۱۳ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲۹ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح آية واعتصموا بحل الله
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء و الف بين قلوبكم و اصبحت بنعمته اخوانا و كنتم شفا حفرة من النار و انقضكم منها.
موضوع بحث ما در شبهاي گذشته دربارة اعتصام به خدا و به حبل خدا و معني عصمت و مراحل عصمت كه بطور اجمال اشاره شد و بطور كلي مطلبي را خدمت دوستان و عزيزان عرض كنم و آن اين است كه شما در روايات، در آيات قرآن زياد مشاهده ميكنيد و در سخنهايي كه در كتب نوشته شده، و سخنرانيها و موعظهها و حتي در خطبههاي نماز جمعه دستور اين است و انجام هم شده و عملي هم گرديده كه دربارة تقوا حرف بزنند. مخصوصا دربارة امام جمعه كه خطبه ميخواند دستور اين است كه دربارة تقوا با مردم حرف بزند.
تقوا يك معنايي دارد كه من اين معنا را براتون عرض ميكنم تا برسيم به معني اعتصام. در قرآن كلمة تقوا زياد بكار رفته. در روايات هم همينطور. شما در نهج البلاغه زياد مشاهده ميكنيد كه اوصيكم به تقوي الله و جملاتي از اين قبيل. در حقيقت تقوي يك نگهداري انسان خودشه از گناه به نحو عموم. يعني تمام مردم بايد خودشون را از گناه نگه بدارند. از مخالفت با قوانين اسلام حفظ بكنند. چه قلبشون مريض باشد چه سالم. همه بايد اين قانون عمومي را رعايت كنند. لذا زياد در روايات و در آيات و در سخنان سخنگويان كلمة تقوي تأكيد شده. چون مال عمومه. چه آن كسي كه زياد دوست دارد مثلا گناه بكند، آنهم بايد تقوي را رعايت بكند چه آن كسي كه از گناه منزجره. آنهم بايد تقوي را رعايت كند. بطور كلي تقوا معناش آنطوري كه امام صادق بيان ميفرمايند در كتاب مصباح الشريعة، يك كتابي است از كلمات امام صادق انتخاب شده بنام مصباح الشريعه و وقتي به معني تقوي ميرسد ميفرمايد كه تقوي سه مرتبه دارد. مرتبة اولش ترك گناهان و انجام واجباته. بايد تمام مردم تقوي داشته باشند. تقوي هر چيزي هم نسبت به خود اوست. يعني اگر خواستي انفاق كني، تقواي انفاق را بايد رعايت كني. كه انما يتقبل الله من المتقين. خدا انفاق اهل تقوي را قبول ميكند.
البته اينجا ممكن است بگوئيد كه اگر يك فاسقي انفاق كرد، خدا انفاقش را قبول نميكنه؟ من عرض ميكنم و اين را فكر ميكنم در كتاب پاسخ ما در پاسخ همين سؤال نوشتم كه تقواي هر چيزي مربوط به خود اوست. به امام صادق عليه الصلاة و السلام گفتند كه يك مرد زاهد خوب متديني پيدا شده. اين مرد متدين خوب با شما هم ارتباطي نداره و خودش خود ساخته، بدون پيروي از امام زمانش كه امام صادق باشد، يك مرد باتقوايي است. حضرت ميفرمايد يك روز در كوچه ديدم داره ميره. خودم را مخفي از او، پشت سر او حركت كردم. ديدم آمد در مغازه نانوايي يك دونه نون بدون اينكه صاحب مغازه مطلع بشه از روي مثلا سابق ميگفتند منبر، از روي آن پيشخوانش برداشت. زير عباش كرد. يك دزدي رسمي. بعد رفت در يك مغازة مثلا ميوه فروشي و دو تا انار هم از آنجا برداشت. ميگه پشت سرش رفتم. عجب آدم متدين مقدس اينطوري باصطلاح ما نديده بوديم. برد در يك خرابهاي اين نان و اين انارها را مثلا به يك فقيري داد. امام صادق ميفرمايد من گرفتمش. گفتم اين چه كارهايي است تو ميكني؟ گفت تو مگر قرآن نخوندي؟ ببينيد وقتي انسان خودرأي حركت بكند، تقواي خود ساختهاي را بخواهد عمل بكند و از صراط مستقيم كه امام است و امام زمانش هست پيروي نكند اينطوري ميشه. گفتم چطور قرآن نخوندم؟ گفت مگر در قرآن نخوندي كه خداي تعالي ميفرمايد من جاء بالحسنه فله عشر امثالها اگر كسي يك كار ثوابي كرد خدا ده تا جزا بهش ميده. ده برابر جزا بهش ميده. بعله. از آنطرف ميفرمايد كسي كه كار بد كرد فلا يجز الا مثلها. يك جزاي باصطلاح، يك عقاب بيشتر نداره. گفتم درسته. عرض كرد به امام صادق خوب ما دو تا انار دزديديم، يك دونه نون هم دزديديم فرض كنيد كه در مقابل اين را انفاق كرديم. ده تا حسنه از پروردگار گرفتيم. يكي از مؤاخذه، در مقابل نه تا به نفع منه. اينجا امام صادق ميفرمايد تو قرآن نخوندي. خداي تعالي ميفرمايد انما يتقبل الله من المتقين. خدا از اهل تقوي انفاق را قبول ميكنه. از همين روايت ما استنباط ميكنيم كه اگر خواستيد انفاق كنيد، مالتون بايد حلال باشه، مال خودتون باشه. اگر حتي خمسش را نداده باشيد، زكاتش را نداده باشيد، از شما قبول نميشه. تقواي انفاق را بايد عمل كني. اينطور نيست كه اگر مثلا فرض كنيد يك نفر رفته زحمت كشيده، يك مالي بدست آورده از راه حلال، اما به ساير قوانين اسلام عمل نميكند، كلي گناه ميكنه. اما مالش حلاله. اين انفاق كرد قبول ميشه ازش. ولو هيچ تقوا در هيچ جهت نداره. اما تقواي انفاق را عمل كرده. اگر كسي نماز خواست بخواند وقتي نمازش قبول ميشه كه تقواي نماز را رعايت كرده باشه. تقواي نماز چيه؟ همان شرايطي كه براي نماز هست. مثلا مكان غصبي نباشد. وضو داشته باشد، لباسش طاهر باشد، فرض كنيد كه مقدمات نماز و مقارنات نماز و شرائط نماز را اينها را رعايت كرده باشه. قبول ميكنه پروردگار. ولو اينكه صدها گناه ديگر هم داشته باشه. تقواي آن عمل را بايد رعايت بكند تا خداي تعالي قبول كنه. ولي در عين حال متقين كساني هستند بعنوان وصف مطلق. يعني به چه كسي ميگن متقي؟ صددرصد. آن كسي كه واجباتش را انجام بده محرمات را ترك بكنه. حالا اگر چه قلبش پر از مرض روحي باشه. واقعا با زحمت جلوي خودش را ميگيره دروغ نگه. واقعا با زحمت خودش را كنترل ميكنه كه غيبت نكنه. اين تقوي داره ولي قلبش مريضه. چرا؟ براي اينكه دوست دارد دروغ بگه، دوست دارد گناه بكنه. ولي گاهي ميشه انسان قلبش پاك ميشه. اگر قلب پاك شد و تقواي قلبي هم پيدا شد، اين را بهش ميگن اعتصام. اين را بهش ميگن مرحلة نازلة معصوم. يعني نگهداشته شدة از گناه. و اين شخص بايد در اين مرحله خودش را برسونه.
يعني به عبارت واضحتر يعني شايد يك مثالي بزنم براتون شايد روشنتر بشه. يك مريضي كه تمام بدنش درده. اين داره ناله ميكنه بردندش توي بيمارستان. بهش طبيب ميگه ناله نكن. ناله منشعب از درده. ولي چون در محيط بيمارستان تو خوابيدي، مزاحم ساير بيمارها نبايد بشوي. ناله نكن. اين به خودش فشار ميآره ناله نميكنه. درست؟ معصيتكار، معصيت را خيلي دوست داره. اما براي اينكه در جامعه نبايد معصيتي انجام بشه، اصلا قانون الهي بايد كنترل بشه فمن يتعد حدود الله. تعدي در حدود خدا، در قوانين الهي نكنه. خوب اين شخص بايد تقوا داشته باشه. همانطوري كه آن مريض خيلي دوست داره ناله بكنه، اين هم دوست داره كه معصيت بكنه، اما بخاطر جامعه، بخاطر اجتماع، بخاطر اينكه قانون الهي نبايد در جامعه شكسته بشه، موقتا با هر فشاري كه هست بايد گناه نكنيد. روز ماه رمضانه، شما حتي مسافريد، مريضيد، روزه براتون جايزه كه افطار كنيد و بخوريد. اما توي جامعه نبايد اين كار را بكند. اگر كرديد كتك بايد بخوريد و باصطلاح عذاب داريد. چرا؟ براي اينكه حدود الهي را در بين مردم بايد حفظ كرد. اين معناي تقواي اوله و مرحلة اول. حالا مراحل بعدش چون مخلوط ميشه با اعتصام بحثش را نميكنم.
