآن را می فهمد، که به ایشان خطاب شده . اشارات قرآن ، حقایق قرآن را فقط و فقط پیغمبر اکرم می داند. پیغمبر اکرم هم به وصیش آنچه را که خودش فرصت نکرد برای مردم بیان کند به وصی خودش فرمود تا در فرصت معیّن حقایق را برای مردم بگوید. یکی از دلایلی که حتما باید اقامه کرد برای امامت علی بن ابیطالب علیه الصلاه والسلام این است که پیغمبر اکرم همه حقایق را در ظرف بیست و سه سال برای عموم مردم نتوانست ، زمان ایجاب نمی کرد که بیان کند. یا باید برگردد و یا باید به افرادی یا به فردی اون حقایق را بگوید تا در فرصتهای بعدی به مردم بگوید. حتی در زمان علی بن ابیطالب هم نشد حقایق تمام گفته بشود . لذا بعد از علی بن ابیطالب امام بعدی و همینطور تا وجود مقدس حضرت بقیه الله ارواحنا فداه که بعد از آنکه مردم آمادگی پیدا کردند رشد فکری پیدا کردند به کمالات فکری رسیدند، که می بینید در زمان ما بحمدالله نسبت به دویست سال قبل ، پانصد سال قبل مردم از نظر سواد از نظر استعداد از نظر رشد فکری ، کلی فرق کرده اند و آمادگی بیشتری برای جذب حقایق و شناخت حقایق دارند. بنابراین امام عصر ارواحنا فداه وقتی که می آید مردم همه یک نحوه آمادگی برای پذیرش حقایق و معارف قرآن پیدا می کنند لذا حجت ابن الحسن را بقیه الله می گوییم . معنای بقیه الله این است که آنچه را که از علم پروردگار بوسیله ائمه اطهار گفته شده ، آنچه که از آن همه علوم باقی مانده است حضرت حجه ابن الحسن ارواحنا فداه بیان خواهد کرد و روی این اصل از احادیث استفاده می شود که تقریبا دو در ده یعنی بیست درصد علوم را همه انبیاء و اولیاء و ائمه اطهار علیهم الصلاه و السلام بیان کرده اند و بقیه را بناست حضرت حجت ابن الحسن ارواحنا فداه بیان کند. بخاطر اینکه بشر دارای یک درک و استعداد خاصی می شود. و به استعداد خاصی موفق می شود

 در این قسمت نوار قطع می شود

و لذا او خواهد آمد بقیه حقایق را برای مردم همانطوری ، نسبت به مردم صد سال قبل ، دویست سال قبل ، معارفشان ، فهمشان درکشان بهتر و بیشتر شده . پس بنا بر این تمام علوم دین را در هر سه بخش خدای تعالی بر پیغمبر اکرم نازل کرده . به جهت نداشتن وقت و زمان، پیغمبر نتوانست همه را برای مردم بگوید. به وصیش سپرد، وصیش هم به وصیش تا به حضرت امام حسن عسگری و حضرت امام حسن عسگری هم به فرزند عزیزش حجت ابن الحسن فرمود که یک مدتی صبر می کنی دور از مردم دور از خطر زندگی می کنی در بیابانها و جاهایی که مردم ازدحام ندارند در آنجا زندگی می کنی و خودت را در اختیار مردم نمی گذاری . تا وقتی که امر الهی صادر شود و اذن ظهور به تو داده شود که آن وقت خواهی آمد و بقیه معارف حقه را برای مردم بیان خواهی کرد.

خوب در این مدتی که بشر از دامن ، (قطع نوار). چه نحوه بندگی بکند از چه راهی بندگی را تثبیت کند این یک معنی . حضرت امام حسن عسگری برای مردم زیاد مهم بود و حتی در زمان ائمه هم مسئله مهم بود، چون همه که در اطراف حضرت مثلا امام حسن عسگری نبودند. همه اطراف امام سجاد یا سایر ائمه که نبودند، مردم چه می کردند درباره اینکه چه نحوه بندگی خدا را بکنند؟ در اون زمان یعنی در زمان حضور امام علیه الصلاه و السلام ، چون یک حضور داریم یک ظهور داریم یک غیبت داریم ، حضور یعنی آن وقتی که امام حاضر است منتهی در دنیا حاضر است در یک جای معینی آدرسش را هم می دونیم و می توانیم با او تماس داشته باشیم غیبت یعنی نمی دانیم کجاست . ولی وجود دارد هست اما آدرس به اصطلاح نداریم ، ظهور یعنی بعد از غیبت امام ظاهر می شود و همه او را می شناسند و همه ممکن است او را ببینند و همه از وجودش استفاده کنند. در زمان حضور امام ، امام مثلا در مدینه بود، مردمی که در کوفه بودند فرسخها راه فاصله بود بین امام و مردم اینها چه می کردند؟ عده ای بودند می رفتند خدمت امامشان. امام کلیات مطالب دینی را برای اینها می گفت ، افراد با استعداد، مجتهدین ، بسیار عالم. اینها می رفتند خدمت امام مثل زراره مثل محمد بن مسلم و امثال اینها. اینها در محضر امام می نشستند کلیات را امام برای اینها می گفت . و خودش می فرمود که برماست که کلیات را برای شما بگوییم و شما تفریع کنید، فروعی از آن بوجود بیاورید. و برای مردم بیان کنید. یک مسئله دان، مثلا تصور کنید یک مجتهد، ممکن است که حتی در رساله بعضی از احکام را که شما می پرسید نوشته نشده باشد اما از راه استنباطِ خودش از مطالب علمی برای شما بیان می کند و مسئله را می گوید. آن وقت هم اینطور بود ولی در زمانی که امام غائب شد مجتهدین بسیار سرگردان بودند، لذا امام یک مرتبه غائب نشد، یک غیبت صغرایی داریم که شنیده اید. غیبت صغری با غیبت کبری فرقش این است ، که در غیبت صغری امام یک راه ارتباطی با مردم دارد یعنی یک نفر را تعیین کرده که ایشان می تواند به محضر امام مشرف بشود و مسائل و احکام را بپرسد و برگردد. در میان مردم یا حالا عین آن کلمات امام را برای مردم بیان کند یا خودش از آن اصولی که از امام تعلیم گرفته فروعی استخراج کند و به مردم بگوید. چهار نایب دارد در مدت غیبت صغری حجت ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء. که این چهار نایب در حدود شصت سال تقریبا اینها در بین مردم بودند. همانطوری که خورشید وقتی می خواهد غروب بکند یک مرتبه تاریک نمی کند، همانطوری که خورشید بعد از یکی دو ساعت که نورش در بین مردم و کره زمین هست بعد صد در صد تاریک می کند همینطور حجت ابن الحسن ارواحنا فداه حدود شصت سال اینطوری بود نایب خاص داشت . بابی داشت راهی داشت ، افراد می رفتند مثلا خدمت حسین بن روح و از ایشان سوالاتشون را می کردند و نامه هاشون را تسلیم می کردند، سهم امامشون را به او می دادند و او هم می رفت خدمت امام عصر علیه الصلاه و السلام بدون اینکه کسی بتواند عقب سر او حرکت کند یا حق داشته باشد که آدرس اون حضرت را به کسی بدهد. خودش تنها می رفت خدمت امام زمان  و سوالات را می پرسید. جواب نامه ها را می گرفت ، پولهای سهم امام و امثال اینها را هم تسلیم می کرد و برمی گشت . این چهار نایب بودند. در مدتی که این چهار نایب بودند علما به فکر کاری افتادند که اگر آمد و ما دستمون به این چهار نایب هم نرسید چکار کنیم که نخواهد هم رسید. چون از همان زمانها در کلام پیغمبر اکرم و در کلام سایر ائمه علیهم الصلاه والسلام ، مطرح شده بود که یک غیبتی خواهد داشت که طولانی خواهد بود اونقدر که کسی ابدا ارتباط با او پیدا نکند. اینطوری میگن که با امام زمان نمی شه ارتباط پیدا کرد. روایات را میارن معنا می کنن یعنی اون روایاتی که میخواد غیبت صغری را قطع کند می خواهد بگوید که دیگر بعد از این چهار نایب رفت و آمد ممنوع است . اون را می خواهد بگوید و الا تصادفا برای یک مصلحت خاصی اگر انسان موفق شود اون هم با اراده حجت ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء کسی مشرف بشود به خدمت امام زمان اینکه جنبه نیابت پیدا نمی کند و منافات با غیبت کبری ندارد و لذا ما می گوییم اگر الان هر کس در هر وضعی که باشد ولو علامه زمان باشد اعلم علما باشد حتی سید بحر العلوم باشد اگر بگوید که من با امام زمان رابطه دارم کاری دارید، سؤالی دارید بگید من برم نزد حضرت و جواب برای شما بیارم این را شما بدون معطلی شما تکذیبش کنید بگید دروغ می گویی . چون روایت دارد که کذب است، تکذیبش کنید و لذا باب ارتباط اینطوری دیگر قطع شده . قطع شده و غیبت کبری بوجود آمده . در غیبت کبری فقط و فقط کسی که می تواند احکام اسلام و راه بندگی را برای مردم بیان کند آنهایی هستند که خودشان را به مقام اجتهاد می رسانند. اجتهاد یعنی چه ؟ شما فکر نکنید اجتهاد یک معنای فوق العاده ای است . اجتهاد یعنی تخصص در این جهت که از آیات قرآن و روایات، احکام و قوانین اسلام را یک نفر بتواند استنباط کند این تخصص را داشته باشد این شخص مجتهد است . این شخص همان کسی است که امام عصر علیه الصلاه والسلام می فرماید:  مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ  فقیه باشد، فقیه یعنی چی ؟ یعنی فهیم باشد بفهمد، بفهمد قرآن را، بفهمد روایات را. این را هم بدانید فکر نکنید همه کس می تواند قرآن و روایات را بفهمد. در قرآن خدای تعالی می فرماید  وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ تأویل قرآن را جز خدا و کسانی که رسوخ کرده اند، تخصص دارند در علم قرآن کس دیگری نمی داند. روایات خاندان عصمت و طهارت علیهم الصلاه و السلام هم همینطور است . در مکرر از روایات اینطور آمده است که: احادیثنا صعب مستصعب ، امرنا صعب مستصعب، روایاتنا صعب مستصعب  اینهایی که می گویم همیشه در روایات متعددی هست . که نمی فهمد این روایات یا احادیث ما را الا ملک مقرب . حتی در بعضی روایات داره که اگر ملک مقرب نباشد نمی تونه روایات ما را بفهمد یعنی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و یکی چند تا نمونه از این ملائکه ها می توانند احادیث ما را بفهمند. او نبیا مرسل یا پیغمبرانی که مرسلند. یعنی اجازه اینکه با مردم سر و کار داشته باشند و رهبر مردم باشند داشته باشند والا اگر نبی مرسل نباشد نمی فهمد احادیث ما را. اؤ مومن قد امتحن الله قلبه للایمان این خیلی مهم است که مربوط به ماست. یا مومنی که قلبش امتحان شده باشه به ایمان . مومن اگر قلبش به ایمان امتحان نشده باشد باز هر چه هم عالم باشد، مجتهد باشه ، فهیم باشه ، باز روایات ما را نمی فهمد. قد امتحن الله قلبه الایمان یعنی چه؟ یعنی ایمان در قلبش راسخ باشه . مستقر باشه و خلاصه همان چه که امام فرمود: صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ باشد. چون تا این مقدمات و این مراحل کمالات و تزکیه نفس را اگر طی نکرده باشد انسان نمی تواند ایمان خودش را در قلبش حفظ کند. استقامت ندارد. در صراط مستقیم گاهی هست ، گاهی نیست . محبت همه چی را دارد جز خدا. هوای نفس برش مسلط است وقتی که هوای نفس بر انسان مسلط است نفسانیت می آید ایمان می ره ، شیطان می آید ایمان می ره . من یک مثالی یک وقتی زدم گفتم اگر کبوتری را شما در یک خانه ای لانه بدید و این پایین اطاق پر از گربه باشه این کبوتر هیچ وقت اینجا دوام پیدا نمی کنه . می ترسه . گربه ها را اگر از توی اطاق بیرون کردی این کبوتر اینجا لانه می کنه و اگر هم بیرونش کنی باز فورا برمی گرده . ایمان شما باید اینطور باشد صفات رذیله در حکم درندگانند برای ایمان انسان . اگر صفات رذیله را در دل داشته باشید ایمانتون مستقر نمی شه و ایمان هم باید امتحان بده ، امتحانش را بده. یعنی یک مدتی این کبوتر را در این لانه بدون اینکه مانعش بشید، بالش را ببندی، خودش بِره و بیاد و بعد که استقرار پیدا کرد امتحانش را داده دیگر حالا شما نمی خواهید مواظبش باشید. اگر غفلت هم ازش بکنید باز این کبوتر هست در اینجا. لانه کرده . در قلبتون ایمان باید مستقر بشود. و فقیه هم باشید تا بتوانید حقایق احادیث خاندان عصمت و طهارت علیهم الصلاه و السلام را درک کنید. بنابر این فقیهی که صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ یک چنین فقیهی اگر پیدا کردید اونوقت احکامتون را باید از او بپرسید. او رابط بین شما و امام شماست نه رابط مادی و بدنی، این را بدانید رابط بین شما و علوم ائمه اطهار و علوم قران است . یعنی علوم خاندان عصمت علیهم السلام امروز در کتابها هست، او می ره اونها را پیدا می کند و تحقیق می کند و می آید برای شما بیان می کند. در مدتی که غیبت صغری بود، علما به فکر این افتادند که روایات را جمع کنند، مواد اولیه را تهیه کنند در اختیار فقها بگذارند، لذا شیخ صدوق در زمان غیبت صغری کتاب من لا یحضره الفقیه را نوشت . من لا یحضره الفقیه یعنی کسی که فقیه پیشش نیست . یک کتابی می خوام بنویسم و نوشته ام که در اول این کتاب هم می نویسد که این کتاب بین من و خدایم حجت است تمام مطالبش تحقیق شده و صحیح است . و این کتاب را اگر کسی بهش عمل بکنه این به حقایق و قوانین الهی رسیده است. لذا علمای شما که خدا رحمتشون کنه و خدا به اونها اجر عنایت کنه در زمان غیبت صغری ، اینها هیچ ادعا نکردند که چرا مثلا حسین ابن روح روغن فروش ،چون مخالفا لهواه بودند چرا او نایب حضرت باشه و شیخ کلینی نباشه ؟ او نایب حضرت باشه و شیخ صدوق نباشه ؟ این خیلی مهم است . علمایی بودند که اهل هوای نفس نبودند، کبر نداشتند، غرور نداشتند. اهل اینکه چرا تو باشی و من نباشم نبودند، تایید هم می کردند.هیچ این مسئله هم براشون مطرح نبود که آخه تو کی هستی که ما باید از تو مسائلمون را بپرسیم ؟ اول چیزی که برای یک عالم، برای یک رابط خدا و خلق ، رابط بین علوم قرآن و خلق لازمه این است که تواضع داشته باشد. این است که کبر و غرور نداشته باشد. منیت نداشته باشد. و اینها حل نمی شه مگر از طریق تزکیه نفس . اگر انسان تزکیه نفس نکرد و به مرحله بندگی نرسید همه چیز دارد؟ آخه چطور است؟ شما خودتون نگاه کنید حالات نوّاب اربعه را، اینها مردمانی بودند یا کاسب بازار بودند یک مردمان معمولی ، معمولی بودند. نه کتابی نوشتند نه آثاری از خودشون گذاشتند در زمان اونها، ابن بابویه بوده ، ابن بابویه یکی از علمای بسیار بزرگ است که خدای تعالی او را عنایت کرده به پدرش. امام حسن عسگری علیه الصلاه والسلام ، ابن بابویه بزرگ را یعنی پدر شیخ صدوق را یک نامه برای او می نویسد که تو شیخ ما هستی مورد اعتماد ما هستی، تو یک شخصیت بسیار بزرگی هستی و با دعای امام عصر شیخ صدوق نصیب این پدر می شه و او کتابها را نوشته من لا یحضره الفقیه را نوشته است . این عالم به این عظمت که با دعای امام زمان علیه الصلاه والسلام متولد شده و این اندازه مورد لطف حجت ابن الحسن است در عین حال یک مسئله مشکلی که براش پیش می آمد و از توی آیات و روایات نمی تونست استنباط کند مجبوره بره در مغازه آقای حسین ابن روح بگه آقا من مشکلی برام هست ، من که راهی به امام زمان ندارم تو این مشکل من را از حضرت بقیه الله ارواحنا فداه سؤال کن .غرور هم نداره ، کبر هم نداره ، هیچ منیت هم نداره و تا عالم اینطوری نباشد این را بدونید رابط بین معنویات ، بین معارف، بین علوم، بین حقایق و مردم نخواهد شد. اینجوری بودند و کتابها را نوشتند، اصول اربعمأه نوشته شد. کتابهای بسیار با عظمت که ما امروز هر چه داریم در اثر زحمات اون علمایی است که در زمان غیبت صغری بودند. وقتی کارها تمام شد امام عصر به نایب آخرشون فرمودند که ، دیگر امرت را جمع کن ، دیگر این رابطه بین خلق و امام زمان نیست . یعنی کسی دیگر نمی تواند ادعا کند که من با امام زمان رابطه دارم هر کس هم ادعا کرد کذبوه ، تکذیبش کنید. دروغگو است . مگر اینکه آقا بخواهد با کسی چند لحظه ای دیدار کند. اختیار دست او است . دست این طرف نیست . گاهی بعضی از افراد به من می گن که آقا ما چکار کنیم که خدمت امام زمان برسیم ؟ گاهی بعضیها با سلیقه خودشون می گن چهل شب چهار شنبه که اقتباس شده از مسجد سهله نجف است بریم جمکران خدمت امام زمان برسیم . هیچ یک از این راهها راه تشرف به محضر امام زمان نیست. این را بدونید چون اگر کوچکترین راهی وجود داشته باشد که اختیارش دست انسان باشه این همان حالت غیبت صغری را پیدا می کند. دیگر غیبت کبری نیست و فقط یک مسئله هست، چون بعضیها باز بی باکانه و به اصطلاح بدون هیچ توجهی به علمای بزرگی که خدمت حضرت بقیه الله رسیده اند می گن اصلا نمی شه در زمان غیبت حتی حضرت هم بخواد نمی شه خدمت حضرت رسید این هم  اشتباه است . اگر اقا بخواهد مصلحتی را هم در نظر بگیرد، پاکی انسان هم مطرح نیست، یعنی من یک آدم پاکی هستم که حضرت می خواد، نه ! حضرت گاهی می شه که یک ناصبی را بهش اجازه ملاقات می ده روی یک مصلحتی، گاهی حضرت به یک مومنی اجازه ملاقات می ده ، گاهی به یک آدم عادی بی سواد باهاش کلی راه می ره براش زیارت نامه می خونه ، من مکرر گفتم این حاج علی بغدادی که توی کتاب مفاتیح الجنان قضیه اش را نوشته اند و همتون حتما دیده اید، چون کتاب مفاتیح توی خانه ها هست ، این حاج علی بغدادی آدم بیسوادی بوده ، دارای یک کارخانه پارچه بافی و شب جمعه برمی گشته از کاظمین، می خواسته بره پول کارگرها را بده، اینطوری است دیگر، پول کارگرها را بده ، وسط راه برمی خوره به یک آقایی ، حضرت ولی عصر بعد معلوم می شه بودند، دستش را می گیرن می گن بیا برگرد شب جمعه است برویم کاظمین ، زیارت کنیم و توی راه با حضرت راه می ره معجزاتی را می بینه وقتی که در حرم موسی ابن جعفر می رسه ( اینجا می خوام عرض کنم بی سواد بوده چون عرب بوده ، بغدادی بوده دیگر). می گه که زیارت نامه می خوانی یا من بخوانم ؟ حاج علی بغدادی می گه لست انا بقاری یعنی من سواد ندارم . ولی چند قلم کار خوب کرده ، رفته سهم امامش را به چند نفر از علمایی که در نجف و در کاظمین بودند داده و حضرت مورد لطف خودشون ایشان را قرار داده . می گه لست انا بقاری . من سواد ندارم ، بی سواد باشه ، باشه . حالا نگید حاج علی بغدادی چه آدم خوبی بوده ممکن است که آدم خوبی بوده اما آدم خوبتر از او هم زیاد بوده است . و یکی از علمای بزرگ که من شهادت می دم خدا می دونه ، فوت کرد، شهادت می دم که یک مکروه حتی از اول تکلیفش انجام نداده بود. در همین اواخر عمرش بود به من می گفت فلانی من به عمرم حتی یک چیزی که ، مثلا بگم شاید امام زمان باشه من ندیدم ، نشده که مثلا یک جا قرار بگیرم یک آقایی را ببینم که خودم بتونم بگم شاید این امام زمان باشه . خوب از من می پرسید چرا اینجوره ؟ گفتم تو الحمدلله یقینت خوبه ، ایمانت خوبه، دلیلی نداره که تو خدمت حضرت برسی. یک مصلحتی را باید حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در نظر بگیره . و بعضی وقتها شده آدمهای بسیار بد خدمت امام زمان رسیده اند، عرض کردم میزان مصلحتی است که حضرت در نظر بگیرد. شما نگید مگر می شه آدم بد خدمت امام زمان برسه ؟ پیغمبر اکرم بالاتر از امام زمان بود، آدمهای بد هم دور و برش اینقدر زیاد بودند که شما الان هم یکی از راههای تقربتون به خدا این است که اون آدمهایی که دور و بر پیغمبر اکرم بودند اونها را لعنشون کنید. چطور نمی شه ؟ همانطوری که می شد خدمت ، حتی عجیبه ، بعضی از جریانات و روایات یک مطالبی را نقل می کند. در مکاشفات در مشاهدات. گاهی آدمهای بسیار بد، اینها پیغمبر اکرم را می دیدند. اون هم بعد از اینکه سالها پیغمبر اکرم از دار دنیا رفته . درباره منصور دوانیقی شنیدید دیگر، روی منبر زیاد براتون گفته ام . که می خواست امام صادق را بکشه می گه تا امام صادق وارد شد منصور با غضب، اما شمشیرش را گذاشت تو غلاف ، دفعه دوم ، دفعه سوم بعد ازش سؤال کردند چی بود؟ گفت تا خواستم امام صادق را با شمشیر بکشم دیدم پیغمبر تشریف آوردند. خوب پس اینطوری هم می شه .این ها روی یک مصالحی است که خدای تعالی منظور کرده ، ملائکه را می شه دید یا نه ؟ بعضیها می گن فقط پیغمبران می توانند ببینند. بعضیها می گن که آدمهای خوب ممکن است گاهی ملائکه را ببینند. من عرض می کنم طبق صریح آیه شریفه قرآن بدترین مردم روی کره زمین تا همین الان، اینها ملائکه را دیدند. می دونید بد ترین مردم کیا بودند؟ قوم لوط . شما همتون جریان قوم لوط را می دونید اینها چکاره بودند و تا این زمان هنوز مردمی به اون وقیحی پیدا نشدند. وقتی که اون دو تا ملک وارد شهر اونها شدند همه شان دیدند و حتی نظر بد هم نسبت به اینها داشتند. این مسائل اینطوری است منتهی مصالح را باید در نظر گرفت . خدای تعالی مصلحت بدانه که شما خدمت امام زمان علیه الصلاه والسلام برسید و امام زمان علیه الصلاه والسلام هم اراده بکنه ممکن است مشرف بشی . هر کس گفت من خدمت امام زمان رسیدم این ادعای پاکی نکرده ، این ادعای اینکه من خیلی با تقوا هستم نکرده . گاهی یک عده افراد اینجور برداشتشونه که فلانی که گفته من خدمت امام زمان رسیدم می خواسته زبان حالش این است که من آدم بسیار خوبی هستم، نه! این زبان حال انسان نمی تونه باشه . به جهت اینکه ابوسفیان به خدمت پیغمبر می رسید اولی و دومی و سومی خدمت پیغمبر می رسیدند. اینها بودند و هیچ دلیل بر پاکیشون هم نبود. به هر حال نمی خواستم توی این وادی وارد بشم. اونیکه می خواستم عرض کنم این است که در غیبت کبری ، در اختیار احدی نیست که خدمت امام زمان برسد، احدی . یعنی اگر شما چهل شب چهار شنبه که سهله، صد تا چهل تا شب چهارشنبه هم مسجد جمکران بری بخوای بگی که یقینا حالا دیگه خدمت امام زمان می رسم نه، درست نیست، نخواهی رسید. یقینی نیست . مگر حالا ترحم بهت بکنن ، چهل شب چهارشنبه پاشدی رفتی اونجا، ترحما اگر این هم بابی نشه برای دیگران . یک وقتی یک کسی از راه بسیار دوری می آمد مسجد جمکران برای اینکه چهل شب چهارشنبه بیاید و یک دفعه اش از توی بیمارستان سرم بهش وصل بود متوجه شد در همان حال که شب چهارشنبه است به هر حال روی اون آمبولانس و اینها، برداشتند آوردنش که چهل شب چهارشنبه اش به اصطلاح ضایع نشه این اواخرش بود از من پرسید که من انشاء الله شب چهارشنبه آخر خدمت حضرت می رسم ؟ گفتم نمی دونم . گفت ، چطور؟ گفتم برای اینکه خودشون نگفتند این کار را بکنید ، خدمتشون می رسی . و یک مطلب هم هست در اینجا به او نگفتم، بعد از اینکه نرسید یعنی چهل شب چهارشنبه رفت و نرسید من بهش گفتم ، گفتم می دانی چرا نرسیدی ؟ گفت نه . گفتم اگر می رسیدی می رفتی به همه می گفتی و اونوقت این یک راهی یک بابی می شد بر اونچه که خدا اون را ممنوعش کرده . این را بدونید . در خانه اگر کس است یک حرف بس است. یک شب چهارشنبه رفتی مسجد جمکران همانجا از حضرت بخواه که اگر لیاقت داری ، اگر حضرت مصلحت می دونند چشمت به جمالشون روشن بشه که خیلی افتخاره ، خیلی انسان را به جاهای خوبی می رساند و این مصلحت را حضرت بدونند، والا خیلی از علما بودند، خیلی از بزرگان بودند اینها آرزو می کردند، من دو تا از مراجع بودند خلوت کرده بودند با هم و من اون موقع سنم کم بود شاید بِهِم توجهی نبود که من دارم گوش می دم ، در اطاق مجاور ولی اونها هم متوجه بودند که من صداشون را می شنوم اونها هم صداشون به گوش من می رسید. یکیشون می گفت من دو دفعه خدمت امام زمان رسیده ام یکیشون می گفت من یک دفعه خدمت حضرت رسیده ام. کار اینطوری است . و این طور نیست که هر لحظه که تو بخوای فوراً اراده کنی خدمت امام زمان برسی این که می شه همان بابییت . واسطه بین ما، این را داشتم عرض می کردم خدا و پیغمبر و ائمه علیهم الصلاه و السلام و یک عالم ربانی مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه صائنا لنفسه ، حافظا لدینه است . این خصوصیات را باید داشته باشد. و وقتی که این خصوصیات را یک عالم پیدا کرد و فقیه هم بود یعنی همه قوانین اسلام را توانست از لابه لای آیات و روایات استنباط کنه اونوقت شما می تونید راحت باشید. یعنی برید سر کسب و کارتون. و الا این را بدونید در مرحله اول بر همه مکلفین واجب است که مجتهد بشن و از لابه لای آیات و روایات حقایق را تحقیق کنند. تمام شماها مکلفید که از اول تکلیفتون ، مسائلتون ، احکامتون ، معارفتون را از قرآن و روایات استنباط کنید. در خصوص احکام چون اگر بنا بشه احکام با اینکه دائره اش خیلی وسیع است همه بخوان برن مجتهد بشن خوب طبعا کارهای دیگر مختل می ماند اینجا گفته اند که ، یک راه دیگر هم براتون گذاشته اند همین راهی که امام علیه الصلاه و السلام فرمود: من کان من الفقها صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ شما می تونید از راه تقلید به دستورات دینتون برسید. پس نتیجه همه عرایضم این شد، نتیجه می گیریم که اگر خواستیم ما به حقایق برسیم به بندگی واقعی خدا برسیم راهش این است که یا مجتهد باشیم یا مقلد. اهمیت بدید به تقلید. یکی از افراد به نظر من تقریبا بی سواد، والا این حرف را نمی زد، من بهش گفتم که ، یک سؤالی از من کرد، گفتم از کی تقلید می کنی ؟ گفت از کسی من تقلید نمی کنم . گفتم مجتهدی ؟ گفت نه ولی من خوشم نمی یاد از این علما، اینها… گفتم پس چکار می کنی ؟ نمازت را چجور می خوانی ؟ گفت همین نمازی که همه میخونند . گفتم که اسلام گفته که از یک فقیه عادل ، مخالفا لهواه تزکیه نفس کرده تو تقلید بکن، تو از بقال و عطار و مردم داری تقلید می کنی . بجهت اینکه خودت که اجتهاد نکردی ، نماز می خوانی دیگر، خودت که اجتهاد نکردی نماز ظهرت چهار رکعت است از کسی هم که ، از مجتهد اعلمی هم که تقلید نمی کنی ، پس داری از مردم ، از بابات از مادرت از قوم و خویشانت از اجتماعت داری تقلید می کنی . اگر به تو گفتند از یک عالم با تقوا تقلید کن بهتر است یا اینکه از مادرت تقلید کن . مادرم وقتی که من بچه بودم به من گفت که نماز ظهر چهار رکعت است . این مقدمه را عرض کردم برای این که  این قسمت از روایت را من براتون بخونم دیگر توضیحات زیادی لازم نباشه عرض کنم . قبلا عرض کردیم که امام صادق علیه الصلاه والسلام به عنوان بصری ، این عنوان بصری غیر از حسن بصری است . حسن بصری یک مرد مخالف امیر المومنین علیه الصلاه والسلام بوده و فقط اینها هر دوشون اهل بصره اند والا اینها هیچ ارتباطی با هم نداشته اند. و صوفی بوده ولی عنوان بصری در زمان امام صادق بوده ، تقریبا بین این دو نفر از نظر زمانی شاید حدود هشتاد، نود سال فاصله هست . این یک . این آقای عنوان بصری که نود و چهار سال عمرش بوده و مطالبی را حضرت صادق علیه الصلاه والسلام بهش فرموده بودند که یک وصیتی که حضرت ، توصیه ای که حضرت فرمودند نُه چیز بود اگر یادتون باشه که سه تای اینها در ریاضت بدنی بود، و سه تا در حلم بود و سه تا در علم . این سه تایی که در علم است من نخوندم جلسه قبل چون وقت نشد . حضرت می فرماید امّا اللاتی فی العلم فاسأل العلماء ما جهلت  ببینید از این مقدمه ای که عرض کردم این مطلب را می خواستم عرض کنم ، اگر چیزی را نمی دونی از علما بپرس . همیشه شما این حالت را داشته باشید اگر می خواهید توفیق داشته باشید، یک عالمی را بررسی بکنید اهل تقوا باشه اطلاعاتش هم خوب باشه مثل طبیب خانوادگی که اکثرا دارند یک طبیب برای خانواده شان که این طبیب با مزاج اینها آشناست . با خصوصیات زندگی اینها آشناست همیشه هم پیش همین طبیب می روند، بعضی ها مقیدند طبیب خانوادگی دارند. برای بدنشون برای فرزندانشون یک طبیب به اصطلاح یک پزشک دارند. برای روحشون هم یک طبیب داشته باشند که همیشه به اون مراجعه کنند.هر چی که نمی دانید از او سؤال کنید حالا معلوم نیست آخرتی باشه ، اکثر ماها اینطور فکر می کنیم ، یعنی فکر عُمَر سعدی معروف است توی اهل معرفت می گن فکر عمر سعدی .عمر سعد شب عاشورا و اون روزی که می خواستند بفرستنش برای کربلا گفت که اگر قیامتی بود من توبه خواهم کرد حالا نقدا دنیامون را می گذرونیم . تو هم می گی گناهم را می کنم ، شهوترانیم را می کنم ، معصیتهام را می کنم اگر آخرتی بود وقتی که پیر شدم ، اینها مال زمان پیری است وقتی پیر شدم اونجا توبه خواهم کرد. از کجا معلوم تو پیر بشی ؟ از کجا معلوم که تو یادت باشه. تو چون همیشه می گی من جوانم هفتاد سال هم از عمرت می ره، می گی نه من هنوز، من هنوز تا صد و بیست سال ، تا صد و بیست سال از هفتاد سال هنوز پنجاه سال دیگه وقت داریم . حالا همه می خواهند صد و بیست ساله بشن . صد و بیست ساله هم که انسان وقتی شد بله خدا توفیق توبه بهش نمی ده . ما پیر مردهای صد ساله دیدیم که هر چی بهشون می گیم که توبه بکنید یک تکانی بخورید دیگه مرده تکان نمی خوره . هر چی که نمی دونید سؤال کنید، سؤال که خجالت نداره . فاسأل العلماء ما جَهلت ، از علما سؤال بکن هر چه را که نمی دونی . شما وارد یک شهری شدید آدرس ندارید. چکار می کنید آقا؟ از یک کسی که میدوند این شهر را می شناسه آدرس می گیرید. خیلی ساده است . وَ إیاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا  بر شما باد که وقتی می خواهید سؤال کنید روی تعَنُّتً ، یعنی خودخواهی نباشد، چون ما یکی از کارهامون در مشهد این بوده که یک کانون بحث و انتقاد دینی تشکیل دادیم از سال ۱۳۴۱ که تقریبا سی و سه سال یا سی و چهارسال با امسال سی و چهار سال می شه و معناش این است که هر کس هر سؤالی داره بیاد بپرسه. خیلی  ما مراجعه اینجوری داریم . میان میگن آقا یک دوستی ما داریم حالا خودش هم سؤال مال خودش است یک دوستی داریم این گفته است ، این سؤال را کرده و گفته علما نتونستند جواب بدن. حالا سؤال خیلی ساده و خیلی معمولی ، علما نتونستند، شما می خواهیم ببینیم می تونید جواب بدید یا نه ؟ ببینید یک تَعَنُتًی هست . من یک وقتی یک کتابی دارم به نام شبهای مکه ، نمی دونم ، البته حالا کم یاب شده ، یک کتابی است یک دوره مسافرتی بوده که در مکه بحثهایی داشتیم با یک عالم اول برخوردم با اون عالم بزرگ مکه این بود که وقتی وارد بر او شدم بهش گفتم که امام ما امیر المومنین علیه الصلاه والسلام فرموده است. سَلْ تَفَقُّها ولا  تَسْأل تَعَنُتًاً ، سؤال که می کنید برای چیز فهمیدن سؤال کن نه برای خودنمایی. من که می دونم ولی حالا می خوام ببینم شما چی می گید. مثلا. و من برای چیز فهمیدن آمدم خدمت شما به  اون عالم وهابی من گفتم. این یک احترامی کرد از علی بن ابیطالب گفت صلوات خدا بر علی بن ابیطالب . و از پشت میزش برخاست اومد پهلوی من نشست گفت سمعا یا شیخ هر چی می خوای سؤال کن . یک کلمه من هم کلام مولا را برایش نقل کردم. تَعَنُتً نداشته باشید در سؤال با تواضع . حضرت صادق به عنوان بصری می فرماید که وَ إیاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا همین عنوان بصری روز اولی که آمد خدمت حضرت صادق گفت همانطوری که من می خواستم از مالک بن انس علم یاد بگیرم همانطور هم می خوام از امام صادق ، حضرت بیرونش کرد. باید بری توی مسجد دعا بکنی از خدا بخوای قلب امام صادق را به تو مهربان بکنه . شما می بینید وقتی حضرت موسی به خضر می رسه خضر سرش را پایین انداخته بود اونجا نشسته بودها، سرش را پایین انداخت. حضرت موسی رد شد فکر نمی کرد ایشان خضر باشه. رفت. بعد که متوجه این شد که ماهی در اونجا حیات پیدا کرده برگشت ، حضرت خضر هم همچین آسون او را نپذیرفتش. چون اگر آسان بپذیرند متاسفانه مثل جمعی از دوستان ما می شن که اهمیت به مسئله تزکیه نفس نمیدن  و ما مجبور می شیم که ما هم به اونها اهمیت ندیم ، همینطور که اونها جدی نمی گیرند ما هم اونها را جدی نگیریم . اینطوری است . حضرت خضر سرش را پایین انداخت بعد هم که برگشت به حضرت موسی گفت إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا تو نمی تونی با من صبرکنی برو رد کارت . هی گفت که من چرا صبر می کنم . سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً من را خواهی یافت که صبر می کنم . خلاصه مسائلی هم براش پیش آورد که از پا درش بیاره . اگر این نباشه قدرش را نمی دونید. قدر مطالب علمی را نمی دونید.

فرمود که وَ إیاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا وَ تَجْرِبَهً؛ نگی می خوام تجربه کنم ببینم این عالم چجور حرف می زنه . نمی خوای نخواه . تجربه نکن . وَ إیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ. دوم مطلبی که حضرت فرمود بر شما باد که به رای خودتان عمل نکنید. نظر من این است که ، نماز را اینجوری بخوانم ، نظر من این است که فلان کار را فلان طور انجام بدم رای خودتون را دخالت ندید. وَ خُذْ بالاحتیاط در دینت احتیاط کن فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إلَیْهِ سَبِیلاً ، هر جوری می تونی احتیاط کن . حکم نده ، فتوا نده ، نظر نده ، نگو مسئله اینطوری است وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ از فتوا دادن بدون علم همانطوری که از شیر فرار می کنید از فتوا دادن بدون علم فرار کنید. اینها کلام امام صادق علیه الصلاه والسلام است . وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً این گردنت را پل برای مردم قرار نده . که مردم بیان به اصطلاح سوار گردن تو بشن برن تو بهشت ، تو بیفتی تو جهنم . در روایات داره خیلی از افراد هستند که روز قیامت تو جهنمند و حال اینکه مردمی که  رفتند توی بهشت بخاطر فتواهای اینها و نظرات اینها بوده است . اینجا که رسید حضرت فرمود قُمْ عَنِّی یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ. قم عَنِّی یا اباعبدالله پاشو دیگه بس است . دیگر اینجا بیشتر از این نشین . فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ نصیحتی که لازم بود بهت کردم وَ لاَ تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی ؛ فَإنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی . وَ السَّلاَمُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی. مزاحم به اصطلاح ورد و افکار و عبادت من نشو و والسلام علی من اتبع الهدی این روایت خیلی مهم بود انشاء الله آقایون فراموش نکنند. امید واریم خدای تعالی ما را از عاملین به دستورات امام صادق علیه الصلاه والسلام قرار بدهد. (الهی آمین ).

امشب در خانه طفل شیر خوار ابی عبد الله الحسین رفته اند من نشسته بودم گوش می دادم جمعی از دوستان قبل از اینکه وارد این مجلس بشیم التماس دعا گفتند. حوائجی داشتند، حوائجی دارند، من هم که خوب در این مجلس فرصت دعا کردن زیادی ندارم ولی همین توسل انشاء الله به این باب الحوائج امیدواریم که خودش کاری انجام بده و حوائج محتاجین را برآورد. حضرت بقیه الله روضه علی اصغر را خوانده . طبق اونچه که در زیارت ناحیه هست . می فرماید السلام علی عبدالله الرَّضِیعِ ، سلام به اون طفل شیر خوار. الْمَرْمِی فِی حَجْرِ أَبِیهِ، اون طفل شیرخواری که در روی دست پدر هدف تیر سه شعبه زهر آلود شد. در بعضی از تواریخ نوشته اند که حسین ابن علی آمد که با اهل بیتش وداع کند. قنداقه علی اصغر را به دستش دادند، ابی عبد الله نگاهی به صورت این طفل شیرخوار کرد. چشمها به گودی نشسته ، رنگ پریده سر طرف شانه خم شده ، زبان از کثرت عطش به دور دهان می چرخاند، با خودش فرمود، فکر می کرد که اگر این طفل شیرخوار را به این مردم نشان بدهد شاید در بین اینها یک نفر باشد که متنبه بشه . اتمام حجت کرد. در این تاریخ دارد که حضرت ابی عبد الله الحسین سوار شتر شد عبا به دوش انداخت عمامه پیغمبر بر سر گذاشت آمد روی بلندی ، دست برد زیر عبا، قنداقه علی اصغر را روی دست بلند کرد. ان لم ترحمونی فارحموا هذا الرَّضِیعِ . اگر به من رحم نمی کنید به این طفل شیرخوار رحم کنید. اما ترونهُ کیف یتلظى عطشا نمی بینید چگونه از کثرت عطش زبان به دور دهان می چرخاند فَبَینَما هُوَ یُخاطِبُهُم ، همین طور که ابی عبدالله دارد با مردم حرف می زند، یک وقت حسین نگاه کرد دید تیر سه شعبه زهر آلود به حلقوم علی رفته . از گوش تا گوش علی شکافته شد، خدایا به آبروی این باب الحوائج فرج امام زمان ما را برسان . ما را از یاران خوب اون حضرت قرار بده . حوائج این جمع الساعه برآور.

 

۱۶ صفر ۱۴۱۷ قمری – شرح‌ حديث‌ عنوان‌ بصري‌

شرح‌ حديث‌ عنوان‌ بصري‌ 16 صفر 1417

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌، لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا و اللعنة‌ دائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌،

 

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا صحبت شد و اینکه البته‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقام‌ و حقيقت‌ عبوديت‌ يك‌ مقدماتي‌ دارد، مقدمات‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا كه‌ اگر انسان‌ بخواهد صددرصد خودش‌ را در زمرة‌ بندگان‌ واقعي‌ خدا قرار بدهد بايد حتما از خواب‌ غفلت‌ بيدار شود، اكثر و بيشتر ما در خواب‌ غفلت‌ هستيم‌، بعد هم‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كند، داراي‌ مقاومت‌ و اقتداري‌ باشد كه‌ تمام‌ مشكلات‌ را پشت‌ سر بگذارد و در راه‌ راست‌ حركت‌ كند، براي‌ خدا حركت‌ كند و محبت‌ شديد به‌ پروردگار داشته‌ باشد و با نفس‌ امارة‌ بالسوء كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ ولو از قول‌ زليخا اين‌ جمله‌ را فرموده‌ كه‌ ان‌ نفس‌ لامارة‌ بالسوء، نفس‌ اماره‌ است‌، يعني‌ بسيار امر مي‌كند انسان‌ را به‌ بدي‌ با اين‌ نفس‌ هم‌ انسان‌ مبارزه‌ كند، رامش‌ كند، مطمئنه‌اش‌ كند و بعد هم‌ با شيطان‌ مبارزه‌ كند تا به‌ مقام‌ بندگي‌ برسد.

اينها مقدمات‌ رسيدن‌ به‌ بندگي‌ خداست‌.

دربارة‌ عِنوان‌ بصري‌ كه‌ ما يكي‌ دو شب‌ قبل‌ مطالبي‌ عرض‌ كرديم‌، و ديشب‌ نشد من‌ دربارة‌ اين‌ روايت‌ و ادامه‌اش‌ براي‌ شما عين‌ كلام‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بخوانم‌ چون‌ ورقه‌ را فراموش‌ كرده‌ بودم‌ بيارم‌، ولي‌ امشب‌ آوردم‌ اگر چه‌ ممكن است‌ اين‌ روايت‌ را نتوانم‌ همه‌اش‌ را امشب‌ برايتان بخوانم‌ ولي‌ انشاء الله‌ شايد يكي‌ دو شب‌ دربارة‌ مطالب‌ بسيار پر ارزش‌ اين‌ حديث‌ شريف‌ كه‌ بنظر من‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ اين‌ پيرمرد نود و چهار ساله‌، عنوان‌ بصري‌، كه‌ گاهي‌ می شود انسان‌ ره‌ صد ساله‌ را يك‌ شبه‌ ميره‌، آنهم‌ مورد ترحم‌ پروردگار واقع‌ ميشود.

 چون‌ واقعا انسان‌ در يك‌ زماني‌ اگر زندگي‌ بكند كه‌ آنقدر تاريك‌ باشد نود و چهار سال‌ دنبال‌ علم‌ و دانش‌ باشد‌ ولي‌ نتواند از سرچشمة‌ زلال‌ ولايت‌ اين‌ علم‌ و دانش‌ را استفاده‌ كند و از آبهاي‌ هرزة‌ گل‌ آلودي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ مجتهد و مفتي‌ آنهم‌ مفتي‌ و مجتهد دست‌ نشاندة‌ طاغوت‌، از او بخواهد استفاده‌ كند،

من‌ يك‌ مطلبي‌ را الان‌ به‌ ذهنم‌ آمد، خيلي‌ خدا را شكر كنيد كه‌ در زماني‌ واقع‌ شده‌ايد كه‌، حتي‌ در مملكتي‌ كه‌ واقع‌ شده‌ايد، در مذهبي‌ واقع‌ شده‌ايد كه‌ براي‌ شما بسيار آسان‌ است‌ كه‌ از سرچشمة‌ نهر كوثر كه‌ در شب‌ اول‌ يا دوم‌ اين‌ محفل‌ بود عرض‌ كردم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بوسيلة‌ فاطمة‌ زهرا، يازده‌ نهر از علم‌ و حكمت‌ به‌ روي‌ ما باز كرده‌ كه‌ نهر وسيعترش‌ و نهر پر اثرتر و پر فايده‌تر و قويترش‌ بحمدالله‌ نصيب‌ ما شده‌ و آن‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌، و ما بدون‌ هيچ‌ مشكلي‌، اين‌ خيلي‌ مهمه‌، بدون‌ هيچ‌ مشكلي‌ مي‌توانيم‌ از اين‌ نهر زلال‌ بلكه‌ از تمام‌ اين‌ دوازده‌ نهر استفاده‌ كنيم‌.

مي‌بينيد با كمال‌ راحتي‌ مي‌توانيم‌ كلمات‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را كه‌ با آن‌ همه‌ زحمت‌ كه‌ پريشب‌ عرض‌ كردم‌، عنوان‌ بصري‌ به‌ اين‌ كلمات‌ رسيده‌، آنهم‌ پس‌ از نود و چهار سال‌ كه‌ عمرش‌ به‌ بطالت‌ گذشته‌، ما با چند دقيقه‌ اين‌ روايت‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و مي‌آييم‌ اينجا مي‌نشينيم‌ و براي‌ يكديگر مذاكره‌ مي‌كنيم‌.

حتي‌ علماي‌ بزرگ‌ در زمان‌ ائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطور نبودند، درست‌ که امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ در اختيار مردم‌ بود، ولي‌ مثل‌ شيخ‌ كليني‌ و يا حتي‌ ساير علماي‌ بزرگي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ از آنها استفاده‌ مي‌كنند، اكثرا مال‌ ايران‌ و حتي‌ قسمتي‌ از خراسان‌ كه‌ آنوقتها شامل‌ بلخ‌ و بخارا و آن‌ قسمتها مي شد، اكثرا علما و محدثين‌ بزرگ‌ شيعه‌ و سني‌ مربوط‌ به‌ اين‌ قسمتها بودند و اينها حركت‌ مي‌كردند اين‌ راه‌ دور را، حالا با وسايل‌ آن‌ وقت‌، با زحمات‌ آن‌ وقت‌، خودشان را به‌ ائمة‌ اطهار مي‌رساندند، تازه‌ تحت‌ نفوذ يا تحت‌ پيگيري‌ حكومت‌ وقت‌ هم‌ قرار مي‌گرفتند، تا چند تا روايت‌ مثلا از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جمع‌ مي‌كردند،

 شيخ‌ كليني‌ صاحب‌ كافي‌ ايشان‌ اهل‌ همين‌ تهران‌ شما، همين‌ حضرت‌ عبد العظيم‌، همين‌ شهر ري‌، اگر به‌ طرف‌ قم‌ از جادة‌ قديم‌ برويد، به‌ حسن‌ آباد كه‌ مي‌رسيد، دست‌ چپتان قرية‌ كلين است‌ كه‌ پدر شيخ‌ كليني‌ الان‌ آنجا دفن است‌،

ايشان‌ از آنجا حركت‌ می کند‌، می رود‌ اين‌ مقدار از كتاب‌، كتاب‌ كافي‌ فقد دو جلد اصول‌ كافي‌ نيست‌، فروع‌ كافي‌ هم‌ هست‌، حدودا شايد بيست‌ جلد كتاب‌ باشد‌، اينها را مي‌نويسد‌ و در اختيار مردم‌ شيعه‌ ميگذارد‌، يك‌ جوي‌ بسيار باريكي‌ از آن‌ نهر كوثر به‌ روي‌ ما باز می کند‌ كه‌ يكي‌ از آن‌ روايات‌ اين‌ روايت است‌.

من‌ زياد دربارة‌ تاريخ‌ علماي‌ اوائل‌ اسلام‌ بحث‌ نكنم‌ كه‌ حتي‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ مثل‌ بخاري‌ اهل‌ بخاراست‌، مثل‌ ترمذي‌ يا نسائي‌ يا ساير علماي‌ شيعه‌ و سني‌، شيخ‌ طوسي‌، فرض‌ بفرمائيد خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌، يا مثلا اكثر علما ديگر‌، حالا من‌ عرض‌ كردم‌، از اصل‌ موضوع‌ عقب‌ مي‌مانم‌، اكثر علما از اين‌ قسمت‌ ايران‌ و بخصوص‌ از ري‌ به‌ طرف‌ پائين‌، يعني‌ به‌ طرف‌ خراسان‌، اكثرا علما بودند و اينها چه‌ زحماتي‌ مي‌كشيدند، گاهي‌ براي‌ يك‌ حديث‌، يك‌ ماه‌ مسافرت‌ پياده‌ مي‌كردند يك‌ حديث‌ يادداشت‌ كنند، حالا بحمدالله‌ اينطور راحت‌، در اختيار ما اين‌ احاديث‌ قرار گرفته‌، بخصوص‌ با اين‌ تشكيلات‌ جديد، يك‌ دكمة‌ كامپيوتر را مي‌زنيد ده‌ تا حديث‌ در يك‌ موضوع‌ مي‌بينيد در مقابلتان‌ قرار گرفته‌ و چاپ‌ می کند‌ در اختيار شما مي‌گذارد،

اين‌ روايت‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد، من‌ شايد بتوانم‌ يك‌ مقدار زيادش‌ را امشب‌ برایتان‌ از قول‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ عرض‌ كنم‌،

 وقتي‌ كه‌ عنوان‌ بصري‌ در مرتبة‌ دوم‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: أَبُو مَنْ؟! ‌سر حضرت‌ همانطوري‌ كه‌ انداخته‌ بودند پائين‌، بلند كردند فرمودند تو كنيه‌ات‌ چيه‌؟ گفت‌ ابو عبد الله‌،

حضرت‌ فرمودند ثَبَّتَ اللَهُ كُنْيَتَكَ خدا اين‌ كنيه‌ را براي‌ تو هميشه‌ نگه‌ بدارد‌، تو بندة‌ خدا باشي‌،

وَ وَفَّقَكَ يَا أَبَا عَبْدِاللَهِ، خدا توفيقت‌ بده‌، يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خيلي‌ براي‌ انسان‌ ضروري‌ است‌ توفيق‌ داشتنه‌، توفيق‌ يعني‌ وفق‌ پيدا كردن‌ كارها مطابق‌ ميل‌ انسان‌، شما ممكن است‌ يك‌ روز صبح‌ از خانه‌ بيرون‌ بيائيد، پنج‌ تا كار تا ظهر داريد، آنچنان‌ اين‌ كارها رديف‌ می شود كه‌ هنوز يك‌ ساعت‌ به‌ ظهره‌، تمام‌ كارها را انجام‌ دادي‌، ولي‌ گاهي‌ وفق‌ پيدا نمی کند‌، مي‌ريد در خانة‌ آن‌ بدهكارت‌، نيست‌، در مغازه‌، همين‌ الان‌ گفتند رفت‌ بيرون‌، می روی‌ فلان‌ كس‌ را ببيني‌، باز پيداش‌ نمي‌كني‌، تا ظهر دويدي‌ ولي‌ يك‌ دونه‌ از كارهايت‌ انجام‌ نشده‌، گاهي‌ وفق‌ پيدا می کند‌ كارهاي‌ انسان‌ با وقت‌ انسان‌، با فرصت‌ انسان‌،

 لذا هميشه‌ از خداي‌ تعالي‌، در همة‌ كارها توفيق‌ بخوايد، حضرت‌ فرمود و وفقك‌ يا ابا عبد الله‌، خيلي‌ هم‌ با احترام‌ حالا حضرت‌ با او صحبت‌ می کند‌، فَقُلْتُ فِي‌ نَفْسِي‌ توي‌ دلم‌ گفتم‌ كه‌ لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي‌ مِنْ زِيَارَتِهِ وَ التَّسْلِيمِ غَيْرُ هَذَا الدُّعَآءِ لَكَانَ كَثِيرًا  اگر براي‌ من‌ هيچي‌ نبود جز همين‌ دعائي‌ كه‌ حضرت‌ براي‌ من‌ كرد خيلي‌ زياد هم‌ بود و بحمد الله‌ موفق‌ شدم‌،

ثم‌ رفع‌ رأسه‌ ثم‌ قال‌ ما مسئلتك‌، مسئله‌ ات‌ چيه‌؟ سؤالت‌ را بپرس‌،

 فَقُلْتُ: سَأَلْتُ اللَهَ أَنْ يَعْطِفَ قَلْبَكَ عَلَيَّ، بازهم‌ به‌ مقدمات‌ مي‌پردازه‌، مي‌ گوید‌ من‌ رفتم‌ توي‌ مسجد از خدا سؤال‌ كردم‌ كه‌ خدا قلب‌ شما را به‌ من‌ مهربان‌ كند‌ وَ يَرْزُقَنِي‌ مِنْ عِلْمِكَ و از علم‌ شما خدا به‌ من‌ روزي‌ كند

وَ أَرْجُو أَنَّ اللَهَ تَعَالَي‌ أَجَابَنِي‌ فِي‌ الشَّرِيفِ مَا سَأَلْتُهُ

اميدوارم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ دعاي‌ مرا اجابت‌ كرده‌ باشد‌،

 فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدِاللَهِ فقال‌ يا ابا عبد الله‌، اين‌ جمله‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد، امام‌ صادق‌ فرمود كه‌اي‌ ابا عبد الله‌، آخه‌ كنية‌ عنوان‌ بصري‌ هم‌ ابا عبد الله است‌،

لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛

، علم‌ به‌ درس‌ خواندن‌ نيست‌، آخر ما يك‌ اشتباهي‌ داريم‌ در مسئلة‌ علم‌ و تحصيل‌ علم‌، تحصيل‌ علم‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ما با سواد باشيم‌، اين‌ نيست‌ كه‌ خواندن‌ و نوشتن‌ بلد باشيم‌، اين‌ نيست‌ كه‌ اصطلاح‌ ما فقه‌ و اصول‌ را بلد باشيم‌ و شماها اصطلاحات‌ رياضي‌ و طب‌ و پزشكي‌ و امثال‌ اينها را بلد باشيد، اينها همه‌اش‌ مقدمة‌ علم است‌، يعني‌ از اين‌ راه‌ شما ممكن است‌ به‌ علم‌ برسيد، شخصي‌ مي‌خواهد برود روي‌ بام،‌ نردبان،‌ رفتن‌ روي‌ بام‌ نيست‌، وسيله‌ است‌ براي‌ روي‌ بام‌، وسيله‌ است‌ براي‌ رفتن‌ بالا،

اصل‌ علم‌ يك‌ چيز ديگر‌ است‌، علم‌ واقعي‌ مخصوصا يعني‌ انسان‌ انسان‌ بشود‌، انسان‌ آن‌ كسي‌ بشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را براي‌ آن‌ جهت‌ خلق‌ كرده،‌ كه‌ من‌ هر شب‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خوانم‌ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاريات/56)

جن‌ و انس‌ را خدا خلق‌ نكرده‌ مگر براي‌ عبادت‌، به‌ مقام‌ عبوديت‌ انسان‌ برسد‌، بندة‌ خدا بشود‌، اينها مقدمة‌ آن‌ اگر بود، اشكالي‌ ندارد‌، اگر اين‌ تحصيلات‌ براي‌ اين‌ بود كه‌ شما به‌ خدا برسيد، براي‌ اين‌ بود كه‌ به‌ هدف‌ خلقتتان‌ برسيد، اينجاست‌ كه‌ ارزش‌ دارد‌،

 پس‌ گاهي‌ مي شود‌ انسان‌ سر همان نردبان‌ گذاشتن‌ معطل‌ ميشود‌، سر مقدمه‌ معطل‌ می شود به‌ نتيجه‌ هم‌ نمي رسد‌ حالا فرض‌ كنيد شما دكتر در ادبيات‌ عرب ‌شديد، اما يك‌ آيه‌ از قرآن‌ در وجود شما اثر نگذاشته‌است، چه‌ فايده‌ دارد‌؟ شما فرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ يك‌ پزشك‌ عاليمقام‌ شديد، اما يك‌ نفر را معالجه‌ نمي‌كنيد، يك‌ انساني‌ را از مرض‌ نجات‌ نمي‌ديد، چه‌ فايده‌اي‌ دارد‌؟

اينها، اين‌ تحصيلات‌، بقول‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌، علم‌ رسمي‌ سربه سر قيل‌ است‌ و قال‌، همه‌اش‌ بحثه‌، همه‌اش‌ باصطلاح‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، كبره‌، غروره‌، نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌، عرض‌ كردم‌ حتي‌ ما كه‌ درسمان باصطلاح درس‌ دين است ‌، يك‌ اصطلاحاتي‌ بلد مي شويم‌ اگر عالمي‌ باشيم‌ كه‌ اهل‌ عمل‌ باشيم‌ و بندگي‌ خدا، ارزشي‌ داريم‌ بخاطر بندگيش‌، و الا عالِم،‌ عالِمي‌ كه‌ مفيد نباشد براي‌ مردم‌ شايد بدتر از جاهلي‌ باشد كه‌ مفيد براي‌ مردم‌ نيست‌، عالمي‌ كه‌ مفيد براي‌ مردم‌ باشد در روايت‌ دارد عالِمٌ يُنتَفِعُ بِعِلمِه ، أفضَلُ مِن سَبعينَ ألفِ عابِدٍ (امام باقر عليه السلام، ميزان الحكمه ج 8)  از هفتاد هزار عابد بهتره‌،

 بنابراين‌ امام‌ در اينجا اين‌ جمله‌ را مي‌فرمايد كه‌ لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ علم‌ پس چيه‌ ‌؟

إنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي‌ قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي‌ أَنْ يَهْدِيَهُ، علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ خدا در دل‌ افراد مي‌اندازد‌، ما علمايي‌ بسيار باسواد داريم‌، داشتيم،‌ در تاريخ‌ زيادند، دانشمنداني‌ در علوم‌ مادي‌ داريم‌ كه‌ بسيار باسواد اما انسان‌ نيستند، شريح‌ قاضي‌ را شما فكر نكنيد كه‌ يك‌ قاضي‌ بيسوادي‌ بوده‌ و حالا يزيد و ابن‌ زياد ازش‌ استفاده‌ كرده‌ اند، نه!، اين‌ در زماني‌ كه‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خليفه‌ بود، شريح‌ قاضي‌ را حضرت‌ امير بعنوان‌ قاضي‌ نصبش‌ كرده‌ بود، قبولش‌ داشت‌، اما ايمانش‌ مستقر نبود، آنروز در محضر امير المؤمنين‌ داراي‌ ايمان‌ بود و در زمان‌ يزيد بن‌ معاويه‌ ايمانش‌ از دستش‌ رفت،، نور نداشت‌،

از خدا نور بخواهيد، در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ در دعاي‌ بعد از زيارت‌ مي گوییم‌ كه‌ خدايا در قلبمان نور يقين‌ قرار بده‌، وَاَنْ تَمْلاََ قَلْبى نُورَ الْيَقينِ وَصَدْري نوُرَ الاْيمانِ وَفِكْري نُورَ النِّيَاتِ،، تمامش‌ بايد با نور انسان‌ برود‌، و الا توي‌ تاريكي‌ برود‌، ولو تمام‌ در و ديوار اين‌ تاريكي‌ پر از جواهرات‌ باشد‌، نور انسان‌ نداشته‌ باشد‌ چيزي‌ گيرش‌ نمي‌آيد، اما يك‌ شمع‌ روشن‌ كن‌ وارد بشو، مي‌بيني‌ همه‌ چيز گيرت‌ مي‌آيد،

با آن‌ نور اگر وارد قرآن‌ شدي‌ و آيات‌ قرآن‌ را مطالعه‌ كردي‌ چيزي‌ گيرت‌ مي‌آيد، با آن‌ نور اگر وارد روايات‌ شدي‌ چيزي‌ گيرت‌ مي‌آید، حتي‌ اگر با نور وارد علوم‌ مادي‌ هم‌ بشوي‌ مي‌بيني‌ كه‌ يك‌ طبيب‌ رفته‌ توي‌ مطبش‌ چون‌ نور ايمان‌ در قلبش‌ هست‌، تمام‌ مريضها را كه‌ ديده‌ هر مريضي‌ را كه‌ ديده‌، اين‌ مريض‌ معالجه‌اش مثل‌ يك‌ عبادت‌ برايش‌ ‌ بوده است‌،

 من‌ يك‌ طبيبي‌ را در مشهد ديده‌ بودم‌، خدا رحمتش‌ کند‌، اين‌ طبيب‌ عجيب‌ بود، معروف‌ بود كه‌ با يك‌ نسخه‌ مريضهاي‌ صعب‌ العلاج‌ خوب‌ مي‌شوند، من‌ يك‌ روز با ايشان‌ گرم‌ گرفتم‌، صحبت‌ كردم‌، شما چه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ببين‌ اين‌ نسخه‌هاي‌ من است‌، يك‌ نسخه‌هايي‌ داشت‌ مثل‌ اين‌ دسته‌ چكها ته‌ چك‌ داشت‌، اسم‌ مريض‌ را در آن‌ ته‌ چكش‌ باصطلاح‌ مي‌نوشت‌، نوع‌ مرض‌ او را هم‌ مي‌نوشت‌، دارويي‌ را هم‌ كه‌ خودش‌ داده‌ آن‌ را هم‌ مي‌نوشت‌، مي‌گفت‌ هر روز صبح‌ مي روم‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، مي گویم‌ آقا من‌ اينجور تشخيص‌ دادم‌ كه‌ اين‌ مريضش‌ اين است‌، داروش‌ هم‌ اين است‌ و باصطلاح‌ اينهم‌ با اينجور هم‌ بايد معالجه‌ بکند‌، من‌ آني‌ را كه‌ تشخيص‌ دادم‌ نوشتم‌ بهش‌ دادم، شفایش‌ با شماست‌، شفا از شما مي‌خواهند‌

و خودش‌ قسم‌ مي‌خورد مي‌گفت‌ من‌ بعضي‌ از امراض‌ را اشتباهي‌، يعني‌ بعد آمدند به‌ من‌ گفتند آقا شما اين‌ دارو را به‌ من‌ داديد براي‌ اين‌ مرض‌ گفتم‌ من‌ ندادم‌ از دستم‌ در رفته‌ و اتفاقا همان‌ دارو، داروي‌ مرض‌ اين‌ شخص‌ بوده‌ است، اين‌ جور طبيب‌ بايد باشد‌ كه‌ نور قلبي‌ داشته‌ باشد‌، ولايت‌ داشته‌ باشد‌، محبت‌ داشته‌ باشد‌، بندة‌ خدا باشد‌، و الا يك‌ طبيبي‌ كه‌ مي‌خواهد مال‌ دنيا را زياد کند‌ و باصطلاح‌ براي‌ خدا هم‌ كار نمی کند‌، اين‌ نور ندارد‌، مسئله‌اي‌ نيست‌،

امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ إنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي‌ قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَهُ هر كسي‌ هم‌ نيست‌ها، در قلب‌ آن‌ كسي‌ كه‌ خدا اراده‌ كرده‌ است‌ كه‌ هدايتش‌ کند‌،

فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ  اگر علم‌ مي‌خواهي‌، آمدي‌ پيش‌ من‌، ببينيد طرف‌، امام‌ صادق هست ‌ها، اينهم‌ طالب‌ علم است‌، پيرمرد نود و چهار ساله‌ است‌،

فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ  فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِي‌ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ ‌، اول‌ كاري‌ كه‌ ميكني‌ بندة‌ خدا بشو، حقيقت‌ عبوديت‌ را در دلت‌ بوجود بياور، طبيبي‌، بندة‌ خدا باش‌ و براي‌ خدا طبابت‌ كن‌، مهندسي‌، بندة‌ خدا باش‌ و براي‌ خدا كارت‌ را انجام‌ بده‌، هر شغلي‌ كه‌ داري‌، هر كاري‌ كه‌ داري‌، اول‌ بندة‌ خدا باش‌ و بعد شغلت‌ را انجام‌ بده‌، بعد از اين‌ اگر اين‌ كار را كردي‌ و در باطنت‌، در نفست‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را بوجود آوردي‌، بعد از اين‌

وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ علمي‌ هم‌ كه‌ داري‌ عمل‌ كن‌، تنها انسان‌ علم‌ داشته‌ باشد‌ فايده‌اي‌ ندارد‌، به‌ علمت‌ عمل‌ كن‌، آنوقت‌ دو تا كار بكن‌ يكي‌ ايمان‌ داشته‌ باش‌، يكي‌ هم‌ عمل‌ كن‌

وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ يُفْهِمْكَ طلب‌ فهم‌ كن‌ از خدا، ميبيني‌ يك‌ باصطلاح‌ جوي‌ خيلي‌ باريك‌ هم‌ كه‌ باشد‌، از كوثر، از علم‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ به‌ قلبت‌ باز می کند‌ و تو داراي‌ باصطلاح‌ حكمت‌ مي شوي‌، و اخلاص‌ چون‌ بندگي‌ اخلاص‌ مي‌آورد‌،

مَن أَخْلَصَ لله أَرْبَعِينَ صَبَاحاً جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ الي لِسَانِهِ (بحارالأنوار 67 242 باب 54)

اين‌ پشت‌ سد قلبت‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ آب‌ كوثر، آن‌ نور كوثر جمع‌ شد مي‌بيني‌ كه‌ باز شد به‌ زبانت‌، حرفات‌ همه‌اش‌ حكمت‌  است، پر ارزش است‌، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ يُفْهِمْكَ،

قُلْتُ: يَا شَرِيفُ! اين‌ كلام‌ حضرت‌ بود، مي‌ گوید‌ گفتم‌ اي‌ آقا، شريف‌ يعني‌ آقا، اي‌ مرد با شرافت‌، اي‌ مرد با عظمت‌، در اصطلاح‌ مردم‌ مدينه‌ شريف‌ به‌ سادات‌ بزرگ‌ مي‌گويند،

فَقَالَ: قُلْ: يَا أَبَا عَبْدِاللَهِ!‌، ببينيد با چه‌ محبتي‌ حضرت‌ با او صحبت‌ مي‌كنند،

قُلْتُ: يَا أَبَا عَبْدِاللَهِ!

مي‌ گوید‌ منهم‌ گفتم‌ يا ابا عبد الله‌، چون‌ كنية‌ امام‌ صادق‌ هم‌ ابا عبد الله‌ است‌،

مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ؟  حقيقت‌ عبوديت‌ چيه‌ كه‌ من‌ در خودم‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را بوجود بيارم‌ و بعد از خدا طلب‌ فهم‌ كنم‌ خدا به‌ من‌ مي‌فهماند‌،

قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْيَآءَ: سه‌ چيزه‌ حقيقت‌ اشياء است:

  1. أَنْ لاَ يَرَي‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْكًا اول‌ كاري‌ كه‌ ميكني‌ در آنچه‌ كه‌ در اختيار تو هست‌ تو مالكش‌ خودت‌ را ندان‌،

تو مالك‌ چي‌ هستي‌؟ مالك‌ اموالت‌ هستي‌؟ تو كه‌ اينجا نشستي‌ وقتي‌ برگردي‌ خانه‌ همه‌ چير مال‌ توست‌ بازهم‌! اين‌ بدنت‌ مال‌ توست‌؟ نگرش‌ دار! چند سال‌ مي‌خواهي‌ بموني‌؟ توي‌ اين‌ دنيا چند سال‌ مي‌خواهي‌ بموني‌؟ انشاء الله‌ بعد از صد و بيست‌ سال‌ زبونم‌ لال‌، زبونم‌ لال‌ خوب‌ اشكال‌ ندارد‌ بميريم‌،

نه‌ تو يك‌ دقيقه‌ ديگر هم‌ نمي‌تواني‌ خودت‌ را نگهداري‌، برويد توي‌ اين‌ مملكت‌ توي‌ اين‌ مردم‌ وارد بشويد ببينيد سكته‌هاي‌ آني‌، كه‌ يك‌ لحظه‌ به‌ انسان‌ مهلت‌ نميده‌د، چقدر هست‌، تو مالك‌ چي‌ هستي‌؟ مالك‌!

بدون‌ اين‌ را بفهم‌، بنشين‌ يك‌ خورده‌ فكر كن‌، بفهم‌ كه‌ تو مالك‌ هيچ‌ چيز نيستي‌ و خدا مالك‌ همه‌ چيزهست‌، وقتي‌ انسان‌ اين‌ را فهميد كه‌ من‌ مالك‌ هيچي‌ نيستم‌، ساده‌ می شود براش‌ همة‌ كارها، ببينيد امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چي‌ مي‌فرمايد،

أَنْ لاَ يَرَي‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْكًا

لاِنَّ الْعَبِيدَ لاَ يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ، عبيد آخر‌ در آن‌ زمانها برده‌هايي‌ مي‌آوردند العبد و ما في‌ يده‌ كان‌ لمولاه‌، ي

عني‌ حتي‌ پيرهن‌ برش‌ هم‌ مال‌ مولاش‌ بود، اينجوري‌ بود، ببينيد يك‌ همچين‌ حالتي‌ داشته‌ باش‌، تو لباس‌ داري‌ مال‌ خودته‌؟ نه‌، تو بدن‌ داري‌ مال‌ خودته‌؟ نه‌، مال‌ خداست‌، لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌،

 فرمود كه‌ لاِنَّ الْعَبِيدَ لاَ يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ،

، همه‌ چيزهايي‌ كه‌ هست‌ مال‌ خداست‌،

يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛

خوب‌ اين‌ ملك‌ خدا را ما چيكارش‌ كنيم‌؟ هر چي‌ خدا مي‌ گوید‌ بگذار همانجا، آقا تو اين‌ ثروتت‌ را چيكار كني‌؟ هر چه‌ خدا مي‌ گوید‌ همان‌ كار را بكن‌، واجب‌ النفقه‌ات‌ در مرحلة‌ اول‌، واجباتت‌ در مرحلة‌ اول‌، بعد هم‌ انفاق‌، مستحبه‌ كه‌ انفاق‌ بكني‌، بكن‌، هيچ‌ اِ من‌، مال‌ من‌، اينها مال‌ منه‌، نه‌ مال‌ تو نيست‌، مال‌ تو نيست‌، خيلي‌ اگر حواست‌ جمع‌ باشد‌، وصيت‌ بكني‌ يك‌ سوم‌ از اموالت‌ را صرف‌ مي‌كنند، آنهم‌ نه‌ بيارند بريزند توي‌ قبر پيشت‌، نه‌، مثلا نمازي‌ نخواندي‌، كارهاي‌ خيري‌ نكردي‌، بجات‌ كار خير اگر بكنند،

ما صدها نفر، خدا ميدونه‌ حتي‌ خانواده‌هاي‌ متدين‌ سراغ‌ داريم‌ ثلث‌ اين‌ بابا را يا بالاخره‌ خورده‌اند يا آنچنان‌ كم‌ كم‌ داده‌اند كه‌ مردة‌ بيچاره‌ اصلا توي‌ قبر نفهميد دادند يا ندادند، شما هم‌ سراغ‌ داريد، حالا آقا دير نمی شود، بعدها مي دهيم‌،

بگذار وقتي‌ تقسيم‌ كرديم‌ ثلث‌ اين‌ را هم‌ مي‌گذاريم‌ كنار، بابا اين‌ ثلث‌ مال‌ اينه‌ به‌ تقسيم‌ كاري‌ ندارد‌ اصلا، تازه‌ بعد هم‌ نمي‌آيند بدهند دست‌ خودت‌، توي‌ قبر تو هستي‌ و اعمالت‌، ببينيد يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ، اين‌ يك‌،

 

وَ لاَ يُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيرًا

انسان‌ در مقابل‌ خدا هيچوقت‌ براي‌ خودش‌ برنامه‌ تنظيم‌ نمی کند،، خوب‌ دقت‌ كنيد، اينطوري‌ كه‌ معنا مي‌كنم‌ متوجه‌ مطلب‌ باشيد، نه‌ اينكه‌ هيچ‌ تدبيري‌ ندارد‌، تدبير نداشته‌ باشد‌ انسان‌ ممكن است‌ كم‌كم‌ فكرش‌ انحطاط‌ پيدا کند‌، اما در غير راهي‌ كه‌ خدا تعيين‌ فرموده‌، غير صراط‌ مستقيم‌ تدبير ديگري‌ ندارد‌، من‌ فردا برم‌ سر فلاني‌ يك‌ كلاهي‌ بگذارم‌، آدم‌ يك‌ خورده‌ ساده‌اي‌ است‌، می شود اين‌ را كلاه‌ گذاشت‌ سرش‌، اينجور تدبيرها ديگر‌ ندارد‌،

بدون‌ دروغ‌ مگر می شود واسطه‌گري‌ كرد! اينجور تدبيري‌ ندارد‌، شب‌ تا صبح‌ بنشينه‌ فكر بکند‌ كه‌ چه‌ نحوه‌ دروغ‌ بگه‌ كه‌ اين‌ خانة‌ خرابة‌ بيست‌ سال‌ ساخته‌ را به‌ جاي‌ خانة‌ نوي‌ صحيح‌ و سالم‌ به‌ طرف‌ بفروشد‌، اين‌ تدبيرها را ندارد‌، خوب‌ گوش‌ بكنيد من‌ ميگم‌ اين‌ جمله‌ را مي‌خواهم برايتان معنا كنم‌ چون‌ ممكن است‌ ظاهرش‌ يك‌ جور ديگر‌ معنا بشود‌، تدبيري‌ كه‌ می کند‌ تدبير می کند‌ دائما كه‌ چطور بندة‌ خدا باشد‌، چگونه‌ بندگي‌ خدا را بکند‌،

امام‌ صادق‌ عليه السلام فرمود كه‌ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ، اين‌ جمله‌ آن‌ عرايضي‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌ مي‌رساند‌،  وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ تَعَالَي‌ بِهِ وَ نَهَاهُ، عَنْهُ ، همة‌ فكرش‌ اينه‌ كه‌ چه‌ كاري‌ را خدا گفته‌ بكن‌، بكنم‌، چه‌ كاري‌ را خدا گفته‌ نكن‌، نكنم‌.

 

فَإذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَهُ تَعَالَي‌ مِلْكًا هَانَ عَلَيْهِ الاْءنْفَاقُ

خيلي‌ آسان می شود انفاق‌ براش‌، حساب‌ سالش‌ را كرده‌ پول‌ هم‌ توي‌ بانك‌ دارد‌ اينها نوشته‌ ديگر‌، اينقدر پول‌ توي‌ بانك‌ دارم‌، يك‌ ميليون‌.

يك‌ نفر بود كه‌ يك‌ ميليون‌ حساب‌ سالش‌ بود، گفت می شود من‌ ماهي‌ هزار تومان‌ بدهم‌! گفتم‌ بهتر اين است‌ كه‌ ندهي‌، هم‌ خودت‌ را معطل‌ نكني‌ هم‌ ديگران‌ را، ماهي‌ هزار تومان‌ يك‌ ميليون‌ پول‌ را تو به‌ اندازة‌ عمر داري‌ اينقدر؟ نمي‌خواهد بدهي‌، بعضي‌ها هم‌ نمي‌دهندها،

نه‌ اينكه‌ بيايند‌ به‌ من‌ بدهند، من‌ اين‌ را خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ خدا لطفي‌ كرده‌ كه‌ من‌ از سهم‌ امام‌ و سهم‌ سادات‌ استفاده‌ براي‌ شخص‌ زندگي‌ خودم‌ نمي‌كنم‌، البته‌ براي‌ كارهاي‌ تبليغاتي‌ ممكن است‌ ولي‌ براي‌ شخص‌ خودم‌ نمي‌كنم‌، آقا چرا اينجور، سختش است‌، سختش است‌، اكثرا اين‌ مسئله‌ هست.

 اما ببينيد بندة‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ مي‌فرمايد وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ اينجا رسيد

هَانَ عَلَيْهِ الاْءنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَي‌ أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ؛ ‌

 وَ إذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَي‌ مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَآئِبُ الدُّنْيَا ، اگر انسان‌ تفويض‌ كرد، اگر بنده‌ تفويض‌ كرد تدبير نفسش‌ را بر مدبر همة‌ كارها مصيبت‌ دنيا برش‌ حل‌ می شود، آسان می شود.

آقا، تو را يك‌ مصيبتي‌ برايت‌ پيش‌ آمد، خيلي‌ خوب‌ فرقي‌ نمی کند‌ كارهايم‌ دست‌ خداست‌، اين‌ را به تان بگويم‌ امام‌ صادق عليه السلام‌ فرمود:

من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ از كسي‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را نمي‌خواند‌ و مشكلاتي‌ در دنيا دارد‌ و چرا به‌ اين‌ آيه‌، چرا اين‌ آيه‌ را ورد خودش‌ تقريبا قرار نميدهد:

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ بعد خداي‌ تعالي‌ خودش‌ مي‌فرمايد: فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا 

خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را از بديهايي‌ كه‌ مردم‌ مي‌خواهند نسبت‌ به‌ او انجام‌ بدهند، اين‌ را امام‌ مي‌ گوید‌ها، بدي‌هايي‌ را كه‌ مردم‌ مي‌خواهند نسبت‌ به‌ او انجام‌ بدهند، نگه‌ مي‌دارد، ناراحتي‌، يك‌ فشاري‌ از طرف‌ مردم‌ برايت پيش‌ آمد چرا نمي گويي‌، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

پس‌ وَ إذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَي‌ مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَآئِبُ الدُّنْيَا

وَ إذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَي‌ وَ نَهَاهُ،

وقتي‌ كه‌ انسان‌، وقتي‌ كه‌ بندة‌ خدا مشغول‌ شد به‌ آنچه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ او امر كرده‌ و نهي‌ كرده‌

لاَيَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إلَي‌ الْمِرَآءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ ، ديگر‌ با مردم‌ دعوا و جنجال‌ و اينها ندارد.

فَإذَا أَكْرَمَ اللَهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلاَثَةِ

به‌ اين‌ سه‌ چيزي‌ كه‌ حضرت‌ فرمود معناي‌ حقيقت‌ عبوديت‌ است‌، اگر يك‌ خداي‌ تعالي‌، يك‌ بنده‌اي‌ را به‌ اين‌ جهت‌ گرامي‌ داشت‌ و اين‌ سه‌ حالت‌ را بهش‌ داد، هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا دنيا برش‌ آسان می شود،

ابليس‌ كيه‌ كه‌ بيايد در مقابل‌ من‌ عرض‌ اندام‌ کند‌، وَ إبْلِيسُ، وَ الْخَلْقُ ‌ خلق‌ مردم‌ هم‌ باشند،

من‌ بندة‌ خدا هستم‌ و تحت‌ حمايت‌ پروردرگارم‌ و كسي‌ نمي‌تواند‌ به‌ من‌ كوچكترين‌ اهانتي‌ بکند‌.

وَ لاَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُرًا وَ تَفَاخُرًا،

دنبال‌ دزدي‌ و فعاليتهايي‌ كه‌ الهاكم‌ التكاثر حتي‌ زرتم‌ المقابر، دنبال‌ تكاثر بدون‌ جهت‌ نمی رود‌، و براي‌ تفاخر كه‌ من‌ داراي‌ چنين‌ خانه‌اي‌ هستم‌، يك‌ چنين‌ ويلايي‌ هستم‌، يك‌ چنين‌ قصري‌ هستم‌، دنبال‌ اين‌ جور چيزها نمی رود‌

وَ لاَ يَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزًّا وَ عُلُوًّا، دنبال‌ آنچه‌ كه‌ در دست‌ مردم‌ هست‌، طمع‌ به‌ مال‌ مردم‌ پيدا نمی کند‌ براي‌ اينكه‌ عزت‌ خودش‌ را و علو خودش‌ را زيادتر کند‌،

وَ لاَ يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلاً دوران‌ زندگيش‌ را به‌ بطالت‌ نمي‌گذارند.

فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَي‌ حضرت‌ فرمود تازه‌ اين‌ اول‌ درجة‌ تقواست.

وقتي‌ اينجا رسيدي قَالَ اللَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي: تِلْكَ الدَّارُ ا لاْ خِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي‌ الاْرْضِ وَ لاَ فَسَادًا وَ الْعَـاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

‌اين‌ خانة‌ آخرت‌ كه‌ در پيش‌ داريد، ما براي‌ كساني‌ كه‌ در دنيا نمي‌خوان‌ برتري‌ بجويند بر خلق‌ خدا، و فساد نمي‌خوان‌ بكنند، مال‌ مردم‌ نمي‌خواهند‌ بخورند

 وَ لاَ فَسَادًا وَ الْعَـاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ، عاقبة‌ براي‌ متقين است.

 

خيلي‌ خوشحال‌ شد، حضرت‌ مطالب‌ خيلي‌ در سطح‌ بالايي‌ هم‌ براش‌ فرمود، اينها را من‌ مي‌خواهم‌ مختصر عرض‌ كنم‌، و الا اينقدر شرح‌ دارد‌، شايد براي‌ همين‌ سه‌ جمله‌اي‌ كه‌ امام‌ فرمود، يك‌ كتاب‌ دانشمندان‌ و علماي‌ علم‌ اخلاق‌ نوشتند، ولي‌ من‌ مي‌خواهم اين‌ روايت‌ را برايتان بخوانم‌،

مي‌ گوید‌ وقتي‌ اينجا كلام‌ امام‌ رسيد گفتم‌

قلْتُ: يَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! أَوْصِنِي‌!

يك‌ بهتر، يك‌ جملة‌ ديگر هم‌ برايم‌ بگو، حالا كه‌ آمديم‌ زحمت‌ داديم‌ به اصطلاح‌، أَوْصِنِي‌!

قَالَ: أُوصِيكَ بِتِسْعَةِ أَشْيَآءَ، من‌ به‌ نُه‌ چيز تو را وصيت‌ مي‌كنم:

فَإنَّهَا وَصِيَّتِي‌ لِمُرِيدِي‌ الطَّرِيقِ إلَي‌ اللَهِ تَعَالَي‌،

 

كسي‌ كه‌ مي‌خواهد سالك‌ الي‌ الله‌ باشد‌، راه‌ به‌ سوي‌ خدا پيدا بکند‌ اينها را من‌ بهش‌ وصيت‌ مي‌كنم‌، آنهائي‌ كه‌ مي‌آن‌ پيش‌ من‌ مي گويند كه‌ من‌ مي‌خواهم به‌ خدا برسم‌ و سالك‌ الي‌ الله‌ بشم‌، حضرت‌ مي‌فرمايد: فَإنَّهَا وَصِيَّتِي‌ لِمُرِيدِي‌ الطَّرِيقِ إلَي‌ اللَهِ تَعَالَي‌، وَ اللَهَ أَسْأَلُ أَنْ يُوَفِّقَكَ لاِسْتِعْمَالِهِ.

من‌ از خدا مي‌خواهم كه‌ تو را به‌ اين‌ نه‌ چيزي‌ كه‌ ميگم‌ توفيق‌ بده‌:

ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِي‌ رِيَاضَةِ النَّفْسِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِي‌ الْحِلْمِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِي‌ الْعِلْمِ.

سه‌ تا‌ از اينها در رياضت‌ نفس است‌، نفست‌ را مي‌خواهي‌ رياضت‌ بدهي‌، و سه‌ تا‌ اينها در حلم است‌، دربارة‌ حلم ‌، و سه‌ تا‌ اينها دربارة‌ علم است

فَاحْفَظْهَا، اين‌ را خوب‌ حفظش‌ كن‌،

وَ إيَّاكَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا! بترس‌ از اينكه‌ سستي‌ بكني‌ در اينهايي‌ كه‌ من‌ ميگويم‌،

قَالَ عُِنْوَانٌ: فَفَرَّغْتُ قَلْبِي‌ لَهُ.، عنوان‌ بصري‌ مي‌ گوید‌ كه‌ من‌ دلم‌ را باصطلاح‌ حواسم‌ را جمع‌ كردم‌ براي‌ فرمايشات‌ حضرت‌.

فَقَالَ: أَمَّا اللَوَاتِي‌ فِي‌ الرِّيَاضَةِ، آن‌ سه‌ تايي‌ كه‌ در رياضت‌ نفسه‌، (گوش‌ مي‌ديد شما هم‌ كه‌ انشاء الله)‌ حضرت‌ فرمود:

فَإيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لاَ تَشْتَهِيهِ،

چيزي‌ را كه‌ ميل‌ نداري‌ نخور، آقا سر سفره‌ نشستي‌، مهمانت‌ هم‌ كردند، رو داشته‌ باش‌ بگو من‌ ميل‌ ندارم‌، مي‌خوري‌ شب‌ می روی‌ مريض‌ ميشوي‌، يك‌ خورده‌اي‌ حواست‌ را جمع‌ كن‌، حرام‌ فقط‌ مشروبات‌ و گوشت‌ خوك‌ و اين‌ چيزها نيست‌، اگر يك‌ چيزي‌ را ديدي‌ تو بخوري‌ مريض‌ ميشوي‌، اين‌ را خوردي‌ حرام است.

اگر بدونه‌ انسان‌ مريض‌ می شود حرام است‌، اگر ميداند‌ سنگين‌ می شود و بعد ممكن است‌ مريض‌ بشود‌، كراهت‌ لااقل‌ دارد‌، تو كه‌ بندة‌ خدا هستي‌

فَإيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لاَ تَشْتَهِيهِ فَإنَّهُ يُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ؛

پرخوري‌ نتيجه‌اش‌ احمق‌ شدن است‌، حضرت‌ مي‌فرمايد، يك‌ خورده‌اي‌ شكمت‌ را سبك‌ نگه‌ دار، نصف‌ شب‌ بلند شو با خدا مناجات‌ كن‌، فَإنَّهُ يُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ ابله‌ می شود انسان‌،

وَ لاَ تَأْكُلْ إلاَّ عِنْدَ الْجُوعِ؛ تا گرسنه‌ نشدي‌ چيزي‌ نخور، اينهم‌ دوم‌،

وَ إذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلاَلاً ، اگر هم‌ مي‌خواهي‌ چيزي‌ بخوري‌ با اين‌ شرايط‌، فَكُلْ حَلاَلاً

حلال‌ بخور، و اسم‌ خدا را ببر وَ سَمِّ اللَهَ ‌ و اسم‌ خدا را ببر، بسم‌ الله‌ بگو، بچه‌هاتان را عادت‌ بديد آقايان واقعا بسم‌ الله‌ بگن‌،

ما زياد ديديم‌ مخصوصا توي‌ خانواده‌هايي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ متجدد مآبند باصطلاح‌، با كفش‌ مي‌آد مي‌شينه‌ غذا را مي‌خوره‌، ايستاده‌ مي‌خوره‌، يك‌ آدابي‌ دارد‌ غذا خوردن‌، كفش‌ را اگر كسي‌ با كفش‌، روايت‌ دارد‌، با كفش‌ غذا بخورد‌، فقير می شود، نگوييد چرا تورم‌ و چرا باصطلاح‌ وضعمان اينطور است‌، با كفش‌ غذا خوردن‌ كراهت‌ دارد.

يكي اش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، بسم‌ الله‌ بگويد،

وَ اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ حديث‌ پيغمبر را يادت‌ باشد‌ كه‌

مَا مَلاَ ءَادَمِيٌّ وِعَآءًا شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ؛ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمود كه‌ آدمي‌ پيدا نمی شود كه‌ چيزي‌ را پر بکند‌ كه‌ بدتر از پر كردن‌ شكمش‌ باشد‌.

اينقدر نخور،

فَإنْ كَانَ وَ لاَبُدَّ فَثُلْثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلْثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلْثٌ لِنَفَسِهِ يك‌ سوم‌ شكمت‌ را بگذار براي‌ غذايت‌ و ثلث‌ لشرابه‌ و ثلث‌ لنَفَسه‌، يك‌ سومش‌، آخر‌ اينها با هم‌ جمع‌، واقعاها گاهي‌ انسان‌ نفسش‌ ميگيرد.

بس‌ كه‌ خورده است، چون‌ روي‌ ريه‌ فشار مي‌آورد‌، اينطرف‌ ميخوابد‌ مي‌بيند‌ باز هم‌ نمي تواند،‌ نفس‌ بكشد‌، از آنطرف ميخوابد‌ مي‌بيند  نمي‌تواند‌ نفس‌ بكشد‌، بس‌ كه‌ خورده است‌، براي‌ اين‌ داخلت‌ را سه‌ تقسيم‌ كند‌، بعضي‌ها اينقدر غذا خوردند‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواهند‌ آب‌ بخورند‌ از گلويشان پائين‌ نمی رود.

و يك‌ قسمت‌ براي‌ نفس‌ كشيدن‌، يك‌ قسمت‌ هم‌ براي‌ آب‌، يك‌ قسمت‌ هم‌ براي‌ غذا، قربان‌ اين‌ امامهامان بشويم‌، واقعاها، ببينيد همه‌ چيز را براي‌ ما گفتند.

خوب‌ اين‌ سه‌ تا مال‌ رياضت‌ نفس‌ بود، يعني‌ همين‌ بدن‌ انسان‌، خوب‌ اين‌ بايد درست‌ باشد‌، سالم‌ باشد‌ بالاخره‌.

 

وَ أَمَّا اللَوَاتِي‌ فِي‌ الْحِلْمِ آن‌ سه‌ تايي‌ كه‌ در حلم است‌، من‌ نمي‌دانم

فَمَنْ قَالَ لَكَ: إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا

حلم‌ را مي‌فرمايد، اگر كسي‌ به‌ تو گفت‌ كه‌ اگر به‌ من‌ يك‌ فحش‌ بدهي‌، من‌ ده‌ تا فحشت‌ مي‌دهم‌، هستند ديگر‌، إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا ده‌ تا مي‌شنوي‌، تو چي‌ بگو؟ فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرًا لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً!

اگر تو ده‌ تا بگويي‌ من‌ يكي‌ نمي گويم‌.

هيچ‌ طور نمی شود به‌ خدا، همة‌ مسائل‌ هم‌ حل‌ می شود، شما هم‌ در جوابش‌ بگو تو اگر ده‌ تا فحش‌ بدي‌، من‌ يك‌ دونه‌ فحش‌ نمي‌دم‌، ما اهل‌ فحش‌ نيستيم‌، المؤمن‌ لا يكون‌ سبابا و لا فحاشا.

مؤمن‌ نه‌ سب‌ می کند‌ نه‌ فحش‌ ميدهد.

 مَنْ شَتَمَكَ اگر كسي‌ شماتت‌ كرد، يك‌ حرفي‌ زد گفت‌ اي‌ فاسق‌ مثلا،

فَقُلْ لَهُ: إنْ كُنْتَ صَادِقًا اگر تو راست‌ ميگويي‌ از خدا من‌ سؤال‌ ميكنم‌ خدا مرا ببخشد‌، من‌ فاسقم‌ ديگر‌، خدا مرا ببخشه‌ فَأَسْأَلُ اللَهَ أَنْ يَغْفِرَلِي‌، اگر دروغ‌ ميگويي وَ إنْ كُنْتَ كَاذِبًا فِيمَا تَقُولُ فَاللَهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَ لَكَ از خدا مي‌خواهم تو را ببخشد‌، آدم‌ دروغگو را خدا ببخشد‌،

جملة‌ بعدي وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالْخَنَي‌ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ الرَّعَآءِ اگر كسي‌ باصطلاح‌ تو را وعده‌ كرد، گفت‌ پدرت‌ را در مي‌آورم‌، بيا پائين‌، به‌ قول‌ يكي‌ از اين‌ آدمهاي‌ خوب‌، مي‌گفت‌ كه‌ ما حواسمان نبود آب‌ را ريختيم‌ توي‌ كوچه‌ ريختيم‌ روي‌ سر يكي‌، از پائين‌ صدا زد، فحش‌ داد، بيا پائين‌ تا ببين‌ چي‌ مي‌كنم‌، گفتم‌ آقا ببخشيد نفهميدم‌، گفت‌ نه‌ اگه‌ مردي‌ بيا پائين‌، گفتيم‌ ما مرد نيستيم‌ اصلا. واقعا انسان‌ كوتاه‌ بيايد، فحش‌ اگر كسي‌ به‌ شما داد وعدة‌ بديش‌ داد به‌ شما، شما بِالنَّصِيحَةِ ‌ بااو روبرو بشو، فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ الرَّعَآءِ ، رعايتش‌ بكن‌.

 

 اما سه‌ تايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ علم است‌ مي‌گذارمش‌ براي‌ فردا شب‌ و بقية‌ روايت‌.

چون‌ هنوز مطالب‌ بسيار خوبي‌ اين‌ روايت‌ دارد اميدواريم‌ انشاء الله‌ ما عامل‌ به‌ اين‌ مطالب‌ بشويم‌، زحماتش‌ را آنها كشيدند، نشستند پاي‌ سخنان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و با زحمت‌، گاهي‌ مي شده‌ آنچنان‌ اصحاب‌ ائمه‌ زحمت‌ مي‌كشيدند براي‌ اينكه‌ يك‌ مسئله‌ ياد بگيرند، لابد شنيديد همين‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنچنان‌ در محاصره‌ و محدوديت‌ بود كه‌ يك‌ تاجري‌ آمده‌ توي‌ مدينه‌ مي‌خواهد خدمت‌ امام‌ صادق‌ برسد‌، يك‌ مسئلة‌ مشكلي‌ هم‌ دارد‌، ديگران‌ بلد نيستند، هر چه‌ خواست‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ برسد، رسيد ديد نه‌ راهها بسته‌ است‌، مأمورين‌ نمي‌گذارند، آمد خارج‌ شهر ديد يك‌ خيار فروشي‌ مي‌خواهد تازه‌ خيارها را وارد شهر کند‌ يك‌ طبق‌ خيار دارد‌، گفت‌ اينها چند؟ گفت‌ مثلا فلان‌ مبلغ‌، گفت‌ بده‌ من‌ همة‌ خيارها را، همه‌ را خريد، تاجر طبق‌ خيار را گذاشت‌ روي‌ سرش‌، آي‌ خيار، آمد توي‌ كوچه‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌ هم‌ امام است‌، باز كرد درز در را، طبق‌ خيار را گذاشت‌، حضرت‌ هم‌ دارد‌ خيار باصطلاح‌ جمع‌ می کند‌، او هم‌ مسئله‌اش‌ را سؤال‌ كرد حضرت‌ هم‌ جواب‌ داد، با اين‌ وضع‌ اين‌ مطالب‌ را به‌ ما رساندند.

 و خداي‌ تعالي‌ به‌ ما لطف‌ كرده‌، به‌ خدا قسم‌ آقايان من‌ نمي‌خواهم زياد اهل‌ اين‌ مسائل‌ نيستم‌، خيلي‌ خدا را شكر كنيد، راحت‌، آزادانه.

من‌ در مكه‌ مركز قبلة‌ مسلمانها يك‌ چند تا جمله‌ مي‌خواستم‌ با يك‌ نفر صحبت‌ كنم‌ دربارة‌ فضايل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ آنها هم‌ قبول‌ دارند، ديدم‌ يك‌ نفر بالاي‌ سر ما وايستاده‌، ديدم‌ اين‌ بندة‌ خدا تا چشمش‌ به‌ آن‌ مأمور اطلاعات‌ عربستان‌ سعودي‌ افتاد پاشد فرار كرد، كه‌ چرا با من‌ چند كلمه‌ حرف‌ مي‌خواستي‌ بزني‌، خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ به‌ ما، اينقدر محبت‌ كرده‌، ما آزادانه‌ مي‌توانيم‌ روايات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بخوانيم‌، تحليل‌ كنيم‌، صحبت‌ كنيم‌، در همة‌ مسائل‌ وارد بشويم‌، اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ نعمت‌ عظمي‌ را از ما سلب‌ نفرمايد، الهي‌ آمين‌،

 

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌، من‌ در چند جمله‌ بخاطر اينكه‌ همة‌ حرفهامان قبول‌ درگاره‌ پروردگار واقع‌ بشود‌ و بخاطر اينكه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ شفيع‌ ما واقع‌ بشود ما بتوانيم‌ حقيقت‌ بندگي‌ و عبوديت‌ را در خودمان ايجاد كنيم‌، زينب‌ كبري‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌، فوجده‌ مكبوب‌ علي‌ وجه‌، ديد ابي‌ عبد الله‌ به‌ رو، به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌،

دست‌ برد زير بدن‌ برادر، صدا زد أأنت‌ أخي‌؟ آيا تو برادر مني‌، از اين‌ دو تا كلام‌ استفاده‌ می شود يكي‌ از جملة‌ فوجده‌ يكي‌ هم‌ از جملة‌ أأنت‌ أخي‌؟ كه‌ زينب‌ كبري‌ خيلي‌ با تعجب‌ با بدن‌ برادر روبرو شد، بدني‌ كه‌ سر در بدن‌ ندارد، زينب‌ كبري‌ يك‌ پيراهني‌ به‌ برادرش‌ داده‌ بود، نشانة‌ او بود، ديد حتي‌ آن‌ پيراهن‌ هم‌ در بدن‌ برادر نيست‌، بدن‌ برادر قطعه‌ قطعه‌، پاره‌ پاره‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، لذا صدا زد أأنت‌ أخي‌؟ أأنت‌ ابن‌ والدي‌؟ بعد هم‌ ديدند دست‌ برد زير بدن‌ برادر صدا زد خدايا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما، خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌، الهي‌ آمين‌، قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما، الهي‌ آمين‌، مريضهاي‌ منظور مخصوصا آنهايي‌ كه‌ سفارش‌ كردند الساعه‌ شفا مرحمت‌ بفرما، الهي‌ آمين‌.

۱۵ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

 هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌ 15 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 يكي‌ از دشمنان‌ سر سخت‌ بندگي‌ خدا و بندگان‌ خدا شيطان‌ است‌. در روزي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را ذات‌ مقدس‌ پروردگار خلق‌ فرمود از همان‌ روز شيطان‌ بناي‌ مخالفت‌ با خدا را گذاشت‌ و قسم‌ خورد و گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌. همه‌ را اغوا مي‌كنم‌ همه‌ را گمراه‌ مي‌كنم‌. سر راه‌ بندگان‌ تو مي‌نشينم‌ و از راه‌ راست‌ منحرفشون‌ مي‌كنم‌. شيطان‌ يك‌ نگاهي‌ بن‌ بني‌ آدم‌ كرد و متوجه‌ شد در ميان‌ اينها يك‌ افرادي‌ هستند كه‌ نميتواند بر آنها مسلط‌ شود. خودش‌ اعتراف‌ كرد و گفت‌ الا عبادك‌ منهم‌ المخلصين‌. همه‌ را اغوا ميكنم‌ مگر بندگان‌ مخلص‌ تو. يك‌ فرقي‌ است‌ بين‌ مخلص‌ و مخلص‌. مخلص‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ اعمالش‌ را براي‌ پروردگار خالص‌ ميكند. ولي‌ مخلَص‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ تمام‌ وجودش‌، حتي‌ افكارش‌، صفات‌ درونيش‌، محبتش‌، تمام‌ اينها خالص‌ براي‌ خداست‌. اين‌ شخص‌ را مخلص‌ مي‌گويند. يعني‌ خالص‌ شده‌. خلوص‌ يك‌ وقت‌ هست‌ صفت‌ خود انسانه‌، يك‌ وقت‌ هست‌ صفت‌ اعمال‌ انسانه‌. اگر اعمال‌ انسان‌ خالص‌ شد، مخلِص‌ ميشه‌. اگر خود انسان‌ خالص‌ شد براي‌ خدا مخلَصه‌. لذا شيطان‌ گفت‌ الا عبادك‌ منهم‌ المخلصين‌. بندگان‌ مخلصت‌. يعني‌ بندگان‌ خدا اينها هم‌ مورد هجوم‌ شيطان‌ هستند ولي‌ مخلصين‌ را ديگه‌ من‌ نميتونم‌ بر آنها تسلط‌ پيدا كنم‌.

  اما خداي‌ تعالي‌ با شيطان‌ وقتي‌ سخن‌ گفت‌ به‌ او فرمود كه‌ و ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ هر كس‌ من‌ باصطلاح‌ بندگيش‌ را امضا كردم‌، بندة‌ رسمي‌ پروردگار شد، ايمانش‌ مستقر بود و امتحان‌ در راه‌ ايمان‌ داد. مؤمني‌ بود كه‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌، تو بر او نميتواني‌ مسلط‌ بشوي‌. و ان‌ عبادي‌ ليس‌ عليك‌ السلطان‌. پس‌ همة‌ دعواها و همة‌ مسئله‌ در يك‌ جمله‌ خلاصه‌ ميشود. تو امضاي‌ بندگيت‌ را از خداي‌ تعالي‌ بگير، خدا كمكت‌ مي‌كند. نمي‌گذارد شيطان‌ بر تو مسلط‌ شود. ممكن‌ است‌ وسوسه‌ داشته‌ باشد. چون‌ وسوسة‌ شيطان‌ براي‌ همه‌ هست‌. اما تسلط‌ پيدا نميكند. يعني‌ نمي‌تواند تو را تحت‌ نفوذ خود و بندگي‌ خود قرار بدهد.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌. تسلط‌ شيطان‌ بر كسي‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را بپذيرد، ولي‌ خودش‌ شيطان‌ را قرار بدهد، امام‌ خودش‌ شيطان‌ را قرار بدهد. و الا اگر كسي‌ شيطان‌ را ولي‌ خودش‌ قرار نداد شيطان‌ بر او مسلط‌ نمي‌شود.

 شيطان‌ از راههاي‌ مختلف‌، آنهائي‌ كه‌ ايمانشون‌ مستقر نيست‌، آنهائي‌ كه‌ بندة‌ خدا نيستند، آنهائي‌ كه‌ بندگي‌ را در حقيقت‌ رسما قبول‌ نكردند. در ميان‌ كارمندان‌ ادارات‌ هستند افرادي‌ كه‌ بعضي‌ها مثلا رسما كارمندند، بعضي‌ها نه‌. رسما كارمند نيستند. يعني‌ مثلا قراردادي‌ هستند، روزمزدي‌ هستند، آنهائي‌ كه‌ رسما به‌ اصطلاح‌ كارمند يك‌ اداره‌اي‌ باشند، كارمند دولت‌ باشند، مي‌بيني‌ از تمام‌ امتيازات‌ برخوردارند. حق‌ بيمه‌ دارند، حق‌ بازنشستگي‌ دارند، از مثلا مزايايي‌ برخوردار هستند. ولي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مثلا روزمزدي‌ است‌ يا قراردادي‌ است‌، اين‌ امتيازات‌ را نداره‌. شما هم‌ اگر مي‌خواهيد رسما بندة‌ خدا باشيد و از امتيازات‌ بندگي‌ برخوردار باشيد، بايد كاري‌ بكنيد كه‌ نامتون‌ در زمرة‌ بندگان‌ خدا ثبت‌ بشه‌. اگر نامتون‌ در زمرة‌ بندگان‌ خدا ثبت‌ نشد، گاهي‌ ميشه‌ زحمت‌ زيادي‌ مي‌كشيد، اما از مزايا هيچ‌ بهرمند نيستيد. يك‌ كاري‌ كرديد، يك‌ مزدي‌ گرفتيد، يك‌ عملي‌ انجام‌ داديد، يك‌ ثوابي‌ برديد وطلبي‌ هم‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار نداريد. اما بندگان‌ رسمي‌ خدا. آنهائي‌ كه‌ رسما بندة‌ خدا هستند. داراي‌ امتيازاتي‌ هستند. از همه‌ نوع‌ امتيازات‌ برخوردارند. يكي‌ از امتيازات‌ بندگان‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حامي‌ آنهاست‌ كه‌ شيطان‌ نتواند بر آنها مسلط‌ بشود. تسلط‌ شيطان‌ را پروردگار از آنها دفع‌ ميكنه‌.

 شيطان‌ از راههاي‌ مختلف‌ براي‌ اكثر مردم‌ وارد ميشه‌ و آنها را از بندگي‌ خارج‌ ميكنه‌. مسئله‌اي‌ كه‌ امشب‌ مي‌خوام‌ يك‌ مقدار درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌ و اشاره‌اي‌ لااقل‌ در اين‌ محفل‌ داشته‌ باشم‌ اين‌ مسئله‌ است‌ كه‌ يكي‌ از مهمترين‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ بندگي‌ و عبوديت‌ و حقيقت‌ عبوديت‌ لازم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كند. از هر گونه‌ افراط‌ و تفريط‌ دور باشد.

 ما يك‌ مسئله‌اي‌ را غالبا عرض‌ مي‌كنيم‌. صراط‌ مستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ چيه‌؟ اعمال‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اعمالشون‌ را نوشته‌اند در كتب‌ تاريخ‌. گفتارشون‌ در ضمن‌ روايات‌ بيان‌ شده‌، افكارشون‌، عقايدشون‌ در ضمن‌ روايات‌ ذكر شده‌ و اكثر ما هم‌ اطلاع‌ كافي‌ تقريبا از حالات‌ و عقائد و افكار خاندان‌ عصمت‌ داريم‌.

 بنابراين‌ وقتي‌ به‌ ما ميگند در صراط‌ مستقيم‌ باشيد، وقتي‌ كه‌ به‌ ما ميگويند شما بايد با اين‌ الگو خودتون‌ را تطبيق‌ بدهيد معناش‌ اينه‌ كه‌ اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا اعمال‌ ساير ائمه‌ را، افكار علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و يا افكار ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ را، حتي‌ عقائد آنها را شما الگو براي‌ خودتون‌ قرار بديد. الگو يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اگر مثلا شما يك‌ لباسي‌ بخواهيد بدوزيد، يك‌ الگو براتون‌ مي‌گذارند. به‌ شما ميگند با اين‌ پهنا و اين‌ قد بايد اين‌ لباس‌ دوخته‌ بشه‌. اگر يك‌ سانت‌ كم‌ و زيادش‌ كنيد شما آنچه‌ كه‌ ازتون‌ خواسته‌اند ندوخته‌ايد. يك‌ سانت‌. بايد دقيقا مطابق‌ الگو اين‌ لباس‌ را بدوزيد.

 ما اگر مي‌خواهيم‌ واقعا مسلمان‌ باشيم‌، واقعا بندة‌ خدا باشيم‌، پروردگار متعال‌ چهارده‌ نفر معصوم‌، معصوم‌ يعني‌ الگوي‌ بدون‌ كم‌ و زياد. الگوي‌ بدون‌ افراط‌ و تفريط‌. چهارده‌ نفر. چرا چهارده‌ نفر. بخاطر اينكه‌ در زمانهاي‌ مختلف‌ باشند، با مردم‌ مختلف‌ روبرو باشند، حالات‌ مختلف‌ در زمانهاي‌ مختلف‌ داشته‌ باشند كه‌ شما اگر در هر زماني‌ واقع‌ شديد يك‌ الگو بتوانيد از ميان‌ اين‌ چهارده‌ الگو انتخاب‌ كنيد. بنابراين‌ اگر كسي‌ از راه‌ و روش‌ اين‌ چهارده‌ نفر تجاوز بكند چه‌ در جهت‌ افراط‌ و چه‌ در جهت‌ تفريط‌، اين‌ از اسلام‌ خارجه‌. اين‌ از مسلماني‌ خارجه‌. تا چه‌ برسد به‌ اينكه‌ ما او را بندة‌ خدا بدانيم‌ و از اولياء خدا بدانيم‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ من‌ امشب‌ مي‌خوام‌ تذكر بدهم‌ و سؤالي‌ هم‌ در اين‌ زمينه‌ قبل‌ از نماز شد اين‌ است‌ كه‌ دربارة‌ غذاهامون‌. ما يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ شايد شيطان‌ مي‌آد وسوسه‌امون‌ ميكنه‌ كه‌ آقا تو با اين‌ غذاهايي‌ كه‌ امروز مخلوط‌ به‌ حرام‌ و مخلوط‌ به‌ مسائل‌ شبهه‌ ناكه‌، چطور ميتوني‌ ولي‌ خدا بشي‌؟ اين‌ را بدونيد در همة‌ زمانها با همة‌ خصوصيات‌ انسان‌ ميتواند ولي‌ خدا بشود. من‌ نمونه‌هايي‌ از قرآن‌ شريف‌ براتون‌ نقل‌ ميكنم‌.

 شايد حرام‌ خورتر از فرعون‌، ظالمتر از فرعون‌ و بدكارتر از فرعون‌ در زمان‌ خودش‌ كسي‌ نبوده‌. و ميدونيد همسر انسان‌، زن‌ مخصوصا در يك‌ بارگاهي‌ كه‌ همه‌اش‌ ظلم‌ است‌ و ستم‌ است‌ و فشار، تحت‌ تأثير واقع‌ بايد بشه‌.و در خانة‌ فرعون‌، زني‌ است‌ بنام‌ آسيه‌. آسيه‌ زن‌ فرعونه‌. در خانة‌ فرعون‌ زندگي‌ ميكنه‌. ايشان‌ از اولياء خداست‌. يعني‌ چهار زن‌ قبل‌ از اسلام‌ از ارزش‌ فوق‌ العاده‌اي‌ برخوردار بودند و نامشون‌ همه‌ جا بود و همه‌ جا روح‌ بزرگشون‌ حاضر بود، اين‌ چهار زن‌ حوا بوده‌، ميدونيد حوا يك‌ شخصيت‌ ذاتي‌ دارد. ام‌ البشره‌. مادر تمام‌ افراد بشره‌. يك‌ همسر پيغمبره‌. ايشان‌ يكي‌ از زنهاي‌ بسيار محترم‌ قبل‌ از اسلام‌ بوده‌. دوم‌ حضرت‌ مريمه‌. مريمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ آنقدر وصفش‌ را كرده‌. حتي‌ معصومه‌ و پاك‌ او را معرفي‌ كرده‌ و منشأ معجزه‌اي‌ مثل‌ تولد حضرت‌ عيسي‌ شده‌ يك‌ همچين‌ شخصيتي‌ است‌. اينهم‌ دوم‌ زن‌. سومين‌ زن‌ حضرت‌ خديجة‌ كبري‌ است‌ همسر پيغمر اكرم‌، آنكه‌ تمام‌ اموالش‌ را در راه‌ پيشرفت‌ اسلام‌ داده‌. ببينيد اين‌ سه‌ زن‌ با خصوصيات‌ خاصي‌ از اولياء خدا شدند. چهارمينشون‌ آسيه‌ است‌. آن‌ يكي‌ همسر آدمه‌، اين‌ ديگري‌ همسر پيغمبر اكرمه‌، آن‌ يكي‌ مادر پيغمبري‌ است‌ كه‌ حتي‌ بعد از دو هزار سال‌، الان‌ يك‌ ميليارد پيرو دارد. ولي‌ آسيه‌ چه‌؟ آسيه‌ زن‌ يك‌ بدبختي‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ فرعون‌ علي‌ في‌ الارض‌. فرعون‌ گفته‌ انا ربكم‌ الاعلي‌. آسيه‌ را چرا خدا در قرآن‌ معرفيش‌ ميكنه‌؟ براي‌ اينكه‌ زنها و مردها بطريق‌ اولي‌ بدانند كه‌ در هر شرايطي‌ ممكنه‌ انسان‌ انسان‌ بشه‌. ممكنه‌ انسان‌ ولي‌ خدا بشه‌. ممكنه‌ بجايي‌ برسد كه‌ آسيه‌ رسيد گفت‌ رب‌ زدني‌ بيتا في‌ الجنه‌. خدايا من‌ مي‌خوام‌ بيام‌ ديگه‌. من‌ ميخوام‌ به‌ لقاء تو مشرف‌ بشوم‌. يك‌ خونة‌ خوب‌ توي‌ بهشت‌ برام‌ درست‌ كن‌ من‌ آمدم‌. رب‌ زدني‌ بيتا في‌ الجنه‌. خيلي‌ عجيبه‌. دستور ميده‌ خواهش‌ ميكنه‌ حالا در مقابل‌ پروردگاره‌. و الا يك‌ چنين‌ ارتباط‌ خاصي‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار پيدا كرده‌. هيچ‌ شرايط‌ برايش‌ مهيا نبود. به‌ هيچ‌ وجه‌ شرط‌ بندگي‌ در اطرافش‌، در جوانبش‌، نسبت‌ به‌ زندگيش‌ براش‌ وجود نداشت‌. روز قيامت‌ خدا به‌ هر زني‌ ممكن‌ است‌ بفرمايد تو وضعت‌ بدتر بود يا آسيه‌ زن‌ فرعون‌؟ و خدمت‌ هم‌ ميكند. باني‌ و باصطلاح‌ حافظ‌ حضرت‌ موسي‌ است‌. حضرت‌ موسي‌ را پرورش‌ دارد و وارد اجتماعش‌ كرده‌ و دين‌ او بوسيلة‌ حضرت‌ آسيه‌ در حقيقت‌ پايه‌گذاري‌ شد. ببينيد بندگي‌ خدا شرط‌ نداره‌. فقط‌ الگو داره‌. اگر شما خيلي‌ مقدس‌ شديد، گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از افراد خيلي‌ مقدس‌ ميشوند. از امام‌ سجاد هم‌ مقدستر و از امام‌ صادق‌ هم‌ مثلا نستجير بالله‌ مقدستر. شيطان‌ آمده‌ كاملا مسلط‌ شده‌. وارد خانه‌اي‌ شدند احتياط‌ ميكنه‌ از اين‌ غذا نمي‌خوره‌. چرا آقا از اين‌ غذا نمي‌خوري‌؟ من‌ كه‌ نميدانم‌ اين‌ غذا حلاله‌ يا حرام‌؟ شيطان‌ سوء ظن‌ در مغز اين‌ بوجود آورده‌ نسبت‌ به‌ يك‌ بندة‌ خدا توهين‌ ميكنه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ ميدونه‌ اين‌ شخص‌ رباخوره‌، اين‌ شخصي‌ است‌ قمارباز، معصيتكار، شغلش‌ حرام‌، نبايد پا توي‌ خونه‌اش‌ بگذاريد. اما نه‌. اينها نميدونه‌. انسان‌ يك‌ چائي‌ مي‌خواد بخوره‌، صد تا با كم‌ و زيادش‌ احتمال‌ حرام‌ بودن‌ ميده‌. مثلا شايد اين‌ چائي‌ از ربا خريداري‌ شده‌ باشه‌، شايد نجس‌ شده‌ باشه‌،. شايد مثلا صاحب‌ اين‌ چايي‌ خمس‌ مالش‌ را نداده‌ باشه‌. چون‌ اگر كسي‌ خمس‌ مالش‌ را نداد، يك‌ پنجم‌ مالش‌ مال‌ سادات‌ و مال‌ امامه‌ و طبعا نميتوند حتي‌ خودش‌ هم‌ تصرف‌ بكنه‌ در اموال‌ خودش‌ آنچه‌ كه‌ خمس‌ بهش‌ تعلق‌ ميگيره‌. شايد زكاتش‌ را نداده‌ باشه‌. مي‌بينيد كه‌ چقدر احتمال‌ حرام‌ بودن‌ را در يك‌ چايي‌ ممكنه‌ انسان‌ بده‌. اينطوريه‌ ديگه‌. اين‌ شيطان‌ مي‌آد وسوسه‌ ميكنه‌. تو دستورت‌ اينه‌. خود ائمه‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كردند. خود ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ اين‌ عملشون‌ بوده‌، به‌ مهماني‌ مي‌رفتند. مهمانيهايي‌ كه‌ بعضي‌هاش‌ بعد منكشف‌ ميشده‌ كه‌ غذا حرام‌ هم‌ بوده‌. بعد منكشف‌ ميشده‌ و اين‌ را هم‌ ضمنا بدانيد كه‌ امام‌ و پيغمبر همة‌ خصوصيات‌ و همة‌ پشت‌ پرده‌ها را مي‌دانند ولي‌ اگر بخواهند ندونند هم‌ نمي‌دونند. اختيار علمشون‌ به‌ دست‌ خودشونه‌ كه‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ و اين‌ از امتيازات‌ معصومين‌ ما عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌ كه‌ اختيار علمشون‌ در دست‌ خودشون‌ بوده‌. وقتي‌ وارد خانة‌ كسي‌ مي‌شدند نمي‌خواستند بدونند كه‌ اين‌ آقا از چه‌ راهي‌ اين‌ مال‌ را كسب‌ كرده‌ و از چه‌ راهي‌ آورده‌. مي‌خوردند. دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ دارد كه‌ بعضي‌ ميگند پيغمبر اكرم‌ را شهيد كردند. يك‌ زن‌ يهوديه‌، شما ببينيد تا چه‌ اندازه‌ ماها جداي‌ از بعضي‌ از مسائل‌ هستيم‌. يك‌ زن‌ يهوديه‌ حضرت‌ را دعوت‌ كرده‌. حضرت‌ رفتند و در غذاي‌ حضرت‌ سم‌ ريخته‌ و حضرت‌ را مسموم‌ كرده‌.

 شما ببينيد شيطان‌ مي‌آد توي‌ وجودتون‌ مي‌خواد چند تا كار بكنه‌. يكي‌ اينكه‌ آقا تو كه‌ غذاي‌ حلال‌ واقعي‌، حلال‌ واقعي‌ اصلا كجاست‌؟ يكي‌ از علما را من‌ ديدم‌ حتي‌ در كتابش‌ نوشته‌ بود حلال‌ واقعي‌ آب‌ باران‌ و گياه‌ بيابانه‌. حلال‌ واقعي‌ پيدا نميشه‌. خوب‌ حالا كه‌ پيدا نميشه‌ بندگي‌ خدا هم‌ پس‌ نميشه‌. ولي‌ خدا هم‌ انسان‌ نميتونه‌ بشه‌. ما ميگيم‌ ما وقتي‌ ولي‌ خدا ممكن‌ است‌ بشويم‌ و بندة‌ خدا بشويم‌ كه‌ هر كاري‌ اماممون‌، امام‌ صادقمون‌، ائمه‌امون‌ فرموده‌اند و كرده‌اند ما همون‌ كار را بكنيم‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد لو دعيت‌ الي‌ زراع‌ الشاكن‌. آنچه‌ كه‌ من‌ ديدم‌ لعجبت‌. اگر مرا به‌ يك‌ باصطلاح‌ ما پاچة‌ گوسفندي‌ مهمان‌ بكنند من‌ اجابت‌ مي‌كنم‌. دستوره‌ اگر دعوتتون‌ كردند، حالا بعضي‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ هستند ميگند پس‌ تو چرا قبول‌ نميكني‌؟ من‌ محضور دارم‌. انسان‌ با عذر نميتونه‌ بعضي‌ از تقاضاها را قبول‌ كنه‌. اما اگر عذري‌ نداشت‌. لو دعيت‌ من‌ را به‌ هر جائي‌ دعوت‌ كنند، دعوت‌ كرده‌. يك‌ شخص‌ محترم‌ از تو تقاضا كرده‌، دعوتت‌ كرده‌. چرا اجابت‌ نميكني‌؟ بايد اجابت‌ كني‌. شما با اين‌ فكري‌ كه‌ بعضي‌ از افراد مقدس‌ دارند كه‌ شيطان‌ به‌ نظر من‌ القاء ميكنه‌ شما نمي‌تونيد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 من‌ يك‌ وقتي‌ توي‌ خزانه‌، باصطلاح‌ خزانه‌ بوديم‌. يك‌ آقائي‌ وارد خزانه‌ شد. اشاره‌ كرد به‌ يك‌ پيرمردي‌ كه‌ آن‌ عقب‌ بود. گفت‌ كه‌ لنگت‌ را باز كن‌ بگذار بالا. مي‌خوام‌ من‌ غسل‌ بكنم‌. ما خيلي‌ برامون‌ غير قابل‌ هضم‌ بود. آخه‌ لنگ‌ او، آنطرف‌ خزانة‌ حمام‌، به‌ اين‌ آقا كه‌ اين‌ سر خزانه‌ مي‌خواد غسل‌ كنه‌ چه‌ ارتباطي‌ داره‌؟ خيلي‌. اين‌ بيچاره‌ هم‌ باز كرد و گذاشت‌ اينطرف‌ و ايشان‌ غسلش‌ را كرد. من‌ ازش‌ سؤال‌ كردم‌ چه‌ ارتباطي‌ بود بين‌ غسل‌ تو و لنگ‌ او. گفت‌ او را من‌ مي‌شناسم‌ خمس‌ نميده‌. پس‌ به‌ لنگش‌ خمس‌ تعلق‌ گرفته‌. ببينيد شيطان‌ چيكار ميكنه‌. من‌ آنجا بودم‌ و آبروي‌ آن‌ بيچاره‌ را هم‌ برد و من‌ كه‌ اينجا مي‌خوام‌ غسل‌ بكنم‌، آب‌ را تكان‌ ميدم‌ تصرف‌ در لنگ‌ او ميشه‌، پس‌ غسل‌ من‌ باطل‌ ميشه‌. شيطان‌ اينطور مي‌آد وارد ميشه‌. امام‌ شما آقايان‌، امام‌ صادقتون‌ فرمود كل‌ شي‌ء لك‌ حلال‌ اين‌ اعلاميه‌ را دادهم‌ هر چيزي‌ برات‌ حلاله‌ مگر اينكه‌ بدوني‌ حرومه‌. بدوني‌. ميدوني‌ اين‌ مشروبه‌ نخور. ميدوني‌ اين‌ پول‌ از رباست‌. حالا يك‌ كسي‌ هست‌ دو تا شغل‌ داره‌. يكي‌ رباخوري‌ يكي‌ هم‌ يك‌ شغل‌ حلال‌. تو از كجا ميدوني‌ از آن‌ باصطلاح‌ كسبش‌، از آن‌ راه‌ براي‌ تو غذا تهيه‌ كرده‌ و به‌ تو داده‌. مگر اينكه‌ بدانه‌ انسان‌ بي‌ بند و باره‌، ربا را، آن‌ كاري‌ كه‌ از باصطلاح‌، آن‌ درآمدي‌ كه‌ از راه‌ حلال‌ درمياره‌ همه‌ را مخلوط‌ ميكنه‌. خوب‌ اينجا شبهه‌ناكه‌، انسان‌ بايد پرهيز كنه‌. اما تو طرف‌ را نمي‌شناسي‌ غذايي‌ كه‌ او به‌ تو ميده‌ نه‌ نجسه‌، نه‌ حرامه‌، نه‌ خمس‌ نداده‌ است‌، نه‌ زكات‌ نداده‌ مثل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باش‌.

 من‌ يكي‌ از دانشمندان‌ بود تا حدي‌، از علما بود. دربارة‌ همين‌ بحث‌ شد. من‌ اين‌ بحث‌ را كاملا در يكي‌ از كتابهام‌، ظاهرا آنچه‌ كه‌ يادمه‌ در كتاب‌ در محضر استاد بايد باشه‌ نوشته‌ام‌ و شرح‌ دادم‌. يكي‌ از محترمين‌ بود ايشون‌ زير بار نمي‌رفت‌ اين‌ حرفي‌ را كه‌ من‌ مي‌زدم‌. گفتم‌ آقا سم‌ حلاله‌ يا حرام‌؟ سؤال‌. انسان‌ سمي‌ بخوره‌ كه‌ بكشدش‌، حلاله‌ يا حرام‌؟ مسلما حرامه‌. يعني‌ حرامترين‌ چيزها سمه‌. قبول‌ داريد اين‌ را. انسان‌ بداند كه‌ اين‌ سمه‌ و با فشار و باصطلاح‌ اجبار بخوره‌ فرق‌ ميكنه‌ با آنكه‌ انسان‌ ندانه‌ و بخوره‌. مسلما ايني‌ كه‌ ميدونه‌ با فشار ميخوره‌، اين‌ بايد تأثيرش‌ بيشتر باشه‌. يكي‌ از اشكالاتي‌ كه‌ من‌ ديشب‌ هم‌ اشاره‌ كردم‌ بهش‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ بعضي‌ چيزها منهاي‌ خدا اثر داره‌ كه‌ عمدة‌ گرفتاري‌ همينجاست‌. ميگند غذاي‌ حرام‌ چه‌ ما بدانيم‌ حرامه‌ چه‌ ندونيم‌، يك‌ اثري‌ در ما خواهد گذاشت‌. ما به‌ اينها ميگيم‌ كه‌ آقا اين‌ اثر را خدا ميگذاره‌ در انسان‌ يا غذا؟ اگر بگيد اثر را خدا روي‌ انسان‌ ميگذاره‌ اين‌ ظلم‌ كرده‌ خدا. بخاطر اينكه‌ ميگه‌ بخور و در عين‌ حال‌ اثر معنوي‌ بدي‌ روي‌ من‌ ميگذاره‌. اگر كه‌ خود غذا اين‌ اثر را ميگذاره‌ كه‌ اين‌ طبعا شركه‌. يعني‌ بگيم‌ دور از خدا، منهاي‌ خدا خود غذا اثر را روي‌ من‌ ميگذاره‌ اين‌ شركه‌. بنابراين‌ همانطوري‌ كه‌ اماممون‌ وقتي‌ كه‌ با فشار، حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در مجلس‌ مأمون‌ نشسته‌. مأمون‌ ميگه‌ يا اين‌ انگور را بايد بخوري‌ يا مي‌كشمت‌. اينجا امام‌ ميدونه‌ كه‌ اين‌ سمه‌، حرام‌ هم‌ هست‌. ميخوره‌. بعد از خوردن‌ آيا از خدا از قرب‌ به‌ خداي‌ حضرت‌ رضاي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چيزي‌ كم‌ ميشه‌؟ ابدا. با اينكه‌ حرام‌ اگر يك‌ اثر وضعي‌، آنطوري‌ كه‌ بعضي‌ از افراد مي‌گويند داشته‌ باشد بايد امام‌ هم‌ بالاخره‌ از آن‌ مقام‌ قربش‌ پائين‌ بيفته‌، حرام‌ خورده‌. اين‌ حرام‌ واقعي‌ است‌. درسته‌ عذر داشته‌ منهم‌ نمي‌دونم‌ عذر داشتم‌. ولي‌ تأثير وضعيش‌ را بايد داشته‌ باشه‌. نداره‌. يعني‌ هيچكس‌ اين‌ حرف‌ را نزده‌.

 بنابراين‌ آنچه‌ را كه‌ ائمة‌ ما فرموده‌اند حرامه‌، حرامه‌. هر چيزي‌ كه‌ مي‌دونيد حرامه‌ نبايد خورد. مي‌دونيد. شما را از قربتون‌ به‌ پروردگار ميكاهه‌ و شما را دور ميكنه‌، نميشه‌ تو ولي‌ خدا باشي‌ و حرام‌ بخوري‌، اين‌ حرفي‌ درش‌ نيست‌. ولي‌ در بقية‌ چيزها، هر چيزي‌ را كه‌ انسان‌ نميداند كه‌ حرامه‌ اين‌ را بدانيد شيطان‌ مي‌آد وسوسه‌ ميكنه‌. سوء ظن‌ ايجاد ميكنه‌. شب‌ رفته‌ غذا خونة‌ دوستش‌ زياد خورده‌. آمده‌ خوابيده‌، هر شب‌ نماز شب‌ مي‌خوانده‌ امشب‌ نماز شب‌ نخونده‌. ميگه‌ غذاي‌ اين‌ فلان‌ فلان‌ شده‌ حتما روي‌ من‌ اثر گذاشت‌ كه‌ من‌ نماز شبم‌ امشب‌ ترك‌ شد. نه‌ آقا. زياد خوردي‌ آنجا، سنگين‌ شدي‌، شيطان‌ هم‌ آمد يك‌ خورده‌اي‌ باهات‌ ور رفت‌ باصطلاح‌ و خوابت‌ برد. و يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ ماها اكثرا داريم‌ هميشه‌ دوست‌ داريم‌ تقصير را به‌ گردن‌ ديگري‌ بيندازيم‌. اينهم‌ يكي‌ از خصوصيات‌ ماست‌. از خدا شروع‌ مي‌كنيم‌ تا شيطان‌. چرا نماز شب‌ نخوندي‌؟ خدا توفيق‌ نداد. اين‌ نخونده‌ ميگه‌ خدا توفيق‌ نداد. اين‌ حرفها را يك‌ وقت‌ نزنيدها، خدا به‌ همه‌ توفيق‌ داده‌ كه‌ نماز شب‌ بخونند. خدا توفيق‌ نداد يعني‌ چي‌؟ آقا چرا مشهد نيامدي‌. ما مشهد كه‌ بوديم‌ و هستيم‌ انشاء الله‌ ميگيم‌ چرا مشهد نيامدي‌ زيارت‌؟ ميگه‌ حضرت‌ رضا نطلبيد. مي‌خواد بيندازه‌ گردن‌ امام‌ رضا. از خدا و امام‌ رضا كه‌ رد بشيم‌، يك‌ آدم‌ منصفي‌ باشه‌، بازهم‌ حاضر نيست‌ به‌ گردن‌ بگيره‌. آقا چرا اين‌ كار را كردي‌؟ ميگه‌ شيطان‌. شما اگر دقت‌ كرده‌ باشيد اينهايي‌ را كه‌ مي‌آورند پشت‌ تلويزيون‌ كارهاي‌ بد كرده‌اند، همه‌اشون‌ ميگويند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا آورد. آن‌ رفيق‌ بد را اگر بشه‌ پيداش‌ كنند، بيارندش‌ ببينيم‌ اين‌ چه‌ شكليه‌ كه‌ همه‌ را به‌ طرف‌ بدي‌ كشانده‌؟ خودش‌ همون‌ رفيق‌ بده‌. روز قيامت‌ هم‌ كه‌ ميشه‌ شيطان‌ ميگه‌ تو من‌ را كجا ديدي‌ كه‌ همة‌ گناهان‌ را مي‌اندازي‌ گردن‌ من‌؟ خدا، پيغمبران‌ داشت‌، تو اعتنا نكردي‌. كتاب‌ داشت‌ منبريها همه‌ جا طرفداري‌ از خدا مي‌كردند و مذمت‌ من‌. تو چطور شد من‌ را پيدا كردي‌، حرفهاي‌ مرا گوش‌ دادي‌، حرفهاي‌ خدا را گوش‌ ندادي‌. اينجوري‌ ميشه‌. شيطان‌ آقا دخالت‌ اينطوري‌ داره‌ كه‌ ماها را مي‌خواد از آن‌ مسير حق‌ بيندازه‌. نگذاره‌ در راه‌ حق‌ حركت‌ كنيم‌. شيطان‌ مي‌آد ميگه‌ آقا تو ولي‌ خدا نميشي‌. يك‌ آيه‌اي‌ را من‌ چندي‌ قبل‌ فكر مي‌كردم‌ روش‌، الشيطان‌ يعدكم‌ الفقر. خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ جمله‌ خيلي‌ ظاهرش‌ ميگه‌ شيطان‌ به‌ شما وعدة‌ فقر ميده‌. ولي‌ اين‌ يك‌ معناي‌ عميقي‌ داره‌. من‌ هر دفعه‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خونم‌ يك‌ معناي‌ جديدي‌ براش‌ مي‌فهمم‌. شيطان‌ ميگه‌ تو فقيري‌ نمي‌توني‌ از اولياء خدا بشي‌، توبة‌ تو را خدا قبول‌ نميكنه‌. چطور ميشه‌ اينقدر گناه‌ كرده‌ باشي‌ توبه‌ات‌ را قبول‌ كنه‌. يأس‌ از رحمت‌ پروردگار. خدايي‌ كه‌ اصرار داره‌ ميگه‌ توبه‌ همة‌ را من‌ مي‌پذيرم‌. عجيبه‌ بعضي‌ از آيات‌ را ما اصلا نمي‌تونيم‌ ترجمه‌ كنيم‌. با اينكه‌ خدا فرموده‌ قل‌ يا ايها انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌ ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. حالا ما نه‌ اينكه‌ يك‌ مقداري‌ از خدا دلمن‌ نستجير بالله‌ براي‌ دين‌ ميسوزه‌ و مي‌خواهيم‌ كمتر مردم‌ گناه‌ كنند، اين‌ آيه‌ را درست‌ ترجمه‌ نمي‌كنيم‌. صريحا ذات‌ مقدس‌ پذروردگار ميفرمايد قل‌ بگو اي‌ پيغمبر، من‌ و شما هم‌ امروز بايد بگيم‌، يا عبادي‌ الذين‌، اي‌ بندگان‌ من‌ به‌ من‌ كه‌ اعتقاد داريد، مرا كه‌ دوست‌ داريد، مرا كه‌ قبول‌ داريد كه‌ اسرافم‌ بر نفس‌ خود كرديد. يعني‌ زياده‌روي‌ كرديد در گناه‌، زياده‌ روي‌ كرديد در گناه‌، لا تقنطوا، هيچكدومتون‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. حالا البته‌ ما بايد وظيفه‌امون‌ هم‌ هست‌، شايد من‌ الان‌ اگر اين‌ توجيه‌ مختصر را نگم‌، يك‌ عده‌ بهم‌ اعتراض‌ بكنند، انسان‌ بايد توبه‌ بكنه‌، انسان‌ بايد ديگه‌ گناه‌ نكنه‌، تصميم‌ بگيره‌ كه‌ ديگه‌ گناه‌ نداشته‌ باشه‌. ولي‌ اينها در آية‌ شريفه‌ نيست‌. خداي‌ تعالي‌ اينقدر مهربانه‌، ميگه‌ تو مأيوس‌ نشو، گاهي‌ بعضي‌ از روايات‌ واقعا براي‌ انسان‌ مشكل‌ ميشه‌. يعني‌ ماها چون‌ تنگ‌ نظريمها، گاهي‌ يك‌ روايتي‌ دارد كه‌ بعضي‌ افراد هستند بخيلند، بعضيها بخيلترند. بخيل‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ خودش‌ نمي‌تونه‌ چيزي‌ به‌ كسي‌ ببخشه‌. اما گاهي‌ يك‌ كسي‌ به‌ يك‌ كسي‌ داره‌ چيزي‌ مي‌بخشه‌ اين‌ ناراحت‌ ميشه‌، اين‌ ابخل‌ از آن‌ كسي‌ است‌ كه‌. ما حالا خدا مي‌خواد ببخشه‌، ماها بخل‌ مي‌كنيم‌. عجيبه‌.

 چند شب‌ قبل‌ گفتم‌، فرعون‌ را خدا نمي‌خواد بره‌ توي‌ جهنم‌. ميگه‌ لعله‌ يتذكر او يخشي‌. يزيد آمد خدمت‌ امام‌ سجاد. اين‌ را ديگه‌ خيلي‌ سختتونه‌ كه‌ بپذيريد و منهم‌ سختمه‌. آمد خدمت‌ امام‌ سجاد گفت‌ ميشه‌ ما هم‌ توبه‌ بكنيم‌؟ حضرت‌ نگفت‌ بهش‌ نه‌. خيلي‌ عجيبه‌. فرمود نماز غفيله‌ بخون‌. زينب‌ كبري‌ آمد گفت‌، چون‌ زينب‌ با امام‌ سجاد از نظر باصطلاح‌ مقام‌ فرق‌ ميكنه‌، كه‌ به‌ اين‌ راهنمايي‌ ميكني‌ كه‌ توبه‌ بكنه‌. حضرت‌ فرمود موفق‌ نميشه‌.

 حميد بن‌ قحتبه‌، حميد بن‌ قحتبه‌ را شنيديد معروفه‌. اين‌ استاندار خراسان‌ بود در زمان‌ هارون‌ الرشيد كه‌ الان‌ هم‌ قبر مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در باغ‌ حميد بن‌ قحتبه‌، يعني‌ آنوقت‌ اين‌ باغ‌ مال‌ حميد بن‌ قحتبه‌ بود. ميگه‌ من‌ يك‌ شب‌ در قصرم‌، منزلم‌ خوابيده‌ بودم‌، غلام‌ هارون‌ آمد مرا از خواب‌ بيدار كرد و گفت‌ اجب‌ الامير. امير را اجابت‌ كن‌، تو را كار داره‌. من‌ خيلي‌ ترسيدم‌ بلند شدم‌ نيمه‌ شب‌ رفتم‌ ديدم‌ هارون‌ نشسته‌. يك‌ شمشيري‌ هم‌ روي‌ زانوش‌ گذاشته‌ و يك‌ شمعي‌ روشن‌ كرده‌، خيلي‌ تو همه‌. تا من‌ را ديد گفت‌ در راه‌ ما چقدر حاضري‌ بگذري‌، گذشت‌ كني‌؟ گفتم‌ جانم‌ و مالم‌ را حاضرم‌ بدم‌. گفت‌ برو. ما رفتيم‌ منزل‌. چند دقيقه‌اي‌ گذشت‌. باز همان‌ غلام‌ آمد اجب‌ الامير. من‌ آمدم‌. ديدم‌ ايندفعه‌ با غضب‌ شديدتري‌ گفت‌ در راه‌ ما چقدر حاضري‌ نثار كني‌؟ گفتم‌ جانم‌، مالم‌، ناموسم‌، خوب‌ چيز ديگري‌ ندارم‌ ديگه‌. گفت‌ برو. رفتم‌. خوابم‌ نميبره‌. آخرهاي‌ شب‌ ديدم‌ باز غلام‌ آمد. اجب‌ الامير. من‌ رفتم‌. ديدم‌ خيلي‌ عصباني‌تره‌. من‌ كه‌ همه‌ چيز را دادم‌ اين‌ چي‌ ميگه‌؟ يادم‌ آمد كه‌ دينم‌ را ندادم‌. آدم‌ گاهي‌ ميشه‌ دينش‌ را بايد بده‌. گفتم‌ جانم‌، مالم‌، ناموسم‌، دينم‌ را حاضرم‌ در راه‌ تو بدهم‌. ديدم‌ تبسم‌ كرد. گفت‌ اين‌ شمشير را بگير. هر چه‌ اين‌ غلام‌ گفت‌ امشب‌ گفتة‌ او گفتة‌ منه‌. اطاعت‌ از او اطاعت‌ از منه‌. ما عقب‌ سر غلام‌ راه‌ افتاديم‌. ما را برد در زندان‌ را باز كرد. يك‌ راهرويي‌ بود و سه‌ تا سلول‌ در كنار اين‌ راهرو، در سلول‌ اول‌ را باز كرد. ديدم‌ بچه‌ها قبل‌ از بلوغ‌، يك‌ علائمي‌ هم‌ سادات‌ آنوقت‌ داشتند، همه‌ فرزندان‌ پيغمبر. غلام‌ به‌ من‌ گفت‌ با همين‌ شمشير سر اينها را مي‌بري‌ مي‌ريزي‌ توي‌ چاه‌. منهم‌ كه‌ دينم‌ را داده‌ بودم‌، همه‌ چيز را داده‌ بودم‌. گفتم‌ چشم‌. سر اين‌ بچه‌ها را بريدم‌ در موقعي‌ كه‌ همه‌اشون‌ در خواب‌ بودند ريختند توي‌ چاه‌. در سلول‌ دوم‌ را باز كرد يك‌ مشت‌ جوان‌، بعضي‌هاشون‌ مشغول‌ عبادت‌، همه‌ از فرزندان‌ پيغمبر، اين‌ كه‌ اين‌ جريان‌ را، مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ در كتاب‌ عيون‌ اخبار الرضا نوشته‌ است‌. سر اينها را هم‌ بريدم‌ ريختم‌ توي‌ چاه‌. در اطاق‌ سوم‌ را باز كرد. پيرمردها، اينها آثار سجده‌ روي‌ پيشانيشون‌. بيست‌ نفر از فرزندان‌ پيغمبر مشغول‌ عبادتند. گفت‌ سر اينها را هم‌ مي‌بري‌ مي‌ريزي‌ توي‌ چاه‌. ميگه‌ نوزده‌ نفرشون‌ را سرشون‌ را بريدم‌. يك‌ پيرمردي‌ بود اشك‌ مي‌ريخت‌، داشت‌ گريه‌ مي‌كرد، رو كرد به‌ من‌. گفت‌ جواب‌ فاطمة‌ زهرا را روز قيامت‌ چه‌ خواهي‌ داد اگر در يك‌ شب‌ شصت‌ نفر از فرزندان‌ او را كشتي‌ و ريختي‌ توي‌ چاه‌؟ ميگه‌ دستم‌ لرزيد ديدم‌ غلام‌ به‌ من‌ نهيب‌ زد من‌ سر او را هم‌ بريدم‌ انداختم‌ توي‌ چاه‌. لذا در روز ماه‌ رمضان‌ روزه‌ مي‌خورد آن‌ شخص‌ راوي‌ ميگه‌، گفتم‌ شما كه‌ مريض‌ نيستي‌، مسافر هم‌ نيستي‌. گفت‌ من‌ يك‌ كاري‌ كردم‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدا هستم‌ و ديگه‌ خدا من‌ را نمي‌بخشه‌ و جريان‌ را نقل‌ كرد. اين‌ مطلب‌ را به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا گفتند. حضرت‌ فرمود او دو تا گناه‌ داره‌. اولي‌ آن‌ كشتن‌ شصت‌ نفر از فرزندان‌ پيغمبره‌، دومي‌ يأس‌ از رحمت‌ خدا. اين‌ در روايت‌ هست‌ها. هيچوقت‌ يأس‌ از رحمت‌ خدا نداشته‌ باشيد و شيطان‌ مي‌خواد شما را از رحمت‌ پروردگار مأيوستون‌ كنه‌. الشيطان‌ يعدكم‌ الفقر. گاهي‌ شده‌ بعضي‌ از افراد واقعا پاك‌، البته‌ يك‌ مشت‌ گناه‌ كردند، مي‌آيند پيش‌ ما يك‌ دستوراتي‌ راجع‌ به‌ توبه‌ بهشون‌ ميديم‌ اينها خوب‌ گاهي‌ زيادي‌ هم‌ هست‌. ما حداكثر را مي‌گيريم‌. بعد مي‌بينيم‌ مي‌آيند ميگند آقا بعيده‌ خدا من‌ را ببخشه‌. بهشون‌ ميگيم‌ كه‌ همون‌ لحظة‌ اول‌ خدا تو را بخشيد. امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ان‌ كانت‌ الندم‌ علي‌ الذنب‌ التوبه‌ و انا من‌ النادمين‌. يعني‌ پشيمان‌ بشو تو توبه‌ات‌ قبوله‌. توبه‌ات‌ قبوله‌. نكند شيطان‌ به‌ شما وعدة‌ فقر بده‌. بگه‌ نه‌ آقا تو اهل‌ كمالات‌ نميشي‌، تو به‌ جائي‌ نميرسي‌، تو از اولياء خدا نميشي‌. چرا ميشيد. همه‌ ميشوند. يعني‌ اگر كسي‌ راه‌ صحيح‌ حركت‌ بكنه‌ خيلي‌ هم‌ زود ممكن‌ است‌ موفق‌ بشه‌ و خداي‌ تعالي‌ ما را انشاء الله‌ از اولياء خودش‌ قرار بدهد. الهي‌ آمين‌. ما را از جميع‌ گناهان‌ پاك‌ كند و از وساوس‌ شيطان‌ ما را حفظ‌ كند. الهي‌ آمين‌.

 من‌ امشب‌ مي‌خواستم‌ بقية‌ آن‌ روايتي‌ كه‌ ديشب‌ مقدمه‌اش‌ را خوندم‌ بخوانم‌. ديشب‌ اگر يادتون‌ باشه‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ كاغذ چند روزه‌ توي‌ جيب‌ منه‌. اتفاقا امروز اين‌ كاغذ را گذاشتم‌ بيرون‌ يادم‌ رفت‌ بيارم‌. انشاء الله‌ فردا شب‌ براتون‌، يا شبهاي‌ آينده‌ اگر توفيق‌ پيدا شد اين‌ روايت‌ را مي‌خوانم‌. من‌ يادم‌ نرفته‌ از آن‌ روايت‌، عذر داشتم‌.

 متوسل‌ شدم‌ به‌ ذيل‌ عنايات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ در زيارتش‌ بلكه‌ در زيارت‌ اصحابش‌ مي‌خونيم‌ و يا ليتني‌ كنت‌ معكم‌ فافوز معكم‌. اي‌ كاش‌ منهم‌ با شما بودم‌، منهم‌ از آن‌ فيضي‌ كه‌ شما برديد، منهم‌ از آن‌ فيض‌ مي‌بردم‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ الان‌ هم‌ مي‌تونيد شما با اصحاب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ باشيد. مخصوصا با اين‌ امكاناتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ نصيب‌ مردم‌ مسلمان‌ ايران‌ كرده‌. زمينة‌ همه‌ نوع‌ پيشرفت‌ و موفقيت‌ در اين‌ مملكت‌ هست‌. مگر اينكه‌ خودمون‌ نتوانيم‌ خدمتي‌ انجام‌ بديم‌. من‌ خوب‌ يادمه‌ قبل‌ از انقلاب‌، خدا ميدونه‌ هشتاد درصد فعاليتمون‌ دفع‌ مانع‌ بود بيست‌ درصد هم‌ اگر كاري‌ مي‌خواستيم‌ بكنيم‌ در مخاطره‌ بوده‌. ولي‌ الحمد لله‌ در زماني‌ هستيم‌ كه‌ هر كه‌ متدين‌تر محبوبتر. هر كه‌ سالمتر عزيزتر. و اميدواريم‌ انشاء الله‌ اين‌ نعمت‌ الهي‌ را خداي‌ تعالي‌ تا زمان‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ براي‌ ما حفظ‌ كند و ما را قدر دان‌ اين‌ نعمت‌ بزرگ‌ بفرمايد.

 اصحاب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، اينها كاري‌ كه‌ كردند امام‌ زمانشون‌ را ياري‌ كردند. نگذاشتند تا زنده‌ هستند بر امام‌ زمانشون‌ آسيبي‌ برسد. حتي‌ ظهر عاشورا وقتي‌ كه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ مي‌خواد نماز بخواند، آمدند يك‌ عده‌ خودشون‌ را سپر او قرار دادند كه‌ اگر تيري‌ مي‌آد، سنگي‌ مي‌آد به‌ آنها اصابت‌ كند و امام‌ زمانشون‌ محفوظ‌ بماند. خدايا ما هم‌ در دعاهامون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ ما را حفظ‌ كن‌. و احفظهم‌ من‌ بين‌ يديه‌، و من‌ يمينه‌ و شماله‌، و احرسه‌ و امنع‌ ان‌ يوصل‌ به‌ السوء. خدا از طرف‌ راست‌ او را حفظ‌ كن‌، از طرف‌ چپ‌ او را حفظ‌ كن‌. اگر ما آن‌ حضرت‌ را مي‌ديديم‌ پروانه‌ وار اطرافش‌ مي‌گشتيم‌. حالا كه‌ ما او را نمي‌بينيم‌، تو كه‌ او را مي‌بيني‌ واحرسه‌ و يمنعه‌ ان‌ يوصل‌ به‌ السوء. خدايا او را حراست‌ كن‌، نگذار به‌ او بدي‌ برسد.

 اما يك‌ بدي‌ به‌ آن‌ حضرت‌، يك‌ ناراحتي‌ به‌ آن‌ حضرت‌ مي‌رسد. امروز دوشنبه‌ بوده‌. در هفته‌ دو روز نامة‌ اعمال‌ ما را خدمت‌ امام‌ زمانمون‌ مي‌برند. اگر خداي‌ نكرده‌ اعمالمون‌ بر خلاف‌ دستور و خارج‌ از صراط‌ مستقيم‌ باشد، آن‌ حضرت‌ محزون‌ ميشود. بيائيم‌ براي‌ آنكه‌ آن‌ حضرت‌ محزون‌ نشود كاري‌ بكنيم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ دانه‌ هم‌ حتي‌ گناه‌، معصيت‌ نداشته‌ باشيم‌. اصحاب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فداكاري‌ كردند، اول‌ گفتند كه‌ تا ما هستيم‌ نبايد بني‌ هاشم‌ به‌ ميدان‌ بروند. همشون‌ كشته‌ شدند، روي‌ زمين‌ افتادند. نوبت‌ به‌ بني‌ هاشم‌ رسيد. اول‌ كسي‌ كه‌ از بني‌ هاشم‌، اول‌ جواني‌ كه‌ از بني‌ هاشم‌ آمد خدمت‌ پدر اجازة‌ ميدان‌ خواست‌ علي‌ اكبر بود. سيد الشهدا هم‌ فورا به‌ او اجازة‌ ميدان‌ داد. اما ديدند ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اين‌ آيات‌ را مي‌خواند. ان‌ الله‌ اصطفي‌ آدم‌ و نوحا و آل‌ ابراهيم‌ و آل‌ عمران‌ علي‌ العالمين‌. يعني‌ اي‌ مردم‌ اين‌ جواني‌ كه‌ به‌ طرف‌ شما مي‌آيد اين‌ جوان‌ از آل‌ ابراهيمه‌، فرزند پيغمبره‌، بعد هم‌ همينطور كه‌ دارد به‌ او نگاه‌ مي‌كند صدا زد اللهم‌ اشهد علي‌ هؤلاء القوم‌. خدايا شاهد باش‌. من‌ جواني‌ را به‌ طرف‌ اين‌ جمع‌ مي‌فرستم‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ از نظر اخلاق‌ باطني‌ هم‌ از نظر قيافة‌ ظاهري‌. كنا اذ اشتقنا نبيك‌ نظرنا اليه‌. وقتي‌ كه‌ ما مشتاق‌ ميشديم‌ كه‌ پيغمبر را ببينيم‌ به‌ او نگاه‌ مي‌كرديم‌. علي‌ اكبر رفت‌ جنگ‌ كرد، در تاريخ‌ دارد دويست‌ نفر را به‌ خاك‌ هلاكت‌ انداخت‌. برگشت‌ خدمت‌ پدر. العطش‌ قد قتلني‌ و ثقل‌ الحديد اجحدني‌. پدر عطش‌ مرا كشت‌ و سنگيني‌ اسلحه‌ مرا به‌ تعب‌ انداخته‌. آيا يك‌ قطرة‌ آبي‌ در نزد تو هست‌ به‌ من‌ بدهي‌. حالا اينجا حرفه‌ كه‌ چرا علي‌ اكبر اين‌ كلمات‌ را گفت‌ و حسين‌ بن‌ علي‌ چه‌ جواب‌ داد، برگشت‌ به‌ طرف‌ لشگر. جنگ‌ كرد. يك‌ وقت‌ هم‌ صداش‌ بلند شد پدر منهم‌ رفتم‌ خداحافظ‌. تاريخ‌ دارد عرض‌ مصيبت‌ من‌ همين‌ جمله‌ است‌ كه‌ علي‌ اكبر شمشير به‌ فرق‌ نازنينش‌ وارد شد، دستها را انداخت‌ به‌ گردن‌ اسب‌، سر را روي‌ سر اسب‌ گذاشت‌، حالا چطور شد اسب‌ او را برد وسط‌ لشگر يا لشگر آمدند اطراف‌ علي‌ اكبر را گرفتند. اين‌ جملة‌ عبارت‌ خيلي‌ دلخراشه‌ كه‌ دارد فقطعوه‌ بسيوف‌ اربا اربا. با شمشير آنقدر به‌ بدن‌ علي‌ اكبر زدند كه‌ بدن‌ آن‌ حضرت‌ را قطعه‌ قطعه‌ كردند.

 خدايا به‌ آبروي‌ حضرت‌ وليعصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، گرفتارها، مرضشون‌ گرفتاريشون‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۴ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ بندگي‌ خدا و هدف‌ نهايي‌ از خلقت‌ بشر عرايضي‌ عرض‌ شد بطور كلي‌ انسان‌ امتيازش‌ از ساير حيوانات‌ به‌ عقله‌. دربارة‌ معني‌ عقل‌ فلاسفه‌ و دانشمندان‌ مطالبي‌ گفته‌اند و روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ هم‌ معنايي‌ را براي‌ عقل‌ بيان‌ كرده‌اند. ولي‌ خيلي‌ ساده‌ و بسيار روشن‌ اگر ما مراجعه‌ كنيم‌ به‌ معني‌ عقل‌ و ريشه‌ و اساس‌ عقل‌ را ببينيم‌ از چه‌ معنايي‌ سرچشمه‌ ميگيرد شايد براي‌ ما و مجلس‌ ما مطلب‌ روشنتر باشد.

 در روايت‌ هم‌ دارد و در لغت‌ هم‌ كه‌ مراجعه‌ كنيد ميگند عقل‌ از عقاله‌. عقال‌ زانوبند شتر را ميگويند. يعني‌ وقتي‌ كه‌ بخواهند شتري‌ را از محدودة‌ خودش‌ تجاوز نكند، عقالش‌ مي‌كنند. يعني‌ در آن‌ محدوده‌ بايد بماند. از حد معين‌ تجاوز نكند. لذا ميگند العقل‌ من‌ العقال‌. از همينجا ما اگر شروع‌ كنيم‌ و پيشرفت‌ كنيم‌، هر كه‌ عقلش‌ محدوديتش‌، آن‌ محدوديتي‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار براي‌ بشر منظور شده‌ بيشتر باشد، عقلش‌ بيشتر است‌. و كسي‌ كه‌ از حد عادي‌ تجاوز كند كه‌ و من‌ يتعدي‌ حدود الله‌ از حد الهي‌ تجاوز كند، از حدود پروردگار كه‌ براي‌ بشر تعيين‌ شده‌ قدم‌ فراتر بگذارد. اين‌ شخص‌ بي‌ عقلتر و يا كم‌ عقلتر است‌. هر كه‌ فاسقتره‌، هر كه‌ گناهكارتره‌، هر كه‌ تجاوزگرتره‌، اين‌ شخص‌ از نظر لغت‌ و روايات‌ كم‌ عقلتره‌.

 لذا امام‌ صادق‌ وقتي‌ ازشون‌ سوال‌ ميشود كه‌ حقيقت‌ عقل‌ چيه‌؟ مي‌فرمايد العقل‌ ما عبد به‌ الرحمن‌. و اكتسب‌ به‌ الجنان‌. عقل‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدا بوسيلة‌ آن‌ بندگي‌ ميشه‌. شما خوب‌ دقت‌ كنيد ببينيد بوسيلة‌ چه‌ چيزي‌ بهتر خدا بندگي‌ ميشود، يقينا به‌ اين‌ نتيجه‌ خواهيد رسيد كه‌ بوسيلة‌ محدود شدن‌ به‌ قوانين‌ اسلام‌ و در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار گرفتن‌ انسان‌ محدودتر به‌ قوانين‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ است‌. پس‌ عاقلتر است‌.

 لذا بعد از همين‌ روايت‌ وقتي‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميكنند كه‌ پس‌ آنچه‌ در معاويه‌ هست‌ چيست‌؟ معاويه‌ يك‌ فرد باهوش‌ زرنگ‌ سياستمدار. آنقدر بااستعداده‌. حالا درسته‌ دشمنه‌. ما بايد دشمن‌ را تكذيب‌ كنيم‌. اما در اين‌ جهت‌ كه‌ بعنوان‌ والي‌ عثمان‌ رفته‌ در شام‌ زندگي‌ ميكند، آنچنان‌ با زرنگي‌ خاص‌ و با سياست‌ خاص‌ تبليغات‌ كرده‌ در شام‌ كه‌ علي‌ مركز نماز، حقيقت‌ نماز، حقيقت‌ عبادت‌، بلكه‌ نفس‌ پيغمبر، بلكه‌ مظهر و مُظهر صفات‌ پروردگار را آنطور معرفي‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در محراب‌ عبادت‌ ضربت‌ مي‌زنند و اين‌ شايعه‌ با همة‌ خصوصياتش‌ در شام‌ منتشر ميشود، مردم‌ شام‌ مي‌گويند مگر علي‌ نماز مي‌خوند كه‌ در محراب‌ او را شهيد كردند.

 يك‌ چنين‌ فردي‌ با يك‌ چنين‌ هوش‌ و استعدادي‌ را امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ او عقل‌ نداشت‌. او نكراء و شيطنت‌ داشت‌. ببينيد اصطلاح‌ عقل‌ از نظر مردم‌ و ما و از نظر مردم‌ آنزمان‌ و اين‌ زمان‌، با آنچه‌ كه‌ در قرآن‌ و احاديث‌ و كلام‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌ فرق‌ ميكنه‌. معصوم‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمايد عقل‌ آن‌ كسي‌ دارد كه‌ بندگي‌ خدا را ميكند. حتي‌ معاويه‌ با آنهمه‌ هوش‌ و استعداد و درك‌ اصلا عقل‌ نداشت‌. فالذي‌ في‌ معاويه‌ امام‌ مي‌فرمايد تلك‌ النكراء و الشيطنه‌. و ليس‌ بعقل‌. عقل‌ نيست‌. حتي‌ در وقتي‌ كه‌ در خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دز يك‌ نفر تعريف‌ مي‌كنند. اهل‌ عبادته‌، آدم‌ خوبيست‌، داراي‌ صفات‌ حميده‌ است‌، زياد تعريف‌ مي‌كنند و بعد آن‌ شخص‌ اضافه‌ ميكند كه‌ ولكن‌ آن‌ شخص‌ در طهارت‌ و نجاست‌ وسواس‌ داره‌. حضرت‌ مي‌فرمايد كيف‌ يكون‌ عاقله‌ و هو يطيع‌ شيطان‌. اين‌ چه‌ جور عاقلي‌ است‌ كه‌ بندگي‌ و اطاعت‌ شيطان‌ را ميكند. اگر از او بپرسي‌ كه‌ اين‌ وسواس‌ را كه‌ تو داري‌ خدا گفته‌ يا شيطان‌؟ ميگه‌ معلومه‌ اسمش‌ روشه‌. وسوسه‌ من‌ دارم‌. وسوسه‌ هم‌ مال‌ شيطانه‌.

 پس‌ ببينيد عقل‌ چه‌ انسان‌ طرف‌ افراط‌ برود و چه‌ در طرف‌ تفريط‌ برود، چه‌ زياده‌ روي‌ بكند در طهارت‌ و نجاست‌، در عبادت‌، در هر كاري‌ زياده‌ روي‌ بكند از محدودة‌ پروردگار و حدود الهي‌ تجاوز كرده‌ و از بندگي‌ خدا خارج‌ شده‌ و چه‌ بي‌ بند و باري‌ بكند و معصيت‌ بكند از حدود الهي‌ تجاوز كرده‌ و از بندگي‌ خدا خارج‌ شده‌ است‌.

 بنابراين‌ بندگي‌ يعني‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار گرفتن‌. بندگي‌ يعني‌ از افراط‌ و تفريط‌ فاصله‌ داشتن‌. معاويه‌ چون‌ فقط‌ به‌ خاطر دنياش‌، چند روز دنياش‌، آنهمه‌ جنايت‌ ميكند، اين‌ شخص‌ عقل‌ ندارد. يك‌ مثالي‌ براتون‌ بزنم‌. اين‌ مثال‌ شايد مطلب‌ را خوب‌ روشن‌ كند. شما هم‌ همينطور قضاوت‌ مي‌كنيد. اگر در دست‌ يك‌ بچه‌ مثلا يك‌ ريال‌ پول‌ باشد و يك‌ طرف‌ هم‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ چك‌ تضميني‌ فرض‌ يك‌ ميليون‌ توماني‌ باشد. اين‌ بچه‌ اين‌ يك‌ ميليون‌ تومان‌ را اعتنا نكند و به‌ اين‌ يك‌ ريال‌ زياد توجه‌ داشته‌ باشد، اين‌ را وقتي‌ ما ببينيم‌ ميگيم‌ بچه‌ است‌ عقل‌ نداره‌، شما هم‌ ميگيد. يعني‌ چي‌؟ اين‌ يك‌ ريال‌ سكه‌ است‌ جالبتره‌، زيباتره‌، آن‌ كاغذه‌، به‌ درد نميخوره‌. ميگيد نه‌ آقا اين‌، اين‌ پول‌ كارها انجام‌ ميدهد، سعادتهايي‌ را بوجود مي‌آورد. اما اين‌ يك‌ قران‌ به‌ درد كاري‌ نميخورد. عينا اين‌ را بياريد پياده‌ كنيد روي‌ معاويه‌ و مثلا فرض‌ كنيد سلمان‌ فارسي‌. سلمان‌ دنيا را ترك‌ كرده‌ آخرت‌ بينهايت‌ را گرفته‌. آخرتي‌ كه‌ پر از نعمت‌ و بهشت‌ و همه‌ چيز. اما معاويه‌ چند روز دنيا را گرفته‌ حتي‌ از آن‌ يك‌ ريال‌ هم‌ پست‌تر. آن‌ را گرفته‌ و تمام‌ آنچه‌ از نعمتهاي‌ پروردگار هست‌ در عالم‌ قيامت‌ از دست‌ داده‌. اگر ما يقين‌ به‌ قيامت‌ داشته‌ باشيم‌ و به‌ بهشت‌ و جهنم‌ و اگر ما حقيقت‌ دنيا را درك‌ كنيم‌ كه‌ انما الدنيا لعب‌ و لهو. عينا همان‌ جمله‌اي‌ كه‌ امروز شما ممكن‌ است‌ براي‌ يك‌ ريال‌ يا يك‌ تومانش‌ حتي‌ بگيد كه‌ اين‌ براي‌ بازي‌ خوبه‌، كسي‌ برنميداره‌، ارزشي‌ براي‌ اين‌ سكة‌ يك‌ توماني‌ يا يك‌ ريالي‌ كسي‌ قائل‌ نيست‌، خداي‌ تعالي‌ دنيا را در مقابل‌ آخرت‌ البته‌، نه‌ بنفسه‌، در مقابل‌ آخرت‌ همينطور وصف‌ فرموده‌. انما الدنيا لعب‌ و لهو. هم‌ بازيه‌ هم‌ بي‌ ارزش‌. و كسي‌ كه‌ اين‌ دنيا را در مقابل‌ آخرت‌ انتخاب‌ بكنه‌. يعني‌ اگر بنا شد يا دنيا يا آخرت‌، اين‌ را دارم‌ ميگم‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ دنياتون‌ را ترك‌ كنيد. به‌ ما دستور دادند كه‌ دنيا را داشته‌ باشيد. حتي‌ در دعاهاتون‌ بگيد ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌. اما اگر يك‌ جا بنا شد كه‌ شما دنيا را داشته‌ باشيد آخرت‌ را نداشته‌ باشيد. يا آخرت‌ را داشته‌ باشيد دنيا را نداشته‌ باشيد. اگر آخرت‌ را انتخاب‌ كرديد مثل‌ سلمانيد و اگر دنيا را انتخاب‌ كرديد و آخرت‌ را ترك‌ كرديد، مثل‌ معاويه‌ هستيد، عقل‌ نداريد.

 بهلول‌ يك‌ روز رفت‌ جاي‌ هارون‌ الرشيد نشست‌. سابق‌ بر اين‌ سلاطين‌، خلفا، باصطلاح‌ شخصيتها، حكام‌ اينها براي‌ خودشون‌ يك‌ تختي‌ درست‌ مي‌كردند. جاي‌ خاص‌ همه‌ بايد در روي‌ زمين‌ بنشينند و هرچه‌ هم‌ مي‌توانند تواضع‌ كنند. يك‌ تختي‌ داشت‌ هارون‌ الرشيد. بهلول‌ از راه‌ رسيد و رفت‌ روي‌ تخت‌ نشست‌. فورا غلامان‌ او را گرفتند كشيدند پائين‌، اينهم‌ نمي‌آمد. يك‌ دست‌ كتكش‌ زدند نشست‌ آن‌ گوشه‌ مشغول‌ گريه‌ كردن‌ شد. هارون‌ رسيد. پرسيد چيه‌؟ چرا گريه‌ ميكني‌. گفت‌ من‌ چند دقيقه‌، دقيقه‌ هم‌ نشد، رفتم‌ جاي‌ تو نشستم‌، ببينيد حرفها گاهي‌ براي‌ آدمهاي‌ خواب‌ مثل‌ پتكه‌ كه‌ به‌ سرشون‌ بزنند، من‌ يك‌ دقيقه‌ جاي‌ تو نشستم‌ كتكم‌ زدند اينجام‌ انداختند. تو كه‌ تمام‌ عمر جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشستي‌ ببين‌ چه‌ بلايي‌ به‌ سرت‌ مي‌آورند. اينها گاهي‌ تذكراتي‌ است‌ به‌ ما مي‌دهند. كوشش‌ كنيد جاي‌ ناحق‌ ننشينيد، حرف‌ ناحق‌ نزنيد، كاري‌ كه‌ بر خلاف‌ حقه‌ نكنيد. خيلي‌ اهميت‌ داره‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ السمع‌ و البصر و الفؤاد كل‌ اولئك‌ كان‌ عنه‌ مسئولا. سمع‌ يعن‌ يگوش‌. حتي‌ قلبتون‌، حتي‌ چشمتون‌. همة‌ اينها روز قيامت‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ تو چه‌ حقي‌ داشتي‌ به‌ فلان‌ محل‌ نگاه‌ كني‌؟ تو چه‌ حقي‌ داشتي‌ به‌ فلان‌ صدا گوش‌ بدهي‌؟ اينها ملك‌ خداست‌ و تو در ملك‌ خدا نبايد تصرف‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار بكني‌. ببينيد فمن‌ يتعد حدود الله‌، از حدود خدا تجاوز نكنيد اگر مي‌خواهيد بندة‌ خدا باشيد، اگر مي‌خواهيد عاقل‌ باشيد، عقل‌ داشته‌ باشيد. و لذا هر كس‌ عاقلتره‌، عابدتره‌. هر كس‌ بندة‌ خداست‌ او در پيشگاه‌ پروردگار ارزشش‌ بيشتره‌ و به‌ هدف‌ خلقت‌ نزديكتره‌. بايد تمام‌ همتمون‌ اين‌ باشد، اين‌ را من‌ عرض‌ كنم‌ در مرحلة‌ بندگي‌ بايد اينها گفته‌ بشه‌ كه‌ در عالم‌، اين‌ را آقايون‌ بدونند، هيچ‌ چيز، هيچ‌ چيز، اين‌ هيچ‌ چيز شامل‌ همه‌ چيز ميشه‌. هيچ‌ چيز مؤثر نيست‌ جز خدا. اگر شما به‌ روز سيزدة‌ ماه‌ صفر يك‌ اعتباري‌ داديد. گفتيد كه‌ اين‌ مستقلا چه‌ خدا بخواد چه‌ خدا نخواد نحسه‌. يا سيزدة‌ فروردين‌ حتي‌ فرقي‌ نميكنه‌. يا حتي‌ براي‌ نجوم‌، يا مثلا براي‌ انگشتري‌ كه‌ دستتون‌ كرديد چه‌ خدا بخواد چه‌ خدا نخواد من‌ محفوظم‌. حرز جواد بسيار عاليست‌. در روايت‌ هم‌ دارد. اما اگر گفتيد من‌ اگر اين‌ حرز جواد را به‌ دستم‌ كردم‌، چه‌ خدا بخواد چه‌ خدا نخواد من‌ محفوظم‌. اينجا مشركيد. تمام‌ روايات‌ بر اين‌ معنا اذعان‌ داره‌. و اين‌ را من‌ بهتون‌ بگم‌ شما ممكنه‌ بگيد پس‌ چي‌ شد؟ خاصيت‌ انگشتر عقيق‌، فيروزه‌، خاصيت‌ اين‌ دعاها، خاصيت‌ آب‌ تبركي‌، خاصيت‌ تربت‌ سيد الشهدا اينها يعني‌ چه‌؟ اينها همه‌اش‌ درست‌. منتهي‌ با ارتباط‌ با خدا. خدا همة‌ كارهايش‌ را بوسيلة‌ اسباب‌ انجام‌ ميده‌. خدا گفته‌ اگر مي‌خواي‌ شفا پيدا كني‌ خاك‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را ازش‌ استفاده‌ كن‌ تا شفا پيدا كني‌. اگر خدا نگفته‌ بود، منهاي‌ خدا اينها را اگر شما قائل‌ شدي‌ اثر داره‌، مشركي‌. در روايت‌ هست‌، در كتاب‌ كافي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد من‌ ابد الاسم‌ دون‌ المعنا فقد كفر. كسي‌ كه‌ اسم‌ را حتي‌ اسم‌ خدا، شما نشستي‌ يك‌ ذكري‌ گفتي‌، مثلا هزار مرتبه‌ اسمي‌ از اسماء پروردگار را گفتي‌ و معتقدي‌ كه‌ اين‌ اسم‌ تو را از مرض‌ نجات‌ ميده‌، از مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ گرفتاري‌ نجات‌ ميده‌، منهاي‌ خدا. يعني‌ خدا را ما كاري‌ نداريم‌ فعلا. اين‌ الله‌، اين‌ رحمن‌، اين‌ يا قدوس‌ مرا نجات‌ ميده‌. اگر يك‌ چنين‌ كاري‌ را كردي‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، تو كافري‌. فقد كفر. و من‌ ابد الاسم‌ و المعني‌ فقد اشرك‌. كسي‌ كه‌ هم‌ اسم‌ را هم‌ معني‌. بگه‌ نه‌ نصف‌ خاصيت‌ مال‌ اين‌ ذكره‌، نصفش‌ هم‌ مال‌ خداست‌. هم‌ خدا هم‌ اين‌ ذكر. اينجا مشركي‌. و من‌ ابد المعني‌ دون‌ الاسم‌ اين‌ شخص‌ موحده‌. يعني‌ بايد بگيد كه‌ لا اله‌ الا الله‌. لا مؤثر في‌ الوجود الا الله‌. اينطور بايد اعتقاد داشته‌ باشيد. حتي‌ اگر شما بگيد كه‌ خدا يك‌ كاري‌ را نمي‌خواست‌ انجام‌ بشه‌، ولي‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ زور كرد اين‌ كار را انجام‌ داد. شما به‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ توهين‌ كرديد. يك‌ قضايايي‌ هم‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ بعله‌ يك‌ جواني‌ مي‌خواست‌ مرده‌ بود، نزديك‌ مردنش‌ بود. حضرت‌ ابو الفضل‌ رفته‌ بودند متوسل‌ به‌ ايشان‌ شده‌ بودند. ايشان‌ اول‌ رفت‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهدا گفت‌. اكثرا مي‌خواهند يك‌ جهت‌ را درست‌ كنند ده‌ جهت‌ را خراب‌ مي‌كنند. اول‌ رفت‌ به‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ گفت‌ حضرت‌ فرمودند نه‌ اين‌ مصلحت‌ نيست‌ كه‌ اين‌ جوان‌ بمونه‌. خلاصه‌ رسوندند به‌ خدا و خدا هم‌ گفت‌ مصلحت‌ نيست‌ و همه‌ گفتند مصلحت‌ نيست‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ گفت‌ يا لقب‌ باب‌ الحوائجي‌ را از روي‌ من‌ برداريد يا اين‌ جوان‌ بايد خوب‌ بشه‌. اينها توهين‌ به‌ حضرت‌ اباالفضله‌. لا يسبقونه‌ بالقول‌. در قول‌ و در كلام‌ هيچوقت‌ بر خدا و بر ائمه‌ اينها سبقت‌ نميگيرند. يعني‌ يك‌ كلامي‌ كه‌ در وصف‌ ملائكه‌ هست‌ اين‌ كه‌ خدام‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارتند. كه‌ در عباد المكرمون‌. اينها بندگان‌ مكرم‌ پروردگارند. بل‌ عباد مكرمون‌. لا يسبقونه‌ بالقول‌ و هم‌ بامره‌ يعملون‌. اينها به‌ امر پروردگار عمل‌ مي‌كنند. خدا نداد تو بده‌. اگر خدا نده‌ احدي‌ نمي‌توند، اگر بندة‌ خدا باشند، نمي‌تونند غير از آن‌ را انجام‌ بدهند. شما تمام‌ شفاعتهاي‌ روز قيامت‌. به‌ من‌ كسي‌ نميتونه‌ بگه‌ وهابي‌ هستم‌. ميتونند بگند زيادي‌ ولايتي‌ هستي‌ ولي‌ وهابي‌ به‌ من‌ نميتونند بگن‌. اين‌ را من‌ عرض‌ كنم‌ بهتون‌، شفاعتهاي‌ روز قيامت‌ بايد با اذن‌ پروردگار باشه‌. ما معتقديم‌ شفاعت‌ با اذن‌ خداست‌. من‌ اين‌ را يك‌ وقتي‌ يك‌ جرياني‌ دارم‌. بچه‌ بودم‌، خيلي‌ كوچك‌ بودم‌. يك‌ كار بدي‌ كرده‌ بودم‌. پدرم‌ احساس‌ كردم‌ پدرم‌ رفت‌ به‌ همسايه‌ گفت‌ من‌ چوب‌ را برميدارم‌ اين‌ را مي‌خوام‌ تنبيهش‌ كنم‌. تا چوب‌ را بلند كردم‌ تو بيا دست‌ مرا بگير كه‌ من‌ او را نزنم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 با من‌ برخورد كرد و تا چوب‌ را بلند كرد همسايه‌ آمد و گرفتش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 متوجه‌ شدم‌. ببينيد شفاعت‌ اينه‌. اگر خدا همينطور بگه‌ خوب‌ بريد توي‌ بهشت‌ شما نمي‌فهميد چقدر بد كرديد يك‌. دوم‌ معني‌ عفو پروردگار را نمي‌فهميد. سوم‌ ارزش‌ همسايه‌ را، ارزش‌ آن‌ كساني‌ كه‌ شفيعند درك‌ نمي‌كنيد. سه‌ تا فايده‌ داره‌ اين‌ كار. اگر پدر به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ نه‌ هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. اشكالي‌ نداره‌ اين‌ كار را كردي‌ بخشيدمت‌. من‌ باز دو مرتبه‌ ممكن‌ بود اين‌ كار را بكنم‌. اما اين‌ سه‌ فايده‌ پيدا شد. نگيد كه‌ اگر خدا بايد اذن‌ بده‌ چه‌ شفاعتي‌؟ خدا بايد اذن‌ بده‌. در آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ هم‌ هست‌ و اذن‌ پروردگار هم‌ اين‌ را بدونيد، بخاطر اين‌ است‌ كه‌ هم‌ عفوش‌ را بهمانه‌، هم‌ بدي‌ گناه‌ تو را به‌ تو بفهمانه‌ و هم‌ ارزش‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و قيمت‌ آن‌ حضرت‌ را در مقابل‌ پروردگار به‌ شما معرفي‌ كنه‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. شفاعتي‌ كه‌ ما معتقديم‌ اينه‌. و الا اينطور نيست‌ كه‌ شما تمام‌ عمر را گناه‌ بكنيد و خدا هم‌ مي‌خواد راضي‌ باشه‌ راضي‌ نباشه‌. من‌ امام‌ حسين‌ دارم‌، تمام‌ غرق‌ گناهيم‌ و يك‌ حسين‌ داريم‌. اين‌ حرف‌ بسيار خوبه‌. اما با اذن‌ پروردگار. همه‌ اشون‌ شفا مي‌دهند با اذن‌ پروردگار. خداي‌ نكرده‌ مشرك‌ و يا كافر نشيد به‌ خاطر اينكه‌ ولايت‌ داريد. ولايت‌ زير ساية‌ توحيده‌، زير ساية‌ بندگي‌ خداست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بندة‌ خداست‌ و بندة‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ هر لحظه‌ او را دارد تدبير ميكند. لذا هر چه‌ انسان‌ قوي‌ باشه‌، واقعا من‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و اينكه‌ مظهر بندگي‌ خدا بوده‌ آن‌ وجود مقدس‌.

 يك‌ شخصي‌ يهودي‌ بود. اين‌ در دوران‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ جزيه‌ مي‌داد و مسلمان‌ نشد. يعني‌ وقتي‌ كه‌ يهوديها آمدند در مدينه‌ زندگي‌ مي‌كردند از خيبر اينهم‌ آمده‌ بود و مسلمان‌ نشد. پيغمبر از دار دنيا رفت‌ مسلمان‌ نشد. يك‌ روز ايستاده‌ بود ديد ريسمان‌ به‌ گردن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ انداختند دارند طرف‌ مسجد مي‌كشند. گفت‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ و اشهد ان‌ محمدا رسول‌ الله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) بهش‌ گفتند تو در موقع‌ عزت‌ اسلام‌ مسلمان‌ نشدي‌. حالا ديگه‌ چرا. حالا ديگه‌ چرا مسلمان‌ شدي‌؟ گفت‌ من‌ اين‌ علي‌ را ديدم‌ در خيبر را كند، قدرتش‌ را معجزه‌اش‌ را ديدم‌. الان‌ هم‌ هيچ‌ در قدرتش‌، در معجزه‌اش‌ نقصي‌ وارد نشده‌. معلومه‌ اين‌ مرد براي‌ خدا كار ميكنه‌. آنجا قدرتش‌ را اعمال‌ كرد براي‌ خدا. اينجا دست‌ روي‌ دست‌ گذاشته‌ براي‌ خدا. ببينيد. اين‌ معناي‌ بندگيست‌. بنده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ اگر تمام‌ قدرت‌ را بهش‌ بدهند بدون‌ اذن‌ پروردگارش‌ كاري‌ نكنه‌. يك‌ پليس‌ هفت‌ تير به‌ كمرش‌ بسته‌. فرض‌ كنيد چهل‌ سال‌ هم‌ اين‌ كار را داره‌ ميكنه‌. اما يك‌ دونه‌ گلوله‌ در نكرده‌. آقا چرا اين‌ را بستي‌؟ ميگه‌ اين‌ گلوله‌اش‌ در اختيار دولته‌، در اختيار من‌ نيست‌. براي‌ بازي‌ به‌ دست‌ من‌ ندادند. من‌ مستجاب‌ الدعوه‌ هستم‌ اما اختيارش‌ دست‌ خداست‌. اگر بنا بشود كه‌ اولياء خدائي‌ كه‌ در دنيا هستند، اوتاد، ابدال‌، اينهمه‌ اولياء خدا هستند اينها هر روز روي‌ اختيار خودشون‌ بارون‌ مثلا فرض‌ كنيد نازل‌ كنند. يكي‌ اراده‌ كنه‌ مثلا مريضهاي‌ اسلام‌ همه‌ شفا پيدا كنند، بيمارستانها خالي‌ بشه‌، كار بي‌ نظم‌ ميشه‌، اوضاع‌ بهم‌ ميريزه‌ و اصلا كارهاي‌ خدا بكلي‌ بهم‌ ميخوره‌. همه‌ بايد تحت‌ ارادة‌ الهي‌ باشند. ولي‌ خدا انسان‌ نميشه‌ تا صددرصد مثل‌ همان‌ پليس‌ كه‌ اگر تمام‌ قدرت‌ را گذاشتند در اختيارش‌ كوچكترين‌ اظهار قدرت‌ نكنه‌. در انبار مهمات‌ گذاشتنش‌ يك‌ هفت‌ تير هم‌ به‌ كمرش‌ بسته‌. يكي‌ مي‌آيد يك‌ سيلي‌ محكم‌ ميزنه‌ آقا از هفت‌ تير استفاده‌ كن‌. اين‌ براي‌ اين‌ كارها نيست‌. نه‌ تو مغازه‌ باز كردي‌، دكان‌ باز كردي‌، بيائيد من‌ دعا مي‌خونم‌، سرطاني‌ شفا ميدم‌، چه‌ ميكنم‌، چه‌ ميكنم‌. با اذن‌ پروردگاره‌ يا بدون‌ اذن‌ پروردگار؟ اگر با اذن‌ پروردگار اينطور بي‌ حساب‌ كه‌ نميشه‌ هر كس‌ بياد، فاسق‌ باشه‌، فاجر باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، كافر باشه‌، بيائيد ما شفاشون‌ ميديم‌. اگر بدون‌ اذن‌ پروردگاره‌ تو كافري‌. تو از بندگي‌ خدا خارجي‌ ولو آنكه‌ موفق‌ هم‌ باشي‌. لذا من‌ يك‌ توصيه‌اي‌ امشب‌ به‌ دوستان‌ اهل‌ كمال‌ و اهل‌ معنا و بحمد الله‌ بخصوص‌ در جوانها اين‌ گرايش‌ زياد شده‌ كه‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ و معنويات‌ حركت‌ مي‌كنند. به‌ هدف‌ خلقتتون‌ فكر كنيد، نه‌ به‌ اين‌ مسائل‌. فكر نكنيد كه‌ برويد عبادت‌ بكنيد يك‌ خواب‌ خوبي‌ ببينيد، يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشته‌ باشيد، مستجاب‌ الدعوه‌ بشويد، طي‌ الارض‌ پيدا بكنيد، شما خيال‌ مي‌كنيد آصف‌ بن‌ برخيا طي‌ الارض‌ كه‌ داشت‌، جابجايي‌ اموال‌ مردم‌ را بعهده‌ گرفته‌ بود. پس‌ خوب‌ بود يك‌ بنگاه‌ باربري‌ تشكيل‌ ميداد. نه‌. يك‌ دفعه‌ آنهم‌ با خواست‌ حضرت‌ سليماني‌ كه‌ اونهم‌ متصل‌ به‌ خداست‌ و پيغمبر خداست‌ مي‌خواست‌ اين‌ كار را انجام‌ بده‌. و الا شايد بيشتر از يك‌ دفعه‌ هم‌ در عمرش‌ اين‌ كار را نكرد. شما فكر مي‌كنيد در اين‌ كرة‌ زمين‌ اولياء خدا كمند؟ افرادي‌ كه‌ طي‌ الارض‌ دارند كمند؟ اما عمل‌ با اذن‌ خداست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و تمام‌ ائمه‌، اينها اگر مي‌خواستند با يك‌ اراده‌، اين‌ را بدونيد، با يك‌ اراده‌ آسمانها و زمين‌ را خلق‌ كنند مي‌تونستند. خوب‌ پس‌ چرا نكردند؟ خوب‌ بندة‌ خدا هستند. خدا اگر بخواد بكنه‌ يا نهايت‌ بوسيلة‌ اينها انجام‌ بده‌. اگر خدا نخواد معناي‌ بندگي‌ را خوب‌ ياد بگيريد. فكر نكنيد كه‌ ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ هدف‌ و مقصد بندگي‌ خداست‌، اين‌ منظور اينه‌ كه‌ شما بايد فقط‌ به‌ هدف‌ و مقصد فكر بكنيد نه‌ به‌ چيزهايي‌ كه‌ در راهش‌ هست‌. من‌ مثال‌ زدم‌ براي‌ دوستان‌، چون‌ اينجا همه‌ جور افراد و دوستان‌ هستند، مي‌خوام‌ خوب‌ مطلب‌ واضح‌ بشه‌. دوستان‌ در جلسات‌ خصوصي‌ مثال‌ زدم‌. انسان‌ گاهي‌ هواپيما سوار ميشه‌ آقا، هواپيما سوار ميشيد كه‌ بريد يك‌ شهري‌ و يك‌ مقصدي‌. اگر كسي‌ سوار هواپيما بشه‌ مقصد را فكر نكنه‌، براي‌ آن‌ شكلاتي‌ كه‌ مهماندار مي‌آد در اول‌ سوار شدن‌ به‌ انسان‌ ميده‌ فقط‌ به‌ او فكر كنه‌. اين‌ چقدر فكرش‌ پائينه‌. اينهائي‌ كه‌ به‌ فكر مكاشفه‌ و مشاهده‌، من‌ نميگم‌ اينها نبايد باشه‌ يا نيست‌. هست‌ و بايد هم‌ باشه‌. اما اگر كسي‌ فكرش‌ را به‌ اينها داد و به‌ همينجا محدود شد، اين‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ توي‌ هواپيما رفته‌ نشسته‌ براي‌ شكلات‌ خوردن‌. اشتباهي‌ رفته‌. آقا اينقدر خرج‌ نداشت‌، اينقدر دور شدن‌ از وطن‌ لازم‌ نبود. برو آنجا بالاي‌ اين‌ شهرك‌ اكباتان‌ يك‌ هواپيمايي‌ هست‌ كه‌ فقط‌ شكلات‌ فقط‌ ميده‌. آنجا برو شكلات‌ بخور. پس‌ اينجور. اين‌ به‌ مقصد نمي‌رسوندتون‌. مي‌خواي‌ مكاشفه‌ داشته‌ باشي‌، فلان‌ ذكر را بگو، گناه‌ هم‌ بكن‌، مسئله‌اي‌ نيست‌، مقصدي‌ نداري‌، درجا ميزني‌ و شب‌ هم‌ بعيد نيست‌ خواب‌ خوبي‌ هم‌ ببيني‌. شب‌ هم‌ بعيد نيست‌ مكاشفاتي‌ هم‌ داشته‌ باشي‌. خوب‌ من‌ مي‌خوام‌ مطلب‌ را براتون‌ روشن‌ كنم‌ بندگي‌ خدا يعني‌ چه‌؟ بندگي‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ اگر تمام‌ جن‌ و انس‌ در اختيارتون‌ باشد، تمام‌ نيروها در اختيار شما باشد و شما هم‌ گرفتاري‌ داريد، نيازمنديد، ديگه‌ از اين‌ بالاتر نميشه‌. از اين‌ نيرو كوچكترين‌ استفاده‌اي‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار نكنيد. اين‌ معناي‌ بندگيست‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ مي‌فرمايد فطلب‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. من‌ دو شبه‌ اين‌ روايت‌ عنوان‌ بصري‌ را مي‌گذارم‌ توي‌ جيبم‌ كه‌ بخونم‌ وقت‌ نميشه‌. امشب‌ هم‌ فكر نمي‌كنم‌ چون‌ فرصت‌ الان‌ تمام‌ ميشه‌. اين‌ را ببينيد الان‌ مي‌بيند كه‌ باصطلاح‌ بهم‌ ريخته‌ شده‌ اين‌ كاغذي‌ كه‌ ديشب‌ هم‌ توي‌ جيب‌ من‌ بود، امشب‌ هم‌ بود. ولي‌ مقدمه‌اش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ براتون‌  تا ببينيد كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چه‌ مي‌فرمايد و مقدمه‌اش‌ را ميگم‌ بخاطر اينكه‌ انشاء الله‌ بتونم‌ فرداشب‌ اگر خداي‌ تعالي‌ ياري‌ بفرمايد، بقيه‌اش‌ را براتون‌ بخوانم‌.

 ناقل‌ روايت‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ است‌ كه‌ ميگه‌ كه‌ عن‌ عنوان‌ البصري‌. عنوان‌ بصري‌. عنوان‌ اسمش‌ بوده‌ اهل‌ بصره‌ بودهه‌ كنيه‌اش‌ هم‌ ابو عبد الله‌ بوده‌. ايشان‌ يك‌ مرد كهنسالي‌ بوده‌. كان‌ شيخا كبيرا. يك‌ پيرمردي‌ بود. نود و چهار سال‌ عمرش‌ بوده‌. اينها راميگم‌ خيلي‌ مهمه‌. ببينيد انسان‌ ممكنه‌ نود و چهار سال‌ كج‌ بره‌ و بعد از نود و چهار سال‌ خدا هدايتش‌ كنه‌. هيچوقت‌ در دوران‌ عمرتون‌ مأيوس‌ از هدايت‌ نشيد. قال‌ كنت‌. من‌ با مالك‌ بن‌ انس‌ رفت‌ و آمد مي‌كردم‌. يعني‌ شاگرد مالك‌ بن‌ انس‌ بودم‌. شما مي‌دونيد مالك‌ بن‌ انس‌ يكي‌ از ائمة‌ اهل‌ سنته‌. يعني‌ سني‌ها چهار مجتهد كه‌ الان‌ هم‌ ازشون‌ تقليد ميكنند دارند. ابو حنيفه‌ است‌، مالك‌ بن‌ انس‌، شافعي‌ و احمد بن‌ حنبل‌. حنبلي‌. اين‌ چهارتا هستند. ايشان‌ مالكي‌ بوده‌ و با او رفت‌ و آمد ميكرده‌. فلما قدم‌ جعفر الصادق‌ عليه‌ السلام‌ المدينه‌. امام‌ صادق‌ وقتي‌ تشريف‌ آورد مدينه‌ من‌ رفتم‌ خدمتشون‌ و احببت‌ ان‌ آخذ عنه‌ كما اخذت‌ عن‌ مالك‌. همانطوري‌ كه‌ از مالك‌ گاهي‌ مي‌رفتم‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌پرسيدم‌، دوست‌ داشتم‌ كه‌ از امام‌ صادق‌ هم‌ برم‌ مسائلي‌ را سؤال‌ كنم‌. حضرت‌ يك‌ روز به‌ من‌ فرمود فقال‌ لي‌ يوم‌ اني‌ رجل‌ مطلوب‌. من‌ يك‌ آدم‌ مطلوب‌، يعني‌ يا معناش‌ اينه‌ كه‌ مراجعاتش‌ زياده‌ يا زير نظر حكومتم‌. و معذلك‌ لي‌ اوراد في‌ كل‌ ساعه‌ من‌ آناء الليل‌ و النهار. در عين‌ حال‌ يك‌ اورادي‌ هم‌ دارم‌، يك‌ اذكاري‌ هم‌ دارم‌ يك‌ عباداتي‌ هم‌ دارم‌ كه‌ در هر ساعت‌ از شب‌ و روز مشغول‌ اون‌ هستم‌. تو مزاحم‌ نشو. ردش‌ كرد. و لا تشغلني‌ عن‌ وردي‌ و خذ عن‌ مالك‌. برو از همان‌ استاد قبليت‌ استفاده‌ كن‌. ميگه‌ خيلي‌ غمگين‌ شدم‌. حق‌ هم‌ داره‌. فقتغممت‌ من‌ ذلك‌ و خرجت‌ من‌ عنده‌. از نزد حضرت‌ بيرون‌ آمدم‌ و قلت‌ في‌ نفسي‌ لو تفرث‌ فيه‌ خيرا لما زجرني‌ عن‌ الاختلاف‌ اليه‌. اگر در من‌ خيري‌ امام‌ صادق‌ مي‌ديد من‌ را از محفلش‌، از مجلسش‌ بيرون‌ نميكرد. فدخلت‌ مسجدا الرسول‌. رفتم‌ توي‌ مسجد پيغمبر اكرم‌ و سلمت‌ عليه‌. سلام‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كردم‌. ثم‌ رجعت‌ من‌ القد الي‌ الروضه‌ آمدم‌ توي‌ مسجد پيغمبر نشستم‌ و صليت‌ فيها ركعتين‌. دو ركعت‌ نماز خوندم‌ و قلت‌ اسئلك‌ يا الله‌ يا الله‌. بعد از نماز دستم‌ را بدعا برداشتم‌ گفتم‌ يا الله‌ يا الله‌ ان‌ تعطف‌ علي‌ قلب‌ جعفر و ترزقني‌ من‌ علمه‌. خدايا قلب‌ امام‌ صادق‌ را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌ و از علمش‌ روزي‌ كن‌ مرا تا هدايت‌ بشوم‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ تو. به‌ صراط‌ مستقيم‌. و برگشتم‌ و رجعت‌ الي‌ داري‌ معتما و لم‌ اختلف‌ الي‌ مالك‌ بن‌ انس‌. رفتم‌ توي‌ خانه‌ نشستم‌، خيلي‌ غم‌ گرفته‌ بودم‌. مرد نود و چهار ساله‌ حضرت‌ صادق‌ بهش‌ اعتنا نميكنه‌، ميگه‌ برو از مالك‌ بازهم‌ استفاده‌ بكن‌. ميگه‌ نشستم‌ توي‌ خانه‌. وقتي‌ كه‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌، دلم‌ تنگ‌ شد. باز بلند شدم‌ آمدم‌ به‌ نماز توي‌ مسجد و نماز واجبم‌ را خوندم‌. بعد از نماز خيلي‌ صبرم‌ باصطلاح‌ من‌ را بيچاره‌ كرد. صبرم‌ لبريز شد. فلما ضاق‌ صبري‌ وقتي‌ كه‌ دلم‌ تنگ‌ شد گفتم‌ برم‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بايستم‌. و قصدت‌ جعفر و كان‌ بعد ما صليت‌ العصر بعد از نماز عصر بود كه‌ رفتم‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌ فلما حضرتما بداره‌ استأذنت‌ عليه‌. وقتي‌ كه‌ نزديك‌ حاضر شدم‌ كنار در خانة‌ امام‌ صادق‌ اذن‌ گرفتم‌ و خرج‌ خادم‌ له‌. يك‌ خادمي‌ آمد بيرون‌ فقال‌ ما حاجتك‌. تو چه‌ حاجت‌ داري‌. قلت‌ السلام‌ علي‌ الشريف‌. مي‌خوام‌ يك‌ سلامي‌ خدمت‌ آقا عرض‌ كنم‌. فقال‌ بعد اين‌ خادم‌ گفت‌ كه‌ هو قائم‌ في‌ مصلاه‌. توي‌ مصلاي‌ خودش‌، روي‌ جانماز خودش‌ مشغول‌ نمازه‌. من‌ همانجا نشستم‌. فجلست‌ بهذا بابه‌ فما لبست‌ الا يسيرا. خيلي‌ كم‌ معطل‌ شدم‌. اذ خرج‌ خادم‌ فقال‌ ادخل‌ علي‌ بركت‌ الله‌. گفت‌ بفرما تو انشاء الله‌ مباركه‌. فدخلت‌ و سلمت‌ عليه‌. ببينيد يك‌ رد كردن‌، آنجا كه‌ مي‌خواست‌ از امام‌ صادق‌ استفاده‌ بكنه‌ مي‌خواست‌ همانطوري‌ كه‌ از مالك‌ استفاده‌ ميكنه‌ از امام‌ صادق‌ هم‌ استفاده‌ بكنه‌، حضرت‌ ردش‌ كرد. اما حالا با يك‌ شوق‌ و عشق‌ ديگري‌ آمده‌. گاهي‌ بعضي‌ از رد كردنها اين‌ را بدونيد، اين‌ براتون‌ مفيده‌. اگر تا گفتيد خدايا بده‌ و خدا هم‌ داد، شما معلوم‌ نيست‌ ديگه‌ اهل‌ دعا و توسل‌ و اينها باشيد. بهتون‌ نده‌، يك‌ شب‌ پاشيد، يك‌ خلوتي‌، يك‌ عبادتي‌، يك‌ حالي‌، يك‌ خورده‌ قلبتون‌ تصفيه‌ بشه‌، بعد بهتون‌ بده‌. وقتي‌ كه‌ من‌ وارد شدم‌ فجلست‌ فافرق‌ مليا. سرش‌ را حضرت‌ انداخته‌ بود پائين‌. ثم‌ رفع‌ رأسه‌ و قال‌ ابو من‌. سرشون‌ را بلند كردند گفتند كنيه‌ات‌ چيه‌؟ قلت‌ ابو عبد الله‌. كنية‌ من‌ ابو عبد اللهه‌. حضرت‌ فرمود ثبت‌ الله‌ كنيتك‌. ابو به‌ معناي‌ صاحب‌ تقريبا، من‌ بندة‌ خدا هستم‌ خلاصه‌. حضرت‌ فرمود خدا كنية‌ تو را براي‌ تو ثابت‌ نگه‌ داره‌، تو را بندة‌ خودش‌ قرار بده‌. و وفقك‌ يا ابا عبد الله‌. خدا توفيقت‌ بده‌. اين‌ همان‌ آقائي‌ بود كه‌ رد كرده‌ بود ايشان‌ را و اين‌ همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ رد شده‌ بود. حضرت‌ فرمود ما مسئلتك‌. مسئلت‌ چيه‌، سؤالت‌ چيه‌؟ قلت‌ في‌ نفسي‌. با خودم‌ گفتم‌ كه‌ لو لم‌ يكن‌، گوش‌ بده‌، لو لم‌ يكن‌ في‌ زيارته‌ و تسليم‌ غير هذه‌ الدعا لكان‌ كثيرا. اگر از اين‌ زيارتي‌ كه‌ من‌ از حضرت‌ كردم‌ و سلامي‌ كه‌ خدمتشون‌ عرض‌ كردم‌ چيزي‌ براي‌ من‌ نبود الا اين‌ دعائي‌ كه‌ فرمود گفت‌ خدا ثابت‌ كنه‌ كنيه‌ات‌ را و توفيقت‌ بده‌، براي‌ من‌ بس‌ بود. بعد حضرت‌ سرشون‌ را بلند كردند ثم‌ قال‌ ما مسئلتك‌ فقلت‌ سألت‌ الله‌ عن‌ يعطف‌ قلبك‌ عليه‌. من‌ رفتم‌ در حرم‌، در مسجد دعا كردم‌ كه‌ خدا قلب‌ شما را بر من‌ مهربان‌ بكنه‌ و از علم‌ شما خدا روزي‌ من‌ بكنه‌ و ارجوا عن‌ الله‌ تعالي‌ اجابني‌ في‌ الشريف‌. اميدوار هم‌ هستم‌ خدا دعاي‌ مرا مستجاب‌ كرده‌ باشه‌. از اينجا مطالب‌ را انشاء الله‌ مي‌گذاريم‌ براي‌ فردا شب‌ چون‌ وقت‌ تنگه‌. و از اين‌ قسمت‌ از، مطلب‌ زياده‌ها، من‌ شايد فردا شب‌ بخوام‌ همه‌اش‌ را براي‌ شما بگم‌ يك‌ ساعت‌ طول‌ ميكشه‌. اين‌ مقدمه‌اش‌ از همين‌ مقدمه‌اش‌ چند تا استفاده‌ مي‌كنيم‌.

 يكي‌ اينكه‌ شوق‌ به‌ طلب‌ علم‌ داشته‌ باشيد. ديگه‌ اينكه‌ هيچوقت‌ دير نيست‌. نگيد ما ديگه‌ ازمون‌ گذشته‌، پير شديم‌. هيچوقت‌ دير نيست‌. نود و چهار سالشه‌ حالا تازه‌ سرش‌ به‌ سنگ‌ خورده‌. ميدونه‌ كه‌ از مالك‌ بن‌ انس‌ استفاده‌اي‌ نميتونه‌ بكنه‌. و ديگه‌ اينكه‌ اگر خواستيد خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بخصوص‌ امام‌ عصرتون‌ و امام‌ زمانتون‌ به‌ شما نظر لطف‌ داشته‌ باشه‌ بريد در خانة‌ خدا. همين‌ كاري‌ كه‌ ايشان‌ كرد. مردود بودها. حضرت‌ ردش‌ كرد صددرصد. ولي‌ رفت‌ توي‌ مسجد، دو ركعت‌ نماز خوند، روي‌ همان‌ فكر خودش‌، دستش‌ را به‌ دعا بلند كرد، با زبان‌ خودش‌. خدايا قلب‌ جعفر بن‌ محمد را بر من‌ مهربان‌ كن‌ تا من‌ از علمش‌ استفاده‌ كنم‌. شما هم‌ بگيد خدايا قلب‌ امام‌ زمان‌ را بر ما مهربان‌ بكن‌ ما هم‌ بتونيم‌ از وجود مقدس‌ امام‌ زمانمون‌ استفاده‌ بكنيم‌. اين‌ توسلات‌ را بايد داشته‌ باشيد.

 امشب‌ رفتند در خانة‌ نازدانة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. طفل‌ چهار ساله‌اي‌ كه‌ در خرابه‌ كه‌ در كتاب‌ كامل‌ بهائي‌ دارد از روزي‌ كه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از دار دنيا رفته‌ بود و شهيد شده‌ بود، معمولا اين‌ بچه‌ها سؤال‌ مي‌كردند، خدا براي‌ كسي‌ نياره‌. اين‌ خانواده‌هاي‌ شهدا بعضي‌ از اين‌ سنخ‌ مسائل‌ داشتند. نمي‌خواستند به‌ بچه‌ بگند پدرت‌ شهيد شده‌. كجاست‌ پدرمون‌؟ رفته‌ مسافرت‌. اين‌ را مي‌گفتند. مسافرت‌ رفته‌. بچه‌ است‌، يك‌ مقدار طاقت‌ مي‌آورد، يك‌ مقدار مي‌رفت‌ بازي‌ مي‌كرد. باز بر ميگشت‌، برميگرده‌، پدرمون‌ چي‌ شد، چرا دير كرد؟ مي‌دونيد بازهم‌ بايد يك‌ طوري‌ جواب‌ كودك‌ را داد. اگر پدر مهربان‌ باشه‌، به‌ اين‌ دو نكته‌ توجه‌ كنيد. اگر پدر خيلي‌ مهربان‌ باشه‌ و اگر بچه‌ از ديگران‌ اذيت‌ هم‌ ببينه‌، اينجا بيشتر به‌ ياد پدر مي‌افته‌، به‌ ياد مهربانيهاي‌ پدر مي‌افته‌. در مدت‌ اسارت‌ از كوفه‌ به‌ شام‌ و از كربلا به‌ كوفه‌، علاوه‌ بر اينكه‌ پدر را نمي‌بيند حضرت‌ رقيه‌، گاهي‌ دژخيمهايي‌ را بالاي‌ سرشون‌ مي‌بينند كه‌ با شلاق‌ بالاي‌ سر آنها ايستاده‌اند. لذا شب‌ كه‌ ميشد مي‌آمد سرش‌ را، اينطور يكي‌ از بزرگان‌ نقل‌ مي‌كرد مي‌آمد سرش‌ را روي‌ دامن‌ زينب‌ مي‌گذاشت‌ مي‌گفت‌ عمه‌ چرا پدرمون‌ از مسافرت‌ نمي‌آد. حالا در ميان‌ خرابه‌ يك‌ دفعه‌ در عالم‌ رؤيا ديده‌ پدر از مسافرت‌ آمده‌ زبان‌ گله‌ را باز كرده‌ پدر كجا بودي‌؟ چرا دير آمدي‌؟ نمي‌داني‌ چقدر ما را اذيت‌ كرده‌ بودند، چقدر ناراحتمون‌ كردند. اين‌ كلمات‌ را مي‌گفت‌ يك‌ دفعه‌ از خواب‌ پريد. پدر را نمي‌بيند. صداي‌ شيون‌ را بلند كرد. اينطوري‌ كه‌ از تواريخ‌ استفاده‌ ميشه‌ اين‌ خرابه‌ در كنار كاخ‌ يزيد بوده‌. صداي‌ گرية‌ هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ بلند شد. يزيد گفت‌ چه‌ خبره‌؟ گفتند يك‌ كودكي‌ خواب‌ پدرش‌ را ديده‌. مي‌دانست‌ كه‌ بچة‌ چهار ساله‌ مي‌فهمد كه‌ سر بريده‌ با بدن‌، بدون‌ بدن‌ فرق‌ ميكنه‌. لذا روي‌ آن‌ خباثتي‌ كه‌ يزيد داشت‌ به‌ عقيدة‌ من‌، سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را فرستاد در خرابه‌. تا چشم‌ رقيه‌ به‌ سر پدر افتاد، من‌ الذي‌ ايتمني‌ علي‌ صغر سني‌. من‌ الذي‌ قطع‌ وريد. پدر اين‌ رگهاي‌ گردن‌…

 خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌ مخصوصا ملتمسين‌ شفا مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۳ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

 هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌ 13 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ بندگي‌ خدا و اينكه‌ هدف‌ از خلقت‌ بشر اين‌ گوهر سر سبد خلقت‌ پروردگار بندگي‌ و ارتباط‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار بوده‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. خداي‌ تعالي‌ در بعضي‌ از آيات‌ قرآن‌ فرموده‌ است‌ كه‌ هر چه‌ من‌ در آسمانها و زمين‌ خلق‌ كردم‌ براي‌ بشر بوده‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌. هر چه‌ در اين‌ آسمانها كه‌ منظور از آسمانها لااقل‌ منظومة‌ شمسي‌ خودمان‌ است‌ و هر چه‌ در زمين‌ هست‌ اعم‌ از حيوانات‌ و نباتات‌ و تمام‌ موجودات‌، لكم‌ براي‌ شما خلق‌ كرده‌ام‌. و در بعضي‌ از احاديث‌ دارد كه‌ تو را هم‌ براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. يعني‌ تمام‌ موجودات‌ در خدمت‌ تو و تو در خدمت‌ من‌. تمام‌ موجودات‌ براي‌ تو و تو براي‌ من‌. همة‌ موجودات‌ فداي‌ تو شوند، تو راحت‌ باشي‌ و تو با من‌ مأنوس‌ شوي‌. انس‌ با من‌ داشته‌ باشي‌. لذا روح‌ انسان‌ را در ابتدا خداي‌ تعالي‌ طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ از نظر وضع‌ صفات‌ و اسماء قابليت‌ اين‌ را دارد كه‌ مُظهر و مظهر صفات‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار واقع‌ گردد و خليفة‌ الله‌ بشود.

 لذا وقتي‌ كه‌ روح‌ حضرت‌ آدم‌ را نفخ‌ فرمود، مي‌فرمايد و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌، در آدم‌ من‌ نفخ‌ روح‌ كردم‌ اما چه‌ روحي‌، روحي‌ كه‌ نمونة‌ خود من‌ بود. صفات‌ الهي‌ را در او قرار داده‌ ميشد، در اثر بندگي‌ و اطاعت‌ انسان‌ به‌ جائي‌ ميرسد كه‌ حالت‌ انس‌ پيدا ميكند. با خدا مأنوس‌ ميشود. يعني‌ به‌ طوري‌ اين‌ روح‌ انسان‌ قدرت‌ پيدا ميكند كه‌ جز با خدا با ديگري‌ حال‌ و حوصلة‌ حرف‌ زدن‌ ندارد. در بعضي‌ از احاديث‌ هست‌ كه‌ مؤمن‌ به‌ جائي‌ مي‌رسد كه‌ از ديگران‌ وحشت‌ مي‌كند ولي‌ با خداي‌ تعالي‌ مأنوس‌ است‌. روزها را شب‌ مي‌كند، شب‌ منتظر ميشود كه‌ ساعاتي‌ با پروردگارش‌ مناجات‌ كند و حرف‌ بزند. اين‌ حالت‌ يعني‌ حالت‌ انس‌ با پروردگار يك‌ مقدماتي‌ لازم‌ دارد. مقدماتش‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ است‌. انسان‌ با آلودگيهاي‌ مختلف‌ نمي‌تواند به‌ محضر پروردگار مشرف‌ شود و به‌ لقاء خدا برسد. اگر روحش‌ آلوده‌ بود، صفات‌ رذيله‌ در روحش‌ وجود داشت‌، صفات‌ حيواني‌ و شيطاني‌ در او ظهور و بروز كرده‌ بود، اين‌ لياقت‌ انس‌ با پروردگار را ندارد.

 لذا اگر انسان‌ بخواهد به‌ مقام‌ انس‌ برسد در مرحلة‌ اول‌ بايد بكوشد نفسش‌ را تزكيه‌ كند، پاك‌ كند. صفات‌ رذيله‌ را به‌ دور بريزد. نميشود كه‌ انسان‌ داراي‌ صفات‌ شيطاني‌ و صفات‌ حيواني‌ باشد و با خدا هم‌ بخواهد مأنوس‌ شود. او را راه‌ نمي‌دهند. به‌ قول‌ معروف‌ عنقا شكار هر كس‌ نشود. مالتراب‌ و رب‌ الارباب‌.

 بنابراين‌ اول‌ قدم‌ تزكية‌ نفسه‌. بايد انسان‌ نفسش‌ را از تمام‌ رذائل‌ پاك‌ كند و بعد شروع‌ كند به‌ انس‌ با پروردگار. در ابتدا اگر كسي‌ بخواهد با خدا مأنوس‌ شود تا به‌ آنجا برسد كه‌ با خدا حرف‌ بزند و جواب‌ بگيرد، يك‌ راهنمائي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ شما را كرده‌اند. فرموده‌اند اگر مي‌خواهيد با خدا حرف‌ بزنيد و خدا با شما حرف‌ بزند، قرآن‌ بخوانيد تا خدا با شما حرف‌ بزند. كلام‌، كلام‌ خداست‌. از جانب‌ پروردگار نازل‌ شده‌ اين‌ حلق‌ و زبان‌ و لب‌ و دهان‌ هم‌ كه‌ مخلوق‌ خداست‌. پس‌ هر كس‌ در هر وقت‌ هر جمله‌اي‌ از آيات‌ قرآن‌ را مي‌خواند در حقيقت‌ خدا دارد حرف‌ ميزند. لذا دستور دادند اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. اگر قرآن‌ قرائت‌ ميشود، فرقي‌ نميكند. چه‌ از راديو باشد، از بلندگو باشد، از زبان‌ يك‌ فرد سني‌ باشد يا شيعه‌، همه‌ مخلوق‌ خدا هستند. همه‌ بايد بدانند كه‌ كلام‌، كلام‌ خداست‌. انسان‌ بايد گوش‌ بدهد. اذا قرأ القرآن‌. نميگند اگر يك‌ مؤمني‌ قرآن‌ قرائت‌ كرد، اگر يك‌ انساني‌ قرآن‌ قرائت‌ كرد. به‌ مجرد اينكه‌ صداي‌ قرآن‌ را شنيديد فاستمعوا له‌، خدا دارد حرف‌ ميزند با شما، گوش‌ بديد و انصتوا و ساكت‌ بمانيد تا شما رستگار شويد. پس‌ سخن‌ گفتن‌ پروردگار از طريق‌ استماع‌ قرائت‌ قرآنه‌.

 اگر خواستيد شما با خدا حرف‌ بزنيد يك‌ راه‌ بسيار خوبي‌ دارد كه‌ متأسفانه‌ اكر و بيشتر ما از اين‌ راه‌ نمي‌توانيم‌ صحيح‌ حرمت‌ كنيم‌ چون‌ عربي‌ بلد نيستيم‌. نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در صحيفة‌ سجاديه‌ يا در دعاي‌ ابو حمزة‌ ثمالي‌ يا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دهعاي‌ كميل‌ يا ساير ائمه‌ در ادعيه‌اشون‌ چه‌ با خدا گفته‌اند و چه‌ ادبي‌ را رعايت‌ كرده‌اند. چون‌ ترجمة‌ عربيها را نمي‌دونيم‌. آنقدر هم‌ همت‌ متأسفانه‌ نداريم‌ كه‌ برويم‌ زبان‌ دينمون‌ را ياد بگيريم‌ كه‌ وقتي‌ خدا با ما حرف‌ ميزند بدانيم‌ چه‌ گفت‌ و وقتي‌ كه‌ ما با خدا حرف‌ مي‌زنيم‌ بدانيم‌ كه‌ چه‌ مي‌گوئيم‌. اما بهترين‌ راه‌ همينه‌ كه‌ دعا بخوانيد. دعاهاي‌ صحيفة‌ سجاديه‌، همين‌ دعاي‌ خمسة‌ عشر كه‌ در مفاتيحه‌. عجيب‌ مضاميني‌ دارد. انسان‌ گاهي‌ متحير ميشود كه‌ بايد بگويد اين‌ سخن‌، سخن‌ بشر نيست‌. سخن‌ بشر عادي‌ نيست‌. كلماتي‌ كه‌ در همين‌ مناجاتهاي‌ پانزده‌ گانه‌ در مفاتيح‌ الجنان‌ نقل‌ كرده‌اند از امام‌ سجاد. شخصي‌ كه‌ تائب‌ است‌ بگويد الهي‌ البست‌ الخطايا ثوب‌ مذلتي‌ و جلل‌ التباعد منك‌ لباس‌ مسكنتي‌. اين‌ جمله‌ها عجيبه‌. انسان‌ با خدا كه‌ مي‌خواد صحبت‌ كنه‌ بايد همينطور صحبت‌ كنه‌. خدايا خطاياي‌ من‌ و اشتباهات‌ من‌ بر من‌ لباس‌ مذلت‌ پوشانده‌. من‌ را ذليل‌ كرده‌، من‌ را وحشتناك‌ كرده‌. بايد بترسم‌. امام‌ فرمود و لا يخافن‌ احدهم‌ منكم‌ الا ذنبه‌. هيچ‌ كدامتون‌ از هيچ‌ چيز نترسيد مگر از گناهتون‌. حتي‌ از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌ترسيم‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ گناه‌ چون‌ كرده‌ايم‌ خدا ما را معاقبت‌ مي‌كند و ممكن‌ است‌ مؤاخذه‌ كند و از اينجهت‌ ما از خدا مي‌ترسيم‌. و الا ترس‌ ما از ذات‌ مقدس‌ پروردگار ترس‌ يك‌ مظلوم‌ از يك‌ ظالم‌ نيست‌. ترس‌ يك‌ ضعيف‌ از قوي‌ نيست‌. چون‌ خداي‌ مهربان‌، خدايي‌ كه‌ در هر سوره‌ وقتي‌ مي‌خواد با ما حرف‌ بزنه‌ دو مرتبه‌ نام‌ خودش‌ را به‌ مهرباني‌ ياد ميكنه‌. در سورة‌ حمد چهار مرتبه‌ به‌ مهرباني‌ ياد ميكنه‌. در زيادي‌ از كلمات‌ سبقت‌ رحمته‌ غضبه‌. سبقت‌ گرفته‌ فرموده‌اند كه‌ غضب‌ پروردگار بر رحمتش‌ سبقت‌ گرفته‌. خدائي‌ كه‌ حتي‌ از فرعون‌ با آنهمه‌ معصيت‌ نمي‌گذرد. دوست‌ دارد او هم‌ به‌ راه‌ سعادت‌ قدم‌ بردارد. به‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ مي‌فرمايد اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. و قولا له‌ قولا لينا لعله‌ يتذكر او يخشي‌. اين‌ خداي‌ مهربان‌. برويد به‌ طرف‌ فرعون‌، فرعوني‌ كه‌ صدها كودك‌ را در مقابل‌ چشم‌ پدر و مادر كشته‌ و آنهمه‌ ظلم‌ كرده‌، برويد طرف‌ فرعون‌ كه‌ طغيان‌ كرده‌. با او با نرمي‌ صحبت‌ كنيد، با محبت‌ صحبت‌ كنيد، شايد او هم‌ به‌ سوي‌ ما برگردد. و شايد قلبش‌ تكان‌ بخورد و توبه‌ كند و اين‌ كارها را نكند. اين‌ خداي‌ با اينهمه‌ محبت‌ محال‌ است‌ كه‌ انسان‌ با معرفت‌ از اين‌ خدا بخاطر ظلمش‌، نستجير بالله‌، يا مانند ضعيفي‌ كه‌ از ظالم‌ قوي‌ يا از قدرتمند مي‌ترسد، انسان‌ بترسد. اما از يك‌ چيز همة‌ انبياء مي‌ترسيدند، همة‌ اولياء مي‌ترسيدند. همة‌ بزرگان‌ دين‌ مي‌ترسيدند كه‌ بالاخره‌ ما خدايا يك‌ موجودات‌ ضعيفي‌ هستيم‌، سرتاپا قصور و تقصيريم‌، در مقابل‌ عظمت‌ تو ممكن‌ است‌ حتي‌ ادب‌ را رعايت‌ نكنيم‌، كاري‌ از ما سر بزند كه‌ تو به‌ غضب‌ بيائي‌. از اين‌ بايد انسان‌ بترسه‌. انما يخش‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. هر چه‌ انسان‌ به‌ خدا معرفتش‌ به‌ پروردگارش‌ زياد ميشود، خوف‌ و خشيتش‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار زيادتر ميشه‌ تا جائي‌ كه‌ مانند امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ ديدم‌ يك‌ جواني‌ پردة‌ خانة‌ كعبه‌ را گرفته‌ اشك‌ مي‌ريزد، گريه‌ مي‌كند. آنقدر گريه‌ كرد از خوف‌ خدا تا افتاد روي‌ زمين‌ بيحال‌. رفتم‌ سرش‌ را به‌ دامن‌ گرفتم‌. به‌ صورتش‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ امام‌ سجاده‌. آنها مي‌شناسند خدا را. آنها مي‌دانند معرفت‌ پرودرگار و بندگي‌ يعني‌ چه‌؟

 لذا اگر انسان‌ به‌ اين‌ حد از معرفت‌، به‌ اين‌ حد از خشيت‌ و خوف‌ رسيد، خداي‌ مهربان‌ با او مأنوس‌ ميشه‌. با او صحبت‌ ميكنه‌، يك‌ قدم‌ برداريد بيائيد به‌ طرف‌ خدا ببينيد چه‌ مي‌بينيد؟ به‌ خدا قسم‌ اين‌ جملة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گاهي‌ انسان‌ را تكان‌ ميده‌. من‌ وجدك‌ و ماذا فقد. خدايا كسي‌ كه‌ تو را يافته‌ چه‌ چيزي‌ را گم‌ كرده‌؟ كسي‌ كه‌ تو را گم‌ كرده‌ چي‌ داره‌؟ تمام‌ قدرت‌ كرة‌ زمين‌ را داشته‌ باشد، تمام‌ ثروت‌ دنيا را داشته‌ باشد، تمام‌ نعمتهاي‌ دنيا را داشته‌ باشد، اين‌ تمامش‌ پايان‌ پذيره‌ و ارزشي‌ نداره‌. اما اگر خدا را انسان‌ داشت‌. وصل‌ به‌ آن‌ نيروي‌ لا يزال‌ شد. با خدا در ارتباط‌ شد، اينجا چه‌ نداره‌؟ هم‌ دنيا داره‌، هم‌ آخرت‌، هم‌ برزخ‌، هم‌ بهشت‌، همه‌ چيز دارد. ولي‌ چه‌ كند انسان‌. يا حسرة‌ علي‌ العباد. انسان‌ تأسف‌ ميخوره‌. به‌ حق‌ حق‌ قسم‌ كه‌ گاهگاهي‌ افرادي‌ مثل‌ من‌ جاهل‌ كه‌ از معرفت‌ حق‌ خبر ندارم‌ در همين‌ حدي‌ كه‌ سري‌ در كتابها و روايات‌ و آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ و مهرباني‌هاي‌ پروردگار داريم‌، گاهي‌ انسان‌ تأسف‌ ميخوره‌ كه‌ چرا اين‌ مردم‌ به‌ همه‌ چيز متوجه‌ هستند ولي‌ به‌ خدا متوجه‌ نيستند. خدا را شريك‌ در زندگيشون‌ قرار نميدهند. چرا در وقتي‌ كه‌ يك‌ گرفتاري‌ براتون‌ پيش‌ مي‌آد همه‌ جا ذهنتون‌ ميره‌ الا خدا. اگر به‌ بن‌ بست‌ گير كرديد آنوقت‌ ميگيد خدا. نه‌ اول‌ بگه‌ خدا. قبل‌ از همه‌ بگو خدا. لذا كل‌ امر ذي‌ بال‌ لم‌ يبدء بسم‌ الله‌ و هو ابتر. اين‌ روايت‌ عجيبه‌. هر كار پراهميتي‌ كه‌ مي‌خواد انسان‌ شروع‌ كند، اگر اول‌ نام‌ خدا را نبرد، به‌ ياد خدا نباشد، اين‌ كار به‌ پايان‌ نميرسد. البته‌ بعضي‌ از افراد را خدا آزاد ولشون‌ كرده‌. به‌ حال‌ خودشون‌ واگذاشته‌. ممكن‌ است‌ خيلي‌ها بدون‌ توجه‌ به‌ خدا خيلي‌ كارها را بكنند و موفق‌ هم‌ بشوند. اما كار خدايي‌ نكردند، اما خدا را از خودشون‌ راضي‌ نكردند و مطمئن‌ هم‌ ضمنا نباشند كه‌ خداي‌ تعالي‌ كمكشون‌ خواهد كرد.

 اما اولياء خدا، دوستان‌ خدا، كساني‌ كه‌ خدا را مي‌شناسند و خدا اينها را دوست‌ دارد. اگر يك‌ كار كوچك‌ براي‌ غير خدا بكنند، يك‌ سر سوزن‌ از صراط‌ مستقيم‌ بندگي‌ انحراف‌ پيدا بكنند، خيلي‌ ضعيف‌، خداي‌ تعالي‌ اينها را متوجه‌ ميكنه‌. حضرت‌ يوسف‌ در ميان‌ زندان‌، چون‌ يوسف‌ را خدا خيلي‌ دوست‌ داره‌، مي‌خواد او خدمتگزار جامعه‌ باشه‌، مي‌خواد او وليش‌ باشد، پيغمبرش‌ باشد. در ميان‌ زندان‌ افتاده‌ بخاطر اينكه‌ اگر به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ و روايتي‌ هم‌ فكر مي‌كنم‌ داشته‌ باشد كه‌ اگر حصرت‌ يوسف‌ از روي‌ دامن‌ پدر با آنهمه‌ محبت‌ مي‌آمد بر اريكة‌ قدرت‌ مي‌نشست‌ ممكن‌ بود خيلي‌ از مسائل‌ را متوجه‌ نباشه‌. مثلا متوجه‌ نباشد اگر يك‌ نفر در زندان‌ فراموش‌ شد چه‌ برش‌ مي‌گذره‌. اگر برده‌اي‌ بعنوان‌ بنده‌ فروخته‌ شد، اين‌ برش‌ چه‌ مي‌گذره‌. لذا خدا او را يك‌ مقدار توي‌ اين‌ جريانات‌ انداخت‌ تا آمادة‌ براي‌ داشتن‌ قدرت‌ بشه‌. حواسش‌ جمع‌ باشه‌. روي‌ عدالت‌ كار بكنه‌ و از طرفي‌ هم‌ بداند جز خدا كس‌ ديگر به‌ دادش‌ نميرسه‌. يك‌ روز حضرت‌ يوسف‌ آينه‌ را برداشته‌ بود نگاه‌ مي‌كرد با خودش‌ گفت‌ اگر من‌ برده‌ بودم‌، من‌ غلام‌ بودم‌ خيلي‌ قيمتي‌ بودم‌. يك‌ قيافة‌ به‌ اين‌ زيبائي‌، با اين‌ باصطلاح‌ شخصيت‌، خيلي‌ قيمتم‌ بالا بود. يك‌ روز ديگه‌ نگاه‌ كرد ديد دوازده‌ برادر قوي‌ در كنارش‌ ايستادند گفت‌ كي‌ جرأت‌ داره‌ به‌ من‌ مثلا باصطلاح‌ ما بگه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروهه‌. اين‌ برادرها مگر مي‌گذارند كوچكترين‌ توهيني‌ به‌ من‌ بشه‌. خدا مي‌خواد بسازدش‌. بثمن‌ بخس‌ دراهم‌ معدوده‌. خيلي‌ جملة‌ عجيبي‌ است‌ از كلمات‌ اعجازآميز آيات‌ شريفة‌ قرآنه‌. بثمن‌ يعني‌ به‌ قيمت‌ به‌ پول‌، بخس‌ يعني‌ پولي‌ كه‌ توي‌ بازار بر نمي‌دارند. ديديد بعضي‌ از سكه‌ها سوراخ‌ شده‌، اين‌ را بر نمي‌دارند. به‌ ثمن‌ بخس‌، زيادهم‌ نبود، دراهم‌ معدوده‌. يعني‌ همينطور كه‌ مي‌ريختند توي‌ دست‌ شمرده‌ ميشد، مثلا پنج‌ تا، شش‌ تا، بيشتر از اينها نبود. به‌ اين‌ قيمت‌ فروختند يوسف‌ را. فهميد كه‌ نه‌. اگر خدا نخواد قيمت‌ انسان‌ مي‌آد پائين‌. اگر خدا بخواد قيمت‌ انسان‌ بالا ميره‌. بلال‌ حبشي‌ آنچنان‌ قيمت‌ پيدا ميكند كه‌ تا امروز نامش‌ در ميان‌ شيعه‌ و سني‌ به‌ عظمت‌ ياد ميشه‌. اما ابوسفيان‌ با آن‌ قيافة‌ زيبا، به‌ ارزشي‌ يا به‌ قيمتي‌ نمي‌ارزد. بعد هم‌ ديد كه‌ بوسيلة‌ همين‌ برادرها، همين‌ برادرهايي‌ كه‌ پشتوانه‌اش‌ بودند، تكيه‌كاهش‌ بودند. اينها گرفتند يوسف‌ را برداشتند آوردند در وسط‌ بيابان‌، گاهي‌ شيطان‌ ما را غافل‌ ميكنه‌ از حقايق‌. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ همينطور در دنيا مثل‌ نستجير بالله‌ مثل‌ حيوانات‌ زندگي‌ بكنيم‌. همه‌اش‌ به‌ فكر درآمد، همان‌ كاري‌ كه‌ حيوانات‌ مي‌كنند، درآمد، خوردن‌، خوابيدن‌، زن‌ و بچه‌ داشتن‌ و از دنيا رفتن‌. تا كي‌؟ بيائيم‌ با خدا بيعت‌ كنيم‌. يد الله‌ فوق‌ ايديهم‌. فمن‌ نكث‌ كسي‌ كه‌ اين‌ بيعت‌ را بشكند اشتباهش‌ همينه‌، صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ، يعني‌ چه‌؟ يك‌ مرتبه‌ انسان‌ توبه‌ ميكند. توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. مرد است‌ و همتش‌ و تعهدش‌ و غيرتش‌. هي‌ توبه‌ بكنم‌ هي‌ توبه‌ام‌ بشكنم‌. هر شب‌ توبه‌، هر شب‌ جمعه‌ برم‌ توبه‌ بكنم‌ باز از صبح‌ شنبه‌ مشغول‌ گناه‌ و معصيت‌ باشم‌. بندگي‌ پيشه‌ كنيد.

 خدايا امشب‌ شب‌ سيزدهم‌ ماه‌ صفره‌ و اين‌ جمله‌ را هم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ هر كس‌ اهل‌ معصيت‌ باشد ممكن‌ است‌ ايامي‌ روزهايي‌، براي‌ او اسباب‌ نحسي‌ باشه‌. ولي‌ اگر ولي‌ خدا باشد به‌ خدا دلبسته‌ باشد، هيچوقت‌ نحسي‌ متوجه‌اش‌ نخواهد شد. خدايا امشب‌ ما با تو قرار مي‌گذاريم‌. مي‌ترسم‌ بگم‌ تعهد ميكنيم‌، بعضي‌ در مجلس‌ باشند تعهدشون‌ را بشكنند و مورد مؤاخذة‌ پروردگار واقع‌ بشوند. ولي‌ خدايا با تو قرار مي‌گذاريم‌، به‌ تو عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ ما از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد مي‌خواهيم‌ بندة‌ تو باشيم‌. زياد به‌ من‌ مي‌رسند ميگن‌ آقا چيكار كنيم‌ كه‌ به‌ كمالات‌ برسيم‌. قدم‌ اولش‌ اينه‌. قدم‌ اولش‌ همين‌ تعهده‌ كه‌ ما از خدا بخواهيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما توفيق‌ بده‌ كه‌ ديگه‌ گناه‌ نكنيم‌، ديگه‌ معصيت‌ نكنيم‌. حتي‌ در دلمون‌ هم‌ افكار بد و زشت‌ پيدا نشود. شما يك‌ چند روز اين‌ تعهد را نشكنيد ببينيد خدا چقدر به‌ شما مهرباني‌ ميكنه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌ روي‌ صدها نفر اين‌ مسئله‌ تجربه‌ شده‌. تجربه‌ شده‌. هم‌ دنياشون‌ درست‌ شده‌، هم‌ حالات‌ روحيشون‌ درست‌ شده‌، هم‌ حالات‌ جسميشون‌ درست‌ شده‌، هم‌ انشاء الله‌ آخرتشون‌ كه‌ خوب‌ او را اطلاع‌ انسان‌ نداره‌ ولي‌ گفت‌ سالي‌ كه‌ نكوست‌ از بهارش‌ پيداست‌، انشاء الله‌ آخرتشون‌ هم‌ خوب‌ خواهد بود. بندگي‌ كنيد. و الا اگر از بندگي‌ خدا سر پيچيديم‌ ميگه‌ هر كه‌ گريزد ز خراجات‌ چه‌، باركش‌ غول‌ بيابان‌ شود. اگر انسان‌ از بندگي‌ خدا خارج‌ شد، دچار وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ ميشه‌، شيطان‌ مي‌آد به‌ سراغش‌. شيطان‌ هم‌، هم‌ شيطان‌ جني‌ داريم‌ هم‌ شيطان‌ انسي‌. رفقاي‌ بد، دوستان‌ بد، اخلاقیات‌ و صفات‌ بد و وسوسه‌هاي‌ شيطان‌. آنچنان‌ انسان‌ را مي‌پيچاند كه‌ گاهي‌ واقعا اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، زياد چون‌ به‌ من‌ مراجعه‌ ميشه‌ در امراض‌ روحي‌. گاهي‌ انسان‌ دچار حيرت‌ ميشه‌ كه‌ چطور اين‌ شخص‌ با اين‌ مرض‌ روحي‌ زنده‌ است‌. وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ مي‌آد در انسان‌ به‌ وجود مي‌آورد. يك‌ حالت‌ عجيبي‌ شايد شما وسواسيهاي‌ در طهارت‌ و نجاست‌ را ديده‌ باشيد. اين‌ كوچكترينشه‌. كه‌ نميتونه‌ انسان‌ حتي‌ به‌ صميمي‌ترين‌ دوستش‌ بگه‌. يك‌ حالت‌ افسردگي‌ پيدا ميكنه‌ كه‌ حاضره‌ جانش‌ به‌ لبش‌ بياد و اين‌ حالت‌ از بين‌ بره‌. يك‌ حالاتي‌ كه‌ حتي‌ گاهي‌ ميشه‌ مراجعه‌ به‌ اين‌ اطبا و روانپزشكها مي‌كنند. آنها هم‌ كاري‌ ازشون‌ بر نمي‌آد. اما اين‌ را بدونيد هيچ‌ راهي‌ نداره‌ بجز الا بذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. با ياد خدا. ممكنه‌ شما حال‌ و حوصلة‌ ذكر پروردگار را نداشته‌ باشيد  اما يك‌ چند روز به‌ خودتون‌ فشار بياريد، ذكر بگيد، به‌ ياد خدا باشيد. بعد ببينيد بعد از چند روز چه‌ حال‌ نشاطي‌ پيدا ميكنيد. اين‌ نسخه‌ را من‌ امشب‌ براي‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ افسردگي‌ روحي‌ هستند كه‌ زياد هم‌ هستند، زياد هم‌ هستند. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ اين‌ حالت‌ بسراغ‌ خيلي‌ها ميره‌. اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر كس‌ افسردگي‌ روحي‌ پيدا كرد ممكنه‌ يك‌ چند روز اولش‌ يك‌ مقداري‌ تأثيري‌ در خودش‌ نبينه‌. اما بعد از چند روز مي‌بينيد يك‌ حالت‌ نشاطي‌ پيدا ميكنه‌ و به‌ كلي‌ افسردگي‌ از روحش‌ برطرف‌ ميشه‌. روايت‌ هم‌ داره‌. روزي‌ هفتاد مرتبه‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌ بگيد. روز اول‌ ممكنه‌ چندان‌ فرقي‌ نكنه‌. چون‌ ببينيد اين‌ ديوارهاي‌ مختلفي‌ كه‌ شما گذاشته‌ايد جلوتون‌. ديوار اول‌ را هم‌ كه‌ خراب‌ كنيد روشن‌ نميشه‌، ديوار دوم‌ روشن‌ نميشه‌، ديوار سوم‌ روشن‌ نميشه‌. آن‌ آخرين‌ ديوار كه‌ ميخواد خراب‌ بشه‌، آنجا براي‌ شما شايد اثري‌ از خودش‌ نشان‌ بده‌. خسته‌ نشيد. لا اقل‌ هفت‌ هشت‌ ده‌ روزي‌، ده‌ بيست‌ روزي‌ اين‌ را بگيد بعد ببينيد، خودتون‌ مي‌تونيد اين‌ را بفهميد، تجربه‌ كنيد. تجربه‌ شده‌، تجربه‌ نمي‌خواد. چون‌ ميگيم‌ لا حول‌، هيچ‌ حولي‌، هيچ‌ قوه‌اي‌ نيست‌ مگر حول‌ و قوه‌ مال‌ خداي‌ علي‌ عظيم‌ است‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. افسردگي‌ روحيتون‌ از بين‌ ميره‌. تجربه‌ كنيد. اگر اين‌ افسردگي‌ كه‌ بعضي‌ها بيست‌ سال‌ يك‌ نفري‌ مي‌گفت‌ آقا من‌ تا بيست‌ ساله‌ يك‌ خندة‌ واقعي‌ نكردم‌، يك‌ تبسم‌ گاهي‌ كردم‌ ولي‌ تحميلي‌ بوده‌. نشاط‌ ندارم‌. چرا؟ مگر تو تنهائي‌. مگر تو خدا نداري‌. مگر در مقابل‌ مشكلات‌ كساني‌ نبوده‌اند كه‌ حتي‌ نمي‌تونم‌ مقايسه‌ كنم‌. لا يقاس‌ بنا احد. ولي‌ كارهايي‌ كه‌ كردند مي‌تونيم‌ ما مقايسه‌ با خودمون‌ بكنيم‌. مخصوصا اصحاب‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. ما حضرت‌ سيد الشهدا را نمي‌تونيم‌ مقايسه‌ كنيم‌ كه‌ وقتي‌ توي‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌ بود، چه‌ نشاطي‌ داشت‌ با خدا كه‌ با خدا مناجات‌ مي‌كرد و عرض‌ مي‌كرد رضا برضائك‌. چون‌ براي‌ شما تابحال‌ هرچه‌ گفتند از مصيبت‌ گفتند كه‌ شما گريه‌ كنيد. اما بدانيد حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌، اين‌ كلمة‌ رضا يعني‌ خوشنودم‌. خوشنودم‌ به‌ خشنودي‌ تو. رضا برضائك‌. تسليم‌ لامرك‌ لا معبود سواك‌. واقعا اين‌ جملات‌ را با يك‌ نشاطي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ميگفت‌. حالا آنها را ما با خودمون‌ قياس‌ نمي‌كنيم‌.

 اما شب‌ عاشورا. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا، آن‌ چند نفر، آن‌ هفتاد و دو نفري‌ كه‌ باقي‌ مانده‌ بودند، جاهاشون‌ را در بهشت‌ بهشون‌ نشان‌ داد و اينها به‌ مقام‌ عين‌ اليقيني‌ رسيدند، اينها در كنار خيمه‌ با يكديگر شوخي‌ مي‌كردند. يكي‌ گفت‌ كه‌ آخه‌ از تو بعيده‌. چرا امشب‌ شوخي‌ مي‌كني‌. گفت‌ من‌ در عمرم‌ شوخي‌ نمي‌كردم‌. الان‌ مي‌دوني‌ چرا اينقدر خوشم‌؟ اينقدر به‌ اصطلاح‌ سرحال‌ و بانشاطم‌، براي‌ اينكه‌ حساب‌ مي‌كنم‌ فردا شب‌ اين‌ موقع‌ كجام‌؟ در خدمت‌ پيغمبر اكرم‌. در خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. شما راست‌ ميگيد كه‌ ميگيد اي‌ كه‌ گفتي‌ و من‌ يمت‌ يرني‌ جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌ كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا بديدمي‌ رويت‌. آنها يقين‌ داشتند به‌ اين‌ معنا. فردا شب‌ اين‌ موقع‌ من‌ و تو و سيد الشهدا و علي‌ اكبر و قاسم‌ بن‌ الحسن‌ و ابوالفضل‌ العباس‌ همه‌ سرحال‌ توي‌ بهشت‌ كنار پيغمبر چرا خوشحال‌ نباشيم‌؟ اينجور ميشه‌ انسان‌. انسان‌ به‌ اينجا ميرسه‌. همين‌ آدمي‌ بوده‌ كه‌ شايد مثلا چند روز قبلش‌ اهل‌ اين‌ حرفها نبوده‌. ولي‌ يك‌ نگاه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. يك‌ گوشه‌ نگاهي‌. آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. يك‌ نگاه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بهت‌ بكنه‌، يك‌ گوشة‌ چشمي‌ بهت‌ بكنه‌، آنوقت‌ مي‌فهمي‌ كه‌ چقدر حالت‌ و توجهت‌ به‌ پروردگار زياد ميشه‌. قاسم‌ بن‌ الحسن‌ را وقتي‌ كه‌ شب‌ عاشورا حسين‌ بن‌ علي‌ بهش‌ فرمود كه‌ مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌؟ گفت‌ احلي‌ من‌ العسل‌. از عسل‌ شيرينتره‌. من‌ مرگ‌ برايم‌ در ركاب‌ تو با اين‌ خصوصيات‌ از عسل‌ برام‌ شيرين‌تره‌. فردا هم‌ خودش‌ را نشان‌ داد. آمد خدمت‌ عمو. روضة‌ من‌ خيلي‌ چند كلمة‌ مختصري‌ خواهد بود. همينقدر صدق‌ توسل‌ بكنه‌. آمد خدمت‌ عمو اجازة‌ ميدان‌ خواست‌. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ به‌ او اجازة‌ ميدان‌ نداد. رفت‌ گوشه‌اي‌ نشست‌ و زانوهاي‌ غم‌ را در بغل‌ گرفت‌. حضرت‌ مجتبي‌ به‌ او فرموده‌ بود كه‌ اگر غم‌ عالم‌ در دلت‌ پيدا شد، يك‌ وصيتنامه‌اي‌ من‌ به‌ تو مي‌دهم‌ او را باز كن‌ بخوان‌. باز كرد ديد در اول‌ صفحه‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ نوشته‌ است‌ قاسمم‌ اگر در روز عاشورا بودي‌ مبادا دست‌ از ياري‌ عمويت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ برداري‌. آورد دو دستي‌ تقديم‌ عمو كرد. در روايت‌ دارد اين‌ عمو و اين‌ پسر برادر بغل‌ باز كردند حسين‌ بن‌ علي‌ سر را گذاشت‌ روي‌ شانة‌ قاسم‌. قاسم‌ را در بغل‌ گرفت‌ فجعل‌ علي‌ يبكيان‌ حتي‌ غشي‌ عليهما. آنقدر گريه‌ كردند تا حالت‌ ضعف‌ به‌ آنها دست‌ داد. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 خدايا فرج‌ مولاي‌ ما امام‌ زمان‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ منظور الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 چو مرد او شدي‌ مردانه‌ مي‌باش‌. چو مرد او شدي‌ مردانه‌ مي‌باش‌. چو مست‌ او شدي‌ مستانه‌ مي‌باش‌. راه‌ را باز كنيد براي‌ آنهايي‌ كه‌ كار دارند مي‌خواهند بروند.

 

۱۲ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

 هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌ 12 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 در شب‌ گذشته‌ مطلبي‌ را عرض‌ كردم‌ كه‌ انسان‌ در دنيا بالاخره‌ محدود به‌ يك‌ محدوده‌اي‌ است‌. پايبند به‌ يك‌ بندگي‌ است‌. گاهي‌ بندة‌ خداست‌، گاهي‌ بندة‌ شيطانه‌، گاهي‌ بندة‌ نفسه‌. گاهي‌ هم‌ بندة‌ جامعه‌ است‌، بندة‌ رسوماته‌. بهترين‌ نوع‌ بندگي‌ آن‌ بندگي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بتواند سعادت‌ آيندة‌ خود را تأمين‌ كند. معبود انسان‌ از انسان‌ نفعي‌ نبرد و عبادت‌ تنها بخاطر اين‌ باشد كه‌ منافعي‌ به‌ طرف‌ انسان‌ جلب‌ شود. و معبود انسان‌ از همة‌ خطاها و اشتباهات‌ مصون‌ و محفوظ‌ باشد. اين‌ شرايط‌ تنها در بندگي‌ خدا براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آيد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ ما را كه‌ خلق‌ كرده‌، هيچ‌ نفعي‌ براي‌ خودش‌ منظور نكرده‌ است‌. من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌ بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌. تمام‌ آنچه‌ كه‌ به‌ ما دستور داده‌ است‌ بدون‌ اشتباه‌ و خطا به‌ نفع‌ و سعادت‌ ما پايان‌ پيدا خواهد كرد. اما هر يك‌ از بندگيهاي‌ ديگر و معبودهاي‌ ديگر اگر نگوئيم‌ دشمنان‌ سرسخت‌ ما هستند و ما را به‌ بدبختي‌ مي‌كشانند، قطعا اين‌ شرايط‌ را ندارند.

 لذا پروردگار متعال‌ بشر را كه‌ خلق‌ كرد و چون‌ بشر قابل‌ رشده‌ از آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ از مادر متولد ميشود مي‌تواند دائما رشد كند و به‌ كمال‌ برسد، علم‌ و دانشي‌ تحصيل‌ كند، حتما راهنما و امام‌ و پيشوا لازم‌ دارد. كه‌ اين‌ راهنما دو جنبه‌ داشته‌ باشد. يك‌ جنبة‌ الهي‌ كه‌ بتواند با ذات‌ مقدس‌ پروردگار ارتباط‌ برقرار كند و يك‌ جنبة‌ بشري‌ كه‌ بتواند با بشر زندگي‌ كند. لذا خداي‌ تعالي‌ از جنس‌ ملك‌ براي‌ ما پيغمبر نفرستاده‌ كه‌ نتواند با ما انس‌ بگيرد. از جنس‌ جن‌ براي‌ ما پيامبر نفرستاده‌ و از جنس‌ بشر و همانند بشر در تمام‌ خصوصيات‌، يك‌ نفر را فرستاده‌ يا بنا به‌ آنچه‌ در روايات‌ هست‌، صد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر فرستاده‌ است‌ كه‌ در هر زمان‌ با مردم‌ هر زمان‌ به‌ مناسبت‌ رشد فكري‌ آن‌ زمان‌، با آن‌ مردم‌ انس‌ بگيرند. لذا در آية‌ شريفه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد قل‌ انما انا بشر مثلكم‌. بگو اي‌ پيغمبر كه‌ من‌ بشري‌ هستم‌ مثل‌ شما.

 اينكه‌ ما دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ اعتقادات‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌ باشيم‌، شايد از احاديث‌ و از همين‌ آية‌ شريفه‌ بدست‌ بيايد كه‌ صحيح‌ نيست‌. در بعد بشري‌ پيغمبر اكرم‌ مانند ماست‌، جميع‌ خصوصيات‌ ما را دارد. گرسنه‌ ميشود، مريض‌ ميشود، همسر دارد، داراي‌ فرزند هست‌، اگر به‌ او سمي‌ بدهند مسموم‌ ميشود، اگر او را بكشند كشته‌ ميشود. جميع‌ خصوصيات‌ يك‌ بشر را از نظر بدني‌ و از نظر نوع‌ بشري‌ دارد.

 الا اينكه‌ جملة‌ بعد او را مستثني‌ ميكند و او را با خدا مرتبط‌ ميكند كه‌ مي‌فرمايد يوحي‌ اليه‌. من‌ يك‌ امتياز دارم‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ وحي‌ ميشود. وحي‌ را هم‌ ما در بعضي‌ از نوشته‌ها نوشته‌ايم‌. تحقيقاتي‌ يك‌ وقت‌ مي‌كردم‌ در كتابي‌ هست‌ مقدمة‌ تفسير قرآن‌. خيلي‌ قبل‌ چاپ‌ شده‌ و اخيرا تجديد طبع‌ نشده‌. در آنجا در خصوص‌ وحي‌ اينطور تحقيق‌ كرديم‌ كه‌ وحي‌ يك‌ ارتباط‌ خاصي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ با افراد بشر برقرار ميكند. اختيارش‌ در دست‌ ما نيست‌. دست‌ خداست‌. با هر كه‌ بخواهد، روي‌ منظور خاصي‌ اين‌ ارتباط‌ را برقرار ميكند براي‌ مصالح‌ خاصي‌. اختصاص‌ به‌ انبياء ندارد ولي‌ همة‌ انبياء بايد از وحي‌ برخوردار باشند. همة‌ انبياء بهشون‌ وحي‌ ميرسد اما اينطور نيست‌ كه‌ به‌ غير انبياء وحي‌ نرسد. مثلا مادر موسي‌ كه‌ نه‌ پيغمبر است‌ و نه‌ امام‌، بهش‌ وحي‌ شده‌. و اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌ عن‌ ارضيه‌ فاذا خفت‌ عليه‌ في‌ اليم‌ و لا تخافي‌ و لا تحزني‌ انا رادوه‌ اليك‌ و جاعلوه‌ من‌ المرسلين‌. ما وحي‌ كرديم‌ به‌ مادر موسي‌ كه‌ وقتي‌ فرزندت‌ متولد شد و ترسيدي‌ از اينكه‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ به‌ او صدمه‌ بزنند، او را در ميان‌ دريا بينداز. نترس‌، محزون‌ نباش‌، ما او را به‌ تو برمي‌گردانيم‌ و او را از پيامبرانش‌ قرار مي‌دهيم‌. اينجا مي‌بينيد كه‌ وحي‌ بر مادر موسي‌ شده‌. حتي‌ بر بعضي‌ از حيوانات‌ مثل‌ زنبور عسل‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و اوحينا الي‌ النحل‌. ما بر نحل‌ كه‌ زنبور عسله‌ وحي‌ كرديم‌.

 اين‌ ارتباط‌ خاص‌ بين‌ پيغمبر اكرم‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار برقراره‌ كه‌ همة‌ معارف‌ و علوم‌ و همة‌ برتري‌ها كه‌ ما براي‌ رسول‌ اكرم‌ معتقديم‌ و حتي‌ مثل‌ امروزي‌ در دعاي‌ ندبه‌ دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ خونديد و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ النقضاء الخلقك‌ كه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خدايا تو به‌ وديعه‌ گذاشتي‌ به‌ وسيلة‌ وحي‌ در روح‌ پيغمبر اكرم‌ قرار دادي‌ علم‌ آنچه‌ كه‌ بوده‌ و آنچه‌ كه‌ خواهد بود تا پايان‌ خلق‌، همه‌اش‌ را رسول‌ اكرم‌ مي‌داند. اين‌ ارتباط‌ خاص‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار برقراره‌.

 پس‌ رسول‌ اكرم‌ يك‌ رابطي‌ است‌ بين‌ بشر تراب‌. ما لتراب‌ اين‌ بشر خاكي‌، اين‌ بشر خواب‌ آلود، اين‌ بشري‌ كه‌ از هر حيواني‌ در رتبة‌ وقتي‌ كه‌ متولد ميشود و وقتي‌ كه‌ اگر به‌ حال‌ خودش‌ بگذارند، از هر حيواني‌ پست‌تر، از نظر بدني‌ از هر موجودي‌ ذليل‌تر و پست‌تر و ضعيفتر. مي‌خواد اين‌ موجود پست‌ را از نظر بدني‌، به‌ اوج‌ اعلي‌ برساند كه‌ به‌ وسيلة‌ وحي‌ او را به‌ جائي‌ برساند كه‌ به‌ قول‌ شاعر بار ديگر از ملك‌ پران‌ شود، آنچه‌ اندر وهم‌ نايد آن‌ شوم‌. اگر انسان‌ هر روز يك‌ چيزي‌ ياد بگيرد. چون‌ بشر من‌ اين‌ جمله‌ را در پرانتز عرض‌ كنم‌، بايد توضيح‌ بدهم‌ كه‌ انسان‌ اگر يك‌ روز حتي‌ بنا باشد كه‌ حافظه‌اش‌ را ازش‌ بگيرند، استعدادش‌ را ازش‌ بگيرند، هيچي‌ نبيند، هيچ‌ چيز درك‌ نكند، هيچ‌ چيز نفهمد، اين‌ انسان‌ مرده‌ است‌، نميشه‌. محاله‌ كه‌ انسان‌ هر چه‌ هم‌ كم‌ استعداد باشه‌، هر چه‌ هم‌ خودش‌ را به‌ بي‌ حالي‌ و بي‌ توجهي‌ بزنه‌، چيزي‌ ياد نگيره‌. ولو بوسيلة‌ ديدنيها، ولو بوسيلة‌ شنيدنيها.

 در يك‌ بررسي‌ علمي‌ اينطور نوشته‌ بودند كه‌ انسان‌ در هر روز دويست‌ و پنجاه‌ هزار فيلم‌ از مناظر مختلف‌ در حافظه‌اش‌ ضبط‌ ميكنه‌. پنجاه‌ هزار بوسيلة‌ چشم‌، پنجاه‌ هزار بوسيلة‌ شنيدن‌ و گوش‌، پنجاه‌ هزار بوسيلة‌ شامه‌، پنجاه‌ هزار بوسيلة‌ ذائقه‌ و پنجاه‌ هزار هم‌ بوسيلة‌ لامسه‌. شما كه‌ اينجا نشسته‌ايد دائما بدنتون‌ داره‌ لمس‌ ميكنه‌، چشمتون‌ دائما داره‌ مي‌بينه‌. دوربين‌ فيلمبرداري‌ را نگاه‌ كنيد اين‌ داره‌ دائما فيلم‌ ميگيره‌ تا مثلا نيم‌ ساعت‌ فيلم‌ از شما گرفته‌ كه‌ تمام‌ حالاتتون‌ را باصطلاح‌ وانمود ميكنه‌.

 پس‌ بنابراين‌ انسان‌ نمي‌تواند در يك‌ لحظه‌ حتي‌ از اين‌ فيلمبرداريها غافل‌ باشه‌ و كاري‌ انجام‌ نده‌. بنابراين‌ اگر روح‌ انسان‌ بخواهد دائما بماند، شما حساب‌ كنيد در عالم‌ دنيا هست‌، در عالم‌ برزخ‌ هست‌، در قيامت‌ هست‌، در بهشت‌ هست‌ و اولئك‌ اصحاب‌ الجنة‌ هم‌ فيها خالدون‌، اين‌ ببينيد روح‌ چقدر استعداد داره‌، چقدر آمادگي‌ داره‌. مخصوصا آنهائيكه‌ طالب‌ علم‌ و دانشند در بهشت‌ هم‌ انسان‌ طالب‌ علم‌ و دانشه‌. بعضي‌ها مشغول‌ باصطلاح‌ خوردن‌ ميوه‌هاي‌ بهشتند، بعضيها هم‌ در خدمت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، عند مليك‌ مقتدر، در خدمت‌ خاندان‌ عصمت‌ نشسته‌اند و از محضر آنها استفاده‌ ميكنند. انسان‌ يك‌ همچين‌ موجودي‌ است‌.

 لذا بايد، بايد، يك‌ رابطي‌ داشته‌ باشد كه‌ به‌ او فيض‌ برساند. اون‌ رابط‌ بايد، بايد تمام‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را در وجودش‌ داشته‌ باشد. يعني‌ در آن‌ روز اولي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ را خلق‌ فرمود، در آن‌ روز خداي‌ تعالي‌ همة‌ علوم‌ را به‌ او تعليم‌ داد. انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر. در شب‌ قدر اول‌ خلقت‌ تمام‌ علوم‌ را به‌ رسول‌ اكرم‌ تعليم‌ داد. لذا ملائكه‌ و تمام‌ انبياء و ارواح‌ تمام‌ موجودات‌ از وجود مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ استفاده‌ كردند. به‌ همين‌ دليله‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايند بنا عرف‌ الله‌. بوسيلة‌ ما خدا شناخته‌ شد. بنا عبد الله‌. يك‌ روز جبرئيل‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد. جبرئيل‌ خودش‌ را خيلي‌ كوچك‌ كرد، تواضع‌ كرد. پيغمبر اكرم‌ سؤال‌ فرمود كه‌ چرا اينطور خودت‌ را در مقابل‌ اين‌ جوان‌ كوچك‌ كردي‌؟ اينها را براي‌ اينكه‌ ما چيز ياد بگيريم‌، نقل‌ كنيم‌ و براي‌ يكديگر بيان‌ كنيم‌ مي‌گويند. و الا هم‌ جبرئيل‌ مي‌داند علي‌ كيست‌، هم‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌داند علي‌ كيست‌ و هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌داند. لذا گفت‌ علي‌ را نشناخت‌ جز من‌ و خدا كه‌ جرياني‌ دارد. جبرئيل‌ گفت‌ اين‌ استاد منه‌. اگر اين‌ نبود من‌ وضعم‌ اينطور نبود، من‌ امروز جبرئيل‌ نبود. خدا كه‌ من‌ را خلق‌ كرد، پروردگار متعال‌ جبرئيل‌ را خلق‌ كرده‌. تو كي‌؟ من‌ كيم‌؟ گفت‌ تو تويي‌، من‌ هم‌ منم‌. شما فكر نكنيد كه‌ اينجا خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌ يك‌ احترامي‌ براش‌ جبرئيل‌ قائل‌ بشه‌ و براي‌ خودش‌ خودش‌ را كوچك‌ كنه‌. فقط‌ سر همين‌ مسئله‌ دعوا بود. نه‌. بايد جبرئيل‌ هم‌ خودش‌ را بشناسه‌ هم‌ خدا را. اين‌ وظيفة‌ امروز من‌ و شما هم‌ هست‌. ما هم‌ بايد هم‌ خودمون‌ را بشناسيم‌ هم‌ خدا را. به‌ خودش‌ قسم‌ اگر ما خودمون‌ را بشناسيم‌ خيلي‌ از امور زندگيمون‌ و كمالاتمون‌ روبراه‌ ميشه‌. اگر خدا را هم‌ در رتبة‌ بعد بشناسيم‌، خيلي‌ موفقيت‌ داريم‌.

 ميگه‌ تا اين‌ جمله‌ را گفتم‌ چون‌ اين‌ جمله‌ نه‌ خداشناسي‌ است‌ نه‌ خودشناسي‌. من‌ منم‌ تو ت‌. اين‌ نه‌ معرفي‌ خداست‌ نه‌ معرفي‌ خود. نه‌ شناخت‌ خوده‌ نه‌ شناخت‌ پروردگار. فورا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روح‌ مقدس‌ آن‌ بزرگوار حاضر شد گفت‌ جبرئيل‌. بگو عبد تو جبرئيلم‌. اينها درسه‌ براي‌ من‌ و شما. منم‌ اگر مي‌خوام‌ در مقابل‌ پروردگارم‌ موفق‌ به‌ مناجات‌ صحيحي‌ بشم‌ بايد اين‌ كار را بكنم‌. بدانم‌ كه‌ من‌ بندة‌ خدايم‌. بدانم‌ كه‌ من‌ ناچيزم‌. عبد اللهم‌، بندگي‌ را درك‌ بكنم‌. من‌ بندة‌ تو جبرائيل‌، تو خداي‌ رب‌ جليل‌. عرض‌ كردم‌ خدا از اينكه‌ اين‌ مثلا جبرئيل‌ يا اين‌ شخص‌ خودش‌ را بخواهد كوچك‌ بكنه‌ اين‌ تعارفاتي‌ كه‌ ما در بين‌ خودمون‌ داريم‌. وقتي‌ انسان‌ در مقابل‌ بزرگي‌ ميرسه‌، بايد خودش‌ را كوچك‌ كنه‌ تا او خوشش‌ بياد، قربان‌ بهش‌ بگه‌، تواضع‌ بكنه‌، اين‌ حرفها نبود. بايد بشر، مخلوق‌، چه‌ ملائكه‌ باشد، چه‌ انبياء باشند، چه‌ ما باشيم‌ بايد خودمون‌ را بشناسيم‌.

 قربان‌ رسول‌ اكرم‌ در جنگ‌ احزاب‌، جنگ‌ احزاب‌ يك‌ جنگ‌ بسيار پرزحمتي‌ براي‌ پيغمبر اكرم‌ بود. جنگ‌ را كه‌ فتح‌ ميكند رسول‌ اكرم‌ ببينيد آن‌ دعايي‌ كه‌ بعد از جنگ‌ احزاب‌ دستور ميده‌ و خودش‌ ميخوانه‌، اين‌ دعاست‌ كه‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ وحده‌ وحده‌ انجز وعده‌ و نصر عبده‌ اين‌ جملات‌ همه‌اش‌ حساب‌ داره‌. و نصر عبده‌ و اعز جنده‌. تا اينجا معناش‌ اكثرتون‌ مي‌دونيد كه‌ لشگرش‌ را خدا عزيز كرد، بنده‌اش‌ را موفق‌ كرد. ولي‌ اين‌ جمله‌ خيلي‌ مهمه‌. و هزم‌ الاحزاب‌ وحده‌. خيلي‌ عجيبه‌. يعني‌ تمام‌ اين‌ احزابي‌ كه‌ اينها جمع‌ شده‌ بودند، اينها را خدا تنها خودش‌، ماها هم‌ حتي‌ دخالتي‌ نداشتيم‌. اين‌ معناي‌ فهم‌ مقام‌ توحيده‌. و هزم‌ الاحزاب‌ وحده‌. فله‌ الملك‌ و له‌ الحمد. براي‌ خداست‌ حمد، براي‌ خداست‌ مالكيت‌. پيغمبر اكرم‌ ملائكه‌ را تعليم‌ داده‌، روح‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ معلم‌ ملائكه‌ است‌. و الا ملائكه‌ بندگي‌ را بلد نبودند. ارتباط‌ با پروردگار را هم‌ كه‌ اينها نمي‌تونستند مستقيم‌ داشته‌ باشند. شما بدانيد از نظر تشريفات‌ كرة‌ زمين‌ و دنيايي‌، درسته‌ جبرئيل‌ واسطة‌ وحي‌ است‌ به‌ رسول‌ اكرم‌. يعني‌ در وقتي‌ كه‌ روح‌ پيغمبر اكرم‌ در اين‌ بدن‌ بشريست‌. اما در حقيقت‌ طبق‌ روايات‌ صحيح‌ پيغمبر واسطة‌ وحي‌ و معارف‌ است‌ از خدا به‌ همة‌ ملائكه‌ حتي‌ به‌ جبرئيل‌. اين‌ از نظر واقعه‌. اينها بحث‌ داره‌، اينها هر كدامش‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ از نظر روايات‌، از نظر آيات‌ قرآن‌ آنقدر دليل‌ داره‌ كه‌ من‌ اگر بخوام‌ دليل‌ اين‌ مسئله‌ را نقل‌ بكنم‌ شايد يك‌ ساعت‌ طول‌ بكشه‌. ملائكه‌ تمامشون‌ بندة‌ خدا هستند. منتهي‌ بندگي‌ را خاندان‌ عصمت‌، روح‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ آنها تعليم‌ داده‌. لذا مي‌فرمايد بنا عبد الله‌ بوسيلة‌ ما خدا بندگي‌ ميشه‌، اين‌ معناش‌ چيه‌؟ نفرموده‌ بنا عبد الله‌ مثلا بشر. بشر بوسيلة‌ ما خدا را بندگي‌ ميكنه‌. نه‌. بنا. مطلقا همة‌ اشياء كه‌ در عالم‌ هستند بوسيلة‌ ما بندگي‌ خدا را مي‌كنند. ما راهنماشون‌ هستيم‌. بنا عرف‌ الله‌. بوسيلة‌ ما خدا شناخته‌ ميشه‌.

 لذا لازم‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ مخلوقي‌ كه‌ دو جنبه‌ داشته‌ باشه‌. از يك‌ جنبه‌ الهي‌ باشد. شما هيچوقت‌ آب‌ را مستقيما نمي‌تونيد بوسيلة‌ آتش‌ گرم‌ كنيد. آب‌ را تا بريزيد روي‌ آتش‌، آتش‌ خاموش‌ ميشه‌. اينها يك‌ واسطه‌ مي‌خواد. اين‌ تشبيه‌ و اين‌ مثال‌، مثال‌ خوبي‌ نيست‌. ولي‌ به‌ عنوان‌ اينكه‌ ذهنتون‌ خوب‌ منتقل‌ بشه‌ به‌ اصل‌ مطلب‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اين‌ آب‌ را اگر، اين‌ حرارت‌ آتش‌ را اگر خواستيد منتقل‌ به‌ آب‌ بكنيد، يك‌ جنسي‌، يك‌ چيزي‌ در اين‌ وسط‌ لازمه‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ حرارت‌ را بگيره‌، مقاوم‌ باشه‌، در خودش‌ حرارت‌ را ضبط‌ كنه‌ و از طرف‌ ديگر به‌ آب‌ تحويل‌ بده‌. پيغمبر اكرم‌ از جانب‌ پروردگار تمام‌ حقايق‌ را اخذ ميكرد و به‌ بشر خاكي‌ تحويل‌ مي‌داد. و الا ما لتراب‌ و رب‌ الارباب‌. ما كجا و خدا كجا؟ ما كجا و آن‌ پروردگاري‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌ گاهي‌ انسان‌ توي‌ اين‌ كهكشانها نگاه‌ كنه‌. نصف‌ شبها بد نيست‌ گاهي‌ ولو شبها كوتاهه‌. از رختخواب‌ بيائيد بيرون‌، ساعتهاي‌ آخر شب‌، وقتي‌ كه‌ همه‌ خوابيده‌اند، به‌ آسمان‌ نگاه‌ كنيد. ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ و اختلاف‌ الليل‌ و النهار لايات‌ لواولالباب‌ الذين‌ يذكرون‌ الله‌ قياما و قعودا. به‌ اين‌ آسمانها نگاه‌ كنيد. اين‌ كهكشانها را يك‌ نگاهي‌ بكنيد. تازه‌ همة‌ آنچه‌ كه‌ شما مي‌بينيد با همة‌ اين‌ دوريهايي‌ كه‌ از يكديگر و فواصلي‌ كه‌ از يكديگر دارند تازه‌ به‌ اندازة‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ خشخاش‌ در مقابل‌ اقيانوس‌ بينهايت‌ خلقته‌. اين‌ خداي‌ با عظمت‌ با من‌ ضعيف‌، با من‌ و شماي‌ ضعيف‌ چه‌ ارتباطي‌ ميتونه‌ داشته‌ باشه‌. اما لطفش‌ رحمتش‌، مهربانيش‌، ايجاب‌ ميكنه‌ يك‌ واسطه‌ قرار بده‌. اين‌ واسطه‌ رحمت‌ للعالمينه‌. و ما ارسلناك‌ الا رحمة‌ للعالمين‌. پيغمبر من‌ تو را نفرستادم‌ مگر براي‌ اينكه‌ رحمت‌ براي‌ عالمين‌ باشي‌. اما خداي‌ تعالي‌ گاهي‌ من‌ اين‌ آيه‌ را كه‌ مي‌خونم‌ خدا ميدانه‌ تكان‌ مي‌خورم‌. شماها هم‌ حتما اگر به‌ معناش‌ توجه‌ كنيد واقعا مي‌لرزيد. يا حسرة‌ علي‌ العباد. حسرت‌ بر اين‌ بندگان‌ ضعيف‌. ما يعطيهم‌ من‌ رسول‌ الا كانوا به‌ يستهزؤن‌. خيلي‌ عجيبه‌. من‌ پيغمبري‌ را نفرستادم‌ براي‌ اينها مگر اينها استهزائش‌ كردند، مسخره‌اش‌ كردند، كشتند. به‌ بدترين‌ وضع‌ كشتند. چقدر بشر بايد جهول‌ باشه‌. انا عرضن‌ الامانة‌ علي‌ السماوات‌ و الارض‌ و الجبال‌ و ان‌ يبينا و ان‌ يشفقنا و حمله‌ الانسان‌ انه‌ كان‌ ظلوما جهولا. ما همين‌ الان‌ فكر مي‌كنيم‌ خوب‌ ارجي‌ براي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر گذاشتيم‌، مجلس‌ گذاشتيم‌. ولي‌ اين‌ را بدونيد و ما قدر الله‌ حق‌ قدره‌. شما اين‌ را بدونيد شما هر كاري‌ بكنيد حق‌ آن‌ وظيفه‌اتون‌ را انجام‌ نمي‌ديد. نمي‌تونيد انجام‌ بديد. خدا هم‌ از شما نخواسته‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ مي‌فرمايد شما مثل‌ من‌ نمي‌تونيد بندگي‌ خدا را بكنيد ولكن‌ اعيونني‌ بورع‌ و اجتهاد. يك‌ قدري‌ كمك‌ به‌ من‌ بكنيد، خودتون‌ را شبيه‌ به‌ من‌ بكنيد، ورع‌ داشته‌ باشيد، پاك‌ باشيد، كارهايي‌ كه‌ براتون‌ حتي‌ زحمتش‌ بيشتره‌ از نظر معصيت‌ و گناه‌ نكنيد و كوشش‌ هم‌ بكنيد. به‌ اندازة‌ خودتون‌. فاعينونني‌ بورع‌ و اجتها. و الا ما قدر الله‌ حق‌ قدره‌. ما كجا مي‌تونيم‌ آن‌ احترامي‌ كه‌ لازم‌ است‌ در مقابل‌ پروردگار داشته‌ باشيم‌، انجام‌ بديم‌. يك‌ مقداري‌ به‌ خودمون‌ بيائيم‌. من‌ اين‌ مثال‌ را در بين‌ دوستان‌ زياد زدم‌. خدا ميدونه‌ انسان‌ گاهي‌ دلش‌ به‌ خدا مي‌سوزه‌. چه‌ تعبير بدي‌ است‌ اين‌ كلام‌ اما هست‌ اينطور، هست‌ حقيقته‌. شما در مغازة‌ نانوائي‌ رفته‌ باشيد توي‌ صف‌ وايستاده‌ باشيد. آمديد طبيعي‌ جلو رسيديد نوبتتون‌ شده‌. نانوا ميگه‌ برو عقب‌. ميريد عقب‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 صبح‌ تا ظهر مشغول‌ كارمونيم‌. اذان‌ مي‌گويند. نوبة‌ خدا رسيده‌. برو عقب‌. نهار مي‌خوريد، باز خدا مي‌آد جلو، باز برو عقب‌. استراحتتون‌ را مي‌كنيد. دم‌ غروب‌ خدا مي‌آد جلو يك‌ نماز سر دست‌ و پا شكسته‌اي‌ كه‌ به‌ خودش‌ قسم‌ از آن‌ نون‌ سوخته‌ها بدتر تحويلش‌ ميديم‌. گاهي‌ هم‌ به‌ ما ميگه‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. در دفعة‌ اول‌ و دوم‌ كه‌ از صف‌ عقبش‌ انداختيم‌ ميگه‌ نوبت‌ من‌ نشد؟ الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ لذكر الله‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ نوبة‌ من‌ نشد؟ آن‌ دزد داشت‌ از ديوار مي‌رفت‌ بالا. يكنفر اين‌ آيه‌ را نصف‌ شب‌ مي‌خوند. الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ لذكر الله‌. فكر دربارة‌ همة‌ كار كرديد، دربارة‌ زندگيتون‌ مرتب‌ باشه‌، خانتون‌ مرتب‌ باشه‌، تجارتتون‌ مرتب‌ باشه‌، همه‌ چيزتون‌ را فكر كرديد. يك‌ لحظه‌ نوبت‌ خدا نشد كه‌ بشينيد فكر كنيد چطور با خدا در ارتباط‌ باشيد. چگونه‌ باصطلاح‌ خدا را از خودتون‌ راضي‌ كنيد. الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوان‌ ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ لذكر الله‌. اين‌ دزد از ديوار آمد پائين‌ گفت‌ آنه‌ آنه‌، چرا خدا نوبت‌ تو شده‌. الان‌ ديگه‌ نوبت‌ توست‌. بيست‌ ساله‌ شدي‌ نوبت‌ خدا نشد. سي‌ ساله‌ شدي‌ نوبت‌ خدا نشد. چهل‌ ساله‌ شدي‌ نوبت‌ خدا نشد. ديگه‌ كي‌ مي‌خواد نوبت‌ خدا بشه‌؟ كي‌ مي‌خواي‌ در خانة‌ خدا بري‌؟ آمد رفت‌ گوشة‌ خرابه‌ نشست‌ گريه‌ كرد. اشك‌ ريخت‌. فضيل‌ عياض‌ معروف‌ شد كه‌ از زهاد و از بزرگان‌ از اولياء خدا اگر چه‌ متصوفه‌ به‌ خودشون‌ او را منتسب‌ مي‌كنند، ولي‌ از بزرگان‌ شد.

 شما هم‌ امشب‌ بگيد آنه‌. خدايا چرا. بعضي‌ها نگند ما هنوز جوانيم‌. همينقدر انسان‌ كه‌ تكليف‌ شد اي‌ چه‌ بسا در همان‌ لحظة‌ اول‌ تكليف‌ خدا رحمت‌ كنه‌. يك‌ استادي‌ ما داشتيم‌ جوان‌ بود، جوان‌ بود. خداي‌ تعالي‌ بهش‌ الطافي‌ كرده‌ بود. مي‌گفت‌ وقتي‌ من‌ مكلف‌ شدم‌، يعني‌ احساس‌ كردم‌ پانزده‌ سالم‌ تمام‌ شده‌، بقدري‌ از يك‌ بعد خوشحال‌، خوشحالم‌ كه‌ خدا مرا توي‌ آدمها قرار داده‌، برام‌ ارزشي‌ قائل‌ شده‌. بهم‌ حالا ميگه‌ نماز بخون‌، بهم‌ حالا ميگه‌ كه‌ روزه‌ بگير، مرا آدم‌ حساب‌ كرده‌. از يك‌ طرف‌ خوشحال‌. شما ببينيد اگر مثلا مقام‌ رهبري‌ يك‌ كسي‌ را به‌ حساب‌ بياره‌ و باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ و قراردادي‌ داشته‌ باشند و صبح‌ چيكار بكن‌ و ظهر چيكار بكن‌، چقدر خوشحال‌ ميشه‌. ميگه‌ از يك‌ بعد خوشحال‌ كه‌ روي‌ پايم‌ نمي‌تونستم‌ بايستم‌. از يك‌ طرف‌ اي‌ كاش‌ بتوانم‌ وظايفم‌ را انجام‌ بدم‌. يك‌ وقت‌ كاري‌ نكنم‌ خشيت‌، اين‌ حالت‌ خشيت‌، كاري‌ نكنم‌ كه‌ محبوبم‌، اين‌ بزرگترين‌ لطفي‌ كه‌ امروز به‌ من‌ شده‌، اين‌ خدشه‌ دار بشه‌. يك‌ كاري‌ بكنم‌ كه‌ او از من‌ ناراضي‌ بشه‌. ميگه‌ رفتم‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. السلام‌ علي‌ امام‌ الرئوف‌. اگر وارد مشهد شديد يك‌ وقتي‌ حاجتي‌ داشتيد اين‌ تجربه‌ شده‌، اين‌ زيارت‌، اين‌ جملة‌ از زيارت‌ را بخوانيد خيلي‌ مؤثره‌. السلام‌ علي‌ قاف‌ الهفان‌. سلام‌ بر پناهگاه‌ افرادي‌ كه‌ بيچاره‌اند. السلام‌ علي‌ قوس‌ اللحان‌. ميگه‌ وارد حرم‌ شدم‌ گفتم‌ آقا من‌ را خدا آدم‌ حساب‌ كرده‌. تكليف‌ به‌ من‌ داده‌، من‌ از اين‌ ساعت‌ مي‌خوام‌ بندة‌ خدا باشم‌. آقا تو به‌ من‌ كمك‌ كن‌، تو مرا ياري‌ كن‌. و لذا او فردي‌ شد كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ شرح‌ حالاتش‌ را بگم‌. بقدري‌ با عظمت‌ شد كه‌ در سن‌ بيست‌ و چهار سالگي‌ در عالم‌ رؤيا بوده‌ در بعضي‌ از علما مي‌گفتند در بيداري‌ بوده‌، به‌ او حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ جمله‌ را ميگند و عليك‌ السلام‌ يا شيخ‌ الشهدا. با اينكه‌ شهيد نشد، با اينكه‌ سنش‌ بيست‌ و چهار سال‌ بيشتر نبود. اما شيخ‌ شهدا، يعني‌ بزرگ‌ شهدا. البته‌ بزرگ‌ شهداي‌ همان‌ زمان‌ خودش‌، اين‌ تعبير نسبت‌ به‌ او شد.

 چقدر خوبه‌ انسان‌ شب‌، روز، هر وقتي‌ كه‌ مي‌تواند، من‌ نميگم‌ دم‌ مرگ‌ كه‌ بگيد تا مردنمون‌ خيلي‌ فاصله‌ است‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ با يك‌ تبسمي‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ كنه‌. امروز جمعه‌ بوده‌، دم‌ غروب‌ دلها گرفته‌ شده‌ بود. چون‌ يك‌ روز ديگر هم‌ گذشت‌، يك‌ جمعة‌ ديگر هم‌ گذشت‌ و آقامون‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ نيامد. اين‌ لياقت‌ به‌ ما داده‌ نشد. المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. روز جمعه‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ مي‌خوانيم‌ هذا يوم‌ الجمعه‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌، امروز روز جمعه‌ است‌. و هو يومك‌. روز توست‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر اين‌ روايت‌ را كه‌ لا تعادل‌ الايام‌ و تعاديكم‌، با ايام‌ درگير نباشيد، دعوايي‌ نباشيد، دشمني‌ نكنيد كه‌ ايام‌ با شما دشمني‌ كند، اين‌ روايت‌ را حضرت‌ اينطور تفسير مي‌كنندا كه‌ روز شنبه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌، روز يكشنبه‌ متعلق‌ به‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌، روز دوشنبه‌ متعلق‌ به‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، روز سه‌ شنبه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ سجاد و امام‌ باقر و امام‌ صادقه‌، روز چهارشنبه‌ متعلق‌ به‌ موسي‌ بن‌ جعفر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، امام‌ جواد و امام‌ هادي‌ است‌ و روز پنجشنبه‌ متعلق‌ به‌ امام‌ عسگري‌ است‌ و روز جمعه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. هذا يوم‌ الجمعه‌ و هو يومك‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. ما توقع‌ داريم‌، منتظريم‌، من‌ ديده‌ بودم‌ بعضي‌ از منتظرين‌ واقعي‌ را. اولا منتظر روز جمعه‌ بودند در روزهاي‌ ديگه‌. روز جمعه‌ هم‌ كه‌ مي‌رسيد از اول‌ صبح‌، بعضيها عجله‌ مي‌كردند دعاي‌ ندبه‌ را اول‌ آفتاب‌ مي‌خوندند. و الا دعاي‌ ندبه‌ را براي‌ امثال‌ ماها كه‌ حوصله‌امون‌ بيشتره‌ مثلا، يعني‌ محبتمون‌ كمتره‌، نزديك‌ غروب‌ بايد بخونيم‌. ولي‌ اول‌ صبح‌ مي‌خوندند. زانوهاي‌ غم‌ را در بغل‌ مي‌گرفتند. نزديك‌ غروب‌ آفتاب‌ كه‌ ميشد ديگه‌ طاقتشون‌ سر مي‌آمد. در شنيدم‌ البته‌ روايت‌ را خودم‌ نديدم‌ كه‌ عصرهاي‌ جمعه‌ قلوب‌ مؤمنين‌ محزون‌ ميشه‌. علتش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ يك‌ روز جمعه‌ گذشت‌ باز امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيامد. المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌ و الفرج‌ للمؤمنين‌ علي‌ يديك‌. فرج‌ براي‌ مؤمنين‌ به‌ دست‌ توست‌. شما اين‌ را بدونيد اگر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ انشاءالله‌ تشريف‌ بياورد همه‌امون‌ از همه‌ چيز بخصوص‌ از علوم‌ و معارف‌ و حقايق‌ دين‌ بهره‌مند ميشيم‌. و الفرج‌ فيه‌ للمؤمنين‌ علي‌ يديك‌ و قتل‌ الكافرين‌ بسيفك‌ و انا يا مولاي‌ فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌. من‌ اي‌ آقا، اي‌ مولاي‌ من‌ در امروز مهمان‌ تو هستم‌. ضيفك‌ و در پناه‌ تو هستم‌. و انا فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌ و انت‌ يا مولا كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌. تو اولاد آن‌ پيغمبري‌ هستي‌ كه‌ پيغمبر فرمود اكرم‌ الضيف‌ فلو كان‌ كافرا. اكرام‌ كنيد مهمان‌ را ولو اينكه‌ كافر باشد. و انا فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌ و انت‌ يا مولاي‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بضيافة‌ و الاجاره‌. حالا علاوة‌ بر اينكه‌ خودش‌ كريمه‌، از طرف‌ پروردگار مهربان‌ هم‌ مأمور است‌ كه‌ مهماني‌ كند، پناه‌ به‌ ما بدهد فاضفني‌ و اجرني‌. حالا تو پس‌ مهماني‌ كن‌ از ما. اين‌ را امروز لابد گفتيد. شما مردمان‌ پر محبت‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هستيد. حضرت‌ هم‌ حتما از شما پذيرائي‌ كرده‌. هر چه‌ داريم‌ ما از وجود مقدس‌ آن‌ حضرت‌ است‌. نزيلك‌ حيث‌ ما التهجت‌ ركابي‌ و ضيفك‌ كنت‌ من‌ البلاد. بيمنه‌ رزق‌ الوري‌ و بوجوده‌ ثبتت‌ الارض‌ و السماء.

 خوب‌ دلهاتون‌ امروز و امشب‌ گرفته‌ است‌، چرا امروز هم‌ گذشت‌ امام‌ زمان‌ نيامد. از زبان‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ براي‌ شما امشب‌ روضه‌ خواندند. و اسرع‌ فرسك‌ شاردا الي‌ خيامك‌ قاصدا مهمهم‌ باكيا و هو يقول‌ هذلين‌ هذلين‌ من‌ امة‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيا. اين‌ عبارات‌ را به‌ امام‌ زمان‌ نسبت‌ مي‌دهند يا جدا فراموش‌ نمي‌كنم‌ آن‌ ساعتي‌ را كه‌ فرست‌، اسبت‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها حركت‌ ميكرد. امام‌ زمان‌ ميگند گفته‌ كه‌ صدا ميزد و هو يقول‌، ميگفت‌، بعله‌ حيوانات‌ هم‌ وقتي‌ كه‌ امر پروردگار باشه‌ حرف‌ مي‌زنند. و هو يقول‌ هذلين‌ هذلين‌ به‌ تعبير ما واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبر را. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ را خبر كرد همه‌ از خيمه‌ها بيرون‌ ريختند. اطراف‌ ذوالجناح‌ را گرفتند. سكنية‌ نازدانه‌ آمد به‌ اسب‌ پدر گفت‌ وقتي‌ پدرم‌ از خيمه‌ها رفت‌ تشنه‌ بود. بگو بدانم‌ آيا به‌ او آب‌ دادند يا با لبهاي‌ تشنه‌… لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 اي‌ صبايك‌ خبري‌ زان‌ مه‌ دلدار بيار. يك‌ غباري‌ تو ز كوي‌ بت‌ تنها بيار.

 دل‌ ما خون‌ شده‌ در خرمن‌ آن‌ زلف‌ سياه‌. بوي‌ مشكين‌ تو از آن‌ طرة‌ تاتار بيار.

 آقاجان‌، مهدي‌ جان‌، اي‌ گم‌ شدة‌ دلها بيا. مژدة‌ يوسف‌ گم‌ گشته‌ به‌ يعقوب‌ رسان‌ نامه‌اي‌ از آن‌ مه‌ كنعان‌ سر بازار بيار. كي‌ ميشه‌ بياي‌ اي‌ آقاي‌ من‌. كي‌ ميشه‌ بياي‌ مولاي‌ من‌. آقا جان‌ من‌ گم‌ شده‌ام‌ آقا جان‌ من‌ را پيدا كن‌. توي‌ بيابان‌ گناه‌ سرگردانم‌ توي‌ اقيانوس‌ گناه‌ غرقم‌، آقا حرف‌ دلم‌ اينه‌ نمي‌خوام‌ بد باشم‌. نمي‌خوام‌ آلودة‌ به‌ گناه‌ باشم‌. آقا جان‌ لري‌تر برات‌ حرف‌ بزنم‌ امشب‌. شما من‌ را آزادم‌ گذاشتي‌ كه‌ شيطان‌ دستم‌ را گرفت‌. اين‌ ميشه‌ معنيش‌ ديگه‌. اگر دستم‌ را گرفته‌ بودي‌ كي‌ شيطان‌ جرأت‌ مي‌كرد دستم‌ را بگيره‌. آزاد بودم‌ آقاجون‌. آقا چرا راه‌ را نشونم‌ نميدي‌؟ چرا من‌ را توي‌ آن‌ جاده‌اي‌ قرار نميدي‌

  

۱۱ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 امروز روز بزرگترين‌ فاجعه‌ و مصيبت‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، هفتم‌ تير بوده‌ كه‌ هفتاد و دو نفر با مرحوم‌ آية‌ الله‌ دكتر بهشتي‌ شهيد شده‌اند براي‌ اين‌ شهدا همينطور كه‌ نشسته‌ايد يك‌ فاتحه‌ و سه‌ قل‌ هوالله‌ قرائت‌ بفرمايد.

 خداوند متعال‌ اونها را با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ مشحور بفرمايد و غريق‌ رحتمشون‌ بفرمايد. شب‌ اول‌ اين‌ مجلس‌ است‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در اين‌ ده‌ شب‌ انشاء لله‌ به‌ ياري‌ پروردگار متعال‌ زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ لله‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا مورد بحث‌ واقع‌ خواهد شد مسئلة‌ بندگي‌ خداست‌، كه‌ علت‌ و مقصد پروردگار متعال‌ از خلقت‌ جن‌ و انس‌ بندگي‌ بوده‌ است‌. در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌.

 البته‌ همه‌ مي‌دانيم‌ كه‌ عبادت‌ مقصد مقصد اصلي‌ است‌، و نتيجة‌ عبادت‌ مقصد اصلي‌ است‌ و نتيجة‌ عبادت‌ را هم‌ در وقتي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ مي‌فرمود بيان‌ كرد، رو كرد به‌ ملائكه‌ و فرمود اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ در روي‌ زمين‌ قرار مي‌دهم‌ خليفه‌ و جانشين‌ خودم‌ را و منظور تمام‌ افراد بشر بود اگر چه‌ از نظر ظاهر خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ مطرح‌ بود ولي‌ از خود آيات‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ هم‌ ملائكه‌ فهميدند كه‌ منظور همة‌ افراد بشرند و هم‌ خداي‌ تعالي‌ منشورش‌ همة‌ افراد بشر بوده‌ به‌ خاطر اينكه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ جمله‌ را پروردگار متعال‌ فرمود اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌، ملائكه‌ گفتند اتجعل‌ فيها من‌ يفسد فيها و يفسك‌ الدماع‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ اونها را رد نكرد نفرمود من‌ حضرت‌ آدم‌ را مي‌خوام‌ خلق‌ كنم‌ و منظورم‌ از خليفه‌ حضرت‌ آدم‌ است‌ اونها گفتند آيا مي‌خواهي‌ در روي‌ زمين‌ كسي‌ را خلق‌ كني‌، جمعي‌ را خلق‌ كني‌ كه‌ فساد كنند و خون‌ ريزي‌ كنند كه‌ معلوم‌ است‌ حضرت‌ آدم‌ به‌ تنهايي‌ نه‌ فساد مي‌كند و نه‌ خونريزي‌ مي‌كنند پس‌ اونچه‌ كه‌ ملائكه‌ فهميدند اين‌ بود كه‌ تمام‌ مردمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد خلق‌ كنه‌ منظور بوده‌ از كلمة‌ اني‌ جائل‌ في‌ الخليفه‌  و از اينكه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار اونها را رد نكرد باز استفاده‌ مي‌شود كه‌ منظور خدا هم‌ همين‌ بوده‌ است‌ يعني‌ فرد فرد افراد بشر كه‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند و بني‌ ادم‌ تا روز قيامت‌ همه‌ هدفشون‌ خليفة‌ للهي‌ بوده‌ است‌ و لذا هدف‌ از خلق‌ در اصل‌ اين‌ جهت‌ است‌ ولي‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقصد اصلي‌ بندگي‌ است‌. بندگي‌ يعني‌ چه‌؟

 يعني‌ انسان‌ پابند و مقيد به‌ چيزي‌ باشد بشر با داشتن‌ عقل‌ اين‌ را بدانيد حتما پايبند است‌ يا به‌ دستورات‌ شيطان‌ يا به‌ دستورات‌ نفس‌ عماره‌ يا بايد به‌ دستورات‌ پروردگار متعال‌ پايبند باشد يعني‌ با داشتن‌ عقل‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ به‌ يكي‌ از اينها پايبند است‌ عقل‌ در روايت‌ دارد كه‌ از عقال‌ گرفته‌ مي‌شه‌ يعني‌ پايبند اگر يك‌ فردي‌ عقل‌ نداشت‌ ديوانه‌ بود اين‌ شخص‌ يقينا به‌ هيچ‌ چيز پايبند نيست‌ و آزاد محض‌ است‌ اما انسان‌ عاقل‌ نمي‌تواند صد در صد آزاد باشد شما روي‌ افراد بشر فكر كنيد اينها اگر بندة‌ خدا نباشند حتما بندة‌ شيطانند بنده‌ شيطان‌ نباشند بندة‌ هواي‌ نفسند بندة‌ هيچ‌ يك‌ از اينها نباشند لااقل‌ بندة‌ رسومات‌ و اجتماعاتشون‌ هستند شما الان‌ در اين‌ هواي‌ گرم‌ كه‌ با لباس‌  كه‌ اينجا نشسته‌ايد چرا؟ لباس‌ را مي‌كنديد خنك‌ مي‌شديد ولي‌ اين‌ لباس‌ را كه‌ پوشيديد مي‌خواهيد از اجتماعتون‌ از متعارفتون‌ از رسوماتتون‌ از آدابتون‌ تجاوز نكنيد پا بند به‌ اين‌ جهت‌ هستيد.

 يا اگر يك‌ نفر بندگي‌ خدا را نمي‌كند يا بنده‌ هواي‌ نفسه‌ يا بنده‌ شيطانه‌، اين‌ مطلب‌ را هم‌ در ضمن‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ فرق‌ بين‌ شيطان‌ و هواي‌ نفس‌. شيطان‌ تمام‌ كارهاي‌ بد را دستور مي‌ده‌ چه‌ موافق‌ هواي‌ نفس‌ انسان‌ باشد و چه‌ موافق‌ نباشد اما نفس‌ انسان‌ راحت‌ طلبه‌ چيزهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ راحتي‌ است‌ به‌ انسان‌ دستور مي‌دهد مثلا نفس‌ انسان‌ به‌ انسان‌ مي‌گه‌ نماز نخوان‌ روزه‌ نگير كار نكن‌ خدمت‌ به‌ جامعه‌ ات‌ نكن‌ ولي‌ شيطان‌ اينها را كه‌ تاييد مي‌كند بماند بعضي‌ از دستوارتي‌ را مي‌ده‌ كه‌ نفس‌ باهاش‌ مخالفه‌ غضب‌ كن‌ درگير شو، ديگران‌ را اذيت‌ كن‌ كارهاي‌ پر زحمت‌ و پر مشقت‌ كه‌ با نفس‌ انسان‌ و باخواستة‌ نفس‌ انسان‌ مخالف‌ است‌ اينها مخصوص‌ شيطانه‌، دستورات‌ شيطانه‌، فقط‌ شيطان‌ دستور مي‌ده‌ لذا مي‌توانيد تشخيص‌ بدهيد كه‌ وقتي‌ غضب‌ بي‌ جا مي‌كنيد اينجا نفس‌ عماره‌ نيست‌ اينجا فقط‌ و فقط‌ شيطانه‌، شما بالاخره‌ در هر صورتي‌ كه‌ باشيد يا بايد طابع‌ شيطان‌ باشيد يا بايد طابع‌ نفستون‌ باشيد بايد يا طابع‌ اجتماعتون‌ و رسوماتتون‌ باشيد و يا طابع‌ ذات‌ مقدس‌ پرودگار باشيد انتخاب‌ با شما در دنيا انسان‌ با داشتن‌ عقل‌ نمي‌تونه‌ صد در صد آزاد باشه‌ حالا يك‌ فرد عاقل‌ اينكه‌ مي‌گيم‌ عاقل‌ يعني‌ اون‌ كسي‌ كه‌ برسي‌ مي‌كند كدام‌ كار پر نفعتر است‌ شما چهار نوع‌ كالا در مقابلتون‌ هست‌  و اينها را مي‌توانيد هر يك‌ را انتخاب‌ كنيد اول‌ بازار يابي‌ مي‌كنيد مي‌سنجيد كه‌ ببينيد اين‌ كالاهايي‌ كه‌ در مقابلتون‌ هست‌ و مي‌خواهيد انتخابشون‌ بكنيد كدام‌ يك‌ پر فايده‌تر، پر نفعتر و مفيدتره‌ اون‌ را انتخاب‌ مي‌كنيد در مقابل‌ شما چهار برنامه‌، چهار نوع‌ بندگي‌، چهار نوع‌ مثلا عبوديت‌ وجود داره‌ در ميان‌ اينها كدام‌ يك‌ پر فايده‌ تره‌ آيا دستورات‌ اون‌ كسي‌ كه‌ همة‌ انبيا را راهنمايي‌ كرده‌، كوچكتري‌ اشتباه‌ و خطايي‌ نداره‌ و سر سوزني‌ به‌ نفع‌ خودش‌ دستور نداده‌ و تمام‌ فايده‌اش‌ براي‌ شما بوده‌ اين‌ بهتر است‌ اين‌ بندگي‌ بهتر است‌ يا اونكه‌ بندگي‌ نفس‌ عماره‌ كه‌ همة‌ فايده‌اش‌ برگش‌ به‌ خودشه‌، مي‌گه‌ راحت‌ باش‌، مي‌گه‌ من‌ را به‌ زحمت‌ نيانداز ان‌ نفس‌ لعمارة‌ بسوء. پيرو شهوات‌ باش‌، يا شيطان‌ كه‌ از اين‌ فراتر و بالاتر قدم‌ را گذاشته‌ مي‌گه‌ همة‌ اين‌ راحتي‌ها را داشته‌ باش‌، اگر منافات‌ با بندگي‌ خدا دارد و به‌ اضافه‌ غضب‌ كن‌ مردم‌ آزاري‌ كن‌ براي‌ خودت‌ دردسر درست‌ كن‌ و بالاخره‌ تو را چه‌ نفس‌ عماره‌ و چه‌ شيطان‌ تو را بر مي‌دارن‌ روي‌ يك‌ راهي‌ مي‌اندازند كه‌ از دنيا وارد برزخ‌ و از برزخ‌ وارد قيامت‌ و از قيامت‌ وارد جهنم‌ مي‌شود.

 اما خداي‌ تعالي‌ شما را در راهي‌ قرار مي‌ده‌ وانعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌ بندگي‌ كن‌ من‌ را بندگي‌ كن‌ بيا به‌ طرف‌ من‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌، شيطان‌ را بندگي‌ نكن‌، الم‌ احد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌ انهم‌ عدو مبين‌، بندگي‌ شيطان‌ را نكن‌ به‌ سوي‌ من‌ بيا كه‌ صراط‌ مستقيم‌ اين‌ است‌، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد كه‌  الصراط‌ صراطان‌ دو تا راهه‌ ولي‌ وصله‌ به‌ هم‌ يكي‌ در دنيااست‌ ، يكي‌ در آخرت‌ اما مثل‌ اين‌ ريل‌ قطاري‌ كه‌ در اين‌ مملكت‌ هم‌ هست‌، در مملكت‌ ديگر هم‌ هست‌ ولي‌ ريلها و آهنها به‌ هم‌ وصله‌ عين‌ اين‌ اين‌ كلام‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ الصراط‌  صراطان‌ صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌ يك‌ صراط‌ در دنياست‌، صراط‌ در دنيا چيه‌؟ بندگي‌ خدا بندگي‌ خدا چطور حاصل‌ مي‌شه‌؟ از طريق‌ بندگي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهار كه‌ فرمود صراط‌ عليه‌ يا در روايات‌ زيادي‌ از كتب‌ شيعه‌ و سني‌ آمده‌ كه‌ اگر در چهل‌ جا كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ در قرآن‌ آمده‌ اكثرش‌ تفسير به‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ شده‌ و پيرو علي‌ باش‌، شيعة‌ علي‌ باش‌ عقب‌ علي‌ حركت‌ كن‌، در نمازتون‌ به‌ شما دستورد دادند روزي‌ ده‌ مرتبه‌ بگيد اهدالصراط‌ المستقيم‌ هر صراط‌ مستقيمي‌ هم‌ به‌ درد نمي‌خوره‌ گاهي‌ چون‌ اين‌ راه‌ راسته‌ اما همان‌ لحظة‌ اول‌ كج‌ حركت‌ كرده‌اي‌ يعني‌ در اون‌ لحظة‌ اول‌ در اين‌ ايستگاهاي‌ قطار اگر تشريف‌ ببريد مي‌بينيد كه‌ يك‌ سوزن‌ بان‌ هست‌ اين‌ يك‌ سوزن‌ مي‌زنه‌ قطار منحرف‌ مي‌شه‌ راه‌ ديگه‌ را انتخاب‌ مي‌كنه‌ و يك‌ سوزن‌ مي‌زنه‌، از اين‌ طرف‌ حركت‌ مي‌كنه‌ اون‌ سوزن‌ اول‌، اون‌ لحظة‌ اول‌ اهميت‌ داره‌ و اون‌ در اين‌ است‌ كه‌ شما سوزن‌ بانتون‌، راهنماتون‌، امامتون‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ باشه‌، اين‌ راه‌ هم‌ مستقيمه‌ اون‌ راه‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ بگيم‌ مستقيمه‌ اما به‌ شرطها و شروطها علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در نيشابور فرمودند اين‌ صراط‌ مستقيم‌ اين‌ توحيد اين‌ بندگي‌ خدا يك‌ شرطي‌ داره‌ و اون‌ شرطش‌ منم‌ يعني‌ من‌ بايد به‌ همين‌ تعبير ابا مانع‌ من‌ بايد سوزن‌ را بزنم‌ من‌ بايد امامتون‌ باشم‌ من‌ بايد راهنمايتون‌ باشم‌ و لذا در اون‌ روايات‌ متعددي‌ كه‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ رسيده‌ كه‌ كتاب‌ جامع‌ الاحاديث‌ شيعه‌ كه‌ بسيار كتاب‌ معتبر و مفصلي‌ است‌ كه‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ بروجردي‌ نوشتند و مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ خوئي‌ به‌ چاپ‌ رسوندند، در اين‌ كتاب‌ روايات‌ متعددي‌ نقل‌ شده‌ كه‌ بين‌ الاسلام‌ علي‌ خمسه‌ اسلام‌ روي‌ پنج‌ پايه‌ بنا شده‌. اين‌ پنج‌ پايه‌ خيلي‌ مهمه‌ ولي‌ در ميان‌ اين‌ پايه‌ها، پاية‌ ولايت‌ مهمتر است‌ مثل‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ خيمه‌اي‌ را كه‌ برپا مي‌كنند اون‌ عمود وسط‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتره‌ الصلاة‌ يكي‌ از پايه‌هاي‌ دينه‌ الصلاة‌ عمود الدين‌، انقبلت‌ قبل‌ ما سواها و ان‌ ردت‌ رد ما سواها، اين‌ هست‌ ، اين‌ روايت‌ اما اين‌ را بدونيد من‌ يك‌ تحليلي‌ نمي‌دونم‌ شايد هم‌ در همين‌ مجلس‌ داشتم‌ يك‌ تحليلي‌ در خصوص‌ نماز كه‌ چرا نماز پاية‌ دينه‌ داشتم‌؟ و اون‌ اينه‌ كه‌ در خود اين‌ نماز ولايت‌ تبليغ‌ مي‌شه‌. البته‌ بخوام‌ كاملا اين‌ را بحث‌ كنم‌ طول‌ مي‌كشه‌، انشاء لله‌ يك‌ وقتي‌ بحثش‌ را خواهم‌ كرد، كه‌ نماز ولايت‌ در حقيقته‌.

 يعني‌ شما كه‌ در نماز مي‌گيد اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ خدايا تنها تو را بندگي‌ مي‌كنم‌ از چه‌ طريق‌؟ با چه‌ دستور؟ با چه‌ برنامه‌اي‌؟ يك‌ رواياتي‌ نقل‌ شده‌ و متعدد هم‌ نقل‌ شده‌ كه‌ اگر يك‌ شخصي‌ تمام‌ عمرش‌ را، تمام‌ عمرش‌ را روزها روزه‌ بگيره‌ و هر سال‌ مكه‌ بره‌، پياده‌ هم‌ مكه‌ بره‌ بين‌ ركن‌ و مقام‌ هم‌ كشته‌ بشه‌ و مظلم‌ هم‌ كشته‌ بشه‌ اما ولايت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را نداشته‌ باشه‌، خدا به‌ روح‌ او را در جهنم‌ مي‌اندازه‌ ما خوشحال‌ مي‌شيم‌ كه‌ عجب‌ الحمدلله‌ ما ولايت‌ داريم‌. اما ولايت‌ يعني‌ چه‌؟ منظور اطاعته‌، منظور با محبت‌ بندگي‌ كردنه‌ اون‌ هم‌ از طريق‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ من‌ يك‌ مثالي‌ اينجا غالبا تو ذهنم‌ مي‌ياد چون‌ جا مي‌افته‌ اين‌ معنا غالبا افراد اين‌ براشون‌ ثقيله‌ كه‌ بگن‌ آخه‌ چرا؟ يك‌ نفر تمام‌ عمرش‌ را عبادت‌ كرده‌ روزه‌ گرفته‌، هر سال‌ حج‌ رفته‌ چرا بايد اينطور باشه‌؟ اينجور ظالمانه‌ با يك‌ بندة‌ خدايي‌ برخورد بشه‌؟ ممكنه‌ يك‌ كسي‌ اينطوري‌ بگه‌ ما غالبا اين‌ مثال‌ را مي‌زنيم‌ شايد اكثر دوستان‌ شنيده‌ باشند يك‌ سربازي‌ را تصور كنيد اين‌ هر روز صبح‌ چند دقيقه‌ يا چند ساعت‌ نهايتا بايد بياد در وسط‌ پادگان‌ اونجا فرماندة‌ لشگر بهش‌ برنامه‌ بده‌ و او هم‌ طبق‌ برنامه‌ عمل‌ كنه‌ اين‌ براي‌ تمرين‌ لااقل‌ يا براي‌ هر چي‌.

 ايشان‌ تشريف‌ نمي‌يارن‌ حتي‌ اگر فرماند فرمان‌ هم‌ مي‌ده‌ ايشان‌ به‌ عكس‌ مي‌كنه‌ دقيق‌ عمل‌ نمي‌كنه‌، اما شب‌ تا صبح‌ مي‌ره‌ خودش‌ توي‌ اطاق‌ به‌ چپ‌ به‌ راست‌ به‌ خودش‌ برنامه‌ها را عمل‌ مي‌كنه‌ گاهي‌ داد مي‌زنه‌ گاهي‌ آمين‌ مي‌گه‌، اين‌ را چه‌ كارش‌ مي‌كنن‌ تمام‌ برنامه‌ها را عمل‌ مي‌كنه‌ منتهي‌ تو اطاق‌ خودش‌ تحت‌ فرماندهي‌ فرمانده‌ نيست‌. اين‌ را يكي‌ دو روز نگهش‌ مي‌دارن‌ مي‌گن‌ اين‌ ديونه‌ است‌، از پادگان‌ بيرونش‌ مي‌كنند لااقل‌ اينه‌ آخه‌ بايد اطاعت‌ كرد. شيعه‌ يعني‌ پيرو علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌، من‌ سليقه‌ام‌ اينه‌ اينجور حتي‌ عبادت‌ بكنم‌ علي‌ فرموده‌ است‌ مثلا فرض‌ كنيد بسم‌ الله‌ سورة‌ حمد را علامت‌ مومنه‌ اين‌ كلام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌، كلام‌ امام‌ صادقه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ بسم‌ الله‌ سورة‌ حمد را بلند بگيد ولو در نماز اخفاتيه‌ باشه‌ اين‌ مي‌گه‌ من‌ مطلقا بسم‌ الله‌ را بلند كه‌ نمي‌گم‌ هيچي‌ اصلا نمي‌گم‌ ديديد بسم‌ الله‌ چه‌ تقصيري‌ كرده‌ كه‌ در نماز جماعت‌ در مسجد الحرام‌ هر كس‌ مشرف‌ شده‌ نمي‌شنوه‌ كه‌ امام‌ جماعت‌ بگه‌ يا مثلا من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ نماز طراقيح‌ را با جماعت‌، يك‌ نماز مستحب‌ را با جماعت‌ بخوانم‌ مثلا و اكثر بدعتهايي‌ كه‌ هست‌ و اكثر نا فرمانيهايي‌ كه‌ از در خانة‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ انجام‌ شده‌، اينها عين‌ همان‌ سربازه‌ چون‌ من‌ اين‌ مثال‌ را شايد زياد بزنم‌ اگر يك‌ تفاوتي‌ بين‌ اين‌ مثال‌ و اصل‌ مسئله‌ مي‌بينيد به‌ من‌ بگيد.

 لذا بندگي‌ بايد از راه‌ ولايت‌ انجام‌ بشه‌ من‌ امروز تصادفا اين‌ روايت‌ را در كتاب‌ اصول‌ كافي‌ برخورد كردم‌ خيلي‌ برام‌ جالب‌ بود گاهي‌ انسان‌ به‌ يك‌ احاديثي‌ برخورد مي‌كنه‌ ولو مناسب‌ نيست‌ ولي‌ مي‌خواد در اسرع‌ وقت‌ به‌ دوستانش‌ هديه‌ بده‌ اين‌ روايت‌ حالا انشاء الله‌ بتونم‌ خوب‌ يادم‌ باشه‌ چون‌ بنا نداشتم‌ در اين‌ مجلس‌ عرض‌ كنم‌ ولي‌ مناسبه‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ روايت‌ را من‌ همين‌ امروز عصري‌، قبلا هم‌ برخورد نكرده‌ بودم‌ در حالات‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. يك‌ شخصي‌ است‌ به‌ نام‌ جعفر بن‌ ابراهيم‌ مي‌گه‌ در خدمت‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يكي‌ از دهات‌ اطراف‌ مدينه‌ بوديم‌. يك‌ مرد مسيحي‌ آمد. آمد با همان‌ لباس‌ مخصوصي‌ كه‌ معمولا مسيحي‌ها در زمان‌، در موقع‌ عبادت‌ مي‌پوشند. آمد. ايستاده‌ بود عصايي‌ هم‌ داشت‌ و عرض‌ كرد كه‌ موسي‌ بن‌ جعفر شما هستيد؟ حضرت‌ فرمودند بله‌. گفت‌ من‌ يك‌ فردي‌ هستم‌ سي‌ سال‌ زحمت‌ كشيدم‌، دنبال‌ يك‌ عالمي‌ كه‌ از همه‌ عالمتر باشد، باصطلاح‌ ما اعلم‌ باشد، دنبال‌ يك‌ دانشمندي‌ كه‌ همه‌ چيز را بداند مي‌گشتم‌. در عالم‌ خواب‌ يك‌ شخصي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ ميري‌ در اطراف‌ شام‌ آنجا يك‌ دانشمندي‌ هست‌ بنام‌ مطراو. با طاي‌ دسته‌ دار باصطلاح‌. ايشان‌ خيلي‌ عالمه‌. من‌ حركت‌ كردم‌ و مسافرت‌ كردم‌، و بيشتر و كمتر بهر حال‌، باطن‌ دارد قرآن‌ روايات‌ متواتري‌ هم‌ هست‌ كه‌ امام‌ از باطن‌ قرآن‌ پرده‌ برميدارد كه‌ گاهي‌ انسان‌ دچار حيرت‌ ميشه‌. حضرت‌ فرمود حم‌ اسم‌ پيغمبر اكرمه‌ بطور مختصر. ديديد بعضي‌ از اسامي‌ هست‌ طولانيه‌ و با يكي‌ دو حرفش‌ اكتفا مي‌كنند. ح‌ و م‌ در اسم‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌. دو حرف‌ وسط‌ را گرفتند. ميم‌ اول‌ و دال‌ آخر را انداخته‌اند اينجوري‌ كه‌ از كلام‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر استفاده‌ ميشه‌، حم‌ گفتند.

 كتاب‌ مبين‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. بعد حضرت‌ براش‌ توضيح‌ داد. كتاب‌ ما وقتي‌ اين‌ جمله‌ را مي‌شنويم‌ به‌ نظرمون‌ يك‌ اوراقي‌ كه‌ در ميان‌ دو جلد قرار گرفته‌ و صحافي‌ شده‌، بنظرمون‌ ميرسه‌. اما كتاب‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ آن‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ از يك‌ فردي‌ در يك‌ جهتي‌ در يك‌ چيزي‌ قرار ميده‌. يك‌ علمي‌ كه‌ در يك‌ چيزي‌ قرار بگيرد، او را ميگن‌ كتاب‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يكي‌ از اشعارش‌ مي‌فرمايد و انت‌ الكتاب‌ المبين‌ الذي‌ باحرفه‌ تظهر المزمروا. اي‌ بشر تو خودت‌ همين‌ من‌ و شما، كتاب‌ مبيني‌ هستيم‌ كه‌ با هر جملة‌ ما، با هر جزئي‌ از وجودمون‌، آنچه‌ كه‌ در باطن‌ داريم‌ ظاهر ميشه‌. و در آية‌ شريفة‌ ذلك‌ الكتاب‌ لا ريب‌ فيه‌ هدي‌ للمتقين‌. در آنجا هم‌ تفسير داره‌ كه‌ كتاب‌ منظور علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. كه‌ منظور از كتاب‌ خدا عليست‌. كتابي‌ كه‌ تبيان‌ كل‌ شي‌ء است‌، عليست‌. لذا آن‌ بزرگ‌، يكي‌ از دانشمندان‌ بزرگه‌، دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد احتياج‌ كل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ دليل‌ عنه‌ امام‌ كل‌. هيچ‌ در تاريخ‌ سابقه‌ نداره‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ مسئله‌اي‌ براش‌ مشكل‌ شده‌ باشه‌ و از ديگري‌ سؤال‌ كرده‌ باشه‌. ولي‌ بقية‌ اصحاب‌ پيغمبر حتي‌ خلفا مكرر از علي‌ سؤال‌ مي‌كردند. و همه‌ به‌ او مراجعه‌ مي‌كردند. اين‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ امام‌ كله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و كتاب‌ خداست‌، كتاب‌ مبينه‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد.

 مهم‌ مطلب‌ اين‌ بقية‌ حرفه‌ كه‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ آن‌ مرد مسيحي‌ مي‌فرمايد كه‌ انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ المباركه‌. منظور از ليلة‌ مباركه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. ليلة‌ مباركه‌ اولا گاهي‌ يك‌ چيزي‌ خيلي‌ كوچك‌ و كوتاه‌ و مثلا از نظر ظاهر بنظر نمي‌آيد. ولي‌ پر بركته‌. پر بركت‌. شما مثلا فرض‌ كنيد انشاء الله‌ اگر توفيق‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ را پيدا كرديد، گاهي‌ ممكنه‌ يك‌ قران‌ حضرت‌ از جيبشون‌ درآرن‌ به‌ ما بدن‌، هميشه‌ پر پول‌ باشيم‌، هميشه‌ پولدار باشيم‌. يك‌ قران‌ بيشتر نيست‌ اما مباركه‌ است‌. پر بركته‌. اين‌ ديده‌ شده‌. مباركه‌ است‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها المجهولة‌ قدرا. اولا تا زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بود، فقط‌ پيغمبر از او احترام‌ مي‌كرد و بعد هم‌ عمرش‌ از نظر ظاهر خيلي‌ كوتاه‌ بود. و به‌ هيچ‌ وجه‌ اين‌ مردم‌ قدر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را ندانستند. چرا اسم‌ ليله‌ روش‌ گذاشته‌ است‌. ليله‌ فيها ليلة‌ مباركة‌. مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ المباركه‌. اين‌ را از كلام‌ خود فاطمة‌ زهرا مي‌گيريم‌. ميگه‌ صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. حتي‌ در روايت‌ ديگر هست‌ كه‌ و الليل‌ وقتي‌ كه‌ خدا قسم‌ ميخوره‌، به‌ فاطمة‌ زهرا قسم‌ ميخوره‌. علتش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ چيزي‌ ازش‌ ديده‌ نميشه‌ ولي‌ همه‌ چيز در شب‌ هست‌. ارتباط‌ با پروردگار در شبه‌، منافعي‌ كه‌ حتي‌ در طبيعت‌ در شب‌ گذاشته‌ ميشه‌، آن‌ منافع‌ كمتر در روز گذاشته‌ ميشه‌ و ماية‌ استراحت‌ افراد بشره‌ و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، وجود مقدسش‌ ليله‌ اسمش‌ گذاشته‌ شده‌.

 و از اين‌ مهمتر جملات‌ باز بعده‌. فيها يعني‌ در اين‌ شب‌، در اين‌ وجود مقدس‌، يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. امام‌ مي‌فرمايد يخرج‌ منها حكيم‌ حكيم‌ حكيم‌ تا دوازده‌ تا، يازده‌تا. نمي‌دونم‌ متوجه‌ شديد يا نه‌. و خير كثير. همين‌ دو جمله‌ خيلي‌ عجيبه‌. از حضرت‌ زهرا از همين‌ ليلة‌ مباركه‌، حكيم‌، پشت‌ سر حكيم‌، حسن‌ بن‌ علي‌ حكيمه‌، حسين‌ بن‌ علي‌ حكيمه‌، امام‌ سجاد حكيم‌، و احكم‌ الحكما حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) فيها يفق‌ كل‌ امر حكيم‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر از خود قرآن‌ استفاده‌ كرده‌. امر حكيم‌. حكمت‌ چيه‌؟ حكمت‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كوثر چيه‌؟ در روايات‌ زياد وارد شده‌ كه‌ كوثر خير كثيره‌. آنوقت‌ مي‌بينيم‌ اين‌ حوض‌ كوثر تلاطم‌ ميزنه‌، يازده‌ چشمه‌ از او سرازير ميشه‌ كه‌ تمام‌ دنيا را اين‌ آب‌ حيات‌ زنده‌ ميكنه‌ و از نظر تحقيقات‌ علمي‌ من‌ خودم‌ حتي‌ اين‌ تحقيق‌ را كردم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ اگر، خداميدونه‌ اگر او و فرزندانش‌ نبودند، امروز حتي‌ مردم‌ آمريكا كه‌ دشمن‌ اسلامند، اين‌ تمدن‌ را، اين‌ پيشرفت‌ مادي‌ را حتي‌ نداشتند. بريد تحقيق‌ كنيد. اكر فاطمة‌ زهرا و فرزندان‌ عزيزش‌، حكيم‌ و حكيم‌ و حكيم‌، اينها نبودند، امروز معارف‌ و حقايق‌ ديني‌ و غير ديني‌ در دنيا وجود نداشت‌. شما مي‌بينيد سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در مقابل‌ يزيد، در علم‌ و حكمت‌ را ببندند، فاطمة‌ زهرا كه‌ مي‌خواد در مقابل‌ بستن‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ايستادگي‌ ميكند، اينها چه‌ خدمت‌ بزرگي‌ به‌ جهان‌ بشريت‌ كردند. حكيم‌ و حكيم‌ و حكيم‌.

 فيها يفرق‌ كل‌ امرء حكيم‌ اين‌ را من‌ امشب‌، شب‌ اول‌ جلسه‌ بود. اين‌ روايت‌ را به‌ عنوان‌ هديه‌ كه‌ اگر روش‌ فكر بكنيد، روش‌ دقت‌ بكنيد، حوض‌ كوثر، نهر كوثر مال‌ عليست‌. صاحبش‌ عليست‌. فاطمة‌ زهرا حوض‌ كوثره‌، تمام‌ علم‌ و حكمت‌ در اين‌ وجود مقدس‌ ريخته‌ شده‌ و از اين‌ حوض‌ با عظمت‌، از اين‌ درياي‌ مواج‌، نهرهايي‌، نهرهايي‌ به‌ روي‌ بشريت‌ باز شده‌ كه‌ ما همين‌ الان‌ كه‌ اينجا نشستيم‌، باهم‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌، اگر، اگر خدا به‌ ما لطفي‌ كرده‌ باشه‌ و متصل‌ به‌ آن‌ نهر كوثر باشيم‌، داريم‌ از آن‌ آب‌ سيراب‌ ميشيم‌. جان‌ ميگيرم‌، حيات‌ پيدا مي‌كنيم‌.

 ايني‌ كه‌ معروفه‌ خضر رفت‌ سر چشمة‌ حيات‌ توي‌ ظلمات‌ هم‌ پيدا كرد، بياد به‌ اين‌ ليلة‌ مباركة‌ ما نگاه‌ بكنه‌ و اين‌ نهرهايي‌ كه‌ از اين‌ ليلة‌ مباركه‌ منشعب‌ شده‌، چقدر حياتبخشه‌. بخدا قسم‌ اگر يك‌ قطره‌ از اين‌ نهر را بچشيد، يك‌ لبي‌ تر كنيد، اگر خضر مثلا در محدودة‌ دنيا زندگي‌ كرد، شما بي‌ نهايت‌ يعني‌ اولئك‌ اصحاب‌ الجنه‌ هم‌ فيها خالدون‌، حيات‌ اينطوري‌ پيدا مي‌كنيد. يك‌ قطره‌، يك‌ قطره‌، يك‌ قطره‌ حالا از هر جاش‌ مي‌خوايد، از هر گوشه‌ايش‌ مي‌خوايد از هر كدامشون‌ حتي‌ مي‌خوايد انتخاب‌ كنيد مانعي‌ نداره‌. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ امام‌ صادق‌ را عمل‌ كنيد. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ امام‌ سجاد را عمل‌ كنيد. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ ساير ائمة‌ اطهار و مخصوصا حضرت‌ بقية‌ الله‌ را عمل‌ كنيد، ببيندي‌ چه‌ ميشه‌؟ تجربه‌ شده‌، حيات‌ دائمي‌ پيدا كردها نسان‌. اين‌ بدن‌ كه‌ ارزشي‌ نداره‌. اين‌ بدن‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ سلولهاش‌ عوض‌ ميشه‌. شما بفهميد يا نفهميد بالاخره‌ قابل‌ تغييره‌، حادثه‌. روحه‌ كه‌ بايد حيات‌ پيدا كنه‌ و دائمي‌ باشه‌.

 اما آنهايي‌ كه‌ از اين‌ چشمه‌ها استفاده‌ نكردند. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ در كنار بعضي‌ از افراد منحرفي‌ كه‌ عبادتهاي‌ طولاني‌ حتي‌ مي‌كنند، مي‌ايسته‌ مي‌بينه‌ اينها از چشمة‌ حيات‌ استفاده‌اي‌ نكردند. استفاده‌ نكردند. نمي‌خوام‌ براتون‌ زياد مثال‌ بزنم‌. شما ببينيد اصحاب‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ از اين‌ نهر كوثر استفاده‌ كردند، چه‌ حياتي‌ الان‌ دارند و اصحاب‌ عمر سعد چه‌ مرگي‌ نصيبشون‌ شده‌. اين‌ يك‌ نمونه‌. بعد از هزار و چند صد سال‌ هنوز در دهة‌ دوم‌ ماه‌ صفر، بنام‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ دور هم‌ مي‌نشينيد و عزاداري‌ ميكنيد و اشك‌ بر مصائب‌ آن‌ حضرت‌ مي‌ريزيد و كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ للحسين‌ براي‌ حسين‌ من‌ در قلوب‌ دوستان‌ و شيعيان‌ و مؤمنين‌ يك‌ محبت‌ مكنونه‌، محبت‌ مكنونه‌ يعني‌ با همون‌ گل‌ شما خمير شده‌، قابل‌ جدا شدن‌ نيست‌. محبت‌ مكنونه‌اي‌ در دلهاي‌ مؤمنين‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. روز عاشورا محاله‌ يك‌ مسلمان‌، يك‌ شيعه‌، يك‌ محب‌، بتونه‌ راحت‌ باشه‌. هر چه‌ اين‌ سيرابي‌ از آن‌ نهر باعظمت‌ كوثر بيشتر نصيب‌ انسان‌ شده‌ باشه‌، اين‌ توسعه‌اش‌ بيشتره‌، اظهار محبتش‌ بيشتره‌.

 تا رسيده‌ به‌ حالا. شب‌ دهم‌ ماه‌ صفر است‌ و هنوز خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در حال‌ اسارتند و حالا كجاي‌ مسافرت‌ باشند، من‌ نمي‌دانم‌. اجمالا اينها در اين‌ سفر رفتند و روز اربعين‌ هم‌ برگشتند و آمدند كنار بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. اما چه‌ چيزها در راه‌، چه‌ مصائبي‌ در راه‌ ديدند و شنيدند و چقدر به‌ آنها اهانت‌ شد از طرف‌ آنهايي‌ كه‌ حيات‌ نداشتند. حيات‌ طيبه‌ نداشتند. از طرف‌ آنهايي‌ كه‌ از اين‌ راه‌ استفاده‌ نكردند. رفتند كنار تنور خولي‌، شما را بردند آنجا با فاطمة‌ زهرا هم‌ ناله‌ شديد. من‌ هم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ ببينيد چقدر بايد يك‌ انسان‌ دور از حقيقت‌ باشد؟ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را برداشته‌ آورده‌، در خانه‌ گذاشته‌، آنهم‌ در تنور، آنهم‌ با خاك‌ و خاكستر. كه‌ مي‌خواهد ببرد نزد ابن‌ زياد از او جايزه‌ بگيرد. و خودش‌ در ميان‌ خانه‌ استراحت‌ كرده‌. چقدر انسان‌ پست‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ از حقيقت‌ دور ميشود. فاطمة‌ زهرا آمد كنار اين‌ تنور. آنطوري‌ كه‌ نقل‌ كردند، آنطوري‌ كه‌ از قول‌ بيان‌ كردند اين‌ نوشته‌اند كه‌ آمد كنار اين‌ تنور. اين‌ سر مطهر را برداشت‌ روي‌ دست‌ بلند كرد. با كلمة‌ يا حسين‌، با كلمة‌ فرزندم‌، عزيزم‌، اظهار محبت‌ كرد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها چند جا آمده‌. شايد همان‌ شب‌ يازدهم‌ اول‌ رفت‌ كنار بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، كنار گودي‌ قتلگاه‌. آنجا را همون‌ ساربان‌ ديد. ميگه‌ رفتم‌ ديدم‌ يك‌ هودجي‌ از آسمان‌ نازل‌ شد آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌.

 

۱۰ محرم‌ ۱۴۱۷ قمری – ۷ خرداد ۱۳۷۵ شمسی – شب عاشورا

 

@ متن سخنراني 10 محرم‌ 1417 مصادف با 7 خرداد 1375 و 27 مي 1996

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (بقره/155-157)

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»([1])

 

3- عرض تسليت به محضر امام زمان ارواحنا فداهبه مناسبت شهادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام

«آجَرَكَ اللهُ‌ فِي‌ مُصِيبَةِ‌ جَدِّكَ‌ اَبِي‌ عَبْدِ اللهِ‌ الْحُسَينِ‌. يَا بَقِيَّةَ‌اللهِ آجَرَكَ‌ اللهُ‌.إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»

«يَا اَبَاعَبْدِ اللهِ‌ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ قَتَلَتْكَ‌ وَ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ ظَلَمَتْكَ‌ وَ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ سَمِعَتْ‌ بِذَلِكَ‌ وَ رَضِيَتْ‌ بِهِ‌ يَا اَبَا عَبْدِ اللهِ‌ لَقَدْ عَظُمَتِ‌ الرَّزِيَّةِ‌ وَ جَلَّتِ‌ الْمُصِيبَةُ‌ بِكَ‌ عَلَيْنَا وَ عَلَي‌ جَمِيعِ‌ اَهْلِ‌ الْاِسْلَامِ»‌

آقاجان‌ يا حسين‌بن‌علي‌! بر ما سخت‌ است‌ كه‌ بشنويم‌ قدر تو را نشناختند، با لبان‌ تشنه‌ تو را كشتند. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا فرمود: شب‌ و روز عاشورا دوستان‌ ما، ما اهل‌ بيت‌ و دوستان‌ ما، آرام‌ نداريم‌. الان‌ حالي‌ امام‌ زمان‌ چه‌ گذشت‌. يا بقية‌الله، يا صاحب‌ الزمان‌! اين‌ شيعيان‌ و محبين‌ شما هستند كه‌ اين‌طور براي‌ جدت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اشك‌ مي‌ريزند. چراغ‌ها را يك‌ خرده‌اي‌ تخفيف‌ بدهيد، يك‌ دانه‌ از چراغ‌ها روشن‌ باشد، يك‌ حال‌ عزايي‌ به‌ خودمان بگيريم‌.

 

4- ارزش گريه و اظهار محبت به سيدالشهداء عليه السلام

من‌ امشب‌ مي‌خواهم‌ شما را ببرم‌ در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. يكي‌ دو جمله‌ مطالبي‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ شما اميدوار بشويد، قدر خودتان را بدانيد. همين‌ امروز مطالعه‌ مي‌كردم‌ در كتاب‌ بحار الانوار، مرحوم‌ مجلسي‌ نوشته‌ كه‌ شخصي‌ در شب‌ عاشورا در منبر گفت‌ كه‌ اگر كسي‌ به‌ قدر بال‌ مگسي‌ بر ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اشك‌ بريزد، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانش‌ را مي‌بخشد. ايشان‌ نوشته‌اند كه‌ يكي‌ از افراد جاهلي‌ كه‌ ادعاي‌ علم‌ و دانش‌ مي‌كرد، چون‌ اين‌ مضمون‌ در روايات‌ هست‌، و او بي‌ جهت‌ ادعاي‌ علم‌ مي‌كرد، گفت‌: من‌ اين‌ حرف‌ را قبول‌ ندارم‌. انسان‌ يك‌ عمر گناه‌ بكند بعد با يك‌ قطره‌ اشك‌ در شب‌ يا روز عاشورا گناهانش‌ بخشيده‌ بشود. خود اين‌ شخص‌ نقل‌ مي‌كند كه‌ من‌ رفتم‌ خانه‌ خوابيدم‌. ديدم‌ صحراي‌ محشر است‌، مردم‌ در فشار عجيبي‌ قرار گرفته‌اند. بخصوص‌ بر من‌ تشنگي‌ عجيب‌ فشار آورده‌. هر كجا گشتم‌ ديدم‌ آبي‌ پيدا نمي‌كنم‌. اما يك‌ حوض‌ بزرگي‌ در كنارش‌ دو تا مرد و يك‌ زن‌ ايستاده‌اند. احساس‌ كردم‌ آن‌ يكي‌ پيغمبر اكرم است‌، آن‌ ديگري‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ و اين‌ خانم‌، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهااست‌. رفتم‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. گفتم‌: بي‌بي‌ تشنه‌ام‌. حضرت‌ زهرا فرمودند: تو كه‌ منكر فضيلت‌ فضائل‌ گرية‌ بر فرزند عزيزم‌ ابي‌عبدالله‌الحسيني‌. شما خيال‌ كرديد اظهار محبت‌ به‌ محبوب‌ خدا كم‌ اجر دارد.

 

5- مقايسه حسيني‌ها و عمر سعدي‌ها در شب عاشوراء و علت اين‌كه چرا بني‌اميه روز عاشوراء را مبارك مي‌دانند

من‌ زياد مصائب‌ را شنيده‌ايم‌. مصيبت‌ها را چون‌ زياد شنيده‌ايم‌ براي‌مان‌ عادي‌ شده‌. و الا فكر نكيند همين امشب‌ با اين‌كه هنوز مصيبتي‌ شروع‌ به‌ آن صورت‌ نشده‌. حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ برنامه‌هايي‌ دارد. يكي‌ از برنامه‌هاي‌شان‌ اين‌ است‌ كه‌ عبادت‌ كنند، آن‌ شخص‌ گفت‌: من‌ رفتم‌ كنار خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌ ديدم‌ اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ يك‌ عده‌ مشغول‌ نماز شب‌اند، يك‌ عده‌ مشغول‌ قرآن‌ خواندن هستند، يك‌ عده‌ مشغول‌ ذكر خدا هستند، از آن‌طرف‌ رفتم‌ كنار خيمه‌هاي‌ عمر سعد؛ ديدم‌ مشغول‌ آهنگ‌ زدن‌ و رقاصي‌ و خنده‌ و مشغول‌ دنيا و فكر دربارة‌ دنيا و اين‌كه فردا كه‌ اين‌ معركه‌ تمام‌ شد ما نزد عمر سعد يا نزد ابن‌ زياد چه‌ ارزشي‌ پيدا مي‌كنيم‌ و امثال‌ اين‌ها. از امام‌ سؤال‌ شد كه‌ چرا روز عاشورا را بني‌ اميه‌ روز مباركي‌ دانسته‌اند؟ فرمود: بخاطر اين‌كه هر يك‌ از اين‌ها كه‌ رفتند نزد يزيد يا ابن‌ زياد، به‌ اين‌ها يك‌ چيزي‌، يك‌ مختصر‌ي پولي‌ به آن‌ها داده‌ شد. اين‌ها فكر كردند آغاز بركت‌ از امروز است‌. اصحاب‌ عمر سعد نه‌ نمازي‌ خواندند آن‌ شب‌، نه‌ عبادتي‌ كردند. اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ تا صبح‌ با انس‌ با پروردگار مشغول‌ بودند.

 

Cشب عاشوراء، شب انتخاب است

من‌ اين‌ دو تا جمعيت‌ را براي‌تان‌ يك‌ مقداري‌ توضيح‌ مي‌دهم‌ طبق‌ روايات‌، تا ان‌شاءالله امشب‌ تصميم‌ نهائي‌مان‌ را بگيريم‌. ما چه‌كاره‌ هستيم‌؟ با كدام‌ دسته‌ هستيم‌؟ با چه‌ جمعيتي‌ در ارتباط‌ خواهيم‌ بود؟ شب‌ اول‌ قبر ما را با كدام‌ دسته‌، با كدام‌ جمعيت‌ قرار مي‌دهند؟ بياييم‌ و امشب‌ با خودمان، وجدان‌مان‌ را قاضي‌ قرار بدهيم‌. هيچ‌كس‌ از درون‌ شما اطلاع‌ ندارد. آمده‌ايد روي‌ فرش‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ نشسته‌ايد. در روايت‌ هست‌ هر كجا كه‌ مجلس‌ عزا براي‌ سيدالشهداء ترتيب‌ داده‌ مي‌شود، آن‌جا حرم‌ سيد الشهداء است‌. شما در حرم‌ ابي‌عبدالله‌ نشسته‌ايد.

 

cاصحاب سيدالشهداء عليه السلامدر صبح عاشوراء تماماً از اولياء خدا بودند

در خيمة‌ حسين‌بن‌علي‌ نشسته‌ايد. اين‌ دسته‌ امشب‌ مشغول‌ عبادت‌اند. گاهي‌ هم‌ كه‌ با هم‌ صحبت‌ مي‌كنند، صحبت‌ از بهشت‌ و وعده‌هاي‌ بهشتي‌ و فردا با حورالعين‌ مرتبط‌اند و فردا با ائمة‌ اطهار، پيغمبر اكرم‌ محشور‌ند و آن شب‌ كه‌ به‌ پايان‌ رسيد آن‌ها با يك‌ حال‌ عجيبي‌ شب‌ را به‌ صبح‌ آوردند. شما فكر نكنيد ناراحت‌ بودند، خواب‌شان‌ از غصة‌ اين‌كه فردا كشته‌ مي‌شوند، نمي‌برد. به خدا قسم!‌ اين‌طور نيست‌. از شوق‌ اين‌كه چرا امشب‌ خورشيد دير دارد طلوع‌ مي‌كند. از جوان‌ سيزده‌ ساله‌شان‌ گرفته‌. وقتي‌ كه امشب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ پرسيد از قاسم‌بن‌الحسن‌ كه‌ مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌، تا نرسيد به‌ اين‌ مقام‌ و به اين‌ كمال‌، متوجه‌ كلام‌ قاسم‌بن‌الحسن‌ نمي‌شويد. عرض‌ كرد: «اَحْلَي‌ مِنَ‌ الْعَسَلِ». مرگ‌ براي‌ من‌ از عسل‌ شيرين‌تر است‌. نه‌ بخاطر اين‌كه به او‌ در دنيا بد گذشته‌ بود، نه؛ در دامن‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بر كسي‌ بد نمي‌گذرد‌. هيچ‌وقت‌ حزني‌ در دلش‌ پيدا نشده‌ بود. اما در آن‌ سن‌ از اولياء خدا شده‌ بود كه‌ «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([2]) «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»([3]). تمناي‌ مرگ‌ مي‌كنند، تمناي‌ اين‌كه از اين‌ زندان‌ دنيا نجات‌ پيدا كنند، مي‌كنند. همه‌شان‌ اين‌طور بودند.

آن شخص‌ با آن يكي‌ ديگر داشت‌ امشب‌ شوخي‌ مي‌كرد. آن يكي‌ مرحله‌اش‌ پايين‌تر بود. گفت‌: امشب‌ شب‌ شوخي‌ نيست‌. گفت‌: من‌ در عمرم‌ شوخي‌ نكرده‌ام‌. امشب‌، خوشحالم‌ مي‌بينم‌ فردا شب‌ اين موقع‌ در كنار پيغمبر اكرم‌ هستم‌، در كنار علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هستم‌، چرا خوشحال‌ نباشم‌؟ اين‌ها اين‌طور بودند.

 

cعمر سعدي‌ها فقط به دنياي بي‌ارزش فكر مي‌كنند

آن طرفي‌ها به‌ فكر جاه‌ و مقام‌ و رياست‌ و كه‌ گفت‌: «اَ أَتْرُكُ‌ مُلْكَ‌ الرَّيِّ‌ وَ الرَّيُّ‌ مُنْيَتِي‌»([4]). من‌ ملك‌ ري‌ را ترك‌ كنم‌؟! استانداري‌ ملك‌ ري‌ را من‌ از دست‌ بدهم‌ و اين‌ آرزوي‌ من‌ بوده‌. تنها آرزويي‌ كه‌ من‌ داشتم‌، عمر سعد گفته اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ برود در مثلاً ري‌ حكومت‌ كند. كه‌ صبح‌ فردا حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ به او فرمود كه‌ تو از گندم‌ ري‌ هم‌ نخواهي‌ خورد. گفت‌: ما جويش‌ را هم‌ بخوريم‌ براي‌مان‌ كافي است‌. اين‌جور حيواني‌ بود عمر سعد.

 

Cما حسيني هستيم يا عمر سعدي؟

حالا شما بنشينيد خودتان قاضي‌ خودتان باشيد. از مني‌ كه‌ اين‌جا نشسته‌ام‌ بايد اين‌ فكر را بكنم‌ تا شما كه‌ آن‌جا نشسته‌ايد. ما آيا از اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ايم‌ يا از اصحاب‌ عمر سعد؟ اگر خداي‌ نكرده‌ اهل‌ گناه‌ باشيد، اهل‌ معصيت‌ باشيد، نه‌ يك‌ امشب‌ تنها.

 

cدر شب عاشوراء تمام عالَم اعم از جماد، نبات، حيوان و انسان و غير آن محزون است و «يا حسين» مي‌گويد

امشب‌ كه‌ انسان‌هاي‌ كرة‌ زمين‌ همه‌ محزون‌اند. شب‌ عاشورا را فكر نكنيد، يكي‌ از علما مي‌گويد: من‌ در يك‌ بياباني‌ بودم‌، تاريخ‌ از دستم‌ در رفت‌. نفهميدم‌ تاريخ‌ كي است‌؟ يك‌ شب‌ ديدم‌ خيلي‌ دلم‌ گرفته‌، قلبم‌ خيلي‌ محزون است‌. رفتم‌ گوشة‌ بياباني‌ مشغول‌ گريه‌ كردن‌ شدم‌. ديدم‌ حيوانات‌ مختلفي‌ آمده‌اند سرشان‌ را روي‌ زمين‌ گذاشته‌اند دارند گريه‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ يادم‌ آمد ماه‌ محرم است‌، امشب‌ شب‌ عاشوراي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين است‌. مثل‌ فردايي‌ هر سنگي‌ را از روي‌ زمين‌ برداشتم‌، زيرش‌ خون‌ تازه‌ ديدم‌. حتي‌ جمادات‌، حتي‌ ملائكه‌، تمام‌ موجودات‌ امشب‌ محزون‌اند. مگر يك‌ انساني‌ باشد كه‌ از انسانيت‌ هم‌ بيرون‌ رفته‌ باشد، از حيوانيت‌ هم‌ خارج‌ شده‌ باشد، شيطان‌ محض‌ باشد كه‌ امشب‌ خوشحال‌ باشد. امشب‌ همه‌ مي‌گويند: «يا حسين»‌.

 

cتنها عملي كه هر طور انجام گيرد پذيرفته است و سبب نجات خواهد بود، «گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلام» است

مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ يك‌ كتاب‌ دارد به‌نام‌ «خصائص‌ الحسين‌». اين‌ها را مي‌گويم‌ براي‌ اين‌كه امشب‌ شما دل‌هاي‌تان‌ ان‌شاءالله متوجه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بشود. در اين‌ كتاب‌ مي‌نويسد هر چه گشتم‌ چيزي‌ كه‌ قطعاً انسان‌ را در روز قيامت‌ نجات‌ مي‌دهد، چيزي‌ پيدا نكردم‌. نمازها، ديدم‌ كه‌ خوب‌ ممكن است درست‌ خوانده‌ نشود، رياء بشود. رفتم‌ به‌ سراغ‌ اعمال‌ ديگر. ديدم‌ نه اين‌ها صددرصد انسان‌ را نجات‌ نمي‌دهد‌. چيزي‌ كه‌ همة‌ انبياء تجربه‌ كرده‌اند، همة‌ ائمه‌ فرموده‌اند، خداي‌ تعالي‌ به آن‌ عظمت‌ داده‌، «گرية‌ بر ابي‌عبدالله‌الحسين» است‌. حضرت‌ آدم‌ دويست‌ سال‌ توبه‌ مي‌كرد. هر چه‌ مي‌كرد احساس‌ لطف‌ پروردگار را نمي‌كرد. جبرئيل‌ آمد بر او‌ نازل‌ شد. گفت‌: بيا راهنمائيت‌ كنم‌. تو درست است‌ آدمي‌، ابوالبشري‌ اما استاد در اين‌ كار باز هم‌ لازم‌ داري‌. استاد تو خدا است‌. مرا فرستاده‌ كه‌ تو را راهنمائي‌ كنم‌. بگو: «يا حميد بحق‌ محمد»، گفت‌: يا حميد بحق‌ محمد. بگو: «يا عالي‌ بحق‌ علي‌»، گفت‌: يا عالي‌ بحق‌ علي‌. بگو: «يا فاطر بحق‌ فاطمه‌»، گفت‌: «يا فاطر بحق‌ فاطمه‌». بگو: «يا قديم‌ الاحسان‌، يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌»، گفت‌: «يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌»، گفت‌ بگو: «يا قديم‌ الاحسان‌ بحق‌ الحسين‌»([5])، آدم‌ مي‌گويد وقتي‌ گفتم‌: «حسين‌»، ديدم‌ دلم‌ شكست‌، اشكم‌ ريخت‌، بدنم‌ باصطلاح‌ ما «مو بر‌ تنم‌ راست‌ شد»، لرزه‌اي‌ در تنم‌ پيدا شد. جبرئيل‌! چرا اين‌طور شدم‌؟ جبرئيل‌ مي‌گويد: ها، همة‌ مطلب‌ اين‌جا است‌، بنشين‌. بنشين‌ تا من‌ برايت‌ روضة‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ را بخوانم‌. آدم‌ تنها نشسته‌، حوا كنارش‌ نشسته‌. جبرئيل‌ گفت‌ كه اين‌ فرزندت‌ را كنار نهر آب‌ با لب‌هاي‌ تشنه‌ شهيد مي‌كنند.

 

c«حسين» اسم اعظم پروردگار است و از خواص آن جاري نمودن اشك حتي انسان قسي‌القلبي مثل «عمر سعد» لعنه‌اللهمي‌باشد

شما هم‌ اگر ان‌شاءالله روح‌تان‌ پاك‌ بشود، تميز بشود، اين‌ تجربه‌ شده‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌، هر كس‌ كه تزكية‌ نفس‌ كامل‌ بكند، باور كنيد صد مرتبه‌ نمي‌تواند‌ يك‌ جا بشيند‌ بگويد «يا حسين»‌ و اشكش‌ جاري‌ نشود. اين‌ تجربه‌ شده‌. حتي‌ ده‌ مرتبه‌ يك‌ جا بنشينيد بگويد: «يا حسين»، اين‌ خاصيت‌ در «يا حسن‌، يا علي‌، يا محمد»، اين‌ها نيست‌. يا الله‌اش‌ هم‌ نيست‌. اما «يا حسين‌»! همين‌ امشب‌ هم‌ اگر بگوييد: «يا حسين‌، يا حسين‌، يا حسين‌» اين‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار، اين‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار، اين‌ خاصيت‌ را دارد كه‌ اشكت‌ را جاري‌ مي‌كند هر چه هم‌ قسي‌ القلب‌ باشي‌. حتي‌ از اين‌ بالاتر عرض‌ كنم‌. از اين‌ مهم‌تر، اين‌هايي‌ كه‌ قساوت‌ قلب‌ دارند، اين‌هايي‌ كه‌ نمي‌توانند اشك‌ جاريي‌ داشته‌ باشند، دل‌ محزوني‌ بر مصائب‌ خاندان‌ عصمت‌ داشته‌ باشند، در هر موقع‌، يك‌ چند لحظه‌ بنشينند بگويند: «يا حسين‌»، قطعاً دل‌شان‌ مي‌شكند، قطعاً اشك‌شان‌ جاري‌ مي‌شود. مگر خداي‌ نكرده‌ قساوت‌ قلب‌ آن‌طور شده‌ باشد كه‌ حتي‌ از عمر سعد هم‌ بدتر باشند.

زينب‌ فردا آمد دوان‌ دوان‌ نزد عمر سعد. «يَا بْنَ سَعْدٍ اَ يُقْتَلُ‌ اَبُو عَبْدِ اللهِ‌ وَ اَنْتَ‌ تَنْظُرُ اِلَيْهِ‌؟»([6]) پسر سعد، مي‌بيني‌ برادرم‌ ابي‌عبدالله‌ را مي‌كشند، نگاه‌ مي‌كني‌؟ اشكش‌ جاري‌ شد، او هم‌ اشكش‌ جاري‌ شد. «إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ‌»([7]).

 

#گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلاماز علائم ايمان است و انسان را در جمع اصحاب حضرت ولي‌عصر ارواحنا فداهوارد مي‌كند

براي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ در دل‌هاي‌ مؤمنين‌، اين‌ علامت‌ ايمان است‌، يك‌ محبت‌ مكنونه‌اي‌ پروردگار متعال‌ گذاشته‌ كه‌ من‌ يقين‌ دارم‌، يقين‌ دارم‌ كه‌ اگر امشب‌ شما يك‌ مقدار با توجه‌ دل‌هاي‌تان‌ را بدهيد به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ شما را مي‌پذيرد‌، قبول‌تان‌ مي‌كند. از اصحاب‌ امام‌عصر شما را قرار مي‌دهد كه‌ خطاب‌ فردا مي‌كنيد در زيارت‌ عاشورا: «وَ اَنْ‌ يَرْزُقَنِي‌ طَلَبَ ثَارِيكُمْ»، آقا ابي‌عبدالله‌! از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ طلب‌ خونت‌ را ما زير ساية‌ امام‌ زمان‌ بكنيم‌ و ما جزء ياران‌ تو باشيم‌.

 

#ارزش گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلامتا آن‌جا است كه اگر كسي حتي به خود حالت گريه كننده را بگيرد نيز بهشت بر او واجب است

برادران‌ عزيز، دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌، آن‌قدر اجر و ثواب‌ براي‌ گرية‌ بر ابي‌عبدالله‌ نقل‌ شده‌ كه‌ هر كس‌ گريه‌ بكند، من‌ اين‌ را اعتقاد دارم‌، «مَنْ بَكَى اَوْ أَبْكَى اَوْتَبَاكَى  وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»([8]) كسي‌ كه‌ گريه‌ بكند يا اگر اشكش‌ نمي‌آيد، خودش‌ را شبيه‌ به‌ گريه‌ كنندگان‌ يا وادار به‌ گريه‌ بكند و يا كسي‌ را بگرياند در مصائب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، بهشت‌ به او‌ واجب است‌. اما به‌ شرط‌ اين‌كه اين‌ بهشتي‌ كه‌ براي‌ شما خدا قرار داده‌، با آن‌ حال‌تان‌، آن‌ها را از بين‌ نبريد.

 

6- ياري امام عليه السلامواجب است اما آن‌قدر از غربال مي‌گذارنند تا تنها اهل محبت براي ياري امام زمان ارواحنا فداهباقي بمانند

امشب‌ بيائيم، شب‌ سرنوشت‌سازمان‌ باشد، شب‌ قدر ما باشد. به‌ خدا قسم‌! امشب‌ است‌ كه‌ انسان‌ معلوم‌ مي‌شود چه‌كاره‌ است‌؟ اين‌ چراغ‌ ديگر را هم‌ خاموش‌ كنيد. مي‌خواهم‌ آن‌ حالتي‌ كه‌ در خيمه‌هاي‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ وجود داشته‌، در اين‌ مجلس‌ هم‌ كه‌ ان‌شاءالله توجهات‌ خاصة‌ امام‌ زمان‌ هست‌؛ وجود پيدا كند. حضرت‌ خطبه‌اي‌ خواند. به‌ اصحابش‌ فرمود: اصحاب‌ من‌، من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌([9]). يعني‌ تكليف‌ به شما نمي‌كنم‌ با من‌ باشيد. اين‌جا يك‌ نكته‌اي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ مهم است‌ براي‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ – توجه‌ كنيد كه‌ ان‌شاءالله شما هم‌ همين‌طور باشيد. يك‌ نكتة‌ مهم‌ كه‌ اين‌كه فرمود: من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌، اين‌ يك‌ معنايي‌ دارد. و الاّ چطور مي‌تواند‌ حضرت‌ سيدالشهداء واجب‌ الهي‌ را مبدل‌ به‌ غير واجب‌ بكند. ياري‌ امام‌ زمان‌ بر هر فردي‌ مخصوصاً اگر امام‌ زمان‌ در خطر بيفتد‌، حتي‌ نامش‌ اگر در خطر بيفتد‌، بر هر فرد مسلماني‌ واجب است([10]‌) كه‌ ياري‌ بكند. چرا ابي‌عبدالله‌ اين‌ جمله‌ را فرمود. مي‌دانيد چرا؟ مي‌خواهد اصحابش‌ را از راه‌ محبت‌ به‌ طرف‌ خدا ببرد‌. تكليف‌ نباشد كه‌ من‌ خوب‌ مجبورم‌ و الا فردا من‌ را توي‌ جهنم‌ مي‌اندازند، نه‌. بياييد عشق‌ پيدا بكنيد، حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد. به‌ شما هم‌ من‌ امشب‌ عرض‌ مي‌كنم‌: امام‌ زمان‌تان‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد. از باب‌ دلسوزي‌ نمي‌خواهد پيش‌ بياييد، از باب‌ محبت‌ پيش‌ بياييد. من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌. حالا هر كدام‌تان‌ كه‌ محبت‌ داريد مي‌مانيد. سرش‌ را انداخت‌ پائين‌. غربال‌ اگر پيش‌ بيايد ببينيد كي‌ بخاطر محبت‌ و كي‌ بخاطر دنيا و كي‌ حتي‌ بخاطر بهشت‌ و از نعمت‌هاي بهشت‌ مي‌ماند‌. اين‌ غربال‌ را ابي‌عبدالله‌الحسين‌ برداشت‌. امام‌ زمان‌ هم‌ تا شما را غربال‌ نكند، «وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»([11])، تا غربال‌تان‌ نكند به‌عنوان‌ بهترين‌ يار خودش‌ انتخاب‌تان‌ نمي‌كند. سرش‌ را انداخته‌ پائين‌، ببيند‌ كي‌ توي‌ غربال‌ مي‌ماند‌؟ ام‌ كلثوم‌ گفت‌: نگاه‌ كردم‌، دسته‌ دسته‌ برادرم‌ را تنها مي‌گذارند و مي‌روند.

 

Cآن‌هايي كه امام عليه السلامرا براي غير امام عليه السلاممي‌خواستند، در غربال افتادند و رفتند و بي‌وفائي‌شان ثابت شد

آي‌ رونده‌ها، آي‌ كساني‌ كه‌ نمي‌توانيد ببينيد نام‌ مقدس‌ حجة‌ابن‌الحسن‌بر ملأ بشود. نمي‌توانيد خودتان را حاضر كنيد در ركاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و در ركاب‌ حجة‌ابن‌الحسن‌باشيد، امشب‌ برويد. كسي‌ به‌ شما تحميلي‌ نكرده‌. ولي‌ بدانيد كه‌ رفتيد، رفتيد تا جائي‌ كه‌ ديگر ممكن‌ است‌ راه‌ برگشتن‌ نداشته‌ باشيد. امشب‌ شب‌ توبه‌ است‌، شب‌ برگشت‌ به‌ سوي‌ خدا است‌. رفتند، غربال‌ شدند، آن‌هايي‌ كه‌ مي‌خواستند فردا و پس‌ فردا و پستر فردايش‌ دنبال‌ عياشي‌ و معصيت‌ و گناه‌ بروند، دنبال‌ دنيا و ماديات‌ بروند، آن‌ها رفتند دنبال‌ دنياشان‌، دنبال‌ ماديات‌شان‌. وفا نداشتند. يكي‌ از صفات‌ خوب‌ انسان‌ كه‌ مخصوص‌ انسان است‌، «وفا» است‌. وفا نداشتند، رفتند. وقتي‌ كه‌ رفتند صداي پاها كم شد چون در بعضي‌ از تواريخ‌ دارد متجاوز از هزار نفر در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌ تا امشب‌ بودند. آقا هم‌ سرش‌ را پايين‌ انداخته‌، چراغ‌ها را خاموش‌ كرده‌ كسي‌ خجالت‌ نكشد‌، هر كسي‌ به‌ درد اين‌ راه‌ نمي‌خورد‌. هر كسي‌ نمي‌تواند سير الي‌ الله‌ بكند. آن‌هم‌ همراه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. همراه‌ امام‌ زمان‌. بروند، اين‌ها اگر امشب‌ نروند، فردا وسط‌ جبهة‌ جنگ‌ مي‌روند و آن ضررش‌ بيشتر است‌. بروند، رفتند.

 

Cشب عاشوراء بايد عزم را بر ياري حجت بن الحسن ارواحنا فداهجزم كنيم

حالا شما هم‌ همين‌جا تصميم‌ بگيريد. من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ يك نفر‌ از دوستان‌ خيلي‌ اصرار مي‌كردم‌ نماز بخوان‌ و مسائلي‌ دربارة‌ دين‌ و اين‌ها. اين‌ گوش‌ نمي‌كرد. يك‌ شب‌ اذان‌ صبح‌ ديدم‌ گريه‌ مي‌كند، نمازش‌ را خواند‌ و هي‌ به‌ من‌ مي‌گويد: خدا خيرت‌ بدهد. گفتم‌ چي‌ شد؟ گفت‌: مي‌داني‌ چي‌ خواب‌ ديدم‌؟ صحراي‌ كربلا را در خواب‌ ديدم‌. ديدم‌ يك‌ طرف‌ لشگر عمر سعد ايستاده‌اند. يك‌ طرف‌ هم‌ لشگر ابي‌عبدالله‌الحسين‌. من‌ اين‌ وسط‌. شما هي‌ من‌ را هُل‌ مي‌دهيد طرف‌ لشگر ابي‌عبدالله‌الحسين‌. من‌ را فشار داديد رسيدم‌ آن‌جا از خواب‌ بيدار شدم‌. آقايان‌ به خدا قسم!‌ اين‌ جلسات‌ اگر اين‌ فايده‌اش‌ نباشد، يك‌ پول‌ ارزش‌ ندارد. اگر فايده‌اش‌ درست‌ شدن‌ شماها نباشد، تصميم‌ شما نباشد، تصميم‌ شما بر اين‌كه از ياران‌ حجة‌ابن‌الحسن‌عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌باشيد، امام‌ حسين‌ ما امام‌ زمان‌ ما است‌ و كربلاي‌ ما هر كجا كه‌ بايد دفاع‌ كنيم‌ از امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. «كل‌ ارض‌ كربلا و كل‌ يوم‌ عاشورا». تصميم‌ بگيريد. و ان‌شاءالله ما تجربه‌ داريم‌ در سال‌هاي‌ قبل‌ كه‌ از همين‌ مجلس‌ شب‌ عاشورا افراد معصيت‌كار، افراد بي‌ بندوباري‌ كه‌ روح‌شان‌ نمرده‌ بود، زنده‌ شدند و الان‌ مي‌روند كه‌ از اولياء خدا باشند. چرا شماها نباشيد؟ چرا اين‌ گريه‌هاتان‌ را هدر بدهيد. چرا اين‌ عزاداري‌ها را هدر بدهيد. خدا نكند و نمي‌دهيد. شما خودتان را نشان‌ داديد. شما شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، شيعيان‌ بقية‌اللهخودتان را نشان‌ داديد كه‌ ما در مقابل‌ فرمان‌ يك‌ مرجع‌ تقليد مي‌رويم‌ كشته‌ مي‌شويم‌ و دين‌مان‌ را حفظ‌ مي‌كنيم‌. تا چه‌ برسد. آقا يا بقية‌الله!من‌ مي‌بينم‌ اكثر اين‌ها اگر الان‌ شما ظاهر بشويد، تشريف‌ بياوريد، بگويد: «هر كس‌ با من است‌ بايد جانش‌ را بدهد‌، اين‌ها مي‌گويند: «جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌».

ان‌شاءالله تنها هر يك‌ از شما به‌ امام‌ زمان‌تان‌ مي‌گوييد: آقا اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند، ترك‌ گناه‌ كه‌ كاري‌ نيست‌، انجام‌ واجبات‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌ آقا، اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند دو مرتبه‌ زنده‌مان‌ كنند، دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌. همين‌ اظهار ارادت‌تان‌، همين‌ گريه‌هاي‌تان‌ امشب‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ شما اين‌طوري‌ هستيد. و ان‌شاءالله همين‌طور خواهيد بود. الحمدلله‌.

 

cخدايا! اگر قرار است وقتي امام زمان ارواحنا فداهسرشان را بلند مي‌كنند، ما از ميان اصحابش رفته باشيم، قبل از آن جان ما را بگير

نكند امام‌ زمان‌ سرش‌ را بلند كند ببيند از هزار نفر هفتاد نفر مانده‌اند. خدايا! اگر مي‌خواهد اين‌طوري‌ بشود، جان‌ ما را قبل‌ از اين‌ امتحان‌ بگير.

 

cفقط كساني كه براي نثار جانشان در زير قدم‌هاي سيدالشهداء عليه السلامآمده بودند، در ركاب آن حضرت ماندند

آن‌ها مردمي‌ بودند از اطراف‌ جمع‌ شده‌ بودند. خيال‌ مي‌كردند ابي‌عبدالله‌الحسين‌ عليه‌ السلام‌آمده‌ كه‌ مملكت‌ را بگيرد‌. وقتي‌ كه‌ فرمود: هر كس‌ در اين‌جا باشد كشته‌ مي‌شود، حتي‌ اين‌ طفل‌ شيرخوارم هم‌ كشته‌ خواهد شد. قاسم‌ ابن‌ الحسن‌ بلند شد. چون‌ حضرت‌ فرموده‌ بود: هر مردي‌ كه‌ در اين‌ خيمه‌ها باشد كشته‌ مي‌شود،

 

#مرگ در ذائقه قاسم ابن الحسن عليهما السلاماز عسل شيرين‌تر است

قاسم‌ ابن‌ الحسن‌ بلند شد، عموجان‌ من هم‌ كشته‌ مي‌شوم‌؟ فرمود: مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌؟ جواب‌ داد «اَحْلَي‌ مِنَ‌ الْعَسَلِ»، فرمود: تو هم‌ كشته‌ مي‌شوي‌، اين‌ طفل‌ شيرخوارم‌ هم‌ كشته‌ مي‌شود. فردا آمد پيش‌ عمو، اجازة‌ ميدان‌ مي‌دهيد؟ يك‌ جوان‌ سيزده‌ ساله‌، شمشير را به‌ كمر بسته‌، سر شمشير روي‌ زمين‌ كشيده‌ مي‌شود. صورت‌ مثل‌ قرص‌ قمر مي‌درخشد‌، آن‌ قيافة‌ معصومه‌ را تصور كنيد، آن‌ قيافه‌ آمده‌ در مقابل‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ ايستاده‌. حضرت‌ اجازة‌ ميدان‌ به او‌ نداد. اشكش‌ جاري‌ شد. چه‌ كند، امام‌ زمانش است‌، بايد اطاعت‌ كند. يادش‌ آمد پدرش‌ يك‌ وصيتي‌ به او‌ كرده‌. يك‌ وصيتنامه‌ برايش‌ نوشته‌ كه قاسمم‌ اگر يك‌ وقت‌ حزن‌ زيادي‌ به‌ دلت‌ وارد شد، بعد از من‌ اين‌ وصيتنامه‌ را باز كن‌ بخوان‌. تا به‌حال‌ حزني‌ بر دل‌ قاسم‌ نرسيده‌. در دامن‌ عموي‌ مهربان‌ بوده‌. اما الان‌ با اين‌ عمل‌ حزني‌ بر دلش‌ وارد شد باز كرد. ديد پدرش‌ نوشته‌: بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، قاسمم‌، اگر روز عاشورا بودي‌، دست‌ از ياري‌ عمويت‌ برنداري‌. دوان‌ دوان‌ آمد نزد عمو. عموجان‌! ببين‌ پدرم‌ چه‌ نوشته‌. عمو از اسب‌ پياده‌ شد. پسر برادر را در بغل‌ گرفت‌. «وَ جَعَلَا يَبْكِيَانِ حَتَّى غَشَي عَلَيْهِمَا»([12]). آن‌قدر اين‌ها گريه‌ كردند تا حال‌ ضعف‌ به آن‌ها دست‌ داد. بعد دارد امام‌ حسين‌ يك‌ شالي‌ به‌ سر قاسم‌ پيچيد. سوار اسبش‌ كرد. همت‌ و ارادة‌ قاسم‌ابن‌الحسن‌ اين‌ بود كه‌ خودش‌ را به‌ قلب‌ لشگر برساند و علمدار را سرنگون‌ كند. عمر سعد عضدي‌ يكي‌ از منافقين است‌، گفت‌: الان‌ مي‌روم‌ داغ‌ اين‌ جوان‌ را به‌ دل‌ عمويش‌ مي‌گذارم‌. اين‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ به خدا قسم‌! اين‌ چهرة‌ نوراني‌، اين‌ قيافة‌ رحماني‌، اگر شمشير به‌ روي‌ من‌ بكشد‌، من‌ دست‌ به‌ طرفش‌ دراز نمي‌كنم‌. اما حركت‌ كرد آن‌ عمر سعد عضدي‌، آمد، گرد و غباري‌ بلند شد. مي‌گويد: نديدم‌ چه‌ شد، يك‌ دفعه‌ قاسم‌ صدا زد عموجان‌ به‌ فريادم‌ برس‌. حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ آمده‌ لشگر را عقب‌ مي‌زند‌، اين‌ جوان‌ تا نزديك‌ قلب‌ لشگر رفته‌. وقتي‌ كه‌ گرد و غبار فرو نشست‌، ديدم‌ قاسم‌ را سرش‌ را ابي‌عبدالله‌ روي‌ دامن‌ گرفته‌. اما قاسم‌ با پايش‌ روي‌ زمين‌ مي‌كشد و دارد جان‌ مي‌دهد. من نمي‌دانم‌ با بدن‌ قاسم‌ چه‌ كرده‌ بودند كه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ وقتي سر قاسم‌ را گذاشته‌ بر روي‌ شانه‌، سينه‌اش‌ را به‌ سينه‌ چسبانده‌، راوي‌ مي‌گويد: ديدم‌ پاهاي‌ قاسم‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ مي‌شود.

 

7- امام حسين عليه السلامخيلي مهربان است لذا در شب عاشوراء بايد «توبه» كرد

شب‌ عاشورا است‌. من‌ يك‌ جملة‌ ديگر عرض‌ كنم‌. در ارتباط‌ با خودمان. چون‌ من‌ تمام‌ حرصم‌، اصرارم‌ اين است كه‌ امشب‌ ما خودمان را جزء ياران‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ قرار بدهيم‌. نكند حتي‌ يك‌ نفر ما برود‌ به‌ طرف‌ لشگر عمر سعد. امام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌خيلي‌ مهربان است‌. زود توبه‌ را قبول‌ مي‌كند. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ روي‌تان‌ حتي‌ نمي‌آورد‌ كه‌ شما گناه‌ كرديد. اگر شما تصميم‌ بر توبه‌ بگيريد و ديگر گناه‌ نكنيد، حتي‌ گناهان‌ شما را تبديل‌ به‌ حسنات‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌كند. نمونه‌اي‌ دارد.

 

C«حر بن يزيد رياحي» گنه‌كاري كه در يك لحظه منقلب شد و با اخلاص به سوي امام حسين عليه السلامآمد و توبه‌اش پذيرفته گرديد

حر بن‌ يزيد رياحي‌؛ اين‌ اول‌ كسي‌ است‌ كه‌ بيشتر از همه‌ مصيبت‌ بر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ وارد كرد. سر راه‌ آن‌ها را گرفته‌، نگذاشته‌ اين‌ها عبور كنند، بروند؛ برگردند لااقل‌ طرف‌ مدينه‌. آن‌ها را تحويل‌ «عمر سعد» يا «ابن‌ زياد» داده‌. فردا پشيمان‌ مي‌شود. توبه‌ مي‌كند. شما بخوانيد در همة‌ كتاب‌ها هر چه‌ شما گناه‌ كرده‌ باشيد از «حر بن‌ يزيد رياحي‌» من‌ معتقدم‌ بيشتر گناه‌ نكرديد. بياييد در خانة‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. حر بن‌ يزيد رياحي‌ پاهايش‌ را برهنه‌ كرده‌، از اسب‌ پياده‌ شده‌، مهار اسبش‌ را گرفته‌، سرش‌ پايين است‌. «هَلْ لِي تَوْبَة». آيا براي‌ مثل‌ مني‌ هم‌ توبه‌ هست‌؟ حضرت‌ فرمود: «بيا»([13]). رحمةالله‌الواسعه‌است‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، بيا. من‌ دقت‌ كردم‌ در مقاتل‌، تا آن‌ لحظة‌ آخر حسين‌ ابن‌ علي‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ اصحاب‌ عمر سعد برگردند و توبه‌ كنند به‌ در خانة‌ خدا بيايند. تا آن‌ لحظة‌ آخر. همان‌ وقتي‌ كه‌ طفل‌ شيرخوارش‌ را مي‌آورد‌ در مقابل‌ مردم‌. دوست‌تان‌ دارد. همه‌تان‌ را دوست‌ دارد. امام‌ زمان‌ هم‌ شماها را دوست‌ دارد. به‌ شرط‌ اين‌كه كارهاي‌ ناشايستي‌ كه‌ شايستة‌ يك‌ انسان‌ نيست‌، نكنيد. كارهايي‌ كه‌ مناسبتي‌ با انسان‌ ندارد نكنيد. دروغ‌ نگوييد، تهمت‌ نزنيد، غيبت‌ نكنيد. همان‌ مقداري‌ كه‌ لااقل‌ به‌ فكر دنياتان‌ هستيد، به‌ فكر كمالات‌ روحي‌ و اعتقادات‌ و دين‌تان‌ باشيد. حضرت‌ نگذاشت‌ «حر» خجالت‌ بكشد‌. خودش‌ خجالت‌ مي‌كشيد. حضرت‌ فرمود: بيا توي‌ خيمه‌ پذيرائي‌ات‌ كنيم‌. عرض‌ كرد: «آقا! من‌ خجالت‌ مي‌كشم‌». وقتي‌ كه‌ در معركه‌ «حر» كشته‌ شد، ابي‌عبدالله‌ خودش‌ را به‌ بالين‌ «حر» رساند. سر حر را به‌ دامن‌ گرفت‌ برايش‌ دارد نوحه‌سرايي‌ مي‌كند ابي‌عبدالله‌الحسين‌. آي‌ معصيت‌كار؛ آي‌ گنه‌كار، آي‌ كساني‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنيد اين‌ خانه‌، اين‌ در يعني‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ها ممكن است دست‌ رد به‌ سينه‌تان‌ بزنند! اگر مي‌خواهيد موقع‌ مرگ‌ امام‌ زمان‌ بيايد بالاي‌ سرتان‌، سر شما را به‌ دامن‌ بگيرد‌ و اشكش‌ جاري‌ بشود، امشب‌ توبه‌ بكنيد و ديگر گناه‌ نكنيد. حضرت‌ فرمود: «اَنْتَ الْحُرّ»، چه‌ بشارتي‌!! اي‌ حر، تو آزادي‌ از آتش‌ جهنم‌. همان‌طوري‌ كه‌ مادرت‌ اسمت‌ را حر گذاشت‌، آزاد گذاشت‌([14]).

چراغ‌ها را روشن‌ كردند. ديدند كه‌ يك‌ عده‌ مانده‌اند. اين‌ها سرهاي‌شان‌ پايين است‌. خجالت‌ مي‌كشند از اين‌كه اين‌همه‌ مردم‌ بي‌ وفائي‌ كردند. حضرت‌ فرمود: شماها چرا نرفتيد؟ اشك‌ها جاري‌ شد. يا ابا عبد الله‌، يكي‌ گفت‌: اگر ما را قطعه‌ قطعه‌ بكنند دست‌ از دامنت‌ بر نمي‌داريم‌. يكي‌ گفت‌: ما را اگر هفتاد مرتبه‌ بسوزانند دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌. اين‌جا است‌ كه‌ حسين‌ مي‌گويد: «مَا رَأَيْتُ‌ اَصْحَابًا» من‌ نديدم‌ اصحابي‌ بهتر، نيكوتر از اصحاب‌ من‌([15])، مگر اصحاب‌ حضرت‌ بقية‌اللهارواحنا فداه‌كه‌ از خدا مي‌خواهيم‌ كه ما جزء آن‌ها باشيم‌، «صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([16]). خدايا! شاهد باش‌ امشب‌ همة‌ ما توبه‌ مي‌كنيم‌، همه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌: خدايا! تا به‌حال‌ اگر بد كرديم‌، معصيت‌ كرديم‌، تو عفوّي‌، تو غفوري‌، شب‌ عاشورا شب‌ رحمت‌ است‌. ما را ببخش‌ و بيامرز و سفارش‌ ما را به‌ امام‌ زمان‌مان‌ بكن‌([17]).

خدايا! شاهد باش‌ من‌ عرض‌ كردم‌ و از خودم‌ گرفته‌ تا همة‌ اين‌ دوستاني‌ كه‌ ان‌شاءالله در اين‌ مجلس‌ هستند، همه‌مان‌ توبه‌ مي‌كنيم‌. همه‌مان‌ از گناهان‌مان‌ استغفار مي‌كنيم‌. همه‌مان‌ پشيمانيم‌ و «ان‌شاءالله ان‌شاءالله» با ياري‌ خود امام‌ زمان‌ اگر قطعه‌ قطعه‌مان‌ بكنند دست‌ از ياري‌ حضرت‌ بقية‌اللهبر نخواهيم‌ داشت‌. خدايا! اين‌ تعهد را از ما قبول‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

خدايا! ما را پايدار بر اين‌ تعهد قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

خدايا! ما را از ياران‌ خوب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و از ياران‌ خوب‌ حضرت‌ بقية‌اللهقرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

8- در عزاداري شب عاشوراء گفتن تنها «يا حسين» كافي است

حالا مي‌خواهيد عزاداري‌ كنيد، گفتم‌ به شما، امشب‌ من‌ دلم‌ مي‌خواهد با اين‌كه خُب‌ دوستان‌ هستند، شايد هم‌ در وسط‌ براي‌ اين‌كه خستگي‌تان‌ را شما بگيريد يك‌ چند جمله‌اي‌ به شما بگويند. اما بهترين‌ اذكار؛ بهترين‌ يعني‌ عظيم‌ترين‌ اسم‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ همة‌ انبياء تجربه‌ كرده‌اند و همة‌ اولياء بر اين‌ اذعان‌ دارند، نام‌ مقدس‌ «حسين» است‌. همين‌ «يا حسين‌». هم‌ اشك‌تان‌ جاري‌ مي‌شود، هم‌ دل‌تان‌ روشن‌ مي‌شود، هم‌ گناهان‌تان‌ مثل‌ حضرت‌ آدم‌ بخشيده‌ مي‌شود، هم‌ شما را به‌ خدا نزديك‌ مي‌كند. هر كس‌ مي‌خواهد خدا را زيارت‌ بكند در عرش‌، بگويد: «يا حسين‌ يا حسين‌ يا حسين‌»، دقت‌ كنيد! شب‌ عاشورا است‌. حال‌ عزا به‌ خودتان بگيريد. همان‌ جمله‌اي‌ را كه‌ نقل‌ مي‌كنند فاطمة‌ زهرا كنار بدن‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ گفت‌، شما بگويد. «حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا»



[1]بقره/155-157

[2]يونس/62

[3]بقره/94

[4]«فو الله ما أدري و إني لواقف          أفكر في أمري على خطرين‏

أ أترك ملك الري و الري منيتي      أم أرجع مذموما بقتل حسين‏

ففي قتله النار التي ليس دونها       حجاب و ملك الري قرة عين» مناقب: 4 / 98

«فقال له ابن سعد لعنه الله إني قد وليت أمر هذا الجيش في حرب الحسين و إنما قتله عندي و أهل بيته كأكلة آكل أو كشربة ماء و إذا قتلته خرجت إلى ملك الري فقال له كامل أف لك يا عمر بن سعد تريد أن تقتل الحسين ابن بنت رسول الله أف لك و لدينك يا عمر أ سفهت الحق و ضللت الهدى أ ما تعلم إلى حرب من تخرج و لمن تقاتل إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» بحارالأنوار: 44 / 305

[5]«و روى صاحب الدر الثمين في تفسير قوله تعالى فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ اَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِي وَ الْأَئِمَةِ عليهم السلام فَلَقَنَهُ جِبْرِئيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ …»بحار: 44 / 245و 109 / 85، عوالم امام حسين عليه السلام: 104

[6]بحار: 45 / 55، الإرشاد: 2 / 111

[7]«فَقَالَ النَّبِي صلي الله عليه و آله إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَةً مَكْتُومَةً» بحارالأنوار: 43 / 271، الخرائج‏والجرائح: 2 / 841

[8]«قَالَ ابْنُ طَاوُوسَ رُوِيَ عَنْ آلِ الرَّسُولِ عليه السلامأَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى فِينَا مِائَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى ثَلاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى وَاحِدًا فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ» بحارالأنوار: 44 / 288

[9]«… ثُمَّ جَاءَ اللَّيْلُ فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ فَحَمَد اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَاأَعْلَمُ أَصْحَابًا أَصَلَحَ مِنْكُمْ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللهُ جَمِيعًا عَنِّي خَيْرًا وَ هَذَا اللَّيْلُ قَد غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍّ مِنْكُمْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِ هَذا اللَّيْلِ وَ ذَرُونِي وَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَإِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَ غَيْرِي» لهوف: 90

[10]«… اَللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَي‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدً اُولِي‌ الْاَمْرِ الَّذِينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌ وَ عَرَفْتَنَا بِذَلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُمْ‌…» مصباح كفعمي: 176

[11]«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام لَمَّا بُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ بِخُطْبَةٍ ذَكَرَهَا يَقُولُ فِيهَا أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صلي الله عليه و آله وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ» كافي: 1 / 369، بحار: 5 / 218، غيبت نعمانى: 201

«وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّدًا صلي الله عليه و آله بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعْلُو أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سابقون كَانُوا سَبَقُوا» غررالحكم: 101،

و من كلام له ع لما بويع في المدينةو فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صلي الله عليه و آله وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ» نهج‏البلاغه : 57 و 58

[12]«… القاسم بن الحسن عليه السلام و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم فلما نظر الحسين إليه قد برز اعتنقه وَ جَعَلَا يَبْكِيَانِ حَتَّى غَشَي عَلَيْهِمَا ثُمَّ اسْتَأْذَنَ الْحُسَيْنُ عليه السلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له فخرج و دموعه تسيل على خديه …» بحار: 45 / 34

[13]«… فقال و الله إني أخير نفسي بين الجنة و النار فو الله لا أختار على الجنة شيئا و لو قطعت و أحرقت ثم ضرب فرسه قاصدا إلى الحسين ع و يده على رأسه و هو يقول اللهم إليك أنبت فتب علي فقد أرعبت قلوب أوليائك و أولاد بنت نبيك و قال للحسين عليه السلام جعلت فداك أنا صاحبك الذي حبسك عن الرجوع و جعجع بك و ما ظننت أن القوم يبلغون منك ما أرى و أنا تائب إلى الله تعالى فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام نَعَمْ يَتُوبُ اللهُ عَلَيْكَ فَاَنْزِلْ …» لهوف: 102

[14]«فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرًّا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» لهوف: 102، بحار: 45 / 14

[15]«… ثُمَّ جَاءَ اللَّيْلُ فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ فَحَمَد اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَاأَعْلَمُ أَصْحَابًا أَصَلَحَ مِنْكُمْ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللهُ جَمِيعًا عَنِّي خَيْرًا وَ هَذَا اللَّيْلُ قَد غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍّ مِنْكُمْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِ هَذا اللَّيْلِ وَ ذَرُونِي وَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَإِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَ غَيْرِي» لهوف: 90

[16]صف/4

[17]جهت مطالعه عين قضاياي شب عاشورا و جملاتي كه بين امام حسين عليه السلام و اصحابشان گفتگو شد، به كتاب لهوف سيد بن طاووس، مبحث «آخرين شب يعني شب عاشورا» مراجعه گردد.

۲۵ ذی الحجه ۱۴۱۶ قمری – ۲۵ ارديبهشت‌ ۱۳۷۵ شمسی- معجزه بودن قرآن مجید

 فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ 25 ارديبهشت‌ 1375

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. قل‌ ان‌ اجتمعت‌ الجن‌ و الانس‌ علي‌ ان‌ يعطوا بمثل‌ هذه‌ القرآن‌ لا يأتون‌ بمثله‌ و لو كانوا بعضهم‌ بعضضهم‌ ظهيرا.

 خداوند متعال‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد بگو اي‌ پيغمبر اگر جن‌ و انس‌ جمع‌ شوند، افكارشون‌ را روي‌ يكديگر بريزند و به‌ يكديگر كمك‌ كنند و پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدهند و بخواهند مثل‌ اين‌ قرآن‌ را بياورند، نمي‌توانند. در اين‌ آيه‌ احتمال‌ اينكه‌ منظور از اعجاز، مربوط‌ به‌ آورندة‌ قرآن‌ باشد نيست‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كرديم‌.

 صريحا مي‌فرمايد اگر مثل‌ قرآن‌ را بخواهند بياورند، نمي‌توانند. مردم‌ آن‌ زمان‌ همه‌ عرب‌ بودند. عرب‌ فصيحي‌ هم‌ بودند. هر چه‌ فعاليت‌ كردند نتوانستند حتي‌ يك‌ سوره‌ از مثل‌ قرآن‌ را بياورند. مگر اين‌ قرآن‌ چيه‌ كه‌ اين‌ اندازه‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ دانشمندان‌ جن‌ و انس‌ همه‌ اگر جمع‌ بشوند و بخواهند مثل‌ قرآن‌ را بياورند، نمي‌توانند. با اينكه‌ قرآن‌ با همين‌ حروفي‌ كه‌ در بين‌ ما متداول‌ است‌ نوشته‌ شده‌ و با همين‌ آيات‌ و كلماتي‌ كه‌ در اختيار ما هست‌، نازل‌ شده‌. ما در جواب‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اگر يك‌ مقدار دقت‌ كنيم‌ در مسائل‌ مختلف‌ قرآن‌، مي‌فهميم‌ كه‌ آوردن‌ قرآن‌ از ناحية‌ بشر و يا جن‌ و انس‌ يك‌ امر غير طبيعي‌ و غير عاديست‌ و بلكه‌ معجزه‌ است‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در مرتبة‌ اول‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ براي‌ مردم‌ اول‌ و صدر اسلام‌ اهميت‌ داشته‌. مطالب‌ ديگري‌ كه‌ بعدا بحث‌ مي‌كنيم‌ مربوط‌ به‌ زمان‌ ماست‌ و الاّ براي‌ آن‌ مردم‌ صحتش‌ هنوز واضح‌ نشده‌ بود.

 فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ چي‌ هست‌؟ من‌ خيلي‌ فارسي‌ و خيلي‌ روشن‌ و واضح‌ همانطوري‌ كه‌ خود قرآن‌ هم‌ مي‌فرمايد فلقد يسرنالقرآن‌ بالذكر ما آسان‌ داديم‌ قرآن‌ را براي‌ اينكه‌ مردم‌ يادآوري‌ بشوند. من‌ هم‌ خيلي‌ ساده‌ بيان‌ مي‌كنم‌ كه‌ فصاحت‌ چيست‌ و بلاغت‌ چيست‌. فصاحت‌ يعني‌ خوب‌ حرف‌ زدن‌. يعني‌ كلمات‌ را طوري‌ تنظيم‌ كردن‌ كه‌ شنونده‌ از كلام‌ انسان‌ خوشش‌ بياد، جذب‌ بشه‌ و در ضمن‌ حرفها را هم‌ بفهمد. ممكنه‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ كلماتي‌ گفته‌ بشود كه‌ بسيار سجع‌ و قافيه‌اش‌ مرتب‌ باشه‌ اما شما معنايش‌ را نفهميد. ولي‌ گاهي‌ ميشود كه‌ انسان‌ طوري‌ حرف‌ مي‌زند كه‌ هم‌ مي‌فهمند مردم‌ و هم‌ زيبا صحبت‌ كرده‌. مثلا در ضمن‌ فارسي‌، كلمات‌ فارسي‌، سعدي‌ معروفه‌ كه‌ فصاحت‌ در كلام‌ داره‌. يعني‌ از قبيل‌ اين‌ مثلا ميگويد هر نفسي‌ كه‌ فرو مي‌رود ممد حيات‌ و چون‌ بيرون‌ آيد مفرح‌ ذات‌، پس‌ در هر نفس‌ دو شكر لازم‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برآيد كز عهدة‌ شكرش‌ بدرآيد؟ شما ببينيد اين‌ كلام‌ فصيحه‌. هم‌ از نظر سجع‌ و قافيه‌ و نثر زيباست‌ و هم‌ معنا را خوب‌ مي‌رسانه‌. اين‌ مسئله‌ را شما درجه‌اش‌ را بالا ببريد تا جائي‌ كه‌ ديگه‌ انسان‌ نتواند مثل‌ آن‌ را بياورد. آيات‌ زيادي‌ در نظر هست‌. ولي‌ متأسفانه‌ چون‌ ما زبان‌ عربي‌ را درست‌ نمي‌دانيم‌، آنطوري‌ كه‌ ممكن‌ است‌ بوستان‌ و گلستان‌ و اشعار سعدي‌ ما را به‌ وجد بياورد در خواندنش‌، يا بعضي‌ از كتابها، بعضي‌ از كتابها فصيحه‌. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ شروع‌ ميكنه‌ به‌ خوندن‌ نمي‌تونه‌ به‌ زمين‌ بگذارد اگر اهل‌ مطالعه‌ باشد، تا آن‌ كتاب‌ را تمام‌ كنه‌. به‌ مطلبش‌ كاري‌ نداره‌ها. ولي‌ از نظر بيان‌ و طرز قلم‌ بقدري‌ زيباست‌ كه‌ انسان‌ آن‌ را ادامه‌ ميده‌.

 قرآن‌ از نظر فصاحت‌ كه‌ ما عرض‌ كردم‌ متأسفانه‌ چون‌ عرب‌ نيستيم‌ نمي‌توانيم‌ اين‌ فصاحت‌ را درك‌ كنيم‌. آنقدر جذابه‌، آنقدر فصيحه‌ كه‌ عربها وقتي‌ كه‌ قرآن‌ را خود پيغمبر اكرم‌ مي‌خوند و يا ائمة‌ اطهار مي‌خوندند، وقتي‌ اينها مي‌شنيدند آنقدر مجذوب‌ مي‌شدند كه‌ نمي‌توانستند عبور بكنند.

