۲۵ شوال ۱۴۱۸ قمری – ۲ اسفند ۱۳۷۶ شمسی – بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين
(بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين) ۲۵ شوال ۱۴۱۸ ـ شهادت امام صادق (علیه السلام)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سيما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين.
آياتي كه تلاوت شد بيشتر مربوط به جناب شعيب، پيغمبر خدا كه در شهر مدين زندگي ميكرده است بود. استاد اول حضرت موسي، و اين كلام هم پروردگار متعال از قول جناب شعيب نقل ميفرمايد كه به قومش فرمود بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين. معني اين جمله و اين آية شريفه در مرحلةه اول در ذهن انسان بخصوص ما شيعيان و بالاخص كساني كه با اين جمله آشنايي بيشتري دارند و در خانههايشون اين جمله را تابلو كردهاند و در منزلها نصب نمودهاند، به نظر ميآيد كه منظور از بقية الله حضرت حجة ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداست و بعد چيزهاي ديگر. ولي ظاهر آية شريفه هر چيزي كه از خدا بجا گذاشته ميشود ما عندكم ينفد و ما عندالله باق. هر چه كه در نزد شماست از بين رفتني است و آنچه كه در نزد خداست و جنبه خدايي دارد و رنگ خدايي به خود گرفته است باقي می باشد.
در ميان مخلوقات پررودگار بخصوص امروز در كره زمين و بلكه در تمام عالم هستي، وجود مقدسي كه از همه بيشتر رنگ خدايي دارد، مظهر خداست، صفات الهي در او تجلي نموده و بلكه اگر انسان بخواهد خدا را ببيند بايد آن حضرت را ببيند حجت ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداست. لذا همانطوري كه در ذهن شما تبادر ميكنه وقتي كه اين آية شريفه تلاوت ميشود كه بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين اين حقيقتي است ولو از كلام شعيب گفته شود.
ممكن است آن روزي كه حضرت شعيب به قومش اين آيه را و اين جمله را و اين كلمه را فرمود منظورش كليه مسائلي كه ارتباطي با خدا داشته باشد بوده است. اما هر چه مكتب بشريت و هر قدر مقام انسانيت رشد ميكند به آنچه كه خدا در اون چيز بيشتر تجلي ميكند بيشتر متوجه ميشود. شما گاهي با حروف و همان الفباي معمولي در مدرسه در كلاس اول دبستان يا دوم دبستان يك كلماتي ميسازيد در حد فكر خودتون و شايد وقتي اون كلمات را اون نوجوان دبستاني ساخت و به نزد معلم برد معلم به او نمرهاش را بيست بدهد خوب جمله ساختي، خوب جملهاي از حروف تشكيل دادهاي. اما اگر همين جمله را يك استاد دانشگاه بخواهد از حروف بسازد به او خرده ميگيرند. او بايد مطالب علمي در سطح بالا را از حروف و از جملات بسازد و به شاگردان تحويل بدهد. بشريت از زمان پيدايشش، از زمان حضرت آدم را مانند يك انسان تصور كنيد كه در مكتب اهل بيت عصمت و طهارت از كلاس اول شروع به تحصيل كرده و امروز به جايي رسيده است كه اكثر اونها، اونهايي كه به خودشون رسيدهاند، اونهايي كه فكرشون را تقويت كردهاند مثل استاد دانشگاه هستند. يعني به طور كلي هم ميتوان اين كلمه را گفت كه تمام بشريت امروز بالنسبه به بشر قبل از اسلام، به بشر زمان حضرت شعيب، به بشر زمان حضرت نوح مانند استاد دانشگاه است در مقابل يك طفل مكتبي. لذا اون روز اگر شعيب به مردم ميگفت بقية الله خير لكم از اين جمله از اين كلمه، مردم يك برداشتي داشتند. يعني اگر تو مثلا حرام و حلال را قاطي كردي، حرامها را بيرون بريز، حلالها را نگه بدار كه آنچه كه از خدا از اون چيزهايي كه جنبه خدايي دارد و طبق قانون الهي تهيه شده است و حلال است استفاده کردی، براي تو بهتر است اگر مؤمن باشي. اما امروز بشر اين اندازه برداشت از اين كلام با اين پر اهميتي نميخواد داشته باشد. ميخواد برداشتش خيلي بالاتر باشد و لذا برداشت شيعه با سني فرق ميكند. برداشت مسلمان با غير مسلمان فرق ميكند.