تقوا بايد انسان داشته باشه. اين مال همه است. هر كس تقوا داشت، اين اعتصام نداره. اين شخص را نميگن معتصم بالله. اين شخص را نميگن معصوم. آخه تقوا غير از عصمته. تقوا غير از آن پاكي است كه به اصطلاح در عمل انسان از قلبش ناشي ميشه. اين را بدونيد در يكي از وصاياي حضرت علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام به امام مجتبي ميفرمايد كه بدترين بلاها، اشد البلاء الفقر. يا فاقه. روايت فاقه است. بدترين بلاها فاقه، همون فقر، نداري، نداشتن، محتاج بودن. اين بدترين بلاست و اشد منه. شديدتر از اين بلا چيه؟ مرض البدن. مرض بدنه. انسان هر چه پول داشته باشه ولي مريضه. يك غدة سرطان آمده مثلا يك گوشة بدنش را گرفته، تمام بانكها هم پولهاش خوابيده. به چه دردش ميخوره؟ مرض البدن. و اشد منه بدتر از اين چيه؟ مرض القلب. دلت مريض باشه. افرادي هستند ثروتمند، افرادي هستند سالم، اما مريضند. مريض روحي هستند. في قلوبهم مرض. در قلبهايشون مرضه. مرض قلبي. و بعد فرمود حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام كه بهترين نعمتها سعة است. از همة نعمتها اين است كه انسان در توسعة مالي باشد، نيازي به مردم نداشته باشد، احتياجي به ديگران نداشته باشد، مرد ثروتمندي باشد. از اين بهتر چيه؟ صحة. سلامتي است. سلامتي بدن. بدنت سالم باشه. و باز از اين بهتر چيه؟ فرمود سلامتي روح. در مجموع حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام ميخواهد بفرمايد بهترين نعمتها سلامتي روحه و بدترين چيزها مريضي روحه. روحت مريض باشه. شما ميگيد كه همه شايد اين حالت را داشته باشند كه ما الحمد لله روحمون مريض نيست. اكثر ماها روحمون مريضه. اكثر ماها. يا استقامت نداريم. يا در صراط مستقيم نيستيم. يا نفس امارة بالسوء داره ما را راهبري و رهبري ميكنه. يا خلاصه بندة شيطانيم. انسان درست و حسابي نيستيم. حتي بعضي از ماها فكر نكرديم كه خداي تعالي ما را براي چي خلق كرده؟ شما دربارة هر حيواني، هر چيزي فكر ميكنيد اين براي چيه. اگر ندونيد ميرويد سؤال ميكنيد. يك چيزي را ميبينيد، يك مثلا صنعتي را ميبينيد ساخته شده. نميدونيد اين براي چيه؟ به چه درد ميخوره. ميپرسيد اين را براي چي ساختند؟ هيچوقت از خودتون پرسيديد كه خداي تعالي ما را براي چي خلق كرده؟ براي چي؟ يك عده كه اصلا حواسشون نيست. به تعبير خود من كه زياد هم اين را گفتم. يك كارخانة نجاست ساز. اين غذاهاي خوب پر عطر پر مزة خوشرنگ را ميخوره، نجاست تحويل ميده. و اي كاش همون باشه. آني هم كه جزء بدنش ميشه، بدن معصيتكار در آية قرآن هست كه بعضي از اين مردم از حيوانات بدترند، حيوانات هم استثنا نداره سگ و خوك را هم شامل ميشه. به جهت اينكه و لهم قلوب لا يفقهون بها. دل دارند نميفهمند. چشم دارند نميبينند. گوش دارند نميشنوند. خواب خواب غافل غافل. اولئك كالانعام اينها مثل حيواناتند بل هم اضل. خوب اين حيوانه. اينجور من تند صحبت ميكنم در اين قطعهاي كه ميخوام عرض كنم، بخاطر اين است كه خداي تعالي هم اينطور صحبت كرده در آيات قرآن و شايد ما تكاني بخوريم. يك حيوان كارش اينه. صبح كه از خونه بيرون ميآيد ميره دنبال تهية خورد و خوراكش و غذاش و استراحتش. شب هم كه برميگرده. نجاست او و فضولات او خيلي هم بهتر از فضولات انسانه. اصلا بدنش هم سالمتر از بدن انسانه. اگر آدمي به چشم است و زبان و حلق و بيني. چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت. انسان به عقلش، به تقواش، به پاكي قلبش انسانه. انسان بايد كوشش بكند كه روحش را سالم بكنه. سلامت روح به چيه؟ اول قدم اول چرا ما را خدا خلق كرده؟ چرا اين ديوار را اينجا گذاشتهاند؟ چرا اين چراغ را اينجا گذاشتند. چرا اين بلندگو را اينجا گذاشتند. همة اينها چرا داره و چراش را هم ميدونيد. اما چرا انسان را خدا خلق كرده؟ گاهي بعضي از جوآنها ميآيند از ما ميپرسند. چرا ما را خدا خلق كرد؟ واقعا سردرگمند. هيچكس هم نميتونه جوابشون را بده. چرا ما را خدا خلق كرده؟ براي همين گرفتاريها، خدا انسان را خلق كرده روز اول كه هنوز خلق نكرده بود، به ملائكه گفت اني جاعل في الارض خليفه. من ميخوام جانشين خودم را در روي زمين قرار بدم. جانشين. جانشين يعني چي؟ يعني كارهاي خدايي بكني تو. يعني تو گوشت گوشت خدايي بشه. چشمت چشم خدايي بشه. زبانت زبان خدايي بشه. لا يزال يتقرب الي عبدي بالنوافل. دائما بندة من به من نزديك ميشه بوسيلة دستوراتي كه من دادم و نوافلي كه من دستور دادم تا جائي ميرسه كه من چشمش ميشم، من گوشش ميشم، من زبانش ميشم، من دستش ميشم، من پاش ميشم، انا اذا اقول لشيء كن فيكون من وقتي به چيزي ميگم باش هست. او هم وقتي به چيزي ميگه باش هست. تا اينجا انسان بايد بره جلو. براي اين خلقت كرده. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون من خلق نكردم جن و انس را مگر براي عبادت. عبادت كي؟ عبادت شيطان؟ يا عبادت پروردگار؟
پس اول بايد بدانيم كه ما را خدا براي چي خلق كرد. اين قدم اوله. شما وقتي كه فهميديد اين بلندگو براي چي خلق شده، براي چي درست شده، آنوقت ميتوانيد ازش استفاده مفيد بكنيد. اگر فهميد اين بشر براي چي خلق شده، آنجاست كه ميتوانيم از بشريت، از انسانيت استفادة مفيد ببريم. قدم اول اين راه تقواست. تقوا. لذا در اين آيهاي كه در شب گذشته خوندم و شب اول، همة آيات را تلاوت كردم. دربارة اعتصام. عرض كردم در قرآن زياد از تقوا اسم برده شده، زياد در روايات از تقوا اسم برده شده، اما از اين كلمه كه و اعتصموا بالله در يك جا اسم برده شده، چرا، يا و اعتصموا بحبل الله يك جا گفته شده، چرا؟ به جهت اينكه اين مرحله مال همه نيست. نه اينكه همه نميتونند برسند. آخه گاهي ميشه مثلا در يك مجلسي ما نشسته باشيم، يكي از دانشمندان، يكي از فلاسفه نشسته باشه. يك سخن با او انسان دارد و بحث خاصي با او دارد. يك بحث عامي دارد. در قرآن در همين يك آيه است كه ميگه و اعتصموا بالله. اعتصام كنيد به خدا. من اگر بخوام الان از اين مسئله پرده بردارم بخوام بگم منظور اين آيه چيست، بعضيها نتونند بپذيرند. در تفاسير هم همه جا كلمة واعتصموا بحبل الله يا واعتصموا بالله را برداشتند اينطور ترجمه كردند. من حتي مراجعه كردم به بعضي از اين تفاسير فارسي ببينم چه جوري ترجمه كردند. نوشتند چنگ بزنيد به حبل خدا. خوب من حالا كلمة فارسي چنگ بزنيد به حبل خدا. يعني چي آقا؟ چنگ بزنيد به خدا. يعني چه؟ چرا اين را بازش نميكني؟ چون مال همه نيست. ولي من ميخوام با يك بياني انشاء الله امشب اين را براتون عرض كنم. چنگ بزنيد. حالا اينجوري معنا كنيد. تمسك كنيد به حبل خدا. تمسك اصل معناي واعتصموا يعني خودتون را نگه بداريد از عصمه است. عصمه بمعناي منع است. امام ميفرمايد امتنعوا خودتون را مانع بشيد. چطور من مانع بشم؟ چطور من خودم را مانع از گناه بشم و نگه داشتة از گناه بشم؟
اينجا يك جملة ادبي داريم. يك خوردهاي دوست دارم كسل نشيد انشاء الله خسته نشيد اين جمله را خوب دقت كنيد. تقوا انسان تقوا را به خودش تحميل ميكنه. يعني نگهداري خودش را ازكارهاي بد. ولو تحميلي باشه. اما عصمت بايد از باطن بيرون بياد. گاهي ميشه انسان شيرهاي را ميماله به كوزه، كوزه خيال ميشه كه شيرينه يا كوزة شيره است. اما تويش آبه مثلا. اما يك وقت هست توي كوزه شيره است و از توي كوزه همان تراود كه در اوست. قلب را بايد انسان آنچنان بسازه.
