۱ ربیع الثانی ۱۴۱۷ – ۲۷ مرداد ۱۳۷۵ – آيه هل جزاء الاحسان
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و صلاة و سلام علي رسول الله و علي آله آله الله لا صي ما علي بقية الله روحي و ارواح العالمينه لترابه مقدمه الفداه و لعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الا´ن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. هل جزاء الاحسان الا الاحسان.
يكي از آياتي كه در اين سورة مباركه تلاوت شد اين آيه بود كه آيا جزاي احسان غير از احسان چيزي هست؟ در اين سوره همانطوري كه هفتة قبل عرض كردم كلمة فباي آلاء ربكما تكذبان تكرار ميشود. اين تكرار بخاطر اين است كه خداي تعالي ما را از خواب غفلت بيدار كند. چون آدمي كه به خواب عميقي فرو رفته اگر با يك دفعه صدا زدن بيدار نشد، دفعة دوم و سوم و صدا را بلندتر كردن و با دست او را تكان دادن بالاخره بايد بيدارش كنند. متأسفانه و با كمال تأسف با اينكه اين آيه در قرآن در اين سورة مباركه زياد تكرار شده ما باز هم قدر نعمتهاي پروردگار را نميدانيم. و عملا و حتي قولا نعمتهاي الهي را تكذيب ميكنيم. اما تكذيبمون عملا از نعمتهاي الهي: شما اگر در شبانهروز برخورد ميكنيد به نعمتهاي مختلف، مواهب عالم خلقت، آنچه پروردگار براي بشر آماده كرده، نعمتهاي مختلفي كه صددرصد ما از آنها غافليم. نعمتهايي كه شايد فكرش را در عمرمون نكردهايم. اينها را عملا تكذيب ميكنيم. تكذيب عملي معناش اينه كه انسان منظور نكنه، به حساب نياره. به حساب نياره. انسان مثلا از باب مثال سر سفرهاي كه همه جور نعمت و همه جور وسائل و غذاهاي مختلف براي شما در اين سفره قرار دادهاند. صاحب خانه بوسيلة اين تشريفات و اين نعمتها ميخواد محبتش را به شما ابلاغ كنه. شما نگاه ميكنيد اين سفره را ميبينيد. همه جور نعمت، همه جور غذا در اين سفره است. چون صاحبخانه ميخواد محبتش را به شما برسانه، حتما دوست دارد كه يك يك از اين غذاها را از اين نعمتها را شما ببينيد و دقت كنيد و يك مقدار هم مزه كنيد اگر ميل نداريد تا متوجه شويد كه صاحبخانه چقدر شما را دوست داشته. صد نوع غذا، چند نوع مثلا فرض كنيد مسائل مختلفي كه در حاشية سفره قرار داده ميشود. اگر شما به بعضي از اين غذاها ابدا توجه نكنيد، و آنها را نبينيد، نديده بگيريد، يقينا كفران كردهايد و شكر آن نعمت را انجام ندادهايد. خداي تعالي در اين كرة زمين كه خودش فرموده و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها. اگر بخواهيد حتي نعمتهاي پروردگار را شمارش كنيد، نميتونيد حساب كنيد. نعمتهاي مختلف. الان اگر از شما بپرسند براي اينكه مثلا شما خوشتون بياد خدا چند نوع گل در كرة زمين خلق كرده؟ شما نميتونيد بشماريد. چند نوع گل؟ رنگهاي مختلف، شكلهاي مختلف. نميتونيد شما گلي را تصور كنيد كه خدا خلق نكرده باشد. هر رنگي كه شما تصور كنيد هست. هر داروئي را كه شما تصور كنيد خدا خلق كرده. هر نوع غذايي كه براي بدن شما مفيد باشد خداي تعالي خلق كرده. كه و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها.
بنابراين هر چه هم ما شكر نعمت پروردگار را بكنيم، باز خيلي از نعمتها را نديده گرفتهايم و نشناختيم و به آنها نرسيدهايم و شايد اين آيه مشمول حال ما باشد كه يا معشر الجن و الانس، اي معشر جن و انس. در اينجا عالم و جاهل را فرق نگذاشته. در اينجا شاكر و غير شاكر را فرق نگذاشته. همة مردم مورد خطاب اين آية شريفه هستند كه فباي آلاء ربكما تكذبان. اي جن و انس به كداميك از نعمتهاي الهي تكذيب ميكنيد؟ هر چه انسان بيشتر نعمتها را متوجه بشود و هر چه بيشتر بتواند حقايق اشياء را درك كند، خداي تعالي بطور كلي فرموده كه هر چه من در آسمان و زمين خلق كردم براي تو خلق كردم. خلق لكم ما في السماوات و ما في الارض. براي شما آنچه در آسمانها، لااقل اين آسمانها همين منظومة شمسي است و آنچه در زمين هست براي تو خلق كردم. فباي آلاء ربكما تكذبان.