تا به شیعه ميگویند بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين ذهنش متوجه به اون مركز دايره امكان، قلب عالم هستي، اون وجود مقدسي كه بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء ميشود ولي مردم غير مذهب شيعه ذهنشون به همين خورد و خوراكهاي معمولي، همين غذاي حلالي كه در مقابل غذاي حرامه كه شما اگر به تفسير اين آيه شريفه نگاه كنيد شيعيان يك تعبيري از اين آيه شريفه دارند كه بقية الله خير لكم يعني بقية الله اون موجودي كه خدا خواسته از خودش آثاري بگذارد، نمونهاي در ميان مردم نشان بدهد كه به مجرد اين كه او را ميبينند خدا را ديده باشند. اگر او را شناختند خدا را شناخته باشند. اگر به او محبت كنند به خدا محبت كردهاند يك چنين برداشتي دارد، چرا؟ به جهت اين كه اينها شاگردان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت هستند. اينها چهارده استاد داشتند كه اين اساتيد استاد تمام ماسوي الله بلكه، ملائكه، بلكه تمام انبياي اولواالعزم و غير اولواالعزم بودهاند، ولي ديگران اين اساتيد را نداشتهاند. ديگران استادشون يا امامشون كسي بوده كه حتي خودش نميتوانسته است گليم خودش را از آب نجات بدهد. آن شاعر میگوید:
سنی كه روز حشر شفيعش كه باشد/ كوري بياد و عصاكش كور دگر شود.
فرق اين استادها و اين معلمها با مربيهایی كه شيعه بحمد الله دارد كه الحمد الله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله. فرق اينها اين است كه به شما اينجوري تعليم دادهاند كه كلمه بقية الله خير لكم كه امشب تو اين آيات شنيديد و تلاوت شد اين بقية الله الان اگر به شما بگویند منظور حضرت شعيب اين بوده كه غذاي حلالي كه از حرامها باقي ميماند بهتر است براي شما اگر مؤمن باشيد، خيلي به نظرتون افت ميكند. اين نبايد باشد. بقية الله یعنی آن کسی كه اسمش بقية اللهه.کسی كه در حقيقت بقية اللهه. کسی كه باقي مانده از خداست. آن کسی كه خليفة اللهه. آن كه اسم اعظم پروردگاره. آن كه آيت الله العظمي است. اين بهتره براي شما تا ديگران.
ان كنتم مؤمنين. اين معناي اين است كه شما از اين جمله يك برداشتي داريد، عالمانه، حكيمانه، عارفانه در سطح بسيار بالا ولي ديگران از اين آيه يك برداشت عوامانه دارند. علت اين دو برداشت هماني است كه عرض كردم. او استاد نداشته، او معلم نداشته، اگر هم داشته همان كوري بوده است كه عصاكش كور ديگر شده ولي شما استادي مثل امام صادق داريد. كه خداي تعالي در قرآن مجيد فرموده، يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين اي مؤمنين اول ايمان، اول ايمان قلبي، اعتقادات صحيح، آرامش كامل به ايمان و بعد تقوا و بعد با صادقين باشيد. صادقين كيا هستند؟ معصومين عليهم الصلاة والسلام. امام صادق كيست؟ اون كه امشب شب شهادتش هست. اون كسي است كه پيغمبر اكرم دربارهاش فرمود: دوتا از فرزندان من ادعاي امامت ميكنند. هر دو اسمشون جعفره، يكي صادقه، يكي كذابه. به صادق اقتدا كنيد. و از كذابش دوري كنيد وكونوا مع الصادقين. با صادقين باشيد. چون انسان در اثر معاشرت ـ این را هميشه بدانيد ـ رشد و كمال پيدا ميكنه. اگر كسي با جاهلتر از خودش دوست شد، رفيق شد جاهل ميشه. كم كم ركود فكري پيدا ميكنه و اگر كسي با عالمتر از خودش دوست شد كم كم رشد فكري پيدا ميكنه. اگر انسان با كذاب و پشت هم انداز و افراد دو رو و دو رنگ دوست شد كم كم دروغگو ميشه و اگر با صادقين زندگي كرد و هم آهنگ شد و رفيق شد كم كم او هم جزء صادقين ميشه.