لذا پروردگار در اين آيه ميفرمايد الا الذين تابوا. اول توبه و اصلحوا كه ديشب معناي اصلحوا را گفتم. بعد ميگه و اعتصموا بالله. اعتصام بكنه به خدا. اعتصامه به خدا يك عاصمي داريم و يك معصوم. عاصم اسم فاعله. بعضي از فضلا، علما هستند. عاصم اسم فاعله. عاصم كيه؟ خداست. و اعتصموا بالله طلب عصمت كنيد بوسيلة خدا، عاصم خداست. معصوم كيه؟ شما اگر معصوم به آن معناي ائمه عليهم السلام را، شب اول گفتم، اون منظور نيست. انشاء الله بعضي از شبها آن را هم شرح ميدهم. عاصم خداست، معصوم كيه؟ آني كه نگه داشته شده شما هستيد. خوب چي سبب اين نگهداري شده؟ معرفت خدا. خدا اگر بشناسي، ببينيد از قلب شروع ميشه، خدا را اگر بشناسي، چه كسي خدا را ميشناسه؟ كسي كه تزكية نفس كرده باشه، كسي كه توبه كرده باشه، كسي كه اصلاح كرده باشه صفات دروني خودش را. كسي كه از رذائل دور شده باشه، كسي كه صفات حميده درش ايجاد شده باشه، انسان باشه، اين شخص خدا را ميشناسه. در روايات زيادي داريم كه اگر انسان قلبش را پاك كرد، از صفات رذيله، ايمان وارد ميشه و تا قلب پاك نشه و قلب امتحان نشه از صفات رذيله پاك شدنشه، خدا و نور ايمان وارد نميشه. مؤمن قد امتحن الله قلبه للايمان. مؤمني بايد باشد، حتي روايات خاندان عصمت را هر كسي نميفهمه. امرنا صعب مستصعب. امر ما را، يعني مسائل معرفتي ما را هر كسي نميفهمه. مگر ملك مقرب يا نبي مرسل يا مؤمن قد امتحن الله قلبه للايمان. يا مؤمني كه قلبش را خدا به ايمان امتحان كرده باشه. حتي در يك روايت ميفرمايد كه اگر ملك مقرب نباشه، ملك مقرب چند تا بيشتر نيستند. جبرئيل است و ميكائيل است و اسرافيل است و عزرائيل هست و اينها هستند. اگر مقرب نباشند، امر ما را، روايات ما را، احاديث ما را نميفهمند و اگر نبي مرسل نباشد، يعني باصطلاح از آن انبياء بالاتر نباشد، اين روايات ما را نميفهمه. و مؤمن هم اگر قلبش به ايمان امتحان نشده باشد نميفهمه. حالا قلب چطور به ايمان امتحان شده. همة ما ميگيم ايمان داريم. اما تا كي؟ انشاء الله همهامون تا همه جا. ولي بعضي اينطوريم كه تا صد هزار تومان. بعضيها تا يك ميليون تومان. بعضيها تا ده ميليون تومان. بالاخره آخرش ميبينيم كه با يك قدرت پيدا كردن، با مثلا ثروت پيدا كردن ايمان رفت. بعضي از اين خلفاي عباسي تا وقتي كه خلافت بهشون متوجه نشده بود، اينها كبوتر مسجد بودند عبادت ميكردند. وقتي كه اينها را خليفهاشون كردند و قدرت بهشون دادند. گفتند خداحافظ با ايمان، با خدا، با مسجد خداحافظي كردند و دست به آن شرارتهاي فوق العاده زدند.
پس بنابراين قلب بايد پاك باشه و خدا وارد بشه. معرفت پروردگار وارد بشه تا انسان نگه داشته بشه از گناه، معصيت. ببينيد اين نحوه نگه داشته شدن از گناه و معصيت با نگه داشته شدن از گناه و معصيت كه در قسمت تقوي گفتيم فرق ميكنه. اين از داخل آن از خارج هم ممكنه.
بنابراين كار ما بعد از اينكه ما شناختيم كه خداي تعالي ما را چرا خلق كرده اينه. در دنيا اينه كه اول توبه كنيم. توبه معناش اين است كه بسوي خدا حركت كنيم. اين را (قطع صداي نوار)
ان الذين قالوا ربنا الله ببينيد اين توبه است. ثم استقاموا و تنزل عليهم الملائكه. توبوا الي الله توبة نصوحا و توبوا الي الله ايها المؤمنون. امر كرده پروردگار مكرر كه توبه كنيد. توبه. بعد هم اصلاح باطن. وقتي كه باطن اصلاح شد و اعتصموا بالله. اينجا طلب عصمت كنيم بوسيلة خدا. يعني انسان به جائي ميرسه، خدا ميدونه اين را من ديدم از بعضي از اولياء خدا كه اگر فرصت باشد بعضي از شرح حالاتشون را عرض ميكنم. و در بعضي از كتابهايم هم نوشتم كه انسان به جايي ميرسه كه اگر ميلياردها بهش بدهند بگن يك گناه كوچك بكن، نميكنه. يك گناه كوچك. همانطوري كه، يعني گناه را اينطوري ميشناسند، معرفت به خدا اينطوري درشون ايجاد شده. همانطوري كه شما اگر يك ميليارد تومان بهت بدهند بگن يك كاسة زهر هست اين را بخور. ميخوري؟ آنها حقيقت گناه را تشخيص دادهاند. ماها كه گناه ميكنيم حقيقت گناه را نفهميديم كه اين چه سم مهلكي است اگر يك كاسة سم بدن ما را از بين ميبره، آن روح ما را از بين ميبره و متأسفانه ما براي روحمون ارزشي قائل نيستيم. آنقدر روحمون تاريكه كه اگر صد تا حجاب هم جلوش بگذارند براي ما فرقي نميكنه. بعضيها هستند هر چي گناه ميكنند شب باز همون آدم صبحيه هستند. هيچ اثري درشون نكرده. اما بعضي هستند يك دونه گناه كه ميكنند احساس ميكنند يك حجابي، يك قبضي درشون پيدا شده. ناراحتند. اينطرف و آنطرف ميزنند كه به يك وسيلهاي خودشون را از اين گناه نجات بدهند.