رحمانيت پروردگار كه در هفتة گذشته عرض كردم، اسم اين سوره الرحمن و اول كلمهاي كه در اين سوره گفته ميشود الرحمانه؛ رحمانيت پروردگار ايجاب ميكنه كه تو هر چه نياز داري، هر چه مايلي، كه اگر متوجه آن، من و شما باشيم، بهشتمون در همين دنيا براي ما بوجود ميآيد كه فيها ما تشتهي الانفس و تلذ الاعين. نهايت در بهشت، خداي تعالي دنيا را بهشت خلق كرده، خداي تعالي بدانيد، دنيا را مركز راحتي و سلامتي و سعادت و خوشبختي خلق كرده. اين ما هستيم كه در اثر جابجائي نعمتهاي پروردگار و هر چيز را به جاي خود قرار ندادن، براي خودمون همان بهشت را جهنمش كرديم. و الاّ اگر ما بندة خدا باشيم، اگر مراحل كمالات را طي كنيم و به مقام عبوديت برسانيم خودمان را، و هر چه خدا ميخواهد ما هم همان را بخواهيم و هر چه خدا ميكند همان را ما هم انجام بدهيم، دنيا بهشت براي ماست. چون بندة خدا هستيم و خداي تعالي حتي آن وقتي كه تمام مصائب دنيا بر سرمون فرود بيايد و ما بندة خدا باشيم، با لذت آن مصائب را استقبال ميكنيم. ميگه گر نگهدار من آن است كه من ميدانم، با يك چنين آرامشي. شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد. ابي عبد الله الحسين يا ساير ائمه عليه الصلاة و السلام، اين ما هستيم كه بايد بر آنها بگرييم كه چرا اينقدر به آنها توهين شد و چرا بشر لياقت نداشت كه از محضر آنها استفاده كند. و الاّ مصيبت براي آنها مصيبت نبود. براي ما مصيبت بود. يك مثال جالبي يك وقتي يادم آمد براي يك عده عرض كردم. اگر در ميان زندان جمعي باشند در ميان اينها يك نفر پاك، بزرگوار، داراي اخلاق، مدافع زندانيان، گاهي خودش را فدا ميكنه براي اينكه زنداني بهش خوش بگذره؛ وجود داشته باشند. بيايند اين زنداني را، يا خود آن زندانيها، بيايند اين شخص را زير دست و پا قرارش بدهند، اذيتش كنند، و از زندان بيرونش بيندازند، اين عدهاي كه اهل فهم و دركند آنها متوجه اين مصيبت ميشوند كه يكنفر خيرخواه، يك نفر خوب، يك نفر مدافع، يك نفر رابطي كه ميرفت براي ما تمام وسائلمون را مهيا ميكرد چرا بايد اينقدر بهش توهين بشه و چرا ما فاقد او باشيم. ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام در اين زندان دنيا، اين را بدانيد، دنيا زندانه هر چي هم بهتون خوش بگذره. در عين اينكه اگر بندة خدا باشيد بهشته، اما نسبت به قيامت و آن نعمتهاي پروردگار كه بعد از اين عالم خواهد بود، نسبت به او اينجا جاي محدوديست. محدوده. يعني از نعمتهاي محدود پروردگار شما استفاده ميكنيد. و در عين حال، اين دنيا زندانه. چون الدنيا سجن المؤمن. يعني جاي محدوديست. زندان به معناي محدوديته در حقيقت. جاي محدودي است. ائمة اطهار آمدند توي اين محدوده، مخصوصا حضرت بقية الله ارواحنا فداه كه هزار و صد و شصت سال تقريبا، بخاطر ما، خلقته لنا عصمة و ملاذا، خدايا تو او را در اين كرة زمين قرارش دادي كه پناهگاه ما باشد و نگهدار ما باشد. اين وجود مقدس و ساير ائمه، هر مقدار در اين زندان دنيا بودند، اينها خيرخواه ما بودند. شما يك امام را پيدا بكنيد كه كوچكترين ظلمي به كسي كرده باشد. ابدا. پيغمبران، حتي يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر، اينها كوچكترين ظلمي، باصطلاح به مقدار سر سوزني به مردم ظلم كرده باشند. اين تاريخ است و اين شما، ابدا. محبت، صميميت، واسطهگري بين خدا و خلق، آنجائي كه پيغمبر اكرم را بهش بشارت ميدهند در دم مرگ كه جبرئيل آمد عرض كرد تمام آسمانها را خداي تعالي در استقبال شما قرار داده. بهشت را زينت كرده. نعمتهاي بهشتي همه در اختيار شماست. فرمود چيزي بگو كه دلم خوشحال بشه. بعد خبر آورد كه خداي تعالي فرموده و لسوف يعطيك ربك لترضي. آنقدر از امتت به تو ميبخشد خداي تعالي تا راضي شوي، يك چنين پيغمبري! يك چنين پيغمبراني. يك چنين ائمهاي در دنيا خيرخواهي براي ما كردند كه امروز بعد از هزار و چهارصد سال يا كمتر، هنوز كلماتشون راهنماي ماست و خيرخواه ماست. اينها را با آن وضع، شما اگر در قضية كربلا دقت كنيد باور ميكنيد كه بشر چقدر قسي بوده كه بالاتر از مصيبت را ديگه غير ممكن بوده است كه به سر خاندان عصمت و طهارت بياورند. يعني چيكار ميخواستند بكنند كه نكردند؟! اينهمه مصيبت، اينهمه فشار، اينهمه توهين، چرا؟ براي افراد خيرخواه، براي افراد خوب، هل جزاء الاحسان الا الاحسان. مگر تو بشر نيستي؟ جزاي احسان مگر غير از احسان ميشه؟! شكر نعمت، شكر نعمت احسان كردن به طرفه. خداي تعالي با اينهمه نعمتي كه به ما عنايت كرده از ما چي ميخواد؟ از ما چي خواسته؟ اينهمه نعمت داده. عرض كردم شما در كنار يك گلستاني برويد. گلهاي مختلف، خدايا اينها را چرا خلق كردي. بعضيهايش خواص داروئي داره. بعضيهاش براي تماشاي تو، تو خوشحال بشي. تو نگاه بكني لذت ببري. بعضيهايش را انتخاب بكني توي خانهات نگه بداري. بعضيهايش را باصطلاح براي دوستت ببري و به اين وسيله اظهار محبتت را بكني. اينهمه خداي تعالي گل خلق كرده. اينهمه نعمت خلق كرده. فقط از تو خواسته كه خودت را شستشو كني، پاك كني، از كثافتي كه بعضي از اين كثافات خدا ميداند اي كاش اهل معنا ميبوديد، اي كاش همهامون، من خودم اهل معنا ميبودم و ميديديم كه چقدر بعضي از صفات رذيله كثيفه و چه شكلي افرادي كه داراي صفات رذيله هستند دارند. خدا چيزي از ما نخواسته كه به نفع خودش باشه. من نكردم خلق تا سودي كنم. بلكه تا بر بندگان جودي كنم. از ما چي خواسته كه به نفع خودش بوده و به نفع ما نبوده؟! الطافي كه فرموده بوسيلة ائمة اطهار، بوسيلة پيغمبر اكرم، بوسيلة انبياء عظام و سخناني كه در اختيار ما قرار گرفته، كدام يكيش ضرر براي ما، ضرري براي ما داره؟ هيچكدام. همهاش مفيد. آيا جزاي احسان احسان نيست؟! غير از بشر، شايد حتي حيوانات هم اينطور نباشند. شما گاهي توي اين سيركها، توي اين باغ وحشها نگاه كنيد. ميبينيد يك شير درنده، يك ببر درنده بخاطر چند رقم احساني كه آن مربيش به او كرده، صددرصد تحت فرمان مربيه. كارهاي عجيب و غريب براي نمايش دادن به او دستور ميده. ببر. ببري كه اگر دهان باز كنه سر طرف را باصطلاح فرو ميبره، اين بخاطر اينكه به او طعمه داده. به او محبت كرده يك مقدار هم چون حيوان بوده ترسوندتش ميبينيد كه روي يك توپ فوتبال ميره اين ميايسته دستهاش را هي جمع ميكنه هر كاري كه مربيش دستور ميده انجام ميده. آخر ما از اون حيوان هم بايد پستتر باشيم. اون هم كارهايي كه اون ببر انجام ميده به نفع اون مربيه، او جايزه ميگيره، پول ميگيره. هيچي به او به ببر نميده. ولي پروردگار متعال به ما هر چي ياد داده به نفع خودمون تعليممون داده . انبياء عظام هر چي تعليممون دادن به نفع ما تعليممون دادن. به وسايل مختلف. به وسيلة آيات مختلف خداي تعالي ما را راهنمايي كرده كه يك لحظه ويك دقيقه گرفتار نباشيم. اين همه محبت همش هم به نفع ما ولي در مقابل احسان پروردگار ما احساني نكرديم. من يك مطلبي را كه از خصائص اين جلسه است به بعضي از دوستان بايد كم كم تذكر بدهم. يك وقتي يكي از دانشمندان و نويسندگان ميگفت كه ما يك جلسة هفت نفري داشتيم. در اون جلسه كه ما هفت نفر بوديم در مضرات سيگار هممون يك مقالهاي نوشته بوديم و مقالات را ميخونديم و تنظيم ميكرديم. در ميان اين هفت نفر در سر جلسه چهار نفرمون سيگار ميكشيدند. ما گفتيم اقلا در سر اين جلسه ديگه شما سيگار نكشيد. در مذمت سيگار شما داريد مقاله مينويسيد. و اين جلسمون اسمش جلسة تزكية نفسه. تعليماتي هم كه اينجا به اصطلاح از روايات و آيات داده ميشود از تعليمات تزكية نفسه. من حتي از بعضي از دوستان كه برخورد با اونها ميكنم ميپرسم كه در هفتة گذشته چند چيز از اين جلسه ياد گرفتيد. همين پريشب بود شب جمعه چند نفر از رفقا بودند گفتند هفتة قبل چند چيز در اونجا تعليم داده شد. و دستور داده شد از ناحية خداي تعالي. من لياقت ندارم دستوري بدم، حرفي بزنم، برنامهاي بدم. مربوط به آيات و روايات و اونچه كه در روايات هست عرض ميكنم. بعضيها خيلي خوب