و من یطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا. بهترين رفيق صادقين هستند. صديقين هستند. اگر يك دوستتون به نفع شما دروغي گفت باهاش رفاقت نكنيد. چون امروز به تو دروغ ميگوید فردا به ديگري، پس فردا به ديگري و تو هم اين دروغگويي را ياد ميگيري. كونوا مع الصادقين. با صادقين باشيد. تمام ملل اسلامي و مذاهب اسلام حضرت جعفر ابن محمد سلام الله و صلواته عليه را امام صادق ميدانند. لقبي است كه مردم به امام صادق عليه الصلاة و السلام، حتي بعضي از تواريخ دارد كه دشمن به آن حضرت داده. در حالات منصور دوانيقي دارد منصور دوانيقي چون از بني العباس بود در زمان بني اميه. ايشان بخاطر فقري كه داشت، بسيار فقير بود با لباسهاي مندرس و كهنه در ميان قراء و دهات گردش ميكرد مدح اهل بيت عصمت و طهارت را ميخواند و نان و پولي از مردم ميگرفت. يك همچين حالتي داشت. كارش اين بود. مداحي خاندان عصمت براي پول، براي دنيا، اين را آقايون بدانيد هر كاري كه جنبة خدائي نداشته باشد ولو مداحي خاندان عصمت و طهارت باشد، اين ارزش زيادي ندارد. البته گاهي ممكنه كه همين مداحي او را به خدا برساند. اما الان ارزشي ندارد. تا اينكه كمكم نقل ميكند من وارد شام شدم. در شهر شام كه وارد شدم همه دشمن خاندان عصمتند. جرأت نميكردم مداحي بكنم. چيز ديگهاي هم بلد نبودم. گرسنهام شده بود. وارد يك مسجدي شدم. گفتم از مردم تقاضا ميكنم بهم يك چيزي ميدهند. وقتي كه نشستم در آن مسجد نماز را خوندم، ديدم يك پيرمردي كه پيشنماز بود دو تا بچه وارد مسجد شدند. اينها را در آغوش گرفت و گفت كه من فداي شما و آن كسي كه اين دو اسم را روي شماها گذاشته و صاحب اين دو اسم شما. من از پهلويي پرسيدم اين دو تا بچه كي هستند؟ اين پيرمرد با اين بچهها چه نسبتي دارد؟ گفتش كه اين دو تا بچهها، نوههاي اين آقا هستند. اسم اين دو تا بچه حسن و حسين است. علت اینكه ميبينيد اين شخص اظهار علاقه ميكنه به اينها و به صاحب اسمشون، نسبت به حضرت سيد الشهداء و حضرت ابا محمد حضرت امام مجتبي عليهما السلام اظهار محبت ميكند. خيلي تعجب كردم. در شام و يك همچين فردي؟! رفتم پهلويش نشستم. گفتم خوب شد راهي پيدا شد براي نجات از فقر. و طبعا وقتي اين آقا من يك مدحي از خاندان عصمت و طهارت برايش بگويم چيزي به من ميدهد. رفتم بهش گفتم ميخواهي برايت يك قضيهاي از فضائل امام حسن و امام حسين نقل بكنم كه چشمت روشن بشه، دلت روشن بشه؟ گفت بگو. جرياني را نقل كردم كه يكروز فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت رسول اكرم آمد. عرض كرد يا رسول الله بچهها صبح از خانه بيرون رفتهاند نميدانم كجا هستند. به صورت ظاهر البته. و الاّ فاطمه زهرا قلب عالم امكانه، از همه چيز اطلاع داره. اين مسائل را گاهي پيش ميآوردند بخاطر اينكه فضائل خاندان عصمت و طهارت را به يك بهانهاي بيان كنند. پيغمبر اكرم بلند شد، اصحاب بلند شدند. بالاخره اين دو آقازاده را در يك محلي پيدا كردند. كوچك بودند. خوب زماني كه پيغمبر اكرم حيات داشت، اينها سنشون زياد نبود. يك جائي استراحت كرده بودند. پيغمبر اينها را توي بغلش گرفت خيلي اظهار محبت كرد. ميگه وقتي كه من اين قضيه را براي اين پيرمرد گفتم بقدري به من پول داد، بقدري اظهار علاقه به من كرد و من باصطلاح پولدار شدم. در شهر شام و همه دشمنان خاندان عصمت، من داراي يك پول زيادي شدم.