ميگن يك نفر ظاهرا يك فسقي داشته. از دنيا ميره و چون مردم باطن انسان را كه نميبينند. اعمال ظاهري انسان را ميبينند. يك وقتي يك كسي به من گفت فلاني تو نميتوني، به من ميگفت، نميتوني آدمهاي خوب و بد را بشناسي. گفتم چطور؟ گفت براي اينكه هر كس پيش تو ميآد اظهار قدس و تقوي ميكنه. يك تسبيح هم دستشه. تو نميشناسي. اما ما ميشناسيم. انسان ميتونه خودش را، يعني بدترين خلق خدا ميتونه خودش را با تقواترين خلق خدا معرفي كنه. حالات ابن ملجم را اگر بخونيد، نميخوان بنويسند كه اين آدم، در اين فيلم يك قدري بهش اشاره شد كه اين آدم چقدر مقدسه. ولي باطنش را درست نكرده. اينجاست معني اين كه ما ميگيم آقا از همة كارها مهمتر تزكية نفسه، باطن درست نميشه. نماز ميخونه تا وقتي كه يك زني جلوش عبور نكنه. اگر عبور كرد حواسش ميره توي آن زن. تمام واجبات را ممكنه انجام بده، نماز شب هم بخونه. اما يك مال حرامي جلوش آمد ميبينه كسي متوجه نميشه. خدا را صرفنظر ميكنه و اين مال حرام را تصرف ميكنه. اكثر خوارج نهروان، اكثرشون آدمهاي مقدسي بودند حتي پشت سرشون ميشد نماز بخونه. يعني در آن موقع ميشد نماز بخونه. اما باطن خراب بود. باطن رياست طلب بود. باطن حقد و كينة خاندان عصمت و طهارت را داشت. باطن دنبال دنيا و باصطلاح رياست دنيا بود. هموني كه اكثر ماها داريم اينجوري بودند. لذا خداي تعالي ميخواست اينها مؤمن بودند اما مؤمنين كه قلبشون به ايمان امتحان نشده بود. امتحانشون كنه تا همه بشناسدشون. امتحانشون كرد. يك جريان مثلا فرض كنيد مسئلة كشته شدن عثمان پيش امد يا مسئلة جمل پيش آمد يا مثلا فرض كنيد كه آن كشتاري كه شد از مثلا نهروان پيش آمد، اينها خودشون را نشان دادند و آنقدر جلو رفتند كه كنار خانة كعبه، كنار خانة خدا با خدا قرار ميگذارند كه بروند علي را بكشند. شنيديد ديگه. فرق هم براشون نداره. اينقدر دركشون ضعيفه. آنقدر روحشون پسته، آنقدر قلبشون خرابه كه فرقي بين علي و معاويه و عمر عاص نميگذارند. كه علي فرمود انزل الدهر حتي قيل علي و معاويه. اينقدر دنيا مرا پائين آورد كه گفتند علي و معاويه دو تا خليفه پيغمبر.
اين علامت چيه؟ پس ببينيد اگر قلب انسان پاك نباشه، اعتصام به پروردگار نداشته باشه و كارهاي خوب انسان، عبادت انسان از درونش سرچشمه نگيره هيچ ارزشي نداره. لذا اين را بدونيد در روايات متعددي هست. حتي اين روايت را اهل سنت هم نقل كردند كه اگر كسي خدا هزار سال بهش عمر بده، در تمام اين هزار سال هر سال پياده مكه بره، شبها عبادت كنه، روزها روزه بگيره و بين ركن و مقام مظلوم هم كشته بشه، ديگه از اين بالاتر نميشه، اما ولايت علي بن ابيطالب را نداشته باشه، قلبش پاك نباشه با علي و اين صراط مستقيم، لاكبه الله علي النار. خدا او را به رو در آتش جهنم مياندازه. ميگيد چرا؟ چرا نداره.
من يك وقتي مثالي زدم يك عده خوششون آمد. باز عرض ميكنيم. ميگن يك سربازي را، بعضي كه شنيدند حالا يادشون ميآد. يك سربازي سر صف هر چه فرمانده ميگه به چپ به راست اين حركت نميكنه، گوش نميده. اما شب تا صبح ميره توي اطاق خودش، همة دستورات فرمانده را عملي ميكنه. اين ميگن ديوانه است. بيرونش مياندازند. شب تا صبح عبادت نكن، علي را قبول كن. روزه لازم نيست بگيري علي را قبول كن. لازم نيست حج بري علي را. آنقدر حج رفته بودند در زمان امام صادق كه آنكه خدمت امام صادق بود عرض كرد آقا چقدر مسلمانها زياد شدند. حضرت فرمود ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج. چقدر ضجه زياده. ضجه ميزدند در كنار خانة خدا.