 در يك‌ تاريخي‌ دارد وقتي‌ امام‌ سجاد قرآن‌ مي‌خوند، سقاها كه‌ از كنار منزل‌ ايشان‌ عبور مي‌كردند، زير آن‌ مشك‌ آب‌ با همة‌ سنگيني‌اش‌ مي‌ماندند و مي‌ايستادند كه‌ اگر مثلا يك‌ سوراخي‌ بسيار ريزي‌ اين‌ مشك‌ آب‌ داشت‌ كه‌ قطره‌ قطره‌ ازش‌ آب‌ مي‌آمد، آنقدر اينها مي‌ايستادند تا آب‌ مشك‌ تمام‌ ميشد. يا پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ مي‌نشست‌ و قرآن‌ مي‌خوند، عربهايي‌ كه‌ خيلي‌ متعصب‌ بودند در ميان‌ گوششون‌ پنبه‌ مي‌كردند كه‌ صداي‌ پيغمبر را نشنوند. زيرا اگر مي‌شنيدند ممكن‌ بود تحت‌ تأثير قرار بگيرند. ما دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ زياد نمي‌تونيم‌ حرف‌ بزنيم‌. اجمالا همة‌ عربهامتوجه‌ اين‌ حقيقت‌ شدند كه‌ اين‌ فصاحت‌ در يك‌ حد بسيار بالائي‌ است‌. فصاحت‌ مربوط‌ به‌ كلماته‌، مربوط‌ به‌ باصطلاح‌ جمله‌بندي‌ است‌ باصطلاح‌ شما. مربوط‌ به‌ طرز نوشتن‌ و يا گفتنه‌.

 اما بلاغت‌. بلاغت‌ در حقيقت‌ كلام‌ را انسان‌ طوري‌ بگويد كه‌ آنچه‌ كه‌ مي‌خواد بگه‌، طرف‌ با كلام‌ كم‌، زود بفهمه‌. اين‌ شخص‌ را ميگن‌ بليغ‌. جوري‌ صحبت‌ بكنه‌ كه‌ طرف‌ مطلب‌ را زود بگيره‌. بعضي‌ها هستند كه‌ يك‌ ساعت‌ صحبت‌ مي‌كنند ولي‌ بالاخره‌ طرف‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ مطلب‌ چي‌ بود. شما حتي‌ ممكنه‌ در كارهاي‌ معموليتون‌ از يك‌ نفر آدرس‌ مي‌گيريد. او طوري‌ آدرس‌ را ميده‌ كه‌ احتياج‌ به‌ سؤال‌ دومي‌ نداشته‌ باشيد. فورا متوجه‌ آدرس‌ بشيد. اما در مقابل‌ يك‌ نفر ممكنه‌ به‌ شما آدرس‌ بده‌. آنقدر بپيچونه‌ آدرس‌ را كه‌ شما بيشتر گم‌ كنيد. يك‌ نفر ممكنه‌ يك‌ مسئله‌ را آنقدر بپيچانه‌ كه‌ شما ياد نگيريد و در مقابل‌ يك‌ نفري‌ مسئله‌ را آنچنون‌ صريح‌ بگه‌ كه‌ شما تعليم‌ بگيريد.

 بعضي‌ها اقلاق‌ در زبان‌ دارند. يا لغتهايي‌ را بكار مي‌برند، چه‌ در نوشتن‌ و چه‌ در گفتن‌ كه‌ اين‌ لغتها نامأنوسه‌. يعني‌ اهل‌ زبان‌ حتي‌ نمي‌فهمند. مثلا ممكنه‌ كه‌ لغت‌ فارسي‌ بسيار قديم‌ را بعضي‌ها در سخنانشون‌ استخدام‌ كنند، شما نفهميد. خيلي‌ از گويندگان‌ هستند كه‌ اگر انسان‌ يك‌ ساعت‌ هم‌ با دقت‌ پاي‌ سخنانشون‌ بنشيند، حرفهاي‌ معمولي‌ هم‌ زدند، خيلي‌ هم‌ علمي‌ نبوده‌، ولي‌ انسان‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. اين‌ شخص‌ بليغ‌ نيست‌ يعني‌ رسانندة‌ كلام‌ به‌ طرف‌ نيست‌.

 و بعضي‌ هستند نه‌. بعضي‌ مطالب‌ علمي‌ بسيار عميق‌ مهم‌ را با بياني‌ ساده‌ كه‌ خود قرآن‌ در حد اعجاز اين‌ كار را كرده‌، براي‌ شنوندگان‌ بيان‌ كنه‌ و همه‌ زود مطالب‌ را بفهمند كه‌ متأسفانه‌ اينجا يك‌ مطلبي‌ را عرض‌ كنم‌. فرهنگ‌ باصطلاح‌ ما فعلا ما مردم‌ ايران‌ اينطوري‌ هستيم‌ قطعا اكثريتمون‌، كه‌ هر كتابي‌ را كه‌ هيچ‌ حرفي‌ از مطالبش‌ را نفهميديم‌ يا سخنراني‌ را كه‌ نفهميديم‌، اين‌ را بهتر و صاحب‌ سخن‌ را عالمتر از ديگران‌ مي‌دانيم‌. و هر كلامي‌ را ولو استفاده‌ كنيم‌، ساده‌ برامون‌ بيان‌ كردند، اين‌ را عوامانه‌ و يا نازل‌ فكر مي‌كنيم‌. اين‌ درست‌ نيست‌. قرآن‌ صريحا پيغمبران‌ را وقتي‌ كه‌ مي‌خواد درباره‌اشون‌ صحبت‌ كنه‌، حضرت‌ موسي‌ عليه‌ السلام‌ وقتي‌ كه‌ در آن‌ نيمه‌ شب‌، زنش‌ دچار درد مخاص‌ شد و در وسط‌ بيابان‌، به‌ زنش‌ گفت‌ كه‌ تو در اينجا باش‌. من‌ از آن‌ دور يك‌ نوري‌ مي‌بينم‌. برم‌ شايد آتشي‌ بيارم‌ براي‌ تو كه‌ وقتي‌ وضع‌ حمل‌ كردي‌ بتواني‌ با او خودت‌ را گرم‌ كني‌. حركت‌ كرد و آمد و رسيد به‌ كوه‌ طور. ديد درختي‌ منور و خدا با او صحبت‌ ميكنه‌ و او را پيغمبرش‌ قرار داد و دو تا معجزه‌ هم‌ به‌ او عنايت‌ كرد. در اينجا حضرت‌ موسي‌ چون‌ پيغمبر شده‌، مأموريت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ متوجهش‌ شد، از آيات‌ استفاده‌ ميشه‌ ديگه‌ از زن‌ و بچه‌اش‌ فراموش‌ كرد. انسان‌ در راه‌ خدا بايد از همه‌ چيز فراموش‌ كنه‌. وقتي‌ با خدا حرف‌ مي‌زند، سخن‌ با پروردگار مي‌گويد، ديگه‌ به‌ ياد هيچ‌ چيز نباشه‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. بريد به‌ طرف‌ فرعون‌ كه‌ او طغيان‌ كرده‌ و با او با نرمي‌ صحبت‌ كنيد. شايد او هم‌ برگردد به‌ طرف‌ خدا و توبه‌ كند. اينها يعني‌ حضرت‌ موسي‌، حركت‌ كرد با برادرش‌ هارون‌ آمد در دربار فرعون‌. وقتي‌ رسيد به‌ دربار فرعون‌ از خداي‌ تعالي‌ خواست‌ و از آيات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ در همان‌ كوه‌ طور خواست‌ ولي‌ ظاهرا براي‌ اينجا خواسته‌. گفته‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌. خدايا اول‌ به‌ من‌ شرح‌ صدر بده‌. شرح‌ صدر براي‌ يك‌ معلم‌، يك‌ استاد، يك‌ پيغمبر، امام‌ بسيار لازمه‌. كه‌ اگر هر چه‌ اذيتش‌ كنند، هر چه‌ بي‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ او بكنند، او از پا درنياد. گفت‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌. خدايا اين‌ امر مهمي‌ را كه‌ به‌ من‌ پيشنهاد كردي‌، اين‌ را بر من‌ آسان‌ كن‌.

 مهمترين‌ چيزي‌ كه‌ اينجا ميخواستم‌ عرض‌ كنم‌ و مربوط‌ به‌ بحث‌ ما هست‌ اينه‌ كه‌ عرض‌ كرد به‌ پروردگار، يفقهوا قولي‌. مردم‌ حرف‌ مرا بفهمند. حرفم‌ را بفهمند. يك‌ جوري‌ صحبت‌ نكنم‌ كه‌ نفهمند من‌ چه‌ گفتم‌. يفقهوا قولي‌. بعضي‌ها ذاتيشونه‌ كه‌ طوري‌ حرف‌ مي‌زنند كه‌ طرف‌ هيچي‌ نمي‌فهمه‌. هر كس‌ خواست‌ كسي‌ را راهنمايي‌ كنه‌ اول‌ بايد فصاحت‌ را و بعد هم‌ بلاغت‌ را تمرين‌ كنه‌. يعني‌ طوري‌ حرف‌ بزنه‌ كه‌ طرف‌ از حرف‌ زدن‌ او خوشش‌ بياد، جذب‌ بشه‌ و هم‌ حرفش‌ را طرف‌ بفهمه‌. خيلي‌ از حتي‌ اشعار، آهنگها، سرودها هست‌ كه‌ انسان‌ نمي‌فهمه‌ چي‌ ميگن‌. حتي‌ زبانهاي‌ خارجي‌ است‌. اما انسان‌ گوش‌ ميده‌. طوري‌ اين‌ تنظيم‌ شده‌ كه‌ انسان‌ را جذب‌ ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ هم‌ فصاحت‌ و هم‌ بلاغت‌ با يكديگر توأم‌ شد اين‌ ميشه‌ كه‌ هم‌ جذب‌ ميشن‌ هم‌ خوب‌ مطلب‌ را مي‌فهمند. قرآن‌ يك‌ همچين‌ خصوصيتي‌ داره‌ آنهم‌ در حد اعجاز. در حدي‌ كه‌ عربهاي‌ آن‌ زمان‌ را به‌ قبول‌ كردن‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ وادار كرد. يعني‌ پذيرفتند كه‌ قرآن‌ در حد اعجاز فصاحت‌ دارد، بلاغت‌ دارد.

 در فصاحت‌ و بلاغتش‌ حتي‌ بعضي‌ از ماديين‌، طبيعي‌ها كه‌ در آنوقت‌ بودند، اعتقاد به‌ طبيعت‌ داشتند و خدا را قبول‌ نداشتند، اينها گفتند كه‌ ما مي‌ريم‌ قرارداد با هم‌ بستند، دانشمند بودند، استاد ادبيات‌ بودند. در زمان‌ امام‌ صادق‌ چند نفرشون‌، هشام‌ بن‌ حكم‌ نقل‌ ميكنه‌، كه‌ چند نفري‌ از اينها تصميم‌ گرفتند كه‌ قرآن‌ را تقسيم‌ كنند بين‌ خودشون‌ و هر كدامي‌ يك‌ چهارم‌ قرآن‌ را از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ يك‌ مطالبي‌ كه‌ خودشون‌ گفته‌ باشند، بياورند. اينها هم‌ دانشمندان‌ اديبي‌ بودند. بعضي‌شون‌ در ادبيات‌ معروفند. اينها كه‌ من‌ در كتاب‌ دو مقاله‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌. اينها رفتند. يكسال‌ هم‌ مهلت‌ داشتند و بنا شد يك‌ سال‌ ديگه‌ يك‌ چنين‌ روزي‌ در همين‌ مكان‌ جمع‌ بشوند و نتايج‌ كارهايشون‌ را بگن‌. وقتي‌ برگشتند هر كدام‌ يك‌ عذري‌ آوردند. يكي‌ گفت‌ وقتي‌ من‌ رسيدم‌ به‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد از قول‌ از زمان‌ حضرت‌ نوح‌ كه‌ از قول‌ خودش‌ كه‌ فرمود و قيل‌ يا ارض‌ ابلغي‌ مائك‌ و يا سماء اقلعي‌. حالا اين‌ از نظر كلام‌ و ترجمه‌ خيلي‌ مطلب‌ زياد مهم‌ نيست‌ آنطوري‌ كه‌ اينها را باصطلاح‌ كاملا عاجز كنه‌. ولي‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ فوق‌ العاده‌ است‌ كه‌ يكي‌ از علما مي‌نويسد با اينكه‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ كوچكه‌، اما سي‌ و پنج‌ وجه‌ از وجوه‌ اعجاز علم‌ بديع‌ را در خودش‌ گنجونده‌. كه‌ اينها همه‌اش‌ مطالب‌ علمي‌ است‌ مربوط‌ به‌ شعر و شاعري‌ و ادبيات‌ و ذوق‌ و اينها كه‌ اكثر شماها شايد اصلا اين‌ مطالب‌ را نشنيده‌ باشيد و نمي‌خوام‌ وقت‌ شما را به‌ اين‌ موضوع‌ بگيرم‌.

 يا مثلا ديگري‌ گفت‌ وقتي‌ من‌ به‌ اين‌ آيه‌ رسيدم‌ لو كان‌ آلهة‌ الا الله‌ لفسدتا عجيبه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ فكر مي‌كردم‌ دربارة‌ اين‌ آيه‌ اگر بخوام‌ يك‌ كتاب‌ بنويسم‌، شايد يك‌ كتاب‌ قطور چهارصد صفحه‌اي‌ ميشه‌ كه‌ همة‌ مطالب‌ آن‌ كتاب‌ قطور چهارصد صفحه‌اي‌ را خداي‌ تعالي‌ در اين‌ يك‌ جملة‌ كوتاه‌ قرار داده‌ و خيلي‌ هم‌ واضح‌ همه‌ كس‌ مي‌فهمند. يعني‌ هر كس‌ عربي‌ بلد باشه‌ مي‌فهمه‌. اظهار عجز كردند همة‌ مردم‌ عربي‌ كه‌ آن‌ زمان‌ بودند و مردم‌ عربي‌ كه‌ الان‌ هم‌ دارند همين‌ آيات‌ را تلاوت‌ ميكنند و مسلمانند و مي‌توانند بهترين‌ كتابها را از نظر ادبي‌ بنويسند، اما در مثل‌ قرآن‌ خودشون‌ را عاجز مي‌دونند.

 بنابراين‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ در آن‌ روزگار معجزه‌ بوده‌ تا جائي‌ كه‌ مثلا يكي‌ از دانشمندان‌ بزرگ‌ اين‌ مي‌نويسد كه‌ شما دربارة‌ يك‌ آيه‌ از اين‌ آيات‌ قرآن‌ فكر كنيد. و حال‌ اينكه‌ همة‌ آيات‌ اينطوره‌. در فصاحت‌ آنقدر عجيبه‌ كه‌ مثلا خداي‌ تعالي‌ نقل‌ ميكنه‌ كه‌ ما به‌ مادر موسي‌ وحي‌ كرديم‌ و اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌ ان‌ ارضعي‌ و اذا خفته‌ عليه‌ يلقي‌ في‌ اليم‌ و لا تخافي‌ و لا تحزني‌ انا رادوه‌ اليك‌ و انا جاعلوه‌ من‌ المرسلين‌. ما به‌ مادر موسي‌ گفتيم‌ كه‌ بچه‌ را شير بده‌، طبيعي‌ باش‌. اگر يك‌ وقتي‌ كه‌ ترسيدي‌ بچه‌ را ازت‌ بگيرند و جلوي‌ چشمت‌ بكشند، بيندازش‌ توي‌ دريا. توي‌ صندوقي‌ بكن‌ و او را در دريا بينداز. و لا تخافي‌ نترس‌، محزون‌ مباش‌، او را ما به‌ تو برش‌ مي‌گردونيم‌ و او را از مرسلين‌ قرارش‌ ميديم‌. بخاطر دو خبر كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ هست‌، دو تا خبر هست‌. يكي‌ اينكه‌ حضرت‌ موسي‌ را خدا به‌ مادرش‌ برميگردونه‌، يكي‌ هم‌ او را از پيغمبران‌ قرارش‌ ميده‌. چون‌ دو تا خبر توش‌ هست‌، دو تا خبر از آينده‌ توش‌ هست‌ كه‌ خود اين‌ يك‌ معجزه‌ است‌ كه‌ بعد توضيح‌ ميدم‌

 تمام‌ جملات‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ جفت‌ جفت‌ و دو تا دو تا آورده‌ شده‌. مثلا دو تا واو دارد، دو تا فا دارد، دو تا فعل‌ امر دارد، دو تا كلمة‌ مثلا خوف‌ دارد و لا تخافي‌ ان‌ خفت‌ مثلا، مادة‌ خوف‌ دارد كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌، شرحش‌ را در كتاب‌ دو مقاله‌ نوشتم‌ مي‌تونيد مراجعه‌ كنيد و هركدام‌ هم‌ اين‌ كتاب‌، چون‌ متأسفانه‌ كميابه‌، نداريد از يكديگر لااقل‌ اين‌ مقدار را ياد بگيريد در ضمن‌ اين‌ دو هفتة‌ گذشته‌، بحمدالله‌ تحقيق‌ كردم‌، سؤال‌ كردم‌ مراجعاتتون‌ براي‌ مسائل‌ و احكامتون‌ خوب‌ بوده‌ و انشاء الله‌ از امتحان‌ هم‌ خوب‌ بيرون‌ خواهيد آمد و در ضمن‌ مي‌تونيد اين‌ مسئله‌ را هم‌، اين‌ مطلب‌ را هم‌ در ضمن‌ مراجعاتتون‌ به‌ دوستانتون‌ در ارتباط‌ با احكام‌، اين‌ را هم‌ سؤال‌ كنيد. اين‌ آيه‌ را ببينيد. خيلي‌ جالبه‌. مثلا حساب‌ بكنيد كسي‌ كه‌ يك‌ كلامي‌ را در يك‌ قضيه‌اي‌ داره‌ نقل‌ ميكنه‌، ديگه‌ ملاحظة‌ اين‌ كلمات‌ را اينجور نميكنه‌. حالا مطالب‌ زيادي‌ نوشتند كه‌ من‌ مي‌دونم‌ هم‌ شما را من‌ اگر بخوام‌ آنها را توضيح‌ بدم‌ خسته‌اتون‌ ميكنم‌ و هم‌ هم‌ براي‌ شما اين‌ مطالب‌ زياد مفيد نيست‌. براي‌ يك‌ عرب‌ اهل‌ زبان‌، چرا بسيار مفيده‌. آنقدر اين‌ كلام‌، يعني‌ قرآن‌ مجيد، اين‌ سخن‌ الهي‌، آنقدر فصاحت‌ و بلاغت‌ داره‌ كه‌ بعضي‌ از دشمنان‌ حتي‌ يك‌ كتابي‌ هست‌ بنام‌ عذر تقصير به‌ پيشگاه‌ محمد و قرآن‌، در اينجا مطالبي‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ از زبان‌ غير مسلمانهاست‌. كه‌ قرآن‌ كلامي‌ است‌ مافوق‌ كلام‌ بشر.

 و يكي‌ از دانشمندان‌ عصرمون‌ كه‌ عرب‌ است‌، گفتند كه‌ مي‌شود مثل‌ قرآن‌ را كسي‌ بياره‌؟ او گفت‌ قرآن‌ يك‌ برادر كوچكي‌ دارد بنام‌ نهج‌ البلاغه‌. اگر شما توانستيد مثل‌ نهج‌ البلاغه‌ را بياريد، بعد طمع‌ كنيد به‌ اينكه‌ مثل‌ قرآن‌ را بياريد.

 يكي‌ ديگه‌ از دانشمندان‌ باز يك‌ همچين‌ سؤالي‌ ازش‌ كردند، غيرمسلمانها اين‌ مطالب‌ را گفتند، گفت‌ كه‌ يك‌ خواهري‌ داره‌ قرآن‌، چون‌ صحيفة‌ سجاديه‌ را خواهر قرآن‌ مي‌دونند و نهج‌ البلاغه‌ را برادر قرآن‌ مي‌دونند. و اسمش‌ صحيفة‌ سجاديه‌ است‌. اگر شماتوانستيد حتي‌ يك‌ دعا از دعاهاي‌ صحيفة‌ سجاديه‌ با آن‌ حال‌ و شور كه‌ من‌ گاهي‌ فكر كردم‌ اين‌ دعاهاي‌، همين‌ دعاهاي‌ مناجات‌ خمس‌ عشر، اينها بعضي‌هاش‌ آنچنان‌ پر از علم‌ و دانشه‌ و پر از معرفت‌ الهيه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. شما مثل‌ او را بياوريد تا طمع‌ اينكه‌ مثل‌ قرآن‌ را بتونيد بياريد داشته‌ باشيد.

 يادم‌ نميره‌ در مدينه‌ يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از علماي‌ مدينه‌ و از مدرسين‌ جامعه‌ اسلامي‌ مدينه‌، دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌، صحبت‌ مي‌كردم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ من‌ به‌ اعجاز صحيفة‌ سجاديه‌ پي‌ بردم‌. حتي‌ تعبير اعجاز مي‌كرد. مي‌گفت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ضمن‌ دعا فرموده‌ اللهم‌ امج‌ مياههم‌ بالوبا. خدايا آب‌ اين‌ كفار را، دشمنان‌ دين‌ را با ميكروب‌ وبا آلوده‌ كن‌. دعا داره‌ امام‌ سجاد ميكنه‌. نفرين‌ ميكنه‌ دشمنان‌ را اما يك‌ مطلب‌ مهم‌ علمي‌ كه‌ امروز فهميدند از كلام‌ امام‌ سجاد كه‌ اگر مي‌گفت‌ خدايا طاعون‌ را مثلا در آبشون‌ مخلوط‌ كن‌ زياد مهم‌ نبود. همه‌ مي‌دانيم‌ يعني‌ در عصر ما كه‌ بعد از كشف‌ ميكروب‌ كه‌ اروپائيها معتقدند كه‌ ميكروب‌ حدود صد و چند ساله‌ كه‌ كشف‌ شده‌، يا سلول‌، يا سلول‌ واحد و چيزهايي‌ كه‌ به‌ اسم‌ ميكروب‌ و يك‌ سلولي‌ هستند و ميكروبها، اينها، صد و چند ساله‌ كشف‌ شده‌ بوسيلة‌ آن‌ شخص‌ بنام‌ مندل‌ كه‌ حالا اين‌ بحثها را من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. امام‌ سجاد در هزار و سيصد سال‌ قبل‌، متوجه‌ ميكروب‌ وبا بوده‌، متوجه‌ راه‌ سرايت‌ ميكروب‌ وبا كه‌ بوسيلة‌ آب‌ است‌ بوده‌ و در ضمن‌ دعا و نفرين‌ به‌ دشمنان‌ اين‌ جمله‌ را فرموده‌ است‌.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ را، سخنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نمي‌توانند مثلش‌ را بيان‌ كنند. من‌ در اين‌ كتاب‌ اتحاد و دوستي‌، اولي‌ كه‌ هنوز طلبه‌اي‌ بودم‌ و اين‌ اولين‌ اثر من‌ بود، من‌ برخورد كردم‌ به‌ يك‌ كتابي‌ بنام‌ آئين‌ دوست‌ يابي‌ كه‌ يك‌ شخص‌ آمريكايي‌ نوشته‌ بود دربارة‌ دوست‌ يابي‌، يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ اعمال‌ انسان‌ ميتونه‌ دوستان‌ بيشتري‌ پيدا بكنه‌. شش‌ موضوع‌ را مطرح‌ كرده‌ بود. بعد از اينكه‌ اين‌ كتاب‌ چون‌ نه‌ مرتبه‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌، زياد شايد در اختيار باشه‌. در مقدمه‌اش‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ تمام‌ كتابخانه‌ها را زير و رو كردم‌، مطالعه‌ كردم‌ و بعد از زحمات‌ زياد به‌ اين‌ شش‌ موضوع‌ دست‌ يافتم‌ كه‌ شش‌ مسئلة‌ وسيلة‌ جلب‌ دوستان‌، من‌ در آنوقت‌ با اينكه‌ نه‌ هنوز سنم‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ خيلي‌ كتاب‌ مطالعه‌ كرده‌ باشم‌، نه‌ كتابي‌ آنچنان‌ كه‌ او در اختيارش‌ بود، در اختيارم‌ بود؛ همانجا توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ اين‌ شش‌ موضوعي‌ كه‌ ايشان‌ گفته‌، بهترش‌ را ما داريم‌ و بعلاوه‌ تعدادي‌ هم‌ بيشتر از اين‌ شش‌ موضوع‌ در ضمن‌ كتابهايي‌ كه‌ تابحال‌ من‌ مطالعه‌ كردم‌ در كتب‌ اسلامي‌ ديده‌ ميشه‌. لذا اگر نگاه‌ كنيد در كتاب‌ اتحاد و دوستي‌ موضوع‌ بحث‌ من‌ اينه‌ كه‌ ما سي‌ و دو موضوع‌ براي‌ جلب‌ دوستان‌ از روايات‌ پيدا كرديم‌. او شش‌ موضوع‌ پيدا كرده‌ بود. و لذا ولي‌ متأسفانه‌ ما هميشه‌ غربزدگي‌ در همه‌ چيزمون‌، حتي‌ در مطالعة‌ كتابهامون‌ و در علممون‌ تأثير دارد. من‌ اون‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ كتاب‌ را مي‌ديدم‌، در مقدمه‌اش‌ نوشته‌ شده‌ بود ناشرش‌ اين‌ مقدمه‌ را نوشته‌ بود كه‌ تابحال‌ از اين‌ كتاب‌ چند ميليون‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ و نه‌ مرتبه‌ در ايران‌ ترجمه‌ شده‌. ولي‌ از اين‌ كتاب‌ يعني‌ از اين‌ مطالب‌ كه‌ توي‌ اين‌ كتاب‌ هست‌ كه‌ توي‌ اكثر كتابهاي‌ ما هم‌ هست‌، توي‌ روايات‌ هم‌ هست‌ و توي‌ قرآن‌، همه‌اش‌ هست‌، هيچ‌ استقبالي‌ همين‌ مردم‌ مسلمان‌ ايران‌ نمي‌كنند باندازه‌اي‌ كه‌ از آن‌ كتاب‌ استقبال‌ كردند.

 بهرحال‌ اين‌ يك‌ مقايسة‌ خيلي‌ ساده‌ با كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، تا چه‌ برسد با قرآن‌. حدود شايد ده‌ صفحه‌ اين‌ دانشمند آمريكايي‌ در اين‌ كتاب‌ آئين‌ دوست‌يابي‌ دربارة‌ اينكه‌ چگونه‌ صحبت‌ بكنيم‌ تا مردم‌ جذب‌ بشوند. قرآن‌ با يك‌ كلمه‌، و قولوا للناس‌ حسنا، مطلب‌ را تمام‌ كرده‌. ببينيد هم‌ كوتاه‌، هم‌ شما خوب‌ مي‌فهميد، با مردم‌ خوب‌ صحبت‌ كنيد، نيكو صحبت‌ كنيد. و قولوا للناس‌ حسنا. ببينيد سه‌ كلمه‌. اين‌ سه‌ كلمه‌ را اگر شما بگذاريد در مقابل‌ آن‌ ده‌ صفحه‌اي‌ كه‌ او نوشته‌ به‌ مسئلة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌. فصاحت‌ و بلاغت‌ اين‌ تأثير را داره‌ كه‌ هم‌ ساده‌ مطلب‌ را ميگه‌، هم‌ مطالب‌ علمي‌ را ميگه‌، هم‌ زود به‌ دل‌ مي‌نشينه‌ و هم‌ خوب‌ بيان‌ ميكنه‌ كه‌ جذاب‌ باشه‌. اين‌ خلاصة‌ معناي‌ فصاحت‌ و بلاغته‌ و اگر تمام‌ مردم‌ دنيا جمع‌ بشوند بخواهند مثل‌ قرآن‌، حتي‌ مي‌دونيد هر كاري‌ را انسان‌ با سرمشق‌ آسانتر مي‌تونه‌ انجام‌ بده‌. سرمشقي‌ مثلا به‌ شما يك‌ خطاط‌ داده‌ باشه‌، شما ممكنه‌ در اولين‌ دفعه‌ نتونيد، در دومين‌ دفعه‌ نتونيد، در ماه‌ اول‌ نتونيد مثل‌ خط‌ او را بنويسيد، در سال‌ اول‌ حتي‌ نتونيد، بالاخره‌ اگر روي‌ همين‌ يك‌ كار بسيار كار كنيد، عين‌ خط‌ او را خواهيد نوشت‌. اما قرآن‌. در فصاحت‌ و بلاغت‌ خداي‌ تعالي‌ سرمشق‌ داده‌. ميگه‌ اينجوري‌ نمي‌تونيد. نه‌ اينكه‌ سال‌ اول‌ و دوم‌ نتوانستند. نه‌ اينكه‌ در صد سال‌ اول‌ و صد سال‌ دوم‌ نتوانستند. در هزار سال‌ اول‌ هم‌ نتوانستند. اينهمه‌ انسان‌، اينهمه‌ باسواد، اينهمه‌ استادان‌ دانشگاههاي‌ مختلف‌ دنيا در ادبيات‌ و در فصاحت‌ و بلاغت‌ نتوانستند علاوه‌ در مقابلش‌ هم‌ تعظيم‌ كردند. همين‌ سعدي‌ كه‌ اينهمه‌ فصيح‌ و بليغه‌، در ميان‌ شعرا سعدي‌ فصاحتش‌ بيشتر از بقيه‌ است‌. در ميان‌ باز شعرا، ملاي‌ رومي‌ بليغتره‌ و حافظ‌ هم‌ بليغه‌ هم‌ فصيحه‌. يعني‌ هم‌ كلامش‌ خوب‌ ادا شده‌، زيبا گفته‌، و هم‌ مطلب‌ را رسونده‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ همينها در مقابل‌ قرآن‌ اين‌ تعظيم‌ را مي‌كنند كه‌ حافظ‌، حافظ‌ جميع‌ قرآنه‌، سعدي‌ اشعار زيادي‌ دربارة‌ قرآن‌ گفته‌. ملاي‌ رومي‌ در مثنوي‌ آنقدر از قرآن‌ حرف‌ زده‌ كه‌ از چيز ديگري‌ حرف‌ نزده‌. در عين‌ اينكه‌ هر كدامشون‌ يك‌ انحرافاتي‌ از صراط‌ مستقيم‌ دارند كه‌ من‌ تأييد نكرده‌ باشم‌ صددرصد و پاكتر از همه‌اشون‌ شايد ديوان‌ حافظ‌ باشه‌، در عين‌ حال‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. و تمام‌ اينها مسلمان‌ بودند. تمام‌ شعراي‌ خوب‌ عالم‌ بشريت‌ مسلمان‌ بودند. و در مقابل‌ قرآن‌ تعظيم‌ كردند. در مقابل‌، يعني‌ آنها چون‌ تخصصشون‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ بوده‌، تخصصشون‌ خوب‌ گفتن‌ و واضح‌ گفتن‌ و اينها بوده‌.

 اما بعضي‌ها، اينها بلاغت‌ ندارند، فصاحت‌ ندارند، نمي‌تونند حرف‌ را جالب‌ بزنند. حتي‌ تن‌ صدا در فصاحت‌ تأثير داره‌. فصاحت‌ و بلاغتش‌ به‌ حدي‌ است‌ كه‌ همه‌ را مجذوب‌ ميكند و همه‌ در مقابل‌ اعجازش‌ كرنش‌ مي‌كنند.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما توفيق‌ فهميدن‌ الفاظ‌ و معاني‌ و حقايق‌ قرآن‌ را عنايت‌ بفرمايد. اين‌ مطلب‌ و درس‌ امروز، انشاء الله‌ خوب‌ ياد بگيريد و اميدواريم‌ هر چي‌ هم‌ مي‌تونيد درباره‌اش‌ تحقيق‌ كنيد. حتي‌ از كتابهايي‌ كه‌ در اين‌ خصوص‌ چيزي‌ نوشته‌ تا مطالب‌ ديگري‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اعجاز قرآن‌ كه‌ امروز براي‌ ما هم‌ معجزيت‌ دارد، انشاء الله‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. راجع‌ به‌ دفترها كه‌ شايد خانمها بگن‌ خوب‌ چطور شد دفترهاي‌ ما؟ ما هفتة‌ گذشته‌ كه‌ عيد غدير بود در مشهد بوديم‌، جاتون‌ خالي‌، مجلس‌ باشكوهي‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ تشكيل‌ شد و حدودا شايد متجاوز از پنجاه‌ حديث‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ در ضمن‌ اينكه‌ بسيار دوستان‌ اشعار خوبي‌ خوندند و سرودهاي‌ خوبي‌ خونده‌ شد، حدود پنجاه‌ حديث‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ براي‌ دوستان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مربوط‌ به‌ عيد غدير خونديم‌ و در بين‌ مورد الطافي‌ هم‌ دوستان‌ واقع‌ شدند و يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ خودش‌ يك‌ چيزهايي‌،مطالبي‌ نقل‌ كرد كه‌ من‌ خيلي‌ شرمنده‌ شدم‌، دربارة‌ عيد غدير مطالبي‌ گفت‌. يكي‌ از علماي‌ معروف‌ و كسي‌ است‌ كه‌ داراي‌ حوزة‌ علميه‌ است‌ در تركمن‌ صحرا و حتي‌ گفت‌ كه‌ به‌ من‌ البته‌ اون‌ جمله‌ را من‌ نمي‌تونم‌ بگم‌، چون‌ خيلي‌ مربوط‌ به‌ من‌ ميشه‌ و من‌ در خودم‌ اين‌ لياقت‌ را احساس‌ نمي‌كنم‌، ولي‌ اجمالا از ناحية‌ مقدس‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ بهش‌ و فاطمة‌ زهرا، سه‌ شب‌ فاطمة‌ زهرا به‌ خوابش‌ مي‌آد و بهش‌ مي‌فرمايد برو پيش‌ فرزندم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و ايشون‌ هم‌ پا ميشه‌ مي‌آد. در بيداري‌ ميگه‌ ديدم‌ حضرت‌ رضا از توي‌ ضريح‌ تشريف‌ آوردند و به‌ من‌ دستوري‌ دادند كه‌ از اينجاش‌ عرض‌ نمي‌كنم‌، ولو توي‌ آن‌ جمعيت‌ گفت‌ ولي‌ من‌ نبايد اين‌ را عرض‌ كنم‌، و بحمدالله‌، نگفت‌ كه‌ من‌ شيعه‌ شدم‌ ولي‌ ديگه‌ از اين‌ نزديكتر نميشد و علتش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ در آن‌ محلي‌ كه‌ هست‌ نميتونه‌ اظهار بكنه‌ و بحمد الله‌ در هفتة‌ گذشته‌ مجلس‌ بسيار خوب‌ بود. شايد بعضي‌ از خانمها كه‌ آنجا بودند، توي‌ مجلس‌ اينجا هم‌ باشند آنها مي‌دانند كه‌ مبالغه‌ من‌ انشاء الله‌ نمي‌كنم‌ و حتي‌ كمتر هم‌ از آنچه‌ كه‌ بوده‌ عرض‌ كردم‌. لذا ما در اين‌ دو هفته‌ نرسيديم‌ به‌ دفترها. البته‌ يك‌ مقداري‌ از كارهاش‌ انجام‌ شد ولي‌ يك‌ مقداريش‌ مونده‌. كوشش‌ مي‌كنيم‌ اگر موفق‌ بشويم‌ تا هفتة‌ آينده‌ دفترهاتون‌ را بهتون‌ برسونيم‌. اگرم‌ نشد باز هفته‌هاي‌ زيادي‌ ما در پيش‌ داريم‌. شماهم‌ كه‌ كارتون‌ را مشغوليد و به‌ دفترتون‌ زياد كاري‌ نداريد. اگر چيزي‌ هم‌، خوابي‌، حالي‌ چيزي‌ داشتيد، بعد در آن‌ دفتر كه‌ به‌ دستتون‌ رسيد پاكنويس‌ كنيد.

 و اما مسئله‌اي‌ كه‌ زياد چون‌ پرسش‌ شده‌ و من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و من‌ جدي‌ اين‌ را ميگم‌، با اينكه‌ خلاف‌ اظهار محبت‌ شماهاست‌، من‌ بعنوان‌ مرجع‌ تقليد نه‌ مي‌خوام‌ و نه‌ خواستم‌ و نه‌ آماده‌ هستم‌ كه‌ معرفي‌ بشوم‌. در عين‌ اينكه‌ اين‌ را هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌، در عين‌ اينكه‌ شايد سؤالاتي‌ كه‌ توي‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ ظرف‌ سي‌ و چهار سال‌ جواب‌ گفتيم‌، كمتر از آنچه‌ كه‌ در كتاب‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ شده‌ از نظر تحقيق‌ نبوده‌ و بحمد الله‌ همه‌ را جواب‌ گفتيم‌. حدود، شايد چند سال‌ قبل‌، دو سال‌ قبل‌ كه‌ آمارگيري‌ مي‌كرديم‌، هفتاد هزار سؤال‌ را جواب‌ داديم‌ و زياد مسئله‌ مهم‌ نيست‌ كه‌ من‌ بخوام‌ در اين‌ وضعم‌، در اين‌، ولي‌ خوب‌ بحمد الله‌ علما مراجع‌ زيادند. متخصصين‌ علم‌ فقه‌ و فتوا، در قم‌ در نجف‌ هستند و لذا اين‌ جهت‌ را من‌ اگر انجام‌ ندهم‌ و به‌ اين‌ كاري‌ كه‌ تخصصمون‌ در اين‌ هست‌ بپردازم‌، امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ راضي‌تره‌ و من‌ نه‌ از كسي‌ وحشت‌ دارم‌ و نه‌ از حرف‌ مردم‌ مي‌ترسم‌، نه‌ از هيچي‌ از اين‌ حرفها، فقط‌ و فقط‌ مي‌خوام‌ وظيفه‌ام‌ را انجام‌ بدم‌. لذا از شماها تقاضا مي‌كنم‌ به‌ اين‌ عنوان‌، كه‌ الان‌ هم‌ سر راه‌ متأسفانه‌ يك‌ خانمي‌ اين‌ سؤال‌ را كرد كه‌ از تو تقليد بكنيم‌ و از شما مرجع‌ تقليد ما باشيد، اين‌ حرفها را من‌ تقاضا مي‌كنم‌ از دوستان‌ كنار بگذارند و كساني‌ كه‌ پائين‌تر از مرحلة‌ صراط‌ مستقيمند، احكامشون‌ را مي‌خوان‌ تقليد بكنند، از يكي‌ از اين‌ مراجع‌ قم‌ يا نجف‌ تقليد بكنند انشاء الله‌. چون‌ من‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌. اينهم‌ منظورتون‌ باشه‌. علت‌ ايني‌ كه‌ من‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌، چون‌ با اين‌ آقايون‌ ما وقتي‌ هم‌ مباحثه‌ بوديم‌ و در قم‌ بودم‌، همدرس‌ باصطلاح‌ بوديم‌، آن‌ وقتشون‌ را نميشه‌ با حالاشون‌ مقايسه‌ كرد و الانشون‌ را هم‌ من‌ باهاشون‌ معاشر نبودم‌. چون‌ مهم‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند، مخالفا لهواه‌، مطيعا لامر مولاه‌، ولي‌ مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و مرحوم‌ حضرت‌ امام‌ و مرحوم‌ آية‌ الله‌ گلپايگاني‌ و آية‌ الله‌ اراكي‌ چون‌ در زمان‌ ما، وقتي‌ كه‌ ما آنجا طلبه‌ بوديم‌ بودند و ما مي‌ديديم‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، لذا آنها را من‌ توصيه‌ مي‌كردم‌، ولي‌ الان‌ هيچكس‌ را توصيه‌ نمي‌كنم‌. انشاء الله‌ همه‌اشون‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند. الاّ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ كه‌ باز با ايشان‌ من‌ در مشهد محشور بودم‌ و در مسائل‌ سياسي‌ و حكومتي‌ و اجتماعي‌ بايد حتما از ايشون‌ تقليد بكنيم‌. همه‌ حتي‌ علما هم‌ بايد از ايشان‌ پيروي‌ بكنند. اما در مسائل‌ عبادي‌، همانطوري‌ كه‌ در اول‌ اين‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ شده‌، در مسائل‌ عبادي‌ شما از هر مجتهد مطلقي‌ كه‌ جامع‌ الشرايط‌ باشه‌ مي‌تونيد تقليد بكنيد.

 و امّا لابد يكي‌ ممكنه‌ سؤال‌ بكنه‌ مخصوصا اينهايي‌ كه‌ تازه‌ با برنامه‌هاي‌ ما آشنا شدند، كه‌ اين‌ كتاب‌ پس‌ چيه‌؟ اين‌ كتاب‌ اولا هنوز چاپ‌ نشده‌. بعد هم‌ تمام‌ كتابهاي‌ توضيح‌ المسائل‌، آن‌ را نه‌ من‌ خودم‌، جمعي‌ از دوستانم‌، توضيح‌ المسائل‌ها را جمع‌ كردند و آني‌ كه‌ احوط‌ اقواله‌، يعني‌ عمل‌ به‌ احتياطه‌ در واقع‌، شما در اول‌ توضيح‌ المسائل‌ هم‌ كه‌ نگاه‌ كنيد مي‌بينيد نوشته‌ شده‌، كه‌ انسان‌ يا بايد مقلد باشه‌ يا مجتهد باشه‌ يا محتاط‌. محتاط‌ يعني‌ همة‌ فتواهاي‌ علما را جمع‌ كنه‌، هر كدامش‌ كه‌ مشكلتره‌، آن‌ را انجام‌ بده‌. اين‌ ميشه‌ محتاط‌. مثلا بعضي‌ از علما ميگن‌ تسبيحات‌ اربعه‌ يعني‌ سبحان‌ الله‌ و الحمد لله‌ و لا اله‌ الا الله‌ و الله‌ اكبر در ركعت‌ سوم‌ و چهارم‌ يك‌ مرتبه‌ واجبه‌، بعضي‌ها ميگن‌ سه‌ مرتبه‌. شما توي‌ اين‌ كتاب‌ نوشته‌ سه‌ مرتبه‌ بگيد و يا مثلا شما سه‌ مرتبه‌ بگيد عمل‌ به‌ احتياط‌. يعني‌ هموني‌ كه‌ ميگه‌ يك‌ مرتبه‌ بگيد، قولش‌ را انجام‌ داديد و هم‌ آني‌ كه‌ ميگه‌ سه‌ مرتبه‌ بگيد.

 بنابراين‌ عمل‌ به‌ احتياطه‌ اينه‌ نوشته‌ شده‌ و اين‌ اكثرش‌ با نظر شخصي‌ خودم‌ كه‌ خودم‌ عمل‌ ميكنم‌ موافق‌ نباشه‌، خيلي‌ گفته‌هاي‌ خود من‌ آسونتر از ايني‌ است‌ كه‌ اينجا نوشته‌ شده‌. و لذا اين‌ را گفتيم‌ براي‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيمه‌ بايد كمال‌ احتياط‌ را بكنه‌ و با احتياط‌ جلو بره‌. ما در عين‌ اينكه‌ مثلا شايد يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شماهاست‌ عرض‌ كنم‌، مثلا فرض‌ كنيد وجه‌ و كفين‌ براي‌ باز گذاشتن‌ از طرف‌ زن‌ جايزه‌. يا حتي‌ با مانتو مثلا زن‌ جلوي‌ مرد باشه‌، اين‌ اگر خوب‌ پوشيده‌ باشه‌، موهاش‌ معلوم‌ نباشه‌، جايي‌ از بدنش‌ معلوم‌ نباشه‌، اين‌ اشكالي‌ از نظر شرعي‌ نداره‌. ولي‌ اين‌ را بدونيد. كسي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ هست‌، اين‌ حتي‌ اگر بتونه‌ سر سوزني‌ از بدنش‌ را نشون‌ نده‌ بهتره‌، حجم‌ بدنش‌ را نشون‌ نده‌ بهتره‌. و الا ممكنه‌ حجم‌ بدن‌ او را يك‌ كسي‌ ببينه‌، يك‌ مردي‌ ببينه‌، مريض‌ باشه‌ و به‌ گناه‌ بيفته‌ و يا صورت‌ او را ببينه‌ مردي‌ و مريض‌ باشه‌ و به‌ گناه‌ بيفته‌ واكنش‌ گناه‌ او، چون‌ شما سببش‌ شديد، اين‌ ممكنه‌ در پيشرفت‌ روحي‌ شما مؤثر باشه‌. لذا بعضي‌ها خوب‌ سرتاپا پوشيده‌اند و هيچوقت‌ هم‌ من‌ منعشون‌ نكردم‌ و بعضي‌ها صورتهايشون‌ بازه‌. باز ميگم‌ شايد خوب‌ جوري‌ حركت‌ مي‌كنند كه‌ كسي‌ نمي‌بيندشون‌. البته‌ بدون‌ چادر چون‌ حجم‌ بدن‌ را مردها مي‌فهمند كه‌ چقدر، حتي‌ بدتر از صورت‌ باز بودنه‌، اين‌ را ما توي‌ شاگردان‌ نبايد داشته‌ باشيم‌. آنهايي‌ كه‌ بيرون‌ با مانتو حركت‌ مي‌كنند و توي‌ مجلس‌ ما با چادر مي‌آيند، من‌ ازشون‌ راضي‌ نيستم‌ و از اين‌ ساعت‌ اگر در تمام‌ موارد چادر نداشته‌ باشند، چون‌ مي‌دونم‌ كه‌ موفقيت‌ ندارند براي‌ كمالات‌ روحي‌، ازشون‌ تقاضا داريم‌ كه‌ در جلسة‌ ما شركت‌ نكنند.

 بهرحال‌ اين‌ دو مطلب‌ را هم‌ عرض‌ كردم‌ خدمتتون‌. لذا شماها ببينيد خانواده‌اتون‌ از كي‌ تقليد ميكنه‌. چون‌ خود اون‌ همبستگي‌ در خانواده‌، مخصوصا در تقليد خيلي‌ مهمه‌، شما هم‌ از همون‌ تقليد كنيد. انشاء الله‌ اعمالتون‌ صحيحه‌ و از مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ هر كس‌ رسيد به‌ بالا، اينها بايد انشاء الله‌ كوشش‌ بكنند همينطوري‌ كه‌ مثال‌ زدم‌ عمل‌ به‌ احتياط‌ بكنند و كوشش‌ بكنند كه‌ كوچكترين‌ لغزشي‌ خداي‌ نكرده‌ براي‌ خودشون‌ يا براي‌ اطرافيانشون‌ بوجود نياد.

 و عيد غدير خم‌ را در مرحلة‌ اول‌، چون‌ ما عيد نوروز را به‌ سيزده‌ روز مي‌گيريم‌، عيد غدير را حتما بايد دوازده‌ روز، تا اول‌ محرم‌ عيد داشته‌ باشيم‌، به‌ همه‌اتون‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اميدواريم‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ موفق‌ باشيد و اين‌ عيد عظيم‌ بر همه‌اتون‌ مبارك‌ باشه‌ و اما در يكي‌ يعني‌ شايد اول‌ كسي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ آقايان‌ از كساني‌ كه‌ اهل‌ تزكيه‌ نفسند، بنام‌ آقاي‌ يوسفي‌، ديروز فوت‌ كردند. البته‌ تازه‌ تشريف‌ آورده‌ بودند در همين‌ تهران‌. مردي‌ من‌ در استقامت‌ و پابرجائي‌ مثل‌ او كم‌ ديدم‌. خانم‌ امداديان‌ الان‌ به‌ من‌ خبر دادند كه‌ ميگفتند ايشان‌ هم‌ تعريف‌ مي‌كردند و خود من‌ هم‌ در آن‌ هفتة‌ قبل‌ از عيد غدير ايشان‌ توي‌ مجلس‌ بود. با اينكه‌ دو دفعه‌ قلبش‌ را عمل‌ كرده‌ بودند خودش‌ به‌ من‌ وقتي‌ آمد پيش‌ من‌ اين‌ مرحوم‌، به‌ من‌ گفتش‌ كه‌ من‌ فلاني‌ تا دو سه‌ ماه‌ ديگه‌ مي‌ميرم‌ و زود به‌ من‌ برنامة‌ توبه‌ و برنامه‌هاي‌ تزكية‌ نفس‌ را بديد. ببينيد خانمها آنهايي‌ كه‌ با اينكه‌ مي‌دانند مي‌ميرند، حالا من‌ كه‌ البته‌ بهش‌ گفتم‌ تو انشاء الله‌ هستي‌، ولي‌ خوب‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ به‌ من‌ مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ را بديد كه‌ من‌ زودتر انجام‌ بدم‌. مرحلة‌ توبه‌اش‌ را گذروند و تازه‌ وارد مرحلة‌ استقامت‌ شده‌ بود كه‌ ايشان‌ مي‌گفتند ديروز من‌ بالاي‌ سرش‌ بودم‌. تا آخرين‌ لحظه‌ ايشان‌ حرف‌ مي‌زد، روحيه‌اش‌ از دست‌ نرفته‌ بود و استقامتش‌ هم‌ آنطوري‌ كه‌ معلومه‌ بحمدالله‌ از دست‌ نداده‌ بود و مرد بسيار منور، و خودش‌ و دخترش‌ كه‌ من‌ اگر دخترشون‌ توي‌ مجلس‌ ظاهرا نيستند، اينطوري‌ كه‌ خانم‌ امداديان‌ گفتند، رفتند به‌ آمل‌ چون‌ اهل‌ آمل‌ بودند، براي‌ دفن‌ اين‌ مرحوم‌ و خوب‌ شايد خبرش‌ به‌ ايشان‌ برسه‌. من‌ به‌ ايشان‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و روح‌ او را، من‌ كمتر اين‌ حرف‌ را براي‌ هر كسي‌ مي‌زنم‌، روح‌ او را الان‌ آزاد مي‌بينم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را، چون‌ اين‌ روايت‌ داره‌. خدا به‌ او يك‌ جا عنايت‌ كرده‌ باشه‌. حالا همينطور كه‌ من‌ اينجا نشستم‌ و شما نشستيد، يك‌ حمد و سه‌ قل‌ هو الله‌ براي‌ اين‌ مرحوم‌ بخوانيد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را در ثواب‌ شريك‌ بگردانه‌.

 

۱۳ ذی الحجه ۱۴۱۶ – ۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آية‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. انه‌ هو الغفور الرحيم‌. و انيبوا‌ الي‌ ربكم‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد آياتي‌ بودند كه‌ مطالب‌ زيادي‌ در ذهن‌ انسان‌ مي‌آمد كه‌ درباره‌اش‌ مطالب‌ بسياري‌ مخصوصا در اين‌ مجلسي‌ كه‌ بحمدالله‌ پر از معنويت‌ و بركت‌ و توجهات‌ خاصة‌ خاندان‌ عصمت‌ بالاخص‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. ولي‌ اين‌ آيه‌ كه‌ در اواخر تلاوت‌ آيات‌ قرائت‌ شد به‌ مناسبت‌ امشب‌ بخصوص‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ من‌ يك‌ تكاني‌ خوردم‌. كه‌ چقدر اين‌ خداي‌ بزرگ‌، اين‌ خداي‌ عظيم‌ مهربان‌ است‌. مهرباني‌ او آنقدر است‌ كه‌ بشر را، البته‌ بشر نادان‌ و نافهم‌ و كم‌ درك‌ را. و الاّ افراد بشري‌ كه‌ واقعا انسانند نه‌. افرادي‌ كه‌ آنها كم‌ دركند. آنها را مغرور كرده‌. تا جائي‌ كه‌ خودش‌ مي‌فرمايد ما غرّك‌ بربك‌ الكريم‌. پروردگار آنقدر مهربان‌ است‌ كه‌ اگر من‌ اين‌ آيه‌ را ترجمه‌ كنم‌ افرادي‌ هستند كه‌ ممكن‌ است‌ اينها سوء استفاده‌، روي‌ كم‌ دركيشون‌، از اين‌ آيه‌ بكنند. مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر بگو، بگو به‌ اين‌ مردم‌، بگو به‌ بندگان‌ من‌، بندگاني‌ كه‌ اينها اسرفوا علي‌ انفسهم‌. يعني‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌ يعني‌ بر ضرر خودشون‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شده‌اند. يك‌ راننده‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ مي‌دونه‌ توي‌ دره‌ اگر افتاد همه‌ چيزش‌ از بين‌ ميره‌. اما فرمان‌ را مي‌پيچونه‌ مي‌افته‌ توي‌ دره‌. اين‌ را مي‌گويند اسرفوا علي‌ انفسهم‌ به‌ همة‌ خطرات‌ خودش‌ را نزديك‌ ميكنه‌. برخورد همة‌ خطرات‌ را ميكنه‌. از نظر مالي‌، از نظر جاني‌ از نظر ايماني‌، از نظر دنيا، از نظر آخرت‌، مي‌بينيد كه‌ تيشه‌ را برداشته‌ به‌ ريشة‌ خودش‌ ميزنه‌. با حقيقت‌ هيچ‌ ارتباطي‌ ندارد. اسرفوا علي‌ انفسهم‌ علي‌ به‌ معناي‌ ضرره‌. يعني‌ بر ضرر خودشون‌ آنهم‌ زياده‌روي‌ كردند. اسراف‌ كردند. اينها افراد بسيار ناداني‌ هستند و بسيار گنهكار، معصيتكار، فقط‌ صورتا بشرند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ اعلامية‌ ايماني‌ داده‌ كه‌ هيچكس‌ نبايد از رحمت‌ خدا مأيوس‌ باشه‌. اگر شما خدا را بشناسيد كه‌ انشاء الله‌ شماها لااقل‌ در راه‌ شناسايي‌ خدا داريد قدم‌ برميداريد، اگر خدا را در حقيقت‌ بشناسيد، آنقدر ملاحظه‌ مي‌كنيد كه‌ مبادا پروردگار متعال‌ از شما خشمگين‌ بشه‌. به‌ غضب‌ بيايد. اين‌ جهت‌ را خيلي‌ رعايت‌ مي‌كنيد. و حالت‌ خشيت‌ در بين‌ شما بوجود مي‌آيد. خشيت‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ خشيت‌ با خوف‌ يك‌ فرقي‌ داره‌. خوف‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ از ظالم‌ بترسه‌. از خطر بترسه‌، از چيزهاي‌ وهمي‌ بترسه‌. اما خشيت‌ اينها نيست‌. خشيت‌ يعني‌ انسان‌ يك‌ نفر را بشناسه‌، عظمت‌ مقام‌ او را بدانه‌ و در مقابل‌ اطاعت‌ از اوامر او آنچنان‌ كوشا باشه‌ كه‌ مبادا حتي‌ يك‌ لحظه‌ او را مكدر كنه‌. شما يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفر را نمي‌شناسيد. مي‌آيد به‌ شما يك‌ حرفي‌ ميزنه‌ شما اعتنا نمي‌كنيد. اين‌ را نميگند، اين‌ خشيت‌ كه‌ نيست‌ هيچ‌. عدم‌ اطاعت‌ است‌. ولي‌ نمي‌شناسيد اما حرفش‌ را گوش‌ مي‌كنيد. اين‌ را ميگند اطاعت‌. اگر شناختيد كه‌ قدرتمنده‌، شما را تحت‌ تعقيب‌ قرار مي‌ده‌. اگر اطاعتش‌ كرديد اين‌ خوفه‌. و اگر متوجه‌ شديد كه‌ اين‌ يك‌ كمكي‌ به‌ شما مي‌كنه‌ و اطاعتش‌ كرديد اين‌ اطاعته‌ تمامه‌. و اگر شما با يك‌ فردي‌ را شناختيد به‌ عظمت‌ و قدرت‌ و كمال‌ و سر سوزني‌ در وجود و روحش‌ ظلم‌ نيست‌ اگر يك‌ فرد اينطوري‌ شناختيد و در عين‌ حال‌ روي‌ محبت‌ به‌ او و به‌ ارادت‌ به‌ او حرف‌ او را گوش‌ كرديد اين‌ اسمش‌ خشيته‌.

 لذا خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ ما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. علمائند. علما در اين‌ آيه‌ و در هر كجا كه‌ در قرآن‌ و روايات‌ آمده‌ منظور مثلا علماي‌ فقه‌ و اصول‌ و نمي‌دونم‌ علماي‌ علوم‌ مختلف‌ دانشگاهي‌ نيست‌. اون‌ كسي‌ هستش‌ كه‌ به‌ خدا داناست‌. خدا را مي‌شناسه‌. كي‌ از خدا خشيت‌ داره‌؟ خشيت‌ را به‌ ترس‌ و خوف‌ ترجمه‌ نكنيد. شايد در تفسير ترجمة‌ جامعي‌ نداشته‌ باشه‌. اينطور بايد ترجمه‌ كرد كه‌ انسان‌ بخاطر محبت‌ و عشقش‌ به‌ يك‌ فرد داره‌ و به‌ خاطر علاقه‌اي‌ كه‌ داره‌ حرف‌ او را گوش‌ مي‌ده‌ در مقابلش‌ تعظيم‌ مي‌كنه‌. در مقابلش‌ كرنش‌ مي‌كنه‌. انما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. اين‌ خشيته‌. افرادي‌ كه‌ خشيت‌ ندارند يعني‌ معرفت‌ ندارند، يعني‌ علم‌ به‌ خدا ندارند، يعني‌ خدا را نمي‌شناسن‌، يعني‌ نمي‌دونند خدا آمرزنده‌ و مهربانه‌. و خودشون‌ را در محضر پروردگار تصور نمي‌كنند اينها را خدا مي‌گه‌ يا عبادي‌ الذين‌ افرطوا علي‌ انفسهم‌. اين‌ نفس‌ انسان‌ خيلي‌ بيچاره‌ است‌. ماها اكثرا ظالم‌ به‌ نفسيم‌. اونقدر به‌ خودمون‌ ظلم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اگر روز قيامت‌ وقتي‌ كه‌ چشمها باز مي‌شه‌ به‌ اون‌ پروندمون‌ نگاه‌ كنيم‌ خودمون‌ پيش‌ وجدان‌ خودمون‌ ناراحتيم‌ كه‌ چرا من‌ اين‌ كارها را كردم‌. اگر يك‌ دوربين‌ فيلم‌ برداري‌ باشه‌ دوران‌ كودكي‌ شما را فيلم‌ بگيره‌. بازيهايي‌ كه‌ كرديد، برنامه‌ هايي‌ كه‌ داشتيد كارهايي‌ كه‌ كرديد جلوتون‌ بگذارند خودتون‌ خجالت‌ مي‌كشيد. اين‌ منم‌! اگر شما يك‌ شخصيتي‌ بشيد و يا يك‌ قدرتمندي‌ باشيد يك‌ فرد پر عظمتي‌ شما باشيد حاضر نيستيد در مقابل‌ مردم‌ اين‌ فيلم‌ را بگذارند نمي‌خواييد اين‌ كار بشه‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ كارهاي‌ كودكانه‌ كرديد. كارهايي‌ كه‌ با عقل‌ سازش‌ نداره‌ كرديد. كساني‌ كه‌ اصراف‌ بر نفس‌ خود مي‌كنند و بر ضرر خود كار مي‌كنند از اين‌ هم‌ بدترند. يا يك‌ مدتي‌ انسان‌ توي‌ به‌ اصطلاح‌ توي‌ بيمارستان‌ رواني‌ از يك‌ فردي‌ كه‌ ديوانه‌ شده‌ يك‌ فيلمي‌ بگيره‌. و اون‌ هم‌ همة‌ كارهاي‌ زشت‌ و پليد و كثيف‌ را كرده‌ باشه‌. وقتي‌ عاقل‌ مي‌شه‌ خيلي‌ خودش‌ شرمنده‌ مي‌شه‌.

 ما در قيامت‌ يك‌ چنين‌ حالي‌ داريم‌. شرمنده‌ مي‌شيم‌. والا يك‌ بشر اين‌ را بدونيد در مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و اون‌ مراحل‌ به‌ اصطلاح‌ چون‌ دستور داده‌ مي‌شه‌ كه‌ پيش‌ بريد اينها براي‌ جهاد با نفسه‌، جهاد با نفس‌. يعني‌ اگر توبه‌ مي‌كنيد، استقامت‌، خودتون‌ را داراي‌ استقامت‌ مي‌كنيد اگر در صراط‌ مستقيم‌ قرار مي‌گيريد اگر محبتتون‌ را به‌ خدا منحصر مي‌كنيد اين‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ بتونيد جهاد با نفس‌ بكنيد. آقا جهاد با نفس‌ يعني‌ چه‌؟  يعني‌ من‌ يك‌ مثالي‌ الان‌ مي‌زنم‌، و اين‌ مثال‌ خيلي‌ گوياست‌. شما اگر يك‌ كسالتي‌ داشته‌ باشيد، نزد يك‌ طبيبي‌ بريد، طبيب‌ شما يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ معالجه‌ اتون‌. و از يك‌ چيزهايي‌ هم‌ شما را پرهيز داده‌ باشه‌. اونقدر مقيديد كه‌ اين‌ قرص‌ را سر ساعت‌ بخوريد. اون‌ غذا را همانطوري‌ كه‌ او گفته‌ بخوريد. فلان‌ غذا كه‌ براي‌ شما ضرر داره‌ نخوريد. اين‌ حالت‌ تا چند روزي‌ تا سلامتي‌ خودتون‌ را به‌ دست‌ بياريد. يك‌ فرد سالك‌ الي‌ الله‌ بايد اينطور باشه‌. حتي‌ من‌ خودم‌ از كارهايي‌ كه‌ در زندگي‌ هميشه‌ به‌ فكرش‌ بودم‌ اين‌ كه‌ بتونم‌ كارهام‌ همش‌ براي‌ خدا باشه‌ و نمي‌شد. همة‌ كارهام‌ براي‌ خدا باشه‌. مگر كسي‌ از اين‌ راه‌ حركت‌ كنه‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ مريض‌ در مقابل‌ طبيب‌ هست‌ همانطور انسان‌ در مقابل‌ پروردگار باشه‌. هيچ‌ وقت‌ مريض‌ به‌ خاطر مزة‌ دوا، دوا را نمي‌خوره‌. شما  هم‌ بايد به‌ خاطر مزة‌ غذا، غذا را نخوريد. من‌ ديدم‌ اينجور افراد را. با اين‌ كه‌ حتي‌ در بين‌ شماها هم‌ الحمد الله‌ هست‌ اين‌ جور افراد. به‌ خاطر خاصيتش‌ مي‌خوره‌. آخه‌ حساب‌ مي‌كنه‌ اين‌ غذا آيا براي‌ وجود من‌ خاصيت‌ داره‌ يا نه‌؟ اين‌ را بدونيد امام‌ زمان‌ شما كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ همتون‌ به‌ اون‌ حضرت‌ برسيد حتي‌ يك‌ قند، يك‌ قطره‌ آب‌ را بدون‌ حساب‌ نمي‌خوره‌. شخصي‌ كه‌ مي‌خواد به‌ خدا يا به‌ امام‌ زمان‌ برسد بايد اين‌ چنين‌ باشه‌. سخنش‌ مخصوصا. حرف‌ كه‌ مي‌زنه‌، اين‌ حرف‌ من‌ چه‌ فايده‌ داشت‌. مثل‌ يك‌ دستگاه‌ كامپيوتر كه‌ حساب‌ مي‌كند سريع‌ توي‌ مغزش‌. كه‌ اين‌ حرفي‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ بزنم‌، اولا درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ ثانيا راسته‌ يا راست‌ نيست‌؟ سادثا اين‌ حرف‌ فايده‌اي‌ براي‌ من‌ داره‌ يا نداره‌؟ آيا خدا راضي‌ هست‌ يا نه‌؟ شما مي‌گيد كه‌ بعضي‌ها شايد توي‌ برنامه‌ها نباشند فكر مي‌كنند اين‌ كار يك‌ كار بسيار مشكلي‌ است‌. آخه‌ چطور مي‌شه‌ آدم‌ زبانش‌ را، اين‌ نمي‌شينه‌ حساب‌ بكنه‌ اين‌ يك‌ كلمه‌ حرفي‌ كه‌ مي‌خوام‌ به‌ فلاني‌، تلفن‌ را برداشته‌ دوستتون‌ با شما داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ او مي‌گه‌، شما مي‌گيد. او شما را مي‌خندونه‌، او شما را مي‌خندونه‌ يا توي‌ يك‌ مجلسي‌ همينطور. آخه‌ مگه‌ مي‌شه‌ ما يك‌ همچين‌ عملهايي‌ داشته‌ باشيم‌. مي‌گيم‌ بله‌. مي‌شه‌ كه‌ هيچي‌ ما پياده‌ هم‌ كرديم‌. نه‌ من‌ خودم‌ها، دوستاني‌ داريم‌ كه‌ اين‌ كار را پياده‌ هم‌ كردن‌. تمام‌ كلماتشون‌ حساب‌ داره‌. شما اين‌ را بدونيد افراد پر حرف‌.

 يك‌ افرادي‌ هستند خيلي‌ حرف‌ مي‌زنند، اولا كثر الكلام‌، كثرت‌ سخن‌، در يك‌ روايت‌ مضمون‌ روايت‌ را عينا بخوانم‌ من‌ كثر كلام‌ قل‌ عقله‌. هر كي‌ حرف‌ زدنش‌ زياده‌، عقلش‌ كمه‌. مي‌دونيد چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ عاقل‌ كسي‌ است‌ كه‌ اول‌ فكر مي‌كنه‌ بعد حرف‌ مي‌زنه‌. اگر انسان‌ بخواد يك‌ ريز حرف‌ بزنه‌، نمي‌تونه‌، به‌ فكر كردن‌ نمي‌رسه‌. پس‌ من‌ كثر كلام‌ غل‌ عقله‌. روي‌ حساب‌ حرف‌ مي‌زند. و من‌ غل‌ كلام‌ كثر عقله‌. هر كس‌ حرفش‌ كمه‌ عقلش‌ زياده‌. من‌ الان‌ كه‌ اينجا نشسته‌ام‌ دارم‌ براتون‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ فكرم‌ اينه‌ كه‌ هي‌ حرف‌ نزنم‌ شماها بخنديد به‌ من‌. و حرفي‌ نزنم‌ كه‌ فردا بگيد كه‌ فلاني‌ يك‌ آدم‌ ناداني‌، اين‌ حرف‌ بود زد روي‌ منبر. در تمام‌ شب‌ و روز انسان‌ بايد همان‌ حالت‌ را داشته‌ باشه‌. و حرفي‌ از زبانتون‌ بيرون‌ نياد كه‌ متن‌ نداشته‌ ابشه‌ تا چه‌ برسه‌ ظاهر داشته‌ باشه‌. آية‌ شريفة‌ قرآن‌ در اين‌ جهت‌ اين‌ قدر زياده‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌! كلامت‌ را كنترل‌ كن‌. از كلام‌، سمك‌ يكي‌ از دستور دين‌ مقدسه‌ اسلامه‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ بعد از سمك‌ در اصول‌ كافي‌ هست‌. يعني‌ يك‌ باب‌ باز كردن‌ براي‌ اين‌ كه‌ آدم‌ كم‌ صحبت‌ كنه‌. كنترل‌ كن‌ حرفهات‌ را. از اينجا بايد شروع‌ بكنه‌. حرف‌ زدنت‌ تحت‌ كنترلت‌ باشه‌. اگر كسي‌ مي‌خواد جهاد با نفس‌ بكنه‌ بايد تمام‌ سخنانش‌ حساب‌ داشته‌ باشه‌. بعد نگاهش‌ تحت‌ كنترل‌ باشه‌. هر جا خدا اجازه‌ داده‌ نگاه‌ بكنيد. اگر چشم‌ را دوختي‌ به‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ طبعا گناه‌ خواهي‌ كرد. گوشت‌ تحت‌ كنترل‌ باشه‌. هر صدايي‌ را نشنو. پاي‌ هر سخني‌ ننشين‌. با هر كسي‌ تماس‌ نگير كه‌ در مغزت‌ يك‌ افكار بدي‌ را تزريق‌ كنند. اين‌ هم‌ مال‌ گوشت‌، هر غذايي‌ را هم‌ نخور. حتي‌ هر بويي‌ را استشمام‌ نكن‌. حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ بو را استشمام‌ مي‌كنه‌ اين‌ گناه‌ به‌ پاش‌ نوشته‌ مي‌شه‌. بعد نوبت‌ به‌ اعمال‌ مي‌رسه‌. اعمالي‌ كه‌ انجام‌ دادي‌ آقا بايد حساب‌ داشته‌ باشه‌. عينا" يك‌ رانند كه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌. پشت‌ فرمان‌ شما نشستيد تمام‌ اعمالتون‌ حساب‌ داره‌. ترمز كردنتون‌. يك‌ دفعه‌ ترمز مي‌كنيد توي‌ جاده‌، اوني‌ كه‌ پهلوتون‌ نشسته‌ مي‌گه‌ چيه‌؟ مي‌گيد دلم‌ مي‌خواست‌ ترمز كنم‌. مي‌شه‌ يا نه‌؟ اعمال‌ شما همين‌ طوره‌. كنارتون‌ خداست‌. در كنار خدا. دلم‌ خواست‌ مي‌توني‌ بگي‌؟ اگر گفتي‌ تو طابع‌ خدا نيستي‌، طابع‌ دلتي‌. يك‌ دفعه‌ تند مي‌ري‌. پشت‌ فرمان‌ نشستي‌ تند گاز مي‌دي‌ مي‌ري‌. آقا چه‌ خبره‌ اين‌ قدر تند مي‌ري‌؟ پهلوت‌ يك‌ رفيقي‌ نشسته‌. نه‌ خداي‌ با عظمت‌، رفيقت‌ نشسته‌. آقا چرا تند مي‌ري‌؟ مي‌گيد دلم‌ مي‌خواد. در را باز كن‌ ما پياده‌ بشيم‌ بعد هر كار دلت‌ مي‌خواد بكن‌.

 چراغ‌ زدنت‌، نمي‌دونم‌ فرمان‌ پيچوندنت‌ همش‌ حساب‌ بايد داشته‌ باشه‌ والا خدا از پهلوت‌ مي‌ره‌ كنار. ائمه‌ مي‌رن‌ كنار. اونها با بي‌ عقليهاي‌ تو، با هواس‌ نفس‌ تو هيچ‌ ارتباطي‌ نمي‌تونند داشته‌ باشند. يعني‌ به‌ مدارا بگو كه‌ يك‌ كاري‌ كه‌ دلم‌ مي‌خواد كردي‌. تا اين‌ كار را كردي‌ خدا مي‌ره‌ كنار. در ماشين‌ را باز كن‌ من‌ را پياده‌  كن‌ بعد هر كاري‌ دلت‌ مي‌خواد بكني‌، بكن‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. كاري‌ كه‌ حتي‌ در غذا خوردن‌. دستور داريم‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشديد غذا نخوريد. و تا يكي‌ دو لقمه‌ مانده‌ كه‌ غذا، كامل‌ بشيد، سير بشيد دست‌ بكشيد. اين‌ لقمه‌هاي‌ آخر را آخه‌ اين‌ غذا حيفه‌ اين‌ چربي‌ كه‌ مشهدي‌، چون‌ مشهد يك‌ ته‌ ديگهاي‌ خوبي‌ هم‌ داره‌ اين‌ را حالا آوردن‌، صاحب‌ خانه‌ هم‌ بعد از غذا آورده‌. نمي‌شه‌ از اين‌ گذشت‌. بدون‌ همة‌ برنامه‌ هات‌ به‌ هم‌ خورده‌. آقايي‌ كه‌ در جهاد نفسي‌ و بالاتر. اين‌ را نمي‌شه‌ نخورد. و دائما صاحب‌ خانه‌ تعارف‌ مي‌كنه‌ به‌ صاحب‌ خانه‌ بگو آقا من‌ ديگه‌ به‌ حد كافي‌ غذام‌ را خوردم‌ مي‌خواستي‌ زودتر بياري‌. و به‌ عنوان‌ اين‌ كه‌ نمي‌دونم‌ خوشمزه‌ است‌ نمي‌شه‌. شما بدونيد عين‌ دوا خوردني‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ دكتر طبيب‌ گفته‌ اين‌ دوا را، دو تا قرص‌ را با هم‌ نخوري‌ مي‌دونه‌. حالا صاحب‌ خانه‌ بهت‌ مي‌گه‌ يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور، يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور. رفيقت‌ صميميت‌ مي‌گه‌ آقا يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور.مي‌خوري‌؟ محبوبت‌، معشوقت‌ كه‌ كنارت‌ نشسته‌، يا همسري‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داري‌ كنارت‌ نشسته‌ مي‌گه‌ آقا تو قرصها را صبح‌ پنج‌ تا بخور براي‌ اين‌ كه‌ طبيب‌ گفته‌ يك‌ دونه‌ بيشتر نخوري‌، عصر هم‌ پنج‌ تا بخور من‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ تمنا. مي‌گيد مگه‌ تو دشمن‌ مني‌؟ اين‌ برنامه‌ها را بايد همين‌ جور پياده‌ كنيد. شما چون‌ مجلس‌ الان‌ مختلطه‌ متأسفانه‌. و الا من‌ با افرادي‌ كه‌ در مرحلة‌ جهاد با نفسند اينها را دقيقا و جدا ميگم‌ و عمل‌ هم‌ مي‌كنند. نميشه‌، آخه‌ اين‌ غذا خوردنها چي‌ ميشه‌؟ من‌ يكي‌ از دوستان‌ خياري‌ كه‌ پوس‌ كندي‌ مي‌خواي‌ بخوري‌، فكر خاصيتش‌ را كردي‌؟ حالا شنيدم‌ بعد شايع‌ شده‌ كه‌ دوستان‌ مي‌گن‌ فلاني‌ گفته‌ كه‌ خيار نخور. نه‌ گاهي‌ خيار مفيده‌ براي‌ انسان‌. آقا اين‌ خيار ضرر داره‌، حالا من‌ نمي‌دونم‌ فوائدش‌ را از نظر غذا شناسي‌ اين‌ خيار براي‌ اين‌ كسالت‌ من‌ براي‌ اين‌ ناراحتي‌ من‌ مفيده‌. نخواسته‌ سرش‌ را كلاه‌ بگذاري‌ مي‌خواييد اين‌ خياره‌ را بخوره‌ ميگه‌ كه‌ من‌ بله‌ اين‌ مثلا چربي‌ خونم‌ چون‌ زياده‌، گرميم‌ كرده‌ اين‌ خيار را مي‌خورم‌. اينها همين‌ طور و غذاهاي‌ ديگه‌. همين‌ طور حرفهات‌، همين‌ طور اعمالت‌. با همة‌ مثالهايي‌ هم‌ كه‌ مكرر زده‌ام‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌. شما با يك‌ رانندگي‌ كه‌ مي‌كنيد اعمال‌ شما بايد تطبيق‌ بكنه‌. اين‌ اعمال‌ شما در رانندگي‌ هر چه‌ هست‌ همان‌ را در زندگيت‌ پياده‌ كن‌. دقيق‌، وقتي‌ مريض‌ هستي‌ مي‌خواي‌ قرصي‌، كپسولي‌، شربتي‌، آمپولي‌ استفاده‌ بكني‌ اينها را هم‌ با تمام‌ زندگيت‌ حساب‌ كن‌. لباسي‌ كه‌ مي‌پوشي‌ حتي‌ اينها را اثر داره‌. اثرات‌ عجيبي‌ هم‌ داره‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ كار جزئش‌، يك‌ كار كوچك‌ يك‌ اثرات‌ بسيار بدي‌ داره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌.

 يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا علي‌ انفسهم‌. اصراف‌ كرديد بر نفس‌ خودتون‌. مي‌دنيد اصراف‌ چيه‌ در اين‌ مثالهايي‌ كه‌ زدم‌. دكتر بهتون‌ يك‌ جعبه‌ قرص‌ داده‌ گفته‌ روزي‌ سه‌ تا بخور شما روزي‌ سي‌ تا خورديد. اصراف‌ بر نفس‌ خودتون‌ كرديد. پشت‌ فرمان‌ نشستيد بهتون‌ دستور دادن‌ كه‌ آقا فرمان‌ را راست‌ بگير، راست‌ برو، كج‌ گرفتيد رفتيد تو دره‌، اصراف‌ بر نفس‌ خود كرديد. بهتون‌ مي‌گن‌ آقا اين‌ لباس‌ مناسب‌ تو نيست‌. نپوش‌ نه‌ آقا اين‌ لباس‌ مناسب‌ تو نيست‌ تو يك‌ مسلماني‌نبايد. يك‌ نخ‌ موي‌ زن‌، حرامه‌ كه‌، همين‌ علما دروغ‌ گفتن‌ حالا از نظر بحثي‌ باشه‌، يا مطلبي‌ باشه‌ اما در ديدن‌ موي‌ زن‌ و باز گذاشتن‌ موي‌ زن‌ اين‌ را همه‌ گفتند حرامه‌. اين‌ بيرون‌ باشه‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما ماشين‌ را پرت‌ كنيد توي‌ جاده‌. توي‌ دره‌. از تو جاده‌ پرتش‌ كنيد. اگر حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ كارهايي‌ كه‌ سبب‌ هواس‌ پرتي‌ مي‌شه‌ اينها را نبايد بكنيد. هواس‌ پرتي‌ ديگران‌ مثلا چطور زنش‌ صورتش‌ زيباست‌ اين‌ را برد توي‌ مردم‌، فقط‌ گودي‌ صورتش‌ را هم‌ باز گذاشته‌ اما خودش‌ زنها خوب‌ مي‌فهمند كه‌ چه‌ چشمهايي‌ روي‌ اين‌ صورت‌ دوخته‌ مي‌شه‌ و روي‌ چه‌ حسابهايي‌ دوخته‌ مي‌شه‌ و چقدر گناهاه‌ كرده‌ مي‌شه‌ بخاطر اين‌ كاري‌ كه‌ حالا از نظر خودت‌ حلاله‌. تو به‌ درد سالك‌ الي‌ الله‌ بودن‌ را لااقل‌ نمي‌خوري‌. نمي‌توني‌ موفق‌ بشي‌. تو بندگان‌ خدا به‌ گناه‌ انداختي‌، حالا مي‌خواي‌ مقرب‌ پروردگار هم‌ باشي‌! اين‌ اصراف‌ بر نفسه‌. يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا انفسهم‌، اصراف‌ نكنيد. احترام‌ براي‌ خدا قائل‌ باشيد. خدا مهربانه‌، اين‌ را بدونيد چون‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ لا من‌ رحمت‌ الله‌. مأيوس‌ از رحت‌ خدا نشيد. يأس‌ از رحمت‌ خدا خيلي‌ گناه‌ بزرگي‌ است‌. حتي‌ اين‌ را بدونيد من‌ مكرر شايد براتون‌ گفته‌ باشم‌، فرعون‌، يزيد، حميد ابن‌ قحطبه‌، اينها جانيهايي‌ بودند ديگه‌ در دنيا. خدا دربارة‌ فرعون‌ مي‌گه‌ كه‌، به‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ برادرش‌ كه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تغي‌. او طغيان‌ كرده‌. و قوله‌ لهوا قولا ولينا. با نرمي‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. يك‌ كسي‌ فرزند ناخلفي‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌ مي‌ره‌ به‌ يك‌ نفر مي‌گه‌ برو با نرمي‌ صحبت‌ كن‌ دعواش‌ نكني‌. يك‌ وقت‌ باهاش‌ اوقات‌ تلخي‌ نكني‌! شما ممكنه‌ بگيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ اصلا از اوقات‌ تلخي‌ و دعوا مثلا خوشش‌ نمي‌ياد. نه‌ اينطور نبوده‌.

 بعد مي‌گه‌ لانه‌ يتذكر يخشي‌ شايد او هم‌ يخشي‌ به‌ همان‌ معنا. خدا را بشناسه‌. خشيت‌ پيدا بكنه‌، بياد در راه‌ خدا. حالا چه‌ وجهي‌ كه‌ شايد هزارها بچه‌ جلوي‌ مادر و پدرش‌ سر بريد. ببينيد اينها اصلا رحمت‌ خدااين‌ قدر بده‌. يزيد ابن‌ معاويه‌ آمد خدمت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفت‌ من‌ راهي‌ براي‌ توبه‌ كردن‌ دارم‌. حضرت‌ فرمود نمازغفليه‌ بخون‌. زينب‌ كبري‌ با امام‌ خيلي‌ فرق‌ داره‌. زينب‌ خيلي‌ بزرگواره‌، فرزند فاطمة‌ زهراست‌ اما همدوش‌ امام‌ نيست‌. اصلا يزيد را شما يك‌ برنامة‌ توبه‌ بهش‌ بديد، مي‌فهميم‌ كه‌ بله‌ نه‌ او موفق‌ نشده‌. خدا توفيقش‌ را بهش‌ نمي‌ده‌. خدامي‌ گه‌ برو تو را بيرون‌ هم‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اعتوب‌ عليه‌. حضرت‌ امير فرمود سكنتك‌ امك‌، مادرت‌ در مرگت‌ بنشينه‌ گريه‌ بكنه‌. تو مسخره‌ كردي‌ خدا را. بعضيها توفيق‌ توبه‌ كردن‌ پيدا نمي‌كنند. بعضيها هم‌ بحمد الله‌ انسان‌ مي‌بينه‌ به‌ به‌ اونچنان‌ توفيق‌ پيدا كرده‌اند كه‌ طمع‌ انسان‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ اينها را در درگاه‌ پروردگار بنشونه‌ و بخواد از خدا و از امامشون‌ و از امام‌ عصرشون‌ كه‌ تبديل‌ كنه‌ سيئاتشون‌ را به‌ حسنات‌. تبديل‌ سيئات‌ به‌ حسنات‌. اينها را كوچك‌ نشمريد. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فلان‌ شخص‌ چند تا گناه‌ كرده‌ خدا اين‌ را برمي‌ داره‌ اين‌ را تو نماز شب‌، اينجور انسان‌ رحمت‌ خدا را دريافت‌ مي‌كنه‌. يزيد ابن‌ معاويه‌ را امام‌ سجاد فرمود گوش‌ نكرد به‌ اصطلاح‌ ماها عمل‌ نكرد. اين‌ ببينيد اين‌ قدر گناهش‌ بزرگ‌ بوده‌ كه‌  توفيق‌ خوندن‌ نماز غفيله‌ را پيدا نمي‌كنه‌. اگر پس‌ بخوانه‌ چي‌؟ مي‌گيم‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. در نماز غفيله‌ بيشتر اين‌ مسئله‌ مطرحه‌. تو جريان‌ حضرت‌ يونس‌ و توبه‌اي‌ از گناها، از گناهي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ كرده‌ بود كه‌ گناه‌ نبود ترك‌ اولي‌ پيغمبر انجام‌ داده‌ بود. گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمون‌. حتي‌ يك‌ شب‌ موفق‌ نشد اين‌ يزيد اين‌ نماز غفليه‌ را با اين‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ پرچم‌ سبز، چراغ‌ سبز امام‌ سجاد بهش‌ نشون‌ داد. اما اون‌ بدبخت‌ بخاطر اون‌ گناه‌ عظيمي‌ كه‌ كرد يك‌ شب‌ موفق‌ نشد نماز غفيله‌ را بخونه‌. و حميد ابن‌ قحطبه‌، حميد ابن‌ قحطبه‌ كيه‌؟ يك‌ كسي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ عيون‌ اخبار الرضا نوشته‌ است‌ كه‌ يك‌ نفر مي‌ره‌ خدمت‌ ايشان‌ و ايشان‌ استاندار همين‌ طوس‌ بوده‌. از طرف‌ هارون‌ الرشيد. مي‌بينه‌ روز ماه‌ رمضان‌ داره‌ روزه‌ مي‌خوره‌. مي‌گه‌ كه‌ لابد مريض‌ است‌ چون‌ مسافر كه‌ نبود. مي‌گه‌ نه‌ من‌ مريض‌ نيستم‌. پس‌ چرا روزه‌ مي‌خوري‌؟ من‌ كاري‌ كردم‌ كه‌ از رحمت‌ خدا مأيوسم‌. اين‌ را مي‌گه‌، يعني‌ خدا ديگه‌ من‌ را مورد توجه‌ قرار نمي‌ده‌. مگر چكار كردي‌. گفت‌ در يك‌ شب‌ هارون‌ الرشيد من‌ را سه‌ مرتبه‌ خواست‌. اينها را من‌ خلاصه‌ مي‌كنم‌ اون‌ مشروح‌ مي‌گه‌. در روايت‌ هم‌ مشروح‌ داره‌. سه‌ مرتبه‌ خواست‌، در هر دفعه‌ بيست‌ نفر از فرزندان‌ پيغمبر را من‌ سر بريدم‌ و تو چاي‌ ريختم‌. نفر شصتمي‌ پيرمردي‌ بود آثار سجده‌ در پيشانيش‌ بود. اشكش‌ نيمه‌ شب‌ بود جاري‌ بود از خوف‌ خدا. به‌ من‌ گفت‌ تو خجالت‌ نمي‌كشي‌ در يك‌ شب‌ شصت‌ نفر از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را سر بريدي‌ توي‌ چاه‌ ريختي‌. روز قيامت‌ جواب‌ فاطمة‌ زهرا را چه‌ خواهي‌ داد. مي‌گه‌ گفتم‌ به‌ من‌ نهيب‌ زد كه‌ مگر نگفتي‌ جانم‌، مالم‌، ناموسم‌، دينم‌ را در راه‌ تو به‌ هارون‌ الرشيد اين‌ را گفتي‌ يا نه‌؟ پس‌ چرا معطلي‌! من‌ فورا سر اون‌ يك‌ نفر را هم‌ بريد انداخت‌ توي‌ چاه‌.

 خوب‌ اين‌ خبر را حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ دادند. حضرت‌ فرمود يأس‌ او از رحمت‌ خدا بدتر از اون‌ شصت‌ نفر كشتن‌ در يك‌ شبه‌. ببينيد خيلي‌ عجيبه‌. يعتوا من‌ رحمت‌ الله‌. مي‌گم‌ ما خدا را نشناختيم‌. اگر كسي‌ خدا را بشناسه‌ به‌ خودش‌ قسم‌، به‌ خودش‌ قسم‌، حتي‌ ترك‌ اولي‌ نمي‌كنه‌، ترك‌ اولي‌ نمي‌كنه‌. با يك‌ نفر دوست‌ مي‌شيد، يكي‌ از، مثلا اولياء خدا از علما كوشش‌ مي‌كنيد كه‌ او از شما منزجر نشه‌. اين‌ كوشش‌ شماست‌. شما نبايد اگر خدا را بشناسيد، نبايد كاري‌ بكنيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ غضب‌ دربياد حتي‌ در مكروه‌ را نبايد انسان‌ انجام‌ بده‌. حتي‌ ترك‌ اوليي‌ هم‌ نبايد انجام‌ بده‌. در عين‌ حال‌ خدا اين‌ قدر مهربانه‌ كه‌ لا من‌ رحمت‌ الله‌. از رحمت‌ خدا مأيوس‌ نشيد. مي‌خواد اميد درتون‌ ايجاد كنه‌، ان‌ الله‌ يعفر الذنوب‌ جميعا. خدا قادر است‌ كه‌ همة‌ گناهان‌ را ببخشد. تو بيا، ديگه‌ تو كه‌ بدتر از فرعون‌ نيستي‌. تو كه‌ بدتر از يزيد ابن‌ معاويه‌ نيستي‌، تو كه‌ بدتر از حميد ابن‌ قحطبه‌ نيستي‌. تو بيا. و آمدن‌ در خانة‌ خدا، آقايون‌ اين‌ را بدونيد همين‌ طوري‌ نمي‌شه‌. خوب‌ من‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌ريم‌، مي‌ريم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ از گناهانمون‌ توبه‌ مي‌كنيم‌. بسيار خوب‌. اما اين‌ را بدونيد چند تا گناه‌ اينجوري‌ نمي‌شه‌ توبه‌ كرد. اول‌ اگر مالي‌ از مردم‌ خوردي‌ يا ظلمي‌ به‌ كسي‌ كردي‌ بايد مال‌ او را پس‌ بدي‌ و رضايت‌ او را جلب‌ كني‌. اين‌ يكي‌، حق‌ الناس‌. حق‌ الناس‌ توبه‌اش‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌ و زيارت‌ حضرت‌ رضا و گريه‌ كردن‌ بر حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و اينها نيست‌. اداي‌ دينه‌. مظلوم‌ را راضي‌ كردنه‌. اين‌ كار را بكن‌. اين‌ توبة‌ اين‌ گناهات‌. اگر راضي‌ را مثلا يك‌ كسي‌ است‌ بيست‌ ساله‌ روزه‌ نگرفته‌ اين‌ مي‌خواد بياد توبه‌ بكنه‌، راه‌ برش‌ بسته‌ است‌. نه‌ اما با كفاره‌ها چكار كنم‌. يعني‌ بعضي‌ از اين‌ افرادي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا استاد نمي‌خواد اين‌ را بدونيد، مي‌گيم‌ بيست‌ سال‌ روزه‌اش‌ را خورده‌ مراجع‌ تقليد مي‌گن‌ در ازاي‌ هر روز اين‌ بايد قضاش‌ را بگيره‌ و دو ماه‌ پي‌ در پي‌ هم‌ براي‌ يك‌ روز كفارة‌ روزه‌اشه‌. روزه‌ بگيره‌. بيست‌ سال‌ چند روز مي‌شه‌، چقدر مي‌شه‌ مي‌تونه‌؟ چكار بكنه‌. و راهي‌ هم‌ نداره‌ جز همين‌. به‌ مراجع‌ مراجعه‌ كنيد، به‌ رساله‌ها مراجعه‌ كنيد ببينيد چي‌ مي‌فرمايند هيچ‌ راهي‌ نداره‌ جز همين‌.

 اگر با حرام‌ افطار كرده‌ باشه‌. شغلش‌ حرامه‌ يك‌ پول‌ حرامي‌ درست‌ كرده‌ ناهار درست‌ كرده‌ ماه‌ رمضاه‌ خورده‌. اين‌ چكار بايد بكنه‌؟ كفارة‌ جمع‌ بايد بده‌ براي‌ هر روز. براي‌ هر روز بايد روزه‌ بگيره‌. پي‌ در پي‌. شصت‌ تا مسكين‌ را غذا بده‌. اطعام‌ بده‌ و يك‌ برده‌ هم‌ در راه‌ خدا آزاد كنه‌. براي‌ هر روز. به‌ رساله‌ها مراجعه‌ بكنيد. اينجا فقط‌ بايد براي‌ توبه‌ در اين‌ جور موارد كه‌ اكثرا" هم‌ متأسفانه‌ گرفتارش‌ هستند مخصوصا اوايل‌ تكليف‌، مخصوصا در خانمها گرفتار اين‌ معنا هستند اينجا بايد يك‌ راه‌ چاره‌اي‌ كه‌ نمي‌تونم‌ براتون‌ بگم‌ چون‌ هر كسي‌ يك‌ حسابي‌ داره‌ من‌ نمي‌تونم‌ براي‌ ديگران‌ بگيرم‌. بعضيها خدمتون‌ عرض‌ شود مي‌تونند، بعضيها اينها روشون‌ حساب‌ مي‌شه‌. يك‌ راه‌ چاره‌اي‌ اينجا كه‌ بايد يك‌ مجتهد يك‌ استاد كه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد اين‌ بندة‌ خدا را از اين‌ غرق‌ نجات‌ بده‌ بايد فكري‌ براي‌ اين‌ روزه‌ هات‌ بكنه‌. يك‌ كسي‌ افتاده‌ باشه‌ توي‌ دريا حالا خيلي‌ تنومند و سنگينه‌ اين‌ به‌ هر صورت‌ مشكله‌ نجاتش‌ بده‌ انسان‌ از توي‌ دريا. هي‌ مي‌رن‌ وسائلش‌ را پيدا مي‌كنند، فراهم‌ مي‌كنند مي‌يارن‌ نجاتش‌ مي‌دن‌ بالاخره‌. اين‌ بايد اين‌ كارها بشه‌. راههاي‌ مختلفي‌، تحقيقات‌ مختلفي‌ شده‌ كه‌ ما همچين‌ افرادي‌، از اين‌ سنخ‌ افراد ما زياد داريم‌. حتي‌ يك‌ مدتي‌ اموال‌ مردم‌ را خورده‌. حتي‌ دزدي‌ كرده‌، چپاول‌ كرده‌، اهميتي‌ به‌ مثلا مال‌ مردم‌ نداده‌. اين‌ توبه‌اش‌ اين‌ جورها نيست‌ كه‌ استغفار بكنه‌ يا چهل‌ روز مثلا توبه‌ بكنه‌. يك‌ برنامه‌اي‌ داره‌. بايد حتما به‌ اين‌ مسائل‌ تا استادش‌ يا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ او برنامه‌اي‌ پيدا بكنه‌ او را نجات‌ بده‌ از اين‌ جهت‌ اين‌ هست‌ و لذا يكي‌ از مشكلات‌ مهم‌ اين‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ افراد بايد بكنند و حتما هم‌ بايد بكنند و غالبا هم‌ معطل‌ مي‌شن‌ مشكلاتش‌ همين‌ هاست‌. لذا ما مي‌گيم‌ آقا بايد يك‌ استاد داشته‌ باشيد. بعضي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ نه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بخشه‌. مثلا گناهاني‌ كرده‌ در زندگيش‌ و الان‌ هم‌ پشيمانه‌ و نه‌ از اين‌ قسمه‌ كه‌ حق‌ الناسه‌ و نه‌ از اين‌ قسمي‌ كه‌ قضا داشته‌ باشه‌ است‌، اينها را خداي‌ تعالي‌ مي‌بخشه‌. ان‌ الله‌ يعطوا بذنوبك‌ همه‌ را خدا مي‌بخشه‌ منتها هر كدام‌ يك‌ راهي‌ داره‌. ان‌ هو الغفور الرحيم‌. خدا غفوره‌، رحيمه‌. در ترجمة‌ غفور گفته‌اند كه‌ غفور به‌ معناي‌ پرده‌ اندازه‌. پوشاندن‌. پرده‌مي‌ اندازه‌ خداي‌ تعالي‌ نمي‌گذاره‌ مردم‌ بفهمند. نمي‌گذاره‌ ملائكه‌ بفهمند. شما اگر يك‌ كار بدي‌ كرده‌ باشيد اين‌ را قاضي‌ كه‌ مي‌خواد درباره‌ اتون‌ حكم‌ كه‌ بكنه‌ مي‌بينيد كه‌ گوشه‌ و كنار را مواظبه‌ كه‌ كسي‌ نفهمه‌. از همانجا مي‌فهميد مي‌خواد، داره‌ به‌ نفع‌ شما قضاوت‌ كنه‌.

 چون‌ مردم‌ بفهمند، مردم‌ نمي‌گذارند كه‌ او شما را عفو كنه‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ زياد به‌ اين‌ معنا اشاره‌ كرده‌ و زياد تصريح‌ كرده‌ كه‌ گناه‌ علني‌ نكنيد. يك‌ گناهي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ بفهمند نكنيد. چون‌ خدا مي‌گذارد مردم‌ نمي‌گذرند. شما اگر از اولياء خدا هم‌ باشيد اين‌ آدم‌ بيست‌ سال‌ قبلي‌ كه‌ فلان‌ عمل‌ بد را كرد. اينجوريه‌. گناهتون‌ را علني‌ نكنيد. تشييع‌ فاحشه‌ نكنيد. معصيتها را علني‌ به‌ نظر من‌ زمان‌ صغيره‌ باشه‌، بعضي‌ از گناهاني‌ است‌ علني‌ مي‌شه‌ صغيره‌ است‌. اين‌ گناه‌ صغيره‌ است‌ حالا از گناه‌ كبيره‌اي‌ بدتره‌. گناهان‌ علني‌، گناه‌ علني‌ نكنيد. خودتون‌ با معصيت‌ كار توي‌ مردم‌ معرفي‌ نكنيد. در روايات‌ داره‌ كاري‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ از دار دنيا رفتيد مردم‌ بگن‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ بود گناه‌ نمي‌كرد. ولو تو خيلي‌ هم‌ گناه‌ كرده‌ باشي‌ در خانه‌ در مخفي‌، خداي‌ تعالي‌ بخاطر احترام‌ اين‌ چهل‌ نفر كه‌ گفتند او گناه‌ نمي‌كرد از گناهان‌ تو مي‌گذره‌. اين‌ معني‌ غفره‌، غفر يعني‌ پرده‌ انداختن‌. غفار يعني‌ خدايي‌ كه‌ خيلي‌ پرده‌ مي‌اندازه‌. هيچ‌ مي‌دونيد كه‌ گناهان‌ ما را ملائكه‌ هم‌ حتي‌ تا هفت‌ ساعت‌ مطلع‌ نمي‌گذاره‌ خداي‌ تعالي‌، خداي‌ ستار العيوب‌ بشوند. تا هفت‌ ساعت‌ كه‌ اگر توبه‌ كرد و پشيمان‌ شد هيچي‌. اگر پشيمان‌ نشد اون‌ وقت‌ اونها در پروندة‌ اعمالتون‌ در اون‌ ليست‌ اعمالتون‌ درج‌ كنند. اين‌ را بدونيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا ان‌ هو الغفور. يكي‌ از اسماء پروردگار غفوره‌، يكي‌ اسماء پروردگار غفاره‌، غفار يعني‌ بسيار به‌ اصطلاح‌ پوشانده‌. پوشش‌ مي‌اندازه‌، نمي‌گذاره‌ كه‌ كسي‌ بفهمه‌. تو شب‌ برو در خانة‌ خدات‌ بگو الهي‌ دائما الارض‌ بذنوب‌ لفاختي‌. خدايا اگر زمين‌ گناهان‌ من‌ را ببينه‌ من‌ را خودش‌ فرو مي‌بره‌. انسان‌ وقتي‌ فكر مي‌كنه‌، بعضي‌ افراد هستند اين‌ قدر بي‌ فكرند به‌ گناهان‌ خودشون‌ را هم‌ فراموش‌ كرده‌اند. اما بعضيها گناهانشون‌ را نه‌ به‌ يادشون‌ هست‌. و هميشه‌ به‌ ياد گناهانشون‌ هستند. مي‌شينه‌ انسان‌ در خانة‌ خدا. دستوره‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواييد با خداي‌ تعالي‌ خلوت‌ كنيد از اول‌ تكليفتون‌ لااقل‌ از اونجا بايد بگيد من‌ فلان‌ گناه‌ را كردم‌، من‌ فلان‌ معصيت‌ را كردم‌، فلان‌ واجب‌ را ترك‌ كردم‌، هي‌ بگو، هي‌ بگيد يك‌ حالتي‌ در شما پيدا ميشه‌  كه‌ شما مي‌شيد گنه‌ كار خداي‌ تعالي‌ مي‌شه‌ غفار، اون‌ وقت‌ اشكتون‌ جاري‌ مي‌شه‌ حالت‌ خضوع‌ پيدا مي‌كنيد اونجاست‌ كه‌ دعاتون‌ مستجاب‌ مي‌شه‌. اونجاست‌ كه‌ توبه‌ اتون‌ قبول‌ مي‌شه‌. نامفهوم‌. خدايا من‌ را ببخش‌. نبخشه‌ ما ديگه‌ نيستيم‌ نه‌ عبادتي‌، نه‌ نمازي‌ قبلا مي‌خونديم‌ ديگه‌ نمي‌خونيم‌. خدا گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند اين‌ شعر را همتون‌ بلديد بر گرد كبرياش‌ ننشيند. جهنم‌ كه‌ تو نماز نمي‌خوني‌. مگر با خدا به‌ جز، با خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، با خدايي‌ كه‌ اون‌ قدر مهربانه‌ كه‌ مي‌گه‌ يغفر من‌ رحمت‌ الله‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ با خدا هيچ‌ وقت‌ قهر نكنيد. الطاف‌ خدا را به‌ ياد بياريد و معصيتهاي‌ خودتون‌ را هم‌ به‌ ياد بياريد ببينيد امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ همين‌ روز عرفه‌ اين‌ دعا را مي‌خونه‌. انت‌ الذي‌ احسان‌، انت‌ الذي‌ خلقت‌، انت‌ الذي‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنه‌ كه‌ تو اينطور كردي‌. تو اين‌ محبت‌ را كردي‌ تو من‌ را ايجاد كردي‌. تو من‌ را وفق‌ دادي‌، تو من‌ را به‌ من‌ محبت‌ كردي‌. اينها را مي‌گه‌ بعد مي‌فرمايد ان‌ الذيي‌ اذنبت‌. من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ گناه‌ كردم‌. من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ عبادت‌ نكردم‌، من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ فلان‌ نواقص‌ را دارم‌ و اين‌ مطالب‌ را امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد. در روز عرفه‌، دعاي‌ عرفه‌ را هم‌ لابد اكثرتون‌ خونديد و متوجه‌ معناش‌ هم‌ انشاء الله‌ بوديد. سيد الشهداست‌. حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، اعتراف‌، و اينها تعليم‌ به‌ ماست‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌ده‌ كه‌ ما اعتراف‌ كنيم‌ گناهانمون‌ را در مقابل‌ پروردگار. و در روز عيد قربان‌، امسال‌ اين‌ ايامي‌ كه‌ گذشت‌ خيلي‌ مهم‌ بود. روز عيد قربان‌ يك‌ درسي‌ از حضرت‌ ابراهيم‌ بايد ما بگيريم‌. روز عيد قربان‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ شبش‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در عالم‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ بايد فرزندش‌ را در راه‌ خدا بده‌. آقا خيلي‌ كار مشكليه‌! انسان‌ فرزند عزيز خودش‌ را اون‌ هم‌ مثل‌ حضرت‌ اسماعيل‌. ببره‌ در قربانگاه‌ بخواد سرش‌ را از بدن‌ جدا كنه‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ انا عليك‌ چقدر انسان‌ لذت‌ مي‌بره‌ كه‌ فرزند اين‌ چنين‌ داشته‌ باشه‌. مي‌گه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ تو را ضبح‌ مي‌كنم‌. اين‌ مي‌گه‌ يا ابطك‌ ان‌ را تعمل‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ هر چه‌ را كه‌ بهت‌ امر شده‌. ستجدني‌ انشاءالله‌ من‌ الصابرني‌. انشاء الله‌ كه‌ من‌ صبر مي‌كنم‌. بله‌ بچه‌ را برده‌ اونجا. يك‌ كسي‌ همين‌ چند شب‌ قبل‌ بود نمي‌دونهم‌ در تهران‌ يك‌ مجلسي‌ بود خصوصياتش‌ را يادم‌ رفته‌. از من‌ سؤال‌ كردند كه‌ اين‌ يعني‌ چي‌؟ اگر خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌ از اول‌ كه‌ گوسفند را بكشه‌ اين‌ بچه‌ را ببرن‌ اونجا و بعد بگن‌ كه‌ نكش‌. من‌ يك‌ جريان‌ را خودم‌ هم‌ نمي‌دونستم‌، نمي‌فهميدم‌. اون‌ فلسفه‌اش‌ را يك‌ وقتي‌.

 رفتم‌ منزل‌ يكي‌ از دوستان‌، يعني‌ اونجا متوجه‌ اين‌ معنا شدم‌. اين‌ صاحب‌ خانه‌ يك‌ بچه‌ را آورد چاقو هم‌ آورد گفت‌ اين‌ را مي‌خوام‌ جلوي‌ شما سر ببرم‌. من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. گفت‌ پس‌ اجازه‌ بديد اين‌ گوسفند را سر ببرم‌.همانجا به‌ اصطلاح‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ گوسفند آوردن‌ بدل‌ اين‌ كاره‌، يعني‌ محبت‌ اين‌ در اين‌ حده‌. محبت‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نسبت‌ به‌ خدا در اين‌ حده‌. كه‌ فرزندش‌ را ولي‌ خوب‌ خدا راضي‌ نيست‌. گوسفند براش‌ آوردند. من‌ اگر معمولي‌ بود هيچ‌ وقت‌ نمي‌گفتم‌ كه‌ گوسفند براي‌ من‌، گوسفند آورده‌ خوب‌ اين‌ را هم‌ نكشيد. (نامفهوم‌). اما اين‌ كاري‌ كه‌ كرد گوسفند بكش‌ حالا عيبي‌ نداره‌ گوسفند. اين‌ محبت‌ فوق‌ العادة‌ انسان‌ را به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌رسونه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آقايون‌ در محبت‌ به‌ خدا،در مرحلة‌ محبت‌ ولو اين‌ كه‌ صراط‌ مستقيمش‌ مهمتر بود در مرحلة‌ محبت‌ واقعا عجيب‌ برخورد مي‌كرده‌ با خداي‌ عزيز. مي‌خوان‌ بياندازنش‌ تو آتش‌ مي‌گه‌ نه‌ هنوز هم‌ من‌ را داره‌ مي‌بينه‌. فرزندش‌ را فدا مي‌كنه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ببر زن‌ و بچه‌ ات‌ را وسط‌ بيابان‌. مي‌بره‌ مي‌ذاره‌ بعد مي‌گه‌ كه‌ ربنا يقيموالصلاة‌ خدايا من‌ زن‌ و فرزندم‌ را و ذريه‌ام‌ را در كنار خانه‌ ات‌ البته‌ به‌ اعتبار آينده‌ در وادي‌ كه‌ اصلا كشت‌ و زرع‌ نيست‌ و واقعا هم‌ اينطور بوده‌ من‌ اينها را اونجا گذاشتم‌ چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ نماز به‌ پا بياسته‌ و يقيموا الصلاة‌. اين‌ دعا را مي‌كنه‌. اول‌ تو راه‌ خدا كار كن‌ بعد دعا كن‌. فجعل‌ من‌ الناس‌ تحتي‌ عليهم‌ خدايا اين‌ دلهاي‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ اينها هوادار قرار بده‌. محبت‌ مردم‌ را جلب‌ به‌ اينها بكن‌. اين‌ رودي‌ كه‌ الان‌ اطراف‌ كعبه‌ مردم‌ طواف‌ مي‌كنند از همان‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ اونها را گذاشت‌ مي‌شد محبت‌ خدا نسبت‌ به‌ فرزندان‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عليه‌ السلام‌. حضرت‌ ابراهيم‌ فرزندش‌ را اونجا گذاشته‌. گاهي‌ انسان‌ در زندگي‌ اونها كه‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ كه‌ ماها اسممون‌ بندة‌ خداست‌. هر چه‌ هم‌ ترقي‌ بكنيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را آورده‌ توي‌ بيابان‌ گذاشته‌. آب‌ دو كوزه‌، به‌ اندازة‌ مثلا موقت‌ خيلي‌ كم‌. غذا محدود. اينها را گذاتشه‌ اونجا و رفت‌ اصلا هم‌ به‌ فكر نبود. خدا هست‌ من‌ كه‌ صاحب‌ زن‌ و صاحب‌ فرزند نيستم‌. المال‌ مال‌ الله‌ در اين‌ روايت‌ داريم‌ كه‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را وقتي‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ حضرت‌ مي‌فرمايد حقيقت‌ عبوديت‌ مي‌دوني‌ چيه‌؟ ان‌ لا ير الارض‌ في‌ ما حول‌ الله‌ منها. خودش‌ چيزهايي‌ كه‌ در اختيارشه‌  مالكيت‌ براي‌ ما باشه‌. مال‌ را نام‌ خدا بزنه‌. امره‌ الله‌ بگذارند اونجايي‌ كه‌ خدا مي‌خواد. اين‌ پولي‌ كه‌ داري‌ خدا كجا مي‌خواد بگذاري‌؟ توي‌ جيب‌ يك‌ نفر مستحقي‌ كه‌ الان‌ به‌ نان‌ شبش‌ محتاجه‌ بگذار. خودت‌ همان‌ كاري‌ را بكن‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرد.

 يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. چكار كرد علي‌ بن‌ ابيطالب‌! حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ زن‌ و فرزندش‌ را با همة‌ محبتي‌ كه‌ بهشون‌ داشت‌ گذاشت‌ اينجا و رفت‌. رفت‌ بعد از مدتها آمد بله‌ ديد كه‌ مردم‌ دورش‌ جمع‌ شدند دعاش‌ مستجاب‌ شده‌، اونجا محلي‌ شده‌ جاي‌ آبادي‌ شده‌، آبي‌ راه‌ افتاده‌، خيمه‌ و تشكيلاتي‌ دارند اين‌ زن‌ و فرزند. حالا آمده‌ وقتي‌ حضرت‌ هاجر نبود. از سفر كه‌ آمد حضرت‌ هاجر نبود. حضرت‌ اسماعيل‌ هم‌ نبود. خانمي‌ كه‌ براي‌ حضرت‌ اسماعيل‌ عقد كرده‌ بودند ايشان‌ بود. وقتي‌ آمد خودش‌ را معرفي‌ كرد ديد خيلي‌ اهميت‌ نداد مثل‌ عروسهايي‌ كه‌ خيلي‌ براي‌ پدر شوهر احترام‌ قائل‌ نيستند احترامي‌ كه‌ براي‌ پدر مي‌كنيد بايد براي‌ پدر شوهر هم‌ بكنيد. همين‌ طور آقايون‌ همين‌ احترامي‌ كه‌ براي‌ پدر و مادر خودتون‌ قائليد بايد براي‌ پدر و مادر زنتون‌ هم‌ قائل‌ باشيد. هر دو پدرند، هر دو مادرند. چون‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ الآباء ثلاثه‌. پدران‌ سه‌ تا هستند، اب‌ زوجت‌، يك‌ پدر هست‌ كه‌ تو به‌ دنيا آورده‌. اب‌ زوجك‌ پدري‌ هست‌ كه‌ زن‌ بهت‌ داده‌. و اب‌ علمك‌، پدري‌ هست‌ كه‌ بهت‌ تعليم‌ داده‌. هر سه‌اشون‌ مساوي‌ بايد باشند. ايشان‌ آمد خيمه‌ احترام‌ از او نديد. يك‌ جمله‌ به‌ عروسش‌ گفت‌. گفت‌ به‌ اسماعيل‌ بگو كه‌ پاشنة‌ درت‌ را عوض‌ كن‌. رفت‌. اين‌ را گفت‌، حضرت‌ اسماعيل‌ فهميد كه‌ پدرش‌ چي‌ مي‌گفته‌. زنش‌ را طلاق‌ داد تو به‌ درد من‌ نمي‌خوري‌، با من‌ هم‌ كفو نيستي‌. زني‌ گرفت‌ دفعة‌ دوم‌ كه‌ اين‌ معرفت‌ به‌ مقام‌ الهي‌، معرفت‌ به‌ پيغمبر خدا حالا شما يك‌ وقت‌ اين‌ كار را نكنيد اگر پدرتون‌ را احترام‌ نكرد شما مثلا بريد زنتون‌ را طلاق‌ بديد. نه‌. او پيغمبر بود، او به‌ اصطلاح‌ يك‌ كار جزئي‌ براي‌ غير خدا نمي‌كرد. شما ممكنه‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ داشته‌ باشه‌ حق‌ با همان‌ خانم‌ شما باشه‌. اينها براي‌ عبرت‌ همين‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ كه‌ رسيد اون‌ وقت‌ از اين‌ كارها بكن‌. همين‌ طوري‌ اگر بچه‌اش‌ را گفتن‌ بكش‌ بكشه‌، هم‌ مي‌تونه‌ توي‌ آتش‌ رفتن‌ و افتادن‌ توي‌ آتش‌ را اگر تحمل‌ كردي‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ اون‌ وقت‌ كارهاي‌ ديگه‌اش‌ هم‌. دفعة‌ دوم‌ هم‌ كه‌ آمد باز هم‌ حضرت‌ اسماعيل‌ نبود ولي‌ اون‌ دختر، احترام‌ كرد. پاهاي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را حتي‌ شست‌. و خيلي‌ مواظبت‌ كرد. حضرت‌ ابراهيم‌ نوشت‌ كه‌ و فرمود كه‌ نه‌ اين‌ پاشنة‌ در را خوب‌ نگه‌ دار. حالا بعد از مدتها حضرت‌ ابراهيم‌ دفعة‌ اول‌ كه‌ آمد همين‌ جريان‌ زن‌ بود. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ مدتها نبوده‌، آمده‌ حضرت‌ اسماعيل‌ را برداشته‌ و برده‌ براي‌ قربانگاه‌. يك‌ دفعه‌ خداي‌ تعالي‌ خدا مهربانه‌ و تق‌ الله‌ بضبح‌ عظيم‌. روايت‌ مختلف‌ دربارة‌ ضبح‌ عظيم‌. بعضي‌ها مي‌گيم‌ منظور حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و اسلام‌ است‌. يعني‌ اي‌ ابراهيم‌ تو فرزندت‌ را بكشي‌ اثر زياد نداره‌. اما ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در كربلا، وقتي‌ كه‌ يزيد ابن‌ معاويه‌ دستور داده‌ بود كه‌ آب‌ را بر خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ببندند. آب‌ را بستند در تمام‌ طول‌ مدتي‌ كه‌ از روز هفتم‌ محرم‌ تا روز عاشورا، حضرت‌ سيد الشهدا يك‌ كلمه‌ اظهار ناراحتي‌ مخصوصا در اعتراض‌ به‌ پروردگار نكرد. خيلي‌ عجيبه‌. روز عاشورا شد. در روايت‌ داره‌ كه‌

 

۲۰ ذی القعده ۱۴۱۶ قمری – ۲۱ فروردین ۱۳۷۵ شمسی – نكات‌ تربیتی‌ و اخلاقی‌

 نكات‌ تربیتی‌ و اخلاقی‌ 21/1/75

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر شهرا في‌ كتاب‌ الله‌.

 يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ سالكين‌ الي‌ الله‌، آنهايي‌ كه‌ قصد رسيدن‌ به‌ خدا را دارند و بايد حتما از صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كنند، به‌ مسئلة‌ زمان‌ بايد توجه‌ داشته‌ باشند. زمان‌ از شب‌ و روز، از ماه‌ و سال‌ تشكيل‌ ميشه‌. و به‌ مناسبت‌ همين‌ ماه‌ و سال‌ و روز و هفته‌، پروردگار متعال‌ براي‌ بندگانش‌ برنامه‌هايي‌ تنظيم‌ فرموده‌. كه‌ ما تا وقتي‌ در دنيا هستيم‌ ناگزيريم‌ از اينكه‌ طبق‌ برنامه‌هاي‌ الهي‌ حركت‌ كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌، فرموده‌ عدد ماهها در نزد خدا دوازده‌تاست‌. يعني‌ سال‌ از دوازده‌ ماه‌ تشكيل‌ ميشه‌. در اين‌ دوازده‌ ماه‌ چهار ماه‌ اون‌ ماههاي‌ پر احترامي‌ است‌. كه‌ يكي‌ از آن‌ ماههاي‌ پر احترام‌، ماه‌ ذيقعده‌ است‌. همين‌ ماهي‌ كه‌ الان‌ درش‌ هستيم‌. و بعد ماه‌ ذيحجه‌ و بعد هم‌ محرم‌ و ماه‌ چهارم‌ ماه‌ رجبه‌. اينها ماههاي‌ پر احترام‌ و پر اهميت‌ و كوشش‌ كنيد كه‌ در اين‌ ماهها به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. آن‌ كسي‌ ظالم‌ به‌ خودشه‌ كه‌ منافع‌ خودش‌ را از دست‌ بدهد و ضررهايي‌ براي‌ خودش‌ بوجود بياره‌. ظالمترين‌ مردم‌ اينچنين‌ شخصي‌ است‌. ظالمترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌. ظالمترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ قانون‌ پروردگار را زير پا بگذاره‌. خدايي‌ كه‌ آنقدر مهربان‌ است‌، كه‌ هيچ‌ گاه‌ از دستوراتي‌ كه‌ به‌ انسان‌ داده‌، منافع‌ خودش‌ را منظور نكرده‌. به‌ قول‌ ملاي‌ رومي‌ ميگه‌ كه‌ از قول‌ خداي‌ تعالي‌ من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌. بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌. خدا بشر را براي‌ اينكه‌ يك‌ نفعي‌ براي‌ او داشته‌ باشند وادار به‌ عبادت‌ نكرده‌. بلكه‌ هر دستوري‌ را كه‌ پروردگار به‌ بشر داده‌ است‌ صددرصد منافع‌ خود او را منظور كرده‌. بنابراين‌ اگر انسان‌ گناه‌ بكند، واجباتش‌ را ترك‌ بكند، در مرحلة‌ اول‌ ظلم‌ به‌ خودش‌ كرده‌. درست‌ است‌ كه‌ بي‌ اعتنائي‌ به‌ خدا كرده‌. درست‌ است‌ كه‌ اين‌ شخص‌ توهين‌ به‌ پروردگار كرده‌. اما ظلم‌ به‌ خودش‌ هم‌ كرده‌ است‌.

 در جريان‌ حضرت‌ يونس‌، وقتي‌ كه‌ در كشتي‌ نشست‌ و به‌ وظائف‌ دينيش‌ عمل‌ نمي‌كرد. يعني‌ وظائفي‌ را كه‌ پروردگار به‌ او محول‌ كرده‌ سستي‌ كرد. نه‌ اينكه‌ خداي‌ نكرده‌ پيغمبري‌ مثل‌ ما گناه‌ بكند. نه‌. خسته‌ شد بلكه‌ تبليغ‌ كرد و مردم‌ اعتنا نكردند، فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. فكر كرد كه‌ ما بهش‌ سخت‌ نمي‌گيريم‌. اذ ذهب‌ مغاضبا. وقتي‌ كه‌ با غضب‌ از ميان‌ مردم‌ بيرون‌ رفت‌. ولي‌ ما به‌ پيغمبران‌ سخت‌ مي‌گيريم‌. كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ با خدا رابطه‌ داشته‌ باشن‌، بايد خيلي‌ مواظب‌ اعمالشون‌ باشند. اين‌ شخص‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ فرمودند كار بد از همه‌ بده‌ اما از تو بدتره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو به‌ ما منتسبي‌. شماها خانمها در همين‌ وسط‌ من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بگم‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد، كارهايي‌ كه‌ شايد از ديگران‌ خوب‌ باشه‌ ولي‌ از شما خوب‌ نيست‌. حسنات‌ الابرار سيئات‌ المقربين‌. كارهاي‌ خوب‌ آدمهاي‌ نيك‌، آدمهاي‌ خوب‌، اين‌ گناه‌ افرادي‌ است‌ كه‌ به‌ خدا نزديكند. حسنات‌ افراد نيك‌، افراد خوب‌، گناه‌ كساني‌ است‌ كه‌ مقربند. اين‌ نمازي‌ را كه‌ شماها مي‌خونيد با تمام‌ توجه‌، اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ همينجور نماز بخونه‌، خدا از مقام‌ ولايت‌ خلعش‌ ميكنه‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ از علي‌ توقعي‌ ندارند كه‌ توي‌ نماز ولو يك‌ مورد حواسش‌ پرت‌ بشه‌. از پيغمبر توقع‌ دارند كه‌ مثل‌ حضرت‌ نوح‌ باشه‌. نهصد و پنجاه‌ سال‌ كه‌ و لم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. هر چه‌ من‌ اينها را دعوت‌ كردم‌ بسوي‌ تو خدايا، اينها فرار بيشتر كردند و چون‌ من‌ با اينها زياد صحبت‌ مي‌كردم‌، اينها بيشتر متنفر شدند. ولي‌ در عين‌ حال‌ صبر كرد. شماها هم‌ انشاء الله‌ بايد مقيد باشيد، بيشتر رعايت‌ كنيد. در مجالس‌، در محافلي‌ كه‌ ديگران‌ هستند كوشش‌ كنيد كه‌ به‌ تمام‌ معنا تقواي‌ خودتون‌ را نشان‌ بديد. ببينند كه‌ تقوا يعني‌ چه‌؟ يك‌ خانمي‌ اگر وارد خانة‌ ديگري‌ شد تقوا و ادب‌ معاشرت‌ و رفت‌ و آمد اين‌ است‌ كه‌ اگر طرف‌ با شما صميميتي‌ نداره‌ و معموليست‌، از خصوصيات‌ زندگي‌ او تحقيق‌ نكنيد. و لا تجسسوا. در زندگي‌ مردم‌ تجسس‌ نكنيد. اين‌ نكته‌ را بهتون‌ بگم‌. چون‌ اكثرا مخصوصا خانمهايي‌ كه‌ هنوز در مراحل‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ هستند و هنوز زبانشون‌ را كنترل‌ نكردند و متأسفانه‌ پر حرفي‌ و حرف‌ زدن‌ زياد شعارشون‌ هست‌. اينها حرف‌ زياد كه‌ حرف‌ خوبي‌ نميتونه‌ همه‌اش‌ باشه‌، لذا در فكر تجسس‌ در زندگي‌ مردم‌ و خرده‌ گرفتن‌ و تعيير باصطلاح‌ و بعد هم‌ رفتن‌ به‌ ديگران‌ گفتن‌ و بعنوان‌ غيبت‌ يا اسرار مردم‌ را پخش‌ كردن‌ و كوشش‌ بكنيد شماها تقواتون‌ را نشون‌ بديد. وقتي‌ وارد يك‌ محفلي‌ ميشيد كه‌ خانمها نشسته‌اند، كوشش‌ بكنيد كه‌ تا مي‌توانيد سكوت‌ و بعد هم‌ وقتي‌ كه‌ سخني‌ مي‌گوئيد سخن‌ حكمت‌آميز باشه‌.

 حضرت‌ يونس‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شد. از بين‌ مردم‌ آمد بيرون‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌ كه‌ بره‌ يك‌ گوشه‌اي‌ استراحت‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ او را در زنداني‌ پر رطوبت‌ و تاريك‌، از اين‌ ماهيهاي‌ بسيار بزرگي‌ كه‌ خلق‌ كرده‌ بود و جائي‌ براي‌ اين‌ بنده‌اش‌ و براي‌ تنبيه‌ بنده‌اش‌ تهيه‌ كرده‌ بود، او را قرار داد. فنادي‌ في‌ الظلمات‌. در آن‌ ظلمات‌ صدا زد كه‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا تو بدي‌ نكردي‌. سبحانك‌. تو به‌ من‌ بد نكردي‌. تو به‌ من‌ بي‌ توجهي‌ نكردي‌. تو به‌ من‌ ظلم‌ نكردي‌. ماها وقتي‌ كه‌ يك‌ كاري‌ ميشه‌، تمام‌ تقصير را مي‌اندازيم‌ گردن‌ ديگري‌. از اين‌ خانمها بپرسند چرا دير آمديد؟ يكي‌ ميگه‌ بخاطر اينكه‌ تاكسي‌ دير آورد، ترافيك‌ بود. خلاصه‌ نميگه‌ من‌ تنبلي‌ كردم‌. و حال‌ اينكه‌ وجدانش‌ هي‌ از داخل‌ قلبش‌ بهش‌ ميگه‌ كه‌ بگو من‌ تنبلي‌ كردم‌. بگو اهميت‌ به‌ جلسه‌ ندادم‌. بگو عادت‌ به‌ بي‌ نظمي‌ و عادت‌ به‌ بي‌ توجهي‌ به‌ همة‌ مسائل‌ داشتم‌. اما زبانش‌ يك‌ چيز ديگه‌اي‌ ميگه‌. شما يك‌ نفر را پيدا نميكنيد بگه‌ تقصير منه‌. در هر كاري‌. توي‌ دادگاه‌ بريد مي‌بينيد تمام‌ دعواها مال‌ اينكه‌ اون‌ كسي‌ كه‌ مقصر است‌ تقصير را به‌ گردنش‌ نمي‌گيرد خدا را مقصر مي‌دونيم‌. خدا توفيق‌ نداد. دوست‌ بد من‌ را منحرف‌ كرد. ما گاهي‌ گفتيم‌ كه‌ اكثرا اين‌ معتادها و اينها را كه‌ مي‌آرن‌ توي‌ تلويزيون‌ ميگن‌ رفيق‌ بد. اين‌ رفيق‌ بد را اگر دولت‌ بتونه‌ بگيره‌ و بياورتش‌ .كه‌ همة‌ گناهان‌ گردن‌ اونه‌ راحت‌ مي‌شه‌ و حال‌ اينكه‌ خود اين‌ آقا رفيق‌ بده‌ حضرت‌ يونس‌ در آن‌ زندان‌ تاريك‌ گفت‌ كه‌ سبحانك‌. هر وقت‌ شما هم‌ گفتيد سبحانك‌. گفتيد خدايا من‌ خودم‌ شب‌ پاي‌ تلويزيون‌ نشستم‌ نماز شبم‌ را از دست‌ دادم‌. خوابم‌ برد. من‌ تقصير داشتم‌. بگيد اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. من‌ خودم‌ بودم‌ كه‌ سعادت‌ را از دست‌ دادم‌. راه‌ و روش‌ صحيح‌ را از دست‌ دادم‌ و ظلم‌ به‌ خودم‌ كردم‌. تو به‌ من‌ ظلم‌ نكردي‌. اينطور باشيد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در اين‌ ماههايي‌ كه‌ حرمتش‌ خيلي‌ زياده‌، به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. و لا تظلموا فيهن‌ بانفسكم‌. در اين‌ ماهها به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد لااقل‌. هيچوقت‌ نبايد انسان‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كنه‌.گاهي‌ ميشه‌ ظلم‌ به‌ خود انسان‌ خيلي‌ سخت‌تره‌ تا وقتهاي‌ ديگه‌. وقتها حساب‌ داره‌. مثلا فرض‌ كنيد شما از يك‌ مسئولي‌ از مسئولين‌ مملكتي‌ مثلا يك‌ ده‌ دقيقه‌ وقت‌ گرفتيد آنهم‌ با زحمت‌ زياد، بعد از يكي‌ دو ماه‌ دوندگي‌، ده‌ دقيقه‌ وقت‌ گرفتيد كه‌ او را ببينيد و مسئله‌اتون‌ را با او مطرح‌ كنيد. شما در هر وقتي‌ اگر وقتتون‌ را ضايع‌ بكنيد و بيهوده‌ صرف‌ بكنيد، آنقدر اهميت‌ نداره‌ كه‌ شما در اين‌ ده‌ دقيقه‌اي‌ كه‌ وقت‌ گرفتيد با او ملاقات‌ كنيد، وقتتون‌ را ضايع‌ كنيد. بلكه‌ وقتهاي‌ ديگر را فداي‌ اين‌ وقت‌ مي‌كنيد. مثلا نيم‌ ساعت‌ راه‌ تا آن‌ ملاقات‌ راه‌ هست‌. شما از دو ساعت‌ زودتر حركت‌ مي‌كنيد. ميگيد من‌ نيم‌ ساعت‌ پشت‌ در بنشينم‌ كه‌ وقت‌ و لحظة‌ ملاقاتمون‌ از بين‌ نره‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ من‌ دير برسم‌ بگن‌ آقا وقت‌ شما گذشت‌. در ماههاي‌ دورة‌ سال‌ هم‌ همينطوره‌. يك‌ ماههايي‌ است‌ كه‌ نبايد فرصت‌ را از دست‌ بدهيد. كه‌ يكي‌ از آن‌ ماهها همين‌ ماه‌ ذيقعدة‌ الحرامه‌. من‌ نمي‌خوام‌ در فضايل‌ ماهها براتون‌ زياد صحبت‌ بكنم‌. چون‌ شماها انشاءالله‌ اگر اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشيد، انفاسكم‌ تسبيح‌، نفسهايتون‌ تسبيحه‌، خوابتون‌ عبادته‌، وقتتون‌ را ضايع‌ نمي‌كنيد. اما يك‌ مطلبي‌ را مي‌خوام‌ بهتون‌ تذكر بدم‌. شما الان‌ داراي‌ مراحل‌ مختلفي‌ هستيد. بعضي‌ از شماها در مرحلة‌ يقظه‌ هستند. يقظه‌ يعني‌ در حال‌ بيدار شدن‌ از خواب‌. خيلي‌ هم‌ بايد رعايت‌ بشوند. بايد با محبت‌ باهاشون‌ برخورد بشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همانطوري‌ كه‌ از خواب‌ ملكي‌ و خواب‌ ظاهري‌ انسان‌ مي‌خواد نجات‌ پيدا كنه‌. نبايد فورا ازش‌ توقع‌ داشت‌ كه‌ چشمش‌ كه‌ باز شد از خواب‌ و بيدار شد، فورا بلند شه‌ بايسته‌ و سرحال‌ باشه‌. اگر چه‌ خطر را اگر احساس‌ بكنه‌ بايد اينطور بلند بشه‌. ولي‌ خوب‌ طبعا خطر را احساس‌ نمي‌كنند. مثلا اگر يك‌ شخصي‌ از خواب‌ بيدار بشه‌ ببينه‌ خانه‌ داره‌ آتيش‌ ميگيره‌ اين‌ ببينيد چقدر زود از خواب‌ بلند مي‌شه‌ و سر حال‌ هست‌ و فكرش‌ هم‌ بكار مي‌افته‌ ولي‌ اين‌ البته‌ حقيقت‌ هم‌ همينطوره‌. افرادي‌ كه‌ گناه‌ ميكنند، معصيت‌ ميكنند، اگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند و به‌ حالت‌ يقظه‌ آمدند اينها همينطوره‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ خانه‌ در اطرافشون‌ آتش‌ گرفته‌ بايد به‌ فكر علاج‌ بيفتهد. ولي‌ خوب‌ ما مسامحه‌ مي‌كنيم‌. ميگيم‌ حالا شايد آن‌ آتش‌ را نديده‌. از خواب‌ كه‌ مي‌خواد بيدار بشه‌، يك‌ مقداري‌ توي‌ رختخوابش‌ مينشينه‌. يك‌ مقداري‌ چشماش‌ را مي‌ماله‌.خوابش‌ اگر عميق‌ بوده‌ بخصوص‌ اكثرا خواب‌ عميقي‌ هستند، اين‌ حتي‌ يك‌ قدري‌ بايد اطراف‌ را نگاه‌ كنه‌ ببينه‌ كجا هست‌؟ بعضي‌ها اينطوريند. كه‌ در كجا هستند. بعد كم‌كم‌ بلند بشه‌ بره‌ دست‌ و صورتي‌ بشوره‌، وضويي‌ بگيره‌ تا به‌ حال‌ بيدار بتمام‌ معني‌ واقع‌ بشه‌. اكثر مردمي‌ كه‌ اينها اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ و دنيا و توجه‌ به‌ ماديات‌ و دور از خدا هستند، اينها وقتي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميشن‌، اگر صددرصد بيدار بشن‌ و كاملا اطراف‌ خودشون‌ را مشاهده‌ بكنند، ببينند چه‌ بدبختي‌ براي‌ خودشون‌ بوجود آوردند، تمام‌ منزلشون‌، فرزندانشون‌، فاميلشون‌ اينها دارند مي‌سوزند و اينهم‌ توي‌ اين‌ آتش‌ سرسام‌ آور قرار گرفته‌. اين‌ البته‌ زود از خواب‌ غفلت‌ پا ميشه‌. اما بعضي‌ها نه‌. حتي‌ نمي‌دونند كجا هستند. خوابشون‌ عميق‌ بوده‌. در عمق‌ فحشاء و منكرات‌ بودند. اين‌ شخص‌ وقتي‌ كه‌ از خواب‌ بلند ميشه‌، تازه‌ بيدار شده‌. من‌ دربارة‌ اينهايي‌ كه‌ اهل‌ يقظه‌ و بيداري‌ هستند دارم‌ حرف‌ مي‌زنم‌. تازه‌ بيدار شده‌. اين‌ شخص‌ نميدونه‌ كجاست‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود رحم‌ الله‌ عمرا عرف‌ من‌ قدر رحمه‌. خدا مهربانيش‌ را، رحمتش‌ را به‌ كسي‌ متوجه‌ كنه‌ كه‌ حدّ خودش‌ را ميدانه‌ و بدانه‌ كه‌ از كجا آمده‌ و در كجا هست‌ منظور اين‌ جمله‌ است‌. بدونيد در كجا هستيد. و به‌ كجا خواهد رفت‌. اين‌ شخص‌ يك‌ مقدار اطرافش‌ را نگاه‌ ميكنه‌. اي‌ كاش‌ اينهايي‌ كه‌  اهل‌ يقظه‌ هستند، يك‌ مقداري‌ اطرافشون‌ را نگاه‌ كنند ببينند كجا هستند. ما از ارتباطمون‌ با خدا برقرار نباشه‌، و خليفة‌ الله‌ نباشيم‌ و بندة‌ خدا نباشيم‌ اين‌ را بدونيد كه‌ اينها را اگر منها كنيم‌، مثل‌ اين‌ ميمونه‌ كه‌ در يك‌ مزبله‌اي‌ الدنيا جيفة‌ دنيا مزبله‌ است‌. زباله‌دان‌. و طالبها كلاب‌. كسي‌ هم‌ كه‌ با اين‌ مزبله‌ مشغوله‌، ديديد يك‌ زباله‌داني‌ توي‌ يك‌ كوچه‌ باشه‌، اين‌ تعبير امامه‌ و الاّ من‌ به‌ اين‌ تندي‌ شايد نمي‌گفتم‌ اگر در صراط‌ مستقيم‌ نبودم‌، اين‌ سگها ريختند دارند توي‌ اين‌ زباله‌دان‌ يك‌ تجسسي‌ مي‌كنند كه‌ يك‌ استخواني‌ گيرشون‌ بياد. اگر خدا منها بشه‌ از زندگي‌ ما، اگر حقيقت‌ منها بشه‌، اگر انسانيت‌ منها بشه‌ از زندگي‌ ما، ما در اين‌ زباله‌دان‌ دنيا، در اين‌ جيفة‌ دنيا سگهايي‌ هستيم‌ كه‌ به‌ استخواني‌ حالا اسمش‌ استخوان‌ نباشه‌، پول‌ باشه‌، درآمدهاي‌ ديگر حرام‌ و حلال‌ باشه‌، مال‌ مردم‌ باشه‌ هيچ‌ اينها سرمون‌ نشه‌ اينجوري‌ هستيم‌. بايد بيدار باشيم‌ از خواب‌ غفلت‌ برخيزيم‌. حالا بيدار شد اين‌ انسان‌. آنچه‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ الان‌ به‌ همة‌ شماها مخصوصا آنهائي‌ كه‌ مراحلشون‌ بالاست‌ بهشون‌ تذكر بدم‌ اينه‌ كه‌ خيلي‌ فشار روي‌ اينها نياريد. اعصابشون‌ خورد ميشه‌. چون‌ يك‌ كسي‌ كه‌ تازه‌ از خواب‌ پا شده‌، تازه‌ توي‌ رختخوابش‌ نشسته‌ نگاه‌ به‌ اطرافش‌ ميكنه‌ كه‌ ببينه‌ چه‌ هست‌، اين‌ شخص‌ را اگر زياد بهش‌ فشار بياري‌ كه‌ بلند شو پاشو كارهات‌ را انجام‌ بده‌ اين‌ فشار روي‌ اعصابش‌ مي‌آد. بايد درك‌ بكنه‌ حقيقت‌ را. ما خيلي‌ از افراد را مي‌بينيم‌ خوب‌ از حرفهاشون‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ بيدار شدند ولي‌ توي‌ رختخوابشون‌ نشستند. يك‌ قدري‌ با ملايمت‌ باهاشون‌ برخورد مي‌كنيم‌ اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ صد در صدر قبول‌ شدن‌ نه‌ آزمايشي‌ ببينيم‌ بيدار مي‌شويد يا نه‌.

 پدري‌ آمد فرزندش‌ را براي‌ نماز از خواب‌ بيدار كرد، مي‌گفت‌ مي‌رفتم‌ اطاق‌ خودم‌ اذان‌ و اقامه‌ را كه‌ براي‌ نماز صبح‌ مي‌خواندم‌ مي‌آمدم‌ مي‌ديدم‌ باز دو مرتبه‌ خوابيده‌. باز بيدارش‌ مي‌كردم‌ باز دو مرتبه‌ مي‌رفتم‌ بيرون‌، مي‌آمدم‌ باز مي‌ديديم‌ خوابيده‌. اكثرا اينطوري‌ هستند. خوابهايي‌ متناوبي‌ كه‌ براشون‌ بوجود مي‌آد، بايد انسان‌ توجه‌ داشته‌ باشه‌. افرادي‌ هستند در همين‌ مراحل‌ كمالات‌ مي‌آن‌ خيلي‌ هم‌ گرم‌، خيلي‌ هم‌ با توجه‌، باز وقتي‌ رفتند خونه‌ خوابشون‌ ميبره‌، باز وقتي‌ با رفيقشون‌ برخورد كردند، خوابشون‌ ميبره‌. با يك‌ لالائي‌ كوچك‌، يك‌ آرامش‌ كوچك‌ خوابشون‌ ميبره‌. بايد همش‌ روي‌ سرشون‌ سر و صدا كرد اينها به‌ درد پيشرفت‌ هم‌ نمي‌خورند. يعني‌ شما اگر خواستيد يك‌ مسافرتي‌ برويد، ديديد يك‌ نفر چرتي‌ هست‌، همه‌ جا ممكنه‌ به‌ خواب‌ بره‌. توي‌ راه‌ اسباب‌ دردسر ميشه‌ براتون‌. بالاخره‌ يك‌ جائي‌ از ماشين‌ پياده‌ ميشيد كه‌ دو تا چائي‌ بخوريد و سوار شيد، او رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ خوابيده‌ و فراموش‌ هم‌ شده‌ و ساك‌ و زندگيش‌ هم‌ در دست‌ شما مانده‌ نمي‌دونيد از كجا پيداش‌ كنيد. اينها را با خودتون‌ همراه‌ نكنيد. مگر خوب‌ مطمئن‌ بشيد كه‌ اين‌ طوري‌ بيدار شده‌ كه‌ هيچي‌ خوابش‌ نميكنه‌. بعضي‌ها هستند كه‌ يك‌ لالائي‌ مختصر، اينها را خواب‌ ميكنه‌. اكثر اين‌ تماسهايي‌ كه‌ افراد با تقوي‌ حتي‌ با مردم‌ دور از خدا ميگيرند، اونها براشون‌ لالائي‌ ميگن‌ و اينها مي‌خوابند. يك‌ عدة‌ شما در حال‌ يقظه‌ هستيد. ما باهاتون‌ مدارا مي‌كنيم‌. خيلي‌ مطالب‌ تندي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ روي‌ سخنمون‌ با شماها نيست‌ تا انشاء الله‌ صددرصد از خواب‌ بيدار بشيد. هر وقت‌ از توي‌ رختخواب‌ بيرون‌ آمديد، از اطاق‌ گرمتون‌ بيرون‌ آمديد. رفتيد وضو گرفتيد. صورتتون‌ را شستيد. صبحانه‌اتون‌ را هم‌ خورديد، آنوقت‌ مي‌فهميم‌ تازه‌ بيداريد. هر وقت‌ شماها مسامحه‌ها را كنار گذاشتيد، معصيتهايي‌ كه‌ تاحالا مي‌كرديد كنار گذاشتيد، از آن‌ خانة‌ پر از گناه‌ از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد، هر وقت‌ كه‌ يك‌ وضو گرفتيد با آب‌ حيات‌ ولايت‌، و زير نظر ائمة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشغول‌ كار شديد، صددرصد باصطلاح‌ عجيب‌ و سرحال‌، آنجا خوب‌ شروع‌ ميشه‌ برنامه‌هاتون‌. و الاّ الان‌ براي‌ اينكه‌ اعصابتون‌ خورد نشه‌، خيلي‌ فشار نياد ما زياد دربارة‌ شماها عرايضي‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ نمي‌گم‌.

 اما واي‌ به‌ حال‌ كسي‌ كه‌ اين‌ شخص‌ ديگه‌ بيدار شده‌ و آمده‌ توي‌ برنامه‌ قرار گرفته‌. و گاهي‌ هم‌ چرت‌ ميزنه‌. اين‌ ديگه‌ هيچ‌ ازش‌ توقع‌ چرت‌ زدن‌ نيست‌. افرادي‌ كه‌ توبه‌ كردند، از گناه‌ اين‌ را بدونند غير از كساني‌ هستند كه‌ قبل‌ از يقظه‌ و يا در حال‌ يقظه‌ گناه‌ مي‌كنند. يك‌ دونه‌ گناه‌ انسان‌ را آنچنان‌ ممكنه‌ ساقط‌ كنه‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نتوانند دو مرتبه‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشند. خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ يونس‌ وقتي‌ كه‌ گناهي‌ هم‌ نكرد حضرت‌ يونس‌، ميگه‌ فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. فكر مي‌كرد كه‌ خدا برش‌ سخت‌ نميگيره‌. خوب‌ خسته‌ شدم‌. حالا مردم‌ اين‌ وسط‌ مردند، مي‌خواستند زودتر گوش‌ كنند به‌ حرفهاي‌ ما. وظيفة‌ من‌ تبليغ‌ بود، تبليغم‌ را انجام‌ دادم‌. در اواخر عمر پيغمبر اكرم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ تبليغ‌ كرده‌ جبرئيل‌ مي‌آد ناقة‌ پيغمبر را ميگيره‌ و ميگه‌ ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغ‌ رسالتك‌. اگر اين‌ كارت‌ را، رحمت‌ آخري‌ را نكني‌ همة‌ زحماتت‌، تبليغاتت‌ از بين‌ ميره‌، بيفايده‌ ميشه‌. خدا قبول‌ نميكنه‌. ببينيد مهمه‌ مسئلة‌ تبليغ‌ و ايشان‌ سستي‌ يك‌ ذره‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در قرآن‌ كه‌ اگر نبود كه‌ تسبيح‌ گفت‌، گناه‌ را به‌ گردن‌ خودش‌ پذيرفت‌ و تنبيه‌ شد. شما مي‌گيد چه‌ فرق‌ ميكنه‌ خدا گناه‌ مرا به‌ گردن‌ بگيره‌ يا من‌ به‌ گردن‌ بگيرم‌. مگر خدا ميخواد مثلا نستجير بالله‌ با ما مثلا لج‌ و لجبازي‌ بكنه‌. ميگيم‌ نه‌. اگر تو گناهت‌ را به‌ گردن‌ نگيري‌ دو مرتبه‌ هم‌ ميكني‌ و تربيت‌ نميشي‌. شما بچه‌ را ممكنه‌ كتكش‌ بزنيد، بهش‌ بگيد كه‌ اين‌ كار را تو كردي‌. اين‌ ميگه‌ من‌ كردم‌ كار بدي‌ نيست‌. مي‌خواي‌ بفهموني‌ بهش‌ كه‌ كار بديه‌. چرا مي‌خواي‌ بفهمونيش‌ كه‌ كار بديه‌؟ براي‌ اينكه‌ ديگه‌ نكنه‌. براي‌ اينكه‌ تربيت‌ بشه‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌خواد او را تربيتش‌ كنه‌. مي‌فرمايد اگر اين‌ تسبيح‌ نمي‌كرد و تربيت‌ نميشد، اين‌ به‌ درد جامعه‌ ديگه‌ نمي‌خورد اين‌ شخص‌ يعني‌ حضرت‌ يونس‌. پس‌ بايد تنبيه‌ بشه‌. سخت‌ هم‌ تنبيه‌ بشه‌. مي‌فرمايد اگر اين‌ گناهش‌ را به‌ گردن‌ نمي‌گرفت‌ و خودش‌ درك‌ نمي‌كرد كه‌ بد كرده‌، و لبس‌ في‌ بطنه‌ يعني‌ در آن‌ زندان‌ تا روز قيامت‌ مي‌ماند. يك‌ حبس‌ ابدي‌ اينطوري‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ از شماها هي‌ نياييد بگيد من‌ مرحلة‌ يقظه‌ام‌ طول‌ كشيده‌. خوب‌ طول‌ كشيده‌ باشه‌. چه‌ بهتر. براي‌ تو بهتر. مي‌خواي‌ برگردي‌ راحت‌ بر مي‌گردي‌. اما اگر توبه‌ كردي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ يعني‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. ديگه‌ هيچوقت‌ به‌ آن‌ بديها برنخواهي‌ گشت‌. يعني‌ تو آدم‌ ديگه‌اي‌ شدي‌. تولد جديدي‌ داري‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ نبايد خطا بكني‌، اشتباه‌ بكني‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ كرديد، من‌ به‌ آنهائي‌ كه‌ در حال‌ يقظه‌ هستند ميگم‌ و به‌ آنهائي‌ كه‌ در مرحلة‌ توبه‌ هستند دارم‌ ميگم‌ و به‌ همه‌ دارم‌ ميگم‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ بعد از اين‌ كردي‌، اين‌ را بدون‌ تو ديگه‌ معلوم‌ نيست‌ قبول‌ بشي‌. ان‌ الذين‌ كفروا ثم‌ آمنوا ثم‌ كفروا كه‌ يك‌ چند دفعه‌ رفت‌ و آمد كنيد. خدا كه‌ مسخرة‌ تو نيست‌. يك‌ كسي‌ را پيغمبر اكرم‌ ديد، دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ داره‌ كه‌ اين‌ هي‌ گناه‌ ميكنه‌ هي‌ ميگه‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ اليه‌. حضرت‌ فرمود سكلتك‌ امك‌. تو بميري‌ با اين‌ توبه‌ات‌. مادرت‌ به‌ عزات‌ بنشينه‌. تو خدا را مسخره‌ كردي‌. تو همان‌ گناهها را بكني‌ بهتره‌ كه‌ بياي‌ استغفار كني‌. مثل‌ اينكه‌ بچة‌ شما بياد به‌ شما بگه‌ كه‌ يك‌ كار بدي‌ كرده‌ باشه‌ بگه‌ ببخشيد. همانجا باز بره‌ همون‌ كار بد را بكنه‌. باز بگه‌ ببخشيد، باز بكنه‌. دفعة‌ سوم‌ ميگيد بچه‌ مرا مسخره‌ كردي‌؟ اينجوريم‌ ما. توبه‌ كرديد ديگه‌ نبايد دور گناه‌، فكر گناه‌ حتي‌. البته‌ فكر گناه‌ را ما از شما توقع‌ نداريم‌، از آنهايي‌ كه‌ فقط‌ در مرحلة‌ توبه‌ هستند. ولي‌ نبايد گناه‌ بكنيد. گناه‌ هم‌ فكر نكن‌ آنچه‌ كه‌ شما تشخيص‌ دادي‌ گناهه‌، گناهه‌. آنچه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تشخيص‌ داده‌ گناهه‌، گناه‌. ما خيلي‌ از كارهامون‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ گناه‌ نيست‌. خيلي‌ از خوبهاي‌ خوبمون‌ هم‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ گناهه‌، بده‌. كارهايي‌ را كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ ما اجازه‌ داده‌ بايد ما همانطوري‌ كه‌ خدا اجازه‌ داده‌ انجام‌ بديم‌ و هر چه‌ را هم‌ كه‌ نهيمون‌ كرده‌ بايد منتهي‌ بشيم‌. ما آتاكم‌ الرسول‌ فخذوه‌ و ما نهاكم‌ عنه‌. فانتهوا. هر چه‌ را كه‌ پيغمبر به‌ شما گفته‌ بكنيد و آورده‌ براي‌ شما بگيريد و انجام‌ بديد و هر چه‌ را كه‌ نهيتون‌ كرده‌ بايد منتهي‌ بشيد. سليقة‌ شما به‌ درد خدا و اسلام‌ نميخوره‌. گناه‌ را بايد آنها تشخيص‌ بدهند. كلي‌ ما بايد با بعضي‌ها بحث‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ غيبت‌ را نگو. ميگه‌ اين‌ صفتشه‌، ميگه‌ من‌ جلوي‌ رويش‌ هم‌ ميگم‌. بحث‌ ميكنه‌ با انسان‌. تو اگر صفتش‌ نبود مي‌گفتي‌، تهمت‌ بود. اگر جلوي‌ رويش‌ ميگي‌ خيلي‌ آدم‌ بدتري‌ هستي‌. چون‌ بي‌ حيا هم‌ هستي‌. بعلاوة‌ غيبت‌ كن‌، بي‌ حيا هم‌ هستي‌. انسان‌ بايد در مقابل‌ مؤمن‌، در مقابل‌ مسلمان‌ حيا داشته‌ باشه‌. خوب‌. گناه‌ نمي‌دونيم‌ غيبت‌ را مثلا. از باب‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. ولي‌ سر سفرة‌ هفت‌ سين‌ نشستن‌ را واجب‌ مي‌دونيم‌. لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ انسان‌ را تعيين‌ ميكنه‌، اين‌ را يقيني‌ مي‌دونيم‌. شما اگر توي‌ تمام‌ اين‌ كتابها مراجعه‌ كنيد، گفتند لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ دورة‌ سال‌ شما را تعيين‌ ميكنه‌، يك‌ جا، يك‌ آدم‌ خيلي‌ ضعيفي‌ هم‌ اين‌ حرف‌ را گفته‌ باشه‌. ما هر چه‌ بگيد جايزه‌ بهتون‌ مي‌ديم‌. اما شب‌ قدر را خدا در قرآن‌ گفته‌ كه‌ سرنوشت‌ سازه‌. ما همين‌ امسال‌، در مشهد اين‌ حرف‌ را زدم‌. گفتم‌ كه‌ شب‌ قدر آقايون‌ بيشتر مردم‌ كنار  حرم‌ حضرت‌ رضا بودند يا موقع‌ تحويل‌ سال‌؟ ببينيد چقدر انحراف‌ ما داريم‌؟ چقدر ما دوريم‌ از اسلام‌ و قرآن‌.

 همة‌ خاندان‌ عصمت‌ و ائمة‌ اطهار و قرآن‌ گفتند كه‌ گناه‌ نحسه‌. ما ميگيم‌ گناه‌ نحس‌ نيست‌ سيزده‌ نحسه‌. چرا بخاطر اينكه‌ اروپائيها ميگن‌ سيزده‌ نحسه‌. سيزده‌ نفري‌ دور يك‌ سفره‌ نمي‌نشينند. حالا اين‌ را ميگم‌ شما هم‌ نگيد بعد بشماريد دور سفرتون‌ ببينيد چند نفرند؟ سيزده‌ نفريد يك‌ نفره‌ را بريد از بيرون‌ بياريد استخدام‌ كنيد كه‌ چهارده‌ نفر بشيد. چون‌ ممكنه‌ بعضي‌ از حرفها بعنوان‌ مذمت‌ هم‌ كه‌ هست‌ تعليمي‌ بشه‌ براي‌ شما. شما انشاء الله‌ با قاطعيت‌ با تمام‌ معنا بهتون‌ ميگم‌ يكي‌ از اين‌ موارد را داشته‌ باشيد، ما قبولتون‌ كنيم‌، خدا قبولتون‌ نميكنه‌. اين‌ را بدونيد. اگر دلتون‌ بگه‌ كه‌ سيزده‌ نحسه‌، دلتون‌ بگه‌ به‌ زبان‌ هم‌ نياريد، خدا نمي‌پذيرد. اگر در دلتون‌ هم‌ بگيد كه‌ شب‌ قدر حالا معلوم‌ نيست‌ ولي‌ لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ سازه‌، اگر آن‌ جهتش‌ هم‌ يعني‌ شب‌ قدر را هم‌ بگيد، مسلمان‌ نيستيد، كافريد. ما چرا بايد اينقدر انحراف‌ داشته‌ باشيم‌. از نظر ما نبايد گناهها و معصيتها مطرح‌ باشه‌. ما چون‌ آنقدر عقلمون‌ نميرسه‌. گناه‌ چيه‌، معصيت‌ چيه‌؟ بلكه‌ عقلمون‌ ميرسه‌ نميخوايم‌ طبق‌ دستور عقلمون‌ عمل‌ بكنيم‌. مي‌خوايم‌ طبق‌ دستور من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ اين‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ همين‌ مراسم‌ عيد را. ديد و بادزيدها را من‌ اشكال‌ نمي‌كنم‌. تبريك‌ سال‌ نو را اشكال‌ نمي‌كنم‌. بهمتون‌ هم‌ من‌ الان‌ تبريك‌ ميگم‌ تبريك‌ سال‌ نو را ميگم‌ ولي‌ چيزهايي‌ كه‌ عقلتون‌ ميگه‌ اينها درست‌ نيست‌. عقل‌. عقلتون‌ ميگه‌. من‌ در مشهد بودم‌ گفتند اگر مي‌خواي‌ نحسي‌ سيزدة‌ نوروز دامنگيرتون‌ نشه‌( قطع‌ صداي‌ نوار)

 يك‌ موضوع‌ نمي‌خوام‌ زياد بحث‌ كنم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ عدد ماهها در نزد خدا دوازده‌ تا است‌. ماههاي‌ شمسي‌ هم‌ هيچ‌ توجه‌ نداره‌ خدا. دين‌ قيم‌ را ماههاي‌ قمري‌ ميدونه‌ كه‌ بحث‌ علمي‌ داره‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ روز جمعه‌ جلسة‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ هست‌، اين‌ مطالب‌ مربوط‌ به‌ آن‌ روزه‌. ما اينجا فقط‌ جنبه‌هاي‌ تعليمي‌ و تربیتی‌ را بايد بيان‌ كنيم‌. ولي‌ ماه‌ ذيقعده‌ از آن‌ ماههاست‌. تقريبا نزديك‌ بيست‌ روزش‌ هم‌ گذشته‌. خيلي‌ اهميت‌ بديد. يعني‌ مثل‌ آن‌ لحظه‌اي‌ است‌ كه‌ ده‌ دقيقه‌ وقت‌ از يك‌ مسئولي‌ گرفتيد، نبايد از دست‌ بدهيد. و شماها الحمد لله‌ آن‌ اندازه‌اي‌ كه‌ از اكثرتون‌ شناخت‌ دارم‌، در مكتب‌ تزكية‌ نفس‌ الحمد لله‌ موفق‌ هستيد در تمام‌ دورة‌ سال‌.

 خيلي‌ امسال‌ خوشحال‌ شدم‌ كه‌ شاگردان‌ مكتب‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ كه‌ آنهائي‌ كه‌ من‌ مي‌شناسم‌ شماها هستيد، خيلي‌ در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرديد در ايام‌ نوروز و تحويل‌ سال‌ و امثال‌ اينها. خيلي‌ آن‌ مقداري‌ كه‌ خبر به‌ من‌ رسيده‌، با سالهاي‌ قبل‌ فرق‌ داشتيد. اما باز هم‌ بايد خيلي‌ بيشتر دقت‌ كنيد. من‌ گفتم‌ و ميگم‌ و به‌ همه‌ جا اعلام‌ مي‌كنم‌ كه‌ بحمد الله‌ مكتب‌ تربیتی‌ امام‌ زمان‌ شاگرداني‌ تربيت‌ كرده‌(قطع‌ صداي‌ نوار)، خادم‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ گناه‌ نميكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌. اما واجبات‌ را بايد صحيح‌ انجام‌ بديد. متأسفانه‌ از نظر احكام‌ يك‌ مقداري‌ ضعيفيد. از نظر قرائت‌ نمازتون‌ و كيفيت‌ عبادتتون‌، عباداتتون‌ ضعيفيد. من‌ تعيين‌ مي‌كنم‌ انشاء الله‌ تا هفتة‌ آينده‌ يك‌ هفت‌ هشت‌ نفري‌ كه‌ امتحانشون‌ ميكنيم‌، اينها را وادارشون‌ ميكنيم‌ انشاء الله‌ جلساتي‌ براي‌ ده‌ نفر ده‌ نفر ترتيب‌ بدهند و احكام‌ و نمازشون‌، عباداتشون‌ را اينها به‌ آنها تعليم‌ بدهند و بايد انشاء الله‌ شما از همه‌ جهت‌ وارسته‌ باشيد و درست‌ حركت‌ كنيد. من‌ اين‌ را انشاء الله‌ تا هفتة‌ آينده‌ براتون‌ تعيين‌ ميكنم‌ و معرفي‌ ميكنم‌. احكام‌ را خوب‌ بايد بلد باشيد.

 مسئلة‌ دومي‌ كه‌ شايد اهميت‌ بهش‌ نديد، عده‌اي‌ كه‌ الحمد لله‌ خوب‌ تربيت‌ شدند، اهميت‌ مي‌دهند ولي‌ ممكنه‌ بعضي‌ اهميت‌ ندهند. مسئلة‌ مال‌ حرامه‌. و مال‌ شبهه‌ناكه‌. خيلي‌ مؤثره‌ در زندگي‌ انسان‌. من‌ تحقيق‌ كردم‌ اينهائي‌ كه‌ گرفتارند، يك‌ گرفتاريهاي‌ ناخودآگاهي‌ براشون‌ پبيش‌ مي‌آد. و الاّ خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ دوست‌ نداره‌ بندگانش‌ كوچكترين‌ گرفتاري‌ داشته‌ اشند. اينهايي‌ كه‌ مي‌بينند ناخودآگاه‌ يك‌ گرفتاري‌ پيش‌ مي‌آد، خودشون‌ هم‌ نمي‌خوان‌، كاري‌ هم‌ بصورت‌ ظاهر نكردند كه‌ اين‌ گرفتاري‌ براشون‌ پيش‌ بياد اين‌ از كجاست‌؟ اين‌ را من‌ تحقيق‌ كردم‌. يعني‌ تجربه‌ دارم‌ از اول‌ جواني‌ توي‌ اين‌ برنامه‌ها بودم‌ و مكرر تجربه‌ كردم‌. اكثرا اگر نگم‌ تمامش‌، مربوطه‌ به‌ سه‌ چيزه‌. مربوطه‌ به‌ سه‌ چيز. يعني‌ يكي‌ از سه‌ چيز. يا يك‌ گناهي‌ را عادت‌ كرده‌ ميكنه‌. اين‌ گناه‌ كم‌كم‌ براش‌ عادي‌ شده‌. ديديد مردها مثلا يك‌ گناهي‌ كه‌ عادت‌ شده‌ براي‌ خيلي‌ها و خيال‌ هم‌ نمي‌كنند گناه‌ باشه‌ مثلا ريش‌ تراشيدنه‌. حالا اين‌ دائما تراشيده‌ و فكر هم‌ نميكنه‌ اين‌ گناه‌ باشه‌. اينجور چيزي‌ توي‌ زندگيش‌ هست‌ و اين‌ را گرفتارش‌ ميكنه‌. و البته‌ اگر خدا دوستش‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ را بدونيد. به‌ هر كسي‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ توجه‌ نميكنه‌، هر كسي‌ را نمي‌خواد تنبيهش‌ كنه‌، شما يك‌ بچة‌ بدي‌ توي‌ كوچه‌ داره‌ عبور ميكنه‌، هيچ‌ ارتباطي‌ به‌ شما نداره‌، داره‌ فحش‌ ميده‌، شما اعتنا بهش‌ نمي‌كنيد. روتون‌ را بر مي‌گردونيد. اما اگر بچة‌ شما كه‌ نزديك‌ شما، يكي‌ از آن‌ فحشها را بده‌ توي‌ دهنش‌ فلفل‌ مي‌ريزيد. چرا اين‌ كار، اين‌ فحش‌ يعني‌ چي‌؟ خداي‌ تعالي‌ عده‌اي‌ را دوستشون‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ توي‌ زندان‌ افتاده‌ بود. دو نفر باهاش‌ هم‌ زنداني‌ بودند، هم‌ سلول‌ بودند. اينها وقتي‌ مي‌خواستند آزاد بشن‌، آمدند به‌ يوسف‌ گفتند ما داريم‌ ميريم‌. يكيشون‌ حالا مفصله‌ جريانش‌، يكيشون‌ بنا بود بره‌ وزير بشه‌. خيلي‌ مقرب‌ به‌ عزيز مصر باشه‌. حضرت‌ يوسف‌ گفت‌ كه‌ تو كه‌ رفتي‌ آنجا بهش‌ بگو كه‌ من‌ اينجا فراموش‌ شدم‌. هفت‌ ساله‌ من‌ توي‌ اين‌ زندان‌، كسي‌ نيامده‌ بهم‌ بگه‌، محاكمه‌ام‌ كنه‌، حرف‌ بزنه‌، بگه‌ تو چرا اينجا هستي‌. اذكرني‌ عند ربك‌. با اين‌ كلمه‌. اين‌ زنداني‌ از اطاق‌ رفت‌ بيرون‌، از سلول‌ رفت‌ بيرون‌. جبرئيل‌ وارد شد. ماها اگر باشيم‌ ميگيم‌ انسان‌ بايد يك‌ سرفه‌اي‌ هم‌ بكنه‌، حرفي‌ هم‌ بزنه‌. اين‌ كار براي‌ ماها ثواب‌ هم‌ هست‌ حتي‌. اما براي‌ حضرت‌ يوسف‌ جبرئيل‌ آمد. تو را از دست‌ براردهات‌ كي‌ نجاتت‌ داد؟ خدا. از توي‌ چاه‌ كي‌ نجاتت‌ داد؟ خدا. از دست‌ خانمهايي‌ كه‌ مي‌خواستند آنقدر اذيتت‌ كنند كي‌ نجات‌ داد؟ خدا. خوب‌ تو حالا چرا يادت‌ رفت‌ از خدا. هفت‌ سال‌ بايد توي‌ زندان‌ براي‌ همين‌ يك‌ لحظه‌ يادت‌ رتفه‌ از خدا بماني‌. آخه‌ چرا؟ براي‌ يك‌ لحظه‌ اشتباه‌ هفت‌ سال‌. بعله‌ مي‌خوان‌ تربيتش‌ كنند. اين‌ را مي‌خوان‌ پيغمبرش‌ كنند. اين‌ مي‌خواد رهبر مردم‌ بشه‌. اگر مسامحه‌ بشه‌ در اينجهت‌، مسلما فردا او هم‌ براي‌ گناهان‌ ديگه‌، براي‌ بي‌ توجهي‌هاي‌ به‌ خدا مسامحه‌ ميكنه‌.

 شماها را هم‌ خدا دوست‌ داره‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ را اهميت‌ نديد، عادت‌ كرديد بهش‌ خداي‌ نكرده‌. حالا چه‌ اشكال‌ داره‌ من‌ با برادر شوهرم‌ يك‌ خورده‌اي‌ با روي‌ بازتري‌، با موي‌ بيرون‌ افتاده‌تري‌، با محبت‌ بيشتري‌، برادر شوهرتون‌ هم‌ يك‌ آدم‌ مريضيه‌، خوب‌ باهاش‌ صحبت‌ كنم‌. عادت‌ هم‌ كرديد. اين‌ بچه‌ اصلا توي‌ خونة‌ خودمون‌ بزرگ‌ شده‌. اگر خدا دوستت‌ داشته‌ باشه‌، تنبيهت‌ ميكنه‌، گرفتارت‌ ميكنه‌. اين‌ يك‌. آن‌ اندازه‌اي‌ كه‌ حلاله‌ از بدن‌ زن‌ مرد نامحرم‌ ولو برادر شوهر انسان‌ بشه‌، ولو بچه‌اي‌ باشه‌ كه‌ توي‌ خونة‌ خودتون‌ بزرگ‌ شده‌ و حالا مكلف‌ شده‌، گردي‌ صورت‌ و تا مچ‌ دست‌. اگر بيشتر نشون‌ دادي‌، ولو اينكه‌ او مريض‌ هم‌ نباشه‌، گناه‌ كردي‌. اگر كه‌ مريضه‌، صورتت‌ را هم‌ نبايد ببينه‌. چون‌ ميبيني‌ با يك‌ چشم‌ خائنانه‌اي‌ بصورتت‌ داره‌ نگاه‌ ميكنه‌، تو بهتر مي‌فهمي‌. اين‌ گناهان‌ عادي‌ شده‌ باشه‌ براي‌ شماها. شما اين‌ را بدونيد. اگر خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌. و الاّ نه‌. بچة‌ توي‌ كوچه‌ هر كار مي‌خواد بكنه‌، خدا ولش‌ كرده‌، واش‌ گذاشته‌. اگر دوستت‌ داشته‌ باشه‌، تنبيهت‌ ميكنه‌. اين‌ يك‌.

 دوم‌ انسان‌ اگر در زندگيش‌ مال‌ حرامي‌ وارد شده‌ باشه‌. اهميت‌ نداده‌ باشه‌. يك‌ مال‌ حرامي‌ حالا مثالهاي‌ زيادي‌ داره‌. يك‌ مدتي‌ انسان‌ يك‌ پولي‌ داشته‌ ربا گرفته‌ و اين‌ همينجور هست‌ توي‌ زندگي‌ انسان‌. اگر خدا دوستت‌ داشته‌ باشه‌ و بخواد نجاتت‌ بده‌ و روز قيامت‌ بخواد راحتت‌ بكنه‌ و جزء مخلصين‌ باشي‌ اينجا اينقدر فشارت‌ ميده‌ تا اين‌ مال‌ حرام‌ را از توي‌ اموالت‌ بيرون‌ بريزي‌. حالا فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. خانمهايي‌ كه‌ درآمدي‌ دارند، كارمندند، چون‌ تمام‌ مخارجشون‌ با شوهرشون‌ هست‌ و مسكن‌ بايد شوهر بده‌، لباس‌ را بايد شوهر بده‌، و خوراك‌ را بايد شوهر بده‌، هر چي‌ كه‌ اضافه‌ داشته‌ باشند، بايد در اول‌ سالشون‌ حساب‌ بكنند و اگر اهميت‌ ندادند، حساب‌ سال‌ نداشتند اينها بدانند كه‌ باصطلاح‌ مورد لطف‌ پروردگار اگر باشند خداي‌ تعالي‌ اينها را در فشار قرار ميده‌. يا مثلا ربا خورده‌ باشه‌، يا رشوه‌ گرفته‌ باشد، يا دزدي‌ كرده‌ باشند، منتهي‌ الان‌ رد مظالم‌ نميدن‌، حق‌ الناس‌ را نميدن‌. اينها. اين‌ دو تا.

 سوم‌ يك‌ نفري‌ از كلام‌ شما، از حركات‌ شما، و يا كه‌ متأسفانه‌ و يا از كلامتون‌ يا از حركاتتون‌ يا از مثلا اعمالتون‌ مظلوم‌ باشه‌ و محزون‌ شده‌ باشه‌. اين‌ تا وقتي‌ كه‌ اون‌ حزن‌ داره‌، نكبت‌ در زندگيتون‌ هست‌. اين‌ را بدونيد. يك‌ كلمه‌ گفتيد اين‌ به‌ دلش‌ آمده‌. يك‌ سخن‌ گفتيد كه‌ بهش‌ برخورده‌. خوب‌ ميگه‌ بهش‌ برنخوره‌. او اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌. بهش‌ برخورده‌ ولي‌ بندة‌ خدا و مخلوق‌ خدا هست‌. حتي‌ بعضي‌ها ميگن‌ در حيوانات‌ هم‌ همينطوره‌. حالا حيوانات‌ را خدا براي‌ انسان‌ خلق‌ كرده‌ ولي‌ رفتي‌ يك‌ مثلا خانة‌ دوستت‌ در اين‌ ديد و بازديدها. يك‌ كلمه‌اي‌ گفتي‌ كه‌ اين‌ هميشه‌ توي‌ ذهنش‌ هست‌ كه‌ فلاني‌ مثلا ما را پست‌ ميدونه‌، فلاني‌ ما را فقير ميدونه‌. اين‌ كلام‌ در او اثر كرد كه‌ كلام‌ باصطلاح‌ نيش‌ زننده‌، يعني‌ بعضيها ميگن‌ نيش‌ زدي‌، اين‌ تعيير در عبارات‌ روايات‌ هست‌، اينها اين‌ گاهي‌ ناراحتيش‌ بيشتر از زخم‌ بدنه‌. ميگه‌ يك‌ شيري‌ آمد با يك‌ كسي‌ رفيق‌ شده‌ بود البته‌ در جامع‌ التمثيل‌ اين‌ قصه‌ را نوشتند. شيري‌ با يك‌ فردي‌ رفيق‌ شده‌ بود. يك‌ روز اين‌ فرد پهلوي‌ شير، نزديك‌ به‌ شير بود، ديد دهن‌ شير خيلي‌ بود ميده‌. گفت‌ برو آنطرف‌ چقدر دهنت‌ بود ميده‌. شير يك‌ شمشيري‌ اين‌ مرده‌ داشت‌. گفت‌ با اين‌ شمشير اين‌ دست‌ من‌ را يك‌ تكه‌اش‌ را ببر. گفت‌ نه‌ با هم‌ رفيقيم‌. گفت‌ اگر نبري‌ من‌ تو را مي‌درم‌. اينهم‌ مجبور شد بريد و شيره‌ رفت‌ جدا شد. بعد از مدتي‌، مثلا يكسال‌ برگشت‌ پيش‌ اين‌ گفت‌ اين‌ زخمي‌ كه‌ به‌ دست‌ من‌ وارد كردي‌، اين‌ جاش‌ تموم‌ شد، از بين‌ رفت‌. اما آن‌ حرفي‌ كه‌ به‌ من‌ زدي‌ هنوز در دلم‌ هست‌. جراحات‌ السنانه‌ له‌ التيامه‌ و ما يلتام‌ جراحات‌ اللسان‌. جراحات‌ سنان‌ يعني‌ نيزه‌ها اينها التيام‌ پيدا ميكنه‌. اما ولا يلتام‌ ما جرح‌ اللسان‌. اگر با زبانتون‌ نيش‌ زديد، بعضيها اخلاق‌ بسيار بدي‌ دارند. تا مي‌نشينند يك‌ كلماتي‌ رديف‌ كردند بگن‌ كه‌ طرف‌ را متأثر كنند، ناراحت‌ كنند، حتي‌ بالاي‌ سر مريض‌ ميريد نگيد اي‌ واي‌ چقدر من‌ متأسفام‌ رنگت‌ پريده‌، تبت‌ شديده‌. اين‌ حرفها چيه‌؟ مگر تو طبيبي‌؟ طبيب‌ هم‌ نبايد اين‌ حرفها را بگه‌. بگو چقدر حالت‌ خوبه‌، از ديروز، حالا دروغ‌ هم‌ اينجاها اشكال‌ نداره‌. ديروز كه‌ آمدم‌ خيلي‌ حالت‌ بدتر از الان‌ بود. و حال‌ اينكه‌ امروز بدتر از ديروزه‌. روحيه‌ بديد. هميشه‌ مردم‌ را با زبانتان‌ شاد كنيد. نكنه‌ يك‌ وقتي‌ خداي‌  نكرده‌ يك‌ كلمه‌اي‌ بگيد كه‌ يك‌ كسي‌ محزون‌ بشه‌ ولو يك‌ لحظه‌، ولو يك‌ دقيقه‌. هر چه‌ هم‌ اين‌ طرف‌ به‌ خدا بيشتر نزديك‌ باشه‌، بدونيد اثرش‌ در شما و واكنشش‌ در شما بيشتره‌. كلامتون‌ را خيلي‌ كنترل‌ كنيد. مخصوصا به‌ خانمها اين‌ توصيه‌ را من‌ بيشتر مي‌كنم‌. مبادا يك‌ سخني‌ بگيد كه‌ طرف‌ محزون‌ بشه‌. يك‌ كاري‌ نكنيد كه‌ طرف‌ را، افراد را، مسلمانها را محزون‌ كنيد.

 يك‌ مجلسي‌ من‌ جدا بر همتون‌ لازم‌ مي‌دونم‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ در مجالس‌ ميريد اين‌ فكر را از سرتون‌ بيرون‌ كنيد كه‌ من‌ بهترين‌ لباسها را داشته‌ باشم‌ و بهترين‌ زينها را داشته‌ باشم‌. يعني‌ همين‌ فكر، فكر شيطاني‌ است‌. تو بهترين‌ لباس‌ را داشته‌ باشي‌ و بهترين‌ زينت‌ را داشته‌ باشي‌ چه‌ فايده‌ داره‌؟ يكي‌ از فوايدش‌ اينه‌ كه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ نداره‌ و به‌ تو نگاه‌ ميكنه‌ اين‌ محزون‌ ميشه‌، اين‌ شب‌ با شوهرش‌ ميره‌ دعواميكنه‌ كه‌ من‌ چرا نبايد داشته‌ باشم‌؟ كوشش‌ بكنيد هر چه‌ زينت‌ داريد، هر چه‌ لباس‌ خوب‌ داريد، شما كه‌ سائل‌ الي‌ الله‌ هستيد و مي‌خوايد حركت‌ كنيد به‌ سوي‌ خدا، و الاّ خدا توي‌ سينه‌اتون‌ ميزنه‌ و عقبتون‌ ميكنه‌ و پستتون‌ ميكنه‌ و واتون‌ ميگذاره‌. كاري‌ بكنيد كه‌ به‌ اين‌ افكار توجه‌ نداشته‌ باشيد. چون‌ عمل‌ شما گاهي‌ ميشه‌ كه‌ يكنفر رامحزون‌ ميكنه‌. يك‌ دعوائي‌ توي‌ خانه‌ها بوجود مي‌آره‌. اين‌ را هم‌ مواظب‌ باشيد. چرا بعضي‌ها هست‌ كه‌ كثيفند. انسان‌ آهسته‌ بهشون‌ ميگه‌ آقا، خانم‌ مثلا كثيف‌ نباش‌. تربيتشون‌ بايد بكنه‌. مربي‌ بايد همه‌اتون‌ باشيد. اما نه‌ اينكه‌ بر خلاف‌ اسلام‌ بخوايد ديگران‌ را تربيت‌ كنيد. خيلي‌ كوشش‌ كنيد. حتي‌ لباستون‌، حتي‌ زينتتون‌، آرايشتون‌، همة‌ اينها بايد براي‌ شوهر باشه‌ هرچه‌ بهتر مي‌تونيد براي‌ شوهرتون‌ خودتون‌ را زينت‌ كنيد، آرايش‌ كنيد. اما توي‌ مجالس‌ بدونيد كه‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شما شيعة‌ آن‌ علي‌ هستيد كه‌ ميگه‌ من‌ توي‌ خونه‌ام‌ دائما نان‌ جو مي‌خورم‌ كه‌ مبادا در تمام‌ مردم‌ مسلمان‌، چون‌ من‌ زمامدارم‌، تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ يك‌ نفر باشه‌ كه‌ نان‌ گندم‌ پيدا نكنه‌ بخوره‌ و غبطه‌ به‌ من‌ بخوره‌. محزون‌ بشه‌، بگه‌ كه‌اي‌ كاش‌ من‌ بجاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودم‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ اعمالتون‌ ديگران‌ را محزون‌ نكنه‌. و اگر حزني‌ در كسي‌ بوجود آمد بدونيد تا رفع‌ آن‌ حزن‌ يا از شما قهر كرد يا بهرحال‌ ظلمي‌ شما بهش‌ كرديد. البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ آنطرف‌ ظالمه‌ آنها را نميگم‌، مظلوم‌ باشه‌. اينجا هم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حزني‌ در دل‌ او بوجود نياد و اگر بوجود آمد فورا ازش‌ معذرت‌ بخوايد. روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ با كسي‌ قهر ميكنه‌، آني‌ كه‌ زودتر آشتي‌ ميكنه‌، پيش‌ خدا محبوبتره‌. ولو مقصر نباشه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ اقدام‌ به‌ آشتي‌ كردن‌ زودتر ميكنه‌، آن‌ شخص‌ پيش‌ خدا محبوبيت‌ بيشتري‌ داره‌. حتي‌ در روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ مي‌فرمايد لا هجرة‌ فوق‌ الثلاث‌. اگر يك‌ كسي‌ به‌ شما اذيتي‌ كرد، ظلمي‌ كرد، شما را ناراحتتون‌ كرد، سه‌ روز حق‌ داريد كه‌ ميتونيد، نه‌ اينكه‌ واجب‌ باشه‌ بازهم‌، سه‌ روز مي‌تونيد ازش‌ مثلا وقاتتون‌ تلخ‌ باشه‌. بعدش‌ اگر او نيامد شما بريد عذرخواهي‌ كنيد. هيچ‌ طور نميشه‌ وجدان‌ هر كسي‌ قاضي‌ هست‌. نگيد اين‌ بد ميشه‌، لوس‌ ميشه‌، چه‌ ميشه‌. اين‌ حرفها را با خودتون‌، شيطان‌ ميگه‌ يعني‌، از شيطان‌ اين‌ حرفها را قبول‌ نكنيد.

 پس‌ بنابراين‌ اين‌ سه‌ چيزي‌ كه‌ گاهي‌ زندگي‌ انسان‌ را مختل‌ ميكنه‌، شماها را خداي‌ تعالي‌ دوستتون‌ داشته‌ كه‌ در راه‌ كمالات‌ قرارتون‌ داده‌ و دربارة‌ شماها حتما اين‌ جريان‌ هست‌، اگر خداي‌ نكرده‌ رعايت‌ نكنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ در اين‌ ماه‌ ماههاي‌ حرام‌، ماههاي‌ پر احترام‌، خيلي‌ بيشتر متوجه‌ پروردگار باشيد.

 مطلب‌ آخر كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ همة‌ مطلبم‌ اين‌ باشه‌، متأسفانه‌ مطالب‌ متفرقه‌ جلوي‌ مطلب‌ اصلي‌ را گرفت‌ و مختصرا اشاره‌ ميكنم‌ شايد انشاء الله‌ بعدها بيشتر توضيح‌ بدم‌. اين‌ است‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود منظور از اين‌ دوازده‌ ماه‌، دوازده‌ امامه‌. و منظور از ماههاي‌ پر احترام‌، چهار علي‌ نامي‌ هستند كه‌ در ميان‌ ائمه‌ هستند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌ بن‌ الحسين‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و علي‌ الهادي‌. اينها بيشتر بايد بهشون‌ توجه‌ بشه‌. حالا علت‌ اينكه‌ چرا بايد بيشتر توجه‌ بشه‌ و در بين‌ ائمه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا رفتند، اين‌ بحث‌ طولاني‌ داره‌ كه‌ بماند ولي‌ عمده‌اش‌ اينه‌ كه‌ بدونيد كه‌ شب‌ و روز شما، ايام‌ سال‌ شما، بايد روي‌ اساس‌ اعمال‌ اينها و افكار اينها و عقائد اينها تنظيم‌ بشه‌. يعني‌ شيعة‌ علي‌ باشيد. محب‌ امام‌ سجاد و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا باشيد. و امام‌ هادي‌ كه‌ در مقابل‌ كافرترين‌ بني‌ العباس‌ متوكل‌ عباسي‌ قرار گرفته‌، به‌ او عشق‌ بورزيد. اينها خيلي‌ مهمه‌ و اين‌ ماه‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ بوده‌ و روز بيست‌ و سوم‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و روز بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌، روز دفع‌ الارض‌ روزي‌ است‌ كه‌ افضل‌ اعمال‌ آن‌ روز زيارت‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. و روز آخر اين‌ ماه‌ هم‌ وفات‌ فرزندش‌ امام‌ جواده‌.

 اميدواريم‌ انشاء الله‌ در اين‌ ماه‌ از الطاف‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا همه‌اتون‌ بهره‌مند بشيد و مطالبي‌، تذكراتي‌ مي‌خواستم‌ بدم‌، فرصت‌ خيلي‌ كم‌ شد و انشاء الله‌ كوشش‌ ميكنم‌ هفتة‌ آينده‌ مسائل‌ را دسته‌ بندي‌ شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌ و شماها هم‌ انشاء الله‌ با جديت‌ بيشتري‌ عمل‌ كنيد. من‌ يك‌ بشارتي‌ هم‌ بهتون‌ بدم‌، در همين‌ اوقات‌ بعد از باصطلاح‌ سال‌ نو، سال‌ نوي‌ شمسي‌، خيلي‌ خوابها و باصطلاح‌ حتي‌ مكاشفات‌ و اينهايي‌ ديده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ شماها كه‌ در اين‌ راه‌ كمالات‌ قدم‌ برداشتيد، مشمول‌ عنايات‌ خاصة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ قرار گرفتيد. توضيحاتش‌ را چون‌ متأسفانه‌ هيچ‌ وقت‌ نشد كه‌ ما اين‌ مجلس‌ را صددرصد با آنهائي‌ كه‌ در راه‌ مطمئنا هستند و هميشه‌ هستند، داشته‌ باشيم‌ من‌ بتونم‌ توضيحات‌ را بدم‌. ولي‌ همين‌ اندازه‌ افراد مختلف‌ براي‌ من‌ آمدند نقل‌ كردند و بايد هم‌ اينطور باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ گناهانش‌ را ترك‌ ميكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌، اين‌ از همان‌ لحظه‌ مشمول‌ عنايات‌ خاصة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ واقع‌ ميشه‌. منتهي‌ شدت‌ و ضعف‌ داره‌. گاهي‌ بشارتهاش‌ خيلي‌ مهمه‌. شما مي‌بينيد گاهي‌ يك‌ نفر مي‌دونيد دوستتون‌ داره‌ مثلا. دلتون‌ مي‌خواد به‌ زبان‌ بگه‌ بعله‌. هي‌ سؤال‌ مي‌كنيد ازش‌، هي‌ مي‌پرسيد. بالاخره‌ او با زبان‌ بگه‌ يا با يك‌ عملي‌ خودش‌ را، محبت‌ خودش‌ را نشان‌ بده‌، آرامشي‌ در شما پيدا ميشه‌. اين‌ خوابهايي‌ كه‌ شماها، بعضي‌ از خانمها نقل‌ كردند، بعضي‌ از آقايون‌ نقل‌ كردند، يا حتي‌ تشرفاتي‌ كه‌ هست‌ يا مكاشفاتي‌ كه‌ هست‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اظهار رضايت‌ مي‌كنند، اظهار محبت‌ مي‌كنند، ولو آنكه‌ ما مي‌دوينم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را دوست‌ داشته‌ كه‌ خلق‌ كرده‌، ما را دوست‌ داره‌ كه‌ روزي‌ بهمون‌ ميده‌، ما را دوست‌ داره‌ كه‌ روزي‌ معنوي‌ بهمون‌ ميده‌، ولي‌ دلمون‌ مي‌خواد كه‌ يك‌ كلمه‌ بهمون‌ بگن‌ كه‌ ما شما را دوست‌ داريم‌، يك‌ كلمه‌ هم‌ به‌ ما بگن‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ با امام‌ زمانش‌ روبرو ميشه‌، با صورت‌ باز حضرت‌ را ببينه‌. با تبسم‌ ببينه‌. اين‌ خيلي‌ بهتر از آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ با صورت‌ درهم‌ كشيده‌ و غضب‌ انسان‌ با آقا روبرو بشه‌ و اين‌ بشارت‌ را به‌ شماها مي‌دهم‌ كه‌ انشاء الله‌ آنهائي‌ كه‌ جدي‌ هستند، آنهائي‌ كه‌ شب‌ و روز به‌ فكر برنامه‌هاشون‌ هستند. با مشكلاتي‌ كه‌ مخصوصا خانمها گاهي‌ از طرف‌ شوهرها، گاهي‌ از طريق‌ فاميل‌، مخصوصا در اين‌ مواقعي‌ كه‌ اين‌ ديد و بازديدها به‌ وجود مي‌آد هستند و دينشون‌ را حفظ‌ مي‌كنند، آبروي‌ امام‌ زمانشون‌ را حفظ‌ مي‌كنند، اين‌ بشارت‌ براشون‌ خيلي‌ دلگرمي‌ مي‌آره‌ و تشويق‌ به‌ كار و كوشش‌ بيشتري‌ خواهند شد. اميدواريم‌ اين‌ تشويقها، حتي‌ فرد فردتون‌ را شامل‌ بشه‌ و به‌ همه‌اتون‌ اظهار لطف‌ و عنايتي‌ از ناحية‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بشود.

 و لذا هم‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و هم‌ سال‌ نو را به‌ همه‌اتون‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اميدواريم‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در تمام‌ اوقات‌ از همة‌ بليات‌ محفوظ‌ باشيد و خداي‌ تعالي‌ شما را با محبت‌ كاملي‌ كه‌ به‌ بندگانش‌ داره‌ و بالاخص‌ به‌ اوليائش‌ داره‌، شما را با آغوش‌ باز بپذيره‌ و به‌ طرف‌ خودش‌ بكشاند. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ پروردگارا يك‌ عده‌ از بندگانت‌ جمع‌ شدند و به‌ عشق‌ و محبت‌ تو به‌ سوي‌ تو حركت‌ كردند. خدايا به‌ آبروي‌ وليت‌ صاحب‌ الزمان‌ خودت‌ به‌ همة‌ اينها كمك‌ بفرما. ياري‌ و محبتت‌ را از اين‌ جمع‌ دريغ‌ مفرما. خدايا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را براي‌ گسترش‌ عدل‌ و عدالت‌ در كرة‌ زمين‌ از طرف‌ خودت‌ مبعوث‌ بفرما. خدايا ظهور آن‌ حضرت‌ را هر چه‌ زودتر مقرر بفرما. ماها را از ياران‌ خوب‌، از محبين‌ خوب‌، از عارفين‌ بحق‌ آن‌ حضرت‌، از عرفاي‌ شامخ‌ دربار خودت‌ قرارمون‌ بده‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌ موانع‌ راهمون‌ را برطرف‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ صفات‌ رذيله‌ را از ما دور بفرما. امراض‌ روحي‌ را از ما دور بفرما. مريضهاي‌ اسلام‌ شفا عنايت‌ بفرما. خدايا مريضهاي‌ منظور، مريض‌ منظور لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. يكي‌ از خانمهايي‌ كه‌ البته‌ حتي‌ بعد از آنكه‌ كسالتشون‌ در بابل‌، در راه‌ تزكية‌ نفس‌ بودند. ايشون‌ ديروز از دار دنيا رفتند و مريض‌ بودند، ماهها شايد سال‌ مريض‌ است‌ و اميدواريم‌ كه‌ بعد از پايان‌ جلسه‌ همه‌اتون‌ يك‌ حمدي‌ با سه‌ تا قل‌ هو الله‌ براي‌ ايشان‌ بخوانيد و الان‌ از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ او را غريق‌ رحمت‌ بفرمايد. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر او را با فاطمة‌ زهرا محشور بفرما. متأسفانه‌ اين‌ چهارمين‌ خانمي‌ است‌ كه‌ از مشهد و بابل‌ از كساني‌ كه‌ وارد تزكية‌ نفس‌ شدند، از دار دنيا رفتند. و آن‌ سه‌ نفر را در مقامات‌ عاليه‌ ديديدم‌. يعني‌ آنهائي‌ كه‌ اهل‌ بينش‌ بودند ديدند و ايشان‌ هم‌ انشاءالله‌ با همانها محشور باشه‌ و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ يكي‌ از اين‌ خانمها كه‌ در مشهد بود، اين‌ شوهرش‌ و فاميلش‌ با اينكه‌ آنها اهل‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند، ميگفت‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ با اينكه‌ حالش‌ هم‌ بد نبود، يك‌ دفعه‌ اظهار كرد كه‌ آقايون‌ بروند از مجلس‌ بيرون‌. فقط‌ شوهر من‌ اينجا باشه‌. چون‌ سيد بود البته‌ شوهرش‌. اينجا باشه‌، بقيه‌ برن‌ بيرون‌. رفتند آنها بيرون‌. بعد گفت‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌خوان‌ تشريف‌ بيارن‌. قسم‌ مي‌خورد مي‌گفت‌ همه‌ ديديم‌. همه‌ ديديم‌ كه‌ يك‌ نور سبزي‌ يك‌ هالة‌ سبزي‌ وارد اطاق‌ بيمارستان‌ شد. يك‌ لحظه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ بياد با يك‌ بيماري‌ مثلا روبوسي‌ بكنه‌، اينجور آمد و بعد از اطاق‌ بيرون‌ رفت‌. بعد اين‌ خانم‌ گفت‌ كه‌ همه‌ دستهايتون‌ را بگذاريد روي‌ دست‌ من‌. شوهرش‌ ميگه‌ من‌ اول‌ گذاشتم‌، بقيه‌ فرزندانم‌، خانمهايي‌ كه‌ بودند همه‌ گذاشتند. از ما تعهد گرفت‌. كه‌ همه‌اتون‌ بايد در راه‌ تزكية‌ نفس‌ حركت‌ كنيد و اين‌ كلمه‌ را گفت‌ و از دار دنيا رفت‌. من‌ آنموقع‌ مسافرت‌ بودم‌. متأسفانه‌ در آن‌ جا ديده‌ بودم‌ كه‌ ايشان‌ با چه‌، يعني‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ با چه‌ كمالاتي‌، با چه‌ مقامي‌، اسمش‌ هم‌ خانم‌ جواهري‌ بود، خانم‌ نور محمدي‌ رحم‌ الله‌ بود. و خانم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، استادمون‌ ايشان‌ هم‌ از دنيا رفت‌ در سال‌ گذشته‌. ميديدم‌ اينها هر سه‌ نفرشون‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ يك‌ جا نشستند. اينقدر خوش‌ بودند، خوشحال‌ بودند كه‌ بهشون‌ گفتم‌ من‌ هم‌ بيام‌، هوس‌ كردم‌. فرمودند تو نه‌ حالا يك‌ قدري‌ كار داري‌ و اينطور اينها بحمد الله‌ موفقند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ خانم‌ هم‌ با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و با همان‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ محشور باشد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ مملكت‌، رهبر عزيمون‌ را در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرمايد. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ شهدامون‌، امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. رحم‌ الله‌ من‌ يقرأ الفاتحة‌ مع‌ الصلوات‌.

 

۱۱ ذي القعده ۱۴۱۶ – ۱۲ فروردين ۱۳۷۵ شمسی – معرفت حضرت رضا (علیه السلام)

 

@ متن سخنراني 11 ذي القعده 1416 مصادف با 12 فروردين 1375 و 31 مارس 1996

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»([1]).

 

يكي از مقامات عاليه‌ي انسان كه در سيرش به سوي لقاء الله و وصول معرفتِ حقيقي خدا دارد، مرحله‌ي رضا است. رضا يكي از القاب حضرت علي‌بن موسي‌الرضا است و معروف‌ترين القاب آن حضرت است؛ اين يك حالتي است در انسان پيدا مي‌شود اگر از راه صحيحي به سوي خدا حركت كند كه به طوري راضي است يعني خوشنود است به خواسته‌هاي پروردگار كه هر چه به او برسد، نسبت به آن چيزي كه انجام شده خوشحال و خوشنود است.

اين حالت در انسان پس از مراحل بسيار زيادي به وجود مي‌آيد. مراحل مقدّماتي اين مرحله تسليم است و توكّل است و حالاتي است كه انسان بايد مقدّمتاً آن‌ها را انجام بدهد.

يكي از آن‌ها توكّل است ما حقيقتِ توكّل را بايد خوب بفهميم، در وجودمان پياده كنيم و خودمان را متوكّل علي‌اللّه قرار بدهيم به جايي برسيم كه خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»([2])، كسي كه توكّل به پروردگار بكند خدا او را كفايت مي‌كند. هر وقت ديديد خدا كفايتان كرد بدانيد به مقام توكّل رسيديد، هر وقت توكّل به خدا كرديد خدا توكّل مي‌كند شما را. اين موضوع و اين بحث را اگر من بخواهم برايتان توضيح بدهم يك مقدار طول مي‌كشد و زياد در قرآن كريم به مسأله‌ي توكّل اشاره شده.

در حقيقت اگر بخواهيم تقسيم كنيم مقام توكّل را بايد به سه مرحله تقسيمش كرد؛ يكي «توكّل عام»، مثل توكّل‌هايي كه ما داريم وقتي كه كارمان از همه جا به اصطلاح گير مي‌كند و ديگر چاره‌اي نداريم و به اصطلاح مي‌خوانيم اين توكّل بر خدا، كه من مكّرر گفتم اين جور توكّل را اگر كسي به يك معتادِ بي‌حال بي‌حركت داشته باشد او بهش بر مي‌خورد. مثلاً شما يك نفر را با همين خصوصيّات وكيل خودتان قرار داديد كه يك كاري كه شما نمي‌خواهيد انجام بدهيد يا نمي‌توانيد انجام دهيد او براي شما انجام بده، امّا همه‌اش چشمانتان دنبالش است كه ببينيد انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد، خوب انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد، آيا حالش را دارد انجام بده يا نه؟ اگر يك همچين حالتي داشته باشيد مي‌گويد: اگر را وكيل خودت كردي ديگر اين باصطلاح دلهره و ناراحتي يعني چه؟ ماها اكثراً وقتي كه يك كاري‌مان را به خدا وا مي‌گذاريم غالباً يك دلواپسي هم داريم كه آيا خدا انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد؟ به نفع ما انجام مي‌دهد يا نه، آيا اساساً اين يك حقيقتي است مي‌شود چنين توكلي كرد و لذا خدا هم هيچ وقت وكالت شما را قبول نمي‌كند يعني اين كار هر وكيلي است شما اگر به هر وكيلي توكّل كنيد و وكالتتان را به او بسپاريد، ولي او بفهمد كه شما دلهره داريد، دائماً تحقيق مي‌كنيد، تجسس مي‌كنيد ببينيد كه آيا اين كار را درست انجام داد يا درست انجام نداد آيا دنبال كار شما رفت يا نرفت، اگر يك همچين حالتي پيدا كرديد اين را آن شخص مي‌گويد: آقا! تو خودت برو دنبال كارت، به من اعتماد نداري، به من ايمان نداري، ماها كمتر توي‌مان پيدا مي‌شود كه همين توكّل عام را حتي داشته باشيم، خدا را وكيل خودمان را قرار بدهيم، خدا هم وكيل ما نمي‌شود، «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» كسي كه توكّل به خدا بكند خدا او را كفايت مي‌كند، نه آن كه كسي كه توكّل نكند.

اين اسمش توكّل نيست اين كاري را كه ما مي‌كنيم، اين توكّلي كه ما باصطلاح داريم، تازه اين يك مرحله‌ي خيلي پايينش است كه اگر به خدا واگذاشتيم كارهاي مشكل‌مان را و دلواپسي هم نداشتيم تازه توكّل عام را انجام داديم.

«توكل خاص» اين است كه افرادي كه باصطلاح معرفت به پروردگار دارند اوّلاً يعني خدا را مي‌شناسند كه در تمام كارها از آن‌ها بهتر آن كار را مي‌شناسد، بهتر راه انجامش را بلد است و بهتر مي‌تواند انجام بدهد، به اين اندازه لااقل خدا را مي‌شناسند و خودشان را فقير مي‌دانند، يعني محتاج مي‌دانند كه خداي تعالي در قرآن مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»، همه‌ي شما فقير در خانه‌ي خدا هستيد. يعني تمام سلّول‌هاي بدن ما، تمام وجودمان حتّي روحمان دادِ وانيازا و واحتياجا به درگاه مقدّس پروردگار دارد و از خدا مي‌خواهد كه، حالا ما قلب‌مان بخواهد يا نخواهد ولي تمام وجودمان از خدا مي‌خواهد كه خدا به او كمك كند و اين چنين فردي خدا را چون به اين وضع مي‌شناسد و خودش را هم فقير در خانه‌ي خدا مي‌داند و خدا «هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»([3])، غني است، بي‌نيازي است كه به هيچ چيزي نياز ندارد اين را چون مي‌داند كارها را به خدا وا مي‌گذارد؛ يعني مي‌گويد پروردگارا همه‌ي كارهاي من را تو انجام بده، مخصوصاً در كارهايي كه انسان خودش نه مي‌تواند پيش‌بيني بكند و نه هم مي‌تواند صحيح انجام بدهد به خدا وا مي‌گذارد، اين هم معناي توكل خاص است.

يك «توكّل خاص‌الخاصي» هست كه آن توكّل مال اولياي خدا است، يعني انسان به جايي مي‌رسد كه به هيچ وجه، فرض كنيد من يك مثال خيلي باصطلاح بلاتشبيه‌اي، معمولاً وقت‌هايي كه يك كسي مي‌خواهد يك مثالي بزند مي‌گويد بلاتشبيه، يك مثالِ بلاتشبيهي مي‌خواهم عرض كنم، شما اگر همه روز فرض كنيد مقامِ مقدس رهبري به شما تلفن بزند، همه روز صبح كه تو هر كاري داشته باشي من خودم انجام مي‌دهم، يك همچين تلفني او بزند به شماها، شما چه حالي پيدا مي‌كنيد؟ چه آرامشي پيدا مي‌كنيد؟ نه جدّاً هر روز صبح تلفن زنگ زد، بينيد فرض كنيد رئيس‌جمهور يا مقام رهبري به شما گفت كه آقا هر كاري تو هر جايي داشته باشي من انجام مي‌دهم، شما توي اداره وارد مي‌شويد خيلي محكم، با فكر راحت، آرامش، كسي حق ندارد كوچك‌ترين حرفي به شما بزند، همه بايد جلوي پاي شما بلند شوند، همه بايد احترامتان كنند، يك همچين حالتي دارد، يك آرامش عجيبي داريد كه چي؟ مي‌گويد: هر جا كه كار گير كرد فردا صبح كه تلفن كردم به آن‌ها مي‌گويم اين‌جا كار گير كرده، نيم ساعت بعدش تلفن زده مي‌شود به آن‌جا رفع مي‌شود، خيلي راحت، با اين‌كه هزار جور احتمال خطر هم تويش هست، يعني احتمال دارد كه اين كار حتّي از آ‌ن‌جا هم برآورده نشود، از عهده آن‌جا هم انجام نشود، دوّم اين‌كه تا فردا معلوم نيست حالا اين آقاي رئيس جمهور باشد يا نباشد، معلوم نيست كه فراموش نكرده باشد، شايد فردا تلفن استثنائاً نكند به شما و امثال اين‌ها، اما خيلي آرامش داريد. خدا در شبانه‌روز اگر نماز واجبت را تنها بخواني ده مرتبه مي‌گويد بگو: «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([4])، اين تلفن خدا است به تو، من كمكت مي‌كنم، تنها من كمك تو هستم، اصلاً بببيند قابل مقايسه نيست، ذات مقدّس پروردگار، خدا كند شماها همه‌تان به اين مقام توكّل برسيد. قابل مقايسه نيست، «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ»([5]). شما هر وقت گفتيد خدا، نه خدا آن موقع چرت مي‌زند نه خواب است، نه گرفتاري دارد، «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»([6])، با شما كه صحبت مي‌كند در همان لحظه مي‌تواند با كسي ديگر هم صحبت كند، هيچ چيز او را از هيچ چيز باز نمي‌دارد، مي‌گوييد: ما بايد چقدر توكّل داشته باشيم؟ خدا خودش مي‌گويد اين آيه‌ي قرآن است «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([7])، خدا به ما مي‌گويد، خدا تلفن مي‌زند كه «نستعين»، يعني ما، خدايا تو يار ما هستي، چقدر؟ همان اندازه‌اي كه مقام رهبري محدود است در مقابل پروردگار و خدا نامحدود است، همانطور تو بايد نامحدود آرامش داشته باشي، اين «توكّل خاص‌الخاص» است، با اين مثال ساده كه عرض كردم به خاطر اين‌كه معناي توكّل را تا حدّي بفهميد، توكّل خاص‌الخاص كه ان‌شاءالله مقدمه‌ي مقام تسليم و رضا است، اگر به آن برسيد يك همچين حالتي پيدا مي‌كنيد، كه خدا خودش فرموده: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، كسي كه به خدا توكّل مي‌كند، خدا حسبش است، حسب يعني چه؟ يعني كافي است براي او، ما يك وقتي يك استادي داشتيم اين استادمان هم استادمان بود، هم هم‌مباحثي‌مان بود، هم رفيقِ گردش ما بود، سنّ‌مان هم كم بود، هم همبازي‌ ما بود، امّا بعضي وقت‌ها به من مي‌گفت: تو چي مي‌خواهي كه من ندارم، تو چي مي‌خواهي از او كه من ندارم، مي‌خواست من را محدود كند كه من با افرادِ مختلف حرف نزم، حالا خدا مي‌گويد: تو چي مي‌خواهي كه من ندارم؟ تو پول مي‌خواهي كه تمام پول‌ها دست خدا است، قدرت مي‌خواهي در دست خدا است، آبرو مي‌خواهي در دست خدا است، آخر چي مي‌خواهي كه خدا ندارد؟ اگر قبولش نداري يك حرف ديگر است، امّا اگر قبولش داري چي مي‌خواهي كه خدا ندارد و خودش فرموده: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، كسي كه به خدا توكّل كند خدا برايش كافي است، با اين مثالي كه عرض كردم شما همه‌تان مي‌توانيد بفهميد مرحله‌ي توكّل خاص‌الخاص چه حالتي به انسان دست مي‌دهد، چه آرامشي به انسان دست مي‌دهد،مرگ. مرگ كه «فَتَمَنَّوْا الْمَوْتَ»([8])، تازه آن‌جا راحتي من است، كشته شدن، شهادت، به‌به چه بهتر! شما ببينيد اولياي خدا چطور بودند؟ اولياي خدا، يكي آمد خدمت حضرت امام صادق صلوات اللّه عليه، گفت: آقا! چرا ما از مرگ مي‌ترسيم؟ حضرت فرمود: براي اين‌كه از دنياي آباد، از خانه‌ي آباد مي‌خواهيد برويد خانه‌ي خراب، ترس دارد، اگر به عكس بود آن طرف را خوب آبادش كردي، اين طرف هي‌ مي‌گفتي خدايا اين نقّاشِ تحويل نمي‌دهد كه ما از اين خانه‌ي سياه و تاريك نجات پيدا كنيم. هيچي براي انسان در آن حالت مسأله نيست، تمام كره‌ي زمين دشمن انسان باشند. كي‌اند اين‌ها؟ تمام قدرتمندان عالم دشمن انسان باشند، امام هادي عليه الصلوة و السلامرا متوكّل آورد روي بلندي كه به وسيله‌ي سربازهايشيعني گفته بود كه در هر توبره‌اي يك مقدار خاك بريزيد سربازها، بياييد اين‌جا كود كنيد، يك كوهي شده بود، رفته بود آن‌جا ايستاده بود با امام هادي عليه‌السلام، حضرت هم او جاي ديگر، تو يك عالم ديگر توي يك فكر ديگر، ايستادند. گفت كه سربازها فرم بروند، هي رفتند، رفتند، حضرت هم وايستاد، ديد نه حضرت بي‌تفاوت است، گفت: مي‌دانيد چرا اين كار را كردم؟ بفرماييد، چرا اين كار را كردي؟ براي اين‌كه شما بدانيد كه من چه قدرتي دارم، به فكر مبارزه با من نيفتيد. شما را به خدا! با يك چنين كسي فرض كنيد حالا مورچه‌ها تمام صف ببنندند بگويند: آقاي انسان با ما به فكر مبارزه نيفتي كه ما همه‌مان بسيج مي‌شويم عليه‌ات، يك لگد مي‌زني سرشان مي‌گويي خفه بشويد. ولي امام هادي اين كار را نكرد فرمودند: اين لانه مورچه به تعبير من و اين سرزمين اين‌طوري مال شماها، ولي لشكر من را هم مي‌خواهي ببينيد؟ متوكّل حضرت هادي را از توي زندان آورده توي، لشكر آن هم اين‌جا گفت كجا است لشكر شما؟ حضرت يك اشاره به طرف آسمان كرد ديد تمام ـ چشم متوكل هم گاهي باز مي‌شود ها، افراد خبيث هم گاهي چشمانشان باز مي‌شود يك چيزهايي مي‌بينند ـ ديد سرتاسر عالم ملائكه، ارواح تمام در اختيار حضرت هادي هستند يك اشاره بكند اصلاً ماسوي‌اللّه را ممكن است نابود كنند، فرمود: اين هم لشكر ما است، گفت: آقا! پس ببخشيد، حضرت فرمودند: بخشيديم به تعبير من، اين هم مال تو، «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، من يك وكيلي دارم كه تمام قدرت‌ها مال او است.

«طَأْطَأَ» تازه ما درباره‌ي ائمه مي‌گوييم: «طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ»([9])، هر شريفي در مقابلِ شرف شما چه بفهمد چه نفهمد، چه قدرتمندي باشد دمق و بي‌حال و بي‌هوش، ديديد بعضي‌ها مستند حالا كم شده آن سابق‌ها مست شنيع مي‌آمد، مي‌گفت: نفس‌كش كيه؟ بيايد بيرون، يك سيلي هم كه مي‌زدندش مي‌افتاد امّا اينجوري بودند، مخالفشان بودند، همه‌ي عالم اظهار قدرت بكنند در مقابل قدرت خدا چي‌اند اصلاً؟ عرض كردم تمامِ مورچه‌ها صف ببندند واقعاً فاصله‌ي بين ما و ائمه مثل فاصله بين مورچه و يك انسان قوي هيكل باز هم زيادتر است، چي مي‌فهميديم؟

اگر نازي كند درهم كند

          فرو ريزند ظالم‌ها

اگر حضرت سيّدالشهداء كه خوب بزرگ عالم هستي است، اگر همان علي‌اصغرش خدا مي‌داند اگر اراده مي‌كرد كه تمام مردم كره‌ي زمين محو بشوند، نابود بشوند، مي‌شدند. آن‌ها بنده‌ي خدا هستند، نمي‌خواهند. آن يهودي وقتي حضرت علي را ديد يك ريسمان به طرف مسجد مي‌كشند او را، گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لَااِلَهَ اِلاَّ اللّهُ»، گفتند: تو روزهاي عزّت اسلام تو مسلمان نشدي، حالا داري مسلمان مي‌شوي؟ گفت كه اين علي را من ديدم چه قدرتي داشت چه قدرتي دارد من مي‌شناسمش. در خيبر را كنده روي دست نگه داشته امّا اين‌جا دستش را هم اصلاً تكان نمي‌دهد اين معلوم است كه اين بنده‌ي خدا است، اين بنده‌ي غضبش نيست. اين غضبش تحت كنترلش است، لذا انسانِ صحيح و عاقل و بالغ واقعي آن كسي است كه غضب و شهوتش تحت كنترل خودش باشد، در اختيار خودش باشد، نه اين‌كه خودش تحت اختيار شهوت و غضبش باشد. عصباني شدم ديگر از دستم در رفت، نفهميدم چه كار كردم، داريم ديگر، زياد داريم. آقا چرا اين كار را كردي براي اين كه عصباني‌ام كرد، از دستم در رفت، نهفميدم، زياد داريم، بله. امّا نه، علي مي‌فهمد. آن كاري كه نسبت به فاطمه‌ي زهرا سلام اللّه عليهاشد به خدا قسم اگر نسبت به خانواده‌ي خدمت شما عرض شود چه بگويم بدحجاب هر كدام از ماها بشود انسان نمي‌تواند طاقت بياورد. فاطمه‌ي زهرا است، در عين حال بنده‌ي خدا است، مورچه‌ها همه بسيج شده‌اند كه اين آقا را از پا در بياورند، اگر بندگي‌اش ايجاب نكند و اراده‌ي خودش بود و مستقل بود و بنده‌ي خدا نبود و تحت اراده‌ي الهي نبود با يك نيّت، «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([10])، باش، هست؛ نباش نيست همه‌شان از بين مي‌رفتند ولي نه اين با خدا در ارتباط است حالا هر چه مي‌خواهند بگويند، هر كاري مي‌خواهند بكنند، خودشان را زحمت مي‌دهند. گفت كه

اي مگس! عرصه‌ي سيمرغ درگه تو است

          عِرض خود مي‌بري و زحمت ما مي‌داري

فقط همين.

خيلي عالي است انسان تمام عمرش را زحمت بكشد يك ساعت به مرحله‌ي توكّل برسد، يك آرامشي، توكّل خاص‌الخاص، يك حالتي پيدا مي‌كند اصلاً مي‌گويي همه‌ چيز در اختيار تو است. ما يك وقتي انسان يك ارباب پُرقدرت و پُر پولي داشته باشد او هم هميشه بگويد: هر چه من دارم مال تو، انسان احساس مي‌كند همه چيز دارد، خداي تعالي مي‌گويد: بندگان من! من هر چه دارم از تو، همين آيه‌اي كه تلاوت كردم «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»، اوّل رضايت خودش را مي‌گويد از اين‌ها ، اوّل من مال اين‌ها هستم، بعد مي‌فرمايد كه «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»، توكّل، اين مراحل را عرض كردم زياد نمي‌شود توضيح داد ان‌شاءاللّه در راه كمالات كه حركت مي‌كنيد ان‌شاءاللّه به يك مرحله‌اي ان‌شاءاللّه يك وقتي مي‌رسيد.

بعد از اين مي‌رسيد به مرحله‌ي تسليم، تسليم چيه؟ تسليم آياتي در قرآن است كه خداي تعالي مؤمنين را دعوت به تسليم مي‌كند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»([11])، همه‌تان را وارد سلم بشويد، تسليم بشويد، تسليم، شما در زيارت عاشورا مي‌گوييد «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ»([12])، تسليم بشويد. تسليم چيه؟ تسليم را من هر چه فكر مي‌كنم نمي‌توانم آن حقيقتش را براي شما الان توي اين مجلس بگويم. يك مرحله‌اي است انسان اصلاً از خودش هيچ اراده ندارد، هيچ اراده‌اي ندارد، هيچي، يك حالتي پيدا مي‌كند مثل در مقابل، «كالميت بين يدي الغسّال»: مثل ميّت در زير دست غسّال. خدايا! هر چه تو بگويي.

بالاتر از اين مرحله، مرحله‌ي رضا است، رضا، مرحله‌ي رضا. آخر آدمي كه تسليم است مي‌گويد: باشد هر چه شما، حالا من خوشم بيايد، خوشم نيايد زياد توجّهي نيست امّا هر چه تو مي‌خواهي، هر چه كه تو مي‌گويي درست است، حق بوده كه شده مي‌گويم درست است، امّا مرحله‌ي رضا اين است كه انسان به حقيقت تمام مسائل مي‌رسد و درك مي‌كند كه اين خوب است. حضرت سيدالشهداء توي گودي قتلگاه افتاده تمام بدنش سوراخ سوراخ شده، خيلي وضعي كه نقل مي‌كنند توي مقاتل آن مقدارش كه صحيح است اگر انسان واقعاً بتواند تصوّر آن‌جا را بكند مي‌خواهد جانش بالا بيايد. من گاهي پاي منبرها، پاي روضه‌ها هيچ‌وقت تصوّرش را نمي‌كنم، از ذهنم منصرف مي‌كنم، و الا انسان طبعاً بايد منفجر بشود. امام، قلب عالم امكان خداي باصطلاح چطوري بگويم كه شرك نشود، خداي ازلي يك ربّ باصطلاح ماسوي اللّه را خلق كرده ولي الان اين را اين جور توهين به او بشود يا از جهت اين كه حضرت دردش آمده يا مثلاً بدنش زخم شده اين‌ها را ماها ممكن است داشته باشيم ولي اين اندازه به او توهين بشود، اين اندازه بشر بي‌توجّه باشد آن وقت در همين حال ديد كه لشكر به طرف خيمه‌هايش مي‌روند، در همين حال متوجّه اين است كه خيمه‌ها را آتش مي‌زنند و بعد گوشواره از گوش بچّه‌ها مي‌كشند و چه وضعي پيش مي‌آيد. در عين حال مي‌گويد: «رضاً برضائك»، او مي‌تواند بگويد: «رضاً برضائك»، خوشنودم كه تو خوشنودي، خوشحالم كه تو خوشحالي، راضي‌ام كه تو راضي‌اي، خيلي عجيب است! ما نمي‌توانيم تصوّرش را بكنيم. من توكّل را تا حدّي براي‌تان توضيح دادم ولي واقعاً نمي‌توانم تسليم و رضا را چون خودم هم نفهمم، تسليم و رضا را برايتان را خوب توضيح بدهم اصلاً يعني چه؟ خوشحال مي‌شود همانطوري كه الان به شما خبر بدهند دنيا و آخرت را خدا سندش را به نام شما ثبت كرده، چقدر خوشحال مي‌شويد، اين‌ها خوشحال مي‌شوند كه خدا موافق است با اين كارها، حالا هر چه مي‌خواهد باشد. «رضاً برضائك»، اين حالت و اين از امتيازات مرحله «رضا» است.

در بين هر يك از ائمّه صفات الهي در آن‌ها ظهور كرده. در علي بن موسي‌الرضا كه جان همه‌مان بقربانش، ظهور كرده، اگر بشود اين حالات علي بن موسي الرضا را مطالعه كنيد ببينيد چقدر حضرت در مقابل خداي تعالي و كارهايي كه خدا اراده كرده بود براي آبرو بردن دشمنان و روشن شدن مردم چه كارهايي خداي تعالي انجام داده و چه كارهايي انجام شده و حضرت علي بن موسي الرضا چطور راضي بوده، خيلي عجيب است، ما نمي‌توانيم تصورش را بكنيم! يعني هر چه درباره‌ي حضرت رضا صلوات اللّه عليهشنيده‌ايد و هر چه من بگويم و هر چه همه بگويند آن حقيقت رضا را، كلمه‌ي رضا را نمي‌توانيم، بيان كنيم. حتّي امام عليه الصلوة و السلامچون مستمعين ايشان مستمعين درست و حسابي نبودند، نتوانستند بيان كنند. از حضرت جواد مي‌پرسند كه چرا حضرت رضا را رضا گفتند؟ فرمود: به خاطر اين‌كه دوست و دشمن از او راضي بودند، دوست و دشمن از او راضي بودند. همين است معنايش؟ تنها اين است؟ بعيد مي‌دانم، اين به اندازه فكر طرف حضرت، البتّه اين هست امّا اين آن مرحله‌ي خيلي نازلش را براي اين‌كه طرف بيشتر از اين نمي‌فهمد. واقعاً نمي‌شود بيان كرد معناي رضا را. من يك مختصر در كتاب در محضر استاد توضيح دادم امّا واقع‌اش اين است كه نه معناي رضاي واقعي اين نيست تازه، «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ».

يك عاشق و معشوق كه هر دوتايشان عاشق باشند و هر دوتايشان هم معشوق، فرض كنيد اين‌ها بهم برسند اين‌ها چطور از همديگر خوششان مي‌آيد از همه‌ي كارهايشان ،مي‌گويد: …، اگر شما از كسي خوشتان بيايد كارهاي بدش هم خوشتان مي‌آيد، از همه چيزش خوشتان مي‌آيد نمي‌دانم البته اكثر مردم به عشق مجازي مبتلا نشدند والاّ مثال خوبي بود براي اين معنا، آن‌هايي كه به عشق مجازي مبتلا مي‌شوند مثل مجنون نسبت به ليلي، فرهاد نسبت به شيرين و آن‌هايي كه توي قصّه‌ها گفتند و يا لااقل آنچه كه خدا در قرآن درباره‌ي زليخا و حضرت يوسف مي‌گويد، آقا! «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»، دستشان را داشتند ميوه را مي‌خواستند پاره كنند و بخورند چشم‌شان به يوسف افتاد دستشان را همين طور بريدند، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»، بريدن تنها نبود ها! بالاخره يك قسمت از دستشان را قطع كردند، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»([13])، حواسشان آن قدر پرت شد، اگر كسي به عشق مجازي رسيده باشد تمام كارهاي محبوبش خوب است. من خدا رحمت كند مرحوم حاج ملاآقاجان رضوان اللّه تعالي عليه، يك دردي يك وقتي گرفته بود خيلي معلوم بود، طبيب به من گفت اين دردش خيلي فشار دارد، خيلي درد دارد، گفتم چطور آقا؟ مي‌گفت: اگر انسان محبوبي داشته باشد حالا آمده توي بغل گرفته او را و فشارش مي‌دهد بعد بگويد من از اين درد ناراحتم؟ لذّت مي‌برد انسان از آن درد، خيلي عجيب است، نمي‌توانيم، عرض كردم نمي‌‌شود بيان كرد، تمام كارهايي كه تمام مردم بد مي‌دانند ها اگر محبوب انسان انجام بدهد، اين عشق‌هاي مجازي اين‌طور ها، مي‌گويد چون كه تو كردي خوب است،

تو زخم زني به كه ديگري مرهم

          تو زهر دهي به كه ديگري ترياك

اگر تو هر كاري بكني خوب است. عرض كردم اين حرف‌ها خيلي در زمان ما و مخصوصاً توي اين وضع گرفتاري‌هاي ما بازار ندارد به جهت اين‌كه عاشق‌ها و معشوق‌هايي خيلي كم حالا پيدا مي‌شوند اين‌قدر گرفتاري درست كردند براي مردم كه به عشق ديگر، مي‌گويد:

چنان قحط سالي شد اندر دمشق

          كه ياران فراموش كردند عشق

حالا زمان ما تقريباً زمان ما تقريتاً قحط سالي نشده ولي گرفتاري زياد شده. بچّه از همان سنّ اولي كه مي‌آيد مدرسه هست، گرفتاري بابا و ننه است كه نمره‌اش چند است، بعدش ازدواج، بعدش درآمد، بعدش …، آن‌قدر گرفتاري درست كردند كه «ياران فراموش كردند عشق»، يعني زمان‌هاي سابق مردم بيكار بودند عاشق مي‌شدند خيلي هم بود.

من خودم يك كسي همراه من مسافرتي آمده بود معلوم بود كه عاشق است، يك كسي را، به يك كسي عشق داشت كه اوّل اسمش سين بود، اين به هر جايي سيني مي‌رسيد كه اوّلش سين بوده، سين در وسط كلمه، او مدّتي ما را در آنجا معطل مي‌كرد وامي‌ايستاد نگاه كردن و اشك ريختن، يك همچين حالتي. شب‌ها مي‌رفت روي پشت‌بام‌ مي‌خوابيد ستاره‌ي سهيل را ما، خيلي اگر شما توانستيد پيدا كنيد. ستاره‌ي سهيل را پيدا كرده بود، هم سهيل بود آن وقت آن ستاره را نگاه مي‌كرد تا صبح. راست هم مي‌گفت، نمي‌خوابيد.

باصطلاح عشق يك مرحله از جنون است. افرادي كه عاشق بودند اين‌ها خودشان بعضي‌ها به عقلشان رسيده بود. در اوّل انقلاب يك آقايي بود ديديم اين خودش عمّامه و قبا را گذاشته كنار، گفتم: چطور؟ گفت: من مي‌دانم اين‌ها خلع لباسم مي‌كنند، منتها احتمال دارد، خودم خودم را خلع لباس كنم. حالا اين عاشق‌ها بعضي‌هايشان مي‌دانند مردم به آن‌ها مي‌گويند: ديوانه، لذا از اوّل مجنون اسمش را مي‌گذارد. مجنون عامري ايشان خدمت شما عرض شود معروف است ديگر، عاشق ليلي بود.

خدا رحمت كند مرحوم حاج‌ملاآقاجان را امضا مي‌كرد: «مجنون، محمود مجنون»، مي‌گفتيم: چرا اين طور امضا مي‌كني؟ مي‌گفت: من، راست هم مي‌گفت، مجنون امام حسين عليه الصلوة و السلامهستم. در زمان رضاخان ملعون كه روضه‌خواني ممنوع شده بود، ايشان به همين عنوان عيناً بهلول.

بهلولِ زمان امام صادق، چون حضرت امام صادق صلوات الله عليههم براي دو نفر از يارانشان كه در فشار بودند در زمان بني‌العباس حضرت نوشتند كه، يك «جيم» نوشتند، از حضرت سؤال كردند كه ما چه كار كنيم؟ حضرت «جيم» نوشت. يكي‌شان گفت: حضرت دستور داده كه ما «جراي وطن» بكنيم. رفت، هجرت كرد. يكي‌شان گفت حضرت دستور «جنون» داده كه بهلول بود. صبح رفت يك چوبي پيدا كرد از خانه و مثل اسب، ديديد بچّه‌ها اسب سواري مي‌كنند با چوب؟ حالا الحمدللّه اين‌قدر وسيله‌ي اسباب بازي درست شده كه لازم نيست، مثلاً اسباب‌بازي نبود و پول هم نبود، وضع بد بود، بچّه يك چوبي بر مي‌داشت و مي‌آمد بيرون، اين بهلول از علما بود، از روات حديث است از شخصيّت‌هاي بسيار با عظمت، يك حكيم واقعي است، كتابي درباره‌اش نوشته‌اند كلماتش حكمت‌آميز است امّا بچّه‌ها عقب برويد اسبم لگدتان نزند آمد توي بازار و بچّه‌ها هم كه منتظر چنين فرصت‌هايي هستند، دورش را گرفتند و دست زدند و ايشان هم با آن‌ها، معروف شد ديگر، اگر شما خواستيد يك وقتي معروف بشويد يك همچين كاري توي بكنيد شهر مشهد تا در حرم ديگر فردا توي روزنامه‌ها هم اسم‌تان را مي‌نويسند و معروف مي‌شويد، بله! خيلي اثر داشت اين بهلول، هم از دشمن‌ها راحت شدند گفتند: لابد اين ديوانه است، مرحوم حاج ملاآقاجان هم مي‌گفت من ديدم كه هيچ راهي، نام امام حسين را بايد توي زنجان نگه داشت، هيچ راهي ندارم، عمّامه معمولي پيچيد و البته نه اين كارهاي سبكي ايشان انجام نمي‌داد ولي خوب اين‌ها البته آن‌جا مقتضي بود، اين زمان ايشان اين كارها مقتضي بود، مي‌گفت: تا مي‌ديدم هفت يا هشت نفر توي بازار ايستاده‌اند آن‌ها هم مي‌دانستند كه من چون آمده‌ام بايد يك روضه‌اي گوش بدهند. مي‌گفتم: «السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي»، روضه را مي‌خواندم در ظرف پنج دقيقه تا پاسبان مي‌رسيد ما روضه را تمام كرده بوديم. ما را مي‌گرفتند مي‌بردند كلانتري سه تا چهار دفعه‌ي اوّل بردند كلانتري، گفتند: اين ديوانه است ولش كنيد؛ تا وقتي كه رضاخان خبيث بود و روضه‌ خواندن هم ممنوع بود مي‌گفت روز هفت يا هشت‌بار روضه توي بازار يا كوچه من مي‌خواندم.

او مي‌دانست روضه بر سيّدالشهداء چه ارزشي دارد. من در اين كتاب پرواز روح نوشته‌ام آن وقت من متوجّه نبودم بعدها به رواياتي كه برخورد كردم متوجّه شدم كه روضه بر ابي‌عبداللّه، به خدا قسم، به خدا قسم آقايان! روز تولّد حضرت رضا است دارم عرض مي‌كنم همين حيثيتي كه شيعه توي اين مملكت دارد با همه‌ي گرفتاري‌ها و دشمني‌هايي كه تمام ممالك به او مي‌كنند و هيچ اثر الحمدللّه ندارد به خاطر روضه بر سيّدالشهداء و همين مجالس عزاداري است كه داريد، قدرش را بدانيد. عاشق امام حسين بود، عاشق امام حسين، نه اين‌كه عاشق ائمّه‌ي ديگر نبود، نه بعضي‌ها آخر كنترل ندارند وقتي كه مي‌شوند مثلاً عاشق علي‌بن ابي‌طالب ديگر همه‌اش دم از علي بن ابي‌طالب ديگر از امام زمان هم فراموش مي‌كنند. از من يكي پرسيد: شما به ائمه به كدام يكي بيشتر علاقه داريد؟ گفتم: ائمه را چون ما براي خدا دوست داريم همه‌شان را مساوي دوست داريم بايد هم همين‌طوري باشد. يكي امام زماني مي‌شود ديگر از سيّدالشهدا‌ء فراموش مي‌كند، يكي امام حسيني مي‌شود و از بقيّه فراموش مي‌كند، نه اين‌جور نبود. ولي روضه‌ي حضرت سيّدالشهداء سوژه اسلامي است كه دنيا را مسخر كرده و دشمنان هم كاملاً مي‌خواستند اين نور را خاموش كنند، شما ببينيد رضاخان وقتي مي‌خواست با مردم شيعه يعني تشيّع را مزاحم خودش مي‌دانست، مزاحم كشف حجاب مي‌دانست، مزاحمِ مثلاً كارهاي مختلفي كه داشت مي‌دانست روضه‌ها را تعطيل كرد، روضه را تعطيل كرد. من نمي‌خواهم بشمارم در زمان خودمان افرادي بودند كه مي‌خواستند مردم را منحرف كنند با روضه‌ي سيدالشهداء عليه الصلاة و السلاممخالفت مي‌كردند و كوشش بكنيد كه اين مجالستان را حفظ كنيد و من اين را تجربه كردم اين تجربه پنجاه و شصت ساله‌اي است كه به شما عرض مي‌كنم در منزل انسان حتّي هفته يك دفعه اگر روضه باشد يا لااقل ماهي يك بار روضه باشد هيچ وقت انسان روي فقر را نمي‌بيند، يك بركتي مي‌آيد. ما يك وقتي از مشهد رفته بوديم نجف براي تحصيل با مرحوم شهيد هاشمي‌نژاد دوتايي رفته بوديم تدريس، آن‌جا رسم بود روضه كسي كه مي‌خواند بايد خيلي عالم باشد، مجتهد باشد، مردم بيايند به روضه‌اش، يك همچين عنواني داشت خوب ما طبعاً روضه‌ي هفتگي‌مان را تعطيل كرديم آقا اين قدر وضع‌مان مالي‌مان بخصوص خراب شده بود، كسي هم آن‌جا نبود كه ما از او پول قرض كنيم من به آن مرحوم گفتم كه ما چه مردم خوششان بيايد چه بدشان بيايد هر چه مي‌خواهند بگويند ما يك روضه‌خوان دعوت مي‌كنيم منزل‌مان روضه مي‌خواند و خودمان هم گوش مي‌دهيم هيچ عنواني ندارد كه، خدا مي‌داند توي همان مجلس اوّلي كه ما روضه را تشكيل داديم و يكي از آقا واعظ بود كه ايشان هم مشهد هستند ايشان را دعوت كرديم روضه آمد خواند، در همان مجلس از ايران براي من پول فرستاده بودند، يعني همانجا به ما دادند. و تا آن روز خيلي وضع‌مان بد بود، نه مريض مي‌شويد مي‌گوييد نه تجربه كنيد، خودتان روضه بخوانيد اين‌ها را من نمي‌گويم روضه‌خوان‌ها را شما دعوت كنيد حالا خيال كنيد بعضي‌ها از روضه‌خوان‌ها به ما گفتند. نه خودتان بنشيند روضه بخوانيد، چه اشكالي دارد؟ كتاب «منتهي‌الآمال» راهنمايي‌تان مي‌كند كتاب «منتهي‌الآمال» يا «لهوف سيد بن طاووس» تجربه شده اين را بگيريد زن و بچه‌تان را هم بنشانيد و قوم و خويشان را هم بنشانيد از روي كتاب برايشان بخوانيد خودتان هم گريه كنيد آن‌ها هم گريه كنند، همين، همين اندازه، اين اثر دارد. نمي‌دانم هفت سين خدا مي‌داند اثري ندارد باورتان بيايد، سيزده هيچ نحسي ندارد اگر سيزده نحس بود علي بن ابيطالب در روز سيزده‌ي ماه رجب متولّد نمي‌شد، نحسي مال اين فكر نحس ما است كه راه را گم كرديم، راه را گم كرديم و ان‌شاءاللّه راه را پيدا مي‌كنيم.

حالا صحبت‌مان درباره‌ي اين مسائل نبود در رضا بود، راضي باشد انسان به رضاي پروردگار.

حضرت علي بن موسي الرضا راضي بود به رضاي خدا، خداي تعالي هر چه خواست نه به خودش تنها بلكه به زوّارش عنايت مي‌كند، به زوّارش، روايات عجيبي دارد از پيغمبر اكرم روايت نقل شده، «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»، پاره‌ي تن من، پيغمبراكرم توي فرزندان البته همه‌ي فرزندان پيغمبر پاره‌ي تن پيغمبرند امّا اين كلمه را بضعه به دو نفر گفته يكي فاطمه‌ي زهرا و يكي علي بن موسي‌الرضا، «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»([14])، يكي هم «بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»([15])، پاره‌ي تن من در زمين خراسان دفن مي‌كنند هر كس او را زيارت كند خودم شفيع‌اش مي‌شوم خيلي عجيب است علي بن ابيطالب مي‌فرمايد: «سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ … اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرَانَ مُوسَى ع أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِي غُرْبَتِهِ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذُنُوبَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ»([16])، عجيب است، كسي كه حضرت رضا را زيارت كند خدا گناهانش را مي‌آمرزد بعضي‌ها مي‌گويند: اين‌ها نگو مردم جري مي‌شوند. مي‌خواستند نگويند تا ما هم نگوييم ما كه از خودمان در نياورديم و بعد هم با اين همه لطف مردم جري مي‌شوند و گناه مي‌كنند؟ ابدا ، خدا گناهان او را مي‌آمرزد ولو اين‌كه مثل عدد نجوم باشد، عدد ستاره‌ها، عدد دانه‌ي باران، عدد برگ درختان خدا مي‌آمرزدش، منتها خوب بعدش بايد مواظب باشد كه ديگر گناه نكند. حضرات ائمّه عليهم السلاميك زيارتي هست زيارت هفت حديث اگر بخوانيد اين هفت تا حديث از هفت تا امام كه قبل از حضرت رضا عليه الصلوة و السلامبودند همه نقل كردند، حضرت صادق، قيد عارفاً بحقّ را مي‌كند كه بشناسيد او را، آخر هر كسي البته غريبه‌ها را يكي از خصوصيّت‌ها حضرت علي بن موسي الرضا اين است كه غريبه‌ها به زيارتش نمي‌آيند، اگر بيايند مفيد نيست برايشان، «لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ»([17])، خواص از شيعه، چون حضرت صادق را شش امامي‌ها زيارت مي‌كنند، حضرت سجّاد را چهار امامي‌ها زيارت مي‌كنند، حضرت سيّدالشهداء را سه امامي‌ها، چهار امامي‌ها، شش‌امامي‌ها زيارت مي‌كنند اما حضرت رضا را كساني زيارت مي‌كنند كه معتقد به وجود مقدس حضرت بقيةاللههم هستند، خواص از شيعه، زيارت حضرت رضا عليه الصلوة و السلامآمد خدمت امام جواد از ايشان سؤال كرد: آقا! من سال گذشته مكّه رفتم، مدينه رفتم، قبور ائمّه‌ي بقيع را زيارت كردم، كربلا رفتم، نجف رفتم، اين زيارت بهتر است يا بروم زيارت حضرت رضا صلوات اللّه عليه؟ حضرت فرمود: «وَاللهِ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ»([18])، به خدا قسم! زيارت پدرم علي بن موسي الرضا افضل است، زيارتِ حضرت سيّدالشهداء معادل با صد حجّ و صد عمره است، زيارت حضرت حضرت رضا معادل با هزار حجّ و هزار عمره است، ده برابر، اين زيارت را اهميّت بدهيد.

صبحي من در منزل فكر مي‌كردم يك حالتي داشتم نمي‌دانم چطور شد مثل اين‌كه به دلم افتاده بود كه به شماها بگويم و جدّاً آقايان اقلاً شماها به همه بگوييد كه كاري نكنيم كه همان‌طوري كه كربلا و نجف و سامرا و كاظمين را از ما گرفتند، حضرت رضا را هم از ما بگيرند حالا چطور نمي‌دانم. براي اين‌كه من يادم است خودم مشرف شدم بودم كربلا يك سالي بود يك گذرنامه‌هاي مثل ورقه‌اي بود مي‌دادند پانزده تومان هم بيشتر خرجش نبود و همه مي‌رفتند اين‌قدر زن‌هاي بدكاره را از كربلا دستگير كردند فرستادند ايران كه واقعاً آبروي‌مان رفت، آن‌قدر جيب‌بر ايراني. آخر يك وقت جيب‌بر خودشان هستند جيب‌بر ايراني توي حرم‌هاي ائمه گرفتند و فرستادند كه مايه شرمندگي بود، كارهاي فجيع در كنار قبر ابي‌عبداللّه الحسين جايي كه خاكش تربت است يعني اين خاك زمين كربلا را شما برداريد جاهاي ديگر ببريد دستِ بي‌وضو نمي‌شود زد، نجسش نمي‌شود كرد آن‌جا چون محذور دارد مسأله‌اي نيست آن وقت كارها، گرفتند از ما، ما در كنار قبر حضرت رضا صلوات اللّه عليه، اين ايام نوروز يك خرده به زن‌هايمان بفهمانيم كه اين‌جا غير از شهر تهران است، غير از جاها ديگر است، همه جا گناه بد است ولي اين‌جا بدتر است. يك خرده‌اي به خودمان بفهمانيم كه حيثيت حضرت رضا را حفظ كنيم.

يك شخصي از علما مي‌گفت خواب ديده بود ظاهراً مي‌گفت كه حضرت رضا خودشان فرموده بودند ترديد دارم خصوصياتش را، كه خلاصه‌اش اين بود كه يزيد سر مقدّس حضرت سيدالشهدا‌ء را وسط گذاشته بود و دورش گناه مي‌كرد ما بدن مقدس حضرت رضا را وسط گذاشتيم و دورش گناه مي‌كنيم. من در هند بودم آقايان، من ديدم رختخواب را يك چند نفر مهمان بوديم يك جا رختخواب را يك جوري انداختند مناسب نيست من برداشتم درستش كنم، گفتند: نه اين طرف طرفِ مشهد است خودش هم باورش نمي‌آمد حالا من نمي‌فهمم خوب طرف مشهد است گفت: پايت را طرف مشهد دراز مي‌كني؟ من فوري فهميدم كه اين‌ها احترام مي‌كنند طرف مشهد را پيدا كردند پايشان را طرفش دراز نمي‌كنند آن وقت ما، چه عرض كنم؟ خيلي مواظب باشيد، خيلي قيمت دارد نكند كه ماها طوري حركت كنيم كه حضرت رضا از ما بيزار بشود.

آن شخص مي‌گويد، يكي از علماي بزرگ بود مرحوم آشيخ عبداللّه گلپايگاني در مسجد گوهرشاد ايشان نماز مي‌خوانند بسيار مرد باتقوايي و مقدسي بود يك روز درس مختصري داشت سه تا چهار نفر بودند كه من كوچك‌تر و كم‌سن‌تر از همه‌شان بودم مي‌رفتم ايشان به ما گفت كه ديشب خوابي ديدم، خوابشان را گفتند. ديدم توي حرم حضرت رضا صلوات اللّه عليههستند و ضريح نيست و بدنِ مقدس حضرت رضا را وسط حرم طرف قبله، پايشان طرف قبله است معلوم است از دنيا رفته‌اند يك پرده‌اي سفيد روي بدن كشيده بودند يك بادي حركت كرد اين پرده را عقب زد من نگاه به بدن حضرت رضا كردم ديدم سوراخ سوراخ است گفتم: آقا! شما را ما شنيده بوديم كه با سمّ شهيد كردند شما مثل اين‌كه تيرباران كردند حضرت فرمود: نه اين مال بعد از شهادت است، اين‌هايي كه، يك باصطلاح گناهي را حضرت بيان كردند، اسم بردند كه شايد نتوانم بگويم، نه از نظر مهمي‌اش، كوچكي‌اش كه اگر بگويم آن وقت ممكن است كه مثلاً بعضي‌ها خودشان را منفعل بدانند، همان فلان گناهي كه دروبر قبر من مي‌كنند مثل تيري است كه به بدنِ من مي‌زنند، اين جاي آن تيرها است.

خيلي كوشش بكنيم كه مبادا خداي نكرده حضرت رضا را آمديم زيارتش، «وَيْلٌ لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ»([19])، واي بر كسي كه آدم فكر مي‌كرده اين شفيع‌اش است خصمش باشد، توي اداره رفيقي داريد خيلي هم با او مأنوس، مي‌بينيد وارد اداره مي‌شويد مي‌بينيد همين آقا پايش را زد به رئيس گفت اين آقا خيلي پولدار است بايد مالياتش را خيلي چندين‌ برابر بگيري، خصمت بشود، ويلٌ. روز قيامت، در همين دنيا خصم ما نشوند. در همين ايّام نوروز چقدر مصيبت بر اين قبر مطهّر وارد شد كه انسان واقعاً شرمنده مي‌شود، در دوره‌ي سال اين را آقايان بدانند شايد الان من اين را بگويم شلوغ بشود روزي خلوت‌تر از روز سيزده عيد من خوب بزرگ شده‌ي مشهدم، سيزده عيد خلوت‌تر از آن روز حرم امام رضا نيست و در دروه‌ي سال شلوغ‌تر از لحظه‌ي تحويل هيچ وقت نيست، خوب حالا سيزده را شايد زودتر فهميده باشيد كه چه بدي دارد اگر انسان نحس است پناهنده به يك «غَوْثُ اللَّهْفَانِ» بشود، «اَلسَّلَامُ عَلَى غَوْثَ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ»([20])، ولي نه همين فردا امتحان كنيد الان گفتم همين جمعيت هم بروند باز خوب است. حرم خلوت، مي‌شود ضريح را بوسيد، تحويل سال چرا، خوب حالا شما مي‌گوييد تحويل سال خوب است كه آن‌جا باشند، با آن نيّتي كه آن‌جا جمع مي‌شوند بسيار غلط است. نيّت اين است كه اگر آن لحظه ما، لحظه‌ي سرنوشت‌ساز است ديگر، يك سالتان را همان لحظه تعيين مي‌كند، اگر آن لحظه جاي متبركي باشيد تا آخر سال متبّرك هستيد با اين‌كه هيچ جا نه روايتي دارد و همان‌هايي كه براي عيد نوروز خيلي اهميّت قائلند اين را نگفتند لااقل، كي را گفتند؟ شب قدر، آقا «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»([21])، قدر اصلاً اسمش يعني سرمايه‌ي سال، شما شب قدر هيچ وقت شده كه حرم حضرت رضا را به اين شلوغي ببينيد، ولو يك لحظه‌اش؟ ببينيد چقدر ما منحرفيم، آخر آن‌جا سرنوشت ساز است، مي‌گوييد كه خوب روز بوده تحويل سال، پارسال شب بود، پارسال تا اوّل اذان صبح مردم توي حرم گرفتار بودند، پيرارسال، يك عدّه زير دست و پا كشته شدند، اين‌ها چي است؟ اين‌ها همه‌اش اين است كه ما دنبال اهل‌بيت عصمت و طهارت نيستيم، عقب سر آن‌ها حركت نمي‌كنيم. فردا شهر مشهد خلوت مي‌شود همه مي‌روند، من پريروز بود، ديروز بود گفتم كه شما توي خانه بنشينيد هيچ نحسي به شما متوجّه‌تان نمي‌شود، وقتي كه مي‌آييد بيرون و با اين جوان‌ها و افراد و دخترها و زن‌ها و همه مخلوط خوب معلوم است نحسي سراغتان مي‌آيد. خيلي رعايت حريم مقدس حضرت رضا را بكنيد، حرمِ مطهر، تمام مشهد حرم علي بن موسي الرضا است، «بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ»، دو تا كوه است طوس، از آن كوه تا اين كوه، «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ»([22])، حريم علي بن موسي الرضا است، همين جا كه نشسته‌ايد حرم حضرت رضا است، ديگر امام رضا يك شهري را كه بايد حرم داشته باشد و توي حرم هم بعضي‌ها گناه مي‌كنند يا فكر گناه لااقل دارند، به هرحال وقت زياد آقايان را معطل نكنم ان‌شاءاللّه اميدوارم به حرم حضرت رضا برويم با يك اخلاصي برويد، ان‌شاءاللّه تمام گناهانتان بخشيده خواهد شد و اميدواريم خداي تعالي همه شما را از ياران خوب حضرت بقيةاللهارواحنافداهقرار بدهد و لحظه‌اي از مسير حق و صراط مستقيم منحرف نشويد و ان‌شاءاللّه در دنيا به مقام رضا و در آخرت با بندگانِ خالص خدا محشور باشيد.

روضه هم خواندم برايتان، حضرت رضا صلوات اللّه عليهفرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ»([23]).



[1]بينه/8

[2]طلاق/3

[3]فاطر/15

[4]حمد/5

[5]بقر/255

[6]مستدرك‏الوسائل: 2 / 241؛بحارالأنوار: 7 / 28

[7]حمد/5

[8]بقره/94، جمعه/6

[9]فقيه: 2 / 615، تهذيب: 6 / 99

[10]يس/82

[11]بقره/208

[12]مستدرك‏: 10 / 369، بحار: 95 / 251

[13]يوسف/50

[14]وسائل‏: 20 / 67، بحارالانوار: 27 / 62

[15]كامل‏الزيارات: 306

[16]فقيه: 2 / 584

[17]كافي: 4 / 584

[18]«زِيَارَةُ الرِّضَا ع أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ» كافي: 4 / 584، تهذيب: 6/84، وسائل: 14/562

[19]«وَيْلٌ لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ …» روضه‌الواعظين: 1 / 195، مناقب: 3 / 328

[20]بحارالانوار: 99 / 52

[21]قدر/3

[22]«يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ قَبْضَةً قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْ دَخَلَهَا كَانَ آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ النَّارِ» تهذيب‏الاحكام     6     109، «هِيَ بِأَرْضِ طُوسَ فَهِيَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» فقيه: 2 / 585

[23]وسائل‏: 14 / 502، عيون: 1 / 299

۸ ذي‌ القعده‌ ۱۴۱۶ قمری – ۹ فروردین ۱۳۷۵ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌، صراط‌ مستقيم‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. واعبد ربك‌ حتي‌ یأتیک اليقين‌.

 آياتي‌ تلاوت‌ شد كه‌ يك‌ جمله‌اش‌ اين‌ آيه‌ بود يقين‌ در اين‌ آيه‌ تفسير شده‌ به‌ موت‌. يعني‌ اي‌ پيغمبر عبادت‌ كن‌ پروردگارت‌ را تا زمان‌ مرگ‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ترك‌ بندگي‌ نكن‌. حالا چرا يقين‌ را به‌ مرگ‌ و مرگ‌ را به‌ يقين‌ تعبير كرده‌اند؟ علت‌ عمده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ تمام‌ حجابها و از جلوي‌ چشمش‌ برطرف‌ مي‌شه‌. علت‌ اين‌ كه‌ ما الان‌ در دنيا در مسائل‌ معنوي‌ و شكي‌ اين‌ است‌ كه‌ حجاب‌ داريم‌. حجاب‌ به‌ معناي‌ پرده‌ است‌. يعني‌ يك‌ پرده‌هاي‌ معنوي‌ هست‌ كه‌ انسان‌ به‌ طور كلي‌ همه‌ را دارد. از باب‌ مثال‌ براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ معنا خوب‌ روشن‌ بشود شما اگر مشغول‌ مطالعة‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ توي‌ يك‌ كتاب‌ هستيد بي‌ حجاب‌ و بي‌ مانع‌ مشغول‌ مطالعيد و اون‌ مطالب‌ را درك‌ مي‌كنيد. در همين‌ بين‌ يك‌ جريان‌ واقع‌ شد كه‌ حواس‌ شما را پرت‌ كرد. حتي‌ ممكن‌ است‌ يك‌ مقداري‌ از همان‌ كتاب‌ را خونده‌ باشيد يا يك‌ سخنگويي‌ كه‌ داره‌ سخن‌ مي‌گه‌ حرفهاش‌ را  گوش‌ كرده‌ باشيد اما نفهميديد يك‌ پرده‌ از اونجا جلوتون‌ افتاده‌، جلوي‌ فهم‌ شما را گرفته‌ نمي‌گذارد كه‌ بفهميد و اون‌ پرده‌ همان‌ حادثه‌اي‌ است‌ كه‌ بوجود آمده‌ و همان‌ چيزي‌ كه‌ سبب‌ حواس‌ پرتي‌ شما شده‌. ما در دنيا به‌ طور كلي‌ حواسمون‌ پرته‌. يعني‌ حواسمون‌ پرته‌ ديدنيهاست‌. شنيدنيهاست‌. چشيدنيهاست‌، و امثال‌ اينها، حواسمون‌ پرت‌ اينهاست‌ چون‌ فكر انسان‌ دنبال‌ حواسش‌ مي‌ره‌. شما ممكنه‌ مثلاها فرض‌ كنيد كه‌ داريد الان‌ حرفهاي‌ من‌ را گوش‌ مي‌ديد يك‌ دفعه‌ ذهنتون‌ مي‌ره‌ توي‌ تابلويي‌ كه‌ بالاي‌ سر من‌ هست‌، تو اين‌ فكر مي‌افتيد كه‌ خطش‌ خوبه‌، اين‌ معناش‌ چيه‌؟ معناش‌ چيه‌؟ كلي‌ رفتيد اونجا من‌ هم‌ دارم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. شما حواستون‌ پرته‌، دقت‌ مي‌كنيد و با علوم‌ انسان‌ از طريق‌ چشم‌، از طريق‌ گوش‌، از طريق‌ طُرُق‌ مختلف‌ دائما حواسش‌ پرته‌ تمركز به‌ يك‌ جنبة‌ معنوي‌ نمي‌تونه‌ پيدا كنه‌. خداي‌ تعالي‌ اظهرالاشياء يعني‌ براي‌ اونهايي‌ كه‌ اين‌ حواس‌ پرتيها را ندارند. يعني‌ اگر ممكن‌ بشه‌ كه‌ چون‌ خيلي‌ بعيده‌ براي‌ هر كسي‌ ممكن‌ بشه‌ با اون‌ رياضتهاي‌ خيلي‌ زياد ممكن‌ مي‌شه‌. اگر ممكن‌ بشه‌ كه‌ شما همة‌ ديدنيها را نديده‌ بگيريد، همة‌ شنيدنيها را نشنيده‌ بگيريد. همه‌ چيزي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حواس‌ ظاهري‌ است‌ اينها را مخفي‌ الامر يعني‌ دور از اونها باشيد شما به‌ ملكوت‌ عالم‌ پي‌ مي‌بريد. همة‌ مانع‌ شما همين‌ هاست‌ يعني‌ همين‌ ديدنها، شنيدنها، كشيدنها توجه‌ به‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ كردن‌ به‌ اطراف‌ خودش‌ انسان‌ توجه‌ پيدا كردن‌ و امثال‌ اينهاست‌.  اينها هر كدامش‌ حجابه‌. هر كدامش‌ پرده‌ است‌ جلوي‌ شما و اون‌ واقعيت‌. شما چرا هر چه‌ كوشش‌ مي‌كنيد كه‌ به‌ ياد خدا باشيد نمي‌تونيد. حتي‌ در نماز. ولو اين‌ كه‌ نماز را يك‌ خرده‌ دين‌ بهتون‌ كمك‌ كرده‌. يعني‌ گفته‌ كه‌ طرف‌ راستت‌ را نگاه‌ نكن‌، طرف‌ چپت‌ را نگاه‌ نكن‌، ببينيد تا پشت‌ سرت‌ را نگاه‌ نكن‌ سه‌ طرف‌ را ازتون‌ گرفته‌ يك‌ طرف‌ را گذاشته‌. تقريبا يك‌ چهارم‌ از يعني‌ سه‌ چهارم‌ از حواس‌ پرتيتون‌ را جلوش‌ را گرفته‌. ذائقه‌ را هم‌ به‌ طور كلي‌ گرفته‌ و اينها به‌ طور كلي‌ چون‌ ممكن‌ است‌ حواسش‌ پرت‌ بشه‌ به‌ طور كلي‌ گرفته‌، گفته‌ نه‌ آب‌ بخور، نه‌ غذا بخور نه‌ هيچي‌. شهوت‌ سخن‌ گفتن‌ را ازتون‌ گرفته‌ حرف‌ هم‌ نداري‌ بزني‌. خوب‌ با اين‌ كه‌ مي‌بينيد خيلي‌ چيزها را ازتون‌ گرفتند چيزي‌ كه‌ مانع‌ مي‌شه‌، خيلي‌ ساده‌ است‌، دقت‌ كنيد ببينيد چي‌ مانع‌ مي‌شه‌. همان‌ حجابه‌ اسمش‌. اين‌ حجابها تا وقتي‌ انسان‌ زنده‌ است‌ تقريبا كم‌ و بيش‌ هست‌ اين‌ انساني‌ كه‌ بتواند اينها را از خودش‌ دور كنه‌، اين‌ حجابها را از خودش‌ دور كنه‌ حالا چه‌ حجاب‌ حجاب‌ ظلماني‌ باشه‌، حجاب‌ ظلماني‌، گناهان‌ چيزي‌ كه‌ حرامه‌.

 تو توي‌ نماز چشمت‌ را دوختي‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ با شوت‌ داري‌ بهش‌ نگاه‌ مي‌كني‌ خوب‌ اين‌ حجاب‌ ظلمانيه‌ تو را از خدا بازداشته‌ با يك‌ پردة‌ سياه‌ تاريك‌ ولي‌ نه‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ نمي‌كني‌. نگاه‌ مي‌كني‌ به‌ صفحة‌ از دعا كه‌ مربوط‌ به‌ نمازت‌ نيست‌ها به‌ يك‌ صفحة‌ از قران‌ كه‌ مربوط‌ به‌ نمازت‌ نيست‌ حواست‌ رفته‌ توي‌ اون‌ معناي‌ صفحة‌ قران‌ اين‌ هم‌ حجاب‌، به‌ جهتي‌ كه‌ تو را از نماز باز داشته‌. از توجه‌ به‌ نماز باز داشته‌ اما اين‌ حجاب‌ را اصطلاحا در طبق‌ روايات‌ مي‌گن‌ حجاب‌ نوراني‌. ولي‌ نوراني‌ باشه‌ چه‌ نوراني‌ باشه‌ چه‌ ظلماني‌ باشه‌ بين‌ تو و خدا فاصله‌ انداخته‌. اون‌ كسي‌ به‌ ملكوت‌ اعلي‌ واقعيت‌ رسيده‌ و مي‌رسه‌ كه‌ اين‌ حجابها را كم‌ كم‌ از خودش‌ رفع‌ كنه‌. اين‌ حجابها ريشه‌اش‌ از كجاست‌؟ چرا ما داراي‌ اين‌ حواس‌ پرتيها هستيم‌. اگر دقت‌ بكنيد عقلتون‌ را قاضي‌ قرار بدهيد متوجه‌ مي‌شيد كه‌ تمام‌ اين‌ حجابها ريشه‌اش‌ مربوطه‌ به‌ يكي‌ از صفات‌ رزيله‌اي‌ است‌ كه‌ در وجود انسان‌ هست‌. مثلا شما پسرتون‌ بچه‌اي‌ كه‌ بسيار از نظر شما محبوبه‌، آمده‌ از كنار شما عبور كرده‌ شما در نمازيد. ذهنتون‌ و توجهتون‌ از خدا منتقل‌ شده‌ به‌ بچه‌، رفتيد توي‌ اين‌ كه‌ اين‌ بچه‌ يك‌ وقت‌ نيافته‌، اين‌ بچه‌ عاقبتش‌ چي‌ مي‌شه‌ از خدا باز مي‌مونيد. همين‌ را يك‌ تحقيقي‌ كنيد كه‌ چرا اين‌ حجاب‌ پيش‌ آمد؟ چرا اين‌ حواس‌ پرتي‌ جلو آمد؟ تحقيقي‌ مي‌كنند متوجه‌ مي‌شيد كه‌ خدا را دوست‌ نداريد اونطوري‌ كه‌ بايد دوست‌ داشته‌ باشيد. گاهي‌ انسان‌ محبتش‌ به‌ خدا و به‌ هر چيزي‌ يك‌ جوري‌ است‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد محبت‌ تمركز پيدا كرده‌ به‌ خدا. محبت‌ شما تمركز پيدا كرده‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ شما وارد حرم‌ مي‌شيد. در و ديوار را مي‌بوسيد. ضريح‌ را مي‌بوسيد، اما ازتون‌ مي‌پرسن‌ آقا اون‌ چيزي‌ كه‌ بوسيدي‌ چي‌ بود؟ چه‌ شكلي‌ بود؟ مي‌گي‌ يادم‌ نيست‌، چرا مگر توجه‌ توجه‌ نداشتيد؟ نه‌ من‌ توجه‌ به‌ امام‌ هشتم‌ داشتم‌ اينها را كه‌ مي‌بوسيدم‌ مثل‌ اين‌ بودش‌ كه‌ دارم‌ لباس‌ محبوبم‌ را مي‌بوسم‌. حالا اين‌ لباس‌ كهنه‌ است‌، نوه‌، چه‌ رنگي‌ هست‌ اينها را ديگه‌ اگر توجه‌ بكنيم‌ در واقع‌ حواست‌ از اصل‌ محبوب‌ از خود محبوب‌ دور شده‌.

 شما يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ طلا را دوست‌ داريد تشريف‌ مي‌بريد مغازة‌ طلا فروشي‌ قربان‌ صدقة‌ طلاها مي‌شيد، يا لااق‌ تو دلت‌ مي‌گي‌ اي‌ كاش‌ اينها مال‌ من‌ بود. يك‌ وقت‌ هست‌ امام‌ هشتم‌ را دوست‌ داريد مي‌ري‌ طلا را مي‌بوسيد اما برات‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ كه‌ اين‌ طلا باشه‌ يا نقره‌ باشه‌ يا آهن‌ باشه‌ يا چوب‌. اون‌ سنگهاي‌، سنگريزه‌هاي‌ روي‌ قبر حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ كه‌ در بقيع‌ هست‌ ما يك‌ وقتي‌ در مدينه‌ بوديم‌ يكي‌ از اين‌ شعيان‌ مدينه‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ من‌ يك‌ هدية‌ خيلي‌ بزرگي‌ براتون‌ آوردم‌. گفتم‌ چيه‌؟ گفت‌ نمي‌تونيد اصلا تصور كنيد. گفتم‌ لابد اهل‌ مدينه‌ به‌ اون‌ وقت‌ با كربلا رفت‌ و آمدي‌ داشتند گفتم‌ لابد تربتي‌ آوردي‌. گفت‌ از اين‌ هم‌ بالاتر. گفت‌ يك‌ ما را مأمور قبرستان‌ بقيع‌ كرده‌ بودند. آخه‌ شبها مأمور ديگه‌ هست‌ اونجا ما يك‌ مقداري‌ رفتيم‌ از قبر مطهر حضرت‌ مجتبي‌ يك‌ مقداري‌ خاك‌ برداشتيم‌ يك‌ ذره‌اش‌ را هم‌ آوردم‌ براي‌ شما. ببينيد اين‌ خاك‌ قيمتش‌ خيلي‌ زياده‌، اما نه‌ طلاست‌ نه‌ نقره‌ است‌ و اين‌ محبتي‌ كه‌ ما الان‌ به‌ اين‌ خاك‌ داريم‌ يا به‌ خاك‌ كربلا داريم‌ يا به‌ تربت‌ سيد الشهدا داريم‌ اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، لباس‌ محبوب‌، خانة‌ محبوب‌ هر چه‌ كه‌ متعلق‌ به‌ محبوب‌ باشه‌ انسان‌ دوست‌ داره‌ و هيچ‌ هم‌ حواسش‌ پرت‌ نيست‌. مستقلا مي‌رسه‌ به‌ محبوب‌. اما اگر اينطور نبود. مستقلا چيزهاي‌ ديگه‌ را دوست‌ داشتيد مثلا فرض‌ كنيد مستقلا طلا را دوست‌ داريد، براي‌ شما فرق‌ اين‌ ضريح‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ چون‌ طلاست‌ خيلي‌ زيباست‌ بعضي‌ها را ديديد تو حرم‌ مي‌يان‌ دستهاشون‌ را به‌ كمرشون‌ مي‌زنند اصلا توجه‌ به‌ حضرت‌ رضا ندارند. اون‌ بالا مي‌بينند مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ شمشير را فلان‌ شاه‌ آورده‌ چقدر دسته‌اش‌ منبت‌ كاري‌ زيباست‌ من‌ يك‌ كسي‌ را تو مشهد سراغ‌ داشتم‌ يك‌ وقت‌ بهش‌ برخورد كردم‌ گفت‌ تو من‌ را حواسم‌ را پرت‌ كردي‌. مي‌گفت‌ من‌ اصلا تا به‌ امروز كه‌ هر روز هم‌ مي‌رفت‌ حرم‌ اون‌ قابهاي‌ اون‌ بالا رو نديده‌ بودم‌ تو گفتي‌ اونجا يك‌ قابهايي‌ هست‌ يك‌ شمشيرهايي‌ را گذاشتن‌ حالا كه‌ رفتم‌ تو حرم‌ چشمم‌ افتاد و حواسم‌ پرت‌ شد بعضيها اينجورند. فقط‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. فقط‌ خدا، تو را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ براي‌ خاطر خدا ست‌. امام‌ زمان‌ را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ براي‌ خاطر خداست‌. يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) با اصحابشون‌ عبو مي‌كردند يك‌ بچه‌اي‌ كنار كوچه‌ ايستاده‌ بود خيلي‌ كم‌ سن‌ رسيدند بهش‌، احوالش‌ را پرسيدند فرمودند كه‌ پسر من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا پدرت‌ را؟ گفت‌ كه‌ شما را، من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا مادرت‌ را، گفت‌ شما را، من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا اسباب‌ بازيهات‌ را؟ گفت‌ شما را. هر چي‌ پيغمبر سؤال‌ كرد گفت‌ شما را. حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا خدا را؟ گفت‌ خدا را شما را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ بخاطر خداست‌. پيغمبر اكرم‌ رو كردند به‌ اصحابشون‌ فرمودند هر چي‌ را دوست‌ داريد اينطور دوست‌ داشته‌ باشيد.

 اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، حب‌ محبوب‌ خدا، حب‌ خداست‌. اما از افرادي‌ كه‌ نه‌ همه‌ چي‌ را دوست‌ دارند. ما چرا خدا را دوست‌ نداريم‌ تو نماز حواسمون‌ پرت‌ مي‌شه‌ چون‌ انسان‌ به‌ هر چيزي‌ كه‌ علاقه‌ داشت‌ حواسش‌ متوجه‌ اونه‌. اين‌ را يقين‌ بدونيد. هر چي‌ بيشتر بشه‌ محبتتون‌ به‌ اون‌ چيز بيشتر بهش‌ توجه‌ داريد. شما يك‌ برليان‌ قيمتي‌ خريديد و گذاشتيد تو جيبتون‌ تمام‌ فكرتون‌ تو جيبتونه‌ تمام‌ قدرتتون‌ هم‌ براي‌ محفظت‌ براي‌ اين‌ گوهر گرانبها هست‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ دوستش‌ داريد. اما يك‌ سنگه‌. گذاشتيد تو جيبتون‌، يادتون‌ مي‌ره‌ يك‌ وقت‌ دست‌ مي‌كنيد مي‌بينيد كه‌ سنگ‌ را چرا من‌ برداشتم‌. چرا به‌ جهتي‌ كه‌ محبت‌ بهش‌ نداريد. هر چه‌ انسان‌ محبتش‌ را به‌ هر جا متمركز كنه‌ بيشتر حواسش‌ به‌ اونه‌. تو نماز ما اگر اين‌ را ما اگر اين‌ را بدونيد اگر خدا را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ و بشناسيم‌ البته‌ در مرحلة‌ اول‌ شناخته‌ در مرحلة‌ دوم‌ محبته‌، چون‌ محبت‌ در اثر معرفت‌ بوجود مي‌ياد. اگر ما خدا را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ها هيچ‌ وقت‌ نمي‌تونيم‌ حواسمون‌ را پرت‌ كنيم‌. اصلا بخواييم‌ هم‌ حواسمون‌ پرت‌ بشه‌ توي‌ نماز چون‌ چيزي‌ محبوبتر از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ ما نيست‌ به‌ چي‌ مي‌خواييم‌ حواسمون‌ پرت‌ بشه‌. اما ما واقعش‌ اينه‌ كه‌ محبتهامون‌ را مستقلا تقسيم‌ كرديم‌. بچه‌ امون‌ را دوست‌ داريم‌، نه‌ براي‌ خداها، اگر براي‌ خدا باشه‌ تقسيم‌ نشده‌ اما بچه‌ را دوست‌ داريم‌ براي‌ خاطر اين‌ كه‌ بچة‌ خودمونه‌. منزلمون‌ را دوست‌ داريم‌، رفيقمون‌ را دوست‌ داريم‌، همسرمون‌ را دوست‌ داريم‌، نمي‌دونم‌ همين‌ طور محبت‌ انسان‌ فرض‌ كنيد يك‌ كيلو محبت‌ شما داريد خدا بهتون‌ داده‌.

 پنج‌ مثقال‌، پنج‌ مثقال‌ به‌ افراد و موجواداتي‌ كه‌ دور و برتون‌ هست‌ تقسيم‌ كرديد. يك‌ پنج‌ مثقالي‌ هم‌ براي‌ خدا مانده‌ خوب‌ معلومه‌ اين‌ محبت‌ حواس‌ متمركز به‌ خدا نمي‌كنه‌. اين‌ را جمعش‌ كنه‌، اينها را از همه‌ بگير هيچ‌ كس‌ را براي‌ غير خدا دوست‌ نداشته‌ باش‌، همه‌ را براي‌ خاطر خدا دوست‌ داشته‌ باش‌. و خداي‌ تعالي‌ را اون‌ نقطة‌ اساسي‌محبت‌ را متمركز به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بكن‌. حتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ ما ديگه‌ بايد جانمون‌ را فداش‌ كنيم‌ كه‌ جان‌ هم‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كند انسان‌، در عين‌ حال‌ اگر به‌ خاطر خدا نباشه‌ محبتت‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌ امام‌ زمانش‌ هم‌ راضي‌ نيست‌. مي‌گه‌ من‌ را دوست‌ نداشته‌ باش‌ بخاطر خودم‌، بخاطر خدا من‌ را دوست‌ داشته‌ باش‌. محبوب‌ اصلي‌ و اساسي‌ و واقعي‌ خداست‌. لذا اگر شما اين‌ كار را كرديد اينجور محبتتون‌ را متمركز كرديد كه‌ به‌ زحمت‌ زيادي‌ انسان‌ به‌ اين‌ مرحله‌ و به‌ اين‌ مقام‌ برسه‌ يعني‌ اول‌ خودش‌ را از گناهان‌ پاك‌ كنه‌ بعد داراي‌ يك‌ استقامت‌ قويي‌ باشه‌ كه‌ هر چيزي‌ جلب‌ توجهش‌ را نكنه‌ و بعد هم‌ در راه‌ راست‌ راه‌ دين‌ حركت‌ كنه‌ اينها مقدماتي‌ است‌ كه‌ بتوانه‌ محبتش‌ را متوجه‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بكنه‌ اين‌ جا شايد، شايد يك‌ مقداري‌ اگر حجابها برطرف‌ شد يقينت‌ را بتوني‌ در دنيا بسازي‌، يعني‌ تكميل‌ كني‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ به‌ هر چيزي‌ انسان‌ محبت‌ زياد داشته‌ باشه‌ انسان‌ توجه‌ زياد داره‌ و چون‌ محبت‌ در اثر معرفت‌ به‌ وجود آمده‌ توجه‌ با معرفت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار انسان‌ پيدا مي‌كنه‌ و لذا يقين‌ از همين‌ راه‌ براي‌ انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد. كه‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد فعبد ربك‌ حتي‌ يعطيك‌ اليقين‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يقين‌ آمد اينجاست‌ كه‌ انسان‌ تازه‌ عبادت‌ حسابي‌ مي‌كنه‌ و اين‌ كه‌ مرگ‌ را گفتن‌ يقين‌ براي‌ اين‌ كه‌ در انسان‌ وقتي‌ روح‌ از بدن‌ جدا شد، اين‌ را بدونيد روح‌ از بدن‌ جدا شد همة‌ اين‌ حواس‌ پرتي‌ را ازش‌ مي‌گيرند ديگه‌ چشم‌ نداره‌ كه‌ اون‌ چشم‌ نيست‌، اين‌ گوش‌ نيست‌، اين‌ زبان‌ نيست‌، همة‌ اينها و ساير حواس‌ پرتي‌ را ازش‌ مي‌گيرن‌ يك‌ دفعه‌ متوجه‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌شه‌ كه‌ بعضيها خوب‌ وار اون‌ حقايق‌ مي‌شن‌ بعضيها تأسف‌ مي‌خورند.

 افرادي‌ كه‌ از دار دنيا مي‌رن‌ اينها چه‌ كافر باشند، چه‌ مؤمن‌ باشند حضرت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ يمت‌ يرني‌ به‌ مجردي‌ كه‌ بميري‌ يا هر كس‌ بميرد من‌ مي‌بينم‌، للمؤمنين‌ او منافق‌ سبلا چه‌ مؤمن‌ باشه‌ چه‌ منافق‌ تا انسان‌ مرد همة‌ حقايق‌ را مي‌بينه‌ وقتي‌ حقايق‌ را ديد خوب‌ اونجا متوجه‌ مي‌شه‌ اگر خودش‌ اهل‌ كمالاتي‌ باشه‌، اهل‌ تزكية‌ نفسي‌ باشه‌ حقايق‌ را نديده‌ طبق‌ حقايق‌ عمل‌ كرده‌ باشه‌ خوب‌ اينجا مورد لطف‌ واقع‌ مي‌شه‌، مورد اون‌ مهر قلبي‌ و اون‌ درياي‌ پر معنويت‌ سنخيت‌ داره‌ براي‌ اين‌ كه‌ خودش‌ را ساخته‌ اما اگر سنخيت‌ پيدا نكرده‌ باشه‌. بعد از مرگ‌ انسان‌ گرفتاري‌ خيلي‌ زيادي‌ پيدا مي‌كنه‌. تو دنيا الان‌ ممكنه‌ همين‌ جا كه‌ شماها نشسته‌ باشيد همه‌ جور افراد باشه‌ يكي‌ باشه‌ اصلا صفت‌ رزيله‌اي‌ نداشته‌ باشيد يك‌ باشه‌ يك‌ پارچه‌ صفات‌ رزيله‌ باشه‌ يكي‌ باشه‌ ده‌ صفت‌ رزيله‌ داره‌ يكي‌ هست‌ پنج‌ تا داره‌ همه‌ مثل‌ هم‌ نشستند. شناخته‌ نمي‌شه‌ چون‌ در يك‌ جهت‌ همه‌ با هم‌ مشتركند و اون‌ در جنبه‌هاي‌ جسماني‌ و بدني‌ است‌. در واقع‌ اين‌ را الان‌ مي‌بينيم‌.

 اما وقتي‌ انسان‌ از دار دنيا رفت‌ بدنش‌ را گذاشت‌ روحها با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌ يكي‌ ولي‌ خداست‌ مي‌بينه‌ كه‌ ملائكه‌ آمدند به‌ استقبالش‌ كه‌ سلام‌ عليكم‌ بما… و اظهار محبت‌ بهش‌ مي‌كنند اظهار علاقه‌ مي‌كنند از طرف‌ خدا سلام‌ قول‌ من‌ رب‌ رحيم‌ از خدا رحيم‌ جالب‌ اينه‌ از خدايي‌ كه‌ مهربانه‌، مهرباني‌ خاصي‌ به‌ شخص‌ تو داره‌، از طرف‌ او من‌ سلام‌ آوردم‌. شما وارد يك‌ مملكتي‌ مي‌شيد توي‌ مرز تو همان‌ مرز همانجا اين‌ گذرنامه‌اتون‌ را داديد مي‌خواند مثلا مهري‌ بزنند يك‌ چند تا افسر مي‌يان‌ بگن‌ از طرف‌ مثلا رئيس‌ جمهور ما براي‌ تو سلام‌ آورديم‌ چقدر انسان‌ راحت‌ مي‌شه‌ و از اين‌ ساعت‌ شما مهمان‌ هستيد در پذيرايي‌ ما هستيد. منتظرت‌ هستند. اينجوري‌. يكي‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ تو مرز وارد بشه‌ بگن‌ آقا كارت‌ اشكال‌ داره‌. تو همين‌ جا بايد بموني‌، همين‌ جا بايد بموني‌. توي‌ جاي‌ نامناسب‌ هيچ‌ يك‌ از شرايط‌ زندگي‌ درش‌ نيست‌ همين‌ جا بايد بموني‌. چرا؟ كارت‌ اشكال‌ داري‌، گذرنامه‌ات‌ اشكال‌ داره‌. خوب‌ برگديم‌. مي‌گن‌ نمي‌شه‌، بعضيها مي‌رن‌ كارشون‌ خيلي‌ خرابه‌ مي‌گن‌ كه‌ عمل‌ صالحا، خدايا ما را برگردون‌ خيلي‌ خوب‌ گذرنامه‌امون‌ خرابه‌ ما برمي‌ گرديم‌ مي‌گن‌ نمي‌شه‌ ديگه‌ همين‌ جا بايد بمونيد. اون‌ بالاخره‌ هر دوي‌ اينها هم‌ اين‌ شخص‌ و هم‌ اون‌ شخص‌ اينها به‌ يقين‌ مي‌رسند يقين‌ مي‌كنند، مي‌فهمند يك‌ خبرهايي‌ كه‌ مي‌گفته‌اند و با شك‌ و ترديد همه‌ باهاش‌ روبه‌ رو مي‌شدند درسته‌. برزخ‌ درسته‌ اما چيزي‌ را كه‌ انسان‌ از روح‌ ملكوتي‌ در حتي‌ همين‌ دنيا مي‌بينه‌ ملائكه‌ است‌. ملائكه‌ مي‌يان‌ به‌ سراغش‌، چه‌ مسلمان‌ باشه‌، چه‌ غير مسلمان‌ باشه‌، چه‌ كافر باشه‌، چه‌ فاجر هر چي‌ مي‌خواد باشه‌، ملك‌، بعد هم‌ تمام‌ حقايق‌ يعني‌ خدا را كاملا احساس‌ مي‌كنه‌. ائمه‌ را كاملا مي‌بينه‌. مخصوصا در هر زماني‌ امام‌ زمانش‌ را انسان‌ مي‌بينه‌. اما يقين‌ مي‌كنه‌، يقين‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ همة‌ حقايق‌ درسته‌. واي‌ به‌ حال‌ اون‌ كسي‌ كه‌ اينها را به‌ بازي‌ گرفته‌ باشه‌ كه‌ متأسفانه‌ اكثر ماها اينطوريم‌. ما خدارا به‌ بازي‌ گرفتيم‌ ائمه‌ را به‌ بازي‌ گرفتيم‌. در روزة‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌گيم‌ كه‌ آقا شما چرا اينقدر گريه‌ كرديد؟ آدم‌ گاهي‌ مي‌خواد بدونه‌ كه‌ طرف‌ چرا اينقدر گريه‌ كرده‌. مي‌گه‌ دلم‌ گرفته‌ بود رفتم‌ روضه‌ براي‌ اين‌ كه‌ دلم‌ باز بشه‌. خيلي‌ از اين‌ قبيل‌ چيزها هست‌ حالا، همه‌ را وسيله‌ براي‌ خودمون‌، خدا را كه‌ اصلا بهش‌ اعتنا نمي‌كنيم‌. توجه‌ نداريم‌ خدا اينقدر در قرآنش‌، من‌ گاهي‌ همين‌ چندي‌ قبل‌ داشتم‌ قرآن‌ را گوش‌ مي‌دادم‌ قصة‌ حضرت‌ يوسف‌ را خدا براي‌ من‌ تعريف‌ مي‌كرد. به‌ رفقايي‌ بودند نزديكم‌ گفتم‌ خداچقدر مهربانه‌! براي‌ ما قصه‌ مي‌گه‌، آخه‌ ما كييم‌؟ ما چييم‌ اصلا! شما به‌ خلقت‌ پروردگا نگاه‌ كنيد كه‌ اينها همه‌اش‌ قدرت‌ پروردگار و عظمت‌ پروردگار همين‌ هايي‌ كه‌ جلوي‌ چشممونه‌ اين‌ كهكشانها اين‌ خلقت‌ عظيم‌ در عين‌ حال‌ مي‌بينيد در سوره‌هاي‌ مختلف‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ واذكر في‌ الكتاب‌ مثلا ابراهيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را ياد كنيد. اينجور كرد، اينجور كرد همه‌اش‌ براي‌ تنبه‌ ما، قصة‌ حضرت‌ يوسف‌ را با اون‌ مفصلي‌ براي‌ ما بيان‌ مي‌كنه‌ بعد مي‌فرمايد كه‌ من‌ اين‌ قصصي‌ را كه‌ براي‌ شما نقل‌ مي‌كنيم‌ لقد كان‌ في‌ قصصهم‌ عدوت‌ الاباب‌ ما كان‌ حديث‌ مفترا اين‌ قصه‌ها را براي‌ اين‌ كه‌ شما حواستون‌ را جمع‌ كنيد، شما اگر عاشق‌ شديد به‌ معنويت‌ عاشق‌ بشيد به‌ حقيقت‌ عاشق‌ بشيد نه‌ مثل‌ زليخا باشيد كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر عشق‌ ورزيد. مثل‌ يوسف‌ باشيد كه‌ به‌ خدا عشق‌ بورزيد محبت‌ داشته‌ باشيد. اين‌ قصه‌ها را براي‌ ما مي‌گه‌، مهربانيهايي‌ براي‌ ما مي‌كنه‌، به‌ رومون‌ نمي‌ياره‌ اينقدر ما حواسمون‌ پرته‌ متوجه‌ خدا نيستيم‌. معصيتهامون‌ را و يوعطوا عن‌ كثيز و از بيشتر گناهان‌ ما مي‌گذره‌، از صراط‌ مستقيم‌ اين‌ همه‌ ما غافليم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ رومون‌ نمي‌ياره‌. خوب‌ اين‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ واقعا خدايي‌ نيست‌ بريد دنبال‌ كارتون‌ راحت‌ باشيد، اگر هست‌ دستوراتش‌ را عمل‌ كنيد ديگه‌! اين‌ يكي‌ را من‌ خوشم‌ نمي‌ياد، اون‌ يكي‌ را من‌ خوشم‌ مي‌ياد، روزه‌ را من‌ تا به‌ حال‌ نشده‌ ترك‌ بكنم‌ اما نماز را حوصله‌اش‌ را ندارم‌ مثلا، اين‌ مومن‌ را قبول‌ مي‌كنم‌ مؤمن‌ بعبعض‌ و… آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ اين‌ علامت‌ منافقه‌ كه‌ بعضي‌ را قبول‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌ بعضيها را قبول‌ نداشته‌ باشه‌. بعضيها را بپذيره‌، بعضيها را نپذيره‌. نه‌ بايد تمام‌ قوانين‌ الهي‌ را مو به‌ مو، هر مقدار خدا بزرگه‌ قانونش‌ هم‌ عظمت‌ داره‌. و حق‌ دخالت‌ حتي‌ نداريم‌. حق‌ اين‌ كه‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ در اسلام‌ هست‌ اين‌ است‌ كه‌ دستورات‌ اسلامي‌ اينها توقيفيه‌، توقيفي‌ يعني‌ به‌ اصطلاح‌ وقف‌ شده‌ يعني‌ بسته‌ شده‌ به‌ هماني‌ كه‌ خدا گفته‌. هيچ‌  شما حق‌ كم‌ و زيادش‌ هم‌ نداريد. به‌ قصد قنوت‌ حالا البته‌ مي‌بينيد بعضي‌ همينش‌ هم‌ خودش‌ مسئله‌ است‌.

 به‌ شما گفتن‌ مثلا فلان‌ ذكر را صد مرتبه‌ بگيد شما حق‌ نداريد صد و ده‌ مرتبه‌ بگيد، هيچ‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد هر دستوري‌ كه‌ انجام‌ مي‌ديد دقيقا بايد طبق‌ گفته‌هاي‌ ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ باشه‌. مگر اين‌ كه‌ حالا مثلا مجتهد استنباط‌ كرده‌ باشه‌ و يك‌ چيزي‌ را از مجموع‌ روايات‌ به‌ دست‌ آورده‌ باشه‌ و تحويل‌ شما داده‌ باشه‌. ما گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ مثلا مي‌گيم‌ كه‌ روزي‌ چهل‌ مرتبه‌ بگوربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌ و في‌ آخرة‌ حسنه‌. خوب‌ اين‌ مي‌گه‌ هيچ‌ جاي‌ اين‌ روايت‌ اين‌ حرف‌ نيست‌ خوب‌ راست‌ هم‌ مي‌گه‌ اما اين‌ استنباط‌ شده‌، روايت‌ داريم‌ كه‌ هر آيه‌اي‌ از سوره‌ها را براي‌ هر حاجتي‌ بخونيد قبوله‌. مثلا شما يك‌ حاجتي‌ داريد، قرضتون‌ مي‌خواييد ادا بشه‌. خودت‌ انتخاب‌ كن‌ يك‌ آيه‌اي‌ را، اون‌ را براي‌ اداي‌ اين‌ دينت‌ طبق‌ اين‌ روايت‌ اون‌ دينت‌ ادا مي‌شه‌. بخاطر بركت‌ اين‌ آيه‌. و يك‌ روايت‌ ديگه‌ مي‌خوام‌ استنباط‌ را بگم‌ها بعضي‌ از آقايون‌ متوجه‌ اين‌ مسائل‌ نيستند و روايت‌ داره‌ كه‌ هر دعايي‌ را شما چهل‌ مرتبه‌ از خدا بخواييد خدا مستجاب‌ مي‌كنه‌، مگر اين‌ كه‌ شما تعدادتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ شما چهل‌ نفر مثلا باشيد بيست‌ نفريد دو مرتبه‌ بخواييد از خدا، ده‌ نفريد چهار مرتبه‌ از خدا بخواييد، خداي‌ تعالي‌ يك‌ نفريد چهل‌ مرتبه‌ بخونيد، خوب‌ آية‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ را ما انتخاب‌ كرديد مثلا گفتيم‌ چهل‌ مرتبه‌ طبق‌ روايت‌ بخون‌ تا فلان‌ مرضت‌ رفع‌ بشه‌ يا فلان‌ حاجتت‌ برآورده‌ بشه‌. مثلا اينها استنباطه‌ ديگه‌. اينها خود انسان‌ اجتهاد مي‌كنه‌ و طبق‌ دستوره‌ و اشكالي‌ نداره‌. ببينيد دقيقا طبق‌ دستوره‌. خدا نياره‌ اون‌ روزي‌ را كه‌ از خودمون‌ بخواييم‌ حرفي‌ درست‌ كنيم‌.

 همانطوري‌ كه‌ متصرفين‌ اين‌ كار را مي‌كنند. مي‌نشينند يك‌ اذكاري‌ را جمع‌ كردند و خوب‌ طبعا يك‌ حالي‌ هم‌ دست‌ مي‌ده‌ به‌ طرف‌ حتي‌ من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ از قول‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتم‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چيزي‌ را با محبت‌ به‌ معناش‌ بگه‌، نشاطي‌ پيدا كرده‌. شما يك‌ كسي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشيد اسم‌ او را صد مرتبه‌، دويست‌ مرتبه‌ بگيد يك‌ حال‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنيد. يك‌ كسي‌ را دشمن‌ داشته‌ باشيد خيلي‌ اسمش‌ را ببريد دهنتون‌ تلخ‌ مي‌شه‌ اصلا در ذائقتون‌ نيست‌. اين‌ طبيعيه‌، ولي‌ بايد ما در صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. دقيقا هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ قربونشون‌ بريم‌ خيلي‌ خوبه‌، سفره‌ هم‌ خيلي‌ خوبه‌. اما اگر خواستيد يك‌ كار مستحب‌ انجام‌ بدي‌ بايد روايت‌ داشته‌ باشه‌ يا مجتهدت‌ گفته‌ باشه‌ والا معنا نداره‌. مستحب‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ خدا دوست‌ داره‌ كه‌ تو اين‌ كار را بكني‌. تو از كجا مي‌دوني‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌؟

 تو كه‌ با خدا ارتباطت‌ مستقيم‌ نيست‌ و امام‌ و پيغمبر هم‌ كه‌ ارتباط‌ داشتن‌ اونها هم‌ نگفتن‌. شما چه‌ مي‌دنيد كه‌ مستحبه‌؟ يا واجبه‌؟ اين‌ را بايد واقعا حلش‌ كنيم‌. و لذا صراط‌ مستقيم‌ دين‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ عباداتت‌ توقيفي‌ باشه‌. يعني‌ از امام‌ صادق‌، امام‌ باقر، پيغمبر اكرم‌ بهت‌ رسيده‌ باشه‌ و الا حق‌ نداري‌ اين‌ كارها را بكني‌ مگر اين‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ يك‌ وقت‌ يك‌ مجتهدي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ اهل‌ اجتهاده‌، اهل‌ استنباطه‌ اين‌ استنباط‌ كرده‌ باشه‌، اين‌ كار خوبه‌. اين‌ عمل‌ خوبه‌، شما مقيد كن‌ خودت‌ را مثلا فرض‌ كنيد پنجاه‌ آيه‌ از قران‌ بخونيد، پنجاه‌ آيه‌ روايت‌ داره‌، كه‌ هر روز حد اقل‌ پنجاه‌ آيه‌ از قرآن‌ را بخونيد روايت‌ داره‌، اما خودت‌ را مقيد كن‌ كه‌ روزي‌ صد آيه‌ را بخون‌، صد آيه‌ از قرآن‌ را بخونه‌، اين‌ اشكال‌ داره‌، اما اگر گفتيد كه‌ مستحبه‌ كه‌ صد آيه‌ هر روز بخونه‌ ببينيد اين‌ اشكال‌ داره‌ براي‌ اين‌ كه‌ از كجا مي‌گي‌ كه‌ مستحبه‌، دقت‌ كرديد. زني‌ كه‌ مثلا عادت‌ ماهانه‌ است‌ كراهت‌ داره‌ قرآن‌ بخونه‌ همين‌ قرآني‌ كه‌ اينقدر ثواب‌ داره‌ براي‌ ديگران‌ براي‌ جنب‌ و حائض‌ كراهت‌ داره‌ كه‌ از هفت‌ آيه‌ بيشتر بخونه‌. پس‌ يقين‌ انسان‌ وقتي‌ براي‌ انسان‌ حاصل‌ مي‌شه‌ كه‌ همة‌ حجابها برطرف‌ بشه‌. بعضيها كه‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ ما را جزء اون‌ بعض‌ قرار بده‌ قبل‌ از مرگ‌ اون‌ حالت‌ يقين‌ براشون‌ به‌ وجود مي‌ياد. يعني‌ حجابها رفع‌ مي‌شه‌، موتوا قبل‌ الموتا. بميريد قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌ بميريد. يعني‌ جدا بشيد از اين‌ ماديات‌. از اين‌ حجابها، خودتون‌ را نجات‌ بديد. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اينجوري‌ دعا كنيد كه‌ الهن‌ ارزقنا…خدايا ما را جدا كن‌ از اين‌ خانة‌ پر از فريب‌، اصلا دنيا دار فريبه‌، همه‌ چيزش‌ انسان‌ را فريب‌ مي‌ده‌، يعني‌ نگه‌ مي‌داره‌، همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌ شما اگر بخواييد يك‌ جايي‌ بريد امتحان‌ بديد و تمام‌ شش‌ دنگ‌ حواستون‌ توي‌ ورقة‌ امتحاني‌ باشه‌ يك‌ خانه‌اي‌ را در اختيارتون‌ بگذارند كه‌ نقاشي‌ زياد نداشته‌ باشه‌ حالا شما هم‌ وقت‌ داريد واردتون‌ كردن‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ كه‌ يك‌ نقاشيهايي‌ كه‌ اصلا نديديد شما هم‌ اهل‌ ذوق‌ باشيد، يك‌ ساعتش‌ را به‌ اين‌ نقاشيها نگاه‌ مي‌كرديد. از امتحانتون‌ مي‌مونيد. براي‌ امتحان‌ كه‌ شما را خوب‌ امتحان‌ كنند اين‌ دنيا البته‌ نقاشي‌ نداره‌ براي‌ اهل‌ معنا، اونهايي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ انسانند اونهايي‌ كه‌ با خدا در ارتباطند اين‌ دنيا اصلا ارزش‌ نداره‌. بهترين‌ چيزهاي‌ دنيا بي‌ ارزش‌ترين‌ چيزهاست‌ از نظر اهل‌ معنا. اونوقت‌ گفتند كه‌ تو اين‌ دنيا تو يك‌ مدتي‌ به‌ فكر اين‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد اين‌ نقاشي‌ سقفش‌ چطوره‌ اونجاش‌ چطوه‌، حتي‌ صندلي‌ كه‌ من‌ نشستم‌ چرا صندلي‌ من‌ زنگ‌ زده‌، كهنه‌تر از صندلي‌ او باشه‌ اصلا به‌ اين‌ فكرها يك‌ كسي‌ را كه‌ مي‌خوان‌ امتحانش‌ كنند هست‌؟ ابدا. تمام‌ توجهش‌ به‌ اين‌ ورقة‌ امتحانيه‌ كه‌ اين‌ امتحان‌ را درست‌ بده‌ ما تو اين‌ دنيا آمديم‌ براي‌ امتحان‌ دادن‌. بايد از دنيا از غرورش‌، از گولهاش‌، از گول‌ زدنهاش‌ خودمون‌ را جدا كنيم‌. والا  اگر خودمون‌ را جدا نكنيم‌ و حواسمون‌ پرت‌ گولهاي‌ دنيا باشه‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌تونيم‌ خوب‌ امتحان‌ بديم‌، خوب‌ از اين‌ دنيا سالم‌ بيرون‌ بريم‌. الهم‌ ارزقنا تجادوا عن‌ دار الغرور و عنادت‌ الي‌ دار البيوت‌، برگرديم‌ به‌ طرف‌ اون‌ زندگي‌ دائمي‌. و الستعداد الموت‌، آماده‌ شدن‌ براي‌ مردن‌، بعضيها آمادگي‌ ندارند، حرفش‌ را هم‌ مي‌گن‌ نزن‌. تا مي‌گن‌ مثلا خوب‌ انشاء الله‌ بعد از صد و بيست‌ سال‌ اگر شما مرديد چي‌ مي‌شه‌؟ ببينيد اين‌ از حالا فكر مردن‌ من‌ را هم‌ كرده‌. بعد از صد و بيست‌ سال‌ هم‌ گفته‌ها، و حال‌ اين‌ كه‌ براي‌ مؤمن‌ اينطوريه‌ اگر مؤمن‌ واقعي‌ ما باشيم‌، خدا مرگت‌ بده‌ مساوي‌ است‌ با خدا از دنيا آزادت‌ كنه‌، به‌ جهتي‌ كه‌ دنيا زندان‌ براي‌ مؤمنه‌.

 اگر به‌ يك‌ زنداني‌ بگن‌ كه‌ خدا آزادت‌ كنه‌، اين‌ آدم‌ ناراحت‌ مي‌شه‌! بگن‌ هم‌ خدا مرگت‌ بده‌، البته‌ به‌ دشمن‌ هم‌ با محبت‌ بگن‌ ما دست‌ به‌ دعا بردارم‌، بگن‌ خدايا مرگ‌ فلاني‌ را برسون‌، خيلي‌ هم‌ با محبت‌ اين‌ هر كي‌ باشه‌ چرا به‌ جهتي‌ كه‌ ما دنيا را زندون‌ نمي‌دونيم‌. آخرت‌ را اون‌ آخرتي‌ كه‌ خدا فرموده‌ ما اون‌ را هنوز قبول‌ نكرديم‌. تا يك‌ كسي‌ خواب‌ مي‌بينه‌ كه‌ مرده‌، بايد حتما بهش‌ بگيم‌ كه‌ انشاء الله‌ عمرت‌ زياد مي‌شه‌ والا ما بد تعبير كرديم‌ مي‌گيم‌ انشاءالله‌ مي‌ميري‌ ما بد تعبير كرديم‌. اين‌ استعداد براي‌ مردن‌ را نداريم‌، آمادگي‌ براي‌ مردن‌ را نداريم‌. و الا دنيا ارزشي‌ نداره‌ كه‌. يقين‌ بدونيد صد سال‌ ديگه‌ هم‌ هيچ‌ كدوم‌ ما نيستيم‌. صد سال‌ ديگه‌ حتي‌ بچه‌ هايي‌ كه‌ تو اين‌ مجلسند نيستند، وقتي‌ كه‌ اينجوره‌، صد سال‌ هم‌ تند مي‌گذره‌ها، وقتي‌ اينجوريه‌، چرا انسان‌ اينقدر خودش‌ را خدمتون‌ عرض‌ شود وابسته‌ مي‌كنه‌، حواسش‌ را متوجه‌ اين‌ دنيا بكنه‌، ضمنا اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌، كه‌ انسان‌ موظفه‌ يعني‌ وظيفه‌ داره‌ كه‌ كنف‌ دنيا كانه‌ پريش‌ ابدا جوري‌ زندگي‌ بكنه‌ مثل‌ اين‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ نمي‌ميره‌، همة‌ كارهات‌ محكم‌، مرتب‌، منظم‌، ترك‌ دنيا نكن‌، دنيا را بايد تو آباد كني‌، دنيا را بايد تو بسازي‌، دنيا محل‌ تجارت‌ اولياء خداست‌ يك‌ لحظه‌اش‌ حساب‌ داره‌ و كن‌ لآخرتك‌ لانك‌ تموت‌ غدا براي‌ آخرتت‌ هم‌ يك‌ جوري‌ حركت‌ بكن‌ مثل‌ اين‌ كه‌ فردا مي‌خواي‌ بميري‌. اگر خبر بدن‌ كه‌ شما فردا مثلا از دنيا مي‌ريد، چه‌ كار ميكنيد؟ مي‌گيد امشب‌ ديگه‌ خواب‌ نيست‌ بايد تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بشن‌، و استعداد موت‌ قبل‌ حلول‌ الفوت‌. پس‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ انسان‌ بايد البته‌ خيلي‌ ميزان‌، يعني‌ مردم‌ وقتي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنند مي‌گن‌ عجب‌ آدم‌ دنيا دوستيه‌، خدا كه‌ عجب‌ اين‌ قطع‌ دنياست‌، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روز تابستان‌ گرم‌ از مزرعه‌ مي‌آمدند عرق‌ هم‌ مي‌ريختند يك‌ يهودي‌ رسيد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ آقا جدت‌ پيغمبر گفته‌ دنيا چيه‌، فلان‌. مي‌رسيدن‌ نصيحت‌ مي‌كردند، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار اونقدر كار ميكردند و اونقدر، آخه‌ اينهاش‌ را نمي‌گن‌، اونقدر نخلستان‌ خرما، شما مثلا يك‌ نخلستانهايي‌ كه‌ دربارة‌ به‌ اصطلاح‌ دسترنج‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نقل‌ مي‌كنند نخلستانهاي‌ بزرگي‌ درست‌ مي‌كرد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ هزار نخل‌ داشت‌. هزار نخل‌ مي‌دونيد نخلستان‌ را نمي‌شه‌ نخلها را پهلوي‌ هم‌ كاشت‌، فاصله‌ بايد داشته‌ باشه‌. اين‌ چقدر زمين‌ مي‌شه‌! چه‌ باغ‌ مفصلي‌ مي‌شه‌!

 اينها به‌ فكر دنياتون‌ باشيد، كوشش‌ كنيد الكاسب‌ حبيب‌ الله‌ و بايد انسان‌ زندگيش‌ را تأمين‌ كنه‌، همه‌ چيزش‌ تقدير المعيشه‌ الكمال‌ كل‌ الكمال‌ عجيبه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كمال‌ همة‌ كمال‌، در سه‌ چيزه‌، اتفقه‌ الدين‌، يكي‌ اين‌ كه‌ در دينت‌ فهم‌ داشته‌ باشي‌ بفهمي‌ دينت‌ را، بشناسي‌ دينت‌ را در دينت‌ فهم‌ داشته‌ باشي‌، بفهمي‌ كه‌ اين‌ دينت‌ حقه‌ يا حق‌ نيست‌. همين‌ طور از پدر و مادر رسيده‌ نرو جلو. اتفقه‌ في‌ الدين‌. و الصبر علي‌ النائبه‌، انسان‌ در مقابل‌ مشكلات‌ يك‌ استقامتي‌ داشته‌ باشه‌،يك‌ صبري‌ داشته‌ باشه‌، صبور باشه‌ كه‌ اگر فكر بكنيد همة‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌ در همين‌ دو چيزي‌ است‌ كه‌ اينجا فرموده‌ و تقدير المعيشه‌، سوم‌ تقدير المعيشه‌. زندگيت‌ را، معيشتت‌ را اندازه‌گيري‌ كن‌، به‌ اندازة‌ درآمدت‌ خرج‌ كن‌. درآمدت‌ را ببر بالا نه‌ خرجت‌ را، آخه‌ بعضيها خرج‌ را مي‌برن‌ بالا، تشريفات‌ زندگي‌ را مي‌برن‌ بالا، درآمد را ببر بالا، طبعا بايد انجام‌ بشه‌. يك‌ كاري‌ كن‌ درآمدت‌ روز به‌ روز زيادتر بشه‌. چه‌ اشكال‌ داره‌ تو ثرومتند درجة‌ يكي‌ باشي‌ كه‌ بتوني‌ هر سال‌ چندين‌ ميليون‌ خمس‌ و سهم‌ امام‌ و زكات‌ و امثال‌ اينها را بدي‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌. هر سال‌ تو دفتر مي‌يان‌ امسال‌ هم‌ حساب‌ شد هيچي‌ ندارم‌، چرا هيچي‌ نداشت‌، هيچي‌ نداشت‌ نباشه‌. يك‌ كاري‌ بكن‌، فعاليت‌ كن‌، كوشا باش‌. دزدي‌ نمي‌گم‌ بكن‌ ولي‌ فعال‌ باشه‌ از راه‌ حلال‌ به‌ دست‌ بيار. فكر بكن‌، يعني‌ اگر كسي‌ اهل‌ فعاليت‌ نباشه‌ و كار و كوشش‌ نكنه‌ من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستانمون‌ فرهنگيند اين‌ خوب‌ نصف‌ روز مي‌ره‌ مدرسه‌ درس‌ مي‌ده‌ نصف‌ روزهاي‌ ديگه‌ را چه‌ كار مي‌كني‌؟ يك‌ كاري‌ بكن‌، يك‌ به‌ اصطلاح‌ مزرعه‌اي‌ درست‌ كن‌ بعد از ظهرها اين‌ را باغت‌ را آب‌ بدي‌ يك‌ كاري‌ از اين‌ قبيل‌ بكن‌. يا مثلا بعضيها داراي‌ يك‌ شغلهايي‌ هستند خوب‌ اداري‌ بوده‌، حالا باز نشست‌ شده‌، خوب‌ باز نشست‌، اصلا انسان‌ بازنشستگي‌ نداره‌، يك‌ كاري‌ بكن‌. تا كه‌ دستت‌ مي‌رسد كاري‌ بكنه‌، فكر نكنيد انسان‌ اگر مثلا تو وارد نشو و رفت‌ تو خونه‌ نشست‌ و يك‌ وقتي‌ اين‌ آية‌ شريفة‌ ومن‌ يتق‌ الله‌ يجعل‌ لكم‌ كه‌ نازل‌ شده‌ بود يك‌ عده‌ گفتند كه‌ خوب‌ راحت‌ شديم‌ معناي‌ اين‌ ايه‌ اينه‌ كسي‌ كه‌ تقوا داشته‌ باشه‌ خدا از راهي‌ كه‌ گمانش‌ را نداره‌ براش‌ روزيش‌ را مي‌رسونه‌ خيلي‌ خوب‌ ما مي‌ريم‌، تقوا را همه‌امون‌ اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ فلاني‌ مرد با تقوايي‌ است‌ منظورش‌ اين‌ است‌ كه‌ نماز مي‌خونه‌، معناش‌ اينه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ رفت‌ و آمدي‌ با كسي‌ نداره‌، نه‌. اين‌ نيستش‌، اينها هم‌ اينجوري‌ فكر كردن‌. همان‌ اصحاب‌ پيغمبرها، پيغمبر داراي‌ خلق‌ عظيم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ شلاق‌ را برداشت‌ از خونه‌ آمد تو مسجد گفت‌ پاشيد بريد دنبال‌ كار. چرا اينجا مشغول‌ نماز شديد؟ كي‌ به‌ شما گفته‌؟ تقوا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تا جايي‌ كه‌ مي‌تونه‌ كار حلال‌ و طيب‌ و طاهر بكنه‌، كار بكنيد. بالاخره‌ يك‌ كاري‌ بكنيد درسته‌ حقوق‌ بازنشستگي‌ كافيه‌ خوب‌ باشه‌. اضافه‌ داشته‌ باش‌. و يكي‌ از اشتباهات‌ همينه‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنند انسان‌ وقتي‌ كه‌ اهل‌ تقوا شد بايد دست‌ از دنيا بكشه‌.

 نخير بايد و اذ كنا دنيا كانك‌ فعيش‌ ابدا، اگر تو الان‌ بهت‌ بگن‌ كه‌ آقا دو هزار سال‌ عمر مي‌كني‌. چكار مي‌كني‌؟ همان‌ مقدار كار مي‌كني‌. و كل‌ آخرتك‌ كانك‌ تموت‌ البته‌ اين‌ وظيفه‌ است‌، ما بندگي‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اينقدر كار بكنيم‌، اينقدر فعاليت‌ بكنيم‌، كوشش‌ بكنيم‌. خاندان‌ عصمت‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما يك‌ وقتي‌ صحبت‌ بودكه‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ فرد ثروتمندي‌ بود. اين‌ اسب‌ حضرت‌ به‌ قدري‌ قيمتي‌ بود، حالا از نظر معنوي‌ عمر سعد و اينها چيزي‌ نمي‌فهميدند اين‌ از نظر ارزش‌ ظاهريش‌ اين‌ قدر قيمتي‌ بود كه‌ وقتي‌ حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ را شهيد كردند خواستند اسب‌ را بگيرند براي‌ يزيد تحفه‌ ببرند. اسب‌ بسيار قيمتي‌ بود. حالا اگر يك‌ آدم‌ با تقوايي‌ يك‌ ماشين‌ آخرين‌ سيستم‌ زير پاش‌ باشه‌ مي‌گيم‌ اي‌ آقا تو عجب‌ تقوايي‌، نمي‌دونيم‌ تقوا چيه‌؟ اينجوري‌ مي‌شيم‌. در يك‌ روايت‌ من‌ ديدم‌ حالا نمي‌دونم‌ يك‌ خرده‌ خودمم‌ هم‌ برام‌ ثقيله‌ حتي‌ پذيرفتنش‌ كه‌ وقتي‌ صبح‌ عاشوا عمر سعد گفت‌ كه‌ شاهد باشيد، پيش‌ ابن‌ زياد شهادت‌ بديدكه‌ اول‌ تيري‌ را كه‌ به‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا رها كرد عمر سعد بود. تير اندازي‌ كردند، يك‌ قوبه‌اي‌ از طلا روي‌ خيمة‌ حضرت‌ سيد الشهدا بود، كه‌ اون‌ را حتي‌ هدف‌ گرفته‌ بود حالا عرض‌ كردم‌ حالا خودش‌ ثقيله‌ كه‌ بپذيرم‌، ولي‌ اينطوره‌ بودند. وقتي‌ كه‌ مردها كشته‌ شدند اونچه‌ كه‌ بيشتر سبب‌ هجومشون‌ شد به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ اونجا احتمال‌ طلا و آلات‌ زيادي‌ مي‌دادند. نه‌ اين‌ كه‌ بوده‌، نبوده‌، اونها اشتباه‌ مي‌كردند. از وضع‌ ظاهر زندگي‌ حضرت‌ سيد الشهدا اين‌ احتمال‌ را مي‌دادند. انسان‌ بايد دنياش‌ را درست‌ كنه‌.

 قل‌ من‌ حرم‌ زينت‌ امت‌ اخرج‌…اي‌ پيغمبر براي‌ اين‌ مردم‌ بگو كه‌ زينت‌ را كي‌ حرام‌ كرده‌ براي‌ شما؟ طيبات‌ رزق‌ را كي‌ حرام‌ كرده‌؟ همان‌ غذاها را شما بخوريد مال‌ شماست‌. اما با تقوا. تقوا را هم‌ رعايت‌ كنيد. نمي‌شه‌ هم‌ نداره‌، مي‌شه‌. خداي‌ تعالي‌ راه‌ را باز كرده‌ منتهاي‌ يك‌ مقدار انسان‌ برنامه‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ مقدار فكر داشته‌ باشه‌، تقدير معيشت‌ خيلي‌ مهمه‌، حتي‌ بايد انسان‌ استاد داشته‌ باشه‌ در تقدير معيشت‌. استاد هم‌ كه‌ مي‌گم‌ مثلا استاد اخلاقتون‌ هي‌ نياييد بگيد آقا ما فلان‌ چيز را بخريم‌، اون‌ هم‌ مثل‌ شما هيچي‌ وارد نيست‌. نه‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ استاد بايد از اهلش‌ سؤال‌ كنيد. مثلا فرض‌ كنيد مي‌خواييد زمين‌ بخريد از اون‌ مالكي‌ كه‌ مثلا اون‌ حدودها زمين‌ داره‌ مي‌ريم‌ مي‌گيم‌ آقا زمين‌هاي‌ اينجا رو به‌ ترقيه‌ يا رو به‌ تنزله‌ از اون‌ برو بپرس‌. اينجا استاد اينجور استادي‌ مي‌گفتيم‌. از اهلش‌ سؤال‌ بكن‌ و كار بكنه‌ انسان‌ و اهل‌ تقوا هم‌ باشه‌ تقدير معيشت‌ كنه‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در راه‌ صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار بده‌ (الهي‌ آمين‌). و از راههاي‌ انحرافي‌ خداي‌ تعالي‌ ما را نجات‌ بده‌(الهي‌ آمين‌). چون‌ اكثر ماها منحرفيم‌ حالا نمي‌خواستم‌ ماه‌ ذي‌ قعده‌ است‌ و اين‌ ماه‌ صد در صد تقريبا تعلق‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا داره‌. خوشا به‌ حال‌ شما هم‌ مجاورين‌ و هم‌ مسافريني‌ كه‌ اين‌ ايام‌ مخصوصا شب‌ ميلاد مسعود حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كنار قبر حضرت‌ رضا هستيد و زيارت‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا اونقدر پر قيمته‌ كه‌ براي‌ اين‌ كه‌ افراد تعجب‌ نكنند حضرت‌ فرمود هزار حج‌، هزار عمره‌، يكي‌ تعجب‌ كرد فرمود كه‌ صد هزار حج‌، صد هزار عمره‌. اين‌ مطلب‌ اين‌ جملة‌ امام‌ جواد صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌خواد يك‌ مطلبي‌ به‌ ما بگه‌، بگه‌ كه‌ تو رو ميزان‌ محبت‌ و معرفتت‌ بهت‌ اجر مي‌دن‌. هم‌ هزار تاش‌ درسته‌ هم‌ صد هزار تاش‌ درسته‌ هم‌ بي‌ نهايت‌ ثوابش‌ درسته‌ همش‌ درسته‌. ولي‌ قدر اقلش‌، اقلش‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود يا ائمه‌ همه‌ فرمودند دربارة‌ حضرت‌ رضا در ثواب‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ كه‌ حضرت‌ امير مي‌فرمايد ثطفن‌ من‌ ولدي‌ بارض‌ خراسان‌، عنقريب‌ دفن‌ مي‌شه‌ يك‌ فرزندي‌ از فرزندان‌ من‌ در سرزمين‌ خراسان‌ علي‌ فمن‌ زارهم‌ همه‌ بدونند اين‌ مال‌ همه‌ هست‌. غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ البته‌ مي‌فرمايد اسمي‌ و اسمي‌ اسم‌ علي‌ و موسي‌، اسم‌ او اسم‌ منه‌ و اسم‌ پدرش‌ موسي‌ است‌ كسي‌ كه‌ او را زيارت‌ كنه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ منها و ما تآخر هر چي‌ گناه‌ قبلها داشته‌ و هر چه‌ بعدها داشته‌ همه‌ را خدا مي‌بخشه‌. ولو كان‌ بعدد مثل‌ النجوم‌ ولي‌ اين‌ كه‌ به‌ عدد ستاره‌هاي‌ آسمان‌ باشه‌. و غفر الامتار و ورق‌ الاشجار، هر چه‌ مي‌خواد باشه‌ مي‌بخشه‌. خوب‌ شما مي‌گيد پس‌ ما هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌ياييم‌ زيارت‌ تمامه‌ مسئله‌. من‌ يك‌ كسي‌ يك‌ مكاشفة‌ خوبي‌ داشت‌ به‌ عنوان‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌، حياط‌ حرم‌ را مثل‌ يك‌ جواهر فروشي‌ يا جواهر فروشي‌ ديدم‌ و صاحب‌ اون‌ جواهر فروشي‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ بودند. مي‌گه‌ من‌ رفتم‌ وارد كه‌ شدم‌ يك‌ انگشتري‌ داشتم‌ گفتم‌ آقا اين‌ را آوردم‌. ايشان‌  گرفت‌ فوري‌ تميزش‌ كرد. چون‌ معمولا اينطوره‌ شما در دكان‌ جواهر فروشي‌ يك‌ چيز قيمتي‌ باشه‌ خيلي‌ هم‌ كثيف‌ باشه‌ حالا اول‌ شما اجازه‌ بديد يا اجازه‌ نديد تميزش‌ مي‌كنند. بعد نگاهش‌ مي‌كنه‌. تميزش‌ كرد بعد نگاهش‌ كرد، گفت‌ اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌، آخه‌ اين‌ جواهري‌ كه‌ شما مي‌بريد توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا خيلي‌ قيمتيه‌ اين‌ نفست‌ اين‌ جانت‌، اين‌ روحي‌ كه‌ خدا روز اول‌ و نفقت‌ في‌ روحي‌ اين‌ روحي‌ كه‌ در تو دميد اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌، قيمتيه‌. چقدر قيمت‌ داره‌؟

 خدا قيمتش‌ را توي‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ و لهم‌ الجنه‌، بهشت‌، بهشت‌ در مقابل‌ اين‌. بهشت‌ چيه‌؟ و جنت‌ الارض‌ كارض‌ السموات‌ و الارض‌. اندازة‌ بهشت‌ به‌ اندازة‌ آسمانها. اين‌ اندازة‌ آسمانها و زمين‌ را حد اقلي‌ كه‌ مفسرين‌ كه‌ در بارة‌ آسمانها و زمين‌ گفتند، گفتند كه‌ همين‌ منظومة‌ شمسي‌. به‌ اندازة‌ منظومة‌ شمسي‌ يك‌ همچين‌ بهشتي‌ بهت‌ مي‌دن‌. ببين‌ چقدر قيمت‌ داره‌. اين‌ بهشت‌ زمينش‌ يقينا از زمينهاي‌ مشهد گرانتره‌، به‌ جهتي‌ كه‌ ممكنه‌ اينجا متري‌ پنجاه‌ هزار تومن‌ مي‌شه‌ اونجا يقينا خيلي‌ بيشتره‌. اون‌ وقت‌ متر كن‌ حالا چه‌ خبر! اصلا باور كردني‌ نيست‌. قيمت‌ اينجور، خيلي‌ قيمتيه‌ها. اين‌ روحي‌ كه‌ توي‌ بدن‌ تو هست‌ و اين‌ كثيفش‌ كردي‌، آلوده‌اش‌ كردي‌ خيلي‌ قيمتيه‌. خدا كس‌ ديگه‌ نمي‌تونه‌ بخره‌، به‌ اون‌ شخص‌ گفته‌ بودند. آدم‌ اين‌ پا و اون‌ پا مي‌كنه‌ با زن‌ و بچه‌ امون‌ بريم‌ ايام‌ نوروزي‌ را بگرديم‌ و فلان‌. باز ممكنه‌ كثيفش‌ كنه‌، باز مي‌ياره‌، باز ممكنه‌ حضرت‌ تميزش‌ بكنه‌. اما فيروزه‌ را مي‌گن‌ اگر انسان‌ به‌ درد ديگه‌ نمي‌خوره‌ كم‌ كم‌، كم‌ كم‌ اين‌ جواهر قيمتي‌ شما از دستت‌ رفت‌ واقعا عجيبه‌. صريح‌ قرآنه‌، ثم‌ كان‌ عاقبت‌ الذين‌ عصاء سوءا كار بد نتيجه‌اش‌ اينه‌ اصلا ضد اين‌ جواهري‌ است‌ كه‌ توداري‌  معصيته‌. عن‌ كثروا بآيات‌ الله‌. ببينيد در باب‌ مرگ‌ بگن‌ آقا شما لياقت‌ اين‌ كه‌ اين‌ مسلمان‌ بميري‌ نداره‌، دربارة‌ چند تا از واجبات‌ حتي‌ روايت‌ هست‌ دربارة‌ حج‌ همه‌اتون‌  شنيديد كسي‌ حج‌ واجب‌ بشه‌ بش‌، نره‌، يهودي‌ او نصرانيا، تو يا يهودي‌ مي‌ميري‌،يا نصراني‌ دربارة‌ تارك‌ الصلاة‌ داره‌، دربارة‌ روزه‌ات‌ را اهميت‌ نداره‌ داره‌، مسلمان‌ نه‌، به‌ درد تو رديف‌ مسلمانها نبايد قرار بگيره‌. يا يهودي‌ مي‌ميره‌ يا نصراني‌ كدام‌ يكيش‌ را انتخاب‌ كن‌. لذا زيارت‌ حضرت‌ رضا را اهميت‌ بديد. وقتي‌ كه‌ مي‌ريد توي‌ حرم‌ اقل‌ كاري‌ كه‌ بايد در حرم‌ بكنيد اينه‌ كه‌ تصميم‌ بگيرد كه‌ بيرون‌ آمديد ديگه‌ گناه‌ نكنيد. اين‌ اقله‌ كاري‌ است‌ كه‌ بايد بكنيد. اقل‌ كاري‌ كه‌ توي‌ حرم‌ وقتي‌ وارد مي‌شيد بايد بكنيد اين‌ است‌ كه‌ از تمام‌ گناهانتون‌ توبه‌ بكنيد. لذا قدر بدانيد ماه‌ را. پس‌ كوشش‌ كنيم‌ مخصوصا زيارتي‌ بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. در ساله‌ يك‌ روز زيارتي‌

 مخصوص‌ داره‌ حضرت‌، بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌. روز بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌ هم‌ ده‌ الارضه‌ كه‌ باز افضل‌ اعمال‌ اين‌ زيارت‌ حضرت‌ رضاست‌ و روز آخر هم‌ كه‌ وفات‌ فرزند عزيزش‌ امام‌ جواده‌. خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ عيديمون‌ را ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ قرار بدن‌ وما را از ياران‌ خوب‌ اون‌ حضرت‌ قرار بدن‌ (الهي‌ آمين‌).

 

۲۱ شوال ۱۴۱۶ قمری – ۲۲ اسفند ۱۳۷۴ شمسی – وحي‌، الهام‌، وسوسه‌

 وحي‌، الهام‌، وسوسه‌ 22 اسفند 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 ما كان‌ لبشر ان‌ يكلمه‌ الله‌ الا وحيا او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. يكي‌ از الطافي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ اين‌ مخلوق‌ و اين‌ نوع‌ از مخلوقش‌ كرده‌ يعني‌ به‌ بشر لطفي‌ كه‌ فرموده‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا با او حرف‌ ميزند. صحبت‌ ميكند. در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد و شما يك‌ هفته‌ اين‌ آيات‌ را خونديد يكي‌ از آيات‌ بسيار مورد توجه‌ و اهميت‌ همين‌ آيه‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردند. خدا با بشر سخن‌ ميگويد، تكلم‌ ميكند. تكلم‌ پروردگار بر سه‌ نوع‌ است‌. اول‌ وحي‌. وحي‌ يك‌ ارتباط‌ خاصي‌ است‌ كه‌ خدا با مخلوقش‌ برقرار ميكنه‌. البته‌ تمام‌ انبياء مفتخر به‌ وحي‌ هستند. يعني‌ اين‌ ارتباط‌ خاص‌ را خداي‌ تعالي‌ با همة‌ انبياء برقرار ميكند. پيغمبري‌ نيست‌ كه‌ به‌ او وحي‌ نرسد. وحي‌ يك‌ خصوصياتي‌ داره‌. اولا قطع‌ آوره‌. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ بهش‌ وحي‌ شد، يقين‌ ميكند كه‌ از جانب‌ خداست‌ و اگر از جانب‌ شيطان‌ باشد وحي‌ يقين‌ ميكند كه‌ از جانب‌ شيطانه‌. چون‌ شيطان‌ هم‌ به‌ اوليائش‌ وحي‌ ميكنه‌. ان‌ الشياطين‌ ليوحون‌ الي‌ اوليائهم‌. شياطين‌ بر اوليائشون‌ وحي‌ مي‌كنند. انسان‌ وقتي‌ بهش‌ وحي‌ شد چه‌ از جانب‌ خدا و چه‌ از جانب‌ شيطان‌، در هر حالي‌ كه‌ باشد يقين‌ مي‌كند و ترديدي‌ در وحي‌ وجود نداره‌. البته‌ وحي‌ در عين‌ آنچه‌ همة‌ انبياء دارند مخصوص‌ انبياء هم‌ نيست‌. اين‌ كه‌ بگوئيد و فكر بكنيد كه‌ فقط‌ وحي‌ مال‌ انبياست‌، اينطور نيست‌. از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ وحي‌ به‌ مادر موسي‌ هم‌ شد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايدو اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌ ان‌ ارضعه‌ و اذا خفت‌ عليه‌ فالقيه‌ في‌ اليم‌. اگر اي‌ مادر موسي‌ اگر اين‌ فرزندت‌ را مشغول‌ شير دادن‌ هستي‌، ترسيدي‌ كه‌ فرعون‌ مطلع‌ بشود، او را در دريا بينداز. و لا تخافي‌ و لا تحزني‌ انا رادوه‌ اليك‌ و جاعلوه‌ من‌ المرسلين‌. از همين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشود كه‌ وحي‌ قطع‌ آوره‌. يعني‌ انسان‌ يقين‌ ميكنه‌. ولو غير پيغمبر باشه‌. و الا بچة‌ شيرخواره‌، نوزاد را هيچ‌ عاقلي‌ در ميان‌ جعبه‌ نميكنه‌ و در وسط‌ دريا بيندازه‌. چون‌ اگر نفس‌ كش‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آب‌ داخلش‌ ميشه‌. اگر جاي‌ تنفس‌ و سوراخي‌ براي‌ تنفس‌ نباشه‌، اگر بچه‌ مدتي‌ در اين‌ جعبه‌ بمانه‌ خفه‌ ميشه‌. اين‌ كار صددرصد غير باصطلاح‌ معموليست‌ و غير عقلائي‌ است‌. ولي‌ چون‌ وحي‌ است‌ و از جانب‌ پروردگار و خداي‌ تعالي‌ به‌ او فرموده‌ كه‌ انا رادوه‌ اليك‌ ما او را به‌ تو بر مي‌گردانيم‌ و از پيامبران‌ قرارش‌ مي‌دهيم‌، مادر حضرت‌ موسي‌ هم‌ فورا وقتي‌ كه‌ ترسيد از فرزندش‌ كه‌ مبادا او را در ميان‌ دست‌ و ظلم‌ فرعون‌ قرار داده‌ باشد، او را در ميان‌ جعبه‌ كرد و انداخت‌ در ميان‌ دريا. كه‌ از همين‌ آيه‌ قطع‌ آوري‌ وحي‌ معلوم‌ ميشه‌ و وحي‌ مخصوص‌ انبياء هم‌ نيست‌. عامه‌. حتي‌ بر زنبور عسل‌ هم‌ در قرآن‌ آمده‌ كه‌ وحي‌ شده‌. و اوحينا الي‌ النحل‌. وحي‌ كرديم‌ ما به‌ نحل‌ يعني‌ زنبور عسل‌ ان‌ اتخذي‌ من‌ الجبال‌ بيوتا. اينكه‌ از كوهها خانه‌ براي‌ خود بساز و در كوهستان‌ زندگي‌ كن‌. اول‌ قطع‌ آوره‌، دوم‌ همة‌ انبياء دارند و سوم‌ مخصوص‌ انبياء نيست‌ و غير انبياء هم‌ ممكن‌ است‌ بهشون‌ پروردگار متعال‌ وحي‌ كنه‌ و چهارم‌ اينكه‌ وحي‌ از جانب‌ خدا برقرار ميشه‌. يعني‌ شما اگر رياضتهاي‌ زيادي‌ بكشيد و بخواهيد كاري‌ كنيد كه‌ بهتون‌ وحي‌ نازل‌ بشه‌ اين‌ نخواهد شد، از جانب‌ خداست‌. انا اوحينا اليك‌. ما به‌ تو وحي‌ كرديم‌. وحي‌ از جانب‌ خداست‌. پس‌ اين‌ چهار خصوصيت‌ را وحي‌ داره‌ كه‌ همة‌ اين‌ خصوصياتي‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌ بعضي‌ از شخصيتهاي‌ علمي‌ درباره‌اش‌ بحث‌ دارند. حتي‌ بعضي‌ از علما كتاب‌ و كتابهايي‌ نوشته‌اند دربارة‌ اينكه‌ انسان‌ در اثر رياضت‌ و زحمات‌ عبادي‌ مي‌تواند خودش‌ را به‌ وحي‌ برساند. يعني‌ به‌ جائي‌ برسد كه‌ خدا به‌ او وحي‌ كند و با رياضت‌ خودش‌ ممكن‌ است‌ اين‌ كار عملي‌ بشه‌ كه‌ حتي‌ تعبيراتي‌ دارند بعضي‌ از علما فرموده‌اند كه‌ وحي‌ يك‌ شعور مرموزي‌ است‌ در باطن‌ انسان‌، در تمام‌ افراد اين‌ شعور و اين‌ فهم‌ و اين‌ درك‌ هست‌. الا اينكه‌ بعضي‌ رياضت‌ كشيده‌اند و اين‌ حالت‌ را در خودشون‌ ظاهر كرده‌اند و در خصوص‌ انبياء اينطوري‌ فرموده‌اند كه‌ انبياء عليهم‌ السلام‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ يك‌ صفات‌ و يك‌ غرايزي‌ خودبخود درش‌ ظاهر ميشه‌، در انبياء ظاهر شده‌ و اين‌ از نظر قرآن‌ و روايات‌ صحيح‌ نيست‌. وحي‌ ارتباط‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار به‌ افراد بشر برقرار ميشه‌ كه‌ اينها بحثهاي‌ علمي‌ زيادي‌ دارد و آنچه‌ را كه‌ خلاصه‌ عرض‌ كردم‌ از قرآن‌ و احاديث‌ كاملا استفاده‌ ميشود. يكي‌ وحي‌. كه‌ خدا با بندگانش‌ اينطوري‌ ارتباط‌ برقرار ميكنه‌. وحي‌ از چيزهاي‌ بسيار روشنه‌. حتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در خواب‌ به‌ صورت‌ ظاهر ولي‌ در حقيقت‌ بوسيلة‌ وحي‌ به‌ او گفته‌ ميشه‌ كه‌ فرزندت‌ را ببر و قرباني‌ كن‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ اني‌ اذبحك‌. حضرت‌ ابراهيم‌ و حضرت‌ اسماعيل‌ هر دو بدون‌ ترديد يك‌ چنين‌ عمل‌ بسيار زشتي‌ از نظر ما و از نظر ظاهر، كسي‌ فرزند خودش‌ را، آنهم‌ نه‌ فرزند بدش‌ را، فرزند خوبش‌ را، فرزندي‌ كه‌ بعد پيغمبر يا همان‌ موقع‌ پيغمبره‌، اين‌ را ببره‌ و به‌ دست‌ خودش‌ بكشه‌ ولي‌ چون‌ وحي‌ است‌ و چون‌ آن‌ ارتباط‌ برقرار شده‌ و چون‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌، حضرت‌ اسماعيل‌ ميگويد يا ابتا افعل‌ ما تؤمر. اي‌ پدر بكن‌ آنچه‌ كه‌ بهت‌ امر شده‌. نميگه‌ آنچه‌ كه‌ در خواب‌ ديدي‌، نميگويد خواب‌ اعتباري‌ نداره‌. چون‌ وحي‌ بهش‌ شده‌ بود اينجا ميگه‌ يا ابت‌ افعل‌ ما تؤمر. حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ هيچ‌ دغدغه‌اي‌ ندارد براي‌ اين‌ كار، بايد انجام‌ بدهد و با كمال‌ قاطعيت‌ حركت‌ ميكند براي‌ انجام‌ اين‌ كار.

 اما در مقابل‌ ما الهام‌ را داريم‌. الهام‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ من‌ وراء حجابه‌. يعني‌ در همين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد او من‌ وراء حجاب‌. فالهمها فجورها و تقواها. همة‌ شما كه‌ اينجا نشسته‌ايد بهتون‌ دائما الهام‌ ميشه‌ كه‌ فجور شما، كارهاي‌ زشتي‌ كه‌ نبايد بكنيد به‌ شما گفته‌ ميشه‌. همين‌ غرايزي‌ كه‌ داريد، همين‌ فطرتي‌ كه‌ داريد. حتي‌ در حيوانات‌ اين‌ الهام‌ هست‌ كه‌ فجور انسان‌، بديهاي‌ انسان‌، كارهاي‌ زشتي‌ كه‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ انجام‌ بده‌ بهش‌ گفته‌ ميشه‌ و آنچه‌ كه‌ ماية‌ پرهيزگاري‌ اوست‌، ماية‌ تقواي‌ اوست‌، اينها هم‌ به‌ او گفته‌ ميشه‌. فالهمها فجورها و تقواها. استثناء هم‌ نداره‌. مي‌فرمايد و نفس‌ و ما زكاها. و نفس‌ و ما سواها. قسم‌ به‌ نفس‌ و آن‌ خدائي‌ كه‌ نفس‌ را خلق‌ كرده‌ فالهمها فجورها و تقواها. كه‌ الهام‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ آن‌ جنبة‌ وحي‌ را نداره‌. اولا از جانب‌ پروردگار درسته‌ بر قرار ميشه‌. اما بوسيلة‌ تزكية‌ نفس‌ در انسان‌ ظاهر ميشه‌. ببينيد در هعمين‌ سورة‌ مباركه‌ خداي‌ تعالي‌ يازده‌ قسم‌ خورده‌ كه‌ و الشم‌ و الضحي‌ها و القمر اذا تلي‌ها تا ميرسد و نفس‌ و ما سواها و الهمها فجورها و تقواها قد افلح‌ من‌ زكاها. رستگاري‌ كه‌ اينجا بعضي‌ از مفسرين‌ فرموده‌اند كه‌ رستگاري‌ براي‌ اينكه‌ الهام‌ بشه‌ فجور و تقواي‌ او به‌ او اين‌ است‌ كه‌ رستگاري‌ به‌ اين‌ جهت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. هر چي‌ نفسش‌ را بيشتر تزكيه‌ كنه‌، اين‌ الهامات‌ بيشتر بهش‌ خواهد شد و بيشتر متوجه‌ اين‌ الهامات‌ خواهد گرديد.

 بنابراين‌ ميشه‌ انسان‌ اينطوري‌ راجع‌ به‌ الهام‌ بگويد كه‌ هم‌ از جانب‌ خداست‌ و هم‌ زمينه‌ سازيش‌ بايد بوسيلة‌ خود انسان‌ باشه‌. و الا ممكن‌ است‌ گاهي‌ انسان‌ به‌ طور كلي‌ از الهامات‌ دور بشه‌ وقتي‌ كه‌ زياد متوجه‌ ماديات‌ و جنبه‌هاي‌ دنياي‌ بگرده‌. بهرحال‌ و از خصوصيات‌ الهام‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يقين‌ بهش‌ نميكنه‌. شك‌ داره‌ كه‌ اين‌ الهام‌ از جانب‌ شيطان‌ بود كه‌ وسوسه‌ باشه‌ يا از جانب‌ خدا بود يا تخيلات‌ خودش‌ بود. در تمام‌ اينها به‌ ترديد مي‌افته‌. الهام‌ اينطوره‌. الهام‌ در كنارش‌ وسوسه‌ است‌. الهام‌ با تخيلات‌ يك‌ مقداري‌ براي‌ بعضي‌ از افراد اشتباه‌ ميشه‌. البته‌ با تخيل‌ زود ميشه‌ جداش‌ كرد. اما با وسوسه‌ نميشه‌ جداش‌ كرد. لذا در دستوراتي‌ كه‌ هست‌ اگر انسان‌ به‌ كمالاتي‌ از تزكية‌ نفس‌ كه‌ ميرسد، آنطور مي‌گويند كه‌ اگر شك‌ كردي‌ كه‌ آيا اين‌ الهامه‌ يا وسوسه‌ است‌؟ آنچه‌ كه‌ در دلت‌ القاء شده‌ و الان‌ به‌ فكرت‌ رسيده‌ و ميداني‌ كه‌ تخيلاتي‌ نبوده‌. يك‌ شب‌ دربارة‌ تخيل‌ و الهام‌ عرايضي‌ عرض‌ كردم‌. فرق‌ بين‌ تخيل‌ و الهام‌ همينهايي‌ است‌ كه‌ آنجا گفتم‌. اگر تخيل‌ نيست‌، تو مرددي‌ كه‌ الهامه‌ يا وسوسه‌ اينجا چه‌ بايد بكني‌؟ اينجا دستور اينه‌ كه‌ اگر موافق‌ با شرعه‌، شما يك‌ ميزان‌ داريد. فورا آنچه‌ كه‌ بهتون‌ القاء شده‌ مي‌گذاريد توي‌ ميزان‌. ميزان‌ شرع‌، ميزان‌ دين‌، ميزان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ولايت‌. اين‌ را مي‌گذاريد در اين‌ ميزان‌. اگر با اين‌ ميزان‌ موافق‌ بود شما الهام‌ فرضش‌ كنيد ولو وسوسه‌ باشه‌. اگر با اين‌ ميزان‌ موافق‌ نبود شما آن‌ را وسوسه‌ فرض‌ كنيد ولو الهام‌ باشه‌.

 حضرت‌ ذكريا علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌ نشسته‌ بود. بهش‌ خبر رسيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد يك‌ فرزندي‌ بهت‌ بده‌. گفت‌ فاجعلني‌ آيه‌. براي‌ من‌ يك‌ نشانه‌ بده‌ كه‌ اين‌ الهام‌ باشه‌. اين‌ خبري‌ كه‌ به‌ من‌ رسيده‌ اين‌ الهام‌ هست‌ از جانب‌ خداست‌، نه‌ از جانب‌ شيطان‌. قال‌ آيتك‌ ان‌ لا تكلم‌ الناس‌ ثلاثة‌ اياما الا رمزا. نشانيش‌ اينه‌ و حال‌ اينه‌ كه‌ قضية‌ ايشان‌ با قضية‌ حضرت‌ ابراهيم‌ فرق‌ ميكنه‌. بر فرض‌ حالا وسوسه‌ باشه‌. صبر كن‌ اگر خدا بهت‌ فرزندي‌ داد درست‌. اگر نداد، نداد. مثل‌ كشتن‌ فرزند نيست‌ كه‌ همين‌ الان‌ بايد بري‌ او را بكشي‌. در عين‌ حال‌ مي‌خواد تكليفش‌ روشن‌ بشه‌، معتقد به‌ اين‌ مطلب‌ باشد يا نباشد؟ چون‌ زبان‌ پيغمبر را شيطان‌ نميتونه‌ ببنده‌. نشانه‌اش‌ اينه‌ كه‌ سه‌ روز نمي‌توني‌ حرف‌ بزني‌. و نتوانست‌ حرف‌ بزنه‌. بعد متوجه‌ شد كه‌ اين‌ الهام‌ بوده‌.

 به‌ شما عزيزان‌ عرض‌ مي‌كنم‌. چون‌ در معرض‌ اين‌ خطر زياد هستيد كه‌ الهام‌ را با وسوسه‌ جدا كنيد. با همين‌ ميزان‌. خيلي‌ از دوستان‌ هستند يك‌ مقداري‌ اهل‌ تقوي‌ شدند، پاك‌ شدند. خدا را شكر. گناه‌ نمي‌كنند، واجباتشون‌ را انجام‌ مي‌دهند، نيمه‌هاي‌ شب‌ بر مي‌خيزند با ذات‌ مقدس‌ پروردگار سخن‌ مي‌گويند. حرف‌ مي‌زنند، عبادت‌ مي‌كنند. خوب‌ الحمد لله‌ كه‌ اكثر شماها يا همة‌ شماها در اين‌ راه‌ هستيد. ولي‌ متوجه‌ باشيد كه‌ هم‌ شيطان‌ بهتون‌ بيشتر توجه‌ ميكنه‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. هم‌ خدا مي‌خواد با شما زياد حرف‌ بزنه‌ و هم‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌خواد شما را از اين‌ راهي‌ كه‌ انتخاب‌ كرديد، اين‌ صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، صراط‌ ولايت‌ و مقيد شدن‌ به‌ دستورات‌ دين‌، اين‌ راه‌ را از دست‌ شما بگيره‌. خدا هم‌ چون‌ پاك‌ شديد، چون‌ مطيع‌ شديد، بيشتر به‌ شما توجه‌ داره‌. از هر دو طرف‌ القائات‌ ميشه‌. القائات‌ ميشه‌. شما نگيد من‌ اينهمه‌ ديشب‌ نماز شب‌ خوندم‌ حالا شيطان‌ بياد با من‌ حرف‌ ميزنه‌. شيطان‌ با شما بيشتر دوست‌ داره‌ حرف‌ بزنه‌. شيطان‌ كيها را گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌؟ كيها را گفت‌ كه‌ من‌ از صراط‌ مستقيم‌ تو آنها را منحرف‌ مي‌كنم‌؟ آنهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيمند، آنهايي‌ كه‌ مؤمنند، آنهايي‌ كه‌ اهل‌ تقوا هستند. و الا كفار و آنهايي‌ كه‌ از راه‌ منحرفند كه‌ ديگه‌ منحرفند. به‌ سراغ‌ اينها مي‌آد. يك‌ پيغمبر را بتونه‌ از راه‌ منحرف‌ كنه‌ براش‌ مطابق‌ شايد ده‌ هزار جمعيت‌ ارزش‌ داره‌. يك‌ ولي‌ خدا را، يك‌ عالم‌ را، يك‌ كسي‌ كه‌ معروف‌ شده‌ كه‌ اين‌ شخص‌ از اولياء خداست‌، اگر او را منحرف‌ كرد همه‌ منحرف‌ ميشوند. لذا اهتمام‌ زيادي‌ بر اين‌ جريان‌ داره‌. اهتمام‌ داره‌ كه‌ مثلا يك‌ عالم‌ را منحرف‌ كنه‌ كه‌ اذا فسد العالم‌ فسد العالم‌. اگر عالم‌ فاسد شد عالَم‌ فاسد ميشه‌. مي‌آد ازش‌ مي‌خواد، اصرار داره‌، انبياء را باهاشون‌ اينطور برخورد كرده‌. اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيم‌ ديگه‌ شيطان‌ چه‌ جرأتي‌ داره‌ بياد دور و بر ما. نه‌. شيطان‌ تا وقتي‌ كه‌ يا شما را وارد جهنم‌ بكنه‌ يا از دستش‌ در بريد بريد توي‌ بهشت‌، تا آنجا ول‌ نميكنه‌. و خدا هم‌ دوستتون‌ داره‌. نه‌ شما را همة‌ بندگانش‌ را دوست‌ داره‌. لذا تا انسان‌ پاش‌ را گذاشت‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرد، اين‌ هم‌ مورد توجه‌ شيطان‌ واقع‌ ميشه‌ هم‌ مورد توجه‌ پروردگار واقع‌ ميشه‌. و هردو هم‌ باهاش‌ حرف‌ مي‌زنند. توي‌ يك‌ كشمكش‌ عجيبي‌ انسان‌ قرار ميگيره‌. تنها كاري‌ كه‌ بايد بكنه‌ و لازم‌ است‌ كه‌ بكنيد و حتما بكنيد اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بهتون‌ الهام‌ شد، هرچه‌ بهتون‌ القاء شد چه‌ در خواب‌ باشه‌، چه‌ در مكاشفه‌ باشه‌ و چه‌ هم‌ در بيداري‌ باشه‌، با دين‌، با شرع‌، با ميزان‌ آن‌ را تطبيق‌ بديد فاجعل‌ لي‌ آيه‌. تا به‌ شما آمدند چه‌ دوستانتون‌، يك‌ نفر يك‌ مسئله‌اي‌ گفت‌، مثلا فلان‌ حكم‌ الهي‌ اينه‌. آقا كدوم‌ رساله‌ نوشته‌؟ كي‌ گفته‌؟ كدوم‌ امام‌، كدوم‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌. البته‌ افراد مختلفند. بعضي‌ افراد هستند كه‌ هيچ‌ سواد علمي‌ ندارند مي‌پرسند كه‌ مثلا فلان‌ مطلب‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌؟ خوب‌ تو قرآن‌ را مي‌فهمي‌ كه‌ ما براي‌ تو بياريم‌ كه‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌.

 يك‌ مجلسي‌ بود خيلي‌ قابل‌ توجه‌ بود، تقريبا مضحكه‌اي‌ شد. يك‌ نفر پرسيد حرمت‌ ريش‌ تراشي‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌ شده‌. يك‌ نفر هم‌ مي‌خواست‌ به‌ مردم‌ و خود او بفهمانه‌ كه‌ تو قرآن‌ نمي‌فهمي‌. گفت‌ در قرآنه‌ و ريشا و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ الخير. كلمة‌ ريش‌ ديگه‌ از اين‌ بهتر كه‌ نميشه‌. اين‌ گفت‌ عجب‌، مثل‌ اينكه‌ من‌ نديده‌ بودم‌ اين‌ آيه‌ را. حالا هيچ‌ آيه‌اي‌ را نديده‌ بود.

 يا رئيس‌ اوقاف‌ در زمان‌ شاه‌ بود در مشهد. اين‌ توي‌ مجلسي‌ از كي‌ شنيده‌ بود كه‌ مسئلة‌ وقف‌ توي‌ قرآن‌ نيست‌. آنجا مطرح‌ كرد. حالا يك‌ شخصيتي‌ هم‌ بود، عده‌اي‌ از روحانيين‌ هم‌ نشسته‌ بودند. آقا مسئلة‌ وقف‌ توي‌ قرآن‌ نيست‌. مي‌خواستند بعضي‌ از موقوفات‌ را كم‌ و زيادش‌ كنند و از بين‌ ببرند اين‌ جمله‌ را گفت‌. يك‌ نفر زرنگ‌ بهش‌ گفت‌ اين‌ آيه‌ را مگر نخوندي‌ وقفوهم‌ انهم‌ مسؤلون‌. گفت‌ عجب‌ اين‌ آيه‌ توي‌ قرآنه‌؟ بله‌. هر دوي‌ اين‌ آيات‌ معناش‌ آن‌ نيست‌ كه‌ اين‌ شخص‌ استفاده‌ ميكرد يا آن‌ شخص‌ ديگر استفاده‌ ميكرد. اين‌ را بدونيد يك‌ وقت‌ شماها استدلال‌ نكنيد به‌ اين‌ آيات‌. اين‌ آيات‌ معناش‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌. كه‌ من‌ وقت‌ و حوصله‌ و برنامة‌ توضيحش‌ را الان‌ ندارم‌. اما وقتي‌ انسان‌ قرآن‌ را نمي‌فهمه‌، تو را چه‌ به‌ قرآن‌؟ قرآن‌ را مجتهدين‌ با زحمت‌ مي‌فهمند. قرآن‌ را اگر حقيقتش‌ را بخواهيد هيچكس‌ جز پيغمبر و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ حقيقتش‌ را نمي‌تونه‌ بفهمه‌. انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. كسي‌ قرآن‌ را مي‌فهمد كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. نگيد كه‌ ما تا توي‌ قرآن‌ فلسفة‌ اين‌ حكم‌ را ندانيم‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌. نه‌. وظيفة‌ شما اين‌ است‌. يا بريد مجتهد بشيد كه‌ در مرحلة‌ اول‌ دستور اينه‌ كه‌ انسان‌ مجتهد بشه‌ در فهم‌ معارف‌ و حقايق‌ و احكام‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و همة‌ اينها. يا بايد تقليد كنه‌. اين‌ دو راه‌ را تعيين‌ كردند. و عمل‌ به‌ احتياط‌ هم‌ كه‌ بعضي‌ نوشته‌اند يا تقليده‌ يا اجتهاد. يا انسان‌ اجتهادا عمل‌ به‌ احتياط‌ ميكنه‌ يا تقليدا. اجتهادا بخواد عمل‌ به‌ احتياط‌ بكنه‌ روايات‌ را بررسي‌ ميكنه‌، آيات‌ را بررسي‌ ميكنه‌ آني‌ كه‌ احوط‌ اقوال‌ ميشه‌ و احتياطش‌ بيشتره‌ آن‌ را انتخاب‌ ميكنه‌. اين‌ را اجتهادا عمل‌ به‌ احتياط‌ ميگند. اما تقليدا. مثلا ده‌ تا مجتهد، ده‌ تا مرجع‌ تقليد، ده‌ تا صاحب‌ رساله‌ هستند اينها را كنار هم‌ ميگذاره‌ اين‌ رساله‌ها را، آن‌ حكمي‌ كه‌ مشكلتره‌ و احوطه‌. مثلا يك‌ عالم‌ فرموده‌ است‌ كه‌ تسبيحات‌ اربعه‌ يك‌ مرتبه‌ واجبه‌، يكي‌ گفته‌ سه‌ مرتبه‌. عمل‌ اينجوري‌ شما بكنيد كه‌ سه‌ مرتبه‌ را. اينجوري‌ بايد باشه‌. شما دلايلي‌ كه‌ ميخواهيد از طرف‌ رسالة‌ توضيح‌ المسائله‌ در احكامتون‌ و در عقائدتون‌ هم‌ از يك‌ منبع‌ موثقي‌ كه‌ انحراف‌ از صراط‌ مستقيم‌ نداشته‌ باشه‌ بايد داشته‌ باشيد.

 بنابراين‌ ميزانتون‌ اينه‌. هر چه‌ الهام‌ بشه‌، بشه‌. عقبش‌ هم‌ بريد. خدايتعالي‌ هم‌ وعده‌ فرموده‌ و به‌ قول‌ شاعر آواز خدا هميشه‌ در گوش‌ دل‌ است‌. هميشه‌ انسان‌ بايد با خداي‌ خودش‌ حرف‌ بزنه‌ و خدا هم‌ با او حرف‌ ميزنه‌. اما مواظب‌ باش‌ كه‌ شيطان‌ هم‌ در كنار اين‌ حخرف‌ زدن‌، حرف‌ ميزنه‌. با شما بيشتر حرف‌ ميزنه‌. وسوسه‌اي‌ كه‌ ما داريم‌، شنيديد ديگه‌، وسواسيها اينها خودشون‌ معتقدند كه‌ يك‌ كسي‌ باهاشون‌ حرف‌ ميزنه‌.

 يك‌ وقتي‌ من‌ از يك‌ استادي‌ كه‌ در اين‌ مسائل‌ استاد بود پرسيدم‌ كه‌ چطور ما بفهميم‌ وحي‌ هست‌؟ گفت‌ كه‌ وسوسه‌ را اگر بفهمي‌ وحي‌ را هم‌ مي‌فهمي‌. وسوسه‌ را گر بفهمي‌ الهام‌ را هم‌ مي‌فهمي‌. آره‌ اينطوره‌. شما اگر وسواسيها را ديده‌ باشيد هيچ‌ دلش‌ نمي‌خواد اينقدر دست‌ و پاي‌ خودش‌ را بشوره‌. هيچ‌ نمي‌خواد در نماز اينقدر معطل‌ بشه‌. اما شيطان‌ پالانش‌ را گذاشته‌ روي‌ دوش‌ اين‌ و فشار روش‌ آورده‌ كه‌ بايد بشوري‌، بايد معطل‌ بشي‌، بايد يك‌ كلمه‌ را روي‌ وسوسه‌ توي‌ نماز تكرار بكني‌. هر چه‌ انسان‌ وضو ميگيره‌ ميگه‌ نشد. بابا وضوي‌ بهتري‌ بگير. هر چه‌ انسان‌ ميشوره‌ باز ميگه‌ كه‌ بيشتر بشور و همينطور، همينطوري‌ كه‌ نه‌ كسي‌ را شما مي‌بينيد و نه‌ صدايي‌ را مي‌شنويد، فقط‌ در قلبتون‌ اين‌ مطالب‌ مي‌آد.

 من‌ در يك‌ وقتي‌ در مدرسة‌ حجتيه‌ در قم‌ طلبه‌ بودم‌. آنوقتها اين‌ لوله‌كشيهاي‌ آب‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 در آن‌ توالت‌ بغلي‌ يك‌ كسي‌ داره‌ با يك‌ كسي‌ صحبت‌ ميكنه‌. حسابي‌. مطالبي‌ حالا. وقتي‌ كه‌ بيرون‌ آمد، من‌ يك‌ مقداري‌ معطل‌ شدم‌، وقتي‌ بيرون‌ آمد بهش‌ گفتم‌ با كي‌ حرف‌ مي‌زدي‌؟ گفتش‌ كه‌ با خودم‌. هرچه‌ مي‌گفتم‌ بابا تميز شده‌، ميگفت‌ نه‌ بابا بشور. هي‌ از ما اصرار كه‌ پاك‌ شده‌، او نه‌ هنوز نجسي‌. اين‌ را خوب‌ مي‌تونيد بفهميد. چون‌ معمولا شيطان‌ با ما بيشتر سروكار داشته‌ تا خداي‌ تعالي‌ و حرف‌ او را بهتر مي‌فهميم‌ و شنيديم‌ تا ذات‌ مقدس‌ پروردگار. عين‌ اين‌ الهامه‌. ولي‌ در كارهاي‌ خير، در صراط‌ مستقيم‌، در راه‌ راست‌ و با ميزاني‌ كه‌ بهمون‌ دادند، صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ مستقيم‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ هم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كردم‌ و بسيار اهميت‌ داره‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ شما در نمازها در شبانه‌روز ده‌ مرتبه‌ ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا مرا به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. از اين‌ صراط‌ مستقيم‌ شيطان‌ قسم‌ خورد. لاقعدنهم‌ صراطك‌ المستقيم‌. اينها را مي‌نشونم‌. نمي‌گذارم‌ توي‌ اين‌ راه‌ راست‌ اينها حركت‌ كنند. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. اين‌ ميزان‌ الهي‌ را، اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، گفتار علي‌ بن‌ ابيطالب‌، دستورات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ بوسيلة‌ مرجعي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ و ائمة‌ اطهار تعيين‌ كردند در آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ و روايات‌ و امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خلاصه‌ كردند كه‌ من‌ كان‌ من‌ الفقها صائم‌ لنفسه‌، حافظا لدينه‌، مخالفا لهواه‌، مطيع‌ لامر مولا فللعوام‌ ان‌ يقلده‌. از او، او ميزان‌ براي‌ شماست‌. يك‌ چنين‌ ميزاني‌. يك‌ چنين‌ ترازويي‌ باصطلاح‌. يك‌ چنين‌ صراط‌ مستقيمي‌ را برامون‌ تعيين‌ كردند. الهام‌ شد، بسيار خوب‌. بسيار افتخاره‌ كه‌ خدا با ما حرف‌ زده‌ يا خواب‌ خوبي‌ ديديم‌ يا مكاشفة‌ خوبي‌ داشتيم‌ يا مشاهدات‌ خوبي‌ داشتيم‌ اين‌ را بيار بگذار توي‌ ترازو، توي‌ اين‌ ميزان‌ اگر ديدي‌ موافق‌ است‌ بسيار خوب‌. و الا وسوسه‌ است‌. او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. يا خدا بواسطه‌ با شما حرف‌ ميزنه‌، با واسطه‌. همين‌ قرآن‌ خوندن‌، همين‌ عملي‌ كه‌ انجام‌ داديد. اين‌ خدا داره‌ باهاتون‌ حرف‌ ميزنه‌. كلام‌ كلام‌ خداست‌، بدون‌ ترديد. بوسيلة‌ پيغمبر اكرم‌ لذا من‌ بسيار اهميت‌ مي‌دهم‌ چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ مقيدم‌ كه‌ تذكر بدم‌ كه‌ و اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌ همه‌اتون‌ ساكت‌ باشيد. متأسفانه‌ ما چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ بايد اين‌ را تذكر بدم‌. در وقت‌ اذان‌ گفتن‌ براي‌ نماز هيچكس‌ حرف‌ نزنه‌. من‌ احساس‌ مي‌كنم‌ حالا شايد همهمة‌ شيطانه‌. نه‌ انشاء الله‌ كه‌ دوستان‌ با هم‌ حرف‌ مي‌زنند. من‌ تكلم‌ بكلام‌ الدنيا عند الاذان‌ يتلجلج‌ لسانه‌ عند الموت‌. كسي‌ كه‌ در موقع‌ اذان‌ گفتن‌ حرف‌ دنيا بزنه‌، زبانش‌ در موقع‌ مرگ‌ بند مي‌آره‌. اين‌ اول‌ عذابي‌ است‌ كه‌ به‌ او متوجه‌ ميشه‌. وقتي‌ كه‌ اذان‌ ميگويند دستوره‌ كه‌ حكايت‌ اذان‌ را بكنيد. حكايت‌ اذان‌ چيه‌؟ يعني‌ او ميگه‌ الله‌ اكبر، شما هم‌ آهسته‌ بگيد الله‌ اكبر. متوجه‌ معناي‌ الله‌ اكبر باشيد. او ميگه‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ شما هم‌ بگيد. اين‌ را انشاء الله‌ عمل‌ بكنيد و وقتي‌ كه‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌، خدا داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ شما الان‌ چرا حرف‌ نمي‌زنيد با هم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ مخلوق‌ بسيار ضعيفش‌ كه‌ در مقابل‌ شما يك‌ احترامكي‌ داره‌، داره‌ حرف‌ ميزنه‌. به‌ خودتون‌ اجازه‌ نميديد كه‌ با هم‌ حرف‌ بزنيد. حتي‌ به‌ خودتون‌ اجازه‌ نميديد كه‌ يك‌ جوري‌ خودتون‌ را نشان‌ بديد كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ما نمي‌ديد. چرا؟ يك‌ احترامي‌ است‌ كه‌ طبعا ميكنيد. حالا اين‌ احترام‌ را ميليارد، ميلياردها ببريدش‌ بالا. به‌ جهت‌ اينكه‌ ما لتراب‌ و رب‌ الارباب‌. خدا كجا و مخلوق‌ خدا كجا. حتي‌ خدا كجا و پيغمبر خدا كجا؟ در مقابل‌ قرآن‌ خوندن‌ ساكت‌. هيچ‌ چيز حواستون‌ را پرت‌ نكنه‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ متوجه‌ هيچ‌ چيز جز قرآن‌ نشيد. اين‌ را الحمد لله‌ در جلسات‌ ما چه‌ اينجا چه‌ مشهد عمل‌ ميشه‌. اما باز بيشتر. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. اذا قرء القرآن‌ وقتي‌ كه‌ قرآن‌ قرائت‌ ميشه‌ شما همه‌اتون‌ گوش‌ بديد. و انصتوا هم‌ گوش‌ بديد هم‌ چيزي‌ نگيد. بعضي‌ها ذكر مي‌گويند. بعضي‌ها همون‌ قرآن‌ را مي‌خونند. آنهم‌ نه‌. گوش‌ بديد. هر چي‌ خدا گفته‌. فاستمعوا له‌ و انصتوا. يكي‌ فاستمعوا يكي‌ هم‌ انصتوا. فاستمعوا يعني‌ گوش‌ بديد انصتوا يعني‌ حرف‌ نزنيد، چيزي‌ نگيد. گاهي‌ ميشه‌ توي‌ مجالس‌ فاتحه‌ كه‌ ديده‌ايد، همه‌ دارند قرآن‌ مي‌خونند، همه‌ دارند بلند مي‌خونند، همه‌ هم‌ مزاحم‌ همند. اينها نباشه‌. قرآن‌ آنقدر عظمت‌ دارد، آنقدر با عظمته‌ كه‌ شما اين‌ را بدونيد نمي‌تونيد منكر اين‌ بشيد. هر چه‌ هم‌ ولايتي‌ باشيد باصطلاح‌ نبايد منكر اين‌ معنا بشيد. چون‌ روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ امام‌ زمان‌ كه‌ روحمون‌ و جانمون‌ به‌ فداش‌، اين‌ دوازده‌ امام‌ و فاطمة‌ زهرا، اينها ثقل‌ اصغرند و قرآن‌ ثقل‌ اكبر. خيلي‌ عجيبه‌. ثقل‌ اكبر يعني‌ آن‌ چيز پر قيمت‌ بزرگتر قرآنه‌. منتهي‌ يك‌ مطلب‌ هست‌ كه‌ عظمت‌ خانهدان‌ عصمت‌ و خاندان‌ اطهار به‌ داشتن‌ قرآنه‌. اينهاهم‌ قرآنند هم‌ فرزندان‌ پيغمبر و امام‌ ما هستند. و الا اگر ميشد اينها را از هم‌ جدا كنيم‌، اين‌ اكبر بود. چون‌ كلام‌ خداست‌. خدا محبت‌ كرده‌ به‌ ما با ما حرف‌ زده‌، سخن‌ گفته‌، شما داريد قرآن‌ مي‌خونيد مثلا يك‌ شخصي‌ مي‌آد باهاتون‌ حرف‌ ميزنه‌. ميگيد خدايا اينطوري‌ ميشه‌ ديگه‌، خدايا صبر كن‌ من‌ جواب‌ اين‌ را بدم‌، بعد شما فرمايشتون‌ را بفرمائيد. ايني‌ كه‌ در نماز اجازه‌اتون‌ نمي‌دهند كه‌ با كسي‌ حرف‌ بزنيد، روتون‌ را بگردونيد، چون‌ مي‌دونند كه‌ شما حواستون‌ نيست‌ كه‌ چيكار مي‌كنيد. بهرحال‌ بخوام‌ بعضي‌ از مطالب‌ را بگم‌ مي‌ترسم‌ از عهده‌ برنياييد فعلا و بدونيد هم‌ كه‌ توهين‌ ميشه‌ به‌ پروردگارتون‌ و آنوقت‌ گناهتون‌ زياد ميشه‌. و الا قران‌ كلام‌ خدا، من‌ يكي‌ از اولياء خدا را ديده‌ بودم‌. اين‌ وقتي‌ كه‌، گاهي‌ ميشه‌ ديگه‌، توي‌ خيابان‌ انسان‌ عبور ميكنه‌ مي‌بينه‌ بلندگو داره‌ قرآن‌ ميخونه‌. آنجا مي‌ايستاد. در روايت‌ دارد كه‌ سقاها وقتي‌ كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرآن‌ مي‌خوندند، سقاها مي‌آمدند مي‌ايستادند به‌ قرآن‌ امام‌ سجاد گوش‌ مي‌دادند. آنقدر مي‌ايستادند كه‌ مثلا مشكي‌ كه‌ سوراخ‌ بود، اين‌ آبش‌ تمام‌ ميشد و اينها متوجه‌ قرائت‌ قرآن‌ امام‌ سجاد بودند. حالا بعضي‌ها اينطور تفسير مي‌خواهند بكنند كه‌ چون‌ امام‌ سجاد خوش‌ صدا بوده‌. آخه‌ ما اكثرمون‌ اهل‌ معنا كه‌ نيستيم‌. اهل‌ آهنگ‌ و اهل‌ صداي‌ خوب‌ و اينجور چيزها هستيم‌. ولذا كار نيكان‌ را هم‌ قياس‌ از خودمون‌ مي‌كنيم‌. بعله‌. امام‌ سجاد خوش‌ صدا بود، خوب‌ قرآن‌ ميخوند، با قرائت‌ مي‌خوند اما اينها براي‌ صدا و آهنگ‌ امام‌ سجاد نمي‌ايستادند. براي‌ معنويتي‌ كه‌، آخه‌ انسان‌ اگر معناي‌ قرآن‌ را بدونه‌ خيلي‌ بهتر قرآن‌ را مي‌فهمه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از اين‌ قرائهاي‌ مصري‌ را مي‌ديدم‌ قرآن‌ داره‌ ميخونه‌ ميگفت‌ اينجوري‌ و السماء و ما بناها، مثل‌ اينكه‌ همين‌ سورة‌ و الشمس‌ را ميخوند، ميكشيد اگر انسان‌ تخيل‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ مثل‌ اينكه‌ اشاره‌ به‌ آسمان‌ ميكنه‌. و الارض‌ اذا طحاها، خود اين‌ جملات‌ يكي‌ را كوتاه‌ گفتن‌، يكي‌ را بلند گفتن‌، با توجه‌ به‌ معناش‌ كلي‌ انسان‌ را باصطلاح‌ عوالم‌ معمولي‌ ميبره‌ بيرون‌ و متوجه‌ حقيقت‌ قرآن‌ ميكنه‌. قرآن‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. حالا نميشه‌ بحثش‌ را زياد كرد. اي‌ كاش‌ معناي‌ قرآن‌ را مي‌فهميديم‌ و اي‌ كاش‌ آنطوري‌ كه‌ معناي‌ قرآنه‌، تلاوت‌ قرآن‌ را مي‌كرديم‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار از اين‌ راه‌ هم‌ با انسان‌ حرف‌ ميزنه‌. در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ حقايق‌ را قرار داده‌. تبيان‌ كل‌ شي‌ء است‌. بعضي‌ گفته‌اند كه‌ و لا رطب‌ و لا يابس‌ الا في‌ كتاب‌ مبين‌، اينهم‌ مربوط‌ به‌ قرآنه‌ و قرآن‌ بهرحال‌ همة‌ حقايق‌ را بيان‌ كرده‌ و همة‌ مطالب‌ را پروردگار كه‌ بشر به‌ آنها احتياج‌ داشته‌ در ضمن‌ آيات‌ قرآن‌ بيان‌ فرموده‌. پس‌ و ما كان‌ لبشر ان‌ يكلمهم‌ الله‌ الا وحيا او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. امشب‌ شب‌ چهارشنبه‌ است‌. شب‌ جمعة‌ آينده‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. البته‌ در تقويمها روز شنبه‌ را نوشتند بخاطر اينكه‌ اول‌ شوال‌ يك‌ روز جلوتر بود، روز جمعه‌ طبعا وفات‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ت‌ و السلامه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونا مع‌ الصادقين‌. اگر چه‌ منظور از اين‌ كلمه‌ امام‌ صادق‌ نيست‌ تنها ولي‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌. در عملتون‌ هم‌ داراي‌ تقوا باشيد و خودتون‌ را از بديها حفظ‌ كنيد. تقوا بيشتر به‌ عمل‌ متوجه‌ ميشه‌ و ايمان‌ به‌ قلب‌. اول‌ قلبتون‌ را درست‌ كنيد، اول‌ روحتون‌ را درست‌ كنيد، اول‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد و بعد هم‌ عملتون‌ هم‌ صحيح‌ باشه‌، واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرمات‌ را ترك‌ كنيد. به‌ خلاف‌ آن‌ افرادي‌ كه‌ ميگند اول‌ انسان‌ بايد اعمالش‌ را درست‌ كنه‌ و به‌ تعبير من‌ تزكية‌ عمل‌ را با تزكية‌ نفس‌ اشتباه‌ گرفتند. اول‌ اعمال‌. يكي‌ از آقايون‌ ميگفت‌ اينهائي‌ كه‌ اين‌ حرفها را مي‌زنند مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ بگويند شما اينقدر شيره‌ پشت‌ كوزه‌ بماليد تا كوزه‌ پر شيره‌ بشه‌. در كوزه‌ همان‌ تراود كه‌ در اوست‌. بايد از داخل‌ كوزه‌ شيره‌ بيرون‌ بياد نه‌ از بيرون‌ كوزه‌. از ديوار كوزه‌. تو معصيت‌ نكن‌، واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، كم‌ كم‌ تو داراي‌ كمالات‌ روحي‌ ميشي‌. اين‌ درست‌ نيست‌. انسان‌ بايد اول‌ ايمان‌. هر كجا خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ سخن‌ از ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ برده‌، اول‌ گفته‌ ايمان‌ بعد عمل‌ صالح‌. چون‌ لازمة‌ ايمان‌، لازمة‌ پاكي‌ دل‌، لازمة‌ آرامش‌ دل‌ عمل‌ صالحه‌. نه‌ لازمة‌ عمل‌ صالح‌ ايمان‌ باشد. در سورة‌ و العصر مي‌گيم‌ و العصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر الا الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌. در اينجا هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌. اول‌ ايمان‌ بعد تقوا بعد از تقوا براي‌ انسان‌ همين‌ مطالبي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ هم‌ وسوسه‌ هم‌ الهام‌. هم‌ شيطان‌ به‌ انسان‌ توجه‌ ميكنه‌ و مي‌خواد انسان‌ را منحرف‌ كنه‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌خواد انسان‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ بكشانه‌. اينجاست‌ كه‌ دستور دادند. چه‌ كنيم‌ حالا؟ كونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ باشيد.

 يك‌ نمونه‌اش‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. مذهبتون‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. از راستگويان‌ كه‌ هم‌ دشمن‌ ميگه‌ امام‌ صادق‌ راستگوست‌ هم‌ دوست‌. دربارة‌ اين‌ لقب‌ كه‌ به‌ امام‌ صادق‌ داده‌اند رواياتي‌ هست‌. يكيش‌ اينه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود دو تا جعفر در بين‌ فرزندان‌ من‌ ادعاي‌ امامت‌ ميكنند، يكي‌ صادقه‌ يكي‌ كذاب‌. امام‌ صادق‌، جعفر بن‌ محمد الصادق‌ و يكي‌ هم‌ جعفر كذاب‌. يكي‌ راستگوست‌. براي‌ اينكه‌ امتياز پيدا كنند اين‌ راستگو با آن‌ دروغگو. بعضيها در تواريخ‌ هست‌ كه‌ يك‌ روز منصور دوانيقي‌ اين‌ گدايي‌ بود، و بعضي‌ از دهات‌ بود كه‌ در همان‌ وقت‌ هم‌ محب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بودند. اين‌ مي‌رفت‌ در آن‌ دهات‌ مدح‌ خاندان‌ عصمت‌ را مي‌گفت‌ و پولي‌ بهش‌ مي‌دادند. يك‌ روز در يك‌ جلسه‌اي‌ نشسته‌ بود كه‌ بني‌ العباس‌ و بني‌ اميه‌ و بني‌ مروان‌ و اينها دور هم‌ بودند. يك‌ عده‌ از بني‌ هاشم‌ هم‌ بودند. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ بود كه‌ منصور بي‌ جهت‌ آمده‌ بود. بخاطر اينكه‌ حالا جزء بني‌ العباسه‌، مثلا آمده‌ بود آنجا.حضرت‌، بني‌ هاشم‌ مي‌گفتند كه‌ كي‌ بعد از اين‌ تشكيلات‌ خليفه‌ ميشه‌؟ با هم‌ بحث‌ مي‌كردند. امام‌ صادق‌ فرمود كه‌ اگر از من‌ مي‌پرسيد اين‌ شخص‌ خليفه‌ ميشه‌. منصور. حتي‌ يكي‌ از آشناهاي‌ امام‌ صادق‌ گفت‌ تو روي‌ حسادت‌ اين‌ حرف‌ را زدي‌. براي‌ اينكه‌ پسر من‌ يك‌ زمينة‌ خيلي‌ خوبي‌ براي‌ خلافت‌ داره‌ تو مي‌خواي‌ مردم‌ را از او منصرف‌ كني‌. روي‌ حسادت‌ اين‌ حرف‌ را زدي‌. منصور دويد پشت‌ سر امام‌ صادق‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ از مجلس‌ بيرون‌ مي‌رفتند گفت‌ آقا اين‌ را راست‌ گفتيد يا همانطوري‌ كه‌ آنها گفتند گفتيد؟ حضرت‌ فرمود راست‌ گفتم‌. به‌ شرط‌ آنكه‌ وقتي‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيدي‌ با فرزندان‌ پيغمبر بهتر از گذشتگان‌ عمل‌ كني‌. گفت‌ چشم‌ قربان‌. من‌ به‌ آن‌ مقام‌ برسم‌ خدا نكنه‌ اهل‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند به‌ يك‌ پست‌ و مقامي‌ برسند. من‌ به‌ آنجا برسم‌ خواهيد ديد. وقتي‌ كه‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيد به‌ همه‌ گفت‌ كه‌ امام‌ جعفر بن‌ محمد عليه‌ السلام‌ ايشان‌ صادقه‌ كه‌ بعضي‌ گفته‌اند آن‌ لقب‌ صادق‌ را در زمان‌ منصور بين‌ مردم‌ پخش‌ شد. اما چه‌ كرد اين‌ خبيث‌. آنقدر از فرزندان‌ پيغمر كشت‌، آنقدر لاي‌ ديوارهاي‌ ساختمانها گذاشت‌، آنقدر امام‌ صادق‌ را اذيت‌ كرد كه‌ يك‌ پارچه‌ شيعه‌ مصيبت‌ شد. من‌ نمي‌خوام‌ مطالب‌ تندي‌ كه‌ در بعضي‌ از كتابها نقل‌ شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ من‌ اساسا با روضه‌هاي‌ تند مخالفم‌ نمي‌خوام‌ قلب‌ شما جريحه‌دار هست‌، شما اگر مؤمن‌ واقعي‌ باشيد كه‌ هستيد انشاء الله‌، يقينا دلهاتون‌ محزونه‌ بخاطر اينكه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ آنهمه‌ اذيت‌ وارد كردند. ديگه‌ من‌ نمك‌ روي‌ جراحات‌ شما، جراحات‌ قلبي‌ شما نريزم‌. اما آن‌ شخص‌ گفت‌ رفتم‌ به‌ عيادت‌ امام‌ صادق‌. ديدم‌ پوستي‌ و استخواني‌ از اين‌ آقا بيشتر باقي‌ نمانده‌. چشمهايش‌ در حدقة‌ چشم‌ مي‌چرخد، اينطرف‌ نگاه‌ ميكنه‌، آنطرف‌ نگاه‌ ميكنه‌. ام‌ حبيبه‌ ميگه‌ كه‌ نگاه‌ كرد به‌ من‌ فرمود تمام‌ اقوام‌ و خويشاوندانم‌ رادعوت‌ كنيد. بيايند كارشون‌ دارم‌. همه‌ كه‌ آمدند فرمود همه‌ بدانيد كه‌ شفاعت‌ ما روز قيامت‌ به‌ كساني‌ كه‌ نمازشون‌ را سبك‌ بشمارند نخواهد رسيد. وقتي‌ هم‌ كه‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفت‌ با آن‌ سمي‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ دادند، سار المدينه‌ ضجة‌ الواحده‌. تمام‌ شهر مدينه‌ يك‌ پارچه‌ زجه‌ شد. آوردند بدن‌ مقدس‌ امام‌ صادق‌ را كنار جدش‌ و پدرش‌ در بقيع‌ دفن‌ كردند. خدا لعنت‌ كند ظالمين‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را. همين‌ مصيبت‌ كافي‌ است‌ كه‌ اگر الان‌ برويد به‌ قبرستان‌ بقيع‌، مي‌بينيد آنقدر به‌ قبور چهار امام‌ جسارت‌ كرده‌اند كه‌…

 همه‌ با توجه‌. من‌ يك‌ مطلبي‌ را هم‌ مي‌خواستم‌ به‌ آقايان‌ تذكر بدهم‌. اين‌ آيات‌ قرآني‌ كه‌ تلاوت‌ ميشه‌ همانطوري‌ كه‌ مكرر گفتم‌ خدا داره‌ با شما حرف‌ ميزنه‌ و همين‌ آية‌ شريفة‌ امشب‌ هم‌ بيانگر همين‌ معنا بود و منهم‌ مي‌خواهم‌ يك‌ چند آيه‌اي‌، چند كلمه‌اي‌ از اين‌ آيات‌ را براي‌ شما ترجمه‌ كنم‌ و بعد شما هم‌ با خدا حرف‌ بزنيد. بهترينش‌ هم‌ همين‌ زيارتي‌ است‌ كه‌ مي‌خوانيد البته‌ آقاي‌ مقدم‌ هم‌ كمك‌ كنند يك‌ بخشش‌ را ايشان‌ بخوانند يك‌ بخشش‌ را آقاي‌ باباخاني‌ بخونند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ مورد توجهات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ عليه‌ السلام‌ قرار بگيريم‌ و آن‌ قسمت‌ اول‌ زيارت‌ اين‌ را خوب‌ متوجه‌ باشيد اظهار عقايد ماست‌ به‌ امام‌ زمان‌. همان‌ كاري‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ عليه‌ السلام‌ آمد خدمت‌ امام‌ هادي‌ انجام‌ داد و من‌ تطبيق‌ كردام‌ آنچه‌ كه‌ در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ هست‌، مفصلتر و مشروحتر از آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ در مقابل‌ امام‌ هادي‌ عرض‌ كرد. شما اول‌ سلام‌ عرض‌ مي‌كنيد و بعد هم‌ يك‌ يك‌ از عقايدتون‌ را ميگيد. اشهدك‌ يا مولاي‌ يعني‌ تو را شاهد ميگيرم‌ اي‌ مولاي‌ من‌ كه‌ اين‌ مطالب‌ حقه‌ و شهادت‌ مي‌دهم‌ به‌ اين‌ معنا و جدي‌ باشيد، مسئله‌ را جدي‌ بگيريد، داريد در مقابل‌ امام‌ زمانتون‌ عقايدتون‌ را اظهار ميكنيد. اين‌ يك‌ كار. كار دوم‌ كه‌ قسمت‌ دوم‌ اين‌ زيارته‌، با خداي‌ خودتون‌ حرف‌ مي‌زنيد. خدا با شما حرف‌ زد با اين‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌، بعد شما با خدا حرف‌ مي‌زنيد. بعد هم‌ آن‌ دعا را مي‌خوانيد و آن‌ را هم‌ معنايش‌ را متوجه‌ باشيد كه‌ چه‌ مي‌خوانيد و چه‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيد. اينهم‌ معلوم‌ باشه‌. و لذا بهترين‌ كارها همين‌ است‌ كه‌ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ بعضي‌ها كه‌ توي‌ برنامه‌اشون‌ هست‌ هر روز بخوانند. آنهايي‌ كه‌ نمي‌خوانند هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ لااقل‌ عقائدشون‌ را به‌ محضر امام‌ زمانشون‌ عرض‌ كنند و خودتون‌ هم‌ بدانيد كه‌ اگر بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در مجلس‌ نيست‌، احاطة‌ روحي‌ ان‌ حضرت‌ بر ما دارندو براي‌ ما نبايد فرق‌ بكنه‌ كه‌ بدن‌ مقدسشون‌ توي‌ مجلس‌ باشد يا احاطة‌ روحيشون‌. و شهادت‌ به‌ تمام‌ عقائد را حضرت‌ مي‌شنود و اينها را روي‌ توجه‌ بگيد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ فرمودند كه‌ خداي‌ تعالي‌ تو را موفق‌ بداره‌ و دعاش‌ كردند بهرحال‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ ما را دعا كنه‌. حالا به‌ پا بايستيد و زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را با توجه‌ بخوانيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمدو عجل‌ فرجهم‌. خدايا سخنت‌ را گوش‌ كرديم‌، تصميم‌ گرفتيم‌ دستوراتت‌ را عمل‌ بكنيم‌. امام‌ زمانمون‌ را سلام‌ عرض‌ كرديم‌ و عقائدمون‌ را بهش‌ اظهار كرديم‌. براي‌ وجود مقدس‌ آن‌ حضرت‌ دعا كرديم‌، چون‌ مي‌دانيم‌ تو او را دوست‌ داري‌. ما هم‌ اظهار محبت‌ به‌ او كرديم‌. خدايا امشب‌ ما را مورد لطف‌ و عنايت‌ خودت‌ قرارمون‌ بده‌. و لا تصرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما رو نگردان‌. ما را به‌ خودمون‌ وا مگذار. نسئلك‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الرحم‌ الراحمين‌ يا اله‌ العالمين‌ يا اله‌ العادين‌ يا حبيب‌ قلوب‌ العارفين‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، يا قاضي‌ الحاجات‌، يا كافي‌ المهمات‌، يا رباه‌ يا سيداه‌.

 

۲۹ رمضان ۱۴۱۶ قمری – ۳۰ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – صفت‌ حميدة‌ جود و سخاوت‌

 صفت‌ حميدة‌ جود و سخاوت‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 تطرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ و ان‌ الصلاتك‌ سكن‌ امي‌ لهم‌.

 شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ يك‌ چند كلمه‌اي‌ صحبت‌ كردم‌ به‌ طور كلي‌ يكي‌ از صفات‌ حميدة‌ انسان‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ خاصة‌ انسان‌ هم‌ هست‌ صفت‌ جود و سخاوته‌. هر چه‌ انسان‌ در اين‌ صفت‌ كمال‌ بيشتري‌ پيدا كند از نظر انسانيت‌ مقامش‌ بالاتره‌. حيوانات‌ جود و سخاوت‌ ندارند. انسانه‌ كه‌ جود و سخاوت‌ داره‌. هر صفتي‌ كه‌ در حيوانات‌ وجود نداشته‌ باشد و در انسان‌  وجود داشته‌ باشد اين‌ از صفات‌ خاصة‌ انسانه‌. حيوانات‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ سخاوت‌ ندارند يعني‌ اگر يك‌ حيواني‌ از گرسنگي‌ بميرد كي‌ حيوان‌ ديگه‌ هم‌ يك‌ طعمة‌ قابل‌ توجهي‌ داشته‌ باشد خيلي‌ هم‌ زيادتر از خودش‌ حاضر نيست‌ به‌ او از اين‌ طعمه‌اش‌ بدهد. انسان‌ اينطور نيست‌. سه‌ مرحله‌، براي‌ جود و سخاوت‌ انسان‌ بيان‌ كرده‌اند. يكي‌ مرحلة‌ انفاق‌، انسان‌ از مازاد زندگيش‌ انفاق‌ مي‌كنه‌. فرض‌ كنيد اونچه‌ مورد نيازشه‌ برداشته‌، اونچه‌ كه‌ براي‌ زندگي‌ زن‌ و فرزندش‌ لازم‌ است‌ تهيه‌ كرده‌. يك‌ چيزهايي‌ هم‌ اضافه‌ آورده‌ آدم‌ فهيم‌ و منفق‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ از اونچه‌ اضافه‌ دارد به‌ مردم‌ به‌ ديگران‌ بدهد. اين‌ حالت‌ در حيوانات‌ نيست‌. گاهي‌ يك‌ تعبيراتي‌ توي‌ روايات‌ هست‌ كه‌ اين‌ تعبيرات‌ شده‌ مثلا سخاوت‌ را از خروس‌ ياد بگيريد مثلا يك‌ دانه‌اي‌ پيدا مي‌كنه‌ به‌ اصطلاح‌ نوك‌ به‌ زمين‌ مي‌زنه‌ كه‌ مرغ‌ بيا بخور. اين‌ البته‌ به‌ خروس‌ ديگه‌ نمي‌ده‌. اين‌ ديگري‌ كه‌ مرغش‌ را صدا مي‌زنه‌ بيا بخور والا يكي‌ ديگه‌ اونجا ايستاده‌ باشه‌ حقه‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ اين‌ لانه‌ را نداره‌. اين‌ جنبة‌ جنسي‌ در واقع‌ مي‌شه‌ گفت‌ كه‌ هست‌. يك‌ وقت‌ به‌ جوجه‌اش‌ مي‌ده‌ اين‌ هم‌ بخاطر سخاوتش‌ نيست‌ اگر يك‌ جوجه‌اي‌ يك‌ مرغ‌ ديگه‌اي‌ عوضي‌ آمده‌ باشه‌ توي‌ لونة‌ اين‌ مرغ‌ اين‌ را مي‌زنه‌ بيرونش‌ مي‌كنه‌ از گرسنگي‌ هم‌ مرد، مرد. اين‌ را مي‌گيم‌ جنبة‌ به‌ اصطلاح‌ مادر و فرزندي‌، تربيت‌ فرزنده‌، اين‌ يك‌ جنبه‌هاي‌ غريضي‌ است‌. سخاوت‌ اوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ عقلش‌ را بكار بياندازه‌. ترحم‌ نسبت‌ به‌ هم‌ نوعش‌ پيدا بكنه‌. و از اونچه‌ خدا به‌ او داده‌ او هم‌ به‌ ديگران‌ بده‌. اين‌ را مي‌گن‌ سخاوت‌. اون‌ شبه‌ سخاوته‌. اونچه‌ كه‌ در مرغ‌ يا خروس‌ هست‌ اون‌ شبه‌ سخاوته‌. يا مثلا در سگ‌ مي‌گن‌ عاطفه‌ هست‌. اون‌ هم‌ شبه‌ عاطفه‌ است‌. يعين‌ سگ‌ درسته‌ در مقابل‌ صاحبش‌ عاطفه‌ به‌ خرج‌ مي‌ده‌ اما اگر از فردا كه‌ اون‌ كه‌ مي‌نشونه‌ عوض‌ شد. صاحبش‌ مي‌شه‌ اون‌. ديگه‌ دو روزه‌ اون‌ را فراموش‌ مي‌كنه‌. اينها شبه‌ عاطفه‌ است‌.

 سخاوت‌ واقعي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ فكر بكنه‌، اختيار هم‌ داشته‌ باشه‌ و هم‌ نوعش‌ هيچ‌ ارتباطي‌ و نسبتي‌ هم‌ به‌ هم‌ ندارند يا حتي‌ هم‌ نوعش‌ هم‌ نيست‌ يك‌ حيواني‌ است‌ اونجا گرسنه‌ است‌ به‌ او بذل‌ و بخشش‌ مي‌كنه‌ اين‌ را مي‌گن‌ سخاوت‌. اين‌ مرحلة‌ اول‌ سخاوته‌ كه‌ از مازاد مخارج‌ خودش‌ زندگي‌ خودش‌، حالا چه‌ به‌ عنوان‌ زكات‌، چه‌ به‌ عنوان‌ خمس‌ چه‌ به‌ عنوان‌ انفاق‌ مستحبه‌ و صدقة‌ مستحبه‌ به‌ ديگران‌ بده‌. اين‌ مرحلة‌ اول‌ سخاوته‌. يك‌ قدري‌ اين‌ رشد مي‌كنه‌ انسان‌ كمالش‌ بيشتر مي‌شه‌. بهتر مي‌شه‌. به‌ خدا نزديكتر مي‌شه‌. مساوات‌ داره‌ با مردم‌. مساوات‌ يعني‌ تو يكي‌ ما يكي‌. هر چي‌ هم‌ داريم‌ هم‌ تو از اون‌ استفاده‌ كني‌ هم‌ من‌. كه‌ اين‌ خيلي‌ در بين‌ مردم‌ مسلمان‌ بايد رايج‌ باشه‌. خونة‌ من‌ مال‌ توست‌، زندگي‌ من‌ مال‌ توست‌. با هم‌ بياييم‌ زندگي‌ بكنيم‌. تو ده‌ تا اطاق‌ داري‌ اين‌ آقاي‌ جوان‌ مي‌خواد داماد بشه‌ اطاق‌ نداره‌ خوب‌ مساوات‌ اينه‌ كه‌ پنج‌ تاش‌ را بدي‌ به‌ اين‌، پنج‌ تاش‌ مال‌ تو. زندگيت‌ اينطوري‌ باشه‌، اين‌ را مي‌گن‌ مساوات‌. مساوي‌ قرار دادن‌ ديگري‌ را با خودش‌ انسان‌. مساوات‌ يك‌ مرحلة‌ بالاتر از سخاوته‌. يعني‌ از انفاق‌ بالاتره‌. و گاهي‌ بهتر از اين‌ هم‌ هست‌. همين‌ مرحله‌ حتي‌ كه‌ انسان‌ از اونچه‌ كه‌ بيشتر دوست‌ داره‌ انفاق‌ مي‌كنه‌. حتي‌ تنطق‌ من‌ ما تحبون‌، هر چي‌ را دوست‌ داريد. پس‌ بده‌ به‌ همسايه‌ ات‌. اين‌ غذا را كه‌ ديگه‌ ما نمي‌خوريم‌، پس‌ بده‌ به‌ همسايه‌. اين‌ لباس‌ مثلا ديگه‌ پاره‌ شده‌ ديگه‌ ما كه‌ نمي‌پوشيم‌ اين‌ نه‌، اين‌ لباس‌ تازه‌ تهيه‌ كردي‌ خيلي‌ هم‌ از رنگش‌، از شكلش‌ خوشت‌ مي‌ياد اينجا اين‌ را اگر دادي‌ هديه‌ اين‌ به‌ اون‌ بر نيكي‌ مي‌رسي‌ و مشمول‌ اين‌ آيه‌ نيستي‌ كه‌ من‌ بره‌ حتي‌ تنفقوا تحبون‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در شب‌ زفاف‌ اون‌ پيرهن‌ عروسيش‌ را داد به‌ فقير. اين‌ را، در عين‌ حال‌ مساواته‌ هنوز، يعني‌ مرحلة‌ دوم‌ انفاق‌ و به‌ اصلاح‌ سخاوته‌.