يك همچين حالتي منصور دوانيقي داشته. يك روز در مجلس نشسته بود. در آن ايامي بود كه بني العباس و بني اميه با يكديگر در نزاع بودند. احتمال داشت كه از بني هاشم كسي خليفه بشه و احتمال داشت كه از بني العباس يا از بني اميه. درگير بودند. جمعي از بني هاشم نشسته بودند. امام صادق عليه الصلاة و السلام هم نشسته بود. جمعي از بني العباس هم نشسته بودند. اين مرد گداي فقير، منصور دوانيقي هم گوشة مجلس نشسته بود. صحبت بود كه بعد از اين جريان كي ممكنه موفق بشه، كي باصطلاح ما در انتخابات، برنده ميشه. واي به حال مردم مسلماني كه با وجود امامشون، امام معصوم، كنار مجلس نشسته دنبال اين هستند كه ببينند چه كسي در خلافت آنهم، خلافت يعني جانشيني پيغمبر اكرم، كي برنده ميشه؟! يكي از بني هاشم كانديد بود. در آن مجلس او هم بود. حضرت صادق فرمود اين پسر تو، به پدرش فرمود اين پسر تو نميشه، بيخود زحمت نكش. او گفت كه تو حسوديت كرد. نستجير بالله. ببينيد بي معرفتي به كجا انسان را منتهي ميكنه. حضرت فرمود اي كاش حسادت بود. اگر حسادت بود معمولي بود. اما اين يك واقعيته. پرسيدند پس كي ممكنه خليفه بشه؟ حضرت نگاه كرد ديد منصور دوانيقي لباس پاره ی آسمون جل، آن گوشه نشسته بود. حضرت فرمود اين ممكنه كه خليفه بشه. همه به حضرت اعتراض كردند. همه گفتند كه شما حسادتت كرده. يك حرفي زدي كه كسي بهش توجه نميكنه. ميخواهي بشكني اين مسئله مهم خلافت را. اين؟! بعله. اين خليفه ميشه؟! حضرت بلند شد از مجلس، و مجلس هم بهم خورد. و متأسفانه توي آن مجلس امام صادق كانديد خلافت نبودند. همينها بودند. منصور دويد عقب سر امام صادق كه آقا حقيقتش را بگيد، اين حرفي كه زديد راسته يا ميخواستيد اينها را بكوبيد؟ حضرت فرمود نه، راسته. و وقتي كه تو خليفه شدي به فرزندان پيغمبر، به بني هاشم محبت كن. بعد كه خليفه شد در اين تاريخ نوشتهاند كه منصور دوانيقي گفت اين امام صادقه، دشمن گفت امام صادقه. همه ميگفتند جعفر ابن محمد صادقه. امام صادق خدا گفته كه او صادقه. كه البته اين تاريخ ممكنه تأييد اين مطلب باشه. و الاّ در اسماء خاندان عصمت در عرش بوده. تقدير الهي همينطور بوده. قبل از اينكه پيغمبر اكرم حتي بيان كند در تورات و انجيل اسامي ائمه اطهار بعنوان دوازده خليفة رسول اكرم نوشته بوده و مسئلهاي نبوده كه اينطورها برخورد كنيم. ولي دوست و دشمن حضرت صادق را ميگفتند صادق.
حالا خدا ميگه كونوا مع الصادقين. با صادقين باشيد. از مكتب اينها استفاده كنيد. با اونهايي كه قرآن را ميفهمند كه در روايات دارد كه قرآن در بيت خاندان عصمت و طهارت نازل شده و انما يعرف القرآن من خوطب به. كسي قرآن را ميشناسه و ميفهمه و حقايقش را درك ميكنه كه بهش خطاب شده باشد. به پيغمبر اكرم خطاب شده. به فاطمة زهرا خطاب شده. به علي ابن ابيطالب و يازده فرزندش خطاب شده. چون همه آنها نور واحد بودند و كلنا واحد. اولنا، صلوات را آخر بفرستيد، اولنا محمد، آخرنا محمد، اوسطنا محمد و كلنا محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). همة ما نور واحدي هستيم. شما ميتونيد ـ شايد جمله برايتون مخصوصا براي بعضي سنگين باشه ـ كه طبق رواياتي كه هست، اگر يك روايتي را امام صادق فرموده باشد، شما ميتونيد بگيد پيغمبر فرموده. مثلا يك روايت قال الصادقه، توي كتاب هم قال الصادقه، اما اگر گفتيد قال رسول الله، اين دروغ به پيغمبر نبستهايد و روزهاتون هم باطل نيست. دقت كرديد؟ چرا؟ به جهت اينكه همهاشون از قول پيغمبر حرف ميزنند. روايت داره. و فتوي هم همينطوره. تمام آنچه كه بر پيغمبر نازل شده وقتي كه همهاشون يك نور باشند، بر همه نازل شده. بر چهارده نفرشون نازل شده. وقتي كه قرآن يا رواياتي كه در كتب شيعه بخصوص هست، بر پيغمبر اكرم نازل شده يا از جانب پروردگار گفته شده، چون او بزرگ است، او رسول است، او پيغمبر است، چون نور واحد بودند همه شان مورد خطابند. يعني آنوقت در شب قدر اول كه حالا بحثي داره كه شب قدر اول كي بوده، وقتي قرآن بر پيغمبر نازل شد، علي ابن ابيطالب هم همون موقع قرآن را حفظ كرد. لذا وقتي كه متولد ميشه، روز اول تولد، چشمش را باز ميكنه. ميگه بسم الله الرحمن الرحيم قد افلح المؤمنون. الذين هم في صلاتهم خاشعون. قرآن ميخونه براي پيغمبراكرم. كي پيغمبر قرآن را براي علي ابن ابيطالب خونده بود؟ خدا برايش خونده، خدا براي امام زمان شما، پيغمبر و ائمة اطهار كلهم نور واحد. اين روايت كلهم نور واحد را سنيها هم توي كتابها نوشتهاند. ميخواهيد من آدرسش را عرض كنم؟ كتاب ينابيع الموده، اتفاقا در همان باب اول كتاب. يعني مقدمة كتاب را كه ورق بزنيد، باب اول. باب نور پيغمبر اكرم و خلقت نور پيغمبر اكرم و ائمة اطهار كه كلهم نور واحد. وقتي كه نور واحد باشند، خطابات هم به آن نور باشه، فرقي نميكنه به پيغمبر اكرم باشه يا به… منتهي در عالم ملك. اينجا ما يك عالم ملكي داريم. يعني ملكوتش از نظر ما غايبه. اينهايي كه عرض ميكنم در ملكوته. وقتي كه در عالم ملك بيائيم، علي ابن ابيطالب است و پيغمبر اكرم است و امام حسن و امام حسين به حد بدن، يعني جدا جدا شدهاند. يكيشون هم براي ما گذاشتهاند كه جان همة انبياء و اولياء و ملائكه و ماها كه جانهايمون لايق نيست، فداي خاك پاي آن حضرت. حضرت بقية الله، ايشان را براي ما گذاشتند.
و لذا ما بهترين مخلوق خدا انشاء الله هستيم اگر قدر خودمان را بدانيم. فكر نكنيد اين مطلب ادعاي بدون دليله. شايد براي خود شماها براي همين جمع، گفته باشم احتمال هم ميدهم مكرر گفته باشم كه در تفسير آية شريفة الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و مما رزقناهم ينفقون، شما نگاه كنيد در تفسير قرآن هست كه پيغمبر اكرم نشسته بود و گريه ميكرد و ميگفت وا شوقا الي اخوانی. خيلي عجيبهها. ميدونيد واشوقا علي اخواني يعني چه؟ يعني من چقدر دوست دارم برادرانم را ببينم، چقدر عشق دارم اونها را مشاهده كنم. اون سيماي پر نور برادران من را ميخواهم ببينم. سلمانه ديگه، سلمان ميدونيد چقدر اهميت داره. سلمان كسي است كه پيغمبر اكرم فرمود ايمان سلمان در درجة نهائيه. چون ايمان ده درجه داره، ده مرتبه داره و حضرت سلمان در درجة دهم ايمانه. ابيذر در درجة نهمه. اينطوري شد. حتي به ابيذر فرمودند، به سلمان البته، اين روايت به سلمان هم هست، به ابيذر هم هست. كه هر چه ميداني به ابيذر نگو. لو علم السلمان ما في قلب ابيذر لكفره. آنچه را كه ابيذر ميدونه اگر سلمان بدونه كه اين چه اعتقاداتي داره، ازش خوشش نميآيد. چون توقعش خيلي بيشتر از اينهاست. در عين حال اين سلمان خودش را كشوند خدمت پيغمبر. كسي جرأت نداشت حرف بزنه. چون پيغمبر داره گريه ميكنه و ميگه وا شوقا الي اخواني. آقا مگر ما برادران شما نيستيم؟ ما را كه داريد ميبينيد. حضرت فرمود شما اصحاب منيد. برادران من آنهايي هستند كه در آخر الزمان ميآيند. نه مرا ديدهاند، اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا، بخدا قسم اگر شما مردم رشد كردةه مؤمن امروز، با همه معصيتهايي كه از خودمون اطلاع داريم، اگر روزي يك دفعه پيغمبر اكرم را ميديديم مگر اينطوري بوديم؟! نه من را ديدهاند، نه امامشون را ميبينند، وغيبة ولينا، هر جا ميروند امامشون را نميبينند. شب چهارشنبه آن صحراي مسجد جمكران پر از جمعيت ميشه. در عين حال ممكنه خدمت امام زمانشون نرسند. مسجد سهله در همين گرفتاري بعضي از دوستان ميگفتند در مسجد سهله بوديم. جمعيت زياد بود. اما از آقا آدرسي، خبري، كسي خبري آورد، نه. غيبة امامنا. اماممون غايب. امامشون غايب. معجزه نميبينيم. چيزي در اختيارمون نيست. فقط از طريق علم و دانش كه خوشا بحالتون! بهترين طريق عالمانه و حكيمانه براي اعتقاد به چيزي، طريق علم و دانشه. از طريق علم و دانش مؤمن به غيبند. از آن طريق به حقايق رسيدهاند. من آنها را دوست دارم. شوقم به ديدار آنها زياد شده. اشكم بخاطر اينكه از آنها دورم ميريزه. و اشوقا الي اخواني. رشد فكري بشريت امروز در هر جهت، در جنبههاي ديني، علمي، در جنبههاي عرفاني، در جنبههاي حكيمانه و حكمت رشد كرده و آن كودكي كه زمان حضرت شعيب از بقية الله خير لكم، اون استفاده را ميكرد؛ حالا اين استفاده را ميكنه. توي خانههايتون تابلو ميزنيد، بقية الله، بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين.