جواب دادند و مناسب بود. آن دوستاني كه در آنجا بودند بحمدالله قوة دراكهاشون قوي بود. اينجا مجلس تزكية نفسه. من از دوستان، شما هم از طرف من ميتونيد بگيد، از دوستان خواهش ميكنم كه در اينجا جلسه ظاهرالصلاح لااقل بيايند. يعني مثل همون ميشه، كه ما وقتي كه نشسته باشيم دربارة تزكية نفس صحبت ميكنيم، تزكية عمل هنوز نكرديم. يعني اعمالمون هنوز درست نيست و اعمال پشت پردهامون باز با خداست، كسي خبر نداره. اما اعمال ظاهر. صريحا عرض ميكنم تراشيدن ريش حرامه و هر كس ادامه بده، يعني اصرار داشته باشه، اين شخص فاسقه و در زمرة كسانيست كه گناهان كبيره كردهاند. آنوقت در اين جلسه من، جدا توقع ندارم، بنشينيم براي تزكية نفس صحبت كنيم هنوز عملمون تزكيه نشده باشه. احسان پروردگار را با احسان جواب بديد. هل جزاء الاحسان الا الاحسان. آيا احسان اگر خدا اينهمه به شما كرده، جزايش اين است كه شما با او مخالفت كنيد؟
كوشش كنيد و از خدا ياري بطلبيد كه در قدم اول، قدم اول، ما وقتي كه دفتر مينوشتيم كه آنهم حالا بحمدالله نمينويسيم، اول جملهاي كه مينوشتيم اين بود كوشش كنيد واجباتتون را انجام بديد محرمات را ترك بكنيد. ما لذا روي اين جهت خيلي مصر بوديم. دوستان كوشش بكنند واجباتشون را انجام بدهند، محرماتشون را ترك بكنند. و من بخاطر امر بمعروف و نهي از منكر، حالا يك عده از من بدشون ميآد بياد مسئلهاي نيست، بايد عرض كنم. چون ما نشستيم فرض كنيد دربارة مضرات سيگار مقاله داريم مينويسيم شماها فكر نكنيد يك جلسة عادي، روز شنبه روز جلسه نيست. آنهم راه دور كه اكثر شماها از راه دور ميآئيد. دليلي نداره كه ما بخواهيم يك منبر تحويل بديم، شما هم ثوابي ببريد و التماس دعا. تمام عرائضي كه توي اين مجلس ميشه بايد عمل بشه، بعضيهايش دائما بايد عمل بشه، يعني از همين مجلس كه ميريد بيرون بايد عمل كنيد. بعضيهاش هم باصطلاح در وقت خودش بايد عمل بكنيد. و بهمين مناسبت يك روايتي را كه بعد از اينها را در وقت مناسب عمل بكنيد. من هر چي اينجا ميگم لازم نيست توي برنامهاتون قرار بگيره. ولي ياد داشته باشيد كه در وقت مناسبت عمل بكنيد.
آن اينه، اين روايت متأسفانه نوشته بودم كه عين عبارت را براتون بخونم، نوشته را نياوردم. ولي مضمونش را خوب در ذهنم هست و طبعا آنچه كه ميخواستم خدمت شما برادران عزيز عرض كنم، همان مشروح و ترجمة اين روايت بود. امام صادق عليه الصلاة و السلام در كتاب خصال شيخ صدوقه، فرمود از چهار نفر كه مبتلاي به چهار چيزند تعجب ميكنم كه چرا دارويشون را از قرآن نميگيرند.
اول: كساني كه اين آيه را ميخوانند. افرادي هستند كه گرفتار بعضي از مشكلاتند. هر كسي مشكلاتي داره بالاخره. بعضيها گرفتار مشكلاتند. يك مشكلاتي دارند. و دشمناني دارند. بعضيها دشمني دربارة آنها ميكنند. اينها چرا اين دستور قرآن را عمل نميكنند؟ خدا در قرآن ميفرمايد افض امري الي الله ان الله بصير بالعباد. هر وقت از هر چه ترسيديد، به هر مشكلي برخورديد، ناراحتي و مكر و حيلهاي پشت سر شما بود. ديروز يك نفر آمده بود پيش من ميگفت آقا من طلسم شدهام. من جادو شدهام. چطور تو طلسم شدي؟ چطور تو جادو شدي؟ دست به هر كاري كه ميزنم به بن بست برخورد ميكنم. افراد همه با من بدند. اين جمله خداي تعالي ميفرمايد افض امري الي الله ان الله بصير بالعباد. حضرت صادق ميفرمايد تعجب ميكنم كه چرا بعد از اين آيه را نميخونند. فوقاه الله سيئات مامكروا. عجيبه، خدا نگه ميداره از تمام آنچه كه بديهايي كه مردم با مكر ميخواهند عليه شما انجام بدهند، يعني فرض ميكنيم جادوتون كردند، طلسمتون كردند، بختتون را بستند، نميگذارند موفق بشيد. بگو افض امري الي الله ان الله بصير بالعباد. اينجا البته همانجائي است كه چون تعدادش را امام نفرموده و از همان جاهائي است كه بايد سنجيده شود طرف چقدر گرفتاري دارد. چقدر مكر و حيله دربارهاش شده و تعداد گفتن اين كلمه را به او انسان تذكر بدهد. افض امري الي الله ان الله بصير بالعباد.