 مرحلة‌ سومش‌ يك‌ مواساته‌ اسمش‌. مواسات‌. يعني‌ من‌ نداشته‌ باشم‌ تو داشته‌ باش‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. كه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطور بودند. و يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ ولو كان‌ بهم‌ خساسه‌. زياد ايثار مي‌كردند. زياد اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چه‌ داشتند مي‌دادند به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نيازمند بوده‌. خودشون‌ هيچي‌ نگه‌ نميداشتند. حتي‌ گاهي‌ ميشده‌ كه‌ گرسنگي‌ مي‌كشيدند. همين‌ جريان‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ سوره‌ را نازل‌ فرمود، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسيكنا و يتيما و اسيرا انما يطعمكم‌ لوجه‌ الله‌ لا نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. كه‌ در روايات‌ دارد كه‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فضه‌ سلام‌ الله‌ اجمعين‌، اينها در موقع‌ افطار صداي‌ يك‌ مسكين‌ را شنيدند. هر چي‌ داشتند دادند. خودشون‌ هيچي‌. با آب‌ افطار كردند. يك‌ نون‌ را ما نصفش‌ را ميدهيم‌ به‌ او نصفش‌ را هم‌ خودمون‌ ميخوريم‌. اين‌ ميشه‌ مساوات‌، مواسات‌ نميشد. ولي‌ همه‌ را كه‌ دادند، ميشه‌ مواسات‌. يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ و لو كان‌ بهم‌ خساسه‌. و حتي‌ اينطوري‌ نبود كه‌ حضرت‌ امير مال‌ فاطمة‌ زهرا را بگيره‌ بده‌ به‌ فقير. نه‌. حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ فرمود كه‌ من‌ مال‌ خودم‌ را ميدهم‌ به‌ فقير. چون‌ اينها همه‌اشون‌ روزه‌ بودند ديگه‌. حتي‌ فضه‌ هم‌ در اينجا آمده‌، در اين‌ صفت‌ انساني‌ با اين‌ چهار معصوم‌، اصحاب‌ كساء، قاطي‌ شده‌. خيلي‌ مقامه‌. كه‌ اونهم‌ داد، فاطمة‌ زهرا هم‌ داد. شما نمي‌تونيد در منزلتون‌ بگيد كه‌ امشب‌ خانم‌ شام‌ نخور، بده‌ به‌ فقير. حضرت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را نكرد. چون‌ واجب‌ النفقه‌ واجب‌ است‌ كه‌ در مرحلة‌ اول‌ انسان‌ آنهايي‌ كه‌ نانخور او هستند، به‌ آنها توسعه‌ بده‌. آنها را اداره‌اشون‌ بكنه‌. اين‌ ايثارگري‌ در صورتي‌ صحيحه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ باشه‌. خودت‌. من‌ آقا امشب‌ ميخواهم‌ غذا نخورم‌. مسكين‌، يتيم‌، اسير. اسير معمولا اينطوري‌ بوده‌ و الاّ هر كسي‌ را كه‌ اسير نمي‌كنند. يك‌ كافر. يك‌ كافر اسير مسلمانها، آمده‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. علي‌ نان‌ نخورده‌ داده‌ به‌ او. اينطوري‌ بايد بود. و يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ علي‌ بهم‌ خساسه‌. اينها را ميگويند انفاق‌ و سخاوت‌ و اين‌ از صفات‌  حميدة‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد هرچي‌ در اين‌ صفت‌ پيش‌ برويد صفات‌ بيشتري‌ در انسانيت‌ داريد.

 كسي‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ و عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌، من‌ وقتي‌ يك‌ شخصي‌ نيازمندي‌ بطرف‌ من‌ مي‌آيد، مثل‌ اينكه‌ يك‌ آتشي‌ بطرف‌ من‌ مي‌آيد، اينطور ناراحت‌ ميشوم‌ كه‌ از من‌ چيزي‌ نخواسته‌ باشه‌، نيازي‌ به‌ من‌ نداشته‌ باشه‌. حضرت‌ فرمود از پيش‌ من‌ بلند شو برو كه‌ ميترسم‌ آتشي‌ بر تو نازل‌ بشه‌ مرا هم‌ بسوزونه‌. تا اين‌ حد بده‌ انسان‌ بخيل‌ باشه‌. بخل‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسانه‌. تو داري‌ خوب‌ بگذار مردم‌ از آنچه‌ تو داري‌ استفاده‌ بكنند. الذي‌ جمع‌ مال‌ و عدده‌ بعضيها اينطورند، از شمردن‌ پول‌ خوششون‌ مي‌آيد. پول‌ شمردن‌، پولها را دسته‌ بندي‌ مي‌كنند، هزار تومانيها را يكطرف‌ مي‌چينند، خدمت‌ شما عرض‌ شود، پانصد تومانيها را يكطرف‌، دويست‌ تومانيها را يكطرف‌، صد توماني‌ يكطرف‌، پاره‌هايش‌ را يكطرف‌. كلي‌ زحمت‌ مي‌كشند. در حقيقت‌ اين‌ خوشش‌ مي‌آيد از پول‌ شمردن‌. الذي‌ جمع‌ مال‌ و عدده‌. اينجوريه‌. يحسب‌ ان‌ مالا اخلده‌. گمان‌ ميكنه‌ كه‌ مالش‌ اين‌ را هميشه‌ توي‌ دنيا نگه‌ ميداره‌. پول‌ داشته‌ باشيم‌ همه‌ چيز داريم‌. دكتر داريم‌، دوا داريم‌، فلان‌ داريم‌، همه‌ چي‌ داريم‌. تا اينكه‌ يك‌ جاهايي‌ مي‌آيد كه‌ انسان‌ در يك‌ بن‌بست‌هايي‌ گير ميكنه‌ كه‌ اگر ميليونها پول‌ داشته‌ باشه‌، هيچكاري‌ برايش‌ انجام‌ نميده‌. اينجور نيست‌. خداست‌ كه‌ همة‌ كارها را انجام‌ ميده‌.

 پس‌ اگر مي‌خواهيد در صفتي‌ از صفات‌ انساني‌ خوب‌ رشد بكنيد، اين‌ مسئلة‌ سخاوت‌ و گذشت‌ نسبت‌ به‌ يكديگر را اهميت‌ بدهيد. يك‌ سخاوت‌ در ماله‌، اين‌ يك‌ بخششه‌. بخش‌ دوم‌ سخاوت‌ در كاره‌. انسان‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ بكنه‌. تو ازت‌ بر مي‌آيد سر اين‌ صندوق‌ را بگيري‌، ازت‌ بر مي‌آيد مثلا فرض‌ كنيد تو رفتي‌ روي‌ پشت‌ بام‌، حالا پشت‌بامها نياز به‌ برف‌ روبي‌ نداره‌، پشت‌ بام‌ همسايه‌ به‌ پشت‌ بام‌ تو پهلوي‌ همه‌. تو هم‌ پارو دستته‌. هر دو را بينداز. چطور ميشه‌؟ همچين‌ خط‌ ميكشه‌ كه‌ از اينجا به‌ اينطرف‌ مال‌ ماست‌ بايد بيندازيم‌. از اينجا به‌ آنطرف‌ مربوط‌ به‌ خودشونه‌. اينجوري‌. كاري‌ ازت‌ برمي‌ آيد بكن‌ براي‌ مردم‌. اصلا به‌ فكر مزد و اينها نباش‌. بعضي‌ها سخاوت‌ دارند اما دلشون‌ مي‌خواهد طرف‌ يك‌ تشكري‌ ازشون‌ بكنه‌. اي‌ بي‌ چشم‌ و رو! اي‌… پذيرائيش‌ كردم‌ حالا اصلا ما را فراموش‌ كرده‌. حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مسكين‌ و يتيم‌ و اسير غذا داد بعد خودش‌ مي‌فرمايد، خود خدا مي‌فرمايد كه‌ ما نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. ما نه‌ جزا مي‌خواهيم‌ از تو. حالا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ آقاي‌ اسير، بيا باغچة‌ ما را بيل‌ بزن‌. آقاي‌ يتيم‌، بگو متشكرم‌. آقاي‌ مسكين‌ بيا بگو كه‌.. اينها نيست‌. لا نريد منكم‌ جزائا، حتي‌ متشكرم‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگي‌. و لا شكورا. انما نطعمكم‌ لوجه‌ الله‌. خدا هم‌ جزاء اين‌ را ميده‌ هم‌ تشكر ميكنه‌. خدا شكوره‌. اينجور بايد انسان‌ باشه‌. اگر يك‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ كرديد اگر مي‌خواهيد صددرصد اجرت‌ را پروردگار بده‌، كوشش‌ بكنيد خودت‌ اجر را تقاضا نكني‌. به‌ فكرش‌ هم‌ نباش‌. تو نيكي‌ ميكن‌ و در دجله‌ اندازد كه‌ ايزد در بيابانت‌ دهد باز. لا نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. اين‌ از صفات‌ انسانيه‌. يعني‌ اگر انسان‌ انسان‌ باشه‌ اينجوريه‌. و كار هم‌ كرديد، هم‌ براي‌ مردم‌ انفاق‌ كن‌ در قدرتتون‌. خداي‌ تعالي‌ قدرت‌ بهت‌ داده‌، بدن‌ سالم‌ بهت‌ داده‌، به‌ نفع‌ مردم‌ كار بكنيد. خدمت‌ بكنيد. به‌ يكديگر محبت‌ بكنيد. با يكديگر گرم‌ باشيد، صفا داشته‌ باشيد. ما هنوز به‌ آنجا نرسيديم‌ كه‌ آن‌ مؤمني‌ باشيم‌ كه‌ در مقابل‌ يكديگر چيزي‌ نداشته‌ باشيم‌. انشاء الله‌ بايد اگر مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را پيموديد و به‌ كمال‌ انشاء الله‌ رسيديد؛ بايد مواسات‌ و مساوات‌ و صداقت‌ و همه‌ چي‌ در مقابل‌ هم‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ يكي‌ باشيد. (صحبتهاي‌ متفرقه‌ راجع‌ به‌ رؤيت‌ هلال‌) صلوات‌ ختم‌ كنيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. چون‌ مسئلة‌ رؤيت‌ هلال‌ در عيد فطر كه‌ خداي‌ تعالي‌ روز اول‌ شوال‌ را حرام‌ كرده‌ روزه‌ گرفتنش‌ را. بين‌ واجب‌ و حرام‌. اينجور سخت‌ گرفته‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ اينكه‌ ميگه‌ تكليف‌ را روشن‌ كنيد. به‌ مسامحه‌ نگذرونيد. ميگه‌ فردا يا واجبه‌ روزه‌ بگيريد يا حرام‌. و لذا از شئون‌ مقام‌ رحمانيه‌ كه‌ او اعلام‌ بكنه‌. يعني‌ به‌ مجرد اينكه‌ ايشان‌ اعلام‌ كردند و در بيت‌ مقام‌ رهبري‌ مسلم‌ شد، اين‌ را بدونيد در اسلام‌ اينطور بوده‌، به‌ مجرد اينكه‌ ثابت‌ شد، چه‌ حالا تو باورت‌ بيايد چه‌ باورت‌ نيايد، چه‌ دليل‌ داشته‌ باشي‌ كه‌ الان‌ اول‌ ماه‌ هست‌ فردا اول‌ ماه‌ نيست‌، بايد تبعيت‌ كني‌. واجبه‌، اين‌ از احكامي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ باصطلاح‌ حكومته‌ و حكومت‌ را هم‌ بايد حتما از رهبر، دستورات‌ و احكامش‌ را گرفت‌ و لذا ثابت‌ همينقدر بشه‌ كه‌ ايشان‌، مقام‌ رهبري‌، بيت‌ ايشان‌، تصويب‌ بكنند كه‌ فردا عيده‌، عيده‌. و انشاء الله‌ مباركه‌ و انشاء الله‌ صبح‌ مقيد باشيد نماز عيدتون‌ را بخونيد. و من‌ منتظر همين‌ بودم‌ و ديگه‌ هم‌ زياد صحبت‌ نميكنم‌. بخاطر اينكه‌ برويد زودتر بخوابيد كه‌ صبح‌ بنا نباشه‌ مثلا بعد از نماز صبح‌ بخوانيد بعد براي‌ نماز عيد انشاء الله‌ برويد. ما براي‌ اينكه‌ اگر خواسته‌ باشيم‌ نماز عيد مفصلي‌ خونده‌ بشه‌، طبعا جائي‌ كه‌ داريم‌ كانونه‌. كانون‌ هم‌ يك‌ مسجده‌. توي‌ مسجد هم‌ نماز عيد مي‌خونند. دو تا نماز عيد پهلوي‌ هم‌ خوندن‌، من‌ اخلاقا صحيح‌ نميدونم‌. بنابراين‌ نماز عيد را فردا ما نمي‌خونيم‌. يا اگر هم‌ بخونيم‌ با همة‌ شماها نميشه‌ خوند. جا نداريم‌. بعد از نماز عيد انشاء الله‌ اينجا دوستان‌ يك‌ خورده‌ خرمائي‌، چيزي‌، چون‌ مستحبه‌ انسان‌ افطار بكنه‌، يك‌ خورده‌ خرمائي‌، شيريني‌ تهيه‌ مي‌كنند و حرفهايمون‌ را هم‌ انشاء الله‌ خواهيم‌ زد.

 نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ عيد را بر ما مبارك‌ قرار بده‌. خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. پروردگارا اعمال‌ ما را در ماه‌ رمضان‌ قبول‌ بفرما. خدايا روزه‌هاي‌ ناقص‌ ما را قبول‌ بفرما. عبادتهاي‌ ناقص‌ و ناقابلمون‌ را قبول‌ بفرما. خدايا خدماتي‌ اگر دوستان‌ دارند نسبت‌ به‌ يكديگر پروردگارا همه‌اش‌ را قبول‌ بفرما. همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. خدايا ما فقط‌ آرزو داريم‌ كه‌ زير ساية‌ امام‌ عصر به‌ تمام‌ خوبيها و كمالات‌ برسيم‌. پرودگارا ما را به‌ آرزويمون‌ برسان‌. خدايا اين‌ ماه‌ رمضان‌ را ماه‌ رمضان‌ آخر عمر ما قرار نده‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌، مقام‌ رهبري‌، پروردگارا زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ حفظ‌ بفرما. علما، بزرگان‌، مراجع‌ تقليد، اساتيدمون‌، آنهايي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌اند، خدايا قبول‌ رحمتشون‌ بفرما. امام‌ راحلمون‌ قبول‌ رحمت‌ بفرما. اساتيدمون‌، علمايي‌ كه‌ در قيد حياتند، به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ عصر ما را به‌ وظايفمون‌ آشنا بفرما. آقايون‌ انشاء الله‌ همانطوري‌ كه‌ ديشب‌ گفتم‌، از واجبات‌ يكي‌ اين‌ است‌ كه‌ فطريه‌اتون‌ را تا قبل‌ از نماز عيد انشاء الله‌ كنار بگذاريد و يا بپردازيد. اگر مستحقي‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ تا قبل‌ از نماز عيد، لااقل‌ حساب‌ بكنيد و نفري‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ انشاء الله‌ كنار بگذاريد تا انشاء الله‌ به‌ مستحقش‌ كه‌ رسيديد بپردازيد. و البته‌ اينجا هم‌ من‌ به‌ آقاي‌ سيدي‌ عرض‌ ميكنم‌ يك‌ كيسه‌اي‌ درست‌ بكنند يكي‌ براي‌ سادات‌ باشه‌، يكي‌ براي‌ غير سادات‌. به‌ شرط‌ اينكه‌ كسي‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ كمتر نده‌. بيشتر هم‌ احتياطا نديد. چون‌ بعدا ما سرگردان‌ ميشويم‌. بيشتر هم‌ ندهند، كمتر هم‌ ندهند. خدايا عاقبتمون‌ را ختم‌ به‌ خير بفرما. و عجل‌ في‌ فرج‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌.

 (ادامة‌ قسمت‌ اول‌ نوار، ذكر توسل‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌)

 ذكر توسلي‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌ الذي‌ هيچ‌ احزان‌ يوم‌ الطفوف‌. يك‌ عرض‌ ارادتي‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، ما با اينكه‌ خيلي‌ مرهون‌ نعمتها و محبتهاي‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا هستيم‌، متأسفانه‌ كمتر به‌ ياد آن‌ حضرت‌ و در مجالسمون‌ كمتر نام‌ آن‌ حضرت‌ برده‌ ميشه‌. واقعا علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا غريب‌ الغرباء است‌. بعيد علي‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. اگر مردم‌ شيعه‌ نبودند و دور قبر مطهرش‌ نمي‌آمدند زندگي‌ كنند، حضرت‌ رضا در يك‌ محيطي‌ قرار گرفته‌ بود كه‌ از وطن‌ دور، از تمام‌ ائمة‌ اطهار از نظر مكاني‌ دور. بعيد عن‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. حالا چراغها را خاموش‌ كنيد امشب‌ انشاء الله‌ به‌ ياد آن‌ حضرت‌. اباصلت‌ ميگه‌ حضرت‌ رضا به‌ من‌ فرمود اباصلت‌ فردا مأمون‌ مرا دعوت‌ كرده‌. من‌ به‌ قصر او ميروم‌. طبعا اباصلت‌ ديگه‌ نبايد وارد بشه‌. وقتي‌ كه‌ از ميان‌ خانة‌ مأمون‌ بيرون‌ آمدم‌ يك‌ وقت‌ هست‌ عبا روي‌ دوشمه‌. با من‌ حرف‌ بزن‌ صحبت‌ بكن‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. اما اگر عبا را روي‌ سرم‌ انداخته‌ بودم‌، ديگه‌ با من‌ حرف‌ نزن‌. بدان‌ كه‌ مأمون‌ كار خودش‌ را كرده‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همين‌ شهر طوس‌، در همين‌ اراضي‌ كنار مقبرة‌ فردوسي‌، همين‌ نزديك‌ راه‌، وارد خانة‌ مأمون‌ شد. مأمون‌ يك‌ مقدار انگور در مقابل‌ گذاشته‌. خودش‌ با دست‌ نحسش‌ به‌ وسيلة‌ سوزن‌ سم‌ وارد دانه‌هاي‌ انگور كرده‌. به‌ حضرت‌ اصرار كرد كه‌ بايد از اين‌ انگورها بخوري‌. حضرت‌ ابا كردند. شمشير كشيد. حضرت‌ چند دانه‌ انگور ميل‌ فرمودند. از جا برخاستند. گفت‌ پسر عم‌ كجا ميروي‌؟ فرمود همانجايي‌ كه‌ مرا فرستادي‌. عبا را به‌ سر كشيد از ميان‌ خانة‌ مأمون‌ بيرون‌ آمد. اباصلت‌ ميگه‌ من‌ فهميدم‌ كه‌ ديگه‌ بي‌ آقا شدم‌، بي‌ مولا شدم‌. پشت‌ سر آقا آمدم‌ وارد خانه‌ شدم‌. فرمود درهاي‌ خانه‌ را ببند، در حجره‌ را ببند. دوست‌ ندارم‌ كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ بيايد. ميگه‌ اين‌ كارها را انجام‌ دادم‌. ولي‌ خدمه‌ در ميان‌ خانه‌ حال‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را مي‌ديدند. يتململ‌ تململ‌ السرير. مانند مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. ظهر شد. آقا نماز ظهر را خوندند. فرمودند آيا خدمه‌ غذا خورده‌اند؟ عرض‌ كردم‌ آقا شما با آن‌ حال‌، چطور اينها مي‌توانند غذا بخورند! علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، نشستند خودشون‌ را كنترل‌ كردند. با غلامان‌ غذا خوردند. ولي‌ ميگه‌ بعد نگاه‌ كردم‌ باز در ميان‌ حجره‌ افتاده‌. گاهي‌ با خدا مناجات‌ ميكند، گاهي‌ فرزندش‌ را طلب‌ ميكند. من‌ هم‌ در ميان‌ منزل‌ ايستاده‌ام‌. متحيرم‌ چه‌ بايد بكنم‌ كه‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا وارد خانه‌ شد. آقا! منكه‌ درها را بسته‌ بودم‌. شما از كجا وارد شديد؟ فرمود آن‌ خدايي‌ كه‌ از مدينه‌ به‌ طول‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آورده‌، ميتواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواد است‌. وارد حجره‌ شد. ديدم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا از جا برخاست‌ فرزندش‌ را در آغوش‌ گرفت‌. و جعلي‌ علي‌ يبكيان‌. اين‌ پدر و فرزند اشك‌ مي‌ريزند، سرشون‌ را روي‌ شانة‌ يكديگر گذاشته‌اند. يك‌ وقت‌ هم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ بيرون‌ آمد. اباصلت‌ منهم‌ يتيم‌ شدم‌، پدرم‌ از دار دنيا رفت‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 نسئلك‌ و ندعوك‌ بمحمد و علي‌ و فاطمه‌ و الحسن‌ و الحسين‌ و الائمة‌ المعصومين‌ من‌ ولد الحسين‌. و بامامننا و صاحبنا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… يا اله‌ العاليمن‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، اي‌ خدا، بيست‌ و نه‌ شبه‌ كه‌ اين‌ جمعيت‌ در اين‌ خانة‌ امام‌ زمان‌ اينها با فرياد صداي‌ يا اللهشون‌ بلنده‌. شبهاي‌ قدر، شبهاي‌ احياء، شب‌ قدر اينها بقدري‌ يا الله‌ گفتند كه‌ بعضي‌ صدايشون‌ گرفت‌. اي‌ خدا، اي‌ ارحم‌ الراحمين‌، اي‌ خداي‌ رئوف‌، اتسلط‌ النار علي‌ وجوه‌ خرت‌ لعظمتك‌ ساجده‌. آيا بر اين‌ صورتهايي‌ كه‌ در مقابل‌ تو خاضع‌ شده‌، خاشع‌ شده‌، سجده‌ كرده‌، آتش‌ بدبختي‌ و امراض‌ روحي‌ و آتش‌ جهنم‌ مسلط‌ ميشه‌؟ هيهات‌ هيهات‌ ما ذلك‌ الظن‌ به‌. خدايا ما را با اين‌ اميد در دنيا و آخرت‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. خدايا فرق‌ آقا و مولاي‌ ما حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا همة‌ ما را مزد، اگر مزدي‌ داريم‌، تو فرمودي‌ ان‌ الله‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌. هيچوقت‌ خدا مزد كسي‌ را ضايع‌ نميكنه‌. بهرحال‌ ما هم‌ روزه‌ گرفتيم‌ و ما هم‌ يك‌ عباداتي‌ انجام‌ داديم‌ در اين‌ ماه‌ خودت‌. خدايا مزد همة‌ ما را به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ اين‌ قرار بده‌ كه‌ ما همه‌امون‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا موانع‌ راه‌ كمالاتمون‌ را برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. تمام‌ دوستانمون‌، خويشانمون‌، وابستگانمون‌ را در راه‌ كمالات‌ روحي‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ همه‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. همه‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا جانمون‌، مالمون‌ را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحمون‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ امراض‌ روحي‌ را از ما برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور شفاي‌ كامل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌، شهدامون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا خدمتگزاران‌ به‌ اسلام‌، خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، مسئولين‌ صديق‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. عباداتمون‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ قبول‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا عيد فطر را نصيبمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا توفيق‌ اعمال‌ شب‌ عيد و روز عيد فطر را نصيب‌ همه‌امون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌، زمان‌ ما را با زمان‌ ظهور امام‌ عصر قرين‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا پدر و مادرمون‌، ذوي‌ الحقوقمون‌، اساتيدمون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا آنهايي‌ كه‌ به‌ ما حق‌ دارند، به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌، حقوق‌ آنها را خودت‌ بهشون‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دلهاي‌ ما را از هرگونه‌ كينه‌ و عداوت‌ نسبت‌ به‌ بندگانت‌ خالي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا عاقبت‌ امرمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. و عجل‌ في‌ فرج‌ مولانا.

 

۲۹ رمضان ۱۴۱۶ قمری – ۳۰ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌

 حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌ 29 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌ چيه‌؟ در يك‌ مملكت‌ يك‌ جمعي‌ دارند زندگي‌ ميكنند. حالا مملكت‌ را كوچيكش‌ كنيد در يك‌ خانه‌. يك‌ جمعي‌ دارند زندگي‌ مي‌كنند. اين‌ خانه‌ مخارجي‌ داره‌. هر كس‌ بيشتر از اين‌ خانه‌ دارد استفاده‌ ميكند بيشتر بايد دنگش‌ را بپردازه‌. و بالاخره‌ بايد همه‌ يك‌ دنگي‌ بدهند تا مخارج‌ اين‌ خونه‌ را تأمين‌ كنند. اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ مسئلة‌ طبيعيه‌. توي‌ يك‌ خونه‌، يك‌ نفر مثلا هست‌ زن‌ داره‌، بچه‌ داره‌، بچه‌هاي‌ متعدد داره‌ اين‌ خوب‌ بيشتر بايد باصطلاح‌ از دنگ‌ بده‌. اون‌ كه‌ يك‌ نفره‌ كمتر. آني‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود متوسطه‌، متوسط‌. همين‌ را بزرگش‌ كنيد بشه‌ يك‌ مملكت‌. همين‌ مملكتي‌ كه‌ ما داريم‌. يك‌ عايداتي‌ داره‌ يك‌ مخارج‌. مخارج‌ از قبيل‌ آسفالت‌، سوبسيدهايي‌ كه‌ داده‌ ميشه‌، فرض‌ كنيد كه‌ تشكيلاتي‌ كه‌ شهرداري‌ براي‌ حفظ‌ شهر داره‌. امثال‌ اينها. يك‌ مخارجي‌ اسلام‌ داره‌. اين‌ را از زكات‌ ميگيره‌. يعني‌ دين‌ شما مخارجي‌ داره‌ كه‌ زكات‌ به‌ هشت‌ بخش‌ تقسيم‌ ميشه‌. اولش‌ للفقراء و المساكين‌، يك‌ عده‌ را بايد از كفار هستند اگر پول‌ بهشون‌ بديد دشمني‌ باهامون‌ نمي‌كنند. و الف‌ قلوبهم‌ هستند مصرف‌ ميكنند. ساختمانها، پل‌سازيها، اينها. كه‌ از ناحيه‌ اسلام‌ بايد تأمين‌ بشه‌. خوب‌ اين‌ براي‌ دولت‌ كمه‌. براي‌ دولت‌ كمه‌ و دولت‌ اگر دولت‌ اسلامي‌ باشه‌ و ولي‌ فقيه‌ در رأس‌ كارش‌ باشه‌، تصويب‌ ميكنه‌ كه‌ از مردم‌ هم‌ چقدر بگيريد بعنوان‌ ماليات‌. اسمش‌ مالياته‌. حالا مسئلة‌ اسم‌ مطرح‌ نيست‌. هر كسي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مملكت‌ بيشتر از منافع‌ اين‌ مملكت‌ برداشت‌ ميكنه‌، بيشتر بده‌. اين‌ اصل‌ هم‌ ماليات‌ و زكات‌ هردويش‌ در واقع‌ يك‌ چيزه‌. منتهي‌ يكي‌ را خدا تعيين‌ كرده‌ آن‌ يكي‌ را ولي‌ فقيه‌ روي‌ مصالح‌ اجتماعي‌ تعيين‌ كرده‌ و هردويش‌ هم‌ بر مسلمانها واجبه‌ كه‌ عمل‌ كنند. شما مي‌تونيد قصد قربت‌ كنيد و ماليات‌ بديد. يك‌ وقتي‌ هست‌ كه‌ اين‌ مالياتي‌ كه‌ آمدند از شما بگيرند اين‌ آقا مي‌تونه‌ بگه‌ هم‌ كمش‌ كنند هم‌ ميتونه‌ زيادش‌ كنند. اين‌ درست‌ نيست‌. بايد طبق‌ قانون‌. هم‌ شما تابع‌ قانون‌ باشيد هم‌ آن‌ مميز. هم‌ شما ازش‌ تقاضا نكنيد كه‌ كم‌ بكنه‌. چون‌ اگر كم‌ كرديد و واقعا مصرف‌ شما از اين‌ مملكت‌ زيادتر بود، مديون‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيتيد. مثل‌ كسي‌ كه‌ توي‌ اين‌ خانه‌ زندگي‌ كرده‌ دو كيلو پياز مصرف‌ كرده‌، يك‌ كيلو، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بده‌. صورت‌ بده‌. خيلي‌ اين‌ جهات‌ را مواظب‌ باشيد. اگر مطالب‌ را بدهند در دست‌ افرادي‌ كه‌ به‌ مردم‌ مطلب‌ را روشن‌ كنند، مردم‌ مسلمانند. منتهي‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ مميز مي‌آيد در اين‌، حالا نميدانم‌ اسم‌ اين‌ كسي‌ كه‌ مي‌آيد دم‌ مغازه‌ها يا مثلا سابقها مي‌گفتند مميز. حالا هم‌ همينه‌؟ اون‌ وقتي‌ مي‌آيد نه‌ او بايد شما را مراعات‌ بكنه‌ نه‌ شما بايد از او تقاضاي‌ يك‌ چيزي‌ بكنيد. قانون‌ دقيق‌. چون‌ تقسيم‌ شدة‌ روي‌ درآمده‌. درآمدها همه‌ ميره‌ توي‌ صندوق‌ دولت‌، گوش‌ ميديد. چه‌ درآمد ماليات‌ باشه‌ چه‌ درآمد معادن‌ مثل‌ نفت‌ و ساير اينها. اينها همه‌ ميره‌ توي‌ صندوق‌ دولت‌ بودجه‌ مملكت‌ را نمايندگان‌ شما در مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ منظور مي‌كنند و خرج‌ مي‌كنند. هر كدام‌ اشتباه‌ بكنند، هر كدام‌ كم‌ بگذارند، زياد بگذارند، ولخرجي‌ بكنند، اسراف‌ بكنند، كم‌ مصرف‌ كنند، مسئولند. خيلي‌ هم‌ كار دقيقه‌ها. خيلي‌ هم‌ مشكله‌. و اين‌ را ميگند، زكات‌ هم‌ ميشه‌ اسمش‌ را گذاشت‌. چون‌ سابقا فقط‌ زكات‌ مي‌گرفتند. و حالا نمي‌تونند تحت‌ عنوان‌ زكات‌ بيان‌ بكنند، ماليات‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. و الاّ و خلاصه‌اش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شما توي‌ اين‌ مملكت‌ داريد زندگاني‌ مي‌كنيد، يك‌ استفاده‌هايي‌ هم‌ مي‌كنيد، درآمدتون‌ درآمد به‌ اندازة‌ مصرفتون‌ نيست‌، مصرفتون‌ را خودتون‌ اين‌ اضافه‌اش‌ را بايد تعيين‌ بكنيد، همين‌، اين‌ ميشه‌ ماليات‌.

 يك‌ زكات‌ بدنه‌. بدن‌ خداي‌ تعالي‌ تعيين‌ كرده‌ كه‌ بايد زكات‌ بده‌. يعني‌ شما ماه‌ رمضان‌ روزه‌ گرفته‌ايد. روزه‌ در همه‌ كس‌ تأثير مفيدي‌ طبعا داره‌ اگر روي‌ برنامة‌ صحيح‌ خودش‌ انجام‌ بشه‌. صوموا تصحوا. روزه‌ بگيريد تا سالم‌ بمونيد. اگر صحيح‌ انجام‌ بشه‌، روزه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اين‌ براي‌ همه‌ مفيده‌. اما گاهي‌ صحيح‌ انجام‌ نميشه‌. صحيح‌ چطور انجام‌ نميشه‌؟ شب‌ كه‌ ميشه‌ از اول‌ افطار، بخور، بخور، بخور. هي‌ مي‌خوره‌ تا سحر. روز دل‌ درد، مسموميت‌، كسالتهاي‌ مختلف‌، اين‌ را نگفتند روزه‌. اول‌ افطار يك‌ چند، حتي‌ بعضي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ يك‌ خرمايي‌، آبي‌، خيلي‌ نمي‌خواهد خودت‌ را بكشي‌ كه‌ من‌ صبح‌ تا حالا چيزي‌ نخوردم‌. به‌ اندازة‌ دو لقمه‌ مانده‌ سير بشي‌، دست‌ بكش‌. سحر هم‌ همينطور. خود اينكه‌ معده‌ يك‌ مقدراي‌ خالي‌ بمانه‌ و يك‌ مقداري‌ استراحت‌ كنه‌. چون‌ هر چيزي‌ يك‌ استراحت‌ مي‌خواد. استراحت‌ كنه‌ خود اين‌ مفيد براي‌ بدنه‌. يك‌ مقدار آب‌، سر افطار، اين‌ را مقيد باشيد. حالا كه‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ مي‌خواست‌ اين‌ حرفها را بزنيم‌. حالا كه‌ رفت‌ تموم‌ شد. ولي‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ ما خدمتتون‌ نبوديم‌. يك‌ مقداري‌ آب‌. چون‌ معده‌ طبعا يك‌ مدتي‌ غذا نخورده‌. چيزهاي‌ ملايم‌ و يك‌ قدري‌ شيريني‌ يا بهترش‌ خرماست‌. انسان‌ افطار ميكنه‌ و مي‌آيد تا سحر ديگه‌. حالا ما وقت‌ گذشته‌ مي‌ترسم‌ غصه‌ بخوريد كه‌ ما چرا تاحالا بعكس‌ كرديم‌ و نميدونم‌ اينجور غذا خورديم‌ و اينها.

 روزه‌ انسان‌ را صحيح‌ و سالم‌، آنوقت‌ يك‌ مهر صحتي‌ بايد به‌ پايان‌ اين‌ دورة‌ رياضت‌ بدنيتون‌ زده‌ بشه‌ و آن‌ فطره‌ است‌. اسمش‌ را مي‌گذارند زكات‌ فطره‌. زكات‌ فطره‌. هر كسي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ شوال‌ متولد شده‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از مغرب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ شوال‌ فوت‌ كرده‌، بر همه‌ واجبه‌. چقدر بايد بده‌؟ بگند چقدر ميشه‌؟ صد و پنجاه‌ تومان‌. كم‌ نگيدها. چون‌ مديون‌ ميشيد. صد و پنجاه‌ تومان‌. خيلي‌ خوب‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ هر نفري‌. از بچه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، انشاء الله‌ اگر فردا شب‌ بود، بهرحال‌ بگردند ماه‌ را پيدا بكنند توي‌ آسمان‌… اگر فردا شب‌ بود، قبل‌ از مغرب‌ هر كسي‌ كه‌ متولد ميشه‌ها، از آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ متولد شده‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از مغرب‌ فوت‌ كرده‌. خوب‌ متوجه‌ شديد؟ از اين‌ تعريف‌ از اين‌ بيان‌، جامع‌ و مانع‌تر پيدا نميشه‌. و همه‌، همه‌ بايد فطره‌ بدهند. مگر كسي‌ كه‌ نداشته‌ باشه‌. او بايد بگيره‌. يا بگيره‌ يا بده‌. يكي‌ از اين‌ دو تا. دقت‌ كرديد. نگيد ما نمي‌گيرم‌. خوب‌ بررسي‌ كن‌. اگر مخارج‌ دورة‌ سالت‌ را نمي‌توني‌ درآري‌، كسر داري‌؛ بگير. اگر كه‌ نه‌، الحمد لله‌ ما نه‌ بدهي‌ داريم‌، نه‌ كسر داريم‌، مخارجمون‌ را درآورديم‌ و در مي‌آوريم‌ و بيشتر هم‌ در مي‌آوريم‌؛ بده‌. ديگه‌ دست‌ گردون‌ و اينها يك‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ حالا نميدونم‌ كي‌ اين‌ را اختراع‌ كرده‌ كي‌ اينها را گفته‌؟ نميدونم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ گفته‌ زكات‌ بده‌، بده‌. اگر گفته‌ نده‌، نده‌. هم‌ تو كه‌ ميگيري‌ ثواب‌ داري‌، ميتوني‌ بگي‌ خدايا چرا براي‌ ما هم‌ برسون‌ كه‌ ما هم‌ بتونيم‌ زكات‌ بديم‌. هم‌ تو كه‌ ميدي‌ ثواب‌ داري‌. فرق‌ نميكنه‌. هم‌ آني‌ كه‌ روزه‌اش‌ را ميگيره‌ و بدنش‌ سالمه‌ اجر داره‌ پيش‌ خدا. هم‌ آني‌ كه‌ روزه‌ را ميخوره‌. اي‌ آقا ما امسال‌ توفيق‌ نداشتيم‌ روزه‌ بگيريم‌ چون‌ نميدونم‌ سنگ‌ كليه‌ داشتم‌، چي‌ داشتم‌. اين‌ حرفها، توفيق‌ نيست‌. خدا گفته‌ نگير، بگو چشم‌. ما بايد بندة‌ خدا باشيم‌. خدا گفته‌ بگير، بگو چشم‌. خدا گفته‌ زكات‌ فطره‌ را بده‌، ميگيم‌ چشم‌. خدا گفته‌ نده‌ ميگيم‌ چشم‌. خيلي‌ ساده‌. بررسي‌ مي‌كنيم‌. هيچكس‌ هم‌ نمي‌خواد بياد بالاي‌ سرتون‌، بررسي‌ مي‌كنيم‌. مخارجتون‌ چقدره‌ آقا؟ اگر به‌ اندازة‌ مخارجتون‌ درآمد داريد، بديد ديگه‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ بدهيد. اگر به‌ اندازة‌ مخارجتون‌ درآمد نداريد اشكال‌ نداره‌، خيال‌ نكنيد بد چيزيه‌. صدقه‌ است‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند صدقه‌ بد چيزيه‌. نه‌. صدقه‌ يعني‌ يك‌ پولي‌ يك‌ برادر مسلماني‌ به‌ يك‌ برادر مسلمانش‌ ميده‌. نه‌ درد و بلاي‌ اين‌ ميخوره‌ به‌ او. نه‌ درد و بلاي‌، البته‌ صدقه‌ بلا را رفع‌ ميكنه‌. اما به‌ سر فقير بيچاره‌ نميزنه‌ كه‌. او خودش‌ رفع‌ ميكنه‌ ميره‌ بالا. اونهم‌ كه‌ صدقه‌ را ميخوره‌، اونهم‌ بلائي‌ بهش‌ متوجه‌ نميشه‌. واقعاها. يك‌ وقتي‌، اين‌ حرفها خيلي‌ حرفهاي‌ عوامانة‌ قديمي‌ نادانيه‌. پول‌ را مي‌گذارند بالاي‌ سر مريض‌، مرضها بره‌ توي‌ آن‌ پول‌، فردا صبح‌ هر فقيري‌ آمد بيچاره‌ از راه‌ رسيده‌، مرضها بره‌ بخوره‌، خدا اصلا كجا اينجور كارها را تعيين‌ كرده‌؟! يا دور سرش‌ مي‌گردونه‌ ميده‌ به‌ فقير. اينها را شماها لااقل‌ توي‌ ذهنتون‌ اصلا نباشه‌، توي‌ فكرتون‌ نياد، توي‌ مغزتون‌ نباشه‌. يك‌ كسي‌ ميگفت‌ كه‌ صدقة‌ امام‌ زمانه‌. گفتم‌ چرا اينطور ميگي‌ تو؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ به‌ امام‌ زمان‌ بلائي‌ متوجه‌ نشه‌. خوب‌. حالا، اما بلاي‌ حضرت‌ بخوره‌ به‌ ما نه‌ حضرت‌ راضيه‌، نه‌ اين‌ كار انجام‌ ميشه‌. هيچي‌.

 در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر ميگه‌ و خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌. پيغمبر صدقه‌ از اينها بگير. نميگه‌ چيكارش‌ بكن‌، مصرفش‌ بكن‌. ولي‌ شما كه‌ به‌ پيغمبر صدقه‌ داديد مرضها خورد به‌ پيغمبر اكرم‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود پيغمبر اكرم‌ ذليل‌ شد و تو آقا شدي‌! نه‌. اين‌ حرفها نيست‌. اينها حرفهاي‌ عوامانه‌، از عوامانه‌ هم‌ يك‌ خورده‌ آنطرفتر. آخه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ حرف‌ عوامانه‌ است‌، يك‌ وقت‌ هست‌ چي‌ بگم‌ آخه‌؟! خيلي‌ بي‌ ادبيه‌. هيچوقت‌ صدقه‌ بلا را از شما به‌ كسي‌ نمي‌زنه‌. اين‌ را بدونيد. دفع‌ بلا خود صدقه‌ ميكنه‌. شما الان‌ اگر اول‌ ثروتمند فرض‌ كنيد ايران‌ را، دعوت‌ كنيد خونه‌اتون‌ يك‌ غذايي‌ بهش‌ بديد. او هم‌ يك‌ فرد متدينتري‌ باشه‌، خوبي‌ باشه‌، اين‌ را بهش‌ غذا داديد، بلا ازش‌ دفع‌ ميشه‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ صدقه‌ بهش‌ داديد. اطعامش‌ كرديد. اين‌ خودش‌ اسمش‌ صدقه‌ است‌. هر كس‌ اين‌ شبها ما را به‌ افطار دعوت‌ مي‌كنند اگر بخواهيم‌ اسمي‌ در مقابلش‌ در عربي‌ بگيم‌ صدقه‌ است‌. نه‌ آقا ما صدقه‌ به‌ شما نمي‌دهيم‌. بدي‌ يا ندي‌ اين‌ اسمش‌ اينه‌ در عربي‌. صدقه‌ يعني‌ باصطلاح‌ يك‌ محبتي‌ از يك‌ مسلماني‌ به‌ يك‌ كسي‌. حالا صد و پنجاه‌ تومان‌، حالا صدو پنجاه‌ تومان‌، اين‌ را انشاء الله‌ شب‌ عيد فطر از مالتون‌ بيرون‌ بياوريد و اين‌ شرايطي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ اينها خلاصة‌ حكم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، زكات‌ فطره‌ است‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ براي‌ هر نفر. زن‌، مرد، بچه‌، كوچك‌، بزرگ‌، هرچي‌ هست‌. صد و پنجاه‌ تومان‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر با يك‌ فردي‌ كه‌ مخارج‌ دورة‌ سالش‌ را نداشته‌ باشه‌، يعني‌ كار ميكنه‌ روزي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ هزار تومان‌ در مي‌آره‌، هزار و صد تومان‌ خرجشه‌. صد تومان‌ ميشه‌ بهش‌ صدقه‌ داد. براي‌ يك‌ روزش‌ البته‌ و الا دورة‌ سالش‌ را بخواهيد حساب‌ كنيد، خيلي‌ زياد ميشه‌. ميشه‌ بهش‌ داد، ميشه‌ از اين‌ زكات‌ بهش‌ داد. كسر داره‌. كسريش‌ را مي‌تونيد تأمين‌ كنيد. آن‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ زكات‌ فطره‌ مي‌دهيد در مرحلة‌ اول‌ توي‌ اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ باشه‌. در مرحلة‌ دوم‌ توي‌ شهري‌ كه‌ زندگي‌ مي‌كنيد باشه‌. اگر اين‌ دو تا پيدا نشد آنوقت‌ مي‌فرستيد براي‌ شهري‌ كه‌ آنجا مستحقي‌ وجود داره‌. سيد زكاتش‌ را، زكات‌ فطره‌اش‌ را هم‌ ميتونه‌ به‌ سيد بده‌ هم‌ به‌ غير سيد. ولي‌ غير سيد نمي‌تونه‌ زكاتش‌ را به‌ سيد بده‌. اينجا جائي‌ است‌ كه‌ ما سيدها ضرر كرديم‌. اينجا جزء بعله‌، ضررهاي‌ ماست‌. كه‌ نميتونه‌ زكات‌ بگيره‌. كسي‌ كه‌ مادر سيده‌، ميتونه‌ زكات‌ بگيره‌ يا نه‌؟ يا زكاتش‌ را ميتونه‌ به‌ سيد بده‌ يا نه‌؟ به‌ مرجع‌ تقليدش‌ مراجعه‌ كنه‌ ببينه‌ نظر آنها چيه‌؟ و الاّ منكه‌ توي‌ كتاب‌ انوار زهرا نوشته‌ام‌، كسي‌ كه‌ مادرش‌ سيده‌ عين‌ سيدي‌ است‌ در تمام‌ احكام‌ مثل‌ آني‌ كه‌ پدرش‌ سيده‌. اين‌ نظر ما است‌ و استدلال‌ هم‌ كرديم‌. ولي‌ خوب‌، چون‌ مسئلة‌ فتوايي‌ است‌ به‌ نظر مرجع‌ تقليدش‌ مراجعه‌ كنه‌ ببينه‌ چي‌ مي‌فرمايند.

 مسئلة‌ ديگري‌ بنظرم‌ نميرسه‌، كلياتش‌ همينها بود. آنوقت‌ زكات‌، مسئلة‌ خوبي‌ ايشان‌ اشاره‌ كردند. مي‌خواستم‌ بگم‌ توي‌ ذهنم‌ پريد. خدمت‌ شما عرض‌ شود زكات‌ يك‌ نفر را به‌ دو نفر نميشه‌ داد. مثلا صد و پنجاه‌ تومان‌ را نصفه‌اش‌ كنيم‌ نصفي‌ بديم‌ به‌ اين‌ نصفي‌ به‌ اون‌، نه‌. زكات‌ سه‌ نفر را به‌ دو نفر نميشه‌ نصف‌ كرد و داد. يك‌ زكات‌ كامل‌ را به‌ يك‌ فرد كامل‌. يا دو تا را به‌ يك‌ فرد. يا سه‌ تا را به‌ يك‌ فرد. يا چهار تا را به‌ يك‌ فرد. دقت‌ كرديد؟ يك‌ تقسيم‌، مگر روي‌ اين‌ اصل‌. آنهايي‌ كه‌ مي‌خواهند زكاتشون‌ را جمع‌ كنند و خودشون‌ كسي‌ را ندارند كه‌ بپردازند، تعيين‌ مي‌كنند. همين‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ باشد همانطوري‌ كه‌ همه‌ گفته‌اند، ظاهرا صد و پنجاه‌ تومان‌ بيشتر نيست‌. همين‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ باشه‌ كه‌ اگر خواستند تقسيم‌ كنند مشخص‌ باشه‌. مشخص‌ ميشه‌ ديگه‌، مثلا پانزده‌ هزار، مثلا پانزده‌ هزار تومان‌ ميشه‌ چند تا زكات‌؟ صد تا. اين‌ معلومه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ پنج‌ هزار تومان‌ چقدر ميشه‌؟ جور در نمي‌آيد. چهار هزار و پانصد تومان‌ بايد باشه‌ تا اينكه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ سي‌ نفر را زكاتش‌ را داده‌ باشند. اينهم‌ مسئله‌اي‌.

 ديگه‌ آن‌ حالا مربوط‌ به‌ اعتقاد خود شماست‌ كه‌ ببينيد كه‌، اگر عرض‌ كردم‌ توي‌ فاميلتون‌ هست‌، توي‌ نزديكانتون‌ هست‌، آنجا بدهيد. اينها را گذاشتند براي‌ كساني‌ كه‌ هيچكس‌ را نمي‌شناسند زكاتشون‌ را هم‌ مي‌خواهند بدهند آنجا بريزند. اين‌ خوبه‌. بعله‌. راجع‌ به‌ شرايط‌ زكات‌ گيرنده‌. زكات‌ گيرنده‌ اول‌ بايد مستحق‌ باشه‌ كه‌ گفتم‌. دوم‌ اينكه‌ پول‌ را نبايد توي‌ كار حرام‌، از شما بگيره‌ بره‌ قماربازي‌ بكنه‌، نباشه‌. يا هروئين‌ بگيره‌ بكشه‌ مثلا. اينجوري‌ نباشه‌. در كار حرام‌ مصرف‌ نكنه‌. سوم‌ بعضي‌ احتياط‌ كرده‌اند متجاهر به‌ فسق‌ نباشه‌. يعني‌ علني‌ گناه‌ نكنه‌، ريش‌ تراشيده‌ نباشه‌ مثلا. يا گناه‌ علني‌ نكنه‌. چهارم‌ اينكه‌ واجب‌ النفقة‌ يك‌ آدم‌ پولداري‌ نباشه‌. مثلا پسره‌ خودش‌ پول‌ نداره‌، خودش‌ درآمدي‌ نداره‌ اما پدرش‌ خيلي‌ پولداره‌. اينهم‌ حالا توي‌ خرج‌ پدرشه‌. واجب‌ النفقة‌ ديگري‌، يا زن‌ آدميست‌ كه‌ وضعش‌ خوبه‌. خود زنه‌ پول‌ نداره‌ ولي‌ شوهرش‌ پول‌ داره‌. يا مثلا بالاخره‌ واجب‌ النفقة‌ يك‌ شخص‌ ديگري‌ كه‌ او اگر او مستحقه‌ بايد به‌ او داد. اگر مستحق‌ نيست‌ كه‌ به‌ اينهم‌ نميشه‌ داد. اينهم‌ نباشه‌. ديگه‌ چي‌؟ (سؤال‌ نامفهوم‌) اگر ثابت‌ بشه‌ كه‌ او پول‌ نميده‌، آن‌ پدر يا شوهر پول‌ نميده‌ و مخارج‌ اين‌ در نمي‌آيد، اينجا ميشه‌ بهش‌ داد. بعله‌. فردا شب‌ رؤيت‌ هلال‌ انشاء الله‌ واجبه‌. ضمنا اين‌ را هم‌ بدونيد رؤيت‌ هلال‌ ماه‌ شوال‌ بر همة‌ مكلفين‌ واجبه‌ كه‌ بروند استهلال‌ كنند. اگر ديدند كه‌ چه‌ بهتر. نديدند هم‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ وظيفه‌اشون‌ را انجام‌ دادند. مهمان‌ اگر رسيد بايد فطره‌اش‌ را بدهند. اينهمه‌ خرج‌ ميگذاره‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ كه‌ پول‌ دو سه‌ تا نونه‌! بده‌ ديگه‌. همه‌ مي‌ترسند، مي‌ترسند فردا شب‌ كسي‌ را افطاري‌ دعوت‌ كنند. و حال‌ اينكه‌ آن‌ بنده‌ خدا اقلا هفت‌ هشت‌ هزار تومان‌ خرج‌ ميكنه‌ براي‌ يك‌ مهماني‌. حالا صد و پنجاه‌ تومان‌ ديگه‌ بده‌. اين‌ ثواب‌ هم‌ داره‌ و خيلي‌ هم‌ خوبه‌. اما اگر بعد از اذان‌ مغرب‌ اين‌ مهمان‌ وارد بشه‌، فطره‌اش‌ به‌ گردن‌ خودشه‌. مگر اينكه‌ نونخور باشه‌، مثلا سحري‌ اينجا بوده‌، اصلا روزه‌ نميگيره‌، نهار اينجا بوده‌، الان‌ دم‌ غروبي‌ رفته‌ بيرون‌ و بياد. بعد هم‌ مي‌آيد افطار ميخوره‌. تحت‌ تكفل‌ اينه‌. اين‌ دم‌ غروب‌ هم‌ باشه‌ يا نباشه‌، بايد فطريه‌اش‌ را آن‌ كسي‌ كه‌ مخارج‌ اين‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ بده‌. اين‌ يك‌. اگر قبل‌ از مغرب‌ آمد مهمان‌ هر كي‌ بود فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ ميزبانه‌. مگر اينكه‌ ميزبان‌ راضي‌ نباشه‌. بگه‌ آقا نيا. اينهم‌ در باز شده‌ خودش‌ را انداخته‌ تو خورده‌ به‌ شما. اين‌ اگر راضي‌ نبود گردن‌ خودشه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌. سؤال‌: كسي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ مي‌آيد، آيا فطرية‌ همان‌ فرد واجبه‌ يا نانخورهايش‌ هم‌ واجبه‌؟ جواب‌: نه‌ ديگه‌، همون‌ شخص‌، اگر يك‌ ايلي‌ هم‌ پشت‌ سرش‌ باشند بعهدة‌ اين‌ شخصه‌. مگر اينكه‌ توي‌ خونه‌اشون‌ باشند. آنوقت‌ مثلا شما يك‌ فرزندي‌ داريد در قم‌ يا در خارج‌ از كشور، يا در تهران‌ توي‌ دانشگاه‌ مشغول‌ درسه‌. تمام‌ مخارجش‌ را شما ميديد. فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ شماست‌. مگر اينكه‌ شب‌ عيد فطر توي‌ خانة‌ شما نباشه‌. يا هر كسي‌ كه‌ تحت‌ تكفل‌ شماست‌، فطرية‌ او به‌ گردن‌ شماست‌. مهماني‌ بر شما وارد شده‌ كه‌ شما خودتون‌ فطريه‌اتون‌ به‌ گردن‌ كس‌ ديگه‌ است‌. اينجا فطريه‌ ظاهرا اصلا نبايست‌ داده‌ بشه‌. اون‌ كه‌ تكليف‌ نداره‌، شما هم‌ كه‌ نداري‌ بدي‌. و مستحبه‌ كه‌ مهمان‌ اينچنيني‌ فطريه‌ را خودش‌ قبول‌ كنه‌ بگه‌ كه‌ من‌ خودم‌ ميدم‌. بفرمائيد. هلال‌ ماه‌ در چه‌ ساعتي‌ ديده‌ ميشه‌؟ هلال‌ ماه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعد از غروب‌ آفتاب‌ دقت‌ كرديد و قبل‌ از تاريك‌ شدن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، صددرصد شب‌، در اين‌ فاصله‌ بايد هلال‌ ديده‌ بشه‌، اگر ديده‌ نشد فردا شب‌ انشاء الله‌ مي‌بينيم‌. بعله‌، هر كس‌ خرج‌ اينها را ميده‌، مكان‌ مطرح‌ نيست‌. اگر شما شب‌ عيد فطر يك‌ جمعي‌ را توي‌ تالار پذيرائي‌ دعوت‌ كرديد و اينها هم‌ سر وقت‌ آمدند، بعله‌ فطرية‌ همه‌ به‌ گردن‌ شماست‌. بعله‌ اينجا از جاهايي‌ است‌ كه‌ مستحبه‌، ولو صاحبخانه‌ پولداره‌ ولي‌ تكليف‌ آمده‌ به‌ گردن‌ صاحبخانه‌ ديگه‌. تكليفي‌ به‌ گردن‌ خود مهمان‌ نيست‌. اينجا بايد فطريه‌اش‌ را خود صاحبخانه‌ بده‌.

 ديگه‌ فطريه‌اش‌ بعله‌، در واقع‌ شب‌ عيد بوده‌ ايشان‌ توجه‌ نداشته‌ يا مثلا علم‌ نداشته‌. لذا فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ ميزبانه‌. بعله‌.

 نه‌ مستحق‌ به‌ كسي‌ مي‌گويند كه‌ هيچي‌ نداشته‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ حالا پول‌ همراهش‌ نيست‌. اينجوري‌ باشه‌ كه‌ همه‌امون‌ كم‌ و بيش‌ مستحق‌ فطريه‌ هستيم‌. نه‌ شب‌ عيد فطر تا صبح‌ بعد از خدمت‌ شما، قبل‌ از نماز عيد فطر، نماز عيد بايد او را يا كنار بگذاره‌ يا بپردازه‌. اگر مستحقش‌ را پيدا نميكنه‌ كنار بگذاره‌. از توي‌ جيبش‌ دربياره‌ بگذاره‌ توي‌ طاقچه‌، بگذاره‌ يك‌ جائي‌ كه‌ گم‌ نشه‌. و يا اينكه‌ بايد بده‌. خوب‌ مثل‌ اينكه‌ امشب‌ برنامه‌امون‌ همه‌اش‌ اينجور شد.

 بعله‌ اصلا تكليف‌ مي‌افته‌ گردن‌ ميزبان‌. بعله‌ گفتم‌ كه‌ مستحبه‌ مهمان‌ بگه‌ آقا زحمت‌ نكش‌. من‌ خودم‌ فطريه‌ام‌ را مي‌پردازم‌. و ميزبان‌ هم‌ بايد مطمئن‌ باشه‌ كه‌ بپردازه‌. و اگر كه‌ اگر مهمان‌ مستحقه‌ نداره‌ بده‌ و ميزبان‌ مي‌ده‌. اين‌ بايد مطمئن‌ باشه‌ كه‌ او مي‌پردازه‌. اگر نپرداخت‌ باز بايد همان‌ ميزبان‌ بده‌. خوب‌ بفرماييد (سؤال‌؟) نه‌ اينجا احتياط‌ اين‌ است‌ بله‌ خود اون‌ ميزبان‌ بپردازه‌. يا چون‌ اون‌ ميزبان‌ كه‌ مي‌گه‌ من‌ ندارم‌ كه‌ بدم‌ ميزبان‌ هم‌ كه‌ تكليف‌ نداره‌ هيچي‌. (سؤال‌)؟ ديگه‌ داره‌ مسائل‌ تكراري‌ مي‌شه‌ بعد معلوم‌ شد كه‌ شب‌ عيد فطر بوده‌ و اين‌ از قبل‌ از مغرب‌ وارد شده‌ فطريه‌اش‌ گردن‌ ميزبانه‌. (سؤال‌)؟ فطريه‌ را لازم‌ نسيت‌ كه‌ بهش‌ بگن‌ كه‌ اين‌ فطريه‌اش‌ است‌ اولا، ثانيا لازم‌ نيست‌ به‌ طرف‌ بگن‌، هيچي‌ فقط‌ شرطش‌ اين‌ است‌ كه‌ اسحقاقش‌ را انسان‌ احراز بكنه‌. و مثل‌ ما نباشه‌. من‌ يك‌ نفري‌ بود فطريه‌ امون‌ را مي‌بردم‌ بهش‌ مي‌دادم‌. بندة‌ خدا بعد از چند روز مريض‌ شد و مي‌خواست‌ وصيت‌ بكنه‌، ما را خواست‌ كه‌ وصيت‌ بكنه‌. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مكه‌ هم‌ براي‌ من‌ برن‌. مكه‌! بعد اون‌ دفترچه‌اش‌ را درآورد ديدم‌ بله‌ از مكه‌ بيشتر هم‌ پول‌ تو دفترچة‌ بانكش‌ هست‌ و بعدش‌ هم‌ اين‌ فطريه‌ كه‌ مي‌داديم‌ گذاشته‌ توي‌ بانك‌. اون‌ وقت‌ ما مجبور شديم‌ ما از اين‌ كارها، از اين‌ گرفتاريها هم‌ براي‌ ما هست‌ مجبور شديم‌ تمام‌ پولهايي‌ كه‌ به‌ ايشان‌ داديم‌ به‌ فقير و فقرا بديم‌. گاهي‌ مي‌شه‌ بعضي‌ دروغهاي‌ فقرا هستش‌ كه‌ براي‌ انسان‌ اسباب‌ دردسر مي‌شه‌. سؤال‌؟ فطريه‌ را نه‌ تا مي‌شه‌ بايد به‌ فقرا و مستحقين‌ بدن‌، براي‌ ساختمان‌ مسجد و اين‌ جور چيزها نمي‌شه‌ داد. فطريه‌ اين‌ طور. (سؤال‌) نه‌ از مالش‌ جدا كنند. سؤال‌، مسحق‌ هم‌ باشه‌ صاحب‌ خانه‌ بايد فطرية‌ مهمان‌ را بده‌ اون‌ وقت‌ مي‌تونه‌ فطرية‌ خودش‌ و همانش‌ را بده‌ به‌ مهمان‌. سؤال‌؟ من‌ نگفتم‌ كه‌ زمان‌ پرداخت‌ فطريه‌ كيه‌. خوب‌ الحمد الله‌ كه‌ سؤالات‌ تمام‌ شد. خوب‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ و تطهركم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌. پيغمبر اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير كه‌ پاكشون‌ كني‌، تطهرهم‌، و تزكيه‌ اشون‌ كني‌ به‌ وسيلة‌ اين‌. چون‌ گذشتن‌ از مال‌ خيلي‌ مهمه‌. مال‌ كه‌ جان‌ نيست‌ كه‌ راحت‌ بده‌ آدم‌، پوله‌. مشكله‌. اينهايي‌ كه‌ ما زياد داريم‌. افرادي‌ هستند مسلمان‌، نماز خوب‌ مي‌خونند، روزه‌ خوب‌ مي‌گيرند، آدمهاي‌ خوبي‌ هم‌ هستند. اما تا انسان‌ سالش‌ مي‌رسه‌ به‌ زكات‌ و اين‌ جور چيزها مي‌رسه‌ مي‌بينه‌ هميچين‌ ترمز مي‌كنند. واقعاها. بعضي‌ هستند از همان‌ اول‌ من‌ خودم‌ مي‌فهمم‌، از همين‌ اول‌ معلومه‌ كه‌ اين‌، ولو مي‌خواد آمده‌ اينجا مثلا صد هزار تومن‌ خمسش‌ را بده‌ مي‌گه‌ مالم‌ زياد شه‌ من‌ مي‌دم‌، اين‌ معلومه‌ نمي‌ده‌. يكي‌ دو روز شايد بده‌ بعدش‌ نمي‌ده‌. اين‌ را بدونيد چه‌ خمس‌، چه‌ زكات‌، چه‌ زكات‌ فطره‌ اگر ما بخواييم‌ باز مثالي‌ براش‌ بزنيم‌. مثالش‌ حرس‌ كردن‌ درخته‌. شما ببينيد وقتي‌ يك‌ درختي‌ را حرس‌ مي‌كنيد. نمي‌دونم‌ اهل‌ كشاورزي‌ هستيد يا نه‌؟ مي‌ريد توي‌ باغها و الان‌ وقتشه‌. اين‌ درختها را حرس‌ مي‌كنند، شاخه‌ هاش‌ را مي‌زنند. اي‌ بابا اين‌ را چرا مي‌زنند؟ حالا بهت‌ مي‌گم‌. وسطهاي‌ تابستان‌ برو ببين‌ اون‌ درختي‌ كه‌ حرس‌ كردند چي‌ شده‌. شاخه‌ها زده‌ بيرون‌ خيلي‌ بلندتر از شاخه‌هاي‌ قبل‌ پر از ميوه‌. يك‌ درخت‌ اون‌ گوشه‌ نرسيدن‌ كه‌ حرسش‌ كنند. نه‌ شاخه‌هاي‌ خوبي‌ داره‌، آفت‌ هم‌ بهش‌ زده‌، ميوه‌ هم‌ نداره‌. به‌ خدا قسم‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ قسم‌ دارم‌ مي‌خورم‌، به‌ خدا قسم‌ مسئلة‌ زكات‌ و زكات‌ فطره‌ و خمس‌ عين‌ اينه‌. ما صد مورد بيشتر تجربه‌ كرديم‌ . آقا اين‌ شخص‌ هيچي‌ نداشته‌، مي‌گه‌ آقا من‌ هيچي‌ ندارم‌ چه‌ كار كنم‌؟ شما اين‌ دفتر را تشكيل‌ بده‌، مي‌نويسيم‌ اين‌ آقا هيچي‌ نداشت‌. آقا سال‌ بعد مي‌بينيم‌ كلي‌ درآمد داره‌. اگر همين‌ وضع‌، گاهي‌ مي‌شه‌ بعضيها كلاه‌ مي‌خوان‌ سر خدا بگذارند مكر و مكر الله‌ و الله‌ خير الماكرين‌. آقا چقدر مي‌شه‌ به‌ ما ببخشيد. اين‌ اصلا مال‌ من‌ نيست‌ كه‌ من‌ ببخشم‌. نه‌ سهم‌ ساداتش‌ مال‌ ماست‌ نه‌ سهم‌ ساداتش‌. سهم‌ امام‌ كه‌ مال‌ امام‌ زمانه‌. سهم‌ سادات‌ هم‌ مال‌ سادات‌ فقيره‌. كه‌ من‌ الحمد الله‌ نيستم‌.

 نه‌ اگر مي‌بخشيد من‌ خدمتتون‌، نه‌ ما كه‌ دنبالت‌ نفرستاده‌ بوديم‌. و جداها بعضيها رسما اين‌ طوري‌ بهش‌ مي‌گيم‌. فلان‌ آقا مي‌بخشه‌، فلان‌ آقا بزرگوارند، سخييند، اجازه‌ از حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليها لابد دارند. لابد از سادات‌ مستحق‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اجازه‌ دارند ما نداريم‌ چكار كنيم‌. بخشيده‌ است‌. همة‌ اينها ضعفه‌، آقا مي‌شه‌ ببخشيد اين‌ قسمت‌ درخت‌ را حرس‌ نكنيم‌. اين‌ را ببخشيد. تطهرهم‌، عجيبه‌ها و تزكيهم‌ بها مي‌فرمايد كه‌ به‌ وسيلة‌ صدقه‌اي‌ كه‌ از اينها مي‌گيري‌ پاكشون‌ كن‌، يعني‌ از تمام‌ آلودگيها، گناهان‌، آفت‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ حرس‌ كردن‌ اين‌ درختش‌ را سر حالش‌ كن‌. آفاتش‌ را ازش‌ بگير، رشدش‌ بده‌. تطهرهم‌. و تزكيهم‌. تزكيه‌ اشون‌ كن‌. اصلا در كمالات‌ انسان‌ خيلي‌ مؤثره‌. يعني‌ اگر واجباتش‌ را مخصوصا يعني‌ زكات‌ واجب‌ تزكية‌ واجب‌، خمس‌ و سهم‌ سادات‌ واجب‌ را اگر انسان‌ بپردازه‌ اين‌ مهمتر از مسبحبه‌. حتي‌ مستحبش‌ هم‌ اينطوره‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها ببينيد بها ضمير بها برمي‌ گرده‌ به‌ صدقه‌. يعني‌ به‌ وسيلة‌ صدقه‌، يكي‌ از وسائلي‌ كه‌ من‌ ديشب‌ عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ بعضي‌ چيزها وسيله‌ است‌ براي‌ بعضي‌ از چيزها به‌ صريح‌ قرآن‌ صدقه‌ دادن‌ وسيله‌ است‌ براي‌ پاك‌ شدن‌. و براي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود تزكية‌ نفس‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌. پيغمبر با اون‌ عظمت‌ كه‌ همة‌ عالم‌ برش‌ صلوات‌ مي‌فرستند، الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ او مي‌گه‌ تو اي‌ پيغمبر بر اونها صلوات‌ بفرست‌. خيليه‌ها. يعني‌ رحمت‌ خاصه‌ را از من‌ بخواه‌ تا من‌ بر اونها بفرستم‌ و نازل‌ كنم‌. و صل‌ عليهم‌ فايدة‌ اين‌ صلواتي‌ كه‌ پيغمبر بر ما مي‌فرسته‌ بر كسي‌ كه‌ صدقه‌ مي‌دقه‌. صدقه‌ عرض‌ كردم‌ شامل‌ خمس‌ و زكات‌ و فطريه‌ مستحبات‌ اطعام‌ و امثال‌ اينها مي‌شه‌. فايده‌اش‌ چيه‌ اين‌ صلواتي‌ كه‌ پيغمبر بر مي‌فرسته‌؟يكي‌ از فوايدش‌ اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ همتون‌ آرزوش‌ را داريد. همتون‌ آرزو داريد. يعني‌ انسان‌ در مرحلة‌ كمالات‌ هم‌ باشه‌ باز آرزوي‌ اين‌ را داره‌. ان‌ صلاتك‌ سكن‌ الله‌. آرامش‌. آقا اين‌ آرامش‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ شما يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌كنيد مي‌گيد مردم‌، مردم‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. خداي‌ مهربان‌ با منه‌. در عالم‌ برزخ‌ خداي‌ مهربان‌ با منه‌. در قيامت‌ خدا، در بهشت‌ خدا.

 ببينيد يك‌ آرامشي‌. بعضيها، يعني‌ هممون‌ مضطربيم‌. هر مقامي‌ كه‌ باشيم‌ مضطربيم‌. كه‌ چي‌ مي‌شه‌ آينده‌. من‌ الان‌ امشب‌ مردم‌ شب‌ اول‌ قبرم‌ چه‌ بر من‌ مي‌گذره‌. اينها ناآراميه‌ همش‌. حالا چطور مي‌شه‌ خدا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بر امتش‌ صلوات‌ مي‌فرسته‌ و رحمت‌ پروردگار بر اونها نازل‌ مي‌شه‌ اين‌ ماية‌ سكونت‌ اينها مي‌شه‌. ان‌ صلاتك‌ سكن‌ لها. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. و لذا براي‌ افرادي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند بايد كوشش‌ بشه‌ كه‌ پيشرفتهايي‌ بكنند. واجباتشون‌ را انجام‌ بدن‌. صدقات‌ واجبه‌ را حتما انجام‌ بدن‌. بعد هم‌ كوشش‌ بكنند كه‌ صدقات‌ مستحبه‌ هم‌ داشته‌ باشند. چون‌ مالش‌ را انسان‌ از مالش‌ بگذره‌ خيلي‌ مهمه‌. چون‌ وقتي‌ انسان‌ از مالش‌ مي‌گذره‌ در حقيقت‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌بينيد كه‌ هم‌ سخاوت‌ داره‌ هم‌ طمع‌ نداره‌، هم‌ محبت‌ به‌ خدا داره‌ كه‌ اينها همه‌ را شامل‌ مي‌شه‌. و هم‌ اين‌ است‌ كه‌ مهرباني‌ به‌ مؤمنين‌ و مردم‌ با ايمان‌  داره‌. خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ امشب‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌، به‌ اين‌ صورت‌ نباشه‌ فردا شب‌ انشاء الله‌ شب‌ آخر ماه‌ رمضان‌ باشه‌ يا نه‌، بله‌ حيفه‌ واقعا حيفه‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ ماه‌ رمضانمون‌ مقبول‌ پروردگارمون‌ بشود، مرضي‌ امام‌ زمانمون‌ بشود، اعمالمون‌ را خداي‌ تعالي‌ با عناياتش‌، با لطفش‌ قبول‌ كرده‌ باشد. متوسل‌ بشويم‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليهم‌ السلام‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌.

 

۲۸ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۹ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – آية‌ و ابتغوا الي‌ الوسيله‌

 تفسير آية‌ و ابتغوا الي‌ الوسيله‌ 28 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و لا تهنوا و لا تحزنوا ان‌ اعلون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 شبهاي‌ آخر ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ را مي‌گذرانيم‌ و يك‌ مطلبي‌ را در يك‌ چنين‌ موقعيتهايي‌ بايد تذكر داده‌ شود و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بايد بدانيم‌ كه‌ در دورة‌ سال‌ خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ تغييري‌ نميكنه‌. اين‌ را ديگه‌ جزء اعتقاداتمونه‌. هيچ‌ يك‌ از صفات‌ پروردگار كم‌ و زياد نميشه‌. رحم‌ خدا، عفو خدا، مغفرت‌ خدا، قدرت‌ پروردگار هيچيك‌ از اينها كم‌ و زياد نميشه‌. اگر يك‌ زماني‌ را گفتند در اين‌ زمان‌ رحمت‌ خدا بيشتر نازل‌ ميشه‌، اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ يك‌ مناسبتهايي‌ هست‌ كه‌ بخاطر آن‌ مناسبتها پروردگار متعال‌ بيشتر محبت‌ ميكنه‌ و اين‌ چيزي‌ كه‌ رحمت‌ الهي‌ را مناسب‌ كرده‌ كه‌ بيشتر بر بشر فرو بريزه‌، اين‌ چيز وسيله‌ است‌ اسمش‌. وسيله‌. مثلا فرض‌ كنيد شب‌ جمعه‌ رحمت‌ پروردگار بيشتر نازل‌ ميشه‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا رحمت‌ پروردگار بيشتر نازل‌ ميشه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد در شب‌ قدر يك‌ خصوصياتي‌ هست‌، در مان‌ رمضان‌ يك‌ خصوصياتي‌ هست‌، اين‌ شب‌ جمعه‌ و اين‌ حرم‌ و اين‌ شب‌ قدر و اين‌ ماه‌ رمضان‌، وسيله‌ هستند. اسمشون‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ زمان‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ مكان‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ حالات‌ خود انسان‌ وسيله‌ است‌. انسان‌ گناه‌ نكرده‌ و تقوا داره‌ و بوسيلة‌ تقوايش‌ و بوسيلة‌ دعايش‌ يا بوسيلة‌ خلاصه‌، تضرع‌ و زاريش‌، رحمت‌ پروردگار بيشتر برش‌ نازل‌ ميشه‌. اينها همه‌ اسمش‌ وسيله‌ است‌. توي‌ همة‌ وسائل‌ و وسيله‌ها كه‌ من‌ شخصا تحقيق‌ كرده‌ام‌ و فكر مي‌كنم‌ شما هم‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ فكر بكنيد به‌ همين‌ نتيجه‌ مي‌رسيد، بزرگترين‌ وسيله‌ها آن‌ وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ خودش‌ هم‌ فعاليتي‌ داشته‌ باشه‌. مثلا چطور؟ شب‌ جمعه‌ فعاليتي‌ نداره‌. بخاطر اينكه‌ خدا شب‌ جمعه‌ را شب‌ رحمت‌ قرار داده‌، يك‌ وسيله‌ قرار داده‌. شب‌ قدر خودش‌ فعاليتي‌ نداره‌. ماه‌ رمضان‌ خودش‌ فعاليتي‌ نداره‌. يعني‌ ماه‌ رمضان‌ يك‌ چيزي‌ بشه‌، يك‌ فعاليتي‌ بكنه‌، دستي‌ به‌ در خانة‌ پروردگار دراز بكنه‌، اينها نيست‌. چيزي‌ كه‌ خودش‌ هم‌ فعاليت‌ داره‌ و فعاليتش‌ هم‌ پذيرفته‌ است‌ يك‌ ولي‌ خداست‌ كه‌ اين‌ وسيله‌ بشه‌. و اين‌ ولي‌ خدا را متأسفانه‌ شيطان‌ از دست‌ جمعي‌ از مسلمانها گرفته‌. يعني‌ اگر شما الان‌ مشرف‌ بشويد به‌ مكه‌، و مدينه‌ مي‌بينيد كه‌ وهابيت‌ كعبه‌ را وسيله‌ مي‌دونند. براي‌ اين‌ كه‌ كعبه‌ يك‌ خانة‌ سنگي‌ است‌ بسيار قديمي‌ امتياز كعبه‌ همين‌ هاست‌. بسيار قديمي‌ هست‌. بيت‌ العتيق‌ در قرآن‌. خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ساخته‌ شده‌ و حجر الاسود بهش‌ نصبه‌ و قبلة‌ مسلمانهاست‌. كعبه‌ را وسيله‌ مي‌دونند. يعني‌ شما اگر بريد حجر الاسود را ببوسيد دست‌ به‌ ديوار كعبه‌ بماليد و به‌ صورتتون‌ بكشيد اهل‌ سنت‌ اعتراضي‌ بهتون‌ ندارند. مي‌گن‌ چون‌ اين‌ وسيلة‌ رحمت‌ و بركته‌ خداست‌ بر انسان‌. دست‌ مي‌كشند به‌ كعبه‌ حجر الاسود را مي‌بوسند خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مي‌مالند به‌ صورتشون‌ و از اين‌ راه‌ تبرك‌ مي‌جويند. يا بعضيها ارادت‌ را وسيله‌ مي‌دونند. نماز خواندن‌، روزه‌ گرفتن‌ يا فرض‌ كنيد مسجد را وسيلة‌ رحمت‌ الهي‌ مي‌دونند. خلاصه‌ همة‌ اينها درسته‌. اگر يك‌ مقدار انسان‌ عقل‌ داشته‌ باشه‌ آيا يك‌ امامي‌ كه‌ اين‌ مقرب‌ پروردگاره‌، خدا دوستش‌ داره‌، همة‌ چيزها را به‌ خاطر او خلق‌ كرده‌، حتي‌ خانة‌ كعبه‌ با همة‌ عظمتش‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ سه‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اونجا بوده‌ وسيله‌ قرارش‌ داده‌. آيا، يعني‌ فكر مي‌كنم‌ اگر يك‌ خرده‌ چشمهاتون‌ را باز كنيد، عقلتون‌ را به‌ كار بياندازيد دو، دو تا چهار تاست‌.

 آيا امامي‌ كه‌ ولي‌ خداست‌، محبوب‌ خداست‌، همه‌ چيز را خدا براي‌ او خلق‌ كرده‌، اين‌ وسيلة‌ قويتره‌ يا اين‌ كه‌ چهار ديواري‌ كعبه‌. حجر الاسود، خدمت‌ شما عرض‌ شود مسجد، مسجد، در و ديوار مسجد. اينها حتي‌ بالاتر از همة‌ اينها عرض‌ كنم‌ قرآن‌. قرآن‌ كه‌ وسيله‌ است‌. قرآن‌ يك‌ وقت‌ هست‌ جداي‌ از اون‌ ولي‌ خدا و اون‌ امامه‌. يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌ عينيت‌ داره‌. اوني‌ كه‌ عينيت‌ داره‌ كه‌ مي‌شه‌ روش‌ حساب‌ كرد. همان‌ حرف‌ راست‌. اوني‌ كه‌ جداي‌ از امامه‌. يعني‌ همان‌ جلد قرآن‌. شما قرآن‌ را روي‌ دست‌ نگه‌ مي‌داريد مي‌گيد خدايا به‌ حق‌ اين‌ قرآن‌ مثلا به‌ من‌ عناياتي‌ كن‌. اين‌ وسيله‌ قرار دادي‌. خود اين‌ قرآن‌. كدام‌ يك‌ عقل‌ شما چون‌ خيلي‌ از جاها در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ كارها را به‌ عقل‌ واگذاشته‌. مي‌فرمايد كه‌ مثلا فما لكم‌ كيف‌ تحكمون‌. شما خودتون‌ حكومت‌ كنيد، حكم‌ كنيد. افلا تعقلون‌، افلا تدبرون‌، افلا تتفكرون‌. آيا تعقل‌ نمي‌كنيد، تفكر نمي‌كنيد، تدبر نمي‌كنيد. فكر كنيد. ما حرف‌ فوق‌العاده‌اي‌ نداريم‌. ما ميگم‌ يك‌ ولي‌ خدا نه‌ حالا فرض‌ كنيد امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. يك‌ ولي‌ خدا، يك‌ آدمي‌ كه‌ ولي‌ خدا، اسم‌ ولي‌ خدا را ميشه‌ رويش‌ گذاشت‌. يعني‌ محبوب‌ خدا، يعني‌ طبق‌ دستور خدا روي‌ محبت‌ براي‌ خدا كار ميكنه‌ آيا اين‌ وسيله‌ برّا تره‌، برّان‌تره‌، كاربردش‌ بيشتره‌ يا وسيله‌هاي‌ ديگه‌ كه‌ خودشون‌ بهانه‌اي‌ بيش‌ نيستند. تشريفاتي‌ رويشون‌ اسمي‌ گذاشته‌اند؟ اين‌ وسيله‌ يعني‌ ولي‌ خدا علاوة‌ بر اينكه‌ محبوبيت‌ داره‌ پيش‌ خدا و گاهي‌ ميشه‌ از حجر الاسود و از كعبه‌ و از تمام‌ چيزها ارزشش‌ بيشتره‌ پيش‌ خدا، علاوة‌ بر اين‌؛ خودش‌ هم‌ دست‌ به‌ دعا برميداره‌ كمكت‌ ميكنه‌. يعني‌ ما معتقديم‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تقاضايي‌ كه‌ از اين‌ آقا فلان‌ حاجت‌ ما را تو از خدا بخواه‌، اون‌ دست‌ به‌ دعا برميداره‌ از خدا مي‌خواهد. ولي‌ كعبه‌ دست‌ به‌ دعا برنميداره‌ از خدا بخواد. حجر الاسود دست‌ به‌ دعا برنميداره‌ و چيزي‌ از خدا بخواد. مسجد اين‌ كار را نمي‌كنه‌. قرآن‌ در همان‌ توي‌ جلد و آن‌ نوشتة‌ روي‌ كاغذ، اين‌ كار را نميكنه‌. ولي‌ اين‌ يكي‌ ميكنه‌. از توي‌ اين‌ وسيله‌هايي‌ كه‌ در اختيار بشر خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، بهترين‌ وسيله‌ اول‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ هر زماني‌. غمخور اين‌ مردم‌ هست‌. دعا براي‌ اين‌ مردم‌ ميكنه‌. براي‌ مردم‌ پناهگاه‌ هست‌. نگهدارندة‌ از بلاها و از تمام‌ بديها هست‌. اين‌ جوريه‌ ديگه‌. امام‌ عصر كه‌ ما سوي‌ الله‌ را داره‌ نگه‌ ميداره‌ وسيلة‌ حفظ‌ ماسوي‌ اللهه‌. يك‌ ولي‌ خدا يك‌ كسي‌ كه‌ آدم‌ پاكي‌ كه‌ تهذيب‌ نفس‌ كرده‌ و چند قدم‌ توي‌ كمالات‌ برداشته‌ و شده‌ ولي‌ خدا. اينهم‌ در حد خودش‌ همينطور. به‌ اين‌ فكر نكنيد كه‌ از كعبه‌ كم‌ ارزشتره‌ پيش‌ خدا. شما ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ داريد و اينجور مي‌چسبيد به‌ ضريح‌ كه‌ مي‌خواهيد دستي‌ بكشيد كه‌ ما گاهي‌ شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ خوشحال‌ ميشيم‌ كه‌ دستمون‌ به‌ ضريح‌ ميرسه‌ و بعد به‌ صورتمون‌ مي‌كشيم‌ و اين‌ را وسيلة‌، من‌ خودم‌ يكوقتي‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ يك‌ كسالتي‌ داشتم‌ مدتي‌ مانده‌ بود. به‌ نفسم‌ خطاب‌ كردم‌، يعني‌ به‌ بدنم‌. خودم‌ را جدا حساب‌ كردم‌ بدنم‌ را جدا. يك‌ خورده‌اي‌ از اين‌ خاكها ماليدم‌ به‌ بدنم‌ به‌ محل‌ درد. گفتم‌ با اين‌ گرد حرم‌ خوب‌ شدي‌، شدي‌. نشدي‌ ما تو را نمي‌خواهيم‌. اين‌ بدني‌ كه‌ با گرد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا خوب‌ نشه‌، ما مي‌خواهيم‌ چيكارش‌ كنيم‌؟! التماس‌ دعا خداحافظ‌. و خوب‌ هم‌ شد. حالا ما گرد حرم‌ كه‌ يقينا اين‌ گرد و خاك‌ را يا لباس‌ مردم‌ از توي‌ خيابانها آوردند يا از پنجره‌ها آمده‌ يا باد آورده‌. اين‌ چيزي‌ نيستش‌ كه‌، همينقدر كه‌ چند لحظه‌اي‌ چند روزي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مانده‌، يك‌ همچين‌ عقيده‌اي‌ داريم‌ بهش‌ و از اين‌ بالاتر. خاك‌ قبر حضرت‌ سيد الشهداء، خاك‌ كربلا را، اين‌ ديگه‌ روايته‌ ما نمي‌تونيم‌ منكر بشيم‌. درباره‌اش‌ يك‌ همچين‌ خاصيتهايي‌ تعيين‌ كردند كه‌ و الشفاء في‌ تربته‌. شفاء در تربت‌ حضرت‌ سيد الشهداست‌. شما خيال‌ نكنيد همة‌ اين‌ تربتها را از توي‌ قبر بر ميدارند. نه‌. امام‌ كه‌ گفته‌ شفاست‌ منظور از توي‌ خود قبر برداشتي‌ همينجور، از توي‌ خود قبر شايد يك‌ سر سوزن‌ هم‌ خاك‌ برداشته‌ نشه‌. تا چهار فرسخ‌ اطراف‌ كربلا جزء حائل‌ حسيني‌ است‌ كه‌ روز اول‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا آنجا وارد شدند و مي‌دونستند كه‌ اينجا محل‌ دفنشون‌ خواهد شد و زائرين‌ مي‌آيند، افرادي‌ كه‌ مالك‌ بودند آنجا دعوت‌ كردند حضرت‌ همة‌ آن‌ زمينها را خريده‌ بودند. مال‌ حضرت‌ سيد الشهداء شد. و اين‌ مهرهاي‌ تربت‌ كه‌ همينها شفاست‌، نه‌ اينكه‌ فكر كنيد. يك‌ كسي‌ آمده‌ ميگه‌ كه‌ من‌ يك‌ مقداري‌ تربت‌ آورده‌ام‌ از توي‌ قبر. گفتم‌ حالا ما اينقدر تربت‌ باشه‌ قبولش‌ داريم‌. فرقي‌ نميكنه‌. اين‌ اكثر اين‌ تربتها كه‌ مغازه‌ها انشاء الله‌ به‌ زودي‌ بريم‌ كربلا همه‌ با هم‌، مغازه‌هاي‌ زياد، بازار مهر و تسبيح‌ فروشها كربلا معروفه‌، اينها دائما دارند مي‌فروشند خوب‌ اين‌ از كجاست‌. من‌ يك‌ مدتي‌ بررسي‌ مي‌كردم‌. يك‌ مقدار زياديش‌ از اين‌ لاي‌، باصطلاح‌ ما مشهديها، نميدونم‌ شما ميگيد لاي‌ يا نه‌؟ رسوبات‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آب‌ فرات‌ رفته‌ توي‌ سيله‌، كفش‌ مي‌مانه‌. اينها را برميدارند مهر درست‌ مي‌كنند. بعله‌. تربت‌ هم‌ هست‌، شفا هم‌ هست‌. دست‌ بي‌ وضو نبايد بهش‌ زده‌ بشه‌. اگر توي‌ يك‌ توالتي‌ افتاد، آنجا بايد فورا درش‌ بياورند، لازمه‌ كه‌ درش‌ بياورند، يا اگر نميشه‌ درش‌ آورد بايد در آن‌ را مهر و موم‌ كنند تا وقتي‌ كه‌ ديگه‌ اصلا عرفا بگند آن‌ تربت‌ از بين‌ رفت‌. اينجوريه‌. خوب‌ حالا اين‌ مهر تربت‌ آيا بيشتر ميتونه‌ وسيله‌ باشه‌ يا يك‌ ولي‌ خدا كه‌ با خدا در ارتباطه‌؟ مهر تربت‌ ميتونه‌ وسيله‌ بشه‌. ولي‌ ولي‌ خدا نمي‌تونه‌؟! توسل‌ به‌ اولياء خدا نميشه‌؟ اين‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ كه‌ شما الان‌ كه‌ روشن‌ شده‌ باشه‌. يك‌ حرفي‌ به‌ اين‌ روشني‌ را شيطون‌ مي‌آد ميگه‌ نه‌ اين‌ نميشه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد با ائمه‌ مخالفتي‌ دارند. ميگند نه‌ پيغمبر هم‌ نميتونه‌ واسطه‌ واقع‌ بشه‌. خود پيغمبر اكرم‌ نميتونه‌ واسطه‌ واقع‌ بشه‌. من‌ يك‌ روزي‌ داشتم‌ زيارت‌ ميخوندم‌ بعد از، يك‌ حالي‌ داشتيم‌ كنار ضريح‌ پيغمبر. گفت‌ برو آنور. گفتيم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌خواهيم‌ پيغمبر را واسطة‌ خودمون‌ قرار بديم‌ كه‌ خدا گناهانمون‌ را ببخشه‌. گفت‌ خدا واسطه‌ نمي‌خواد. معلومه‌ كه‌ خود آنها همه‌ چيز را واسطه‌ مي‌كنند. من‌ با يكي‌ از علمايشون‌ كه‌ خيلي‌ شخصيت‌ داشت‌. بهش‌، اينجا كه‌ گفت‌ واسطه‌ نمي‌خواد خدا، همانجا حرفم‌ را قطع‌ كردم‌. چون‌ يكي‌ از راههاي‌ بحث‌ و مناظره‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ طرف‌ را يك‌ خورده‌اي‌ گيجش‌ كنه‌. حرف‌ او را قطع‌ كردم‌. گفتم‌ گذرنامة‌ ما توي‌ ادارة‌ امن‌ العام‌ شما گير كرده‌. شما مي‌تونيد كاري‌ بكنيد. گفت‌ بعله‌. الان‌ يك‌ چيزي‌ مي‌نويسم‌ فورا گذرنامه‌اتون‌ را بهتون‌ بدهند. گفتم‌ شما توي‌ مسجد از خدا، شما واسطه‌ ميشدي‌، اين‌ شركه‌. اين‌ فهميد. آره‌ اينجوري‌. چطور شد كه‌ پيغمبر واسطة‌ بين‌ خدا و خلق‌ نشه‌؟ تو واسطة‌ بين‌ من‌ و ادارة‌ اطلاعاتتون‌ بشي‌؟ چطور شد.

 بهترين‌ واسطه‌ها ولي‌ خداست‌. از اين‌ ولي‌ خداي‌ كوچك‌ كه‌ اللهم‌ وال‌ من‌ والاه‌، هر كس‌ ولايت‌ علي‌ را قبول‌ كنه‌ طبق‌ اين‌ دعاي‌ خود حضرت‌ بقية‌ الله‌، ولي‌ خداست‌. خدا ولي‌ اوست‌. وال‌ من‌ والاه‌. بعله‌. آنوقت‌ از اين‌ شخص‌ گرفته‌ كه‌ كوچكترين‌ ولي‌ خداست‌ تا ميرسه‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌. هر كدام‌ هم‌ به‌ سهم‌ خودشون‌ واسطة‌ بين‌ خدا و خلقند. منتهي‌ يك‌ واسطه‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ خدا خلق‌ كرده‌ بوسيلة‌ اين‌ خلق‌ كرده‌، بواسطة‌ اين‌ خلق‌ كرده‌ و خلقش‌ هم‌ بايد او را واسطه‌ قرار بدهند كه‌ اين‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليهه‌. يك‌ ولي‌ خدا هم‌ هست‌ كه‌ كاركردش‌ به‌ اندازة‌ تربت‌ سيدالشهداست‌. به‌ اندازة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌، يكي‌ بزرگتره‌ به‌ اندازة‌ كعبه‌ است‌. يكي‌ بزرگتره‌، به‌ اندازة‌ قرآنه‌. يكي‌ بزرگتره‌ به‌ اندازة‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ ديگه‌؟ حالا پيغمبرانه‌. و ميشه‌. اينها همه‌ اولياء خدا هستند.

 پس‌ اين‌ معنا را مي‌خواستم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ امشب‌ كه‌ ماه‌ رمضان‌ يكي‌ از واسطه‌هاست‌ كه‌ رحمت‌ پروردگار بوسيلة‌ وجود ماه‌ رمضان‌ بر انسان‌ نازل‌ ميشه‌. شب‌ جمعه‌ هست‌، اين‌ از نظر زمان‌. از نظر مكان‌ كعبه‌ است‌، حرمهاي‌ ائمه‌ هست‌، مساجد هست‌، اينها هم‌ از نظر مكان‌. از نظر باصطلاح‌ اشيائي‌ كه‌ آنها واسطة‌ فيض‌ الهي‌ هستند، اشيائي‌ هستند، تربت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. انگشتر، شما نماز را با انگشتر عقيق‌ اگر بخونيد هر ركعتش‌ شصت‌ ركعته‌. اين‌ واسطه‌ ميشه‌، اين‌ انگشتر عقيق‌ كه‌ نماز شما چندين‌ برابر بشه‌. يك‌ انگشتري‌ رفتي‌ خودت‌ از بازار خريدي‌، انشاء الله‌ از پولهاي‌ حلالت‌ خريده‌ باشي‌ كه‌ دستت‌ كه‌ كردي‌ نمازت‌ باطل‌ نباشه‌. رفتي‌ خريدي‌ انگشتر به‌ دستت‌ كردي‌. نمازت‌ داراي‌ ثواب‌ شده‌. تسبيح‌، گاهي‌ ميشه‌ وسيله‌ است‌. تسبيح‌ تربت‌ اگر كسي‌ با تسبيح‌ تربت‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بگه‌ نمازش‌ قبول‌ ميشه‌. مهر تربت‌، يعني‌ اگر كسي‌ بر خاك‌ قبر سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سجده‌ بكنه‌ نمازش‌ ميره‌ بالا خدا قبول‌ ميكنه‌. اينها همه‌ وسيله‌ است‌. خود خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. اون‌ افكار غلط‌ را بگذاريد كنار كه‌ بگيد ما وسيله‌ نمي‌خواهيم‌. خدا واسطه‌ نمي‌خواهد. خدا درش‌ به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. يكي‌ از حرفهاي‌ اشتباه‌ همينه‌ كه‌ در خدا به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. نخير، به‌ روي‌ خيلي‌ها بسته‌ است‌. بايد با يك‌ وسيله‌اي‌ بازش‌ كرد. در خانة‌ خدا گاهي‌ ده‌ تا قفل‌ خورده‌ كه‌ شما بايد با ده‌ تا كليد بازش‌ كنيد تا اين‌ همان‌ كليدها وسيله‌ است‌. شما گناه‌ كردي‌، يك‌ پارچه‌ معصيت‌ خدا، خدا روگردونده‌ از تو. چطور همانطوري‌ كه‌ ما در دعاها ميگيم‌ اللهم‌ لا تصرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما صورتت‌ را برنگردان‌. خدا بي‌ اعتنايي‌ محض‌ ميكنه‌، وات‌ ميگذاره‌، گمراه‌ ميشي‌. و يضل‌ من‌ يشاء گمراه‌ ميشي‌، بدبختي‌ دچارت‌ ميشه‌. اينها همه‌اش‌ مال‌ وا گذاشتن‌ خداست‌. چرا تو خيال‌ ميكني‌ در خونة‌ خدا به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. به‌ روي‌ همه‌ بازه‌ اما شرط‌ داره‌. شرطش‌ اينه‌ كه‌ تو خودت‌ قفل‌ نكرده‌ باشي‌ در خانة‌ خدا را. در خانة‌ پروردگار را به‌ روي‌ خودت‌ نبسته‌ باشي‌. باز بود ولي‌ تو بستي‌. حالا بايد با يك‌ وسيله‌اي‌ بازش‌ كني‌ باز. با همان‌ وسيله‌اي‌ كه‌ بستي‌، بازش‌ كني‌. حضرت‌ آدم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ در بهشت‌ در رحمت‌ پروردگار را البته‌ با كليد به‌ روي‌ خودش‌ بست‌. دويست‌ سال‌ زحمت‌ كشيد تا اين‌ در را باز كنه‌. و كليدي‌ كه‌ باز كرد حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. كه‌ وقتي‌ جبرئيل‌ آمد بند حضرت‌ آدم‌، به‌ حضرت‌ آدم‌ گفت‌ كه‌ بگو يا حميد بحق‌ محمد، گفت‌. يا عالي‌ بحق‌ علي‌، گفت‌. يا فاطر بحق‌ فاطمه‌. گفت‌. يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌، گفت‌. وقتي‌ كه‌ گفت‌ يا قديم‌ الاحسان‌ بحق‌ الحسين‌. اين‌ كلمه‌ را كه‌ گفت‌ ديد خودش‌ بدنش‌ لرزيد، روحش‌ يك‌ جلايي‌ پيدا كرد، اشكش‌ جاري‌ شد. بعد جبرئيل‌ نشست‌ گرية‌ حضرت‌ سيد الشهداء را براي‌ او خوند، او گريه‌ كرد. كليدي‌ بود اين‌ گرية‌ بر سيد الشهدا براي‌ اينكه‌ در رحمت‌ پروردگار را دوباره‌ به‌ روي‌ خودش‌ باز كنه‌. بعله‌. همين‌ گريه‌. يك‌ قطره‌ اشك‌ شما اين‌ گاهي‌ ميشه‌ باعث‌ بدبختي‌ دنيا و آخرتتون‌ ميشه‌. گاهي‌ هم‌ ميشه‌ كه‌ باعث‌ سعادت‌ دنيا و آخرتت‌ ميشه‌. برو در مقابل‌ يك‌ ظالم‌ و اشك‌ بريز و طمع‌ بهش‌ داشته‌ باش‌. ببين‌ بدبخت‌ ميشي‌ در دنيا و آخرت‌ يا نه‌. ولي‌ براي‌ محبوبترين‌ خلق‌ خدا و ناراحتي‌هايي‌ كه‌ براي‌ اين‌ محبوب‌ترين‌ خلق‌ خدا از طرف‌ مردم‌ رسيده‌، تو اشك‌ بريز. بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اشك‌ بريز. ببين‌ در روز قيامت‌ دو نفر مي‌آيند اعمالشون‌ را مي‌گذارند توي‌ ميزان‌. مي‌بينند هيچي‌ اعمال‌ نداره‌. گناهانش‌ اينطرف‌، كفة‌ ثوابش‌ هم‌ آنطرف‌. ديديد گاهي‌ مثلا يك‌ پر كاهي‌ آدم‌ بگذاره‌ توي‌ اين‌ كفة‌ ترازو، يك‌ سنگ‌ ده‌ كيلويي‌ هم‌ بگذاره‌ توي‌ اين‌ كفه‌. اين‌ اصلا ميره‌ بالا! هيچي‌. ميگند كه‌ خوب‌ تو كارت‌ ديگه‌ روشنه‌ ديگه‌. احتياجي‌ به‌ وزن‌ هم‌ نداشت‌. حالا ما وزن‌ كرديم‌. بعد يك‌ ملكي‌ ميگه‌ يك‌ چيز سنگيني‌ داره‌ اين‌ شخص‌. اجازه‌ بديد. صبر كنيد. بروند بياورند. هر چيزي‌ كه‌ داره‌، هر كالائي‌ كه‌ داره‌ بايد گذاشت‌ توي‌ پلة‌ ترازو. يك‌ قطره‌ اشك‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، مي‌آيد اين‌ كفة‌ ترازو را مي‌بره‌ بالا. وسيله‌ است‌ همين‌ يك‌ قطره‌ اشك‌. هر كس‌ بر حضرت‌ مجتبي‌ مثلا روايت‌ داره‌ گريه‌ بكنه‌ روز قيامت‌ (نامفهوم‌) فشاري‌ نبينه‌ كه‌ اشكش‌ دربياد. خوب‌ اين‌ وسيله‌ نيست‌؟ ما آنقدر وسيله‌ داريم‌. حتي‌ مي‌آئيم‌ كم‌كم‌ به‌ چيزهاي‌ عادي‌. آقا اين‌ لباس‌ شما وسيله‌ است‌ كه‌ شما سرما نخوري‌. تا اينجا، همة‌ چيزها براي‌ همه‌ كس‌ براي‌ همه‌ چيز وسيله‌ هست‌. اما ولي‌ خدا و پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار، فاطمة‌ زهرا وسيله‌ نيست‌. اگر گفتيد اينها وسيله‌ است‌، اين‌ شركه‌!! ببينيد شيطان‌ چقدر دستش‌ قويه‌، ميتونه‌ كار بكنه‌. با اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ صريحا فرموده‌ و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. توي‌ يك‌ مجلسي‌ نقل‌ ميكردند كه‌ يك‌ آقايي‌ دعاي‌ توسل‌ خونده‌ بود. دعاي‌ توسل‌ معناش‌ چيه‌؟ شما معناش‌ را بلديد. ميگيد كه‌ مثلا يا ابا محمد، يا حسن‌ بن‌ علي‌، ايها المجتبي‌، يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. اينها كه‌ هيچ‌ حرفي‌ تويش‌ نيست‌. ابا محمد كنية‌ حضرت‌ بوده‌. حسن‌ بن‌ علي‌ هم‌ بوده‌. مجتبي‌ هم‌ بوده‌. تا اينجايش‌ كه‌ ديگه‌ همه‌ متفقند. حجت‌ خدا هم‌ كه‌ بوده‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا. ما طلب‌ شفاعت‌ از تو مي‌كنيم‌. ما به‌ تو متوجه‌ شديم‌. ما به‌ تو اظهار ارادت‌ مي‌كنيم‌. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. تو را وسيله‌ قرار داديم‌ بين‌ خودمون‌ و خداي‌ خودمون‌. توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. ما تو را پيش‌ روي‌ خودمون‌ قرار داديم‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. ما حاجاتمون‌ را آورديم‌ در خدمت‌ شما. يا وجيه‌ عند الله‌. اين‌ كجاش‌ با اين‌ حرفهايي‌ كه‌ ما مي‌زنيم‌ منافات‌ داره‌. با عقلتون‌ منافات‌ داره‌. الان‌ يكي‌ از اين‌ شيعيان‌ بايد بگيم‌ كه‌ متأسفانه‌ نفهم‌. اينهايي‌ كه‌ باصطلاح‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ معروف‌ بود از درس‌خونده‌ها بود. نه‌ آقا، شركه‌. شرك‌. كجاش‌ شركه‌؟ كي‌ گفته‌ كه‌ شركه‌؟ يا وجيها عند الله‌، اشفع‌ لنا عند الله‌. تو شفيع‌ ما بشو در نزد خدا. چطور شد قبا و عباي‌ تو تو را گرم‌ ميكنه‌ تو هم‌ اگر نپوشي‌ بيايي‌ سرما ميخوري‌، اين‌ را وسيلة‌ گرم‌ كردن‌ خودت‌ قرار دادي‌. اين‌ شرك‌ نيست‌. طبيب‌ را براي‌ سلامتي‌ خودت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. نميدونم‌ چي‌ بگم‌، آب‌ را براي‌ رفع‌ تشنگيت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. غذا را براي‌ رفع‌ گرسنگيت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. آنوقت‌ امام‌ مجتبي‌ را ما وسيله‌ قرار داديم‌ براي‌ اينكه‌ حاجاتمون‌ را خدا بده‌، اون‌ نميده‌ كه‌، خدا بده‌. اينجا شرك‌ شد؟ اين‌ شيطونه‌. شيطون‌ را بشناسيدها. اينجوريه‌.

 بهترين‌ چيزها، اولا اين‌ را بدونيد خداي‌ تعالي‌ بدون‌ وسيله‌ خيلي‌، من‌ نمي‌خوام‌ اون‌ راه‌ را ببندم‌. ولي‌ تقريبا نيمه‌ بسته‌ است‌ بر روي‌ اكثر مردم‌. بدون‌ وسيله‌ خيلي‌ مشكله‌ كه‌ خدا كسي‌ را بپذيره‌. الا خودش‌ وسيله‌ باشه‌ اون‌ شخص‌، خودش‌ ولي‌ خدا باشه‌. و با وسيله‌ مي‌پذيره‌. اينطوريه‌. قضا الله‌ ان‌ يجري‌ الامور الا باسبابها. و اگر مي‌خواهيد موفق‌ بشيد، در تمام‌ كارهايتون‌، من‌ نسبت‌ به‌ مراحل‌ مختلف‌ تزكية‌ نفس‌ يك‌ مسائل‌ كلي‌ دارم‌ به‌ همة‌ دوستاني‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند ميگويم‌ كه‌ بعضي‌ از كارها احتياج‌ به‌ گفتن‌ ما نداره‌. ولي‌ بايد انجام‌ بديد. يكي‌ از آنها اينه‌ كه‌ انسان‌ در تمام‌ مراحل‌ كمالاتش‌ بايد توسل‌ بكنه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ تا آنها دستش‌ را بگيرند و او را به‌ كمالي‌ برسونند. حالا مي‌خواد در طي‌ برنامه‌هاتون‌ دعاي‌ توسل‌ باشه‌ يا نباشه‌. توسل‌ كنيد، من‌ از وقتي‌ كه‌ خودم‌ يادمه‌ كه‌ باز در خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بودم‌ تا همين‌ الان‌. شايد روي‌ منبر لااقل‌ نگفتم‌. از چيزهايي‌ كه‌ از اذكاري‌ كه‌ هيچوقت‌ از من‌ دست‌ برنداشته‌ و منهم‌ بحمدالله‌ تا تونستم‌ از اون‌ دست‌ برنداشتم‌ توسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. بايد توسل‌ داشته‌ باشيد. توسل‌ چيه‌؟ توسل‌ يك‌ كلمه‌ است‌. نمي‌خواد بشينيد دعاي‌ توسل‌ بخونيد معنايش‌ را هم‌ نميدونيد. نه‌. بگيد آقاجان‌، يا صاحب‌ الزمان‌، يا رسول‌ الله‌، يا اميرالمؤمنين‌، يا هريكيشون‌، يك‌ يك‌ همه‌اشون‌ را بگيد. دستم‌ به‌ دامنت‌. ما را دستگيري‌ كن‌. يك‌ كلمه‌. يك‌ كلمه‌. دستم‌ به‌ دامنت‌ ما خودمون‌ هيچي‌ نداريم‌ از خودمون‌. خدا ميدونه‌ اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌ خيلي‌ كم‌ اشتباه‌ ميكنه‌، خيلي‌ كم‌ ضرر ميكنه‌، خيلي‌ كم‌ انحراف‌ پيدا ميكنه‌. من‌ مكرر گفتم‌. من‌ وقتي‌ روي‌ منبر مي‌نشينم‌ ميگم‌ خدايا، يا صاحب‌ الزمان‌، نميگم‌ خدايا، يكي‌ از ائمه‌ كه‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ ميگفت‌ كه‌ اين‌ رمزه‌، رمز كارم‌ را نميگم‌ به‌ كسي‌! متوسل‌ ميشوم‌ ميگم‌ زبانم‌ را در اختيار شما، يك‌ چيز بگيد كه‌ اين‌ مردم‌ خوششون‌ بياد. نه‌ اينكه‌ خوشتون‌ بياد مثلا تعريفتون‌ را بكنم‌. نه‌. يك‌ حرفي‌ بزنم‌ به‌ دردتون‌ بخوره‌. هميشه‌ هست‌ مگه‌ يك‌ وقت‌ يادم‌ بره‌. اينجور بايد انسان‌ خودش‌ را وابستة‌ به‌ آنها بدانه‌، وابستة‌ به‌ ائمة‌ اطهار بدانه‌. و هيچوقت‌ هم‌ انسان‌ استقلال‌ از اينها پيدا نميكنه‌. يك‌ جمعيتي‌ يك‌ وقتي‌ پيدا شده‌ بودند، زمان‌ سابق‌، همان‌ زماني‌ كه‌ ما با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بوديم‌. در نجف‌ هم‌ بودند و در ايران‌ هم‌ متعدد بودند و در مشهد هم‌ بودند و اينها ميگفتند ما در اوائل‌ خيلي‌ نياز داريم‌ به‌ اين‌ وسيله‌. ولي‌ كم‌كم‌ اين‌ وسيله‌ را ديگه‌ نمي‌خواهيم‌. خودمون‌ كم‌كم‌ ميشيم‌ مستقل‌. ديگه‌ احتياجي‌ به‌ ائمة‌ اطهار و قرآن‌ و پيغمبر و اينها نداريم‌. ولي‌ نه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ ميگفت‌ با فلاني‌، آدم‌ خوبي‌ بود، حرف‌ نزني‌. ميگفت‌ با يهودي‌ حرف‌ بزن‌ با اين‌ حرف‌ بزن‌. گفتم‌ چرا؟ خيال‌ كرديم‌ استادمون‌ با او يك‌ دشمني‌ خاصي‌ داره‌. يك‌ نظري‌ داره‌. گفت‌ يهودي‌ تو را از امام‌ زمانت‌ جدا نميكنه‌، ولي‌ او ميكنه‌. تا توي‌ بهشت‌، تا بهشت‌ عدن‌، آنجا كه‌ هستيم‌ها، بايد واسطه‌ داشته‌ باشيد. بايد خدا بين‌ تو و خدا يك‌ واسطه‌اي‌ باشه‌، يك‌ وسيله‌اي‌ باشه‌. هيچ‌ كجا نميشه‌، هيچ‌ وقت‌ نميشه‌، هيچ‌ زمان‌ نميشه‌ كه‌ انسان‌ بگه‌ ما ديگه‌ راحت‌ شديم‌ از ائمة‌ اطهار. ما از اين‌ حرفها آنوقتها هم‌ داشتيم‌. يكي‌ به‌ ما ميگفت‌ ميدونيد شما مثل‌ كي‌ مي‌مونيد؟ گفتم‌ مثل‌ كي‌؟ مثل‌ بچه‌اي‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بزرگي‌ ورداشته‌ از اينور جوي‌ مي‌خواد بگذاره‌ آنور جوي‌، اين‌ وسط‌ چسبيده‌ (نامفهوم‌). امام‌ مي‌خواد تو را ردت‌ كنه‌، بري‌ طرف‌ خدا. تو اين‌ وسط‌ چسبيدي‌ آقا خودت‌ (نامفهوم‌). شيطان‌ چه‌ جور حرف‌ ميگذاره‌ توي‌ دهن‌ اينها. گفتم‌ نه‌ تو در مثالت‌ اشتباه‌ كردي‌. آنها نمي‌خواهند ما را رد كنند. آنها خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ فرموده‌ كه‌ تا آخر عمر موجودات‌ و عالم‌ هستي‌، اختيار همه‌ را بدهند دست‌ شما خاندان‌ عصمت‌ و شما تدبير امور آنها بكنيد. ان‌ علينا حسابهم‌ غيابهم‌. در زيارت‌ جامعه‌ مي‌بينيم‌ كه‌ همينطوري‌ دربارة‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما ميگيم‌. روز قيامت‌ حسابمون‌ با ائمة‌ اطهاره‌. اينها با خدا فرقي‌ نمي‌كنند. اينها لسان‌ اللهند. اذن‌ اللهند. وجه‌ اللهند. شما دربارة‌ امام‌ زمانتون‌ ميگيد اين‌ وجه‌ الله‌ الذي‌ اليه‌ يتوجه‌ الاولياء. اولياء خدا وقتي‌ مي‌خواهند به‌ خدا متوجه‌ بشوند، به‌ اين‌ وجه‌ الله‌ توجه‌ مي‌كنند. كه‌ شايد الان‌ براي‌ شماها بغرنج‌ باشه‌. و واقعا انسان‌ به‌ كمالي‌ ميرسه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مراحل‌ كمالات‌ ميرسه‌ مي‌بينه‌ كه‌ فرقي‌ نميكنه‌ با امام‌ زمان‌ صحبت‌ كنه‌ يا با خدا. يك‌ مثالي‌، حالا چون‌ حرفش‌ را زدم‌ يك‌ مثالي‌ بزنم‌ براي‌ شما. يكي‌ مي‌آد با شما احوالپرسي‌ ميكنه‌. بعد يك‌ نفر مي‌پرسه‌ آقا شما با بدن‌ او صحبت‌ كرديد يا با روحش‌؟ شما چي‌ جواب‌ مي‌ديد؟ با بدنش‌ يا با روحش‌؟ بدن‌ بمنزلة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ روح‌ هم‌ بمنزلة‌ خدا. وقتي‌ با علي‌ داري‌ صحبت‌ ميكني‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صحبت‌ كردي‌ يا با خدا؟ عين‌ اين‌ مي‌مونه‌. وجه‌ اللهند. يعني‌ صورت‌ خداست‌. يعني‌ مظهر صفات‌ پروردگاره‌. خداي‌ تعالي‌ همانطوري‌ كه‌ ما با دستمون‌ اظهار قدرتمون‌ را مي‌كنيم‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ با يد الله‌ كه‌ حضرت‌ امير يا هر يك‌ از ائمه‌ هستند اظهار قدرتش‌ را ميكنه‌. اينها را بفهميم‌، بشناسيم‌. معرفتمون‌ را سطحش‌ را ببريم‌ بالا. به‌ يك‌ جائي‌ انسان‌ از نظر سطح‌ كمالات‌ ميرسه‌ كه‌ وقتي‌ ميگه‌ يا علي‌، فرقي‌ نميكنه‌ خدا را ميگه‌ يا امير المؤمنين‌. فرقي‌ نميكنه‌. و واقعا هم‌ فرقي‌ نميكنه‌. و واقعا از نظر عقل‌ تو فرقي‌ نميكنه‌. همانطور كه‌ وقتي‌ اسم‌ مرا ميبري‌ ميگي‌ حسن‌ مثلا بدن‌ مرا صدا ميزني‌ يا روح‌ مرا؟ كدوم‌ يكي‌؟ در عين‌ اينكه‌ دو تا هستند. در عين‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ عظمتي‌ داره‌ كه‌ اصلا همان‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ با تمام‌ عظمتش‌ در مقابل‌ خدا ناچيزه‌. محدود در مقابل‌ نامحدود، مخلوق‌ در مقابل‌ خالق‌، اصلا چيزي‌ نيست‌. اما در عين‌ حال‌ خودش‌ خواسته‌ كه‌ اينطوري‌ باشه‌. فاتقوا اليه‌ الوسيله‌. اگر مي‌خواهيد، شما چطور به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اظهار محبت‌ مي‌كنيد؟ همه‌ ميگند آقا برو هر چه‌ مي‌توني‌ به‌ حضرت‌ رضا اظهار محبت‌ بكن‌ تا فلان‌ پول‌ را بهت‌ بدهند. شما چيكار مي‌كنيد؟ مي‌رويد توي‌ حرم‌. در صحن‌ را مي‌بوسي‌. كف‌ صحن‌ را مي‌بوسي‌. در حرم‌ را مي‌بوسي‌. ضريح‌ را مي‌بوسي‌. دور ضريح‌ مي‌گردي‌. همه‌ جا را مي‌بوسي‌ و مي‌آيي‌. ميگويند نه‌ اينها ضريح‌ بود و در بود و چوب‌ بود و، مرتيكه‌ خيال‌ ميكنه‌ ما اينها را نمي‌فهميم‌. به‌ ضريح‌ حضرت‌ رسول‌ ميگه‌ هذا حديد. گفتم‌ اينقدر عقلم‌ ميرسه‌ كه‌ اين‌ آهنه‌. خيال‌ ميكنه‌ من‌ نمي‌فهمم‌ اين‌ آهنه‌. اين‌ آهن‌ است‌ و خاك‌ است‌ و سنگ‌ است‌ و چوب‌ است‌ و طلا است‌ و نقره‌. آخه‌ تو، نه‌ تو اظهار محبت‌ به‌ حضرت‌ رضا نكردي‌. ميشه‌؟ ما اظهار محبتمون‌ به‌ حضرت‌ رضا همينه‌. حضرت‌ رضا روح‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ هيچوقت‌، حتي‌ زمان‌ حياتش‌ هم‌، تازه‌ شما به‌ يك‌ عالم‌، خود امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ ميروي‌ خدمتش‌ انشاء الله‌ مشرف‌ بشيد خدمت‌ حضرت‌ وليعصر شما چطور اظهار محبت‌ مي‌كنيد؟ دستش‌ را مي‌بوسيد. دست‌ آقا گوشت‌ و پوست‌ و استخوانه‌. امام‌ كه‌ اين‌ نيست‌. اين‌ لباسه‌ روح‌ مقدس‌ امامه‌.

 و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. هر چيزي‌ كه‌ ارتباطي‌ با خاندان‌ عصمت‌ داره‌ و با خدا داره‌ اينها وسيله‌ ميشه‌. وسيلة‌ شما ميشه‌. در حرم‌، در صحن‌، ضريح‌ مطهر، گرد و غبار تا جائي‌ كه‌ اون‌ شخص‌، خيلي‌ عجيبه‌! مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ اين‌ را در كتاب‌ الغدير، كتاب‌ الغدير يك‌ كتابي‌ بوده‌ كه‌ مي‌خواسته‌ جنبة‌ جهاني‌ داشته‌ باشه‌. ايشان‌ عليه‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌ بايد نقاط‌ ضعفي‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ جريان‌ را ايشان‌ در اين‌ كتاب‌ معتبر نقل‌ ميكنه‌. ميگه‌ كه‌ يك‌ شخصي‌، يك‌ شخصي‌ دزد راهزن‌ بوده‌. سابقها زياد بودند. ابوي‌ من‌ نقل‌ ميكرد ميگفت‌ به‌ اين‌ دهنة‌ زيدر كه‌ كاروانها مي‌رسيدند، ديگه‌ آنجا حملات‌ دزدها شروع‌ ميشد. پنجاه‌ درصد كاروانها را مي‌دزديدند. خوب‌. يك‌ عده‌ راهزن‌ بودند. اين‌ هم‌ دزد و راهزن‌ است‌ ظاهرا. مي‌آيد سر راه‌ زوار سيد الشهدا مي‌نشينه‌. يك‌ عده‌ زائر حركت‌ كردند بروند براي‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. مي‌نشينه‌. اينها ديرتر مي‌آيند اينهم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. در عالم‌ رؤيا مي‌بينه‌ كه‌ قيامت‌ برپاست‌ و اين‌ آقا را هم‌ بعنوان‌ دزد ملائكة‌ غلاظ‌ و شداد گرفته‌اند و دارند بطرف‌ جهنم‌ مي‌برندش‌. مي‌رسند نزديك‌ جهنم‌، اين‌ خودش‌ داره‌ مي‌بينه‌، آتش‌ ميره‌ عقب‌. هر چي‌ مي‌برندش‌ آتش‌ هم‌ ميره‌ عقب‌تر. يك‌ دفعه‌ يك‌ صدايي‌ از توي‌ آتش‌ درآمد كه‌ من‌ چطور اين‌ را بسوزانم‌ و حال‌ آنكه‌ خاك‌ كف‌ پاي‌ اسب‌ زوار سيد الشهداء رويش‌ نشسته‌. ظاهرا اين‌ همانطور كه‌ خواب‌ بوده‌، كاروان‌ رفته‌ غبار نشسته‌ روي‌ اين‌. من‌ چطور اين‌ را بسوزونم‌. از خواب‌ مي‌پره‌. مي‌بينه‌ بعله‌ كاروان‌ رفته‌ و خاك‌ هم‌ روي‌ اين‌ بدنش‌ نشسته‌ و، خدا بخواد يكي‌ را بيدار كنه‌ اينجوري‌ بيدارش‌ ميكنه‌. ميزنه‌ توي‌ سر خودش‌. آقا خاك‌ كف‌ پاي‌ اسب‌ زوار سيد الشهداء وسيله‌ ميشه‌ كه‌ آتش‌ جهنم‌ يكي‌ را نسوزانه‌. ما هر چي‌ داريم‌ از طريق‌ وسيله‌ دارم‌ اصلا. از خواب‌ پا ميشه‌. گريه‌ كنان‌ ميره‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و اظهار ارادتي‌ ميكنه‌ و يك‌ شعري‌ ميگه‌. يك‌ شاعري‌ هم‌ شعرهاي‌ خوبي‌ گفته‌ بوده‌. هر دوشون‌ را مي‌آورند. حضرت‌ سيد الشهداء به‌ اين‌ آقاي‌ دزد سابقي‌ كه‌ شعر در مدح‌ سيد الشهداء گفته‌ يك‌ صلة‌ بزرگتري‌ ميده‌. آن‌ شاعر بيخودي‌ گله‌مند ميشه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد اين‌ مهمانه‌، تازه‌. اين‌ معناي‌ وسيله‌ است‌.

 بخدا قسم‌ آقايون‌، اين‌ اعتقاد منه‌. حالا شماها خودتون‌ مي‌دونيد. من‌ نمي‌خوام‌ تحميل‌ كنم‌ اعتقادم‌ را به‌ شما. ولي‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ چشم‌ دلتون‌ را باز كنيد، يك‌ خورده‌اي‌ به‌ فكر باشيد. متوجه‌ ميشيد كه‌ اين‌ اعتقاد بيجا نيست‌. بخدا قسم‌ يك‌ ذره‌ خاك‌ صحن‌ حرم‌، صحن‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ها، از صد تا داروي‌ قوي‌ كه‌ اگر داروي‌ سرطان‌ كشف‌ بشه‌ها، قوي‌، سرطان‌، بهتر شفا ميده‌. اين‌ عقيدة‌ منه‌. حالا آقاي‌ جلالي‌ بلند شد من‌ يكدفعه‌ چشمم‌ به‌ ايشان‌ افتاد. (نامفهوم‌) آن‌ بچه‌ را بردند، خاك‌ ضريح‌ را يك‌ ذره‌ روي‌ چشمش‌ ماليدند، گفتند چشمهايت‌ را بگذار روي‌ هم‌ تا شفا پيدا نكردي‌ چشمهايت‌ را باز نكن‌. اون‌ محمد آقا، شايد اينجا باشند؟ هست‌. هر شب‌ هم‌ مي‌بينيم‌ چشمهاي‌ نرگسيش‌. بعله‌. اين‌ را ديگه‌ خود ايشان‌ گفت‌ ديگه‌. گواه‌ شاهد راستين‌ و راستين‌ باشد. (نامفهوم‌) اينهم‌ لطف‌ خود حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. خوب‌. كدوم‌ دارويي‌ ميخواسته‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنه‌، كدوم‌ عمل‌ ميخواسته‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنه‌؟ نميگم‌ به‌ دارو و دوا و اينها رو نياريد. يك‌ چيزهايي‌ طبيعي‌ هست‌، يك‌ مسائلي‌ هست‌، اينها خودش‌ هم‌ وسيله‌ است‌. شما فكر نكنيد كه‌ دارو مثلا ديگه‌ از دائرة‌ الهي‌ خارجه‌. اينها هم‌ وسيله‌ است‌. خدا شفا را توي‌ دارو گذاشته‌. خداي‌ تعالي‌ توي‌، منتهي‌ يك‌ مسئلة‌ ايمان‌ و اعتقادي‌ هم‌ هست‌. دو تا راهه‌. ايمانت‌ را تقويت‌ بكن‌، ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌.

 بهرحال‌ اميدواريم‌ كه‌ من‌ زياد از معجزات‌ روي‌ منبر صحبت‌ نمي‌كنم‌. چون‌ معجزاتي‌ كه‌ بيشتر چشم‌ ما را پر ميكنه‌ راجع‌ به‌ جنبه‌هاي‌ جسماني‌ و بدن‌ و كور شفا دادن‌ و سرطان‌ شفا دادن‌ و اينهاست‌. ولي‌ آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ كار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌، شفاي‌ روح‌ ما هستند. طبيب‌ روح‌ ما هستند. ميگند هر چي‌ بدنت‌ هر طور ميخواد بشه‌، بشه‌. روحت‌ سالم‌ باشه‌. يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ عرض‌ كرد آقا من‌ فقيرم‌، چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌. همه‌ را هم‌ راست‌ ميگفت‌. حضرت‌ گفت‌ تو خيلي‌ ثروتمندي‌. گفت‌ نه‌. خيال‌ كرد حضرت‌ باور نكردند. حضرت‌ فرمودند اگر ولايت‌ ما را بخواهند ازت‌ بگيرند و تمام‌ دنيا را بهت‌ بدهند عوض‌ ميكني‌؟ گفت‌ نه‌! رفت‌. آقا ولايت‌ معناش‌ همينه‌ كه‌ ما آنچه‌ كه‌ مرتبط‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ اينها را وسيلة‌ بين‌ خودمون‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار بدونيم‌.

 خوب‌ يكي‌ از وسائل‌ بسيار قوي‌، بسيار قوي‌ كه‌ ديگه‌ بايد بهش‌ خيلي‌ توجه‌ كرد. حتي‌ باب‌ الحوائج‌ معروف‌ شده‌ كه‌ همة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ باب‌ الحوائجند. ولي‌ ايشان‌ معروفند و در موقعيتي‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ واقع‌ شده‌اند كه‌ بايد اين‌ اسم‌ رويشون‌ بگذاريد. چون‌ تعرف‌ الاشياء باضدادها. هميشه‌ هر چيزي‌ با ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌. اهل‌ سنت‌ يك‌ امام‌ دارند كه‌ اسمش‌ امام‌ اعظمه‌. كه‌ يقينا بيشتر از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر اين‌ امام‌ اعظم‌ طرفدار داره‌. بين‌ مرقد حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و قبر ابو حنيفه‌ شايد پانصد متر بيشتر فاصله‌ نباشه‌. من‌ با دوستي‌ داشتيم‌ مي‌رفتيم‌ آنجا. شب‌ جمعه‌اي‌ بود ديدم‌ درش‌ بسته‌ است‌. گفتم‌ به‌ حسب‌ تصادف‌، به‌ دوستم‌ ميگفتم‌، اگر يك‌ نفر بنا بوده‌ به‌ وسائل‌ طبيعي‌ قرضش‌ ادا بشه‌ مي‌آمد اينجا و متوسل‌ ميشد، و ميگفت‌ من‌ رفتم‌ به‌ قبر ابوحنيفه‌ متوسل‌ شدم‌ و قرضم‌ ادا شد، اين‌ جور بود الان‌ اقلا هفت‌ هشت‌ نفري‌ مي‌آمدند. شايد قرض‌ آنها هم‌ ادا بشه‌. معلومه‌ خداي‌ تعالي‌ جلو را مي‌گيره‌. اگر هم‌ بناست‌ قرضش‌ ادا بشه‌ نميگذاره‌ كه‌، آقا شب‌ جمعه‌ است‌ در حرم‌ در مقبرة‌ ايشان‌ بسته‌ شد، بسته‌ بود. ما گفتيم‌ مي‌خواهيم‌ داخل‌ را ببينيم‌. رفتند با زحمت‌ آن‌ كليد دار را آوردند. در را باز كرد ما تويش‌ را نگاه‌ كرديم‌ و آمديم‌ بيرون‌. اما حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر، عين‌ حرم‌ حضرت‌ علين‌ بن‌ موسي‌ الرضا. مردم‌ مي‌رن‌  حاجت‌ مي‌گيرند. عربها رسمشون‌ است‌ وقتي‌ كه‌ حاجتشون‌ برآورده‌ مي‌شه‌ يك‌ مقدار نقل‌ مي‌خورند مي‌يارن‌ توي‌ حرم‌ مي‌پاشند. كه‌ دائما كف‌ حرم‌ پر از نقله‌. اين‌ قدر حاجت‌ مي‌ده‌. باب‌ الحوائج‌. اون‌ رفت‌ و آمد، اون‌ آمد و شد. اون‌ اظهار علاقه‌ و حال‌ اين‌ كه‌ در دوران‌ زندگي‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر يا محجور  بوده‌ و يا هم‌ كنار بوده‌ يا در زندانها به‌ سر مي‌بره‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ بدن‌ مقدسش‌ را آوردند در خونه‌اش‌، شنيديد با اون‌ وضع‌. اما ابو حنيفه‌ اين‌ طوري‌ نبود. و لذا خدايا تو مي‌دوني‌ كه‌ ما يعين‌ لااقل‌ اين‌ جمع‌ معتقدند كه‌ وجود مقدس‌ باب‌ الحوائج‌ موسي‌ ابن‌ جعفر وسيلة‌ بسيار قوي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند از تو رحمتت‌ را براي‌ ما دريافت‌ كنه‌ به‌ ما عنايت‌ كنه‌. ما چيزي‌ نمي‌خواييم‌. نمي‌گيم‌ خودشون‌ اين‌ كارها را مي‌كنند، مي‌گيرند و مي‌دن‌. لذا امشب‌ متوسل‌ به‌ اين‌ بزرگوار بشيم‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ داشته‌ باشيد. السلام‌ علي‌ معذب‌ في‌ قعر السجود. سلام‌ ما بر اون‌ آقايي‌  كه‌ در زندان‌ تاريك‌ معذب‌ بود. السلام‌ علي‌ معذب‌ في‌ قعر و ظلم‌ يحمل‌ من‌ الي‌، براي‌ اين‌ كه‌ شيعيان‌ متوجه‌ نشن‌ امامشون‌ كجاست‌. هر روز يا هر چند مدت‌ يك‌ مرتبه‌ از زنداني‌ به‌ زندان‌ ديگر موسي‌ ابن‌ جعفر را منتقل‌ مي‌كردند. بعضي‌ از اين‌ زندانبانها تا حدي‌ انسان‌ بودند، نسبت‌ به‌ آقا احترام‌ مي‌كردند. اونقدر فشار آورد روي‌ آقا كه‌ من‌ اونچه‌ نوشته‌اند نمي‌خوام‌ بخونم‌، نخواهم‌ گفت‌. كه‌ چقدر اذيت‌ و آزار روي‌ موسي‌ ابن‌ جعفر آورد.

 آنقدر اين‌ زندان‌ تاريك‌ بود كه‌ حضرت‌ اوقات‌ نمازش‌ را با خواندن‌ قرآن‌ و خواندن‌ نمازها متوجه‌ مي‌شد به‌ صورت‌ ظاهر. اونقدر اذيت‌ شد. حالا اين‌ دعاها البته‌ براي‌  موسي‌ ابن‌ جعفر در اثر فشار و ناراحتي‌ نبود كه‌ بعضي‌ بيان‌ مي‌كنند. اجمالا اين‌ مطالب‌ را مي‌فرمود. يامخلف‌ به‌ من‌ و رحم‌ اي‌ خدايي‌ كه‌ طفل‌ را از رحم‌ مادر نجات‌ مي‌دي‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ اونقدر اين‌ زندان‌ تاريك‌ بوده‌، اين‌ قدر اين‌ سلول‌ تنگ‌ بوده‌ كه‌ يك‌ چنين‌ تشبيهي‌ موسي‌ ابن‌ جعفر راجع‌ به‌ زندان‌ هارون‌ الرشيد كرد. خلصني‌ من‌ افضل‌ الهارون‌، يك‌ عده‌ آمده‌ بودند براي‌ پيدا كردن‌ امامشون‌ در بغداد. از اين‌ سؤال‌ كردند، از اون‌ سؤال‌ كردند، بالاخره‌ رسيدند كنار زندان‌ موسي‌ ابن‌ جعفر. از زندابان‌ سؤال‌ كردند آيا آقاي‌ ما در اين‌ زندان‌ به‌ سر مي‌بره‌؟ گفت‌ بلي‌ ولي‌ الان‌ او از زندان‌ آزاد مي‌شه‌. خوشحال‌ شدند. اونطوري‌ كه‌ نقل‌ شده‌، ايستاده‌ بودند ببينند آقاشون‌ چطور از زندان‌ آزاد، مي‌گه‌ يك‌ وقت‌ در زندان‌ باز شد. جنازه‌اي‌ روي‌ دوش‌ چهار نفر يك‌ نفر هم‌ صدا مي‌زند هذا امام‌ الربذه‌. آي‌ آقامون‌ موسي‌ بن‌ جعفر همة‌ حوائجي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ كه‌ در ضمن‌ دعاها چه‌ در ضمن‌ قرآن‌ به‌ سر گرفتنها و چه‌ در گوشه‌ و كنار خدايا از تو خواستيم‌ هماني‌ كه‌ از تو خواستيم‌  به‌ آبروي‌ آقامون‌ موسي‌ ابن‌  جعفر به‌ ما مرحمت‌ بفرما. (الهي‌ آمين‌).

 

۲۱ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۲ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – معرفت‌ امام‌ زمان‌ (علیه السلام)

 معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداء 21 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. انما ولي‌ كم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلاه‌ و يعطوني‌ الزكاه‌ و هم‌ راكعون‌.

 شب‌ بيست‌ و يك‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌، شب‌ شهادت‌ حضرت‌ امير المؤمنان‌ و احتمال‌ قوي‌ دارد كه‌ شب‌ قدر باشد و شما دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خواب‌ را بر خودتون‌ تحريم‌ كرده‌ايد با اميد بسيار زياد به‌ در خانة‌ خدا آمده‌ايد. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ رئوف‌ خداي‌ رحمن‌، خدايي‌ كه‌ اون‌ قدر بندگانش‌ مهربانه‌ كه‌ اگر به‌ آيات‌ قرآن‌ مراجعه‌ كنيد، دقت‌ كنيد انسان‌ احتمال‌ داره‌ كه‌ مغرور بشه‌ به‌ رأفت‌ خدا. ولي‌ بخاطر اين‌ كه‌ ما به‌ اون‌ حد مغرور نشيم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ما غرك‌ بربك‌ الكريم‌. اي‌ بشر كه‌ مغرورت‌ كرده‌ كه‌ خدا كريمه‌؟ يكي‌ از علما و اولياء خدا به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ وقت‌ اين‌ آيه‌ را خوندم‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ عرض‌ كردم‌ خودت‌. چون‌ فورا بعدش‌ مي‌گه‌ كه‌ الذي‌ خلقك‌ فسواك‌ فعدلك‌. راضي‌ نمي‌شه‌ پروردگار  كه‌ اينجا تند صحبت‌ كنه‌. مي‌گه‌ اون‌ خدايي‌ كه‌ تو را خلق‌ كرده‌، اون‌ خدايي‌ كه‌ به‌ تو همه‌ چيز داده‌، خلقك‌ فسويك‌ فعدلك‌. اين‌ خدا غرور نبايد انسان‌ پيدا كنه‌. گول‌ نبايد انسان‌ بخوره‌. هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اراداه‌، مربوط‌ به‌ عمل‌، مربوط‌ به‌ تهذيب‌ نفس‌ خود انسانه‌. ولي‌ خدا خيلي‌ مهربانه‌ آقايون‌. خدا خيلي‌ شماها را دوست‌ داره‌. من‌ يك‌ وقتي‌، حتي‌ همين‌ امشب‌ هم‌ يك‌ قدري‌ مشغول‌ اعمال‌ امشب‌ شده‌ بوديم‌، به‌ پروردگار مي‌گفتم‌ كه‌ خدايا تو اگر ما را دوست‌ نمي‌داشتي‌ خلقمون‌ نمي‌كردي‌. كي‌ مجبورت‌ كرده‌ بود كه‌ خلقمون‌ كني‌. دوستمون‌ داره‌. دوستي‌، دوستي‌ مي‌ياره‌، محبت‌، محبت‌ مي‌ياره‌. اگر اين‌ را بفهميم‌ كه‌ خدا خيلي‌ ما را دوست‌ داره‌، ما هم‌ به‌ خدا محبت‌ خواهيم‌ كرد. در يك‌ چونين‌ شبي‌ دور هم‌ جمع‌ شده‌ايم‌. اول‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ آقا عاجرك‌ الله‌. في‌ مصيبت‌ جدك‌ اميرالمؤمنين‌ كه‌ جهان‌ بشريت‌ يكي‌ از اشكالاتش‌ همينه‌ كه‌ بايد نقطة‌ حساس‌ فضيلت‌ اون‌ قدر مظلوم‌ بر اين‌ دنيا واقع‌ بشه‌ كه‌ در زيارتش‌ بخوانيم‌ السلام‌ علي‌ اول‌ المظلوم‌. اول‌ مظلومه‌ آقا امير المؤمنين‌. اين‌ را متوجه‌ باشيد. احتمال‌ قوي‌ داره‌ امشب‌ شب‌ قدر باشه‌. چون‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ يا بعضي‌ از ائمه‌ مي‌رسند. افرادي‌ بودند وضع‌ كارشون‌، شغلشون‌ طوري‌ بوده‌ كه‌ نمي‌توانستند هر سه‌ شب‌ را در احياها در اجتماعات‌ در عبادت‌ حاضر بشن‌، اصرار داشتند كه‌ شب‌ قدر را امام‌ عيله‌ الصلاة‌ و السلام‌ تعيي‌ كنه‌.

 حضرت‌ به‌ اين‌ مضامين‌ مي‌فرموده‌اند اين‌ همه‌ ثواب‌ اين‌ همه‌ اجر، چه‌ اشكال‌ داره‌ دو شب‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و يكم‌ و يكي‌ هم‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ تو عبادت‌ كني‌. دو شب‌ خودت‌ را در دورة‌ سال‌ وادار كني‌ اون‌ كاري‌ كه‌ اولياء خدا هر شب‌ مي‌كنند. بعضي‌ از اولياء خدا هستند كه‌ اون‌ قدر خدا را دوست‌ دارند كه‌ منتظرند به‌ مجرد اين‌ كه‌ شب‌ مي‌شه‌ و مردم‌ به‌ خواب‌ مي‌رن‌ مي‌نشينند در مقابل‌ قبله‌ و با ذات‌ مقدس‌ پروردگار مناجات‌ مي‌كنند. اين‌ دعاي‌ ابوحمزة‌ ثمالي‌ كه‌ واقعا بزرگترين‌ ذخيره‌اي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما عنايت‌ كرده‌. اين‌ دعا و دعاهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. صحيفة‌ سجاديه‌. دعاهاي‌ خسمة‌ عشر كه‌ در مفاتيح‌ هست‌ كه‌ هر يكيش‌ براي‌ يكي‌ از مراحل‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ مفيده‌، مطالبي‌ دارد. حقايقي‌ دارد همين‌ دعاي‌ افتتاحي‌ كه‌ مي‌خوندند من‌ نشسته‌ بودم‌ بعضي‌ از جملاتش‌ را كه‌ گوش‌ مي‌دادم‌ واقعا عجيب‌ عميقه‌. اين‌ را به‌ طور كلي‌ عرض‌ كنم‌. كه‌ دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا رسيده‌، در سطح‌ بسيار عالي‌ است‌. هم‌ از نظر علمي‌ و هم‌ از نظر عرفاني‌ هم‌ از نظر اعتقادي‌. ما طبق‌ برنامه‌اي‌ كه‌ شبهاي‌ گذشته‌ داشتيم‌ و اعمال‌ خوب‌ امشب‌ كه‌ در روايت‌ دارد و در كلام‌ بعضي‌ از علما مثل‌ سيد ابن‌ طاوس‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ هم‌ هست‌ كه‌ اگر در شب‌ قدر انسان‌ به‌ مذاكرة‌ علم‌ و دانش‌ بپردازه‌ از همة‌ عبادات‌ افضله‌. عبادت‌ بيشتر تو ذهن‌ ما مي‌ياد كه‌ انسان‌ نماز بخوانه‌، دعا بخوانه‌، مثلا ذكر بگه‌ اما در رتبة‌ اول‌ از نظر اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ و از نظر قرآن‌ و بالاخره‌ از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار طلب‌ علم‌ و دانشه‌. پس‌ روحتون‌ را بالا ببريد. فكرتون‌ را رشد بديد. همة‌ معطلي‌ و انتظاري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دارد و ائمة‌ اطهار داشتند و خود حجت‌ ابن‌ الحسن‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ آماده‌ بشن‌ براي‌ ظهور و كسب‌ علم‌ و دانش‌ از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌. امام‌ عصر ارواحنا فدا تشريف‌ نمي‌يارد براي‌ اين‌ كه‌ دنياي‌ ما را فقط‌ اصلاح‌ كند. اين‌ كه‌ در روايات‌ زيادي‌ دارد. يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا بعد اماما من‌. اين‌ بخاطر رفعه‌ مانعه‌. هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌. هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ دنيا پر از عدل‌ و داد بشه‌. چون‌ در وقتي‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جوره‌، انسان‌ نمي‌تواند رشد خودش‌ را بكنه‌. ظالمين‌ ستمگران‌، طاغوتيها مانع‌ از رشد انسان‌ مي‌شن‌. از صراط‌ مستقيم‌ مي‌شن‌. مي‌ياد كه‌ اين‌ ظلم‌ و جور را دفن‌ كنه‌، عدل‌ و داد به‌ وجود بياره‌، جاده‌ را صاف‌ كنه‌ تا شما بعد حركت‌ كنيد. من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ در همين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ در زمان‌ طاغوت‌ همين‌ را مي‌گفتند. مي‌گفتند در زمان‌ قبل‌ از انقلاب‌ ما هشتاد در صد كارمون‌ دفع‌ مانع‌ بود. جاده‌ صاف‌ كردن‌ بود. بيست‌ درصد حركت‌ بود. مثل‌ اين‌ كه‌ يك‌ ماشيني‌، يك‌ راننده‌اي‌ مي‌بينه‌ تو جاده‌ سنگ‌ زياد ريخته‌ هر چند قدمي‌ كه‌ مي‌ره‌ بياد پايين‌ اين‌ سنگها را از تو جاده‌ به‌ اون‌ طرف‌ بريزه‌ يك‌ مقدار حركت‌ كنه‌.

 ما الان‌ گرفتاري‌ كه‌ همين‌ الان‌ ما مردم‌ كرة‌ زمين‌ داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ موانع‌ زياده‌. تا يك‌ عده‌ شروع‌ مي‌كنند به‌ اين‌ كه‌ راه‌ خدا را بگيرند برن‌ دقيقا طبق‌ آيات‌ قرآن‌ حركت‌ كنند و تهذيب‌ نفس‌ كنند. تهذيب‌ نفسي‌ كه‌ همة‌ علما، تمام‌ دانشمندان‌ قرآن‌ مجيد و ائمة‌ اطهار و تمام‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همه‌ براي‌ اين‌ آمدند و صريحا قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ليذيكهم‌ و يعلم‌ هم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اينها چي‌ مي‌گن‌. حرف‌ تازه‌اي‌ دارند، چكار مي‌كنند و صدها مانع‌ ديگر. اين‌ مسئله‌ است‌ كه‌ سبب‌ مي‌شه‌ حضرت‌ ولي‌ عصر، اول‌ مي‌فرمايد كه‌ جاده‌ را صاف‌ مي‌كنه‌، يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا. والا به‌ قول‌ يكي‌ از دانشمندان‌ ظاهرا” در اخلاق‌ ناصري‌ مربوط‌ به‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ اتحاد، دوستي‌ من‌ اين‌ جمله‌ را از ايشان‌ نوشتم‌. اسلام‌ براي‌ ايجاد عدل‌ نيامده‌، اين‌ را بدونيد. عدل‌ و داد وقتي‌ بايد باشه‌ كه‌ ظلم‌ و جور هست‌. شما كي‌ به‌ دادگستري‌ مراجعه‌ مي‌كنيد؟ وقتي‌ دعوا داريد. دعوا نداشته‌ باشيد به‌ دادگستري‌ كاري‌ نداريد. كي‌ يك‌ دادخواه‌ مي‌خواهيد كه‌ بياد عظمت‌ را پياده‌ كنه‌، وقتي‌ كه‌ ظلمي‌ در كنارتون‌ باشه‌. اسلام‌ آمده‌، اخوت‌ اسلامي‌ به‌ وجود بياره‌ و بعد از به‌ وجود آمدن‌ عدل‌ و داد كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا با امامتشون‌ با رهبريشون‌ به‌ وجود مي‌يارن‌ اونجا تازه‌ نوبت‌ زندگي‌ صحيحه‌. عدل‌ و داد فقط‌ براي‌ اين‌ كه‌ جاده‌ را صاف‌ كنند. عدل‌ و داد براي‌ اين‌ كه‌ دست‌ ظالم‌ را قطع‌ كنند. عدل‌ و داد براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ ايران‌ مثل‌ يك‌ چنين‌ شبي‌، مثل‌ فردايي‌ جمع‌ شدند و جديت‌ كردند و خواستة‌ خودشون‌ را پياده‌ كردند و يك‌ ظالم‌ را بيرون‌ كردند، اين‌ كار را كردند. خوب‌ مي‌خوان‌ داشته‌ باشند اين‌ انقلاب‌ را. ببينيد در آمريكا تصويب‌ مي‌كنند بوجه‌اي‌ را براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ انقلاب‌ را ضايع‌ كنند. از اون‌ طرف‌ ممالك‌ دنيا، خدا مي‌دونه‌ گاهي‌ انسان‌ با مردم‌ دنيا كه‌ برخورد مي‌كنه‌ خيال‌ مي‌كنند ما يك‌ دشمن‌ اونها هستيم‌. اگر گفتيم‌ انقلابمون‌ را صادر كنيم‌، يعني‌ براي‌ شما هم‌ ما دلسوزيم‌، براي‌ مردم‌ دنيا هم‌ دلسوزيم‌. مردم‌ مسلمان‌ ساير دنيا هم‌ بايد از اين‌ نعمت‌ الهي‌ كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ ان‌ هدانا الله‌ استفاده‌ كنند. و الاّ كسي‌ نمي‌خواد بياد مملكت‌ ديگه‌اي‌ را تصرف‌ بكنه‌. اما شما هم‌ بيائيد آنچه‌ كه‌ ما تجربه‌ كرديم‌ شما هم‌ استفاده‌ كنيد. خيلي‌ خوبه‌ در زندگي‌ آقايون‌ كه‌ از تجربيات‌ ديگران‌ انسان‌ استفاده‌ بكنه‌. او ضررش‌ را كرده‌، او جوانش‌ كشته‌ شده‌ است‌، او بودجه‌ خرج‌ كرده‌، استفاده‌ بكنيم‌. اين‌ را ما ميگيم‌ هر چي‌ هم‌ ميگيم‌ به‌ اين‌ جهت‌ ميگيم‌. ميگيم‌ آقاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ فلان‌ مملكت‌ اسلامي‌ كه‌ اسمت‌ را اسلامي‌ گذاشتي‌ و در بازار و كوچه‌ و حتي‌ بساط‌ پهن‌ ميكني‌ براي‌ مشروبات‌ خارجي‌ كه‌ به‌ خورد مردم‌ مسلمان‌ بدهي‌. من‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بودم‌ در يكي‌ از اين‌ ممالك‌ همجوار، حالا اسم‌ نبرم‌، عصر هر روز كه‌ من‌ عبور ميكردم‌ مي‌ديدم‌ تمام‌ اين‌ مردم‌ مستند. مشروب‌ خوردند. يا تجربه‌ داريم‌ از، تجربه‌ را شما هم‌ استفاده‌ كنيد. اين‌ حرف‌ بديه‌؟ اين‌ لطف‌ پروردگار به‌ ما كرده‌. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد اين‌ ظلمها را دفع‌ ميكنه‌. ميگه‌ آقا تو خودت‌ هم‌ بايد آدم‌ بشي‌. حالا يك‌ عده‌ درست‌ شدند، يك‌ عده‌ رفته‌اند به‌ طرف‌ دين‌، تو كه‌ نبايد مانعشون‌ بشي‌ بمانه‌، خودت‌ هم‌ بايد آدم‌ بشي‌. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ يك‌ جمعيتي‌ روي‌ كرة‌ زمين‌، حدود شش‌ ميليارد جمعيت‌، همه‌ بدبخت‌! همه‌ بيچاره‌! روح‌ دارند اما به‌ روحشون‌ رسيدگي‌ نميشه‌. لهم‌ اعين‌ لا يبصرون‌ بها. و لهم‌ آذانن‌ لا يسمعون‌ بها. اولئك‌ كالانعام‌. مثل‌ حيوانات‌ همه‌اش‌ به‌ فكر مردم‌آزاري‌، همه‌اش‌ به‌ فكر توسعه‌طلبي‌ و جاه‌طلبي‌. اين‌ را اسلام‌ ميگه‌ كه‌ نباشه‌، ظلم‌ را دفع‌ ميكنه‌. شما بعد از همة‌ اين‌ گرفتاريها و زحماتي‌ كه‌ خدا انشاء الله‌ رحمت‌ كنه‌ مؤسس‌ اين‌ انقلاب‌ را و آنهايي‌ كه‌ بهش‌ كمك‌ كردند، آنهايي‌ كه‌ بعد پيرو راهشون‌ بودند، همه‌اشون‌ را خدا حفظ‌ بكنه‌. حالا يك‌ زندگي‌ ما شروع‌ كرديم‌، زندگي‌ آرام‌ و حق‌، شايد جوانهاي‌ ما چون‌ شانزده‌ سال‌، هفده‌ سال‌ كه‌ از انقلاب‌ ميگذره‌، اطلاعي‌ از وضع‌ ما در آن‌ زمان‌ نداشته‌ باشند. در همين‌ كانون‌، ما جلسه‌ داشتيم‌ ريختند سربازها همه‌امون‌ را بيرون‌ كردند. اينها ظلمه‌. اين‌ ظلمها را امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ و سلام‌ عليه‌ مي‌آيد در سراسر عالم‌ برطرف‌ ميكنه‌. و يملأ الارض‌ قسطا و عدلا. بعد از اينكه‌ قسط‌ و عدل‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ پر شد، باصطلاح‌ عوامانة‌ ما، جاده‌ صاف‌ شد، راه‌ باز شد، موانع‌ برطرف‌ شد، آنجا تازه‌ شروع‌ ميشه‌ عمل‌ شدن‌ به‌ اسلام‌. اسلام‌ چي‌ ميگه‌؟ انما المؤمنون‌ اخوه‌. همة‌ مؤمنين‌ با هم‌ برادرند. اخوه‌، دستورات‌ اسلام‌ پياده‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ مي‌خواد جنسي‌ بفروشه‌، فروشنده‌ اصرار ميكنه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بيشتر، خدا بركتش‌ را ميده‌. خريدار ميگه‌ آقا تو ضرر نكني‌، يك‌ خورده‌ كمتر، سبكتر بكش‌. روي‌ عدالت‌، روي‌ رحم‌، روي‌ صفا، روي‌ صميميت‌ مردم‌ پيش‌ مي‌روند. هيچوقت‌ شده‌ با يك‌ رفيق‌ صميمي‌ كه‌ همه‌ چيتون‌ مال‌ اوست‌ يا همه‌ چيزش‌ مال‌ شماست‌، بگيد يك‌ عادلي‌ بياد در بين‌ ما قضاوت‌ بكنه‌ كه‌ چي‌ مال‌ من‌ چي‌ مال‌ تو! اسلام‌ صفا آورده‌، صميميت‌ آورده‌، وحدت‌ آورده‌، اتحاد آورده‌. شما اگر در سراسر آيات‌ قرآن‌ دقت‌ كنيد بزرگترين‌ مسئله‌اي‌ كه‌ از همه‌ بيشتره‌ اهميتش‌، مسئلة‌ اتحاده‌. آقا مردم‌ بايد اتحاد داشته‌ باشند. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا. وجود امام‌ حتي‌ براي‌ وحدت‌ مردمه‌. همه‌ يك‌ كار بكنند. همه‌ يك‌ فكر داشته‌ باشند، همه‌ يك‌ عقيده‌ داشته‌ باشند. همه‌ دوستان‌ و مردم‌ را مثل‌ برادر خودشون‌ بدونند. ديگه‌ صريحتر از اين‌ نميشه‌. انما المؤمنون‌ اخوه‌. همه‌ برادر. همه‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بپردازند. به‌ هم‌ دروغ‌ نگويند، پشت‌ سر يكديگر حرف‌ نزنند، اين‌ كارهاست‌.

 بنابراين‌ اسلام‌ صفا آورده‌ و اگر كسي‌ مي‌خواهد، من‌ مطلبي‌ را كه‌ اين‌ مقدمه‌ را عرض‌ كردم‌ براي‌ اين‌ مطلب‌، كسي‌ كه‌ مي‌خواهد همين‌ الان‌، قبل‌ از ظهور، از ياران‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. اين‌ آرزوي‌ ماست‌. در دعاهامون‌ هم‌ زياد ميگيم‌ كه‌ خدايا ما را از اصحاب‌ و ياران‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. اين‌ ببينيد ناخودآگاه‌ مي‌گويند الهي‌ آمين‌، ما با اينكه‌ دعا نمي‌كرديم‌، داشتيم‌ نقل‌ دعا مي‌كرديم‌. بعله‌، اين‌ واقعا خواستة‌ خيلي‌ بالايي‌ است‌ براي‌ ما. اين‌ خواسته‌ مي‌دونيد چه‌ جوري‌ عمل‌ ميشه‌؟ اين‌ خواستة‌ ما اگر دو تا كار بكنيد همين‌ الان‌ شما از اصحاب‌ و ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ هستيد. اين‌ دو تا كار. خيلي‌ ساده‌ هم‌ هست‌. شما ميگيد لابد حالا ميگي‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باش‌. نه‌. لابد ميگي‌ كه‌ دروغ‌ نگو. نه‌ اينهم‌ نميگم‌. نميگم‌ دروغ‌ بگو ولي‌ نميگم‌ دروغ‌ نگو. لابد گناه‌ نكن‌. اينهم‌ نميگم‌. پس‌ چي‌؟ همه‌اتون‌ الان‌ ميگيد پس‌ چي‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ گناه‌ خودبخود نكنيد، گناه‌ بده‌. دروغ‌ خودبخود نگيد. تزكية‌ نفس‌ كنيد. آقايون‌ اين‌ كلام‌ جديدي‌ نيست‌ كه‌ شما از من‌ يا از رهبر عظيم‌ القدرمون‌ مي‌شنويد. اين‌ كلامي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ها، حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌، حضرت‌ آدم‌ آدم‌ پاكي‌ بود ديگه‌. ديگه‌ آدم‌ به‌ تمام‌ معني‌ حضرت‌ آدم‌ بود. پاك‌، پاكيزه‌، يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ تار بقدر تار مويي‌ يك‌ چيزي‌ توي‌ قلبش‌ پيدا شد. وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اسماء خاندان‌ عصمت‌ و نشانه‌هاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و خصوصيات‌ و معرفت‌، شما اين‌ را بدونيد، معرفت‌ امام‌ براي‌ همه‌ كس‌ واجبه‌ حتي‌ بر حضرت‌ آدم‌. اول‌ كاري‌ كه‌ پروردگار نسبت‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ انجام‌ داد علم‌ الآدم‌ اسماء كلها. همة‌ نشانه‌هاي‌ هؤلاء چون‌ بعدش‌ داره‌، اين‌ عده‌ را، يعني‌ چهارده‌ معصوم‌ را خدا به‌ حضرت‌ آدم‌ تعليم‌ داد. و بعد به‌ ملائكه‌ گفت‌ حالا اين‌ را من‌ مي‌خواهم‌ خلق‌ كنم‌. علم‌ الآدم‌ اسماء كلها ثم‌ عرضهم‌ علي‌ الملائكه‌ و قال‌ انبئوني‌ بأسماء هؤلاء. از اين‌ كلمة‌ هؤلاء اهل‌ ادب‌ مي‌فهمند كه‌ منظور جمعي‌ بوده‌اند كه‌ اسماء و نشانه‌ها و خصوصياتشون‌ را به‌ حضرت‌ آدم‌، خداي‌ تعالي‌ تعليم‌ داده‌. خوب‌. اين‌ ايندفعه‌ گفت‌ عجب‌ بچه‌هايي‌ من‌ دارم‌! پدرها اينجوريند. بچه‌ها بدونند تا پدر نشوند نمي‌فهمند. هم‌ خيلي‌ بچه‌اشون‌ را دوست‌ دارند و هم‌ مي‌خواهند يك‌ تفوقي‌ بر بچه‌ داشته‌ باشند. بالاخره‌ پدره‌ ديگه‌. حضرت‌ آدم‌ گفت‌ علي‌ كجا و من‌ كجا! خيليه‌ها. فاصله‌ خيلي‌ زياده‌. من‌ يك‌ شبي‌ ثابت‌ كردم‌ كه‌ ابوالفضل‌ كجا و حضرت‌ آدم‌ كجا؟! تا چه‌ برسه‌ به‌ علي‌. توي‌ دلش‌، اين‌ روايت‌ داره‌ها، توي‌ دلش‌ يك‌ چيزي‌، زود هم‌ خودش‌ را منصرف‌ كرد ولي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد آدم‌ به‌ تمام‌ معني‌ بسازه‌. تزكية‌ نفس‌ صددرصد داشته‌ باشه‌ حضرت‌ آدم‌. چيكار كرد؟ تمام‌ اين‌ ميوه‌هايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ باغ‌ هست‌ بخور، راحت‌ باش‌، مشغول‌ باش‌، آزاد. آن‌ درخت‌ آن‌ گوشه‌ هست‌، اون‌ گياه‌ نهي‌ شد. چون‌ كلام‌ قرآن‌ اينه‌، ميگه‌ شجره‌ ما ميگيم‌ درخت‌. از اون‌ نخور. ايشان‌ روز اول‌ نخورد، روز دوم‌ نخورد، اما گاهي‌ نگاه‌ ميكرد مثلا، طبيعيه‌ ديگه‌. اين‌ چيه‌ كه‌ ما نبايد بخوريم‌؟ الانسان‌ حريص‌ علي‌ ما منع‌. اگر به‌ بچه‌ات‌ گفتي‌ كه‌ آقا ديگه‌ اين‌ ماست‌ دست‌ نزن‌. اين‌ از همان‌ اول‌ ميدونه‌ كه‌ بايد دست‌ بزنه‌. اگر مي‌خواهيد دست‌ نزنه‌ چيزي‌ نگيد، بگذاريد كنار. گفتيد دست‌ نزن‌ دست‌ ميزنه‌ اينجوريه‌، انسانه‌، انسان‌ اينطوريه‌. اين‌ چيه‌ كه‌ ما نبايد از اين‌ بخوريم‌. شيطان‌ هم‌ آمد گفت‌ كه‌ قاسمهما، اني‌، نقطة‌ ضعفي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ داشت‌ وارد شد. حضرت‌ آدم‌ دل‌ توي‌ دلش‌ نبود كه‌ از اينجا بايد اين‌ را بيرونش‌ كنند. از اين‌ باغ‌ بيرونش‌ خواهند كرد. اين‌ حالا كي‌ ميشه‌ اين‌ انسان‌، از همين‌ راه‌ وارد شد. گفت‌ هل‌ ادلكم‌ علي‌ شجرة‌ الخلد و ملك‌ لا يفني‌. مي‌خواي‌ من‌ تو را به‌ يك‌ درختي‌ كه‌ هميشه‌ توي‌ اين‌ بهشت‌ بموني‌ ديگه‌، راحت‌ باشي‌، به‌ درازا بكشه‌، هميشه‌ بموني‌ و زندگي‌ كه‌ درازا داشته‌ باشه‌ هميشه‌ باشي‌ اينجا. گفت‌ چيه‌؟ گفت‌ از اين‌ درخت‌ بخور. گفت‌ نه‌، خدا گفته‌ نخور. حالا رفت‌ خدمت‌ حضرت‌ حوا، حضرت‌ حوا را خلاصه‌ به‌ اصطلاح‌ اغوا كرد، بالاخره‌ خوردند. تمام‌ شد. حضرت‌ امير همين‌ امروز اين‌ كلام‌ را به‌ صعصعه‌ فرمود، همين‌ امروز كه‌ روز بيستم‌ ماه‌ رمضان‌ بود. صعصعه‌ آمده‌ خدمت‌ حضرت‌، ميگه‌ آقا شما بالاتريد يا حضرت‌ آدم‌؟ قدر زمانتون‌ را بدانيد. اصحاب‌ خاص‌ حضرت‌ امير درست‌ امير المؤمنين‌ را نمي‌شناختند. آمده‌ مقايسه‌ بين‌ علي‌ و حضرت‌ آدم‌. حضرت‌ فرمود تعريف‌ از خودم‌ نمي‌خواهم‌ بكنم‌ اما چون‌ جزء معارف‌ توست‌، بايد بگم‌. حضرت‌ آدم‌ همة‌ نعمتها در اختيارش‌ بود توي‌ بهشت‌، همة‌ نعمتها، بهش‌ گفتند گندم‌ نخور. گندم‌ هم‌ طبعا خام‌ خورده‌، بقول‌ استاد بزرگوار ما، نان‌ كه‌ درست‌ نكرده‌، حالا چند دونه‌اي‌ گذاشته‌ دهنش‌. گندم‌ نخور. حضرت‌ آدم‌ رفت‌ خورد. اما من‌ كه‌ من‌ اين‌ را مقام‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نميدونم‌. چون‌، چونكه‌، من‌ به‌ صعصعه‌ نمي‌خواهم‌ جسارت‌ كنم‌ ولي‌ زمانش‌ ايجاب‌ ميكنه‌، با اون‌ زبان‌ باز شده‌ براي‌ صعصعه‌ و الا سؤال‌ نميكرد. حضرت‌ فرمود من‌ كسي‌ بهم‌ نگفته‌ بود گندم‌ نخور. من‌ فكر كردم‌ ممكن‌ است‌ در حكومت‌ اسلامي‌، رهبر اسلامي‌ هستم‌ من‌، امام‌ مؤمنين‌ هستم‌، امير المؤمنين‌ هستم‌، من‌ يك‌ جور غذا نخورم‌ كه‌ يك‌ نفر در ميان‌ مردم‌ حسرت‌ به‌ من‌ بخوره‌. كاشكي‌ ما به‌ جاي‌ علي‌ بوديم‌، ما هم‌ گندم‌ مي‌خورديم‌. شما اينجا گاهي‌ كه‌ مي‌رسند ميگم‌ آقا امير المؤمنين‌، ابوالفضل‌ تو صدها مرتبه‌ بالاتر از حضرت‌ آدمه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ با آن‌ تشنگي‌ وارد شريعه‌ ميشه‌ آب‌ نميخوره‌، فذكر عطش‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌.

 خدا به‌ حضرت‌ آدم‌ فهموند كه‌ آن‌ يك‌ خاطره‌ چرا كه‌ حضرت‌ امير هم‌ اشاره‌ مي‌فرمايند. كه‌ تو چرا مقامت‌ پائين‌تر از حضرت‌ اميرالمؤمنينه‌. ما به‌ روح‌ شما توجه‌ داريم‌. همة‌ گرفتاري‌ شيطان‌ هم‌ از اينجا بود كه‌ به‌ بدن‌ توجه‌ ميكرد. شيطان‌ در كلماتش‌ ميگه‌ كه‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقته‌ من‌ طين‌. به‌ روح‌ كار نداره‌. تو او را از خاك‌ خلق‌ كردي‌، مرا از آتش‌ خلق‌ كردي‌. آتش‌ بهتر از خاكه‌، چون‌ نورانيت‌ داره‌، پس‌ بنابراين‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد استكبرت‌ ام‌ كنت‌ من‌ الكافرين‌. شماها هم‌ اگر به‌ بدن‌، به‌ ماديات‌، به‌ علوم‌ مادي‌ بيشتر توجه‌ كرديد، همينه‌ قضيه‌. روح‌ مهمه‌. حضرت‌ آدم‌، علم‌ الآدم‌ اسماء كلها، تمام‌ ملائكه‌ در مقابل‌ حضرت‌ آدم‌ خضوع‌ كردند، به‌ سجده‌ افتادند، و سجد الملائكة‌ كلهم‌ اجمعون‌. حتي‌ جبرئيل‌ در مقابل‌ حضرت‌ آدم‌ سجده‌ كرد. ميكائيل‌ سجده‌ كرد، اسرافيل‌ سجده‌ كرد. آنوقت‌ مربوط‌ به‌ روحش‌ بود. روحتون‌ را بسازيد. يك‌ كلمه‌، تزكية‌ نفس‌. من‌ خدايا تو را شاهد مي‌گيريم‌ شب‌ شهادت‌ اميرالمؤمنين‌ اين‌ وظيفه‌اي‌ كه‌ از نظر عقلي‌ به‌ عهدة‌ من‌ گذاشته‌ شده‌ به‌ اين‌ آقايون‌ رسوندم‌. تزكية‌ نفس‌، حسادتها را بگذاريد كنار، ضعفها را بگذاريد كنار، ايمانتون‌ را تكميل‌ كنيد، از باطن‌ خودتون‌ را بسازيد. ديگه‌ كسي‌ به‌ شما نميگه‌ گناه‌ نكنيد، خودتون‌ از گناه‌ بدتون‌ مي‌آيد. ديگه‌ كسي‌ نميگه‌ دروغ‌ نگيد، خودتون‌ از دروغ‌ بدتون‌ مي‌آيد. نميگند عبادت‌ بكنيد، شب‌ قدر يا شب‌ بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رمضان‌ يا شبهاي‌ ديگه‌، كي‌ به‌ شما گفته‌ بيائيد اينجا عبادت‌ بكنيد؟ همين‌ پاكي‌ باطنتونه‌. منتهي‌ صددرصد بشه‌ اين‌. يك‌ مختصر هم‌ مثل‌ حضرت‌ آدم‌ حتي‌، چون‌ دويست‌ سال‌ حضرت‌ آدم‌ براي‌ همان‌ مختصر گريه‌ كرد. اهميت‌ كار اين‌ است‌.

 امشب‌ شبشه‌ ديگه‌. در دورة‌ سال‌، همانطوري‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌، يكي‌ امشبه‌ يكي‌ هم‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌. امشب‌ در مرحلة‌ پائين‌تر و شب‌ بيست‌ و سوم‌ در مرحلة‌ بالاتر. البته‌ امشب‌ بخاطر ضميمه‌ شدن‌ وجود مقدس‌ و نام‌ مقدس‌ اميرالمؤمنين‌ و عزاي‌ آنحضرت‌، شايد آن‌ ضعفش‌ هم‌ اگر در روايات‌ هست‌، برطرف‌ بشه‌. امشب‌ شبشه‌. يك‌ تصميم‌ بگيريد. من‌ بنا ندارم‌ زياد وقتتون‌ را بگيرم‌. يك‌ خورده‌اي‌ معطل‌ شديد تا موقع‌ قرآن‌ سر گرفتن‌ و تا از نيمه‌، نيمة‌ شب‌ بگذره‌. حالا تقريبا حدود نيمة‌ شبه‌. يك‌ كلمه‌ آقايون‌. تزكية‌ نفس‌، تهذيب‌ نفس‌، قرآن‌ يازده‌ قسم‌ ميخوره‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. من‌ ديشب‌ گفتم‌ مفصل‌ دربارة‌ اينكه‌ اگر مسئولين‌ ما همه‌اشون‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند خدا ميدونه‌ الان‌ اين‌ مملكت‌ همانطوري‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ در رأس‌ هستند بحمدالله‌ موفقند، و هستند، اينطوري‌ هستند. اگر بقيه‌ هم‌ اينطوري‌ بودند، الان‌ اين‌ مملكت‌ مدينة‌ فاضله‌ بود و اگر كسي‌ خلاف‌ اين‌ را حركت‌ بكنه‌، اين‌ را بدونيد، سد عن‌ سبيل‌ الله‌ كرده‌. يعني‌ دنيا نگاه‌ مي‌كنند، خوب‌ ايران‌ چيكار كرده‌؟ چون‌ ظاهر را مي‌بينند. بعد مي‌گويند كه‌ حالا چرا ما خودمون‌ را به‌ زحمت‌ بيندازيم‌. و الحمد الله‌ اين‌ مسئله‌ تا حدي‌ در دنيا معرفي‌ شده‌. وقتي‌ مي‌آيند توي‌ ايران‌ عجب‌، يك‌ قطره‌ شراب‌ در ايران‌ علني‌ فروخته‌ نميشه‌؟ نه‌. يك‌ زن‌ صددرصد بي‌ حجاب‌ نيست‌؟ نه‌. از ما سؤال‌ مي‌كنند. من‌ اين‌ اوائل‌ ماه‌ رمضان‌ بودم‌. روز ماه‌ رمضان‌ جوانها هم‌ روزه‌ نمي‌خورند توي‌ كوچه‌ و بازار؟ نه‌. مردم‌ ايران‌ همه‌ نماز مي‌خونند؟ بعله‌. انشاء الله‌ توي‌ ادارات‌ هم‌ كم‌ كاري‌ نمي‌كنند؟ بشه‌ بگيم‌ نه‌. روابط‌ بر ضوابط‌ حاكم‌ نيست‌؟ بشه‌ بگيم‌ نه‌. اينها ميشه‌ انشاء الله‌، بخواهيد يا نخواهيد اين‌ راهي‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ مملكت‌ پيش‌ گرفته‌ ميرسه‌ به‌ آنجا. و الاّ پرچم‌ را به‌ دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نمي‌تونيم‌ بديم‌. آيا در اين‌ مملكت‌ دروغ‌ گفته‌ نميشه‌؟ مخصوصا در جوامع‌ عمومي‌؟ انشاء الله‌ بگيم‌ نه‌. ضديتهاي‌ بي‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟، بي‌ حساب‌ در اين‌ مملكت‌ نيست‌؟ بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. سخنرانيهايي‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ مردم‌ را از يك‌ حقيقتي‌ سست‌ ميكنه‌ در اين‌ مملكت‌ ديگه‌ انجام‌ نميشه‌؟ انشاء الله‌ نه‌. كتابهاي‌ ضد امام‌ زمان‌ و ضد تزكية‌ نفس‌ و ضد كمالات‌ روحي‌ نوشته‌ نميشه‌؟ بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. فرهنگمون‌، آموزش‌ و پرورشمون‌، دانشگاهمون‌ انشاء الله‌ داراي‌ فضائل‌ صددرصد اسلامي‌ و انساني‌ هست‌؟ بتونيم‌ صددرصد بگيم‌ بعله‌. اينها را بايد شماها همت‌ كنيد. اقدام‌ كنيد آقايون‌. تقاضا كنيد، نه‌ بخاطر اينكه‌ كار خودتون‌ راه‌ بيفته‌. به‌ خاطر اينكه‌ امام‌ زمان‌ را راضي‌ كنيد. به‌ خاطر اينكه‌ خدا را از خودتون‌ راضي‌ كنيد. من‌ يك‌ كاري‌ يك‌ گوشه‌اي‌ مشغول‌ باشم‌. اون‌ يكي‌ بدون‌ اطلاع‌ بيايد اعتراض‌ كنه‌. گاهي‌ يك‌ چيزهايي‌ به‌ من‌ نسبت‌ مي‌دهند كه‌ توي‌ كتابها مي‌گويند نوشته‌ كه‌ من‌ خودم‌ اصلا نشنيده‌ام‌. ميگم‌ اولين‌ دفعه‌ است‌ من‌ دارم‌ از شما مي‌شنوم‌. يك‌ آقائي‌ به‌ من‌ ميگه‌ من‌ كتابهاي‌ شما را اصلا يك‌ صفحه‌اش‌ را هم‌ نخونده‌ام‌ اما شنيده‌ام‌ كتابهاي‌ بدي‌ نوشته‌ايد. گفتم‌ حالا شما بخوانيد بعدش‌ اين‌ مطلب‌ را بفرمائيد. من‌ حالا نمي‌خواهم‌ حرفهاي‌ مربوط‌ به‌ خودم‌ را چيز بگم‌. ما يك‌ دورانهايي‌ را گذرونديم‌ كه‌ الحمدلله‌ همه‌ جا خدا حفظ‌ كرده‌ و همه‌ جا پروردگار متعال‌ دست‌ با كفايت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را نه‌ دربارة‌ شخص‌ من‌، دربارة‌ همين‌ چيزها، من‌ خدا ميدونه‌ تمام‌ اين‌ مملكت‌ را، قدم‌ به‌ قدمش‌ را مي‌بينم‌، اينكه‌ ميگم‌ مي‌بينم‌ تقريبا من‌ ادعاي‌ ديدن‌ امام‌ زمان‌ را كردم‌. نه‌. با چشم‌ دل‌ مي‌بينم‌، مي‌فهمم‌، اينجوري‌ بگم‌ بهتره‌، كه‌ امام‌ زمان‌ همه‌ جا دستش‌ هست‌. و الا شماها اينجور راحت‌ بوديد؟! اينهمه‌ دشمن‌ در دنيا داريد اينطور راحت‌ مي‌تونستيد زندگي‌ كنيد؟ اوائل‌ انقلاب‌ ما هنوز هيچي‌ از مسائل‌ جنگ‌ و اين‌ مسائل‌ نمي‌دونستيم‌. حمله‌ كردند تا تهران‌ رسيدند. چطور خداي‌ تعالي‌ صدام‌ را مفتضح‌ كرد و تمام‌ گناهان‌ هم‌ در آخر معلوم‌ شد به‌ گردن‌ اونه‌. مگر توي‌ دنيا شما مي‌تونستيد اين‌ را ثابت‌ كنيد؟ آقايان‌ ان‌ شكرتم‌ لازيدنكم‌. اگر شكر كرديد خدا زيادش‌ ميكنه‌. شكر كنيد نعمتهاي‌ پروردگار را. قدر بدانيد اين‌ نعمت‌ عظماي‌ الهي‌ را. آزاد مي‌تونه‌ انسان‌ حرفهايش‌ را بزنه‌. البته‌ يك‌ عده‌ هميشه‌ بوده‌اند، خواهند هم‌ بود. آقا توي‌ اطاقش‌ نشسته‌ ميگه‌ شنيده‌ام‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفته‌، آن‌ يكي‌ هم‌ بگه‌ بعله‌ اينجوري‌ شده‌. پس‌ آدم‌ منحرفيست‌. خوب‌ ما يك‌ كلمه‌ من‌ بيايم‌ حرف‌ بزنم‌، الان‌ هم‌ دلم‌ نمي‌خواهد اينجوري‌ ضبط‌ بشه‌، اينجور فيلمبرداري‌ بشه‌، در اختيار مردم‌ قرار بگيره‌. ولي‌ ميگم‌ كسي‌ را كه‌ حساب‌ پاك‌ است‌ از محاسبه‌ چه‌ باك‌ است‌. اينها ضبط‌ بشه‌، گفته‌ بشه‌. اين‌ جلسات‌ روزهاي‌ جمعة‌ كانون‌، بحمدالله‌ با آزادي‌ با راحتي‌ داريم‌ موفق‌ مي‌شويم‌، حرفهايمون‌ را مي‌زنيم‌. حالا تو توي‌ خونه‌ نشسته‌اي‌، توي‌ شهر كوچك‌ مثلا فلان‌ شهر نشستي‌، نميدونم‌ توي‌ اطاقت‌ نشستي‌ يك‌ چيزي‌ نوشتي‌، كتاب‌ پرواز روح‌ كتاب‌ بديست‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ آقاي‌ ابطحي‌ گفته‌ من‌ مستجاب‌ الدعوه‌ هستم‌. آقا شما كتاب‌ را خونديد؟ من‌ جائي‌ نوشته‌ام‌ مستجاب‌ الدعوه‌ هستم‌؟! از اين‌ قبيل‌ حرفها. و همه‌اش‌ هم‌ خدا ميدونه‌ مربوط‌ به‌ من‌ نيستش‌، مربوط‌ به‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌ كه‌ من‌ ديگه‌ اينجا نميگم‌. متأسفانه‌ امام‌ زمانمون‌ مظلومه‌، غريبه‌. تا يك‌ كسي‌ مي‌آيد، من‌ بحمدالله‌ با كمال‌ افتخار چهار جلد يا پنج‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ و مطالب‌ مربوط‌ به‌ آن‌ حضرت‌ نوشته‌ام‌ و تا اينجا هم‌ ايستاده‌ام‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ شهادتم‌ را در راه‌ اين‌ مسئله‌ قرار بده‌، از خداي‌ تعالي‌ متشكرم‌. اما تو هم‌ بيا شريك‌ بشو.

 يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد كه‌ هنوز مردم‌ مشهد آثار عظيم‌ او را دارند و يادشون‌ هست‌، مرحوم‌ آية‌ الله‌ نهاوندي‌. در مسجد گوهرشاد نماز مي‌خوند. يكي‌ از اوتاد بود، از بزرگان‌ بود. من‌ بچه‌ بودم‌ آنموقع‌. مي‌شنيدم‌ مي‌گفتند كتابهاي‌ ايشان‌ كتابهاي‌ سستيه‌، راست‌ نيست‌، دروغه‌، از اين‌ حرفها. به‌ قيافة‌ آيت‌ الله‌ نهاوندي‌ من‌ نگاه‌ ميكردم‌ توي‌ مسجد گوهرشاد، دلم‌ از حال‌ ميرفت‌. بسكه‌ اين‌ مرد نوراني‌ بود. من‌ آنوقت‌ نمي‌فهميدم‌. ميگفتم‌ خوب‌ اينها بزرگانند، بهتر از ما مي‌فهمند. بعدها فهميدم‌ نه‌، تمام‌ اين‌ مسائل‌ براي‌ اينه‌ كه‌ ايشان‌ عبقري‌ الحسان‌ نوشته‌. دربارة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ چند جلد كتاب‌ نوشته‌. همه‌ اينه‌.

 امام‌ زمان‌ دو دسته‌ دشمن‌، يك‌ دسته‌ دشمن‌، يك‌ دسته‌ دشمن‌نما، داره‌. كه‌ گفت‌ كه‌ اون‌ جملة‌ حضرت‌، حالا البته‌ زياد مربوط‌ نيست‌، دو دسته‌ هستند كه‌ انسان‌ را اذيت‌ مي‌كنند و دستة‌ دوم‌ بدترند. دستة‌ اول‌ دشمنان‌ متفكر، دانا كه‌ از راه‌ وارد مي‌شوند و طرف‌ را مي‌كوبند. دستة‌ دوم‌ دوستان‌ نادان‌، دوستان‌ نادان‌. كه‌ اينها بدترند. تو از كجا ميگي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را نميشه‌ ديد؟ يعني‌ چي‌ اين‌ حرف‌. اين‌ را كي‌ به‌ تو القاء كرده‌؟ توي‌ كدوم‌ كتاب‌ نوشته‌؟ آني‌ كه‌ نميشه‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ ادعاي‌ بابيت‌ و نيابت‌ بكنه‌. بگه‌ كاري‌ داريد به‌ من‌ بگيد تا من‌ به‌ حضرت‌ بگم‌. اين‌ نميشه‌. ولي‌ نميشه‌ ديد، ببينيد چه‌ ضرري‌ داره‌. و اون‌ دشمن‌ دانا از چه‌ راهي‌ القاء ميكنه‌ به‌ اين‌ شخص‌. خودش‌ را نميشه‌ بياد توي‌ جمعيت‌ بگه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را نميشه‌ ديد. ميگند فلان‌ فلان‌ شدة‌ پدر و مادر بهائي‌، تو آمده‌اي‌ حالا براي‌ ما تكليف‌ تعيين‌ ميكني‌؟ مي‌آيد در گوش‌ اين‌ دوست‌ نادون‌ ميگه‌ آقا مقام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ خيلي‌ بالاتر است‌ از اينكه‌ هر چشمي‌ او را ببينه‌. پس‌ هيچ‌ چشمي‌ لايق‌ نيست‌، پس‌ او را نميشه‌ ديد. ميگيم‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ بالاتر بود يا امام‌ زمان‌؟ پيغمبر اكرم‌ ديگه‌. پيغمبر اكرم‌ را هر روز ابوسفيان‌ و منافقيني‌ كه‌ در كنارش‌ بودند مي‌ديدند. نمي‌ديدند؟ گاهي‌ حضرت‌ طوري‌ در بين‌ مردم‌ مي‌نشست‌ كه‌ با ابوسفيان‌ و امثال‌ اينها فرقي‌ از نظر لباس‌ و قيافه‌ نداشت‌. يكي‌ مي‌آمد ميگفت‌ پيغمبر كدوم‌ يكيتونه‌؟ اين‌ را مي‌آيد القاء ميكنه‌. آنوقت‌ نتيجه‌ اين‌ ميشه‌. نتيجه‌ اين‌ ميشه‌ كه‌ سيد ابن‌ طاووس‌ هر چي‌ گفته‌ دروغه‌. يك‌ مشت‌ كتاب‌ داره‌ سيد ابن‌ طاووس‌. كتابهايش‌ هم‌ طبعا دروغه‌. سيد بحر العلومي‌ كه‌ افتخار شيعه‌ است‌ از ابتدا تا انتها، ايني‌ كه‌ گفته‌ حضرت‌ مرا در بغل‌ گرفت‌، اين‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌ آسيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ كه‌ مرجع‌ تقليد مردم‌ بوده‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌، همة‌ علما دروغ‌ گفتند. اين‌ نتيجه‌ را ميگيره‌. ميشه‌ يك‌ دين‌ دروغي‌. لااقل‌ اگر مي‌خواهيد اين‌ حرفها را بزنيد آقايون‌، مخصوصا دوستان‌، دوستان‌ امام‌ زمان‌، كتابها را جمع‌ كنيد، اين‌ مفاتيح‌ را از توي‌ دست‌ مردم‌ برداريد. تويش‌ كتاب‌ دعاست‌، كتاب‌ تاريخ‌ كه‌ نيست‌. توش‌ سه‌ تا قضيه‌ از تشرف‌ به‌ محضرت‌ امام‌ زمان‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ هيچ‌ مربوط‌ نيست‌. بحار الانوار مرحوم‌ مجلسي‌ را جمع‌ كنيد. نجم‌ الثاقب‌ را جمع‌ كنيد و هر چي‌ كتاب‌ هست‌ در اعتقادات‌ نوشته‌ و همه‌ وقتي‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ رسيدند چند تا قضيه‌ از اينها كه‌ به‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدند و حضرت‌ را در همان‌ موقع‌ شناختند و باهاش‌ بودند، نقل‌ كرده‌. ببينيد دشمن‌ چيكار ميكنه‌؟ بزرگترين‌ دليل‌ بر وجود حضرت‌ همون‌ ديدنشه‌. همون‌ نقلهايي‌ است‌ كه‌ كردند. چون‌ جزء دلائل‌ محكمه‌ كه‌ آوردند. آخه‌ يك‌ خورده‌اي‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌.

 فرمود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ از چشمتون‌ تا گوشتون‌ حق‌ تا باطل‌، چهار انگشته‌. هر چي‌ با گوشت‌ شنيدي‌ قبول‌ نكن‌، تحقيق‌ كن‌. هر چي‌ با چشمت‌ ديدي‌ تازه‌ اگر پشت‌ سر اين‌ طرف‌ كار بدي‌ كرده‌ باشه‌ بگه‌ غيبت‌ كردي‌. اون‌ ديگه‌ نمي‌توني‌ معتقد نباشي‌. كتاب‌ را نخوندم‌، فلاني‌ را نمي‌شناسم‌، ولي‌ چون‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را زياد مي‌بره‌ معلومه‌ يك‌ چيزيش‌ هست‌! هر چي‌ مي‌خوايد بگيد. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ استادمون‌، استاد اخلاقمون‌، اين‌ شعر را زياد مي‌خوند. ميگفت‌ نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ يار، چه‌ كنم‌، چه‌ كنم‌. ما هم‌ اداي‌ او را در مي‌آوريم‌. لياقت‌ اينكه‌ حتي‌ اسم‌ حضرت‌ را به‌ زبان‌ جاري‌ كنيم‌ نداريم‌. واقعا خودم‌ را لايق‌ نميدونم‌، اما چه‌ كنم‌ حرف‌ دگر ياد نداد استادم‌. مي‌نشست‌ ميگفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌. شما هم‌ اينطور باشيد. اگر مي‌خواهيد عزت‌ توي‌ دنيا داشته‌ باشيد، همينطوري‌ كه‌ من‌ ميگم‌ باشيد. برمي‌ خيزيد بگيد يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ بيدارش‌ مي‌كردم‌، معلوم‌ بود از طرز نفس‌ كشيدنش‌ كه‌ در خواب‌ عميقيه‌. بيدارش‌ ميكردم‌، چشمهايش‌ را باز ميكرد ميگفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌. عادت‌ كرده‌ بود. شب‌، انشاء الله‌ برايتون‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ خواهم‌ گفت‌. اين‌ دعاي‌ اللهم‌ كن‌ لوليك‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، براي‌ شب‌ قدره‌، شب‌ بيست‌ و سومه‌، دستورش‌ مال‌ آن‌ شبه‌، زياد هم‌ مي‌خوند. چون‌ اون‌ شب‌ شبي‌ است‌ كه‌ تنها دعاي‌ شما بايد سلامتي‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. فكرتون‌ آن‌ حضرت‌ باشه‌، به‌ آن‌ حضرت‌ بگيد اي‌ دنياي‌ من‌، اي‌ آخرت‌ من‌، اي‌ نعمت‌ من‌، اي‌ بهشت‌ من‌، اي‌ نعيم‌ من‌. همه‌ چيزتون‌ حضرت‌ باشه‌. شما فكر مي‌كنيد اگر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ دستش‌ پشت‌ سر ما نبود ما مثل‌ همين‌ امشب‌، مثل‌ فردايي‌، ما توي‌ اين‌ مملكت‌ مي‌تونستيم‌ زندگي‌ بكنيم‌؟! با اينهمه‌ دشمن‌؟! اين‌ انقلاب‌ را من‌ معتقدم‌، خدايا تو شاهدي‌ كه‌ براي‌ هيچ‌ جهتي‌ نميگم‌. معتقدم‌ كه‌ دست‌ با كفايت‌ حضرت‌، هر چه‌ هم‌ نواقص‌ داره‌ مربوط‌ به‌ ماست‌، دست‌ با كفايت‌ حضرت‌ اصول‌ انقلاب‌ را راه‌ انداخته‌. و چي‌ بگم‌؟ بعضي‌ مطالب‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آيد، مي‌ترسم‌ حمل‌ بر يك‌ مسائلي‌ بشه‌. من‌ در بحثهاي‌ حساس‌ وقتي‌ بهم‌ يك‌ جوري‌ تحميل‌ مي‌كردند مي‌گفتند اينجوري‌ حرف‌ بزن‌ روي‌ منبر، ميگفتم‌ خودم‌ مي‌دونم‌ چه‌ جوري‌ حرف‌ بزنم‌. و هيچوقت‌ نشد اين‌ بالا، يعني‌ اينجا، در اين‌ مركز كه‌ به‌ نظر من‌ جاي‌ پيغمبره‌ و ما نالايق‌ها در اين‌ عصر تاريكي‌ كه‌ خوبان‌ نيستند مي‌نشينيم‌، لااقل‌ بر خلاف‌ اعتقادمون‌ حرف‌ نزنيم‌. ولي‌ شما خداست‌. ولي‌ شما پيغمبر اكرمه‌. ولي‌ شما مؤمنينند. مؤمنون‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حضرت‌ مجتبي‌، حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ امام‌ سجاد، حضرت‌ امام‌ باقر، حضرت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر، حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در زير سايه‌اش‌ هستيم‌ و خدا اين‌ نعمت‌ عظمي‌ را به‌ ما مشهديها و خراسانيها عنايت‌ كرده‌، و حضرت‌ امام‌ جواد، و حضرت‌ امام‌ هادي‌، و حضرت‌ امام‌ عسگري‌، مي‌تونستم‌ بگم‌ دوازده‌ امام‌، خواستم‌ مجلس‌ متبرك‌ بشه‌ به‌ نام‌ مقدس‌ اينها، و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. نمي‌خواهيد صلوات‌ بفرستيد؟ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. ما در اين‌ شبها اميدواريم‌ كه‌ حتي‌ توي‌ مجلسمون‌ حضرت‌ تشريف‌ بياورند. يكي‌ از علماي‌ مشهد به‌ من‌ اعتراض‌ ميكنه‌ ميگه‌ شما شب‌ بيست‌ و سوم‌ گفتيد آقا تشريف‌ بياوريد توي‌ مجلس‌ ما. اين‌ يعني‌ چه‌؟! شما بگيد چي‌ بگيم‌ آقا. امشب‌ خوب‌ بالاخره‌ حضرت‌ در يك‌ جائي‌ از اين‌ كرة‌ زمين‌ هستند. يك‌ جائي‌ بايد باشند. خوب‌ چه‌ اشكال‌ داره‌؟ شأنشون‌ نيست‌؟ هيچ‌ جاي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ شأن‌ ايشون‌ نيست‌ كه‌ تشريف‌ داشته‌ باشند. مقامشون‌ ايجاب‌ نميكنه‌؟ هيچ‌ جاي‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ نه‌، تمام‌ افلاك‌، خلقكم‌ الله‌ انوارا و جعلكم‌ بعرشه‌ مهدقين‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. خوب‌ اين‌ منت‌ را هر چه‌ يك‌ جمعيتي‌ ضعيف‌تر باشند، كمتر باشند، كم‌ شخصيت‌تر باشند، پست‌تر باشند، خوب‌ يك‌ بزرگي‌ وارد بشه‌ توي‌ آن‌ مجلس‌ تواضع‌ بيشتري‌ كرده‌، مهرباني‌ بيشتري‌ كرده‌، محبت‌ بيشتري‌ كرده‌. ما نميگيم‌ لياقت‌ ما ايجاب‌ ميكنه‌ شما تشريف‌ بياوريد آقا. آقائي‌ شما ايجاب‌ ميكنه‌.

 من‌ بچه‌ بودم‌ به‌ يكي‌ از اولياء خدا يك‌ جمله‌اي‌ گفتم‌. او يك‌ جوابي‌ داد. من‌ يك‌ جوابي‌ بهش‌ دادم‌. خيلي‌ تعجب‌ ميكرد. من‌ چطور اين‌ حرف‌ را زدم‌. من‌ گفتم‌ من‌ دوست‌ دارم‌ امام‌ زمان‌ را ببينم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ تو هنوز بچه‌اي‌. گفتم‌ كه‌ اگر به‌ لطف‌ ايشان‌ باشه‌، اگر به‌ لطف‌ آقا باشه‌، به‌ سنگي‌ هم‌ ممكنه‌ اين‌ لياقت‌ را بدهند. اگر به‌ بزرگواري‌ ايشان‌ باشه‌، به‌ شخصيت‌ ايشان‌ باشه‌، هيچكس‌ لياقت‌ محضرش‌ را نداره‌. آن‌ امامي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌. اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ تمام‌ زندگيم‌ را در خدمت‌ او مي‌گذراندم‌. بعله‌. كي‌ لياقت‌ داره‌؟ اما آقا خيلي‌ مهربانه‌. يك‌ جاهايي‌ تشريف‌ بردند، با كساني‌ ملاقات‌ كردند كه‌ اصلا اينها حضرت‌ را نمي‌شناختند. توي‌ اين‌ قضايايي‌ كه‌ نقل‌ شده‌. مهربانيهايي‌ كردند كه‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌، توي‌ مفاتيح‌ ديگه‌، مفاتيح‌ را كه‌ همه‌ قبول‌ داريد ديگه‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ داره‌ ميره‌ براي‌ كارگاهش‌، مزد كارگرهايش‌ را بده‌. شب‌ جمعه‌ است‌. حضرت‌ دستش‌ را مي‌گيرند برش‌ مي‌گردونند بهش‌ محبت‌ مي‌كنند، اظهار لطف‌ مي‌كنند. ديگه‌ بخونيد. توي‌ مفاتيح‌. بعد برايش‌ زيارتنامه‌ مي‌خونند. من‌ الان‌ اگر كسي‌ بهم‌ بگه‌ آقا برام‌ زيارتنامه‌ بخون‌، هر چي‌ هم‌ آدم‌ محترمي‌ باشه‌، ميگم‌ من‌ زيارتنامه‌خونم‌ مگه‌؟! آقا زيارتنامه‌ برايش‌ مي‌خونند. آخرش‌ ميگويند كه‌ امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ ميگه‌ بعله‌. ميگه‌ سلام‌ كن‌. سلام‌ ميكنه‌ حضرت‌ جوابش‌ را مي‌دهند. كجائيد؟ چرا اين‌ مردمي‌ كه‌ با اميدي‌ با محبتي‌، ولو با بار گناه‌ آمده‌ايم‌، ولي‌ اين‌ موقع‌ شب‌ يك‌ نفر چرتي‌ نداريم‌، يك‌ نفر كسل‌ نداريم‌. همه‌ نشسته‌اند. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌، خوب‌ چرا تشريف‌ نياورند. چرا اميدوار نباشيم‌ لااقل‌. چرا ما مردم‌ اينقدر تيشه‌ به‌ ريشة‌ سعادتمون‌ مي‌زنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما منت‌ گذاشتيم‌ كه‌ يك‌ چنين‌ پيغمبري‌ به‌ مردم‌ داديم‌، يك‌ چنين‌ امامي‌ به‌ مردم‌ داديم‌. منت‌ گذاشتيم‌، حتي‌ من‌ علينا بكم‌ و جعلكم‌ في‌ بيوت‌ عظم‌ الله‌ ان‌ تصدر في‌ اسماء. منت‌ گذاشتند به‌ ما. كجا اين‌ لياقت‌ ماست‌. خدا ميدونه‌ سلمانش‌ هم‌ لياقت‌ نداره‌ كه‌ يك‌ نگاه‌ به‌ صورت‌ امام‌ زمان‌ بكنه‌. اين‌ اعتقاد منه‌. اما آقائي‌ آنهاست‌. مي‌آمدند، همين‌ فردا شب‌ كه‌ جنازة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دفن‌ كردند امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ وقتي‌ برمي‌گشتند به‌ مناظري‌ كه‌ نقل‌ شده‌ بايد برخورد بكنند. كوري‌ توي‌ خرابه‌ ميگه‌ آي‌ آقاي‌ ما، اي‌ عزيز ما چي‌ شده‌ كه‌ چند روزي‌ از ما خبر نمي‌گيري‌؟ توي‌ خيابان‌ داره‌، توي‌ كوچه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ ميره‌ كه‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌ اين‌ زن‌ از زنهاي‌ خوارج‌ بوده‌ كه‌ در جنگ‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شوهرش‌ كشته‌ شده‌. اين‌ ميگه‌ خدايا داد مرا از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگير. حضرت‌ مي‌فرمايد چيه‌؟ ميگه‌ من‌ اينجوره‌ وضعم‌. مي‌آيد خونه‌. ميگه‌ تو بچه‌ها را نگه‌ ميداري‌ من‌ نان‌ بپزم‌ يا تو نان‌ مي‌پزي‌ من‌ بچه‌ها را نگه‌ دارم‌؟ ميگه‌ نه‌ بچه‌ها با من‌ مأنوسترند. نميشه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را. اين‌ مرد كيه‌ كه‌ آمده‌ نان‌ براي‌ من‌ مي‌پزه‌. مي‌بينه‌ حضرت‌ سرش‌ را گرفته‌ در مقابل‌ آتش‌ تنور. ميگه‌ يا علي‌، آنوقت‌ امام‌ زمان‌ نمي‌آيد از ما خبري‌ بگيره‌؟! خدايا اين‌ ايمان‌ و اعتماد را از ما نگير. چرا نياد؟ حضرت‌ خودش‌ مي‌فرمايد و ورثنا العفو من‌ آل‌ يعقوب‌. مي‌دونيد اين‌ جمله‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ برادران‌ يوسف‌ حضرت‌ يوسف‌ را انداختند توي‌ چاه‌، مي‌خواستند بكشندش‌. بعد وقتي‌ آمدند ديدند زنده‌ است‌ به‌ غلامي‌ فروختندش‌. آنهمه‌ اذيت‌ كردند. وقتي‌ آمدند خدمت‌ حضرت‌ يوسف‌. حضرت‌ يوسف‌ فرمود كه‌ لا تسليم‌ عليكم‌ اليوم‌. باكيتون‌ نيست‌. من‌ گذشتم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد، اي‌ واي‌ بر ما كه‌ نمي‌فهميم‌، حضرت‌ مي‌فرمايد ما همان‌ عفو و همان‌ رحمت‌ را از حضرت‌ يوسف‌ ما ارث‌ برديم‌. من‌ عرض‌ ميكنم‌ آقا، حضرت‌ يوسف‌ شاگرد ابجد خوان‌ مكتب‌ شما در عفو و رحمت‌ بود. آقا لطف‌ دارند. شما توي‌ اين‌ قضايايي‌ كه‌ حضرت‌ تشرف‌ خدمت‌ حضرت‌ پيدا شده‌ بخونيد ببينيد چقدر مهربانند، چقدر لطيفند، چقدر بزرگوارند. مطمئن‌ باشيد اگر بدن‌ مقدسشون‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ تشريف‌ نياورد كه‌ ما خودمون‌ را لايق‌ نميدونيم‌، امااحاطة‌ روحي‌ در اين‌ مجلس‌ هست‌. نه‌ در اين‌ مجلس‌، در همة‌ مجالسي‌ كه‌ امشب‌ بنام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برپا ميشه‌. هست‌. خودتون‌ را در محضر امام‌ زمانتون‌ بدونيد. خودتون‌ را متوجه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بدونيد. ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر. شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌. بخاطر اينكه‌ كارها دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداهه‌. امشب‌ كارتون‌ اين‌ باشه‌. توي‌ همان‌ عالم‌ تصورتون‌، همين‌ پريشب‌، ايني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ جمله‌ را هم‌ امشب‌ تكرار ميكنم‌. بعضي‌ها گفتند ما در همون‌ عالم‌ تصور كم‌كم‌ منتهي‌ شد به‌ يك‌ مشاهده‌اي‌. ديديم‌ دستمون‌ به‌ دامن‌ امام‌ زمانمونه‌. توي‌ عالم‌ تصور كه‌ اشكال‌ نداره‌. در عالم‌ تصورتون‌ دستتون‌ به‌ دامن‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. از آقا بخواهيد كه‌ امشب‌ نام‌ شما را در زمرة‌ سعدا بنويسه‌. شقي‌ نباشيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ مردم‌ آزار، زبانتون‌ كه‌ باز ميشه‌ مردم‌ بترسند از زبانتون‌. نگاهتون‌ مردم‌ بترسند از نگاهتون‌. وجودتون‌ يك‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ مردم‌ وحشت‌ كنند از وجودتون‌، از حضورتون‌. اينجور نباشيد.

 اميدوارم‌ همة‌ ماها امشب‌ مورد لطف‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بگيريم‌. الهي‌ آمين‌. اميدوارم‌ تك‌ تك‌ شماها امشب‌ براتون‌ محسوس‌ بشه‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ چه‌ لطف‌ و چه‌ عنايتي‌ به‌ شيعيانش‌ داره‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ امشب‌ شب‌ آخر عمرشه‌. كم‌كم‌ فرزندان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از زنده‌ ماندن‌ علي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۲۰ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۱ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌

 معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌ 20 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ كه‌ در شب‌ گذشته‌ اشاره‌اي‌ و مقدمه‌اي‌ اين‌ مسئلة‌ پر اهميت‌ عرايضي‌ عرض‌ شد مسئلة‌ ولايت‌ و امامت‌ است‌. ولايت‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ بر ديگري‌ يا بر ديگران‌ بتواند امر و نهي‌ كند با محبتي‌ كه‌ به‌ اون‌ طرف‌ يا به‌ اون‌ افراد دارد. در حقيقت‌ ولايت‌ به‌ معناي‌ حكومت‌ بر اساس‌ محبت‌ است‌. اينكه‌ ما معتقديم‌ شاه‌ يا مثلا يك‌ رئيس‌ جمهور بي‌ تقواي‌ بي‌ علم‌ ولايت‌ نداره‌، با اينكه‌ حاكميت‌ دارد اين‌ در حقيقت‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ حاكم‌ هست‌ ولي‌ چون‌ مصالح‌ مردم‌ را در نظر نميگيرد و رعايت‌ مصالح‌ مردم‌ را نميكند و به‌ مردم‌ محبت‌ ندارد، و بلكه‌ براي‌ حفظ‌ جاه‌ و مقام‌ خودش‌ تلاش‌ ميكند، از اين‌ جهت‌ او را ولي‌ و ولي‌ مردم‌ نمي‌دونيم‌. شما شنيده‌ايد و اين‌ حقيقت‌ هم‌ هست‌ كه‌ اميرالمؤمنين‌ فقط‌ بايد به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ گفت‌. حتي‌ به‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ نميشه‌ گفت‌ امير المؤمنين‌. علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ امير يعني‌ امر كننده‌ و امر كننده‌ بايد تفوقي‌ بر سايرين‌ داشته‌ باشد. تفوق‌ را هم‌ بايد خدا تعيين‌ بكند. امتياز مال‌ خداست‌ يعني‌ تعيينش‌ مال‌ خداست‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مجيد تفوق‌ و برتري‌ را به‌ دو كس‌ داده‌. يكي‌ به‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ علمند. دوم‌ به‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ پاكي‌ و تقوي‌ هستند. دربارة‌ متقين‌ فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌. دربارة‌ علما فرموده‌ است‌ كه‌ هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌. يا يرفع‌ الله‌ الذين‌ منكم‌ و الذين‌ اوتوا العلم‌ درجات‌. لذا تنها فردي‌ كه‌ بعد از پيغمبر بر تمام‌ مؤمنين‌ عالم‌ حتي‌ بر امام‌ حسن‌ و سيد الشهداء و نه‌ فرزندش‌ مي‌تواند امر بكند و تفوق‌ دارد، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. حضرت‌ امام‌ حسن‌ بر همة‌ مؤمنين‌ تفوق‌ دارد. اما بر خود امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ تفوق‌ ندارد. به‌ جهت‌ اينكه‌ او پدر است‌ و اين‌ فرزند. و همچنين‌ ساير ائمه‌.

 امير، ولي‌، يك‌ ولايت‌ مطلقه‌ داريم‌ كه‌ شامل‌ همة‌ موجودات‌ ميشه‌. يعني‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ منظور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌ در زمان‌ ما، بر تمام‌ موجودات‌ عالم‌ اعم‌ از حيوانات‌، حشرات‌، نباتات‌، جن‌ و انس‌، ولايت‌ داره‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. يعني‌ بعد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار تنها كسي‌ كه‌ حق‌ دارد هر تصرفي‌ را در هر موجودي‌ نفيا يا اثباتا بكند امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يعني‌ مي‌تونه‌ بگه‌ باش‌، ميتونه‌ بگه‌ نباش‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. ميتونه‌ بگه‌ اينطور باش‌، ميتونه‌ بگه‌ آنطور باش‌. منتهي‌ يك‌ فرقي‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار دارد كه‌ تحت‌ فرمان‌ خدا هستند و بندة‌ خدا هستند. و الاّ اين‌ قدرت‌ را خدا بهشون‌ داده‌.

 و لذا در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردند خدا ولايت‌ امير المؤمنين‌ و ده‌ فرزندش‌ را رديف‌ ولايت‌ پيغمبر كه‌ النبي‌ اولي‌ بالمؤمنين‌ بانفسهم‌. پيغمبر اولي‌ است‌ بر مؤمنين‌ از اموالشان‌، انفسشان‌. من‌ دوست‌ دارم‌ زنده‌ باشم‌ ولي‌ پيغمبر ميگه‌ نبايد زنده‌ باشي‌. من‌ نبايد باشم‌. من‌ دوست‌ دارم‌ اموالم‌ مال‌ خودم‌ باشه‌. او ميگه‌ نبايد مال‌ تو باشه‌. اون‌ حرف‌ او، سخن‌ او اولي‌ است‌، جلوتره‌، مقدمه‌ بر خواست‌ خودم‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. تصرف‌ در جميع‌ امور ماسوي‌ الله‌ و دخالت‌ كردن‌ در جميع‌ خصوصيات‌ آنچه‌ كه‌ هست‌. البته‌ به‌ اذن‌ پروردگار. اين‌ ولايت‌ مطلقه‌ محال‌ است‌ كه‌ به‌ كسي‌ داده‌ بشه‌ جز به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ روح‌ قويي‌ داشته‌ باشد كه‌ در يك‌ لحظه‌ بر تمام‌ ماسوي‌ الله‌ احاطه‌ داشته‌ باشد. و الاّ غلطه‌. يعني‌ در همين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ دارد با من‌ و شما صحبت‌ ميكند، در همين‌ لحظه‌ در اقصي‌ نقاط‌ عالم‌ هستي‌ اگر يك‌ موجودي‌ وجود داشته‌ باشد، با او هم‌ در همان‌ لحظه‌ صحبت‌ ميكند. ولايت‌ مطلقه‌ يعني‌ بعد از خداي‌ تعالي‌، ايني‌ كه‌ ميگيم‌ بعد از خداي‌ تعالي‌، بخاطر اينكه‌ اصل‌ خداست‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار خالق‌ هستي‌ است‌. همه‌ چيز در دست‌ اوست‌. حتي‌ جان‌ امام‌ هم‌ در دست‌ اوست‌. يعني‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اراده‌ بكند كه‌ امام‌ نباشه‌، نيست‌. اگر اراده‌ بكند كه‌ مثلا امام‌ قدرت‌ نداشته‌ باشد قدرت‌ نداره‌. اما خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ چيز در ذاتش‌ در صفاتش‌ دخالت‌ نداره‌. او را نميتونه‌ تضعيف‌ بكنه‌ چيزي‌.

 بنابراين‌ اين‌ فرق‌ بين‌ روح‌ مقدس‌ امام‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار هست‌. لذا در دعاي‌ ماه‌ رجب‌ مي‌خوانيم‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ يا بينها كه‌ اگر ولاة‌ امر باشه‌، الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. ببينيد در تصرف‌ در موجودات‌ فرقي‌ ميان‌ خدا و ولاة‌ امر نيست‌. بين‌ خدا و امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيست‌. الا دو چيز. يكي‌ اينكه‌ اينها تحت‌ فرمان‌ خدا هستند و دوم‌ اينكه‌ اينها نبودند، بود شدند، ايجاد شدند، خلق‌ شدند. اين‌ دو چيزه‌. و الاّ فعلا، آنچه‌ كه‌ ظاهر ميشه‌، حالا از جاي‌ ديگه‌اي‌ فرمان‌ ميگيره‌ يا از جاي‌ ديگه‌اي‌ قدرتش‌ را گرفته‌ يا اينكه‌ نگرفته‌ باشه‌. هيچ‌ فرقي‌ نيست‌. خدا هم‌ ميتونه‌ بگه‌ باش‌، امام‌ هم‌ ميتونه‌ بگه‌ باش‌ و هست‌. ميتونه‌ بگه‌ نباش‌ خداي‌ تعالي‌، امام‌ هم‌ ميتونه‌ بگه‌ نباش‌ و نيست‌. دقت‌ كرديد؟ اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. اين‌ ولايت‌ هم‌ در تكوينيات‌ هست‌ هم‌ در تشريعيات‌. در تكوينيات‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اراده‌ ميكنه‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ ايجاد بشه‌ و خلق‌ بشه‌ به‌ اذن‌ پروردگار. در همه‌ جا شما اذن‌ خدا و ارادة‌ خدا را منظور كنيد. خدا هست‌. دست‌ خدا بازه‌. خدا بالاي‌ تمام‌ اراده‌هاست‌. اما در عين‌ حال‌ اگر بندة‌ خدا نبودند نستجير بالله‌ ائمة‌ اطهار و اين‌ قدرت‌ را هم‌ داشتند، مثل‌ اينكه‌ خدا شريكي‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ پيدا ميشد. البته‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اين‌ معنايي‌ كه‌ اكثرا عوام‌ در ذهنشون‌ هست‌ و بنظر من‌ توهين‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ چيزهايي‌ را خدا نمي‌خواهد ولي‌ اينها مي‌خواهند و گاهي‌ هم‌ بخاطر اينكه‌ مي‌خواهند امامشون‌ را حضرت‌ ابوالفضلشون‌ را باصطلاح‌ پرقدرت‌ معرفي‌ بكنند، مثل‌ اين‌ يهوديها كه‌ حضرت‌ يعقوب‌ را مي‌خواستند پرقدرت‌ معرفي‌ بكنند، ميگند با خدا كشتي‌ گرفت‌ و خدا را هم‌ زد به‌ زمين‌.

 اينها هم‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ كه‌ خدا نمي‌خواهد يك‌ كاري‌ انجام‌ بشه‌ ولي‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ پايش‌ را توي‌ يك‌ كفش‌ كرد نستجير بالله‌ و به‌ زور هم‌ كه‌ بود كار خودش‌ را انجام‌ داد. گفت‌ يا اسم‌ باب‌ الحوائجي‌ را از من‌ برداريد، قهر ميكنه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌!، يا اينكه‌ اين‌ كار بايد انجام‌ بشه‌. اينها توهين‌ به‌ اينهاست‌. بندة‌ خدا هستند در مرحلة‌ اول‌. بنده‌ هيچوقت‌ يك‌ همچين‌ كارهايي‌ نميكنه‌. آنهم‌ بندة‌ خدا. ابرح‌ الاكمح‌ و الابرص‌ من‌ باصطلاح‌ پيسي‌ را شفا ميدهم‌، فلج‌ را شفا ميدهم‌، كور را شفا ميدهم‌، اما به‌ اذن‌ خدا. مثال‌ زدم‌ برايتون‌ قبلا. مثل‌ يك‌ پاسباني‌ كه‌، مثل‌ يك‌ باصطلاح‌ مأمور انتظامي‌ كه‌ اسلحه‌ را به‌ كمرش‌ بسته‌، قدرت‌ در دستشه‌. اما هيچوقت‌ با اين‌ اسلحه‌ تيراندازي‌ نكرده‌ و چون‌ اينجوري‌ ديدندش‌ اسلحه‌ را بهش‌ دادند. ممكنه‌ سر دولت‌ كلاه‌ بره‌ اين‌ اسلحه‌ را اشتباه‌ بكنه‌ به‌ يك‌ نفر آدم‌ فرد لاابالي‌. اما سر خدا كلاه‌ نميره‌. يعني‌ اگر بندگي‌ اين‌ شخص‌ صددرصد شد، قدرت‌ را بعد بهش‌ ميده‌ با اطمينان‌. تا آخر عمر اين‌ شخص‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بينه‌. يك‌ مورد سوء استفاده‌ نميكنه‌، استفادة‌ شخصي‌ نميكنه‌. شما بدونيد اينهايي‌ كه‌ مي‌روند دنبال‌ رياضتها و دنبال‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ اصطلاح‌ خودشون‌ و زحمت‌ مي‌كشند كه‌ مستجاب‌ الدعوه‌ بشوند بعد مردم‌ بهشون‌ اعتقاد پيدا بكنند مريدشون‌ بشوند، اينها به‌ جائي‌ نمي‌رسند. يعني‌ اگر چيزي‌ هم‌ بشوند از طرف‌ خدا نيست‌. محاله‌. خدا قدرت‌ را بده‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ استفادة‌ اختصاصي‌ از قدرت‌ الهي‌ بكنه‌. بايد اول‌ منيتش‌ را بگذاره‌ كنار. اول‌ خودخواهيش‌ را بگذاره‌ كنار. اينها چيزهاي‌ پيش‌ پا افتاده‌ است‌. كه‌ بايد اول‌ انسان‌ بگذاره‌ كنار. بندة‌ كامل‌ خدا بشه‌، اگر بندة‌ كامل‌ خدا شد بعد هم‌ شيطان‌ ازش‌ دور شد و شيطان‌ تسلطي‌ برش‌ نداشت‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌، آنوقت‌ خدا بهش‌ قدرت‌ ميده‌. آنهم‌ از قدرتش‌ استفاده‌ نميكنه‌. يعني‌ استفادة‌ شخصي‌ لااقل‌ نميكنه‌. ميگيد خوب‌ اين‌ قدرت‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ هيچي‌. براي‌ بندة‌ خدا، بندة‌ خدا اصلا دنبال‌ قدرت‌ نيست‌. ميگه‌ خدا از من‌ راضي‌ بشه‌ من‌ هيچ‌ قدرتي‌ حتي‌ بلند شدن‌ از جا هم‌ نداشته‌ باشم‌. خدا من‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، من‌ از جايم‌ نتونم‌ بلند بشوم‌.

 من‌ يكي‌ از اولياء خدا، خدا رحمت‌ كنه‌، اسمشون‌ را بد نيست‌ امشب‌ ببرم‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ بافقي‌، در حالاتش‌ نقل‌ مي‌كردند، ايشان‌ سكته‌ كرده‌ بود دست‌ و پا فلج‌ شده‌ بود. يك‌ جا خوابيده‌ بود. ازش‌ احوال‌ مي‌پرسيدند كه‌ احوالتون‌ چه‌ جوريه‌. گفت‌ الحمد لله‌. خداي‌ تعالي‌ گفته‌ بندة‌ من‌ تو زحمت‌ نكش‌ دست‌ و پايت‌ را تكان‌ نده‌ دوستانم‌ را مي‌فرستم‌ غذا مي‌دن‌ دهنت‌ غذا مي‌ريزن‌ تو حلقت‌، اينجوري‌ مي‌شه‌ بندة‌ خدا. بندة‌ خدا قدرت‌ نمي‌خواد. بالاخره‌، هيچ‌ وقت‌ شده‌ يك‌ پليس‌، يكي‌ از اين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ بگه‌ چرا، حالا كه‌ شما اسلحه‌ نداديد من‌ به‌ كمرم‌ ببندم‌ من‌ ديگه‌ قهر مي‌كنم‌ حاضر نيستم‌ ديگه‌ تو اين‌ تشكيلات‌ كار بكنم‌. همين‌ حرف‌  را بزنيد سوء ظن‌ بيشتر پيدا مي‌كنند چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ بارش‌ سنگينه‌ به‌ دوش‌ كشيدن‌. خودش‌ بهت‌ مي‌ده‌. مي‌گه‌ نه‌ حتما بايد اسلحه‌ بسته‌ باشه‌. بندة‌، اين‌ بندة‌ دولته‌، كارمند دولته‌ بايد هم‌ اينطوري‌ باشه‌. بندة‌ خدا هيچ‌ وقت‌ نمي‌گه‌ چرا دعام‌ مستجاب‌ نشد. چرا دعام‌ مستجاب‌ نشد. چرا به‌ من‌ قدرت‌ و اراده‌ نداديد كه‌ من‌ بتونم‌ همة‌ مريضها را شفا بدم‌. برم‌ در بيمارستان‌ چه‌ از اين‌ بهتر. مگر شماها الان‌ هيچ‌ كسي‌ را اينجوري‌ مي‌بينيد كه‌ رفت‌ در بيمارستان‌ يك‌ اراده‌ كرد همة‌ بيمارها شفا پيدا كردند پاشدند رفتند بيرون‌. اين‌ خوبه‌ يا نه‌؟ مي‌گيم‌ اگر طبق‌ فرمان‌ الهي‌ باشه‌ خوبه‌. ولي‌ اگر طبق‌ فرمان‌ الهي‌ نباشه‌ نه‌. اين‌ معنا را امشب‌ كه‌ شب‌ بيستم‌ ماه‌ رمضانه‌ خوب‌ درك‌ بكنيد آقايون‌ هدف‌ بندگي‌ است‌ نه‌ داشتن‌ قدرت‌. نه‌ داشتن‌ كرامت‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد بخصوص‌ دوستان‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ معنا را خوب‌ در قلبشون‌ جا بدن‌. مؤمن‌ ولي‌ مؤمن‌، مؤمنون‌ والمؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء وقتي‌ كه‌ من‌ به‌ شما مي‌گم‌ آقا فلان‌ گناه‌ را نكن‌. شما مي‌گيد چشم‌ قربان‌. من‌ خوشم‌ نياد كه‌ من‌ يك‌ توفقي‌ بر تو پيدا كنم‌. اين‌ ماية‌ فخر من‌ نباشه‌ بلكه‌ از تو خوشحال‌ بشم‌ كه‌ بندگي‌ خدا را كرده‌ و من‌ را وسيله‌ قرار داده‌ كه‌ تو را راهنمايي‌ بكنم‌. مومنين‌ و مؤمنات‌ والا ولي‌ نيستش‌. اين‌ آيه‌ شاملش‌ نمي‌شه‌. اگر من‌ بخاطر اين‌ كه‌ مي‌خوام‌ يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ از شما بگيرم‌ و در يك‌ جاي‌ حساس‌ جمعيت‌ به‌ عنوان‌ اسمش‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌ ولي‌ مي‌خوام‌ اون‌ عقده‌ام‌ را خالي‌ بكنم‌ و تو را تحقير بكنم‌ و تو را منكوب‌ بكنم‌ و خودم‌ را يك‌ توفقي‌ بدم‌ اين‌ ولي‌ شما نيست‌. اين‌ مؤمني‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و المؤمنين‌ و المؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌ اين‌ ولي‌ نيست‌. اين‌ يك‌ آدمي‌ است‌ از يك‌ همچين‌ سوژه‌اي‌ خواسته‌ سوء استفاده‌ بكنه‌ و خواسته‌ حفظ‌ جاه‌ و مقام‌ خودش‌ را بكنه‌. و تو را تحقير كنه‌. لذا روايت‌ داريم‌، روايات‌ متعددي‌ هم‌ هست‌ كه‌ اگر كسي‌ ديگري‌ را در بين‌ مردم‌ ولو گنه‌ كار باشه‌ تحقير كنه‌ خدا ازش‌ نمي‌گذره‌. تحقير نبايد كرد. اگر حتي‌ توي‌ يك‌ جمع‌ هست‌ صداش‌ كن‌ يك‌ گوشه‌اي‌ آهسته‌ نصحيت‌ كن‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ خود اون‌ طرف‌ آبرو و حيثت‌ خودش‌ را از بين‌ برده‌ و گناه‌ را آمده‌ با كمال‌ بي‌ حيايي‌ داره‌ انجام‌ مي‌ده‌. ديگه‌ اينجا خودش‌، خودش‌ را تحقير كرده‌. ما تحقيرش‌ نمي‌كنيم‌. اما يك‌ معصيتي‌ كه‌  خدمت‌ شما عرض‌ شود مي‌شه‌ در خفا گفت‌، خيلي‌ آهسته‌ گفت‌. با زبان‌ محبت‌ گفت‌، هيچ‌ نفعي‌ براي‌ تو نداشته‌ باشه‌. اين‌ مي‌شه‌ ولي‌.

 امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ ولي‌ كل‌ مؤمنين‌ و مؤمنه‌ هست‌ اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر مي‌كرد وقتي‌ كه‌ معارف‌ را بيان‌ مي‌كرد وقتي‌ كه‌ اون‌ خطبه‌هاي‌ حساس‌ و عجيبي‌ كه‌ دنيا را تحت‌ به‌ اصطلاح‌ تسخير خودش‌ قرار داده‌ اينها را بيان‌ مي‌كرد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ يك‌ سر سوزن‌ به‌ فكر شخصيت‌ خودش‌ نبود. همه‌اش‌ رو محبت‌ به‌ مردم‌ بود. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ بگيد اشهدا ان‌ عليا ولي‌ الله‌. علي‌ ولي‌ خداست‌. الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا خدا هم‌ ولي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. والا به‌ هر كسي‌ ولي‌ نمي‌گن‌. ولايت‌ در صورتي‌ براي‌ انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد كه‌ انسان‌ صد در صد ولي‌ خدا باشه‌. يك‌ بحثي‌ ما با يكي‌ از دوستان‌ همين‌ سر شب‌ بود كه‌ آيا در از حكومت‌ در يك‌ مملكت‌ در جهان‌ بلكه‌ در كرة‌ زمين‌ آيا حكومتي‌ از طرف‌ خدا بايد باشه‌ يا نباشه‌؟ مسلما همه‌ مي‌گن‌ بايد باشه‌. اوني‌ كه‌ ولي‌ همه‌ هست‌ و يك‌ سر سوزن‌ حكومت‌ كل‌ كره‌ را دادن‌ بهش‌ يك‌ سر سوزن‌ به‌ نفع‌ خودش‌ كار نمي‌كنه‌ همش‌ براي‌ مردم‌ كار مي‌كنه‌، اين‌ چه‌ كسي‌ مي‌تونه‌. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌. اون‌ ولي‌ كل‌، صاحب‌ اختيار كله‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ معصومه‌ يك‌، دوم‌ بخاطر اين‌ كه‌ مصالح‌ و مفاسد همة‌ مسائل‌ را مي‌دونه‌. و سوم‌ اين‌ كه‌ محبتي‌ به‌ مردم‌ داره‌ كه‌ همه‌ را به‌ مصالح‌ خودشون‌ مي‌رسونه‌. به‌ خير خودشون‌ مي‌رسونه‌ و اين‌ در غير از يك‌ امام‌ معصومي‌ كه‌ در اون‌ سطح‌ باشه‌ نمي‌تونه‌ وجود پيدا بكنه‌. لذا بايد اين‌ اعتقاد را داشته‌ باشيد. شما وقتي‌ اعتقاد داريد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا يمل‌ الارض‌ قسطا و عدلا بعد عدل‌ نجورا. اين‌ لازمة‌ اين‌ اعتقاده‌ كه‌ صدها روايت‌ داره‌ و تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ به‌ اين‌ معتقدند و اصلا معناي‌ ظهور مهدي‌ روحي‌ فدا همينه‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ اين‌ لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ ولايت‌ داشته‌ باشه‌، لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ بندة‌ خدا باشه‌، لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ عصمت‌ داشته‌ باشه‌ والا خداي‌ تعالي‌ محاله‌ كه‌ يك‌ چنين‌ قدرتي‌، يك‌ چنين‌ اختياري‌ به‌ يك‌ نفري‌ بده‌ كه‌ بندة‌ او نباشه‌. يك‌ نفر از دستش‌ در بره‌. لازمه‌اش‌ اينه‌ و لذا ما مي‌گيم‌ كه‌ در هر زماني‌ يك‌ امام‌ معصوم‌ لازمه‌ كه‌ باشه‌.

 در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ بود، خود امير عليه‌ السلام‌. در زمان‌ امام‌ حسن‌ بود هميشه‌ بوده‌. و نه‌ اين‌ كه‌ بعد از ظهور ديگه‌ نباشه‌. حضرت‌ آمد ديگه‌ تمام‌ شد دوازده‌ نفر. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها. ببينيد رجعت‌ شما هست‌. اينها برمي‌ گرده‌. اين‌ قدر مي‌رن‌ و برمي‌گردن‌ به‌ اصطلاح‌ شماها شيفتي‌ كار مي‌كنند تا كرة‌ زمين‌ ديگه‌ از شرايط‌ حيات‌ بيافته‌ و بشر درش‌ نباشه‌. اين‌ معناي‌ رجعت‌. و اين‌ اگر نباشه‌ اصلا حكومت‌ خدا بر خلق‌ بي‌ معنا مي‌شه‌. يعني‌ ضايع‌ مي‌شه‌. اون‌ وقت‌ در اون‌ مقام‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، امام‌ معصوم‌ در مراحل‌ بعدي‌ كه‌ جزئي‌ مي‌شه‌ اونجا چكار كنيم‌ مخصوصا در زمان‌ غيبت‌. اينجا چكار مي‌شه‌ كرد. اينجا بايد بهترين‌، عالمترين‌، عادلترين‌ چون‌ عصمت‌ ممكنه‌ نشه‌. عادلترين‌، فهيم‌ترين‌ فرد را انتخاب‌ كنند. كي‌ انتخاب‌ كنه‌؟ علما و دانشمندان‌. و واجبه‌ كه‌ همه‌ تحت‌ فرمان‌ او باشند. چرا؟ به‌ دو دليل‌ يكي‌ به‌ علت‌ اين‌ كه‌ حكومت‌ الهي‌ مستقر بشه‌ دوم‌ بخاطر اتحاد و همبستگي‌ مردم‌ با يكديگر. شما تجربه‌ داريد. من‌ در مسائل‌ سياسي‌ خيلي‌ نمي‌خوام‌ وارد بشم‌ نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد دين‌ از سياست‌ جداست‌. چون‌ يك‌ وقتي‌ بعضي‌ از اين‌ جوانها، تا مي‌گيم‌ آقا ما حالا بحث‌ سياسي‌ نمي‌كنيم‌، مي‌گن‌ معلمومه‌ شما نظرتون‌ اينه‌ كه‌ دين‌ از سياست‌ جداست‌. انسان‌ مي‌خواد احوال‌ طرف‌ را بپرسه‌ براي‌ چي‌ حالا بياد يك‌ كلمة‌ سياسي‌ بگه‌ كه‌ چون‌ دين‌ از سياست‌ جدا نيست‌. احوال‌ يك‌ آقا را ما مي‌خواييم‌ بپرسيم‌ بايد اين‌ را بگيم‌ تا اين‌ بشه‌. اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نمي‌خوام‌ حالا مسائل‌ سياسي‌ الحمد الله‌ بچه‌هاي‌ ما ديگه‌ بعد از انقلاب‌ بلدند زياد ما مسائلي‌ كه‌ بلد نيستند مي‌خواييم‌ براشون‌ بگيم‌. اين‌ بحث‌ امشب‌ ما يك‌ خرده‌ مي‌ياد تو اين‌ مسائل‌ وارد مي‌شه‌. ما در ممالك‌ اسلامي‌ داريم‌ كه‌ انقلاب‌ شده‌. انقلاب‌ شده‌، انقلابهاي‌ قابل‌ توجهي‌ هم‌ بوده‌. يعني‌ كمونيست‌ بوده‌ دولتشون‌ مي‌كشونده‌ اونها را به‌ طرف‌ كمونيستي‌. اينها برگشتند مسلمان‌ شدند. داريم‌ زياد داريم‌ شماها هم‌ بهتر از من‌ مي‌دونيد ولي‌ بعد از انقلابشون‌ اينها امنيت‌ داشتند. اينها همبستگي‌ داشتند. نه‌ وضع‌ آرامي‌ داشتند هيچي‌ نمونه‌ هايي‌  هست‌ در همين‌ نزديكان‌ را مي‌گيم‌ در همين‌ همسايه‌ هامون‌ كه‌ من‌ همين‌ تازگي‌ لبنان‌ را ديدم‌ مشهديها افغانستان‌ را مي‌تونند ببينند. علت‌ اين‌ چيه‌ كه‌ در ايران‌ بحمد الله‌ به‌ اين‌ همبستگي‌ كه‌ واقعا فوق‌ العاده‌ است‌ وجود داره‌ و انقلاب‌ خيلي‌ تا حدي‌ يعني‌ ضمن‌ اونچه‌ كه‌ در دنيا گذشته‌ و انقلابهايي‌ در دنيا گذشته‌ اين‌ انقلاب‌ خيلي‌ آرام‌ جلو آمده‌ علت‌ چي‌ بوده‌؟ علت‌ همين‌ ولايت‌ فقيه‌ بوده‌. هست‌، اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهمه‌. در بين‌ اهل‌ سنت‌ متاسفانه‌ نيست‌.

 يعني‌ از روزي‌ كه‌ بني‌ العباس‌ آخه‌ بني‌ العباس‌ يك‌ كارهايي‌ انجام‌ دادند. يك‌ تجربه‌ داشتند از بني‌ اميه‌. بني‌ اميه‌ مي‌خواستند دين‌ را اصلا از بين‌ ببرند و پادشاهي‌ و شاهي‌ را به‌ وجود بيارند. دين‌ يعني‌ چي‌؟ لذا به‌ يزيد كه‌ رسيد، يزيد يك‌ خرده‌اي‌ گاهي‌ كه‌ مست‌ مي‌شد مي‌گفت‌ لا ابد ملك‌ هاشم‌ جاء و نحن‌ نظر اصلا دروغه‌ دين‌ يعني‌ چي‌؟ نقدا ما شاهيم‌ و قدرت‌ داريم‌ منتهي‌ كلمة‌ شاه‌ كه‌ اونها عرب‌ بودند نمي‌گفتند سلطان‌ مي‌گفتند. خليفه‌ ظاهرا اسم‌ خليفه‌ براي‌ اين‌ كه‌ بتونند به‌ وسيلة‌ نام‌ پاك‌ پيغمبر اكرم‌ خودشون‌ را باز كنند اينها را مي‌گذاشتند. والا اينها اهل‌ اين‌ حرفها. من‌ حاكمم‌، من‌ مي‌گم‌ بايد شراب‌ حلال‌ باشه‌، قمار و امثال‌ اينها. بني‌ اميه‌ اين‌ كارها را كردند ولي‌ موفق‌ نشدند. چون‌ مردم‌ با قلب‌ و جان‌ دين‌ را قبول‌ كرده‌ بودند. اين‌ را بدونيد اين‌ ممالك‌ اسلامي‌ ولو صدها سال‌ بگذره‌. نمونه‌ هاش‌ اين‌ جمهوريهاي‌ شوروي‌ و شما مي‌تونيد مقايس‌ بگيريد. صد سال‌ بگذره‌ اوني‌ كه‌ مسلمان‌ شد مسلمانه‌. و مبارزه‌ هم‌ مي‌كنه‌ با ضد اسلام‌ منتهي‌ گاهي‌ دستش‌ نمي‌ياد، گاهي‌ دستش‌ مي‌ياد. لذا مردم‌ مبارزه‌ را شروع‌ كردند عليه‌ بني‌ اميه‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا را شهيد كردند و اين‌ كلمات‌ گفته‌ شد مي‌بينيد ديگه‌ قيامهايي‌ شد. اول‌ به‌ وسيلة‌ مختار بود بعد به‌ وسيلة‌ سادات‌ بني‌ الحسن‌ بود، شهداي‌ آمدند جلو، اونقدر قيام‌ كردند تا بني‌ اميه‌ از سر برداشته‌ شد. بني‌ العباس‌ از اين‌ تجربه‌ استفاده‌ كردند. گفتند نمي‌شه‌ دين‌ را از بين‌ برد فقط‌ با بودن‌ دين‌ ما رياست‌ مي‌كنيم‌. چون‌ تو چي‌ مي‌خواي‌ تو رياست‌ مي‌خواي‌، جاه‌طلبي‌ مي‌خواي‌، خوشگذراني‌ مي‌خواي‌ دين‌ را نگه‌ دار. اين‌ را نگه‌ داشتند. خوب‌ دين‌ را چه‌ جوري‌ نگه‌ داريم‌؟ بدون‌ علم‌، بدون‌ احكام‌ كه‌ دين‌ اصلا يعني‌ احكام‌ و عقايد و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مسائل‌ پاكي‌ و تزكية‌ نفس‌ و اينهاست‌ چه‌ جوري‌ نگهش‌ داريم‌. پيشنهادهايي‌ شد كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ اونها را توضيح‌ بدم‌ از نظر تاريخي‌ كه‌ بيشترين‌ كارها را هارون‌ و مأمون‌ كردند. اينها چه‌ كردند؟ براي‌ فقه‌ چهار تا مجهد منظور كردند و بستند. آخه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ مجتهد را درست‌ مي‌كنند و عقب‌ هم‌ مي‌زنند. مي‌گن‌ همه‌ هم‌ مي‌تونند مجتهد بشن‌. اما بستند. بستنش‌ هم‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ هر روز اين‌ يك‌ نفر ادعاي‌ اجتهاد نكنه‌ اين‌ وقتي‌ كه‌ مسلط‌ شد بعد براي‌ خودشون‌ بازي‌ در بياره‌. مي‌شه‌ ديگه‌. حالا مجتهدي‌ هست‌ و مسلط‌ شده‌ و مردم‌ هم‌ دور او جمع‌ شدند مي‌گه‌ آقاي‌ هارون‌ الرشيد تو برو كنار من‌ هستم‌. نه‌ مجتهد تحت‌ كنترله‌. چهار تا مجتهد تعيين‌ كردند. و اينها را خوب‌ هم‌ بهشون‌ رسيدند، خوب‌ بهشون‌ رسيدند. پول‌ بهشون‌ دادند. كمكشون‌ كردند در تاريخ‌ نگاه‌ كنيد. كسي‌ كه‌ مي‌رفت‌ درس‌ ابوحنيفه‌ يك‌ دينار بهش‌ مي‌دادند كسي‌ كه‌ مي‌رفت‌ درس‌ امام‌ صادق‌ يك‌ دينار ازش‌ مي‌گرفتند.

 بعضيهابودند مي‌رفتند اونجا پول‌ را مي‌گرفتند اونجا مي‌دادند. دردسر داشتند. هر دو درس‌ را مجبور بودند برن‌. با كمكهاي‌ عجيب‌ رواياتي‌ هم‌ جمع‌ كردند دربارة‌ اهميت‌ اين‌ افراد. ما با يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ بحث‌ مي‌كردم‌ كه‌ آقا ابوحنيفه‌ چطور بود كه‌ ما نمي‌تونيم‌ ابوحنيفه‌ بشيم‌؟ بله‌، آخه‌ چه‌ خصوصياتي‌ داشت‌. مي‌گفت‌ اونها از اولياء خدا بودند. خوب‌ ما هم‌ از اولياء خدا هستيم‌. اونها از سر چشمة‌ نمي‌دونم‌ چي‌، علم‌ مي‌گرفتند. گفتم‌ خوب‌ در زمان‌ ابوحنيفه‌ غير از سه‌ نفر ديگه‌ اصلا سرچشمة‌ علم‌ همانوقتها بوده‌. خوب‌ آدمهاي‌ زيادي‌ بودند. بچه‌ بوديم‌. شما مي‌تونيد سؤال‌ بكنيد چرا بعد از هزار و دويست‌، سيصد سال‌ شما هنوز مقلد ابوحنيفه‌ هستيد چرا؟ چه‌ خصوصياتي‌ اونها داشتند. ما كه‌ مي‌گيم‌ كه‌ يازده‌ نفر معصومند. شما اگر ادعاي‌ عصمت‌ براشون‌ داريد خوب‌ بگيد. ندارند. چه‌ خصوصياتي‌ دارند؟ چرا يك‌ نفر تعيين‌ نكردند. چهار نفر تعيين‌ كنند. مي‌گه‌ اختلاف‌ بيانداز و حكومت‌ كن‌. چون‌ اگر يك‌ نفر بود خطرناك‌ بود. چهار تا كه‌ باشند هر چهار تا نمي‌تونند مخالفت‌ كنند. اين‌ مخالفت‌ كرد مي‌رن‌، يكيشون‌ هم‌ لازمه‌. اون‌ براي‌ حفظ‌ جاه‌ و رياستش‌ مي‌ياد، مخالفت‌ نمي‌تونند بكنند، چهارتا كه‌ و لذا اين‌ چهار امام‌ و چهار مرجع‌ تقليد اهل‌ سنت‌ در اكثر مسائل‌ با هم‌ مخالفت‌ دارند. من‌ يك‌ كتابي‌ دارم‌ در منزل‌ كه‌ خودشون‌ چاپ‌ كردند به‌ نام‌ علي‌ مزاح‌ الربعه‌. درست‌ بر مذهب‌ چهار نفر. من‌ يك‌ وقتي‌ چند صفحه‌اش‌ را مطالعه‌ كردم‌ ببينم‌ در چند صفحه‌ مي‌شه‌ اينها با هم‌ اختلاف‌ نداشته‌ باشند. شماهايي‌ كه‌ مي‌گيد چرا مراجع‌ تقليد با هم‌ اختلاف‌ دارند و حال‌ اين‌ اختلاف‌ ندارند. شما بياييد اينجا را نگاه‌ كنيد. اكثرا با هم‌ اختلاف‌ دارند، اكثرا. در اكثر مسائل‌.

 چهار نفر هم‌ هستند. يكي‌ مي‌گه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يكي‌ مي‌گه‌ با حكومت‌ زندگي‌ كردن‌ ثواب‌ فوق‌ العاده‌اي‌ را داره‌، يكي‌ مي‌گه‌ مستحبه‌،خوب‌ چهار تا فقيه‌ تعيين‌ كردند. راه‌ را هم‌ بستند كه‌ فقيه‌ ديگه‌اي‌ بوجود نياد كه‌ بشه‌ كنترلش‌ كرد. اين‌ چهار تا چهار نفر بخاطر اين‌ كه‌ هميشه‌ با هم‌ در اختلاف‌ باشند و به‌ اصطلاح‌ تحت‌ نظارت‌ حكومت‌ باشند. اما در مسائل‌ اعتقادي‌ نمي‌رفتند و چون‌ نمي‌شد كه‌ به‌ شما بگن‌ كه‌ هم‌ از مرجع‌ تقليد در احكام‌ تقليد كن‌ و هم‌ در عقايد. خوب‌ باز اين‌ هم‌ مكتبي‌ داشته‌ باشه‌. امام‌ صادق‌ هست‌. امام‌ صادقه‌ كه‌ جامع‌ علومه‌. ماها كه‌ نمي‌تونيم‌. گاهي‌ شده‌ بود در عقايد با يك‌ سنگ‌ با يك‌ كلوخ‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ بهلول‌ زده‌ بود به‌ سر ابوحنيفه‌ سه‌ مسئلة‌ او را جواب‌ بده‌. در عقايد خيلي‌ ضعيف‌ بودند متأسفانه‌. در فقه‌ خيلي‌ قوي‌ بودند در عين‌ حال‌ در عقايد خيلي‌ ضعيف‌ بودند. يك‌ روز ايشان‌، نقل‌ شده‌ داشت‌ مي‌گفت‌ كه‌ مي‌شه‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ اصلا نبيندش‌؟ خدا را پس‌ مي‌شه‌ ديد. حالا تو دنيا نمي‌شه‌ ديد روز قيامت‌ مي‌شه‌ ديد. حالا من‌ مي‌گم‌. اين‌ يك‌، دوم‌ اين‌ كه‌ همجنس‌ از همجنس‌ تربيت‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌ از آتشه‌، آتش‌ هم‌ كه‌ آتشه‌. آتش‌ با آتش‌ مثلا چطور مي‌شه‌. و همة‌ كارها را هم‌ خدا مي‌كنه‌. ايشان‌ يك‌ كلوخ‌ برداشت‌، يك‌ كلوخ‌ خاكي‌ زد. اين‌ سرش‌ درد گرفت‌ آمد خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ پيش‌ هارون‌ الرشيد. هارون‌ به‌ بهلول‌ گفت‌ كه‌ چرا اين‌ كار را كردي‌؟ گفت‌ جواب‌ مسئلة‌ ايشان‌ را من‌، ايشان‌ گفت‌ همجنس‌، همجنس‌ را اذيت‌ نمي‌كنه‌. ما را خدا از خاك‌ خلق‌ كرده‌ اين‌ هم‌ كلوخه‌ خاك‌. گفت‌ چيزي‌ نمي‌شه‌ باشه‌ كه‌ ديده‌ نشه‌. درد سرش‌ مي‌كنه‌، كجاست‌ نشونش‌ بده‌ ما ببينيم‌. و سوم‌ اين‌ كه‌ كار را خدا مي‌كنه‌. او از خدا داره‌ شكايت‌ مي‌كنه‌ به‌ تو من‌ كه‌ نكردم‌. لذا رفتند به‌ سراغ‌ كتبي‌ براي‌ ترجمه‌ لذا خود، ديدند نمي‌شه‌. ندارند از اون‌ طرف‌ هم‌ امام‌ صادق‌ هم‌ در اختيار نمي‌گذاشت‌ بعد هم‌ عقايد اينها بالاخره‌ منتهي‌ مي‌شن‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و اهل‌ بيت‌. لذا رفتند به‌ سراغ‌ تصوف‌ و مسلكهاي‌ متصوفه‌ اين‌ را ترجمه‌ كردند. كه‌ تا زمان‌ امام‌ صادق‌ در اونجا صحبت‌ از، اسلام‌ صحبت‌ از تصوف‌ نيست‌. البته‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فاليعطي‌ زمان‌ علي‌ امتي‌ كه‌ يك‌ عده‌ به‌ نام‌ متصوفه‌ هستند و يك‌ عده‌اي‌ صوفي‌ مسلك‌ در اوائل‌ اسلام‌ مثل‌ حسن‌ بصري‌ اينها بودند اما رسما اينها نبودند. مسلك‌ تصوف‌، تصوف‌ چي‌ مي‌گه‌؟ عزلت‌، دوري‌ از دنيا. همة‌ كارها را خدا مي‌كنه‌. از اجتماع‌ خودتون‌ را بيرون‌ بكشيد. اين‌ مردم‌ قشري‌ هستند. شريعت‌ قشره‌ و پوسته‌ و حقيقت‌ شريعته‌. از اين‌ حرفها شروع‌ كردند به‌ زدن‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌ در روايات‌ كه‌ اول‌ خانقاهي‌ كه‌ در اسلام‌ در كوفه‌ بنا شد به‌ وسيلة‌ ابو هاشم‌ كوفي‌ بود در زمان‌ امام‌ صادق‌ و علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ ذكر بشه‌ اين‌ دسته‌ در نزد اونهاست‌. مي‌دونيد چرا؟ ما نمي‌خواييم‌ يك‌ دشمني‌ خاصي‌ نيست‌ها. اسلام‌ مي‌خواد به‌ شماها بگه‌ كه‌ شماها هم‌ دنيا را داشته‌ باشيد هم‌ آخرت‌ را. هر كس‌ ادعا بكنه‌ كه‌ من‌ به‌ طرف‌ خدا رفتم‌ پس‌ دنيا را ول‌ كردم‌ اين‌ بر خلاف‌ صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرده‌. بحمد الله‌ يكي‌ از امتيازات‌ دوستان‌ ما اينه‌ كه‌ من‌ تا بحال‌ ديده‌ام‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ آمده‌ بودند اوائل‌ پيش‌ من‌ و خوب‌ همان‌ روحية‌ مقدسي‌ و بلكه‌ صوفي‌ مسلكي‌ اينها يعني‌ چه‌؟ ما اصلا دنيا را بايد ترك‌ بكنيم‌. كار نكنيم‌، همش‌ مشغول‌ عبادت‌ باشيم‌. نه‌ اينطور نيست‌. بايد كار كرد. ما پيرو علي‌ ابن‌ ابيطالبيم‌ نه‌ حسن‌ بصري‌.

 علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چكار مي‌كرد؟ شما حساب‌ كنيد در كشاورزي‌ فكر مي‌كنم‌ اگر حسابش‌ را كرده‌ باشيد همين‌ روايتي‌ كه‌ داره‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ هزار نخلة‌ خرما را مي‌كاشت‌ بارورش‌ مي‌كرد، مي‌فروخت‌ بعد مي‌آورد مي‌داد به‌ فقرا. هزار  نخلة‌ خرما چند هكتار زمين‌ بايد داشته‌ باشه‌! فاصله‌هاي‌ بين‌ نخلة‌ خرما چقدر بايد باشه‌! ببينيد چه‌ زميني‌ بود زي‌ كشت‌ مي‌برد، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌! چقدر كار مي‌كرد، يك‌ روز حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ تنومند بودند ايشان‌ در روز، در وسط‌ روز داشتند از مزرعه‌ برمي‌ گشتند عرق‌ مي‌ريختند يك‌ نفر از همين‌ افراد رسيد آقا فرزند پيغمبر اين‌ قدر حرص‌ دنيا را مي‌زنيد كه‌ چي‌؟ نصيحت‌ هم‌ مي‌كردند ائمة‌ اطهار را. و لذا بدترين‌ صفت‌ براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ اينه‌، جدا عرض‌ مي‌كنم‌ تنبلي‌ و تن‌ پروري‌ و گوشه‌گيري‌ و انحراف‌ و بهترين‌ كارها فعاليت‌ در امور دنياست‌. خودت‌ را طوري‌ بساز كه‌ وقتي‌ كار دنيايي‌ مي‌كني‌، عبادت‌ كرده‌ باشي‌. عبادت‌ كن‌. متأسفانه‌ تمام‌ گذشتگان‌ من‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌، چون‌ اكثريت‌ بايد بگم‌ گذشتگانمون‌ چون‌ مي‌خواستند به‌ طرف‌ خدا برن‌ مردم‌ را از دنيا دور مي‌كردند حالا حتي‌ به‌ ما هم‌ كه‌ مي‌رسند مي‌گن‌ آقا شما با تزكية‌ نفس‌ و اين‌ مسائلي‌ كه‌ مطرح‌ مي‌كنيد ما مي‌ترسيم‌ از اجتماع‌ از مردم‌ دور بشيم‌. گفتم‌ گاهي‌ به‌ بعضيها مي‌گم‌ يك‌ نمونه‌اش‌ خود من‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ توي‌ هم‌ لباسيهاي‌ خودم‌ از همه‌ بيشتر اجتماعي‌ هستم‌. كارم‌ مي‌كنم‌. زندگي‌ شخصي‌ خودم‌ را لااقل‌ از همت‌ و زحمات‌. يكي‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ از آبلة‌ كف‌ دست‌، من‌ هم‌ از آبلة‌ كنار انگشت‌ نان‌ مي‌خورم‌. كار، من‌ نمي‌خوام‌ اينها را مطرح‌ كنم‌. غلطترين‌ حرفها اينه‌ كه‌ انسان‌ بره‌ انزوا پيدا بكنه‌ و لذا در اسلام‌ حرامه‌ رهبانيت‌. حرامه‌. اين‌ كاري‌ است‌ كه‌ بدعتي‌ كه‌ مسيحيت‌ در دين‌ گذاشته‌. همه‌ بايد كار بكنند و ام‌ ليس‌ للانسان‌ الا ما كان‌ كاسب‌ حبيب‌ الله‌. ولي‌ بعضي‌ از افرادي‌ كه‌ مثلا در آوزش‌ و پرورش‌ هستند نصف‌ روز. دوستان‌ اكثرا اينطوري‌ برخورد مي‌كنم‌، نصف‌ روز سر كارند فرض‌ كنيد مدرسه‌ مي‌رن‌. مي‌گم‌ نصف‌ روز ديگه‌ را چكار مي‌كنيد؟ مي‌ريم‌ خونه‌، بيخود مي‌ري‌، خونه‌. يك‌ شغل‌ دومي‌ براي‌ خودت‌ درست‌ كن‌ يك‌ درآمدي‌ داشته‌ باشي‌. و لذا اين‌ حالت‌ مي‌دونيد چرا خلفاي‌ عباسي‌ تصوف‌ را آوردند. تصوف‌ چند مسئله‌ داره‌ اگر توي‌ اين‌ كتاب‌ عوامل‌ پيشرفت‌ دقت‌ بكنيد اين‌ را به‌ عنوان‌ استعمار ضد اسلام‌ نوشتم‌. خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ در هر موضوعي‌ يك‌ مسائلي‌ را واقعيتش‌ را نوشتم‌ ولو قديم‌ بوده‌ الحمد الله‌ پشيمان‌ نيستم‌. اين‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ كرده‌. من‌ پاي‌ همة‌ مطالبي‌ كه‌ تو كتابام‌ نوشتم‌ ايستادم‌.

 خيال‌ نكنن‌ بعضيها كه‌ مثلا يك‌ وقتي‌ با زمان‌ بوده‌ و ما يك‌ حرفهايي‌ نوشتيم‌ و نه‌. همينها اعتقادات‌ منه‌. و الحمد الله‌ خيلي‌ هم‌ مورد لطف‌ و عنايت‌ افراد با فهم‌ و درك‌ و افراد با استعداد و اينهاست‌. من‌ در كتاب‌ عوامل‌ پيشرفت‌ كه‌ همان‌ استعمار اسلام‌ هست‌ اين‌ را نوشتم‌. يكي‌ متصوفه‌ قانع‌ مي‌كردند. خيلي‌ چيز خوبي‌ است‌ براي‌ استعمار گر. استعمارگر مي‌گه‌ كه‌ بله‌ همة‌ كارها را خدا مي‌كنه‌. خدا من‌ را خواسته‌ قدرتمند كنه‌، تو را خواسته‌ ضعيف‌، با خدا كه‌ نمي‌تونيم‌ دعوا داشته‌ باشيم‌ تو را خواسته‌ ضعيف‌ كنه‌ و خدا خواسته‌. اين‌ قسمتت‌ بوده‌، اون‌ تقديرت‌ بوده‌ كه‌ همة‌ اينها بحث‌ داره‌. تقدير از توي‌ شكم‌ مادر تو بدبخت‌ اصلا تو دنيا آمدي‌. و من‌ هم‌ از تو شكم‌ مادر خوشبخت‌ آمدم‌. براي‌ اين‌ كه‌ من‌ بتونم‌ راحت‌ در اريكة‌ سلطنت‌ و قدرت‌ زندگي‌ بكنم‌ و اين‌ بدبختهايي‌ كه‌ تو دنيا هستند اينها هم‌ بالاخره‌ آرام‌ باشند و قيام‌ نكنند و سر و صدا نكنند بهتر از اين‌ اعتقاد چيزي‌ مي‌تونه‌ باشه‌! نه‌. دوم‌ فلاسف‌ كيه‌؟ ما جدا” در كتاب‌ عالم‌ ارواح‌ رد كرديم‌. تناسخ‌، آقا تناسخ‌ را القا كردند. آقا هر كسي‌ الان‌ تو كه‌ فقير هستي‌ و بي‌ پولي‌ و بدبختي‌ و بيچاره‌ هستي‌ يك‌ وقتي‌ يا يك‌ روح‌ ديگه‌ اين‌ روح‌ تو مي‌ياد مي‌ره‌ تو بدنت‌ توي‌ سرت‌، ثروتمند از اونجا در مي‌ياي‌. اشكال‌ نداره‌. نوبتيه‌ ديگه‌ ما هم‌ يك‌ وقتي‌ فقير بوديم‌. من‌ به‌ يكي‌ از اين‌ متصوفه‌ رسيده‌ بودم‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يادمه‌ يك‌ وقت‌ دارم‌ در همدان‌ زندگي‌ مي‌كردم‌. گفتم‌ كي‌؟ گفت‌ هزار سال‌ قبل‌. مثلا چند صد سال‌ قبل‌. گفتم‌ عمرت‌ چقدره‌؟ گفت‌ هفتاد سال‌. حالا يادم‌ رفته‌ كه‌. گفتم‌ اسمتون‌ چي‌ بود اون‌ وقت‌؟ گفت‌ بابا طاهر عريان‌. حالا لباس‌ پوشيده‌ام‌. اون‌ وقتها عريان‌ بودم‌. حالا كيه‌ كه‌ بگه‌ كه‌ نه‌ آقا تو اشتباه‌ مي‌كني‌. تناسخ‌. القا كردند، جبر، تناسخ‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خيلي‌ مطالب‌ ديگه‌. كه‌ در همانجا نوشته‌ام‌. اين‌ ديدم‌ بهترين‌، انزوا ما كه‌ مي‌بينيد ثرومتند شديم‌ گرفتار شديم‌، تو خودت‌ را نزديك‌ نكن‌. ثروت‌ و معنويت‌ با هم‌ سازش‌ ندارند. خوب‌ فطرت‌ انسان‌ به‌ معنويت‌ گرايشش‌ بيشتره‌. مردم‌ راحت‌ مي‌شدند مي‌رفتنديك‌ گوشه‌اي‌ و ثروت‌ را براي‌ ثرومتندان‌ مي‌گذاشتند. هر چي‌ هم‌ ظلم‌ مي‌شد، حرفي‌ نداشتند و لذا اين‌ مسائل‌ را هم‌ آوردند و يك‌ چيزي‌ كه‌ مرحوم‌ استادمون‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بيشتر هر چير بدش‌ مي‌آمد يكي‌ بهش‌ مي‌گفت‌ تو صوفي‌ هستي‌. يا حتي‌ يك‌ روز من‌ يادمه‌ وضع‌ مالي‌ ايشان‌ خوب‌ نبود به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ كار مي‌كرد. اون‌ وقت‌ كشاورزي‌ داشت‌ مي‌كرد. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ كار مي‌كرد داشت‌ يا ظهر با هم‌ نون‌ و ماست‌ خورده‌ بوديم‌ شب‌ هم‌ آب‌ دوغ‌ بود. ما مهمان‌ ايشان‌ بوديم‌. ايشان‌ عذرخواهي‌ كردند من‌ گفتم‌ درويشيه‌. خيلي‌ ناراحت‌ گفت‌ درويشي‌ يعني‌ چه‌. خيلي‌ ناراحت‌ با اين‌ كه‌ با من‌ ايشان‌ كم‌ دعوا مي‌كرد. ما درويش‌ نيستيم‌. ما تو راه‌ خدا هستيم‌. بعدها گفتيم‌ طلبگي‌ كه‌ ايشان‌. تصوف‌، حالا نمي‌خوام‌ بگم‌ هر كي‌ يك‌ مويي‌ بلند كرد و يك‌ كشكولي‌ دستش‌ گرفت‌ اين‌ صوفيه‌. صوفيها هم‌ يك‌ بزرگي‌ بودند در همين‌ زمانها كه‌ كتابهاشون‌ متأسفانه‌ باقي‌ مانده‌ و اونها اساس‌ و ريشة‌ كارها بودند و الان‌ هم‌ داره‌ همانها كار مي‌كنه‌ و مردم‌ را از همه‌ چيز باز مي‌داره‌. اينها اين‌ كار را كردند.

 لذا مي‌بينيد خلفاي‌ عباسي‌ تا سالها بعد از ائمة‌ اطهار هم‌ اينها به‌ خلافتشون‌ ادامه‌ مي‌دادند. خوب‌ هم‌، يعني‌ از نظر فكري‌، خوب‌ فكر كرده‌ بودند. تجربة‌ گذشتگان‌ ولي‌ اين‌ را بدونيد. ولي‌ هر زمان‌ امام‌ عصر اون‌ زمانه‌، امام‌ زمانه‌ اون‌ زمانه‌. و طبق‌ قران‌ و صراط‌ مستقيم‌ بايد حركت‌ كنه‌. عصمت‌ داره‌ و حكومت‌ دنيا هم‌ در اختيار، در مرحلة‌ اول‌ امام‌ زمانه‌. حكومت‌ كرة‌ زمين‌. شرايطش‌ را هم‌ داره‌ و بعد بايد ولي‌ فقيه‌. اولا گفتند فقيه‌ باشه‌. يعني‌ دين‌ را بفهمه‌، احكام‌ دين‌ را درك‌ بكنه‌. بفهمه‌ كه‌ دين‌ چي‌ گفته‌. دين‌ را بفهمه‌ چي‌ گفته‌. شما در كدوم‌ يك‌ از ممالك‌ اسلامي‌ پيدا مي‌كنيد كه‌ يك‌ فقيهي‌ كه‌ تمام‌ مسائل‌ را، احكام‌ دين‌ را بلد باشه‌. بياييد با هم‌ بريم‌ تو ممالك‌ اسلامي‌ بگرديم‌. من‌ هممين‌ سفر كه‌ مشرف‌ بودم‌ براي‌ عمره‌ تو دو تا مملكت‌ كه‌ متأسفانه‌ يكيش‌ در نهايت‌ درجة‌ افراط‌  يكي‌ در نهايت‌ درجة‌ تفريط‌ اينها بودند. در ماه‌ رمضان‌ بود ديگه‌. ماه‌ رمضان‌ بيشتر ظاهر مي‌شه‌ انسان‌ چقدر به‌ احكام‌ دين‌ عمل‌ مي‌كنه‌. اونجا مسافر و، در سعودي‌ مسافر و غير مسافر و مريض‌ و همه‌ بايد روزه‌ بگيرند. در سوريه‌ هم‌ آزاده‌، هر كس‌ مي‌خواد روزه‌ بگيره‌ هر كس‌ مي‌خواد روزه‌ نگيره‌. اينجا مظاهر بي‌ ديني‌ در مملكت‌ اسلامي‌ خودش‌ را نشان‌ مي‌ده‌. نمي‌خوام‌ حالا چون‌ تشييع‌ فاحشه‌ مي‌شه‌ و بعد هم‌ مسائل‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. اونجا هم‌ در درجة‌ افراط‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ و بعضي‌ از رفقا كه‌ تو اطاق‌ مسافرخانه‌ يا فندق‌ يا هتل‌ انسان‌ غذا بخوره‌ ببينند مي‌يان‌ تنبيهش‌ مي‌كنند. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ان‌ كنت‌ مرضا او علي‌ سفرا. يعني‌ مريض‌ بودي‌ يا در سفر بودي‌ فعيشت‌ من‌ ايام‌ اخر وقتي‌ ديگه‌اي‌ روزه‌ات‌ را بگير. از رسول‌ اكرم‌ سؤال‌ كردند امين‌ بر الديني‌، اين‌ در كتاب‌ صوفي‌ هست‌ حضرت‌ فرمود ليس‌ من‌..خوب‌ نيست‌ انسان‌ در مسافرت‌ روزه‌ بگيره‌. تو هواپيمايي‌ كه‌ از جده‌ به‌ مدينه‌ مي‌رفت‌ كوچكترين‌ پذيرايي‌ از مسافرين‌ هواپيما نكردند. اينجور. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ فقيه‌ در رأس‌ كارشون‌ نيست‌. براي‌ اين‌ كه‌ فقيه‌ نيستند در دين‌. دين‌ را اينجوري‌ خوششون‌ مي‌ياد اينجوري‌ پياده‌ مي‌كنند. اينها هم‌ اينجوري‌ خوششون‌ مي‌ياد اينجوري‌ پياده‌ مي‌كنند. اينه‌. اين‌ تفرقه‌ها و جنگها و نزاعهايي‌ كه‌ در ممالك‌ نزديكتون‌ به‌ وجود آمده‌، چيه‌؟ رهبر ندارند.

 اهل‌ سنت‌ به‌ همين‌ سير، رهبر ندارند ديگه‌. خوب‌ فقيه‌ اگر باشه‌ يك‌ فتوا مي‌ده‌. يك‌ وقتي‌ ناصرالدين‌ شاه‌ رفته‌ بود براي‌ انگلستان‌  در مقابل‌ سربازها سان‌ مي‌رن‌ مي‌خواست‌ دولت‌ انگلستان‌ خودش‌ را نشان‌ بده‌ كه‌ ما چنين‌ قدرتي‌ داريم‌. ايشان‌ رو كرد گفت‌ كه‌ شما در مملكتتون‌ يك‌ همچين‌ سربازهاي‌ يك‌ همچين‌ قدرتي‌ داريد. گفت‌ ما يك‌ عده‌ پليس‌ داريم‌ در داخل‌ براي‌ امنيت‌ داخلي‌ اما اگر يك‌ مملكت‌ مخالفي‌ به‌ ما حمله‌ بكنه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد داريم‌ او حكم‌ مي‌كنه‌ جهاد لازمه‌، تمام‌ مردم‌ همه‌ مي‌شن‌ سرباز. اينها اول‌ شايد باور نكردند. قضية‌ تنباكو را پيش‌ آوردند ديدند نه‌ راسته‌. تجربه‌ كردند. اين‌ مسئلة‌ تنباكو كه‌ شنيديد. ديدند درسته‌.توي‌ دربار ناصر الدين‌ شاه‌، خود شاه‌ مي‌خواست‌ تنباكو را استفاده‌ بكنه‌ مي‌گيرن‌، زنهاش‌ مي‌گيرن‌ جلوش‌ را. لذا بهتون‌ عرض‌ كنم‌ مسئلة‌ فقيه‌ و مجتهد و روحانيت‌ را بنا گذاشتند بكوبند و الان‌ هم‌ بدونيد تمام‌ دشمنها تنها هدفشون‌ اين‌ مسئله‌ است‌. ولي‌ چراغي‌ را كه‌ ايزد برفروزد هر آن‌ كس‌ پف‌ كند ريشه‌اش‌، ريشش‌ همه‌ بسوزد. يك‌ وقتهايي‌ اينها چشم‌ باز كردند رشته‌هاي‌ چند صد ساله‌ اشون‌ همه‌ پنبه‌ شده‌. يك‌ مرجع‌ تقليد بلند شد آمد تمام‌ كارها را عوض‌ كرد. سالها زحمت‌ كشيدند زنها بي‌ حجاب‌ باشند يك‌ دونه‌ زن‌ بي‌ حجاب‌، بد حجاب‌ داريم‌، بي‌ حجاب‌ نداريم‌. اگر الان‌ يك‌ زن‌ سر برهنه‌ مثل‌ زنهاي‌ سوريه‌ بيان‌ اينجا مي‌گيد حتما اين‌ ديونه‌ شده‌. واقعاها هم‌ خودش‌ را از، احساس‌ ديونه‌گي‌ در خوش‌ مي‌كنه‌. يك‌ دفعه‌ عوض‌ شده‌. اين‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ كان‌ من‌ الفقها. البته‌ شرايطي‌ داره‌ كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ در گذشته‌ بوده‌ انشاء الله‌ در آينده‌ هم‌ اين‌ شرايط‌ باشه‌، سائنا به‌ نفسه‌ خود نگهدار. هيچ‌ چيز او را نلرزونه‌. حافظا لدينه‌. تمام‌ فكرش‌ دينش‌ باشه‌ و مخالفا لهوي‌ ان‌ مولا بنده‌ باشه‌، بندة‌ خدا باشه‌. اون‌ وقت‌ همه‌ در اين‌ صورت‌ واجبه‌ كه‌ از او تقليد بكنند. پيروي‌ از او بكنند. اين‌ فقط‌ در احكام‌ نيست‌ در مهمتر از احكام‌ عبادت‌ احكام‌ سياسته‌. احكام‌ اجتماعي‌ و حكومتي‌ است‌. ولذا مي‌بينيد كه‌ مردم‌ هم‌ همين‌ طور بودند. همين‌ روزها بود، من‌ يادمه‌ كه‌ روز بيست‌ و دوم‌ بهمن‌ در همين‌ جا روز جمعه‌ هم‌ بودش‌ ظاهرا در همين‌ جا جلسه‌ داشتيم‌ كه‌ شبش‌ بيست‌ و دو بهمن‌ بود. گفتيم‌ كه‌ امشب‌ كي‌ مي‌خواد، آرام‌، آمدند الحمد الله‌ كارها، شماها بيشتر از من‌ اطلاع‌ داريد من‌ بيشتر مي‌خوام‌ به‌ اين‌ نكته‌ شما را، و بعد كه‌ اين‌ مسلئة‌ ولايته‌. مسئلة‌ ولايت‌ كه‌ بعد از اون‌ مرجع‌ تقليد هر يك‌ از افرادي‌ كه‌ در رأس‌ كارها هستند اينها ولايت‌ دارند بر كارهاي‌ خودشون‌.

 رئيس‌ يك‌ اداره‌، مدير عامل‌ يك‌ مؤسسه‌، اينها ولايت‌ دارند. البته‌ به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ ولي‌ فقيه‌ اينها را تعيين‌ كرده‌ باشه‌ ولو با چند واسطه‌ باشه‌. ولايت‌ دارند. لذا چون‌ حكومت‌ بايد بكنه‌ بايد ولايت‌ داشته‌ باشه‌. ولايت‌ هم‌ مال‌ كيه‌؟ مال‌ شخص‌ عادل‌ و با محبت‌ نسبت‌ به‌ مردم‌. اون‌ اداره‌اي‌ كه‌ نشسته‌ پشت‌ ميز و تمام‌ به‌ فكر خودشه‌. من‌ اون‌ وقتها در زمان‌  قبل‌ از انقلاب‌، بعد از انقلاب‌ خوب‌ ما تو ادارات‌ بريم‌ و كارها را انجام‌ بديم‌. رفقا محبت‌ مي‌كنند. قبل‌ از انقلاب‌ وارد يك‌ اطاق‌ يك‌ رئيسي‌ مي‌خواستم‌ بشم‌. ايشان‌ بر حالا نمي‌خوام‌ بگم‌ چه‌ مطالبي‌، چون‌ من‌ مي‌شنيدم‌ وقتي‌ وارد شدم‌ داشت‌ با طرفش‌ يك‌ صحبتهاي‌ بدي‌ مي‌كرد به‌ من‌ گفت‌ بيرون‌ باشيد شما. حالا مراجعه‌ كنند بود متعدد هم‌ بودند، بيرون‌ ايستادند آقا لم‌ داره‌ در محل‌ كار اين‌ حرفها را مي‌زنه‌. خدا نكنه‌ در ادارات‌ ما فعلا اين‌ حرفها پيش‌ بياد. از لحظه‌اي‌ كه‌ يك‌ كارمند دولت‌ مي‌ياد تو اطاق‌ اداره‌اش‌ اگر دير هم‌ بياد اشتباه‌ كرده‌، تا لحظه‌اي‌ كه‌ مي‌ره‌، تمام‌ لحظاتش‌ بايد براي‌ مردم‌ باشه‌. معناي‌ ولايت‌ اينه‌. والا ولايت‌ نداره‌ و نمي‌خوام‌ بعضي‌ از مطالب‌ را بگم‌ چون‌ من‌ معتقدم‌ كوچكترين‌ حرفي‌ كه‌  حتي‌ افراد كم‌ ظرفيت‌  برداشت‌ تضعيف‌ براي‌ اين‌ انقلاب‌ اين‌ دولت‌ مي‌كنن‌ حرامه‌. نمي‌خوام‌ اين‌ حرفها را بزنم‌. تو نشستي‌ هر يك‌ قراني‌ كه‌ از اينجا مي‌گيري‌، از حقوقت‌ مي‌گيري‌ اين‌ مال‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيته‌. و اگر خلاف‌ بكني‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيت‌ را روز قيامت‌ بايد جوابشون‌ را بدي‌. ما دولت‌، دولت‌ كيه‌؟ اين‌ منابع‌ ملي‌ مال‌ اين‌ مردمه‌، بدست‌ ولي‌ فقيه‌ سپردند او هم‌ به‌ تو مي‌ده‌. تو بايد جواب‌ همه‌ را بدي‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. خيلي‌ بايد انسان‌ بترسه‌ از خداي‌ تعالي‌. و اگر عادل‌ شد اين‌ شخص‌. اگر، نظر من‌ اينه‌ حالا چه‌ كنم‌ نمي‌تونم‌ كه‌ نظر خودم‌ را منظور نكنم‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ هر كس‌ در رأس‌ كارهاي‌ مردم‌ واقع‌ مي‌شه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. يعني‌ پاك‌ باشه‌. يعني‌ صفات‌ رزيله‌ نداشته‌ باشه‌. مي‌دونيد صفات‌ رزيله‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ شما وقتي‌ كه‌ وارد اطاق‌ آقاي‌ رئيس‌ شديد ايشان‌ اوقاتش‌ از جاي‌ ديگه‌ تلخه‌ سر شما خالي‌ نكنه‌. يعني‌ وقتي‌ كه‌ گرسنه‌اش‌ است‌ عصر ماه‌ رمضان‌ نگه‌ من‌ آدم‌ نيستم‌ ديگه‌ نمي‌تونم‌ كار بكن‌. نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌. خودتون‌ بهتر مي‌دونيد. حسادتها، بخلها، كينه‌ها، شيطانها، هواي‌ نفسها، اونچنان‌ دخالت‌ مخصوصا در كسي‌ كه‌ پشت‌ ميز نشسته‌ باشه‌ و نااميد به‌ اون‌ ميز نباشه‌. لذا اگر تزكية‌ نفس‌ كنه‌ راحته‌ به‌ وظايفش‌ عمل‌ مي‌كنه‌. اول‌ بنشينه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ بكنه‌. دوم‌ قدمش‌ اينه‌ كه‌ ساعي‌ لمذكور باشه‌، سومين‌ قدمش‌ اينه‌ كه‌ حافظ‌ لدينه‌ باشه‌. و همين‌ طور مخالفة‌ لهوا باشه‌. اين‌ را براي‌ مرجع‌ تقليد تنها نمي‌گن‌، همه‌ بايد اينجور باشند. اگر شما حساب‌ بكنيد اگر تمام‌ مسئولين‌ ما تمام‌ رؤساي‌ ادارات‌ ما تمام‌ كارمندان‌ به‌ اصطلاح‌ خوب‌ حالا در يك‌ مرحله‌ بالاتر ما اينها تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. چه‌ نظام‌ خوبي‌ به‌ وجود مي‌ياد، چه‌ مدينة‌ فاضله‌اي‌ بوجود مي‌ياد و اين‌ كاري‌ هم‌ نيست‌. آقا همين‌ طور كه‌ انسان‌ سمت‌ نداشته‌ باشه‌ راش‌ نمي‌دن‌ هيچ‌ جا حتي‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ كرده‌ باشه‌. اين‌ همه‌ علما و بزرگان‌ هم‌ هستند اينها شهادت‌ بدن‌ كه‌ بله‌ ايشان‌ زير نظر ما تزكية‌ نفس‌ كرده‌. چطور مي‌شه‌. و مي‌دونيد چقدر فايده‌ داره‌، چقدر دنيا درست‌ مي‌شه‌.

 وقتي‌ يك‌ كسي‌ وارد يك‌ مملكتي‌،چقدر بودجة‌ مملكت‌ كمتر هدر مي‌ره‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌گه‌ قد افلح‌ من‌ ذكيها. وقتي‌ بيدار مي‌شيد كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. يعني‌ تو اداره‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌ رستگاري‌، در شغلت‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌، رستگاري‌. در بين‌ مردم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌ رستگاري‌، قد افلح‌ من‌ ذكيها. و از اون‌ طرف‌  و قد خاب‌ من‌ دسيها. كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ اين‌ بيچاره‌ است‌. بيچاره‌ است‌. چون‌ به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ و هوي‌ النفس‌ و ان‌ الهواي‌ في‌ جنتة‌ الي‌ المعوي‌. اگر شما تزكية‌ نفس‌ كنيد بهشتتون‌ همين‌ دنيا شروع‌ مي‌شه‌. زندگي‌ راحت‌، فكرتون‌ راحت‌.

 مي‌ريد مشغول‌ كارتون‌ مي‌شيد. ارباب‌ رجوع‌ را جواب‌ مي‌ديد. با محبت‌ جواب‌ مي‌ديد وجدانتون‌ به‌ شما بارك‌ الله‌ مي‌گه‌. و اگر نه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشيد، نه‌ خودتون‌ هم‌ ناراحتيد. جهنمتون‌ از همين‌ الان‌ شروع‌ مي‌شه‌. چرا من‌ اين‌ همه‌ كار كردم‌ من‌ را نبردن‌ در فلان‌ پست‌ بگذارند اون‌ آقايي‌ كه‌ اونجا با من‌ هم‌ دشمن‌ بوده‌ او  را گذاشتنش‌. خودش‌ را مي‌خوره‌ ناراحته‌. آتشي‌ از درونش‌، زير آتشش‌ حسادته‌. بغض‌ و كينه‌، دشمني‌ها. دشمني‌، دشمني‌ مي‌ياره‌. همين‌ طور جواب‌ ارباب‌ رجوع‌ را خوب‌ نمي‌دي‌ اين‌ هم‌ بدش‌ مي‌ياد طبعا باهات‌ بد مي‌شه‌. الان‌ بهت‌ كار داره‌ بهت‌، فردا كه‌ كارش‌ انجام‌ شد و تو بازار گيرت‌ آورد اون‌ وقت‌ بهت‌ مي‌گه‌ كه‌ تو اون‌ روز به‌ من‌ چه‌ اذيتي‌ كردي‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. قد افلح‌ من‌ ذكيها. اي‌ خدا يك‌ روزي‌ بشه‌، انشاء الله‌ خواهد آمد انهم‌ يرانه‌ بل‌ مردم‌ اين‌ روز را دور مي‌بينند و ما نزديكش‌ مي‌بينيم‌. يك‌ روزي‌ خواهد آمد كه‌ همة‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. همه‌ درست‌ باشند. زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اگر اين‌ نباشه‌ دنيا پر از عدل‌ و داد نمي‌شه‌. يعني‌ اگر همه‌ تزكيه‌ كنند، لااقل‌ مسئولين‌ تزكية‌ نفس‌ نكنند دنيا پر از عدل‌ و داد نمي‌شه‌. يك‌ نفر، يك‌ مرجع‌ تقليد تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بود اين‌ تغيراتي‌ در يك‌ مملكت‌ داد. اگر همه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنند ببينيد چي‌ مي‌شه‌. شما فكرتون‌ راحته‌ كه‌ الان‌ كه‌ مي‌ريد اونجا كارتون‌ را در روي‌ نوبت‌ خودتون‌ بهتون‌ مي‌رسند. نه‌ پارتي‌ لازمه‌، نه‌ رشوه‌ لازمه‌، هيچي‌ لازمه‌، كارتون‌ رو نوبت‌ انجام‌ مي‌شه‌. حاضر هم‌ هستيد ولو دو روز ديگه‌ نوبتتون‌ مي‌شه‌ صبر كنيد. خود انسان‌ وجدانش‌ مي‌گه‌ بايد صبر كرد. اما وقتي‌ مي‌ري‌ مي‌بيني‌ يك‌ چيزي‌ مي‌دن‌ به‌ آقا اول‌، اون‌ آقا رفيقه‌ اون‌ اول‌، اون‌ آقا قوم‌ و خويشه‌ اون‌ اول‌. شما مي‌خواستيد دو روز ديگه‌ به‌ كارت‌ برسي‌، ده‌ روز ديگه‌ مي‌كشه‌. شما هم‌ يك‌ رشوه‌اي‌ بديد چون‌ اين‌ آقا رشوه‌ايه‌. اين‌ آقا آدم‌ نيست‌، تزكية‌ نفس‌ نكرده‌. قد افلح‌ من‌ ذكيها و قد خاب‌ من‌ دسيها. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ هم‌ بهتون‌ بگم‌ من‌ الان‌ يك‌ جمله‌اي‌ يادم‌ آمد خيلي‌ گاهي‌ انسان‌ متأسف‌ مي‌شه‌. اين‌ را بدانيد نسبت‌ به‌ كارهاي‌ دنيا، كارهاي‌ ديگر دنيا آسانترين‌ كارها تزكية‌ نفسه‌. آسانترين‌ كارها نسبته‌ با ارزشي‌ كه‌ داره‌، نسبت‌ به‌ برداشتي‌ كه‌ ازش‌ مي‌شه‌ كرد. نسبت‌ به‌ پيامدي‌ كه‌ داره‌، آسانترين‌ كارها تزكية‌ نفسه‌. يك‌ نفر براي‌ من‌ نامه‌ نوشته‌ بود كه‌ آقا تزكية‌ نفس‌ محاله‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، نستجيب‌ بالله‌، ببينيد چقدر معرفتمون‌ نسبت‌ به‌ اماممون‌ چقدر بايد ضعيف‌ باشه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نتونست‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. كه‌ وقتي‌ صبح‌ روز نوزدهم‌ شمشير به‌ فرقش‌ خورد گفت‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. يعني‌ از نفسم‌ نجات‌ پيدا كردم‌. خوب‌ بندة‌ خدا نفس‌ اين‌ بدن‌ نيست‌ كه‌ آخه‌. گفت‌ كه‌ خفن‌ و خفن‌ هر سه‌ دختران‌ معاويه‌ بودند. بچة‌ معاويه‌ بودند. ببين‌ انسان‌ چقدر بايد دور باشه‌ از حقايق‌ كه‌ اينجور حرف‌ بزنه‌. بعد هم‌ اگر محاله‌، چون‌ خدا گفته‌ قد افلح‌ من‌ ذكي‌ها. چرا خدا در قرآن‌ هي‌ مردم‌ را تهديد كرده‌، تهيج‌ كرده‌. اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ در بعضي‌ كلمات‌ بعضي‌ از بزرگان‌ مي‌گن‌ آدم‌ شدن‌ محاله‌ اين‌ را مي‌خوان‌ اهميت‌ آدم‌ شدن‌ را براي‌ ما بگن‌. اهميت‌ داره‌. نه‌ اين‌ كه‌ واقعا محاله‌، پس‌ خودشون‌ چطور شدند!

 علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ امروز صبح‌ صدا زد فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. معناي‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ آمدم‌ تو اين‌ دنيا، خدا من‌ را فرستاد تو اين‌ دنيا. با اين‌ قدرتي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ داده‌ بود. آقايون‌ قدرت‌ علي‌ عجيب‌ بوده‌ها. يعني‌ قدرت‌ علي‌ در مخلوق‌، همان‌ قدرت‌ خدا بر مخلوق‌ بوده‌. يك‌ هميچين‌ عظمتي‌ داشت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. اون‌ وقت‌ با اين‌ قدرت‌ يك‌ دورة‌ عمري‌ را گذروند. گاهي‌ روي‌ دست‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌، پيغمبر مي‌فرمود من‌ كنت‌ مولا و هذا علي‌ مولا. كسي‌ كه‌ من‌ مولاي‌ اويم‌ علي‌ مولاي‌ اوست‌. گاهي‌ كنار بستر پيغمبر اكرم‌ مي‌خوابيد. اون‌ قدري‌ كه‌ بر علي‌ وفات‌ پيغمبر و شهادت‌ پيغمبر تأثير نداشت‌. بر هيچ‌ كس‌ تأثير نداشت‌. چون‌ پيغمبر را جز خدا و علي‌ كسي‌ نمي‌شناخت‌. يك‌ روز هم‌ ريسمان‌ به‌ گردنش‌ انداختند به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشند. يك‌ روز هم‌ گفتند علي‌ يك‌ خليفه‌، معاويه‌ هم‌ يك‌ خليفه‌. لذا انزل‌ الدهر، انزل‌ الدهر حتي‌ قيل‌ علي‌ و معاويه‌. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ روز نگاه‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ فاطمة‌ اطهر را در مقابل‌ چشمش‌ پهلوش‌ را مي‌شكنند. سيلي‌ به‌ صورتش‌ مي‌زنند، محسنش‌ را سقط‌ مي‌كنند.  روزها و شبهاي‌ عزا هستش‌ خوبه‌ چراغها خاموش‌ بشه‌ حال‌ عزايي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. يك‌ روز هم‌ با اون‌ محبت‌ مي‌ياد توي‌ مسجد خوابها را بيدارشون‌ مي‌كنه‌. با ابن‌ ملجم‌ با محبت‌ رفتار مي‌كنه‌. امروز صبح‌ وقتي‌ كه‌ ابن‌ ملجم‌ را آوردند به‌ محضر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، چشمهاش‌ را باز كرد به‌ ابن‌ ملجم‌ مگر من‌ بد امام‌ بودم‌ براي‌ تو! مي‌دونيد چي‌ گفت‌. همان‌ حرفي‌ كه‌ القا شده‌ بود. اانت‌ تنذر النار من‌ تو مي‌خواي‌ كسي‌ را كه‌ بايد تو آتش‌ جهنم‌ بسوزه‌ تو او را نجات‌ بدي‌. در عين‌ حال‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ به‌ امام‌ حسن‌ فرمود كه‌ اگر من‌ از دنيا رفتم‌ كه‌ تو ولي‌ مني‌. اما او يك‌ ضربت‌ بيشتر به‌ من‌ نزده‌، تو با يك‌ ضربت‌ بيشتر او را نكشي‌. زجرش‌ ندي‌.

 اعلام‌ كردند كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بايد شير تناول‌ بفرمايد. شايد همين‌ اوقات‌ بوده‌، اون‌ فرزندان‌ اصحاب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌ كاسه‌هاي‌ شير را در دست‌ گرفته‌اند آوردند براي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شما هم‌ مايليد براي‌ عيادت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بريد. بيايد بريم‌ عرض‌ كنيم‌ السلام‌ عليك‌ يا امير المؤمنين‌. آقا جان‌ حالتون‌ چطوره‌؟ يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌. در روايات‌ داره‌ كه‌ لحظه‌، بعد از هر لحظه‌ گاهي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چشمها را باز مي‌كرد نگاهي‌ به‌ اطراف‌ مي‌كرد ولي‌ بعد باز حال‌ ضعف‌ بهش‌ دست‌ مي‌داد. رفتند يك‌ نفري‌ را آوردند. ببينند مي‌تونند معالجه‌ كنند، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را، او آمد اين‌ طور تشخيص‌ داد. كه‌ اين‌ ملعون‌ ابن‌ ملجم‌ شمشير را در زهر قرار داده‌ و زهر به‌ بدن‌ نازنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ سرايت‌ كرده‌. لذا سعسعه‌ مي‌گه‌ من‌ وارد بر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ شدم‌ يك‌ دستمال‌ زردي‌ به‌ سر علي‌ بسته‌ بودند اما رنگ‌ علي‌ مانند همان‌ دستمال‌ زرد شده‌ بود.

 

۱۳ شعبان ۱۴۱۶ – ۱۵ دي ۱۳۷۴ – ماه شعبان مقدمه ضیافة الله

 

@ متن سخنراني شب 13 شعبان 1416 مصادف با 15 دي 1374 و 4 آوريل 1995

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(يس/61)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»([1])

 

3- خصوصيات ماه معظم شعبان

شب‌ جمعه‌ است‌. ماه‌ شعبان‌ است‌.

 

Cماه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهاست

ماهي‌ كه‌ به‌ دلائلي‌ اختصاص‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ دارد و در دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ خوانده‌ مي‌شود گفته‌ شده‌ كه‌ «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ». اين‌ ماه‌، ماه‌ پيغمبر تو است‌ خدا! سيد و آقاي‌ پيامبران‌. در فراز ديگر اين‌ دعا مي‌خوانيم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ «وَ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ‌»([2]) دأبشان‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ ماه‌ را روزه‌ مي‌گرفتند و شب‌ها را مشغول‌ عبادت‌ بودند.

 

Cماه خودسازي و آماده شدن براي ضيافت الله است

در اين‌ ماه‌ ما بايد ان‌شاء‌الله‌ خودمان‌ را بسازيم‌، آماده‌ كنيم‌ براي‌ ضيافت‌ الله‌، ميهماني‌ خدا.

 

cرمضان ماه بركت و رحمت و مغفرت است

 

ماه‌ رمضان‌ كه‌ «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»([3])، ماهي‌ است‌ كه‌ خدا ما را دعوت‌ كرده‌ به‌ رحمت‌ و مغفرت‌ و نعمت‌ و بركت‌. شما مي‌توانيد در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ توشه‌ي رحمت‌ دوره‌ سالتان‌ را برداريد. مغفرت‌ گذشته‌‌ي از عمرتان‌ را بدست‌ بياوريد و بركت‌ زندگي‌ دنيا و آخرتتان‌ را تأمين‌ كنيد. ماه‌ شعبان‌؛ بايد انسان‌ خودش‌ را به‌ هر وسيله‌اي‌ كه‌ هست‌ پاك‌ كند‌.

 

Cنگاهي حكيمانه به اعياد ماه معظم شعبان

در اولِ ماه‌، خداي‌ تعالي‌ تولد رحمة الله‌ الواسعه‌، حضرت‌ سيد الشهدا، را قرار داده‌. و در روز پنجم‌ اين‌ ماه‌، ميلاد مسعود حضرت‌ امام‌ سجاد، چون‌ بعد از توبه‌ و بعد از طلب‌ رحمت‌ و مغفرت‌، انسان‌ بايد عبادت‌ كند خداي‌ تعالي‌ را و بهترين‌ مُظهِر و مَظهَر عبادت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلاماست‌ و در چهارم‌ اين‌ ماه‌ ميلاد مسعود حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ را قرار داده‌ براي‌ اين‌كه‌ آن‌ حضرت‌ را ما الگو قرار بدهيم‌ از پيروي‌ از ولايت‌ و امامت‌ و معرفت‌ امام‌ و از همه‌ بالاتر در نيمه‌ي‌ اين‌ ماه‌، ميلاد مسعود حضرت‌ بقية‌الله‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌.

 

Cسالروز تولد حضرت ولي عصر ارواحنا فداه، آغاز غيبت صغراي آن حضرت و نيز آغاز غيبت كبراي ايشان روز جمعه بوده‌است

من‌ چند شب‌ قبل‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌. روز تولد حضرت‌ در اولين‌ نيمة‌ شعباني‌ كه‌ حضرتش‌ متولد شد، روز جمعه‌ بوده‌. غيبت‌ صغراي‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ در روز جمعه‌ بوده‌. غيبت‌ كبراي‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌هم‌ روز جمعه‌ بوده‌ و “ان‌شاء‌الله‌” روز جمعه‌ از خدا مي‌خواهيم‌، خدا خودش‌ مي‌داند حتي‌ تا فردا صبح‌ هم‌ براي‌ عشاق‌، براي‌ محبين‌، صبر كردن‌ مشكل است‌.

يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ در عالم‌ رؤيا، رؤياي‌ صادقه‌ هم‌ بود، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ چهارده‌ سال‌ ديگر امام‌ زمان‌ ظاهر مي‌شود. من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. گفتم‌: منظور چهارده‌ روز ديگر‌ بوده‌؛ تعبير كردم‌. خودم‌ خوابم‌ برد. چون‌ در قطار بوديم‌ مي‌آمديم‌، گاهي‌ مي‌خوابيديم‌ گاهي‌ بيدار مي‌شديم‌. خودم‌ خوابم‌ برد. ديدم‌ همان‌ آقايي‌ كه‌ به‌ او فرموده‌ بود كه‌ چهارده‌ سال‌ ديگر، به‌ من‌ گفتند: “تو اگر عاشق‌ بودي‌، تو اگر مُحِب‌ بودي‌، چهارده‌ روز هم‌ حاضر نبودي‌ صبر كني‌”. اما “ان‌شاء‌الله‌” اميدواريم‌ فردا صبح‌ كه‌ از خواب‌ بلند مي‌شويم‌، بشارت‌ ظهورش‌ را به‌ ما بدهند.

 

4- مطابقت دقيق امت پيغمبر خاتم صلي الله عليه وآلهو قوم بني اسرائيل

«وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ … وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»([4]). در تفسير اين‌ آيه‌ي‌ شريفه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايند: هر كاري‌ كه‌ در بني‌ اسرائيل‌ انجام‌ شد، «طَابَقَ النَّعْلَ‌ بِالنَّعْلِ‌»([5]) عيناً در امت‌ پيغمبر هم‌ انجام‌ خواهد شد.

 

Cعذاب دردناك و فشار زياد در قبل از ظهور

بعد يك‌ مطلبي‌ را مفصلاً امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايد كه‌ بني‌ اسرائيل‌ از حضرت‌ يوسف‌ شنيده‌ بودند كه‌ مدت‌ها در فشار و شكنجه‌ي‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ قرار خواهند گرفت‌. چهارصد سال‌ تقريباً طول‌ كشيد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ عذاب‌ دردناكي‌ متوجه‌ اين‌ها شده‌ بود: «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ». پسر بچه‌ها را مي‌كشت‌ و دخترها را نگه‌ مي‌داشت‌ براي‌ خدمتگزاري‌ «وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»([6]). اين‌ها تمامشان‌ منتظر ظهور حضرت‌ موسي‌ بودند. فشار زياد است‌، شما خواهيد گفت‌: فشاري‌ روي‌ ما اين‌طور نيامده‌. من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر يك‌ دقتي‌ روي‌ بشر امروز در كره‌ي‌ زمين‌ بشود، مي‌بينيد كه‌ اگر فرعون‌ آن‌ روز بچه‌هاي‌ پسر را آن‌هم‌ از نظر بدني‌ مي‌كشت‌ و دخترها را نگه‌ مي‌داشت‌، در زمان‌ ما در جهان‌، چهار ديواري‌ ايران‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ اين‌ انقلاب‌ مقدمه‌ي‌ ظهور حضرت‌ ولي عصر است‌ صرفنظر كنيد، ما هم‌ قبل‌ از شانزده‌ سال‌ حالمان‌ همين‌ حالت‌ بود. در دنيا روح‌ چون‌ اهميتش‌ از بدن‌ بيشتر است‌، اين‌ فشار را، آن‌ تبليغات‌ ضد دين‌ كه‌ در دنيا شروع‌ شده‌ و مردم‌ را از فرهنگ‌ اسلامي‌ دور مي‌كنند، صد برابر اين‌ را بدانيد آقايان‌، از كشتن‌ بچه‌ها در مقابل‌ مادرها و پدرها سخت‌تر است‌. انسان‌هايي‌ كه‌ در دنيا امروز هستند؛ شما يك‌ قدم‌ از ايران‌ پايتان‌ را بيرون‌ بگذاريد، ببينيد چقدر فساد در عالم‌ هست‌. يك‌ جوان‌ نمي‌تواند‌ درست‌ راه‌ دين‌ را حركت‌ كند‌.

 من‌ يك‌ دوستي‌ داشتم‌ در يكي‌ از ممالك‌ غربي‌، دانشجو بود آن‌جا، به‌ من‌ مي‌گفت‌:‌ فلاني‌ من‌ هر چه‌ زور مي‌زنم‌، هر چه‌ همت‌ مي‌كنم‌ كه‌ خودم‌ را از فساد نگه‌ دارم‌ نمي‌توانم‌. و جداً اين‌طور است‌ آقايان‌! شماها اگر يك‌ مطالعه‌اي‌ در زندگي‌ مردم‌ در دنياي‌ امروز بكنيد به‌ اين‌ حقيقت‌ مي‌رسيد كه‌ همان‌طوري‌ كه‌ ما قبل‌ از انقلاب‌ واقعاً مالك‌ فرزندانمان‌ نبوديم‌، حتي‌ مالك‌ خودمان‌ نبوديم‌، دنيا امروز همين‌طور است‌. «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ». ذبح‌ هم‌ ذبح‌ روح است‌ نه‌ ذبح‌ بدن‌. فساد عالم‌ را گرفته‌.

 

Cيوسف بني اسرائيل و يوسف امت آخر الزمان، خبر از ظهور منجي داده‌اند

حتماً بايد ما از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشويم‌ تا همان‌طوري‌ كه‌ بني‌ اسرائيل‌ بخاطر آن‌ وعده‌ي‌ الهي‌ بوسيله‌ي‌ حضرت‌ يوسف‌ كه‌ يك‌ روزي‌ شخصي‌ به‌نام‌ موسي‌ خواهد آمد و دنيا را لااقل‌ محيط‌ بني‌ اسرائيل‌ را پر از عدل‌ و داد مي‌كند‌ و ظالم‌ را از شما دور مي‌كند‌، همين‌طور به‌ ما پيغمبر اكرم‌ وعده‌ كرده‌. “يوسف‌ يوسفها”، اگر حضرت‌ يوسف‌ از نظر ظاهر زيباترين‌ بود، رسول‌ اكرم‌ از نظر روح‌ خدا مثلش‌ را غير از دوازده‌ نور پاك‌، اوصيائش‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و يازده‌ فرزندش‌، خلق‌ نكرده‌. اين‌ يوسف‌ ما، اين‌ يوسف‌ اسلام‌، اين‌ يوسف‌ خدا به‌ ما وعده‌ كرده‌ و احدي‌ از مردم‌ مسلمان‌، اين‌ را بدانيد، مسلمان‌ باشد همان‌طوري‌ كه‌ به‌ «لاَ اِلَهَ‌ اِلاَّ اللهُ‌» معتقد است‌، به‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ معتقد است‌، حتماً به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ هم‌ معتقد است‌. چون‌ صدها بلكه‌ هزارها حديث‌ از ناحيه‌ي‌ پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ كه آيات‌ قرآن‌ هم‌ خيلي‌ زياد، ما از قرآن‌ شروع‌ كنيم‌.

 

cبشارت منجي آخرالزمان در انجيل

در قرآن‌ صد و سي‌ و سه‌ آيه‌ كه‌ بعضيش‌ صراحت‌ دارد‌ و بعضي‌ از اين‌ آيات‌ تأويل‌ شده‌ و در كتاب‌ انجيل‌، همين‌ انجيل‌ تحريف‌ شده‌‌ي زمان‌ خودمان‌، حدود پنجاه‌ جمله‌، خود انجيل‌ پنجاه‌ صفحه‌ بيشتر نيست‌، پنجاه‌ جمله‌ درباره‌ي‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ حضرت‌ عيسي‌ مي‌گويد:‌ من‌ از جانب‌ پدر او را مي‌فرستم‌؛ بعضي‌ از مسيحي‌ها مي‌گويند: خود حضرت‌ عيسي‌ بر مي‌گردد‌ اين‌ اشتباه است‌. اگر خود حضرت‌ عيسي‌ مي‌خواست‌ برگردد‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خواهم‌ آمد. مي‌گويد:‌ نه‌؛ “روح‌ راستي‌، اسامي‌ عجيبي‌ است‌! روح‌ راستي‌، روح‌ درستي‌، روح‌ كمال‌ و در زبان‌هاي‌ مختلف‌ به‌ اسم‌ فارقليتا،‌ بركليتوس‌ و «م‌ح‌م‌د» اسم‌ شريف‌شان‌” را مأذون‌ نيستيم‌ در مجالس‌ عمومي‌ مگر خودشان‌ گفته‌ باشند ببريم‌، در كتاب‌ انجيل‌ نوشته‌ شده‌ و الان‌ همين‌ انجيل‌ هست‌ در بين‌ مردم‌.

 

#انجيل نيز مانند قرآن منجي آخرالزمان را فرزند علي‌بن‌ابيطالب عليه السلاميعني پسر انسان مي‌داند

روح‌ راستي‌، روح‌ درستي‌، پسر انسان‌؛ آخر‌ مسيحي‌ها حضرت‌ عيسي‌ را پسر خدا مي‌دانند، آن‌جا مي‌گويد:‌ پسر انسان‌؛ يعني‌ پسر علي‌ بن‌ ابيطالب‌. چون‌ انسان‌ كامل‌ علي است‌. انسان‌ كامل‌ كه‌ خدا در قرآن‌ نامش‌ را انسان‌ ذكر كرده‌، حضرت‌ سيد الشهداء عليه‌ السلام‌«وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا»([7]) كه‌ تمام‌ مفسرين‌ گفته‌اند: منظور از اين‌ آيه‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين است‌. پسر علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حسين‌ بن‌ علي‌، اتفاقاً در رواياتي‌ هم‌ كه‌ درباره‌ي‌ حضرت‌ بقية‌الله‌آمده‌، اول‌ مي‌گويند كه‌ فرزند علي‌ بن‌ ابيطالب‌، بعد مي‌گويند: نهمين‌ فرزند ابي‌ عبد الله‌ الحسين است پسر انسان‌، حضرت‌ بقية‌الله‌پسر خدا نيست‌. ما براي‌ خدا پسر قائل‌ نيستيم‌. پسر معنايش‌ اين است‌ كه‌ بايد زاد و ولد معمولي‌، جنبه‌ي‌ انساني‌ بايد داشته‌ باشد‌ تا از او چيزي‌ توليد بشود‌ و خداي‌ تعالي‌ مجرد است‌. چيزي‌ از خدا توليد نمي‌شود‌. «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»([8]). خداي‌ تعالي‌ خلق‌ مي‌كند‌، ايجاد مي‌كند‌، مي‌گويد:‌ باش‌، هست‌. «إِذَا أَرَادَ  اللهُ لشَيْءٍ أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([9]). مي‌فرمايد: باش‌ هست‌. ديگر‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ فرزندي‌ خداي‌ تعالي‌ داشته‌ باشد؛ پسر انسان‌.

 

 cنام منجي آخرالزمان در كتب تمام مذاهب دنيا اگرچه تحريف نيز شده باشند محفوظ مانده چرا كه خداي تعالي بايد از طريق ايشان شناخته شود

در قرآن‌ و انجيل‌ و تورات‌ انسان‌ شخص‌ اول‌ انسانيت است‌. آن‌ كسي‌ كه‌ در صفات‌ يك‌ انسان‌ كامل است‌، اين‌ تعابير از وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ شده‌ و همه‌ هم‌ قبولش‌ دارند. شما اين‌ را آقايان‌ بدانيد، مسيحي‌ در عالم‌ – مگر بي‌سواد باشد‌، مثل‌ مسلمان‌هاي‌ بي‌ اطلاع‌ ما – مسيحي‌ در عالم‌ پيدا نمي‌شود‌ جز آن‌كه‌ معتقد است‌ اين‌ شخص‌، ما اصلاً با اسم‌ كار نداريم‌، من‌ با يك‌ مسيحي‌ صحبت‌ كردم‌ گفتم‌: اگر شما به‌ كتاب انجيل‌ خيانت‌ نمي‌كرديد، اسم‌ خاص‌ را ترجمه‌ نمي‌كرديد، اسم‌ خاص‌ را نمي‌شود‌ ترجمه‌ كرد، مثلاً شما اگر اسم‌‌تان “احمد‌” است فارسي‌ هم‌ مي‌گويند:‌ “احمد”، عربي‌ هم‌ مي‌گويند:‌ “احمد”، انگليسي‌ هم‌ وقتي‌ مي‌خواهند‌ بگويند‌، ممكن است‌ حروفش‌ عوض‌ بشود،‌ به‌ لاتين‌ نوشته‌ بشود‌ ولي‌ همان‌ “احمد” است‌.

“روح‌ راستي‌”، اين‌ فارسي است. “فارقليتا”، اين‌ سرياني است‌. “هركليتوس‌” اين‌ يوناني است يعني‌ عبري است و “احمد” عربي است‌.

اگر اسمش‌ كدام‌ يكي‌ از اين‌ها. شما اگر نمي‌خواستيد عوض‌ كنيد و مردم‌ را سردرگم‌ بكنيد، اين‌ اسم‌ را ترجمه‌ نمي‌كرديد. ترجمه‌ كردن‌ غلط است‌. مثل‌ اين‌كه‌ كسي‌ اسمش‌ حسن است بگويند:‌ “آقاي‌ نيكو”. بخواهند‌ ترجمه‌اش‌ بكنند نيكو است‌ ديگر‌، حسن‌ يعني‌ نيكو. بياييد‌ دنبال‌ آقاي‌ نيكو مي‌گرديد پيدايش‌ هم‌ نمي‌كنيد. غلط است‌ ترجمه‌ي‌ به‌اصطلاح‌ اسم‌ خاص‌. اسم‌ خاص‌ را نمي‌شود‌ ترجمه‌ كرد. اين‌ها ترجمه‌ كردند.

در عين‌ حال‌، حالا ما به‌ اسم‌ كار نداريم‌، ما بنده‌ي‌ اسم‌ نيستيم‌. نشاني‌ها درست است‌. خداي‌ تعالي‌ حفظ‌ كرده‌ در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌. در كتاب‌ اوستا حتي‌ حفظ‌ كرده‌. در كتب‌ هندوها كه‌ اصلاً خدا را قبول‌ ندارند حفظ‌ كرده‌. چون‌ اين‌ وجود بايد باشد‌ تا همه‌ي‌ مردم‌ خداشناس‌ بشوند. اين‌ خدا را نشناختند بعد مي‌شناسند. اما اگر امام‌ زمانشان‌ را مردم‌ نشناختند «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»([10]). كسي‌ كه‌ امام‌ زمانش‌ را نشناسد‌، مُردنش‌ مثل‌ مردن‌ زمان‌ جاهليت است به‌ جهت‌ اين‌كه‌ حتي‌ خدا را اگر از اين‌ طريق‌ نشناسيد آن‌ خدا نيست‌. اگر پيغمبر را از اين‌ طريق‌ نشناسيد، حقايق‌ را از اين طريق نشناسيد، آنچه‌ كه‌ شناختيد حقيقت‌ نيست‌. يك‌ ميزان‌ ما بيشتر نداريم‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ خدا خواسته‌ كه‌ هندوها يعني‌ نه‌ اين‌كه‌ خدا را نشناسند، مهم‌ نيست‌، بعد مي‌شناسند ولي امام‌ زمان‌ بايد نامش‌ باشد‌. توي‌ كتاب‌ زرتشتي‌ها بايد باشد‌، توي‌ كتاب‌ بودائي‌ها بايد باشد‌. نگاه‌ كنيد، من‌ جمع‌ آوري‌ كردم‌ در اين‌ كتاب‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ كه‌ تجديد طبع‌ شده‌ همين‌ روزها، تمام‌ اين‌ها را من‌ از كتبشان‌ نقل‌ كردم‌. مسيحيت‌ مكرر در مكرر گفته‌ اين‌ را. يهودي‌ها گفتند. شما جمع‌ بزنيد، اسلام‌ همه‌ مي‌گويند‌. يهودي‌ها همه‌ مي‌گويند‌، مسيحي‌ها همه‌ مي‌گويند، زرتشتي‌ها همه‌ مي‌گويند، بودائي‌ها همه‌ مي‌گويند، هندي‌ها هم‌ همه‌ مي‌گويند. ببينيد چه‌ جمعيتي‌ اگر ما بخواهيم‌ اين‌ها را جمع‌ بزنيم‌، تقريباً حدود چهار ميليارد امروز در كره‌ي‌ زمين‌ معتقد به‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلاماند كه‌ اين‌ تعداد معتقد به‌ پيغمبر اكرم‌ نيستند. اين‌ وجود مقدس‌ بايد باشد،‌ بايد هم‌ بيايد. پيغمبر اكرم‌ هم‌ خبر داده‌ و بحمدالله‌ و المنة يك‌ مطالبي‌ را كه‌ اي‌ كاش‌! يك‌ خرده‌اي‌ فكر بكنيم‌ ما.

 

cآن‌قدر پديدار شدن وجود مقدس منجي آخرالزمان نزديك شده كه دوست و دشمن نسبت به مسأله هوشيار و فعال هستند بجزء ما مسلمان‌ها

من‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ وحشت‌ دارم‌ و آن‌ وحشتم‌ اين است‌ كه‌ آقا ظهور كند‌ هنوز بعضي‌ خودشان‌ را نساخته‌ باشند. عقب‌ بيفتند. اين‌قدر اين‌ خورشيد تاباني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ تشبيه‌ كرده‌ به‌ خورشيد، اين‌قدر پشت‌ افق‌ نزديك‌ شده‌ و روشنائيش‌ تمام‌ عالم‌ را گرفته‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌، آخر‌ گاهي‌ انسان‌ صبح‌ زود از خواب‌ پا مي‌شود‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كند‌ مي‌گويد:‌ آفتاب‌ زده‌ يا نزده‌، اين‌جوري‌. شما مي‌دانيد. يك‌ توجهي‌ مردم‌ به‌ حضرت‌ ولي عصر كردند. ما خوابيم‌. دنيا امروز متوجه‌ شده‌. دشمنان‌ دارند كار مي‌كنند كه‌ شايد بتوانند جلوي‌ اين‌ پديده‌اي‌ كه‌ مي‌خواهد بوجود بيايد و به‌ قول‌ آن‌ها ضد مسيحيت است‌ و يا ضد قدرت‌ آن‌ها است‌، جلويش‌ را بگيرند. به‌ آن‌جا خودشان‌ را رساندند، ما هنوز در خم‌ يك‌ كوچه‌ايم‌. ما هنوز توي‌ افكارمان‌، يكي‌ از اعتقاداتمان است‌. هنوز جدي‌ نگرفتيم‌ مسأله‌ را.

سال‌هاي‌ خيلي‌ قبل‌، خيلي‌ قبل‌، يعني‌ چون‌ هر سال‌ دارد‌ نور مقدسش‌ جلوه‌گرتر مي‌شود‌. ماها متأسفانه‌ تا خودش‌ را نبينيم‌ باورمان‌ نمي‌آيد. آن‌جا ديگر‌ فايده‌‌اي ندارد‌.

 

cتوجه وافر اقشار گوناگون جامعه به امام زمان ارواحنا فداهاز علائم آمادگي مردم براي پذيرش منجي آخرالزمان است

يك‌ وقتي‌، يك‌ زماني‌ بود كه‌ من‌ خوب‌ يادم است‌ كه‌ مردم‌ به‌ ياد امام‌ زمان‌ اصلاً نبودند.

 

#نام گذاري اماكن به نام “صاحب الزمان” و مراجعه بسيار زياد مردم به مسجد مقدس جمكران

شما يك‌ مسجد، يك‌ خيابان‌، يك‌ محل‌ كه‌ دويست‌ سال‌ قبل‌ به‌ نام‌ امام‌ زمان‌ باشد‌ پيدا كنيد؟ اين‌ مسجد جمكران‌ بود آن‌هم‌ به‌ عنوان‌ مسجد جمكران‌، نه‌ به عنوان‌ مسجد “صاحب‌ الزمان‌” كه‌ من‌ شخصاً خودم‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ تنها بودم‌. مردم‌ آن‌جا مراجعه‌ نمي‌كردند. وسط‌ بياباني‌ بود كه‌ من‌ رفته‌ بودم‌ فكر نمي‌كردم‌ شب‌ جمعه‌ آن‌جا تنها باشم‌. خادمش‌ گفت‌: فرش‌ها توي‌، شما توي‌ مسجد مي‌مانيد كليد در را از داخل‌ ببند فرش‌ها را نبرند. نه‌ برقي‌ داشت‌. مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ دستور فرموده‌ بودند به‌ يك‌ نفر كه‌ اين‌ را تعميرش‌ كند‌ يك‌ تعمير جزئي‌ كرده‌ بود. حالا شما شب‌ جمعه‌ برويد به‌ مسجد جمكران‌، شب‌ چهارشنبه‌ برويد مسجد جمكران‌؛ اين‌ چيست‌ معنايش‌؟ اين‌ معنايش‌ غير از اين‌ است‌ كه‌ نور مقدس‌ حضرت‌ در دل‌ها جلوه‌ كرده‌؟ اين‌همه‌ مساجد در دنيا، توي‌ همين‌ مشهد ما شايد شش‌ هفت‌ مسجد بنام‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌، حالا مسجد حجت‌ كه خيلي‌ زياد داريم‌.

 

 #برگزاري راهپيمايي‌ها

پارسال‌ تا امسال‌، دو سال‌ قبل‌ بود من‌ به‌ يكي‌ از مسئولين‌ محترم‌ كه‌ خدا “ان‌شاء‌الله‌” حفظش‌ كند‌، به او گفتم – با هم‌ در هواپيما بوديم‌ – گفتم‌: اگر بشود‌ يك‌ راهپيمائي‌ روز تولد حضرت‌ ولي عصر صلواة‌ الله‌ عليه‌بشود،‌ ما استفاده‌ي‌ خوبي‌ كرديم‌. راهپيمائي‌ آن‌قدر كرديم‌ تا حضرت‌ امام‌ از خارج‌ آمدند در ايران‌. خوب‌ راهپيمائي‌ بكنيم‌ تا امام‌ زمانمان‌ هم‌ بيايد. تجربه‌ است‌ ديگر‌. يك‌ فكري‌ ايشان‌ كرد گفت‌: يك‌ قدري‌ زود است‌، مردم‌ حرف‌ مي‌زنند. امسال‌ اين‌جور كه‌ معلوم است‌ زود نيست‌. حالا من‌ معتقد بودم‌ تمام‌ ايران‌، تمام‌ شهرها راهپيمائي‌ كنند و مي‌شود‌ اين‌ كار ان‌شاء‌الله‌. در تلويزيون‌، در راديو، در همه‌ جا اعلام‌ كردند كه‌ مردم‌ قم‌ كه‌ يقيناً يك‌ راهپيمائي‌ خيلي‌ خوبي‌ خواهد شد، از حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ مي‌خواهند راهپيمائي‌ كنند تا مسجد جمكران‌، راه‌ هم‌ خيلي‌ زياد است‌.

 

#برگزاري اجلاس مهدويت

چند سال‌ قبل‌ بود گفتم‌: يك‌ كنفرانسي‌، براي‌ همه‌ چيز كنفرانس‌، سمينار، اجلاس‌، هر چي‌ اسمش‌ را مي‌خواهيد بگذاريد، گذاشتيد؛ براي‌ امام‌ زمان‌ هم‌ بگذاريد. بيايند مردم‌ اگر ما اشتباه‌ مي‌كنيم‌ اشتباهمان‌ را رفع‌ كنيم‌، اگر آن‌ها اشتباه‌ مي‌كنند آن‌ها اشتباهشان‌ رفع‌ بشود‌ و اعتقاد پيدا بكنيم‌، جدي‌ بگيريم‌. گوشه‌ و كنار مملكت‌ الحمد لله‌ دارد‌ اين‌ كارها مي‌شود‌ و حتي‌ در يكي‌ از شهرها آن‌ دعوت‌ را كردند و عده‌أي‌ از دوستان‌ ما براي‌ آن‌ها مقالاتي‌ نوشتند و بحمدالله‌ برنده‌ هم‌ شدند يعني دعوتشان‌ كردند و كار دارد‌ انجام‌ مي‌شود‌، تا اين‌جا رسيده‌. نام‌ مقدس‌ حضرتش‌ در همه‌ جا سيطره‌ پيدا كرده‌.

 

 #تاليف كتب علمي درباه امام زمان ارواحنا فداه

حدود هزار جلد كتاب‌ علمي‌ درباره‌ي‌ اثبات‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ نوشته‌ شده‌. ديگر‌ از اين‌ بهتر؟ از اين‌ نزديكتر؟!

 

Cخاصان امت به عشق «همنوع دوستي و كمالات» انتظار قدوم منجي را دارند

و خدا كند‌ كه‌ يك‌ عده‌ از بني‌ اسرائيل‌ بودند ها! كه‌ همان‌ وقت‌ كه‌ بچه‌‌هايشان‌ را مي‌كشتند، فرزندانشان‌ را جلوي‌ چشمشان‌ سر مي‌بريدند، اين‌ها در عين‌ حال‌ در خواب‌ غفلت‌ بودند. از كجا معلوم‌ حضرت‌ موسي‌ بيايد؟! ولي‌ يك‌ عده‌ خواص‌، اين‌ها خودشان‌ را شستشو مي‌كردند، پاك‌ مي‌كردند.

دو عشق‌ آنها را وادار به‌ اين‌ كار مي‌كرد. يكي‌ “عشق‌ به‌ مردم‌”، آخر‌ اگر انسان‌ انسان‌ باشد‌ بايد به‌ همنوعش‌ عشق‌ داشته‌ باشد‌. اين‌ها اين‌طور در فشارند، نخواسته‌ باشد‌ كه‌ مردم‌ در فشار باشند. يكي‌ هم‌ “عشق‌ به‌ امام‌ عصر و به كمالات‌”.

 

cدور هم بنشينيم و از امام زمان ارواحنا فداهو خوبي‌هاي عصر ظهورش سخن بگوييم و گريه كنيم و دعا نماييم

اين‌ دو چيز اين‌ها را وادار مي‌كرد كه‌ با فقيه‌شان‌، تعبير روايات‌ اين است‌ كه‌ با فقيه‌شان‌، با همان‌ كسي‌ كه‌ بهتر از آن‌هاي‌ ديگر‌ مي‌فهميد، اطلاع‌ داشت‌، مي‌رفتند در بيابان‌؛ دور از چشم‌ ظالمين‌، مي‌نشستند او براي‌ اين‌ها صحبت‌ مي‌كرد، آخر‌ «وصف‌ العيش‌ نصف‌ العيش‌» بنشينيم‌ دور هم‌ از امام‌ زمانمان‌، كارهاي‌ آن‌ حضرت‌ و چه‌ كارها بعد از ظهورش‌ خواهد كرد و چه‌ خواهد شد، اين‌ خودش‌ انسان‌ را بالاخره‌ آرامش‌ مي‌دهد‌، مي‌گفت‌ آنها هم‌ مي‌نشستند يك‌ مقدار گريه‌ مي‌كردند، يك‌ مقدار دعا مي‌كردند.

 

cاگرمتوجه فشارهاي زمانه بشويم، چنان خواهان وجود مقدس منجي مي‌گرديم كه خود ايشان نويد تشريف فرمائي‌يشان را مي‌دهند

در يك‌ شب‌ مهتابي‌ شايد مثلاً شب‌ چهاردهم‌ ماه‌ بود، شايد هم‌ شب‌ پانزده‌ ماه‌ شعبان‌ بوده‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ ما هم‌ اين‌ شب‌هاي‌ مهتابي‌ را قدر بدانيم‌، ان‌شاء‌الله‌ در اين‌ شب‌هاي‌ مهتابي‌ خورشيدمان‌، خورشيد پيغمبر، خورشيد فاطمه‌ي‌ زهرا از افق‌ بيرون‌ بيايد؛ يك‌ شب‌ مهتابي‌ يك‌ جواني‌ را ديدند از گوشه‌ي‌ بيابان‌ دارد‌ مي‌آيد. اول‌ يك‌ قدري‌ وحشت‌ كردند. شايد يكي‌ از آن‌ جاسوس‌هاي‌ فرعوني‌ باشد‌. بعد فقيه‌شان‌ نگاه‌ كرد به‌ قد و قامت‌ اين‌ گفت‌:

آقا اسم‌ شما چيست؟

گفت‌: موسي‌. بدون‌ تقيه‌.

پسر كي‌ هستي‌؟

پسر عمران‌.

خصوصياتش‌ را سؤال‌ كرد. مي‌شود‌ ما هم‌ سؤال‌ كنيم‌:

آقا! اسم‌ شما چيست‌؟

مهدي‌.

پسر كه‌ هستي‌؟

پسر امام‌ حسن‌ عسگري‌. فرزند نرجس‌، آن‌ بانوي‌ دو عالم‌، آن‌ كسي‌ كه‌ حكيمه‌ به او‌ مي‌گويد:‌«بَلْ‌ اَنْتَ‌ سَيِّدَتِي‌»([11]) تو خانم‌ و بانوي‌ من‌ هستي‌.

گفتش‌ كه‌ آقا! شما پس‌ كي‌ مي‌خواهي‌ ظهور كني‌؟ ما كه‌ مُرديم‌. «وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌ ، عَظُمَ‌ الْبَلاءُ»‌([12]) بلا بر ما عظيم‌ شده‌، دنيا برمان‌ تنگ‌ شده‌، يا بقية‌الله‌!شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌بيني‌ دوستانت‌ چطور اشك‌ مي‌ريزند در فراقت‌ اي‌ …

«ز در در آي و شبستان ما منور كن

ز در در آي و شبستان ما منور كن»

آقاجان‌! كي‌ تشريف‌ مي‌آوريد؟

حضرت‌ موسي‌ گفت‌: چهل‌ سال‌ ديگر‌ من‌ مي‌آيم‌.

به‌ خدا اگر ماها بفهميم‌ كه‌ در چه‌ وضعي‌ هستيم‌ چهل‌ دقيقه‌اش‌ هم‌ برايمان‌ زياد است‌؛ چهل‌ سال‌ ديگر‌.

 

cجلو انداختن ظهور منجي را از بني اسرائيل بياموزيم

اين‌ها مشغول‌ دعا شدند، آن‌ فقيه‌شان‌ نشست‌، حضرت‌ موسي‌ هم‌ نشست‌، دست‌ به‌ دعا برداشتند، اشك‌ ريختند، خداي‌ مهربان‌، خداي‌ عزيز، خداي‌ قاضي‌ الحاجات‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ فرمود كه‌ ده‌ سال‌ تخفيف‌ داديم‌. همين‌ دعاي‌شان‌ ده‌ سال‌. اين‌ها شكر كردند. خدايا! ممنونتيم‌.

اين‌ها همه‌اش‌ براي‌ اين است‌ كه‌ به‌ ما راهنمايي‌ كنند و الاّ حضرت‌ موسي‌ با آن‌ جمعيت‌ كم‌، زياد اهميت‌ نداشت‌. “مسأله‌ي‌ مهم‌ مسأله‌ي‌ ظهور حضرت‌ بقية‌اللهاست”‌. دنيا را مي‌خواهد انقلاب‌ كند‌ و تغيير بدهد.

باز دعا كردند خدا ده‌ سال‌ ديگر هم‌ تخفيف‌ داد. براي‌ شكرشان‌ ده‌ سال‌، براي‌ دعاي‌ دومشان‌ ده‌ سال‌. سي‌ سال‌ تخفيف‌ گرفتند از اين‌ چهل‌ سال‌. در همين‌ مدت‌ هم‌ حضرت‌ موسي‌ رفت‌ خدمت‌ شعيب‌ و برنامه‌اش‌ را تمام‌ كرد و آمد و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: . «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ … وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»([13]).

خوب‌ راه‌ را به شما‌ ياد دادند. شما نگويد: ما اين‌قدر دعا كرديم‌ خبري‌ نشد. به‌ خدا قسم‌ خداي‌ تعالي‌ خودش‌ به شما‌ مي‌دهد، به‌ حضرت‌ موسي‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگويد‌. خودش‌ با عملش‌، با به اصطلاح‌ ملاقات‌هايي‌ كه‌ شده‌، من‌ يك‌ وقت‌ حساب‌ مي‌كردم‌ از زمان‌ غيبت‌ كبري‌ تا اين‌ هفتاد هشتاد سال‌ قبل‌، شايد صد تا، دويست‌ تا ملاقات‌، آن‌هم‌ بعضي‌‌‌هايش‌ ملاقات‌ درست‌ و حسابي‌ نبوده‌، مردم‌ مسلمان‌ داشتند. توي‌ اين‌ كتاب‌ نجم‌ الثاقب‌ مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ جمع‌ كرده‌. اما باور مي‌كنيد در زمان‌ ما آن‌قدر ملاقات‌ زياد شده‌، آن‌قدر مي‌بينند، من‌ افرادي‌ را سراغ‌ دارم‌ كه‌ نمي‌توانم‌ به آن‌ها‌ بگويم‌ ولي‌ با حسن‌ ظن‌ لااقل‌ بعضي‌ چهل‌ مرتبه‌، آدم‌، باور كنيد. يك‌ شخصي‌ مي‌گفت‌: در يك‌ مسافرت‌ نُه‌ مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. من‌ الان‌ توي‌ همين‌ جمع‌ مي‌بينم‌ افرادي‌ كه‌ خودشان‌ قضيه‌شان‌ را براي‌ من‌ گفتند. اگر به آن‌ها‌ بگويم‌: بلند شويد قضايايتان‌ را نقل‌ كنيد، قضاياي‌ عجيب‌، تشرفات‌ عجيب‌. يك‌ آقايي‌ از شيراز هزار تا قضيه‌ جمع‌ كرده‌ بود آورده‌ بود به‌ من‌ داد گفت‌: شما قلمتان‌ نمي‌دانم‌ چطور است‌، هر چند تا مي‌خواهيد از اين‌ قضاياي‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ جمع‌ كنيد.

پيغام‌ها، پيغام‌هاي‌ مرتب‌؛ “دعا كنيد براي‌ من‌”، بوسيله‌ي‌ خواب‌ها، هر كسي‌ به‌ اندازه‌ي‌ فهم‌ و دركش‌ و به‌ اندازه‌ي‌ ظرفيتش‌، مرتب‌ مي‌گويند: به‌ فكر درست‌ كردن‌ خودتان‌ باشيد. دست‌ از گناه‌ و معصيت‌ بكشيد.

 

 #بايد خودمان را هر چه سريعتر آماده كنيم چون امر ظهور منجي آخرالزمان ناگهاني مي‌رسد و ايشان مأمور به باطن هستند

«يَأْتِي بَغْتَةً»([14])، اين‌ آيه‌ي‌ شريفه‌ي‌ قرآن است‌ و عين‌ اين‌ عبارت‌ در كتاب‌هاي‌ غير مسلمان‌ها هم‌ هست‌. حضرت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌آيد. آن‌وقت‌ شما ببينيد چرا «يَأْتِي بَغْتَةً»؟ چرا ما را غافل‌ گير مي‌كند‌؟ براي اين‌كه هميشه‌ درست‌ باشيد. اگر مي‌گفت‌ كه‌ من‌ پنج‌ سال‌ ديگر‌ مي‌آيم‌ شما مي‌گويد كه‌ خوب‌ ما تا پنج‌ سال‌ ديگر‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ بعدش‌ هم‌ توبه‌ مي‌كنيم‌([15]). اين‌جوري‌ مي‌گفتيد. ولي‌ اگر يك‌ كسي‌ باورش‌ بشود، مسلمان‌ باشد‌، انسان‌ باشد‌، چون‌ عرض‌ كردم‌ مربوط‌ به‌ مسلمان‌ها نيست، اگر انسان‌ انسان‌ باشد‌ احتمال لااقل‌ به‌ اين‌ بدهد كه‌ اين‌ همه‌ مذاهب‌ دنيا كه‌ حدود چهار ميليار طرفدار مجموعاً دارد‌ اين‌ها، گتره حرف نمي‌زند كه‌ «يَأْتِي بَغْتَةً» يك‌ دفعه‌ مي‌آيد، يك‌ دفعه‌ مي‌آيد. تو دزد هستي، تو كه‌ مي‌گويم‌ به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ را درست‌ نكرده‌، به‌ شما دوستان‌ امام‌ زمان‌ كه‌ نمي‌گويم. تو دزد هستي‌، خائن‌ هستي‌، دروغگو هستي، غيبت كن هستي، اين‌ همه‌ گناهان‌ را برف‌انبار كردي‌، چطور مي‌خواهي‌ سرت‌ را بلند كني‌ در مقابل‌ امام‌ زمان‌؟! چطور ممكن است‌ برايت‌؟ چطور مي‌شود‌ آدمي‌ كه‌، من‌ يكي‌ از دوستانم‌ وقتي‌ كه‌ از من‌ شنيد حالا شايد هم‌ ما همين‌طوري‌ گفتيم‌، شنيد كه‌ امام‌ زمان‌ از كسي‌ كه‌ دهانش‌ بوي‌ سيگار بدهد خوشش‌ نمي‌آيد. خدا مي‌داند‌ با اين‌كه‌ بيست‌ سال‌، سي‌ سال‌ تقريباً اين‌ سيگار كش عجيبي بود!‌ بوده‌، انداخت‌، گفت‌: من‌ يك‌ وقت‌ ممكن است‌ همين‌ الان‌ آقا خواستند با من‌ معانقه‌ كنند من‌ بگويم:‌ آقا! باشد‌ يك‌ سال‌ ديگر‌ بوي‌ دهانم‌ تمام‌ بشود!‌ تا اين‌ حد مردم‌ بعضي‌ها آماده‌اند. ماها همين‌جور مشغول‌ خوردن‌، عين‌ – نستجير‌ بالله‌ – حيوانات‌. سرش‌ مشغول‌ آخورش است.‌ “دنيا را آب‌ ببرد‌ اين‌ را خواب‌ مي‌برد‌”. تا كي‌؟ ما تا كي‌ مي‌خواهيم‌ خودمان‌ را درست‌ نكنيم‌؟

بنشينيم‌ كارمان‌ اين‌ بشود‌:

كي‌ چه‌كار كرده‌؟

بد كاري‌ كرده‌.

كي‌ چه‌كار كرده‌؟

خوب‌ كاري‌ كرده‌.

پشت‌ سر مردم‌ حرف‌ بزنيم‌، توي‌ فكر زندگي‌ مردم‌ برويم‌. مردم‌ را از خودمان‌ ناراضي‌ كنيم‌، خدا را از خودمان‌ ناراضي‌ كنيم‌.

به‌ خودت برس. خدا مي‌داند‌ من‌ اين‌جور تند حرف‌ مي‌زنم‌ از جوش‌ دلم است‌. يك‌ قدري‌ هم‌ مي‌خواهم‌ براي‌ خودم‌ بگويم‌. ما قبل‌ از اين‌كه‌ مي‌خواهيم‌ بگوييم‌ آقا فلاني‌ فلان‌ اشتباه‌ را كرده‌، فلاني‌ فلان‌ كار را كرده‌، فلان‌…، دقيق‌ شويم‌ توي‌ زندگي‌ مردم‌، توي‌ زندگي‌ خودت‌ دقيق‌ بشو. تا كي‌ مي‌خواهي‌ حرف‌ مردم‌ را بزني‌ حرف‌ خودت‌ را نزني‌؟! تا كي‌ مي‌خواهي‌ پيش‌ تو مردم‌ مطرح‌ بشوند و تو خودت‌ مطرح‌ نباشي‌، عيوب‌ خودت‌ را نبيني‌؟! مثل‌ آدمي‌ مي‌ماند‌ كه‌ آينه‌ را گرفته‌ جلوي‌ صورتش‌ مي‌خواهد ببيند‌ كه‌ صورتش‌ كثيف است‌ يا كثيف‌ نيست‌؟ نگيرد‌ در مقابل‌ خودش‌، بگيرد‌ در مقابل‌ صورت‌ ديگري‌ و او را، بدي‌هاي‌ او را ببيند‌ توي‌ آيينه‌. چه‌ فايده‌؟ چه‌ درد انسان‌ مي‌خورد‌؟ يك‌ خرده‌اي‌ تكان‌ بخوريد. از قول‌ من‌ شما به‌ آن‌هايي‌ كه‌ تكان‌ نمي‌خورند باز بگوييد اين‌ حرف‌ را. شما الحمد لله‌ يك‌ تكاني‌ خورديد. ولي‌ بايد زود، عجله‌ كنيد.«يَوْمَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ »([16]).

امام‌ زمان‌ مأمور به‌ باطن است‌ بر خلاف‌ همه‌ي‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. چون‌ آن‌ها مردمشان‌ هنوز با آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ بايد با او رفتار ملايم‌ كرد، موظف‌ بودند، خود پيغمبر اكرم‌، ائمه‌ي‌ اطهار موظف‌ بودند كه‌ ملايم‌ با آنها برخورد كنند. چون‌ فكرشان‌ كوتاه‌ بود، رشد نداشتند. لذا پيغمبر اكرم‌ مي‌بينيد كنارش‌ اباسفيان‌ و ابا بكر و عمر و عثمان‌ و خيلي‌ از منافقين‌ آن‌جا نشستند به روي آن‌ها نمي‌آورد. اما امام‌ زمان‌ نه‌ با مردان‌، با آدمهاي‌ حسابي‌ روبرو است‌. شما ببينيد چقدر ترقي‌ كرديد از نظر بشريت‌. الان‌ يك‌ جوان‌ بيست‌ ساله‌ من‌ پيدا نمي‌توانم‌ بكنم‌ كه‌ بي‌سواد باشد‌. آن‌جا آن‌ زمان‌ها هفتاد ساله‌هايش‌ هم‌ بي‌سواد بودند. يك‌ آدم‌ نمي‌توانيم‌ پيدا كنيم‌ يك‌ چيزي‌ سرش‌ نشود‌. مردم‌ همه‌ تحصيلات‌ كردند. فكرشان‌ همه‌ رشد كرده‌ و فكر حتي‌… حواستان‌ جمع‌ باشد‌، به‌ فكر اختراعات‌ و اكتشافات اند. به‌ فكر كمالات اند. تو هنوز به‌ فكر خوردن‌؛ من‌ از كجا درآورم‌، درآمدم‌. بمير؛ از گرسنگي‌ بمير و آدم‌ بشو. اين است‌ ديگر‌ آخرش‌. انسان‌ از گرسنگي‌ بميرد‌ و آدم‌ باشد‌ بهتر از اين است‌ كه‌ زنده‌ باشد‌ و الاغ‌ باشد‌. «حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ»([17]).

 اميدواريم‌ ان‌شاء‌الله‌ اين‌ حرف‌هاي‌، لااقل‌ در خود من‌ تأثير داشته‌ باشد‌. در شماها كه‌ الحمد لله‌ تأثير دارد‌. به‌ جهت‌ اين‌كه‌ من‌ از زبان‌ خودم‌ نمي‌گويم‌ اين‌ها را. تا كي‌ انسان‌ مي‌خواهد همان‌طور صفات‌ رذيله‌ در وجودش‌ باشد‌ و به فكر اصلاح‌ خودش‌ نباشد‌. سرتاپاي‌ وجود رذائل‌، اين‌جوري‌ باشد‌ انسان‌. امام‌ عصر «بَغْتَةً» مي‌آيد، دفعتاً؛

 

5- نام اصحاب خاص امام زمان ارواحنا فداهمفقودين است

و اصحابش‌، آن‌هايي‌ كه‌ خوب اند، آن‌ها “مفقودين” است اسم‌‌شان‌. همه‌ كه‌ موقع‌ به اصطلاح‌ فرمان‌ حضرت‌ نمي‌آيند به‌ طرف‌ حضرت‌. يك‌ عده‌ را حضرت‌ انتخاب‌ مي‌كند‌، مي‌‌گويد‌ بياييد. جوري‌ بلند مي‌شود‌ از خانه‌ مي‌رود‌ كه‌ زنش‌ نمي‌فهمد‌. همه‌ مي‌گويند: گم‌ شده‌ فلاني‌، مفقودين‌. اين، يك جوري‌ مي‌رود‌ كه‌ بچه‌هايش‌ نمي‌فهمند. وقتي‌ كه‌ امام‌ امر كند‌ كه‌ بيا مي‌خواهيم‌ ما يك‌ عده‌اي‌ را انتخاب‌ كنيم‌ براي‌ ارتش‌ جهاني‌ با عظمت‌، اين‌ ديگر‌ معطل‌ نمي‌شود‌، اصلاً نمي‌شود‌. اصحابش‌ هم‌ اين‌طوري‌ مي‌روند. نمي‌خواهيد شما از اصحابش‌ باشيد؟ «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([18]) مثل‌ يك‌ بنيان، مثل‌ ديوار بتني‌ كه‌ هر چي‌ گلوله‌ي‌ توپ‌ به او‌ مي‌زنند تكان‌ نمي‌خورد‌، اين‌جوري‌ نمي‌خواهي‌ باشي‌؟ «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ».

 

6- اگر صبح جمعه ظهور حضرتش انجام نگيرد، بايد عصر جمعه دعاي ندبه بخوانيم و گريه كنيم

اميدواريم‌ ان‌شاء‌الله‌ فردا كه‌ جمعه‌ است‌ كه‌ «اَلْمُتِوَقِّعُ فِيهِ‌ ظُهُورُكَ‌»([19]). توقع‌ ما اين‌ است‌ كه‌ ظهور آقا هم‌ روز جمعه‌ باشد‌ و ان‌شاء‌الله‌ هست‌. روز جمعه‌ ان‌شاء‌الله‌ اگر نشد، بايد بنشينيم‌ عصر جمعه‌ گريه‌ كنيم‌. «هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَةٍ فَنَحْظَى» آقا! آيا مي‌شود‌ «مَتَي نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَفِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى مَتَى نُغَادِيكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرُّ مِنْهَا عَيْنًا مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ». چون‌ يك‌ طرفش‌ الان‌ درست است‌ او ما را مي‌بيند، ما او را نمي‌بينيم‌. ايني‌ كه‌ ما هم‌ حضرت‌ را نمي‌بينيم‌ – نستجير بالله‌ – نه‌ اين‌كه‌ مثل‌ ملكي‌ باشد‌ ديده‌ نشود، نه‌؛ نمي‌شناسيمش‌، با چشم‌ دل‌ نمي‌بينيم‌ يعني‌ نمي‌شناسيم‌. پهلويت‌ ممكن است‌ نشسته‌ باشد‌ تو نداني‌ كه‌ اين‌ آقا است‌. ولي‌ يك‌ روزي‌ هم‌ «تَرَانَا وَ نَرَاكَ». من‌ چشمهايم‌ را توي‌ صورت‌ تو دوختم‌، تو هم‌ به‌ من‌ داري‌ نگاه‌ مي‌كني‌؛ «وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى اَ تَرانَا نَحُفُّ بِكَ». آقا! آيا مي‌شود‌، مي‌شود‌ ما همه‌مان‌ دورت‌ نشسته‌ باشيم‌، دورت‌ جمع‌ شده‌ باشيم‌ «وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلأ» اين‌ مال‌ خواص است‌ ها! كه‌ ما دورش‌ باشيم‌ و او بر تمام‌ مردم‌ حكومت‌ كند «وَ قَدْ مَلَأَتِ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتْكَبِّرِينَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِينَ» ريشه‌ي‌ ظلم‌ و ظالم‌ را بكند، در دنيا ظلم‌ و ظالمي‌ نباش «وَ نَحْنُ نَقُولُ» ما كه‌ دوستانت‌ايم‌ چه‌كار مي‌كنيم‌ آن‌جا؟ مي‌گوييم‌ «اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»([20])، الحمد لله‌ كه‌ اين‌ روز را ما ديديم‌. أي‌ خدا! يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، اين‌ها همه‌ آرزو مي‌كشيدند، پيغمبر اكرم‌ آرزو مي‌كشيد، همان‌طوري‌ كه‌ گفتند ماها كي‌ هستيم‌، چه‌ ارزشي‌ داريم‌ كه‌ خدمتگزارش‌ باشيم‌. حضرت‌ سيد الشهداء مي‌گويد‌: اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌، خدمتگزارش‌ بودم‌ تا به‌ آخر عمر. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌هم‌ همين‌ فرمايش‌ را دارد‌. «وَ نَحْنُ نَقُولُ اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». أي‌ خدا! اين‌ «اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» را فردا به‌ زبان‌ ما جاري‌ كن‌. نيمه‌ شعبان‌مان‌ در خدمت‌ امام‌ زمان‌مان‌ باشيم‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهخودشان دارند زمينه ظهور را تدريجاً مهيا مي‌كنند

اگر چه‌ تدريجاً حضرت‌ دارد ظهور مي‌كند، اگر چه‌ تدريجاً دارد دوستانش‌ را آگاه‌ مي‌كند‌، اگر چه‌ خودش‌ دست‌ به‌ كار شده‌ دارد‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ جذب‌ مي‌كند‌، اما ما هم‌ جزء همان‌هايي‌ باشيم‌ كه‌ آقا را، و مورد لطف‌ حضرتش‌ باشيم‌.

 

7- امام زمان ارواحنا فداهبه هنگام زيارت جدشان ابي عبد الله الحسين عليه السلامدر كدام قسمت حرم مي‌نشينند

شب‌ جمعه‌ است‌ شايد الان‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ باشد – خدا رحمت‌ كند‌ – مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آن‌وقت‌ در حرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا خدمتش‌ بودم‌. از ايشان‌ پرسيدم‌، چون‌ ايشان‌ زياد براي‌ ما آن‌وقت‌ها نمي‌گفت‌ كه‌ تشرفاتش‌ را نمي‌گفت‌، حرفي‌ از امام‌ زمان‌ زياد نمي‌زد. ولي‌ كاري‌ مي‌كرد كه‌ ما يك‌ پارچه‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ باشيم‌. از او‌ پرسيدم‌ كه‌ در حرم‌ سيد الشهدا كه‌ آقا را در اين‌ حرم‌ در كجا بيشتر مي‌نشينند؟ اول‌ يك‌ خرده‌ چيز شد كه‌ چرا اين‌ سؤالات‌ را مي‌كني‌؟ چه‌ سؤالي‌ است‌؟! گفتم‌: خوب‌ حالا شما از گوشه‌ و كنار چي‌ حدس‌ مي‌زنيد؟ ايشان‌ فرمودند: من‌ حدس‌ مي‌زنم‌ اين‌جا، يك‌ جائي‌ را نشان‌ دادند كه‌ وقتي‌ انسان‌ رو به‌ قبله‌ بنشيند‌ آن‌جا، طرف‌ راستش‌، قبر مطهر حضرت‌ سيد الشهداست‌، طرف‌ چپش‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ اكبر يا مقابلش‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ اكبر است‌ و طرف‌ چپ‌، قبور شهدا است‌. آن‌جا مي‌نشيند‌. حالا بياييد با هم‌ برويم‌ آن‌جا.

 

Cزيارت حضرت سيد الشهداء عليه السلام

«نَطُوفُ بِكَ‌». ما دورش‌ بگرديم‌. قربانت‌ برويم‌ آقاجان‌! ارتباط‌ روحي‌ فرمودند بايد داشته‌ باشد‌ انسان‌. روحمان‌ را روانه‌ي‌ به‌ كربلا بكنيم‌. كنار قبر ابي‌ عبد الله‌. با توجه‌ يك‌ چند دقيقه‌ يك انقطاعي داشته باشيد، عزاداري‌ مي‌كنيم‌. چراغ‌ها را خاموش‌ بكنيد. شايد توي‌ اين‌ جمعيت‌ يكي‌ پيدا بشود‌ دل‌ سوخته‌اي‌ داشته‌ باشد‌، از خداي‌ تعالي‌، از ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، چون‌ يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ امام‌ زمان‌ نزديك‌ مي‌كند‌، گريه‌ بر سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلاماست‌. آن‌جا اگر خودتان‌ را رسانديد من‌ زيارت‌ را بخوانم‌. اگر رسيديد به آن‌جايي‌ كه‌ در مقابلتان‌ قبر مطهر ابي‌ عبد الله‌ است‌ و علي‌ اكبر و اصحاب‌ باوفاي‌ آن‌ حضرت‌، من‌ عرض‌ كنم‌ «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ‌ يَا اَبَا عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا ثَارَ اللهِ، اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَوْلِيَاءَ اللهِ،‌ اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَصْفِيَاءَ اللهِ،‌ اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ بِاَبِي‌ اَنْتُمْ‌ وَ اُمِّي‌ وَ رَحْمَةُ‌ اللهِ‌ وَ بَرَكَاتُهُ‌».مي‌خواهيد يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد برويم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ ايستاده‌.

 

cمهرباني حضرت سيد الشهداء عليه السلام

الان‌ به‌ دلم‌ افتاد براي‌ اين‌كه‌ شما بدانيد كه حسين‌ بن‌ علي‌ چقدر مهربان است‌، يكي‌ از علماء نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ طلبه‌ بودم‌ توي‌ مدرسه‌ي‌ هندي‌ كربلا، شب‌ يك‌ دفعه‌، هيچي‌ هم‌ نداشتم‌، پول‌ هم‌ نداشتم‌، يك‌ عده‌ از همشهري‌هاي‌ ما از ايران‌ آمدند ميهمان‌ ما شدند.

من‌ از اين‌ها پرسيدم‌ شام‌ خورديد؟ گفتند: نه‌. با خودم‌ گفتم‌: به‌ عنوان‌ تهيه‌ي‌ إذا از اطاق‌ مي‌روم‌ بيرون‌ من كه‌ پول‌ ندارم‌، شب‌ هم‌ خيلي‌ دير شده‌ مي‌روم‌، صبح‌ مي‌آيم‌، اين‌ها هر كاري باشد مي‌كنند، نهار هم‌ يك‌ فكري‌ مي‌كنم‌، آمدم‌ توي‌ “تل‌ زينبيه‌” آن‌وقت‌ها كه‌ آن‌جا نبود، ديدم‌ يك‌ مغازه‌ي‌ سوپر بزرگ‌ هست‌، از او‌ پرسيدم‌، از صاحب‌ مغازه‌ پرسيدم‌: شما نسيه‌ هم‌ مي‌دهيد گفتند: بله! گفتم: نان داريد؟ چه داريد …هر چي‌ من‌ گفتم‌، گفتند: بله‌! زياد شد، گفتم‌: شما باز هستيد من‌ ببرم‌ به‌ منزل‌ دوباره‌ برگردم‌؟ گفتند: الان‌ من‌ چند نفر را صدا مي‌زنم‌ بيايند‌ كمكت‌ كنند. آمد سر صحن صدا زد: “علي‌ اكبر، قاسم‌، عون، جعفر بياييد كمك‌ كنيد”. گفت‌: چند تا جوان‌ پيدا شدند نوراني‌ اين‌ها را با من آوردند مدرسه. گفت: آمدم ديدم يك همچين مغازه‌اي اصلاً نيست.

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْاِمَامُ الرَّحِيمُ» بايد عرض به ابي‌عبد الله‌الحسين آقاجان! كي از ما …

زينب آمده كنار گودي قتلگاه مي‌بيند ابي‌عبدالله‌الحسين دشمنش را هم محروم نمي‌كند. ساربان آمده انگشتر را به او نشان داده، ساربان هم دست را از بدن ابي‌عبد‌الله قطع كرده.

 

8- دعاي فرج

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ» همه‌ رو به‌ قبله‌. اميدواريم‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ امشب‌ اين‌ مجلسمان‌ مجلسي‌ باشد كه‌ فردا و پس‌ فردا و روز نيمه‌ “ان‌شاء‌الله‌” در محضر آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌باشيم‌.

«اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ» بلاي‌ فراغ‌ امام‌ زمانمان‌ خيلي‌ مشكل‌ شده‌.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ‌ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ‌ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌ وَ مُنِعَتِ‌ السَّمَاءُ وَ اَنْتَ‌ الْمُسْتَعَانُ‌ وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكَي‌ وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَةِ‌ وَ الرَّخَاءُ اَللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَي‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدً اُولِي‌ الْاَمْرِ الَّذِينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌ وَ عَرَفْتَنَا بِذَلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُمْ‌ وَ فَرِّجْ‌ عَنَّا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجًا عَاجِلاً قَرِيبًا كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ‌ مِنْ‌ ذَلِكَ‌ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ‌ يَا عَلِيُّ‌ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي‌ فَاِنَّكُمَا كَافِيَانِ‌ وَ انْصُرَانِي‌ فَاِنَّكُمَا نَاصِرَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلْعَجَلُ‌ اَلْعَجَلُ اَلْعَجَلُ»([21]).



[1]يس/61

[2]«وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ» وسائل‏: 10/492؛ إقبال‏الأعمال: 687 بلدالأمين: 185 ؛مصباح‏كفعمي:544؛ مصباح‏المتهجد: 828

[3]«هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ» وسائل‏: 10/313؛بحار:93/356؛ أمالي صدوق: 89؛ عيون‏أخبارالرضا عليه السلام:1/295 مصباح‏كفعمي:633

[4]قصص/5-6

[5]«صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ» كافي:8/179؛«قَالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ» فقيه:1/203؛«عن الصادق عن آبائه ع قال قال رسول الله ص كل ما كان في الأمم السالفة فإنه يكون في هذه الأمة مثله حذو النعل بالنعل» بحار:28/10«و الله لتركبن طبقا عن طبق حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة»احتجاج:1/110؛«و اللّه لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ على سنة بني إسرائيل، حذو النعل بالنعل و القذّة بالقذّة» بحار:29/79

[6]بقره/49؛ ابراهيم/6

[7]أحقاف/15

[8]إخلاص/3

[9]«إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»يس/82

[10]وسائل‏:16/246؛ مستدرك‏: 18/187؛ بحار: 8/368؛ كمال‏الدين:2/409

[11]بحار:51/2؛ كمال الدين: 2/424؛ منتخب الاثر: 60

[12]مصباح كفعمي: 176

[13]قصص/5-6

[14]«…إِذَا جَاءَتْهُمْ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا…»أنعام/31، «يَسْأَلُونَكَ عَنْ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً…»أعراف/187، «بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ»أنبياء/40، «فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ»شعراء/202، «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمْ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» زمر/55، «هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» زخرف/66؛

[15]«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّكُمْ فِي آجَالٍ مَقْبُوضَةٍ وَ أَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً مَنْ يَزْرَعْ خَيْراً يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّاً يَحْصِدْ نَدَامَةً»كافي:2/453؛ «وَ قَالَ ص لَا تُؤَخِّرِ التَّوْبَةَ فَإِنَّ الْمَوْتَ يَأْتِي بَغْتَةً» مستدرك‏:12/124؛ «و قال لقمان يا بني لا تؤخر التوبة فإن الموت يأتي بغتة» بحار:71/307؛ «يا أبا ذر، إنكم في ممر الليل و النهار في آجال منقوصة و أعمال محفوظة، و الموت يأتي بغتة ، فمن يزرع خيرا يوشك أن يحصد رغبة، و من يزرع شرا يوشك أن يحصد ندامة، و لكل زارع ما زرع» امالي طوسي:527

[16]بحار: 53/117، احتجاج:2/492؛ «… لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلْ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» أنعام/158

[17]مدثر/50‌

[18]صف/4

[19]بحار:99/215، جمال‏الأسبوع:37

[20]بحار:99/108؛ إقبال‏الأعمال:298

[21]مصباح كفعمي: 176

۲۸ رجب ۱۴۱۶ – ۳۰ آذر ۱۳۷۴ – فضیلت ماه رجب

 

@ متن سخنراني شب 28 رجب 1416 مصادف با 30 آذر 1374 و 21 دسامبر 1995

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (يس/1-3)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ»([1])

 

3- ويژگيهاي ماه رجب

اين‌ آيات‌ شريفه‌ و مقداري‌ از اين‌ سوره‌ي‌ مباركه‌ را تلاوت‌ كردند در شب‌ جمعه‌ آخر ماه‌ رجب‌.

ماه‌ پر بركتي‌ كه‌ آن‌ را با اظهار الطاف‌ پروردگار و لطف‌هاي‌ فوق‌ العاده‌ عظيمي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ خداي‌ تعالي‌ بر ما فرمود اميدوارم‌ كه‌ ماهي‌ گذشته‌ باشد بر شما كه‌ گناهانتان‌ را خداي‌ تعالي‌ بخشيده‌، سيئاتتان‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ كرده‌ و راه‌ راست‌ مستقيم‌ به‌ سوي‌ خودش‌ را به‌ روي‌ شما گشوده‌ باشد.

ماه‌ بسيار پر عظمتي‌ بود كه‌ از همه‌ مهم‌تر در اين‌ ماه‌، مبعث‌ پيغمبر اكرم‌، آن‌ شخصي‌ كه‌ وجودش‌ رحمة للعالمين‌است‌

 

4- فضائل پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله

همان‌ پيغمبري‌ كه‌ در اين‌ سوره‌ي‌ مباركه‌ در اول‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ او را با اين‌ جمله‌ و با اين‌ كلمه‌ «يَاسِين‌»، كه‌ بايد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ارواحنا فداهبيايد معناي‌ «يَاسِين‌» را برايمان‌ بگويد. از رموزي‌ است‌ كه‌ معنايش‌ را براي‌ ما چون‌ لياقتش‌ را تا به‌ حال‌ بشر نداشته‌ توضيح‌ نداده‌اند و لذا از اين‌ جمله‌ مي‌گذريم‌.

خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: اي‌ پيغمبر! به‌ قرآن‌ قسم‌! تو از فرستادگان‌ ما هستي‌. و تو در راه‌ راست‌ هستي‌. هم‌ فرستاده‌ي‌ خدا است‌ هم‌ در راه‌ راست است‌.

 

5- ظاهر و باطن قرآن سراسر حكمت است

قرآن‌ هم‌ حكيم است‌. قرآن‌ حكيم‌؛ يعني‌ سرتاپايش‌ حكمت است‌. سر تا پاي‌ قرآن‌ و تمام‌ كلماتش‌، چه‌ ظاهرش‌ و چه‌ باطنش‌ و چه‌ باطن‌ باطنش‌ تا هفت‌ بطن‌ و در بعضي‌ روايات‌ تا هفتاد بطن‌ وهفت و هفتاد در لسان‌ عرب‌ به‌ معناي‌ كثرت است‌؛ يعني‌ در كثرت‌ در بطون‌ زياد. قرآن‌ بطون‌ زيادي‌ دارد.

 

Cدرك ظاهر و باطن قرآن بر اساس رشد افكار بشر است

در يك‌ روايت‌ اين‌طوري‌ كه‌ الان‌ به‌ يادم‌ مي‌آيد در كتاب‌ “مجمع‌ البحرين‌” امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايند: هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معنا دارد. اين‌ قرآن‌ كتابي‌ است‌ كه‌ به‌ رشد افكار بشر بطونش‌ باز مي‌شود؛ يعني‌ مردم‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ براي‌ آن‌ها معجزه‌ بود. مردم‌ زمان‌ پيغمبر ظاهر قرآن‌ برايشان‌ مسأله‌ي‌ مهمي‌ بود.

 

Cآنان كه در مكتب اهل بيت عليهم السلامتربيت شدند دانستند كه قرآن يعني آنچه از علم و حكمت در وجود مقدس علي عليه السلاماست

مردمي‌ كه‌ تربيت‌ شدند در زير سايه‌ي‌ ائمه‌ي‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌اگر چه‌ عده‌ي‌ قليلي‌ بودند ولي‌ همان‌ چند نفر، همان‌ چندين نفر، همان‌ جمعيتي‌ كه‌ آن‌ زمان‌ به‌ علي‌ عليه‌ السلام‌گرايش‌ داشتند و بطني‌ از قرآن‌ فهميدند؛ فهميدند وقتي‌ كه‌ خدا مي‌گويد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ» “كتاب‌” منظور “علي‌” است‌ و آنچه‌ كه‌ در قلب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ از علم‌ و حكمت‌ كه‌ اشاره‌ به‌ سينه‌اش‌ به‌ روح‌ مقدسش‌ مي‌كند و مي‌فرمايد: «هَاهُنَاِ لَعِلْمًا جَمًّا»([2]) علوم‌ در اين‌ دل‌ خوابيده‌. در اين‌ روح‌ علومي‌ مندمج‌ شده‌ كه‌ «لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ‌»([3])، وقتي‌ كه‌ مي‌فرمايد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»([4]) منظور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌است‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ آن‌ حضرت‌ آمد در لباس‌ بشري‌.

 

6- برتري فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي، عليهما السلامبر حضرت مريم سلام الله عليها

آمد در اين‌ بدن‌ بشري‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ از يك‌ جايي‌ او را وارد دنيايش‌ كرد كه‌ خصوصيت‌ او را با خودش‌ به‌ مردم‌ معرفي‌ كند.

يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ يادم‌ مي‌آيد كه‌ مي‌نويسد: حضرت‌ مريم‌ توي‌ مسجد عبادت‌ مي‌كرد، در مسجد زندگي‌ مي‌كرد، «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا»([5])، تنها زني‌ كه‌ نامش‌ در قرآن‌ برده‌ شده‌ حضرت‌ مريم است‌. بقدري‌ مقدس‌ است‌، به‌ قدري‌ پاك‌ است‌ و به‌ قدري‌ معصومه‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ شهادت‌ داده‌ بر پاكي‌ او، بر ممتاز بودن‌ او، بر برتر بودن‌ او بر زن‌هاي‌ زمانش‌. اين‌ خانم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواهد عيسي‌ مسيح‌ را متولد كند با همه‌ي‌ آن‌ پاكي‌ كه‌ مادر دارد و با همه‌ي‌ پاكي‌ كه‌ فرزند دارد به او‌ مي‌فرمايند كه‌ “مسجد جاي‌ زايمان‌ نيست‌”، رفت‌ زير درخت‌ خرماي‌ خشكيده‌ و آن‌جا فرزندش‌ را با آن‌ كيفيتي‌ كه‌ قطعاً شنيده‌ايد و در قرآن‌ بيان‌ شده‌ متولد كرد. اما فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد سلام‌ الله‌ عليهاآن‌ هم‌ اين‌ خانم‌ در مسجد زندگي‌ نمي‌كرده‌، از خانه‌ به‌ مسجد آن‌ هم‌ در مسجد الحرام‌ آن‌ هم‌ در داخل‌ كعبه‌، آن‌ هم‌ كعبه‌اي‌ كه‌ تا روز قيامت‌ همه‌ي‌ اولياء خدا آرزوشان‌ اين است‌ و در هر سال‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌لا اقل‌ دور اين‌ خانه‌ طواف‌ مي‌كند، خانه‌اي‌ كه‌ قبله‌ي‌ همه‌ي‌ مسلمان‌ها است‌ و بعد از ظهور تمام‌ مردم‌ دنيا است‌، اين‌جا دعوتش‌ مي‌كنند بيا، ديوار را مي‌شكافند بيا، فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد! تو ميهمان‌ ما هستي‌، تو پاكي‌، تو نفاس‌ نداري‌، تو مرآت‌ تمام‌ نماي‌ پروردگار را مي‌خواهي‌ به‌ بشريت‌ تحويل‌ بدهي‌. ديوار شكافته‌ مي‌شود‌ در روز سيزده‌ اين‌ ماه‌ و فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد وارد كعبه‌ مي‌شود‌.

 

Cكعبه خانه‌ي خاصِ خاص خدا است تا آن‌جا كه حتي نماز خواندن در داخل آن كراهت دارد

كعبه‌ غير از مسجد الحرام است‌؛ يعني‌ خانه‌ي‌ خاص‌ خدا. در روي‌ كره‌ي‌ زمين‌ خانه‌أي‌ كه‌ حتي‌ كراهت‌ دارد‌ آن‌جا انسان‌ نماز هم‌ حتي بخواند‌، خانه خاصِ خاص‌ خدا است‌، جايي‌ جز داخل‌ كعبه‌ نيست‌. خانه‌أي‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ در شبانه‌ روز چون‌ عمده‌ي‌ زندگي‌ بشر بعد از ظهور است‌، در شبانه‌ روز پنج‌ مرتبه‌ رو به‌ آن‌ خانه‌ بايستند و با خدا ارتباط‌ پيدا كنند. در همين‌ مطلب‌ از نظر عرفان‌، نه‌ عرفان‌ اهل‌ تصوف‌، عرفان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ آن‌قدر حرف‌ هست‌ كه‌ حساب‌ ندارد‌ كه‌ من‌ اگر بخواهم‌ با همين‌ بي‌ بضاعتي‌ علمي‌ام‌ درباره‌ي‌ همين‌ مطلب‌ كه‌ علي‌ در خانه‌ي‌ كعبه‌ متولد شده‌ و كعبه‌ خانه‌ي‌ خاص‌ خدا است‌ و تا روز قيامت‌ قبله‌ي‌ همه‌ي‌ مسلمان‌ها و بلكه‌ همه‌ي‌ مردم‌ دنيا است‌ حرف‌ بزنم‌ شايد چند شبي‌ لااقل‌ بايد صحبت‌ كنم‌. آمده‌ وارد اين‌ خانه‌ شده‌، خوشا به‌ حال‌ فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد! كه‌ متأسفانه‌ كم‌ از

 

Cفاطمه بنت اسد در رديف زنان طراز اول كره‌ي زمين است

اين‌ بانوي‌ بزرگوار ياد مي‌شود‌. اين‌ بانوي‌ بزرگوار در رديف‌ زن‌هاي‌ معدود كره‌ي‌ زمين است‌. يعني‌ اگر بخواهيم‌ بشماريم‌ زن‌هاي‌ بزرگوار طراز اول‌ را، اول‌ فاطمه‌ي‌ زهرا است‌ بدون‌ شك‌ و ترديد، بعد حوّا و مريم‌ و حضرت‌ خديجه‌ي‌ كبري‌ و حضرت‌ فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد؛ ايشان است‌. مادر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. و يكي‌ هم‌ «ثُلَّةٌ مِنْ الْآخَرِينَ» كه‌ حضرت‌ نرگس‌ خاتون‌ هم‌ ايشان‌ هم‌ در رديف‌ آن‌ بزرگاني‌ است‌ كه‌ بسيار پر ارزش است‌.

 

7- از غفلت نسبت به امام زمانمان خارج شويم چرا كه امام صادق و حضرت سيد الشهداء عليهما السلامنسبت به حضرت ولي عصر ارواحنا فداهمي‌فرمايند:”اگر زممان او را درك مي‌كرديم تمام عمر خدمتگذارش بوديم”

آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌، آن‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء آرزوي‌ ملاقاتش‌ را مي‌كشيدند.

امام‌ صادق‌ و حضرت‌ سيد الشهداء اين‌ دو امام‌ كلامشان‌ الان‌ هست‌ كه‌ مي‌گويند: اگر ما زمان‌ او مي‌بوديم‌ «لَوْ اَدْرَكْتُهُ‌ لَخَدَمْتُهُ‌ اُيَّامَ‌ حَيَاتِي‌»([6])، اگر دركش‌ مي‌كرديم‌، ما زمان‌ او مي‌بوديم‌.

حسين‌ ابن‌ علي‌! كم‌ شخصيت‌ نيست‌. امام‌ صادق‌! اگر زمان‌ او را ما درك‌ مي‌كرديم‌ خدمتگزارش‌ بوديم‌ تا آخر عمر. اين‌ فرزند را كه‌ ان‌شاءالله‌ در پيش‌ داريم‌ هر چه‌ كه‌ در ماه‌ رجب‌ تأسف‌ مي‌خوريد كه‌ چرا از اين‌ ايام‌ الله‌ استفاده‌ نكرديد خوشحال‌ باشيد كه‌ شب‌ و روز نيمه‌ي‌ شعبان‌ را در پيش‌ داريد. به‌ به‌! خداي‌ تعالي‌ چقدر مهربان است‌. مي‌خواهد شما را به‌ ميهماني‌ دعوت‌ كند‌. يك‌ لباس‌ تقوايي‌ بايد بپوشيد، خياط‌ اين‌ لباس‌ تقوا حضرت‌ “بقية‌الله‌” را قرار داده‌ در نيمه‌ي‌ ماه‌ شعبان‌ كه‌ اين‌‌ها “ان‌شاءالله‌‌” همه‌اش‌ بشارت‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ بيدار باشد‌، اگر انساني‌ از خواب‌ غفلت‌ برخيزد‌، ماها همه‌ي‌ گرفتاري‌مان‌ خواب‌ غفلتمان است‌. هر كس‌ هم‌ در هر مقامي‌ كه‌ باشد‌ باز نسبت‌ به‌ ديگران‌ غافل است‌. ماها اصلاً غافليم‌، نمي‌دانيم‌ در چه‌ وضعي‌ هستيم‌ و در چه‌ خصوصيتي‌ هستيم‌. اي‌ كاش‌! ما يك‌ سر سوزن‌ از حقايقي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌ديد كه‌ فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينًا»([7]) اگر به‌ همه‌ي‌ ما داده‌ مي‌شد، ما نمي‌توانستيم‌ راحت‌ باشيم‌. نمي‌توانستيم‌ آسوده‌ بنشينيم‌. امام‌ زمان‌مان‌ تو اين‌ كره‌ي‌ كوچك‌ زمين‌ با ما زندگي‌ بكند‌ و به‌ يادش‌ نباشيم‌ و به‌ فكرش‌ نباشيم‌! حالا در ارتباط‌ با او نيستيم‌ اين بماند، با او ملاقات‌ نمي‌كنيم‌ بماند، به‌ يادش‌ هم‌ نباشيم‌ و اهميت‌ هم‌ برايمان‌ نداشته‌ باشد كه‌ كِي‌ ممكن‌ است‌ تشريف‌ بياورد و چه‌ روزي‌ ممكن‌ است‌ مثلاً دنيا را پر از عدل‌ و داد كند.

 

Cمردم آخرالزمان از نظر فكري رشد مي‌كنند

اين‌ قرآن‌ در كامل‌ كاملش‌ نه‌ در الفاظ‌، از نظر علومي‌ كه‌ در اين‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ گنجانده‌ كه‌ هر حرفش‌ هفتاد هزار معنا دارد‌ و با رشد فكري‌ مردم‌ يك‌ پرده‌ از حقايق‌ قرآن‌ باز مي‌شود‌. يك وقتي‌ با يكي‌ از اولياء خدا نشسته‌ بودم‌ مرد بسيار خوبي‌ بود، حكيم‌ بود؛ حكيمي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نه‌ فيلسوف‌، حكيم‌؛ يعني‌ به‌ حقايق‌ عالم‌ هستي‌ از راه‌ قرآن‌ و روايات‌ خوب‌ آشنا بود. ايشان‌، متأسفم‌ كه‌ از او در آن‌ موقع‌ خوب‌ استفاده‌ كنم‌، يك‌ حقايقي‌ را از پرده‌‌هايي‌ كه‌ روي‌ يك‌ كلمه‌ از قرآن‌ بود برمي‌‌داشت‌، خيلي‌ عجيب است! شما مثلاً فرض‌ كنيد، حالا به‌ چه‌ چيز تشبيه‌ كنم‌، به‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ هر پرده‌اي‌ يك‌ جواهري‌ باشد كه‌ آن‌ قسمت‌ بعدي‌اش‌ پر قيمت‌تر. مثل‌ مثلاً پيازي‌ كه‌ تمام‌ اين‌ پوسته‌ها تا مغز تمام‌ جواهرات‌ قيمتي‌ هر يكي‌ قيمتي‌تر از ديگري‌، آن‌ها را باز بكنند، «رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ»([8]) حتي‌ به‌ اصحابش‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌به‌ اصحابشان‌ فرمودند كه‌ يك‌ عده‌ در آخر الزمان‌ مي‌آيند‌ حقيقت‌ سوره‌ي‌ «قُلْ هُوَ اللَّهُ»([9]) را مي‌فهمند. شماها نمي‌فهميد. شماها درك‌ نمي‌كنيد. گفت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌براي‌ من‌ معني‌ صمد را از سر شب‌ تا اذان‌ صبح‌ گفتند و باز هم‌ ديگر‌ موقع‌ نماز شد باز هم‌ باقي‌ ماند.

 

Cبايد دلبستگي‌ها از بين برود تا صبح ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداهفرابرسد و آن چراغ ازلي و خورشيد تابان روشن گردد

“كميل‌” كه‌ يكي‌ از معروف‌ترين‌ اصحاب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌. همين‌ دعاي‌ كميل‌ را علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌به‌ او تعليم‌ داده‌، روي‌ اسب‌ پشت‌ سر علي‌ نشسته‌، طبعاً وقتي‌ كه‌ انسان‌ روي‌ اسب‌ با يك‌ نفر كه‌ مي‌نشيند‌ دست‌ را مي‌اندازد‌ به‌ كمر او، علي‌ را در بغل‌ گرفته‌ مي‌گويد:‌ “«مَا الْحَقِيقَةُ؟» حقيقت‌ چيست‌؟” كسي‌ كه‌ به‌ اين‌ نزديكي است‌ به‌ علي‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناءفرمود: «مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»([10])، تو را چه‌ به‌ حقيقت‌؟ اين‌ لُبّ‌ قرآن‌ را هنوز اين‌ ظرف‌ تو ظرفيت‌ ندارد‌ كه‌ تو اين‌ ظرف‌ آن‌ حقايق‌ ريخته‌ بشود‌. «مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ اصرار مي‌كند حضرت‌ آخرش‌ مي‌فرمايد كه‌ «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ»([11]) كه‌ اين‌جا خدا رحمت‌ كند‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ در همين‌ جمله‌أي‌ كه‌ گفتم آن‌قدر حرف‌ مي‌زد، آن‌قدر مطلب‌ مي‌گفت‌ كه‌ بايد انسان‌ يك‌ مقدار در خلوص‌ و اخلاص‌ كار كند‌ تا حكمت‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جريان‌ پيدا كند‌ كه‌ «مَنْ أَخْلَصَ لله أَرْبَعِينَ صَبَاحًا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»([12])، تا بتواند مثل‌ ايشان‌ صحبت‌ كند‌. چراغ‌ را خاموش‌ كن‌، صبح‌ طلوع‌ كرد. اين‌ چراغ‌هايي‌ كه‌ شماها روشن‌ كرديد بايد خاموش‌ كنيد تا امام‌ زمان‌تان‌ طلوع‌ كند‌. اين‌ دلبستگي‌هايي‌ كه‌ داريد بايد نديده‌ بگيريد. «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([13]) فقط‌ از تو كمك‌ مي‌خواهيم‌. هر چيزي‌ غير از خدا و امام‌ زمان‌ باشد و شما به‌ آن‌ تكيه‌ كرده‌ باشيد، دلبستگي‌ پيدا كرده‌ باشيد، به‌ خودشان‌ قسم‌! اين‌ها از بين‌ رفتني‌ است‌ و بي‌خود اعتماد كرديد، بي‌خود اعتنا كرديد. بايد آن‌ چراغ‌ ازلي‌ روشن‌ بشود،‌ آن خورشيد تاباني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ي‌ اطهار او را تشبيه‌ كردند در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ به‌ خورشيدي‌ كه‌ پشت‌ ابر است؛

 

Cامام زمان ارواحنا فداهدر عصر غيبت به خورشيد پشت ابر تشبيه شده‌است

خورشيد پشت‌ ابر نيست‌، ما پشت‌ ابريم‌. يك‌ اشتباهي‌ است‌ ما داريم‌ كه‌ مي‌گوييم‌ خورشيد پشت‌ ابر است، اين‌ اصطلاحي‌ شده‌ والا خورشيد اين‌ منظومه‌ي‌ شمسي‌ را دارد‌ نور مي‌دهد‌ تازه‌ ابر هم‌ اگر باشد،‌ اگر تمام‌ كره‌ي‌ زمين‌ را هم‌ گرفته‌ باشد‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ نيست‌، تازه‌ خورشيد نصف‌ ديگري‌ از كره‌ي‌ زمين‌ را ممكن است‌ كه‌ روشن‌ كند‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ لحاف‌ را روي‌ سرش‌ كشيده‌ مي‌گويد‌: دنيا زير لحاف‌ است‌. امام‌ زمان‌ هم‌ همين‌طور.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهدر پشت ابر نسيت بلكه ما در پس ابر گناهان و صفات رذيله ناپديد شده‌ايم تا آن‌جا كه غيبت كبري را به وجود آورده‌ايم

خورشيد وجود مقدسش‌ در غيبت‌ نيست‌. يك‌ هواپيما سوار بشو اين‌ حجاب‌ها را برطرف‌ بكن‌، قدم‌هاي‌ تزكيه‌ي‌ نفس‌ و كمالات‌ را بردار برو آن‌ طرف‌ اين‌ ابرهايي‌ كه‌ روي‌ سرت‌ هست‌ مي‌بيني‌ خورشيد چطور پشت‌ ابر نيست‌، تا حالا تو پشت‌ ابر بودي‌. گناهانت‌ پاك‌ بشود‌، صفات‌ رذيله‌ات‌ فرو بريزد‌، اين‌ ابرهايي‌ كه‌ به‌ اسم‌ گناه‌، صفات‌ رذيله‌ اين‌ها روي‌ فكر تو، روي‌ وجود تو، روي‌ روح‌ تو سياه‌ گرفته‌ اين‌ها را بشكاف‌. هواپيما سوار شديد ديگر‌ لابد، وقتي‌ آدم‌ مي‌رود‌ آن‌ طرف‌ هواپيما مي‌گويد‌: عجب‌ آفتاب‌ خوبي‌! خورشيد هم‌ كاملاً نور مي‌دهد‌، اين‌جوري است همين‌ الان‌ ها! چون‌ امام‌ زمان‌ غايب‌ نيست‌ شما غايبيد. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌در غيبت‌ كبري‌ نيست‌ ماها در غيبت‌ كبري‌ هستيم‌؛ لياقت‌ مي‌خواهد.

 

cبايد از ابرها عبور كرد و بر آن‌ها سوار شد

يك‌ لياقتي‌ مي‌خواهد كه‌ اين‌ مردم‌ از اين‌ دنياي‌ دني‌، از اين‌ پستي‌، از اين‌ پاييني‌ بيايند‌ بالا. بيايند بالا روي‌ ابر، لذا اصحاب‌ اصحاب‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ظهور مي‌كنند همه‌ بر “ابر” سوار‌اند، بر “ابرها” سوار بشويد هم‌ خورشيد را ببينيد، هم‌ سواري‌ بخوريد، هم‌ كيف‌ كنيد، هم‌ لذت‌ ببريد، هم‌ از اين‌ دودهاي‌ گازوئيل‌ و اين‌ دودهاي‌ ماشين‌ها و هواي‌ كثيف‌ نجات‌ پيدا مي‌كنيد. به‌ خدا همه‌اش‌ تطبيق‌ مي‌كند!‌. فكر كنيد. تطبيق‌ مي‌كند.‌

 

c“ان شاء الله” تا آن وقتي كه حضرت بقيه‌الله دنيا را پر از نور مي‌كنند باشيم

بزرگترين‌ تشبيه‌ را حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ راجع‌ به‌ فرزند عزيزش‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ كرده‌ و ان‌شاءالله‌‌ از خدا مي‌خواهيم‌، از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در كنار قبرش‌ هستيم‌ مي‌خواهيم‌ كه‌ براي‌ نيمه‌ي‌ شعبان‌ ديگر‌ هوا را صاف‌ كند‌ خدا. براي‌ نيمه‌ي‌ شعبان‌ خورشيد خودش‌ را به‌ ما نشان‌ بدهد‌، دنيا را پر از نور كند‌. دنيا را پر از عدل‌ و داد كند‌ و “ان‌شاءالله‌‌” اميدواريم‌ ما باشيم‌ تا وقتي‌ كه‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌دنيا را پر از عدل‌ و داد كند‌ «وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»([14]).

 

Cبايد پرده‌ها را برداريم تا صبح طلوع كند و بفهميم كه “نور” يعني چه

قرآن‌ حكيم است.‌ آن‌ پرده‌ها را بايد برداشت‌. اگر برسيد به‌ آن‌جا كه‌ خورشيد از يك‌ طرف‌ بتابد‌، از يك‌ طرف‌ هم‌ قلب‌ شما مثل‌ آيينه‌ نور خورشيد را جذب‌ كند‌ و پخش‌ كند‌، عين‌ همين‌ ان‌شاءالله‌‌ وقتي‌ به‌ آن‌جا رسيديد آن‌ وقت‌ مي‌فهميد معني‌ “نور” يعني‌ چه‌؟ هيچ‌ چراغي‌، هيچ‌ پرژكتوري‌، هيچ‌ نورافكني‌ به‌ اين‌ نور نمي‌رسد.‌ همه‌ي‌ نورها را بايد بگذاريد كنار «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ» چراغ‌ را خاموش‌ كن‌ كميل‌! صبح‌ طلوع‌ كرد. خورشيد تابان‌ توي‌ بغلش است‌ مي‌گويد‌: «مَا الْحَقِيقَةُ؟»

 

Cاگر چشم باطنمان رامعالجه نكنيم براي ما نور و تاريكي فرقي نمي‌كند تا آنجا كه از يك كور ظاهري هم بدتر مي‌شويم

واي‌ به‌ آن‌ كه‌ ماها باشيم‌! ماها ببينيد چي‌ هستيم‌. كميل‌ يك‌ چيزي‌ احساس‌ كرده‌ بود در عين‌ حال‌ اما ما افرادي‌ كه‌ چشمشان‌ را معالجه‌ نمي‌كنند «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا»([15])، يك‌ عده‌ هستند‌ چشم‌ دارند ولي‌ نمي‌بينند. الان‌ شما يك‌ كوري‌ را وارد كنيد تو اين‌ محفل‌، اين‌ چراغ‌ باشد چراغ‌ نباشد‌ فرقي‌ برايش‌ نمي‌كند‌، روز و شب‌ فرقي‌ نمي‌كند‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ نمي‌بيند‌. ما بايد قلبمان‌ را، چشم‌ قلبمان‌ را معالجه‌ كنيم‌. اين‌ صريح‌ قرآن است‌ كه‌ «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا» آن‌ها چشم‌ دارند اما نمي‌بينند. هر چي‌ هم‌ شما بخواهيد‌ براي‌ يك‌ كور رنگ‌ها و زيبايي‌ها و چمن‌زارها و جنگل‌ها و باغ‌ها و بوستان‌ها را توضيح‌ بدهيد‌ اصلاً نمي‌فهمد نمي‌فهمد‌ و بلكه‌ آن‌ كور باطن‌ از اين‌ هم‌ بدتر است‌، معاندت‌ هم‌ مي‌كند، دشمني‌ هم‌ مي‌كند‌. اين‌قدر كرامات‌ و معجزات‌ از ناحيه‌ي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ امروز بخصوص‌ ظاهر شده‌ كه‌ انسان‌ واقعاً مي‌بيند،‌ زيادي‌‌اش شده‌؛

 

Cآن‌قدر نسبت به حضرت بقيه‌الله ارواحنا فداهكوتاهي كرديم تا اهل بيت عليهم السلامخودشان دست به كار شدند

من‌ چند روز قبل‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ در تهران‌ گفتم‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ ديدند كه‌ ماها كاري‌ براي‌ توجه‌ مردم‌ به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ارواحنا فداهنمي‌كنيم‌ خودشان‌ دست‌ به‌ كار شدند. خودشان‌! چطور؟ كرامات‌، معجزات‌؛ در ظرف‌ دو روز در هفته‌ي‌ گذشته‌ دو تا بچه‌ي‌ كم‌ سن‌، حدود سن‌ ده‌ سال‌، متفرق ها! نه‌ با اين‌ كه‌ با هم‌ قراري‌ داشته‌ باشند جداًجداً آوردند پيش‌ من‌ كه‌ در حضور من‌ اين‌ها ارتباط‌ با ائمه‌ي‌ اطهار مي‌گرفتند اين‌ بچه‌ها و مطالبي‌ براي‌ من‌ مي‌گفتند كه‌ واقعيت‌ داشت‌. چرا اين‌ طور است‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ ماها اقلاً دو تا بچه‌ در پرتغال‌ در آن‌ قريه‌اي‌ كه‌ بعدش‌ اسمش “فاطيما” شد، دو تا بچه‌ اين‌ها در ششصد سال‌ قبل‌ اين‌ها فاطمه‌ي‌ زهرا را ديدند حالا مردم‌ هنوز قبول‌ دارند. ببينيد ما چقدر قسي‌ القلب‌ايم‌ كه‌ ما اين‌ اندازه‌ ارتباط‌. همين‌ چندي‌ قبل‌ بود، باجناق‌ ما بچه‌اش‌ را آورده‌ بود اين‌جا بچه‌اش‌ كوچك است‌، چهار سالش‌ بود، پنج‌ سالش‌ بود مي‌گويد‌: من‌ در توي‌ ضريح‌، حضرت‌ رضا را ديدم‌ با او صحبت‌ كردم‌. من‌ نمي‌خواهم‌ بگويم حالا اين‌ها مدرك براي‌ زندگي‌ ما بشود‌ ولي‌ اين‌ هست‌. ماها كاري‌ نكرديم‌ براي‌ امام‌ زمان‌. براي‌ معرفي‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌،براي‌ توجه‌ مردم‌ به‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ماها كاري‌ نكرديم‌، نمي‌گويم هم‌ ماها، از خودم‌ شروع‌ مي‌كنم‌، شماها را هم‌ شامل‌ بشود‌، بشود‌، كاري‌ نكرديم‌، چه‌ كار كرديم‌؟ تا يك‌ كلمه‌ به شما‌ مي‌گويند:‌ شما “حجتي‌” هستيد، اصلاً نمي‌دانيد “حجتي‌” يعني‌ چي‌؟ پس‌ بايد ملاحظه‌ كرد اسم‌ امام‌ زمان‌ را نبرد. خاك‌ بر سرت‌ كنم‌ اگر شماها ان‌شاءالله‌‌ اين‌ حرف‌ها را نمي‌زنيد. انسان‌ اسم‌ اربابش‌ را به‌ همين‌ اندازه‌ ديگر‌ نبرد‌.

 

Cامام زمان كسي است كه به بركت وجود مقدسش تمام خلائق روزي مي‌خورند

امام‌ زمان‌ آقايان‌! آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ «بِيُمْنِهِ رُزِقَ  الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ‌ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ‌ وَ السَّمَاءُ»([16]). الان‌ من‌ و شما اين‌جا نشسته‌ايم‌ نفس‌ مي‌كشيم‌ بخاطر امام‌ زمان‌. «نَزِيلُكَحَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي»([17])اصلاً هر كجا هستم‌ زير سايه‌ي‌ تو هستم‌. دست‌ مقدسش‌ رو سرمان است‌. آن‌ وقت‌ براي‌ اين‌ مختصر از حرف‌ها كه‌

 

 Cمحتاطانه در صراط مستقيم با تمام تلاش به زمينه سازي ظهور مي‌پردازيم

الحمد الله‌ ما در، اين‌ را من‌ جدي‌ مي‌گويم‌ آقايان!‌ مي‌دانيد اهل‌ به‌ اصطلاح‌ حتي‌ شايد كلمه‌ي‌ سخنان‌ من‌ در كتاب‌هايم‌ حتي‌ اين‌طور است‌، مي‌خواستم‌ احتياط‌ كنم‌ و بدتر شده‌ تصادفاً. اول‌ كتاب‌ها نوشته‌‌ام اگر يك‌ قدري‌ من‌ در قلم‌ بعضي‌ از جملات‌ را كم‌ و زياد مي‌كنم‌ آقايان!‌ بدانيد كه‌ به‌ اندازه‌ي‌ شرعي‌ من‌ ملاحظه‌ كرده‌ام‌، منتهي‌ مثلاً فرض‌ كنيد مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌، حالا يا ايشان‌ همان‌طور كه‌ مي‌خواسته‌ از طرف‌ شنيده‌ نقل‌ كند‌، مثلاً مي‌گويد:‌ “حضرت‌ مهدي‌” ،اين‌جور؛ من‌ نتوانستم‌ اين‌جوري مطرح‌ كنم‌، نوشتم‌ حضرت‌ بقية‌الله‌روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له‌ الفداء اين‌طور. يك‌ همچين‌ چيزهايي‌ با اين‌ احتياط‌ من‌ حرف‌ مي‌زنم‌ و دلم‌ مي‌خواهد حرفي‌ كه‌، خدا مي‌داند‌ در دو هفته‌ قبل‌ در تهران‌ من‌ يك‌ اشتباهي‌، يك‌ حرفي‌ را من‌ زير و رويش‌ را اشتباه‌ خواندم‌ اعلام‌ هم‌ كردم‌ نواري‌ كه‌ از من‌ گرفتيد بياييد درستش‌ كنيد فلان‌، اين‌ها خوب‌ انسان‌ مي‌خواهد يك‌ خرده‌اي‌ روز قيامت‌ جواب‌ بدهد.

با احتياط‌ مي‌خواهم‌ صحبت‌ كنم‌ و حتي‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ “ان‌شاءالله‌‌” به‌ ياري‌ پروردگار نمي‌خواهم‌ كوچكترين‌ حرفي‌ كه‌ خدا يا پيغمبر نگفته‌ باشد‌ و يا نتوانم‌ اين‌ را هم‌ به شما بگويم،‌ نتوانم‌ اثبات‌ كنم‌ كه‌ خدا يا پيغمبر گفته‌ ان‌شاءالله‌ نمي‌گويم. ولي‌ خوب‌ چه‌كار مي‌شود‌ كرد؛ اين‌ همه‌ بي‌ حالي‌، در عين‌ حال‌ خدا مي‌داند‌ با همه‌ي‌ دوندگي‌ها كه‌ بعضي‌ از علماء به‌ من‌ مي‌گويند:‌ تو اين‌ همه‌ زحمت‌ چرا مي‌كشي‌؟ بعضي‌هايشان‌ روي محبت‌، بعضي‌هايشان‌ رو حسادت‌، بعضي‌هايشان‌ روي بعضي‌ از مسائل‌؛ با همه‌ي‌ اين‌ها خدا مي‌داند‌ من‌ كوچكترين‌ خدمتي‌ براي‌ امام‌ زمان‌ خدا مي‌داند‌ نمي‌توانم‌ بگويم‌ كردم‌.