بيائيم مؤمن بشويم امشب. بيائيم بقية الله را براي خودمون حفظ كنيم. اين جمله يك پيامي داره. يك پيام بسيار مهم كه به نظر من تمام مراحل سير و سلوك و رسيدن به كمالات در اين جمله و اين پيام هست. اين پيام چيه؟ شما مؤمن بشيد تا بقية الله مال شما بشه. مؤمن بشيد. ان كنتم مؤمنين. و الاّ همه چيز برايتون بهتر از بقية الله خواهد شد. خدا نكنه اينطوري بشه. بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين. اين را هم من بيشتر از اين نميتونم شرح بدهم. الحمد لله همه شما اهل فهم و درك و فهيميد. ميفهميد من چه ميگویم. مؤمن بشيد تا بقية الله مال شما بشه. مؤمن بشيد تا در آغوش بقية الله باشيد. هر چه درجات ايمانتون انشاء الله بالا بره به امام زمان نزديكتر ميشيد. تا جائي كه حضرت فرمود بيا جلو. گفت كه يك قدمي برداشتم. ميترسم بي ادبي كنم آقا. قدمها را برداشت تا جائي كه حضرت او را در آغوش گرفت و به خودش فشار داد. ايمان اينجور انسان را به طرف حجة ابن الحسن ميكشاند.
شب جمعه، حاج علي بغدادي، توي همين مفاتيح نشسته، من چون از كتابهاي ديگه نقل كنم ميگويند چرا، واي بر اين بدبختي ما. حضرت بقية الله از وسط راه او را بر ميگردانند و به او میفرمایند بيا باهم برويم كاظمين زيارت. يكي ميگه نميشه در زمان غيبت امام زمان را ديد. يكي هم يك حرف بي ربط ديگري. كاظمين زيارت كرده، داره برميگرده به طرف محل كارش. شب جمعه است، كارگرها را ميخواهد پول بدهد. حضرت دستش را ميگيرند. نميشناسه. ميگويند برگرد من ضامن ميشوم كه جدم تو را كارهاي تو را، شفاعت تو را بكنه. توي راه معجزاتي حضرت بهش نشون ميده. ميآوردش در حرم زيارتنامه برايش ميخواند. يا الله. يا الله از اين افراد باشيد. يك مرد باسوادي هم نيست كه سواد و علم گاهي آنچنان حجاب ميشود كه ميآيند گاهي به من ميگويند كه فلاني اين كتاب ملاقات شأن تو نيست كه بنويسي. اينها همهاش حكايته، كتاب علمي بنويس. شأن چيه؟ در راه حجة ابن الحسن ارواحنا فداه ما چي هستيم؟ حاج علي بغدادي سواد نداره. ميدونيد از كجا ميگويم؟ وقتي كه حضرت ميگويد تو ميخوني يا من بخونم؟ ميگويد لست انا بقاري. يعني من سواد ندارم. نميخواهم بگويم آدمهاي بيسواد خوبند، آدمهاي باسواد بدند. نه. سوادي كه اين سواد حجاب بشه براي انسان،
علم رسمي سر به سر قيل است و قال/ نه از آن كيفيتي حاصل نه حال.
اين را شيخ بهائي كه مركز علم و دانش است، ميگوید. حضرت او را بر ميگرداند. زيارتنامه برايش ميخواند. ميرسه به جائي كه همه ائمه را حضرت سلام ميكنند. اينهم با حضرت داره سلام ميكنه. ميرسه به حضرت عسکري. ميگه السلام عليك يا ابا محمد يا حسن ابن علي. حاج علي بغدادي هم ميگه السلام عليك يا ابا محمد يا حسن ابن علي. اينجا بهش ميفرمايند امام زمانت را ميشناسي؟ بعله آقا. اگر نميشناخت كه با شما چه ميكرد؟! امام زمانت را ميشناسي؟ سلام كن. ميگه السلام عليك، اينجا ديگه سواد نميخواد. اينجا ديگه پاكي ميخواهد كه داره. اينجا توفيق ميخواهد كه داره. اينجا اون ايمان كامل را ميخواهد كه كونوا مع الصادقين.
يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله. ازش ميپرسند تو چه كردي در آن روز؟ ميگه رفتم يك مقدار سهم امام به گردنم بود، دادم به علما، نواب حضرت. روي صفاي خودش. كه آنهايي كه اسمشون نايب حضرت است و پول را گرفتهاند، آن توفيق را نداشتند كه اينكه داده توفيق پيدا كرده. دادم. با يك صفايي.
اين مرد معروف، پيش شما معروفه. مش كاظمي بود كه ما ميگفتيم كبلايي كاظم حافظ قرآن. اين آقا يك مشت روي سليقه خودش توي همان دهات زكات خودش را داده بود. به هر قيمتي بود زكاتش را داده بود. اين لطف عميق از طرف حضرت بقية الله به او شد. گفت كه چطور نميشناسم، بله امام زمان را ميشناسم سلام كن. گفت السلام عليك يا حجت ابن الحسن. حالا تعبيري كه او داره من يادم نيست. سلام كرد. حضرت فرمود و عليك السلام. عليك السلام. ميگه خيلي تو فكر بودم جوابم را كه داد به من فرمود موقع مغربه برو نمازت را با جماعت بخون. اين را ياد بگيريد اين دستورات را عمل كنيد نمازهاتون را تا ميتونيد ولو در خدمت حضرت باشيد. اگر ميخواهيد در خدمت حضرت باشيد نمازهاتون را با جماعت بخونيد. برو با جماعت بخون. خود حضرت رفت اون طرف مشغول نماز شد. من رفتم مشغول نماز شدم يك دفعه تو فكر آمدم كه اين آقا كي بود. وقتي كه من گفتم كه خمسم را دادم اين آقا گفت كه به وكلاي ما دادي به ما ميرسه. اسم من را بلد بود! اون هم كرامات و معجزات تو راه از همه مهمتر وقتي من سلام كردم به من گفت و عليك السلام. ميگه تا اينجوري فكر كردم ديدم وجود مقدسش نوري شد. رفت از دست من خارج شد. آقايون من امشب اصلا خدا ميدونه كه تو فكرم هم نبود كه دربارة آقا ولي عصر صحبت كنم.چون يك وقتي در يك مجلسي خيلي داغتر از اين صحبت ميكردم. خودم اگر اهل اين مسائل نيستم ولي دوست دارم كه با دوستان حضرت از اين صحبتها بكنم. يك كسي به من اعتراضي كرد ديگه من از اونجا به بعد، چون حيف نام حضرت را هر جا ببره انسان. كمتر اسم حضرت را اونطوري كه دوست داشتم ميبردم. حالا امشب هم ميخواستم دربارة اين آيه حتي ولي اين آياتي را كه خوندند بدون به اصطلاح سپرده قبلي، قبلا من به اين آقا نگفته بودم كه اين آيات را بخون. حالا به چه حسابي خوندند، شايد جزو آياتي باشه كه هر روز ميخونند. شعيبه، بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين. اين پيام خيلي مهمي داره آقايون. اونهايي كه ميفهمند چي ميگم هر چه ميتونند مراحلشون را بالا ببرند. اول قلبشون را پاك كنند، تزكيه نفس كنند و بعد مراحل ايمانشون را بالا ببرند تا بقية الله براشون باشه و خير هم براشون هست. خير لكم، بهتره برایش. ان كنتم مؤمنين. امام صادق عليه الصلاة و السلام كه امشب شب شهادتشون هست در فراق اين امام عزيزش شما ميدونيد چه ميكرد!