من خودم يك نفري را ديدم به قدري اين حال داره، عبادت ميكنه، چه چه چه گريه ميكرد، حالي داشت. فكر نميكردم سني باشه. عقبش را گرفتم ديدم رفت آن كنار در مقام حضرت ابراهيم نماز را دست بسته خوند. دلم سوخت براش. گفتم بيام باهاش صحبت كنم شايد هدايت بشه. آخه مسئلة به اين واضحي، علي به اين روشنايي، چراغ الهي را انسان نبينه و هي عبادت بكنه. نشستيم در مقام حضرت ابراهيم. گفتم تو مسئلة شيعه و سني را ميدوني؟ گفت بله من خودم در دانشگاه كجا درس خوندم. معلوم شد مرد فاضلي هم هست. گفتم پس چرا دست از دامن خاندان عصمت كشيدي. ديديم يك حرفهايي ميزنه. همون حرفهايي كه كورها ميزنند. همان حرفهايي كه، كورهاي ظاهري را نميگمها، كورهاي قلبي. همان حرفهايي كه نافهمها ميزنند. همان حرفي كه باصطلاح فخر رازي آن صاحب تفسير كبير در كتابش زده كه من با اينهمه علم و دانشم كه از ابو حنيفه داناترم، در عين حال بايد از ابو حنيفه تقليد كنم. خوب اين نفهميه. همون حرفها را اين هم زد. ديديم نرود ميخ آهنين بر سنگ. خدا را شكر كنيد. بگيد الحمد لله الذين هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولاك ان هدانا الله. خدا دست شما را گرفت. آمد خدمت امام صادق عرض كرد كه آقا من شما را خيلي دوستتون دارم. شما ميدونيد كه همين محبت حسين عليه الصلاة و السلام و خاندان عصمت كه در دلتون هست، چقدر اهميت داره. به اين آسونيها نميتونه هر كسي به دست بياره. بخدا قسم نميتونه. آمد خدمت پيغمبر گفت علي را تو خليفهاش كردي يا خدا؟ پيغمبر اكرم فرمود من هيچ كاري را از پيش از خود انجام نميدم. و ما ينطق وحي الا هوي. گفت خدايا اگر تو علي را خليفه كردي الان يك سنگي بينداز من را به درك واصل كن. خدا هم اينجور حاجتها را زود ميده. اين را بدونيد. سئل سائل بعذاب واقع. عذاب واقع شد اصلا. فورا كشته شد. اينقدر اهميت دارد مرض قلب. قلبش مريضه. شما را خداي تعالي از توي خانوادههايي به وجود آورده كه اصلا سلامت قلب واكسينهاتون كرده خداي تعالي، سلامت قلب در اين ارتباط بهتون عنايت كرده. چرا شكر نكنيد و چرا پيروي از علي بن ابيطالب عليه الصلاةو السلام و خاندان عصمت و حضرت بقية الله نكنيد؟ من معتقدم شيعه پنجاه درصد قلبش را همين تشيعش سلامت كرده و سالمه. پنجاه درصدش. يك پنجاه درصد ديگه هست خودتون بايد زحمت بكشيد و اصلاح بكنيد خودتون را و بعد اعتصام به حبل خدا بكنيد. و اعتصموا بالله جميعا. دست بيندازيد به دامن فاطمة زهرا سلام الله عليها. دست بيندازيد به دامن امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام.
اين ايام ايامي است كه متعلق به حضرت سيد الشهدا و خاندان عصمته. دو ماه محرم و صفر كه شيعه اينطوري قرارش داده كه اظهار ارادت به خاندان عصمت ميكنند. اين مجالس را برپا ميكنند. قدر بدونيد. اهميت بدهيد. به خدا قسم يك روزي ميشه من اين را از روايات استفاده كردم. مرحوم آشيخ جعفر شوشتري يك عالمي است، يك دانشمنيد است، است معروف هم هست، از منبريهاي معروف زمان خودش بوده. البته مثل زمان ما نبوده كه افرادي مثل من بيسواد منبر بروند. مجتهدين منبر ميرفتند، افراد پر عمق منبر ميرفتند، ايشان بعنوان يك منبري معروف بوده ولي خيلي با سواد. ايشان در يك كتابش مينويسه. يك كتاب داره بنام خصائص الحسين. مينويسه كه من به هر وسيلهاي كه متوجه شدم كه سبب نجات من باشه از عذاب الهي، ديدم همهاش ميلنگه. نماز خدا قبول نكرد. يك كسي ميگفت در خواب ديدم رفتم يك جائي تجارت ميخوام بكنم. تجارت يعني مال التجارهام را بردهام. يك كيسه گلابيه يك كيسه هم سيبه. اين كيسه گلابيه در واقع نمازمه، اين كيسة سيب هم در واقع روزه و عبادتمه. يك ملكي آمد بررسي كنه. همة اينها را انداخت دور اينها پوسيده است، كيسة اول را خالي كرد و تكان داد داد دست ما. گفت