 

Cحال كه افتخار عالَم بشريت نصيب ما شيعيان شده، ترويج نام مقدس ايشان و آماده‌سازي جامعه براي ظهور مقدسشان را بر خود واجب بدانيم كه امام زمان ارواحنا فداهشكور مي‌باشند

انسان‌ بايد كار بكند‌، آقايش‌ را آن‌ هم‌ يك‌ آقايي‌ كه‌ مايه‌ي‌ افتخار همه‌ي‌ عالم‌ بشريت است‌، مسيحي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند، زرتشتي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند، يهودي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند آن‌ وقت‌ اين‌ مال‌ شما شده‌، شماها كوتاهي‌ مي‌كنيد. هر كجا هستيد بر شماها واجب است‌ تو اين‌ مملكت‌ اسلامي‌، واجب است؛‌ اگر گفتن‌ كي‌ گفته‌؟ بگوييد فلاني‌ گفته‌، كه‌ ترويج‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ عصر را بكنيد مردم‌ را مهيا كنيد براي‌ ظهور. در يك‌ مملكتي‌ هستيم‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ الحمد الله‌ از مقام‌ رهبري‌ گرفته‌ تا سايرين‌ همه‌ مروج‌ امام‌ زمان‌اند. الان‌ با چند سال‌ قبل‌ فرق‌ كرده‌ حتي‌، چند سال‌ قبل‌ با چند سال‌ قبلش‌ فرق‌ كرده‌ و همين‌‌طور برويد جلو، آن‌ زمان‌هايي‌ كه‌ بهايي‌ها تو اين‌ ممكلت‌ همه‌ كاره‌ بودند، در زمان‌ هويداي‌ ملعون‌ كه‌ پدرش‌ بهايي‌ بود يقيناً چون‌ در “اُكا” دفن است‌ و خودش‌ هم‌ كه‌ از بهايي‌ بدتر در آن‌ زمان‌ ما به‌ حول‌ پروردگار ما اين‌ ميدان‌ “صاحب‌ الزمان‌” اين‌ خيابان‌ “صاحب‌ الزمان‌” را در محله‌ي‌ بهايي‌ها شب‌ تولد حضرت‌ ولي‌‌عصر نامگذاري‌ كرديم‌، اين‌قدر آقا مظلوم است‌، آن‌قدر آقا بي‌‌كس است‌ كه‌ من‌ در آن‌ شب‌ ديدم‌ آقا به‌ وسيله‌ي‌ يك‌ شخصي‌ كه‌ خدمتش‌ رسيده‌ بود فرموده‌ بودند كه‌ از زحمات‌ فلاني‌ از قول‌ ما قدرداني‌ كن‌، آقا ما كاري‌ نكرديم‌، قربانت‌ برويم‌. ما جان‌ چه‌ باشد، چيزي‌ ما نداريم‌ كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنيم‌. شما بياييد، همين‌ها، همين‌ها بياييد ببينيد با شما چه‌ مي‌كنند اين‌ جوان‌هايي‌ كه‌ در اول‌ انقلاب‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ نايب‌ شما، نايب‌ عام‌ شما گفت‌: “براي‌ امام‌ زمان‌ از مملكت‌تان‌ دفاع‌ كنيد”، خدا مي‌داند‌ من‌ عده‌اي‌ از جوان‌ها را مي‌شناختم‌ از همين‌ مشهد حركت‌ مي‌كردند از همين‌‌جا گريه‌ مي‌كردند تا توي جبهه‌ و شهيد مي‌شدند و در آن‌ لحظات‌ آخر عمرشان‌ به‌ دوستانشان‌ مي‌گفتند كه‌ آقا مي‌آمد بالاي‌ سرشان‌ از ايشان‌ تشكر مي‌كرد. ما كي‌ هستيم‌ كه‌ تو مولاي‌ عزيزمان‌ از ما تشكر بكني‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهداد غربت سر مي‌دهند

يكي‌ از دوستان‌ آقا ولي‌‌عصر مي‌گفت‌ كه‌ خدمت‌ آقا مشرف‌ شدم‌ حضرت‌ سرشان‌ را گذاشتند روي‌ شانه‌ي‌ من‌، اين‌قدر گريه‌ كردند كه‌ اين‌ لباس‌ من‌ تر شد. اين‌ در عالم‌ رؤيا، آقاي‌ نعمتي‌ خودمان‌ كه‌ خدا ان‌شاءالله‌‌ صحت‌ و سلامتيش‌ را تأييد كند و حفظ‌شان‌ كند كه اين‌ چند روزي‌ كه‌ مريض‌ بودند من‌ خيلي‌ ناراحت‌ بودم‌. آقا‌ ولي‌‌عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌در خواب‌ اين‌ شخص‌ مي‌آيد ايشان‌ را برمي‌ دارد‌ مي‌برد‌ روي‌ يك‌ بلندي‌ مي‌گويد‌: اين‌جا بايست‌ به‌ مردم‌ مي‌گويد‌، مي‌گويد:‌ ديدم‌ تمام‌ مردم‌ زير پاي‌ من‌ هستند زير پاي‌ حضرت‌ هستند. فرمودند: “به‌ اين‌ مردم‌ بگو كه‌ من‌ غريبم‌، كسي‌ به‌ ياد من‌ نيست‌”. ما بايد اين‌قدر پست‌ باشيم‌ كه‌ آقا داد غربت‌ بزند‌! ولي‌ اين‌ مردم‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌به‌ خودت‌ قسم‌! اگر همين‌ امشب‌ در خواب‌ شما را ببينند تا چند روز سر حال‌اند، خوش‌اند. مي‌آيند نقل‌ مي‌كنند. البته‌ براي‌ چند نفر و يك‌ عده‌ي‌ خاص‌ آقا تشريف‌ نمي‌آورند، ايشان‌ براي‌ اين‌ كه‌ تمام‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنند‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداههمه جا تشريف دارند و از تمام آنچه حتي در قلب مردم مي‌گذرد نيز مطلع مي‌باشند اما آنچه ما را از ايشان دور مي‌كرده ناپاكي ما است

اين‌ شخص‌ مي‌گويد‌: من‌ در حرم‌ حضرت‌ موسي‌بن‌جعفر – معلوم است‌ آقا زياد به‌ زيارت‌ جد بزرگوارش‌ حضرت‌ موسي‌بن‌جعفر تشريف‌ مي‌برد – مي‌گويد:‌ كسي‌ نبود توي‌ حرم‌، ديدم‌ من‌ هم‌ يك‌ حوائجي‌ داشتم‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ آمد براي‌ همه‌ي‌ ائمه‌ سلام‌ كرد به‌ امام‌ زمان‌ كه‌ رسيد سلام‌ نكرد. مي‌گويد:‌ من‌ با خودم‌ گفتم‌: ايشان‌ چه‌ جوري است‌، ديدم‌ آمد طرف‌ امام‌ جواد، باز زيارت‌ امام‌ جواد را كه‌ مي‌خواست‌ بخواند‌ همه‌ي‌ ائمه‌ را سلام‌ كرد به‌ امام‌ زمان‌ سلام‌ نكرد. نزديكش‌ رفتم‌ گفت‌: فلان‌ حاجت‌ را داري‌؟ اين‌ دعاي‌ «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ»([18]) را فرمود بخوان‌ حاجتت‌ برآورده‌ مي‌شود‌، مشروح‌ نوشته‌ شده‌ نمي‌خواهم‌ قضيه‌ را نقل‌ كنيم‌. مي‌گويد:‌ تا برگشتم‌ ديدم‌ آقا حالا با سرعت‌ تشريف‌ بردند و ديگر‌ تشريف‌ ندارند، وقتي‌ كه‌ برگشتم‌ ديدم‌ درها هم‌ بسته‌ است‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ وقتي‌ كه‌ مي‌آيد با حضرت‌ تا توي‌ حرم‌ مي‌فرمايد كه‌ زيارت‌ بخوان‌، زيارت‌ مي‌خواند‌ بعد مي‌گويد‌ كه‌ سلام‌ بكن‌ به‌ يك‌ يك‌ از ائمه‌ مي‌رسد به‌ نام‌ مقدس‌ آقا حجةبن‌الحسن‌ارواحنا فداهمي‌فرمايد: امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ مي‌گويد:‌ بله‌ آقا، سلام‌ كن‌ به او‌، مي‌گويد:‌”اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌“. حضرت‌ مي‌فرمايند: “وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ‌ وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ“.

يك‌ نفر ديگري‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌، قسم‌ مي‌خورد، حالا خصوصياتش‌ بماند‌ چون‌ يكي‌ از همين‌ دوستان‌ شما است‌، مي‌گفت‌: زيارت‌ آل‌ياسين‌ را مي‌خواندم‌، هر يك‌ از سلام‌ها را كه‌ مي‌گفتم‌ در گوشم‌ مي‌گفتند: «وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ».

امام‌ زمان‌تان‌ هستند، همه‌جا هم‌ هستند. يك‌ خرده‌ گوش‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌ چشم‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌ قلب‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌اي‌ پاكي‌ مي‌خواهد اين‌ها را درستش‌ كنيم‌، آقايان‌! ديگر‌ بس است‌، هر چي‌ زودتر هم‌ بهتر، هر چه‌ سريعتر هم‌ بهتر. نگوييد: ما حالا جوانيم‌ براي‌ ما بس‌ نيست‌، نه‌؛ تا جواني‌ بهتر. پيرها هم‌ كه‌ خوب‌ بس است  ديگر‌. ديگر‌ تا كي‌ مي‌خواهيم‌ به‌ ياد همه‌ چيز باشيم‌ جز به‌ ياد امام‌ زمان‌مان‌. ماه‌ رجب‌ هم‌ تمام‌ شد، آرزو مي‌كشيم‌ دوره‌ي‌ سال‌ انسان‌ يك‌ «اَلْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ بَيْنَ الْجَمَادِى وَ رَجَبٍ»([19]) يك‌ خبري‌ مي‌شد،‌ خوب‌ نشد. ماه‌ رجب‌ ماه‌ بسيار خوبي‌ است‌، رحمت‌ پروردگار نازل‌ مي‌شود‌ اين‌ هم‌ نشد

 

8- فضائل ماه معظم شعبان

حالا ان‌شاءالله‌‌ ماه‌ شعبان‌ كوشش‌ بكنيد ان‌شاءالله‌‌ خيلي‌ اهميت‌ بدهيد؛ سوم‌ شعبان‌ هست‌، ماه‌ شعبان‌ ماه‌ پاكيزگي‌ است‌ همه‌اش‌ هم‌ با سرور و خوشحالي‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گفتم‌ به‌ بعضي‌ها كه‌ انسان‌ كه‌ همه‌اش‌ نبايد با گريه‌ حاجت‌ از خدا بگيرد‌، با خوشحالي‌ هم‌ مي‌شود‌، خدا بيشتر هم دوست‌ دارد.‌ تو پاك‌ باش‌، گناه‌ نكن‌، خوشحال‌ باش‌، بخند و با خدا حرف‌ بزن‌. «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([20])، سون‌ شعبان‌ تولد حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ – جانمان‌ به‌ قربانش‌ – آن‌ كسي‌ كه‌ همه‌ي‌ انبياء و اولياء در مخمصه‌ها با توسل‌ به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و گريه‌ي‌ بر آن‌ حضرت‌ نجات‌ پيدا مي‌كردند حتي‌ ملائكه‌.

 

Cمقام حضرت ابوالفضل‌العباس عليه السلام

حضرت‌ ابوالفضل‌العباس‌، حضرت‌ اباالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يك‌ جمله‌ به شما‌ بگويم كه‌ اين‌ جمله‌ فكر مي‌كنم‌ در شأن‌ و مقام‌ اباالفضل‌ سنگ‌ تمام‌ را امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌گذاشته‌. فرمود كه‌ خدا روز قيامت‌ به‌ عمويم‌ عباس‌ يك‌ مقامي‌ مي‌دهد «يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ»([21]) تمام‌ شهداء غبطه‌ مي‌خوردند. مي‌گويند: كاش‌! ما جاي‌ ابوالفضل‌ بوديم‌، كاش‌! ما هم‌ مثل‌ ابوالفضل‌ بوديم‌، “جميع‌ شهدا”! حتي‌ حمزه‌ي‌ سيد الشهدا، حتي‌ شايد اين‌جوري جميع شهداء حضرت‌ علي‌ اكبر يك‌ حال‌ اين‌جوري‌ دارد. حالا حضرت‌ علي‌ اكبر – جانمان‌ به‌ قربانش‌ – از جهاتي‌ ديگر‌ فضايلي‌ دارد كه‌ خود حضرت‌ ابوالفضل‌ هم‌ براي‌ ايشان‌ احترام‌ قائل است‌ ولي‌ اين‌جور است از اين‌ جمله‌ خيلي‌ جمله‌ي‌ عجيبي‌ است‌! بزرگترين‌ جمله‌ است‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ احتياط‌ مي‌كند‌ مي‌گويد:‌ آخر‌ اين‌، خود‌ حضرت‌ سيد الشهدا جزء شهداء هست‌ ولي‌ نه‌، اين‌ سيد الشهداء است‌، حتي‌ بعضي‌ها مي‌گويند:‌ علي‌ اكبر هم‌ منظور نيست‌.

اباالفضل‌ العباس‌ كه‌ باب‌ حسين‌بن‌علي‌ است‌ يك‌ قضيه‌اي‌ – خدا رحمت‌ كند -‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ نقل‌ مي‌كرد در كتاب‌ پرواز روح‌ من‌ نوشتم‌، يك‌ كسي‌ مورد غضب‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌واقع‌ شده‌ بود اين‌ را آورده‌ بودند درِ حرم‌ حضرت‌ سيد الشهداء انداخته‌ بودند كه‌ شفا پيدا بكند‌. خوب‌ آن‌ شفا پيدا كرد، خودش‌ نقل‌ مي‌كرده‌ كه‌ آن‌ شب‌ سوم‌ كه‌ من‌ شفا پيدا كردم‌ ديدم‌ ملائكه‌ دارند مردم‌ را با يك‌ تشريفاتي‌ عقب‌ و جلو مي‌كنند و راه‌ را باز مي‌كنند براي‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ كه‌ بيايد برود‌ حرم‌ حضرت‌ سيد الشهداء. من‌ وقتي‌ كه‌ رسيد نزديك‌ من‌ دامنش‌ را گرفتم‌، آقا! من‌ اين‌جا افتادم‌، ايشان‌ يك‌ نوك‌ پايي‌ به‌ من‌ زدند فرمودند: “درِ خانه‌اي‌ آمدي‌ كه‌ اگر جن‌ و انس‌ بيايند‌ در اين‌ خانه‌ نا اميد بر نمي‌گردند”. حضرت‌ سجاد تولدشان‌ توي‌ همين‌ ماه است.

 

Cبرتر از تمام اعياد، عيد نيمه شعبان است

روز پانزدهم از همه‌ بالاتر، از همه‌. اين‌ كه‌ مي‌گويم‌ از همه‌ بالاتر نه‌ من‌ بگويم‌، تمام‌ انبياء و اولياء همين‌ را مي‌گويند‌، از همه‌ بالاتر. وقتي‌ كه‌ از حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌سؤال‌ مي‌كنند: «أَ أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟»([22]) تو هستي‌ كه‌ مي‌خواهي‌ بر دنيا عدل‌ و داد كني‌؟ مي‌گويد:‌ نه‌، من‌! اين‌ يك‌ چيز ديگر‌ است‌. ايشان‌ در نيمه‌ي‌ شعبان‌ متولد مي‌شود.‌ روي‌ بازوي‌ راستش‌ نوشته‌ شده‌ «جَاءَ الْحَقُّ» حق‌، تمام‌ حق‌ آمد و طرف‌ چپ‌ نوشته‌ «زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»([23]) و ان‌شاءالله‌‌ اميدواريم‌ كه‌ از حالا خودتان‌ را مهيا كنيد هر جوري‌ كه‌ مي‌توانيد تجليل‌ كنيد از روز نيمه‌ي‌ شعبان‌ و نيتتان‌ اين‌ باشد كه‌ ان‌شاءالله‌ حضرت‌ خودشان‌ امسال‌ تشريف‌ داشته‌ باشند. عيدي‌ را از دست‌ خودشان‌ بگيريم‌.

 

9- كلاس عالي و پر اهميت ماه رجب مربوط به معرفت امام عليه السلاماست

ماه‌ رجب‌ تمام‌ شد، شب‌ جمعه‌ي‌ آخر ماه‌ رجب است‌، در ماه‌ رجب‌ يك‌ كلاسي‌ براي‌ ما باز كرده‌اند كه‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد.‌ دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ رجب‌ هست‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ “معرفت ائمه‌” عليهم‌ الصلاة‌ السلاماست‌ كه‌ يكي‌ همان‌ «اَللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ» تا مي‌رسد‌ به‌ اين‌جا«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»([24])، در يك‌ دعاي‌ ديگر‌ مي‌فرمايد: «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا»([25]) من‌ اين‌ جمله‌ را چندين‌ سال‌ قبل‌ چون‌ در بعضي‌ از كتاب‌هايم نوشتم‌، چندين‌ سال‌ قبل‌ برخورد كردم‌ يك‌ دفعه‌ مثل‌ يك‌ ماشيني‌ كه‌ يك‌ مانعي‌ جلويش‌ بيايد چطور ترمز مي‌كند‌ همان‌‌طور من‌ را تكان‌ داد، ايستادم‌ آن‌جا «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا»، خيلي‌ عجيب است!‌، همين‌ را برايتان‌ توضيح‌ مي‌دهم‌ و عرايضم‌ را تمام‌ مي‌كنم‌.

اي‌ خدايي‌ كه‌ رحمتت‌ را از معدنش‌ نازل‌ مي‌كني‌! اسن كه چيزي نبود كه مي‌گوييم‌: “معدن‌”. هر چيزي‌ طبعاً از معدنش‌ مي‌آيد. فيروزه‌اي‌ كه‌ از معدن‌ نباشد فيروزه‌ نيست‌. پس‌ رحمت‌ خدا، در يك‌ جا مي‌فرمايد كه‌ «وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»([26]) رحمت‌ خدا همه‌ چيز را گرفته‌؛ يعني‌ هر چيزي‌ كه‌ موجود شده‌ با رحمت‌ پروردگار موجود شده‌. در زيارت‌ جامعه‌ مي‌گوييم‌ كه‌ «اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَهْلَ‌ بَيْتِ‌ النُّبُوَّةِ‌» تا مي‌رسيم‌ «وَ مَعْدِنَ‌ الرَّحْمَةِ‌» معدن‌ رحمت‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر‌اند. خداي‌ تعالي‌ هم‌ از معدنش‌؛ يعني‌ اصل از رحمت‌ اصلي‌ از معدنش‌ بر ما رحمتش‌ را مي‌فرستد‌. نتيجه‌ چي‌ مي‌شود‌؟ يعني‌ شما هر رحمتي‌ از جانب‌ خدا به شما‌ نازل‌ مي‌شود‌ و يا مي‌رسد‌ اعم‌ از ايجادتان‌ اعم از رزقتان اعم‌ از هر چيزي‌ كه‌ داريد، حتي‌ بهشتتان‌، حتي‌ نعمت‌هاي‌ قيامتتان‌ تمام‌ آن‌ها از ناحيه‌ي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر عليهم‌ الصلاة‌ و السلاماست‌ چون‌ از معدنش است‌ ديگر‌، معدنش‌ هم‌ آن‌ها هستند. خيلي‌ من‌ را نگه‌ داشت‌، كلي‌ من‌ رويش‌ فكر كردم‌. «اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَهْلَ‌ بَيْتِ‌ النُّبُوَّةِ‌» تا «وَ مَعْدِنَ‌ الرَّحْمَةِ»، «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا» «وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»، اين‌ سه‌ جمله‌ را كسي‌ پهلوي‌ هم‌ بگذارد‌ خيلي‌ مطلب‌ استفاده‌ مي‌كند‌. اميدواريم خداي‌ تعالي‌ ما را توي‌ اين‌ معدن‌ رحمت‌ غوطه‌ورمان‌ كند. ما را با اين‌ خاندان‌ محشورمان‌ كند‌. از خدا بخواهيد آقايان!‌ كه‌ اعمالتان‌ با اين‌ها، افكارتان‌ با اين‌ها، عقايدتان‌ با اين‌ها تطبيق‌ بكند‌. اين‌ را از خدا بخواهيد تطبيق‌ بكند‌. نمازي‌ كه‌ علي‌ خواند بخوانيد، اعتقاداتي‌ كه‌ علي‌ داشت‌، داشته‌ باشيد و افكاري‌ كه‌ او داشت‌، رسوماتي‌ كه‌ او داشت‌ شما هم‌ داشته‌ باشيد و رسم‌ ديگر‌ي‌ نمي‌خواهد داشته‌ باشيد. محل‌ ما اين‌جور رسم‌ دارند، شهر شما آن‌جور رسم‌ دارند، اين‌ها را بريزيد دور. رسوماتتان‌، رسومات‌ خاندان‌ عصمت‌ باشد. عقايدتان‌، عقايد خاندان‌ عصمت‌ باشد. اعمالتان‌ هم‌ اعمال‌ آن‌ها باشد‌ تا اين‌ جمله‌ درباره‌ي‌ شما هم‌ تطبيق‌ كند‌ كه‌ «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»([27]). پيغمبر اكرم‌ را خدا شهادت‌ مي‌دهد‌ «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» ايشان‌ هم‌ بگويند‌ شما «عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»ايد. اميدواريم‌ “ان‌شاءالله‌‌” اين‌طوري‌ باشد‌.

 

10- ذكر مصيبت حضرت ابو الفضل عليه السلام

خوب‌ شب‌ جمعه‌ي‌ آخر ماه‌ رجب است‌، در اين‌ ماه‌ رجب‌ زيارت‌ سيدالشهداء مخصوصاً شب‌ جمعه‌اش‌ وارد شده‌. دلها را روانه‌ كنيد به‌ كربلا برويم‌ آن‌جا حالا انتخاب‌ مي‌خواهيد با مشورت‌ باشد‌ كه‌ كجا برويم‌؟ كنار گودي‌ قتلگاه‌ برويم‌، كنار قبر ابوالفضل‌ العباس‌ برويم‌؟ كنار قبور شهداي‌ كربلا برويم‌؟ ولي‌ چون‌ اول‌ ياد حضرت‌ ابوالفضل‌ بوديم‌ و شب‌ جمعه‌ است‌ شايد در يكي‌ دو تا قضيه‌ هست‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ارواحنا فداه اين‌طوري‌ فرمودند: “چون‌ روضه‌ي‌ عمويم‌ اباالفضل در اين‌ مجلس‌ خوانده‌ مي‌شود‌ من‌ مي‌آيم”‌. حالا به‌ اين‌ اميد آقا شايد آقا يك‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلسمان‌ بكند‌. اگر با بدن‌ مقدسشان‌ تشريف‌ نمي‌آورند لااقل‌ توجه‌ خاصي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. ماها را لااقل‌ بپذيرند، نام‌ ما را امشب‌ درج‌ كنند در زمره‌ي‌ اصحابشان‌، در زمره‌ي‌يارانشان‌، در زمره‌ي‌ كساني كه‌ از آن‌ها راضي‌ هستند. حالا مي‌خواهيد چراغ‌ها را خاموش‌ كنيد مانعي‌ ندارد‌. يا ابوالفضل‌! برويم‌ كنار نهر “علقمه‌” وقتي‌ كه‌ سيد الشهداء صداي‌ برادرش‌ را شنيد كه‌ «يَا اَخِي‌ اَدْرِكَ‌ اَخَاكَ‌»، راوي‌ مي‌گويد:‌ ديدم‌ سيد الشهداء با عجله‌ دست‌ از جنگ‌ كشيد به‌ طرف‌ صداي‌ برادر حركت‌ كرد، با شتاب‌ دارد‌ مي‌رود‌ به‌ آن‌‌طرف‌ ولي‌ در وسط‌ راه‌ دو جا پياده‌ شد از اسب‌ يك‌ چيزي‌ را از روي‌ زمين‌ برداشت‌ بوسيد نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دست‌هاي‌ ابوالفضل‌ العباس‌…

 



[1]يس/1-3

[2]«هَاه هَاه إِنَّ هَاهُنَا عِلْمًا جَمًّا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»إرشاد:1/227؛ بحار:75/75؛ أعلام‏الدين: 79

[3]«بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ»نهج‏البلاغه: 52؛ إرشادالقلوب:2/212؛بحار:28/233 و 35/4

[4]بقره/2

[5]آل عمران/37

[6]بحار:51/148؛ غيبت نعماني: 245

[7]غررالحكم: 118؛ بحار:84/304؛ ارشادالقلوب:1/124؛ طرائف:2/512؛ شرح‏نهج‏البلاغه:7/253

[8]كافي:1/403؛ وسائل‏:27/89؛ مستدرك‏:11/45؛ بحار:2/158 و 21/91؛ احتجاج:1/152؛ امالي‏ صدوق:350؛ تفسيرقمي:1/173؛ كتاب‏سليم‏بن‏قيس:654

[9]إخلاص/1

[10]«كَمَا وَقَعَ فِي حَدِيثِ كُمِيلِ بْنِ زِيَادٍ لِاَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، حَيْثُ قَالَ:يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ: مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ نور البراهين:1/221؛ «سَاَلَ كُمِيلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام: مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ عليه السلام : مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ يَا كُمِيلُ» شرح الأسماء الحسنى:1/131

[11]شرح الأسماء الحسنى:2/99

[12]شرح الأسماء الحسنى :1/262؛ «مَنْ أَخْلَصَ لله أَرْبَعِينَ صَبَاحًا ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» جامع‏الأخبار:94، رواشح السماويه:200، الذريعه:12/284

[13]حمد/5

[14]بحار:53/117؛ احتجاج:2/492

[15]أعراف/179

[16]مفاتيح الجنان، دعاي عديله

[17]مفاتيح الجنان: 108

[18]كافي:2/578، مكارم‏الأخلاق:343، مصباح‏المتهجد:330، مصباح‏كفعمي:571

[19]وَ قَوْلُهُ عليه السلام فِي الْخُطْبَةِ الْقَصِيَّةِ مِنْ قَوْلِهِ «اَلْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ بَيْنَ الْجَمَادِى وَ رَجَبٍ» بحار:41/320

[20]يونس/62

[21]«اِنَّ لِلْعَبَّاسَ عِنْدَ اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةٌ يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بحار:22/274، امال صدوق:462، خصال:1/68

[22]«قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَأَهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَاكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِيًّا فِي بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إلِىَ أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلْعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَيْنَ الْجِبَالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا يَكُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُهُ الله فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ الله ثُمَّ يُظْهِرَهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْمًا» بحار:52/322

و من عجيب روايه ابن قتيبه في الجزء الأول من كتاب عيون الأخبار كتب مسيلمه بن عبد الملك إلى يزيد بن المهلب«وَ اللهِ مَا أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَغْمُورٌ مَوتُورٌ وَ أَنْتَ مَشْهُورٌ مَوْثُورٌ». صراط مستقيم:2/262

[23]اسراء/81

[24]«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اُدْعُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ رَجَبَ: اَللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ اَلْمَعْلُنُونَ لِعَظَمَتِكَ، أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلَمَاتِكَ وَأَرْكَانًا لِتَوْحِيدِكَ وَآيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ، يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا [بَيْنَهُمْ] إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» مصباح المتهجد:803، بحار:95/392، إقبال‏الأعمال:646، مصباح كفعمي:529

[25]اقبال‏الأعمال:657 «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا وَ مُنْشِئَ الْبَرَكَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا …»

[26]كافي:4/72، فقيه:2/102، تهذيب‏:3/106، بحار:94/340، اقبال‏الأعمال:45، بلدالأمين:191، مصباح‏كفعمي:607، مصباح‏المتهجد:604

[27]يس/3-4

۱۴ رجب‌ ۱۴۱۶ – مقام‌ حضرت‌ زينب‌ (سلام الله علیها)

 مقام‌ حضرت‌ زينب‌ (س‌) 14 رجب‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اذا وقعت‌ الواقعه‌. ليس‌ لوقعتها كاذبه‌. حافظت‌ رافعه‌. آياتي‌ از سورة‌ واقعه‌ تلاوت‌ شد. امشب‌ علاوه‌ بر اون‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ شب‌ رحلت‌ حضرت‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌ كه‌ اميدوارم‌ اين‌ مرحومة‌ تازه‌ گذشته‌ مادر عزيزمان‌ مادر آقاي‌ گندمي‌ عزيزمان‌، با زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها محشور شود و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ مار از مغفورين‌ و از مرحومين‌ و از اونهايي‌ كه‌ وقتي‌ از دار دنيا رفتند روحشون‌ آزاد، پروانه‌ وار اطراف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و محشور با اونها همة‌ ما باشيم‌. يكي‌ از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ كه‌ بعضي‌ از علما نوشته‌اند كه‌ غفلت‌ از اون‌ نعمت‌ است‌ مسئلة‌ مردن‌ و برزخ‌ و عالم‌ قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌ است‌.

 كه‌ در روايات‌ آمده‌ است‌ كفي‌ بالموت‌ رائضا. همين‌ مردن‌ خودش‌ يك‌ رائضي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وضع‌ مي‌كنه‌. متأسفانه‌ غفلت‌ اون‌ چنان‌ ما را گرفته‌ كه‌ به‌ قول‌ شاعر گرگ‌ اگر حكايت‌ از اين‌ گله‌ مي‌برد، اين‌ گله‌ را نگر كه‌ چه‌ آسوده‌ مي‌چرد. البته‌ اگر انسان‌ داراي‌ كمالاتي‌ باشد، اعتقاداتش‌ را درست‌ كرده‌ باشد، اعمالش‌ صحيح‌ باشد و تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشد آسوده‌ است‌ و بايد آسوده‌ بچرد. شايد هم‌ گله‌ ديگه‌ نباشه‌. خدا انسان‌ را انسان‌ خلق‌ كرده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌ است‌ كه‌ انسان‌ با خودش‌ پيدا كند. وقف‌ الاشياء لعزلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السموات‌ و ما في‌ الارض‌. خدا همة‌ چيزها را براي‌ تو خلق‌ كرده‌. تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. يك‌ عقلي‌ بهت‌ داده‌، يك‌ فكر بهت‌ داده‌ كه‌ به‌ راه‌ وصول‌ به‌ پروردگار را پيد كني‌ و به‌ جايي‌ برسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ بندگانش‌، اوليائش‌ مي‌فرمايد، اوليايي‌ تحت‌ روايي‌. اولياء من‌ كنار من‌ هستند. با من‌ هستند. اولياء من‌ اينها زبانشون‌، زبان‌ منه‌، چشمشون‌ چشم‌ منه‌، گوششون‌ گوشه‌ منه‌. حتي‌ اراده‌شون‌ ارادة‌ منه‌.

 الم‌ يقول‌ لسوف‌ لكن‌ فيكون‌ انت‌ يعني‌ اي‌ بندة‌ من‌ اذا تقول‌ لشي‌ كن‌ فيكون‌. من‌  هر چه‌ كه‌ اراده‌ بكني‌ هست‌ تو هم‌ هر چه‌ اراده‌ بكني‌ هست‌. يكي‌ از علما در معناي‌ اين‌ روايت‌ العبد يدبر الله‌ و يقدر مي‌گه‌ كه‌ عبد تقدير مي‌كنه‌. يعني‌ مي‌نشينه‌ با خودش‌ حساب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اين‌ طور اگر بشه‌ خوبه‌. خدا هم‌ كه‌ تقديره‌، تقدير مي‌كنه‌.

 يعني‌ كارها و قدرت‌ در دست‌ پروردگاره‌ تو بندة‌ من‌ اراده‌ بكن‌، تصميم‌ بگير، چيزي‌ را از من‌ بخواه‌ خدا برات‌ تقدير بكنه‌. انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد اگر انسان‌ بتواند خودش‌ را از گناهان‌ كنترل‌ بكنه‌ و بتواند قلبش‌ را پاك‌ بكنه‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ هر چه‌ بخواد خدا بهش‌ مي‌ده‌. منتهي‌ عبده‌، بنده‌ است‌ هر چه‌ خدا بخواد اون‌ هم‌ همان‌ را مي‌خواد. ديگه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ رسيد در اون‌ مرحلة‌ اعلاي‌ انسانيت‌ وقتي‌ رسيد چيزي‌ نمي‌خواد. به‌ يك‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ هر چي‌ او بخواد همان‌ خوبه‌. مصلحت‌ هر چه‌ باشد همان‌ را مي‌خواد. مقام‌ بندگي‌ را بايد از زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها ياد بگيريم‌. فاطمة‌ زهرا يك‌ روز آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ عرض‌ كرد پدر من‌ زحمتم‌ زياده‌ يك‌ خدمتگزار مي‌خوام‌. پيغمبر اكرم‌ بهش‌ فرمود از اين‌ به‌ بعد، بعد از هر نماز سي‌ و چهار مرتبه‌ مي‌گي‌ الله‌ اكبر، سي‌ و سه‌ دفعه‌ مي‌گي‌ الحمد الله‌، سي‌ و سه‌ دفعه‌ هم‌ مي‌گي‌ سبحان‌ الله‌. فاطمة‌ زهرا هم‌ اين‌ ذكر را اين‌ تسبيح‌ را به‌ عنوان‌ خدمتگزار از پيغمبر اكرم‌ دريافت‌ كرد و رفت‌.

 خوب‌ اين‌ چه‌ خدمتگزاري‌، يك‌ خرده‌اي‌ زحمت‌ بيشتري‌ داره‌، بيشتر وقت‌ مي‌گيره‌. از نظر ما مردم‌ ظاهر بين‌ اين‌ طوره‌. از نظر ما مردم‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها شب‌ يازدهم‌ محرم‌ نماز شبش‌ ترك‌ نمي‌شه‌. از نماز قوت‌ مي‌گيره‌. از ارتباط‌ با خدا قوت‌ مي‌گيرند. فاطمة‌ زهرا از ذكر پروردگار تهميت‌ و تسبيح‌ و تكبير قوت‌ مي‌گيرند بر مصائب‌ خودشون‌ را غلبه‌ مي‌دن‌. در آيات‌ قرآن‌ مجيد هست‌ كه‌ نستعوني‌ بالصبر والصلاه‌. كمك‌ بگيريد، قوت‌ بگيريد، قدرت‌ براي‌ خودتون‌ انتخاب‌ كنيد به‌ وسيلة‌ صبر كه‌ تبديل‌ شده‌ به‌ روزه‌، يا نماز. اگر ما حقيقت‌ نماز را بفهميم‌ها مي‌بينيم‌ ما دائما يك‌ قدرتي‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار اخذ مي‌كنيم‌ در وجود خودمون‌ كه‌ تما مشكلات‌ برامون‌ حل‌ مي‌شه‌. ما وقتي‌ در نماز مي‌گيم‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. ببينيد يعني‌ خدايا تنها من‌ كمك‌ از تو مي‌خوام‌ و بد جايي‌ دست‌ نيانداختيد. نستعين‌. خدايي‌ كه‌ قوت‌ و قدرتش‌ بي‌ نهايته‌. وقتي‌ كه‌ مي‌گيد يا قوي‌. بايد اين‌ كلمة‌ يا قوي‌ كه‌ انسان‌ مي‌گه‌ اين‌ ذكر را كه‌ مخصوصا تكرار بكنه‌ كم‌ كم‌ سيم‌ قلبش‌ متصل‌ به‌ اون‌ مركز قدرت‌ مي‌شه‌ و همان‌ طوري‌ كه‌ اين‌ چراغ‌ چون‌ وصل‌ به‌ مركز برقه‌ روشنه‌ تو هم‌ داراي‌ يك‌ قدرتي‌ مي‌شي‌. و اون‌ چنان‌ انسان‌ قدرت‌ مي‌گيره‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ دربارة‌ عبوديت‌ تجربه‌ كرديم‌. دربارة‌ كساني‌ كه‌ شيطان‌ برشون‌ مسلطه‌. شيطان‌ از راه‌هاي‌ مختلف‌ بر انسان‌ مسلط‌ مي‌شه‌. يك‌ دسته‌ وسواسيها هستند. وسواسيها را شما اكثرا ديديد اينها يك‌ مردماني‌ هستند كه‌ شيطان‌ يك‌ تله‌ براشون‌ گذاشته‌ و سوارشون‌ شده‌ و داره‌ هر جايي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ مي‌بره‌. اين‌ بيچاره‌ها ضعيف‌ در مقابل‌ شيطان‌. اين‌ يك‌ دست‌. يك‌ دسته‌ هم‌ هستند شيطان‌ تو قلبشون‌ هي‌ وسوسه‌ مي‌كنه‌. حرفهاي‌ عجيبي‌، به‌ مقدسات‌ توهين‌ مي‌كنه‌. به‌ شهوات‌ انسان‌ را راهنمايي‌ مي‌كنه‌. انسان‌ دائما مي‌بينه‌ يك‌ فكرهاي‌ بدي‌ تو ذهنش‌ مي‌ياد. اكثر مردم‌ مبتلاي‌ به‌ اين‌ مرض‌ هستند به‌ اين‌ حالت‌ هستند. كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ را دقت‌ كنيد حواستون‌ جمع‌ باشه‌، كه‌ اگر خوشتون‌ آمد از وسوسه‌ هايي‌ كه‌ شيطان‌ در قلبتون‌ مي‌كنه‌. مثلا دربارة‌ يك‌ منظرة‌ شهوت‌انگيز مي‌ياد وسوسه‌ مي‌كنه‌ در دلتون‌، شما خوشتون‌ مي‌ياد همين‌ جور دنبالش‌ مي‌ريد اين‌ مريضيد. يعني‌ روحتون‌ مريضه‌. اما اگر بدتون‌ بياد. مثلا وقتي‌ كه‌ انسان‌ خوابيده‌ وقتي‌ چشمش‌ را باز مي‌كنه‌ حواسش‌ را پرت‌ مي‌كنه‌ چه‌ فكرهايي‌ مي‌كنن‌ من‌ اين‌ طوري‌ بايد باشم‌. نه‌ تو سالمي‌ شيطان‌ آمده‌ و با تو حرف‌ مي‌زنه‌، نه‌ تو سالمي‌. چون‌ با اين‌ موافقت‌ نداري‌. هيچ‌ نگراني‌ هم‌ نداشته‌ باشيد اگر يك‌ چنين‌ حالتي‌ داشتيد نگراني‌ نداشته‌ باشيد اعتنانكنيد رفع‌ مي‌شه‌. وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ و اين‌ را هم‌ بدونيد شيطان‌ بر كسي‌ تسلط‌ پيدا مي‌كنه‌ ضعيف‌ باشه‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتلونه‌. تسلط‌ شيطان‌ بر كسي‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ كنه‌. و كسي‌ ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ مي‌كنه‌ ضعيفه‌. خوب‌ اگر مي‌خواييد همة‌ اين‌ وسوسه‌ هااز مغزتون‌ از فكرتون‌، از روحتون‌ برطرف‌ بشه‌. روايت‌ بر اينه‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. لا حول‌ ولا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌ زياد بگيد.

 اگر مي‌خواييد بكلي‌ رفع‌ بشه‌. اين‌ امراض‌ روحي‌ اين‌ طوري‌ را بر ضعف‌ مفرط‌ روزي‌ هفتاد مرتبه‌ بگيد لا حول‌ ولا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. چرا اين‌ طوريه‌؟ اين‌ ذكر چه‌ تأثيري‌ داره‌؟ تأثير اين‌ ذكر اين‌ است‌ كه‌ شما اگر به‌ معناش‌ توجه‌ كنيد، هيچ‌ حول‌ و قوه‌اي‌ نيست‌ مگر مال‌ خدا و من‌ هر چي‌ دارم‌ مال‌ خداست‌. به‌ من‌ همان‌ كه‌ حول‌ و قوه‌ ات‌ را دادي‌ يك‌ خرده‌ بيشترش‌ كن‌، زيادش‌ كن‌، تقويتم‌ كن‌، روحم‌ را جلا بده‌، قدرت‌ و قوت‌ بيشتري‌ پيدا كنم‌.  اولياء خدا اين‌ طورند. ماها به‌ عنوان‌ روضه‌ گاهي‌ مي‌خوانيم‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ شب‌ يازدهم‌ نماز شب‌ مي‌خوند و نشسته‌ مي‌خوند. ولي‌ من‌ به‌ عنوان‌ اين‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ زينب‌ در بهبوحة‌ مصيبت‌ چون‌ زينب‌ چون‌ شب‌ يازدهم‌ حتي‌ از روز عاشورا براي‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها مصيبت‌ شديدتر بود. چون‌ تا وقتي‌ كه‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بود بيشتر فشار رو خود حضرت‌ اباعبدالله‌ الحسين‌ بود اما وقتي‌ ايشان‌ شهيد شد از طرفي‌، در كنار گودي‌ قتلگاه‌ مي‌ره‌، مي‌بينه‌ بدن‌ برادر افتاده‌ پاره‌، پاره‌، از طرفي‌ هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ در مقابل‌ اين‌ همه‌ دشمن‌ از طرفي‌ مريض‌ و عليل‌ و بيماري‌ در ميان‌ خيمة‌ نيم‌ سوخته‌ با اين‌ همه‌ فشار بزرگترين‌ و مشكلترين‌ ايام‌ و اوقات‌ زينب‌ كبري‌ از روز يازدهم‌ محرم‌ هست‌ تا صبح‌ يازدهم‌. اونجا از سه‌ چيز. از نماز، انس‌ با پروردگار، ارتباط‌ با خدا، اين‌ تربيت‌ را كي‌ نسبت‌ به‌ زينب‌ كبري‌ انجام‌ داده‌ بود. كسي‌ كه‌ با خدا در ارتباط‌ باشه‌ آقايون‌. معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ جاي‌ خودشون‌ اونها ولي‌ از اولياء خدا مثل‌ زينب‌ كبري‌، دائما از مركز قدرت‌، قدرت‌ مي‌گيره‌. تا جايي‌ كه‌ روز يازدهم‌ محرم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ اسرا را به‌ طرف‌ كوفه‌ ببرند مي‌يارن‌ از كنار گودي‌ قتلگاه‌ عبور مي‌دن‌. زينب‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ به‌ پسر برادرش‌ امام‌ سجاد مي‌بينه‌ يك‌ حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ پيدا كرده‌. توجه‌ به‌ بدن‌ پدر، روي‌ شتر بدن‌ امام‌ سجاد را بسته‌ بودند. نمي‌توانست‌ پياده‌ بشه‌ ولي‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ زينب‌ صدا زد علي‌ نفسك‌. چه‌ شده‌ پسر برادر مي‌بينم‌ داري‌ جانت‌ را از دست‌ مي‌دي‌. تو حجت‌ خدايي‌، تو بايد تمام‌ عوامل‌ وجودت‌ را حفظ‌ كني‌. فرمود مگر اين‌ بدن‌ حجت‌ خدا نيست‌ كه‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌. قدرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ اينجا مي‌رسه‌ كه‌ حتي‌ يك‌ تسلايي‌ به‌ امام‌ سجاد عليه‌ السلامه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اون‌ قدر قدرت‌ زينب‌ كبري‌ به‌ جايي‌ رسيد كه‌ كاخ‌ يزيد را واقعا سرنگون‌ كرد. عجيبه‌ وقتي‌ وارد ابن‌ زياد مي‌شه‌، قدرتمندان‌ اون‌ زمان‌ و ظالمين‌ اون‌ زمان‌، با ظالمين‌ زمان‌ خيلي‌ فرقشونه‌. يك‌ مردمان‌ مستبد بدون‌ وجدان‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌خواستند مي‌كردند. در زمان‌ ما شايد اين‌ اندازه‌ها بي‌ وجداني‌ در ميان‌ ظالمين‌ نباشه‌. شايد در زمان‌ حالا اگر كسي‌ سر دشمنش‌ را بياره‌ در مجلس‌ بگذاره‌ و با چوب‌ بزنه‌ به‌ صورت‌ و لب‌ و دهان‌ دشمن‌ هر چي‌ هم‌ دشمنش‌ يك‌ آدم‌ بدي‌ باشه‌ مردم‌ مي‌گن‌ اين‌ پسته‌. يك‌ قدرتمندان‌ بيحساب‌ قصي‌ القلبهاي‌ بي‌ وجدان‌ يك‌ موجوادات‌ عجيبي‌ بودند.

 زينب‌ وارد مجلس‌ ابن‌ زياد مي‌شه‌. مي‌ره‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ مي‌نشينه‌. ابن‌ زياد فرياد مي‌زنه‌ من‌ هذه‌ المتكبره‌. اين‌ زني‌ كه‌ تكبر كرد و به‌ من‌ سلام‌ نكرد و در مقابل‌ من‌ تعظيم‌ نكرد كي‌ بود؟ يك‌ از اونجا گفت‌، هذه‌ زينب‌ بنت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اين‌ زينب‌ دختر علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. ابن‌ زياد زبان‌ دشنام‌ و جسارت‌ را به‌ زينب‌ كبري‌ داد. هر كه‌ باشد در يك‌ چنين‌ محيطي‌ قرار بگيره‌ خودش‌ را از دست‌ مي‌ده‌، مي‌بازه‌، مي‌ترسه‌ لااقل‌. هل‌ رأيت‌ ثم‌ الله‌ عليك‌ ديدي‌ خدا با تو چه‌ كرد زينب‌.

 زينب‌ كبري‌ با كمال‌ شجاعت‌ صدا زد ما رأيت‌ من‌ الله‌ الا ضميلا. به‌ به‌ من‌ از خدا جز خوبي‌ نديدم‌. يك‌ عدة‌ مردم‌ هرزة‌ بي‌ وجدان‌ به‌ تعبير من‌ دور برادر من‌ جمع‌ شدند و او را كشتند والا ما از خدا چيز بدي‌ نديديم‌. هر چه‌ داده‌ خدا خوب‌ بوده‌. مارأيت‌ الا مقام‌ معرفت‌ زينب‌ كبري‌ اون‌ چنان‌ است‌ كه‌ مي‌ياد وقتي‌ وارد گودي‌ قتلگاه‌ شد، اينها را شايد اكثرا به‌ عنوان‌ روضه‌ گوش‌ داديد ولي‌ دلم‌ مي‌خواد يك‌ قدري‌ فكر كنيد. معرفتي‌ كه‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ سيد الشهدا داره‌ اگر معرفت‌ او را تشبيه‌ بكنيم‌ به‌ يك‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌. و معرفت‌ ما را بخواييم‌ تشبيه‌ به‌ چيزي‌ در مقابل‌ حضرت‌ زينب‌ بكنيم‌ به‌ يك‌ قطرة‌ خيلي‌ كوچك‌. شما را به‌ خدا الان‌ شما اگر بريد كنار گودي‌ قتلگاه‌ اون‌ منظرة‌ عجيب‌ را ببينيد با همة‌ اين‌ كه‌ ماها معرفتمون‌ خيلي‌ جزئيه‌. چه‌ حالي‌ داريد. ما زياد روضه‌ شنيديم‌. بعضي‌ از روضه‌ها را چون‌ نشنيده‌ بيشتر گريه‌ مي‌كنه‌. ما چون‌ زياد روضه‌ شنيديم‌ حالا هر چه‌ از گودي‌ قتلگاه‌ بخونند هيچ‌ اهميت‌ نمي‌ديم‌ شايد يك‌ قدري‌ گريه‌ بكنيم‌. اما اگر تازه‌ برخورد بكنيم‌.

 من‌ در كربلا يك‌ وقتي‌ تنها رفتم‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ چون‌ اون‌ سفر با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رفته‌ بوديم‌ كربلا. ايشان‌ من‌ را همه‌ جا برد. يك‌ جايي‌ به‌  نظر خودم‌ من‌ خودم‌ كشف‌ كردم‌. و اون‌ گودي‌ قتلگاه‌ بود. خدا قسمتتون‌ كنيد بريد زيارت‌ يك‌ جايي‌ هست‌ كه‌ در نقره‌ و اينها هم‌ گذاشتند اينجا گودي‌ قتلگاه‌ است‌. كه‌ ما رفتيم‌ و يك‌ مقداري‌ هم‌ اونجا نشستيم‌ و گريه‌ كرديم‌ و آمديم‌ توي‌ مسافرخانه‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ من‌ امروز رفتم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. به‌ من‌ يك‌ نگاهي‌ كرد، گفت‌ تو زنده‌ برگشتي‌. تو سالم‌ برگشتي‌! تو رفتي‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌ اونجا نشستي‌ و آمدي‌ مي‌گي‌ اونجا را كشف‌ كردم‌. بعد هم‌ فرمودند اين‌ چند روزي‌ كه‌ ما در كربلا بوديم‌ ايشان‌ نه‌ حرف‌ قتلگاه‌ را به‌ ما زده‌ و نه‌ ما را راهنمايي‌ كرده‌. چرا چون‌ خودش‌ دلش‌ نمي‌آمد برود كنار گودي‌ قتلگاه‌. و حال‌ اين‌ كه‌ گودي‌ قتلگاه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌ يك‌ در طلا دارد يك‌ هم‌ ضريح‌. حالا شما حساب‌ كنيد زينب‌ آمده‌ فوجدتهم‌ مجهولا علي‌ وجه‌. مي‌دونيد معناي‌ اين‌ جمله‌ چيه‌؟ زينب‌ بدن‌ برادر را پيدا كرد. كلمة‌ فوجدتهم‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ پيدا كرد بدن‌ برادر را. زبانم‌ لال‌. پيدا كرد. ديد بدن‌ برادر رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. اونجا اگر زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها از خدا در شب‌ قدرت‌ نگرفته‌ بود در هر حال‌ از خدا قدرت‌ نگرفته‌ بود، ارتباطش‌ با خدا برقرار نبود با اون‌ معرفتي‌ كه‌ زينب‌ دارد بايد فوار قالب‌ تهي‌ مي‌كرد، فورا قالب‌ تهي‌ مي‌كرد. اما با كمال‌ متانت‌ دست‌ برده‌ زير بدن‌ برادر، بدن‌ برادر را روي‌ دست‌ بلند كرده‌، خدايا اين‌ قرباني‌ از آل‌ محمد قبول‌ بفرما.

 عجيبه‌ سيد الشهدا قرباني‌ آل‌ محمد اون‌ هم‌ در راه‌ خدا مي‌دونه‌. اون‌ هم‌ تقاضا داره‌ خدايا اين‌ را قبولش‌ كن‌. ببينيد چه‌ معرفتي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها داره‌. زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها. عالمت‌ الغير معلمه‌. ما اگر معصومينمون‌ چهارده‌ نفر بنا بود بيشتر باشند يكيش‌ مي‌گفتيم‌ فاطمة‌ زهراست‌ و يكي‌ هم‌ زينب‌ كبري‌. چون‌ از دو معصوم‌ غير از معصوم‌ متولد نمي‌شه‌. عالمه‌ است‌. اين‌ كلام‌ امامه‌. انت‌ بحمد الله‌ عالمت‌ در هيچ‌ مكتبي‌ درس‌ نخوانده‌. اونچه‌ دربارة‌ زينب‌ بايد در اين‌ جلمه‌ عرض‌ كنيم‌ همانا كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بايد بگيم‌. كه‌ تو درس‌ نخوندي‌. علاوة‌ بر اينها در دامن‌ پيغمبر اكرم‌، در دامن‌ فاطمة‌ زهرا، در دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دامن‌ امام‌ حسن‌، در دامن‌ امام‌ حسين‌ تربيتش‌ كردن‌. خدا قسمتتون‌ كنه‌ بريد براي‌ زيارت‌ قبر مطهرش‌ در شام‌ كه‌ ما يك‌ وقتي‌ تحقيقاتي‌ دربارة‌ مرقد مطهر حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها داشتيم‌ اين‌ جور نتيجه‌ اون‌ وقت‌ گرفتم‌ كه‌ زينب‌ صغري‌ در مصر دفنه‌، يعني‌ حضرت‌ ام‌ كلثوم‌، زينب‌ كبري‌ در شام‌ دفنه‌. الان‌ بخوام‌ استدلالات‌ خودم‌ را بيان‌ كنم‌ شايد نتونم‌ ولي‌ اون‌ وقت‌ تحقيقي‌ اين‌ را فهميدم‌ و فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ هم‌ اين‌ مطلب‌ را مستدلا نوشته‌ باشم‌. زينب‌ كبري‌ را يزيد دو مرتبه‌ تبعيد كرد. ديد نه‌ ايشان‌ مردم‌ را داره‌ به‌ طرف‌ اهل‌ بيت‌ و طهارت‌ سوق‌ مي‌ده‌.

 وقتي‌ آمد در مدينه‌ مجالسي‌ ترتيب‌ داد براي‌ زنها بياناتي‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها داشت‌، مطالبي‌ مي‌فرمود انقلابي‌ به‌ وجود آورده‌ بود در مدينه‌ زينب‌ را تبعيد كرد رسيد به‌ اين‌ محلي‌ كه‌ الان‌ قبر مطهر حضرت‌ زينب‌ هست‌. اسمش‌ محلة‌ اجيره‌ است‌. رسيد اونجا زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها خواست‌ كه‌ خدايا ديگه‌ من‌ شام‌ را نبينم‌. خاطرات‌ خوبي‌ از شام‌ نداره‌ آخه‌ شام‌ مردمش‌ بدتر از همه‌ چيز بودند. كه‌ وقتي‌ از امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ آقا از همه‌ جا به‌ شما كجا سخت‌تر گذشت‌، دو مرتبه‌ فرمود، شام‌، شام‌. بعد خودش‌ توضيح‌ مي‌ده‌. مي‌فرمايد ما وقتي‌ وارد شام‌ مي‌خواستيم‌ بشيم‌ سه‌ شبانه‌ روز، خيلي‌ مهمه‌، ما را پشت‌ دروازة‌ نگه‌ داشتند كه‌ شهر را چراغانيش‌ را تكميل‌ كنند. عجيبه‌. سهل‌ سائدي‌ مي‌گه‌ وارد شام‌ شدم‌ اون‌ روزها ديدم‌ مردم‌ يك‌ جشن‌ و سرور فوق‌ العاده‌اي‌ دارند. مردم‌ اون‌ قدر مشغولند كه‌ نمي‌تونم‌ يك‌ نفر را پيدا كنم‌ ازش‌ بپرسم‌ كه‌ چه‌ خبره‌؟ هر چي‌ هم‌ به‌ تاريخ‌ مراجعه‌ مي‌كنم‌ امروز عيدي‌ نيست‌. اينها هم‌ كه‌ مردم‌ مسلمانند. دو سه‌ نفر كناري‌ ايستاده‌ بودند يك‌ خرده‌اي‌ اينها محزون‌ بودند. براي‌ مردم‌ شام‌ عيدي‌ هست‌ كه‌ ما خبر نداريم‌؟ گفتند تو اهل‌ كجايي‌؟ گفتم‌ من‌ سهل‌ ساعدي‌ هستم‌ از اصحاب‌ پيغمبرم‌. اول‌ به‌ من‌ گفتند شايد تو بياباني‌ هستي‌، اطلاعاتت‌ چه‌ جوريه‌، اگر تو فلاني‌ هستي‌، سهل‌ ساعدي‌ هستي‌ بدان‌، كه‌ سر مقدس‌ پسر پيغمبر را امروز وارد شام‌ مي‌كنند، و مردم‌ اين‌ جشن‌ را به‌ اين‌ خاطر گرفتن‌. در تاريخ‌ انسان‌ وقتي‌ مراجعه‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ اينها با هم‌ فرق‌ داشتند، بالاخره‌ همة‌ اينها با علي‌ ارتباط‌ داشتند يك‌ مهرباني‌ باطني‌ در فطرتشون‌ بود اما مردم‌ شام‌ اصلا مثل‌ اين‌ كه‌ وجدان‌ انساني‌ نداشتند. شما اين‌ را در تاريخ‌ مي‌بينيد. ديديد براتون‌ نقل‌ كردند كه‌ وقتي‌ اسراي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را وارد شهر كوفه‌ كردند مردم‌ نان‌ و خرما مي‌آوردند، تصدق‌ مي‌دادن‌ اظهار محبت‌ مي‌كردند، گاهي‌ از اونها مي‌خواستند، چون‌ به‌ اونها نگفته‌ بودند كه‌ جريان‌ چيه‌؟ مي‌گفتن‌ يك‌ نفر خروج‌ كرده‌ بر امير المؤمنين‌ خليفة‌ زمان‌، و او هم‌ ما را كشته‌ حالا دارن‌ اسرا را وارد مي‌كنند. مي‌آمدند نان‌ و خرما مي‌دادند مي‌گفتند شما دعا كنيد كه‌ ما در، ما بعضي‌ از اقواممون‌ هست‌ كه‌ اينها ناراحتي‌ نكشند. تصدق‌ مي‌دادن‌، محبت‌ مي‌كردند، مهرباني‌ مي‌كردند. وقتي‌ زينب‌ كبري‌ را شناختند كوفه‌ زجة‌ واحده‌ شد. همه‌ گريه‌ مي‌كردند. اين‌ جريان‌ بود.

 شام‌ وقتي‌ كه‌ اسراي‌ خاندان‌ عصمت‌ را وارد كردند اينها پاي‌ كوبي‌ و رقص‌ كردند. آخه‌ انسان‌ وجدان‌ نبايد داشته‌ باشد تا بتواند در مقابل‌ يك‌ عده‌ ولو اين‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نباشند كه‌ يقينا تا اون‌ وقت‌ خبر به‌ مردم‌ شام‌ رسيده‌ بود، اونها مشغول‌ اين‌ كارها بودند. اين‌ فرق‌ مردم‌ شام‌ و كوفه‌ بود. لذا امام‌ سجاد نمي‌گه‌ كوفه‌. مي‌گه‌ شام‌، شام‌ بخاطر اين‌ كه‌ مردم‌ اسمشون‌ مسلمان‌ اما برنامشون‌، عملشون‌ مثل‌ اعمال‌ انساني‌ هم‌ نبود. مثل‌ اعمال‌ يك‌ انسان‌ بي‌ دين‌ هم‌ نبود. بلكه‌، همانطوري‌ كه‌ سيد الشهدا روز عاشورا فرمود شيعة‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌ اي‌ شيعيان‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌ يعني‌ اي‌ پيروان‌ معاويه‌ و يزيد اگر دين‌ نداريد تكون‌ احار في‌ دنياكم‌. اقلا وجدان‌ داشته‌ باشيد. اينها وجدان‌ نداشتند.

 لذا امام‌ سجاد مي‌فرمايد الشام‌، بر من‌ خيلي‌ سخت‌ گذشت‌ در شام‌. در اين‌ شهر حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها خودش‌ را نشان‌ مي‌ده‌. كاري‌ كرد كه‌ يزيد ابن‌ معاويه‌ با همة‌ خباثتش‌، خاضع‌ شد، خاضع‌ شد اين‌ در تاريخ‌ ثبته‌. برنامه‌هايي‌ پياده‌ كرد حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها در همان‌ مدتي‌ كه‌ اونجا بود. با كمال‌ اين‌ كه‌ كسي‌ حق‌ نداشت‌ كسي‌ با اونها تماس‌ بگيره‌، در همان‌ خرابه‌ يا همان‌ محلي‌ كه‌ اونها را جا داده‌ بودند كه‌ جاي‌ بسيار سختي‌ بود، كه‌ امام‌ سجاد مي‌فرمود در جايي‌ ما را مكان‌ داده‌ بودند و جا داده‌ بودند كه‌ روز از آفتاب‌ و شب‌ از سرما ما استراحت‌ نداشتيم‌. با اين‌ حال‌. اما برنامه‌ هايي‌ پياده‌ كرد. واقعا انسان‌ گاهي‌ فكر مي‌كنه‌. همين‌ الان‌ هم‌ اگر شما بريد شام‌، به‌ دمشق‌ بريد، ببينيد چه‌ وضعيه‌. برنامه‌ها هنوز ادامه‌ داره‌. هنوز داره‌ تبليغ‌ مي‌كنه‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها. قبر مطهرش‌ با اون‌ عظمت‌، مرقد مطهر حضرت‌ رقيه‌ با اون‌ عظمت‌، قبر معاويه‌ با اون‌ خفت‌ و زاري‌ كنار همين‌ دو مرقد مطهر. به‌ خدا قسم‌ عجيبه‌. من‌ يك‌ روز توي‌ مسجد اموي‌ نشسته‌ بودم‌ يك‌ جواني‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ قبر معاويه‌ را ببيني‌؟ من‌ عبره‌. قبر معاويه‌ را براي‌ عبرت‌ گرفتن‌ ببين‌. من‌ مي‌دونستم‌ كه‌، چون‌ نديده‌ بودم‌ گفتم‌ بد نيست‌ ايشان‌ چند تا كوچه‌ من‌ را برد تا اين‌ كه‌، بعد من‌ گفتم‌ اگر دولت‌ هم‌ بخواد اينجا را درست‌ كنه‌ نمي‌شه‌ چون‌ اين‌ خونه‌ها را بايد خيلي‌ خراب‌ كنه‌. در شام‌ شما حتي‌ در قبرستانهاي‌ عمومي‌ هم‌ بريد شما خرابتر و كثيف‌تر و درهم‌ ريخته‌تر از قبر معاويه‌ وجود نداره‌. درش‌ را بسته‌ بودند. من‌ به‌ اون‌، يك‌ كسي‌ اونجا زندگي‌ مي‌كرد، گفتم‌ اين‌ در را باز كن‌ ما اين‌ را ببينيم‌. گفت‌ نه‌ از طرف‌ حكومت‌ گفتن‌ درش‌ را باز نكنيد. گفتيم‌ كه‌ خوب‌ چرا؟ گفت‌ مي‌رن‌ اونجا كثافت‌ مي‌كنند. از اين‌ حرفها.

 حتي‌ به‌ من‌ درد دل‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ اين‌ شيعيان‌، گله‌ داشت‌ مي‌رن‌ بول‌ مي‌كنند تو شيشه‌ مي‌يان‌ از توي‌ اين‌ پنجره‌ مي‌اندازند اين‌ تو. و شايع‌ هم‌ هست‌ كه‌ هر كس‌ قبر معاويه‌ را درست‌ بكنه‌، سرنگون‌ مي‌شه‌. يكي‌ دو نفر هم‌ حتي‌ در زمان‌ ما اين‌ كار انجام‌ شد. اما قبر حضرت‌ رقيه‌ فاصله‌اش‌ خيلي‌ كمه‌. شايد اكثرتون‌ رفته‌ باشيد ديگه‌. قبر حضرت‌ رقيه‌ را. حاجت‌ مي‌ده‌. مريضها را شفا مي‌ده‌ اين‌ دختر چهار ساله‌. اون‌ قدر خدا به‌ اين‌ لطف‌ كرده‌ كه‌ واقعا معوي‌ و مرجع‌ و پناهگاه‌ شيعيانه‌. پايگاهي‌ است‌ براي‌ شيعه‌. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها هم‌ كه‌ معلومه‌. مغرب‌ امشب‌ زينب‌ در همان‌ محلة‌ اجيره‌ از خدا خودش‌ خواست‌ كه‌ خدايا ديگه‌ من‌ شب‌ را نبينم‌. من‌ خاطرات‌ خرابة‌ شام‌ را هنوز فراموش‌ نكردم‌. كه‌ در نيمة‌ شب‌ نيمة‌ شب‌ رقية‌ ناز دانه‌ از خواب‌ بيدار مي‌شه‌. تقاضا مي‌كنه‌ كه‌ من‌ چون‌ پدرم‌ را در خواب‌ ديدم‌، الان‌ پدرم‌ اينجا بود كجا رفت‌؟ او را به‌ من‌ نشان‌ بدهيد. سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را آوردند در مقابل‌ او گذاشتند اين‌ خاطرات‌ ديگه‌ يادم‌ نمي‌ره‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ عنايت‌ كرد به‌ او. زينب‌ كبري‌ را در امشب‌ به‌ جوار خودش‌ منتقل‌ كرد و اين‌ را هم‌ عرض‌ كنم‌. اولياء خدا مرگ‌ براشون‌ مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌. مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌ و لباس‌ از بر بيرون‌ آوردنه‌. چون‌ همه‌ جااين‌ طرف‌ دنيا و اون‌ طرفش‌، اين‌ عالم‌ و اون‌ عالم‌ همه‌ جا خدا هست‌ و انس‌ با پروردگار مي‌گيره‌ انسان‌. مأنوس‌ با خدا مي‌شه‌. همه‌ جا هم‌ محبوب‌ انسان‌ معشوق‌ انسان‌. اونجا كه‌ الذين‌ آمنوا اشد حب‌ الله‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند حبشون‌ شديدتر از هر چيزه‌ به‌ خدا با او مأنوسند، در همين‌ دنيا و در آخرت‌. براشون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ حالا با لباس‌ باشند يا بي‌ لباس‌. انسان‌ كنار محبوبش‌ باشه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌. خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا اين‌ حقيقت‌ را درك‌ كردند. و فهميدند كه‌ حقيقت‌ مردن‌ چيه‌؟ حقيقت‌ مرگ‌ چيه‌؟ حقيقت‌ مرگ‌ اين‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌. اميدواريم‌ تمام‌ دوستان‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا به‌ اين‌ حقيقت‌ برسند و از اين‌ آيندة‌ مجهول‌ نترسند. يك‌ آيندة‌ مجهولي‌ در مقابل‌ داريم‌ مردنه‌. هر چي‌ هم‌ انسان‌ پيرتر مي‌شه‌ مي‌بينه‌ نزديكتر شد وحشتش‌ بيشتر مي‌شه‌. اگر يك‌ مرض‌ خطرناكي‌ هم‌ مبتلا بشه‌ باز وحشتش‌ بيشتر مي‌شه‌ و ناراحت‌تر مي‌شه‌ ولي‌ نه‌ اولياء خدا اينطورند كه‌ لولا آيات‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لما في‌ شوق‌ اگر اجل‌ هايي‌ كه‌ خدا براشون‌ قرار داده‌ نبود، اينها اصلا مي‌مردند. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ هادو ان‌ انكم‌ من‌ اولياء لالله‌ من‌ دون‌ الناس‌ فتمنن‌ الموت‌. تمناي‌ مرگ‌ بكنيد اگر شما از اولياء خدا هستيد. اين‌ علامت‌ اولياء خداست‌، از علائم‌ اولياء خداست‌. اولياء خدا مردن‌ را وارد شدن‌ توي‌ قبر نمي‌دونند. اين‌ بدنشون‌ مي‌ره‌ توي‌ قبر اين‌ بدني‌ كه‌ روحي‌ نداره‌ هر جا مي‌خواد باشه‌. روح‌ انسان‌ تعالي‌ پيدا مي‌كنه‌، رشد پيدا مي‌كنه‌، حقايق‌ براش‌ روشن‌ مي‌شه‌، پرده‌ها از جلوش‌ برطرف‌ مي‌شه‌ تا وقتي‌ در دنيا بوده‌ با مؤمن‌ بالغيب‌ بوده‌ حالا مؤمن‌ بالشهود مي‌شه‌. يعني‌ هر چي‌ را كه‌ اعتقاد داشته‌، شما اعتقاد به‌ خدا و پيغمبر و امام‌ زمان‌ داريد همه‌ غيبه‌. يعني‌ با استدلال‌ اينها را يقين‌ كرديد. اين‌ پرده‌ها كنار زده‌ مي‌شه‌ همه‌ را مي‌بينيد. مؤمن‌ بالشهود مي‌شيد. اعبد ربك‌ حتي‌ يعطي‌ الكليقين‌. وقتي‌ يقينتون‌ برطرف‌ شد، در روايات‌ داره‌ كه‌ يك‌ ملكي‌ مي‌ياد به‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ پيام‌ برات‌ داره‌ و اون‌ اينه‌ كه‌ اگر بخوان‌ تا آخر دنيا بماني‌ مي‌توني‌. انتخاب‌ كن‌. تا آخر دنيا اگر بخواي‌ بماني‌ مي‌توني‌. مي‌خواي‌ هم‌ اون‌ طرف‌ را نگاه‌ كن‌، نگاه‌ مي‌كنه‌ شما بزرگتري‌ آرزوتون‌ چيه‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ جون‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌، اين‌ را راست‌ گفتيم‌ ديگه‌. بعضي‌ از شماها من‌ مي‌شناسم‌ راست‌ مي‌گيد در همين‌ شعر. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردم‌ تا به‌ ديدن‌ رويت‌. اين‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار دربارة‌ امام‌ زمانتون‌. پرده‌ مي‌ره‌ كنار خدا را مي‌بينيد، پيغمبر را مي‌بينيد، ائمة‌ اطهار عليهم‌ اصلاة‌ و السلام‌ را مي‌بينيد. اولياء خدا را مي‌بينيد.

 ما يكي‌ از نزديكانمون‌ فوت‌ شده‌ بود، بهش‌ گفتم‌ تو چرا رفتي‌؟ گفت‌ تا حالا پيش‌ شماها بودم‌، قوم‌ و خويشان‌ مثلا فرزندان‌ و قوم‌ و خويشان‌ و اينها، خيلي‌ كم‌ بوديد حالا اينجا نگاه‌ كن‌ ببين‌ چقدر من‌ قوم‌ و خويش‌ دارم‌. هر چه‌ پدر داريد اينجاست‌. هر چي‌ مادر و مادربزرگ‌ و اينها همه‌ اينجان‌. تمام‌ اولياء خدا اينجان‌، علماي‌ بزرگ‌ اينجان‌، شخصيتهاي‌ برجسته‌ اينجان‌. حالا انشاء الله‌ كاري‌ نكنم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌اي‌ شما همتون‌ نصف‌ شب‌، تكميل‌ بشيم‌، كامل‌ بشيم‌، تمام‌ اولياء، انبياء، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همه‌ خوبان‌، ديگه‌ دروغ‌، غيبت‌ اين‌ حرفها اصلا ديگه‌ اونجاها نيست‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. اما واي‌ بر اين‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌، روي‌ هواي‌ نفس‌ معصيت‌ كرده‌ باشه‌. گناه‌ كرده‌ باشه‌. اينجا گرفتار مي‌شه‌. ديگه‌ حالا اين‌ جور مسائل‌ به‌ فيلمها هم‌ رسيده‌. سابق‌ تو كتابها اين‌ مطالب‌ را نوشته‌ بودند حالا يك‌ فيلم‌ هم‌ ديگه‌ درست‌ كردن‌. چون‌ يك‌ واقعيتي‌ است‌. حتي‌ غير مسلمانها هم‌ نوشته‌اند اين‌ را. كه‌ اگر انسان‌ بستگي‌ به‌ دنيا داشته‌ باشه‌، وقعدت‌ به‌ اغلالي‌. شب‌ جمعه‌ هستي‌ و دعاي‌ كميل‌ مي‌خوني‌، وقعدت‌ بي‌ اغلالي‌ خدايا غل‌ و زنجيرها من‌ رابه‌ زمين‌ كوبيده‌ و نشونده‌. قعدت‌ بي‌ اغلالي‌ اين‌ غل‌ و زنجيرها را بكن‌. تا بتونيم‌ پرواز كنيم‌. تا بتونيم‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنيم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ بركت‌ شب‌ پانزدهم‌ ماه‌ رجب‌ كه‌ آخرين‌ شب‌ ايام‌ ماه‌ رجبه‌ و ماه‌ عبادت‌ مخصوصا اين‌ سه‌ روز. شب‌ سيزده‌ و چهارده‌ و شب‌ پانزده‌. انشاءالله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ غل‌ و زنجيرها را از ما بكنه‌. اين‌ صفات‌ رزيله‌ را از ما دور كنه‌ (الهي‌ آمين‌).

 اين‌ وابستگيها را كه‌ به‌ همه‌ جا خودمون‌ را بستيم‌ جز به‌ خدا اين‌ وابستگيها را قطع‌ كنه‌ و ما را به‌ خدا متصل‌ كنه‌ (الهي‌ آمين‌). خوب‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زينبه‌. اين‌ مرحومة‌ تازه‌ گذشته‌ هم‌ كه‌ خدا انشاءالله‌ رحمتش‌ كنه‌.هم‌ شهري‌ حاج‌ آقاي‌ دعايي‌ هم‌ بودند. و جمعي‌ از آقايون‌ هم‌، نزديكان‌ در مجلس‌ تشريف‌ آوردند. علاوة‌ بر تسليت‌ خير مقدم‌ بهشون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و خداي‌ تعالي‌ حاج‌ آقاي‌ دعايي‌، بزرگوار را ايشان‌ را رسوندند من‌ هر چه‌ به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ شما به‌ جاي‌، نه‌ به‌ جاي‌ من‌ به‌ جاي‌ خودشون‌ منبر تشريف‌ بيارن‌ فرمودند نه‌. بسيار خوب‌. اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هممون‌ را در اين‌ شب‌ جمعه‌ مشول‌ رحمت‌ واسعة‌ خودش‌ قرار بده‌.(الهي‌ آمين‌). حالا چند جمله‌ ذكر مصيبت‌. دربارة‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها.

 براي‌ اين‌ كه‌ حال‌ عزاي‌ بهتري‌ پيدا كنيم‌ چراغها را خاموش‌ كنيد شب‌ شهادت‌ اين‌ بي‌ بي‌ است‌ اگر چه‌ امروز ميلاد حضرت‌ امير المؤمنين‌ بوده‌. اما خود علي‌ هم‌ امشب‌ براي‌ دخترش‌ ام‌ المصائب‌ بوده‌ است‌ شايد محزون‌ باشد. وقتي‌ كه‌ خواستند اسرا را ببرند به‌ طرف‌ كوفه‌ و شام‌، آوردند از كنار گودي‌ قتلگاه‌ عبور دادند. زينب‌ كبري‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌، با بدن‌ برادر راز و نياز مي‌كنه‌. سكينة‌ مظلومه‌ آمده‌،داد مي‌زند، هذا رأس‌ النعش‌ ، اين‌ نعش‌ كيه‌ كه‌ تو عمه‌ با او با زبان‌ حالي‌ داري‌ و راز و نيازي‌ داري‌. حق‌ دارد. سكينه‌ بدن‌ پدر را نشناسد چون‌ بدن‌ پدر سر ژندارد. بدن‌ پاره‌، پاره‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ است‌. 

۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ – ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران‌

۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قبل‌ از همة‌ سخنها ميلاد مسعود حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ السلام‌ و عليهم‌ السلام‌ را به‌ محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه تبريك‌ مي‌گوييم‌ و شادي‌ و خوشحالي‌ شما شيعيان‌ خوبشان‌ را با فرجشان‌ از خدا مي‌خواهيم‌.

ماه‌ رجب‌ است‌ ماه‌ پر فيض‌. كه‌ دربارة‌ ماه‌ حرام‌ يا ماه‌ محترم‌ كه‌ در سال‌ چهار ماه‌ است‌ ماه‌ رجب‌، ماه‌ ذي‌ القعده‌، ذي‌ الحجه‌ و محرم‌ كه‌ احترام‌ خاصي‌ در ميان‌ ما خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيان‌ فرموده‌ و مي‌فرمايد

انَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ، فَلَا تَظْلِمُوا ( سوره توبه آیه 36)

ماهها دوازده‌ تاست‌. از آن‌ روزي‌ كه‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌، چهار تاي‌ اين‌ ماهها محترم‌ است‌، خيلي‌ محترم‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها به‌ خودت ان‌ ظلم‌ نكنيد. ظلم‌ به‌ خود بدترين‌ نوع‌ ظلم است‌. انساني‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كند از انسانيت‌ دوره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ ظلم‌ گاهي‌ مي‌شود‌ براي‌ رفاه‌ خودشه‌، انسان‌ خانة‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسيع‌ باشد‌، ظلم‌ كرده‌ به‌ همسايه‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسعت‌ داشته‌ باشد‌ تا راحت‌ باشد‌. مال‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ در وسعت‌ باشد‌. به‌ ديگري‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ جهت‌. از يك‌ نفر ناراحته‌ او را كتكش‌ مي‌زند‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كند مثلا.

ولي‌ بدترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كند. يعني‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. ماية‌ بدبختي‌ خودش‌ بشود بي‌ جهت‌. در دنيا خودش‌ را در يك‌ فشاري‌ قرار بده‌ يا كاري‌ بكند كه‌ در آخرت‌ در برزخ‌ بعد از اين‌ عالم‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ معصيتهاي‌ ما و گناهان‌ ما بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ صدمه‌اي‌ نمي‌زند‌. فقط‌ به‌ خودمان‌ صدمه‌ مي‌زند‌.

خداي‌ تعالي‌ مثل‌ يك‌ دوست‌ نه‌ مثل‌ يك‌ دوست‌، دوست‌ واقعي‌ اگر كسي‌ داشته‌ باشد‌ خداست‌. با كمال‌ محبت‌ به‌ انسان‌ مي‌گوید‌ كه‌ به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها كه‌ از همين‌ ماه‌ و دورة‌ ساله‌ انسان‌ و از همين‌ ماهها عمر انسان‌ تشكيل‌ مي‌شود‌ به‌ خودتان‌ ظلم‌ نكنيد. به‌ كس‌ ديگري‌ ظلم‌ نمي‌كنيد هر چه‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بر فرض‌ به‌ ديگران‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بيشتر به‌ خودتان ظلم‌ كرديد فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ.

نمونه‌ هايي‌ در قرآن‌ مجيد هست‌ در باب‌ ظلم‌ به‌ خود كه‌ خداي‌ تعالي‌ شرح‌ داده‌، من‌ جمله‌ قضية‌ حضرت‌ يونسه‌. حضرت‌ يونس‌ در بين‌ قومش‌ در بين‌ اونهايي‌ كه‌ بنا بود كه‌ اونها را هدايت‌ كند چون‌ هر پيغمبري‌ بر يك‌ جمع‌ خاصي‌ مبعوث‌ مي‌شدند جز پيغمبر اولي‌ العزم‌ كه‌ بر تمام‌ مردم‌ كره‌ مبعوث‌ مي‌شد حضرت‌ يونس‌ يك‌ جمعي‌ را بنا بود هدايت‌ كند يك‌ خرده‌ اونها مثل‌ همة‌ امتها، سر ناسازگاري‌ گذاشتند. و آمادة‌ براي‌ پذيرش‌ نبودند. گرايش‌ به‌ كارهاي‌ بد داشتند. گوش‌ به‌ حرفهاي‌ حضرت‌ يونس‌ نمي‌دادند. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعف‌ داشت‌. يعني‌ نه‌ با مقايسة‌ ما با ماها. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ ضعف‌ حضرت‌ يونس‌ نسبت‌ به‌ مقايسة‌ ضعف‌ ما، نه‌ نسبت‌ به‌ ضعف‌ و قدرت‌ استقامت‌ حضرت‌ مثلا نوح‌. آن هم‌ پيغمبر بود. نهصد و پنجاه‌ سال‌ در ميان‌ مردم‌ تبليغ‌ كرد در عين‌ حال‌ خسته‌ نشد، خسته‌ شد اما ضعف‌ نشان نداد. پشتكار را داشت‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ (سوره انبیاء آیه 87)

 نهصد و پنجاه‌ سال‌ خيلي‌ زمانه‌. اما حضرت‌ يونس‌ نه‌، يك‌ مدتي‌ ضعف‌ نشان داد. ديگر خدايا ما خسته‌ شديم‌.

فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ با خودش‌ فكر كرد، خدا كريمه‌، بر من‌ نمي‌گيرد‌. اين‌ است‌ كه‌ ظن‌ اينجا تقريبا به‌ معناي‌ يقين‌ است و لن نَقْدِرَ عَلَيْهِ به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ ما سخت‌ بهش‌ نمي‌گيريم‌.

شايد نسبت‌ به‌ ديگران‌ خدا اينطور باشد‌، از هر كسي‌ يك‌ توقعي‌ خدا تعالي‌ دارد. از شما كه‌ در راه‌ كمال‌ قرار گرفتيد و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرديد يك‌ توقع‌ دارد، از مردم‌ خواب‌ يا مرده‌اي‌ كه‌ در كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌روند يك‌ توقع‌ دارد. كسي‌ را كه‌ پيغمبر خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ در عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ به‌ او همة‌ مراتب‌ كمالات‌ را پيش‌ قست‌ به‌ اصطلاح‌ قبلا داده‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ ما مي‌گوییم‌ كه‌

بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا؛ فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ،

در همان‌ عالم‌ قبل‌ از اين‌ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، كه‌ در همان‌ عالم‌ خدا پيغمبران‌ را مقرب شان كرد. كه‌ شرح‌ مفصلي‌ شايد هم‌ بالاخره‌ برای تان گفته‌ باشم.

 از حضرت‌ يونس‌ يك‌ توقع‌ ديگري‌ داشت‌ خداي‌ تعالي‌. به‌ اين‌ زودي‌ نبايد خسته‌ بشوي‌، ما پيغمبراني‌ داشتيم‌ كه‌ اينها نهصد و پنجاه‌ سال‌ يا بيشتر بعضيهاشان اصلا يك‌ نفر مريد هم‌ نداشتند مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌، بعضيهاشان خيلي‌ استقامتشان بيشتر از تو بود، آمد بيرون‌. اينجا با اين‌ كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر ما فكر مي‌كنيم‌ كه‌ خودش‌ را راحت‌ كرد. چون‌ از ميان‌ مردمي‌ كه‌ فحشش‌ مي‌دادند، اذيتش‌ مي‌كردند، گوش‌ به‌ حرفش‌ نمي‌كردند، خوب‌ راحت‌ بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيافتم‌ يك‌ مسافرتي‌ بكنيم‌، يك‌ نفسي‌ بكشيم‌ از دست‌ اينها نجات‌ پيدا كنيم‌ و خدا هم‌ كه ديگر اين‌ اندازه‌ به‌ ما اجازه‌ مي‌دهد.

 

جداً آقايان زماني‌ است‌ كه‌ در زمان‌ ما مخصوصا كه‌ قطعا آمادگي‌ براي‌ رشد و كمال‌ دارند وظيفه‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ انسان‌ مي‌تواند‌ بايد بيشتر تبليغ‌ کند‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر کند‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ منكر و اين‌ مسائل‌ نيستند اينها را بايد به‌ كمالات‌ دعوت‌ كرد. تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ مثل‌ حيوانات‌، بخوريم‌ و بخوابيم‌ و توليد مثل‌ كنيم‌ و مشتري‌ جمع‌ كنيم‌ و دنيامان را توسعه‌ بدهيم‌ و امثال‌ اينها خوب‌ يك‌ مقدار هم‌ بايد به‌ روحياتمان برسيم‌.

لذا فرمود كُلُّكُم راعٍ و كُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِه همة‌ شما مثل‌ يك‌ چوپاني‌ هستيد همة‌ شما هم‌ مسئوليد. نگویید بروم‌ راحت‌ باشم‌. بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيفتم‌ كاري‌ به‌ كار كسي‌ نداشته‌ باشم‌.

يك‌ مشت‌ روايات‌ هم‌ مربوط‌ به‌ يك‌ عده‌ افراد ضعيف‌ اجتماع‌ هست‌. ما مي‌بينيم‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا به‌ معروف‌ كرخي‌ مي‌فرمايند كه‌ اقلل معارفک قال زدنی، آشناهایت‌ را كم‌ كن‌. چون‌ مي‌شناسند‌ اين‌ معروف‌ كرخي‌ يك‌ عده‌اي‌ را ممكند‌ منحرف‌ کند‌ يا به‌ صفيان‌ ثوري‌ مي‌گویند

كه‌ برو يك‌ گوشه‌اي‌ زندگي‌ بكن‌ اين‌ را از تو جامعه‌ بيرونش‌ مي‌كنند. عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِیْنَ اَلْفَ عَابِد؛ عابد عالمي‌ كه‌ مردم‌ از علمش‌ نفع‌ ببرند بهتر از هفتاد هزار عابد است‌

يكي‌ را كنارش‌ مي‌گذارند كه‌ بره‌ همان‌ عبادتش‌ را بکند‌، ضرري‌ به‌ كسي‌ نداشته‌ باشد‌. يكي‌ را مي‌كشانندش‌ تو جمعيت‌ كه‌ تو بايد با مردم‌ باشي‌. حضرت‌ يونس‌ را خدا خلقش‌ كرده‌، فرستادتش‌ كه‌ با مردم‌ باشد‌. اينجا اگر اين‌ در بين‌ مردم‌ نباشد‌ معصيت‌ كرده‌ و اشتباه‌ كرده‌ و اگر آن توي‌ مردم‌ باشد‌ باز مضره‌ و گناه‌ كرده‌.

آن آدم‌ ضعيف‌ الاراده‌اي‌ كه‌ شيطان‌ به‌ هر وسيله‌اي‌ شده‌ آمده‌ سوارش‌ شده‌ و مهارش‌ را در دست‌ گرفته‌ اين‌ نبايد تو مردم‌ باشد‌. آن که‌ نه‌ هادي‌ مردمه‌، راهنماي‌ مردمه‌، مفيده‌ براي‌ مردمه‌، اين‌ شخص‌ بايد توي‌ مردم‌ باشد‌، شما كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ از دستة‌ دوم‌ باشيد وجودتان مفيد براي‌ مردم‌ باشد‌. مفيد براي‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان باشد‌. اول‌ هم‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را بايد راهنمايي‌ بكنيد. پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ شد خداي‌ تعالي‌ اول‌ فرمود وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ (سوره شعراء آیه 214)

 اول‌ اقوام‌ نزديكت‌ را اينها را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كن‌. اول‌ كالمخلصين‌. اونهايي‌ كه آن جمعي‌ كه‌ با تو هستند و به‌ تو اخلاص‌ مي‌ورزند به‌ تو محبت‌ مي‌كنند اينها را هدايتشان كن‌. اول‌ كاري‌ كه‌ شماها اگر مي‌خواييد اقتدا بكنيد به‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ بايد اقتدا كرد به‌ پيغمبر اكرم.

اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد خانه تان‌، نزديكانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، راهشان بياندازيد، حركتشان بدهيد به‌ سوي‌ خدا. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند، منتهي‌ در مرحلة‌ اول‌ اقوام‌، خويشاوندانتان را بايد هدايت‌ كنيد. بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ در ميان‌ فاميل‌ شما كسي‌ نباشد‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ باشد‌. در حديث‌ است‌ و آية‌ شريفة‌ قرآن‌ را برای تان بخونم‌ بهتر از حديث‌ از نظري‌،

 قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً (سوره تحریم آیه 6)‌، هم‌ خودتان را هم‌ اهلتان را، اهل‌ هر كس‌ با انسان‌ ارتباطي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ نسبي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ حسبي‌. اهل‌ يعني‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ شما هستند. اهل‌ خانه‌اتان‌، اهل‌ شهرتان را حتي‌ مي‌شود‌ بگيم‌ شامل‌ مي‌شود‌ اگر دايرة‌ به‌ اصطلاح‌ نفوذتان وسيع‌ باشد‌ و لااقل‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، حركت‌ كنند به‌ سوي‌ خدا! حالا يك‌ نفر توي‌ قوم‌ و خويشها مرده‌ است‌، نه‌، با مرده‌ها كاري‌ نداشته‌ باشيد. و لا تسمع‌ الموتی، تو آدم‌ مرده‌ را نمي‌تواني‌ چيزي‌ بشنوني‌. خود پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ عموش‌ كه‌ نزديكترين‌ افراد بود بهش‌ خوب‌ مرده‌ بود. مرده‌ را مثلا چكارش‌ مي‌شود‌ كرد! مرده‌اي‌ متعفن‌. اما شما زنده‌ها را خوابها را بيدارشان كنيد.

 بعد نوبت‌ به‌ دوستانتان‌، رفقایتان‌، خدمتان عرض‌ شود كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ هر چه‌ انسان‌ قويتر باشد‌، دايرة‌ تبليغاتش‌ وسيعتر مي‌شود. همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ پيغمبرها داريم‌. پيغمبرها دايرة‌ تبليغاتشان به‌ اندازة‌ قدرت‌ و طاقتشان بود. پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ اصلا، كلمة‌ اولي‌ العزم‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صاحب‌ عزمه‌.

عزم‌ يعني‌ همان‌ استقامت‌. همان‌ قرص‌ بودن‌، همان‌ پا بر جا بودن‌، همان‌ تصميم‌. همان‌ قاطعيت‌. اگر شما مثل‌ پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ شديد بايد تمام‌ مردم‌ كره‌ را بتوانيد هدايت‌ كنيد. چه‌ اشكال‌ دارد؟ پايين‌ تريد مردم‌ شهرتان را، پايين‌ تريد؟ مردم‌ محلتان را، پايين‌ تريد؟ اقوامتان را، پايين‌ تريد؟ خانواده‌اتان را، وظيفه‌ است‌. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ در اين‌ جهت‌ كوتاهي‌ كرد. كوتاهي‌، يعني‌ گناه‌ شرعي‌ نكرد، آمده‌ بيرون‌ يك‌ خرده‌اي‌ خستگي اش‌ را بگيرد‌. يك‌ خرده‌اي‌ آرام‌ باشد‌. فكر هم‌ مي‌کند‌ كه‌ خدا بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيرد‌. سخت‌ نمي‌گيرد‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً غضب‌ هم‌ كرده‌، اوقاتش‌ هم‌ تلخه‌، واقعا اذيتش‌ كردند. در تواريخ‌ دارد كه‌ خيلي‌ اذيت‌ مي‌كردند حضرت‌ يونس‌ را. و هر كدام‌ از پيغمبران‌ را. چي‌ شد؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ تو قدر عافيت‌ را نمي‌دوني‌. تو لذت‌ آزادي‌ را نمي‌دوني‌، انداختش‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌. در ظلمات‌ گفت‌ كه‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا خوب‌ گوش‌ بدهيد من‌ مقدمه‌ را گفتم‌ براي‌ اين‌ تكه‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. اي‌ كاش‌ انسان‌ با فهم‌ باشد‌ با شعور باشد‌ وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ بنبستي‌ گير كرد بتواند‌ بن‌ بست‌ را رفعش‌ کند‌. همة‌ بدبختيهاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ مثل‌ كرم‌ پيله‌ هي‌ دور خودمان همه‌ جور مانع‌ به‌ وجود مي‌ياريم‌ بعد هم‌ نمي‌دونيم‌ چكار بكنيم‌ تو شرش‌ مي‌مونيم‌. در يك‌ حديثي‌ ظاهرا هست‌ كه‌ از فقيه‌ محتال‌، يكي‌ از فوايد فقه‌ اين‌ است‌ كه‌ فقيه‌ اين‌ باشد كه‌ بفهمه‌، اينه‌ كه‌ می تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك كسي‌ دست‌ و پاش‌ را بستن‌ انداختنش‌ توي‌ آب‌. اين‌ نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌ از غرق‌، يا شنا بلد نيست‌، نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. اما اگر شنا بلد بود يا دست‌ و پاش‌ بسته‌ نبود خودش‌ را به‌ هر حال‌ نجات‌ مي‌داد.

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ در دينتان وارد باشيد كه‌ اگر يك‌ جايي‌ گير كرديد، حالا اشتباه‌ كرديد حالا، حضرت‌ يونس‌ اشتباه‌ كرد، اشتباه‌ كرديد يك‌ جايي‌ رفتيد توي‌ چاله‌اي‌ افتاديد بتوانيد نجات‌ پيدا كنيد. لذا من‌ گفتم‌ انسان‌ گاهي‌ ممكنه‌ در هر مرحله‌اي‌ هم‌ كه‌ هست‌ يك‌ وقتي‌ دستش‌ در بره‌ يك‌ گناهي‌ بکند‌. فورا نگذاريد اين‌ گناهان‌ روي‌ هم‌ انباشته‌ بشود. بگيد خوب‌ ما برمي‌ گرديم‌ مرحلة‌ توبه‌، چهل‌ روزي‌ را در اينجا بوديم‌ نقدا، نه‌ نمي‌شود‌ ديگر‌. فورا خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ مهلت‌ می دهد‌، يعني‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ می دهد‌ كه‌ انسان‌ گناهش‌ را جبران‌ کند‌. اگر يكي‌ را اذيت‌ كردي‌ برو فورا پيداش‌ كن‌ قبل‌ از هفت‌ ساعت‌ راضيش‌ كن‌. بعضي‌ از گناهان‌ هستش‌ كه‌ ما اصلا تو فكرش‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ كاري‌ كرديم‌ يك‌ كسي‌ دلگير شده‌ از ما، اين‌ دلگيري‌ خيلي‌ بده‌، حزن‌ كسي‌. من‌ چند روز قبل‌ خودم‌ محزون‌ بودم‌ كه‌ يك‌ حالت‌ حزني‌ بهم‌ دست‌ داده‌ بود بي‌ جهت‌ تقريبا. يعني‌ فكر مي‌كردم‌ با جهته‌، با خودم‌ نشستم‌ فكر كردم‌ من‌ چرا، چيزي‌ كه‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ موجب‌ حزن‌ من‌ شده‌ ديدم‌ نامه‌هاي‌ زيادي‌ آمده‌، اين‌ همة‌ اينهايي‌ كه‌ نامه‌ براي‌ من‌ مي‌نويسند اينها منتظرند ببينند تا پستچي‌ مي‌ياد نامه‌اشان جواب‌ داده‌ شده‌ يا نه‌! اينها اگر يك‌ فاصله‌اي‌ بشود محزون‌ مي‌شن‌. پاشدم‌ رفتم‌ اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ در مشهد گفتم‌ آقا بيا يك‌ كمكي‌ كن‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ از اين‌ ناحيه‌ است‌ كه‌ من‌ حزن‌ اونها واكنشي‌ شده‌ توي‌ حزن‌ من‌، و تقريبا هم‌ همين‌ بود ظاهرا، به‌ جهتي‌ كه‌ رفع‌ شد.

 

فكر كنيد ببينيد چكار كرديد كه‌ اين‌ حزن‌، اين‌ واكنش‌، اين‌ حزن‌ ديگري‌، واكنشي‌ كه‌ معصيتي‌ كه‌ شما سبب‌ شديد من‌ به‌ بعضي‌ از خانمها مي‌گویم كه‌ خودتان را بر فرض‌ حالا پوشاندن‌ صورت‌ حالا اگر واجب‌ نباشد‌ مثلا اما يك‌ جواني‌ كه‌ چشمش‌ به‌ صورت‌ شما مي‌افته‌ و به‌ شهوت‌ نگاه‌ مي‌کند‌ و به‌ گناه‌ نگاه‌ مي‌کند‌ تو باعثش‌ شدي‌. و چون‌ تو باعث‌ گناه‌ او شدي‌ و اين‌ به‌ گناه‌ افتاده‌ به‌ خاطر وجود تو تو تاريك‌ مي‌شي‌. بالاخره‌ يك‌ اثري‌، اينجور چيزها اثر وضعي‌ دارد، نه‌ غذاي‌ نمي‌دونم‌ چه‌ كه‌ بعضي‌ مي‌گن‌. اينها اثر به‌ اصطلاح‌ وضعي‌ دارد. انسان‌ هم‌ هيچ‌ فكر نمي‌کند‌ كه‌ خوب‌ من‌ چكار كردم‌؟ من‌ چكار كردم‌؟ نامه‌ را جواب‌ ندادم‌. من‌ ايني‌ كه‌ دربارة‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. انسان‌ گاهي‌ مي‌شود‌ كه‌ يك‌ معصيتهايي‌ مي‌کند‌ كه‌ خودش‌ متوجه‌ نيست‌. در اين‌ جا حضرت‌ يونس‌ مي‌گوید‌ كه‌ لا اله‌ الا انت‌. هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌، هيچ‌ مؤثري‌ در وجود نيست‌ جز تو، هيچ‌ كس‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌ جز تو. خوب‌ پس‌ اين‌ حزني‌ كه‌ به‌ تو متوجه‌ شده‌ كار خداست‌. اين‌ طبعا تو ذهن‌ انسان‌ مي‌ياد، هيچ‌ كس‌ هيچ‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌، جز تو. پس‌ اين‌ هم‌ كار خداست‌ ديگر. اين‌ ناراحتي‌ كه‌ الان‌ براي‌ من‌ پيدا شده‌ خدا كرده‌. فورا مي‌گوید‌ سبحانك‌، تو پاكي‌. تو بي‌ جهت‌ به‌ كسي‌ ناراحتي‌ نمي‌دهي‌. اگر من‌ الان‌ در فشار واقع‌ شدم‌ در اين‌ منگنه‌ واقع‌ شدم‌ تو پاكي‌، تو نكردي‌.

اي‌ بابا خدا تو را انداخت‌، خود خدا مي‌گوید‌ كه‌ ما او را انداختيم‌ در ظلمات‌. حتي‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر او از مسبحين‌ نبود، للبث‌ في‌ بطنه‌ تا روز قيامت‌ در شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ همچين‌ زنداني‌ خدا او را انداخته‌. اما عينا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما يك‌ كاري‌ خدايي‌ نكرده‌ كرده‌ باشيد قاضي‌ يك‌ حكمي‌ دربارة‌ شما صادر کند‌، مي‌گوید‌ خودم‌ كردم‌. قاضي‌ عادل‌ هم‌ باشد‌، مي‌گویم‌ خودم‌ كرد. او حكم‌ داده‌ شما بري‌ زندان‌، ولي‌ مي‌گوید نه‌ خودم‌، خودم‌ را انداختم‌ زندان‌.

 حضرت‌ يونس‌ مي‌فهميد خودش‌ كرده‌. گفت‌ سبحانك‌ تو نكردي‌ خدا! اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌، فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. هر گناهي‌ كه‌ انسان‌ بکند‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كرده‌. و الا خدا گفت‌ كه‌ گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. همة‌ مردم‌ بشوند‌ شيعه‌، به‌ خدا چه‌ ضرري‌، نه‌ از خدايي‌ خدا كسر مي‌شود‌، اگر همة‌ مردم‌ هم‌ بشوند‌ سلمان‌ بر خدايي‌ خدا هيچي‌ افزوده‌ نمي‌شود‌. پس‌ هر كاري‌ انسان‌ بکند‌ بر خودش‌ كرده‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و مكرر در جلسات‌ مشهد كه‌ زياد گفتم‌ اينجا نمي‌دانم‌ شما هم‌ طبعا ديگر‌ با ما يكي‌ هستيد، با اونجا يكي‌ هستيد، طبعا به‌ گوشتان رسيده‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسان‌ كه‌ همه‌ هم‌ داريم‌، شايد كم‌ كسي‌ باشد‌، مگر اولياء خدا كه‌ نداشته‌ باشند اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌کند‌ها مي‌خواهد به‌ گردن‌ يك‌ كسي‌ بياندازه‌. به‌ دور و برش‌ نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ به‌ كي‌ مي‌شود‌ اين‌ بديش‌ را اين‌ نقصش‌ را بياندازه‌ به‌ گردن‌ او. گفتم‌ مكرر، مثلا نماز شب‌ نخوانده‌ مي‌گوید‌ خدا توفيق‌ نداد. توفيق‌ يعني‌ چي‌؟ توفيق‌ يعني‌ همين‌ است‌ كه‌ شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌ را خدمتان عرض‌ شود كه‌ تو هم‌ كه‌ كاري‌ نداري‌ و خوب‌ پاشو نماز شبت‌ را بخوان‌، بيدار هم‌ شده‌، مي‌گوید‌ آقا بيدار بودم‌ ولي‌ خدا توفيق‌ نداد، تنبلي‌ خودش‌ را مي‌گذارد‌ پاي‌ خدا.

يا مثلا مشهد براي‌ زيارت‌ نمي‌برد مي‌گوید‌ امام‌ رضا نطلبيده‌ ما را. اينها همه‌اش‌ حساب‌ داردها . تو داري‌ نسبت‌ دورغ‌ می دهد‌ به‌ امام‌ رضا علیه السلام. كجا تو نطلبيد، تو از كجا فهميدي‌؟ وقتي‌ كه‌ مي‌رفتي‌ مگر طلبيدت‌ كه‌ حالا نطلبيده‌!

 

 انسان‌ اگر يك‌ خرده‌اي‌ باز دور و برش‌ را نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ كه‌، هيچ‌ وقت‌ شده‌ توي‌ يك‌ دادگاهي‌ مثلا انسان‌ بگوید‌ كه‌ دو نفر، يكي‌ بگوید‌ كه‌ آقا تقصير من‌ بود، ببخشيد اگر اين‌ حرف‌ را مي‌توانست‌ بزند‌ اصلا به‌ دادگاه‌ نمي‌كشيد. يا هيچ‌ وقت‌ از اين‌ معتادها كه‌ پشت‌ تلويزيون‌ مي‌يارند همه‌ مي‌گویند‌ رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رساند اين‌ رفيق‌ بد را نتوانستند‌ آخرش‌ پيدا كنند، ببينند اون‌ كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را معتاد كرده‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشد‌ و منصف‌ باشد‌ مي‌گوید‌ شيطان‌. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعي‌ انسان‌ مي‌شود‌. روز قيامت‌ مي‌گوید‌ كه‌ تو من‌ را كجا ديدي‌ كه‌ من‌ تو را گولت‌ زدم‌؟ خدا بود و پيغمبر و تمام‌ مبلغين‌ روي‌ منبرها ترويج‌ او را مي‌كردند و حرف‌ او را مي‌زدند من‌ نه‌ يك‌ منبري‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ كتابي‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ پيغمبري‌ داشتم‌، آخه‌ تو چطور از همة‌ من‌ به‌ اين‌ بي‌ كسي‌ تو آمدي‌ طرفدار ما شدي‌ و پيرو ما شدي‌، پيرو خدا و پيغمبر و ائمه‌ نشدي‌!

 انسان‌ اينجوريه‌. اگر توانستيد يك‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ نقصي‌ در وجودتان احساس‌ كرديد يك‌ اشكالي‌ ديديد بتوانيد اشكال‌ خودتان را پيدا كنيد، بيناي‌ نسبت‌ به‌ اعمال‌ مردم‌ و كور نسبت‌ به‌ خودتان نباشيد. بگرديد در خودتان‌، دردت‌ از خودته‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد، دردت‌ از خودته‌، ببين‌ از كجا آب‌ مي‌خوره‌، چرا شعور پيدا نمي‌كني‌، چرا نمي‌فهمي‌؟ حضرت‌ يونس‌ پيغمبر بود و اين‌ درس‌ را به‌ ما در همين‌ آيه‌ می دهد‌، لذا مي‌فرمايد در نماز غفيله‌، من‌ يك‌ نكته‌اي‌ ولو اين‌ كه‌ حالا امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند به‌ يزيد كه‌ اگر نماز غفيله‌ بخواني‌، مثلا نماز غفيله‌ بخوان‌ خدا شايد گناهان‌ تو را ببخشه‌ اين‌ روايتش‌ شايد ضعيف‌ باشد‌. و خيلي‌ هم‌ بعيده‌، ولي‌ اگر باشد‌ اينجا يك‌ نكته‌اي‌ است‌. كه‌ همين‌ نماز غفيله‌ امتيازش‌ با نمازهاي ديگر اينه‌ كه‌ همين‌ آيه‌ را دارد. كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. حضرت‌ امير آمد بالاي‌ سر آن‌ دومي‌ گفت‌ يك‌ كلمه‌ بگو من‌ اشتباه‌ كردم‌. خدا از گناهات‌ بگذره‌. گفت‌ النار و لن‌ عار خيلي‌ عجيبه‌.

اين‌ از صفاتي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ از خودش‌ ترد کند‌ و همه‌امان هم‌ داريم‌ها، همه مان هم‌ داريم‌. خيلي‌ هم‌ دير از وجود انسان‌ بيرون‌ مي‌ره‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. زنداني‌ حبس‌ ابد، نه‌ حبس‌ ابد تا موقع‌ مرگش‌ تا روز قيامت‌. يك‌ هميچين‌ زنداني‌ را خدا فورا بخشيدش‌، عفوش‌ كرد، فستجبنا له‌. ما اجابت‌ كرديم‌ براي‌ او. فستجبنا له‌ و نجينا من‌ الغم‌ با يك‌ كلمه‌ در آية ديگر مي‌گوید‌ و ولو لا كان‌ من‌ المسبحین … (قطع‌ نوار).

تسبيح‌ خيلي‌ مهم است‌، تسبيح‌ يعني‌ پاك‌ كردن‌ خدا از تقصير. ديگري‌ را از تقصير و تقصير را به‌ خود نسبت‌ دادن‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، بعد علاوة‌ بر اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ عملا نشان می دهد‌ كه‌ اگر كسي‌ اين‌ كلمه‌ را بگوید‌، اين‌ حالت‌ را پيدا بکند‌ نجات‌ پيدا مي‌کند‌، مي‌فرمايد كه‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

همة‌ مومنين‌ هر كس‌ ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشد‌، بازي‌ در نياورد‌، آخه‌ بعضي‌ها لق‌ لقة‌ لساني‌ است‌ ذكرهاشون‌، لا اله‌ الا الله‌، سبحانك‌ ان‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ تند تند مي‌گویند خوب‌، نه‌ يك‌ دفعه‌ بگو لا اله‌ الا انت‌، معلوم‌ نيست‌ حضرت‌ يونس‌ چند دفعه‌ گفته‌ باشد‌. شايد يك‌ دفعه‌ گفته‌ باشد‌. خدايا تو پاكي‌، تو خوبي‌، تو كه‌ دادي‌ به‌ من‌ لطف‌ داده‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌ مي‌فرمايد همين‌ طور، خيلي‌ عجيبه‌ها، خيلي‌ عجيبه‌.

 

هر وقت‌ غمي‌ بهتان متوجه‌ شد، مرضي‌ بهتان متوجه‌ شد، شكستي‌ در مالتان پيدا شد، شكستي‌ در هر چيزي ديگر قرآنه ديگر نمي‌شود‌ منكرش‌ شد. و كذالك‌ ننجي‌ همين‌ جوري‌، همين‌ جوري‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ را ما نجات‌ دادي‌ ننجي‌ المؤمنين‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. در اين‌ ماه‌ رجب‌ در اين‌ ماههاي‌ خوب‌ به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. خودتان را به‌ اصطلاح‌ حق‌ خودتان را از دست‌ نديد، ظلم‌ در حقيقت‌ از بين‌ بردنه‌ حقه‌. حق‌ خودتان را از دست‌ نديد. يك‌ كسي‌ پيدا مي‌شود‌ هر چي‌ مال‌ دارد بريزه‌، فرض‌ كنيد كه‌ توي‌ دريا از بين‌ ببره‌، آتش‌ بزند‌. مي‌گویند‌ آقا به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌! به‌ اين‌ها نياز دارد. فلا تظلموا فیهن انفسكم‌. پس‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ و در اين‌ ماه‌ محترم‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ از مواهب‌ اين‌ ماه‌ كمالات‌ استفاده‌ را بكنيد.

 

 در ماه‌ رجب‌ انسان‌ می تواند يك‌ شبه‌ راه‌ صد ساله‌ را بپيمايه‌. مخصوصا دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ هست‌. يك‌ دعاهايي‌ است‌ بيشترش‌ از ناحية‌ حضرت‌ بقية‌ الله است‌. من‌ در دعاها دقت‌ كردم‌ يك‌ مختصري‌ البته‌ اون‌ اندازه‌اي‌ كه‌ سواد و عقل‌ و فكرم‌ كشش‌ داشته‌ دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌ خيلي‌ بالايي‌ است‌. چون‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ مردمه‌ با سواده‌. امام‌ مردمي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ در كلاس‌ آخر مي‌خوان‌ باشن‌. فرق‌ اين‌ مردم‌ با مردمي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود خيلي‌ زياده‌. اونجا وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ را نيابيد ابن‌ كوا و سعد وقاص‌ بلند مي‌شدند يك‌ سؤالاتي‌ مي‌كردند. سعد وقاص‌ مي‌گوید‌ سر و روي‌ من‌ چند تا مو دارد؟ يكي‌ از دانشمندان‌ در اين‌ كتاب‌ جرجردا ق ديدم‌ صوت‌ الانسانيه‌ كه‌ پنج‌ جلد كتاب‌ در عظمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نوشته‌ يك‌ مسيحي‌ است‌ در اونجا ديدم‌ كه‌ مي‌گوید ‌اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود و اين‌ جمله‌ را مي‌فرمود ما مشكلات‌ فضاييمان را از او سؤال‌ مي‌كرديم‌. من‌ مي‌گویم‌ كه‌ اين‌ هم‌ شأن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نيست‌، تازه‌ اون‌ را هم‌ به‌ اندازة‌ عقل‌ خودت‌ گفتي‌. اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود، ازش‌ مي‌پرسيديم‌ آقا چجور مي‌شود‌ به‌ خدا رسيد؟ چه‌ طور مي‌شود‌ حقيقت‌ رسيد؟

 

گاهي‌ كميل‌ بن‌ زياد با همة‌ عظمتش‌ خيلي‌ كم‌ مثل‌ كميل‌ پيدا مي‌شود‌. نشسته‌ روي‌ اسب‌ پشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را او را تو بغلش‌ گرفته‌. رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نشسته‌.مي‌گوید‌ كه‌ من‌ حقيقه‌؟ حقيقت‌ چيه‌ و حقايق‌ من‌ را راهنمايي‌ كن‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌گوید‌ مالك‌ و الحقيقه‌. تو را چه‌ به‌ حقيقت‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نمی تواند همة‌ مطالب‌ را بگوید‌. يك‌ خرده‌ هم‌ گاهي‌ شروع‌ مي‌کند‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ در اون‌ خطبة‌ شقشقيه‌ درد دلي‌. بهش‌ حرف‌ مي‌زدن‌ اعتراض‌ مي‌كردند. حضرت‌ مي‌فرمايد شقشقة‌ هدرت‌، ديگر تمام‌ شد، ديگر بيشتر از اين‌ براتان نمي‌گم‌.

ولي‌ زمان‌ ما اگر توي‌ مردم‌ بريد، حيف‌ كه‌ بله‌ تقاضا هست‌، عرضه‌ كمه‌ به‌ اصطلاح‌ اينجوري‌ بگيم‌. اكثر و بيشتر مردم‌ دوست‌ دارند در راه‌ كمالات‌ قدم‌ بردارند و سير الي‌ اللهي‌ داشته‌ باشند. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ همة‌ مردم‌ دوست‌ دارند كه‌ ولي‌ خدا باشند. لذا امام‌ زمان‌ ما يك‌ مطالب‌ عاليه‌اي‌ دارد، بيان‌ كرده‌، چون‌ دعاها درسه‌. شما فكر نكنيد امام‌ سجاد نصف‌ شب‌ با خدا مناجات‌ مي‌كرده‌ روز هم‌ برداشته‌ نوشته‌ به‌ مردم‌ گفته‌ كه‌ ما ديشب‌ اينجور حالي‌ داشتيم‌ و اينجور مناجاتي‌ كرديم‌ و شماها نمي‌كنيد تا چه‌ برسه‌ به‌ امام‌ سجاد. اينها درس‌ براي‌ مردم‌ بوده‌. يعني‌ اينجور با خدا حرف‌ بزنيد. شما ادب‌ حضور پروردگار را نمي‌دانيد. اينطوري‌ با خدا حرف‌ بزنيد، اينطوري‌ حرف‌ بزنيد. شما همين‌ دعاي‌ كميل‌ را چقدر عاليه‌! همه‌ چي‌ توش‌ هست‌، همة‌ معارف‌ توش‌ هست‌. دعاي‌ كميل‌. دعاي‌ ندبه‌، يك‌ پارچه‌ عشق‌، محبت‌، اين‌ براي‌ طالبين‌، اون‌ براي‌ محبين‌، مناجاتهاي‌ حضرت‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌، مناجات‌ مريدين‌، مناجات‌ محبين‌، هر كدام‌ مال‌ يك‌ مرحلة‌ خاصي‌ است‌. اما دعاهايي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ دارد. الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بجميع‌ ما يدعوك‌ ولات‌ امرك‌، عجيبه‌، يعني‌ هر كلمه‌ايش‌ها. يك‌ ساعت‌ حرف‌ دارد اون‌ هم‌ تازه‌ حرف‌ من‌ با عقل‌ من‌، با فكر من‌.

 حالا خود امام‌ زمان‌ بياد اينها را شرح‌ بده‌ ببينيد چه‌ خبر مي‌شود‌. امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ در ضمن‌ مناجات‌ با خدا. در ضمن‌ اين‌ كه‌ دارد با خدا مناجات‌ مي‌کند‌ امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ ولات‌ امر را معرفي‌ مي‌کند‌، ولي‌ امر مسلمين‌ را معرفي‌ مي‌کند‌. اعادنا لكلماتك‌ عجيبه‌. اين‌ را نمي‌دونم‌ چند شب‌ قبل‌ بود يك‌ جا صحبت‌ كردم‌ معدن‌ كلمات‌ خداست‌ ولاه‌ امر، ولي‌ امر، معدن‌ كلمات‌ خدا، مي‌دانيد كلمات‌ خدا يعني‌ چي‌؟ در آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ كلمات‌ خدا اينجوريه‌ كه‌ اگر دريا مركب‌ بشود و اين‌ دريا هفت‌ برابر بشود و باز هم‌ كمك‌ بياد براش‌ اين‌ درياها را مبالغه‌ هم‌ نيست‌، قرآنه‌. قرآن‌ مبالغه‌ ندارد. مبالغه‌ يعني‌ دروغ‌ اين‌ درياها را هفت‌ برابر درياي‌ آزاد ما اينها را بكنن‌ تو اون‌ خودكار شما بنويسيد. لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ كلمات‌ خدا تمام‌ بشود درياها تمام‌ مي‌شود‌. آن وقت‌ معدنش‌ كيه‌؟ معدنش‌ اين‌ ولات‌ امرند. معدن‌ يعني‌ آن جايي‌ كه‌ اين‌ شي‌ از اونجاست‌، جاي ديگر پيدا نمي‌شود‌، همه‌اش‌ در اونجاست‌. ببينيد در چه‌ سطحي‌ حضرت‌ صحبت‌ كرده‌ تا به‌ اونجا رسودنده‌ كه‌ لا فرق‌ بينهم‌ و بينک الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. كه‌ اگر سالها انسان‌ دربارة‌ اين‌ كلمه‌ صحبت‌ کند‌ باز نمی تواند به‌ کند‌ مطلب‌ برسه‌. عجيبه‌.

 

ساير كلماتي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ حضرت‌ فرموده‌ است‌، چند تا دعا هست‌ مربوط‌ به‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليهه‌. اين‌ ماه‌، ماه‌ كسب‌ معرفته‌، چند روزش‌ گذشته‌، چند شبش‌ گذشته‌؟ ده‌ روز، يك‌ سومش‌ گذشت‌ چقدر استفاده‌ كرديد؟ فكر نكنيد بايد روزه‌ بگيريد از اول‌ تا به‌ آخر. گاهي‌ روزه‌، عبادت‌ همة‌ اينها مثل‌ داروست‌ براي‌ معالجه‌. دارو.

 شما وارد داروخانه‌ بشوید هر چه‌ داروست‌ بخوريد. بگوید ما يك‌ ماهه‌ بايد اين‌ داروها را بايد بخوريم‌. يك‌ ثلثش‌ را هم‌ بر فرض‌ خورده‌ باشيد. چه‌ فايده‌ دارد؟ آن كه‌ مهم است معالجة‌ روح است‌، همة‌ دعاها، نمازها، عبادتها، روزه‌ها، شما مراجعه‌ كنيد به‌ فلسفة‌ دو كتاب‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ نوشته‌ دربارة‌ فلسفة‌ عبادات‌ و معاني‌ علل‌ الشرايه‌ هم‌ اسمش‌، علل‌ الشرايع است‌ و معاني‌ الاخبار.

دربارة‌ اين‌ كه‌ يك‌ مثلا بعضي‌ دستورات‌، بعضي‌ دعاها علتش‌ چيه‌؟ و اگر بخوان‌ رواياتش‌ را جمع‌ كنند شايد چند تا مثل‌ علل‌ الشرايه‌ بشود‌.

چون‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌. ببينيد علت‌ دعا خواندن‌، دعا كردن‌ چيه‌؟ شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ مي‌کند‌ انسان‌ چه‌ فايده‌اي‌ دارد‌ اگر معالجة‌ روحش‌ نشود‌.

من‌ در كتابهایم‌ بعضي هایش‌ مثال‌ زدم‌، نوشتم‌ واقعا نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بودند روايت‌ هم‌ دارد. يكي‌ از يك‌ عابدي‌ در بني‌ اسرائيل‌ بود اين‌ در اصول‌ كافيه‌، در يك‌ جزيره‌اي‌ داشت‌ عبادت‌ مي‌كرد، يك‌ ملكي‌ سؤال‌ كرد اين‌ با اين‌ همه‌ عبادت‌ كجا، كجاي‌ بهشته‌ خدايا جاش‌؟ ديگر جايي‌ بالاتر از اوني‌ نيست‌ كه‌ به‌ او بايد همان‌ جاي‌ بالاي‌ بالا را بهش‌ بدن‌. خدا هم‌ يك‌ جايي‌ حالا فرض‌ كنيد مثل‌ يك‌ طويله‌، حالا اين‌ تعبير مال‌ منه‌ها، بهشت‌ را به‌ آن ملك‌ نشون‌ داد و گفت‌ اونجاست‌. اين‌ هم‌ حالا تازه‌ بخاطر صدقة‌ سر مثلا، ملكه‌ خيلي‌ تعجب‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ برو باهاش‌ يك‌ مدتي‌ زندگي‌ كن‌. آمد و اين‌ هم‌ هي‌ نماز مي‌خواند و هي‌ عبادت‌ مي‌كرد و هي‌ مشغول‌ بود و فرصت‌ نمي‌داد كه‌ ملك‌ باهاش‌، به‌ صورت‌ انسان‌ شده‌ بود باهاش‌ صحبت‌ کند‌ آخر بالاخره‌ گرفتش‌ گفت‌، يك‌ خرده‌ احوال‌ پرسيد و با هم‌ صحبت‌ كنيم‌. ضمنا پرسيد كه‌ تو آرزويي‌ هم‌ داري‌؟ جايي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ داري‌، سر سبز حال‌ عبادت‌، خود حال‌ عبادت‌ خيلي‌ لذت‌ بخشه‌ انسان‌ داشته‌ باشد‌. گفت‌ من‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ خدا خرش‌ را مي‌فرستاد اين‌ علفها را ما مي‌داديم‌ به‌ حيوان‌ مي‌خورد يك‌ خدمتي‌ هم‌ ما به‌ خدا كرده‌ بوديم‌. بعد كه‌ برگشت‌ ملك‌ به‌ زبان‌، به‌ تعبير ما اينهايي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ مضمون‌ روايت‌ همه‌اش‌ نيست‌ها، خلاصه‌ كردم‌ يا مثلا، كه‌ خلاصه‌ حق‌ با شماست‌ بله‌ اين‌ آدم‌ اونجا هم‌ زيادشه‌.

المعروف‌ بقدر المعرفه‌. اين است‌. عبادت‌ زياد، روايات‌ متعدد داريم‌، شما از فردا از پس‌ فردا حالا هر روزي‌ خوب‌ عمل‌ هم‌، يك‌ كار سنگيني‌ است‌، كار واقعا خيلي‌ سنگينه‌، روزه‌ گرفتنش‌، من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ در تابستان‌ روزه‌ گرفتم‌ آن روز آخر كه‌ مشغول‌ دعا شدم‌ از حال‌ داشتم‌ مي‌رفتم‌ ديگر. هيچ‌ هم‌ يادمه‌ كه‌ فايده‌اي‌ نمي‌بردم‌. وقت‌ رسيدم‌ خدمت‌ استادم‌ آن وقتها كه‌ با من‌ خيلي‌ هم‌ دعوا كرد كه‌ چرا، عوض‌ اين‌ كه‌ تشويق مان‌ بکند‌ بارك‌ الله‌ بهمون‌ بگوید‌ ديدم‌ دعوامان‌ كرد كه‌ تو چرا بي‌ اجازه‌ اين‌ كار را كردي‌؟ خوب‌ يك‌ كار بسيار سنگيني‌ است‌. انسان‌ بايد عملي‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌، كاري‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌ اين‌ قدر عاقل‌ باشد‌ غذايي‌ شما مي‌خوريد، اين‌ قدر بايد عاقل‌ باشيد كه‌ بدونيد اين‌ چه‌ قدر فايده‌ براي‌ بدنتان‌ دارد انجام‌ بدهيد. اين‌ قدر بايد انسان‌ عقل‌ داشته‌ باشد‌.

 روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ شما يك‌ راهي‌ را بگيريد بريد جلو عمل‌ قليل‌ مدوام‌ مرتب‌ منظم‌ بهتر از عمل‌ زياد همين‌ جور شلوغه‌. يك‌ وقت‌ شب‌ جمعه‌ است‌ رفتي‌ مشهد تا صبح‌ تو حرم‌ ماندي‌، وسط‌ هفته‌ توي‌ تهران‌ نماز صبحت‌ هم‌ قضا مي‌شود‌. هيچ‌ كدام‌.

 

خدا رحمت‌ کند‌ يك‌ همچين‌ جرياني‌ وقتي‌ در مشهد براي‌ يكي‌ پيدا شده‌ بود آمد پيش‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ ايشان‌ گفت‌ آن شب‌ مثل‌ اين هست‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ ده‌ دست‌ چلو كباب‌ خورده‌ باشي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌، فردا شبش‌ هم‌ كه‌ نماز صبحت‌ هم‌ كه‌ قضا شده‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ هيچي‌ نخورده‌ باشي‌ از گرسنگي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌. هر دوش‌ هيچي‌. اعمالتان‌ روي‌ حساب‌ باشد‌. اين‌ دعاهاي‌ كوتاهي‌ هست‌. چون‌ اين‌ دو سه‌ ماه‌ خوب‌ طبعا دعاهايي‌ دارد. ماه‌ شعبان‌ هست‌، ماه‌ رمضان‌ هست‌، اعمال‌ را حالا آن چه‌ كه‌ خوب‌ برنامه‌ داريد انشاء الله‌ براي‌ مرحله‌تان‌ هست‌ كه‌ به‌ هر حال‌ انجام‌ مي‌ديد ولي‌ اعمال‌ ايام‌ و ماه‌ها و روزها و هفته‌ها را اندازه‌اي‌ انجام‌ بدهيد كه‌ به‌ اصطلاح‌ مزاج تان‌ طالب است‌. غذا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوريد كه‌ اشتها داريد. دعا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوانيد كه‌ حال‌ داريد. حال‌ به‌ زور بوجود آوردن‌ هم‌ فايده‌اي‌ نداردها. گاهي‌ حال‌ تحميلي‌ بهت‌ مي‌ياد. مثلا چطور؟ غذايي‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چند تا قرص‌ اشتها آور بخورد‌ يا بعضيها مي‌گویند‌ پياز بخور قبل‌ از غذا چي‌ بخور، بخور تا اشتها پيدا بشود خوب‌ اين‌ بعد هم‌ دل‌ درد مي‌شي‌، بعد هم‌ مريض‌ مي‌شود‌، بعد هم‌ معده‌ات‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ناجور مي‌شود‌. نه‌. روي‌ جريان‌ طبيعي‌. خدا مي‌داند‌ اينها را ديدم‌ اينهايي‌ را كه‌ مي‌گویم‌. بعضي‌ افراد بودند پنج‌ دقيقه‌ دعا مي‌خواندند مي‌ديدي‌ كه‌ يك‌ شبانه‌ روز متوجه‌ خدا هستند. و من‌ ديدم‌ كسي‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ دعا خواند و يك‌ لحظه‌ متوجه‌ خدا نبود. فقط‌ دعا را مي‌خواند براي‌ ثوابش‌ اينها را تعقل‌ كنيد، تفهم‌ كنيد انشاء الله‌.

خوب‌ امروز تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ انشاء الله‌ پس‌ فردا شب‌ هم‌ شب‌ تولد مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌ كه‌ سخن‌ علي‌ علیه السلام را مردم‌ نفهميدند‌. مظلوميت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ السلام‌ علي‌ اول‌ مظلوم‌ بخاطر اين‌ بود كه‌ علي‌ را درك‌ نمي‌كردند.

 من‌ بها يك‌ سني‌ بحثمان‌ شده‌ بود، مناسب‌ بود والا با سني ها اينجور نبايد همين‌ بدون‌ مقدمه‌ اينجوري‌ صحبت‌ كرد. بحثمان‌ شده‌ بود گفتم‌ كه‌ شما فكر نكنيد همين‌ كه‌ علي‌ با اين‌ همه‌ عظمتي‌ كه‌ من‌ برات‌ شمردم‌ در رديف‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ مي‌گذاريدش‌ اين‌ توهين به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ به‌ جهتي‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ سوادي‌ را بگذارند پهلوي‌ يك‌ آدم‌ با سواد بعد آن بي‌ سواده‌ را ترجيح‌ بدن‌ بگن‌ اول‌ شما بعد شما. اين‌ خودش‌ اصلا توهين است…. (قطع‌ نوار).

 

 

۷ رجب‌ ۱۴۱۶ – ۹ آذر ۱۳۷۴ – یقظه و بیداری، مراقبه

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. آياتي‌ تلاوت‌ شد. من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ اكثر آيات‌ قرآن‌ مجيد براي‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ باشد. بلكه‌ از قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ نام‌ قرآن‌ را ذكر گذاشته‌. ذكر يعني‌ يادآوري‌، بيدار كردن‌ و بيدار شدن‌ و ماية‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌. نام‌ پيغمبر هم‌ مذكره‌. انما انت‌ مذكر. يعني‌ بيدار كننده‌. يادآورنده‌. يادآور كسي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را از غفلت‌ و از فراموشي‌ متوجه‌ حقيقت‌ مي‌كنند. بنابراين‌ اگر نگوئيم‌ تمام‌ قرآن‌ براي‌ بيدار كردن‌ انسان‌ است‌ از خواب‌ غفلت‌، لااقل‌ بايد بگوئيم‌ اكثريت‌ آيات‌ قرآن‌ براي‌ اين‌ جهت‌ نازل‌ شده‌ است‌. حالت‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌ هم‌ يك‌ حالتي‌ نيست‌ كه‌ همان‌ اوائل‌ انسان‌ داشته‌ باشد. بعد ديگه‌ لازم‌ نباشد. نه‌. اين‌ بيداري‌ بايد در تمام‌ دوران‌ عمر انسان‌، وجود داشته‌ باشد. به‌ جهت‌ اينكه‌ شخصي‌ كه‌ غفلت‌ ميكند چون‌ دشمن‌ در اطراف‌ او زياده‌، دشمنان‌ مختلف‌ هستند، شياطين‌ مختلف‌، شياطين‌ جني‌، انسي‌. شيطان‌ هم‌ حتما مجبور نيست‌ كه‌ از راه‌ گناه‌ و معصيت‌ بطرف‌ انسان‌ بياد. گاهي‌ ميشه‌ از راه‌ تقدس‌، از راه‌ كارهاي‌ خوب‌. افرادي‌ كه‌ حواسشون‌ جمعه‌ اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنند دشمن‌ را مي‌شناسند. خطر را احساس‌ مي‌كنند. راههايي‌ كه‌ دشمن‌ از آن‌ راه‌ وارد مي‌شود و اذيت‌ وارد مي‌كند، آنها را تحقيق‌ مي‌كنند. شيطان‌ از راههاي‌ مختلف‌ وارد ميشه‌. در يك‌ حديث‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌، آن‌ موحد كاملي‌ كه‌ حتي‌ در مرحلة‌ توحيد به‌ جبرئيل‌ توجه‌ ندارد، شيطان‌ آمده‌ بهش‌ ميگه‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. لا اله‌ الا الله‌ حرف‌ خوبيست‌. توحيده‌. يك‌ فكري‌ كرد حضرت‌ ابراهيم‌ گفت‌ لا اله‌ الا الله‌ حرف‌ خوبيست‌. اما تو دشمني‌، تو دوست‌ من‌ نيستي‌. لابد يك‌ منظوري‌ داري‌ از اين‌ دستور. من‌ فعلا لا اله‌ الا الله‌ را نميگم‌ بعد ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. آدمي‌ كه‌ بيدار از خواب‌ غفلت‌ هست‌ حواسش‌ اينطوري‌ جمعه‌. مراقبت‌ دارد.

 اگر در يك‌ جاده‌اي‌ شما داريد مي‌ريد، دقيقا هم‌ داريد راه‌ ميريد يك‌ دشمن‌ آمد كنار شيشة‌ ماشين‌ شما ايستاد و گفت‌ شيشه‌ را بده‌ پائين‌. شما هم‌ داديد پائين‌. گفت‌ توي‌ راه‌ مواظب‌ علائم‌ راهنمائي‌ باش‌. شما ميگي‌ بسيار خوب‌ اما اين‌ حرف‌ معلومه‌ رفته‌ توي‌ راه‌ يكي‌ از علائم‌ را چپه‌ گذاشته‌. و الاّ داريم‌ ميريم‌ ديگه‌ حواسمون‌ هم‌ جمعه‌. اين‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را ميزنه‌ حتما يك‌ كاري‌ انجام‌ داده‌. بايد بيشتر مراقب‌ بود، بيشتر مواظب‌ بود. در دوران‌ عمرش‌ انسان‌، فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ براش‌ شيطان‌، آن‌ بندگان‌ خالص‌ خدا باشند، انبياء باشند، اولياء باشند، فقط‌ كسي‌ را كه‌، يا كساني‌ را كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ فكرش‌ حتي‌، احتمالش‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ آنها صددرصد مراقبند، شايد چهارده‌ معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. و الاّ او به‌ سراغ‌ همه‌ ميره‌. مي‌بيند كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ پيغمبر بالاتري‌ است‌ و شايد بعد از خاتم‌ انبياء پيغمبري‌ بالاتر از حضرت‌ ابراهيم‌ عليهم‌ السلام‌ نباشه‌. اما در عين‌ حال‌ ميگه‌ حواسش‌ جمعه‌. و الا همان‌ علامت‌ راهنمائي‌ است‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. ميگه‌ الان‌ من‌ بايد بيشتر حواسم‌ را جمع‌ كنم‌. شياطين‌ انسي‌ هم‌ هستند. خطراتي‌ كه‌ هست‌ شياطين‌ جني‌ كه‌ در قلب‌ انسان‌ مي‌آن‌ و وسوسه‌ مي‌كنند. شياطين‌ انسي‌ كه‌ مي‌آن‌ با شما در اثر رفاقت‌ و در طرح‌ رفاقت‌ شما را از راه‌ منحرف‌ مي‌كنند. شياطين‌ مختلف‌ ديگري‌ هم‌ هستند كه‌ گاهي‌ حتي‌ در روايت‌ در روايات‌ داريم‌ كه‌ حسد، صفات‌ رذيله‌ را شيطان‌ اسمش‌ را گذاشتند. گاهي‌ يك‌ صفت‌ رذيله‌ در شما خداي‌ نكرده‌ پيدا ميشه‌. اين‌ از باطن‌ شما را وادار ميكنه‌ كه‌ بعضي‌ از كارها را انجام‌ بديد. نفس‌ لوامة‌ شما در اثر تسلط‌ شما، نفس‌ امارة‌ بالسوء ميشه‌. يعني‌ تابحال‌ اين‌ نفستون‌ شما راملامت‌ ميكرده‌ در كارهاي‌ بد و كارهاي‌ زشت‌، حالا توجيه‌ ميكنه‌ براتون‌. توجيه‌ ميكنه‌. ميگه‌ نه‌ حق‌ هم‌ با تو بود. چرا بايد فلاني‌ با تو اينجور باشه‌؟

 واقعا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ آن‌ نفس‌ لوامة‌ بسيار، نفس‌ لوامه‌ معناش‌ يك‌ نفسي‌ است‌ كه‌ يك‌ قاضي‌ دادگستر عادل‌ بدون‌ هيچ‌ باصطلاح‌ اشتباه‌. اين‌ در وجود همة‌ افراد هست‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ همين‌ نفس‌ لوامه‌ ميشه‌، نفس‌ اماره‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء. انسان‌ را وادار به‌ كارهاي‌ بد ميكنه‌. انسان‌ را وادار به‌ عقائد بد مي‌كنه‌ و بالاخره‌ انسان‌ را از صراط‌ مستقيم‌ دور مي‌كنه‌. انساني‌ كه‌ مي‌خواد يك‌ راهي‌ را بپيمايه‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ برسه‌، اول‌ كار و آخر كار و همة‌ كارش‌ بايد مراقبت‌ باشه‌. اين‌ مسئلة‌ مراقبت‌ را بايد در نظر داشته‌ باشيد. مراقب‌ باشيد. مراقب‌. و محاسبه‌ هم‌ با همين‌ مراقبت‌ هست‌. يعني‌ شخصي‌ كه‌ استاد باشه‌، هم‌ مراقبت‌ داره‌ هم‌ محاسبه‌ داره‌. من‌ تشبيه‌ كردم‌ به‌ يك‌ راننده‌اي‌ كه‌ اين‌ هم‌ مراقب‌ علائم‌ راهنمائيست‌ هم‌ حساب‌ دستش‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ چقدر تنده‌، يك‌ تابلو زدند پيچ‌ مثلا 180 درجه‌ پيچه‌. خوب‌ اينجا شما بايد با چه‌ سرعتي‌ برويد؟ محاسبه‌ بايد بكنيد. حساب‌ در دستتون‌ باشه‌ كه‌ اينجا با سي‌ مثلا كيلومتر سرعت‌ بايد بريد. يا كمتر. بايد آنچنان‌ بريد كه‌ بتونيد اين‌ پيچ‌ را بپيچيد. ببينيد هم‌ محاسبه‌ كرديد. يك‌ محاسبة‌ ذهني‌. اينقدر هم‌ اين‌ كار را كرديد كه‌ حساب‌ دستتون‌. شما مي‌بينيد يك‌ راننده‌ آمده‌ مستقيم‌ آمده‌ توي‌ دره‌. ميگيد كه‌ حساب‌ دستش‌ نبوده‌. مراقبت‌ نداشته‌، محاسبه‌ نداشته‌. اين‌ كلمات‌ كلمات‌ فوق‌ العاده‌اي‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ ما به‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌، يك‌ كسي‌ كه‌ راه‌ خدا را در پيش‌ گرفته‌ داره‌ ميره‌، ميگيم‌ محاسبه‌ بكن‌، مراقبت‌ بكن‌. مراقبت‌ داشته‌ باش‌، محاسبه‌ داشته‌ باش‌، اين‌ حرف‌ فوق‌ العاده‌اي‌ نيست‌. يك‌ راننده‌ راه‌ تهران‌ را گرفته‌ پيش‌ ميره‌. شما هم‌ راه‌ خدا را گرفتيد و پيش‌ مي‌رويد. شما در اين‌ راهتون‌، راه‌ راسته‌، راه‌ درسته‌، اما يك‌ پيچهايي‌ هم‌ داره‌. پيچهايي‌ خداي‌ تعاي‌ گذاشته‌، گردش‌ به‌ چپ‌ و راستي‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌ كه‌ ببينه‌ آيا شما خوب‌ امتحان‌ مي‌ديد يا نمي‌ديد؟ در امتحانات‌ رانندگي‌، گاهي‌ آن‌ افسري‌ كه‌ مي‌آد مي‌خواد شما را امتحان‌ بكنه‌ توي‌ يك‌ كوچه‌هاي‌  پر پيچ‌ و خم‌، يك‌ جاده‌هاي‌ پر خطر، آن‌ آخر كار شما را ميبره‌ كه‌ ببينه‌ امتحان‌ خوب‌ مي‌تونيد بديد يا نه‌؟ مي‌توانيد از اين‌ خطرات‌ خودتون‌ را نجات‌ بديد يا نه‌. گاهي‌ ميگه‌ اينجا پارك‌ كن‌. شما ميگيد آخه‌ من‌ نمي‌خوام‌ اينجا بايستم‌. نه‌ پارك‌ كن‌ ببينم‌. پارك‌ مي‌كنه‌. عقب‌ جلو ميكنه‌. مي‌بينه‌ نه‌ خوب‌ نمي‌تونيد پارك‌ كنيد. پارك‌ كردنتون‌ حساب‌ داره‌. توقفتون‌ توي‌ راههاي‌ الهي‌ حساب‌ داره‌. گردش‌ به‌ چپتون‌ حساب‌ داره‌، گردش‌ به‌ راستتون‌ حساب‌ داره‌، پيچهاي‌ خطرناكتون‌ حساب‌ داره‌. همة‌ اينها را بايد حساب‌ كنيد و شما اينها را مي‌كنيد. در يك‌ رانندگي‌، يك‌ گواهينامة‌ رانندگي‌ كه‌ مي‌خوايد بگيريد، تمام‌ اينها را حاضريد امتحان‌ بديد و امتحان‌ هم‌ اكثرتون‌، شايد الان‌ بگيم‌ اكثر اين‌ جمع‌ مگر آنهائي‌ كه‌ به‌ حد بلوغ‌ قانوني‌ نرسيدند، اينها گواهينامه‌ دارند. اين‌ امتحانات‌ را دادند.

 چرا ما امتحانات‌ الهي‌ را به‌ همان‌ اندازه‌ لااقل‌ ارزش‌ براش‌ قائل‌ نيستيم‌؟ روز قيامت‌ اگر شد خداي‌ تعالي‌ همين‌ را از شما بپرسه‌ شما چي‌ جواب‌ مي‌ديد؟ آقا تو فهميدي‌ فلان‌ جا خطره‌. چرا حساب‌ در دستت‌ نبود؟ چرا مراقبت‌ نكردي‌. تقصير من‌ نبود. هي‌ رفتم‌ جلو رفتم‌ جلو يك‌ دفعه‌ افتادم‌ توي‌ دره‌. خوب‌ محاسبه‌ بكن‌، حساب‌ دستت‌ باشه‌، حسابت‌ كارت‌ را داشته‌ باش‌ تا توي‌ دره‌ نيفتي‌. شيطان‌ من‌ را گول‌ زد. روز قيامت‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، هيچ‌ يك‌ از اين‌ عذرهاي‌ ما پذيرفته‌ نيست‌. هيچكدوم‌. بدليل‌ اينكه‌ با يكي‌ از همين‌ كارهاي‌ دنيايي‌ و ماديمون‌ اگر محاسبه‌ بكنيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ اشتباه‌ كرديم‌. آقا من‌ مي‌خواستم‌، چرا تزكية‌ نفس‌ نكردي‌؟ استاد پيدا نكردم‌. خوب‌ آقا وقتي‌ كه‌ مريض‌ شدي‌ چطور طبيب‌ پيدا كردي‌ براي‌ مرض‌ بدنيت‌. وقتي‌ درد دلت‌ فشار روت‌ آورد نصفه‌ شب‌، چطور نصف‌ شب‌ ماشين‌ گرفتي‌ توي‌ شهر غربت‌ خودت‌ را به‌ طبيب‌ رسوندي‌ و خودت‌ را معالجه‌ كردي‌. روز روشن‌، توي‌ مملكت‌ اسلامي‌، در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، با اينهمه‌ روحاني‌ و اهل‌ علمي‌ كه‌ توي‌ اين‌ شهر هستند، تو چرا خودت‌ را معالجه‌ نكردي‌؟ چرا تو آن‌ حالت‌ حسادتت‌ را، حالت‌ غضبت‌ را، حالت‌ بي‌ انصافيت‌، حالت‌ حقد و كينه‌ات‌، حالت‌ خيانتت‌ را، اينهمه‌ حالات‌ مختلفي‌ كه‌ در اكثر و بيشتر ماها هست‌، چرا اينها را تو معالجه‌ نكردي‌؟ ميدوني‌ چيه‌؟ شيطان‌ آمده‌ يك‌ آمپول‌ مخدر بهتون‌ زده‌ درد را احساس‌ نمي‌كنيد؟ به‌ يكي‌ از بزرگان‌، من‌ يك‌ وقتي‌ خيلي‌ دنبالش‌ رفته‌ بودم‌، ازش‌ تقاضا مي‌كردم‌ يك‌ چيزي‌ به‌ من‌ بگو. ايشان‌ يك‌ كلمه‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ درد پيدا كن‌ تا دوات‌ كنند. درد پيدا كنه‌ انسان‌. بي‌ تفاوت‌ نباشه‌ در مقابل‌ اين‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ كه‌ در وجودش‌ هست‌. روايات‌ متعددي‌ هست‌ در باب‌ كبر در كتاب‌ اصول‌ كافي‌ و در كتب‌ ديگر كه‌ اگر به‌ مقدار سر سوزني‌ كبر، ايني‌ كه‌ امام‌ كبر را فرموده‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ آخرين‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ است‌ كه‌ از وجود انسان‌ بيرون‌ ميره‌. به‌ مقدار خردلي‌ از كبر در وجود انسان‌ باشه‌، در روح‌ انسان‌ باشه‌، بوي‌ بهشت‌ را استشمام‌ نميكنه‌. بوي‌ بهشت‌ را. خوب‌ الحمد لله‌ ما كه‌ تكبر نداريم‌. فردا يك‌ پستي‌ بهت‌ مي‌دهند. آقا تو رئيس‌ فلان‌ قسمت‌ باش‌.

 ما يك‌ رفيقي‌ داشتيم‌. خيلي‌ بنده‌ خدا وضعش‌ ناجور بود. آدم‌ انقلابي‌ و خوبي‌ هم‌ بود. اما صفات‌ حسنه‌ به‌ آن‌ صورت‌ نداشت‌. امتحان‌ هم‌ نداده‌ بود. ايشان‌ براي‌ ما بعضي‌ از كارها را انجام‌ مي‌داد. چون‌ يك‌ ماشين‌ باركشي‌ داشت‌. مي‌آمد ماهم‌ كاري‌ بهش‌ ميگفتيم‌. حالا چون‌ از دائرة‌ چيز خارج‌ شده‌. يك‌ وقتي‌ من‌ توي‌ يك‌ شهري‌ شنيدم‌ كه‌ ايشان‌ در آنجا فرماندار شده‌. رفتيم‌ پيشش‌ گفتيم‌ خوب‌. موقعي‌ بود بنزين‌ كم‌ بود. به‌ من‌ گفت‌ آقا شما سر صف‌. ما هم‌ كاري‌ باهاش‌ نداشتيم‌. فكر نمي‌كرديم‌ اينقدر. گفتيم‌ حالا اين‌ كنار مي‌شينيم‌. عيبي‌ نداره‌. گفت‌ نه‌ صف‌. توي‌ صف‌ بايستيد. عجب‌ آدم‌ منظمي‌. گفتم‌ تو براي‌ اين‌ شغل‌ خوبي‌. خداحافظ‌. واقعا بعضيها فراموش‌ مي‌كنند. نه‌ رفاقت‌. را اصلا ميز را كه‌ مي‌بينند خودشون‌ را گم‌ مي‌كنند. تمام‌ دوستان‌ و رفقا و گاهي‌ خداي‌ نكرده‌، خدا را. چون‌ اگر خدا را فراموش‌ نكنند بقيه‌ را هم‌ فراموش‌ نمي‌كنند. همه‌ را فراموش‌ كرد. آخر ما يخرج‌ من‌ قلوب‌ الصديقي‌، آخرين‌ چيزي‌ كه‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ كه‌ از دل‌ راستگويان‌ و راستي‌ها و راستي‌منش‌ها خارج‌ ميشه‌، چيه‌؟ حب‌ جاه‌. حب‌ مقام‌. من‌ حالا ديگه‌ آقا، من‌ ديگه‌ آن‌ آقاي‌ آن‌ روزي‌ نيستم‌. چي‌ شده‌؟ من‌ مي‌دونيد كيم‌؟ ما يك‌ مسافرتي‌ رفته‌ بوديم‌ يك‌ سال‌. خوب‌ جمعي‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ بوديم‌. با هم‌ مي‌خورديم‌، مي‌خوابيديم‌، مي‌نشستيم‌. يكي‌ دو روز اينطوري‌ بود. يكي‌ بلند شد گفت‌ كه‌ آقا من‌ خودم‌ را معرفي‌ كنم‌. شما حساب‌ من‌ را بيشتر داشته‌ باشيد. من‌ در فلان‌ رشته‌ دكترم‌. در فلان‌ جا استادم‌. چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌. بسيار خوب‌. ما هم‌ مي‌تونستيم‌ خودمون‌ را معرفي‌ كنيم‌. چون‌ آنجا هيچكس‌ هيچكس‌ را نمي‌شناخت‌. از آن‌ ساعت‌ اين‌ آقا رفت‌ آن‌ بالا نشست‌. دم‌ در را داد به‌ ما و رفقاي‌ ما. آقا انسان‌ اينطوره‌.

 روايات‌ متعددي‌ داريم‌ كه‌ عالم‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، هر چه‌ علمش‌ بيشتر ميشه‌، مثل‌ درخت‌ پر ميوه‌ سرش‌ فرودتر مي‌آيد. عالمي‌ كه‌ اينطوري‌ نباشه‌ به‌ درد نميخوره‌. من‌ تواضع‌ لله‌ رفع‌ الله‌. كسي‌ كه‌ براي‌ خدا تواضع‌ كنه‌، حالا گاهي‌ ميشه‌ در مقابل‌ خدا گاهي‌ ميشه‌ در مقابل‌ بندگان‌ خدا. من‌ تواضع‌ لله‌ رفع‌ الله‌. از دل‌ انسان‌ همين‌ حب‌ جاه‌، همين‌ كبر، گاهي‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ را حسابي‌ فريب‌ ميده‌. گاهي‌ پول‌ مال‌ دنيا انسان‌ را فريب‌ ميده‌، انسان‌ رامغرور ميكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ علم‌، دانش‌ همين‌ من‌ مجتهدم‌. خوب‌ باش‌. خوشا به‌ حالت‌. نخير شما بايد بعله‌. خوب‌. چشم‌. آنهم‌ چشم‌. نه‌ بيشتر از اين‌. من‌ طبيبم‌. من‌ مهندسم‌. من‌ چه‌ هستم‌. خوب‌ هر كاري‌ كردي‌ تو براي‌ خودت‌ كردي‌. بندگان‌ خدا همه‌ در مقابل‌ پروردگار بايد مثل‌ هم‌ باشند. البته‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ دو دسته‌ از افراد يك‌ احترام‌ خاصي‌ قائل‌ شده‌ كه‌ بندگانش‌ هم‌ بايد آن‌ احترام‌ را براي‌ آن‌ افراد بكنند. يكي‌ علماء. علماء كه‌ من‌ ميگم‌ نه‌ من‌. اين‌ را شما بدونيد. نه‌ كسي‌ كه‌ ادبياتش‌ خوبه‌. نه‌ كسي‌ كه‌ فقه‌ و اصولش‌ خوبه‌. نه‌ كسي‌ كه‌ فلسفه‌ را خوب‌ بلده‌. خوب‌ پس‌ چي‌؟ حضرت‌ صادق‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ فرمودند كه‌ العلم‌ نور يقذف‌ الله‌ من‌ يريد الله‌ ان‌ يهديه‌. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در دل‌ كسي‌ كه‌ او بخواد هدايتش‌ بكنه‌ قرار ميده‌. از علمش‌ استفاده‌ بكنيد. و الا همة‌ مردم‌، حالا فلاني‌، آقا ايشان‌ كيه‌؟ ايشان‌ استاد زبانند. خوب‌ من‌ هم‌ استاد زبانم‌. اون‌ زبان‌ انگليسي‌ را رفته‌ ياد گرفته‌، منهم‌ زبان‌ فارسي‌ را ياد گرفتم‌. فرقش‌ چيه‌؟ زبان‌ كه‌ ديگه‌ حالا تكبر نداره‌. اينها علم‌ رسمي‌ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ ميگويد علم‌ رسمي‌ سربسر قيل‌ است‌ و قال‌. نمي‌خواد واقعا هو كنه‌. يك‌ مرد به‌ آن‌ بزرگي‌ نمي‌خواد جنجال‌ راه‌ بيندازه‌، نمي‌خواد مردم‌ را مسخره‌ بكنه‌. نه‌  اينها يك‌ هنرهايي‌ است‌. شما هر چي‌ بلد باشيد، هر چي‌ تحصيل‌ كرده‌ باشيد، هر چي‌ ياد گرفته‌ باشيد، يك‌ هنري‌ را ياد گرفتيد. شما كه‌ سواد داريد با آني‌ كه‌ بيسواده‌ فرقتون‌ اينه‌ كه‌ شما خط‌ بلديد بنويسيد، او خط‌ بلد نيست‌ بنويسه‌. شما اين‌ هنر را بلديد او اين‌ هنر را بلد نيست‌. شما مي‌تونيد بخونيد، او نميتونه‌ بخونه‌. شما خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ فرمول‌ را بلديد، فلان‌ حساب‌ رياضي‌ را بلديد او بلد نيستش‌. اينها همه‌اش‌ هنره‌، هنره‌. آن‌ علم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ را اداره‌ بكنه‌، بسازه‌، انسان‌ را به‌ آن‌ مقصد اصلي‌ برسونه‌. گاهي‌ هم‌ مانع‌ ميشه‌. گاهي‌ واقعا هم‌ العلم‌ حجاب‌ الاكبر. گاهي‌ آنچنان‌ مانع‌ ميشه‌ كه‌ من‌ برم‌ حالا بعد از اينهمه‌ نمي‌دونم‌ مداركي‌ كه‌ دارم‌، از نظر علمي‌ من‌ برم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌؟ مانع‌ ميشه‌. من‌ با اينكه‌ مجتهدم‌ برم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌. من‌ با اينكه‌ روزي‌ صدها نفر به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند براي‌ مسائل‌ بدنيشون‌، و معالجات‌ بدنيشون‌، من‌ برم‌ حالا شاگرد بشم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌؟ نه‌. من‌ خودم‌ كسي‌ هستم‌. همين‌ مي‌بينيد كه‌ مانع‌ ميشه‌ از اينكه‌ اين‌ شخص‌ موفق‌ بشه‌ به‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ اصلي‌ الهي‌. هدف‌ اصلي‌ الهي‌ از خلقت‌ بشر چيه‌؟ هدف‌ اصلي‌ خلقت‌ بشر، خداي‌ تعالي‌ از خلقت‌ بشر اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ خليفة‌ الله‌ بشه‌. اين‌ جمله‌ را زياد شنيديد از من‌ و من‌ هم‌ زياد گفتم‌. اما به‌ عمقش‌ مراجعه‌ كنيد و فكر كنيد. خداي‌ تعالي‌ بشر را مي‌خواد خليفة‌ خودش‌ بشه‌. ميگه‌ خلقه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد آقايون‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌ هر چه‌ در آسمان‌ است‌ و در زمينه‌، فيل‌ از تو بزرگتره‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌. كوهها از تو بزرگترند براي‌ تو خلق‌ كردم‌، ملائكه‌ از تو مقدسترند، براي‌ تو خلق‌ كردم‌. حيوانات‌ مختلف‌، خيلي‌هايشون‌ از تو خوشگلتر و زيباترند. براي‌ تو خلق‌ كردم‌. چرا؟ ما كي‌ هستيم‌؟ و خلقتك‌ لاجلي‌. تو را براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. بيائيد يك‌ مغزي‌ داده‌، مغز مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد بگذاريد. ما سر اسم‌ دعوا ندرايم‌. روح‌ مي‌خوايد بگيد بگيد. نفس‌ مي‌خوايد بگيد بگيد. فرقي‌ نميكنه‌. خدا يك‌ چيزي‌ به‌ تو داده‌ كه‌ اين‌ ميتونه‌ با خدا ارتباط‌ برقرار كنه‌. ولي‌ سايرين‌ نمي‌تونند. ساير موجودات‌ نمي‌تونند. انا عرضنا الامانة‌ علي‌ السماوات‌ و الارض‌ و الجبال‌ فابين‌ ان‌ يحملنها. ما امانت‌ را به‌ آسمانها، به‌ زمين‌، به‌ كوهها عرضه‌ كرديم‌، بزرگي‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد. آسمانها بزرگند، زمين‌ بزرگه‌، كوهها بزرگند. اين‌ حالت‌ عقل‌ و اختيار را به‌ اينها عرضه‌ كرديم‌. فابينا ان‌ يحملنها. تكوينا اينها نمي‌تونستند اين‌ را تحملش‌ كنند. اينها لايق‌ نبودند با خدا در ارتباط‌ باشند. لايق‌ نبودند آنهم‌ روي‌ اختيار خودشون‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار در ارتباط‌ باشند. فابينا ان‌ يحملنها. و طبعا، هر موجودي‌ در عالم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ با خالقش‌ در ارتباط‌ باشه‌. واشفقنا منكم‌، فهم‌ الانسان‌، انسان‌ حملش‌ كرد. انسان‌ هم‌ اختيار را قبول‌ كرد، هم‌ آن‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ كه‌ كم‌كم‌ جائي‌ مي‌رسد كه‌ از ملك‌ پران‌ شوم‌ آنچه‌ در اندر وهم‌ نايد، به‌ معنايي‌ كه‌ ما خودمون‌ ميگيم‌، آنچه‌ در اندر وهم‌ نايد آن‌ شوم‌. انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ واقعا نمي‌شه‌ فكرش‌ را كرد انسان‌ مي‌شه‌ مثل‌ سلمان‌ باشه‌، انسان‌ مي‌تونه‌ جوري‌ خودش‌ را تربيت‌ بكنه‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ رذيله‌ درش‌ وجود نداشته‌ باشه‌. انسان‌ ميتونه‌ خودش‌ را تربيت‌ جوري‌ بكنه‌ كه‌ همة‌ كمالات‌ و صفات‌ فعل‌ پروردگار را در خودش‌ ايجاب‌ بكنه‌؟ بعله‌. خدا خودش‌ فرموده‌. اصلا گفته‌ بيائيد. دعوتتون‌ كرده‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌ را دعوت‌ كرده‌ به‌ اين‌ معنا. اصلا براي‌ همين‌ ساختتون‌ كه‌ برسيد به‌ اون‌ مقام‌، دستتون‌ توي‌ دست‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. با اين‌ الگوي‌ پر عظمت‌ خودتون‌ را تطبيق‌ بدهيد و تمام‌ صفات‌ الهي‌ در شما باشه‌. خوب‌ البته‌ معلومه‌ صفات‌ ذات‌، اينها مخصوص‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ ولي‌ صفاتي‌ فعل‌ الهي‌ را كه‌ خود خداي‌ تعالي‌ در اون‌ حديث‌ الهي‌ مي‌فرمايد عبدي‌ اتعطني‌ بندة‌ من‌ بيا از اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ به‌ تو نشون‌ مي‌دم‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ به‌ تو گفتم‌ اطاعت‌ من‌ بكن‌ و بيا از اين‌ راه‌، حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌. و لله‌ المثال‌ الاولياء تا به‌ مقامي‌ برسي‌ كه‌ مثل‌ من‌ بشي‌. خدا را مي‌خواي‌ ببيني‌، اين‌ آقا را ببين‌. اين‌ آقا راببين‌. شما فرقتون‌ با ملائكه‌ چيه‌ آنجا؟ فرق‌ ما با ملائكه‌ اين‌ است‌ كه‌ ملائكه‌ اولا خدام‌ شيعيان‌ و محبين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامند و ثانيا آنها تقريبا با اختيار صددرصد خودشون‌ به‌ اين‌ مقام‌ نرسيدند. تو را آورده‌، وقتي‌ كه‌ متولد شدي‌، و لم‌ تعليم‌ شيئا. هيچ‌ چيزي‌ را نمي‌دونستي‌. وقتي‌ كه‌ متولد شدي‌. از آن‌ بچة‌ ضعيف‌، كه‌ انسان‌ را خدا از ضعف‌ خلق‌ كرده‌. شما اگر مراجعه‌ كنيد فرزندان‌ حيوانات‌ و بچه‌هاي‌ حيوانات‌، به‌ ضعف‌ بچة‌ انسان‌ نيست‌ اصلا. كه‌ وقتي‌ مي‌خواد متولد بشه‌ حتما قابله‌ بايد داشته‌ باشه‌، بيمارستان‌ داشته‌ باشه‌، رسيدگي‌ داشته‌ باشه‌. يك‌ لحظه‌ ولش‌ كنند از بين‌ بره‌. نه‌ حيوانات‌ اينطوري‌ نيستند. پس‌ اين‌ ضعف‌ اين‌ از نظر بدني‌ اين‌ را بدانيد خداي‌ تعالي‌ تمام‌ كوشش‌ را دين‌ اسلام‌ تمام‌ كوشش‌ دين‌ بر اين‌ قرار دادند كه‌ انسان‌ را از بدنش‌ بكنند. بدن‌ انسان‌ در دوران‌ كودكي‌ آنجور. در بعدش‌. كسالتهاي‌ مختلف‌، مرضهاي‌ مختلف‌، شما يك‌ دونه‌ گوسفند را پيدا نمي‌كنيد كه‌ عينك‌ بخواد بزنه‌. ماها اكثر مخصوصا در سنين‌ ماها حتما بايد عينك‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ دونه‌ حيوان‌ را پيدا نمي‌كنيد كه‌ اينها دندان‌ مصنوعي‌ داشته‌ باشند ما به‌ يك‌ طبيبي‌ يك‌ دندانپزشكي‌ گفتم‌ آقا چطور مي‌شه‌؟ ماهم‌ مسواك‌ مي‌كنيم‌، هم‌ خلال‌ مي‌كنيم‌، هم‌ جرم‌گيري‌ مي‌كنيم‌، همان‌ وقت‌ ايشان‌ داشت‌ دندانهاي‌ من‌ را جرم‌گيري‌ مي‌كرد. هم‌ جرم‌گيري‌ مي‌كنيم‌ اينقدر هم‌ مواظبيم‌ دندونامون‌ تا نصفة‌ عمرمون‌ بيشتر نيست‌ با ما. ولي‌ حيوانات‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ كارها را نمي‌كنند و دندانهايشون‌ تا آخر عمرشون‌ هست‌. چيه‌؟ البته‌ ايشان‌ از من‌ پرسيد چيه‌ علتش‌؟ گفتم‌: ما به‌ جهت‌ اينكه‌ ما توكلمون‌ به‌ شماهاست‌. اونها توكلشون‌ به‌ خداست‌. جواب‌ اينجوري‌ داديد. حيوانات‌ اين‌ مرضهايي‌ كه‌ ما داريم‌ آنها ندارند.زندگي‌ مي‌كنند و بعد هم‌ از دنيا مي‌رند و اينهاست‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ مردند شما حتي‌ به‌ بدن‌ سگ‌، دست‌ خشك‌ بزنيد، نمي‌خواد بريد غسل‌ بكنيد. اما بدن‌ انسان‌ وقتي‌ روح‌ نداشته‌ باشه‌، اينقدر پسته‌ كه‌ اگر دست‌ خشك‌ هم‌ به‌ بدنش‌ زديد، بايد بريد غسل‌ بكند. يعني‌ اين‌ تا روح‌ داشت‌، ارزش‌ داشت‌ باهاش‌ مصافحه‌ بكنيد. تا روح‌ داشت‌ روحش‌ همة‌ ارزشها مال‌ روح‌ اين‌ بود، تا روح‌ داشت‌ ارزش‌ داشت‌. البته‌ مؤمن‌ وقتي‌ غسلش‌ دادند و يك‌ آبي‌ شستند. بعدش‌ ديگه‌ اشكال‌ نداره‌. محترم‌ هم‌ هست‌. مؤمن‌ محترمه‌ اما اينطوره‌ يك‌ بوي‌ تعفني‌ داره‌ بدن‌ مردة‌ انسان‌ اگر بمانه‌ هيچ‌ موجودي‌ اينجور متعفن‌ نيست‌. علاوة‌ بر همه‌ يك‌ وحشتي‌ انسان‌ داره‌ از مردة‌ انسان‌. اين‌ خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ حالت‌ تنفره‌ها. اينها را خدا قرار داده‌ تا شما بدانيد هر چي‌ هست‌ مربوط‌ به‌ روحه‌ مي‌ري‌ سر قبر مي‌گي‌ آقاي‌ فلان‌ اين‌ زيره‌. كجا آقاي‌ فلان‌ اين‌ زيره‌؟ كجا اين‌ آقا، حضرت‌ آية‌الله‌ چي‌ اين‌ زير نيست‌. او روحش‌ در ملكوت‌ اعلي‌ داره‌ سير ميكنه‌. اينجا سنگ‌ و نشاني‌ است‌ كه‌ راه‌ گم‌ نشود. نشانه‌ رفتيم‌ قطعا بفهميم‌ كه‌  اين‌ آقا كجا دفن‌ شده‌، اينجا دفن‌ شده‌. و الاّ روح‌ انسان‌ همه‌ چيز انسانه‌. ماها اينقدر عقب‌ افتاده‌ايم‌، اينقدر عقب‌ مانده‌ هستيم‌، آنقدر فكرمون‌ پائينه‌ پائينه‌ كه‌ هر چي‌ شما بگيد پايين‌تر از اون‌ هر چي‌ هست‌ انسان‌ به‌ همين‌ بدنشه‌. زيبايي‌ مال‌ بدن‌. فلاني‌ را ميگي‌ نه‌ خوشم‌ نيامد زياد از قيافه‌اش‌ خوشم‌ نيامد و حال‌ اينكه‌ اهل‌ تقواست‌. اهل‌ كمالاته‌. نه‌. خوب‌ اطراف‌ پيغمبر اكرم‌ اينها آية‌ شريفة‌ قرآنه‌. اطراف‌ پيغمبر خوب‌ مردمي‌ بودند مثل‌ بلال‌ حبشي‌ و افراد مختلف‌ و اينها. نه‌ از اين‌ قيافه‌ها من‌ خوشم‌ نمي‌آد. ابوسفيان‌ ببين‌ چقدر خوشگله‌. جناب‌ عمر ببين‌ چقدر زيباست‌. آن‌ يكي‌ پيرمرد، ريش‌ سفيد، صورت‌ نوراني‌، ابي‌ بكر چقدر عاليه‌. يك‌ غلام‌ سياه‌، اين‌ چيه‌ كه‌ پيغمبر ميگه‌ اگر تو اذان‌ نگي‌ آفتاب‌ طلوع‌ نمي‌كنه‌. ماها هم‌ همينطوريم‌ خدا ميدونه‌ كه‌ آنقدر به‌ دنبال‌ همين‌ ظواهر و ماديات‌ هستيم‌ كه‌ همه‌ چيز را ماديات‌ تصور كرديم‌. لذا علممون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. قيافه‌امون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. لباسمون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. همه‌ چيزمون‌ ظاهري‌. همه‌ چيز. بهرحال‌ همينها را مي‌پوشيم‌. خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ دو دسته‌ از افراد ارزش‌ دارند. يكي‌ عالم‌ الرباني‌. عالم‌ رباني‌. مي‌دونيد عالم‌ رباني‌ يعين‌ چي‌؟ يعني‌ چي‌؟ شما شايد بگيد عالم‌ رباني‌ يعني‌ مثلا درس‌ طلبگي‌ خونده‌ باشه‌. عالم‌ رباني‌ يعني‌ تحت‌ تربيت‌ خدا، آن‌ عالمي‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ پروردگار واقع‌ شده‌. رباني‌. مربيش‌ خداست‌. خدا چه‌ جور تربيت‌ مي‌كنه‌؟ آيا متكبر تربيه‌ ميكنه‌؟ آيا خودخواه‌ تربيت‌ ميكنه‌؟ آيا حرف‌ مفت‌ گو تربيت‌ ميكنه‌؟ آيا غيبت‌ كن‌ تربيت‌ ميكنه‌؟ عالم‌ رباني‌. جناب‌ خضر را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فوجدا عبدا من‌ عبادنا آتيناهم‌ من‌ لدنا علما. خداي‌ تعالي‌ اينطوري‌ خضر را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ اين‌ دونفر يعني‌ موسي‌ و همراهش‌ يافتند يك‌ بنده‌اي‌ از بندگانمون‌ را. و اين‌ بنده‌ ميگه‌ خدا بهش‌. خوشا به‌ حال‌ آن‌ كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ بگه‌ بندة‌ من‌. عبدا من‌ عبادنا كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا ما به‌ او علم‌ داديم‌. علم‌ لدني‌. علم‌ لدني‌ معروفه‌. علم‌ لدني‌. عالم‌ رباني‌. كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند عالم‌ رباني‌ الناس‌ ثلاثه‌ عالم‌ و متعلم‌ و اخري‌. عالم‌ يعني‌ ما خاندان‌ عصمت‌. الگوش‌ ما هستيم‌. ما خاندان‌ عصمتيم‌. عالم‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. اينها احترام‌ دارند. شما يك‌ عالم‌ رباني‌ پيدا بكنيد، خاك‌ كف‌ پايش‌ را سورمة‌ چشمتون‌ بكنيد. واقعا همه‌ چي‌، هر چي‌ كه‌ شما بگيد درباره‌اش‌ كم‌ گفتيد. اما حالا يك‌ عالمي‌ پيدا شد خدمتتون‌ بگه‌ من‌ آقا مجتهدم‌، حالا فرق‌ نميكنه‌. علوم‌ مختلف‌. من‌ پرفسورم‌، من‌ چه‌ هستم‌، من‌ چه‌ هستم‌، اينها رباني‌ نيستند. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. يكي‌ علما، اين‌ نحوه‌ از علما. گاهي‌ ميشه‌ سواد نداره‌ ولي‌ عالمه‌. خدا ميدونه‌ من‌ افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ هر چه‌ را علماي‌ طراز اول‌ با زحمات‌ زياد ياد گرفتند درمعارف‌، اينها در بيسوادي‌ ياد دارند منتهي‌ اصطلاحش‌ را بلد نيستند نمي‌تونند بگند مثلا علت‌ و معلول‌. نميدونم‌ از اين‌ حرفهايي‌ كه‌ هست‌. و خداي‌ تعالي‌ ما را از اين‌ مسائل‌ حفظ‌ بكنه‌. به‌ اينها ما را مغرور نكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ اينها حجاب‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ پاي‌ منبر من‌ نشسته‌ بود. يك‌ اشتباهي‌ من‌ روي‌ منبر كردم‌. زياد هم‌ اشتباه‌ ميشه‌. من‌ در اكثر منبرهام‌ يكي‌ دو تا اشبتاه‌ را دارم‌ اين‌ را بدونيد. اين‌ بعد از منبر بهش‌ گفتم‌ چي‌ گفتيم‌ گفت‌ كه‌ من‌ نفهميدم‌ حرفهاي‌ شما را. چون‌ در همان‌ اول‌ كه‌ فلان‌ جملات‌ را خونديد اين‌ غلط‌ خونديد. همه‌اش‌ توي‌ ذهنش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ اين‌ يكساعت‌ منبر ما كه‌ اين‌ زود بياد پائين‌ من‌ اين‌ غلط‌ اين‌ را بگم‌ تا تفوق‌ بر او پيدا بكنم‌. من‌ بالاتر از او باشم‌. گفتم‌ خيلي‌ ممنون‌. ولي‌ خوب‌ حجاب‌ شد برات‌ از بقية‌ حرفها. گاهي‌ روحانيت‌، گاهي‌ ادبيات‌ آقا مانع‌ از اين‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ موفق‌ بشه‌ كه‌ حرفها را گوش‌ بده‌. حرفها را گوش‌ بده‌.

 يكي‌ از آقايون‌ منبريها معروفه‌ ميگفت‌ يك‌ منبري‌ را ما فرستاديم‌ به‌ به‌ دهات‌ شهرهاي‌ مختلف‌، اين‌ منبرش‌ نمي‌گرفت‌. نوارش‌ را يك‌ وقت‌ آوردند پيش‌ من‌ من‌ گوش‌ دادم‌ خوب‌ منبر رفته‌. گفتم‌ يك‌ علتي‌ بايد در قيافه‌اش‌ باشه‌. اين‌ مردم‌ ظاهر بينند. گفتم‌ برو جلوي‌ من‌ منبر. اين‌ رفت‌ منبر هي‌ اشاره‌ مي‌كرد يك‌ انگشتش‌ قطع‌ شده‌ بود از اينجا اين‌ انگشتش‌ قطع‌ شده‌ بود. گفتم‌ اين‌ انگشت‌ را بكن‌ زير عبات‌ نشون‌ نده‌ به‌ مردم‌. چون‌ تا اينجوري‌ ميكني‌ مردم‌ فكر ميكنند اين‌ چرا انگشتش‌ بريده‌ است‌. اين‌ حجاب‌ ميشه‌ تا آخر. يعني‌ ديگه‌ تا آخر حرفات‌ را گوش‌ نمي‌دهند. ميگن‌ چيزي‌ نمي‌فهميم‌ از حرفهاش‌. اينجور نباشيد.

 شما وقتي‌ پاي‌ يك‌ منبري‌ مي‌نشينيد، يك‌ سخني‌ مي‌نشينيد، خوبه‌ دقت‌ كنيد. البته‌ من‌ نميگم‌ پاي‌ هر منبري‌ بنشينيد، پاي‌ هر سخني‌ بنشينيد، پاي‌ آن‌ منبري‌ بنشينيد كه‌ شما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. تكانتون‌ بده‌. از باصطلاح‌ خمودگي‌ نجاتتون‌ بده‌. به‌ كمالاتتون‌ برسونه‌. آنجوري‌ باشه‌. يكي‌ عالم‌. يكي‌ هم‌ با تقوا. پاكي‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ اهميت‌ داره‌. هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌ در آنجا مي‌فرمايد ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌. هر كه‌ تقواش‌ بيشتره‌. اين‌ دو دسته‌ فقط‌ احترام‌ دارند. خدا احترامشون‌ كرده‌ مردم‌ هم‌ بايد احترام‌ كنند و هيچ‌ حرفي‌ هم‌ توش‌ نيست‌. بقية‌ مردم‌ هر كسي‌ بالاخره‌ يك‌ هنري‌ داره‌. كي‌ خدمتي‌ كرده‌، يك‌ كاري‌ ميكنه‌. خدمتها البته‌ باز فرق‌ ميكنه‌. آنهم‌ در اثر تقواست‌. يعني‌ در بخش‌ تقوا واقع‌ ميشد. اگر خدمت‌ براي‌ خدا باشه‌ احترام‌ داره‌. اگر براي‌ كسب‌ امتياز باشه‌، خوب‌ امتيازش‌ را ميگيره‌. يك‌ وقتي‌ آمدند از من‌ سؤال‌ كردند در همين‌ كانون‌ كه‌ بعضي‌ از مخترعين‌، مكتشفين‌، اينها توي‌ جهنم‌ مي‌روند يا نه‌؟ گفتم‌ اولا من‌ قسيم‌ الجنة‌ و النار نيستم‌ كه‌ بگم‌ كي‌ توي‌ جهنم‌ ميره‌ كي‌ توي‌ بهشت‌؟ اما اينها كه‌ اين‌ كارها را كردند، اگر براي‌ خدا كردند خدا يك‌ تشكيلاتي‌، يك‌ برنامه‌اي‌، مزد اينها را خواهد داد بالاخره‌. ان‌ الله‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌ من‌ ذكر و انثي‌. هيچ‌ عمل‌ عاملي‌ از شماها را خداي‌ تعالي‌ ضايع‌ نميكنه‌ چه‌ زن‌ باشه‌ چه‌ مرد. براي‌ خدا كرده‌ باشيد. اما اگر براي‌ امتياز باشه‌، براي‌ پول‌ باشه‌، براي‌ شهرت‌ باشه‌، خوب‌ رسيدند. مزدشون‌ هم‌ گرفتند. به‌ خدا چه‌ ارتباطي‌ داره‌ كه‌ خدا ببرتشون‌ توي‌ بهشت‌ يا نبرتشون‌. البته‌ باز هم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اينها را خداي‌ تعالي‌ يك‌ محبتي‌ بهشون‌ ميكنه‌. مثل‌ حاتم‌ طائي‌ كه‌ اين‌ سخي‌ بود، خداشناس‌ نبود كه‌ تا كارش‌ براي‌ خدا باشه‌. در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ تخفيفي‌ در عذابش‌ ميده‌. اينها لطف‌ پروردگاره‌. و الا من‌ براي‌ شما كار كرده‌ باشم‌، مزدم‌ را بخوام‌ برم‌ از اون‌ آقا بگيرم‌. اين‌ كه‌ نميشه‌. و لذا اهل‌ تقوا آن‌ طبيبي‌ كه‌ براي‌ خدا طبيبه‌. آن‌ دانشمندي‌ كه‌ براي‌ خدا دانشمند است‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ ميكنه‌. اينها را خداي‌ تعالي‌ مزدشون‌ را ميده‌. ارزش‌ دارند، اهميت‌ هم‌ دارند. اما يك‌ طبيبي‌ پيدا شد، اما يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ دانشمندي‌ پيدا شد كه‌ همه‌اش‌ داره‌ براي‌ شخصيت‌ خودش‌، براي‌ ماديت‌ خودش‌، براي‌ عنوان‌ خودش‌ داره‌ كار ميكنه‌، خوب‌ مزدش‌ را هم‌ از همان‌ مردم‌ بگيره‌ ديگه‌ چه‌طلبي‌ از خداي‌ تعالي‌ داره‌؟

 پس‌ عالم‌ و متقي‌. اين‌ دو دسته‌ احترام‌ دارند. ولي‌ اگر خداي‌ نكرده‌ علم‌ انسان‌ باعث‌ شد كه‌ انسان‌ را از راه‌ راست‌ باز بداره‌. حجاب‌ انسان‌ بشه‌. مانع‌ از پيشرفت‌ انسان‌ باشه‌ اينها طبعا حجاب‌ خواهد بود و انسان‌ را از راه‌ مي‌اندازه‌. پس‌ خلاصة‌ عرضم‌ اينكه‌ انسان‌ در دوران‌ عمرش‌ بايد هميشه‌ مواظب‌ باشد كه‌ حالت‌ يقظه‌ و بيداري‌ را داشته‌ باشه‌ و متوجه‌ باشه‌ و محاسبه‌ و مراقبت‌ را در همة‌ امور زندگيش‌ و در همة‌ مراحل‌ كمالات‌ روحيش‌ داشته‌ باشه‌ و اين‌ را انشاء الله‌ دوستان‌ به‌ همديگر توصيه‌ كنند. مراقبت‌ و محاسبه‌. هم‌ مراقب‌ باشيد هم‌ حساب‌. البته‌ محاسبه‌ يك‌ معناي‌ ضعيفي‌ داره‌ كه‌ در شبانه‌روز يك‌ دفعه‌ بشين‌ حساب‌ كارهات‌ را بكن‌. اين‌ محاسبة‌ باصطلاح‌ يك‌ بازاري‌ است‌، يك‌ مغازه‌داره‌ براي‌ سرمايه‌اش‌. اما يك‌ محاسبة‌ يك‌ راننده‌ در تمام‌ لحظات‌ رانندگي‌. اين‌ محاسبه‌ مهمه‌. شما توي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 صد و بيست‌ كيلومتر هم‌، بيشتر هم‌ ميتوني‌ بري‌. جاده‌ هم‌ باز، خلوت‌، راه‌ هم‌ راست‌، ماشينت‌ هم‌ سالم‌. برو تا آخر را حساب‌ كردي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ نه‌. لاستيكها صاف‌، جاده‌ هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ پر دست‌ انداز، حالا تو مي‌خواي‌ با سرعت‌ صد و بيست‌ كيلومتر بري‌ نميشه‌. هر لحظه‌ هم‌ بايد تو محاسبة‌ اين‌ جاده‌ را داشته‌ باشي‌. هر لحظه‌ بايد مراقب‌ كارت‌ باشي‌ و الا يك‌ لحظه‌ حواست‌ پرت‌ بشه‌، پرت‌ خواهي‌ شد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما، يقينا مراقبت‌ و محاسبت‌ را بهمون‌ عنايت‌ بفرمايد. اين‌ حالت‌ را هميشه‌ در ما زنده‌ نگه‌ بداره‌.

 شب‌ يكشنبه‌، شب‌ تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. شب‌ چهارشنبه‌ هم‌ شب‌ ميلاد مسعود امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. انشاء الله‌ روز تولد در كانون‌، انشاء الله‌ برنامة‌ جشني‌ خواهيم‌ داشت‌. انشاء الله‌ به‌ دوستان‌ خبر بدهيد. چون‌ روز تعطيله‌، در كانون‌ انشاءالله‌ برگذار خواهيم‌ كرد. رفقا انشاء الله‌ برنامه‌هاي‌ خوبي‌ تهيه‌ خواهند ديد و انشاء الله‌ من‌ كوشش‌ ميكنم‌ در خدمتتون‌ باشم‌. براي‌ اينكه‌ ما يكي‌ دو جا دعوتيم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ كنگرة‌ امام‌ علي‌ در قم‌ تشكيل‌ شده‌ كه‌ مقاله‌اي‌ هم‌ از من‌ خواستند و من‌ نوشتم‌ و برايشون‌ فرستادم‌ و آنجا دعوتم‌ بايد بروم‌. ولي‌ ما هميشه‌ گفتيم‌ خدمت‌ شما براي‌ ما هميشه‌ ارزشش‌ بيشتره‌. در تهران‌ هم‌ يك‌ برنامة‌ ديگري‌ هست‌ و بالاخره‌ انشاء الله‌ روز تولد از ساعت‌ نه‌ چون‌ ديگه‌ زودترش‌ شايد دوستان‌ بخوان‌ حرفم‌ مشرف‌ بشن‌، تا ساعت‌ يازده‌ انشاء الله‌ برنامه‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد خواهد بود و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد عيدي‌ اين‌ عيدهاي‌ اين‌ ماه‌ را عيديهايتون‌ را بگيريد. عيدي‌ شما هم‌ بايد انشاء الله‌، از شخص‌ بزرگ‌، عيدي‌ بزرگ‌. عيدي‌ هم‌ گرفتني‌ نيستها. عيدي‌ دادنيه‌. مي‌فهمي‌ چيه‌؟ آدم‌ نبايد بره‌ بگيره‌. آدم‌ صبح‌ حالا آقا سلام‌. سلام‌. تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. يك‌ نگاهي‌ كه‌ ميكنه‌ خودشون‌ مي‌فهمند كه‌ سلام‌ روستايي‌ بي‌ طمع‌ نيست‌. مي‌فهمه‌ اين‌ سلام‌ و امروز آمدنها و اين‌ حرفها يك‌ برنامه‌اي‌ هست‌. قلبت‌ را هم‌ مي‌خونند. حالا پدرها قلب‌ بچه‌ را نمي‌فهمند. ولي‌ آنها از اعماق‌ قلبت‌، در قلبت‌، بخدا قسم‌ ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ شعار نيست‌، شعوره‌. در قلبت‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. همه‌ چيز توش‌ هست‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ شعار ميده‌. ما امام‌ زماني‌ هستيم‌ ولي‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ را نه‌. واقعا من‌ نشستم‌ محاسبه‌ كردم‌، حساب‌ كردم‌، شما چي‌ مي‌خوايد كه‌ در فرج‌ نباشه‌؟ حالا گاهي‌ هم‌ ميشه‌ فرج‌ عموميه‌ گاهي‌ فرج‌ خصوصي‌. شما فرج‌ بخوايد. فرج‌. گشايش‌، گشايش‌ براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحناه‌ فداه‌. بخدا قسم‌ آقايون‌ همة‌ گرفتاريهاي‌ ما كه‌ بعضيش‌ هم‌ بهش‌ عادت‌ كرديم‌ نمي‌فهميم‌ گرفتاريه‌. ما الان‌ اينجا نشستيم‌. جز اين‌ در و ديوار چيز ديگري‌ را نمي‌بينيم‌. بشر نبايد اينجور باشه‌. بشر بايد هرچي‌ كه‌ خدا مي‌بينه‌، او هم‌ ببينه‌. بشر را خدا خدائي‌ خلق‌ كرده‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. ما الان‌ گرفتاريم‌. پشت‌ ديوار نمي‌دونيم‌ چه‌ خبره‌؟ حالا اينها چيزي‌ نيست‌. ببينيم‌ يا نبينيم‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. نمي‌دونيم‌ امام‌ زمانمون‌ الان‌ كجاست‌؟ نمي‌دونيم‌ امام‌ زمان‌ يعني‌ چه‌؟ نمي‌دونيم‌ امام‌ رضا يعني‌ چه‌؟ خدا را اصلا نمي‌دونيم‌ كجا هست‌، چه‌ هست‌، هيچي‌ نمي‌دونيم‌؟. اينها گرفتاريه‌ بدبختيه‌. فرج‌ يعني‌ همة‌ اينها را دانستن‌. همة‌ اين‌ حقايق‌ را فهميدن‌. به‌ تمام‌ حقايق‌ رسيدن‌. به‌ حكمت‌ عاليه‌ كه‌ بعثت‌ انبياء و اولياء براي‌ او بوده‌، رسيدن‌. لذا همة‌ اينها در فرجه‌. و اكثر الدعا بتعجيل‌ الفرج‌ آقا معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما مي‌گيد آقا زمان‌ تشريف‌ مي‌آورند خوب‌ وضع‌ ماليمون‌ خوب‌، ماليات‌ ازمون‌ نگيرند، وضع‌ ماليمون‌ بهتر ميشه‌، اينها نيست‌. انسان‌ به‌ همة‌ حقايق‌ ميرسه‌. در زمان‌ ظهور. حالا اگر ظهور كلي‌ نشد، براي‌ تو اقلا يك‌ فرجي‌ باشه‌. براي‌ تو. تو يك‌ راهي‌ باز كن‌ به‌ امام‌ زمان‌. به‌ معرفت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. و ارتباطي‌ با آقات‌ و مولات‌، تو امام‌ داري‌، تو مأمومي‌، امام‌ و مأموم‌ بايد لااقل‌ يك‌ ارتباطتكي‌ داشته‌ باشد. امام‌ زمان‌ يعني‌ چي‌؟ احمق‌ترين‌ افراد آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ ميگه‌ در زمان‌ غيبت‌ نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد و بدتر از اين‌ اينه‌ كه‌ ارتباط‌ روحي‌ را هم‌ بعضي‌ها منكر ميشن‌. احمقند چقدر. امام‌ و مأموم‌ با هم‌ راتباط‌ نداشته‌ باشند. پس‌ بگيم‌ اين‌ امام‌ زمان‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. امام‌ و مأموم‌ با هم‌ باصطلاح‌ يكي‌ نباشند. خوب‌ ما نيستيم‌، نيستيم‌. اما اصل‌ حقيقت‌ را كه‌ نميشه‌ منكر شد. اينقدر انسان‌ احمق‌. اينقدر نادان‌. اينقدر بيشعور كه‌ بگه‌ مأموم‌ با امام‌ نمي‌خواد ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، لازم‌ نيست‌ ارتباط‌ داشته‌ باشه‌. مثلا امام‌ جماعت‌، كوچيكش‌، امام‌ جماعت‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ اقتدا كرده‌ نمي‌خواد ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، نبينتش‌، نه‌ اعمالش‌ را ببينه‌، نه‌ حالاتش‌ را اطلاع‌ داشته‌ باشه‌، هيچي‌. يعني‌ شما توي‌ خونه‌اتون‌ نشسته‌ باشيد به‌ امام‌ جماعتي‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ هست‌ اقتدا بكنيد. بگيد من‌ او امام‌ منه‌ اينهم‌ مأموم‌. اين‌ حرف‌. حالا بگو لااقل‌ من‌ لياقت‌ ندارم‌ كه‌ ارتباط‌ داشته‌ باشم‌. و الا يك‌ عده‌ هستند الان‌ در همين‌ زمان‌ هم‌ هستند همين‌ سيصد و سيزده‌ نفر، واقعا آقايون‌ خدا را شكر كنيد. من‌ در هيمن‌ هفتة‌ بسيج‌ حساب‌ مي‌كردم‌ اين‌ سيصد و سيزده‌ گردان‌ بنام‌ بسيج‌، بنام‌ ياران‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مملكت‌ اينجوري‌. حالا ولو اينكه‌ باطن‌ بيشتري‌ بايد انشاء الله‌ داشته‌ باشه‌، ولي‌ خيلي‌ قيمت‌ داره‌، خيلي‌ قيمت‌ داره‌. آن‌ ولو ظاهرش‌ باشه‌. هر ظاهري‌ به‌ يك‌ باطني‌ انشاء الله‌ خواهد رسيد. المجاز انترت‌ الحقيقه‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ مي‌بينيم‌، حالا حرفش‌ را مي‌زنيم‌. اينها همين‌ مردمند، همين‌ مردمي‌ هستند كه‌ مملكت‌ را دارند حفظ‌ مي‌كنند. هيچكس‌ هم‌ ادعا نداره‌ كه‌ من‌ اينكاره‌ام‌. اگر هم‌ ادعا داشته‌ باشند، اشتباه‌ مي‌كنند. هر كه‌ مي‌خواد باشه‌. بگن‌ من‌ اين‌ كار را كردم‌. من‌ از امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ گرفته‌ تا سايرين‌. اينهايي‌ كه‌ مي‌بينند مي‌گن‌ كار امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. حالا اگر هم‌ يك‌ وقت‌ يك‌ كسي‌ يك‌ ادعا داشت‌، من‌ در مقابل‌ همه‌، خدا ميدونه‌، حتي‌ نامه‌ نوشتم‌ به‌ بعضي‌ از مقامات‌ عاليه‌ كه‌ يك‌ وقت‌ اشتباه‌ نكنيد كه‌ اينها كار ماست‌، كار خود حضرت‌ وليعصره‌. حفظ‌ اين‌ مملكت‌. حفظ‌ روحيات‌ اين‌ مردم‌. حفظ‌ راه‌ راستي‌ كه‌ ما داريم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌. حفظ‌ تمام‌ اين‌ جهات‌. هر چي‌ هم‌ اشكال‌ داره‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. اشكالاتش‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. نابسامانيهايش‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. لا اله‌ الا انت‌ بايد بگيم‌ سبحانك‌. آقا وليعصر سبحانك‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ما هستيم‌ كه‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌. و در عين‌ حال‌ پروردگار متعال‌ حفظ‌ كرده‌ با همة‌ اشتباهات‌ ما، اشتباهات‌ ما را خداي‌ تعالي‌ جبران‌ ميكنه‌. چون‌ نام‌ مملكت‌، مملكت‌ شيعه‌ است‌، نام‌ مملكت‌، مملكت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. تنها مملكتي‌ است‌ كه‌ همه‌ جا اسم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ برده‌ ميشه‌ و حتي‌ ياران‌ حضرت‌ اسمشون‌ گذاشته‌ ميشه‌ روي‌ بسيجي‌ كه‌ از همين‌ مردم‌ حركت‌ كردند. من‌ خيلي‌ خوشحال‌ شدم‌. من‌ كم‌ راديو، تلويزيون‌ گوش‌، وقت‌ ندارم‌ يعني‌. نه‌ اينكه‌ بيزار باشم‌ گوش‌ بدم‌. يك‌ وقت‌ بعضي‌ها اينجور برداشت‌ نداشته‌ باشند. من‌ كم‌ موفقم‌. ديدم‌ اين‌ جمعيت‌ بسيجي‌ كه‌ در بيابان‌ جمع‌ شده‌اند از اين‌ مردم‌. نامشون‌ سيصد و سيزده‌ جمعيت‌، گردان‌، هر چي‌ كه‌ مي‌خوايد، نمي‌دونم‌ اسمش‌ چيه‌، بنام‌ انصار و ياران‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. خدايا اين‌ نعمت‌ را از ما زوال‌ نيار. الهي‌ آمين‌. خدايا اين‌ نعمت‌ را به‌ واقعيت‌ صددرصد برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا اين‌ اسم‌ را به‌ حقيقت‌ برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا آنهائي‌ كه‌ در راه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و الزمان‌ اين‌ قدمهاي‌ بلند را بر مي‌دارند، مخصوصا رهبر عزيزمون‌ كه‌ من‌ از سنين‌ كوچكي‌ با هم‌ بوديم‌ و مي‌دونم‌ چه‌ روحيات‌ خوبي‌ اين‌ مرد بزرگوار داره‌، خدايا همة‌ اينها را حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ فرج‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را در اين‌ اعياد بخواهيد، و انشاء الله‌ شما هم‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد و آن‌ سيصد و سيزده‌ نفر، اقلا چند تايي‌ از توي‌ جمع‌ شما دوستان‌ و عزيزان‌، آقا انتخاب‌ كنند.

 امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرزند علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. انشاء الله‌ روز دهم‌ ماه‌ رجب‌، صبح‌ كه‌ مشرف‌ شديد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، تبريك‌ تولد آقا را بگيد. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود مولودي‌ پر بركت‌تر از فرزندم‌ جواد الائمه‌ متولد نشده‌. دشمنان‌ فعاليت‌ مي‌كردند كه‌ كاري‌ بكنند كه‌ بگن‌ آن‌ نظري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داشته‌ و اسامي‌ كه‌ فرموده‌ دربارة‌ امامت‌، اين‌ در علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا انجام‌ نشد. ولي‌ خدا امام‌ جواد را كه‌ به‌ حضرت‌ رضا عنايت‌ كرد. البته‌ از روايات‌ و بعضي‌ از خصوصيات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ حضرت‌ رضا فرزندان‌ ديگري‌ هم‌ داشتند، پسرهاي‌ ديگري‌ هم‌ داشتند، ولي‌ آنقدر امام‌ جواد پر اهميته‌ كه‌ تمام‌ افكار متوجه‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. خيلي‌ پر اهميته‌. چون‌ دشمن‌ آقا از راههاي‌ مختلف‌ وارد مي‌شدند كه‌ اين‌ پيش‌ بيني‌ پيغمبر اكرم‌ را از بين‌ ببرند. چون‌ اگر اين‌ كار را مي‌كردند، هم‌ پيغمبر را از بين‌ برده‌ بودند هم‌ امامت‌ را قطع‌ كرده‌ بودند. پيغمبر اكرم‌ مكرر فرمود خلفائي‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر اولهم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و آخرهم‌ المهدي‌. و مكرر اسمهاي‌ اينها را برده‌ تا آخر. حتي‌ در قضية‌ جابر حضرت‌ فرمود كه‌ تو باصطلاح‌ محمد بن‌ علي‌ الباقر را خواهي‌ ديد و سلام‌ من‌ را به‌ او برسان‌. با اين‌ معجزه‌ توأم‌ بود و بعد هم‌ يك‌ يك‌ اسامي‌ اينها را حضرت‌ ميبره‌ تا ميرسه‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. اگر بتونند، دشمن‌ مي‌تونست‌ يك‌ كاري‌ مي‌كرد. يكي‌ از اينها قطع‌ مي‌كرد. هم‌ كلام‌ پيغمبر از بين‌ رفته‌ بود، هم‌ اسلام‌ از بين‌ رفته‌ بود، هم‌ امامت‌ از بين‌ رفته‌ بود. لذا وقتي‌ امام‌ جواد متولد شد، اين‌ حرفها هم‌ كه‌، حرفهاي‌ بدي‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ احساس‌ ميكنه‌ دشمن‌ نتونسته‌ امام‌ جواد را ناديده‌ بگيره‌، رفته‌ از يك‌ راه‌ ديگري‌ وارد شده‌ كه‌ اين‌ كار را بكنه‌. و من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ از بعضي‌ از اهل‌ منبر كه‌ چرا اين‌ حرفها را مطرح‌ مي‌كنند كه‌ منهم‌ اگر بگم‌ چي‌ رامطرح‌ مي‌كنند، من‌ هم‌ مثل‌ آنها ميشوم‌. نمي‌دونم‌ كه‌ شك‌ كردند اين‌ پسر، يعني‌ به‌ يك‌ فرد معمولي‌ هم‌ نميشه‌ اين‌ حرفها رازد. يكي‌ بياد بگه‌ اين‌ بچة‌ شماست‌، من‌ شك‌ دارم‌ بچة‌ شما هست‌ يا نيست‌؟ شما مي‌بينيد اين‌ من‌ اصلا تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ چرا اين‌ را اصلا روي‌ منبر مي‌گويند اينها. تا آنهم‌ تازه‌ بروند با قيافه‌ شناس‌ اين‌ را ثابتش‌ كنند. خاك‌ بر سر ما و عقلمون‌. امام‌ جواد فرزند امام‌ رضا هست‌ و همه‌ هم‌ مي‌شناختند و اصلا اينها را ميگن‌ دشمن‌، اگر شما يك‌ خورده‌اي‌ عمق‌ پيدا بكنيد در كارهاي‌ دشمنان‌ و بوسيلة‌ ما متأسفانه‌، بوسيلة‌ دوستان‌ نادان‌، دشمن‌ يك‌ كارهايي‌ ميكنه‌ كه‌ واقعا انسان‌ شرمنده‌ ميشه‌، خجالت‌ ميكشه‌، اين‌ حرفها نيست‌. روايت‌ داشته‌ ميگه‌. هر روايتي‌ را. پس‌ علما و مجتهدين‌ براي‌ چي‌ هستند؟ براي‌ اينكه‌ روايات‌ را حل‌ و فصلش‌ كنند. هر چي‌ را آقا توي‌ كتاب‌ با آن‌ مغز پوكش‌ ميخونه‌، مي‌آد روي‌ منبر ميگه‌، اين‌ حرفها چيه‌؟ امام‌ جواد فرزند حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. پيغمبر هم‌ فرموده‌، همه‌ هم‌ قبول‌ دارند، حرفي‌ هم‌ درش‌ نيست‌. ديگه‌ حالا از آنجا نتونستند بگن‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ در مسافرت‌ و بعضي‌ از برنامه‌ها بود، زياد اينطوري‌ نبود كه‌ در كنار خانواده‌اش‌ باشه‌. يك‌ همچين‌ فرزندي‌ بوده‌، امام‌ جواد كه‌ در سنين‌ خردسالگي‌ وقتي‌ بيرون‌ مي‌آمد، غلاخمان‌ اطرافش‌ را مي‌گرفتند پول‌ زيادي‌ از سهم‌ امام‌ در جيبش‌ بود به‌ مردم‌ مي‌داد و يك‌ روز غلامان‌ يعني‌ اطرافيان‌ حضرت‌ جواد به‌ امام‌ جواد گفتند آقا از اين‌ در كه‌ مي‌ري‌ خيلي‌ شلوغ‌ ميشه‌. از اين‌ در كوچك‌ برو كه‌ كمتر دورش‌ را بگيرند، كمتر حضرت‌ مجبور بشه‌ پول‌ بده‌ به‌ مردم‌. گاهي‌ ميگن‌ آدم‌ خسيس‌ نميتونه‌ يكي‌ به‌ يكي‌ ديگه‌ داره‌ كمكي‌ ميكنه‌. حضرت‌ رضا نامه‌ نوشتند از همان‌ در بزرگ‌ برو. به‌ هر كس‌ كه‌ رسيدي‌ پول‌ بده‌. اينجور مي‌شناختند حضرت‌ را. شما حالات‌ امام‌ جواد را برداريد مطالعه‌ بكنيد. ببيند دشمن‌ چه‌ ميكنه‌؟ اول‌ كه‌ مي‌گفتند حضرت‌ فرزندي‌ نداره‌. حالا كه‌ فرزنددار شده‌، بعدش‌ بيان‌ از اين‌ حرفها بزنند. اصلا آن‌ وقتها هم‌ نبود بعدها درست‌ شده‌. خيلي‌ اين‌ جهات‌ را دقت‌ كنيد. بعضي‌ از مطالبي‌ هست‌ در گوشه‌ و كنار در مجالسمون‌، در محافلمون‌ متأسفانه‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ ريشة‌ اسلام‌ را گاهي‌ سست‌ ميكنه‌ و قطع‌ مي‌خواد بكنه‌. چقدر زشته‌ كه‌ انسان‌ به‌ يك‌ نفر آدم‌ معمولي‌ بگه‌ من‌ شك‌ دارم‌ اين‌ بچة‌ تو بچة‌ خودت‌ باشه‌. بريم‌ يك‌ قيافه‌ شناس‌ بياريم‌، انهم‌ با قيافه‌شناسي‌ قبول‌ بكنند، خيلي‌ خوب‌ چيكار بكنيم‌، اينها شبه‌ به‌ همند. ببيند چقدر بده‌. بهر حال‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ پربركتترينه‌ و لذا حضرت‌ رضا را خيلي‌ خوشحال‌ كرد. پاي‌ گهواره‌اش‌ مي‌نشست‌. خودش‌ گهواره‌ را تكان‌ ميداد. براي‌ او حرفها ميزد. امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ وقتي‌ اباصلت‌ وقتي‌ آن‌ جريان‌ دفن‌ حضرت‌ رضا را ديد و آن‌ جريان‌ آمدن‌ امام‌ جواد را به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ به‌ خانة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در طوس‌ ديده‌ بود، بعد از يكسال‌ كه‌ توي‌ زندان‌ مأمون‌ او را انداخته‌ بود توي‌ زندان‌، به‌ ياد امام‌ جواد افتاد. گفت‌ آقائي‌ كه‌ ميتونه‌ از مدينه‌ به‌ طوس‌ بياد پس‌ ميتونه‌ توي‌ زندان‌ هم‌ بياد و من‌ را نجات‌ بده‌. گفت‌ آقا من‌ را از زندان‌ نجات‌ بده‌. ديد حضرت‌ جلويش‌ ظاهر شد. گفت‌ آقا من‌ يكساله‌ اينجا هستم‌. حضرت‌ فرمود تو حالا من‌ را خواستي‌. من‌ هم‌ آمدم‌. آن‌ جريان‌ مفصل‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ بنام‌ متنبي‌ در شام‌ ميگه‌ كه‌ من‌ يك‌ شب‌ در مسجد رأس‌ الحسين‌ مشغول‌ دعا بودم‌. زيارت‌، دعا، مشغول‌ عبادت‌ بودم‌. ديدم‌ يك‌ جواني‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ مي‌خواي‌ بريم‌ كربلا؟ بريم‌. مي‌خواي‌ بريم‌ نجف‌؟ بريم‌. برد يك‌ دوره‌ مكه‌ و مدينه‌ و نجف‌ و كربلا و همه‌ جا من‌ را گردوند و بعد آوردم‌ گذاشتم‌ توي‌ همين‌ مسجد رأس‌ الحسين‌. من‌ آمدم‌ بپرسم‌ شما كي‌ هستيد؟ رفت‌. نكنه‌ امام‌ زمان‌ شما هم‌ با شما همين‌ ارتباطها را يك‌ وقت‌ داشته‌ باشه‌ و شما از معرفتش‌ غافل‌ باشيد. امام‌ زمانشه‌. سال‌ بعد همان‌ شب‌ باز آمد. من‌ را برد يك‌ دوره‌ زيارت‌ و بعد باز برگردوند. ايندفعه‌ گرفتم‌. گفتم‌ آقا به‌ حق‌ آنكه‌ اين‌ قدرت‌ را بهت‌ داده‌، به‌ من‌ بگو شما كي‌ هستي‌. گفت‌ من‌ جواد الائمه‌ هستم‌. صلوات‌ خدا بر اين‌ آقاي‌ بزرگوار. خدا قسمتتون‌ كنه‌ انشاء الله‌ همين‌ امسال‌ برويم‌ كاظمين‌ قبر امام‌ جواد و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در يك‌ ضريحه‌. السلام‌ همون‌ زيارتي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ براي‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ خوندند. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ گفت‌ كه‌ هر زيارتي‌ كه‌ بافضيلتره‌ برام‌ بخونيد. حضرت‌ فرمود السلام‌ عليكما يا امينيان‌ الله‌ في‌ ارضه‌ و حجتيه‌ علي‌ عباده‌. خطاب‌ به‌ هر دوي‌ هم‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و هم‌ امام‌ جواد عليه‌ السلام‌. خواجه‌ نصير طوسي‌ آن‌جا دفنه‌ بالاي‌ قبرش‌ نشسته‌ و كلبهم‌ باسطوا بارايهم‌ خوشا به‌ حال‌ علماي‌ رباني‌ با اين‌ معرفت‌. سيد رضي‌ و سيد مرتضي‌ آنجا هستند، مثل‌ دو دسته‌ گل‌. شيخ‌ مفيد آنجا قبرشه‌. يك‌ طرف‌ شيخ‌ مفيده‌، يك‌ طرف‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسيه‌، يك‌ طرف‌ سيد رضي‌، يك‌ طرف‌ سيد مرتضي‌ است‌. علمايي‌ آنجا دفنند. خدايا خودت‌ قسمت‌ كن‌. قبر مرقد مطهر حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر اينطرف‌ پل‌ دجلة‌ بغداده‌. قبر ابو حنيفه‌ هم‌ آنطرف‌ پله‌. آنجا هيچكس‌، نه‌ زائري‌، نه‌ هيچي‌. مردم‌ باب‌ الحوائج‌، سني‌ و شيعه‌ مي‌آن‌ كنار قبر حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 خوب‌ من‌ بيشتر از اين‌ ديگه‌ شما را متوجه‌ كاظمين‌ نكنيم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ موفق‌ نشيم‌، خداي‌ نكرده‌. ولي‌ اهميت‌ داره‌ زيارت‌ اينها. يك‌ مطلبي‌ را اشاره‌ كردند كه‌ در بعضي‌ از كتب‌ مقاتل‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ در چند چيز امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با حضرت‌ سيد الشهدا شباهت‌ داشت‌. من‌ خجالت‌ ميكشم‌ شماها را ببينم‌ و اين‌ چند چيز را عرض‌ بكنم‌. چراغها را خاموش‌ كنند. يكي‌ در عطش‌. ام‌ الفضل‌ صدا زد بگذار ابن‌ رضا با لبهاي‌ تشنه‌ از دار دنيا بره‌. دوم‌ بدن‌ امام‌ جواد را دستور داد روي‌ بام‌ خانه‌ بيندازند. سه‌ شبانه‌ روز در مقابل‌ آفتاب‌. واقعا ملقا ثلاثا بلا غسل‌ و بلا كفني‌. مردم‌ بغداد ديدند پرندگان‌ مي‌آيند بالهايشون‌ را به‌ يكديگر وصل‌ مي‌كنند كه‌ بدن‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آفتاب‌ نخوره‌. صبح‌ يازدهم‌ محرم‌ وقتي‌ زينب‌ كبري‌ آمد كنار بدن‌ برادر، اينجا ديگه‌ بدن‌ سيد الشهدا با بدن‌ امام‌ جواد تطبيق‌ نميكنه‌. ديد سر در بدن‌ نداره‌. بدن‌ پاره‌ پاره‌.

 السلام‌ عليك‌ يا زينب‌. يا ام‌ المصائب‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ همه‌ رو به‌ قبله‌. اميدواريم‌

 

۲۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ قمری – ۲۵ آبان ۱۳۷۴ شمسی – عظمت حضرت زهرا در سوره قدر

 عظمت‌ حضرت‌ فاطمه‌ 25/8/74

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 دومين‌ سورة‌ پر عظمت‌ قرآن‌ كه‌ بسيار برايش‌ از نظر روايات‌ اهميت‌ قائل‌ شده‌اند، بعد از سورة‌ كوثر، سورة‌ قدر است‌. مسائل‌ مختلفي‌ در سورة‌ قدر هست‌ كه‌ چند جمله‌اش‌ را در روز فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها بعرض‌ رسوندم‌. اگر چه‌ افراد آن‌ روز با افراد امشب‌ تا حدي‌ فرق‌ مي‌كنند ولي‌ در عين‌ حال‌ مطالب‌ زيادي‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ بخصوص‌ با تطبيقش‌ با حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هست‌. اجمالات‌ در روايت‌ آمده‌ كه‌ ليلة‌ القدر فاطمه‌ است‌ و اين‌ از نظر دانشمندان‌ و علما و بزرگان‌ دين‌ مسلمه‌. حالا چرا نام‌ فاطمه‌ را ليلة‌ القدر گذاشتند؟ اساسا در بعد ملكي‌ چرا روز قدر نداريم‌، شب‌ قدر داريم‌؟ شب‌ بخاطر اينكه‌ بهتر انسان‌ مي‌تواند در شب‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار انس‌ بگيرد. انسان‌ در روز چون‌ همه‌ كار دارند، همه‌ مشغول‌ كارند، همه‌ مشغول‌ فعاليتند، حواس‌ انسان‌ را همه‌ به‌ خود جلب‌ مي‌كنند، كمتر انسان‌ موفق‌ مي‌شود كه‌ آن‌ انس‌ واقعي‌ را با پروردگارش‌ بگيره‌. اگر انسان‌ در شب‌ بيدار بود و خدا هم‌ كه‌ بيداره‌، لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌، نه‌ خدا را چرتي‌ ميگيره‌، نه‌ خوابي‌ داره‌ و اگر انسان‌ در شب‌ بيدار ماند تقريبا با خدا سنخيت‌ عملي‌ پيدا ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ سنخيت‌ عملي‌ پيدا كرد، مأنوس‌ با خداي‌ تعالي‌ ميشه‌. يك‌ انس‌ بيشتري‌، اهل‌ انس‌ آنهايي‌ كه‌ با خدا مأنوسند، از صبح‌ تا غروب‌ منتظر شبند. شب‌ برسه‌، مردم‌ بخواب‌ بروند، من‌ بنشينم‌ با پروردگارم‌ مناجات‌ كنم‌.

 لذا چون‌ شب‌ قدر، شب‌ انسه‌، وقت‌ انسه‌ و در شب‌ بهتر انسان‌ مأنوس‌ ميشه‌ با خدا. در شب‌ قرار دادند قدر را. شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌. نگفتند روز قدر. و فاطمة‌ زهرا چرا اسمش‌ شب‌ قدر شده‌؟ ما غالبا اينطوريم‌ كه‌ در توسلاتمون‌ بيشتر با آنكه‌ قبر مفصلي‌ دارد، يعني‌ اينطوري‌ بگم‌، بيشتر تحت‌ تأثير حواسمون‌ هستيم‌. به‌ اصطلاح‌ عوامانه‌ عقلمون‌ به‌ چشممونه‌. ما زياد ديديم‌ كه‌ مثلا مرقد مطهر حضرت‌ امام‌ عسگري‌ و امام‌ هادي‌ كه‌ دو تا امام‌ در يك‌ حرم‌ دفنند و دو تا بزرگوار، يكي‌ حكيمه‌ خاتون‌ كه‌ بسيار عظمت‌ داره‌ و يكي‌ هم‌ حضرت‌ نرجس‌ يا نرگس‌ خاتون‌ كه‌ مادر حضرت‌ بقية‌ الله‌ است‌، شايد در ميان‌ افراد بشر بعد از فاطمة‌ زهرا و زينب‌ كبري‌، خانمي‌ در عظمت‌ بالاتر از حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ نباشه‌. اين‌ چهار نفر در يك‌ قبر دفنند اما مردم‌ چون‌ زائر زيادي‌ مي‌بينند اينها ندارند، زياد اطراف‌ قبر اين‌ مطهرات‌ و اين‌ مطهرين‌ و اين‌ باصطلاح‌ كعبة‌ شيعه‌، زياد رفت‌ و آمد نمي‌كنند.

 آنوقتهاي‌ كه‌ ما مشرف‌ مي‌شديم‌ براي‌ عراق‌ و كربلا، مي‌ديديم‌ افرادي‌ بودند كه‌ يك‌ مرتبه‌ مي‌رفتند، آنهم‌ صبح‌ مي‌رفتند تا عصر به‌ سامرا ولي‌ ده‌ روز در نجف‌، ده‌ روز در كربلا، ده‌ روز در كاظمين‌ مي‌ماندند. غالبا عقلمون‌ به‌ چشممونه‌. اگر چهار امام‌ در قبرستان‌ بقيع‌ نبود، اگر آن‌ عظمتي‌ كه‌ آن‌ چهار امام‌ دارند از نظر تبليغات‌، نبود، حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ هست‌، حضرت‌ امام‌ سجاد هست‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ امام‌ باقر، شايد مردم‌ فراموش‌ مي‌كردند قبرستان‌ بقيع‌ را. آنهم‌ فقط‌ موقع‌ زائرين‌ ايراني‌ درش‌ باز هست‌. باز هم‌ همين‌ ما ايرانيها وقتي‌ ميريم‌ آنجا شايد به‌ فاصلة‌ تقريبا از اينجا تا آن‌ ديوار، با كفش‌ مي‌روند. من‌ به‌ يك‌ كسي‌ گفتم‌ كفشت‌ را درآر. گفت‌ اينقدر اينجا آب‌ دهن‌ انداخته‌اند كه‌ پاي‌ انسان‌ كثيف‌ ميشه‌. رعايت‌ نمي‌كنيم‌. با اينكه‌ فاصله‌ با خود قبر، شايد به‌ شش‌ هفت‌ متر نميرسه‌. در عين‌ حال‌ عقلمون‌ به‌ چشممونه‌.

 هميشه‌ ما مردم‌ اگر يك‌ شخصي‌ داراي‌ يك‌ قيافة‌ خوبي‌ باشه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ آن‌ عالمتر از كسي‌ است‌ كه‌ قيافة‌ مختصري‌ داره‌. اين‌ حالت‌ در ما هست‌. بنابراين‌ ما خوب‌ دوازده‌ تا امام‌ داريم‌، پيغمبر، حضرت‌ زهرا براي‌ ما اينجا چه‌ موقعيتي‌ خواهد داشت‌؟ خداي‌ تعالي‌ اسم‌ شريف‌ او را، يا روايات‌ در در لسان‌ بزرگان‌ دين‌ ليلة‌ القدر آمده‌. يعني‌ اگر مي‌خواهد كسي‌ با خدا ارتباط‌ تنگاتنگي‌ داشته‌ باشه‌، انس‌ خصوصي‌ داشته‌ باشه‌، اگر مي‌خواد از خداي‌ تعالي‌ بهتر از هر پيغمبر و امامي‌ حاجت‌ بگيره‌ بايد با اين‌ ليلة‌ القدر، با اين‌ وجود مقدس‌ مرتبط‌ باشد. يعني‌ توسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ اظهار ارادت‌ يا انس‌ با خداست‌ در نيمه‌هاي‌ شب‌ قدر. در نيمه‌هاي‌ شب‌ قدر مخصوصا شب‌ بيست‌ و سوم‌ چه‌ حال‌ توجهي‌ انسان‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار دارد، اگر بوسيلة‌ فاطمه‌ اگر كسي‌ در خانة‌ خدا بره‌، اينطور حالي‌ پيدا ميكند. و خداي‌ تعالي‌ در مرحلة‌ اول‌، ما فقط‌ در اين‌ دنيامون‌ را منظور نكنيم‌، در مرحلة‌ اول‌ قرآن‌ را، انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر، بر پيغمبر اكرم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ ميگه‌ فداها ابوها، نازل‌ فرمود و در حقيقت‌ هر كه‌ خداي‌ تعالي‌ از حقايق‌ مي‌خواسته‌ به‌ پيغمبر بده‌، به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ داده‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ را همين‌ ديشب‌ در راه‌ كه‌ مي‌رفتم‌ به‌ چشمم‌ خورد. اين‌ جمله‌ اگر چه‌ درسته‌، اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ يك‌ جهت‌ را يادش‌ مي‌آيد و غابت‌ عنك‌ اشيائه‌ خيلي‌ چيزها را فراموش‌ ميكنه‌. ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، خدا پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد، اينجوري‌ اگر بگيم‌ خود فاطمة‌ زهرا راضي‌ نيست‌. اين‌ را بدونيد. بايد اين‌ را توضيح‌ داد. اگر پيغمبر مي‌بود، بعد هم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود و همينجا مطلب‌ ختم‌ ميشد، بدونيد كه‌ بني‌ اميه‌ نمي‌گذاشتند دين‌ اسلام‌ تا يكي‌ دو قرن‌ بيشتر يادي‌ ازش‌ بشه‌، اسمي‌ ازش‌ باقي‌ بمانه‌. ايني‌ كه‌ مي‌گن‌ اگر فاطمه‌ نبود، خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را خلق‌ نمي‌كرد، اين‌ منظور اين‌ نيست‌ كه‌ در اين‌ اساس‌ خلق‌ نمي‌كرد. منظور اين‌ نيست‌ كه‌ پيغمبر و علي‌ طفيل‌ وجود فاطمة‌ زهرا هستند. چون‌ بعضي‌ اينطور برداشت‌ مي‌كنند. اين‌ را فاطمة‌ زهرا راضي‌ نيست‌. برداشت‌ اينطوري‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ شايد منظور بوده‌، كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، زحمات‌ پيغمبر هدر مي‌رفت‌. زحمات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هدر ميرفت‌. در نتيجه‌ چون‌ فاطمه‌ نبود، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ مأمور به‌ صبر بود. ممكن‌ بود امروز كه‌ ما مي‌خواهيم‌ قضاوت‌ كنيم‌ بگيم‌ كه‌ علي‌ با رضايت‌ خودش‌ رفت‌ و با ابي‌بكر بيعت‌ كرد. خيلي‌ ساده‌. هيچ‌ مطلبي‌ نشد. اما وقتي‌ فاطمة‌ زهرا مي‌آيد پشت‌ در مي‌ايسته‌ و اجازة‌ ورود نميده‌ و در آتش‌ مي‌گيره‌ و آتشش‌ مي‌دهند و در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا مي‌زنند و او چادر به‌ سر مي‌كنه‌ ميگه‌ خل‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌ و اشكوا للاله‌ شجوني‌ و آن‌ خطبة‌ عظيم‌ را ميخوانه‌، آنطور درگير ميشه‌ و حتي‌ حاضر نميشود كه‌ بيان‌ براي‌ تشييع‌ جنازه‌اش‌ و قبرش‌ را مخفي‌ نگه‌ ميداره‌، ما متوجه‌ مي‌شويم‌ كه‌ آنها نه‌. بياييم‌ دنبال‌ سر فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و آنها هم‌ وقتي‌ كه‌ كار به‌ آنها متوجه‌ شد، بهرحال‌ اگرچه‌ در يك‌ مدت‌ زماني‌ در تقيه‌ بودند، ولي‌ بهر حال‌ يك‌ روزي‌ ميرسد كه‌ شيعه‌ جهان‌ را مي‌گيرد، شيعه‌ در تمام‌ دنيا بعنوان‌ مسلمان‌ واقعي‌ معرفي‌ ميشود. شما لازم‌ نيست‌ كه‌ بگوئيم‌ بعد از ظهور اين‌ كارها ميشه‌. همين‌ الان‌. همين‌ الان‌ در دنيا تنها جمعيتي‌ كه‌ پا به‌ قرص‌ در كنار دينشون‌ ايستاده‌اند، شيعيان‌ هستند. حاضرند همه‌ جور جانفشاني‌ بكنند و دينشون‌ را حفظ‌ كنند. من‌ در ممالك‌ مختلف‌ با مذاهب‌ مختلف‌ برخورد داشتم‌ و تحقيقاتي‌ داشتم‌. هيچ‌ جمعيتي‌ مثل‌ شيعه‌ طرفدار ائمه‌اشون‌ نيستند. هيچ‌ جمعيتي‌ مثل‌ شيعه‌ اينطور متوسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و رهبران‌ دينيشون‌ نيستند.

 كاري‌ نداره‌، يك‌ تحقيقي‌. مجموعة‌ مذاهب‌ در هندوستان‌ هست‌. شما بريد در هندوستان‌ ببينيد كه‌ مردم‌ هندوستان‌ كه‌ تقريبا صد و چند مذهب‌ در آنجا رسما مشغول‌ كارند، كدام‌ يكيشون‌ حاضرند كه‌ حتي‌ دست‌ از كار و كسبشون‌ براي‌ رهبرشون‌، براي‌ امامشون‌ بكشند؟ كدام‌ يكيشون‌ حاضرند كه‌ اينطور نسبت‌ به‌ رهبران‌ دينيشون‌ اظهار محبت‌ و ارادت‌ كنند؟ اين‌ را من‌ اگر بخوام‌ توضيح‌ بدم‌، ساعتها بايد بشينم‌ بحث‌ كنم‌ تا اينكه‌ اين‌ را ثابت‌ كنم‌. شيعه‌ است‌ كه‌ در هر كجا وجود دارد، آنجا را به‌ هر حال‌ يك‌ فعاليتي‌ مي‌كند كه‌ يك‌ انقلابي‌ بوجود بياورد و دنيا هم‌ امروز بدونيد از شيعه‌ ميترسه‌. دنيا هم‌ اين‌ نمي‌دونم‌ بنيادگرائي‌ اسلامي‌ و نمي‌دونم‌ مسلمانهاي‌ تند رو و اينهايي‌ كه‌ مبلغين‌ ضد اسلام‌ و شيعه‌ در مسائلشون‌، در محافلشون‌، در رسانه‌هاشون‌ مطرح‌ مي‌كنند، اينها همه‌ منظورشون‌ شيعه‌ است‌. با شعار شيعه‌ امروز دنيا داره‌ پيشرفت‌ ميكنه‌. با شعار شيعه‌. حالا من‌ نمي‌خوام‌ خصوصيات‌ را بگم‌ و براي‌ شما از روزنامه‌ها و باصطلاح‌ راديو و تلويزيون‌ مطالبي‌ عرض‌ كنم‌. خودتون‌ بهتر از من‌ مطلعيد. حتي‌ در همين‌ پاكستان‌ و هندوستان‌ تنها و تنها جمعيتي‌ كه‌ زنده‌ است‌، يعني‌ همه‌ جا مظاهر زندگي‌ مخصوص‌ آنهاست‌، شيعيان‌ هستند. و الا مذاهب‌ ديگه‌ اينطور نيستند.

 اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ آن‌ روز فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها قيام‌ كرد. آن‌ روز اين‌ مسيري‌ را كه‌ عوض‌ كردند دشمنان‌ اسلام‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ و خواستند بپيچوننش‌ به‌ سلطنت‌ و زمامداري‌ ظاهري‌، چون‌ همينطور كه‌ مي‌رفت‌ اينطوري‌ ميشد. ببينيد. خيلي‌ رديفش‌ مرتبه‌. خليفة‌ اول‌ و دوم‌ خيلي‌ با ملاحظه‌ مي‌رفتند جلو. ولي‌ سومي‌ چون‌ از بني‌ اميه‌ بود، بني‌ اميه‌ را آورد روي‌ كار و بني‌ اميه‌ آمدند در رأس‌ كارها واقع‌ شدند. رسيد به‌ جائي‌ كه‌ يزيد توانست‌ رسما بگه‌ كه‌ لابت‌ هاشم‌ بالملك‌ و لا خبر جاء و لا وحي‌ نظر. و ديگه‌ مي‌خواست‌ سلطنت‌ بكنه‌. كار نداشت‌ ديني‌ باشه‌ يا ديني‌ نباشه‌ و در افرادي‌ كه‌ بعد از يزيد آمدند، همين‌ جهت‌ ادامه‌ داشت‌. اما كلمة‌ يا لثارات‌ الحسين‌، يعني‌ خون‌ حسين‌ چي‌ ميشه‌؟ اين‌ فرزند فاطمة‌ زهراست‌. درس‌ شجاعت‌ و از خود گذشتگي‌ را از مكتب‌ فاطمه‌ ياد گرفته‌. آمد ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يك‌ نهري‌ از كوثر آمده‌ كربلا و در مقابل‌ بني‌ اميه‌ واقع‌ شده‌. بني‌ اميه‌ را غرقشون‌ كرد، فانيشون‌ كرد، از بينشون‌ برد. و لذا مختار همچين‌ آدم‌ باصطلاح‌ از اولياء خدائي‌ نبوده‌ آنطور. ولي‌ عرق‌ ولايت‌ داشته‌. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ چند روزي‌ هم‌ ممكنه‌ بخاطر محبت‌ اولي‌ و دومي‌، خدا يك‌ قدري‌ گوشماليش‌ بده‌ در روز قيامت‌ و ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ مي‌آد شفاعتش‌ ميكنه‌. مختار قيام‌ كرد. پشت‌ سرش‌ سادات‌ قيام‌ كردند. تا اينكه‌ بوسيلة‌ ابو مسلم‌ خراساني‌، اينها همه‌اش‌ بخاطر مظلومت‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ بود و بخاطر مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بود. اينها قيام‌ كردند و بني‌ اميه‌ را از بين‌ بردند.

 بني‌ العباس‌ منافق‌ بودند، شايد بعضي‌هاشون‌ از بني‌ اميه‌ هم‌ بدتر بودند. اما ديدند كه‌ نميشه‌ اسلام‌ را از بين‌ برد. ظاهر اسلام‌ را حفظ‌ مي‌كردند ولي‌ باطنا رياست‌ مي‌كردند، خلافت‌ مي‌كردند. لذا بعد از زمان‌ غيبت‌ صغري‌ خلفاي‌ عباسي‌ بودند، همه‌اشون‌ بعنوان‌ خليفة‌ پيغمبر در بين‌ مردم‌ حكومت‌ مي‌كردند. ايني‌ كه‌ ما مي‌گيم‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، پيغمبر و علي‌، خوب‌ خدا كار عبث‌ نميكنه‌. وقتي‌ فاطمة‌ زهرا نباشه‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ نباشه‌، فرزندان‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها نباشند، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ نباشه‌، چه‌ فايده‌ داره‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بيايند اينهمه‌ زحمت‌ بكشند؟ وقتي‌ مي‌خواد از بين‌ بره‌، پس‌ خدا او را در دنيا، اينهم‌ كه‌ مي‌گويند خلق‌ نمي‌كرديم‌، نهاينكه‌ اصلا نابود بودند. اصلا خلق‌ نميشه‌. نه‌. گاهي‌ خلقت‌ در اين‌ دنيا منظوره‌. انا خلقنا الانسان‌ من‌ النطفة‌ امشاج‌ نبتديه‌. ما انسان‌ را خلق‌ كرديم‌ از نطفه‌. آن‌ منظور خلقت‌ توي‌ اين‌ دنياست‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. امام‌ زمان‌ را خدايا تو خلق‌ كردي‌ كه‌ براي‌ ما كه‌ عصمت‌ براي‌ ما باشه‌ و نگهدارنده‌ و پناهگاه‌ ما باشه‌. اين‌ خلقت‌ در عالم‌ بالا منظور نيست‌. خلقكم‌ اللها نوارا فجعلكم‌ بعرضه‌ مبتدئدين‌. خلقت‌ در دنياست‌. منظور خلقت‌ در دنياست‌. يعني‌ خدايا امام‌ زمان‌ را در اين‌ دنيا خلق‌ كردي‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ بدن‌ ظاهريش‌ را بهش‌ دادي‌، كه‌ در بين‌ ما باشه‌، ما را نگهدارنده‌ باشه‌ و پناهگاه‌ ما باشه‌. انا خلقنا الانسان‌ من‌ نطفة‌ امشاج‌ اين‌ منظور روح‌ انسان‌ نيست‌. همين‌ خلقت‌ بدنشه‌ كه‌ در همين‌ دنيا از نطفه‌ خدا انسان‌ را خلق‌ كرده‌. از نطفة‌ در آميخته‌ شده‌، نطفة‌ زن‌ و مرد. امشاج‌ نبتلي‌ و جعلناه‌ سميع‌ بصيرا. اين‌ فجعلناه‌ سميع‌ بصيرا يعني‌ روح‌ وارد كرديم‌ در اين‌ بدن‌ و او هم‌ سميع‌ شد و هم‌ بصير. پس‌ خلقتي‌ كه‌ اينجا مي‌گن‌ اگر فاطمه‌ نبود، خدا پيغمبراكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد، اين‌ منظور اينه‌ كه‌ توي‌ اين‌ دنيا نمي‌آوردشون‌. فايده‌اي‌ هم‌ نداشت‌ و خدا هم‌ كه‌ كار عبث‌ نميكنه‌.

 پس‌ روي‌ اين‌ اساس‌ اگر كسي‌ مي‌خواد اين‌ جمله‌ را، اين‌ روايت‌ را نقل‌ كنه‌، اينطور نبايد نقل‌ كنه‌ كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود يا خلقت‌ نميشد، خدا پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد كه‌ برداشت‌ مردم‌ اين‌ باشد كه‌ مثلا طفيل‌ وجود فاطمة‌ زهرا، پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خلق‌ شدند. نه‌ اينطور نيست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر اكرم‌ اگر بالاتر از فاطمة‌ زهرا نباشند، مساوي‌ حتما هستند و پيغمبر بالاتر است‌. پيغمبر عظمتش‌ خيلي‌ بالاست‌. ما اين‌ را بايد بدانيم‌ در عالم‌ وجود، شخصي‌ بالاتر از پيغمبر اكرم‌ نيست‌. و ايني‌ كه‌ بعضي‌ از فضائل‌ را ما اختصاص‌ مي‌ديم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا به‌ جهت‌ اينكه‌ معمولا از فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها اسمي‌ برده‌ نميشه‌، دشمن‌ زياد داره‌ بايد ما عظمت‌ بيشتري‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا و خدا هم‌ اين‌ كار را كرده‌ و ائمة‌ اطهار هم‌ اين‌ عمل‌ را انجام‌ دادند كه‌ براي‌ فاطمه‌ بيشتر از حتي‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌، امام‌ حسن‌ كه‌ خود امام‌ حسين‌ به‌ زينب‌ كبري‌ ميگه‌ كه‌ مادرم‌ از من‌ بهتر بود و او از دار دنيا رفت‌. شيطان‌ صبرت‌ را از كفت‌ نگيره‌. مادرم‌ از من‌ بهتر بود. و زهرا سلام‌ الله‌ عليها يقينا ميشه‌ گفت‌ كه‌ در عرض‌ اينها، در عرض‌ سيزده‌ معصوم‌ ديگر و در بعضي‌ از فضائل‌ خوب‌ يك‌ فضائلي‌ اختصاص‌ داده‌ شده‌، منجمله‌ اين‌ اسم‌ ليلة‌ القدره‌. يعني‌ از طريق‌ فاطمة‌ زهرا خدا بهتر جوابتون‌ را ميده‌. از طريق‌ فاطمة‌ زهرا بهتر به‌ خدا مي‌رسيد. از طريق‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بهتر مي‌تونيد رفع‌ امراض‌ روحي‌ و جسميتون‌ را بكنيد. اين‌ معنا است‌. كه‌ ليلة‌ القدر در خود سورة‌ قدر مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. چون‌ ليله‌ قدر بر همه‌ مجهوله‌. خطاب‌ هم‌ به‌ پيغمبر اكرمه‌. البته‌ خطاباتي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌ منظور ما هستيم‌. تو چه‌ مي‌دوني‌ كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌؟ شماها چه‌ مي‌دونيد كه‌ فاطمة‌ زهرا چيه‌؟ هر چي‌ ما بگيم‌. آخر آخرش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ خانمي‌ است‌ معصومه‌، خيلي‌ بزرگ‌. خانمها غالبا اين‌ روزها در تلويزيونها ظاهر ميشوند و از فاطمة‌ زهرا تعريف‌ مي‌كنند. كدوم‌ يكي‌ از اين‌ همه‌ تعريفات‌ شأن‌ فاطمة‌ زهراست‌. ما چه‌ مي‌دونيم‌ كه‌ فاطمه‌ يعني‌ چي‌؟

 مردم‌ مسيحي‌ وقتي‌ كه‌ به‌ اين‌ معترف‌ باشند كه‌ فاطمة‌ زهرا خورشيد را، آخه‌ مسئلة‌ خورشيد غير از مسائل‌ ديگره‌. خورشيد اگر يك‌ لحظه‌ از آن‌ نظمي‌ كه‌ داره‌ تكان‌ بخوره‌، تمام‌ منظومة‌ شمسي‌ نظمش‌ بهم‌ ميخوره‌. اين‌ مسلمه‌. چون‌ منظومه‌ ديگه‌ نيست‌. همة‌ اين‌ كراتي‌ كه‌ دور خورشيد مي‌چرخند، تمامشون‌ ممكنه‌ نابود بشوند. اما فاطمة‌ زهرا اينها را قرص‌ نگه‌ مي‌داره‌ كه‌ تكان‌ نخورند و خورشيد را مي‌چرخونه‌. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما نمي‌شناسيد فاطمة‌ زهرا را. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. از كجا مي‌فهمي‌ كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌؟

 الان‌ اگر بعد از هزار و چهارصد سال‌ خداي‌ من‌ شاهده‌، شب‌ جمعه‌ است‌ من‌ دارم‌ ميگم‌، اين‌ اعتقاد قلبي‌ منه‌ كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا درخواست‌ كنه‌ از خدا كه‌ خدايا عالم‌ را نابودش‌ كن‌، يك‌ لحظه‌ باقي‌ نمي‌مونه‌، نابود ميشه‌. مي‌آد توي‌ مجلس‌ ميگه‌ خل‌ ابن‌ عمي‌ او ليكشف‌ رأسي‌. نفرين‌ نكرده‌ فاطمة‌ زهرا. فقط‌ تهديد كرده‌. پسرعموم‌ را ول‌ كنيد و الا سرم‌ را مي‌روم‌ باز مي‌كنم‌ و اشكوا لاله‌ شجوني‌. من‌ ناراحتيم‌ را براي‌ خدا بيان‌ مي‌كنم‌. پايه‌هاي‌ مسجد مي‌لرزيد. اين‌ كي‌ ميدونه‌ فاطمه‌ يعني‌ چه‌؟ اگر نگيم‌ خداي‌ تعالي‌ البته‌ فاطمة‌ زهرا دربست‌ در اختيار خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ قدرتش‌ دربست‌ در اختيار فاطمه‌ است‌. اين‌ غلو هم‌ نيست‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ بنده‌ است‌. غلو هم‌ نيست‌. اين‌ معناي‌ ليلة‌ القدره‌.

 يك‌ نفر دربارة‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ اين‌ را نگفتند، البته‌ دربارة‌ ائمه‌ هست‌ اين‌ مطلب‌ ولي‌ ننوشتند، نگفتند. بعد از شهادت‌ امام‌ حسين‌ سر مقدسش‌ حرف‌ زد، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر حرف‌ زد، صدا آمدن‌ از طرف‌ بدن‌، اين‌ كار روحه‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. شايد گاهي‌ بشه‌ كه‌ مثلا يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مي‌گفت‌ وقتي‌ كه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ را من‌ بردم‌ توي‌ قبر خوابوندم‌، يك‌ قدري‌ آنجا توقف‌ كردم‌. ديدم‌ آقاي‌ بروجردي‌ داره‌ حرف‌ ميزنه‌. ايشان‌ براي‌ خود من‌ نقل‌ كرده‌ آن‌ عالم‌. الان‌ هم‌ زنده‌ است‌. (قطع‌ صداي‌ نوار)

 غسل‌ دادم‌، گذاشتمش‌ پايين‌. گفتم‌ بچه‌هاي‌ فاطمه‌ بياييد با مادرتون‌ خداحافظي‌ كنيد. قسم‌ ميخوره‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ميدونه‌ فاطمه‌ را ما نمي‌تونيم‌ بشناسيم‌. قسم‌ ميخوره‌ كه‌ بخدا قسم‌ لقد حمت‌ و مددت‌ يديها. يك‌ ناله‌اي‌ كرد فاطمه‌، يك‌ آهي‌ كشيد. بعد از غسل‌ دادن‌ها، و دستهايش‌ را فاطمة‌ زهرا باز كرد انداخت‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌. شما دربارة‌ كدام‌ يك‌ از ائمه‌ اينها را داريد؟ چرا؟ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. شما چه‌ مي‌دونيد كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌. همين‌ الان‌ كاري‌ نداره‌، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يك‌ احترام‌ خاصي‌ نسبت‌ به‌ همة‌ ائمه‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ زهرا دارند كه‌ حساب‌ نداره‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها نشستم‌. ايشان‌ ارواح‌ را گاهي‌ مشاهده‌ مي‌كرد. من‌ خودم‌ حضور داشتم‌ كه‌ رفتيم‌ سر قبر يكي‌ از دوستانمون‌ كه‌ در ابهر بود، سر قبر مادرش‌، مادرش‌ حدودا بيست‌ سال‌ قبل‌ فوت‌ كرده‌ بود. ايشان‌ تمام‌ خصوصيات‌ قيافه‌ چون‌ بعد از مرگ‌ ديگه‌ نامحرم‌ نيست‌، كسي‌ كه‌ مرده‌، روح‌ نامحرم‌ نيست‌، تمام‌ خصوصيات‌ را كه‌ اون‌ خجالت‌ مي‌كشيد، بعله‌ حاج‌ آقا مادر من‌ همينجوري‌ بود، يك‌ خال‌ كجاش‌ داشت‌، اين‌ وضعش‌ چه‌ جوري‌ است‌. مي‌ديد و علائمي‌ هم‌ داشت‌ كه‌ درست‌ ديده‌ بود. سر قبر يك‌ كس‌ ديگري‌ رفتيم‌ گفت‌ ايشان‌ اينطوري‌ ميگه‌. حالا چه‌ جوري‌ مي‌ديد و چه‌ تمركزي‌ داشت‌ كه‌ ماها شايد بعضيهامون‌ نداشته‌ باشيم‌، ولي‌ ايشان‌ اينجوري‌ بود. حالا هم‌ رفقايي‌ داريم‌ ما الحمد لله‌ مي‌رن‌ سر قبر حاج‌ ملا آقاجان‌، حاج‌ ملا آقاجان‌ را مي‌بينند. اين‌ را زياد براي‌ ما نقل‌ كردند. در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ نشسته‌ بودم‌. داشتم‌ روضه‌، حضرت‌ معصومه‌ تا آن‌ روز نمي‌دونستم‌ در ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ سه‌ تا دختر ديگه‌ هم‌ از ائمه‌ دفنه‌. چهار نفر از خانمها نشستند و حضرت‌ معصومه‌ هم‌ هست‌. به‌ من‌ فرمودند روضه‌ بخوان‌. من‌ شروع‌ كردم‌ به‌ اشعار دعبل‌ خطاب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمة‌ قبني‌ يابنا لخير و اندبي‌ نجوم‌ السماوات‌ باراض‌ اين‌ اشعار را داشتم‌ مي‌خوندم‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ اينها پا شدند جلوي‌ من‌. نشسته‌ بودند پا شدند. من‌ توي‌ دلم‌ آمد كه‌ حتما روضه‌ خوندن‌ من‌ مطلوبشون‌ واقع‌ نشده‌ و الا وسط‌ حرف‌ زدن‌ كسي‌، روضه‌ خواندن‌ كسي‌، كسي‌ بلند شه‌ معلومه‌ اين‌ ب‌ يتوجه‌ شده‌. مي‌گفت‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ نوري‌، ماها و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. اينجا مي‌گويند نور فاطمة‌ زهرا آمد توي‌ مجلس‌. كجا است‌ كه‌ از نور فاطمة‌ زهرا خالي‌ باشه‌؟ اين‌ دلهاي‌ شما كه‌ داره‌ اشكتون‌ ميريزه‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا، مملو از نور فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ نوري‌ از آن‌ طرف‌ ايوان‌ آينه‌، مثل‌ خورشيد، خورشيد چيه‌؟ آخه‌ خورشيد نورش‌ چشم‌ را ميزنه‌، اما نور فاطمة‌ زهرا چشم‌ انسان‌ را روشن‌ ميكنه‌. نور خورشيد انسان‌ را مي‌سوزونه‌، ولي‌ نور فاطمة‌ زهرا انسان‌ را از آتش‌ نجات‌ ميده‌. ديدم‌ بي‌بي‌ تشريف‌ آوردند. خوشحال‌ شدم‌. آمدند اين‌ خانمها در عالم‌ ارواح‌ اين‌ احترام‌ را براي‌ فاطمة‌ زهرا قائلند. ميگه‌ يك‌ قدم‌ عقبتر نشستند. فاطمة‌ زهرا جلو نشست‌. فرمودند حالا بخوان‌. من‌ خوندم‌ خطاب‌ ديگه‌ به‌ خود فاطمة‌ زهرا كردم‌. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. شما چه‌ ميدونيد ليلة‌ قدر چيه‌؟

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ كلمة‌ تعارفي‌ ما مي‌گيم‌، ما يك‌ اخلاقی‌ داريم‌ كه‌ بهم‌ تعارف‌ مي‌كنيم‌ قربونت‌ بريم‌. در حالي‌ كه‌ در دل‌ همچين‌ علاقه‌اي‌ نداريم‌. اما پيغمبر هم‌ همينطوره‌؟ ميگه‌ فداها ابوها، فدايت‌ مي‌گه‌. فدا غير از قربانه‌. قربان‌ يعني‌ نزديك‌ تو باشم‌ از قربه‌. يعني‌ فدا يعني‌ من‌ نباشم‌ تو باش‌. يعني‌ من‌ فداي‌ تو. اين‌ معناي‌ فداها ابوها است‌. يعني‌ اگر من‌ نباشم‌ تو باشي‌ بهتر كار دين‌ پيش‌ ميره‌. من‌ كار خودم‌ را كردم‌. فداها ابوها. شما فكر مي‌كنيد كلمة‌ ام‌ ابيها كه‌ بر فاطمة‌ زهرا گذاشتند، اين‌ يك‌ تعارفي‌ كردند بهش‌. نخير. اين‌ همين‌ معناست‌ كه‌ لولا فاطمه‌ اگر فاطمه‌ نبود شما دو تا خلقتتون‌ بيفايده‌ بود. يعني‌ خلقتتون‌ در دنيا. اين‌ كلمه‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ بعله‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اينطوري‌ بود.

 چي‌ بگم‌ من‌. من‌ با اينكه‌ خودم‌ را، خداي‌ من‌ شاهده‌، همينطور تصور ميكنم‌، اين‌ حقيقته‌، نه‌ شكسته‌ نفسي‌ مي‌كنم‌ نه‌ چيزي‌، يك‌ ذرة‌ كوچكي‌ در مقابل‌ اقيانوس‌ معرفت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، شايد من‌ از آنهم‌ كمتر باشم‌. واقعا نمي‌فهمم‌. اما اگر بخوام‌ فضائل‌ فاطمة‌ زهرا را بگم‌، شايد گوشه‌ كنار كساني‌ باشند كه‌ باورشون‌ نياد و خداي‌ نكرده‌ كافر بشوند. ام‌ ابيها مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ ام‌ اينجا مادر معمولي‌ كه‌ نيست‌. اين‌ دختر پيغمبره‌. ام‌ يعني‌ ريشه‌، اساس‌. همه‌ چيز پدرشه‌ اين‌. همه‌ چيز پدر. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. ببينيد اين‌ كلمه‌ چي‌ ميگه‌. چه‌ مي‌دونيد ليلة‌ قدر چيه‌؟ خدا يك‌ گوشه‌اي‌ را ميگه‌. ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر. از يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبري‌ كه‌ آمده‌، اينجا يك‌ حساب‌ دقيقي‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ نمي‌تونم‌ بگم‌، متأسفام‌ كه‌ چرا الف‌ شهر را با يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر تطبيق‌ مي‌كنم‌. ولي‌ ديگه‌ من‌ مي‌گم‌. شب‌ قدر از يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبري‌ كه‌ آمده‌ ارزشش‌ بيشتره‌. يعني‌ فاطمة‌ زهرا، همان‌ سن‌ كمش‌، همان‌ نود و پنج‌ روزش‌، همان‌ هفتاد و پنج‌ روزش‌، ارزشش‌ بيشتره‌ براي‌ حكومت‌ الهي‌ از تمام‌ زحمات‌ يكصد و بيست‌ چهار هزار پيغمبر. خيرا من‌ الف‌ شهر. از اينجا مي‌خوام‌ زود رد بشم‌. چون‌ نه‌ شب‌ قدر ملكيش‌ را ما مي‌فهميم‌ چرا از هزار ماه‌ بهتره‌ نه‌ ملكوت‌ را شما مي‌فهميد. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌. ملائكه‌ و روح‌ هر روز در يك‌ روايت‌ ديدم‌ الان‌ چون‌ خيلي‌ قديم‌ ديدم‌ اين‌ روايت‌ را ميترسم‌ كم‌ و زياد بشه‌ و آمادگي‌ هم‌ نداشتم‌ عرض‌ كنم‌، ارواح‌ اولياء و انبياء و ملائكه‌ هر كدام‌ مي‌خوان‌ به‌ خدا نزديك‌ بشوند، بايد هر روز بياييند رد مقابل‌ فاطمة‌ زهرا اظهار ارادت‌ كنند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌. محبت‌ فاطمه‌ اگر در دل‌ اينها نباشه‌، اينها مطرود پروردگارند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها .مي‌آيند و الحافين‌.

 يك‌ كسي‌ از اولياء خدا به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ البته‌ اين‌ لياقت‌ را نداشتم‌، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ بدوني‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌؟ گفتم‌ بله‌. گفت‌ يك‌ روز برو كنار قبر پيغمبر اكرم‌، خانة‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ روز هم‌ برو بقيع‌، ببين‌ كه‌ ملائكه‌ كجا بيشتر نازل‌ مي‌شوند، ارواح‌ كجا بيشتر نازل‌ مي‌شوند. من‌ چيزي‌ نفهميدم‌، ولي‌ يك‌ كس‌ ديگري‌ يا وقت‌ ديگري‌ چيزي‌ فهميد. مي‌گفت‌ در قبرستان‌ بقيع‌ هم‌ خيلي‌ ملائكه‌ نازل‌ ميشد ولي‌ آنجا بيشتر و او فكر كرده‌ بود بخاطر پيغمبر و ائمه‌ است‌. دقيقتر وادار كرده‌ بود اين‌ ولي‌ خدا او را به‌ اين‌ كار، ديده‌ بود بعله‌. منحصرا مي‌آيند اول‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. ارواح‌ همه‌ مي‌آيند. ملائكه‌ مي‌آيند. ائمة‌ اطهار همه‌ مي‌آيند صبح‌ به‌ صبح‌ دست‌ مادرشون‌ را مي‌بوسند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هر روز مي‌آيد، وقتي‌ كه‌ مي‌آيد كنار قبر، حالا در عالم‌ ملكش‌، كنار قبر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدر گريه‌ ميكنه‌ كه‌ خاك‌ قبر را گل‌ ميكنه‌. هاج‌ به‌ الحزن‌. هجوم‌ مي‌آره‌ حزن‌ كه‌ چرا بين‌ بدن‌ علي‌ و بدن‌ فاطمه‌ يك‌ مقدار خاك‌ فاصله‌ شده‌؟ چرا اينطوري‌ باشه‌؟ و الا از نظر روحي‌ كه‌ با هم‌ بودند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنطور. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ جنازة‌ فاطمه‌ را در عالم‌ ملك‌ وارد قبر فاطمة‌ زهرا مي‌كنند، دستها را مي‌فرسته‌ جلو، بدن‌ فاطمه‌ را ميگيره‌. ببيند اينها همه‌اش‌ احترامه‌. فاطمة‌ زهرا تمام‌ انبياء همه‌ در خدمتش‌ هستند.

 در يك‌ مكاشفه‌اي‌ يك‌ نفر ديده‌ بود كه‌ اصلا روز قيامت‌ را برايتون‌ بگم‌. روز قيامت‌ دربارة‌ هيچ‌ پيغمبري‌، حتي‌ پيغمبر اكرم‌، هيچ‌ امامي‌، هيچ‌ فردي‌ از مخلوقات‌ بشري‌، خدا اين‌ تشريفات‌ را برايش‌ قائل‌ نميشه‌. اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ نوشتند. كه‌ وقتي‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وارد صحراي‌ محشر ميشه‌ هفتاد هزار ملك‌ از جلو حركت‌ مي‌كنند. هفتاد هزار طرف‌ راست‌. هفتاد هزار طرف‌ چپ‌. هفتاد هزار هم‌ پشت‌ سر. ارواح‌ مؤمنين‌ هم‌ كه‌ محتاج‌ او هستند. منتهي‌ چون‌ در بدنها آمدند، خطاب‌ مي‌آد غضوا ابصاركم‌ حتي‌ تجوز فاطمه‌ بنت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. چشمانتون‌ را ببنديد. امام‌ مي‌فرمايد هيچ‌ چشمي‌، حتي‌ چشم‌ انبياء، لياقت‌ ديدن‌ و مقام‌ حضرت‌ زهرا را نداره‌. عجيبه‌. كوچه‌ ميدهند، ملائكه‌ اطراف‌ را گرفتند، با يك‌ تشريفات‌ خاصي‌ به‌ طرف‌ بهشت‌ ميره‌ حضرت‌ زهرا. اينجا خود حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تواضع‌ ميكنه‌. خودش‌. اين‌ را عرض‌ كردم‌ اين‌ روايت‌ متعدد نقل‌ شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نوشتند. كه‌ خدايا من‌ همينطور چشم‌ بسته‌، مردم‌ چشمشون‌ را ببندند ما بريم‌ توي‌ بهشت‌؟ اول‌ كس‌ هم‌ هست‌ كه‌ مي‌خواد وارد بهشت‌ بشه‌. بعد خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ يا حبيبتي‌، اي‌ محبوبة‌ من‌، اي‌ عزيز من‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ محبتش‌ را متوجه‌ فاطمة‌ زهرا ميكنه‌ كه‌ بينهايته‌ محبتش‌. چي‌ مي‌خواي‌؟ من‌ دوستاني‌ دارم‌. اينها گرفتارند. اينها در صحراي‌ محشر در فشارند. برگرد. هر كه‌ مي‌خواي‌ تو بكن‌. عرض‌ كردم‌ اگر الان‌ فاطمة‌ زهرا اراده‌ كنه‌ ماسوي‌ الله‌ محو بشه‌، ميشه‌. برگرد. هر چي‌ مي‌خواي‌. بر ميگرده‌ فاطمه‌. دوستانش‌ را جداميكنه‌. محبينش‌ را جدا مي‌كنه‌. دوستان‌ فرزندانش‌ را جدا ميكنه‌. عجيبه‌. به‌ جائي‌ ميرسه‌، عجيبه‌، دقت‌ كنيد، به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ يك‌ نفر ميگه‌ فاطمه‌ من‌ به‌ تو حقي‌ دارم‌. معلومه‌ هيچ‌ حقي‌ جز اين‌ نداره‌. چيه‌ حق‌ تو؟ من‌ يك‌ خانه‌اي‌ داشتم‌، ديوار بلندي‌ داشت‌، روز گرمي‌ بود، يكي‌ از فرزندانت‌ آمد توي‌ ساية‌ ديوار منزل‌ من‌ در كوچه‌ استراحت‌ كرد و من‌ اين‌ حق‌ را به‌ تو دارم‌. حضرت‌ زهرا او را هم‌ شفاعتش‌ ميكنه‌.

 تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. تمام‌ امور در خدمت‌ حضرت‌ زهراست‌. هر چي‌ ميگه‌ بكنيد. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ يا فاطمه‌ هر چي‌ تو بگي‌ من‌ انجام‌ مي‌دم‌. هر چي‌. تو حبيبة‌ من‌ هستي‌. تو محبوبة‌ من‌ هستي‌. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌. فاطمه‌ وجودش‌ سلامه‌. قربانش‌ بشيم‌. در وصيت‌ نامة‌ خيلي‌ مختصرش‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ نوشته‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زير سر ايشان‌ ديد، ديد نوشته‌ وقرا ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌ و بخاطر فاطمه‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌ و بخاطر فاطمه‌ سلام‌ علي‌ الذين‌ اصطفي‌ كه‌ نمي‌خوام‌ شرحش‌ را بدهم‌، و بخاطر فاطمه‌ ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ فاطمة‌ علي‌ النار. بخاطر فاطمه‌ ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ فاطمة‌ علي‌ البرد. كه‌ اينها عجيبه‌. و بخاطر فاطمه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ شافع‌ ليوم‌ القيامه‌ لاربع‌ اثنا ولو جائوا بذنوب‌ اهل‌ الدنيا المكرم‌ لذريتي‌. ذرية‌ پيغمبر جز از طريق‌ فاطمة‌ زهرا كس‌ ديگري‌ نبوده‌. بخاطر فاطمه‌ است‌. ساداتي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌رسند با ساداتي‌ كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا نيستند، آنقدر فاصله‌ دارند، آنقدر فضائلشون‌ فرق‌ ميكنه‌ از زمين‌ تا آسمون‌ با هم‌ فرق‌ ميكنه‌. روايات‌ را برداريد، اين‌ كتاب‌ انوار زهرا را من‌ نوشتم‌، خيلي‌ هم‌ روش‌ من‌ زحمت‌ كشيدم‌، برداريد نگاه‌ كنيد هر چي‌ هست‌ بخاطر فاطمة‌ زهرا هست‌. خدا بخاطر فاطمه‌، انشاء الله‌ همة‌ شماها را و دست‌ همة‌ شماها را به‌ دامن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميرسانه‌ به‌ شرط‌ اينكه‌ محبت‌ فاطمه‌ در دلتون‌ باشه‌. انشاء الله‌.

 خوب‌ الحمد لله‌ كه‌ همين‌ اندازه‌، يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوس‌ معرفت‌ كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ و لو جئنا بمثله‌ مددا يا كتاب‌ وصف‌ تو را اي‌ فاطمة‌ زهرا، كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافي‌ نيست‌ كه‌تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌. عظمت‌ فاطمة‌ زهرا همين‌ بس‌ كه‌ يكي‌ براي‌ خدا ميشه‌ سجده‌ كرد، يكي‌ هم‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا. اينها را من‌ نمي‌دونم‌ زياد براتون‌ گفتم‌. در سجدة‌ نماز فاطمه‌ زهرا، سرت‌ را بگذار به‌ سجده‌ خطاب‌ به‌ فاطمه‌، انسان‌ خطاب‌ به‌ كسي‌ بكنه‌، سجده‌اش‌ هم‌ براي‌ اونه‌. يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. اي‌ مولاي‌ من‌، اي‌ فاطمه‌، به‌ من‌ پناه‌ بده‌.

 به‌ خدا قسم‌ اگر مي‌تونستم‌ در فضايل‌ فاطمه‌ خيلي‌ حرف‌ دارم‌. تمام‌ قرآن‌ را ميشه‌ با عظمت‌ فاطمه‌ زهرا تطبيق‌ كرد. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر. اين‌ كار، اين‌ عظمت‌، اين‌ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر، اين‌ سلام‌ براي‌ دوستان‌ فاطمة‌ زهرا تا كيه‌؟ تا طلوع‌ فجر وجود مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ آنجا كم‌كم‌ براي‌ همه‌ ميشه‌. حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 خدايا اين‌ هذه‌ بضاعتنا، ما اين‌ اندازه‌ مي‌فهميم‌، اين‌ اندازه‌ اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌كنيم‌، فاطمة‌ زهرا را لا يقاصدنا احد. با زنهاي‌ دنيا، با زنهاي‌ آخرت‌، با هيچكس‌ مقايسه‌ نكنيد. با هيچكس‌. همة‌ عظمت‌ زينب‌ كبري‌ بخاطر اين‌ بوده‌ كه‌ دختر فاطمة‌ زهرا بوده‌. عجيبه‌. همة‌ عظمت‌ هر چه‌ خوبان‌ در عالم‌ هستند، به‌ خاطر عظمت‌ فاطمة‌ زهراست‌. نگيد كه‌ چطور ميشه‌؟ من‌ كه‌ نميگم‌. اينها توي‌ روايات‌ هست‌، توي‌ آيات‌ قرآن‌ هست‌. بريد مراجعه‌ كنيد. ما اينجور استنباط‌ كرديم‌ از آنچه‌ كه‌ از آيات‌ و روايت‌ ميرسه‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌آد همينطور تعارف‌ كنه‌ به‌ دخترش‌، آنهم‌ براي‌ چي‌ ام‌ ابيها، فداها ابوها. آنها اين‌ تعارفها را ندارند. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با اسماعيل‌ پسرشون‌ و يكي‌ از شيعيان‌ دارند ميرند. رسيدند به‌ خونه‌ حضرت‌ صادق‌ به‌ اين‌ دوستشون‌ تعارف‌ نكردند بفرمائيد خونه‌. اسماعيل‌ گفت‌ آقا يك‌ تعارفي‌ به‌ ايشان‌ مي‌كرديم‌. گفت‌ تو مي‌دوني‌ كه‌ توي‌ خانه‌ مانع‌ داريم‌، نمي‌تونيم‌. و ما اهل‌ بيت‌ پيغمبر اهل‌ تعارف‌ بيجا نيستيم‌. اين‌ را مي‌خوام‌ بگم‌. تعارف‌ بكنيم‌؟ همانطور كه‌ شما به‌ دخترت‌ خوشت‌ آمده‌ ميگي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر اينجوري‌ نيست‌. دخترت‌ بدحجابت‌ را ميگي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر اينجوري‌ نيست‌. دختر بي‌ فضيلتت‌ را مي‌گي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر انيجوري‌ نيست‌. يك‌ كلمه‌ حضرت‌ نوح‌ فرزندش‌ را گفت‌ كه‌ ان‌ ابني‌ من‌ اهلي‌. خدا نزديك‌ بود از مقام‌ نبوت‌ خلعش‌ كنه‌. اني‌ اعزك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌. كارهاي‌ جديه‌. در آيه‌ قرآنه‌ كه‌ اگر تو يك‌ كلمه‌ حرف‌ به‌ ما نسبت‌ بدي‌ كه‌ نبايد نسبت‌ بدي‌، جدي‌ نباشه‌، وحي‌ نباشه‌، ما قطع‌ وتينت‌ مي‌كنيم‌ يا رسول‌ الله‌. يعني‌ رگ‌ حياتت‌ را ميزنيم‌. اينجوريه‌ خدا، خدا مثل‌ ماها نيست‌ همه‌ چيزمون‌ بازي‌ باشه‌، شوخي‌ باشه‌، تعارف‌ باشه‌. فداها ابوها تعارف‌ نكرده‌. حقيقت‌ داره‌. ام‌ ابيها حقيقت‌ داره‌.

 و اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. اي‌ فاطمه‌ من‌ ضعف‌ در خودم‌ احساس‌ مي‌كنم‌. اني‌ اعيذك‌ بالله‌. نميگه‌ يا رسول‌ الله‌ شما كه‌ بالاتر از ما هستيد شما چرا. ميدونه‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌ و او را از ضعف‌ مي‌رهانه‌. بله‌. ما مردم‌ هر چيزي‌ كه‌ بهتره‌، خدا كمتر توي‌ ما نگهش‌ ميداره‌. اين‌ را بدونيد. چون‌ لياقتش‌ را نداريم‌. لياقتش‌ را نداريم‌. فاطمة‌ زهرا بهتر بود، هيجده‌ سال‌ توي‌ دنيا. لياقتش‌ را چون‌ نداشتيم‌. آخه‌ كسي‌ با تنها دختر پيغمبر، حالا همة‌ فضائل‌ هيچ‌، اينطور رفتار ميكنه‌؟ عوض‌ اينكه‌ روز سوم‌ بيايند تسليت‌ بگن‌، پدر از دنيا رفته‌، من‌ گاهي‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها با بعضي‌ها دشمنند، دعواييند، مي‌بينند يكي‌ از اقوامشون‌ از دار دنيا رفته‌. مي‌روند يك‌ تسليتي‌ هم‌ بهش‌ مي‌گويند. طلبكاره‌ ميگه‌ حالا از اين‌ مصيبت‌ يك‌ خورده‌اي‌ راحت‌ بشه‌، بعد بريم‌ مطالبه‌ كنيم‌. اينها چه‌ جانورهايي‌ بودند؟ اينها چه‌ بودند؟ اينها چه‌ حيواناتي‌ بودند؟ اينها از شر الدواب‌ بودند. عجيبه‌ آدم‌ فكر ميكنه‌، روز سوم‌. علي‌ كجاست‌؟ فاطمة‌ زهرا آمده‌ دم‌ در. خانم‌ سلام‌. نه‌. تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. نه‌. مي‌نويسه‌ كه‌ من‌ فهميدم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ در بود. جات‌ خالي‌ بود معاويه‌ صداي‌ نالة‌ فاطمة‌ زهرا را. لا اله‌ الا الله‌. كه‌ بين‌ در و ديوار صدا مي‌زند يا فضة‌ خضيني‌. همه‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد. گاه‌ گاهي‌ هم‌ يك‌ گوشة‌ چشمي‌ طرف‌ در، شايد آقامون‌… آقاجون‌ اقلا بيا مادرت‌ را به‌ ما معرفي‌ كن‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ و فرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌. ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌. الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌. العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۰ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 20 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. ليلة‌ القدر خيرا من‌ الف‌ شهر. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 مناسبت‌ امروز اين‌ بود كه‌ سورة‌ كوثر را من‌ تلاوت‌ كنم‌. ولي‌ در شبهاي‌ وفات‌ اين‌ بانوي‌ بزرگوار دربارة‌ اين‌ سوره‌ عرايضي‌ عرض‌ شد و كمتر دربارة‌ سورة‌ قدر و ارتباطش‌ با فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها من‌ صحبت‌ كرده‌ام‌. اجمالا در تفاسير دارد كه‌ ليلة‌ قدر فاطمه‌ است‌. حالا چرا اين‌ تعبير از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شده‌، در تفاسير امروز ما مطلب‌ زيادي‌ در اين‌ ارتباط‌ ديده‌ نميشود. اگر چه‌ با همان‌ مقداري‌ كه‌ مطلب‌ هست‌، شايد ساعتها بشود درباره‌اش‌ صحبت‌ كرد، اما سورة‌ قدر بيشتر از اينها بايد مطلب‌ داشته‌ باشد. و من‌ فكر مي‌كنم‌ يكي‌ از آن‌ پرده‌هايي‌ كه‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ از سيماي‌ قرآن‌ بخصوص‌ اين‌ سوره‌ برداشته‌ ميشود همين‌ مطلب‌ باشد كه‌ در عالم‌ ملك‌ شب‌ قدر مي‌خوام‌ براتون‌ بگم‌ بعيد نيست‌ شيطون‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 مكرر در عرايضم‌ گفتم‌ و از آيات‌ و روايات‌ كاملا استفاده‌ ميشود كه‌ اين‌ عالمي‌ كه‌ ما درش‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌، اعم‌ از دنيا و قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌، يك‌ ملكي‌ دارد يك‌ ملكوتي‌. ملكش‌ همينهايي‌ است‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌ و خواهيم‌ ديد. ملكوتش‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ها در ارتباط‌ با آن‌ معنوياتي‌ مشاهده‌ مي‌كنند. ملكوت‌ عالم‌ را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بهش‌ اشاره‌ كرده‌ كه‌ بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء و در روايات‌ هم‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ و با تعبيرات‌ مختلف‌ به‌ ملكوت‌ عالم‌ اشاره‌ شده‌. مثلا در آيه‌اي‌ از آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد يسبح‌ له‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌ هر چه‌ در آسمان‌ و زمين‌ هست‌، تسبيح‌ پروردگار را مي‌كنند و در يك‌ جا مي‌فرمايد و لكن‌ لا تفقهون‌ تسبيحههم‌. شما نمي‌فهميد تسبيحشون‌ را. بسياري‌ از چيزها هست‌ بخوام‌ شرح‌ بدم‌ از اصل‌ مطلب‌ مي‌افتم‌. اين‌ را بدانيد كه‌ همة‌ عالم‌ خلقت‌ يك‌ ملكوتي‌ داره‌. يعني‌ بعد دومي‌ داره‌ كه‌ آن‌ بعد دوم‌ را همه‌ متوجه‌ نيستند.

 شب‌ قدر هم‌ يك‌ ملكي‌ دارد و يك‌ ملكوتي‌. ملك‌ شب‌ قدر همان‌ شب‌ نوزدهم‌ يا بيست‌ و يكم‌ يا بيست‌ و سوم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضانه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ ملك‌ شب‌ قدر مي‌فرمايد ليلة‌ القدر خيرا من‌ الف‌ شهر. شب‌ قدر بهتر از هزار ماه‌ و عبادتش‌ بيشتر از هزار ماه‌ ثواب‌ دارد. ملك‌ شب‌ قدر در ماه‌ رمضان‌ واقع‌ شده‌، ماه‌ خدا و پروردگار متعال‌ اين‌ ماه‌ را اختصاص‌ داده‌ به‌ خودش‌ كه‌ مهماني‌ رسمي‌ كرده‌ از مردم‌. دعيتم‌ فيه‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌. دعوت‌ شده‌ايد به‌ ميهماني‌ خدا بالبركة‌ و الرحمة‌ و المغفرة‌. ملك‌ شب‌ قدر قرآن‌ در آن‌ شب‌ نازل‌ شده‌ كه‌ الذي‌ انزلت‌ فيه‌، انزلته‌ في‌ ليلة‌ القدر. در دعاها مي‌خونيم‌. شهر رمضان‌ الذي‌ انزل‌ فيه‌ القرآن‌ و در همين‌ سورة‌ قدر مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر. كه‌ قرآن‌ در ماه‌ رمضان‌ نازل‌ شده‌ و در اين‌ سوره‌ مي‌فرمايد كه‌ خدا قرآن‌ را در شب‌ قدري‌ كه‌ در ماه‌ رمضانه‌ نازل‌ كرده‌.

 يا در سورة‌ دخان‌ اينكه‌ و الكتاب‌ المبين‌ انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ مباركه‌ فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. امر من‌ عندنا. پس‌ شب‌ قدر چند خصوصيت‌ دارد. يكي‌ بهتر از هزار ماهه‌. دوم‌ قرآن‌ در او نازل‌ شده‌. سوم‌ در آن‌ شب‌ تمام‌ كارها روي‌ حساب‌ خودش‌ تقدير ميشه‌. اين‌ خصوصيات‌ ملكي‌ شب‌ قدره‌. از روايات‌ استفاده‌ ميشود كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ليلة‌ القدره‌. در اينجا بايد حتما بگوئيم‌ كه‌ منظور از ليلة‌ القدر كه‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليهاست‌، جنبة‌ ملكوتي‌ ليلة‌ قدره‌. همانطوري‌ كه‌ در ليلة‌ قدر قرآن‌ نازل‌ شده‌، در قلب‌ مطهر حضرت‌ زهرا طبق‌ احاديث‌ و روايات‌، علوم‌ اولين‌ و آخرين‌، تبيان‌ كل‌ شي‌ء، در قلب‌ مطهر اين‌ بي‌بي‌ از جانب‌ خدا وارد شده‌. حتي‌ محدثه‌ است‌. يعني‌ ملائكه‌، يعني‌ جبرئيل‌، يعني‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ قلب‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تمام‌ حقايق‌ را نازل‌ كردند و در قلب‌ اين‌ بي‌بي‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ هست‌ كه‌ حتي‌ گاهي‌ مورد تعجب‌ ظاهري‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ قرار ميگيره‌.

 همانطوري‌ كه‌ شب‌ قدر مجهوله‌ در ميان‌ شبها، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها قدرش‌ در ميان‌ زنها مجهوله‌. قبرش‌ مخفيه‌، اينكه‌ قبر حضرت‌ زهرا مخفيه‌ يك‌ اثري‌ از آثار ملكوتي‌ ليلة‌ القدر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. همانطوري‌ كه‌ شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌، شب‌ قدر گاهي‌ در تابستان‌ مخصوصا اگر واقع‌ شود، بسيار كوتاهه‌ و در زمستان‌ هم‌ كه‌ باشد، در مقابل‌ هزار ماه‌ بسيار كوتاه‌ خواهد بود. ولي‌ در عين‌ حال‌ بهتر از هزار ماهه‌. در روايت‌ دارد كه‌ اين‌ هزار ماه‌ سلطنت‌ و حكومت‌ بني‌ اميه‌ منظوره‌. يعني‌ بني‌ اميه‌ قريب‌ به‌ هزار ماه‌ بر مردم‌ مسلمان‌ حكومت‌ كردند و در نتيجه‌ اين‌ حكومت‌ با آنهمه‌ زرق‌ و برق‌ و با آنهمه‌ اظهار قدرت‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را كشتند و فاطمة‌ زهرا را بعنوان‌ مقدمة‌ اين‌ حكومت‌ شهيدش‌ كردند و امام‌ مجتبي‌ را زهر دادند و حضرت‌ سيد الشهدا را كشتند و امام‌ سجاد را كشتند، تمام‌ اينها با همة‌ آن‌ اظهار قدرت‌ به‌ اندازة‌ يك‌ شب‌، يك‌ زندگي‌ كوتاه‌ فاطمه‌ ارزش‌ نداره‌. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها به‌ اون‌ زن‌ فرمود كه‌ هر سؤالي‌ كه‌ تو از من‌ ميكني‌ و من‌ جواب‌ ميدم‌، ارزش‌ و ثوابش‌ بيشتر از دنيا و آنچه‌ در دنياست‌ كه‌ پر از طلا و نقره‌ بشه‌. آن‌ خانم‌ آمد از طرف‌ مادرش‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. مادرش‌ بهش‌ گفته‌ بود برو اين‌ سؤالات‌ را از فاطمة‌ اطهر بكن‌. آمد خدمت‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها ده‌ تا سوال‌ كرد. خودش‌ خجالت‌ كشيد كه‌ بيشتر سؤال‌ كنه‌. عذرخواهي‌ كرد. حضرت‌ فرمودند نه‌ تو بر من‌ منت‌ داري‌. براي‌ اينكه‌ در مقابل‌ هر جواب‌ سؤالي‌ كه‌ كردي‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ مقدار به‌ من‌ اجر عنايت‌ كرده‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها عمر كوتاهي‌ از نظر ما داشت‌ كه‌ اگر يك‌ مقدار اين‌ مسئله‌ تحليل‌ بشه‌، بايد بگوئيم‌ چون‌ عزيز خدا بود، چون‌ محبوب‌ خدا بود، چون‌ دوست‌ خدا بود. ما دنيا را براش‌ ارزش‌ قائل‌ شديم‌. براي‌ ما كه‌ اهل‌ دنيا هستيم‌، دنيا خيلي‌ پر ارزشه‌ .و الا براي‌ مؤمن‌ دنيا زندانه‌. الدنيا سجن‌ المؤمن‌. براي‌ فاطمة‌ زهرا دنيا چيه‌؟ بايد عرض‌ كنيم‌ دنيا يك‌ زنداني‌ است‌ با اعمال‌ شاقه‌.

 لذا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در گوش‌ فاطمة‌ زهرا فرمود كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ از اهل‌ بيتم‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشود، تو هستي‌؛ فاطمه‌ را متبسم‌ ديدند، خوشحال‌ ديدند. اظهار خوشحالي‌ كرد كه‌ پدرم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بعد از من‌ تو عمر زيادي‌ در دنيا نمي‌كني‌. شب‌ قدر كوتاهه‌ اما ارزش‌ وجودي‌ شب‌ قدر آنقدر زياده‌ كه‌ فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. در شب‌ قدر همة‌ امرها و امور محكم‌ و امو كم‌ شده‌، همة‌ اينها از هم‌ جدا ميشه‌. كي‌ مثلا داراي‌ چه‌ سعغادتي‌ است‌ و چه‌ شخصي‌ داراي‌ چه‌ شقاوتي‌ است‌ و امثال‌ اينها.

 در شب‌ قدر تمام‌ برنامه‌هاي‌ بشريت‌ كه‌ در دنيا قرار گرفته‌ اينها همه‌ تحكيم‌ ميشه‌. حكم‌ ميشه‌. در شب‌ قدر. در شب‌ قدر ملائكه‌ و روح‌ نازل‌ ميشوند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر. اين‌ از خصوصيات‌ شب‌ قدره‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ شب‌ قدر اسم‌ شريفشون‌ هست‌، همة‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ در قلب‌ مطهرشه‌. كوثره‌، خير كثيره‌، كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ به‌ او حكمت‌ داده‌ شود، خير كثير داده‌ شده‌ و قلب‌ مطهر فاطمة‌ زهرا همة‌ حكمت‌ تمام‌ عالم‌، يعني‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء هر چه‌ هست‌ كه‌ يكي‌ از آنها معرفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ در اين‌ حوض‌ كوثر، در اين‌ مركز اجتماع‌ كوثر و در اين‌ محل‌ نزول‌ خير كثير قرار داده‌ شده‌. در شب‌ قدر ملائكه‌ نازل‌ ميشوند و روح‌ نازل‌ ميشود و با سلام‌ و سلامتي‌، هر كس‌ متوسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بشه‌، هر كس‌ دامن‌ فاطمة‌ زهرا را بگيره‌ از خود پيغمبر اكرم‌ گرفته‌ تا آن‌ ادني‌ فرد جامعة‌ بشريت‌، هر كس‌ متوسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بشه‌ از هم‌ و غم‌ و مرض‌ و گرفتاري‌ نجات‌ پيدا ميكنه‌. فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌.

 من‌ يك‌ شب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ در حديث‌ كسا كه‌ سندش‌ بسيار معتبره‌، و مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ نجفي‌ اين‌ سند را پيدا كردند و در اختيار گذاشتند، در آنجا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ وارد ميشود بر فاطمة‌ زهرا ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. اي‌ فاطمه‌ جان‌ من‌ در بدنم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. قلت‌ اعيذ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. پدر تو را من‌ به‌ خدا پناه‌ ميدهم‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را به‌ خدا پناه‌ بده‌، شماها را به‌ خدا پناه‌ نميده‌؟! اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌. لذا وقتي‌ كه‌ كساي‌ يماني‌ را روي‌ پيغمبر اكرم‌ ميكشه‌ ميگه‌ سرت‌ انظر اليه‌ فاذا وجهه‌ يتلألأ كأنه‌ البدر في‌ ليلته‌ تمامه‌ و كماله‌. عجيبه‌ اين‌ حرف‌. همين‌ شخصي‌ كه‌ از نظر بدني‌ به‌ يك‌ ضعفي‌ در اثر خستگي‌ و اذيت‌ مردم‌ پيدا شده‌ در وجود مقدسش‌، پيغمبر اكرم‌ است‌ شخص‌ اول‌ عالم‌ خلقته‌، در عين‌ حال‌ وقتي‌ كه‌ كساي‌ يماني‌ را فاطمة‌ زهرا روي‌ بدنش‌ ميكشه‌ ميگه‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 فاطمة‌ زهرا متوسل‌ بشه‌. يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. اگر درست‌ باشه‌. عين‌ قرآنه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. شفاء و رحمة‌ للمؤمنين‌. اما و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا. وقتي‌ كه‌ آن‌ دو نفر آمدند به‌ عيادتش‌، به‌ اونها گفت‌ كه‌ شما شنيديد از پيغمبر كه‌ پيغمبر فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ من‌ است‌ كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كند مرا اذيت‌ كرده‌؟ گفتند شنيديم‌. فرمود خدايا شاهد باش‌ كه‌ اين‌ دو نفر مرا اذيت‌ كردند. در آية‌ قرآن‌ مي‌خونيد ديگه‌ و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا. اين‌ ظالمين‌ آمدند به‌ ديدن‌ فاطمة‌ زهرا، آمدند به‌ طرف‌ قرآن‌ ناطق‌ اما خسارت‌ مي‌برند. فرمود تا زنده‌ باشم‌ شما را نفرين‌ ميكنم‌. بعد از هر نماز و اين‌ كار را كرد. و يك‌ روزي‌ هم‌ خواهيد ديد انشاء الله‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، فرزند عزيزش‌ اينها را از توي‌ قبر بيرون‌ مي‌آره‌، آتششون‌ ميزنه‌ تا آنكه‌ شما ببينيد آتش‌ دنيايي‌ را هم‌ اينها مزه‌اش‌ را چشيدند. بچشند مزة‌ آتش‌ دنيايي‌ را تا در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ نزده‌ باشند. در به‌ پهلوش‌ نزده‌ باشند.

 شب‌ قدر در او تمام‌ افراد، هر كس‌ آن‌ شب‌ را بيدار باشه‌، منتهي‌ بيداري‌ مي‌خواد ديگه‌. بيدار بايد بود. كسي‌ كه‌ بيدار باشه‌ و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بشناسه‌ و احياء بگيرد، هميشه‌ در مقابل‌ فاطمه‌ دست‌ به‌ سينه‌ باشد. هر روز صبح‌ هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. اين‌ كار را بعضي‌ از اولياء خدا داشتند، يك‌ زيارتي‌ از حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بكنيد و به‌ اون‌ بي‌بي‌ بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. اي‌ مولاي‌ من‌، اي‌ فاطمه‌، من‌ را پناه‌ بده‌. اگر مي‌خوايد راحت‌ باشيد توي‌ دنيا. هم‌ روحتون‌ راحت‌ باشه‌ هم‌ بدنتون‌ هم‌ زندگيتون‌ محفوظ‌ باشه‌ اين‌ همان‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اللهي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرمود حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌ كه‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ من‌ بخوام‌ اين‌ روايت‌ را با فاطمة‌ زهرا تطبيقش‌ بدم‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شب‌ قدره‌، همانطوري‌ كه‌ خلاصه‌ شيعه‌ آمده‌ و فهميده‌ از روايات‌ كه‌ در سه‌ شب‌ ممكن‌ است‌ مردد باشه‌ شب‌ قدر، يكي‌ شب‌ نوزدهم‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و يكم‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌. شب‌ نوزدهم‌ ضعيفتره‌، شب‌ بيست‌ و يكم‌ تا حدي‌ باصطلاح‌ معتبر ولي‌ در عين‌ حال‌ نسبت‌ به‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ ضعيفتر و شب‌ بيست‌ و سوم‌ بيشتر احتمال‌ شب‌ قدره‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا هم‌، چهل‌ و پنج‌ روز نوشتند، هفتاد و پنج‌ روز نوشتند، نود و پنج‌ روز. چهل‌ و پنج‌ روز ضعيف‌، هفتاد و پنج‌ روز متوسط‌، نود و پنج‌ روز قوي‌. چرا بايد وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها معين‌ نباشه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ با يك‌ سني‌ گفتم‌. گفتم‌ شخصيتهاي‌ دنيا غالبا اينطوره‌، تولدشون‌ چون‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ متولد شدند، شخصيت‌ نداشتند. تولدشون‌ معلوم‌ نيست‌ ولي‌ وفاتشون‌ خوب‌ معلومه‌. اما فاطمة‌ زهرا بعكسه‌. تولدش‌ مشخص‌ اما وفاتش‌ معلوم‌ نيست‌. اين‌ علتش‌ چيه‌؟ خيلي‌ باهاش‌ بحث‌ كردم‌. رسوندمش‌ به‌ آنجا كه‌ ما معتقديم‌ امروز كه‌ اصحاب‌ پيغمبر، آنهايي‌ كه‌ ادعاي‌ همراه‌ بودن‌ با پيغمبر را مي‌كردند، به‌ دستور قرآن‌ عمل‌ نكردند، به‌ دستور پيغمبر عمل‌ نكردند، حتي‌ تشييع‌ جنازه‌ نكردند، حتي‌ نخواستند متوجه‌ بشوند كه‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفته‌ و قبرش‌ براي‌ اينها مجهوله‌ و حتي‌ زمان‌ وفاتش‌ براي‌ اينها مجهوله‌. خيلي‌ عجيبه‌. شب‌ قدر را خدا در سه‌ شب‌ قرار داده‌. يعني‌ براي‌ ما معلوم‌ نيست‌. ائمه‌ هم‌ اصرار دارند كه‌ معلوم‌ نباشه‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ همينطوره‌. بخاطر اينكه‌ دو ماه‌ مردم‌ عزاداري‌ كنند. همانطور يكه‌ حضرت‌ مي‌فرمايد سه‌ شب‌ يا دو شب‌ عبادت‌ براي‌ دريافت‌ بيشتر از هزار ماه‌ ثواب‌ مي‌ارزه‌. چون‌ هر قطرة‌ اشكي‌ از چشم‌ شما بر مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا ريخته‌ ميشه‌ كلي‌ روحياتتون‌ را بالا ميبره‌، كمالاتتون‌ را بالا ميبره‌، به‌ مقام‌ عاليه‌اي‌ مي‌رسيد. پس‌ حالا كه‌ اين‌ فيض‌ از جانب‌ پروردگار سرازير شده‌، چرا يك‌ روز، چرا يك‌ ماه‌، دو ماه‌ و تقريبا بيست‌ روز كه‌ بازهم‌ تولد فاطمة‌ زهرا ختمش‌ ميكنه‌، دو ماه‌ و بيست‌ روز مردم‌ بنشينند دهه‌ها عزاداري‌ كنند و از اين‌ ليلة‌ قدر استفاده‌ كنند.

 ليلة‌ قدر فاطمه‌ است‌. در همين‌ اشعار مرحوم‌ كمپاني‌ هم‌ آمده‌ بود كه‌ ايشان‌ خوندند. ليلة‌ قدر سلام‌ الله‌ عليها فاطمه‌ است‌. فاطمة‌ اطهر. در ليلة‌ قدر همة‌ كارها تقدير ميشه‌. به‌ خود حضرت‌ زهرا قسم‌، بوسيلة‌ فاطمة‌ زهرا همة‌ كارها، كارهاي‌ الهي‌ درست‌ شده‌. ميگه‌ اگر فاطمه‌ نبود يا رسول‌ الله‌ تو كارت‌ بيفايده‌ بود. اگر فاطمه‌ نبود يا علي‌ تو كارت‌ به‌ جايي‌ نمي‌رسيد. اگر اولاد فاطمه‌ نبودند امروز شما مردم‌ اينجا جمع‌ نمي‌شديد منتظر آخرين‌ فرزندش‌ كه‌ بياد دنيا را پر از عدل‌ و داد بكنه‌ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد نبوديد. فاطمة‌ زهرا اگر نبود اين‌ يازده‌ فرزند عزيزش‌ كه‌ هر يك‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌ را ممكنه‌ از بدبختي‌ نجات‌ بدهند نبود. خيلي‌ عجيبه‌. محور فاطمة‌ زهراست‌، هم‌ فاطمة‌ و ابوها. خدا چه‌ عشقي‌ مي‌ورزه‌ نسبت‌ به‌ فاطمه‌. چيه‌ زير كسا؟ فاطمه‌ است‌. يك‌ شخصيت‌ بزرگي‌ را كه‌ ميخوان‌ معرفيش‌ كنند، پدر را به‌ او معرفي‌ ميكنن‌، شوهر را به‌ او معرفي‌ مي‌كنند، فرزندان‌ را به‌ او معرفي‌ مي‌كنند. هم‌ فاطمه‌ و ابوها. و بعلها و بنوها. فاطمه‌ هست‌ و پدر فاطمه‌. فاطمه‌ هست‌ و شوهر فاطمه‌. فاطمه‌ هست‌ و دو فرزندان‌ فاطمه‌. ببينيد فاطمة‌ زهرا محوره‌. شماها ميگيد چطور آخه‌ يك‌ دختر، خداي‌ تعالي‌ آنقدر به‌ اين‌ شب‌ قدر عظمت‌ داده‌، آنقدر به‌ اين‌ شب‌ قدر اهميت‌ داده‌ كه‌ تمام‌ موجودات‌ دور سر اين‌ بانوي‌ بزرگوار مي‌چرخند كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌.

 من‌ زياد دربارة‌ شب‌ قدر و فاطمة‌ زهرا نمي‌خوام‌ امروز صحبت‌ كنم‌. ما پنج‌ نفر امروز سرباز مي‌خواهيم‌ تحويل‌، سرباز رسمي‌ تحويل‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بديم‌. يعني‌ رسميتشون‌ را اعلام‌ كنيم‌. ما در همين‌ كانون‌ نه‌ حجره‌اي‌ داريم‌، نه‌ برنامه‌اي‌ داريم‌، نه‌ عنوان‌ حوزه‌اي‌ داره‌، حدود چهل‌ پنجاه‌ نفر طلبه‌ از اينجا شروع‌ كردند، از تزكية‌ نفس‌ به‌ بعد. يعني‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ و ضمنش‌ درس‌ خوندن‌ و انشاء الله‌ و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اينها هر كدامشون‌ كه‌ ما اين‌ را بدونيد، من‌ شخصا اينه‌ عقيده‌ام‌ كه‌ يك‌ نوكر امام‌ زمان‌، حالا نوكر كوچيك‌ امام‌ زمان‌ هم‌ باشه‌ از اول‌ شخصيتي‌ كه‌ نوكر ملت‌ باشه‌ و نوكر مملكت‌ باشه‌، ارزشش‌ بيشتره‌. از نظر من‌ اينطوره‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ نوكر امام‌ زمانه‌، نوكر مردم‌ نميشه‌ گفت‌، آقاي‌ مردمه‌ و بر مردم‌ آنوقت‌ خدمتگزاره‌. حالا دنيا براي‌ اينجور چيزها ارزش‌ قائل‌ نباشه‌. ما به‌ دنيا كاري‌ نداريم‌. دنيا بروند بد مستي‌هاي‌ خودشون‌ را بكنند، كارهاي‌ خودشون‌ را انجام‌ بدهند، بخورند، بخوابند، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ وقتي‌ كه‌ شمارش‌ ميكنند حيوانات‌ روي‌ زمين‌ را، بعله‌، يكي‌ هم‌ حيوان‌ ناطقي‌ است‌ بنام‌ انسان‌ كه‌ يا ميخوره‌ يا ميخوابه‌ يا زندگي‌ مثلا زناشويي‌ داره‌ امثال‌ اينها كه‌ همة‌ حيوانات‌ دارند. اگر كسي‌ اهل‌ تقوي‌ نباشه‌ و اهل‌ تزكية‌ نفس‌، هيچ‌ ارزشي‌ توي‌ اين‌ دنيا نداره‌. اين‌ را بدونيد. هيچ‌ ارزشي‌. ولو خدمتتون‌ عرض‌ شود مهندس‌ باشه‌، دكتر باشه‌، اهل‌ تقوي‌ اگر نبود، اگر اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبود، ولو مجتهد باشه‌ ارزش‌ نداره‌.

 من‌ همين‌ ديروز نگاه‌ مي‌كردم‌ توي‌ روايات‌ يك‌ روايت‌ هست‌ كه‌ امام‌ صادق‌، البته‌ چند تا روايته‌، مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ به‌ قدر خردلي‌ كبر، تكبر، در وجودش‌ باشه‌ خدا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌. بايد هم‌ اينطور باشه‌. خدا در بهشت‌ راهش‌ نميده‌. اگر انسان‌ غافل‌ باشه‌ و اهل‌ كمالات‌ نباشه‌ و دنبال‌ رشدش‌ نره‌ و بلكه‌ عناد بورزه‌ با اهل‌ كمالات‌ و علم‌ و دانش‌، اين‌ را خدا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌ ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را البته‌ خداي‌ تعالي‌ شايد در همون‌ صحراي‌ قيامت‌ يك‌ گوشه‌اي‌ نگرش‌ بداره‌ تا اين‌ كبر و اينجور مسائل‌ را از روح‌ خودش‌ بيرون‌ كنه‌. و الا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌. لذا بهترين‌ افراد، آن‌ كساني‌ هستند كه‌ هم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند و هم‌ كتاب‌ و قرآن‌ و حقايق‌ دين‌ را ياد گرفته‌ باشند. يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. بعضي‌ها هستند آنقدر اصرار دارند كه‌ فرزندشون‌ باسواد بشه‌ اما كوچكترين‌ اصراري‌ ندارند كه‌ اين‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌. از همون‌ اول‌ به‌ فكر جاه‌ و رياسته‌، يك‌ روايتي‌ را ديشب‌ توي‌ يك‌ جلسه‌اي‌ بود خوندم‌ اتفاقا كتابش‌ هم‌ اينجا هست‌. من‌ ديشب‌ همينجا اين‌ روايت‌ را از توي‌ كتاب‌ خوندم‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، امام‌ عسگري‌ عليه‌ السلام‌ اينها همه‌اشون‌ مي‌فرمايند كه‌ اگر يك‌ شخصي‌ ديديد اينطور زاهده‌، اينطور خوبه‌، اينطور اهل‌ عبادته‌، اينطور مثلا حتي‌ مثلا دنياش‌ هم‌ ترك‌ كرده‌، چه‌ بسا ترك‌ دنيا براي‌ دنيا كرده‌، همة‌ اينها را حضرت‌ مي‌فرمايد اگر حب‌ جاه‌ و رياست‌ و خودخواهي‌ داشته‌ باشه‌ خداي‌ تعالي‌ در عذاب‌ اليم‌ دائما قرارشون‌ ميده‌. بعد مي‌فرمايد الرجل‌ كل‌ رجل‌ نعم‌ الرجل‌ آدم‌ حسابي‌، الرجل‌ يعني‌ آدم‌ حسابي‌، كل‌ الرجل‌، يعني‌ يك‌ آدم‌ به‌ تمام‌ معنا حسابي‌ و بهترين‌ آدمها كيه‌؟ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ هواي‌ نفسش‌ را مغلوب‌ خداي‌ خودش‌ قرار بده‌. هر چي‌ خدا امر كرده‌ او را انجام‌ بده‌. او ارزش‌ داره‌. و الا من‌ هر چي‌ دلم‌ مي‌خواد مي‌كنم‌، تو معلومه‌ كه‌ همون‌ شيطاني‌ ديگه‌. شيطان‌ هر چي‌ دلش‌ خواست‌ كرد. گفتند اسجد لآدم‌ اين‌ سجده‌ نكرد. دلش‌ مي‌خواست‌ هرچي‌ دلت‌ مي‌خواد يعني‌ چي‌. بايد تزكية‌ نفس‌ كني‌ هر چه‌ خدا مي‌خواد انجام‌ بدي‌.

 فرصتمون‌ بسيار كمه‌ و دلمون‌ مي‌خواد از حضرت‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ ضياء هم‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌، دير تشريف‌ آوردند متأسفانه‌. و اين‌ پنج‌ نفر از آن‌ طرف‌ اگر هستند تشريف‌ بياورند جلو، آقايون‌ راه‌ بدهند، بيان‌ همينجا بنشينند. پنج‌ نفر از همين‌ طلاب‌ خودمون‌ هستند. همينجا جلو بشينيد بهتره‌. انشاء الله‌ امشب‌ اين‌ دوستان‌ مفتخر به‌ لباس‌ روحانيت‌ ميشند. يعني‌ به‌ عمامة‌ روحانيت‌ كه‌ تاج‌ پيغمبر اكرم‌ تيجان‌ الملائكه‌، تاج‌ ملائكه‌ هستند و اينهايي‌ كه‌ مي‌بينيد اينجا نشستند ممكنه‌ بعضي‌ها فكر كنند اينها بيسوادند. جاي‌ ديگه‌ كارشون‌ نگرفته‌ آمدند اينجا. اين‌ آقاي‌ مسعودي‌ ما ليسانس‌ دانشگاه‌ كرمان‌ بعد هم‌ آمدند مشغول‌ طلبگي‌ شدند درس‌ حوزه‌ شدند. و اهل‌ تزكية‌ نفس‌. من‌ نمي‌خوام‌ زياد ازشون‌ تعريف‌ كنم‌ ولي‌ من‌ پشت‌ سرشون‌ اقتدا مي‌كنم‌. الحمد لله‌. اين‌ آقاي‌ قديريان‌ اگر بدونيد چقدر خوبند. خدا ميدونه‌ من‌ نمونه‌هايي‌ هستند اينها، يقين‌ دارم‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياره‌، توي‌ دسته‌هاي‌ اول‌ نباشه‌، توي‌ دسته‌هاي‌ دوم‌ اينها را انتخاب‌ ميكنه‌. حالا من‌ يك‌ يك‌ عمامه‌ها را مي‌گذارم‌ به‌ سرشون‌. شماها به‌ خاطر لطفي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ دارند بر ما و اين‌ سربازها را مي‌خوايم‌ تحويلشون‌ بديم‌ و انشاء الله‌ اينها از ياران‌ خوب‌ حضرت‌ هستند و من‌ بهشون‌ گفتم‌ كه‌ اگر عمامه‌ گذاشتيد سرتون‌، بايد سرتون‌ هميشه‌ با اين‌ عمامه‌ باشه‌. وقتي‌ بره‌ كه‌ سرتون‌ هم‌ بره‌. ديگه‌ سر بي‌ عمامه‌ نخواسته‌ باشيد. اينجور ثابت‌ قدم‌ در راه‌ روحانيت‌ و دين‌ و انشاء الله‌ با اين‌ استعداد خوبي‌ كه‌ اين‌ آقايون‌ دارند، انشاء الله‌ به‌ مرحلة‌ اجتهاد و انشاء الله‌ به‌ مقام‌ عالية‌ علم‌ و دانش‌ خواهند رسيد زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. حالا همه‌اتون‌ بايستيد. چون‌ مستحبه‌ كه‌ عمامه‌ را ايستاده‌ و سرپا بگذاريم‌. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) انشاء الله‌ اميدواريم‌ همة‌ ماها از سربازان‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ باشيم‌ و از خدمتگزاران‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و هميشه‌ در راه‌ دين‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ و خدمت‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ انشاء الله‌ موفق‌ باشيم‌ و اميدواريم‌ كه‌ اين‌ دوستان‌ عزيزمان‌ كه‌ هر چه‌ ما بخواهيم‌ به‌ اينها اظهار محبت‌ بكنيم‌، خيلي‌ كوچكه‌ براشون‌، دست‌ مطهر حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روي‌ سرشون‌ باشه‌ و هميشه‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزار به‌ دين‌ و به‌ اسلام‌ و به‌ مردمي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند، باشند.

 

۱۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – شرح‌ آية‌ استعينوا بالصبر و الصلوة‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء‌ و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. استعينوا بالصبر و الصلاة‌ و انها لكبيرة الا علي‌ الخاشعين‌.

انسان‌ بايد به‌ وسيلة‌ عبادت‌ و بندگي‌ خدا براي‌ همه‌ چيز كمك‌ بگيرد. بندگي‌ خدا فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وصل‌ به‌ خدا مي‌كنه‌. انسان‌ را به‌ مقام‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسانه‌. وقتي‌ انسان‌ وصل‌ به‌ خدا شد، وصل‌ به‌ قدرت‌ بي‌ نهايتي‌ شده‌ كه‌ بر همه‌ چيز فائق‌ مي‌ياد. در روايت‌ دارد اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد خدمت‌ پدر، عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ من‌ نيازي‌ به‌ كمك‌ دارم‌. او نظر بدني‌ و از نظر ظاهري‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ بشر مثلكم‌. وقتي‌ كه‌ كار زياد بكنه‌، چهار تا فرزند داره‌، خودش‌ با نداشتن‌ امكانات‌ همة‌ كارها را انجام‌ مي‌دهد. ايني‌ كه‌ مي‌گم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ ظاهري‌، مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ اگر نان‌ بخواد انسان‌ صبح‌ زود بلند شه‌ بره‌ در مغازة‌ نانوايي‌ يكي‌ دو تا نان‌ بگيره‌ و برگرده‌ زحمتش‌ همين‌ باشه‌. اون‌ زمانها مي‌خواسته‌ گندم‌ بخرند، آرد كنند، خمير كنند، منتظر بشن‌ كه‌ اين‌ خمير به‌ اصطلاح‌ ما مشهديها ور بياد. بعد اين‌ را به‌ اصطلاح‌ كنند، نان‌ كنند. تنور را آتش‌ كنند. نان‌ را به‌ تنور بزنند يك‌ دونه‌ نان‌ به‌ دست‌ بيارند. اين‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ در تمام‌ كارها يك‌ چنين‌ برنامه‌اي‌ بوده‌. يك‌ خانم‌ هيجده‌ ساله‌. اين‌ اواخر عمرشون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. با چهار تا بچه‌ با نداشتن‌ امكانات‌ امروز همة‌ كارها را هم‌ خودش‌ مي‌كرده‌. طبعا خسته‌ مي‌شه‌. آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ يك‌ كمكي‌، يك‌ خدمتگزاري‌ براي‌ من‌ منظور كنيد. پيغمبر اكرم‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را به‌ او تعليم‌ فرمود. دخترهاي‌ ما باشند يك‌ همچين‌ تقاضايي‌ داشته‌ باشند اگر يك‌ هميچين‌ برنامه‌اي‌ بهشون‌ بديم‌ شما بهتر مي‌دونيد كه‌ چه‌ برخوردي‌ باهاتون‌ مي‌كنند. فاطمة‌ زهرا گفت‌ چشم‌ يا رسول‌ الله‌ فرمود بعد از هر نماز اين‌ روايت‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در روايات‌ مختلفي‌ وارد شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ بعد از هر نماز اين‌ تسبيح‌ را مي‌گن‌ و اين‌ جالب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ فيلمي‌ چندي‌ قبل‌ نشون‌ دادند در پرتغال‌ در اون‌ شهر فاطيما، در اونجا هم‌ فاطمة‌ زهرا بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌ معروفه‌. اين‌ همين‌ تسبيحه‌. سي‌ و چهار مرتبه‌ بگي‌ الله‌ اكبر، سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگي‌ سبحان‌ الله‌ در بعضي‌ از روايات‌ و در بعضي‌ از روايات‌ سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو الحمد الله‌ و سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ يا الحمد الله‌ هردوش‌ هم‌ جايزه‌ و در بعضي‌ از جاها مخصوصا تقدم‌ ذكر شده‌. بعد از هر نماز مستحب‌ مستحبه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. بعد از هر نماز واجب‌ مستحب‌ است‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌.

 يك‌ وقتي‌ خدا قسمتتون‌ بكنه‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ به‌ همين‌ زودي‌ مشرف‌ بشويد به‌ مسجد كوفه‌، مسجد كوفه‌ مقامات‌ زيادي‌ دارد. در هر مقام‌ توي‌ مفاتيح‌ اگر نگاه‌ كنيد دو ركعت‌ نماز دارد با بعضي‌ از اعمال‌ ولي‌ بعد از هر نماز كه‌ خونده‌ مي‌شود تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. در مسجد جمكران‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا به‌ حسن‌ مصلح‌ فرمودند كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌ مسجد بعدها  مي‌ياد دو ركعت‌ نماز تهييت‌ بخواند و بعد هم‌ دو ركعت‌ امام‌ عصر حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را بخواند، و بعد از نماز تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگه‌. اونجا يادمه‌ كه‌ الحمد الله‌، سبحان‌ الله‌ قبل‌ را الحمد اللهه‌. و امام‌ فرمود من‌ صلي‌ هما فكلما صلي‌ في‌ موت‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را توي‌ اين‌ مسجد بخواند مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ يا در داخل‌ كعبه‌ چون‌ بيت‌ عتيق‌ را بعضيها مسجد الحرام‌ مي‌دونند بعضيها هم‌ خود كعبه‌ را مي‌دونند حالا در مسجد الحرام‌ مثل‌ اين‌ كه‌ نماز خونده‌. همه‌ جا اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. خوب‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ بيشتر آدم‌ را خسته‌ مي‌كنه‌. اين‌ چه‌ مربوط‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ بعد از نماز فوري‌ گفتي‌ السلام‌ عليكم‌ و رحمت‌ الله‌ و بركات‌ و برخاستي‌. گفت‌ كه‌ واقعش‌ من‌ حال‌ نداشتم‌. اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را ما نمي‌گيم‌ بعد از هر نماز. اين‌ اقل‌ تعقيبي‌ است‌ كه‌ ما بايد بخوانيم‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نيرو مي‌ده‌ به‌ شما نبايد نيرو بده‌؟ مگر پيرو فاطمة‌ زهرا نيستيد؟ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ يك‌ بانوي‌ محترمه‌اي‌ كه‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ اگر بخواد در اختيارش‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ تسبيح‌ نيرو مي‌گيره‌ و ديگه‌ احتياج‌ به‌ خدمتكار نداره‌. شماها چرا از اين‌ تسبيح‌ استفاده‌ نمي‌كنيد. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بخاطر اين‌ كه‌ معناش‌ را نمي‌فهميد. معروفه‌ اين‌ قضيه‌ آمدند مسيحي‌ها گفتند كه‌ به‌ اصطلاح‌ نوساز و باعظمته‌ ولي‌ مساجد شما اينطور شكسته‌ و ترك‌ خورده‌ و اين‌ طوريه‌؟ ايشان‌ فرمود اين‌ الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ ما در مساجد مي‌گيم‌ اگر يك‌ دونه‌اش‌ را در كليساي‌ شما بگند سقف‌ كليسا مي‌ياد پايين‌. گفتن‌ خوب‌ كار آسوني‌ است‌ بيا يك‌ الله‌ اكبر بگو توي‌ كليسا ببينيم‌ چطور مي‌شه‌؟ انسان‌ بايد ايمان‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دعاي‌ كه‌ توي‌ مفاتيح‌ هست‌ها مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ عباس‌ رحمت‌ الله‌ عليه‌ خواص‌ را ننوشته‌ تو مفاتيح‌ ولي‌ توي‌ نهج‌ الدعوي‌ من‌ خواصش‌ را خوندم‌. نوشته‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ كنار كوه‌ وايستاده‌ باشه‌ لازم‌ باشه‌ كه‌ كوه‌ حركت‌ كنه‌، حركت‌ مي‌كنه‌. از قول‌ امام‌ سندش‌ هم‌ معتبره‌. اگر دوست‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ مسافرتي‌ بخواد بكنه‌ كه‌ روي‌ سرش‌ يك‌ لكة‌ ابر بياد و سايه‌ بياندازه‌ و در سراسر اين‌ سفر اين‌ زير ساية‌ اين‌ باشه‌، اين‌ دعا را بخونه‌ اين‌ موفق‌ مي‌شه‌. شما باورتون‌ مي‌آيد. مي‌گيد كه‌ چه‌ كار كنيم‌ بايد باور كنيم‌. تجربه‌ كنيم‌ ببينيم‌ مي‌شه‌ مي‌گيم‌ نه‌ نمي‌شه‌.

 نمي‌شه‌، چرا؟ كدومتون‌ درسته‌. آمد با يك‌ ايمان‌ قوي‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ لازم‌ نيست‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌، واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ كنه‌ تقويت‌ روح‌ لازم‌ نيست‌. اينجا مي‌يان‌ اين‌ دعاها و اين‌ جريانات‌ را يك‌ كاريش‌ بكنند، هضمش‌ كنند، قابل‌ هضمش‌ كنند براي‌ ما. آمد با اون‌ ايمان‌ قوي‌ در وسط‌ كليسا يك‌ الله‌ اكبر گفت‌ خودش‌ بيرون‌ دويد سقف‌ آمد پايين‌. گفت‌ ديديد. گفتند كه‌ عجب‌! به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ دلم‌ نمي‌خواد قسم‌ بخورم‌ چكار كنم‌ گاهي‌ خدا هم‌ در قرآن‌ لازم‌ دانسته‌ قسم‌ بخوره‌. چون‌ شماها بد باوريد. به‌ خدا قسم‌ اگر كسي‌ با اون‌ ايمان‌ و روح‌ قوي‌ و اراده‌، اراده‌ كنه‌ ماه‌ را، خورشيد را جا به‌ جا كنه‌ مي‌تونه‌. با يك‌ الله‌ اكبر. تو همين‌ جريان‌ يادم‌ آمد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هفتاد هزار نفر نگاه‌ مي‌كردند خورشيد مي‌چرخيد مي‌خواست‌ بيافته‌ رو سر مردم‌. پيغمبر اكرم‌ آمد دستور داد كه‌ ماه‌ دو نيم‌ بشه‌، ماه‌ دو نيم‌ شد. شق‌ القمر اين‌ آية‌ قرآنه‌ و هر چه‌ انسان‌ اگر انسان‌ باشه‌ اراده‌ بكنه‌، اراده‌اش‌ تعلق‌ مي‌گيره‌ چون‌ وصل‌ به‌ خدا مي‌شه‌ و خدا هم‌ هر كاري‌ بخواد مي‌كنه‌. اذا اراد  الله‌ لشي‌  فقيل‌ لهم‌ كن‌ فيكون‌. منتهي‌ ما متأسفانه‌ وصل‌ نمي‌شيم‌ به‌ خدا. انس‌ با خدا برامون‌ معقول‌ نيست‌. حوصله‌ امون‌ سر مي‌ره‌. شما اگر امشب‌ تونستيد پنج‌ دقيقه‌ با تمركز با خدا حرف‌ بزنيد معلومه‌ آدم‌ خوبي‌. پنج‌ دقيقه‌، حوصله‌ ات‌ سر نيامد. پنج‌ دقيقه‌ با تمركزها نه‌ اين‌ كه‌ پنج‌ دقيقه‌ دعا بكين‌. با زبان‌ خودت‌ بگو خدا، دعا بكن‌، حرف‌ بزن‌ با خدا حاجاتت‌ را بگو تمركز هم‌ داشته‌ باشي‌ جايي‌ هم‌ فكرت‌ نره‌، اگر تونستي‌، حوصله‌ات‌ سر نيامد آدم‌ خوبي‌ هستي‌. اگر حوصله‌ ات‌ سر آمد هي‌ ساعت‌ نگاه‌ مي‌كني‌ فلاني‌ گفته‌ پنج‌ دقيقه‌، ما به‌ بعضيها گفتيم‌ پنج‌ دقيقه‌ فلان‌ كار را بكن‌ يك‌ عده‌اي‌ اين‌ ساعت‌ اصلا راه‌ نمي‌رفت‌. اين‌ از جاش‌ تكان‌ نمي‌خورد يك‌ دقيقه‌ با يك‌ ساعت‌ مساوي‌ بود. امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ كاري‌ نداره‌ آزمايش‌ كنيد خودتون‌ را. پنج‌ دقيقه‌ با خدا حرف‌ بزنيد حواستون‌ هم‌ جايي‌ نره‌. مي‌گيد كه‌ خوب‌ چي‌ بگم‌ با خدا لازم‌ نيست‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ خدا نمي‌دونه‌ بهش‌ بگيد نه‌، خدا همه‌ چيز را مي‌دونه‌. حضرت‌ موسي‌ تا خدا بهش‌ گفت‌ كه‌ لا تلك‌ يا موسي‌، چيه‌ دستت‌، گفت‌ هي‌ عصاي‌ توكل‌ عليه‌، احش‌  بغنمي‌ خوب‌ اينها يعني‌ چي‌؟ اين‌ همش‌ توضيحات‌ واضحات‌. اين‌ عصاي‌ منه‌، براي‌ گوسفندان‌ برگ‌ را از درخت‌ مي‌ريزم‌ پايين‌ بهش‌ تكيه‌ مي‌دم‌. تمام‌ خصوصيات‌ خدا در قرآن‌ تمام‌ اينها را خلاصه‌ كرده‌ تمام‌ خصوصيات‌ عصا را گفت‌. و حالا شما مي‌دونيد كه‌ با عصا چكار مي‌كنند. در روايت‌ دارد بخاطر اين‌ كه‌ دوستش‌ با محبوبش‌ صحبت‌ كنه‌. من‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ چي‌ بگم‌ با خدا؟ حوصله‌ام‌ سر مي‌ياد نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌؟ گفتم‌ پنج‌ دقيقه‌ بگو خدا جان‌، خدا جان‌. همين‌ را تكرار كن‌ ببين‌ چه‌ حالي‌ پيدا مي‌كني‌، انس‌ با خدا پيدا مي‌كني‌. اين‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ آقايون‌ يك‌ مقدماتي‌ داره‌، مقدماتش‌ تزكية‌ نفسه‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ در را مي‌خواد ببوسه‌، ديوار را مي‌خواد ببوسه‌ همه‌ چيز را مي‌خواد دوست‌ داشته‌ باشه‌، عشق‌ به‌ همه‌ چيز مي‌ورزه‌ و با همه‌ چيز حرف‌ مي‌زنه‌ و همه‌ چيز را هم‌ مظهر به‌ اصطلاح‌ مجراي‌ پروردگار مي‌دونه‌ همه‌ چيز را. نمي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌؟ اگر مي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌ بله‌ اين‌ تسبيح‌ حضرت‌  زهرا را بگو. الله‌ اكبر، آقا يك‌ دفعه‌ الله‌ اكبر گفتن‌ اگر از دهن‌ بياد بيرون‌ سقف‌ كليسا را مي‌ياره‌ پايين‌. اما اگر از دهن‌ من‌ و شما هم‌ بياد بيرون‌ پشه‌اي‌ كه‌ روي‌ دماغمون‌ نشسته‌ داره‌ نيشش‌ را فرو مي‌كنه‌ پرواز نمي‌كنه‌. الله‌ اكبر، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ايشان‌ ازش‌ يك‌ روز پرسيدم‌ اسم‌ اعظم‌ چيه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ شماها فكر مي‌كردم‌ اين‌ اسم‌ اعظم‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود ولو شيطان‌ هم‌ بخونه‌ فورا هر كاري‌ بخواد انجام‌ مي‌شه‌. ايشان‌ فرمود كه‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ به‌ خدا وصل‌ بشو، اينها تعبيرات‌ منه‌، فقط‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ من‌ دارم‌ مي‌گم‌ به‌ خدا وصل‌ بشو از اين‌ سيم‌، اون‌ چراغ‌ دلت‌ را وصل‌ به‌ اون‌ مركز نيروي‌ به‌ اصطلاح‌ سراسري‌ بكن‌، ببين‌ چي‌ مي‌شه‌! اگر تو وصل‌ شدي‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و به‌ اون‌ نيروي‌ قوي‌ همه‌ كار انجام‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ اجزي‌ اتعني‌ حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ بندة‌ من‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ تا مثل‌ من‌ بشي‌. امري‌ لشي‌ ان‌ كن‌ فيكون‌. من‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گم‌ باش‌، هست‌ تو هم‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گي‌ باش‌، هست‌. يعني‌ تو مي‌شي‌، من‌، من‌ مي‌شم‌ تو. من‌ و تو، مولا كيست‌، من‌ هر دو يك‌ چيزيم‌. چون‌ هر دو يك‌ روحيم‌ اندر دو بدن‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار درست‌ مي‌شه‌. يكي‌ مي‌شيم‌. بنده‌ يعني‌ با خدا يكي‌ شدن‌.

 الله‌ اكبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌ من‌ وصل‌ كنم‌، نه‌. پيغمبر اكرم‌ وصل‌ كنه‌، حتي‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ما عرفناك‌ حق‌ معرفتك‌. چون‌ محاله‌ كه‌ يك‌ محدود نامحدود را صد در صد درك‌ كنه‌! و لذا بگيد الله‌ اكبر. شما ببينيد در نماز چقدر الله‌ اكبر هست‌. از امام‌ سؤال‌ كردند الله‌ اكبر خدا بزرگتر است‌ از چي‌؟ از چي‌ بزرگتره‌ خدا؟ از كي‌ بزرگتره‌؟ فرمود خوب‌ دقت‌ كنيد يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. وصل‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بكنيد. نه‌ شما پيغمبران‌ هم‌ نمي‌تونند بكنه‌. سبحان‌ الله‌ اما يصفون‌. هر كس‌ خدا را وصل‌ كنه‌ خدا بالاتر از اونه‌، پاكتر از اونه‌. وسيع‌تر از اونه‌. البته‌ يك‌ عنوان‌ اينجا داره‌ كه‌ اگر انشاءالله‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيديد كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد انسان‌ بكثرت‌ التعلم‌. زياد چيز ياد گرفتن‌ علم‌ انسان‌ را زياد نمي‌كنه‌. رفتي‌ مدرسه‌ درس‌ خوندي‌ بسيار هم‌ موفق‌ بودي‌، من‌ خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ مثلا سالها توي‌ حوضه‌ درس‌ خونديم‌، چه‌، چه‌، چه‌ ولي‌ در واقع‌ سواد نداريم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در صحن‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ يك‌ پيرمردي‌ برخوردم‌، خيلي‌ خوشم‌ آمد از حركاتش‌، از قيافه‌اش‌. گفتم‌ آقا شما اهل‌ كجايي‌، گفت‌ اگر اهل‌ بودم‌ اين‌ قدر بد نبودم‌. گفتم‌ ببخشيد مال‌ كجا هستيد گفتم‌ شايد نمي‌فمه‌ معناي‌ اهل‌ بودن‌ را، گفت‌ من‌ مال‌ نيستم‌، گفتم‌ كه‌ شما سواد داريد؟ گفت‌ سالها رياضت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. ديدم‌ نه‌ اين‌ حرفهاش‌ غير از حرفهاي‌ معموله‌. گفت‌ سواد از سياهي‌ مي‌ياد. سياهي‌ دل‌. هر كلمه‌اي‌ اگر براي‌ خدا نباشه‌، چه‌ من‌ كه‌ درس‌ آخوندي‌ مي‌خونم‌ چه‌ شما كه‌ درس‌ مهندسي‌ مي‌خونيد چه‌ اوني‌ كه‌ درس‌ پزشكي‌ مي‌خونه‌ اگر براي‌ خدا و براي‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ نباشه‌ و براي‌ دنيا باشه‌، دل‌ انسان‌ را سياه‌ مي‌كنه‌ مي‌شه‌ با سواد انسان‌. با سواد، سواد اصلا يعني‌ سياهي‌. شما سواد را بريد ترجمه‌اش‌ را تو كتابها پيدا كنيد، سواد يعني‌ سياهي‌. سياه‌ مي‌شه‌ دلتون‌.

 هيچ‌ وقت‌ يك‌ مهندس‌، يك‌ طبيب‌، يك‌ مجتهد كه‌ براي‌ خدا درس‌ نخونده‌ باشند اينها حاضر نيستند تزكية‌ نفس‌ بكنند. غرور مي‌گيردشون‌. اني‌ كه‌ فرمود العلم‌ انه‌ حجاب‌ الكبر يا حجاب‌ الاعظم‌ براي‌ همينه‌. غرور مي‌گيره‌. آقا من‌ بيام‌! پيش‌ آقاي‌ نعمتي‌، درس‌ تزكية‌ نفس‌ بگريم‌ آخه‌ يعني‌ چي‌؟ اون‌ آقا هم‌ سنش‌ از من‌ كمتره‌ هم‌ درسش‌ كمتره‌، هم‌ هم‌ قيافه‌اش‌ من‌ قيافه‌ام‌ بهتره‌. اينها، اينها همش‌ حجابه‌. من‌ درسم‌ بهتره‌، هيكلم‌ بهتره‌، پولم‌ بيشتره‌، شخصيت‌ و قدرتم‌ بيشتره‌. اينها همش‌ حجابه‌. ببينيد اينها نمي‌گذاره‌ شما بريد جلو. نداشته‌ باشيدها. من‌ آخر خودم‌ كسي‌ هستم‌. تا تو كسي‌ هستي‌، تا تو آدمي‌، تا تو با سواد تا تو قدرتمندي‌، تا تو داراي‌ پست‌ و مقامي‌ هستي‌ تا تو داراي‌ اين‌ صفات‌ هستي‌ مثل‌ سد اسكندر. آتوني‌ بالحديد اين‌ خلاصة‌ آهن‌ را آوردن‌ جلوت‌ كشيدن‌ نمي‌توني‌ قدم‌ از قدم‌ برداري‌. قدم‌ از قدم‌ برداري‌. علم‌ رسمي‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. ببينيد اينها را. عالم‌ الهي‌، ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ خضر، خضر چرا اين‌ قدر اهميت‌ پيدا كرد كه‌ استاد حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ شد. چرا؟ هيچ‌ فكر كرديد. براي‌ اين‌ جهت‌، براي‌ اين‌ كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما، عبد من‌ عبادنا. اين‌ دو تا موسي‌ و اون‌ همراهش‌ اين‌ دو نفر رفتند فهميدند كه‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ ما اين‌ بوده‌ است‌. بندگي‌ كن‌ تا كه‌ سلطانت‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا آقا كنند، بندگي‌ كن‌ تا عزيزت‌ كنند. تعز من‌ تشاء و تزل‌ من‌ تشاء و بيدك‌ الخير. بندگي‌ كن‌ فزل‌ عبدا من‌ عبادنا آتيناهم‌ من‌ لدنا علما. منزل‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ محترم‌ تهران‌ رفتم‌ ايشان‌ مي‌خواست‌، خوب‌ حق‌ هم‌ داشت‌ مي‌خواست‌ خودش‌ را به‌ من‌ معرفي‌ بكنه‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ بيام‌ اين‌ افتخاراتش‌ را زده‌ بود به‌ ديوار. دكتراش‌ را تشويقهايي‌ كه‌ كرده‌ بودند چيزهايي‌ كه‌ براش‌ نوشته‌ بودند اينها را زده‌ بود به‌ ديوار. خيلي‌ هم‌ اصرار داشت‌ كه‌ من‌ را كم‌ كم‌ به‌ اون‌ طرف‌ بفرسته‌. من‌ هم‌ خودم‌ فهميد اون‌ را رفتم‌ خوندم‌ به‌ به‌ شما از طرف‌ دانشگاه‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ آلمان‌، از دانشگان‌ چي‌ لندن‌، از طرف‌ دانشگاه‌ آمريكايي‌، از طرف‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ رئيس‌، فلان‌ شخصيت‌ فلان‌ كس‌ تشويق‌ نامه‌ داريد. يك‌ علمي‌ از همه‌ جا سرازير شده‌. شما باشيد مي‌بينيد ده‌ تا تابلو زدن‌ به‌ ديوار هر كدام‌ از يك‌ دانشگاهي‌ تشويقهاي‌ سطح‌ بالا. نوشتن‌ و امضا كردن‌ و به‌ اين‌ آقا دادن‌. عكسش‌ را هم‌ اين‌ گوشه‌اش‌ زده‌. شما براش‌ احترام‌ قائل‌ نيستيد.

 اما اگر اين‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما بود اون‌ ارزش‌ داره‌. اون‌قدر عظمت‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ درخواست‌ مي‌كنه‌ آقا من‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ صبر كنم‌ با تو. تو نمي‌توني‌ با ما صبر كني‌. نه‌ انشاء الله‌ صابرا. انشاء الله‌ خواهيد ديد كه‌ من‌ صبر مي‌كنم‌. خيلي‌ خوب‌ بيا بريم‌. فانطلقا اينها راه‌ افتادند. و ديديد كه‌ نتونست‌ صبر كنه‌. چون‌ ظرفه‌. هر كسي‌ داراي‌ يك‌ ظرفيه‌. ظرفش‌ پر شد حضرت‌ موسي‌. من‌ نمي‌خوام‌ چون‌ حضرت‌ موسي‌ و چون‌ پاي‌ حضرت‌ موسي‌ در ميانه‌ والا يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ مي‌گفتم‌ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ تو دينتون‌ خدايي‌ نكرده‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ نظرتون‌ بياد پايين‌. والا مي‌گفتم‌ و اون‌ اينه‌، حالا مي‌گم‌ ولي‌ عظمت‌ حضرت‌ موسي‌ سر جاي‌ خودش‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ چيز اون‌ را جدا كرد از خضر  و اون‌ همين‌ يوسف‌. ايشان‌ رئيس‌ شريعت‌ بود. خداي‌ تعالي‌ شريعت‌ را به‌ دستش‌ داده‌ بود. مثل‌ يك‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ تمام‌ احكام‌ شيعه‌ را او صادر مي‌كنه‌. حضرت‌ خضر هم‌ آمده‌ تو دست‌ و پاي‌ اين‌ جريان‌. آدم‌ كشتن‌ حكمش‌ حرامه‌، چرا كشتي‌؟ كشتي‌ سوراخ‌ كردن‌، آقا چرا كردي‌. نه‌، به‌ اين‌ تندي‌ نگفت‌. گفت‌ كه‌ اقطلت‌ نفسي‌ زكية‌ به‌ عنوان‌ سؤاله‌. آيا كشتي‌ يك‌ جواني‌ كه‌ اين‌ كه‌ كسي‌ را نكشته‌ بود. آيا مي‌خواي‌ اين‌، اينها همش‌ آيا داره‌ها. استاده‌، اين‌ ادب‌ در محضر استادش‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌. ولي‌ گيج‌ شده‌، دنيا برش‌ تنگ‌ شده‌. اين‌ را مي‌خواد بفهمه‌ چرا  اينجور شد؟ شما را به‌ خدا اگر شما با يك‌ مجتهد درجة‌ يك‌، اعلم‌ روزگار راه‌ مي‌ريد اين‌ از جيبش‌ يك‌ چاقو در آورد بزنه‌ تو شكم‌ يك‌ جواني‌ كنار خيابان‌ ايستاده‌. حواسش‌ پرته‌ اين‌ را بزنه‌. اين‌ بيافته‌ بميره‌. مي‌گذاريد فرار مي‌كنيد. شما، بابا ولش‌ كن‌ اين‌ ديونه‌ است‌ اصلا.هر چي‌ هم‌ شرط‌ كرده‌ باشه‌، شرط‌ يعني‌ چي‌؟ رفته‌ باشه‌ يك‌ گوشة‌ كشتي‌ نشسته‌ باشه‌، چاقوي‌ زامن‌ دارش‌ را هي‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌. كشتيها هم‌ سابق‌ اين‌ طور تشكيلات‌ نداشت‌. آب‌ يك‌ دفعه‌ مي‌زنه‌ تو كشتي‌. سنگيني‌ بار و مردمي‌ كه‌ تو كشتي‌ بودند فشار مي‌يارن‌ مي‌ره‌ پايين‌ وسطهاي‌ دريا. چكار مي‌كنيد؟ آخرش‌ لج‌ مي‌كنه‌، بچه‌اي‌ بازي‌ مي‌كني‌ با اين‌ چوب‌ كشتي‌ مردم‌؟ خيلي‌ با ادب‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ اين‌ (قطع‌ صداي‌ نوار) نگفتم‌ تو حق‌ نداري‌ با من‌ حرف‌ بزني‌. انك‌ لم‌ تسطعين‌ ان‌ صبرا. ببخشيد فراموش‌ كردم‌. فراموش‌ كردم‌، ببخشيد. و اون‌ هم‌ فراموش‌ كرد.

 حالا بعد از همة‌ فرازها يك‌ نفر را كشتند فرار كردند، كشتي‌ را سوراخ‌ كردند در رفتند، همة‌ مسائل‌ آمدند گرسنه‌ و خسته‌ و تشنه‌. توي‌ يك‌ دهي‌، اينها درخواست‌ كردن‌ از اهل‌ ده‌ يك‌ چيزي‌ بهشون‌ بدن‌ اينها بخورند. اون‌ وقتها كه‌ قهوه‌ خانه‌ و اين‌ حرفها نبود. مردم‌ هم‌ هيچي‌ ندادند. يك‌ مردمان‌ بد، عجيب‌، خسيس‌. آمدند بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌ داره‌ مي‌افته‌ حضرت‌ خضر گفت‌ من‌ مي‌شم‌ بنا تو بشو عمله‌، كارگر. اين‌ ديوار را درستش‌ كنيم‌. ديگه‌ حوصلة‌ حضرت‌ موسي‌ را سر آورد. بابا آخه‌ تو خيال‌ كردي‌ مي‌توني‌ از اينها مزد بگيري‌ بري‌ نون‌ بخري‌ مثلا بخوري‌. گفت‌، من‌ يقينك‌. اينجا ديگه‌ از هم‌ جدا مي‌شيم‌. از هم‌ جدا مي‌شيم‌. ديدي‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر بكني‌! ببينيد اين‌ امتحان‌ چرا نگفت‌ خدا قصه‌ براي‌ من‌ بگه‌  كه‌، آخه‌ سابقها اون‌ وقتهايي‌ كه‌ برق‌ نبود شبهاي‌ زمستان‌ بلند مثل‌ اين‌ شبها خوب‌ سر شب‌ مي‌آمدند خونه‌ مغازه‌ها را مي‌بستند. برق‌ نبود. مي‌آمدند خونه‌ نهايت‌ نماز مغرب‌ و عشاء را كه‌ مي‌خوندند، شامشون‌ را مي‌خوردند چقدر طول‌ مي‌كشيد يك‌ ساعت‌. تازه‌ مي‌شه‌ ساعت‌ شش‌. مي‌خوان‌ بخوابند تا ساعت‌ پنج‌ صبح‌ چند ساعت‌ مي‌شه‌. يازده‌ ساعت‌. خوب‌ نمي‌شه‌ خوابيد. چكار كنند؟ كرسي‌ بود و بله‌ بعضيها مي‌ترسم‌ بگم‌ من‌ را پير معرفي‌ كردي‌ ما يادمونه‌ حالا شماها اگر بعضيهاتون‌ يادتون‌ نيست‌ ما يادمونه‌. سابقها كرسي‌ بود و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ چراغ‌ لامپايي‌ هم‌ روش‌ و بزرگتر خانه‌ هم‌، بچه‌ها هم‌ كه‌، اين‌ را بدونيد دور چراغ‌ جمع‌ مي‌شدند. يعني‌ اون‌ وقتها اينطوري‌ بود كه‌ برق‌ همه‌ جا نبود. يك‌ چراغ‌ لمپا كه‌ روي‌ كرسي‌ بود هم‌ سرما جمع‌ مي‌كرد دور كرسي‌، هم‌ هم‌ چراغ‌. خوب‌ نمي‌شد به‌ همديگه‌ نگاه‌ كنند كه‌. اون‌ بزرگتر اگر آدم‌ عاقلي‌ بود يك‌ قصه‌ هايي‌ براي‌ اينها مي‌گفت‌. خدا رحمت‌ كنه‌ پدرم‌ قصه‌هاي‌ قرآن‌ را اكثرا حفظ‌ كرده‌ بود براي‌ ما قصه‌هاي‌ قرآن‌ را مي‌گفت‌.

 اين‌ قصه‌هاي‌ رستم‌ و افراسياب‌ و ديو سفيد و خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ مسائلي‌ كه‌ تو شاهنامة‌ فردوسي‌ هست‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود قصه‌هايي‌ كه‌ در كتاب‌ مثنوي‌ هست‌ و جامع‌ التمثيل‌. جامع‌ التمثيل‌ را ديديد. قصه‌ هايي‌ از حيوانات‌ هست‌. مثلا يا مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ از همه‌ بالاتر يك‌ كتابي‌ به‌ نام‌ موش‌ و گربه‌ نوشته‌. موش‌ و گربه‌. موش‌ شده‌ سني‌ گربه‌ هم‌ شده‌ مسلمان‌ و بعكس‌. يكيشون‌ صوفي‌، يكيشون‌ مسلمان‌. بحثهاي‌ علمي‌ عجيبي‌ با هم‌ مي‌كنند. موش‌ و گربه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد موش‌ و گربة‌ عبيد زاكاني‌. كه‌ معروفه‌. حالا اشعارش‌ را شب‌ جمعه‌ نخونيم‌ بعضيهاش‌ يادمه‌ حفظ‌ كرده‌ بوديم‌ اون‌ وقتها. اينها را مي‌خودن‌ به‌ هر حال‌. نه‌ سينما بود نه‌ تلويزيون‌ بود، نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ديد و بازديد، شب‌ نمي‌شد اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ رفت‌. سگها بودند تو كوچه‌ و بازار. مجبور بودند دور كرسي‌ لمپا دور خدمت‌ شما عرض‌ شود دور اين‌ چراغ‌ نفتيه‌ بنشينند. خوابشون‌ هم‌ نمي‌برد. اون‌ وقت‌ اين‌ قصه‌ها گفته‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ اينطوري‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. يك‌ عده‌ جمع‌ كرده‌ باشند. شما بچة‌ سه‌ ساله‌ را خوابانديد يا نه‌؟ بچة‌ سه‌ ساله‌ اسمش‌ مثلا فرض‌ كنيد حسين‌، همين‌ كارهاي‌ خود بچه‌ را براي‌ خودش‌ قصه‌ بگيد اين‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. همة‌ كارها را مي‌كنيد اين‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. تا قصه‌هاي‌ نمي‌دونم‌ حسين‌ كرد و قصه‌هاي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود رستم‌ و افراسياي‌ و اينها. ايجوري‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ آقايون‌ خدادر قرآن‌ مي‌فرمايد ما كان‌ حديثا مضطرا. قصة‌ سرگرم‌ كننده‌ نيست‌. لقد كان‌ في‌ قصصهم‌ عبرت‌ اولي‌ الالباب‌. اين‌ همش‌ براي‌ اينه‌ كه‌ شماها ياد بگيريد و عبرت‌ بگيريد اگر صاحب‌ مغزيد. اولي‌ الالباب‌ يعني‌ صاحبان‌ مغز. صاحبان‌ فكر. اين‌ جوريه‌. و اين‌ قصه‌ از همان‌ قصه‌ هاست‌. قصة‌ دروغي‌ نيست‌. نمي‌دانم‌ چرا گفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. براي‌ اين‌ كه‌ در مقابل‌ معصوم‌ ما زود تسليم‌ بشيم‌ لااقل‌.

 لا اقل‌ در مقابل‌ معصوم‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا به‌ عصمتش‌ گواهي‌ داده‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا مسئوليت‌ بهش‌ داده‌ شما بايد يك‌ هميچين‌ حالي‌ داشته‌ باشيد. من‌ اينها را مي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اگر يك‌ روزي‌ حالا كاره‌ ديگه‌، كاره‌. اگر امام‌ عصر ارواحنا فدا در زمان‌ ما واقع‌ شدند يك‌ خرده‌ آماده‌ باشيم‌. روايت‌ داره‌ حضرت‌ ولي‌ عصر در عين‌ كه‌ ظهور مي‌كنند به‌ دوستان‌ نزديكشون‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌گن‌ كه‌ اينها تو مي‌خورند. يعني‌ با اون‌ مقايسهايي‌ كه‌ دارند تطبيق‌ نمي‌كنه‌. مي‌رن‌ تمام‌ عالم‌ را مي‌گردند الا يك‌ عدة‌ خاص‌ يعني‌ شماها انشاءالله‌ جزء اون‌ عدة‌ خاص‌ باشيد. عالم‌ را به‌ يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ مي‌گردند اين‌ قدر  طي‌ الارض‌ دارند. ضمنا امام‌ زمانه‌ غير از همين‌ حضرت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ نيست‌. بعد برمي‌ گردند قبول‌ مي‌كنند. يك‌ همچين‌ آمادگي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. بنده‌ باشه‌. اگر عصمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا اگر تعييد شد از جانب‌ پروردگار و گفته‌ شد كه‌ ايشان‌ معصوم‌ است‌. معصوم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ هر چه‌ بگه‌، تو سر و صورتش‌ را ببيني‌ يا نبيني‌. بايد بگي‌ چشم‌. كارهاي‌ سخت‌، كارهاي‌ سخت‌ اين‌ كه‌ بعضي‌ها مثال‌ مي‌زنند كه‌ اگر گفت‌ زنت‌ را بكش‌، بچه‌ات‌ را بكش‌، مي‌گي‌ چشم‌. يك‌ نمونه‌ در تاريخ‌ قرآن‌ نقل‌ مي‌كنه‌ از يك‌ چنين‌ چشم‌ گفتنهايي‌. حضرت‌ ابراهيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ پسرش‌ يك‌ سر سوزن‌ بدي‌ نداشت‌. يك‌ نقطة‌ ضعف‌ هم‌ نداشت‌. اسماعيله‌! پيغمبر خداست‌ حضرت‌ اسماعيل‌. معصومه‌. گفت‌ بچه‌ات‌ را ببر فردا در منا بكش‌. گفت‌ چشم‌.

 به‌ بچه‌ هم‌ كه‌ گفت‌، گفت‌ چشم‌. بنده‌ يعني‌، بنده‌ يعني‌ اين‌ كه‌ انسان‌ هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ بگه‌ چشم‌. خيلي‌ عجيبه‌. گفت‌ چشم‌. چه‌ جوري‌ گفت‌ چشم‌. گفت‌ يا اب‌ ان‌ لا تعمل‌ ستجد انشاء الله‌ من‌ الصابرين‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ اونچه‌ كه‌ خدا بهت‌ امر كرده‌. او نگفت‌ كه‌ خدا امر كرده‌، گفت‌ اني‌ ارا في‌ منا ليضبحك‌. من‌ ديدم‌ در خواب‌ كه‌ بايد تو را بكشم‌. چرا ايشان‌ اينجوري‌ جواب‌ داد. اين‌ را دقت‌ كرديد؟ ايني‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ گفت‌ يا اب‌ ان‌  تعمل‌، هر چي‌ خدا امر كنه‌، چون‌ مي‌دونست‌ يك‌ معصوم‌ خوابش‌، بيداريش‌، خواب‌ ديدنش‌، امر توي‌ خوابش‌، با امر توي‌ بيداريش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. افعل‌ ما تؤمر ستجدني‌ انشاء الله‌. دست‌ بچه‌ را گرفته‌ داره‌ مي‌بره‌ بكشه‌. اصلا هم‌ دلش‌ تكان‌ نمي‌خوره‌. اصلا تكان‌ نمي‌خوره‌. لرزش‌ پيدا نمي‌كنه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ چرا بهترين‌ پيغمبران‌ بعد از رسول‌ اكرم‌. بعد از پيغمبر اسلام‌ چرا بايد پيغمبر بهتر و بالاتر و وسيعتر و حتي‌ از به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ كه‌ لطبعني‌ ابراهيم‌ حنيفا. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ بود. براي‌ اين‌ كه‌ بنده‌ بود. صراط‌ مستقيم‌ نتيجه‌اش‌ بندگي‌ است‌. در ماشينهاي‌ تحت‌ تعليم‌ رانندگي‌ نشستيد تا حالا، همتون‌ اكثرا راننده‌ هستيد. اين‌ طرف‌ يك‌ نفر نشسته‌، اين‌ فرمان‌ را از دست‌ شما مي‌گيره‌. تا فرمان‌ بايد مي‌چرخونه‌ اين‌ يك‌ دستش‌ روي‌ فرمانه‌، يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ ترمز يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كلاجه‌. گاز نداره‌، و مي‌گه‌ گازش‌ با خودت‌. با احتياط‌ مي‌بردت‌. اين‌ قدر مي‌بردت‌ تا تو صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيري‌ دست‌ فرمانت‌ خوب‌ بشه‌. اشتباهي‌ نپيچي‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌. حواست‌ اگر هم‌ پرته‌ باز هم‌ درست‌ راه‌ بري‌. علائم‌ راهنمايي‌ هم‌ همه‌ را بلد باشي‌. امتحانت‌ مي‌كنند عين‌ اين‌ مسائل‌ تو كمالات‌ انسان‌ هست‌. استاد پهلوت‌ نشسته‌، استاد انبياء خداي‌ تعالي‌ و به‌ يك‌ معنا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ پهلو دستت‌ نشسته‌اند.

 استاد كل‌ طبق‌ روايات‌ متعددي‌، اول‌ چيزي‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرد كه‌ نور پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. نشسته‌ بود جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وارد شد، اين‌ خودش‌ را باخت‌، جبرئيل‌. خيلي‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ گفت‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاده‌ منه‌. اگر اين‌ نبود من‌ از بين‌ رفته‌ بودم‌ وقتي‌ كه‌ خدا من‌ را خلق‌ كرده‌ به‌ من‌ گفت‌ من‌ انت‌؟ گفتم‌ انا انا انت‌ انتم‌. من‌ منم‌، تو هم‌ تو. حضرت‌ علي‌ آمد گفت‌ اينجور نگو. ادب‌ داشته‌ باش‌، محضر خدا را بفهم‌. با كي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. اين‌ را به‌ شما مي‌گن‌ها. وقتي‌ تو نماز مي‌ايستيد هواستون‌ را جمع‌ باشه‌ با كي‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد! انت‌ رب‌ الجليل‌. تو پروردگار جليل‌ با جلالت‌، با عظمت‌، بزرگي‌. خالق‌ كل‌ و انا عبدك‌ جبرئيل‌. گفت‌ اين‌ را گفتم‌ و خدا من‌ را جبرئيل‌ نگه‌ داشت‌ والا از بين‌ مي‌برد. بله‌. انسان‌ بايد ادب‌ داشته‌ باشه‌. استاد پهلوي‌ انسان‌ بايد باشه‌. استاد همه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ السلامه‌. راه‌ اونها صراط‌ مستقيمه‌. و حضرت‌ ابراهيم‌ استادش‌ به‌ يك‌ معنا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ بود. و به‌ يك‌ معنا هم‌ خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار. در صراط‌ مستقيم‌. هيچ‌ چيز او را تكان‌ نمي‌ده‌، خيلي‌ عجيبه‌! يك‌ نفر نشسته‌ بود داشت‌ رانندگي‌ مي‌كرد يك‌ ترمزي‌ كرد ما سرمون‌ نزديك‌ بود بخوره‌، گفتيم‌ چي‌ شد؟ گفت‌ خيال‌ كردم‌ يك‌ آدمي‌ آمد جلوم‌. كسي‌ هم‌ نبود. اينجور چيزها ندارند انبياء. حضرت‌ ابراهيم‌ نمي‌گه‌ اين‌ بچه‌ را گفتند بكشم‌، اين‌ شيطون‌ باشه‌ شايد، خيالات‌ باشه‌، فكر باشه‌، نه‌ خدا. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ اي‌ شيطان‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌. كسي‌ كه‌، اين‌ آدم‌ گفته‌ شيطان‌، من‌ مريد توأم‌ هر چي‌ بگي‌ مي‌گم‌ چشم‌. اين‌ از روز اول‌ دين‌ شيطان‌ را قبول‌ كرده‌. ولايت‌ يعني‌ دوستش‌ هم‌ داري‌. مي‌گي‌ ما نه‌، شيطان‌ را دوست‌ نداريم‌. شما را به‌ خدا حالا شماها انشاء الله‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستيد من‌ به‌ شماها عرضي‌ ندارم‌. بيشتر حرف‌ شيطان‌ را گوش‌ مي‌ديد يا بيشتر حرف‌ خدا را؟ نه‌. حرف‌ شيطان‌ را. هر چي‌ مي‌گه‌ آخه‌ چرا اين‌ كار را كردي‌؟ دلم‌ مي‌خواست‌ شما مگر چكاره‌ايد. هي‌ دلم‌ مي‌خواست‌، دلم‌ مي‌خواست‌، دلش‌ هم‌ هر چه‌ شيطان‌ مي‌خواد، مي‌خواد. اينجوريه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. حضرت‌ فرمود هر يك‌ از انبياء را كه‌ مي‌خواييد نام‌ ببريد بگيد كه‌ علي‌ نبينا و آله‌ عليه‌ السلام‌. يعين‌ مي‌گيد حضرت‌ موسي‌، بگيد علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. يعني‌ اول‌ بر پيغمبر خودمون‌ سلام‌ بعد بر آلش‌ بعد بر اين‌ پيغمبر. حضرت‌ ابراهيم‌ را بگيد عليه‌ السلام‌. اول‌ خودش‌ را سلام‌ كنيد. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌، شيعة‌ علي‌ تو صراط‌ مستقيمه‌. شيعة‌ علي‌ پاش‌ را مي‌گذاره‌ جاي‌ پاي‌ پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌.

 شما كه‌ تشييع‌ جنازه‌ مي‌كنيد پشت‌ سر جنازه‌ حركت‌ مي‌كنيد اگر شما از اين‌ خيابان‌ بريد، جنازه‌ از اون‌ خيابان‌ شما تشييع‌ جنازه‌ كرديد؟ تشييع‌ از همين‌ حركت‌ پشت‌ سر يك‌ كسي‌ است‌. اين‌ را مي‌گن‌ تشييع‌، تشيع‌، شيعه‌ اينهاست‌. شيعة‌ علي‌ است‌. چون‌ شيعة‌ علي‌ است‌ بگيد موسي‌ عليه‌ السلام‌ نگيد كه‌ علي‌ نبينا، اول‌ پيغمبر را نگيد بعد آلش‌ را. كجا شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ ابراهيم‌ تو قرآنه‌. اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌ و ان‌ من‌ شيعة‌ لابراهيم‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. وقتي‌ كه‌ با دل‌ سالم‌، بياييد دلهامون‌ را سالم‌ كنيم‌، قلبمون‌ را سالم‌ كنيم‌. آقا قلب‌ سالم‌ بودن‌ با عمل‌ سالم‌ بودن‌ فرق‌ مي‌كنه‌. هر چي‌ مي‌گيم‌ بعضيها نمي‌فهمند، نمي‌خوان‌ بفهمند. با اين‌ كه‌ اولي‌ الاباب‌ نيستند، صاحب‌ مغز نيستند. مي‌گن‌ واجبات‌ را انجام‌ بده‌،محرمات‌ را ترك‌ كن‌ تا تزكية‌ نفس‌ كردي‌. يك‌ كسي‌ همين‌ امروز به‌ من‌ تلفن‌ مي‌زد مي‌گفت‌ آقا چند ساله‌ من‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كنم‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌، هيچ‌ فرقي‌ نكردم‌. بهش‌ گفتم‌ شما بايد راه‌ را بلد باشي‌ كه‌، گفتش‌ كه‌ همة‌ واجبات‌ را انجام‌ مي‌دم‌ همة‌ محرمات‌ را هم‌ ترك‌  كردم‌. خوب‌ اين‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌. اين‌ تزكية‌ عمله‌. عملت‌ را پاك‌ كردي‌، بارك‌ الله‌. مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما همين‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ مي‌ايستند تمام‌ مي‌شه‌. قلبت‌ را پاك‌ كن‌. اذ جاء ربه‌ بقلبه‌ سليم‌. وقتي‌ كه‌ آمد به‌ درگاه‌ پروردگارش‌ رفته‌ خودش‌ را آمادة‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌، رياضتها هم‌ كشيده‌، مبارزاتي‌ كرده‌ من‌ اگر بخوام‌ با شرح‌ حالات‌ حضرت‌ ابراهيم‌ براتون‌ شرح‌ كمالات‌ را عرض‌ كنم‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را عرض‌ كنم‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد، عجب‌ تطبيق‌ كرده‌. يك‌ مدتي‌ در زير نظر اين‌ كفار حالت‌ استقامت‌ عجيبي‌. پدرش‌ يا عموش‌، طبق‌ روايات‌ عموش‌، آذره‌. اين‌ آقا بت‌ تراشه‌. اين‌ هم‌ بچه‌ است‌ هنوز در سنين‌ خردسالي‌ است‌. اما بايد در استقامت‌ كار بكنه‌. بچه‌ است‌ مي‌گه‌ اين‌ بتها را ببر سر بازار بفروشي‌. اينها را هم‌ بايد احترام‌ كني‌. بت‌ خداست‌. بايد احترام‌ كنه‌. اينها را نخ‌ مي‌بست‌، مي‌كشيد توي‌ كوچه‌. اين‌ خداهاي‌ بخريد. نه‌ عبرت‌ دارند، نه‌ غيرت‌ دارند نه‌ كاري‌ مي‌تونند بكنند بياييد از من‌ بخريد.

 آمدند به‌ آذر گفتند كه‌ آقا اين‌ بچه‌ احترام‌ و آبروي‌ خدا را برده‌. هي‌ متلك‌ مي‌گفت‌، هي‌ صحبت‌ مي‌كرد. يك‌ روز هم‌ كه‌ شهر خلوت‌ شد همه‌ رفتند، گفت‌ حالا روز منه‌. يك‌ تبري‌ برداشت‌ آورد توي‌ بت‌ خانه‌. شماها اكثرتون‌ بت‌ خونه‌ نديديد، نمي‌دونيد. من‌ يك‌ بت‌ خانه‌اي‌ رفتم‌ ديدم‌ در بنارس‌. بيست‌ و دو تا گنبد طلا را روي‌ اون‌ بت‌ خانه‌ها گذاشته‌ بودند. ما يك‌ گنبد طلا بلا تشبيه‌، چيز كرديم‌ بعضي‌ وهابيها مي‌گند آقا اين‌ طلاها را بدهيد به‌ فقرا بخورند. من‌ به‌ يك‌ وهابي‌ گفتم‌ كه‌ اگر اين‌ روح‌ مردم‌، روح‌ ما، روح‌ من‌ و شما، اگر به‌ اندازة‌ سر سوزنش‌، اينها را روي‌ هم‌ بگذارند بخواهند گنبد درست‌ كنند ماها همه‌امون‌ حاضريم‌ كه‌ با روحمون‌ يك‌ همچين‌ گنبدي‌ بسازيم‌. اينقدر دوست‌ داريم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ را. ما گرسنگي‌ مي‌كشيم‌، از گرسنگي‌ حاضريم‌ بميريم‌، گنبد حضرت‌ رضا طلا باشه‌. واقع‌ هم‌ همينطوره‌. بيست‌ و دو تا گنبد طلا در يك‌ محل‌. زير هر گنبد چند تا بت‌ به‌ شكلهاي‌ مختلف‌. يك‌ همچين‌ جائي‌ بدهند به‌ دست‌ شما، يك‌ تبر هم‌ بدهند، كسي‌ هم‌ نباشه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ همه‌ را شكست‌. ببينيد مقاومت‌. اظهار قدرت‌، استقامت‌. يك‌ تنه‌ در مقابل‌ تمام‌ مردم‌. آمد اين‌ كار را كرد. اهلش‌ هم‌ مي‌دونند يعني‌ چي‌؟ من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گويم‌. اين‌ كار را كرد و تبر را گذاشت‌ بر روي‌ دوش‌ بت‌ بزرگ‌. گفت‌ بگذار به‌ گردن‌ خودشون‌ بيندازيم‌. بعد آمدند ديدند همة‌ بتها شكسته‌ شده‌. گفتند يك‌ پسري‌ اينجاها بود شلوغ‌ ميكرد. آوردند حضرت‌ ابراهيم‌. گفتند اسمت‌ چيه‌؟ گفت‌ ابراهيم‌. گفتند تو شبيخون‌ زدي‌ به‌ بتخانه‌؟ گفت‌ كه‌ از اين‌ اربابتون‌ كه‌ سالمه‌، از اين‌ بپرسيد. كي‌ آمده‌ اين‌ كار را كرده‌. اگر حرف‌ ميتونه‌ بزنه‌ بپرسيد. اگر حرف‌ نميتونه‌ بزنه‌، چي‌ ميگيد شماها؟! از اين‌ بپرسيد. گفت‌ سألوه‌ كبيرهم‌. او كرده‌. اگر كسي‌ ميزد اول‌ او را بايد ميزد. فهميدند خوب‌ معلومه‌ كه‌ كي‌ كرده‌. اينها ميدونند بتشون‌ اينقدر غيرت‌ نداره‌ كه‌ مثلا بقيه‌ را بزنه‌ و بكشه‌ و اينها. محاكمه‌اش‌ كردند و محاكمة‌ صحرائي‌ و سخت‌. گفتند بسوزانيد ابراهيم‌ را و انصروا آلهتكم‌. خداهايتون‌ را ياري‌ كنيد. به‌ شما مي‌گويند امام‌ زمانتون‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ امروز روزيست‌ كه‌ بايد امام‌ زمانتون‌ را ياري‌ كنيد. اين‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ را. ولي‌ اينجا شيطان‌ نميگذاره‌ كه‌ ياريش‌ كنيم‌. اما آنها خداهايشون‌ را ياري‌ كردند. يك‌ آتشي‌ درست‌ كردند كه‌ از مهدان‌ دان‌، حالا خصوصياتش‌ بمونه‌، نميشه‌ انسان‌ جلو بره‌. چون‌ اگر ميشد حضرت‌ ابراهيم‌ را مي‌آوردند هولش‌ مي‌دادند مي‌انداختندش‌ توي‌ آتيش‌. نميشه‌ جلو رفت‌. آتش‌ خيلي‌ قويه‌. خيلي‌ قدرت‌ داره‌. چيكار كنيم‌؟ حالا چه‌ جوري‌ اين‌ را بيندازيم‌ وسط‌ آتشها. منجنيق‌ درست‌ كنيد. شيطان‌ گفت‌ منهم‌ يادتون‌ مي‌دهم‌. شيطان‌ گاهي‌ آقايون‌ مجسم‌ ميشه‌. شما همه‌اش‌ خيال‌ مي‌كنيد ملائكه‌ مجسم‌ ميشه‌، ارواح‌ مجسم‌ مي‌شوند. شيطان‌ خيلي‌ مجسم‌ ميشه‌، زيادتر از آنهايي‌ ديگه‌. و زياد هم‌ مي‌آيد خدمت‌ شما شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بخصوص‌. خيلي‌ مزاحم‌ ميشه‌. يك‌ دفعه‌ ميبينيد يك‌ كسي‌ شيطان‌ شده‌ كه‌ گاهي‌ حلول‌ ميكنه‌ در بدن‌ افراد و آنها مي‌شوند مظهر شيطان‌. گاهي‌ خودش‌ اصلا مجسم‌ ميشه‌. قيافه‌اش‌ فرقي‌ با بقيه‌ رفقا نميكنه‌ها. شما فكر نكنيد ما شيطان‌ را مي‌دانيم‌. چشمهايش‌ سه‌ گوشه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود سم‌ داره‌، از اين‌ حرفها، نه‌. شكل‌ رفيقت‌. يا مي‌آيد توي‌ بدن‌ زنت‌، يا زنها بدونند، مي‌آيد توي‌ بدن‌ شوهرت‌ وارد ميشه‌. آن‌ وقتي‌ كه‌ شوهرت‌ بي‌ جهت‌ عصباني‌ شده‌ بدون‌ شيطان‌ توي‌ بدنشه‌. برو يك‌ خورده‌اي‌ كنار، وسط‌ را گرم‌ كن‌ تا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. يا اگر ديدي‌ زنت‌ زياد غيبت‌ ميكنه‌، حرف‌ بد ميزنه‌، ناراحتي‌ ايجاد ميكنه‌؛ بدون‌ شيطان‌ رفته‌ توي‌ بدنش‌. چون‌ اين‌ را قرآن‌ ميگه‌، از مجراي‌ بول‌ وارد ميشه‌ شيطان‌. كجاي‌ بدنتون‌ هست‌ كه‌ خون‌ نداشته‌ باشه‌؟ هر كجا خون‌ هست‌ شيطان‌ هم‌ همانجاها وارد ميشه‌. قلب‌ انسان‌ را تحت‌ تسخير خودش‌ قرار ميده‌. آدم‌ بعدش‌ پشيمون‌ ميشه‌، اين‌ كار من‌ نبود. من‌ چه‌ جور اين‌ كار را كردم‌! چرا با زنم‌ اينجور دعوا كردم‌؟ چرا بچه‌ها را ناراحت‌ كردم‌. اينها با ناراحتي‌ خوابيدند، شام‌ نخوردند. آخه‌ اين‌ چه‌ وضعشه‌. يك‌ دفعه‌ ميگي‌ بر شيطون‌ لعنت‌، خودت‌ هم‌ درست‌ ميگي‌. اما خواهشا ديگه‌ راهش‌ نديد توي‌ بدنت‌. راهش‌ نده‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را كه‌ مي‌خواهند بيندازندش‌ توي‌ آتش‌. شيطان‌ آمد، رسما شد يك‌ پيرمردي‌. جريان‌ بعد از وفات‌ پيغمبر، در خلافت‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌، داره‌ كه‌ شيطان‌ بصورت‌ پيرمردي‌، اينها رواياته‌ها، بصورت‌ پيرمردي‌ آمد و تشويق‌ كرد مردم‌ را به‌ اين‌ كارها. شيطون‌، يك‌ پيرمردي‌ داره‌ از دور مي‌آيد. اونهم‌ بلده‌ اين‌ حقه‌بازيها را، اين‌ اشك‌ از چشمش‌ داره‌ مي‌آيد، عصا ميزنه‌، مردم‌ من‌ به‌ شما نصيحت‌ مي‌كنم‌، اين‌ پيرمرد خوبه‌ براي‌ خلافت‌. بيائيد من‌ با تو مصافحه‌ بكنم‌، شما نشوند جاي‌ پيغمبر. وقتي‌ هم‌ كه‌ (نامفهوم‌) كيه‌ كه‌ خوبه‌. مردم‌ هم‌ كه‌ قيافه‌ را ديدند. نه‌ قيافه‌ گولتون‌ بزنه‌، نه‌ اشك‌ چشم‌ گولتون‌ بزنه‌. عمل‌، رحمانيت‌، قلب‌ سليم‌، بايد شما تحت‌ تأثيرش‌ قرار بگيريد. شيطان‌ آمد منجنيق‌ را به‌ اينها ياد داد. خود اين‌ جرثقيل‌، خوب‌ آنوقتها آن‌ مسائل‌ نبود. توي‌ ريسمان‌ و اينها ميگذاشتند، با يك‌ چوبي‌، چيزي‌ پرتابش‌ مي‌كردند. پرتاب‌ كردند وسط‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آتش‌. پرتاب‌ شده‌ از بالا داره‌ مي‌آيد توي‌ آتش‌! استقامت‌ را ببينيد. باور كنيد حضرت‌ ابراهيم‌ خودش‌ را نباخت‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ خودش‌ را مي‌بازه‌ها، نمي‌فهمه‌ چي‌ بگه‌. حواسش‌ پرت‌ ميشه‌. نباخت‌ خودش‌ را. من‌ كجا، آتشي‌ است‌ كه‌ هر لحظه‌ اين‌ را زيادش‌ ميكنه‌. نباخت‌. تا اين‌ آخر آخرها در مقام‌ توحيد داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. اينها را خدا در قرآن‌ ميگه‌ كه‌ ما ياد بگيريم‌. خدا نمي‌خواهد قصه‌ بگه‌ سرمون‌ را گرم‌ بكنه‌. نباخت‌ خودش‌ را. چه‌ كرد؟ جبرئيل‌ آمده‌ ميگه‌ عزيزم‌ مي‌خواهي‌ كمكت‌ كنم‌؟ مي‌خواهي‌؟ نه‌. براي‌ اينكه‌ اگر محبوبم‌ بخواهد كه‌ من‌ بيفتم‌ توي‌ آتش‌، مي‌افتم‌. تو زخم‌ زني‌ به‌ كه‌ ديگري‌ مرحم‌، تو زهر دهي‌ به‌ كه‌ ديگري‌ ترياك‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. بعله‌. اينكه‌ مي‌تونه‌ كاري‌ بكنه‌ و اگر لازم‌ باشه‌ كاري‌ ميكنه‌، مي‌بينه‌ مرا. ماشاء الله‌. مي‌تونيد همچين‌ استقامتي‌ را تمرين‌ كنيد؟ آمد وارد آتش‌ شد. خداي‌ تعالي‌ فرمود يا نار كوني‌ بردا و سلاما علي‌ ابراهيم‌. اين‌ آتش‌، سلامت‌، سرد نه‌ سلامت‌. كه‌ امام‌ مي‌فرمايد اگر سرد بود، از سرما يخ‌ ميكرد. بردا و سلاما. حضرت‌ ابراهيم‌ نشست‌، دوروبرش‌ آتش‌ نيست‌، گله‌. آتش‌ كاري‌ نميكنه‌. خدا ميدونه‌ آقايون‌ من‌ ديدم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ كه‌ با گفتن‌ يا حسين‌، شيعيان‌ پاشون‌ را گذاشتند توي‌ آتش‌. به‌ خود حسين‌ قسم‌ اگر شما اين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ آنها توي‌ آتش‌ بودند، اگر آهن‌ را مي‌گذاشتيد سرخ‌ ميشد. و من‌ فردا پاي‌ آنها را ديدم‌. موهاي‌ پشت‌ پايشون‌ نسوخته‌ بود. يا نار، اينها براي‌ ما درس‌ است‌.

 در سامراء بوديم‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌. يكي‌ از اين‌ سيدهاي‌ سني‌، سيد نيستند، اينها عمامه‌ ندارند از آن‌ وقتي‌ كه‌ عمامه‌ ميگذاره‌ روي‌ سرش‌ ميشه‌ سيد. از اينها به‌ يكي‌ از اينها گفته‌ بود اي‌ ناصبي‌. گفته‌ بود من‌ ناصبيم‌؟! سماور اين‌ مغازة‌ باصطلاح‌ قهوه‌ خانه‌ را داشت‌ قل‌ قل‌ مي‌جوشيد. اين‌ دستش‌ را كرد توي‌ اين‌ سماور، هي‌ پيچاند. آورد هيچ‌ قرمز هم‌ نشده‌ بود. گفت‌ توبه‌ ميكنم‌. تو راست‌ ميگي‌. البته‌ اينها دليل‌ بر چيزي‌ نيست‌ها. اينها ضرورت‌ نباشه‌. اما آتش‌ بر ابراهيم‌ و شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ حرامه‌. حرامه‌. ما شيعه‌، يك‌ چيزي‌ ببينيد حرام‌ هست‌ يا نيست‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ پائين‌. مردم‌ دارند نگاه‌ مي‌كنند. اصلا به‌ فكر اين‌ نيست‌ كه‌ اين‌ نسوخته‌ نيست‌. ديدند آن‌ وسط‌ نشسته‌، راحت‌. ابراهيم‌ جمال‌ مي‌آيد خدمت‌ امام‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. اين‌ همشهريمون‌ ميگه‌ كه‌، به‌ موسي‌ ابن‌ جعفر، كه‌ آقا شما بيخود اينجا مانده‌ايد. در ايران‌، خراسان‌ يك‌ شيعيان‌ خوبي‌ داريد، اينقدر دوستتون‌ دارند. اگر بيائيد همه‌ دوروبرتون‌ را مي‌گيرند و هارون‌ الرشيد بالاخره‌ سرنگون‌ مي‌كنند. در همين‌ بين‌ ابراهيم‌ جمال‌ داره‌ ميگه‌، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ اين‌ تنور، تنور هم‌ داره‌ ميسوزه‌ها، آتش‌ شما شايد بعضي‌هايتون‌ تنور نديده‌ باشيد. اول‌ هيزم‌ مي‌ريزند خوب‌ ميسوزه‌ كه‌ ديوارة‌ تنور سفيد بشه‌. داره‌ ميسوزه‌. فرمودند كه‌ اي‌ ابراهيم‌ برو توي‌ اين‌ تنور. اينهم‌ گفت‌ چشم‌ قربان‌. چيكار كردم‌ هم‌ نگفت‌. آخه‌ من‌ چيكار كردم‌، چرا من‌ بروم‌، من‌ چه‌ گناهي‌، چه‌ تقصيري‌… چشم‌. از خودش‌ مطمئنه‌. رفت‌. رفت‌ توي‌ تنور. حضرت‌ فرمودند كه‌ خوب‌ ديگه‌ چه‌ خبر؟!… (انتهاي‌ نوار نامفهوم‌ است‌)

۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – قضيه‌ فدك‌، بحث‌ تعهد

 قضيه‌ فدك‌، بحث‌ تعهد 5 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. اين‌ شبها كه‌ عزاي‌ بزرگ‌ بانوي‌ عالم‌ بشريت‌ حضرت‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها بود، مطالبي‌ به‌ مناسبت‌ ايام‌ و اين‌ آية‌ شريفه‌ عرض‌ شد و امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌، كه‌ اميدواريم‌ انشاء الله‌ مرضي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار واقع‌ گردد يك‌ مطالبي‌ دربارة‌ همين‌ آيه‌ باقي‌ مانده‌ كه‌ بطور مختصر خدمت‌ عزيزانم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. دربارة‌ اين‌ آيه‌ شريفه‌ دارد كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ خيبر را فتح‌ كردند يك‌ اراضي‌ كه‌ از نظر احكام‌ اسلام‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بود بنام‌ فدك‌ نصيب‌ شخص‌ پيغمبر اكرم‌ شد. حالا در اينكه‌ چطوري‌ فدك‌ مخصوص‌ پيغمبر شد، اين‌ بحث‌ فقهي‌ دارد كه‌ اينجا نه‌ موقعيتي‌ براي‌ بحثش‌ هست‌ و هم‌ مفصله‌. بالاخره‌ از نظر حكم‌ اسلام‌ تعلق‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گرفت‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تنها فرزندشون‌ بخشيدند. ولي‌ در اختيار پيغمبر اكرم‌ بود. يعني‌ اينطور نبود كه‌ بين‌ پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها فرقي‌ باشد تا بگيم‌ در اختيار فاطمه‌ نبود، در اختيار پيغمبر بود. تا آنكه‌ ايشان‌ رحلت‌ كردند. رسول‌ اكرم‌ از دار دنيا رفت‌. در آن‌ اواخر عمر شريفشون‌ بخاطر اينكه‌ مبادا مردم‌ فكر بكنند كه‌ فدك‌ هنوز متعلق‌ به‌ پيغمبر اكرمه‌، اين‌ آيه‌ نازل‌ شد كه‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. به‌ ذوي‌ القربي‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ مخصوصا فاطمة‌ زهراست‌. حقش‌ را بهش‌ بده‌. يعني‌ در اختيارش‌ بگذار. طبعا يك‌ محلي‌ كه‌ اينطوري‌ كه‌ از احاديث‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشود و از تاريخ‌ و حدود فدك‌ برمي‌آد، فدك‌ هم‌ مزارع‌ بسيار بزرگي‌ بوده‌، باغات‌ بسيار وسيعي‌ داشته‌ و هم‌ قريه‌اي‌ متعلق‌ به‌ اين‌ فدك‌ بوده‌ يعني‌ جمعيتي‌ در همون‌ فدك‌ از كارمندان‌ و كارگران‌ زندگي‌ مي‌كردند كه‌ طبعا ساختمانهايي‌ هم‌ بوده‌ و جايي‌ بوده‌ است‌ كه‌ در آمد فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌. حالا چرا پيغمبر اكرم‌ اين‌ مال‌ زياد را، اين‌ ثروت‌ زياد را به‌ فاطمة‌ زهرا صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ بخشيد، بخاطر اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ ديده‌ بود كه‌ خديجة‌ كبري‌ بوسيلة‌ مالش‌ چطور توانست‌ مردم‌ را به‌ اسلام‌ جذب‌ كند. شما اگر بخواهيد يك‌ بچه‌اي‌ را بهش‌ يك‌ ادبي‌ را تعليم‌ بدهيد بايد يك‌ مقدار شكلات‌ توي‌ جيبتون‌ بگذاريد و با شكلات‌ جذبش‌ بكنيد، محبت‌ خودتون‌ را در دلش‌ بوجود بياريد و بعد حرفتون‌ را به‌ او بزنيد. مردم‌ بزرگسال‌ هم‌ طبعا اين‌ حالت‌ در دلشون‌ هست‌. اگر پولشون‌ داديد، چيزي‌ بهشون‌ داديد، وضع‌ فقر و ماديشون‌ رسيدگي‌ كرديد اينها جذب‌ مي‌شوند و از طرفي‌ خود پيغمبر يا وصي‌ پيغمبر براي‌ مردم‌ كوتاه‌ نظر صلاح‌ نيست‌ كه‌ داراي‌ ثروت‌ باشه‌. چون‌ نمي‌فهمند كه‌ او اين‌ ثروت‌ را براي‌ خودش‌ و رفاه‌ حال‌ خودش‌ نمي‌خواد. مي‌خواد درآمدي‌ داشته‌ باشه‌ همانطوري‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زماني‌ كه‌ خانه‌ نشين‌ بودند، باغاتي‌ را بوجود مي‌آوردند مي‌فروختند و درآمدشون‌ را به‌ فقرا مي‌دادند و دستشون‌ از اين‌ جهت‌ باز بود. اما اگر پيغمبر يا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا هر يك‌ از ائمه‌ بخوان‌ در زمان‌ زمامداريشون‌ داراي‌ اين‌ ثروت‌ باشند، اولا ممكنه‌ نرسند به‌ باغداري‌ يعني‌ اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌خواست‌ زمامدار باشد، خليفه‌ باشد، طبعا نمي‌توانست‌ يك‌ نخلستان‌ خرماي‌ هزار درختي‌، كه‌ شايد چند هكتار زمين‌ را زير پوشش‌ قرار داده‌ داشته‌ باشد و نمي‌تونست‌ اينها را به‌ مصرف‌ فقرا يا امور خيريه‌ برساند. چون‌ كار داشت‌ گرفتاري‌ داشت‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بعد از ظهري‌ بود، عرق‌ ريزان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ مي‌رفت‌. يك‌ يهودي‌ رسيد بهش‌ اعتراض‌ كرد كه‌ تو يك‌ خورده‌اي‌ محبت‌ دنيات‌ را كم‌ كن‌. به‌ امام‌ صادق‌ گفت‌.

 يا ديدند لباس‌ خوبي‌ امام‌ صادق‌ پوشيده‌. آن‌ شخص‌ آمد آن‌ درويش‌ آمد گفت‌ كه‌ شما پسر پيغمبري‌، با اين‌ تشريفات‌. حضرت‌ فرمود من‌ اين‌ لباس‌ را براي‌ مردم‌ پوشيدم‌، اما آن‌ لباسي‌ كه‌ براي‌ خودم‌ پوشيدم‌ اين‌ زيره‌. اما تو بيا جلو. لباس‌ رويش‌ را كند. گفت‌ اين‌ را تو زاهد ظاهر نما، براي‌ مردم‌ پوشيدي‌ كه‌ بگند لباست‌ كهنه‌ است‌ اين‌ لباس‌ حرير بدن‌ نواز را براي‌ خودت‌ پوشيدي‌.

 افرادي‌ كه‌ زمامدارند يك‌ حساب‌ ديگري‌ دارند. علي‌ بن‌ ابيطاب‌ مي‌فرمايد در نهج‌ البلاغه‌ كه‌ اگر من‌ نان‌ گندم‌ بخورم‌ ممكن‌ است‌ در آن‌ حكومتي‌ كه‌ من‌ بر آن‌ باصطلاح‌ جمعيت‌ حكومت‌ مي‌كنم‌، كسي‌ وجود داشته‌ باشه‌ كه‌ نان‌ گندم‌ گيرش‌ نياد و نان‌ جو بخوره‌ و غبطه‌ به‌ حال‌ من‌ بخوره‌ و بگويد اي‌ كاش‌ منهم‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودم‌. و الا اگر من‌ بخوام‌ بهترين‌ غذاها را بخورم‌ مي‌تونم‌.

 اين‌ چند جمله‌ را من‌ به‌ خاطر يك‌ مسئله‌ گفتم‌. و الا بحثم‌ توي‌ اين‌ جملات‌ نيست‌. به‌ خاطر اينكه‌ اگر شخصي‌ زمامدار شد توقع‌ ديگري‌ مردم‌ از او دارند. و غبطه‌ مي‌خورند و ممكن‌ است‌ به‌ آن‌ راه‌ و روشي‌ كه‌ او القاء كرده‌ يا عنوان‌ كرده‌، مردم‌ بدبين‌ بشوند. لذا خداي‌ تعالي‌ ثروت‌ را مستقيما به‌ پيغمبر اكرم‌ نداده‌. به‌ خديجه‌ داده‌ كه‌ هم‌ خرج‌ كند پيغمبر اكرم‌ و هم‌ مال‌ او نباشد. هم‌ مردم‌ را جذب‌ كند هم‌ بدنامي‌ نداشته‌ باشد. اين‌ كار وسيله‌اي‌ شد كه‌ مردم‌ جزيرة‌ العرب‌ لا اقل‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گرايش‌ پيدا كردند و از همين‌ راه‌ حالا تجربه‌ كه‌ غلطه‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كنيم‌ ولي‌ يك‌ حقيقتي‌ است‌. خواست‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نقش‌ خديجة‌ كبري‌ را داشته‌ باشد و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نقش‌ خود پيغمبر اكرم‌ را. لذا فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بخشيد. فاطمه‌ هم‌ آن‌ فاطمه‌اي‌ است‌ كه‌ پرده‌اي‌ كه‌ در خانه‌اش‌ ميزنه‌ و متوجه‌ ميشود كه‌ پيغمبر اكرم‌ دوست‌ ندارد دخترش‌ پرده‌ در خانه‌اش‌ باشد، پرده‌ را مي‌پيچد تقديم‌ پدر ميكند پدرش‌ هم‌ ميگويد فداها ابوها. يك‌ سر سوزن‌ دلبستگي‌ به‌ مال‌ دنيا ندارد. پس‌ همة‌ اموال‌ فاطمة‌ زهرا در راه‌ خدا قرار ميگيرد.

 بنابراين‌ علت‌ اينكه‌ فدك‌ با آن‌ عظمت‌ كه‌ عايدات‌ زيادي‌ داشته‌، درآمد فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌، كارگرهاي‌ زيادي‌ در اين‌ مزرعه‌ و در اين‌ باغات‌ كار مي‌كردند. اين‌ فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا بخشيد و رسما وقتي‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ نازل‌ شد كه‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌ رسما به‌ مردم‌ هم‌ فهموند كه‌ اين‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. ملك‌ فاطمه‌ است‌. هيچ‌ كس‌ حق‌ ندارد اين‌ ملك‌ را از او بگيرد. در مسجد وقتي‌ فاطمة‌ زهرا با ابي‌ بكر بحث‌ مي‌كند، ابي‌ بكر متوسل‌ به‌ يك‌ روايت‌ كه‌ البته‌ مضمونش‌ در روايات‌ شيعه‌ هم‌ هست‌ ولي‌ آن‌ يك‌ نظر ديگري‌ داشت‌ از جعل‌ اين‌ روايت‌. كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا عرض‌ كرد كه‌ من‌ از پيغمبر اكرم‌ شنيدم‌ كه‌ نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌. ما تركناه‌ صدقه‌. اين‌ روايت‌ با آن‌ روايتي‌ كه‌ در كتاب‌ معالم‌ با سند نسبتا خوب‌ نقل‌ شده‌ كه‌ فرموده‌ است‌ نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌، فرقي‌ دارد. در پايان‌ اين‌ روايت‌ ابي‌ بكر ميگه‌ كه‌ هر چه‌ ما از قول‌ پيغمبر، هر چه‌ ما مي‌گذاريم‌ صدقه‌ است‌. يعني‌ اموالمون‌ همه‌اش‌ را بايد در راه‌ خدا به‌ مردم‌ داد. در آن‌ روايت‌ كه‌ در كتاب‌ شيعه‌ و در كتب‌ شيعه‌ است‌، به‌ اين‌ مضمون‌ فرموده‌ كه‌ هر چه‌ انبياء و اولياء اموالي‌ نمي‌گذارند بلكه‌ آنچه‌ كه‌ مردم‌ بايد ازش‌ استفاده‌ بكنند و بجا مي‌گذارند در بين‌ مردم‌، علم‌ و حكمت‌ و معارفه‌. يك‌ چنين‌ فرقي‌ داره‌. او رفته‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ مادي‌ اين‌ رفته‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ علمي‌. اگر هم‌ اموالي‌ باقي‌ بگذارند آن‌ اموالشون‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد. نه‌ اينكه‌ اصلا مالي‌ روي‌ زمين‌ نمي‌گذارند. لذا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وقتي‌ كه‌ ديد از اين‌ روايت‌ كه‌ صدرش‌ شايد درست‌ باشه‌ و ذيالش‌ يك‌ چيزي‌ چسبوده‌ بهش‌ كه‌ اموال‌ فاطمه‌ را بگيرد، بلكه‌ او نظر داشت‌ حتي‌ خانه‌اي‌ را كه‌ فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تويش‌ مي‌نشينند آنها را هم‌ بگيره‌. حتي‌ هر چه‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ بگيره‌. نرفته‌ روي‌ فدك‌. بعضي‌ فكر كردند كه‌ منظور ابي‌ بكر فدك‌ بود. نه‌. تمام‌ ارث‌ پيغمبر را مي‌خواست‌ بگيره‌ و فاطمة‌ زهرا هم‌ چون‌ بعضي‌ اشكال‌ مي‌كنند كه‌ اگر فدك‌ مال‌ فاطمه‌ بود چرا دربارة‌ ارث‌، ارث‌ فدك‌ اگر ما گفتيم‌ كه‌ بحثشون‌ دربارة‌ فدك‌ بوده‌ با ابي‌ بكر، خوب‌ اين‌ اشكال‌ پيش‌ مي‌آد كه‌ فدك‌ اينجوري‌ كه‌ شما ميگيد از اين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ ارث‌ نبوده‌. ملك‌ فاطمه‌ بوده‌. چرا فاطمه‌ اين‌ را نفرمود؟ ما عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ او تنها نمي‌خواست‌ فدك‌ را از فاطمه‌ بگيره‌. مي‌خواست‌ تمام‌ اموال‌ پيغمبر را از تنها وارث‌ پيغمبر بگيره‌. لذا مطلب‌ رفته‌ روي‌ ارث‌. مسئلة‌ فدك‌ اصلا جدا بوده‌، همة‌ مسلمانها مي‌دونستند كه‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. لذا وقتي‌ كه‌ هجوم‌ آورد مصادره‌اش‌ كرد اموال‌ پيغمبر اكرم‌ را و اين‌ چيزي‌ كه‌ مخصوص‌ فاطمه‌ بودت‌، ملك‌ فاطمه‌ بود، اين‌ را هم‌ گرفت‌ و اين‌ مهمه‌.

 لذا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ميگه‌ كه‌ اترث‌ اباك‌ و لا ارث‌ ابي‌. تو از بابات‌ ارث‌ مي‌بري‌ ولي‌ من‌ از پدرم‌ ارث‌ نمي‌برم‌؟ وقتي‌ كه‌ اين‌ روايت‌ را ميخونه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌، حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نمي‌فرمايد اين‌ روايت‌ درست‌ نيست‌. ميگه‌ منظور پيغمبر چيز ديگري‌ بوده‌. يعني‌ شما انتظار اينكه‌ ما مالي‌ را به‌ ارث‌ بگذاريم‌ براي‌ شما مردم‌، نيستيم‌. اگر چيزي‌ مي‌گذاريم‌ در بين‌ شما علم‌ است‌، حكمت‌ است‌، معارف‌ است‌ اينهاست‌. اينها به‌ حساب‌ نمي‌آد.

 يك‌ عالم‌ بزرگ‌ از دار دنيا رفته‌ مثلا فرض‌ كنيد. هيچوقت‌ نمي‌پرسند كه‌ مثلا چقدر پول‌ توي‌ بانك‌ داشت‌، چقدر مگر افراد مادي‌. و الا علما مي‌پرسند چند تا كتاب‌ نوشته‌؟ چقدر از شاگردان‌ تربيت‌ كرده‌؟ فاطمة‌ زهرا مي‌خواست‌ به‌ ابي‌ بكر بفهمانه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ منظورش‌ اين‌ نبود كه‌ من‌ مالي‌ از خودم‌ نمي‌گذارم‌. و الا اين‌ برخلاف‌ قرآنه‌. چون‌ ميگه‌ نحن‌ معاشر الانبيا ما جمعيت‌ انبيا يعني‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر كه‌ يكيشون‌ منم‌ ارثي‌ نمي‌گذاريم‌. و حال‌ اينكه‌ توي‌ قرآن‌ و ورث‌ داود سليمان‌ نمي‌دونم‌ بعله‌؟ سليمان‌ داود. ببخشيد. و ياد آياتي‌ هست‌ كه‌ انبياء فرزندانشون‌ ازشون‌ ارث‌ برده‌اند و مكرر هم‌ در قرآن‌ اين‌ ذكر شده‌ و فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها در مسجد اينها را بيان‌ كرد. ولي‌ گرفتند. چون‌ گوش‌ نيست‌. لهم‌ آذان‌ لا يسمعون‌ بها. گوش‌ دارند اما نمي‌شنوند. به‌ صرفشون‌ نيست‌ بشنوند. فدك‌ را كه‌ ملك‌ فاطمة‌ زهرا بود و ارث‌ نبود. توي‌ روايتي‌ كه‌ داري‌ اين‌ است‌ كه‌ انبياء ارث‌ نمي‌گذارند. اما نه‌ اينكه‌ هر چه‌ فرزندانشون‌ هم‌ دارند تو بايد، مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا اينجا روشن‌ ميشه‌. مظلوميت‌ فاطمة‌ اطهر اينجاست‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ دليلي‌ اموال‌ شخصي‌ فاطمه‌ را گرفتند. و درست‌ هم‌ از نظر سياسي‌ حساب‌ كرده‌ بودند. اگر اين‌ اموال‌ دست‌ فاطمة‌ زهرا مي‌بود طبعا مردم‌ به‌ خاطر داشتن‌ آن‌ اموال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ترك‌ نمي‌كردند. اول‌ دست‌ علي‌ را، دست‌ فاطمة‌ زهرا را از اين‌ ثروت‌ خالي‌ كردند. مردمي‌ كه‌ نان‌ و خرما هستند، اينها ديگه‌ به‌ علي‌ كاري‌ ندارند. لذا شبها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌رفت‌ در خانة‌ اصحاب‌ و مهاجرين‌ و انصار كه‌ شما كه‌ بوديد در روز غدير خم‌ ديديد پيغمبر اكرم‌ من‌ را بعنوان‌ وصي‌ خودش‌ در جاي‌ خودش‌ قرار داد. مي‌گفتند بعله‌ آقا شنيديم‌ و ديديدم‌. حضرت‌ مي‌فرمود فردا بيائيد توي‌ مسجد شهادت‌ بديد. جرأت‌ نمي‌كردند. نمي‌آمدند. آنجا براي‌ اينكه‌ از روي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ خجالت‌ مي‌كشيدند، اما فردا نمي‌آمدند.

 يكي‌ از مسائل‌ بسيار مهم‌ در سراسر زندگي‌ انسان‌، آقايون‌ تعهده‌. انسان‌ اگر تعهد نداشته‌ باشه‌ يك‌ پول‌ دينش‌، ايمانش‌، قولش‌، امضاش‌، چكش‌، هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد ارزش‌ نداره‌. كوشش‌ بكنيد در چيزهاي‌ جزئي‌ حتي‌ متعهد باشيد. اگر قراري‌ هم‌ گذاشتيد اهميت‌ بديد. سر وقت‌ آبروي‌ مسلمانها را نبريد با اين‌ وضع‌ بازارتون‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌ اصلا براي‌ امضاشون‌ با اينهمه‌ فشارهايي‌ كه‌ از طرف‌ حكومت‌ بر چك‌ بي‌ محل‌ وارد شده‌. تاريخچش‌ هر چي‌ باشه‌، زندان‌ مي‌كنند، چه‌ مي‌كنند چه‌ مي‌كنند. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ خوشحال‌ مي‌شم‌ يك‌ مدتي‌ زندان‌ برم‌. يك‌ مديت‌ استراحت‌ مي‌كنم‌. خستگي‌ را ميگيرم‌. اين‌ طلبكارها اعصاب‌ مرا خورد كرده‌اند. مي‌آيم‌ توي‌ بازار اين‌ طلبكارها اين‌ مبينه‌ آقا سلام‌ چي‌ شد؟ اون‌ مي‌بينه‌ آقا سلام‌ چي‌ شد؟ ماهم‌ كه‌ طمعمون‌ آنقدر زياده‌ كه‌ يكي‌ از بدبختي‌هاي‌ انسان‌ طمعه‌. خونه‌اش‌ را فروخته‌ مكرر از من‌ مي‌پرسند. دو سه‌ ميليوني‌، ده‌ ميليوني‌ كمتر زيادتر پول‌ داره‌. آقا فلاني‌ گفته‌ ماهي‌ چهل‌ هزار تومان‌ هر يك‌ ميليوني‌، حالا شايد من‌ بازم‌ كم‌ بگم‌. بعضي‌ها بيشتر هم‌ ميگن‌. ماهانه‌ ميدن‌ تو اين‌ پولت‌ را بده‌ به‌ من‌. گفتم‌ دوماه‌. من‌ به‌ بعضي‌هايشون‌ ميگم‌، دو ماه‌ ماهي‌ چهل‌ تومان‌ ميده‌ بعدش‌ هم‌ همه‌اش‌ را مي‌خوره‌. اينجوريه‌. متعهد نيستيم‌. خدا ميدونه‌ عدم‌ تعهد ولو در چيزهاي‌ جزئي‌، آدم‌ گاهي‌ عرضه‌ داره‌ اقلا يك‌ صد ميليوني‌ را بالا ميكشه‌ و ميره‌. بعضي‌ها براي‌ نمي‌دونم‌ ده‌ هزار تومان‌ خودشون‌ را خراب‌ مي‌كنند. نميگم‌ اون‌ كار خوبي‌ ميكنه‌ها. انسان‌ اينقدر بي‌ شخصيت‌.

 نتونه‌ جواب‌ من‌ يك‌ پول‌ كم‌ چندي‌ قبل‌ از يك‌ كسي‌ طلب‌ داشتيم‌. آدم‌ بسيار معتبر. خيلي‌ هم‌ معتبر. دو سه‌ تا، سه‌ چهار تا به‌ ما چك‌ داد. ماهم‌ ديديم‌ آدم‌ معتبريه‌. داديم‌ به‌ بعضي‌ها. همچين‌ مرتب‌ همه‌اش‌ برگشت‌ به‌ دست‌ خودمون‌. آبروي‌ ما را هم‌ برد كه‌ من‌ گفتيم‌ ديگه‌ من‌ باشم‌ كه‌ چك‌ كسي‌ را اصلا بگيرم‌. آقا عجيب‌ شده‌ خدا ميدونه‌ انسان‌ بهتش‌ ميزنه‌ آخه‌ اين‌ بازار مسلمانهاست‌. چكي‌ كه‌ شما مي‌ديد اينقدر بي‌ اعتبارتون‌ كردند، يعني‌ اين‌ ظلمي‌ است‌ كه‌ به‌ همه‌ كردند. اين‌ آدمهاي‌ بي‌ تعهد بدبخت‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ چك‌ را ميده‌ دستش‌، اين‌ با كاغذ پاره‌ فرقي‌ نميكنه‌.

 يك‌ چيزي‌ را ما يك‌ وقتي‌ خريده‌ بوديم‌، چك‌ بانكي‌ را هم‌ گرفتم‌ بهش‌ دادم‌، گفت‌ نه‌ من‌ قبول‌ نميكنم‌. اين‌ را ببريد بانك‌ پولش‌ كنيد بديد به‌ من‌. فكر كردم‌ اونهم‌ راست‌ ميگه‌ شايد من‌ چك‌ بانكي‌ را جعل‌ كرده‌ باشم‌. اينقدر انسان‌ بي‌ ارزش‌ باشه‌، امضاش‌، چكش‌، زندگيش‌، عمرش‌، آقا سابق‌ خونه‌ مي‌خريدند. خونه‌هاي‌ بزرگ‌ و گرانقيمت‌ آنوقت‌ خريد و فروش‌ ميشد. شما اسنادي‌ كه‌ الان‌ توي‌ كتابخانه‌ها و موزه‌ها هست‌ نگاه‌ كنيد. عالم‌ محل‌ امضاء ميكرد ميگفت‌ اين‌ معتبره‌. اين‌ تمام‌ پول‌ را مي‌گرفت‌ مي‌داد به‌ اين‌. نه‌ دفتر خانه‌اي‌، نه‌ اين‌ گرفتاريها. حالا خونه‌ را پولش‌ را داده‌، سند را هم‌ رفته‌ امضا كرده‌، ما اول‌ انقلاب‌ يك‌ خونه‌اي‌ را براي‌ يك‌ كار خيري‌ خريده‌ بوديم‌. بعضي‌ از رفقا شاهدند. چون‌ تشكيلات‌ انقلاب‌ بود. پولش‌ را داده‌ بوديم‌، همه‌ كارش‌ را كرده‌ بودي‌. فقط‌ يك‌ امضاء مانده‌ بود. يكي‌ از اين‌ رفقاي‌ ما يك‌ اسلحه‌اي‌ گرفته‌ بود بسته‌ بود. اون‌ اوائل‌ گفت‌ به‌ اون‌ بنده‌ خدا، اسلحه‌ات‌ را هم‌ نشون‌ بده‌، به‌ اين‌ بنده‌ خدا بگو بيا امضاء بكن‌. اين‌ ترسيد آمد امضاء كرد. عجيبه‌ به‌ خدا قسم‌. پولش‌ را گرفته‌، امضا نميكنه‌. حالا چرا؟ خدا ميدونه‌.