سدير صيرفي ميگه وارد بر امام صادق شدم حضرت از توي اطاق آمده بود بيرون روي خاكها نشسته بود پهن شده بود روي خاك با انگشتش روي خاك، ديديد بعضيها كه مصيبت برشون خيلي سخته هي انگشتشون را يك جايي يك كاري ميكنند يا حالت اضطرابي و گريه ميكرد حضرت. گفتم شايد فرزندشون يك كسي از ايشان از دار دنيا رفته اين جور حضرت متأثرند. هي ميفرماید پدر و مادرم قربانت. جانم به قربانت. گفتم آقا خدا بد نياره چي شده؟ اي عزيز زهرا چي شده؟ فرمود كه در اون كتاب معروفي كه در محضر ائمه اطهار هست نگاه ميكردم آينده شيعه را ميديدم چه گرفتاريها. آنچه كه امروز به سر مردم دنيامی آید. خوشحال باشيد در مملكت اسلامي ايماني قرار گرفتيد. مردم شيعه الان شما بريد در همين افغانسان در لبنان در اكثر جاها اينها شيعه هستند. در همين عراق شما فكر كنيد هر روز اينها منتظر هستند كه اون لعنتي خدا انشاء الله اين فكر و اين افراد را از روي زمين به وسيله شمشير بران حضرت بقية الله برداره. يك عده شيعه كه عراق هفتاد و پنج درصدش شيعه هستند. اينها همش منتظرند كه بمب بيافته بالا سرشون. چه اضطرابی! سابقه هم داره، نمونهاش را هم ديدهاند. خوب امام زمان عليه الصلاة و السلام ناراحته. اينها را امام صادق اون روز ميديد كه بر سر شيعيانش چه خواهد آمد و همين طور چيزهايي كه ماها محروميتهايي كه همه در اثر نبودن حجت ابن الحسن و غيبت امام زمان عليه الصلاة و السلام ميبينيم و احساس ميكنيم. حضرت ميگفت اينها را نگاه ميكردم يك دفعه گريهام گرفت. اشكم جاري شد بر دوستان حجت ابن الحسن عليه السلام اشك ميريختم. تا اونجا كه اين روايت را همتون شنيديد حضرت صادق ميفرمود لو ادركته. اگر من او را درك ميكردم. يعني من پدربزرگش نبودم، جدش نبودم و در زمان او ميبودم. لخدمته. من خدمتگزارش بودم. ايام حياتي در تمام زندگي، در تمام عمرم خدمتگزار اين آقا بودم. حالا چرا ماها خدمتگزارش نباشيم! آقايون سعادتي خدا براتون پيش آورده خدمتگزار امام زمان باشيد. از همين الان خيلي اظهار محبت و اظهار قربانت برم و تو اين بيابانها بريد بگرديد اين كارها صحيح نيست. يك كاري بكنيد كه خدمتگزار امام زمان باشيد. اون كاري كه امام عصر خودش ميخواد بكنه شما خودتون بكنيد. منتها به اندازة خودتون. حضرت بقية الله وقتی می آید چكار ميكنه آقايون؟ عدل و داد به وجود ميياره. شما تو خونتون عدل و داد به وجود بياريد. نسبت به زن و فرزندتون عدل و داد به وجود بياريد. عادلانه با اونها برخورد كنيد، با مهرباني و با محبت با زن و فرزندتون، به خانمها عرض ميكنم با شوهر و فرزندانتون برخورد كنيد. اين يك كار خيلي سادهكوچك و در داخل خانه. محيط فرماندهيت وسيعتره. وسيعتر. رئيس يك اداره هستي در اداره ات عدل و داد به وجود بيار. رئيس يك شهر هستي عدل و داد در اون شهر به وجود بيار. رئيس يك مملكت هستي عدل و داد در اون مملكت به وجود بيار. اينها كارهايي است كه حضرت بقية الله ميكنه. منتهي در تمام كره زمين مال اون حضرته. اوست كه ميياد همه طاغوتها و ابر قدرتها و خائنين به ملت و ممالك مختلف را سركوب ميكنه. تو كه در همان محيط خودت. وظيفتونه اگر ميخواهيد امام زماني باشيد. از خانهات گرفته تا هر جايي كه در توسعه قدرت و توسعه نفوذت هست. خوب من بيشتر از اين وقت شما را نگيرم انشاء الله دوستان هستند. اظهار ارادت به پيشگاه مقدس امام صادق ميكنند.
آقاجان تو براي امام ما گريه كردي، تو براي ما و دوري ما از امام زمانمون اشك ريختي ما هم امشب در عزاي تو گريه ميكنيم. مثل فردايي صار المدينه ضجة واحده. وقتي كه امام صادق از دار دنيا رفت راوي ميگه من رفتم كنار بستر امام صادق، زهر اونچنان اثر در بدن مقدسش كرده بود كه از وجود مقدس امام صادق جز پوست و استخواني باقي نمانده بود. جنازةه امام صادق را بلند كردند. مردم مدينه آوردند در قبرستان بقيع از اون وقتي كه امام مجتبي را نگذاشتند در خانهاش دفن كنند ديگه فرزندان پيغمبر را ميآوردند در مقبرهاي كه در بقيع داشتند در اونجا دفن ميكردند. امام صادق را دفن كردند. مردم احترام كردند. دلها بسوزد براي اون غريبي كه سه شبانه روز در ميان گودي قتلگاه، چراغها را خاموش كنيد انشاء الله عزاداري كنيم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.