آقا اين مال التجارة منه، من آمدم اينجا زندگي دارم، آينده دارم. گفت اينها را آنجا قبول نميكنند. اين نمازي كه توش حواست همه جا هست، حالا اگر درست بخواني با اين حواس پرتي، اينها را خدا قبول نميكنه. روزههات را هم همينطور. گفت اينها را اونجا قبول نميكنند. ميخواي هر كاري بكني بكن. اين نماز آن روزه، خيلي از كارهامون ممكنه توأم با ريا باشه. تنها چيزي كه ايشان ميگه، هيچ حرفي تويش نيست و خدا با همة مسائل قبولش ميكنه، حتي ريائا هم قبولش ميكنه، عزاداري بر ابي عبد الله الحسينه. حتي فرمودند تباكي بكنيد، خودتان را شبيه گريه كنندگان قرار بدهيد. عجيبه. هيچ عبادتي ظاهر سازيش قبول نيست. جز عزاداري ابي عبد الله الحسين. جز ولايت و اظهار محبت به ابي عبد الله الحسين. اينها را ايشان ميگه. لذا اين كتاب را مينويسه دربارة مصائب سيد الشهدا. بنويسيد با خودتون بگيد عزاداري كنيد. خدا رحمت كنه استادي ما داشتيم ايشان مقيد بود هر جا كه تنها مينشست، فوري رويش را ميكرد به طرف قبله. يا ابا عبد الله قتلوك. آقا تو را كشتند. يك نگاه چون همه جا خاندان عصمت احاطه دارند و احاطة علمي دارند به ما. يك نگاه به يك طرف فاطمة زهرا پهلوتون را شكستند. يك توجه به حضرت ابا محمد حسن بن علي آقا جگرت را قطعه قطعه كردند. بگيد اظهار محبت كنيد. اين اظهار محبتها انسان را پاك ميكنه. اين مرضهاي قلبي را از بين ميبره. علامت سلامت روح انسانه كه در مقابل محبوبهاي پروردگار اينجور انسان اظهار محبت بكنه. نسبت به امام زمانتون. غافل نباشيد از حجة ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفدا. آقا امام ماست. امام زمان ماست. ما ازش بايد پيروي بكنيم. بايد هر روز صبح و شب او را ببينيم. گاهي ميشه يك عمر بر يك انسان هفتاد سال گذشته، حتي به فكر ديدن حجة ابن الحسن نيفتاده و بدتر از اين اگر كسي اين توفيق را خدا بهش داده، باهاش معاندت ميكنند. امام زمان حيّ در بين ماست. بنفس انت من مغيبت لم يخل منا. صبح به صبح بنشينيد السلام عليك يا بقية الله. اگر با ادبيد بايستيد دست به سينه بگذاريد همانطوري كه علي بن موسي الرضا عمل ميكرد. همانطوري كه حضرت صادق عمل ميكرد. همانطوري كه ائمة اطهار عمل ميكردند. تا اسم امام زمان در حضور حضرت رضا برده ميشد دستش را ميگذاشت روي سرش بلند ميشد، در مقابل اسم حضرت، تعظيم ميكرد ميفرمود صلي الله عليه صلي الله عليه صلي الله عليه. با تو خيلي فرقشه حضرت رضا سلام الله عليه. حضرت صادق عليه الصلاة و السلام ميفرمايد كه اگر من زمان او را درك ميكردم خدمتگزارش بودم تمام عمرم. شما زمان او را درك كرديد. خدمتگزارش باشيد. چه خدمتي از شماها بر ميآيد؟ هيچ فكر كرديد چه خدمتي براي امام زمان از شما بر ميآد. من فكر ميكنم اين خدمت لااقل از همه بر ميآيد كه او را ترويج كنند، نام او را ببرند، به ياد او باشند، مردم را به ياد او بيندازند. اينكه اقل كاريست. زن و بچهات را به ياد امام زمان بينداز. هر صبح و شب براي جدش گريه ميكنه. تو هم اين كار را بكن. و لابيكن عليك صباحا و مساء. يا جدا. فراموش نميكنم آن ساعتي كه عصر فرسك شاردا الي خيامك قاصدا. ذوالجناح به طرف خيمهها دارد ميآيد. امام زمانتون طبق اين روايت ميفرمايد. و هو يقول ازلي مهزلي له. صدا ميزند به امتي كه كشتند پسر دختر پيغمبرشون را. هشتاد نفر زن و بچه از خيمهها بيرون ريختند. اطراف ذو الجناح را گرفتند. هر كسي يك سخني با ذو الجناح داره. يكي ذوالجناح را ميبوسه. پدرم را بردي و چرا برنگردوندي؟ ديگري سؤال ميكرد پدرم وقتي از خيمهها رفت تشنه بود. بگو بدانم آيا آن وقتي كه از روي تو به روي زمين افتاد، لبهايش سيراب شد؟ لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
لینک دانلود :
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.