 قول‌ شما، حرف‌ شما اگر انسان‌ با شخصيتي‌ باشيد ارزش‌ داره‌. قولتون‌. يعني‌ مي‌دونيد با اين‌ تخلف‌ از قول‌ انسان‌ خودش‌ را كوچك‌ كرده‌. الا بالاخره‌ آن‌ بيچاره‌ يك‌ كاري‌ ميكنه‌. خودش‌ را كوچيك‌ كرده‌. معاويه‌ وقتي‌ آمد آن‌ صلحنامه‌اي‌ را كه‌ با حضرت‌ مجتبي‌ امضاء كرده‌ بود، پاره‌ كرد و انداخت‌ زير پاش‌، همة‌ مردم‌ چه‌ آنهايي‌ كه‌ موافق‌ بودند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ مخالفش‌ بودند فهميدند اين‌ آدم‌ نيست‌. توي‌ دلشون‌ هم‌ كه‌ بود فهميدند اين‌ آدم‌ نيست‌. با اين‌ نميشه‌ زندگي‌ كرد. ديگه‌ مجبور بودند. شما يك‌ عاقلي‌ را، يك‌ فرد عاقلي‌ باشيد ديدي‌ اين‌ بابا امضاي‌ خودش‌ را پاره‌ كرده‌ انداخته‌ زير پاش‌ براش‌ ارزش‌ قائليد؟

 اگر مي‌خوايد خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را من‌ به‌ عنوان‌ چي‌ بگم‌ چون‌ مخلوط‌ از رفقا و غير رفقاست‌، اقلا به‌ دوستاني‌ كه‌ به‌ من‌، اگر مي‌خوايد يار امام‌ زمان‌ باشيد، اگر مي‌خوايد توي‌ راه‌ خدا حركت‌ كنيد، اگر يك‌ قولي‌ داديد به‌ هر قيمتي‌ هست‌ آن‌ قولتون‌ را عمل‌ كنيد. زبانا تصميم‌ بگيريد. اگر زبانا گفتيد عمل‌ كنيد. نوشتيد بيشتر عمل‌ كنيد. امضا كرديد باز چند برابر عمل‌ كنيد تا اينكه‌ خدا شما را به‌ عنوان‌ يك‌ متعهد اسمتون‌ را ثبت‌ كنه‌. نكنه‌ خداي‌ نكرده‌ شما هم‌ مثل‌ ديگران‌. من‌ متأسفام‌. بعضي‌ از رفقا مي‌آن‌ مي‌نشينند شكايت‌ مي‌كنند فلان‌ كس‌ قول‌ داد به‌ ما عمل‌ نكرده‌. من‌ خدا ميدونه‌ بقدري‌ متأثر ميشوم‌ كه‌ اگر آنجا يك‌ كسي‌ يك‌ چاقويي‌ به‌ من‌ فرو كنه‌ اينقدر ناراحت‌ نميشم‌. چرا بايد ما اينطور باشيم‌؟ چرا ما بايد آبروي‌ خدا و پيغمبر و دين‌ را ببريم‌؟ فرقمون‌ با معاويه‌ چيه‌؟ همة‌ گرفتاريهاي‌ معاويه‌ همينجا بود كه‌ امضاي‌ خودش‌ را انداخت‌ زير پاش‌. همة‌ گرفتاريهاي‌ اسلام‌ سر اين‌ شد كه‌ علي‌ را توي‌ خونه‌ نشوندند. چرا علي‌ را توي‌ خونه‌ نشوندند؟ بخاطر اينكه‌ تعهدشون‌ را بهم‌ زدند. اگر چهل‌ نفر صبح‌ مي‌آمدند اظهار مي‌كردند كه‌ ما شاهد بوديم‌ پيغمبر اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را روي‌ دست‌ بلند كرد گفت‌ من‌ كنت‌ مولاه‌ فهذا علي‌ مولاه‌. مردم‌ سقيفه‌ ده‌ نفر بودند. چهل‌ نفر مي‌آمدند چهار برابر آنها. جرأت‌ مگر مي‌كردند كه‌ اينهمه‌ ظلم‌ كه‌ تا همين‌ الان‌ هم‌ داره‌ ظلم‌ ميشه‌. خدا ميدونه‌ به‌ بشريت‌ ظلم‌ كردند. حساب‌ سر انگشتي‌ دو دو تا چهارتاست‌. ببينيد كتابها و مطالب‌ حكمت‌آميزي‌ كه‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مونده‌. چند سال‌ علي‌ دستش‌ باز بود مي‌تونست‌ حرف‌ بزنه‌؟ چهار سال‌. آنهم‌ سه‌ جنگ‌، جنگ‌ نهروان‌، جنگ‌ جمل‌، جنگ‌ صفين‌. اينها را براي‌ علي‌ بوجود آوردند و در اين‌ چهار سال‌ اينهمه‌ مطالب‌. نهج‌ البلاغة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بعد از قرآن‌ پر تيراژترين‌ كتاب‌، پر اهميت‌ترين‌ كتاب‌، از يك‌ دانشمند غير مسلمان‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ شما در فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ چي‌ ميگيد؟ او ميگه‌ كه‌ يك‌ برادري‌ داره‌ قرآن‌ بنام‌ نهج‌ البلاغه‌. اگر شما تونستيد دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ نهج‌ البلاغه‌ چيزي‌ بگيد من‌ دربارة‌ قرآن‌ مي‌تونم‌ بگم‌. نهج‌ البلاغه‌ يك‌ جزئي‌ از سخنان‌ علي‌ است‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ انتخاب‌ مرحوم‌ سيد رضي‌ كه‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بوده‌، مقتضيات‌ زمان‌ را در نظر گرفته‌، افكار مردم‌ را در نظر گرفته‌، جنبه‌هاي‌ تقيه‌ را در نظر گرفته‌، حرفهاي‌ صريحي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرموده‌ دربارة‌ خلافت‌ اينها را ننوشته‌، نهج‌ البلاغه‌ شده‌. تازه‌ يك‌ خطبه‌اي‌ داره‌ خطبة‌ شقشقيه‌، اينهم‌ با تقيه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در او حرف‌ زده‌، يك‌ خورده‌ صراحت‌ داره‌ ابن‌ ابي‌ الحديد اينجا ميگه‌ معلوم‌ نيست‌ اين‌ خطبه‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اينها را جمع‌ كردند. اما سخنان‌ علي‌ آنقدر زياده‌، آنقدر زياده‌ كه‌ بعضي‌ از علما معتقدند كه‌ ده‌ برابر نهج‌ البلاغه‌ الان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كتابها سخن‌ داره‌.

 خوب‌ اگر بيست‌ و پنج‌ سال‌ ديگه‌ هم‌ در خانه‌اش‌ باز بود. اگر نمي‌كشتندش‌ و بازهم‌ زنده‌ بود. اگر امام‌ حسن‌ مجتبي‌ هم‌ اينچنين‌ بود. اگر سيد الشهدا هم‌ اينچنين‌ بود و همينطور تا ائمة‌ ديگر و امام‌ دوازدهمين‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ الان‌ تقريبا شده‌ اينهم‌ در بين‌ مردم‌ با مردم‌ حرف‌ ميزد. شما را به‌ خدا براي‌ مردم‌ كوچكترين‌ نقطة‌ تاريك‌ و مجهولي‌ باقي‌ مي‌ماند؟ لذا عرض‌ مي‌كنم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ تعهدش‌ را از بين‌ برد، همان‌ اصحاب‌، همان‌ مهاجرين‌ و انصار. همانهايي‌ كه‌ شب‌ مي‌گفتند مي‌آئيم‌ صبح‌، صبح‌ نمي‌آمدند. مي‌آمدند آنچه‌ كه‌ مي‌دانند بگند. آنچه‌ كه‌ شاهد بودند شهادت‌ بدهند، از ترسشون‌ چرا انسان‌ بترسه‌. يك‌ جان‌ داره‌ اينهم‌ كه‌ بالاخره‌ مي‌ميره‌. ايني‌ كه‌ مي‌خواي‌ با سرطان‌ در بستر بميري‌ اينجا بمير. ولي‌ ابدا. حاضر نمي‌شدند. گاهي‌ منكر مي‌شدند. سه‌ دسته‌ بودند اصحاب‌ پيغمبر بعد از پيغمبر الا آن‌ دستة‌ قليل‌ قليلشون‌. يك‌ عده‌ وقتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ميديدند دلسوزي‌ مي‌كردند، اظهار مي‌كردند ولي‌ ضعف‌ نمي‌گذاشتند بيان‌ جلو. يك‌ دسته‌ فرار كردند. رفتند يك‌ جاهائي‌ كه‌ اصلا نه‌ علي‌ را ببينند نه‌ ابي‌ بكر را. يك‌ دسته‌ هم‌ دشمني‌ كردند. دشمني‌ها كردند با علي‌ بن‌ ابيطالب‌. در تفسير آية‌ شريفه‌ ادخلوا عارفا اون‌ اشد العذاب‌ از امام‌ مي‌پرسند كه‌ چرا آل‌ فرعون‌؟ خود فرعون‌ را چرا نمي‌گن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد اگر اين‌ آل‌ نبود، اين‌ اطرافيان‌ نبودند، اين‌ دوستان‌ و ياران‌ فرعون‌ نبودند. فرعون‌ كجا مي‌تونست‌ تنها اينهمه‌ بدبختي‌ بوجود بياره‌؟ اگر اينها نبودند اينطور نميشد. آقا عجيبه‌ آدم‌ بي‌ تعهد شما آدم‌ بي‌ تعهد را با يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. مي‌ترسم‌ توي‌ مجلسمون‌ آدم‌ بي‌ تعهدي‌ باشه‌ ما مثلا حالا تمام‌ حرفها را به‌ او مي‌زنيم‌. ولي‌ الحمد لله‌ آنقدري‌ كه‌ من‌ مطلعم‌ بي‌ تعهد هم‌ اگر قبلا بودند حالا متعهدند و تعهد داشته‌ باشيد.

 اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌، چون‌ جانتون‌ وقتي‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ تعهدتون‌ درست‌ باشه‌. اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌، همينجا انشاء الله‌ تصميم‌ بگيريد، اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌ تمام‌ ميشه‌، عهدتون‌ را نشكنيد. ان‌ العهد كان‌ مسئولا الذين‌ هم‌ باماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. شما تعهد كرديد با خدا. خدا كه‌ حالا ما كجا مي‌بينمش‌ و از اين‌ حرفها. با پيغمبر. پيغمبر هم‌ كه‌ بعله‌ هزار و چهارصد ساله‌ از دنيا رفته‌. با امام‌ زمان‌، بايد ببينيمش‌ تا تعهدمون‌ را عمل‌ كنيم‌. با وجدانتون‌. تو انساني‌. وجدان‌ داري‌. تو مي‌دوني‌ اگر ده‌ دقيقه‌ سر وعده‌ات‌ ديرتر بري‌، چقدر گاهي‌ وضع‌ يكنفر بهم‌ ميخوره‌. يك‌ نفر به‌ من‌ وعده‌اي‌ داده‌ بود در تهران‌، ساعت‌ دوازده‌ بياد پيش‌ من‌، من‌ ديدم‌ ساعت‌ دوازده‌ و نيم‌ آمده‌. ولي‌ عرق‌ ميريزه‌، ناراحته‌. ميگه‌ آقا صبح‌ اول‌ وقت‌، ما برنامه‌امون‌ را رديف‌ كرده‌ بوديم‌. صبح‌ اول‌ وقت‌ يك‌ نفر نيم‌ ساعت‌ دير آمد، برنامة‌ دوم‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ دير شد. برنامة‌ سوم‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ دير شد. همه‌ هم‌ از من‌ بدشون‌ آمد و شما هم‌ بدتون‌ از ما مي‌آد. تو چك‌ طرف‌ را نمي‌ديد اين‌ بيچاره‌ خرج‌ كرده‌، اين‌ آبروش‌ ميره‌. آني‌ يكي‌ آبروش‌ ميره‌. آن‌ يكي‌ آبروش‌ ميره‌ كه‌ چي‌؟ تو پول‌ هم‌ داشتي‌. بعضي‌ها عجيبندها. اينقدر بي‌ تعهدند كه‌ وقت‌ داره‌. من‌ با يك‌ آقائي‌ بنا بود يك‌ جائي‌ با هم‌ بريم‌. گفتم‌ آقا راه‌، يك‌ ربع‌ راهه‌. الان‌ هم‌ حدودا بيست‌ دقيقه‌ به‌ آنجا مانده‌، يك‌ خورده‌ هم‌ زودتر. گفت‌ نه‌. اگر زود بريم‌ آنجا فكر مي‌كنند ما بيكاريم‌. آنقدر اين‌ پا آن‌ پا، بيكار بودها. اينقدر اين‌ پا آن‌ پا كرد كه‌ چند دقيقه‌ ديرتر رسيد. من‌ البته‌ رفتم‌ بهش‌ اعتنا نكردم‌ اما او ديرتر رسيد. كه‌ چي‌؟ نگند اين‌ بيكاره‌. نگند اين‌ بي‌ شخصيته‌ هر جا ميگن‌ زودتر از موعد ميره‌. ولي‌ من‌ افراد با ارزش‌ را ديدم‌ كه‌ يك‌ خورده‌ زودتر ميرند پشت‌ در واي‌ مي‌ايستند. حتي‌ من‌ مكرر ديدم‌. يك‌ نفر را مي‌شناسم‌ كه‌ الان‌ دقيقا در تهران‌ اينه‌ اخلاقش‌. يك‌ چند دقيقه‌ زودتر ميره‌، پشت‌ در مي‌ايسته‌ كه‌ اگر مبادا توي‌ راه‌ يك‌ مانعي‌ پيش‌ آمد آن‌ مانع‌ سبب‌ بشه‌ كه‌ اين‌ سر وقت‌ نرسه‌. يك‌ خورده‌اي‌ زودتر حركت‌ ميكنه‌. يك‌ فايده‌اش‌ براي‌ شخص‌ من‌ اينه‌ كه‌ هر وقت‌ با او قرار مي‌گذارم‌ من‌ فكرم‌ راحته‌. سر وقت‌ ما هم‌ خودمون‌ را آماده‌ مي‌كنيم‌. اما بعضي‌ها هستند مي‌دونند. اون‌ ديرتر مي‌آيند. اينهم‌ ديرتر خودش‌ را آماده‌ ميكنه‌. نكنيد.

 شما ميگيد اين‌ حرفها چيه‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اين‌ ايام‌ تو ميگي‌؟ بخدا قسم‌ همة‌ خوشبخيتها، روي‌ همين‌ اساس‌، روي‌ همين‌ تعهد برپاست‌ و همة‌ بدبختيها هم‌ روي‌ عدم‌ تعهد برپاست‌. خدا را شاهد ميگيرم‌ كه‌ مهمترين‌ چيز بوده‌ در طول‌ تاريخ‌. اهميت‌ بديد خدايا من‌ خودم‌ شخصا باز تجديد عهد مي‌كنم‌. دوستانم‌ انشاء الله‌ تجديد عهد مي‌كنند با تو كه‌ از اين‌ به‌ بعد با بندگانت‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند و با تو هم‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند و با امام‌ زمانشون‌ هم‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند. اميدوارم‌ موفق‌ باشيد. اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ شما را جزء متعهدين‌ و جزء مسئولين‌، مسئول‌ يعني‌ ازش‌ سؤال‌ ميشه‌ آقا چرا دير آمدي‌. يك‌ آدم‌ بي‌ ارزش‌ وقتي‌ وارد مجلس‌ ميشه‌، حالا اومد اومد نيومد. به‌ درد نميخوره‌. ولي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ يك‌ ارزشي‌ هست‌ اين‌ نيم‌ دقيقه‌اش‌ تأخيرش‌ حساب‌ داره‌. ارزش‌ براي‌ تو مردم‌ قائلند. تو براي‌ خودت‌ ارزش‌ قائل‌ نيستي‌.

 تعهدشون‌ را نسبت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر عمل‌ نكردند. در جنگ‌ احد همة‌ فشاري‌ كه‌ روي‌ مسلمونها آمد، نزديك‌ بود جدا اسلام‌ از بين‌ بره‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ عده‌ تعهدشون‌ را شكستند. پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بود اين‌ تنگه‌ را شما نگه‌ داريد. از اينجا تكان‌ نخوريد، دشمن‌ نتونه‌ از اينجا حمله‌ بكنه‌ كه‌ پشت‌ سره‌. اينها رفتند آنجا از آن‌ بالا چشمشون‌ افتاد ديدند كه‌ مسلمانها دارند غنيمت‌ جمع‌ مي‌كنند. گفتند اِ. ما چي‌ ميشيم‌. هرچه‌ آن‌ بزرگشون‌ گفت‌ كه‌ صبر كنيد گفتند كه‌ خوب‌ پيغمبر تا همين‌ الان‌ گفته‌. رفتند. لشگر دشمن‌ هم‌ ريخت‌ همه‌ را اذيت‌ كرد. حتي‌ دندان‌ پيغمبر اكرم‌ را شكستند. سنگ‌ به‌ پيشاني‌ مباركش‌ زدند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روي‌ زمين‌ هي‌ مي‌افتاد جبرئيل‌ هي‌ مي‌آمد بلندش‌ مي‌كرد پيغمبر تنهاست‌. حمزة‌ سيد الشهدا را كشتند. خون‌ همة‌ اينها به‌ گردن‌ همين‌ آدمهاي‌ بي‌ تعهده‌ كه‌ پيغمبر مؤاخذه‌اشون‌ نكرد ولي‌ اين‌ طبعا هست‌. طبيعتا هست‌. خيلي‌ مواظب‌ تعهدتون‌ باشيد.

 پيغمبر اكرم‌ فدك‌ را داده‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اگر فدك‌ را مي‌داشت‌، تمام‌ مردم‌ متوجه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بودند. يك‌ روز هارون‌ الرشيد گفت‌ فدك‌ مگر چيه‌ حالا بگيد تا من‌ بهتون‌ بدم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ از اول‌ اسلام‌ نمي‌فهمي‌ چيه‌ حدود فدك‌ از هر كجا كه‌ مملكت‌ اسلامي‌ هست‌ تا هر جا كه‌ پايان‌ پيدا ميكنه‌، جزء فدكه‌. مي‌خواي‌ بدي‌ بده‌. يعني‌ اگر فدك‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود، علي‌ خليفه‌ بود، امروز ما جاي‌ او خليفه‌ بوديم‌ ديگه‌ نوبت‌ به‌ تو نمي‌رسيد. اين‌ مايه‌ اصلي‌ فدك‌ بود. فدك‌ را از فاطمة‌ زهرا گرفتند. پر و بال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را شكستند. نه‌ بخاطر فدك‌ گرفتن‌. بخاطر اذيتهايي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا كردند. توطئه‌ با هم‌ كردند. آن‌ يكي‌ برميداره‌ مي‌نويسد ه‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. آن‌ يكي‌ سپرده‌ ميشه‌ كه‌ برو كاغذ را از فاطمه‌ بگير كتكش‌ هم‌ بزن‌ و كاغذ من‌ را پاره‌ كن‌. ببينيد اينها همه‌اش‌ مال‌ افراد بي‌ تعهده‌. خدا لعنت‌ كند آنهايي‌ را كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا اين‌ ظلمها را كردند. آقا خيلي‌ مشكله‌. من‌ كه‌ اين‌ مصائب‌ را درست‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. خدا ميدونه‌ مخصوصا الان‌. ديشب‌ يك‌ مجلس‌ غير از شبهاي‌ ديگر بود. اين‌ حرفها را من‌ كم‌ مي‌زنم‌. من‌ چند شب‌ بود مي‌خواستم‌ وقتي‌ بگم‌ يا فاطمه‌ بگيد، چون‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار نام‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌، دلايلي‌ هم‌ هست‌. اگر كسي‌ با توجه‌ بگه‌، به‌ آب‌ بگه‌ ميتونه‌ روي‌ آب‌ حركت‌ كنه‌. بگه‌ يا فاطمه‌ پاشو بگذاره‌ روي‌ آب‌ ميتونه‌ بره‌. ما اون‌ فاطمه‌اي‌ را كه‌ بايد بشناسيم‌ نمي‌شناسيم‌. اين‌ معنايي‌ را كه‌ بايد بفهميم‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نمي‌فهميم‌. گفتيم‌ بگيد يا فاطمه‌. خودمم‌ پريشب‌ اينجا نشستم‌ يك‌ قدري‌ حال‌ سنگيني‌ داشتم‌. گفتم‌ اين‌ فضاي‌ دهن‌ شما كه‌ ميگيد يا فاطمه‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ مي‌پيچه‌، من‌ تنفس‌ كنم‌ حالم‌ خوب‌ بشه‌ كه‌ الحمد لله‌ مؤثر بود.

 ولي‌ خوب‌ مادر جان‌ را من‌ هر چي‌ مي‌خواستم‌ جورش‌ كنم‌ يك‌ چيزي‌ بگم‌، مادرم‌ مثلا، نميشد. نگفتم‌. حتي‌ ديشب‌ هم‌ نگفتم‌. رفتم‌ آنجا پهلوي‌ آقاي‌ رفيعي‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ خود شماها ميگيد مادرجان‌. به‌به‌. چه‌ كلمه‌اي‌. من‌ به‌ آقاي‌ رفيعي‌ گفتم‌ مجلس‌ يك‌ جور ديگه‌اي‌ شد. پاشدم‌ آمدم‌ اينجا نشستم‌. ديديد يك‌ حال‌ توجهي‌ بود.

 يا فاطمة‌ الزهرا امشب‌ شب‌ آخر مجلس‌ ماست‌. من‌ نمي‌خوام‌ روضه‌ بخونم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مصيبتها را مي‌دونيد. همة‌ مشكلات‌ را مي‌فهميد. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ وقتي‌ بياد مشكلات‌ را خودش‌ بايد حل‌ كنه‌. چون‌ هيچ‌ جور دل‌ انسان‌ آرام‌ نميگيره‌. مگر آنهايي‌ كه‌ مستقيم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا اذيت‌ كردند، آنها را حضرت‌ عذاب‌ كنه‌. اين‌ يك‌ فلسفه‌اي‌ داره‌ اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ يعني‌ معمولا در منبرها ميگند كه‌ آن‌ دو نفر را از توي‌ قبر بيرون‌ مي‌آره‌ و به‌ مردم‌ معرفي‌ ميكنه‌ و بعد بدن‌ اينها را آتش‌ ميزنه‌. اين‌ بخاطر اينكه‌ آنها مستقيما فاطمة‌ زهرا را اذيت‌ كردند. تا مستقيما انسان‌ نبينه‌ كه‌ اينها را عذاب‌ مي‌كنند آرام‌ نميگيره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ خواب‌ مي‌ديدم‌ صحراي‌ محشر را. يك‌ صفي‌ بود خيلي‌ طولاني‌ كه‌ من‌ اولش‌ را نمي‌ديديم‌. از جلو پرسيدم‌ اين‌ صف‌ مال‌ چيه‌؟ من‌ هم‌ ايستاده‌ بودم‌. جلويي‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ عذابش‌ را در اختيار اين‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ صف‌ هستند و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا هستند، در اختيار يكي‌ يكي‌ از اول‌ صف‌ مي‌گذاره‌ كه‌ هر چي‌ مي‌تونند آني‌ را كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زده‌، او را عذابش‌ كنند و تا وقتي‌ كه‌ دلشون‌ خنك‌ بشه‌. من‌ گفتم‌ به‌به‌ عجب‌ صفيه‌. ما هرچي‌ باشه‌، تا ده‌ روز هم‌ باشه‌ اينجا واي‌ مي‌ايستيم‌. چون‌ نميشه‌، نميتونه‌ شيعه‌ دلش‌ خنك‌ بشه‌ مگر با اين‌ وضع‌. فاطمه‌ را زدند. آخه‌ شما حساب‌ بكنيد يك‌ دختري‌ كه‌ هميشه‌ مورد احترام‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌. پيغمبر اكرم‌ دستش‌ را مي‌بوسيده‌، مي‌گفته‌ جانم‌ به‌ قربانت‌. هميشه‌ احترام‌ ميشده‌. حالا با آن‌ دست‌ سنگيني‌ كه‌ شلت‌ يمينك‌. دستت‌ بشكنه‌. با آن‌ دست‌ اين‌ حرفها درسته‌ تكرار كنيد گوشة‌ چشمت‌ چرا كبوده‌، اين‌ چند روز اين‌ مدتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا زنده‌ بود، اثر آن‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ فاطمة‌ زهرا بود. يا فاطمه‌ مادر جان‌. شلت‌ يمينك‌. زياد شنيديد حق‌ داريد زياد متأثر نشيد. اما الان‌ بريد توي‌ كوچة‌ بني‌ هاشم‌، اين‌ منظره‌ را در نظر بگيريد.

 يا بقية‌ الله‌ شب‌ آخر مجلس‌ ماست‌. يا بقية‌ الله‌ آقا جان‌ مي‌دونم‌ الان‌ تاريك‌ شده‌، تو هم‌ گريه‌ مي‌كني‌ آقا، بايد اين‌ كار بشه‌. هر وقت‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ برخورد ميكرد مي‌ديد علي‌ وقتي‌ چشمش‌ به‌ صورت‌ فاطمه‌ مي‌افتد يك‌ جوري‌ ميشه‌. نمي‌خواست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خيلي‌ برنجانه‌. چادر را مي‌كشيد روي‌ صورتش‌. فاطمه‌ جانم‌ مادر جانم‌. قربان‌ آن‌ عفتت‌ مادر. قربان‌ آن‌ عظمتت‌ مادر. السلام‌ عليك‌ يا فاطمه‌ بيائيد بريم‌ كنار قبر فاطمة‌ زهرا. حالا ديگه‌ بي‌بي‌ را دفن‌ كرده‌اند. من‌ بوسيلة‌ روايات‌ و بعضي‌ از ارشادات‌ بعضي‌ از اولياء خدا كه‌ يك‌ وقتي‌ باهاشون‌ در مكه‌ و در مدينه‌ بودم‌، احتمال‌ قوي‌ ميدم‌ كه‌ قبر فاطمة‌ زهرا توي‌ ضريح‌ پيغمبر باشه‌، توي‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌.

 بيائيد باهم‌ بريم‌ براي‌ زيارت‌ امشب‌. وارد شهر مدينه‌ مي‌شيد. مدينة‌ منوره‌، مي‌آئيد در جبرئيل‌، يك‌ دري‌ از درهاي‌ مسجد النبي‌ و حرم‌ پيغمبر كه‌ قديميه‌ خيلي‌. اين‌ بنام‌ در جبرئيله‌. از اينجا بيائيم‌ وارد بشيم‌. طرف‌ دست‌ چپتون‌ ضريح‌ پيغمبر اكرمه‌. نمي‌گذارند كسي‌ توي‌ ضريح‌ را نگاه‌ بكنه‌ ولي‌ من‌ قديمها ديدم‌. مقابل‌ در جبرئيل‌ يك‌ خورده‌اي‌ طرف‌ قبله‌ يك‌ دري‌ است‌ بسته‌ شده‌. خدا انشاء الله‌ در خانة‌ آل‌ سعود را ببنده‌. الهي‌ آمين‌. اين‌ در را بسته‌اند يك‌ چند تا شرطه‌ هم‌ ايستاده‌اند. انشاء الله‌ اگر امشب‌ با امام‌ زمانمون‌ بريم‌، سفر روحي‌ كنيم‌، اينها كنار مي‌روند از آن‌ در نگاه‌ كنيد، ضريح‌ پيغمبر دو بخشه‌. يعني‌ با يك‌ ديواري‌ دو قسمت‌ شده‌. اين‌ قسمت‌ پائين‌ يعني‌ از همين‌ مقابل‌ در جبرئيل‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بوده‌. وسط‌ اين‌ خانه‌ يك‌ قبري‌ است‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد مادر ما زهرا را در آنجا دفن‌ كردند. سابقا در زمان‌ حكومت‌ عثماني‌ها اين‌ در باز بوده‌، داخل‌ ضريح‌ بعنوان‌ داخل‌ حرم‌ بوده‌. مردم‌ وارد ضريح‌ مي‌شدند و زيارت‌ مي‌كردند. بعد از وسط‌ اين‌ ديواري‌ كه‌ در بين‌ ضريح‌ هست‌ مي‌رفتند براي‌ زيارت‌ قبر پيغمبر اكرم‌ آنطرف‌. حالا يك‌ همچين‌ جائي‌ انشاء الله‌ باهم‌ بايستيم‌. من‌ براتون‌ چند جمله‌ زيارت‌ مي‌خونم‌. چند جمله‌ عرض‌ ادب‌ مي‌كنم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ زيارتمون‌ قبول‌ باشه‌، با دست‌ پر از اين‌ زيارت‌ برگرديم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ نبي‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا فاطمة‌ الزهرا سيدة‌ النساء العالمين‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ المؤمنين‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ الحسن‌ و الحسين‌ سيدا شباب‌ اهل‌ الجنه‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ الائمة‌ الطاهرين‌. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد، فاطمة‌ زهرا جحواب‌ سلامتون‌ را ميده‌. جواب‌ سلام‌ فاطمة‌ زهرا اينه‌ كه‌ عليكم‌ السلام‌ اي‌ شيعيان‌ من‌، اي‌ دوستان‌ من‌، اي‌ كساني‌ كه‌ شبها براي‌ مصيبت‌ من‌ به‌ سر و صورت‌ خودت‌ زدي‌ و نام‌ مرا بردي‌. حالا كه‌ زيارت‌ كرديد بيائيد بنشينيم‌ دعا كنيم‌ همه‌ با توجه‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. كنار قبر فاطمة‌ زهرا هستيم‌. انشاء الله‌ در خدمت‌ آقامون‌ بقية‌ اللهيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء آي‌ خدا بلا سنگين‌ شده‌، عظيم‌ شده‌، بلاي‌ فراق‌ امام‌ زمانمون‌ بر ما سنگين‌ شده‌، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌. اي‌ خدا دنيا بر ما تنگ‌ شده‌.

 

۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – توجه‌ به‌ خداوند متعال‌

 توجه‌ به‌ خداوند متعال‌ 5 ج‌ 2 1416 

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. نامة‌ اعمال‌ را هم‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. ميگن‌ ما بهذا الكتاب‌. اين‌ چه‌ صورتحسابي‌ است‌ كه‌ لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. حتي‌ آن‌ يك‌ قراني‌ كه‌ يك‌ صورتحسابي‌ يك‌ مغازه‌ دار به‌ شما بده‌ مثلا يك‌ جا يك‌ قرون‌ اشتباه‌ شده‌، شما كمتر بهش‌ داديد يا شما بيشتر بهش‌ داديد، مي‌بينيد نوشته‌. دقيق‌. ما لهذا الكتاب‌. اين‌ چه‌ كتابي‌ است‌، چه‌ صورتحسابي‌ است‌؟ چرا اينجور دقيقه‌. آخه‌ خدا در دنيا ميگفتند كه‌ با گذشته‌. حالا اين‌ چرا اينقدر دقيق‌ حساب‌ كرده‌. خداي‌ تعالي‌ دقيق‌ حساب‌ ميكنه‌. سريع‌ الحساب‌ هم‌ هست‌. منتهي‌ بعد كه‌ حسابت‌، را صورتحسابت‌ را به‌ دست‌ داد، ميگه‌ اينقدرش‌ را گذشتم‌. اين‌ يك‌ دستور هم‌ هست‌ ضمنا. اگر رفتيد با يك‌ كسي‌ غريبه‌ مخصوصا باشه‌ يك‌ معامله‌اي‌ كرديد، حسابش‌ را دقيق‌ كنيد. صورت‌ حساب‌ بهش‌ بديد. اگر تخفيف‌ مي‌خوايد بهش‌ بديد گوشه‌اش‌ مثلا بنويسيد ده‌ درصد تخفيف‌. او بدونه‌ كه‌ شما تخفيفي‌ بهش‌ داديد. البته‌ ده‌ برابر حساب‌ نكنيد بعد ده‌ درصدي‌ تخفيف‌ بديد. اين‌ خلاف‌ انصافه‌. نه‌. قيمت‌ معمولي‌. حالا رفيقتونه‌. دوستش‌ داريد. گذشت‌ داريد نسبت‌ به‌ او يك‌ ده‌ درصدي‌ تخفيف‌ بديد.

 حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ غلامشون‌ فرمودند كه‌ وقتي‌ يك‌ كارگري‌ مي‌آري‌ اول‌ باهاش‌ طي‌ كن‌. اينهمه‌ من‌ به‌ شماها ميگم‌ اين‌ را عمل‌ كنيد. اول‌ باهاش‌ طي‌ كنيد. آقا روزي‌ چقدر ميگيري‌ كار كني‌؟ ماهي‌ چقدر؟ دقيق‌ حساب‌ كنيد. طي‌ كنيد. بگذرونيد. بخاطر اينكه‌ وقتي‌ كه‌ طي‌ كرديد، آخر كار اگر هميني‌ كه‌ طي‌ كرديد بهش‌ دادي‌ راضيه‌. اگر اضافه‌ بهش‌ داديد خوشحاله‌. اما اگر طي‌ نكرديد آخر كار هر چي‌ بهش‌ بدهيد ممكنه‌، اگر خودش‌ حسابي‌ نداشته‌ باشه‌، خيال‌ كنه‌ باز هم‌ بهش‌ كم‌ داديد. شما هم‌ منتي‌ البته‌، منت‌ انسان‌ نبايد در محبتهايش‌ و در كرامتهايش‌ و در رأفتش‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ لا تبطلوا صدقاتكم‌ بالمن‌ و الاذي‌. اگر يك‌ اظهار محبت‌ و لطفي‌ به‌ كسي‌ كرديد، با منت‌ گذاشتن‌ و اذيت‌ كردن‌ عملتون‌ را باطل‌ نكنيد. هر چه‌ انسان‌ محبت‌ بكنه‌، عملش‌ را با منت‌ گذاشتن‌ باطل‌ ميكنه‌. اما طبعا او از شما خوشحال‌ نميشه‌. ميگه‌ لابد همين‌ بوده‌. لابد ديروز يك‌ كارگر ديگري‌ آورده‌ بهش‌ اينقدر داده‌. حالا شما دو برابر بهش‌ اضافه‌ داديد اين‌ متوجه‌ نيست‌. طي‌ كنيد. اين‌ دستوره‌.

 البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ با دوست‌ صميمي‌ خوبي‌ داره‌، باهاش‌ يگانگي‌ داره‌. كه‌ اين‌ جريانات‌ كه‌ عرض‌ مي‌خوام‌ بكنم‌ و عرض‌ مي‌كنم‌ با خداي‌ تعالي‌ هم‌ ما داريم‌ها. بعضي‌ وقتها هست‌ كه‌ انسان‌ يكنفر رفيقشه‌. ديگه‌ اينجا اين‌ آمده‌ محبت‌ بكنه‌ به‌ شما. آمده‌ كمكتون‌ بكنه‌. آنجا ميگي‌ خوب‌ چند ميگيري‌؟ همچين‌ خيلي‌ بدش‌ مي‌آيد. من‌ كه‌ باشم‌ بدم‌ مي‌آيد. اگر آمدم‌ سر بارت‌ را بگيرم‌ بگذارم‌ روي‌ دوشت‌، مثلا كمكت‌ كنم‌. اول‌ چند طي‌ مي‌خوايم‌ بكنيم‌. چند مي‌گيري‌ كمكم‌ بكني‌؟ يا مثلا آمدم‌ به‌ شما يك‌ كمكي‌ توي‌ خونتون‌، توي‌ زندگيتون‌. نه‌ امام‌ هشتم‌ فرموده‌ بعضي‌ مقدسها هستند اينطوري‌ اخلاقیات‌ را رعايت‌ نمي‌كنند. امام‌ هشتم‌ فرموده‌ كه‌ اول‌ طي‌ كن‌. بعد ميگه‌ ول‌ كن‌ اين‌ عجب‌ آدميه‌ ما آمديم‌ بهش‌ محبت‌ بكنيم‌، مگر من‌ براي‌ پول‌ اين‌ كارها را ميكنم‌. من‌ براي‌ پول‌ مثلا شما را تعارف‌ كردم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌، آنوقتها من‌ خودم‌ پشت‌ فرمون‌ مي‌نشستم‌. يك‌ نفري‌ دست‌ نگر داشت‌ ما سوارش‌ كرديم‌. اول‌ هم‌ كلي‌ با من‌ دعوا كرد كه‌ چرا من‌ آنجا دست‌ بلند كردم‌ تو اينجا نگه‌ داشتي‌. گفتم‌ ببخشيد نشد بهرحال‌. بعد هم‌ از اين‌ كوچه‌ برو به‌ آن‌ كوچه‌ بهش‌ محبت‌ كرديم‌ و برديمش‌ بهرحال‌. حسابي‌ دستور داد. بعد آمد پول‌ بده‌. گفتم‌ نه‌ من‌. گفت‌ خودش‌ ناراحت‌ شد. اشتباه‌ كرده‌ بود. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ اشتباه‌ ميكنه‌ هيچ‌.

 گاهي‌ انسان‌ با رفيق‌ صميميش‌، ما بايد به‌ شما بديم‌؟ خيلي‌ بده‌. خيلي‌ بده‌. صميمت‌ و صفا يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. البته‌ به‌ هركس‌ نمي‌دهندها. ولي‌ بين‌ مؤمنين‌، بايد اين‌ پياده‌ بشه‌. من‌ يك‌ چيزي‌ را در كتاب‌ اتحاد و دوستي‌ نوشتم‌ و امروز دلم‌ مي‌خواد مخصوصا دوستاني‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ بر مي‌دارند اين‌ را متوجه‌ باشند و خودشون‌ را بسازند براي‌ اين‌ جهت‌.

 حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ مي‌آيند براي‌ اين‌ است‌ كه‌ چيكار كنند؟ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنند. كي‌؟ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور باشه‌. عدل‌ و داد وقتي‌ مي‌آد كه‌ ظلم‌ و جور باشه‌. اين‌ را شما بدونيد. شما كي‌ مي‌ريد پيش‌ قاضي‌ كه‌ دعواي‌ شما را اصلاح‌ كنه‌ و عدالت‌ را به‌ خرج‌ بده‌ و بين‌ شما دادگري‌ و دادگستر باشه‌. كي‌؟ وقتي‌ شما با هم‌ دعوا داشته‌ باشيد. وقتي‌ دعوا نداريد معنا نداره‌. ميگن‌ البته‌ يك‌ نفر از اين‌ محضريها بيكار نشسته‌ بود. دو نفر را از پائين‌ توي‌ خيابون‌ صدا زد بيائيد بالا. اينها آمدند. دو نفر جدا. گفت‌ آقا شما با ايشان‌ دعوا داريد؟ شما چطور با ايشان‌ دعوا داريد؟ گفت‌ نه‌ منهم‌ نمي‌شناسم‌. گفت‌ بيائيد يك‌ ترك‌ دعوا بنويسيد يك‌ حق‌ امضائي‌ هم‌ به‌ ما بديد ثبت‌ توي‌ دفتر بشه‌ كه‌ شما با هم‌ دعوا نداريد. آخه‌ گاهي‌ ميشه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌. نه‌. دعوايي‌ نداريم‌ ماها. الان‌ شماها كدوم‌ يكيتون‌، آخه‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ شايد توتون‌ يك‌ نفر باشه‌ كه‌ دادگاهي‌ داشته‌ باشد ولي‌ خوب‌ ما دادگاه‌، دعوا با كسي‌ نداشتم‌ كه‌ دادگاهي‌ باشه‌. ظلمي‌ بهمون‌ نشده‌ كه‌ ما بريم‌ به‌ دادگاه‌ شكايت‌ بكنيم‌. اينجوريه‌ ديگه‌. وقتي‌ كه‌ از اين‌ بالاتر.

 وقتي‌ كه‌ صفا و صميميت‌ بود. شما وقتي‌ مي‌ريد در مغازه‌ او كم‌ به‌ شما ميده‌، شما طمع‌ داريد زيادتر بديد يا گرانتر ميفروشه‌، دعواتون‌ ميشه‌. اما اگر دستور اسلام‌ را شما عمل‌ كرديد. اسلام‌ ميگه‌ مستحبه‌ كه‌ فروشنده‌ يك‌ قدري‌ زيادتر جنس‌ را بكشه‌ و خريدار هم‌ مستحبه‌ كه‌ يك‌ قدري‌ سبكتر بكشه‌. بگه‌ برادر مسلمان‌ تو بهت‌ صدمه‌ ميخوره‌، من‌ هم‌ به‌ آن‌ مختصر، چيزي‌ بهم‌ نميشه‌، يك‌ خورده‌ سبكتر بكش‌. اينجا دعوا ميشه‌؟ صفا باشه‌ صميميت‌ باشه‌ دعوايي‌ نيست‌. اگر خودتون‌ را بسازيد بطوري‌ كه‌ يك‌ صميميتي‌ بين‌ خودتون‌ با هم‌ داشته‌ باشيد، علاوة‌ بر اينكه‌ زحمت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را كم‌ مي‌كنيد، ديگه‌ به‌ شما لااقل‌ كاري‌ نداره‌، علاوة‌ بر اين‌، اين‌ را بدانيد كه‌ شماها را انتخاب‌ ميكنه‌ براي‌ اينكه‌ سربازش‌ باشيد.

 اما اگر نه‌ گفتيد كه‌ دقيق‌، حساب‌، حساب‌ حساب‌ كاكا برادر. اينجوري‌ بعضي‌ها ميگن‌. حساب‌ داشتيد. خوبه‌ حساب‌ داشتن‌. اين‌ را توصيه‌ مي‌كنم‌ من‌ حتي‌ كه‌ حساب‌ داشتن‌ در تمام‌ كارهاي‌ زندگيش‌ خوبه‌. اما با رفيق‌ صميمي‌ نمي‌خواد حساب‌ داشته‌ باشيد. اگر يك‌ نهارش‌ دادي‌ بشيني‌ بگي‌ آقا اين‌ صورتحساب‌، اين‌ اندازه‌، توي‌ رستوران‌ بره‌ انسان‌ اين‌ اشكال‌ نداره‌. دقيق‌ حساب‌ بكنه‌. اما مهماني‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ صورتحساب‌ نمي‌خواد. اين‌ را هم‌ شنيديد كه‌ گاهي‌ انسان‌ با خدا همينجوره‌. يك‌ وقت‌ هست‌ توي‌ دنيا شما صورتحساب‌ داريد. ما امروز صد تا لا اله‌ الا الله‌ گفتيم‌، صد تا درخت‌ توي‌ بهشت‌ براي‌ ما بكارند. بسيار خوب‌. مي‌كاريم‌. خوب‌. اين‌ آقا گفته‌ بود به‌ شرطي‌ كه‌ آتشي‌ نفرستي‌ اينها را بسوزونه‌. اينهم‌ هست‌. يك‌ كاري‌ آدم‌ ميكنه‌ اشتباه‌. آني‌ كه‌ خدا خودش‌ گفته‌ حالا نوبت‌ ماست‌. اين‌ كار را كه‌ من‌ گفتم‌ حبط‌ عمل‌ ميشه‌ آن‌ صد تا لا اله‌ الا الله‌ تو هيچ‌. اينجوري‌ ميشه‌. چيكار كنيم‌. اين‌ را بدونيد هر چه‌ كار مي‌كنيم‌ باقي‌ داريم‌ در مقابل‌ نعمتهاي‌ پروردگار. الهنا آمنا بفضلك‌. اين‌ را چرا ما ميگيم‌. خدايا با فضلت‌ با ما عمل‌ كن‌. و لا تعملنا بعدلك‌.

 براي‌ نماز آخر وقت‌ خوندنمون‌ كه‌ مسامحه‌ كرديم‌ خدا، من‌ براتون‌ توضيح‌ بدم‌، خيلي‌ هم‌ شايد توضيح‌ داده‌ باشم‌ خدا حق‌ داره‌ كه‌ ما را ببره‌ جهنم‌. چرا؟ من‌ يصلم‌ من‌ در دكان‌ يك‌ آدمي‌ رفته‌ وايستاده‌ توي‌ صف‌. اين‌ طبق‌ معمول‌ توي‌ صف‌ آمده‌ جلو. رسيده‌ در پاچال‌. اين‌ بابا هولش‌ ميده‌ ميگه‌ برو اون‌ عقب‌ وايستا. سرش‌ را مي‌اندازه‌ پايين‌ ميره‌ اون‌ عقب‌ مي‌ايسته‌. باز دو مرتبه‌ نوبتش‌ ميشه‌ ميرسه‌ دم‌ پاچال‌. باز ميگه‌ برو اون‌ عقب‌. باز ميره‌. از آخر كه‌ ما تمام‌ شد، حالا يك‌ مشت‌ نون‌ سوخته‌ توي‌ پاچال‌ هست‌ اينها را جمع‌ ميكنه‌ ميكنه‌ توي‌ يك‌ پلاستيك‌ ميگه‌ بگير. اين‌ كار آخه‌ نمونه‌اش‌ را، عينش‌ را ما انجام‌ ميديم‌. اذان‌ ميگن‌، خداي‌ تعالي‌ با شش‌ مرتبه‌ حي‌ يعني‌ تند بيا. خدا آمده‌ جلو توي‌ صف‌. كارهات‌ را كردي‌. همة‌ برنامه‌هات‌ را انجام‌ دادي‌، با زنت‌، با بچه‌ ات‌، با مشتري‌، با همه‌. خدا آمده‌ جلو. ميگي‌ حالا مي‌خوام‌ نهار بخورم‌ برو عقب‌. باز مي‌آيد جلو. باز ميره‌ عقب‌. از آخر هم‌ يك‌ نماز دست‌ و پا شكسته‌ عين‌ همان‌ نون‌ سوخته‌ها، يك‌ نماز دست‌ و پا شكستة‌ با عجله‌ مي‌خوني‌ تحويل‌ خدا ميدي‌. خدا ميگه‌ الم‌ يعلن‌ الذين‌ آمنوا تخشن‌ الذين‌ بذكر الله‌.  شما را به‌ خدا همين‌ يك‌ كار ما، يك‌ دفعه‌ هم‌ بر فرض‌ باشه‌. جا داره‌ كه‌ ما را خدا با آن‌ قدرتش‌، با آن‌ عظمتش‌، من‌ اين‌ مثال‌ را به‌ يك‌ آدم‌ عادي‌ گفتيم‌. اين‌ دفعه‌ آخر كه‌ نون‌ سوخته‌ها را بهش‌ دادي‌، سنگ‌ ده‌ كيلويي‌ را برميداره‌ مي‌زنه‌ توي‌ سرش‌ كه‌ من‌ را پنج‌ دفعه‌ فرستادي‌ عقب‌، توي‌ صف‌ آمدم‌ حالا اينها را به‌ من‌ مي‌دي‌؟

 انسان‌ تكان‌ ميخوره‌. خدا ميگه‌ نوبت‌ من‌ نشد؟ دوران‌ عمرت‌ چه‌ برنامه‌اي‌ را گذاشتي‌ براي‌ خدا؟ يك‌ مدتي‌ كه‌ هفت‌ سال‌ بچه‌ بودي‌ بازي‌ كردي‌. بعد مدرسه‌ رفتي‌، بعد دبيرستان‌ رفتي‌، بعد دانشگاه‌ رفتي‌. بعد آمدي‌ زن‌ گرفتي‌ رفتي‌ سر زندگيت‌. بعد بازنشسته‌ شدي‌ و بعد مردي‌. خدا نوبت‌ نداشت‌؟ يك‌ مدتي‌ به‌ تزكية‌ نفست‌ بپردازد. يك‌ مدتي‌ خودت‌ را بساز. خدا تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ اشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. اقلا چند سالي‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بپرداز. خودت‌ را پاك‌ كن‌. خالص‌ كن‌ براي‌ خدا. نه‌ خدا توي‌ زندگي‌ ما نوبتي‌ نداره‌. زبانا ممكنه‌ نگيم‌ ولي‌ عملا مي‌گيم‌. پيرمرد شده‌، نود سال‌ از عمرش‌ گذشته‌. من‌ به‌ يك‌ پيرمرد نود ساله‌ گفتم‌ آقا شما هيچ‌ به‌ فكر، گفت‌ ما ديگه‌ از جواني‌ همينجور بوديم‌ عادت‌ كرديم‌. عادت‌ كرديم‌. خدا نوبت‌ نداره‌ توي‌ زندگيهاي‌ ما. يك‌ چند سالي‌ را اقلا بگذار براي‌ خدا. حالا از هر جاش‌ مي‌خواي‌ انتخاب‌ كني‌ انتخاب‌ كن‌. اگر از اوايل‌ سنت‌ باشه‌ بهتر. بگذار براي‌ خدا. نداريم‌. اگر با خدا رفيق‌ شديم‌. يعني‌ ما رفيق‌ نميشيم‌ با خدا. اين‌ را بدونيد خدا با ما رفيق‌ ميشه‌. معناي‌ رفق‌ و مدارا، رفيق‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ رفق‌ و مدارا ميكنه‌. خدا بايد با ما مدارا كنه‌. ما با خدا نبايد ديگه‌ مدارا كنيم‌. لذا يكي‌ از اسماء پروردگار يا رفيقه‌. خوب‌ با خداي‌ تعالي‌ صميمي‌ باش‌. بگو خدايا ما كه‌ چيزي‌ نداريم‌. خدا خودش‌ پيشنهاد داده‌ها، اين‌ را هم‌ بدونيد. خدا خودش‌ پيشنهاد داده‌. هر چي‌ تو داري‌، هر چي‌ ما داريم‌ روي‌ هم‌ بريزي‌. با هم‌. خيلي‌ عجيبه‌. تو چي‌ داري‌؟ يك‌ جان‌. اين‌ جانمون‌ مال‌ ماست‌. از كجا آوردي‌؟ مال‌ توست‌ ديگه‌. ميگه‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. خدا ميخره‌. پولت‌ ميده‌. بل‌ لهم‌ الجنه‌. بهشتي‌ كه‌ عرض‌ السماوات‌ و الارض‌. اينهمه‌ گران‌ ميخره‌ اين‌. ميگه‌ تو ايني‌ كه‌ داري‌ بده‌ من‌ هم‌ آنچه‌ دارم‌ بهت‌ مي‌دم‌. فايده‌اش‌ چيه‌؟ فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در اين‌ دنيا فكرش‌ راحته‌. شما اگر با يك‌ ميلياردري‌، اون‌ پيشنهاد بكنه‌ بيا يك‌ قروني‌ كه‌ تو داري‌ بريز به‌ حساب‌ ما با هم‌ خرج‌ كنيم‌. چقدر راحت‌ ميشيم‌. خدا پدرش‌ را بيامرزه‌. ايني‌ كه‌ مثال‌ زد نه‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار، قدرت‌ بينهايت‌، اراده‌ در هر كاري‌ كه‌ بخواد بكنه‌ اذا اراد الله‌ لشي‌ء ان‌ يقول‌ له‌ كن‌ فيكون‌. تا ميگه‌ باش‌ هست‌. خوب‌. اين‌ گفته‌ خودش‌ هم‌ پيشنهاد كرده‌. گاهي‌ هم‌ گله‌ ميكنه‌. اليس‌ الله‌ كافه‌ عبده‌. آيا خدا كافي‌ نيست‌ براي‌ بنده‌اش‌. آخه‌ من‌ چي‌ كم‌ دارم‌ اي‌ بندة‌ من‌، من‌ چي‌ كم‌ دارم‌ كه‌ تو در خانة‌ اين‌ و آن‌ مي‌روي‌؟ بيا با هم‌ باشيم‌.

 به‌ خدا گاهي‌ اگر يك‌ حالت‌ يقظة‌ خوبي‌ باشه‌ها، انسان‌ ميسوزه‌. آتش‌ ميگيره‌ كه‌ خدا پيشنهاد ميده‌ و من‌ يتوكل‌ الله‌ فهو حسبه‌. ميگه‌ بيا به‌ طرف‌ من‌. بيا هر چي‌ داريم‌، آخه‌ تو چي‌ داري‌؟ بيا هر چي‌ داريم‌ من‌ قبولت‌ دارم‌ بيا بريزيم‌ روي‌ هم‌. با هم‌ يكي‌ بشيم‌، توي‌ دنيا آدم‌ فكرش‌ راحته‌. خيلي‌ خوب‌. ما ميگيم‌ خدايا به‌ تو توكل‌ كرديم‌. اما مواظبيم‌ كه‌ اين‌ كلاه‌ سرمون‌ نره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ اين‌ توكلي‌ كه‌ ما به‌ خدا مي‌كنيم‌ اگر به‌ يك‌ هروئيني‌، نستجير بالله‌ بيعرضة‌ بيحال‌ اينجور توكل‌ كنيم‌، بهش‌ برميخوره‌. كجا ما توكل‌ به‌ خدا مي‌كنيم‌؟ ميگه‌ فمن‌ يتوكل‌ الله‌ فهو حسبه‌. فكرت‌ راحت‌ ميشه‌. راحت‌ باش‌. تو كار خودت‌ را بكن‌ تو وظايفت‌ را انجام‌ بده‌. تو بنده‌ باش‌، ما هم‌ روزيت‌ را مي‌ديم‌. و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقها و يعلم‌ مستقرها و مستودعها. اما خوب‌ اينكه‌ از ايني‌ كه‌ شد نه‌. نه‌ ما تجربه‌ كرديم‌ خدا اعتنايي‌ هم‌ نميكنه‌. گرسنه‌ مي‌مانيم‌. تجربه‌ ديگه‌. خدا هم‌ تجربة‌ تو را كرده‌ كه‌ تو وفادار نيستي‌ بهت‌ هم‌ گرسنگي‌ ميده‌ ميگه‌ برو گم‌ شود. اين‌ را بدونيد.

 يك‌ فايدة‌ دومش‌ اين‌ است‌ كه‌ تا شما خواستيد از دار دنيا بريد ملائكه‌ را خدا ميفرسته‌ كه‌ بشارت‌ بهت‌ مي‌دهند كه‌ ان‌ سلام‌ قولا من‌ رب‌ رحيم‌. از طرف‌ پروردگار سلام‌ و درود و استقبال‌ و عالم‌ برزخت‌ مرتب‌.

 فايدة‌ سوم‌ در قيامت‌ حاضر نميشي‌. همه‌ عندهم‌ محضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. مخلص‌ همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ با خدا يكي‌ شده‌. و ما تجزون‌ الا ما كنت‌ التعلمون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. كل‌ نفس‌ بما كسبت‌ رهينه‌ الا اصحاب‌ اليمين‌. ببينيد الا داره‌. يعني‌ آنها باما صميمي‌ شدند. اين‌ اندازه‌ عقلشون‌ رسيده‌، فكرشون‌ كشيده‌ كه‌ اموالشون‌ را با اموال‌ ما دارايي‌ ما يكي‌ بكنند و راحت‌ باشند. ميري‌ صاف‌ توي‌ بهشت‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ همه‌ به‌ فكر حور عين‌ و گلابي‌ خوردن‌ و سيب‌ خوردن‌ و اينها هستند، تو به‌ فكر نشستن‌ به‌ محبوبينت‌. ائمة‌ اطهار، اگر شرابي‌ هم‌ آشاميدني‌ هم‌ بهت‌ مي‌دهند، ربتون‌ و سقاه‌ ربه‌ شراب‌ طهورا. اينها بهت‌ مي‌دهند. مربيانتون‌ مي‌دهند. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ خدايا ما را بياشام‌ از حوض‌ جدش‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بكأسه‌ و بيده‌ خيلي‌ جالبه‌. به‌به‌. به‌ خدا قسم‌ انسان‌ بميره‌ تمام‌ دوران‌ را طي‌ بكنه‌، تمام‌ زحمات‌ را بكشه‌ كه‌ ببينه‌ امام‌ زمانش‌ اين‌ جام‌ آب‌ كوثر، اين‌ آشاميدني‌ پر از صفا و صميمت‌ را به‌ دست‌ انسان‌ ميده‌. بكأسه‌ و بيده‌. بدستش‌ و بكأسش‌. خوب‌ اين‌ هم‌ هست‌. در بهشت‌ هم‌ در جنات‌ عدن‌ هست‌ انسان‌. دور و برش‌ خاندان‌ عصمت‌ هستند. توي‌ بهشت‌ هم‌ جاهاي‌ مختلف‌ داره‌. يك‌ جا هستش‌ خوب‌ يك‌ عده‌اي‌ هستند اصلا، معمولي‌. خوبند همه‌. توي‌ بهشت‌ آدم‌ بد پيدا نميشه‌. همه‌ خوبند. اما خوب‌ و خوبتر داره‌. در روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌ اعمال‌ را انجام‌ بده‌ خدا همساية‌ پيغمبر قرارش‌ ميده‌.

 آن‌ شخص‌ آمد در مدينه‌ به‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفت‌ آقا اين‌ پول‌ را بگير يك‌ خانه‌ براي‌ من‌ در مدينه‌ بخر. من‌ هر وقت‌ مي‌آيم‌ مزاحم‌ شما نشم‌. حضرت‌ هم‌ گرفتند گفتند بسيار خوب‌. با ولايت‌ و امامتي‌ كه‌ داشتند، بعضي‌ از اين‌ جوانهاي‌ سادات‌ را دامادشون‌ كردند از اين‌ پول‌ و بعد وقتي‌ كه‌ آن‌ شخص‌ آمد، حضرت‌ يك‌ نوشته‌اي‌ بهش‌ نشان‌ دادند كه‌ يك‌ خانه‌اي‌ برايت‌ توي‌ بهشت‌ خريديم‌. اينجا بالاخره‌ مي‌آيي‌ توي‌ خانة‌ ما، خانة‌ رفقا بالاخره‌ پذيرائيت‌ مي‌كنند. اينجا خانه‌ بخري‌ سرد ميشه‌، غذا كسي‌ نباشه‌ بهش‌ بده‌ بدرد نميخوره‌. يك‌ خانه‌اي‌ برات‌ توي‌ بهشت‌ خريديم‌ يك‌ طرفش‌ مثلا به‌ خانة‌ پيغمبر، يك‌ طرف‌ به‌ كجا، در وسط‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. از در خانه‌ بيرون‌ مي‌آيي‌ چشمت‌ به‌ جمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌افته‌، چشمت‌ به‌ جمال‌ امام‌ حسن‌ مي‌افته‌، چشمت‌ به‌ جمال‌ امام‌ حسين‌. توي‌ كوچة‌ شما همة‌ اين‌ آقايون‌ هستند. بوسيد و گذاشت‌ روي‌ سرش‌. با خودش‌ هم‌ فكر نكرد كه‌ اين‌ آقا پولهاي‌ ما را برداشته‌ خرج‌ قوم‌ و خويشهايش‌ كرده‌. ما باشيم‌ ميگيم‌ سر ما را كلاه‌ گذاشته‌. گفت‌ بگذاريد لاي‌ كفنم‌. گذاشتند لاي‌ كفنش‌. فردا صبح‌ كه‌ آمدند سر قبرش‌ ديدند اين‌ نامه‌ بيرون‌ آمده‌، توش‌ نوشته‌ امام‌ صادق‌ وفا كرد، معلومه‌ از همان‌ شب‌ اول‌ قبر اين‌ خانه‌ را بهش‌ تحويل‌ دادند. امام‌ صادق‌ وفا كرد به‌ آنچه‌ كه‌ قرار گذاشته‌ بود. بعله‌.

 ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ راه‌ و روشتون‌ را تنظيم‌ كنيد. دينتون‌ را تنظيم‌ كنيد. هر حرفي‌ را، هر سخني‌ را، هر مطلبي‌ را از هر كه‌ شنيديد، يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. همين‌ امروز بود من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ ميگفتم‌ كه‌ در منبر هر چه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ اول‌ خودت‌ يك‌ بررسي‌ بكن‌. ببين‌ اين‌ حرف‌ عقلائيه‌ بگو. اقلا عقلائي‌ باشه‌. آنقدر ما روايات‌ داريم‌ كه‌ ما بعضيش‌ را نمي‌فهميم‌. ما خيلي‌ من‌ خودم‌، خيلي‌ از روايات‌ را هست‌ كه‌ نمي‌فهميم‌. واقعا نمي‌فهمم‌. فضروا في‌ البت‌ الامكان‌. در يك‌ گوشه‌ي‌ ايشان‌ هم‌ اگر بشه‌ مي‌فهميم‌. اگر هم‌ نشد كه‌ هيچي‌. چيزي‌ را كه‌ خودت‌ نمي‌فهمي‌، تحليلش‌ نكردي‌ مي‌آيي‌ با اين‌ آب‌ و تاب‌ روي‌ منبر ميگي‌، مردم‌ را سرگردون‌ ميكني‌. آقا ما توي‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ عمدة‌ سوالاتي‌ كه‌ از ما ميشه‌ اشكالاتي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ بوجود آوردند در مغز آنها.

 مسئله‌اي‌ كه‌ مطرح‌ بود براي‌ يكي‌ از دوستان‌ همين‌ بود كه‌ ميگند كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدر گريه‌ كرد مردم‌ مدينه‌ به‌ ستوه‌ آمدند و شكايت‌ كردند. شما ببينيد اين‌ واقعا شأن‌ فاطمة‌ زهرا هست‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌، نوشتم‌ نمي‌فهمم‌. اما من‌ بايد اول‌ تحليلش‌ را بكنم‌ بعد بگم‌. مگر فاطمة‌ زهرا با بلندگو گريه‌ مي‌كرد؟ بعد هم‌ مردم‌ آزاري‌ كه‌ صحيح‌ نيست‌. آهسته‌ گريه‌ كنه‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ جوري‌ گريه‌ ميكنه‌ كه‌ توي‌ شهر جاش‌ نيست‌. ميخواهم‌ ظلم‌ دشمنان‌ را ثابت‌ كنم‌. خيلي‌ راهها هست‌ براي‌ اثبات‌ ظلم‌ دشمنان‌. چه‌ مطلبي‌ را كه‌ ميگيد چه‌ مطلبي‌ را كه‌ مي‌شنويد، اينها را بايد با عقلتون‌ بسنجيد. معقول‌ باشه‌ اين‌ مسائل‌. من‌ عرض‌ كردم‌ هيچي‌ را نميگم‌ هست‌ هيچي‌ هم‌ نميگم‌ نيست‌. نوشته‌اند، خيلي‌ چيزها را نوشته‌اند. خيلي‌ از مسائل‌ را نوشته‌اند. ولي‌ من‌ بعضي‌هايش‌ را، شما تا حالا شنيديد من‌ اين‌ قضيه‌ را روي‌ منبر گفته‌ باشم‌؟ ميگفتم‌ كه‌ اينقدر من‌ اين‌ حرفها را تكرار كردم‌ براي‌ رفقا كه‌ مي‌گفت‌ ما سورة‌ حمد را هر روز تكرار مي‌كنيم‌، تعارف‌ ميكرد. حرفهاي‌ شما تكراريه‌. هيچوقت‌ شنيديد. خودم‌ اول‌ تحليل‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر ازم‌ سؤال‌ شد بتونم‌ جواب‌ بدم‌. از نظر عقلي‌ هم‌ حاضرم‌ ثابت‌ كنم‌.

 انسان‌ وقتي‌ حرفي‌ را كه‌ ميزنه‌ يا حرفي‌ را ميشنونه‌ يا حرفي‌ را مي‌خواد نقل‌ بكنه‌ از قول‌ كسي‌، يك‌ جوري‌ بايد تحليلش‌ كنه‌ تا مشكلات‌ ديگري‌ بوجود نياد. دينتون‌ را بايد جوري‌ تنظيم‌ كنيد. شما الان‌ مثلا، چند تا روايت‌ هست‌ كه‌ بين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا دعوا شد سر اينكه‌ شنيده‌ بود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رفته‌ زن‌ گرفته‌. دقيقا مثل‌ خودمون‌ كه‌ زنهاي‌ خودمون‌ و خودمون‌ كه‌ اين‌ مسائل‌ را داريم‌، اين‌ هم‌ همينجوري‌. من‌ نميگم‌ اين‌ روايت‌ درست‌ نيست‌. نمي‌فهمم‌. ولي‌ يك‌ اصلي‌ ما داريم‌ و آن‌ اصل‌ اين‌ است‌ كه‌ معصوم‌ اشتباه‌ و خطا نداره‌. اگر اينها خداي‌ نكرده‌ با هم‌ دعواشون‌ شده‌ باشه‌، يكيشون‌ از مقام‌ عصمت‌ مي‌افته‌. دشمن‌ خواسته‌ به‌ اين‌ وسيله‌ يكي‌ را از مقام‌ عصمت‌ بيندازه‌. ما چون‌ مرديم‌، حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حضرت‌ زهرا را محكومش‌ مي‌كنيم‌ و آنوقت‌ ميگند فاطمة‌ زهرايي‌ كه‌ نتونست‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كنار بياد آنوقت‌ با خليفة‌ اول‌ و دوم‌ كنار بياد. اينجور نتيجه‌ مي‌گيرند.

 من‌ مباحثاتي‌ با اهل‌ سنت‌ و علماي‌ آنها كردم‌ و همين‌ اشكالات‌ را به‌ ما مي‌كنند. كوشش‌ بكنيد عقائدتون‌ را در يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ قرار بدهيد. دقيقا طبق‌ عقل‌ و علم‌ و قرآن‌ و روايات‌. و اجتهاد. ايني‌ كه‌ ما عرض‌ مي‌كنيم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد آخه‌ چهار تاست‌ توي‌ توبه‌ كردن‌ خوبه‌ يا نه‌؟ من‌ سؤال‌ مي‌كنم‌. اين‌ را ميگيم‌ كه‌ اللهم‌ اجعلنا من‌ التوابين‌ و اجعلنا من‌ المتطهرين‌. دعاها ميگه‌ خوبه‌. استقامت‌ خوبه‌، در راه‌ راست‌ بودن‌ خوبه‌، عشق‌ به‌ خدا و محبت‌، البته‌ عشق‌ باز تويش‌ حرفه‌. خوب‌ من‌ اعتراض‌ دارم‌. خدا را نميشه‌ گفت‌ معشوق‌. عشق‌ به‌ خدا درست‌ نيست‌. محبت‌ به‌ خدا، محبت‌ به‌ شديد به‌ خدا و بلكه‌ تمامي‌ محبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار، اين‌ از لوازم‌ زندگي‌ انسانه‌. جهاد با نفس‌ بايد بكنيد. بندة‌ خدا باشيد كه‌ ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. اصلا كدوم‌ يكي‌ از اين‌ مسائل‌ با قرآن‌، با روايات‌، با عقل‌ درگيري‌ داره‌؟ و مراحل‌ كمالات‌. متأسفانه‌ ما حاضريم‌ بعضي‌ از حرفهاي‌ بي‌ ربط‌ غير عقلائي‌ را هم‌ بشنويم‌ و هم‌ اعتقاد بهش‌ پيدا كنيم‌. اين‌ عجيبه‌ اعتقاد بهش‌ پيدا كنيم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 بودند بعضي‌ها كه‌ با همين‌ هم‌ موافق‌ نبودند ولي‌ با قرآن‌ مخالف‌ بودند. ولي‌ با روايات‌ مخالف‌ بودند. در حدي‌ كه‌ در اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ من‌ دهها آية‌ قرآن‌، دهها روايت‌، بلكه‌ صدها روايت‌ برايتون‌ مي‌آورم‌ كه‌ قرآن‌ و روايات‌ تأييد كرده‌ و بعضي‌ هايش‌ ترتيبش‌ را هم‌ اينجوري‌ قرار داده‌ بلكه‌ ارسال‌ انبياء روي‌ همين‌ ترتيب‌ بوده‌. خدا حفظ‌ كنه‌ يكي‌ از دوستان‌ ما در تهران‌ اين‌ برداشته‌ بود همينجور رديف‌ كرده‌ بود. حضرت‌ آدم‌ در مرحلة‌ توبه‌ بوده‌. حضرت‌ نوح‌ درمرحلة‌ استقامت‌ بوده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ بوده‌. كه‌ حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ ابراهيم‌ حنيفا. در مرحلة‌ محبت‌ بوده‌ كه‌ ميگه‌ عجلت‌ لربك‌ ترضي‌. حضرت‌ عيسي‌ در مرحلة‌ جهاد بوده‌ كه‌ حتي‌ ازدواج‌ نكرد. حالا بحثي‌ داره‌. همه‌اش‌ شرحي‌ داره‌. و پيغمبر اكرم‌ اشهد ان‌ محمد عبده‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. و مهمترين‌ صفت‌ بارزش‌ بندگي‌ بوده‌. البته‌ اينها نه‌ اينكه‌ مراحل‌ ديگر را طي‌ نكردند و همينجا گير كردند. نه‌. مظهر و مَظهر اين‌ مراحل‌ مكتبي‌ بودند. شما دوستاني‌ كه‌ تجربه‌ كرديد خدا ميدونه‌ براتون‌ لازمه‌ كه‌ اينها را به‌ مردم‌ بگيد. مردم‌ را روشن‌ كنيد. ما در يك‌ مملكت‌ اسلامي‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌. همين‌ چند هفتة‌ قبل‌ رهبر عزيزمون‌ آن‌ سخنراني‌ عجيب‌ را در مازندران‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ كردند و بعد كه‌ يكي‌ از دوستان‌ كه‌ الان‌ هم‌ توي‌ مجلسند، ميگن‌ از حضرت‌ امام‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ اين‌ جمله‌اي‌ را از روزنامه‌ كندند، من‌ اتفاقا همين‌ روز بود، داريد. باريك‌ الله‌. مثل‌ اينكه‌ همه‌ دارند. تزكية‌ نفس‌ از علم‌ و حكمت‌ بالاتر است‌. عكس‌ امام‌ هم‌ كنارش‌ گذاشتند. اين‌ روزنامه‌ هم‌ مال‌ من‌ ديگه‌. اين‌ روزنامه‌ را همان‌ روزي‌ كه‌ ايشان‌ به‌ من‌ دادند، روز قبلش‌ بود. من‌ نمي‌دونم‌ آقا تزكية‌ نفس‌، آقا اين‌ حرفها چيه‌؟ يكي‌ گفته‌ بود در مشهد فقط‌ دو نفر اين‌ حرف‌ را مي‌زنند. يكي‌ فلاني‌ يكي‌ هم‌ من‌. تزكية‌ نفس‌ آقا توي‌ قرآن‌ يك‌ كسي‌ براي‌ من‌ نامه‌ نوشته‌ بود كه‌ تزكية‌ نفس‌ اصلا موفق‌ نميشه‌ كسي‌. حتي‌ امير المؤمنين‌ هم‌ موفق‌ نشد. خدا ميدونه‌. و حضرت‌ امير وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ كه‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. يعني‌ حالا تازه‌ از دست‌ نفسم‌، نفس‌ ايشون‌ را بدن‌ انسان‌ مي‌دونست‌. فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. چقدر ما بايد دور باشيم‌ از اين‌ مسائل‌.

 آنوقت‌ جاه‌ طلبيها، رياست‌ طلبيها، محبت‌ به‌ مال‌ دنيا همة‌ وجود انسان‌ را گرفته‌ آنوقت‌ ميگه‌ آقا تزكية‌ نفس‌ يعني‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را هم‌ ترك‌ كن‌. آقا تزكية‌ نفس‌ نه‌ تزكية‌ عمل‌. آخه‌ دو چيزه‌. يكي‌ عملش‌ را تزكيه‌ كنه‌، يكي‌ عملش‌ را تزكيه‌ كنه‌. نفس‌ يعني‌ آقا اين‌ نفست‌ حسود نباشه‌، اين‌ نفست‌ ضعيف‌ نباشه‌، اين‌ نفست‌ سركش‌ نباشه‌. ما اين‌ را داريم‌ ميگيم‌. سركشي‌ نداشته‌ باشه‌ نفست‌. اون‌ بالا ننشسته‌ باشه‌ فرماندة‌ كل‌ قواي‌ بدن‌ تو باشه‌. دست‌ تو را تحت‌ نفوذ خودش‌ داشته‌ باشه‌، زبانت‌ را، ميگه‌ آقا چرا اين‌ حرف‌ را زدي‌؟ از دستم‌ در رفت‌. اي‌ بابا. تو آدم‌ با اين‌ هيكل‌، با اين‌ درشتي‌، دستت‌ درميره‌؟ آقا اشتباه‌ كرديم‌ از دستم‌ در رفت‌. چرا در آن‌ مجلس‌ غيبت‌ كردند تو هيچي‌ نگفتي‌؟ ببخشيد از دستم‌ در رفت‌. همه‌اش‌ از دستش‌ در ميره‌. تو كه‌ اصلا دست‌ نداري‌، اينجوري‌ كه‌ معلومه‌ قدرت‌ نداري‌. چي‌ از دستم‌ در رفت‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ به‌ خودمون‌ بيائيم‌ انسان‌ بشيم‌. يك‌ استقامتي‌ داشته‌ باشيم‌، مقاوم‌ باشيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ باشيد. حضرت‌ نوح‌ باشيد. نهصد و پنجاه‌ سال‌، گاهي‌ من‌ حالات‌ حضرت‌ نوح‌ را كه‌ مي‌خونم‌ گريه‌ام‌ مي‌آيد، خيلي‌ مشكله‌ها، نهصد و پنجاه‌ سال‌ توي‌ مردم‌ تبليغ‌ بكنه‌. ميگه‌ فلم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. ما بسم‌ الله‌ بوديم‌ آنها هم‌ جن‌. بقول‌ معروف‌. تا مي‌آمديم‌ حرف‌ بزنيم‌ بگيم‌ مردم‌ بيائيد مي‌گفتند برو. مي‌رفتند. بچة‌ خودش‌ بهش‌ ايمان‌ نياورد. بعد از نهصد و پنجاه‌ سال‌ كشتي‌ را ساخته‌ هي‌ هم‌ خدا سر كارش‌ حسابي‌ گذاشته‌ بود كه‌ اين‌ را سرگرمش‌ كنه‌. شايه‌ مردم‌ بفهمند. دانة‌ خرما را بخور، دانه‌اش‌ را بكار. وقتي‌ درخت‌ شد چوبش‌ را بردار كشتي‌ بساز. خرما بخور، دانه‌اش‌ را بكار، درخت‌ بشه‌ تا چوبش‌ را بردار كشتي‌ بساز. خلاصه‌ كشتي‌ را ساخت‌. مردم‌ مي‌گفتند بندة‌ خدا توي‌ زمين‌ خشك‌ تو خشكي‌ مي‌سازي‌. چه‌ جوري‌ مي‌خواهي‌ ببريش‌ توي‌ دريا؟ هر چي‌ ميگه‌ باراني‌ خواهد آمد. اصلا. ما هم‌ باشيم‌ باور نمي‌كنيم‌. باور كنيدها. براي‌ ما امتحان‌ نيامده‌. خودتون‌ را آماده‌ كنيد اگر حضرت‌ بقية‌ الله‌ بخواد بياد، امتحان‌ ما از همة‌ اقوام‌ گذشته‌ سخت‌تره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ امام‌ زمان‌ كارش‌ مهمتره‌. اين‌ كشتي‌ را بالاخره‌ ساخته‌ و حالا گذشته‌. مدتي‌ گذشت‌. نه‌ باران‌ آمد نه‌ آب‌ از زمين‌ جوشيد. آخرش‌ اينها را جمع‌ كرد و آورد و چه‌ و اينها. باران‌ آمد. و فارت‌ التنور و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ از تنور آب‌ زد بيرون‌ و خلاصه‌ مثل‌ اينكه‌ مردم‌ باور نمي‌كردند. به‌ پسرش‌ مي‌گفت‌ بيا توي‌ كشتي‌ غرق‌ ميشي‌. گفت‌ ساوي‌ الي‌ جبل‌ يعصمني‌ من‌ الماء. توي‌ آن‌ سر كوه‌ كه‌ باران‌ نمي‌آيد. مي‌رم‌ آنجا. اين‌ هم‌ محبت‌ پدري‌ هي‌ كشتي‌ را مي‌آره‌ طرف‌ آنجائي‌ كه‌ آن‌ پسره‌ داره‌ ميره‌ بالاي‌ كوه‌. فهار بهم‌ الموج‌. يك‌ موجي‌ خدا انداخت‌ كشتي‌ رفت‌ آن‌ سر، موتوري‌ هم‌ كه‌ نبود بكشنودش‌. پسرم‌ هم‌ اينطرف‌ قرار گرفت‌.

 گفت‌ ان‌ ابني‌ من‌ اهلي‌ و وعدك‌ الحق‌. يك‌ تزلزل‌ جزئي‌ها. خيلي‌ مواظب‌ باشيدها. پسر من‌ اهل‌ من‌ بوده‌ خدايا تو گفتي‌ ما اهلت‌ را نجات‌ مي‌ديم‌. خدا با تشر، انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌. او از اهل‌ تو نيست‌. براي‌ اينكه‌ عمل‌ بد كرده‌، معصيت‌ كرده‌، گناه‌ كرده‌، تو بچة‌ پسر، سرو گردنت‌ را بالا مي‌گيري‌ پسرم‌ رفته‌ اروپا دكتر شده‌. خوب‌ دين‌ چطور؟ بعله‌ ايشان‌ نماز ميگه‌ گاهي‌ مي‌خونم‌. خودش‌ ميگه‌. روزه‌؟ ميگه‌ روزه‌ گفته‌ كه‌ براي‌ انسان‌ ضعف‌ مي‌آره‌. نه‌ آن‌ مال‌ گذشته‌ها بود. اينقدر اظهار نظر به‌ دين‌ و همه‌ چيز ميكنه‌. خيلي‌ هم‌ محبت‌ كه‌ بخواد بكنه‌، پدرش‌ را به‌ نوكري‌ توي‌ خانه‌اش‌ قبول‌ ميكنه‌. اين‌ پدري‌ كه‌ تمام‌ ثروتش‌ را فروخته‌ كه‌ اين‌ در اروپا تحصيلات‌ بكنه‌. من‌ خودم‌ ديدم‌. يك‌ كسي‌ ديده‌ بود. كه‌ پدر را عين‌ يك‌ نوكر چايي‌ بيار. گفتم‌ كه‌ چرا ايشان‌؟ آخه‌ احترام‌ كن‌ پدر. گفت‌ اين‌ احترامه‌، اين‌ مي‌خواسته‌ مثلا بيرون‌ بشه‌ ما گفتيم‌ كه‌ چون‌ با زنمون‌ محرمه‌ اين‌ بهتره‌ كه‌ كارهاي‌ خونه‌ را بكنه‌. صبح‌ زنبيل‌ را ميگره‌ برو و لا تقل‌ لهما اف‌. و لا تنحرهما. و اخض‌ جناح‌ الذل‌ و الرحمه‌. اين‌ بچه‌ است‌ كه‌ تو تربيت‌ كردي‌. سر و گردني‌ هم‌ بالا ميگره‌ كه‌ بچه‌ام‌ دكتره‌. دكتر به‌ چه‌ درد تو ميخوره‌. دكتري‌ كه‌ دين‌ نداشته‌ باشه‌ بنظر من‌ همان‌ طبابتش‌ هم‌ معالج‌ نيست‌ و شفا بخش‌ نيست‌.

 ما يك‌ طبيبي‌ داشتم‌ در مشهد اشرف‌ الاطبا اسمش‌ بود. سيد بزرگواري‌ بود. شال‌ سبزي‌ مي‌پيچيد. البته‌ تحصيل‌ كرده‌ها، تحصيل‌ كردة‌ خارج‌ و اينها. بعد معروف‌ بود اين‌ با يك‌ نسخه‌ خوب‌ ميكنه‌ مريض‌ را. هر چي‌ هم‌ مريض‌ سخت‌ باشه‌. يك‌ روزي‌ يك‌ نفر منزل‌ ما ميهمان‌ بود. مريض‌ سختي‌ شده‌ بود. ايشان‌ را آوردند بالاي‌ سرش‌. من‌ آنوقتها هم‌ مثل‌ الان‌ يك‌ خورده‌اي‌ تجسس‌ مي‌كردم‌ بقول‌ شماها فضول‌ و اينها بودم‌. خيلي‌ وقته‌ آخه‌. پرسيدم‌. شما چيكار مي‌كنيد كه‌ با يك‌ نسخه‌، چون‌ مي‌گفت‌ اين‌ فردا خوبه‌. با يك‌ نسخه‌ خوب‌ ميشه‌. من‌ را كشيد كنار گفت‌ ببين‌. اين‌ چيزهايي‌ كه‌ من‌ مي‌نويسم‌، نسخه‌هايي‌ كه‌ من‌ مي‌نويسم‌، ته‌ چك‌ داره‌. تهش‌ مي‌نوشت‌ كه‌ مرض‌ فلان‌ و مريض‌ هم‌ فلان‌. ميگه‌ اينها را صبح‌، سر نسخه‌اش‌ را، سر چك‌ را مي‌كنم‌ مي‌دم‌ به‌ مريض‌ كه‌ بره‌ دوا بگيره‌. صبحا اينها را مي‌برم‌ حرم‌ حضرت‌ رضا ميگم‌ اين‌ مريضها را من‌ ديدم‌ شفاش‌ با شما. اين‌ مريض‌ همينجور يكي‌ يكي‌، و حضرت‌ رضا آبروي‌ ما را نميبره‌. مريضهايم‌ را همينطور خوب‌ ميكنه‌. اين‌ دكتر با آن‌ دكتري‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟ حالا اگر بخوام‌ همة‌ شما بهتر از من‌ مي‌دونيد. ريش‌ تراشيده‌، كراوات‌ را توي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ميزنه‌، به‌ همة‌ مسائل‌ پوزخند ميزنه‌ كه‌ آقا من‌ جراح‌ فلان‌ هستم‌. مي‌خواستم‌ نباشي‌. خدا نياره‌ آن‌ روز را كه‌ ماها مبتلا به‌ اين‌ افراد فاسق‌ و فاجر، مگر آدمهاي‌ خوبشون‌. ما البته‌ دكترهاي‌ متدين‌ خوب‌، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ داريم‌ها. اهل‌ تزكية‌ نفس‌، همين‌ ديشب‌ بود. يك‌ نفر از يكي‌ از شهرستانها تلفن‌ مي‌زد. مي‌گفت‌ من‌ تخصص‌ در قلب‌ دارم‌ و نمي‌دونم‌ رئيس‌ سي‌سي‌يو هستم‌. چه‌ هستم‌ و چه‌ هستم‌. فقط‌ مي‌خوام‌ يك‌ ملاقات‌ با شما بكنم‌، من‌ را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قرار بديد. خيلي‌ هم‌ بعضي‌ از رفقا بودند با ما صحبت‌ مي‌كرد. بعضي‌ها هستند، خوبند. ولي‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ بعد علم‌. يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اول‌ بايد تزكيه‌اشون‌ كنند بعد تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌ بدهند.

 فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها يكي‌ از اسماء مقدسه‌اش‌ زكيه‌ است‌. به‌به‌. اينها زكي‌ و زكيه‌ توي‌ اسامي‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. امام‌ حسن‌ عسگري‌ از زكي‌ مي‌گيم‌. فكر نكنيد يك‌ كار كوچكي‌ شما شروع‌ كرديد در حاشية‌ زندگيتون‌ بگذاريد. ابدا. وقتي‌ پنج‌ نور مقدس‌ زير كساء واقع‌ مي‌شوند كه‌ شايد مكرر اين‌ جريان‌ واقع‌ شده‌، خداي‌ تعالي‌ بوسيلة‌ جبرئيل‌ اين‌ آيه‌ را نازل‌ ميكنه‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. رجس‌ و پليدي‌ را مي‌خواد از شما ببره‌. اين‌ همان‌ تزكية‌ نفسه‌. منتهي‌ دربارة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ دفعه‌. مطلبي‌ كه‌ ديشب‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند. يك‌ رفعي‌ داريم‌ و يك‌ دفعي‌ داريم‌. دربارة‌ اين‌ اراده‌ را خدا كرده‌ كه‌ پليدي‌ را از اهل‌ بيت‌ پيغمبر ببره‌ و تطهيرشون‌ بكنه‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ دفع‌ ميكنه‌. يعني‌ پليدي‌ نيامده‌. نگذاشته‌ خدا بياد. از همان‌ دورها دفعش‌ كرده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ رفعش‌ ميكنه‌ كه‌ دربارة‌ غير معصومين‌ از اهل‌ بيت‌ عصمت‌ عليهم‌ السلام‌ اينها را رفع‌ ميكنه‌ خداي‌ تعالي‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌. اين‌ همان‌ تزكية‌ نفسه‌. همان‌ پاكي‌ نفسه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ عرض‌ كردم‌ دفع‌ ميشه‌، يك‌ وقع‌ هست‌ رفع‌ ميشه‌.

 فاطمة‌ زكيه‌، فاطمة‌ محدثه‌. بعد از تزكية‌ نفس‌ قلب‌ انسان‌ باز ميشه‌، خداي‌ تعالي‌ بهش‌ الهامات‌ را ميگه‌ و نفس‌ و ما سواها. و الهمها فجورها و تقواها. فالهمها فجورها و تقواها. كي‌ رستگار ميشه‌؟ به‌ اينكه‌ الهام‌ خدا به‌ فجور و تقواش‌ بشه‌ كي‌ رستگار ميشه‌؟ قد افلح‌ من‌ زكاها. كسي‌ كه‌ تزكيه‌ بكنه‌ نفسش‌ را. يا كسي‌ كه‌ تزكيه‌ نكند قد خاب‌ من‌ دساها. خوار و خسه‌.

 حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ بود، هر چي‌ دلش‌ مي‌خواست‌ انجام‌ مي‌داد. با آن‌ قدرت‌ الهي‌ كه‌ داشت‌ اراده‌ ميكرد همه‌ را از بين‌ مي‌برد. خل‌ ابن‌ عمي‌ او اكشف‌ بدعاء. من‌ اين‌ جمله‌ را گاهي‌ كه‌ توجه‌ بهش‌ مي‌كنم‌ حضرت‌ نفرين‌ نكرد. تهديد كرد. لدعا رأسي‌ و اشكو لل‌ اله‌ شجوني‌. تهديد. آخه‌ با همين‌ تهديدش‌ پايه‌هاي‌ مسجد بنا كرد لرزيدن‌. نشان‌ ميده‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ تكوين‌ در اختيار فاطمة‌ زهراست‌. ما منتظريم‌. تو بگو ما انجام‌ ميديم‌. ولي‌ بندة‌ خداست‌. همان‌ را مي‌خواد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌خواد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همان‌ را مي‌خواد كه‌ پيغمبر مي‌خواهد. پيغمبر همان‌ را مي‌خواد كه‌ خدا مي‌خواد. و الا اراده‌ ميكرد همة‌ كارها انجام‌ ميشد.

 اما شايد اين‌ شبها، شبهايي‌ است‌ كه‌ مردم‌، من‌ بيشتر در اين‌ بُعد دوست‌ دارم‌ مصيبت‌ را بخونم‌ كه‌ چقدر امام‌ لياقتش‌ كمه‌ كه‌ ما فاطمة‌ زهرا را از دست‌ مي‌ديم‌ اما يك‌ زنها، يك‌ كساني‌ را توي‌ خودمون‌ حفظ‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اينها يك‌ پول‌ ارزش‌ ندارند. فاطمة‌ زهراست‌. آن‌ زن‌ آمد خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. مادرش‌ بهش‌ گفته‌ بود من‌ نمي‌تونم‌ برم‌. شما بريد اين‌ سؤالات‌ را. هي‌ سؤال‌ كرد سؤال‌ كرد. حضرت‌ هم‌ جواب‌ دادند. عرض‌ كردند خانم‌ ببخشيد من‌ خيلي‌ شما را اذيت‌ كردم‌. حضرت‌ فرمودند نه‌ خيلي‌ هم‌ به‌ من‌ محبت‌ كردي‌. هر سؤالي‌ كه‌ من‌ جواب‌ دادم‌ مثل‌ اينكه‌ تمام‌ عالم‌ كه‌ پر از جواهر بكنيم‌ به‌ من‌ داده‌. يك‌ خانم‌ اينطوري‌. كه‌ همة‌ مشكلات‌ را حل‌ ميكنه‌.

 پيغمبر اكرم‌ مي‌آيد توي‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا ميگه‌ كه‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. من‌ در بدنم‌ ضعف‌ احساس‌ مي‌كنم‌. فاطمه‌ اينقدر از خودش‌ اظهار قدرت‌ ميكنه‌. ميگه‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. من‌ تو را به‌ خدا پناه‌ مي‌دم‌ تو را از ضعف‌. و پناه‌ هم‌ داد. كساي‌ يماني‌ را كه‌ كشيد روي‌ بدن‌ پدر ميگه‌ سرت‌ انظر اليه‌ فان‌ وجهه‌ يتلألأ كانه‌ البدر في‌ ليله‌ تمامه‌. همون‌ آقايي‌ كه‌ ضعف‌ داشت‌، پيغمبره‌. اين‌ فاطمة‌ زهراست‌. آنوقت‌ اين‌ را ما از دست‌ بديم‌ هيجده‌ ساله‌، با آنهمه‌ صدمات‌، پهلوي‌ شكسته‌، با آنهمه‌ اذيتها، اين‌ از دنيا بره‌ و كي‌ باقي‌ مي‌مانه‌ توي‌ ما؟ چه‌ عرض‌ كنم‌. اين‌ مصيبت‌ مهمه‌. اين‌ مصيبت‌ كه‌ ما چرا بايد اينقدر بي‌ لياقت‌ باشيم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را دشمنان‌ دارند ازش‌ استفاده‌ ميكنند. صدها هزار مريض‌ را شفا ميده‌ توي‌ يك‌ مملكت‌ غير اسلامي‌. ما مردم‌ مسلمان‌ اگر يك‌ شفايي‌ بده‌، حالا دكتر فلان‌ شفاش‌ داد.

 پيغمبر راه‌ به‌ ما نشون‌ ميده‌. ميگه‌ ضعفي‌ حتي‌ اگر پيدا كرديد، مرضي‌ پيدا كرديد، پناه‌ ببريد به‌ فاطمة‌ زهرا بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. نزديك‌ يك‌ ماه‌ و خورده‌اي‌ است‌ داريم‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا عزاداي‌ مي‌كنيم‌. هنوز اينقدر آشنا نشديم‌، هنوز اينقدر رابطه‌ اتون‌ قوي‌ نشده‌ كه‌ اگر سرطان‌ داشتيد بگيد، يك‌ مرتبه‌ بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. و شفاتون‌ را بگيريد. چه‌ فايده‌ داره‌ پس‌ اين‌ محبتتون‌ پس‌؟ البته‌ گاهي‌ هم‌ ميشه‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌، اينها هم‌ كاري‌ نمي‌كنند. اما بايد يك‌ همچين‌ حالتي‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌. تا كي‌ مي‌خوايم‌ در همين‌ حالت‌ بي‌ توجهي‌، بي‌ ارادگي‌، بي‌ ارتباط‌، چند شبه‌ اينجا آمديد. رابطه‌اتون‌ را باية‌ آنچنان‌ مستحكم‌ با فاطمة‌ زهرا كرده‌ باشيد.

 خدا رحمت‌ كنه‌ يكي‌ از علماي‌ مشهد حدود صد و بيست‌ سال‌ ظاهرا داشت‌. گفتم‌ شما هيچ‌ مريض‌ شديد. گفت‌ من‌ يك‌ دفعه‌ مريض‌ شدم‌ بعدش‌ هم‌ ديگه‌ مريض‌ نشدم‌. گفت‌ كه‌ مريض‌ شده‌ بودم‌ سخت‌. در همين‌ مشهد زندگي‌ مي‌كرد. مريض‌ شده‌ بودم‌ سخت‌. گفتم‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا من‌ مريضم‌. ديدم‌ حضرت‌ تشريف‌ آوردند يك‌ لحافي‌ روي‌ من‌ كشيدند. رويش‌ نوشتند با خط‌ كوفي‌ الحاف‌ المعاف‌. من‌ خوب‌ شدم‌ ديگه‌ مريض‌ نشدم‌. گفتم‌ ميشه‌ آن‌ خط‌ را من‌ ببينم‌. رفت‌ خط‌ را آورد. خوب‌ اينجوريند. شما چي‌ بگم‌؟ آخه‌ بعضي‌ حرفها ممكنه‌ با بي‌ ايماني‌، ضعف‌ عقيده‌ انجام‌ بشه‌ و بعد فايده‌اي‌ نداشته‌ باشه‌ خيال‌ كنيد من‌ بيخود گفتم‌. باشه‌ براي‌ آن‌ها كه‌ عقيده‌اشون‌ بهتره‌. رابطة‌ با فاطمة‌ زهرا پيدا بشه‌، رابطه‌. سيمتون‌ ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، قلبتون‌ روشن‌ ميشه‌. خدا ميدونه‌ الان‌ دو سه‌ تا نامه‌ توي‌ جيب‌ من‌ هست‌ كه‌ رابطه‌ همچين‌ سيم‌ تصادفا خورده‌ به‌ آن‌ مركز نور برق‌، آقا روشن‌ كرده‌، معالجه‌. بدن‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌. بدن‌ را همين‌ دكترها هم‌ معالجه‌ مي‌كنند. روح‌ را معالجه‌ كرده‌، سعادت‌ بخشيده‌، حيثيت‌ بخشيده‌، انسانيت‌ بوجود آورده‌. خدا ميدونه‌. سيم‌ ارتباط‌ برقرار ميشه‌. تا اين‌ سيم‌ برق‌ ارتباطش‌ با كارخانه‌ نباشه‌ كه‌ روشن‌ نميشه‌. اينهم‌ مثل‌ بقية‌ چيزها بي‌ نوره‌. ارتباط‌ برقرار كنيد. ارتباط‌ چه‌ جوري‌ برقرار ميشه‌؟ چه‌ جوري‌ برقرار ميشه‌؟ يكي‌ يك‌ خورده‌ خودتون‌ را درست‌ كنيد، تصفيه‌ كنيد. يك‌ آشنايي‌، يك‌ سنخيتي‌ با فاطمة‌ زهرا، با ائمة‌ اطهار پيدا كنيد. به‌ آنها بگيد بده‌ تا بدهند و مي‌دهند. ولي‌ با بد حجابي‌ خانمها، اونها را هم‌ محبت‌ مي‌كنند. دوستان‌ را كجا كني‌ محروم‌ تو كه‌ با دشمنان‌ اين‌ نظر داري‌. واقعا انسان‌ تأسف‌ مي‌خوره‌ دشمنان‌ بيان‌ از فاطمة‌ زهرا استفاده‌ بكنند و ما باورمون‌ هم‌ شايد نياد. خيلي‌ بده‌. بيائيم‌ امشب‌ با فاطمة‌ زهرا آشنا بشيم‌. من‌ نميگم‌ آشتي‌ كنيم‌. قهر نكرديم‌. غلط‌ مي‌كنيم‌. آدمي‌ نيستيم‌ كه‌ قهر بكنيم‌.

 حضرت‌ سجاد به‌ خدا، در مقام‌ مناجاتش‌، امام‌ سجاد ميگه‌ من‌ انا حتي‌ تغضب‌ علي‌. من‌ چيم‌ كه‌ تو به‌ من‌ غضب‌ كني‌. من‌ چيم‌؟ مثل‌ اينكه‌ يك‌ آدم‌ شريف‌ بزرگي‌ با مورچه‌ دعواش‌ بشه‌. ما با خدا دعوايي‌ نداريم‌. اصلا ما لياقتي‌ ما تراك‌ برب‌ العظيم‌. بيائيم‌ خودمون‌ را بزرگ‌ بكنيم‌ تا با خدا، با امام‌ زمان‌ و فاطمة‌ زهرا رومون‌ بشه‌ كه‌ ارتباط‌ برقرار كنيم‌. رومون‌ بشه‌ و انشاء الله‌ ميشه‌. همين‌ زمينه‌اش‌ را ذات‌ اقدس‌ پروردگار در ما بوجود آورده‌. همان‌ وقتي‌ كه‌ گفت‌ نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ اين‌ زمينه‌ را فراهم‌ كرد كه‌ ما يك‌ روزي‌ خدايي‌ بشيم‌، يك‌ روزي‌ ارتباطمون‌ با خدا تنگاتنگ‌ بشه‌، يك‌ روزي‌ با فاطمة‌ زهرا صميمي‌ باشيم‌. تا بگيم‌ يا مولاتي‌ يا فاطمه‌ فورا بهمون‌ بگن‌ لبيك‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ ممكنه‌ ديگه‌ امشب‌ احتمالا يا بلكه‌ بيشتر از حتي‌ ديشب‌ احتمال‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ حضرت‌ زهرا باشه‌. مثل‌ امشبي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ فاطمة‌ زهراست‌. توي‌ تاريكي‌. شماهم‌ چراغها را خاموش‌ كنيد. الان‌ همه‌اتون‌ با سفر روحي‌ بياييد برويم‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بريم‌ خانة‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ ببينيم‌ علي‌ با بدن‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ ميكنه‌؟ با وصيت‌ فاطمة‌ زهرا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ چه‌ ميكنه‌؟ خود ايشان‌ بالاخره‌ وصيت‌ فاطمة‌ زهرا را عمل‌ ميكنه‌؟ بعله‌. دقيق‌. ساعتهايي‌ از شب‌ گذشت‌. در آن‌ زمانها زود سر شب‌ مردم‌ مي‌خوابيدند. مردم‌ بي‌ محبت‌، بي‌ توجه‌، مرده‌، متعفن‌، اينها با اينكه‌ دختر پيغمبر از دار دنيا رفته‌، رفتند خوابيدند توي‌ خانه‌هاشون‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نخوابيد. طبعا اگر، بدن‌ فاطمه‌ را آورد روي‌ مغسل‌. يك‌ جوري‌ كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌، من‌ همان‌ تصور خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. يك‌ شمعي‌ روشن‌ كردن‌ علي‌. صورت‌ مقدسش‌ تمام‌ صورت‌ ديده‌ ميشه‌. نصفي‌ از بدن‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ ديده‌ ميشه‌. اون‌ كنار فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا، شايد آن‌ روز روح‌ شما سادات‌ هم‌ آنجا بوده‌. كناري‌ ايستاده‌اند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دستور داده‌ كه‌ آرام‌ گريه‌ كنيد. همسايه‌ها را بيدار نكنيد. كسي‌ متوجه‌ نشه‌ كه‌ ما چه‌ مي‌كنيم‌. وصيت‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌خواد عمل‌ كنه‌. يا علي‌ غسلني‌ بالليل‌. شب‌ مرا غسل‌ بده‌. علي‌ بدن‌ فاطمه‌ را غسل‌ داد. شما مي‌دونيد بر يك‌ شوهري‌ كه‌ اون‌ محبت‌ فوق‌ العاده‌ را به‌ همسرش‌ داره‌ در حد خودمون‌ فكر بكنيم‌ در مصيبت‌، چه‌ برش‌ مي‌گذره‌ كه‌ تنها بايسته‌، بدن‌ همسر جوانش‌ را غسل‌ بده‌. دست‌ به‌ بدن‌ فاطمه‌ ميكشه‌. گاهي‌ خم‌ ميشه‌ بدن‌ فاطمه‌ را ميبوسه‌. گاهي‌ اشك‌ چشمش‌ آرام‌ آرام‌ از محاسن‌ شريفش‌ ميريزه‌ روي‌ بدن‌ فاطمه‌ قطره‌ قطره‌ مي‌افته‌. خدا لعنت‌ كنه‌ قنفذ را آنطوري‌ كه‌ بعضي‌ ديده‌ بودند ميگند دست‌ راست‌ فاطمه‌ را شكسته‌. بنابراين‌ همان‌ اول‌ غسل‌ يعني‌ وقتي‌ كه‌ طرف‌ راست‌ فاطمة‌ زهرا را علي‌ داشت‌ غسل‌ مي‌داد، دستش‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد.

 

۴ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – توجه‌ به‌ خداي‌ تعالی، معناي‌ زكيه‌

 توجه‌ به‌ خداي‌ متعال‌، معناي‌ زكيه‌ 4 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌ من‌ قبلكم‌ و اياكم‌ ان‌ اتقوا الله‌.

 يكي‌ از واژه‌هايي‌ كه‌ در روايات‌ و قرآن‌ مجيد مكرر در مكرر گفته‌ شده‌ و به‌ آن‌ سفارش‌ شده‌، تقواست‌. شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ نفاق‌ و كفر و اسلام‌ بحث‌ كرديم‌. امشب‌ دربارة‌ تقوي‌ و عصمت‌ بطور مختصر عرايضي‌ انشاء الله‌ عرض‌ خواهيم‌ كرد. تقوي‌ از وقي‌ يقي‌ گرفته‌ شده‌. به‌ معناي‌ نگه‌ داشتن‌. نگهداري‌. انسان‌ بايد كه‌ آنچه‌ ايمان‌ قوي‌ در قلبش‌ هست‌ و چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مسلمان‌ است‌ و ابراز اسلام‌ كرده‌ كه‌ مراتب‌ اسلام‌ را ديشب‌ عرض‌ كردم‌، هر شش‌ مرحلة‌ اسلام‌ و همة‌ مراتب‌ اسلام‌ بايد مردم‌ مسلمان‌ تقوي‌ داشته‌ باشند. گاهي‌ تقوي‌ تحميلي‌ است‌. انسان‌ بايد به‌ خودش‌ تحميل‌ كند. به‌ هر طوري‌ كه‌ هست‌ خودش‌ را نگه‌ دارد. مريض‌ هم‌ بايد خودش‌ را، آن‌ مريض‌ روحي‌ هم‌ بايد خودش‌ را از گناه‌ نگه‌ بدارد. آن‌ كسي‌ كه‌ سالم‌ است‌ و روحش‌ پاك‌ است‌، آنهم‌ كه‌ طبعا خودش‌ نگهداشته‌ ميشود. لذا تقوي‌ كه‌ به‌ معناي‌ نگهداري‌ خود است‌، مراتبي‌ دارد. مرتبة‌ اول‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حالا كه‌ گفت‌ من‌ مسلمانم‌، حالا كه‌ پابند به‌ قوانين‌ اسلام‌ شد، واجبات‌ را انجام‌ بدهد و محرمات‌ را ترك‌ كند. گاهي‌ انسان‌ از نظر روحي‌ به‌ قدري‌ مريضه‌ كه‌ بسيار مشكل‌ است‌ بتواند محرمات‌ را ترك‌ كند. عينا مانند مريضي‌ كه‌ درد بسيار دارد، در بيمارستان‌ روي‌ تخت‌ در جايي‌ كه‌ جمعي‌ از بيماران‌ هستند، طبيب‌ مي‌آد بهش‌ ميگه‌ كه‌ در اين‌ محل‌ ناله‌ نكن‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مزاحمتي‌ براي‌ ديگران‌ داري‌. يا فلان‌ عملي‌ را كه‌ اقتضاي‌ روحت‌ و جسمت‌ هست‌، انجام‌ نده‌. اينجا اين‌ مريض‌ هر مقدار هم‌ درد داشته‌ باشد براي‌ حفظ‌ نظام‌ عمومي‌ و نظام‌ اجتماع‌ بيمارستاني‌ بايد ناله‌ نكند. افراد معصيتكار هم‌ آنهايي‌ كه‌ قلبشون‌، روحشون‌ مريض‌ است‌ و خواهي‌ نخواهي‌ دوست‌ دارند معصيت‌ كنند، در اسلام‌ دستور آمده‌ كه‌ تقوي‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ خودتون‌ را از گناه‌ و معصيت‌ حفظ‌ كنيد. تو كه‌ توي‌ اجتماع‌ زندگي‌ مي‌كني‌ نبايد گناه‌ بكني‌. گناه‌ تو سبب‌ مي‌شود كه‌ ديگران‌ جري‌ مي‌شوند در گناه‌ و نظام‌ اجتماع‌ بهم‌ مي‌ريزد و همه‌ اهل‌ معصيت‌ مي‌شوند.

 اينكه‌ مي‌بينيد شيطان‌ بخاطر يك‌ نافرماني‌ اينهمه‌ مطرود واقع‌ شد، بخاطر اين‌ بود كه‌ وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ كرد فرمود اسجدوا لآدمه‌ براي‌ آدم‌ سجده‌ كنيد. فسجد الملائكه‌ كلهم‌ اجمعون‌ الا ابليس‌. ابليس‌ سجده‌ نكرد. ابي‌ و استكبر و كان‌ من‌ الكافرين‌. ابا كرد، استكبار كرد، تكبر كرد و از كفار محسوب‌ شد. چرا خداي‌ تعالي‌ براي‌ يك‌ گناه‌ اينطور با شيطان‌ برخورد ميكند. به‌ جهت‌ اينكه‌ معصيت‌ او سبب‌ شد كه‌ ديگران‌، يعني‌ ارواح‌ انسانها كه‌ ديدند شيطان‌ گناه‌ كرد، معصيت‌ كرد، سنگ‌ اول‌ را او انداخت‌، همه‌ دانستند كه‌ مي‌شود نافرماني‌ كرد. اين‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهمي‌ است‌. من‌ به‌ برادران‌ عزيزم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ تا مي‌توانيد گناه‌ علني‌ نكنيد. حرمت‌ خدا را در اجتماع‌ نشكنيد. حرمت‌ قوانين‌ الهي‌ را از بين‌ نبريد. گناه‌ علني‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ خدا را شديدا به‌ غضب‌ مي‌آره‌. لذا خداي‌ تعالي‌ به‌ شيطان‌ فرمود فاخرج‌ انك‌ رجيم‌ و ان‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ الدين‌. خارج‌ بشو. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو رانده‌ شده‌اي‌، بيرون‌ شده‌اي‌، مطرود واقع‌ شده‌اي‌ و بر تو لعنت‌ من‌ باد تا روز قيامت‌.

 چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ در عالم‌ ارواح‌، تمام‌ ارواح‌، ارواح‌ من‌ و شما، ارواح‌ عالم‌ زر، اينها پاك‌ بودند، معصيت‌ نكرده‌ بودند. حتي‌ خطور در فكرشون‌ نمي‌كرد كه‌ ميشود آيا گناه‌ خداي‌ بزرگ‌ را انجام‌ داد. به‌ مجرد اينكه‌ شيطان‌ معصيت‌ كرد، پنجاه‌ درصد باصطلاح‌ به‌ طرف‌ گناه‌ رفتن‌ را براي‌ بشر راه‌ را باز كرد. و لذا به‌ همه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ گناه‌ علني‌ راه‌ گناه‌ باز كردن‌ براي‌ ديگرانه‌. كوشش‌ كنيد گناهتون‌ علني‌ نباشد. معصيت‌ هر چند بزرگ‌ باشد، انسان‌ در خفا انجام‌ بدهد احتمال‌ اينكه‌ خدا اون‌ را ببخشد بيشتر از آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ را در بين‌ مردم‌ انجام‌ بده‌. در بين‌ مردم‌ توي‌ قهوه‌خانه‌ مثلا بشيند قمار بازي‌ كند، شطرنج‌ بازي‌ كند. معصيت‌ كند، زنش‌ با بدحجابي‌ بيرون‌ بياد يا مثلا فرض‌ كنيد معصيتهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ديگر. اين‌ گناهان‌ حرمت‌ خدا را مي‌شكند. اين‌ گناهان‌ خدا را باصطلاح‌ از آن‌ عظمتش‌ پائين‌ مي‌آورد. مواظبت‌ كنيد كه‌ گناه‌ علني‌ نكنيد.

 لذا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هميشه‌ در سفارشاتشون‌ به‌ تقوي‌، همين‌ تقوي‌ مرحله‌ اول‌، همين‌ تقوي‌ درجة‌ اول‌ را سفارش‌ مي‌كردند و اين‌ تقوي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ ترك‌ محرمات‌ باشد و انجام‌ واجبات‌، اين‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ بايد عموم‌ مردم‌ رعايت‌ كنند. چه‌ آنهائي‌ كه‌ روحشون‌ مريضه‌ و چه‌ آنهائي‌ كه‌ روحشون‌ سالمه‌. همه‌ بايد معصيت‌ نكنند، واجبات‌ را انجام‌ بدهند. دو نفر انسان‌ ممكنه‌ پيدا بشه‌ كه‌ هست‌، زياد هم‌ هست‌. يكي‌ بي‌ ميل‌ به‌ گناه‌ و ديگري‌ شديدا علاقمند به‌ آن‌ گناه‌. هر دو بايد گناه‌ را ترك‌ كنند. منتهي‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ متمايل‌ است‌ شديدا به‌ گناه‌، بايد برود قلبش‌ را، روحش‌ را معالجه‌ كند. مثل‌ آن‌ دو تا انساني‌ كه‌ آن‌ يكي‌ شديدا مي‌خواد ناله‌ بكنه‌ در اثر درد و يكي‌ نه‌، سالم‌ است‌ و ناله‌اي‌ نداره‌. هر دو بايد در اين‌ جمع‌ ناله‌ نكنند. آني‌ كه‌ مريضه‌ بايد خودش‌ را معالجه‌ هم‌ بكنه‌. آني‌ كه‌ مريض‌ نيست‌ نه‌ الحمدلله‌ مريض‌ نيست‌ و سالمه‌. تقواي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌، از يك‌ بزرگي‌ از اولياء خدا تقاضا كردم‌ كه‌ يك‌ وصيتي‌ بكند، سفارشي‌ بكند. آن‌ بزرگ‌ گفت‌ من‌ همان‌ سفارشي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌، وصيتي‌ را كه‌ پروردگار به‌ همة‌ افراد بشر فرموده‌، من‌ هم‌ به‌ شما مي‌گويم‌. همين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌. ما به‌ آنهائي‌ كه‌ در قبل‌ از شما كتاب‌ داديم‌، يعني‌ تورات‌ و انجيل‌ داديم‌، يعني‌ زبور و صحف‌ داديم‌، به‌ آنها سفارش‌ كرديم‌، وصيت‌ كرديم‌، آنهائي‌ كه‌ قبل‌ از شما بودند، اين‌ وصيت‌ را به‌ آنها و اين‌ سفارش‌ را به‌ آنها كرديم‌. و اياكم‌ به‌ شما هم‌ همين‌ سفارش‌ را مي‌كنيم‌. كه‌ چه‌؟ ان‌ اتقوا الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. همه‌ تحت‌ قانون‌ الهي‌ قرار بگيريد. همه‌ تحت‌ يك‌ قانون‌ حركت‌ كنيد.

 بخدا قسم‌ اگر مردم‌ مسلمان‌ به‌ همين‌ آيه‌ عمل‌ مي‌كردند، امروز ما امام‌ زمانمون‌ در پردة‌ غيبت‌ نبود. به‌ جهت‌ اينكه‌ مردم‌ از دو حال‌ خارج‌ نيستند. افراد مريض‌ روحي‌، امراض‌ قلبي‌، مرضهاي‌ روحي‌ دارند، اهل‌ گناه‌ و معصيتند. يك‌ عده‌ هستند معصيت‌ شيرينه‌ براشوه‌، گناه‌ براشون‌ خيلي‌ خوبه‌، از گناه‌ لذت‌ مي‌برند. اينها مريضند. حرفي‌ نيست‌ كه‌ مرض‌ روحي‌ دارند. مرض‌ روحيشون‌ هم‌ معلومه‌. مثلا اگر مرض‌ محبت‌ به‌ دنيا داشته‌ باشند طبعا خيانت‌ مي‌كنند، ظلم‌ مي‌كنند، طمع‌ به‌ مال‌ مردم‌ مي‌كنند، خودشون‌ را طوري‌ در بين‌ مردم‌، به‌ شكل‌، از نظر ظاهر مؤمنين‌ و از نظر باطن‌ يك‌ مريض‌ سرسخت‌ بي‌ علاجي‌ هستند در بين‌ مردم‌ بعنوان‌ منافق‌ اينها را اسلام‌ ذكر كرده‌ كه‌ در شب‌ اول‌ عرض‌ كردم‌. اين‌ منافقين‌ در بين‌ مردم‌ هستند. يك‌ عده‌ اينطوري‌ هستند.

 يك‌ عده‌ هم‌ هستند كه‌ نه‌، اهل‌ تزكية‌ نفس‌، به‌ كمالاتي‌ رسيدند، نه‌ حب‌ جاه‌ دارند، نه‌ حب‌ مال‌ دارند، نه‌ حب‌ رياست‌ دارند، همة‌ حالاتشون‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و در تمام‌ اوقات‌ و لحظات‌ عمرشون‌ به‌ ياد خداي‌ تعالي‌ هستند. هر دو دسته‌ اگر اهل‌ گناه‌ نبودند، معصيت‌ نمي‌كردند، طبعا امام‌ عصر ديگه‌ غايب‌ نميشد. غيبت‌ حضرت‌ منّا، از ماست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ ما با خداي‌ تعالي‌ رعايت‌ قوانين‌ الهي‌ را نكرديم‌ و با خدا درگير شديم‌، جنگ‌ با خدا كرديم‌، با امام‌ زمان‌ هم‌ آسانه‌ جنگ‌ كردن‌ طبعا و مشكلي‌ وجود نداره‌ و همان‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ ما با اجدادش‌ انجام‌ داديم‌. يعني‌ امام‌ مجتبي‌ و سيد الشهدا و ساير ائمه‌ را ما مردم‌، ما بشر، به‌ قتل‌ رسونديم‌ و مسمومشون‌ كرديم‌، همينطور امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ مي‌كشيم‌ يا مسموم‌ مي‌كنيم‌.

 بنابراين‌ اين‌ يگانة‌ عصر، اين‌ يك‌ دانه‌اي‌ كه‌ از روح‌ خدا، از عظمت‌ خدا، از مظهريت‌ خدا باقي‌ مانده‌، اين‌ را بايد خداي‌ تعالي‌ حفظ‌ كند تا بشر لياقت‌ پيدا بكند تا بتواند او را پذيرا باشد. وقتي‌ كه‌ توانست‌ پذيراي‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشد، او را ظاهر كند. پس‌ مي‌بينيد همين‌ درجة‌ اول‌ تقوي‌، رعايتش‌ سبب‌ ظهور حضرت‌ ميشود و عدم‌ رعايتش‌ سبب‌ غيبت‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شود.

 مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌. مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ دلش‌ را، روحش‌ را از امراض‌ حفظ‌ كنه‌. نگه‌ بداره‌. يعني‌ اگر داراي‌ امراض‌ روحي‌ هست‌، اين‌ امراض‌ روحي‌ را معالجه‌ بكنه‌ و خلاصه‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌، خودش‌ را تزكيه‌ كنه‌، تهذيب‌ نفس‌ كنه‌. نفسش‌ را رام‌ كنه‌. نفس‌ امارة‌ بالسوئش‌ را نفس‌ مطمئنه‌ يا راضيه‌ و مرضيه‌ بكنه‌. اين‌ نفس‌ سركشه‌. انسان‌ را بالاخره‌ اگر تزكيه‌ نكرد، از پا در مي‌آره‌. انسان‌ را به‌ چاهها و راههاي‌ بد مي‌كشانه‌. شما يك‌ اسب‌ وحشي‌ چموش‌ را سوار بشيد و مثلا در وسط‌ بيابان‌ حركت‌ كنيد. او آنچنان‌ شما را اينطرف‌ و آنطرف‌ ميبره‌ و شايد در ميان‌ چاهي‌، گودالي‌ سرنگون‌ كنه‌ و چند لگد هم‌ به‌ سرتون‌ بزنه‌ و فرار كنه‌. نفس‌ انسان‌ اگر تزكيه‌ نشد، تصفيه‌ نشد، پاك‌ نشد، مطمئنه‌ نشد و مورد خطاب‌ پروردگار قرار نگرفت‌ كه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ اين‌ نفس‌ انسان‌ را بيچاره‌ ميكنه‌. به‌ راههاي‌ باطل‌ ميكشانه‌. انسان‌ را به‌ جهنم‌ بالاخره‌ سرنگون‌ ميكنه‌. پس‌ بايد انسان‌ مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ را هم‌ در خودش‌ پياده‌ بكنه‌ و قلبش‌ و روحش‌ را از امراض‌ روحي‌ و قلبي‌ پاك‌ كنه‌. پس‌ مرحلة‌ اول‌ اعضا و جوارح‌ و معصيتها از او بايد، از اعضاء و جوارح‌ دور بشه‌. مرحلة‌ دوم‌ بايد امراض‌ روحي‌ از دل‌ انسان‌ پاك‌ بشه‌.

 مرحلة‌ سوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ از هر فكري‌، از هر نيتي‌ كه‌ برخلاف‌ خواست‌ پروردگار باشد خودش‌ را نگه‌ بداره‌. يعني‌ يك‌ انساني‌ بشه‌ كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ هم‌ نكنه‌. فكر معصيت‌ هم‌ نكنه‌. معصيت‌ را در بعضي‌ از احاديث‌ تشبيه‌ كردند به‌ زهر. يا به‌ نجاست‌. اگر شما يك‌ كاسة‌ زهري‌ در مقابلتون‌ باشد يا در شيشه‌ در اطاق‌ وجود داشته‌ باشه‌، هيچوقت‌ فكر اينكه‌ من‌ بردارم‌ اين‌ زهر را بخورم‌، در مغزتون‌ مي‌آد؟ ابدا. فكرش‌ هم‌ نمي‌آد. فكر اينكه‌ مثلا يك‌ مقداري‌ نجاست‌ انسان‌ بخوره‌، انسان‌ توي‌ مغزش‌ اين‌ فكر اصلا ممكنه‌ بياد؟ مگر ديوانه‌ باشه‌. گناه‌ و معصيت‌ هر چه‌ كوچك‌ باشد فرقي‌ نميكنه‌، زهر چه‌ انسان‌، يا نجاست‌ را چه‌ انسان‌ يك‌ انگشت‌ بخوره‌ يا مثلا يك‌ قدح‌ بخوره‌، فرقي‌ نميكنه‌. هر دوش‌ بده‌. هر دوش‌ زشته‌. انسان‌ نبايد به‌ فكرش‌ بياد. يك‌ انسان‌ با تقوا، در مرحلة‌ تقواي‌ كامل‌ بايد اينطوري‌ باشد كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ را نكند.

 دربارة‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ كه‌ مرجع‌ تقليد بودند. نقل‌ مي‌كنند. يك‌ نفر از علما نقل‌ مي‌كرد. ميگفت‌ من‌ در خدمت‌ ايشان‌ بودم‌. يك‌ ناراحتي‌ براشون‌ پيش‌ آمد. ايشان‌ يك‌ مدتي‌ فكر كرد. چون‌ يك‌ انسان‌ عاقل‌ اينطوريه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ مي‌آيد، يك‌ پيچي‌ توي‌ كارش‌ مي‌افته‌، يك‌ نعمتي‌ از دستش‌ ميره‌، بايد فكر كنه‌ كه‌ چه‌ گناهي‌ كرده‌ كه‌ اين‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ آمده‌. چرا خداي‌ مهربان‌ اين‌ گوشمالي‌ را بهش‌ داده‌. چرا آن‌ ارحم‌ الراحمين‌، آن‌ خدايي‌ كه‌ از هر موجودي‌ به‌ انسان‌ مهربانتره‌، چرا يك‌ چنين‌ ابتلائي‌ براي‌ او پيش‌ آورده‌؟ يك‌ خورده‌ فكر كنه‌. چون‌ اگر فكر نكرد، زجر ميكشه‌، ناراحتي‌ را ميكشه‌، رشد و ترقي‌ هم‌ پيدا نميكنه‌، تربيت‌ هم‌ نميشه‌. فكر بكنيد. اين‌ دستور را داشته‌ باشيد از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ هر وقت‌ براتون‌ يك‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمد، يك‌ مقداري‌ فكر كنيد چرا من‌ اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌؟ اين‌ غده‌ چرا روي‌ دست‌ من‌ بيرون‌ آمده‌. اين‌ زخم‌ چرا دست‌ من‌ شده‌. اين‌ تب‌ را چرا من‌ كردم‌. اين‌ ناراحتي‌ چرا در من‌ بوجود آمد. انسان‌ يك‌ خورده‌ فكر بكنه‌. چرا اين‌ ورشكستگي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمد. چرا اينطور آبروم‌ توي‌ مردم‌ رفت‌ و امثال‌ اينها كه‌ اكثر و بيشتر ما مردم‌ بالاخره‌ در شبانه‌ روز يه‌ همچين‌ مسائلي‌ داريم‌. ولي‌ فكر نكرده‌، گناه‌ را مي‌اندازيم‌ گردن‌ مردم‌ و روزگار و زمانه‌ و رفيق‌ بد و امثال‌ اينها. هيچوقت‌ در اعمال‌ خودمون‌ فكر نكرديم‌.

 يك‌ مقدار ايشان‌ فكر كردند. خوب‌ يك‌ مرد عالم‌، البته‌ در آن‌ وقت‌ هنوز به‌ مقام‌ مرجعيت‌ نرسيده‌ بودند. يك‌ مرد عالم‌، هر چه‌ فكر كرد ديد گناهي‌ ازش‌ سر نزده‌. بعد كه‌ فكر كرد ديد يك‌ فكر گناه‌ در مغزش‌ آمده‌ كه‌ خدا اينطور ناراحتش‌ كرده‌ از روي‌ الاغ‌ افتاده‌ روي‌ زمين‌ و صورتش‌ خراشيده‌ شده‌. اينچنين‌ باشيد. شخصي‌ كه‌ در درجة‌ اعلاي‌ تقوا ميخواد باشه‌، بايد دقيق‌ باشه‌، فكر گناه‌ را هم‌ نكنه‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ اگر خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌، گوشماليتون‌ ميده‌. بعضي‌ها را انما نملي‌ لهم‌ ليزدادوا اثما. ما بهشون‌ مهلت‌ مي‌ديم‌. بچه‌اي‌ را كه‌ از خونه‌ بيرونش‌ كرديد و ديگه‌ قابل‌ هدايت‌ نيست‌ و قابل‌ تربيت‌ نيست‌، بره‌ هر كاري‌ مي‌خواد توي‌ بيابان‌ و خيابان‌ بكنه‌. انما نملي‌ لهم‌. ما به‌ اينها مهلت‌ داديم‌ ليزدادوا اثما و لهم‌ عذاب‌ اليم‌. روز قيامتي‌ هم‌ هست‌. اينها از دست‌ ما نمي‌تونند فرار بكنند. و لا يمكن‌ الفرار من‌ حكومتك‌. خدايا هيچ‌ ممكن‌ نيست‌ فرار كردن‌ از حكومت‌ تو. يك‌ جنايتكار ممكنه‌ مثلا در ايران‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ ديد گناهش‌ آنقدره‌ كه‌ ميخوان‌ اعدامش‌ كنند، فرار ميكنه‌ پناهندة‌ به‌ يك‌ مملكت‌ ديگه‌ ميشه‌. و الا هر چه‌ فرار كنيد در دام‌ قدرت‌ الهي‌ هستيد و بالاخره‌ قيامتي‌ هست‌ و روز محشري‌ هست‌ و بهشت‌ و جهنمي‌ هست‌. پس‌ چرا انسان‌ خودش‌ را تزكيه‌ نكنه‌ و خودش‌ را نسازه‌ و خودش‌ را آمادة‌ براي‌ انس‌ با پروردگار نكنه‌؟

 اين‌ مرحلة‌ كامل‌ تقواست‌ و بسيار مردم‌ دستور دارند، يعني‌ حتي‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ بايد دربارة‌ تقوا سخن‌ گفته‌ بشه‌. در تمام‌ سفارشاتي‌ كه‌ از طرف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در قرآن‌ مجيد، من‌ همين‌ امروز يك‌ مقداري‌ در آيات‌ قرآن‌ نگاه‌ مي‌كردم‌، مكرر در مكرر خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ اتقوا الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. در اثر معرفتتون‌ به‌ خدا، خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ بداريد. خدايي‌ هست‌. خدا ناظر اعمال‌ ماست‌. در خانه‌ اگر بد اخلاقی‌ با زن‌ و فرزندت‌ كردي‌، خدا آنجا هم‌ مي‌بينيه‌. در ميان‌ بازار و كوچه‌ هم‌ گناه‌ كردي‌، آنجا را هم‌ خداي‌ تعالي‌ ميبينه‌. و مرحلة‌ بالاتر از مرحلة‌ تقوا، عصمته‌. كه‌ ما همه‌امون‌ موظفيم‌ معصوم‌ باشيم‌. شما ميگيد چهارده‌ تا بيشتر معصوم‌ نداشتيم‌. آن‌ معصوم‌ درجة‌ اعلي‌ راسته‌ چهارده‌ نفر بيشتر نبودند. اما در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مكرر در مكرر مي‌فرمايد و اعتصموا بالله‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از تقوا رسيد، ميشينه‌ با خداي‌ خودش‌ انس‌ ميگيره‌. انس‌ با خدا پيدا ميكنه‌. شما ببينيد يك‌ دوستي‌ داريد. بخاطر اينكه‌ شما را مثلا منافع‌ شما در دست‌ اوست‌، معصيت‌ و گناه‌ او را نمي‌كنيد. نافرماني‌ او را نمي‌كنيد. يا طمعي‌ به‌ او داريد نافرماني‌ او را نمي‌كنيد. اما كم‌كم‌ رفتيد نزديك‌ شديد، در ميان‌ خانه‌ با او بوديد، شب‌ و روز با او زندگي‌ كرديد، با او انس‌ گرفتيد، او را شناختيد، بهش‌ محبت‌ پيدا كرديد، به‌ او عشق‌ پيدا كرديد، انس‌ به‌ او پيدا كرديد، اينجا به‌ جائي‌ ميرسيد كه‌ معصوم‌ ميشيد. معصوم‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ نگه‌ داشته‌ شده‌. نگه‌ داشته‌ شده‌ از گناه‌ كه‌ سهله‌، از هر بدي‌، نگه‌ داشته‌ شدة‌ از تمام‌ شرارتها، بديها، و بلكه‌ تمام‌ خوبيها در تو وجود پيدا ميكند. در اون‌ دعا مي‌خونيم‌ كه‌ ادخلنا في‌ كل‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 خدايا مرا و ما را داخل‌ كن‌ در هر خيري‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را داخل‌ كردي‌. اخرجنا من‌ كل‌ سوء اخرجت‌ منه‌ محمد و آل‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) خدايا مرا خارج‌ كن‌ از هر بدي‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را خارج‌ كردي‌. انسان‌ به‌ آنجا ميرسه‌ انس‌ با خدا پيدا ميكنه‌. واعتصموا بالله‌. طلب‌ عصمت‌ كنيد بوسيلة‌ انستون‌ با خدا. به‌ وسيلة‌ آشناييتون‌ با خدا. خوشا به‌ حال‌ آنهائي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار رسيدند. آنچنان‌ محبت‌ به‌ خدا دارند كه‌ وحشت‌ از مردم‌ پيدا مي‌كنند. گاهي‌ نمي‌دونم‌ براتون‌ اتفاق‌ افتاده‌ يا نه‌ يا با يك‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد يا در يك‌ كاري‌ كه‌ خيلي‌ علاقه‌ داريد يا در يك‌ فكري‌ كه‌ براتون‌ خيلي‌ مهمه‌، قرار گرفته‌ باشيد، يك‌ دفعه‌ يك‌ نفر بخواد وارد بشه‌ و اين‌ وضع‌ شما را بهم‌ بزنه‌. براي‌ دانشمندان‌ زياد اين‌ مسئله‌ پيش‌ مي‌آيد. نشسته‌ مطالعه‌ كرده‌، يك‌ بررسي‌ علمي‌ كرده‌، الان‌ مي‌خواد به‌ نتيجه‌ برسه‌ و نتيجه‌ را يادداشت‌ كنه‌، يكنفر وارد ميشه‌. يك‌ نفر معمولي‌. حرفهاي‌ عادي‌ هم‌ ميزنه‌. آنچنان‌ در دل‌ انسان‌ ناراحت‌ ميشه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. با خداي‌ عزيز، با خداي‌ رحمان‌ و رحيم‌ انسان‌ نشسته‌ انس‌ گرفته‌، داره‌ حرف‌ ميزنه‌. ديگه‌ از مردم‌، حالا مردم‌ هر كه‌ باشن‌، هر چه‌ باشن‌، انسان‌ وحشت‌ داره‌. مبادا الان‌ در اطاق‌ عبادت‌ من‌ يك‌ نفر وارد بشه‌ مزاحم‌ من‌ و محبوبم‌، مانع‌ مناجات‌ من‌ با خدا بشه‌. خوشا به‌ حال‌ آنها. آرزو نمي‌كنيد كه‌ شما هم‌ ولو در عمرتون‌ يك‌ ساعت‌، يك‌ چنين‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ قطعا مگر انسان‌ در خواب‌ غفلت‌ باشه‌، مگر انسان‌ خداي‌ نكرده‌ روحش‌ مرده‌ باشه‌ و الا آرزو لااقل‌ ميكنه‌. و خوشا به‌ حال‌ اونهاي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ رسيدند. از مردم‌ وحشت‌ دارند. اينها با شناخت‌ پروردگار اينها با انس‌ با خداي‌ به‌ مقام‌ عصمت‌، عصمت‌ از يعني‌ نگهداشته‌ شدن‌ از خطا و اشتباه‌ وضعشون‌ با خدا يكي‌ ميشه‌. چشمشون‌ چشم‌ خدايي‌ مي‌شه‌. گوششون‌ گوش‌ خدايي‌ ميشه‌. زبانشون‌ زبان‌ خدايي‌ است‌. وقتي‌ كه‌ حتي‌ با ديگران‌ صحبت‌ مي‌كنند چون‌ از يك‌ طرف‌ متصل‌ به‌ خدا هستند از يك‌ طرف‌ با مردم‌ حرف‌ مي‌زنن‌، خداي‌ تعالي‌ از زبان‌ آنها با مردم‌ حرف‌ مي‌زنه‌ از چشم‌ اونها به‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. از ارادة‌ آنها با مردم‌ معامله‌ ميكنه‌. ميشه‌ ارادة‌ آنها ارادة‌ خدا. نمونه‌اش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، البته‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ اونها و قطره‌اش‌ ممكن‌ است‌ اولياء خدا و اين‌ عده‌ باشند كه‌ به‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ يا واعتصموا بااللّه‌ عمل‌ كردند. واعتصموا بااللّه‌ خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ داريد بوسيلة‌ شناخت‌ خدا و انس‌ با خدا واعتصمو بحبل‌ الله‌، يعني‌ خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ داريد بوسيلة‌ معرفتتون‌ به‌ امام‌ زمانتون‌ چون‌ در روايات‌ دارد كه‌ حبل‌ خدا امام‌ هر زمانه‌. بوسيلة‌ امام‌ زمانتون‌ خودتون‌ را از انس‌ با امام‌ زمان‌، شما فكر نكنيد كه‌ ماها يك‌ گوسفنداني‌ هستيم‌ كه‌ هيچ‌ چوپوني‌ را نمي‌شناسيم‌. خدا به‌ ما اجازه‌ داده‌ كه‌ ما اونقدر رشد پيدا كنيم‌ كه‌ با امام‌ زمانمون‌ انس‌ داشته‌ باشيم‌ صبح‌ خدمت‌ امام‌ شب‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌. هر وقت‌ اراده‌ كنيم‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌. مأنوس‌ با او باشيم‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. در دعاي‌ ندبه‌ است‌ كه‌ او را ملاز ما قرار داده‌ عصمت‌ ما كه‌ اگر به‌ وسيلة‌ او معصوم‌ شديم‌ پاك‌ شديم‌ و اونوقت‌ به‌ اين‌ جمله‌ عمل‌ شده‌ و اين‌ جمله‌ تحقق‌ پيدا كرده‌. و در قرآن‌ مجيد آمده‌ كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اصبروا و رابطوا يعني‌ رابطه‌ پيدا بكنيد با امام‌ زمانتون‌ همانطوريكه‌ با خدا مي‌خواييد رابطه‌ داشته‌ باشيد يك‌ مورد واعتصموا بحبل‌ للّه‌ است‌ شش‌ موردش‌ واعتصموا باللّه‌ هر دوش‌ هم‌ اينه‌ معناش‌ كه‌ امام‌ زمانتون‌ را بشناسيد و بوسيلة‌ او معصوم‌ بشيد، پاك‌ شويد اعتصام‌ پيدا كنيد اين‌ اعتصام‌ كه‌ در بعضي‌ ترجمه‌ها نوشتند چنگ‌ زدن‌. چنگ‌ زدن‌ يعني‌ چي‌؟ خودتان‌ را نگه‌ داريد با انس‌ به‌ امام‌ زمان‌ با انس‌ به‌ خدا و لغتا معصوم‌ مي‌شيد شما اين‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها واقعا معصوم‌ بود. بعضي‌ از امام‌ زاده‌هاي‌ محترم‌ مثل‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها و حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌، اينها معصوم‌ بودند منتهي‌ شما ذهنتون‌ نره‌ مثل‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌، نه‌. يك‌ مرحلة‌ پائين‌ از عصمت‌ يعني‌ ديگه‌ اصلا همة‌ مشتري‌ها مي‌دونند كه‌ شما گناه‌ نمي‌كنيد آرامش‌ پيدا مي‌كنند. مراجعين‌ همه‌ مي‌دونند كه‌ كوچكترين‌ خيانت‌ به‌ آنها نميشه‌. اگر مراجعه‌اشون‌ به‌ شما باشه‌. آرامش‌ پيدا مي‌كنند. همانطوري‌ كه‌ به‌ انبيا انبياء سلف‌ مردم‌ اطمينان‌ داشتند. نفس‌ شما ميشه‌ نفس‌ مطمئنه‌. نفسي‌ كه‌ همه‌ بهش‌ اطمينان‌ دارند ممكن‌ است‌ كه‌ اين‌ آقا پيش‌ روي‌ من‌ و پشت‌ سر من‌ دو جور باشه‌. ابدا. اين‌ منافق‌ كه‌ نيست‌ بمانه‌، خودش‌ را بوسيلة‌ انس‌ با خدا از همة‌ بديها حفظ‌ كرده‌ آيا ممكنه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ در مال‌، در شغلش‌، در آنچه‌ كه‌ داره‌ غش‌ بزنه‌. ابدا. ممكنه‌ اين‌ غيبت‌ بكنه‌؟ هرگز، ابدا. غيبت‌ اونكه‌ در همان‌ مرحلة‌ تقوا مرحلة‌ اول‌ اسلام‌ كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ در اونجا كارش‌ را تمام‌ كرده‌. غيبت‌ كه‌ از گناهان‌ كبيره‌ است‌. حتي‌ اگر در جلوي‌ روي‌ من‌ مي‌گه‌ آقاي‌ فلان‌ پشت‌ سرم‌ هم‌ همين‌ آقا را ميگه‌. پشت‌ سر سبكتر اسم‌ مرا نميبره‌.

 اينجاست‌ كه‌ انسان‌ اگر به‌ اين‌ مرحله‌ رسيد به‌ كمال‌ انسانيت‌ اگر رسيد در صف‌ معصومين‌ اگر قرار گرفت‌ كه‌ روايت‌ داره‌ علما امتي‌ كه‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ هم‌ داره‌، افضل‌ من‌ انبياء هم‌ داره‌. علما فكر نكنيد كه‌ مثلا يك‌ طبيب‌ عالمه‌، يك‌ مهندس‌ عالمه‌، يك‌ مجتهد عالمه‌. اينها يك‌ مشت‌ اصطلاحاتي‌ است‌ بلد شدند، يك‌ صنايعي‌ است‌، يك‌ قراردادهايي‌ هست‌ اينها را بلد شدند. شما بلد نيستيد. عالم‌ مي‌دونيد كيه‌؟ آني‌ كه‌ خودش‌ را تزكيه‌ كرده‌ باشه‌، خدا را بشناسه‌، معتقد به‌ وجود خدا بشه‌. انس‌ با پروردگار پيدا كنه‌، سخني‌ بگويد و سخني‌ بشنود كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ كه‌ اين‌ اسمش‌ حكمته‌، فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشه‌، حتي‌ ممكنه‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ سواد خواندن‌ و نوشتن‌ نداره‌، حتي‌ به‌ او اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌ ولي‌ به‌ يك‌ مجتهد اعلم‌ داده‌ نشه‌. ممكنه‌ به‌ يك‌ بيسواد اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌، علم‌ خداشناسي‌ واقعي‌، لو من‌ دل‌ علي‌ ذاته‌ بذاته‌. بك‌ عرفتك‌ خدايا بوسيلة‌ خودت‌ من‌ تو را شناختم‌. من‌ دست‌ نياز به‌ درگاه‌ تو دراز كردم‌، معصيت‌ نكردم‌، قلبم‌ را پاك‌ كردم‌، لايق‌ شد دل‌ من‌ كه‌ نور معرفت‌ تو در دل‌ من‌ بتابه‌. اين‌ با خوندن‌ و نوشتن‌ نيست‌. محاله‌ كه‌ انسان‌ با خواندن‌ و نوشتن‌ فقط‌ موفق‌ به‌ اين‌ جهت‌ بشه‌. العلم‌ نور. يك‌ نوري‌ است‌ خدا در دل‌ افرادي‌ كه‌ باهاش‌ انس‌ دارند، مي‌تابانه‌. دل‌ انسان‌ روشن‌ ميشه‌. آن‌ وقت‌ تمام‌ اعضاي‌ وجود انسان‌ خدائي‌ ميشه‌ و لازم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ ديگه‌ زياد با مردم‌ انس‌ داشته‌ باشه‌، خودش‌ تنها با خداي‌ تعالي‌ مأنوس‌ ميشه‌.

 و لذا واعتصموا بالله‌، واعتصموا بحبل‌ الله‌، و عصمت‌ مقام‌ ارفع‌ آني‌ است‌ كه‌ انسان‌ صددرصد يد الله‌ باشه‌ كه‌ امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، امروز روز شهادتش‌ بود. اين‌ امام‌ غريب‌، اين‌ امام‌ مظلوم‌، اين‌ امامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را حجت‌ خودش‌ قرار داده‌. در روايات‌ زيادي‌ هست‌، مضامين‌ مختلفي‌ هست‌ دربارة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ ارادة‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ اليه‌. ماها اماممون‌ را نمي‌شناسيم‌. شايد يكي‌ از اولياء خدا ميگفت‌. ميگفت‌ به‌ ما گفتند كه‌ خدا را نميشه‌ شناخت‌، ما تا آن‌ حد فطري‌ به‌ خدا معرفت‌ پيدا كرديم‌ و تمام‌ شد. اما به‌ ما گفتند بايد امام‌ را بشناسيد. اين‌ را هم‌ نميشه‌ شناخت‌. امام‌ را نميشه‌ درك‌ كرد. اجمالا اينطور عرض‌ كنم‌. اگر مثلي‌ بخوايم‌ بزنيم‌ بايد اينطور بگيم‌ كه‌ روح‌ و بدن‌. مثل‌ خدا مثل‌ روحه‌ و مثل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مثل‌ دسته‌، مثل‌ چشمه‌، مثل‌ صورته‌، مثل‌ گوشه‌، مثل‌ زبانه‌. لذا فرموده‌اند اينها يد اللهند، يعني‌ هر قدرتي‌ را اين‌ را من‌ با قاطعيت‌ عرض‌ مي‌كنم‌، و آنچه‌ هم‌ ميگم‌ خيلي‌ كم‌ گفتم‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، به‌ اندازة‌ عقل‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ از روايات‌ استنباط‌ شده‌، هر چه‌ خدا بخواد اعمال‌ قدرت‌ در مخلوقش‌ بكنه‌، بوسيلة‌ امام‌ انجام‌ ميده‌. مثل‌ اينكه‌ شما بگيد هر چه‌ من‌ بخوام‌ اعمال‌ قدرت‌ بكنم‌، بوسيلة‌ دستم‌. خداي‌ تعالي‌ هر سخني‌ را بخواد گوش‌ بده‌، بوسيلة‌ امام‌ گوش‌ ميده‌. خداي‌ تعالي‌ هر كلامي‌ را بخواد به‌ ما بگويد، بوسيلة‌ امام‌ و بوسيلة‌ پيغمبر به‌ ما ميگه‌. چون‌ آنها لسان‌ اللهن‌، آنها عين‌ اللهند، آنها اذن‌ اللهند، آنها يد اللهند. اين‌ موضوع‌ مسلمه‌. ارادة‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ اليكم‌. و تصدر من‌ بيوتكم‌. قلوبنا اوعية‌ لمشية‌ الله‌. دلهاي‌ خاندان‌ عصمت‌، قلوب‌ خاندان‌ عصمت‌، محل‌ مشيت‌ خداست‌، محل‌ ارادة‌ پروردگار. ولي‌ يك‌ چيز در امام‌ هست‌. اين‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد. علم‌ امام‌ و احاطة‌ علمي‌ امام‌ اختيارش‌ در دست‌ خود امامه‌. يعني‌ گاهي‌ امام‌ ميخواد يك‌ چيزي‌ را ندونه‌. اختيار داره‌ ميتونه‌ ندونه‌. يك‌ چيزي‌ را مي‌خواد بدونه‌. هر چه‌ باشه‌ ميدونه‌. اين‌ اختيار در دست‌ خود امامه‌. يعني‌ اگر تصميم‌ بگيره‌، اراده‌ بكنه‌ كه‌ هيچي‌ را ندونه‌. اينجا دلش‌ اينه‌ چشماش‌ را بگذاره‌ روي‌ هم‌ حتي‌ ندونه‌ كه‌ پهلوش‌ كي‌ نشسته‌؟ اين‌ اراده‌ و اختيار در دست‌ خود امامه‌. اين‌ در روايات‌ هم‌ هست‌ و اين‌ از عظمت‌ امامه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را به‌ امام‌ كرده‌ كه‌ اختيار علمش‌ را هم‌ داده‌ دست‌ خودش‌. ما اختيار چشممون‌، گوشمون‌، زبانمون‌، دستمون‌ هم‌ حتي‌ گاهي‌ در اختيار ما نيست‌. اما امام‌ حتي‌ اختيار علمش‌، حالا اين‌ معناش‌ چطوري‌ ميشه‌، اين‌ يك‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ شب‌ موفق‌ شدم‌ براي‌ دوستان‌ خصوصي‌ انشاء الله‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ چطور ممكنه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اختيار علمش‌ در دست‌ خودشه‌. گاهي‌ خدا بهش‌ ميگه‌ هيچي‌ ندان‌. هيچي‌ نميدونه‌. بنده‌ است‌. بندة‌ خداست‌. گاهي‌ مي‌فهمه‌. نميگه‌ خدا. ميفهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد هيچي‌ ندونه‌. نمي‌دونه‌. گاهي‌ هم‌ مي‌فهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد همه‌ را بدانه‌، ميدانه‌. بندة‌ خداست‌.

 ولذا امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شايد با اين‌ بيان‌ مختصر و خلاصه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، خيلي‌ مشكلات‌ دربارة‌ زهر خوردن‌ امام‌ و امثال‌ اينها رفع‌ شده‌ باشه‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مسموم‌ شده‌. مكرر حضرت‌ مجتبي‌ را مسموم‌ كردند. چون‌ معاويه‌ فكر مي‌كرد بالاخره‌ يك‌ روزي‌ ميشه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ اين‌ مظلوم‌، اين‌ مظلوم‌ تاريخ‌ كه‌ من‌ معتقدم‌ حتي‌ از حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ مجتبي‌ مظلومتر بوده‌. خيلي‌ مشكله‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در قطار با يكي‌ دو نفر از جوانها به‌ مسافرت‌ مي‌رفتم‌. يك‌ جواني‌ توي‌ كوپة‌ ما بود. اين‌ ازش‌ پرسيديم‌ اسمت‌ چيه‌؟ يك‌ اسمي‌ گفت‌ كه‌ معلوم‌ ميشد كه‌ اين‌ يك‌ مذهب‌ ديگري‌ داره‌. گفتيم‌ مذهبت‌ چيه‌؟ گفت‌ سني‌ هستم‌. يك‌ جواني‌ كه‌ همراه‌ ما بود به‌ يكي‌ از خلفا سب‌ كرد. خيلي‌ زياد من‌ اهميت‌ نداد. عكس‌ العملش‌ اين‌ بود كه‌ اون‌ هم‌ به‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كرد. من‌ ديدم‌ اين‌ جوان‌ شيعه‌، اين‌ رگهاي‌ گردنش‌ حركت‌ كرد، صورتش‌ سرخ‌ شد، بلند شد. اگر من‌ مانعش‌ نشده‌ بودم‌ شايد توي‌ كوپة‌ قطار او را مي‌كشت‌. چرا تو به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كردي‌. شما ببينيد معرفت‌ ما نسبت‌ به‌ علي‌ چقدره‌؟ به‌ قدر يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوسن‌ معرفت‌ امام‌ مجتبي‌ هست‌؟ ابدا. در عين‌ حال‌ من‌ يقين‌ دارم‌ در مقابل‌ هر كدام‌ از شما يك‌ كسي‌ اگر جسارت‌ مختصري‌ به‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بكنه‌، يقينا شماها بيتاب‌ مي‌شويد. نمي‌تونيد خودداري‌ كنيد. آنچنان‌ متأثر ميشيد كه‌ ميگيد توي‌ اين‌ مجلس‌ جاي‌ من‌ نيست‌.

 من‌ به‌ يك‌ عالم‌ وهابي‌ كه‌ آنروز وهابي‌ بود گفتم‌ در كتاب‌ في‌ زلال‌ القران‌ در تفسير سيد قطب‌ يه‌ جسارت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شده‌. اون‌ گفت‌ به‌ خدا قسم‌ اگر اينطور كه‌ تو ميگي‌ باشه‌، من‌ تمام‌ كتابهايش‌ را مي‌ريزيم‌ توي‌ بيابان‌ كه‌ وقتي‌ فرداش‌ رفتم‌ بهش‌ نشان‌ دادم‌ خيلي‌ ناراحت‌ شد. با اينكه‌ سني‌ بود، وهابي‌ آن‌ روز بود. آنچنان‌ ناراحت‌ شد. به‌ علي‌ كسي‌ مي‌تونه‌ جسارت‌ بكنه‌؟ آنوقت‌ شما فكر كنيد با آنهمه‌ معرفت‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ نسبت‌ به‌ امير المؤمنين‌ داره‌. علاوه‌ پدرشه‌. علاوه‌ با معاويه‌ عهد نامه‌ امضا كرده‌ كه‌ به‌ علي‌ جسارت‌ نشه‌. علاوة‌ بر همه‌ دارند اين‌ را بدعت‌ در دين‌ مي‌گذارند و جزء برنامه‌ قرارش‌ مي‌دهند كه‌ بعد از هر نماز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ بشه‌. كه‌ حتي‌ يك‌ شامي‌ بي‌ عقل‌ بي‌ شعور، اين‌ بعد از نماز يادش‌ رفته‌ بود اين‌ تعقيبات‌ نمازش‌ را بخونه‌، حركت‌ كرده‌ بود رفته‌ بود در خارج‌ شهر. يادش‌ آنجا آمده‌ بود. آنجا نشسته‌ بود به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ لعن‌ كرده‌ بود و بخاطر شكرانة‌ اينكه‌ اينجا اون‌ تعقيب‌ نمازش‌ يادش‌ آمده‌، يك‌ مسجدي‌ ساخت‌ بنام‌ مسجد ذكر. شما ببينيد حضرت‌ مجتبي‌ برش‌ چه‌ ميگذره‌؟ آنهم‌ نه‌ يك‌ روز. عاشورا يك‌ روز بود و تمام‌ شد. نه‌ يك‌ روز، نه‌ دو روز، مدتها بلكه‌ در بعضي‌ از تواريخ‌ دارد كه‌ هفتاد سال‌ يك‌ عده‌ از مسلمانها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را لعن‌ مي‌كردند. شما ببنيد چه‌ بر امام‌ مجتبي‌ مي‌گذره‌؟ شما يك‌ كلمه‌ شنيديد كه‌ در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جسارت‌ شده‌ به‌ حرم‌ مطهر. من‌ افرادي‌ را مي‌شناختم‌ و به‌ من‌ خبرش‌ را دادند كه‌ در شهرهاشون‌ آنقدر گريه‌ كرده‌ بودند كه‌ حالت‌ ضعف‌ بهشون‌ دست‌ داده‌ بود، غش‌ كرده‌ بودند. آنوقت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينهه‌ جسارت‌؟ در زمان‌ امام‌ مجتبي‌ نتونستند قبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ بكنند. براي‌ اينكه‌ مبادا خوارج‌ بروند جسد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را از ميان‌ قبر خارج‌ كنند. شما ببينيد چقدر فشار بوده‌. خدا لعنت‌ كنه‌ معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ را. الهي‌ آمين‌. خدا لعنت‌ كنه‌ بني‌ اميه‌ را قاطبة‌. الهي‌ آمين‌. كه‌ يك‌ چنين‌ شجرة‌ ملعونه‌اي‌ بودند در جامعه‌. برادران‌ عزيز من‌ به‌ خدا قسم‌ روي‌ محبت‌ شديد عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ تا زوده‌ ريشه‌هاي‌ اخلاق‌ فاسد را از دلتون‌ بيرون‌ بياريد. يك‌ معصيت‌ كوچك‌، يك‌ بي‌ حرمتي‌ كوچك‌، حتي‌ بي‌ حرمتي‌ كوچكي‌ به‌ پدر و مادر گاهي‌ ميشه‌ خدا ميدونه‌ انسان‌ را به‌ اونجا ميرسونه‌ كه‌ انسان‌ ميشه‌ يزيد به‌ معاويه‌. تا اين‌ شجرة‌ ملعونه‌ در دلتون‌ هنوز تازه‌ جوانه‌ زده‌، اين‌ را ريشه‌ كنش‌ بكنيد. برخلاف‌ هواي‌ نفستون‌ عمل‌ بكنيد، ظلم‌ نكنيد، بي‌ حرمتي‌ نكنيد، ادب‌ را رعايت‌ كنيد، تقوي‌ را رعايت‌ كنيد بيائيد توي‌ جرگة‌ مردمان‌ متدين‌ با خدا. اين‌ دو روز دنيا بهرحال‌ هر طور باشد مي‌گذره‌ و اسمي‌ از انسان‌ به‌ خوبي‌ ممكن‌ است‌ بعد از انسان‌ برده‌ بشه‌. شما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا بيائيد ببينيد چطور دلهاتون‌ منور ميشه‌ و چه‌ زندگي‌ پر از لذتي‌ داريد.

 اينطوري‌ ميشه‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ يك‌ روز وارد شد در يك‌ جمعي‌. ديد همة‌ اينهايي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را كتك‌ زدند اينها نشستند. شما مي‌گيد مگر غير از قنفذ كس‌ ديگري‌ هم‌ مگر فاطمه‌ را زده‌ بود؟ چهل‌ نفر بودند آن‌ روز كه‌ ريختند به‌ سر فاطمة‌ زهرا و هر كدام‌ يك‌ اذيتي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا وارد كردند. حضرت‌ يكي‌ يكي‌ اينها را معرفي‌ كرد. تو مغيره‌ با چوب‌ به‌ بازوي‌ مادر من‌ زهرا زدي‌. تو چه‌ كردي‌، تو چه‌ كردي‌. آنقدر امام‌ مجتبي‌ محبوب‌ پيغمبر اكرمه‌ كه‌ در روايت‌ دارد كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود هر كه‌ بر حسنم‌ گريه‌ كند، روز قيامت‌ چشمش‌ گريان‌ نخواهد شد. چراغها را خاموش‌ كنيد. شب‌ شام‌ غريبان‌ رسول‌ اكرمه‌، شب‌ شام‌ غريبان‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. مجلسمون‌ بايد مثل‌ قبرستان‌ بقيع‌ امشب‌ تاريك‌ باشه‌. ديشب‌ تذكر دادم‌ يكي‌ از شيعيان‌ مدينه‌ به‌ من‌ خصوصي‌ مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ من‌ شبها گاهي‌ مي‌رم‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌. الان‌ طوري‌ قبرستان‌ بقيع‌ را ساختند كه‌ داخل‌ قبرستان‌ يعني‌ قبور ائمة‌ بقيع‌ از بيرون‌ ديده‌ ميشه‌. مي‌گفت‌ من‌ مي‌رفتم‌ نصفه‌هاي‌ شب‌ يك‌ سلامي‌ به‌ ائمة‌ اطهار عرض‌ كنم‌. گاهي‌ از شبها مي‌ديدم‌ يك‌ خانمي‌ در ميان‌ قبرستان‌ بقيع‌ كنار قبر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌. آنهائي‌ كه‌ مدينه‌ رفته‌اند مي‌دونند كه‌ در قبرستان‌ بقيع‌ نمي‌گذارند به‌ هيچ‌ وجه‌ كسي‌ وارد بشه‌ آنهم‌ زن‌. يقينا مادرش‌ فاطمة‌ زهراست‌.

 جناده‌ امروز آمده‌ كنار بستر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌. حضرت‌ فرمود يا جناده‌ استعد لسفرك‌ و حصل‌ زادك‌ قبل‌ حلول‌ اجلك‌. قبل‌ از اينكه‌ مرگ‌ به‌ سراغت‌ بياد خودت‌ را آماده‌ كن‌. آمادة‌ مردن‌ كن‌. دارد او را وصيت‌ مي‌كند، توصيه‌ ميكند، سفارش‌ مي‌كند. يك‌ مرتبه‌ جناده‌ ميگه‌ ديدم‌ حال‌ امام‌ مجتبي‌ بهم‌ خورد. از زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها طلب‌ طشتي‌ كرد. طشت‌ را آورد در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ گذاشت‌. امام‌ مجتبي‌ سر در ميان‌ طشت‌ كرد. از حلقوم‌ مباركش‌ خون‌ در ميان‌ طشت‌ ريخت‌. خوني‌ كه‌ خورد در همه‌ عمر از گلو بريخت‌. با همان‌ سادگي‌ كه‌ ديشب‌ عزاداري‌ كرديد، من‌ دوست‌ دارم‌ آغاز عزاداريتون‌ را بوسيلة‌ خودم‌ انجام‌ بشه‌. همه‌ با حال‌ حزين‌، كنار قبر امام‌ مجتبي‌ در قبرستان‌ بقيع‌ خودتون‌ را قرار بديد. با اين‌ بدن‌ شما را راه‌ نمي‌دهند اين‌ موقع‌ شب‌ بريد كنار قبرستان‌ بقيع‌. اما با روحتون‌ بيائيد وارد قبرستان‌ بشيد. شايد فاطمة‌ زهرا هم‌ امشب‌ آنجا باشد. شايد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ كنار مادرش‌ ايستاده‌ باشد. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. 

۳ جمادي‌ الثاني‌ ۱۴۱۶ – و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌ 3 جمادي‌ الثاني‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربا حقه‌.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ مختلفي‌ كه‌ ديگران‌ بر ما دارند تا حدي‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. يكي‌ از حقوقي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد و بايد تمام‌ مسلمانها رعايت‌ اين‌ حقوق‌ را بكنند ذرية‌ پيغمبر اكرم‌ بخصوص‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ مردم‌ مسلمان‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ بعد از اين‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. كلمة‌ ابتر به‌ معناي‌ مقطوع‌، كوتاه‌. كسي‌ كه‌ عقب‌ نداره‌. كسي‌ كه‌ وقتي‌ خودش‌ رفت‌ ديگه‌ همه‌ چيزش‌ رفته‌. پشتوانه‌ به‌ اصطلاح‌ ما نداره‌. چون‌ مردم‌ اون‌ زمان‌ براي‌ دختر كه‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اونها طوري‌ بودند كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردمي‌ فرزند خودش‌ را دختر خودش‌ را زنده‌ زير خاك‌ بكنه‌، هر چه‌ هم‌ تحت‌ تربيت‌ واقع‌ بشه‌ ذاتا براي‌ دختر ارزشي‌ اونچنان‌ قائل‌ نيست‌. فاطمة‌ اطهار را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. اخلاقشون‌ اين‌ بود كه‌ منتظر بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا برود بعد جاي‌ او بنشينند و كم‌ كم‌ همين‌ را يك‌ سلطنت‌. همين‌ طوري‌ كه‌ يزيد اين‌ كار را تقريبا پياده‌ كردو در اشعاري‌ كه‌ از او باقي‌ مانده‌، چون‌ يزيد يك‌ شاعر تمام‌ عيار هم‌ بوده‌. حتي‌ اين‌ شعر اول‌ حافظ‌ الا يا ايها الساقي‌ ادركاسا و ناولها اين‌ اشعار را جزء اشعار يزيده‌. اين‌ معناي‌ همين‌ روزش‌ را گفته‌. يا اشياخي‌، اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما كه‌ در بدر بودند و كشته‌ شدند و يا زنده‌ موندند عقده‌اي‌ در دلشون‌ باقي‌ بود اين‌ در چنين‌ كتابي‌ انتقام‌ كشيدن‌. و كمترين‌ حواسشون‌ اين‌ بود كه‌ خلافت‌ را مقام‌ امامت‌ را مقام‌ علي‌ و رهبري‌ را تبديل‌ كنند به‌ يك‌ سلطنت‌. سلطنت‌ شرايطي‌ نداره‌ قدرت‌ مي‌خواد فقط‌. سلطنت‌ تزكية‌ نفس‌ ديگه‌ عصمت‌ و دانش‌ و تقوا لازم‌ نداره‌. هر كي‌ قدرمندتر شد اون‌ بايد بر ديگران‌ سلطنت‌ كنه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديدند خوشحالي‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ ابتره‌ و ديگه‌ بعد از اون‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ قدم‌ اسلام‌ را برداره‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ كلمات‌ و قد و اندازه‌ كوتاه‌ و بسيار كوچك‌. شايد در قرآن‌ سوره‌اي‌ كوتاهتر از اين‌ سوره‌ نباشه‌ ولي‌ حتما سه‌ آيه‌ بيشتر نداره‌. و حتي‌ قل‌ هوالله‌ چهار آيه‌ داره‌ بدون‌ بسم‌ الله‌. اما سورة‌ كوثر سه‌ آيه‌ داره‌. بسيار كوتاه‌.

 دانشمندان‌ قرآن‌ مي‌گن‌ معجزه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ كوثر از جهات‌ مختلف‌ و مسائل‌ مختلف‌ مندرج‌ شده‌ و قرار گرفته‌ شايد در سراسر قرآن‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ در اين‌ تعداد از آيات‌ وجود نداشته‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ بسيار مهمه‌. متأسفانه‌ ما نمي‌تونيم‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ يا اين‌ سورة‌ مباركه‌ در اين‌ مجلس‌ چيزي‌ عرض‌ كنيم‌. دانشمندان‌ محترمي‌ چه‌ شيعه‌ و چه‌ سني‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ اونقدر قلم‌ فرسايي‌ كردند كه‌ واقعا انسان‌ مدهوش‌ مي‌شه‌. از نظر پيشگويي‌ كه‌ يك‌ معني‌  اعجاز قرآنه‌. در اين‌ سوره‌ در نهايت‌ درجة‌ عظمت‌. يك‌ پيشگويي‌ عجيبي‌ كه‌ طبيعت‌ نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ را به‌ ديگران‌ بباورانه‌ و مردم‌ را معتقد بكنه‌. كه‌ اين‌ پيشگوئي‌ هميني‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌.

 گفتند جاء ابتر. آن‌ كسي‌ كه‌ مقطوع‌ النسله‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از خودش‌ نمي‌تواند چيزي‌ باقي‌ گذاشته‌ باشد اون‌ داره‌ مي‌آيد. اينها را به‌ همديگه‌ گفتند پيغمبر اكرم‌ شنيدند، محزون‌ شدند. چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را بالاخره‌ متأثر ميكنه‌، همانطوري‌ كه‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند زخم‌ زبانه‌. اذيت‌ و آزار زبانيست‌. زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد كه‌ در روايات‌ دارد كسي‌ كه‌ زبانش‌ را كنترل‌ نكند، اون‌ زبان‌ سرخ‌ در دنيا سر سبز ميدهد بر باد، در آخرت‌ هم‌ تمام‌ وجود انسان‌ را اي‌ كاش‌ به‌ باد مي‌داد، به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سپره‌. خيلي‌ مراقب‌ زبانتون‌ باشيد. مخصوصا من‌ اين‌ توصيه‌ را به‌ خانمها ميكنم‌. چون‌ هر كس‌ حرف‌ بيشتر ميزنه‌ طبعا به‌ حرف‌ باطل‌ بيشتر موفقه‌. و حرف‌ نادرست‌، گناه‌، غيبت‌، تهمت‌، بيشتر انجام‌ ميده‌. مواظب‌ حرف‌ زدنهايتون‌ باشيد. در روايات‌ دارد كه‌ بهترين‌ كار صمته‌. صمت‌ يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌، سكوت‌. كه‌ صمت‌ و سحر و عزلت‌ و ركوع‌ بدوام‌، ناتمامان‌ جهان‌ را كند اين‌ پنج‌ تمام‌. البته‌ عزلتش‌ را ما قبول‌ نداريم‌ اگر عزلت‌ از مردم‌ خوب‌ هم‌ منظور باشه‌. اين‌ عزلت‌ از مردمان‌ بد مفيده‌ براي‌ انسان‌. در مجالسي‌ كه‌ مشغول‌ غيبت‌ و تهمت‌ و بدگويي‌ به‌ ديگران‌ هستند ننشينيد. عزلت‌ از آنها داشته‌ باشيد. اما صمت‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌، يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌. گرسنگي‌، البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ را بي‌ جهت‌ گرسنگي‌ ميده‌. اما دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشدي‌ غذا نخور و تا هنوز چند لقمه‌اي‌ مانده‌ كه‌ سير كامل‌ بشي‌، دست‌ از غذا بكش‌. جوع‌ و صمت‌ و جوع‌ و سحر. سحر خيلي‌ مهمه‌. ولو برخيزي‌ توي‌ رختخوابت‌ بنشيني‌. يك‌ چند مرتبه‌ يا الله‌ بگي‌. اينجا آنوقت‌ لذتي‌ داره‌ كه‌ اگر بفهميد، اگر بيدار بشيد. بقدري‌ مناجات‌ با پروردگار در سحر اهميت‌ داره‌ كه‌ يك‌ يا الله‌ آنموقع‌ ارزشش‌ بيشتر از شايد صد تا يا الله‌ در وسط‌ روزه‌ كه‌ حواست‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ باشه‌. سحر و عزلت‌ و ذكر بدوام‌. دائما مشغول‌ ذكر باشيد. نه‌ اينكه‌ به‌ زبان‌ ذكر بگيم‌. دلت‌ هميشه‌ متوجه‌ پروردگارت‌ باشه‌. با خدا حرف‌ بزن‌. به‌ ياد خدا باش‌. دوام‌ در ذكر داشته‌ باش‌. كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ كه‌ خدايا قلب‌ ما را به‌ ذكرت‌ مدام‌ قرار بده‌.

 اين‌ چند چيز انسان‌ را كامل‌ ميكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ در دنيا مواظب‌ اين‌ جهات‌ باشه‌. افراد حرف‌ مفتگو زيادند. اينها پيغمبر اكرم‌ را به‌ اين‌ جهت‌ سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. پيغمبر رفت‌ منزل‌. محزون‌ هم‌ بود. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ را كه‌ پيغمبر را محزون‌ مي‌كنند و اذيت‌ مي‌كنند. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند لعنت‌ خدا بر آنها باد. همين‌ الان‌ هم‌ ممكنه‌ ما پيغمبر را اذيت‌ بكنيم‌. در اثر گناه‌ ما ممكن‌ است‌ پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ بكنيم‌. لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ خدا مي‌خواهد از دل‌ پيغمبرش‌ حزن‌ را برداره‌. آية‌ مباركة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. من‌ در دهة‌ قبل‌ حدودا شايد هشت‌ شب‌ در تهران‌، چون‌ بعضي‌ از آنجا اينجا هستند، بعضي‌ از اينجا آنجا بودند. دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كردم‌. اما اين‌ مقدارش‌ را براي‌ شما هم‌ ميگم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ منتي‌ كه‌ بر پيغمبر گذاشته‌، يك‌ فرد بزرگي‌ اگر بيايد به‌ ديدن‌ يك‌ بزرگي‌ اگر هدية‌ كوچكي‌ بياره‌ كه‌ شأن‌ او نباشه‌، اين‌ را آهسته‌ ميگذاره‌ گوشة‌ طاقچه‌. اما اگر هديه‌ بزرگ‌ باشه‌، اهميت‌ داشته‌ باشه‌. رويش‌ را باز ميكنه‌، مي‌آره‌ وسط‌ مي‌گذاره‌. اگر باز هم‌ ببينه‌ نه‌، ممكنه‌ اهميتش‌ بازهم‌ معلوم‌ نشه‌ ميگه‌ ما، ما به‌ اين‌ بزرگيمون‌ اأعطينا، عطا كرديم‌، باز ما. ببينيد بايد خيلي‌ چيز بزرگي‌ باشه‌ آنهم‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. نميگه‌ كه‌ فاطمه‌، كه‌ مردم‌ نفهمند نشناسند. الكوثر. شما به‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر را همه‌ نوشته‌اند به‌ معناي‌ خير كثيره‌. يعني‌ خوبي‌ زياد. خدا داره‌ ميگه‌ زياد. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ مي‌فرمايد خير كثير. در قرآن‌ مجيد اين‌ خير كثير ترجمه‌ شده‌ و تفسير شده‌ به‌ حكمت‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ را كه‌ ما حكمت‌ بهش‌ داديم‌ خير كثير بهش‌ داديم‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا.

 پس‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ حوض‌ كوثر داده‌ يعني‌ حوض‌ حكمت‌ عنايت‌ كرده‌. و از ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ ما به‌ تفسير مراجعه‌ نمي‌كنيم‌. چون‌ در تفسير كوثر خيلي‌ مطلب‌ گفته‌اند. ولي‌ ظاهر آيه‌، وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ بچه‌ نداره‌ گفته‌اند مقطوع‌ النسله‌ بخواهند از دلش‌ درآورند، چي‌ را به‌ رخش‌ مي‌كشند. همان‌ فرزندي‌ را كه‌ داره‌ به‌ رخش‌ مي‌كشند. ما به‌ تو فاطمه‌ عنايت‌ كرديم‌. انا اعطيناك‌ مثل‌ اينكه‌ بگيد الفاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. فصلي‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را به‌ اين‌ آسوني‌ ولش‌ نميكنه‌ كه‌ باصطلاح‌ خوب‌ دادي‌، متشكرم‌. نه‌. نماز بخوان‌. تشكر كن‌. اين‌ را تشكر در مرحلة‌ بسيار اعلي‌. فصل‌ لربك‌. قرباني‌ بكن‌. گوسفند بكشم‌؟ گاو بكشم‌؟ نه‌. و انحر. شتر بكش‌، شتر بكش‌. نحر كن‌. و اين‌ پيام‌ را هم‌ بهت‌ مي‌دهم‌، اين‌ دلگرمي‌ را بهت‌ ميدهم‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. همان‌ دشمن‌ تو كه‌ بني‌ اميه‌اي‌ كه‌ با شما بني‌ هاشم‌ دشمنند اين‌ دشمن‌ را كه‌ گفت‌ جاء ابتر، خودش‌ ابتره‌.

 يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنته‌، مي‌نويسه‌ كه‌ در ظاهرا پنج‌ قرن‌ بعد از هجرت‌ ايشان‌ بوده‌. مي‌نويسه‌ كه‌ در زمان‌ ما اين‌ معجزة‌ پيغمبر اكرم‌ خيلي‌ روشن‌ شد. كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، چون‌ يك‌ بعد اين‌ كوثر فرزندان‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ انشعاب‌ ديگر اين‌ كوثر علوم‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بحمد الله‌ به‌ دست‌ مردم‌ مسلمان‌ رسيده‌. يك‌ شعبة‌ ديگرش‌ معنويت‌ و كمالات‌ اخلاق‌ و تزكية‌ نفسه‌ كه‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا رسيده‌ كه‌ همون‌ بعد كثرت‌ نسل‌ را آن‌ دانشمند ميگه‌. ميگه‌ در زمان‌ ما، من‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ آماري‌ از سادات‌ روي‌ زمين‌ نقل‌ مي‌كردم‌. حالا زياد خصوصيات‌ آمار در دستم‌ نيست‌. هشتاد ميليون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا در كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند. اين‌ دانشمند ميگه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در كربلا كشته‌ شد، يك‌ فرزند عليل‌ بيمار از او بيشتر باقي‌ نمانده‌ بود. ولي‌ در همانوقت‌ از بني‌ اميه‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌ بود كه‌ در حركت‌ بود. همان‌ موقعي‌ كه‌ در عاشورا سيد الشهداء شهيد شد. ولي‌ امروز، اين‌ كار را شما بهتر از او مي‌توانيد بكنيد. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. در سراسر عالم‌ بگرديد يك‌ نفر خودش‌ را به‌ بني‌ اميه‌ منتسب‌ نمي‌كنه‌. قطع‌ شد. كل‌ حسب‌ و نسب‌ منقطع‌. قطع‌ شد، ابتر دشمن‌ توست‌. ولي‌ شما شايد باور نكنيد من‌ اين‌ را مكرر گفته‌ام‌. باور بكنيد چون‌ مي‌تونيد برويد تحقيق‌ كنيد. من‌ در هندوستان‌ رفته‌ بودم‌، در يك‌ شهري‌ اسمش‌ نوگاوان‌ سادات‌ بود، اطراف‌ دهليه‌ اين‌ شهر. ما را دعوت‌ كردند. آقا يك‌ شهر از شهرهاي‌ آنجا دهاتش‌ بيشتر از شهرهاي‌ ما جمعيت‌ داره‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ يك‌ شهرك‌ مفصلي‌. در آنجا گفتند همة‌ مردم‌ اين‌ شهر سيدند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. شهر ديگري‌ بنام‌ امروها، بخش‌ مهمشون‌ سيد بودند. در همين‌ ايران‌ خودمون‌ هم‌ سادات‌ زيادند.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ يك‌ مجلسي‌ بود. علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند. منهم‌ رفته‌ بودم‌ صحبت‌ ميكردم‌. اونها خيلي‌ به‌ من‌ اظهار محبت‌ كردند. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ شد، من‌ چون‌ در همين‌ لباس‌ بودم‌ ديگه‌ احتياج‌ اينكه‌ از من‌ و از مذهب‌ من‌ سؤال‌ كنند نبود. گفتند شما هم‌ در ايران‌ ساداتتون‌ دختر به‌ غير سيد نميده‌. گفتند اينها همه‌ سيدند. همه‌ از علماء بودند. در مكه‌ و مدينه‌ سادات‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ زيادند. اينها آنقدر تعصب‌ دارند كه‌ دختر به‌ غير سيد نمي‌دهند. گفتم‌ البته‌ ما هم‌ مكروه‌ ميدانيم‌ كه‌ غير سيد زن‌ بگيره‌ مگر رعايت‌ احتراماتش‌ را كاملا بكنه‌. در هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ برويد فاطمة‌ اطهر يك‌ دختر از پيغمبر باقي‌ مانده‌. همه‌ جا يابن‌ رسول‌ الله‌، بيائيد مشهد در كنار قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌ايستيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. در تمام‌ اين‌ دنيا مخصوصا ممالك‌ اسلامي‌، هر كجا مي‌بينيد يك‌ امامزاده‌اي‌ است‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌.

 ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. حالا كوثر كه‌ خود قرآن‌ به‌ خير كثير و خير كثير را به‌ حكمت‌ تفسير ميكنه‌ و امام‌ هم‌ از اين‌ تفسير استفاده‌ فرموده‌ است‌، اين‌ خير كثير علم‌ و حكمته‌. اينها را به‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا و بالاخص‌ فاطمة‌ اطهر، محبينش‌، اينها بخواهند يا نخواهند، در اثر محبت‌ طبعا تزكيه‌ نفس‌ مي‌كنند. در اثر تزكية‌ نفس‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ به‌ زبانش‌ مي‌بينيد منبع‌هاي‌ حكمت‌، چشمه‌هاي‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌. شما شايد اين‌ را نتونيد خوب‌ حلش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ توجه‌ نداشتيد. گاهي‌ همين‌ شماها كه‌ محب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هستيد مي‌بينيد كه‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌فهميد كه‌ دشمنان‌ فاطمه‌ نمي‌فهمند. يك‌ علومي‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلبتون‌ افاضه‌ كرده‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ فاطمه‌ را نمي‌شناسند اين‌ علوم‌ را خدا در قلب‌ آنها افاضه‌ نكرده‌. حالا نگيد علوم‌ رياضي‌ و علوم‌ طب‌ و اينها قراردادهايي‌ است‌ در بين‌ بشر. خودشون‌ گذاشته‌اند. اينها را از نظر باصطلاح‌ دانشمندان‌ علوم‌ روائي‌ علم‌ نمي‌دونند. يك‌ قراردادي‌ است‌. از حالا به‌ بعد قراردادمون‌ اينه‌ كه‌ اگر مثلا فلان‌ مطلب‌ رياضي‌ را گفتيم‌ اين‌ فلان‌ شكل‌ منظورمونه‌. اينها علم‌ نيست‌. نميدونم‌ حتي‌ علم‌ طب‌، شناخت‌ خواص‌ اشياء، اينها يك‌ قراردادي‌ است‌. منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ يا طبيعت‌ گذاشته‌ و شما مطلع‌ شديد. علم‌ ميدونيد چيه‌؟ علم‌ آني‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ را بسازه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود العلم‌ ثلاثه‌. علم‌ سه‌ چيزه‌. آية‌ محكمه‌، فريضة‌ عاقله‌، سنة‌ قائمه‌. اين‌ سه‌ علمه‌ كه‌ طلب‌ العم‌ فريضة‌ علي‌ كل‌ مسلم‌ و مسلمه‌ والا اگر منظور همة‌ اينها باشه‌ ما بايد همة‌ اينها را ياد بگيريم‌. اونچه‌ كه‌ واجبه‌ بر هر مرد مسلمان‌ يا هر زن‌ مسلمان‌ اون‌. اول‌ اعتقادات‌ را درست‌ كن‌. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ تو را پاي‌ هر اعتقادي‌ كه‌ داري‌ ازت‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ اين‌ دليل‌ اين‌ اعتقادت‌ چيه‌؟ به‌ چه‌ دليلي‌ اين‌ اعتقاد را داري‌. يك‌ وقت‌ خيال‌ نكنيد اعتقادات‌ را سؤال‌ نمي‌كنند. حتي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ لا اله‌ الا الله‌. اگر شما يك‌ مهماني‌ دعوت‌  بكنيد غذاي‌ خوبي‌ بهش‌ بديد ولو اين‌ مهمان‌ با شما بد باشه‌. چون‌ شما كريميد ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنيد كه‌ آقا اون‌ نون‌ را تو خوردي‌ اين‌ قيمتش‌ اين‌ بود من‌ برم‌، اينها را نمي‌گيد. يك‌ مسائل‌ ديگه‌اي‌ را مطرح‌ مي‌كنيد. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ از رزقي‌ كه‌ به‌ ما داده‌ شايد بخواد سختگيري‌ بكنه‌ با بعضيها از اونها سؤال‌ بكنه‌ اما روز قيامت‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ سؤال‌ مي‌شه‌ از نعمت‌ مي‌فرمايند منظور نعمت‌ ولايته‌. آخر ما براي‌ تو پيغمبر فرستاديم‌. چيه‌ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ چيه‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ امامت‌ چيه‌؟ پدرم‌ اينطوري‌ بوده‌ من‌ هم‌ اينطوري‌ هستم‌. درست‌ شد يعني‌ روز قيامت‌ تو دنيا نيست‌ كه‌ هر طور باشه‌ طرفت‌ را قانعش‌ بكني‌. آخرش‌ هم‌ با دعوا ردش‌ بكني‌. قيامت‌ خدا هست‌ و در دهنت‌ را مي‌بنده‌. اقسموا علي‌ ابوابهم‌. در دهن‌ زيپش‌ را مي‌كشه‌. چون‌ دهنت‌ عادت‌ كرده‌ به‌ دروغگويي‌، عادت‌ كرده‌ به‌ توجيح‌ گري‌، آقا خدا را قبول‌ داري‌، بله‌، ولي‌ هيچ‌. ظلم‌ كردي‌، مي‌گي‌ نه‌ من‌ ظلم‌ نكردم‌. تو (قطع‌ نوار) اين‌ چون‌ مشتبهه‌. اما دستت‌ حرف‌ زد، چون‌ اول‌ حرفشه‌ دروغ‌ نمي‌گه‌. و تكلمنا ايدهم‌. دستها، حرف‌، خدا كه‌ از حلقوم‌ انسان‌ حرف‌ را ميكشه‌ بيرون‌، از دست‌ هم‌ ميتونه‌ بكشه‌ بيرون‌. پاهايشون‌ شهادت‌ مي‌دهند. حالا چطور اين‌ پا حرف‌ ميزنه‌؟ حالا درختي‌ كه‌ با حضرت‌ موسي‌ درخت‌ حرف‌ نزد؟ با پيغمبر اكرم‌ سوسمار حرف‌ نزد؟ از پا كه‌ حرف‌ ميكشه‌ بيرون‌. و تشهد ارجلهم‌. بعله‌ بهش‌ مي‌گويند هر چي‌ انسان‌ دهنش‌ بسته‌ شده‌، خودش‌ را اينور آنور ميزنه‌ نگو. نگو تو هم‌ با من‌ مي‌آئي‌ توي‌ آتش‌. هيچ‌. بعله‌.

 ما نمي‌تونيم‌ از حساب‌ فرار كنيم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌، مسئله‌اي‌ كه‌ در شب‌ اول‌ قبر در قيامت‌ مطرحه‌ اعتقاداته‌. هيچ‌ هم‌ ازتون‌ قبول‌ نميكنند پدرم‌ اينجوري‌ بوده‌ منهم‌ اينجوري‌ بوده‌. پدرت‌ را هم‌ مي‌آورند با تو جفتتون‌ را مي‌كنند توي‌ جهنم‌. براي‌ خدا فرقي‌ نميكنه‌.

 يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. اعتقاداتمون‌ را تصحيح‌ كنيم‌. سؤال‌ ميشه‌ ازمون‌. حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ قبر شريفش‌ در شهر ري‌ هست‌، ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ ميرفت‌ خدمت‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ اين‌ كار را ما هم‌ بايد بكنيم‌ و الحمد لله‌ اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسيني‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيم‌ ما هم‌ اينكار را مي‌كنيم‌. در محضر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌ايستيم‌ ميگيم‌ كه‌ و اشهدك‌ يا مولاي‌، اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ تو را شاهد ميگيرم‌. اشهدك‌ يعني‌ تو را شاهد ميگيرم‌. و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. تصحيح‌ كنيد اعتقاداتتون‌ را. بريد پيش‌ علما، بزرگان‌. نه‌ علمايي‌ كه‌ مورد پسند شماست‌. من‌ اين‌ عالم‌ خوشم‌ مي‌آيد بروم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. اين‌ عالم‌ با من‌ هم‌ مسلكه‌. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. بعله‌، اول‌ پس‌ تو اعتقاداتت‌ را معين‌ كردي‌، يك‌ هم‌ مسلك‌ براي‌ خودت‌ پيدا كردي‌. در واقع‌ او اعتقاداتش‌ را با اعتقادات‌ تو هماهنگ‌ ميكنه‌. اعتقادتتون‌ بايد مستقل‌. يك‌ انساني‌ كه‌ اين‌ با دلايل‌ عقلي‌ برايت‌ ثابت‌ كنه‌ كه‌ تو اين‌ عقايدت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. خودت‌ هم‌ بفهمي‌. چون‌ عقيده‌ را نميشه‌ گفت‌ چون‌ آقا گفته‌اند كه‌ خدا يكيست‌، منهم‌ ميگم‌ خدا يكيست‌. چون‌ آقا گفته‌اند كه‌ قيامتي‌ هست‌ منهم‌ ميگم‌ قيامتي‌ هست‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ چه‌ تقليد از پدر مادرت‌ بكني‌ چه‌ تقليد از اعلم‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بكني‌. نمي‌تونه‌ اعتقاداتت‌ را روز قيامت‌ جواب‌ بده‌. بايد خودت‌ مجتهد باشي‌، خودت‌ بفهمي‌. خودت‌ درك‌ بكني‌ كه‌ اعتقاداتت‌ چيه‌. به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ نمي‌دهيم‌ آقايون‌. جدي‌ باشيد. آقا دلائل‌ عقلي‌ و دلائل‌ قرآني‌ ما بايد داشته‌ باشيد بر يك‌ اعتقاد. اعتقاد از عقد مي‌آيد يعني‌ گره‌ زدن‌ قلب‌ به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ موضوع‌. ما چطور مي‌توانيم‌ روز قيامت‌ جواب‌ خدا را بدهيم‌. انشاء الله‌ از همين‌ مجلس‌ تصميم‌ بگيريد همه‌اتون‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را تصحيح‌ كنيد. اگر خوبه‌، خوشا به‌ حالتون‌. مي‌توانيد جواب‌ خدا را بديد؟ شب‌ كه‌ مي‌رويد خونه‌ يك‌ اطاق‌ تاريك‌، خدا را خدا هست‌، در محضر خدا هستيد. فكر كنيد شب‌ اول‌ قبره‌. خوب‌. آقاي‌ مثلا حسين‌ آقا، آقاي‌ علي‌ آقا، آقاي‌ نميدونم‌ كي‌. شما عقيده‌ات‌ دربارة‌ خدا چيه‌؟ اينه‌ اينه‌ اينه‌ اينه‌. خيلي‌ خوب‌. مي‌بيني‌ نه‌، قلبت‌ گره‌ خورده‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عقلت‌ هم‌ اين‌ را تصديق‌ ميكنه‌. از اين‌ يكي‌ رد ميشيد. دربارة‌ پيغمبر. دربارة‌ امامت‌، دربارة‌ قيامت‌، اينها همينطور. آخه‌ انسان‌ تا كي‌ مي‌خواد همينجور، معلوم‌ نيست‌ كي‌ هست‌؟ معلوم‌ نيست‌ چه‌ مذهبي‌ داره‌؟ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بدونيد اينهايي‌ كه‌ به‌ عقائدشون‌ رسيدگي‌ نكرده‌اند اينها با لامذهبها هيچ‌ فرقي‌ ندارند. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ عقائدتون‌ را تصحيح‌ كنيد. بگيد كه‌ اشهدك‌ يا مولاي‌ اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را هر كس‌ ميخونه‌ مي‌بينه‌ كه‌ ما وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ بگيم‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديد ميگيم‌ حتما زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد، ميگيم‌ اشهدك‌، امام‌ زمان‌ را در مقابل‌ خودتون‌ بدونيد و اون‌ حضرت‌ از قلبتون‌ اطلاع‌ داره‌. اشهدك‌ يا مولاي‌ ان‌ مثلا اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. و ان‌ محمدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. هم‌ عبد خداست‌ هم‌ رسول‌ خداست‌. تا آخر زيارت‌، حتي‌ اين‌ ريزه‌كاريهايش‌. و ان‌ المرصاد حق‌. اصلا معني‌ مرصاد ميدونيد يعني‌ چي‌؟ نميدونيد. در مقابل‌ امام‌ زمان‌ داريد ميگيد اين‌ حقه‌. و الحشر حق‌. و الحساب‌ حق‌. و الجنت‌ و النار حق‌. و الوعد و الوعيد بهما حق‌. اينجوري‌ داريم‌ ميگيم‌.

 اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ اگر محبت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در دلت‌ بود و اين‌ كوثر و حكمت‌ در دلت‌ جاري‌ شد بدان‌ كه‌ قلبت‌ هم‌ عقد اعتقادات‌ را محكم‌ ميكنه‌. اين‌ وعدة‌ الهيست‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. همين‌ محبت‌ شما نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ جمع‌ شديد. امشب‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ رحلت‌ فاطمة‌ اطهر، ام‌ الائمه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ اگر من‌ بخواهم‌ خلاصة‌ فضائل‌ فاطمه‌ را كه‌ در كتابها از دو لب‌ مبارك‌ پيغمبر اكرم‌ صادر شده‌ برايتون‌ عرض‌ كنم‌ اقلا ساعتها طول‌ ميكشه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ الجنه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ العالم‌. سيدة‌ النساء عالمين‌. محدثه‌ است‌، بتول‌ است‌، زهراست‌. ديگه‌ وقتي‌ كه‌ دشمنان‌ آنطور اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنند و فاطمة‌ زهرا آنقدر قدرت‌ از خودش‌ در بعد از هزار سال‌ كه‌ از وفاتش‌ گذشته‌ نشان‌ بده‌ كه‌ نميدونم‌ ديشب‌ آن‌ فيلم‌ را كه‌ در پرتغال‌ هست‌ ديديد؟ شايد متجاوز، ميگفت‌ صدها هزار مريض‌ شفا پيدا كرده‌اند در يك‌ جائي‌ كه‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اگر جائي‌ ساخته‌ بشه‌. يك‌ حسينيه‌اي‌ هست‌ در اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌. اين‌ كه‌ ديگه‌ چشم‌ بندي‌ نيست‌، بريد ببينيد. حسينيه‌ است‌. اسم‌ سيد الشهدا روشه‌. روزي‌ بطور متوسط‌ ده‌ تا مريض‌ سخت‌ را مي‌آورند آنجا شفا پيدا ميكنه‌. اين‌ كه‌ ميگم‌ ميانگين‌ گرفتم‌ باصطلاح‌ حساب‌ كردم‌. بعله‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، ديروز آقاي‌ جواهري‌ آمدند گفتند كه‌ سال‌ شفا گرفتن‌ بچة‌ ماست‌. دو تا چشم‌، يا حالا يك‌ چشم‌، نابيناي‌ نابينا. مي‌بره‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، خاك‌ ضريح‌ را مي‌مالند به‌ چشم‌ بچه‌ باز ميكنه‌، يك‌ سال‌ هم‌ گذشته‌. با اينكه‌ اطباء گفته‌اند كه‌ اين‌ رگهاي‌ چشم‌ خشك‌ شده‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. همة‌ مدارك‌ قبل‌ و بعدش‌ هم‌ هست‌. باز هم‌ بردندش‌ پيش‌ طبيب‌ گفته‌ اين‌ معجزه‌ است‌. خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خاك‌ قبر سيد الشهدا. و شفاء في‌ تربته‌.

 امشب‌ مي‌خواهيد برويم‌ كنار قبر فاطمه‌؟ اما قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. در مدينه‌ كه‌ به‌ اين‌ آساني‌ پيدا نمي‌كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بيايد قبر مادرش‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. اگر دستمون‌ به‌ قبر فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد، يك‌ سيدي‌ مي‌گفت‌ در مدينه‌ من‌ خيلي‌ توسل‌ كردم‌ كه‌ من‌ قبر مادرم‌ زهرا را پيدا كنم‌. در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا فرمودند كه‌ قبر فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ قبر ما را زيارت‌ كرده‌اي‌. در كنار قبر فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها من‌ خودم‌ بودم‌. آنقدر شفا، چون‌ چند سالي‌ آنجا مشغول‌ درس‌ بوديم‌، آنقدر شفا مي‌گرفتند. مردم‌ اگر آقايون‌ چيزي‌ نديده‌ باشند، شفا نگرفته‌ باشند، دنياشون‌ را تأمين‌ نكرده‌ باشند، شب‌ چهارشنبه‌ شب‌ جمعه‌ در آن‌ بيابان‌ جمكران‌ آنهمه‌ جمعيت‌ حاضر ميشه‌ كه‌ جاي‌ سوزن‌انداز نباشه‌. من‌ گفتم‌ ده‌ هزار، گفت‌ ده‌ هزار؟! صد هزار هم‌ غالبا بيشتر جمعيت‌ آنجا اجتماع‌ مي‌كنند. چه‌ ميدانم‌ ما كجا هستيم‌؟! ماها مثل‌ ما مسلمانها، ما محبين‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ يك‌ گدائي‌ هستيم‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشسته‌ايم‌ دستمون‌ را به‌ طرف‌ مردم‌ دراز كرديم‌. حالا بيايند در پرتغال‌ بگويند كه‌ فاطمة‌ زهرا معجزه‌ ميكنه‌. اما اگر اينجا گفتيم‌ كه‌ يك‌ بچه‌اي‌ را يك‌ طفل‌ شيعه‌اي‌، يك‌ طفل‌ مسلماني‌ حضرت‌ زهرا را ديده‌، حضرت‌ وليعصر را ديده‌، همه‌ ميگويند اين‌ بچه‌ دروغ‌ ميگه‌. اين‌ گرفتاري‌ را ما داريم‌. و الاّ اگر اجازه‌ مي‌دادند، مردم‌ اجازه‌ مي‌دادند، آنهايي‌ كه‌ خوابند، آنهايي‌ كه‌ مرده‌اند، آنهايي‌ كه‌ بوي‌ تعفن‌ جسد مرده‌اشون‌ تمام‌ شامه‌ها را ناراحت‌ كرده‌ اگر آنها اجازه‌ مي‌دادند، خدا ميدانه‌ در اكثر خانه‌هاي‌ مردم‌ مسئله‌اي‌ مثل‌ مسئلة‌ فاطيما وجود داشت‌. اكثر خانه‌ها. اين‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌بينند. ما يك‌ باجناقي‌ داريم‌. اين‌ بچه‌اش‌ توي‌ بغلش‌ بود. شايد چهار سال‌، خودش‌ هم‌ آمد اينجا نقل‌ كرد. اين‌ بغلش‌ بود. به‌ پدرش‌ ميگه‌ اين‌ آقايي‌ كه‌ توي‌ ضريح‌ نشسته‌، اين‌ آقا مثلا با من‌ حرف‌ ميزنه‌. توي‌ ضريح‌ نشسته‌. نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ توي‌ ضريح‌ كسي‌ ننشسته‌. آقا اين‌ مكرر با اين‌ صحبت‌، ولي‌ خوب‌ مگه‌ ميشه‌ نقلش‌ كرد. باشه‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ همة‌ حقايق‌ ظاهر ميشه‌ و شما محبين‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرفراز ميشيد. خداي‌ تعالي‌ نميگذاره‌ كه‌ نور خودش‌ خاموش‌ بمانه‌. بلكه‌ دشمنان‌ شما اراده‌ مي‌كنند يطفؤا نور الله‌ بافواههم‌، مي‌خواهند با دهنشون‌، با هواي‌ دهنشون‌ نور خدا را خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ ميكنه‌ نورش‌ را. و لوكره‌ المشركون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از محبين‌ فاطمة‌ زهرا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از پيروان‌ حقيقي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. از شيعيان‌ واقعي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبانه‌. چراغها بيشتر از اين‌ روشن‌ نباشه‌. حالت‌ تضرع‌ و زاري‌ در خانة‌ بي‌بي‌ فاطمة‌ زهرا… امشب‌ احتمال‌ شب‌ وفات‌ فاطمه‌ را داره‌. احتمالي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ ايشان‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ داد. كفن‌ كرد. به‌ خاك‌ سپرد. اين‌ دستها را باز ميكرد، تراب‌ قبر، خاك‌ قبر (نامفهوم‌) حزن‌ و اندوه‌ هجوم‌ آورد به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شروع‌ كرد هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. آن‌ عليي‌ كه‌ كوه‌ صبره‌، آن‌ عليي‌ كه‌ آن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبي‌ كه‌ در عالم‌ مثلش‌ در صبر و علم‌ و شجاعت‌ وجود نداره‌. اما آنقدر فاطمه‌ در نزد او محبوبه‌ كه‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در كنار قبر فاطمة‌ زهرا. يبكي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌. يا ليت‌ مع‌ زفراتي‌. جان‌ علي‌ در بدن‌ علي‌ محبوسه‌. اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشمش‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مي‌ترسم‌ فاطمه‌ بعد از تو زندگيم‌ بطول‌ بيانجامد. من‌ عزاداريهاي‌ آذربايجانيها را بخصوص‌ دوستاني‌ كه‌ در اردبيل‌ داريم‌ ديده‌ام‌. من‌ زياد نمي‌خواهم‌ مصيبت‌ بخونم‌. امشب‌ را تحويل‌ به‌ عزاداري‌ كه‌ آنها مي‌كنند مي‌دهم‌. اميدوارم‌ فاطمة‌ اطهر به‌ همه‌ ما از خدا بخواهد اجر جزيل‌ مرحمت‌ بفرمايد. يبكي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌. يا ليت‌ خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌ انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. خدا ميدونه‌ ديشب‌ آقايون‌ من‌ معمولا بعد از منبر مي‌روم‌ بيرون‌. ديشب‌ يك‌ قدري‌ خسته‌ شده‌ بودم‌، هواي‌ اينجا هم‌ خوب‌ گرم‌ بود. گفتم‌ اينجا نمي‌نشينم‌. اين‌ صداي‌ يا فاطمه‌ يا فاطمة‌ آقايون‌ مرا زنده‌ ميكنه‌. و واقعا هم‌ زنده‌ كرد. من‌ ديشب‌ خيلي‌ خسته‌ بودم‌. بخاطر برنامه‌هايي‌ كه‌ داشتم‌ اين‌ تنفس‌ مي‌كردم‌ اين‌ هوايي‌ كه‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تويش‌ پخش‌ شده‌، حالا يك‌ چند لحظه‌ تا آقايون‌ آماده‌ مي‌شوند مثل‌ ديشب‌، همه‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌…

 

۳ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 3 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ حقوق‌ مختلفي‌ كه‌ ديگران‌ بر ما دارند تا حدي‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. يكي‌ از حقوقي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد و بايد تمام‌ مسلمانها رعايت‌ آن‌ حقوق‌ را بكنند حق‌ ذرية‌ پيغمبر اكرم‌ بخصوص‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ مردم‌ مسلمان‌ است‌.

 خداي‌ تعالي‌ بعد از آنكه‌ پيغمبر اكرم‌ را سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. كلمة‌ ابتر به‌ معناي‌ مقطوع‌، كوتاه‌، كسي‌ كه‌ عقب‌ نداره‌، كسي‌ كه‌ وقتي‌ خودش‌ رفت‌، ديگه‌ همه‌ چيزش‌ رفته‌. پشتوانه‌ باصطلاح‌ ما نداره‌. چون‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ براي‌ دختر كه‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اينها طوري‌ بودند كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردمي‌، فرزند خودش‌ را، دختر خودش‌ را زنده‌ زير خاك‌ بكنه‌، هر چه‌ هم‌ تحت‌ تربيت‌ واقع‌ بشه‌، ذاتا براي‌ دختر ارزشي‌ آنچنان‌ قائل‌ نيست‌. فاطمة‌ اطهر را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. بني‌ اميه‌ اخلاقشون‌ اين‌ بود كه‌ منتظر بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا برود، بعد جاي‌ او بنشينند. كم‌كم‌ هم‌ تغيير بدهند دين‌ را به‌ يك‌ سلطنت‌. همانطوري‌ كه‌ يزيد اين‌ كار را تقريبا پياده‌ كرد. و در اشعاري‌ كه‌ از او باقيمانده‌، چون‌ يزيد يك‌ شاعر تمام‌ عيار هم‌ بوده‌. حتي‌ اين‌ شعر اول‌ حافظ‌ الا يا ايها الساقي‌ ادر كاسا و ناولها، اين‌ اشعار جزء اشعار يزيده‌. آن‌ معناي‌ همين‌ ظاهرش‌ را گفته‌. يا ميگفت‌ ليت‌ اشاخي‌ ببدر شهدوا. اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما كه‌ در بدر بودند كه‌ كشته‌ شدند ويا زنده‌ بودند و عقده‌اي‌ در دلشون‌ باقي‌ بود، مي‌ديدند كه‌ من‌ چطور انتقام‌ كشيدم‌. و كم‌كم‌ هدفشون‌ اين‌ بود كه‌ خلافت‌ را، مقام‌ معظم‌ امامت‌ را، مقام‌ عظيم‌ رهبري‌ را تبديل‌ كنند به‌ يك‌ سلطنت‌. سلطنت‌ شرايطي‌ نداره‌، قدرت‌ مي‌خواد فقط‌. سلطنت‌ تزكية‌ نفس‌ و عصمت‌ و علم‌ و دانش‌ و تقوي‌ لازم‌ نداره‌. هر كه‌ قدرتمندتر شد، مي‌تواند بر ديگران‌ سلطنت‌ كنه‌.

 لذا اينها وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديدند اظهار خوشحالي‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ ابتره‌، و ديگه‌ بعد از او كسي‌ نيست‌ علم‌ اسلام‌ را برداره‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ از نظر كلمات‌ و قد و اندازه‌ بسيار كوتاه‌ و كوچك‌، شايد در قرآن‌ سوره‌اي‌ كوتاهتر از اين‌ سوره‌ نباشه‌. يعني‌ حتما. سه‌ آيه‌ بيشتر نداره‌ و حتي‌ قل‌ هو الله‌ چهار تا آيه‌ داره‌ بدون‌ بسم‌ الله‌ اما سورة‌ كوثر سه‌ آيه‌ داره‌. بسيار كوتاه‌. دانشمندان‌ اعجاز قرآن‌ ميگن‌ معجزه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ كوثر از جهات‌ مختلف‌ و از مسائل‌ مختلف‌ مندمج‌ شده‌ و قرار گرفته‌، شايد در سراسر قرآن‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ در اين‌ تعداد از آيات‌ وجود نداشته‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ بسيار مهمه‌. متأسفانه‌ ما نمي‌تونيم‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ يا اين‌ سورة‌ مباركه‌، در اين‌ مجلس‌ چيزي‌ عرض‌ كنيم‌. دانشمندان‌ محترمي‌ چه‌ شعيه‌ و چه‌ سني‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ آنقدر قلمفرسايي‌ كردند كه‌ واقعا انسان‌ مبهوت‌ ميشه‌.

 از نظر پيشگوئي‌ كه‌ يكي‌ از وجوه‌ اعجاز قرآنه‌، در اين‌ سوره‌ در نهايت‌ درجة‌ عظمته‌. يك‌ پيشگوئي‌ عجيبي‌ كه‌ طبيعت‌ كار نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ را به‌ ديگران‌ بباورانه‌ و مردم‌ را معتقد بكنه‌. كه‌ اين‌ پيشگوئي‌ هميني‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. گفتند جاء ابتر. آن‌ كسي‌ كه‌ مقطوع‌ النسله‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از خودش‌ ديگه‌ چيزي‌ نمي‌تواند باقي‌ گذاشته‌ باشد، اون‌ داره‌ مي‌آد. اينها را به‌ همديگه‌ گفتند. پيغمبر اكرم‌ شنيدند. محزون‌ شدند. چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را بالاخره‌ متأثر ميكنه‌، همانطوري‌ كه‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند، زخم‌ زبانه‌. اذيت‌ و آزار زبانيست‌. زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد كه‌ در روايات‌ دارد كسي‌ كه‌ زبانش‌ را كنترل‌ نكند اين‌ زبان‌ سرخ‌ در دنيا سر سبز مي‌دهد بر باد، در آخرت‌ هم‌ تمام‌ وجود انسان‌ را اي‌ كاش‌ به‌ باد مي‌داد، به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سپاره‌. خيلي‌ مواظب‌ زبانتون‌ باشيد. مخصوصا اين‌ توصيه‌ را من‌ به‌ خانمها مي‌كنم‌. چون‌ هر كس‌ حرف‌ بيشتر ميزنه‌ طبعا به‌ حرف‌ باطل‌ بيشتر موفقه‌. و حرف‌ نادرست‌، گناه‌، غيبت‌، تهمت‌ بيشتر انجام‌ ميده‌. مواظب‌ حرف‌ زدنهاتون‌ باشيد. در روايات‌ دارد كه‌ بهترين‌ كار صمته‌. صمت‌ يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌، سكوت‌. كه‌ صمت‌ و جوع‌ و سحر و عزلت‌ و ذكر به‌ دوام‌ ناتمامان‌ جهان‌ را كند اين‌ پنج‌ تمام‌. البته‌ عزلتش‌ را ما قبول‌ نداريم‌ اگر عزلت‌ از مردم‌ خوب‌ هم‌ منظور باشه‌. و الا عزلت‌ از مردمان‌ بد مفيده‌ براي‌ انسان‌. در مجالسي‌ كه‌ مشغول‌ غيبت‌ و تهمت‌ و بدگويي‌ به‌ ديگران‌ هستند ننشينيد. عزلت‌ از آنها داشته‌ باشيد. اما صمت‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌. يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌. گرسنگي‌ البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ را بي‌ جهت‌ گرسنگي‌ ميده‌. اما دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشدي‌ غذا نخور و تا هنوز چند لقمه‌ مانده‌ سير كامل‌ بشي‌، دست‌ از غذا بكش‌. صمت‌ و جوع‌ و سحر. سحر خيلي‌ مهمه‌. ولو برخيزي‌ توي‌ رختخوابت‌ بنشيني‌. يك‌ چند مرتبه‌ يا الله‌ بگي‌. اينجا آنوقت‌ لذتي‌ داره‌، اگر بفهميم‌. اگر بيدار بشيم‌. بقدري‌ مناجات‌ با پروردگار در سحر اهميت‌ داره‌ كه‌ يك‌ يا الله‌ آنموقع‌ ارزشش‌ بيشتر از شايد صد تا يا الله‌ در وسط‌ روزه‌ كه‌ حواست‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ باشه‌. سحر و عزلت‌ و ذكر بدوام‌. دائما مشغول‌ ذكر باشيد. نه‌ اينكه‌ به‌ زبان‌ ذكر بگيد. دلت‌ هميشه‌ متوجه‌ پروردگارت‌ باشه‌. با خدا حرف‌ بزن‌. به‌ ياد خدا باش‌. دوام‌ در ذكر داشته‌ باش‌. كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ كه‌ خدايا قلب‌ ما را بذكرت‌ مدام‌ قرار بده‌.

 اين‌ چند چيز انسان‌ را كامل‌ ميكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ در دنيا مواظب‌ اين‌ جهات‌ باشه‌. افراد حرف‌ مفت‌ گو زيادند. اينها پيغمبر اكرم‌ را به‌ اين‌ جهت‌ سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. پيغمبر رفت‌ منزل‌. محزون‌ هم‌ بود. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهائي‌ را كه‌ پيغمبر را محزون‌ مي‌كنند يا اذيت‌ مي‌كنند. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الاخره‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. همين‌ الان‌ هم‌ ممكنه‌ ما پيغمبر را اذيت‌ كنيم‌. در اثر گناه‌ ممكن‌ است‌ ما پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ كنيم‌.

 لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ خدا مي‌خواهد از دل‌ پيغمبرش‌ حزن‌ را برداره‌. آية‌ مباركة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، انا اعطيناك‌ الكوثر، من‌ در دهة‌ قبل‌ حدودا شايد هشت‌ شب‌ در تهران‌، چون‌ بعضي‌ از آنجا اينجا هستند، بعضي‌ از اينجا آنجا بودند، دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كردم‌. ولي‌ اين‌ مقدارش‌ را براي‌ شما هم‌ ميگم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ منتي‌ كه‌ بر پيغمبر گذاشته‌. يك‌ فرد بزرگي‌ اگر بياد به‌ ديدن‌ يك‌ بزرگي‌، اگر هدية‌ كوچكي‌ بياره‌ كه‌ شأن‌ او نباشه‌، اين‌ را آهسته‌ مي‌گذاره‌ گوشة‌ طاقچه‌. اما اگر هديه‌ بزرگ‌ باشه‌، اهميت‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را روش‌ را باز ميكنه‌، وسط‌ مي‌گذاره‌. اگر ببينه‌ باز هم‌ نه‌ ممكنه‌ اهميتش‌ معلوم‌ نشه‌. ميگه‌ ما، ما با اين‌ بزرگيمون‌، اعطينا، باز ما بايد خيلي‌ چيز بزرگي‌ باشه‌، آنهم‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. نميگه‌ فاطمه‌ كه‌ مردم‌ نفهمند، نشناسند. الكوثر. شما به‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر را همه‌ نوشته‌اند به‌ معناي‌ خير كثير. يعني‌ خوبي‌ زياد. خدا داره‌ ميگه‌ زياد. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ مي‌فرمايد خير كثير، در قرآن‌ مجيد اين‌ خير كثير ترجمه‌ شده‌ و تفسير شده‌ به‌ حكمت‌، و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ را كه‌ ما حكمت‌ بهش‌ داديم‌، خير كثير بهش‌ داديم‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. پس‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ حوض‌ كوثر داده‌، يعني‌ حوض‌ حكمت‌ عنايت‌ كرده‌. و از ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌، ما به‌ تفسير مراجعه‌ نمي‌كنيم‌. چون‌ در تفسير كوثر خيلي‌ مطلب‌ گفتند. ولي‌ ظاهر آيه‌، وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ گفتند اين‌ بچه‌ نداره‌، مقطوع‌ النسله‌، مي‌خوان‌ از دلش‌ در بياورند چي‌ را به‌ رخش‌ مي‌كشند؟ همان‌ فرزندي‌ را كه‌ داره‌ به‌ رخش‌ مي‌كشند. ما به‌ تو فاطمه‌ عنايت‌ كرديم‌. انا اعطيناك‌ مساوي‌ است‌ با اينكه‌ بگيد الفاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. فصلم‌. خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را به‌ اين‌ آسوني‌ ولش‌ نميكنه‌ كه‌ خوب‌ داديد، متشكرم‌. نه‌ نماز بخوان‌. تشكر كن‌. يك‌ تشكر در مرحلة‌ بسيار اعلي‌. فصل‌ بربك‌. قرباني‌ بكن‌. گوسفند بكشم‌؟ گاو بكشم‌؟ نه‌. و انحر. شتر بكش‌. شتر بكش‌. نحر كن‌. و اين‌ پيام‌ را هم‌ بهت‌ ميدم‌، اين‌ دلگرمي‌ را بهت‌ ميدم‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. همين‌ دشمن‌ تو، همين‌ بني‌ اميه‌اي‌ كه‌ با بني‌ هاشم‌ دشمنند، اين‌ دشمني‌ كه‌ گفت‌ جاء ابتر، خودش‌ ابتره‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنته‌. اين‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در ظاهرا پنج‌ قرن‌ بعد از هجرت‌ ايشان‌ بوده‌. ايشان‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در زمان‌ ما اين‌ معجزة‌ پيغمبر خيلي‌ روشن‌ شد كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، چون‌ يك‌ بعد اين‌ كوثر فرزندان‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ انشعاب‌ ديگر اين‌ كوثر علومي‌ است‌ كه‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بحمد الله‌ به‌ دست‌ مردم‌ مسلمان‌ رسيده‌. يك‌ شعبة‌ ديگرش‌ معنويات‌ و كمالات‌ و اخلاق‌ و تزكية‌ نفسه‌ كه‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا رسيده‌ كه‌ همون‌ بعد كثرت‌ نسل‌ را اين‌ دانشمند ميگه‌، ميگه‌ در زمان‌ ما من‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ آماري‌ از سادات‌ روي‌ زمين‌ نقل‌ مي‌كردند. حالا خصوصيات‌ آمار در دستم‌ نيست‌، هشتاد ميليون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا در كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند. آن‌ دانشمند ميگه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در كربلا كشته‌ شد، يك‌ فرزند عليل‌ بيمار از او بيشتر باقي‌ نمانده‌ بود. ولي‌ در همان‌ وقت‌ از بني‌ اميه‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌ در حركت‌ بود. همان‌ موقعي‌ كه‌ در عاشورا، سيد الشهدا شهيد شد. ولي‌ امروز، اين‌ كار را شما بهتر از او مي‌تونيد بكنيد. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. در سراسر عالم‌ بگرديد، يك‌ نفر خودش‌ را به‌ بني‌ اميه‌ منتسب‌ نميكنه‌. قطع‌ شد. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ينقطع‌. قطع‌ شد. ابتر دشمن‌ توست‌. ولي‌ شما شايد باور نكنيد من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌. باور مي‌كنيد چون‌ مي‌تونيد بريد تحقيق‌ كنيد. من‌ در هندوستان‌ رفته‌ بودم‌. در يك‌ شهري‌ اسمش‌ نوگاوان‌ سادات‌ بود. اطراف‌ دهليه‌ اين‌ شهر ما را دعوت‌ كردند. آقا يكي‌ از شهرهاي‌ آنجا، دهاتش‌ بيشتر از جمعيت‌ شهر ما، يعني‌ شهرهاي‌ ما جمعيت‌ داره‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ يك‌ شهرك‌ مفصلي‌، در آنجا گفتند همة‌ مردم‌ اين‌ شهر سيدند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ شهر ديگري‌ بنام‌ امروها، بخش‌ مهمشون‌ سيد بودند. در همين‌ ايران‌ خودمون‌ هم‌ سادات‌ زيادند.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ يك‌ مجلسي‌ بود، علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند، منهم‌ رفته‌ بودم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. وقتي‌ كه‌ اينها به‌ من‌ اظهار محبت‌ كردند. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ شد كه‌ من‌ چون‌ در همين‌ لباس‌ بودم‌، ديگه‌ احتياجي‌ به‌ اينكه‌ از من‌ و از مذهبم‌ سؤال‌ كنند نبود، گفتند شما هم‌ در ايران‌ ساداتتون‌ دختر به‌ غير سيد نميده‌؟ گفتم‌ چطور؟ گفت‌ اينها همه‌، يك‌ نفر بود گفت‌ اينها همه‌ سيدند، همه‌ از علما بودند. در مكه‌ و مدينه‌ سادات‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ زيادند. گفت‌ اينها اينقدر تعصب‌ دارند كه‌ دختر به‌ غير سيد نمي‌دهند. گفتم‌ البته‌ ما هم‌ مكروه‌ مي‌دانيم‌ كه‌ غير سيد زن‌ سيد بگيره‌ مگر رعايت‌ احتراماتش‌ را كاملا بكنه‌. در هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ بريد فاطمة‌ اطهر يك‌ دختر از پيغمبر باقيمانده‌. همه‌ جا يابن‌ رسول‌ الله‌. يا مشهد در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌ايستيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. در تمام‌ دنيا ميشه‌ گفت‌، مخصوصا ممالك‌ اسلامي‌، هر كجا مي‌بينيد يك‌ امامزاده‌اي‌ است‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. حالا كوثر كه‌ خود قرآن‌ به‌ خير كثير و خير كثير را به‌ حكمت‌ تفسير ميكنه‌ و امام‌ هم‌ از اين‌ تفسير استفاده‌ فرموده‌ است‌، اين‌ خير كثير علم‌ و حكمته‌. دلهاي‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و ذراري‌ فاطمة‌ زهرا و بالاخص‌ فاطمة‌ اطهر، محبينش‌، اينها بخوان‌ يا نخوان‌ در اثر محبت‌ طبعا تزكية‌ نفس‌ مي‌كنند. در اثر تزكية‌ نفس‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ به‌ زبانش‌ مي‌بينيد منبع‌هاي‌ حكمت‌، چشمه‌هاي‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌. شما شايد اين‌ را نتونيد خوب‌ حلش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ توجه‌ نداشتيد. گاهي‌ همين‌ شماها كه‌ محب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هستيد، مي‌بينيد كه‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌فهميد كه‌ دشمنان‌ فاطمه‌ نمي‌فهمند. يك‌ علومي‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلبتون‌ افاضه‌ كرده‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ فاطمه‌ را نمي‌شناسند، اين‌ علوم‌ را خدا در قلب‌ آنها افاضه‌ نكرده‌. حالا نگيد علوم‌ رياضي‌ و علوم‌ طب‌، اينها قراردادهايي‌ است‌ در بين‌ بشر، خودشون‌ گذاشتند. اينها را از نظر باصطلاح‌ دانشمندان‌ علوم‌ رواني‌، علم‌ نمي‌دونند. يك‌ قراردادي‌ است‌ از حالا به‌ بعد قراردادمون‌ اينه‌ كه‌ اگر گفتيم‌ اگر مثلا فلان‌ مطلب‌ رياضي‌ را گفتيم‌، اين‌ فلان‌ شكل‌ منظورمونه‌. اينها علم‌ نيست‌. زبان‌ علم‌ نيست‌، نميدونم‌ حتي‌ علم‌ طب‌، شناخت‌ خواص‌ اشياء، اينها يك‌ قراردادي‌ است‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ يا طبيعت‌ گذاشته‌ و شما مطلع‌ شديد. علم‌ مي‌دونيد چيه‌؟ علم‌ آني‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ را بسازه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود العلم‌ ثلاثه‌. علم‌ سه‌ چيزه‌. آية‌ محكمه‌. فريضة‌ العادله‌ سنة‌ قائمه‌. اين‌ سه‌ علمه‌ كه‌ طلب‌ العلم‌ فريضة‌ علي‌ كل‌ مسلم‌ و مسلمه‌. و الا اگر منظور همة‌ علوم‌ باشه‌ ما بايد همة‌ علم‌ را بريم‌ ياد بگيريم‌. آنچه‌ كه‌ واجبه‌ بر هر مرد مسلمان‌ و بر هر زن‌ مسلمان‌، اين‌ سه‌ علمه‌. اول‌ اعتقاداتت‌ را درست‌ كن‌. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ تو را ميگيره‌ پاي‌ هر اعتقادي‌ كه‌ داري‌. ازت‌ سؤال‌ ميكنه‌ دليل‌ اين‌ اعتقادت‌ چيه‌، به‌ چه‌ دليل‌ اين‌ اعتقاد را داري‌؟ اين‌ را خيال‌ نكنيد اعتقادات‌ را سؤال‌ نمي‌كنند. حتي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌، لا اله‌ الا الله‌، شما اگر يك‌ مهماني‌ دعوت‌ بكنيد، غذاي‌ خوبي‌ بهش‌ بديد، ولو آن‌ مهمان‌ بعد با شما بد بشه‌، چون‌ شما كريميد ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنيد آقا آن‌ نون‌ را بهت‌ داديم‌ تو خوردي‌، اين‌ قيمتش‌ اين‌ بود. اينها را نميگيد. يك‌ مسائل‌ ديگري‌ را مطرح‌ مي‌كنيد. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ از رزقي‌ كه‌ به‌ ما داده‌، شايد بخواد سختگيري‌ كنه‌ با بعضي‌ها، از اونهم‌ سؤال‌ كنه‌. اما روز قيامت‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ سؤال‌ ميشه‌ از نعمت‌، مي‌فرمايند منظور نعمت‌ ولايته‌. آخر ما براي‌ تو پيغمبر فرستاديم‌. چيه‌ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ چيه‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ امامت‌ چيه‌؟ پدرم‌ اينطوري‌ بوده‌ منهم‌ اينطوري‌ هستم‌. اين‌ جواب‌ شد؟ يعني‌ روز قيامت‌ توي‌ دنيا نيست‌ كه‌ هر طوري‌ باشه‌ طرفت‌ را قانعش‌ بكني‌، آخرش‌ اگر نشد با دعوا ردش‌ مي‌كني‌. قيامت‌ خدا هست‌ و در دهنت‌ را هم‌ مي‌بنده‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌. در دهن‌ زيبش‌ را ميكشه‌ حرف‌ نتوني‌ بزني‌. چون‌ دهنت‌ عادت‌ كرده‌ به‌ دروغگوئي‌، عادت‌ كرده‌ به‌ توجيه‌ گري‌، آقا خدا را قبول‌ داري‌؟ بعله‌ ولي‌ دروغ‌ ميگي‌. ظلم‌ كردي‌ ميگي‌ نه‌ من‌ ظلم‌ نكردم‌. توي‌ دنيا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 اين‌ چون‌ مشتبهه‌. ولي‌ دستت‌ اگر حرف‌ زد اول‌ حرفشه‌ دروغ‌ نميگه‌. و تكلمنا ايديهم‌. دستها حرف‌ خدا كه‌ از حلقوم‌ انسان‌ حرف‌ را ميكشه‌ بيرون‌، از دست‌ هم‌ ميتونه‌ بكشه‌ بيرون‌. پاهاشون‌ شهادت‌ ميدن‌. ميگن‌ آقا چه‌ جور پا حرف‌ ميزنه‌؟ همانطوري‌ كه‌ درخت‌ حرف‌ مي‌زنه‌، با حضرت‌ موسي‌ درخت‌ حرف‌ نزد؟ با پيغمبر اكرم‌ سوسمار حرف‌ نزد؟ از پاي‌ تو حرف‌ ميكشه‌، و تشهد ارجلهم‌. بعله‌ ميگن‌ انسان‌ دهنش‌ بسته‌ شده‌، خودش‌ را اينور آنور ميزنه‌، نگو، به‌ ضررته‌ تو هم‌ با من‌ مي‌آيي‌ توي‌ آتش‌. ميگه‌. بعله‌.

 ما نمي‌تونيم‌ از حساب‌ فرار كنيم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در شب‌ اول‌ قبر در قيامت‌ مطرحه‌، اعتقاداته‌. هيچ‌ هم‌ قبول‌ ازت‌ نمي‌كنند پدرم‌ اينجوري‌ بوده‌، من‌ اينجوري‌ بودم‌. پدرت‌ را هم‌ مي‌گيرند با تو، جفتتون‌ را مي‌كنند توي‌ جهنم‌. براي‌ خدا فرقي‌ نميكنه‌. يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. اعتقاداتمون‌ را تصحيح‌ بكنيم‌. سؤال‌ ميشه‌ ازمون‌.

 حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ قبر شريفش‌ در شهر ري‌ هست‌ ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ خدمت‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ اين‌ كار را بايد ما هم‌ بكنيم‌ و بحمد الله‌ همين‌ زيارت‌ آل‌ ياسيني‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيم‌، ما هم‌ اينكار را مي‌كنيم‌. در محضر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌ايستيم‌ و ميگيم‌ كه‌ و اشهدك‌ يا مولاي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ تو را شاهد ميگيرم‌، اشهدك‌ يعني‌ تو را شاهد مي‌گيرم‌. و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. تصحيح‌ كنيد اعتقاداتتون‌ را. بريد پيش‌ علما، بزرگان‌، نه‌ علمايي‌ كه‌ مورد پسند شماست‌. نه‌ از اين‌ عالم‌ من‌ خوشم‌ مي‌آد. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. اين‌ عالم‌ با من‌ هم‌ مسلكه‌. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. خوب‌ بعله‌. اول‌ تو پس‌ اعتقاداتت‌ را معين‌ كردي‌، يك‌ هم‌ مسلكي‌ هم‌ پيدا كردي‌، در واقع‌ او اعتقاداتش‌ را با تو هماهنگ‌ ميكنه‌. اعتقادت‌ را بايد مستقل‌، يك‌ انساني‌ كه‌ اين‌ با دلايل‌ عقلي‌ برات‌ ثابت‌ كنه‌ كه‌ تو اين‌ عقايدت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ خودت‌ هم‌ بفهمي‌. چون‌ عقيده‌ را نميشه‌ گفت‌ كه‌ چون‌ آقا گفتند كه‌ خدا يكي‌ است‌، منهم‌ ميگم‌ خدا يكي‌ است‌. چون‌ آقا گفتند كه‌ قيامتي‌ هست‌، منهم‌ ميگم‌ قيامتي‌ هست‌. فرقي‌ نميكنه‌. چه‌ تقليد از پدر و مادرت‌ بكني‌ چه‌ تقليد از اعلم‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بكني‌، نمي‌توني‌ اعتقاداتت‌ را روز قيامت‌ جواب‌ بدي‌. بايد خودت‌ مستعد بشي‌، خودت‌ بفهمي‌. خودت‌ درك‌ بكني‌ كه‌ اعتقاداتت‌ چيه‌؟ به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ نمي‌ديدم‌ آقايون‌. جدي‌ باشيم‌. آقا دلايل‌ عقلي‌ و دلايل‌ قرآني‌ ما بايد داشته‌ باشيم‌ بر يك‌ اعتقاد. اعتقاد از عقد مي‌آد يعني‌ گره‌ زدن‌ قلب‌ به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ موضوع‌. ما چطور مي‌تونيم‌ روز قيامت‌ جواب‌ خدا را بديم‌.

 اميدوارم‌ انشاء الله‌ از همين‌ مجلس‌ تصميم‌ بگيريد همه‌اتون‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را تصحيح‌ كنيد. اگر خوبه‌ خوشا به‌ حالتون‌. مي‌تونيد جواب‌ خدا را بديد. شب‌ كه‌ مي‌ريد خونه‌ توي‌ يك‌ اطاق‌ تاريك‌ خدا هست‌، در محضر خدا هستيد. فكر كنيد شب‌ اول‌ قبره‌. خوب‌ آقاي‌ مثلا حسين‌ آقا، آقاي‌ علي‌ آقا، آقاي‌ نمي‌دونم‌ چي‌، شما عقيده‌ات‌ دربارة‌ خدا چيه‌؟ اين‌ اين‌ اين‌ اين‌. مي‌بيني‌ نه‌ قلبت‌ گره‌ خورده‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عقلت‌ هم‌ اين‌ را تصحيح‌ ميكنه‌. از اين‌ يكي‌ رد ميشي‌. دربارة‌ پيغمبر، دربارة‌ امامت‌، دربارة‌ قيامت‌، اينها همينطور. بايد انسان‌ تا كي‌ مي‌خواد همينجور، معلوم‌ نيست‌ چي‌ هست‌؟ معلوم‌ نيست‌ چه‌ مذهبي‌ داره‌. از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار، بدونيد اينهايي‌ كه‌ عقائدشون‌ را تصحيح‌ نكردند با لامذهبها هيچ‌ فرقي‌ ندارند. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. عقايدتون‌ را تصحيح‌ كنيد. ميگيم‌ كه‌ اشهدك‌ يا مولاي‌

 كه‌ اعتقاداتتون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديد، ميگيم‌ حتما زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد. آقا اشهدك‌. امام‌ زمانتون‌ را در مقابل‌ خودتون‌ بدونيد و آن‌ حضرت‌ داره‌ از قلبت‌ هم‌ اطلاع‌ داره‌ اشهدك‌ يا مولاي‌ انه‌ مثلا اشهد لا الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و اشهد ان‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. هم‌ عبد خداست‌ هم‌ رسول‌ خداست‌ تا آخر زيارت‌. حتي‌ ريزه‌ كاريهاش‌ و المرصاد حق‌. اصلا معناي‌ مرصاد مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ در مقابل‌ امام‌ زمان‌ مي‌گوئيد بايد بدونيد معناش‌ چيه‌ تا بگو حقه‌. و الحشر حق‌. و الحساب‌ حق‌. و الجنة‌ و النار حق‌. و الوعد و الوعيد بهما حق‌. اينجوري‌ ياد ميگيريم‌.

 اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ اگر محبت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در دلت‌ بود، و اين‌ كوثر و حكمت‌ در دلت‌ جاري‌ شد، بدان‌ كه‌ قلبت‌ هم‌ عقد اعتقادات‌ را محكم‌ ميكنه‌. اين‌ وعدة‌ الهي‌ است‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. همين‌ محبت‌ شما نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ جمع‌ شديد ميگيد شب‌ شام‌ غريبان‌ رحلت‌ فاطمة‌ اطهر، ام‌ الائمه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ خلاصة‌ فضائل‌ فاطمه‌ را كه‌ در كتابها از دو لب‌ مبارك‌ پيغمبر اكرم‌ صادر شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌، اقلا ساعتها طول‌ ميكشه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ الجنه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ العالم‌. سيدة‌ النساء العالمين‌. محدثه‌ است‌، بتول‌ است‌، زهراست‌، ديگه‌ وقتي‌ كه‌ دشمنان‌ آنطور اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنند و فاطمة‌ زهرا آنقدر قدرت‌ از خودش‌ در بعد از هزار سال‌ كه‌ از وفاتش‌ گذشته‌ نشان‌ بده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ ديشب‌ اين‌ فيلم‌ را كه‌ در پرتغال‌ هست‌ ديدي‌، شايد متجاوز، ميگفت‌ صدها هزار مريض‌ شفا پيدا كردند در يك‌ جائي‌ كه‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اگر جائي‌ ساخته‌ بشه‌. يك‌ حسينيه‌اي‌ هست‌ توي‌ اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌، چشم‌ بندي‌ كه‌ نيست‌ بريد ببينيد. حسينيه‌ است‌. اسم‌ سيد الشهدا روشه‌. روزي‌ بطور متوسط‌ ده‌ تا مريض‌ سخت‌ را مي‌آورند آنجا شفا مي‌گيرند، حساب‌ كردند بعله‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ديروز سال‌ اين‌ آقا جواهري‌ آمدند فرمودند كه‌ سال‌ شفا يافتن‌ بچة‌ ماست‌. دو تا چشم‌ يا حالا يك‌ چشم‌، نابيناي‌ نابينا. ميره‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، خاك‌ ضريح‌ را مي‌مالند به‌ چشم‌ بچه‌، باز ميكنه‌، يك‌ سال‌ هم‌ گذشته‌. با اينكه‌ اطبا گفتند اين‌ رگهاي‌ چشم‌ خشك‌ شده‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. همة‌ مدارك‌ قبل‌ و بعدش‌ هم‌ هست‌. بازهم‌ برده‌ پيش‌ طبيب‌ گفته‌ اين‌ معجزه‌ است‌. خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خاك‌ قبر سيد الشهدا. و شفا في‌ تربته‌.

 امشب‌ مي‌خواهيد بريم‌ كنار قبر فاطمه‌. اما قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. در مدينه‌ كه‌ به‌ اين‌ آساني‌ پيدا نمي‌كنيم‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد قبر مادرش‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. اگر دستمون‌ به‌ قبر فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد، يك‌ سيدي‌ در مدينه‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در مدينه‌ خيلي‌ توسل‌ كردم‌ كه‌ من‌ قبر مادرم‌ زهرا را پيدا كنم‌. در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا فرمودند كه‌ قبر فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ قبر ما را زيارت‌ كردي‌. در كنار قبر حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها، من‌ خودم‌ بودم‌. آنقدر شفا، چون‌ چند سالي‌ آنجا مشغول‌ درس‌ بوديم‌، آنقدر شفا مي‌گرفتند. مردم‌ اگر آقايون‌ چيزي‌ نديده‌ باشند، شفا نگرفته‌ باشند، دوره‌اشون‌ را تأمين‌ نكرده‌ باشند، شب‌ چهارشنبه‌، شب‌ جمعه‌ در آن‌ بيابان‌ جمكران‌، آنهمه‌ جمعيت‌ حاضر ميشه‌ كه‌ جاي‌ سوزن‌ انداز نباشه‌. من‌ گفتم‌ ده‌ هزار، يكي‌ گفت‌ ده‌ هزار! صد هزار هم‌ جمعيت‌ بيشتر آنجا اجتماع‌ ميكنند. چمونه‌؟ ما كجا هستيم‌؟ ما مسملمونها، ما محبين‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ يك‌ گدائي‌ هستيم‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشستيم‌، دستمون‌ را به‌ طرف‌ مردم‌ دراز كرديم‌. بيان‌ بگند در پرتغال‌ فاطمة‌ زهرا معجزه‌ ميكنه‌، آنجا خورشيد را مي‌چرخانه‌. اما اگر اينجا گفتيم‌ كه‌ يك‌ بچه‌، يك‌ طفل‌ شيعه‌اي‌، يك‌ طفل‌ مسلماني‌، حضرت‌ زهرا را ديد، حضرت‌ وليعصر را ديده‌، همه‌ ميگن‌ اين‌ بچه‌ دروغ‌ ميگه‌. اين‌ گرفتاري‌ را هم‌ ما داريم‌. و الا اگر اجازه‌ مي‌دادند، مردم‌ اجازه‌ ميدادند، آنهائي‌ كه‌ خوابند، آنهائي‌ كه‌ مرده‌اند، آنهائي‌ كه‌ بوي‌ تعفن‌ جسد مرده‌اشون‌ تمام‌ شامه‌ها را ناراحت‌ كرده‌، اگر اينها اجازه‌ مي‌دادند، خدا ميدانه‌ در اكثر خانه‌هاي‌ مردم‌ يك‌ همچين‌ مسائلي‌ مثل‌ مسئلة‌ فاطيما وجود داشت‌. اكثر خانه‌ها. اين‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌، فاطمة‌ زهرا را مي‌بينند.

 ما يك‌ باجناقي‌ داريم‌. اين‌ بچه‌اش‌ توي‌ بغلش‌ بود. شايد چهار سال‌ خودش‌ آمد اينجا هم‌ نقل‌ كرد. توي‌ بغلش‌ بود. به‌ پدرش‌ ميگه‌ اين‌ آقا كه‌ توي‌ ضريح‌ نشسته‌ اين‌ آقا با من‌ حرف‌ ميزنه‌. آنجا توي‌ ضريح‌ نشسته‌. ميره‌ جلو خوب‌ توي‌ ضريح‌ كسي‌ ننشسته‌. آقا اين‌ هي‌ مكرر با او صحبت‌ ولي‌ خوب‌ مگه‌ ميشه‌ نقلش‌ كرد. باشه‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ همه‌ حقايق‌ ظاهر ميشه‌ و شما محبين‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرفراز ميشيد. خداي‌ تعالي‌ نميگذاره‌ كه‌ نور خودش‌ خاموش‌ بمانه‌. يريدون‌. بلكه‌ دشمنان‌ شما اراده‌ مي‌كنند يريدون‌ ليفطفؤا نور الله‌ بافواههم‌، ميخواهند با دهنشون‌ با هواي‌ دهنشون‌ نور خدا را خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ ميكنه‌ نورش‌ را ولوكره‌ المشركون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از محبين‌ فاطمة‌ زهرا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از پيروان‌ حقيقي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از شيعيان‌ واقعي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبانه‌. چراغها بيشتر از اين‌ روشن‌ نباشه‌. شب‌ زاري‌ و تضرع‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهراست‌. امشب‌ احتمال‌ شب‌ وفات‌ فاطمه‌ را داره‌. احتمالي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ ايشان‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ داد، كفن‌ كرد، به‌ خاك‌ سپرد. دستها را وقتي‌ كه‌ از تراب‌ قبر، خاك‌ قبر بيرون‌ كشيد هاج‌ به‌ الحزن‌. حزن‌ و اندوه‌ هجوم‌ آورد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. نشست‌ هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. آن‌ علي‌ كه‌ كوه‌ صبره‌، آن‌ علي‌ كه‌ شجاعه‌، آن‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ در عالم‌ مثلش‌ در علم‌ و صبر و شجاعت‌ وجود نداره‌. اما آنقدر فاطمه‌ در نزد او محبوبه‌ كه‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كنار قبر فاطمة‌ زهرا. نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. جان‌ علي‌ در بدن‌ علي‌ محبوسه‌. اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشمش‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مي‌ترسم‌ فاطمه‌، بعد از تو زندگيم‌ به‌ طول‌ انجامه‌. من‌ عزاداريهاي‌ آذربايجانيها را بخصوص‌ دوستاني‌ كه‌ در اردبيل‌ داريم‌، ديدم‌. من‌ زياد نمي‌خوام‌ مصيبت‌ بخوانم‌. امشب‌ مجلس‌ را تحويل‌ به‌ عزاداري‌ كه‌ آنها مي‌كنند، مي‌دم‌. اميدواريم‌ فاطمة‌ زهرا از خدا بخواهد به‌ همة‌ ما اجر جزيل‌ عطا بفرمايد. نفسيعلي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌ و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌.

 خدا ميدونه‌ ديشب‌ آقايون‌ من‌ معمولا بعد از منبر ميرم‌ بيرون‌. ديشب‌ يك‌ قدري‌ خسته‌ شده‌ بودم‌، هواي‌ اينجا هم‌ خوب‌ گرم‌ بود. گفتم‌ اينجا مي‌نشينم‌ اين‌ صداي‌ يا فاطمه‌ يافاطمة‌ اين‌ آقايون‌ من‌ را زنده‌ ميكنه‌. و واقعا هم‌ زنده‌ كرد. من‌ ديشب‌ خيلي‌ خسته‌ بودم‌. بخاطر برنامه‌هايي‌ كه‌ داشتم‌، اين‌ تنفس‌ مي‌كردم‌ اين‌ هوايي‌ كه‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا توش‌ سرد شده‌. حالا يك‌ چند لحظه‌ تا آقايون‌ آماده‌ ميشوند، مثل‌ ديشب‌ همه‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۴ آبان ۱۳۷۴ – محبت‌ به‌ ذي‌ القرباي‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله)

 محبت‌ به‌ ذي‌ القرباي‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) 2 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. در شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ چند جمله‌اي‌ يك‌ عرايضي‌ عرض‌ شد كه‌ يكي‌ از مراتب‌ روحي‌ انسان‌ در زندگي‌ دنيا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حق‌ هر كسي‌ را رعايت‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ حقوقي‌ بر ما دارد، پيغمبر اكرم‌ حقوقي‌ دارد، فاطمة‌ اطهر حقي‌ يا حقوقي‌ به‌ گردن‌ ما دارد. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بالاخره‌ مادر و پدر، همسايه‌، اقوام‌ و خويشان‌، و معاشرين‌ انسان‌ تمام‌ اينها يك‌ حقوقي‌ به‌ انسان‌ دارند. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ در دنيا اهميتش‌ فوق‌ العاده‌ زياده‌، اين‌ است‌ كه‌ حقوق‌ ديگران‌ را انسان‌ رعايت‌ كنه‌. اول‌ حق‌ خداي‌ تعالي‌. حق‌ پروردگار شكر خداست‌. انسان‌ بايد شاكر باشه‌. اعملوا آل‌ داود شكرا. همانطوري‌ كه‌ آل‌ داود شكر كردند شما هم‌ شكر كنيد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و قليل‌ من‌ عبادي‌ الشكور. خيلي‌ كمند كساني‌ كه‌ شكر بتوانند بكنند. حتي‌ بندگان‌ خدا شاكر باشند، قليل‌. اما در عين‌ حال‌ با اينكه‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برايد كه‌ از عهدة‌ شكرش‌ بدرآيد، در عين‌ حال‌ بايد خدا را شكر كرد.

 يك‌ مرتبة‌ از شكر بندگي‌ است‌. از امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ آن‌ بندگي‌ و عبادتهاي‌ سخت‌ و پر توجه‌ را مي‌كرد پرسيدند چرا اينقدر خودتون‌ را به‌ زحمت‌ مي‌اندازيد فرمود آيا بندة‌ شكور خدا نباشم‌؟ شكر بايد كرد. شكر پروردگار اول‌ بندگيست‌. دوم‌ در مقابل‌ نعمتهايي‌ كه‌ خدا به‌ انسان‌ داده‌، انسان‌ قدرشناس‌ باشه‌، بي‌ اعتنا به‌ نعمتهاي‌ الهي‌ نباشه‌. نعمت‌ سلامتي‌ بهتون‌ داده‌، نعمت‌ ايمان‌ بهتون‌ عنايت‌ كرده‌، چه‌ اشكالي‌ داره‌ هر روز صبح‌ يك‌ چند دقيقه‌ فكر نعمتهاي‌ الهي‌ را بكنيد و در مقابل‌ هر نعمتي‌ كه‌ به‌ نظرتون‌ مي‌آد يك‌ الحمد لله‌ لا اقل‌ بگيد. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مركبشون‌ فرار كرده‌ بود يا گم‌ شده‌ بود، فرمود اگر مركب‌ من‌ پيدا بشه‌ شكري‌ خدا را خواهم‌ كرد كه‌ بالاتر از آن‌ شكر نباشه‌. اسب‌ حضرت‌ را آوردند. حضرت‌ فرمود الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. ما اگر معناي‌ همين‌ كلمه‌ را بفهميم‌، بالاترين‌ شكره‌. الحمد لله‌. يعني‌ تمام‌ كرنشها، تمام‌ كوچكها مال‌ خداست‌. براي‌ خدا بايد باشه‌.

 در يك‌ حديث‌ قدسي‌ خدا مي‌فرمايد بعزتي‌ و جلالي‌ لاقطع‌ عمل‌ أمل‌ غيري‌. من‌ اميد هر اميدواري‌ كه‌ به‌ غير من‌ اميد داشته‌ باشه‌ من‌ قطع‌ ميكنم‌ و لباس‌ مذلت‌ در خلق‌ را به‌ او مي‌پوشانم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ نبايد با اين‌ شخصيتي‌ كه‌ داره‌، با اين‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ داره‌ به‌ غير خدامتكي‌ باشه‌. چون‌ هر چي‌ غير خدا بود كوچكه‌ و اتكاي‌ به‌ او غلطه‌. شما اگر اتكاي‌ به‌ ثروتت‌ داشته‌ باشي‌، اتكاي‌ به‌ سلامتيت‌ داشته‌ باشي‌، اقوام‌ خويشاوندان‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 يك‌ تار موئي‌ خانه‌اش‌ را به‌ اينطرف‌ خانه‌ ميزنه‌، يك‌ تار خانه‌اش‌ را به‌ آنطرف‌ ميزنه‌. متكي‌ به‌ ديوارهاست‌ و بسيار سست‌ است‌ بيت‌ عنكبوت‌. ان‌ اوهن‌ البيوت‌ لبيت‌ العنكبوت‌. سست‌ترين‌ خانه‌ها، خانة‌ عنكبوته‌. اما در عين‌ حال‌ چون‌ متكي‌ به‌ خداست‌، خدا روزيش‌ را با همين‌ خانة‌ سستش‌ بهش‌ ميده‌. اما افرادي‌ هستند كاخهاي‌ محكم‌ مي‌سازند ولي‌ خداي‌ تعالي‌ روزي‌ بهشون‌ نميده‌. نگيد روزي‌، روزي‌ كه‌ ما ميگيم‌، روزي‌ انسان‌ غير از روزي‌ حيواناته‌. ما هم‌ روزي‌ حيواني‌ داريم‌. مربوط‌ به‌ مركب‌ زير پامونه‌ اما مهم‌ روح‌ انسان‌ است‌ و غذاي‌ روح‌ انسان‌ كه‌ غذاي‌ روح‌ اهميتش‌ همان‌ مقداري‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ روح‌ بر بدن‌ اهميت‌ داره‌. به‌ غذاي‌ روحمون‌ هيچوقت‌ فكر نمي‌كنيم‌. چي‌ بهمون‌ دادند. پاي‌ چه‌ سخني‌ نشستيم‌. مجالسي‌ كه‌ برگزار مي‌كنيم‌. چه‌ استفاده‌اي‌ كرديم‌. بايد غذاي‌ روحمون‌ را از خدا و پيغمبر و ائمه‌ بگيريم‌. و اين‌ را هم‌ بدانيم‌ كه‌ خدا و رسول‌ خدا و ائمة‌ اطهار، اينها همه‌ يك‌ حرف‌ مي‌زنند، يك‌ كلام‌ گفتند و صراط‌ مستقيم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما صددرصد ما تحت‌ فرمان‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشيم‌ و كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ شكر پروردگار را بكنيم‌ بخاطر روزي‌ معنوي‌ كه‌ خدا به‌ ما داده‌. عقائدمون‌ درست‌. الحمد لله‌. در مقابل‌ هر نعمتي‌ كه‌ خدا بهتون‌ داده‌. يك‌ الحمد لله‌ بگيد. چه‌ اشكال‌ داره‌، چقدر طول‌ ميكشه‌. در مقابل‌ سلامتي‌ بدنتون‌ يك‌ الحمد لله‌. در مقابل‌ اينكه‌ نيازي‌ به‌ لئام‌ خلق‌ نداريد يك‌ الحمد لله‌. اين‌ را بگيد. من‌ مكرر هم‌ به‌ دوستان‌ اين‌ سفارش‌ را كرده‌ام‌ كه‌ اينجور شكر بكنيد. شكر لسانه‌. و شكر در عمل‌ هم‌ داشته‌ باشيد اين‌ حق‌ خداست‌. يعني‌ دقيقا طبق‌ دستور پروردگار عمل‌ بكنيد و يك‌ گناه‌ از شما سر نزنه‌. چون‌ اگر يك‌ گناه‌ از انسان‌ سر زد، اين‌ را بدونيد در عزاداريهاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ شركت‌ كرده‌ايد، نماز خونده‌ايد، عبادت‌ كرده‌ايد تمام‌ كارهاي‌ خير را انجام‌ داده‌ايد. با اينكه‌ در نزد خدا گم‌ نميشه‌ اما اثرش‌ روي‌ روح‌ شما اينطوره‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كيسه‌اي‌ را پر از جواهر كرده‌ باشيد يك‌ گناه‌ كرديد تهش‌ را سوراخ‌ كرديد مي‌ريزه‌. حبط‌ عمل‌ ميشه‌.

 چرا انسان‌ با يك‌ دونه‌ گناه‌، يك‌ لحظه‌ هوسراني‌، يك‌ عمر پشيماني‌. با يك‌ گناه‌ چرا اينهمه‌ نعمت‌ الهي‌ را از دست‌ بديم‌. خداي‌ تعالي‌ پس‌ حقش‌ اين‌ است‌ كه‌ شكرش‌ را بكنيم‌. شاكر باشيم‌ در مقابل‌ پروردگار. شكور باشيم‌. در شبانه‌ روز زياد بگيم‌ الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. همانطوري‌ كه‌ در نماز خداي‌ تعالي‌ به‌ ما دستور ميده‌ اين‌ آيات‌ سورة‌ حمد را و سورة‌ بعد از سورة‌ حمد، اينها همه‌اش‌ گفتة‌ پروردگاره‌ به‌ ما. خدا ميگه‌ بگو الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. خدايي‌ كه‌ رحمان‌ و رحيم‌ است‌. شكر خدا از اهم‌ واجبات‌ براي‌ انسان‌. بعد حق‌ پيغمبر چيه‌ بر ما؟ حق‌ پيغمبر هم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بهش‌ اقتدا كنيم‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. شما در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ وارد ميشيد ميگيد يا مقتداي‌. اي‌ كسي‌ كه‌ من‌ به‌ تو اقتدا كردم‌. اگر خداي‌ نكرده‌ اعمال‌ شما با اعمال‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا تطبيق‌ نكنه‌ شما براي‌ خودتونيد حضرت‌ رضا هم‌ براي‌ خودش‌. توي‌ يك‌ مسجدي‌ انسان‌ وارد ميشه‌ مي‌بينه‌ يك‌ نفر آنطرف‌ مشغول‌ نمازه‌ يك‌ نفر ديگه‌ هم‌ اينطرف‌. او سجده‌ است‌ اين‌ در حال‌ قيامه‌. او در ركوعه‌ اين‌ در سجده‌ است‌. شما هيچ‌ احتمال‌ ميديد كه‌ اين‌ به‌ او اقتدا كرده‌ باشه‌. ابدا. وقتي‌ اقتدا ميگيد كرده‌ كه‌ با او قيام‌ كنه‌، با او ركوع‌ كنه‌، با او سجده‌ كنه‌، اون‌ دو نفر با هم‌ اعمالشون‌ را انجام‌ بدهند. هر چه‌ مقتدا ميكند، مقتدي‌ هم‌ انجام‌ بده‌. هر چه‌ آن‌ كه‌ بهش‌ اقتدا كرده‌ است‌ اين‌ شخص‌ انجام‌ ميده‌، اينهم‌ انجام‌ بده‌ و الا اقتدا نيست‌. اينها جدا هستند از هم‌. اگر مقتداي‌ ما حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ يا پيغمبر اكرمه‌ كه‌ ما ميگيم‌ كه‌ ما اقتدا به‌ پيغمبر كرديم‌، ما شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطاب‌ هستيم‌. مقتداي‌ ما ائمة‌ اطهارند نبايد كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ بشه‌ انسان‌ انجام‌ بشه‌. اين‌ هم‌ حق‌ پيغمبر.

 يك‌ حق‌ ديگر هم‌ پيغمبر اكرم‌ با اصرار مردم‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ رسول‌ اكرم‌ منظور كرد. در ساعات‌ آخر عمر رسول‌ اكرمه‌. مردم‌ آمدند اصرار كردند يا رسول‌ الله‌، بيست‌ و سه‌ سال‌ تو براي‌ ما زحمت‌ كشيدي‌. ما را از لب‌ گودي‌ آتش‌ نجات‌ دادي‌. و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقذكم‌ منها. شما بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد. كدام‌ آتش‌ از آتش‌ جهل‌ بالاتره‌ كه‌ آنقدر جاهلي‌ بودند كه‌ بر خلاف‌ خواستة‌ خودشون‌ حتي‌ فرزندانشون‌ را مي‌كشتند، دخترانشون‌ را زير خاك‌ مي‌كردند. شما ما را نجات‌ داديد، به‌ اين‌ مرحلة‌ از مقام‌ انسانيت‌ رسونديد. از ما اجري‌، خواسته‌اي‌ داشته‌ باشيد. ما هم‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ باشيم‌ يك‌ خدمتي‌ كرده‌ باشيم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ براي‌ شما كار نكردم‌ اجر من‌ با خداست‌. جبرئيل‌ نازل‌ شد. يا رسول‌ الله‌ قل‌ لا اسئلكم‌ اجر الا مودة‌ في‌ القربي‌. بگو به‌ اين‌ مردم‌ كه‌ من‌ از شما اجري‌ سؤال‌ نمي‌كنم‌ مگر محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌. شما را به‌ خدا مثل‌ فاطمه‌اي‌ آيا پيغمبر ذوي‌ القربي‌ ديگري‌ داشت‌. از فاطمه‌ كه‌ نزديكتر بود به‌ پيغمبر اكرم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ قل‌ ما سئلته‌ اجر فهو لكم‌. اين‌ اجري‌ كه‌ من‌ از شما سؤال‌ كردم‌ اين‌ را براي‌ خودم‌ نمي‌خوام‌. اين‌ به‌ نفع‌ شماست‌. شما اگر فاطمة‌ زهرا را دوست‌ داشتيد از جهنم‌ نجات‌ پيدا مي‌كنيد. اگر شما فرزندان‌ من‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد عقب‌ سر آنها حركت‌ مي‌كنيد و انسان‌ ميشيد. از مهلكات‌، از مُهلكات‌ جدا ميشيد و به‌ اين‌ هلاكتهايي‌ كه‌ در دنيا آمادة‌ پذيرفتن‌ شما هست‌ نمي‌افتيد. قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌.

 علاوة‌ بر اين‌ اين‌ اجري‌ كه‌ من‌ از شما سؤال‌ مي‌كنم‌ اين‌ راهي‌ است‌ به‌ سوي‌ خدا. قل‌ لا اسئل‌ عليكم‌ للاجر الا من‌ شاء من‌ يتخذ ربه‌ سبيلا. اگر شما مي‌خواهيد به‌ خدا راهي‌ پيدا بكنيد بايد اين‌ اجر را بديد. به‌ جهت‌ اينه‌ صراط‌ مستقيم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. فاطمة‌ زهرا، علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، صراط‌ مستقيم‌ اينهاست‌. شما اگر يك‌ راهي‌ را گم‌ كرده‌ باشيد. ندونيد به‌ مقصد از چه‌ راهي‌ انسان‌ ميرسه‌، به‌ يك‌ كسي‌ علاقمنديد او با شما صميميه‌ كه‌ راهها را خوب‌ بلده‌. ميگن‌ اگر مي‌خوايد به‌ مقصد برسي‌ با فلاني‌ صميميتت‌ را تشديد كن‌، رفاقتت‌ را ادامه‌ بده‌ تا به‌ آن‌ مقصد برسي‌. هر كس‌ مي‌خواد به‌ مقصد برسه‌ بايد حتما محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را داشته‌ باشه‌. باور شايد نكنيد شايد حمل‌ بر تعصب‌ بكنيد ولي‌ نه‌ خدا ميدونه‌ من‌ در اين‌ جهت‌ تعصب‌ ندارم‌.

 يك‌ مدتي‌ حتي‌ تحقيق‌ مي‌كردم‌ دنبال‌ اديان‌ بودم‌، و دنبال‌ اين‌ مسئله‌ بودم‌ كه‌ ببينم‌ آيا اين‌ اهل‌ سنت‌، اينهمه‌ جمعيت‌ هستند در عالم‌، اينها چطور يك‌ همچين‌ اشتباهي‌ كردند؟ يك‌ مدتي‌ دنبال‌ اين‌ كارها بودم‌. با كمال‌ تواضع‌ با بعضي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ يك‌ انحرافاتي‌ كه‌ يك‌ بچه‌ اينطور انحراف‌ نداره‌ كه‌ گاهي‌ كه‌ من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ بعضي‌ باور نمي‌كردند كه‌ يك‌ انسان‌ در اين‌ عصر اينجور كوتاه‌ فكر باشه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بودم‌ در دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌، طلبه‌هايي‌ آنجا، دانشجوهايي‌ آنجا دور من‌ جمع‌ شده‌ بودند. به‌ مناسبتي‌ صحبت‌ از كرويت‌ زمين‌ شد و به‌ مناسبتي‌ يعني‌ صحبت‌ از عرش‌ شد. اينها گفتند كرويت‌ زمين‌ را اروپائيها گفتند ما قبول‌ نداريم‌. جوان‌، دانشجو، حالا اين‌ را ما گفتيم‌ دانشجو هستند. ديديم‌ دربارة‌ خدا. خدا به‌ شكل‌ يك‌ انسان‌ در عرش‌ نشسته‌ و عرش‌ مثلا يك‌ صندلي‌ و به‌ وجب‌ خدايي‌ از عرش‌ هم‌ چاقتره‌ خدا. خوب‌ اين‌ حرف‌ خيلي‌ براي‌ ما عجيب‌ بود. بعد ديدم‌ يك‌ كتابي‌ است‌ بنام‌ فتح‌ المجيد، اين‌ كتاب‌ را من‌ مخصوصا خريدم‌، الان‌ من‌ اين‌ كتاب‌ را خريدم‌ مخصوصا دارم‌. ديدم‌ بعله‌ تمام‌ خصوصيات‌ و قيافة‌ خدا را در آن‌ كتاب‌ معرفي‌ كرده‌ و گاهي‌ هم‌ مي‌آد شبهاي‌ جمعه‌ به‌ زمين‌. سابقها ميگند البته‌ نقل‌ قوله‌، شايد صحتي‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ روي‌ بام‌ كعبه‌ علف‌ مي‌ريختند كه‌ خر خدا گرسنه‌ از زمين‌ برنگرده‌. كه‌ آن‌ دانشمند انگليسي‌ يك‌ وقتي‌ آمده‌ بود در كانون‌ بحث‌ و انتقاد مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مسيحي‌ بودم‌ ديدم‌ در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ يك‌ خداي‌ بچه‌گانه‌، تعبير او بود، يك‌ خداي‌ بچه‌گانه‌اي‌ را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ با يعقوب‌ كشتي‌ ميگيره‌ به‌ زمين‌ ميخوره‌، در بعضي‌ از كارها اشتباه‌ ميكنه‌، و مطالبي‌ نقل‌ مي‌كرد. گفت‌ بدم‌ آمد از دين‌ مسيحيت‌. گفتم‌ كه‌ برم‌ ببينم‌ اسلام‌ چي‌ ميگه‌. ديدم‌ همان‌ حرفهايي‌ كه‌ در مسيحيت‌ هست‌ در اسلام‌ هم‌ هست‌. البته‌ برخورد كرده‌ بود با عالم‌ تسنن‌. بعد آمدم‌ در مكتب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ چون‌ وقتي‌ آمد بود پيش‌ ما شيعه‌ بود، ديدم‌ آن‌ خدايي‌ را كه‌ عقل‌ انسان‌ ميگه‌، وجدان‌ انسان‌ ميگه‌ شيعه‌ معرفي‌ ميكنه‌.

 همين‌ كتاب‌ توحيد مفضل‌، بد نيست‌، بگيريد بخوانيد، خداشناس‌ ميشيد. آيات‌ قرآن‌ را بخوانيد، خدا شناس‌ ميشيد. ببينيد خدا را چطور معرفي‌ كرده‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ و زيربناي‌ تزكية‌ نفس‌ اعتقادات‌ را ميدونه‌. مفضل‌ بن‌ عمر آمد توي‌ مسجد، توي‌ مسجد النبي‌ در مدينه‌ ديد يك‌ عده‌ از اين‌ بي‌ دينها باصطلاح‌ لامذهبها، زنادقه‌ نشسته‌اند دربارة‌ پيغمبر حرف‌ مي‌زنند. همينطور كه‌ عبور ميكرد ديد دارند حرفهاي‌ بدي‌ مي‌زنند. مثلا اين‌ مرد عجب‌ سياستي‌ داشته‌، نامش‌ را برده‌ روي‌ گلدسته‌ها، از اين‌ مسائل‌ توهين‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. اينهم‌ عصباني‌ شد، پاشيد گم‌ شيد، دعوا باهاشون‌ كرد. آنها گفتند تو كي‌ هستي‌. گفت‌ من‌ از شاگردان‌ امام‌ صادقم‌. بهش‌ گفتند كه‌، يكيش‌ ابن‌ ابي‌ العوجاعه‌، ابن‌ ابو العوجاء بهش‌ گفت‌ كه‌ تو اگر شاگرد امام‌ صادقي‌، من‌ زياد صحبتهاي‌ تندتر از اين‌ كردم‌. اصلا عصباني‌ نشده‌. با كمال‌ محبت‌ نشسته‌ دلائلي‌ را براي‌ ما بيان‌ كرده‌ كه‌ ما قانع‌ شديم‌ ولي‌ لجاجت‌ مي‌كنيم‌. خودش‌ پشيمان‌ شد مفضل‌ بن‌ عمر. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌. به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد آقا يك‌ همچين‌ جرياني‌ داشتم‌. حضرت‌ بهش‌ گفت‌ بيا بنشين‌ توحيد برات‌ بگم‌. توحيد حالا شما ميگيد چه‌ ارتباطي‌ داره‌ بد اخلاقی‌ با توحيد. اگر انسان‌ توحيد داشته‌ باشه‌ها، اخلاقش‌ هم‌ درست‌ ميشه‌. ما تمام‌ فعاليتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ همه‌امون‌ موحد بشيم‌. توحيد. توحيد يعني‌ يكي‌ كردن‌. من‌ اينجوري‌ تعبير مي‌كنم‌ يعني‌ ما اعمالمون‌ را، افكارمون‌ را، عقائدمون‌ را با اعمال‌ و عقائد و افكار ائمة‌ اطهار يكي‌ بكنيم‌. اگر اينجوري‌ بكنيم‌ درست‌ ميشه‌. پيغمبر اكرم‌ چه‌ اخلاقی‌ داشت‌؟ انك‌ علي‌ لخلق‌ العظيم‌. اين‌ آيه‌ وقتي‌ نازل‌ شد كه‌ پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورده‌ بودند در مسجد، بعضي‌ از گداها با عصبانيت‌ مي‌خواهند از انسان‌ چيزي‌ بگيرند. ما يك‌ وقتي‌ در مسجد صاحب‌ الزمان‌ نماز مي‌خونديم‌. توي‌ مسجد ممنوع‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ كسي‌ پول‌ به‌ گدا بده‌. توي‌ مسجد جاي‌ عبادته‌. يك‌ گدايي‌ آمده‌ بود با چوب‌. كنار سجاده‌ ما نشسته‌ بود. چوبش‌ هم‌ دستش‌ بود. گفت‌ شما اجازه‌ بديد من‌ گدايي‌ كنم‌. گفتم‌ نه‌. گفتم‌ تو چقدر اينجا گدائي‌ مي‌كني‌؟ گفت‌ اينقدر. من‌ ميدم‌ بهت‌. اين‌ باورش‌ نيامد. همينطور كه‌ من‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ بودم‌ او هم‌ اينطوري‌ نشسته‌ بود به‌ طرف‌ من‌. هر دفعه‌ كه‌ سرم‌ را مي‌گذاشتم‌ به‌ سجده‌ منتظر بودم‌ چوب‌ را بزنه‌. بعضي‌ها اينجوريند. اخلاقه‌ ديگه‌. بعد هم‌ بالاخره‌ با دعوا و سر و صدا از مسجد رفت‌ بيرون‌. آماده‌ توي‌ مسجد رداي‌ پيغمبر اكرم‌ را جمع‌ كرده‌ به‌ قدري‌ با فشار كشيد كه‌ گردن‌ رسول‌ الله‌ پوست‌ انداخت‌. مجروح‌ شد. گفت‌ يك‌ چيزي‌ به‌ من‌ بده‌. پيغمبر به‌ او محبت‌ كردند. بهش‌ به‌ اندازة‌ احتياجش‌ بهش‌ دادند. آية‌ شريفه‌ نازل‌ شد انك‌ لعلي‌ خلق‌ العظيم‌. اين‌ آيه‌ طوري‌ گفته‌ شده‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ حالا خدا كه‌ تعجب‌ نميكنه‌، ولي‌ مثل‌ اينكه‌ با تعجب‌. تو چقدر لعلك‌ باخ‌ نفسك‌. طه‌ ما انزل‌ عليك‌ القرآن‌ لتشقي‌. انسان‌ مي‌بينه‌ خداي‌ با آن‌ مهرباني‌، مهرباني‌ پيغمبر را گاهي‌ ترمز ميكنه‌. طه‌ ما انزل‌ عليك‌ القرآن‌ لتشقي‌. اينقدر خودت‌ را به‌ زحمت‌ نينداز. انك‌ لا تهدي‌ من‌ احبت‌ و لكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. اينها آياتي‌ است‌ كه‌ محبت‌ و رحمت‌ رسول‌ اكرم‌ را ترمز ميكنه‌. ما در مقابل‌ پيغمبر چيكار بايد بكنيم‌. محبت‌ بهش‌ بكنيم‌.

 شما خواستيد كه‌ او بخواد و خدا دستور داده‌. به‌ ذوي‌ القرباش‌ محبت‌ كنيد. به‌ فرزندانش‌ محبت‌ كنيد. به‌ زراريش‌ محبت‌ كنيد. ما يك‌ مشت‌ روايات‌ كه‌ با زحمات‌ زياد هم‌ اين‌ را در كتاب‌ انوار زهرا تهيه‌ كردم‌، گاهي‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها با كمال‌ خصومت‌، شما دربارة‌ سادات‌ چرا اينها را نوشتيد. بابا فرزند پيغمبرند. من‌ اگر خودم‌ سيد نبودم‌ خيلي‌ بيشتر از اين‌ مي‌نوشتم‌. يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ تو هيچوقت‌ خواستي‌ كه‌ سيد نباشي‌؟ گفتم‌ كه‌ گاهي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آيد كه‌اي‌ مثلا نه‌ اين‌ لفظ‌ را نگم‌ بهتره‌. چون‌ من‌ هيچي‌ جز اين‌ اميدواري‌ ندارم‌ براي‌ روز قيامتم‌ كه‌ اگر سيد نبودم‌، مطالبي‌ من‌ از آيات‌ و روايات‌ براي‌ اينها ديده‌ام‌ كه‌ آنجا راحت‌ مي‌تونستم‌ بيان‌ كنم‌. بايد فرزندان‌ پيغمبر را دوست‌ داشته‌ باشيد. يك‌ وقتي‌ يكي‌ از رفقا از سادات‌، ايشان‌ با ما خيلي‌ رفيق‌ بود. خدا رحمتش‌ كنه‌ شهيد شد. ايشان‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود. شب‌ من‌ يك‌ خواب‌ عجيبي‌ ديدم‌. چون‌ توي‌ اين‌ فكر بودم‌ كه‌ چرا اينها احترام‌ دارند، چرا اينها بايد محبت‌ بهشون‌ كرد و يك‌ مطالب‌ ديگه‌. خواب‌ ديدم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در يك‌ ارتفاعي‌ ايستاده‌اند و از بدن‌ مقدسشون‌ مثل‌ موم‌، البته‌ هر چي‌ مي‌گذره‌ اين‌ مومها و اين‌ نورها انشعابش‌ زياد ميشه‌، آمده‌ تا رسيده‌ به‌ طرف‌ ما. به‌ همه‌جاي‌ عالم‌ رفته‌ و اين‌ نوري‌ كه‌ باصطلاح‌ از بدن‌ مقدسشون‌ آمده‌ به‌ طرف‌ ما، بند بنده‌. روي‌ هر بندي‌ اسم‌ يكي‌ از اين‌ اجداد اين‌ آقا سيدي‌ كه‌ من‌ پهلوش‌ نشسته‌ بودم‌ نوشته‌ تا آخريش‌ اسم‌ خودش‌ را نوشته‌. من‌ ديدم‌ كه‌ وضع‌ تغيير كرد. ايشان‌ مشخص‌ شد. يعني‌ در همان‌ عالم‌ رؤيا مي‌ديدم‌ كه‌ وضع‌ تغيير كرده‌. من‌ يك‌ آقايي‌ را كه‌ اصلا فكرم‌ بهش‌ نمي‌رفت‌، بلند شد دست‌ ايشان‌ را بوسيد. ما فردا آن‌ آقائي‌ كه‌ دست‌ او را بوسيد، او آمد مهمان‌ ما شد. اين‌ خواب‌ را من‌ براي‌ اين‌ آقا سيد نقل‌ كردم‌ كه‌ سيادت‌ تو منظور ثابته‌ بعد تا اين‌ خواب‌ را نقل‌ كردم‌ با اينكه‌ خوب‌ يك‌ جوري‌ بود كه‌ اون‌ چون‌ رفيق‌ من‌ بود. پا شد بدون‌ مقدمه‌ دست‌ اين‌ را بوسيد. نگفتم‌ در خواب‌ دستت‌ را بوسيد، دست‌ اين‌ را بوسيد، اون‌ بلند شد بوسيد.

 و اين‌ معنا براي‌ من‌ روشن‌ شد كه‌ مي‌فرمايد وقتي‌ حضرت‌ صادق‌ عصايي‌ دستشون‌ بود داشتند، ابو حنيفه‌ پريد خدمت‌ حضرت‌، يعني‌ اول‌ پرسيد كه‌ آقا چرا حضرت‌ ازش‌ گرفتند فرمودند هذا عظم‌ رسول‌ الله‌، هذا لحم‌ رسول‌ الله‌، هذا دم‌ رسول‌ الله‌، اين‌ بدن‌ گوشت‌ پيغمبره‌، اين‌ بدن‌ پوست‌ پيغمبره‌، اين‌ بدن‌ ستخوان‌ پيغمبره‌. تو اين‌ را اذيت‌ مي‌كني‌ آنوقت‌ چوبي‌ را مي‌خواي‌ ببوسي‌. محبت‌ به‌ ذوي‌ القربي‌ پيغمبر همين‌ اظهار ارادتهايي‌ است‌ كه‌ شما امروز نسبت‌ به‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها ميكنيد، نسبت‌ به‌ فرزندانش‌. مي‌دونيد امشب‌ چه‌ وصيتي‌ كرده‌. اين‌ را من‌ موظف‌ مي‌دونم‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا به‌ سادات‌ برسانم‌. وقتي‌ وصيتنامه‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برداشت‌ نگاه‌ كرد، مطالبي‌ فرموده‌ بود. من‌ را در شب‌ غسل‌ بده‌، در شب‌ كفن‌ كن‌، شب‌ به‌ خاك‌ بسپار از آخر نوشته‌ بود ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌. به‌ بچه‌هاي‌ من‌، به‌ فرزندان‌ من‌ تا روز قيامت‌ هر كدامشون‌ آمدند، يا علي‌ سلام‌ مرا برسان‌. حق‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ اينهاست‌. حق‌ پدر و مادر را رعايت‌ كنيد، حق‌ همسايه‌ را رعايت‌ كنيد، حقوق‌ مسلمين‌ را رعايت‌ كنيد، حق‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ بعنوان‌ زمامدار امور دينيتون‌ هست‌، مرجع‌ تقليدتون‌، رهبرتون‌، شخصي‌ كه‌ تمام‌ ما بايد تحت‌ فرمان‌ او باشيم‌ و او مقام‌ ولايت‌ فقيهه‌، اين‌ را بايد رعايت‌ كرد. من‌ نوشتم‌ حتي‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ يك‌ مملكت‌ بايد تحت‌ فرمان‌ ولي‌ فقيه‌ باشند. براي‌ اينكه‌ اختلاف‌ بوجود نياد. بايد همه‌ مخصوصا در مسائل‌ سياسي‌، مسائل‌ مملكتي‌ رعايت‌ اين‌ جهت‌ را بكنند. از آن‌ حالتون‌ شما را باز ندارم‌. حال‌ توجه‌ به‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها داريد. من‌ دلائلي‌ از نظر روحي‌ دارم‌ كه‌ امشب‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ نجف‌ براي‌ تحصيل‌ اثاثيه‌ و زندگي‌ را برداشته‌ بوديم‌ رفته‌ بوديم‌. اتفاقا يك‌ روز يا دو روز قبل‌ از ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ رسيديم‌ به‌ نجف‌. جا نداشتيم‌. خانه‌ نداشتيم‌. خيلي‌ دنبال‌ خانه‌ گشتيم‌. شب‌ آمدم‌ در حرم‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، شب‌ اول‌ ماه‌ بود. به‌ آقا عرض‌ كردم‌ آقا يك‌ خونه‌اي‌ براي‌ ما درست‌ كنيد. ما خيلي‌ گشتيم‌. وسايلمون‌ ريخته‌ توي‌ مسافرخانه‌، شب‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را در خواب‌ ديدم‌. فرمودند فردا، فردايي‌ كه‌ مثل‌ امروز بود، پس‌ فردا، پس‌تر فردا اين‌ سه‌ روز احتمال‌، يعني‌ در اين‌ سه‌ روز احتمال‌ نه‌ اينكه‌ يكي‌ از احتمالات‌ اين‌ باشه‌، احتمال‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا هست‌ چقدر علي‌ عليه‌ السلام‌، خوشحال‌ ميشيد. روي‌ اين‌ جريان‌ بود كه‌ من‌ يك‌ دفعه‌ متوجه‌ شدم‌، و همينطور هم‌ شد و رفتيم‌ مشغول‌ عزاداري‌ شديم‌. حواسمون‌ نبود كه‌ وفات‌ فاطمة‌ زهراست‌. مجالس‌ عزاداري‌ برپا بود در نجف‌ اشرف‌. شايد در سال‌ هزار و سيصد و سي‌ و پنج‌ يا چهار بود كه‌ خيلي‌ قديم‌.

 يك‌ جريان‌ ديگه‌ هم‌ باز مثل‌ امشبي‌، يا مثل‌ فردا شبي‌. ببخشيد. شب‌ چهارم‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌. من‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ همان‌ عين‌ آن‌ جرياني‌ كه‌ در روايات‌ هست‌. جمعيت‌ خيلي‌ زياده‌، تاريكه‌، يك‌ شمعي‌ روشن‌ كردند. بدن‌ فاطمة‌ زهرا روي‌ مغسل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خوابانده‌ نصفي‌ از بدن‌ ديده‌ ميشه‌ و صورت‌ كامل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. داره‌ حضرت‌ آرام‌ آرام‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ ميده‌. آرام‌ آرام‌ گريه‌ ميكنه‌. يك‌ وقت‌ صدا زد فرزندان‌ فاطمه‌ بيائيد با مادرتون‌ وداع‌ كنيد كه‌ من‌ آن‌ كلمة‌ اي‌ پهلو شكسته‌ ميگفتم‌ و اشك‌ مي‌ريختم‌ و از خواب‌ بيدار شدم‌. اينها جنبه‌هاي‌ روحيشه‌، روايات‌ هم‌ تأييد ميكنه‌ كه‌ امشب‌ شب‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا باشد، يا فردا شب‌ شب‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا باشد. حالا كه‌ مي‌خواهيد عزداري‌ كنيد، چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ انشاء الله‌ به‌ خودمون‌ بگيريم‌. از كجاي‌ مصيبت‌ آرام‌ آرام‌ يك‌ مقدار شما امشب‌ برويد خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ .وقتي‌ به‌ علي‌ خبر دادند كه‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با همة‌ وقار، دوان‌ دوان‌ به‌ طرف‌ مسجد، حتي‌ يك‌ طرف‌ عباش‌ به‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ ميشد. اشك‌ مي‌ريخت‌، خودش‌ را رساند به‌ بالين‌ فاطمة‌ زهرا. اي‌ پارة‌ تن‌ پيغمبر، فاطمة‌ زهرا من‌ علي‌ هستم‌ با تو حرف‌ مي‌زنم‌. سر فاطمه‌ را به‌ سينه‌ چسبانيد. ظاهرا فاطمه‌ است‌، روحش‌ بر تمام‌ عالم‌ وجود احاطه‌ دارد. هر قدرتي‌ را دارد. مرگ‌ و حيات‌ براي‌ اينها مساويست‌. براي‌ اينكه‌ من‌ و شما باور كنيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهر روحش‌ ر تمام‌ عالم‌ وجود احاطه‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ بدن‌ فاطمه‌ را غسل‌ داده‌، روي‌ زمين‌ گذاشته‌، صدا زد حسن‌ و حسينش‌ بيان‌ با مادرشون‌ وداع‌ كنند، قسم‌ مي‌خورد ميگه‌ به‌ خدا قسم‌ لقد هنت‌ و مددت‌ يديها. بخدا قسم‌ ديدم‌ يك‌ آهي‌ كشيد فاطمة‌ زهرا، يك‌ ناله‌اي‌ كرد، دستهايش‌ را از توي‌ كفن‌ بيرون‌ آورد. يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌، يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسين‌ انداخت‌. اينها مرده‌ و زنده‌ ندارند. اينها بعد از مرگ‌ اختيار دست‌ خودشونه‌. باز مي‌گردند به‌ بدن‌، با علي‌ مي‌خواد صحبت‌ كنه‌، برگشت‌ به‌ بدن‌ ظاهرا و با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صحبت‌ كرد. هم‌ توي‌ نامة‌ وصيتنامه‌اش‌ نوشته‌ هم‌ توي‌ گفتارش‌ فرموده‌ كه‌ يا علي‌، يا علي‌ يك‌ خواهش‌ از تو دارم‌. غسلني‌ بالليل‌، شب‌ مرا غسل‌ بده‌. يا فاطمة‌ زهرا چرا مگر شما دوستاني‌ نداريد. كفني‌ بالليل‌. دفني‌ بالليل‌. فلا تعلم‌ احدا. به‌ احدي‌ خبر نده‌. من‌ دوست‌ ندارم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ در به‌ پهلويم‌ زدند، آنهايي‌ كه‌ بازويم‌ را شكستند، آنهايي‌ كه‌ سيلي‌ به‌ صورتم‌ زدند، اينها بيايند در تشييع‌ جنازة‌ من‌ شركت‌ كنند و كسب‌ آبرو از اين‌ راه‌ بكنند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ كارها را انجام‌ داد. اما يك‌ وقت‌ اسماء ميگه‌ ديدم‌ علي‌ سر را به‌ ديوار گذاشته‌ زار زار گريه‌ ميكنه‌. ان‌ الفقد الزهرا تبكي‌ آيا از دوري‌ زهرا گريه‌ ميكني‌، آيا از يتيم‌ شدن‌ حسنين‌ گريه‌ ميكني‌؟ فرمود اسماء دستم‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌.

 

۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۴ آبان ۱۳۷۴ – ادب‌ حضور امام‌ عليه‌ السلام‌

 ادب‌ حضور امام‌ عليه‌ السلام‌ 2ج‌2 – 1416

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌

 مطلبي‌ را عنوان‌ كردند دربارة‌ ادب‌ و آداب‌ معاشرت‌. آنطوري‌ كه‌ از لغت‌ بدست‌ مي‌آيد ادب‌ بمعناي‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ را در جاي‌ خود گذاشتن‌ و رعايت‌ حد و حدودش‌ را كردن‌. ايني‌ كه‌ به‌ دانشمنداني‌ كه‌ در سخن‌ گفتن‌ يا در سخن‌شناسي‌ و يا در اشعارشناسي‌ اديب‌ مي‌گويند بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اينها مي‌دونند كلمات‌ را در كجا و در چه‌ وضع‌ و با چه‌ اعرابي‌ بيان‌ كنند. دانشمنداني‌ كه‌ در ادبيات‌ عرب‌ استادند قرائتهاي‌ مختلف‌ از قرآن‌ را مي‌دونند. زبان‌ عربي‌ را صحيحش‌ را از غير صحيحش‌ اطلاع‌ دارند. يك‌ فرد مؤدب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ حقوق‌ همه‌ را به‌ خودش‌ و به‌ آن‌ طرفش‌ تقديم‌ كند. ببينيد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اگرچه‌ تفسيرش‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌ ذي‌ القربي‌ را بهش‌ بده‌ ولي‌ در ظاهر معنا اين‌ است‌ كه‌ هر كس‌ به‌ تو نزديك‌ است‌ و آت‌ ذي‌ القربا، صاحب‌ قرابت‌. قرابت‌ يعني‌ نزديك‌ بودن‌، از قرب‌ مي‌آيد. حقه‌ حقش‌ را بهش‌ بده‌. حق‌ هر كسي‌ يك‌ چيز خاصي‌ است‌. حق‌ پدر احترامات‌ پدره‌ و حق‌ پدري‌. حق‌ مادر احترامات‌ مادر است‌ در حد مادري‌. حق‌ فرزند رعايت‌ حال‌ فرزند است‌ در حد فرزندي‌. حق‌ عالم‌ رعايت‌ حقوق‌ عالم‌ است‌ در همان‌ حد علم‌ و دانشش‌. تا ميرسيم‌ به‌ اهل‌ تقوي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ آنها را اكرام‌ كرده‌ و فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌ و بايد همة‌ ما در مقابل‌ اهل‌ تقوي‌ كوچكي‌ كنيم‌ و اينها را احترام‌ كنيم‌. حق‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ او اقتدا كنيم‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. حق‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ مقدمة‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ براي‌ اصل‌ اين‌ مقصوده‌، دو حق‌ آن‌ حضرت‌ بايد رعايت‌ بشه‌. يعني‌ يكي‌ حق‌ معاشرتي‌ ظاهري‌ و يكي‌ هم‌ حق‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌.

 متأسفانه‌ و خيلي‌ هم‌ متأسفانه‌ ما الان‌ اگر شروع‌ كرديم‌ براي‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و اين‌ بحث‌ را خواستيم‌ در چند جلسه‌ عنوان‌ كنيم‌، يك‌ عده‌ افراد چه‌ بگم‌؟ بيكار، افراد بي‌ ارزش‌، افرادي‌ كه‌ كاري‌ جز نشستن‌ در بين‌ مردم‌ و حرف‌ بيهوده‌ گفتن‌ كار ديگري‌ ازشون‌ بر نمي‌آد، ميگن‌ فلاني‌ داره‌ اعلام‌ ظهور ميكنه‌ يا داره‌ مردم‌ را براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آماده‌ ميكنه‌. من‌ يكي‌ از حرفهايي‌ كه‌ مكرر گفته‌ام‌ و اين‌ حرف‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ ما اين‌ كار را بكنيم‌، اين‌ است‌ كه‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ من‌ را وادار ميكنه‌ كه‌ ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را ياد بگيريم‌ و تعليم‌ بگيريم‌ و انشاء الله‌ عمل‌ كنيم‌. آن‌ دو چيز يقيني‌ يكي‌ يقينا امام‌ زمان‌ هست‌. اگر كسي‌ بگويد امام‌ زماني‌ نيست‌، شيعه‌ كه‌ نيست‌ بماند، مسلمان‌ نيست‌ بماند. هيچ‌ يك‌ از مذاهب‌ حتي‌ مسيحيت‌ و زرتشتيت‌ هم‌ او را قبول‌ ندارد. تمام‌ مذاهب‌ بزرگ‌ عالم‌ امروز مي‌گويند يك‌ همچين‌ شخصي‌ خواهد آمد و همه‌ هم‌ مي‌گويند بغتة‌ خواهد آمد يعني‌ دفعتا، بدون‌ خبر قبلي‌، پس‌ دو چيز يقيني‌. يكي‌ خواهد آمد يكي‌ هم‌ هست‌. اين‌ دو چيز را كه‌ شك‌ نداريم‌. يعني‌ اگر شك‌ كنيم‌، مسلمان‌ هم‌ نيستيم‌، مسيحي‌ هم‌ نيستيم‌، زرتشتي‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ بي‌ ديني‌ هستيم‌. جزء دين‌ مقدس‌ اسلامه‌ اين‌ دو چيز. يكي‌ او هست‌، يكي‌ هم‌ بغتة‌ خواهد آمد. حتي‌ روايت‌ آنقدر تأكيد كرده‌ كه‌ اگر يك‌ روز از عمر دنيا باقي‌ بماند و له‌ الله‌ خدا آنقدر آن‌ روز را طولاني‌ مي‌كند تا امام‌ زمانش‌ را ظاهر كند، دنيا را پر از عدل‌ و داد كند و بعد قيامت‌ بر پا شود.

 بنابراين‌ اين‌ دو چيز يقينيه‌. اين‌ چيز احتمالي‌ هم‌ هست‌. من‌ اين‌ را تذكر ميدم‌ ميگم‌ احتمالي‌ و احتياجي‌ به‌ يقيني‌ بودن‌ نداره‌. احتماليش‌ هم‌ ما را وادار به‌ اين‌ كار ميكنه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ احتمال‌ داره‌ بغتة‌ در زمان‌ ما بياد. اين‌ احتمالش‌ نيست‌؟ اگر كسي‌ بگه‌ احتمالش‌ را نمي‌دهم‌ زمان‌ ما بياد، اين‌ باز با آيات‌ و روايات‌ قرآن‌ مبارزه‌ كرده‌. پس‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ سبب‌ ميشه‌ اولا ما منتظر باشيم‌. دوم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، پاك‌ باشيم‌ از جهت‌ روحي‌. سوم‌ آداب‌ معاشرت‌ با آن‌ حضرت‌ را ياد بگيريم‌. و لذا من‌ خودم‌ شخصا مكرر اين‌ تصميم‌ را مخصوصا براي‌ عدة‌ خاص‌ گرفتم‌ كه‌ بنشينم‌ آداب‌ زندگي‌ با امام‌ را براي‌ دوستان‌ بيان‌ كنم‌. چون‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از اعمال‌ و افكار و رفتارها هست‌ كه‌ اين‌ خلاف‌ ادب‌ محضر امامه‌. حتي‌ ما با بعضي‌ از، بعضي‌ هامون‌ اينطوري‌ هستيم‌ كه‌ با علما و متقين‌ هم‌ نمي‌تونيم‌ درست‌ معاشرت‌ كنيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، خدا رحمت‌ كند، يكي‌ از مراجع‌ تقليد قم‌، اين‌ انگشتش‌ را بسته‌. گفتم‌ آقا چي‌ شده‌؟ فرمود يك‌ كسي‌ آمد دست‌ مرا ببوسه‌. ايشان‌ رسمش‌ اين‌ بود دستش‌ را مي‌كشيد. من‌ كشيدم‌ او كشيد دستم‌ از بند در رفت‌. شما را به‌ خدا اين‌ رسم‌ زيارته‌ كه‌ اين‌ مردم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دارند. يك‌ دفعه‌ گناهش‌ مال‌ من‌، ثوابش‌ مال‌ شما. بريد عوض‌ زيارت‌ نگاه‌ بكنيد ببينيد اين‌ مردم‌ چيكار مي‌كنند؟ آقا فرض‌ كنيد امام‌ خودش‌ اينجا بود. اينها چه‌ مي‌كردند؟ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در مدينه‌ بودم‌ داشتم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌. يك‌ شرطه‌ از آنهايي‌ كه‌ دور ضريح‌ مطهر حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بودند اون‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ رو، گفتم‌ من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. نقاط‌ ضعفي‌ كه‌ آنها دارند. من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. من‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌خوام‌ از حضرت‌ بخواهم‌ كه‌ حضرت‌ از خدا بخواهد كه‌ خدا گناهان‌ مرا ببخشه‌. حالا حرفهايي‌ بين‌ من‌ و او رد و بدل‌ شد، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ دعوامون‌ شد. اين‌ دستش‌ را گذاشت‌ توي‌ سينة‌ من‌، من‌ را پرت‌ كرد من‌ هم‌ بلند شدم‌ بزنمش‌ ريختند شيعيان‌ و بالاخره‌ ما را جدا كردند. خيلي‌ عصباني‌ شدم‌. شب‌ عيد غدير هم‌ بود. آمدم‌ توي‌ همان‌ فندق‌ خوابيدم‌ رسول‌ اكرم‌ را خواب‌ ديدم‌. گفتم‌ يا رسول‌ الله‌ ما فرزندتيم‌، ما دوستانت‌ هستيم‌. اينها كيند توي‌ اينجا راهشون‌ دادي‌؟ ما خودمون‌ مي‌آئيم‌ خدمتگزارت‌ مي‌شيم‌. همانطور با همان‌ زبان‌ عوامي‌ خودم‌ و سادگي‌ خودم‌ اين‌ حرفها را زدم‌. حضرت‌ فرمودند تا وقتي‌ پسرم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نيامده‌ و دنيا آشوبه‌. دنيا آشوبه‌. عدل‌ و ادب‌، اينها تعبيراتي‌ است‌ كه‌ من‌ يك‌ خورده‌ كم‌ و زيادش‌ كنم‌. عدل‌ و ادب‌ توي‌ مردم‌ وجود نداره‌. اين‌ تعبير عجيب‌ بود. ما سد بستيم‌ كه‌ حدود ما را حفظ‌ كنند. من‌ صبح‌ پاشدم‌ گفتم‌ عجب‌ خوابي‌. اگر اين‌ قبرستان‌ بقيع‌ را آزاد بگذارند، ما تمام‌ اين‌ خاكهايش‌ را، هر كدام‌ يك‌ مشت‌ خاك‌ بر مي‌داريم‌ حساب‌ اينكه‌ اين‌ قبرها از بين‌ ميره‌ نمي‌كنيم‌. رعايت‌ آداب‌ را نمي‌كنيم‌.

 آقا زيارت‌ اينه‌ كه‌ شما وقتي‌ وارد حرم‌ مطهر شديد همانطوري‌ كه‌ پدر علامة‌ مجلسي‌ ميگه‌ وارد حرم‌ حضرت‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ شدم‌ ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كنار ضريح‌ ايستاده‌. چيكار كنم‌؟ ما باشيم‌ مي‌دويم‌، دامنش‌ را تا ندي‌ آقا ولت‌ نمي‌كنيم‌. مثل‌ اسماعيل‌ هرقلي‌. اسماعيل‌ هرقلي‌ دستش‌ را به‌ دامن‌ حضرت‌ انداخته‌ بود. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌ هر جا بري‌ من‌ هم‌ مي‌آم‌. اگر اينجور باشيم‌ بايد حدودا شايد يك‌ ميليون‌ جمعيت‌ را حضرت‌ دنبال‌ سرش‌ بيندازد. حضرت‌ فرمود برگرد مصلحت‌ تو در برگشتنه‌. گفت‌ نه‌ ابدا. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌. دفعه‌ دوم‌ حضرت‌ فرمود. حضرت‌ خضر كه‌ ظاهرا ايشان‌ بودند، فرمودند تو خجالت‌ نمي‌كشي‌؟ امام‌ زمانت‌ دو دفعه‌ به‌ تو مي‌گه‌ برگرد برنمي‌ گردي‌!

 ماها بايد آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد باشيم‌. باز با يكي‌ از علما من‌ نشسته‌ بودم‌ كه‌ من‌ عصباني‌ شدم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود اين‌ عمامة‌ آقا را، از مراجع‌ بود، گرفته‌ بود مي‌خواست‌ پيشاني‌ آقا را ببوسه‌. ايشان‌ هم‌ مي‌كشيد عمامة‌ ايشان‌ را خراب‌ كرد. نمي‌دونيم‌. بچه‌ را مي‌گذاره‌ سر شونش‌. مي‌پره‌ سر مردم‌، مردم‌ را فشار ميده‌، اذيت‌ ميكنه‌. مرحوم‌ مجلسي‌، ميگه‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ شدم‌ ديدم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آنجا تشريف‌ دارند. ايستادم‌. كالمداحين‌. ديديد مداحهها وقتي‌ كه‌ مي‌ايستند اشعار مي‌خونند در مدح‌ يك‌، مثلا يكي‌ از بزرگان‌، ميگه‌ ايستادم‌ زيارت‌ جامعه‌ را با تمام‌ ادب‌ در محضر حضرت‌ خوندم‌. حضرت‌ فرمودند نعمة‌ الزياره‌. زيارت‌ خوبي‌ است‌. بعد به‌ من‌ فرمودند بيا جلو. من‌ چند قدمي‌ هم‌ اطاعت‌ امر آقا را كرده‌ باشم‌ از اينطرف‌ هم‌ بدنم‌ مي‌لرزه‌ كه‌ مبادا، من‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد نيستم‌. اگر نزديك‌ شدم‌ ممكنه‌ يك‌ كاري‌ بر خلاف‌ ادب‌ انجام‌ بدهم‌. فرمودند بيا جلوتر. رفتم‌ جلو. بيا جلوتر. رفتم‌ جلو تا رسيدم‌ به‌ وجود مقدس‌ آقا وليعصر. شما خيال‌ كرديد كه‌ سيد ابن‌ طاووس‌ يا سيد بحر العلوم‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ مكرر ايشان‌ را در بغل‌ ميگيره‌ و اظهار محبت‌ بهشون‌ ميكنه‌، مثل‌ ماها آدمي‌ بودند كه‌ وقتي‌ مي‌رسيم‌ رعايت‌ هيچ‌ ادبي‌ را نكنيم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ نفر مشرف‌ شده‌ بودم‌ به‌ مكه‌ گفت‌ از من‌ سؤال‌ كرد حالا ما هم‌ روي‌ همان‌ قواعد كلي‌. از من‌ سؤال‌ كرد آيا من‌ مي‌تونم‌ خدمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ برسم‌؟ گفتم‌ اگر يك‌ شرط‌ را رعايت‌ كني‌ احتمالش‌ هست‌. گفت‌ چيه‌؟ گفتم‌ وقتي‌ حضرت‌ را ديدي‌ همان‌ دور بايست‌ سلام‌ عرض‌ كن‌ و از همان‌ دور عرض‌ ارادت‌ بكن‌ و جلو نرو. خيلي‌ مؤدب‌ باش‌. گفت‌ چشم‌. خودش‌ نقل‌ مي‌كرد كه‌ در همان‌ سفر 9 مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد.

 آقايون‌ ادب‌ خيلي‌ مهمه‌. گاهي‌ ميشه‌ حضرت‌ خودش‌ را به‌، مصلحت‌ هم‌ هست‌، ولي‌ اين‌ مصلحت‌ نداره‌، خودش‌ را به‌ شما نشون‌ نميده‌. چون‌ شما ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ كافر بشيد. با يك‌ ملاقات‌. ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ فاسق‌ بشيد. اينطوريه‌. ادب‌ حضور ببينيد امامه‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. وقتي‌ كه‌ نام‌ حضرت‌ وليعصر ارواحناه‌ فداه‌ را مي‌شنوه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اسمش‌ را شنيده‌. از جا بلند مي‌شوند، حضرت‌ رضا، دستش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سرش‌ تعظيم‌ مي‌كنه‌. مي‌فرمايد صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌. ماها اسم‌ امام‌ عصر را، آن‌ اسم‌ خاصي‌ كه‌ واجب‌ است‌ اگر كسي‌ شنيد بلند بشه‌ بايسته‌، آن‌ را مي‌شنويم‌ پاهامون‌ هم‌ درازه‌. يك‌ كسي‌ از رفقا مي‌گفت‌ اخيرا شما در بعضي‌ از مجالس‌ كم‌ نام‌ حضرت‌ را مي‌بريد. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ اون‌ يك‌ مجلس‌ خاصي‌ را مي‌گفت‌. مجلس‌ شماها را نمي‌گم‌. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ من‌ گوشه‌ كنار نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ كه‌ بعضي‌ها نمي‌تونند درك‌ كنند كه‌ نام‌ حضرت‌ در اينجا برده‌ ميشه‌. حضرت‌ ممكن‌ است‌ نظر لطف‌ و خاصي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ پيدا بكنند. اينها حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ پاشون‌ را جمع‌ كنند كه‌ دراز كردند ندارند. حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ حالا چايي‌ باشه‌ بعد بخوريد، چايي‌ نخورده‌ حواسش‌ پرته‌ كه‌ اين‌ رفيق‌ ما اين‌ بندة‌ خدا چايي‌ داد به‌ ما نداد. حواسش‌ اينجاست‌. اين‌ اندازه‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ جات‌ خالي‌ بود يك‌ دعاي‌ ندبة‌ خوبي‌ ما در طرقبه‌، آن‌ روز جمعه‌ خونديم‌ خيلي‌ خوب‌ بود. گفتم‌ چطور؟ خيال‌ كردم‌ عنايات‌ حضرت‌ بهشون‌ متوجه‌ شده‌. گفت‌ نان‌ شيرمال‌ طرقبه‌، هر نفري‌ يك‌ ليوان‌ شير يك‌ چايي‌ شيرين‌ توي‌ سيني‌ مي‌گذاشتند مي‌آوردند. خدا خيرش‌ بده‌. اينيم‌ ما. داره‌ دعا مي‌خونه‌، دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونه‌ ميگه‌ هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ لتلقي‌. آيا يك‌ راهي‌ هست‌ يك‌ ملاقات‌ به‌ من‌ بدي‌ اي‌ پسر احمد، اي‌ پسر پيغمبر. اين‌ فكر نان‌ و چايي‌ و شيرمال‌ و چيزشه‌. يك‌ دعاي‌ ندبه‌ خوني‌ را من‌ ديدم‌، اين‌ بدتر، سيگار را گذاشته‌ بود گوشة‌ لبش‌ دعاي‌ ندبه‌ را هم‌ مي‌خوند. اينجور دعاي‌ ندبه‌ خونها داريم‌، اينجور عشاق‌ امام‌ زمانها داريم‌. حضرت‌ بياد بگه‌ اين‌ سيگارت‌ را چند لحظه‌ ما هستيم‌ نكش‌. حاضر نيست‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ داره‌ به‌ حضرت‌ خطاب‌ ميكنه‌ با امام‌ زمان‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌ و يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ انجام‌ ميده‌ آيا به‌ خود حضرت‌. يك‌ قدري‌ بياد حضرت‌ به‌ خدا قسم‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ اينطور اينه‌ كه‌ تشريف‌ نمي‌آورد براي‌ همينه‌. يك‌ خورده‌اي‌ بياد مزاحمتون‌ ميشه‌. ما خيال‌ مي‌كرديم‌ امام‌ زمان‌ بياد زندگيمون‌ روبراه‌ ميشه‌. اين‌ چيزت‌ حرامه‌، اون‌ حلاله‌، چه‌، فلان‌. دخالتهاي‌ مثلا چه‌ دربارة‌ ما، چيكار داري‌ دربارة‌ زندگي‌ شخصي‌ ما. كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ نه‌ ول‌ نميكنه‌. همون‌ بلايي‌ كه‌ به‌ سر اجدادش‌ آوردند، همان‌ بلا را به‌ سرش‌ مي‌آورند. حالا يك‌ وقت‌ هستش‌ مي‌آد توي‌ زندگي‌ ما بالاخره‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌، ما خودمون‌ جزئي‌ هستيم‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌ آنوقت‌ ميره‌ بالاي‌ سر يك‌ قدرتمند ميگه‌ آقا بيا پائين‌. اينجا جاي‌ تو نيست‌.

 يك‌ روز بهلول‌ رفت‌، بهلول‌ زمان‌ هارون‌ الرشيد، رفت‌ جاي‌ هارون‌ الرشيد نشست‌. خدمه‌ و خدمتگزاران‌ هارون‌ آمدند يك‌ دست‌ كتكش‌ هم‌ زدند نشاندنش‌ پائين‌. اين‌ تخت‌ هارون‌ نشستي‌ چيكار كني‌؟ پائين‌ نشسته‌ بود گريه‌ مي‌كرد. كتك‌ خورده‌ بود. هارون‌ آمد. گفت‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ چون‌ نسبتي‌ هم‌ داشت‌ با هارون‌ الرشيد. گفت‌ من‌ يك‌ دقيقه‌ جاي‌ تو نشستم‌ اينجور كتكم‌ زدند. واي‌ به‌ حال‌ تو كه‌ تمام‌ عمر جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشستي‌. اما اين‌ مرده‌ مگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد. خيلي‌ حرف‌ تندي‌ هم‌ هست‌ها. تو كه‌ خودت‌ مي‌داني‌ اينجا جات‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر تشريف‌ آورده‌ بودند، هارون‌ خيلي‌ احترام‌ كرد. حضرت‌ را جاي‌ خودش‌ نشوند. خيلي‌ احترام‌ كرد و به‌ مأمون‌ گفت‌ بدرقه‌ كن‌ حضرت‌ را برسان‌ به‌ منزل‌. وقتي‌ مأمون‌ برگشت‌ و گفت‌ ايشون‌ كي‌ بود كه‌ اينقدر احترامش‌ كردي‌؟ گفت‌ اين‌ پست‌، اين‌ رياستي‌ كه‌ من‌ دارم‌ مال‌ اينه‌. من‌ غصب‌ كردم‌. گفت‌ اگر تو مي‌دوني‌ كه‌ غصب‌ كردي‌ چرا بهش‌ تحويل‌ نميدي‌؟ گفت‌ تو كه‌ فرزند مني‌، الملك‌ عقيم‌. به‌ تعبير فارسي‌ سياست‌ پدر و مادر سرش‌ نميشه‌، الملك‌ عقيم‌. گفت‌ اگر تو كه‌ فرزند مني‌ به‌ فكر اين‌ باشي‌ كه‌ تا من‌ زنده‌ هستم‌ به‌ جاي‌ من‌ بنشيني‌ چشمات‌ را از حدقه‌ بيرون‌ مي‌آورم‌. اينجوري‌ هستيم‌ ما.

 ما اگر بخواهند با همة‌ اينكه‌ انتظار ظهور را داريم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ تشريف‌ بياورند يك‌ خورده‌ وضعمون‌ بهتر بشه‌. از اين‌ قرض‌ و بدهكاريها و از اين‌ زندگي‌ نامرتب‌ و اينها بيرون‌ بيائيم‌. و الا اگر بخواد خداي‌ نكرده‌ مزاحممون‌ بشه‌، خوب‌ مگر ائمه‌ اطهار غير از عدل‌ و داد چيز ديگري‌ براي‌ مردم‌ مي‌خواستند. همه‌اش‌ محبت‌ بود، همه‌اش‌ عنايت‌ بود، تمامش‌ رأفت‌ بود در عين‌ حال‌ حضرت‌ را غريب‌ مي‌گذاشتند، تنهاش‌ مي‌گذاشتند كم‌ كم‌ هم‌ منتهي‌ ميشد به‌ اينكه‌ يك‌ قدرتمندي‌ مي‌ديد مزاحم‌ قدرتشه‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در يك‌ ملاقاتش‌ با هارون‌ الرشيد، هارون‌ الرشيد به‌ حضرت‌ ميگه‌ كه‌ خليفتين‌، دو تا خليفه‌ در يك‌ مملكت‌؟ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌فرمايد كه‌ من‌ كي‌ ادعاي‌ خلافت‌ كردم‌؟ نامه‌هايي‌ را مي‌آره‌. ميگه‌ اين‌ نامه‌ها را دشمنان‌ من‌ و تو نوشته‌اند. مي‌خواستند اختلاف‌ بين‌ من‌ و تو بيندازند. دستت‌ را دراز كن‌ باهات‌ مصافحه‌ بكنم‌. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ اف‌ بر اين‌ دنيا. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ كه‌ دو تا قوم‌ و خويش‌ وقتي‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهند محبتشون‌ تحريك‌ ميشه‌، اين‌ دشمنيها را كنار بريزند. هارون‌ الرشيد دستش‌ را دراز ميكنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مصافحه‌ با او مي‌كنند. هارون‌ ميگه‌ بعله‌ من‌ الان‌ يك‌ قدري‌ محبت‌ بهت‌ پيدا كردم‌.

 ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلديم‌ يا بلد نيستيم‌؟ يقينا، من‌ خودم‌ را ميگم‌، يقينا آنطوري‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ منظور كردند ما بلد نيستيم‌. خوب‌ بخواهيم‌ ياد بگيريم‌. از آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ بايد تعليم‌ بگيريم‌. تا بخواد يك‌ مكتبي‌، يك‌ دانشكده‌اي‌ يك‌ جلسه‌اي‌ براي‌ اين‌ موضوع‌ تشكيل‌ بشه‌، مگر دشمنها مي‌گذارند. مگر مي‌گذارند شما اين‌ كار را بكنيد. من‌ حتي‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ براي‌ خودم‌، براي‌ خودم‌، بشينم‌ يك‌ حرفهايي‌ را بزنم‌ چون‌ هم‌ خودم‌ ياد مي‌گيرم‌ هم‌ ديگران‌ استفاده‌ مي‌كنند، مي‌بينم‌ يك‌ نفر ممكنه‌ مرموز، يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ آدم‌ ناباب‌ بره‌ بگه‌ بعله‌ فلاني‌ داره‌ اينها را تعليم‌ ميده‌ براي‌ ظهور. و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ ظهور همين‌ فردا انجام‌ ميشه‌ و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ پس‌ ما با چي‌ مخالفيم‌، با چي‌ موافقيم‌، از اين‌ حرفها. واقعا مي‌ترسم‌. من‌ يكي‌ از علما را ديدم‌ قضيه‌اي‌ از ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ نوشته‌ در يك‌ كتاب‌ و اظهار ميكنه‌ كه‌ در آن‌ نوشته‌هاش‌ كه‌ من‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. يك‌ مجلسي‌ بود ديدم‌ ميگه‌ نميشه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد. آن‌ افراد كه‌ رفتند گفتم‌ آقا شما كه‌ آنجا خودتون‌ اظهار كرديد. گفت‌ از اينها ترسيدم‌. همينطور آهسته‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ از اينها من‌ ترسيدم‌. يعني‌ بايد ديدن‌ امام‌ زمان‌ ترس‌ داشته‌ باشه‌ اگر كسي‌ ديد اين‌ را نقل‌ كنه‌. اي‌ واي‌ بر ما. آنوقت‌ آدابش‌ را ما بلد نباشيم‌. الان‌ حضرت‌ فردا صبح‌ همينطوري‌ كه‌ گفتند ظهور كرد چيكار مي‌كنيد؟ چه‌ ادبي‌. چه‌ برنامه‌اي‌ خواهيد داشت‌. بگيد هر چي‌ بگه‌ ما گوش‌ مي‌كنيم‌. اين‌ نميشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانا لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ في‌ ما لها خيرا. اين‌ آية‌ شريفه‌ عجيبه‌ها. دربارة‌ ظهور هست‌. شايد ظاهر قرآن‌ دربارة‌ قيامت‌ باشه‌. اما در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ دربارة‌ رجعت‌ و زمان‌ ظهوره‌. اگر قبلا ياد نگرفته‌ باشي‌ حالا به‌ دردت‌ نمي‌خوره‌. اگر قبلا ايمانت‌ را به‌ كار نينداخته‌ باشي‌، بعد از ظهور ديگه‌ به‌ دردت‌ نميخوره‌. ايشان‌ مي‌خواستي‌ زودتر ياد بگيريد. مثل‌ اين‌ ميمونه‌ كه‌ مثلا اعلام‌ مي‌كنند آقايوني‌ كه‌ ديپلم‌ دارند بيايند مي‌خواهيم‌ فلان‌ جايزه‌ را بهشون‌ بديم‌، فلان‌ برنامه‌ را بهشون‌ بگيم‌، استخدامشون‌ كنيم‌، يك‌ نفر ميگه‌ آقا منهم‌ حاضرم‌. ميگن‌ تو سواد داري‌؟ ميگه‌ نه‌ من‌ درس‌ نخوندم‌. ولي‌ همين‌ الان‌ مي‌خونم‌. آخه‌ نميشه‌. تو بايد مي‌خواسته‌ قبلا اين‌ كارها را بكني‌. نه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌، تمنا مي‌كنم‌، گريه‌… همة‌ مردم‌ مي‌دونند. نصف‌ ديگرش‌ را هم‌ يك‌ چيزهايي‌ نوشتند و مسائلي‌ هست‌ كه‌ حالا ماها كه‌ اين‌ اندازه‌ها را بلديم‌. چطور شد اون‌ ميشه‌ اما اين‌ نميشه‌. اما حيواني‌ بخواد يك‌ دفعه‌ انسان‌ بشه‌. صفات‌ رذيله‌ برداشته‌ بشه‌ صفات‌ حميده‌ جاش‌ گذاشته‌ بشه‌. اون‌ ميشه‌ همه‌ هم‌ به‌ همين‌ اميديم‌. مكرر خدا ميدونه‌ با بعضي‌ از حتي‌ افراد برجسته‌ برخورد كردم‌ كه‌ آقا مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌، شايد ظهوري‌ بشه‌، شايد انشاء الله‌ آقا بخواد تشريف‌ بياورد ما آمادگي‌ نداريم‌، ميگه‌ آقا مي‌آد خودش‌ همه‌ را درست‌ ميكنه‌. ولي‌ اين‌ دروغ‌ ميگه‌. يعني‌ او با آقا حتي‌ معتقد نيست‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ آمدنش‌ و چه‌ برسه‌ به‌… مي‌خواد نقدا هواي‌ نفسش‌ را عملي‌ بكنه‌. و الا آنجور حرف‌ نمي‌زنه‌. شما يك‌ مهمان‌ عزيزي‌ داشته‌ باشيد يك‌ كسي‌ بياد ده‌ صبح‌ بگه‌ ما مهمان‌ داريم‌ يا ممكنه‌ مهمانمون‌ يك‌ دفعه‌ بياد. يك‌ خورده‌ اوضاع‌ را روبراهش‌ كنيم‌. خودش‌ مي‌آد يك‌ كاري‌ ميكنه‌. اين‌ بد نيست‌؟ اين‌ توهين‌ نيست‌؟

 آقايون‌ اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌. اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را ياد نمي‌گيريم‌. خوب‌ ميگيد حالا چيكار كنيم‌؟ واقعش‌ اينه‌ كه‌ منهم‌ بايد بروم‌ مطالعه‌ بكنم‌. ببينم‌ وقتي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار بودند چه‌ افرادي‌ را، آقا ابي‌ بصيره‌، ميگه‌ ديدم‌ يك‌ عده‌ مي‌روند خدمت‌ امام‌ صادق‌. در بازه‌ منهم‌ به‌ اصطلاح‌ با اينها رفتم‌. رفتم‌ تو. نشستم‌. يكي‌ از اصحابه‌. حضرت‌ صدام‌ زدند. سرش‌ را گذاشتند در گوشم‌ فرمودند با اين‌ حال‌ در خانة‌ فرزندان‌ پيغمبر نبايد بيايي‌. من‌ جنب‌ بودم‌. سرم‌ را انداختم‌ پايين‌ عرق‌ كردم‌ رفتم‌ بيرون‌. ببينيد. داخل‌ خانه‌هاي‌ پيغمبر و فرزندان‌ پيغمبر با اين‌ حال‌ نشيد. ما بعضي‌ وقتها يك‌ مجالسي‌ داريم‌، مجالس‌ دعاست‌. مجلس‌ دعا، مجلس‌ تضرع‌، زاري‌. مثلا پيش‌ مي‌آد كه‌ دو ركعت‌ نماز بخونيم‌. مي‌بينيم‌ جمعيت‌ مي‌روند بيرون‌ كه‌ وضو بگيرند. اي‌ بابا شماها اينجا وضو نداشتيد نشستيد؟! شب‌ جمعه‌ توي‌ مجلس‌ ذكر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، ذكر ائمه‌، ذكر امام‌ زمان‌، بي‌ وضو؟! كه‌ البته‌ آنها رفقاي‌ خصوصي‌ بودند كه‌ بعد گفتم‌ شما يا توي‌ اين‌ مجلس‌ چرت‌ زديد وضوتون‌ را باطل‌ كرديد، يا بي‌ وضو آمديد نشستيد آخه‌ يعني‌ چي‌؟ حالا دو ركعت‌ نماز پيش‌ آمده‌. امام‌ سرش‌ را مي‌كنه‌ بغل‌ گوش‌ ابي‌ بصير. كسي‌ نفهمه‌. خودش‌ نقل‌ كرده‌. با اين‌ حال‌ توي‌ خونة‌ ضراري‌ پيغمبر وارد نشيد. امام‌ از قلب‌ او خبر داره‌. از تمام‌ اعمالمون‌ مطلعه‌. اگر بگيم‌ شايد مطلع‌ نباشه‌ دو تا آيه‌ از قرآن‌ يا سه‌ تا آيه‌ از قرآن‌ را منكر شديم‌. از همين‌ قبيل‌ مسائل‌ را انسان‌ ميره‌ دنبالش‌. خوب‌ مي‌فهمه‌ كه‌ بعله‌ از اين‌ به‌ بعد خونة‌ امام‌ در حال‌ داشتن‌ حدثي‌ نبايد وارد بشه‌. اين‌ يكي‌. مثلا مي‌خواستم‌ اين‌ را از باب‌ مثال‌ عرض‌ كنم‌. تحقيق‌ بايد كرد. آقايون‌ به‌ فكر بيفتيد. به‌ خدا قسم‌ اگر امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ دفعة‌ تشريف‌ بياورد شايد ماها بلد نباشيم‌، ما را عقب‌ بزنه‌، كنار بزنه‌. بلد باشيم‌. ما گفتيم‌ قبل‌ از وقتي‌ قرآن‌ مي‌خونند ساكت‌ باشيد. و انصتوا سكوت‌ كنيد و گوش‌ بديد و البته‌ خوب‌ هم‌ هست‌، كلام‌ خداست‌ داره‌ طنين‌ مي‌اندازه‌، با ما داره‌ حرف‌ ميزنه‌. من‌ كه‌ هر مجلسي‌ رفتم‌ جز ناراحتي‌ و ناراحتي‌ اعصابي‌ برام‌ پيدا شد چيز ديگري‌ از اين‌ وضع‌، با اين‌ فكر آدم‌ ميره‌ توي‌ اين‌ مجالس‌ فاتحه‌. آقا مي‌بينه‌ همه‌ كار مي‌كنند جز گوش‌ دادن‌ به‌ قرآن‌. همه‌ كار. يك‌ كسي‌ آمده‌ بود توي‌ مجلس‌ ما ديده‌ بود اينها همه‌ ساكتند گفته‌ بود اينها يك‌ آدمهاي‌ مخصوصي‌ هستند. بعله‌. آخه‌ بايد اينقدر دنيا وضعش‌ بد بشه‌ ادب‌ استماع‌ قرآن‌ اين‌ است‌ كه‌ گوش‌ بديم‌. من‌ چند روز قبل‌ نمي‌دونم‌ كجا بود اين‌ را گفتم‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ يك‌ كسي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ جلوش‌. خوب‌ تحمل‌ ميكنه‌. گاهي‌ مي‌بينه‌ خيلي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ به‌ زبان‌ مي‌آد ميگه‌ درست‌ بشين‌، مؤدب‌ باش‌، يك‌ همچين‌ چيزي‌. اينقدر بده‌ حرف‌ زدن‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ داره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌ اينقدر بده‌ كه‌ خود خداي‌ تعالي‌ گفته‌ و اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. گوش‌ بديد و ساكت‌ باشيد و حتي‌ ذكر نگيد، دعا نخونيد. مهمترين‌ دعا، مهمترين‌ ذكر همينه‌ كه‌ شما گوش‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ بديد. اما كجا عمل‌ ميشه‌؟ اينها همه‌ آداب‌. اصلا انسان‌ است‌ و ادبش‌. انسان‌ است‌ و آدابش‌. هر چيزي‌ را به‌ جاي‌ خود گذاشتن‌. خدا را بايد يك‌ جور انسان‌ در مقابلش‌ ادب‌ بكنه‌، پيغمبر را يك‌ جور ادب‌ بكنه‌، سورة‌ حجرات‌ را بخونيد. بي‌ ادبها چه‌ اعمالي‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ انجام‌ مي‌دادند. آخر خداي‌ تعالي‌، چون‌ پيغمبر خودش‌ روش‌ نميشد، خيلي‌ حيا داشت‌، روش‌ نمي‌شد خودش‌ به‌ اينها بگه‌. خدا آمد به‌ سراغشون‌. ان‌ الذين‌ ينادون‌ من‌ وراء الحجرات‌ اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اينهايي‌ كه‌ از پشت‌ اطاق‌ تو داد مي‌زنند آنهم‌ با كلمة‌ تند، به‌ اسم‌ كوچك‌، محمد محمد، اينها شعور ندارند. اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اگر شما صبر بكن‌ خود پيغمبر هر وقت‌ بخواد مي‌آد، مصلحت‌ بدونه‌ مي‌آد. يك‌ روز صبح‌ پيغمبر يك‌ قدري‌ دير آمد به‌ مسجد. دومي‌ سروصدا كرد، ناراحتي‌ ايجاد كرد، آيه‌ نازل‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. كساني‌ كه‌ پيغمبر خدا را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. چرا پيغمبر را اينقدر اذيت‌ مي‌كنيد. حالا تو خيلي‌ نماز خون‌ شدي‌. ما كه‌ مي‌شناسيمت‌. بعضي‌ها اينجوريند. بعد از انقلاب‌ يك‌ نفر آمد مأمور دستگيري‌ بعضي‌ها زمان‌ شاه‌ بود، يك‌ روز ديديم‌ شعاري‌ ميده‌ توي‌ مسجد، مسجد من‌ گفتم‌ فلاني‌ تو از كي‌. گفت‌ كه‌، حالا من‌ آهسته‌ بهش‌ گفتم‌. گفت‌ ما اگر بدونيم‌ شما انقلابي‌ نيستيد پشت‌ سرتون‌ نمي‌آئيم‌ نماز. گفتم‌ باريك‌ الله‌. جدا آقايون‌. عجيب‌ يك‌ دفعه‌ اينها راننده‌هاي‌ خوبي‌ هستند. سر پيچ‌ همچين‌ فرمون‌ را مي‌پيچونند. با همان‌ سرعت‌ مي‌پيچونند. يك‌ كسي‌ گفته‌ بود من‌ دست‌ فرمونم‌ مثل‌ فلاني‌ نيست‌. انسان‌ بتونه‌ خوب‌ سر پيچها، شاه‌ هست‌ با شاه‌. بني‌ صدر آمد بني‌ صدري‌ باشه‌. بعد فحش‌ به‌ بني‌ صدر بده‌. خيلي‌ بايد دست‌ فرمان‌ آدم‌ خوب‌ باشه‌، خيلي‌ عالي‌. و اي‌ كاش‌ ما اين‌ دست‌ فرمون‌ را دربارة‌ دين‌ مي‌داشتيم‌. ولو خداي‌ تعالي‌ به‌ قلب‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌. ببينيد خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد لانتكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. ايمان‌. چون‌ اگر دست‌ فرمون‌ هم‌ به‌ آن‌ سرعت‌ پيچيد روي‌ ايمان‌ بود، روي‌ اعتقاد بود آن‌ ارزش‌ داره‌. و الا اگر روي‌ ايمان‌ نبود، خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ كه‌ ايمان‌ نداره‌ اين‌ شخص‌. مي‌اندازتش‌ بيرون‌. من‌ باور كنيد خودم‌ آن‌ قديم‌، آن‌ وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ آن‌ دستگاه‌ شاه‌ بود بدم‌ مي‌آمد، اين‌ حرفها را كه‌ زد ده‌ برابر، صد برابر بيشتر بدم‌ آمد. آخه‌ تو اينقدر آدم‌ منافق‌!

 بسازيد خودتون‌ را قبل‌ از اينكه‌ امام‌ عصر بياد. الان‌ يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ آن‌ حضرت‌ تشريف‌ آورد شما را بعنوان‌ ارشد خودش‌ قرار بده‌. جزء افسران‌ خودش‌ قرار بده‌. او تحصيلات‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او هيأتهاي‌ اجتماعي‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او به‌ ايمانتون‌، به‌ اخلاقتون‌، به‌ تزكية‌ نفستون‌ به‌ همتتون‌ توجه‌ داره‌. اينها هست‌.

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد ذوي‌ القربا را، انسان‌ بايد هميشه‌ به‌ آنها كه‌ دور و برش‌ هستند، مأنوسش‌ هستند به‌ اينها بيشتر ادب‌ نشان‌ بده‌. در همين‌ جهت‌، همين‌ جمله‌اي‌ كه‌ من‌ از استادم‌ خدا رحمت‌ كنه‌ ايشان‌ را، شنيدم‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را دوست‌ داره‌ آنچه‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ ميكنه‌ و آنچه‌ خوبه‌ به‌ او هديه‌ ميكنه‌ نه‌ به‌ دشمنانش‌ هديه‌ بكنه‌. شما يك‌ نفري‌ دشمن‌ آمده‌ جلوش‌ خيلي‌ مؤدب‌ نشستيد. اما جلوي‌ دوستتون‌ آداب‌ معاشرت‌ را. البته‌ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ طرف‌ اذيت‌ ميشه‌ ميگه‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ راحت‌ باش‌. اين‌ ديگه‌ ادبش‌ در اينه‌ كه‌ ما راحت‌ باشيم‌. خواهش‌ او را قبول‌ بكنيم‌. ولي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواد ماها را بسازه‌، تربيت‌ كنه‌.

 ابوالفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ در مقابل‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ يك‌ ادب‌ خاصي‌ داشت‌. حضرت‌ سيد الشهدا دوست‌ داشت‌ كه‌ بگه‌ برادر اما نمي‌گفت‌. برادر. برادري‌ يك‌ مساوي‌ بودني‌ را نشان‌ ميده‌. من‌ هيچوقت‌ خودم‌ را با حسين‌ بن‌ علي‌ مساوي‌ نمي‌دونم‌ و نزديك‌ به‌ مساوي‌ هم‌ نمي‌دونم‌. يا سيدي‌، يا مولاي‌، آقاي‌ مني‌ تو. مولاي‌ مني‌، من‌ بندة‌ توام‌. من‌ غلام‌ توام‌، من‌ نوكر توام‌. به‌ تعبير ما. اين‌ كلمات‌ را ادا ميكرد. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ايشان‌ در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌، در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ادب‌ رسالت‌ آن‌ حضرت‌ و ادب‌ امامت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را رعايت‌ مي‌كرد. رسول‌ اكرم‌ هم‌ ادب‌ اين‌ دختر را، شما هم‌ فكر نكنيد شما هم‌ بريد دخترتون‌ را دستش‌ را ببوسيد، احترامش‌ كنيد، بگيد پدرت‌ به‌ قربانت‌، دختر تو كه‌ توي‌ دانشكده‌ با پسرها راه‌ ميره‌ بعد هم‌ مي‌آد توي‌ خونه‌ كلي‌ اخلاق‌ فاسد آورده‌ توي‌ خونه‌ات‌، اينكه‌ اون‌ نيست‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ زهرا اظهار محبت‌ ميكرد ببينيد روي‌ چه‌ اساسي‌ اظهار محبت‌ مي‌كرد. يا روي‌ چه‌ اساسي‌ گاهي‌ مي‌ديدند كه‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ او يك‌ مقداري‌ مثلا خودش‌ را گرفته‌. يك‌ روز از مسافرت‌ پيغمبر اكرم‌ آمده‌ ظاهرا يك‌ خلخال‌ و يك‌ پرده‌اي‌ يك‌ نفر هديه‌ داده‌ به‌ حضرت‌؛ حضرت‌ هم‌ زده‌ به‌ در خانه‌اش‌. خلخال‌ را هم‌ ازش‌ استفاده‌ كرده‌. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورد. خوب‌ هديه‌ است‌ استفاده‌ كرده‌، زيادي‌ هم‌ نيست‌ براي‌ دختر پيغمبر. بعله‌. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ قدري‌ نشستند بعد پا شدند رفتند. حضرت‌ زهرا هم‌ فورا خلخال‌ را گذاشت‌ توي‌ پرده‌، پرده‌ را بست‌ فرستاد مسجد. تا چشم‌ پيغمبر افتاد، ببينيد كجا ميگه‌ فداها ابوها. فرمود پدرش‌ به‌ قربانش‌. اما توي‌ كنكور قبول‌ شده‌، نمي‌دونم‌ اينجا ميشه‌ گفت‌ فداها ابوها. مخصوصا با بي‌ بند و باري‌. مخصوصا با بدحجابي‌. نميدونم‌ ميشه‌ گفت‌. پيغمبر كه‌ نميگفت‌. روي‌ اساس‌ تقوي‌، درس‌ بخوانه‌ زن‌، اما تقواش‌ را رعايت‌ كنه‌. هيچ‌ عالمي‌ در سراسر اين‌ عالم‌ تشيع‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ بگه‌ زن‌ نبايد عالم‌ بشه‌. ميگن‌ عالم‌ باشه‌ اما ميگن‌ رعايت‌ تقوي‌ را بكنه‌. تقواش‌ مهمتر از علمشه‌. فداها ابوها. مي‌آمد دست‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌بوسيد. فاطمه‌ از ماست‌ يك‌ حرفهايي‌ گاهي‌ از راه‌ وحي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا گفته‌ ميشد. او قبل‌ از همه‌ به‌ حضرت‌ امير مي‌گفت‌. حضرت‌ امير مي‌آمد به‌ مسجد به‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ مي‌كرد. پيغمبر مي‌فرمود كه‌ فاطمه‌ از ماست‌. فاطمه‌ مي‌دونيد واقعا من‌ اين‌ هفته‌، شايد گفتند مثل‌ اينكه‌ فردا شبي‌، اينها، فردايي‌، فردا شبي‌ بازهم‌ اين‌ فيلم‌ را مي‌گذارند. آقا اين‌ عجيبه‌. من‌ مي‌ترسم‌، قرآنمون‌ را كه‌ ديگران‌ ازش‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. از نهج‌ البلاغه‌امون‌ را ديگران‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. كم‌كم‌ از توسلات‌، توسل‌ به‌ اين‌ آسوني‌، توسلاتمون‌ را هم‌ ديگران‌ استفاده‌ بكنند و ما عقب‌ بمانيم‌. آقا در يك‌ مملكتي‌ كه‌ همه‌ مسيحي‌ هستند، آنجا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، هفتاد هزار نفر ديدند كه‌، ماها هنوز برامون‌ باورش‌ مشكله‌، هفتاد هزار نفر مسيحي‌ ديدند كه‌ فاطمة‌ زهرا اشاره‌ كرده‌، روح‌ مقدسش‌ خورشيد گشته‌ و خواسته‌ بيفته‌. و بهش‌ ايمان‌ آوردند. و شهرشون‌ را به‌ نام‌ فاطمه‌ دختر پيغمبر گذاشتند و هر سال‌ مي‌روند عجيب‌ بود. ما حالا يك‌ آهنگي‌ زمينه‌اش‌ داره‌ اگر رفقا بتوانند آن‌ آهنگ‌ را چيز بكنند، فردا بد نيست‌ آن‌ فيلم‌ را در كانون‌ نشان‌ بدهند. آقا با زانو مردم‌ دارند مي‌روند به‌ طرف‌ اين‌ مجسمه‌اي‌ كه‌ درست‌ كردند به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تا شفا بگيرند. بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌، خيلي‌ جالبه‌، اسمش‌ هم‌ فاطمة‌ زهراست‌ هم‌ بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌. همه‌اشون‌ تسبيح‌ دستشونه‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ اينهمه‌ روايت‌ داره‌. خيلي‌ عجيبه‌. ما انشاء الله‌ اگر شد، بتونند رفقا چون‌ من‌ از آن‌ آهنگش‌ خوشم‌ نمي‌آد زمينه‌اش‌ هست‌. اگر بشه‌ اين‌ را توي‌ كانون‌ نشان‌ بدهند. خيلي‌ جالبه‌. آنوقت‌ حدود پانصد هزار نفر از تمام‌ دنيا، حتي‌ يكي‌ از آقايون‌ از علما از من‌ به‌ زور در تهران‌ مي‌خواست‌ تعهد بگيره‌ كه‌ بيا باهم‌ بريم‌ آنجا را ببينيم‌. كه‌ من‌ گفتم‌ انشاء الله‌ خودمون‌ فرزند فاطمة‌ زهرا هستيم‌ و حالا انشاء الله‌ ببينيم‌.

 آقايون‌ بيائيم‌ يك‌ خورده‌اي‌ با اين‌ امامهاي‌ خوبمون‌، پيغمبر خوبمون‌، فاطمة‌ زهراي‌ خوبمون‌ آشتي‌ كنيم‌. با امام‌ زمانمون‌ آشتي‌ كنيم‌. روي‌ گنج‌ نشستيم‌ و مثل‌ گداها دستمون‌ را به‌ طرف‌ دشمنان‌ دراز مي‌كنيم‌ و مي‌خواهيم‌ گدايي‌ از آنها بكنيم‌. يا بقية‌ الله‌. ما را ببخش‌ آقا. شب‌ دوم‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ است‌. شايد شب‌ آخر عمر فاطمة‌ زهرا باشد. چراغها را خاموش‌ كنيد. حال‌ توجهي‌ شب‌ جمعه‌ است‌ انشاء الله‌ اين‌ دو سه‌ شبي‌ كه‌ اينجا مجلس‌ هست‌ انشاء الله‌ آقامون‌ را از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ را انشاء الله‌ با لطف‌ پروردگار از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. آقا ما هم‌ جزء عزاداران‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهرا هستيم‌. امشب‌ شب‌ آخر عمر مادرتون‌ فاطمه‌ است‌. امشب‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ حالي‌ دارند. آقاجان‌ شما كه‌ از نظر روحي‌ بوديد آن‌ زمان‌ و عيادت‌ كرديد. آقا ميشه‌ پشت‌ سر شما ما هم‌ بيائيم‌ براي‌ عيادت‌ فاطمه‌؟ دوستان‌ به‌ خدا قسم‌ طاقت‌ ديدن‌ مادرتون‌ زهرا را نداريد. اگر رفتيد كنار بسترش‌ نشستيد، ديديد بازويش‌ ورم‌ كرده‌، پهلويش‌ شكسته‌، زبانم‌ لال‌ صورتش‌ سيلي‌ خورده‌، كبود شده‌، همه‌ با همان‌ حال‌ صفا و صميميتتون‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۲۸ جمادی الاول ۱۴۱۶ – اهميت‌ نماز مقام‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 اهميت‌ نماز مقام‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 28 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 يكي‌ از جملات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كلمة‌ صلاته‌. در اينجا چون‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ و صلوات‌ براي‌ خداست‌ طبعا منظور نمازه‌. نماز از چيزهايي‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ نقش‌ فوق‌ العاده‌ عجيبي‌ دارد. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ يك‌ ركعت‌ نمازش‌ را عمدا ترك‌ كند، كافر است‌. در روايتي‌ نماز را پاية‌ دين‌ و اساس‌ دين‌ فرموده‌اند كه‌ الصلاة‌ عمود الدين‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ نماز ماية‌ عروج‌ مؤمنه‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. روايت‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ نماز انسان‌ را اگر اهل‌ تقوا باشد، به‌ خدا نزديك‌ ميكنه‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ مي‌توانيد نماز بخوانيد. الصلاة‌ خير موضوع‌ فمن‌ شاء استكثر فمن‌ شاء استقر. بهترين‌ چيزهاست‌ نماز. البته‌ نماز واقعي‌. نماز درست‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ خاطر اينكه‌ خداي‌ متعال‌ فاطمه‌ را بهش‌ عنايت‌ كرده‌. فرموده‌ است‌ كه‌ فصل‌ لربك‌. براي‌ پروردگارت‌ نماز بخوان‌. نماز شكر. حتي‌ يك‌ روزي‌ سلمان‌ مبتلا به‌ دل‌ دردي‌ شده‌ بود كه‌ ميگن‌ از جاهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فارسي‌ صحبت‌ كردند، يكي‌ اين‌ مورد بوده‌ كه‌ بهش‌ به‌ فارسي‌ گفتند شكمت‌ درد ميكنه‌؟ گفت‌ بله‌. فرمودند برخيز نماز بخوان‌. نماز بسيار فضيلت‌ دارد كه‌ من‌ اگر بخوام‌ رواياتي‌ را كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ و يا آياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ براي‌ اهميت‌ نماز بايد تا آخر مجلس‌ راجع‌ به‌ همانها صحبت‌ كنم‌. قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد ان‌ الصلاة‌ تنهي‌ عن‌ الفحشاء و المنكر. نماز انسان‌ را از فحشاء و منكر باز ميداره‌. نماز ذكر الله‌ اكبره‌. آن‌ بزرگترين‌ ياد خداست‌. و بالاخره‌ بوسيلة‌ نماز انسان‌ براي‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ شده‌ كه‌ ارتباط‌ با خداست‌ با آن‌ چيز ميرسه‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ وسط‌ عرض‌ كنم‌ ما اكثرا اشتباهمون‌ و مهمترين‌ اشتباهمون‌ كه‌ در زندگي‌ به‌ جائي‌ بخاطر اين‌ اشتباه‌ نمي‌رسيم‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنيم‌ انسان‌ براي‌ همين‌ اموري‌ كه‌ انجام‌ ميديم‌ خلق‌ شده‌. و حال‌ اينكه‌ انسان‌ براي‌ ارتباط‌ با خدا خلق‌ شده‌. و هر چيزي‌ كه‌ براي‌ چيزي‌ خلق‌ شده‌ بود اگر در غير آن‌ چيز استفاده‌ بشود و استعمال‌ بشود بسيار بي‌ ارزش‌ و بي‌ فايده‌ است‌. اگر اين‌ فرشي‌ را كه‌ براي‌ اطاق‌ پذيرائي‌ ساخته‌اند، اين‌ را شما بيندازيد وسط‌ حياط‌ منزل‌ و باد و باران‌ بخوره‌، شما اشتباه‌ كرديد. چون‌ اين‌ فرش‌ براي‌ اطاقه‌ و اين‌ فرش‌ را ضايع‌ كرديد. اگر انسان‌ فكر بكند كه‌ من‌ را خدا خلق‌ كرده‌، در زمان‌ ما انسان‌ يك‌ تحصيلاتي‌ داشته‌ باشد، يك‌ مدركي‌ بگيرد كه‌ در يك‌ اداره‌اي‌ راهش‌ بدهند، يك‌ حقوقي‌ بهش‌ بدهند، يك‌ زندگي‌ مرفه‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌؛ اگر يك‌ چنين‌ فكري‌ كرده‌ باشد اين‌ اشتباه‌ كرده‌. خودش‌ را ضايع‌ كرده‌. خودش‌ را در رديف‌ حيوانات‌ قرار داده‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ حيوانات‌ هم‌ همين‌ همت‌ را دارند كه‌ تلاش‌ كنند. مورچه‌ كه‌ از توي‌ لانه‌اش‌ بيرون‌ مي‌آد همة‌ تلاشش‌ اينه‌ كه‌ يك‌ طعمه‌اي‌ در بيارد و يك‌ اندوخته‌اي‌ هم‌ براي‌ زمستانش‌ داشته‌ باشد. بخورد و بخوابد و زاد و ولد كند و راحت‌ باشه‌. يك‌ لونه‌اي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و تو را براي‌ خودم‌. خدا ما را مي‌خواد چه‌ كنه‌؟ ما را خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد كه‌ رشدمون‌ بده‌، خليفة‌ الله‌ تربيت‌ كنه‌. موجودي‌ باشيم‌ كه‌ هر وقت‌ كسي‌ خواست‌ خدا را ببينه‌، به‌ بشر تكامل‌ يافته‌ نگاه‌ كنه‌. اگر خواست‌ بفهمد كه‌ خدا چگونه‌ داراي‌ اينهمه‌ صفات‌ حميده‌ است‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ بكنه‌. از حضرت‌ عيسي‌ حواريين‌ سؤال‌ كردند من‌ يجالس‌. با كي‌ بنشينيم‌؟با كي‌ معاشرت‌ بكنيم‌ نشست‌ و برخاستمون‌ با چگونه‌ افرادي‌ باشد، فرمود كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا رهبري‌ كنه‌. من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيفتيد. كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ ميكنه‌ از نظر اسلام‌ ارزش‌ داره‌. قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ احسنه‌ قولا ممن‌ دعا الي‌ الله‌. كي‌ بهتره‌ از آن‌ كسي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ ميكنه‌ از نظر سخن‌ گفتن‌. ما تمام‌ همتمون‌ در دنيا بايد اين‌ باشد كه‌ به‌ خدا برسيم‌. خدا را بشناسيم‌. اعتقادمون‌ به‌ خدا زياد باشه‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا، نمازه‌. در هر كاري‌ بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ نمازه‌ كه‌ ما را بالا ميبره‌. لا يزال‌ يتقرب‌ الي‌ عبدي‌ بالنوافل‌. دائما انسان‌ مقرب‌ ميشه‌ به‌ خدا بوسيلة‌ نمازهاي‌ مستحبي‌. نه‌ نماز واجب‌. نماز واجب‌ كه‌ واجب‌ است‌ و شكر نعمتهاي‌ الهي‌ است‌. كسي‌ كه‌ نماز نمي‌خوانه‌ يك‌ حيواني‌ است‌ به‌ قيافة‌ يك‌ انسان‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خدائي‌ كه‌ آنهمه‌ به‌ او نعمت‌ عنايت‌ كرده‌، اين‌ مقدار انسانيت‌ نداره‌ كه‌ در شبانه‌ روز چند دقيقه‌ سرش‌ را در مقابل‌ اين‌ خدا به‌ سجده‌ بگذارد و بگويد سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌. يعني‌ منزه‌ است‌ خداي‌ اعلي‌، خداي‌ بزرگ‌، خدايي‌ كه‌ عاليترين‌ موجوداته‌ عالم‌ هستي‌ است‌ با حمد او. حمد مي‌كنم‌. در ركوع‌ هم‌ كلمة‌ حمد گفته‌ ميشه‌ و به‌ طور كلي‌ نماز در اكثر جاهاش‌ تسبيح‌ و حمد وجود داره‌. حالا اين‌ نماز آيا همين‌ نمازي‌ است‌ كه‌ ما مي‌خوانيم‌؟ اين‌ نماز نماز قربان‌ كل‌ تقي‌ نيست‌. معراج‌ المؤمن‌ نيست‌. تنهي‌ عن‌ الفحشاء و المنكر نيست‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ قبل‌ از نماز و بعد از نماز ما فرقي‌ نمي‌كنيم‌. انساني‌ كه‌ معراج‌ ميره‌ بايد وقتي‌ كه‌ برميگرده‌ از معراج‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌ باشه‌ تا قبل‌ از اينكه‌ به‌ معراج‌ رفته‌ باشه‌ فرق‌ داشته‌ باشه‌. نماز كجاش‌ به‌ ما ميگه‌ كه‌ منكرات‌ را انجام‌ نده‌. كارهاي‌ بد را انجام‌ نده‌؟ هيچ‌ جاش‌. ما كه‌ نمي‌فهميم‌. ما كه‌ اصلا معناي‌ نمازمون‌ را نمي‌فهميم‌. اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ نه‌ به‌ مجرد اينكه‌ مي‌گن‌ اياك‌ نعبد خدايا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌، اين‌ را مي‌فهمند كه‌ ديگه‌ نبايد شيطان‌ را اطاعت‌ كنند بندة‌ شيطان‌ نباشند. حتي‌ اگر در تمام‌ عمر يك‌ مرتبه‌ بندگي‌ شيطان‌ را انسان‌ بكنه‌، از دائرة‌ بندگي‌ خدا خارجه‌. مگر اينكه‌ توبه‌ كند، استغفار كند و تصميم‌ بگيرد كه‌ ديگه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنه‌ اين‌ هم‌ تازه‌ توبه‌اش‌ هم‌ كه‌ قبول‌ مي‌شه‌ لطف‌ الهي‌ است‌ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ زدم‌ گفتم‌ اگر اين‌ ارتشي‌ كه‌ در مثلا جبهة‌ جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ بود و ارتش‌ اسلام‌ بود ويا مثلا سپاه‌ اسلام‌، اگر يك‌ دفعه‌ بره‌ براي‌ صدام‌ كار كنه‌. يك‌ روز. ما تمام‌ عمر در خدمت‌ مملكت‌ ايران‌ بوديم‌. حالا يك‌ روز مي‌خواهيم‌ بريم‌ براي‌ صدام‌ ببينيم‌ ايشان‌ چي‌ مي‌گه‌ كار كنيم‌ ببينيم‌ اين‌ را وقتي‌ بيارندش‌ چيكارش‌ ميكنند. اگر برگرده‌ بياد. يقينا، حدسا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌، اعدامش‌ ميكنند.يك‌ دفعه‌ من‌ بيشتر به‌ حرف‌ دشمن‌ گوش‌ ندادم‌. چه‌ شده‌ كه‌ اينقدر ما را تحت‌ فشار قرار ميديد؟ ميگن‌ تو ديگه‌ به‌ درد ما نميخوري‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ الشيطان‌ لكم‌ عدو. شيطان‌ دشمنه‌. هم‌ دشمن‌ منه‌ هم‌ دشمن‌ شما. روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ ميديم‌. فكر مي‌كنم‌ اگر يك‌ كسي‌ اهل‌ حساب‌ باشه‌، در شبانه‌ روز بيشتر انسان‌ گوش‌ به‌ فرمان‌ شيطانه‌ تا گوش‌ به‌ فرمان‌ پروردگار. اگر يكي‌ دو تا كار هم‌ براي‌ خدا بكنه‌ خودش‌ قضاوت‌ ميكنه‌ كه‌ اين‌ كار ارزش‌ نداشت‌. اين‌ نمازي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌، آن‌ ارزشي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشه‌ نداره‌. خداي‌ تعالي‌ صرفنظر ميكنه‌. خدا خيلي‌ مهربانه‌. و الا براي‌ يك‌ فرمانبرداريمون‌ از شيطان‌ مي‌خواست‌ اصلا از ما صرفنظر كنه‌. ما ديگه‌ به‌ درد سرباز امام‌ زمان‌ شدن‌ و بودن‌ نمي‌خوريم‌. بنابراين‌ نماز را بايد خيلي‌ اهميت‌ داد. چون‌ نماز يك‌ جمله‌ تويش‌ هست‌ كه‌ اين‌ جمله‌ انسان‌ را از فحشا و منكرات‌ باز ميداره‌ و آن‌ اياك‌ نعبده‌. يعني‌ فقط‌ تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌. يك‌ جملة‌ ديگرش‌ اين‌ است‌ كه‌ اياك‌ نستعين‌. به‌ هيچ‌ چيز اتكا نمي‌كنم‌. من‌ يك‌ انسانم‌. من‌ يك‌ انساني‌ هستم‌ كه‌ خودم‌ شخصيت‌ دارم‌، مستقلم‌، اعتماد به‌ نفس‌ دارم‌. نه‌ به‌ حقوقم‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ اداره‌ام‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ مغازه‌ام‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ دوستانم‌، نه‌ به‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ خلاصه‌ پول‌ و زندگي‌. من‌ داراي‌ شخصيت‌ هستم‌ اينهايي‌ كه‌ به‌ چيزهاي‌ مختلف‌ تكيه‌ مي‌زنند و متكي‌ به‌ آنها هستند، خودشون‌ شخصيت‌ ندارند. بايد انسان‌ داراي‌ شخصيت‌ باشه‌. اياك‌ نستعين‌. فقط‌ به‌ تو اتكا مي‌كنم‌. علي‌ بذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. حالا براي‌ اينكه‌ فاطمة‌ زهرا را خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ و اين‌ خير كثير را از اين‌ ناحيه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مرحمت‌ فرموده‌، فصلي‌، نماز بخوان‌. نماز بخوان‌ كه‌ همه‌ چيز در نمازه‌. فصل‌ لربك‌. نماز بخوان‌ براي‌ پرودگارت‌ و نماز اين‌ را بهتون‌ بگم‌، آنچه‌ كه‌ درش‌ بيشتر از همه‌ چيز اهميت‌ داره‌، يعني‌ از استنباطي‌ كه‌ ممكنه‌ شايد من‌ در كتابها نديدم‌، الان‌ با شما مسئله‌ را مطرح‌ مي‌كنيم‌. عرض‌ كردم‌ اين‌ مجلس‌، انشاء الله‌ مجلس‌ تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ آنهم‌ در بعد ولايت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بايد باشه‌. نماز از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ در اذان‌ و اقامه‌ ميگيم‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. آنهائي‌ كه‌ درك‌ نمي‌كنند نماز يعني‌ چه‌ خيال‌ مي‌كنند كه‌ نماز بهترين‌ اعمال‌ نيست‌. مانع‌ شد دومي‌ كه‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ را در اذان‌ و اقامه‌ گفته‌ بشه‌. ازش‌ پرسيدند چرا اين‌ را مانع‌ ميشي‌؟ گفت‌ مردم‌ از جهاد باز مي‌مانند. خير العمل‌ جهاده‌. نماز نيست‌. و حال‌ اينكه‌ نماز جهاد را بوجود مي‌آره‌. در شعارهايي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواستند مردم‌ را به‌ جهاد بسيج‌ كنند، ميگفتند الصلاة‌ جامعه‌. همه‌اتون‌ بيائيد مسجد، الصلاة‌، يا اذان‌ مي‌گفتند و حي‌ علي‌ خير العمل‌ را مي‌گفتند. منتهي‌ درك‌ وقتي‌ نيست‌ مثل‌ بعضي‌ از افراد مقدسي‌ كه‌ اينها حقيقت‌ نماز را ازش‌ استفاده‌ نميكنند. اما پوستة‌ نماز، شبي‌ مثلا شايد صدها ركعت‌ نماز بخوانند ولي‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند يك‌ چنين‌ افرادي‌. بعنوان‌ زهاد، زهاد ثمانيه‌. بعضي‌ هايشون‌ اينطوري‌ بودند مثل‌ حسن‌ بصري‌. به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ خون‌ مردم‌ را مي‌ريزيد. آخه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ فرمود بهش‌ كه‌ اينهمه‌ آب‌ را نريز. اسراف‌ نكن‌ در وضو. مثل‌ وسواسيها كه‌ آب‌ زياد مي‌ريزند و وضوي‌ شادابي‌ باصطلاح‌ خودشون‌ مي‌خوان‌ بگير، حضرت‌ فرمود آب‌ را اسراف‌ نكن‌. گفت‌ تو خون‌ مردم‌ را ديروز ريختي‌ ما نگفتيم‌ كه‌ اسراف‌ نكن‌. حالا براي‌ يك‌ مقدار آب‌ كه‌ ما مي‌ريزيم‌ تو به‌ ما اعتراض‌ داري‌؟ مشغول‌ نماز بودند. پيشانيها پينه‌ بسته‌، بسيار نمازخون‌. اما معناي‌ نماز را نمي‌فهميدند. يك‌ ركعت‌ اگر نماز را صحيح‌ مي‌خوندند، مي‌فهميدند كه‌ مغز نماز ولايته‌.

 در تفسير حي‌ علي‌ خير العمل‌ در كتاب‌ توحيد صدوق‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ معناي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ اين‌ است‌ كه‌ بشتابيد بسوي‌ ولايت‌. كجاي‌ نماز ولايته‌؟ تمام‌ و جميع‌ نماز را بايد بگيم‌ كه‌ دور ميزنه‌ روي‌ ولايت‌. دقت‌ كنيد. روايات‌ داريم‌ و از نظر عقلي‌ هم‌ همينطوره‌ كه‌ دعا مغز عبادته‌. نه‌ اينكه‌ همة‌ ما براي‌ انس‌ با پروردگار خلق‌ شديم‌، خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. خدا ميخواد خليفة‌ خودش‌ را در روي‌ زمين‌ بوجود بياره‌. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. و اين‌ هدف‌ نهائي‌ خلقت‌ بشره‌. نه‌ اينكه‌ اينطوره‌. پس‌ دعا يعني‌ ارتباط‌ با خدا و دعا كردن‌ مغز عبادته‌. فرموده‌ ادعوني‌ استجب‌ لكم‌. هر چه‌ مي‌خوايد از من‌ بخوايد. هر چه‌ انسان‌ حال‌ دعاش‌ بيشتر باشه‌، ارتباطش‌ با خدا بيشتره‌. درسته‌ خدا از همة‌ اعماق‌ قلب‌ ما اطلاع‌ داره‌. اما انسان‌ وقتي‌ به‌ دوستش‌ ميرسه‌، ميخواد با او حرف‌ بزنه‌ محبت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ با دوستش‌ بيشتر حرف‌ بزنه‌. چه‌ بهتر از اينكه‌ نيازمنديهايش‌ را به‌ دوستش‌ بگه‌ و او هم‌ استغنائش‌ را اعمال‌ بكنه‌ و نيازمنديهاي‌ اين‌ را رفع‌ بكنه‌.

 حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ در كوه‌ طور به‌ محضر پروردگار و با خدا همصحبت‌ شد، خوب‌ خدا ميدانه‌ كه‌ در دست‌ حضرت‌ موسي‌ چيه‌؟ بهش‌ فرمود ما تلك‌ بيمينك‌ يا موسي‌؟ اين‌ سؤال‌ را از حضرت‌ موسي‌ كرد. محبت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ حالا زمينة‌ حرف‌ زدن‌ را پيدا كرده‌، با خدا بيشتر حرف‌ بزنه‌. اگر بي‌ ادبي‌ نبود بيشتر از اينها ميگفت‌. گفت‌ هي‌ عصايك‌. بايد حرف‌ تمام‌ بشه‌. اين‌ عصاي‌ منه‌. اتوك‌ عليه‌. و احش‌ بها علي‌ غنمي‌ و هي‌ فيها مأرب‌ اخري‌. هي‌ حرف‌ زدن‌ را طولش‌ داد. چون‌ انسان‌ وقتي‌ با محبوبش‌ برخورد ميكنه‌ بايد زياد حرف‌ بزنه‌. انس‌ داشته‌ باشه‌. لذا دعا مغز عبادته‌. روايت‌ هم‌ داره‌. الدعا مخ‌ العباده‌. و يك‌ بررسي‌ كاملي‌ شد. ببينيد در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد دعائي‌ انسان‌ مي‌خوانه‌، فقط‌ و فقط‌ صلواته‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. از اول‌ نماز تا آخر نماز، تسبيح‌ هست‌، تكبير هست‌، سورة‌ حمد كه‌ هست‌ كه‌ به‌ قصد قرآني‌ بايد خونه‌ بشه‌، يعني‌ خدا داره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌ منتهي‌ از زبان‌ ما. قل‌ هو الله‌ مثلا يا سورة‌ ديگري‌ هست‌، در سورة‌ حمد دعا هست‌. ولي‌ خدا داره‌ به‌ ما تعليم‌ ميده‌. ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. يعني‌ اين‌ را يادت‌ باشه‌ كه‌ بايد در دعاهات‌ اين‌ را بگي‌ كه‌ خدايا من‌ را هدايت‌ كن‌ به‌ راه‌ راست‌. در ركوع‌ اگر شما صلوات‌ فرستاديد، صلواتش‌ مستحبه‌. در قنوت‌ اگر دعا خونديد اصل‌ خود قنوت‌ مستحبه‌. اما تنها چيزي‌ كه‌ در نماز واجبه‌ و دعاست‌، صلوات‌ در تشهده‌. خيلي‌ عجيبه‌. كه‌ تقاضاي‌ رحمت‌ خاصه‌ است‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. مغز نماز پس‌ صلواته‌. و چيزي‌ كه‌ مغز نداشته‌ باشه‌، وجود نداره‌. و همة‌ وجود يك‌ چيزي‌ به‌ مغزشه‌. به‌ آن‌ وسطشه‌، به‌ آن‌ اصلشه‌.

 بنابراين‌ اگر گفتند حي‌ علي‌ خير العمل‌ منظور ولايته‌ يعني‌ بشتاب‌ به‌ ولايت‌. بقول‌ يكي‌ از اساتيد و بزرگان‌ اهل‌ معنا مي‌گفت‌ كه‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌ و شما هم‌ مي‌تونيد به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ كنيد. بهترين‌ اذكار در مثلا لا اله‌ الا الله‌، بهترش‌ صلواته‌. لا اله‌ الا انت‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اگر بخواهيم‌ مقايسه‌ كنيم‌ بهترش‌ صلواته‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ در صلوات‌ هم‌ ياد خدا هست‌، هم‌ ولايت‌ هست‌، همه‌ چي‌ هست‌. يك‌ معجون‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. اي‌ مردم‌ بدانيد خدا و ملائكه‌اش‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ مي‌فرستند. يا ايها الذين‌ آمنوا در روايت‌ دارد اوني‌ كه‌ در تعقيب‌ نماز روايت‌ داره‌ و رسيده‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ اين‌ آيه‌ خونده‌ ميشه‌ بعدش‌ هم‌ انسان‌ بگه‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذريته‌. اين‌ روايت‌ داره‌. ايني‌ كه‌ مكبر اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ و مردم‌ سه‌ تا صلوات‌ مي‌فرستند من‌ در روايات‌ نديدم‌. لذا به‌ دوستان‌ گفتم‌ كه‌ اگر مي‌خوايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد، اينجوري‌ صلوات‌ را، اين‌ آيه‌ را بخونيد كه‌ وارد شده‌. وارد شده‌ كه‌ وقتي‌ نمازتون‌ تمام‌ شد بگيد ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. يا ايها الذين‌ آمنوا سلوا عليه‌ و سلموا تسليما. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذريته‌. اينجوري‌ بگيد. لذا اين‌ را هم‌ در نمازها، البته‌ جائي‌ كه‌ صلوات‌ مي‌فرستند اشكالي‌ نداره‌. ولي‌ اينجوري‌ بعنوان‌ تعقيب‌ نماز، مخصوصا نماز مغرب‌، وارد شده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد. صلوا عليه‌. بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ بفرستيد و سلموا تسليما. سلام‌ هم‌ بديد. در مقابلش‌ تسليم‌ هم‌ باشيد كه‌ سني‌ و شيعه‌ روايت‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر اگر خواستيد بفرستيد حتما آل‌ را ذكر كنيد. از نظر سني‌ و شيعه‌ صلوات‌ بدون‌ ياد آل‌، يعني‌ انسان‌ بگه‌ مثلا صلي‌ الله‌ عليه‌. فقط‌ همينجا صبر بكنه‌، يا مثلا اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد بگه‌ و ديگه‌ آل‌ محمد نگه‌، اين‌ يا حرامه‌ يا مكروه‌. اين‌ فكر نكنيد اين‌ فتواي‌ شيعه‌ است‌. نه‌ خود اهل‌ سنت‌ هم‌ اين‌ را فتوا دادند و از عجايب‌ اينه‌ يك‌ كتابي‌ من‌ در كتابخانة‌ آستانه‌ در ابتدا ديدم‌ بعد هم‌ ديدم‌ اين‌ كتاب‌ هست‌. يك‌ نفر عالم‌ سني‌ بنام‌ سعادة‌ الدارين‌ علي‌ سعادة‌ سيد الكونين‌ كتاب‌ نوشته‌ و اين‌ كتاب‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌. شايد حدود پانصد صفحه‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌ كه‌ اگر كسي‌ صلوات‌ فرستاد بايد آل‌ را حتما ضميمه‌ كنه‌ و اين‌ چه‌ بگم‌، بيچاره‌، هر جا اسم‌ پيغمبر را توي‌ همين‌ كتاب‌ مي‌نويسه‌، مي‌نويسه‌ كه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و سلم‌. من‌ به‌ يك‌ نفر نشون‌ دادم‌، گفت‌ اين‌ روي‌ عادت‌ بوده‌ و الا دليل‌ ديگري‌ نمي‌تونسته‌ داشته‌ باشه‌.

 يك‌ وقتي‌ من‌ در شام‌ در مسجد اموي‌، روز جمعه‌اي‌ بود، حلقة‌ ذكري‌ يك‌ عده‌ از اهل‌ سنت‌ داشتند. دور هم‌ نشسته‌ بودند و با ذكر صلوات‌ مجلسي‌ را برقرار كرده‌ بودند و تويش‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زدند. ما هم‌ نشستيم‌. ديديم‌ اينها ميگن‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و سلم‌. اينطوري‌ تقريبا. من‌ كنار نشسته‌ بودم‌. برداشتم‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ از پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلوا علي‌ صلاة‌ مبتوره‌ يا بترا. جملات‌ مختلفه‌. از همين‌ ابتر مي‌آيد. يعني‌ صلواة‌ كوتاه‌ بر من‌ نفرستيد. سؤال‌ كردند از پيغمبر اكرم‌ كه‌ صلوات‌ كوتاه‌ چيه‌؟ فرمود اينكه‌ بر من‌ صلوات‌ بفرستيد ولي‌ بر آلم‌ نفرستيد و آنها را از من‌ جدا كنيد. اين‌ را وقتي‌ من‌ نوشتم‌ چون‌ بنا بود حرف‌ نزنم‌، هيچ‌ كس‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زد و مشغول‌ ذكر هم‌ بودند، وقتي‌ كه‌ من‌ دادم‌ دست‌ اين‌ مرشد، چون‌ اينها صوفي‌ بودند، به‌ مرشدشون‌ دادم‌، متوقف‌ كرد ذكر را و گفت‌ حق‌ با ايشانه‌. و آل‌ را ضميمه‌ كرد. من‌ در كتاب‌ فكر مي‌كنم‌ شبهاي‌ مكه‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌.

 بهرحال‌ همة‌ مسلمانهاي‌ عالم‌ معتقدند كه‌ در نماز بايد صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد و حتي‌ امام‌ شافعي‌، شما مي‌دونيد كه‌ اهل‌ سنت‌ چهار مرجع‌ تقليد دارند. اينهم‌ در زمان‌ مثلا در ده‌ يازده‌ دوازده‌ قرن‌ قبل‌ بودند اين‌ مراجع‌ تقليد. اين‌ مراجع‌ تقليدشون‌ عبارتند از ابو حنيفه‌ و محمد بن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد بن‌ حنبل‌ و مالك‌ بن‌ انس‌. انس‌ بن‌ مالك‌. بعله‌. گفتم‌. ما را به‌ اشتباه‌ نيندازيد. ما اينجا زود به‌ اشتباه‌ مي‌افتم‌. اين‌ چهار تا مرجع‌ تقليدشونه‌ امام‌ شافعي‌ كه‌ اشعاري‌ هم‌ داره‌. يك‌ شاعره‌، يك‌ ديواني‌ داره‌، من‌ ديوانش‌ را فكر مي‌كنم‌ توي‌ كتابخانه‌ام‌ داشته‌ باشم‌. ايشان‌ در اشعارش‌ ميگه‌ كه‌اي‌ آل‌ پيغمبر، خطاب‌ به‌ آل‌ پيغمبره‌ كفايت‌ مي‌كند در عظيم‌ شأن‌ شما اينكه‌ من‌ لم‌ يصل‌ عليكم‌ لا صلاة‌ له‌. اگر كسي‌ صلواة‌ بر شما نفرسته‌، نمازش‌ باطله‌. خيلي‌ عجيبه‌. و تمامشون‌ البته‌ در تشهد صلوات‌ مي‌فرستند. شما هيچ‌ سني‌ پيدا نميكنيد كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نفرستند. در آن‌ تشهدشون‌. البته‌ آنها نميگن‌ تشهد ميگن‌ التحيات‌. در التحياتشون‌ حتما اين‌ را بيان‌ مي‌كنند. تمام‌ مسلمانها به‌ اين‌ مسئله‌ معترفند.

 بنابراين‌ مغز نماز چون‌ دعاست‌ و چون‌ دعا براي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌، اين‌ ولايته‌ و اظهار محبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌. و خداي‌ تعالي‌ در خصوص‌ صلوات‌ روايات‌ عجيبي‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، پروردگار متعال‌ مقرر فرموده‌. اول‌ اينكه‌ صلوات‌ دعايي‌ است‌ مستحاب‌. يعني‌ هر كس‌ كافر باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، شيعه‌ باشه‌، تارك‌ الصلاة‌ هم‌ حتي‌ باشه‌، صلوات‌ بفرسته‌ اين‌ يكي‌ دعاش‌ مستجابه‌. اگر هيچ‌ دعايش‌ مستجاب‌ نباشه‌، اين‌ يكي‌ دعا مستجابه‌. و اگر كسي‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمر فرستاد، خدا ده‌ برابر آن‌ صلوات‌ را به‌ خودش‌ بر ميگردانه‌. يعني‌ آن‌ رحمت‌ را ده‌ برابر به‌ خودش‌ خواهد داد. و يك‌ روايتي‌ براتون‌ بخونم‌ كه‌ ياد بگيريد انشاء الله‌ طرز دعا كردن‌ را. روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اول‌ يك‌ صلوات‌ بفرسته‌، بعد حاجتش‌ را بخواد، بعد هم‌ صلوات‌ بفرسته‌، نه‌ اينكه‌ اول‌ و آخر مستجابه‌، روايت‌ داره‌ كه‌ خدا، اين‌ تعبير روايته‌، ان‌ الله‌ يستحيي‌، خدا حيا ميكنه‌ كه‌ اينور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌، اونورش‌ را مستجاب‌ كنه‌، وسطيش‌ را مستجاب‌ نكنه‌. و لذا اول‌ و آخر دعاهاتون‌ صلوات‌ داشته‌ باشيد و صلوات‌ را بدونيد مال‌ پيغمبر هم‌ تنها نيست‌. بلكه‌ براي‌ شماها هم‌ اين‌ صلوات‌ هست‌. هو الذي‌ يصلي‌ عليكم‌ و ملائكته‌ ديگه‌ از اين‌ بهتر نميشه‌، خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌، رحمت‌ خاصه‌اش‌ را بر شما نازل‌ ميكنه‌، ملائكه‌اش‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنند. ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. براي‌ اينكه‌ شما را خارج‌ بكنند از اين‌ ظلمتي‌ كه‌ الان‌ داريد.

 ديشب‌ عرض‌ كردم‌، ما در بعد ملكي‌ در توي‌ سلولي‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ صدها ديوار پشت‌ اين‌ ديوار گذاشته‌اند. يك‌ تاريكي‌ محض‌. اگر مي‌خواهيد از اين‌ تاريكي‌ نجات‌ پيدا كنيد، يك‌ كاري‌ بكنيد خدا برتون‌ صلوات‌ بفرسته‌. و خدا هم‌ اينكار را ميكنه‌ منتهي‌ گاهي‌ انسان‌ خودش‌ نميخواد. هو الذي‌ يصلي‌ عليكم‌ و ملائكته‌ ليخركم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در يك‌ روايت‌ مفصلي‌ هست‌. يك‌ جريان‌ جالبي‌ هم‌ داشته‌ اين‌ آيه‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشتم‌. اگر اين‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ را مطالعه‌ كنيد، در بخش‌ توبه‌ است‌ ظاهرا، كه‌ نمي‌خوام‌ قضيه‌ را اينجا نقل‌ كنم‌. ولي‌ اين‌ آيه‌ را عرض‌ مي‌كنم‌.

 قضية‌ اصلش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ ابو لبابه‌ يك‌ مردي‌ است‌ در زمان‌ پيغمبر. يهوديها ازش‌ سؤال‌ كردند كه‌ ما اگر بيائيم‌ مسلمان‌ بشيم‌ چطوره‌ به‌ نظر تو؟ خودش‌ مسلمان‌ بود. بعضي‌ها فضولند، بعضي‌ها يك‌ اخلاق‌ بدي‌ دارند. حالا شايد در بين‌ ماها هم‌ پيدا بشه‌. گفت‌ كه‌ اگر بيائيد مسلمان‌ بشيد، پيغمبر خيلي‌ تحميل‌ به‌ شما ميكنه‌. ميگه‌ نماز بخون‌، چه‌ بكن‌ چه‌ بكن‌. خلاصه‌ صلاح‌ ندونست‌ اينها مسلمون‌ بشن‌. اما بعد پشيمان‌ شد. چه‌ كاري‌ من‌ كردم‌؟ يك‌ عده‌ را از هدايت‌ باز داشتم‌. آمد خودش‌ را به‌ يك‌ ستون‌ مسجد در مسجد النبي‌، الان‌ هم‌ آن‌ ستون‌ هست‌، ستون‌ توبه‌ ميگن‌. با ريسمان‌ خودش‌ را محكم‌ بست‌ و گره‌اش‌ هم‌ زد. گفت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ بزنه‌ از يك‌ جايي‌ كه‌ من‌ دستم‌ نرسه‌. گفت‌ تا پيغمبر نياد، و من‌ را نبخشه‌ من‌ از اينجا باز نميشم‌. پيغمبر اكرم‌ و اين‌ تصميم‌ را هم‌ گرفت‌ كه‌ اگر پيغمبر اكرم‌ مرا ببخشه‌ تمام‌ ثروتم‌ را در راه‌ خدا خواهم‌ داد. ثروتمند هم‌ بود. پيغمبر آمد. فرمود كه‌ آيه‌ نازل‌ شده‌. آيه‌ اينه‌ كه‌ خض‌ من‌ اموالهم‌ صدقه‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. اين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ صلوات‌ خدا و پيغمبره‌ها. از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير. صدقه‌ را براتون‌ معنا كنم‌. ماها صدقه‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ پولي‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ هر چي‌ هم‌ خورده‌تر باشه‌ و كمتر باشه‌، بهتر. الان‌ خورده‌ترين‌ پولها شايد يك‌ توماني‌، پيدا ميشه‌؟ يك‌ سكة‌ خيلي‌ كحمي‌. اين‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌. بعد تمام‌ درد و مرض‌ ما ميره‌ توي‌ آن‌ سكه‌ و ميره‌ ميخوره‌ به‌ جون‌ آن‌ بيچاره‌ فقيري‌ كه‌ اين‌ پول‌ را ميگره‌ و مصرف‌ ميكنه‌. اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ ديگه‌. نه‌. صدقه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌. صدقه‌ هر كار خيري‌ كه‌ شما نسبت‌ به‌ ديگري‌ بكنيد اين‌ صدقه‌ است‌. اگر مسجد ساختيد صدقه‌ است‌. اگر اطعام‌ كرديد صدقه‌ است‌. اگر هر كار خيري‌ نسبت‌ به‌ ديگري‌ كرديد چه‌ طرف‌ ثروتمند باشه‌، چه‌ طرف‌ حتي‌ محتاج‌ باشه‌ يا محتاج‌ نباشه‌ اسمش‌ در اسلام‌ صدقه‌ است‌. حضرت‌ فرمود يك‌ ثلث‌ مالت‌ را مي‌گيرم‌ بخاطر اين‌ گناهي‌ كه‌ كردي‌. تمامش‌ را لازم‌ نيست‌. آن‌ دو ثلث‌ ديگرش‌ مال‌ خودت‌. تطهرهم‌ پاكشون‌ كن‌. از گناه‌ پاك‌ ميشه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ صدقه‌ داد. عرض‌ كردم‌ صدقه‌ آن‌ معنايي‌ كه‌ توي‌ ذهنتون‌ هست‌ آن‌ نيست‌. صدقه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كار خيري‌ براي‌ كسي‌ بكنه‌. يك‌ چيزي‌ بده‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. و تزكيه‌ اشون‌ كن‌ بوسيلة‌ اين‌ پولي‌ كه‌ دادند. چون‌ انسان‌ تزكيه‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر اراده‌ بكنه‌ اينطوري‌ ميشه‌. و تزكيهم‌ بها بعد مي‌فرمايد و صل‌ عليهم‌. صل‌ عليهم‌ صلوات‌ بر اينها بفرست‌. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. صلاة‌ تو آرامش‌ به‌ اينها ميده‌.

 ببينيد پس‌ بنابراين‌ اگر مي‌خواهيد آرامش‌ پيدا كنيد، اگر مي‌خوايد آرام‌ بشيد، ايمانتون‌ ايمان‌ مستقري‌ بشه‌، پاك‌ بشيد، تزكية‌ نفستون‌ با موفقيت‌ پيش‌ بره‌. چيكار بكنيد؟ صدقه‌ بدهيد. يك‌ كار خيري‌ بكنيد. مجاني‌ كه‌ نميشه‌ انسان‌ به‌ همة‌ خوبيها برسه‌. البته‌ اگر اين‌ كار خوب‌ را براي‌ افرادي‌ كه‌ نيازمندترند شما انجام‌ داديد، بهتره‌. هر چه‌ طرف‌ نيازمندتر باشه‌ بهتره‌. يا يك‌ كار اجتماعي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ ازش‌ بهره‌مند بشوند مثل‌ كارهاي‌ اجتماعي‌ خيراتهاي‌ اجتماعي‌ كه‌ زياد هم‌ هست‌ توي‌ جامعه‌ اينها سبب‌ ميشه‌ كه‌ خدا شما را پاكتون‌ ميكنه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صلي‌ عليهم‌. پيغمبر بر شما صلوات‌ ميفرسته‌ و آرامش‌ پيدا ميكنيد. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌ لها. آرامش‌ پيدا ميكنيد. اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. آخه‌ بعضي‌ از اذكار و بعضي‌ از دستورات‌ را خدا داده‌. و خيلي‌ ديگه‌ انسان‌ آرامش‌ داره‌ نسبت‌ به‌ اين‌ اذكار و دستورات‌. خدا گفته‌. مثلا اين‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ براي‌ رفع‌ هم‌ و غم‌، خدا دستور داده‌. و يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اذكار ديگه‌ يكيش‌ همين‌ صلوات‌ بر پيغمبر و بر آل‌ پيغمبر كه‌ يك‌ صلوات‌ بلندي‌ بفرستيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. دستور اين‌ است‌ كه‌ اگر صلوات‌ را در جمع‌ هستيد بلند و همه‌ با هم‌ چون‌ جنبة‌ شعار داره‌. كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ارفعوا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 ارفعوا اصواتكم‌. بلند كنيد صدايتون‌ را بر صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فانها تذهب‌ بالنفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ شما برميداره‌. اگر يك‌ دستة‌ مثلا يك‌ جمعي‌ توي‌ كوچه‌ دارند راه‌ مي‌روند شعار ميدن‌، دو سه‌ نفر جلو بلند شعار ميدن‌، دو سه‌ نفر هم‌ آهسته‌، دو سه‌ نفر هم‌ اصلا نميگن‌ شعار را. ميدونه‌ انسان‌ كه‌ اينها همچين‌ استحكامي‌ ندارند. سر چند قدمي‌ مثلا اگر خداي‌ نكرده‌ ضد دولت‌ باشه‌، يك‌ پليس‌ را ببينند همه‌اشون‌ متفرق‌ ميشن‌. ولي‌ اگر همه‌ قرص‌، با هم‌، يكصدا با صداي‌ بلند آنهم‌ همه‌ با هم‌ همدل‌ نيستند كه‌ صلوات‌ را بلند بفرستند. توي‌ مجالس‌ كوشش‌ بكنيد. من‌ زياد اصرار ندارم‌ كه‌ صلوات‌ بفرستيد بخاطر اينكه‌ همين‌ بحثمون‌ صلوات‌ زيادي‌ داره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ صلوات‌ كه‌ خواستيد بفرستيد همه‌اتون‌ با هم‌ باشيد كه‌ تذهب‌ بالنفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ ميبره‌. اين‌ دستور صلوات‌. صلوات‌ حالا خود صلاة‌ و صلوات‌ چي‌ هست‌؟ اين‌ يك‌ رحمت‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از ناحية‌ خدا براي‌ مؤمنين‌ خيلي‌ خصوصي‌، يك‌ رحمتي‌ است‌ كه‌ براي‌ دوستان‌ خيلي‌ خوب‌ خدا آماده‌ شده‌. اول‌ مال‌ پيغمبر اكرم‌. دوم‌ مال‌ آل‌ پيغمبره‌. سوم‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را پيمودند و جزء صابرين‌ هستند. كه‌ و لنبلونكم‌ بالشي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌ و النقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ من‌ الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌. صلوات‌ بر اينهاست‌. ببينيد كساني‌ كه‌ اين‌ روايت‌ مخصوصا مربوط‌ به‌ عالم‌ قبل‌ از ظهور حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. و مؤمنين‌ در وضع‌ اينطوري‌ هستند. خداي‌ تعالي‌ شما را آگاه‌ ميكنه‌ و مبتلاتون‌ ميكنه‌ و امتحانتون‌ ميكنه‌. چون‌ اين‌ معاني‌ را در تفاسير گفته‌ شده‌. به‌ شي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌. ترس‌، يك‌ زمينة‌ ترس‌ همگاني‌. يك‌ زمينة‌ گرسنگي‌ همگاني‌، كمبود، گرسنگي‌ لازم‌ نيست‌ حتما شما نهار نخورده‌ باشيد. نه‌ همين‌ گرانيها كه‌ در عالم‌ امروز هست‌ مربوط‌ به‌ ايران‌ نيست‌. من‌ بعضي‌ وقتها گفتم‌ ايران‌ باز بهتر از بعضي‌ جاهاست‌. آنهايي‌ كه‌ خارج‌ ميرند بر مي‌گردند مي‌فهمند و گراني‌، خوف‌، جوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌. اموالتون‌ كم‌ ميشه‌. بركت‌ را خدا ازش‌ ميگيره‌. بركت‌ را از جانتون‌ برميداره‌. بوسيلة‌ اينها خداي‌ تعالي‌ امتحان‌ ميكنه‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌. ميوه‌جات‌ هم‌ كه‌ يا زراعت‌ و كشاورزي‌ خيلي‌ رو به‌ نقص‌ ميره‌ و بشر الصابرين‌. آنهايي‌ كه‌ در همينجاها آرام‌، بدون‌ اسباب‌ دردسر درست‌ كردن‌، بدون‌ نق‌ زدن‌، بدون‌ هيچ‌ ناراحتي‌، با شرح‌ صدر كامل‌ از كنار اينها عبور ميكنند، به‌ اينها بشارت‌ بده‌. كه‌ چيه‌؟ ميرسه‌ به‌ اينجا. كه‌ اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌. از جانب‌ پروردگار آن‌ رحمت‌ خاصه‌ بر اينها نازل‌ ميشه‌. آن‌ رحمت‌ خاصه‌ كه‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ و اولاد پيغمبر اكرمه‌. و اميدواريم‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها امشب‌ آن‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ بر ما نازل‌ بشه‌. الهي‌ آمين‌. و اهميت‌ به‌ نماز كه‌ مغز نماز صلواته‌، پس‌ به‌ صلوات‌ بدهيد و بدونيم‌ كه‌ چه‌ از خدا خواسته‌ايم‌ و چه‌ فايده‌اي‌ داره‌ و انشاء الله‌ اين‌ را بايد بدونيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها هر چه‌ بر فرزندانش‌ خداي‌ تعالي‌ اظهار محبت‌ ميكنه‌، بخاطر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. آل‌ پيغمبر در مرحلة‌ اول‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اين‌ بانوي‌ بزرگواره‌.

 يك‌ مطلبي‌ را الان‌ به‌ نظرم‌ رسيد اشاره‌ كنم‌. اگر ما به‌ اصطلاح‌ پيرو پيغمبر اكرم‌ هستيم‌، اين‌ را ميگم‌ بخاطر اينكه‌ در باطن‌ ما، در آن‌ باطن‌ ناخود آگاه‌ ما يا خود آگاه‌ ما، نمي‌دونم‌. يك‌ افكاري‌ از زمان‌ جاهليت‌ باقي‌ مانده‌. از زمان‌ جاهليت‌. و الان‌ هم‌ هست‌. در زمان‌ جاهليت‌ براي‌ دختر هيچ‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اذا بشر احدهم‌ بالبشر اسود و هو كظيم‌. دختر را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. بلكه‌ مي‌خواستند هر جوري‌ هست‌ از بين‌ ببرندش‌. زنها را ارزشي‌ برايشون‌ قائل‌ نبودند. پيغمبر اكرم‌ آمده‌ تمام‌ خرافات‌ را بشكنه‌. لذا به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا يكدختر داده‌. دخترش‌ را پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ روحياتي‌ داشتند، آنقدر احترام‌ ميكرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. اين‌ بايد براي‌ ما درس‌ باشه‌. اگر يك‌ نفر ده‌ تا پسر داشته‌ باشه‌، چقدر خوشبختي‌ كه‌ تو ده‌ تا پسر داري‌. اگر خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌، پنج‌ تا دختر باشه‌ ناراحته‌ كه‌ اينها را و اين‌ از همان‌ زمان‌ جاهليت‌ در مغز و فكر ما باقيمانده‌. روزي‌ هر كسي‌ را خدا ميده‌. رحمته‌ دختر و ماية‌ بركته‌ دختر و بايد ما هم‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌ فكر كنيم‌. يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ با يك‌ پسر داريد يك‌ دختر، با پسرتون‌ گرمتر نباشيد تا دخترتون‌. دختره‌، لطيفه‌، اساسا زنها اينطوري‌ هستند. يك‌ قلب‌ مهرباني‌ خدا بهشون‌ داده‌ كه‌ اينها بتوانند فرزند را تربيت‌ كنند. اين‌ حالت‌ رأفت‌، مهرباني‌، يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ در مردها نيست‌. شما يك‌ شب‌ بهتون‌ يك‌ بچة‌ يك‌ ماهه‌ را بدهند بگن‌ آقا نگرش‌ دار. چقدر مي‌تونيد طاقت‌ بياريد؟ چرا؟ به‌ جهت‌ آنكه‌ اين‌ رأفت‌ و مهرباني‌ در قلب‌ شما نيست‌. كارهاي‌ خشن‌، كارهاي‌ باصطلاح‌ ولو پر زحمت‌، اما از اين‌ نوع‌ كارها را هيچ‌ دوست‌ نداريد. اما يك‌ زن‌ را خدا جوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ هر چه‌ هم‌ به‌ بچه‌اش‌ محبت‌ كنه‌، باز هم‌ مي‌بينيد دوستش‌ داره‌. گاهي‌ اينقدر فرزندش‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ اينها بد تربيت‌ مي‌شوند. عزيز مادر ميشن‌. و اين‌ روحيه‌ را متوجه‌ باشيد.

 من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. سفارشي‌ مي‌خوام‌ به‌ شما آقايون‌، چون‌ خانمها را كه‌ ما نمي‌بينيم‌. انشاءالله‌ اينها هم‌ خودشون‌ را لوس‌ نكنند و اشتباه‌ نكنند كه‌ اين‌ سفارشها را من‌ مي‌كنم‌. يك‌ خانمي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ نشسته‌، اين‌ تمام‌ انتظارش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ مردش‌ بياد با مهرباني‌ با او روبرو بشه‌. خداي‌ نكرده‌ نكند خشونتي‌ داشته‌ باشيد كه‌ بدترين‌ گناهان‌ از نظر پيغمبر اكرم‌ آن‌ مردي‌ است‌ كه‌ اين‌ كار را ميكنه‌ و اين‌ گناه‌ را ميكنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ خيلي‌ خوش‌ اخلاق‌ ولي‌ در خانه‌ كه‌ ميره‌ بد اخلاق‌ ميشه‌. آن‌ شخص‌ را پيغمبر اكرم‌ تشييع‌ كرد و فرمود آنقدر ملائكه‌ به‌ تشييع‌ جنازة‌ اين‌ آمدند كه‌ حساب‌ نداره‌ و پيغمبر با دست‌ خودش‌ او را در قبر گذاشت‌. مادرش‌ گفت‌ خوشا به‌ حالت‌ كه‌ يك‌ چنين‌ سعادتي‌ داشتي‌. پيغمبر فرمود نه‌ اينجور نيست‌. اين‌ الان‌ روحش‌ در فشاره‌. چرا؟ اينكه‌ اهل‌ عبادت‌ بود، اهل‌ نماز شب‌ بود، فرمود در خانه‌ اخلاق‌ خوبي‌ و خوشي‌ نداشت‌. هر چه‌ محبت‌ داريد توي‌ خانه‌ بايد انجام‌ بديد. اين‌ دستور اسلامه‌. هر چه‌ عاطفه‌ داريد مال‌ زن‌ و بچة‌ خودتونه‌. نسبت‌ به‌ آنها محبت‌ بكنيد. اينها نياز به‌ محبت‌ ديگران‌ نداشته‌ باشند. كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ دينه‌ كه‌ پشت‌ سر پيغمبر، پيغمبر اكرم‌ دست‌ دخترش‌ را ميبوسه‌، در مقابل‌ دخترش‌ بلند ميشه‌، احترامش‌ ميكنه‌. البته‌ خانمها هم‌ بايد رعايت‌ همة‌ چيزها را بكنند و پشت‌ سر فاطمة‌ زهرا حركت‌ كنند. مردها هم‌ پشت‌ سر پيغمبر اكرم‌ تا صراط‌ مستقيم‌، هم‌ مرد در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيره‌ هم‌ زن‌. اين‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ يك‌ مناسبتي‌ اشاره‌ كردم‌ و انشاء الله‌ مطالب‌ در اين‌ خصوص‌ زياده‌ و دستورات‌ دين‌ بايد يك‌ آقايون‌ تشريف‌ ببرند دقيق‌ تحقيق‌ بكنند ببينند كه‌ دستور دين‌ براي‌ نگهداشتن‌ زن‌ و فرزند بخصوص‌ دختر چيه‌ كه‌ اكثر ما اين‌ را رعايت‌ نمي‌كنيم‌. و فكر هم‌ مي‌كنيم‌ هم‌ بسيار متدين‌ و مسلمانيم‌. نه‌ واقعا از صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را انسان‌ بايد خيلي‌ مواظبت‌ كنه‌. ما شنيديم‌ كه‌ مرد اگر اجازه‌ نداد زنش‌ را از خانه‌ بيرون‌ بره‌، او اگر رفت‌ گناه‌ كرده‌. اين‌ يك‌ كلمه‌ را خوب‌، قرص‌ گرفتيم‌. اما حقوق‌ بقية‌ حقوق‌ زن‌ را و حقوق‌ زن‌ را ابدا رعايت‌ نمي‌كنيم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ طور كلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ دقت‌ بشه‌ و رعايت‌ بشه‌. پيغمبر اكرم‌ اينقدر دخترش‌ را احترام‌ ميكرد. شما مي‌گيد او فاطمة‌ زهرا بود. خوب‌ تو هم‌ پيغمبر اكرم‌ نيستي‌. بالاخره‌ اگر زن‌ تو فاطمة‌ زهرا نيست‌، تو هم‌ پيغمبر نيستي‌. در ارتباط‌ با يكديگر بايد خيلي‌ مواظب‌ باشيد. زن‌ تمام‌ فكرش‌ شوهرش‌ باشه‌، چه‌ در زينت‌، چه‌ در لباس‌ پوشيدن‌، چه‌ در محبت‌ كردن‌. مرد هم‌ تمام‌ همتش‌ جلب‌ توجه‌ و محبت‌ زنش‌ و فرزندانش‌ باشه‌. واجب‌ النفقة‌ انسان‌ هستند. يعني‌ اخلاق‌ شما يك‌ نحوه‌ نفقه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد به‌ زن‌ و فرزندتون‌ بطور وجوب‌ برسه‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ دخترهاي‌ خودشون‌ را زير خاك‌ مي‌كنند. اين‌ مردمي‌ كه‌ اين‌ طبع‌ نا پسند را نسبت‌ به‌ زن‌ دارند. اينها ميتونند ببينند كه‌ پيغمبر اينهمه‌ احترام‌ براي‌ دخترش‌ بكنه‌؟ ابدا. اصلا زن‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. لذا برداشت‌ نامه‌ نوشت‌ به‌ معاويه‌ كه‌ من‌ مي‌دونستم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌. ولي‌ جات‌ خالي‌ بود. آنچنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌ كه‌ صداي‌ فاطمه‌ پشت‌ در بلند شد. فاطمة‌ زهرا در اين‌ مدت‌ هفتاد و پنج‌ روز يا نود و پنج‌ روز خيلي‌ فشار ديد. شب‌ و روز گريه‌ مي‌كرد. نه‌ بخاطر فشارها. بخاطر اينكه‌ چقدر اين‌ مردم‌ فراموشكارند. اينهمه‌ زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ كشيد كه‌ اينها را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بده‌. اينها در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگرفتند. چون‌ عمدة‌ حزن‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ چرا مردم‌ كج‌ روي‌ مي‌كنند؟ چرا مردم‌ بطرف‌ هدايت‌ حركت‌ نمي‌كنند؟ لذا اشك‌ مي‌ريخت‌. جزء بكائين‌ شد. يعني‌ چهار نفر در عالم‌ خيلي‌ گريه‌ كردند. يكي‌ حضرت‌ آدم‌ بود، يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. خيلي‌ گريه‌ كرد. حالا من‌ آن‌ جرياناتي‌ كه‌ نقل‌ مي‌كنند، زياد اطلاع‌ ندارم‌ و من‌ هيچوقت‌ نقل‌ هم‌ نمي‌كنم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در خانه‌ گريه‌ مي‌كرد، همسايه‌ها را اذيت‌ مي‌كرد. اين‌ حرفها را نمي‌دونم‌، نمي‌فهمم‌. ولي‌ جزء گريه‌ كنندگان‌ بود. گاهي‌ اشعاري‌ را نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دهند. مي‌فرمود صبت‌ علي‌ مصائب‌. بر من‌ مصيبتهايي‌ ريخته‌ شد. لو آنها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. اگر اين‌ مصيبتها بر روزگار، بر روزهاي‌ عالم‌ ريخته‌ ميشد، شب‌ ميشد. تا اينكه‌ همين‌ يكي‌ دو روز قبل‌ طبق‌ اين‌ روايات‌، فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌آمد كنار قبر فاطمه‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. مي‌فرمود نفسي‌ علي‌ ظفراتها محبوسة‌. يا ليتها خرجت‌ مع‌ ظفراتي‌. اين‌ جان‌ من‌ اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشم‌ علي‌ بيرون‌ مي‌آمد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. اي‌ فاطمه‌ بعد از تو خيري‌ در زندگي‌ نيست‌. و انما ابكي‌ مكافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ ميكنم‌ مبادا زندگي‌ من‌ زياد بعد از تو طول‌ بكشه‌. شبها مرتب‌ علي‌ كنار قبر فاطمه‌ بود. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ مي‌خوام‌ امشب‌ يادم‌ اومد. چون‌ من‌ مصيبتهاي‌ تند را نمي‌خونم‌. هيچ‌ هم‌ احتياج‌ ندارم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد يا گريه‌ نكنيد. ولي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در مدينه‌ مشرف‌ بودم‌. خوب‌ با زحمات‌ زيادي‌، نود درصد متوجه‌ شدم‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. آنجا ايستاده‌ بودم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌. بعد شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ در همانجايي‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كردم‌ قبر حضرت‌ فاطمه‌ است‌، ايشان‌ ايستاده‌. اما اين‌ دستشون‌ را گذاشتند روي‌ صورتشون‌. من‌ در عالم‌ رؤيا متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ كه‌ چرا حضرت‌ زهرا اين‌ كار را كرده‌. اما وقتي‌ از خواب‌ بيدار شدم‌، همانطوري‌ كه‌ الان‌ شما فهميديد و داريد گريه‌ مي‌كنيد من‌ هم‌ نشستم‌ زياد گريه‌ كردم‌. چون‌ تا زنده‌ بود فاطمة‌ اطهر صورتش‌ را به‌ علي‌ نشان‌ نمي‌داد. چون‌ كنار چشمش‌ كبود شده‌ بود از آن‌ سيلي‌ كه‌ به‌ صورتش‌ آن‌ ملعون‌ ازل‌ و ابد زده‌ بود. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر، فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا دين‌ و دنيا و مملكتمون‌ و رهبر عزيزمون‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. امواتمون‌، شهدامون‌، امام‌ راحلمون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا رب‌ العالمين‌ و يا خير الناصرين‌. اي‌ آنكه‌ طبيب‌ درد مائي‌. اي‌ آنكه‌ طبيب‌ درد مائي‌. بيمارم‌ و از كرم‌ دوائي‌. بيمارم‌ و از كرم‌ دوائي‌. يا صاحب‌ الزمان‌. اي‌ يوسف‌ عالم‌ تشيع‌. اي‌ يوسف‌ عالم‌ تشيع‌. اي‌ كاش‌ بدانمت‌ كجائي‌. يا بقية‌ الله‌. اي‌ كاش‌ بدانمت‌ كجائي‌. گفتند كه‌ تو را مدينه‌ بيند. گفتند كه‌ تو را مدينه‌ بيند. از لطف‌ دهي‌ گر آشنائي‌. اگر امروز هفتاد و پنج‌ روز بعد از رحلت‌ پيامبر باشه‌، امشب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمه‌ است‌.