دوم: حضرت فرمود كه من تعجب ميكنم از كساني كه غم و ناراحتي دارند. غم دارند. خيلي گاهي ميشه انسان غم و غصه در دلش پيدا ميشه. گاهي انسان واقعا نميتونه خودش را از غم نجات بده. تعبيراتي بعضي دارند كه مثلا ميگند حالت حزني به ما دست داده. يك حالت غمي دائما كه هيچ چيز ما را خوشحال نميكنه داريم. حضرت ميفرمايد خوب اين آية شريفه، لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين، اين جمله را بگو. با گفتن تنها هم نيست. لا اله الا انت يعني خدايا، خدايي جز تو، مؤثري در وجود جز تو نيست. اما حالا اين غم و اندوه و ناراحتي را تو براي من درست كردي؟ سبحانك. تو نه. تو پاكي. تو منزهي. اني كنت من الظالمين. منم كه به خودم ظلم كردم. به گردن خدا، به گردن ائمه، به گردن روزگار، به گردن شيطان نيندازيد كارهايتون را. من يك وقتي اين مسئله را توضيح ميدادم. به هر كي ميگي آقا چرا تو اينقدر به انحراف كشيده شدي؟ ميگه كه چه عرض كنم، رفيق بد. هيچوقت آن رفيق بد را نميشه پيداش كرد كه ببينيم اون كيه كه همه را به انحراف كشونده؟ گاهي ميگه خدا توفيق نداده. گاهي ميگه علي بن موسي الرضا ما را دعوت نكرده به زيارتش بريم. نميخواد، حاضر نيست انسان كه يك كار را به گردن بگيره. و خداي تعالي هم به همين جهت هميشه ما را سركوب ميكنه تا بگيم سبحانك، اني كنت من الظالمين. اقرار كن به بدي خودت. اين جمله در قرآنه. خداي تعالي ميفرمايد كه بعد از اين آيه خدا فرموده، بعد از اين آيه، امام صادق ميفرمايد كه بعد از اين آيه خدا فرموده كه نجيناه من الغم. يك نمونة تجربي، ما وقتي كه يونس در دل ماهي اين جمله را گفت و پذيرفت كه او ظالم به نفس خودش بوده، ما او را نجات داديم و كذلك ننجي المؤمنين. اين جملهاش مهمه، همينطور خدا وعده كردهها، ما مؤمنين را از غم نجات ميديم. معطل نشو، تا غمي بهت رو كرد سر به سجده بگذار و بگو لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين.
سوم: امام صادق عليه الصلاة و السلام فرمود كه بعضي هستند گرفتاريهاي ديگري دارند. و ميخواهند نعمتشون از دستشون نره. نعمت دارند ولي در تزلزله نعمتشون. گاهي شما يك نعمتي بهتون رسيده، چون اكثرا انسان وحشت داره كه از نعمتي كه به دستش رسيده، از دستش بره. سلامتيد الان. فكر اين را ميكنيد كه اگر من خداي نكرده مريض شدم توي بيمارستان افتادم، چقدر بايد خرج كنم، چقدر بايد منت اين دكتر و آن طبيب را بكشم و چقدر بايد درد بكشم. اين صحت من باصطلاح در تزلزله. اين نعمت من در تزلزله. اگر يك چنين حالتي بهت دست داد، بگو حسبنا الله و نعم الوكيل. حسبنا الله و نعم الوكيل. كافيست براي ما خدا. خوب وكيلي داريم. خدا خودش ميگه اينجور بگو. حسبنا و نعم الوكيل. عليك الله بكاف عبده. اين جمله البته مربوط به روايت نيست. آيا خدا براي بندگانش كافي نيست. من معناي اين جمله را گاهي، يك وقتي نميفهميدم. وارد مدرسة حجتية قم شده بودم. يكي از فضلا به من پناه داد. هم استاد من بود، هم هم مباحثة من بود، هم رفيق صميمي من بود. همه جور محبت به من ميكرد. من يك روز رفته بودم با يكي از افراد كه بعد هم متوجه شدم حق با ايشانه، تقريبا ناباب بود، اخلاقش بد بود، رفيق شده بوديم. اين به من گفت من براي تو كافي نيستم؟ من به اين آيه متوجه شدم. اليس الله بكاف عبده. چي ميخواي كه خدا نداره؟ چي ميخواي كه خداي تعالي به تو نميده؟ ايني كه نميده دعا ميكني مستجاب نميشه، چون تو غير خدا را بهتر از خدا دوست داري و بهتر از او كمك ميگيري. من يك وقتي يك پولي باصطلاح نياز داشتم. با خودم فكر ميكردم فلان دوست و فلان دوست و فلان دوست، شش نفر يادمه، اينها امكانات دارند و ممكن است از اينها قرض بكنم. در ذهنم اينها را رديف كرده بودم كه هر كدامشون را برخورد كردم ازشون قرض كنم. البته موقع جواني بود و عرض شود آنموقع نوزده سال بيشتر نداشتم و پول هم براي ازدواج ميخواستم. وسائل ازدواج فراهم شده بود، پول نداشتم. صريح بگم، حالا كه باصطلاح با شما دوستان صميمي هستيم عرض ميكنم. رفتم حرم علي بن موسي الرضا. به حضرت عرض كردم آقا شما دير به من پول رسونديد، من شش تا خدا براي خودم درست كردم. و به جان خودت آقا، خدا ميدونه همينطور، اشك ريختم گفتم به جان خودت آقا اگر اين شيش نفر بيايند جلوي من صف بكشند و همه پول را روي دست قرار بدهند، چون من اين نيت را كردم، از اينها نميگيرم. اين، با قاطعيت كامل! از حرم آمدم بيرون يك نفر از دوستان كه من فكرش را هم نميكردم آمد به من گفت اين مقدار من پول دارم. پيش شما چند ماهي امانت باشه. حق تصرف هم داريد. من وقتي اينها را شمردم ديدم همان مقداريست كه من در فكرم بوده كه از آن افراد قرض كنم. اگر خواهي آري به كف دامن او، اين جمله را كه عرض كردم نه بخاطر اينكه خودم را تنزيه كنم. من خودم از خدا شماها دوستان شما دوستان بخواهيد كه اينچنين باشم. اگر خواهي آري به كف دامن او، رو دامن از هر چه جز اوست برچين. خدا غيرت داره، غيوره. يكي از اسماء پروردگار غيوره. وقتي ميبينه تو به همه جا دل بستي و گاهي هم به خدا دل بستهاي، آنهم خيلي ضعيف. خداي تعالي ميگه برو از همان كساني كه به آنها دلبستهاي، از همانها كمك بگير. ايني كه گاهي شما ميبينيد بعضي از افراد متوسل ميشوند و مرضهاي بسيار سختشون معالجه ميشه ميدونيد علتش چيه؟ علتش مال يك لحظه انقطاعه. يعني طبيب اينها را جواب گفته. دوستان كاري نميتونند بكنند. آوردندش كنار ضريح علي بن موسي الرضا، از همه جا قطع شده و متصل به علي بن موسي الرضا شده، حضرت جوابش را ميدهند. اما بعضي هستند نه، اينطور نيست. يك نفر در اوائل قبل از انقلاب، همين بين انقلاب بود بهرحال، اين در زندان افتاده بود. آدم بيگناهي بود. اشتباهي شده بود. من رفتم براي اينكه او را بتونم واسطه بشم خلاصش كنم. رفتم در زندان باهاش ملاقات كردم. گفت با فلاني و فلاني و فلاني رفيقم. شما به آنها بگيد من را نجات بدهند. من شب در عالم رؤيا خواب ديدم كه اين تا دلش به آنها بستگي داره توي زندان بايد بمونه. فردا رفتم بهش گفتم از اينها خودت را قطع كن، خدا نجاتت ميده. متوجه نشد. متوجه نشد. آنقدر ماند تا قطع شد. يعني همة وسائل فعال، فعال هم بودند. چون دوستش داشتند. چون مثل يوسف كه وقتي دلش از يك راه به عزيز مصر ارتباط پيدا كرد و جبرئيل او را قطع كرد، چون دوستش داشتند، تا قطع نشد كار انجام نشد. حسبنا الله و نعم الوكيل. خدا مرا كافيست. خدا ما را كافيست و خوب وكيلي است خداي تعالي. شما يك وكيلي داشته باشيد خيلي وارد، قانوندان، پر محبت به شما، فعال. شما ديگه بگند آقا شما چرا توي خونه نشستهاي؟ ميگيد من وكيل خوبي دارم، وكيلم داره كار ميكنه. اين اندازهاي كه ما توكل به خدا داريم، اين را بگم، با كمال تأسف، اگر به يك جوان معتاد بيحالي اين مقدار توكل ميداشتيم در يك كاري، بهش برميخورد. ميگفت اگر من هستم ديگه تو چرا اينقدر بي اعتمادي به من. در چه كارتون، در كدام كارتون صددرصد به خدا وا گذاشتيد و آرامش هم پيدا كرده باشيد. بگيد حسبنا الله و نعم الوكيل. حالا چند مرتبه شايد آخر عرايضم عرض بكنم.