 

۲۴ جمادی الاول‌ ۱۴۱۶ – شرح مسئله بداء

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین .

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب .

 یكی از عقاید مهم ما كه باید صد در صد منظور بشود و اهمیت داده بشود مسئله بداء است . بداء ب و دال و الف (همزه ). به معنای ظهور بعد الخفاء است . یعنی یك چیز مخفی است ، بعد ظاهر می شود . خدای تعالی نقصی در علمش نیست . همه حقایق را پروردگار متعال می داند . و محال عقلی است كه خدای تعالی یك چیزی را نداند . چون علمش ، عین ذاتش است . اگر یك چیزی را بداند یا نداند بعد نداند و بداند این نقصی یا كمالی كه هر دو منتهی به نقص می شود خدای تعالی دارد ولی هیچ تفاوتی پروردگار متعال در طول زمان نمی كند . بنابر این همه حقایق را پروردگار متعال می داند . پس این كه یك چیزی بعد از این كه مخفی است ظاهر می شود معناش چیست ؟ خوب دقت كنید این مطلب را باید ان شاءالله بدانید و به آن اعتقاد پیدا كنید چون كلی از مسائل و مشكلاتی كه در روایات ما هست به این وسیله حل می شود . و اینهایی كه قائل به این معنا نیستند غالبا در عقایدشان در مسائل مختلف به مشكل برخورد می كنند. خدای تعالی علمش ، عین ذاتش است . یعنی چیزی جز همان علم و قدرت چیز اضافه دیگری نیست . این علم و قدرت هم نه این كه دو چیز باشد . علمی كه قدرت دارد. قدرت هم بعد از خلقت خلق محسوس می شود . بنابر این پروردگار متعال محال است كه ما بگوییم كه فلان چیز را نمی دانست بعد دانست . روی این اصل باید یك مظاهری پروردگار متعال داشته باشد كه در آن مظاهر علمش منعكس بشود. یعنی یك مظاهری پروردگار متعال دارد كه مثل آیینه ، فرض كنید شما در مقابل آیینه می ایستید، آنكه در آیینه هست غیر شماست و در عین حال عین شماست . هر كس هر چه می داند معلومات است، علم نیست . این را بدانید. یعنی من علم دارم، شما دارید، پیغمبر اكرم ، ائمه اطهار اینها همه معلومات است . انعكاس علم است ، اصل علم نیست . اگر اصل علم باشد وقتی كه یك جایی آمد وارد شد دیگر برای بقیه چیزی باقی نمی ماند ، یعنی كم می شود . علم وجود خارجی دارد و آنچه هست ذات مقدس پروردگار است. خدای تعالی تمام معلوماتی كه به اصطلاح می تواند بشر تحملش را بكند، یعنی ظرفش می تواند معلوماتی از پروردگار بگیرد، مثلا ده میلیارد سال دیگر فرض كنید یك ذره ای را باد می خواهد از اینجا بلند كند به آنجا بیاندازد ، امروز امام زمان ما علیه الصلاة و السلام می داند . مثلا اینطور تصور كنید این قدر علمش ، معلوماتش توسعه دارد . اما در عین حال بخاطر این كه امام عصر ارواحنا فداه، یا پیغمبر اكرم مخلوقند طبعا در ظرف محدود (مخلوق یعنی محدود) نمی شود نا محدود جای بگیرد . علم محدودی هم به آنها می دهند . پس در مقابل خدای نامحدود اینها كسر دارند و یك چیزهایی بالاخره برای اینها مجهول است . ببینید اینجا می فرماید یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب. یعنی مادر و اصل تمام علوم در نزد پروردگار است . حالا كه تمام علوم را خدای تعالی به امام یا هر یك از چهارده معصوم عنایت فرمود در نتیجه پیغمبر اكرم ، فاطمه زهراء،  دوازده امام، اینها همه علمی كه خلق شده و گذشته است همه را می دانند. هیچ استثناء ندارد . آنچه هم در آینده می خواهد انجام بشود همه را این چهارده نفر می دانند. چون خدا به آنها داده . فقط یك بخش از علم را خدای تعالی به اینها نداده ، نه به آنها، به هیچ كس نداده . این بخش از علم مربوط به آینده است،  مربوط به آنچه كه می خواهد بیاید. مثلا فرض كنید فردا صبح می خواهد یك خبری بشود: این از سه حال خارج نیست . این خبری كه می خواهد فردا انجام بشود از سه حال خارج نیست . یا وعده است ، یا وعید، یا یک كارهای معمولی که نه وعده است نه وعید. خورشید می خواهد بیرون بیاید مثلا، زلزله می خواهد بیاید یا یك كاری می خواهد انجام بشود، به هر حال یك وعده و وعیدی نیستند. چرا ؟ به جهت این كه وعده ها حتما انجام می شود . یعنی شما الان می توانید یقین كنید كه ان المتقین فی جنات و نهر. متقین در بهشتند. قابل تخلف نیست، یك متقی را ممكن است در بهشت نبرند؟ یا متقین به طور كلی روز قیامت به بهشت نبرند؟ می گوییم نه . چرا؟ به جهت این كه ان الله لایخلف المیعاد، خدا وعده را تخلف نمی كند . اصلا زشت است كه یك قدرتمندی یك وعده ای به كسی بده تخلف كند. وعده هم معنایش این است كه یك خبر خوشی ، یك وعده خوبی ، یك پاداش خوبی به انسان می خواهند بدهند . وعید هم صد در صد قابل تخلف است ، این هم معلوم باشد . مثلا هر كس یک رکعت نمازش را ترك كند می رود به جهنم، این وعید است ، ممكن است خدا عفو كند ، اصلا همه این عفوها معنایش همین است كه عفو می كند، و الا خدا نه عفو است، نه غفور است ، نه رحمان است ، نه رحیم است، هیچ . این هم قابل تخلف است و شاید نود درصد و یا چه عرض كنم، یك در هزار اگر به آن عمل بشود بقیه اش همه عفو می شود . پس این دوتا تكلیفش معلوم شد. چیزی كه تكلیفش معلوم نیست آن است كه مربوط به عالم كون باشد . مربوط به آینده تكوینی باشد كه مثلا فرض كنید یا مربوط به وعده هست اصلش، ولی یك شرایطی دارد . شرایطش نه وعید است نه وعده است، اینها قابل محو و اثبات است . یعنی خدای تعالی مثلا در بخشی كه مربوط به بشر است یك اختیاری داده . گفته اگر تو مثلا صله رحم كنی عمرت زیاد می شود . ببینید آمده در دست من . اگر قطع رحم بكنی عمرت كم می شود ، مثلا. خدای تعالی می داند در علم مكنونش ، ام الكتابش، در آن علم ذاتیش می داند كه شما مثلا صله رحم می كنید، عمرت هم زیاد می شود، ولی از نظر ظاهر نه ، عمرت این قدر نیست . دقت می كنید. خدا این را می داند . امام علیه الصلاة و السلام این را نمی داند . حالا عمر ما مهم نیست، عمر كره زمین ، عمر آسمان ، یك چیزهای مهمتری . این چون در اختیار ماست . ما ممكن است در یك لحظه تصمیم بگیریم كه صله رحم بكنیم، یك لحظه تصمیم بگیریم قطع رحم كنیم . اگر بگوییم حتما مجبوریم صله رحم بكنیم، اینجا اجبار می شود ، اختیار نیست . اگر بگوییم كه حتما ما مجبوریم که قطع رحم بكنیم ، بازهم همینطور. پس چكار می كنید؟ علم خدا هست ، سر جای خودش . این معلوم است. آخر خیام می گوید: گر می نخورم ، علم خدا جهل شود. خدا می داند كه من مِی می خورم . می خوردن من حق ز ازل می دانست . به او گفتند كه تو اگر می بخوری خدا می داند ، اگر نخوری خدا می داند که نمیخوری، علم خدا علم است . این لحظه ی تصمیمت فقط برای آنهایی كه از بداء اطلاع ندارند، از آن اطلاع ندارند، آن لحظه تصمیمت چون اختیار با توست، اینجا اگر كه صله رحم كردی ، عمرت زیاد می شود . بر امام ظاهر می شود یا بر هر كسی كه می خواهد اطلاع پیدا بكند ، ظاهر می شود كه تو عمرت زیاد می شود. چرا؟ به جهت اینكه صله رحم كردی . و اگر قطع رحمی كنی بر امام ظاهر می شود كه تو قطع رحم كردی . یعنی ببینید صله رحم تو قبول پروردگارت بشود ، خدای تعالی محو كند آنچه را كه در تقدیرات بوده  و اثبات بكند آنچه را كه در علم مكنونش هست . یك مثالی بزنم این مطلب دیگر كاملا روشن می شود.

 ببینید فرض كنید كه شما می روید یك ساعتی را از یك مغازه ای می خرید. این ساعت فروش به شما می گوید كه این ساعت بیست سال كار می كند . ضمانت دارد ، تضمین دارد. بیست سال كار می كند . یعنی طوری ساخته شده كه بیست سال همینطور كار می كند . این را ساعت فروش به شما می گوید. حالا اگر ساعت فروش علم غیب داشت که می دانست كه شما الان از توی مغازه می برید بیرون و می گذارید زیر سنگ و می شكنید . فرض کنید اگر علم اینطور داشت ، در عین حال می گفت بیست سال كار می كند . ببینید. وقتی كه شما می بردید می شكستید ، ساعت فروش می گفت من این را می دانستم كه تو می شكنی . و برای خود خریدار ساعت هم ظاهر می شد كه این ساعت یك ساعت بیشتر كار نكرد. متوجه شدید؟ این كه می گویند تقدیرات با قضا و قدر، اینها، قضا و قدر را از همینجا می شود شناخت . تقدیرات آن اندازه گیری هایی است كه پروردگار كرده . مثلا تقدیر شما این است كه صد سال عمر كنید. یك كاری می كنید، یك قطع رحمی می كنید، قضا می آید جلو. یعنی خدای تعالی قضاوت می كند كه شما صد و بیست سال عمر كنید. یا كاری می كند كه صد سالتان كاهش پیدا می كند می شود هشتاد سال مثلا. این اولی صد سال، تقدیر شماست . اندازه ای است كه خدای تعالی برای شما گرفته . این هشتاد سال یا آن صد و بیست سال ، این قضاست . دقت كردید؟ پس این كه خدا می دانسته همان دومی بوده ، خدای تعالی می دانسته كه شما عمر معمولیت صد سال است و می دانسته كه شما فلان كار را می كنید، پس قضا می آید و قضاوت می كند كه شما صد و بیست سال عمر كنید. این دومی را، چون در اختیار ماست ، خدا در اختیار هیچ كس نگذاشته ، فقط در اختیار خودش گذاشته .

خوب دقت كردید؟ بنابراین ما برای مثال چون زیاد به ذهنتان می آید، اصل ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء، جزء وعده هاست ، وعده الهی است . خدا وعده كرده كه حضرت باید بیاید و دنیا را پر از عدل و داد بكند . این تخلف نمی كند . اما اینكه عقب جلو بشود ، این مربوط به جامعه است . مربوط به مردم است . جامعه اگر بخواهند حضرت را، حضرت زودتر می آید. اگر نخواهند، آمادگی نداشته باشند، دیرتر می آید. ببینید روایت هم همین معنی را می گوید . می گوید كه اگر از عمر دنیا یك روز هم باقی بماند ، خدا آن روز را طولانیش می كند تا امام زمان بیاید. این قطعی است ، وعده است . اما حالا كی می آید؟ این كی می آید را دیگر مربوط به شماست . نه اینكه خدا اختیارش در دست ما باشد، خدا اختیارش در دست ما نیست، ولی چون این كار را برای ما می كند، برای ما می كند، اختیارش را داده به ما كه ما اگر خواستیم بیاید اگر نخواستیم نیاید. ببینید ظرف آبی را آورده گذاشته اینجا. شما می خواهی بخور می خواهی نخور. دقت كردید؟

 و لذا علی ابن ابیطالب علیه الصلاة و السلام در نهج البلاغه می فرماید كه اگر یك آیه در قرآن نبود و یك حقیقت نبود، یك واقعیت اگر نبود، من به شما خبر می دادم از علم ما كان و ما یكون . علم ما كان را بدون تردید. اما ما یكون یعنی بعدا می خواهد بشود. اینها جزء علم غیب است كه ما یعلم الغیب الا هو. آن غیب مطلق ، از امام سؤال می شود فرق غیب و شهود چیست ؟ عالم الغیب و الشهاده . خدا هم عالم به غیب است هم عالم به شهادت است . بعضی از مفسرین گفتند هر چه برای ما غیب است برای خدا مشهود است . این حرف خیلی سست است . مثالش این است: یك كسی بالای دیوار باشد هم آن طرف دیوار را ببیند هم این طرف دیوار را. آن كسی که بالای دیوار است می گوید من عالم الغیب و الشهاده هستم . چطور تو عالم الغیب و الشهاده هستی ؟ می گوید كه آن طرف دیوار برای تو غیب هست یا نه ؟ بعله . این طرف که مشهود است . و كسی هم كه آن طرف دیوار می ایستد ، این طرف برایش غیب است آن طرف برایش مشهود است. آنکه بالا ایستاده هم نسبت به من كه این طرف دیوارم عالم الغیب و الشهاده است ، هم نسبت به آنكه آن طرف دیوار است . می گوید ما اینجا عالم الغیب و الشهاده شدیم. برای اینکه هر دو طرف مشهود است . خوب . پس معنای عالم الغیب و الشهاده این نیست كه خدا بالنسبه به ما عالم است . این را دقت كنید. عالم الغیب و الشهاده است . این حرف  را خیلی از مفسرین زدند. علما اكثرا این را همینطور معنا كردند. ولی از امام علیه الصلاة و السلام سؤال می شود که معنای عالم الغیب و الشهاده یعنی چه ؟ می گوید الشهود ما كان و الغیب ما لم یكون . یعنی شهود آن است كه خلق شده ، بوده ، یا هست . خدا عالم به این است . غیب هنوز خلق نشده و نیست . آخر دلیلی ندارد معنا ندارد چیزی كه نیست مشهود باشد . در آنچه كه نیست هم خدا عالم است . و ما عالم نیستیم . هر چه پیشگوئی بشود غلط است . حتی پیشگوئی های انبیاء هیچ كدام ، آنهایی كه پخته تر بودند پیشگوئی نمی كردند، ائمه پیشگوئی نمی كردند. به نحو احتمال چرا. اما به نحو قطعی نه . حتی خدای تعالی به پیغمبر اكرم می فرماید و لا تقولن لشیء انی فاعل ذلک غدا الا ان یشاء الله . نگو من فردا فلان كار را می كنم مگر اینكه ان شاء الله بگویی. گاهی وقتها انسان می گوید ان شاء الله ، نه آقا جدی برویم . نه . به مهماندار هواپیما گفتم كه می گویی ساعت پنج و نیم توی فرودگاه تهران می نشینیم ، بگو ان شاء الله . گفت اگر بگویم ان شاء الله، مردم می ترسند خیال می كنند كه احتمال ننشستن داریم . نه . این ان شاء الله منظورش آن معنایی كه ما برداشت می كنیم نیست . ان شاء الله یعنی فردا این كار را می كنم اما اگر خدا نخواست ، قضاوت كرد كه نشود این كار، قضاوت كرد كه بشود ، اگر خدا نخواهد ، من نمی دانم الان می خواهد یا نمی خواهد. نمیدانم ممكن است مصلحتی پیش بیاید كه آنچه كه من فكر می كردم فردا بشود نشود . الا ان یشاء الله . مگر آنكه خدا بخواهد. و لا تقولن ، با نون تأكید ثقیله است ، یعنی هرگز هرگز نگو كه من فردا فلان كار را می كنم . مگر اینكه خدا بخواهد. خدا اگر نخواهد شما نمی توانید بکنید. یك روایتی دارد كه بندگی، همه حرفها را مقدمه برای این جهت گفتم . چون بعضی از شماها خب مرحله تان عبودیت است باید متوجه این معنا باشید. اگر كسی معتقد به بداء شد بندگی می تواند خوب بكند . چطور؟ ببینید یك مثالی برایتان بزنم . یك كارخانه ای را، فرض كنید یا صاحب كارخانه ساخته و گذاشته در اختیار كارگرها. اگر رفته باشد در خانه خوابیده باشد كارگرها دیگر به او كاری ندارند. اطاعت او را نمی كنند. از او بندگی نمی كنند. اما اگر نه ، همه كارها دست خودش باشد ، میتواند هر لحظه قطعش كند ، میتواند هر لحظه به وجودش بیاورد، می تواند تغییرات بدهد ، می تواند كارمندها را عوض كند ، كارگرها را عقب جلو بكند ، میتواند ، همه كارها، یداه مبسوطتان . یهود گفتند و قالت الیهود ید الله مغلوله . گفتند دست خدا بسته است . الان در فلاسفه ما هستند کسانی كه می گویند خدا در كلیات دستش باز است ، در جزئیات نه . و همینطور. یعنی به كارهای جزئی دیگر کاری ندارد . ما می گوییم مطلقا همه كارها در دست خداست . بعضی از فلاسفه قدیم می گفتند خدا آدم را خلق كرده و گذاشته روی طبیعت ، خودش بچرخد . و لذا همه اش طبیعت است . ولی فلاسفه یهود هم همین را می گفتند كه خدا در قرآن صریحا رد كرده اینها را. كه یهود می گویند كه دست خدا بسته است . غلت ایدیهم . دست خودشان بسته باد. و لعنوا بما قالوا لعنت بر آنها بخاطر این گفته شان . بل یداه مبسوطتان . خدا دو دستش باز است . اینجا دیگر جزئش نیست ، یفعل الله ما یشاء بقدرته . خدا هر كاری را كه بخواهد می كند به قدرت خودش . و یحکم ما یرید بعزته . این از دعاهایی است كه انسان موقع خواب در شب بخواند سه مرتبه ، خدا ثواب ، یعنی معتقد به بداء باشد ، معتقد به قدر باشد ، معتقد به قضا باشد ، اللهم اجعل نفسی مطمئنة بقدرك راضیة بقضائك . ما باید آرامش داشته باشیم به قدر الهی و راضی به قضای الهی باشیم . چون هر چه كه خدای تعالی قضاوت می كند اینها درست است ، طبق مصلحت است ، و راضیة بقضائک. باید ما اینطوری باشیم كه فكر كنیم الان خدا در تمام عوالم وجود دخالت تام دارد . منتها بوسیله اسبابش . آنها هم تحت فرمان او هستند. یعنی اگر، ما بگوییم امام زمان علیه الصلاة و السلام ، همه وجودمان در اختیار اوست ، هر چه او اراده كند همان خواهد شد، در عین حال باذن الله است . یك وقت حواستان پرت نشود ، غلو نكنید درباره ائمه علیهم الصلاة و السلام ، که بگویید آنها خدا بخواهد یا نخواهد، آنها كار خودشان را می كنند. گاهی منبری ها یک نفر را می خواهند بزرگش كنند، كوچكش می كنند. می گویند یك مریضی بود این مصلحت بود بمیرد . حضرت ابوالفضل صلواة الله علیه آمد خدمت امام حسین علیه السلام . گفت این را شفا بده ، متوسل به من شده . حضرت فرمود نه ، مصلحت نیست ، این خوب نمی شود باید بمیرد . رفت خدمت امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و پیغمبر اكرم ، خلاصه همه جواب منفی دادند. آمد خدمت ، در هر صورت دیگر قهر كرد و رفت . گفت یا این را شفایش بدهید یا نام باب الحوائجی را از روی من بردارید. شنیدید دیگر . ما اینطور اباالفضلی را قبول نداریم. كه اینقدر برخلاف مصلحت ، آنهم مصلحتی كه حضرت سید الشهداء، حضرت امیر المؤمنین ، خود خدا، اینطور ایشان پافشاری بكند . ما هم خوشحال بشویم كه عجب ابوالفضلی داریم، پس برویم در خانه اش . اباالفضل علیه الصلاة و السلام در قدم اول بنده خداست . السلام علی عبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین . محال است كه حضرت اباالفضل اصرار بكند درباره یك چیزی كه از خدا بخواهد. این را این فكر را از مغزتان بیرون بكنید. اینها وسیله هستند. یعنی خدا دوست دارد ، ممكن است خدا یك حاجتی را به شما ندهد تا توسل نكنید. میخواهد الباب المبتلی به الناس ، می خواهد شماها بروید در خانه اینها. اما اگر مصلحت نباشد به شما نمی دهد.

 بنابراین متوجه این معنا باشید كه مسئله بدائی كه می گوید هر كس بخواند این جمله را ( یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته) در شب موقع خواب سه مرتبه، این را بخواند ، مثل این است كه هزار ركعت نماز خوانده . یعنی نتیجه هزار ركعت نماز همین معناست كه تو بدانی خدا هر چه میخواهد می كند، نه هر چه تو بخواهی بكند . یفعل الله ما یشاء ، این را بدان . و یحكم ما یرید، نه اینكه یفعل الله ما تشاء، نه ، و یحكم ما ترید، هر چه تو بخواهی خدا انجام بدهد ، هر چه تو اراده بکنی خدا به آن حكم بكند ، نه اینطور نیست . این را بدانید. بنده خدا باشید. بندگی معنایش همین است كه انسان صد درصد در اختیار ذات مقدس پروردگار باشد و از خودش اظهار نظری نكند . ما آخرین مرحله كاری كه ما باید بكنیم ، بندگیست . یعنی ماها مراحل كمالات را طی می كنیم . باید خودمان را برسانیم به مرحله بندگی . وقتی رسیدیم به مرحله بندگی به مرحله نهایی رسیده ایم . دیگر به كمال رسیده ایم . اگر رسیدیم به آنجا و بنده شدیم ، خدا ما را خلیفة الله می كند اما ما نباید این توقع را داشته باشیم . یعنی مثل یك نوكر حسابی ، نوكر واقعی باشیم. بندگی از همان بردگی بوجود می آید. یعنی برده ، العبد و ما كان فی یده كان لمولاه . عبد و آنچه در دستش هست ، همه اش مال مولایش است ، اختیارش هم مال مولایش است . یعنی شما باید طوری باشید كه اگر خدای تعالی به شما قدرت داد، داد. نداد، نداد. اگر چشمِ بازی به شما داد، داد. اگر دو تا چشمتان را بست حتی از قبل هم بدتر شدید، سابقها یک خواب خوبی می دیدید، یک مكاشفاتی داشتید، حالا هیچ ندارید، اگر راه را درست آمده باشید و بنده باشید باید هیچ فرقی برای شما نكند. عین یك پاسبانی كه می آورندش یك جا، اسلحه به او بدهند، این می بندد به كمرش . ندهند نمی بندد . بنده خوب، كار خودش را می كند . دیگر من چرا اسلحه ندارم نمی گوید . اسلحه می خواهی چكار كنی ؟ وقتی اسلحه را جائی نیست كه اسلحه لازم داشته باشد، لازم نیست اسلحه داشته باشی، نمی خواهم اسلحه داشته باشی، دیگر چرا اسلحه به من ندادید ندارد. یك پاسبانی كه یك جائی باصطلاح مأمور است یك جائی  برود که اسلحه به او ندهند این اعتراض بکند این معلوم است كه متقلب است ، این اسلحه را می خواهد سوء استفاده بكند . اینطوری هست یا نه ؟ این معلوم است كه متقلب است . این اسلحه را می خواهد یك سوء استفاده ای بكند . و الا به تو چه ! اسلحه داشته باشی یا نداشته باشی، تو مأموری ، تو مأمور حفاظتی . اینجا اسلحه لازم نبود، ندادند. به تو قدرت ندادند، یعنی خدا اقتضاء نكرده . می روی بالای سر مریض هر چی دعا میخوانی می بینی نه، مریض هیچ فرقی نكرد. ناراحت نشو.  نگو ما چه جور بنده خدا هستیم ؟ چه جور ولی خدا هستیم؟ چه جور آدم خوبی هستیم ؟ جواب نگرفتیم ، نه . ائمه اطهار كه تمام ماسوی الله تحت اختیارشان بود، اینطور نبودند كه تو دلت می خواهد. گهی بر طارم اعلی نشیند، گهی تا پشت پای خود نبیند، این نیست . این حرف هم درست نیست . همیشه یك بنده خدا ، بنده خداست . خدا گاهی می خواهد تا طارم اعلی را ببیند . گاهی هم لازم نیست ، پشت پایت را هم نمی بینی . هیچ مسئله ای نیست . اینطور باید باشید. حواستان جمع باشد كه اینطور بنده خدا بشوید. نگویید كه ای آقا ما چه جور بنده خدائیم ؟ دعایمان مستجاب نمی شود ، نفسمان تأثیر ندارد ، دست می كشیم به سر مریض درد سرش ، گاهی هم ممكن است خدا بخواهد بندگیت را تكمیل كند درد سرش فقط بیشتر بشود. بنده باشید. اینها هیچ دلیل بر هیچ چیز نیست . واقعا عجیب است، فلانی تا می آید دعا می خواند خوب می شود . البته گاهی خدا می خواهد بنده ای از بندگانش را به مردم معرفی بكند كه مردم دوستش داشته باشند. در نتیجه كه دوستش دارند مثل او بشوند. چون انسان هر چه را دوست داشته باشد شبیه او می شود ، بخواهد یا نخواهد. یكی از علما بود یك نفر خیلی او را دوستش داشت . آن عالم استاد باصطلاح ، یك تكیه كلام داشت . ما دیدیم كه این شاگرد هم كم كم این تكیه كلامها را، ولو نقص بود، همین تكیه كلام را دارد پیدا می كند . انسان هر چیزی را، هر كسی را دوست داشته باشد شبیه او می شود . شما امام زمان علیه الصلاة و السلام را اگر دوست داشته باشید مثل امام زمان می شوید. یعنی تمام صفات حضرت بقیة الله را در خودتان بوجود می آورید. چون اینطور است خدای تعالی یک عده ای را با همان كارهایی كه مردم دوست دارند، با همین چیزهایی خیلی مختصر، با مریض شفا دادن ، با نمیدانم دست كشیدن و خدمت شما عرض شود طرف به حال آمدن و از همین كارها، یك وقت مردم را متوجه می كند خدای تعالی تا آنها هم مثل او بشوند و به كمال برسند. فقط همین. و این را هم كرامت اسمش را می گذارند به همین دلیل . امامزاده هایی كه در یك جائی واقع شده اند، من دیده ام ، در یك جائی واقع شده اند كه آنها باید مردم به آنها متوجه باشند. در هندوستان یك امامزاده هست اسمش هم تاتار ابن چه ابن چه كه اصلا در امامزاده ها چنین اسمی خیلی كم است . هر شب جمعه دویست نفر دیوانه را یك دفعه شفا می داد. آقا چرا، چرا این امامزاده های مملكت ما یک دیوانه را شفا نمی دهند. علتش این است كه او آنجا برنامه ای دارد ، باید مردم بیایند در خانه اش، بیایند مسلمان بشوند ، اینها اكرام خداست . در یك شهری یك امامزاده ای قرار می دهد . و الاّ از این جهت بگذرد نه آن بنده خدا، آن امامزاده ، آن ولی خدا یک چنین توقعی دارد، نه هم شما باید یك چنین توقعی از او داشته باشید. دلیلی ندارد رفتید سر قبر مرحوم حاج ملاآقاجان، باید حتما حاج ملاآقاجان کلی برایتان كرامت نشان بدهد ، كرامت برایتان بكند تا شما برایتان ثابت بشود كه این ولی خداست . نه . ممكن است كه عكسش هم بشود گاهی . بعضی ها می آیند مشهد ساكن می شوند، یك وقتی من این را در جریانش بودم ، می آیند ساكن مشهد می شوند اول کار اینقدر گرفتاری برایشان پیش می آید، ناراحتیها، گرفتاریها، چه چه . آخر این چه امام رضایی است . آخر ما خیال می كردیم این جا بیاییم نانمان در روغن است مثلا. نه . می خواهند امتحانتان كنند، می خواهند بندگیتان را ثابت بكنند.

 پس بنابراین خلاصه عرایضم امروز این بود كه كوشش بكنید بنده بشوید، این خیلی مهم است ، بنده بشوید و به بندگی برسید و بنده حسابی هیچ چیز از خدا جز خدا را نمی خواهد. مخصوصا اگر از راه محبت جلو آمده باشد. بنده واقعی مثل پیغمبر اكرم است . می آمدند می گفتند آقا آینده چه می شود ؟ چون مردم خیلی دوست دارند كسی از آینده به آنها خبر بدهد. حتی می روند مسیحی پیدا می كنند، می گویند توی تهران یك مسیحی را پیدا كرده اند كه آقا آینده چه می شود ، از مغیبات خبر می دهند، مریدش هم می شوند. می آمدند از پیغمبر اكرم می پرسیدند. پیغمبر اكرم هم می فرمود قل ، خدای تعالی به ایشان فرمود، قل انی لا اعلم الغیب . قل لو کنت اعلم الغیب لاستكثرت من الخیر. اگر من علم غیب می داشتم كار خیر زیاد انجام میدادم مثلا. من هیچ از غیب خبر ندارم . حضرت عیسی دو بار ظاهرا، چون روایت جز یك دفعه بیشتر ندارد ، خلاصه اش این است كه از یك جا عروسی بود رد می شد، گفت فردا شب اینجا عزاداری است . كه نمی خواست بگوید . اینجا اگر می خواست و لازم بود بگوید ، برای اینكه ما امروز نقل كنیم و امام علیه الصلاة و السلام برای ما نقل كند و معنای حسابی بداء را بفهمیم بوده است . فردا شب اینجا عزاداری است . فردا شب اصحاب آمدند دیدند نخیر، عزاداری نیست ، همان عروسی است . چند شب عروسی می گرفتند. آمدند به حضرت عیسی گفتند آقا این چه … حضرت عیسی گفت یک خبری شده . برویم ببینیم چه شده ؟ آمدند دیدند كه بله ، تشك عروس را عقب زدند دیدند یك افعی زیر رختخواب عروس حلقه زده و حضرت عیسی گفت این بنا بود ایشان را بگزد و ایشان را بكشد . و وقتی كه عروس كشته بشود خیلی عزاست . آنوقت چكار كردی خانم كه این مار نیامد این كار را بكند ؟ گفت مثلا صدقه دادم . الصدقه تدفع البلاء ولو ابرم ابراما. خیلی عجیب است . ولو قطعی شده باشد از جانب پروردگار، صدقه دفع بلا می كند . اینکه اگر قطعی شده باشد از طرف خدا دیگر نباید عوض بشود، نه اینطور نیست . خدای تعالی همان كنار اینكه تو باید فردا از دنیا بروی ، همین كنار این نوشته مگر اینكه صدقه بدهی . تكوینا نوشته. كه وقتی صدقه دادی ، اینكه فردا باید از دار دنیا بروی … مگر اینكه باز هم مصلحت با این صدقه دادن مصلحت طوری نشود ، اینهم باز هم همان است . اینها را خوب متوجه بشوید چون خیلی اهمیت دارد. ما عبد الله بشی ء كما عبد ببداء، آنچنان كه بوسیله بداء خدا بندگی می شود بوسیله هیچ چیز آن چنان بندگی نمی شود .

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۱۸ جمادي الاول ۱۴۱۶ – ۲۲ مهر ۱۳۷۴ – مراحل‌ تزكية‌ نفس‌

مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ 18/جمادي الاول/ 1416 22 مهر 1374

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در شب‌ گذشته‌ اهميت‌ مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ چه‌ نقش‌ مهمي‌ دارد اشاره‌ شد. و امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ و اميدوارم‌ پروردگار متعال‌ به‌ همة‌ ما اجر وافي‌ و كامل‌ مرحمت‌ بفرمايد و ما را از ياران‌ و نزدكان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداء قرار بدهد و اميدوارم‌ موفق‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ همة‌ ما را بفرمايد. مهمترين‌ موضوعي‌ كه‌ در اعمال‌ عبادي‌ و در زندگي‌ بشر زندگي‌ سالم‌ بشر وجود دارد اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ متعهد باشد. يكي‌ از شرايط‌ مهم‌ موفقيت‌ به‌ تزكية‌ نفس‌، بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلت‌ است‌ و دوم‌ داشتن‌ استادي‌ كه‌ بتواند راه‌ كمالات‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ بدهد و انسان‌ در مقابل‌ او متعهد باشد. مسئلة‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلت‌ شايد مهمترين‌ مسئله‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ باشد. چون‌ انسان‌ در اين‌ دنيا به‌ منزلة‌ يك‌ فردي‌ است‌ كه‌ در وسط‌ خطر در بياباني‌ به‌ خواب‌ رفته‌ باشد و خطرات‌ به‌ او حمله‌ ور شده‌ باشند و او در وسط‌ خطرات‌ كاملا غافل‌ و بخواب‌ رفته‌ باشد.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد اناس‌ نيام‌. همة‌ مردم‌ خوابند. اذا ماتو ان‌ تبهوا وقتي‌ كه‌ بميرند از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. بعضيها هستند كه‌ طبق‌ روايتي‌ كه‌ از رسول‌ اكرم‌ رسيده‌ است‌ كه‌ فرمود موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا. بميريد قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌. زودتر از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. بعضي‌ در سنين‌ جواني‌، بعضي‌ در سنين‌ پيري‌. بعضي‌ در اوائل‌ سن‌. اوائل‌ تكليف‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. وقتي‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد كه‌ اين‌ را هم‌ ضمنا بدانيد تمام‌ انبياء و اولياء اكثر فعاليتشون‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنند. هر وقت‌ بيدار شد و خطر را احساس‌ كرد فورا به‌ فكر چاره‌ جويي‌ بيافتد. ما در اين‌ دنيا، دنيايي‌ است‌ كه‌ خودمون‌ براي‌ خودمون‌ ساخته‌ايم‌ كه‌ دار بالبلاء حبوسه‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود يك‌ خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ بلا پيچيده‌ شده‌. از همة‌ اطراف‌ خطر متوجهمون‌ هست‌. خطر براي‌ بدنمون‌  عرض‌ نمي‌كنم‌. كه‌ مثلا خطر زلزله‌ باشه‌، خطر سيل‌ باشه‌، خطر امراض‌ مختلف‌ باشه‌. خطر انحراف‌ از صراط‌ مستقيم‌. خطر افتادن‌ در جهنم‌. خطر افتادن‌ در گرفتاريهايي‌ كه‌ از وجود انسان‌ جز ضرر و بيفايده‌ بودن‌ هيچ‌ استفاده‌اي‌ نشود. اين‌ خطرات‌ اهميت‌ دائمي‌ دارند. انسان‌ اگر  مبتلا به‌ هر مرض‌ سختي‌ بشود نهايتش‌ اين‌ است‌ كه‌ مثلا مي‌خواسته‌ پنجاه‌ سال‌ ديگر عمر كند حالا مي‌ميرد. اما اگر خطر روحي‌ بهش‌ متوجه‌ شد. روحش‌ غافل‌ بود و مرد. يا روحش‌ به‌ اصطلاح‌ از صفات‌ حسنه‌ برخوردار نبود. روحش‌ داراي‌ صفات‌ رزيله‌ و حيواني‌ و شيطاني‌ بود و مرد اين‌ براي‌ هميشه‌ در فشاره‌. در اين‌ دنيا در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ و در قيامت‌. در همين‌ دنيا افرادي‌ كه‌ روح‌ سالم‌ دارند، سالم‌ زندگي‌ مي‌كنند. ولو فقير باشند ولو مريض‌ باشند. ولي‌ افرادي‌ كه‌ روح‌ ناسالم‌ دارند در همين‌ دنيا ولو ثروتمند باشند بهترين‌ كاخها و بهترين‌ زندگيها را داشته‌ باشند اما روحشون‌ ناسالمه‌ يعني‌ مرض‌ روحي‌ مثل‌ خوره‌ افتاده‌ در روح‌ اين‌ شخص‌. روحية‌ حرص‌، روحية‌ بخل‌، روحية‌ خيانت‌، روحية‌ حسادت‌ و امثال‌ اينها كه‌ تا هفتاد صفت‌ رذيله‌ را براي‌ روح‌ انسان‌ شمرده‌اند. كه‌ هر يك‌ از اينها در وجود انسان‌ باشد هر چه‌ هم‌ انسان‌ در رفاه‌ باشه‌، ثروتمنداني‌ را ديديم‌، حتي‌ قدرتمنداني‌ را مشاهده‌ كرديم‌ كه‌ اينها مريض‌ روحي‌ بودند. نه‌ قدرت‌ و نه‌ ثروت‌ برايشون‌ هيچ‌ يك‌ ارزشي‌ نداشته‌ و بلكه‌ همان‌ كاخشون‌ مثل‌ يك‌ جهنمي‌ بوده‌ كه‌ آنها درش‌ زندگي‌ مي‌كنند. روح‌ انسان‌ در همين‌ دنيا اگر سالم‌ بود، سالم‌ زندگي‌ ميكند. گاهي‌، يك‌ وقتي‌ من‌ در بيابانهاي‌ اطراف‌ مشهد به‌ مناسبتي‌ قدم‌ مي‌زدم‌. يك‌ چوپاني‌ را ديدم‌. اين‌ روح‌ سالمي‌ داشت‌. يك‌ غذاي‌ خيلي‌ معمولي‌، يك‌ نان‌ بيات‌ معمولي‌ با يك‌ مقدار مشهديها ميگويند تعبير شما اين‌ است‌ ماست‌ مثلا چكيده‌. يك‌ مقدار ماست‌، مشهديها ميگويند دراق‌، يك‌ آقايي‌ اينجا گفتش‌، من‌ نمي‌خواستم‌ بگم‌. اين‌ را ميخورد، يك‌ مقداري‌ هم‌ آب‌ رويش‌ مي‌خورد. يك‌ مثلا آروغي‌ ميزد. راحت‌ روي‌ سنگها مي‌خوابيد و يك‌ روحية‌ پر نشاط‌، پر تحرك‌، ولي‌ در مقابل‌ يك‌ شخصي‌ را من‌ ديدم‌. وارد منزلش‌ شدم‌. من‌ را بعنوان‌ مهمان‌ دعوت‌ كرده‌ بود. من‌ يك‌ مقدار زودتر از معمول‌ بخاطر اينكه‌ در تهران‌ بود، من‌ وسيله‌ را نمي‌دونستم‌، من‌ زودتر رسيدم‌. مدتي‌ كه‌ پشت‌ در خانه‌ ما را معطل‌ كرد تا وضع‌ را مناسب‌ پذيرائي‌ ما قرار بده‌. حالا چه‌ وضعي‌ داشت‌ بماند. وقتي‌ كه‌ ما وارد شديم‌ يك‌ مقدار صداي‌ نزاع‌ توي‌ خونه‌ بود. كه‌ معلوم‌ بود نزاعي‌ هست‌. بهرحال‌ آرام‌ شده‌ بود با ورود ما. ولي‌ نشست‌، يك‌ مرد محترم‌، يك‌ فرد با قدرت‌، با ثروت‌. خدا ميدونه‌ مثل‌ بچه‌، مثل‌ زن‌ بچه‌ مرده‌ اشك‌ مي‌ريخت‌ كه‌ اين‌ چه‌ زندگيست‌؟ بيائيد ببينيد اين‌ اطاق‌ دخترمه‌، اطاق‌ خواب‌ دخترمه‌. ببينيد چه‌ كرده‌؟ اين‌ اطاق‌ مثلا پسرمه‌، چقدر انحراف‌ داره‌. و مطالبي‌ كه‌ من‌ خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ آنچنان‌ دلم‌ به‌ حالش‌ سوخت‌ كه‌ گفتم‌ خدايا اين‌ ثروت‌، اين‌ قدرت‌. قدرت‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ مملكتي‌ در زمان‌ طاغوت‌ بود. با اين‌ قدرت‌ اينطور خجالت‌ نمي‌كشه‌ در مقابل‌ من‌ اشك‌ مي‌ريزه‌ و من‌ را محرم‌ رازش‌ تصور كرده‌. خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ روي‌ اين‌ مسئله‌ سالهاست‌ دقت‌ كردم‌. اگر روح‌ انسان‌ سالم‌ بود، اگر روح‌ انسان‌ پاك‌ بود، اگر انسان‌ يك‌ روحية‌ تزكية‌ شدة‌ مهذبي‌ داشته‌ باشه‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ ناراحتي‌ درش‌ پيدا نميشود و آيات‌ قرآن‌ هم‌ در اينجهت‌ فراوان‌ است‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ ما اكثرمون‌ در خواب‌ غفلتيم‌. نمي‌دانيم‌ چه‌ بايد بكنيم‌؟ از كجا وارد بشيم‌ و به‌ كجا ختم‌ بكنيم‌؟ من‌ دوستاني‌ به‌ لطف‌ پروردگار كه‌ يكي‌ از الطافي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ من‌ فرموده‌، دارم‌. شايد حدود مثلا نزديك‌ هزار نفر، اينها وارد مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ شده‌اند. شايد اكثر جمعيت‌ مجلسمون‌ را همانها ترتيب‌ ميدهند. از وقتي‌ كه‌ شروع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ كردند خودشون‌ راحت‌، زنشون‌ راحت‌، فرزندانشون‌ راحت‌ و زندگي‌، اين‌ تعبيراتي‌ است‌، مي‌خواهيد من‌ دهها نوشته‌هايشون‌ را بياورم‌ به‌ شما نشون‌ بدهم‌. يك‌ زندگي‌ بهشتي‌ پيدا كرده‌اند و حال‌ آنكه‌ قبلا زندگيشون‌ جهنمي‌ بوده‌، بعضي‌ هايشون‌. اين‌ از الطاف‌ پروردگار است‌ كه‌ به‌ افرادي‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شوند. خواب‌ غفلت‌ يعني‌ چه‌؟ شما مي‌دونيد كه‌ خداي‌ بزرگ‌ و خداي‌ متعال‌ فرموده‌ است‌ كه‌ بعضي‌ها هستند در اثر خواب‌، شما يك‌ نفر اگر ديديد خوابيده‌، خوابش‌ بيشتر از دو سه‌ روز طول‌ كشيده‌، خواهي‌ نخواهي‌ بخاطر نداشتن‌ تغذيه‌ اين‌ مي‌ميره‌. فرق‌ مرده‌ و خواب‌ در اينه‌ كه‌ وقتي‌ مرده‌ را هر چي‌ صدا مي‌زنيد بيدار نميشه‌. اما خواب‌ بالاخره‌ بيدار ميشه‌. ممكنه‌ خوابش‌ سنگين‌ باشه‌. ولي‌ يك‌ مقدار فشار بيشتري‌ مي‌خواهد كه‌ او را بيدارش‌ كند. بعضي‌ افراد هستند با مطالعة‌ يك‌ كتاب‌ بيدار مي‌شوند. خوابشون‌ سبكه‌. ما زياد داريم‌. همين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ كه‌ شرح‌ حال‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رحمة‌ الله‌ عليهه‌، شايد متجاوز از هزار نفر را بيدار كرده‌ باشه‌. اين‌ حداقلي‌ است‌ كه‌ من‌ ميگم‌. از نامه‌هايشون‌ استفاده‌ ميكنم‌. گاهي‌ شرح‌ حالات‌ اولياء خدا را خوندن‌ انسان‌ را بيدار ميكنه‌. گاهي‌ يك‌ جلسة‌ توسل‌ انسان‌ را بيدار ميكنه‌ از خواب‌ غفلت‌. گاهي‌ مردن‌ يك‌ عزيزي‌ از ميان‌ فاميل‌، از ميان‌ اقوام‌، انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميكنه‌. كفي‌ بالموت‌ واعظا. كفايت‌ مي‌كند به‌ مرگ‌ واعظي‌ كه‌ انسان‌ را موعظه‌ كند. و گاهي‌ هم‌ هست‌ كه‌ نه‌، اين‌ چيزها اين‌ آقا را بيدار نميكنه‌. نه‌ ماه‌ رمضان‌، نه‌ عاشورا، نه‌ مطالعة‌ كتاب‌، نه‌ شرح‌ حال‌ اولياء خدا، نه‌ مجالس‌ توسل‌، همة‌ اينها را فكر ميكنه‌ مسخره‌ است‌، بازيست‌، اين‌ شخص‌ را مطمئن‌ باشيد كه‌ مرده‌ است‌. علامت‌ مؤمن‌ علامت‌ كساني‌ كه‌ باصطلاح‌ خوابند، اين‌ است‌ كه‌ يك‌ تكاني‌ بخوره‌ انسان‌. ده‌ شب‌ يا هفت‌ شب‌ يا هشت‌ شب‌ مجلس‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. فاطمه‌ كه‌ بوده‌؟ پدر فاطمه‌ چه‌ گفته‌؟ شوهر فاطمه‌ چه‌ دستور داده‌؟ اينها را بيان‌ مي‌كنند. بعد انسان‌ هيچ‌ تكاني‌ نخوره‌ و همانكه‌ بوده‌ است‌ باشه‌. اين‌ يك‌ خورده‌اي‌ تجديد نظر در زندگيش‌ بكنه‌. چون‌ فكر نكنيد كه‌ ما الحمدلله‌ مسلمانيم‌. گاهي‌ انسان‌ ميشه‌ در شغلش‌ مي‌ميره‌. تمام‌ همتش‌ شغلشه‌ و هيچ‌ كار ديگه‌ هم‌ نمي‌كنه‌. گاهي‌ در عبادت‌ انسان‌ مي‌ميره‌. يك‌ مشت‌ عبادتهايي‌ را براي‌ خودش‌ رديف‌ كرده‌ و همانها را مشغوله‌ و از اين‌ محل‌ تكان‌ نميخوره‌، هيچ‌ رشدي‌ نداره‌. گاهي‌ انسان‌ در علم‌ مي‌ميره‌. يك‌ طبيب‌، يك‌ مهندس‌، يك‌ مجتهد، ميگه‌ كه‌ من‌ داراي‌ علمم‌. ديگه‌ چي‌ مي‌خوام‌؟! و داراي‌ اين‌ دانشم‌. من‌ حاضر نيستم‌ در مقابل‌ ديگران‌ و در مقابل‌ استادي‌ مثلا در تزكية‌ نفس‌ خضوع‌ كنم‌. اينجا مرده‌. و گاهي‌ هم‌ انسان‌ در رسومات‌ مي‌ميره‌. آقا رسمه‌ كه‌ اينطوري‌ باشه‌. رسمه‌ كه‌ آنطوري‌ باشه‌. رسومات‌ اين‌ را مي‌كشه‌. مقهور رسوماته‌. بشر مؤمن‌ آنكه‌ ارزش‌ داره‌ و آنكه‌ در خواب‌ هست‌ و بيدار ميشه‌ و آدمي‌ كه‌ بيداره‌، اين‌ شخص‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ حركت‌ مي‌كنه‌. يا دين‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. درست‌ نيست‌ تحقيق‌ كن‌. درسته‌، حركت‌ كن‌. صراط‌ مستقيم‌. ببينيد در هر نماز غالبا نمازها دو ركعتيه‌، يكي‌ دو تا اگر ما نماز يك‌ ركعتي‌ داشته‌ باشيم‌. در هر نماز دو مرتبه‌ ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. راه‌ راست‌ كدومه‌؟ ميزان‌ راه‌ راست‌ با راه‌ كج‌ كدومه‌؟ خود قرآن‌، خود سورة‌ حمد بيان‌ ميكنه‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌. راه‌ كساني‌ كه‌ به‌ اينها نعمت‌ دادي‌. اينها را از خواب‌ غفلت‌ بيدار نگه‌ داشتي‌. اينها را پاك‌ قرارشون‌ دادي‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. آنهايي‌ را كه‌ پاك‌ و مطهر قرار دادي‌. از تمام‌ رذائل‌ و از تمام‌ رجس‌ و پليديها اينها را حفظ‌ كردي‌. من‌ را در آن‌ راه‌ قرار بده‌. صراط‌ مستقيم‌ از آية‌ قرآن‌. اول‌ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. دوم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. سوم‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. يا صراط‌ عليّ مستقيم‌ و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ پيروي‌ از قرآن‌، پيروي‌ از پيغمبر، پيروي‌ از ائمة‌ اطهار و در واقع‌ بندگي‌ خدا. اين‌ صراط‌ مستقيمه‌. اما اگر شما با يك‌ ماشيني‌ توي‌ راه‌ حركت‌ كردي‌ داري‌ با سرعت‌ مي‌روي‌، يك‌ مختصر فرمان‌ را طرف‌ راست‌ يا طرف‌ چپ‌ بپيچي‌، مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. منحرف‌ ميشي‌. آنقدر هم‌ ظريف‌ فرمان‌ را بگرداني‌ كه‌ آنكه‌ پهلويت‌ نشسته‌ نفهمه‌. نيم‌ ميليمتر. اين‌ را يكسره‌ نگه‌ دار. جاده‌ راسته‌، اما سر يكي‌ دو كيلومتر مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. لذا فرموده‌اند صراط‌ باريكتر از مو، شما اين‌ لغزش‌ مختصر را اطرافيانت‌ نفهميدند. اين‌ انحراف‌ مختصر را اطرافيانت‌ متوجه‌ نشدند. باريكتر از مو و كشنده‌تر از شمشير. اين‌ را در روايات‌ داره‌. بعضي‌ها ميگند اين‌ مبالغه‌ است‌. نه‌ مبالغه‌ نيست‌. شما اگر مي‌تونيد، باريكتر از مو فرمان‌ را بپيچ‌. بالاخره‌ مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. كشنده‌تر از شمشير، چون‌ شمشير يك‌ دفعه‌ كه‌ مي‌زنند يك‌ مقدار از بدن‌ انسان‌ مجروح‌ ميشه‌. اما اگر از سر گردنه‌ پرت‌ بشيد پائين‌، باصطلاح‌ قطعة‌ بزرگت‌ گوشته‌! خورد ميشي‌. مواظب‌ باشيد. توي‌ راه‌ مستقيم‌ دين‌ هم‌ همينه‌. خيلي‌ بايد دقت‌ كرد. بيدار بود.

 علامت‌ آدمهاي‌ بيدار چيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ خودش‌ بيان‌ فرموده‌. ما چرا از خودمون‌ حرف‌ بزنيم‌! كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اگر مي‌خواهيد در راه‌ خدا حركت‌ كنيد اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد جانتون‌ و مالتون‌ را كف‌ دست‌ بگذاريد. از جان‌ گذشته‌ را به‌ كمك‌ احتياج‌ نيست‌. يعني‌ اگر بنا بشه‌ شغلتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. زنتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. فرزندتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. مقامتون‌، قدرتتون‌، ثروتتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. اين‌ معناي‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. آنهايي‌ كه‌ موفق‌ شدند اينطوري‌ بودند. اين‌ معناي‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلته‌.

 دقيانوس‌ آمد به‌ وزرايش‌، شخصيتهاي‌ مملكتيش‌، گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ ادعاي‌ خدائي‌ بكنم‌. شما هم‌ بايد بپذيريد. چون‌ اگر شماها نپذيريد هيچكس‌ نمي‌پذيره‌. ولو شده‌، زبانا، صوري‌ بايد بپذيريد. و الا شما را ميكشم‌. اينها شبانه‌ نشستند دور هم‌ گفتند چيكار كنيم‌؟ با هم‌ متفق‌ شدند كه‌ بايد اين‌ قدرت‌، اين‌ ثروت‌، اين‌ زن‌ و بچه‌، همه‌ چيزمون‌ را ترك‌ كنيم‌ بريم‌ از اينجا بيرون‌. اگر خدا را مي‌خواهيم‌. خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اينها مي‌فرمايد فطن‌، جوانمرداني‌ كه‌، فطية‌ آمنوا بربهم‌. اينها جوانمرداني‌ بودند كه‌ به‌ خداشون‌ ايمان‌ داشتند. آمدند، حركت‌ كردند. بيابانها را پشت‌ سر گذاشتند. وارد يك‌ غاري‌ شدند كهف‌ باصطلاح‌ يعني‌ پناهگاهي‌ شدند و آنجا يك‌ مقدار استراحت‌ كردند. از اينجا تحويل‌ خدا شدند. يعني‌ ديگه‌ حالا خدا حفظشون‌ كرد. تا اينجا با اينها بود، از اينجا حفظشون‌ با خداست‌. تو بخواب‌ من‌ نگهت‌ مي‌دارم‌. خداي‌ مهرباني‌ داريم‌ به‌ خودش‌ قسم‌. يغلبهم‌ ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌ و كلبهم‌ باسطا زرابيعه‌ الوسيع‌. اينها توي‌ غار خوابيدند. خوب‌ اگر روي‌ يك‌ دنده‌ بخوابند خوب‌ مي‌پوسند. از اينور خدا مي‌پيچوندشون‌، از آنور مي‌پيچوندشون‌، براي‌ اينكه‌ آفتاب‌ از يك‌ طرف‌ نسوزانه‌ از يكطرف‌ اينها نسوزند و اينها را سيصد سال‌ نگه‌ داشت‌. و الان‌ هم‌ نگه‌ داشته‌. چون‌ اين‌ صريح‌ قرآنه‌، تا امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بيايد و اينها جزء ياران‌ درجة‌ يك‌ امام‌ زمانند. من‌ در يك‌ مجلسي‌ در مشهد گفتم‌ كه‌ شما لازم‌ نيست‌ مسجد جمكران‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ برويد. كار خوبيست‌، يا مثلا مسجد سهله‌ براي‌ ملاقات‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ برويد. به‌ خودش‌ قسم‌، تو خودت‌ را درست‌ بكن‌ او مي‌آيد به‌ ديدن‌ تو. او مونده‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر اينكه‌ به‌ شماها برسه‌. در دعاي‌ ندبه‌ ميگيد كه‌ خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. خدايا تو امام‌ عصر را براي‌ ما خلق‌ كردي‌ كه‌ ما را پناه‌ بده‌ و ما را نگه‌ بداره‌ از خطرات‌. من‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ افرادي‌ را مي‌بينم‌ كه‌ خدمت‌ حضرت‌ وليعصر رسيدند. به‌ خود من‌ نقل‌ كردند. تو درست‌ باش‌، تو از خواب‌ غفلت‌ بيدار باش‌، تو در راه‌ خدا جهاد كن‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. ببين‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد پيشت‌ يا نه‌؟ انسان‌ بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌. اين‌ قدم‌ اول‌. هر كه‌ بيدار شد دستش‌ را مي‌گيرند. اگر شما بيدار شديد فهميديد توي‌ بيابان‌ پر خطري‌ خوابيديد. چيكار مي‌كنيد؟ باز دو مرتبه‌ مي‌خوابيد يا فورا حركت‌ مي‌كنيد. نمي‌دونيد از كجا به‌ مقصد برسيد؟ از كدام‌ راه‌ برويد تا از خطر نجات‌ پيدا بكنيد. اينجا يا خودتون‌ راه‌ را بلديد يا علي‌. بريد. اگر بلد نيستيد چه‌ مي‌كنيد؟ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ اعتماد بهش‌ داشته‌ باشيد ميگيد آقا من‌ را راهنمائي‌ كن‌ من‌ از اين‌ خطرات‌ نجات‌ پيدا بكنم‌. اينها يك‌ مسائل‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. شما مي‌رويد توي‌ ترمينال‌ ميخواهيد مسافرتي‌ بكنيد، اول‌ بايد مقصدتون‌ را تعيين‌ بكنيد. بعد ببينيد چه‌ وسيله‌اي‌ به‌ آن‌ مقصد ميره‌ و آيا اين‌ وسيله‌ مورد اعتماد هست‌ يا نيست‌؟ و اگر مورد اعتماد بود، مي‌نشينيد توي‌ اين‌ وسيله‌ و بايد راننده‌اي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواد شما را به‌ آن‌ مقصد برسانه‌ مورد اعتماد باشه‌. دنبال‌ هر صوفي‌، هر كوفي‌، هر كسي‌ نرويد. به‌ مجرد اينكه‌ حالي‌ پيدا مي‌كنيد در مجلسش‌، حالا با همة‌ مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ هست‌ و شما طالب‌ حاليد. يكي‌ از بدبختيهاي‌ اين‌ راه‌ اينه‌ كه‌ ما حال‌ پيدا كنيم‌. توي‌ مجالس‌ اهل‌ تصوف‌ غالبا اين‌ مسئله‌ مطرحه‌ كه‌ حال‌ خوشي‌ داشتيم‌. حال‌ مطرح‌ نيست‌. حال‌ باشه‌. بايد انسان‌ داراي‌ حالي‌ باشه‌. اما مي‌دونيد اگر شما حال‌ پيدا نكرديد با خوندن‌ اشعار يا اشعار مثنوي‌ و يك‌ آهنگ‌ خوبي‌، كم‌كم‌ منتهي‌ ميشه‌ به‌ اينكه‌ يك‌ مقدار مواد مخدره‌، مثلا حشيش‌ و بنگ‌ و امثال‌ اينها بكشيد تا حال‌ پيدا بكنيد. هدف‌ حال‌ داشتن‌ نيست‌ آقايون‌. هدفتون‌ و مقصدتون‌ مكاشفه‌ پيدا كردن‌ نيست‌. هدف‌ و مقصدتون‌ خواب‌ خوب‌ ديدن‌ نيست‌. هدف‌ اين‌ است‌ كه‌ شما بندة‌ خدا بشيد. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. نگفته‌ ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا براي‌ اينكه‌ مثلا داراي‌ حالي‌ باشه‌، مثلا داراي‌ مكاشفه‌اي‌ باشه‌، داراي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مشاهده‌اي‌ باشه‌. همة‌ اينها را من‌ بلدم‌. مي‌خواهيد برايتون‌ بنشينم‌، در يك‌ مجلسي‌ من‌ مي‌خواستم‌ يك‌ عده‌ از آقايوني‌ كه‌ اهل‌ مثلا بعضي‌ از مسلكها بودند، باهاشون‌ صحبت‌ كنم‌. يك‌ مقدمه‌اي‌ در موضوع‌ همان‌ مسلك‌ آنها گفتم‌ ديدم‌ كه‌ يكي‌ دولا شد دست‌ مرا گرفت‌ گفت‌ شما خيلي‌ وارديد به‌ مراحل‌ بالا رسيديد. گفتم‌ ولي‌ اينها را من‌ درست‌ نمي‌دانم‌. من‌ نمي‌خوام‌ در مسلكهاي‌ مختلفي‌ كه‌ در تصوف‌ يا در رشته‌هاي‌ ديگه‌ يا مسلكهاي‌ ديگه‌ هست‌ براتون‌ توضيح‌ بدم‌. اما اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ راه‌ راست‌ يكيست‌. صراط‌ مستقيم‌ يكيست‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و لا تتبع‌ السبل‌. راههاي‌ مختلف‌ را پيروي‌ نكنيد. راه‌ دين‌، راه‌ خدا، راه‌ پيغمبر، راه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ و عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را، آن‌ را پيروي‌ بكنيد تا دچار ناراحتي‌ نشيد. البته‌ همه‌ اين‌ ادعا را دارند كه‌ ما راهمون‌، راه‌ دينه‌. ولي‌ بايد جدا تطبيق‌ بكنه‌ با آنچه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌اند. لااقل‌ كليش‌ تطبيق‌ بكنه‌. در جزئيات‌ اگر اجتهاد طرفه‌ كه‌ تطبيق‌ ميكنه‌، كلياتش‌ تطبيق‌ بكنه‌.

 پس‌ كسي‌ از خواب‌ غفلت‌ و حالت‌ يقظه‌ را داره‌ كه‌ جان‌ و مالش‌ را در راه‌ رسيدن‌ به‌ حق‌ حاضر باشه‌ كه‌ تقديم‌ بكنه‌. ازت‌ جان‌ و مال‌ نخواستند. خيلي‌ غصه‌ نخور، خيلي‌ هم‌ متأثر نباش‌. ولي‌ بايد آمادگيش‌ را داشته‌ باشي‌. تا بهت‌ گفتند امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تشريف‌ آورده‌ و ميگه‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌، فورا بگي‌ بعله‌ من‌ حاضرم‌. جانم‌ را ميدم‌ مالم‌ هم‌ كه‌ ارزشي‌ نداره‌. اين‌ منصوره‌. هر جا گير كردي‌ كه‌ جان‌ يا مال‌ يا راه‌؟ و كمالات‌؟ ديگه‌ معلوم‌ باشه‌. معطل‌ نشي‌. توي‌ جاده‌اي‌ انسان‌ داره‌ حركت‌ ميكنه‌. به‌ هر قيمتي‌ هست‌، هر چي‌ هم‌ سنگ‌ ريخته‌ باشند توي‌ جاده‌، پياده‌ ميشه‌ سنگها را عقب‌ ميزنه‌ باز راه‌ خودش‌ را ادامه‌ ميده‌. اين‌ حالت‌ در ابتداي‌ سير و سلوك‌ خيلي‌ لازمه‌. اكثرا متوجه‌ اين‌ معنا نيستند. اگر مي‌خواهيد به‌ كمال‌ برسيد بايد اين‌ حالت‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد، بيدار بيدار. با هوش‌، حواس‌ جمع‌. حالا ميگيد كه‌ ما از اول‌ بيداريم‌. بعله‌، بعضي‌ها بيدارند ولي‌ خوابشون‌ ميبره‌. شما بچه‌اتون‌ را صبح‌ از خواب‌ بيدارش‌ مي‌كنيد كه‌ پاشو نماز بخون‌. اين‌ پا ميشه‌ مي‌نشينه‌. اما تا شما مي‌ريد وضو بگيريد، مي‌خوابه‌. بعد هم‌ كه‌ مي‌آئيد بهش‌ ميگيد من‌ تو را بيدار كردم‌ چرا بيدار نشدي‌؟ ميگه‌ من‌ يادم‌ نيست‌ كه‌ مرا بيدار كردي‌. اينقدر خواب‌ آلوده‌ كه‌ يادش‌ ميره‌ كه‌ بيدارش‌ كردند. ماها اكثرا آنهايي‌ كه‌ بيدار هم‌ مي‌شوند، بعضي‌هايشون‌ خواب‌ آلودند. باز دو مرتبه‌ مي‌خوابند. بايد يك‌ نفر بالاي‌ سرشون‌ باشه‌ كه‌ اينها را نگذاره‌ بخوابند. پدر بالاي‌ سر بچه‌ وايستاده‌ ميگه‌ پاشو. اين‌ پا ميشه‌ مي‌شينه‌. باز ميگه‌ پاشو. باز پا ميشه‌ مي‌ايسته‌. ميگه‌ برو. بره‌ توي‌ دستشوئي‌ وضويش‌ را بگيره‌، باصطلاح‌ بياد شروع‌ به‌ نماز بكنه‌ آنوقت‌ اطمينان‌ پيدا ميكنه‌ كه‌ اين‌ از خواب‌ بيدار شده‌. يك‌ نفر مي‌خواد بالاي‌ سر انسان‌ باشه‌ و انسان‌ هم‌ در تمام‌ اوقات‌ خوابش‌ مي‌بره‌. حتي‌ در مراحل‌ بالا بعضي‌ها هستند مراحلي‌ طي‌ كردند، چشمشون‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ مثلا، به‌ يك‌ جنبه‌هاي‌ دنيايي‌ مي‌افته‌ مي‌بيني‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ تخدير شده‌ باشه‌، خوابش‌ مي‌بره‌. بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد. شايد اگر بخواهيم‌ دقيقا به‌ اصطلاح‌ بررسي‌ كنيم‌، شايد دو ثلث‌ قرآن‌ براي‌ بيدار كردن‌ از خواب‌ غفلت‌ مردمه‌. چون‌ وقتي‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد، به‌ اين‌ حدي‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ ديگه‌ بالاخره‌ راه‌ را پيدا ميكنه‌. حركت‌ ميكنه‌. و موفق‌ هم‌ ميشه‌. و بعد از آن‌ راهنما انسان‌ مي‌خواد. هم‌ قرآن‌ اين‌ را بيان‌ ميكنه‌. هر كس‌ به‌ شما گفت‌ كه‌ ما راهنما نمي‌خواهيم‌ براي‌ موفقيت‌ بر تزكية‌ نفس‌، احمقانه‌ترين‌ حرفي‌ كه‌ شنيديد همينه‌. چون‌ از سابق‌ گفته‌اند كه‌ ملا شدن‌ چه‌ آسان‌، آدم‌ شدن‌ چه‌ مشكل‌. چطور شد ملا شدن‌ كه‌ اولش‌ دبستانه‌ و بعد هم‌ مثلا راهنمائي‌ و دبيرستان‌ و دانشگاه‌، همه‌ جا استاد مي‌خواد. كار مشكلي‌ كه‌ به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ مي‌فرمود آدم‌ شدن‌ محاله‌، تا آن‌ حد جلو رفته‌، اين‌ استاد نمي‌خواد؟! بايد انسان‌ استاد داشته‌ باشه‌. منتهي‌ استاد اين‌ برنامه‌ يك‌ مقداري‌ پر زحمته‌. استاديش‌ پر زحمته‌. به‌ جهت‌ اينه‌ با روح‌ طرف‌ سروكار داره‌. تمام‌ مسائل‌ زندگي‌ در روح‌ انسان‌ اثر مي‌گذاره‌. اثر مثبت‌ و اثر منفي‌. لذا بايد، بعضي‌ از بزرگان‌ گفته‌اند يك‌ استاد بيشتر از ده‌ نفر نميتونه‌ شاگرد داشته‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نمي‌تونه‌ برسه‌. بايد مسلط‌ باشه‌ بر روحيات‌ طرف‌ تا بتونه‌ اين‌ را نجات‌ بده‌. انسان‌ بايد در مقابل‌ استادش‌ تعهد داشته‌ باشه‌. حضرت‌ موسي‌ كه‌ پيغمبريست‌ اولوالعزم‌. وقتي‌ كه‌ مي‌آيد به‌ محضر حضرت‌ خضر، ببينيد خضر ازش‌ تعهد مي‌خواهد. ميگه‌ انك‌ لم‌ تستطيعك‌ معي‌ صبرا. تو نمي‌توني‌، اصلا منفي‌ باهاش‌ برخورد ميكنه‌. تو نمي‌توني‌ بردبار باشي‌ و هر چي‌ من‌ ميگم‌ گوش‌ كني‌ و صبر داشته‌ باشي‌. ميگه‌، حضرت‌ موسي‌ ميگه‌ كه‌ ستجدني‌ انشاء الله‌ صابرا. انشاء الله‌ خواهي‌ ديد كه‌ من‌ صابرم‌. من‌ صبر ميكنم‌. فانطلقا. اينها راه‌ مي‌افتند. توي‌ مسافرت‌ معمولا دو نفر بيشتر مأنوسند، بيشتر مي‌تونند حرف‌ بزنند. روزها راه‌ رفتند، شبها راه‌ رفتند رسيد به‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهم‌. نشسته‌ حضرت‌ خضر داره‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌. حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ الغظمه‌ و شريعت‌ به‌ تمام‌ معنا در دست‌ اوست‌. اين‌ بر خلاف‌ شرع‌ هم‌ به‌ مال‌ مردم‌ تجاوز كرده‌ و هم‌ مهمتر اين‌ جمع‌ غرق‌ مي‌شن‌. لتغرق‌ اهلها به‌ غرق‌ شدن‌ اهل‌ كشتي‌ و سفينه‌ بيشتر توجه‌ داره‌. توي‌ اين‌ كار را چرا مي‌كني‌؟ خود من‌ و تو هم‌ در خطره‌! الم‌ اقل‌ لك‌ انك‌ لم‌ تستطيع‌ و معي‌ صبرا. من‌ نگفتم‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. تو حق‌ حرف‌ زدن‌ نداشتي‌. عجب‌ باشه‌. من‌ فراموش‌ كردم‌. مي‌رسه‌ به‌ يك‌ جواني‌ كه‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ اين‌ جوان‌ مكلف‌ بود  و كافر بود براي‌ توجيح‌ كار حضرت‌ خضر اين‌ جوان‌ را مي‌كشه‌. خوب‌ معلومه‌ دو نفر رفيق‌ يكيشون‌ بزنه‌ يك‌ نفر ديگه‌ را بكشه‌ تقريبا مسؤليت‌ به‌ گردن‌ هر دو مي‌افته‌. حالا بيا فرار كنيم‌. تو راه‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ اقتلت‌ نفس‌ زكيتا بغير نفس‌. تو آخه‌ نفس‌ زكيه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ كاري‌ نكرده‌، بود اين‌ پاك‌ بود از جهت‌ اين‌ كه‌ نه‌ آدمي‌ كشته‌ بود، اصلا محكوم‌ نبود. الم‌ اقل‌ لك‌ انك‌ لن‌ تستطيع‌ و معي‌ صبرا. نگفتم‌ تو نمي‌توني‌ صبر كني‌. به‌ هر حال‌ آمدند. تا اين‌ كه‌ رسيدند به‌ يك‌ دهي‌، قريه‌اي‌. استطعمااينها طلب‌ غذا كردند. اون‌ وقتها رستوران‌ و چلوكبابي‌ و اينها نبوده‌. مردم‌ بايد به‌ واردين‌ يك‌ چيزي‌ بدن‌. اينها يك‌ مردماني‌ بودند كه‌ به‌ هيچ‌ كدامشون‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ ندادند. آمدند از اين‌ ده‌ بيان‌ بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌ مي‌خواد بيافته‌. حضرت‌ خضر فرمود كه‌ دستهات‌ را بالا بزنه‌، به‌ تعبير من‌، من‌ مي‌شم‌ بنا و عمله‌ و كارگر. اين‌ ديوار را درست‌ كنيم‌. بسيار خوب‌. فقط‌ يك‌ جمله‌ آخر جريان‌ گفت‌، ديوار را درست‌ كردند. گفت‌ كه‌، اين‌ ديوار را شما درست‌ كرديد مزد مي‌خواستيد از اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ به‌ ما ندادند بگيريد. گفت‌ ديگه‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. اين‌ جدايي‌، اين‌ فضوليهاي‌ تو جدايي‌ بين‌ من‌ و توست‌.

 اينجا من‌ يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ بگم‌. نمي‌گم‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ استادش‌ بايد اين‌ طور تحت‌ فرمان‌ باشه‌ كه‌ اگر خلاف‌ شرع‌ هم‌ كرد او اطاعت‌ كنه‌. چون‌ قوانين‌ دين‌ در دست‌ ما هست‌. ولي‌ همانطوري‌ كه‌ شما وقتي‌ مريض‌ مي‌شيد. مريض‌ مي‌شه‌ انسان‌ خداي‌ نكرده‌ عمل‌ جراحي‌ داره‌. چكار مي‌كنه‌؟ مي‌ره‌ پيش‌ يك‌ طبيب‌ مورد اعتماد يك‌ چيزي‌ هم‌ طبيب‌ مي‌ياره‌ مي‌گه‌ امضاء كن‌ اگر مردي‌ هم‌ به‌ گردن‌ خودت‌. تو من‌ را بيهوش‌ كردي‌، تو چاقو دستته‌. به‌ گردن‌ من‌. باشه‌ چشم‌، امضاء مي‌كنيد. و او شروع‌ مي‌كنه‌. يك‌ همچي‌ حالتي‌ در مقابل‌ طبيب‌ روحي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. و اين‌ حالت‌ را خدا در قرآن‌ بيان‌ كرده‌. يعني‌ به‌ همان‌ شدتش‌ را خدا در قرآن‌ بيان‌ كرده‌. وقتي‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌رسه‌ خدمت‌ حضرت‌ خضر مي‌گه‌: هل‌ اطبعك‌ ان‌ تعلمني‌ مما المت‌ اشتي‌. آيا من‌ از تو پيروي‌ بكنم‌ تا از اونچه‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ در رشد و كمالات‌ و ترقي‌ روحي‌ تا من‌ موفق‌ بشم‌. براي‌ رشدش‌ انسان‌ بايد اين‌ كارها را بكنه‌. نه‌ اين‌ كه‌ براي‌ رشدش‌ انسان‌ اين‌ كارها را بكنه‌. هر كاري‌ انسان‌ مي‌خواد بكنه‌ بايد انسان‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ داشته‌ باشه‌. يك‌ راننده‌ آقا، يك‌ رانندة‌ اتوبوس‌ ، انسان‌ وقتي‌ كه‌ سوار ماشينش‌، اتوبوسش‌ مي‌شه‌ چكار مي‌كنه‌. تحت‌ تبعيت‌ ايشانه‌. در قهوه‌ خانه‌اي‌ يا رستوراني‌ كه‌، از وضع‌ رستوران‌ پيداست‌ كه‌ غذاي‌ خوب‌ نداره‌، پياده‌ ات‌ مي‌كنه‌ مي‌گي‌ چشم‌. متأسفانه‌، متأسفانه‌ كه‌ واقعا اميدواريم‌ اين‌ جهات‌ مختلف‌ ما هم‌ يك‌ روزي‌ اسلامي‌ بشه‌. راننده‌هامون‌، اتوبوسرانيهامون‌ اينها هم‌ اسلامي‌، اين‌ قدر تبعيت‌ از يك‌ راننده‌. چطور شد از يك‌ راننده‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ مقصد اين‌ قدر طبعيت‌ مي‌كني‌. اين‌ يك‌ مسئلة‌ طبيعي‌ است‌ اون‌ وقت‌ حاضر نيستي‌ در مقابل‌ يك‌ مجتهد در مقابل‌ يك‌ عالم‌ يك‌ مرجع‌ تقليد يك‌ فردي‌ كه‌ تخصص‌ در رشتة‌ دين‌ داره‌ حرفش‌ را گوش‌ بكني‌ و پيروي‌ بكني‌. من‌ همين‌ عصري‌ قبل‌ از جلسه‌ به‌ يك‌ نفر مي‌گفتم‌ كه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ استاد من‌. وقتي‌ كه‌ من‌ را ديد گفت‌ كه‌ بايد خيال‌ كني‌ و اين‌ اعتقادت‌ باشه‌ كه‌ من‌ هميشه‌ كنار تو هستم‌. چون‌ من‌ عقلم‌ به‌ خدا كه‌ نمي‌رسيد. به‌ احاطة‌ روحي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ كه‌ عقلم‌ نمي‌رسيد. اما ايشان‌ را ديده‌ بودم‌ گفت‌ كه‌ بايد فكر كني‌ كه‌ من‌ كنارت‌ ايستادم‌. و واقعا همين‌ موضوع‌ براي‌ من‌ حالا يك‌ مسائلي‌ هم‌ پيش‌ آمد كه‌ من‌ يقين‌ كردم‌. من‌ را كنترل‌ مي‌كرد. بايد هم‌ اينطور باشه‌. تعهد داريد. متعهد مي‌شه‌ انسان‌ در مقابل‌ يك‌ استادي‌ كه‌ يعني‌ نه‌ فكر كنيد استاد تزكية‌ نفس‌، نه‌. هر استادي‌ هر كسي‌ كه‌ كه‌ مي‌خواد برنامه‌اي‌ براتون‌ انجام‌ بده‌ شما متعهد مي‌شيد كه‌ طبعيت‌ كنيد. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. اين‌ مسئلة‌ دوم‌ كه‌ بعد از اين‌ كه‌ انسان‌ يعني‌ اين‌ را بدونيد همه‌ مي‌خوان‌ خوب‌ باشن‌. همه‌ مي‌خوان‌ بندة‌ خدا باشن‌. ولي‌ چون‌ تعهد ندارند بندة‌ خدا نمي‌شن‌. اما اگر تعهد داشتند كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و اوفوا بالعهد. ان‌ العهد كان‌ مسؤلا. اگر انسان‌ متعهد بود و وفاي‌ به‌ عهد كرد حتما موفق‌ مي‌شه‌. بعد از اين‌  مرحله‌ كه‌ انسان‌ يك‌ استاد خوبي‌ پيدا بكنه‌ و متهد باشه‌ در مقابلش‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا شروع‌ مي‌شه‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ كساني‌ كه‌ مي‌گن‌ پروردگار ما خداست‌. بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌. به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كردن‌ تاب‌ و آمن‌ و عمل‌ صالحا. تاب‌ به‌ معناي‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. حركت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. اين‌ مرحلة‌ توبه‌ بعضي‌ فكر مي‌كنند توبه‌ يعني‌ از گناهان‌ ما بايد توبه‌ بكنيم‌. نه‌ هر كسي‌ بايد توبه‌ بكنه‌. توبة‌ از گناهان‌ هست‌ منتهي‌ اوني‌ كه‌ گناهان‌ را جبران‌ مي‌كنه‌ استغفاره‌. طلب‌ بخششه‌. ما مي‌گيم‌ استغفرالله‌. طلب‌ بخشش‌ مي‌كنيم‌ از خدا بعد مي‌گيم‌ اتوب‌ الي‌ الله‌ يا و اتوب‌ عليه‌.

 اتوب‌ عليه‌ يعني‌ يك‌ راهي‌ را ما اشتباه‌ رفتيم‌ از اين‌ راه‌ بر مي‌گرديم‌ و بعد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ مي‌كنيم‌. تاب‌ و آمن‌ ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ الستقاموا. بله‌. قالوا ربنا الله‌. بعد هم‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ مراحلي‌ است‌ كه‌ بايد پيمود. بعد هم‌ مرحلة‌ استقامته‌ كه‌ انسان‌ بايد خودش‌ را محكم‌ كنه‌. آقا در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدابايد تو از هيچي‌ نترسي‌. اگر از چيزي‌ ترسيدي‌ همان‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ تو نري‌ جلو. نري‌ جلو. از يك‌ آقايي‌، يك‌ خانمي‌، هر دوش‌ را داشتيم‌ كه‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ شبها نماز شب‌ بخوام‌ بخونم‌، شما گفتيد نماز شب‌ بخون‌ مي‌ترسم‌ از خواب‌ پاشدم‌ تو تاريكي‌ برم‌ وضو بگيرم‌. ترسه‌ ديگه‌. اعتماد به‌ غير خدا نداشته‌ باشيد. نبايد كوچكترين‌ سستي‌ در خودت‌  راه‌ بدي‌. قاطعيت‌ داشته‌ باش‌. خدا رحمت‌ كنه‌ حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ را، من‌ در قم‌ كه‌ بودم‌ در سال‌ مثلا سي‌ و هفت‌، حدود سال‌ سي‌ و هفت‌ بود در، شايد هم‌ زودتر ايشان‌ باهاشون‌ خصوصي‌ من‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ اونجا مي‌گفتند فساد اين‌ مملكت‌ زير سر اين‌ شاه‌ خبيثه‌، اين‌ بايد بره‌. تا روز آخر هم‌ گفتند بايد بره‌ و بيرونش‌ هم‌ كردند. آدم‌ وقتي‌ كه‌ قاطعيت‌ داشته‌ باشه‌ و استقامت‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ داره‌. ترس‌ نداشته‌ باش‌. وحشتي‌ از چيزي‌ نداشته‌ باش‌. تو تصميم‌ گرفتي‌ يك‌ كاري‌ بكني‌، بكن‌. كار خوب‌ را بكن‌ ديگه‌ سستي‌ از خودت‌ نشون‌ نده‌. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم‌ العلي‌ كنتم‌ المؤمنين‌. عجيب‌ اين‌ آية‌ شريفه‌، سستي‌ به‌ خودت‌ راه‌ نده‌. حزني‌ به‌ خودت‌ راه‌ نده‌ كه‌ من‌ آيا موفق‌ مي‌شم‌ يا نه‌، فلاني‌ دو تا فحش‌ داد. فلاني‌ با من‌ دشمن‌ ممكنه‌ بياد سر راه‌ من‌ را بگيره‌. نه‌. ولا تهنوا هم‌ سستي‌، ضعف‌ نداشته‌ باش‌. و لا تحزنوا محزون‌ نباش‌. انتم‌ العلوم‌. شما موفقيد، شما پيش‌ مي‌ريد اگر ايمان‌ به‌ هدفتون‌ داشته‌ باشيد. خدا رحمت‌ كنه‌ يك‌ ضعفي‌ من‌ از خودم‌ در مقابل‌ استادم‌ از خودم‌ نشون‌ داده‌ بودم‌ ايشان‌ يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ تو برو بهايي‌ بشو. چي‌ مي‌گي‌ حاجاقا؟ گفت‌ بله‌. اگر اسلام‌ حقه‌ چرا سستي‌ مي‌كني‌؟ آخر بده‌ كه‌ انسان‌ هيچي‌ نباشه‌. آقا تويي‌، چكاره‌اي‌؟ خوب‌ مسلماني‌، مسلمان‌ باش‌. يهوديي‌، يهودي‌ باش‌. مي‌گفت‌ من‌ از يهوديهاي‌ پاربرجا بيشتر خوشم‌ مي‌ياد از مسلمانهاي‌. روايات‌ هم‌ در اين‌ زمينه‌ هست‌. قرص‌ باشيد در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد. حق‌ را اول‌ تشخيص‌ بديد بعد پشتش‌ را بگيريد پيش‌ بريد. قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. آقا اين‌ قاطعيت‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌ تو زندگي‌ انسان‌. بعضي‌ افراد هستند هر روز يك‌ شغلي‌ را عوض‌ مي‌كنند. قاطعيت‌ ندارند. شغل‌ مشغول‌ مي‌شن‌ فكر كردن‌ اين‌ شغل‌ خوبيه‌ مشغول‌ مي‌شن‌ بعد باز بعدش‌ فكر مي‌كنند مي‌بينند نه‌ اين‌ شغل‌ خوبي‌ نيست‌. روايت‌ داره‌ كه‌ فرق‌ آدم‌ عاقل‌ با احمق‌ اينه‌. آدم‌ عاقل‌ اول‌ فكر مي‌كنه‌، تصميم‌ مي‌گيره‌، بعد كارش‌ را شروع‌ مي‌كنه‌ تا آخر هم‌ ادامه‌ مي‌ده‌. آدم‌  احمق‌ هم‌ اينه‌ كه‌ كار را اول‌ مي‌كنه‌ بعد فكر مي‌كنه‌. بعد پشيمان‌ مي‌شه‌. يك‌ روايت‌ ديگه‌ داره‌ كه‌ المؤمن‌ لا يصي‌ و لا يتأضر، مؤمن‌ نه‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و نه‌ هم‌ عذر خواهي‌ مي‌كنه‌. و اما منافق‌ يصي‌ و يتعذر هي‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و هي‌ مي‌گه‌ آقا ببخشيد، خدايا ببخش‌. صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌. دو دفعه‌ اگر توبه‌ بكشنيد قرآن‌ مي‌گه‌ نا باز آي‌. به‌ اصطلاح‌. توبه‌ را قبول‌ نمي‌كنه‌. اون‌ استغفاره‌ كه‌ روزي‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ بايد پيغمبر اكرم‌ هم‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ خودش‌ استغفار مي‌كرد. توبه‌ مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ شما يك‌ راهي‌ را اشتباه‌ رفتي‌ باز آمديد، باز برگشتيد باز آمديد باز همان‌ راه‌ را اشتباه‌، باز، هي‌ بريد و بياييد خوب‌ مگر مسخره‌ است‌. توبه‌ نبايد شكسته‌ بشه‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ و توبة‌ نسوها.

 همة‌ مفسيرين‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ كه‌ منظور از نسوه‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ اين‌ كار بدي‌ كه‌ داشتي‌ ديگه‌ برنگردي‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌ بايد انجام‌ بشه‌. ان‌ الذين‌ آمنوا ثم‌ كفروا، ثم‌ آمنوا، ثم‌ الزدادوا كفر شايد من‌ يك‌ دفعه‌اش‌ را زيادي‌ گفتم‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ مي‌يارن‌ بعد كافر مي‌شن‌، بعد بعد ايمان‌ مي‌يارن‌ بعد باز كافر مي‌شن‌ ديگه‌ خداي‌ تعالي‌ ازشون‌ قبول‌ نمي‌كنه‌. مگه‌ بازيه‌، يك‌ نفر هي‌ توبه‌ مي‌كرد، حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ گفت‌ سكنتك‌ امك‌. بميري‌ تو با اين‌ توبه‌ ات‌ به‌ تعبير ما، مادرت‌ هم‌ بنشينه‌ هي‌ زار، زار گريه‌ كنه‌. سكنتك‌ امك‌ يعني‌ اين‌ توبه‌ است‌؟ استهزاء مي‌كني‌ خدا را. هر شب‌ جمعه‌ ما مي‌ريم‌ توبه‌ مي‌كنيم‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ و بقية‌ هفته‌ را مشغول‌ گناه‌ و معصيتيم‌. اون‌ دعاي‌ كميلت‌ هم‌ مثل‌ معصيتهاي‌ وسطه‌ هفته‌اته‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. مگر خدا، شما يك‌ پسري‌ داشته‌ باشيد يك‌ كار بدي‌ بكنه‌ بياد بگه‌ آقا ببخشيد. باز بره‌ همانجا همان‌ كار را بكنه‌ باز بياد بگه‌ ببخشيد دفعة‌ سوم‌ مي‌زنيد تو سرش‌. مگه‌ من‌ مسخرة‌ توأم‌. توبة‌ نسوه‌ بايد، توبة‌ نسوه‌ هم‌ شرايطي‌ داره‌ مطابق‌ گناه‌ طرف‌ و معصيت‌ طرف‌ و بعد هم‌ مراحل‌ به‌ اصطلاح‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ بايد هم‌ انسان‌ هم‌ حوصله‌ بكنه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ فرصت‌ ندارم‌ مراحل‌  را دوست‌ داشتم‌ امشب‌ براتون‌ شرح‌ بدم‌. و شما هم‌ پاتون‌ بگذاريد تو مرحلة‌ آخر و از اون‌ بالا بيافتيد. چون‌ اخلاق‌ انسان‌ اينه‌ كه‌ همتون‌ دلتون‌ مي‌خواد همين‌ امشب‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ برسيد مثلا و يك‌ پاي‌ بلند و همتون‌ ادعا مي‌خواييد داشته‌ باشيد كه‌ در مرحلة‌ خلوص‌ هستيد. من‌ چه‌ ناپاكي‌ دارم‌؟ شب‌ برو وقتي‌ كه‌ خوابيدي‌ تو اطاقت‌ تنها، بچه‌ها و خانم‌ هم‌ دور و برت‌ نباشن‌ كه‌ حواست‌ را پرت‌ كنند و خوابت‌ كنند. تنها يك‌ خرده‌اي‌ بنشين‌ ببين‌ چقدر بدي‌. ببين‌ چقدر بدي‌. با فلاني‌ معامله‌ كردي‌ ببين‌ چقدر بدي‌ كردي‌. با فلاني‌ حرف‌ زدي‌ ببين‌ چقدر بدي‌ كردي‌. پشت‌ سر فلاني‌ اون‌ حرفها را زدي‌ چقدر بد بود. چقدر بي‌ وجداني‌ كردي‌. چقدر دروغ‌ گفتي‌. يك‌ خرده‌اي‌ به‌ خودت‌ بيا، اون‌ وقت‌ مي‌فهمي‌ كه‌ نه‌ خيلي‌ بدي‌. ما كه‌ بدي‌ داريم‌. به‌ يك‌ نفر داشتم‌ به‌ يكي‌ از همين‌ رفقا داشتم‌ نصيحت‌ مي‌كردم‌، گفت‌ آقا مگه‌ من‌ كمونيستم‌ اين‌ قدر من‌ را نصحيت‌ مي‌كني‌. بله‌. ولي‌ خوب‌ موفق‌ نشدم‌ البته‌ لازم‌ هم‌ نيست‌ بيان‌ بكنم‌. يك‌ برنامة‌ صحيح‌ تجربه‌ شده‌اي‌ هست‌ بحمد الله‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ منتها همانطوري‌ كه‌ ما به‌ شكممون‌ بيشتر از علممون‌ به‌ خانه‌ مون‌ بيشتر از بهشتمون‌، به‌ آب‌ خوردنمون‌ كه‌ بايد حتما تصفيه‌ شده‌ باشه‌ برنده‌ باشه‌ بيشتر از معنوياتمون‌ اهميت‌ مي‌ديم‌. اين‌ مسئله‌ هم‌ همينطوره‌.

 اهميتي‌ نداره‌. ما را بالاخره‌ مي‌برند به‌ بهشت‌. روز قياتمت‌ پنجاه‌ هزار سال‌ كه‌ طول‌ مي‌كشه‌ مال‌ تزكية‌ نفسيهاست‌. چون‌ جهنميها كه‌ مي‌رن‌ جهنم‌ بهشتيها هم‌ كه‌ مي‌رن‌ اونهايي‌ كه‌ درستند مي‌رن‌. اين‌ معطلي‌ مال‌ اينه‌. اين‌ قدر اذيتت‌ بكنند. آب‌ بدنت‌ را مي‌گيرند. اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ روايت‌ داره‌ها. از امام‌ رسيده‌. چرا تو دنيا فرصت‌ داشتي‌ نرفتي‌ دنبال‌ درست‌ شدن‌. مردي‌ شما خيال‌ مي‌كنيد بعد از مردن‌ همة‌ اين‌ صفات‌ رزيله‌ منتقل‌ مي‌شه‌ به‌ عالم‌ برزخ‌. چند سال‌ تو برزخ‌ خواهيد ماند. تا وقتي‌ كه‌ اذا الشمس‌ كورت‌. و اذا النجوم‌ الكدرت‌. زمين‌ آبش‌ خشك‌ بشه‌ خيلي‌ طول‌ مي‌كشه‌. اين‌ مدت‌ خدايي‌ نكرده‌ اهل‌ عذاب‌ نباشيد. بايد با همين‌ صفات‌ رزيله‌ بموني‌. خانه‌ات‌ را تقسيم‌ مي‌كنند. زنت‌ ديگه‌ مال‌ تو نيست‌. اثاثيه‌ ات‌ را مي‌برند تو هم‌ همينطور نگاه‌ مي‌كني‌ و حسرت‌ مي‌خوري‌. اي‌ بابا اين‌ چيزهايي‌ كه‌ من‌ با اين‌ زحمت‌ و بدتر از همه‌ كنار اين‌ بدن‌ نازنيت‌ كه‌ الان‌ خيلي‌ بهش‌ مي‌رسي‌ و گاهي‌ تو آيينه‌ نگاه‌ مي‌كني‌ چقدر من‌ خوش‌ تيپم‌، اين‌ بدن‌ مي‌پوسه‌، كرم‌ مي‌زنه‌، متعفن‌ مي‌شه‌، تو هم‌ نگاه‌ مي‌كني‌. تو غير از بدني‌. تو هم‌ نگاه‌ مي‌كني‌. حسرت‌ مي‌بري‌ اي‌ كاش‌ من‌ ارتباطي‌ با اين‌ بدن‌ نمي‌داشتم‌. تا روح‌ از بدنم‌ بيرون‌ مي‌آمد. شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌ بگذاريد من‌ فرق‌ بين‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ تزكية‌ نفس‌ شده‌ روحش‌ از بدنش‌ بيرون‌ مي‌ياد با كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نشده‌ روحش‌ از بدنش‌ بيرون‌ مي‌ياد عرض‌ كنم‌. طبق‌ شايد صد تا روايت‌ كه‌ من‌ در اين‌ زمينه‌ بررسي‌ كردم‌ها. حتي‌ آدرسهاش‌ را الان‌ حاضرم‌ بهتون‌ بدم‌. خلاصه‌ و شيره‌ كشيدة‌ صد تا روايت‌ از معصومين‌ را الان‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. آدمي‌ كه‌ پاكه‌ و صفات‌ رزيله‌اش‌ همش‌ درست‌ شده‌. كبر، غرور خودخواهي‌ نمي‌دونم‌ محبت‌ دنيا اينها همه‌ را گذاشته‌ كنار. پاك‌، تزكية‌ نفس‌ شده‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ميره‌، مي‌خواد بميره‌. عرض‌ كردم‌ صد تا روايت‌ نمي‌تونيد منكر بشيد بلكه‌ آيات‌ قرآن‌ هم‌ بهش‌ اشاره‌ داره‌.

 يك‌ ملكي‌ مي‌ياد دم‌ در مي‌ايسته‌ بهش‌ مي‌گه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ پيغام‌ بهت‌ فرستاده‌، سلام‌ هم‌ بهت‌ رسونده‌ گفته‌ كه‌ اگر بخواي‌ تا آخر دنيا تو اين‌ دنيا بموني‌ مي‌توني‌ و اگر هم‌ مي‌خواي‌ اين‌ اشاره‌ مي‌كنه‌ به‌ نعمتهاي‌ اخروي‌. اينها مال‌ توست‌ بيا اونجا. اختيار با توست‌. ايني‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روايتي‌ هست‌ سني‌ و شيعه‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ خدا مي‌فرمايد ما ترددت‌ في‌ شي‌ ان‌ فاعله‌ كالتردد في‌ قبض‌ روح‌ ابي‌ المؤمن‌ في‌ يكشف‌ الموت‌. من‌ هيچ‌ وقت‌ مردد در كاري‌ نمي‌شم‌ قاطعيت‌ دارم‌. فقط‌ يك‌ جا قاطعيتم‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعيف‌ مي‌شه‌ به‌ اصطلاح‌ و اون‌ در وقتي‌ است‌ كه‌ بنده‌ام‌ را مي‌خوام‌ ببرم‌ پيش‌ خودم‌ و او كراهت‌ داره‌ بميره‌ يكره‌ الموت‌. اين‌ كراهت‌ داره‌ نمي‌خواد بميره‌. اينجا حالا مثل‌، بلاتشبيه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ نمي‌دونه‌ چكار بكنه‌ اينجوري‌ مي‌شه‌. تردد معناش‌ اينه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. اختيار، خدا پيام‌ مي‌فرسته‌ اختيار صد در صد با تو. انتخاب‌ كن‌. اون‌ چشمش‌ مي‌افته‌ به‌ اون‌ نعمتها، به‌ خدا قسم‌ اگر اينها را ما باور كنيم‌ الانم‌ ما مي‌تونيم‌ تصميم‌ بگيريم‌ ائمة‌ اطهار نشستن‌ توي‌ يك‌ باغي‌. شما اگر توي‌ خواب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ببينيد تا چند روز خوشحالي‌. نشستن‌ مي‌گن‌ اونجا تو بايد بري‌. ملائكه‌، ارواح‌ آباء و اجدادتون‌ اينها همه‌ هستند ديگه‌. اينها همه‌ هستند. اين‌ طرف‌ كيه‌، يك‌ دوتا زن‌ نق‌ نقوي‌ آدم‌ ونمي‌دونم‌ خدمت‌ شما بچة‌ بد اخلاق‌ مزاحم‌ اينطرف‌ نشسته‌اند. مردد مي‌شه‌ فورا ملك‌ يك‌ گلي‌ به‌ انسان‌ مي‌ده‌ مي‌گه‌ بو كن‌. بو مي‌كنه‌ مي‌گه‌ زود من‌ را ببر. زود باش‌ معطلم‌ نكن‌. كه‌ از امام‌ سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ اين‌ گل‌ چيه‌ اسمش‌؟ اين‌ ريحان‌ اسمش‌ چيه‌؟ اين‌ چيز معطر. امام‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ منسيه‌ است‌. فراموش‌ مي‌كنه‌ همه‌ چيز را. دنيا را فراموش‌ مي‌كنه‌. و اما آدمي‌ كه‌ وابستگي‌ به‌ حتي‌ لواندني‌ يك‌ دانشمند فرانسويه‌ يك‌ كتابي‌ نوشته‌ به‌ نام‌ عالم‌ پس‌ از مرگ‌ و اين‌ ترجمه‌ شده‌ او مي‌نويسه‌. مي‌گه‌ كساني‌ كه‌ دلبستگي‌ به‌ دنيا دارن‌ تزكيه‌ نشدن‌ اينها مگر به‌ اين‌ آسونها مي‌تونن‌ خودشون‌ را بكنند. مي‌ياد مي‌گيره‌ مي‌كشه‌ اون‌ هم‌ داد مي‌زنه‌. شما فكر نكنيد كه‌ حالا ممكنه‌ فلاني‌ زود مرد ما هم‌ با چشم‌ نظر خودمون‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ مردنها بده‌، اگر يك‌ كسي‌ را جلوي‌ ماشين‌ بره‌ مي‌گيم‌ بد مرد. اما شش‌ ماه‌ سرطان‌ داشته‌ باشه‌ تو بستر بميره‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ خوب‌ مرد. نه‌ اين‌ بد مرده‌، او خوب‌ مرده‌. اصلا بد مردن‌ و خوب‌ مردن‌ اينها نيست‌. اون‌ ارتباط‌ روحي‌ كه‌ ملائكه‌ با انسان‌ برقرار مي‌كنند. مي‌يان‌ مي‌كشن‌. واقعا انسان‌ دچار بدبختي‌ مي‌شه‌. رواياتي‌ داره‌ كه‌ نمي‌خوام‌ امشب‌ متأثرتون‌ بكنم‌. انشاء الله‌ براي‌ شماها لااقل‌ نيست‌ ولي‌ اين‌ را بدونيد تا هفت‌ روز اين‌ دور خانه‌اش‌ مي‌گرده‌. نگاه‌ مي‌كنه‌. مي‌بينه‌ كم‌ كم‌ اينها فراموش‌ مي‌كنند. روز اول‌ يك‌ خرده‌ اينها گريه‌ كردن‌. بعد ديگه‌ رفتن‌ دنبال‌ كارشون‌. يك‌ مردي‌ يك‌ جواني‌ يك‌ روز آمد پيش‌ من‌ گفت‌ پدر ما ديوانه‌ شده‌ شما بياييد ما رفتيم‌ خونه‌اش‌ گفتيم‌ چي‌ شده‌، از رفقاي‌ ما بود. گفت‌ كه‌ من‌ مريض‌ شدم‌ بيهوش‌ اينها خيال‌ مي‌كردند من‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌. ولي‌ مي‌فهميدم‌. دكتر هم‌ بهشون‌ گفته‌ بود ديگه‌ خوب‌ نمي‌شه‌. بالاي‌ سر من‌ دعوا بود سر پولهاي‌ تو صندوق‌. آقا كليد گاوصندوق‌ كجاست‌؟ داد و فرياد. حتي‌ به‌ كتك‌ كاري‌ رسيد. بچه‌ها من‌ خوب‌ شدم‌. گفتم‌ اول‌ اينها را خودم‌ بدم‌ در راه‌ خدا. اينها را لااقل‌ دستشون‌ را كوتاه‌ كنم‌ از اين‌ دعواها و ناراحتيهاي‌ بعد از خودم‌ بعد بميرم‌. اين‌ را پسرم‌ آمده‌ به‌ شما مي‌گه‌ كه‌ اين‌ ديونه‌ شده‌. براي‌ اين‌ كه‌ من‌ دارم‌ فرش‌ را مي‌دم‌، زندگي‌ را دارم‌ پخش‌ مي‌كنم‌. ما فهميديم‌ چطور اين‌ ديوانه‌ شده‌.

 واقعا انسان‌ يك‌ جوري‌، عرض‌ كردم‌ انشاء الله‌ شيعيان‌ عرض‌ كردم‌ اعتقاداتش‌ اگر درست‌ بود خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را در يك‌ اغمايي‌ قرار مي‌ده‌ و در قيامت‌ مشغول‌ تهذيب‌ نفسش‌ مي‌شه‌ چون‌ بدون‌ تهذيب‌ نفس‌ و تزكية‌ نفس‌ كسي‌ وارد بهشت‌ نمي‌تونه‌ بشه‌. يعني‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ يك‌ سر سوزن‌ بخل‌، كينه‌، عداوت‌، حسادت‌، امثال‌ اينها توي‌ وجود انسان‌ باشه‌ از در بهشت‌ محاله‌ راهش‌ بدن‌ ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. البته‌ شيعيان‌ را مي‌برند در بهشت‌ درستشون‌ مي‌كنند. تزكية‌ نفسشون‌ مي‌كنند بعد مي‌برن‌. حالا بحثي‌ داره‌. و اميدواريم‌ خدا انشاء الله‌ شما را از شيعيان‌ خالص‌ و از پاك‌ شدگان‌ در دنيا و از تزكيه‌ شده‌هاي‌ در دنيا قرار بده‌. (الهي‌ آمين‌). يك‌ از راههاي‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ توسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و بخصوص‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. ما در مشهد رسممون‌  اينه‌ يا در ده‌ روزي‌، ده‌ شبي‌ مجلسي‌ باشه‌ شب‌ آخر متوسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ميشيم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ را، ايشان‌ وقتي‌ كه‌ در زنجان‌ زندگي‌ ميكرد وقتي‌ مي‌ديد يك‌ كسي‌ راه‌ نمي‌افته‌، از خواب‌ غفلت‌ بيدار نميشه‌ مجبورش‌ ميكرد برو متوسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بشو. توسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يك‌ كسي‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ رضا داشت‌ اين‌ را براتون‌ بگم‌. و روايت‌ دارد كسي‌ كه‌ حضرت‌ را زيارت‌ كنه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ منها و ما تأخر و لو كان‌ مثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار را خوب‌ معنا ميكنه‌. ميگفت‌ كه‌ در عالم‌ مكاشفة‌ خودم‌ من‌ خودم‌ را مثل‌ يك‌ جواهر و يك‌ نگين‌ پر قيمتي‌ ديدم‌ اما خودم‌ را كثيف‌ كرده‌ بودم‌ يعني‌ اين‌ جواهر را كثيف‌ كرده‌ بودم‌. و حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را هم‌ مثل‌ يك‌ جواهرشناسي‌ در عالم‌ مكاشفه‌ ديده‌ بودم‌. وارد شدم‌. مثل‌ اينكه‌ انسان‌ وارد مغازة‌ مثلا جواهر فروش‌ كه‌ ميشه‌، انگشتر قيمتي‌ داشته‌ باشه‌ ميده‌ بهش‌. اين‌ اول‌ كاري‌ كه‌ آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كردند، مرا تميز كردند. او هم‌ تميز ميكنه‌. آخه‌ چرا چيز به‌ اين‌ پرقيمتي‌ را كثيفش‌ كردي‌. اين‌ روحي‌ كه‌ در شما هست‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. و مشتريش‌ خداست‌. خيلي‌ قيمت‌ داره‌. ما قدرش‌ را نمي‌دونيم‌. مي‌دونيد قيمتش‌ چيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. خدا مشتري‌، اينجور مشتريه‌ كه‌ اين‌ جان‌ شما، روح‌ شما را مي‌خره‌، بهشت‌ را ميده‌. بهشت‌ چند متره‌ آقا؟ زمينهاي‌ تهران‌ خيلي‌ گرانه‌. متريش‌ مثلا دويست‌ تومان‌ اينجورها. چند متره‌؟ و جنة‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. حداقل‌ به‌ اندازة‌ منظومة‌ شمسي‌. يك‌ همچين‌ جائي‌ بهت‌ ميده‌. چقدر پر قيمت‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ تا اين‌ انگشتر را اين‌ جواهر را تميزش‌ كرد، به‌ من‌ گفتش‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ دارم‌ اين‌ جواهر خيلي‌ پر قيمته‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ هم‌ دارم‌. مشتري‌ خوب‌. تميزش‌ كرد. روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ زيارت‌ كنه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را تميز ميشه‌. منتهي‌ تميز از گناه‌ ميشه‌ نه‌ تميز از صفات‌ رذيله‌. بايد خودش‌ صفات‌ رذيله‌اش‌ را از خودش‌ دور كنه‌. و اين‌ صفات‌ رذيله‌ بعد دو مرتبه‌ اين‌ را كثيف‌ ميكنه‌ اين‌ جواهر را. ميگه‌ تميزش‌ كرد به‌ من‌ داد. گفت‌ اين‌ مشتري‌ خوبي‌ داره‌، مشتريش‌ خداست‌ و در مقابل‌ هم‌ بهشت‌ را ميده‌. من‌ گرفتم‌ گفتم‌ فعلا خودم‌ لازمش‌ دارم‌. زن‌ و بچه‌ام‌ را، جواب‌ زن‌ و بچه‌ام‌ را چي‌ بدم‌. باز اين‌ كثيف‌ شد. چند دفعه‌ مخصوصا مثل‌ فيروزه‌ و اينها را چند دفعه‌ بردي‌ كثيفش‌ كردي‌، توي‌ روغن‌ ماليدي‌ ديگه‌ از قيمت‌ انداختي‌. ميگه‌ ثم‌ كان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء السوء ان‌ يكذب‌ بايآت‌ الله‌. عاقبت‌ كساني‌ كه‌ كار بد مي‌كنند اينه‌ كه‌ ديگه‌ ضايع‌ مي‌شوند. ديگه‌ آيات‌ خدا را تكذيب‌ ميكنند. آري‌. روايات‌ عجيبي‌ دربارة‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا كه‌ انشاء الله‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ كه‌ بعضي‌ روايات‌ هزار حج‌ و هزار عمرة‌ مقبوله‌ به‌ انسان‌ عنايت‌ مي‌كنند. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بعيد عن‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. ايني‌ كه‌ مي‌گويند امام‌ غريب‌ براي‌ اين‌ زائر و براي‌ رفت‌ و آمد ماها نيست‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد ميگه‌ حضرت‌ رضا را در عالم‌ خواب‌ ديدم‌ از ايشان‌ پرسيدم‌ كه‌ آقا، يعني‌ ديدم‌ كه‌ بدنشون‌ سوراخ‌ سوراخه‌. گفتم‌ شما را كه‌ با سم‌ كشتند اين‌ جاي‌ تير و اينها چيه‌ در بدنتون‌؟ فرمود اين‌ گنهكاران‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ حرم‌ من‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تيري‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. اين‌ غريب‌ بودن‌ حضرت‌ بخاطر اينه‌ كه‌ هزار فرسخ‌ شايد كيلومترها، هزارها كيلومتر از اوطانشون‌، از ائمه‌، هر يك‌ از امامها را كه‌ تصور كنيد، مي‌بينيد تقريبا كنار هم‌ هستند. ائمة‌ بقيع‌ چهارتاشون‌ كنار هم‌ هستند در زير ساية‌ پيغمبر اكرم‌. كاظمين‌ دو تاشون‌ كنار هم‌ هستند. سامراء دو تاشون‌ پهلوي‌ هم‌ هستند. نجف‌ و كربلا تقريبا فاصله‌اي‌ نداره‌. اما تنها امامي‌ كه‌ دوره‌. آنهم‌ در غربت‌ و آنقدر مهربانه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ امام‌ جواد فرمود به‌ همين‌ جهت‌ پدر من‌ را رضا ناميدند. اباصلت‌ ميگه‌ به‌ من‌ فرمود درها را ببند. من‌ بعضي‌ ميگند چون‌ گفته‌ است‌ غريبم‌ كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ نمي‌آيد. حضرت‌ رضا محبوبيتي‌ در بين‌ سران‌ مملكت‌ و مسئولين‌ اطراف‌ مأمون‌ داشت‌ كه‌ اينها مي‌آمدند. به‌ عيادت‌ حضرت‌ وقتي‌ مي‌شنيدند مريضه‌. طبعا مي‌پرسيدند كه‌ آقا شما چتونه‌؟ حضرت‌ يا مي‌خواست‌ مأمون‌ را مفتضح‌ كنه‌ و يا خلاف‌ واقع‌ بفرمايد. لذا فرمود كسي‌ نيايد. امام‌ مهربان‌. اباصلت‌ ميگه‌ من‌ ايستاده‌ بودم‌، درها را بسته‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ وارد خانه‌ شد. شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفتم‌ آقا شما از كجا وارد شديد؟ فرمود همان‌ كسي‌ كه‌ مرا از مدينه‌ به‌ طوس‌ آورد مي‌تواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواد است‌. امام‌ جواد وارد اطاق‌ شدند. نگاه‌ مي‌كردم‌ ديدم‌ اين‌ پدر و پسر يكديگر را در بغل‌ گرفته‌اند و جعلا يبكيان‌ حتي‌ غشي‌ عليهما. يك‌ وقت‌ هم‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ خارج‌ شد. صدا مي‌زند اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 

 

۱۵ جمادی الاول ۱۴۱۶ – یقظه‌ و بيداری‌ ، عبودیت‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

انسان‌ بايد به‌ وسيلة‌ عبادت‌ و بندگي‌ خدا براي‌ همه‌ چيز كمك‌ بگيرد. بندگي‌ خدا فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وصل‌ به‌ خدا مي‌كنه‌. انسان‌ به‌ مقام‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسانه‌. وقتي‌ انسان‌ وصل‌ به‌ خدا شد وصل‌ به‌ قدرت‌ بي‌ نهايتي‌ شده‌ كه‌ در همه‌ چيز مي‌ياد. در روايت‌ دارد اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ من‌ نياز به‌ كمك‌ دارم‌. از نظر بدني‌ و از نظر ظاهري‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ بشر مثلكم‌. وقتي‌ كار زياد بكنه‌ چهار تا فرزند داره‌ خودش‌ با نداشتن‌ امكانات‌ همة‌ كارها را انجام‌ مي‌دهد. اين‌ كه‌ مي‌گم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ ظاهري‌ مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ اگر نان‌ بخواد انسان‌ صبح‌ زود بره‌ در مغازة‌ نانوايي‌ يكي‌ دو تا نان‌ بگيره‌ و برگرده‌ زحمتش‌ همين‌ باشه‌. اون‌ زمانها مي‌خواسته‌ گندم‌ بخرند، آرد كنند، خمير كنند، منتظر بشن‌ كه‌ اين‌ خمير به‌ اصطلاح‌ ما مشهديها ور بياد. بعد اين‌ را به‌ اصلاح‌ نان‌ كنند، تنور را آتش‌ كنند، نان‌ را به‌ تنور بزنند يك‌ دونه‌ نون‌ در بيارن‌. اين‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ در تمام‌ كارها يك‌ چنين‌ برنامه‌اي‌ بوده‌. يك‌ خانم‌ هيجده‌ ساله‌ اين‌ اواخر عمرشون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ با چهار تا بچه‌ با نداشتن‌ امكانات‌ امروز، همة‌ كارها را هم‌ خودش‌ مي‌كرده‌، طبعا خسته‌ مي‌شه‌. آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌، يك‌ كمكي‌، يك‌ خدمتگزاري‌ براي‌ من‌ منظور كنيد. پيغمبر اكرم‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را به‌ او تعليم‌ فرمود.

 دخترهاي‌ ما باشند يك‌ همچين‌ تقاضايي‌ داشته‌ باشند اگر يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ بهشون‌ بديم‌، شما بهتر مي‌دونيد كه‌ چه‌ برخوردي‌ باهاتون‌ مي‌كنند، فاطمة‌ زهرا گفت‌: چشم‌ يا رسول‌ الله‌. فرمود، بعد از هر نماز اين‌ روايت‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در روايات‌ مختلفي‌ وارد شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ بعد از هر نماز اين‌ تسبيح‌ را مي‌گن‌. و جالب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ فيلمي‌ چندي‌ قبل‌ نشون‌ دادند در پرتغال‌ در اون‌ شهر فاطي‌ نام‌ در اونجا هم‌ فاطمة‌ زهرا بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌ معروفه‌. سي‌ و چهار مرتبه‌ بگو الله‌ اكبر. سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ در بعضي‌ از روايات‌ و در بعضي‌ از روايات‌ سي‌ و سه‌ و مرتبه‌ بگه‌ الحمد الله‌ و سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ يا الحمد الله‌. هر دوش‌ هم‌ جايزه‌ و در بعضي‌ از جاها مخصوصا با همين‌ تقدم‌ ذكر شده‌. بعد از هر نماز مستحب‌، مستحبه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. بعد از هر نماز واجب‌ مستحب‌ است‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. يك‌ وقتي‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ به‌ همين‌ زودي‌ مشرف‌ بشويد به‌ مسجد كوفه‌، مسجد كوفه‌ مقامات‌ زيادي‌ دارد در هر مقام‌ توي‌ مفاتيح‌ اگر نگاه‌ كنيد دو ركعت‌ نماز دارد با بعضي‌ از اعمال‌، ولي‌ بعد از هر نماز كه‌ خونده‌ مي‌شود تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. در مسجد جمكران‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا، و حسن‌ مسلح‌ فرمودند كه‌ كسي‌ كه‌ بعدها به‌ اين‌ مسجد مي‌ياد دو ركعت‌ نماز تهيت‌ بخوند، و بعد هم‌ دو ركعت‌ نماز امام‌ عصر حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را بخواند و بعد از نماز تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگه‌. اونجا يادمه‌ كه‌ سبحان‌ الله‌ قبل‌ از الحمد اللهه‌. و امام‌ فرمود من‌ صل‌ الهما فكانما صل‌ في‌ بيت‌ العتوف‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را توي‌ اين‌ مسجد بخواند مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ يا در داخل‌ كعبه‌ چون‌ بيت‌ بعضيها مسجدالحرام‌ مي‌دونند، بعضيها هم‌ خود كعبه‌ را مي‌دونند. حالا در مسجد الحرام‌ مثل‌ اين‌ كه‌ نماز خونده‌. همه‌ جا اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌.

 خوب‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ بيشتر آدم‌ را خسته‌ مي‌كنه‌ اين‌ چه‌ مربوطه‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ بعد از نماز ذكر گفتي‌؟ السلام‌ عليكم‌ و رحمت‌ الله‌ و بركات‌ و برخاستي‌. گفت‌ كه‌ واقعش‌ اين‌ كه‌ حال‌ نداشتم‌، اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بگيم‌ بعد از هر نماز. اين‌ اقل‌ تعقيبي‌ است‌ كه‌ ما بايد بخوانيم‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نيرو مي‌داد به‌ شماها نبايد نيرو بده‌! مگر پيرو فاطمة‌ زهرا نيستيد؟ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يك‌ بانوي‌ محترمه‌اي‌ كه‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ اگر بخواد در اختيارشه‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ تسبيح‌ نيرو مي‌گيره‌ و ديگه‌ احتياجي‌ به‌ خدمتكار نداره‌. شماها چرا از اين‌ تسبيح‌ استفاده‌ نمي‌كنيد. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بخاطر اين‌ كه‌ معناش‌ را نمي‌فهميد. معروفه‌ اين‌ قضيه‌ آمدند مسيحيها گفتند توي‌ كليساهاي‌ ما اين‌ طور مرتب‌ و به‌ اصطلاح‌ نوساز و با عظمته‌ ولي‌ مساجد شما اين‌ طور شكسته‌ و ترك‌ خورده‌ و اين‌ طوريه‌. ايشان‌ فرمودند الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ در مساجد مي‌گيم‌ اگر برسه‌ تو كليساي‌ شما بگن‌ سقف‌ كليسا مي‌ياد پايين‌. ما خيال‌ مي‌كرديم‌ خوب‌ كار آسوني‌ است‌ خوب‌ بيا يك‌ الله‌ اكبر توي‌ كليسا بگيم‌ ببينيم‌ چطور مي‌شه‌. انسان‌ بايد ايمان‌ داشته‌ باشه‌. توي‌ كه‌ مفاتيح‌ هست‌ها من‌ مرحوم‌ مشد عباس‌ رحمت‌ الله‌ عليه‌ خواصش‌ را ننوشت‌ توي‌ مفاتيح‌. ولي‌ توي‌ دعوي‌ من‌ خواصش‌ را خوندم‌. نوشته‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ كنار كوه‌ وايستاده‌ باشه‌، لازم‌ باشه‌ كه‌ كوه‌ از جاش‌ حركت‌ كنه‌، حركت‌ مي‌كنه‌. از قول‌ امام‌ سندش‌ هم‌ معتبره‌. اگر دوست‌ داشته‌ باشه‌ مي‌خواد يك‌ مسافرتي‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ و سالم‌ بياد و در سراسر اين‌ سفر موفق‌ باشه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ موفق‌ مي‌شه‌. شما باورتون‌ نمي‌ياد، مي‌گيد كه‌ چكار كنيم‌ ديگه‌ بايد باور كنيم‌. تجربه‌ بكنيد ببينيد مي‌شه‌؟ مي‌گيد نه‌ نمي‌شه‌. نمي‌شه‌. چرا؟ كدام‌ يكي‌ درسته‌، آمده‌ با اون‌ ايمان‌ قوي‌ اونهايي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ لازم‌ نيست‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌، واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ كنه‌، تقويت‌ روح‌ لازم‌ نيست‌، اينجا نيازه‌. اين‌ دعاها و اين‌ جريانات‌ را يك‌ كاريش‌ بكنند. هضمش‌ كنند، قابل‌ هضمش‌ كنند براي‌ ما، آمد با اون‌ ايمان‌ قوي‌ در وسط‌ كليسا يك‌ الله‌ اكبر گفت‌،كليسا لرزيد خودش‌ موند زمين‌ سقف‌ آمد پايين‌.

 گفت‌ ديديد، گفتند كه‌ عجب‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ دلم‌ نمي‌خواد قسم‌ بخورم‌ گاهي‌ خدا هم‌ در قرآن‌ لازم‌ دانسته‌ قسم‌ بخوره‌. چون‌ شماها بد باوريد. به‌ خدا قسم‌ اگر كسي‌ با اون‌ ايمان‌ و روح‌ قوي‌ و با اون‌ اراده‌، اراده‌ كنه‌ كه‌ نهر و خورشيد را جابه‌ جا كنه‌ مي‌تونه‌. با يك‌ الله‌ اكبر. تو همين‌ جريان‌ يادم‌ اومد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هفتاد هزار نفر نگاه‌ مي‌كردند خورشيد مي‌چرخيد مي‌خواست‌ بيافته‌ رو سر مردم‌. پيغمبر اكرم‌ آمد دستور داد كه‌ ماه‌ دو نيم‌ بشه‌، ماه‌ دو تا شد. شق‌ القمر آية‌ قرآنه‌. و هر چه‌ انسان‌، انسان‌ بشه‌ اراده‌ كنه‌ اراده‌اش‌ تعلق‌ مي‌گيره‌ چون‌ وصل‌ به‌ خدا مي‌شه‌. و خدا هم‌ هر كاري‌ كه‌ بخواد مي‌كنه‌. اذا اراد الله‌ لشي‌ ان‌ يقول‌ كن‌ فيكون‌. منتهي‌ ما متأسفانه‌ وصل‌ نمي‌شيم‌ به‌ خدا. انس‌ با خدا برامون‌ معقول‌ نيست‌. حوصله‌مون‌ سر مي‌ره‌. شما اگر يك‌ شب‌ تونستيد پنج‌ دقيقه‌ با تمركز با خدا حرف‌ بزنيد معلومه‌ آدم‌ خوبيه‌. پنج‌ دقيقه‌. حوصله‌اش‌ سر نيومد. پنج‌ دقيقه‌ با تمركزها. نه‌ اينكه‌ دعا بخونيد. فارسي‌ همان‌ با زبان‌ خودت‌ بگو خدا مثلا دعا مي‌كنم‌، حرف‌ بزن‌ با خدا، حاجتت‌ را بگو. تمركز هم‌ داشته‌ باشي‌، هيچ‌ جا هم‌ فكرت‌ نره‌ اگر تونستي‌ به‌ اصطلا ح‌ حوصله‌ ات‌ سر نيومد معلومه‌ آدم‌ خوبي‌ هستي‌.

 اگر حوصله‌ات‌ سر اومد هي‌ ساعت‌ را نگاه‌ مي‌كني‌ فلاني‌ گفته‌ پنج‌ دقيقه‌ ما به‌ بعضيها گفتيم‌ پنج‌ دقيقه‌ فلان‌ كار را بكن‌ مي‌گفت‌ اين‌ ساعت‌ اصلا راه‌ نمي‌رفت‌. اين‌ جاش‌ تكان‌ نمي‌خورد، يك‌ دقيقه‌ با يك‌ ساعت‌ مساوي‌ بود. امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ كاري‌ نداره‌ آزمايش‌ كنيد خودتون‌ را. پنج‌ دقيقه‌ با خدا حرف‌ بزنيد حواستون‌ هم‌ جايي‌ نره‌، مي‌گيد كه‌ خوب‌ چي‌ بگم‌ با خدا؟ لازم‌ نيست‌ شما يك‌ چيزي‌ لازمي‌ كه‌ خدا نمي‌دونه‌ بهش‌ بگيد، نه‌ خدا همه‌ چيز را مي‌دونه‌. حضرت‌ موسي‌ تا بهش‌ خداي‌ تعالي‌ گفت‌ كه‌ ما تلك‌ يا موسي‌ چيه‌ دستت‌ گفت‌ هي‌ عصايا ترك‌ ولو احش‌ بها الي‌ غنمي‌. خوب‌ مي‌گه‌ يعني‌ چه‌؟ اينها همش‌ توضيح‌ بود. اين‌ عصاي‌ منه‌. براي‌ گوسفندان‌ برگ‌ از درخت‌ مي‌ريزم‌. گاهي‌ بهش‌ تكيه‌ مي‌دم‌. تمام‌ خصوصيات‌، خدا در قرآن‌ خلاصه‌اش‌ كرده‌. تمام‌ خصوصيات‌ عصا را گفت‌ و حال‌ اين‌ كه‌ شما مي‌دونيد با عصا آدم‌ چكار مي‌كنه‌. در روايت‌ دارد بخاطر اين‌ كه‌ دوستش‌ با محبوبش‌ صحبت‌ كنه‌. من‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ چي‌ بگم‌ با خدا، حوصله‌ام‌ سر مي‌ره‌ نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌، گفتم‌ پنج‌ دقيقه‌ بگو خدا جان‌. خدا جان‌، خدا جان‌. مي‌شه‌ بگي‌ اين‌ ديگه‌، همه‌ را تكرار بكن‌. ببينيد چه‌ حالي‌ پيدا مي‌كنيد. انس‌ با خدا پيدا مي‌كنيد. اين‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ آقايون‌ يك‌ مقدماتي‌ داره‌، مقدماتش‌ تزكية‌ نفسه‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ در را مي‌خواد ببوسه‌، ديوار را مي‌خواد ببوسه‌، همه‌ چيز را مي‌خواد دوست‌ داشته‌ باشه‌، عشق‌ به‌ همه‌ چيز مي‌ورزه‌ و با همه‌ چيز حرف‌ مي‌زنه‌ و همه‌ چيز را هم‌ مظهر و مجراي‌ به‌ اصطلاح‌ پروردگار مي‌دونه‌. همه‌ چيز را. نمي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌؟

 اگر مي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌ اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگو. الله‌ اكبر، آقا يك‌ دفعه‌ الله‌ اكبر گفتن‌ اگر يك‌ دفعه‌ از دهان‌ بياد بيرون‌ سقف‌ كليسا را مي‌ياره‌ بيرون‌. اما اگر از دهن‌ من‌ و شما بياد بيرون‌ پشه‌ جلوي‌ دماغمون‌ نشسته‌ داره‌ نيشش‌ را فرو مي‌كنه‌ پرواز نمي‌كنه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ايشان‌ ازش‌ يك‌ روز پرسيدن‌ اسم‌ اعظم‌ چيه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ شماها فكر مي‌كرديم‌ كه‌ اسم‌ اعظم‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ولو شيطان‌ هم‌ بخونه‌ فورا هر كاري‌ بخواد انجام‌ مي‌شه‌. ايشان‌ فرمود كه‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌، به‌ خدا وصل‌ بشو اينها تعبيرات‌ منه‌، ايشان‌ فقط‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌، كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ من‌ دارم‌ مي‌گم‌ به‌ خدا وصل‌ بشو از اين‌ سيم‌ اين‌ چراغ‌ دلت‌ را وصل‌ به‌ اون‌ مركز نيروي‌ به‌ اصطلاح‌ سراسري‌ بكن‌ ببين‌ چي‌ مي‌شه‌. اگر تو وصل‌ شدي‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و به‌ اون‌ نيروي‌ قوي‌ همه‌ كار انجام‌ مي‌شه‌. منتهي‌ اطيني‌ حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ بندة‌ من‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ تامثل‌ من‌ بشي‌. بشي‌ كن‌ فيكون‌. من‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گم‌ باش‌ هست‌، تو هر وقت‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گي‌ باش‌ هست‌. يعني‌ تو مي‌شي‌، من‌. من‌ مي‌شم‌ تو. من‌ و تو مولا و مولا كيست‌؟ من‌. هر دو يك‌ چيزيم‌. چون‌ هر دو يك‌ روحيم‌ اندر دو بدن‌. دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگا درست‌ مي‌شه‌. بنده‌ يعني‌ با خدا يكي‌ شدن‌. الله‌ اكبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خدا بزرگتر از اون‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. من‌ وصل‌ كنم‌؟ نه‌. پيغمبر اكرم‌ وصل‌ كنه‌؟ حتي‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ما عرفناك‌ حق‌ معرفته‌. چون‌ محاله‌ كه‌ اين‌ محدود نا محدود را صد در صد درك‌ كنه‌. و لذا بگيد الله‌ اكبر. شما ببينيد در نماز چقدر الله‌ اكبر هست‌. از امام‌ سؤال‌ كردن‌ الله‌ اكبر خدا بزرگتر است‌، از چي‌ بزرگتره‌ خدا؟ از كي‌ بزرگتره‌. فرمود من‌ علم‌ وصل‌ خوب‌ دقت‌ كنيد يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. وصل‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بكنيد. نه‌ شما، پيغمران‌ هم‌ نمي‌تونند بكنند. سبحان‌ الله‌ اما يصفون‌. هر كس‌ خدا را وصل‌ كنه‌ خدا بالاتر از اونه‌. خدا پاكتر از اون‌، وسيع‌تر از اونه‌. البته‌ يك‌ عنواني‌ اينجا داره‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيديد كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد بكثرت‌ تعلم‌. زياد چيز ياد گرفتن‌ علم‌ انسان‌ را زياد نمي‌كنه‌.

 رفتيد مدرسه‌ درس‌ خونديد بسيار هم‌ موفق‌ بوديد. من‌ خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ مثلا سالها توي‌ حوضه‌ درس‌ خونديم‌ و چه‌ و چه‌. ولي‌ در واقع‌ سواد نداريم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در صحن‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ يك‌ پيرمردي‌  برخوردم‌ خيلي‌ خوشم‌ اومد از حركاتش‌ از قيافه‌اش‌، گفتم‌ آقا شما اهل‌ كجاييد، گفت‌ اگر اهل‌ بودم‌ كه‌ اين‌ قدر بد نبودم‌. گفتم‌ ببخشيد مال‌ كجا هستيد؟ گفتم‌ شايد نمي‌فهمه‌ معناي‌ اهل‌ بودن‌ را. گفت‌ من‌ مال‌ نيستم‌ گفتم‌ كه‌ شما سواد داريد. گفت‌ سالها رياضت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. ديدم‌ نه‌ اين‌ حرفهاش‌ غير از حرفهاي‌ معموله‌. گفت‌ سواد از سياهي‌ مي‌ياد. سياهي‌ دل‌. هر كلمه‌اي‌ اگر براي‌ خدا نباشه‌ چه‌ من‌ كه‌ درس‌ آخوندي‌ مي‌خونم‌ چه‌ شما كه‌ درس‌ مهندسي‌ مي‌خونيد چه‌ اوني‌ كه‌ درس‌ پزشكي‌ مي‌خونه‌ اگر براي‌ خدا و خدمت‌ به‌ خلق‌  نباشه‌ براي‌ دنيا باشه‌ دل‌ انسان‌ را سياه‌ مي‌كنه‌ و مي‌شه‌ با سواد انسان‌. با سواد، سواد اصلا يعني‌ سياهي‌. شما سواد را بريد ترجمه‌اش‌ را توي‌ كتابها پيدا كنيد، سواد يعني‌ سياهي‌. سياه‌ مي‌شه‌ دل‌ انسان‌. هيچ‌ وقت‌ يك‌ مهندس‌ يا طبيب‌ يا مجتهد كه‌ براي‌ خدا درس‌ نخونده‌ باشد اينها حاضر نيستند كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنند. غرور مي‌گيردشون‌. اوني‌ كه‌ فرمود العلم‌ حجاب‌ الكبر حجاب‌ العظم‌ براي‌ همينه‌. غرور مي‌گيره‌، آخه‌ من‌ بيام‌، من‌ بيام‌ پيش‌ آقاي‌ نعمتي‌ درس‌ تزكية‌ نفس‌ بگيرم‌. خوب‌ يعني‌ چي‌؟

 اين‌ آقا هم‌ سنش‌ از من‌ كمتره‌، هم‌ درسش‌ كمتره‌ هم‌ هم‌ قيافه‌اش‌ من‌ قيافه‌ام‌ بهتره‌ از ايشون‌. اينها، اينها همش‌ حجابه‌. من‌ درسم‌ بهتره‌، هيكلم‌ بهتره‌، پولم‌ بيشتره‌، شخصيت‌ و قدرتم‌ بيشتره‌. اينها همش‌ حجابه‌. ببينيد من‌ نمي‌گم‌ شما بريد جلو، نداشته‌ باشيدها من‌ آخر خودم‌ كسي‌ هستم‌. تا تو كسي‌ هستي‌، تا تو عادلي‌، تا تو با سوادي‌، تا تو قدرتمندي‌، تا تو داراي‌ پست‌ و مقامي‌ هستي‌ تا تو داراي‌ اين‌ صفات‌ هستي‌ مثل‌ صدر اسكندر. اون‌ خراسة‌ آهن‌ را آوردن‌ جلوت‌ كشيدن‌ نمي‌توني‌ قدم‌ از قدم‌ برداري‌، قدم‌ از قدم‌ برداري‌. بريز همه‌ را. همه‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. بريز اينها را. عالم‌ الهي‌، ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ خضر، خضر چرا اين‌ قدر اهمييت‌ پيدا كرد كه‌ استاد حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ شد. چرا؟ هيچ‌ فكر كرديد. براي‌ اين‌ كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما. براي‌ اين‌ كه‌ فوجد حق‌ من‌ عبادنا، اين‌ دو تا موسي‌ و اون‌ همراهش‌ اين‌ دو نفر رفتند و فهميدند كه‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ ما اينجاست‌. بندگي‌ كن‌ تا كه‌ سلطانت‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا آقات‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا عزيزت‌ كنند، تعز من‌ تشاء و تزل‌ من‌ تشاء و بيده‌ الخير. بندگي‌ كن‌. فوجدنا عبد من‌ عبادنا. آتيناه‌ من‌ لدنا علما. منزل‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ محترم‌ تهران‌ رفتم‌ ايشان‌ مي‌خواست‌ خوب‌ حق‌ هم‌ داشت‌ مي‌خواست‌ خودش‌ را به‌ من‌ معرفي‌ كنه‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ بيام‌ افتخاراتش‌ را زده‌ بود به‌ ديوار. تشويقهايي‌ كه‌ كرده‌ بودند، چيزهايي‌ كه‌ براش‌ نوشته‌ بودند اونها را زده‌ بود به‌ ديوار خيلي‌ هم‌ اصرار داشت‌ كه‌ من‌ را كم‌ كم‌ به‌ اون‌ طرف‌ بفرسته‌. من‌ هم‌ خوب‌ فهميدم‌ اين‌ را و رفتم‌ اون‌ ورتر. عجب‌ شما از طرف‌ دانشگاه‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ آلمان‌، از طرف‌ دانشگاه‌ چيه‌ لندن‌، از طرف‌ دانشگاه‌ آمريكايي‌ از طرف‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ رئيس‌، فلان‌ شخصيت‌، فلان‌ چه‌ تشويق‌ نامه‌ داريد. خوب‌ اين‌ از همه‌ جا به‌ تو سرازير شده‌. شما باشيد مي‌بينيد ده‌ تا تابلو زدن‌ به‌ ديوار هر كدام‌ از يك‌ دانشگاهي‌ با يك‌ تشوقهاي‌ سطح‌ بالا. نوشتن‌ و امضاء كردن‌ به‌ اين‌ آقا دادن‌ عكسش‌ هم‌ گوشه‌اش‌ زدن‌ شما براش‌ احترام‌ قائل‌ نيستيد. اما اگر آتيناه‌ لدنا علما بود اون‌ ارزش‌ داره‌.

 اون‌ اين‌ قدر عظمت‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ درخواست‌ مي‌كنه‌ آقا من‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ صبر كنم‌. تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. نه‌. انشاء الله‌ كاري‌ مي‌كن‌ كه‌ من‌ صبر كنم‌. خيلي‌ خوب‌ بيا تو. فنتلقا. اينها راه‌ افتادند، و ديديد كه‌ نتونست‌ صبر كنه‌. چون‌ ظرف‌ شد، هر كسي‌ داراي‌ يك‌ ظرفيتيه‌. ظرفش‌ پر شد حضرت‌ موسي‌. من‌ نمي‌خوام‌ چون‌ حضرت‌ موسي‌، پاي‌ حضرت‌ موسي‌ در ميانه‌ والا يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ مي‌گفتم‌ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ تو ذهنتون‌ خدايي‌ نكرده‌ نسبته‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ نظرتون‌ بياد پايين‌. والا مي‌گفتم‌. و اون‌ اينه‌، حالا بگم‌، ولي‌ ببينيد عظمت‌ حضرت‌ موسي‌ سر جاي‌ خودش‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ چيز او را گدا كرد از خير و اون‌ همان‌ بودكه‌ ايشان‌ رئيس‌ شريعت‌ بود خداي‌ تعالي‌ شريعت‌ را به‌ دستش‌ داده‌ بود مثل‌ همان‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ تمام‌ احكام‌ شيعه‌ را او صادر مي‌كنه‌. حضرت‌ خضر هم‌ آمده‌ تو دست‌ و پاي‌ اين‌ جريانات‌. آدم‌ كشتن‌ حكمش‌ حرامه‌، آخه‌ چرا كشتي‌؟ كشتي‌ سوراخ‌ كردن‌ آقا چرا كردي‌؟ نه‌ به‌ اين‌ تندي‌ نگفت‌، گفت‌ كه‌ اقتطني‌ نفسا زكيتا به‌ عنوان‌ سؤاله‌ آيا كشتي‌ جواني‌ را كه‌ اون‌ كه‌ كسي‌ را نكشته‌ بود. آيا مي‌خواي‌ اين‌، همش‌ آيا داره‌ها. استاده‌ ادب‌ در محضر استادش‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌، ولي‌ دنيا برش‌ تنگ‌ شده‌. اين‌ را مي‌خواد بفهمه‌ ببينه‌ چرا اين‌ جور شد. شما را به‌ خدا اگر شما با يك‌ مجتهد درجة‌ يك‌ اعلم‌ روزگار راه‌ بريد اين‌ از جيبش‌ يك‌ چاقو دربياره‌ بزنه‌ تو شكم‌ يك‌ جواني‌ كه‌ داره‌ كنار خيابان‌ وايستاده‌، حواسش‌ پرته‌ مي‌خواد بزنه‌. اين‌ بيافته‌ بميره‌ مي‌زاريد فرار مي‌كنيد. شما چكار مي‌كنيد؟بابا ولش‌ كن‌ اين‌ ديونه‌ است‌ اصلا. هر چي‌ هم‌ شك‌ كرديد كه‌ شك‌ نداره‌. رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ تو كشتي‌ نشسته‌ چاقوي‌ وامونده‌ را درآورده‌ و هي‌ داره‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌ كشتي‌ هم‌ كه‌ سابق‌ موتور و تشكيلات‌ نداشت‌. آب‌ يك‌ دفعه‌ مي‌زنه‌ تو كشتي‌. سنگيني‌ بار و مردمي‌ كه‌ تو كشتي‌ بودن‌ فشار مي‌ياد مي‌ره‌ پايين‌ وسطهاي‌ دريا. چكار مي‌كنيد. اقلش‌ اين‌ كارها چيه‌ مگه‌ بچه‌ايد بازي‌ مي‌كنيد با اين‌ چوب‌ كشتي‌ مردم‌. خيلي‌ با ادب‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ اين‌ را (قطع‌ نوار).

 نگفتم‌ تو حق‌ نداري‌ با من‌ حرف‌ بزني‌. ببخشيد فراموش‌ كردم‌، ببخشيد، فراموش‌ كردم‌ واقعا هم‌ فراموش‌ كرده‌ بود. حالا بعد از همة‌ فرارها يك‌ نفر را كشتند فرار كردن‌، كشتي‌ را سوراخ‌ كردن‌ در رفتن‌ همة‌ مسائل‌ اومدن‌ گرسنه‌ و خسته‌ و تشنه‌. توي‌ يك‌ دهي‌، اينها درخواست‌ كردن‌ از اهل‌ ده‌ يك‌ چيزي‌ بهشون‌ بدن‌ اينها بخورن‌. اون‌ وقتها كه‌ رستوران‌ و قهوه‌ خانه‌ و اين‌ حرفها كه‌ نبود. مردم‌ هم‌ هيچي‌ ندادن‌. يك‌ مردمان‌ بد عجيب‌، خسيس‌. آمدن‌ بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌، داره‌ مي‌افته‌ حضرت‌ خضر به‌ حضرت‌ موسي‌ گفت‌ من‌ مي‌شم‌ بنا تو بشو عمله‌، كارگر. اين‌ ديوار را درستش‌ كنيم‌. ديگه‌ حوصلة‌ حضرت‌ موسي‌ را سر آورد. بابا آخر تو خيال‌ كردي‌ مي‌توني‌ از من‌ مزدي‌ بگيري‌ و نوني‌ بخري‌ مثلا بخوري‌. اينجا ديگه‌ از هم‌ جدا بشيم‌.از هم‌ جدا مي‌شيم‌ ديگه‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. ببينيد اين‌ امتحان‌، فكر نكنيد خدا مي‌گه‌ كه‌، آخه‌ سابقها اون‌ وقتهايي‌ كه‌ برق‌ نبود شبهاي‌ زمستان‌ بلند مثل‌ اين‌ شبها خوب‌ سر شب‌ مي‌آمدند خونه‌، مغازه‌ها را مي‌بستند ديگه‌ برق‌ نبود. مي‌آمدند خونه‌ نهايت‌ نماز مغرب‌ و عشاء را مي‌خوندند شامشون‌ را كه‌ مي‌خوردند چقدر طول‌ مي‌كشيد ده‌ دقيقه‌، تازه‌ مي‌شه‌ ساعت‌ شش‌. مي‌خواست‌ بخوابند تا ساعت‌ پنج‌ صبح‌. چند ساعت‌ مي‌شه‌؟ يازده‌ ساعت‌. خوب‌ نمي‌شه‌ خوابيد. چكار كنند. كرسي‌ بود من‌ و آقاي‌ بله‌ بعضيها مي‌ترسم‌ بگن‌ ما را پير معرفي‌ كردي‌ ما يادمونه‌ حالا شماها اگر بعضيهاتون‌ يادتون‌ نيست‌ ما يادمونه‌. آقا يك‌ كرسي‌ بود و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ چراغ‌ لمپايي‌ هم‌ بود كه‌ بزرگتر خانه‌، اين‌ را بدونيد دور چراغ‌ جمع‌ مي‌شدند. يعني‌ اون‌ وقتها اين‌ طوري‌ بود كه‌ برق‌ همه‌ جا نبود يك‌ چراغ‌ لمپا كه‌ روي‌ كرسي‌ بود هم‌ سرما اينها را جمع‌ مي‌كرد دور كرسي‌ هم‌ هم‌ چراغ‌. همه‌ مي‌نشستند خوب‌ نمي‌شد كه‌ به‌ همديگه‌ نگاه‌ كنند كه‌. اون‌ بزرگتر اگر آدم‌ عاقلي‌ بود يك‌ قصه‌ هايي‌ براي‌ اينها مي‌گفت‌ خدا رحمت‌ كنه‌ پدرم‌، من‌ يادمه‌ قصه‌هاي‌ قرآن‌ اكثرا حفظ‌ كرده‌ بود براي‌ ما قصة‌ قرآني‌ مي‌گفت‌. اين‌ قصه‌ها و رستم‌ و افراسياب‌ و ديو سفيد و مازندران‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ مسائلي‌ كه‌ توي‌ كتاب‌ شاهنامه‌ فردوسي‌ هست‌ و اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ قصه‌ هايي‌ كه‌ در كتاب‌ مثنوي‌ هست‌ و جامع‌ التمثيل‌، جامع‌ التمثيل‌ را ديديد قصه‌ هايي‌ از حيواناته‌ مثلا يا مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ از همه‌ بالاتر، يك‌ كتابي‌ به‌ نام‌ موش‌ و گربه‌ نوشت‌. موش‌ شده‌ صوفي‌، گربه‌ هم‌ شده‌ مسلمان‌. يا به‌ عكس‌ حالا يادم‌ نيست‌ حالا يكيشون‌ مسلمانه‌ يكيشون‌ صوفي‌.

 بحثهاي‌ علمي‌ عجيبي‌ دارن‌ با هم‌ مي‌كنند، موش‌ و گربه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد موش‌ و گربة‌ عبيد زاكاني‌ كه‌ معروفه‌. حالا اشعارش‌ را شب‌ جمعه‌ نخونم‌. بعضي‌ هاش‌ يادمه‌ حفظ‌ كرده‌ بوديم‌ اون‌ وقتها. اينها را مي‌خوندن‌ به‌ هر حال‌. نه‌ سينما بود نه‌ تلويزيون‌ بود نه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود ديد و بازديد شب‌ نمي‌شد اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ رفت‌.تنها بودند تو كوچه‌ و بازار اصلا مجبور بودند، مجبور بودند دور كرسي‌، دور لمپا دور خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ تهراني‌ نمي‌دونن‌ لمپا چي‌؟ يا شايد ندونن‌ لمپا چيه‌؟ دور اون‌ چراغ‌ نفتي‌ مي‌نشستند خوابشون‌ هم‌ نمي‌برد. اون‌ وقت‌ اين‌ قصه‌ها گفته‌ مي‌شدش‌. قصه‌هاي‌ قرآن‌ اين‌ طوري‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد يك‌ عده‌ جعل‌ كرده‌ باشن‌، شما بچة‌ سه‌ ساله‌ را خوابونديد يا نه‌. بچة‌ سه‌ ساله‌ را مي‌گيم‌، اسمش‌ مثلا حسينه‌، مي‌گيم‌ حسيني‌ بود همين‌ كارهاي‌ اين‌ بچه‌ را براي‌ خودش‌ قصه‌ مي‌گيد زودي‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. از اينجا شروع‌ مي‌شد تا قصه‌هاي‌ نمي‌دونم‌ حسين‌ كرد و قصه‌هاي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ رستم‌ و افراسياب‌ و اينجاها. اين‌ جوري‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد. ما كان‌ حديث‌ مضترا. قصة‌ سرگرم‌ كننده‌ نيست‌. و قد كان‌ في‌ قصصهم‌ عبرت‌ من‌ الباب‌. اين‌ همش‌ براي‌ اينه‌ كه‌ شماها ياد بگيريد و عبرت‌ بگيريد اگر صاحب‌ مغزيد. اولي‌ الاباب‌ يعني‌ صاحبان‌ مغز. صاحبان‌ فكر اين‌ جوريه‌. و اين‌ قصه‌ از همين‌ قصه‌ هاست‌. قصة‌ دروغي‌ نيست‌. چرا گفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ اين‌ كه‌ در مقابل‌ معصوم‌ ما تسليم‌ باشيم‌. لا اقل‌، لااقل‌ در مقابل‌ معصوم‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ دادي‌، در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ مسؤليت‌ داده‌، شما بايد يك‌ همچي‌ حالي‌ داشته‌ باشي‌. من‌ اينها را مي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اگر يك‌ روزي‌ حالا كاره‌ ديگه‌، كاره‌ اگر امام‌ عصر ارواحنا فدا ظاهر شدند يك‌ خرده‌ آماده‌ باشيد.

 روايت‌ داره‌ حضرت‌ ولي‌ عصر در روزي‌ كه‌ ظهور مي‌كنند به‌ دوستان‌ نزديكشان‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌گن‌ كه‌ اينها تو مي‌خورند. يعني‌ با اون‌ مقياسهايي‌ كه‌ دارند تطبيق‌ نمي‌كنه‌. اون‌ هم‌ تمام‌ عالم‌ را مي‌گردند الا يك‌ عدة‌ خاص‌. اون‌ هم‌ دوست‌ دارم‌ شماها انشاء الله‌ جزء دوستان‌ خاص‌ باشيد. اينا مي‌رن‌ عالم‌ را به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ مي‌گردن‌ اين‌ قدر طي‌ الارض‌ دارند. مي‌بينند امام‌ زمان‌ غير از اين‌ حضرت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ نيست‌. بعد برمي‌ گردند، قبول‌ مي‌كنند. يك‌ همچين‌ آمادگي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. بنده‌ باشه‌، اگر عصمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا، اگر تأييد شد از جانب‌ پروردگار و گفته‌ شد كه‌ ايشان‌ معصوم‌ است‌. معصوم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ هر چه‌ بگه‌، تو فلسفه‌اش‌ را بدوني‌ يا ندوني‌ بايد بگي‌ چشم‌. كارهاي‌ سخت‌، كارهاي‌ سخت‌. اين‌ كه‌ بعضيها مثال‌ مي‌زنند كه‌ زن‌ را بكش‌، بچه‌ ات‌ را بكش‌، مي‌گه‌ چشم‌. اين‌ را نمونه‌ در تاريخ‌، قرآن‌ نقل‌ مي‌كنه‌ از يك‌ چنين‌ چشم‌ گفتن‌ هايي‌. حضرت‌ ابراهيم‌، حضرت‌ ابراهيم‌ پسرش‌ يك‌ سر سوزن‌ بدي‌ نداشت‌. يك‌ نقطة‌ ضعف‌ هم‌ نداشت‌. اسماعيله‌، پيغمبر خداست‌ حضرت‌ اسماعيل‌، معصومه‌. گفت‌ بچه‌ ات‌ را ببر فردا در منا بكش‌. گفت‌: چشم‌. به‌ بچه‌ام‌ كه‌ گفت‌، گفت‌: چشم‌. بنده‌ يعني‌، بنده‌ يعني‌ اين‌ كه‌ انسان‌ هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ بگه‌ چشم‌. خيلي‌ عجيبه‌. گفت‌، چشم‌. چه‌ جوري‌ گفت‌ چشم‌! گفت‌، يا ابطي‌ ان‌ لا تعمل‌، فتسجدنا انشاءالله‌ من‌ الصابرين‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ اون‌ چه‌ كه‌ خدا بهت‌ امر كرده‌ اون‌ نگفت‌ خدا امر كرده‌. گفت‌ اني‌ ارا في‌ المناعه‌ اضبحك‌. من‌ ديدم‌ در خواب‌ كه‌ بايد تو را بكشم‌. چرا ايشان‌ اينجوري‌ جواب‌ داد. اين‌ را دقت‌ كرديد. اين‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ گفت‌ يا ابطك‌ ان‌ لا تعمل‌، هر چي‌ خدا امر كنه‌. چون‌ مي‌دونست‌ يك‌ معصوم‌ خوابش‌، بيداريش‌، خواب‌ ديدنش‌، امر توي‌ خواب‌ با امر توي‌ بيداري‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. افعل‌ ما تعمل‌. ستجد انشاء الله‌ من‌ را از دست‌ بچه‌ گرفته‌ مي‌بره‌ بكشه‌. اصلا هم‌ دلش‌ تكان‌ نمي‌خوره‌، اصلا تكان‌ نمي‌خوره‌. لرزش‌ پيدا نمي‌كنه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ چرا بهترين‌ پيغمبران‌ بعد از رسول‌ اكرم‌، بعد از پيغمبر اسلام‌ چرا بايد پيغمبر بهتر و بالاتر و رفيعتر كه‌ حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ وطبع‌ ابراهيم‌ و حنيفا. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ بود. براي‌ اين‌ كه‌ بنده‌ بود، صراط‌ مستقيم‌ نتيجه‌اش‌ بندگي‌ است‌. در ماشينهاي‌ تحت‌ تعليم‌ نشستيد. همتون‌ البته‌ راننده‌ هستيد. اين‌ طرف‌ يك‌ نفر نشسته‌، اولا اين‌ فرمون‌ را هم‌ از دست‌ شما مي‌گيره‌. تا فرمان‌ درست‌ نمي‌چرخونيد اين‌ يك‌ دستش‌ به‌ فرمونه‌ يك‌ پاش‌ به‌ ترمز يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كلاج‌. گاز نداره‌، ديگه‌ گازش‌ با خودت‌. با احتياط‌ مي‌بردتت‌. اينقدر مي‌بردتت‌ تا تو صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيري‌، دست‌ فرمونت‌ خوب‌ بشه‌. اشتباهي‌ نپيچي‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌. حواست‌ هم‌ اگر پرت‌ باز هم‌ درست‌ راه‌ بري‌. علائم‌ راهنمايي‌ را بايد همه‌ را بلد باشي‌. امتحانت‌ مي‌كنند عين‌ اين‌ مسائل‌ تو مراحل‌ كمالات‌ انسان‌ هست‌. استاد پهلوت‌ نشسته‌، استاد انبياء خداي‌ تعالي‌، و به‌ يك‌ معني‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌  و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ پهلوي‌ دستت‌ نشسته‌. استاد كل‌ طبق‌ روايات‌ متعددي‌ نوره‌، اول‌ چيزي‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرد كه‌ نور پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. نشسته‌ بود جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد اين‌ خودش‌ را باخت‌. جبرئيل‌. خيلي‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ گفت‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاد منه‌. اگر اين‌  نبود من‌ از بين‌ رفته‌ بودم‌. وقتي‌ كه‌ خدا من‌ را خلق‌ كرد به‌ من‌ گفت‌ من‌ امر. گفتم‌ انا، انا انت‌ . من‌ منم‌ و تو هم‌ تو. حضرت‌ امير آمد گفت‌ اينجور نگو. ادب‌ داشته‌ باش‌ محضر خدا را بفهم‌ با كي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. اين‌ را به‌ شما مي‌گم‌ها وقتي‌ كه‌ تو نماز مي‌ايستيد، حواستون‌ جمع‌ باشه‌ با كي‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد.

 انت‌ رب‌ الجليل‌. تو پروردگار جليل‌ با جلالت‌ با عظمت‌ بزرگ‌ خالق‌ كل‌  و انا عبدك‌ جبرائيل‌. گفتم‌ حالا من‌ را جبرائيل‌ نگه‌ داشته‌، والا از بين‌ مي‌برد. بله‌، انسان‌ بايد ادب‌ داشته‌ باشه‌. استاد پهلوي‌ انسان‌ بايد باشه‌، استاد همه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. راه‌ اينها صراط‌ مستقيمه‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ استادش‌ به‌ يك‌ معنا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. و به‌ يك‌ معنا هم‌ خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار. در صراط‌ مستقيم‌. هيچ‌ چي‌ اون‌ را تكان‌ نمي‌ده‌. خيلي‌ عجيبه‌. من‌ پهلوي‌ يك‌ نفر نشسته‌ بوديم‌ يك‌ دفعه‌ يك‌ ترمزي‌ كرد سرمون‌ نزديك‌ بود بخوره‌ به‌ شيشه‌، چي‌ شد؟ گفت‌ خيال‌ كردم‌ يك‌ آدم‌ اومد جلوم‌. كسي‌ هم‌ نبود، شب‌ هم‌ نبود نمي‌دونم‌ حالا هواسش‌ جاي‌ ديگه‌ بود. اين‌، اين‌ جور چيزها ندارند اصلا انبياء. حضرت‌ ابراهيم‌ نمي‌گه‌ بچه‌ام‌ را گفته‌ بكش‌ شايد شيطون‌ گفته‌ اين‌ خيالاتش‌ بشه‌، فكرش‌ بشه‌، نه‌. خدا. چرا به‌ جهتي‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ اي‌ شيطان‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌ كسي‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ است‌. از روز اول‌ گفته‌اند شيطان‌ مي‌زنه‌، والا من‌ مريد توأم‌ هر چي‌ مي‌گي‌ مي‌گم‌ چشم‌. اين‌ از روز اول‌ دين‌ و آيت‌ شيطان‌ را قبول‌ كرده‌. ولايت‌ يعني‌ دوستش‌ هم‌ داري‌. مي‌گي‌ من‌، شيطان‌ را دوست‌ نداري‌، شما را به‌ خدا حالا شماها انشاء الله‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستيد ما به‌ شما عرض‌ نكنيم‌. بيشتر حرف‌ شيطان‌ را گوش‌ مي‌ديم‌ يا حرف‌ خدا را. نه‌. حرف‌ شيطان‌ را هر چي‌ مي‌گن‌ آقا چرا اين‌ كار را كردي‌؟ دلم‌ مي‌خواست‌، شما چه‌ كاره‌ايد. هي‌ دلم‌ مي‌خواست‌، دلم‌ مي‌خواست‌ هر چي‌ شيطان‌ مي‌خواد، مي‌خواد. اينجوريه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌. حضرت‌ فرمود، هر يك‌ از انبياء را كه‌ مي‌خواييد نام‌ ببريد بگيد كه‌ الا نبينا و آله‌ عليه‌ السلام‌. مثلا مي‌گي‌ حضرت‌ موسي‌، مي‌گي‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌ يعني‌ اول‌ بر پيغمبر خودمون‌ سلام‌ بعد بر آلش‌ بر اين‌ پيغمبر.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را بگيد عليه‌ السلام‌. اول‌ خودش‌ را سلام‌ كنيد. چرا به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اين‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. شيعة‌ علي‌ تو صراط‌ مستقيمه‌. شيعة‌ علي‌ پاش‌ را مي‌زاره‌ جاي‌ پاي‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌. شما كه‌ تشييع‌ جنازه‌ مي‌كنيد، پشت‌ سر جنازه‌ كه‌ حركت‌ مي‌كنيد اگر شما از اون‌ خيابان‌ بريد جنازه‌ از اون‌ خيابان‌ شما تشييع‌ جنازه‌ كرديد؟ تشييع‌ از همين‌ حركت‌ پشت‌ سر يك‌ كسي‌ است‌ اون‌ را مي‌گن‌ تشييع‌، تشيع‌، شيعه‌ اينهاست‌. شيعة‌ علي‌ است‌. چون‌ شيعة‌ علي‌ است‌ مي‌گيد عليه‌ السلام‌ نگيد كه‌ علي‌ نبينا، اول‌ پيغمبر را نگيد بعد آلش‌ را. كجا شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌، اذ جاء ربه‌ بقلب‌ علي‌ و ان‌ من‌ شيعته‌ لابراهيم‌ اذ جاء حبه‌ بقلب‌ صميم‌ وقتي‌ كه‌ با دل‌ سالم‌، بياييد دلهامون‌ را سالم‌ كنيم‌ قلبمون‌ را سالم‌ كنيم‌. آقا قلب‌ سالم‌ بودن‌ با عمل‌ سالم‌ بودن‌ فرق‌ مي‌كنه‌. ما هر چي‌ مي‌گيم‌ بعضيها نمي‌فهمند. نمي‌خوان‌ بفهمند براي‌ اين‌ كه‌ اولي‌ الاباب‌ نيستند، صاحب‌ مغز نيستند. مي‌گن‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ كن‌ تو تزكية‌ نفس‌ كردي‌. يك‌ كسي‌ همين‌ امروز به‌ من‌ تلفن‌ كرده‌ مي‌گه‌ آقا من‌ چند ساله‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كنم‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌، هيچي‌ فرقي‌ نكردم‌. گفتم‌ چطور تزكية‌ نفس‌ كردي‌، شايد يك‌ راهي‌ را بلد باشه‌ كه‌ ما بلد نيستيم‌. گفتش‌ كه‌ همة‌ واجبات‌ را انجام‌ دادم‌ همة‌ محرمات‌ را هم‌ ترك‌ كردم‌. گفتم‌ اين‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌، اين‌ تزكية‌ اعماله‌. عملت‌ را ترك‌ كردي‌ بارك‌ الله‌، مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما اين‌ به‌ همين‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ مي‌ايسته‌ تمام‌ مي‌شه‌.

 وقتي‌ كه‌ آدم‌ به‌ درگاه‌ پروردگارش‌ دست‌ خودش‌ را حضرت‌ ابراهيم‌ وصل‌ كرده‌، رياضتها حضرت‌ ابراهيم‌ كشيده‌. مبارزاتي‌ كرده‌. من‌ اگر بخوام‌ در شرح‌ حالات‌ حضرت‌ ابراهيم‌ براتون‌، مراحل‌ كمالات‌ را عرض‌ كنم‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را عرض‌ كنم‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد، عجب‌ تطبيق‌ كرده‌. يك‌ مدتي‌ در زير نظر تمام‌ اين‌ كفار خامص‌، استقامت‌ عجيبي‌. پدرش‌ يا عموش‌ طبق‌ روايات‌ عموش‌، آذره‌. اين‌ آقا بت‌ تراشه‌. اين‌ آقا بچه‌ است‌ قبول‌ دارم‌ خيلي‌ خردساله‌ اما بايد در اسقامت‌ كار بكنه‌. بچه‌ است‌ مي‌گه‌ اين‌ بتها را ببر سر بازار بفروشيم‌ ما را هم‌ بايد احترام‌ كنه‌ بت‌ خدا، بايد احترام‌ كنيد. بگيد اين‌ خداهاي‌ غيرتتون‌ را بخريد. نه‌ غيرت‌ دارند نه‌ كار مي‌تونن‌ بكنن‌ بياييد از من‌ بخريد. آمدن‌ به‌ آذر گفتند كه‌ آقا اين‌ بچه‌ آبروي‌ خداها را برده‌. هي‌ متلك‌ مي‌گفت‌، هي‌ صحبت‌ مي‌كرد، يك‌ روز هم‌ كه‌ شهر خلوت‌ شد همه‌ رفتند گفت‌ حالا نوبت‌ منه‌. يك‌ تبري‌ آورد برداشت‌ توي‌ بت‌ خونه‌. شماها اكثرتون‌ بت‌ خونه‌ نديديد. من‌ ديدم‌. من‌ يك‌ بتخانه‌اي‌ رفتم‌ ديدم‌ در بنارس‌، بيست‌ و دو تا گنبد طلا روي‌ اين‌ بتخانه‌ها گذاشته‌ بودند.

 ما يك‌ دونه‌ گنبد طلا براي‌ بلاتشبيح‌، آقا اين‌ طلاها را بدين‌ اين‌ فقرا بخورن‌. من‌ به‌ يك‌ وهابي‌ گفتم‌ كه‌ اگر اين‌ روح‌ مردم‌، روح‌ ما، روح‌ من‌ و شما اگر به‌ اندازه‌اي‌ سر سوزني‌ باشه‌. و اينها بنا باشه‌ يك‌ گنبد درست‌ كنند ما همه‌ حاضريم‌ با روحمون‌ يك‌ همچين‌ گنبدي‌ بسازيم‌ اين‌ قدر دوست‌ داريم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ را. نه‌ گرسنگي‌ مي‌كشيم‌. از گرسنگي‌ حاضريم‌ بميريم‌ گنبد حضرت‌ رضا طلا باشه‌. و واقعا هم‌ اين‌ طوره‌. بيست‌  و دو تا گنبد طلا در يك‌ محل‌. زير هر گنبدي‌ چند تا بت‌ به‌ شكلهاي‌ مختلف‌. زنجيرهايي‌ مي‌دن‌ به‌ شما يك‌ تبري‌ هم‌ بهتون‌ مي‌دن‌ كه‌ خيال‌ نباشه‌، حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ همه‌ را شكست‌. ببينيد مقاومت‌، اظهار قدرت‌. استقامت‌ يك‌ تنه‌ در مقابل‌ تمام‌ مردم‌. آمد اين‌ كار را كرد. اونهايي‌ كه‌ اهلشند مي‌دونند يعني‌ چي‌، من‌ دارم‌ چي‌ مي‌گم‌. اين‌ كار را كرد و تبر را گذاشت‌ روي‌ دوش‌ بت‌ بزرگ‌. گفت‌ به‌ گردن‌ خودشون‌ بياندازيم‌. بعد آمدند ديدند همة‌ بتها شكسته‌ شده‌. گفتند يك‌ پسره‌ اينجاها بود، شلوغ‌ مي‌كرد. آوردند حضرت‌ ابراهيم‌ را. گفتند كه‌ اسمت‌ چيه‌؟ گفت‌: ابراهيم‌. تو شبيخون‌ زدي‌ به‌ بتخانه‌. گفت‌ كه‌ از اون‌ اربابتون‌ كه‌ سالمه‌ از اون‌ بپرسيد. كي‌ بوده‌ اومده‌ اين‌ كار را كرده‌. اگر حرف‌ مي‌زني‌ بپرسيد، اگر حرف‌ نمي‌تونه‌ بزنه‌ چي‌ مي‌گيد شما، از او بپرسيد. بل‌ سأله‌ كبيره‌. او كرده‌ او اگر كس‌ ديگه‌اي‌ بود اول‌ او را بايد مي‌زد. فهميدند ديگه‌ خوب‌ كي‌ كرده‌. اينها مي‌دونن‌ بتشون‌ اين‌ قدر غيرت‌ نداره‌ كه‌ مثلا بقيه‌ را بزنه‌ و بكشه‌ و اينها. محاكمه‌اش‌ كردند و محاكمة‌ صحرايي‌ و سخت‌. گفتند بسوزانيد ابراهيم‌ را.

 وانصروا آلهتكم‌. خداهاتون‌ را راهي‌ كنيد. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ امروز روزي‌ است‌ كه‌ بايد امامتون‌ را راضي‌ كنيد، اون‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌. ولي‌ اينجا شيطان‌ نمي‌گذاره‌ ما ياريش‌ كنيم‌. اما اينها خداهاشون‌ ياري‌ كردند. هيزم‌ حتي‌ آوردند. يك‌ آتشي‌ درست‌ كردن‌ كه‌ از، نمي‌تونه‌ انسان‌ جلو بره‌. چون‌ اگر مي‌شد جلو مي‌رفتند، مي‌رفتن‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را هلش‌ مي‌دادن‌ تو آتش‌. نمي‌شه‌ جلو رفت‌، آتش‌ خيلي‌ قويه‌. خيلي‌ قدرت‌ داره‌. چكارش‌ كنيم‌، چه‌ جوري‌ بياندازيمش‌ وسط‌ آتشها. منجنيق‌، شيطان‌ آمد گفت‌ من‌ يادتون‌ مي‌دم‌. شيطون‌ گاهي‌ آقايون‌ مجسم‌ مي‌شه‌.

 شماها خيال‌ مي‌كنيد ملائكه‌ مجسم‌ مي‌شن‌، ارواح‌ مجسم‌ مي‌شن‌، خيلي‌ مجسم‌ مي‌شه‌ زيادتر از اينهاي‌ ديگه‌. زياد هم‌ مي‌ياد خدمت‌ شما شيعيان‌ ابيطالب‌ به‌ خصوص‌. خيلي‌ مزاحم‌ مي‌شه‌. يك‌ وقت‌ مي‌بينيد يك‌ كسي‌ شيطان‌ شده‌، شيطان‌ گاهي‌ حلول‌ مي‌كنه‌ در بدن‌ افراد و اينها مي‌شن‌ مظهر شيطان‌ كه‌ اصلا خودش‌ مجسم‌ مي‌شه‌. قيافه‌اش‌ فرقي‌ با قيافة‌ رفقا نمي‌كنه‌ها. شما فكر نكنيد ما شيطان‌ را مي‌شناسيم‌ چشمهاش‌ سه‌ گوشه‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود پاهاش‌ سم‌ داره‌ و از اين‌ حرفها نه‌. او هم‌ شكل‌ رفيقت‌. يا مي‌ياد تو بدن‌ زنت‌، يا زنها بدونن‌ تو بدن‌ شوهرت‌ وارد مي‌شن‌. وقتي‌ كه‌ شوهرت‌ بي‌ جهت‌ عصباني‌ شده‌ بدونيد شيطان‌ تو بدنشه‌. برو يك‌ خرده‌ كنار، يك‌ جايي‌ برو دستت‌ را بند كن‌ تا ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌. يا اگر ديدي‌ زنت‌ خيلي‌ نشسته‌ غيبت‌ مي‌كنه‌ حرف‌ بد مي‌زنه‌، ناراحتي‌ ايجاد مي‌كنه‌. بدونيد شيطان‌ رفته‌ تو بدنش‌ چون‌ اين‌ آية‌ قرآنه‌ كه‌ وارد مي‌شه‌ شيطان‌. ببينيد اين‌ كجاي‌ بدنتون‌ هست‌ كه‌ خون‌ نداشته‌ باشه‌ هر جا خون‌ هست‌ شيطان‌ هم‌ تو همانجاها وارد مي‌شه‌. قلب‌ انسان‌ را تحت‌ تسخير خودش‌ قرار مي‌ده‌. آدم‌ بعدش‌ پشيمان‌ مي‌شه‌ اين‌ كار من‌ نبوده‌ چرا اين‌ كار را كردم‌؟ چرا با زنم‌ اين‌ جور دعوا كردم‌، چا بچه‌ها را ناراحت‌ كردم‌. چرا آخه‌ اينها با ناراحتي‌ خوابيدن‌، شام‌ نخوردن‌، آخه‌ اين‌ چه‌ وضعي‌ شد. يك‌ دفعه‌ مي‌گي‌ بر شيطون‌ لعنت‌ خودت‌ هم‌ درست‌ مي‌گي‌ اما ديگه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ راش‌ نده‌ تو بدنت‌. راهش‌ نده‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را چه‌ جوري‌ بياندازيمش‌ تو آتش‌؟ شيطان‌ آمد در صورت‌ يك‌ پيرمردي‌ در جريان‌ بعد وفات‌ پيغمبر در خلافت‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ داره‌ كه‌ شيطان‌ به‌ صورت‌ پيرمرد آمد، اينها روايته‌ها به‌ صورت‌ پيرمردي‌ آمد و تشويق‌ كرد مردم‌ را به‌ اين‌ كار. شيطان‌ يك‌ پيرمردي‌ داره‌ از دور مي‌ياد او هم‌ بلد بود اين‌ حقه‌ بازيها را. اين‌ اشك‌ از چشمش‌ داره‌ مي‌ياد، عصا مي‌زنه‌ مردم‌ به‌ شما را نصيحت‌ مي‌كنم‌ اين‌ پيرمرد خيلي‌ خوبه‌ براي‌ خلافت‌ بياييد دستتون‌ را بديم‌، عمر را نشوند جاي‌ پيغمبر. وقتي‌ هم‌ اين‌ يكي‌ مرد باز دو مرتبه‌ آمد اون‌ يكي‌ خوبه‌ مردم‌ هم‌ كه‌ اين‌ قيافه‌ را ديدن‌. نه‌ قيافه‌ گولتون‌ بزنه‌، نه‌ اشك‌ چشم‌ گولتون‌ بزنه‌، عمل‌. معنويت‌، قلب‌ صريح‌. بايد شما تحت‌ تأثيرش‌ قرار بگيريد. شيطان‌ آمد منجنيق‌ را ياد داد. منجنيق‌ همين‌ جرثقيل‌ خودمونه‌. منتهي‌ اون‌ وقتها اين‌ مسائل‌ نبود. توي‌ ريسموني‌ مي‌گذاشتند با يك‌ چوبي‌ چيزي‌ پرتابش‌ مي‌كردند. پرتاب‌ كردند خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ ميان‌ آتش‌. پرتاب‌ شده‌ بالا داره‌ مي‌ياد توي‌ آتش‌. استقامت‌ را ببينيد. باور كنيد حضرت‌ ابراهيم‌ خودش‌ را نباخت‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ خودش‌ را مي‌بازه‌ها نمي‌فهمه‌ چي‌ بگه‌. حواسش‌ پرت‌ مي‌شه‌، نباخت‌ خودش‌ را. كجا آتشي‌ است‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ اصلا او را ذوبش‌ مي‌كنه‌. نباخت‌. تا دم‌ آخر در مقام‌ توحيد داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. خدا در قرآن‌ مي‌گويد كه‌ من‌ ربه‌ لذا نمي‌خواد قصه‌ بگه‌ سر ما را گرم‌ كنه‌. نباخت‌ خودش‌ را چه‌ كرد؟ جبرئيل‌ آمده‌ عزيزم‌ مي‌خواي‌ كمكت‌ كنم‌. مي‌تونست‌، جبرئيل‌ بگه‌، مي‌خواي‌؟ نه‌، نه‌. براي‌ اين‌ كه‌ اگر محبوبم‌ بخواد كه‌ من‌ بيافتم‌ تو آتش‌ مي‌افتم‌ تو زخم‌ زني‌ به‌ كه‌ ديگري‌ مرحم‌، تو زهر دهي‌ به‌ كه‌ ديگري‌ ترياك‌. چي‌ وصل‌ و يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد، من‌ از درد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. نه‌، نه‌.

 اون‌ كه‌ مي‌تونه‌، كاري‌ بكنه‌ و اگر لازم‌ باشه‌ كاري‌ بكنه‌ مي‌بينه‌ من‌ را. ماشاء الله‌ مي‌تونيد يك‌ همچين‌ استقامتي‌ را تمرين‌ كنيد. آمد وارد آتش‌ شد، خداي‌ تعالي‌ فرمود، يا نار كول‌ سلام‌ علي‌ بردا ابراهيم‌. اي‌ آتش‌ سلامت‌ سرد بشو، كه‌ امام‌ مي‌فرمايد اگر اين‌ مي‌شد سلامت‌ حضرت‌ ابراهيم‌ از سرما يخ‌ مي‌كرد. بردا و سلاما حضرت‌ ابراهيم‌ نشست‌ دور و برش‌ آتش‌ نيست‌ گله‌. آتش‌ كاري‌ نمي‌كنه‌. خدا مي‌دونه‌ آقايون‌ من‌ ديدم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ كه‌ در بستان‌ امام‌ حسين‌ شيعيان‌ پاشون‌ را مي‌گذاشتند تو آتش‌، به‌ خون‌ حسين‌ قسم‌ اگر شما  اين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ تو آتش‌ بودند اگر آهن‌ را مي‌گذاشتيد سرخ‌ مي‌شد، و من‌ فردا ديدم‌ موهاي‌ پشت‌ پاشون‌ نسوخته‌ بود. در سامراء بوديم‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ يكي‌ از اين‌ سيدهاي‌ سني‌، البته‌ سيد نيستند اينها عمامه‌ اشون‌ را بر مي‌دارن‌ مي‌گذارند سر همديگر و از اين‌ راه‌ مي‌شن‌ سيد. از اينهابا سيدها يك‌ سني‌ گفته‌ بود كه‌ الا سيد، گفته‌ بود كه‌ من‌ در سيدها نيست‌ سماور مغازة‌ به‌ اصطلاح‌ قهوه‌ خانمون‌ داشت‌ قل‌ و قل‌ مي‌جوشيد اين‌ دستش‌ را تا اينجا كرد توي‌ اين‌ سماور هي‌ پيچوند آورد بالا من‌ ديدم‌ قرمز هم‌ نشده‌ بود. گفت‌ تو بكن‌ اگر تو راست‌ مي‌گي‌.

 البته‌ اينها دليل‌ بر چيزي‌ نيست‌ها. اينها مدرك‌ نباشه‌ اما آتش‌ بر ابراهيم‌ و شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حرامه‌. حرامه‌ ما شيعه‌ بپرسيد ببينيد حرام‌ هست‌ يا نيست‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ بود مردم‌ جمع‌ شدن‌ نگاه‌ مي‌كنند اصلا به‌ فكر اين‌ كه‌ اين‌ نسوخته‌ نيستند. مؤدب‌ نشسته‌ فقط‌، ابراهيم‌ جمال‌ مي‌ياد خدمت‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، حضرت‌ موسي‌ هم‌ بنا بوده‌، نشسته‌اند اين‌ همشهري‌ مي‌گه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر كه‌ آقا شما بيخود اينجا هستيد. ايران‌ خراسان‌ يك‌ شيعيان‌ خوبي‌ داره‌، اين‌ قدر دوستتون‌ دارن‌ اگر بياييد همه‌ دور و برتون‌ را مي‌گيرند. در همين‌ بين‌ ابراهيم‌ جمّال‌ آمد حضرت‌ فرمود به‌ او كه‌ اين‌ تنورم‌ داره‌ مي‌سوزه‌ آتش‌، شما تنور شايد نديده‌ باشيد. اول‌ هيزم‌ مي‌ريزن‌ توش‌ خوب‌ اين‌ مي‌سوزه‌ كه‌ ديوارة‌ تنور سفيد مي‌شه‌. داره‌ مي‌سوزه‌، فرمودند كه‌ ابراهيم‌ برو تو اين‌ تنور. اين‌ هم‌ گفت‌ چشم‌ قربان‌. چكار كردم‌ هم‌ نگفت‌. حالا چكار كردم‌ صبح‌ مي‌رم‌، آخه‌ من‌ چه‌ گناهي‌، چه‌ تقصيري‌، چشم‌. چون‌ از خودش‌ مطمئنه‌. رفت‌، رفت‌ تو تنور حضرت‌ فرمودند خوب‌ ديگه‌ چه‌ خبر؟ خيلي‌ (قطع‌ نوار).

 

۱۳ جمادی الاول ۱۴۱۶ – فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 13 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در يكي‌ دو شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ و دربارة‌ عظمت‌ فاطمة‌ زهرا عرايضي‌ تقديم‌ شد و در شب‌ گذشته‌ بخصوص‌ اين‌ مطلب‌ را اشاره‌ كردم‌ كه‌ دربارة‌ كوثر مفسرين‌ شيعه‌ سه‌ مطلب‌ را از روايات‌ بيان‌ فرموده‌اند. يكي‌ حوض‌ كوثر و دوم‌ نهر كوثر. سوم‌ شفاعت‌ كبراي‌ پيغمبر اكرم‌. و از ظاهر آيه‌ يك‌ استفاده‌اي‌ ميشود كه‌ احتياج‌ به‌ تفسير ندارد. كه‌ توضيح‌ دادم‌ آنچه‌ از ظاهر آيه‌ در مقابل‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر به‌ دست‌ بياد منظور از كوثر فاطمة‌ زهرا و آنچه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در مقابل‌ اين‌ سرزنش‌ كه‌ او فرزندي‌ ندارد، به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ است‌.

 ولي‌ بطور كلي‌ يك‌ بحثي‌ را من‌ قديمها يعني‌ شايد چند سال‌ قبل‌ درباره‌اش‌ تحقيقاتي‌ داشته‌ام‌. از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ هر چيزي‌ در عالم‌ يك‌ ملكي‌ دارد يك‌ ملكوتي‌. در قرآن‌ شريف‌ آمده‌ و بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء. ملكوت‌ هر چيزي‌ بدست‌ خداست‌. و هر چيزي‌ يك‌ ملكي‌ دارد به‌ اين‌ معنا كه‌ يك‌ ظواهري‌ دارد. شما الان‌ توي‌ اين‌ منزل‌ نشسته‌ايد، آنچه‌ مشاهده‌ ميكنيد ديوار است‌ و فرش‌ است‌ و مثلا در و امثال‌ اينها. اما ملكوت‌ اين‌ خانه‌ ممكن‌ است‌ يك‌ مسائل‌ ديگري‌ داشته‌ باشد. يا مثال‌ واضحتري‌ كه‌ از روايات‌ هم‌ ميشه‌ استفاده‌ كرد حرمهاي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ تشكيل‌ شده‌ از همين‌ در و ديوار و ساختمان‌ معمولي‌ ولي‌ يك‌ باطني‌ دارد كه‌ در روايات‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌. مثلا دربارة‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌. يك‌ باغي‌ است‌ از باغهاي‌ بهشت‌. و حال‌ اينكه‌ يك‌ درخت‌ هم‌ درش‌ پيدا نميشه‌ از نظر ظاهر. معلوم‌ ميشه‌ ملكوتش‌ روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌. يا فرض‌ كنيد كه‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ و الحافين‌ بقبره‌، ملائكه‌اي‌ كه‌ اينها دائما طواف‌ مي‌كنند به‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها بطور كلي‌ ملكوت‌ حرم‌ مطهر را بيان‌ مي‌كنند. و آنچه‌ ما مي‌بينيم‌ ملكشه‌. اگر انسان‌ يك‌ تصفية‌ باطني‌ بكنه‌، يك‌ مقدار تزكية‌ نفس‌ بكنه‌، اين‌ ملكوت‌ را در همه‌ چيز مشاهده‌ ميكنه‌.

 لذا قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد لئن‌ من‌ شي‌ء الا يسبح‌ بحمده‌ و لكن‌ لا تفقهون‌ تسبيحهه‌. هيچ‌ چيز نيست‌ در عالم‌ مگر آنكه‌ خدا را تسبيح‌ مي‌كنند ولي‌ شما تسبيح‌ آنها را نمي‌فهميد. حالا در اين‌ مسئله‌ اگر ما بخواهيم‌ وارد بشويم‌ خيلي‌ مطلب‌ هست‌ و خيلي‌ شواهد زياده‌ كه‌ ملكوت‌ كعبه‌ چي‌ هست‌، ملكوت‌ هر خانه‌اي‌ با يك‌ برنامه‌اي‌ ممكنه‌ عوض‌ بشه‌، ملكوت‌ مساجد چيست‌؟ كه‌ خانة‌ خداست‌. ملكوت‌ فرض‌ كنيد حرمهاي‌ مطهر ائمة‌ اطهار چيه‌ و مطالبي‌ از اين‌ قبيل‌.

 كوثر كه‌ انشاء الله‌ از نهرش‌ يا از حوضش‌ در قيامت‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌ درباره‌اش‌ مطالبي‌، روايات‌ بيان‌ كرده‌اند. حوضي‌ است‌ كه‌ از آن‌ حوض‌ فرض‌ كنيد حوضي‌ كه‌ در اينجا گفته‌ ميشه‌، يعني‌ محل‌ اجتماع‌ يك‌ آبي‌. ما غالبا به‌ حوضهاي‌ منزلمون‌ ممكنه‌ مقايسه‌ بكنيم‌ و ذهنيت‌ خودمون‌ را دربارة‌ حوض‌ كوثر هم‌ پياده‌ بكنيم‌. اما نه‌ اين‌ حوضي‌ كه‌ مي‌خواد تمام‌ بشريت‌ را از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا آخر دنيا آب‌ بده‌، اين‌ تقريبا يك‌ درياچه‌اي‌ است‌. آبش‌ بسيار شيرين‌، گوارا، كه‌ در روايات‌ هست‌ از عسل‌ شيرينتر و از هر چيزي‌ كه‌ تصور كنيد لطيفتر و انسان‌ در قيامت‌ كه‌ معطل‌ شده‌ بخصوص‌ آنهائي‌ كه‌ معطلي‌ دارند، چون‌ يك‌ عده‌ هستند در قيامت‌ معطليشون‌ كمه‌. يعني‌ تمام‌ كارهاشون‌ را در دنيا روبراه‌ كردند، تزكية‌ نفس‌ كردند، ولي‌ خدا هستند، خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اينها كه‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيده‌اند مي‌فرمايد كه‌ انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. همة‌ مردم‌ بايد در قيامت‌ حاضر بشوند مگر بندگان‌ مخلص‌ خدا. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. جزا داده‌ نميشيد مگر انچه‌ را كه‌ عمل‌ كرده‌ باشيد. خوب‌ طبعا حساب‌ داره‌. بايد بيان‌ پاي‌ حساب‌. مگر بندگان‌ مخلص‌ كه‌ اينها بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند و كسي‌ كه‌ حساب‌ نداشته‌ باشه‌، معطلي‌ هم‌ نداره‌. بنابراين‌ بندگان‌ مخلص‌ خدا، اينها بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند. يك‌ عده‌ معاند و كفار هم‌ هستند كه‌ آنها هم‌ بدون‌ حساب‌ وارد جهنم‌ مي‌شوند. در اين‌ بين‌ يك‌ عده‌ هستند كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، مثلا اهل‌ دنيا بودند، ولي‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، آدمهاي‌ بسيار خوب‌، اما محب‌ دنيا، اما داراي‌ صفات‌ رذيله‌. اينها معطلي‌ دارند. و حتي‌ روايات‌ دارد كه‌ في‌ حلالها حساب‌ و في‌ حرامها عقاب‌. دنيا در حلالش‌ حسابه‌ در حرامش‌ عقابه‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يرا فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌. كل‌ نفس‌ بما كسب‌ رهينه‌ همة‌ مردم‌ گرو اعمالشون‌ هستند و كل‌ امرء بما كسب‌ رهين‌. مي‌فرمايد بعد الا اصحاب‌ اليمين‌. مگر اصحاب‌ يمين‌ كه‌ اينها گرو اعمالشون‌ نيستند. اعمال‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. زود ميشه‌ ازش‌ خداي‌ تعالي‌ بگذره‌. مهم‌ صفات‌ باطني‌ انسانه‌. چون‌ مي‌دونيد بهشت‌ جاي‌ صلح‌ و صفاست‌، جاي‌ زندگي‌ آرامه‌. آنجا اگر بنا بشه‌ كه‌ همين‌ حرص‌ و طمع‌، و همين‌ مسائلي‌ كه‌ در دنيا هست‌، آنجا هم‌ وجود داشته‌ باشه‌ طبعا بايد همين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ هم‌ باشند، همين‌ دادگاه‌ و دادگستري‌ و امثال‌ اينها هم‌ باشه‌ و گرفتاري‌ دزدها و چپاولگريها و رشوه‌خواريها هم‌ در بهشت‌ وجود داشته‌ باشه‌. آنوقت‌ بهشت‌ ميشه‌ همين‌ دنيا.

 بنابراين‌ آنهائي‌ كه‌ يك‌ مقدار بالاخره‌ بايد در قيامت‌ بنشينند و آنجا تزكية‌ نفس‌ كنند كه‌ خيلي‌ مشكل‌ و خيلي‌ طولاني‌ خواهد بود. يعني‌ هر دقيقة‌ دنيا اگر به‌ اين‌ امر شما بپردازنيد مساويست‌ با شايد سالها در قيامت‌ آنهم‌ در آن‌ هواي‌ گرم‌. آفتاب‌ و خورشيد آمده‌ نزديك‌ چون‌ مي‌دونيد كرة‌ زمين‌ آبش‌ خشك‌ ميشه‌ و كوهها خورد ميشه‌. در گودالهاي‌ زمين‌ ميريزه‌، در يك‌ همچين‌ وضعي‌ بشر از خاك‌ بيرون‌ مي‌آد و بايد در يك‌ چنين‌ فضاي‌ پر از حرارت‌ و بي‌ آب‌ و شايد بي‌ هوا، آنجا پاسخ‌ سؤالات‌ الهي‌ را بده‌، تزكية‌ نفس‌ كنه‌، آماده‌ بشه‌ براي‌ رفتن‌ توي‌ بهشت‌. شفاعت‌ هم‌ به‌ همين‌ معناست‌ كه‌ اجازه‌اش‌ مي‌دهند كه‌ برود توي‌ بهشت‌ اما يك‌ گوشه‌اي‌ بنشين‌، تزكية‌ نفس‌ كن‌، با اين‌ حالت‌ كه‌ نميشه‌ وارد بهشت‌ بشي‌. آنوقت‌ انساني‌ كه‌ در اين‌ فضاي‌ گرم‌ پر از فشار، عرق‌ ريخته‌، آبي‌ كسي‌ به‌ دستش‌ نداده‌، حركت‌ مي‌كند به‌ مجرد اينكه‌ وارد بهشت‌ مي‌خواد بشه‌، امام‌ هر جمعي‌، يعني‌ آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ بودند، امير المؤمنين‌. آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ حضرت‌ مجتبي‌ بودند، حضرت‌ مجتبي‌ و انشاء الله‌ ما بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ يك‌ جام‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) حالا كه‌ مي‌خواهيد صلوات‌ بفرستيد به‌ نام‌ حضرت‌، صلوات‌ بلند بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ يك‌ جام‌ آب‌ به‌ ما مي‌دهند. شما مدركي‌ بهتر از دعاي‌ ندبه‌ نداريد. دعاي‌ ندبه‌ از دعاهايي‌ است‌ كه‌ سندش‌ صددرصد صحيح‌، مضامين‌ دعاي‌ ندبه‌ يا با آيات‌ قرآن‌ تطبيق‌ ميكنه‌ يا با روايات‌ متواتره‌. يك‌ همچين‌ دعايي‌ است‌. در اينجا ميگيم‌ و اسقنا، در دعاي‌ آخر مخصوصا كلمات‌ آخر دعاي‌ ندبه‌ است‌. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌، خدايا به‌ ما بياشام‌ از حوض‌ جدش‌ امير المؤمنين‌، من‌ حوض‌ جده‌ بكأسه‌ با جام‌ خود حضرت‌، و بيده‌، با دست‌ خود حضرت‌، ريا رويا هنيئا صائقا لازم‌ بعده‌ يا ارحم‌ الراحمين‌. اين‌ آب‌ كوثر وقتي‌ داده‌ ميشه‌، با آن‌ عطشي‌ كه‌ انسان‌ داره‌ آنهم‌ و سقاهم‌ ربهم‌ شرابا طهورا. پروردگارشون‌، مربيشون‌، مربي‌ ما امروز حضرت‌ بقية‌ اللهه‌. چه‌ ما بخوايم‌ چه‌ ما نخوايم‌. هر كس‌ مربيش‌ امام‌ زمان‌ شد او خوب‌ تربيت‌ ميشه‌. شما ميگيد ما چطور تحت‌ تربيت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هستيم‌؟ شما اگر بخوايد به‌ كمال‌ برسيد بايد فكر كنيد، دقت‌ كنيد بايد كه‌ كاري‌ بكنيد، زندگيتون‌ طوري‌ باشه‌، اعمالتون‌ طوري‌ باشه‌، خانواده‌اتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ پسند حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. اين‌ فكر خودش‌ مربي‌ است‌. اينكه‌ امام‌ زمان‌ ناظر اعمال‌ شماست‌ مربيست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. انتظار فرج‌ خودش‌ مربيست‌. شما اگر انتظار فرج‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را داشته‌ باشيد اين‌ را بدانيد كه‌ تحت‌ تربيت‌ حضرت‌ هستيد. يعني‌ با خودتون‌ فكر مي‌كنيد من‌ با فلان‌ دوستم‌ مي‌خواستم‌ برم‌ مسافرت‌. او گفت‌ من‌ با تو مسافرت‌ نمي‌كنم‌. چرا آقا؟ بخاطر اينكه‌ تو بخيلي‌ و من‌ دلم‌ مي‌خواد دستم‌ باز باشه‌ توي‌ مسافرت‌. هر جوري‌ مي‌خوام‌ خرج‌ كنم‌. ولي‌ تو بخيلي‌. يك‌ صفت‌ بخل‌ مانع‌ ارتباط‌ تو با رفيقت‌ ميشه‌. اگر تمام‌ صفات‌ رذيله‌ در انسان‌ باشه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌پسنده‌. پس‌ اول‌ كاري‌ كه‌ يك‌ منتظر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ انجام‌ ميده‌، اگر عقل‌ داشته‌ باشه‌، اگر فهم‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ است‌ كه‌ خودش‌ را مهيا كنه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ بپذيرتش‌. جوري‌ خودش‌ را تربيت‌ كنه‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بگه‌ آني‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ اينه‌، آن‌ سرباز و آن‌ يار و آن‌ دوستي‌ كه‌ من‌ مي‌پسندم‌ اينه‌، انتخابت‌ كنه‌.

 بنابراين‌ مربي‌ ما امام‌ زمانه‌. من‌ در اين‌ موضوع‌ خيلي‌ مي‌تونم‌ حرف‌ بزنم‌ ولي‌ مي‌خوام‌ رد بشم‌ به‌ ملكوت‌ كوثر برسم‌. از ملكش‌ رد بشيم‌ كه‌ همان‌ ملكش‌ را ما از خداي‌ تعالي‌ تقاضا مي‌كنيم‌ كه‌ در روز قيامت‌ بوسيلة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ به‌ ما عنايت‌ كنه‌. اما از ملكوتش‌ مي‌خوام‌ حرف‌ بزنم‌. ملكش‌ اينه‌ كه‌ و سقاهم‌ ربهم‌ مي‌آشاماند سقايت‌ مي‌كند، كي‌؟ ربشون‌. رب‌ هر جمعي‌ در دنيا امام‌ آن‌ جمعه‌. شراب‌، شراب‌ فارسي‌ نيست‌. چون‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند توي‌ بهشت‌ به‌ آدم‌ شراب‌ مي‌دهند. اين‌ كلمة‌ عربي‌ است‌. شراب‌ يعني‌ آشاميدني‌. يك‌ آشاميدني‌ كه‌ طهوره‌. هم‌ خودش‌ پاكه‌ هم‌ تو را پاك‌ ميكنه‌. آنوقتي‌ كه‌ در گوشة‌ قيامت‌ نشستي‌ و داري‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كني‌ مي‌آيند يك‌ مقدار آب‌ هم‌ آنجا شايد بدهند كه‌ تو را پاك‌ كنه‌، هر چه‌ زودتر موفق‌ بشي‌ براي‌ ورود به‌ بهشت‌. از آن‌ حوض‌ كوثر كه‌ بعدد رؤس‌ شيعيان‌ و در يك‌ روايت‌ داره‌ بعدد تمام‌ مردم‌ دنيا جام‌ دور اين‌ حوض‌ هست‌. امام‌ هر زماني‌ اجازه‌ ميده‌، سقايت‌ ميكنه‌ كه‌ از اين‌ آب‌ بياشامانند و ما تقاضاي‌ بالاتري‌ داريم‌ كه‌ با دست‌ خود حضرت‌ اين‌ آب‌ را به‌ ما بدهند. اين‌ عطش‌ از بين‌ ميره‌ كه‌ ريا رويا هنيئا صائقا لازم‌ بعده‌ يعني‌ ديگه‌ بعد از اون‌ توي‌ بهشت‌ ديگه‌ تشنه‌ نميشيد. يك‌ چنين‌ آبي‌ است‌. تمام‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ خيلي‌ مفصله‌ دربارة‌ كوثر و حوض‌ كوثر و البته‌ به‌ مناسبت‌ اينكه‌ توي‌ نهر جاريه‌، ميگن‌ نهر كوثر و به‌ مناسبت‌ اينكه‌ در حوضي‌ هست‌، در آن‌ مجمع‌ هست‌، ميگنش‌ حوض‌ كوثر. اما ملكوت‌ اين‌ حوض‌ كه‌ مهمتر از ملكشه‌. ملكوت‌ اين‌ نهر كه‌ مهمتر از نهر كوثره‌. ملكوت‌ خود كوثر كه‌ مهمتر از آب‌ كوثره‌، يك‌ چيز ديگه‌ است‌ كه‌ در همين‌ دنيا هم‌ جريان‌ داره‌. الان‌ ما اگر انشاء الله‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و به‌ بركت‌ خاندان‌ عصمت‌ و به‌ بركت‌ قرآن‌ و روايات‌ كه‌ در اختيار ماست‌ و ما پيروي‌ از آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ علي‌ را بستند نكرديم‌، الان‌ در همين‌ دنيا مي‌تونيم‌ دائما از آن‌ حوض‌ كوثر، از آن‌ نهر كوثر، از ملكوتش‌ به‌ دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ استفاده‌ كنيم‌. منتهي‌ يك‌ مقدار دقت‌ مي‌خواد، يك‌ مقدار تحليل‌ علمي‌ و اعتقادي‌ مي‌خواد. اي‌ كاش‌ شيطان‌ از ما دور بشه‌ و ما را آزاد بگذاره‌، اين‌ فكرمون‌ را او رهبري‌ نكنه‌، خدا رهبري‌ بكنه‌. دائما در نماز حتي‌ فكر ما را گاهي‌ شيطان‌ رهبري‌ ميكنه‌. در نماز ايستاديم‌، داريم‌ با خدا مي‌خواهيم‌ حرف‌ بزنيم‌، اما شيطان‌ مي‌آد ميگه‌ كه‌ فردا مثلا چند تا چك‌ داري‌، چند تا بايد مثلا بدهي‌ها را انجام‌ بدي‌، كارهاي‌ دنيا را مي‌آره‌ توي‌ ذهن‌ انسان‌ و فكر انسان‌ را رهبري‌ ميكنه‌.

 اگر ما بتونيم‌ از شيطان‌ خودمون‌ را نجات‌ بديم‌ كه‌ راهي‌ نجات‌ از شيطان‌ نداره‌ جز تزكية‌ نفس‌. يعني‌ انسان‌ بايد خودش‌ را به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برسانه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا بشه‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ شيطان‌ فرمود ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. مرحلة‌ مخلصين‌ برسه‌ تا خود شيطان‌ هم‌، چون‌ شيطان‌ در اينجا با خدا اختلاف‌ داره‌. خدا مي‌فرمايد بر بندگانم‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌، او ميگه‌ الا عبادهم‌ المخلصين‌. مخلصين‌ را من‌ كاري‌ ندارم‌. يعني‌ تا مرحله‌ خلوص‌ شيطان‌ با شما هست‌. وسوسه‌اش‌ را ميكنه‌ اما تسلط‌ بر بندگان‌ خدا نداره‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌. تسلط‌ او بر كساني‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را پذيرفته‌اند.

 بنابراين‌ اگر شيطان‌ ما را رها كنه‌، اگر اين‌ غل‌ و زنجيرهايي‌ كه‌ به‌ دست‌ و پامون‌ زده‌ شده‌ كه‌ در دعاي‌ كميل‌ ميگيم‌ و قعدت‌ بي‌ اغلالي‌، اين‌ جمله‌ را دقت‌ كنيد. خدايا من‌ را نشونده‌ غلهاي‌ من‌. يك‌ زنجير با يك‌ ميخ‌ طويله‌ كوبيدند توي‌ زمين‌، يك‌ قفل‌ هم‌ زدند به‌ مچ‌ دستمون‌. يك‌ زنجير ديگر هم‌ آنطرف‌، حالا شما ميگيد ما اينجور چيزها نداريم‌. شما ملكوت‌ را اگر ببينيد، مي‌بيند هست‌. آقا من‌ نمي‌تونم‌، مستطيعم‌، نمي‌تونم‌ برم‌ مكه‌. چرا؟ زنم‌ اجازه‌ نميده‌. خوب‌ اين‌ يك‌ غل‌. من‌ مثلا فرض‌ كنيد منافعم‌ اجازه‌ نميده‌ كه‌ من‌ فلان‌ كار خير را بكنم‌. اين‌ يك‌ غل‌. و امثال‌ اينها. من‌ يكي‌ دو تاش‌ را ميگم‌ شما خودتون‌ بقيه‌اش‌ را قياس‌ كنيد. اگر نگاه‌ كنيد مي‌بينيد صد تا غل‌ و زنجير، اينها همه‌ به‌ زمين‌ كوبيده‌. كه‌ حتي‌ نمي‌توني‌ بلند شي‌ بايستي‌. قعدت‌ بي‌ اغلالي‌. نشوندتم‌. اجازة‌ وايستادن‌ هم‌ به‌ من‌ نميده‌. اينجوري‌ ميخكوبم‌ كردند. اگر اين‌ غل‌ و زنجيرها را ما بتونيم‌ يكي‌ يكي‌ از خودمون‌ جدا كنيم‌ و اگر بتوانيم‌ يك‌ فهم‌ الهي‌ پيدا كنيم‌ كه‌ امور معنوي‌ برامون‌ اهميتش‌ از امور مادي‌ بيشتر بشه‌، لااقل‌ اگر بدنمون‌ مريض‌ ميشه‌، همين‌ امشب‌ اگر خداي‌ نكرده‌ دل‌ درد بشيم‌، يا نصفه‌ شب‌ يا بالاخره‌ صبح‌ بايد بريم‌ پيش‌ طبيب‌. اما اگر در اثر حسادت‌، در اثر يك‌ مرض‌ روحي‌ خوابمون‌ نبره‌، شب‌ تا صبح‌ خوابمون‌ نبره‌، هي‌ بغلطيم‌. اينهم‌ درده‌ ديگه‌ چه‌ فرق‌ ميكنه‌. صبح‌ پا مي‌شيم‌ مي‌ريم‌ سر كارمون‌. نمي‌ريم‌ پيش‌ يك‌ طبيب‌ روحي‌. اگر هم‌ بريم‌ مي‌ريم‌ پيش‌ طبيبهاي‌ روانپزشك‌. يك‌ اختلافي‌ بين‌ طبيبهاي‌ روحي‌ الهي‌ هست‌ با طبيبهاي‌ روحي‌ فلسفه‌ و فيلسوف‌. يك‌ اختلافي‌ هست‌ كه‌ حالا اينجا من‌ نمي‌خوام‌ مطرح‌ كنم‌ ولي‌ اجمالا عرض‌ مي‌كنم‌. آنها فكر مي‌كنند كه‌ انسان‌ تحت‌ تأثير بدنشه‌. ولي‌ طبيبهاي‌ روحي‌ الهي‌ ميگن‌ انسان‌ روحش‌، قويه‌ بدن‌ تحت‌ تأثير روحه‌. يعني‌ اينطور كه‌ شما گاهي‌ ميشه‌ با امراض‌ روحي‌ كه‌ داريد، بدنتون‌ را مريض‌ مي‌كنيد. ولي‌ آنها ميگن‌ با امراض‌ بدني‌ كه‌ داريد، روحتون‌ مريض‌ ميشه‌. مثلا اگر شما يك‌ ناراحتي‌ رواني‌ داشته‌ باشيد، يك‌ مشت‌ قرص‌ بهتون‌ ميده‌ كه‌ اعصابتون‌ آرام‌ بگيره‌ و از اين‌ راه‌ مي‌خواد معالجه‌اتون‌ كنه‌.

 اما طبيب‌ روحي‌ الهي‌ كه‌ از طريق‌ قرآن‌ و اهل‌ بيت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اين‌ مرحلة‌ از كمال‌ رسيده‌، اين‌ ميگه‌ بدنت‌ اگر مريضه‌، بيا من‌ روحت‌ را تزكيه‌ كنم‌، تهذيب‌ نفس‌ پيدا كن‌، بدنت‌ هم‌ درست‌ ميشه‌. حالا اين‌ اختلافي‌ است‌ بين‌ اين‌ دو دسته‌ و آنچه‌ كه‌ من‌ تابحال‌ تجربه‌ دارم‌، معتقدم‌ كه‌ حق‌ با همين‌ طبيبان‌ الهي‌ روحي‌ است‌. كه‌ امراض‌ بسيار صعب‌ العلاج‌ را با تقويت‌ روح‌ ما تونستيم‌ معالجه‌ كنيم‌. اما امراض‌ روحي‌ ضعيف‌ را تابحال‌ من‌ نديدم‌ كه‌ با باصطلاح‌ تقويت‌ بدن‌ بتوانند معالجه‌ كنند. مثلا يك‌ نفر حسوده‌، من‌ اين‌ حسود را مثال‌ مي‌زنم‌ براي‌ اينكه‌ خوب‌ ساده‌ است‌. حسادت‌ داره‌، اين‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود ميشه‌ با مثلا با معالجة‌ بدني‌ او را از حسادت‌ خارج‌ بكنند. من‌ نديدم‌. يا يك‌ وسواسي‌. وسواسي‌ زياد ديديد، يك‌ وسواسي‌ كه‌ خودش‌ هم‌ داره‌ رنج‌ ميكشه‌، اين‌ را اگر انسان‌ بخواد از راه‌ تقويت‌ بدن‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنند، نميشه‌. ميگيد نه‌ تجربه‌ كنيد. شايد توي‌ هر فاميلي‌ يك‌ دونه‌ وسواسي‌ پيدا بشه‌. شما داروهاي‌ مقوي‌، غذاهاي‌ بهش‌ بديد ببينيد هيچ‌ فرقي‌ ميكنه‌ مثلا. اما از طريق‌ باصطلاح‌ تقويت‌ روح‌ من‌ مكرر برام‌ پيش‌ آمده‌. افرادي‌ بودند وسواس‌ داشتند، گفتم‌ تو جواني‌، اراده‌ داري‌، بايد قوي‌ باشي‌ و برنامه‌هايي‌. آقا كم‌كم‌ خوب‌ شده‌، درست‌ شده‌. و حتي‌ با تلقينات‌ افرادي‌ بودند كه‌ مرضهاي‌ خيلي‌ شديدي‌ داشتند  و معالجه‌ شدند. اين‌ بحث‌ يك‌ بحث‌ علمي‌ خيلي‌ مفصلي‌ است‌ كه‌ من‌ حالا نمي‌خوام‌، يعني‌ چون‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهراست‌ و اين‌ حرفها مال‌ يك‌ مجلس‌ و محفل‌ علمي‌ است‌. ما اگر اينجا نبود، مشهد بود، مي‌گفتيم‌ كه‌ روز جمعه‌ تشريف‌ بياوريد كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌، يك‌ مؤسسه‌اي‌ ما داريم‌ بعضي‌ها شايد بدونند، بعضي‌ها هم‌ شايد ندونند، يك‌ مؤسسه‌اي‌ داريم‌ كه‌ سي‌ و چهار ساله‌، سي‌ و سه‌ ساله‌ مشغول‌ فعاليته‌، تا حالا حدود صد هزار سؤال‌ اينطوري‌ را ما جواب‌ داديم‌ و بحث‌ كرديم‌.

 حالا روح‌ انسان‌ در اين‌ دنيا يك‌ غذايي‌ داره‌. و غذاي‌ روح‌ انسان‌ همانطوري‌ كه‌ بدن‌ انسان‌ يك‌ غذا داره‌، يك‌ آشاميدني‌ داره‌، روح‌ انسان‌ هم‌ همينطوره‌. و بايد در دنيا انسان‌ روحش‌ را زنده‌ نگه‌ بداره‌ و غذا به‌ او برسانه‌. آن‌ شراب‌ طهور و ملكوت‌ كوثر، علوم‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. آقايون‌ اين‌ را كم‌ تصور نكنيد. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند. اگر بدانيد چه‌ ظلمي‌ به‌ همين‌ ما شيعيان‌ كردند، حساب‌ نداره‌. اينها در خانة‌ علي‌ و فرزندانش‌ را بستند. ما امروز نمي‌دونيم‌ اين‌ دين‌، معنويت‌، ملكوت‌ يعني‌ چه‌؟ اصلا نمي‌دونيم‌ يعني‌ چه‌. ما نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ همة‌ سعادت‌ انسان‌ در پاكيه‌. اين‌ را نمي‌تونيم‌ درك‌ كنيم‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد قد افلح‌ من‌ ذكاها. با كلمة‌ قد. قبلش‌ يازده‌ تا قسم‌ خورده‌. شما را به‌ خدا يك‌ آدمي‌ را شما راستگو بدونيد. بريد نزد او. او بخواد يك‌ مطلبي‌ را براي‌ شما بگه‌. شما اين‌ مطلب‌ را همينطوري‌ باور مي‌كنيد ازش‌. ولي‌ ميدونه‌ شما يك‌ آدم‌ شكاك‌ مرددي‌ هستيد. يك‌ دلايلي‌ مي‌آره‌ كه‌ شما باور كنيد. ميبينه‌ بازهم‌ باور نمي‌كنيد. شكاكتر از اينها هستيد. بي‌ اعتناتر از اينها هستيد. يك‌ قسم‌ ميخوره‌. باز هم‌ ميبينه‌ نه‌ توجه‌ نمي‌كنيد، دو تا قسم‌ مي‌خوره‌. بازم‌ مي‌بينه‌ توجه‌ نمي‌كنيد. سه‌ تا قسم‌ مي‌خوره‌. مي‌خواي‌ توجه‌ كن‌ مي‌خواي‌ توجه‌ نكن‌. اما خداي‌ تعالي‌ است‌، ما را دوست‌ داره‌. من‌ در بارة‌ محبت‌ خدا به‌ بندگانش‌، بالاتر و جالبتر از اينكه‌ مكرر اين‌ را ميگم‌ كه‌ به‌ فرعون‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ توجه‌ داره‌. ميگه‌ فرعون‌ هم‌ اگر ميشه‌ بياريدش‌، از دست‌ ما در نره‌. اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قولا له‌ قولا لينا. اي‌ موسي‌ و هارون‌ با فرعون‌ ملايم‌ صحبت‌ كنيد. نه‌ اينكه‌ بخاطر اينكه‌ ملايم‌ صحبت‌ كردن‌ خوبه‌. لعله‌ يتذكروا او يخشي‌. بخاطر اينكه‌ شايد او هم‌ متذكر بشه‌. اين‌ كيه‌؟ وقتي‌ كه‌ شايد صدها بچة‌ شيرخوار را جلوي‌ چشم‌ پدر و مادر، آنهم‌ پسر، فرعون‌ كشته‌ كه‌ جاني‌ترين‌ افراد در طول‌ تاريخه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ ميگه‌ خداي‌ تعالي‌ لعله‌ يتذكروا او يخشي‌. مي‌دونيد چه‌ خداي‌ خوبي‌ داريد؟ چه‌ خدايي‌ داريد كه‌ چقدر شماها را دوست‌ داره‌. اين‌ خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، اين‌ خداي‌ به‌ اين‌ پر محبتي‌، اين‌ ما را خيلي‌ دوست‌ داره‌. مي‌خواد ما حقيقت‌ را درك‌ بكنيم‌. آمده‌ يك‌ دونه‌ قسم‌ خورده‌، ديده‌ نه‌ تو حواست‌ پرته‌. دو تا، سه‌ تا، نه‌ حواست‌ پرتتر از اينهاست‌. يازده‌ تا قسم‌ خورده‌. چقدر بشر بي‌ حياست‌ كه‌ توجه‌ به‌ اين‌ يازده‌ تا قسم‌ نميكنه‌. بعد مي‌فرمايد قد افلح‌، اين‌ قسمها را براي‌ چي‌ خورده‌؟ قد افلح‌ من‌ زكاها. با كلمة‌ قد، اهل‌ ادب‌ مي‌دونند قد را اگر بر سر فعل‌ ماضي‌ بياورند، به‌ معناي‌ تحقيق‌ و تأكيده‌، قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. بتحقيق‌ رستگار كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. نه‌ تزكية‌ عمل‌، يعني‌ من‌ معصيت‌ نكنم‌ واجباتم‌ را انجام‌ بدم‌. نه‌. باطنم‌ را درست‌ كنم‌، نفسم‌ را پاك‌ كنم‌. اگر ما نفسمون‌ را پاك‌ كنيم‌ به‌ ملكوت‌ همه‌ چيز مي‌رسيم‌. اما بي‌ اعتنائيم‌. با همة‌ اين‌ قسمها و اين‌ كارها، شما در توي‌ مملكت‌ شيعي‌ يك‌ دانشكدة‌ كوچك‌ نداريد كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را به‌ مردم‌ تعليم‌ بده‌. انبياء آمدند براي‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌. مي‌بينيد كه‌ مكرره‌ اين‌ جمله‌ تقريبا كه‌ خداي‌ تعالي‌ مبعوث‌ كرده‌ پيغمبران‌ را حتي‌ پيغمبر اسلام‌ را ليزكيهم‌ و ليعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. تزكيه‌ و بعد تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌. اول‌ تزكيه‌. ليزكيهم‌ براي‌ اينكه‌ پاكشون‌ كنه‌. ولي‌ توجه‌ نيست‌. با همة‌ اين‌ قسمها و با همة‌ اين‌ تأكيدها و با همة‌ اين‌ سروصداها.

 مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ بشر به‌ معنويات‌ توجه‌ نداره‌. توجه‌ نداره‌. آخر آخري‌ كه‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ بكنه‌، شب‌ وفات‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، بياد يك‌ مقدار بشينه‌ گريه‌ كنه‌ فردا صبح‌ هم‌ باز هم‌ مشغول‌ همان‌ كارهاي‌ خودش‌ بشه‌. شب‌ عاشورا يا روز عاشورا يا ايام‌ عاشورا يك‌ مقداري‌ گريه‌ كنه‌ و خيال‌ بكنه‌ تمام‌ معنويت‌ توي‌ همينهاست‌. حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ساير ائمه‌ كه‌ شهيد شدند، زحمت‌ كشيدند و كشته‌ شدند براي‌ اينكه‌ مردم‌ خودشون‌ را پاك‌ كنند. پاك‌ كنند، تزكيه‌ كنند.

 كار علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شفاي‌ سرطاني‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ بدن‌ ما مثل‌ مركب‌ زير پاي‌ ماست‌. آنها آمدند روح‌ ما را شفا بدهند. مثل‌ يك‌ طبيب‌، يك‌ پرفسوري‌ در طب‌ تخصص‌ داره‌ در يك‌ رشتة‌ خاص‌، شما اسبتون‌ را، مركبتون‌ را ببريد، او هم‌ حالا تواضع‌ كنه‌، بجاي‌ يك‌ دامپزشك‌ معالجه‌ كنه‌ اسب‌ شما را. شما بگيد به‌به‌ عجب‌ آقايي‌، عجب‌ دكتري‌ كه‌ اسب‌ ما را باصطلاح‌ معالجه‌ كرد. بخدا قسم‌ اگر تمام‌ سرطاني‌ها را حضرت‌ رضا يك‌ جا شفا بده‌ و ما خوب‌ خيلي‌ برامون‌ اهميت‌ داره‌. چون‌ ما همون‌ توي‌ مغز اسبه‌ هستيم‌ هنوز. اسب‌ برامون‌ مهمه‌. ما توي‌ اون‌ اوضاع‌ هستيم‌. اگر تمام‌ سرطانيهاي‌ دنيا را حضرت‌ رضا شفا بده‌ها، كه‌ ما زياد ديديم‌ الحمد لله‌ توي‌ مشهد و روي‌ منبرها ميگيم‌ و در سخنرانيها ميگيم‌ و ما گاهي‌ ميشه‌ افرادي‌ را مي‌فرستم‌ براي‌ توسل‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، روحشون‌ شفا پيدا ميكنه‌. نمي‌تونيم‌ بياريم‌ مطرحشون‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ آقا مثلا معصيتكار بود، عشق‌ به‌ معصيت‌ داشت‌، حالا از معصيت‌ بدش‌ مي‌آد. ميگند خوب‌ مسئله‌اي‌ نيست‌، تصميم‌ گرفته‌. اما يك‌ بچة‌ كوچكي‌ را خوب‌ خود ما هم‌ چه‌ كنيم‌؟ ما مردم‌ اينطوري‌ هستيم‌. يك‌ بچة‌ كوچكي‌ چشماش‌ نابينا بود، رفقاي‌ مشهديمون‌ چندتايي‌ در مجلس‌ هستند، رفتند از خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ چشمش‌ ماليدند، فرداش‌ آمد چشمش‌ سالم‌، الان‌ هم‌ هست‌. اين‌ برامون‌، اين‌ را مي‌فهميم‌. اما اون‌ را نمي‌فهميم‌. چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ ما اينيم‌. اون‌ نيستيم‌. خوب‌ دقت‌ مي‌كنيد.

 اگر ما بتوانيم‌ با روح‌ و ملكوت‌ يك‌ ارتباطي‌ برقرار كنيم‌. آنوقت‌ مي‌فهميم‌ كه‌ همين‌ الان‌ كه‌ ما در اين‌ محفل‌ نشستيم‌، از جام‌ حضرت‌ وليعصر، به‌ دست‌ خود حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از ملكوت‌ كوثر داريم‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. اين‌ را كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روايات‌ داره‌. حوض‌ كوثر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. خود كوثر حكمتي‌ است‌ كه‌ از جانب‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ قلب‌ پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌. نهر كوثر، همين‌ دوازده‌ نهري‌ است‌ كه‌ جاريست‌ و بوسيلة‌ در زمان‌ ما بوسيلة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ از علوم‌ و حكمت‌ اگر اهل‌ اخلاص‌ باشيد، يعني‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذرونده‌ باشيد و به‌ مرحلة‌ خلوص‌ رسيده‌ باشيد، در قلبتون‌ حكمت‌ جمع‌ ميشه‌. در قلبتون‌ حكمت‌ جمع‌ ميشه‌. حكمت‌ چيه‌ آقا؟ حكمت‌ كلمات‌ مثلا ارسطو و افلاطون‌ و مثلا بو علي‌ سينا و فلاسفة‌ زمان‌ خودمون‌ و امثال‌ اينهاست‌؟ نه‌. اينها حكمت‌ نيست‌. اينها افكار بشريه‌. شما مراجعه‌ كنيد به‌ كتب‌ لغت‌ ببينيد دربارة‌ كلمة‌ فلسفه‌ چي‌ ميگن‌؟ فلسفه‌ يعني‌ افكار بشري‌ كه‌ از طريق‌ عقل‌ اين‌ مطالب‌ را درك‌ كردند. يك‌ روز بطلميوس‌ بود. ميگفت‌ تمام‌ كرات‌ داره‌ دور زمين‌ مي‌چرخه‌. فلسفة‌ آن‌ روز اين‌ بود. امروز ميگن‌ نه‌، نه‌ زمين‌ هم‌ تازه‌ خودش‌ هم‌ داره‌ دور كرة‌ خورشيد مثلا ميچرخه‌ و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ كه‌ به‌ كلي‌ فلسفة‌ قديم‌ را كنار گذاشتند امروز و فلسفة‌ جديد. يعني‌ افكار قديمي‌ها را كنار گذاشتند افكار جديدي‌ها را گرفتند.

 حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌ از طريق‌ وحي‌. ببينيد و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. ارتباط‌ خير كثير را با كوثر شما احساس‌ كنيد. هر كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شد، يعني‌ يك‌ چشمة‌ كوچك‌ از حكمت‌ در قلبش‌ باز شد، اين‌ وصل‌ به‌ خير كثيره‌. خير كثير چيه‌؟ كوثره‌. كوثر چيه‌؟ فاطمة‌ زهرا و علوم‌ حكمت‌آميزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ اين‌ بي‌بي‌ عنايت‌ كرده‌. يكي‌ از القاب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها محدثه‌ است‌. ما روي‌ اين‌ معنا حتي‌ روي‌ بچه‌هامون‌ اسم‌ مي‌گذاريم‌ محدثه‌، اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. كوثر اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. اما هيچ‌ دقت‌ كرديم‌ محدثه‌ يعني‌ چه‌؟ حديث‌ به‌ معناي‌ جديده‌. به‌ معناي‌ جديده‌. هر چيزي‌ كه‌ حادث‌ ميشه‌ يك‌ كار جديدي‌، اين‌ را ميگن‌ حادث‌ شد. محدِثي‌ داريم‌، محدَثي‌ داريم‌. محدث‌ كسي‌ است‌ كه‌ مطالب‌ جديد را بيان‌ ميكنه‌. يعني‌ فرض‌ كنيد يك‌ خبري‌ تازه‌ اتفاق‌ افتاده‌، هيچكس‌ نمي‌دونه‌، همين‌ امروز اتفاق‌ افتاده‌، من‌ مي‌آم‌ براي‌ شما ميگم‌ من‌ ميشم‌ محدِث‌. يعني‌ حديث‌ بيان‌ كن‌. محدَث‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ خبرهاي‌ تازه‌ را مي‌دهند. كي‌ ميده‌؟ خبر تازه‌ مربوط‌ به‌ تقديرات‌ عالم‌ هستي‌، مربوط‌ به‌ ماسوي‌ الله‌، خداي‌ تعالي‌ اين‌ خبرهاي‌ جديد را ميده‌. به‌ طور مختصر به‌ حسب‌ اقتضاي‌ مجلسمون‌ و به‌ اصطلاح‌ شرح‌ صدر اهل‌ مجلسمون‌ مخصوصا بعضي‌ها، اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ محدث‌ يا محدثه‌ يعني‌ يك‌ خانمي‌ كه‌ خدا بهش‌ خبرهاي‌ جديد را داده‌. خبر جديد چيه‌؟ خدا يك‌ علم‌ مكنوني‌ داره‌، به‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار خبر ميده‌. آنها ميشن‌ محدَث‌. يعني‌ خبر تازه‌. خبر تازه‌ آمده‌ كه‌ انشاء الله‌، مثل‌ ميگم‌ها، يك‌ وقت‌ اين‌ را نريد از قول‌ من‌ نقل‌ كنيد كه‌ فلاني‌ اينطور گفت‌، انشاء الله‌ فردا، خبر تازه‌، فردا امام‌ زمان‌ ظهور ميكنه‌. مثلا. انشاء الله‌ تفألوا بالخير تجدوا. اگر يك‌ همچين‌ خبري‌ باشه‌، اول‌، عجيبه‌ها، روايت‌ داره‌، اول‌ به‌ فاطمة‌ زهرا در زمان‌ خودشون‌ گفته‌ ميشد بعد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر و امثال‌ اينها. عجيبه‌. اين‌ معناي‌ محدثه‌ است‌.

 يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد اطاق‌ شد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. به‌ خدا قسم‌ زنها اگر بر تمام‌ مردهاي‌ دنيا ببالند كه‌ يك‌ چنين‌ الگويي‌، يك‌ چنين‌ خانمي‌ در بين‌ آنها هست‌، جا داره‌. امير المؤمنين‌ آن‌ كسي‌ كه‌ ميگه‌ ان‌ نمجدت‌ اضطراب‌ العرشيه‌ في‌ التبيع‌ البعيده‌ كه‌ معناش‌ را اينه‌ كه‌ حالا اگر من‌ بخوام‌ علومي‌ را كه‌ جديدا بهم‌ گفتند، خطبة‌ تتنجيه‌اي‌ هست‌ در كتاب‌ الزام‌ الناصب‌ يا خطبة‌ البيان‌، حضرت‌ مي‌فرمايد انا اعلم‌ بطرق‌ السماء من‌ طرق‌ الارض‌ و بياناتي‌ داره‌ از آينده‌، تا روز قيامت‌ كه‌ مي‌فرمايد كل‌ علم‌ احاطة‌ لا علم‌ اخبار. اينها خيلي‌ مطلب‌ مهمه‌. اين‌ مطالب‌ حالا عرض‌ كردم‌ هر جمله‌ايش‌ را بايد كي‌ مقداري‌ صحبت‌ كنم‌. اين‌ علي‌ با عظمت‌، اين‌ روايات‌ را بريد نگاه‌ كنيد، وارد اطاق‌ ميشه‌. فاطمة‌ زهرا شروع‌ ميكنه‌ به‌ خبر جديد. شما ديديد وقتي‌ كه‌ دو نفر دوست‌ كه‌ به‌ هم‌ برخورد ميكنند يكيشون‌ يك‌ خبرهاي‌ جديدي‌ مثلا توي‌ روزنامه‌ خونده‌، مي‌خواد اين‌ را در اولين‌ فرصت‌ به‌ دوستش‌ بگه‌، تقديم‌ كنه‌. خبرهاي‌ كه‌ خيلي‌ جديده‌، خيلي‌ جديده‌، از تقديرات‌ الهي‌، از علم‌ مكنون‌ پروردگار و الا اين‌ را بدونيد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها همة‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را داشت‌. ولي‌ از علم‌ مكنون‌ پروردگار اين‌ خبر جديد بهش‌ رسيده‌، ولي‌ خدا مي‌خواد فضيلت‌ بده‌. به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، واسطة‌ بين‌، شايد براتون‌ سنگين‌ باشه‌، غير قابل‌ هضم‌ باشه‌ كه‌ من‌ اينجور حرف‌ مي‌زنم‌. ولي‌ اين‌ را در روايات‌ هست‌، قابل‌ توجيه‌ هم‌ هست‌. حضرت‌ امير با تعجب‌ عقب‌ عقب‌ رفت‌. آمد خدمت‌ پيغمبر. و مطالب‌ را عرض‌ كرد. حضرت‌ فرمود كه‌ فاطمه‌ از منه‌. من‌ از فاطمه‌ هستم‌. فاطمة‌ مني‌، فاطمه‌ از منه‌ و من‌ از فاطمه‌ هستم‌. خدا را شكر، خدا را شكر كه‌ محبت‌ فاطمة‌ زهرا در دلهاي‌ ما هست‌. خدا را شكر كنيد كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ شما عنايتي‌ كرده‌اند. شما فكر نكنيد كار خودتون‌ بوده‌، الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. حمد مي‌كنيم‌ خدايي‌ را كه‌ ما را به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ ولايت‌، به‌ اين‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌، به‌ پيروي‌ از خاندان‌ عصمت‌ ما را هدايت‌ كرد و ما خودمون‌ نبوديم‌ كه‌ هدايت‌ بشيم‌. ما چه‌ تلاشي‌ كرديم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ را، ايشان‌ مي‌فرمودند كه‌ من‌ براي‌ آن‌ جد اعلايمون‌ كه‌ مذهب‌ تشيع‌ را قبول‌ كرده‌ و پذيرفته‌، در شبانه‌روز يا بعد از هر نماز، ترديد از منه‌، يك‌ حمد و سه‌ قل‌ هو الله‌ مي‌خونم‌، هديه‌ براي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ از اول‌ زحمت‌ ما را كم‌ كرده‌، مذهب‌ تشيع‌ را پذيرفته‌.

 پس‌ كوثر ملكوتش‌، حكمته‌، وحيه‌، از جانب‌ خداست‌ و حوضش‌، فاطمة‌ زهراست‌ و نهرهاي‌ كوثر كه‌ يك‌ نهر بسيار پهن‌ و پر از آب‌ و مملو از حقايق‌، نصيب‌ ما شده‌ و ما از او داريم‌ مي‌آشاميم‌، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌. آقايون‌ اگر مي‌خواهيد از اين‌ كوثر كمال‌ استفاده‌ را بكنيد، من‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. دو مسئلة‌ قطعي‌ اگر شيعه‌ باشيم‌، قطعيه‌ از نظر ما. يكي‌ امام‌ زمان‌ هست‌ يكي‌ هم‌ خواهد آمد. اينها قطعيه‌، بروبرگرد نداره‌. و يك‌ مسئلة‌ احتمالي‌ كه‌ شايد در زمان‌ ما بياد. شايد در اين‌ زمان‌ باشه‌. اين‌ سه‌ مسئله‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ ما هرچه‌ زودتر خودمون‌ را بسازيم‌ شايد مورد عنايات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ واقع‌ بشيم‌. نمي‌تونيد منكر وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ بشيد. امروز تمام‌ دنيا حضرت‌ وليعصر را پذيرفته‌اند. تمام‌ دنياها. بعضي‌ها به‌ فكر اينند كه‌ نگذارند اين‌ آقا تشريف‌ بياره‌، فيلمها درست‌ كردند، مطالبي‌ گفتند، مسائلي‌ را مطرح‌ كردند، از غير مسلمانها، همين‌ سياستمدارها كه‌ دلشون‌ مي‌خواد براي‌ سياستشون‌ و براي‌ حفظ‌ جاه‌ و مقامشون‌ با همه‌ كس‌، حتي‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار دست‌ و پنجه‌ خورد كنند. و ميگن‌ حتي‌ من‌ مشاهده‌ كردم‌، ديدم‌ كه‌ بعضي‌ كارشناسها را آوردند ميشه‌ جلوي‌ اين‌ پديده‌اي‌ كه‌ قطعا همين‌ سالها بوجود خواهد آمد، ميشه‌ جلوي‌ اين‌ را گرفت‌ يا نه‌؟ اينها ميگند شايد بشه‌، دست‌ و پائي‌ مي‌كنيم‌ بالاخره‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ اينها يريدون‌ ليطفوا نور الله‌ بافواههم‌. اراده‌ كرده‌اند كه‌ نور خدا را با هواي‌ دهنشون‌ خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ كننده‌ است‌ نورش‌ را. ولو كره‌ الكافرون‌. و لو كره‌ المشركون‌.

 و انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما كمك‌ كنه‌، شماها مردمان‌ خوب‌ كمك‌ كنيد، كاري‌ بكنيد كه‌ انتظار ذات‌ مقدس‌ پروردگار و انتظار پيغمبر و انتظار تمام‌ انبياء و اولياء در زمان‌ ما انشاء الله‌ عملي‌ بشه‌. فنتظروا اني‌ معكم‌ من‌ المنتظرين‌. خدا ميگه‌ها. انتظار داشته‌ باشيد. منهم‌ با شما از منتظرينم‌. امروز مسيحيت‌ معتقده‌ كه‌ اين‌ شخص‌ خواهد آمد. زرتشتي‌ها معتقدند كه‌ اين‌ شخص‌ خواهد آمد، كتابها نوشتند. تمام‌ مسلمانها، شما اگر با يك‌ سني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بيسوادي‌ برخورد كرده‌ باشيد و او خبر نداشته‌ باشد، اين‌ دليل‌ نميشه‌ سني‌ها قبول‌ نداشته‌ باشند. سني‌ها، حتي‌ يك‌ عالم‌ سني‌ داريم‌ كه‌ سني‌ها هم‌ قبولش‌ ندارند، ميگن‌ آدم‌ متعصبي‌ است‌. بنام‌ ابن‌ باز در رياض‌ زندگي‌ ميكنه‌. مفتي‌ اعظم‌ وهابيته‌. اين‌ كتابي‌ نوشته‌ دربارة‌ اثبات‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. تمام‌ قبول‌ دارند و اين‌ شخص‌ خواهد آمد. و الان‌ اگر شما دوستان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ خورده‌اي‌ متوجه‌ باشيد، تزكية‌ نفس‌ كنيد، به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ احساس‌ مي‌كنيد كه‌ حكمت‌ در قلبتون‌ جاري‌ ميشه‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا و من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا، كسي‌ كه‌ خودش‌ را خالص‌ كنه‌ و چهل‌ روز بگذره‌، اين‌ حكمت‌ كه‌ در قلبش‌ جمع‌ شده‌ جرت‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. مي‌بينه‌ هر چي‌ كه‌ ميگه‌ از حكمت‌ ميگه‌. سخن‌ او از حقايقه‌، درسي‌ نخونده‌، علمي‌ ندارد، آخر هر چه‌ ما درس‌ بخونيم‌، من‌ خودم‌ را ميگم‌. من‌ از سن‌ چهارده‌ سالگي‌ دارم‌ درس‌ فقه‌ و اصول‌ و طلبگي‌ باصطلاح‌، توي‌ حوزه‌ بودم‌ تا حالا، هر چه‌ من‌ تابحال‌ درس‌ خوندم‌ اينها مقدمة‌ فهم‌ حكمته‌. يعني‌ اينها مقدماتي‌ است‌، نردباني‌ است‌ كه‌ بايد روي‌ پشت‌ بام‌ علم‌ و دانش‌ رفت‌. و الا خود علم‌ و دانش‌ اين‌ را بدونيد، با درس‌ خوندن‌ حاصل‌ نميشه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ شيخ‌ بهائي‌ را ميگه‌ علم‌ رسمي‌ سربسر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. و ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند العلم‌ نور يقذفه‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ بوسيلة‌ واسطه‌هاي‌ وحي‌ كه‌ پيغمبر و ائمة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند، بر قلب‌ انسان‌ سرازير ميشه‌. يقذف‌ الله‌ من‌ قلبه‌ من‌ يشاء. ببينيد پهلوي‌ يك‌ آدم‌، من‌ يك‌ چوپاني‌ بود در اطراف‌ مشهد. گاهي‌ مي‌آمد پيش‌ من‌. خيلي‌ قبل‌. يك‌ مطالبي‌ را با همان‌ لهجة‌ دهاتي‌ مشهديش‌، خود مشهديها همچين‌ منظم‌ مثل‌ شما تهرانيها صحبت‌ نمي‌كنند. حالا اون‌ دهات‌ هم‌ بود و خيلي‌ هم‌ اصطلاح‌ هيچ‌ بلد نبود. ولي‌ اعماق‌ حكمت‌ را من‌ معتقد بودم‌ كه‌ اگر بوعلي‌ سينا مي‌نشست‌ پهلوش‌، بعضي‌ از مشكلات‌ علميش‌ را از ايشان‌ استفاده‌ ميكرد. يك‌ چيزهايي‌ مي‌گفت‌. خودش‌ هم‌ نمي‌دونست‌ چي‌ داره‌، يعني‌ ميدونست‌، ميدونست‌ چي‌ داره‌ ميگه‌، اما نميدونست‌ اين‌ حرفها چقدر اهميت‌ داره‌. چقدر مشكلات‌ علمي‌ فلاسفه‌ را حل‌ ميكنه‌. گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ ببينم‌ كه‌ زمين‌ چه‌ شكليه‌. ديدم‌ كه‌ با مسافرت‌ نميشه‌. تخليه‌ روح‌ كردم‌، يك‌ گردش‌ كردم‌ دور زمين‌ آنوقت‌ مي‌نشست‌ صحبت‌ مي‌كرد. شما صفحة‌ جغرافيايي‌ را مي‌گذاشتيد جلوت‌ ميديديد تمام‌ راهها را رفته‌ و بلده‌.

 و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. اي‌ كاش‌ ماها از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيم‌. فاطمة‌ زهرا را بشناسيم‌ و وجود مقدس‌ اين‌ بي‌بي‌، اين‌ حوض‌ كوثر، اين‌ لطف‌ و عنايت‌ پروردگار را بيشتر از اين‌ درك‌ كنيم‌ و فرزند عزيزش‌ را انشاء الله‌ از محضرش‌ استفاده‌ كنيم‌ كه‌ اللهم‌ انا نشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا و غيبت‌ ولينا. خدايا ما به‌ تو شكايت‌ مي‌كنيم‌. كجا بريم‌ دنبال‌ امام‌ زمانمون‌. ابرضوي‌ او غيرها ام‌ ذي‌ طوي‌. عزيز علي‌ ان‌ اري‌ الخلق‌ و لاتري‌. و لا اسمع‌ لك‌ حصيصا و لا نجوي‌. بنفسي‌ انت‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخلق‌ منا. بنفسي‌ انت‌ من‌ ناصح‌ ما نصح‌ عنا. هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيلا فتلقي‌. اي‌ پسر پيغمبر، آيا راهي‌ هست‌ يك‌ ملاقاتي‌ با ما داشته‌ باشي‌ آقاجان‌؟ هل‌ يتصل‌ يومنا منك‌ وعدت‌ و نهزي‌. آقا جان‌ چه‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ عنايتي‌، يك‌ توجهي‌ امروز اين‌ مردم‌ به‌ خاطر وفات‌ فاطمة‌ زهرا دست‌ از كار و كسب‌ كشيده‌اند و در مجالس‌ عزاداري‌ مادرت‌ جمع‌ شده‌اند. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزائي‌ انشاء الله‌ امشب‌ به‌ خودمون‌، بهتر از گذشته‌ بگيريم‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌ به‌ ما نظر لطف‌ و عنايتي‌ بفرمايد. حجتش‌ را، بزرگ‌ و آقاي‌ ما را در مجلس‌، آيا ميشه‌؟ آقاجان‌ ميشه‌ كه‌ ما به‌ شما تسليت‌ عرض‌ كنيم‌؟ اين‌ مجلس‌ من‌ با شناختي‌ كه‌ از صاحب‌ خانه‌ دارم‌، نمي‌تونم‌ بگم‌ اينجا متعلق‌ به‌ صاحبخانة‌ ملكيشه‌. مربوط‌ به‌ صاحبخانة‌ حقيقي‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌. اين‌ خانه‌ مال‌ توست‌ آقا. اين‌ مجلس‌ مال‌ شماست‌. مجلس‌ بخاطر عزاي‌ مادرت‌ زهرا كه‌ مي‌دونيم‌ خيلي‌ دوستش‌ داري‌، تشكيل‌ شده‌. انشاء الله‌ نظر لطف‌ و عناياتشون‌ در مجلس‌ هست‌ و توجه‌ خاصه‌اشون‌ هست‌.

 امشب‌ به‌ علي‌ چه‌ گذشت‌؟ امروز وقتي‌ آمد به‌ خانه‌، اينطور كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌، ديد فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفته‌، يا علي‌ كفني‌ بالليل‌، غسلني‌ بالليل‌، دفني‌ بالليل‌، و لا تعلم‌ احدا واقرا ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌. اي‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمة‌ زهرا در وصيتنامه‌اش‌ به‌ شما سلام‌ رسونده‌. سلام‌ مرا به‌ فرزندانم‌ تا روز قيامت‌ برسان‌. اما مرا شب‌ دفن‌ كن‌، شب‌ كفن‌ كن‌، شب‌ غسل‌ بده‌. احدي‌ مطلع‌ نشه‌. امشب‌ اگر با چشم‌ دل‌ نگاه‌ كنيد و به‌ مدينه‌ سري‌ به‌ خانة‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بزنيد مي‌بينيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بدن‌ فاطمه‌ را گذاشته‌ داره‌ غسل‌ ميده‌. همه‌ آرام‌ و لا تعلم‌ احدا به‌ احدي‌ خبر نداده‌. يا امير المؤمنين‌. مي‌خواد خبر نده‌. همه‌ بايد آهسته‌، حتي‌ گريه‌اشون‌ آهسته‌ باشه‌. آرام‌ آرام‌ داره‌ كارها انجام‌ ميشه‌. اسماء آب‌ ميريزه‌، علي‌ داره‌ دست‌ ميكشه‌ روي‌ بدن‌ فاطمة‌ اطهر، جگرگوشة‌ پيغمبر اكرم‌. خود علي‌ هم‌ آرام‌ آرام‌ گريه‌ ميكنه‌. يك‌ دفعه‌ اين‌ سكوت‌ را خود علي‌ شكست‌. سرش‌ را گذاشت‌ به‌ ديوار هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. اسماء ميگه‌ گفتم‌ افمن‌ فقد الزهرا تبكي‌؟ آقا بخاطر دوري‌ فاطمة‌ زهرا گريه‌ ميكني‌؟ فرمود نه‌. آيا بخاطر يتيم‌ شدن‌ حسنين‌ گريه‌ مي‌كني‌؟ فرمود نه‌. اسماء همينطور كه‌ داشتم‌ فاطمه‌ را غسل‌ مي‌دادم‌ دستم‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد.

 

۱۲ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۶ مهر ۱۳۷۴ – مقام‌ نماز و قضية‌ ابولبابه‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.انا اعطيناك‌ الكوثر فصل‌ لربك‌ و النحر، ان‌ شانئك‌ هوالابتر. كي‌ از جملات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كلمة‌ صلاته‌. در اين‌ جا چون‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ و صلوات‌ براي‌ خداست‌ طبعا منظور نمازه‌. نماز از چيزهايي‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ نقش‌ فوق‌ العاده‌ عجيبي‌ دارد. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ يك‌ ركعت‌ نمازش‌ را عمدا ترك‌ كند كافر است‌. در روايتي‌ نماز را پاية‌ دين‌ و اساس‌ دين‌ فرموده‌اند كه‌ اصلاة‌ عمود الدين‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ نماز ماية‌ عروج‌ مؤمنه‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. روايت‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ نماز انسان‌ را اگر اهل‌ تقوا باشد به‌ خدا نزديك‌ مي‌كنه‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ مي‌توانيد نماز بخوانيد. الصلاة‌ خير موضوع‌ فمن‌ شاء استكثر و من‌ شاء استقر. بهترين‌ چيزهاست‌ نماز.

 البته‌ نماز واقعي‌. نماز درست‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ بخاطر اين‌ كه‌ خداي‌ متعال‌ اين‌ كه‌ فاطمه‌ را بهش‌ عنايت‌ كرده‌ فرموده‌ است‌ كه‌ فصل‌ لربك‌. براي‌ پروردگارت‌ نماز بخوان‌، نماز شكر. حتي‌ يك‌ روزي‌ سلمان‌ مبتلا به‌ دل‌ دردي‌ شده‌ بود. كه‌ مي‌گن‌ از جاهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فارسي‌ صحبت‌ كردن‌ يكي‌ اين‌ مورد بوده‌ كه‌ بهش‌ به‌ فارسي‌ فرمودند كه‌ شكمت‌ درد مي‌كنه‌ گفت‌ بله‌. فرمودند برخيز نماز بخوان‌. نماز بسيار فضيلت‌ دارد كه‌ من‌ اگر بخوام‌ رواياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ و يا آياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ براي‌ اهميت‌ نماز بايد تا آخر مجلس‌ راجع‌ به‌ همانها صحبت‌ كنم‌. قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد ان‌ الصلاة‌ تنهي‌ عن‌ الفحشاء والمنكر. نماز انسان‌ را از فحشاو منكر باز مي‌داره‌. نماز ذكر الله‌ اكبره‌. اون‌ بزرگترين‌ ياد خداست‌ و بالاخره‌ به‌ وسيلة‌ نماز انسان‌ براي‌ اون‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ شده‌ كه‌ ارتباط‌ با خداست‌ به‌ اون‌ چيز مي‌رسه‌. يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ وسط‌ عرض‌ كنم‌. ما اكثرا اشتباهمون‌ و مهمترين‌ اشتباهمون‌ در زندگي‌ كه‌ به‌ جايي‌ به‌ خاطر اين‌ اشتباه‌ نمي‌رسيم‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ انسان‌ براي‌ همين‌ علومي‌ كه‌ انجام‌ مي‌ديم‌ خلق‌ شده‌. و حال‌ اين‌ كه‌ انسان‌ براي‌ ارتباط‌ با خدا خلق‌ شده‌ و هر چيزي‌ كه‌ براي‌ چيزي‌ خلق‌ شده‌ بود اگر در غير اون‌ چيز استفاده‌ شده‌ بود و استعمال‌ بشود بسيار بي‌ ارزش‌ و بي‌ فايده‌ است‌. اگر اين‌ فرشي‌ را كه‌ براي‌ اطاق‌ پذيرايي‌ ساخته‌اند اين‌ را شما بياندازيد وسط‌ حياط‌ منزل‌ و باد و باران‌ بخوره‌ شما اشتباه‌ كرديد. چون‌ اين‌ فرش‌ براي‌ اطاقه‌. و اين‌ فرش‌ را ضايع‌ كرديد. اگر انسان‌ فقط‌ فكر كند كه‌ من‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ در زمان‌ ما يك‌ تحصيلاتي‌ انسان‌ داشته‌ باشد مدركي‌ بگيرد. در اداره‌اي‌ راهش‌ بدن‌ كه‌ حقوقي‌ بهش‌ بدن‌ زندگي‌ مرفه‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌ اگر يك‌ چنين‌ فكري‌ كرده‌ باشد اين‌ اشتباه‌ كرده‌. خودش‌ را ضايع‌ كرده‌. خودش‌ را در رديف‌ حيوانات‌ قرار داده‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ حيوانات‌ هم‌ همين‌ همت‌ را دارند كه‌ تلاش‌ كنند. مورچه‌ كه‌ از توي‌ لانه‌اش‌ بيرون‌ مي‌ياد همة‌ تلاشش‌ همينه‌. كه‌ يك‌ طعمه‌اي‌ در بيارد و يك‌ اندوخته‌اي‌ هم‌ براي‌ زمستانش‌ داشته‌ باشد بخورد و بخوابد و زاد ولد كند و راحت‌ باشه‌ يك‌ لونه‌اي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌.

 خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و تو را براي‌ خودم‌. خدا ما را مي‌خواد چه‌ كنه‌. ما را خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد كه‌ رشدمون‌ بده‌. خليفة‌ الله‌ تربيت‌ كنه‌. موجودي‌ باشيم‌ كه‌ هر وقت‌ كسي‌ خواست‌ خدا را ببينه‌ به‌ بشر تكامل‌ يافته‌ نگاه‌ كنه‌. اگر خواست‌ بفهمد كه‌ خدا چگونه‌ داراي‌ اين‌ همه‌ صفت‌ حميده‌ است‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ كنه‌. از حضرت‌ عيسي‌ عليه‌ السلام‌ حواريون‌ سؤال‌ كردن‌ من‌ مجالس‌؟ با كه‌ بنشينيم‌، با كي‌ معاشرت‌ كنيم‌؟ نشست‌ و برخاستمون‌ با چه‌ نحو افرادي‌ باشد؟ فرمود كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا رهبري‌ كنه‌. من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيافتيد. كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ مي‌كنه‌ از نظر اسلام‌ ارزش‌ داره‌. قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ احسن‌ قول‌ من‌ من‌ لا الله‌ الا اله‌ كي‌ بهتر از اون‌ كسي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ مي‌كنه‌ از نظر سخن‌ گفتن‌. ما تمام‌ همتون‌ بايد در دنيا اين‌ باشد كه‌ به‌ خدا برسيم‌. خدا را بشناسيم‌. اعتقادمون‌ به‌ خدا زياد باشه‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا نمازه‌. در هر كاري‌ بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ نمازه‌ كه‌ ما را بالا مي‌بره‌. لا يضال‌ يتقرب‌ عبدي‌ بنوافل‌. دائما انسان‌ مقرب‌ مي‌شه‌ به‌ خدا به‌ وسيلة‌ نمازهاي‌ مستحبي‌. نه‌ نماز واجب‌. نماز واجب‌ كه‌ واجب‌ است‌ و شكر نعمتهاي‌ الهي‌ است‌. كسي‌ كه‌ نماز نمي‌خوانه‌ يك‌ حيواني‌ است‌ به‌ قيافة‌ انسان‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ خدايي‌ كه‌ اين‌ همه‌ نعمت‌ به‌ او عنايت‌ كرده‌ اين‌ مقدار انسانيت‌ نداره‌ كه‌ در شبانه‌ روز سرش‌ را چند دقيقه‌ در مقابل‌ اين‌ خدا به‌ سجده‌ بگذارد و بگويد سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌، يعني‌ منزه‌ است‌ خداي‌ اعلي‌، خداي‌ بزرگ‌، خدايي‌ كه‌ عاليترين‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ است‌ با حمد او. حمد مي‌كنم‌. در ركوع‌ هم‌ كلمة‌ حمد گفته‌ مي‌شه‌ و به‌ طور كلي‌ در نماز در اكثر جاهاش‌ تسبيح‌ و حمد وجود داره‌. حالا اين‌ نماز آيا همين‌ نمازي‌ است‌ كه‌ ما مي‌خوانيم‌؟ اين‌ نماز، نماز قرب‌ عليكم‌ لتقي‌ نيست‌. معراج‌ مؤمن‌ نيست‌. تنهي‌ عن‌ المنكر نيست‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ ما قبل‌ از نماز و بعد از نماز فرقي‌ نمي‌كنيم‌. انساني‌ كه‌ معراج‌ مي‌ره‌. بايد وقتي‌ كه‌ برمي‌ گرده‌ از معراج‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌ باشه‌ تا قبل‌ از اين‌ كه‌ معراج‌ رفته‌. كسي‌ كه‌ مقرب‌ به‌ خدا مي‌شه‌ بايد با اون‌ وقتي‌ كه‌ مقرب‌ مي‌شه‌ فرق‌ داشته‌ باشه‌. نماز كجاش‌ به‌ ما مي‌گه‌ كه‌ منكرات‌ را انجام‌ نده‌، كارهاي‌ بد را انجام‌ نده‌. هيچ‌ جاش‌. ما كه‌ نمي‌فهميم‌. ما كه‌ اصلا معناي‌ نمازمون‌ را نمي‌فهميم‌. اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ نه‌ به‌ محرد اين‌ كه‌ مي‌گن‌ اياك‌ نعبد. خديا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌ اين‌ را مي‌فهمند كه‌ ديگه‌ شيطان‌ را نبايد عبادت‌ كنند. بندة‌ شيطان‌ نباشند. حتي‌ اگر در تمام‌ عمر يك‌ مرتبه‌ بندگي‌ شيطان‌ را انسان‌ بكنه‌ از دائر بندگي‌ خدا انسان‌ خارجه‌ مگر اين‌ كه‌ توبه‌ كند و استغفار كند و تصميم‌ بگيرد كه‌ ديگه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنه‌. اين‌ هم‌ تازه‌ توبه‌اش‌ كه‌ قبول‌ مي‌شه‌ لطف‌ الهي‌ است‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ زدم‌ گفت‌ اگر اين‌ ارتشي‌ كه‌ در مثلا جبهة‌ جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ بود و ارتش‌ اسلام‌ بود يا مثلا سپاه‌ اسلام‌ اگر يك‌ دفعه‌ بره‌ براي‌ صدام‌ كار كنه‌، يك‌ روز. ما تمام‌ عمر در خدمت‌ مملكت‌ ايران‌ بوديم‌. حالا يك‌ روز مي‌خواييم‌ بريم‌ براي‌ صدام‌ ببينيم‌ ايشان‌ چي‌ مي‌گه‌، كار كنيم‌. اين‌ را وقتي‌ بيارنش‌ چه‌ كارش‌ مي‌كنند؟ اگر برگرده‌ بياد. يقينا حداسا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اعدامش‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ من‌ بيشتر گوش‌ به‌ حرف‌ دشمن‌ ندادم‌ چه‌ شده‌ كه‌ ما را اين‌ قدر تحت‌ فشار قرار مي‌ديد؟ مي‌گن‌ ديگه‌ تو به‌ درد ما نمي‌خوري‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ الشيطان‌ لكم‌ عدو. شيطان‌ دشمنه‌، هم‌ دشمن‌ منه‌، هم‌ دشمن‌ شما. روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ مي‌ديم‌. فكر مي‌كنم‌ اگر كسي‌ اهل‌ حساب‌ باشه‌ در شبانه‌ روز بيشتر انسان‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطانه‌ تا گوش‌ به‌ فرمان‌ پروردگار. اگر يكي‌ دو تاكار هم‌ براي‌ خدا بكنه‌ خودش‌ كار ارزش‌ نداشت‌. اين‌ نمازي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ اون‌ ارزشي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشه‌ نداره‌. خداي‌ تعالي‌ صرف‌ نظر مي‌كنه‌. خدا خيلي‌ مهربانه‌ و الا براي‌ يك‌ فرمانبرداريمون‌ از شيطان‌ مي‌خواست‌ اصلا از ما صرف‌ نظر كنه‌. ما ديگه‌ به‌ درد سرباز امام‌ زمان‌ شدن‌ و بودن‌ نمي‌خوريم‌. بنابر اين‌ نماز را بايد خيلي‌ اهميت‌ داد چون‌ نماز يك‌ جمله‌ توش‌ هست‌ كه‌ اين‌ جمله‌ انسان‌ را از فحشا و منكرات‌ باز مي‌داره‌ و اون‌ اياك‌ نعبده‌. يعني‌ فقط‌ تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌. يك‌ جملة‌ ديگرش‌ اين‌ است‌ كه‌ اياك‌ نستعين‌. به‌ هيچ‌ چيز اتكا نمي‌كنم‌ من‌ يك‌ انسانم‌. من‌ يك‌ انساني‌ هستم‌ كه‌ خودم‌ شخصيت‌ دارم‌. مستقلم‌، اعتماد به‌ نفس‌ دارم‌. نه‌ به‌ حقوقم‌ اتكا كردم‌ نه‌ به‌ اداره‌ام‌ اتكا كردم‌ نه‌ به‌ مغازه‌ام‌ اتكا كرده‌ام‌، به‌ دوستانم‌ اتكا كرده‌ام‌، نه‌ به‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ و خلاصه‌ پول‌ و زندگي‌. من‌ داراي‌ شخصيتم‌. اينهايي‌ كه‌ به‌ چيزهاي‌ مختلف‌ تكيه‌ مي‌زنند.و متكي‌ به‌ اونها هستند خودشون‌ شخصيت‌ ندارند. بايد انسان‌ داراي‌ شخصيت‌ باشه‌. اياك‌ نستعين‌ فقط‌ به‌ تو اتكا مي‌كنم‌. علي‌ به‌ ذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. حالا براي‌ اين‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ و اين‌ خير كثير را از اين‌ ناحيه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مرحمت‌ فرمود، فصل‌، نماز بخوان‌. نماز بخوان‌ كه‌ همه‌ چيز در نماز است‌. فصل‌ لربك‌. نماز بخوان‌ براي‌ پروردگارت‌. و نماز اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اونچه‌ كه‌ درش‌ بيشتر از همه‌ چيز اهميت‌ داره‌ يعني‌ از استنباطي‌ كه‌ ممكنه‌ شايد من‌ در كتابها نديدم‌ ولي‌ الان‌ با شما مسئله‌ را مطرح‌ مي‌كنيم‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ مجلس‌، مجلس‌ انشاء الله‌ تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ شما هم‌ در بعد ولايت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بايد باشه‌. نماز از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ در اذان‌ و اقامه‌ مي‌گيم‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. اونهايي‌ كه‌ درك‌ نمي‌كنند نماز يعني‌ چه‌؟ خيال‌ مي‌كنند كه‌ نماز بهترين‌ اعمال‌ نيست‌. مانع‌ شد دومي‌ كه‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ در اذان‌ يا اقامه‌ گفته‌ بشه‌. ازش‌ پرسيدن‌ چرا اين‌ را مانعي‌ مي‌شي‌؟ گفت‌ مردم‌ از جهاد باز مي‌مونند. خير العمل‌ جهاده‌، نماز نيست‌. و حال‌ اين‌ كه‌ نماز جهار را به‌ وجود مي‌ياره‌.

 در شعارهايي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواستند مردم‌ را به‌ جهاد بسيج‌ كنند مي‌گفتند الصلاة‌ جامعه‌. همتون‌ بيايد مسجد صلات‌ يا اذان‌ مي‌گفتند و حي‌ علي‌ خير العمل‌ را مي‌گفتند. منتهي‌ درك‌ وقتي‌ نيست‌ مثل‌ بعضي‌ از فراد مقدسي‌ كه‌ اينها حقيقت‌ نماز را ازش‌ استفاده‌ نمي‌كنند. اما پوستة‌ نماز را، شبي‌ مثلا شايد صدها ركعت‌ نماز بخوانند. در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند يك‌ همچين‌ افرادي‌ به‌ عنوان‌ زهاد، زهاد ثمانيه‌. بعضيهاشون‌ اين‌ طوري‌ بودند مثل‌ حسن‌ بصري‌. و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ خون‌ مردم‌ را مي‌ريزيد. آخه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بهش‌ فرمود كه‌ اين‌ همه‌ آب‌ را نريز اصراف‌ نكن‌ در وضو. مثل‌ اين‌ وسواسيها كه‌ آب‌ را زياد مي‌ريزند و وضوي‌ شادابي‌ به‌ اصطلاح‌ خودشون‌ مي‌خوان‌ بگيرند. حضرت‌ فرمود آب‌ را اصراف‌ نكن‌. گفت‌ تو خون‌ مردم‌ را ديروز ريختي‌ ما نگفتيم‌ كه‌ اصراف‌ نكن‌. حالا براي‌ يك‌ مقدار آب‌ كه‌ ما مي‌ريزيم‌ تو به‌ ما اعتراض‌ داري‌. مشغول‌ نماز بودند پيشانيها پينه‌ بسته‌ بسيار نماز خون‌ اما معناي‌ نماز را نمي‌فهميدند. يك‌ ركعت‌ اگر نماز را صحيح‌ مي‌خوندند مي‌فهميدند كه‌ مغز نماز ولايته‌. در تفسير حي‌ علي‌ خير العمل‌ در كتاب‌ توحيد صدوق‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ معناي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ اين‌ است‌ كه‌ بشتابيد به‌ سوي‌ ولايت‌. كجاي‌ نماز ولايته‌؟ تمام‌ و جميع‌ نماز را بايد بگيم‌ كه‌ دور مي‌زنه‌ روي‌ ولايت‌. دقت‌ كنيد. روايت‌ داريم‌ و از نظر عقلي‌ هم‌ همين‌ طوره‌ كه‌ دعا مغز عبادته‌. نه‌ اين‌ كه‌ همة‌ ما براي‌ انس‌ با پروردگار خلق‌ شديم‌. خلق‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌.اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. خدا مي‌خواد خليفة‌ خودش‌ را در روي‌ زمين‌ به‌ وجود بياره‌. اني‌ جائل‌ خليفه‌ و اين‌ هدف‌ نهايي‌ خلقته‌ بشره‌. نه‌ اين‌ كه‌ اينطوره‌. پس‌ دعا يعني‌ ارتباط‌ با خدا و دعا كردن‌ مغز عبادته‌. فرمود ادعوني‌ استجب‌ لكم‌. هر چه‌ مي‌خواييد از من‌ بخواييد. هر چه‌ انسان‌ حالش‌ بيشتر باشه‌ ارتباطش‌ با خدا بيشتره‌. درسته‌ خدا از همة‌ اعماق‌ قلب‌ ما اطلاع‌ داره‌ اما وقتي‌ انسان‌ به‌ دوستش‌ مي‌رسه‌ مي‌خواد با او حرف‌ بزنه‌. محبت‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ با دوستش‌ بيشتر حرف‌ بزنه‌. چه‌ بهتر از اين‌ كه‌ نيازمنديهاش‌ را به‌ دوستش‌ بگه‌ و اون‌ هم‌ استقنائش‌ را اعمال‌ بكنه‌ و نيازمنديهاي‌ او را رفع‌ بكنه‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ در كوه‌ تور به‌ محضر پروردگار و با خدا هم‌ صحبت‌ شد. خوب‌ خدا مي‌دانه‌ كه‌ در دست‌ حضرت‌ موسي‌ چيه‌؟ بهش‌ فرمود ما تلك‌ بيمينك‌ يا موسي‌؟ اين‌ سوال‌ را از حضرت‌ موسي‌ كرد. محبت‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ حالا كه‌ زمينة‌ حرف‌ زدن‌ را پيدا كرده‌ با خدا بيشتر حرف‌ بزنه‌. اگر بي‌ ادبي‌ نبود بيشتر از اينها مي‌گفت‌. گفت‌ يك‌ عصايي‌. خوب‌ بايد حرف‌ تمام‌ بشه‌. اين‌ عصاي‌ منه‌. اتوك‌ عليه‌ و احش‌ بها علي‌ غنمي‌ و معارب‌ اخري‌ هي‌ حرف‌ زدن‌ را طولش‌ داد. چون‌ انسان‌ وقتي‌ با محبوبش‌ برخورد مي‌كنه‌ بايد زياد حرف‌ بزنه‌. انس‌ داشته‌ باشه‌. لذا دعا مغز عبادته‌. روايت‌ هم‌ داره‌. الدعا مخ‌ العباده‌. و يك‌ بررسي‌ كاملي‌ شد. ببينيد در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد دعايي‌ انسان‌ مي‌خوانه‌ فقط‌ و فقط‌ صلواته‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. از اول‌ نماز تا آخر نماز. تسبيح‌ هست‌، تكبير هست‌، سورة‌ حمد هست‌ كه‌ بقصد قرآني‌ بايد خوانده‌ بشه‌. خدا داره‌ با ما حرف‌ مي‌زنه‌ منتهي‌ از زبان‌ ما. قل‌ هوالله‌ مثلا يا سورة‌ ديگري‌ هست‌. در سورة‌ حمد دعا هست‌ ولي‌ خدا داره‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌ده‌ مي‌گه‌ اهدنا اصراط‌ المستقيم‌. يعني‌ اين‌ را يادت‌ باشه‌ كه‌ بايد در دعاهات‌ اين‌ را بگي‌ كه‌ خدايا هدايت‌ كن‌ من‌ را به‌ راه‌ راست‌. در ركوع‌ اگر شما صلوات‌ فرستاديد صلواتش‌ مستحبه‌. در قنوت‌ اگر دعا خونديد، اصل‌ خود قنوت‌ مستحبه‌. اما تنها چيزي‌ كه‌ در نماز واجبه‌ و دعاست‌ صلوات‌ در تشهده‌. خيلي‌ عجيبه‌. كه‌ تقاضاي‌ رحمت‌ خاصه‌اش‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. مغز نماز پس‌ صلواته‌ و چيزي‌ كه‌ مغز نداشته‌ باشه‌ وجود نداره‌ و همة‌ وجود يك‌ چيزي‌ به‌ مغزشه‌. به‌ اون‌ وسطشه‌، به‌ اون‌ اصلشه‌. بنابر اين‌ اگر گفتند حي‌ علي‌ خير العمل‌ منظور ولايته‌، يعني‌ بشتاب‌ به‌ ولايت‌. به‌ قول‌ يكي‌ از اساتيد و بزرگان‌ از اهل‌ معنا مي‌گفت‌ كه‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌ و شما هم‌ مي‌تونيد به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ كنيد. بهترين‌ اذكار در مثلا لا اله‌ الاالله‌ بهترش‌ صلواته‌. لا الله‌ الا انت‌ سبحان‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ اگر بخواييم‌ مقايسه‌ كنيم‌ بهترش‌ صلواته‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ در صلوات‌ هم‌ دعا هست‌ هم‌ ياد خدا هست‌، هم‌ ولايت‌ هست‌. همه‌ چيز هست‌. يك‌ معجون‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌.

 لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ و ملائكة‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. اي‌ مردم‌ بدونيد خدا و ملائكه‌اش‌ و آل‌ پيغمبر صلوات‌ مي‌فرستند. يا ايها الذين‌ آمنوا در روايت‌ دارد كه‌ البته‌ اوني‌ كه‌ در تعقيب‌ نماز روايت‌ داره‌ و رسيده‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ آيه‌ خونده‌ مي‌شه‌ انسان‌ بگه‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمدو ذرية‌ اين‌ روايت‌ داره‌. ايني‌ كه‌ مكبر وقتي‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ و بعد مردم‌ سه‌ تا صلوات‌ مي‌فرستند من‌ در روايات‌ نديدم‌ لذا به‌ دوستان‌ گفتم‌ كه‌ اگر مي‌خواييد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد اين‌ جوري‌ صلوات‌ را، اين‌ آيه‌ را بخونيد كه‌ وارد شده‌، وارد شده‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ نمازتون‌ تمام‌ شد بگيد ان‌ الله‌ و ملائكة‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلوا عليه‌ و صلموا تسليما الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذرية‌. اين‌ جوري‌ بگيد. لذا اين‌ را هم‌ در نمازها. البته‌ جايي‌ هم‌ كه‌ صلوات‌ را مي‌فرستند اشكالي‌ نداره‌ ولي‌ اينجوري‌ به‌ عنوان‌ تعقيب‌ نماز مخصوصا نماز مغرب‌ وارد شده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد صلوا عليه‌. بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ بفرستيد و صلموا تسليما. سلام‌ هم‌ بديد. در مقابلش‌ تسليم‌ هم‌ باشيد كه‌ سني‌ و شيعه‌ روايت‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر اگر خواستيد بفرستيد حتما آل‌ را ذكر كنيد. از نظر سني‌ و شيعه‌ صلوات‌ بدون‌ آل‌ يعني‌ انسان‌ بگه‌ مثلا صل‌ الله‌ عليه‌ فقط‌ همين‌ جا صبر كنه‌. يا مثلا بگه‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد بگه‌ و ديگه‌ آل‌ محمد نگه‌ اين‌ يا حرامه‌ يا مكروهه‌. اين‌ فكر نكنيد فتواي‌ شيعه‌ است‌ نه‌. خود اهل‌ سنت‌ هم‌ اين‌ را فتوا دادن‌. و از عجائب‌ اينه‌ من‌ يك‌ كتابي‌ در كتابخانة‌ آستانه‌ ديدم‌ بعد هم‌ ديدم‌ اين‌ كتاب‌ هست‌ يك‌ نفر عالم‌ سني‌ به‌ نام‌ سعادة‌ الدارين‌ في‌ صلاة‌ علي‌ سيد علي‌ كونين‌ كتاب‌ نوشته‌ و اين‌ كتاب‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌ شايد در حدود پانصد صفحه‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ موضوعه‌ كه‌ اگر كسي‌ صلوات‌ فرستاد بايد آل‌ را حتما ضمينه‌ كنه‌. و اين‌ حالا چه‌ بگم‌ بيچاره‌ هر جا اسم‌ پيغمبر را توي‌ اين‌ كتاب‌ مي‌نويسه‌ مي‌نويسه‌ كه‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و صلم‌. من‌ به‌ يك‌ نفر نشون‌ دادم‌ گفت‌ اين‌ ديگه‌ عادته‌ براي‌ اين‌ والا دليل‌ ديگه‌اي‌ نمي‌تونه‌ داشته‌ باشه‌. و يك‌ وقتي‌ من‌ در شام‌ در مسجد اموي‌ روز جمعه‌اي‌ بود حلقة‌ ذكري‌ يك‌ عده‌اي‌ از اهل‌ سنت‌ داشتد. دور هم‌ نشسته‌ بودند و با ذكر صلوات‌ مجلسي‌ را برقرار كرده‌ بودند و توش‌ هم‌ حرفي‌ نمي‌زدند ما هم‌ نشتيم‌ ديديم‌ اينها مي‌گن‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و صلم‌ اينطوري‌ تقريبا. من‌ كنار نشسته‌ بودم‌ برداشتم‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ از پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلوا عليه‌ صلاة‌ مبتورا يا بتري‌، جملات‌ مختلفه‌ از همين‌ ابتر مي‌ياد. يعني‌ صلوات‌ كوتاه‌ بر من‌ نفرستيد. سؤال‌ كردند از پيغمبر اكرم‌ كه‌ صلوات‌ كوتاه‌ چيه‌؟ فرمود اين‌ كه‌ بر من‌ صلوات‌ بفرستيد ولي‌ بر آلم‌ نفرستيد و اونها را از من‌ جدا كنيد. اين‌ را وقتي‌ من‌ نوشتم‌ چون‌ بنا بود حرف‌ نزنم‌. هيچ‌ كس‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زد و مشغول‌ ذكر هم‌ بودند وقتي‌ كه‌ من‌ دادم‌ دست‌ مرشد چون‌ اينها صوفي‌ بودند. به‌ مرشدشون‌ دادم‌ متوقف‌ كرد ذكر را. گفت‌ حق‌ با ايشانه‌ و آل‌ را ضميمه‌ كرد. كه‌ من‌ در كتاب‌ فكر مي‌كنم‌ شبهاي‌ مكه‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌. به‌ هر حال‌ همة‌ مسلمانهاي‌ عالم‌ معتقدند كه‌ در نماز بايد صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد و حتي‌ اما شافعي‌.

 شما مي‌دونيد كه‌ اهل‌ سنت‌ چهار مرجع‌ تقليد دارند. اين‌ هم‌ در زمان‌ مثلا ده‌ قرن‌ يا يازده‌ قرن‌، يا دوازده‌ قرن‌ قبل‌ بودند اين‌ مراجع‌ تقليد. اين‌ مراجع‌ تقليدشون‌ عبارتند از ابو حنيفه‌ و محمد ابن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد بن‌ حنبل‌ و مالك‌ ابن‌ انس‌. اين‌ چهار تا مرجع‌ تقليدشونه‌. امام‌ شافعي‌ كه‌ اشعاري‌ هم‌ داره‌. من‌ ديوانش‌ را فكر مي‌كنم‌ تو كتابخانه‌ام‌ داشته‌ باشم‌ ايشان‌ در اشعارش‌ مي‌گه‌اي‌ آل‌ پيغمبر خطاب‌ به‌ آل‌ پيغمبره‌ كفايت‌ در عظيم‌ شأن‌ شما اين‌ كه‌ من‌ لم‌ يصل‌ عليكم‌ لا صلاة‌ له‌. اگر كسي‌ صلوات‌ بر شما نفرسته‌ نمازش‌ باطله‌. خيلي‌ عجيبه‌ و تمامشون‌ البته‌ در تشهد صلوات‌ مي‌فرستند شما هيچ‌ سني‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نفرستند. در اون‌ تشهدشون‌. البته‌ اونها نمي‌گن‌ تشهد مي‌گن‌ التهيت‌. در التهياتشون‌ حتما اين‌ را بيان‌ مي‌كنند. تمام‌ مسلمانها به‌ اين‌ مسئله‌ معترفند. بنابر اين‌ مغز نماز چون‌ دعاست‌ و چون‌ دعا براي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ اين‌ ولايته‌ و اظهار محبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌. و خداي‌ تعالي‌ در خصوص‌ صلوات‌ روايات‌ عجيبي‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ پروردگار متعال‌ مقرر فرموده‌. اول‌ اين‌ كه‌ صلوات‌ دعايي‌ است‌ مستجاب‌. يعني‌ هر كسي‌ كافر با، سني‌ باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، شيعه‌ باشه‌، تارك‌ الصلاة‌ هم‌ حتي‌ باشه‌ صلوات‌ بفرسته‌ اين‌ يك‌ دعاش‌ مستجابه‌. اگر هيچ‌ دعاييش‌ مستجاب‌ نباشه‌ اين‌ يكي‌ مستجابه‌ و اگر كسي‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد خدا ده‌ برابر اون‌ صلوات‌ را بر خودش‌ برمي‌ گردونه‌. يعني‌ اون‌ رحمت‌ را ده‌ برابر به‌ خودش‌ خواهد رو كرد. و يك‌ روايتي‌ براتون‌ بخونم‌ كه‌ ياد بگيريد انشاء الله‌ طرز دعا كردن‌ را. روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اول‌ يك‌ صلوات‌ بفرسته‌، بعد حاجتش‌ را بخواد بعد هم‌ صلواتش‌ را بفرسته‌ نه‌ اين‌ كه‌ اول‌ و آخر مستجابه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ خدا اين‌ تعبير روايته‌. ان‌ الله‌ يستهيي‌ خدا حيا مي‌كنه‌ كه‌ اين‌ ور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌، اون‌ ور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌ وسطش‌ را مستجاب‌ نكنه‌ و لذا اول‌ و آخر دعاهاتون‌ صلوات‌ داشته‌ باشيد. و صلوات‌ را بدونيد مال‌ پيغمبر هم‌ تنها نيست‌ بلكه‌ براي‌ شماها هم‌ اين‌ صلوات‌ هست‌. هو الذي‌ يصلوا عليكم‌ و ملائكة‌ .ديگه‌ از اين‌ بهتر نمي‌شه‌. خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. رحمت‌ خاصه‌اش‌ را بر شما نازل‌ مي‌كنه‌. ملائكه‌اش‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كنند. ليخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. براي‌ اين‌ كه‌ شما را خارج‌ بكنند از اين‌ ظلمتي‌ كه‌ الان‌ داريد. ديشب‌ عرض‌ كردم‌ ما در بعد ملكي‌ در توي‌ يك‌ سلول‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ صدها سلول‌ پشت‌ اين‌ ديوار گذاشته‌اند. يك‌ تاريك‌ محض‌.

 اگر مي‌خواييد از اين‌ تاريك‌ نجات‌ پيدا بكنيد يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ خدا برتون‌ صلوات‌ بفرسته‌. و خدا هم‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌ منتهي‌ انسان‌ گاهي‌ خودش‌ نمي‌خواد. هو الذي‌ يصلوا عليكم‌ و ملائكة‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در يك‌ روايت‌ مفصلي‌ هست‌ يك‌ جريان‌ جالبي‌ هم‌ داشته‌ اين‌ آيه‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشته‌ام‌. اگر اين‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ را مطالعه‌ بكنيد در بخش‌ توبه‌ است‌ ظاهرا كه‌ نمي‌خوام‌ اين‌ قضيه‌ را اينجا نقل‌ كنم‌ ولي‌ اين‌ آيه‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. قضية‌ اصلش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ ابولبابه‌ يك‌ مردي‌ است‌ در زمان‌ پيغمبر يهوديها ازش‌ سؤال‌ كردند كه‌ اگر ما بريم‌ مسلمان‌ بشيم‌ چطوره‌، به‌ نظر تو؟ خودش‌ مسلمان‌ بود بعضيها فضولند، بعضيها يك‌ اخلاق‌ بدي‌ دارند. شايد حالا در بين‌ ماها هم‌ پيدا بهش‌. گفت‌ كه‌ اگر بياييد مسلمان‌ بشيد پيغمبر خيلي‌ تحميل‌ به‌ شما مي‌كنه‌. مي‌گد نماز بخون‌، چه‌ بكن‌، چه‌ بكن‌ خلاصه‌ صلاح‌ ندونست‌ اينها مسلمان‌ بشن‌. اما بعد پشيمان‌ شد چه‌ كاري‌ من‌ كردم‌. يك‌ عده‌ را از هدايت‌ باز داشتم‌. آمد خودش‌ را به‌ اين‌ ستون‌ مسجد در مسجد النبي‌ الان‌ هم‌ اون‌ ستون‌ هست‌ ستون‌ توبه‌ مي‌گن‌. با ريسمون‌ خودش‌ را محكم‌ بست‌ و گرهش‌ را هم‌ داد كس‌ ديگه‌اي‌ بزنه‌ كه‌ من‌ دستم‌ نرسه‌. بسته‌ شد. تا پيغمبر نياد و من‌ را نبخشه‌ من‌ از اين‌ جا باز نمي‌شم‌. پيغمبر اكرم‌، و اين‌ تصميم‌ را هم‌ گرفت‌ كه‌ اگر پيغمبر من‌ را ببخشه‌ تمام‌ ثروتم‌ را در راه‌ خدا خواهم‌ داد. ثروتمند هم‌ بود. پيغمبر آمد فرمود كه‌ آيه‌ نازل‌ شد. آيه‌ اينه‌ كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌، تطهرهم‌ و تذكيهم‌ بها اين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ صلوات‌ خدا و پيغمبره‌ها. از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير. صدقه‌ را براتون‌ معنا كنم‌. ماها صدقه‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ پولي‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ هر چي‌ هم‌ خرده‌تر و كمتر باشه‌ بهتر. الان‌ خرده‌ترين‌ پولها مثلا يك‌ تومني‌ پيدامي‌ شه‌. يك‌ سكة‌ خيلي‌ كمي‌. اين‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ بعد تمام‌ درد و مرض‌ ما بره‌ توي‌ اون‌ سكه‌ و مي‌ره‌ مي‌خوره‌ به‌ جون‌ اون‌ فقيري‌ كه‌ بيچاره‌ پول‌ را مي‌گيره‌ و مصرف‌ مي‌كنه‌. اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ ديگه‌. نه‌ صدقه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌. صدقه‌ هر كار خيري‌ كه‌ شما نسبت‌ به‌ ديگري‌ بكنيد اين‌ صدقه‌ است‌. اگر مسجد ساختيد صدقه‌ است‌، اگر اطعام‌ كرديد صدقه‌ است‌. اگر هر كار خيري‌ نسبت‌ به‌ ديگري‌ كرديد چه‌ طرف‌ ثروتمند باشه‌، چه‌ طرف‌. حتي‌ محتاج‌ باشه‌ يا محتاج‌ نباشه‌ اسمش‌ در اسلام‌ صدقه‌ است‌. حضرت‌ فرمود يك‌ ثلث‌ مالت‌ را مي‌گيرم‌ بخاطر اين‌ گناهي‌ كه‌ كردي‌ تمامش‌ را لازم‌ نيست‌ اون‌ دو ثلث‌ ديگه‌اش‌ مال‌ خودت‌. تطهرهم‌ پاكشون‌ كن‌. از گناه‌ پاك‌ مي‌شه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ صدقه‌ داد. عرض‌ كردم‌ صدقه‌ اون‌ معنايي‌ كه‌ تو ذهنتون‌ هست‌ اون‌ نيست‌. صدقه‌ معناش‌ اينه‌ يك‌ كار خيري‌ براي‌ يك‌ كسي‌ بكن‌. يك‌ چيزي‌ بده‌.

 تطهرهم‌ و تذكيهم‌ بها و تزكيشون‌ كن‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ پولي‌ كه‌ دادن‌. چون‌ انسان‌ تزكيه‌ مي‌شه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اراده‌ بكنه‌ اين‌ پول‌ مي‌شه‌ و تزكيهم‌ بها بعد مي‌فرمايد و صل‌ عليهم‌. صل‌ عليهم‌. صلوات‌ بر اينها بفرست‌. ان‌ الصلاة‌ سكن‌ الهم‌. صلاة‌ تو آرامش‌ به‌ اينها مي‌ده‌. پس‌ بنابر اين‌ اگر مي‌خواييد آرامش‌ پيدا كنيد اگر مي‌خواييد آرام‌ بشيد، ايمانتون‌، ايمان‌ مستقري‌ بشه‌. پاك‌ بشيد، تزكية‌ نفستون‌ با موفقيت‌ پيش‌ بره‌ چكار بكنيد، صدقه‌ بديد. يك‌ كار خيري‌ بكنيد. مجاني‌ كه‌ نمي‌شه‌ كه‌ انسان‌ به‌ همة‌ خوبيها برسه‌. البته‌ اگر اين‌ كار خير را براي‌ افرادي‌ كه‌ نيازمندترند شما انجام‌ داديد بهتره‌. هر چه‌ طرف‌ نيازمندتر باشه‌ بهتره‌. يا اين‌ كه‌ يك‌ كار اجتماعي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ ازش‌ بهره‌مند بشن‌. مثل‌ كارهاي‌ اجتماعي‌، خيراتهاي‌ اجتماعي‌ كه‌ زياد هم‌ هست‌ توي‌ جامعه‌ اينها سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ خدا شما را پاكتون‌ مي‌كنه‌، تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ پيغمبر بر شما صلوات‌ مي‌فرسته‌. و آرامش‌ پيدا مي‌كنيد. ان‌ الصلاة‌ سكن‌ لها. آرامش‌ پيدا مي‌كنيد. اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. آخه‌ بعضي‌ از اذكار و بعضي‌ از دستورات‌ را خدا داده‌. و خيلي‌ ديگه‌ انسان‌ آرامش‌ داره‌ نسبت‌ به‌ اين‌ اذكار و دستورات‌ خدا گفته‌. مثلا اين‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ اين‌ براي‌ رفع‌ هم‌ و غم‌ خدا دستور داده‌. يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اذكار ديگه‌ يكيش‌ همين‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر كه‌ يك‌ صلوات‌ بلندي‌ بفرستيد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). دستور اين‌ است‌ كه‌ صلوات‌ را اگر در جمع‌ هستيد بلند و همه‌ با هم‌ چون‌ جنبة‌ شعار داره‌. كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ارفعوا اصواتكم‌ بلند كنيد صداتون‌ را به‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فانها تذهب‌ بانفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ شما برمي‌داره‌. اگر يك‌ دسته‌اي‌ را مثلا يك‌ جمعي‌ دارن‌ توي‌ كوچه‌ دارن‌ راه‌ مي‌رن‌، شعار مي‌ده‌ يك‌ دو، سه‌ نفر جلو بلند شعار مي‌دن‌، دو سه‌ نفر هم‌ آهسته‌ يك‌ عده‌ هم‌ اصلا نمي‌گن‌ اين‌ شعار را. مي‌دونه‌ انسان‌ كه‌ اينها همچين‌ استحكامي‌ ندارند. اگر يك‌ مثلا خداي‌ نكرده‌ ضد دولت‌ باشه‌ ، يا پليس‌ را ببينند همشون‌ متفرق‌ مي‌شن‌. ولي‌ اگر همه‌ قرص‌ با هم‌، يك‌ صدا يك‌ شعاري‌ را دادن‌ با صداي‌ بلند. اون‌ هم‌ همه‌ يك‌ دل‌ نيستند كه‌ صلوات‌ را با هم‌ بفرستند توي‌ مجالس‌ كوشش‌ بكنيد، من‌ زياد اصرار ندارم‌ كه‌ صلوات‌ بفرستيد بخاطر اين‌ كه‌ همين‌ بحثمون‌ صلوات‌ زيادي‌ داره‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ اگر صلوات‌ خواستيد بلند بفرستيد همتون‌ با هم‌ باشيد كه‌ تذهب‌ بانفاق‌، نفاق‌ را از بين‌ مي‌بره‌. اين‌ دستوره‌ صلواته‌. صلوات‌ حالا خود صلات‌ و صلوات‌ چي‌ هست‌.

 اين‌ يك‌ رحمت‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از ناحية‌ خدا براي‌ مؤمنين‌ خيلي‌ خصوصي‌ يك‌ رحمتي‌ است‌ كه‌ براي‌ دوستان‌ خيلي‌ خوب‌ خدا آماده‌ شده‌. اول‌ مال‌ پيغمبر اكرم‌ دوم‌ مال‌ آل‌ پيغمبره‌ سوم‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را پيموده‌اند و جزء صابرين‌ هستند كه‌ و لنبلوئنكم‌ بشي‌ من‌ الخوف‌ و لنقص‌ من‌ الاموال‌ و انفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لالله‌ و انا عليه‌ راجعون‌ اولئك‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌ صلوات‌ بر اينهاست‌ ببينيد. كساني‌ كه‌ اين‌ روايت‌ مخصوصا مربوط‌ به‌ عالم‌ قبل‌ را ظهور حجت‌ ابن‌ الحسنه‌. و مومنين‌ در وضع‌ اينطوري‌ هستند. خداي‌ تعالي‌ شما را آگاه‌ مي‌كنه‌ و مبتلاتون‌ مي‌كنه‌ و امتحانتون‌ مي‌كنه‌ و اين‌ معناي‌ در تفاسير گفته‌ شده‌. به‌ شي‌ من‌ الخوف‌ و الجوع‌ ترس‌، ضمينة‌ ترس‌ همگاني‌. يك‌ ضمينة‌ گرسنگي‌ همگاني‌. كمبود، گرسنگي‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ شما حتما ناهار نخورده‌ باشيد، نه‌. هم‌ گرانيها كه‌ در عالم‌ امروز هست‌ مربوط‌ به‌ ايران‌ نيست‌. من‌ بعضي‌ وقتها گفتم‌ ايران‌ باز بهتر از بعضي‌ جاهاست‌. اونها كه‌ خارج‌ مي‌رن‌ برمي‌ گردن‌ مي‌فهمند و گراني‌، خوف‌ و جوع‌ و نقص‌ من‌ اموال‌ و انفس‌. اموالتون‌ كم‌ مي‌شه‌ بركت‌ را خدا ازش‌ بر مي‌داره‌. بركت‌ را از جانتون‌ بر مي‌داره‌. به‌ وسيلة‌ اينها خداي‌ تعالي‌ امتحان‌ مي‌كنه‌ و نقص‌ من‌ اموال‌ و انفس‌ و الثمرات‌. ميوه‌جات‌ هم‌ كه‌ يا زراعت‌ و كشاورزي‌ خيلي‌ رو به‌ نقص‌ مي‌ره‌ و بعد فبشر الصابرين‌. صابرين‌ اونهايي‌ كه‌ در همين‌ جا بدون‌ اسباب‌ و دردسر درست‌ كردند بدون‌ نق‌ زدن‌، بدون‌ هيچ‌ ناراحتي‌ با شرح‌ صدر كامل‌ از كنار اينها عبور مي‌كنند به‌ اينها بشارت‌ بده‌. كه‌ چي‌؟ مي‌رسه‌ به‌ اينجا كه‌ اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربه‌. از جانب‌ پروردگار اون‌ رحمت‌ خاصه‌ بر اينها نازل‌ مي‌شه‌. اين‌ رحمت‌ خاصه‌ كه‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ و اولاد پيغمبر اكرمه‌. و اميدواريم‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها امشب‌ اون‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ بر ما نازل‌ بشه‌ (الهي‌ آمين‌) و اهميت‌ به‌ نماز كه‌ مغز نماز صلواته‌، پس‌ به‌ صلوات‌ بدهيد و بدانيم‌ كه‌ چه‌ از خدا خواستيم‌ و چه‌ فايده‌اي‌ داره‌ و انشاءالله‌ اين‌ را بايد بدونيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهرا سلام‌ الله‌ عليها هر چه‌ بر فرزندانش‌ خداي‌ تعالي‌ اظهار محبت‌ مي‌كنه‌ به‌ خاطر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. آل‌ پيغمبر در مرحلة‌ اول‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اين‌ بانوي‌ بزرگواره‌. يك‌ مطلبي‌ را الان‌ به‌ نظرم‌ رسيد اشاره‌ كنم‌ اگر ما به‌ اصطلاح‌ پيرو پيغمبر اكرم‌ هستيم‌ اين‌ را مي‌گم‌ بخاطر اين‌ كه‌ در باطن‌ ما در اون‌ باطن‌ ناخودآگاه‌ ما يا خود آگاه‌ ما نمي‌دونم‌ يك‌ افكاري‌ از زمان‌ جاهليت‌ باقي‌ مانده‌. از زمان‌ جاهليت‌. و الان‌ هم‌ هست‌. در زمان‌ جاهليت‌ براي‌ دختر هيچ‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. دختر را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردند بلكه‌ مي‌خواستند هر جوري‌ هست‌ از بين‌ ببرندش‌. زنها را از ارزشي‌ براشون‌ قائل‌ نبودند. پيغمبر اكرم‌ آمده‌ تمام‌ خرافات‌ را بشكنه‌. لذا به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا يك‌ دختر داده‌. دخترش‌ را پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ روحياتي‌ داشتند اون‌ قدر احترام‌ مي‌كرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. اين‌ بايد براي‌ ما درس‌ باشه‌. اگر يك‌ نفر ده‌ تا پسر داشته‌ باشه‌. چقدر خوشبختي‌ كه‌ ده‌ تا پسر داري‌. اگر خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌ پنج‌ تا دختر داشته‌ باشه‌ ناراحته‌ كه‌ اينها و اين‌ از همان‌ زمان‌ جاهليت‌ در مغز و فكر ما باقي‌ مانده‌. روزي‌ هر كسي‌ را خدا مي‌ده‌. رحمته‌ دختر و ماية‌ بركته‌ دختر. و بايد ما هم‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌ فكر كنيم‌. يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌، اگر يك‌ دختر داريد يك‌ پسر با پسرت‌ گرمتر نباشيد تا با دخترتون‌. دختر لطيفه‌. اساسا زنها اينطوري‌ هستند. يك‌ قلب‌ مهرباني‌ خدا بهشون‌ داده‌ كه‌ اينها بتوانند فرزند را تربيت‌ كنند. اين‌ حالت‌ رأفت‌ مهرباني‌ اين‌ حالتي‌ است‌ كه‌ در مردها نيست‌. شما بهتون‌ يك‌ شب‌ يك‌ بچة‌ يك‌ ماهه‌ را بدن‌ بگن‌ آقا نگهش‌ دارد. چقدر مي‌تونيد طاقت‌ بياريد. شما به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اون‌ حالت‌ رأفت‌ و مهرباني‌ در شما نيست‌. كارهاي‌ خشن‌، كارهاي‌ به‌ اصطلاح‌ ولو پر زحتمت‌ اما از اين‌ نوع‌ كارها را هيچ‌ دوست‌ نداريد. اما يك‌ زن‌ را خدا يك‌ جوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ هر قدر به‌ بچه‌اش‌ محبت‌ كنيد باز مي‌بينيد دوستش‌ داره‌. گاهي‌ اين‌ قدر فرزندش‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ اينها بد تربيت‌ مي‌شن‌. عزيز مادر مي‌شن‌ و اين‌ روحيه‌ را متوجه‌ باشيد. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ سفارشي‌ مي‌خوام‌ به‌ شما آقايون‌، چون‌ خانمها را كه‌ ما نمي‌بينيم‌ انشاء الله‌ هم‌ اينها خودشون‌ را يك‌ وقتي‌ لوس‌ نكنند و اشتباه‌ هم‌ نكنند كه‌ اين‌ سفارش‌ را من‌ مي‌كنم‌. يك‌ خانمي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ نشسته‌ اين‌ تمام‌ انتظارش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ مردش‌ بياد و با مهرباني‌ با او روبرو بشه‌. خدايي‌ نكرده‌ نكند خشونتي‌ داشته‌ باشيد كه‌ بدترين‌ گناهان‌ از نظر پيغمبر اكرم‌ اون‌ مردي‌ است‌ كه‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌ و اين‌ گناه‌ را مي‌كنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ خيلي‌ خوش‌ اخلاق‌ ولي‌ در خانه‌ كه‌ مي‌ره‌ بداخلاق‌ باشه‌. اين‌ شخص‌ را پيغمبر اكرم‌ تشيع‌ كرد و فرمود اون‌ قدر ملائكه‌ به‌ تشييع‌ اين‌ آمدند كه‌ حساب‌ نداره‌ و پيغمبر با دست‌ خودش‌ او را در قبر گذاشت‌ مادرش‌ گفت‌ خوشا به‌ حالت‌ كه‌ يك‌ چنين‌ سعادتي‌ داشتي‌. پيغمبر فرمود نه‌ اينجور نيست‌. روحش‌ الان‌ در فشاره‌ بخاطر چه‌؟ اين‌ كه‌ اهل‌ عبادت‌ بود، اهل‌ نماز شب‌ بود، فرمود در خانه‌ اخلاق‌ خوبي‌ و خوشي‌ نداشت‌. هر چه‌ محبت‌ داريد بايد توي‌ خونه‌ انجام‌ بديد. اين‌ دستور اسلامه‌. هر چه‌ عاطفه‌ داريد مال‌ زن‌ و بچة‌ خودتونه‌. نسبت‌ به‌ اونها محبت‌ بكنيد. اينها نياز به‌ محبت‌ ديگران‌ نداشته‌ باشند كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ دينه‌ كه‌ پشت‌ سر پيغمبر، پيغمبر اكرم‌ دست‌ دخترش‌ را مي‌بوسه‌ در مقابل‌ دخترش‌ بلند مي‌شه‌، احترامش‌ مي‌كنه‌. البته‌ خانمها هم‌ بايد رعايت‌ همة‌ چيزها را بكنند. و پشت‌ سر فاطمة‌ زهرا حركت‌ كنند و مردها هم‌ پشت‌ سر پيغمبر اكرم‌ تا صراط‌ مستقيم‌ هم‌ مرد در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيره‌ هم‌ زن‌. اين‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ من‌ در مناسبتي‌ اشاره‌ كردم‌ و انشاء الله‌ مطالب‌ در اين‌ خصوص‌ زياده‌ و دستورات‌ دين‌ بايد يك‌ آقايون‌ تشريف‌ ببرن‌ دقيق‌ تحقيق‌ كنند كه‌ ببينند كه‌ دستور دين‌ براي‌ نگهداشتن‌ زن‌ و فرزند بخصوص‌ دختر چيه‌. كه‌ اكثر ما اين‌ را رعايت‌ نمي‌كنيم‌. و فكر هم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ بسيار متدين‌ و مسلمانيم‌. نه‌ واقعا از صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را انسان‌ خيلي‌ مواظبت‌ كنه‌. ما شنيديم‌ كه‌ مرد اگر اجازه‌ نداد زنش‌ را از خانه‌ بيرون‌ بره‌ ديگه‌ او اگر رفت‌ گناه‌ كرده‌. ديگه‌ اين‌ يك‌ كلمه‌ را خوب‌ قرص‌ گرفتيد اما حقوق‌، بقية‌ حقوق‌ زن‌ را و حقوق‌ زن‌ را ابدا رعايت‌ نمي‌كنيد. و انشاءالله‌ اميدواريم‌ به‌ طور كلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ دقت‌ بشه‌ و رعايت‌ بشه‌.

 پيغمبر اكرم‌ اين‌ قدر دخترش‌ را احترام‌ مي‌كرد. شما مي‌گيد او فاطمة‌ زهرا بود خوب‌ تو هم‌ پيغمبر اكرم‌ نيستي‌. بالاخره‌ اگر او فاطمة‌ زهراست‌، زن‌ تو فاطمة‌ زهرا نيست‌ تو هم‌ پيغمبر نيستي‌. در ارتباط‌ با يكديگر بايد خيلي‌ مواظب‌ باشيد. زن‌ تمام‌ فكرش‌ شوهرش‌ باشه‌. چه‌ در زينت‌، چه‌ در لباس‌ پوشيدن‌، چه‌ در محبت‌ كردن‌ مرد هم‌ تمام‌ همتش‌ جلب‌ توجه‌ و محبت‌ زنش‌ و فرزندانش‌ باشه‌. واجب‌ النفقة‌ انسان‌ هستند. يعني‌ اخلاق‌ شما يك‌ مهر النفقه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد به‌ زن‌ و فرزندتون‌ به‌ طور وجوب‌ برسه‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ دخترها خودشون‌ را زير خاك‌ مي‌كنند. اين‌ مردمي‌ كه‌ اين‌ طبع‌ ناپسند را نسبت‌ به‌ زن‌ دارند اينها مي‌تونن‌ ببينند كه‌ پيغمبر اين‌ همه‌ احترام‌ را دخترش‌ بكنه‌، ابدا. اصلا زن‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. لذا برداشت‌ نامه‌ نوشت‌ به‌ معاويه‌ كه‌ من‌ مي‌دونستم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌. ولي‌ جات‌ خالي‌ بود اونچنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌ كه‌ صداي‌ فاطمه‌ پشت‌ در بلند شد. فاطمة‌ زهرا در اين‌ مدت‌ هفتاد و پنج‌ روز يا نود و پنج‌ روز خيلي‌ فشار ديد. شب‌ و روز گريه‌ مي‌كرد. نه‌ بخاطر فشارها بخاطر اين‌ كه‌ چقدر اين‌ مردم‌ فراموش‌ كارند. اين‌ همه‌ زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ كشيد كه‌ اينها را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بده‌ اينها در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگرفتند. چون‌ عمدة‌ حزن‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ چرا مردم‌ كج‌ روي‌ مي‌كنند، چرا مردم‌ به‌ طرف‌ هدايت‌ حركت‌ نمي‌كنند. لذا اشك‌ مي‌ريخت‌. جزء بكائين‌ شد. يعني‌ چهار نفر در عالم‌ خيلي‌ گريه‌ كردند. يكي‌ حضرت‌ آدم‌ بود. يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ بود. خيلي‌ گريه‌ كرد.

 حالا من‌ اون‌ جرياناتي‌ كه‌ نقل‌ مي‌كنند زياد اطلاع‌ ندارم‌ و من‌ هيچ‌ وقت‌ نقل‌ هم‌ نمي‌كنم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در خانه‌ گريه‌ مي‌كرد همسايه‌ها را اذيت‌ مي‌كرد. اين‌ حرفها را نمي‌دونم‌، ولي‌ جزء گريه‌ كنندگان‌ بود. گاهي‌ اشعاري‌ را نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دن‌ مي‌فرمود ثبت‌ علي‌ مصائب‌ بر من‌ مصيبتهايي‌ ريخته‌ شد. لو آنهاثبت‌ علي‌ الايام‌ سر لياليا. اگر اين‌ مصيبتها بر روزگار، بر روزهاي‌ عالم‌ ريخته‌ مي‌شد شب‌ مي‌شد. تا اين‌ كه‌ همين‌ يك‌ دو روز قبل‌ طبق‌ اين‌ روايات‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌آمد كنار قبر فاطمه‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. مي‌فرمود نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوست‌. يا منتهي‌ زفرت‌ به‌ زفراتي‌. اين‌ جان‌ من‌ اي‌ كاش‌ را اشك‌ چشم‌ علي‌ بيرون‌ مي‌آمد. لا خير بعدك‌ في‌ الحيات‌ اي‌ فاطمه‌ بعد از تو خيري‌ در زندگي‌ نيست‌. و انما ابكي‌ نخافت‌ تطول‌ حياتي‌ من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مبادا زندگي‌ من‌ زياد بعد از تو طول‌ بكشه‌. شبها مرتب‌ علي‌ كنار قبر بود. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ مي‌خوام‌، يادم‌ آمد. چون‌ من‌ مصيبتهاي‌ تند را نمي‌خونم‌. هيچ‌ هم‌ احتياج‌ ندارم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد يا گريه‌ نكنيد. ولي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در مدينه‌ مشرف‌ بودم‌. خوب‌ با زحمات‌ زيادي‌ نود درصد متوجه‌ شدم‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. اونجا ايستاده‌ بودم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ همانجايي‌ كه‌ من‌ اينجوري‌ فكر كردم‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ايستاده‌ اما اين‌ دستشون‌ را گذاشتند روي‌ صورتشون‌. من‌ در عالم‌ رؤيا متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ كه‌ چرا حضرت‌ زهرا اين‌ كار را كرده‌ ولي‌ وقتي‌ بيدار شدم‌ همان‌ جهتي‌ كه‌ شما به‌ همين‌ دليلي‌ كه‌ شما گريه‌ كرديد من‌ هم‌ نشستم‌ زياد گريه‌ كردم‌ چون‌ تا زنده‌ بود فاطمة‌ اطهر صورتش‌ را علي‌ نشون‌ نمي‌داد. چون‌ كنار چشمش‌ كبود شده‌ بود. از اون‌ سيلي‌ كه‌ به‌ صورتش‌ اون‌ ملعون‌ زده‌ بود.

 

شب ۱۳ جمادی الاول ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 12 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اجمال‌ از فضائل‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها فهرستي‌ عرض‌ كردم‌. امشب‌ كه‌ احتمالا شب‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ هست‌ يك‌ مقداري‌ مايلم‌ دوستان‌ حال‌ توجهي‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ داشته‌ باشند تا شايد مستقيما بتوانيم‌ تسليتي‌ به‌ محضر مقدسش‌ به‌ خاطر شهادت‌ مادر بزرگوارش‌ عرض‌ كنيم‌. يكي‌ از كلمات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ محور كلام‌ در اين‌ سوره‌ است‌، كلمة‌ كوثر است‌. كوثر در لغت‌ به‌ معناي‌ خير كثيره‌. خير كثير آنهم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اين‌ بيان‌ را بفرمايد بايد بسيار زياد باشد.

 بزرگي‌ اگر چيزي‌ را بزرگ‌ دانست‌ طبعا او بزرگتر از آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ آن‌ را بزرگ‌ مي‌دانند. هر چه‌ حجم‌ انساني‌ يا موجودي‌ كوچكتر باشد، اشياء را بزرگتر مي‌بيند. و هر چه‌ يك‌ فردي‌ بزرگتر باشد، اشياء را كوچكتر مي‌بيند. حتي‌ اين‌ از نظر رواني‌ خيلي‌ مسئلة‌ مهمي‌ است‌ كه‌ مثلا اشخاص‌ بزرگسال‌ حتي‌ محسوساتشون‌ را كوچكتر از افراد خردسال‌ مشاهده‌ مي‌كنند. اگر شما در سنين‌ مثلا شش‌ سالگي‌، هفت‌ سالگي‌، توي‌ يك‌ كوچه‌اي‌ يا محلي‌ رفته‌ باشيد، بعد از چهل‌ سال‌ كه‌ آنجا برويد ميگيد من‌ فكر مي‌كردم‌ اينجا خيلي‌ بزرگتر از اين‌ باشه‌.

 و هر چه‌ فكر طرف‌، وسعت‌ علمي‌ طرف‌، احاطة‌ طرف‌، قدرت‌ طرف‌، بالاتر ميره‌ اشياء را كوچكتر ميبينه‌. تا برسد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ تمام‌ ما سوي‌ الله‌ در مقابل‌ عظمت‌ و قدرت‌ او بسيار ناچيزه‌. تا جائي‌ كه‌ مثلا مي‌فرمايد ان‌ كيد الشيطان‌ كان‌ ضعيفا. كيد شيطان‌ خيلي‌ ضعيفه‌. با همة‌ اين‌ كيدهايي‌ كه‌ او دارد. من‌ در يك‌ روايت‌ ديدم‌ امام‌ مي‌فرمايد آن‌ مقداري‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ راههاي‌ هدايت‌ را مي‌دانست‌، در همان‌ اندازه‌ و به‌ همان‌ اندازه‌، شيطان‌ راههاي‌ ضلالت‌ را ميدانه‌. خيلي‌ مهمه‌. اما در عين‌ حال‌ پروردگار متعال‌ مي‌فرمايد كيد شيطان‌ ضعيفه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ عظمت‌ و بزرگي‌ پروردگار همه‌ چيز در مقابل‌ او كوچكه‌.

 اما در اين‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ مطالبي‌ كه‌ ديشب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ انا اعطيناك‌ ما عطا كرديم‌. با اين‌ كلمة‌ ما و كلمة‌ عطيه‌ و كلمة‌ ماي‌ بعد از اين‌ عطا كردن‌. با اين‌ تشريفات‌ ميگه‌، در عين‌ حال‌ آن‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خواد، آن‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواد به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌، بيان‌ كرده‌، تحت‌ عنوان‌ خير كثير، خداي‌ با عظمت‌ اين‌ خير را زياد ميدانه‌. من‌ و شما نيستيم‌ كه‌ هر چيزي‌ را زياد بدانيم‌. خداي‌ با عظمت‌ كه‌ در مقابل‌ او همه‌ چيز كوچك‌ است‌، مي‌فرمايد انا اعطيناك‌ الكوثر. و اين‌ را اي‌ پيغمبر قدر بدان‌. فصل‌ لربك‌. بايد تعظيم‌ كني‌، خضوع‌ كني‌، نماز بخواني‌ براي‌ پروردگارت‌. فصل‌ لربك‌ و انحر. و شتر نحر كن‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. اين‌ كلمة‌ كوثر همة‌ مفسرين‌ نوشته‌اند كه‌ خير كثيره‌. خير كثير را به‌ پيغمبرش‌ عنايت‌ كرده‌ اين‌ چيه‌؟ دوازده‌ معنا براي‌ خير كثير، آخه‌ چون‌ جملة‌ خير كثير يا كوثر اين‌ مبهمه‌. دوازده‌ معنا مفسرين‌ سني‌ و شيعه‌ مخصوصا يادمه‌ يك‌ وقتي‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌ تفسير كبير فخر رازي‌ اين‌ دوازده‌ معني‌ را گفته‌. كه‌ سه‌ معناي‌ اون‌ در روايات‌ ما هست‌. يك‌ معناي‌ آن‌ از خود ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌. احتياج‌ به‌ روايت‌ نداره‌ و بقيه‌اش‌ را مفسرين‌ اهل‌ سنت‌ بيان‌ كرده‌اند.

 ما به‌ آنچه‌ كه‌ مفسرين‌ اهل‌ سنت‌ بيان‌ كردند كاري‌ نداريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نقل‌ تفسير به‌ رأي‌ مثل‌ تفسير به‌ رأيه‌. در روايات‌ ما آمده‌ كسي‌ كه‌ قرآن‌ را به‌ رأي‌ خودش‌ تفسير كنه‌، فليتبوع‌ مقعده‌ من‌ النار. جايگاهش‌ را خدا در روز قيامت‌ از آتش‌ قرار ميده‌. در يك‌ روايت‌ ديگه‌ فمن‌ فسر القرآن‌ برأيه‌ فقد كفر. كسي‌ كه‌ برأيش‌ قرآن‌ را تفسير كنه‌ كافره‌. در يك‌ روايت‌ ديگر هست‌ كه‌ من‌ فسر القرآن‌ برأيه‌ ان‌ أصاب‌ فقد اخطاء اگر درست‌ هم‌ تفسير كنه‌، خطا كرده‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نبايد خودسرانه‌ كلام‌ پروردگار را اين‌ كمال‌ بي‌ ادبيست‌ كه‌ كسي‌ خودسرانه‌ بدون‌ ارتباط‌ با پيغمبر و اهل‌ بيت‌ پيغمبر، قرآن‌ و كلام‌ خدا را تفسير كنه‌. اين‌ بي‌ ادبيست‌.

 انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. قرآن‌ را كي‌ مي‌فهمه‌؟ كسي‌ كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. من‌ در پرانتز اين‌ مطلب‌ را مختصر براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ توضيح‌ بدم‌. قرآن‌ حاوي‌ جميع‌ علوم‌ اولين‌ و آخرينه‌. خودش‌ مي‌فرمايد تبيان‌ كل‌ شي‌ء. بيانگر همه‌ چيزه‌ قرآن‌. و در اين‌ حجم‌ بسيار مختصر طبعا طوري‌ بيان‌ بشه‌ كه‌ همة‌ مطالب‌ گفته‌ بشه‌، نمي‌گنجه‌. بنابراين‌ با اجمال‌ و با اشاره‌ كلمات‌ قرآن‌ بيان‌ شده‌ و به‌ مسائل‌ بسيار عميق‌ و علمي‌ تا جائي‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ان‌ للقرآن‌ بطن‌. براي‌ قرآن‌ يك‌ ظاهريست‌ و يك‌ باطني‌ و از براي‌ بطنش‌، هفتاد، در يك‌ روايت‌ هفتاد و در بعضي‌ از روايات‌ هفت‌، و كلمة‌ هفت‌ و هفتاد، منظور زياد بودن‌ بطون‌ قرآنه‌ كه‌ يك‌ روايت‌ در كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌، كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌ يك‌ كتاب‌ لغته‌ كه‌ از دو بحر علم‌ استفاده‌ كرده‌ و لغات‌ اين‌ دو بحر علم‌ را ترجمه‌ كرده‌. يكي‌ قرآن‌ يكي‌ روايات‌. در اين‌ كتاب‌ در كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، براي‌ هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معناست‌. شما فكر مي‌كنيد چطور ميشه‌ يك‌ حرف‌، يك‌ باء، هفتاد هزار معنا داشته‌ باشه‌؟ من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را شايد در جلسات‌ ديگه‌ براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ ديگه‌ گفته‌ باشم‌. در هندوستان‌ يك‌ كتابي‌ من‌ ديدم‌ در يكي‌ از كتابخانه‌هاي‌ معروف‌ هند كه‌ اين‌ معنا براي‌ خود من‌ جا افتاد و خودم‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ اين‌ معنا درسته‌. اين‌ كتاب‌ يك‌ قصيدة‌ دو صفحه‌اي‌ مثلا در مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در اولش‌ بود. و بعد، اين‌ كتاب‌ قطور بيانگر اين‌ قصيده‌ بود. يعني‌ نوشته‌ بود كه‌ حرف‌ اول‌ هر فرد شعر را مثلا شما جمع‌ بزنيد، اينطور كه‌ من‌ جمع‌ مي‌زنم‌ يك‌ مدحي‌ دربارة‌ فاطمة‌ زهرا ميشه‌. اگر حرف‌ دومش‌ را جمع‌ بزنيد، يك‌ مدحي‌ دربارة‌ امام‌ مجتبي‌ ميشه‌. و اينها را بيان‌ كرده‌ بود. من‌ حساب‌ كردم‌ آنجوري‌ كه‌ اون‌، مثل‌ جدول‌ ضرب‌ اينها را خانه‌ خانه‌ كرده‌ بود و حروف‌ را معنا كرده‌ بود، حدودا هر حرفي‌ ده‌ تا معنا داشت‌. يعني‌ يك‌ باء گاهي‌ در شعري‌ كه‌ در مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود يك‌ معنا داشت‌، در مدح‌ حضرت‌ زهرا يك‌ معناي‌ ديگه‌، آنجا من‌ متوجه‌ شدم‌ وقتي‌ يك‌ بشر بتونه‌ يك‌ چنين‌ مطلبي‌ را در يك‌ قصيدة‌ دو صفحه‌اي‌ بگنجانه‌، خداي‌ با عظمت‌، نه‌ حالا اينطوري‌ كه‌ اين‌ انجام‌ داده‌ به‌ هر نحوي‌، خداي‌ با عظمت‌ مي‌خواد علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را يعني‌ حتي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا وقتي‌ مي‌آد باز كتاب‌ درسيش‌ همين‌ قرآنه‌. تمام‌ ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ كتابي‌ كه‌ در دانشگاه‌ اين‌ خاندان‌ تدريس‌ ميشه‌ قرآنه‌. هر كدامشون‌ يك‌ بطني‌ از قرآن‌ را باز كردند. هر كدامشون‌ يك‌ معنايي‌ از حروف‌ قرآن‌ را بيان‌ كردند و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ وقتي‌ تشريف‌ مي‌آورد از بيست‌ و هشت‌ حرف‌ علم‌، يعني‌ اگر علم‌ را تقسيم‌ كنيم‌ به‌ بيست‌ و هشت‌ قسمت‌، تمام‌ انبياء و اولياء دو قسمتش‌ را بيشتر موفق‌ نشدند، يعني‌ بشر لياقتش‌ را نداشته‌، يعني‌ سواد و استعداد بشر بيشتر از اين‌ نميكشيده‌ كه‌ ياد بگيرند. و بيست‌ و شش‌ بخش‌ ديگرش‌ را حضرت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا بيان‌ خواهد كرد.

 لذا من‌ در كلماتم‌ زياد اين‌ جمله‌ را گفتم‌ گذشته‌ها كه‌ نادانترين‌ افراد در زمان‌ ظهور از داناترين‌ افراد در زمان‌ غيبت‌، داناتر است‌. حالا ببينيد آن‌ كسي‌ كه‌ در خانة‌ علي‌ را بست‌، آن‌ كسي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زد، چه‌ ظلمي‌ به‌ بشريت‌ كرده‌ و همين‌ ديروز با كسي‌ صحبت‌ بود، من‌ گفتم‌ كه‌ ظلم‌ و جور از همانروز دنيا را فرا گرفت‌ و به‌ همة‌ افراد ظلم‌ شد و به‌ همة‌ افراد ظلم‌ شد. و دنيا پر از ظلم‌ و جور شده‌. منتهي‌ چون‌ دو پايه‌ داره‌ ظهور حضرت‌ وليعصر، دو جهت‌ بايد داشته‌ باشه‌. يكي‌ مردم‌ زير بار ظلم‌ باشند، يكي‌ هم‌ بفهمند مردم‌ كه‌ ظلمي‌ بهشون‌ شده‌. يك‌ آدم‌ خوابي‌ كه‌ استراحت‌ كرده‌ اگر يك‌ دزدي‌ بياد جيبش‌ را خالي‌ كنه‌، اين‌ به‌ دادگاه‌ نميره‌ تا خوابه‌، داد هم‌ نميزنه‌، تقاضاي‌ مثلا فرض‌ كنيد دادخواهي‌ هم‌ نداره‌. اما اگر بيدار بود. ديد جيبش‌ را خالي‌ كردند، ظلم‌ بهش‌ شده‌، داد ميزنه‌. مردم‌ وقتي‌ فهميدند كه‌ باصطلاح‌ از علم‌ و دانشي‌ كه‌ خدا منظور كرده‌ براي‌ آنها تهي‌ هستند و تهي‌ شدند آنوقت‌ داد مي‌زنند. داد زدند، دادخواه‌ مي‌آد. ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ شما مردم‌ بدونيد كه‌ چه‌ ظلمي‌ بهتون‌ آن‌ اولي‌ و دومي‌ و آنهايي‌ كه‌ در خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند. آنهايي‌ كه‌ نگذاشتند امام‌ صادق‌، نگذاشتند امام‌ باقر، نگذاشتند ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ سخن‌ بگند و كلامشون‌ را بيان‌ كنند، من‌ اين‌ جمله‌ را با يك‌ مرد سني‌ يك‌ وقتي‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. مي‌گفتم‌ كه‌ ما آنچه‌ كه‌ از كلمات‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چهار سال‌ در خانه‌اش‌ باز بود. در اين‌ چهار سال‌ سه‌ تا جنگ‌ براش‌ مسلمانها پيش‌ آوردند كه‌ گرفتاري‌ اين‌ سه‌ جنگ‌ بود. در عين‌ حال‌ آنقدر سخن‌ گفته‌. نهج‌ البلاغه‌ يك‌ دهم‌ سخنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ اگر بيست‌ و پنج‌ سال‌ ديگر هم‌ در خانه‌اش‌ باز بود، اگر در خانة‌ امام‌ مجتبي‌ هم‌ باز بود، اگر در خانة‌ سيد الشهدا هم‌ باز بود، اگر امام‌ ما در اين‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ در غيبت‌ نبود، ببينيد بشريت‌ چه‌ رشدي‌ مي‌كرد. و امروز چه‌ ظلمي‌ به‌ ما شده‌. ما همة‌ ظلممون‌ نبايد بخاطر مثلا فرض‌ كنيد نفتمون‌ را ببرند، مال‌ دنيامون‌ را چپاول‌ كنند، سياستمون‌ را در خطر بيندازند، تنها ظلم‌ اين‌ نيست‌. مهمتر از همة‌ ظلمها اين‌ است‌ كه‌ جلوي‌ معارف‌ انسان‌ را بگيرند. انسان‌ نداند چه‌ كند. الان‌ از آن‌ روزي‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا در غيبت‌ بسر ميبره‌، همين‌ غايب‌ بودنش‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ سبب‌ غيبت‌ ايشان‌ شده‌، به‌ همة‌ بشريت‌ ظلم‌ كرده‌ و همه‌ زير بار ظلم‌ رفتند. دنيا را پر از ظلم‌ و جور شده‌. منتها ما هر وقت‌ فهميديم‌ كه‌ يك‌ چنين‌ ظلمي‌ به‌ ما شده‌ و داد زديم‌. لذا افضل‌ الاعمال‌ انتظار الفرج‌. افضل‌ اعمال‌ انتظار فرجه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ انسان‌ اگر بفهمد ظلمي‌ بهش‌ شده‌، منتظر فرجه‌ و فرج‌ را مي‌خواد. و اكثر الدعاء بتعجيل‌ الفرج‌. زياد دعا كنيد براي‌ تعجيل‌ فرج‌ به‌ همين‌ جهته‌. يعني‌ بيدار بشيد از خواب‌. بفهميد كه‌ بهتون‌ ظلم‌ شده‌. بفهميد كه‌ به‌ شماها درهاي‌ علم‌ و دانش‌ به‌ روي‌ شماها بسته‌ شده‌. اين‌ را هر وقت‌ فهميديد حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد. البته‌ ممكنه‌ بگيد ما كه‌ مي‌فهميم‌، بايد تمام‌ كرة‌ زمين‌ تا حدي‌، لااقل‌ هشتاد درصد نود درصدشون‌ اين‌ را متوجه‌ بشند.

 آن‌ دانشمند غير مسلمان‌ در مقدمة‌ كتاب‌ صوت‌ العدالة‌ الانسانيه‌ كه‌ نويسنده‌اش‌ جرج‌ جرداق‌ مسيحيه‌، يك‌ دانشمندي‌ از قول‌ او نقل‌ ميكنه‌، ميگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وقتي‌ كه‌ توي‌ مسجد كوفه‌ مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ كساني‌ پاي‌ صحبتش‌ بودند اون‌ سخنگوهايشون‌، اون‌ باصطلاح‌ حساب‌ شده‌هاشون‌، اينهايي‌ كه‌ مي‌توانستند حرف‌ بزنند مثل‌ سعد وقاص‌ بود كه‌ مي‌گفت‌ در سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌؟ سؤال‌ بالاش‌ اين‌ بود. اي‌ كاش‌ در زمان‌ ما مي‌بود. اي‌ كاش‌ در عصر ما آقا سخن‌ ميگفت‌ و مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌. حضرت‌ داره‌ خودش‌ بيان‌ ميكنه‌ انا اعلم‌ بطرق‌ السماء .من‌ به‌ راههاي‌ آسمان‌ آگاهم‌. داناتر از شما به‌ طرق‌ زمينم‌ و اگر مي‌بود حضرت‌، الان‌ اگر باشه‌، ببينيد همين‌ زمينة‌ انتظاره‌، اين‌ معناي‌ انتظاره‌. اگر الان‌ مي‌بود و اين‌ كلام‌ را مي‌فرمود، ما لااقل‌ باصطلاح‌ مشكلات‌ فضائيمون‌ را ازش‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌ كه‌ در فضا، از فضا چه‌ استفاده‌اي‌ بكنيم‌. اگر به‌ اين‌ دانشمند بگند كه‌ الان‌ كسي‌ هست‌ كه‌ جوابگوي‌ اين‌ جهت‌ باشه‌، كسي‌ هست‌ كه‌ اجازه‌ داره‌ از جانب‌ خدا حتي‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ اظهار علم‌ و دانش‌ بكنه‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ نه‌ اينكه‌ علم‌ و دانشش‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ باشه‌. اما در اظهار او دستش‌ بازتره‌.

 آمدند خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفتند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر. آيا شما هستي‌ كه‌ صاحب‌ اين‌ امر فرج‌ هستي‌ و دنيا را مي‌خواي‌ منقلب‌ كني‌؟ حضرت‌ فرمود نه‌ او كس‌ ديگري‌ است‌. وقتي‌ اسمش‌ برده‌ ميشد در حضور علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، حضرت‌ دستش‌ رامي‌ گذاشت‌ روي‌ سرش‌، بلند مي‌شد مي‌ايستاد ادب‌ مي‌كرد در مقابل‌ نام‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و تعظيم‌ مي‌كرد و مي‌فرمود صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌. در دو روايت‌ يكي‌ از حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. سيد الشهدائي‌ كه‌ باصطلاح‌ ديگه‌ امامي‌ است‌ كه‌ همه‌امون‌ ارادت‌ بهش‌ داريم‌. ايشان‌ وقتي‌ نام‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را، امام‌ زمان‌ را در حضورشون‌ مي‌بردند، مي‌فرمود لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌، من‌ اگر در آن‌ زمان‌ باشم‌، مي‌بودم‌ تمام‌ عمرم‌ خدمتگزار ايشان‌ بودم‌. ببينيد خدا به‌ ما چه‌ امامي‌، ما را در چه‌ زماني‌ قرار داده‌؟ امام‌ صادق‌ هم‌ از ايشان‌ اين‌ روايت‌ نقل‌ شده‌ لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌. لذا ايشان‌ چون‌ دستشون‌ بازه‌، اجازه‌ صادر شده‌. به‌ ايشان‌ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ داده‌ كه‌ بيان‌ علوم‌ را بكنه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ رشد فكري‌ مردم‌. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ كاملا اين‌ را محسوس‌ مي‌بينيم‌. سواد مردم‌، تحصيلات‌ مردم‌، رشئد فكري‌ مردم‌، منتهي‌ در خصوص‌ دنيا پيشرفت‌ كرده‌اند. چون‌ دنيا در سرازيريست‌. انسان‌ بدون‌ حتي‌ مثل‌ يك‌ ماشيني‌ كه‌ توي‌ سرازيري‌ هست‌، بدون‌ گاز دادن‌ و بدون‌ روشن‌ كردن‌، خودش‌ ميره‌. به‌ طرف‌ دنيا ما خودمون‌ ميريم‌. اختراعاتي‌ كرديم‌، اينهمه‌ فضا را حتي‌ داريم‌ كشف‌ مي‌كنيم‌ ولي‌ در معنويات‌ يك‌ خورده‌اي‌ عقبيم‌. نه‌ يك‌ خورده‌. زياد هم‌ عقبيم‌. آقا انشاء الله‌ تشريف‌ مي‌آورد. بيست‌ درصد ماديات‌ كه‌ خيلي‌ زياده‌ براي‌ آن‌ روز بشر بجايي‌ انسان‌ ميرسه‌ كه‌ نه‌ احتياجي‌ به‌ تلفن‌ داره‌، نه‌ احتياج‌ به‌ راديو داره‌، نه‌ احتياج‌ به‌ تلويزيون‌. از نظر اختراعات‌، و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها. وقتي‌ كه‌ زمين‌ تكانش‌ را بخوره‌ و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها، زمين‌ آن‌ ثقلها، آن‌ چيزهاي‌ پر قيمتش‌ را، آن‌ معادن‌ پر قيمتش‌ را، آن‌ كشفيات‌ پر ارزشش‌ را بيرون‌ بريزه‌ و كنترلش‌ با انسان‌ كامله‌. و قال‌ الانسان‌ مالها. يوم‌ اذا. يك‌ نمونه‌ در اين‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ از پيشرفت‌ علم‌ كه‌ هنوز بشر آرزوش‌ را ميكشه‌. از پيشرفت‌ علم‌ بيان‌ ميكنه‌ و ميفرمايد يوم‌ اذا تحدث‌ اخبارها. زمين‌ در آن‌ روزي‌ اخبارش‌ را از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ يا قبلش‌ يا هر وقت‌، هر چه‌ در او ضبط‌ شده‌، هر چه‌ در اين‌ اتمهاي‌ در و ديوار ضبط‌ شده‌، اينها را همه‌ را حديث‌ ميكنه‌. يوم‌ اذا. خيلي‌ صريحه‌ آيات‌. مي‌بينيد كه‌ يوم‌ اذا تحدث‌ اخبارها. بأنه‌ ربك‌ اوها لها. چرا حديث‌ ميكنه‌؟ هر چي‌ كه‌ پروردگارت‌ اي‌ پيغمبر بهش‌ وحي‌ كرده‌. يوم‌ اذا يصدر الناس‌ اشتاتا ليروا اعمالهم‌. بشر حالا مي‌آد اعمالش‌ را ببينه‌. ببينه‌ چيكاره‌ هست‌؟ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌ و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذره‌ شرا يره‌. البته‌ اگر شما به‌ تفاسير و ترجمة‌ آيات‌ مراجعه‌ كنيد، ببينيد كه‌ اين‌ مربوط‌ به‌ روز قيامته‌. ولي‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ قيامت‌ صغري‌ و ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ هست‌ و كاملا هم‌ تطبيق‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ ظلم‌ پر شده‌. دنيا پر از ظلم‌ و جوره‌، اما ما انشاء الله‌ بفهميم‌ درك‌ بكنيم‌ از نظر مادي‌ هم‌ پيشرفت‌ مي‌كنيم‌ آنوقت‌، از نظر معنوي‌ كه‌ بقية‌ باصطلاح‌ بيست‌ درصد، يعني‌ هشتاد درصد از نظر معنوي‌ پيش‌ مي‌ريم‌. آنروز كه‌ ديگه‌ احتياج‌ به‌ اين‌ زحمات‌ و از چشمه‌هاي‌ غير زلال‌ و شك‌ و ترديد استفاده‌ نمي‌كنيد. بلكه‌ از دو لب‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، از چشمة‌ اصلي‌ كه‌ يكي‌ از معاني‌ كوثر مي‌خواستم‌ عرايضم‌ را برسونم‌ به‌ معني‌ كوثر، كه‌ يكي‌ از معاني‌ كوثر اينه‌. كوثر. كوثر يعني‌ خير كثير. خير كثير آنهم‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ ما به‌ تو اي‌ پيغمبر خير كثير داديم‌. بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ خير كثير، كثرت‌ نسله‌. كثرت‌ نسل‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ واقعا از معجزات‌ پيغمبره‌. كه‌ ديشب‌ يك‌ اشاره‌اي‌ كردم‌. ولي‌ امشب‌ مي‌خوام‌ يك‌ كلامي‌ از يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ و اي‌ كاش‌ ما شيعيان‌ هم‌ اين‌ حرفها را بزنيم‌. يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ ميگه‌ سادات‌ و فرزندان‌ و ذراري‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها عديل‌ قرآنند. پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌، من‌ دو چيز ثقيل‌ و سنگين‌ در بين‌ شما مي‌گذارم‌. يكي‌ كتاب‌ خداست‌ يكي‌ عترت‌ منه‌. ما معمولا به‌ ائمة‌ اطهار معنا مي‌كنيم‌. او معنا ميكنه‌ كه‌ تمام‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را تا روز قيامت‌ اين‌ عترت‌ شامل‌ ميشه‌. همانطوري‌ كه‌ در ميان‌ آيات‌ قرآن‌ و كلمات‌ قرآن‌، كلمة‌ كافر، شيطان‌، مثلا كلب‌، امثال‌ اينها هست‌، در بين‌ ذرية‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ كافر هست‌، افراد باصطلاح‌ منحرف‌ هستند و افراد غير مسلمان‌ هستند. اتفاقا اين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ ميكردم‌ كه‌ بدون‌ برنامة‌ قبلي‌ بود، به‌ يك‌ آيه‌ برخورد كردند خيلي‌ آية‌ عجيبي‌ است‌. من‌ شايد يك‌ بخش‌ مهم‌ از كتاب‌ انوار زهرا را به‌ اين‌ آيه‌ اختصاص‌ دادم‌. ثم‌ اورثنا الكتاب‌ الذين‌ اصطفينا من‌ عبادنا. امشب‌ مي‌خوندند. من‌ آنجا نشسته‌ بودم‌ داشتم‌ گوش‌ مي‌دادم‌. خوشا به‌ حالتون‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالت‌ استماعي‌ در مقابل‌ قرآن‌ و اين‌ از خصائص‌ دوستان‌ ما و مجلس‌ ماست‌ كه‌ يك‌ حتي‌ فكر مي‌كنند بعضي‌ها كه‌ اينها نفس‌ هم‌ شايد نمي‌كشند و اين‌ دستور قرآنه‌. اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ داشت‌ ذكر مي‌گفت‌. اشاره‌ كردم‌ نگو. صلوات‌ مي‌فرستاد. نفرست‌. چون‌ دو تا جمله‌ است‌. يكي‌ گوش‌ بديد. يكي‌ هم‌ ساكت‌ باشيد. چيزي‌ نخونيد. اگر گوشة‌ مجلس‌ داره‌ قاري‌ قرآن‌ مي‌خونه‌، شما هم‌ قرآن‌ مي‌خونيد، اين‌ خلافه‌ اين‌ انصتوا. اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. همه‌اتون‌ اين‌ آيه‌ را يقينا گوش‌ دادي‌. چون‌ هم‌ استماع‌ كرديد هم‌ ساكت‌ بوديد.

 ثم‌ اورثنا الكتاب‌. ما به‌ ارث‌ داديم‌ كتاب‌ را به‌ كساني‌ كه‌ آنها را اختيار كرديم‌ از ميان‌ بندگانمون‌. خوب‌ تا اينجاش‌ شامل‌ هر كس‌ برخورد بكنه‌ خيال‌ ميكنه‌ شامل‌ ائمة‌ اطهار ميشه‌. بعد مي‌فرمايد و منهم‌ اينهايي‌ كه‌ ما اختيارشون‌ كرديم‌، جمعي‌ از اينها ظالم‌ لنفسه‌. يعني‌ ظلم‌ به‌ نفسشون‌ كردند. شايد چهل‌ تا روايت‌ من‌ در كتاب‌ انوار زهرا نقل‌ كردم‌ كه‌ منظور از ظالم‌ لنفسه‌ الذي‌ لا يعرف‌ الامام‌ كساني‌ هستند كه‌ امام‌ زمانشون‌ را نمي‌شناسند. و منهم‌ مقتصد. جمعي‌ هستند كه‌ اينها مقتصدند. باز امام‌ تفسير ميكنه‌ در همان‌ روايات‌ كه‌ اينها كساني‌ هستند كه‌ يعرف‌ الامام‌ ولي‌ معصيتكارند. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌ كه‌ به‌ عقيدة‌ من‌ بزرگترين‌ فضيلت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در قرآن‌ اين‌ جمله‌ است‌. بزرگترين‌ها، يعني‌ هر چه‌ شما در فضائل‌ اهل‌ بيت‌ بگيد، از اين‌ بزرگتر نميشه‌. مفسرين‌ هم‌ گفتند. يك‌ جمعي‌ از ذراري‌ فاطمة‌ زهرا هستند كه‌ اينها سابق‌ بالخيرات‌، اهل‌ ادب‌ مي‌دونند كه‌ الخيرات‌، الف‌ و لامش‌ كل‌ خيراته‌. به‌ معناي‌ كله‌. جمعي‌ هستند كه‌ بر همة‌ خوبيها پيشي‌ گرفته‌اند. يعني‌ هر چه‌ خوبي‌ شما تصور كنيد، تفسير اين‌ را زيارت‌ جامعه‌ ميگه‌. ان‌ ذكر الخير. خوب‌ دقت‌ كنيد. اگر خيري‌ ياد بشه‌ اي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر كنتم‌ شما اولشيد، اصلشيد، فرعشيد، معدنشيد مأواشيد، خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ بعضي‌ از علما ميگن‌ صد مرتبه‌ قبل‌ از زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ الله‌ اكبر بگيد كه‌ دچار غلو نشيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ جملات‌ انسان‌ را دچار غلو ميكنه‌. و اگر اصل‌ همة‌ خوبيها اينها باشند، براي‌ خدا ميگن‌ چيزي‌ باقي‌ نمي‌مونه‌. اما بايد اول‌ بگيم‌ الله‌ اكبر يعني‌ ما هر چي‌ اينجا ميگيم‌ خدا بزرگتر از اينه‌. خدا بزرگتر، يعني‌ اينها هر چي‌ دارند از خداست‌.

 بنابراين‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌، و منهم‌ سابقا بالخيرات‌ باذن‌ الله‌. خداي‌ تعالي‌ بعد مي‌فرمايد باذن‌ الله‌. براي‌ اينكه‌ همون‌ باز دچار غلو نشيد. نگيم‌ علي‌ خداست‌. نگيم‌ حسين‌ اللهيي‌ نشيم‌. امام‌ زماني‌ اللهي‌ نشيم‌ باصطلاح‌. اينجوري‌ نشيم‌. بعد آيات‌ خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ نمي‌خوام‌ در اين‌ زمينه‌ صحبت‌ كنم‌. تمام‌ آنچه‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ از فضيلت‌ هست‌، براي‌ هر يك‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا براي‌ ذراري‌ ديگرشون‌. يعني‌ مقتصدشون‌ و ظالمشون‌ كه‌ واقعا من‌ الان‌ يا بايد يك‌ زمينة‌ زيادي‌ يك‌ دوساعتي‌ فرصت‌ داشته‌ باشم‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را خوب‌ جاش‌ بندازم‌ يا اصلا حرفش‌ را نزنم‌. در كتاب‌ انوار زهرا اين‌ را من‌ نوشتم‌. اما زحمت‌ داره‌ كه‌ توضيحش‌ بدم‌ كه‌ چقدر خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ اظهار لطف‌ به‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا كرده‌. همه‌اش‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. عجيبه‌. همه‌اش‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. فضائل‌ سادات‌ كه‌ شايد متجاوز از چهل‌ فضيلت‌ پر ارزش‌ كه‌ هر يكيش‌ بيشتر از ميلياردها قيمتشه‌، همة‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ اولاد فاطمه‌ و بخاطر دامن‌ پاك‌ فاطمه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ فاطمة‌ احسنت‌ فرجها و حرم‌ الله‌ ذريتها علي‌ النار. ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ ولد فاطمة‌ علي‌ النار. همه‌ اينها بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. آنهم‌ در بعد بدني‌ تنها. اگر يك‌ ارتباط‌ محبتي‌ و روحي‌ باشه‌ با فاطمة‌ زهرا كه‌ ديشب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ روز قيامت‌، مخصوصا همين‌ امروز هم‌ توي‌ بحار مي‌ديديم‌ اين‌ روايت‌ را، روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ احدي‌ از محبين‌ فاطمه‌ در قيامت‌ سرگردان‌ نمي‌شوند. معطل‌ نميشوند. حتي‌ محبين‌ محبينشون‌. يك‌ روايت‌ عجيبي‌ داره‌ كه‌ باز عرض‌ كردم‌ بعضي‌ از روايات‌ را نميشه‌ هضمش‌ كرد. ولي‌ خوب‌ اگر مي‌خواستند نگيم‌ نمي‌گفتند. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ فاطمة‌ زهرا همه‌ را داره‌ شفاعت‌ ميكنه‌. يك‌ نفر مي‌آد ميگه‌ بي‌بي‌ من‌ يك‌ حقي‌ به‌ يكي‌ از فرزندان‌ تو دارم‌. من‌ را هم‌ شفاعت‌ كن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد تو چه‌ حقي‌ داري‌؟ معلومه‌ يك‌ آدمي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ حقي‌ نداره‌. ميگه‌ من‌ در فلان‌ شهر در فلان‌ محل‌ يك‌ خانه‌اي‌ داشتم‌ ديوارش‌ بلند بود و اين‌ سايه‌ انداخته‌ بود توي‌ كوچه‌ و خيابان‌. يكي‌ از فرزندانت‌ يكي‌ دو ساعت‌ يا نيم‌ ساعت‌ يا كمتر يا زيادتر، آمد زير ساية‌ ديوار من‌ توي‌ كوچه‌ نشست‌. من‌ حق‌ دارم‌. حضرت‌ زهرا شفاعتش‌ ميكنه‌. ببينيد معناي‌ شفاعت‌ كبري‌ و ارتباط‌ آخه‌ ضعيفتر از اين‌ ارتباط‌ ديگه‌ نميشه‌، و ارتباط‌ با فاطمة‌ اطهر چقدر اهميت‌ داره‌.

 و لذا يكي‌ از تفاسير اين‌ كلمه‌، كوثر حوضي‌ است‌ كه‌ در بهشته‌. و در او آب‌ كوثر جمع‌ ميشه‌. اسمش‌ كوثره‌. يكي‌ ديگه‌ از اسامي‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ توي‌ روايات‌ ما هست‌. يك‌ نهري‌ است‌ در بهشت‌ كه‌ اين‌ نهر كوثره‌. و ظاهر آيه‌ به‌ خود فاطمة‌ زهرا بر ميگرده‌. چون‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر ديشب‌ توضيح‌ دادم‌. و يكي‌ از معاني‌ و تفاسير شيعه‌ هم‌ ميگه‌ كه‌ كثرت‌ نفس‌. حالا ما روي‌ همان‌ دو يا سه‌ روايت‌ يا سه‌ تفسيري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ بحث‌ مي‌كنيم‌. فاطمة‌ زهرا كوثره‌. يعني‌ وجودش‌ خير كثيره‌. من‌ ديشب‌ گفتم‌ كه‌ سورة‌ كوثر در ميان‌ سوره‌هاي‌ قرآن‌ كوتاهترين‌ سوره‌هاست‌ ولي‌ پرمحتواترين‌ و معجزه‌آميزترين‌ سوره‌هاست‌ كه‌ دانشمندان‌ ادبي‌ مطالبي‌ بحث‌ كردند. من‌ در اين‌ كتاب‌ دو مقاله‌ يك‌ مقداري‌، خيلي‌ مختصر شرح‌ دادم‌. كه‌ اين‌ سوره‌ با حجم‌ كوچك‌، همينطوري‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا با اين‌ سن‌ كم‌، آخه‌ هيجده‌ سال‌ بيشتر نوشتند عمر فاطمة‌ زهرا، كه‌ ديشب‌ گفتم‌ اف‌ بر اين‌ دنيا عايشه‌ هشتاد سال‌ توي‌ دنيا عمر كنه‌، فاطمة‌ زهرا هيجده‌ سال‌. عايشه‌ همه‌ جا خوش‌ و خرم‌ باشه‌ ولي‌ فاطمة‌ زهرا جزء بكائين‌ دنيا باشه‌. اين‌ مسئله‌ در اين‌ دنيا جبران‌ نميشه‌ مگر با ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌.

 لذا اول‌ كاري‌ كه‌ حضرت‌ ميكنه‌، يكي‌ اشاره‌ به‌ شهادت‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌فرمايد الا يا اهل‌ العالم‌ ان‌ جدي‌ الحسين‌ قتلوها عطشانا. جدم‌ حسين‌ را با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. و يكي‌ هم‌ مي‌آد در مدينه‌ و عملي‌ انجام‌ ميده‌ كه‌ شنيديد كه‌ دل‌ شيعه‌ يك‌ مقداري‌ خشنود بشه‌. حضرت‌ جواد در سنين‌ خردسالي‌ از نظر حجم‌ بدني‌ هست‌، شايد دو ساله‌ بودند. دستها را گذاشتند روي‌ زمين‌ و به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كنند، اشك‌ از گوشه‌هاي‌ چشمهايشون‌ جاريه‌. حضرت‌ رضا فرمودند فرزندم‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ عرض‌ كرد يادم‌ آمد از مصائبي‌ كه‌ بر مادرم‌ زهرا متوجه‌ شده‌. امام‌ است‌ مي‌بيند، فرمود به‌ خدا قسم‌ اين‌ جمله‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌، اينها را از قبر بيرون‌ مي‌آورم‌، به‌ دارشون‌ مي‌آويزم‌، آتششون‌ مي‌زنم‌. اين‌ عجيبه‌ها از امام‌ جواد. و اين‌ كار را حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد كرد. كوثر معناي‌ عجيبي‌ داره‌. يعني‌ اين‌ خير كثيري‌ كه‌ در مقابل‌ آن‌ ناراحتيهايي‌ كه‌ مي‌خواد بني‌ اميه‌، يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ آمدند مسجد ديدند حضرت‌ محزونه‌. عرض‌ كردند حزن‌ شما براي‌ چيست‌؟ فرمود ديشب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ بوزينه‌ها، آيه‌ فورا نازل‌ شد و جعلنا الرؤية‌ الا فتنة‌ للناس‌ و شجرة‌ المعلونة‌ في‌ القرآن‌. اين‌ خوابي‌ را كه‌ ما ديشب‌ به‌ تو نشان‌ داديم‌، اين‌ بخاطر امتحان‌ مردمه‌. و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. اگر علي‌ تو نبودي‌، فرزندان‌ تو نبود، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نبود، مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نمي‌شدند. چون‌ تمام‌ منافقين‌ در كنار سلمان‌ و ابي‌ ذر و مقداد و عمار و اينها نشسته‌ بودند. همه‌ قيافه‌ها، همه‌ اهل‌ نماز، همه‌ اهل‌ عبادت‌. اگر امتحان‌ پيش‌ بياد انسان‌ شناخته‌ ميشه‌ كه‌ چيكاره‌ است‌. و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. و كان‌ بعده‌ هدي‌ من‌ الضلال‌ و نورا من‌ الاماء و حبل‌ الله‌ المتين‌ و صراطه‌ المستقيم‌. خوشحال‌ باشيد كه‌ صراط‌ مستقيم‌ عليست‌. عليست‌ كه‌ بعد از پيغمبر حبل‌ الله‌ المتينه‌. علي‌ است‌ كه‌ بعد از پيغمبر نور است‌ از ظلمت‌ مردم‌ را از ميان‌ ظلمت‌ ميكشه‌ و صراطه‌ المستقيم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 پشت‌ سر پيغمبر حركت‌ ميكنه‌ و قاله‌ علي‌ التأويل‌ روي‌ حساب‌ جنگ‌ ميكنه‌، آدم‌ ميكشه‌. فرمود رسول‌ اكرم‌ به‌ عمار سيقتلك‌ فئة‌ الباقيه‌. اي‌ عمار بدان‌ كه‌ تو را فئة‌ يعني‌ جمعيت‌ تجاوزكار مي‌كشندت‌. در جنگ‌ وقتي‌ كه‌ عمار را معاويه‌ كشت‌، خالد بن‌ وليد بود ظاهرا آمد پيش‌ معاويه‌ گفت‌ كه‌ مي‌دوني‌ چه‌ كردي‌؟ عمار كشته‌ شد و اين‌ روايت‌ هم‌ همه‌ شنيده‌اند. گفت‌ ميگيم‌ علي‌ كشته‌دش‌. چرا علي‌ بايد اين‌ پيرمرد را بياره‌ توي‌ جنگ‌ كه‌ كشته‌ بشه‌؟ خوب‌ اگر اينجور باشه‌ پس‌ حضرت‌ حمزه‌ را هم‌ پيغمبر كشته‌. جعفر طيار را هم‌ پيغمبر كشته‌. و صراط‌ المستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ دين‌، پيروي‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ يحزو حزو الرسول‌. پشت‌ سر پيغمبره‌. كوثر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ بازهم‌ دارم‌ وقت‌ نمي‌كنم‌ كه‌ معناي‌ كوثر را خوب‌ براتون‌ شرح‌ بدم‌. كوثر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌اي‌ پيغمبر يك‌ دختري‌ بهت‌ داديم‌. اين‌ دختر اينقدر وجودش‌ پر بركته‌، آنقدر پر قيمته‌، آنقدر آينده‌ را اصلاح‌ ميكنه‌ كه‌ يكي‌ از فرزندانش‌، آنهم‌ نهمين‌ پشت‌ از فرزندانش‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. شما يك‌ چيزي‌ مي‌شنويد از دنياي‌ بعد از ظهور. من‌ هر چه‌ بگم‌، البته‌ من‌ مثل‌ بعضي‌ها غلو نمي‌كنم‌ دربارة‌ اينكه‌ دنياي‌ بعد از ظهور مثلا فرض‌ كنيد كرة‌ زمين‌ تغيير ميكنه‌، عوض‌ ميشه‌، از نظر حجم‌، از نظر اندازه‌. نه‌. ولي‌ از نظر پيشرفتهاي‌ علمي‌ آنقدر پيشرفت‌ ميكنه‌ كه‌ شايد از حساب‌ خارج‌ باشه‌ و نمي‌تونيم‌ تصورش‌ را بكنيم‌.

 و شما آقايون‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. بخدا قسم‌ عيبه‌ كه‌ اين‌ همت‌ را در اين‌ زمان‌ نداشته‌ باشيد. يعني‌ بايد بگم‌ هر كس‌ اين‌ همت‌ را نداشته‌ باشه‌ خوابه‌ و يا اينكه‌ اگر خواب‌ نباشه‌ و تحت‌ تأثير هيچ‌ حرفي‌ قرار نگيره‌، اين‌ عرايض‌ ما قرار نگيره‌، خداي‌ نكرده‌ مرده‌ است‌. چون‌ بايد يك‌ تكاني‌ انسان‌ بخوره‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ يك‌ شخصي‌ داشت‌، اين‌ را مقدمتا عرض‌ كنم‌، مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ شب‌ گله‌ كردم‌. گفتم‌ خدايا ما چه‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ در اين‌ زمان‌ متولد شديم‌ كه‌ اشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبة‌ امامنا و كثرة‌ عدونا و قلة‌ عددنا و تظاهر الزمان‌ علينا. يك‌ زماني‌ كه‌ پيغمبرمون‌ را نمي‌بينيم‌، امام‌ زمانمون‌ غايبه‌، دشمنمون‌ زياده‌، دوستمون‌ كمه‌، دنيا عليه‌ ما تظاهر ميكنه‌، ما چه‌ كرديم‌ كه‌ در اين‌ زمان‌ واقع‌ شديم‌؟ حالا مفصله‌ جريان‌ كه‌ من‌ هيچوقت‌ هم‌ آن‌ جريان‌ مفصل‌ او را نگفتم‌. تشرفي‌ براش‌ حاصل‌ ميشه‌ يا ارتباطي‌ برقرار ميشه‌ بهش‌ ميگن‌ كه‌ بخاطر اينكه‌ در عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ تو اشتباهاتي‌ داشتي‌ و تو را در اين‌ زمان‌ آوردم‌. حالا اين‌ بحثي‌ داره‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ محضر استاد و كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ اين‌ مطلب‌ را توضيح‌ دادم‌. بعد اين‌ شخص‌ ميگه‌ آيا راهي‌ هست‌ كه‌ ما جبران‌ آنجا، آخه‌ دنيا دار جبران‌ گذشته‌ است‌. حتي‌ عالم‌ برزخ‌ هم‌ دار جبران‌ دنياست‌ و در قيامت‌ هم‌ انسان‌ مي‌تونه‌ يك‌ قدري‌ كارهاي‌ دنياش‌ را جبران‌ بكنه‌. گفتند بله‌. با ذكر يونسيه‌، ذكر يونسيه‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌، البته‌ به‌ اين‌ شخص‌ گفته‌ بودند، شايد خاصيت‌ اين‌ ذكر فقط‌ اين‌ نباشه‌، يعني‌ براي‌ همه‌ كس‌ نباشه‌، ذكر يونسيه‌ ذكري‌ است‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ وقتي‌ افتاد توي‌ دهن‌ ماهي‌ بخاطر خطائي‌ كه‌، اشتباهي‌ كه‌، يا ترك‌ اولايي‌ كه‌ كرده‌ بود گفت‌ كه‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. قرآن‌ ميگه‌ فاستجبنا له‌. ما براش‌ اجابت‌ كرديم‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ از غم‌ نجاتش‌ داديم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. خيلي‌ جالبه‌. ميگه‌ همينطور، قرآن‌ ميگه‌ها، همينطور مؤمنين‌ را نجات‌ مي‌ديم‌ اگر يك‌ غمي‌ براشون‌ پيش‌ آمد. و اين‌ را من‌ براتون‌ توصيه‌ مي‌كنم‌، يك‌ غمي‌ اگر در غير راه‌ گناهه‌، اگر براتون‌ پيش‌ آمد حالا چه‌ مربوط‌ به‌ دنيا باشه‌ چه‌ مربوط‌ به‌ آخرت‌ با گفتن‌ اين‌ ذكر بخصوص‌ در سجده‌، خيلي‌ مؤثره‌، رفع‌ غم‌ ميشه‌. چون‌ صريح‌ قرآنه‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌ با اين‌ ذكر شما مي‌تونيد جبران‌ عالم‌ زرت‌ را بكني‌. عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالمت‌ را بكني‌. جبران‌ حالا مثلا چطور ميشه‌ حالا جبران‌ كنم‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ظهور ميشه‌ براي‌ يك‌ نفر من‌؟ فرموده‌ بودند كه‌ تمام‌ مزاياي‌ بعد از ظهور قبل‌ از ظهور برات‌ بوجود مي‌آد. اين‌ خيلي‌ حرف‌ داره‌. يعني‌ هر چي‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ همه‌ باشه‌، براي‌ تو اختصاصي‌، ما آن‌ را قرار ميديم‌. آن‌ چيزي‌ كه‌ من‌ مي‌تونم‌ اينجا براي‌ شما عرض‌ كنم‌ در اين‌ مجلس‌ اينه‌. كه‌ مزاياي‌ بعد از ظهور يقينا اول‌ كاري‌ كه‌ بعد از ظهور انجام‌ ميشه‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كنه‌، پاك‌ باشه‌. چون‌ در زمان‌ ظهور اگر كسي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. اصلا نمي‌تونه‌ در حكومت‌ امام‌ عصر زندگي‌ بكنه‌. چون‌ عين‌ عالم‌ قيامته‌، عين‌ بهشته‌. بنا بشه‌ يك‌ نفر بخواد بعنوان‌ رياست‌طلبي‌ بخواد بر سر مردم‌ ظلم‌ بكنه‌. خوب‌ بنا شد ظلم‌ از بين‌ بره‌. يملأ الارض‌ قسطا و عدلا. كارهايي‌ كه‌ از يك‌ انسان‌ دور از تزكية‌ نفس‌ بوجود مي‌آد. دقت‌ كنيد. مثلا محبت‌ دنيا داره‌، مردم‌ هم‌ كه‌ حالا همه‌ تسليم‌ امام‌ زمانند. اين‌ آقا ميداني‌ پيدا كرده‌ كه‌ توسعه‌اي‌ به‌ رياستش‌ بده‌، توسعه‌اي‌ مثلا به‌ وسعت‌ املاكش‌ بده‌، هي‌ دزدي‌ بكنه‌، هي‌ تقلب‌ بكنه‌، بخاطر محبت‌ به‌ دنيا، بخاطر حرص‌، به‌ خاطر طمع‌، خلاصه‌ اگر در زمان‌ غيبت‌، در زمان‌ حضور تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ توي‌ حكومت‌ امام‌ زمان‌ نمي‌تونه‌ زندگي‌ كنه‌. اول‌ تزكية‌ نفس‌.

 و لذا اگر راهي‌ باشه‌ براي‌ اينكه‌ آن‌ مزايايي‌ بعد از ظهور كه‌ خيلي‌ زياده‌ و متأسفانه‌ كمتر گفته‌ ميشه‌. حتي‌ علائم‌ ظهور زياد گفته‌ ميشه‌ اما عالم‌ بعد از ظهور را، زندگي‌ بعد از ظهور را كمتر گفتند. شايد هم‌ بعضي‌ها ميگن‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌. حالا كه‌ ظهور نشده‌ ما چي‌ را بگيم‌. اما تمام‌ آن‌ مزايا را خدا خصوصي‌ به‌ شما ميده‌. امامتون‌ را مي‌بينيد، نه‌ براي‌ بيان‌ كردن‌. يك‌ نفري‌ مي‌گفت‌ بنا بود ما در حجر اسماعيل‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسيم‌. شرط‌ كردند باهامون‌ كه‌ به‌ شرطي‌ كه‌ نقل‌ نكنيد. آخه‌ به‌ من‌ داشت‌ مي‌گفت‌. چون‌ من‌ مصرم‌ كه‌ نقل‌ بشه‌ هر كس‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌. بعد ايشان‌ گفت‌. گفتم‌ ميداني‌ چرا؟ گفت‌ نه‌. گفتم‌ تو به‌ اين‌ وسيله‌ مي‌خواي‌ يك‌ تفوقي‌ بر ديگران‌ پيدا بكني‌. بگي‌ من‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ مي‌رسم‌ و امام‌ زمان‌ را وسيلة‌ شخصيت‌ خودت‌ قرار بدي‌. از اين‌ جهت‌ شرط‌ باهات‌ كردند. اين‌ مسائل‌ بايد معلوم‌ باشه‌.

 و لذا خدمت‌ امام‌ زمان‌ ميرسي‌ در قبل‌ از ظهور. از محضرش‌ استفاده‌ ميكني‌، اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ خدا ميدونه‌ مثل‌ روز برام‌ روشنه‌. از حتي‌ سلامتي‌، با همة‌ اين‌ دودهايي‌ كه‌ توي‌ شهر تهران‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آلودگي‌ هوا و مسئلة‌ محيط‌ زيست‌ و اينها هست‌، خدا از تو دفع‌ ميكنه‌ همانطوري‌ كه‌ از خود حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ دفع‌ ميكنه‌. از نعمت‌ فراوان‌ و از بركت‌ فراوان‌ برخوردار ميشي‌ و تمام‌ مزاياي‌ بعد از ظهور را بالاخره‌ دارا هستي‌.

 اما آن‌ اندازه‌ كه‌ من‌ مي‌تونم‌ بگم‌ راهش‌ چيه‌ يقينا و صددرصد اول‌ قدمش‌ تزكية‌ نفسه‌. بايد انسان‌ خودش‌ را پاك‌ كنه‌. هواي‌ نفس‌ برش‌ مسلط‌ نباشه‌. قد افلح‌ من‌ زكاها و قد خاب‌ من‌ دساها.

 شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهراست‌. بيشتر از اين‌ وقتتون‌ را نگيرم‌. اميدوارم‌ كه‌ همة‌ ما آينة‌ قلبمون‌ آنچنون‌ براق‌ و زلال‌ بشه‌ و آنقدر بفهميم‌ كه‌ اين‌ آينة‌ قلب‌ را در مقابل‌ سيماي‌ مقدس‌ خاندان‌ عصمت‌ قرار بديم‌، و وجه‌ الله‌ الاكبر سيمايش‌ توي‌ قلبمون‌ منعكس‌ بشه‌ و بخصوص‌ وجه‌ الله‌ الاكبر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. جان‌ ما كه‌ لياقت‌ نداره‌. پيغمبر فرمود فداها ابوها. پدرش‌ به‌ قربانش‌. پيغمبر دستش‌ را مي‌بوسيد. مي‌فرمود بوي‌ بهشت‌ را ازش‌ استشمام‌ مي‌كنم‌. يعني‌ وقتي‌ مي‌آم‌ كنار فاطمه‌ متوجه‌ بهشت‌ و مردمان‌ بهشتي‌ و آنهم‌ نه‌ در سطح‌ پائين‌، در سطح‌ بالا ميشم‌. پيغمبر اكرم‌ عشق‌ به‌ فاطمه‌ مي‌ورزيد. لذا به‌ او اجازه‌ نداد كه‌ بيشتر از هفتاد و پنج‌ روز، نودو پنج‌ روز در دنيا بماند.

 پيغمبر اكرم‌ در بستر افتاده‌. اصحاب‌ دورش‌ نشستند. كنار بستر پيغمبر نزاع‌ كردند. نگذاشتند وصيت‌ كنه‌. پيغمبر همه‌ را بيرون‌ كرد از خانه‌ بعد فاطمة‌ زهرا از پشت‌ پرده‌ آمد پائين‌ پاي‌ پيغمبر نشست‌. اشك‌ ميريزه‌ گريه‌ ميكنه‌. پيغمبر چشمهايش‌ را باز كرد، صداش‌ زد. بيا در گوشت‌ يك‌ چيزي‌ بگم‌. علي‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا و اينها هم‌ دارند نگاه‌ مي‌كنند. خيلي‌ خودماني‌ها بودند. ديدند يك‌ جمله‌اي‌ پيغمبر فرمود. فاطمة‌ زهرا تبسمي‌ كرد، اشكش‌ را پاك‌ كرد، راحت‌ نشست‌، عرض‌ كردند بي‌بي‌ چه‌ فرمود پيغمبر؟ فرمود كه‌ پدرم‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ از اهل‌ بيت‌ من‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشه‌ تو هستي‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در ميان‌ بستر افتاده‌، آن‌ دو نفر آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌. همه‌ با هم‌ نشستند صحبت‌ كردند كه‌ بده‌ يك‌ دختر از پيغمبر مانده‌ از نظر اجتماعي‌ خوب‌ نيست‌. و الا آنها بدي‌ نمي‌فهميدند كه‌ او با ناله‌ و ناراحتي‌ و لعنت‌ و نفرين‌ بر ما از دار دنيا بره‌. بريم‌ ازش‌ رضايت‌ بگيريم‌. آمدند از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اجازه‌ گرفتند. آمدند كنار بستر فاطمة‌ زهرا نشستند. فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها رويش‌ را از آنها گردوند. با آنكه‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌ پرده‌اي‌ بوده‌ كه‌ مستقيم‌ هم‌ نبوده‌. آنها هم‌ شايد فاطمة‌ زهرا را نمي‌ديدند. اما مي‌خواست‌ به‌ آنطرف‌ پرده‌، كساني‌ كه‌ اطرافش‌ هستند بفهمانه‌ كه‌ من‌ از اينها متنفرم‌. بعد فرمود شما شنيديد از پدرم‌ كه‌ پدرم‌ فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. گفتند خدا را شاهد ميگيريم‌ كه‌ اين‌ را شنيديم‌. فرمود خدايا تو شاهد باش‌ اين‌ دو نفر مرا اذيت‌ كردند، اين‌ دو نفر مرا آزار دادند. اسم‌ اولي‌ را برد فرمود بعد از هر نماز تو را نفرين‌ مي‌كنم‌، دومي‌ گفت‌ بلند شو بريم‌ بگذار يك‌ زن‌ هم‌ از ميان‌ زنها از ما راضي‌ نباشه‌. لعنت‌ بر تو باد و بر پيروان‌ تو، بر كساني‌ كه‌ مثل‌ تو فكر مي‌كنند. فاطمة‌ زهرا يك‌ زن‌ معموليست‌؟ مثل‌ امشبي‌ شايد شب‌ آخر عمر فاطمة‌ زهراست‌. دوستان‌ لابد دوست‌ دارند چراغها خاموش‌ بشه‌ حال‌ عزاي‌ بهتري‌ پيدا كنند. مانعي‌ نداره‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌، امشب‌ گذرنامة‌ ما را براي‌ ورود به‌ بهشت‌ براي‌ ورود به‌ معنويات‌، براي‌ ورود به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ امضاء بكنه‌. اميدواريم‌ ما را امشب‌ به‌ خاطر فاطمة‌ زهرا از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. اين‌ چشمهامون‌، اين‌ گوشهامون‌ را بخاطر فاطمة‌ زهرا لايق‌ ملاقات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و شنيدن‌ صداي‌ عزيز آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. قلبمون‌ را بخاطر فاطمة‌ زهرا مملو از محبت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و معرفت‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. امشب‌ شب‌ آخر عمر فاطمه‌ است‌. بيائيد بريم‌ كنار بستر فاطمه‌ شايد ما را راه‌ بدهند. شايد امشب‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ اولي‌ و دومي‌ را راه‌ ميده‌ براي‌ عيادت‌ فاطمه‌، ما را هم‌ راه‌ خواهد داد. بريم‌ كنار بستر فاطمة‌ اطهر بنشينيم‌. بي‌بي‌ اين‌ جمع‌ براي‌ تو گريه‌ مي‌كنند. اين‌ جمع‌ از اهل‌ بيت‌ پيغمبر شنيده‌اند كه‌ شما را پهلويت‌ را شكسته‌اند، سيلي‌ به‌ صورتت‌ زدند، بازويت‌ را شكستند، و الاّ تو كه‌ به‌ فرزندانت‌ لااقل‌ نشان‌ نمي‌دادي‌ كه‌ چه‌ بر سرت‌ آمده‌. از كلمات‌ حضرت‌ مجتبي‌ در مجمعي‌ كه‌ به‌ وجود آمده‌ استفاده‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ دومي‌ به‌ قنفذ گفت‌ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌، نميدونم‌ ديديد بعضي‌ها مي‌خوان‌ در اول‌ هر كاري‌، خودشيريني‌ كنند و خودشون‌ را وابسته‌ كنند و جائي‌ براي‌ خودشون‌ باز كنند؟ او وقتي‌ كه‌ با غلاف‌ شمشير بوده‌، با هر چي‌ بوده‌ به‌ بازوي‌ فاطمة‌ زهرا زد، ميدونيد بقيه‌ چه‌ كردند؟ بقيه‌ هم‌ ريختند، حدود چهل‌ نفر بودند، فاطمه‌ را زدند كه‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ ميگه‌ تو هم‌ مادر مرا كتك‌ زدي‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا حالا ديگه‌ فرج‌ مولاي‌ ما امام‌ زمان‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ موانع‌ راهمون‌ را به‌ كمالات‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۹ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۳ مهرماه ۱۳۷۴ – تشريح‌ قضا، حقوق‌ والدين‌

 تشريح‌ قضا، حقوق‌ والدين‌ 13/7/1374

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و قضا ربك‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا.

 آياتي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد، پروردگار متعال‌ فرموده‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مقرر فرموده‌ و گذرانده‌ اين‌ مطلب‌ را قطعي‌ كرده‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ را و هيچ‌ چيز را جز خدا عبادت‌ نكنيد، و به‌ والدين‌ احسان‌ كنيد. اگر در نزد شما يكي‌ از اينها يا هردوي‌ اينها يعني‌ پدر و مادر پير شدند بزرگ‌ شدند مسن‌ شدند، مبادا به‌ اونها اف‌ بگيد و لا تقل‌ لهما اف‌ و لا تنهر هما.

 از اينها دوري‌ نكنيد رو مگردانيد و قل‌ لهما قول‌ الكريما، با احترام‌ با اكرام‌ با اينها روبرو بشيد. و جناح‌ ذل‌ رو در مقابلشون‌ فرود بياريد، يعني‌ در مقابل‌ اونها بسيار كوچكي‌ كنيد و اين‌ كار رو نه‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ جوري‌ به‌ پدر و مادر نشون‌ بديد كه‌ وظيفمه‌ كه‌ اين‌ كار را بكنم‌ والا نمي‌كردم‌، يا يك‌ فرد متدين‌ چون‌ هستم‌ اجبارا اينجوري‌ بهش‌ بفهمونيد كه‌ من‌ در مقابل‌ تو كوچكي‌ مي‌كنم‌. من‌ الرحمه‌ با مهرباني‌ و محبت‌ اين‌ كار را بكنيد و قفذ لهما جناه‌ الذل‌ من‌ الرحمه‌، با يك‌ توجهي‌ به‌ اينكه‌ چون‌ پدر و مادر است‌ و من‌ چون‌ دوستت‌ دارم‌ و چون‌ به‌ تو مجبت‌ دارم‌ در مقابل‌ پدر و مادر خص‌ جناح‌ كنيد.

 در اين‌ آيات‌ يك‌ مطالب‌ حساسي‌ كه‌ اكثرا متوجه‌ معناش‌ نيستند قابل‌ توجه‌ و بايد ذكر بشه‌ يكي‌ كلمة‌ قضاست‌ يك‌ قضايي‌ داريم‌ يك‌ قدري‌ داريم‌ كلمة‌ قضا را شرح‌ مي‌دم‌ قدر باشد براي‌ يك‌ مجلس‌ ديگري‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ بحثش‌ در پيش‌ بياد، قضا به‌ معناي‌ گذروندنه‌ از همون‌ قضاوت‌ مي‌ياد و همين‌ كه‌ يك‌ فردي‌ كه‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ او را در مقابل‌ قاضي‌ مي‌برند و قاضي‌ قضاوت‌ مي‌كنه‌ اكثرا قضاوت‌ در مقابل‌ يك‌ علتي‌ پيش‌ مي‌ياد يك‌ كاري‌ كرده‌ باشه‌ يك‌ جهتي‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ ضمينه‌اي‌ طرف‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ قضا رو تعديل‌ مي‌كنند.

 يادم‌ مي‌ياد در يكي‌ از تفاسير بعضي‌ از عرفاي‌ معروف‌ كه‌ به‌ جهتي‌ نمي‌خوام‌ اسمش‌ را ببرم‌ يك‌ اشتباهي‌ يك‌ تفسير به‌ رايي‌ ايشان‌ كرده‌ بود در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گذرونده‌ و قاضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ گذرونده‌ است‌ و قطعي‌ كرده‌ است‌ كه‌ جز خدا را نپرستيد پس‌ بنابر اين‌ انسان‌ هر چي‌ را بپرستد خدا را پرستيده‌ نمي‌تونه‌ انسان‌ غير خدا را بپرسته‌. بعد وارد شده‌ در قضية‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ خضر، حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ و سامري‌ كه‌ گوساله‌ را كه‌ اونها پرستيدند در واقع‌ خدا را پرستيدند و حضرت‌ موسي‌ هم‌ كه‌ هارون‌ را عطاب‌ كرد و باهاش‌ دعوا كرد گفت‌ كه‌ چرا نگذاشتي‌ گوساله‌ را بپرستند مگر نمي‌دوني‌ كه‌ خدا در هر صورتي‌ بايد پرستيده‌ بشه‌، اينها را گفتم‌ بخاطر اينكه‌ بدانيد صراط‌ مستقيم‌، راه‌ راست‌ فقط‌ و فقط‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ مفسر معروف‌ اين‌ عالم‌ معروف‌ اين‌ عارف‌ اصطلاحي‌ معروف‌، اگر روي‌ كلمة‌ قضا تكيه‌ مي‌كرد اين‌ حرف‌ را نمي‌زد و حتي‌ اگر به‌ جملة‌ بعدش‌ كه‌ بالوالدين‌ احسانا خوب‌ اگر خدا مجبور كرده‌ همه‌ عبادت‌ كنند خدا را پس‌ مجبور هم‌ كرده‌ همه‌ به‌ والدينشون‌ احسان‌ كنند. حالا منتهي‌ اگر سيلي‌ زد فرزندي‌ به‌ پدرش‌ اين‌ در واقع‌ احسانه‌ ما نمي‌فهميم‌، يك‌ همچين‌ چيزي‌ در مي‌ياد تقريبا.

 بنابر اين‌  اگر به‌ كلمة‌ قضا ربك‌ و ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ فكر مي‌كرد و اينطوري‌ كه‌ من‌ براي‌ شما مي‌خوام‌ در حد فكر خودم‌ و اقتضاي‌ مجلس‌ اين‌ كلمه‌ را شرح‌ بدم‌ خيلي‌ مطلب‌ روشن‌ مي‌شه‌ كه‌ كلمة‌ قضا به‌ معناي‌ حكم‌ كردن‌ و قضاوت‌ كردنه‌، در قضا، قضا و قدر، قدرش‌ را عرض‌ كردم‌ كار ندارم‌ قضا در مقابله‌ هر كاري‌ كه‌ شما بكنيد خدا يك‌ قضاوتي‌ داره‌ اگر شما بندة‌ خالص‌ پروردگار بشيد خداي‌ تعالي‌ قضاوتش‌ اين‌ است‌ كه‌ جزاي‌ شما بهشت‌ باشه‌. اگر بندة‌ خالص‌ خدا نباشيد و بندة‌ شيطان‌ و نفس‌ عماره‌ شديد و بخصوص‌ به‌ مرحلة‌ كفر قدم‌ گذاشتيد قضاوت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ شما به‌ جهنم‌ بريد اگر شما در دنيا معصيت‌ كار و اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبوديد قضاوت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ شقي‌ باشيد و گرفتار و بدبخت‌ باشيد و اگر اهل‌ عبادت‌ و تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ شديد قضاوت‌ پروردگار  اين‌ است‌ كه‌ شما سعادتمند و خوشبخت‌ بشيد.

 قضاوت‌ بعد از عمله‌، قضاوت‌ بعد از اين‌ است‌ كه‌ زمينه‌اي‌ وجود داشته‌ باشد گاهي‌ مي‌شد كه‌ قضاوت‌ مثلا در مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ وكلا دور يكديگر جمع‌ مي‌شن‌ و يك‌ قانوني‌ را مي‌گذرونن‌ اين‌ در حقيقت‌ قضاوت‌ مي‌كنن‌ منظورشون‌ اين‌ است‌ كه‌ ضمينة‌ اين‌ قانون‌ در اين‌ مملكت‌ هست‌ كه‌ عمل‌ بشه‌  بنابر اين‌ يك‌ قانوني‌ را مي‌گذرونن‌ اين‌ هم‌ يك‌ قضاوته‌ در واقع‌. قانون‌ گذروندن‌ براي‌ اينكه‌ ضمينه‌اش‌ در يك‌ اجتماعي‌ باشه‌ و حكمي‌ كردن‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ شخصي‌ يا يك‌ جمعي‌ يا يك‌ مملكتي‌ در يك‌ مسير خاصي‌ قرار گرفتن‌ اين‌ همان‌ قضاوته‌ در واقع‌. و ذات‌ مقدس‌ پروردگار اين‌ قضاوت‌ را دربارة‌ بشر كرده‌، بشر را طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ گذرونده‌ قطعي‌ كرده‌ حكم‌ كرده‌ كه‌ جز خدا را نپرستند. ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. چرا؟ حيفي‌ تو ارزشت‌ خيلي‌ زياده‌. تو نمي‌تواني‌ مانند حيوانات‌ مطيع‌ غير خدا باشي‌ تو رو خدا براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ وخلقتك‌ لاجري‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و لكم‌ خلق‌ لكم‌ ما في‌ السموات‌ و الارض‌، هر چه‌ در آسمانها و در زمين‌ است‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌، تو در ميان‌ اطاق‌ مي‌خواي‌ استراحت‌ كني‌ مگس‌ زيادي‌ ريخته‌ مي‌خواي‌ اينها را بكش‌ مي‌خواي‌ اينها را بيرونشون‌ كن‌ مي‌خواي‌ اينها رو همهشون‌ رو مزمحلشون‌ كن‌ تو راحت‌ باش‌ والا جان‌ مگس‌ و جان‌ تو در نزد پروردگار اگر تو بندة‌ خدا نباشي‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ او هم‌ جان‌ دارد و جان‌ شيرين‌ خوش‌ است‌ تو هم‌ جان‌ داري‌ و جان‌ شيرين‌ خوش‌ است‌.

 اما چه‌ امتياز، چه‌ مزيتي‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ بايد فداي‌ من‌ بشن‌، همة‌ راحتيها مال‌ من‌ باشه‌ همة‌ موجودات‌ بايد اگر وسايل‌ راحتي‌ من‌ را فراهم‌ مي‌كنن‌ بايد بمونن‌ والا بايد از بين‌ برن‌. چرا؟ تو كي‌ هستي‌؟ من‌ مال‌ خدا هستم‌ همة‌ موجودات‌ مال‌ من‌. من‌ انس‌ با خدا دارم‌ همة‌ موجودات‌ بايد در خدمت‌ من‌ باشند، بشر رو خدا طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ قضا ربك‌ الا تعبدوا الا اياه‌ خدا گذرونده‌ والا بشري‌ كه‌ تحت‌ اين‌ قانون‌ قرار نمي‌گيره‌ اين‌ بشر با حيوانات‌ مساويه‌. بلكه‌ بدتر از حيواناته‌ حساب‌ آيات‌ و روايات‌ را من‌ عرض‌ نمي‌كنم‌ مي‌شينيم‌ حساب‌ مي‌كنيم‌. حيوانات‌ زحمت‌ مي‌كشن‌ يك‌ علف‌ يا كاه‌ و جويي‌ براشون‌ ريخته‌ مي‌شه‌ مي‌خورن‌ و بعد هم‌ استراحتي‌ مي‌كنند و بعد هم‌ كارشون‌ را صحيح‌ انجام‌ مي‌دن‌ تو چكار مي‌كني‌؟ تو همان‌ كار را مي‌كني‌ با فرق‌  اينكه‌ عقل‌ تو اون‌ عقلي‌ كه‌ خدا داده‌ كه‌ رابط‌ بين‌ تو و رابط‌ بين‌ ذرات‌ مقدس‌ پروردگار باشه‌ اون‌ سيم‌ انتصالي‌ كه‌ تو را با خدا مرتبط‌ مي‌كنه‌ كه‌ العقل‌  ماعبد به‌ الرحمن‌ اين‌ عقل‌ را از بين‌ بردي‌ و در راه‌ درآمد و در راه‌ شيطنت‌ و در راه‌ زندگي‌ بقول‌ خودت‌ بهتر قرارش‌ دادي‌ اگر تو اين‌ سيم‌ ارتباطي‌ با خدا را كه‌ عقل‌ باشه‌ اين‌ حفظ‌ كني‌ و با خدا مرتبط‌ باشي‌ و جز خدا را نپرستي‌ و جز خدا را نشناسي‌، جز از خدا نترسي‌ جز بر او توكل‌ نكني‌ همة‌ موجودات‌ مال‌ توست‌ و در اختيار توست‌ و بايد همه‌ خدمت‌ گذار تو باشن‌ حيوانات‌ كه‌ سهله‌، جمادات‌ كه‌ سهله‌ نبادات‌ كه‌ سهله‌، ملائكه‌ رو خدا خلق‌ كرده‌ براي‌ خدمت‌ گذاري‌ تو.

 ان‌ الملائكة‌ لخدامنا و خدام‌ محبينا، ملائكه‌ خدمت‌ گذار ما و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ هستند و خدمت‌ گذار محبينمون‌ هستند چرا نگفت‌ و خدمت‌ گذار كل‌ بشرند؟ نه‌ ملائكه‌ خدمت‌ گذار كل‌ بشر نيستند خدمت‌ گذار اونهايي‌  هستند كه‌ تحت‌ اين‌ قضاوت‌ الهي‌ قرار گرفته‌ باشند. بندة‌ خدا باشند والا همان‌ ملائكه‌ خصم‌ اون‌ عده‌اي‌ مي‌شن‌ كه‌ اينها از راه‌ راست‌ دور باشند. ويل‌ لمن‌ كان‌ شفاه‌، خصماه‌، واي‌ بر اون‌ كسي‌  كه‌ هموني‌ كه‌ مي‌خواسته‌ واسطة‌ خوبيها براي‌ او بشه‌ واسطة‌ بشه‌ كه‌ اين‌ را پستش‌ كنه‌ خصمش‌ بشه‌. واي‌ بر يك‌ چنين‌ كسي‌، واي‌ بر اون‌ كسي‌ كه‌ روز قيامت‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بگن‌ خدايا اين‌ رو تو بهشت‌ راهش‌ نده‌. واي‌ بر اون‌ كسي‌ كه‌ بشر او رو، ماها همه‌ داريم‌ ديگران‌ را شفاعت‌ مي‌كنيم‌ اين‌ رو بدونيد شما دعاهايي‌ كه‌ براي‌ دوستانتون‌ مي‌كنيد مي‌گيد الهم‌ الغفر للمومنين‌ والمومنات‌ كه‌ زياد هم‌ شايد بگيد اين‌ شفاعته‌، يعني‌ خدايا مومنين‌ و مومنات‌ را ببخش‌ و از انحراف‌ نجاتشون‌ بده‌ و به‌ صراط‌ مستقيم‌ قرارشون‌ بده‌ اين‌ شفاعته‌ اما همين‌ افراد بشر ممكنه‌ به‌ يك‌ جايي‌ برسن‌ كه‌ انسان‌ ممكنه‌ كه‌ لعنشون‌ كنه‌. قرآن‌ انسان‌ را شفاعت‌ مي‌كنه‌ و همين‌ قرآن‌ انسان‌ را لعن‌ مي‌كنه‌ رب‌ تالل‌ القرآن‌ حتي‌ قرآن‌ خوآنها رو، بعضي‌ از قرآن‌ خوآنها رو.

 رب‌ تالل‌ القرآن‌ چه‌ بسا، چه‌ بسيار تلاوت‌ كنندگان‌ قرآن‌ هستند كه‌ قرآن‌ لعنتشون‌ مي‌كنه‌ رب‌ تالل‌ القرآن‌ و القرآن‌ يلعنه‌، و ينزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو شتاء و رحمة‌ للمومنين‌. ببينيد اونهايي‌ كه‌ تحت‌ اين‌ قضاوت‌ قرار گرفتند و اهل‌ كمال‌ شدند و بندة‌ خدا شدند و ايمان‌ به‌ خدا دارند قرآن‌ شفا و رحمت‌ است‌ براي‌ اينها.

 ولا يزيد الظالمين‌ لخسارا، قرآن‌ هم‌ انسان‌ رو دور مي‌كند از رحمت‌ پروردگار هم‌ به‌ رحمت‌ پروردگار نزديكش‌ مي‌كنه‌ و پيغمبر اكرم‌ هم‌ همينطوره‌، پيغمبر اكرم‌ هم‌ حالا در همين‌ دنيا اينطوريه‌ كه‌ مردم‌ رو طلب‌ رحمت‌ مي‌كنه‌ اونقدر شفاعت‌ مي‌كنه‌ اونقدر از ذات‌ مقدس‌ پروردگار طلب‌ رحمت‌ و مغفرت‌ براي‌ امتش‌ مي‌كنه‌ كه‌ خدا هم‌ بهش‌ جواب‌ مي‌ده‌ كه‌ مي‌فرمايد، و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌، اما در مقابل‌ همين‌ پيغمبر يك‌ عده‌ را خصم‌ است‌ وقتي‌ كه‌ حتي‌ بعضي‌ از اصحاب‌ را دورش‌ جمع‌ شده‌ بودند در بستر مرض‌ در بستر كسالت‌ حضرت‌ افتاده‌ بود آمدند دور حضرت‌ و مشغول‌ دعوا سر رياست‌ شدند، كه‌ پيغمبر اكرم‌ بيرونشون‌ كرد اونها رو از دور خودش‌ و ابن‌ عباس‌ مي‌گفت‌: يوم‌ الاسنين‌ زماني‌ يوم‌ الاسنين‌ روز دوشنبه‌ چه‌ روز بدي‌ بود، كه‌ دور پيغمبر نزاع‌ كردند و پيغمبر را عصباني‌ كردند در اون‌ لحظات‌ آخر عمرش‌ و پيغمبر اونهارا بيرونشون‌ كرد و خصم‌ اونها شد و به‌ هيچ‌ وجه‌ شفاعت‌ نخواهند شد و مومنين‌ هم‌ همين‌ كار را مي‌كنند.

 لعنت‌ معناش‌، خدايا رحمتت‌ رو از او دور كن‌، خصم‌ افرادي‌ كه‌ شما لعنتشون‌ مي‌كنيد هستيد همين‌ شمايي‌ كه‌ گفتند بهتون‌ نماز شب‌ كه‌ مي‌خونيد لااقل‌ چهل‌ نفر مومن‌ را دعا كنيد. چهل‌ نفر افراد معصيت‌ كار مومن‌ را شفيع‌ بشيد پيش‌ خدا. بعضيها فكر مي‌كنند كه‌ بايد همش‌ سلمان‌ و ابيذر رو مثلا در نماز شبشون‌ دعا كنند، يا اولياء بزرگ‌ رو يا اولياء خدا را نه‌ الهم‌ اغفر خوب‌ اونها، باز هم‌ هر كسي‌ در مقابل‌ خدا بايد طلب‌ مغفرت‌ براش‌ بشه‌ اما اونيكه‌ نيازش‌ بيشتره‌ به‌ اون‌ بيشتر دعا كن‌. يك‌ مومن‌ معصيت‌ كار رو براش‌ دعا كن‌ يك‌ مومني‌ كه‌ با معصيت‌ از دار دنيا رفته‌ و دستش‌ به‌ باصطلاح‌ عوام‌ از زمين‌ و آسمان‌ كوتاه‌ شده‌ براي‌ او دعا كن‌ نه‌ براي‌ سلمان‌، به‌ دعاي‌ تو چه‌ نيازي‌ داره‌، ابيذر يا حتي‌ مراجعي‌ مثل‌، مثلا مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ و آيت‌ الله‌ سيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ و امثال‌ اينها تا مي‌تونيد مومنين‌ و شيعيان‌ معصيت‌ كار را شفاعت‌ كنيد اونها شفاعت‌ شما را احتياج‌ دارند.

 پس‌ شما هم‌ مي‌تونيد شفيع‌ باشيد همم‌ مي‌تونيد خصم‌ باشيد، شما اون‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ عاشورا رو نگاه‌ كنيد ببينيد چقدر اونجا لعن‌ كرده‌ به‌ كساني‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ مومني‌ رو برنجونن‌. دل‌ يك‌ مومني‌ رو آزورده‌ كنند با نگاهشون‌ حتي‌، با كلامشون‌، با برخوردشون‌، اگر يك‌ كلامه‌اي‌ گفتي‌ يك‌ مومني‌ آزرده‌ شد يك‌ نگاهي‌ كردي‌ يك‌ مومني‌ آزرده‌ شد اين‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ خصم‌ شما ممكنه‌ كه‌ بشه‌ خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ دقيق‌ باشيد. بندة‌ خدا همه‌ شفيعشن‌ اگر تو بندگي‌ خدا رو قبول‌ كني‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ تمام‌ موجودات‌ بايد با بندگي‌ خدا آشنا باشن‌ بنده‌ باشن‌، هر كدام‌ كه‌ بنده‌ نباشن‌ تحت‌ فرمان‌ نباشن‌ با اين‌ كارخانة‌ عظيم‌ الهي‌ كه‌ راه‌ انداخته‌ كه‌ اسمش‌ مخلوقه‌ هماهنگي‌ نداشته‌ باشند، من‌ چند روز قبل‌ در يك‌ جلسه‌اي‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ و مهره‌هاي‌ هرز كارخونه‌ است‌ ديديد يك‌ پيچ‌ و مهره‌اي‌ هرز شده‌ توي‌ يك‌ كارخونه‌اي‌ اين‌ را بايد باز كنن‌ بندازند كنار. يك‌ پيچ‌ سالم‌ بزارن‌ سر جاش‌.

 خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌: فسوف‌ يعط‌ الله‌ بقوم‌ يحبهم‌ و يحبونه‌. يك‌ قومي‌ رو خدا مي‌ياره‌ يك‌ پيچ‌ و مهره‌هايي‌ را به‌ اصطلاح‌ ما توي‌ كارخونه‌ نسب‌ مي‌كنه‌ كه‌ هم‌ اينها روي‌ به‌ اصطلاح‌ محبت‌، يعني‌ روي‌ سلامت‌ نفس‌، محبت‌ به‌ خدا همين‌ سلامت‌ نفسه‌ روي‌ سلامتي‌، روي‌ درستي‌، روي‌ هرز نبودن‌ هم‌ اينها اظهار بندگي‌ بكنن‌ هم‌ خدا هم‌ راضي‌ باشه‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ ومهره‌ اينجا باشه‌، يحبهم‌ و يحبونه‌. هم‌  خدا دوست‌ داشته‌ باشه‌ و هم‌ اونها خدا را دوست‌ داشته‌ باشند. هم‌ اونها با محبت‌ با خدا برخورد بكنند هم‌ خدا با اينها با محبت‌ برخورد بكنه‌. يحبهم‌ و يحبونه‌.

 پس‌ بندگي‌ اگر كرديم‌ خدا ما رو قبول‌ داره‌. مارو بشر مي‌دونه‌ انسان‌ مي‌دونه‌. والا خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قرآن‌ فرموده‌ است‌ كه‌: اولئك‌ الانعام‌، اينها مثل‌ حيواناتند بلكه‌ بدتر از حيوانات‌، بدتر. ان‌ الشر الدواب‌ عند الله‌ ثم‌ البكم‌ الذين‌ لا يعقلون‌ لهم‌ قلوب‌ لا يفقهون‌ بها دل‌ دارند اما نمي‌فهمند، يعني‌ با اون‌ دلشون‌ حاضر نيستند بفهمند نه‌ اينكه‌ فهم‌ نداشته‌ باشند. حالا يك‌ كسي‌ اگر كند فهم‌ باشه‌، نافهم‌ باشه‌، درك‌ نداشته‌ باشه‌ بحثي‌ نيست‌ مي‌گيم‌ نقص‌ داره‌، اما بعضيها هستند كه‌ نه‌ همة‌ كارهاشون‌ درسته‌، در همه‌ جا شيطنتها رو مي‌كنند. حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ دربارة‌ معاويه‌ فرمود: كه‌ او عاقل‌ نيست‌ يعني‌ اين‌ سيم‌ ارتباطي‌ بين‌ خدا و خلقش‌ قطعه‌. اون‌ سيم‌ ارتباطي‌ قطعه‌. ولي‌ شيطنت‌ عجيبي‌ داره‌، اين‌ سيم‌ رو وصل‌ كرده‌ به‌ شيطان‌، مي‌خواسته‌ به‌ خدا وصلش‌ كنه‌ به‌ شيطان‌ وصلش‌ كرده‌ اون‌ سيم‌ ارتباط‌ رو متصلش‌ كرده‌ به‌ شيطان‌. شما اگر سيم‌ برق‌ رو وصل‌ كرديد فرض‌ كنيد به‌ يك‌ زباله‌ داني‌ اين‌ روشنايي‌ براتون‌ نمي‌ياره‌ يومنون‌ بالجت‌ و الطاغوت‌ و يقولون‌ هاولاء اهدي‌ من‌ الذين‌ آمنوا سبيلا. ايمان‌ به‌ جت‌ و طاغوت‌ دارند، ايمان‌ به‌ مثلا اولي‌ يا دومي‌ دارند و مي‌گن‌ اينها بهتر ما رو هدايت‌ مي‌كنن‌ ما از اينها بيشتر خوشمون‌ مي‌ياد اين‌ اماماي‌ خوبي‌ هستند براي‌ ما، اهدي‌ من‌ الذين‌ آمنوا سبيلا اون‌ كسي‌ كه‌ از روز اول‌ راه‌ راست‌ را انتخاب‌ كرده‌ مي‌گن‌ اينها بهترند بله‌، و بل‌ يريد الانسان‌ ليسجر طبق‌ يك‌ قرائت‌ امامه‌، يعني‌ دوست‌ داره‌ امامش‌ فاجر باشه‌، يك‌ مجلسي‌ قرار گرفته‌ يك‌ خشكي‌ نياره‌ با اينها قمار بازي‌ بكنه‌، با اينها مشروب‌ بخوره‌ با اينها دست‌ بزنه‌ با اينها بخنده‌ اين‌ آقا كيه‌ تا وارد مجلس‌ مي‌شه‌ همة‌ كاسه‌ كوزه‌ها رو بهم‌ مي‌ريزه‌، دوست‌ دارن‌ شاهشون‌ دوست‌ دارن‌ رييس‌ جمهورشون‌ دوست‌ دارن‌ رييسشون‌ مثل‌ خودشون‌ معصيت‌ كار باشه‌ والا نمي‌پسندند، اگر يك‌ مرجع‌ تقليد آمد در راس‌ كار مي‌گن‌ نه‌ ما همون‌ مردتيكه‌ بهتر بود اينقدر كم‌ دركن‌، از اول‌ دنيا هم‌ همينطور بوده‌ تا حالا.

 يعني‌ هميشه‌ فرعون‌، خداي‌ تعالي‌ ادخلوا آل‌ الفرعون‌ اشد العذاب‌  در اينجا سوال‌ از امام‌ مي‌شه‌ كه‌ چرا آل‌ فرعون‌ خود فرعون‌ رو نمي‌گه‌؟ براي‌ اينكه‌ اگر آلش‌ نبود فرعون‌ نبود. اگر بادمجون‌ دور قاب‌ چين‌ نبودند اين‌ آقا نمي‌تونست‌ اينقدر قدرت‌ پيدا كنه‌ اگر شاه‌ دوستها نبودند شاهي‌ نبود، بل‌ يريد الانسان‌ ليسجر امامه‌، كوشش‌ بكنيد كه‌ نه‌ ظالم‌ باشيد نه‌ مويد ظلم‌. روز قيامت‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ ظالم‌ را هم‌ مظلوم‌ را، دوتاييشون‌ را عذاب‌ مي‌كنه‌، از امام‌ مي‌پرسند چرا مظلوم‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد براي‌ اينكه‌ اين‌ ظالم‌ رو اين‌ مظلوم‌ بوجود اورده‌، اينجوري‌ شده‌. اگر مي‌خواييد مومن‌ واقعي‌ باشيد ارتباطاطتون‌ رو با شياطين‌ قطع‌ كنيد. چه‌ شياطين‌ انسي‌ چه‌ شياطين‌ جني‌. ملاك‌ داشته‌ باشيد، هر كس‌ متدين‌ تره‌ هر كسي‌ گناه‌ كار نيست‌ شما باهاش‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيد. حالا مي‌خواد فاميلتون‌ باشه‌ مي‌خواد منصوبينتون‌ باشه‌، شما نمي‌تونيد در كنار يك‌ پيچ‌ هرزي‌، توي‌ يك‌ كارخونه‌ يك‌ پيچ‌ سالمي‌ هم‌ باشه‌ چون‌ اونم‌ كه‌ هرز مي‌چرخه‌ شما را هم‌ بالاخره‌ هرزتون‌ مي‌كنه‌.

 بندة‌ خدا باشيد مي‌گيد ما خلوت‌ مي‌شه‌ دور و برمون‌، چه‌ بهتر، يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ آخر كسي‌ نيست‌ اون‌ امام‌ زمان‌ وقتي‌ آمد تشريف‌ آورد ديد كه‌ ياران‌ بهتر از ما نداره‌ به‌ ما راضي‌ مي‌شه‌ بالاخره‌، بد كه‌ نيست‌ حالا بذار همة‌ مردم‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند. بالاخره‌ وقتي‌ كه‌ بهتر از مانداره‌ چكار مي‌كنه‌؟ اينجوري‌ البته‌ به‌ او گفتم‌ والا اون‌ كسي‌ كه‌ عاشق‌ اصلاحاته‌، عاشق‌ همة‌ خوبيهاست‌ عاشق‌ عدل‌ و داده‌ مي‌گه‌ همه‌ بايد خوب‌ بشن‌ و كوشش‌ هم‌ مي‌كنه‌ بر خوب‌ شدن‌ همه‌. اين‌ همه‌ زحمتي‌ كه‌ دوستان‌ ما مي‌كشن‌ براي‌ چيه‌؟ براي‌ همينه‌ كه‌ همه‌ خوب‌ بشن‌ يك‌ دونه‌ معصيت‌ كار وجود نداشته‌ باشه‌ يك‌ دونه‌ آدم‌ شيطان‌ سيرت‌ وجود نداشته‌ باشه‌. تحت‌ اين‌ برنامه‌ ريزي‌ هم‌ و قضا ربك‌ الا تعبدوا الا اياه‌، خدا اين‌ را خواسته‌، خدا خواسته‌ اين‌ پيچ‌ و مهره‌هاي‌ اين‌ كارخونه‌ همش‌ سالم‌ باشه‌ مي‌فرمايد كونوا زينا، براي‌ ما زينت‌ باشيد، اگر ديدنتون‌ نگن‌ اين‌ شيعيان‌ عجب‌ آدماي‌ متقلبه‌ حقه‌ بازي‌ هستند ولا تكنوا علينا شينا بر ضرر ما شما ماية‌ دردسر و سر افكندگي‌ ما نباشيد.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ جمعيتي‌ بود الحمد لله‌ تحت‌ تاثير هم‌ قرار گرفت‌ يك‌ بيست‌ و پنج‌ هزار نفر در هندوستان‌ جمع‌ شده‌ بودند براي‌ عزاداري‌ بر ابي‌ عبدلله‌ الحسين‌ واقعا هم‌ عزاداري‌ عجيبي‌ مي‌كردند در يك‌ بيابان‌، نزديك‌ احمد آباد كجرات‌ يك‌ جايي‌ بود بنام‌ كانودر يك‌ دهي‌ بود در بيابان‌ جمع‌ شده‌ بودند، من‌ اولي‌ كه‌ وارد شدم‌، چون‌ به‌ من‌ گفته‌ بودند دعوت‌ شده‌ بودم‌ ديدم‌ همه‌ شيعه‌ هستند در مقابل‌ اون‌ همه‌ بت‌ پرست‌ اون‌  همه‌ كافر، اون‌ همه‌ طرفدار مذاهب‌ مختلف‌ در يك‌ جا بيست‌ و پنج‌ هزار جمعيت‌ شيعه‌ جمع‌ مي‌شن‌ خيلي‌ جالبه‌ ما هم‌ خيلي‌ راه‌ بود رفتيم‌، وقتي‌ ما رسيديم‌ اكثر زنها بي‌ حجابند، اكثر مردها قيافة‌ اسلامي‌ ندارند، موقع‌ نماز جماعت‌ شد هفت‌، هشت‌ نفري‌ آمدند نماز، حالا اونجا توي‌ بيابان‌ طبعا مي‌خواست‌ كسي‌ كسب‌ و كاري‌ نداشت‌ هفت‌، هشت‌ نفر آمدند نماز جماعت‌ بعدش‌ بنا بود من‌ صحبت‌ كنم‌. من‌ يك‌ جرياني‌ را گفتم‌ اون‌ جريان‌ رو براي‌ شما هم‌ امشب‌ مي‌گم‌ كه‌ اگر انشاء لله‌ اگر بعضيمون‌ يك‌ خرده‌ خوابيم‌ غافليم‌ كه‌ الحمدلله‌ ما در مجلسمون‌ كمتر آدم‌ خواب‌ و غافل‌ مي‌بينم‌، حالا براي‌ گوشه‌ كنار، فذكر ان‌ الذكرا تنفذالمومنين‌ گفتم‌ كه‌ شما در محبتتون‌ به‌ سيدالشهدا از ما ايرانيها پيشتريد، و ما در عمل‌ به‌ دستورات‌ اسلام‌ جلوتريم‌ البته‌ نه‌ اينكه‌ باور كنيد ما جلوتريم‌ نسبت‌ به‌ اونها ولي‌ روز قيامت‌ كه‌ امام‌ حسين‌ مي‌ياد يقينا شما را جلوتر از ما نشون‌ مي‌ده‌، در معرض‌ ديد خلايق‌ قرار مي‌ده‌ اين‌ اعمالتون‌، توي‌ آتش‌ من‌ همونجا ديدم‌ به‌ ياد حسين‌ بن‌ علي‌ رفتن‌، آتشي‌ كه‌ واقعا در اون‌ مدتي‌ كه‌ اونها در آتش‌ بودند، هر گوشت‌ ديگه‌اي‌ را كه‌ مي‌انداختيد مي‌سوخت‌، پاي‌ اينها حتي‌ موي‌ پشت‌ پاشون‌ نسوخته‌ بود من‌ فرداش‌ نگاه‌ كردم‌. آتشي‌ بود كه‌ به‌ فاصلة‌ سه‌ متر ما ايستاده‌ بوديم‌ صورت‌ من‌ پوست‌ انداخت‌ بس‌ كه‌ حرارت‌ داشت‌ اونها مي‌رفتن‌ توي‌ آتش‌. يا حسين‌ مي‌گفتن‌ مي‌رفتن‌. زنجيري‌ بخ‌ پشتشون‌ مي‌زدن‌ كه‌ سر اين‌ زنجيرها رو تيغ‌ گذاشته‌ بودند. يك‌ دفعه‌ زدن‌ پوست‌ پشت‌ را مي‌كند، سينه‌ كه‌ مي‌زدند مثل‌ اين‌ كه‌ روي‌ انگشتر يك‌ تيغ‌ روي‌ نگينش‌ گذاشته‌ بودند و اينطرفيش‌ كرده‌ بودند و وقتي‌ مي‌زدند فورا خون‌ مي‌زد بيرون‌ كه‌ من‌ با خودم‌ مي‌گفتم‌ اينها چيه‌ روي‌ دستشون‌ مي‌زارن‌ اينجا؟ بعد نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ كه‌ اينجوري‌ گذاشتن‌. اين‌ عزاداريشونه‌ ولي‌ گفتم‌ كه‌ امام‌ حسين‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد شماها رو اعمال‌ ديگتون‌ رو نشون‌ بده‌ خجالت‌ مي‌كشه‌. اينها نماز نمي‌خوندند، زنهاشوي‌ بي‌ حجاب‌، خودشون‌ وضعشون‌ اينجوري‌ اونوقت‌ قضيه‌اي‌ گفتم‌. گفتم‌ يك‌ يهودي‌ اعلام‌ كرد يك‌ وقتي‌ كه‌ من‌ يك‌ انگشتري‌ داشتم‌ گم‌ شده‌ هر كس‌ پيدا كرد جايزه‌ بهش‌ مي‌دم‌. يك‌ مسلمان‌ برداشت‌ اورد بهش‌ داد، جايزه‌ هم‌ نخواست‌ نگاه‌ كرد اين‌ يهودي‌ به‌ اين‌ مسلمان‌ و قد و قوارة‌ اين‌ ديد كه‌ خيلي‌ مرد فقيريه‌، گفت‌ كه‌ تو قيمت‌ اين‌ رو مي‌دوي‌؟ گفت‌: بله‌، اين‌ انگشتر زمرده‌ چه‌ فلان‌، گفت‌: چرا نبردي‌ بفروشي‌ كسي‌ كه‌ نمي‌فهميد؟ چرا نبردي‌ بفروشي‌ و اين‌ پولي‌ بگيري‌ و براي‌ خودت‌ لباسي‌ تهيه‌ كني‌؟ گفت‌: فقط‌ يك‌ فكر من‌ را وادار كرد من‌ بيام‌ و اين‌ انگشتر رو بهت‌ بدم‌ تاكيدم‌ روي‌ قيامت‌.

 حضرت‌ موسي‌  و پيغمبر بيان‌ من‌ رو تو رو هم‌ بيارن‌ پيغمبر اكرم‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ در مقابل‌ موسي‌ كه‌ امتش‌ انگشتر امت‌ حضرت‌ موسي‌ رو برداشته‌ و بهش‌ نداده‌. البته‌ بحث‌ و دليل‌ خيلي‌ ساده‌ و عاميانه‌ است‌ ولي‌ تكان‌ مي‌ده‌ انسان‌ رو.

 ائمه‌ فرمودند ما رو خجالت‌ نديد. دروغ‌ نگيد، جنسهاي‌ صادراتي‌ تون‌ روش‌ يكجور، زيرش‌ يكجور نباشه‌، دشمن‌ شاد نباشيد تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ به‌ همين‌ وضع‌ زندگي‌ بكنيم‌؟ بندة‌ خدا باشيم‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌، و بالوالدين‌ احسانا بسه‌ ديگه‌ در اينجا تا همين‌ اندازه‌ اونهايي‌ كه‌ خوابند با همين‌ حرفها بيدار مي‌شن‌، اونهايي‌ كه‌ مرده‌اند انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌، مرده‌ رو چي‌ بهش‌ بگيم‌؟ اگر از همين‌ فردا انسان‌ گنه‌ كار باز هم‌ با اين‌ حرفهايي‌ كه‌ شنيد چون‌ من‌ از خودم‌ كه‌ نمي‌گم‌ آيات‌ قرآنه‌، باز هم‌ گناه‌ كرد بره‌ پيش‌ طبيب‌ ببيند كه‌ آيا زنده‌ است‌ يا مرده‌؟ مرده‌ است‌ يقينا اگر كه‌ گناه‌ كرد و اهمييت‌ نداد و باز هم‌ همون‌ نماز آخر وقت‌ و كارهايي‌ كه‌ خوب‌ عادت‌ كرده‌، عادت‌ كرده‌ و انجام‌ مي‌ده‌ اگر همون‌ بود بدونه‌ مرده‌ است‌.

 يك‌ فاتحه‌ براش‌ بايد خوند. ولي‌ اگر يك‌ تكاني‌ بخوره‌. مومن‌ كسي‌ است‌ كه‌ تكان‌ بخوره‌ يك‌ خواب‌ وقتي‌ كه‌ آقا بيدارش‌ مي‌كنيد يك‌ كسي‌ هست‌ كه‌ خوابش‌ هم‌ سنگينه‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ بعد از داد و فرياد بيدار مي‌شه‌. اين‌ دادهايي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مجيد و قضا ربك‌ لا تعبدوا الا اياه‌ اين‌ خيلي‌ داد بلندي‌ است‌ اگر بيدارتون‌ نكنه‌، بدونيد مرده‌ است‌ انسان‌. وبالوالدين‌ احسانا مطلب‌ بعدي‌. چرا خداي‌ تعالي‌ به‌ فرزندان‌ اينقدر سفارش‌ كرده‌ كه‌ به‌ پدر و مادر احسان‌ كنيد؟

 ولي‌ به‌ پدر و مادر نگفته‌ به‌ فرزندت‌ زياد احسان‌ كن‌، بلكه‌ يك‌ قدري‌ هم‌ گفته‌ كه‌، مثلا فرموده‌ است‌ كه‌ ان‌ من‌ ازواجكم‌ و اولدكم‌ عدوا لكم‌، بعضي‌ از زنها و بچه‌ هاتون‌، اولاد  شما فتنه‌ هستند. چرا؟ من‌ اين‌ جمله‌ را، يك‌ كسي‌ يكي‌ از دانشمندان‌ تقريبا از اساتيد دانشگاه‌ بود چند روز قبل‌ از من‌ سوال‌ مي‌كرد من‌ در تلفن‌ البته‌. من‌ گفتم‌: مي‌دوني‌ چرا؟ يك‌ مثال‌ مي‌زنم‌ براي‌ همتون‌ روشن‌ بشه‌ يك‌ ماشين‌ تو سرازيريه‌، يك‌ ماشين‌ تو سربالايي‌، پدر و مادر محبتشون‌ نسبت‌ به‌ فرزند تو سرازيريه‌، بچش‌ بد باشه‌ دوستش‌ داره‌، خوب‌ باشه‌ دوستش‌ داره‌، اون‌ حضرت‌ نوحه‌ با اون‌ عظمت‌ بچة‌ كافر مرتدش‌ را گفت‌ كه‌ خدايا تو گفتي‌ كه‌ اهلت‌ را نجات‌ مي‌دم‌، بچه‌اش‌ را دوست‌ داره‌. اين‌ فطرت‌ انسان‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ها تو سرازيريه‌ لذا خدا هي‌ ترمزش‌ كرده‌، اندازه‌ داشته‌ باشه‌. تا حضرت‌ نوح‌ مي‌گه‌ خدايا انبني‌ من‌ اهلي‌، خدا مي‌گه‌ كه‌: اني‌ اعظك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌ من‌ موعظت‌ مي‌كنم‌ كه‌ جزء جهال‌ نباش‌.

 ببينيد، ترمزه‌ها انما اموالكم‌ و اولادكم‌ فتنه‌ مثلا، مي‌خواد ترمزتون‌ رو بگيره‌ ماشين‌ تو سرازيري‌ باشه‌ بايد ترمزش‌ كرد، آهسته‌. با دندة‌ سنگين‌ باصطلاح‌ حركت‌ كرد. اما اگر نه‌ توي‌ سر بالايي‌ باشه‌، بچه‌ نسبت‌ به‌ پدر چكار كرده‌ پدر براي‌ من‌ كه‌، من‌ بايد دوستش‌ داشته‌ باشم‌، هي‌ خدا اصرار مي‌كنه‌، پدر چكار كرده‌؟ خودش‌ هنوز پدر نشده‌ نمي‌دونه‌ چكار مي‌كنه‌ پدر براي‌ يك‌ پسر يا مادر بخصوص‌ براي‌ فرزند، خودش‌ تجربه‌ نداره‌. اونوقتها را هم‌ كه‌ يادش‌ نيست‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا. به‌ والدين‌ احسان‌ كنيد خيلي‌ مواظب‌ پدر و مادرتون‌ باشيد. دستور خداست‌ يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ گفت‌ كه‌ مادرم‌ پير شده‌ من‌ ديگه‌ همة‌ اون‌ كارهايي‌ كه‌ من‌ بچه‌ بودم‌ مي‌كردم‌ زيرم‌ رو خيس‌ مي‌كردم‌ مثلا فرض‌ كنيد، او مثلا بعضي‌، همتون‌ مي‌دونيد كه‌ چكار مي‌شد همة‌ اين‌ كارها را من‌ براي‌ اين‌ مادرم‌ مي‌كنم‌ جبران‌ محبتهاي‌ او را كردم‌ يا نه‌؟

 حضرت‌ فرمود:  نه‌. نمي‌توني‌ هم‌ بكن‌ چون‌ او همة‌ اين‌ كارهارا مي‌كرد كه‌ اين‌ بچه‌ بمانه‌ تو داري‌ اين‌ كارها را مي‌كني‌ كه‌ بالاخره‌ آخرش‌ يك‌ روز تمام‌ مي‌شه‌ نمي‌توني‌ جبران‌ كني‌. پدر و مادر را خدا در رديف‌ بندگي‌ خودش‌، احسان‌ به‌ پدر و مادر را قرار داده‌ يك‌ روزي‌ رسول‌ اكرم‌ مريض‌ بود كه‌ همون‌ مرض‌ وفاتشون‌ بود، به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمودند كه‌، مي‌ري‌ در مسجد اين‌ سه‌ جمله‌ رو به‌ مردم‌ مي‌گي‌: مردم‌ رو صدا زدند، دعوت‌ كردند آمدند مردم‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود مي‌گي‌ كه‌ هر كس‌ اجر اجيري‌ رو از بين‌ ببره‌ لعنت‌ خدا بر او باد، هر كس‌ پدر و مادرش‌ را آق‌ كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد، البته‌ اين‌ مي‌گن‌ پدر و مادر آق‌ كرده‌ اين‌ از نظر لغت‌ درست‌ نيست‌، فرزند آق‌ مي‌كنه‌، يعني‌ آق‌ به‌ معناي‌ ترك‌ كردن‌ بي‌ اعتنايي‌ كردن‌، بي‌ توجهي‌ كردن‌ و هر كس‌، هر بنده‌اي‌ هم‌ كه‌ از تحت‌ فرمان‌ مولاش‌ فرار كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد اين‌ سه‌ جمله‌ را گفت‌ و حضرت‌ امير رفتند، تشريف‌ بردند در مسجد و اين‌ رو اعلام‌ كردند رسول‌ اكرم‌ بندة‌ خداست‌، علي‌ هم‌ بندة‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ در نتيجة‌ بندة‌ خداست‌، بعضي‌ها پاشدن‌ كه‌هاي‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ اينها رو كه‌ ما بلد بوديم‌ فرمود كه‌ همين‌ رو به‌ من‌ گفتن‌ من‌ هم‌ همين‌ رو گفتم‌ بيشتر از اين‌ نيست‌.

 آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ مي‌داني‌ منظورم‌ چي‌ بود؟ حضرت‌ امير گفت‌، نه‌. گفت‌ كه‌ بري‌ براي‌ مردم‌ بگي‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ من‌ و تو يا علي‌ دو پدر اين‌ امتيم‌، هر كس‌ به‌ ما بي‌ توجهي‌ كني‌، بي‌ اعتنايي‌ بكنه‌، بي‌ محبتي‌ بكنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد.

 من‌ و تو يا علي‌ دو اجير اين‌ امتيم‌، خدا ما رو اجير كرده‌ كه‌ ما بياييم‌ اين‌ امت‌ رو هدايت‌ كنيم‌. هر كس‌ اجر ما رو نده‌ لعنت‌ خدا بر او باد. من‌ و تو يا علي‌ دو ولي‌ اين‌ امتيم‌ هر كس‌ از تحت‌ فرمان‌ ما فرار كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد. اين‌ را برو در مسجد بگو. آمد باز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باز اينها را در مسجد فرمود. خوب‌. پدر و مادر، دو پدر انا و علي‌ ابوا هذه‌ الامه‌. من‌ و علي‌ دو پدر اين‌ امتيم‌. دربارة‌ اجر رسالت‌، پيغمبر اجر نمي‌خواد. مكرر در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ و ما سئلتكم‌ من‌ اجر ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ سؤالي‌ نمي‌كنم‌ از اجر، اجر من‌ با خداست‌. آمدند اصرار كردند حالا يك‌ چيزي‌ از ما بخواه‌. ما نمي‌دونيم‌ چه‌ هديه‌اي‌ به‌ تو بديم‌. ما چيكار كنيم‌؟ ديديد بعضي‌ها خيلي‌ مي‌خوان‌ اظهار محبت‌ كنند، خرجي‌ هم‌ نكرده‌ باشند، زحمتي‌ هم‌ نكشيده‌ باشند، آقا ما چيكار كنيم‌ براي‌ شما، خيلي‌ اصرار كردند. آيه‌ نازل‌ شد. قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا المودة‌ ذي‌ القربي‌. اظهار محبت‌ به‌ ذوي‌ القرباي‌ من‌ بكنيد حالا كه‌ اجر مي‌خوايد. اين‌ اجر من‌. آيه‌ ديگه‌ نازل‌ شد قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. شما فكر نكنيد كه‌ من‌ اين‌ اجري‌ را كه‌ از شما خواستم‌، براي‌ خودم‌ خواستم‌. اين‌ به‌ نفع‌ شماست‌. چون‌ وقتي‌ كه‌ شما امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و خاندان‌ عصمت‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد، پشت‌ سر اينها حركت‌ مي‌كنيد. اينها مي‌روند توي‌ بهشت‌ شما هم‌ مي‌ريد. فهو لكم‌. در آية‌ ديگه‌ مي‌فرمايد قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا من‌ شاء ان‌ يتخذ الي‌ ربه‌ سبيلا. اين‌ را بدونيد راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. هيچ‌ راه‌ ديگري‌ هم‌ نداره‌. فلان‌ صوفي‌ پيرو مالك‌ بن‌ انس‌، اين‌ به‌ خدا نرسيده‌، به‌ شيطان‌ رسيده‌. ما اول‌ وقتي‌ كه‌ يكي‌ از اين‌ عرفهاي‌ بزرگ‌ را معرفي‌ مي‌كنند، مي‌سنجيم‌ ببينيم‌ كه‌ اين‌ ولايتش‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ چيه‌؟ اول‌ اون‌ را بايد سنجيد. آيا فلان‌ عارف‌، حالا قبرش‌ هر جوري‌ ساخته‌ شده‌، كتابش‌ هر جوري‌ چاپ‌ شده‌، آيا اين‌ با خاندان‌ عصمت‌ روابطش‌ چطوري‌ بوده‌؟ آيا عمر خيام‌ روابطش‌ با خاندان‌ عصمت‌ چه‌ جوري‌ بوده‌؟ ملاي‌ رومي‌ روابطش‌ با خاندان‌ عصمت‌ چه‌ جوري‌ بوده‌؟ اگر محبت‌ داشته‌، اگر ارتباط‌ داشته‌، اگر آنها را مي‌شناخته‌، آنها را افضل‌ خلايق‌ مي‌دانسته‌، خوب‌ درسته‌. چون‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا من‌ شاء ان‌ يتخذ الي‌ ربه‌ سبيلا. راه‌ به‌ سوي‌ خداست‌. راه‌ به‌ سوي‌ خدا اهل‌ بيت‌. و ما يك‌ راه‌ بيشتر به‌ سوي‌ خدا نداريم‌ و آن‌ مودت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌، پشت‌ سر اينها راه‌ بيفتيد تا برسيد. شما اگر يك‌ شهري‌ وارد بشيد آدرس‌ نداريد. به‌ يك‌ راننده‌ ميگيد آقا من‌ فلان‌ جا را مي‌خوام‌. ميگه‌ پشت‌ سر من‌ بيا. اگر گمش‌ كرديد، توي‌ راه‌ گذاشتي‌ بدون‌ كه‌ نميرسي‌ به‌ مقصد. خاندان‌ عصمت‌ فرمودند كه‌ پشت‌ سر ما بيائيد. به‌ حضرت‌ رضا مي‌ريم‌ در حرمش‌ عرض‌ مي‌كنيد يا مقتداي‌، اي‌ كسي‌ كه‌ من‌ اقتدا كرده‌ام‌ بهت‌. همينجور اقتدا كردي‌؟! اينور آنور چرا نگاه‌ مي‌كني‌. پشت‌ سر او حركت‌ كن‌. اجر رسالت‌ اينه‌ كه‌ شما پشت‌ سر خاندان‌ عصمت‌ حركت‌ كنيد، آنها را دوست‌ داشته‌ باشيد، ازشون‌ جدا نشيد. يك‌ لحظه‌ هم‌ جدا نشيد. يا صاحب‌ الزمان‌، يا صاحب‌ الزمان‌ بگيد و بريد جلو. يك‌ جا هم‌ كه‌ ديديد دور افتاديد آقا خواهش‌ مي‌كنم‌ چراغ‌ بديد بگيد آقا وايستا. من‌ ضعف‌ دارم‌. توي‌ ترافيك‌ فساد دنيا گير كردم‌، پشت‌ چراغ‌ قرمز فساد دنيا گير كردم‌. آقا دستم‌ به‌ دامنت‌ نرو. آنهم‌ مهربانه‌، اصلا آمده‌ براي‌ نجات‌ شما واي‌ مي‌ايسته‌ تا تو خودت‌ را بهش‌ برسوني‌. اما اگر بگي‌ بگذار بره‌ مزاحمه‌. ما خودمون‌ راه‌ را بلديم‌. بعضي‌ها گردنشون‌ را سيخ‌ نگه‌ مي‌دارند ما راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ را بعله‌، بلديم‌. هميشه‌ خوابهاي‌ خوب‌ مي‌بينيم‌. خيلي‌ خوب‌. ما احتياجي‌ به‌ ائمة‌ اطهار نداريم‌، ما احتياجي‌ به‌ قرآن‌ نداريم‌. ما خودمون‌ همه‌ چي‌ مي‌فهميم‌. ارتباطات‌ قلبي‌ داريم‌ با خدا. اون‌ خدا نيست‌ شيطانه‌. هر كس‌ اين‌ را بدونيد راهي‌ را انتخاب‌ بكنه‌ غير از آنچه‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ فرمودند، هر چه‌ باشه‌ شيطانه‌. اين‌ خنجر را توي‌ قلبش‌ فرو ميكنه‌ ميكشه‌ بيرون‌ نه‌ خون‌ مي‌آد نه‌ قلبش‌ بعله‌ شيطان‌ از اين‌ كارها بالاترش‌ را بلده‌. با من‌ بيائيد من‌ ببرمتون‌ در بنارس‌ هندوستان‌، در دهات‌ اطراف‌ ببينيد اين‌ بت‌ پرستها چيكار مي‌كنند؟ مهتابي‌ را ديديد كه‌ مي‌خورند ديگه‌. خوب‌ از اين‌ كار مشكلتر نميشه‌. شيطانه‌. مگه‌ خدا بشر را خلق‌ كرده‌ مهتابي‌ بخوره‌! بشر را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ خنجر بكنه‌ توي‌ كليه‌اش‌ و در بياره‌! آخه‌ اين‌ كار شد. بشر را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ آتش‌ بكنه‌، حتي‌ همين‌ آتش‌ رفتن‌ را هم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اصطلاح‌ تأييد از نظر معنوي‌ من‌ نمي‌تونم‌ در عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ چيزي‌ بگم‌. ولي‌ خدا براي‌ اينجور كارها خلق‌ نكرده‌. و الا يكي‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر هفته‌ يك‌ آتش‌ بزرگي‌ درست‌ مي‌كرد مي‌رفت‌ توش‌. اين‌ حرفها نيست‌. خلق‌ كرده‌ خدا ما را كه‌ انسان‌ باشيم‌. پشت‌ سر انسانها حركت‌ كنيم‌. ائمه‌ هر جوري‌ بودند ما همانطور باشيم‌. همانطور. طبيب‌ دوار بطبه‌. مي‌گشت‌ ببينه‌ يك‌ آدم‌ انحرافي‌ را پيدا بكنه‌ باهاش‌ صحبت‌ بكنه‌ به‌ طرف‌ خدا بكشوندش‌. اجر رسالت‌ اينه‌.

 خوب‌. اينها مطابق‌ ميلشون‌ نبود. از همانجايي‌ كه‌ پيغمبر فرمود قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا مودة‌ ذي‌ القربي‌ شروع‌ به‌ دشمني‌ كردند با خاندان‌ عصمت‌. وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بعنوان‌ خليفه‌ پيغمبر معرفي‌ كرد، يك‌ نفر مسلمان‌ گفت‌ اين‌ را از طرف‌ خودت‌ ميگي‌ يا از طرف‌ خداست‌؟ پيغمبر فرمود من‌ از طرف‌ خودم‌ چيزهاي‌ كوچيك‌ را، به‌ تعبير من‌، چيزهاي‌ كوچيك‌ را نميگم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ چيز به‌ اين‌ بزرگي‌، به‌ اين‌ مهمي‌ را. گفت‌ خدايا اگر اين‌ از جانب‌ توئه‌، همين‌ الان‌ يك‌ سنگي‌ بزن‌ توي‌ سر من‌. ببينيد انسان‌ چي‌ ميشه‌؟! چقدر پست‌ و حسود و واقعا بد. يك‌ سنگي‌ بزن‌ توي‌ سر من‌ مرا بكش‌. خدا هم‌ اينجور دعا را زود مستجاب‌ ميكنه‌. سنگ‌ آمد خورد سأل‌ سائل‌ بعذاب‌ الواقع‌. اين‌ آيه‌ هم‌ نازل‌ شد. اينقدر اينها ناراحت‌ بودند.

 امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود اگر به‌ جاي‌ اينكه‌ پيغمبر فرمود به‌ ما محبت‌ كنيد، و محبت‌ ما خاندان‌ واجبه‌، مي‌فرمود هر چي‌ مي‌تونيد اذيتشون‌ كنيد، بيشتر از اين‌ نمي‌تونستند اذيت‌ كنند. و راست‌ هم‌ هست‌. بررسي‌ بكنيد تاريخ‌ را. كدام‌ متوفي‌ است‌، يك‌ آدم‌ متوفي‌ عادي‌، معمولي‌، يك‌ نفري‌ كه‌ از دار دنيا ميره‌، خيلي‌ عادي‌، آدم‌ معمولي‌. روز سوم‌ بيان‌ به‌ تنها فرزندي‌ كه‌ از او باقي‌ مانده‌ و تمام‌ اين‌ آيات‌ و روايات‌ مربوط‌ به‌ اين‌ فرزند لا اقل‌ هست‌، بيان‌ باهاش‌ اينجور رفتار بكنند. كجا شما سراغ‌ داريد؟ ببينيد امام‌ سجاد چه‌ بيان‌ بزرگي‌ را فرموده‌. ماه‌ جمادي‌ الاول‌ است‌ و نزديك‌ است‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها.

 اينجور اجر رسالت‌ را دادند. روايات‌ اهل‌ سنت‌ هست‌، روايات‌ شيعه‌ هست‌، آنچه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ هم‌ اهل‌ سنت‌ گفته‌اند، در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ من‌ مداركش‌ را گفتم‌، و هم‌ شيعه‌ گفته‌. شيعه‌ بالاترش‌ را هم‌ گفته‌. و الا آنچه‌ كه‌ با آنها موافقه‌. يك‌ مشت‌ هيزم‌ آوردند. هنوز نيامدند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگن‌ بيا بيرون‌. آوردند ريختند پشت‌ در. درهاي‌ سابق‌ هم‌ چوبيه‌، اين‌ لولاهاي‌ آهني‌ و اينها هم‌ مثلا نبوده‌. پاش‌ در يك‌ چوب‌ ديگه‌اي‌ مي‌چرخيده‌. هيزم‌ آوردند ريختند پاي‌ در. يكي‌ گفت‌ چيكار مي‌خوايد بكنيد؟ آن‌ مرد خبيث‌ گفت‌ مي‌خوام‌ اين‌ خانه‌ را آتيش‌ بزنم‌. اين‌ خانة‌ وحيه‌. آقايون‌ اگر از نظر جغرافيايي‌ بريد نگاه‌ بكنيد، در جبرئيل‌ حتي‌ دورتره‌ به‌ خانة‌ امير المؤمنين‌ و پيغمبر اكرم‌ تا در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. آن‌ دري‌ كه‌ جبرئيل‌ از آنجا وارد ميشد و بعد مي‌رفت‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌. كه‌ الان‌ اينقدر احترام‌ براش‌ مي‌گذارند. گفت‌ باشه‌. اين‌ ظاهرش‌ گفت‌ باشه‌. و الا فاطمة‌ زهرا را مي‌خواست‌ آتش‌ بزنه‌. و الا فرزندان‌ علي‌ و فاطمه‌ را مي‌خواست‌ بسوزونه‌. خانه‌هاي‌ كوچك‌ در آنجا. حالا اگر مي‌خوايد چراغها را خاموش‌ كنيد، ايام‌ عزاست‌، از همه‌ التماس‌ دعا. آقا وليعصر كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ به‌ مجلس‌ عزاي‌ مادرش‌ تشريف‌ بياره‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، اگر نفرموده‌ بوديد كه‌ شيعيان‌ ما دور يكديگر جمع‌ بشوند و مظالمي‌ كه‌ دشمنان‌ ما براي‌ ما بوجود آوردند نقل‌ كنند، ما نمي‌خواستيم‌ داغ‌ اين‌ شيعيان‌ را تازه‌ كنيم‌، بر قلب‌ مجروح‌ اين‌ شيعيان‌ شما نمك‌ بپاشيم‌، اما چه‌ كنيم‌ خودتون‌ فرموديد. و مجمعي‌ ابدا علي‌ البيت‌ الذي‌ لم‌ يجتمع‌ لولاك‌ في‌ الدين‌. هيزم‌ آوردند، در را آتش‌ زدند، احساس‌ كرد فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها پشت‌ دره‌. با لگد به‌ در كوبيد. يك‌ وقت‌ صداي‌ فاطمه‌ بلند شد. يا فضة‌ خذيني‌. فضه‌ مرا درياب‌. يا بقية‌ الله‌. آقاجان‌ معذرت‌ مي‌خوايم‌. فضه‌ آمد سر فاطمة‌ زهرا را به‌ دامن‌ گرفت‌. مردمان‌ هرزه‌، مردمان‌ بي‌ آبرو، مردماني‌ كه‌ از هر حيواني‌ پست‌تر بودند ريختند توي‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا. اعتنائي‌ به‌ اين‌ ناراحتي‌ نكردند، نگاهي‌ به‌ فاطمه‌ نكردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دستگير كردند، ريسمان‌ به‌ گردنش‌ انداختند، به‌ طرف‌ مسجد آوردند، شمشير روي‌ فرق‌ نازنينش‌ نگه‌ داشتند، فاطمة‌ اطهر آمد در ميان‌ مسجد. خل‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌. پسر عمم‌ را آزاد كنيد و الا سرم‌ را مي‌روم‌ برهنه‌ مي‌كنم‌ و اشكوا للاله‌ شجوني‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سلمان‌ را فرستاد، سلمان‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بگو فاطمة‌ زهرا بندة‌ خداست‌. نفرين‌ نمي‌كند اما خواست‌ به‌ آنها بفهماند كه‌ اگر من‌ لب‌ به‌ نفرين‌ باز كنم‌، اگر فكر نفرين‌ را بكنم‌ ببينيد چگونه‌ ستونهاي‌ مسجد مي‌لرزه‌. كائنات‌ آمادة‌ تحت‌ فرمان‌ من‌ بودن‌ قرار دارد. همه‌اشون‌ منتظرند فاطمة‌ زهرا اراده‌ كند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ چنين‌ بندگاني‌ را مي‌خواد معرفي‌ كنه‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ نمي‌دانم‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ فاطمه‌ داشت‌ اين‌ كلمات‌ را با مردم‌ بعد از ضربت‌ خوردن‌ روي‌ دست‌ مباركش‌، روي‌ بازوي‌ مباركش‌ بوده‌ چه‌ حالي‌ داشته‌ فاطمه‌. بعضي‌ از علما نوشته‌اند وقتي‌ كه‌ آن‌ خبيث‌ صدا زد قنفذ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌، براي‌ اينكه‌ خود شيريني‌ كنند جمعي‌ ريختند فاطمه‌ را كتك‌ زدند.

 

۷ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۱ مهر ۱۳۷۴ – نيازمندي‌ انسانها به‌ خداوند

 نيازمندي‌ انسانها به‌ خداوند 11 مهر 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا ايها الناس‌ انتم‌ الفقرا الي‌ لله‌ و الله‌ هو الغني‌ الحميد انيشع‌ يذهبكم‌ به‌ خلق‌ جديد.

 خداوند انشاء لله‌ رحمت‌ كند مرحوم‌ حاج‌ آقاي‌ مرشد را كه‌ امشب‌ شب‌ سالشونه‌ و سال‌ قبل‌ ما در خدمتشون‌ در مكه‌ مشرف‌ بوديم‌ و بعد كه‌ تشريف‌ آوردند از مكه‌ براي‌ معالجه‌ در خارج‌ از دنيا رفتند و امشب‌ هم‌ شب‌ سالشونه‌ تقريبا و شما هم‌ طلب‌ مغفرت‌ براي‌ ايشان‌ كرديد و خدا رحمت‌ كند آقاي‌ حاج‌ علي‌ آقاي‌ كاشاني‌ را و پدر بزرگوار جناب‌ آقاي‌ كاظم‌ آقاي‌ كاشاني‌ كه‌ از فضلا از علما اهل‌ تهذيب‌ نفس‌، و روح‌ هر دو انشالله‌ آزاد و از اين‌ مجلس‌ بهره‌مند باشند چون‌ بهترين‌ و بالاترين‌ چيزي‌ كه‌ بعد از مرگ‌ انسان‌ و بعد از لباس‌ عوض‌ كردن‌ يا لباس‌ بيرون‌ آوردن‌ براي‌ انسان‌ مفيده‌ فرزند خوب‌ داشتنه‌.

 كوشش‌ كنيد فرزندانتون‌ را خوب‌ تربيت‌ كنيد بخاطر اينكه‌ حتي‌ يك‌ روايتي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ شخصي‌ از دار دنيا رفت‌ و اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ بود خدا هم‌ او را عذاب‌ مي‌كرد در عالم‌ برزخ‌. فرزند او را فرستادند به‌ مكتب‌ معلم‌ گفت‌ بگو بسم‌ لله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، اين‌ بچه‌ گفت‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ خداي‌ تعالي‌ عذاب‌ را از اون‌ پدر برداشت‌ سوال‌ كردند ملائكه‌ كه‌ چرا اين‌ شخص‌ را از عذاب‌ نجات‌ دادي‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود من‌ چطور مي‌تونم‌ كسي‌ را كه‌ فرزندش‌ من‌ را به‌ رحمانيت‌ و رحيميت‌ ياد كرده‌ او را عذاب‌ كنم‌. حالا اگر كسي‌ فرزندي‌ داشته‌ باشد كه‌ تمام‌ كارهاش‌ براي‌ خدا باشد، به‌ ياد خدا باشد در مسير خدايي‌ حركت‌ كند كه‌ بحمدلله‌ اين‌ دو روح‌ و اين‌ دو مردي‌ كه‌ امشب‌ ياد شدند بحمد لله‌ فرزندانشون‌ در راه‌ كمالات‌ و در راه‌ سير الي‌ لله‌ موفق‌ به‌ الحمدلله‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌ و بندگي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد در ضمن‌ اين‌ آيات‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ جلب‌ توجه‌ مي‌كرد و مناسب‌ با ماست‌ انشالله‌ اگر بيدار باشيم‌ و از خواب‌ غفلت‌ برخاسته‌ باشيم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الناس‌ خطاب‌ به‌ تمام‌ مردمه‌، مردم‌ روي‌ كره‌ زمين‌ همه‌ انتم‌ الفقرا الي‌ الله‌ همتون‌ فقيريد محتاج‌ خدا هستيد هيچ‌ كس‌ نمي‌تونه‌ اظهار نياز بكنه‌ فقر تنها در مال‌ نيست‌ در همه‌ چيز ما فقيريم‌ فقر در جنبه‌هاي‌ روحي‌، معنوي‌ در زندگي‌ توي‌ دنيا در تمام‌ چيزها نمي‌شه‌ شمرد اينها را شما نمي‌توانيد مالك‌ يك‌ سلول‌ بدنتون‌ باشيد، مالك‌ يك‌ موي‌ سرتون‌ باشيد نمي‌تونيد مالك‌ فكرتون‌ باشيد مالك‌ حافظتون‌ باشيد همه‌ چيز دست‌ خداست‌ و شما فقيريد يعني‌ نيازمنيد يعني‌ محتاجيد غرور نگيردتون‌ با داشتن‌ يك‌ مقدار ثروت‌ يك‌ مقدار مكنت‌ يك‌ پست‌ يك‌ مقدار پول‌ هر چي‌ كه‌ شما تصور كنيد يك‌ سلامتي‌ كه‌ خدا بهتون‌ داده‌ اينها ماية‌ غرور شما نشه‌، اينها دوام‌ نداره‌. اينها دوامش‌ بلكه‌ بستگي‌ به‌ ارادة‌ الهي‌ داره‌. سلامتي‌ شما متكي‌ به‌ اراده‌ خداست‌ ثروت‌ شما متكي‌ به‌ اراده‌ خداست‌ فكر شما براي‌ اينكه‌ درست‌ كار بكنه‌ متكي‌ خداست‌ همه‌ چيزتون‌ متكي‌ به‌ خاصه‌ خداست‌ انتم‌ الفقرا فقر مطلق‌ نياز مطلق‌، بيچارگي‌ مطلق‌ همتون‌ محتاجيد، تنها يك‌ موجود، شما فكر نكنيد اين‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ شما مي‌گه‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر هم‌ هست‌ خطاب‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا هم‌ هست‌، هر چه‌ مخلوق‌ خداست‌، خود كلمة‌ مخلوق‌ معناش‌ محتاجه‌، معناش‌ فقيره‌ وقتي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قران‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فوجدك‌ ذال‌ فهدا و وجدك‌ آئل‌ فاغنا تو اگر چون‌ مخلوقي‌، مخلوق‌ لازمه‌اش‌ گمراه‌ بودنه‌، لازمة‌ مخلوق‌ اين‌ است‌ كه‌ راه‌ را بلد نباشد اگر دستش‌ را خدا نمي‌گرفت‌ اگر خداي‌ تعالي‌ در اون‌ اول‌ خلقت‌ كه‌ روح‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار را در قبل‌ از همة‌ اشيا خلق‌ كرد اگر اون‌ روز خداي‌ تعالي‌ همة‌ علوم‌ را به‌ او تعليم‌ نمي‌داد او محتاج‌ بود، يعني‌ گمراه‌ بود اين‌ تعبيرات‌ البته‌ از ناحيه‌ ما بي‌ ادبي‌ است‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌  ولي‌ از ناحية‌ پروردگاره‌ رسول‌ اكرم‌ بي‌ ادبي‌ نيست‌ كه‌ بماند اظهار لطف‌ هم‌ هست‌ كه‌ و وجدك‌ ذال‌ فهدا اي‌ پيغمبر وقتي‌ كه‌ خلقت‌ كرد به‌ ذاتي‌ تو گمراه‌ بودي‌ شما اگر بزرگترين‌ شخصيت‌ قدرتمند و ثروتمند و عزيزترين‌ افراد را بياريد توي‌ يك‌ جايي‌ كه‌ اين‌ آدرسي‌ نداره‌ آشنايي‌ نداره‌ اگر يك‌ راهنما نداشته‌ باشد اين‌ راه‌ را بلد نيست‌ خدا هدايت‌ كرده‌ خدا راهنمايي‌ كرده‌  وقتي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اين‌ خطاب‌ بشه‌ اين‌ كلمة‌ ايها الناس‌ انتم‌ الفقرا همتون‌ فقيريد جايي‌ كه‌ عقاب‌ پر بريزد از پشة‌ لاغري‌ چه‌ خيزد ماديگه‌ معلومه‌ وضعمون‌، در چه‌ حالي‌ هستيم‌ هممون‌ محتاجيم‌ يك‌ وقت‌ نگيد كه‌ ما نه‌ احتياجي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ يا مثلا به‌ ائمه‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نداريم‌ يك‌ عده‌ مغرور نادان‌ نافهم‌ در گوشه‌ و كنار اين‌ عالم‌ هستند كه‌ مي‌گن‌ ما احتياجي‌ به‌ ائمه‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اينها وسيله‌ ما نيستند اينها، با آقايوني‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ اهل‌ سير و سلوك‌ هم‌ هستند و استاد و مرشدي‌ هم‌ در يكي‌ از شهرها داشتند يكي‌ از مريدهاي‌ اون‌ آقا به‌ من‌ زياد اصرار مي‌كرد كه‌ شما بياييد مريد اين‌ مرشد ما باشيد اين‌ شخص‌ آمد مشهد ما رفتيم‌ من‌ رفتم‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌، چشم‌ و گوش‌ انسان‌ بايد باز باشه‌ به‌ هر داد و فريادي‌ و صدايي‌ ندوه‌، قران‌ مي‌فرمايد كه‌ الذين‌ يستمعون‌ القول‌ فيتبعون‌ الاحسن‌ اولئك‌ هداهم‌ الله‌ اولي‌ الاباب‌، صاحبان‌ لپ‌ و مغز اونهايي‌ هستند كه‌ حرف‌ را گوش‌ مي‌دن‌ و بهترينش‌ را انتخاب‌ مي‌كنند و مواظبند كه‌ حرف‌ نادرست‌ بهشون‌ تحميل‌ نشه‌.

 روايت‌ هم‌ مي‌گه‌ انظر ماقال‌ و لا تنظرالي‌ من‌ قال‌ نگاه‌ نكن‌ به‌ كسي‌ كه‌ حرف‌ مي‌زنه‌ نگاه‌ كن‌ كه‌ حرف‌ چيه‌؟ تو سخن‌ را نگر كه‌ حالش‌ چيست‌، بر گزارنده‌ سخن‌ منگر متاسفانه‌ ما اكثرا همينطور هستيم‌ كه‌ بيشتر به‌ شخصيت‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ اينطوري‌ بگم‌ بهتره‌، به‌ شخص‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ نه‌ به‌ شخصيت‌ علمي‌ به‌ فكر مطلب‌ نيستيم‌ به‌ فكر شخصيت‌ طرف‌ و شخصي‌ كه‌ داراي‌ چه‌ اسمي‌ و چه‌ عنواني‌ هست‌ هستيم‌. ايشان‌ به‌ من‌ گفتند، آمد مشهد يك‌ فرد، البته‌ نه‌ اينكه‌ من‌ مي‌گم‌ مرشد يكي‌ از علما بود با هاش‌ صحبت‌ كردم‌ ببينم‌ ايشان‌ نظرش‌ درباره‌ اون‌ هدف‌ نهايي‌ كه‌ همه‌ ما مي‌خواهيم‌ به‌ اون‌ هدف‌ نهايي‌ برسيم‌ چيه‌؟ آخر متاسفانه‌ اكثر ما مردم‌ هدف‌ نهايي‌ را منظور نمي‌كنيم‌ يكي‌ دوست‌ داره‌ اهل‌ حال‌ باشه‌ شبها كه‌ پا مي‌شه‌ حالي‌ داشته‌ باشه‌ عبادت‌ كنه‌. گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گم‌ از وقتي‌ كه‌ شما به‌ ماداديد شبها حال‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ توسل‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ مناجات‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ توسل‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ مناجات‌ خوبي‌ داريم‌ اينها خوبه‌ اما حال‌ مقصد نيست‌ اونهايي‌ مقصدشون‌ حاله‌ كه‌ اگر به‌ هر صورتي‌ كه‌ شده‌ بايد حالي‌ به‌ وجود بيارن‌ توي‌ مجلسشون‌ يا با گريه‌ يا با به‌ هر حال‌ به‌ وسيلة‌ يك‌ آهنگي‌ لااقل‌ وقتي‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ روضه‌ خوندن‌ و آهنگ‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود مثنوي‌ خواندن‌ و شعر حافظ‌ خواندن‌ و كم‌ كم‌ موسيقي‌ زدن‌ حال‌ پيدا نشد مي‌گن‌ بهتر اينكه‌ از ساز و چنگي‌ استفاده‌ بشه‌ از مواد مخدره‌ استفاده‌ بشه‌ و بالاخره‌ چون‌ مقصد حاله‌ بايد به‌ هر قيمتي‌ هست‌ انسان‌ به‌ اون‌ حال‌ برسه‌. خوب‌ بله‌ مقصد حاله‌ ولي‌ مقصد اصلي‌ حال‌ نيست‌ مقصد اصلي‌ خواب‌ هم‌ نيست‌ شما از امشب‌ هر شب‌ يكي‌ از ائمه‌ را خواب‌ ببينيد اين‌ مقصده‌ نه‌. در هيچ‌ جاي‌ قران‌ و روايات‌ هم‌ نگفتن‌. مقصد اصلي‌ باز اينكه‌ شما شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باشيد و روزها هم‌ روزه‌ بگيريد و تمام‌ سال‌ هم‌ به‌ فكر رفتن‌ حج‌ و اينها باشيد اينه‌ مقصد؟ نه‌. مقصد ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجباته‌؟ خدا چه‌ احتياجي‌ به‌ ترك‌ محرمات‌ و شما و انجام‌ واجبات‌ شما داره‌ اين‌ هم‌ مقصد نيست‌؟ اينها همه‌ وسيله‌ است‌ همة‌ اينها وسيله‌ است‌ عبادت‌ اگر صحيح‌ انجام‌ بشه‌ و درست‌ انجام‌ بشه‌ و به‌ مورد خودش‌ انجام‌ بشه‌ تازه‌ براي‌ شما يك‌ وسيله‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقصد. اگر در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ تازه‌ يك‌ وسيله‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقصد. مقصد چيه‌؟ مقصد هماني‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قران‌ تعيين‌ كرده‌ در قران‌ بيان‌ فرموده‌ شما تمام‌ قرآن‌ را تحقيق‌ كنيد اگر شما براتون‌ زحمته‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌، كردم‌ دو جمله‌ دربارة‌ هدف‌ نهايي‌ و مقصد اصلي‌ خداي‌ تعالي‌ بيان‌ كرده‌ يكي‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌ يكي‌ هم‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌ و باز اين‌ هم‌ معلوم‌ باشه‌ كه‌ عبادت‌ وسيله‌اي‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مرحلة‌ خليفة‌ للهي‌ و مقام‌ خيلفة‌ للهي‌ است‌، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ عبدي‌ اطعني‌  حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ نتيجه‌اش‌ چيه‌؟ اينكه‌ مثل‌ من‌ بشي‌ هممون‌ مقصدمون‌، اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ اگر يكي‌ از آقايون‌ توي‌ مجلس‌ ما مقصدش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ به‌ يك‌ جايي‌ برسه‌ كه‌ تا گفت‌ خدا خدا بگه‌ كه‌ لبيك‌ گفت‌ كه‌ خدايا آسمان‌ را بيار زمين‌، زمين‌ را ببر آسمان‌ خدا هم‌ بگه‌ چشم‌ اگر مقصدتون‌ اين‌ باشه‌ شما بنده‌ نيستيد، قدم‌ اول‌، براي‌ اينكه‌ در حقيقت‌ مي‌خواهيد شما فرمانده‌ باشيد خدا هم‌ گوش‌ به‌ حرفتون‌ بده‌ جاتون‌ را با خدا عوض‌ كرديد خدا بگه‌ چشم‌ بندة‌ من‌ دستتون‌ را بزاريد روي‌ سر هر مريضي‌ فورا شفا پيدا كنه‌ اينهايي‌ كه‌ هر چه‌ مريض‌ مي‌يان‌ صف‌ مي‌كشن‌ و واقعا هم‌ دست‌ مي‌كشند و شفا پيدا مي‌كنند و از اين‌ حرفها اين‌ معلوم‌ نيست‌ كه‌ هدف‌ اصلي‌ باشه‌ يعني‌ مسلما هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌ ائمة‌ 7 اين‌ كارهارا نمي‌كردند شما مراجعه‌ كنيد روايات‌ ما را برسي‌ كنيد ائمه‌ 6 مستجاب‌ الدعوه‌ بودند يا نه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ خاك‌ قبر سيد الشهدا نه‌ قبرش‌ بلكه‌ خاك‌ كربلاي‌ سيد الشهدا شفاست‌ پس‌ دست‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ شفاي‌ بيشتري‌ بوده‌ اما اين‌ برنامه‌ها نبوده‌ كه‌ مريضها صف‌ بكشند بي‌يان‌ خوب‌ حضرت‌ دستي‌ سر همشون‌ بگذاره‌ و همشون‌ شفا پيدا كنند. گاهي‌ مي‌آمدند خدمت‌ امام‌ و مثلا سختي‌ مي‌ناليده‌ مريض‌ حضرت‌ مي‌فرموده‌ برو فلان‌ دارو را بخور فلان‌ غذا را بخور فلان‌ چيز را ترك‌ كن‌ تا خوب‌ بشي‌ راهنماييش‌ مي‌كردن‌ خوب‌ چرا يك‌ دفعه‌، مستجاب‌ الدعوه‌ است‌ امام‌ چرامعالجه‌اش‌ نمي‌كردن‌؟ بخاطر اينكه‌ بنده‌ خدا بودن‌ خوب‌ خدا خودش‌ مرض‌ را از او رفع‌ كنه‌ اگر مصلحت‌ است‌  خداي‌ تعالي‌ خودش‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌. اين‌ براي‌ يك‌ شخصي‌ كمال‌ نيست‌ كه‌ رسيده‌ باشد البته‌ خوب‌  من‌ نمي‌خوام‌ منكر اين‌ بشم‌ كه‌ اگر كسي‌ مستجاب‌ الدعوه‌ بود بده‌ در يك‌ مرحله‌اي‌ خوب‌ اما كمال‌ نيست‌ براي‌ انسان‌ كمال‌ وقتي‌ است‌ براي‌ انسان‌ قدرت‌ ماسوي‌ الله‌ در اختيارش‌ باشه‌ مثل‌ مولا امير المومنين‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار حتي‌ دستش‌ را حركت‌ نده‌.

 خيلي‌ عجيبه‌ من‌ مكرر گفتم‌ شما فكر مي‌كنيد حضرت‌ سيد الشهدا روز عاشورا نمي‌توانست‌ از خدا بخواهد كه‌ همة‌ اين‌ سي‌ هزار لشكري‌ كه‌ آمده‌اند همه‌ همون‌ جا سكته‌ كنند و بميرند چرا؟ حضرت‌ ابوالفضل‌ سيدالشهدا مي‌تونست‌ اين‌ كار را بكنه‌، حضرت‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ هم‌ مي‌تونست‌ اين‌ كار را بكنه‌ شما بعد از هزار و چند صد سال‌ كه‌ از وفاتشون‌ گذشته‌ مي‌ريد ازشون‌ يك‌ همين‌ طور تقاضاهايي‌ داريد. پس‌ چرا روز عاشورا نكردند؟ بنده‌اند خدا نخواست‌ بندگان‌ واقعي‌ خدا هيچ‌ وقت‌ به‌ فكر اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد من‌ برسم‌ به‌ جايي‌ كه‌ من‌، داراي‌ يك‌ چنين‌ نيرويي‌ بشم‌ كه‌ هر چي‌ مي‌خوام‌ ايجاد بشه‌ بنده‌ خدا هيچ‌ وقت‌ اين‌ كار را نمي‌كنه‌، بايد شما راه‌ بندگي‌ را اونچنان‌ بپيماييد كه‌ خودتون‌ را فقير در خانه‌ خدا بدانيد بده‌ تا بديم‌ بگو تا بگيم‌، اجازه‌ بده‌ تا عمل‌ كنيم‌ اينجوري‌ باشد و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌، بنده‌ خدا بشيد تا قدرتي‌ را خدا در اختيارتون‌ بگذاره‌ قدرت‌ هم‌ نه‌ به‌ خاطر اينكه‌ شما از قدرت‌ استفاده‌ بكنيد نه‌ خير، از قدرت‌ انسان‌ استفاده‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار. حضرت‌ عيسي‌ مي‌گه‌ من‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كنم‌ اما باذن‌ ربي‌ اين‌ قدرت‌ را خدا به‌ من‌ داده‌ مثل‌ همان‌ پليسي‌ كه‌ هفت‌ تير را اسلحه‌ را به‌ كمرش‌ بسته‌ مي‌گه‌ اين‌ اسلحه‌ سالم‌ من‌ مي‌تونم‌ باهاش‌ جمعي‌ را بكشم‌ اما، يك‌ نفر به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ چهل‌ ساله‌ اين‌ اسلحه‌ را به‌ كمرم‌ بستم‌ اما تا حالا يك‌ دونه‌ تير در نكردم‌ چرا؟ بخاطر اينكه‌ بنده‌ است‌، شما همين‌ قدر يك‌ بويي‌ بريد كه‌ دعاتون‌ مستحابه‌ ببينيد چه‌ برنامه‌اي‌ راه‌ مي‌اندازيد.

 يك‌ جايي‌ تصادفا، كه‌ خدا اگر نخواسته‌ باشه‌ تصادف‌ هم‌ نمي‌گذاره‌ بشه‌ تصادفا يك‌ نفري‌ مي‌خواسته‌ خوب‌ بشه‌ شما هم‌ رسيديد يك‌ دعايي‌ خونديد مي‌ريد به‌ همه‌ مي‌گيد من‌ رفتم‌ بالاي‌ سر فلاني‌ هفت‌ تا حمد خواندم‌ آقا فورا بلند شد نشست‌ اينها بندگي‌ نيست‌ها، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ اون‌ ساعتي‌ كه‌ همسرش‌ را زدند و پهلوش‌ را شكستند قدرتش‌ با اون‌ وقتي‌ كه‌ در خيبر را كند هيچ‌ فرقي‌ نكرد، هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌ بود، اونجا گفتند در را بكن‌ كند، كند، اونجا گفتند ساكت‌ باش‌ صبر كن‌ بنده‌ بايد شد، هر چه‌ هم‌ از بندگي‌ دور بشيد همان‌ مقدار از انسانيت‌ دوريد هر چه‌ از بندگي‌ دور بشيد همان‌ مقدار از خدا دور شديد هر چه‌ كه‌ طابع‌ دلتون‌ باشيد انسان‌ يا بايد بندة‌ خدا باشه‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ من‌ مي‌خوام‌ آزاد باشم‌ گفتم‌ يك‌ راه‌ داره‌ فقط‌ ديوانه‌ بشي‌ چون‌ فقط‌ ديونه‌ها آزادند، آزاد مطلق‌ كه‌ بتونه‌ لباسش‌ را هم‌ دربياره‌ تو خيابان‌ راه‌ بره‌، اگر خواست‌ هر كاري‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ بتونه‌، والا يا تو اسير اجتماعتي‌ يا اسير شيطاني‌ يا اسير نفسي‌ يا اسير خدا و يا به‌ بيان‌ ديگر بنده‌ يكي‌ از اينها هستي‌، حالا بهتر اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ بندة‌ خدا باشد. شما بالاخره‌ يا مي‌گيد كه‌ مردم‌ نمي‌پسندند و يا مي‌فرماييد كه‌ مثلا دلم‌ نمي‌خواد، يا مي‌گيد كه‌ يا خدا نمي‌خواد ديگه‌ از اينها كه‌ خارج‌ نيست‌ حالا چه‌ بهتر كه‌ انسان‌ بنده‌ خدا باشي‌ پس‌ يكي‌ بنده‌ خدا بودن‌ كه‌ خود اين‌ وسيله‌ است‌ و يكي‌ هم‌ خليفه‌ لله‌ كه‌ اون‌ مقصده‌. شما وقتي‌ كه‌ رفتيد در فرض‌ كنيد در يك‌ ترمينالي‌ از شما مي‌پرسند كه‌ كجا مي‌خواييد بريد؟ شما مي‌گيد كه‌ من‌ مي‌خوام‌ برم‌ فلان‌ شهر همان‌ ماشين‌ را در اختيارتون‌ مي‌گذارند، شما مقصدتون‌ را بايد روشن‌ بكنيد اگر اين‌ كار را نكرديد اين‌ قران‌ مي‌فرمايد انتم‌ الفقرا الي‌ الله‌ ولله‌ هو الغني‌ الحميد انيشع‌ يذهبكم‌ اگر بخواد همتون‌ را مي‌ريزه‌ دور خيال‌ نكنيد كه‌ خدا قول‌ داده‌ حتما شماها بايد حتما سرباز امام‌ زمان‌ باشيد شماها بايد اصحاب‌ امام‌ زمان‌ باشيد، كوتاهي‌ كنيد جدي‌ نباشيد همة‌ كارهاتون‌ را ترجيح‌ بر اين‌ كار بديد خداي‌ تعالي‌ انيشع‌ يذهبكم‌ مي‌بره‌ شما را، مي‌بره‌. مي‌بره‌ كجا مي‌بره‌؟ مي‌ريزه‌ دور شما در يك‌ كارخانه‌اي‌ بيان‌ ببينن‌، صاحب‌ كارخانه‌ ببينه‌ يك‌ پيچي‌ هرز شده‌ چكارش‌ مي‌كنه‌؟ پيچ‌ را باز مي‌كنه‌ و يك‌ پيچ‌ درستي‌ مي‌پيچه‌ جاش‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ پيچ‌ هرزه‌ كار مختل‌ مي‌شه‌ پيچ‌ هرز نباشيد توي‌ كارخانه‌ بندگي‌ پروردگار.

 تمام‌ موجودات‌ عالم‌ خلقت‌ مثل‌ يك‌ كارخونه‌ همه‌ تحت‌ فرمان‌ يك‌ فرمانده‌، و اون‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار همه‌ دارن‌ كار مي‌كنند و اين‌ بشره‌ كه‌ لنگ‌ مي‌زنه‌ و گاهي‌ هرزه‌ گاهي‌ خوب‌ كار نمي‌كنه‌ گاهي‌ طبق‌ دستور عمل‌ نمي‌كنه‌ اون‌ بشره‌ كه‌ اينطوره‌ اينجور نباشيد لااقل‌ ما هماهنگ‌ با خلقت‌ باشيم‌ خلقت‌ باشيم‌ ببينيد خورشيد چند ميليون‌ ساله‌ كه‌ برنامه‌اش‌ همينه‌، كره‌ زمين‌ همينطور موجودات‌ عالم‌ هستي‌ همينجور، حيوانات‌ همينطور، اشيا همينطور، هر كس‌ در هر مرحله‌اي‌ و مقامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشتتش‌ در همان‌ جا داره‌ كار مي‌كنه‌. شما اگر ده‌ تا درخت‌ داشتيد همش‌ يك‌ جوري‌ بود كه‌ به‌ درد نمي‌خورد جا را گرفته‌ بود ميوه‌ نمي‌داد ساية‌ خوبي‌ نداشت‌ پشه‌ زده‌ بود چكارش‌ مي‌كنيد اين‌ درخت‌ را؟ مي‌كنيدش‌ يك‌ درخت‌ ديگه‌ جاش‌ مي‌گذاريد. اين‌ كار طبيعي‌ است‌ انيشع‌ يذهبكم‌ آقايون‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ خطاب‌ يك‌ وقت‌ به‌ شماها نياد بگن‌ شما خوب‌ تو راه‌ تزكيه‌ نفس‌ قدم‌ برنداشتيد شما درست‌ حركت‌ نكرديد شما همه‌ چيزتون‌ را بر تزكيه‌ نفستون‌ ترجيح‌ داديد آقا فلان‌ ساعت‌ چرا فلان‌ عمل‌ را انجام‌ ندادي‌ فلان‌ كار را نكردي‌ من‌ اون‌ ساعت‌ كلاس‌ دارم‌ اون‌ ساعت‌ نمي‌دونم‌ كار دارم‌ اون‌ ساعت‌ نمي‌دونم‌ چي‌ مي‌خوام‌ من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستانم‌ واقعا مي‌شينم‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ بهشون‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ و از اين‌ حرفها تعجب‌ مي‌كنم‌ آقا چرا نيامدي‌؟ مي‌گه‌ كه‌ من‌ نمي‌دونم‌ يك‌ مهمون‌ برامون‌ آمده‌ بود، عجب‌. چرا تو جلسه‌ دير رسيدي‌؟ تو راه‌ يك‌ رفيقي‌ من‌ را معطل‌ كرده‌ بود با من‌ صحبت‌ مي‌كرد حالا يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ انسان‌ تعهدي‌ داره‌ در مقابل‌ يك‌ فردي‌ اجير كسيه‌، يك‌ معلمي‌ را فرض‌ كنيد از فلان‌ ساعت‌ تا فلان‌ ساعت‌ اجيرش‌ كردند كه‌ بچه‌ها را درس‌ بده‌ خوب‌ اينجا اختيار دست‌ او نيست‌ و اگر خلاف‌ بكنه‌ شايد خلاف‌ خاصتة‌ الهي‌ بوده‌ اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. اما اين‌ كارهاي‌ بي‌ ارزش‌ اختيارش‌ دست‌ طرف‌ اينها ما شرمنده‌ مي‌شيم‌ در مقابل‌ بعضي‌ از دوستان‌ ما الان‌ دوستاني‌ داريم‌ كه‌ از اصفهان‌ پا شدن‌ اومدن‌ اينجا شبي‌ هم‌ برمي‌ گردن‌ دوستاني‌ داريم‌ از قم‌ از كاشان‌ پا شدن‌ آمدن‌ اينجا از رشت‌ پا شدن‌ آمدن‌ اينجا شبي‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ برگردن‌ ولي‌ تو تهران‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنن‌ من‌ خوشم‌ مي‌ياد اينجا جمعيت‌ باشد، ما اگر مي‌خواستيم‌ خوشمون‌ مي‌آمد كه‌ اينجا جمعيت‌ باشه‌ اعلام‌ مي‌كرديم‌ خيلي‌ بيشتر از اينها جمعيت‌ مي‌آمد انشالله‌ از شب‌ يك‌ شنبه‌ منزل‌ حاج‌ آقا نعيمي‌ مي‌يان‌ يك‌ عده‌اي‌ ولي‌ من‌ روي‌ شماها حساب‌ مي‌كنيد شما مي‌گيد چه‌ حسابي‌ روي‌ ما باز مي‌كنيد هيچ‌ فايده‌اي‌ كه‌ اين‌ جلسه‌ نداشته‌ باشه‌ شماها را منظم‌ مي‌كنه‌ سر وقت‌ بياييد سر وقت‌ بريد و انشا لله‌، انشا لله‌ مثل‌ حمامي‌ باشه‌ كه‌ شماها را شستشو بده‌ و اونهايي‌ كه‌ متوجه‌اند همين‌ تذكرات‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد تذكر ان‌ الذكر تفع‌ المومنين‌ من‌ نمي‌گم‌ چيزي‌ را كه‌ مي‌گم‌ شماها نمي‌دونيند همتون‌ مي‌دونيد.

 تذكر همين‌ متوجه‌ كردن‌ همين‌ صحبت‌ كردن‌ اين‌ مفيده‌ براي‌ شما هست‌. اگر سستي‌ كنيد اگر همه‌ چيزتون‌ را فداي‌ راهتون‌ نكنيد اگر قدمهاتون‌ را بلند و استوار بر نداريد، اين‌ آيه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد مي‌گه‌ به‌ شما كه‌ خدا وقتي‌ كه‌ سستي‌ شما را ديد يذهبكم‌ يعني‌ مي‌بره‌ شما را مثل‌ اون‌ پيچه‌ مي‌كنه‌ شما را از اونجا برتون‌ مي‌داره‌ خيلي‌ ما دوستاني‌ داشتيم‌ كه‌ اينها توفيق‌ اينكه‌ اين‌ راه‌ را حركت‌ بكنند اينها نداشتند و يعت‌ بخلق‌ جديد يك‌ خلق‌ جديدي‌ يك‌ جمع‌ جديدي‌ اينها را مي‌ياره‌ چون‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا، ممكنه‌ شما فكر كنيد كه‌ ما يك‌ وقتي‌ مي‌ديديم‌ كه‌ يك‌ عده‌ مي‌رن‌ توي‌ بيابانهاي‌ مشهد مي‌رن‌ تير و كمان‌ يك‌ عده‌ شمشير زدن‌ ياد مي‌گيرن‌ ما از ايشان‌ سوال‌ كرديم‌ كه‌ شما اينها را چرا ياد مي‌گيريد؟ البته‌ اينها عوامانه‌ بود، مي‌گفتن‌ كه‌ ما اين‌ طور شنيديم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ باتير و كمان‌ و شمشير و اسب‌ بايد بجنگه‌ گفتيم‌ كه‌ نه‌ اينها مسئله‌اي‌ نيست‌ شما بنده‌ بايد باشيد بنده‌ بشيد هر چه‌ كه‌ امام‌ عصر فرمود اون‌ را انجام‌ بديد شما اين‌ را بدايند اگر مي‌خواييد موفق‌ به‌ محضر حجة‌ بن‌ الحسن‌ كه‌ آرزوي‌ همتون‌ هست‌ بشيد بايد يك‌ كار را حتما بكنيد و اون‌ اينكه‌ كه‌ شما در زمان‌ غيبت‌ يعني‌ در اين‌ زمان‌ كاري‌ كه‌ بعد از زمان‌ غيبت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا ممكنه‌ كه‌ به‌ شما بگه‌ شما الان‌ انجام‌ بديد. شما مي‌گيد كه‌ آخه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ دشمنان‌ دين‌ را دشمنان‌ امام‌ زمان‌ را دشمنان‌ حضرت‌ ولي‌ عصر ارواحنا فدا دو دسته‌ بودند يك‌ دسته‌ تبليغات‌ سو كردند يك‌ عده‌ هم‌ مثل‌ بهايي‌ها عليه‌ حضرت‌ نفي‌ كردند حضرت‌ را. تبليغات‌ سويي‌ كه‌ عليه‌ امام‌ شده‌ اينكه‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ امام‌ زمان‌ الان‌ ظهور كرده‌ خوب‌ از فردا بايد زنمون‌ را خودمون‌ بايد به‌ دست‌ خودمون‌ بكشيم‌ بچمون‌ را به‌ دست‌ خودمون‌ بكشيم‌. يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ قضيه‌ را اصلا قبول‌ ندارم‌ شما شايد براتون‌ تعجب‌ باشه‌ ولي‌ نه‌ تعجب‌ نكنيد مي‌گن‌ يك‌ نفر مي‌گفت‌ كه‌ خدايا يك‌ جمعي‌ مي‌گفتن‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را برسون‌ و حالا من‌ چون‌ حفظ‌ نكردم‌ كه‌ براتون‌ نقل‌ كنم‌ و خوشم‌ هم‌ نمي‌ياد از قضيه‌ زياد شايد دقيق‌ عرض‌ نكنم‌ اونچه‌ كه‌ يادم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خلاصه‌اش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، خلاصه‌ حضرت‌ آمدند به‌ يك‌ نفر گفتند يك‌ قصاب‌ مي‌بري‌ بالاي‌ پشت‌ بام‌ چهار تا هم‌ گوسفند يا بز مي‌برن‌ اون‌ بالا به‌ مردم‌ هم‌ خبر مي‌دي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ مي‌خواد بياد بعضي‌ها را انتخاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ باهاش‌ ملاقت‌ كنند اينها رفتند روي‌ پشت‌ بام‌ گوسفندها هم‌ اون‌ بالا. حضرت‌ هم‌ تشريف‌ آوردند اونجا و فرمودند كه‌ خوب‌ بگو فلاني‌ بياد يكي‌ را از خوبان‌ انتخاب‌ كردند يك‌ گوسفند اون‌ لب‌ اون‌ ناودان‌ سر بريدن‌ و خونش‌ ريخت‌ پايين‌، مردم‌ ديدند كه‌ اولين‌ نفر آدم‌ به‌ اين‌ خوبي‌ كه‌ رفت‌ بالا اين‌ خونش‌ ريخت‌ پايين‌ يك‌  قدري‌ صبر كردند دومي‌ را خواست‌ حضرت‌، نستجيب‌ بالله‌ سومي‌ را خواست‌ يكي‌ يكي‌ هم‌ اينها را گوسفندها را با اين‌ حقه‌ بازي‌ و تقلب‌ كشتند و ريختند اينها را تو كتاب‌ نوشتن‌، اينها را روي‌ منبر مي‌گن‌ يقينا شايد جمعي‌ از شما شنيده‌ باشيد اين‌ قضيه‌ را، و فرار كردند مردم‌ مي‌خوان‌ چي‌ بگن‌؟ مي‌خوان‌ بگن‌ كه‌ امام‌ زمان‌ اگر بياد يكي‌ دو نفر را بكشه‌ همه‌ فرار مي‌كنند، لازم‌ نيست‌ اين‌ حرف‌ امام‌ زمان‌ من‌ قول‌ مي‌دم‌ به‌ شما كه‌ احدي‌ را نكشه‌ جز معاندين‌ تا جايي‌ كه‌ بشه‌، اونها هم‌ جمعشون‌ زياده‌ ولي‌ تاجايي‌ كه‌ ممكن‌ باشه‌ يك‌ همچين‌ تبليغاتي‌ كه‌ تا زانوي‌ حضرت‌ خون‌ مي‌ايسته‌ كجا؟ لابد يك‌ گودالي‌ چيزي‌ يك‌ چند نفري‌ اونجا كشته‌ مي‌شن‌ پاي‌ اسب‌ حضرت‌ رفته‌ تا اونجا و الا اگر بنا باشه‌ كه‌ سر تا سر كره‌ زمين‌ اونقدر خون‌ ريخته‌ شده‌ باشه‌ كه‌ تا زانوي‌ اسب‌ حضرت‌ اون‌ قدر بره‌ تو خون‌ كه‌ جمعيت‌ اون‌ قدر نداريم‌ خوب‌ ببينيد حرف‌ را اصلا رسيدگي‌ نمي‌كنند امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مظهر رحم‌ و عطوفته‌، مظهر محبته‌، اگر مي‌خواست‌ همه‌ مردم‌ را بكشه‌ خوب‌ الان‌ بياد  پانصد سال‌ قبل‌ مي‌آمد، اينكه‌ در غيبت‌ صبر كرده‌ براي‌ اينكه‌ مردم‌ يك‌ قدري‌ روبه‌ راه‌ بشن‌ كمتر هدر برن‌ ، امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مظهر و مظهر صفات‌ الهي‌ است‌ كه‌ چند هفتة‌ قبل‌ در همين‌ جا گفتم‌ كه‌ محبت‌ خدا به‌ بندگانش‌ اونقدر سطحش‌ بالاست‌ كه‌ خدا به‌ موسي‌ و هارون‌ مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تقا و قولا له‌ قولا لينا بريد طرف‌ فرعون‌، فرعون‌ طغيان‌ كرده‌ و باهاش‌ با محبت‌ صحبت‌ كنيد و با تندي‌ صحبت‌ نكنيد لالّه‌ يتذكر اولي‌ يخشي‌ شايد اون‌ هم‌ برگرده‌ بياد جز بندگان‌ ما بشه‌ خدا از او نمي‌گذره‌ اما در عين‌ حال‌ الرحم‌ الراحمين‌ في‌ موضع‌ العفو الرحمه‌ دعاي‌ افتتاح‌ را خوانديد كه‌ الرحم‌ الراحمن‌ في‌ موضع‌ العفو الرحمه‌ و اشدالمعانقين‌ في‌ موضع‌ النكال‌ و النقمه‌ اون‌ هم‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اگر ما كاري‌ كرديم‌ كه‌ خدا را به‌ غضب‌ آورديم‌ خداي‌ تعالي‌ ديد كه‌ ما به‌ درد جامعمون‌ نمي‌خوريم‌ به‌ درد خودمون‌ هم‌ نمي‌خوريم‌ ارزش‌ وجودي‌ نداريم‌ يذهبكم‌ شما را مثل‌ اون‌ پيچ‌ باز مي‌كنه‌، از كارخونه‌ يذهبكم‌، شما مي‌ريد توي‌ كارخونه‌ مي‌گيد كه‌ آقا اين‌ پيچهاي‌ نو را از كجا آورديد مي‌گن‌ اون‌ پيچها هرز شده‌ بود كهنه‌ شده‌ بود پوسيده‌ شده‌ بود و يعطي‌ الخلق‌ الجديد حواستون‌، بر خدا اين‌ مشكل‌ هم‌ نيست‌ بر خدا ليس‌ باجير مشكل‌ نيست‌، سخت‌ نيست‌ پس‌ بنابر اين‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ حالا كه‌ خدا راهتون‌ داده‌ حالا كه‌ تو اين‌ راه‌ قرارتون‌ داده‌، كه‌ خداي‌ تعالي‌ بزرگترين‌ لطف‌ را بهتون‌ كرده‌ اقل‌ چيزي‌ كه‌ شماها داريد اينكه‌ واجباتتون‌ را انجام‌ مي‌ديد محرماتتون‌ را ترك‌ مي‌كنيد و عادل‌ معناش‌ اينه‌ عادليد به‌ اصطلاح‌ اين‌ را قدر بدونيد جدي‌ بگيريد و كوشش‌ بكنيد انشالله‌ كارهايي‌ كه‌ خلاف‌ شان‌ يك‌ بندة‌ خداست‌ انجام‌ نديد امام‌ صادق‌ به‌ يك‌ نفر از يارانشون‌ فرمودند كه‌ كار بد از همه‌ بده‌ اما از تو بدتره‌. تو كار بد اگر كردي‌ از تو من‌ نمي‌تونم‌ بپذيرم‌ من‌ در شبانه‌ روز شايد به‌ صد تا فاسق‌ و فاجر و بي‌ حجاب‌ و ريش‌ تراشيده‌ برخورد مي‌كنم‌ هيچ‌ احساساتي‌ نمي‌شوم‌ برخورد مي‌كنم‌ از اونها توقعي‌ ندارم‌، اما يك‌ دوست‌ اهل‌ جلسمون‌ اگر ببينم‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ مي‌كنه‌ محاسنش‌ را كوتاه‌ كرده‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ عرفا شان‌ او نيست‌ خدا مي‌دونه‌ اصلا اعصابم‌ در هم‌ مي‌شكنه‌ حضرت‌ صادق‌ فرمود كه‌ من‌ از تو اين‌ توقع‌ را ندارم‌ كوشش‌ كنيد كه‌ انشا لله‌ دوستانمون‌، من‌ دوست‌ خودم‌ نمي‌دونم‌ دوست‌ امام‌ زمان‌ نمي‌دونم‌، دوست‌ خدا نمي‌دونم‌ اون‌ كسي‌ را كه‌ خداي‌ نكرده‌ كوچكتري‌ گناه‌ را بكنه‌، براي‌ اينكه‌ همان‌ قدم‌ اولش‌ را درست‌ برنداشته‌ توبه‌اي‌ نكرده‌ بايد برگرده‌ به‌ مرحلة‌ يعضه‌ و بيدار شدن‌ و بايد بفهمه‌ كه‌ اين‌ وضعش‌ غير از وضع‌ سابقه‌ كارهاي‌ خودت‌ را كردي‌، هر كاري‌، من‌ يك‌ شب‌ در مشهد اونجا جمعيتمون‌ شايد بيشتر از اين‌ هم‌ باشه‌ گفتيم‌ كي‌ چايي‌ معتاد شده‌ به‌ چايي‌ خوردن‌ كه‌ اگر نخوره‌ سرش‌ درد مي‌گيره‌ يك‌ چند نفر بلند شدند خيال‌ كردند مي‌خواهيم‌ به‌ هر كدام‌ يك‌ بسته‌ چايي‌ بديم‌ كه‌ يك‌ عده‌ پا شدن‌ گفتن‌ ما اون‌ يكي‌ گفت‌ ما من‌ با دليل‌ گفتم‌ كه‌ شما بايد تا يك‌ هفته‌ نبايد چايي‌ بخوري‌. گفتند چرا؟ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ شما فردا امام‌ زمان‌ آمد صبح‌ چايي‌ نخوردي‌ سرت‌ درد گرفته‌ نمي‌توني‌ همراه‌ حضرت‌ بقيه‌ لله‌ بري‌ اينها را شوخي‌ نگيريد آقايون‌ بايد اينطوري‌ باشه‌ به‌ يك‌ نفر پنجاه‌ سال‌ بود سيگار مي‌كشيد من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ اگر حضرت‌ احتمال‌ مي‌دي‌ كه‌ بوي‌ دهانت‌ را بدش‌ بياد گفت‌ بله‌، چون‌ مردم‌ عادي‌ بدشون‌ مي‌ياد اونهايي‌ كه‌ سيگار كش‌ نيستند گفتم‌ ديگه‌ اگر سيگار بكشي‌ جز ياران‌ امام‌ زمان‌ لااقل‌ جز نزديكان‌ نباشي‌، ترك‌ كرد، ما حساب‌ اين‌ نيست‌ كه‌ من‌ اينجا بنشينم‌ من‌ براي‌ شما منبر برم‌ شما بنشينيد وقتتون‌ را بگذرانيد هي‌ هم‌ هر شب‌ يكي‌ دست‌ نه‌ صداي‌ خوبي‌ من‌ دارم‌ نه‌ سخن‌ گويي‌ خوبي‌ هستم‌ اين‌ را شما بدونيد من‌ خودم‌ اقرار دارم‌ به‌ اين‌ جهت‌ نه‌ صدام‌ خوبه‌ مي‌خواييد آواز بخونم‌ ببينيد صدام‌ خوب‌ نيست‌ نه‌ سخن‌ گوي‌ خوبي‌ هستم‌ نه‌ عالم‌ خوبي‌ هستم‌ واقعا از علما هستند من‌ خيلي‌ از كارهام‌ را اشتباه‌ مي‌كنم‌ توي‌ آيات‌ قرآن‌ را بخونيد من‌ اصلا معناش‌ را اگر مطالعه‌ قبلي‌ نداشته‌ باشم‌ ندونم‌ هيچي‌ اينها نيست‌. اين‌ جلسه‌ جلسة‌ عمله‌ نه‌ جلسة‌ حرف‌، مي‌تونيد عمل‌ كنيد بياييد نمي‌تونيد نياييد مي‌تونيد جدي‌ باشيد بياييد نمي‌تونيد نياييد من‌ از اينجا كه‌ با خودم‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ شما متعهد به‌ عمل‌ هستيد وظيفه‌ام‌ مي‌دونم‌ بيام‌ الان‌ يك‌ آقايي‌ كه‌ از اقوامم‌ هم‌ هستند آمدند به‌ من‌ گفتند كه‌ فلان‌ جا يك‌ جايي‌ هم‌ از نظر اسم‌ مهم‌ بود گفتند بيا شما سخن‌ راني‌ كن‌ اينها خيلي‌ مشتاقند گفتم‌ آقا من‌ سخنران‌ نيستم‌ شما ديد من‌ يك‌ جايي‌ صحبت‌ كنم‌، (قطع‌ نوار) جدي‌ باشيد خوب‌ جدا من‌ الان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مجلس‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ از راه‌هاي‌ دور دوستان‌ پامي‌شن‌ مي‌يان‌ اگر من‌ اين‌ حال‌ را نداشته‌ باشم‌ و اونها اين‌ حال‌ را نداشته‌ باشند بايد هر دومون‌ را بگيم‌ كه‌ ديوانه‌ايم‌ و الا يعني‌ چي‌؟ حالي‌ هم‌ كه‌ تو مجلس‌ نيست‌ من‌ كوشش‌ مي‌كنم‌ كه‌ شماها را براي‌ حال‌ وادار نكنم‌ من‌ دوستاني‌ دارم‌ در شهرستانها و در مشهد و در همين‌ جا كه‌ اينها كراماتي‌ دارن‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ اگر من‌ كرامات‌ اينها را بنويسم‌ ده‌ تا كتاب‌ تذكرة‌ الاوليا عطار مي‌شه‌ شما مي‌گيد كه‌ آخه‌ روزهايي‌ است‌ كه‌ از شيخ‌ عطار داره‌ تجليل‌ مي‌شه‌ متاسفانه‌ شيخ‌ عطار مي‌گه‌ ابو حنيفه‌ اعلم‌ از امام‌ صادقه‌ اعلم‌ اهل‌ زمان‌ خودشه‌ برداشته‌ كراماتي‌ از بعضي‌ از اوليا خدا مثل‌ جنيد بغدادي‌ و رابعة‌ فلان‌ نقل‌ كرده‌ كراماتي‌ من‌ الان‌ بگم‌ پاشن‌ يك‌ نفر از اين‌ رفقا اونچه‌ كه‌ بهشون‌ الهام‌ مي‌شه‌ اونچه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ كراماتي‌ كه‌ دارند تشرفاتي‌ كه‌ دارن‌ ما زياد داريم‌ بعضي‌ها را من‌ جلوشون‌ را گرفتم‌ گفتم‌ اينها را مطرح‌ نكنيد رفقا خيال‌ مي‌كنند كه‌ مقصد اينه‌، مقصد اين‌ است‌ كه‌ ما هر روز خدمت‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ برسيم‌ مقصد اينه‌؟ اين‌ هم‌ نه‌. اگر معرفت‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ نداشته‌ باشيم‌ ابوسفيان‌ هر روز خدمت‌ پيغمبر مي‌رسيد پيغمبر بالاتر از حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ بود. ولي‌ با معرفت‌ رشد كنيد روحتون‌ ترقي‌ كنه‌ بنده‌ خدا بشيد عبوديت‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ فرمود فتلوا في‌ نفسك‌ حقيقتا العبوديه‌ حقيقت‌ بندگي‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد بنده‌ واقعي‌ خدا باشيد، اگر بنده‌ واقعي‌ خدا نشديد خداي‌ تعالي‌ مثل‌ همان‌ پيچ‌ و مهره‌اي‌ كه‌ در كارخونه‌ است‌ يذهبكم‌ و يعت‌ بخلق‌ جديد و ما كان‌ علي‌ الله‌ بابي‌ بر خدا اين‌ كار خيلي‌ مشكل‌ نيست‌ پس‌ بياييد خودمون‌ را حفظ‌ كنيم‌ در موقعيتي‌ كه‌ خدا ما را در اون‌ موقعيت‌ قرار داده‌. اميد وارم‌ همتون‌ موفق‌ باشيد آقايون‌ يك‌ جمله‌اي‌ را من‌ نمي‌دونم‌ در هفته‌ گذشته‌ بود عرض‌ كردم‌ يا هفته‌ قبلش‌ كه‌ شما با اين‌ دفتر نوشتنتون‌ و با اين‌ برنامه‌ گرفتنتون‌ متعهد مي‌شيد كه‌ هر چي‌ من‌ مي‌گم‌ عمل‌ كنيد و خود اين‌ تعهد كار مستحب‌ را واجب‌ مي‌كنه‌ شما الان‌ اگر نذر كنيد يا عهد كنيد يا قسم‌ بخوريد كه‌ نماز شب‌ بخونيد پيش‌ خودتون‌ يا پيش‌ كس‌ ديگه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ كار را كرديد نماز شب‌ مستحب‌ واجب‌ مي‌شه‌، اگر ترك‌ كرديد كفاره‌ بايد بديد اين‌ را متوجه‌ باشيد هر كس‌ از رفقا يك‌ دفتري‌ را يا خودش‌ يا رفيقش‌ دفتر ورمي‌  داره‌ مي‌ياره‌ من‌ بنويسم‌ خوب‌ من‌ نمي‌تونم‌ بنوسيم‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ آقا متهد نيست‌ و اگر متهد شد، شما متهد شديد كه‌، كه‌ من‌ اول‌ دفتر مي‌نويسم‌ كه‌ بهيچ‌ وجه‌ گناه‌ نكنيد، يك‌ گناه‌ كرديد خدا روز قيامت‌ دو تا عذابتون‌ مي‌كنه‌ و اين‌ را هم‌ خودتون‌ را براي‌ خودتون‌ فراهم‌ كرديد يكي‌ بخاطر گناهي‌ كه‌ خود گناه‌ عذاب‌ داره‌ و يكي‌ هم‌ براي‌ خاطر اينكه‌ خلاف‌ عهد عمل‌ كرديد.

 اينقدر مهمه‌ مسئله‌ چه‌ مرضي‌ است‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را باصطلاح‌ در، مگر اينكه‌ بنده‌ خدا باشه‌ جدي‌ باشه‌. عهدتون‌ را، افو بالعهد فراموش‌ نكنيد ان‌ العهد كان‌ مسولا روز قيامت‌ ديگه‌ سريعتر از اين‌ نمي‌شه‌ روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ سوال‌ مي‌كنه‌ از عهدتون‌ تو تعهد كردي‌ با فلاني‌ كه‌ واجباتت‌ را عمل‌ كني‌ محرمات‌ را ترك‌ كني‌ اين‌ چه‌ كاري‌ بود كردي‌؟ اين‌ يك‌ جا، يك‌ جا هم‌ مي‌گه‌، با خودم‌ عهد كردي‌ الم‌ عهد كم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ الا تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌ بندگي‌ خدا. اميدواريم‌ انشالله‌ همانطوري‌ كه‌ امامانمون‌ كه‌ ما شيعة‌ اونها اسممون‌ را گذاشتيم‌. جمعي‌ آمدند در خانه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در مدينه‌ گفتند به‌ غلام‌ حضرت‌ كه‌ به‌ حضرت‌ بگو كه‌ جمعي‌ از شيعيان‌ آمدند براي‌ ديدنشون‌ حضرت‌ به‌ غلامشون‌ فرمود بگو ملاقات‌ نمي‌شه‌ فردا آمدند نشد، پس‌ فردا آمدند نشد، از راه‌ به‌ اين‌ دوري‌ آمدند ملاقات‌ مي‌خوان‌ حضرت‌ بشون‌ ملاقات‌ نمي‌ده‌ بعد مستاصل‌ شدند آقا ما مي‌خواهيم‌ بريم‌ ما برگرديم‌ چي‌ بگيم‌؟ حضرت‌ راهشون‌ داد فرمود كه‌ مي‌دانيد چرا راهتون‌ نمي‌دادم‌؟ امام‌ رئوف‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ اينكه‌ دروغ‌ گفتند شيعه‌ شما نيستيد كسي‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنه‌ معصيت‌ مي‌كنه‌ غيبت‌ مي‌كنه‌، كسي‌ كه‌ نه‌ خونه‌اش‌ به‌ خونه‌ علي‌ شباهت‌ داره‌ نه‌ قيافه‌اش‌ به‌ قيافة‌ علي‌ شباهت‌ داره‌ نه‌ زن‌ و فرزندش‌ به‌ زن‌ و فرزند علي‌ شباهت‌ داره‌ اين‌ چطور مي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ من‌ شيعه‌ هستم‌ چي‌ بگيم‌ آقا پس‌؟ بگيد ما محب‌ هستيم‌ دوستتون‌ هستيم‌اين‌ راسته‌ . شيعه‌ باشيد فرزندانتون‌ را مثل‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ تربيت‌ كنيد خانوادتون‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌ نمي‌گم‌ خود فاطمة‌ زهرا مثلي‌، بعضيها يك‌ مطلبي‌ را هم‌ اينجا براتون‌ عرض‌ كنم‌ يك‌ چيزي‌ يك‌ نكته‌اي‌ است‌ توجه‌ داشته‌ باشيد آقايون‌ بعضيها مي‌خوان‌ انسان‌ را از راه‌ بياندازند البته‌ نظري‌ ندارن‌ ولي‌ طبعا اين‌ كار انجام‌ مي‌شه‌ مي‌گن‌ ما مثل‌ فاطمه‌ زهرا زنمون‌ نمي‌تونه‌ باشه‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ ما نمي‌تونيم‌ بشيم‌ شايد اكثرتون‌ هم‌ الان‌ بگيد مگر مي‌شه‌؟ ما مثل‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ نمي‌تونيم‌ بشيم‌. اونچه‌ كه‌ از علي‌ و از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فاطمة‌ زهرا به‌ ما رسيده‌ از حالاتشون‌ از اخلاقیاتشون‌ از كارهاشون‌ مثل‌ اونها مي‌تونيم‌ بشيم‌ اونچه‌ كه‌ نرسيده‌ ما لياقتش‌ را هم‌ نداشتيم‌ و اون‌ را كه‌ نرسيد ما نمي‌تونيم‌ مثل‌ او باشيم‌ اون‌ هم‌ كه‌ نرسيده‌. اوني‌ كه‌ به‌ ما گفتند علي‌ چه‌ گذشتي‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد بشيد علي‌ چه‌ اخلاقی‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد باشيد علي‌ چه‌ عبادتي‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد بشد فاطمة‌ زهرا چي‌ مي‌گفت‌، چجور كار مي‌كرد چجور حركت‌ مي‌كرد شماها هم‌ مي‌تونيد بشيد والا نمي‌گفتن‌ به‌ ما در اون‌ قضيه‌ حاج‌ ملاي‌ پشندي‌ مي‌گه‌ حضرت‌ يك‌ دعايي‌ خوند من‌ ديدم‌ يك‌ دعاي‌ خوبي‌ است‌ مي‌خواستم‌ ياد داشت‌ كنم‌ حضرت‌ فرمود اين‌ دعا مخصوص‌ امامه‌ تو نمي‌توني‌ تو ذهنت‌ بسپاري‌ يك‌ مقاماتي‌ داشتند اونها يك‌ خصوصياتي‌ داشتند كه‌ خدا مي‌دونه‌ و خود اونها همانطوري‌ كه‌ به‌ عمر پيغمبر اكرم‌ فرمود عمر يك‌ روز مي‌خواست‌ وارد خانه‌ رسول‌ اكرم‌ بشه‌ ابيذر بيرون‌ مي‌آمد به‌ ابيذر گفت‌ كه‌ كي‌ بود پيش‌ پيغمبر؟ گفت‌ يك‌ مردي‌ بود نشناختمش‌ وارد شد ديد علي‌ بن‌ ابي‌ طالبه‌ به‌ پيغمبر گفت‌ كه‌ شما مي‌گيد كه‌ ابيذر راست‌ گو است‌ علي‌ را كه‌ مي‌شناسه‌، الان‌ به‌ من‌ دروغ‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ كسي‌ را ديدم‌ در خدمت‌ پيغمبر كه‌ نشناختمش‌ حضرت‌ فرمود راست‌ گفته‌ ابيذر علي‌ را نشناخت‌، جز من‌ و خدا، خدا را نشناخت‌ جز من‌ و علي‌، و من‌ را نشناخت‌ جز علي‌ و خدا، اون‌ شناخت‌ اون‌ كارها اون‌ مقامات‌ اونها را ما نمي‌شناسيم‌ فقط‌ پيغمبر مي‌شناسه‌ اما اونچه‌ كه‌ به‌ ما رسيده‌ ما مي‌تويم‌ گفتند كه‌ ما اينجوري‌ باشيم‌ گفتن‌ كه‌ ما اون‌ نحوه‌ باشيم‌ اونجور عبادت‌ كنيم‌، همش‌ جنبه‌ تعليماتي‌ داشته‌ و بايد اونجور باشيم‌ اگر يك‌ كسي‌ به‌ شما گفت‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ اون‌، مثل‌ فاطمة‌ زهرا باشيم‌ يا مثل‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ باشيم‌ اين‌ را بدونيد يا البته‌ حمل‌ بر صحيحش‌ اين‌ است‌ كه‌ نمي‌فهمه‌، والا مي‌خواد سد عن‌ سبيل‌ لله‌ باشد چرا؟ همه‌ مي‌تونن‌ والا الگو نمي‌شدن‌ اينها و لكم‌ في‌ رسول‌ لله‌ اسوة‌ حسنه‌ نبود كه‌ خدا در قران‌ مي‌فرمايد بايد هعم‌ كوشش‌ بكنيد همتون‌ شيعه‌ بشيد، شيعه‌ يعني‌ پيرو يعني‌ پاتون‌ را بگذاريد جاي‌ پاي‌ علي‌ در عمل‌، جاي‌ پاي‌ علي‌ در عقايد، جاي‌ پاي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در افكار و در علم‌ و در همه‌ چيز اميدوارم‌ كه‌ انشالله‌ كه‌ به‌ تعهدتون‌ پا برجا باشيد مستقر باشيد، كوشش‌ بكنيد كه‌ متعهد بشيد والا در راه‌ تزكيه‌ نفس‌ خيليها امدند و رفتندو خداي‌ تعالي‌ هم‌ به‌ اينها اجازه‌ نداد كه‌ يك‌ قدم‌ بردارند و حتي‌ مطرودشون‌ هم‌ كرد و يعطي‌ بخلق‌ جديد خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ را من‌ در دوران‌ عمرم‌ چند تا شيعه‌ واقعي‌ ديدم‌ يك‌ وقتي‌ يادم‌ كه‌ شرح‌ حالات‌ ملا آقاجان‌ را و مرحوم‌ آيت‌ لله‌ كوهستاني‌ را براي‌ مرجع‌ بزرگ‌ آيت‌ لله‌ ميلاني‌ در مشهد من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ ايشان‌ به‌ من‌ فرمودند اينهايي‌ كه‌ تو مي‌گي‌ حالات‌ انبيا است‌، لذا روايت‌ داره‌ كه‌ علما امتي‌ علما كه‌ مي‌گن‌ منظور منه‌ عمامه‌ بسر نيستم‌ها اون‌ كسي‌ كه‌ بفهمه‌ دين‌ يعني‌ چه‌؟ راه‌ يعني‌ چه‌؟ خدا يعني‌ چه‌؟ و عقب‌ سر دين‌ و خدا و حقيقت‌ حركت‌ كنه‌. علما امتي‌ كانبياء بني‌ اسرائيل‌ مانند انبيا بني‌ اسرائيل‌ حالات‌ ايشان‌ را كه‌ من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ اينجوري‌ مي‌فرمود و واقعا هم‌ انسان‌ اينجور مي‌شه‌.

 خداي‌ تعالي‌ ما را به‌ اونجا برسونه‌ كه‌ اين‌ مطالب‌ را واقعا وجدان‌ كنيم‌ درك‌ كنيم‌ ما را خداي‌ تعالي‌ براي‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و كار كردن‌ و نمي‌دونم‌ مدرك‌ گرفتن‌ و پشت‌ ميز نشستن‌ و اينها خلق‌ نكرده‌ اينها لوازمي‌ است‌ از زندگي‌ كه‌ خوب‌ ضمنا بايد باشه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را خلق‌ كرده‌ كه‌ انشالله‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسيم‌، بنده‌ واقعي‌ خدا باشيم‌ حضرت‌ امير المومنين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ الگوي‌ همه‌ چيز (قطع‌ نوار) انشالله‌ اونجا عزاداري‌ مي‌كنيم‌ براي‌ بي‌ بي‌ مظلومه‌ فاطمة‌ شهيده‌ كه‌ كشتند فاطمة‌ زهرا را جنازه‌ فاطمه‌ اطهر را وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وارد قبر مي‌كرد گفت‌ لقد السترجع‌ الوديعه‌ يا رسول‌ لله‌ اين‌ امانتي‌ كه‌ به‌ من‌ داده‌ بودي‌ من‌ به‌ تو بر مي‌گردانم‌، بعد يك‌ جملاتي‌ داره‌ كه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ حضرت‌ امير المومنين‌ از پيغمبر اكرم‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ مي‌گه‌ استغفر هل‌ الحال‌ خودت‌ ازش‌ بپرس‌ او نمي‌گه‌ به‌ تعبير ما تا امشب‌ من‌ نمي‌دونستم‌ كه‌ بازوي‌ فاطمه‌ اينطور شكسته‌، او به‌ من‌ نگفت‌ من‌ خودم‌ يك‌ خوابي‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، ديدم‌ وارد حرم‌ رسول‌ اكرم‌ شدم‌ يك‌ جايي‌ من‌ خودم‌ فكرم‌ اينه‌ كه‌ قبر فاطمه‌ زهرا اونجاست‌، ديدم‌ در اون‌ حرم‌ خودش‌ ايستاده‌ فاطمه‌ زهرا ولي‌ دستش‌ را روي‌ صورتش‌ نگه‌ داشته‌ من‌ در خواب‌ متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ ولي‌ وقتي‌ كه‌ بيدار شدم‌ اونقدر گريه‌ كردم‌ چون‌ فاطمة‌ زهرا از وقتي‌ سيلي‌ خورد ديگه‌ صورتش‌ را به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نمي‌خواست‌ نشون‌ بده‌. اسغفر هل‌ حال‌ يا رسول‌ لله‌ خودت‌ بپرس‌ جريان‌ را اين‌ كارهايي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ فاطمه‌ اطهر شده‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ از دار دنيا رفته‌ اين‌ هجوم‌ امتت‌ اين‌ كار را كرده‌ اين‌ هجوم‌ امت‌ يعني‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشيدند و فاطمه‌ نمي‌خواست‌ بگذارد علي‌ به‌ طرف‌ مسجد برود رو كرد اون‌ دومي‌ ملعون‌ به‌ مردم‌ و مخصوصا به‌ قمفوز كه‌ دست‌ فاطمه‌ زهرا را كوتاه‌ كنيد جمعي‌ ريختند به‌ سر فاطمه‌ زهرا و او را زدند كه‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ مي‌گه‌ كه‌ تو هم‌ مادر ما را كتك‌ زدي‌ امشب‌ چون‌ زير سقف‌ هستيم‌ و زير آسمان‌ نيستيم‌ براي‌ آقايون‌ ميسره‌ و بهتر هم‌ هست‌ كه‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخوانيم‌ نه‌ زيارت‌ سلام‌ الله‌ عليه‌.

 

۷ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۱۱ مهر ۱۳۷۴ – شرح‌ حديث‌ كساء

 شرح‌ حديث‌ كساء 11 مهر 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 دربارة‌ فضائل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها همين‌ بس‌ كه‌ در مكرر از مواقف‌ و جريانات‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، در كنار فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بوده‌ و احترام‌ فوق‌ العاده‌اي‌ براي‌ آن‌ حضرت‌ قائل‌ بوده‌ است‌. يك‌ حديثي‌ معروف‌ است‌ بنام‌ حديث‌ كساء كه‌ زياد شنيده‌ايد. ولي‌ شايد بعضي‌ از افراد به‌ عمق‌ اين‌ حديث‌ با عظمت‌ فكر نكرده‌ باشند. سند اين‌ حديث‌ بسيار مورد اعتماد و حتي‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظماي‌ نجفي‌ مرعشي‌، سند اين‌ حديث‌ را از كتب‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ در بعضي‌ از نوشته‌هايشون‌ بيان‌ كرده‌اند. حديث‌ بسيار معتبر و مطالب‌ بسيار پر ارزشي‌ دارد. قضيه‌ از اين‌ قرار بوده‌ كه‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ در اثر فشار و زحماتي‌ كه‌ داشته‌اند در بعد ملكي‌ و بدني‌ طبعا انسان‌ در بعد بشري‌ بدن‌ خسته‌ ميشود. ضعف‌ متوجه‌ او ميگردد. پيغمبر اكرم‌ هم‌ در اين‌ جهت‌ مانند همة‌ مردم‌، مانند سايرين‌ بوده‌ است‌. در بعد روحي‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بر ماسوي‌ الله‌ مسلط‌ بوده‌ و اراده‌اش‌ بر همه‌ چيز شامل‌ ميشده‌. اما از نظر بدني‌ اين‌ حالت‌ براي‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ ممكن‌ است‌ بوجود بيايد. در يكي‌ از آن‌ روزها گرم‌ و پر زحمت‌ مدينة‌ منوره‌، پيغمبر اكرم‌ آمد وارد بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شد و فرمود من‌ در خودم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها به‌ پدر عرض‌ كرد اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. من‌ تو را پناه‌ به‌ خدا ميدهم‌ از ضعفي‌ كه‌ داري‌. يك‌ مطلبي‌ را در همينجا من‌ دربارة‌ معجزات‌ و كرامات‌ و مسئلة‌ واسطه‌ شدن‌ براي‌ از بين‌ رفتن‌ امراض‌ جسمي‌ و بدني‌ عرض‌ كنم‌. ما از نظر امراض‌ بدني‌ و ضعفهاي‌ بدني‌ در مرحلة‌ اول‌ وظيفه‌امون‌ هست‌ كه‌ به‌ طبيب‌ مراجعه‌ كنيم‌. و در ضمن‌ مراجعة‌ به‌ طبيب‌ بايد با ذات‌ مقدس‌ پروردگار در ارتباط‌ باشيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ قلب‌ طبيب‌ را نسبت‌ به‌ ما درست‌ هدايت‌ كنه‌. مرض‌ را درست‌ تشخيص‌ بده‌. دارو را درست‌ تجويز كنه‌، و بالاخره‌ معالجة‌ ما را صحيح‌ و از راه‌ صحيح‌ انجام‌ بدهد. و اگر خداي‌ تعالي‌ قلب‌ او را يك‌ چنين‌ وضعي‌ بهش‌، يك‌ چنين‌ حالتي‌ بهش‌ ندهد، ممكن‌ است‌ با يك‌ اشتباه‌ طبيب‌ مريض‌ را از بين‌ ببرد. لذا تنها نگوئيد كه‌ فلان‌ طبيب‌ ما را معالجه‌ كرد. بگيد خدا بوسيلة‌ فلان‌ طبيب‌ معالجه‌ كرد ما را. و يك‌ طرز معالجة‌ ديگر هست‌ كه‌ از راه‌ توسلات‌ انجام‌ ميشه‌. مريضي‌ به‌ يكي‌ از اولياء خدا متوسل‌ ميشه‌. او هم‌ دعا ميكند خداي‌ تعالي‌ او را معالجه‌ ميكنه‌. گاهي‌ بوسيلة‌ ادعيه‌ و دعاها انسان‌ معالجه‌ ميشه‌ و بالاخره‌ گاهي‌ بوسيلة‌ معالجة‌ امراض‌ بدني‌ يك‌ عده‌ هدايت‌ مي‌شوند. خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ افرادي‌ با داشتن‌ يك‌ كسالت‌ يك‌ مرضي‌ متوجه‌اشون‌ شده‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنها را معالجه‌ كرده‌. آنها از آن‌ به‌ بعد از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌اند و راه‌ خدا را در پيش‌ گرفته‌اند. اين‌ مسئله‌ زياد اتفاق‌ مي‌افته‌. و لذا ما توسلاتمون‌ بايد در تمام‌ جهات‌ باشد. هم‌ براي‌ پيشرفتها و رفع‌ امراض‌ روحي‌ و هم‌ براي‌ موفقيتهاي‌ مادي‌ و هم‌ براي‌ رفع‌ امراض‌ جسمي‌. من‌ شب‌ گذشته‌ آن‌ جمله‌ را كه‌ گفتم‌ كه‌ بدن‌ مركب‌ انسان‌ است‌ و ائمة‌ اطهار براي‌ معالجة‌ مركب‌ نيامدند، اين‌ مطلب‌ بعد در ذهنم‌ تداعي‌ كرد كه‌ مبادا شما فكر كنيد نبايد براي‌ امراض‌ بدنيتون‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ مراجعه‌ كنيد. مراجعه‌ بكنيد. آنها شما را معالجه‌ مي‌كنند. ولي‌ بدانيد كه‌ در رتبة‌ اول‌ معالجة‌ روح‌ است‌، معالجة‌ امراض‌ روحيست‌. رتبه‌ را فراموش‌ نكنيد. مرحله‌ را فراموش‌ نكنيد. نه‌ اينكه‌ مراجعه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ نكنيد. به‌ حضرت‌ موسي‌ پروردگار متعال‌ فرمود حتي‌ نمك‌ آشت‌ را از من‌ بخواه‌. همة‌ كارها را از خدا بخواهيد. هر چه‌ بيشتر بتوانيد ارتباطتون‌ را در موضوعهاي‌ مختلف‌ با خداي‌ تعالي‌ برقرار كنيد، بهتر است‌.

 اينجا يك‌ جمله‌اي‌ در اين‌ حديث‌ كساء هست‌ كه‌ خيلي‌ جلب‌ توجه‌ ميكنه‌ و بعضي‌ از بزرگان‌، از اولياء خدا يك‌ چنين‌ وضعي‌ را داشته‌اند كه‌ در امراض‌ بدني‌ مراجعة‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌كردند. در مرضهايي‌ كه‌ متوجه‌ بدنشون‌ ميشده‌ و شفاي‌ كامل‌ هم‌ مي‌گرفتند. بخاطر اينكه‌ پيغمبر اكرم‌، خوب‌ دقت‌ كنيد به‌ عرضم‌، پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتي‌ كه‌ دارد مي‌خواد به‌ ما تعليم‌ بدهد. مي‌آيد نزد فاطمة‌ زهرا. مي‌فرمايد اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. من‌ در خودم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. خوب‌ دقت‌ كنيد بعرضم‌، من‌ دلم‌ مي‌خواد، يعني‌ از خدا ميخوام‌. من‌ قبل‌ از اينكه‌ به‌ منبر بروم‌ از پروردگارم‌ تقاضا ميكنم‌ كه‌ حرفهايي‌ كه‌ برايتون‌ مي‌زنم‌ مفيد باشه‌ و وقتتون‌ را ضايع‌ نكنم‌. پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌، من‌ دربارة‌ رسول‌ الله‌ از آيات‌ قرآن‌ و از روايات‌ و از جنبه‌هاي‌ فكري‌ و عقلي‌ و علمي‌ به‌ ياري‌ پروردگار اثبات‌ ميكنم‌ كه‌ احاطة‌ علمي‌ آن‌ حضرت‌ بر ماسوي‌ الله‌ داره‌. قدرت‌ ماسوي‌ الله‌ را داره‌ و از نظر علم‌ و قدرت‌ فرد منحصر به‌ فرد در عالم‌ خلقت‌. اما در عين‌ حال‌، يا بخاطر تعليم‌ ماست‌ يا بخاطر جمله‌اي‌ كه‌ در اول‌ عرايضم‌ عرض‌ كردم‌. در بعد بشري‌، طبعا، قل‌ انما بشر مثلكم‌. اگر يك‌ كسي‌ آمد با بشر زندگي‌ كرد، طبعا بايد حالات‌ بشري‌ را داشته‌ باشه‌. اگر غذا خورد سير بشه‌. اگر غذا نخورد گرسنه‌ بشه‌. اگر جراحتي‌ برش‌ وارد شد خوني‌ از بدنش‌ جاري‌ بشه‌ و درد بهش‌ مستولي‌ بشه‌ و اگر جاي‌ راحتي‌ بود راحت‌ باشه‌.

 اين‌ مسئله‌ در بعد بشري‌ هست‌. من‌ يك‌ وقت‌ مثلي‌ زدم‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمدنش‌ در بين‌ افراد بشر و به‌ شكل‌ بشر درآمدنش‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ سليمان‌ به‌ صورت‌ مورچه‌اي‌ در بيايد و وارد لانة‌ مورچه‌ بشه‌. بايد تمام‌ شرايطي‌ كه‌ يك‌ مورچه‌ داره‌، اينهم‌ داشته‌ باشه‌. و الاّ نمي‌تواند در بدن‌ مورچه‌اي‌ وارد بشه‌. همان‌ فاصله‌اي‌ كه‌ بين‌ حضرت‌ سليمان‌ و بين‌ يك‌ مورچه‌ هست‌، بين‌ بشر معمولي‌ و بين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ هزار و صد و شصت‌ ساله‌ تقريبا، شايد هم‌ بيشتر، اين‌ فاصله‌ وجود داشته‌ باشه‌. اما خودشون‌ خواستند. خداي‌ تعالي‌ اين‌ اراده‌ را كرده‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ در بين‌ ما باشد و ما را هدايت‌ كند. پس‌ بايد شرايط‌ يك‌ بشر را هم‌ داشته‌ باشد. پس‌ او هم‌ ممكن‌ است‌ گرسنه‌ بشه‌. او هم‌ ممكن‌ است‌ تحت‌ بعضي‌ از فشارها واقع‌ بشود. جراحتي‌ بر او وارد بشود. مرضي‌ بر او مسلط‌ بشود. اينها هيچ‌ استبعاد نداره‌. البته‌ امراض‌ را چون‌ از طريق‌ تغذيه‌ و هواي‌ نامطلوب‌ و امثال‌ اينها بيشتر متوجه‌ انسان‌ ميشه‌ يا ميكروبهاي‌ مضر. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ علمش‌ را دارد، اينها را ممكن‌ است‌ از خودش‌ دفع‌ كند و يا نگذارد به‌ امراض‌ مختلف‌ در اثر غذاهاي‌ نامطلوب‌ و فاسد متوجهش‌ بشود. اما اگر امام‌ يا پيغمبر كار زيادي‌ كرد، خسته‌ ميشه‌، ضعف‌ در بدنش‌ ايجاد ميشه‌. لذا اين‌ جملة‌ حديث‌ كساء را شما متوجه‌ باشيد كه‌ منافات‌ با عظمت‌ رسول‌ اكرم‌ از نظر روحي‌ نداره‌. كه‌ فرمود اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. پناهنده‌ شده‌ به‌ فاطمة‌ زهرا.اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. فاطمه‌ جانم‌، من‌ در بدنم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. در خودم‌ يك‌ حالت‌ خستگي‌ احساس‌ ميكنم‌. فاطمة‌ زهرا چي‌ ميگه‌؟ مي‌گه‌ كه‌، آيا ميگه‌ كه‌ پدر، تو را فورا ببرم‌ طبيب‌. تو را مثلا فلان‌ دارو بدم‌. نه‌. پيغمبر اكرم‌ اينطور نيست‌. در اثر گاهي‌ در اثر اذيت‌ مردم‌. پيغمبر اسلام‌ خودش‌ فرمود ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌. اونقدري‌ كه‌ مرا اذيت‌ كردند هيچ‌ پيغمبري‌ را اذيت‌ نكردند. شما خواهيد گفت‌ حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ در بين‌ مردم‌ بوده‌. آنهمه‌ اذيتش‌ كردند. چرا پيغمبر اكرم‌ در بيست‌ و سه‌ سال‌ بيشتر از او اذيت‌ شد؟ يك‌ مطلبي‌ را خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ موجودي‌ كه‌ اول‌ مخلوق‌ پروردگاره‌، آينة‌ تمام‌ نماي‌ الهيست‌ و اودعته‌ علم‌ ماكان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. تمام‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ در قلب‌ مقدسش‌ وجود دارد. اين‌ در مقابل‌ چه‌ افرادي‌ بايد بنشيند؟ ابو جهل‌، ابو لهب‌. افرادي‌ پستي‌ كه‌ حتي‌ كارهاي‌ عادي‌ را نمي‌تونند درك‌ بكنند. روح‌ را صحبت‌ ناجنس‌ عذابيست‌ اليم‌. انسان‌ را با يك‌ آدم‌ بي‌ فرهنگ‌، افرادي‌ كه‌ با زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ آنها را وادار كرده‌ كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زير خاك‌ نكنند. اذا بشر احدهم‌ بالانثي‌ ظل‌ وجهه‌ مسودا و هو كظيم‌. وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ نفر از اين‌ عربهاي‌ آنوقت‌ خبر داده‌ ميشه‌ كه‌ تو دختر داري‌، اين‌ صورتش‌ سياه‌ ميشد و خودش‌ را كنترل‌ براي‌ مدت‌ كوتاهي‌ ميكرد. متواري‌ ميشد. بعد هم‌ مي‌آمد دختر خودش‌ را با دست‌ خودش‌ زير خاك‌ ميكرد. علاوة‌ بر اين‌، افرادي‌ كه‌ يك‌ قدري‌ دست‌ تنگ‌ بودند، پسرهايشون‌ را هم‌ مي‌كشتند. يعني‌ وقتي‌ داراي‌ فرزند مي‌شدند از قرآن‌ باز استفاده‌ ميشه‌، لا تقتلوا اولادكم‌ خشية‌ املاق‌. براي‌ تنگدستي‌ و گرسنگي‌ فرزندانتون‌ را نكشيد. يك‌ همچين‌ مردمي‌ بودند. پيغمبر اكرم‌ اينها را نجات‌ داد كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر پيغمبر اكرم‌ بخاطر كاري‌ كه‌ كرد مردم‌ فرزندانش‌ را روي‌ دوش‌ سوار كنند و اينطرف‌ و آنطرف‌ ببرند و احترامشون‌ را حفظ‌ كنند، جا داره‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌ منها. شما بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بدبختي‌ و شقاوت‌ بوديد. پيغمبر شما را نجات‌ داد، خداي‌ تعالي‌ شما را نجات‌ داد. لذا پيغمبر در اثر فشار تبليغاتي‌ كه‌ با اين‌ مردم‌ داشته‌، مردم‌ عجيبي‌ بودند. گاهي‌ انسان‌ در حالات‌ آنها فكر ميكنه‌. آنها كه‌ مسلمان‌ شده‌ بودند و اظهار محبت‌ مي‌خواستند به‌ پيغمبر اكرم‌ بكنند، سخنان‌ پيغمبر را گوش‌ بدهند. اينها مي‌آمدند كنار پيغمبر دراز مي‌كشيدند پاهايشون‌ را مي‌گذاشتند روي‌ شانة‌ پيغمبر، در يك‌ تاريخي‌ نوشته‌ بود كه‌ با انگشت‌ پاشون‌ با گوش‌ پيغمبر بازي‌ مي‌كردند مي‌گفتند يا محمد حدثني‌. اي‌ پيغمبر براي‌ ما قصه‌ بگو تا ما خوابمون‌ ببره‌. پيغمبر هم‌ دو زانو نشسته‌، با كمال‌ محبت‌، كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، در مقابل‌ اين‌ افراد آنقدر حرف‌ زد. تا اينها را يك‌ مختصري‌ به‌ انسانيت‌ بعضي‌هايشون‌ را نزديك‌ كرد و بعضي‌ كه‌ انسان‌ بودند.

 لذا ضعفي‌ در خودش‌ احساس‌ ميكنه‌. آمده‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. قلت‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. به‌ اين‌ جمله‌ خوب‌ فكر كنيد. من‌ تو را پناه‌ ميدهم‌ به‌ خدا اي‌ پدر از ضعف‌. خوب‌ چه‌ شد؟ كاري‌ انجام‌ شد؟ ميگه‌ كساي‌ يماني‌ را آوردم‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر كشيدم‌. و سرت‌ انظر اليه‌. برگشتم‌ نگاه‌ بهش‌ كردم‌. فسرت‌ انظر اليه‌ فاذا، يعني‌ يك‌ دفعه‌، يعني‌ با يك‌ عبا كشيدن‌ روي‌ بدن‌ با دست‌ متبركش‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، با كشيدن‌ عبا به‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر اين‌ پيغمبري‌ كه‌ حالت‌ ضعف‌ و آثار خستگي‌ در سيماي‌ مقدسش‌ بود، ديدم‌ كه‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ مي‌درخشه‌. فسرت‌ انظر اليه‌ فاذا وجهه‌ يتلألأ. تلألؤ داشت‌. كأنه‌ بدر في‌ ليلته‌ تمامه‌ و كماله‌. از اينجا ديگه‌ ضعف‌ از وجود پيغمبر اكرم‌ رفت‌. اين‌ معناش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ يعني‌ هر وقت‌ شما هم‌، پيغمبر وقتي‌ كه‌ اين‌ كار را بكنه‌، شما هم‌ اگر ناراحتي‌ پيدا كرديد، كسالتي‌ پيدا كرديد، مرضي‌ پيدا كرديد، بريد به‌ فاطمة‌ زهرا پناهنده‌ بشويد. اي‌ كاش‌ ديشب‌ و امروز براي‌ ما يك‌ فيلمي‌ را آوردند نشان‌ دادند. در مملكت‌ پرتغال‌، شايد بعضي‌هاتون‌، چون‌ ديشب‌ اينموقعها ظاهرا فيلم‌ را تلويزيون‌ گذاشته‌ بوده‌، شما هم‌ اينجا بوديد منهم‌ مثل‌ شما. ولي‌ عجيبه‌. عجيب‌. در يك‌ مملكت‌ مسيحي‌ نشيني‌ كه‌ با اسلام‌ مبارزه‌ كرده‌. ممالك‌ مسيحي‌ نشين‌ را من‌ يك‌ بررسي‌ كردم‌. هر جا كه‌ اسلام‌ در آنجا بوده‌ و با اسلام‌ مبارزه‌ كرده‌اند و اسلام‌ را بيرون‌ كردند، خيلي‌ در مسيحيت‌ معصبند. بسيار متعصبند. يكي‌ از آنجاها اين‌ قبرس‌ و قسمت‌ يونانه‌. اينها مانع‌ ورود اسلام‌ شدند. از تركيه‌ ديگه‌ اسلام‌ را نگذاشتند جلو بره‌. اينها خيلي‌ متعصبند. در آتن‌ من‌ بودم‌، يك‌ دونه‌ مسجد وجود نداره‌. و نگذاشتند بهرحال‌ مسلمانها آنطرف‌ بروند و خيلي‌ متعصبند. يا در اسپانيا يا در جاهايي‌ كه‌ اسلام‌ وارد ميخواسته‌ بشه‌ و يا شده‌ و بعد مسيحي‌ها غلبه‌ كردند. و يكي‌ از آن‌ جاها پرتغاله‌. در يك‌ شهر، خيلي‌ عجيبه‌. عمق‌ مطلب‌ را دقت‌ كنيد. در يك‌ شهر كه‌ اسمش‌ هم‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا دختر پيغمبر اسلام‌، در اين‌ شهر حضرت‌ ظاهر ميشه‌. چون‌ از طريق‌ تلويزيون‌ گفته‌ شده‌. و الا ما اين‌ مطالب‌ را زياد ديديم‌. متأسفانه‌ اگر در مملكت‌ خودمون‌ يك‌ همچين‌ مطالبي‌ پيش‌ بياد، هم‌ ما مي‌ترسيم‌ نقل‌ كنيم‌ هم‌ شما ممكنه‌ قبول‌ نكنيد. اما در آنجا را بهرحال‌ پذيرفته‌اند و شواهد زيادي‌ داشته‌اند و حتي‌ اينطوري‌ كه‌ در اين‌ بيان‌ گفته‌ ميشد، هفتاد هزار نفر در يك‌ جا جمع‌ شده‌اند و معجزة‌ دختر پيغمبر را ديده‌اند. معجزه‌ هم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ خورشيد را مي‌چرخانده‌. خيلي‌ عجيبه‌. بعضي‌ از دانشمندان‌ گوشه‌ و كنار ممكنه‌ بگند مگر ميشه‌ به‌ خورشيد دست‌ زد! ما نه‌. ولي‌ خدا چرا. خدا تمام‌ موجودات‌ تحت‌ تسخير اوست‌. خدايي‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نوشته‌اند براي‌ نماز امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خورشيد را برميگردانه‌ يا زمين‌ را متوقف‌ ميكنه‌، هر چي‌ مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد كه‌ رد شمس‌، جايش‌ هم‌ باقي‌ مانده‌. در دو مورد. يك‌ مورد پيغمبر اكرم‌ سر مباركشون‌ را روي‌ زانوي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گذاشته‌اند و خوابيده‌اند. علي‌ هم‌ نماز عصرش‌ را نخونده‌. آفتاب‌ هم‌ داره‌ غروب‌ ميكنه‌. علي‌ با خودش‌ ميگه‌ نماز روي‌ زانوي‌ منه‌. همه‌ چيز روي‌ زانوي‌ منه‌. من‌ جزء آن‌ مقدسهايي‌ نيستم‌ كه‌ همه‌ چيز را فداي‌ انسانيت‌ را من‌ فداي‌ دو ركعت‌ نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌ام‌ بكنم‌. نشست‌. تكان‌ هم‌ نخورد پيغمبر بيدار نشه‌. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ بيدار شد گفت‌ نمازت‌ را نخوندي‌ آفتاب‌ هم‌ غروب‌ كرده‌. اشاره‌ فرمود خورشيد برگشت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نمازش‌ را خوند. مورد دوم‌. در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود. در جنگ‌ صفين‌ وقتي‌ بر ميگشت‌ به‌ طرف‌ كوفه‌، رسيدند به‌ اراضي‌ بابل‌. بابل‌ الان‌ هم‌ آثارش‌ هست‌، جائي‌ است‌ كه‌ نمرود آنجا بوده‌. غضب‌ كرده‌ پروردگار به‌ آن‌ اراضي‌. به‌ اصحابش‌ فرمود كه‌ هيچ‌ پيغمبري‌ و هيچ‌ وصي‌ پيغمبري‌ در اين‌ اراضي‌ نبايد نماز بخوانه‌. من‌ رفتم‌. يك‌ عده‌ گفتند آقا ما تو را براي‌ نماز دوستت‌ داريم‌. ما بخاطر نمازمون‌ با تو هستيم‌. همانجا ماندند. يك‌ عده‌ عقب‌ سر آمدند. ديدند داره‌ آفتاب‌ غروب‌ ميكنه‌. آنها هم‌ وايستادند نمازشون‌ را خوندند. علي‌ رفت‌. يك‌ نفر پشت‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد. رسيدند به‌ حله‌. الان‌ جاي‌ رد شمس‌ در حله‌ هست‌. نماز قضا شده‌ بود. آفتاب‌ غروب‌ كرده‌ بود. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اشاره‌ فرمود خورشيد برگشت‌، دو تايي‌ ايستادند براي‌ نماز خوندن‌. هم‌ محل‌ رد شمس‌ مدينه‌ الان‌ موجوده‌ بنام‌ مسجد فضيح‌ در مدينه‌. هم‌ در حله‌ موجوده‌ آنجا مسجد ساختند به‌ ياد اين‌ جريان‌ و تمام‌ مورخين‌ نوشته‌اند. براي‌ خدا اشكالي‌ نداره‌. حالا هر كاري‌ مي‌كنه‌ خدا، چطور ميكنه‌ كرة‌ زمين‌ را متوقف‌ ميكنه‌، هر كاري‌ ميكنه‌. خداست‌ و تمام‌ ما سوي‌ الله‌. از يك‌ ذره‌اي‌ براي‌ خدا كم‌ مقاومت‌تر و ضعيفتره‌. خورشيد را مي‌چرخانه‌. اين‌ را كه‌ ديگه‌ روايات‌ ما نميگه‌. هفتاد هزار نفر مردمي‌ كه‌ يا با اسلام‌ دشمنند يا بي‌ تفاوت‌. اينها گفته‌اند. فاطمة‌ اطهر ظاهر ميشه‌. يك‌ همچين‌ معجزه‌اي‌ هم‌ به‌ مردم‌ نشان‌ ميده‌ و از آنجا به‌ بعد اين‌ شهر را به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا اسم‌ گذاري‌ مي‌كنند. مردم‌ دسته‌ دسته‌، شايد هزارها نفر مي‌آيند روي‌ زانو در اين‌ فيلم‌ نشان‌ مي‌داد، روي‌ زانو مي‌آيند و از فاطمة‌ زهرا حاجت‌ مي‌خواهند. فاطمة‌ زهراي‌ شما، فاطمة‌ زهراي‌ شيعه‌. آنها حاجت‌ مي‌خواهند. دست‌ سياست‌ تابحال‌ مانع‌ ميشده‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ پخش‌ بشه‌. و الاّ بيشتر از نيم‌ قرنه‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در آن‌ شهر كه‌ شهر هم‌ بنام‌ فاطيما اسمگذاري‌ شده‌ الان‌ داره‌ كار ميكنه‌. ماها در كنار دريا از معجزات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ محروميم‌. تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراتي‌؟ يك‌ وقتي‌ عبور ميكردم‌ از همين‌ جادة‌ تهران‌ به‌ مشهد از طريق‌ شمال‌، يك‌ جواني‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ در اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌، يك‌ حسينيه‌ است‌. توي‌ مجلسمون‌ افرادي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ رفته‌اند آنجا را ديده‌اند، شاهدند. يك‌ حسينيه‌ است‌. شما هر وقت‌ بريد آنجا مي‌بينيد جمعي‌ مريض‌ را آنجا خوابانده‌اند و نام‌ مقدس‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، توي‌ مملكت‌ خودمون‌. من‌ از ، يك‌ مصاحبه‌اي‌ داشتيم‌ ما با آن‌ كسي‌ كه‌ اينجا بود. پرسيدم‌ اينهايي‌ كه‌ اساميشون‌ و مرضشون‌ و طبيبشون‌ و آدرسشون‌ را در يك‌ اعلاميه‌ با عكسشون‌ به‌ در و ديوار اين‌ حسينيه‌ زده‌اند و اينها شفا گرفته‌اند، اينها چه‌ مدته‌؟ گفت‌ از سه‌ ماه‌ قبل‌ تا حالا آنچه‌ كه‌ اعلاميه‌ هست‌ ما به‌ در و ديوار زديم‌. من‌ شمردم‌ چهارصد نفر را اين‌ حسينيه‌ شفا داده‌، اين‌ نام‌ مقدس‌ حسين‌ بن‌ علي‌ كه‌ اگر شما بخواهيد حساب‌ بكنيد، سه‌ ماه‌ ميشه‌ نود روز. چهارصد نفر، روزي‌ بطور متوسط‌ بيشتر از چهار نفر شفا پيدا كردند. در حالاتشون‌ كه‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌، من‌ يك‌ مقدار از اعلاميه‌ها گرفتم‌. مشهد دارم‌. عكسشون‌ هست‌. مرضشون‌ را بيان‌ كرده‌، مرضهاي‌ بسيار صعب‌ العلاج‌ و بلكه‌ لا علاج‌. اينها را بيان‌ كرده‌. طبيبش‌ هم‌ معرفي‌ كرده‌ كه‌ فلان‌ طبيب‌، طبيب‌ من‌ بوده‌ و من‌ را مأيوس‌ كرده‌. آمدم‌ اينجا يك‌ ساعت‌، يك‌ شب‌، يك‌ روز بودم‌ و شفا پيدا كردم‌. خوب‌ يادمه‌. يك‌ نفر اظهار كرده‌ بود كه‌ من‌ سرطان‌ روده‌ گرفته‌ بودم‌ و روده‌ام‌ را قطع‌ كرده‌ بودند و چيزي‌ از روده‌ام‌ باقي‌ نمانده‌ بود. و من‌ را شفا دادند الان‌ صحيح‌ و سالمم‌. نامشون‌ اين‌ اثر را داره‌. ولي‌ كيه‌ كه‌ به‌ فكر اين‌ حرفها باشه‌؟! حتي‌ جرأت‌ اينكه‌ انسان‌ در بين‌ دوستان‌ اظهار كنه‌ كه‌ يك‌ همچين‌ مطالبي‌ هست‌، من‌ چون‌ يك‌ كتابهايي‌ در مسائل‌ مختلف‌ نوشتم‌ و زياد هم‌ دوستان‌ اظهار محبت‌ كردند و اين‌ كتابها را خوندند، من‌ اگر يك‌ جا پيدايم‌ بكنند روزي‌ شايد چند نفر بيايند مشاهداتشون‌ را فقط‌ بگويند. شايد متجاوز از ده‌ هزار، نگيد مبالغه‌ است‌، حداقل‌ را ميگم‌، ده‌ هزار نامه‌ دارم‌ كه‌ افرادي‌ مشاهداتشون‌ را از معنويات‌ و ملكوت‌ عالم‌، اعم‌ از رؤيت‌ ملك‌ و رؤيت‌ ارواح‌ و رؤيت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و ارواح‌ معصومين‌ و معجزات‌ اينها در اين‌ نامه‌ها ذكر شده‌. ما با يك‌ كلمه‌ كه‌ خوشا به‌ حالتون‌ نامة‌ شما رسيد، متشكريم‌، و چون‌ فرصت‌ بيشتر از اينهم‌ ندارم‌ و اين‌ نامه‌ها را بايگاني‌ كردم‌. ولي‌ متأسفانه‌ ما از اين‌ نعمت‌ فوق‌ العاده‌ پر ارزش‌ استفاده‌ نمي‌كنيم‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌آيد خانة‌ فاطمة‌ زهرا و اين‌ عمل‌ را انجام‌ ميده‌ و اينطور بيان‌ مي‌كنند و در آخر اين‌ حديث‌ كساء از زبان‌ پيغمبر كه‌ علي‌ سؤال‌ ميكنه‌، ما جلوسنا هذا. يا رسول‌ الله‌ ثواب‌ اين‌ جلوسمون‌، اين‌ نشستمون‌، اين‌ جمع‌ شدنمون‌ دور يكديگر چيه‌؟ پيغمبر قسم‌ ميخوره‌ و الذي‌ بعثني‌ بالحق‌ نبيا و اصطفاني‌ بالرسالة‌ نجيا ما ذكر خبرنا هذا في‌ محفل‌ محافل‌ اهل‌ الارض‌. خيلي‌ عجيبه‌. به‌ آن‌ خدايي‌ كه‌ مرا مبعوث‌ كرد، به‌ آن‌ خدايي‌ كه‌ مرا به‌ حق‌ از طرف‌ خودش‌ پيغمبر فرستاده‌، اين‌ حديث‌ ما خونده‌ نميشه‌ ياد نميشه‌ اين‌ قصة‌ ما گفته‌ نميشه‌ در مجلسي‌ از مجالس‌ اهل‌ زمين‌ الا اينكه‌ اگر يك‌ كسي‌ ناراحتي‌ داشته‌ باشه‌ ناراحتيش‌ رفع‌ ميشه‌. مرضي‌ داشته‌ باشه‌ مرضش‌ رفع‌ ميشه‌. قرضي‌ داشته‌ باشه‌ قرضش‌ ادا ميشه‌. حالا از اين‌ آسونتر، عمل‌ خود پيغمبر هم‌ كه‌ هست‌. ايني‌ كه‌ چرا اين‌ حديث‌ اينقدر اهميت‌ داره‌؟ چه‌ ارتباطي‌ داره‌ به‌ اين‌ مسائل‌؟ فرستادن‌ شماست‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. لا يسبقنكم‌، در يك‌ حديثي‌ در نهج‌ البلاغه‌ امير المؤمنين‌ مي‌فرمايد كه‌ بر شما پيشي‌ نگيرند به‌ عمل‌ به‌ قرآن‌ ديگران‌. دارند پيشي‌ مي‌گيرند. حتي‌ از فاطمة‌ زهرا دارند استفاده‌ ميكنند و ما خودمون‌ هنوز درك‌ اين‌ معني‌ را نداريم‌. اين‌ حديث‌ شريف‌ كساء مطلب‌ مهمي‌ كه‌ داره‌ همين‌ مطلبه‌ كه‌ اگر در خودتون‌ ناراحتي‌ ديديد، كراهتي‌ ديديد، مرضي‌ ديديد؛ فورا به‌ فاطمة‌ زهرا و خاندان‌ پيغمبر و خانة‌ زهرا متوسل‌ بشيد. ما ذكر خبرنا هذا في‌ محفل‌ من‌ محافل‌ اهل‌ الارض‌ و فيه‌ جمع‌ من‌ شيعتنا و محبينا الا نزلت‌ عليهم‌ الملائكه‌. در يك‌ بخشش‌ ميگه‌ ملائكه‌ بر اينها نازل‌ ميشوند. و تا روز قيامت‌ اينها اين‌ ملائكه‌ براي‌ اينها استغفار مي‌كنند. چقدر عجيبه‌. حالا چقدر اين‌ كار را كرديم‌؟ چقدر معناي‌ اين‌ حديث‌ شريف‌ را مي‌دونيم‌؟ معجزات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدره‌. متأسفانه‌ نميتونم‌ در اين‌ مجلس‌ قاطعانه‌ آنطوري‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ صحبت‌ كنم‌. براي‌ اينكه‌ ممكنه‌ شما بخاطر تجربه‌ يا مثلا براي‌ اينكه‌ آزمايش‌ كنيد، اين‌ كارها را بكنيد و اونها از تجربه‌ كردن‌ زياد خوششون‌ نمي‌آيد. ايمان‌ اول‌ پيدا كن‌. همة‌ اينها مال‌ مؤمنينه‌، ايمان‌ اول‌ پيدا كن‌. ايمان‌ اگر داشته‌ باشي‌ ديگه‌ تجربه‌ نميكني‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌دونست‌ فاطمة‌ زهرا متصل‌ به‌ خداست‌. لذا اين‌ كار را كرد. تجربه‌ هم‌ نكرد. از آن‌ به‌ بعد چه‌ شد؟ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ مي‌آيد، ميگه‌ اني‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. آنهايي‌ كه‌ معتقد به‌ عطر و بوي‌ معنوي‌ نيستند اين‌ حديث‌ را بفهمند و گوش‌ بدهند. من‌ استشمام‌ يك‌ بوي‌ خوبي‌ را نزد تو مادر ميكنم‌ كأنه‌، كأنها رائحة‌ جدي‌ رسول‌ الله‌. ما داشتيم‌ در بين‌ دوستانمون‌ كه‌ با استشمام‌ عطر ائمه‌ را مي‌شناخت‌. در گوش‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ حسين‌ بن‌ علي‌ وارد مجلس‌ شد. فلاني‌ بوي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ داره‌ مي‌آيد. شما ميگيد نه‌ آقا، اين‌ حرفها چيه‌! اگر گفتيد اين‌ حرفها چيه‌ و بطور كلي‌ منكر شديد، قرآن‌ را منكريد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ يعقوب‌ وقتي‌ كه‌ خبر از يوسفش‌ داشت‌ مي‌آمد فرمود كه‌ من‌ بوي‌ يوسفم‌ را مي‌شنوم‌، احساس‌ ميكنم‌. پسرها گفتند كه‌ باز از اين‌ حرفها زدي‌. حضرت‌ يعقوب‌ وقتي‌ كه‌ پيراهن‌ يوسف‌ را آوردند ديدند كه‌ درست‌ ميگه‌. اين‌ قضيه‌ توي‌ قرآنه‌. ما كه‌ نمي‌تونيم‌ قرآن‌ را منكر بشويم‌.

 در محضر استاد مرحوممون‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ بوديم‌ يك‌ روز، يك‌ عطري‌ آمد. من‌ فكر كردم‌ يك‌ كسي‌ از آنجا عبور كرد و بوي‌ عطر او بود. يك‌ عطر زيادي‌ زده‌ بود و اين‌ بوي‌ عطر آمد. ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بوي‌ عطر معنويست‌. يك‌ علائمي‌ هم‌ به‌ من‌ گفت‌. باز هم‌ من‌ شك‌ كردم‌. ديدم‌ كه‌ خيلي‌ من‌ را توبيخ‌ كرد. حالا. اين‌ مسئله‌ هست‌. گاهي‌ انسان‌ توي‌ اطاق‌ تنها، نصفه‌هاي‌ شب‌، تنها نشسته‌، زمستان‌ هم‌ هست‌، درها را بسته‌. مشغول‌ نماز شبه‌. يك‌ بوي‌ عطر مست‌ كننده‌اي‌ حتي‌، مي‌بينيد تمام‌ فضا را گرفت‌. يك‌ حالت‌ معنوي‌ به‌ او دست‌ ميده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. شما نمي‌تونيد همة‌ اينها را منكر بشيد. بگيد ما نرسيديم‌. ما نفهميديم‌. نگيد آقا اين‌ حرفها نيست‌. خدا ميدونه‌ اگر حرفي‌ توي‌ عالم‌ باشه‌، اگر حقيقتي‌ باشه‌ همينهاست‌. اگر واقعيتي‌ باشه‌، اين‌ در و ديوار و زندگيهاي‌ مادي‌ كه‌ اينقدر ارزش‌ نداره‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد (قطع‌ صداي‌ نوار).

 انسان‌ فرض‌ كنيد فوتبال‌ بازي‌ ميكنه‌ برنده‌ ميشه‌. يك‌ جام‌ طلايي‌ بهش‌ مي‌دهند. اين‌ فايده‌اي‌ نداره‌. بازي‌ هست‌ ولي‌ فايده‌ داره‌. اما گاهي‌ هست‌ بازي‌ بيفايده‌. دنيا لعب‌ و لهو. اگر دنيا آن‌ بعد معنويش‌ نباشه‌، آن‌ حقيقتش‌ نباشه‌، آن‌ بعد ملكوتيش‌ آقايون‌ نباشه‌، بخدا قسم‌ بيخود ما توي‌ دنيا آمده‌ايم‌. حضرت‌ مريم‌ وقتي‌ كه‌ تا جائي‌ كه‌ در بعد ظاهري‌ بود، يك‌ دختر، توي‌ مسجد مشغول‌ عبادت‌. يك‌ دفعه‌ حامله‌ شده‌. رسيد به‌ جائي‌ كه‌ فاجائه‌ المخاض‌. درد زائيدن‌ گرفتش‌. گفت‌ يا ليتني‌ مت‌ قبل‌ هذا و كنت‌ نسيا منسيا. كاش‌ من‌ مرده‌ بودم‌ و نبودم‌، فراموش‌ شدم‌. از اينجا دريچة‌ معنويت‌ به‌ رويش‌ باز شد. فناداها، يك‌ وقت‌ ديد فرزندش‌ صدا ميزنه‌ ان‌ لا تحزني‌. محزون‌ نشو، قد جعل‌ ربك‌ تحتك‌ سريا. يك‌ نگاهي‌ زير پايت‌ بكن‌. خدا يك‌ سريي‌ زير پايت‌ قرار داده‌ و به‌ اين‌ باصطلاح‌ درخت‌ خرماي‌ خشك‌، من‌ آية‌ قرآن‌ را تا حدي‌ حفظم‌ ولي‌ مي‌ترسم‌ يك‌ جمله‌اش‌ كم‌ و زياد بشه‌. الي‌ جذع‌ النخله‌. تساجد عليك‌ رطبا جنيا. آقا درهاي‌ معنويت‌ و بعد معنوي‌ و اعجاز به‌ رويش‌ باز شد. تكيه‌ داد به‌ درخت‌ خشك‌ خرما درخت‌ سبز شد، خرما فرو ريخت‌ و از آن‌ خرما خورد حضرت‌ مريم‌. ديگه‌ آرام‌ شد. بچه‌ به‌ مادر گفت‌ كه‌ اگر رفتي‌ توي‌ مردم‌ تو حرف‌ نزن‌. چون‌ هر چه‌ ميگفت‌ حضرت‌ مريم‌ به‌ ضررش‌ بود. هيچ‌ قبول‌ نمي‌كردند. شما هم‌ باشيد قبول‌ نمي‌كنيد. يعني‌ چي‌؟ بگذار من‌ حرف‌ بزنم‌. من‌ بعكس‌، هر چه‌ بگم‌ قبول‌ مي‌كنند. بچة‌ يك‌ روزه‌، هر چي‌ بگه‌ قبول‌ ميشه‌. معجزه‌ است‌. فرزندش‌ را بغل‌ كرد. آورد توي‌ مردم‌. يك‌ وقت‌ ريختند دورش‌. يا اخت‌ هارون‌، ما كان‌ ابوك‌ رأسك‌. اي‌ خواهر هارون‌، از بعضي‌ از تفاسير استفاده‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ زن‌ بدكاره‌اي‌ بود توي‌ آن‌ شهر، اسمش‌ اخت‌ هارون‌ بود. او را به‌ او نسبت‌ دادند. تو مثل‌ اون‌ هستي‌. ما كان‌ ابوك‌ رأسه‌. پدرت‌ كه‌ مرد بدي‌ نبود. و ما كان‌ امك‌ بغيا. مادرت‌ هم‌ كه‌ يك‌ زن‌ تجاوزكاري‌ نبود. تو اين‌ بچه‌ را از كجا آورده‌اي‌؟ فاشارت‌ اليه‌. اشاره‌ كرد كه‌ از اين‌ بپرسيد. فاشارت‌ اليه‌، اينها گفتند كيف‌ نكلم‌ في‌ المهد صبيا. حضرت‌ عيسي‌ اين‌ دو لب‌ كوچك‌ طفلانه‌اش‌ را باز كرد. گفت‌ اني‌ عبد الله‌. آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا حيث‌ ما كنت‌. من‌ بندة‌ خدا هستم‌. من‌ كتاب‌ دارم‌. آتاني‌ الكتاب‌. و جعلني‌ نبيا. من‌ پيغمبر هم‌ هستم‌. درهاي‌ معنويت‌، انسان‌ اگر در بعد ملكي‌ يك‌ قدمي‌ برداره‌، معنا نداره‌ زنده‌ باشه‌. همين‌ گرفتاريها براي‌ همه‌امون‌ هست‌. هر كسي‌ مي‌بيني‌ يك‌ گرفتاري‌ در بعد دنيايي‌ و مادي‌ داره‌. اگر بعد معنوي‌ نباشد، اگر ارتباط‌ با معنويات‌ نباشد، چه‌ ارزشي‌ داره‌ اين‌ دنيا؟ بر فرض‌ انسان‌ بزرگترين‌ و والاترين‌ پستهاي‌ چه‌ علمي‌، چه‌ سياسي‌، چه‌ مثلا اداري‌ را داشته‌ باشه‌. چي‌ شد؟ جز زحمتش‌ بيشتر باشه‌. يك‌ خورده‌اي‌ دركش‌ بيشتر باشه‌ اگر در كنارش‌ معنويات‌ و مسائل‌ روحي‌ و معنوي‌ نباشه‌ جز ناراحتي‌ هيچي‌ نيست‌. بايد بگه‌اي‌ كاش‌ من‌ مرده‌ بودم‌ و نسيا منسيا بودم‌. گاهي‌ جوانها در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ از من‌ سؤال‌ ميكنند. ميگند خدا چرا ما را خلق‌ كرد؟ ما جوابهاي‌ سؤالات‌ مشكلي‌ كه‌ در كانون‌ برام‌ خيلي‌ سخته‌ جواب‌ دادن‌، يكي‌ همين‌ سؤاله‌. چرا خدا ما را خلق‌ كرد؟ آخه‌ همه‌اش‌ ناراحتي‌. مي‌خواد ازدواج‌ كنه‌، ناراحت‌. ميخواد پول‌ درآره‌، ناراحت‌. سربازي‌ مي‌خواد بره‌، ناراحت‌. همه‌اش‌ ناراحتي‌. چرا خدا من‌ را خلق‌ كرده‌؟ من‌ ميگم‌ راست‌ مي‌گيد. خدا اگر اينجوري‌ خلقت‌ كرده‌ بود حق‌ با تو بود. خدا تو را خلق‌ نكرده‌. ببينيد يك‌ مثال‌ ميزنم‌ اين‌ مطلب‌ براتون‌ خوب‌ روشن‌ ميشه‌. اگر يك‌ عاشقي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ عاشق‌ يك‌ چيزيه‌، اين‌ حركت‌ كنه‌ بره‌ توي‌ بغل‌ محبوبش‌. هيچوقت‌ ميگه‌ كه‌ چرا من‌ را آوردند اينجا؟ خيلي‌ هم‌ لذت‌ مي‌بره‌ به‌به‌ چه‌ خوب‌ شد ما به‌ اين‌ زودي‌ به‌ تو رسيديم‌. اما اگر بره‌ توي‌ بيابانها و بيفته‌ توي‌ چاله‌ها و ناراحتيها و اينها. مي‌بينيد ميگه‌ كه‌ چرا من‌ آمدم‌ اينجا، كي‌ مرا آورد اينجا؟ چرا من‌ را راهنمايي‌ كردند اينجا؟ ما اشتباه‌ كرديم‌ توي‌ دنيا آمديم‌ توي‌ چاله‌ها، توي‌ بدبختيها، بخاطر ماديات‌ در هر چيزي‌ به‌ هر بدبختي‌ حاضر شديم‌ تن‌ بديم‌. اگر ما وارد مي‌شديم‌ از اول‌ تكليفمون‌، امروز در جلسة‌ خانمهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ جلسة‌ تزكية‌ نفس‌ هستند عرض‌ ميكردم‌ خدمتشون‌. كه‌ اگر شما گاهي‌ ميشه‌ اين‌ خانمها اعتراض‌ دارند كه‌ چرا دختر در سن‌ نه‌ سالگي‌ تكليف‌ بشه‌ و پسر، اين‌ چه‌ امتيازيه‌ كه‌ خدا به‌ پسرها داده‌ كه‌ پسر در سن‌ پانزده‌ سالگي‌ تكليف‌ بشه‌. چرا؟ دختر را چه‌ بي‌ رحميه‌ آخر؟ من‌ به‌ اينها گفتم‌ نه‌ ما حرف‌ داريم‌. اگر دو نفر پشت‌ در يك‌ بزرگي‌ براي‌ ملاقات‌ ايستاده‌ باشند. با اين‌ بعد نگاه‌ كنيد. پشت‌ در يك‌ بزرگي‌ براي‌ ملاقات‌ ايستاده‌ باشند. يك‌ نفر را دو ساعت‌ زودتر اجازه‌اش‌ بدهند. اين‌ را دو ساعت‌ زودتر بهش‌ گفتند بيا تو. كدوم‌ يكي‌ امتياز داره‌؟ دخترها را خداي‌ تعالي‌ چهار سال‌ يا پنج‌ سال‌ زودتر اينها را با خودش‌ مرتبط‌ كرده‌. و باهاشون‌ حرف‌ ميزنه‌ و اجازه‌ داده‌ كه‌ اونها با او حرف‌ بزنند. پسرها را بي‌ اعتنائي‌ كرده‌. چون‌، شما نگيد اين‌ حرفها را لابد براي‌ خانمها مي‌گفتيد. نه‌. اين‌ واقعيتي‌ است‌. اين‌ امتيازي‌ است‌ كه‌ خدا به‌ آنها داده‌. به‌ يك‌ جهاتي‌ حالا فلسفه‌اي‌ داره‌. ما نماز را يك‌ تكليف‌ مي‌دونيم‌ نه‌ يك‌ ارتباط‌. ما عبادت‌ را يك‌ كار تحميلي‌ مي‌دونيم‌ نه‌ لطف‌ پروردگار. از اين‌ جهت‌ خوب‌ مي‌گيم‌ اعتراض‌ داريم‌. ما عبادت‌ را اسباب‌ دردسر مي‌دونيم‌. نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌ راحت‌ باشي‌، چاق‌ بشي‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ هر وقت‌ نمازت‌ را آخر وقت‌ بخوني‌ هر وقت‌ يادت‌ مي‌آيد يك‌ بار سنگيني‌ روي‌ دوشته‌، غصه‌ مي‌خوري‌، لاغر ميشي‌. حالا تازه‌ مي‌خوام‌ بگم‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. از اين‌ راه‌ وارد ميشوند. نمي‌گند نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌ بخاطر اينكه‌ خدا صدات‌ زده‌ گفته‌ حي‌ علي‌ الصلاة‌، حي‌ علي‌ الفلاح‌، حي‌ علي‌ خير العمل‌. و محبوب‌ تو را خواسته‌. نميگند به‌ اين‌ جهت‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. من‌ به‌ خودم‌ حتي‌ يكي‌ ميگفت‌. ميگفت‌ نماز اول‌ وقت‌ آدم‌ را چاق‌ ميكنه‌. بخاطر اينكه‌ هر وقت‌ يادش‌ مي‌آيد انسان‌ به‌به‌ نمازم‌ را خوندم‌ راحت‌ شدم‌. اين‌ نماز نيست‌. اين‌ تكليفيست‌. يك‌ كاريست‌. يك‌ كاري‌ است‌ كه‌ انسان‌ عادت‌ كرده‌ بايد بكنه‌ و انجام‌ بده‌. اگر ما به‌ بعد معنوي‌ مسائل‌، چه‌ مسلمان‌ باشيم‌ چه‌ مسيحي‌ باشيم‌، چه‌ هر ديني‌ كه‌ داشته‌ باشيم‌، اگر بعد معنوي‌ نداشته‌ باشيم‌ باور كنيد جز زحمت‌، خدا ما را، حالا من‌ اين‌ جمله‌ را نمي‌خوام‌ براي‌ يك‌ همچين‌ مجلس‌ با معنويتي‌ عرض‌ كنم‌. اگر ما را حيوان‌ خدا خلق‌ ميكرد بهتر بود. حيوانها راحت‌ زندگي‌ مي‌كنند. در يك‌ طويله‌ بدون‌ غصة‌ امراض‌ مختلف‌ يك‌ كاه‌ و جويي‌ گيرشون‌ مي‌آيد مي‌خورند، سير مي‌شوند. باصطلاح‌ روي‌ زمين‌ دراز مي‌كشند. راحت‌ مي‌مانند. ما اينهمه‌ غذاهاي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ مي‌خوريم‌. شب‌ خوابمون‌ نمي‌بره‌. ترش‌ كرديم‌، فشار بالا آمده‌. قندمون‌ چه‌ شده‌. چقدر مرض‌ الان‌ توي‌ ماها هست‌. حيوانها از اين‌ مرضها ندارند. غصه‌ هم‌ ندارند اگر مرضي‌ متوجه‌اشون‌ بشه‌ غصه‌اش‌ را نمي‌خورند. يك‌ طبيبي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌. ميگفت‌ آقا من‌ يك‌ گناهي‌ كردم‌. من‌ را خدا مي‌بخشه‌؟ ميگه‌ اشتباهي‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ فشارت‌ مثلا بالاست‌ چنده‌. خيلي‌ بالا. اين‌ يك‌ دفعه‌ مرد. از ترس‌. و من‌ يقين‌ دارم‌ بخاطر اين‌ حرف‌ من‌ مرده‌. حالا من‌ قاتل‌ او هستم‌. اشتباه‌ كردم‌. گفتم‌ قتل‌ غير عمده‌ ديگه‌ حالا. قضاوتش‌ با قاضيست‌. شما ميگيد كه‌ نه‌ آقا اينطورها نيست‌. چرا من‌ ديدم‌. اين‌ را من‌ شنيدم‌. يك‌ مريضي‌ را ما برديم‌ پيش‌ يك‌ طبيبي‌ در موقع‌ رفتن‌ از پله‌ها رفت‌ بالا، خودش‌ رفت‌. در خدمت‌ طبيب‌، طبب‌ حالا يك‌ معاينه‌اش‌ كرد. گفت‌ كسي‌ همراه‌ شماست‌؟ گفت‌ بعله‌ اين‌ آقاست‌. گفت‌ آقا مواظبش‌ باشيد كه‌ اين‌ هر لحظه‌ احتمال‌ خطر داره‌. آقا ايشان‌ از روي‌ صندلي‌ ديگه‌ نتوانست‌ پاشه‌. پله‌هاي‌ سرازيري‌ را كه‌ مي‌خواست‌ ولش‌ هم‌ بكنند خودش‌ بياد پائين‌، ما زير بغلش‌ را گرفتيم‌. من‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ راه‌ علاجش‌ اينه‌ من‌ برم‌ يك‌ طبيب‌ ديگه‌اي‌ را پيدا بكنم‌ تلقينش‌ بكنم‌. رفتم‌، بردمش‌ منزل‌. بعد رفتم‌ يك‌ طبيب‌ ديگه‌اي‌ گفتم‌ آقا جريان‌ اينه‌. شما بهش‌ بگو خوبي‌، اگر بد هم‌ هست‌ شما بهش‌ بگو خوبي‌. بعد معالجه‌اش‌ مي‌كنيم‌. برديم‌ آنجا با همين‌ گفتن‌ كه‌ نه‌ چيزي‌ نيست‌، او اشتباه‌ كرده‌، خوب‌ شد. اينه‌. حيوانات‌ اينها را ندارند. اين‌ حرفها را ندارند. اگر بعد معنوي‌ در كنار اين‌ ابعاد ملكي‌ و ظاهري‌ نباشه‌، هيچي‌ نيست‌.

 ميگه‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. در نزد تو مادر، بوي‌ خوش‌ استشمام‌ ميكنم‌. كأنها رائحة‌ جدي‌ رسول‌ الله‌. قال‌ نعم‌. بعله‌. خوب‌ فهميدي‌. اي‌ كاش‌ ما هم‌ استشماممون‌ لااقل‌ خوب‌ باشه‌. فكرمون‌ خوب‌ باشه‌. قال‌ نعم‌. بعد ميره‌ كنار بستر پيغمبر، كنار آن‌ كساء يماني‌ اجازه‌ مي‌گيره‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌گيره‌ او را توي‌ بغلش‌. بعد امام‌ حسين‌ مي‌آيد همين‌ جملات‌ را ميگه‌. اني‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. اينجا مثل‌ اينكه‌ دو استشمام‌ كرده‌ حسين‌ بن‌ علي‌. كأنها رائحة‌ جدي‌ و اخي‌. بعله‌ اينطور درسته‌. اونهم‌ ميره‌ آن‌ تو. پيغمبر ميگيره‌ توي‌ بغلش‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌آيد. اينهم‌ همين‌ استشمام‌ را ميكنه‌. علي‌ هم‌ مي‌آيد توي‌ بغل‌ پيغمبر. فاطمة‌ زهرا هم‌ مي‌آيد. شما ببينيد چه‌ محبتي‌! اي‌ كاش‌، خيلي‌ از كارهاي‌ ما اين‌ محبتها را از بين‌ برده‌. نمي‌خوام‌ بعضي‌ چيزها را بگم‌. مي‌ترسم‌ خوب‌ اطباي‌ محترمي‌ هم‌ توي‌ مجلس‌ هستند. بگند خلاف‌ حفظ‌ الصحه‌ فلاني‌ صحبت‌ ميكنه‌. اسلام‌ گفته‌ كه‌ سعر المؤمن‌ شفا. زيادي‌ غذاي‌ مؤمن‌ شفاست‌. بخدا قسم‌ اگر كسي‌ با اين‌ فكر و نيت‌ حتي‌ غذاي‌ شخص‌ مريض‌ را بخوره‌، شفا پيدا ميكنه‌. شما ميگيد كه‌ اين‌ برخلاف‌ حفظ‌ الصحه‌ است‌، بر خلاف‌ نظر اطبا است‌؛ من‌ يك‌ چند جمله‌اي‌ را برايتون‌ بگم‌. اين‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دائما دارند مي‌بوسند. و طبعا آب‌ دهن‌ زياد به‌ دور ضريح‌ ماليده‌ ميشه‌. طبعا اكثرا يا بعضي‌هايشون‌ لااقل‌ مريضند و مكرر شده‌ رفته‌اند يكي‌ از اين‌ غرفات‌ ضريح‌ را مكيده‌اند و شفا پيدا كرده‌اند. اينها روي‌ اين‌ مسائل‌ ظاهري‌ نمي‌آيد. نميگم‌ شماها حالا، ولي‌ اگر با اين‌ نيت‌ كه‌ مؤمنه‌ و غذايي‌ خورده‌ و من‌ زيادي‌ او را مي‌خورم‌ كه‌ خدا شفايم‌ بدهد، اين‌ مكرر امتحان‌ شده‌ كه‌ خدا شفا داده‌. يك‌ وقتي‌ يادم‌ هست‌ آنفلوانزايي‌ آمده‌ بود كه‌ همه‌ مي‌گرفتند. ما تمام‌ خانواده‌امون‌ آنفولانزا گرفتند چند تا هم‌ مهمان‌ آمده‌ بود. من‌ ديدم‌ اخلاقا با مهمان‌ غذا نخورم‌ شايد خلاف‌ انتظار باشه‌. نشستم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا توسل‌ كردم‌ گفتم‌ بي‌بي‌ من‌ بي‌ احترامي‌ ميشه‌ با رفقا، ولو مريضند، غذا نخورم‌ و كنار خودم‌ را بگيرم‌. با اينها غذا خوردم‌. تنها كسي‌ در تمام‌ آن‌ خانواده‌ آنفولانزا نگرفت‌ من‌ بودم‌. حالا در اين‌ زمينه‌ زياد نمي‌خواهم‌ صحبت‌ كنم‌ كه‌ بعضي‌ از ظواهر و مسائل‌ ظاهري‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌ را از بين‌ برده‌. محبتها را از بين‌ برده‌. الان‌ اگر يك‌ پدرزني‌ دامادش‌ را و دخترش‌ و نوه‌هاش‌ را زير يك‌ عبا، عبا خيلي‌ جا نميگيره‌. اينها حتما مي‌خواسته‌ خيلي‌ بغل‌ هم‌ باشند، خيلي‌ چسبيدة‌ به‌ هم‌ باشند. و الا پنج‌ نفر زير يك‌ عبا خيلي‌ جا نمي‌آيد، جا نداره‌. يك‌ همچين‌ كاري‌ را بكنه‌. ميگند اين‌ كارها چيه‌؟ خلاف‌ اخلاقه‌، خلاف‌، سه‌ مورد پيغمبر اكرم‌ اين‌ كار را كرده‌. يكي‌ در حضور نصاراي‌ نجران‌. يكي‌ در همين‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا، يكي‌ هم‌ در وقتي‌ كه‌ آية‌ تطهير نازل‌ شد. اينجوري‌ بودند. محبت‌ داشتند. وقتي‌ كه‌ اينها زير كساء جمع‌ شدند خداي‌ تعالي‌ مباهات‌ ميكنه‌. چه‌ كساني‌ اين‌ زير اين‌ عبا هستند! هم‌ فاطمة‌، به‌به‌، هم‌ فاطمة‌ و ابوها و بعلها و بنوها. فاطمه‌ است‌ و پدر فاطمه‌. ببينيد يك‌ بزرگي‌ را بخواهند بگويند توي‌ اين‌ مجلس‌ هست‌ مي‌گويند فلاني‌ هست‌ و پسرش‌ هست‌ و رفيقش‌ هم‌ هست‌ و دوستش‌ هم‌ هست‌. امثال‌ اينها. چون‌ محور در نزد ملائكة‌ مقرب‌، فاطمة‌ زهرا شناخته‌ شده‌ است‌. فاطمه‌ است‌، پدر فاطمه‌ است‌، شوهر فاطمه‌ است‌ و دو فرزندان‌ فاطمه‌ هستند. شما هم‌ بوديد مي‌گفتيد ما هم‌ ميشه‌ بريم‌ آن‌ گوشه‌ كنار يك‌ جائي‌، جبرئيل‌ ميگه‌ كه‌ اجازه‌ ميديد كه‌ منهم‌ بروم‌ ششيمشون‌ بشم‌؟ خوشا به‌ حال‌ جبرئيل‌ لااقل‌. خدا ميدونه‌ انسان‌ گاهي‌ فكر ميكنه‌ ما آدرس‌ امام‌ زمانمون‌ را نمي‌دونيم‌. اماممون‌ نمي‌دونيم‌ كجاست‌. پيغمبرمون‌ را نديديم‌. امام‌ زمانمون‌ را آدرسش‌ را نداريم‌. ابرضوي‌ ام‌ ذي‌ طوي‌. جبرئيل‌ گفت‌ اجازه‌ هست‌ منهم‌ بروم‌ ششيمنشون‌ بشوم‌؟ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ داد. آمد. با هدايا هم‌ آمد. خادمه‌، راهش‌ دادند. خيلي‌ بهش‌ محبت‌ كردند. هديه‌اي‌ كه‌ آورده‌ چيه‌؟ خدا سلام‌ به‌ شما رسونده‌. يقرئك‌ السلام‌ و يخصك‌ بال‌، تو را اختصاص‌ داده‌ به‌ اكرام‌ و محبت‌ خودش‌. و اين‌ آيه‌ را براي‌ تو فرستاده‌. انما يريد الله‌ يذهب‌ الرجس‌ منكم‌ اهل‌ البيت‌ فيطهركم‌ تطهيرا. اين‌ هدايا را هم‌ تقديم‌ كرد. پيغمبر اكرم‌ خوشحاله‌. با اينكه‌ با ضعف‌ وارد اين‌ خونه‌ شده‌. نشاطي‌ پيدا كرد. خوشحال‌ شد.

 يا رسول‌ الله‌ شايد امشب‌ بوده‌ كه‌ جنازة‌ فاطمة‌ زهرا را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد قبر كرد. آقايون‌ مسئلة‌ معنويت‌ را، روح‌ را، يك‌ چيز عادي‌ ندونيد. دو جا دارد فاطمه‌ بعد از وفاتش‌ از نظر ظاهر زنده‌ شده‌. يكي‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ آمد بالينش‌ صدايش‌ زد. فاطمه‌ برخاست‌ نشست‌ و با علي‌ صحبت‌ كرد. اما اين‌ دومي‌ خيلي‌ مهمه‌. مي‌فرمايد وقتي‌ كه‌ من‌ فاطمه‌ را غسل‌ دادم‌، كفنش‌ كردم‌، به‌ فرزندان‌ فاطمه‌ گفتم‌ بيائيد با مادرتون‌ وداع‌ كنيد. قسم‌ ميخوره‌ به‌ خدا كه‌ لقد هنت‌ و عمت‌ و مدت‌ يديها. يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ ناله‌اي‌ از دل‌ فاطمه‌ بلند شد. يك‌ آهي‌ كشيد. بند كفن‌ باز شد. دستهاي‌ فاطمه‌ از ميان‌ كفن‌ بيرون‌ آمد. يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌ انداخت‌ يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسين‌. ملائكة‌ آسمان‌ به‌ گريه‌ درآمدند. جبرئيل‌ آمد كه‌ ارفعهما. اين‌ دو تا را از روي‌ بدن‌ مادر بلندشون‌ كن‌. وقتي‌ وارد قبر ميكنه‌ بدن‌ فاطمة‌ زهرا را. زبانم‌ لال‌. علي‌ خجالت‌ ميكشه‌ از پيغمبر. از جملات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ با پيغمبر حرف‌ ميزنه‌ استفاده‌ ميشه‌. وقتي‌ جنازه‌ را وارد قبر كرد ديد دو تا دست‌، دستهاي‌ پيغمبر آمد بدن‌ فاطمة‌ زهرا را گرفت‌، در ميان‌ قبر گذاشت‌. علي‌ عليه‌ السلام‌ عرض‌ ميكنه‌ يا رسول‌ الله‌ لقد استرجعت‌ الوديعه‌. من‌ اين‌ امانتت‌ را بهت‌ برگردوندم‌. اين‌ جمله‌ را كه‌ عرض‌ ميكنه‌ به‌ پيغمبر يك‌ مطلبي‌ بعدش‌ ميگه‌ كه‌ برداشت‌ بعضي‌ها عجيبه‌. اين‌ برداشت‌ اينه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ ممكنه‌ فرموده‌ باشه‌ كه‌ اين‌ امانتي‌ كه‌ به‌ تو دادم‌، پهلويش‌ آزرده‌ نبود، دستش‌ شكسته‌ نبود. حضرت‌ علي‌ در اين‌ جملاتش‌ عرض‌ ميكنه‌ يا رسول‌ الله‌ استخبره‌ الحال‌. از خودش‌ بپرس‌. اگر مي‌خواهي‌ حال‌ قضيه‌ را بدوني‌ خود فاطمة‌ زهرا برايت‌ خواهد گفت‌ كه‌ چه‌ كردند بعد از تو بر دخترت‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها. بدن‌ فاطمه‌ را دفن‌ ميكند. شايد ديشب‌ بوده‌، شايد هم‌ امشب‌. بعد مي‌نشينه‌ روي‌ قبر فاطمة‌ زهرا. اشعاري‌ دارد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در اينجا كه‌ جملات‌ عجيبي‌ است‌. آن‌ مردي‌ كه‌ كوه‌ صبر و طاقته‌، اين‌ جملات‌ را مي‌فرمايد. كه‌ اي‌ فاطمه‌، اي‌ كاش‌ جان‌ علي‌ هم‌ با اشك‌ چشمش‌ خارج‌ ميشد. اي‌ كاش‌ من‌ بعد از تو زياد توي‌ دنيا نمانم‌. اگر شب‌ بوده‌ يك‌ وقت‌ متوجه‌ ميشود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ بايد برود. فرزندان‌ فاطمه‌ ممكن‌ است‌ ناراحت‌ بشوند. آمد در ميان‌ اطاق‌ نشست‌. فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را اطراف‌ خودش‌ جمع‌ كرد.

 

۲۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – شرح آیاتی از سوره دهر

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ دهر 24 ذي‌ الحجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوم‌ كان‌ شره‌ مستطيرا.

 آياتي‌ از سورة‌ مباركة‌ دهر را تلاوت‌ كردند. مناسبت‌ با اين‌ ايام‌ دارد كه‌ امير مؤمنان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نذر كردند كه‌ اگر حسنين‌ عليهم‌ السلام‌ كسالت‌ مختصري‌ كه‌ دارند رفع‌ شود، سه‌ روز روزه‌ بگيرند. يكي‌ از كارهاي‌ را كه‌ بايد بكنيم‌ و اين‌ آيات‌ به‌ ما تعليم‌ ميدهد اين‌ است‌ كه‌ هر وقت‌ يك‌ كسالتي‌، يك‌ ناراحتي‌ براي‌ خودمون‌ يا براي‌ فرزندانمون‌ بوجود آمد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا برويم‌. صراط‌ مستقيم‌ ما اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مريض‌ شديد، فرزندانتون‌ مريض‌ شدند، زن‌ و اهل‌ بيتتون‌ كسالتي‌ پيدا كردند، مسلما مرض‌ يكي‌ از بديهاست‌. اگر نعمت‌ هم‌ باشد چون‌ بعضي‌ها هستند تا گوشمالي‌ نشوند آدم‌ نمي‌شوند. گوشماليشون‌ بايد بكنند تا، تنبيهشون‌ بكنند تا درست‌ بشوند. تنبيه‌، كتك‌ خوردن‌، اين‌ نعمت‌ نيست‌ به‌ تنهايي‌. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ با زبان‌ خوش‌ توي‌ راه‌ نمي‌آيد. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ آدم‌ نميشه‌. حالا بهرحال‌، اگر انسان‌ كسالتي‌ پيدا كرد خودش‌، مريض‌ شد. يا يك‌ ناراحتي‌ و گرفتاري‌ مادي‌ برايش‌ پيش‌ آمد، افراد درست‌، افرادي‌ كه‌ به‌ فكر معالجه‌ هستند، به‌ فكر موفقيت‌ هستند اينها اين‌ كار را مي‌كنند. يك‌ قدري‌ فكر مي‌كنند چيكار كرديم‌ كه‌ اينطور شده‌؟ اولش‌ گناهان‌ را بررسي‌ مي‌كنند، حالاتشون‌ را بررسي‌ مي‌كنند. يك‌ مقداري‌ هم‌ از جلوتر شروع‌ كنيد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ همانطور كه‌ خفي‌ الالطافه‌ تنبيه‌هايش‌ هم‌ با صبر انجام‌ ميشه‌. ممكنه‌ مربوط‌ به‌ يك‌ ماه‌ قبلتون‌ باشه‌ حالا داريد كتك‌ مي‌خوريد. چه‌ گناهي‌ كردم‌، چه‌ اشتباهي‌ كردم‌ كه‌ الان‌ من‌ اينطور مبتلا شده‌ام‌. اگر ديديد نه‌ يادتون‌ نمي‌آيد، يك‌ عمل‌ عبادي‌ را بر خودتون‌ ملزم‌ كنيد، خودتون‌ را ملزم‌ كنيد كه‌ آن‌ عمل‌ عبادي‌ را انجام‌ بديد. يا اگر كار مكروهي‌ مي‌كنيد آن‌ كار مكروه‌ را ترك‌ كنيد. يا مثلا اگر كار حرامي‌ مي‌كنيد آن‌ كار حرام‌ را ترك‌ كنيد. غالبا گرفتاريها را من‌ تجربه‌ كرده‌ام‌. شايد چند دفعه‌ هم‌ در منبر گفته‌ام‌ بازهم‌ لازمه‌ بگم‌. تجربه‌ كرده‌ام‌، غالب‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ پيش‌ مي‌آره‌ و انسان‌ نميتونه‌ ازش‌ فرار بكنه‌، مربوط‌ به‌ سه‌ چيز، يكي‌ از سه‌ چيز. يا مال‌ حرامي‌ وارد مالت‌ شده‌ كه‌ ميدوني‌ البته‌، آنهايي‌ كه‌ نميدوني‌ هيچ‌. ميدوني‌ اهميت‌ نميدي‌. يا يك‌ مظلومي‌ كه‌ حقش‌ ضايع‌ كردي‌ تو، پشت‌ سرت‌ آه‌ ميكشه‌. اينهم‌ هست‌. و سوم‌ گناهي‌ را عادت‌ كردي‌ بهش‌ ديگه‌ اهميت‌ بهش‌ نمي‌دهي‌. چون‌ بعضي‌ گناهان‌ كه‌ زياد انسان‌ انجام‌ بدهد ديگه‌ با همة‌ شدتهايي‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ انسان‌ ديگه‌ برايش‌ اهميتي‌ قائل‌ نيست‌. مثلا از باب‌ مثال‌ غيبت‌ كردن‌. غيبت‌ كردن‌ در روايات‌ خيلي‌ شديد، حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ هم‌ شديد خداي‌ تعالي‌ باهاش‌ برخورد كرده‌. كسي‌ كه‌ غيبت‌ كنه‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ گوشت‌ برادر مؤمنش‌ را وقتي‌ كه‌ مرده‌ باشه‌ بجوه‌. اين‌ تعبير قرآنه‌. تعبير روايات‌ خيلي‌ زياد تنده‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ مبالغه‌ است‌. ولي‌ مبالغه‌ نيست‌. مي‌فرمايد كه‌ كسي‌ كه‌ غيبت‌ بكنه‌ شديدتر از زناي‌ با محارم‌ خودشه‌، آنهم‌ توي‌ خانة‌ كعبه‌! خوب‌. چرا ما غيبت‌ را اينقدر اهميت‌ نمي‌دهيم‌؟ عادت‌ كرديم‌. توي‌ مجلسي‌ نشسته‌ غيبت‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشي‌ ميگي‌ آقا غيبت‌ نكن‌. باز حرفهاي‌ ديگه‌اتون‌ را مي‌زنيد اين‌ آدم‌ خيلي‌ هم‌ با هم‌ رفيقيد. اما همين‌ آدم‌ اگر زنا كرده‌ بود جلوي‌ چشم‌ شما، شما ميگفتيد آقا زنا نكن‌، يك‌ حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زديد؟! نه‌. اين‌ مال‌ عادته‌. عادت‌ كرديم‌. به‌ غيبت‌ كردن‌. ولي‌ گناه‌ كردن‌ قبحش‌ از بين‌ رفته‌. بعضي‌ گناهان‌ هست‌ قبحش‌ از بين‌ ميره‌. از نظر خود انسان‌ قبحي‌ نداره‌. خيلي‌ گناهان‌ هست‌. يك‌ همچين‌ گناهي‌ توي‌ زندگيت‌ آمده‌. يعني‌ كه‌ اهميت‌ نميدهي‌. اينهم‌ گرفتاري‌ بوجود مي‌آره‌.

 اگر اينها نبود، فكرت‌ به‌ جائي‌ نرسيد، يك‌ نذري‌ بكن‌. نذر دائمي‌ هم‌ نكن‌، من‌ تا زنده‌ هستم‌ نماز شب‌ بخونم‌. خوب‌، گاهي‌ نميتوني‌ بخوني‌. سه‌ روز. ببينيد امير مؤمنان‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ سه‌ روز من‌ روزه‌ مي‌گيرم‌ براي‌ خدا كه‌ حسنين‌ از اين‌ كسالت‌ بيرون‌ بيايند. تا حالا همچين‌ كاري‌ كرده‌ايد؟ بچه‌اتون‌ مريض‌ شده‌ باشه‌ بگيد من‌ سه‌ روز روزه‌ ميگيرم‌. چرا نمي‌كنيد؟ جدا چرا اين‌ كار را انجام‌ نمي‌ديد؟ من‌ فكر ميكنم‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستيد. بچه‌ را بغل‌ مي‌كني‌ مي‌بريش‌ پيش‌ دكتر، ببر. اين‌ يك‌ كارهاي‌ طبيعي‌ است‌ انجام‌ بده‌. اما كنارش‌ برو به‌ طرف‌ خدا. چون‌ به‌ خود خدا قسم‌ اگر شفايي‌ در داروي‌ دكتر باشه‌، اگر در تشخيص‌ دكتر اثري‌ باشه‌، مربوط‌ به‌ خداست‌. يعني‌ خداست‌ كه‌ اثر شفا را در دارو گذاشته‌ و ميگذاره‌ و خداست‌ كه‌ قلب‌ دكتر را مهربان‌ ميكنه‌ و در تشخيص‌ هم‌ درست‌ تشخيص‌ ميده‌. خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ بد تشخيص‌ دادند يك‌ مرض‌ جزئي‌ را كليش‌ كردند و بعد هم‌ طرف‌ را به‌ قبرستان‌ روانه‌اش‌ كرده‌اند. دست‌ خداست‌. كنار اين‌ حركت‌ كه‌ خودت‌ يا فرزندت‌ به‌ طرف‌ طبيب‌ مي‌رويد و دارو مي‌خوريد، يك‌ نذري‌ هم‌ بكن‌. چند جور نذر ممكنه‌. پول‌ داري‌ مادي‌ نذر كن‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ خانمم‌ آپانديس‌ داشت‌. بردمش‌ دكتر. گفتش‌ كه‌ بايد عملش‌ كنيم‌. گفتم‌ خرج‌ عملش‌ چقدره‌؟ تمامش‌ را حساب‌ كرد، از تاكسي‌ در خونه‌ كه‌ سوارش‌ مي‌خواهيم‌ بكنيم‌ ببريمش‌ تا وقتي‌ كه‌ برش‌ گردونيم‌ حساب‌ كرديم‌، مثلا چند هزار تومان‌ شد. گفتم‌ خدايا اگر زنم‌ تا فردا خوب‌ شد من‌ اين‌ پول‌ را ميدهم‌ در راه‌ خدا. خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ ان‌ صلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. من‌ اين‌ مقدار حساب‌ كردم‌ چيزي‌ كه‌ به‌ نفع‌ منه‌، درد نكشيدنش‌، مرد نامحرم‌ نديدنش‌، سه‌ روز بچه‌داري‌ نبايد توي‌ خونه‌ بكنيم‌ خود خانم‌ مي‌آيد ميكنه‌، اينهايش‌ هم‌ به‌ نفعمون‌. ميگه‌ فردا صبح‌ كسالتش‌ رفع‌ شد و رفتيم‌ پول‌ را داديم‌. ولي‌ ماها مي‌خواهيم‌ حالا، سابقها يك‌ قرون‌ دو زار، حالا فرض‌ كنيد ده‌ تومان‌. ده‌ تومان‌ صدقه‌ دادن‌ سرطاني‌ كه‌ بايد عمل‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ خوب‌ ميكنه‌. اينجوري‌ نميشه‌. براي‌، اگر پول‌ داري‌ حساب‌ كن‌. حالا بهرحال‌ جريمه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد بپردازي‌. اگر به‌ طبيب‌ مي‌خواهي‌ بدهي‌ برو بده‌. خودت‌ مي‌دوني‌. اگر نمي‌خواهي‌ به‌ طبيب‌ بدهي‌، به‌ همين‌ مقدار به‌ فقرايي‌ كه‌ للذين‌، الفقراء الذين‌ احسنوا، فقرايي‌ هستند كه‌ اينها در وضع‌ بدي‌ هستند ولي‌ خيلي‌ عفيف‌ يحسبهم‌ الجاهل‌ اغنياء من‌ التعفف‌. اينقدر پاكند كه‌ از عفت‌ نفسي‌ كه‌ دارند افرادي‌ كه‌ مي‌شناسندشون‌ اينها را ثروتمند مي‌دونند. از سيمايشون‌ شناخته‌ ميشه‌. برويد به‌ اينها بدهيد، معالجه‌ ميشه‌.

 حالا اگر پول‌ نداريد، صلوات‌ كه‌ مي‌توانيد بفرستيد، روزه‌ كه‌ مي‌توانيد بگيريد، نماز كه‌ مي‌توانيد بخونيد. يك‌ روز سلمان‌ در حضور پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. شكم‌ درد شديدي‌ پيدا كرده‌ بود. نه‌ در اثر پرخوري‌. آخه‌ ماها شكم‌ دردهايمون‌ اكثرا در اثر پرخوريه‌. ولي‌ سلمان‌ نه‌. شايد در اثر گرسنگي‌ بوده‌. شايد در اثر هر چي‌، دل‌ درد. حضرت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گويند از جاهايي‌ كه‌ فارسي‌ صحبت‌ كردند، يكي‌ همينجا بوده‌. فرمود شكمت‌ درد ميكنه‌ سلمان‌؟ قم‌ فصلي‌. پاشو نماز بخون‌. نماز خوند. حالا يكي‌ ميگه‌ كه‌ من‌ نمي‌توانم‌ تكان‌ بخورم‌، پاشم‌ نماز بخونم‌؟! بعضي‌ چيزها هست‌ كه‌ از نظر ما درست‌ نيست‌ ولي‌ از نظر خدا درسته‌. ميگه‌ اگر فقير شدي‌ انفاق‌ كن‌. و من‌ قدر عليه‌ رزقه‌ فلينفق‌. كسي‌ كه‌ روزي‌ برش‌ تنگ‌ شده‌ انفاق‌ كنه‌. شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفت‌ كه‌ آقا من‌ خيلي‌ وضعم‌ بده‌، فقيرم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ چيزي‌ نداري‌ بفروشي‌ و يك‌ مهمان‌ دعوت‌ كني‌؟ گفت‌ يك‌ تشك‌ مثلا داريم‌ كه‌ رويش‌ مي‌خوابيم‌. حضرت‌ فرمود آن‌ را بفروش‌ و يك‌ ميهمان‌ دعوت‌ كن‌ وضعت‌ خوب‌ ميشه‌. خوب‌ اين‌ از نظر ما، محاسبات‌ ما درست‌ نيست‌. اما از نظر محاسبات‌ ملكوتي‌ درسته‌. چون‌ وقتي‌ كه‌ تو اين‌ گذشت‌ را در راه‌ خدا كردي‌، خدا هم‌ گذشت‌ ميكنه‌ در راه‌ تو و تو دادي‌ خدا هم‌ ميده‌. ما عندكم‌ ينفد و ما عند الله‌ باق‌. آنچه‌ كه‌ در نزد توست‌ خيلي‌ كمه‌، تو فقيري‌، انتم‌ الفقراء الي‌ الله‌ و الله‌ الغني‌ الحميد. تو اگر مي‌خواهي‌ پولدار بشوي‌، يك‌ سبد توت‌، خوب‌ قيمتي‌ نداره‌، اين‌ را ببر در خانة‌ يك‌ كريمي‌. اين‌ ميگه‌ عجب‌!، اين‌ هر چي‌ داشته‌ به‌ من‌ داده‌. من‌ هم‌ هر چي‌ دارم‌ به‌ او بدهم‌. و خداي‌ تعالي‌ اينطور كريمه‌.

 اينها سياست‌ برخورد با خداست‌. ماها اشتباه‌ مي‌كنيم‌. با خدا بلد نيستيم‌ چطور برخورد كنيم‌. سياست‌ فرزند با پدر و زندگي‌ او با پدر يك‌ جور ديگه‌ است‌. اگر مثلا يك‌ پسري‌ روز عيد غدير يك‌ صد توماني‌ يكي‌ بهش‌ عيدي‌ داده‌. اين‌ رفته‌ بود فكر كرده‌ بود پدرش‌ چي‌ دوست‌ داره‌ رفت‌ اين‌ عيديش‌ را يك‌ چيزي‌ خريد آورد داد. پدرش‌ هم‌ وضعش‌ خوبه‌، ثروتمنده‌، هديه‌ بهش‌ داد. پدر بايد خيلي‌ بي‌ وجدان‌ باشه‌ كه‌ هيچ‌ به‌ روي‌ خودش‌ نياره‌. او هم‌ ميگه‌ عجب‌ بچة‌ خوبيست‌. بگذار ما تشويقش‌ كنم‌. ميره‌ يك‌ چيزي‌ برايش‌ مي‌گيره‌ كه‌ به‌ دردش‌ بخوره‌، خيلي‌ قيمتي‌ باشه‌. دقت‌ كرديد؟ اين‌ سياست‌ پدر و پسر، پسر و پدره‌. با خدا هم‌ خودشون‌ چون‌ اجازه‌ دادند و خودشون‌ دستور دادند، همينجور بايد برخورد كرد. تو دو ركعت‌ نماز بخون‌، دو ركعت‌ نماز شكر، ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌. من‌ يك‌ نعمتي‌ خدا بهم‌ داد، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، چون‌ او قيد همه‌ چيز را زده‌ بود، گاهي‌ كنار كوچه‌ واي‌ مي‌ايستاد نماز مي‌خوند، سجده‌ ميكرد، من‌ مي‌پرسيدم‌ كه‌ چي‌ شده‌؟ مي‌گفت‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ بود اينجا يادم‌ آمد، بلد شدم‌، خدا بهم‌ الهام‌ كرد. همه‌ را هم‌ از خدا ميدانست‌. ماها اگر بگوئيم‌ جنبه‌هاي‌ علمي‌ از طرف‌ خداست‌، ميگويند عجب‌ ادعاي‌ بزرگي‌. نه‌. قل‌ كل‌ من‌ عند الله‌. همه‌ از جانب‌ خداست‌. هر چه‌ به‌ ما ميرسد فهممون‌، دركمون‌، هدايتمون‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌، اگر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ جنسي‌ مي‌خواهد ارزون‌ بشه‌، شما دو روز قبلش‌ الهام‌ شد بهتون‌، به‌ فكرتون‌ افتاد كه‌ اين‌ را بفروشيد و استفاده‌اي‌ بكنيد و نگذاريد روزي‌ كه‌ ارزان‌ ميشه‌ شما بفروشيد. اين‌ را ميگيد به‌ فكرم‌ افتاد. كي‌ انداخت‌؟ كي‌ به‌ فكرت‌ انداخت‌؟ همين‌ الهام‌ پروردگار. به‌ فكرم‌ افتاد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را بكنم‌. گاهي‌ هم‌ ميشه‌ شيطان‌ به‌ فكر انسان‌ مي‌اندازه‌. يك‌ كار بدي‌ گاهي‌ انسان‌ ميكند. ميگويد به‌ فكرم‌ افتاد بروم‌ فلاني‌ را اذيتش‌ بكنم‌. اينجا هم‌ درسته‌، به‌ فكرش‌ افتاده‌. نه‌ اون‌ به‌ فكرش‌ بي‌ جهت‌ افتاده‌ نه‌ اين‌. اون‌ را خدا انداخته‌ اين‌ را شيطان‌ انداخته‌. روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ در اين‌ زمينه‌ خيلي‌ فراوانه‌. فالهمها فجورها و تقواها يا ان‌ الشياطين‌ ليوحون‌ الي‌ اوليائهم‌. شيطان‌ وحي‌ ميكنه‌ به‌ اوليائش‌.

 پس‌ بنابراين‌ همه‌اش‌ از جانب‌ خداست‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ اشكالي‌ توي‌ كارتون‌ آمد يك‌ چيزي‌ نذر كنيد. مثلا يك‌ ناراحتي‌ داريد، بشينيد با خودتون‌ فكر كنيد كه‌ چه‌ كار مكروهي‌ را من‌ انجام‌ ميدهم‌. شده‌ها، اينهايي‌ كه‌ من‌ مي‌گويم‌ توي‌ رساله‌ها عنوان‌ شده‌ و عمل‌ هم‌ كردند. كه‌ مثلا اين‌ آقا فرض‌ كنيد ايستاده‌ بول‌ ميكرده‌. ضرورتا مربوط‌ به‌ ايستاده‌ بول‌ كردن‌ هم‌ نبوده‌ها. يك‌ كسالتي‌ پيدا كرده‌، تعهد كنه‌ كه‌ ديگه‌ ايستاده‌ كه‌ كراهت‌ داره‌، بول‌ نكنه‌ مثلا. اين‌ تعهد كرده‌ كسالتش‌ خوب‌ شده‌. يك‌ چيزي‌ بده‌ يك‌ چيزي‌ بگير. يك‌ كار خوبي‌ را بكن‌، يك‌ كار، اگر كار مكروهي‌ نمي‌كني‌. يك‌ مستحبي‌ را انجام‌ بده‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير ده‌ شب‌ نماز شب‌ بخوني‌ تا اين‌ كسالتت‌ رفع‌ بشه‌. تا اين‌ ناراحتيت‌ برطرف‌ بشه‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير كه‌ مثلا سه‌ روز، همين‌ سه‌ روز روزه‌ گرفتن‌ حالا همين‌ مقدسها همين‌ سه‌ روزي‌ كه‌ حضرت‌ امير روزه‌ گرفته‌، اينها هم‌ مي‌خواهند روزه‌ بگيرند. خيلي‌ خوب‌ بگيرند. مي‌خواهند تمام‌ مشكلات‌ گناه‌ و معصيت‌ و، بابا! حضرت‌ امير معصيت‌ نكرد. و تمام‌ مريضها مرضها اينجا خوب‌ بشه‌. نه‌. سه‌ روز روزه‌ بگير در هر وقتي‌ كه‌ شد. غير از عيد فطر، عيد قربان‌، روز عاشورا. و اصلا اينها روز عاشورا كراهت‌ داره‌ و در اين‌ دو روز هم‌ نبايد انسان‌ روزه‌ بگيره‌. بقيه‌اش‌ هر وقتي‌ شد روزه‌ بگير. كاري‌ نداره‌. يك‌ مقيد باش‌ ده‌ روز مثلا دم‌ غروب‌ نماز امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را بخون‌. يا يك‌ مستحبي‌ را بهرحال‌ اگر با اجازة‌ مثلا كسي‌ باشه‌ كه‌ راهنمائيت‌ بكنه‌ كه‌ بهتره‌. اما حالا نشد.

 حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ اين‌ را از باب‌ تعليم‌ ميگيم‌ها، حتي‌ به‌ نظر من‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ مريض‌ مي‌شوند، اين‌ كار انجام‌ ميشه‌ كه‌ به‌ ما چيز ياد بدهند. اينها مريض‌ شدند، خيلي‌ هم‌ مرض‌ سرطان‌ و نميدونم‌ خيلي‌ مرضهاي‌ تند نبود كه‌ بگيم‌ خيلي‌ پدرومادر را ناراحت‌ كرده‌ اينها تصميم‌ گرفته‌اند روزه‌ بگيرند. نه‌. سرماخوردگي‌ مختصري‌ بوده‌. تبي‌ بوده‌ و رفع‌ شده‌. سه‌ روز روزه‌ گرفتند. وفاي‌ به‌ نذر كردند. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌، اينها براي‌ چي‌ اين‌ نذر را وفا كردند؟ كوشش‌ بكنيد اگر تعهدي‌ كرديد سه‌ چيزه‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. تعهد، نذر، قسم‌. اين‌ سه‌ چيز مستحب‌ را واجب‌ ميكنه‌. ما نذرش‌ را، آنهم‌ نذري‌ كه‌ خودمون‌ مي‌كنيم‌، اين‌ را عمل‌ مي‌كنيم‌. اما به‌ عهد و قسم‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌. سه‌ تايش‌ رديف‌ همه‌، در رساله‌ها مراجعه‌ كنيد، نگاه‌ كنيد. عهد، قسم‌، نذر. كه‌ اگر شما با خودتون‌ عهد كرديد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را تعهد بستيد كه‌ فلان‌ كار را بكنيد، فلان‌ كار خوب‌ را بكنيد، نكرديد معصيت‌ كرديد. عهد كرديد. يوفون‌، در آية‌ سورة‌ مؤمنون‌ مي‌فرمايد قد افلح‌ المؤمنون‌ الذين‌ لصلاتهم‌ خاشعون‌ و الذين‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. عهدي‌ كرديد اول‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ علني‌ در اسلام‌ بر خلاف‌ عهدش‌ عمل‌ كرد، معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ بود. تعهد نامه‌اي‌ نوشت‌ با حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. وقتي‌ آمد در كوفه‌، اين‌ تعهد نامه‌ را اين‌ عهدنامه‌ را پاره‌ كرد زير پايش‌ انداخت‌. عهدي‌ كرديد، اين‌ را بدايند چك‌ اگر امضا كرديد بايد اين‌ چك‌ را بپردازيد. چك‌ حالا ميگيد بعدش‌… اين‌ آدم‌ مؤمن‌ اين‌ كار را نميكنه‌. يك‌ آدم‌ مسلمان‌ هيچ‌ وقت‌ چك‌ بي‌ محل‌ نمي‌كشه‌. پول‌ داري‌ چك‌ بكش‌، پول‌ نداري‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ داشتي‌. اين‌ خودش‌ يك‌ امضاست‌، امضاء تعهده‌. اگر يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ احساس‌ مي‌كنه‌ قدرتش‌ را داره‌ منتهي‌ الان‌ نمي‌خواد بده‌. خانه‌اي‌ خريده‌ الان‌ اگر بخواد چك‌ بده‌ مثلا خونه‌  را بهش‌ نمي‌دن‌، مي‌خواد هم‌ پول‌ بده‌ كه‌ نقد بده‌ خونه‌  الان‌ به‌ نامش‌ نشده‌.خوب‌ اينها مسائلي‌ ديگه‌ است‌. اما گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌، بعضي‌ از افراد واقعا احساس‌ مي‌شه‌ از قيافشون‌، احساس‌ مي‌شه‌ كه‌ اينها نمي‌خوان‌ بدن‌. همانجايي‌ كه‌ داره‌ چك‌ مي‌نويسه‌ فرقي‌ براش‌ نمي‌كنه‌ صد تومن‌ چك‌ بنويسه‌ يا ده‌ ميليون‌ تومان‌. هر چي‌ مي‌گي‌ مي‌گه‌ چشم‌. مي‌نويسه‌. اين‌ آدم‌، اين‌ را بدونيد اين‌ آدم‌ بر خلاف‌ عهد عمل‌ كرده‌ و كتكش‌ را منتظر باشه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ مي‌زنه‌. عهدتون‌ را وفا كنيد. با خدا اول‌ عهد بستيد. الم‌ عهد عليكم‌ با بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انهم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ بني‌ آدم‌. مي‌دونيد كجا با ما عهد كرد؟ در اون‌ روزي‌ كه‌ خدا شيطان‌ را فرمود كه‌ اسجد، اسجدوا لآدم‌ فسجد الملائكة‌ الا ابليس‌، ابليس‌ عهد شكست‌. همه‌ بايد سجده‌ مي‌كردند و سجده‌ كردند ابليس‌ عهد شكست‌. تا اين‌ كار شد خداي‌ تعالي‌ رو كرد به‌ بني‌ آدم‌ ذرية‌ آدم‌ كه‌ اون‌ روز به‌ صورت‌ زر بودند، يعني‌ روحشون‌ همه‌ بود. كه‌ من‌ با عهد مي‌بندم‌، ميثاق‌ مي‌بندم‌ كه‌ تبعيت‌ از اين‌ نكنيد، اين‌ شيطان‌ نكنيد. چون‌ گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عباد الله‌ مخلصين‌. تبعيت‌ نكنيد. ما هم‌ گفتيم‌ چشم‌. در روز الست‌ ولا گفتيم‌. و الا يعني‌ چشم‌. امروز به‌ بستر لا خفتي‌. امروز يادت‌ رفت‌. در شبانه‌ روز بنشينيم‌ حساب‌ كنيم‌ چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ مي‌ديم‌، چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ زدم‌، خيلي‌ مثل‌ خيلي‌ تكان‌ دهنده‌ است‌ اگر كسي‌ فهمش‌ باز باشه‌ بفهمه‌، ما حزب‌ اللهيم‌ ديگه‌. مسلمان‌ در لشگر خدا هستيم‌. در جمع‌ خدايي‌ها هستيم‌. سرباز خدا هستيم‌. سرباز امام‌ زمان‌ هستيم‌. مثل‌ سربازهايي‌ كه‌ در جبهة‌ جنگ‌ در مقابل‌ صدام‌ بودند اونطور سربازي‌ هستيم‌. اگر تو سربازهاي‌ اسلام‌ و جمهوري‌ اسلامي‌ يك‌ نفر ماهي‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ حرف‌ صدام‌ را گوش‌ مي‌كرد و بعد برمي‌ گشت‌. يعني‌ در ماه‌ بيست‌ و نه‌ روز تحت‌ فرمان‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بود يك‌ روز هم‌ مي‌رفت‌ حرفهاي‌ صدام‌ را ببينه‌ چي‌ مي‌گه‌ مي‌ياد. دستورات‌ او را عمل‌ مي‌كرد. چكارش‌ مي‌كردند؟ يقينا همين‌ ماه‌ اول‌ اعدامش‌ مي‌كردند. به‌ حقش‌ همينه‌. به‌ هر كي‌ بگيم‌ مي‌گه‌ اين‌جور سرباز را بايد اعدام‌ كرد. بابا شيطان‌ دشمنه‌. در جبهة‌ جنگ‌ با دشمن‌ هستيد. شما در شبانه‌ روز بيشتر گوش‌ به‌ دشمن‌ مي‌ديد، كمتر گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديد. اينجا چيه‌ جزاتون‌؟ تا بگيد خدايا بگه‌ بله‌. فلان‌ كار را بكن‌ چشم‌. اين‌ هم‌ توقعمونه‌. توي‌ نمازمون‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد. توي‌ حرم‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد اينجا مزاحم‌ ماست‌. كجاست‌ كه‌ شيطان‌ ما را ول‌ كنه‌. اون‌ وقت‌ مي‌گيم‌ ما بندگان‌ خدا بله‌. اگر هم‌ بهمون‌ بگيم‌ بندة‌ شيطان‌ بدمون‌ مي‌ياد. عهدمون‌ را با خدا نشكنيم‌. يكي‌ ديگه‌ قسم‌ اين‌ اندازه‌ زياد نخوريد. لا تجعلوا، لا تجعلو الله‌ عروة‌ لايمانه‌ خدا را در معرض‌ قسم‌ خودتون‌ قرار نديد. به‌ خدا اينجور، والله‌ اينجور. مخصوصا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد ضعيفه‌ مي‌خواد حرفي‌ كه‌ نداره‌ اين‌ را اثبات‌ بكنه‌. قسم‌، اگر گفتيم‌ و الله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنيم‌. (قطع‌ صدا) اثبات‌ بكنيم‌. اگر گفتيم‌ والله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنه‌، اگر نكرديم‌ بايد حتما كفاره‌ بديم‌. اينجوريه‌. قسم‌ خيلي‌ مهمه‌. قسم‌ است‌ و نظر است‌ و عهد. قرار داد. تعهدات‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ را مي‌بينيد خداي‌ تعالي‌ مدح‌ مي‌كنه‌ توي‌ قرآنش‌ يك‌ سوره‌ درباره‌اش‌ نازل‌ كرده‌ كه‌ يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوما كان‌ شره‌ مستطيرا. وفاي‌ به‌ نذر مي‌كنند. روزه‌ گرفته‌اند سر افطار يك‌ غذايي‌ براي‌ خودشون‌ درست‌ كرده‌اند. حالا هر چه‌ بود خصوصياتش‌ را من‌ گفتم‌، نقل‌ شده‌. ولي‌ حالا دليلي‌ نداره‌ هر چي‌ بود. مشغول‌ افطار مي‌خوان‌ بشن‌. مسكين‌ آمد. مسكين‌.  مسكين‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ كسي‌ است‌ كه‌ مسكنت‌ بهش‌ خورده‌. شكستي‌ بهش‌ وارد شده‌. بعضيها تنبلند فقير مي‌شند. كار، دنبال‌ كار و كاسبي‌ و اينها نمي‌رن‌ اينها فقيرند. مسكين‌ اوني‌ است‌ كه‌ يك‌ عيبي‌ در اعضاي‌ بدنش‌ هست‌ نمي‌تونه‌ كار بكنه‌. يا ورشكست‌ شده‌، يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ سكوني‌ در زندگيش‌ خلاصه‌ وارد شده‌. اين‌ مي‌گن‌ مسكين‌. آمد مسكين‌ بود. اينها حساب‌ كردند ديدند كه‌ اگر بخوان‌ غذاي‌ يك‌ نفر را به‌ او بدن‌، خوب‌ يك‌ نفر آمده‌ ديگه‌، زن‌ و بچه‌اش‌ چطور. يك‌ وقتهايي‌ ما مجالس‌ اطعام‌ بعضي‌ از دوستان‌ سابقها، حالا الحمد الله‌ فقير كم‌ داريم‌. نق‌ زياد مي‌زنيم‌ ولي‌ فقير خيلي‌ كمه‌. ما مردم‌ نمي‌دونم‌ اين‌ را نسبت‌ بديم‌ به‌ ايران‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ شيعه‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ مشهديها كه‌ تنها اينطوري‌ نيستند بالاخره‌ يا ايران‌ يا شيعه‌، ولي‌ شيعه‌ نبايد اينطور باشه‌، ايران‌. اين‌ كه‌ هر چي‌ هم‌ وضعمون‌ خوب‌ باشه‌ نق‌ بلديم‌ بزنيم‌. اي‌ بابا گراني‌، چه‌ فلان‌. خوب‌ يك‌ خرده‌ بريد در خارج‌ از ايران‌ ببينيد چه‌ بر مردم‌ مي‌گذره‌. بعد بياييد اين‌ قدر نق‌ بزنيد. من‌ طرفداري‌ از اين‌ كه‌ از جمعي‌، عدة‌ خاصي‌ بكنم‌ نيستم‌ ولي‌ من‌ يك‌ خرده‌ اينجاها را ديدم‌. اينطوري‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ و نق‌ مي‌زنيم‌ نيستش‌.

 كسي‌ مي‌خواد ما يك‌ وقتي‌ اينجا گفته‌ بوديم‌ اگر غذا بنا شد اطعام‌ بكنيد چون‌ ما يك‌ عده‌ فقير را هم‌ كه‌ دعوت‌ بكنيم‌ اين‌ فقير از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا فقيره‌ واقعا خوب‌ زن‌ و بچه‌ هم‌ داره‌. اين‌ زن‌ و بچه‌اش‌ از اين‌ غذا كه‌ نمي‌خورند. اين‌ يكي‌ را دعوت‌ كرديد. اين‌ اگر وجدان‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ نفر خودش‌ مي‌خوره‌ و شكمش‌ سير مي‌شه‌ براي‌ زن‌ و بچه‌اش‌ ناراحته‌. خوب‌ چكار كنيم‌. يك‌ جمعي‌ بودند، يك‌ جلسه‌اي‌ بود گفتم‌ فكر من‌ اينه‌ كه‌ همين‌ پول‌ را شما برنج‌ و روغن‌ و گوشت‌ مثلا بگيريد توي‌ يك‌ بسته‌ بنديهايي‌ بديد به‌ افراد. ببرند خونه‌ دور هم‌ بخورند. همه‌ اشون‌ بخورند. اين‌ جا از اين‌ جريان‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ مسكين‌ آمده‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ولي‌ غذاي‌ پنج‌ نفر را بهش‌ دادند كه‌ ببره‌ با زن‌ و بچه‌اش‌ بخوره‌. براي‌ اين‌ كه‌ حضرت‌ امير بود، حضرت‌ زهرا بود، حضرت‌ امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ و فضه‌. چند نفر مي‌شن‌؟ پنج‌ نفر. اين‌ را دادند. يعني‌ حضرت‌ امير،

 نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد حضرت‌ امير گفت‌ فاطمة‌ زهرا نانت‌ را بده‌. نه‌ حرامه‌ اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌. واجب‌ النفقه‌ مقدره‌ بر مستحب‌ النفقه‌ است‌. شما حق‌ نداريد غذاي‌ زن‌ و بچه‌ ات‌ را بدي‌ به‌ فقرا. كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را كرد. نه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را نكرد. علي‌ گفت‌ من‌ امشب‌ غذام‌ را مي‌دم‌ به‌ اين‌ مسكين‌. اين‌ كه‌ همه‌ تو صراط‌ مستقيم‌ بودند، همه‌ يكي‌ بودند همه‌ واحد بودند. اين‌ را بدانيد اگر جمعي‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشند همه‌ يك‌ كار را مي‌كنند. اگر يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر جمع‌ بشند با هم‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ ندارند. حالا كه‌ اميرالمؤمنين‌ امام‌ اونهاست‌، رهبر اونهاست‌، او مي‌ده‌، فاطمه‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسن‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسين‌ هم‌ مي‌ده‌، فضه‌ هم‌ مي‌ده‌. اگر لازم‌ نبود علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ نه‌ لازم‌ نيست‌ شماها بديد اين‌ غذاي‌ چهار نفره‌ را پنج‌ نفره‌ مي‌خوريم‌. چون‌ غذا المسلم‌ يأكل‌ الصلاة‌. اگر يك‌ جا رفتيد مهماني‌ دو نفر را دعوت‌ كرده‌ بودند سه‌ نفر جا داره‌ كه‌ او صاحب‌ خانه‌ پذيرايي‌ بكنه‌. غذاي‌ چهار نفر را مي‌شه‌ پنج‌ نفر بخورند. ولي‌ وقتي‌ دادند همه‌ چشم‌ هم‌ چشمي‌ هم‌ نبود. همه‌ اشون‌ مستقلا كار كردند. يعني‌ چون‌ علي‌ داده‌ ما هم‌ بديم‌. چون‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داده‌ ما هم‌ بديم‌. نه‌. اين‌ كارها توي‌ ماها هست‌. اونها نه‌ مستقل‌. اونها دادند. با افطار كردند سحري‌ حالا چه‌ گذروندند در روايات‌ نداره‌. ظاهرا سحري‌ هم‌ نداشتند والا غذاي‌ سحرشون‌ را مي‌آوردند افطار مي‌خوردند. فردا شب‌ همين‌ طور. شب‌ دوم‌ مسكينا و يتيما، يك‌ يتيمي‌ آمده‌. گاهي‌ مي‌گه‌، خوب‌ يتيم‌ كه‌ چند نفر نبودند. يكي‌ بود يتيم‌ ولو سنش‌ كمه‌ ولي‌ بايد از يك‌ عده‌ پرستاري‌ بكنه‌. ما ديديم‌ اينجور. يك‌ مردي‌ فوت‌ شده‌ بود يك‌ بچه‌اي‌، پسر بچه‌اي‌ در سن‌ ده‌ سالگي‌، دوازده‌ سالگي‌ اينجورها اين‌، من‌ خودم‌ رفتم‌ پيشش‌ گفتم‌ تو در سن‌ دوازده‌ سالگي‌ مرد شدي‌. گفتم‌ تشويقش‌ كنند و تو بايد توي‌ خونه‌ چون‌ چهار تا خواهر داشت‌ يك‌ مادر و هيچ‌ كدامشون‌ هم‌ اهل‌، مثلا حقوق‌ بگير و كارمند و اينها نبودند. كسي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ ما توي‌ اون‌ خونه‌ مردش‌ كنيم‌ همان‌ پسر دوازده‌ ساله‌ بود. آقا تو مردي‌، تو چه‌ هستي‌، تو جه‌ هستي‌، و هر كمكي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ به‌ اينها بشه‌ بوسيلة‌ همان‌ بچه‌ مي‌شد. و مرد هم‌ شدها. مرد شد. يتيمي‌ آمد باز همة‌ اينها غذاهاشون‌ را دادند. چون‌ در اون‌ زمانها فقر زيادي‌ بود دادند. شب‌ سوم‌ اسيري‌ آمد. اسير را هم‌ به‌ همان‌ نحوه‌ بهش‌ غذاي‌ خودشون‌ را دادند. خوب‌ شما مي‌گيد بچه‌ هايي‌ كه‌ از زير كسالت‌ بلند شدند آخه‌ اين‌ چه‌ ظلميه‌؟ نه‌ اونها يك‌ چيز ديگه‌اي‌ مي‌فهمند ما يك‌ چيز ديگه‌. ما هر چه‌ فكر مي‌كنيم‌ دربارة‌ شكم‌ فكر مي‌كنيم‌. خوردن‌، پوشيدن‌، داشتن‌ اينها. اونها هر چه‌ فكر مي‌كنند دربارة‌ روحياتشون‌ فكر مي‌كنند. اين‌ را بدونيد با آب‌ تنها، اين‌ از نظر علمي‌ ثابته‌ با آب‌ تنها تا چهل‌ روز، پنجاه‌ روز هم‌ مي‌تونه‌ زنده‌ باشه‌. حتي‌ كسالتهايش‌ هم‌ رفع‌ ميشه‌. با آب‌ افطار كرد. اين‌ را دانشمندان‌ هم‌ نوشته‌اند. خوب‌. البته‌ نفس‌ انسان‌ نمي‌خواد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نفس‌ نداره‌. نفس‌ مطمئنه‌ داره‌. نفس‌ راضية‌ مرضيه‌ داره‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌. خوب‌ حالا نتيجه‌ چي‌ شد؟

 نتيجه‌ اين‌ شد. خداي‌ تعالي‌ اينها را از تمام‌ بديها نجات‌ داد. در آية‌ تطهير كه‌ باز همين‌ ايام‌ نازل‌ شده‌ كه‌ انما يريد الله‌ ان‌ يذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ و يطهركم‌ تطهيرا، اين‌ آيه‌ بعضي‌ از مفسرين‌ درباره‌اش‌ بحث‌ مي‌كنند كه‌ مگر به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ پليدي‌ و رجس‌ وارد ميشد كه‌ خدا اراده‌ كرده‌ كه‌ اينها را پاكشون‌ كنه‌؟ خيلي‌ مطلب‌ نوشته‌اند مفسرين‌. مطالبي‌ هم‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ براي‌ شماها مشكله‌ فهميدنش‌. يعني‌ اينجا اراده‌ ارادة‌ تكويني‌ است‌. ارادة‌ تكويني‌ يعني‌ چه‌! ولي‌ يك‌ مطلب‌ ساده‌اي‌ عرض‌ كنم‌ برايتون‌. گاهي‌ انسان‌ در معرض‌ آفته‌، در معرض‌ مرضه‌. وبا آمده‌ همه‌ را گرفته‌. طاعون‌ آمده‌ همه‌ را گرفته‌. ميكروبهاي‌ مختلف‌ در بين‌ مردم‌ پخش‌ شده‌. انسان‌ هم‌ در بين‌ اينهاست‌. در معرض‌ آفته‌. انسان‌ به‌ طور كلي‌ و مخلوق‌ خدا، اين‌ را بدونيد، اين‌ مطلب‌ علميه‌ها، مخلوق‌ بطور كلي‌ چون‌ ناقصه‌ تحت‌ تأثير باصطلاح‌ نواقص‌ قرار ميگيره‌. خداي‌ تعالي‌ است‌ كه‌ تحت‌ تأثير هيچي‌ قرار نميگيره‌. اما پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، اينها مخلوق‌ خدا هستند و مخلوق‌ اگر خدا بهشون‌ كمك‌ نكنه‌، هيچي‌ ندارند از خودشون‌. الم‌ يجد كايتيما و آوي‌ و وجدك‌ ضال‌ فهدي‌ و وجدك‌ عائل‌ و اغني‌. خدا به‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ آيا اگر تو خودت‌ مي‌بودي‌ و تنها اگر خودت‌ مي‌بودي‌ مگر گمراه‌ نبودي‌، اگر خدا راهنمايي‌ نميكرد پيغمبر اكرم‌ را، اگر قرآن‌ را به‌ قلب‌ مقدسش‌ نازل‌ نميكرد، اگر در روز اول‌ كه‌ خلقش‌ كرد، تمام‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را به‌ او نمي‌داد، او مثل‌ ماها ميشد.

 لذا گاهي‌ ميشه‌ دفعه‌، گاهي‌ رفعه‌. ببينيد، يك‌ مثال‌ بزنم‌ برايتون‌. مرض‌ طاعون‌ آمده‌، مرض‌ وبا آمده‌ همه‌ را ميگيره‌. شما زرنگي‌ كردي‌ قبل‌ از اينكه‌ ميكروب‌ وبا بيايد توي‌ بدنتون‌، رفتيد واكسن‌ زديد خودتون‌ را باصطلاح‌ مهيا كرديد براي‌ اينكه‌ دفع‌ ميكروب‌ بكنيد. اين‌ را ميگويند دفع‌، نميشيد مريض‌. الان‌ در زمان‌ ما شايد مثل‌ سرخك‌ و سالك‌ و آبله‌، الان‌ ديگه‌ از بين‌ رفته‌. در زمان‌ سابق‌ آبله‌ و سرخك‌ و سالك‌، اينها از چيزهايي‌ بود كه‌ هر انساني‌ ميگرفت‌. همه‌ مي‌گرفتند. چيزي‌ هم‌، مثلا گاهي‌ آبله‌ كور ميكرد انسان‌ را. گاهي‌ سرخك‌ انسان‌ را ميكشت‌. سالك‌ زخمش‌ سالها گاهي‌ طول‌ ميكشيد. اين‌ حالا نيست‌. چيه‌؟ دفع‌ كردند. اين‌ مرضها را از شما دفع‌ كردند. با همين‌ تهية‌ واكسنهاي‌ مختلف‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ مرضهاي‌ روحي‌ را خدا از يك‌ شخصي‌ دفع‌ ميكنه‌، اين‌ را تطهيرش‌ كرده‌. و گاهي‌ رفع‌ ميكنه‌. يعني‌ مرض‌ آمده‌، وارد شده‌، مريض‌ شده‌ انسان‌، و رفع‌ ميشه‌. بعد مي‌آيد معالجه‌اش‌ ميكنه‌. اون‌ را ميگويند دفع‌. اين‌ را ميگويند رفع‌. درست‌ شد؟

 در خصوص‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ بديها را، هر چيزي‌ كه‌ پليد بوده‌، چه‌ روحي‌ چه‌ جسمي‌ چه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ از نظر اجتماعي‌، از نظر آبرو، از نظر جهل‌، همه‌ را خداي‌ تعالي‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌، اهل‌ بيت‌ پيغمبر دفع‌ كرده‌. نگذاشته‌ اصلا وارد بشه‌ جهل‌ بر اينها. نگذاشته‌ اينها مبتلاي‌ به‌ امراض‌ روحي‌ بشوند. امراض‌ بدني‌ بشوند. اما در بقية‌ مردم‌ رفع‌ كرده‌. يعني‌ همة‌ شما لازمه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد. تزكيه‌ هم‌ معنايش‌ رفعه‌. امراض‌ روحي‌ در اثر نداشتن‌ اعتقادات‌ صحيح‌ و دقيق‌ و توجه‌ به‌ خدا امراض‌ روحي‌ به‌ ما متوجه‌ شده‌، آنهم‌ در زمان‌ بچگي‌. مثلا بچه‌ بوديم‌ مشغول‌ بازي‌ بوديم‌. يك‌ اسباب‌ بازي‌ برايمون‌ آوردند. خيلي‌ علاقه‌ به‌ آن‌ اسباب‌ بازي‌ پيدا كرديم‌، حالا همان‌ رشد كرده‌ بزرگ‌ شده‌. اينجا اسباب‌ بازي‌ ماشينه‌ نه‌ آدم‌ تويش‌ مي‌رفت‌ نه‌ هيچي‌. آدم‌ هم‌ تويش‌ ميره‌، ولي‌ محبتش‌ فرقي‌ نكرده‌. اين‌ محبت‌ را همان‌ موقع‌ در ما ايجاد شد و اين‌ كسالت‌ روحي‌ در ما پيدا شد. در اثر همين‌ محبت‌ به‌ ماشين‌ بازي‌ بخلي‌ درمون‌ پيدا شد. اگر يك‌ بچه‌اي‌ يك‌ ماشين‌ اسباب‌بازي‌ بهتر بود، بزرگتر بود، در اينجا حسد در ما پيدا شد. خدمتتون‌ عرض‌ شود طمع‌ در ما پيدا شد. امراض‌ روحي‌ بطور كلي‌ در همان‌ سنين‌ بچگي‌ در ما پيدا ميشه‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ از يك‌ لولة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود پر دوده‌اي‌، بالاخره‌ هر كي‌ از توي‌ اين‌ رد بشه‌، اين‌ كثيف‌ ميشه‌. وقتي‌ كثيف‌ شد بايد بره‌ حموم‌. لذا قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. همه‌ هم‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. بجز آنها كه‌ از بيرون‌ لوله‌ مي‌آيند كه‌ آنها معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. و الا از اين‌ توي‌ اين‌ لولة‌ تنگ‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ بيرون‌، بالاخره‌ كثيف‌ ميشه‌. و اين‌ همان‌ پانزده‌ سال‌، لااقلش‌ پانزده‌ ساله‌ از موقع‌ تولد تا موقعي‌ كه‌ تكليف‌ مي‌آيد. اگر كسي‌ در آنموقع‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ خوب‌. و الاّ بقيه‌اش‌ هم‌ همينجور توي‌ لوله‌ مي‌مانه‌ و سياه‌ ميشه‌. نرود حمام‌ همانجور سيه‌روي‌ بماند توي‌ بهشت‌ هم‌ راهش‌ نمي‌دهند ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اِ! ما شنيديم‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مي‌برند توي‌ بهشت‌. بعله‌ مي‌برند منهم‌ ميگم‌. يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ خاندان‌ اهل‌ بيت‌ در دلتون‌ باشه‌، توي‌ جهنم‌ نمي‌رويد. خدا هم‌ كه‌ دو تا جا بيشتر نداره‌ يا جهنمه‌ يا بهشت‌. ميگويند يك‌ كشيشي‌ رفته‌ بود جهنم‌ را خريده‌ بود. شنيديد جريانش‌ را. بعد گفته‌ بود مردم‌ ديگه‌ همه‌ آزاديد. مي‌رويد توي‌ بهشت‌. جهنم‌ ديگه‌ مال‌ منه‌. از كشيش‌ آخه‌ آنوقتها مي‌رفتند بهشت‌ مي‌خريدند. اين‌ رفت‌ گفت‌ من‌ جهنم‌ را ميخواهم‌ بخرم‌. دكان‌ او را بست‌ با اين‌ كارش‌. حالا اينجور هم‌ نيست‌ كه‌ خدا دو تا جا بيشتر نداشته‌ باشه‌. نه‌. جاهايي‌ خدا داره‌ كه‌ مي‌تونه‌ عذابمون‌ بكنه‌. حالا منهم‌ ميگويم‌ كه‌ خدا يا جهنم‌ داره‌ يا بهشت‌. جهنم‌ را نمي‌بره‌ شما را. پس‌ مي‌گيد حتما ما را به‌ بهشت‌ مي‌بره‌. مي‌بردتون‌ به‌ بهشت‌، اما درستتون‌ ميكنه‌. يك‌ جوري‌ مي‌بردتون‌ توي‌ بهشت‌ كه‌ قدر بهشت‌ را آنوقت‌ بدانيد. آخه‌ بهشت‌ جاي‌ دعوا و نزاع‌ و بخل‌ و حسد و اينجور چيزها كه‌ نيست‌. تا صفات‌ رذيله‌ات‌ را در كنار همون‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود صحراي‌ محشر مي‌شوندتون‌، خوب‌ مي‌مالنتون‌، تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنند، چون‌ محبت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و شيعه‌ هستيد، آنوقت‌ مي‌برندتون‌ توي‌ بهشت‌. شما ميگيد جباشه‌ مي‌ارزه‌.

  ما مي‌گذاريم‌ براي‌ همانجا. نه‌. اون‌ خيلي‌ طول‌ ميكشه‌. بخدا قسم‌ اگر توان‌ داشته‌ باشيم‌، يقين‌ داشته‌ باشيم‌، خيلي‌ طول‌ ميكشه‌! پنجاه‌ هزار سال‌. آقا پنجاه‌ هزار سال‌ به‌ زبان‌ آسان‌ مي‌آيدها. هزار سال‌ خيليه‌. از زمان‌ پيغمبر تا حالا هزار و چهارصد سال‌ گذشته‌. پنجاه‌ هزار سال‌ خيليه‌. اونجا طول‌ ميكشه‌. حالا خوش‌ باشيم‌. نه‌. كاري‌ هم‌ نداره‌. بنظر من‌ آدمي‌ كه‌ پاك‌ باشه‌ بهتر زندگي‌ ميكنه‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ ناپاكه‌. آدم‌ ناپاك‌ همه‌ جا خجالت‌ مي‌كشه‌، همه‌ جا سرافكنده‌ است‌، همه‌ جا مي‌ترسد بفهمند كه‌ اين‌ خيانت‌ كرده‌. همه‌ جا ترسو، خائف‌. خودش‌ را همه‌ جا كنار ميكشه‌. اما آدم‌ امين‌ سر و گردنش‌ را بلند نگه‌ ميداره‌، توي‌ مردم‌ حركت‌ ميكنه‌. خيلي‌ انسان‌ لذت‌ از زندگيش‌ مي‌بره‌. كسي‌ هيچ‌ نميتونه‌ به‌ من‌ كوچكترين‌ اعتراضي‌ بكنه‌. هر جاي‌ از مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ را بخواهيد بسنجيدها، مي‌بينيد كه‌ ناپاكي‌ سخت‌تره‌ تا پاكي‌. كار آسونيست‌ پاكي‌. پاك‌ بودن‌ اصلا فطرت‌ انسان‌ است‌ پاكي‌. آنجا ايستادي‌ به‌ زن‌ مردم‌ نگاه‌ نكن‌. اين‌ مسئله‌اي‌ داره‌؟ نگاه‌ بكني‌ پدرش‌ شوهرش‌ بيايد ببيند تو داري‌ با نگاه‌ بد نگاه‌ ميكني‌ مي‌دوني‌ چقدر باهات‌ بد ميشه‌؟ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ بداني‌، دگر لذت‌ نفس‌ لذت‌ نداني‌. انسان‌ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ را ميدونست‌، واقعا لذت‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ اينقدر كيف‌ كرد وقتي‌ كه‌ موفق‌ شد به‌ اينكه‌ از دست‌ زليخا فرار كرد. كه‌ زليخا هم‌ بعكس‌ اينقدر پكر شد كه‌ چرا موفق‌ نشد. اين‌ لذت‌ او بهتر از لذت‌ اوست‌. شما يك‌ جائي‌ مي‌ريد، بعضي‌ها خيلي‌ ضعيفند متأسفانه‌. مي‌بينيد همه‌ دارند گناه‌ مي‌كنند. شخصيت‌ داشته‌ باش‌. تو اگر با همة‌ آن‌ها مشغول‌ گناه‌ شدي‌ و گناهكار شدي‌، مثل‌ اوني‌. ده‌ نفر آنجا هستند تو هم‌ ميشي‌ يازدهميش‌. اما اگر گفتي‌ آقايون‌ گناه‌ نكنيد، تو ميشي‌ آقا. و الذينهم‌ من‌ اناس‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌. تو ميشي‌ ولي‌ اينها، سرپرست‌ اينها. چه‌ گوش‌ بكنند چه‌ گوش‌ نكنند تو آقاي‌ بر اينها هستي‌. خدا هم‌ پشتيبانته‌، پيغمبر هم‌ پشتيبانته‌. ولي‌ اينها هستي‌. بعضهم‌ اولياء بعض‌. چرا بعضهم‌ اولياء بعض‌. چون‌ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. اِ آقا بده‌. خاك‌ بر سر آن‌ مسلماني‌ كه‌ بگه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بده‌. خدا ميگه‌ خوبه‌ تو ميگي‌ بده‌. خجالت‌ مي‌كشم‌. ضعيفي‌. ضعيفي‌، خيلي‌ ضعيفي‌. چرا خجالت‌ مي‌كشي‌؟ يك‌ زن‌ محجوبه‌اي‌ گفت‌ كه‌ زنهاي‌ بيحجاب‌ مرا مسخره‌ كردند. گفتم‌ براي‌ اينكه‌ ضعيفي‌. گفت‌ چرا؟ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ تو آنها را مسخره‌ كن‌. تو بايد بگي‌ كه‌ اين‌ از دايرة‌ اسلام‌ خارج‌، از دايرة‌ دستورات‌ خدا خارج‌، حتي‌ مملكت‌ هم‌ طرفدار تو هست‌ نه‌ طرفدار او. تو با اينهمه‌ پشتيبان‌ ضعيف‌ كه‌ تو او را مسخره‌ نمي‌كني‌، او تو را مسخره‌ ميكنه‌. او نه‌ خدا پشتيبانشه‌، نه‌ پيغمبر پشتيبانشه‌، نه‌ مملكت‌ پشتيبانشه‌، آنوقت‌ او مي‌آيد ميداندار ميشه‌ تو را مسخره‌ بكنه‌، تو او را مسخره‌ نكني‌. اينجوريم‌ ما.

 ولي‌ ديگران‌ باشيد، آقاي‌ ديگران‌ باشيد، در رديف‌ خدا و پيغمبر و امام‌ قرار بگيريد كه‌ انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يأتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌.

 آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اين‌ چهارده‌ نور مقدس‌ اين‌ سوره‌ را نازل‌ كرده‌. آية‌ تطهير را نازل‌ كرده‌، و يطهركم‌ تطهيرا. اين‌ ايام‌ هم‌ مربوط‌ به‌ اين‌ جريانته‌. و امشب‌ هم‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. ما كه‌ مسلمان‌ حسابي‌ نيستيم‌ كه‌ سالمون‌ سال‌ قرآن‌ باشه‌. ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر… اِ! امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. حاج‌ آقا اشتباه‌ كرد. دو ماه‌ قبل‌ بود، شب‌ چهارشنبه‌ هم‌ بود. البته‌ شب‌ چهارشنبه‌ مي‌گويند سيده‌ خل‌ مي‌شوند. اما همه‌ خل‌ مي‌شوند. سيدها كه‌ انشاء الله‌ خل‌ نمي‌شوند. چهارشنبه‌ سوري‌ و آتش‌ بازي‌ و آتش‌ سوزي‌ و… بعله‌ مال‌ خلها راسته‌، آخر سالشون‌ آنموقع‌ بود. مال‌ شماها كه‌ عاقليد كه‌ اول‌ ماه‌ خدا، سال‌ خدا، كه‌ عجيبه‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد ذلك‌ الدين‌ القيم‌. ما چرا اعتماد به‌ اين‌ آيات‌ نمي‌كنيم‌؟ ميگه‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشرا في‌ كتاب‌ الله‌ تا ميرسه‌ ذلك‌ الدين‌، دين‌ قيم‌ دين‌ پابرجا، دين‌ درست‌ اينه‌ كه‌ ماه‌ شما دوازده‌ ماه‌ باشه‌ و ماه‌ قمري‌ هم‌ باشه‌. در اثر اينكه‌ ماههاي‌ ما ماه‌ شمسي‌ شده‌ و ميلادي‌، اكثر مستحبات‌ از دستمون‌ رفته‌. اكثرش‌ از دستمون‌ رفته‌. مستحبه‌ اول‌ ماه‌ روزه‌ بگيره‌ انسان‌. اول‌ ماه‌ كيه‌؟ امروز چهارم‌ برجه‌. نيست‌؟ برج‌ را با ماه‌ قاطي‌ كرديم‌. مستحبه‌ نهم‌ ماه‌ مثلا روزه‌ بگيره‌، روز اول‌ ماه‌ مثلا نماز بخونه‌، اصلا بكلي‌ يك‌ ماه‌ رمضان‌ اولش‌ را مي‌فهميم‌، يك‌ آخر ماه‌ رمضان‌ را متوجه‌ ميشيم‌، اگر هم‌ اهل‌ مكه‌ و اينها باشيم‌، ماه‌ ذيحجه‌. ديگه‌ تموم‌. محرم‌ هم‌ خوب‌ چون‌ مي‌خواهيم‌ عزاداري‌ بكنيم‌ و اينها و الاّ بقيه‌اش‌ نه‌ ديگه‌. و الا اكثر مستحبات‌، اكثر مكروهات‌، اينها روي‌ ماههاي‌ قمري‌ تنظيمه‌، از دستمون‌ ميره‌. امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. يعني‌ شب‌ جمعة‌ ديگه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود سال‌ 1416 شروع‌ ميشه‌. شانزده‌ است‌. و بعكس‌ اينهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستند دين‌ قيم‌ ندارند، شادي‌ بايد انسان‌ آخر سال‌ شاد باشه‌. اول‌ سال‌ حالا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌؟ دوازده‌ روز خداي‌ تعالي‌ آخر سال‌ قمري‌ را روزهاي‌ شادي‌ قرار داده‌. شما ميگيد چرا بايد آخر شاد باشيم‌؟ ببينيد يك‌ سال‌ كار كردي‌. اگر استفاده‌اي‌ كردي‌ شاد بايد باشي‌. اگر استفاده‌ نكردي‌، ضرر كردي‌، يك‌ وسايلي‌ خدا در اين‌ آخر سال‌ قرار داده‌ كه‌ تو بوسيلة‌ اينها جبران‌ خسارتهايت‌ را بكني‌. يكي‌ همين‌ عيد غديره‌. يكي‌ همين‌ وجود آية‌ تطهيره‌. يكي‌ همين‌ مسئلة‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ است‌. و امثال‌ اينها. خوب‌ انسان‌ ببيند آخر سال‌ شاد باشه‌ بهتره‌ يا اول‌ سال‌ شاد باشه‌؟ اول‌ سال‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ چه‌ خبر خواهد شد. آخر سال‌ كه‌ انسان‌ يك‌ سال‌ استفاده‌ برده‌، يك‌ سال‌ مفيد بوده‌، يك‌ سال‌ اگر هم‌ اشتباه‌ كرده‌ جبران‌ شده‌، اين‌ بايد شاد باشه‌.

 اول‌ ماه‌ محرم‌ شادي‌ ما تمام‌ ميشه‌. از حالا بايد شروع‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ در اول‌ سال‌ حضرت‌ سيد الشهداء، رحمة‌ للعالمين‌ را براي‌ ما قرار داده‌. خيلي‌ عجيبه‌. اول‌ سال‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در روز اول‌ محرم‌ نشسته‌ بودند. ديان‌ ابن‌ شبيب‌ آمد خدمتشون‌. حضرت‌ فرمود يابن‌ الشبيب‌ الصائم‌ انت‌. روزه‌ هستي‌؟ عرض‌ كرد بعله‌ آقا. روزه‌ام‌. روز اول‌ ماه‌ محرم‌ مستحبه‌ انسان‌ روزه‌ بگيره‌. روز اول‌ سال‌. بعله‌ آقا روزه‌ام‌. حضرت‌ فرمودند اين‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر ميشه‌، غم‌ و اندوه‌ در دل‌ ما اهل‌ بيت‌ پيغمبر مي‌آيد. وارد ميشه‌ و روز بروز زياد ميشه‌. تا روز عاشورا. مطالبي‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا براي‌ ابن‌ شبيب‌ فرموده‌ كه‌ خوشا بحال‌ آنها، امام‌ زمانشون‌ نشسته‌ براي‌ يك‌ نفر روضه‌خواني‌ ميكنه‌.

 يابن‌ الشبيب‌، اي‌ پسر شبيب‌، ماه‌ محرم‌ كه‌ ميشد كفار، آنهايي‌ كه‌ بت‌ پرست‌ بودند قبل‌ از اسلام‌، در زمان‌ جاهليت‌، دست‌ از جنگ‌ و خونريزي‌ مي‌كشيدند. (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۸ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – اخلاص‌ و مقام‌ با عظمت‌ آن‌

 اخلاص‌ و مقام‌ با عظمت‌ آن‌ 18 ذي‌ الحجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. اليوم‌ يئس‌ الذين‌ كفروا عن‌ دينكم‌ و لا تخشوهم‌ و اخشون‌ اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌ و اتممت‌ عليكم‌ نعمتي‌ و رضيت‌ لكم‌ الاسلام‌ دينا.

 روز بسيار پرعظمتي‌ را گذرونديم‌ و امشب‌ شب‌ بسيار با عظمتي‌ است‌ كه‌ بين‌ دو عيد بزرگ‌، عيد غدير خم‌ و جمعه‌، قرار گرفته‌. كه‌ در هر دو روز دعاي‌ ندبه‌ وارد شده‌. در سر اينكه‌ در اعياد بزرگ‌ دعاي‌ ندبه‌ دستور داده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ اگر امروز دعاي‌ ندبه‌ را خونده‌ بوديد و خونده‌ باشيد، فردا هم‌ بخوانيد اميدوارم‌ اثري‌ در تعجيل‌ فرج‌ گذاشته‌ باشد و بگذارد. به‌ جهت‌ اينكه‌ دعاي‌ ندبه‌ از اسمش‌ كاملا پيداست‌ دعايي‌ است‌ كه‌ با گريه‌ و ناله‌ بايد خوانده‌ بشه‌. گريه‌ و ناله‌اي‌ در فراق‌ امام‌ عصر. در شكايت‌ از روزگار و مردم‌ روزگار و ظالمين‌ و ستمگران‌. كه‌ با انبياء الهي‌ چه‌ كردند؟! با اولياء خدا چه‌ عملي‌ انجام‌ دادند تا جايي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ ميگيم‌ كه‌ فعلي‌ العتائب‌ علي‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ بر سختي‌ها و مشكلاتي‌ كه‌ بر اهل‌ پيت‌ پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وارد شد، بايد گريه‌ كنندگان‌ گريه‌ كنند، فليبك‌ الباكون‌، ندبه‌ كنندگان‌ ندبه‌ كنند، ندبه‌ با گريه‌ اين‌ فرق‌ را دارد كه‌ گريه‌ انسان‌ گاهي‌ ساكت‌ نشسته‌ اشكش‌ مي‌ريزه‌ دلش‌ مي‌سوزه‌. اما وقتي‌ شدت‌ كرد دادش‌ بلند ميشه‌، صدايش‌ بلند ميشه‌. ديگه‌ نمي‌تواند خودش‌ را كنترل‌ بكند. اين‌ را ميگويند ندبه‌. و اياهم‌ فليندب‌ النادبون‌. از چشم‌ مانند دو مشك‌ آب‌ بايد اشك‌ ريخته‌ بشه‌. ضجه‌ بزنيم‌. و يضج‌ الضاجون‌ و يعج‌ العاجون‌. ضجه‌، داد، گريه‌، دعاي‌ ندبه‌ يك‌ همچين‌ دعائي‌ است‌ كه‌ چه‌؟ بخدا قسم‌ ما نمي‌فهميم‌ كه‌ نبودن‌ امام‌ در بين‌ ما يعني‌ چه‌؟ گذشته‌ها هم‌ نفهميدند. آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ ائمه‌ هم‌ بودند، آنها هم‌ متوجه‌ نشدند. محبت‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ قدري‌ بايد در دل‌ ما زياد باشد كه‌ لحظه‌اي‌ از او دور نشيم‌. فراقش‌ جان‌ ما را بگيره‌. دوري‌ از او روح‌ ما را تسخير كنه‌. ببينيد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كنار قبر فاطمة‌ زهرا چي‌ مي‌فرمايد؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ مي‌ترسم‌ اخاف‌ مي‌ترسم‌ كه‌ بعد از تو اي‌ فاطمه‌ عمرم‌ طولاني‌ بشه‌. نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوسة‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. علي‌ كوه‌ صبر! علي‌ با آنهمه‌ شجاعت‌ ميگه‌ اي‌ كاش‌ روحم‌، جانم‌ با اشك‌ چشمم‌ از من‌ خارج‌ ميشد. من‌ هميشه‌ با تو بودم‌. تو در يك‌ عالم‌ ديگر نباشي‌ و من‌ پايبند به‌ عالم‌ ديگر باشم‌. قدر زر زرگر شناسد قدر جوهر جوهري‌. قدر امام‌ را امام‌ ميدونه‌. قدر حجت‌ خدا را حجت‌ خدا ميدونه‌. من‌ يك‌ مثالي‌ چندي‌ قبل‌ زدم‌. خيلي‌ مثال‌ البته‌ ساده‌اي‌ است‌ و شأن‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ نيست‌ با اين‌ مثال‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ لا يستحيي‌ ان‌ يضرب‌ مثلا ما بعوضة‌ او ما فوقها. گاهي‌ با يك‌ جملة‌ مثال‌ مطلب‌ خيلي‌ روشن‌ ميشه‌. يك‌ جعبة‌ كامپيوتر در كنار شما اگر باشه‌ شما كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از آنچه‌ در او هست‌ نداريد ميگيد به‌ چه‌ درد ميخوره‌؟ اول‌ فكر مي‌كنيد تلويزيونه‌. بعد بازش‌ مي‌كنيد مي‌بينيد نه‌، جز برفك‌ هيچي‌ نداره‌. برفك‌ هم‌ نداره‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ كامپيوتر را وارده‌، ميدونه‌ توي‌ اين‌ چي‌ هست‌. مي‌بيني‌ يك‌ كليد را كه‌ ميزنه‌ صد و ده‌ جلد كتاب‌ بحار الانوار را مي‌آوره‌ جلوي‌ چشم‌ انسان‌. صد و ده‌ جلد كتاب‌! كليد ديگر را كه‌ ميزنه‌ بيست‌ جلد وسائل‌ الشيعه‌ را مي‌آوره‌ جلوي‌ چشمت‌. كليد ديگر را كه‌ مي‌زنه‌ مثلا دهها جلد كتاب‌ مستدرك‌ الوسائل‌، نهج‌ البلاغه‌، قرآن‌، تفسير قرآن‌، تمام‌ آن‌ كلمات‌ عربي‌ و محاسبه‌ ميكنه‌ بهتر از خودت‌، كارهاي‌ درستي‌ انجام‌ ميده‌. شما برخوردت‌ با آن‌ دستگاه‌ كامپيوتر با آن‌ آدمي‌ كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از آن‌ نداره‌ خيلي‌ فرق‌ ميكنه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ اطلاع‌ نداره‌ ميدوني‌ چيكار ميكنه‌؟ ميگه‌ يك‌ كسي‌ پيدا بشه‌ اين‌ را برداره‌ ببره‌. اينجا مزاحمه‌. شايد هم‌ لگد بزنه‌ خودش‌ بشكنيش‌. و هيچ‌ ارزشي‌ برايش‌ قائل‌ نباشي‌. اما اوني‌ كه‌ وارده‌، ميدونه‌ اين‌ يعني‌ چي‌؟

 امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را جز خدا و پيغمبر و خود ائمه‌ كسي‌ نمي‌شناسه‌. ايني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ان‌ كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. علم‌ هر چيزي‌ را در امام‌ مبين‌ قرار داديم‌، ايني‌ كه‌ علم‌ نداره‌. چون‌ خودش‌ حسن‌ سؤال‌ نصف‌ العلم‌. انسان‌ بتونه‌ سؤال‌ خوب‌ بكنه‌ نصفي‌ از علم‌ را داره‌. بعضي‌ها هستند سؤال‌ هم‌ بلد نيستند بكنند. بعضي‌ها هستند بلد نيستند همان‌ دكمة‌ كامپيوتر را بزنند. بعضي‌ها هستند كه‌ اصلا هيچي‌ از دنيا سرشون‌ نميشه‌. سؤالاتشون‌ هم‌ در ارتباط‌ مثلا دلار است‌ و بازار است‌ و گران‌ شدن‌ اجناس‌ و پائين‌ آمدن‌ اجناس‌ و از اين‌ حرفها. لذا مي‌گويند با اهل‌ دنيا زياد ننشينيد. بخاطر اينكه‌ همه‌اش‌ از همين‌ حرفها مي‌زنند. اما در محضر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر كسي‌ مشرف‌ ميشد با نگاه‌ چيز ياد مي‌داد، با سكوتش‌ كار ياد مي‌داد. با عملش‌ به‌ او تعليمات‌ ميداد.

 عنوان‌ بصري‌ در اين‌ كتاب‌ بحار الانوار جلد اول‌ در باب‌ علم‌ يك‌ مرديست‌ كه‌ هشتاد سال‌ عمرشه‌. متأسفانه‌ از روز اول‌ راه‌ را كج‌ رفته‌. بعضي‌ها هستند كه‌ اينها مي‌خواهند، مي‌فهمند كه‌ بايد كمالاتي‌ در كار باشه‌. تزكية‌ نفسي‌ هست‌، كمالاتي‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌. اما عوض‌ اينكه‌ بروند نزد علماي‌ دين‌، مي‌روند نزد مثلا بعضي‌ از اقطاب‌ و متصوفه‌ و اينها. آنها هم‌ خودشون‌ متأسفانه‌ چيزي‌ اطلاع‌ ندارند. ما هم‌ چيزي‌ نمي‌خواهيم‌. اين‌ را بدونيد. يعني‌ در يك‌ مجلسي‌ اگر حالي‌ پيدا شد، براي‌ حال‌ بيشتر اهميت‌ قائليم‌ تا براي‌ كمالات‌. مثلا توي‌ مجلس‌ روضه‌ رفتيد و حالي‌ پيدا كرديد. ميگيد عجب‌ مجلس‌ پر معنويتي‌ بود. حالا در حقيقت‌ اين‌ مجلس‌ اينطوري‌ بوده‌ كه‌ يك‌ خوش‌ صدايي‌ خونده‌، صدايش‌ هم‌ حزين‌ بوده‌، بالاخره‌ تو را به‌ گريه‌ انداخته‌ حالي‌ پيدا كرديد. حال‌ نشاطي‌ پيدا كرديد. چون‌ انسان‌ مخصوصا اگر غم‌ و غصه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ و رويش‌ هم‌ نشه‌ گريه‌ بكنه‌، بايد يك‌ گوشه‌اي‌ پيدا بكنه‌ يك‌ مقداري‌ گريه‌ بكنه‌ دلش‌ باز بشه‌. اون‌ كار انجام‌ شده‌. اما مجلس‌ با حال‌، مجلس‌ پر معنا آن‌ مجلسي‌ است‌ كه‌ تو يك‌ كلمه‌ حرف‌ ياد گرفته‌ باشي‌ كه‌ آن‌ حرف‌ تو را مثلا از زمين‌ برده‌ باشه‌ يك‌ مقدار بالا. نمازت‌ هم‌ كه‌ ميخوني‌ معراج‌ المؤمنه‌. تو را بايد بالا ببره‌. بعضي‌ها هستند نماز را هم‌ مي‌خواهند با حال‌ بخونند. حال‌ منافات‌ نداره‌، حال‌ داشته‌ باش‌. اما اگر گفتي‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌، خدايا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنم‌ و تعهدي‌ با خدا بستي‌ و از آن‌ ساعت‌ ديگه‌ گناه‌ نكردي‌، اينجا معناي‌ معراج‌ را در خودت‌ بوجود آوردي‌. ببينيد شما وقتي‌ گنهكاريد توي‌ لجنزار زندگي‌ مي‌كنيد. تا گفتيد اياك‌ نعبد، خودتون‌ را از شر شيطان‌ و نفس‌ اماره‌ نجات‌ داديد، از اين‌ لجنزار آمديد بالا. عروج‌ كرديد، معراج‌ شده‌ برايتون‌. معراج‌ المؤمن‌. نماز بايد معراج‌ مؤمن‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ نماز را بخوني‌ براي‌ اينكه‌ حال‌ پيدا بكني‌ كه‌ حال‌ هم‌ نميده‌ به‌ انسان‌. نمازي‌ را كه‌ معنايش‌ را انسان‌ نفهمه‌ و درست‌ دقت‌ نكنه‌، حال‌ هم‌ به‌ انسان‌ نميده‌. نمازي‌ كه‌ انسان‌ ميخونه‌ بايد به‌ جملاتش‌ دقت‌ كنه‌. هر كلمه‌ايش‌ خدا ميدونه‌ اگر فرصتي‌ باشه‌، درسيست‌ براي‌ كمالات‌ روحي‌ انسان‌.

 يا مثلا روزه‌ بگيريد. خوب‌ روزه‌ را چرا گرفتيد؟ بعضي‌ها هستند از روزه‌ گرفتن‌ جز گرسنگي‌ و تشنگي‌ چيز ديگه‌اي‌ نصيبشون‌ نميشه‌. اين‌ روايت‌ داره‌. روزه‌ را ميگيري‌ كه‌ استقامتت‌ زياد بشه‌. روزه‌ را ميگيري‌ كه‌ درد گرسنگي‌ را بكشي‌. روزه‌ را مي‌گيري‌ كه‌ تذكر بالجوعكم‌ و عطشكم‌ جوع‌ و عطش‌ روز قيامت‌ را. روز قيامت‌ در آن‌ صحرا وقتي‌ واقع‌ ميشيم‌ نه‌ غذايي‌ هست‌ و نه‌ آبي‌ و اگر در دنيا زندگيت‌ روي‌ حساب‌ بوده‌، جزء مخلصين‌ نباشي‌ و جزء كساني‌ نباشي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ خلوص‌ رسيده‌ باشي‌، بايد آنجا معطل‌ بشوي‌. في‌ حلالها حساب‌. حلالش‌ باز حساب‌ داره‌. لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. ريز و درشت‌ را بايد جواب‌ بدهي‌. توي‌ فلان‌ مجلس‌ رفتي‌ چه‌ كردي‌؟ براي‌ چي‌ نشستي‌؟ فلان‌ غذا را چطور بود خوردي‌؟ حتي‌ تمام‌ كارها، كلماتت‌ عين‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ آمده‌ جلويت‌ رژه‌ ميره‌. نوارت‌ را گذاشته‌اند. گاهي‌ بعضي‌ها نوار خودم‌ را كه‌ مي‌گذارند جلويم‌ منبرم‌ را گوش‌ ميدهم‌ گاهي‌ وقتها خودم‌ خجالت‌ ميكشم‌ كه‌ چرا من‌ اينجوري‌ صحبت‌ كردم‌! انسان‌ خجالت‌ ميكشه‌. خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ داره‌ گناه‌ ميكنه‌. خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ داره‌، آنهم‌ در انظار نشون‌ ميدهند. يك‌ فرض‌ كنيد صفحة‌ تلويزيون‌ بزرگي‌ من‌ يك‌ جا ديدم‌ بسيار بلند، شايد ده‌ متر قد، ده‌ متر پهنا. مي‌بينند آقا آمد مشغول‌ گناه‌ شد. اينور آنورش‌ را هم‌ نگاه‌ ميكنه‌ كسي‌ نبيندش‌. آنجا هم‌ كسي‌ نديدتش‌ بخيال‌ خودش‌. همه‌ را حساب‌ مي‌كنند نگه‌ ميدارند. فيلم‌ را نگه‌ مي‌دارند. آنجا نشان‌ ميدهند اين‌ كار را چرا كردي‌؟ آخه‌ آدم‌ يك‌ دفعه‌ ميگه‌ ببخشيد نفهميدم‌. دو دفعه‌، سه‌ دفعه‌. روزي‌ ده‌ دفعه‌. ميشه‌؟ شما فرض‌ كنيد شصت‌ سال‌ عمر كرديد، در سال‌ ميشه‌ سيصد و شصت‌ روز، اين‌ اصلا آدم‌ خودش‌ خسته‌ ميشه‌ بگه‌ من‌ نفهميدم‌. يك‌ جا هم‌ جمع‌ شده‌. يك‌ راه‌ فقط‌ داره‌ كه‌ اين‌ تلويزيون‌ شما را نشان‌ ندهند، فيلم‌ شما را نگذارند. يك‌ راه‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ به‌ مقام‌ مخلصين‌ برسونه‌. آنجا خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ انهم‌ لمحضرون‌. همه‌ حاضر مي‌شوند الا عباد الله‌ المخلصين‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. جزا داده‌ نميشيد مگر آنچه‌ كه‌ عمل‌ كرده‌ باشيد. عمل‌ اين‌ كار خوب‌ را كرديد، اين‌ مزدتون‌، اين‌ كار بد را هم‌ كرديد اينهم‌ مزدتون‌. همينطور يك‌ كلمه‌ يك‌ كلمه‌. كار خوبي‌ نكرديم‌ نداريم‌ در زندگي‌. در مقابل‌ پروردگار با اين‌ عظمت‌ شما فكر مي‌كنيد اگر نمازتون‌ را صحيح‌ خونديد و خيلي‌ هم‌ عالي‌ خونديد اين‌ چقدر قيمتشه‌؟ نماز و روزه‌ الان‌ بازار الان‌، من‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كم‌ و زياد بگويم‌. بين‌ بيست‌ و پنج‌ هزار تومان‌، سالش‌ تا سي‌ تومانه‌. سي‌ تومان‌ در سال‌. يك‌ سال‌ نماز و روزة‌ تو آنهم‌ صحيح‌ بخوني‌، حمد و سوره‌ات‌ درست‌ باشه‌، سي‌ هزار تومان‌ بيشتر قيمتش‌ نيست‌. ديگه‌ ببين‌ چقدر كار كردي‌. بقيه‌ كارهامون‌ هم‌ كه‌ ديگه‌، كار ديگه‌اي‌ هم‌ نداريم‌. عبادت‌ ديگه‌ هم‌ نداريم‌. خدا اگر اين‌ ولايتتون‌ و محبتتون‌ را به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ امروز در برخوردهايتون‌ حتما عمل‌ كرديد و خونديد و گفتيد كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ جعلنا حمد ميكنم‌ خدائي‌ را كه‌ ما را قرار داد من‌ المتمسكين‌، از كساني‌ كه‌ تمسك‌ كرده‌، چسبيده‌ به‌ ولاية‌ امير المؤمنين‌. به‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌. خدا نعمت‌ را به‌ شما تمام‌ كرده‌. اين‌ را بدونيد آقايون‌. الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ ان‌ هدانا الله‌. اگر خدا ما را هدايت‌ نمي‌كرد ما نبوديم‌ كه‌ خودمون‌ چقدر زحمت‌ داشت‌ كه‌ ما توي‌ اديان‌ دنيا مذهب‌ شيعه‌ را پيدا كنيد و تحقيق‌ كنيد و بفهميد كه‌ شيعه‌ حقه‌؟ اينهمه‌ مذاهب‌ كه‌ هست‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ را. يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ در شبانه‌روز، حالا شك‌ دارم‌ كه‌ فرمود در شبانه‌روز يك‌ مرتبه‌ يا بعد از هر نماز يك‌ مرتبه‌، يك‌ حمد و قل‌ هو الله‌ مي‌خونم‌ براي‌ آن‌ جد اعلايم‌ كه‌ تشيع‌ را پذيرفته‌. هركدامشون‌ بوده‌اند، نميدونم‌ كيه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ شروع‌ كرده‌. اوني‌ كه‌ رفته‌ و تحقيق‌ كرده‌ و تشيع‌ را پذيرفته‌، راه‌ را بر ما آسون‌ كرده‌، ساده‌ كرده‌. كه‌ ما هم‌ الحمد لله‌ الان‌ شيعه‌ هستيم‌. من‌ خودم‌ دنبال‌ مذاهب‌ مختلف‌ گشته‌ام‌. تورات‌ را خونده‌ام‌، انجيل‌ را خونده‌ام‌، اوستا را خونده‌ام‌، كتابهاي‌ مختلف‌ مذاهب‌ مختلف‌ را ديده‌ام‌. بقدري‌ مشكله‌ انسان‌ حق‌ را پيدا بكنه‌ در يك‌ بعد و يك‌ بعد هم‌ با اين‌ زمينه‌اي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ ما فراهم‌ كرده‌، آسانه‌. حالا كه‌ خدا نعمت‌ بهتون‌ داده‌. ميگيد الحمد لله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ بولايت‌ امير المؤمنين‌ و اولاده‌ المعصومين‌. لا سیما بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له‌ الفداء. ببينيد چقدر ارزش‌ داره‌. شما مي‌دونيد همين‌ شيعه‌ كه‌ فهميده‌ كه‌ بعد از پيغمبر علي‌ خليفه‌ است‌. همينها توي‌ راهها ماندند. رسيدند امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را قبول‌ كردند، ديگه‌ بعدش‌ ماندند. مثل‌ يك‌ قافله‌اي‌ حركت‌ كنه‌، يكي‌ در آن‌ دو فرسخي‌ بمونه‌، يكي‌ سر پنج‌ فرسخي‌ بمانه‌، يكي‌ سر ده‌ فرسخي‌ بمانه‌. شمائيد كه‌ به‌ مقصد رسيده‌ايد. بعضي‌ها كيساني‌ هستند. معتقد به‌ امامت‌ محمد بن‌ حنفيه‌. ميگويند بعد از امام‌ حسين‌، محمد بن‌ حنفيه‌، او امام‌ است‌ و الان‌ هم‌ غايبه‌. اينجا ماندند. يك‌ عده‌ يك‌ خورده‌ باز آمده‌اند. رسيده‌اند به‌ زيد بن‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌. امام‌ زين‌ العابدين‌ را قبول‌ كرده‌اند، امام‌ باقر را قبول‌ نكرده‌اند. زيد بن‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌. شما اگر برويد طرفهاي‌ يمن‌ و بلكه‌ خود مكه‌ آنقدر چهار امامي‌ و زيدي‌ هستند كه‌ حساب‌ نداره‌. شما يك‌ حركت‌ ديگه‌ بحمدالله‌ كرديد آمديد رسيديد به‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بعد تحت‌ فرمان‌ خدا، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را پذيرفتيد ولي‌ يك‌ عده‌ باز آنجا ماندند. اسماعيلي‌ شدند. همين‌ اطراف‌ مشهد خودمون‌ اسماعيلي‌ها هستند. رسيدند به‌ اسماعيل‌ پسر امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌، گفتند اين‌ امام‌ ماست‌ و بعد از اونهم‌ ايشان‌ غايب‌ ميشه‌. حضرت‌ صادق‌ ميگه‌ من‌ خودم‌ جنازه‌اش‌ را دفن‌ كردم‌. چطور شد، مرد، قبل‌ از امام‌ صادق‌ از دنيا رفت‌. بعله‌. اين‌ همين‌ اطراف‌ بيدباد و سابق‌ اسمش‌ شاتقي‌ بوده‌، حالا نميدونم‌ چي‌ شده‌. ما ديديمشون‌. بهش‌ به‌ يكي‌ مي‌گفتند اين‌ امام‌ شما مشروب‌ ميخوره‌. گفت‌ اين‌ از گلويش‌ كه‌ پائين‌ ميره‌ شربت‌ ميشه‌. درسته‌ آن‌ شيشه‌اي‌ كه‌ ديديد شرابه‌، ولي‌ از گلويش‌ كه‌ پائين‌ ميره‌ شربت‌ ميشه‌. گفتم‌ كه‌ هندوستان‌ مردم‌ گاو را مي‌پرستند. ما كه‌ از گاو كمتر نيستيم‌ كه‌.

 يك‌ عده‌ باز رد شدند. آمدند رسيدند به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. من‌ تا نديده‌ بودم‌ باور نميكردم‌. هشت‌ امامي‌ هم‌ داريم‌. ميگند امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بچه‌ بود وقتي‌ كه‌ حضرت‌ رضا از دار دنيا رفت‌. بچه‌ بود. نميتونست‌ آن‌ حقايق‌ عرفان‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود مسائل‌ مهم‌ عميق‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ را، بچه‌ است‌ خوب‌، بفهمه‌. لذا معاوني‌ رفيقي‌ حضرت‌ رضا برايش‌ انتخاب‌ كرد بنام‌ معروف‌ كرخي‌. اين‌ معروف‌ كرخي‌ شد رهبر امام‌ طريقت‌ و حقيقت‌. مسائل‌ ديني‌ و نماز و روزه‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. اينها را دادند به‌ امام‌ جواد. امام‌ جواد هم‌ داد به‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ و امام‌ زمان‌ و الان‌ هم‌ در دست‌ علما و مراجع‌ تقليد هست‌. اما حقيقت‌ طريقت‌ را حضرت‌ داد به‌ معروف‌ كرخي‌. معروف‌ كرخي‌ هم‌ داده‌ به‌ يك‌ نامعروف‌ كرخي‌، بعد هم‌ كم‌كم‌ به‌ چي‌ عليشاه‌ و چي‌ شاه‌ و نميدونم‌ بوق‌ علي‌ شاه‌ و همينطور شاه‌ شاه‌ تا رسيده‌ به‌ جناب‌ شاه‌ زمان‌ ما. شاه‌ نه‌ اون‌ شاه‌ ملعوني‌ كه‌ كشتندش‌ و از بين‌ رفت‌. نه‌. اين‌ شاههاي‌ زنده‌. ما هنوز نور علي‌ شاه‌ و رضا علي‌ شاه‌ و از اينها داريم‌ها. اين‌ شاهها متأسفانه‌ هستند. رسيد به‌ اينها، حالا هم‌ ايشانند. سلسلة‌ برنامه‌ آمده‌ به‌ اينجا. ببينيد چقدر جسارت‌ به‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌! اينجا نتونستند رد بشوند. آخر امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چه‌ سنش‌ كم‌ بود، از عيسي‌ كمتر بود. عيسي‌ روز اول‌ تولد ميگه‌ جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا. من‌ كتاب‌ دارم‌. آتاني‌ الكتاب‌. كتاب‌ دستش‌ نبود از توي‌ رحم‌ مادر آمد بيرون‌. نه‌. كتاب‌ يعني‌ تمام‌ حقايق‌ در اين‌ مغز من‌ هست‌. تمام‌ علوم‌ در اين‌ روح‌ من‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. اني‌ عبد الله‌، آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا. اين‌ را اگر ما منكر بشيم‌ قرآن‌ را منكر شده‌ايم‌. آنوقت‌ اين‌ چطور شد كه‌ امام‌ جواد از حضرت‌ عيسي‌ كمتر بود؟! مگر امام‌ به‌ بدن‌ ظاهريشه‌؟ اگر به‌ بدن‌ ظاهري‌ باشه‌ بايد بگيم‌ كه‌ امام‌ يك‌ متر و چند سانت‌ مثلا علم‌ داره‌، قدش‌، مطابق‌ قدش‌. حالا كمتر، پهنايش‌، همين‌.

 امام‌ را بشناسيد آقايون‌. امام‌ مثل‌ اعلاي‌ پروردگاره‌. خداي‌ تعالي‌ علمش‌ بينهايته‌. خداي‌ تعالي‌ بر تمام‌ موجودات‌ احاطة‌ علمي‌ داره‌ و بلكه‌، نميشه‌ خوب‌ تعبير كرد. چون‌ نه‌ اندازه‌اي‌ مي‌تونيم‌ با حرفهايمون‌ مطلب‌ را بفهمونيم‌ كه‌ مثلش‌ را ديده‌ باشيم‌. احاطة‌ بر ما سوي‌ الله‌ و لا تسقط‌ من‌ شجرة‌، و لا تسقط‌ من‌ ورقة‌ الا يعلمها. و لا حبة‌ في‌ ظلمات‌ الارض‌ و لا رطب‌ و لا يابس‌ الا في‌ كتاب‌ مبين‌. امام‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌. نمايندة‌ خداست‌. ميگه‌ اللهم‌ عرفني‌ نفسك‌ و ان‌ لم‌ تعرفني‌ نفسك‌ انك‌ لم‌ اعرف‌ نبيك‌. از آنطرف‌ بايست‌ شروع‌ كرد. الله‌ نور السماوات‌ و الارض‌. مثل‌ نوره‌ كمشكاة‌. از آنطرف‌ شروع‌ كرده‌. خدا را بشناس‌ بعد امام‌، مخلوق‌ خداست‌ ولي‌ مثل‌ اعلاي‌ خداست‌. شما چشمت‌ به‌ هم‌ نميخوره‌ مگر در علم‌ امام‌ هست‌. من‌ در بعضي‌ از نوشته‌هايم‌ نوشته‌ام‌ و همه‌ هم‌ ديده‌اند كه‌ اگر صد ميليارد سال‌ ديگه‌ يك‌ ذره‌اي‌ را باد بخواهد از اينجا بلند كنه‌ سر يك‌ متري‌ بيندازه‌، الان‌ امام‌ زمان‌ ما ميدونه‌. صد ميليارد سال‌ ديگه‌! و بلكه‌ بيشتر. در اين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ گفته‌اند روز جمعه‌ و روز عيد غدير بخونيد و براي‌ امامتون‌ گريه‌ كنيد، براي‌ يك‌ همچين‌ اماميست‌ كه‌ و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. خدايا به‌ وديعه‌ گذاشتي‌ در دل‌ امام‌ ما، در روح‌ امام‌ ما، در روح‌ پيغمبر اكرم‌ علم‌ آنچه‌ كه‌ بوده‌، جهل‌ اصلا نداره‌، و علم‌ آنچه‌ كه‌ خواهد بود تا كي‌؟ تا وقتي‌ كه‌ خلقت‌ تمام‌ بشه‌. خلقت‌ هم‌ تمام‌ نميشه‌.

 امروز كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر اكرم‌ روي‌ دست‌ بلند كرد خدا ميدونه‌ اين‌ بشر لياقت‌ نداشت‌. شايد البته‌ زمينه‌ براي‌ آيندگانه‌، ان‌ هو فقه‌ ان‌ هو افقه‌ گاهي‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ مطالب‌ را انسان‌ به‌ مثلا يك‌ عده‌ شاگردهاي‌ چاپخونه‌ ميده‌ اينها هم‌ چاپ‌ مي‌كنند. ولي‌ خودشون‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. توي‌ چاپخانه‌ اگر رفته‌ باشيد يك‌ عده‌ هستند، چاپخانه‌. چاپ‌ مي‌كنند، پخش‌ مي‌كنند بين‌ مردم‌، ولي‌ خودشون‌ نمي‌فهمند. در سورة‌ جمعه‌ هست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد مثل‌ الذين‌ حملوا التورات‌ ثم‌ لم‌ يحملوها. تورات‌ را زير بغلش‌ گرفته‌ اما نمي‌فهمه‌. قرآن‌ را زير بغلش‌ گرفته‌ اما نمي‌فهمه‌. خدا نكنه‌ ما آنها باشيم‌. ثم‌ لم‌ يحملوها. مي‌دونيد خدا، من‌ الان‌ خجالت‌ ميكشم‌ بگم‌ ولي‌ خدا گفته‌. كمثل‌ الحمار، مثل‌ خر. نگيد كه‌ چرا اينجوري‌… چيكار كنم‌؟ ديگه‌ ما كه‌ از خدا باادبتر در… چون‌ گاهي‌ ميشه‌ بايد اون‌ حقيقت‌ را گفت‌. مثل‌ الاغي‌ كه‌ توي‌ بارش‌ كتاب‌ گذاشته‌ باشند. اين‌ الاغه‌ چقدر از اين‌ كتابها چيز مي‌فهمه‌؟ اينجوريه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، خداي‌ مجسم‌. اين‌ تعبير را در اذن‌ دخول‌ حرمها داره‌ كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. يعني‌ اگر خدا بنا بود توي‌ يك‌ مكاني‌ حضور پيدا ميكرد ميشد اين‌ امام‌. خداي‌ مجسم‌. اين‌ را برداشته‌ ميگه‌ من‌ كنت‌ مولاه‌ فهذا علي‌ مولاه‌. اين‌ علي‌ مولاي‌ اوست‌. حالا مگه‌ مردم‌ فهميدند؟ چي‌ شده‌؟ با اينكه‌ خدا بهشون‌ گفته‌ بود. وقتي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر معرفي‌ فرمود، اين‌ آياتي‌ كه‌ هم‌ ايشان‌ تلاوت‌ كردند، هم‌ من‌ عنوان‌ كردم‌، اين‌ آيات‌ نازل‌ شد. آقا اين‌ آيات‌ عجيبه‌. دربارة‌ هيچ‌ چيز توي‌ قرآن‌ اينقدر اهميت‌ داده‌ نشده‌. عجيبه‌. ميگه‌ امروز، يعني‌ روز غدير خم‌، اين‌ را سني‌ها هم‌ قبول‌ دارندها. شما اين‌ كتاب‌ الغدير را نگاه‌ بكنيد. مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ يك‌ كلمه‌ از كتابهاي‌ شيعه‌ ننوشته‌. يازده‌ جلدش‌ چاپ‌ شده‌. دربارة‌ غدير، دربارة‌ روز غدير، كه‌ ماها به‌ اندازة‌ عيد نوروز هم‌ برايش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستيم‌ متأسفانه‌. فردا جمعه‌ است‌، بخاطر جمعه‌ تعطيليد. پس‌ فردا هم‌ ميريد سر كارتون‌. تموم‌ شد. زنده‌ باد مشهديها. جدا عرض‌ ميكنم‌. اعلاميه‌ دادند. هفتة‌ عيد غدير. من‌ در تهران‌ هفتة‌ گذشته‌ مجلسي‌ داشتيم‌. من‌ گفتم‌ تا دوازده‌ روز، تا روز اول‌ محرم‌ و الاّ تمام‌ زندگي‌ انسان‌ بستگي‌ به‌ امروز داره‌. اگر روز غدير خم‌ نباشه‌ امام‌ زمان‌ هم‌ نيست‌. اگر غدير خم‌ نباشه‌ ائمة‌ ديگر هم‌ نيستند. آن‌ كسي‌ كه‌ غدير خم‌ را به‌ دست‌ فراموشي‌ مي‌خواهد بسپاره‌، كه‌ سپردند خدا انشاء الله‌ نيامرزه‌ اين‌ وهابيها را كه‌ جاي‌ غدير خم‌ و تمام‌ اين‌ آثار را از بين‌ بردند. ولي‌ خوب‌ در كتابها باقي‌ مانده‌. بقول‌ يكي‌ از، با جمعي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ بحثمون‌ بود و صحبتهايي‌ ميكرديم‌. بعضي‌هايشون‌ منكر مي‌شدند غدير خم‌ را، بيسوادهايشون‌ البته‌. و الاّ كسي‌ كه‌ اهل‌ كتاب‌ باشه‌ و اهل‌ مطالعه‌ باشه‌ منكر نميشه‌. بعد يكنفر حرف‌ خوبي‌ زد. با اينكه‌ خودش‌ آدم‌ عوامي‌ بود ولي‌ حرف‌ عاليي‌ زد. گفت‌ ما حقش‌ بود كه‌ هر سال‌ روز غدير خم‌ شبيه‌، مشهديها ميگويند شبيه‌، در غير مشهد مي‌گويند تعزيه‌، شبيه‌ روز غدير خم‌ را در مي‌آورديم‌ كه‌ فراموش‌ نميشد. مثلا يك‌ پيغمبري‌ درست‌ مي‌كردند و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را بلند ميكرد من‌ كنت‌ مولاه‌… ديگه‌ نمي‌گفتند غدير خم‌ اينها بوده‌. همانطور كه‌ عاشورا را قبول‌ كردند، قبول‌ دارند.

 حالا اگر ماها فراموش‌ نكنيم‌، بيائيد و بخاطر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، بخاطر ولايتمون‌، خيلي‌ بده‌ اين‌ حرف‌ من‌ ولي‌ چه‌ كنم‌؟ كه‌ مجبورم‌ بگم‌. بيائيم‌ به‌ اندازة‌ عيد نوروز، اين‌ خيلي‌ حرف‌ بديه‌ها. چون‌ اصلا عيد نوروز كجا و عيد غدير خم‌ كجا! لااقل‌ به‌ اندازة‌ عيد نوروز اين‌ عيد عظيم‌ را اهميت‌ بدهيم‌. و انشاء الله‌ كم‌كم‌ بايد اين‌ كار را كرد. تمرين‌ كنيم‌ اقلا براي‌ زمان‌ ظهور. چون‌ زمان‌ ظهور حتما حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اين‌ كار را خواهند كرد. ولي‌ تمرينش‌ را ما داشته‌ باشيم‌. خيلي‌ برامون‌ عجيب‌ نباشه‌. چون‌ يك‌ دستوراتي‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ از بعضي‌ روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ مي‌آره‌، كه‌ همين‌ نزديكهاها، همينهايي‌ كه‌ خيلي‌ امام‌ زماني‌ هستند، همينها فرار ميكنند. ميگند اينها چيه‌! اينها چطور ميشه‌ همچين‌ چيزي‌. تمرين‌ ندارند. تمرين‌ كنيد. از همين‌ الان‌ تمرين‌ كنيد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ وقتي‌ تشريف‌ آوردند گفتند عيد نوروز، حالا من‌ ميترسم‌ بگم‌ يك‌ روزش‌ هم‌ زياديه‌. عيد غدير دوازده‌ روز. اگر يك‌ همچين‌ حرفي‌ زدند شما نگيد اِ چه‌ كاريه‌. ما دوازده‌ روز دست‌ از كار بكشيم‌؟! بي‌ انصاف‌ اينجا سيزده‌ روز دست‌ از كار ميكشي‌ مدرسه‌ها تعطيل‌، همه‌ چيز گران‌ ميشه‌، يك‌ ميليون‌ و خورده‌اي‌ جمعيت‌ مي‌ريزند توي‌ مشهد. آنجا را نميگي‌ چرا. اينجا را ميگي‌ چرا. ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌، تمرين‌ كنيد، ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌ اين‌. اون‌ را هم‌ ديدوبازديد كنيد، چه‌ اشكال‌ داره‌؟ من‌ نميگم‌، من‌ عرضم‌ اينه‌ كه‌ كارهاي‌ حرام‌ عيد نوروز را نكنيد. شب‌ چهارشنبه‌ سوريه‌، همين‌ دو ماه‌ قبل‌ من‌ تهران‌ بودم‌. مثل‌ شهرهايي‌ كه‌ وسط‌ جنگ‌ قرار گرفته‌، همينجور توپ‌ مي‌زدند. يك‌ صداهاي‌ عجيبي‌ كه‌ بدن‌ ما و خونه‌ و زندگي‌ مي‌لرزيد. اين‌ كارهاي‌ خلاف‌ را نكنيد. عيد غدير كه‌ پاك‌ و پاكيزه‌ است‌. نه‌ به‌ كسي‌ اذيتي‌ داره‌، ديد و بازديد و محبت‌ و اظهار محبت‌، بسيار خوبه‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌ اين‌ دوازده‌ روز. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. فقط‌ تصميمه‌، فقط‌ عمله‌، فقط‌ اظهار محبته‌. بعضي‌ها حرف‌ مي‌زنند. بزنند. شما خيال‌ نكنيد كه‌ بدگو كم‌ داريد. اگر پنج‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌ها، چهار ميلياردش‌ با شما مخالفند. با دين‌ شما، يك‌ ميليارد ديگه‌ هم‌ باز هر چي‌ سني‌ و شش‌ امامي‌ و چهار امامي‌، اينها هم‌ باز با شما مخالفند. يك‌ عده‌ فقط‌ شيعه‌ها مي‌مانند. يك‌ هفت‌ هشت‌ تا قوم‌ و خويشها را هم‌ بگذاريد روي‌ اون‌ چهار ميليارد و خورده‌اي‌. بگذار حرف‌ بزنند. اينها را بگذار روي‌ آنها. چي‌ ميگند. ميگيم‌ ما اماممون‌ را دوست‌ داريم‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داريم‌. روز باشكوهي‌ بوده‌. شما يك‌ روايت‌ شبيه‌ به‌ اين‌ آية‌ قرآن‌ اگر دربارة‌ عيد نوروز پيدا كرديد عوض‌ سيزده‌ روز، سيزده‌ ماه‌ جشن‌ بگيريد. يك‌ روايت‌، آيه‌ ببينيد چي‌ ميگه‌. من‌ اين‌ آيه‌ را ترجمه‌ ميكنم‌ براتون‌ توضيح‌ ميدم‌، اين‌ دو تا آيه‌ را، و عرايضم‌ را تموم‌ ميكنم‌. ببينيد اين‌ دو تا آيه‌ چي‌ ميگه‌؟

 اليوم‌، اين‌ اليوم‌، الف‌ و لامش‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ همين‌ امروز. هر روزي‌ كه‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌ و همه‌ هم‌ مي‌گويند روز غدير خم‌ نازل‌ شده‌، روز هيجدهم‌ ذيحجه‌ نازل‌ شده‌. اليوم‌، امروز، مأيوس‌ شد كفار، كافر مأيوس‌ شده‌ از دين‌ شما. ديگه‌ نترسيد از آنها، ديگه‌ نترسيد. خيلي‌ عجيبه‌ها. مثل‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ صندوق‌ جواهرات‌ را يك‌ جائي‌ گذاشته‌ باشه‌. يك‌ نفر شجاع‌ مورد اعتماد را بگذارند بالاي‌ سرش‌ بگويند ديگه‌ برو راحت‌ باش‌. ديگه‌ دزد مأيوس‌ از اينه‌ كه‌ بتونه‌ دستبردي‌ بزنه‌. امروز مأيوس‌ شد كسي‌ كه‌ كافره‌ از دين‌ شما، از دستبرد به‌ دين‌ شما. ديگه‌ نه‌ قرآن‌ را مي‌تونند تحريف‌ كنند، نه‌ دين‌ را مي‌تونند عوض‌ كنند. نه‌ حقيقت‌ دين‌ را مي‌توانند از بين‌ ببرند. هيچ‌ كار ديگه‌اي‌ نمي‌تونند بكنند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ علي‌ پاسدار دينه‌. خوب‌ اين‌ يكي‌. يك‌. بشماريد. ببينيد چقدر امروز اهميت‌ داشته‌. اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. يعني‌ دين‌ شما امروز كامل‌ شد. بخدا قسم‌ اگر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر به‌ عنوان‌ خليفه‌ معرفي‌ نميكردها، ده‌ تا قرآن‌ نوتر، قرآن‌ همه‌ چيز هست‌، حالا ده‌ برابر قرآن‌ از جانب‌ خدا نازل‌ ميشد دين‌ خدا كامل‌ نبود بازهم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ قرآن‌ مفسر مي‌خواهد. شما الان‌ رفتيد توي‌ دانشكده‌اي‌ از باب‌ مثال‌. مي‌بينيد توي‌ قفسه‌ها كتاب‌ گذاشتند رفتند بالا. ولي‌ كسي‌ نيست‌ اونجا. ميگيد اينجا دانشكده‌ است‌ يا كتابخانه‌؟ ميشه‌ كتابخانه‌ ديگه‌ ظاهرا. هيچكس‌ هم‌ نباشه‌ اين‌ كتابها را براي‌ شما ترجمه‌ بكنه‌، توضيح‌ بده‌. كتابخانه‌ ظاهرا هست‌. كتابخانه‌ است‌. بازش‌ هم‌ بكنيد مي‌بينيد چيزي‌ نمي‌فهميد ميگذاريد سر جايش‌. اگر عترت‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ با قرآن‌ نباشه‌ اصلا قرآن‌ معنا نداره‌ براي‌ ما. من‌ الان‌ يك‌ مشت‌ آيات‌ را ميخونم‌. علما هم‌ هستند خود من‌ هيچي‌ ازش‌ نمي‌فهمم‌. گذاشتم‌ براي‌ زماني‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بيايد اينها را تفسير بكنه‌. حم‌ عسق‌ حالا بيائيد ترجمه‌اش‌ كنيد. كهيعص‌. خدا بيربط‌ حرف‌ زده‌ نستجير بالله‌. عبث‌ نازل‌ شده‌ اين‌ جملات‌؟ يا بايد بگيد عبث‌ نازل‌ شده‌، يا بگيد ما نمي‌فهميم‌ يا خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ همين‌ ديگه‌. يا بگيد عبث‌ نازل‌ شده‌ خدا كه‌ بيهوده‌ حرف‌ نميزنه‌. مي‌خواسته‌ ورقهاي‌ كتاب‌ را زياد بكنه‌. مركب‌ زيادي‌ داشته‌؟! اين‌ را گذاشتند براي‌ اينكه‌ بعدها بيايند براي‌ هر حرفيش‌، اگر خدا لعنت‌ كنه‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را بست‌. اگر در خانة‌ علي‌ را نمي‌بستند مي‌نشستند سر كافش‌ چقدر حرف‌ مي‌زدند. سر يايش‌ چقدر حرف‌ مي‌زدند. عينش‌ همينطور. هر حرفي‌ از قرآن‌، روايت‌ داره‌ هفتاد هزار معنا داره‌. اينها كجايش‌ معنا كردن‌ بلدند؟! نگذاشتند. نگذاشتند. امام‌ صادق‌ را در خانه‌ نشانده‌اند. شما خيال‌ نكنيد كه‌ امام‌ صادق‌ ديگه‌ دستش‌ باز بود. همين‌ عنوان‌ بصري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ هشتاد سالشه‌. رفته‌ در خانة‌ مالك‌ ابن‌ انس‌. و او استادش‌ بوده‌. عينا مثل‌ اينكه‌ شما بريد پيش‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد بوق‌ علي‌ شاهي‌، شاگرد بشيد. امسال‌، دو سال‌ ديگه‌، ده‌ سال‌ ديگه‌ هيچي‌ به‌ شما ياد نداده‌، هيچ‌ ترقي‌ نكرديد، هيچ‌ مرحله‌اي‌ را نگذرونديد. هيچي‌ هيچي‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ تقصير خودتونه‌ اين‌ را نميگم‌. اما يك‌ وقت‌ هست‌ برنامه‌ غلطه‌. برنامه‌ نداره‌. يك‌ جائي‌ بنشينيد با هم‌ شعر بخونيم‌، مثنوي‌ بخونيم‌. خوب‌ مثنوي‌ خونديم‌. هر كس‌ صدايش‌ بهتره‌، شكلش‌ زيباتره‌ اين‌ بياد بخونه‌. اينها هستش‌ها. اگر به‌ حال‌ آمدند آمدند. نيامدند، نيامدند بايد چيكار كنه‌؟ يك‌ مقدار از اين‌ مواد مخدره‌، اول‌ از سيگار شروع‌ ميشه‌، قليان‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كم‌كم‌ چرس‌ و بنگ‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود، كم‌كم‌ هروئين‌ و هيچي‌. حال‌ مي‌خواهد بيايد. اين‌ بندة‌ خدا هشتاد سالش‌ شده‌. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ راهش‌ نديد. نبايد اينجور افراد را راهش‌ داد. كسي‌ كه‌ هشتاد سال‌ از عمرش‌ گذشته‌. ميگه‌ خيلي‌ دلم‌ شكست‌. رفتم‌ توي‌ مسجد پيغمبر دو ركعت‌ نماز خوندم‌. دستها را به‌ آسمان‌ بلند كردم‌ يا الله‌ يا الله‌ اعطف‌ قلب‌ محمد بن‌ جعفر علي‌. خدايا قلب‌ امام‌ صادق‌ را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌. من‌ را راه‌ بده‌. ميگه‌ بعد آمدم‌ در خانه‌ گردن‌ كج‌ ايستادم‌ ديدم‌. ديدم‌ كه‌ غلام‌ حضرت‌ آمد بيرون‌ و فرمود بيا تو. من‌ رفتم‌ تو. حضرت‌ فرمودند اسمت‌ چيه‌؟ گفتم‌ عبد الله‌. حضرت‌ فرمود ثبتك‌ الله‌ بهذا الاسم‌. خدا تو را ثابت‌ نگه‌ داره‌ به‌ اين‌ اسم‌. ميگه‌ اگر هيچي‌ حضرت‌ بهم‌ نميداد جز اين‌ دعا همين‌ برايم‌ بس‌ بود. بعد مفصل‌ حضرت‌ دربارة‌ عبوديت‌، معلومه‌ مراحل‌ ديگه‌اش‌ را، چون‌ مراحل‌ قبليش‌ ميشه‌ انسان‌ بره‌ جلو، ولي‌ اين‌ مرحلة‌ عبوديت‌ خيلي‌ عجيبه‌. حضرت‌ نشست‌ به‌ من‌ دربارة‌ عبوديت‌ حرف‌ زد. خوب‌. همين‌ امام‌ صادق‌ در همين‌ روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ يك‌ آدمي‌ هستم‌ كه‌ تحت‌ نظرم‌. تو هم‌ زحمت‌ ميشه‌ برايت‌ رفت‌ و آمد برايت‌ بكني‌. برو پيش‌ هماني‌ كه‌ مي‌رفتي‌ اخذ علم‌ ميكردي‌، اخذ علم‌ بكن‌. يا آن‌ جريان‌ خيار فروش‌ و تاجري‌ كه‌ آمد با خيار فروختن‌ مسائلش‌ را سؤال‌ كرد.

 در خانة‌ ائمه‌ را بستند. ديگه‌ كم‌كم‌ زمان‌ امام‌ جواد و امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ اصلا اين‌ چراغ‌ داشت‌ خاموش‌ خاموش‌ ميشد. حضرت‌ هادي‌ اكثر عمرشون‌ را توي‌ زندان‌ گذروندند. حضرت‌ عسگري‌ همينطور. تحت‌ فشار. حالا كه‌ شماها لياقت‌ يك‌ چنين‌ امامي‌ را نداريد پس‌ مال‌ خودمون‌. خداي‌ تعالي‌ گفت‌ حالا باشه‌ تا لياقت‌ پيدا بكنيد. بيائيم‌ و زودتر لياقت‌ پيدا بكنيم‌. آقايون‌ بخدا قسم‌ اين‌ امامي‌ كه‌ ما داريم‌ گل‌ سرسبد هم‌ هست‌. ائمة‌ اطهار ميگفتند اي‌ كاش‌ ما زمانش‌ مي‌بوديم‌ و خدمتگزارش‌ بوديم‌. بيائيد ديروز و امروز گذشته‌ و روز آينده‌، بيشتر متوسل‌ به‌ پروردگار بشيم‌ براي‌ آمدن‌ اماممون‌.

 اين‌ الحسن‌ و اين‌ الحسين‌. اين‌ ابناء الحسين‌. صالح‌ بعد صالح‌ و صادق‌ بعد صادق‌. اين‌ السبيل‌ بعد السبيل‌. اين‌ الخيرة‌ بعد الخيرة‌. اين‌ الشموس‌ الطالعه‌ اين‌ الاقمار المنيره‌ اين‌ الانجم‌ الظاهر. اين‌ القواعد العلم‌. تا ميرسه‌ به‌ چي‌؟ اين‌ بقية‌ الله‌. بقية‌ الله‌ كو؟ خدايا، خدايا اينجايش‌ را تقصير ما بوده‌. ولي‌ ما را در زماني‌ توي‌ اين‌ دنيا آوردي‌ كه‌ بايد آه‌ بكشيم‌ اماممون‌ در بين‌ ما باشد و ما حتي‌ اگر مي‌بينيمش‌ هم‌ نتونيم‌ به‌ كسي‌ بگيم‌ و نتوانيم‌ وجود مقدسش‌ را لمس‌ كنيم‌ احساس‌ كنيم‌. واي‌ بر ما! واي‌ بر آن‌ عده‌اي‌ كه‌ به‌ كمك‌ بهائي‌ها و به‌ كمك‌ دشمنان‌ امام‌ زمان‌ تا يك‌ كسي‌ ميگه‌ مي‌آيد ميگه‌ كه‌ من‌ از محضرش‌ استفاده‌ كردم‌، كه‌ من‌ چندي‌ قبل‌ شايد حدود چهارصد تا دفتر از دوستاني‌ كه‌ مشغول‌ تزكية‌ نفس‌ هستند مطالعه‌ كردم‌. اكثرشون‌ تشرف‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ پيدا كردند ولي‌ توي‌ دفترشون‌ نوشته‌اند و نخواستند كسي‌ بدونه‌. اِ مگر ميشه‌؟! خاك‌ بر سر تو بكنند كه‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ را تعجب‌ ميكني‌. مگر ميشه‌ انسان‌ نبينه‌ امام‌ زمانش‌ را. منتهي‌ تو به‌ فكر بازارت‌ و مشتريتي‌، آقا هم‌ وقتي‌ مي‌آيد دم‌ مغازه‌ات‌ فكر ميكني‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ پيدا شده‌ مي‌خواهي‌ كلاه‌ بگذاري‌ سرش‌. هيچوقت‌ هم‌ به‌ ياد امام‌ زمان‌ نيستي‌ امام‌ زمان‌ را هم‌ نمي‌بيني‌. انسان‌ به‌ فكر هرچيزي‌ باشه‌ او را خواهد ديد. من‌ جواني‌ را در سال‌ گذشته‌، شايد همين‌ ايام‌ بود، در كنار در طواف‌ كعبه‌ ديدم‌ اين‌ تمام‌ مردم‌ را بررسي‌ ميكرد شايد امام‌ زمانش‌ را پيدا بكنه‌. او مي‌بينه‌. بالاخره‌ پيدا ميكنه‌. اما تو كه‌ هميشه‌ به‌ فكر ايني‌ كه‌ زنها را نگاه‌ بكني‌، به‌ فكر ايني‌ كه‌ لذتي‌ از قيافة‌ زنها ببري‌، تو مي‌بيني‌؟! نمي‌بيني‌. خاك‌ بر سرت‌ بكنند كه‌ اينقدر فكرت‌، مغزت‌، چشمت‌ به‌ اين‌ پر ارزشي‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ صرف‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ مراكز شهوت‌ ميكني‌. انسان‌ و اينطور! تو به‌ فكر امام‌ زمان‌ نبودي‌.

 من‌ يك‌ مقدسي‌ را يك‌ كسي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ امام‌ زمان‌ را ديده‌ با آن‌ چيزش‌. فلان‌ كس‌ كه‌ يك‌ عمر را در قدس‌ و تقوي‌ گذرونده‌ نديده‌، ميگه‌ من‌ نديدم‌. گفتم‌ كاري‌ نداره‌ من‌ سؤال‌ ميكنم‌. از همان‌ جوان‌ به‌ قول‌ ايشان‌ معمولي‌، پرسيدم‌ آقا چطور شد تو… گفت‌ حاج‌ آقا گفت‌ كه‌ هر روز كه‌ من‌ حرم‌ مي‌روم‌ تمام‌ اطراف‌ را بررسي‌ ميكنم‌ شايد محبوبم‌ را ببينم‌. يك‌ آقاي‌ عمامه‌ به‌ سري‌ را مي‌بينم‌ شايد ايشان‌ باشه‌. يك‌ قدري‌ بهش‌ فكر مي‌كنم‌. يك‌ نفري‌ كه‌ مثلا ظاهر الصلاحه‌، بهش‌ نگاه‌ ميكنم‌. يك‌ خورده‌اي‌ درباره‌اش‌ فكر ميكنم‌. يكي‌ از اينها را انتخاب‌ كردم‌ تصادفا روي‌ آن‌ جرياني‌ كه‌ داشت‌ كه‌ معجزه‌اي‌ انجام‌ شده‌ بود، آقا بودند. گفتم‌ حالا از همان‌ آقاي‌ مقدسي‌ كه‌ يك‌ عمر در قدس‌ و تقوي‌ گذرونده‌ و نماز شبش‌ هم‌ ترك‌ نشده‌، تو برو بپرس‌ ببين‌ كه‌ هيچوقت‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ بوده‌. نماز شب‌ ميخونه‌ كه‌ اقلا شايد خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. آخه‌ انسان‌ نمزا شب‌ بخونه‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. رفتيم‌ سؤال‌ كرديم‌. گفت‌ نه‌، من‌ لياقتش‌ را نداشتم‌. مرد خوبي‌ بود. لياقتش‌ را نداشتم‌ به‌ فكرش‌ نبودم‌. گفتم‌ كه‌ چطور ميشه‌؟ اين‌ به‌ فكر بوده‌ خوب‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌. الان‌ هم‌ به‌ شماها دارم‌ ميگويم‌. به‌ فكر مولايتون‌ باشيد، خودتون‌ را جوري‌ بسازيد كه‌ امام‌ زمان‌ وقتي‌ ديدتون‌، خودتون‌ خجالت‌ نكشيد. به‌ خودش‌ قسم‌ شايد در اولين‌ فرصت‌ در اسرع‌ فرصت‌ خدمتش‌ برسيد. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. فكر نكنيد كه‌ فرق‌ ميكنه‌. اين‌ آدم‌ عالم‌ باشه‌ ممكنه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. اون‌ انسان‌ استاد دانشگاه‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. نميدونم‌ مقدس‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. نمي‌دونم‌، به‌ فكر نبود حضرت‌ كه‌ نمي‌خواد خودش‌ را تحميل‌ كنه‌ به‌ كسي‌. در زمان‌ غيبت‌ داره‌ بسر ميبره‌. اما بعكس‌. عالم‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ باشه‌. ولي‌ شما مثلا فرض‌ كنيد شما از تهران‌ آمديد به‌ مشهد. شنيديد از يكي‌ از دوستانتون‌ را كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، اونهم‌ اومده‌. خوب‌ مي‌رويد توي‌ حرم‌ اينور آنور مي‌گرديد بالاخره‌ پيدايش‌ مي‌كنيد. توي‌ هتلها بالاخره‌ پيدايش‌ مي‌كنيد. اما اگر ندونيد كه‌ اون‌ اومده‌ مشهد يا به‌ فكرش‌ نباشيد حتي‌ ممكنه‌ پهلويتون‌ نشسته‌ باشه‌، اِ تو هم‌ اينجايي‌! اينجوريه‌. به‌ ياد حضرت‌ باشيد. امشب‌ شب‌ مهمي‌ است‌. كم‌ اتفاق‌ مي‌افته‌ يك‌ همچين‌ شبي‌ كه‌ دو طرفش‌ دو عيد بزرگ‌ باشه‌ مربوط‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. عيد بودن‌ فردا بخاطر جمعه‌ است‌ و روز امام‌ زمانه‌. عيد بودن‌ امروز هم‌ بخاطر ولايت‌. اگر يك‌ وقتي‌ شيطان‌ بهت‌ گفت‌ اي‌ بابا امام‌ زمان‌ هم‌ از ما بيزاره‌. نه‌. امام‌ زمان‌ از تو بيزار نيست‌. تو از امام‌ زمان‌ بيزار نباش‌. نگيد اِ اين‌ حرف‌ چيه‌؟ نخير ماها بيزاريم‌. اگر بيزار نباشيم‌ امام‌ زمان‌ را خدا به‌ ما مي‌رسانه‌.

 چه‌ كنيم‌ كه‌… نميشه‌ هر حرفي‌ را زد. و الاّ بخدا قسم‌ اگر غيرتي‌ باشه‌، اگر همتي‌ باشه‌، اگر عقلي‌ باشه‌، اگر عقيده‌اي‌ باشه‌ ما نمي‌تونيم‌ طاقت‌ بياوريم‌. اماممون‌ در بين‌ ماست‌. ما يك‌ وقت‌ رفته‌ بودم‌ در عرفات‌ روي‌ آن‌ ارتفاع‌، كوه‌ دامن‌ كوه‌ عرفات‌ آنجا ايستاده‌ بودم‌. تمام‌ عرفات‌ زير نظرم‌ بود. يك‌ دفعه‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ امام‌ زمان‌ الان‌ اينجاست‌. خدا ميدونه‌ اگر خودم‌ را منصرف‌ نكرده‌ بودم‌ شايد ديوانه‌ شده‌ بودم‌. امام‌ زمان‌ اينجا باشه‌ و من‌ اينجا ايستاده‌ باشم‌ بي‌ تفاوت‌. آنوقت‌ همين‌ ماها مي‌رويم‌ توي‌ خيمه‌هاي‌ روز عرفه‌ در عرفات‌، يكي‌ خوابيده‌، آنهم‌ بعد از ظهر عرفه‌، يكي‌ خوابيده‌، يكي‌ داره‌ حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زنه‌، حواسها پرت‌، خر عيسي‌ اگر به‌ مكه‌ رود وقتي‌ كه‌ باز آيد همان‌ خر است‌ كه‌ بود. ماها نميدونم‌ چرا هيچوقت‌ غيرت‌ پيدا نمي‌كنيم‌. چرا از خواب‌ غفلت‌ بيدار نمي‌شويم‌. يا امام‌ زمان‌ نيست‌ نستجير بالله‌، از دين‌ اسلام‌ از تشيع‌، از حقيقت‌ برويم‌ بيرون‌. يا اگر هست‌ ما چرا اينقدر ازش‌ غافليم‌؟

 خدايا تو شاهد باش‌ من‌ آنچه‌ كه‌ لازم‌ بود و آنچه‌ كه‌ مي‌توانستم‌ بگويم‌ عرض‌ كردم‌. نه‌ نمازت‌ به‌ درد مي‌خوره‌، نه‌ روزه‌ات‌ به‌ درد ميخوره‌، نه‌ عبادتت‌. حتي‌ گرية‌ بر سيد الشهدا كه‌ اينهمه‌ ارزش‌ داره‌ و زيارت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، اگر محبت‌ امام‌ زمان‌ در دلت‌ نباشه‌. اگر به‌ فكر امام‌ زمانت‌ نباشي‌. آن‌ ولايتي‌ كه‌ گفتند، ولايت‌ امير المؤمنين‌ همان‌ ولايت‌ امام‌ زمانه‌ كه‌ در زمان‌ ظهور، در زمان‌ غيبت‌ بايد امام‌ زمان‌ را ما الان‌ داشته‌ باشيم‌. امام‌ زمان‌ ماست‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در اين‌ شب‌ عزيز از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. خودمون‌ را برسونيم‌ به‌ جائي‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ وليعصر تشريف‌ آوردند نگند به‌ ما اين‌ نمازهايت‌ به‌ درد خودت‌ ميخوره‌. اين‌ روزه‌هايت‌ به‌ درد خودت‌ ميخوره‌. اين‌ كارهايت‌ به‌ درد ما نميخوره‌. خوب‌ انشاء الله‌ روز جمعه‌ روزي‌ است‌ كه‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. اولياء خدا صبح‌ كه‌ از خواب‌ پا ميشوند، خوشا به‌ حالشون‌. خدايا ما را هم‌ جزء آنها قرار بده‌، ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كن‌. صبح‌ جمعه‌ كه‌ از خواب‌ پا مي‌شوند گوش‌ به‌ زنگند ببينند امام‌ زمانشون‌ آيا صداي‌ نازنينش‌ بلند ميشه‌ علي‌ يا اهل‌ العالم‌. اي‌ اهل‌ عالم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. بنشينند هي‌ منتظر هي‌ منتظر. نه‌ اينكه‌ توي‌ پاركها مشغول‌ تفريح‌ باشند. روز جمعه‌ روز دعاست‌. دم‌ غروب‌ كه‌ ميشه‌ مي‌بينند آفتاب‌ داره‌ غروب‌ ميكنه‌ و هنوز مولا و آقايش‌ ازش‌ خبري‌ نشده‌. آقا هذا يوم‌ الجمعه‌ و هذا يومك‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌ و الفرج‌ المؤمنين‌ علي‌ يديه‌ و قتل‌ الكافرين‌ بسيفك‌. يا انا مولاي‌ فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌ و انت‌ يا مولاي‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بالضيافة‌ و الاجاره‌ و اضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليك‌. نزديك‌ غروب‌ دلهاي‌ اولياء خدا مي‌گيره‌. چرا آقامون‌ نيامد؟! آقاجان‌ تا كي‌ در مجالس‌ بنشينيم‌. در يك‌ چنين‌ شبي‌ كه‌ هم‌ گذشته‌اش‌ هم‌ آينده‌اش‌ عيد بوده‌ همه‌ متوقعند الان‌ ذكر مصيبتي‌ از جد غريبت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بشود. و اسرع‌ فرسك‌ جائرا الي‌ خيامك‌ قاصدا مهمك‌ بابكي‌ و هو يقول‌ ازلين‌ ازلين‌ من‌ امتك‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيها. يا جداه‌ فراموش‌ نمي‌كنم‌ آن‌ ساعاتي‌ كه‌ اسب‌ بي‌ صاحبت‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها صدا ميزد واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبرشان‌ را. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ دور آن‌ ذوالجناح‌ جمع‌ شده‌اند. يا رسول‌ الله‌. زينب‌ كبري‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌ صدا زد يا رسول‌ الله‌ هذا حسينك‌ مقمل‌ بالدماع‌ و نقطع‌ الاعضاء. اين‌ كشتة‌ فتاده‌ به‌ هامون‌ حسين‌ توست‌. اين‌ صيد دست‌ و پا زده‌ در خون‌ حسين‌ توست‌. خدايا آن‌ به‌ آن‌ عذابت‌ را بر آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند اين‌ الطالب‌ باذهول‌ الانبياء و ابناء الانبياء. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انشاء الله‌ امشب‌ بايد از آقامون‌ بخواهيم‌، رو به‌ قبله‌ همه‌ بنشينيد، از آقا و مولايمون‌ بخواهيم‌ كه‌ در مجلس‌ ما شركت‌ كند. توقع‌ بيجايي‌ است‌ ولي‌ به‌ لطف‌ ايشان‌ باشد همه‌ چيز امكان‌ دارد. به‌ ارزش‌ و لياقت‌ ما باشد، هيچ‌ امكان‌ ندارد. اما خودمون‌ ميگيم‌ انت‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ آقاجان‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، خدايا بلا بر ما عظيم‌ شده‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. اين‌ محمد و علي‌ كه‌ دست‌ برده‌ زير بغل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را گرفته‌ و در بين‌ مردم‌ معرفيش‌ كرده‌، با اين‌ توجه‌ بگيم‌ يا محمد و يا علي‌، يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – ولايت‌، صفات‌ شيعيان‌

 ولايت‌، صفات‌ شيعيان‌ 4 ذي‌ حجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنو و يقيمو الصلاة‌ و يعطنوا الزكات‌ و هم‌ ذاكرون‌. ماه‌ مبارك‌ ذي‌ حجة‌ الحرام‌ است‌ و ماه‌ بسيار پر بركتي‌ است‌ كه‌ جريانات‌ فوق‌ العاده‌ قابل‌ توجهي‌ در اين‌ ماه‌ واقع‌ شده‌ كه‌ من‌ جملة‌ مسئلة‌ حج‌ است‌ و مسئلة‌ غدير خم‌. و وفات‌ حضرت‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌، و خيلي‌ از مسائل‌ ديگر و ماه‌ آخر سال‌ ديني‌ و مذهبي‌ ما هم‌ هست‌. در اين‌ ماه‌ بايد انسان‌ كاري‌ بكند كه‌ جبران‌ يك‌ سال‌ گذشته‌اش‌ را از نظر خسارتهايي‌ كه‌ در دنيا برداشته‌ جبران‌ كند. در اين‌ ماه‌ مهمترين‌ جرياني‌ كه‌ اتفاق‌ افتاد مسئلة‌ حجت‌ الوداع‌ رسول‌ اكرم‌ در آخرين‌ سال‌ زندگي‌ اون‌ حضرت‌ در بين‌ مردم‌ بود. در اون‌ سال‌ پيغمبر اكرم‌ مشرف‌ شدند مكه‌ و مراسم‌ و مناسك‌ حج‌ مردم‌ را بهشون‌ تعليم‌ دادند. مقدمتا اعلام‌ كردن‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ بيايند، كه‌ من‌ مي‌خوام‌ مناسك‌ حج‌ را به‌ مردم‌ بگويم‌. مناسك‌ حج‌ را در آخر سال‌ عمرشان‌ براي‌ مردم‌ بيان‌ كردن‌ و عملا نشان‌ دادند و كاملا مواقف‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود، مناسك‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود، احكام‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود بيان‌ فرمودند. كه‌ بعد معلوم‌ شد كه‌ تمام‌ اينها مقدمه‌ بوده‌ براي‌ قضية‌ ولايت‌. يعني‌ مردم‌ را كه‌ خواستند همه‌ بيان‌ و همه‌ هم‌ آمدند، و اعمال‌ را به‌ مردم‌ گفتند و عملا نشان‌ دادند در جايي‌ كه‌ همه‌ مي‌خواستند ديگه‌ جدا بشن‌ از پيغمبر اكرم‌ در غدير خم‌، ولايت‌ را بيان‌ كردند. ولايت‌ عبارت‌ است‌ از اين‌ كه‌ يك‌ فرمانداري‌، يك‌ فرمانده‌اي‌ براي‌ مردم‌ مسلمان‌ تعيين‌ بشه‌ كه‌ مردم‌ با محبت‌ دستورات‌ او را عمل‌ كنند.

 يك‌ فرقي‌ است‌ بين‌ ولي‌ و محبوب‌. كسي‌ را انسان‌ دوست‌ داره‌ اين‌ ممكن‌ است‌ ولي‌ انسان‌ نباشه‌. يا كسي‌ را شما دوست‌ داريد ممكن‌ است‌ شما وليش‌ نباشيد. ولي‌ گاهي‌ هست‌ كه‌ محبت‌ با فرماندهي‌ توأمه‌. مثلا شما فرزندتون‌ چون‌ دوست‌ داريد به‌ او دستور مي‌ديد كه‌ فلان‌ عمل‌ را انجام‌ بده‌ كه‌ به‌ نفع‌ اوست‌. اين‌ معني‌ اعمال‌ ولايته‌. يا كسي‌ را چون‌ دوست‌ داريد دستوراتش‌ را عمل‌ مي‌كنيد. اين‌ هم‌ معناي‌ ولايته‌ اون‌ شخصه‌. او را چون‌ دوست‌ داريد دستوراتش‌ را عمل‌ مي‌كنيد. اين‌ هم‌ معناي‌ ولايته‌ اون‌ شخصه‌. خداي‌ تعالي‌ ولي‌ شماست‌. اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ طور مي‌فرمايد انما وليكم‌ الله‌، خداي‌ تعالي‌ ولي‌ شماست‌. ولي‌ شما يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فرمانده‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ خاطر منافع‌ شما و به‌ خاطر محبتي‌ كه‌ به‌ شما داره‌ دستوراتي‌ صادر مي‌كنه‌. اين‌ معناي‌ ولايته‌.

 اگر شما شنيديد خدا ولي‌ ماست‌، پيغمبر ولي‌ ماست‌، امام‌ ولي‌ ماست‌، فقيه‌ ولي‌ ماست‌، يا پدر و مادر ولي‌ ما هستند حتما و حتما در معني‌ ولايت‌ دو چيز منزوجه‌ با يكديگر و يا مخلوطه‌ با يكديگر خوابيده‌ و او دو چيز محبت‌ است‌ و فرمانبرداري‌، محبت‌ است‌ و فرماندهي‌. محبت‌ است‌ و اطاعت‌. يعني‌ اگر اطاعت‌ تنها بود مي‌شد مطاع‌ يا مطيع‌. اگر محبت‌ تنها بود مي‌شد محب‌ يا محبوب‌. اما اگر اين‌ دو تا را قاطي‌ كردن‌، مخلوط‌ كردن‌ كه‌ محبت‌ و اطاعت‌ اين‌ مي‌شه‌ ولي‌. هم‌ ولي‌ به‌ معناي‌ فرمانبرداري‌ از روي‌ محبته‌ هم‌ به‌ معناي‌ فرماندهي‌ از روي‌ محبته‌. خداي‌ ولي‌ مؤمنينه‌.الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا خدا ولي‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ دارند. يعني‌ فرمان‌ مي‌ده‌ روي‌ محبت‌  و يا مي‌گيم‌ كه‌ علي‌ ولي‌ الله‌. علي‌ ولي‌ خداست‌ يعني‌ فرمانبردار است‌ از روي‌ محبت‌. اولياء خدا يعني‌ فرمانبرداران‌ خدا. شما وقتي‌ از اولياء خدا هستيد كه‌ اين‌ چيزي‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ در وجودتون‌ به‌ وجود بياد و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ شماخدا را دوست‌ داشته‌ باشيد و اطاعت‌ كنيد پروردگار را روي‌ محبت‌ به‌ او. نه‌ بخاطر حتي‌ بهشتش‌. نه‌ به‌ خاطر ترس‌ جنهم‌ نه‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ زندگي‌ خوب‌ و رو به‌ راهي‌ داشته‌ باشيد. بخاطر اين‌ كه‌ اگر خدا را دوست‌ داري‌ اگر به‌ همچين‌ مقامي‌ يك‌ روزي‌ رسيدي‌ كه‌ فقط‌ و فقط‌ خدا را اطاعت‌ مي‌كنم‌ به‌ خاطر محبتي‌ كه‌ به‌ خدا دارم‌ چون‌ دوستش‌ دارم‌، علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ تو را بخاطر ترس‌ از جهنم‌ و يا طمع‌ به‌ بهشت‌ بل‌ وجبتك‌.بلكه‌ تو را يافته‌ام‌. تو را انتخاب‌ كردم‌، تو را دوستت‌ دارم‌. بل‌ وجبتك‌ اهلا لعباده‌. من‌ تو را يافتم‌ كه‌ تو اهلي‌. به‌ اصلاح‌ به‌ كسي‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ تو اهلشي‌. تو اهل‌ اين‌ هستي‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ بندگي‌ تو را بكنند. چه‌ كسي‌ همة‌ موجودات‌ بندگيش‌ را مي‌كنند؟ اون‌ كسي‌ را كه‌ همة‌ مصالح‌ را در نظر بگيره‌. و به‌ همين‌ حساب‌ ما بايد هم‌ وليمون‌ خدا باشد، هم‌ وليمون‌ پيغمبر باشد هم‌ اونهايي‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا آورده‌اند. ما ايمان‌ به‌ خدا نياورديم‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ اگر يك‌ جا مثلا در وقتي‌ كه‌ داريم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ و يا غافل‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگاريم‌ يك‌ نفري‌ گفت‌ خدا، بدنمون‌ بنا كنه‌ به‌ لرزيدن‌. دست‌ از گناه‌ بكشيم‌ يا از غفلت‌ بيرون‌ بياييم‌ و متوجه‌ خدا بشيم‌. الذين‌ اذا ذكر الله‌ وجدت‌ قلوبهم‌. مؤمنين‌ كساني‌ هستند كه‌ وقتي‌ اسم‌ خدا پيششون‌ برده‌ مي‌شده‌ وجدت‌ قلوبهم‌. دلشون‌ مي‌ترسه‌. بدنشون‌ مي‌لرزه‌، دست‌ از كارهاي‌ زشت‌ مي‌كشند. اگر خواستيد بفهميد يك‌ نفر ايمان‌ باطني‌ داره‌ يا نداره‌؟ ممكنه‌ شخصي‌ كه‌ مؤمن‌ است‌ گاهي‌ غفلتا گناه‌ بكنه‌ اما تا بهش‌ گفتي‌ خدا يك‌ دفعه‌ مي‌بيني‌ كه‌ مثل‌ كسي‌ را كه‌ برق‌ بگرتش‌ها تكانش‌ مي‌ده‌ و فورا دست‌ مي‌كشه‌ از كار بد. اما بعضي‌ هستند كه‌ هر چي‌ مي‌گه‌ آدم‌ خدا، مي‌گه‌ مشغول‌ كار خودشه‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ يك‌ خرده‌ اوقاتش‌ بيشتر تلخ‌ مي‌شه‌ مي‌گه‌ برو با اين‌ خدات‌. خداي‌ نكرده‌ كافر مي‌شه‌. اين‌ شخص‌ يقين‌ بدونيد ايمان‌ قوي‌ نداره‌ تا حالا هم‌ كه‌ مؤمن‌ بوده‌ به‌ خاطر مصالحي‌ مؤمن‌ بوده‌، نفعش‌ توي‌ ايمان‌ بوده‌، نفعش‌ توي‌ تظاهر به‌ ايمان‌ بوده‌. افراد مؤمن‌ را همين‌ جاها مي‌شه‌ شناخت‌. عصباني‌ شده‌ باشه‌، خيلي‌ فشار روش‌ آمده‌ باشه‌، فقر زيادي‌ برش‌ فشار آورده‌ باشه‌ كه‌ كاد الفقر ان‌ يكون‌ كفرا. اين‌ مال‌ افرادي‌ است‌ ضعيف‌ الايمانه‌ اين‌ روايت‌. كه‌ بعضي‌ از افراد هستند كه‌ به‌ اصطلاح‌ تا يك‌ قدري‌ تنگ‌ دست‌ مي‌شن‌ كافر مي‌شن‌.

 اين‌ را فكر نكنيد قائدة‌ كلي‌ است‌، نه‌ اگر قائدة‌ كلي‌ بود مي‌خواست‌ ابيذر كافرترين‌ اشخاص‌ باشه‌. چون‌ فقيرترين‌ اشخاص‌ بود. اصحاب‌ سفره‌اي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر با پيغمبر از مكه‌ مهاجرت‌ كردند و در صفوه‌هاي‌ مسجد بدون‌ هيچ‌ چيز نشسته‌ بودند و منتظر حتي‌ بودند لقمة‌ ناني‌ بهشون‌ برسه‌ اينها مي‌خواستند كافر باشند ولي‌ تا الصلاة‌ جامعه‌ يك‌ جمله‌ اعلام‌ مي‌كرد بلال‌ حبشي‌ روي‌ معذنه‌ كه‌ الصلاة‌ جامعه‌ همتون‌ بياييد مي‌خواييم‌ نماز بخونيم‌. همه‌ جمع‌ مي‌شدند، توي‌ مسجد. پيغمبر مي‌فرمود لشگري‌، دشمني‌ از فلان‌ طرف‌ به‌ ما حمله‌ كرده‌ و قصد ما را كرده‌ حاضريد، ما حاضر بوديم‌. توي‌ اين‌ صفوه‌هاي‌ مسجد كه‌ نشسته‌ بوديم‌ اصلا به‌ انتظار يك‌ چنين‌ حرفي‌ بوديم‌. والذين‌ جاهدوا فينالنهدينا سبلنا. اگر در مغازه‌ ات‌ نشستي‌، اگر در خانه‌ات‌ نشستي‌، اگر توي‌ مدرسه‌ هستي‌، اگر توي‌ دانشگاه‌ هستي‌، اگر توي‌ حوضه‌ هستي‌ مؤمن‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ تا گفتند الصلاة‌ جامعه‌. تا گفتن‌ كه‌ علي‌ يا اهل‌ العالم‌ ان‌ امامكم‌ المنتظر، اي‌ مردم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌، حاضريد؟ بگيد آقا ما خيلي‌ وقته‌ منتظريم‌. ما مدتهاست‌ منتظريم‌. خوب‌ آدم‌ منتظر چه‌ خصوصيتي‌ داره‌؟ منتظر همين‌ است‌ كه‌ قرضهاش‌ را نده‌، ديونش‌ را ادا نكنه‌، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ زندگيش‌ را رو به‌ رو نكنه‌ بگه‌ كه‌ من‌ منتظر امام‌ زمانم‌، امام‌ زمان‌ بياد كارهاي‌ من‌ را رو به‌ راه‌ كنه‌. خودش‌ را اصلاح‌ نكنه‌، بگه‌ امام‌ زمان‌ مي‌ياد يك‌ اراده‌ بكنه‌ كه‌ بيشتر حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ اين‌ جور مواقع‌ يك‌ اراده‌ مي‌كنه‌ كه‌ تو نباشي‌ اصلا. تو به‌ جهنم‌ بري‌ والا كجا در كدوم‌ روايت‌ هست‌ كه‌ ما در زمان‌ غيبت‌ بايد منتظر امام‌ زمان‌ باشيم‌ كه‌ او بياد ما را اصلاح‌ كنه‌. اون‌ ماها را اصلاح‌ نبايد بكنه‌. صريح‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ در همين‌ زيارت‌ هر شب‌ جمعه‌ كه‌ مي‌خونيد زيارت‌ آل‌ ياسين‌. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها يوم‌ لا ينفع‌ نفسا ايمانها لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. خوب‌ به‌ اين‌ آيه‌ توجه‌ كنيد به‌ اين‌ جمله‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ آيه‌ اين‌ آيه‌ است‌ لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ اين‌ آية‌ قرآنه‌. در اين‌ زيارت‌ از اين‌ آيه‌ استفاده‌ كرده‌ خود حضرت‌ ولي‌ عصر. كه‌ وقتي‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ آمدند روي‌ كار وقتي‌ كه‌ حكومت‌ عدل‌ الهي‌ برقرار شد. اين‌ ايماني‌ كه‌ قبلا اگر ايمان‌ نداشته‌ باشي‌ خودت‌ را درست‌ نكرده‌ باشي‌، تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشي‌، خودت‌ را اصلاح‌ نكرده‌ باشي‌ ديگه‌ فايده‌اي‌ نداره‌. يوم‌، ببينيد ترجمة‌ خيلي‌ سادة‌ فارسي‌ براتون‌ مي‌كنم‌، يوم‌ لا ينفع‌ نفسا. رجعت‌ شما كيه‌؟ روزي‌ كه‌ يوم‌ لا ينفع‌. يوم‌ يعني‌ روزي‌ كه‌ لا ينفع‌ يعني‌ فايده‌اي‌ نداره‌. نفسا يعني‌ براي‌ هيچ‌ كس‌. لم‌ تكن‌ يعني‌ نباشد كه‌ قبلا ايمان‌ آورده‌ باشند. حالا مي‌خواد مي‌خواد ايمان‌ بياره‌، حالا مي‌بينه‌ انقلاب‌ پيروز شده‌ مي‌ياد مي‌گه‌ ما هم‌ هستيم‌ اين‌ فايده‌اي‌ ديگه‌ نداره‌. حالا كه‌ مي‌بينه‌ انقلاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ داره‌ جا مي‌افته‌ و همه‌ دارن‌ يك‌ پستي‌ و مقامي‌ مي‌گيرن‌ اين‌ آقا هم‌ مي‌ياد مي‌گه‌ كه‌ من‌ هم‌ هستم‌.

 ممكنه‌ در انقلاب‌ ما اين‌ كارها انجام‌ شده‌. چون‌ ما باطن‌ اشخاص‌ را خبر نداريم‌ اما امام‌ زمان‌ اين‌ چشم‌ مقدسش‌ مي‌ره‌ تو اعماق‌ وجود تو. الانت‌ را كه‌ مي‌فهمه‌ هيچ‌ آينده‌ ات‌ را هم‌ مي‌فهمه‌. ده‌ ساله‌ ديگه‌ ات‌ را هم‌ كه‌ مي‌خواي‌ تقلب‌ كني‌ مي‌فهمه‌. خوب‌ فبصرك‌ اليوم‌ حديد. تيز مي‌شه‌ اين‌ چشمش‌ هم‌ گذشته‌ ات‌ را مي‌بينه‌ هم‌ آينده‌ ات‌ را مي‌بينه‌ هم‌ قلب‌ ناپاكت‌ را مي‌بينه‌ مي‌گه‌ به‌ درد نمي‌خوره‌ برو گم‌ شو. اما اگر قلب‌ انسان‌ پاك‌ باشه‌.ايمان‌ در قلب‌ انسان‌ رسوخ‌ كرده‌ باشه‌. در اعضا و جوارح‌ نفوذ كرده‌ باشه‌ و اعضا و جوارح‌ را تحت‌ كنترل‌ قرار داده‌ باشه‌ اينجا خوب‌ قبوله‌. اين‌ معناي‌ منتظره‌.

 منتظر اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ تمام‌ كارهاش‌ را درست‌ كرده‌ باشه‌، خودش‌ را اصلاح‌ كرده‌ باشه‌، دلبستگي‌ به‌ چيزي‌ نداشته‌ باشه‌. وابستگي‌ به‌ حتي‌ زن‌ و فرزندش‌ نداشته‌ باشه‌ تا صداي‌ مبارك‌ حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بلند شد كه‌ انا امامكم‌ المنتظر من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. اين‌ بگه‌ آقا لبيك‌. اما يك‌ عده‌ هستند نه‌ اين‌ طوري‌ نيستند. ولايت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ شما بايد تحت‌ فرمان‌ باشي‌ و روي‌ عشق‌ هم‌ حركت‌ كني‌. محبت‌ شديد. اون‌ چنان‌ محبت‌ داري‌ كه‌ هيچ‌ مانعي‌ جلوي‌ پاتو نمي‌گيره‌. شما مثلا فرض‌ كنيد اين‌ كه‌ مي‌گن‌ مفقود كه‌ از اصحاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اينها مفقودن‌ يعني‌ اين‌ قدر در محبتش‌ به‌ امام‌ زمانها اين‌ قدر محبت‌ نداره‌ به‌ زنش‌ كه‌ از زنش‌ خداحافظي‌ بكنه‌. به‌ بچه‌اش‌ اين‌ قدر محبت‌ نداره‌ در مقابل‌ محبت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ بچه‌اش‌ را ببوسه‌ تا او مبادا بيدار بشه‌. خوب‌ اگر اين‌ها بيدار شدن‌ و خداحافظي‌ كرد  كه‌ ديگه‌ گم‌ نمي‌شه‌، مي‌پرسند كجا مي‌ري‌؟ معلومه‌ رفته‌ مسافرت‌. اين‌ مفقود مي‌شه‌. سر شب‌ تو همين‌ رختخواب‌ خوابيده‌ اما حالا نيست‌. هم‌ چين‌ بلند شده‌ و رفته‌ كه‌ احدي‌ متوجه‌ نشده‌. اين‌ معناي‌ ولايته‌. ماها بي‌ خود مي‌گيم‌ ما ولايت‌ امير المؤمنين‌  عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ را داريم‌. ولايت‌ اميرالمؤمنين‌، بگيد محبت‌. يك‌ جمعي‌ آمده‌ بودند در مدينه‌ در خانة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هنوز حضرت‌ به‌ خراسان‌ نيامده‌ بود، اينها هم‌ اهل‌ خراسان‌ بودند. مثل‌ ماها آمدند در خانة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ گفتند آقا ما شيعيان‌ شما هستيم‌ حدودا هزار فرسخ‌ راه‌ آمديم‌ اون‌ وقتها هم‌ كه‌ با ماشين‌ و هواپيما نبود. اين‌ همه‌ راه‌ را اومديم‌ شما را ببينيم‌. حضرت‌ به‌ غلامشون‌ فرمود بگيد نمي‌شه‌. امروز فردا، پس‌ فردا، پستر فردا، نمي‌شه‌. يك‌ ماه‌ در اين‌ روايت‌ هست‌ كه‌ اينها هر روز آمدند حضرت‌ خودش‌ را به‌ اينها نشون‌ نداد. يك‌ روز گفتند كه‌ ما زبانمون‌ را عوض‌ كنيم‌. گفتند آقا ما يك‌ عده‌ از دوستان‌ شما هستيم‌ از خراسان‌ آمده‌ايم‌. حضرت‌ فرمود بگو بياد تو. آمدند تو آقا چي‌ شد، يك‌ ماهه‌ ما را راه‌ نمي‌دي‌، امروز راه‌ مي‌دي‌؟ حضرت‌ فرمود روزهاي‌ قبل‌ دروغ‌ مي‌گفتيد من‌ با آدمهاي‌ دروغگو رو به‌ رو نمي‌شم‌. دروغ‌ مي‌گفتيد. ما چي‌ گفتيم‌ كه‌ دروغ‌ گفتيم‌. چي‌ گفتند، آقايون‌ كه‌ اينها دروغ‌ گفتن‌ شما بگيد؟

 گفتند ما شيعه‌ هستيم‌. شيعه‌ يعني‌ چي‌؟ شيعه‌ يعني‌ حتي‌ ولي‌ شما بگن‌، اگر بگن‌ ما ولايت‌ شما را داريم‌، شيعه‌ كمتر از ولايته‌. شيعه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صد در صد مطيعه‌ محبت‌ داره‌ يا نداره‌. صد در صد پاش‌ را مي‌گذاره‌ پشت‌ پاي‌ امام‌. تشييع‌ جنازه‌ كرديد، جنازه‌  را كه‌ مي‌برند شما كه‌ پشت‌ جنازه‌ كه‌ راه‌ مي‌ريد تشييع‌ كرديد. پشت‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بريد تشييع‌ كرديد او را شيعة‌ او هستيد. يعني‌ هر كاري‌ را كه‌ علي‌ مي‌كنه‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌. هر فكري‌ را كه‌ علي‌ داره‌ ما هم‌ داريم‌. هر اعتقادي‌ را كه‌ علي‌ داره‌ ما هم‌ داريم‌. اين‌ معني‌ شيعه‌. حضرت‌ فرمود شما سي‌ روزه‌ كه‌ دروغ‌ مي‌گيد ما هم‌ با آدم‌ دروغ‌ گو كاري‌ نداريم‌ از هر جايي‌ مي‌خواد اومده‌ باشه‌. امروز راست‌ گفتيد. گفتيد ما دوستتون‌ داريم‌، محب‌ شما هستيم‌. چون‌ راست‌ گفتيد بياييد. و آمدند نشستند و فهميدند كه‌ اشتباهشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ گفتند ما شيعه‌ هستيم‌. بلكه‌ حضرت‌ مي‌خواسته‌ اينها را بسازه‌، تربيتشون‌ كنه‌. يك‌ تكاني‌ به‌ اينها بده‌ كه‌ شماها دوست‌ هستيد ولي‌ شيعه‌ نيستيد. دوست‌ داريد. افرادي‌ هستند دوستند، دوستند. حالا معلوم‌ نيست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داشته‌ باشن‌ بالاخره‌ چون‌ حاجتشون‌ را علي‌ مي‌ده‌، مريضيشون‌ را شفا مي‌ده‌، قرضشون‌ را ادا مي‌كنه‌، اقلا حالا هيچ‌ يك‌ از اين‌ كارها را را هم‌ امام‌ رضا يا امام‌ زمان‌ نكنه‌ يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌شه‌ لااقل‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ دلش‌ گرفته‌ مي‌ره‌ يك‌ دعاي‌ توسلي‌ مي‌خونه‌ يك‌ خرده‌اي‌ گريه‌ مي‌كنه‌ يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌كنه‌. نه‌ قرضش‌ ادا شده‌ نه‌ مرضش‌ شفا داده‌ شده‌. اين‌ را مي‌گن‌ محب‌. دوست‌ داره‌ اينها را. حالا محب‌ چي‌ هست‌ باز اين‌ خودش‌ حرف‌ داره‌.

 اگر دوست‌ داشته‌ باشيد امام‌ زمان‌ را شما مي‌شيد محب‌. اگر اطاعت‌ بكنيد و پيروي‌ بكنيد و صد در صد پيروي‌ بكنيد باز مي‌شيد شيعه‌. اگر هم‌ دوست‌ داشته‌ باشيد و روي‌ محبت‌ شديد هر چي‌ مي‌گه‌ بگيد چشم‌ اين‌ شيعه‌ايد داراي‌ ولايت‌. ولايت‌ به‌ اين‌ آسونيها نيست‌. ولايت‌ هر كسي‌ بلند شه‌ بگه‌ ما ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را داريم‌. روز عيد غدير نزديكه‌. الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ بولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. متمسك‌ به‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هستيم‌، الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ من‌ المحبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگيد. دروغ‌ نگفتيد. چون‌ دوست‌ داريد، يقينا همتون‌ ائمه‌ را دوست‌ داريد. امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريد. من‌ گاهي‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ كه‌ از كجا معلوم‌ كه‌ محب‌ باشيم‌، دوست‌ داشته‌ باشيم‌. من‌ مي‌گم‌ تو اگر همين‌ امشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ را ببيني‌ تا چند روز خوشحالي‌؟ مخصوصا يك‌ خواب‌ روشني‌ هم‌ ببيني‌. همين‌ الان‌ علامته‌ محبتته‌ به‌ امام‌ زمان‌. اما الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتسكين‌ بولايت‌ علي‌ خيلي‌ عجيبه‌. ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اين‌ مشكله‌. ما دوست‌ داريم‌ علي‌ را اطاعتش‌ را به‌ خاطر محبتمون‌ به‌ اون‌ حضرت‌ مي‌كنيم‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌  را ما دوست‌ داريم‌، اطاعتش‌ را هم‌ بكنيم‌. يك‌ روايتي‌ را من‌ نوشته‌ بودم‌ بيارم‌ براتون‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ بود اون‌ شب‌ بخونم‌، اون‌ شب‌ يادم‌ رفت‌ الان‌ خدا كنه‌ گمش‌ نكرده‌ باشم‌. امروز عصري‌ ديدم‌ تو كاغذهام‌ هست‌ گفتم‌ امشب‌ ببرم‌ بخونم‌. اين‌ روايت‌ خيلي‌ عجيبه‌. روايت‌ بسيار فوق‌ العاده‌اي‌ است‌.

 ببينيد ولايت‌ چه‌ اثرات‌ خوبي‌ داره‌، چقدر خوبه‌. ولايت‌ اگر داشته‌ باشيد خيلي‌ زندگيتون‌ رو به‌ راه‌ مي‌شه‌. يعني‌ تمام‌ مسائل‌ روي‌ ولايته‌، حتي‌ تزكية‌ نفس‌ انسان‌ مي‌كنه‌ تا ولايت‌ پيدا بكنه‌ تا ولي‌ الله‌ بشه‌. تا از اولياء خدا بشه‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از آبائشون‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ نقل‌ كردند امير المؤم‌نين‌ فرمودكه‌ اين‌ را سنيها هم‌ نقل‌ كردن‌ اين‌ روايت‌ را، فرمود كه‌ حدثني‌ اخي‌، به‌ من‌ اين‌ مطلب‌ را برادرم‌ و حبيبي‌ و دوستم‌ رسول‌ خدا فرمود. واقعا علي‌ مي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ حبيبي‌ و اخي‌ و برادر و دوست‌. فرمود من‌ سره‌ شما چي‌ خوشتون‌ مي‌ياد وقتي‌ كه‌ روز قيامت‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنيد چه‌ جوري‌ باشيد. هر جوري‌ را كه‌ شما دوست‌ داشته‌ باشي‌ در اين‌ روايت‌ هست‌. هر جور. بهشت‌ مي‌خواي‌ از خدا بهتون‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. شما مي‌خواييد خدا اصلا گناهانتون‌ رانگاه‌ نكنه‌، بهتون‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. همين‌ جا. هر چي‌ حالا اين‌ها را بهتر اينه‌ كه‌ من‌ بخونم‌. مي‌خواييد نامة‌ اعمالتون‌ به‌ دستتون‌ برسه‌. دست‌ راستتون‌ باشه‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. مي‌خواييد گناهانتون‌ تبديل‌ به‌ حسنات‌ بشه‌ مي‌گه‌ چكار بكنيد. حالا گوش‌ بديد اينها را خوب‌ ياد بگيريد. انشاء الله‌ عمل‌ هم‌ بكنيد. فقط‌ ياد نگيريد كه‌ ياد داشته‌ باشيد. يك‌ روايت‌ داره‌ اگر يك‌ منبري‌، يك‌ واعظ‌ يك‌ سخنگو يك‌ معلم‌ يك‌ چيزي‌ را تو كتاب‌ ياد بگيره‌ كه‌ فقط‌ براي‌ مردم‌ بگه‌ خودش‌ عمل‌ كرد، كرد، نكرد، نكرد. اين‌ خود اين‌ گناهه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. من‌ يك‌ روزي‌ رفتم‌، مثلا اين‌ را از خونه‌ برداشتم‌ آوردم‌ فقط‌ براي‌ اين‌ كه‌ بتونم‌ چند لحظه‌اي‌ وقت‌ شما را بگيرم‌ و رو منبر چيزي‌ گفته‌ باشم‌. و خودم‌ نخواسته‌ باشم‌ عمل‌ بكنم‌ اينجا همين‌ ماية‌ خسارت‌ من‌ مي‌شه‌. اتأمرون‌ الناس‌ بالبر و تنسون‌ انفسكم‌. شما مردم‌ را امر مي‌كنيد به‌ خوبي‌ و خودتون‌ را فراموش‌ مي‌كنيد.

 رفتم‌ مقتل‌ خوندم‌ كه‌ بيام‌ براي‌ مردم‌ بخونم‌ تا شماها گريه‌ كنيد خودم‌ گريه‌ نكردم‌، نكردم‌. مثلا حالا گاهي‌ هم‌ انسان‌ خودش‌، شماها همتون‌ گريه‌ نمي‌كنيد. يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد اين‌ منبري‌ چرا خودش‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. شماها هم‌ بعضيتون‌ گريه‌ نمي‌كنيد. اين‌ هم‌ جزء بعضي‌ كه‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. ما مسجد نماز مي‌خونديم‌ نماز جماعت‌ يك‌ روز ما نرفتيم‌ نماز. يكي‌ پشت‌ سر به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آقا شما چرا ديروز نيامديد نماز؟ گفتم‌ كه‌ تو اين‌ هفته‌ تو چند روز نيامدي‌ نماز؟ گفت‌ من‌ دو روز. گفتم‌ خوب‌ ما يك‌ روز نيامديم‌. گفت‌ نه‌ فرق‌ مي‌كنه‌، گفتم‌ نه‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. البته‌ فرق‌ مي‌كنه‌ چون‌، حالا. حالا اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ منبري‌ يك‌ روضه‌ خون‌ اينجا گريه‌ نمي‌كنه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ تا خودم‌ اشكم‌ جاري‌ نشه‌ يا محزون‌ لااقل‌ نشم‌ روضه‌ نمي‌خونم‌. به‌ ما دستور مي‌داد مي‌گفت‌ وقتي‌ كه‌ مقتل‌ را مي‌خونيد يا همين‌ كتاب‌ روضه‌ را مي‌خونيد همان‌ جا گريه‌ بكنيد والا قصاوت‌ مي‌گيره‌ شما را. حالا گوش‌ بديد كه‌ هم‌ عمل‌ كنيد و هم‌ براي‌ ديگران‌ نقل‌ كنيد.

 پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ سره‌ ان‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌، كسي‌ كه‌ خوشش‌ مي‌ياد يا دوست‌ داره‌ يا مي‌خواد كه‌ خدا را وقتي‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌ خدا آغوشش‌ را باز كنه‌ به‌ به‌ خيلي‌ خوش‌ آمدي‌ و هو مقبل‌ عليه‌، رو كنه‌ خدا بهش‌، استقبالش‌ كنه‌. چكار كنه‌؟ غير مؤذن‌ امر. ديديد بعضيها را انسان‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ياد اينجوري‌ مي‌كنه‌. توي‌ اداره‌اي‌ رفته‌ باشيد كاري‌، رفيقتون‌ بوده‌ها حالا پستي‌ گرفته‌ اين‌ در باز شه‌ تو اطاق‌ انتظار نشستيد اتفاقا روبروتون‌ واقع‌ شده‌ يك‌ همچين‌ نگاهي‌ مي‌كنه‌. نمي‌گه‌ آقا تو چرا اونجا نشستي‌ پاشو بيا تو. اين‌ را خوب‌ براتو توضيح‌ مي‌دم‌ كه‌ معناي‌ مقبل‌ عليه‌ غير معرض‌ امر. خدا بگه‌ بيا تو چرا اونجا نشستي‌ و روش‌ را ازت‌ نگردونه‌ چكار كني‌؟ چكار كنيد؟ فليتوي‌ لك‌ يا علي‌ تو را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و فرمانت‌ را ببره‌. اگر مي‌خواييد روز قيامت‌ كه‌ وارد مي‌شيد تا از قبرتون‌ مي‌ياييد بيرون‌ چشمتون‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ بيافته‌ خدا بگه‌ بارك‌ الله‌ بيا، و روش‌ را ازت‌ نگردونه‌ چكار كنيد؟ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نه‌ ولايتي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌. يعني‌ روي‌ عشق‌، روي‌ محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ و اطاعتش‌ بكنيم‌. فرمانبرداري‌ ازش‌ بكنيم‌. و من‌ سره‌ ان‌ يلعقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو راض‌ امر. اگر مي‌خواد روزي‌ كه‌ به‌ ملاقات‌ خدا مي‌ره‌ خدا ازش‌ راضي‌ باشه‌ چكار كنه‌؟ فلتوي‌ لابنك‌ الحسن‌. پسر امام‌ حسن‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، دوست‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ ولايتش‌ را قبول‌ داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ ان‌ يلقي‌ الله‌ و من‌ احب‌ ان‌ يلقي‌ الله‌ و لا خوف‌ عليه‌ اين‌ جا احب‌ است‌، كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ كه‌ خدا را وقتي‌ كه‌ مي‌بينه‌ هيچ‌ ترسي‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ ترسي‌. مي‌بينيد وقتي‌ انسان‌ وقتي‌ مي‌ره‌ يك‌ بزرگي‌ را ببينه‌ مي‌ترسه‌ كه‌ اين‌ آقا حالا اين‌ را توبيخش‌ كنه‌. يك‌ كسي‌ اشتباهي‌ بهش‌ يك‌ گزارش‌ بدي‌ داده‌ باشه‌. قلبش‌ مي‌زنه‌. اگر مي‌خواي‌ هيچ‌ ترسي‌ نداشته‌ باشي‌، هيچ‌ خوفي‌ نداشته‌ باشي‌، فليتويل‌ الحسين‌ ابن‌ علي‌ ابنك‌ الحسين‌. پسر تو چون‌ خطاب‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌ پيغمبر دارد مي‌فرمايد پسرت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را دوست‌ داشته‌ باشد.

 اينجا دوستي‌ من‌ الان‌ تو ذهنم‌ آمد چون‌ فكر مي‌كردم‌ همش‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ من‌ سره‌ است‌. اينجا من‌ احب‌ است‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌. كه‌ خدا را وقتي‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌ خوفي‌ بر او نباشه‌ اينجا پسر تو حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. همين‌ دوستيهاي‌ شما نسبت‌ به‌ سيدالشهدا همين‌ گريه‌ هاتون‌ در مجالس‌ عزا. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد محلا ذنوبه‌ امر خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانتون‌ را محو كرده‌ باشه‌ فليتوان‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ فانه‌ مِن‌ مَن‌ الله‌ عزوجل‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ از اونهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ فيماهم‌ في‌ وجوههم‌ من‌ اثر السجود.

 اونقدر سجده‌ كرده‌اند براي‌ خدا كه‌ سيماشون‌ پيداست‌ و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو قوي‌ العين‌. اگر مي‌خواد وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ دوست‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ چشمهاش‌ روشن‌ باشه‌ قوي‌ العين‌ باشه‌ فليتول‌ محمد ابن‌ علي‌ الباقر امام‌ باقر را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اون‌ حضرت‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و يعطيه‌ كتابه‌ بيمينه‌ فليتوي‌ لجعفر ابن‌ محمد الصادق‌ كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ خدا را وقتي‌ مي‌بينه‌ روز قيامت‌ نامة‌ عملش‌ به‌ دست‌ راستش‌ داده‌ بشه‌. امام‌ صادق‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اون‌ حضرت‌ را داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ لله‌ طاهر مطهرا كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ طاهر و مطهر باشه‌، هم‌ پاك‌ باشه‌، هم‌ پاك‌ كننده‌ باشه‌. يعني‌ هم‌ خودش‌ پاكه‌ همم‌ يك‌ عده‌اي‌ را شفاعت‌ كنه‌ و وارد بهشتشون‌ كنه‌. فليتوي‌ لموسي‌ ابن‌ جعفر كاظم‌ اگر خواستيد در تزكية‌ نفس‌ موفق‌ باشيد متوسل‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر باشيد. اين‌ روايت‌ هم‌ هست‌ و اين‌ روايت‌ هم‌ اشاره‌اي‌ بر اون‌  روايته‌. و من‌ احب‌ ينقل‌ لله‌ عزوجل‌ و هو ضاحكن‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ اگر مي‌خواييد بخنديد اين‌ قدر خوشحاليد ديديد دوستتون‌، يك‌ بزرگي‌ را كه‌ انسان‌ مي‌بينه‌يا علي‌، اظهار محبت‌ مي‌كنه‌ مي‌خند و وارد مي‌شه‌ و خدا هم‌ به‌ او اظهار محبت‌ بكنه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را ولايتش‌ را داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد رفعت‌ درجاته‌، ببينيد عجيبه‌ راجع‌ به‌ امام‌ جواد خيلي‌ سنگ‌ تمام‌ گذاشتنها. كسي‌ كه‌ دوست‌ دارد ملاقات‌ كند خداي‌ عزوجل‌ را خداي‌ عزوجل‌ درجاتش‌ بالا رفته‌ باشه‌ به‌ اون‌ درجة‌ بالا يك‌ و بدلت‌ سياته‌ حسنات‌ تمام‌ بديهاش‌ تبديل‌ به‌ خوبي‌ شده‌ باشه‌. فليتوي‌ لمحمد علي‌ الجواد و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و يحاسبه‌ حساب‌ يتيري‌. گاهي‌ حسابها را خيلي‌ سخت‌ مي‌گيرند. گاهي‌ حساب‌ را آسون‌ مي‌گيرند. حسابش‌ را آسون‌ بگيرند.

 فليتوي‌ لمحمد ابن‌ علي‌ الهادي‌. من‌ احب‌ عن‌ يلنقل‌ الله‌ عزوجل‌ يحسابه‌ حسابه‌ يسيرا يك‌، يكي‌ كه‌ حسابش‌ آسونه‌ و يدخله‌ الجنه‌ جنات‌ عندن‌ ارض‌ السماوات‌ الارض‌ و وارد بهشتي‌ كه‌ وسعتش‌ به‌ وسعت‌ آسمانها و زمينه‌ كه‌ اودت‌ المتقين‌ فليتوي‌ علي‌ بن‌ محمد الهادي‌. امام‌ هادي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و نسبت‌ به‌ اون‌ حضرت‌ ولايت‌ داشته‌ باشه‌. هي‌ من‌ مي‌گم‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ دوستي‌ با اطاعت‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو من‌ الفائزين‌ مي‌خواد رستگار خدا را ملاقات‌ كن‌ فليتوال‌ الحسن‌ ابن‌ علي‌ العسگري‌ ولايت‌ حسن‌ بن‌ عسگري‌ امام‌ عسگري‌ را داشته‌ باشه‌ و من‌ احب‌ اين‌ مال‌ من‌ و شماست‌. چون‌ ولايت‌ امام‌ زمانمون‌ را ما بايد داشته‌ باشيم‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد كلم‌ ايمانه‌. ايمانش‌ كامل‌ باشه‌. چون‌ امام‌ دوازدهمه‌ معلم‌ آخر، معلم‌ كلاس‌ آخر زندگي‌ و ايمانه‌. كمل‌ ايمانه‌ و حسن‌ اسلامه‌ اسلامش‌ نيكو باشه‌. كه‌ مهمترين‌ چيزها همينه‌، ايمان‌ كامل‌. سلمان‌ در درجة‌ دهم‌ از ايمان‌ بود. كمال‌ ايمان‌ مال‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و اسلامش‌ هم‌ خوب‌ باشه‌ كه‌ تسليم‌ باشه‌، فليتوال‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌ المنتظر صلواة‌ الله‌ عليه‌ و علي‌ آله‌. (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) يك‌ صلوات‌ ديگه‌ با توجه‌ و بلندتر به‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). هؤلاء ائمة‌ الهدي‌. اينها هستند امامهاي‌ هدايت‌. رهبران‌ هدايت‌ شما اينها هستند. و اعلام‌ الطغي‌ من‌ احبهم‌ و تولاهم‌، پيغمبر اكرم‌ فرمود كسي‌ كه‌ اينها را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اينها را بپذيره‌ و تحت‌ ولايت‌ اينها باشه‌، كنت‌ ضامنا، من‌ پيغمبر ضامن‌ هستم‌ براي‌ او كه‌ خداي‌ تعالي‌ وارد بهشتش‌ بكنه‌. از اين‌ بهتر ديگه‌ نميشه‌.

 خوب‌ پس‌ ولايت‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ كمال‌ ايمانه‌ و علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ داراي‌ كمالاته‌ و رسيده‌ به‌ حد كمال‌. لذا ما عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ وقتي‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ ما حرف‌ مي‌زنيم‌ ميگيم‌ هدفمون‌ رسيدن‌ به‌ امام‌ زمانه‌، رسيدن‌ به‌ ولايت‌ امام‌ زمانه‌ و اين‌ ماه‌ هم‌ ماه‌ ولايته‌. ولايتي‌ داشته‌ باشيد مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌. آقا جريان‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ قهرمان‌ اين‌ ماهه‌ عجيبه‌! عجيبه‌! در صراط‌ مستقيم‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عجيب‌ موفق‌ بود. كه‌ ما وقتي‌ مراحل‌ را تقسيم‌ مي‌كرديم‌، مرحلة‌ توبه‌ حضرت‌ آدم‌، مرحلة‌ استقامت‌ حضرت‌ نوح‌، مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ حضرت‌ ابراهيم‌. آنقدر دقيقه‌ توي‌ خطش‌، يك‌ ذره‌ انحراف‌ نداره‌، يك‌ سر سوزن‌ كج‌ روي‌ نداره‌. جبرئيل‌ آمده‌ بهش‌ ميگه‌ به‌ من‌ كاري‌ داري‌، آنهم‌ كجا؟ وقتي‌ كه‌ روي‌ منجنيق‌ بلندش‌ كردند مي‌خواهند بيندازندش‌ توي‌ آتش‌. يك‌ ذره‌ نمي‌لغزه‌. حواسش‌ پرت‌ نميشه‌. پشت‌ فرمون‌ نشستيدها، اين‌ پهلويتون‌ گاهي‌ ميشه‌ حرفي‌ بهتون‌ ميزنه‌. شما حواستون‌ پرت‌ ميشه‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ از جاده‌ خارج‌ بشيد. گوش‌ نميديد، نه‌ با تو نبودم‌. من‌ يك‌ جا توجه‌ دارم‌، دقيق‌، به‌ خدا. من‌ وسيله‌ باشم‌ اگر تو وسيلة‌ خدا بودي‌ خوب‌ وسيله‌ ميشيد، چرا سؤال‌ ميكني‌؟ من‌ اين‌ را ميگم‌. نه‌. تو نه‌. بهش‌ وحي‌ ميشه‌ بچة‌ عزيزت‌ را برو بكش‌. چشم‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ اني‌ اذبحك‌. زن‌ و بچه‌ات‌ را ببر توي‌ بيابان‌ بي‌ آب‌ و علف‌ بگذار و بيا. چشم‌. اينها همه‌اش‌ معناي‌ صراط‌ مستقيمه‌. چشم‌، چشم‌. اي‌ كاش‌ ما هم‌ بگيم‌ چشم‌. اي‌ كاش‌ ماهم‌ در مقابل‌ پروردگار اقلا در اين‌ كارهاي‌ سخت‌ نه‌؛ كارهاي‌ سخت‌ را به‌ ما نميگن‌، روي‌ دوش‌ مورچه‌ يك‌ گندمي‌ چيزي‌ بيشتر نمي‌گذارند. يك‌ جوال‌ گندم‌ نمي‌گذارند. اين‌ بار را تو ببر. باري‌ كه‌ به‌ ما گفتند ببر چيه‌؟ گناه‌ نكن‌. اين‌ گناهان‌ اينقدر زحمت‌ نداره‌ گناه‌ نكردن‌. من‌ حتي‌ بعضي‌ وقتها حساب‌ كردم‌ كه‌ گناه‌ كردن‌ زحمت‌ داره‌. راست‌ گفتن‌ آسونتره‌ يا دروغ‌ گفتن‌؟ دروغ‌ گفتن‌ هزار جور گرفتاري‌ داره‌. راست‌ گفتن‌ راسته‌ ديگه‌. هم‌ اعتبار انسان‌ را درست‌ ميكنه‌ و هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، راحته‌، فكرش‌ راحته‌، عقلش‌ راحته‌، همه‌ چيزش‌ راحته‌. غيبت‌ نكردن‌ بهتره‌، آسونتره‌ يا غيبت‌ كردن‌؟ غيبت‌ ميكني‌ اگر به‌ گوش‌ آن‌ بابا برسه‌ مي‌آد باهات‌ دعوا ميكنه‌، اسباب‌ دردسر درست‌ ميكنه‌، چه‌ و فلان‌ و اينها. اصلا نگو. راحت‌. هر گناهي‌ را كه‌ شما تصور بكنيد انجامش‌ زحمتش‌ بيشتره‌. حالا آني‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌. و الاّ زحمت‌ اخرويش‌ كه‌ فوق‌ العاده‌ است‌. آني‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌ زحمتش‌ بيشتر از نكردن‌ آن‌ گناه‌ است‌. واجباتمون‌ هم‌ خيلي‌ زحمت‌ نداره‌، از ديشب‌ تا اينموقع‌ چند تا كار واجب‌ كردي‌؟ يك‌ نماز صبح‌ خوندي‌، يك‌ نماز ظهر خوندي‌، يك‌ نماز عصر خوندي‌، يك‌ نماز مغرب‌، يك‌ نماز عشا. نمازش‌ چقدر طول‌ ميكشه‌؟ نيم‌ ساعت‌. تمامش‌ كنار هم‌ بگذاريد همه‌اش‌ نيم‌ ساعت‌ بيشتر طول‌ نميكشه‌. اگر حالا نماز با توجه‌ و با حال‌ و با طمأنينه‌ و مرتب‌ هم‌ بخوني‌. نيم‌ ساعت‌. نماز صبحت‌ پنج‌ دقيقه‌ بيشتر طول‌ ميكشه‌؟ نه‌ جدا. دو دقيقه‌، سه‌ دقيقه‌، ساعت‌ بگذاريد، از امشب‌ ساعت‌ بگذاريد. نماز ظهرت‌ پنج‌ دقيقه‌، نماز عصرت‌ پنج‌ دقيقه‌. اين‌ ميشه‌ يك‌ ربع‌. نماز مغرب‌ و عشات‌ هم‌ ده‌ دقيقه‌. اين‌ ميشه‌ همين‌ واجبات‌ نيم‌ ساعت‌. نيم‌ ساعت‌. نه‌ يك‌ ساعت‌. بيست‌ و چهار ساعت‌ خدا بهت‌ عمر داده‌، يك‌ ساعت‌ تو واجباتت‌ را انجام‌ بده‌. واجب‌ ديگه‌اي‌ هم‌ كه‌ حالا فعلا توي‌ كار نيست‌. چيكار ميكني‌؟ صلة‌ رحم‌ كه‌ ميري‌، مي‌خواستي‌ توي‌ خونه‌ زحمت‌ بكشي‌ براي‌ خودت‌ نهار درست‌ كني‌، حالا ميري‌ خونة‌ قوم‌ و خويشهايت‌ نهار ميخوري‌. اينكه‌ به‌ نفعته‌. صلة‌ رحم‌هاي‌ ما كه‌ بهتر از اين‌ نيست‌. اسباب‌ زحمت‌ درست‌ كردنه‌. نميدونم‌، واجبه‌ چيه‌ ديگه‌؟ احترام‌ پدر و مادرته‌. خوب‌ وقتي‌ احترامش‌ كردي‌ اين‌ مقيد ميشه‌ كه‌ به‌ تو يك‌ چيزي‌ ببخشه‌، ارث‌ بيشتري‌ برات‌ بگذاره‌. اينهم‌ باز به‌ نفعته‌. نه‌ جدا واجبات‌ را ما بشينيم‌ حساب‌ بكنيم‌ ببينيم‌ چيه‌؟ يك‌ روزة‌ ماه‌ رمضانه‌. آنهم‌ به‌ نفعته‌. يك‌ نهار كمتر ميخوري‌، خرجت‌ كمتر ميشه‌ توي‌ اين‌ گرانيها و اين‌ اوضاع‌. مزاجت‌ سالم‌ ميشه‌، صوموا تصحوا. كجا، تو، واجباتت‌ چه‌ ضرري‌ برايت‌ داره‌؟ تو جهاد رفتي‌؟ جنگ‌ رفتي‌؟ خمس‌ و زكاتت‌ هم‌ كه‌ مي‌آيي‌، يك‌ كسي‌ آمده‌ پيش‌ من‌ ميگه‌ من‌ يك‌ ميليون‌ تومان‌ خمسمه‌، من‌ ماهي‌ هزار تومان‌ ميدم‌. خوب‌ ببينيد شماها اين‌ چه‌ جوريه‌. هزار ماه‌ مثلا. مي‌خواد آب‌ توي‌ دلش‌ تكون‌ نخوره‌. زكات‌ هم‌ كه‌ ماها نداريم‌. خمس‌ هم‌ كه‌ خورديم‌ رفته‌ رد كارش‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، چيكار ميكنيم‌؟ من‌ با شما، من‌ منبر كه‌ نميرم‌، من‌ مي‌خوام‌ بشينم‌ با شما صحبت‌ كنم‌ چيكار ميكنيم‌ كه‌ اينقدر زحمت‌ داره‌ برامون‌، اگر هم‌ كرديم‌ آدم‌ خوبي‌ ميشيم‌. اكثرا شماها يا خيلي‌ ناچيز خمس‌ بايد بديد يا نميديد، يا نداريد بديد يعني‌. چه‌ زحمتي‌؟ نه‌ واقع‌. واجبات‌ ديگه‌ يادتون‌ هست‌ بگيد ببينيم‌ چيه‌؟ واجب‌ چيه‌ آقا. همينهايي‌ بود كه‌ گفتم‌ ديگه‌. ببينيد، روزه‌، نماز، زكات‌، زكات‌ كه‌ اصلا ما نداريم‌. حج‌. حج‌ كه‌ ميريد به‌ چقدر خوشحال‌ ميشيم‌ حج‌ به‌ اسممون‌ درآمده‌. آنوقتها كه‌ ميرفتند حج‌، حج‌ عبادت‌ بود، زحمت‌ داشت‌، رياضت‌ داشت‌، پياده‌ از شهرشون‌ حركت‌ مي‌كردند، وصيت‌ مي‌كردند، الوداع‌ مي‌گفتند. حالا با هواپيما ميري‌ آنجا، همه‌ جا زير كولر و غذاي‌ آماده‌ و ميوه‌هايي‌ كه‌ آنجا ميخوري‌ اصلا توي‌ شهرت‌ دورة‌ سال‌ گيرت‌ نمي‌آيد. نوشابة‌ زيادي‌ كه‌ آنجا ميخوري‌ كه‌ ما پارسال‌ من‌ مشرف‌ بودم‌ اينموقع‌، اينقدر نوشابه‌ مي‌آوردند كه‌ ميگفتيم‌ اين‌ نوشابه‌ها اسرافه‌. نوشابه‌هاي‌ خارجي‌ اعلا، نهايت‌ يك‌، يك‌ نصفه‌ روز ممكنه‌ بگيم‌ كه‌ توي‌ عرفات‌ گرما ميخوري‌. همين‌. آنهم‌ حالا ديگه‌، عرفات‌، تمامش‌ را جنگل‌ درست‌ كردند بطوري‌ كه‌ انسان‌ خيال‌ ميكنه‌ توي‌ جنگل‌ مازندران‌ داره‌ راه‌ ميره‌. رويش‌ هم‌ فواره‌ها دارند مي‌چرخه‌، باران‌ داره‌ مي‌آد مثل‌ اينكه‌ و راحت‌. چيه‌؟ چيكار داريم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اينقدر منت‌ داريم‌ به‌ خدا؟! اينقدر ما بندگان‌ خدا هستيم‌! و واجباتمون‌ را انجام‌ ميديم‌ و محرمات‌ را ترك‌ مي‌كنيم‌. همه‌اش‌ به‌ نفع‌ خودته‌. تازه‌ اين‌ روي‌ حساب‌ مادي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ باز به‌ نفعه‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌، جنبه‌هاي‌ الهي‌، آخرتي‌. و بدبخت‌ و بيچاره‌ و بخدا قسم‌ فلك‌زده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ نده‌. اصلا فلك‌ زده‌ است‌. اصلا توي‌ حيوانات‌ بايد اسمش‌ را نوشت‌. چيكاريه‌. اين‌ واجبات‌ ما آقا، آنهم‌ محرمات‌. عرض‌ كردم‌ محرمات‌ كه‌ آسونتره‌ تركش‌. تو را به‌ خدا وقتي‌ ميريد توي‌ آرايشگاه‌ ميگي‌ ريشت‌ را بتراشند، نتراشي‌ ريشت‌ را آسونتري‌ يا بتراشي‌؟ آنهم‌ همينجور. بخدا قسم‌ اگر شيطون‌ بگذاره‌ خوشگلتر هم‌ هستي‌ وقتي‌ ريشت‌ را مي‌گذاري‌. خوشگلتري‌. اون‌ شيطانه‌ كه‌ ميگه‌ تو پيرمرد نشون‌ داده‌ ميشي‌. نميدونم‌ چي‌ ميشي‌. چون‌ همه‌ رفقاي‌ خودمون‌ هستيم‌ و كسي‌، غريبه‌ كم‌ هستش‌. من‌ بايد اينحرفها را بزنم‌. و الاّ روي‌ منبر توي‌ مجالس‌ عمومي‌ نميزنم‌. ميگم‌ باشه‌ اين‌ حرفها را نزنيم‌.

 شما بشينيد گناهاني‌ را كه‌ مي‌خواهيد ترك‌ بكنيد ببينيد كدوم‌ آقا انجامش‌ آسونتره‌ يا ترك‌ كردنش‌، صرفنظر از خدا و همه‌ چيز، صرفنظر از خدا. بگيد اگر يادتونه‌، من‌ يادم‌ نمي‌آد. بگيد يك‌ گناهي‌ را كه‌ اگر نكنيم‌ بهتره‌، اگر بكنيم‌ بهتره‌. بعله‌؟ كسب‌ روزي‌ حرام‌ كه‌ حرام‌ نيست‌. هيچ‌ سخت‌ نيست‌. كسب‌ روزي‌ حرام‌ بخدا مشكلتره‌ بخدا قسم‌ مشكلتره‌. يعني‌ ببينيد يك‌ وقتي‌ هست‌ الان‌ اگر جيب‌ كسي‌ را انسان‌ خالي‌ بكنه‌ خيلي‌ آسونه‌ مخصوصا جيب‌ بر ماهري‌ باشه‌. يك‌ وقتي‌ مي‌گفتند اين‌ جيب‌برها توي‌ قهوه‌خونه‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. يك‌ اصفهاني‌ آمده‌ بود توي‌ مشهد، گفتش‌ كه‌، مي‌خواست‌ جيب‌برهاي‌ مشهد را آزمايش‌ كنه‌ ببينه‌ اينها چقدر استادند. آنوقتها پولها نقره‌ بود. يك‌ كيسه‌اي‌ از اين‌ پولهاي‌ نقرة‌ تقلبي‌ گذاشته‌ بوده‌ توي‌ جيبش‌ و هي‌ هم‌ تكان‌ ميداده‌ توي‌ جمعيت‌. ديد كسي‌ دست‌ نزد. توي‌ قهوه‌خونه‌ گفته‌ بود جيب‌برهاي‌ مشهد زياد… گفتند نه‌. يكي‌ از آنطرف‌ گفت‌ آقا من‌ جيب‌ تو را چند دفعه‌ خالي‌ كردم‌ ديدم‌ آنها تقلبيه‌ گذاشتم‌ سرجايش‌. جيب‌بري‌، كار آسوني‌، براي‌ اينجور آدم‌ كار آسونيه‌. دو دفعه‌ بفهمند اين‌ اينكاره‌ است‌ مي‌گيرندش‌. زحمتي‌ كه‌ بايد بيفته‌ آقا برو توي‌ بازار اعتبار خودت‌ را حفظ‌ كن‌، راستگو باش‌، معتبر باش‌، بخدا قسم‌ از ده‌ تا جيب‌بر بيشتر پول‌ گيرت‌ مي‌آيد. روي‌ اعتبار، روي‌ اعتبار. چقدر، بعكسه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌. من‌ اينجوري‌ فكر ميكنم‌. نميدونم‌ شايد من‌ آخوندم‌ توي‌ حرفهاي‌ مسئلة‌ كسب‌ و كار وارد نيستم‌. شايد غذاي‌ حرام‌ دست‌ آوردنش‌ آسونتر باشه‌. ولي‌ نه‌. غذاي‌ حلال‌ آسونتره‌. به‌ نظر من‌ كه‌ آسونتره‌. انسان‌ سرش‌ را بيندازه‌ جلوي‌ خودش‌ كاري‌ كه‌ حلاله‌ بكنه‌ البته‌ ايشان‌ شايد منظورشون‌، حتما منظورشون‌ اينه‌ كه‌ حلال‌ واقعي‌، همان‌ حرفهايي‌ كه‌ دراويش‌ مي‌زنند، آن‌ حلال‌ واقعي‌ و اينها مشكله‌. آن‌ حلال‌ واقعي‌ را هم‌ از ما نخواستند. گفتند حلال‌ ظاهري‌. حلال‌ ظاهري‌. شما مهلت‌ داريد تا يك‌ هفته‌، هفتة‌ ديگه‌ همچين‌ شبي‌، اگر يك‌ كار حرامي‌ كه‌ آسونتر از حلالش‌ باشه‌ پيدا كرديد، من‌ حاضرم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بگيم‌ خدايا، پيشنهاد بديم‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ اين‌ را عوضش‌ كن‌.

 بيائيم‌ واقعا عوض‌ شيم‌. اين‌ حرفها را من‌ ميزنم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ تكاني‌ واقعا بخوريد. شيطان‌، شيطان‌ مي‌آيد زينت‌ ميده‌ كار بد را براي‌ انسان‌. كارهاي‌ زشت‌ را به‌ انسان‌ زينت‌ ميده‌. شيطان‌ مي‌آيد واجبات‌ را مشكل‌ ميكنه‌. يك‌ وقتي‌ براي‌ خود من‌ اتفاق‌ افتاد. مي‌خواستم‌ نمازم‌ را يك‌ قدري‌ طولش‌ بدم‌. داخل‌ نماز، بعد كه‌ تمام‌ شد ديدم‌ خيلي‌ طول‌ كشيده‌، خيال‌ كردم‌ خيلي‌ طول‌ كشيده‌. در مقابلش‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بودم‌ كه‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ نداشت‌. حساب‌ كردم‌ گفتم‌ آن‌ كار را من‌ بيست‌ دقيقه‌ رويش‌ معطل‌ شدم‌. اين‌ را نهايت‌ ده‌ دقيقه‌ معطل‌ شدم‌. آن‌ را نميگم‌ وقتم‌ گرفته‌ شد، نميدونم‌ من‌ براي‌ كارهاي‌ واجبتر و لازمتري‌ خلق‌ شدم‌. كار بيهوده‌ بيست‌ دقيقه‌. اين‌ كار واجبي‌ كه‌ ارتباط‌ است‌ با خدا، اين‌ ده‌ دقيقه‌؟! اين‌ سختم‌ بود نسبت‌ به‌ آن‌ كار بيهوده‌. اين‌ درسته‌؟

 انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ حرفها در خود من‌ اقلا تأثير كنه‌، در شما كه‌ حتما تأثير ميكنه‌. همين‌ حرفها را اگر عمل‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ يار امام‌ زمانيم‌. يار امام‌ زمان‌. اگر همين‌ حرفها را عمل‌ بكنيم‌ همة‌ مردم‌ عمل‌ بكنند، ما يك‌ وقتي‌ مرد بزرگي‌ از اولياء خدا را پيدا كرده‌ بوديم‌ كه‌ اين‌ خيلي‌ وقتش‌ كم‌ بود. مثل‌ حضرت‌ خضر بود. حالا حضرت‌ خضر با موسي‌ آن‌ كار را كرد. اين‌ مي‌خواست‌ با من‌ جاهل‌ نادان‌ اين‌، خوب‌ معلومه‌ بيشتر بايد ناز كنه‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ به‌ حضرت‌ خضر رسيد، حضرت‌ خضر سرش‌ را انداخت‌ پائين‌، حضرت‌ موسي‌ رد شد. فكر نميكرد اين‌ خضر باشه‌. بعد كه‌ رفتند، خيلي‌ هم‌ دور شدند بعد برگشتند، فوجدا عبد، آنهم‌ يافتند، خودشون‌ پيدا كردند. فوجدا عبدا من‌ عبادنا آتيناه‌ من‌ لدنا علما. با زحمت‌ زيادي‌، با سفارش‌ خيلي‌ افراد اين‌ آقا را پيدا كرده‌ بوديم‌. معروف‌ هم‌ نيست‌ كه‌ اسمش‌ را بگم‌ براتون‌. خيلي‌ خواهش‌ رفتم‌، بچه‌ بودم‌، خواهش‌ تمنا ميكردم‌. يك‌ چيزي‌ بگه‌ آنجور كه‌ بعضي‌ها مي‌آن‌ يك‌ چيزي‌ بگيد ما اصلاح‌ بشيم‌، درست‌ بشيم‌، كمالاتي‌ پيدا بكنيم‌. يك‌ چيزي‌ بگيد. گفت‌ هر چيزي‌ را ميدوني‌ خوبه‌ بكن‌ هر چي‌ هم‌ ميدوني‌ بده‌ نكن‌. اين‌ خيلي‌ حرفه‌. من‌ اول‌ خيال‌ كردم‌ اين‌ مي‌خواد من‌ را رد كنه‌. خواسته‌ يك‌ چيزي‌ بگه‌ ما بريم‌. بعد آمدم‌ نشستم‌ فكر كردم‌. ديدم‌ تمام‌ حكمت‌ در اين‌ است‌. تمام‌ حكمت‌، خدا ميدونه‌، در اين‌ دو كلمه‌ است‌. هر چي‌ مي‌دوني‌، خودت‌ مي‌فهمي‌، نفس‌ انسان‌ بر نفس‌ خودش‌ آشناست‌. مي‌دونه‌ چه‌ كاري‌ بده‌، فالهمها فجورها و تقواها. هم‌ بديها را خداي‌ تعالي‌ به‌ ما الهام‌ ميكنه‌ هم‌ خوبيها را. هر چي‌ ميدونيد خوبه‌ نكن‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌خواي‌ بكني‌ يك‌ علامت‌ سؤال‌ كنارش‌ بگذار اين‌ بده‌ يا خوبه‌. نه‌، خوبه‌ كه‌ نكنم‌. اگه‌ يكي‌ بدونه‌ خيلي‌ بده‌. نه‌ نكنم‌ بهتره‌. نكن‌. و هر چي‌ را هم‌ كه‌ مي‌بيني‌ خوبه‌ و مي‌دوني‌ خوبه‌، بكن‌. آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ هر چي‌ را كه‌ نميدوني‌ بهت‌ تعليم‌ ميده‌. من‌ عمل‌ بما علم‌ علم‌ الله‌ علما ما لم‌ يعلم‌.

 وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ نايب‌ خاص‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نزديكه‌. اگرچه‌ وفات‌ امام‌ باقر هم‌ هست‌. ولي‌ وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ تنها در روز عرفه‌ است‌. روز عرفه‌ خيلي‌ روز بزرگيه‌. شناخته‌ شدة‌ به‌ اينكه‌ خدا بندگانش‌ را مي‌بخشه‌. و مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ در همين‌ مفاتيح‌ نوشته‌اند كه‌ از اعياد بزرگه‌. منتهي‌ اين‌ عيد را بني‌ اميه‌ براي‌ ما عزا كردند با شهادت‌ حضرت‌ مسلم‌. حضرت‌ مسلم‌ از طرف‌ امام‌ حسين‌ آمده‌ يك‌ تحقيقي‌ بكند. ببيند اين‌ مردم‌ كوفه‌ راست‌ ميگند يا نه‌؟ آمد ديد همه‌ اظهار محبت‌ كردند و بيعت‌ كردند. برداشت‌ يك‌ نامه‌ براي‌ سيد الشهدا نوشت‌ كه‌ بعله‌، مردم‌ كوفه‌ راست‌ مي‌گويند. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ حركت‌ كردند. بعد يك‌ جرياني‌ را برخورد كرد. شب‌ هشتم‌ ذيحجه‌ ظاهرا بوده‌. آمد توي‌ مسجد نماز بخوانه‌. جماعت‌ پر، مسجد كوفه‌ خدا قسمتتون‌ بكنه‌، مسجد بسيار بزرگيست‌. جائي‌ بوده‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در آنجا اقامة‌ نماز ميكرده‌. بسيار مسجد بزرگيست‌.

 

۳ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – مراحل تزکیه نفس . اخلاق خ ۷۶

 مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ خ‌ 76

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بزرگترين‌ و پر اهميت‌ترين‌ كاري‌ كه‌ افراد بشر بايد در دنيا انجام‌ بدن‌ رسيدن‌ به‌ مقصدي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعالي‌ انسان‌ را براي‌ اون‌ مقصد خلق‌ كرده‌. و اون‌ مقام‌ عبوديت‌ و بعد هم‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ است‌. الگوي‌ ما در اين‌ مسئله‌ پيغمبر اكرم‌ و خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. الگو به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يك‌ كاري‌ را كه‌ مي‌خواد بكنه‌ بهش‌ الگو مي‌دن‌ دقيقا بايد مثل‌ همان‌ را بايد تحويل‌ بده‌. مثلا اگر لباسي‌ را شما مي‌خواييد تهيه‌ بكنيد يك‌ الگو مي‌ديد، يك‌ مدل‌ مي‌ديد به‌ اصطلاح‌ بايد خياط‌ عين‌ اون‌ لباس‌، يا عين‌ اون‌ الگو يا عين‌ اون‌ مدل‌ را براي‌ شما درست‌ كنه‌ اگر مختصري‌ كم‌ و زياد هم‌ داشته‌ باشه‌ مورد اعتراض‌ شماست‌. و قبول‌ نمي‌كنيد از اون‌ خياط‌. شماها همتون‌ بايد لباس‌ تقوا بپوشيد. اون‌ لباس‌ تقوا همان‌ لباسي‌ است‌ كه‌ در بر فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌. اين‌ لباس‌ را بايد شما هم‌ تهيه‌ كنيد. يعني‌ عملتون‌، گفتارتون‌، عقايدتون‌، دقيقا با عمل‌ و گفتار و عقايد و افكار رسول‌ اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و امام‌ زمانتون‌ تطبيق‌ بكنه‌. ما براي‌ اين‌ موفقيت‌ و رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيشتر از هر چيز بهش‌ اهميت‌ داده‌ تنظيم‌ كرديم‌. سالها شايد حدودا سي‌ سال‌ روي‌ اين‌ برنامه‌ مختصر و خلاصه‌اي‌ كه‌ به‌ شما تحويل‌ داده‌ مي‌شه‌ كار شده‌. علاوة‌ بر اون‌ كه‌ الهاماتي‌، اشاراتي‌، هدايتهايي‌ از جانب‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ در تنظيم‌ اين‌ برنامه‌ شده‌ است‌. و لذا ما در اين‌ برنامه‌ ابتدا افرادي‌ را مي‌پذيريم‌ كه‌ بيدار باشند، يغظه‌ باشند. يغظه‌ همان‌ بيداري‌ اي‌ خواب‌ غفلته‌ و اين‌ بيداري‌ بايد تا آخرين‌ مرحلة‌ سيرشون‌ با اونها باشه‌. بيدار يعني‌ اون‌ كسي‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ را فداي‌ راهش‌ كنه‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ اهميت‌ راهش‌ از هر چيز بيشتره‌. انسان‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ را مهمتر دانست‌ در مقابل‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌، اوني‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌ فداي‌ اون‌ چيزي‌ مي‌كنه‌ كه‌ بيشتر اهميت‌ داره‌.

 مثلا شما در يك‌ ساعت‌ يك‌ كاري‌ را مي‌كنيد كه‌ اگر در همان‌ ساعت‌ جاي‌ ديگه‌ همان‌ كار را بكنيد اگر اينجا بهتون‌ هزار تومان‌ مي‌دن‌ اونجا يك‌ ميليون‌ تومان‌ مي‌دن‌ شما يقينا مي‌گيد كه‌ اون‌ يك‌ ميليون‌ تومن‌ را من‌ مي‌رم‌ انتخاب‌ مي‌كنم‌. نه‌ اين‌ هزار تومن‌ را. اگر شما بدانيد كه‌ ارزش‌ تزكية‌ نفس‌ چقدره‌؟ تمام‌ ساعت‌ و وقت‌ و شغل‌ و درس‌ و همه‌ چيزتون‌ را فداي‌ تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنيد. بااين‌ كه‌ منافات‌ نداره‌ با اين‌ كه‌ هم‌ دنياتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ شغلتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ درسهاي‌ فرعي‌ مثل‌ پزشكي‌ و مهندسي‌ و اينها را داشته‌ باشيد و هم‌ تحصيل‌ علم‌ اصلي‌ كه‌ انسان‌ سازي‌ و انسان‌شناسي‌ است‌ اون‌ را انجام‌ بديد. اما اگر پيش‌ آمد كه‌ يك‌ جايي‌ بنا شد محل‌ زندگيتون‌، شغلتون‌ يا مثلا اصل‌ زندگيتون‌ منافات‌ را زندگيتون‌ و مرحلتون‌ و كمالاتتون‌ داشته‌ باشه‌ طبعا بايد راهتون‌ را ادامه‌ بديد و اونها را فداي‌ راهتون‌ بكنيد. اين‌ معناي‌ بيداريه‌ و هر كس‌ مادون‌ اين‌ باشه‌، كمتر از اين‌ باشه‌ اين‌ شخص‌ خوابه‌. حالا بعضيها خوابشون‌ سبكه‌، بعضيها خوابشون‌ سنگينه‌. اين‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار خوابشون‌ سنگينه‌ با هيچي‌ بيدار نمي‌شن‌ بعضيهاشون‌ هم‌ مردن‌ و اونهايي‌ كه‌ متدينند به‌ فكر روز قيامت‌ و آخرت‌ هستند بعضيهاتون‌ خوابهاي‌ سبكي‌ دارند ولي‌ خوابند. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ دنياشون‌ را هيچ‌ وقت‌ فداي‌ آخرتشون‌ نمي‌كنند. به‌ هر حال‌ اين‌ را از باب‌ مقدمه‌ گفتم‌ و زياد هم‌ اين‌ مطالب‌ را گفتم‌. ما همة‌ هدفمون‌ از تشكيل‌ اين‌ جلسات‌ و از تشكيل‌ اين‌ مسائل‌ و نوشتن‌ شما دفترهاي‌ خودتون‌ را و در جلسات‌ درس‌ نشستن‌ و وقتتون‌ را گرفتن‌ همه‌ و همه‌ براي‌ اين‌ مراحلي‌ است‌ كه‌ طبق‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ تعيين‌ شده‌ كه‌ من‌ در شب‌ دوشنبه‌ براي‌ آقايون‌ گفتم‌ نمي‌دونم‌ به‌ گوش‌ شماها رسيده‌ يا نه‌، مختصرا باز تكرار مي‌كنم‌. كه‌ هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ حتي‌ پشت‌ سر هم‌ بودنش‌ را صريح‌ آيات‌ قرآن‌ و رواياته‌ و يك‌ مثلا آدم‌ داراي‌ خلق‌ سواد فكر نكنه‌ اينها مطالبي‌ است‌ مثل‌ مطالب‌ دراويس‌ و مسلكهاي‌ مختلف‌ ما هم‌ يكي‌ از اون‌ مسلكها هستيم‌.نه‌. پيغمبر اكرم‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌. امام‌ زمان‌ هم‌ همين‌ برنامه‌ را داره‌ و الان‌ هم‌ حضرت‌ ولي‌ عصر از شماها مي‌خواد كه‌ همين‌ برنامه‌ را ادامه‌ بديد. برنامه‌ اينه‌ و در آيات‌ و روايات‌ هم‌ فراوان‌ استدلال‌ مي‌شه‌ كرد. انشاء الله‌ شايد در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ جلد دوم‌ آيات‌ و روايات‌ مراحل‌ را همه‌ را يادداشت‌ كنيد تا شما فكر نكنيد كه‌ اينجا برنامة‌ خاصي‌ در رديف‌ اين‌ برنامه‌ مثلا فلان‌ پيرزن‌ جلسه‌اي‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ ختم‌ انعامي‌ مي‌گيره‌ و بعد شماها حالي‌ پيدا مي‌كنيد و يا سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌اندازند و يا فال‌ قهوه‌ براتون‌ مي‌گيرند و يا از آيندتون‌ و گذشتتون‌ براتون‌ حرف‌ مي‌زنند. اين‌ هم‌ مثل‌ اون‌ و بدبخت‌ و بد عاقبت‌ و انسان‌ بي‌ شعور اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ هم‌ اين‌ را با اون‌ عوض‌ مي‌كنه‌. يعني‌ بگه‌ كه‌ من‌ توبه‌ نمي‌كنم‌، معصيت‌ مي‌كنم‌ گناهانم‌ را انجام‌ مي‌دم‌ ولي‌ روزي‌ مثلا يك‌ فرض‌ كنيد در جلسة‌ ختم‌ انعام‌ يا در فال‌ قهوه‌ به‌ من‌ گفتن‌ كه‌ تو عاقبت‌ به‌ خير خواهي‌ شد و من‌ عاقبت‌ به‌ خير خواهم‌ شد. اين‌ حسابش‌، حساب‌ راه‌ و روش‌ فاطمة‌ زهراست‌. فاطمة‌ معصومه‌ است‌، زينب‌ كبري‌ است‌. راه‌ و روش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و دنبال‌ احدي‌ از شما هم‌ فرستاده‌ نشده‌ كه‌ بياييد و مشغول‌ اين‌ برنامه‌ بشيد.