چهارم: حضرت فرمود كسي كه مال دنيا را ميخواد تعجب ميكنم چرا اين جمله را نميگه، ما شاء الله لا قوة الا بالله. ما شائ الله لا قوة الا بالله. دو نفر بودند هر دو با هم رفيق بودند. در قرآن اين قضيه نقل شده در سورة كهف. وارد باغشون شدند. آن كسي كه صاحب باغ بود اول يك مطالبي اظهار كرد و بعد گفت كه من فكر نميكنم كه ديگه آخرتي باشه و منكر همه چيز شد. اين حجاب حب دنيا آنچنان جلوي رويش را گرفته بود كه خدا و همه چيز را فراموش كرد. آن رفيقش كه فقير بود و همراه او بود گفت ما شاء الله، من ميگم ما شاء الله لا قوة الا بالله. خداي تعالي آن ثروت و آن نعمت را به اين داد بخاطر اين كلامش و امام صادق ميفرمايد كه چرا اين جمله را افرادي كه دست تنگند، فقيرند، مشكل دارند، مشكل مادي دارند نميگند. خوب اين چهار جمله. يكي لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين براي رفع هم و غم. اينها همهاش مال زماني است كه يك چنين حالتي برايتون دست بده. دوم حسبنا الله و نعم الوكيل، عقب جلو اگر ميگم ترتيبش در روايت هم اينطوره كه من گفتم شايد افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد. حالا چند دفعه بايد بگيد؟ تا وقتي كه باورت بياد. تا وقتي كه يقين كني. يك دفعه باورت ميآد يك دفعه بگو. ده دفعه، شما يك ديوار نرمي پيدا كرديد ميخ را ميگذاريد يك چكش ميزنيد ميره تا آخر. بسه ديگه. حالا ديگه كوبيدن بيفايده است. بعله. يك ديوار بتوني يا سنگي پيدا ميكنيد. بايد ميخ فولادي باشه، چكش شما هم محكم باشه. با يك انبر دست هم كمر ميخ را بگيريد، آرام آرام صد مرتبه دويست مرتبه بزنيد تا اين ميخ فرو بره. البته بعضيها ممكنه بگند اول با مته سوراخش ميكنيم بعد ميزنيم. هر كاري بخواي بكني بالاخره ديوار محكم با آسوني سوراخ نميشه. اين قلب ما، اين قلب ما، اين را بدونيد آقايان، اين قلب ما سنگه. قلوبهم كالحجاره او اشد قسوه. قلوب اينها مثل سنگ، بكله خدا ميگه از سنگ هم سختتره. چون از سنگ گاهي آب جاري ميشه، آب سوراخش ميكنه. اما كلمات محكم پروردگار اين دلها را منفجر نميكنه. خوب يك همچين دلي ما داريم چيكار كنيم؟ آنقدر بكوب تا نفوذ كنه. آنقدر بگو تا اين افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد، جا بيفته. آنقدر بگو اين جمله را كه مثلا لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين، تا باورت بياد كه تو بد كردي نه خدا. آنقدر كلمة حسبنا الله و نعم الوكيل را بگو تا بداني كه خدا خوب وكيليست براي تو و تو آرامش پيدا بكني. و آنقدر ماشاء الله يعني هر چه خدا ميخواد، لا قوة الا بالله، قوتي نيست مگر براي خدا، اين را اينقدر بگو، اينقدر بكوب در قلبت تا نفوذ كند و معتقد بشوي و حيات جاوداني پيدا بكني. تعدادش يا بايد استادت تعيين بكنه كه خيلي مشكله كه او آنقدري كه بايد تعيين بكنه و براي تو مفيد باشه، تعيين بشه. ولي خود انسان بهتر ميفهمه. بشين بگو. با ده مرتبه، با صد مرتبه. من يادمه يك وقت يك گرفتاري برام پيدا شده بود در خارج از ايران، خيلي فشار غصهاي برايم بوجود آمده بود. سرم را گذاشتم به سجده. گفتم اينقدر من ميگم لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين، تا اين كار درست بشه. توي همان سجده. بخدا قسم، چون مسئله البته خيلي هم جنبة خصوصي نداره، ولي وقت مقتضي نيست كه شرحش را بدم. در كتاب شبهاي مكه جريان را نوشتم. در همان سجده كار درست شد. يعني صدام زدند. گفتند، صدام كه زدند سرم را بلند نكردم. گفتند آن كار را درست كرديم، آورديم. يك وسيلهاي بود براي ماشين، آن را آورديم. من سرم را بلند كردم. اينقدر بگو تا درست بشه. ميارزه. نميارزه؟ شما به يك غم و غصة سختي مبتلا شديد، آقا يك ساعت، دو ساعت، نميارزه سرت را بگذاري به سجده بگي لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين؟ وضع ماليت خوب نيست. نميارزه پانصد مرتبه بگي ماشاء الله لا قوة الا بالله؟ باورمون اگر بياد ميارزه.