 بلكه‌ همتون‌ با خواهش‌ و تمنا بهتون‌ برنامه‌ شده‌ و لذا الان‌ اين‌ را قاطعانه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خدمتتون‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد اگر خواستيد موفق‌ بشيد اين‌ دل‌ صد دلتون‌ را صد دله‌ كنيد اي‌ يك‌ دلة‌ صد دله‌ دل‌، يك‌ دله‌ كن‌. كي‌ دله‌ كنيد و اين‌ راه‌ را با كمال‌ جديت‌ بريد. هر كس‌ هم‌ نمي‌تونه‌ همراه‌ اين‌ غافله‌ بياد بهتر همين‌ است‌ كه‌ چون‌ به‌ گردشتي‌ مي‌رسي‌ واگه‌. از همين‌ الان‌ تصميم‌ بر ترك‌ برنامه‌ها بگذاره‌ چون‌ من‌ دفترها را گاهي‌ نگاه‌ كردم‌ و نگاه‌ مي‌كنم‌ بعضيها خيلي‌ ضعيف‌ حركت‌ مي‌كنند و من‌ نمي‌تونم‌ يك‌ عده‌اي‌ را معطل‌ اونها بكنم‌. و حرفهاي‌ مختلفي‌ هم‌ متأسفانه‌ از بعضيها مي‌شنويم‌ كه‌ ديگه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراطي‌ شده‌. شنيدم‌ حالا انشاء الله‌ كه‌ نگفتم‌. بعضيها گفتن‌ كه‌ حرفهاي‌ فلاني‌ تكراريه‌. بله‌ من‌ هر روز تكرار مي‌كنم‌ حرفم‌ را. مثل‌ حمد و قل‌ هوالله‌ تون‌ تو نماز كه‌ حتما بايد تكرار بشي‌ هر روزي‌ ده‌ مرتبه‌. يا مثلا پاي‌ صحبتهاي‌ فلاني‌ كه‌ مي‌نشينيم‌ چرت‌ مي‌زنيم‌ من‌ عقدم‌ اينه‌ كه‌ چرت‌ كه‌ هيچش‌ شماها كه‌ چرت‌ مي‌زنيد اصلا خواب‌ هم‌ هستيد و خدا نكنه‌ كه‌ مرده‌ باشيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ بعد از اين‌ همه‌ تكرار و اين‌ همه‌ حرفها و اين‌ همه‌ قاطعيت‌ اين‌ هم‌ يك‌ مطلبي‌ را هي‌ گفتند پاشو، پاشو تو هنوز در حال‌ چرتي‌. خودت‌ خيال‌ مي‌كني‌ چرتي‌ والا بعد از چند سال‌ آدم‌ ديگه‌ مرده‌ است‌. لذا ما به‌ مرده‌ها ديگه‌ كاري‌ نداريم‌ و انك‌ لا تصمع‌ الموتا. پيغمبر اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر تو به‌ مرده‌ها نمي‌توني‌ حرف‌ بشنوني‌. ما چقدر بگيم‌ كه‌ اگر هر روز شما حتي‌ يك‌ چيز از اين‌ بالاتر بهتون‌ بگن‌ اگر هر روز يك‌ نفر بهتون‌ بگه‌ كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌ مثل‌ همان‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ دستور فرموده‌ كه‌ شما روزي‌ ده‌ مرتبه‌ توي‌ نماز مي‌گيد اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا من‌ فقط‌ تو را بندگي‌ مي‌كنم‌ و از اين‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ شما اين‌ جمله‌ را توي‌ يك‌ تابلويي‌ بنويسيد و جلوي‌ چشمتون‌ بزنيد كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌. من‌ حالا بر فرض‌ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ تكرار بكنم‌ باز هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ است‌. واجبش‌ روزي‌ ده‌ مرتبه‌ است‌ توي‌ نماز و واجبترش‌ اين‌ است‌ كه‌ دائما به‌ فكر اين‌ كلام‌ به‌ فكر اين‌ حرف‌ باشيد. به‌ هر حال‌ جمعيتتون‌ زياد شده‌ الان‌ ديگه‌ ظاهرا جا نيست‌ براي‌ پذيرفتن‌ اين‌ جمع‌ در يك‌ جلسه‌. لذا براي‌ اين‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ برنامه‌ها را خوب‌ بتونيد انجام‌ بديد. برنامة‌ يغظه‌ و توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ و جهاد و با نفس‌ و عبوديت‌ كه‌ اينها خودش‌ هفت‌ مرحله‌ مي‌شه‌. اين‌ مراحل‌ را بايد در ظرف‌ حد اكثر در ظرف‌ ده‌ سال‌ و حد اقل‌ هفت‌ سال‌، شش‌ سال‌ اين‌ مربوط‌ به‌ جديته‌ خودتون‌ بايد انجام‌ بديد و يك‌ عده‌اي‌ از شماها موفق‌ شدن‌ و بحمد الله‌ رسيدن‌. و باز اگر يك‌ خرده‌اي‌ سر به‌ راهتر باشيد يك‌ خرده‌اي‌ حواستون‌ را بيشتر جمع‌ كنيد حتي‌ از بعضي‌ هستند در همين‌ جلسه‌ كه‌ از هفت‌ سال‌ هم‌ كمتر موفق‌ شدن‌ به‌ گذروندن‌ اين‌ مرحلة‌ ابتدايي‌ و تزكية‌ نفس‌. اگر گوش‌ كرديد. اگر شيطان‌ برتون‌ مسلط‌ نشد. اگر دوستان‌ شيطان‌ سيرت‌ شماها را معطل‌ نكردن‌. ما يك‌ وقتي‌ يك‌ جايي‌ پياده‌ مي‌رفتيم‌ يك‌ نفر مي‌دويد همش‌ باز هم‌ عقب‌ بود ماها معمولي‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ از او جلوتر بوديم‌. من‌ اول‌ متوجه‌ نبودم‌ كه‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌ كه‌ هميشه‌ مي‌دوه‌ و عقبه‌؟ بعد ديدم‌ بله‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌ گاهي‌ او عادت‌ داره‌ وقتي‌ صحبت‌ مي‌خواد بكنه‌ بايد بايسته‌ صحبت‌ كنه‌. اين‌ رفيقش‌ هي‌ اين‌ رفيقش‌ را نگه‌ مي‌داره‌ وايمي‌ ايستن‌ صحبتهاشون‌ را مي‌كنند، خوب‌ كلي‌ فاصله‌ پيدا مي‌كنند حالا بدوه‌ تا برسه‌ خودشون‌ را هم‌ خسته‌ مي‌كنند. يا قضية‌ خرگوش‌ و لاك‌ پشت‌ را شنيديد همتون‌. كه‌ با هم‌ مسابقة‌ دو گذاشتند. من‌ نمي‌خواستم‌ اين‌ تعبير را بكنم‌ براي‌ شماها، شماها بايد حواستون‌ را جمع‌ كنيد مغرور نشيد. هميشه‌ در راه‌ باشيد. اين‌ مراحل‌ را اگر همان‌ طوري‌ كه‌ ما تاحالا طرح‌ ريختيم‌ شماها هم‌ همانطور حركت‌ بكنيد، انشاء الله‌ كمتر از هفت‌ سال‌ هم‌ موفق‌ مي‌شيد. و الا حد اقل‌ هفت‌ سال‌، حد اكثر ده‌ سال‌ بايد خودتون‌ را آمادة‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ و اين‌ كه‌ انشاء الله‌ و آخرتتون‌ را با داشتن‌ مدرك‌ عبوديت‌ و خليفة‌ اللهي‌ انشاء الله‌ داشته‌ باشيد. حالا من‌ همين‌ امروز خدا مي‌دونه‌ كلي‌ نشسته‌ بودم‌ غصه‌ مي‌خوردم‌ براي‌ اين‌ مردم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ براي‌ دنياشون‌ حتي‌ خوبان‌، كفار و فساق‌ و فّجار را نمي‌گم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ خوبان‌ براي‌ دنياشون‌ كار مي‌كنند در شبانه‌ روز يك‌ صدمش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ روحيشون‌ كار نمي‌كنند. اون‌ قدري‌ كه‌ غصه‌ مي‌خورند براي‌ پيشرفتهاي‌ ماديشون‌ يك‌ صدمش‌ را يك‌ در صدش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ معنويشون‌ غصه‌ نمي‌خورند.

 روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ هم‌ شماها كه‌ اتمام‌ حجت‌ برتون‌ شده‌ و من‌ گاهي‌ مي‌گم‌ خدايا شاهد باش‌ كه‌ من‌ وظيفه‌ام‌ را نسبت‌ به‌ شماها انجام‌ دادم‌. خدايا تو شاهد باش‌ كه‌ من‌ تمام‌ زحمات‌ سي‌ و چند ساله‌ام‌ را در يك‌ ساعت‌ صحبت‌ براي‌ اينها بيان‌ كردم‌. اينها عمل‌ نكردن‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. از نظر من‌ هيچ‌ مهم‌ نيست‌. هرچه‌ من‌ زحمت‌ براي‌ شماها كشيده‌ باشم‌ براي‌ در مقايسة‌ با زحماتي‌ كه‌ حضرت‌ نوح‌ كشيد اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ براي‌ چند نفر زحمت‌ كشيد. نهصد و پنجاه‌ سال‌. بعد هم‌ كه‌ يك‌ عده‌ اذيتش‌ مي‌كردند نفرين‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ خرما بخور دونه‌اش‌ را بكار وقتي‌ كه‌ درخت‌ شد چوبش‌ را بردار و بعد كشتي‌ بساز و طرفدارهاي‌ خودت‌ را نجات‌ بده‌ و بقيه‌ را بگذار غرق‌ بشن‌. هيچ‌ دلت‌ هم‌ نسوزه‌، حتي‌ براي‌ پسرت‌ هم‌ دلت‌ نسوزه‌. حضرت‌ نوح‌ اين‌ كار را مي‌كرد و كرد. ولي‌ مكرر در روايات‌ داره‌ كه‌ خرما خرد و دون‌اش‌ را كاشت‌ و درخت‌ شد باز خداي‌ تعالي‌ يك‌ مانعي‌ براش‌ به‌ وجود آورد تا بعد از نهصد و پنجاه‌ سال‌ اون‌ جمع‌ را برداشت‌ و در ميان‌ كشتي‌ گذاشت‌ و بقيه‌ غرق‌ شدن‌. مسخره‌اش‌ مي‌كردند، فحشش‌ مي‌دادند. توي‌ بيابان‌ خشك‌ كسي‌ كشتي‌ نساخته‌. بعد كشتي‌ را كه‌ ساختي‌ حالا چه‌ جوري‌ مي‌بري‌ تو دريا مي‌اندازي‌. نمي‌تونست‌ هم‌ كه‌ بگه‌ كه‌ من‌ چي‌ از خدا خواستم‌. مي‌كشتنش‌ اگر مي‌گفت‌ من‌ از خدا خواستم‌ كه‌ شماها همه‌ را از بين‌ ببره‌. چون‌ از خدا خواسته‌ بود كه‌ خدايا در روي‌ زمين‌ احدي‌ از اينها را باقي‌ نگذار. ديان‌ انك‌ ان‌ تذرهم‌ يظل‌ عبادك‌ اگر اين‌ها را بگذاري‌ خدايا همين‌ چند تايي‌ را كه‌ ما هدايتشون‌ كرديم‌ اينها را گمراه‌ مي‌كنند. و لا يلدوا الا كافرا او فجارا اينها حتي‌ بچه‌ هاشون‌ هم‌ كافر و فاجر خواهد بود. كافر و فاجر مي‌شن‌. بچه‌ هاشون‌ هم‌، نسلشون‌ هم‌ خراب‌ شده‌.

 خوب‌ بايد اونهايي‌ كه‌ به‌ درد نمي‌خوردند. اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ شخصيت‌ خودشون‌ را زير پا گذاشتند. خدا بهتون‌ نعمت‌ داده‌، انسانتون‌ خلق‌ كرده‌ شما انسانيت‌ را براش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستيد. انسانيت‌ را زير پا گذاشتيد. به‌ طرفش‌ هم‌ حتي‌ نمي‌ريد. و يك‌ حيواني‌ خودتون‌ را مي‌خواييد نشان‌ بديد خوب‌ بايد غرق‌ بشيد و غرق‌ هم‌ شدند. به‌ هر حال‌ ما زحمت‌ زيادي‌ براي‌ شماها كه‌ بخوام‌ بگم‌ خيلي‌ خودم‌ را زحمت‌ داده‌ باشم‌، جز همين‌ كه‌ شب‌ و روز براي‌ شماها دلم‌ مي‌جوشيده‌، مي‌خواستم‌ پيشرفت‌ كنيد. ترقي‌ كنيد چيز ديگه‌اي‌ نبوده‌. اين‌ هم‌ ان‌ اجري‌ علي‌ الله‌ اجر با خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ اجر ما را خواهد داد. اما اخيرا بعد از اينكه‌ دفترهاي‌ شما را مطالعه‌ كردم‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ رسيدم‌ كه‌ متأسفانه‌ پنجاه‌ درصد شماها ضعيفيد. و سست‌ حركت‌ مي‌كنيد. و اين‌ شايد حدس‌ زدم‌ شايد به‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ شماها نمي‌رسم‌. به‌ دو سه‌ علت‌ من‌ نمي‌تونم‌ يكي‌ مي‌گه‌ كه‌ چون‌ فلاني‌ چند بار من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ ملاقات‌ بده‌ نداد كه‌ البته‌ ملاقات‌ دست‌ من‌ نيست‌، من‌ ديگه‌ سستي‌ مي‌كنم‌. يك‌ چند مورد از اين‌ مسائل‌ شنيدم‌. و لذا يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد و تأييد هم‌ شد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ شماها هم‌ بهتر با اين‌ طرحي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ موفق‌ بشيد. و اون‌ طرح‌ اينه‌ كه‌ اين‌ جلسة‌ روز چهار شنبه‌ تعطيل‌ باشه‌ و شماها هر دسته‌ ايتون‌ با يكي‌ از اين‌، بحمد الله‌ لطف‌ الهي‌ شامل‌ حال‌ ما شده‌ ديروز حساب‌ مي‌كردم‌ حدود چهارده‌ نفر الي‌ پانزده‌ نفر از شما خانمها به‌ مرحله‌اي‌ رسيديد كه‌ مي‌تونيد براي‌ ديگران‌ استاد باشيد. و نيازمنديهاي‌ ديگران‌ را عمل‌ برسانيد. لذا اين‌ جمع‌ را ما در دفترهاتون‌ معرفي‌ مي‌كنيم‌ و هر نفري‌ از اين‌ افراد كه‌ معرفي‌ شده‌ به‌ اون‌ خانمي‌ كه‌ استاده‌ بايد حتما در جلسات‌ با او باشه‌. يعني‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ هفته‌اي‌ دو جلسه‌ مطابق‌ وقت‌ اين‌ خانم‌ استاد بايد انشاء الله‌ با او همة‌ حرفهاتون‌ را بزنيد و او واسطة‌ بين‌ من‌ و شما باشد كه‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ خودم‌ هم‌ انشاء الله‌ در اختيار هستم‌ ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ خصوصي‌ يا عمومي‌ شما استادتون‌ را يا استاد با واسطتون‌ را دقيقا ببينيد و بتونيد حرفهاتون‌ را بزنيد اونها را معرفي‌ مي‌كنم‌ و راه‌ و روشش‌ هم‌ اين‌است‌ كه‌ دفترهاتون‌ كه‌ از روز تقريبا دو شنبه‌ به‌ بعد، دوشنبة‌ هفتة‌ آينده‌ تحويل‌ شما مي‌شه‌، توي‌ دفترتون‌ نوشته‌ كه‌ شما با كدوم‌ يك‌ از اين‌ خانمها كار بكنيد و مراجعه‌ به‌ كدام‌ يك‌ از اين‌ خانمها بكنيد. شما جلساتي‌ با او داشته‌ باشيد حالا مختلف‌ در خانة‌ استادتون‌ جلساتتون‌ باشه‌ مي‌خواييد در خانة‌ شما باشه‌ مي‌خواييد اون‌ كسي‌ كه‌ وضع‌ زندگيش‌ طوري‌ است‌ كه‌ حتي‌ ما سابقا اينطوري‌ بود كه‌ مثلا جمعيتمون‌ كم‌ بود گاهي‌ به‌ زيارتها با شاگردها مي‌رفتيم‌ خوب‌ يك‌ ماشين‌ نهايت‌ مي‌خواست‌ زن‌ و مرد سوار بشن‌ برن‌ ولي‌ الان‌ با اين‌ جمعيت‌ نمي‌تونيم‌ روزهاي‌ عيد مثلا نمي‌تونيم‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ جلسات‌ قديم‌ را داشته‌ باشيم‌. كثرت‌ جمعيت‌ الحمد لله‌ كه‌ اين‌ هم‌ از علائم‌ ظهوره‌ انشاء الله‌ كه‌ شماها اينجور همت‌ مي‌كنيد براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ اين‌ سبب‌ شده‌ كه‌ خيلي‌ از كارهايي‌ كه‌ بايد انجام‌ بشه‌، نشه‌. و به‌ علاوه‌ در بين‌ شماها يك‌ افرادي‌ هم‌ كه‌ اصلا به‌ درد اين‌ راه‌ نمي‌خورند به‌ درد اين‌ برنامه‌ نمي‌خورن‌ مشخص‌ نمي‌شه‌. يك‌ عده‌ تند رو جدي‌، فعال‌ يك‌ عده‌ هم‌ كند رو، سست‌ و بيكار. اينها با هم‌ وقتي‌ بخوان‌ حركت‌ كنند مثل‌ كاروانهاي‌ حج‌ مي‌شه‌. ما يك‌ وقتي‌ به‌ اين‌ رئيس‌ كاروان‌ گفتيم‌ تو عصري‌ مي‌خواي‌ مثلا ما را ببري‌ به‌ منا و عرفات‌ چرا از شب‌ قبل‌ اعلام‌ مي‌كنيد كه‌ فردا از اول‌ آفتاب‌ بياييد كجا كه‌ مي‌خواييم‌ ببريم‌. ما را تو آفتاب‌ معطل‌ مي‌كنيد و اون‌ وقت‌ عصري‌ ما را مي‌بريد. گفت‌ حالا ما اين‌ دفعه‌ به‌ دستور شما دو ساعت‌ قبلش‌ اعلام‌ مي‌كنيم‌ اگر همه‌ آمدند درسته‌. نكردند اين‌ كار را. من‌ حساب‌ كردم‌ ديديم‌ راست‌ مي‌گه‌ حق‌ با اون‌ بندة‌ خداست‌. همان‌ وقتي‌ كه‌ اعلام‌ كرده‌ كه‌ صبح‌ اول‌ آفتاب‌ بياييد اين‌ بابا نماز ظهر و عصرش‌ را تو مسجد الحرام‌ خونده‌ بعد مي‌خواد بياد در هتل‌ يا در همان‌ مسافرخانه‌ و از اونجا بره‌ براي‌ منا و عرفات‌. ما افراد بي‌ نظم‌ ولو يك‌ نفر اگر مسؤليت‌ به‌ گردن‌ كسي‌ افتاد ولو يك‌ نفر، دو نفر، ده‌ نفر افراد بي‌ نظم‌، بي‌ حساب‌، به‌ اصطلاح‌ بي‌ فكر در بين‌ همة‌ اين‌ جمعيتها هست‌. حالا اين‌ جمعيتمون‌ در اون‌ مسافرت‌ صد نفر بودند. حالا شماها الحمد الله‌ جمعيتتون‌ بيشتر از اين‌ حرفهاست‌. و لذا من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ را هم‌ بدانيد يك‌ نفر نگوييد اين‌ همان‌ خانمي‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بوده‌. اولياء خدا در بين‌ مردم‌ معلوم‌ نيستند. شماها نمي‌تونيد بفهميد كه‌ اين‌ چه‌ صفات‌ روحي‌ داري‌. چقدر كار كرده‌. ما در بين‌ خانمها شايد يك‌ افرادي‌ باشند كه‌ شماها اصلا احتمال‌ هم‌ نديد كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ رسيده‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ تشخيص‌ مي‌دم‌ كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ رسيده‌. البته‌ اين‌ خانمها ارتباطشون‌ با منه‌ و از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اينهايي‌ كه‌ ما تعيين‌ مي‌كنيم‌ به‌ عنوان‌ استاد هر كس‌ مي‌خواد اين‌ راه‌ را ادامه‌ بده‌ و مي‌خواد حرف‌ من‌ را گوش‌ بده‌ بايد حرف‌ اينها را گوش‌ بده‌. و اگر بگه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ نيستم‌ بدونه‌ كه‌ پيش‌ من‌ هم‌ ديگه‌ نيست‌. مثلا خيال‌ بكنه‌ كه‌ ديگه‌ حالا اين‌ يك‌ نفر را استثنا مي‌كنيم‌ مي‌گيم‌ كه‌ چون‌ من‌ مي‌نويسم‌ يا دستور مي‌دم‌ مي‌نويسن‌ تعيين‌ مي‌كنيم‌ استاتيد را و اينها هم‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌، دو جلسه‌ همانطوري‌ كه‌ شماها براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كنند و اين‌ جوري‌ فكر مي‌كنم‌ انشاء الله‌ پيشرفتهاي‌ روحيتون‌ بيشتر باشه‌ و جلسات‌ هم‌ كه‌ هست‌، جلسات‌ توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ اينها جلسات‌ اصلي‌ هست‌. يك‌ عده‌ از خانمها هم‌ هستند كه‌ الحمد الله‌ مراحلشون‌ مرحلة‌ پاياني‌ رسيده‌. مدتهاست‌ در مرحلة‌ مثلا فرض‌ كنيد مقدماتي‌ هستند و اينها را هم‌ انشاءالله‌ در همين‌ دفترهاشون‌ را كه‌ بهشون‌ تحويل‌ مي‌ديم‌ مرحلشون‌ را هم‌ عوض‌ مي‌كنيم‌. و اون‌ مرحلة‌ دو مرحلة‌ آخر را و بالاتر يك‌ عده‌ هم‌ باز اين‌ دو مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ بالاتر هم‌ هستند. اونها را ما خودمون‌ جلساتي‌ انشاء الله‌ براشون‌ داريم‌ كه‌ انشاء الله‌ اينها بگيرند به‌ شماها تحويل‌ بدن‌.

 شما هم‌ كوشش‌ بكنيد جدي‌ باشيد چون‌ بالاخره‌ آخرش‌ باز هم‌ ممكنه‌ كه‌ نصيب‌ خود ما بشيد اگر ادامه‌ بديد. يعني‌ به‌ هر حال‌ اون‌ مراحل‌ صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ هم‌ كه‌ تمام‌ بشه‌ باز مي‌ياد همان‌ كلاس‌ آخري‌ كه‌ شايد زنده‌ مونديم‌ خودمون‌ باز هم‌ با شما باشيم‌. به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد پيشرفتتون‌ خوب‌ باشه‌، روحيتون‌ خوب‌ باشه‌. و جلساتتون‌ خوب‌ باشه‌، غيبت‌ نداشته‌ باشيد و البته‌ هر چه‌ استادتون‌ گفتند به‌ همان‌ وقت‌ به‌ همان‌ ساعت‌ تشكيل‌ بديد. حالا اگر روزهاي‌ دوشنبه‌ هم‌ باشه‌، روزهاي‌ چهار شنبه‌ هم‌ عيبي‌ نداره‌ و انشاء الله‌ توفيقاتتون‌ را از ذات‌ مقدس‌ پروردگار ما خواستاريم‌. و عمدة‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌، سه‌ چيزه‌ كه‌ ما اين‌ كار را ما مي‌كنيم‌ و اين‌ جلسه‌ را مي‌خواييم‌ اينجوريش‌ كنيم‌. اول‌ اين‌ كه‌ جمعيت‌ زياد شده‌ و من‌ نمي‌رسم‌ بهتون‌. دوم‌ شما خانمها بخصوص‌ بيشتر نمي‌تونم‌ بهتون‌ برسم‌ و واقعا هم‌ حق‌ داريد وقتي‌ كه‌ مي‌گيد من‌ چند ماهه‌ مثلا با شما ملاقات‌ نكردم‌ مي‌بينم‌ راست‌ مي‌گه‌ و من‌ هم‌ تقصير نداشتم‌. سوم‌ اين‌ كه‌ شماها بتونيد با يك‌ خانمي‌ كه‌ الحمد الله‌ به‌ كمالاتي‌ رسيده‌ بتونيد مطالبتون‌ را راحت‌تر، آزادتر حرفهاتون‌ را بزنيد اگر لازم‌ شد او از من‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ و من‌ هم‌ باز در اختيار هستم‌ انشاء الله‌ در شبهاي‌ جمعه‌، روزها جمعه‌ در جلسات‌ كانون‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حضور داشته‌ باشيد و اميداواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ كاملا موفق‌ بشيد. مطلب‌ ديگه‌اي‌ به‌ نظرم‌ نمي‌رسه‌ جز همين‌ كه‌ صد در صد اگر خدايي‌ نكرده‌ يك‌ خانمي‌ بگه‌ كه‌ نه‌ من‌ يا فلاني‌ يا نه‌. خوب‌ همون‌ نه‌ بهتره‌. به‌ جهتي‌ كه‌ اگر اين‌ مسائل‌ و اين‌ حرفها و خودخواهيها و اين‌ خودبينيها در يك‌ كسي‌ باشه‌ اون‌ ارزشي‌ نداره‌. و اصلا اشتباهي‌ آمده‌ توي‌ اين‌ راه‌. ما جلسات‌ فقط‌ و فقط‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ بخاطر اين‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ فلاني‌ حتي‌ تو جلسه‌ استاد باشه‌ بخاطر اين‌ كه‌ او بيشتر كار كرده‌، بيشتر زحمت‌ كشيده‌ و الا همة‌ شماها مثل‌ خواهر بايد با هم‌ باشيد و هر چي‌ هم‌ مي‌تونيد، مثلا فرض‌ كنيد ده‌ نفر با يك‌ نفر هستيد هر چي‌ مي‌تونيد صميميتتون‌ را نسبت‌ به‌ همديگه‌ در اون‌ جلسات‌ در اون‌ رفت‌ و آمدها بيشتر بكنيد و بيشتر انشاء الله‌ كار بكنيد. انشاء الله‌ اميدواريم‌  كه‌ خداي‌ تعالي‌ توفيقاتتون‌ را زيادتر كنه‌. و از خداي‌ تعالي‌ مي‌خواييم‌ كه‌ انشاء الله‌ برنامه‌ هاتون‌ روز به‌ روز بهتر، صحيحتر انجام‌ بشه‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ شياطين‌ در بين‌ شماها رخنه‌ نكنند. فقط‌ يك‌ اشكالي‌ كه‌ ممكنه‌ باشه‌ و بعضي‌ از اساتيد زورشون‌ نرسه‌ دفاع‌ از شيطان‌ باشه‌. شماها يك‌ وقت‌ خدايي‌ نكرده‌ بعضيهاتون‌ شيطان‌ را به‌ خودتون‌ راه‌ بديد و او نتونه‌ شيطون‌ را از روي‌ كول‌ شماها پياده‌ كنه‌. و شيطان‌ را تا مي‌تونيد به‌ خودتون‌ راه‌ نديد. و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ همة‌ برنامه‌ هايي‌ كه‌ ما انجام‌ مي‌ديم‌ و دستور مي‌ديم‌ خود من‌ دلم‌ مي‌خواد تو صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌ و دقيقا همة‌ برنامه‌ها را مطابق‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ انجام‌ بديم‌.

 روزهاي‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجة‌ الحرامه‌ مسئلة‌ حج‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ اهميت‌ داده‌ يا مسئلة‌ عاشورا را نه‌ اين‌ كه‌ حالا بايد حتما شما براي‌ امام‌ حسين‌ احترام‌ بيشتري‌ قائل‌ باشيد از ائمه‌ ديگه‌ يا براي‌ مسئلة‌ حج‌ اهميت‌ بيشتري‌ قائل‌ بشيد از ساير اعمال‌. منظور اينه‌ كه‌ يك‌ دردهايي‌ توي‌ جريان‌ عاشورا هست‌ كه‌ در جريانات‌ ديگر ائمه‌ نبوده‌. يا در مسئلة‌ حج‌ يك‌ دستهايي‌ هست‌ كه‌ در مسائل‌ ديگر نبوده‌. شما دقت‌ كنيد از لحظه‌اي‌ كه‌ حج‌ شروع‌ مي‌شه‌. همش‌ درده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. ايشان‌ يك‌ زن‌ داره‌ به‌ نام‌ سارا. ساره‌، اين‌ خانم‌ خيلي‌ محترمه‌ خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ دوستش‌ داره‌ ولي‌ داراي‌ فرزند نمي‌شه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ با رضايت‌ خود حضرت‌ ساره‌ هاجر را به‌ همسري‌ انتخاب‌ مي‌كنه‌. از هاجر داراي‌ فرزندي‌ مي‌شه‌. حالا به‌ هر دليلي‌ بوده‌ خداي‌ تعالي‌ دستور مي‌ده‌ كه‌ اين‌ زن‌ و فرزندت‌ را ببر بگذار وسط‌ بيابان‌ شما اگر توي‌ دنيا بگرديد جاهاي‌ ديگه‌ يا مشابه‌ مكه‌ هستند در بد آب‌ و هوايي‌ و گرمي‌ و بي‌ علف‌، بي‌ درخت‌ و بي‌ زراعت‌ و بي‌ آب‌ و علف‌ بودن‌ يا مشابه‌ مكه‌ است‌ يا بهتر از مكه‌ است‌. برد در يك‌ همچين‌ جايي‌ گذاشت‌. خودش‌ هم‌ مي‌گه‌ اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زرع‌ عند بيتك‌ المحرم‌. چرا؟ چرا حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ كار را كرد؟ خيلي‌ مشكله‌ ماها به‌ عنوان‌ قصه‌ مي‌خواييم‌ اين‌ مطالب‌ را بفهميم‌ ولي‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ عنوان‌ غصه‌ كه‌ مافقط‌ سرگرم‌ بشيم‌ نقل‌ نمي‌كنه‌. براي‌ اين‌ نقل‌ مي‌فرمايد كه‌ ما درس‌ بگيريم‌. اگر يك‌ وقت‌ نگه‌ داشتن‌ دين‌ يا تربيت‌ مردم‌ يا رسيدن‌ مردم‌ به‌ اون‌ هدف‌ واقعي‌ پروردگار به‌ اينجا منتهي‌ شد كه‌ زن‌ و يك‌ بچة‌ شيري‌ در وسط‌ بيابان‌ پر خطر بمانه‌ تا يك‌ روزي‌ بعدها بتواند اون‌ هدف‌ اصلي‌ را انجام‌ بده‌. مي‌گه‌ ربنا اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زر عند بيتك‌ المحرم‌ ربنا ليقيموا صلاة‌ چرا؟ براي‌ اينكه‌ نماز بر پا بشه‌. نماز چيه‌. همين‌ نمازهايي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ نه‌.

 نماز يعني‌ اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا تنها تو را بندگي‌ مي‌كنم‌. من‌ در بندگي‌ گفتم‌ براتون‌. شما اگر يك‌ نفر را پيدا كرديد كه‌ مستجاب‌ الدعوه‌ باشه‌ يعني‌ دعاش‌ مستجاب‌ بشه‌ و دعا نكنه‌، مگر با اذن‌ خدا. اگر شما يك‌ نفر را تو خودتون‌ پيدا كرديد بدونيد كه‌ يك‌ بندة‌ خدا پيدا كرديد. اگر تمام‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ را به‌ دستتون‌ بدن‌ يعني‌ قدرت‌ آسمان‌ و زمين‌ قدرت‌ همه‌ چيز را بهتون‌ بدن‌. اگر بندة‌ خدا باشيد كوچكترين‌ استفادة‌ شخصي‌ ازش‌ نمي‌كنيد. حالا ما ديديم‌ بعضي‌ از افراد به‌ زور روي‌ حق‌ با اون‌ فراستي‌ كه‌ نعمتي‌ بوده‌ كه‌ خدا بهشون‌ داده‌ و به‌ اصطلاح‌ از اون‌ نعمت‌ سوء استفاده‌ مي‌كنند و شكر نعمت‌ نمي‌كنند نگاه‌ مي‌كنه‌ به‌ زندگي‌ شما با دقت‌ بعد هستن‌ اون‌ هم‌ توي‌ ده‌ تا سه‌ تا صحيح‌ پيدا مي‌شه‌ ديشب‌ تو فلان‌ كار را كردي‌. تو ديشب‌ ديروز فلان‌ عمل‌ را انجام‌ دادي‌. اگر فلان‌ كار را بكني‌ فلان‌ طور مي‌شه‌. يك‌ عده‌ افراد نادان‌، ساده‌ لوح‌ هم‌ دور اينها را مي‌گيرند با اين‌ كه‌ همين‌ عملش‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ او بندة‌ خدا نيست‌. همين‌ كه‌ نشسته‌ فكر مي‌كنه‌ تجسس‌ مي‌كنه‌ ببينيد يك‌ چيزي‌ در بياره‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ شما مريدش‌ بشيد و بگيد عجب‌ آدمي‌ است‌ اكثرا به‌ من‌ كه‌ مي‌رسن‌ مي‌گن‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چه‌ كرامتي‌ داشت‌ كه‌ آيا ديد مثلا فرض‌ كنيد يك‌ مريضي‌ را شفا بده‌ يا يك‌ سرطاني‌ را شفا بده‌ يا مرحوم‌ مثلا آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ چه‌ كرامتي‌ داشته‌، چه‌ نفس‌ مثلا مؤثري‌ داشته‌. نفس‌ او را مي‌خوان‌ مؤثرتر از ارادة‌ پروردگار بدانند كه‌ من‌ اكثر به‌ اينها مي‌گم‌ بزرگتري‌ كرامت‌ مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يا مرحوم‌ آقاي‌ كوهستاني‌ اين‌ بوده‌ كه‌ بزرگترين‌ كرامتشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ نداشتند. چون‌ آخر ما يخرج‌ من‌ قلوب‌ الصديقين‌ حب‌ الجاه‌ آخر چيزي‌ كه‌ از دل‌ انسان‌ خارج‌ مي‌شه‌ همين‌ كه‌ بگن‌ به‌ به‌ شما عجب‌ واقعا خانم‌ خوبي‌ هستي‌ كه‌ هر چي‌ تو دل‌ ما بود گفتي‌. يا هر چه‌ من‌ از خدا مي‌خواستم‌ و سالها بود انجام‌ نشد الان‌ با دعاي‌ شما انجام‌ شد. اون‌ هم‌ خانم‌ يك‌ بادي‌ تو غب‌ غبش‌ بياندازه‌ كه‌ بله‌ ما اينيم‌. اين‌ خودش‌ بر خلاف‌ بندگي‌ است‌. حضرت‌ عيسي‌ با اين‌ كه‌ پيغمبر خداست‌ با اين‌ كه‌ فرستادة‌ الهيه‌ در عين‌ حال‌ مي‌گه‌ كه‌ ابرء اكمه‌ و البرث‌ باذن‌ ربي‌ من‌ كور را شفا مي‌دم‌، پيسي‌ را معالجه‌ مي‌كنم‌ اما اذن‌ خدا، اگر خدا اجازه‌ بده‌. به‌ اذن‌ پروردگارم‌. ماها مي‌خواييم‌ بندة‌ خدا بشيم‌ نمي‌خواييم‌ دكاني‌ در مقابل‌ خدا باز كنيم‌. همكار خدا بشيم‌. اينها را البته‌ خيليهاتون‌ مي‌فهميد من‌ چي‌ مي‌گم‌، خيليهاتون‌ هم‌ هنوز نمي‌فهميد من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گم‌.

 تا انسان‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ نرسه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ حب‌ جاه‌ داره‌ يا نداره‌، حالا به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ من‌ اين‌ حرفها را كه‌ مشترك‌ نباشه‌ همتون‌ در اون‌ نبايد در اين‌ مجلس‌ بگم‌. بندة‌ خدا باشيد. اگر مي‌خواييد به‌ مقام‌ بندگي‌ برسيد. ما استادهايي‌ داشتيم‌ كه‌ اينها قدرتشون‌ را از شاگردهاشون‌ مخفي‌ مي‌كردند. شما ديديد يك‌ پليس‌ مأمور مخصوصا اطلاعاتي‌ يك‌ اسلحه‌اي‌ كه‌ زير لباسش‌ داره‌ به‌ شما اسلحه‌اش‌ را نشون‌ بده‌. قدرت‌ را اظهار نمي‌كردند و فقط‌ و فقط‌ حراست‌ از دين‌ خدا مي‌كردند. از اخلاقیات‌ مي‌كردند. شماها كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ يك‌ خانمي‌ باشيد مثل‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌. قطره‌اي‌ از اين‌ اقيانوس‌ باشيد كه‌ بهترين‌ چيزها از حضرت‌ زهرا سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ براي‌ زن‌ چيه‌؟ مي‌گه‌ خوب‌ شوهر داري‌ كردن‌. خوش‌ اخلاق‌ بودن‌، فرزند خوب‌ تربيت‌ كردن‌. راه‌ و روش‌ صحيح‌ ديني‌ را عمل‌ كردن‌ اينها دستوراتي‌ است‌. غيبت‌ نكردن‌، دروغ‌ نگفتن‌، واجباتش‌ را انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌ اينخها معناي‌. هيچ‌ جا شما تو كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ بگرديد اگر ديديد كه‌ گفتند كه‌ خوبي‌ يك‌ انسان‌ در اين‌ است‌ كه‌ هر چي‌ از خدا مي‌خواد خدا فورا داد، براش‌ حاصل‌ مي‌شه‌. خدا كه‌ نمي‌ده‌ شيطان‌ براش‌ فوري‌ آماده‌ مي‌كنه‌. اينها دنبال‌ بعضي‌ از مسائل‌ نريد. من‌ متأسفم‌. هنوز توي‌ خانمهايي‌ كه‌ شايد چند مرحله‌ را هم‌ گذروندن‌ كه‌ من‌ به‌ اينها وقتي‌ نگاهشون‌ مي‌كنم‌ به‌ چشم‌ يك‌ آدم‌ نادان‌، نادرك‌، نافهم‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ هنوز دنبال‌ اين‌ نوع‌ خرافاتند. نمي‌دونم‌ فال‌ قهوه‌ و مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ كس‌ فلان‌ خواب‌ را مثلا ديده‌ يك‌ تعبير اينطوري‌ داره‌. يك‌ حرفهايي‌ كه‌ اصلا اساس‌ و اساس‌ كار اونها نيست‌ و هر كس‌ در اسلام‌ انسان‌ شدن‌ خليفة‌ الله‌ شدنه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا شدنه‌. ماه‌ ذي‌ حجه‌ ماه‌ درسه‌، ماه‌ كمالاته‌ زن‌ و بچه‌ را گذاشته‌ و حركت‌ مي‌كنه‌ ليقيموا الصلاة‌ بخاطر اين‌ كه‌ نماز به‌ پا بشه‌. حضرت‌ مريم‌ يك‌ كلمه‌ نمي‌گه‌ تو بله‌ رفتي‌ پهلوي‌ اون‌ زنت‌ و ما را اينجا تنها گذاشتي‌ اين‌ چه‌ عدالتي‌ است‌. از اين‌ حرفها اصلا نيست‌. صبور، استقامت‌ و اين‌ درس‌ را عينا به‌ فرزندش‌ حضرت‌ اسماعيل‌ تعليم‌ مي‌ده‌، نه‌ اين‌ كه‌ خودش‌ تنها عمل‌ بكنه‌. پسرش‌ اسماعيل‌ بعد از اين‌ كه‌ بزرگ‌ شد و حضرت‌ اسماعيل‌ بعد از سالها آمد خبري‌ از اينها بگيره‌. برمي‌داره‌ پسرش‌ را مي‌بره‌ مي‌گه‌ كه‌ اني‌ رأيت‌ من‌ ارا في‌ المنا من‌ اذبهك‌ من‌ در خواب‌ مي‌بينم‌ كه‌ تو را بايد بكشم‌. مي‌گه‌ يا ابتك‌ ان‌ را تعمل‌. ببينيد اي‌ پدر، حضرت‌ اسماعيل‌ را هاجر تربيت‌ كرده‌ها. اي‌ پدر عمل‌ كن‌ به‌ اونچه‌ كه‌ امر الهي‌ است‌. نمي‌گه‌ آقا از كجا مي‌گي‌ شما؟ اقلا يك‌ تحقيقي‌ بكن‌. خودش‌ مي‌گه‌ من‌ خواب‌ ديدم‌ها. امر الهيه‌، نمي‌پرسه‌. مي‌دونه‌ اين‌ پدرش‌ بندة‌ خداست‌ كار به‌ اين‌ مهمي‌ را بدون‌ امر الهي‌ نمي‌كنه‌.

 لذا مي‌گه‌ يا ابتك‌ عن‌ لا تعمل‌. فستجدوني‌ انشاء الله‌ من‌ الصابرين‌. خواهي‌ ديد كه‌ من‌ چه‌ جور صبر مي‌كنم‌. من‌ مرحلة‌ استقامتم‌ را چطوري‌ گذروندم‌! بعد هم‌ مي‌ياره‌ رسما مي‌گيره‌ مي‌خواد بكشتش‌ كه‌ فبيناه‌ بضبح‌ عظيم‌. خدا يك‌ وقت‌ مهربانيش‌ اونجا ظاهر مي‌شه‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ اون‌ هم‌ خوباشون‌، مستطيعهاشون‌ بيان‌ برن‌ به‌ ياد حضرت‌ اسماعيل‌، حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌. بخاطر اين‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌ قرباني‌ بكشن‌. شيطان‌ توي‌ راه‌ هي‌ برنامه‌ داره‌ براي‌ حضرت‌ اسماعيل‌. نگيد ما شيطان‌ كاري‌ نداره‌. نخير جنابعالي‌ را بيشتر كار داره‌. تو كه‌ آمدي‌ توي‌ اين‌ راه‌ بيشتر شيطان‌ ناراحته‌. بيشتر هم‌ كار داره‌. تو خواب‌ شيطاني‌ بيشتر ممكنه‌ ببيني‌ تا اون‌ خانمهاي‌ معمولي‌. شيطان‌ بيشتر به‌ سراغ‌ تو مي‌ياد. چون‌ تو در رفتي‌ از زيرش‌ مي‌ياد بگيرتت‌. اونهايي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ مي‌گن‌ خواب‌ ديد شيطان‌ را ديد روي‌ دوشش‌ يك‌ مشت‌ ريسمان‌ هست‌، يك‌ ريسمان‌ خيلي‌ ضخيم‌ هم‌ روي‌ دوشش‌ هست‌. گفت‌ اين‌ ريسمان‌ را براي‌ چي‌ مي‌خواي‌؟ گفت‌ اين‌ را براي‌ شيخ‌ انصاري‌ مي‌خوام‌ ديشب‌ يك‌ ريسمان‌ باريكتر بود پاره‌ كرد. اين‌ را برداشتم‌ ببرم‌ ببينم‌ چكار مي‌كنم‌. ريسمانهاي‌ ديگه‌ هم‌ مال‌ افرادهاي‌ مختلفي‌ هست‌. بعضيهاشون‌ ديگه‌ مطابق‌ زور و قوة‌ اونها ما ريسمان‌ كرديم‌. گفت‌ ريسمان‌ من‌ كو؟ گفت‌ تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌ خودت‌ مي‌دوي‌ عقب‌ سر من‌. تو مشتري‌ خودم‌ هستي‌. تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌. تو يك‌ صدات‌ بزنم‌ مي‌دوي‌، بله‌ قربان‌. مي‌گه‌ بيدار شدم‌ رفتم‌ پيش‌ شيخ‌ انصاري‌ گفتم‌ كه‌ من‌ همچي‌ خوابي‌ ديدم‌ گفت‌ عجب‌. من‌ ديشب‌ ريسمانم‌ را پاره‌ كردم‌ خدا را شكر كرد. گفت‌ اين‌ صندوق‌ را مي‌بيني‌ پر از پوله‌. سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌. سهم‌ امام‌ مال‌ امامه‌. مال‌ تبليغات‌ دينه‌. سهم‌ سادات‌ هم‌ مال‌ سادات‌ فقيره‌. دختر من‌ نانش‌ خالي‌ بود ماست‌ نداشتيم‌. پول‌ ديگه‌اي‌ هم‌ جز اون‌ پولها نداشتم‌. اين‌ نه‌ سيد بود كه‌ من‌ از سهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌ خوب‌ هم‌ واجب‌ النفقة‌ من‌ بود من‌ خودم‌ هم‌ سيد نبودم‌ كه‌ ازسهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌. نه‌ هم‌ اين‌ مبلغ‌ دين‌ بود كه‌ از سهم‌ امام‌ بهش‌ بدم‌. با خودم‌ فكر كردم‌ كه‌ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ پولها را قرضي‌ بردارم‌. حالا اونهايي‌ كه‌ سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌ سه‌ تاييش‌ را مي‌خورند يك‌ آب‌ هم‌ بالاش‌. يا اصلا نمي‌دن‌ يا اصلا براش‌ اهميت‌ قائل‌ نيستند. اونها اصلا بدونند چكاره‌ هستند؟ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ بردام‌ ماست‌ بخرم‌ اين‌ دختر كوچكم‌ گريه‌ نكنه‌، نون‌ خالي‌ نخوره‌ لااقل‌. گفتم‌ نه‌ نون‌ خالي‌ بخور. ريسمون‌ را اينجا پاره‌ كردم‌. شيطون‌ انداخته‌ به‌ گردنم‌ گفت‌ برو بردار. اينقدر دقيق‌ بودند. حالا شيطان‌ به‌ شيخ‌ انصاري‌ بيشتر كار داره‌.

 تا به‌ اون‌ آقايي‌ كه‌ خواب‌ ديده‌. به‌ شماها بيشتر كار داره‌ تا به‌ مردم‌ معمولي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند. شيطان‌ را شياطين‌ هم‌ فكر نكنند كه‌ حالا شيطان‌ كجاست‌ و فلان‌. همين‌ رفيقتون‌، همين‌ همسايه‌اته‌، همين‌ بچه‌ اتون‌، همان‌ شوهرتون‌، همان‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد از راه‌ صراط‌ مستقيم‌ منحرفتون‌ كنه‌ شيطان‌ شماست‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌ انسي‌ اذيتش‌ بيشتر از شيطان‌ جني‌ است‌. حضرت‌ اسماعيل‌ سه‌ جا شيطان‌ كارش‌ داشت‌ چون‌ همان‌ لحظه‌ هم‌ آمده‌. اول‌ مي‌گه‌ كه‌ پدرت‌ خواب‌ ديده‌، خواب‌ كه‌ حجت‌ نيست‌. چند تا هفت‌ تا سنگ‌ برداشت‌ زد. دوم‌ مي‌گه‌ پدرت‌ تو بچة‌ اندرشي‌ اگر بچة‌ اون‌ خانم‌ بودي‌ تو را نمي‌برد بكشتت‌. سنگ‌ مي‌زد. سوم‌ آمده‌ مي‌گه‌ كه‌ تو بعد از چند سال‌ حالا آمدي‌ عوض‌ اين‌ محبتته‌، عوض‌ نمي‌دونم‌ يك‌ هديه‌اي‌ برداري‌ بياري‌، يك‌ سوغاتي‌ برداري‌ بياري‌ اون‌ سرزمين‌ پربركت‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در اورشليم‌ كه‌ اطراف‌ مسجد الاقصي‌ را خدا مي‌گه‌ باوكنا حول‌. همين‌ قسمت‌ اسرائيل‌ فعلي‌ يا اراضي‌ فلسطين‌ اشغالي‌ يا لبنان‌ و اونجاها بوده‌، پر بركت‌. يك‌ چند تا اقلا پرتغال‌ لبناني‌ مي‌آوردي‌ براي‌ اونها. چاقو برداشتي‌ آوردي‌. كشتن‌ و خون‌ ريختن‌ و شيطان‌ ديگه‌ اونجا خيلي‌ فشار آورد. كه‌ شيطان‌ كبير هم‌ در اونجا مي‌گن‌. شيطان‌ يك‌ شيطانه‌. ولي‌ يك‌ جا فشارش‌ زيادتره‌ اونجا مي‌شه‌ شيطان‌ كبير. جمرة‌ عقبه‌. ديگه‌ اينجا ايستاد مطابق‌ قوة‌ انسان‌ هفت‌ سنگ‌ را به‌ روح‌ شيطان‌ زد. راحت‌ شد. كوشش‌ كنيد كه‌ شيطانتون‌ را از خودتون‌ دور كنيد. در اين‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ و انشاء الله‌ ماه‌ آخر قمري‌ است‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سال‌ آينده‌ سال‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌ و شماها را ما بتونيم‌ انشاء الله‌ با هر مي‌دونيد هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ من‌ يك‌ فكري‌ دربارة‌ شما مي‌كنم‌. مي‌گم‌ از همين‌ جا مي‌گم‌ براي‌ هم‌ دعا كنيد، زيارت‌ براي‌ همديگه‌ بخونيد. اين‌ از همان‌ فكرهاست‌. بعضي‌ از خانمها هنوز خيلي‌ نپخته‌ فكر مي‌كنند. خيال‌ مي‌كنند كه‌ من‌ مثلا مي‌خوام‌ اينها را تركشون‌ بكنم‌ يا مثلا ديگه‌ برنامه‌اي‌ براشون‌ نداشته‌ باشم‌. نه‌ اينطور نيست‌ بلكه‌ كار من‌ اگر مضاعف‌ نشه‌، كم‌ نمي‌شه‌.

 خوب‌ هفتم‌ اين‌ ماه‌ وفات‌ امام‌ باقر عليه‌ اصلاة‌ و السلامه‌ و نهم‌ اين‌ ماه‌ كه‌ روز عرفه‌ باشه‌ شهادت‌ حضرت‌ مسلم‌ ابن‌ عقيله‌ و كم‌ كم‌ غافلة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از مدينه‌ به‌ سوي‌ كربلا حركت‌ مي‌كنه‌. كم‌ نام‌ مقدس‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ برده‌ مي‌شه‌. خيلي‌ مشكله‌ كه‌ اگر حضرت‌ هاجر را حضرت‌ ابراهيم‌ برد در ميان‌ بيابان‌ گذاشت‌ دشمن‌ خونخواري‌ در مقابل‌ نياستاده‌ بود. اما حضرت‌ مسلم‌ آمده‌ در يك‌ شهر تمام‌ مردم‌ بهش‌ گرايش‌ پيدا كردند. همه‌ باهاش‌ بيعت‌ كردند. توي‌ مسجد كوفة‌ به‌ اون‌ بزرگي‌ پشت‌ سرش‌ اقتدا كردند مردم‌ بي‌ استقامت‌، سست‌، ضعيف‌ با يك‌ كلمه‌ كه‌ يك‌ جاسوس‌ آمد گفت‌ كه‌ عبد الله‌ ابن‌ زياد گفته‌ كه‌ مسلم‌ را بايد دستگير كنيم‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشا وقتي‌ نگاه‌ كرد حضرت‌ مسلم‌ ديد احدي‌ پشت‌ سرش‌ باقي‌ نمونده‌. همه‌ رفته‌اند. اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ استقامت‌ در دينتون‌ داشته‌ باشيد اساس‌ همه‌ چيزه‌. مردم‌ كوفه‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ شام‌ مردم‌ خوبي‌ بودند. اما استقامت‌ نداشتند. رفتند. حضرت‌ مسلم‌ از ميان‌ مسجد بيرون‌ آمد. ابن‌ زياد در عين‌ حال‌ احتياط‌ كرد. گفت‌ شايد در گوشه‌ و كنار بعضي‌ باشند تا ما مسلم‌ را دستگير كرديم‌ بريزند و مأمورين‌ ما را اذيت‌ كنند بگذار معلوم‌ بشه‌ كه‌ آيا خوب‌ غريب‌ هست‌ يا نه‌. اما غريب‌ بود مسلم‌ ابن‌ عقيل‌. آمد راه‌ مي‌ره‌ كجا بره‌. ميزبانش‌ هم‌ كه‌ صلاح‌ نمي‌دونه‌ در خانة‌ او باشه‌. مسلم‌ ملاحظة‌ ميزبانش‌ را مي‌كنه‌ كه‌ مبادا ميزبانش‌ گرفتار بشه‌ اونجا هم‌ نرفت‌. خونة‌ هاني‌ ابن‌ عروه‌ هم‌ نرفت‌. خسته‌ شده‌، خيلي‌ مشكله‌ خانمها يك‌ كسي‌ كه‌ اون‌ قدر عزيز بوده‌ نمايندة‌ خصوصي‌ و نايب‌ خاص‌ امام‌ زمانه‌. آمده‌ توي‌ يك‌ شهري‌ هيچ‌ جا، جا نداره‌. مردم‌ همه‌ رفتند در ميان‌ خانه‌ها. آمد روي‌ يك‌ سكوي‌ دري‌ نشست‌. يك‌ زني‌ آمد بيرون‌ نگاه‌ بكنه‌ فرزندش‌ بيرونه‌، اوضاع‌ شهر آشفته‌ است‌. چشمش‌ به‌ مسلم‌ افتاد ديد يك‌ مردي‌ با شمشير اونجا نشسته‌ گفت‌ شما مگر خانه‌ نداريد بريد خونتون‌. مشكله‌ ممكن‌ است‌ تهاجمي‌ بشه‌، زد و خردي‌ بشي‌ شما آسيب‌ ببينيد. حضرت‌ مسلم‌ گفت‌ يك‌ مقدار آب‌ به‌ من‌ بده‌ بخورم‌. اين‌ زن‌ آب‌ آورد داد باز ديد مسلم‌ ايستاده‌. گفت‌ آقا چرانمي‌ ريد؟ فرمود من‌ خانه‌ ندارم‌ توي‌ اين‌ شهر. غريبم‌. نكند، نكند كاري‌ بكنيد كه‌ كساني‌ كه‌ وابستة‌ امام‌ زمانتون‌ هستند. اينها اينطور مطرود جامعه‌ واقع‌ بشن‌ و شما حمايتشون‌ نكنيد. گفت‌ آقا شما كي‌ هستيد؟ گفت‌ من‌ مسلم‌ ابن‌ عقيلم‌. گفت‌ بفرماييد داخل‌، خانه‌، خانة‌ شماست‌. خوشا به‌ حال‌ يك‌ چنين‌ افرادي‌ كه‌ جانشون‌ را در راه‌ امام‌ زمانشون‌ در كف‌ دست‌ مي‌گذارند. مسلم‌ وارد شد در ميان‌ يك‌ اطاقي‌ شب‌ مشغول‌ عبادته‌. اين‌ خانم‌ هم‌ گاه‌ گاهي‌ مي‌ره‌ خبر مي‌گيره‌، اگر آقا آبي‌ غذايي‌ چيزي‌ مي‌خواييد من‌ براتون‌ بيارم‌. پسر اين‌ زن‌ فهميد كه‌ مسلم‌ در خانة‌ اينها مخفي‌ شده‌. رفت‌ خبر داد و ريختند. حضرت‌ مسلم‌ قبل‌ از اينكه‌ اونها برسن‌ از خانه‌ بيرون‌ آمد و خلاصه‌ دستگير كردن‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ را بردند روي‌ پشت‌ بام‌ دار الاماره‌. يك‌ نگاهي‌ حضرت‌ مسلم‌ به‌ طرف‌ مدينه‌ كرد. السلام‌ عليك‌ يا اباعبدالله‌. آقا جان‌ من‌ نامه‌اي‌ كه‌ نوشتم‌ بياييد اشتباه‌ كردم‌. اين‌ خوليها وفا ندارند. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ جواب‌ اين‌ سلام‌ را روز عاشورا داد. وقتي‌ كه‌ غريب‌ و تنها روي‌ اون‌ بلندي‌ ايستاده‌ بود، تكيه‌ به‌ نيزة‌ بي‌ كسي‌ داده‌ بود و نگاه‌ به‌ طرف‌

 

۲۵ ربيع‌ الثاني‌ ۱۴۱۶ – توبه‌، تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌، تهذيب‌ نفس‌ 25 ربيع‌ الثاني‌ 1416

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 تبارك‌ الذي‌ بيده‌ الملك‌ و هو علي‌ كل‌ شي‌ء قدير. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌ اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكنه‌. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند. مرده‌، آن‌ مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند؛ خواب‌ و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصفه‌ شب‌ ميگوئيد همه‌ خوابند و حال‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهايش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدهم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا. بميريد قبل‌ از اينكه‌ بميرانندتون‌. يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌، يك‌ مردني‌ هم‌ هماني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دو تاست‌. اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌ الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ مي‌پرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ ميگه‌ خواب‌ بودم‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ كه‌ مي‌گزه‌، صبح‌ كه‌ بلند ميشه‌ مي‌بينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انسان‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌ در قيامت‌ هم‌ خوابه‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نميدهند.

 اما اگر بيدار شدي‌، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ برايتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌، دو جور ممكنه‌ امتحان‌ بكنه‌. يكي‌ اينكه‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا درس‌ نخونده‌. يكي‌ هم‌ بچة‌ مغروريست‌، ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌. دو تا امتحانش‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌، اين‌ طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ ما چي‌ هستيم‌. ما را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌! نمازمون‌ را كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود روزه‌ هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها را هم‌ كه‌ نداريم‌. پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برايت‌ پيش‌ نيامده‌، آب‌ نديدي‌ و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگويند يك‌ گناه‌ بكن‌. مي‌گوئي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ ميكنم‌! امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بيايد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌. اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يهان‌. اگر امتحان‌ بيايد پيش‌ شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيم‌. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پايتون‌ روي‌ خربوزه‌ باشه‌، حالا پوست‌ موز هم‌ همان‌ كار را ميكنه‌. انسان‌ را تا هلش‌ مي‌دهند، هل‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌ آمدي‌ توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيم‌ امتحان‌ نكن‌. ميتونيد تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگير به‌ ما. از مذلات‌ فطن‌ ما را حفظ‌ كن‌. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتوني‌ دعا كني‌. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد، از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌. قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌، و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشانده‌. روح‌ القدس‌ روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌.

 خوب‌ حالا مي‌خواهد امتحانتون‌ بكنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌. در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز در بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ گفتيم‌ چرا. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خواهم‌ شرح‌ بدهم‌. اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ داده‌ام‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌ را. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌. همه‌امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ مرا عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ در بستر لا خفتيم‌. خوابيديم‌، بكلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار مي‌شويم‌ در اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌ چه‌ با مطالعة‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند. و اذا تليت‌ آياته‌ زادتهم‌ الايمان‌. وجلت‌ قلوبهم‌، اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ مي‌ترسه‌. مي‌ترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربانه‌ رئوفه‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بپرسيد. لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌. هيچ‌ كدام‌ از شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ بترسيم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌ هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ مي‌ترسه‌. كه‌ اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما مي‌ترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيست‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بيايد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. اما اگر يك‌ سنگي‌ داشته‌ باشيد نمي‌ترسيد. حالا سنگ‌ را هم‌ ما بيخود توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوست‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر مي‌ترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. مي‌گويند مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ يك‌ وقت‌ بگيد پاشو برو. خوب‌ بعله‌ ديگه‌. جدام‌ كنيد. حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌اي‌ صبر ميكنم‌، يك‌ خورده‌اي‌ اين‌ دست‌ آن‌ دستشون‌ ميكنم‌ كه‌ اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آيند پيش‌ من‌ مي‌گويند آقا ما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌. اينجا ديگه‌ من‌ مطمئن‌ ميشوم‌ كه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ بشه‌، افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌. از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ بوده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌، اين‌ بهش‌ تحميل‌ شده‌ كه‌ حالا خودش‌ هم‌ ممكنه‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌، كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌ كه‌ اين‌ اگر موندني‌ است‌ بمونه‌، اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌. و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ ميشويد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌. اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌، يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواهد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ هستند اينطوريند. من‌ ازشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داري‌ ديگه‌ گناه‌ نكني‌ و توبه‌ كردي‌ و اين‌ زحمت‌ را، اين‌ رياضت‌ را كشيدي‌ آيا چه‌ احساسي‌ داري‌؟ ميگويند مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگويند ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ ايني‌ كه‌ مي‌گويند اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌، از بوي‌ تعفنش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. و هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگويم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خواهيد توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. و الاّ بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما حركت‌ كرده‌ايد بطرف‌ فرض‌ كنيد، اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا، مي‌خواستيد برويد به‌ تهران‌ رفتيد به‌ طرف‌ زاهدان‌. حالا برگشتيد. آمديد به‌ مشهد كه‌ برويد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد. اين‌ جز درجا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ مگه‌ اين‌ كارها را ميكني‌. صدبار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌، و الاّ نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ دفعه‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ بكند. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. آن‌ استغفاره‌ كه‌ هر روز شايد، حضرت‌، در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ بايد استغفار بكنه‌. هر ساعت‌ استغفار بكنه‌. طلب‌ بخشش‌ بكنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ بكنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌، توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌ تا سر كوچه‌ كه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ مرتبه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌ ديگه‌ حالا متوجه‌ اشتباه‌ شدي‌ ديگه‌ نبايد اشتباه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشتت‌ را كردي‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور انگشتت‌ را زد. بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌. باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌. دست‌ زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد، دو مرتبه‌ باز دست‌ مي‌زني‌ معلومه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمد و توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ اين‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آيند مي‌گويند علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كرده‌اند خودشون‌ها. ميگويم‌، غالبا خيال‌ مي‌كنند كه‌ اينه‌ انسان‌ مثلا صورتش‌، اگر سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ بشه‌. يا مثلا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هستش‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌ توي‌ تاريكي‌ اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند، صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌، اين‌ به‌ وزن‌ پره‌، نه‌ توي‌ ترازو بگذاريد بعد از توبه‌ و قبل‌ از توبه‌ به‌ همان‌ وزن‌ قبلي‌ هستيد. شايد سنگين‌تر باشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ ميشي‌، سرحال‌ ميشي‌. پس‌ آن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا من‌. اون‌ حالته‌. يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ ميگويند؟ لن‌ تراني‌، تنترانيه‌، ما آخرش‌ ضبطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟! لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز ندوني‌ اين‌ را. تنتراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشه‌؟! حالا. مي‌گويند تا نخوري‌ نداني‌. يعني‌ تا انسان‌ نچشه‌ نميتونه‌. حالا شما مي‌تونيد آبگوشت‌ را شرح‌ بدهيد براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ آبگوشت‌؟ نه‌. اين‌ گفتني‌ نيست‌. آن‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آيد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌توانم‌ شرح‌ بدهم‌، نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدهي‌ نه‌ ديگري‌. ميگي‌ ما كه‌ نرسيديم‌. توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، بي‌ تعارف‌. اِ ميشه‌. بعله‌. تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ آن‌ گناهان‌، براي‌ خودت‌ هيچ‌ احساس‌ فرق‌ نكنه‌، اين‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. اينها را استدلالي‌ ميگويم‌ها، بخاطر اينكه‌ برايت‌ آن‌ گناهان‌ اهميت‌ نداشته‌ و توبة‌ الان‌ هم‌ اهميت‌ نداره‌. چطور ميشه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشه‌ و او از اين‌ قهر كرده‌ باشه‌. رفته‌ لباسش‌ را جمع‌ كرده‌، او هم‌ گفته‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌، صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌، در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ برايش‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ احساسي‌ نكنه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌. انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌، يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ ازش‌. حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اينهم‌ راهش‌ داده‌ و بعد هم‌ گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اين‌ گفته‌ بخشيدمت‌. چايي‌ هم‌ برايش‌ آورده‌، شيريني‌ هم‌ آورده‌ و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ فرقي‌ از نظر احساس‌ نداشته‌ آدم‌، خيلي‌ آدم‌ بيخوديه‌. نافهميه‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند آنجور كوچكي‌ مي‌كنند. اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌، حالا ازت‌ راضي‌ شده‌. برايت‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌؟! هيچ‌ احساس‌ نمي‌كني‌. خوب‌ تو يا توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، يا خدا راهت‌ نداده‌، يا تو توبة‌ درستي‌ نكردي‌. يا اينكه‌ خوابي‌، احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا انسان‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ پر درمي‌ آره‌. واقعا پرواز ميكنه‌. واقعا روي‌ پايش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌. نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌. از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌. سبك‌ ميشه‌. شب‌ جمعه‌ رفتي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ و گناهانت‌ را توبه‌ كردي‌ و حالا آمدي‌ بيرون‌. هيچ‌ فرقي‌ برايت‌ نداره‌ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟! همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نصوح‌ باشه‌، انسان‌ بقدري‌ راحت‌ ميشه‌، بقدري‌ آزاد ميشه‌ و اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. دلشون‌ به‌ ياد خدا يافته‌، اِ من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا ميدونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ شانه‌هايشون‌ تكان‌ ميخوره‌ گريه‌ مي‌كنند كه‌ ما مي‌ترسيم‌ باز بيفتيم‌ به‌ گناه‌، فلاني‌ ما بديم‌، شايد… بايد استقامت‌ كنيد. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيفته‌.

 لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ نميتونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌، بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ گناه‌ نكنه‌. من‌ نمونه‌هايي‌ ديدم‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌. ميگفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌، پيش‌ آمد. لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌. شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ ميشه‌ انسان‌.

 ماها همون‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌. اين‌ ماها كه‌ ميگم‌، شماها را نميگم‌ها! خودم‌ را عرض‌ ميكنم‌. خوابم‌، نه‌ گناهش‌ برايم‌ فرقي‌ ميكنه‌. آدم‌ خواب‌، شما لحاف‌ كلفتي‌ را هم‌ بيندازيد رويش‌ عرق‌ هم‌ ميكنه‌ اما باز مي‌بيني‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفتي‌ را انداختيد رويش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريد بازهم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ بكنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌. بريد چراغ‌ را هم‌ روشن‌ كنيد، باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نميده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را تشخيص‌ نميده‌.خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يصور عليكم‌ و ملائكته‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بود. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌ مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شماها را از توي‌ ظلمات‌ بياورند توي‌ نور، يا آورده‌اند. اما شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد توي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشندتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرندتون‌ بيدار نميشيد، نمي‌فهميد. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ كه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ انسان‌ بخوابه‌ يا توي‌ روشنايي‌؟

 ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌. كه‌ ميگه‌ الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌تونيم‌ توضيح‌ بدهيم‌؟ نه‌. بعضي‌ وقتها هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌، به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. ميگيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پرنور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشند پر نور شده‌ باشه‌. يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر روحمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مهتابي‌ مثلا روشن‌ باشه‌، ميگيم‌ اين‌ حتما امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر توي‌ تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌، بدنش‌ نور بده‌. يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌، آن‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. آنوقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود. حالا يكي‌ دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. اين‌ اينجايش‌ گذاشته‌ بود. كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اين‌ جاهايي‌ كه‌ جمعيت‌ بود مي‌رسيد، يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ ميكرد. صورتش‌ نور ميزد. آمدند به‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر از نور ميشه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر كه‌ بودند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ همانجا كه‌ نور مي‌آيد، همانجا را بره‌ تجسس‌ كنه‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ ميروم‌. رفت‌ بالاخره‌ چراغ‌ قوه‌ را از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بود. ما اينجوريم‌ ديگه‌. حالا نور معنوي‌ غير از نور ماديه‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكنه‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند از خدمتتون‌ عرض‌ شود چي‌ بگم‌؟ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌. ابوسفيان‌ يقينا خوشگلتر از بلال‌ حبشي‌ بود و نوراني‌تر اين‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. چون‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوسته‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اين‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدومشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌، ابوسفيان‌ نور نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌. نمي‌دونم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فلان‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند، دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ او نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ماها چشممون‌ به‌ ظاهرمونه‌.

 مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌ اين‌ را راهش‌ ندادند توي‌ مهماني‌. لباسش‌ ناجور بود و اينها و فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌، اول‌ هم‌ غذا را بهش‌ دادند. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ نو غذا بخور. چون‌ اين‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ بخاطر تو دادن‌. قل‌ هيكل‌ من‌ السمع‌. ما هم‌ اينطوريم‌. ظاهر بين‌. به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌ معنا. يك‌ حالتي‌ پيدا بكنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ بكنند، ببينند ايمانمون‌ چقدره‌؟ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌ . نه‌، انسان‌ اگر باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كنه‌. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند ولي‌ اين‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهميت‌ داره‌. كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهميد. از سلمان‌ يكي‌ از اين‌ منافقين‌ آمد سؤال‌ كرد كه‌ ريشه‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد، مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌ و مي‌پريد. مي‌ياد ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌. خيلي‌ آرام‌. گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، اگر هم‌ رد نشدم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدرش‌ را مي‌رسونه‌. اين‌ هضمش‌ را اين‌ بزرگواريش‌ را، ثانيا يك‌ حرفي‌ زده‌ كه‌ اينها همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌ و او را هم‌ ساكتش‌ كردند.

 كوشش‌ بكنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌ از همانجا شروع‌ مي‌كنند. نقطة‌ ضعفها را، يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌، من‌ بدم‌ مي‌ياد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ چرا تو گفتي‌، من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ اين‌ هر كي‌ از اينجا عبور مي‌كنه‌ مي‌گه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنم‌ ببينم‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌. خوب‌ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌ نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌ به‌ مثلا در مقابل‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ اين‌ را بدونيد شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ زمين‌، پنج‌ ميليارد و هفت‌ صد هشتصد تاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌ اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ رايك‌ جوري‌، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نمي‌ديد. او آمد فهميد كه‌ شمااز اين‌ چيز بدت‌ مي‌ياد. خوب‌ نشون‌ نده‌، همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر، ببينيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زدن‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نمي‌شه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ نباشه‌. تاريكه‌. بنابر اين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ مي‌شه‌. اذا توليت‌ عليهم‌ آياته‌ ذادتهم‌ ايمانا.

 خوب‌ مي‌گيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود مي‌گفت‌ كه‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز بعدش‌ و روز قبلش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نمي‌گم‌ نخونيد اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يدبرون‌ قرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زير و رو بكنيد اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و مراحل‌ كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌. يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيم‌ به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ است‌. اينجوريه‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همين‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ مي‌كنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌ يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزه‌ است‌ يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد. پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد. ايمانتون‌ زياد مي‌شه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌، خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ مي‌كنه‌ و به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسه‌. بنابر اين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ والحيات‌ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ الخالقين‌. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خواييم‌ بشناسيم‌ ببينيم‌ كدوم‌ يكيشون‌ بالاتر بودند، كدوم‌ يكيشون‌ پايين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ پيغمبر بود، يك‌ خرده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشه‌. مي‌بينيد حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌. مي‌گه‌ كلما دعوتهم‌ ليلا ونهارا الم‌ يزد الا فرارا. شب‌ و روز خدايا اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خوندم‌. هر چه‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود. بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌، خسته‌ نمي‌شه‌، مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد گفت‌ كه‌ مي‌ريم‌ حالا يك‌ خرده‌ خستگي‌ بگيريم‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذنون‌ ذهب‌ مهاذبا ذنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونس‌، اذ ذهب‌ مغاضبا وقتي‌  كه‌ رفت‌ در حال‌ غضب‌. ناراحت‌ بود ديگه‌ هر چي‌ مي‌گم‌ آقا بياييد به‌ طرف‌ خدا اونها نمي‌يان‌.

 فزلن‌ الم‌ نقدر عليه‌. طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، آيه‌ را معنا مي‌كنم‌ ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد، خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌. سخت‌ نمي‌گيره‌. ولي‌ نه‌ هر كسي‌ خدا توقعي‌ داره‌.همان‌ طور مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟ تو كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا مي‌خوري‌؟ فنادا في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در اون‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ يك‌، تو شكم‌ ماهي‌ ظلماته‌ و فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ موثري‌ در وجود جز تو نيست‌ الا انت‌. سبحانت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌ياد فكر كنيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌؟ حتما يك‌ كاري‌ كرده‌ايد. مي‌گيم‌ هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همين‌ جور علي‌ الحساب‌ يقين‌ بدون‌ كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نمي‌كنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌، حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ مي‌كنم‌. ظلم‌ كردم‌، منم‌ كه‌ از ظالمين‌ هستم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اين‌ كه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناهان‌ خودمون‌ مي‌ريم‌، خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ يم‌ خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بياندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌ همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. اون‌ رفيق‌ بد را پيداش‌ نمي‌كردند بيايند نشونش‌ بدن‌ كه‌ او كيه‌؟ اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ اينها را بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ مي‌گن‌ كه‌ رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نمي‌خوان‌ بپذيرن‌ كه‌ نه‌ خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نمي‌خواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ كه‌ سبحانك‌. خدايا به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نياندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ مي‌كنه‌.

 خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌. خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ من‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌ خدا را لااقل‌ يا امام‌ رضا را فرقي‌ هم‌ نمي‌كنه‌. امام‌ رضا ما را نطلبيده‌، مي‌گيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌، امام‌ رضا نطلبيده‌. تو حالا مگه‌ طلبيدت‌. حالا هم‌ پول‌ داشتي‌ لابد آمدي‌ اون‌ وقت‌ شايد پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. خدا و ائمه‌ و بعضي‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ كجا تو من‌ را ديدي‌ كه‌ من‌ تو را فريبت‌ بدم‌. در آياته‌ قرآنه‌ها. بگو من‌، بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ . اين‌ را هم‌ بگو، اين‌ يكي‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. يكي‌ هم‌ خدا را پرش‌ كنيد. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا مي‌دونه‌ هر وقتي‌ كه‌ من‌، مثلا يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌ چون‌ اين‌ مال‌ غم‌ و حزنه‌ تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. فورا رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فستجبنا له‌  و نجيناه‌ من‌ الماء ما نجاتش‌ داديم‌ از آب‌. و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌ تا روز قيامت‌ تو شكم‌ ماهي‌ مي‌موند. تا روز قيامت‌. اين‌ زندان‌ حبس‌ ابد، اون‌ هم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا به‌ اصطلاح‌، آخر حبس‌ ابد دنيايي‌ وقته‌ مردنه‌ ديگه‌. بعد جنازه‌اش‌ هم‌ بيرون‌ مي‌ياد تو زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌ خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ او را زندانيش‌ مي‌كرد. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. فسبجبنا له‌ فنجيناه‌ من‌ الماء و كذالك‌، اما پيغمبر ما. خيلي‌ عجيبه‌، با اين‌ كه‌ مي‌فرمايد لا اعوذي‌ نبي‌ مثل‌ عوذي‌ لنبي‌. اون‌ قدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌ كه‌ وقت‌ نيست‌ عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتا، عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوفك‌ ربك‌ فترضي‌ مطالعه‌ كنيد. حضرت‌، جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آمده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمايي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ هستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. كه‌ ولسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر بهت‌ روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ مي‌ده‌ تو راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ مي‌خوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نمي‌شه‌ تا يك‌ نفر از معصيت‌ كارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ باشه‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ به‌ سجده‌ بر نمي‌داره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشن‌. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بياندازنش‌ تو بهشت‌. نه‌ حالا امضاء مي‌شه‌، گذرنامه‌ ويزا مي‌شه‌، امضاء مي‌شه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند. لايق‌ بهشت‌ بشن‌. زحمات‌ اون‌ گوشة‌ قيامت‌ با گشنگي‌ و تشنگي‌ و اينها بايد اين‌ كارها را بكنند تا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ لايق‌ بهشت‌ بشن‌. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوييها و با اين‌ غيبتها و با اينها كسي‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دن‌. ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ اونجا باشه‌. شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌امون‌ كه‌ شيعه‌ هستيم‌ كه‌ با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌، غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ بهم‌ مي‌زنيم‌. تو بهشت‌ هم‌ قرار باشه‌ كه‌ اين‌ تهمتها و غيبتها باشه‌ كه‌ باز بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايند خيلي‌ خوب‌ اين‌ بره‌ تو بهشت‌. امضاء مي‌كنند. ديديد گذرنامه‌ را ويزا مي‌كنند. ويزا كه‌ كردند گذرنامه‌ را خوب‌ تو اون‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد حالا بايد بريد بليط‌ بگيريد خدمت‌ شما عرض‌ شود پول‌ تهيه‌ بكنيد. از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ مي‌كنه‌.

 يكي‌ از ائمه‌ است‌ ظاهرا امام‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ باشه‌ از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ كرد كه‌ به‌ نظر شما ارجا آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدوار كننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ تو قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيت‌ كار چيست‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. يكي‌ مخصوصا، يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا… اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد به‌ اين‌ تعبير، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدانشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ مي‌بخشه‌ ديگه‌ از اين‌ اميدوار كنندتر آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود، نه‌. ارجا آيه‌ نزد ما فلسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. اون‌ قدر پيغمبر شفاعت‌ مي‌كنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شن‌. لذا واقعا انسان‌ از رحم‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌، نمي‌دونم‌ تو همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌ كه‌ خدا اين‌ قدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نمي‌گذره‌. مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قول‌ له‌ قولا لينا لاله‌ يتذكر او يخشي‌. حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا، از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌ري‌ كربلا، نمي‌شناسي‌ اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرا ان‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ بپذيره‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرانهن‌ سبايا. اونها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگر خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌ و نجات‌ مردم‌ آمده‌اند. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌ ظالم‌ معرفي‌ بشه‌ تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيافتدند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. والا راهه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند؟ در وقتي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود. مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ اگر هم‌ بد باشه‌ يك‌ خرده‌، پايين‌تر از علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چه‌ هم‌ خوب‌ باشه‌ يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. يك‌ مي‌گن‌ اين‌ خليفه‌ است‌، او هم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدن‌، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نمي‌شد.

 يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آوردش‌ تو كوفه‌ مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌  را ديدند با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند، ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، ماويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز باشه‌، عقلشون‌ باز باشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ ابن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌ يكي‌ از ولات‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود آمد به‌ حضرت‌ گفت‌ بعدش‌ هم‌ در زمان‌ معاويه‌ آمد به‌ معاويه‌ گفت‌. معاويه‌ گفت‌، برو بيرونش‌ كنيد. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را بر او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود كه‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ به‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌ اين‌ را معذورش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌ گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نمي‌دي‌ حرف‌ من‌ را. فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌. فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ ابن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد كنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همة‌ اين‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند. براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ بد و خوب‌ را فرق‌ بگذارند. تشخيص‌ بدن‌. لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شد مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد اين‌ حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ اون‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ مي‌شه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌ يك‌ خرده‌اي‌ براي‌ خود من‌ هم‌ مشكل‌ بود. مي‌شه‌ مگر طفل‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌كنه‌، مگر مي‌شه‌ او را تير زد؟ من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ بايد هم‌ اينجور چيزها را ببينه‌ ديگه‌. توي‌ حرم‌ آخه‌، اينهايي‌ كه‌ تو حرمند. تو حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ اينها هيچ‌ كدامشون‌ اهل‌ جنگ‌ و مبارزه‌اي‌، اهل‌ دعوايي‌، اينها اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌. كسي‌ كه‌ اينها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند. حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌امون‌ حاجت‌ داريم‌. حاجت‌ اكثر شماها هم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد بكنه‌ بعد از اين‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد. حال‌ توسل‌ پيدا كنيم‌ به‌ اين‌ شيرخوار به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار داده‌.

 من‌ از كتابهايي‌ كه‌ باز دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشته‌اند در مسئلة‌ كربلا مي‌بينم‌ جايي‌ كه‌ توقف‌ كرده‌اند و حسابي‌ تكان‌ خورده‌اند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌ جريانه‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. انشاءالله‌ اميدوارم‌ همه‌ به‌ حاجتون‌، هر كسي‌ خوب‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌ برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشد. چون‌ در زيارت‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ توقف‌ كرده‌اند و معلومه‌ بال‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند مسئلة‌ مظلومييته‌، حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضي‌.

 

۱ ذی الحجه ۱۴۱۵ – مراحل‌ تزكيه نفس‌ در قرآن‌ – اخلاق‌ ۱۰۰

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمدلله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ

آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، اولين‌ آيه‌اش‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بود كه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هر جمعي‌ با اونچه‌ كه‌ در دستشون‌ هست‌ خوشحالند. ولي‌ اصحاب‌ يمين‌ و اونهايي‌ كه‌ اهل‌ حقيقتند هر چيزي‌ كه‌ با حقيقت‌ توأمه‌ به‌ اون‌ خوشحالند. حزب‌ خدا هستند. كه‌ در قرآن‌ هست‌ علي‌ ان‌ حزب‌ الله‌ هم‌ الغالبون‌. اونهايي‌ كه‌ در حزب‌ خدا هستند اينها غالبند. من‌ يك‌ مطلبي‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ با دوستان‌ عزيزم‌ با كمال‌ صفا و صميميت‌ و بدون‌ داشتن‌ نگراني‌ از هيچ‌ چيز، و بدون‌ اين‌ كه‌ من‌ بخواهم‌ گله‌اي‌ از كسي‌ داشته‌ باشم‌ چون‌ الان‌ اگر از من‌ بپرسند بهترين‌ جلستات‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شه‌ و تو سراغ‌ داري‌؟ شايد من‌ همين‌ جلسه‌ را من‌ معرفي‌ بكنم‌. و با كمال‌ علاقه‌اي‌ كه‌ به‌ تك‌ تك‌ شماها دارم‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ بخاطر اين‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ در بين‌ شماها هستند كه‌ اينها از مطالب‌ اطلاعي‌ ندارند. شايد هم‌ بعضي‌ فكر بكنند كه‌ ما هم‌ مثل‌ يك‌ جمعي‌ يك‌ مسلكي‌ يك‌ رشته‌ و سلسله‌اي‌ يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داريم‌ كه‌ ساير مسلمانها ندارند. و اين‌ برداشت‌ هم‌ شده‌ در خارج‌ از اين‌ جلسه‌ ولي‌ شماها براي‌ روشن‌ شدن‌ فكرتون‌ كه‌ انشاءالله‌ اين‌ جلسة‌ امشب‌ را دوست‌ دارم‌ دقيقا درك‌ بشه‌ و اين‌ براي‌ هميشه‌ داشته‌ باشيد. شايد شماها بعضيهاتون‌ اين‌ طور فكر كنيد، خارج‌ از اينجا كه‌ شايد فكر هم‌ كرده‌ باشند كه‌ ما مثلا يك‌ مسلك‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ مثلا راه‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ آدمهاي‌ خاصي‌ هستيم‌. من‌ يك‌ توضيحي‌ براتون‌ مي‌دم‌ چون‌ همتون‌ اهل‌ فهم‌ و درك‌ و تو جريان‌ هم‌ هستيد و اون‌ توضيح‌ اينه‌ كه‌ از اون‌ مرحلة‌ اول‌ تا به‌ آخر را مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ براتون‌ فهرست‌ وار عرض‌ كنم‌. مرحلة‌ مقدمتي‌ و بداعت‌ همان‌ يغظه‌ است‌. يغظه‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌.

 بدون‌ مبالغه‌ و بدون‌ هيچ‌ زياده‌ گويي‌. سر تا سر قرآن‌ براي‌ اين‌ مسئله‌ آياتش‌ شايد نازل‌ شده‌ باشه‌ اگر اين‌ را نگم‌ و اين‌ مبالغه‌ باشه‌ لااقل‌ در هر صفحه‌ از صفحات‌ قرآن‌ لااقل‌ يكي‌ دو آيه‌ دربارة‌ يغظه‌ است‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌. اين‌ ديگه‌ جاي‌ بحث‌ نداره‌. شما خودتون‌ به‌ بعضي‌ از اقوامتون‌ كه‌ برخورد مي‌كنيد مي‌گيد فلاني‌ در خواب‌ غفلته‌. يكي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ اين‌ به‌ فكر عالم‌ قيامته‌، و زندگي‌ بعد از اين‌ عالمه‌ مي‌گيم‌ نه‌ آدم‌ بيداري‌ است‌. در قرآن‌ مجيد هم‌، عرض‌ كردم‌ آيات‌ زيادي‌ آمده‌. شايد اگر بخواهم‌ بشمارم‌ نصف‌ از قرآن‌ دربارة‌ يقظه‌ است‌. تمام‌ انبياء آمده‌اند براي‌ يقظه‌. حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ انما انت‌ مذكر. تو براي‌ بيدار كردن‌ مردم‌ آمدي‌. ذكر يعني‌ ياد آوردن‌. ايني‌ كه‌ ميگيم‌ بيدار كردن‌، نه‌ اينكه‌ خواب‌ بدني‌ باشه‌. خواب‌ روحي‌، غفلت‌. ذكر هم‌ نجات‌ از غفلته‌. حتي‌ منحصر ميكنه‌ ميگه‌اي‌ پيغمبر تو براي‌ بيدار كردن‌ آمدي‌. پس‌ اگر ما گفتيم‌ يك‌ چند وقتي‌ تكانتون‌ بديم‌ از خواب‌ بيدار بشيد، بايد يقظه‌ داشته‌ باشيد، بفهميد كه‌ بايد در راه‌ خدا جان‌ و مالتون‌ را بدهيد و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌، اگر گفتيم‌ كه‌ تمام‌ كارهايتون‌ را در حاشيه‌ واقع‌ بشود و راهتون‌ در نفي‌، يعني‌ اگر بناشد شغلتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. زنتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. پولتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. و خلاصه‌ هر چيزي‌ كه‌ در مقابل‌ داريد اگر يك‌ روزي‌ تضادي‌ پيدا كرد با راهتون‌، راهتون‌ مقدم‌ بر همة‌ اينهاست‌. اين‌ معني‌ بيدار بودن‌ در خدمتتون‌ عرض‌ شود، راه‌ و رسيدن‌ به‌ كمالاته‌ كه‌ در همة‌ مراحل‌ هست‌. پس‌ بدونيد اين‌ مرحله‌ جاي‌ حرف‌ نيست‌. جاي‌ بحث‌ نيست‌. يك‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌، حتي‌ غير مسلمانها هم‌ بايد داشته‌ باشند. يعني‌ غير مسلمانها هم‌ بايد بيدار باشند، بايد غافل‌ نباشند. در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنند غافل‌ نباشيد. اين‌ حرف‌ بديه‌؟ غافل‌ نباشيد كه‌ كلاه‌ سرتون‌ بگذارند. غافل‌ نباشيد كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود منحرفتون‌ كنند. غافل‌ نباشيد كه‌ دنياتون‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود، ازتون‌ بگيرند، آخرتون‌ را ازتون‌ بگيرند. اين‌ ديگه‌، ظاهرا كه‌ حرف‌ بدي‌ نيست‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ توبه‌ است‌. حالا كه‌ بيدار شديد و ديديد كه‌ خيلي‌ اشتباه‌ كرديد و راه‌ را عوضي‌ رفتيد، توي‌ قرآن‌ سرتاسر قرآن‌ پره‌ دربارة‌ توبه‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌. خدا توابين‌ را دوست‌ داره‌. در قرآن‌ هست‌ خدا توابه‌. در قرآن‌ هست‌ و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. توبه‌ هم‌ كه‌ ظاهرا حرفي‌ تويش‌ نيست‌. ما از بچگي‌ شنيديم‌ كه‌ ميگند خدايا توبة‌ ما را قبول‌ كن‌. شب‌ جمعه‌، شب‌ توبه‌ است‌. از اين‌ حرفها كه‌ ديگه‌ هستش‌. حالا اگر يك‌ شكلي‌ پيدا كرد، چون‌ توبة‌ نصوح‌ با غير توبة‌ نصوح‌ فرق‌ ميكنه‌. يك‌ شكلي‌ پيدا كرد اينهم‌ از روايات‌ و آيات‌. چهل‌ روز گفتند توبه‌ بكن‌. چون‌ معين‌ نبّاش‌ كه‌ بدترين‌ آدمها بود و توبه‌ كرد، چهل‌ روز توبه‌اش‌ طول‌ كشيد. ما كه‌ نمي‌خواهيم‌ اعتراف‌ از شماها در گناهانتون‌ بگيريم‌، دست‌ بالا را مي‌گيريم‌ ميگيم‌ چهل‌ روز توبه‌ بكن‌ تا توبه‌ات‌، يقين‌ بكني‌ خودت‌ و ما كه‌ قبول‌ شده‌. حرفي‌ اگر داره‌ هركس‌، بگه‌. اينها را ميگم‌ براي‌ اينكه‌ شما خودتون‌ روشن‌ بشيد، به‌ راهتون‌ معتقد باشيد و ايمان‌ به‌ راهتون‌ داشته‌ باشيد و فكر نكنيد اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ فلان‌ بوق‌ علي‌ شاه‌ يا فلان‌ مثلا ولي‌ خدايي‌ كه‌ شما شايد از اولياء خدا باشه‌، يا يك‌ احمقي‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ بگه‌ كه‌ فلاني‌ نميدونم‌ حرف‌ بي‌ ربط‌، از اين‌ چرتها، اين‌ حرفها نيست‌. خوب‌ شماها همه‌اتون‌ توي‌ جريان‌ هستيد. توبة‌ نصوح‌ يعني‌ توبه‌اي‌ كه‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. يعني‌ در گناهت‌ برنگردي‌ ابدا. شماها برويد پيش‌ اين‌ علماي‌ مشهد ازشون‌ بپرسيد. آقا من‌ مي‌خوام‌ يك‌ همچين‌ توبه‌اي‌ بكنم‌. اين‌ كار بدي‌ كردي‌؟ اگر گفتند كار بدي‌ كرديد ديگه‌ نياييد اينجا. خوب‌. اينهم‌ كه‌ مرحلة‌ دوم‌. مرحلة‌ سوم‌ استقامته‌. استقامت‌ به‌ عنوان‌ استقامت‌ توي‌ قرآن‌ به‌ پيغمبر امر شده‌، فاستقم‌ كما امر. فوائد استقامت‌ در قرآن‌ گفته‌ شده‌. و لان‌ استقاموا علي‌ الطريقه‌ فاسقيناهم‌ الي‌ القدقا. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. كه‌ به‌ عقيدة‌ من‌ مرحلة‌ توبه‌ را اول‌ گفته‌ و بعد ثم‌ استقاموا تتنرل‌ عليهم‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. مي‌بينيد استقامت‌ كه‌ حرف‌ درستيه‌. استقامت‌ شامل‌ صبر ميشه‌، شامل‌ نترسيدن‌ ميشه‌، چون‌ همونها اسباب‌ ضعفه‌. كم‌ صبري‌ اسباب‌ ضعفه‌، ترسيدن‌ در اثر ضعفه‌. شامل‌ سستي‌ در راه‌ ميشه‌ و نداشتن‌ قاطعيت‌ ميشه‌. شامل‌ اينكه‌ به‌ كسي‌ شما به‌ چيزي‌ غير خدا تكيه‌ بگذاريد ميشه‌. اينها در قرآن‌ هم‌ هست‌. شماها اگر اهل‌ باصطلاح‌ علم‌ نيستيد، الحمدلله‌ توي‌ جلسه‌امون‌ اهل‌ علم‌ هست‌، شما كاري‌ نداره‌ نوار امشب‌ را بگيريد ببريد پيش‌ يك‌ عالمي‌، اگر يادتون‌ نبود مطالب‌، هر عالمي‌ كه‌ مي‌خواد باشه‌. حتي‌ علماي‌ منحرف‌. بگيد آقا اين‌ حرفها بده‌ يا خوبه‌؟ استقامت‌. قرآنه‌. يقين‌ بدونيد اگر يك‌ كسي‌ گفت‌ استقامت‌ لازم‌ نيست‌ يا استقامت‌ كار بديست‌، اگر گفت‌ كار بديه‌ كه‌ كافره‌، چون‌ آيات‌ قرآن‌ را منكر شده‌. اگر هم‌ گفت‌ لازم‌ نيست‌ برخلاف‌ گفتة‌ خدا حرف‌ زده‌. اين‌ توي‌ قرآن‌ هست‌. خيلي‌ خوب‌. مدتش‌ چقدره‌؟ تا وقتي‌ كه‌ اين‌ حالت‌ در تو پيدا بشه‌. ما مدت‌ تعيين‌ نكرديم‌ اينجا. بخاطر اينكه‌، توبه‌ ميشه‌ مدتش‌ را تعيين‌ كرد. ولي‌ استقامت‌ را تا تو استقامت‌ داشته‌ باشي‌. تا تو زيربناي‌ ساختمان‌ سيرت‌، سلوكت‌ به‌ سوي‌ خدا اين‌ محكم‌ بشه‌. قرص‌.

 مسئلة‌ سوم‌. مرحلة‌ چهارم‌. مرحلة‌ صراط‌ مستقيمه‌. آقا توي‌ نماز تو كه‌ ميگي‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، آية‌ قرآنه‌ يا آية‌ قرآن‌ نيست‌؟ هر آيه‌اي‌ را، آخه‌ بعضي‌ها روايت‌ را ميگن‌ آيه‌، آيه‌ را ميگن‌ روايت‌. اما ديگه‌ اگر چيزي‌ باشه‌، يك‌ نفر فكر نميكنم‌ توي‌ مجلس‌ ما باشه‌ كه‌ شك‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آيا اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ آية‌ يا روايت‌؟ چون‌ هر روز توي‌ نماز مي‌خونيد. روزي‌ ده‌ مرتبه‌ ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، اگر فقط‌ نماز واجبمون‌ را بخونيم‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. چهل‌ جاي‌ قرآن‌ كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ هست‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و لا الضالين‌. اگر ما گفتيم‌ عقائدتون‌ را درست‌ كنيد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، اعمالتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ افكارتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، عيد غدير را بهتر از عيد نوروز بدونيد. غيبت‌ را بدتر از زنا بدونيد. اينها اشكالي‌ داره‌؟ جدا من‌ دلم‌ مي‌خواد دوستان‌ به‌ من‌ بگند اشكال‌ كار را؟ اگر نگفتيد اشكال‌ كار را، بعد ازتون‌ كار مي‌خوام‌ها. اگر مي‌تونيد همينجا لغو كنيد موضوع‌ را. صراط‌ مستقيم‌ اشكالي‌ داره‌ آقا؟ بگيد. راه‌ راست‌. راه‌ راست‌ چيه‌؟ چي‌ بگم‌. ما از قرآن‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. ان‌ ربي‌ علي‌ الصراط‌ المستقيم‌. خدا در صراط‌ مستقيمه‌. شك‌ داريد؟ پس‌ هر چه‌ در قرآن‌ آمده‌ صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر اكرم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌. علي‌ صراط‌ المستقيم‌. توي‌ پيغمبر از مرسلين‌ هستي‌ و بر صراط‌ مستقيم‌ هستي‌. پس‌ پيغمبر هم‌، كلمات‌ پيغمبر، چون‌ خود پيغمبر كه‌ ما خدمتش‌ نمي‌رسيم‌، كلمات‌ پيغمبر صراط‌ مستقيمه‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ كه‌ توي‌ آيه‌، توي‌ همين‌ سورة‌ حمد هست‌، همة‌ مفسرين‌ گفتند كه‌ منظور ائمه‌ هستند. حالا از نظر عقل‌ هم‌ همينه‌. ولي‌ همه‌ گفتند منظور ائمة‌ اطهار هستند. راست‌ گفتند. پس‌ كلمات‌ خدا، كلمات‌ پيغمبر، كلمات‌ ائمه‌، اين‌ صراط‌ مستقيمه‌. حالا ما كلمات‌ خدا و ائمه‌ را نمي‌فهميم‌. عامي‌ هستيم‌. مرجع‌ تقليد را پيدا كنيد، طبق‌ برنامة‌ صحيحي‌ كه‌ در كتابها هست‌، هرچه‌ او گفت‌ ميشه‌ صراط‌ مستقيم‌ براي‌ شما. اگر حرفي‌ داريد همين‌ الان‌ بزنيد. همين‌ الان‌ بگيد. كه‌ اگر نگفتيد من‌ بعدش‌ حرف‌ دارم‌ باهاتون‌. خوب‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ مرحلة‌ محبت‌ به‌ خداست‌. شايد اكثرتون‌، اكثريت‌ نرسيديد به‌ اين‌ مرحله‌. ولي‌ بالاخره‌، اگر ادامه‌ بديد مي‌رسيد. محبت‌ به‌ خدا. خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد، هر چي‌ وابستة‌ به‌ خداست‌ آنهم‌ به‌ همان‌ مناسبت‌ بهش‌ اظهار محبت‌ بكنيد. مي‌خواهيد چند تا آيه‌ براتون‌ بيارم‌ كه‌ اين‌ حرفها هست‌. و الذين‌ آمنوا اشد حبا لله‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند، حبشون‌ به‌ خدا از همه‌ چيز بيشتره‌. يعني‌ از همه‌ چيز بيشتر به‌ خدا محبت‌ دارند. اشد حبا لله‌. محبت‌ به‌ خدا كه‌ كي‌ گفته‌ ما محبت‌ به‌ خدا نداشته‌ باشيم‌؟ ما مي‌خوايم‌ شما را بسازيم‌ كه‌ تنها خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد. هر كس‌ هم‌ به‌ خدا نزديكتره‌، بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشيد. كار بديه‌؟ اگر بده‌ بگيد همين‌ حالا. هر كس‌ به‌ خدا نزديكتره‌ او را بيشتر دوست‌ داشته‌ باشيد. آنهايي‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ محبت‌ هستند مي‌دونند همين‌ حرفها را زديم‌ بهشون‌. تمركز محبت‌ به‌ خدا و بعد تنظيم‌ محبت‌، هر كس‌ كه‌ در هر مرحله‌اي‌، در هر حدي‌ به‌ خدا بيشتر نزديكه‌، او را بيشتر دوست‌ داشت‌ و شكوفا كردن‌ محبت‌. مي‌بينيد اينهم‌ كه‌ اشكالي‌ نداره‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ جهاد با نفسه‌ كه‌ اينها مقدمة‌ همينه‌ كه‌ بيائيد و با نفستون‌ جهاد كنيد. چند تا آيه‌ بيارم‌ توي‌ قرآن‌ كه‌ جهاد با نفس‌ از كارهاي‌ اساسي‌ انسانه‌. و نفس‌ و ما سواها. فالهمها فجورها و تقواها. قد افلح‌ من‌ زكاها. روايات‌ و آيات‌ دربارة‌ اينكه‌ انسان‌ بايد جهاد با نفس‌ بكنه‌ اصلا جاي‌ انكار نيست‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد شماها هر كدامتون‌ يك‌ رسول‌ باشيد كه‌ آنهايي‌ كه‌ در گوشه‌ و كنار، پشت‌ سر مي‌نشينند بخدا اگر لعنتشون‌ كنه‌ اگر كه‌ روي‌ غرض‌ حرف‌ ميزنند و مي‌خواهند شماها را از كار بيندازند. مي‌نشينند چرت‌ و پرت‌ ميگن‌. خوب‌ بگيد آقايون‌ كدوم‌ يكيش‌، كدوم‌ يكيش‌ اشكال‌ داره‌؟

 آخريش‌ هم‌ بندگي‌ خداست‌. آقا آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌، مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ اينجا تمام‌ ميشه‌، آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ بندگي‌ از شيطان‌ نكني‌. همين‌ حرفهايي‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، كه‌ من‌ خودم‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ حرفها را به‌ شماها بزنم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تكراريه‌. در طول‌ زمان‌ بهتون‌ گفتم‌. بندة‌ خدا باشيد. يعني‌ هيچ‌ كاري‌ نكنيد جز تحت‌ امر الهي‌. يعني‌ كسي‌ به‌ اون‌ مرحله‌ كه‌ برسه‌، الان‌ نه‌. الان‌ شما اكثرتون‌ نمي‌تونيد اين‌ كار را بكنيد. ولي‌ وقتي‌ رسيديد، همينجور قدم‌ به‌ قدم‌ آمديد جلو، مي‌رسيد به‌ جائي‌ كه‌ واقعا جز بندگي‌ خدا هيچ‌ كار ديگه‌اي‌ يا نمي‌كنيد يا نمي‌تونيد بكنيد. بنده‌ ميشيد. هستند، توي‌ شما جمعي‌ هستند كه‌ اين‌ را واقعا رسيده‌اند. لازم‌ نيست‌ به‌ پيشانيشون‌ نوشته‌ شده‌ باشه‌ هذا عبد الله‌. نه‌. اين‌ نيست‌. خود اون‌ طرف‌، خودش‌ ميدونه‌ كه‌ چه‌ جور بندة‌ خداست‌ و بندگي‌ ميكنند. اينكه‌ اشكالي‌ نداره‌؟ نه‌. ميگه‌ فاضرب‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. حقيقت‌ بندگي‌ را در خودت‌ ايجاد بكن‌. اين‌ را كه‌ من‌ زياد بحث‌ نميكنم‌ اينها را، براي‌ اينكه‌ زياد متشتت‌ نشه‌ فكرتون‌. بندگيست‌.

 بعديش‌ چيه‌؟ بعد مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ تمام‌ ميشه‌. اگر كسي‌ اين‌ مراحلي‌ را كه‌ الان‌ گفتم‌ كاملا انجام‌ بده‌، لااقل‌ يك‌ سال‌ رويش‌ معطل‌ بشه‌، بگرده‌ در سراسر وجودش‌ يك‌ دونه‌ رذيله‌ پيدا نميكنه‌. يعني‌ يك‌ ذره‌ حسوده‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ بخيله‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ دوست‌ داره‌ كه‌ مثلا دنيا را دوست‌ داره‌ براي‌ غير خدا؟ نه‌. هيچي‌ نداره‌. اگر مأذون‌ بودم‌ از جانب‌ خدا و امام‌ زمان‌، الان‌ جلوي‌ شما افرادي‌ را از همين‌ مجلس‌ بلند مي‌كردم‌ براتون‌ خودشون‌ را معرفي‌ مي‌كردند. كه‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌، جز بندگي‌ خدا كاري‌ نمي‌كنند. اينها كه‌ اشكالي‌ نداره‌. پس‌ آقا كدومش‌ اشكال‌ داره‌؟

 شما، بعضي‌ از شماها پاي‌ منبرها شايد پير شده‌ باشند بعضي‌هاتون‌. خود من‌ يكيش‌. هيچكس‌ كمر همت‌ اينجور بالا نميزنه‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ را بخواد به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌، خدا را شاهد ميگيرم‌، توي‌ همين‌ مجلس‌ همين‌ الان‌ توي‌ ذهنم‌، مخصوصا يكنفر، چون‌ نميتونم‌ ده‌ نفر را توي‌ نظرم‌ بگيرم‌، توي‌ ذهنم‌ هست‌ كه‌ الان‌ اگر ميلياردها پول‌ داشته‌ باشه‌، خدا بهش‌ بگه‌ بده‌ به‌ فلاني‌، ميده‌. بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ حزني‌ در دلش‌ پيدا بشه‌. بندگي‌ ميكنه‌. يكي‌ هم‌ از گرسنگي‌ بميره‌، خدا بگه‌ نه‌، بهش‌ نميده‌. شما هم‌ نمي‌تونيد بشناسيد. يعني‌ اين‌ بندگان‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بشناسيد. شما بگيد توي‌ اين‌ مجلس‌ نيستند. ميگيد تو خودت‌ يكيش‌، اينجوري‌ نيستي‌. راسته‌. راسته‌. اما آقايون‌ اين‌ راه‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. من‌ الان‌ توي‌ مشهدم‌ ميگم‌ آقا شما از مشهد كه‌ حركت‌ كنيد مي‌رسيد اول‌ نيشابور. بعد مي‌رسيد سبزوار. بعد مي‌رسيد شاهرود. بعد مي‌رسيد دامغان‌، بعد سمنان‌، بعد تهران‌. حالا ولو خودم‌ نرفتم‌. اما حرفم‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ من‌ نميگم‌ كه‌ من‌ اين‌ راه‌ را رفتم‌. ولي‌ اين‌ استنباط‌ را كرديم‌ كه‌ راه‌ اينه‌ و راهش‌ هم‌ هيچ‌ بروبرگرد نداره‌ كه‌ اگر كسي‌ بره‌ ميرسه‌ و بايد هم‌ بره‌ و اينطور هم‌ نيست‌ كه‌ بگيد شما، من‌ مرحلة‌ بندگي‌ را قبل‌ از مرحلة‌ استقامت‌ انجام‌ ميدم‌، ميدونم‌ها، يك‌ دو روز بندگي‌ خدا را ميكنم‌، به‌ خيال‌ خودشون‌ به‌ بندگي‌ اين‌ است‌ كه‌ بروند توي‌ حرم‌ نماز بخونند. و بعدش‌ هم‌ خسته‌ ميشن‌ ول‌ مي‌كنند مي‌روند. محبت‌ به‌ خدا، حالا خدا يك‌ پولي‌ بهشون‌ ميده‌. يك‌ دو روزي‌ خدا را دوست‌ دارند ولي‌ بعد ول‌ مي‌كنند. هست‌. دقت‌ كرديد؟

 ما متأسفانه‌ بخاطر اينكه‌ الحمد لله‌ جمع‌ شما زياد شده‌ و مراحل‌ هم‌ همه‌اتون‌ دستپاچه‌ هستيد كه‌ زودتر، بدون‌ كار و بدون‌ فعاليت‌ و گفتم‌ يك‌ روز توي‌ مجلس‌ كانون‌، كه‌ همين‌ الان‌ همه‌اتون‌ اينطوري‌ هستيد. مثل‌ اين‌ پدري‌ كه‌ بچه‌اش‌ را آورده‌ دم‌ در ميگه‌ كه‌ زود مي‌خواد، مي‌خوام‌ برم‌ كار دارم‌، درسش‌ بده‌ باسوادش‌ كن‌ مي‌خوام‌ ببرمش‌. شماها اكثرتون‌ اينطوريد. من‌ معتقدم‌ همه‌اتون‌. يعني‌ اگر ده‌ سال‌ اين‌ برنامه‌، اين‌ كار طول‌ بكشه‌ ميگيد عجب‌ راه‌ طولاني‌! و حال‌ اينكه‌ براي‌ ليسانس‌ گرفتنون‌ اين‌ راه‌ طولاني‌ نيست‌. بيست‌ و پنج‌ سال‌. و حال‌ اينكه‌ براي‌ اينكه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ شغلي‌ را بدست‌ بياريد و پولي‌ بدست‌ بياريد و دنياتون‌ را آباد بكنيد، ده‌ سال‌ خيلي‌ طولاني‌ نيست‌. در خارج‌ از مركز، جاي‌ بد آب‌ و هوا، با حقوق‌ كم‌ زندگي‌ كردن‌، اين‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. اما اينجا كه‌ ميرسه‌، آقا يك‌ چيزي‌، يك‌ ذكري‌ به‌ من‌ بده‌ من‌ آدم‌ بشم‌. بيائيد روزي‌ ده‌ تا اينجوري‌ بهتون‌ نشون‌ بدم‌. يك‌ ذكري‌ بگيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. يك‌، من‌ ميگم‌ كه‌ بايد مثلا اين‌ كار را، اوه‌! اينهمه‌ كار. يك‌ وردي‌ را هم‌ دستور بديد ما آدم‌ بشيم‌. تلفني‌. از كجا؟ از خارج‌ از كشور گاهي‌. آقا يك‌ دستوري‌ بفرمائيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. خوب‌ ما يك‌ همچين‌ دستوري‌ نداريم‌، اوهم‌ آدم‌ نميشه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ سست‌ گرفته‌ كار را. و اين‌ تقصير اونها نيست‌ها. تقصير مربيان‌ ماست‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، همين‌ الان‌ هم‌ شما بريد به‌ يك‌ عده‌ از آن‌ علما، از آن‌ دانشمندان‌. ديديد روز جمعه‌ عربي‌ واقعا نوشته‌ بود، كسي‌ كه‌ عربي‌ نوشته‌ لابد يك‌ علمي‌ داره‌، باسواده‌. بپرسيد كه‌ آقا ما چيكار بكنيم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. خوب‌ توي‌ قرآن‌ آمده‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكاها، چيكار كنيم‌؟ ميگند واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ بكن‌، تزكية‌ نفس‌ ميشه‌. شما را به‌ خدا واجباتش‌ را انسان‌ انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ كنه‌، جوري‌ ميشه‌ كه‌ از هيچي‌ نترسه‌؟ نه‌. ارتباطي‌ با هم‌ داره‌ اين‌ دو چيز؟ شما همه‌اتون‌ عاقليد، فكر كنيد. ميشه‌؟ شما از تاريكي‌ مي‌ترسيد. واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرماتتون‌ را ترك‌ كنيد. ميشه‌ ديگه‌ از تاريكي‌ نترسيد؟ بگيد اگر يكيتون‌ تجربه‌ داره‌. منكه‌ نفهميدم‌. تجربه‌ داريد. ولو اينكه‌ جزئي‌. ميشه‌ در اثر واجبات‌ انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌، انسان‌ طوري‌ بشه‌ كه‌ اگر عزيزترين‌ افرادش‌ مرد، با خدا درگير نشه‌. صبور باشه‌. اين‌ صبوري‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ گفته‌. شما را بخدا كسي‌ كه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ ميكنه‌، نفسانيت‌ ديگه‌ هيچ‌ نداره‌. ديگه‌ نفسش‌ بكلي‌ رامه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ميشه‌ بهش‌ گفت‌. خوب‌ اگر ممكنه‌، شما احتمال‌ ميديد كه‌ انجام‌ بديد، شما الان‌ مدتهاست‌ داريد اين‌ كار را انجام‌ ميديد، هنوز ما بهتون‌ پيشنهاد هم‌ نمي‌ديم‌ كه‌ نفسانيت‌ نداشته‌ باشيد. پيشنهاد هم‌ نميديم‌. الان‌ ما حدود هفتاد هشتاد نفر در استقامتيد. ما بهشون‌ نميگيم‌ نفسانيات‌ نداشته‌ باشيد. حتي‌ گاهي‌ ميآن‌ ميگن‌ آقا ما خيلي‌ نفسمون‌، خيلي‌، حالا درستش‌ مي‌كنيم‌ كم‌كم‌. نقدا تو استقامتت‌ را زياد كن‌. شما را به‌ جان‌ حضرت‌ وليعصر كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، ميدونم‌، اگر اين‌ مراحل‌ را به‌ همين‌ ترتيب‌ انجام‌ نديد، ممكنه‌ اگر بخيليد ديگه‌ بخل‌ نداشته‌ باشيد؟ فقط‌ با انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌؟ خوب‌ تلفن‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌كنند ميگند آقا ما مي‌خوايم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، چيكار كنيم‌؟ رفتند از يك‌ آقايي‌ در شهرشون‌ پرسيدند ايشون‌ هم‌ گفته‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را ترك‌ كن‌. اين‌ بيچاره‌، يك‌ خورده‌ بالاتر از اين‌ از من‌ مي‌خواد، چيز ديگه‌اي‌ كه‌ نمي‌خواد. آنهم‌ با تلفن‌ انجام‌ ميشه‌.

 بنابراين‌ راه‌ منحصر به‌ همينه‌. حوصله‌ ميخواد، صبر مي‌خواد، زمان‌ مي‌خواد، جديت‌ مي‌خواد، پشتكار داشتن‌ مي‌خواد، دعا كردن‌ براي‌ يكديگر مي‌خواد كه‌ همة‌ اينها را ما هي‌ نشستيم‌ فكر كرديم‌، طرح‌ ريختيم‌، مطالعه‌ كرديم‌، براتون‌ انجام‌ دادند. فكر نمي‌كنم‌ كه‌ كوتاهي‌ در اين‌ جهت‌ من‌ كرده‌ باشم‌. خوب‌. ولي‌ متأسفانه‌، شماها كه‌ روبروي‌ من‌ نشستيد، سه‌ دسته‌ تقسيم‌ ميشيد. يك‌ دسته‌اتون‌ خيلي‌ خوبيد. خدا خيرتون‌ بده‌، من‌ دعاتون‌ ميكنم‌. و جدا از خداي‌ تعالي‌ مي‌خوام‌ كه‌ زحمات‌ شما را خدا ارج‌ بگذاره‌ و انشاء الله‌ موفق‌ بشيد، جدي‌ هستيد، كامل‌ هستيد. يك‌ عده‌ هم‌ سستند. سست‌. يك‌ عده‌ هم‌ سست‌ سست‌. بيدار هستيد ولي‌ سستيد. و حتي‌ گاهي‌ مزاحم‌ آنهايي‌ كه‌ تند مي‌خوان‌ برن‌، سريع‌ مي‌خوان‌ بروند هستيد. و من‌ ازتون‌ خواهش‌ ميكنم‌ جدي‌ باشيد. تقاضا ميكنم‌ جدي‌ باشيد. اگر راه‌ را حق‌ مي‌دونيد جدي‌ باشيد. راه‌ را هم‌ حق‌ نمي‌دونيد التماس‌ دعا. من‌ پريروز بود با يكي‌ از اين‌ آقايون‌، من‌ دنبال‌ احدي‌ از شماها من‌ نفرستادم‌. احدي‌ از شما را من‌ نگفتم‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ بيا در راه‌ تزكية‌ نفس‌. بلكه‌ بعضي‌هاتون‌ ماهها هم‌ از من‌ خواهش‌ كرديد. اگر كسي‌ را من‌ ازش‌ خواهش‌ كردم‌، الان‌ پاشه‌ آقا تو گفتي‌ بيا، زود هم‌ مي‌رسونيمتون‌. حالا من‌ آمدم‌ و نرسوندي‌. بياد بگه‌. ما در همين‌ مشهد كساني‌ را داريم‌، ببينيد من‌ چقدر صدمه‌ مي‌بينم‌، كه‌ بخاطر اينكه‌ شماها مسئله‌ براتون‌ روشن‌ نشده‌ با شماها برخورد كردند كه‌ خدا انشاء الله‌ هدايتشون‌ كنه‌، عالم‌، بدون‌ تحقيق‌، يا يك‌ فرد مسلمان‌ حتي‌، بدون‌ تحقيق‌ بخواد حرفي‌ بزنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ السمع‌ و البصر و الفؤاد كل‌ اولئك‌ عنه‌ كان‌ مسئولا. رسما به‌ رفقا ميگن‌ كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد. ما چي‌ گفتيم‌ اينجا كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد؟ ما چه‌ كلكي‌ به‌ شماها زديم‌؟ دستة‌ دوم‌ سستند. و سستي‌ مي‌كنيد. من‌ را هم‌ رنج‌ ميديد. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد، ما همين‌ الان‌، همين‌ الان‌ توي‌، يعني‌ آقاي‌ نعمتي‌ گفتند هنوز يك‌ عده‌ دفترهايشون‌ را نياوردند. يك‌ ماهه‌ ما گفتيم‌ دفترها را بياورند. هنوز يك‌ چند نفر نياوردند. گفتم‌ ديگه‌ قبول‌ نكنيدشون‌. خوب‌. اين‌ سستي‌ نيست‌؟ سستي‌هاي‌ عجيب‌. آقا دفترت‌ را بيار. خوب‌ بر فرض‌ دفترت‌ را هم‌ بگيريم‌ بهت‌ نديم‌. تو هم‌ يك‌ صد توماني‌، دويست‌ توماني‌، به‌ خسارت‌ بيفتي‌! چي‌ ميشه‌؟ خوب‌.

 من‌ اينجا ديگه‌ الان‌ توي‌ دلم‌ اينقدر گله‌ هست‌ از دست‌ اين‌ آدمها كه‌ متأسفانه‌ هم‌ خوابند، چون‌ اصلا نفهميدند كه‌ كجا مي‌آن‌. كه‌ اگر با سوء ظن‌ باهاشون‌ بخواهيم‌ برخورد بكنيم‌ بايد بگيم‌ آمدند براي‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ مفاسدي‌. كه‌ ما البته‌ اينها را، آنها را شناسايي‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ ردشون‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ مي‌فرستيمشون‌. خودشون‌ هم‌ كم‌كم‌ مي‌روند. اصلا اين‌ را بدونيد. دست‌ امام‌ زمان‌ بالاي‌ سر شماها هست‌. چون‌ راه‌ صحيح‌ صددرصد دقيق‌ را داريد مي‌رويد. كافيه‌ يك‌ ذره‌ دغلي‌ بكنيد. من‌ اگر بخوام‌ افراد را معرفي‌ بكنم‌ كه‌ براي‌ ماديات‌ چقدر جنايت‌ كردند و خدا معرفيشون‌ كرده‌ و تنها ماندند و بيچاره‌ شدند. منتهي‌ نه‌. من‌ اهل‌ اين‌ حرفها نيستم‌. نميگم‌. بلكه‌ ما مي‌خواهيم‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. صراط‌ مستقيم‌ هم‌ پشت‌ سر پيغمبر حركت‌ كردنه‌ و پيغمبر هم‌ مي‌فرمود، اينجوري‌ بود ديگه‌، كه‌ هو اذن‌، بهش‌ گفتند پيغمبر گوشه‌. هركس‌ هر چي‌ ميگه‌، هيچي‌ نميگه‌. در كنارش‌ ابابكر و عمر و عثمان‌ هم‌ بودند. به‌ روشون‌ نمي‌آورد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ اينهمه‌ نكرده‌. چون‌ اون‌ را رحمة‌ للعالمين‌ خلقش‌ كرده‌ بود. ولي‌ متأسفانه‌ بعضي‌ها خيلي‌ ازشون‌ گله‌ دارم‌. خيلي‌. كه‌ آنها انشاء الله‌ خدا هدايتشون‌ كنه‌. حتي‌ فردي‌ را، چون‌ حالا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌، پارسال‌ كه‌ من‌ از مكه‌ آمده‌ بودم‌ ديدم‌ توي‌ رفقا نوار قبل‌ از مكه‌ام‌ هست‌، نوار بعد از مكه‌ام‌ هم‌ هست‌. قبل‌ از مكه‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ و رفتن‌ حضرت‌ موسي‌ به‌ كوه‌ طور و هارون‌ را پرت‌ كردن‌ و اينها، اينها هستش‌. يك‌ چيزي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آمد. وقتي‌ برگشتنم‌ هم‌ ديدم‌ بعله‌ حالا طوري‌ شده‌. بعضي‌ها ادعا كردند كه‌ بعله‌ ما با يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ رفتيم‌ مكه‌ و رفقا هم‌ همونجوري‌، عشق‌ و علاقه‌، چطور شد ايشان‌ بره‌ ما نريم‌؟ فلان‌ اينها. ما آمديم‌ گفتيم‌ آقا ما راهمون‌ هيچ‌ جاش‌ نميگه‌ كه‌ طي‌ الارض‌ يا چيز. من‌ همين‌ الان‌ بهتون‌ بگم‌ تا آخرين‌ مرحله‌ بريد، طي‌ الارض‌ و مكاشفه‌ و اينها را من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. حتي‌ اينكه‌ از حالا شما بهتر بفهميد من‌ تضمين‌ نميكنم‌. نور ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. خواب‌ خوب‌ ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. ممكنه‌. من‌ نميگم‌ نيست‌. ولي‌ راه‌ ما اصلا كاري‌ به‌ اينها نداريم‌. آمدند با شدت‌، با تندي‌، شما، دلم‌ مي‌خواد اين‌ مطلبم‌ معلوم‌ بشه‌، الان‌ شايد سالهاست‌ بعضي‌هاتون‌ پاي‌ صحبتهاي‌ من‌ هستيد، خوب‌ اگر بنا باشه‌ شاگردهاي‌ ما هر روز، روزي‌ ده‌ تا مكاشفه‌ داشته‌ باشند، در روز يكيش‌ هم‌ نوبت‌ ما ميشه‌ ديگه‌. من‌ در هفته‌ بايد هفت‌ تا مكاشفه‌ بيام‌ براتون‌ بگم‌. كجا شنيديد من‌ بيام‌ مكاشفه‌اي‌ براتون‌ بگم‌، خواب‌ ببينم‌، خواب‌ خوبي‌ مثلا بگم‌. يا مثال‌ كراماتي‌ از من‌ به‌ رخ‌ خودم‌ بكشم‌. بعله‌ ما كرامت‌ كرديم‌ از دل‌ شما، اين‌ نيستش‌ اين‌ حرفها. اينها كارهاي‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ باصطلاح‌ مطلب‌ علمي‌ ندارند، راه‌ ندارند، يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ خيلي‌ از نظر من‌ اخيرا بخصوص‌ اهميت‌ پيدا كرده‌ و شايد اكثر شماها هم‌ متأسفانه‌ بهش‌ مبتلا باشيد، مسئله‌ اينه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ حتي‌ در اين‌ راه‌ حال‌ هم‌ مطرح‌ نيست‌. حال‌ خوشي‌ داشته‌ باشم‌! چون‌ صوفيها ميگند حال‌ داشته‌ باشيد. مثل‌ همان‌ منبري‌ كه‌ گفته‌ بود بايد گريه‌ بكنيد. گريه‌ نكنيد چراغها را خاموش‌ ميكنه‌ با سنگ‌ ميزنه‌ توي‌ سرتون‌ تا گريه‌ بكنيد. صوفي‌ها هم‌ اينطوري‌ هستند. بايد حال‌ داشته‌ باشي‌. يك‌ قدري‌ اشعار مثنوي‌ مي‌خونند نگاهت‌ مي‌كنند مي‌بينند نه‌ حال‌ نيامدي‌. يك‌ قدري‌ آهنگ‌ مي‌زنند مي‌بينند بازهم‌ بحال‌ نيامدي‌. آخرش‌ ميگن‌ شما يك‌ مقداري‌ بايد از اين‌ مواد مخدره‌، من‌ اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ خودم‌ شنيدم‌ و ديدم‌، حتي‌ آنهايي‌ كه‌ در درجات‌ بالا هستند و سر نگهدارند، يك‌ خورده‌اي‌ مشروب‌، اينها را بخوريد تا حال‌ بيائيد. وقتي‌ انسان‌ دنبال‌ حال‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ مكاشفه‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ اين‌ مسائل‌ رفت‌، هر چيزي‌ كه‌ اينها را براش‌ بوجود بياره‌ ميشه‌. آقا ما ميگيم‌ كه‌ بايد آدم‌ بشيد. حالا صداي‌ من‌ حال‌ شما را بياره‌ يا نياره‌. آهنگ‌ من‌، اينها را من‌ مكرر هم‌ بهتون‌ گفتم‌. اين‌ حرفها نيست‌ اينجا. فقط‌ و فقط‌ بندگي‌ خدا و در اثر بندگي‌، خليفة‌ الله‌ شدن‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ شديد، حالا ديگه‌ خدا عالم‌ به‌ ماسوي‌ الله‌ هست‌، ما هم‌ بايد عالم‌ بشيم‌. اگر بنده‌ باشيم‌ هر چي‌ خدا داد بهت‌ همان‌ را خواهي‌ داشت‌. خداي‌ تعالي‌ قادر بر هر، آسمان‌ را به‌ زمين‌ بياره‌، زمين‌ را به‌ آسمان‌ ببره‌، تو اگر، اول‌ چون‌ بندگي‌ هست‌، بندة‌ خدا شدي‌ بهت‌ دادند ميگي‌ چشم‌، ندادند هم‌ ميگي‌ چشم‌. اينجوري‌ ميشي‌. اين‌ حرفهاي‌ ماست‌. اينها راه‌ و روش‌ ماست‌. من‌ يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ شايد ايني‌ كه‌ يك‌ عده‌ افراد خواب‌، افراد منحرف‌، افراد بي‌ توجه‌ به‌ اينكه‌ راهيست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را ما ميخواهيم‌ انشاء الله‌ دامنش‌ را بدست‌ بياريم‌، مي‌خواهيم‌ به‌ خدا برسيم‌، متوجه‌ اينها نيستند. توي‌ همين‌ ماها، بعضي‌ از كارهاي‌ زشتي‌ مي‌كنند. خوب‌ يك‌ چيزي‌ به‌ فكرم‌ رسيد كه‌ امروز عصري‌ براي‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ تشريف‌ آورده‌ بودند اينجا، گفتم‌. و آن‌ فكر اينه‌ كه‌ جلسة‌ شب‌ دوشنبه‌ بكلي‌ تعطيل‌. از هفتة‌ ديگه‌ آقايون‌ تشريف‌ نياورند. اين‌ نه‌ بخاطر اينه‌ كه‌ ميخوام‌ يك‌ كاري‌ را كم‌ بكنم‌. بلكه‌ مي‌خوايم‌ يك‌ كاري‌ را زيادش‌ بكنيم‌. و دوستان‌ تقسيم‌ بشوند. چون‌ يك‌ نمونة‌ يك‌ نتيجة‌ خوبي‌، اولا اين‌ جلسه‌ را با اين‌ پر جمعيتي‌، كسي‌ مي‌آد ميگه‌ فلاني‌ يك‌ جمعيتي‌ داره‌، يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كه‌ اسباب‌ دردسر بشه‌، بريزند مسجد نميدونم‌ فلان‌ محله‌ را خلع‌ سلاح‌ بكنند، ما كه‌ كارمون‌ بالاخره‌ همين‌ آخونديه‌ ديگه‌. نميدونم‌ مسجد را بگيرند، امام‌ جماعتش‌ را بيرون‌، از اين‌ حرفها كه‌ مي‌بينيد ما را با كمال‌ پرروئي‌ يك‌ نفر گفت‌ آقا مسجد نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ ميگفت‌، تازه‌ روش‌ هم‌ نميشد به‌ خود من‌ بگه‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ بگيد كه‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را توي‌ اين‌ مسجد كمتر ببره‌. ما هم‌ گفتيم‌ التماس‌ دعا، ما مسجد نمي‌خواهيم‌. بنده‌ خودم‌ دقيقا تا اين‌ ساعت‌ شايد، بعله‌، هفت‌ هشت‌ تا مسجد درست‌ كردم‌. پول‌ گرفتم‌ از مردم‌ مسجد درست‌ كردم‌. مدرسة‌ طلاب‌ هم‌ درست‌ كردم‌. يك‌ عده‌اش‌ هم‌ ندونيد. توي‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ من‌ نماز مي‌خوندم‌، قبل‌ از انقلاب‌ بود، كسي‌ گفته‌ بود كه‌ اگر صد هزار تومان‌ به‌ فلاني‌ بديد، سرقفلي‌ اين‌ مسجد، اين‌ از اين‌ مسجد بيرون‌ نميره‌. ما، الان‌ شما اطلاع‌ داريد اين‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ را من‌ درست‌ كرده‌ باشم‌؟ صبح‌ هم‌ نمي‌آئيم‌. دنبال‌ اين‌ حرفها نيستيم‌. جمعيت‌ را مي‌بينند خيال‌ ميكنند ما، نميدونم‌، بعضي‌ از جوانها بچه‌ها، جوانها هستند كه‌ اينها يك‌ چيزهايي‌ فكر ميكنند حرف‌ مي‌نشينند مي‌زنند، نميدونم‌، به‌ جاهاي‌ بالا هم‌ گاهي‌ ميرسه‌، خوب‌ البته‌ خوشبختانه‌ مثل‌ زمان‌ شاه‌ نيست‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، علي‌ الحساب‌ احتياطا بيايند حالا جلسه‌ را بهمش‌ بزنند، بگند مبادا اسباب‌ دردسر بشه‌ آنهم‌ در بعد سياسي‌. زماني‌ است‌ كه‌ همه‌ مطلع‌، متدين‌. مي‌آيند مي‌بينند كه‌ نه‌. ما هم‌ كانونمون‌، هم‌ اينجامون‌ مسئله‌اي‌ نداريم‌. هستند از دوستاني‌ كه‌ خوب‌ اطلاع‌ دارند. ولي‌ يك‌ بچه‌اي‌، يك‌ جواني‌ كه‌ ناآگاهه‌. خيال‌ ميكنه‌ حالا من‌ با اين‌ جمعيت‌ مثلا چه‌. اون‌ دردسرها را هم‌ داره‌. خوب‌ حالا كه‌ اينطوره‌، ما جلسه‌ را جلسه‌ روزهاي‌ جمعه‌ انشاء الله‌ عمومي‌ بشه‌. چون‌ ما توي‌ اين‌ جلسه‌ خصوصي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ اينش‌ يك‌ خورده‌اي‌ اسباب‌ فكر شده‌ براي‌ بعضي‌ها. جلسة‌ عمومي‌ بشه‌، پاسخ‌ به‌ سوالات‌ ما سي‌ و پنج‌ ساله‌ در زمان‌ خفقان‌ شاه‌ كه‌ خود من‌ حساب‌ كرده‌ بودم‌، هشتاد درصدش‌ دفع‌ مانع‌ بود، ايني‌ كه‌ سؤالها را هفتة‌ قبل‌ مي‌پرسند هفتة‌ بعد ما جواب‌ مي‌ديم‌ بخاطر اينكه‌ گاهي‌ يك‌ سؤالات‌ سياسي‌ بود كه‌ ما اصلا نمي‌تونستيم‌ حرفش‌ را بزنيم‌. الان‌ آقاي‌ گنجي‌ مي‌دونند. من‌ سؤالات‌ را نگاه‌ نمي‌كنم‌. همون‌ روز جمعه‌ كه‌ مي‌آيم‌ قبلش‌ يك‌ قدري‌ فقط‌ براي‌ اينكه‌ آمادگي‌ ذهني‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ قدري‌، براي‌ من‌ مي‌خونند. هيچي‌. الحمد الله‌ آزادي‌ هست‌. جلسة‌ كانون‌ سي‌ و سه‌ ساله‌ امسال‌ كه‌ اينجا هست‌ و من‌ هم‌ بيشتر فكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها را انشاء الله‌ شارژتون‌ كنم‌، بيشتر فكرم‌ روي‌ شماهاست‌ مطالب‌ را بيشتر براي‌ شماها مي‌گم‌. حالا سؤال‌ كننده‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ سؤالاتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شماهاست‌ اينها مسئله‌اي‌ نداره‌ و اون‌ وقت‌ ما دفترها را به‌ آقايون‌ از روز جمعه‌ به‌ بعد مي‌ديم‌.

 در كانون‌ تشريف‌ بيارن‌ دفترهاشون‌ را بيارن‌ وتوي‌ دفترهاشون‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ مثلا چكار بكنند. برنامه‌ هاشون‌ هر كسي‌ تو دفتر خودش‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد بهتر مي‌شه‌ انشاء الله‌ كه‌ اين‌ جور نباشه‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ يك‌ نمونه‌اي‌ اين‌ دوست‌ عزيزمون‌ آقاي‌ گلشني‌ انجام‌ داده‌ خيلي‌ نمونة‌ خوبي‌ است‌. يك‌ عده‌ دوستان‌ را با خودش‌ آشنا كرده‌ و امشب‌ هم‌ كه‌ رفتن‌ مسافرت‌ امشب‌ هم‌ رفقا را برداشته‌ برده‌ مثل‌ اينكه‌ بعضي‌هاشون‌ نيستند. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوب‌ با اينها صحبت‌ مي‌كنه‌ من‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ نمي‌رسم‌. من‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ توي‌ جلسه‌ كه‌ مي‌نشينم‌ روزهاي‌ سه‌ شنبه‌، ببينيد روزهاي‌ شنبه‌ براي‌ آقايونه‌، روزهاي‌ يك‌ شنبه‌ براي‌ خانمهاست‌، روزهاي‌ دوشنبه‌ ما در هفته‌ تعطيليم‌ صبح‌ در عين‌ حال‌ درس‌ داريم‌ درس‌ فقه‌ داريم‌ كه‌ جمعي‌ از آقايون‌ فضلا هستند كه‌ واقعا خوب‌ گاهي‌ من‌ ازشون‌ استفاده‌ مي‌كنم‌ مثل‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ و آقاي‌ نعمتي‌. و درس‌ داريم‌. بعد من‌ مي‌يام‌ مي‌نشينم‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود تا ظهر هستم‌. روز سه‌ شنبه‌ باز آقايون‌ مي‌يان‌، روز چهارشنبه‌ باز خانمها مي‌يان‌ روز پنج‌ شنبه‌ هم‌ گفتيم‌ به‌ كارهاي‌ كانون‌ برسيم‌ كه‌ اون‌ هم‌ نمي‌رسيم‌. و من‌ الان‌ يك‌ ساله‌ قلم‌ روي‌ كاغذ نبردم‌ كه‌ كتاب‌ بنويسم‌. مطالعاتم‌ همش‌ مختل‌ شده‌. اينجوريه‌ و لذا از آقايون‌ تقاضام‌ اينه‌ كه‌ با رفقايي‌ كه‌ اينها از نظر مراحل‌ الحمد الله‌ خيلي‌ خوبند و استادند انشاءالله‌ يك‌ عده‌اي‌ را، هفت‌، هشت‌ نفري‌ را من‌ خودم‌ همان‌ آقايوني‌ را كه‌ در سطح‌ بالايي‌ از كمالات‌ هستند اينها را من‌ خودم‌ باهاشون‌ حرف‌ مي‌زنم‌. نه‌ جلسه‌ داشته‌ باشيم‌، اصلا صميميت‌، صدي‌ بودن‌، رفاقت‌ بودن‌ بقيه‌ هم‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ درد مي‌خوردند و به‌ اصطلاح‌ وجودشون‌ انشاءالله‌ در آينده‌ و براي‌ تزكية‌ نفس‌ مفيده‌ اينها هم‌ با اون‌ آقايون‌ توي‌ همان‌ دفترهاشون‌ معرفي‌ مي‌شن‌ و حالا مي‌خوان‌ جلسه‌ تشكيل‌ بدن‌ پنج‌، شش‌ نفري‌، مي‌خوان‌ توي‌ كوچه‌ و بازار با هم‌ برخورد بكنند، مي‌خوان‌ كانون‌ بيان‌ با هم‌ باشند، بالاخره‌ با هم‌ انشاء الله‌ دسته‌، دسته‌ بريد به‌ طرف‌ خدا. به‌ طرف‌ كمالات‌ و به‌ سوي‌ تزكية‌ نفس‌.

 اين‌ عرايض‌ امشب‌ من‌ بود ولي‌ در عين‌ حال‌، اين‌ را بدونند اشخاصي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ سستي‌ مي‌كنند، يك‌ روزي‌ مي‌شه‌، روز قيامت‌ كه‌ يوم‌ الحسره‌. روز حسرته‌. روز حسرت‌ يعني‌ روزي‌ كه‌ انسان‌ آه‌ مي‌كشه‌ چه‌ كاري‌ كردم‌.يا ويلتا ليتني‌ لم‌ اتخذ فلان‌ خليلا. اي‌ واي‌ بر من‌ اي‌ كاش‌ با فلاني‌ رفيق‌ نمي‌شدم‌. فازلني‌ لذكر بعد از جائني‌ من‌ را گمراه‌ كرد بعد از اين‌ كه‌ تمام‌ حقايق‌ را به‌ من‌ گفتند. ما خداي‌ من‌ شاهده‌ به‌ جان‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ مي‌دونيد عشقي‌ دارم‌ به‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و قسم‌ همين‌ جوري‌ نمي‌خورم‌، تمام‌ شماها را برام‌ هيچ‌ كدومتون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ و همتون‌ را هر چي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ بهتون‌ گفتم‌. و راهنماييتون‌ كردم‌ حالا انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ طرحي‌ كه‌ فكر كرديم‌ كه‌ اكثر جلساتتون‌ هم‌ دونه‌ دونه‌ با خود استادتون‌ بايد با همونها طرحش‌ را بريزيد و جلساتي‌ داشته‌ باشيد، نشستي‌ داشته‌ باشيد، بحثي‌ داشته‌ باشيد، رفت‌ و آمدهايي‌ داشته‌ باشيد و عرض‌ كردم‌ من‌ از همون‌ كار آقاي‌ گلشني‌ استفاده‌ كردم‌ ولي‌ اين‌ كار منظم‌تر از اون‌ كاره‌ ايشانه‌ و انشاء الله‌ موفق‌ باشيد و هر جايي‌ هم‌ يك‌ وقتي‌ مشكلي‌ داشتيد خود من‌ در خدمت‌ آقايون‌ هستم‌ و شبهاي‌ جمعه‌ انشاءالله‌ جلسات‌ را مقيد باشيد تشريف‌ بياريد چون‌ اكثريت‌ شما وقتي‌ كه‌ توي‌ يك‌ جلسه‌ باشيد يك‌ چند تا مثلا باشند ندونن‌ كه‌ آداب‌ قرآن‌ گوش‌ دادن‌ چطوره‌، آداب‌ مثلا عزاداري‌ چطوره‌ شما وقتي‌ اكثريت‌ داشته‌ باشيد اونها را هم‌ تعليم‌ مي‌ديد و همة‌ شماها انشاء الله‌ بايد معلم‌ همه‌ باشيد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شما را حفظ‌ كنه‌ و موفق‌ باشيد. شام‌ غريبان‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا جعفر يا محمد ابن‌ علي‌ ايها التقي‌ الجواد يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجت‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. يا مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا، يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. به‌ ارض‌  عراق‌ واد بلادكم‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، اهل‌ بيت‌  وطن‌ اصليشون‌ مدينه‌ است‌. اما امام‌ جواد را آوردند در بغداد در واقع‌ اينها تبعيد بودند، ايشان‌ تبعيد بود. زير نظر بود كه‌ مبادا از خودش‌ يك‌ علمي‌، دانشي‌ اظهار كند و مردم‌ گرايشي‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ جواد پيدا كنند. مأمون‌ يك‌ امتحاني‌، هنوز امام‌ جواد از نظر ظاهر خردسال‌ بود يك‌ امتحاني‌ از امام‌ جواد كرد. اون‌ چنان‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شد كه‌ صدا زد خدا مي‌داند كه‌ رسالتش‌ را به‌ كه‌ بدهد و امامت‌ را در كه‌ قرار بدهد. جواد الائمه‌ ولو در سن‌ بيست‌ و پنج‌ سالگي‌ است‌ اما اونچنون‌ از نظر علم‌ و دانش‌ همان‌ علم‌ و دانش‌ پيغمبر اكرم‌، همان‌ عصمت‌ پيغمبر اكرم‌، سخنان‌ امام‌ جواد عين‌ سخنان‌ رسول‌ اكرمه‌. لذا نتوانستند ببينند. در يك‌ مجلسي‌ علما جمع‌ بودند، علما همه‌ نشسته‌ بودند يك‌ دزدي‌ را آوردند. اين‌ دزد را دستش‌ را از كجا؟ يكي‌ گفت‌ بايد از بازو قطع‌ كرد، يكي‌ گفت‌، از مچ‌ بايد قطع‌ كرد. از امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ كردند حضرت‌ فرمود چهار انگشت‌ دزد را بايد بريد. دستور داد خليفه‌ كه‌ چون‌ استدلال‌ كرد به‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ و ديد راه‌ راست‌ همينه‌. چهار انگشت‌ دزد را قطع‌ كردند. علما ريختند به‌ سر خليفه‌ كه‌ تو مي‌دوني‌ با اين‌ كارت‌ چه‌ كردي‌؟ عظمت‌ دادي‌ جواد الائمه‌ را. مردم‌ مي‌گن‌ او امامه‌. لذا وادارش‌ كردند كه‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كنه‌.

 ام‌ الفضل‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كرد. بدن‌ امام‌ جواد را روي‌ بام‌ انداخت‌. پرنده‌ها مي‌آمدند بالها را روي‌ بدن‌ امام‌ جواد باز مي‌كردن‌ كه‌ آفتاب‌ به‌ بدن‌ امام‌ جواد نتابه‌. اما يا اباعبدالله‌، سه‌ روز و سه‌ شب‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روي‌ زمين‌ در مقابل‌ آفتاب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ ما دوست‌ داشتيم‌ امشب‌ در مكه‌ بوديم‌. در كنار، در اونجايي‌ كه‌ امام‌ زمانمون‌ شايد چندين‌ برود و طواف‌ بكند مي‌بوديم‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ جواد هر چه‌ زودتر زيارت‌ خانه‌ ات‌، زيارت‌ قبر پيغمبر اكرم‌، زيارت‌ قبور ائمة‌ اطهار را نصيب‌ هممون‌ بفرما. (الهي‌ آمين‌).

 

۱۱ ربیع الثانی ۱۴۱۶ – ۱۶ شهریور ۱۳۷۴ – مقام سربازان امام زمان (علیه السلام)

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوم‌ يقوم‌ الروح‌ و الملائكة‌ صفا لا يتكلمون‌ الا من‌ اذن له الرحمن‌ و قال‌ صوابا.

 آياتي‌ را تلاوت‌ كردم‌ بسيار بيدار كننده‌، و اكثرش‌ براي‌ يقظه‌ و بيداري‌ انسان‌ بسيار مفيد. آيات‌ شريفة‌ قرآن‌، بايد اگر انسان‌ بيدار باشد، ايمان‌ انسان‌ را زياد كند. چون‌ در يك‌ آيه‌ مي‌فرمايد و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادته‌ ايمانا. وقتي‌ بر افراد مؤمن‌، افراد بيدار، آيات‌ قرآن‌ تلاوت‌ ميشود، ايمانشون‌ زياد ميشه‌. قرآن‌ و علم‌ و حكمت‌ كه‌ انبياء آمده‌اند براي‌ تعليم‌ بشر، اينها مثل‌ خوراكي‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ بايد دائما از اين‌ خوراك‌ استفاده‌ كنه‌. همانطوري‌ كه‌ اگر انسان‌ يك‌ روز غذا نخورد، ضعف‌ پيدا ميكند، همانطور اگر انسان‌ يك‌ روز از علوم‌ و حكم‌ الهي‌ استفاده‌ نكند، روحش‌ ضعف‌ پيدا ميكند و ضعف‌ روح‌ منتهي‌ به‌ كم‌كم‌ مرگ‌ روح‌ ميشه‌. شايد يك‌ مدتي‌ اگر شما صد در صد فكرتون‌ متوجه‌ دنيا يا علوم‌ دنيائي‌ باشد، يك‌ وقت‌ ببينيد روحتون‌ مرده‌ است‌، ديگه‌ آيات‌ قرآن‌ درش‌ تأثير نمي‌كند. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ تو اي‌ پيغمبر مرده‌ را نمي‌توني‌ چيز بشنواني‌. انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. آدم‌ كر را نمي‌توني‌ چيزي‌ بهش‌ ياد بدي‌. و لا تسمع‌ الصم‌ الدعا. كوشش‌ بكنيد كه‌ دلتون‌ را زنده‌ نگه‌ داريد. اگر مي‌خوايد از غذاي‌ معنوي‌ خوب‌ استفاده‌ كنيد. اگر مايليد كه‌ رزق‌ معنوي‌ مرتب‌ بهتون‌ برسد، اول‌ از ناحية‌ هر سخنگوئي‌ كه‌ زبان‌ قرآن‌ است‌، زبان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌، و بعد از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ استفاده‌ كنيد و كم‌كم‌ از الهامات‌ الهي‌ بهرمند بشيد، كوشش‌ بكنيد كه‌ دلتون‌ را زنده‌ نگه‌ داريد. ضعف‌ هم‌ پيدا نكنه‌. هميشه‌ انسان‌ بايد يك‌ ظرفي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ امير المؤمنين‌ فرمود فخيرها اوعاها. بهترين‌ دلها آن‌ دلي‌ است‌ كه‌ ظرفيتش‌ بهتر باشه‌. ظرفيت‌ پيدا كنيد. رحمت‌ پروردگار، علم‌ و حكمت‌، از جانب‌ كوثر، كه‌ يكي‌ از نهرهاي‌ بزرگ‌ كوثر، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌، اين‌ جاري‌ است‌ روي‌ سر همه‌ كس‌، براي‌ همه‌ كس‌. آن‌ كسي‌ بيشتر از اين‌ كوثر، از اين‌ خير كثير، كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌، فمن‌ اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشد، خير كثير بهش‌ داده‌ شده‌ و از امام‌ پرسيدند معني‌ كوثر چيه‌؟ فرمود خير كثير، بر همه‌ نازل‌ ميشه‌. حالا يك‌ كسي‌ يك‌ ظرف‌ كوچكي‌ برداشته‌، باندازة‌ يك‌ استكان‌. به‌ همان‌ اندازه‌ بهره‌مند ميشه‌. يكي‌ يك‌ قدح‌ آورده‌، يك‌ نفر يك‌ مثلا حوضي‌ آورده‌، يكي‌ هم‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ اقيانوس‌ كوثره‌ كه‌ اسمش‌ كوثره‌ و خداي‌ تعالي‌ او را بعنوان‌ حوض‌ كوثر معرفي‌ فرموده‌ است‌ و از منتهايي‌ كه‌ خدا بر پيغمبر اكرم‌ گذاشته‌، با منت‌ بهش‌ اين‌ جمله‌ را ميگه‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. ما به‌ تو كوثر داديم‌ ما به‌ تو يك‌ فاطمه‌اي‌ داديم‌ كه‌ دنيا را زنده‌ ميكنه‌. و بلكه‌ بوسيلة‌ يكي‌ از فرزندانش‌، در آخر الزمان‌ تمام‌ مردم‌ سيراب‌ ميشن‌ از اين‌ نهر و از اين‌ حوض‌ كوثر، به‌ خدا قسم‌ اگر تمام‌ عمر سر به‌ سجده‌ بگذاريم‌، به‌ خاطر اينكه‌ ما امامي‌ داريم‌ مثل‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، باز شكر نتونستيم‌ بكنيم‌. اين‌ منبع‌ حكمت‌، اين‌ مركز خير كثير، اين‌ كسي‌ كه‌ يك‌ سدي‌ از نهرهاي‌ مختلف‌ كوثر آمده‌ پشت‌ اين‌ جمع‌ شده‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ مردم‌ آمادگي‌ پيدا كنند و حضرتش‌ ظهور كنه‌، اين‌ سد برداشته‌ بشه‌، اين‌ علم‌ و حكمت‌ سرازير بشه‌، نادانترين‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ از داناترين‌ مردم‌ اين‌ زمان‌، ارزششون‌ بيشتر ميشه‌. ايني‌ كه‌ ميگن‌ دعا كنيد براي‌ فرج‌، براي‌ اينه‌ كه‌ ما بتونيم‌ از اين‌ حكمت‌ الهي‌، از اين‌ علم‌ الهي‌، در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردند، و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ كتابا حالا در يك‌ آية‌ ديگر مي‌فرمايد و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. هم‌ كتاب‌ امام‌ مبينه‌. هم‌ امام‌ مبين‌ كتابه‌. و هر دو حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و انشاء الله‌ خواهد آمد من‌ خيلي‌ امروز عصري‌ در يك‌ جلسه‌اي‌ حضور پيدا كردم‌. خيلي‌ اميدوار شدم‌ به‌ آيندة‌ نزديك‌. بلكه‌ از به‌ نظر من‌ از علائم‌ ظهور. و يا حتي‌ ظهور صغري‌. نشانگر عجيبي‌ است‌. يك‌ جلسه‌اي‌ صبح‌ آمدند از ما دعوت‌ كردند كه‌ هفتاد نفر از بافق‌ يزد، هزار كيلومتر راه‌ را از توي‌ اين‌ كوير، پاشدند آمدند زيارت‌ حضرت‌ رضا سلام‌ الله‌ عليه‌. گاهي‌ مي‌گفتند درجة‌ حرارت‌ پنجاه‌ بالا بود. اين‌ كوير لوت‌. با ماشين‌ انسان‌ براش‌ مشكله‌ عبور كنه‌. اينها آمدند. اينها مي‌گفتند يك‌ نيم‌ ساعتي‌ يك‌ جائي‌ ما خواستيم‌ نماز مغرب‌ و عشا بخونيم‌، دو نفرمون‌ را عقرب‌ گزيد. يك‌ بيابان‌ اينطوريه‌ ديگه‌. آب‌ را بايد تند تند به‌ اينها مي‌رسوندند. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ اين‌ كارها را بكنيد يا شما هم‌ انجام‌ بديد. اما سرباز امام‌ زمان‌، اين‌ كسي‌ كه‌ با اين‌ عشق‌ يك‌ ماه‌ توي‌ آن‌ بيابان‌ قدم‌ ميزنه‌، بياد در مقابل‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، بگه‌ السلام‌ عليك‌ يا امام‌ الرئوف‌. اين‌ همت‌ اگر انشاء الله‌ زياد بشه‌، همت‌ سربازان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. همت‌ هيچ‌ سرباز ديگري‌ نيست‌. ببينيد عشق‌ و زيارت‌ و محبت‌ حضرت‌، خوب‌ با ماشين‌ بياييد، با هواپيما بياييد. ميگن‌ كه‌ آنجا خودمون‌ را نشون‌ نداديم‌. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ كه‌ يا بقية‌ الله‌ ما اينيم‌. ما اين‌ قدرت‌ را داريم‌. ما اين‌ محبت‌ را داريم‌. اين‌ را نمي‌تونيم‌ بگيم‌. و الاّ آنها هم‌ ظاهرا هم‌ عقلش‌ را دارند هم‌ پولش‌ را دارند كه‌ سوار ماشين‌ بشين‌ پاشن‌ بيان‌، يا سوار هواپيما بشن‌ پاشن‌ بيا زيارت‌ حضرت‌ رضا. اما اگر اين‌ كار را كردند، كه‌ من‌ ازشون‌ تقاضا كردم‌ فردا در جلسة‌ كانون‌ بيان‌ گزارش‌ برنامه‌هاشون‌ را بدهند. چه‌ كردند. آخه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ از راه‌ مازندران‌ مثلا فرض‌ كنيد توي‌ اين‌ قراي‌ فرض‌ بجنورد و قوچان‌ و اينها مي‌آيند، خوب‌ ميگيم‌ توي‌ هر دهي‌ استراحت‌ كردند. چند قدمي‌ برداشتند استراحت‌ كردند. ولي‌ مي‌دونيد چهارصد كيلومتر يك‌ دونه‌ حتي‌ رستوران‌، قهوه‌خانه‌ پيدا نميشه‌. اين‌ راه‌ را آمدند. مي‌خوان‌ بگن‌ يا بقية‌ الله‌ ما هستيم‌. اين‌ هم‌ علامتش‌. اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ داريد آماده‌ ميشيد. انشاء الله‌ آنهائي‌ كه‌ آماده‌ شدند كه‌ هستند. شماها من‌ يقين‌ دارم‌، حالا هر كي‌ هر چي‌ مي‌خواد بگه‌، بگه‌. من‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ الان‌ اگر به‌ شما بگن‌ در وسط‌ اين‌ كوير لوت‌، حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ هست‌ و موفق‌ هم‌ ميشيد براي‌ ديدنش‌، همه‌اتون‌، مگر حالا يكي‌ دو تايي‌ عقلشون‌ نرسه‌. همه‌تون‌ پاي‌ برهنه‌ پا ميشيد اين‌ راه‌ را مي‌ريد. دو چيز يكي‌ بدونيم‌ هست‌، يكي‌ هم‌ بدونيم‌ موفق‌ مي‌شيم‌ به‌ خدمتش‌. ولو اينكه‌ موفق‌ هم‌ انسان‌ نشده‌، در اين‌ راه‌ انسان‌ كشته‌ هم‌ بشه‌ مي‌ارزه‌. اين‌ عشق‌ هست‌، اين‌ محبت‌ هست‌. اين‌ محبت‌ هست‌ در شماها كه‌ اگر همين‌ امشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ببينيد چند روز خوشحاليد، سر حاليد. من‌ گفتم‌ براي‌ استقامت‌ دوستانم‌ كه‌ همه‌اشون‌ انشاء الله‌ مي‌خوان‌ بگن‌ ما هم‌ همينطور هستيم‌، يك‌ گزارشي‌ از كارتون‌ فردا بديد. اينها بشنون‌، بدونند كه‌ انسان‌ هر كاري‌ را بخواهد بكنه‌ ميتونه‌ بكنه‌. انسان‌ ميتونه‌ مقاوم‌ باشه‌. انسان‌ ميتونه‌ تصميم‌ بگيره‌. خيلي‌ عجيب‌ بود گزارشي‌ كه‌ مي‌دادند. من‌ نتونستم‌ خوب‌ ضبط‌ كنم‌ و بتونم‌ براتون‌ واگو كنم‌. مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ كم‌ و زياد بشه‌. گفتم‌ خودشون‌ بيان‌ صحبت‌ كنند. انشاءالله‌ هر كدومتون‌ توفيق‌ پيدا كرديد بياييد و انشاء الله‌ اين‌ مطالب‌ را گوش‌ بديد. عجيبه‌. اينها چيه‌؟ هيچ‌ مجتهدي‌ فتوا داده‌ شما اين‌ كار را بكنيد. حتي‌ فتوا ندادند كه‌ مستحب‌ باشه‌. اين‌ كار كار عشقه‌، اين‌ مي‌خواد بگه‌ آقا من‌ اينطور در راه‌ شما هستم‌. و همه‌اش‌ هم‌ مي‌گفتند هر از طبس‌ به‌ اينطرف‌ كه‌ هر پنج‌ كيلومتر نوشته‌ بود، مثلا پانصد كيلومتر به‌ مشهد، چهارصد و نود و پنج‌ كيلومتر به‌ مشهد، پاي‌ هر تابلو مي‌نشستيم‌ كلي‌ يا صاحب‌ الزمان‌ مي‌گفتيم‌. حالا عرض‌ كردم‌ انشاء الله‌ اگر موفق‌ بشيم‌ از زبان‌ خودشون‌ بشنويم‌، خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ علامت‌ استقامت‌ شماست‌. همه‌اتون‌ بايد اينطور باشيد تا وقتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ مي‌آورد، شما را قبل‌ از همه‌ انتخاب‌ كنه‌. من‌ از دوستانم‌ اين‌ خواهش‌ را دارم‌. مقاوم‌، محكم‌، ضعف‌ در خودتون‌ راه‌ ندهيد. لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم‌ الاعلون‌. سستي‌ و حزن‌ و آي‌ كي‌ چي‌ ميگه‌ و كي‌ حرف‌ ميزنه‌. ما اگر بگيم‌ ما مي‌خوايم‌ از اصحاب‌ امام‌ زمان‌ بشيم‌ حرف‌ مي‌زنند. خدا ميگه‌ و لا تهنوا و لا تحزنوا. از حرف‌ هيچكس‌ محزون‌ نشيد. از هيچ‌ دشمني‌ ناراحت‌ نشيد و انتم‌ الاعلون‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ بشه‌ بگذاريد معز الاولياء و مذل‌ الاعداء بياد تا سيه‌ روي‌ شود هر كه‌ در او غش‌ باشد. آنوقت‌ مي‌فهميد قدر اين‌ حالتون‌ و اين‌ توجهتون‌ و اين‌ استقامتتون‌ و اين‌ راه‌ راست‌ رفتنتون‌ و اين‌ مجاهدة‌ با نفستون‌ و اين‌ محببتون‌ را آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ چه‌ ارزشي‌ داشت‌. از بافق‌ تا اينجا، مي‌گفتن‌ بالاي‌ هزار كيلومتر راهه‌. آنهم‌ توي‌ كوير. فقط‌ مي‌خوان‌ بيان‌ بگن‌ آقا يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما براي‌ زيارت‌ پدرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌رفتيم‌. اگر خود آقا اينجا باشه‌. آنوقت‌ از همه‌ مهمتر، يك‌ بيعت‌، يك‌ عهدنامه‌اي‌، يك‌ باصطلاح‌، يك‌ قطعنامه‌اي‌ نوشته‌ بودند كه‌ همة‌ اين‌ جمع‌ امضاء كرده‌ بودند. داشتند امضا مي‌كردند و آن‌ اينكه‌ ما از حالا به‌ بعد گناه‌ نبايد بكنيم‌. كسي‌ كه‌ اين‌ راه‌ را مي‌آد، ديگه‌ گناه‌ خيلي‌ آسونه‌ براش‌ ترك‌ كردن‌. ديگه‌ ما نمازامون‌ را اول‌ وقت‌ بخونيم‌، نماز شبمون‌ ترك‌ نشه‌. به‌ پدر و مادر مهربان‌ باشيم‌. همة‌ آن‌ دستورات‌ را خلاصه‌ كرده‌ بودند در هفت‌ مسئله‌ و امضاء مي‌كردند كه‌ ما اينجوري‌ باشيم‌. اين‌ ولايت‌ چطور آدم‌ سازه‌. اين‌ محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ چگونه‌ انسان‌ را ميسازه‌. كوشش‌ بكنيد محبتتون‌ را زياد بكنيد به‌ خاندان‌ عصمت‌. به‌ امام‌ زمانتون‌ بخصوص‌.

 من‌ هفتة‌ گذشته‌ نبودم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ مادري‌ از من‌ و بلكه‌ از حتي‌ شماها از دار دنيا رفته‌ بود. من‌ رفتم‌ براي‌ مجلس‌ ايشان‌. علويه‌، سيده‌، همسر مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ كه‌ مادري‌ مي‌كرد وقتي‌ من‌ در منزلشون‌ بودم‌. اين‌ خانم‌ در سيادتش‌ همين‌ بس‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در صبحي‌ بود، بعد از نماز صبح‌، چشمام‌ را گذاشته‌ بودم‌ روي‌ هم‌. يك‌ حالت‌ خوابي‌، خوابم‌ برده‌ بود. البته‌ معلوم‌ بود كه‌ خواب‌ نبوده‌. گفت‌ ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ هستند، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ائمة‌ اطهار همه‌ نشستند و ما هم‌ نشستيم‌ گرم‌ صحبت‌. يك‌ مجلس‌ عالي‌ عالي‌. اين‌ خانم‌ آمد من‌ را بيدار كنه‌. من‌ گفتم‌ چشم‌ جوابش‌ را دادم‌. ولي‌ چشمام‌ را روي‌ هم‌ فشار دادم‌ كه‌ باز هم‌ ببينم‌. ديدم‌. مشغول‌ صحبت‌. دفعة‌ دوم‌ آمد. من‌ ناراحت‌ شدم‌. دستم‌ را با تندي‌ به‌ طرفش‌ دراز كردم‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ من‌ يك‌ نگاهي‌ كرد. گفت‌ علويه‌ است‌. تو مي‌خواي‌ مثلا دست‌ به‌ طرفش‌ دراز كني‌. پاشدند رفتند. مجلس‌ بهم‌ خورد. من‌ از خواب‌ بيدار شدم‌. نشستم‌. اين‌ خانم‌ اينقدر مورد لطف‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بود. من‌ اينها را بعضي‌هايش‌ را در كتاب‌ پرواز روح‌ هم‌ نوشتم‌. يك‌ سه‌ تا، چهار تا فرزند داشت‌ از ايشان‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ بخاطر اينكه‌ اينها مادرشون‌ علويه‌ است‌، جلوي‌ فرزندان‌ كوچكشون‌ پا مي‌شد مي‌ايستاد. مي‌گفت‌ من‌ سيد نيستم‌ اينها سيدند. و لطف‌ حضرت‌ رضا مي‌دونست‌ ايشان‌ را. حدود صد سال‌ از عمرشون‌ گذشته‌ بود. چون‌ چهل‌ ساله‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ فوت‌ كرده‌،. خوب‌ ايشان‌ هم‌ همسر ايشان‌ بود بهرحال‌. و كنار قبر ايشان‌، ايشان‌ را دفن‌ كردند و ما هم‌ آنجا واقعا بعنوان‌ يك‌ فرزند، من‌ هم‌ بودم‌.

 اين‌ خانم‌ محترمه‌اي‌ كه‌ اينجا در نبود ما كه‌ ما رفته‌ بوديم‌، فوت‌ كردند كه‌ مرحله‌اشون‌ بالا بود. بسيار من‌ را متأثر كرد در آنجا و من‌ مخصوصا به‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ سفارش‌ كردم‌ كه‌ مجلس‌ را بنام‌ ايشان‌ و بنام‌ فاتحه‌ و بعنوان‌ همسر مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ انجام‌ هم‌ شد مثل‌ اينكه‌ و خوب‌ از همة‌ دوستان‌ متشكريم‌.

 و روز گذشته‌ وفات‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها بود. طبق‌ آنچه‌ كه‌ آية‌ الله‌ رازي‌ كه‌ در مجلس‌ تشريف‌ دارند. ايني‌ كه‌ من‌ از ايشان‌ اجازه‌ گرفتم‌ بيام‌ منبر، بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ هم‌ مختصر حرف‌ بزنم‌ هم‌ اين‌ تذكرات‌ را بدم‌ و هم‌ انشاء الله‌ شما مهيا بشيد براي‌ اينكه‌ اگر آقا انشاء الله‌ ظهور فرمودند، استقامتتون‌ زياد باشه‌ و اينها را من‌ چون‌ من‌ عصري‌ ديدم‌ بعضي‌ رفقا هم‌ بودند البته‌، ولي‌ خيلي‌ مهم‌ بود. اين‌ مسئله‌ هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ وفات‌ حضرت‌ معصومه‌ را دهم‌ ماه‌ ربيع‌ الثاني‌ نوشته‌اند و باز تذكر ديگه‌، قبر مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دو دفعه‌، يكي‌ به‌ وسيلة‌ شوروي‌ها و يكي‌ هم‌ به‌ وسيلة‌ رضاخان‌ ملعون‌ به‌ توپ‌ بستند و آنهم‌ دهم‌ ربيع‌ الثاني‌ بود. و هيفده‌ شهريور هم‌ كه‌ همين‌ روزهاست‌ كه‌ آنهمه‌ شهيد داده‌ شد در دوران‌ عملي‌ شدن‌ انقلاب‌. ايام‌ تقريبا ايام‌ عزاست‌. و اگر روايت‌ چهل‌ و پنج‌ روز هم‌ درست‌ باشه‌، تقريبا همين‌ روزها، وفات‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ روايت‌ ضعيفي‌ است‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. مثل‌ اينكه‌ بعله‌، همينطورها ميشه‌. ما از جهات‌ مختلف‌، مجلسمون‌ بايد امشب‌ به‌ ياد علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، چون‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها خيلي‌ علاقه‌ داشت‌ و آن‌ بي‌بي‌ هم‌ خيلي‌ علاقه‌ داشت‌. داشت‌ مي‌آمد براي‌ زيارت‌ امام‌ هشتم‌. در ساوه‌ مريض‌ ميشه‌. خوب‌. معصومه‌ است‌. پاكه‌. چند نفر خواب‌ ديده‌ بودند بعضي‌شون‌ امام‌ زمان‌ بعضيشون‌، كه‌ قبر مادرتون‌ زهرا كجاست‌؟ در خواب‌ گفته‌ بودند بجاي‌ قبر فاطمة‌ زهرا، فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كنيد. و امام‌ مي‌فرمايد من‌ زارها وجب‌ له‌ الجنه‌. خيلي‌ حرفه‌. كسي‌ كه‌ فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كنه‌، بهشت‌ بهش‌ واجبه‌. در زيارت‌ مأثورة‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها ميگيم‌ كه‌ يا فاطمة‌ اشفعي‌ لي‌ في‌ الجنة‌. فان‌ لك‌ عند الله‌ شأنا من‌ الشان‌. خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ جمله‌. اين‌ را دربارة‌ حضرت‌ معصومه‌ ميگن‌. اي‌ فاطمه‌ روز قيامت‌ شفاعت‌ مرا بكن‌ به‌ بهشت‌. امضا كن‌ پروندة‌ مرا كه‌ مرا بفرستند به‌ بهشت‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ شأني‌ از شؤن‌ تو در نزد خدا داري‌. تو شخصيتي‌ داري‌ در نزد خداي‌ تعالي‌.

 يك‌ شخصي‌ از قميها مرحوم‌ ميرزاي‌ قمي‌ را در خواب‌ ديده‌ بود. از ايشان‌ سؤال‌ كرده‌ بود كه‌ حضرت‌ معصومه‌ ما مردم‌ قم‌ را شفاعت‌ ميكنه‌ در روز قيامت‌؟ ايشان‌ فرموده‌ بودند حضرت‌ معصومه‌ بايد تمام‌ مردم‌ دنيا را شفاعت‌ كنه‌. شفاعت‌ شما با ماست‌. عجيبه‌. يك‌ همچين‌ مقامي‌ دارد حضرت‌ معصومه‌ كه‌ وقتي‌ وارد شهر قم‌ ميشه‌، آن‌ عالم‌ بزرگ‌ مهار ناقة‌ حضرت‌ معصومه‌ را روي‌ دوش‌ مي‌گذاره‌، ميگه‌ كيه‌ مثل‌ من‌؟ كه‌ مهار ناقة‌ دختر موسي‌ بن‌ جعفر روي‌ شانه‌اش‌ باشه‌. انشاء الله‌ زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌ را قدر بدانيد بجاي‌ زيارت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. اگر اون‌ نيست‌، اين‌ هست‌.

 و از طرفي‌ يك‌ روز دعبل‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا رسيد. اشعاري‌ در مراثي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خوند. رسيد به‌ اينجا كه‌ قبر ببغداد للنفس‌ زكية‌. يك‌ قبري‌ در بغداده‌ كه‌ اشاره‌ به‌ موسي‌ بن‌ جعفره‌. شعرش‌ طبعا تمام‌ ميشد. حضرت‌ رضا حيات‌ داشتند. حضرت‌ فرمود من‌ يك‌ دو تا شعر هستش‌ مي‌خواي‌ ملحق‌ به‌ شعرت‌ بكنم‌. گفت‌ آقا من‌ اشعار شما را در اول‌ اشعارم‌ مي‌گذارم‌. حضرت‌ فرمود نه‌ جاش‌ همنيجاست‌. و قبر بطوس‌ يا لهام‌ المصيبة‌. يك‌ قبري‌ هم‌ در طوس‌ هست‌ كه‌ چقدر مصيبت‌ بر اين‌ قبر وارد ميشه‌. آقا سابقه‌ نداره‌ كه‌ كنار قبر هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ مكرر شيعيان‌ خالص‌ كشته‌ شده‌ باشند. جز قبر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. اين‌ روز عاشوراي‌ سال‌ گذشته‌ دفعة‌ چهارم‌ بود كه‌ كنار ضريح‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ شيعيان‌ كشته‌ شده‌ بودند. يك‌ دفعه‌ بوسيلة‌ عبد المؤمن‌ ازبك‌، يك‌ دفعه‌ بوسيلة‌ شورويها، يك‌ دفعه‌ هم‌ بوسيلة‌ رضا خان‌ ملعون‌، يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ ديديد، اين‌ ديگه‌ جلوي‌ چشممان‌ بود. بدن‌ شيعيان‌، آنهم‌ شيعه‌اي‌ كه‌ يكي‌ مشغول‌ نمازه‌، يكي‌ مشغول‌ زيارته‌، با هيچ‌ كس‌ دعوا ندارند. اين‌ بدنشون‌ قطعه‌ قطعه‌ بشه‌ در كنار ضريح‌. امام‌ هشتم‌ عين‌ پيغمبر اكرمه‌. خدا دربارة‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ عزيز عليه‌ ما عنبتم‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 شيعيانش‌ اينطور در كنار قبرش‌ قطعه‌ قطعه‌ بشوند، كشته‌ مي‌شدند، عبد المؤمن‌ ازبك‌ دستور داده‌ بود هر دستي‌ به‌ ضريح‌ بود، دستها را قطع‌ كنيد كه‌ آوردند در اين‌ قتلگاه‌ كه‌ قديمي‌ها مي‌دونند قتلگاه‌ يعني‌ چه‌ كه‌ از آنجا اسمش‌ قتلگاه‌ شد، بعدش‌ باغ‌ رضوان‌ شد، الان‌ هم‌ توي‌ فلكه‌ افتاده‌، جاي‌ قبر مرحوم‌ طبرسي‌ آنجا، اونجا اينها را دفن‌ كردند و اسمش‌ را قتلگاه‌ گذاشتند.

 حضرت‌ رضا فرمود يا لهام‌ المصيبة‌ و اين‌ مصائب‌ بر قبر حضرت‌ رضا هست‌ حتي‌ يبعث‌ الله‌ تا اينكه‌ مبعوث‌ كنه‌ خداي‌ تعالي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را. تا آنوقت‌ هست‌. خيال‌ مي‌كنيم‌ ماها كم‌ اذيت‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ رضا را. آن‌ عالم‌ جليل‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ بدن‌ حضرت‌ رضا را در توي‌ حرم‌ مثل‌ ميتي‌ كه‌ خوابانده‌ باشند، يك‌ پارچه‌ سفيدي‌ روشون‌ كشيدند. باد آمد و پارچه‌ را عقب‌ زد. ميگه‌ ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ سوراخ‌ سوراخه‌. گفتم‌ آقا شما را كه‌ با زهر كشتند. اينها چيه‌؟ حضرت‌ فرمود اينهائي‌ كه‌ مي‌آن‌ زيارت‌ من‌ و فلان‌ معصيت‌ را ميكنند. نگيد كدوم‌ معصيت‌؟ هر معصيتي‌ همينطوره‌. مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. خيلي‌ بايد مواظب‌ باشيد كه‌ انشاء الله‌ كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا گناه‌ نكنيد. بقول‌ آن‌ عالم‌ جليل‌ گفت‌ كه‌ يزيد سر مقدس‌ سيد الشهدا را جلو گذاشته‌ بود و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كرد. ماها بدن‌ حضرت‌ رضا را در وسط‌ گذاشتيم‌ و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ انشاء الله‌. و اگر شهادت‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ اينروزها باشه‌، و اگر هم‌ نباشه‌، الان‌ فاطمه‌ در ميان‌ بستر با پهلوي‌ شكسته‌ افتاده‌. يا بقية‌ الله‌ معذرت‌ مي‌خوام‌. حالي‌ داريد انشاء الله‌ امام‌ زمانتون‌ با شماو توجهات‌ خاصه‌اش‌ خواهد بود. يك‌ چند جمله‌ مصيبت‌ اين‌ بضعة‌ رسول‌ الله‌، به‌ دو نفر از فرزندانش‌ پيغمبر فرمود بضعة‌ مني‌. يكي‌ فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. يكي‌ هم‌ فرمود ستدفن‌ بضعة‌ مني‌ بارض‌ خراسان‌. يكي‌ حضرت‌ رضا را پارة‌ تنش‌ يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا را. با اين‌ پارة‌ تن‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دونيد چه‌ كردند؟ چراغها را خاموش‌ كنيد. من‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ از اينكه‌ در مقابل‌ چشم‌ فرزندان‌ و شيعيانش‌ بگم‌ با اين‌ بدن‌ نحيف‌ و غصه‌دار و غم‌ ديده‌ فاطمه‌ بعد از سه‌ روز كه‌ از شهادت‌ رسول‌ اكرم‌ گذشته‌ بود چه‌ كردند. يك‌ عده‌ از اصحاب‌ پيغمبر، يا علي‌ لولا يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. آنهائي‌ كه‌ ادعاي‌ ايمان‌ مي‌كردند، ادعاي‌ اسلاميت‌ مي‌كردند، آمده‌اند جمع‌ شده‌اند اطراف‌ آن‌ مرد خبيث‌ را گرفتند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشند. فاطمة‌ زهرا با پهلوي‌ شكسته‌ چادر عفت‌ به‌ سر انداخته‌، دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ راگرفته‌، بطرف‌ خانه‌ مي‌كشد. يا بقية‌ الله‌. من‌ معذرت‌ مي‌خوام‌. اجازه‌ مي‌فرمائيد بگم‌؟ يك‌ روئي‌ به‌ مردم‌ كرد. خطابش‌ را به‌ قنفذ كرد. دست‌ زهرا را كوتاه‌ كنيد. جمعي‌ ريختند سر فاطمة‌ زهرا او را كتك‌ زدند. بازويش‌ را شكستند. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا بقية‌ الله‌ به‌ ما نظر لطف‌ و عنايتي‌ داشته‌ باشند. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. خدايا دنيا پر از بلاست‌، خدايا دنيا پر از ناراحتي‌، ناراحتي‌ مهم‌ ما غيبت‌ امام‌ زمان‌ ماست‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. اي‌ خدا تو ياري‌، تو كمك‌ ما هستي‌. و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرّخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌. و فرّج‌ عنها بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعة‌ الساعة‌ الساعة‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۶ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ تزكية‌ نفس‌ . اخلاق‌ خ‌ ۷۵

 اهميت‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ خ‌ 75

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 هم‌ معناش‌ را، كوشش‌ كنيد انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار كه‌ خودتون‌ را هر چه‌ بهتر و زودتر بسازيد براي‌ آينده‌اتون‌. من‌ الان‌ مي‌خواستم‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌، اين‌ بود كه‌ خودتون‌ را بسازيد براي‌ عالم‌ آخرتتون‌. ديدم‌ نه‌ خودسازي‌ هم‌ به‌ درد دنيا ميخوره‌ هم‌ به‌ درد آخرت‌. افرادي‌ كه‌ خودشون‌ را مي‌سازند، هم‌ در دنيا در صراط‌ مستقيم‌ هستند و هم‌ در آخرت‌. يك‌ روايت‌ دارد كه‌ عينا با اين‌ مثالي‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ دقيقا تطبيق‌ ميكند. و آن‌ روايت‌ اين‌ است‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود الصراط‌ صراطان‌. صراط‌ دو تاست‌. ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ در تفسير همين‌ آيه‌ بخصوص‌، اين‌ روايت‌ هست‌ كه‌ صراط‌ صراطان‌. الصراط‌ صراطان‌. صراط‌ دو تا صراطه‌. يكي‌ در دنياست‌ يكي‌ در آخرت‌. مثل‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد بگند كه‌ راه‌ آهن‌ دوتاست‌. يكي‌ در داخل‌ ايران‌، يكي‌ در تركيه‌ مثلا. ولي‌ به‌ يكديگر اين‌ دو تا صراط‌ وصله‌. هر كس‌ توي‌ اين‌ دنيا روي‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرد، در آخرت‌ هم‌ روي‌ همان‌ صراط‌ مستقيم‌ از جهنم‌ عبور ميكنه‌ و وارد بهشت‌ ميشه‌.

 بنابراين‌ آنهايي‌ كه‌ در دنيا در صراط‌ مستقيم‌ هستند، در آخرت‌ هم‌ در صراط‌ مستقيم‌ هستند. در دنيا صراط‌ مستقيم‌ اگر داشتيد مي‌تونيد با كمال‌ سرفرازي‌ و با كمال‌ شهامت‌ حركت‌ كنيد و از هيچ‌ چيز نترسيد فقط‌ از خدا بترسيد و نه‌ باز از خدا، بلكه‌ از گناهانتون‌ بترسيد. چون‌ خدا ترس‌ نداره‌ خودش‌. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ عزيز، خدايي‌ كه‌ همة‌ كارهايش‌ روي‌ حسابه‌، روي‌ عدله‌، روي‌ محبته‌، انسان‌ از خدا در حقيقت‌ نمي‌ترسه‌. اگر شما در يك‌ شهري‌، در يك‌ مملكتي‌ زندگي‌ بكنيد كه‌ حاكمش‌ مهربان‌ باشد، عادل‌ باشد، و ظالم‌ نباشد، شما از حاكم‌ نمي‌ترسيد. از اين‌ ممكنه‌ بترسيد كه‌ مبادا يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ اين‌ حاكم‌ مهربان‌ را به‌ غضب‌ دربياوريد. اما هيچوقت‌، هيچگاه‌ از حاكم‌ بدون‌ اينكه‌ گناهي‌ كرده‌ باشيد كه‌ طبعا يا بايد بخاطر ظلمش‌ و يا بخاطر بي‌بند و باريش‌ و بي‌ توجهيش‌ يك‌ ظلمي‌ بكنه‌ تا شما از او بترسيد. و الاّ از خودش‌ هيچوقت‌ نمي‌ترسيد. اگر انسان‌ از عقرب‌ ميترسه‌ بخاطر اينكه‌ نيش‌ ميزنه‌. اگر انسان‌ از شير درنده‌ ميترسه‌ بخاطر اينكه‌ انسان‌ را ميدره‌. اگر انسان‌ از يك‌ مثلا حاكم‌، شاه‌ و امثال‌ اينها ميترسه‌، بخاطر اينكه‌ بي‌ جهت‌ ظلم‌ ميكنه‌. و الاّ اگر يك‌ فردي‌ را ما پيدا كرديم‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ ظلم‌ نكرد، ان‌ الله‌، در آن‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ كه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ به‌ احدي‌ ظلم‌ نميكنه‌. به‌ مقدار سر سوزني‌ به‌ كسي‌ ظلم‌ نميكنه‌. حتي‌ با عدلش‌ با مردم‌ رفتار نميكنه‌. الهنا عاملنا بفضلك‌ و لا تعاملنا بعدلك‌. خدايا با فضلت‌ با ما رفتار كن‌، با عدلت‌ رفتار نكن‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ خودش‌ مي‌فرمايد يعفوا عن‌ كثير، از بسياري‌ از كارهاي‌ بد شما خداي‌ تعالي‌ مي‌گذره‌ و عفو ميكنه‌.

 بنابراين‌ از خدايي‌ كه‌ هم‌ عفو ميكنه‌ هم‌ رحمانه‌ هم‌ رحيمه‌ هم‌ رئوفه‌ هم‌ مهربانه‌ هم‌ دوست‌ داره‌ بندگانش‌ را و مي‌خواد بر ما جودي‌ بكند، من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌ بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌، انسان‌ از يك‌ چنين‌ خدائي‌ نمي‌ترسه‌. پس‌ از چه‌ بايد ما بترسيم‌ كه‌ اينقدر بزرگان‌ دين‌ گريه‌ها مي‌كردند يا ما خودمون‌ وقتي‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ گريه‌ ميكنيم‌؟ از گناهمان‌، از كوتاهيهايمان‌، از معصيتهايمون‌. از آن‌ ما مي‌ترسيم‌ كه‌ وقتي‌ ما گناه‌ كرديم‌ يك‌ قدرتمند هم‌ گفته‌ نكن‌. اگر اين‌ كار را كردي‌ من‌ عذابت‌ ميكنم‌. ما هم‌ آن‌ گناهان‌ را كرديم‌ حالا از او مي‌ترسيم‌ كه‌ عذابمان‌ بكنه‌ بخاطر آن‌ گناهمون‌. لذا در حديث‌ هست‌ كه‌ لا يخافن‌ احدا منكم‌ الا ذنبه‌. حتما و حتما هيچكدام‌ شما از هيچي‌ نترسد مگر از گناهش‌. از گناه‌ خودش‌ بترسه‌. از سستي‌هايش‌، از ضعفش‌، از كارهاي‌ بيهوده‌اش‌، از كارهاي‌ لغوش‌، از غيبت‌كردنهايش‌، از راههاي‌ انحرافي‌ رفتن‌هايش‌، از آنها بترسه‌.

 بنابراين‌ فقط‌ و فقط‌ يك‌ انسان‌ كامل‌، يك‌ انسان‌ سالم‌ از نظر روحي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ فقط‌ از گناهانش‌ مي‌ترسه‌. حتي‌ گناهان‌ احتمالي‌. ما بعضي‌ از گناهان‌ را عادت‌ بهش‌ كرديم‌. چون‌ عادت‌ كرديم‌، بهش‌ اهميت‌ نميديم‌. مثلا بي‌ توجهي‌ در نماز را عادت‌ بهش‌ كرديم‌. در نماز توجه‌ به‌ معناي‌ نماز و به‌ كلمات‌ نماز توجه‌ نداشتن‌، عادت‌ كرديم‌. حالا بيائيم‌ يك‌ نمازي‌ بخونيم‌ كه‌ معنايش‌ را نفهميم‌. ولي‌ با حال‌ توجه‌، رو به‌ قبله‌ بايستيم‌، يك‌ چند قطره‌اي‌ هم‌ مخصوصا اشك‌ از چشممون‌ بريزه‌ حالا بخاطر دعوايي‌ كه‌ با شوهر كرديد يا بخاطر يك‌ چيز ديگه‌اي‌، يك‌ حالت‌ حزني‌ داشته‌ باشيد. خيال‌ مي‌كنيد بهترين‌ نماز را خوانده‌ايد. و حال‌ اينكه‌ اگر اين‌ نماز را امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خوند، از مقام‌ ولايت‌ خلعش‌ مي‌كردند. اين‌ نماز نيست‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌. بايد كلمه‌ به‌ كلمه‌، حرف‌ به‌ حرف‌، جمله‌ به‌ جمله‌ به‌ معناي‌ نماز متوجه‌ باشيم‌. لذا عرض‌ ميكنم‌ كه‌ بايد اينها را ياد بگيريم‌. بايد قرآنتون‌ را ياد بگيريد. ما در بين‌ شما هم‌ حتي‌ داريم‌ و در بين‌ متأسفانه‌، مسلمانها خيلي‌ زيادند كه‌ زبان‌ انگليسي‌ را خوب‌ صحبت‌ مي‌كنند اما زبان‌ عربي‌ را بلد نيستند. معاني‌ نمازشون‌ را بلد نيستند. در نماز مستحبي‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ به‌ كلمة‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌ مي‌رسيدند، آنقدر مي‌گفتند و بدنشون‌ مي‌لرزيد تا آنكه‌ صداي‌ پروردگار را با گوش‌ دل‌ مي‌شنيدند كه‌ اونهم‌ داره‌ ميگه‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌ ما معنايش‌ را نمي‌دونيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ از مرحوم‌ استادمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ يا ديّان‌ يعني‌ چه‌؟ ديدم‌ بدنش‌ بنا كرد لرزيدن‌، اشكش‌ ريخت‌، رنگش‌ پريد. گفتش‌ چرا اين‌ سؤال‌ را از من‌ كردي‌؟ گفتم‌ مگه‌ چيه‌؟ گفت‌ ميدوني‌ ديان‌ يعني‌ چه‌؟ به‌ معناي‌ جزا دهنده‌ است‌. جزا دهنده‌ اگر خداي‌ تعالي‌ جزاي‌ اعمال‌ ما را بخواد بده‌، بايد ما را مطرود خودش‌ قرار بده‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌ يعني‌ روز جزا، شما از توي‌ مدرسه‌ كه‌ هستيد از چه‌ لحظه‌اي‌ بيشتر مي‌ترسيد؟ از آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ امتحانتون‌ بكنند و بخواند معدلتون‌ را بدهند و گواهينامه‌اتون‌ را بهتون‌ بدهند. از آن‌ لحظه‌ مي‌ترسيد. هر كسي‌ در گزينشهاي‌ مختلفي‌ كه‌ چه‌ در دانشگاه‌ و چه‌ در حوزه‌ و چه‌ در جاهاي‌ ديگه‌ هست‌، تنها دانشجو از آن‌ لحظة‌ جزا ميترسه‌. يك‌ عمر توي‌ اين‌ دنيا زندگي‌ كرديد. اضافه‌ كنيد بر اين‌ يك‌ عمر در دنيا، عالم‌ ارواحتون‌ و عالم‌ زرتون‌ را كه‌ شايد دوازده‌هزار سال‌ باشه‌ و اضافه‌ بكنيد يك‌ ميليون‌، دو ميليون‌ سال‌ بعد از فوتتون‌، عالم‌ برزختون‌ را. يك‌ لحظة‌ حساس‌ داريد و آن‌ روز جزاست‌. ببينيد اين‌ كلمة‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌ كه‌ يك‌ كلمة‌ قرآنه‌، هم‌ ممكنه‌ خيلي‌ خوشحال‌ كننده‌ باشد براي‌ شما. هم‌ ممكنه‌ خيلي‌ ناراحت‌ كننده‌ باشه‌. خوشحال‌ كننده‌ باشد كه‌ به‌به‌ چه‌ كسي‌ مالك‌ روز جزاست‌. شما اگر دو تا استاد در دانشگاه‌ داشته‌ باشيد، يكي‌ بد اخلاق‌ و سختگير. يكي‌ خوش‌ اخلاق‌ و با گذشت‌. ميگيد توي‌ جلسة‌ امتحان‌ كدوم‌ يكي‌ از اينها نشسته‌اند؟ اگر آن‌ خوش‌ اخلاقه‌ و باگذشت‌ نشسته‌ باشه‌، ميگيد به‌به‌. چقدر خوشحال‌ ميشيد. اگر آن‌ بد اخلاقه‌ و تند و عصباني‌ و تنگ‌ نظر نشسته‌ باشه‌، چقدر ناراحت‌ ميشيد. ميگيد بدبختي‌ ما شروع‌ شد. حالا ببينيد روز قيامت‌ مالك‌ روز قيامت‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌، روز جزا در رأس‌ كار نشسته‌ خداست‌. خداي‌ با گذشت‌. خداي‌ مهربان‌. خداي‌ عفو، خدايي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ شرح‌ صدر داده‌ تمام‌ بديها را تحمل‌ ميكنه‌. خداي‌ مهربانه‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌. از اين‌ جهت‌ خوشحال‌ ميشيد. اما وقتي‌ كه‌ به‌ اعمال‌ خودتون‌ نگاه‌ مي‌كنيد كه‌ چقدر من‌ در دنيا به‌ خدا توهين‌ كردم‌. چقدر بهش‌ بي‌ اعتنايي‌ كردم‌. چقدر توي‌ جريانات‌ نگذاشتمش‌. چقدر وقتي‌ كه‌ دعوا مي‌كرديم‌ آنطرف‌ ميگفت‌ به‌ خاطر خدا گذشت‌ كنيد، خدا را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردم‌. اين‌ پردة‌ سينماي‌ زندگي‌ تو روز قيامت‌ جلوي‌ چشمت‌ عبور ميكنه‌. آنچه‌ را كه‌ در اين‌ دنيا فراموش‌ كردي‌ همه‌ را نگاه‌ ميكني‌. همه‌ جا خدا را توهين‌ كردي‌. همه‌ جا خدا را بي‌ اعتنايي‌ كردي‌. همه‌ جا با خدا بي‌ توجهي‌ كردي‌. راه‌ خدا برايت‌ اهميت‌ نداشته‌. اگر دانشگاهت‌ دير ميشده‌، جلسه‌ را تعطيل‌ ميكردي‌. كه‌ من‌ از آقاي‌ نعمتي‌ پرسيدم‌ وقتي‌ من‌ نبودم‌ در اين‌ دو هفته‌، خانمها مرتب‌ تشريف‌ مي‌آوردند؟ ميگفت‌ محسوس‌ بود كه‌، حس‌ ميشد كه‌ يك‌ عده‌اي‌ نيامدند. اينهم‌ بدونيد آنها از نظر خداي‌ تعالي‌ و از نظر ما و از نظر باصطلاح‌ هر كسي‌ در اين‌ راه‌ باشه‌، از خدا گرفته‌ و امام‌ زمان‌ و تا ميرسه‌ به‌ ما، اينها حساب‌ داره‌. و سستي‌ شما در مقابل‌ سستي‌ خدا و سستي‌ امام‌ زمانه‌ براي‌ شما. روز قيامت‌ يك‌ عده‌ كور محشور ميشوند. قال‌ رب‌ لما حشرتني‌ اعمي‌. خدايا من‌ توي‌ دنيا چشم‌ داشتم‌. چرا من‌ كور محشور شدم‌؟ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كه‌ چون‌ تو در دنيا ما را فراموش‌ كردي‌ ما هم‌ اينجا تو را فراموش‌ كرديم‌ كه‌ چشمت‌ بديم‌. تو نديدي‌ ما را، توي‌ زندگيت‌ ما را نديدي‌. ما هم‌ اينجا تو را نمي‌بينيم‌. قال‌ رب‌ لما حشرتني‌ اعمي‌ و لقد كنت‌ بصيرا. قال‌ كذلك‌ اشد آياتنا و نسيتها و كذلك‌ اليوم‌ تنسي‌. امروز هم‌ تو هم‌ فراموش‌ شدي‌. كور باش‌ چه‌ اشكال‌ داره‌. چشم‌ را ما بايد بديم‌. ما فراموش‌ كرديم‌ چشم‌ را به‌ تو بديم‌. بعله‌. پس‌ خدا هم‌ انسان‌ را فراموش‌ ميكنه‌. شما راه‌ خدا را سست‌ گرفتيد خدا هم‌ محبتش‌ را به‌ شما سست‌ ميكنه‌. من‌ تعجب‌ كردم‌ بخدا قسم‌ اين‌ امتحاني‌ براي‌ شما بود. گفتم‌ جلسة‌ چهارشنبه‌ باشه‌، حتي‌ افرادي‌ كه‌ نيامدند افرادي‌ كه‌ سستي‌ كردند هم‌ معلومه‌ از نظر ما. و در دفترهايشون‌ ممكنه‌ منعكس‌ هم‌ بشه‌. شماها كوتاهي‌ نكنيد. اگر يك‌ فردي‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، بعضي‌ها مي‌آيند ميگند فقط‌ خودتون‌ به‌ ما دستور بديد. اين‌ خانمهايي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ استادند، ما نمي‌خواهيم‌. من‌ همانجا مي‌فهمم‌ كه‌ اين‌ شاگرد به‌ درد ما نميخوره‌. شايد هم‌ به‌ رويش‌ نياورم‌. براي‌ اينكه‌ اگر من‌ تعيين‌ كردم‌، بايد نمايندة‌ من‌ فرقي‌ با من‌ نداشته‌ باشه‌ از نظر او. يك‌ عده‌ را تعيين‌ كرديم‌ كه‌ به‌ كارها بهتر برسيم‌. من‌ خودم‌ با خانمها مستقيما ارتباط‌ نداشته‌ باشم‌، براي‌ اينكه‌ خانمها طبعا از جهات‌ مختلف‌ خجالت‌ مي‌كشند كه‌ آن‌ مطالبشون‌ را با من‌ در ميان‌ بگذارند و من‌ هم‌ بايد خوب‌ مسلط‌ بر روحيات‌ آنها باشم‌. بايد، چون‌ تمام‌ صفات‌ انسان‌ در وضع‌ روحي‌ انسان‌ تأثير ميگذاره‌. تمام‌ مسائل‌ زندگي‌ انسان‌ در وضع‌ انسان‌، در روحيات‌ انسان‌ در پيشرفت‌ انسان‌ تأثير ميگذاره‌. لذا گفتم‌ با اينها در ارتباط‌ باشيد. حالا بعد از اين‌ دفترها، اين‌ افراد زيادتر هم‌ بشوند و انشاء الله‌ اساميشون‌ گفته‌ ميشه‌ و تعيين‌ مي‌شوند و بايد انشاء الله‌ شما برايتون‌ فرقي‌ نكنه‌. من‌ يا فلان‌ كسي‌ كه‌ من‌ گفتم‌، حالا چون‌ آقاي‌ نعمتي‌ آمده‌ سر جلسه‌، ما نريم‌. نه‌. اين‌ را مطمئن‌ باشيد وقتي‌ كه‌ منهم‌ مي‌آيم‌ شما نيائيد. من‌ خيلي‌ از شما راضي‌ نيستم‌ كه‌ زحمت‌ بكشيد و پاشيد بيائيد اينجا. اگر براي‌ خودتون‌ بيائيد مثلا فكر نكنند كه‌ ما شما را طردتون‌ كرديم‌. يا گاهي‌ كار كه‌ نداريد بيائيد، كار كه‌ داريد نيائيد، يا مثلا فرض‌ كنيد سستي‌هاي‌ ديگه‌اي‌ كه‌ ما متأسفانه‌ با كمال‌ تأسف‌ لااقل‌ چهل‌ يا پنجاه‌ درصد شما را من‌ رضايت‌ صددرصد ازتون‌ ندارم‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ در زندگيتون‌، در اعمالتون‌، در پيشرفتهايتون‌، من‌ هي‌ بشينم‌ از شما تعريف‌ بكنم‌. شما هم‌ هي‌ خوشحال‌ بشيد كه‌ من‌ تعريف‌ كردم‌ و شما در واقع‌ گول‌ بخوريد كه‌ وضعتون‌ خوبه‌. بعله‌. نسبت‌ به‌ خانمهايي‌ كه‌ بي‌ بند و باري‌ كه‌ توي‌ خيابان‌ و كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌روند شما بهتريد. اما نسبت‌ به‌ اولياء خدا چطور؟ نسبت‌ به‌ حضرت‌ معصومة‌، من‌ نميگم‌ حضرت‌ زهرا. حضرت‌ معصومة‌ قم‌ كه‌ در قم‌ دفنه‌. فرزند موسي‌ بن‌ جعفر. كه‌ پدر بالاي‌ سرش‌ نبود. اگر چهارده‌ سال‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در زندان‌ بوده‌، شايد حضرت‌ معصومه‌ اصلا پدر را نديده‌. اما تربيت‌ شده‌اي‌ است‌ كه‌ در چند خواب‌ كه‌ بعضي‌ها خواب‌ ديدند حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را پرسيدند ازشون‌ كه‌، يكي‌ از سادات‌ ميگفت‌ من‌ از مادرم‌ زهرا سؤال‌ كردم‌ كه‌ بي‌بي‌ قبرتون‌ را به‌ من‌ نشون‌ بديد تا من‌ بيام‌ به‌ زيارتتون‌. من‌ نميدونم‌ كجا زيارتتون‌ كنم‌ اگر در مدينه‌ بيايم‌. فرمودند قبر حضرت‌ معصومه‌، فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌ مثل‌ اينكه‌ مرا زيارت‌ كرده‌اي‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌فرمود كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها شدم‌ و آنموقع‌ هم‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ چهار نفر از خانمها توي‌ ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ دفنند. ديدم‌ چهار نفر از دختران‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ كه‌ يكي‌ بنام‌ ميمونه‌ است‌، يكي‌ بنام‌ زينبه‌، يكي‌ بنام‌ فاطمة‌ معصومه‌ است‌، يكي‌ هم‌ ظاهرا بنام‌ ام‌ كلثومه‌. اينها در ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ دفنند. گفت‌ ديدم‌ اينها نشسته‌اند. به‌ من‌ گفتند كه‌ روضة‌ سيد الشهدا را برامون‌ بخون‌. من‌ هم‌ شروع‌ كردم‌ به‌ خوندن‌ اشعار دعبل‌. يك‌ چند جمله‌ كه‌ خونده‌ بودم‌ ديدم‌ همه‌اشون‌ بلند شدند ايستادند. من‌ اول‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ شايد من‌ خوب‌ روضه‌ نخوندم‌، اينها مي‌خواهند بروند. خيلي‌ دلم‌ شكست‌. ديدم‌ خورشيد تابان‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها از در قبله‌ يك‌ دفعه‌ وارد حرم‌ مطهر شد و اينها بلند شدند به‌ احترام‌ فاطمة‌ زهرا. حضرت‌ آمدند وسط‌ نشستند. خانمها هم‌ دور حضرت‌ نشستند. بعد فرمودند حالا روضه‌ بخوان‌. ايشان‌ اضافه‌ ميكرد ميگفت‌ اكثرا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ است‌. و الاّ امامزاده‌ زياده‌، چرا حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ بعد از حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا اينقدر عظمت‌ داره‌؟ امامزادة‌ دختر هم‌ زياده‌. فرزندان‌ موسي‌ بن‌ جعفر هم‌ زيادند. چرا؟ يك‌ دختر چهارده‌ ساله‌، سيزده‌ ساله‌، چه‌ كرده‌؟ او كه‌ جزء معصومين‌ نيست‌. او كه‌ جزء ائمة‌ اطهار نيست‌. اين‌ چه‌ كرده‌ كه‌ اينقدر محبوبيت‌ پيدا كرده‌؟ چرا شماها خودتون‌ را به‌ آنجا نرسانيد. مأيوس‌ نباشيد، فكر نكنيد كه‌ شما نمي‌رسيد. چرا به‌ مرحلة‌ چهارده‌ معصوم‌ احدي‌ از موجودات‌ عالم‌ هستي‌ نميرسه‌. اما به‌ غير معصومين‌ ممكنه‌ كه‌ آنقدر فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها عظمت‌ دارد كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا يا ائمة‌ اطهار مي‌فرمايند من‌ زارها وجبت‌ له‌ الجنه‌. هر كس‌ حضرت‌ معصومه‌ را زيارت‌ كند بهشت‌ بهش‌ واجبه‌. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ در بهشت‌ از قم‌ بخاطر حضرت‌ معصومه‌ باز ميشه‌. سادات‌ و علماي‌ بزرگي‌ از اهل‌ بيت‌ پيغمبر مثل‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ جعفر و موسي‌ مبرقع‌ و اينها رفتند در آنجا زندگي‌ ميكنند بخاطر اينكه‌ قبر مطهر حضرت‌ معصومه‌ در آنجاست‌. به‌ تمام‌ علما و دانشمندان‌ و بزرگان‌ و مراجع‌ تقليد دستور داده‌ شده‌ كه‌ در زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌ بگند يا فاطمة‌ اشفعيني‌ الجنه‌. اي‌ فاطمه‌ شفاعت‌ كن‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 زن‌ را با آرايش‌ كردن‌ در مقابل‌ محرم‌ و نامحرم‌ و در هواهاي‌ نفس‌ آيا اين‌ بي‌بي‌ اينقدر عظمت‌ پيدا كرد؟ با اذيت‌ به‌ شوهر و با مثلا نشستن‌ توي‌ جلسات‌ و غيبت‌ كردن‌ شما وجدانتون‌ ميگه‌ اين‌ بي‌بي‌ اينقدر عظمت‌ پيدا كرد يا با انتخاب‌ راه‌ خدا و جديت‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا و رسيدن‌ به‌ خدا اين‌ عظمت‌ را پيدا كرد؟

 ديروز يك‌ خانمي‌ آمده‌ پيش‌ من‌ ميگه‌ كه‌ ما وقتي‌ چادر سرمون‌ مي‌كنيم‌ در تهران‌، ما را مسخره‌ مي‌كنند. بده‌. اجتماع‌ بد ميدونه‌ كه‌ ما چادر سرمون‌ بكنيم‌. گفتم‌ اين‌ اجتماع‌ فاسد و بي‌ بند و باري‌ كه‌ شما باهاش‌ محشوريد بعله‌. ولي‌ بايد ببينيم‌ براي‌ كي‌ اينكار بده‌؟ آيا خدمت‌ حضرت‌ زهرا هم‌ بده‌؟! اگر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها باشد و افرادي‌ كه‌ با تو محشورند، اينها مثل‌ حضرت‌ معصومه‌ باشند، مثل‌ حضرت‌ زينب‌ باشند، مثل‌ حضرت‌ ام‌ كلثوم‌ باشند، ريحانة‌ الادب‌ يك‌ كتابيست‌، چند جلد كتابه‌ نوشته‌ شده‌ دربارة‌ زنانهاي‌ دانشمند و با عظمت‌ اسلام‌. شما اگر با اينها معاشرت‌ كنيد آنها هم‌ بد مي‌دونند؟! ببينيد شيطان‌ چه‌ ميكنه‌ با انسان‌.

 كوشش‌ بكنيد راه‌ خدا را ادامه‌ بديد. سست‌ نشيد. شما فكر نكنيد كه‌ تنها سستي‌ مال‌ شماست‌. نه‌. اصحاب‌ پيغمبر هم‌ هر چند روز يكدفعه‌ شايد پيغمبر اكرم‌ برايشون‌ آيات‌ را مي‌خوند، بايد بيدارشون‌ نگه‌ داشت‌. و لا تحنوا و لا تحزنوا و انتم‌ الاعلون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اگر ايمان‌ داريد به‌ راهتون‌ كه‌ خوشا به‌ حالتون‌ راهتون‌ را ادامه‌ بديد. اگر ايمان‌ نداريد ول‌ كنيد. بريد دنبال‌ كارتون‌ به‌ زندگيتون‌ برسيد. مثل‌ حيوانات‌. حيوانات‌ ايمان‌ به‌ راه‌ خدا ندارند، خوب‌ مشغول‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و چريدن‌ و توي‌ آخور زندگي‌ كردنند. شما هم‌ همينطور باشيد. اگر ايمان‌ داريد مي‌فرمايد و لا تهنوا، سست‌ نشيد، سستي‌ نكنيد. اين‌ آيه‌ مي‌دونيد كي‌ نازل‌ شد؟ وقتي‌ كه‌ از جنگ‌ احد برگشته‌ بودند. اكثر مردم‌ مدينه‌ يا كشته‌اي‌ داشتند، يك‌ شهيدي‌ داشتند يا يك‌ مجروحي‌ داشتند. در عين‌ حال‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد و لا تهنوا، سستي‌ نكنيد. و لا تحزنوا، حتي‌ محزون‌ هم‌ نباشيد. دلتون‌ نگيره‌ كه‌ چرا اينجوري‌ شد. و انتم‌ الاعلون‌ شما انشاء الله‌ پيش‌ ميريد اما شرطش‌ اينه‌ كه‌ مؤمن‌ باشيد. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 بنابراين‌ انشاء الله‌ موفق‌ باشيد. من‌ شما را دعا ميكنم‌. شماها هم‌ همديگه‌ را دعا مي‌كنيد. يكي‌ از دوستان‌ يك‌ خوابي‌ ديده‌ بود كه‌ علامت‌ اين‌ بود خلاصه‌اش‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خوابش‌ هم‌ بسيار خواب‌ صحيح‌ درستي‌ بود. علامت‌ اين‌ بود كه‌ پنجاه‌ درصد را شما كار مي‌كنيد اگر كار بكنيد. پنجاه‌ درصد را خود دوستانتون‌، همينكه‌ بعد از هر نماز، يعني‌ چهل‌ مرتبه‌ اين‌ جمع‌ را دعا مي‌كنيد، خود اين‌ مي‌دونيد چقدر كار ميكنه‌؟ چهل‌ مرتبه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ كسي‌ بگه‌، خداي‌ تعالي‌ حتما مستجاب‌ ميكنه‌. چهل‌ مرتبه‌ بگيد خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. نه‌ يكنفر، نه‌ دو نفر، همه‌اتون‌، براي‌ همه‌. من‌ الان‌ صورتي‌ كه‌ در دستم‌ هست‌ حدود دويست‌ نفر شما خانمها هستيد. دويست‌ تا چهل‌ مرتبه‌ براي‌ شما در هر روز داره‌ دعا ميشه‌. ما اينها را به‌ دست‌ كم‌ نگيريد. اينها كارهاي‌ بسيار مهمي‌ است‌ اگر شما جمعتون‌ جمع‌ نبود اين‌ كارها انجام‌ نميشد. يك‌ خانمي‌ كه‌ چندي‌ قبل‌ از دار دنيا رفته‌ بود، از نظر ظاهر اگر دختران‌ محترمه‌اش‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبودند و به‌ فكر نبودند و شماها آنطور با همت‌ و جديت‌ نمازهايش‌ را نخونده‌ بوديد، ايشان‌ معمولا نهايت‌ فردي‌ بود كه‌ ممكن‌ بود كه‌ تا روز قيامت‌ در خواب‌ باشه‌ و روز قيامت‌ هم‌ شروع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. اما الان‌ به‌ قدري‌ روحش‌ آزاد شده‌، من‌ نميگم‌. چون‌ من‌ اهل‌ اينكه‌، هر كسي‌ هم‌ كه‌ به‌ من‌ نسبت‌ بده‌ خيلي‌ اشتباه‌ ميكنه‌. اهل‌ اينكه‌ مكاشفات‌ و خواب‌ و اينها را نقل‌ كنم‌، چه‌ از خودم‌، چه‌ از ديگران‌؛ زياد هم‌ اصرار ندارم‌ و دلم‌ نمي‌خواد بگم‌. مال‌ خودم‌ را كه‌ اصلا نميگم‌. حالا خودشون‌ ميگند. الان‌ اين‌ خانم‌ به‌ مقامي‌ رسيده‌ كه‌ تقريبا داره‌ كمك‌ مي‌خواد به‌ آنهايي‌ كه‌ در دنيا هستند، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند كمك‌ كنه‌. نمي‌خوايد اين‌ حرفها را باور نميكنيد؟ بريد از خودشون‌ بپرسيد. نمي‌خواهيد شما به‌ آن‌ مقام‌ برسيد؟ نمي‌خواهيد شما همه‌ روز، شما الان‌ از دار دنيا، هر كدام‌ از ما جمع‌ برويد. سه‌ حال‌ يا چهار حال‌ يا پنج‌ حال‌ ممكنه‌ داشته‌ باشيم‌. اهل‌ عذاب‌ باشيم‌. چقدر؟ سالها. هزارها سال‌ كمه‌. ميليونها سال‌. در دعاي‌ كميل‌ ميگيم‌ كه‌ خدايا ما از عذاب‌ دنيا به‌ قدري‌ ناراحت‌ ميشيم‌ كه‌ نمي‌تونيم‌ تحمل‌ كنيم‌. چطور مي‌تونيم‌ عذاب‌ آخرت‌ را تحمل‌ كنيم‌. شما يك‌ صبح‌ تا غروب‌، يك‌ صبح‌ تا غروب‌، در يك‌ جائي‌ كه‌ هوا نداشته‌ باشه‌، تاريك‌ باشه‌، نفستون‌ بگيره‌، يك‌ صبح‌ تا غروب‌ زندگي‌ كنيد. ببينيد چه‌ بر شما ميگذره‌. آنوقت‌ يك‌ دسته‌ از مردم‌ را توي‌ همان‌ قبرشون‌ زنداني‌ مي‌كنند. يعني‌ همان‌ روحشون‌ را در قبرشون‌ كنار بدنشون‌، مي‌بينه‌ كه‌ بدنش‌ داره‌ ميپوسه‌ و متعفن‌ شده‌ و اينها، آنجا زندانيش‌ مي‌كنند. يك‌ دسته‌ بيهوش‌ مي‌شوند و تا روز قيامت‌ به‌ هوش‌ نمي‌آيند. يك‌ دسته‌ آزادند. هر جا ميخواهند بروند، بيايند، گردش‌ كنند، از نعمتهاي‌ الهي‌ استفاده‌ كنند. يك‌ دسته‌ هستند عزيزانشون‌ مي‌آيند مي‌رسند. مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ شايد جمعي‌ از اين‌ خانمهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند روحشون‌ در، با اينها در تماسند. آنطوري‌ كه‌ خودشون‌ نقل‌ مي‌كنند. من‌ نمي‌خوام‌ تأييد كنم‌ نمي‌خوام‌ هم‌ تكذيب‌ كنم‌. مي‌آيند به‌ من‌ ميگند و اكثرش‌ هم‌ درسته‌. ارتباط‌ روحي‌ با اينها دارند. خانمهايي‌ را مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ در آن‌ وقتي‌ كه‌، چون‌ جوهرة‌ خوب‌ و پاكي‌ داشتند، آنوقتي‌ اصلا توي‌ اين‌ برنامه‌ها نبودند. احتمال‌ هم‌ نمي‌دادند اين‌ برنامه‌ها باشه‌، با آنها در تماس‌ بودند، آوردندشون‌ وارد اين‌ برنامه‌اشون‌ كردند. شما نمي‌خواهيد روحتون‌ اينطوري‌ باشه‌؟ چقدر لذتبخشه‌. در دنيا نتونستيد پسرتون‌ را، نتونستيد دخترتون‌ را به‌ طرف‌ كمالات‌ بكشونيد. يك‌ بچة‌ جوان‌ در تهران‌، حدود دويست‌ نفر را هدايت‌ ميكرد، روحش‌ يعني‌. كه‌ من‌ خودم‌ اين‌ را ديدم‌. چيكار بكنيد، چيكار نكنيد. آخرش‌ اين‌ دويست‌ نفر را براي‌ اتمام‌ حجت‌ سپرد دست‌ من‌ همان‌ روح‌ و بخاطر اينكه‌ مادر و پدرش‌ مثلا اهل‌ مردمان‌ نسبتا خوبي‌ بودند. سپرد دست‌ من‌ و اتمام‌ حجت‌ كرد كه‌ من‌ يك‌ مقداري‌ آنها را راهنمايي‌ كردم‌.

 انسان‌ يك‌ نوعش‌ هم‌ اينطوره‌ كه‌ مثل‌ بعضي‌ از معصوم‌ زاده‌ها، مثل‌ بعضي‌ از امام‌زاده‌ها، حتي‌ همة‌ امامزاده‌ها اينها معين‌ نيستند. بعضي‌ از امامزاده‌ها، اينها معينند. مثل‌، يك‌ چهل‌ نفري‌ را من‌ از اولياء خدا، من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشتم‌ كه‌ اينها معينند. كمك‌ مي‌كنند. مثل‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها. مثل‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ عليه‌ السلام‌. مثل‌ علي‌ بن‌ جعفر قمي‌ پسر امام‌ جعفر صادق‌ كه‌ از بزرگان‌ علماي‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌ و پسر امام‌ صادق‌. مثل‌ علي‌ اكبر، مثل‌ علي‌ اصغر، طفل‌ شش‌ ماهه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌ امروز كلي‌ كمك‌ ميكنه‌ به‌ شماها. نمي‌خواهيد شماها مثل‌ او باشيد؟ مثل‌ اينها باشيد؟ در دنيا نتونستيد فرزندانتون‌ را با نصيحت‌ به‌ راه‌ بياريد. روحتون‌ مي‌آيد بعد از وفاتتون‌، مي‌آيد او را راهنمائيش‌ ميكنه‌. بهتر هم‌ تأثير ميكنه‌. پس‌ بيائيد در دنيا خودتون‌ را بسازيد. حيفه‌ به‌ خدا قسم‌. شما فكر مي‌كنيد فلاني‌، ابطحي‌ چرا اينقدر جوش‌ ميزنه‌، چرا اينقدر اين‌ شهر، اون‌ شهر. شما خيال‌ كرديد من‌ رفتم‌ تفريح‌. رفتم‌ اصفهان‌، كاشان‌، تهران‌. و دائما همين‌ برنامه‌ها هستش‌. چرا من‌ اين‌ كارها را ميكنم‌؟ من‌ ميدونم‌ نه‌ من‌ ديده‌ باشم‌ باز فكر كنيد من‌ از آن‌ عالم‌ خبر آوردم‌. نه‌. از بزرگاني‌ را كه‌ مشاهده‌ كردم‌، اساتيدي‌ كه‌ ديدم‌، اعتقاد به‌ قرآن‌ و رواياتي‌ كه‌ دارم‌، من‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ شماها يك‌ ذره‌ كوتاهي‌ بكنيد در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌، خداي‌ نكرده‌ يا گرفتاريد يا خوابيد و يا لااقل‌ به‌ درد اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ نمي‌خوريد. ولي‌ اگر انشاء الله‌ تونستيد تزكية‌ نفس‌ كاملي‌ بكنيد، حداقل‌ گفتند چهل‌ نفر از اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ را مي‌توانيد راهنمائي‌ و رهبري‌ كنيد. استاد چهل‌ نفر، اين‌ اقلشه‌، و الاّ من‌ يك‌ روزي‌ از مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ پرسيدم‌ كه‌ چند نفر شما در يك‌، يعني‌ يك‌ نامه‌اش‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ دويست‌ نفر سر سفره‌ام‌ مي‌نشينند. از من‌ استفاده‌ ميكنند. من‌ گفتم‌ كه‌ شما كه‌ هيچوقت‌ ميهمان‌ دويست‌ نفر نداشتيد. حالا يك‌ چندتايي‌ مهماني‌ داريد. گفت‌ اين‌، اولا وقتش‌ الان‌ نيست‌، بعدهاست‌. دويست‌ نفر را من‌ رهبري‌ ميكنم‌. باز هم‌ من‌ فكر كردم‌ توي‌ دنيا. فهميدم‌ نه‌، منظورش‌ در عالم‌ برزخه‌ كه‌ الان‌ اينطوري‌ شده‌. چقدر خوبه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ مرد تازه‌ آقائيش‌ شروع‌ ميشه‌، استاديش‌ شروع‌ بشه‌. رهبر ديگران‌ باشه‌. و يك‌ عده‌ هم‌ هستند، توي‌ همين‌ شماها هم‌ ممكنه‌ باشند. بياند بشينند ببينند كي‌ چي‌ ميگه‌ اينهايي‌ كه‌ ميگند اگر درسته‌، درست‌ نيست‌؟ خوب‌ چقدر تو نافهم‌ و نادان‌ بودي‌ كه‌ اين‌ مدت‌ آمدي‌، هنوز نميداني‌ راهت‌ درست‌ هست‌ يا درست‌ نيست‌؟! و بعد هم‌، حرف‌ مردم‌ در تو تأثير داره‌؟ حرف‌ ديگران‌ در تو اثر داره‌؟! شما بدونيد هر چه‌ به‌ شما تك‌ تكتون‌ ميگند، جمعا به‌ من‌ ميگند. من‌ مگر ايني‌ كه‌ روحاني‌ باشم‌، ايني‌ كه‌ رهبري‌ فكري‌ يك‌ عده‌اي‌ را به‌ عهده‌ بگيرم‌، مگر دست‌ ميكشم‌؟

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ خدا را از خودتون‌ راضي‌ بكنيد. جزء آنهايي‌ باشيد كه‌ در همين‌ دنيا، شما، حساب‌ من‌ كردم‌ ده‌ سال‌ اگر كار كنيد، الان‌ يك‌ عده‌اي‌ الحمدلله‌ باصطلاح‌ شما فارغ‌ التحصيل‌ و به‌ اصطلاح‌ ما به‌ كمالات‌ رسيدند كه‌ اينها را من‌ در بين‌ خانمها انشاء الله‌ معرفيشون‌ ميكنم‌ و مي‌بينيد كه‌ ده‌ سال‌ بيشتر زحمت‌ نداره‌. انسان‌ در همين‌ دنيا بشه‌ استاد. در همين‌ دنيا بشه‌ رهبر فكري‌ و من‌ از آن‌ عده‌ تقاضا دارم‌ كه‌ بدونند حركتشون‌، عملشون‌، گفتارشون‌، عبادتشون‌، همة‌ اينها جنبة‌ رهبري‌ داره‌. بعضي‌ها را من‌ از ايشان‌ بي‌ توقع‌، خصوصي‌ بهشون‌ ميگم‌، بعضي‌ از كارهايشون‌ جنبة‌ رهبري‌ نداره‌. بايد يكنفر استاد همة‌ كارهايش‌ جنبة‌ رهبري‌ داشته‌ باشه‌. مخصوصا در بين‌ اجتماع‌.

 اميدواريم‌ همه‌اتون‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ برسيد و انشاء الله‌ جلساتتون‌ را اهميت‌ بديد. الان‌ يكي‌ دو هفتة‌ ديگه‌، يك‌ هفتة‌ ديگه‌ طول‌ ميكشه‌ بهتون‌ درس‌ داده‌ بشه‌ و انشاء الله‌ آنهايي‌ هم‌ كه‌ ندادند، اگر ندند ما اين‌ را حمل‌ بر اين‌ مي‌كنيم‌ كه‌ نمي‌خواهند توي‌ اين‌ جلسه‌ بيايند. مسئله‌اي‌ نيست‌، دفتر ملك‌ خودشونه‌، مال‌ خودشون‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در هر صورت‌ موفق‌ باشند. البته‌ جلسه‌ هم‌ منحصر به‌ اينجا نيست‌. انسان‌ ميتونه‌ همة‌ جلسات‌ را بره‌. ما نميگيم‌ حتما بيائيد اينجا. اگر بناست‌ بيائيد اينجا، مرتب‌ بيائيد. اميدواريم‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همه‌اتون‌ همت‌ عالي‌ و كمالات‌ روحي‌ مرحمت‌ بفرمايد.

 يك‌ توجهي‌ به‌ مرقد مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بكنيد، ديروز يا امروز دفع‌ الارض‌ بوده‌ و افضل‌ اعمال‌ روز دفع‌ الارض‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و عليه‌ السلامه‌. السلام‌ عليك‌ يا اباالحسن‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ ايها الرضا يابن‌ رسول‌ الله‌ يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌ يا سيدنا و مولانا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيهه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. يا اباالحسن‌، سيدي‌، سيدي‌، سيدي‌. ما زائرين‌ و مجاورين‌ بد تو هستيم‌. كنار قبرت‌ قدرت‌ را ندانستيم‌. ولي‌ از شما مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را كمك‌ كني‌. و آن‌ آقايي‌ كه‌ خودت‌ برايش‌ زياد احترام‌ قائل‌ بودي‌ و آن‌ آقائي‌ كه‌ وقتي‌ اسمش‌ برده‌ ميشد، مي‌ايستادي‌ در مقابل‌ اسم‌ شريفش‌ دستت‌ را روي‌ سرت‌ مي‌گذاشتي‌، خم‌ ميشدي‌ تعظيم‌ ميكردي‌، ميگفتي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌. ما را به‌ اون‌ آقا برسان‌. او آخر امام‌ ماست‌. ما هم‌ امامي‌ داريم‌. دست‌ ما را به‌ دست‌ آن‌ حضرت‌ برسان‌. معرفت‌ آن‌ حضرت‌ را از خدا بخواه‌ نصيب‌ ما كند. محبت‌ و عشق‌ ما را زياد كن‌ كه‌ ما آني‌ و كمتر از آني‌ از ياد آن‌ حضرت‌ غافل‌ نباشيم‌. يا سيدي‌، يا ابا الحسن‌. فراموش‌ نمي‌كنيم‌ آن‌ ساعتي‌ را كه‌ براي‌ ما نقل‌ كرده‌اند يتململ‌ تململ‌ السليم‌. مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچيد. وقتي‌ امام‌ جواد آمد كنار بستر پدر. پدر را در بغل‌ گرفت‌. اين‌ پدر و پسر آنقدر گريه‌ كردند تا حال‌ ضعف‌ به‌ آنها دست‌ داد. خدايا به‌ حق‌ آن‌ ساعت‌ عزيز كه‌ براي‌ دين‌ تو، براي‌ موفقيت‌ راه‌ تو اينها اينهمه‌ زجر و زحمت‌ كشيدند، خدايا به‌ آن‌ ساعت‌ قسمت‌ ميدهيم‌ كه‌ ما را به‌ خودت‌ برسان‌، به‌ امام‌ زمانمون‌ برسان‌. نسئلك‌ و ندعوك‌ و نتقرب‌ اليك‌ باسمك‌ الاعظم‌ الاعظم‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ .

 پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. خدايا همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. خدايا صفات‌ آن‌ حضرت‌ را در ما بعنوان‌ نمونه‌ ايجاد بفرما. خدايا موانع‌ راه‌ آن‌ را برطرف‌ بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را مظهر صفات‌ خودت‌، صفات‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. خدايا به‌ جان‌ حضرت‌ معصومه‌، اين‌ خانمهايي‌ كه‌ بخاطر تو قدم‌ در راه‌ تو، كلي‌ زحمت‌ و رنج‌ و مشقت‌ مي‌كشند پروردگارا اينها را به‌ مقامات‌ عاليه‌ موفق‌ بفرما. به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا زيارت‌ ما را از آن‌ حضرت‌ قبول‌ بفرما. جزء زائرين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرارمون‌ بده‌. جزء مجاورين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرارمون‌ بده‌. خدايا، خودمون‌، متعلقين‌ و متعلقاتمون‌، همه‌ را در راه‌ خودت‌ قرار بده‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ آني‌ و كمتر از آني‌ ما را از ياد خودت‌ غافل‌ مفرما. محبت‌ امام‌ زمان‌ را، محبت‌ خودت‌ را در دل‌ ما زياد بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ معرفت‌ خودت‌، معرفت‌ امام‌ زمان‌ را در دلهاي‌ ما زياد بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ مملكت‌، مسئولين‌ صديق‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضة‌ منظوره‌، مريض‌ منظور، طفل‌ مريضي‌، الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. امواتمون‌، شهدامون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. خدايا مرحوم‌ حاج‌ آقا احمد خميني‌، فرزند عزيز حضرت‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ امام‌ خميني‌ را كه‌ امشب‌ شب‌ چهلمشونه‌، خدايا غريق‌ رحمت‌ بفرما. براي‌ ايشان‌ همينطور كه‌ نشسته‌ايد يك‌ فاتحه‌ بخونيد.

 

۲۳ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ ۹۹

 نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ 99

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 متأسفانه‌ دوستان‌ با همة‌ رنج‌ و زحمتي‌ كه‌ من‌ نه‌ رفقاي‌ من‌ مي‌كشند از اونها قدرداني‌ نمي‌شه‌. يكي‌ از دستوراتي‌ كه‌ قاطعانه‌ بايد عمل‌ بشه‌ نظم‌ در زندگي‌ است‌. در تمام‌ مسائل‌ زندگيتون‌ بايد نظم‌ خاصي‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نباشه‌ داشته‌ باشيد. اين‌ نمازي‌ كه‌ اينجا خونده‌ مي‌شه‌ حالا غير از مسجده‌ اونجا افراد متفرقه‌ مي‌رن‌، اينجا خود شما هستيد. همان‌ آرامش‌ و همان‌ توجهي‌ كه‌ وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ مي‌شه‌ داريد بايد در نماز هم‌ داشته‌ باشيد.

 نماز يك‌ نفر از مأمومين‌ نبايد صداش‌ را بلند كنه‌ كه‌ پهلوييش‌ برسه‌. تمرين‌ كنيد نماز مغرب‌ و عشاء را كه‌ مي‌خونيد نماز اين‌ ان‌ الله‌ و ملائكه‌ و يصلون‌ علي‌ النبي‌ به‌ اين‌ معني‌ كه‌ مي‌گن‌ درست‌ نيست‌. روايتي‌ هم‌ نداره‌. اين‌ جوري‌ انشاء الله‌ بعد از اين‌ بگيد. شما مدتي‌ بگيد تا بقيه‌ ياد بگيرند. اين‌ كه‌ وارد شده‌ اينه‌ كه‌ ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلو و صلم‌ علي‌ تسليما بعدش‌ بگيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذرية‌. يك‌ دفعه‌ هم‌ كافيه‌. بعد از اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را همه‌ مي‌گن‌. يك‌ نفر تخلف‌ نكنه‌ها. بعد از تسبيح‌ حضرت‌ زهرا. دعاي‌ الهم‌ كل‌ وليك‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را همه‌ با حال‌ توجه‌ نه‌ آهنگ‌ خوب‌. فرق‌ بين‌ آهنگ‌ خوب‌ داشتن‌ و توجه‌ خوب‌ داشتن‌. بايد تا آخر دعا اشكتون‌ جاري‌ بشه‌. حالا من‌ نمي‌گم‌ حتما بايد اشكتون‌ جاري‌ بشه‌ و بخواييد گريه‌ بكنيد اين‌ نمي‌شه‌ ولي‌ حالي‌ بايد داشته‌ باشيد كه‌ اگر اهل‌ گريه‌ هستيد اشكتون‌ جاري‌ بشه‌. و بعد هم‌ اگر بعد از نماز مغرب‌ هست‌، نماز غفليه‌ مي‌خواييد بخونيد، نافله‌ مي‌خواييد بخونيد، و بعد هم‌ از نماز عشاء همين‌ امشب‌ پهلوي‌ من‌ يك‌ آقايي‌ بود ديدم‌ همه‌ دارم‌ دعاي‌ الهم‌ كل‌ وليك‌ را، ايشان‌ داره‌ نماز غفليه‌ را مي‌خونه‌. بعد از اين‌ كه‌ اين‌ دعا را خونديد همه‌ اهل‌ درك‌ بوديد همه‌ فهميديد كه‌ وجود امام‌ عصر ارواحنا فدا ضروري‌ترين‌ حتي‌ ظهورش‌ نه‌ وجودش‌ ظهورش‌ ضروري‌ترين‌ چيزهاي‌ زندگي‌ بشر در كرة‌ زمينه‌ و براي‌ اون‌ دعا كرديد بعد مي‌خواييد نماز غفليه‌ بخونيد هر كاري‌ مي‌خواييد بكنيد، بكنيد. و همتون‌ با هم‌ از همين‌ جا وحدتون‌ را اتحادتون‌ را، صميميتتون‌ را، برادريتون‌ را حفظ‌ كنيد. اينهايي‌ هم‌ كه‌ اهمييت‌ نمي‌دن‌. اين‌ كه‌ مي‌بينيد امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ فرمود در موقع‌ مرگش‌ كه‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشمره‌ شفاعت‌ ما بهش‌ نمي‌رسه‌. اين‌ نه‌ اين‌ كه‌ حالا مثلا اين‌ قدر مسئله‌ سخت‌ باشه‌ و اين‌ سبك‌ شمردن‌ سبك‌ شمردن‌ نماز، علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ آدم‌ بي‌ ارادة‌ بي‌ حالي‌ است‌. يا بي‌ اعتقاد و كم‌ اعتقاد اونجا خرابه‌. كسي‌ كه‌ در شهر مشهد يك‌ شب‌ دوشنبه‌ زودتر حركت‌ نمي‌كنه‌ و اول‌ مغرب‌ خودش‌ را نمي‌رسونه‌، اينجا خودش‌ را نمي‌رسونه‌ نهايت‌ توي‌ اين‌ جمع‌ دو نفر عذر موجه‌ داشته‌ باشند من‌ بيشترش‌ را قبول‌ نمي‌كنم‌. اگر زودتر حركت‌ نكنه‌، تو ترافيك‌ گير نكنه‌. خودش‌ را سر وقت‌ برسونه‌ اگر اين‌ كار را نكنه‌ اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ حاله‌، بي‌ ارزش‌، چه‌ عرض‌ كنم‌ كسي‌ است‌ كه‌ ما واقعا باهاش‌ جدي‌ برخورد نمي‌كنيم‌. فكر نكنيد حالا دفتر داره‌ فلان‌ داره‌، تشكيلات‌ داره‌ به‌ درد ما نمي‌خوره‌. من‌ خودم‌ افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ بي‌ نظم‌ بودن‌ و ديدم‌ سايرين‌ را بي‌ نظمشون‌ مي‌كنند حتي‌ دعا كردم‌ كه‌ نتونن‌، خدا توفيقشون‌ نده‌ بيان‌ اينجا و نيامدن‌ هم‌.

 افراد كم‌ اراده‌، كم‌ ظرفيت‌ اونهايي‌ كه‌ قاطعانه‌ به‌ وظايفشون‌ عمل‌ نمي‌كنند، گفتم‌ اين‌ مجلس‌، مجلس‌ موعظه‌ نيست‌. مجلس‌ عمله‌. با مجالس‌ ديگه‌، من‌ شب‌ جمعه‌ هيچ‌ وقت‌ اين‌ جور حرف‌ نمي‌زنم‌ ديديد. بايد انشاءالله‌ بايد حتما ولو من‌ نباشم‌. به‌ من‌ مي‌گفتن‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ سستر آقايون‌ مي‌آمدند. اين‌ جلسه‌ براي‌ جلسة‌، براي‌ تربيته‌. همه‌ بايد پير و جوان‌، كوچك‌ و بزرگ‌ همه‌ بايد تربيت‌ بشن‌ هر كي‌ هم‌ مي‌خواد نياد ما اصراري‌ نداريم‌. بايد تحت‌ تربيت‌ كامل‌. همة‌ كارهاتون‌ روي‌ حساب‌ باشه‌. بي‌ نظمي‌ در كارتون‌ نباشه‌. شما بي‌ نظمي‌ را از وضع‌ مجلس‌ ما ياد نگيريد. هنوز بخاري‌ ما اينجا هست‌ ببينيد اين‌ مال‌ بي‌ نظمي‌ ماست‌. اين‌ فرش‌ توي‌ اون‌ اطاق‌ جمع‌ شده‌ يك‌ كنار حالا تقصير آقاي‌ نعمتي‌ نيست‌ها، آقاي‌ نعمتي‌ از نظر من‌ خيلي‌ قيمتيه‌. تقصير رفقاست‌ كه‌ مسئوليت‌ جلسه‌ را دارند ولي‌ وضع‌ را مرتب‌ نمي‌كنند. و من‌ جدا ازشون‌ متأثرم‌. كارهاتون‌ روي‌ حساب‌ باشه‌، خونه‌ هاتون‌ روي‌ نظم‌ و ترتيب‌ باشه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌. نماز مي‌ياييد اول‌ وقت‌ نكنه‌ باز مجبور بشيم‌ در را ببنديم‌ و هي‌ تق‌ و تق‌ راه‌ بياندازيد راهتون‌ ندن‌ و توهين‌ بهتون‌ بشه‌. ما به‌ فرهنگ‌ خودتون‌ واگذاشتيم‌. و انشاء الله‌ جدي‌ باشيد در اين‌ جهت‌. و ترتيب‌ هم‌، ترتيب‌ نماز هم‌ همانطور كه‌ گفتيم‌ حتي‌ شب‌ جمعه‌ هم‌ اگر نمازي‌ بر پا شد چون‌ اكثريت‌ شما داريد مي‌تونيد بقيه‌ را هم‌ تحت‌ تربيت‌ خودتون‌ و محيطتون‌ و جوتون‌ قرار بديد. ما بخاطر اين‌ جلسه‌ خيلي‌ رنج‌ البته‌ بر من‌ خيلي‌ تأثيري‌ انشاء الله‌ نداره‌. ولي‌ خيلي‌ حرف‌ مي‌شنويم‌، رنج‌ مي‌بينيم‌، اذيت‌ مي‌بينيم‌. من‌ اگر بنشينم‌ براي‌ شما آقايون‌ اونچه‌ كه‌  از شما از همين‌ دوستان‌ اين‌ جلسه‌ به‌ من‌ فشار مي‌ياد اذيت‌ مي‌رسه‌ براتون‌ نقل‌ كنم‌ همتون‌ گريه‌ مي‌كنيد. ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ خم‌ به‌ ابرو نمي‌يارم‌ و مي‌خوام‌ انشاء الله‌ همين‌ امروز يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌، يك‌ عده‌ گفتن‌ فلاني‌ مي‌گه‌ فساد كنيد روي‌ زمين‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كنه‌. پشت‌ سر ما اين‌ حرف‌ را مي‌زنند. ما مي‌گيم‌ اين‌ حرفها را گفتيم‌. يك‌ نفر از شماها و جمعيتي‌ كه‌ اينجا هستند و يك‌ سال‌ لااقل‌ به‌ ما بدن‌ و ما يك‌ سال‌ ما قبولشون‌ كرديم‌ من‌ خودم‌ پشت‌ سرشون‌ نماز مي‌خونم‌ بس‌ كه‌ آدمهاي‌ خوبيند. مي‌گيم‌ فساد كنيد؟ حرفهايي‌ كه‌ به‌ ديگران‌ گفتند و اساسي‌ هم‌ نداشته‌ به‌ ما مي‌خوان‌ بگن‌؟ در ايران‌ اگر شما جمعيتي‌ پيدا كرديد به‌ اين‌ تعداد كه‌ صد در صد در صراط‌ مستقيم‌ باشند اون‌ را در اين‌ جلسه‌ به‌ من‌ نشان‌ بديد. اين‌ را جدي‌ بدونيد. شما مرحلة‌ توبه‌ را مي‌گذرونيد همتون‌ عادليد. حالا يك‌ چندتاتون‌ اشتباهي‌، هميشه‌ اين‌ هست‌. شما فقط‌ مگر توي‌ بهشت‌ بريد، والا توي‌ باغي‌ كه‌ صد در صد سم‌ پاشي‌ شده‌، صد در صد ميوه‌ هاش‌ رسيدگي‌ شده‌ صد در صد آب‌ صحيح‌ داده‌ شده‌، اين‌ در همه‌ جهت‌ شده‌ توي‌ ميوه‌ هايي‌ كه‌ داره‌ دو سه‌ تا كرمي‌ هم‌ پيدا مي‌شه‌. اين‌ هم‌ براي‌ چشم‌ زخمشه‌. مگر چند تا متأسفانه‌ افراد دغل‌ و بابي‌ توي‌ ما رخنه‌ مي‌كنند اين‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. با لطف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا نود و نه‌ و نيم‌ بلكه‌ بيشتر درصد ما همين‌ قدر عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ الان‌ به‌ همتون‌ كه‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ هيچ‌ بي‌ نظمي‌، بي‌ حسابي‌ در كارتون‌ نيست‌. اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ مي‌ياد من‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ از مكه‌ برگشتم‌ ديدم‌ يك‌ افرادي‌، يك‌ فردي‌ يك‌ تهمتي‌ به‌ امام‌ عصر به‌ خدا و پيغمبر بسته‌اند همانجا به‌ خودشون‌ گفتم‌ كتكش‌ را خواهيد خورد، كتكش‌ را خواهي‌ خورد. و الان‌ داره‌ كتكش‌ را مي‌خوره‌.

 حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ جلسه‌ اگر من‌ چيزي‌ نگم‌، امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ چيزي‌ مي‌گه‌ چون‌ شماها آبروي‌ امام‌ زمانيد. و خيلي‌ مواظب‌ اعمالتون‌ باشيد. شماها تك‌ تكتون‌ بايد جمعي‌ را به‌ طرف‌ دين‌ و تقوا و امام‌ زمان‌ رهبري‌ كنيد. قيافة‌ شماها بايد متذكر كند افراد را به‌ خدا. كه‌ هست‌ الحمد الله‌. اعمال‌ شما بايد مردم‌ را متوجه‌ خدا بكنه‌. گفتار شما تو اين‌ مجالس‌، بعضي‌ از شماها مي‌نشينيد همون‌ حرفهاي‌ بيهوده‌اي‌ كه‌ همه‌ مي‌زنند شما هم‌ مي‌زنيد. بعضيهاتون‌ البته‌. توي‌ مجلسي‌ نشستيد هر مجلسي‌ هست‌ حرف‌، حرف‌ خدا، سخن‌ از تقوا، و تمام‌ فكر و هوشتون‌ تزكية‌ نفس‌. بايد اين‌ طور باشه‌ آقايون‌. نباشيد اين‌ را بدونيد من‌ هيچي‌ نگم‌ خدا شاهده‌ حاضرم‌ همين‌ امشب‌ اين‌ را اعلام‌ كنم‌ تجربه‌ كنيد امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ تمام‌ توفيقاتتون‌ را مي‌ده‌. تمام‌ حالتون‌ را مي‌بينه‌. امام‌ زمانه‌. شما فكر كرديد كه‌ دل‌ من‌ خوشه‌ بيام‌ اين‌ جا بنشينم‌ منبر برم‌ براتون‌، حرف‌ بزم‌ چه‌ فايده‌اي‌ براي‌ من‌ داره‌. مي‌خوام‌ انشاء الله‌ دوستان‌ تربيت‌ بشن‌. من‌ اگر جايز بود روي‌ جهتي‌ نصف‌ افراد را ببرم‌ مي‌گفتم‌ كه‌ بعضيها عمل‌ نكردن‌ و كتكش‌  را خوردند.

 كه‌ اكثر شماها هم‌ متوجه‌ هستيد. شما بايد منطقتون‌ سبب‌ باشه‌. اهل‌ تقوا،بخونيد در نهج‌ البلاغه‌، ترجمة‌ نهج‌ البلاغه‌ هست‌ خطبة‌ حمام‌ دربارة‌ متقين‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بيان‌ كرده‌ كه‌ منطق‌ هم‌ الثواب‌ سخنشون‌ حقه‌، يك‌ كلمه‌ اگر مي‌تونيد حرف‌ بيهوده‌ نزنيد. در مجالس‌ جشن‌، سرور و روضه‌ هر چي‌ مي‌خواد باشه‌ شما را بشناسن‌ به‌ عنوان‌ اين‌ كه‌ يك‌ فردي‌ هستيد كه‌ وقتي‌ كه‌ وارد مي‌شيد شما يك‌ زنداني‌ را ديديد، يك‌ دلال‌ ملك‌ را ديديد يا نه‌، يا دلال‌ ماشين‌. هر جا مي‌شينه‌ از ملك‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ يا از ماشين‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. شما هم‌ دلال‌ خدا هستيد. هر جا مي‌نشينيد بايد از خدا صحبت‌ كنيد. هل‌ عدولكم‌ تجارت‌ من‌ تلجيكم‌ من‌ عذاب‌ عليم‌. بدونيد زماني‌ است‌ الان‌ كه‌ اگر غير از اين‌ را بكنيد از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد و اگر متعمد باشيد آل‌ امام‌ عصريد. اين‌ مسلمه‌. در مجلس‌ مي‌نشينيد هيچ‌ مشكلي‌ نداره‌ اين‌ روايات‌ را يك‌ روايت‌ اخلاقی‌ را برداريد پيدا بكنيد براي‌ دوستانتون‌ ترجمه‌ بكنيد بگذاريد، بگن‌ اين‌ متجدد كافره‌ بهتره‌ يا متدين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مقدس‌! ما الان‌ چهار هفته‌ است‌ اعلام‌ كردم‌ دفترهاتون‌ را بياريد هنوز اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ به‌ من‌ يك‌ صورت‌ داده‌ كه‌ ده‌، بيست‌ نفر دفترهاشون‌ را نياوردن‌. خوب‌ نمي‌خواييد بياييد نياييد اينجا. اينها آزمايشاتي‌ است‌ كه‌ ما گاه‌ داريم‌ از شما. اسمهاشون‌ را بخونم‌.

 آخه‌ اين‌ قدر آدم‌ بي‌ نظم‌. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ من‌ در چند هفتة‌ قبل‌ اعلام‌ كردم‌، چند ماه‌ قبل‌ اعلام‌ كردم‌ كه‌ اگر عمل‌ مي‌كرديد الان‌ اكثر شماها قسمتي‌ از قرآن‌ را خوب‌ بلد بوديد. معانيش‌ را هم‌ بلد بوديد همان‌ سي‌ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ تلاوت‌ مي‌شه‌. از اين‌ هفته‌ به‌ بعد شما اين‌ آيه‌ را تمرين‌ بكنيد كه‌ تا كجا خونديد تمامتون‌ اين‌ جديتر از گذشته‌ است‌ اين‌ مرحله‌ جلو مي‌ياد. بايد اين‌ آيات‌ سي‌ آيه‌اي‌ كه‌ شب‌ دوشنبه‌ آقاي‌ معلم‌ مي‌خونند شما بايد هم‌ معناش‌ را بدونيد هم‌ آيه‌ را هر روز خونده‌ باشيد. اين‌ سي‌ آيه‌ را هر روز خونده‌ باشيد. اينجا جزء برنامتونه‌، جزء برنامة‌ عموميتونه‌. اگر قرآن‌ را مي‌گيد بلد نيستيم‌ خوب‌ بلد باشيد. همين‌ تكرار سي‌ آيه‌ را هر روز، اين‌ سي‌ آيه‌ را كه‌ مي‌خونند هر روز شما اگر يك‌ هفته‌ هفت‌ مرتبه‌ اين‌ سي‌ آيه‌ را بخونيد هم‌ روان‌ مي‌شيد اونها كه‌ حافظشون‌ خوبه‌ شايد يك‌ مقدارش‌ را حفظ‌ كنند هم‌ معناش‌ را بلد مي‌شيد. از اين‌ هفته‌ آية‌ چنده‌؟ بيست‌ سه‌ تا پنجاه‌ و سه‌ سورة‌ مؤمنون‌، از پنجاه‌ و سة‌ سورة‌ مؤمنون‌ يادتون‌ نره‌ها، يادداشت‌ كنيد. من‌ نگاهتون‌ كه‌ مي‌كنم‌ مي‌شناسمتون‌ كه‌ كي‌ اهل‌ عمله‌، كي‌ اهل‌ عمل‌ نيست‌. از اوني‌ كه‌ اهل‌ عمل‌ نيست‌ مي‌پرسم‌ و جدا تند برخورد مي‌كنم‌ باهاش‌ اينجا كلاسه‌، اينجا دانشگاهه‌، اينجا مدرسه‌ است‌، اينجا منبر و روضه‌ نيست‌ كه‌ خواستيد بكنيد، نخواستيد نكنيد. شما اين‌ را بدونيد اگر كه‌ مي‌خواييد برنامه‌ها را انجام‌ نديد. آيه‌اي‌ كه‌ از هفتة‌ آينده‌ بايد خونده‌ بشه‌ يعني‌ از فردا صبح‌ شروع‌ مي‌كنيد فتقع‌ امرهم‌ بينهم‌ زبرا تا آية‌، از آية‌ پنجاه‌ بخونيد تا هشتاد. خيلي‌ هم‌ آياتش‌ كوتاهه‌، بعضي‌ وقتها هست‌ آيات‌ بلنده‌ها. اين‌ خيلي‌ هم‌ كم‌ مي‌شه‌. هر روز بايد بخونيد معناهاش‌ را هم‌ ياد بگيريد من‌ هفتة‌ آينده‌ سؤال‌ مي‌كنم‌.

 ما كه‌ نگفتيم‌ نخونيدها الان‌ اين‌ كه‌ داريم‌ مي‌گيم‌ بخاطر اين‌ كه‌ اكثرتون‌ عمل‌ نكرديد. فتقته‌ امرهم‌ بينهم‌ زبرا كل‌ حب‌ از همين‌ پنجاه‌ و دو تا هشتاد و دو كه‌ آيه‌ اينه‌. زياد نيست‌ دو صفحه‌ بيشتر نيستش‌. حالا زياد هم‌ باشه‌ بايد بخونيد. انشاء الله‌ اين‌ مرحلة‌ دومه‌ و جديه‌ها. مرحلة‌ سوم‌ ديگه‌ ما نداريم‌. اونهايي‌ هم‌ كه‌ نمي‌تونن‌ قران‌ را خوب‌ بخونند بايد ياد بگيرند. عذري‌ در اينجا موجه‌ نيست‌. اين‌ مسئله‌ ترجمه‌اش‌ هم‌، اين‌ قدر همت‌ داشته‌ باشيد يك‌ قرآن‌ ترجمه‌ دار بگيريد بهترين‌ ترجمه‌ها اونچه‌ كه‌ من‌ به‌ نظرم‌  مي‌ياد ترجمة‌ مرحوم‌ آقاي‌ الهة‌ قميشيه‌ خوبه‌ اون‌ را بگيريد و اطمينايش‌ بيشتره‌ اگر اون‌ پيدا نشد حالا هر ترجمه‌اي‌، ترجمه‌اش‌ را بايد بلد باشيد. ترجمة‌ تحت‌ لفظيش‌ را. اين‌ هم‌ يك‌ موضوع‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ در خانه‌ و زندگيتون‌ خيلي‌ مهربان‌ به‌ زير دستاتون‌ باشيد. اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ چيزهايي‌ به‌ من‌ گفتن‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. شما حق‌ نداريد نسبت‌ به‌ زنتون‌ خيلي‌ فرمان‌ بديد. فرمانده‌ نيستيد. زن‌ يك‌ شريك‌ زندگي‌ شماست‌ و واجب‌ است‌ كه‌ شما مكان‌ بهش‌ بديد، نفقه‌ بهش‌ بديد، لباس‌ بهش‌ بديد مهر هم‌ كه‌ يا داديد يا خورديد يا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر خورديد بايد حتما بپردازيد و اگر او مطالبه‌ بكنه‌ و تا شما اول‌ وقت‌ باشه‌، اول‌ وقت‌ نماز باشه‌ مطالبه‌ بكنه‌ و شما تا آخر وقت‌ احتمال‌ بديد كه‌ مي‌تونيد بريد تلاش‌ بكنيد و مهر او را بپردازيد نمازتون‌ را نبايد اول‌ وقت‌ بخونيد بايد بگذاريد بعد از اين‌ كه‌ پرداختيد مثل‌ طلب‌ كار معمولي‌. هيچ‌ هم‌ بدتون‌ نبايد ازش‌ بياد. اينجا چون‌ زنها نيستند من‌ عرض‌ مي‌كنم‌. دقت‌ كرديد جلسات‌ ما حساب‌ شده‌ است‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنم‌. زنتون‌ هيچ‌ شما حق‌، رفاقت‌ يك‌ حرف‌ ديگه‌ است‌. صميميت‌ و صفا يك‌ حرف‌ ديگه‌ است‌. صميميت‌ و صفاتون‌ هم‌ حالت‌ استعماري‌ و استحماري‌ و استثماري‌ نداشته‌ باشه‌. واقعا محبت‌ داشته‌ باشيد. كوچكترين‌ اوقات‌ تلخي‌ توي‌ خونه‌. اوقات‌ تلخيتون‌ را ببريد بيرون‌ خونه‌، بيرون‌ هم‌ نبايد بكنيد. كوچكترين‌ اوقات‌ تلخي‌، عصبانيت‌ توي‌ خونه‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ در اون‌ اولين‌ مرحله‌اي‌ كه‌ انسان‌ با خداي‌ تعالي‌ برخورد مي‌كنه‌ و با خدا ملاقات‌ مي‌كنه‌ خدا او را عذابش‌ كنه‌. دربارة‌ شخص‌ داريم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در تشييع‌ جنازه‌اش‌ بود خيلي‌ حضرت‌ سر انگشت‌ پا تقريبا راه‌ مي‌رفتند، فرمودند اين‌ قدر ملائكه‌ آمده‌اند براي‌ تشييع‌ جنازة‌ اين‌ شخص‌ كه‌ جا نيست‌ مثلا. بعد وقتي‌ كه‌ پيغمبر خودشون‌ جنازه‌ را گذاشتند توي‌ قبر مادرش‌ اونجا ايستاده‌ بود گفت‌ خوشا به‌ حالت‌. حضرت‌ فرمود كه‌ نه‌ هم‌ چين‌ هم‌ خيلي‌ خوشا به‌ حالش‌ نيست‌. الان‌ يك‌ فشاري‌ برش‌ وارد شد، يك‌ عذابي‌ برش‌ وارد شد كه‌، يعني‌ يك‌ حدي‌ را فرمودند. بعد گفت‌ چرا آقا؟ حضرت‌ فرمود براي‌ اين‌ كه‌ توي‌ خونه‌ اخلاقش‌ بد بوده‌. با زنهاتون‌ اخلاق‌ خوب‌ داشته‌ باشيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ غير از دستور اسلامه‌ در خانه‌ نداشته‌ باشيد.

 بگيد بخنديد، خوش‌ باشيد، تبسم‌ كنيد. اگر مي‌خواييد بفهميد تبسم‌ چه‌ ارزشي‌ داره‌ هر وقت‌ اوقاتتون‌ تلخه‌ يك‌ آيينه‌ برداريد جلوتون‌ نگه‌ مي‌داريد يك‌ تبسم‌ هم‌ به‌ خودتون‌ بكنيد. ببينيد چي‌ مي‌شه‌؟ مي‌بينيد خودتون‌ خوشحال‌ مي‌شيد. آدم‌ متبسم‌ را هر كس‌ ببينه‌ خوشحال‌ مي‌شه‌. متبسم‌  باشيد، گرم‌ باشيد، مخصوصا با زير دست‌. با زنتون‌ با بچه‌ هاتون‌ . هر روز نيان‌ شكايت‌ كنن‌ كه‌ آقا شما چه‌ جور شاگرد شماست‌ كه‌ توي‌ خونه‌ دعوا مي‌كنه‌، اخلاقش‌ بده‌. من‌ قلبا اگر از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اگر يك‌ شكايت‌ رد بشه‌، شما نگيد اين‌، بعضي‌ از آقايون‌، دو سه‌ تا از هستند كه‌ اخلاق‌ بد من‌ را اطلاع‌ نداشته‌ باشند اين‌ عجب‌ آدميه‌، ولي‌ شماها مي‌دونيد من‌ چي‌ مي‌گم‌. يك‌ شكايت‌ رد بشه‌ به‌ من‌، من‌ بهتون‌ كم‌ محبت‌ مي‌شم‌. حالا بعضي‌ها ممكنه‌ بگن‌ بشو، ولي‌ بعضيها نمي‌گن‌. بعضيها اون‌ قدر به‌ ما محبت‌ دارن‌ كه‌ خدا مي‌دونه‌ وقتي‌ من‌ مي‌رم‌ مسافرت‌ يك‌ وقت‌ تلفن‌ مي‌كنند به‌ من‌ مي‌بينم‌ پشت‌ تلفن‌ دارن‌ اظهار محبت‌ مي‌كنند و بعضيشون‌ گريه‌ مي‌كنند. و من‌ هم‌ به‌ دوستان‌ خودم‌ كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ خدا و پيغمبر مي‌دن‌ خيلي‌ علاقه‌ دارم‌. خيلي‌ علاقه‌ دارم‌. خدا مي‌دونه‌ مي‌يام‌ مشهد دلم‌ در تهران‌ و شهرستان‌ و رفقاست‌ مي‌يام‌ اينجا دلم‌ اونجاست‌. همة‌ اون‌ دل‌ اينجا و اون‌ جا بودن‌ هم‌ در حقيقت‌ براي‌ خداست‌. اين‌ را شما بدونيد. خودتون‌ هم‌ مي‌دونيد شما هم‌ كه‌ به‌ من‌ محبت‌ داريد بخاطر همان‌ خداست‌. پس‌ بنابر اين‌ براي‌ بعضي‌ اونهايي‌ كه‌ لطفي‌ به‌ من‌ دارند بدترين‌ چيز براشون‌ اينه‌ كه‌ من‌ بهشون‌ بگم‌ كه‌ محبتتون‌ در دلم‌ كم‌ مي‌شه‌. مي‌دونم‌ بعضيها مي‌گيرند كه‌ چي‌ مي‌گم‌.

 اخلاقتون‌ تو خونه‌ انشاء الله‌ خوب‌ كنيد. با زنتون‌، با بچتون‌، اگر پدر و مادر داريد امر و به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر خواستيد پدر و مادرتون‌ را بكنيد چه‌ جوري‌ امر به‌ معروف‌ مي‌كنيد؟ بابا اين‌ كار را نكن‌، اين‌ كارهايي‌ كه‌ تو تلويزيون‌ و بعضي‌ از كتابها يادتون‌ مي‌دن‌ اونها را ياد نگيريد. اونها همان‌ با بچه‌ هايي‌ هستند كه‌ با تجدد بزرگ‌ شدن‌. با اسلام‌ بزرگ‌ نشدن‌. بچة‌ مسلمان‌ مي‌دونه‌ چكار مي‌كنه‌. حالا بچه‌اي‌ باشه‌ چهل‌ ساله‌ عيبي‌ نداره‌، پدر تا داره‌ اين‌ بچة‌ پدرشه‌. مي‌ره‌ دست‌ باباش‌ را مي‌بوسه‌، دستش‌ را مي‌بوسه‌، صورتش‌ را مي‌بوسه‌. قربون‌ صدقه‌اش‌ مي‌ره‌ مي‌گه‌ آقاجون‌ اين‌ كار را نكن‌ گناه‌ داره‌. شما الان‌ اين‌ حرف‌ را به‌ من‌ مي‌زني‌. به‌ اين‌ دليل‌، به‌ اين‌ دليل‌ پدر چون‌ خيلي‌ دوستت‌ دارم‌ روز قيامت‌ مي‌ترسم‌ خدا تو را، خداي‌ نكرده‌ عذاب‌ بكنه‌ و اون‌ وقت‌ تو من‌ اونجا بيشتر غصه‌ بخورم‌. همين‌ جور به‌ همين‌ راحتي‌. ولا تقل‌ لهما افو به‌ پدر و مادر اف‌ نگيد و لا تنهر هما، و قل‌ لهما قول‌ ميسورا همين‌ معنايي‌ است‌ كه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌. دست‌ پدرتون‌ را ببوسيد. قربون‌ صدقه‌اش‌ بشيد. به‌ خدا قسم‌ اين‌ طوري‌ هم‌ بهتر اثر مي‌كنه‌ تا امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر شما. اگر بدشون‌ آمد از اين‌ كار بگيد فلاني‌ گفته‌. فلاني‌ به‌ ما دستور داده‌ كه‌ من‌ بيام‌ دست‌ شما را ببوسم‌ قربون‌ صدقتون‌ بشم‌ بگم‌ اين‌ كار را نكنيد. انشاء الله‌. فرزندانتون‌. پدر بايد در خانه‌ جوري‌ حركت‌ بكنه‌ كه‌ بچه‌ها يك‌ بيمي‌ ازش‌ داشته‌ باشن‌ نه‌ اين‌ كه‌ اوقات‌ تلخي‌ و بد اخلاقی‌ و اينها بكنه‌. راهش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ راهش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ توي‌ خونه‌ وقتي‌ مي‌بينه‌ بچه‌اش‌ توي‌ خونه‌ كارهاي‌ اشتباهي‌ مي‌كنه‌. ده‌ تاش‌ را نديده‌ بگيره‌، يكيش‌ را تند برخورد بكنه‌. كه‌ اون‌ فكر كنه‌ كه‌ اون‌ ده‌ تايي‌ كه‌ ايشان‌ برخورد نكرده‌ اون‌ نفهميده‌ كه‌ حال‌ اين‌ كه‌ فهميده‌. يك‌ جايي‌ سر به‌ زنگاه‌ برخوردش‌ نكنيد، كتك‌ و اين‌ حرفها نه‌. يك‌ خرده‌ خودش‌ را بگيره‌. ايجاد محبت‌ بكنيد توي‌ خونه‌ با فرزندانتون‌. كه‌ اگر ديد شما اخمتون‌ رفت‌ توي‌ هم‌ او ديگه‌ براش‌ خيلي‌ فشار داشته‌ باشه‌.

 مادر هم‌ بايد مهرباني‌ در مقابل‌ بكنه‌. مهرباني‌ مال‌ مادر، ادب‌ كردن‌ و ابهت‌ مال‌ پدر. بچه‌ هايي‌ كه‌ اينها وقتي‌ كه‌ مادر بهشون‌ تند مي‌شه‌ مي‌دوند تو دامن‌ پدر، پدر باهاشون‌ تند مي‌شه‌ مي‌يان‌ تو دامن‌ مادر و هر دوش‌ هم‌ مهرباني‌ مي‌كنند و لوس‌ بار مي‌يان‌ اينها چيزي‌ نمي‌شن‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روايت‌ داره‌، و امام‌ سجاد هم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ فرمودند، كه‌ نسبت‌ به‌ برادران‌ دينيتون‌، لااقل‌ شما آقايون‌، نسبت‌ به‌ يكديگر به‌ بزرگترهاتون‌ احترام‌ كنيد، سنشون‌ بيشتر از شماست‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ او بيشتر در عبادت‌ پروردگار بوده‌ و تو كمتر بودي‌. بزرگترها به‌ كوچكترها مهرباني‌ كنند به‌ خاطر اين‌ كه‌ تو بيشتر گناه‌ كردي‌، او كمتر گناه‌ كرده‌. اينها دستوره‌ها. دستور امام‌ صادق‌ و امام‌ سجاد. اونهايي‌ كه‌ باهات‌ هستند با تو مساوي‌ هستند. به‌ رفيقت‌ احترام‌ كن‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ گناهانت‌ يقيني‌ گناهان‌ او را شك‌ داريد. گناه‌ يقيني‌ هيچ‌ وقت‌ ترجيح‌ بر گناه‌ مشكوك‌ پيدا نمي‌كنه‌. دقت‌ كرديد. به‌ طور كلي‌ هر كه‌ مراحلش‌، ديگه‌ حالا شما همديگر را مي‌شناسيد. ما خيلي‌ مي‌خواستيم‌ مقطوع‌ نگه‌ داريم‌ نشد. هر كي‌ مراحلش‌ بالاتره‌، تواضعش‌ طبعا بيشتره‌، و بايد اونهايي‌ كه‌ مراحلشون‌ كمتره‌ نسبت‌ به‌ اونها احترام‌ بگذارند. من‌ بي‌ احترامي‌ بعضي‌ را نسبت‌ به‌ اونها نمي‌تونم‌ واقعا صرف‌ نظر كنم‌.

 يك‌ عده‌ هستند كه‌ جدي‌ نيستند در برنامه‌ها بي‌ نظمند، حالا اگر ما من‌ اخلاقم‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بيام‌ افراد بد را مرفي‌ بكنم‌، به‌ جلسه‌. چون‌ خدا بهتر از من‌ معرفيشون‌ مي‌كنه‌. اينها را شماها كار نداشته‌ باشيد. پشت‌ سر يكديگر يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ حرفي‌ نزنيد كه‌ نسبت‌ به‌ اون‌ شخص‌ مردم‌ بد بين‌ بشن‌. ما علمايي‌ را داريم‌ كه‌ متأسفانه‌ در همين‌ مشهد خيلي‌ عجيبه‌ خدا مي‌دونه‌ من‌ گاهي‌ تعجب‌ مي‌كنم‌. يك‌ نفر از جوآنها آمده‌ بود اينجا شب‌ جمعه‌ هم‌ بود روضه‌ ديدم‌ رفيقه‌. به‌ من‌ فلان‌ آقا گفته‌ كه‌ خونة‌ فلاني‌ نرو. گفتم‌ خوب‌ نيا. حالا نپرسيدي‌ كه‌ چرا؟ گفتش‌ نه‌ گفته‌ به‌ خودش‌ هم‌ نگو. خيلي‌ خوب‌ نيا. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اون‌ آقا نمي‌دونه‌ كه‌ اصلا جلسة‌ ما در چه‌ وضعي‌ هست‌. فقط‌ چرا مي‌دونه‌ كه‌ جمعيت‌ ما زياد مي‌يان‌  ناراحتند. آخه‌ نسبت‌ به‌ يكديگر كمال‌ مهرباني‌ را بايد داشته‌ باشيد. ما مي‌خواييم‌ انشاء الله‌ به‌ جايي‌ برسانيم‌ كه‌ همان‌ طوري‌ كه‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌گه‌، اين‌ آيه‌ را شما يادتونه‌ كجاست‌؟ پيدا كنيد به‌ من‌ بديد. كه‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌گه‌ كه‌ طوري‌ باشيد كه‌ زندگيهاتون‌ همه‌ مال‌ هم‌ باشيد. من‌ در سفرهاي‌ گذشته‌ كه‌ رفته‌ بودم‌ اصفهان‌. يك‌ عده‌ از دوستان‌ قبل‌ از من‌ رفته‌ بودند به‌ اصفهان‌ اومده‌ بودند اظهار محبت‌ كردند، استقلالي‌ و چه‌، چون‌ بگم‌ دوستانتون‌ را بشناسيد اونجا دوستاني‌ داشتم‌ خيلي‌ محبت‌ كردند، خيلي‌ دوستان‌ اصفهان‌ هم‌ دوستان‌. ما را برداشتند از راه‌ مخصوصي‌ بود كه‌ از قمصر مي‌گذشت‌ برداشتند آوردند براي‌ كاشان‌. ما قصد داشتيم‌ يك‌ لحظه‌اي‌ تو كاشان‌ باشيم‌ چون‌ زياد نمونيم‌ اونجا. ديديم‌ كه‌ اينها جمعيتشون‌ خيلي‌ زياده‌ الحمد الله‌ اينها ناهار درست‌ كردن‌ و مي‌گن‌ ولو قبل‌ از ظهر هم‌ كه‌ شده‌ بايد ناهار را بخوريد و بريد. من‌ اينجا اين‌ مطلب‌ را گفتم‌. چون‌ صفا و صميميت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بحمد الله‌ ديدم‌ كه‌ بعضي‌ از رفقا درشون‌ به‌ وجود آمده‌. شماها همتون‌ بايد مثل‌ آقاي‌ كاشان‌ باشيد. ايشان‌ خيلي‌ امتيازي‌ بر شماها نداره‌ منتهي‌ او خيلي‌ همت‌ داره‌. كوشش‌ داره‌. آقا حدود چهل‌ و پنجاه‌ نفر افراد با صفا با صميميت‌ را اونجا جمع‌ كرده‌ دور خودش‌ و همه‌ جور مهمان‌ آمد، حضرت‌ بقية‌ الله‌ را مي‌دانم‌. يا مثلا در اصفهان‌ همين‌ طور ببينيد اين‌ آية‌ شريفه‌ چي‌ مي‌گيه‌، اين‌ بايد باشيد انشاء الله‌.

 مي‌فرمايد من‌ ترجمه‌ مي‌كنم‌ براتون‌. ليس‌ علي‌ ما ارك‌ و لا اعلم‌ ارك‌ و لا ارك‌ اينش‌ تو برنامة‌ ما نيست‌. انفسكم‌ از اينجا حرجي‌ نيست‌ عيبي‌ نداره‌. بر خودتون‌. ان‌ تأكول‌ من‌ بيوتكم‌. اين‌  را وقتي‌ مي‌ريد تو خونتون‌، رفتيد سر يخچال‌ خورديد خونة‌ خودتونه‌. بله‌. آقا به‌ تو چه‌ خونة‌ خودمه‌. رفتيد يك‌ چيزي‌ را برداشتيد اون‌ ور گذاشتيد زنتون‌ آمد كه‌ اعتراض‌ كنه‌ مي‌گيد آقا خونة‌ خودمه‌. من‌ بيوتكم‌. درست‌ شد. ابجدوا آبائكم‌ خونة‌ پدرانتون‌ را گرفتيد. پسره‌ رفته‌ خونة‌ باباش‌، يك‌ چيزي‌ اونجا هست‌ اين‌ هم‌ گرسنه‌ اشه‌. بخور ابجدوا امهاتكم‌، اين‌ آبائكم‌ مال‌ پدر و پدر بزرگ‌ و پدر پدر انسان‌ تا هر جا كه‌ زنده‌ باشند. اين‌ آباء چون‌ انسان‌ يك‌ دونه‌ پدر كه‌ بيشتر نداره‌. آباء جمع‌ پدرهاست‌. پدر زن‌ را هم‌ فرمودند حكم‌ پدر را دراه‌ ما اين‌ سومي‌ را نمي‌گيم‌ كه‌ شماها خونة‌ خراب‌ نكنيد. چون‌ الآباء ثلاثه‌. پدران‌ سه‌ تا هستند. ابوالعلمك‌، ابوالزوجك‌، ابوالولدك‌. يك‌ پدر هست‌ كه‌ اين‌ چيز به‌ ما ياد داده‌، يك‌ پدر هست‌ كه‌ زن‌ بهت‌ داده‌، يك‌ پدر هم‌ هست‌ كه‌ از او بوجود آمدي‌. حالا اين‌ آباء در اينجا شامل‌ همه‌ بايد بشه‌ اشكالي‌ هم‌ نداره‌. ولي‌ در اينجا ظاهرش‌ اينه‌ كه‌ پدر والدك‌ اون‌ پدري‌ كه‌ انسان‌ ازش‌ بوجود آمده‌. اون‌ بيوت‌ امهاتكم‌، مادرهاتون‌. مادر، مادربزرگ‌، مادر زن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اينها. اون‌ بيوت‌ اخوانكم‌ برادرهاتون‌، ماها برادرهامون‌ برادر نيستند كه‌ كلي‌ دشمني‌ با هم‌ دارند. برادر يعني‌ برابر. هر چي‌ اين‌ داره‌ اون‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، هر اون‌ داره‌ اين‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. مثل‌ آقاي‌ معلم‌ و اخويش‌. ماشاء الله‌.

 دو تا برادر خوب‌. او بيوت‌ اخواتكم‌ ، خواهرهاتون‌، او بيوت‌ اعماكم‌، عمه‌هاتون‌. او بيوت‌ اماتكم‌، عموهاتون‌، او بيوت‌ اخوانكم‌، خونة‌ دايي‌، او بيوتكم‌ خالاتكم‌، خونة‌ خاله‌. اينها اشكالي‌ نداره‌ اگر رفتيد اگر دعواتون‌ نمي‌شه‌ و مچتون‌ را نمي‌گيرند و بعد كلي‌ براتون‌ دردسر درست‌ نمي‌كنند و اونجا اگر چيزي‌ ديديد بدون‌ اجازه‌ بخوريد. اينجاست‌ حرف‌ ما اما ملكت‌ مفاتححه‌ ام‌ ملكتم‌ مفاتعه‌ يكي‌ كسي‌ كليدش‌ را داده‌ دست‌ شما. ما يكي‌ از اين‌ شاگردهاي‌ محترممون‌ يك‌ روزي‌ ديدم‌ دو كليد مي‌ده‌ به‌ من‌ توي‌ كاغذ گذاشته‌ آدرسش‌ را هم‌ نوشته‌ مي‌گم‌ اين‌ چيه‌؟ گفت‌ كه‌ اين‌ كليد در خونة‌ ماست‌ اين‌ هم‌ آدرسش‌ شما هر وقت‌ خواستيد بريد. مي‌دونيد كه‌ من‌ وقتش‌ را ندارم‌ نه‌ اين‌ كه‌ مثلا اين‌ جور دوستاني‌ هستندها. من‌ نمي‌گم‌ فردا كليد رديف‌ كنيد، حالا يك‌ نمونه‌اي‌ بود. كليد خونه‌ را داريد. آقا كليدش‌ را داده‌ بهت‌ اين‌ قدر بهت‌ ايمان‌ داره‌، مي‌گه‌ وقتي‌ وارد مي‌شي‌ به‌ اونجا نه‌ به‌ زنش‌ نگاه‌ بد مي‌كنه‌ نه‌ به‌ اثاثيه‌اش‌ با نظر بد نگاه‌ مي‌كني‌، خدا واقعا از شر بعضي‌ افراد انسان‌ را حفظ‌ كنه‌. تو خونة‌ انسان‌ مي‌يان‌ اگر يك‌ قدري‌ زندگي‌ انسان‌ را خوب‌ ببينند. ديگه‌ نمي‌تونند تحمل‌ كنند. اما دو تا برادر، دو تا دوست‌ هر چه‌ ببينه‌ كه‌ يك‌ كسي‌ وضعش‌ بهتره‌، زندگيش‌ بهتره‌، مالش‌ بهتره‌ مي‌گه‌ الحمد الله‌. خدا را شكر كه‌ تو داري‌ و حتي‌ تقاضا هم‌ نمي‌كنه‌ خدايا پس‌ من‌ داشته‌ باشم‌. در اونجا لااقل‌ تقاضا نمي‌كنه‌. نه‌ اين‌ كه‌ چشم‌ حسودش‌ را باز بكنه‌، فلاني‌ فلان‌ جور، فلان‌ طور، نه‌. خودش‌ را بلكه‌ مي‌خواد فداي‌ دوستش‌ بكنه‌. كسي‌ كه‌ كليدش‌ در دست‌، كليد خانه‌اش‌ در دست‌ شماست‌. يا صديقتون‌، كه‌ همان‌ صديقه‌ با شما. رفتي‌ در خونه‌اش‌ بازه‌ رفتي‌ تو. يا الله‌، ما اين‌ها را داشتيم‌ها اين‌ جور نمونه‌ها داشتيم‌ منتهي‌ روي‌ جمع‌ نمي‌شه‌ اين‌ جور پياده‌ كرد. ولي‌ انشاء الله‌ زمان‌ ظهور حتما خواهد شد و تمرين‌ زمان‌ ظهور را بايد الان‌ بكنيد شما، بايد تمرين‌ بكنيد. ما داشتيم‌ها، من‌ دوستي‌، دوستاني‌ بلكه‌ چند تا دوست‌ داشتم‌.

 مي‌رفتم‌ اونجا اطاق‌ مهمان‌ خانه‌امان‌ روشنه‌، آماده‌ زنگ‌ زده‌ نشسته‌ منتظر تا من‌ آمدم‌. داشتيم‌. حالا با بعضي‌ از خواص‌ خيلي‌ يكي‌ بوديم‌ اينها بمانه‌. شما اين‌ را بدونيد همه‌ نسبت‌ به‌ هم‌، هر كس‌ خونه‌ داره‌ بدونه‌ كه‌ خونه‌اش‌ تنها مال‌ خودش‌ نيست‌. مال‌ همه‌ است‌. مرام‌ كمونيستي‌ را نمي‌خوام‌ ترويج‌ كنم‌، مرام‌ اسلامي‌ را مي‌خوام‌ تبليغ‌ كنم‌. مرامي‌ كه‌ اگر مرام‌ مساوات‌ اسلام‌ تبليغ‌ مي‌شد كمونيستي‌ به‌ وجود نمي‌يامد. اون‌ حالتي‌ كه‌ حضرت‌ (قطع‌ نوار).

 شما كه‌ دختر داريد يك‌ جواني‌ را مي‌بيني‌ كه‌ اون‌ هم‌ دنبال‌ زن‌ مي‌گرده‌ چرا نمي‌ريد بهش‌ پيشنهاد بديد؟ بده‌. نه‌ بد نيست‌. شما كه‌ پسر داريد چرا خودت‌ نمي‌ري‌ به‌ اوني‌ كه‌ دختر داره‌ بگي‌ كه‌ دخترت‌ را بده‌ به‌ پسر من‌. هيچ‌ توقع‌ هم‌ نداشته‌ باشي‌. اينها را ما ديديم‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. منتهي‌ اونها جمعيتشون‌ كم‌ بوده‌، سه‌ چهار نفر مثل‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. آمده‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خودم‌ در يك‌ جريان‌ بودم‌، مي‌گفت‌ كه‌ تو فلاني‌ دخترت‌ چند سالشه‌. گفت‌ كه‌ پانزده‌ سال‌، شانزده‌ سال‌. تو پسرت‌ چند سالشه‌؟ بيست‌ سال‌، بيست‌ و يك‌ سال‌، دخترت‌ را فردا مي‌دي‌ به‌ اين‌. چشم‌. همين‌ جور به‌ همين‌ مختصريها. اون‌ هم‌ فردا مي‌آورد ايشان‌ را عقدش‌ را مي‌خوند تمام‌ مي‌شد. حالا جهازيه‌ چي‌ مي‌شه‌؟ مهر چي‌ مي‌شه‌؟ ما از اون‌ شبي‌ كه‌ گفتيم‌ كه‌ جوانها بايد زن‌ داشته‌ باشند هنوز دو تا ازدواج‌ انجام‌ نشده‌. كلاه‌ ما پشم‌ نداره‌، حرف‌ ما تأثير نداره‌. شايد هم‌ من‌ به‌ اصطلاح‌ قاطعيت‌ ندارم‌. عدم‌ قاطعيت‌ من‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شماها خيلي‌ نيستيد. اين‌ جوان‌، اين‌ جوان‌ پاك‌ متدين‌ خوب‌،فقير يا غني‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، كاري‌ داره‌ يا نداره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، سواد داره‌ يا نداره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اينها با فرهنگ‌ جامعة‌ ما، من‌ كه‌ مي‌گم‌ اين‌ جلسه‌ خصوصي‌ باشه‌ براي‌ همينه‌ براي‌ اين‌ كه‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ اين‌ حرفه‌ چيه‌؟

 نخير اسلام‌ مي‌گه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. فقط‌ دين‌ داشته‌ باشه‌، معصيت‌ كار نباشه‌، اخلاق‌ داشته‌ باشه‌، عفت‌ داشته‌ باشه‌، همين‌ چيزي‌ كه‌ شرطه‌ در اسلام‌ همينه‌. حتي‌ مي‌فرمايد ان‌ يكون‌ فقراء اگر اينها فقرا باشند يومنون‌ الله‌ من‌ فضله‌. از فقرش‌ خدا ثروتمندش‌ مي‌كنه‌. تمومش‌ كنيد ديگه‌. سن‌ دختر من‌ كمه‌، سن‌ اون‌ زياده‌. حالا يك‌ تناسبي‌ را البته‌ بايد رعايت‌ بكنيد و اين‌ اختيار را دادن‌ دست‌ پدر تناسبش‌ را بايد رعايت‌ كنه‌. يك‌ تناسباتي‌. والا عمده‌ اينه‌. شماها هم‌ كه‌ خواستيد زن‌ بگيريد بايد حتما عفت‌ و ايمان‌ را رعايت‌ كنيد هيچي‌ ديگه‌ نمي‌خواد. اگر شما گفتيد اين‌ جهاز نداره‌، وسايل‌ زندگي‌ نداره‌، پدرش‌ ثروتمند نيست‌ شخصيت‌ نداره‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد از برنامه‌ بيرونيد، خودتون‌ از برنامه‌ بيرونيد اصلا. مسئله‌اي‌ نيست‌. اين‌ هم‌ يك‌ موضوع‌ خيلي‌ مهمي‌ است‌ من‌ اشخاصي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ دختر دارند هم‌ اشخاصي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ پسر دارند. اينها تمام‌ كنيد كار را. نگيد به‌ من‌ كه‌، يكي‌ از آقايون‌ چند مورد بهش‌ معرفي‌ شد گفتم‌ بره‌ اونجوري‌ كه‌ خانمها مي‌گن‌ فلان‌ دختر خوبه‌، رفته‌ با اين‌ دختره‌ آره‌، مادر پدرش‌، مي‌رن‌ مز مزه‌ مي‌كنن‌ مي‌يان‌ فلان‌ آقا اين‌ حرفها چيه‌ ديگه‌. ايمان‌، حتي‌ روايت‌ داره‌ وجاهت‌ را بعد خدا بهتون‌ مي‌ده‌ اگر به‌ خاطر ايمان‌ بريد جلو. ثروت‌ را خدا بهتون‌ مي‌ده‌. خيلي‌ از دخترها بودن‌ كه‌ اينها خيلي‌ زيبا بودند بعد زشت‌ شدند. خيلي‌ از دخترها بودند كه‌ اول‌ زشت‌ بودند بعد زيبا شدند. خدا مي‌ده‌. بعد هم‌ تو زن‌ مي‌خواي‌ براي‌ زندگيت‌. براي‌ اين‌ كه‌ صبح‌ كه‌ مي‌ري‌ دلواپس‌ اين‌ نباشي‌ كه‌ زنت‌ چكار كرد. مي‌شه‌ ديگه‌. شما سؤال‌ بكنيد ما داريم‌ افرادي‌ كه‌ اين‌ جهات‌ را رعايت‌ نكردند و گرفتار شدند. رفته‌، داماد آمده‌ پيش‌ من‌، خيلي‌ داماد خوبيه‌ اجازه‌ نديد اين‌ دختر من‌ شاگرد شماست‌ با او ازدواج‌ كنه‌. چه‌ خوبي‌ داره‌؟ مثلا خوبيهاش‌ را بگو. مي‌گيد مي‌گن‌ نماز مي‌خونه‌، گاهي‌ صبحها نمازش‌ را مثلا ترك‌ مي‌كنه‌. خيلي‌ خوب‌. پس‌ خيلي‌ خوبه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مشروب‌ هم‌ بله‌ يك‌ خرده‌اي‌، ازدواج‌ كرد دخترش‌ را داد، الان‌ هم‌ ترياك‌ مي‌كشه‌ حالا اون‌ چيزي‌ كه‌ من‌ مي‌بينم‌. هم‌ روزي‌ يك‌ بار كتك‌ دختره‌ را مي‌زنه‌. هم‌ به‌ بابا و ننش‌ فحش‌ مي‌ده‌ هم‌ هم‌ نماز اصلا نمي‌خونه‌، هيچي‌. و داريم‌. من‌ اگر بخوام‌ از اون‌ طرفش‌ زياد داريم‌. كه‌ رعايت‌ هيچ‌ جهت‌ را نكردن‌. همه‌ رضايت‌ دادن‌ متدينه‌ رفتن‌ ازدواج‌ كردن‌. تو همين‌ مجلس‌ اگر بخوام‌ معرفي‌ كنم‌ شايد هفت‌، هشت‌ تا معرفي‌ كنم‌. اين‌ كار را نكردن‌ و فقط‌ به‌ خاطر ديانتش‌ رفتن‌ ازدواج‌ كردن‌ و صاحب‌ همه‌ چيز شدن‌.

 آرامش‌ بهشون‌ داده‌، حالا بعضي‌ از چيزها را من‌ اطلاع‌ ندارم‌ ولي‌ يقين‌ دارم‌ اونهاي‌ ديگه‌اش‌ را هم‌ بهشون‌ داده‌. اينها شما با ديگران‌ حالا من‌ پرت‌ شدم‌ از مطلب‌. اگر ما ملكت‌ او صديقكم‌، صديق‌ يعني‌ با دوستتون‌ صداقت‌ داشته‌ باشيد. صادق‌ باشيد، صميميت‌ داشته‌ باشيد. اين‌ قدر دروغ‌ بهش‌ نگيد. اين‌ قدر نخواسته‌ باشيد كه‌ خودتون‌ را بهتر از اونچه‌ كه‌ هستيد به‌ او معرفي‌ كنيد. نه‌ خوب‌ خودتون‌ را معرفي‌ كنيد نه‌ بد. بعضي‌ از اين‌ ور مي‌افتند ما آدم‌ بدي‌ هستيم‌ فلان‌. نه‌. صديق‌، اوني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ صديقه‌. اون‌ هر چي‌ هست‌ خودش‌ را به‌ دوستش‌ نشان‌ بده‌. اگر عيبي‌ داره‌ دوستش‌ بهش‌ تذكر بده‌ اون‌ عيبها رفع‌ بشه‌. اگر عيبي‌ هم‌ نداره‌ كه‌ چه‌ بهتر. اين‌ را بايد انشاء الله‌ رعايت‌ كنيد. ببينيد من‌ مي‌خوام‌ انشاء الله‌، نه‌ من‌ خدا، مي‌بينيد خدا هم‌ مي‌گه‌، خدا امام‌ زمان‌ شما دوست‌ داره‌ كه‌ شماها به‌ جايي‌ برسيد كه‌ ليس‌ عليكم‌ جناح‌ ان‌ تأكول‌ جميع‌ او اشتادا. وارد او خونه‌ شديد، خونه‌ رفيقتون‌، خونة‌ صادقتون‌ شديد اول‌ مي‌گه‌ هر چي‌ هست‌ بخوريد. هر چي‌، هر چي‌ هست‌. اون‌ جعبة‌ گز را هم‌ آن‌ بالا گذاشته‌ اون‌ را هم‌ بخوريم‌؟ بله‌ مي‌توني‌ بخوريم‌. اون‌ شكلاتي‌ كه‌ تو اشكاف‌ گذاشته‌ درش‌ بازه‌ و كليدش‌ در دست‌ شما هست‌. اون‌ را هم‌ مي‌شه‌؟ بله‌. همينجور. يك‌ طرفه‌هم‌ نباشه‌ها هر چي‌ تو داري‌ مال‌ من‌، هر چي‌ من‌ دارم‌ مال‌ خودم‌. اين‌ را من‌ به‌ همه‌ دارم‌ ميگم‌. ان‌ تأكلوا جميعا او اشتادا. يا اينكه‌ بعضي‌هايش‌ را. فاذا دخلتم‌ بيوتا فصموا ان‌ انفسكم‌. حالا اگر خوب‌ كسي‌ نبود، يك‌ آداب‌ ديگري‌ را هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد. از نزد خودتون‌ سلام‌ كنيد، ولو كسي‌ هم‌ نيست‌ سلام‌ كنيد. اينجا كسي‌ نيست‌ كه‌ بهتون‌ بخنده‌. اگر كسي‌ بود كه‌ جواب‌ سلامتون‌ را ميده‌. اگر كسي‌ هم‌ نبود كه‌ هيچي‌. كسي‌ نيست‌ كه‌ بهتون‌ بخنده‌. خودتون‌ هم‌ كه‌ اشكال‌ نداره‌ به‌ خودتون‌ بخنديد. خيلي‌ كارها داريد خودتون‌ مي‌دونيد و بايد صبح‌ تا شام‌ بنشينيد به‌ خودتون‌ بخنديد. تحية‌ من‌ عند الله‌. مباركا تيما سلام‌ به‌ خودتون‌ سلام‌ كه‌ توي‌ اطاق‌، توي‌ خونة‌ رفيقتون‌ كه‌ درش‌ بازه‌ و خاليه‌ و هيچكس‌ نيست‌. اين‌ سلام‌ را بكنيد تا سلامتي‌ را بياريد توي‌ اين‌ خونه‌. با سلامتي‌ برخورد بكنيد با آن‌ خانه‌ و با هر چه‌ توي‌ آن‌ خانه‌ هست‌ با سلامتي‌ برخورد بكنيد. مباركتا، ماية‌ بركته‌، پاكه‌. كذلك‌ آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ ببينيد ميگه‌ كذلك‌ يبين‌ الله‌ آيات‌، يعجل‌ الله‌ لكم‌ الآيه‌. اين‌ نشانه‌هاي‌ خدا را كه‌ واقعا صداقت‌، صميمت‌، اگر در انساني‌ پيدا بشه‌ نشانة‌ خداست‌. حيوانها هستند كه‌ يكديگر را با هم‌ صميميت‌ ندارند. اين‌ از خصوصيات‌ صفات‌ الهيه‌ كه‌ رحمان‌ باشه‌، رحيم‌ باشه‌. مي‌ري‌ توي‌ خونة‌ طرف‌ مي‌بيني‌ هيچي‌ نداره‌. بخر برايش‌ بگذار آنجا. مي‌بيني‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ زيادي‌ داره‌، بردار ببر خونه‌ات‌. اونهم‌ بدش‌ نياد. دو تا بخاري‌ داره‌ يكيش‌ بيكار گذاشته‌ مونده‌. تو هم‌ بخاري‌ نداري‌ خوب‌ بردار يكيش‌ را از اينجا ببر خونه‌. بعله‌. ان‌ تأكلوا جميعا او اشتاتا. كذلك‌ يبين‌ الله‌ لكم‌ الآيات‌. لعلكم‌ تهتدون‌. ببينيد اين‌ آيه‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ همينهايي‌ كه‌ امشب‌ گفتم‌ عمل‌ بكنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ جدي‌ باشيد. ما دفترهايتون‌ را امشب‌ مي‌خواستيم‌ تحويلتون‌ بديم‌، يك‌ بررسي‌ بيشتري‌ بناست‌ بشه‌. اين‌ چند نفري‌ هم‌ كه‌ دفترهايشون‌ را نياورده‌اند يا هفتة‌ ديگه‌ اصلا نيايند يا دفترهايشون‌ را در وسط‌ هفته‌ به‌ آقاي‌ نعمتي‌ برسونند. و اگر گم‌ شده‌ بيارند تجديد كنند چون‌ خيلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ مي‌ديم‌. و در عين‌ اينكه‌ اينهايي‌ كه‌ نياوردند نمره‌هايشون‌ پائيين‌ آمده‌ بهرحال‌.

 خوب‌. امروز روز زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. حالا اين‌ زيارتي‌ چه‌ جهتي‌ داره‌ فعلا خيلي‌ معروف‌ شده‌ و احتمالاتي‌ هم‌ علما داده‌اند. ولو روايت‌ نداره‌ امروز روز زيارتي‌ مخصوصه‌. بعضي‌ از علماي‌ بزرگ‌ كه‌ قولشون‌ حجته‌، گفته‌اند. ولي‌ خوب‌ بهرحال‌ زيارتي‌ مخصوص‌ است‌ و همه‌اتون‌ هم‌ انشاء الله‌ به‌ زيارتي‌ امروز رفته‌ايد و خيلي‌ آدم‌ بايد بيحال‌ باشه‌ كه‌ امروز ديگه‌ زيارت‌ نرفته‌ باشه‌. و بعضي‌ گفته‌اند روزي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ وارد خراسان‌ شده‌. بعضي‌ گفتند كه‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ از مدينه‌ حركت‌ كرده‌. بعضي‌ گفتند كه‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ ولايتعهدي‌ را قبول‌ كرده‌. حالا هر چي‌ بوده‌ بعضي‌ها هم‌ شهادت‌ كه‌ بعيده‌ اين‌ قول‌ سوم‌، چون‌ آنها تاريخهايش‌ معلوم‌ نيست‌، ولي‌ اين‌ قول‌ سوم‌ شهادت‌ چون‌ تاريخش‌ معلومه‌ و روز بيست‌ و نهم‌ يا آخر ماه‌ صفر، وفات‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌، آن‌ احتمالش‌ خيلي‌ ضعيفه‌ كه‌ وفات‌ باشه‌. بهرحال‌ اين‌ ماه‌ تعلق‌ شديدي‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا داره‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را از زائرين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار داده‌ باشه‌. و آن‌ ثوابهايي‌ كه‌ كسي‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ را زيارت‌ كند ثواب‌ هزار حج‌، هزار عمره‌، كه‌ فرمود من‌ و آبائم‌ شفعاء او هستيم‌ روز قيامت‌. شفاعت‌ آنها و زيارت‌ حضرت‌، سه‌ جا به‌ درد انسان‌ ميخوره‌. بلكه‌ خود حضرت‌ مي‌آيند به‌ زيارت‌ اين‌ شخص‌ كه‌ زائر حضرت‌ رضاست‌. عند الصراط‌ و عند الميزان‌ و عند وفاء الكتب‌. و كسي‌ كه‌ حضرت‌ رضا را زيارت‌ كنه‌ گناهانش‌ بخشيده‌ ميشه‌ ولو كان‌ مثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار. هر چي‌ گناه‌ داشته‌ باشه‌ آمرزيده‌ ميشه‌. يك‌ نفر يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشت‌ شايد هم‌ براتون‌ گفته‌ باشم‌. ميگفت‌ كه‌ حضرت‌ رضا را من‌ در عالم‌ مكاشفه‌ ديدم‌ وقتي‌ من‌ وارد حرم‌ شدم‌ مثل‌ يك‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود زرگري‌ كه‌ يك‌ جواهري‌ را به‌ دستش‌ داديم‌ كه‌ آن‌ جواهر قلب‌ شماست‌. وقتي‌ كه‌ به‌ دست‌ آن‌ جواهرساز يا جواهر شناس‌ داده‌ شد، او فورا برد اول‌ تميزش‌ كرد. شما انگشتري‌ را خيلي‌ كثيفش‌ كرده‌ باشيد؛ ببريد پيش‌ يك‌ مغازة‌ انگشترفروش‌، اين‌ شما بخواهيد يا نخواهيد اول‌ تميزش‌ ميكنه‌، كثافتهايش‌ را پاك‌ ميكنه‌. بعد حضرت‌ گفت‌ كه‌ اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌! خيلي‌ قيمتيه‌! اين‌ جواهري‌ كه‌ تو داري‌ خيلي‌ قيمتيه‌. ميدوني‌ قيمتش‌ چيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. بهشت‌ را مي‌دهند بهتون‌. بهشت‌ چند متر زمين‌ داره‌؟ متري‌ چنده‌ قيمتش‌؟ و جنت‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. خيلي‌، بينهايت‌ از صد هكتار و هزار هكتار و يك‌ ميليون‌ هكتار بيشتره‌، خيلي‌ بيشتر. زمينهايش‌ هم‌ به‌ قدري‌ گرونه‌ كه‌ اگر ميلياردها تومان‌ غير از آنهايي‌ كه‌ جانشون‌ را دادند در راه‌ خدا، بدهند يك‌ مترش‌ را بهشون‌ نمي‌دهند. خيلي‌ پرارزشه‌. اين‌ انگشتر را تميز كردند و گفتند آقا اين‌ خيلي‌ قيميته‌. قدرش‌ را بدون‌. مشتري‌ خوبي‌ من‌ برايش‌ دارم‌. حالا نه‌ دست‌ خودم‌ باشه‌، برميداري‌ مي‌آري‌ از توي‌ حرم‌ بيرون‌. باز مشغول‌ آن‌ كثافتكاريها و گناهها باز كثافت‌ و چربي‌ بهش‌ مي‌زنيد باز دو باره‌ مي‌بردش‌. ان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء السوء ان‌ كذبوا بآيات‌ الله‌. آخرش‌ ميبيني‌ يك‌ آدم‌ بيعقيدة‌ بي‌ ارزش‌ بيفايدة‌ يك‌ پول‌ نمي‌ارزه‌ ميشه‌ و ميره‌. تا كي‌ مي‌خواي‌ هواس‌ نفست‌ را اينقدر به‌ كار ببري‌؟ تا كي‌ مي‌خواي‌ اينقدر معصيت‌ كني‌؟ تا كي‌ مي‌خواي‌ اين‌ جواهر قيمتي‌ كه‌ خدا روز اول‌ اينجوري‌ ميگه‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌، اينقدر تميز بوده‌ كه‌ مثل‌ خدا بوده‌، اين‌ را در اختيار تو قرار داده‌. حالا تو با كارهاي‌ هواي‌ نفس‌، دلم‌ مي‌خواد، دلم‌ مي‌خواد اين‌ را كثيفش‌ كردي‌ و از بين‌ برديش‌. يك‌ پول‌ هم‌ نمي‌ارزه‌. آن‌ شخص‌ مي‌گفت‌ قيامت‌ را در خواب‌ مي‌ديدم‌. اعمالم‌ هم‌ مثل‌ چند تا گوني‌ ميوه‌ برده‌ بوديم‌ براي‌ زندگي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ اينجا بكنيم‌. يك‌ ملكي‌ آمد در كيسه‌ها را باز كرد هي‌ دونه‌ دونه‌ اينها را مي‌ريزه‌ بيرون‌، ميگه‌ اينها پوسيده‌ است‌. هي‌ ريخت‌ ريخت‌، گوني‌ اول‌ را خالي‌ كرد گفت‌ بيا گونيش‌ مال‌ خودت‌. دومي‌ هم‌ همينطور. گفتم‌ آخه‌ ما اينجا زندگي‌ داريم‌، مي‌خواهيم‌ زنده‌ بمونيم‌. گفت‌ نه‌ فايده‌ نداره‌ اين‌ اعمال‌ پوسيدة‌ تو، آن‌ نماز بي‌ توجه‌ تو و اين‌ افكار پريشان‌ تو و اين‌ عقايد نيم‌بند تو و اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، چه‌ عرض‌ كنم‌؟ اين‌ اخلاق‌ بد تو، كدوم‌ كيسه‌ اين‌ باصطلاح‌ زاد و توشه‌اي‌ كه‌ آورده‌اي‌ اينجا به‌ درد ميخوره‌؟ هيچيش‌. هيچيش‌. همه‌ را ريخت‌ و كيسه‌هاي‌ خالي‌ را داد دست‌ ما. ما اينجوري‌ هستيم‌. هل‌ ادلكم‌ علي‌ تجارة‌ تنجيكم‌ من‌ عذاب‌ اليم‌ تؤمنون‌ بالله‌. ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشيد. جهاد با نفس‌ كنيد. چقدر آقا عمر ميكنيد؟ چقدر؟ صد سال‌. بيشتر كه‌ نميشه‌. صد سال‌ رياضت‌ بكش‌، صد سال‌ هر چي‌ خدا مي‌خواد انجام‌ بده‌، صد سال‌ گناه‌ نكن‌، بينهايت‌، يك‌ ميليارد سال‌، باز هم‌ بيشتر، بينهايت‌ راحت‌ باش‌. تويي‌ كه‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌ درس‌ مي‌خوني‌ تا مدرك‌ بگيري‌ بگند آقاي‌ دكتر بهت‌. بعد چند سال‌ با اين‌ مدرك‌ زندگي‌ ميكني‌؟ بعله‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌، هفت‌ سال‌ هم‌ آنجا، خدمت‌ شما عرض‌ شود، سي‌ و دو سال‌. بعد از سي‌ و دو سال‌ تا صد سال‌ چند سال‌ مي‌مونه‌؟ شصت‌ و هشت‌ سال‌. شصت‌ و هشت‌ سال‌ مي‌خواي‌ زندگي‌ بكني‌. راحت‌ و خوب‌ هم‌ آنوقت‌ اگر زندگي‌ كردي‌ واقعا حقوقت‌ هم‌ مكفي‌ هست‌، همه‌ چيزش‌ درست‌. اما تو بي‌ انصاف‌ براي‌ شصت‌ و هشت‌ سال‌ زندگي‌، بيست‌ و پنج‌ سال‌ زحمت‌ كشيدي‌، براي‌ بينهايت‌ زندگي‌ نمي‌خواهي‌ ده‌ سال‌ زحمت‌ بكشي‌؟! بخدا قسم‌ اگر ده‌ سال‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد ديگه‌ اصلا نخواسته‌ باشي‌ هم‌، كه‌ گناه‌ بكني‌، نخواسته‌ باشي‌ اگر ولت‌ كنند، نمي‌كني‌. يعني‌ نميتوني‌ گناه‌ بكني‌، نميتوني‌ پاك‌ نباشي‌. ده‌ سال‌! آقا اين‌ برنامه‌ ده‌ سال‌ طول‌ ميكشه‌ نهايتش‌ و شما در اين‌ ده‌ سال‌ همه‌ چي‌ داريد. حتي‌ توي‌ اين‌ دنيا هم‌. يك‌ دوستي‌ از دوستانمون‌ همين‌ ديشب‌ ميهمان‌ ما بودند. دلم‌ مي‌خواست‌ شما هم‌ گوش‌ مي‌داديد. يكيشون‌ مديرعامل‌ يك‌ كارخانه‌ و تشكيلاتي‌ بود. به‌ آن‌ يكي‌ مي‌گفت‌. آن‌ يكي‌ هم‌ مرد معمولي‌. ميگفت‌ حاج‌ آقا، به‌ من‌ ميگفت‌، اين‌ آدم‌ اينقدر اعتبار توي‌ بازار داره‌ كه‌ اگر من‌ الان‌ صد ميليون‌ تومان‌، صد ميليارد تومان‌ بهش‌ داشته‌ باشم‌، بدون‌ هيچ‌ مدركي‌ به‌ دست‌ اين‌ مي‌سپارم‌. جلوي‌ خودش‌ ميگفت‌. ولي‌ اون‌ قبول‌ نميكنه‌. خوب‌ عجيبه‌. ايمان‌. ايشان‌ هم‌ بعله‌ راست‌ ميگه‌، منهم‌ قبولش‌ دارم‌. از رفقاي‌ خودمونه‌، قبولش‌ دارم‌. يعني‌ الان‌ هر چه‌ پول‌ بدون‌ هيچ‌ مدركي‌ بهش‌ بدهند هيچ‌ كم‌ و زياد نميشه‌. تصرف‌ بيجا نميكنه‌. امانتدار كامليست‌. انسان‌ با اعتبار توي‌ دنيا زندگي‌ ميكنه‌. بعله‌.

 وقتي‌ كه‌ شما پاك‌ و پاكيزه‌ شديد، فروختيد خودتون‌ را به‌ خدا، ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسكم‌، توي‌ حرم‌ كه‌ رفتيد بگيد يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، من‌ اومدم‌ توي‌ آن‌ معامله‌ شما دلال‌ خدا هستي‌ ديگه‌، اين‌ معامله‌ را انجام‌ بده‌. من‌ جانم‌ و مالم‌ و هر چه‌ دارم‌ به‌ تو مي‌بخشم‌، تو هر جور بگي‌ ما همانجور عمل‌ مي‌كنيم‌. ديگه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ جانش‌ را بخشيد به‌ خدا ديگه‌ فكر، مال‌ او نيست‌ ديگه‌، طبق‌ دستور خدا بايد ديگه‌ با اين‌ جان‌ و با اين‌ مال‌ عمل‌ بكنه‌. اينجوري‌ ميشه‌. اما ماها برميداريم‌ مي‌آريم‌، نه‌. مال‌ خودمونه‌، لازمش‌ داريم‌. هي‌ آلوده‌اش‌ مي‌كنيم‌.

 انشاء الله‌ امروز شما اين‌ كار را كرديد و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ موفق‌ باشيد و به‌ خدا جانتون‌ را فروخته‌ باشيد و اختيار جانتون‌ در دست‌ خدا باشه‌ و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را در قيامت‌ با علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشهور كنه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا ابا الحسن‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بابي‌ انت‌ و امي‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يتململ‌ تململ‌ السرير. اين‌ يتململ‌ تململ‌ السرير من‌ در روضه‌ خوندن‌ مقيدم‌ همينهايي‌ كه‌ هست‌، نوشتند، بگم‌. خيلي‌ نميخوام‌ زياد آب‌ و تابش‌ بدم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد و گريه‌ نكنيد. مي‌خواهيد گريه‌ بكنيد مي‌خواهيد گريه‌ نكنيد. ولي‌ اين‌ حالت‌ را حضرت‌ رضا داشته‌ كه‌ وقتي‌ زهر را خورده‌ بود، آمد در ميان‌ خانه‌، يك‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ مريضه‌، نه‌ دوست‌ داره‌ دوستش‌ ببينه‌ در آن‌ حال‌، نه‌ دشمن‌. چون‌ دشمن‌ ممكنه‌ شاد بشه‌، دوست‌ هم‌ ناراحت‌ بشه‌. ميره‌ در اطاق‌ خلوتي‌ خودش‌ را قرار داد. به‌ اباصلت‌ هم‌ آنطوري‌ كه‌ روايت‌ داره‌، فرمود كسي‌ را راه‌ نده‌. اباصلت‌ ميگه‌ نگاه‌ كردم‌ يتململ‌ تململ‌ السرير، مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچيد. نزديك‌ ظهر شد. ظهر شد. فرمود غلامها غذا خورده‌اند يا نه‌؟ گفتم‌ آقا با اين‌ حال‌ شما كي‌ ميل‌ به‌ غذا داره‌. حضرت‌ نشستند، خودشون‌ را كنترل‌ كردند، سر سفره‌ نشستند با غلامها غذا خوردند. بعد كه‌ غلامها رفتند اباصلت‌ ميگه‌ ديدم‌ باز به‌ همان‌ حال‌ اول‌ افتاد.

 خدايا به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ خاطر محبتت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و حب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ تو خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌.

 

۲۷ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ۳ شهريور ۱۳۷۴ – توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌ 3 شهريور 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌، اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكند. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند: مرده‌، مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند. خواب‌، و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود، همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند، اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصف‌ شب‌ ميگيد همه‌ خوابند و حال‌ آنكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهاش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا، بميريد قبل‌ از آنكه‌ بميرانندتون‌، يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌. يك‌ مردن‌ هم‌ هست‌ همان‌ مردني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دوتاست‌.

 اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌، الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ بپرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ خواب‌ بوده‌، هيچي‌ نميفهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ ميگزه‌، صبح‌ بلند ميشه‌ ميبينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انساني‌ كه‌ خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز، در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌، در قيامت‌ هم‌ خوابه‌، توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نمي‌دهند.

 اما اگر بيدار شديد، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ براتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌، ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌ بخاطر دو جور ممكنه‌ امتحان‌ كنه‌. يكي‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا نخونده‌. يكي‌ اينكه‌ آن‌ بچة‌ مغروري‌ كه‌ ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌، دو تا امتحانش‌ ميكنند. ميبنه‌ كه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌. يعني‌ در اين‌ مسئلة‌ دومي‌، طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدنه‌ ما چي‌ هستيم‌. ماها را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را خوب‌ نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را زياد سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌. نمازمون‌ را هم‌ كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ روزه‌امون‌ را هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌ و، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها هم‌ كه‌ نداريم‌، پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برات‌ پيش‌ نيامده‌. آب‌ نديد، و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگن‌ يك‌ گناه‌ بكن‌. ميگي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ مي‌كنيد. امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بياد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌، اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يحي‌. اگر امتحان‌ بياد پيش‌، شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پاتون‌ روي‌ پوست‌ خربوزه‌ باشه‌. حالا ميگن‌ روي‌ پوست‌ موز، آنهم‌ همين‌ حالت‌ را پيدا ميكنه‌. انسان‌ را تا هولش‌ ميدهند، هول‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌، آمديد توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيد امتحان‌ نكن‌. ميتوني‌ تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگيريد براي‌ ما. از مظلات‌ ستم‌ ما را حفظ‌ كنيد. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتونيد دعا كنيد. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌، قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌؛ و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشونده‌. روح‌ القدس‌، روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همه‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌. خوب‌ حالا مي‌خواد امتحانتون‌ كنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز به‌ بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ مي‌گفتيم‌ چرا. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خوام‌ شرح‌ بدم‌، اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ دادم‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. همه‌ امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ من‌ را عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ به‌ بستر لا خفتيم‌، خوابيديم‌، به‌ كلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار ميشيم‌ بر اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌، چه‌ با مطالعه‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند؟ و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌، زادتهم‌ ايمانا. وجلت‌ قلوبهم‌. اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ ميترسه‌. ميترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربان‌ رئوف‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بترسيد. لا يخافن‌ احدا منكم‌ الا ذنبه‌. هيچكدام‌ شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خوايم‌ بترسيم‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما، ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌، هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ ميترسه‌. اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما ميترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيت‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بياد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. حالا اگه‌ يك‌ سنگي‌ باشه‌، نمي‌ترسيد. حالا اين‌ سنگ‌ را هم‌ ما بيخود خودمون‌ را توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر ميترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. ميگن‌ مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ بگيد پاشو برو. حالا ديگه‌. جدام‌ كنيد، حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌ سهو ميكنم‌، اينور آنورشون‌ ميكنم‌ تا اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آن‌ پيش‌ من‌ مي‌گن‌ آقاما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌ و من‌ مطمئن‌ ميشم‌ كه‌ ديگه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ باشه‌. افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌، از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ را شده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌ كه‌ اين‌ برش‌ تحميل‌ شده‌، حالا ممكنه‌ خودش‌ هم‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌، ميگه‌ اين‌ اگر ماندني‌ است‌ بمانه‌ اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌، و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ مي‌شيد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌؟ اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌. يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ها هستند اينطوريند. من‌ از ايشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داريد ديگه‌ گناه‌ نكنيد و توبه‌ كرديد و اين‌ زحمت‌ را و رياضت‌ را كشيديد، آيا چه‌ احساسي‌ داريد؟ ميگن‌ مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگن‌ ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌. از بويش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند، كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خوايد توبه‌ كنيد، توبة‌ نصوح‌. و الا بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما مثلا حركت‌ كرديد به‌ طرف‌ فرض‌ كنيد اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا. مي‌خوايد بريد تهران‌ مثلا. حالا برگشتيد. آمديد توي‌ مشهد كه‌ بريد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد، باز رفتيد، اين‌ جز در جا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. آخه‌ مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ اين‌ كارها را ميكني‌؟! صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌ و الا نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ مرتبه‌ انسان‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ كنه‌. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. اون‌ استغفاره‌ كه‌ شايد حضرت‌ حتي‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ استغفار كنه‌، هر ساعت‌ استغفار كنه‌، طلب‌ بخشش‌ كنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ كنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌. توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌، تا سر كوچه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌ و مي‌آمد. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آخه‌ آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ دفعه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌، ديگه‌ حالا كه‌ متوجه‌ اشتباهت‌ شدي‌ دو مرتبه‌ نبايد توبه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشت‌ را كردي‌ توي‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور سر انگشتت‌ را زد، بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌، باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ آن‌ تو. دستت‌ را زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد. باز دو مرتبه‌ هم‌ دست‌ ميزني‌، معلومه‌ كه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمدي‌ توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ آن‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آن‌ ميگن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كردند خودشون‌ را، غالبا خيال‌ مي‌كنند علامتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ صورتش‌، اگه‌ سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ ميشه‌. يا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هست‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌، توي‌ تاريكي‌، اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌ به‌ وزن‌ پر كاه‌، نه‌ تو ترازو كه‌ بذاري‌ قبل‌ از توبه‌ و بعد از توبه‌ به‌ همون‌ وزن‌ قبلي‌ هستي‌. شايد گاهي‌ هم‌ سنگين‌تر بشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ مي‌شي‌ سر حال‌ مي‌شي‌. پس‌ اون‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ هي‌ به‌ ما مي‌گن‌، آقا علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا ما. اين‌ حالته‌، يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ مي‌گن‌؟ لن‌ تراني‌ يا تن‌ تراني‌ من‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ اين‌ آخرش‌ ما ربطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟ لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز نبيني‌ او را، تن‌ تراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشد، حالا. مي‌گن‌ تا نخوري‌ نداني‌. تا انسان‌ نچشه‌ نمي‌تونه‌. حالا شما مزة‌ آبگوشت‌ را مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ اين‌ آبگوشت‌، نه‌ چيزي‌ گفتني‌ نيست‌. اون‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌ياد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌ نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ نه‌ ديگري‌. مي‌گي‌ كه‌ خوب‌ پس‌ ما كه‌ نرسيديم‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. بي‌ تعارف‌. مي‌شه‌؟ بله‌. خوب‌ تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ اون‌ گناهان‌ براي‌ خودت‌ هيچ‌ فرقي‌ نكنه‌ اين‌ توبه‌ ات‌ هم‌ قبول‌ نشده‌ بخاطر اينكه‌ برات‌، اينها را استدلالي‌ مي‌گم‌ها. بخاطر اينكه‌ برات‌ اون‌ گناهان‌ اهمييت‌ نداشته‌. و توبة‌ حالا هم‌ اهمييت‌ نداره‌.

 چطور مي‌شه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشد و او از او قهر كرده‌ باشه‌ رفته‌ رضايتش‌ را جلب‌ كرده‌ و او هم‌ گفته‌ كه‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌ صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌ و در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداشته‌ باشه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌ انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ از دستش‌، حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و وارد شده‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ او هم‌ راهش‌ داده‌ و بعد گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اون‌ هم‌ گفته‌ بخشيدمت‌ و رفت‌ چايي‌ هم‌ براش‌ آورد و شيريني‌ هم‌ آورد و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌ اين‌ آدم‌ خيلي‌ آدم‌ بي‌ خودي‌ است‌ خيلي‌ نافهم‌ است‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند اونجور كوچكي‌ مي‌كنند، اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌ حالا راضي‌ شده‌ براي‌ تو هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداره‌. يا توبه‌ات‌ اصلا قبول‌ نشده‌ يا خدا اصلا راهت‌ نداده‌، يا توبة‌ درستي‌ نكردي‌ يا اين‌ كه‌ خوابي‌ احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ پر در مي‌آورد. واقعا پرواز مي‌كنه‌، واقعا روي‌ پاش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌، نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌ از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌، سبك‌ مي‌شه‌.

 شب‌ جمعه‌ رفتي‌ تو حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ و گناهانتون‌ را توبه‌ كرديد، حالا اومديد بيرون‌ هيچ‌ فرقي‌ برات‌ نداره‌؟ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟ همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نسوه‌ باشه‌. انسان‌ بقدري‌ راحت‌ مي‌شه‌ به‌ قدري‌ آزاد مي‌شه‌ و لذا اذا ذكر الله‌ وجنت‌ قلوب‌ چه‌ مي‌شد به‌ ياد خدا مي‌افته‌. من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا مي‌دونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ گاهي‌ ديدم‌ شانه‌هاشون‌ تكان‌ مي‌خوره‌، گريه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما مي‌ترسيم‌ باز بيافتيم‌ تو گناه‌. فلان‌ مثلا شغل‌ را داريم‌ فلان‌ كار را داريم‌ مي‌گيم‌ مثلا بايد استقامت‌ كنيم‌. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيافته‌. لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. و اگر غير از اين‌ باشه‌ نمي‌تونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ زير گناه‌ نره‌. من‌ نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌ من‌ پيش‌ آمد لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌، شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌. ماها همان‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌، اين‌ ماها كه‌ مي‌گم‌ شماها را نمي‌گم‌ها، اون‌ مردم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ خوابن‌، نه‌ گناهش‌ برامون‌ فرق‌ مي‌كنه‌، آدم‌ خواب‌ آقا شما لحاف‌ كلفتي‌ را بياندازيد روش‌ اين‌ عرق‌ هم‌ مي‌كنه‌ها ولي‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفت‌ را انداختيم‌ روش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريم‌ باز هم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اون‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ كنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌ بعد چراغ‌ را روش‌ كنيد باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يسلوا عليكم‌ و ملائكة‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌، اينجوري‌ به‌ فكر ماهاست‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌ ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌  مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شما را از توي‌ ظلمات‌ بيارن‌ توي‌ نور. و آوردند. حالا شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد روي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشنتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرنتون‌ بيدار نمي‌شيد نمي‌فهميد، توي‌ ظلمت‌، هر جا ببرن‌ بيارن‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ آدم‌ خواب‌ يا توي‌ روشنايي‌. ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌ كه‌ مي‌گه‌ الله‌، يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌توني‌ توضيح‌ بدي‌؟ نه‌. بعضي‌ از وقتها كه‌ ما مي‌خواييم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌ به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. مي‌گيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پر نور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشن‌ پر نور شده‌ باشه‌، يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر ذهنمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ كه‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مثلا مهتابي‌ روشن‌ باشه‌ مي‌گيم‌ حتما اين‌ امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر تو تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌ مثلا يك‌ نور داره‌ يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌ اون‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ ملا آقاجان‌ اون‌ يك‌، اون‌ وقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود ولي‌ يكي‌ حالا دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. يك‌ چراغ‌ قوه‌ اوجاش‌ گذاشته‌ بود كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اون‌ كوچه‌هاي‌ تاريك‌ كه‌ مي‌رسيد جمعييت‌ هم‌ بود يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ مي‌كرد صورتش‌ نور مي‌زد، آمدند به‌ ملاآقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر نور مي‌شه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر گفتند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ از همان‌ جايي‌ كه‌ نور مي‌ياد همانجا را بره‌ بگرده‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ مي‌رم‌. رفت‌ چراغ‌ قوه‌ را بالاخره‌ از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بودند. خوب‌ ما اينجوريم‌ ديگه‌. بابا نور معنوي‌ غير از نور مادي‌ است‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكن‌ است‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند. هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌.

 شايد اوني‌ هم‌ كه‌، ابوسفيان‌ يقينا خوشگل‌تر از بلال‌ حبشي‌ بود. و نوراني‌تر اون‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. بله‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوست‌ است‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اون‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدامشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌. ابوسفيان‌ نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌ نمي‌دونم‌ خدمتتان‌ عرض‌ شود كه‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند اينها با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ اين‌ نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ما چشممون‌ به‌ ظاهره‌. مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌، اين‌ را راهش‌ ندادن‌ توي‌ مجلس‌، لباسش‌ ناجور بود و اينها. فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌ و اول‌ غذا را پيش‌ او گذاشتند و اينها. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ من‌ غذا بخور چون‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ به‌ خاطر تو دادن‌. قد هيكل‌ من‌ الصمع‌ ماها اينجوريم‌ ظاهر بين‌ به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌. يك‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارهاتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ كنند ببيند ايمانمون‌ چقدراست‌. ليبلوئكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌. نه‌ اگر انسان‌ باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كند. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ است‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اوجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بگه‌ كه‌ من‌ كسي‌ هستم‌ تو وقتي‌ كسي‌ هستي‌كه‌ ، به‌ قول‌ بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند البته‌ ولي‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهمييت‌ داره‌ كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهمه‌. از سلمان‌ يكي‌ از منافقين‌ عرض‌ كرد كه‌ ريش‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد چي‌ مي‌گي‌ مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ او هم‌ ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌؟ خيلي‌ آرام‌، گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، مي‌توني‌ بگي‌ ريش‌ من‌ بدتره‌ باز هم‌. اگر رد ندشم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدر را ببينيد اون‌ حرفشون‌ بزرگيشون‌. همه‌ متنبه‌ شدند ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها، و اون‌ هم‌ ساكت‌ شد. كوشش‌ كنيد صدر داشته‌ باشيد، كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشان‌ نديد بعضي‌ دشمنان‌ هستند همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌. او را هم‌ ساكتش‌ كرديد. كوشش‌ كنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌، از همانجا شروع‌ ميكنند. نقطة‌ ضعف‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌ من‌ بدم‌ مي‌آد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ پس‌ چرا تو گفتي‌؟ من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ هر كسي‌ از اينجا عبور ميكنه‌ ميگه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنيم‌ ببينيم‌ چيكار ميشه‌؟ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ به‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌، نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌، ما مثلا در مقابلمون‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ در كرة‌ زمين‌. اين‌ را بدونيد، شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ پنج‌ ميليارد و هفتصد، هشتصدتاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌. اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ را يك‌ جوري‌ نشون‌ بديد، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نميده‌. او آمد فهميد كه‌ شما از اين‌ چيز بدت‌ مي‌آد. خوب‌ نشون‌ نده‌ خودت‌. همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر بدونيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زده‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌!

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نميشه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ باشه‌. تاريكه‌. بنابراين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ بكنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ ميشه‌. اذا تليت‌ عليه‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. خوب‌ ميگيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يكي‌ آمده‌ بود به‌ من‌ ميگفت‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز قبلش‌ با روز بعدش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نميگم‌ نخونيد. اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يتدبرون‌ القرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زيرورو بكنيد، اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌، يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيد به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفسه‌ كه‌ ما داريم‌. اينجوري‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همان‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ بكنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اينكه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزد. يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد.

 پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد، ايمانتون‌ زياد ميشه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌. خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ بطرف‌ خدا حركت‌ ميكنه‌. بعد به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار ميرسه‌. بنابراين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خوايم‌ بشناسيم‌ بدونيم‌ كدام‌ يكيشون‌ بالاتر بودند كدام‌ يكيشون‌ پائين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌، ايشان‌ پيغمبره‌. يك‌ خورده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشيد. عين‌ حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌، ميگه‌ كل‌ ما دعوتهم‌ ليلا و نهارا و لم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. شب‌ و روز اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خدايا خوندم‌. هر چي‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود، بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌. خسته‌ نميشه‌. مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌! ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد. گفت‌ كه‌ ميريم‌ حالا يك‌ خورده‌ خستگي‌ بگيريم‌. ديگه‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذالنون‌ اذ ذهب‌ مغاضبا. ذالنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونسه‌. اذ ذهب‌ مغاضبا، وقتي‌ كه‌ رفت‌ در حالت‌ غضب‌، ناراحته‌. هر چي‌ ميگم‌ بيا آقا طرف‌ خدا آنها نمي‌آيند. فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌، طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا آيه‌ را معنا مي‌كنم‌، ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد. خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ به‌ اين‌ رحمان‌ و رحيم‌. سخت‌ نميگيره‌. ظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. ولي‌ نه‌. هر كسي‌ خدا يك‌ توقعي‌ داره‌. تو همة‌ مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟! توي‌ كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا ميخوري‌! فنادي‌ في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در آن‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ خودش‌ يك‌ ظلمات‌. توي‌ شكم‌ ماهي‌ يك‌ ظلمات‌. فنادا في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ مؤثري‌ در وجود جز تو نيست‌. الا انت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌آد فكر كنيد ببينيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌. حتما يك‌ كاري‌ كرديد. ميگيد هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همينجوري‌ علي‌ الحساب‌ بدونيد كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نميكنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌. حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. منم‌ كه‌ خدا را ول‌ كردم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فاستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اينكه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناه‌ خودمون‌ ميريم‌. خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ مي‌خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌، همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. آن‌ رفيق‌ بد را پيدا نمي‌كردند كه‌ بيارن‌ نشونش‌ بدهند كه‌ او كيه‌؟! اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را، بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ ميگن‌ ما را رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نميخوان‌ بپذيرند كه‌ نه‌. خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نميخواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ سبحانك‌، خدايا، به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نيندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ ميكنه‌. خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ نميدونم‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌. خدا را لا اقل‌، يا امام‌ رضا را، امام‌ رضا نطلبيده‌، ميگيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌. ميگه‌ امام‌ رضا نطلبيده‌. مگه‌ حالا طلبيدت‌. حالا پول‌ داشتي‌ آمدي‌ آنوقت‌ پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. اينجوري‌ به‌ خدا و ائمه‌، بعضي‌ها آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌ مي‌اندازند، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ ميشه‌. ميگه‌ كجا تو مرا ديدي‌ كه‌ من‌ فريبت‌ دادم‌. در آيات‌ قرآنه‌ها. بگو من‌. بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ را بگو. اين‌ يك‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. خدا را هم‌ پاكش‌ كن‌. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار. آن‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا ميدونه‌ هر وقتي‌ من‌ يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌، چون‌ اين‌ مال‌ رفع‌ غم‌ و حزنه‌، تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اينكه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌، فوري‌ رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فاستجبنا لك‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌. ما نجاتش‌ داديم‌ از غم‌. و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. همين‌ و الا تا روز قيامت‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ زندان‌ حبس‌ ابد. آنهم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا باصطلاح‌ آخر آخه‌ حبسهاي‌ ابد دنيايي‌ تا مردنه‌ ديگه‌. بعد از مردن‌ جنازه‌اش‌ را برميدارند مي‌اندازند بيرون‌. توي‌ زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌. خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ زنده‌ نگه‌ مي‌داشت‌. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ فاستجبنا له‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

 اما پيغمبر ما. با اينكه‌ مي‌فرمايد ما اوذي‌ النبي‌ الذي‌ ما اوذيت‌. آنقدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌، وقت‌ نيست‌، عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتم‌. عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌، مطالعه‌ كنيد. حضرت‌ جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آماده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمائي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ اينطور صف‌ بستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ ميده‌ تا راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ ميخوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نميشه‌ تا يك‌ نفر از معصيتكارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ ما شفاعت‌ كنيم‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سجده‌، برنميداره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشوند. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ دستشون‌ را بگيرند بيندازند توي‌ بهشت‌. نه‌. امضا ميشه‌، گذرنامه‌ امضا ميشه‌، ويزا ميشه‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند و لايق‌ بهشت‌ بشوند. زحماتي‌ آن‌ گوشة‌ صحراي‌ قيامت‌ با بي‌ آبي‌ و تشنگي‌ و اينها اين‌ كارها را بكنند تا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، لايق‌ بهشت‌ بشوند. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوئيها و با اين‌ غيبتها، انسان‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دهند. ولو شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ باشه‌. شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همه‌ امون‌ شيعه‌ هستيم‌ اينجور با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌ و غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ به‌ هم‌ مي‌زنيم‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ بنا باشه‌ همينجور تهمت‌ها و غيبت‌ها و اينجور حرفها باشه‌ كه‌ اصلا بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيد فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايد خوب‌ اين‌ بره‌ به‌ بهشت‌. امضا ميكنند. ديديد امضا مي‌كنند گذرنامه‌ را، ويزا ميكنند، شما توي‌ آن‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد. تازه‌ بايد بريد بليط‌ بگيريد، خدمت‌ شما عرض‌ شود پولي‌ تهيه‌ كنيد، از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ ميكنه‌. شفاعت‌ پيغمبر اكرم‌. يكي‌ از ائمه‌ هست‌، ظاهرا امام‌ سجاد صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ به‌ نظر شما ارجي‌ آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدواركننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيتكار چيه‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. مخصوصا، چون‌ اين‌ روايت‌ را خيلي‌ قبل‌ ديدم‌ ولي‌ ممكنه‌، قدر مسلمش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ توبوا الي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد، به‌ تعبير اين‌، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ همة‌ گناهها را مي‌بخشه‌، ديگه‌ از اين‌ اميدواركننده‌ ديگه‌ آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود نه‌. ارجي‌ آيه‌ نزد ما و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. آنقدر پيغمبر شفاعت‌ ميكنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شوند.

 لذا واقعا انسان‌ از رحمت‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌؟ گفتم‌ خدا آنقدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نميگذره‌. ميگه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. و قولا له‌ قولا لينا. لعله‌ يتذكر او يخشي‌.

 حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا. از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌آئيد به‌ كربلا؟ نمي‌شناسيد اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراك‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ ببينه‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراهن‌ سبايا. آنها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگه‌ خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌، نجات‌ مردم‌ آمدند. نجات‌. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌، ظالم‌ معرفي‌ بشه‌، تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيفتند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. و الا راه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند. در وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود، مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ حالا اگر هم‌ بد باشه‌، يك‌ خورده‌ پائين‌تر از علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چي‌ هم‌ خوب‌ باشه‌، يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. ديگه‌ اينهم‌ خليفه‌ است‌، آنهم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدند، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نميشه‌. يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آورد در كوفه‌. مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ديدند، با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند. ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، معاويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز بشه‌، عقلشون‌ باز بشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ بن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌، يكي‌ از ولاة‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود، آمد به‌ حضرت‌ گفت‌. بعدش‌ هم‌ باز در زمان‌ معاويه‌ آمد گفت‌. معاويه‌ بد بهش‌ گفت‌ و گفت‌ بيرونش‌ كنيد و. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را به‌ او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود، مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود بريد اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ بعنوان‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌، اين‌ را معزولش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌، گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نميدي‌ حرف‌ مرا؟! فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌، فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ بن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد بكنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. همة‌ اينكه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند، براي‌ اينكه‌ بد و خوب‌ را مردم‌ فرق‌ بگذارند، تشخيص‌ بدهند.

 لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا، زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شدند. مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ ميشه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌، يك‌ خورده‌اي‌ براي‌ خود منهم‌ مشكل‌ بود. آخه‌ مگه‌ ميشه‌ به‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ باصطلاح‌ تلذي‌ ميكنه‌، مگر ميشه‌ اين‌ تير را، من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ گاهي‌ از اين‌ چيزها را مي‌بينه‌ ديگه‌. آخه‌ توي‌ حرم‌، اينهايي‌ كه‌ توي‌ حرمند، توي‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند، اينها هيچكدامشون‌ اهل‌ جنگي‌، مبارزه‌اي‌، هيچي‌، حالا اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌، كسي‌ بياد اين‌ آدمها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند.

 حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌اتون‌ حاجت‌ داريد، حاجت‌ اكثر شماها اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياوره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنه‌ بعد از اينكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌. حال‌ توسل‌ پيدا بكنيد به‌ اين‌ شيرخوار، به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌، حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار ميده‌. من‌ در كتابهايي‌ كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشتند در مسئلة‌ كربلا، مي‌بينم‌ جائي‌ كه‌ توقف‌ كردند و حسابي‌ تكان‌ خوردند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌، جريان‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ همه‌ به‌ حاجتتون‌، خوب‌ هر كسي‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌. برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توسلي‌ پيدا كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. چون‌ در زيارت‌ ناحية‌ هم‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ روش‌ توقف‌ كردند و معلومه‌ دل‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند، مسئلة‌ مظلوميت‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌.

 

۲۶ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ائمه‌ رحماني‌ و ائمه‌ شيطاني‌

 ائمه‌ رحماني‌ و ائمه‌ شيطاني‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوم‌ ندعوا كل‌ اناس‌ بامامهم‌ فمن‌ اوتي‌ كتابه‌ بيمينه‌ فسوف‌ نحاسبه‌ حسابا يسيرا.

 اين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد و دربارة‌ اين‌ آيه‌ كه‌ دسته‌بنديهاي‌ بشر را در روز قيامت‌ بيان‌ مي‌كنه‌ امشب‌ عرايضي‌ عرض‌ ميشود. اميدواريم‌ پروردگار متعال‌ به‌ ما گوش‌ شنوا، چشم‌ بينا، دلي‌ آگاه‌، عنايت‌ بفرمايد تا آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ را بهتر متوجه‌ باشيم‌. انسان‌ در دنيا حتما بايد براي‌ خودش‌ يك‌ پيشوايي‌، يك‌ امامي‌ انتخاب‌ كنه‌. بهترين‌ امامها آن‌ امامي‌ است‌ كه‌ خدا براي‌ بشريت‌ و كل‌ بشر قرار داده‌ است‌ كه‌ در هر زمان‌ يك‌ امام‌ براي‌ تمام‌ افراد بشر قرار داده‌ كه‌ آن‌ امام‌ مطلقه‌. يعني‌ در تمام‌ چيزها بايد به‌ او اقتدا كرد و او پيشواي‌ همه‌ است‌. به‌ طور كلي‌ امامت‌ داراي‌ مراحل‌ و مراتب‌ و به‌ قول‌ بعضي‌ از آقايان‌ از مقولة‌ تشكيكه‌. يعني‌ گاهي‌ ميشه‌ يك‌ نفر با يك‌ آدرس‌ دادن‌ امامه‌ از نظر لغت‌. شما وارد يك‌ شهري‌ ميشيد، يك‌ آدرسي‌ را مي‌خوايد. يك‌ نفر پيدا ميشه‌ آدرس‌ را بلده‌ و به‌ شما اين‌ آدرس‌ را ميدهد. اين‌ در اين‌ آدرس‌ امام‌ شماست‌. يك‌ قدم‌ بالاتر يك‌ چيزهايي‌، يك‌ معلمي‌، يك‌ استادي‌، يك‌ مسائلي‌ را بلده‌ كه‌ شما بلد نيستيد و شما از او ياد مي‌گيريد. او امام‌ شماست‌. يا حتي‌ در نماز جماعت‌. مثلا براي‌ چند دقيقه‌ مي‌خواهيد عمل‌ واجب‌ مهمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌ بنام‌ نماز، با يك‌ نفر هماهنگش‌ كنيد، هرچه‌ او ميكنه‌ شما هم‌ بكنيد، او ميشه‌ امام‌ شما، امام‌ جماعت‌ يا امام‌ جمعه‌. يا اگر مرجع‌ تقليدي‌ بود شما خواستيد ازش‌ تقليد بكنيد، او ميشه‌ امام‌ شما در تقليد و احكام‌.

 گاهي‌ انسان‌ در كارهاي‌ بد امامي‌ داره‌. مثلا يك‌ معصيتي‌ مي‌خواد بكنيد، بلد نيستيد اين‌ معصيت‌ را انجام‌ بديد، يكنفر پيدا ميشه‌ او بهتر از شما بلده‌. قمار را بلد نيستيد او يادتون‌ ميشه‌. او ميشه‌ امام‌ شما. يك‌ عده‌ هستند امامند در كارهاي‌ شر جمعي‌ هستند كه‌ امامند در كارهاي‌ خير. در كار شر امام‌ مطلق‌ شيطانه‌. يعني‌ در روايت‌ دارد خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ هر چي‌ از راههاي‌ هدايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلده‌، شيطان‌ از راههاي‌ گمراهي‌ مقابل‌ او بلده‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد اين‌ كار خوبه‌، ماية‌ كمالات‌ و ترقي‌ توست‌. شيطان‌ ميدونه‌ كه‌ راه‌ بد كه‌ ماية‌ تنزل‌ توست‌ در مقابل‌ اين‌ كار خوب‌ چي‌ هست‌. و خداي‌ تعالي‌ او را در اين‌ سطح‌ از علم‌ و، اسمش‌ را نميشه‌ گذاشت‌ علم‌، جهل‌ و در اين‌ سطح‌ از شيطنت‌ قرار داده‌ براي‌ اينكه‌ دو راه‌ در كنار هم‌ براي‌ همه‌ كس‌ باشد تا انسان‌ با اختيار خودش‌ راه‌ هدايت‌ را انتخاب‌ كند و داراي‌ فضيلت‌ باشه‌. و بعد شياطين‌ همينطور تا آن‌ كسي‌ كه‌ وقتي‌ بهش‌ آدم‌ ميگه‌ آدرس‌ فلان‌ جا كجاست‌ عوضي‌ نشون‌ ميده‌. براي‌ اينكه‌ طرف‌ را گمراه‌ كنه‌. اينهم‌ امام‌ شيطنته‌.

 شيطان‌ از امام‌ مطلقه‌ در بديها و انحرافات‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ آدرس‌ ناصحيح‌ داده‌، عمدا البته‌، اينهم‌ شيطان‌ كوچكه‌ در و امام‌ در انحراف‌.

 بنابراين‌ كلمة‌ امام‌ به‌ همة‌ اينها اطلاق‌ ميشه‌. هم‌ به‌ بد، هم‌ به‌ خوب‌. هم‌ به‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بد را نشون‌ ميده‌ هم‌ به‌ كسي‌ كه‌ راه‌ خوب‌ را نشون‌ ميده‌. لذا در قرآن‌ مجيد آمده‌ است‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌فرمايد كه‌ ائمة‌ يدعون‌ الي‌ النار يك‌ عده‌ امام‌ هستند كه‌ اينها دعوت‌ به‌ آتش‌ مي‌كنند. يعني‌ انسان‌ را به‌ جهنم‌ مي‌اندازند. خدا رحمت‌ كنه‌ سيد هنگري‌ كه‌ يكي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اين‌ سيد هنگري‌ از شخصيتهاي‌ بسيار باعظمت‌ شيعه‌ است‌. ايشان‌ در يكي‌ از اشعارش‌ كه‌ اين‌ اشعار را در آن‌ خوابي‌ كه‌ حضرت‌ رضا ديد، بد نيست‌ نقل‌ كنم‌.

 حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، راوي‌ ميگه‌ من‌ رفتم‌ به‌ محضرشون‌ فرمودند خوب‌ شد آمدي‌. ديشب‌ من‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌. گفتم‌ بفرمائيد آقا. حضرت‌ فرمودند كه‌ من‌ ديشب‌ خواب‌ مي‌ديدم‌ كه‌ يك‌ نردبان‌ صد پله‌ گذاشته‌اند. من‌ اين‌ نردبان‌ را رفتم‌ بالا. بعضي‌ها ديديد در مقابل‌ امامشون‌، در مقابل‌ بزرگترشون‌ پيش‌ دهني‌ مي‌كنند و البته‌ يكي‌ از امتيازات‌ ملائكه‌ اين‌ است‌ كه‌ لا يسبقونه‌ بالقول‌ هيچوقت‌ سبقت‌ در كلام‌ در مقابل‌ بزرگتر نگيريد. اين‌ خلاف‌ ادبه‌. اين‌ تا حضرت‌ رضا فرمودند كه‌ همچين‌ نردباني‌ من‌ بالا رفتم‌ و گفت‌ آقا انشاء الله‌ صد سال‌ عمر مي‌كنيد، صد تا پله‌ داره‌ صد سال‌ عمر مي‌كنيد. تعبير كرد. خيال‌ كرد حضرت‌ ازش‌ تعبير خواستند. آنهم‌ صبر نكرد حضرت‌ عليه‌ السلام‌ تمام‌ خوابشون‌ را بگند و بعد حضرت‌ فرمود كه‌ هر چي‌ خدا بخواد حالا، صد سال‌، امام‌ آنهم‌ مثل‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دنيا و آخرت‌ فرقي‌ نميكنه‌. چند روز قبل‌ يكي‌ از دوستان‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ رجعت‌ چطوريه‌، مرگ‌ چطوريه‌. گفتم‌ هر وقت‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيدي‌ كه‌ مردن‌ برات‌ مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردن‌ شد، آنوقت‌ بدون‌ به‌ يك‌ مرحلة‌ كاملي‌ رسيدي‌ و ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ اينطورند يعني‌ وقتي‌ مردند فقط‌ لباس‌ عوض‌ مي‌كنند. ما فكر نكنيد كه‌ به‌ خاطر مثلا فرض‌ كنيد بعضي‌ از مسائلي‌ كه‌ در فكر خودمون‌ مي‌گذرد، ما بر سيد الشهدا بايد گريه‌ كنيم‌. اهل‌ كمال‌ اينطورند كه‌ وقتي‌ فكر مي‌كنند كه‌ امام‌ با آن‌ عظمت‌، آمده‌ در بين‌ مردم‌ و مردم‌ علاوه‌ بر اينكه‌ قدر ندانستد، علاوه‌ بر آنكه‌ از وجود مقدسش‌ استفاده‌ نكردند، علاوه‌ بر آنكه‌ از علومش‌، از حكمتش‌ نتوانستند چيزي‌ درك‌ كنند، توهين‌ هم‌ بهش‌ كردند. آنهم‌ آنهمه‌ توهين‌. ما براي‌ اينجهت‌ بايد گريه‌ بكنيم‌. ما براي‌ اين‌ بايد گريه‌ بكنيم‌ كه‌ چرا امام‌ در بين‌ ما نيست‌. ببينيد در دعاي‌ ندبه‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌، در دعاي‌ ندبه‌ گفتم‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد و علي‌ العقائب‌ من‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ فليبك‌ الباكون‌ ببينيد، فاياهم‌ فليندب‌ النادبون‌ بر طيبين‌ از اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌ گريه‌ بكنند گريه‌ كنندگان‌، ضجه‌ بزنند ضجه‌ زنندگان‌، ندبه‌ بكنند ندبه‌ كنندگان‌ كه‌ چي‌؟ اين‌ الحسن‌ و الحسين‌. خود اين‌ بالاترين‌ مصيبته‌ كه‌ ما الان‌ اماممون‌ را آدرسش‌ را نداريم‌. نمي‌دونيم‌ كجا بريم‌ دنبالش‌. كجا پيداش‌ كنيم‌. در بين‌ ما نيست‌. تا ميرسه‌ اين‌ بقية‌ الله‌.

 بنابراين‌ انسان‌ اين‌ حالت‌ را بايد داشته‌ باشه‌ كه‌ مصيبتي‌ كه‌ آنها داشتند ايني‌ كه‌ كشته‌ شدند تنها نبود، اين‌ توهين‌ها بود. ايني‌ كه‌ آنها در بين‌ ما نيستند. بنابراين‌ براي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ صد سال‌ توي‌ دنيا عمر كنه‌ يا ده‌ هزار سال‌ عمر كنه‌ يا يك‌ روز عمر كنه‌ اگر اسباب‌ زحمت‌ نباشد طول‌ عمر براش‌، يقين‌ بدونيد كه‌ ماية‌ خوشحالي‌ نيست‌. حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ وارد آن‌ ارتفاع‌ كه‌ شدم‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ قبه‌اي‌ از نور هست‌ كه‌ داخلش‌ از خارجش‌ پيداست‌. من‌ وارد آن‌ اطاق‌ شدم‌، آن‌ قصر شدم‌ ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌. من‌ تا وارد شدم‌ سلام‌ كرد. حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند و عليك‌ السلام‌. فرمودند به‌ اين‌ آقا هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. به‌ ايشان‌ هم‌ سلام‌ كردم‌. فرمودند به‌ اين‌ خانم‌ هم‌ سلام‌ كن‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهراست‌. به‌ ايشان‌ هم‌ سلام‌ كردم‌. فرمودند به‌ اين‌ آقاي‌ ديگر هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ حضرت‌ مجتبي‌ است‌. سلام‌ كردم‌. به‌ اين‌ آقاي‌ ديگر هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ سيد الشهداست‌. سلام‌ كردم‌. يك‌ پيرمرد هم‌ آن‌ بالاسر حضرت‌ ايستاده‌. فرمودند به‌ اين‌ سيد شعراء، سيد هنگري‌ هم‌ سلام‌ كن‌. من‌ سلام‌ كردم‌. خيلي‌ مقامه‌. بعد حضرت‌ مثل‌ اينكه‌ در وسط‌ شعراشون‌ ما وارد شديم‌ و مجلسشون‌ وارد شديم‌ و اين‌ را متوقف‌ كرده‌ بودند بخاطر ما، فرمودند كه‌ اشعارت‌ را بخوان‌، از اول‌ بخوان‌. شعرها را ايشان‌ شروع‌ كرد به‌ خواندن‌. اشعارش‌ لام‌ امر لواء مربئوا اشعار مفصلي‌ است‌ كه‌ در آن‌ اشعار دسته‌ بندي‌ ميكنه‌ روز قيامت‌ ائمه‌ را. يك‌ امام‌ مردم‌ را حركت‌ ميده‌ و ميبره‌ تا لب‌ گودي‌ جهنم‌. همه‌ را ميريزه‌ آن‌ تو. يك‌ امام‌ دومي‌، در آنجا ميگه‌ها، يك‌ تعبيرات‌ تندي‌ داره‌، من‌ روي‌ يك‌ جهاتي‌ نمي‌خوام‌ آن‌ تعبيرات‌ را بگم‌، مردم‌ زيادتري‌ را حركت‌ ميده‌، اينها را هم‌ ميبره‌ مي‌ريزه‌ توي‌ جهنم‌. و يك‌ امام‌ ديگر هم‌ هست‌ كه‌ تعبير نعثل‌ داره‌ در آن‌ اشعار، و رايت‌ نقدمها نعثل‌، نعثل‌ به‌ معناي‌ روباهه‌. اين‌ امام‌ هم‌ مردم‌ را مي‌بره‌ مي‌ريزه‌ توي‌ جهنم‌. اين‌ در اشعارش‌ ميگه‌ها. و رايت‌ يقدمها حيدر. يك‌ پرچم‌ هم‌ حيدر، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، اون‌ برداشته‌ و مردم‌ را ميبره‌، از جهنم‌ عبور ميده‌ مي‌آره‌ وارد بهشتشون‌ ميكنه‌ و اين‌ اشعار مفصله‌، حالا، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايند كه‌ اين‌ اشعار را خودت‌ حفظ‌ كن‌، به‌ شيعيانت‌ هم‌ بگو اين‌ اشعار را حفظ‌ بكنند. من‌ اين‌ اشعار را عينا در كتاب‌ محضر استاد نوشتم‌. البته‌ منظور از حفظ‌ بعضي‌ از علما گفته‌اند كه‌ در يك‌ كتابي‌ نوشته‌ بشه‌ بعضي‌ها گفتند نه‌ حفظش‌ كنيد، لااقل‌ ترجمه‌اش‌ را حفظ‌ كنيد. چون‌ خيلي‌ از معارف‌ توي‌ اين‌ اشعار هست‌. بسيار اشعار بلند خوبيست‌ كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بفرمايند كه‌ دستور بده‌ شيعيانت‌ اين‌ اشعار را حفظ‌ كنند يا مستحبه‌ يا واجب‌ ميشه‌ بالاخره‌.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ امامها گاهي‌ ميشه‌ ميبرند آدم‌ را توي‌ جهنم‌. صريح‌ قرآنه‌ كه‌ ائمه‌اي‌ هستند كه‌ دعوت‌ به‌ آتش‌ مي‌كنند. اين‌ فرقي‌ نميكنه‌ها. همانطوري‌ كه‌ ائمه‌اي‌ كه‌ دعوت‌ به‌ خوبيها مي‌كنند از كوچك‌ تا بزرگ‌ همه‌ اشون‌ امامند، ائمه‌اي‌ هم‌ كه‌ دعوت‌ به‌ جهنم‌ مي‌كنند از كوچك‌ تا بزرگند. گاهي‌ هم‌ انسان‌ يك‌ آدرس‌ از كسي‌ مي‌خواد، مي‌خوام‌ بگم‌ سنخيت‌ امامت‌ را ببينيد. يك‌ آدرس‌ از كسي‌ مي‌خواد. اين‌ جوري‌ آن‌ آدرس‌ را ميده‌ كه‌ آدم‌ را گيج‌ ميكنه‌. انسان‌ را منحرف‌ ميكنه‌. شوخيش‌ گرفته‌ آدرس‌ را بد ميده‌. اينها همه‌اش‌ شيطانه‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد.

 حتي‌ اگر يك‌ مسئله‌ ازتون‌ پرسيدند و شما ندونستيد كه‌ اين‌ مسئله‌ حكمش‌ چيه‌ ولي‌ ديديد كه‌ بده‌ بگيد من‌ نمي‌دونم‌ يك‌ چيزي‌ گفتيد. اين‌ شما شديد براي‌ اين‌ آقا امام‌ بسوي‌ جهنم‌. يعني‌ شيطان‌ آن‌ جلو ايستاده‌، شما پشت‌ سر او هستيد و در آن‌ رديف‌ و آن‌ صف‌ از ائمة‌ شيطاني‌ هستيد. اگر درست‌ آدرس‌ بديد، درست‌ مسئله‌ را جواب‌ بديد، شما در صفي‌ هستيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جلو ايستاده‌ و شما هم‌ در اين‌ آخر صف‌ ايستاديد. پس‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ يك‌ كلمه‌، خداي‌ نكرده‌، يك‌ چيزي‌ نگيد كه‌ مردم‌ منحرف‌ بشوند. به‌ نياز مردم‌ خيلي‌ اهميت‌ بديد.

 يوم‌ ندعوا كل‌ اناس‌ بامامهم‌. روز قيامت‌ هم‌ كه‌ ميشه‌ ميگن‌ آقا امامت‌ كي‌ بود يكي‌ ميگه‌ ابي‌ بكر، خوب‌ برو آنجا پرچمش‌ آنجا بلنده‌. برو زير آن‌ پرچم‌. يكي‌ ميگه‌ عمر. پرچم‌ او هم‌ آنطرف‌. برو. بعله‌. روز قيامت‌ خدا آزاد ميگذاره‌. شما امامت‌ كيه‌؟ ابي‌ بكر. شما هم‌ برو آنجا. شنيديم‌ اينها سه‌ نفر يكي‌ هستند. ميگيم‌ كه‌ نه‌ اينها در هر زماني‌ كه‌ بودند هر كس‌ از اينها پيروي‌ كرده‌ بقيه‌ يعني‌ بعد از زمان‌ حياتشون‌، اينها اختياريند مي‌خوان‌ برن‌ زير پرچم‌ عمر، زير پرچم‌ ابا بكر، زير پرچم‌ عثمان‌. و اين‌ را هم‌ بدونيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را آنها قبول‌ به‌ امامت‌ در واقع‌ ندارند. اين‌ را هم‌ بدونيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ انسان‌ يك‌ نفر آدرس‌ ميده‌ مثلا فرض‌ كنيد از اينور. يك‌ نفر هم‌ آدرس‌ مخالف‌ ميده‌ نميتونه‌ هر دوشون‌ را قبول‌ كنه‌. اگر هردوشون‌ را قبول‌ كرد اسما قبول‌ كرده‌. مخصوصا به‌ آن‌ آدرس‌ فرد جلويي‌ بيشتر اهميت‌ انسان‌ بده‌. يا بگه‌ خداي‌ نكرده‌ او افضله‌. يا بگه‌ كه‌ او مثل‌ اينه‌. ديگه‌ امامش‌ همين‌ آقاست‌. لذا اين‌ سه‌ تا امام‌ در روز قيامت‌ پرچمهايي‌ دارند جمعيت‌ زير اين‌ پرچمها ول‌ مي‌خورند. جمعيت‌ هم‌ زياد. يك‌ دسته‌ هم‌ مي‌آيند ميگند امامت‌ كيه‌؟ ما اماممون‌ مولا امير المؤمنينه‌. به‌ خدا قسم‌ اگر براي‌ همين‌ نعمت‌ خدايي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ ما عنايت‌ كرده‌، تمام‌ دوران‌ عمرمون‌ را سر به‌ سجده‌ بگذاريم‌، شكر كنيم‌ امامي‌ كه‌ احتياج‌ الكل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ يك‌ امامي‌ است‌ كه‌ از هيچكس‌ هيچ‌ مسئله‌اي‌ را كه‌ براش‌ مشكل‌ باشه‌ نپرسيد. و همه‌ از او سؤال‌ مي‌كردند. افتخار ما، ما روزي‌ كه‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ را تأسيس‌ كرديم‌، ديديم‌ بهترين‌، چون‌ پاسخ‌ به‌ سؤال‌ مي‌خواهيم‌ بدهيم‌، بهترين‌ جمله‌ اين‌ جمله‌ است‌ كه‌ در آرم‌ اين‌ بگنجانيم‌، بهترين‌ افتخار ما به‌ رهبري‌ است‌ كه‌ تنها او در جهان‌ گفت‌ سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌. هر كس‌ بعد از علي‌ بن‌ ابيطالب‌، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ را، بعد از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينجور حرف‌ زد، گفت‌ سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌، خدا همون‌ جلسة‌ اول‌ مفتضحش‌ كرد. آن‌ جلسة‌ اول‌. خيلي‌ نقل‌ ميكنه‌. يك‌ عده‌ خواستند تقليد كنند حالا، خواستند بعضي‌ها هستند با همة‌ بي‌ شخصيتي‌ هاشون‌، مي‌خوان‌ پاشون‌ را به‌ جاي‌ آن‌ شخص‌ باشخصيت‌ درجة‌ يك‌ بگذارند. علي‌ چيكار كرده‌ كه‌ ما نكرديم‌؟ علي‌ كيه‌ كه‌ ما نيستيم‌ مثلا؟ يك‌ همچين‌ حالتي‌ دارند. پيغمبر اكرم‌ در رديف‌ پيغمبر اكرم‌ اينها يك‌ عده‌ آمدند. يك‌ مسيلمة‌ كذابي‌ بود كه‌ اسمش‌ بعد كذاب‌، خودش‌ اسمش‌ مسيلمه‌ بود. اين‌ يك‌ كتابي‌ آورد و يك‌، گفت‌ منهم‌ پيغمبرم‌. يك‌ جملاتي‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از اين‌ مسلكهاي‌ منحرف‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. گفت‌ شما معتقديد در كتاب‌ بيان‌ مال‌ علي‌ محمد باب‌ هيچ‌ وحيي‌، چيزي‌ نيست‌، كه‌ از جانب‌ خدا باشه‌؟ گفتم‌ چرا اتفاقا من‌ معتقدم‌ كه‌ هست‌. گفت‌ چي‌؟ خيلي‌ خوشش‌ آمد. گفتم‌ آنجا كه‌ ميگه‌ مثلا و لتعلمن‌ الخط‌ الشكسته‌. خط‌ شكسته‌ را بايد حتما ياد بگيريد. آنهم‌ شكستة‌ فارسي‌، آخه‌ خط‌ مكسوره‌ را مثلا، خط‌ مكسور مثلا، شكسته‌ ورداشته‌ آورده‌، توي‌ كتاب‌ عربي‌! و لا تضربن‌ البيضه‌ علي‌ شي‌ء يقيع‌ ما فيه‌. تخم‌ مرغ‌ را به‌ جايي‌ نزنيد كه‌ هر چي‌ توش‌ هست‌ مي‌شكنه‌ و ضايع‌ ميشه‌ و از بين‌ ميره‌. گفت‌ اينها! گفتم‌ بعله‌. گفتم‌ خدا اينها را قرار داده‌، ببينيد يك‌ صفحة‌ باطلي‌ كه‌ به‌ دستتون‌ ميده‌ يك‌ كسي‌ ميگه‌ از معلم‌ هيچي‌ توي‌ اين‌ نيست‌، هيچ‌ خطي‌ توي‌ اين‌ نيست‌؟! ميگيم‌ چرا اين‌ خط‌ باطلي‌ كه‌ زده‌ توي‌ اين‌ مال‌ معلمه‌، مال‌ استاده‌. اين‌ ضربدر. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد. مسيلمة‌ كذاب‌ مثلا ميگه‌ كه‌ ان‌ الذين‌ يغسلون‌ ثيابهم‌ و لا يجدون‌ ما يلبسون‌ اولئك‌ هم‌ المفلسون‌. شما كه‌ عربي‌ نمي‌دونيد اكثرتون‌ داريد مي‌خنديد. معلومه‌ معناش‌. كساني‌ كه‌ لباسشون‌ را مي‌شورند و لباسي‌ ندارند كه‌ بپوشند، اينها بي‌ پولند. خيلي‌ هستند توي‌ مسافرت‌ لباسشون‌ را شستند، من‌ ديده‌ بودم‌، لباسشون‌ را شستند، لباسي‌ هم‌ نداشتند كه‌ بپوشند ولي‌ پول‌ زياد داشتند. بعد اينها چيه‌ كه‌ تو اين‌ را بعد از قرآن‌، بعد از قرآن‌ آوردي‌. قرآن‌ ميگه‌ القارعة‌ و ماالقارعة‌ و ما ادراك‌ ما القارعة‌. آن‌ ميگه‌ الفيل‌ و ماالفيل‌ له‌ خرطوم‌ الطويل‌. فيل‌ چه‌ مي‌دونيد فيل‌ چيه‌؟ خوب‌ همه‌ مي‌دونند فيل‌ چيه‌. فيل‌ بالاخره‌ يا خودش‌ را ديدند يا عكسش‌ را ديدند. آنوقت‌ ميشينه‌ شرح‌ ميده‌. يك‌ خرطوم‌ طويلي‌ داره‌ و گوشش‌ مثل‌ بادبزن‌ مي‌مانه‌. ببينيد اينها را خدا بهش‌ وحي‌ كرده‌. يعني‌ گذاشته‌ توي‌ مغزش‌ كه‌ اينها را بياره‌ توي‌ اين‌ كتاب‌ بگذاره‌ كه‌ اقلا عقلا درك‌ بكنند كه‌ اين‌ كتاب‌ از جانب‌ خدا نيست‌. بفهمند. اين‌ همان‌ خطهاي‌ باطله‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد در مقابلش‌ خداي‌ تعالي‌ مكرر اين‌ جهت‌ را مي‌فرمايد كه‌ يك‌ آيه‌ مثل‌ قرآن‌ بياوريد و ادعوا شهدائهم‌ من‌ دون‌ الله‌. شاهد را هم‌ غير از خدا بياوريد. چون‌ خدا شهادت‌ نميده‌ كه‌ آن‌ كلام‌ شما درست‌ باشه‌. زماني‌ كه‌ خدا شهادت‌ ميده‌ كه‌ اين‌ كلام‌ درسته‌ يعني‌ قرآن‌ درسته‌. خدا كجا شهادت‌ داده‌؟ گفت‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌ و من‌ عندهم‌ علم‌ الكتاب‌. شهادت‌ خدا اينجاست‌ كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ پيغمبر اكرم‌ از فكر خودش‌ ميگفت‌، يا تؤام‌ با معجزه‌ نبود آيات‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ او را مفتضحش‌ مي‌كرد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد اگر يك‌ كلمه‌ بي‌ جهت‌ به‌ من‌ نسبت‌ بده‌ من‌ قطع‌ وتينش‌ مي‌كنم‌، رگ‌ حياتش‌ را ميزنم‌. بلكه‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌ علمه‌ شديد القوي‌. تمام‌ قرآن‌ وحيه‌. شما سرتاسر قرآن‌ را بگرديد يك‌ كلمه‌ حرفي‌ كه‌ باصطلاح‌ سبك‌ باشه‌، سست‌ باشه‌، پيدا نمي‌كنيد. توي‌ روايات‌ ما هست‌ها. نه‌ اينكه‌ بگيد توي‌ روايات‌ هم‌ نيست‌. نه‌ توي‌ روايات‌ هست‌ چون‌ مخلوط‌ كردند، چون‌ چند جهت‌ داره‌ كه‌ ممكنه‌ باشه‌. يكي‌ اينكه‌ ترجمة‌ به‌ معنا كردند. روايات‌ را ترجمة‌ به‌ معنا كردند. مثلا رفته‌ خدمت‌ امام‌ نشسته‌ قلم‌ و كاغذ نداشته‌ كه‌ عين‌ كلام‌ امام‌ را بنويسه‌، آمده‌ اينجا مضمونش‌ را نقل‌ كرده‌، ترجمه‌ كرده‌، نقل‌ به‌ معنا كرده‌، چون‌ در نقل‌ به‌ معنا خيلي‌ مسئله‌ فرق‌ ميكنه‌، يكي‌. دوم‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ بودند كه‌ البته‌ بحمد الله‌ علما و فقها مي‌فهمند كه‌ اين‌ روايات‌ كدوم‌ رواياته‌. يك‌ عده‌ آمدند توي‌ روايات‌، رواياتي‌ را بوجود آوردند كه‌ يك‌ مشتش‌ روايات‌ اسرائيلياته‌. يعني‌ يك‌ مطالبي‌ توي‌ كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ هست‌، مخصوصا توي‌ تورات‌، كه‌ اينها خرافاته‌. اينها كتاب‌ خودشون‌ را نتونستند عوض‌ كنند. همينكه‌ بعدها عوض‌ كردند. اما آمدند نصفش‌ را در روايات‌ بوجود آوردند. در قرآن‌ هم‌ نتونستند بوجود بياورند. در روايات‌ ما بوجود آوردند. مثلا كرة‌ زمين‌ روي‌ شاخ‌ گاوه‌. اين‌ توي‌ توراته‌. اين‌ را عينا آوردند توي‌ روايات‌ هست‌. روايات‌ اسرائيليات‌ زياده‌. حالا من‌ بخوام‌ نقل‌ بكنم‌ خيلي‌ زياد ميشه‌. همين‌ ديروز بود يا پريروز. صحبت‌ همين‌ بود. يكي‌ از من‌ سؤال‌ كرد كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ از زنها مشورت‌ بكنيد بعد چپه‌اش‌ را انجام‌ بديد. اين‌ درسته‌؟ گفتم‌ نستجير بالله‌. امام‌ مي‌خواد دعوا توي‌ خانواده‌ها بوجود بياره‌. چون‌ بعد از يكي‌ دو مرتبه‌ اين‌ كار را كردند زنه‌ مي‌فهمه‌. مي‌فهمه‌ ميدونه‌ كه‌ تو چپه‌اش‌ را انجام‌ ميدهي‌. بعد به‌ كي‌ فحش‌ ميده‌؟ اول‌ به‌ خودت‌. بعد مي‌بينه‌ نه‌ اين‌ بنده‌ خدا تقصير نداره‌. امام‌ صادق‌ مثلا نستجير بالله‌ اين‌ حرف‌ را زده‌. توي‌ دل‌، حالا اگر مسلمان‌ باشه‌ به‌ زبان‌ نمي‌آره‌، اما توي‌ دلش‌ ميگه‌ عجب‌ امام‌ صادقي‌ بوده‌. يك‌ همچين‌ كارهايي‌. خوب‌ اينها اگر قابل‌ مشورت‌ نيستند، مشورت‌ نكنيد. اگر هم‌ نه‌ چرا؟ چرا شماها اين‌، بعضي‌ از افراد مقدس‌ هم‌ اين‌ روايات‌ را از همة‌ روايات‌ بهتر حفظند. براي‌ اينكه‌ وقتي‌ اگر دعوا كردند با خانمشون‌، خانم‌ ناقص‌… اينها را حفظند. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ مي‌خواند يك‌ تسلطي‌ بر زنشون‌ پيدا كنند و بكوبندشون‌ و اين‌ را حربه‌ قرار بدهند براي‌ اينكه‌ يك‌ تفوقي‌ بر زن‌ پيدا بكنند. نه‌. من‌ اگر نگم‌ كه‌ خانمها پيش‌ خدا ارزششون‌ چون‌ روح‌ پاكتري‌ دارند بيشتره‌، از مردها پائين‌تر نيستند.

 بعله‌. يكي‌ از چيزهاي‌ مهمي‌ كه‌ من‌ خودم‌ شخصا غبطه‌ ميخورم‌ اينه‌ كه‌ زنها را خدا زودتر به‌ حضور پذيرفته‌ تا مردها را. براي‌ اينكه‌ ما اين‌ را خودش‌ دليل‌ بر بدبختي‌ آنها مي‌دونيم‌. براي‌ اينكه‌ ما هميشه‌ طرفمون‌ را بدبخت‌ مي‌خوايم‌ معرفي‌ بكنيم‌. ولي‌ آيا مناجات‌ با خدا، حضور در محضر پروردگار و سخن‌ گفتن‌ با خدا، اين‌ ارزش‌ نداره‌؟ زن‌ از سن‌ 9 سالگي‌ موفقند ولي‌ پسرها از سن‌ 15 سالگي‌. ميگند تو آقا هنوز زوده‌ كه‌ بياي‌ به‌ محضر پروردگار. تو حالا باش‌. هنوز رشد نداري‌ ولي‌ او بياد. و امثال‌ اينها. اينها را نه‌ براي‌ اينكه‌ زنها دارند گوش‌ ميدهند. خدا ميدونه‌ به‌ اين‌ جهت‌ نميگم‌. چون‌ ماها اصلا ديگه‌ عادت‌ كرديم‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ را پست‌ كنيم‌، يك‌ عده‌اي‌ را كه‌ خودمون‌ جزء آن‌ عده‌ باشيم‌ بالا ببريم‌. الان‌ صحبت‌ مشهدي‌ و تهراني‌ بشه‌. مشهديها ميگن‌ مشهديها بهترند تهرانيها ميگن‌ تهرانيها بهترند. ما هم‌ كه‌ جزء مشهديها هستيم‌ ميگيم‌ مشهديها بهترند. دلائلي‌ مي‌آريم‌ كه‌ مشهديها. اين‌ يك‌ حالت‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ هست‌ كه‌ در انسان‌ هست‌. اين‌ صفات‌ رذيله‌ را ما از خودمون‌ دور نمي‌كنيم‌. اگر مشهدي‌ بودي‌ بهت‌ گفتند مشهديها بدند از اين‌ جهت‌ بدت‌ بياد كه‌ چرا غيبت‌ عمومي‌ را كردي‌ يا تهمت‌ به‌ عموم‌ زدي‌. نه‌ از اين‌ جهت‌ كه‌ من‌ مشهديم‌. حالا واقعا اين‌ تهرانيها فلان‌ فلان‌ شده‌ها مثلا چه‌ فلان‌! اي‌ بابا. انسان‌ سالم‌ از هيچ‌ يك‌ از اينها نه‌ خوشش‌ مي‌آد نه‌ بدش‌ مي‌آد.

 من‌ يك‌ وقتي‌ دربارة‌ سلمان‌ فارسي‌ با آن‌ عظمت‌، داشتم‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌. يك‌ كتاب‌ قطوري‌ مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ دربارة‌ سلمان‌ فارسي‌ نوشته‌ بنام‌ آلاء الرحمان‌ في‌ احوال‌ السلمان‌. نوشته‌ كه‌ يك‌ روزي‌ منافقين‌ دور سلمان‌ را گرفته‌ بودند. ببينيد از اين‌ حرف‌ بدتر نميشه‌. اگر به‌ ما بگن‌ عصباني‌ ميشيم‌، اوقاتمون‌ تلخ‌ ميشه‌، مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌ ميزني‌. پرسيدند ريش‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ خيلي‌ حرف‌ بديه‌ها. اگر به‌ ماها بگن‌، ما پا مي‌شيم‌ كتمون‌ را در مي‌آريم‌ يا علي‌. من‌ ديده‌ بودم‌ يك‌ همچين‌ جرياني‌ را، سلمان‌ با كمال‌ ملاطفت‌ و بدون‌ هيچ‌ تكان‌ خوردن‌، اعصابش‌ را خورد كردن‌، بدون‌ ناراحتي‌ گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌، توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بودم‌ و عبور كردم‌ و رسيدم‌ به‌ بهشت‌، ريش‌ من‌ و الاّ دم‌ سگ‌. ببينيد. اين‌ آرامش‌ را داشته‌ باشيد. در مقابل‌ بدگوها و خوب‌ گوها حتي‌. اگر كسي‌ از تعريف‌ بي‌ جا خوشش‌ آمد، به‌ شما گفتند آقا شما از اولياء خدا هستي‌، آسمان‌ تحت‌ فرمان‌ توست‌، چه‌، فلان‌. تو مي‌دوني‌ نيستي‌. خوشت‌ نياد. بگي‌ فلاني‌ آدم‌ خوبيه‌. هر وقت‌ به‌ ما ميرسه‌ تعريف‌ ميكنه‌. اگر تعريف‌ داري‌ خوب‌ حالا. اما اگر نداري‌ نه‌. اگر بدت‌ هم‌ گفتند حرفهايي‌ بهت‌ زدند. در روايت‌ داره‌ بگيد خدايا اگر آنطوري‌ است‌ كه‌ اين‌ آقا ميگه‌ من‌ را درست‌ كن‌. اگر كه‌ اينطور نيست‌ كه‌ اين‌ داره‌ ميگه‌، خدايا اين‌ را درستش‌ كن‌ كه‌ اين‌ حرفها را نزنه‌. ببينيد چقدر خوبه‌ آدم‌ يك‌ همچين‌ اخلاقی‌ داشته‌ باشه‌. انسان‌ بايد از اولياء خدا درس‌ بگيره‌، درس‌ اخلاق‌ بگيره‌، آرامش‌ داشته‌ باشه‌. و الا به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ توهين‌ مي‌كردند، حضرت‌ آرامشش‌ را از دست‌ نمي‌داد. مگر يك‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ پروردگار يا بخاطر اينكه‌ امامه‌ و نمايندة‌ خداست‌ بهش‌ توهين‌ مي‌كردند، آنجا چرا. اما ميگه‌ مرور كردم‌ بر يك‌ لعيني‌. داشت‌ به‌ من‌ جسارت‌ مي‌كرد. گذشتم‌. گفتم‌ من‌ را نميگه‌، اين‌ تحت‌ برنامه‌. محمد بن‌ مسلم‌ مي‌آد خدمت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ مردم‌ بدند، فلانند. هي‌ مذمت‌ ميكنه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد نه‌ اينطور نباش‌. آنهائي‌ كه‌ سنشون‌ از تو كمتره‌ مثل‌ فرزند خودت‌ بهشون‌ مهربان‌ باش‌. آنهائي‌ كه‌ سنشون‌ از تو بيشتره‌ مثل‌ پدر به‌ آنها مهربان‌ باش‌ و احترام‌ كن‌. آنهائي‌ كه‌ با تو مساوي‌ هستند، مثل‌ برادر مهرباني‌ كن‌. اگر شيطان‌ آمد گفت‌ من‌ خوبم‌ به‌ تو گفت‌ من‌ خوبم‌، گفت‌ من‌ خوبم‌ ولي‌ او بده‌. بگو نه‌. آني‌ كه‌ سنش‌ كمتر از منه‌، كمتر گناه‌ كرده‌ پس‌ بهتره‌. آني‌ كه‌ سنش‌ بيشتر از منه‌، بيشتر عبادت‌ كرده‌ پس‌ محترمه‌. و آن‌ كسي‌ كه‌ سنش‌ با من‌ مساويه‌، گناهان‌ خودم‌ را يقين‌ دارم‌، گناه‌ او را شك‌ دارم‌. گناه‌ يقيني‌ را نبايد گناه‌ مشكوك‌ را نبايد باصطلاح‌ به‌ حساب‌ آورد در مقابل‌ گناه‌ يقيني‌.

 آقايون‌ بخدا قسم‌ ما از راه‌ دين‌ صددرصد منحرفيم‌ و واقعا بعضي‌ از روايات‌ را گاهي‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ واقعا ما كجا و تزكية‌ نفس‌ كجا، كمالات‌ كجا! همان‌ كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ يعني‌ اينطوريه‌ كه‌ امام‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ نفر متهم‌ شد، هفتاد نفر راستگو آمدند گفتند فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌ ولي‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ نكردم‌. خودش‌ را تصديق‌ كنيد و همة‌ آنها را تكذيب‌ كنيد. ما يك‌ همچين‌ آدمي‌ هستيم‌. اخلاق‌ منه‌. آقا همه‌ دارند ميگن‌. من‌ خودم‌ به‌ يكي‌ از علما گفتم‌ فلان‌ كار را دربارة‌ فلان‌ شخص‌ شما، گفت‌ آقا جو اينجوري‌ شده‌. جو همة‌ مردم‌ بد ميگن‌. الان‌ اگر روي‌ كرة‌ زمين‌ حساب‌ بكنيدها، پنج‌ ميليارد مردم‌ كرة‌ زمين‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ بد مي‌گن‌. پس‌ پيغمبر بده‌؟ چون‌ غير دين‌ اسلام‌ را دارند. بقيه‌اشون‌، بقيه‌اشون‌ هم‌ باز شيعه‌ است‌ كه‌ پيغمبر واقعي‌ را قبول‌ داره‌. و الا حتي‌ بعضي‌ از اهل‌ سنت‌ هم‌ مي‌بيني‌ معرفتشون‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خيلي‌ ضعيفه‌. رواياتي‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ انسان‌ بهتش‌ ميزنه‌ كه‌ يك‌ مسلمان‌ چطور به‌ خودش‌ اجازه‌ ميده‌ يك‌ همچين‌ رواياتي‌ را در كتابهاي‌ صحيحش‌ بياره‌. مي‌خوان‌ ائمة‌ خودشون‌ را بالا ببرند پيغمبر را بياورند پائين‌ كه‌ به‌ هم‌ برسونند. ميگه‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ دراز كشيده‌ بود دستش‌ را هم‌ گذاشته‌ بود زير سرش‌ دخترهاي‌ مدينه‌ آمده‌ بودند با عايشه‌ مي‌رقصيدند، آهنگ‌ مي‌زدند، مي‌رقصيدند. پيغمبر هم‌ نگاهشون‌ مي‌كرد. صداي‌ در بلند شد. حضرت‌ فرمود بريد مخفي‌ بشيد. اينها رفتند مخفي‌ شدند. جناب‌ ابي‌ بكر آمد در حضور پيغمبر نشست‌ حرفهايش‌ را زد و رفت‌. پيغمبر اكرم‌ باز گفت‌ بياييد مشغول‌ بشيد. يكي‌ پرسيد اين‌ كي‌ بود كه‌، گفت‌ اين‌ آدم‌ باصطلاح‌ مقدس‌ متدينه‌، از كار لهو و لعب‌ خوشش‌ نمي‌آد. من‌ از اين‌ جهت‌ گفتم‌. مثل‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ شما، نه‌ شماها، يك‌ نفر مثلا نوار ويدئوي‌ گذاشته‌ نگاه‌ ميكنه‌، يك‌ آدم‌ روحاني‌ وارد ميشه‌، يك‌ همچين‌ مسائلي‌. آنها هم‌ پيغمبر را اينجوري‌ مي‌شناسند. تنها اين‌ شيعه‌ است‌ كه‌ پيغمبر را باصطلاح‌ نمايندة‌، خليفة‌ الله‌، جانشين‌ خدا ميدونه‌ و همه‌ چيز او را وحي‌ ميدونه‌ و از جانب‌ پروردگار ميدونه‌ و اينها را روايات‌ باصطلاح‌ جعلي‌ ميدونه‌ و هيچوقت‌ هم‌ توي‌ كتابهاش‌ نقل‌ نميكنه‌.

 امامتون‌ را انتخاب‌ كنيد توي‌ اين‌ دنيا. الحمد لله‌ ما امامي‌ انتخاب‌ كرديم‌ كه‌ همه‌ جا سرفرازيم‌، سر بلنديم‌، همه‌ قبولش‌ دارند، تمام‌ مردم‌ دنيا، حتي‌ غير مسلمانها قبولش‌ دارند. همة‌ ائمة‌ ما همينطورندها. امام‌ صادقمون‌ همينطور، سيد الشهدامون‌ همينطور.

 ما يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ در هندوستان‌. يك‌ شهري‌ هست‌ بنام‌ جاموي‌ كشمير. شيعيان‌ آنجا كه‌ خيلي‌ نبودند، همه‌اش‌ 150 نفر توي‌ يك‌ شهر چند ميليوني‌ بودند. آنجا يوم‌ الحسين‌ تشكيل‌ داده‌ بودند. روز امام‌ حسين‌. مناسبتي‌ مثل‌ عاشورا و اينها هم‌ نبودها. سه‌ روز، روزي‌ هشت‌ ساعت‌ سخنراني‌ بود دربارة‌ امام‌ حسين‌. هر كي‌ هر چي‌ مي‌خواست‌ دربارة‌ امام‌ حسين‌ بگه‌. چادرها را در هم‌ زده‌ بودند، جمعيت‌ زياد. همه‌ مي‌آمدند صحبت‌ مي‌كردند. هندوها، سيكها، مذاهب‌ مختلف‌، همه‌. همه‌ تعريف‌ از امام‌ حسين‌ مي‌كردند. هر مذهبي‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ بيشتر وقت‌ نداشتند. ببينيد چقدر ميشه‌. همه‌ قبول‌ دارند سيد الشهدا را. يك‌ نفر قبل‌ از من‌، من‌ چون‌ از ايران‌ رفته‌ بودم‌ براي‌ من‌ هم‌ يك‌ نيم‌ ساعتي‌ سخنراني‌ گذاشته‌ بودند، قبل‌ از من‌ صحبت‌ مي‌كرد. اين‌ مذهب‌ سيك‌ داشت‌. ايشان‌ در سخنرانيش‌ مي‌گفت‌ مسلمانها فكر نكنيد امام‌ حسين‌ مال‌ شماست‌. امام‌ حسين‌ امام‌ همه‌ است‌. همه‌ بايد حق‌ و حقيقت‌ را از سيد الشهدا ياد بگيرند. و سخنراني‌ جالبي‌ كرد كه‌ من‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما يك‌ مقداري‌ از سخنراني‌ او را نوشتم‌. غير مسلمان‌ بود. اين‌ جمله‌ مال‌ گانديه‌. رهبر انقلاب‌ هندوستان‌، او هم‌ اين‌ جمله‌ را گفته‌ كه‌ ما درس‌ انقلاب‌ را از حسين‌ بن‌ علي‌، كه‌ مال‌ مسلمانهاست‌ ياد گرفتيم‌. شما ببينيد امام‌ اينجوري‌ خدا به‌ ما داده‌. امام‌ عصر را به‌ ما مرحمت‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ جهان‌ بشريت‌ به‌ آنجا رسيده‌اند كه‌ بايد، حتي‌ من‌ ديدم‌ راسل‌ اين‌ جمله‌ را ميگه‌. ميگه‌ يك‌ نفر كه‌ عالم‌ به‌ همة‌ چيزها باشه‌ و پاك‌ باشه‌ و از قدرت‌ مافوق‌ قدرتها بهره‌مند باشه‌، بايد بياد دنيا را تحت‌ يك‌ حكومت‌ قرار بده‌. اين‌ بايد باشه‌. اسلام‌، مسيحيت‌، زرتشتيت‌، اينها ميگن‌ هست‌، اين‌ شخص‌ هست‌ و آنها مي‌گن‌ چون‌ نيست‌، ممكنه‌ كه‌ نشه‌ اين‌ كار. و الا از آرزوهاي‌ بشريته‌ كه‌ بشر يك‌ روز تحت‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ قرار بگيره‌. اينها را من‌ در كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌، در اوايل‌ كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌ نوشته‌ام‌.

 سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امام‌ همه‌ است‌. شما از نظر عمل‌، از نظر گفتار، از نظر كردار، حتي‌ سكوتشون‌ امامت‌ داره‌، اگر سيد الشهدا در ميان‌ منزل‌ مي‌نشست‌، مثلا مبتلا به‌ يك‌ مرضي‌ ميشد نستجير بالله‌ و از دنيا ميرفت‌، اين‌ مرگش‌ امامت‌ نداشت‌. امام‌ بايد حتي‌ مرگش‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ حتي‌ اگر خواستيد بميريد اين‌ برنامة‌ به‌ اين‌ مهمي‌ را انجام‌ بديد، اين‌ كه‌ شهيد اينقدر ارزش‌ داره‌ براي‌ همين‌ جهت‌، يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ ظالم‌ را با عملتون‌ محكوم‌ كنيد. آقا بشريت‌، مردم‌ دنيا امروز فهميدند كه‌ سيد الشهدا با عملش‌ حكومت‌ بني‌ اميه‌ را، آن‌ حكومت‌ ظالمانه‌ معرفي‌ كرد و به‌ تمام‌ دنيا فهموند سيد الشهدا كه‌ يك‌ چنين‌ حكومتي‌ در رأس‌ كارتون‌ نباشه‌. ولو مردم‌ نفهميدند ولي‌ او بيان‌ كرد. او گفت‌. همين‌ گاندي‌ وقتي‌ كه‌ در هندوستان‌ مبارزه‌ ميكنه‌، به‌ همين‌ مسأله‌ اشاره‌ ميكنه‌ كه‌ نبايد يك‌ نفري‌ كه‌ در دين‌ ما نيست‌، باصطلاح‌ هم‌ فرهنگ‌ ما نيست‌، اهل‌ مملكت‌ ما نيست‌، اين‌ شخص‌ بر ما حكومت‌ كنه‌. چون‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اين‌ كار را كرد. يزيد بن‌ معاويه‌ با سيد الشهدا و ساير مسلمانها فرق‌ داشت‌. او مشروب‌ مي‌خورد، قمار مي‌كرد، معصيتهاي‌ مختلفي‌ مي‌كرد، اعتقاداتش‌ خراب‌ بود، حضرت‌ سيد الشهدا فرمود يك‌ همچين‌ شخصي‌، ولو با جانتون‌ باصطلاح‌ به‌ پيش‌ بريد و كشته‌ بشيد و بدترين‌ وضع‌ كشته‌ شدن‌ را هم‌ به‌ خودتون‌ بگيريد، نبايد بگذاريد او روي‌ كار باشه‌. اين‌ عملش‌ امامه‌. شما اگر شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيد، بايد عملتون‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌. گفتارتون‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌، حتي‌ معاشرت‌ با شما بايد براي‌ همه‌ كس‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ فرمود كونوا دعاة‌ الناس‌ باعمالكم‌، با عملتون‌ مردم‌ را دعوت‌ كنيد به‌ سوي‌ خدا و من‌ احسن‌ قال‌ من‌ دعا من‌ الله‌ كيه‌ بهتر از آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ كلامش‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنه‌. حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌خواست‌ حكومت‌ بگيره‌. يك‌ آقايي‌ ورداشته‌ توي‌ كتابش‌ نوشته‌ حسين‌ آمده‌ بود حكومت‌ را بگيره‌ موفق‌ نشد. هميشه‌ اين‌ افراد اهل‌ دنيا مي‌خواهند ائمه‌ را با خودشون‌ مقايسه‌ كردند. يك‌ نفر ديگه‌ ديدم‌ در كتابش‌ نوشته‌ خداي‌ تعالي‌ كانديدش‌ براي‌ جانشيني‌ پيغمبر، شيعه‌ است‌ها، براي‌ جانشيني‌ پيغمبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بوده‌، پيغمبر هم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را مي‌خواسته‌، مردم‌ ابي‌ بكر را كانديد كرده‌ بودند. و چون‌ آزادي‌ است‌ در اسلام‌ كانديد مردم‌ موفق‌ شد، چون‌ جنبة‌ مردمي‌ داشت‌ ولي‌ كانديد خدا و پيغمبر موفق‌ نشد. اين‌ يك‌ شيعه‌ در كتاب‌، فكر نمي‌كنم‌ اگر بگم‌ كسي‌ باشه‌ توي‌ مجلس‌ ما كه‌ او را نشناسه‌، يك‌ آدم‌ معروف‌. اينجوريم‌ ما. چرا؟ براي‌ اينكه‌ اينجوريم‌ ما. آن‌ آقا اهل‌ احزاب‌، و اهل‌ كانديد كردن‌ و انتخاب‌ كردن‌ و اين‌ حرفها بوده‌، اين‌ مسئله‌ را هم‌ برداشته‌ توي‌ كتابش‌ نوشته‌. با مغز خودمون‌ هميشه‌ مي‌خواهيم‌ اينها را بسازيم‌. ما خدا را با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. لذا امام‌ صادق‌ فرمود كل‌ ما يستموه‌ باوهامكم‌ في‌ ادق‌ معاني‌ فهو مخلوق‌ لكم‌. هر چي‌ كه‌ به‌ مغزت‌ برسه‌ از خدا، اين‌ مخلوق‌ توئه‌. مال‌ خودت‌. اين‌ خدا نيست‌. پيغمبر را هم‌ با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. امامها را هم‌ با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. امام‌ حسين‌ ايني‌ كه‌ تو فكر مي‌كني‌ نيست‌. پيغمبر آني‌ كه‌ تو فكر مي‌كني‌ نيست‌. خيلي‌ بالاتر از اينها. حالا اي‌ كاش‌ در راستاي‌ آنكه‌ هست‌ ما فكر بكنيم‌، گاهي‌ ميشه‌ انحراف‌ پيدا مي‌كنيم‌. انحراف‌، آنهم‌ اينجور انحرافي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. آنوقت‌ در كتاب‌ هم‌ مي‌آد، در سخنرانيها مي‌آد، براي‌ مردم‌ گفته‌ ميشه‌، امامت‌ را، پست‌ امامت‌ را ممكنه‌ ما اشغال‌ كنيم‌ در اين‌ راستا.

 حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ آقاست‌، امامه‌. طفل‌ شيرخوارش‌ اگر كشته‌ ميشه‌ مي‌بينيم‌ امامت‌ داره‌. اگر برادرش‌ شهيد ميشه‌ امامت‌ داره‌. اگر روز عاشورا آنها، ما فرزندمون‌ را خيلي‌ دوست‌ داريم‌ ميگيم‌ اقلا يك‌ نيم‌ ساعتي‌ پيش‌ ما بيشتر باش‌، باشه‌ حالا ديگران‌ هستند بروند كشته‌ بشوند. تو باش‌. ولي‌ اول‌ كسي‌ كه‌ ميره‌ به‌ طرف‌ لشگر و امام‌ حسين‌ هم‌ اجازه‌ ميده‌، علي‌ اكبره‌. زن‌ و فرزندش‌ اسير ميشوند. وقتي‌ كه‌ محمد بن‌ حنفيه‌ پرسيد از سيد الشهدا كه‌ خوب‌ حالا خودت‌ مي‌خواي‌ كشته‌ بشي‌، خودت‌ مي‌خواي‌ بري‌، چرا اين‌ زن‌ و فرزندت‌ را مي‌بري‌ گفت‌ ان‌ الله‌ شاء ان‌ يرائه‌ اسيرا. اينها امامت‌ دارند، اينها همه‌ پرتو امامتند. اينها شعاع‌ وجودي‌ امامند. گفت‌ اينها بروند كوفه‌ و شام‌ مردم‌ را رهبري‌ كنند. فرد مظلوم‌ خيلي‌ حرفش‌ تأثير داره‌ مخصوصا مردم‌ بفهمند اين‌ مظلومه‌. زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها در كوفه‌ هر روز بوده‌، سالهايي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنجا خليفه‌ بوده‌، با عظمت‌ هم‌ مي‌شناختنش‌ اما آن‌ سخنراني‌ كه‌، آن‌ خطبه‌اي‌ كه‌ در حال‌ اسارت‌ براي‌ مردم‌ كوفه‌ خوند، اين‌ تأثير بزرگ‌ داشت‌. حتي‌ همين‌ امروز هم‌ تأثير داره‌. از آه‌ مظلوم‌، سخن‌ مظلوم‌، خيلي‌ بايد انسان‌ وحشت‌ كنه‌. مبادا خداي‌ نكرده‌ انسان‌ مظلومي‌ را صداش‌ را بلند كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد لا يحب‌ الله‌ جهر بالسوء الا من‌ ظلم‌.

 لذا حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمد كربلا. آمد كربلا. همة‌ اينها هم‌ كه‌ انجام‌ شد مظلوميت‌ سيد الشهدا را بيشتر بر ملا كرد. و آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ مي‌فرمايد رضا برضائك‌، تسليم‌ لامرك‌، لا معبود سواك‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، آنجا داره‌ مردم‌ را ارشاد ميكنه‌ كه‌ اگر در يك‌ چنين‌ حالتي‌، ظالمين‌ شما را انداختند، دست‌ از خدا برنداريد. بازهم‌ در مقام‌ رضا باشيد. در مرحلة‌ رضا باشيد و از خدا راضي‌ باشيد. خوب‌ دلهاتون‌ داره‌ آماده‌ ميشه‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. چراغها را خاموش‌ كنيد. حالي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌ كه‌ اگر به‌ مقدار بال‌ مگسي‌ اشك‌ از چشمانتون‌، آنهم‌ در اين‌ شب‌ مغفرت‌ و شب‌ جمعه‌ در عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جاري‌ بشه‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانتون‌ را مي‌آمرزه‌ و مورد لطف‌ و محبت‌ پروردگار واقع‌ خواهيد شد.

 ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روي‌ بلندي‌ ايستاده‌ فنظر الي‌ يمينه‌ و شماله‌. يك‌ نگاهي‌ به‌ طرف‌ راست‌ كرد، يك‌ نگاه‌ به‌ طرف‌ چپ‌ كرد. فلم‌ يرا احد من‌ اصحابه‌. احدي‌ از اصحابش‌ را نديد. فنادا يا مسلم‌ بن‌ عقيل‌، يا هاني‌ بن‌ عروه‌، يا حبيب‌ بن‌ مظاهر، آي‌ مردان‌ بيشة‌ شجاعت‌، مالي‌ اناديكم‌ فلا تجيبون‌. چي‌ شده‌ كه‌ من‌ شما را صدا مي‌زنم‌، شما به‌ من‌ جواب‌ نمي‌دهيد. اين‌ بدنهاي‌ مقدسة‌ شهدا به‌ حركت‌ درآمد، همانطوري‌ كه‌ گفته‌ بودند اگر هفتاد مرتبه‌، آقا ابي‌ عبد الله‌ ما را بكشند، آتش‌ بزنند دست‌ از ياري‌ تو بر نمي‌داريم‌. اما حسين‌ بن‌ علي‌ نمي‌خواست‌. همانطوري‌ كه‌ داشت‌ با خداي‌ خودش‌ مناجات‌ مي‌كرد، من‌ يك‌ چند جمله‌ ذكر مصيبت‌ عرض‌ كنم‌. اگر چه‌ شماها ذكر مصيبت‌ نمي‌خوايد. همينقدر قلبتون‌ را متوجه‌ سرزمين‌ كربلا بكنيد، چند مرتبه‌ آهسته‌ بگيد يا ابي‌ عبد الله‌، يا حسين‌ بن‌ علي‌، يا ابا عبد الله‌ دلهاتون‌ محزون‌ ميشه‌، اشكتون‌ جاري‌ ميشه‌. اما فرمودند مصائب‌ ما را در مجالستون‌ بگيد، گريه‌ كنيد، عزاداري‌ كنيد، همينطوري‌ كه‌ دارد با خداي‌ خودش‌ مناجات‌ ميكند، يك‌ وقت‌ ديدند سنگي‌ را… آقا ابي‌ عبد الله‌ خم‌ شد با دامن‌ پيراهن‌ خون‌ از جبينش‌ پاك‌ كند، حرمله‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود…

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. انشاء الله‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فداك‌ به‌ مجلس‌ نظر خاصي‌ خواهند داشت‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.