امام صادق عليه الصلاة و السلام فرمود اگر كسي مريضي داره، هفت مرتبه سورة فاتحة الكتاب را بخونه به مريضش، مريضش خوب ميشه. اگر هم نشد هفتاد مرتبه و اگر خوب نشد اين مريض ديگه خوب نميشه. شما ميگيد آقا اين مريض تب كرده، چه جور خوب نميشه؟ ما انتظار داريم همين امشب خوب بشه. نه. اين را بدونيد ما باورمون نميآيد. باورمون نميياد.
يك بچهاي نقل ميكرد، ميگفت از پدرم شنيده بودم كه سورة حمد مرده را زنده ميكنه. يك مگسي مرده بود جلوي من، خشك هم شده بود، بچه بود، بچة مثلا شيش هفت ساله، ميگفت سورة حمد را خوندم به اين فوت كردم، مگسه پريد رفت. يقين كردم. تجربه كرد. نگيد ما به مريضمون چند مرتبه، هفتاد مرتبه سورة حمد را خونديم خوب نشده. نخونديد. حرم علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام بهشته. بين جبل الطوس روضة من رياض الجنه. درسته؟ بهشته. و در بهشت انسان هر چه از خدا بخواد خدا فورا بهش ميده. شما چرا توي حرم، حرم علي بن موسي الرضا، هر چي ميخوايد نميدتون خدا؟ براي اينكه توي بهشت نرفتي. توي يك جائي رفتي كه اطرافش سنگ مرمر و زمينش سنگ مرمر و آينه كاري و وسط هم يك ضريح نقره و شايد هم رفقا را ما آنجا ببينيم و حضرت رضا ميگند كه صداي ما را ميشنوه. اما اگر توي آن بهشتي كه هست، كه ملائكه حافين بقبره، ملائكه همه هجوم آوردند. ارواح اولياء و انبياء براي زيارت ميآيند. خداي تعالي يك لطف و محبت خاصي نسبت به اين محل داره، اون را اگر ببينيد، چرا، هر چه دلت بخواد اونجا بهت ميدهند و هر چي كه چشمت لذت ببره بهت نشان ميدهند.
پس بايد انسان ايمانش را كامل بكنه. تا اين افكار، اين دستورات، براي انسان مفيد باشه. بنابراين اميدوارم خداي تعالي به همهامون اين لطف و عنايت را داشته باشه و ما با خدا جدي وارد بشيم و بندة خدا باشيم تا خداي تعالي هم با ما جدي، به بندگي بپذيرد. اليوم ننساهم كما نسوا لقاء يومنا هذا. خدا ميگه من فراموشتون ميكنم چون شما هم مرا فراموش كرديد. اذكروني اذكركم. شما مرا ياد كنيد تا منهم شما را ياد كنم. هل جزاء الاحسان الا الاحسان. اين آية شريفه و اين عرايض، اميدواريم، گاهي من فكر ميكنم به همين مطالب خدا ميدونه اگر اين جمع عمل كنند، تزكية نفس كامل كردند. بعضي خيال ميكنند كه بايد حتما بيايند ما دفترشون را بنويسيم تا يك قدم بردارند. با كمال تأسف بعضي از دوستان توي خونه ميخوان بخوابند و خدا، پيغمبر، ائمه، و حتي بعضي از اوقات به من ضعيف و ناچيز متكي باشند تا موفق باشند به كمالات برسند. اين نيست. نه خدا اين كار را ميكنه. اگر خداي تعالي اقدامي بكنه پنجاه درصده، آنهم پنجاه درصد دوم. يعني پنجاه درصد را تو حركت بكن، و الذين فينا لنهدينهم سبلنا. پنجاه درصد دوم را خدا كمكت ميكنه. ائمة اطهار هم غير از اين وظيفهاي ندارند كاري بكنند، چون بندة خدا هستند و هر كس ديگر هم همين كار را بيشتر نميتونه بكنه. خودتون جدي باشيد، قوي باشيد، قاطع باشيد، دستورات را عمل بكنيد و منتظر اين نباشيد كه ديگران كار بكنند شما استفادهاش را بكنيد.
السلام عليك يا ابا عبد الله. السلام عليك يابن رسول الله. السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور. اي خون بناحق ريخته، كلمة ذكر بمعناي خوني است كه مظلومانه ريخته شده باشد. و الوتر الموتور. اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر. قتل الله من قتلك. خدا بكشد آنهايي كه تو را كشتند. و لعن الله من ظلمك. و لعن الله من سمعت بذلك و رضيت به. يا ابا عبد الله. لقد عظمت المصيبه. هر وقت يادمون ميآيد از جريان كربلا، سخت بر ما ميگذرد. اشكمون جاري ميشود. نام حسين را اگر چند مرتبه تكرار كنيد ايمانتون اگر قوي باشد اشكتون جاري خواهد شد. اعظم المصيبه فما اعظم المصيبه. سيدي يا ابا عبد الله. سيدي يا ابا عبد الله. قتلوك. تو را كشتند و ما عرفوك. و من الماء منعوك. آماده بشيد براي زيارت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.