۱۸ ذی القعده ۱۴۲۵
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم
بسم الله الرحمنالرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لا سیما علی بقیةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یومالدین.
اعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کماءٍ انْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْارْضِ فَاصْبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ مُقْتَدِرا، الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّک ثَوابا وَ خَیرٌ امَلا (کهف/45و46)
غالباً صحبتهایی که در جلسات میشود دربارهی مراحل تزکیهی نفس است، ولی این مراحل یک مسائل جنبی هم دارد که غالباً دوستان دوست دارند که آنها مطرح بشود و کمتر هم مطرح میشود، لذا از امروز انشاءالله آن مسائل جنبی که مِنجمله تقوا و شرح صدر و ایمان است دربارهاش بحث میشود و آقایان خوب دقت کنند، این مطالب را یاد بگیرند و خود را زیاد معطل بعضی از مسائل دیگر نکنند.
تقوا و لزوم آن در سیر الی الله
اول تقوا است؛ از لحظهای که انسان مراحل تزکیهی نفس را شروع میکند مسئلهی تقوا مطرح است. تقوا به معنای نگه داشتن خود از بدیها است و در روایات و آیات قرآن بسیار به آن اشاره شده و گاهی هم خود ما دربارهی آن صحبت کردهایم ولی آنطوری که تحقیقی باشد و منظم باشد نبوده است. از آن لحظهای که شما شروع به سیر الی الله میکنید باید یک زاد و توشهای همراه داشته باشید که اسم آن تقوا است. در آیات قرآن از تقوا به زاد و توشه تعبیر شده، به لباس تعبیر شده و بسیاری از مَثَلها را برای اهل تقوا و متقین و حقیقت تقوا بیان کردهاند. تقوا به معنای همان جملهای است که در دفاتر شما در مرحلهی اول تذکر داده میشود؛ اول جملهای که در دفتر شما که اهل تزکیهی نفس هستید باید نوشته شود و نوشته میشود که غالبا در مرحلهی یقظه و در مرحله توبه بیشتر تذکر داده میشود این است که به هیچ وجه گناه نکنید و واجبات خود را صحیح و کامل و اول وقت انجام دهید، عمل به این مسئله تقوا است، یعنی ما اگر میخواست با یک کلمه بگوییم که باید در مرحلهی اول چه بکنید، بدون توضیح میخواست بگوییم: تقوا داشته باشید. «تَزَوَّدُوا فَانَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی» (بقره/197) زاد و توشه داشته باشید زیرا بهترین زاد و توشه تقوا است. انسان قبل از اینکه به مسافرتی حرکتی کند، مخصوصا راهی که خطرناک باشد، در راه زاد و توشهای نباشد، انسان دشمن زیادی در راه داشته باشد، میبینیم که در چنین مسافرتی انسان از شب قبل به فکر غذای فردای خود میافتد که چه غذایی برداریم؟ چه لباسی بپوشیم؟ آیا هوای آنجا گرم است یا سرد؟ چه چیزهایی نیاز است که در این سفر انسان داشته باشد و چه چیزهایی نیاز نیست؟ بنابراین اولین کار باید تقوا باشد. اگر دفاتر کسانی که در بیست سال قبل یا کمتر، مثلا پانزده سال قبل نوشته شده است نگاه کنید میبینید که ما اول جملهای را که نوشتهایم این است: گناه نکنید و واجبات خود را انجام بدهید. معنای تقوا این است، زاد و توشهی تقوایی یعنی این، آنقدر هم در روایات و در آیات قرآن و در احادیث و خطبات ائمهی اطهار علیهم الصلاة و السلام به این مسئله تاکید شده که شاید از هر چیزی بیشتر به آن توجه شده است.
تقوا و اعتصام درمراحل تزکیهی نفس
این تقوا قدم به قدم در تمام مراحل با شما میآید. تقوا در مرحلهی یقظه یک معنا دارد، تقوا در مرحلهی توبه یک معنا دارد، تقوای در مرحلهی استقامت و همینطور مراحل بعد به تدریج کنار مراحل شما حرکت میکند و اگر تقوا تضعیف شود، یعنی شما به اصطلاح یک مرحله جلو رفتهاید ولی تقوا همراه شما نیامده است، این مرحلهی شما بیاساس است، بیارزش است، فایدهای ندارد و این تقوایی که مورد صحبت هست از مرحلهی یقظه که شروع میشود یک وقت شما چشم باز میکنید میبینید خودتان مثلا در مرحلهی عبودیت هستید و تقوای شما هم همراه شما آمده، در کنار حالات روحی شما حرکت کرده و اسم این تقوا عوض شده، اسم آن اعتصام شده است. ببینید یک مَثَلی برای شما میزنم، انسان گاهی به مسافرت میخواهد برود، چون اهل گردش و تفریح و مثلا کارهای ناصحیح و باطل است دوست دارد یک نفری همبزم خود او همراهش باشد، مثلا فرض کنید معتاد است، یک نفر معتاد را همراه خودش برمیدارد و با او حرکت میکند تا بتواند در هر کجا که میخواهد مثل کار خودش را او هم انجام بدهد و به اصطلاح با هم همپیاله باشند، با یکدیگر هممنقل باشند، با هم بگویند و بخندند و غیبت کنند و بگذرانند و تفریح آنها این است، اما اگر شما یک نفری را با همین آدم همراه کردید که جداً مخالف همهی این کارها بود، مخالف همهی این اعمال ناپسند بود، وقتی که با هم حرکت کردند، در روزهای اول بسیار به آن شخص مسافر سخت میگذرد، هر کاری میخواهد بکند میگوید: آقا نکن، این کار درست نیست، هرچه میخواهد بگوید جلوی او را میگیرد؛ غیبت نکن، تهمت نزن، حرف لغو نگو، کار گناه نکن، مثلا اگر معتاد است باید دیگر تو اعتیاد نداشته باشی، اقلا در حضور من نباید کاری که به اعتیادت توجه بشود انجام بدهی و امثال اینها، کاملا موی دماغ است، کاملا مزاحم است، برای چنین فردی خیلی سخت است با یک چنین شخصی که دارای تمام صفات حمیده است حرکت کند، اما او را مجبور کردهاند، مثلا اداره به او گفته است حتما باید با این شخص باشی، یک استادی دارند گفته است حتما باید با این حرکت کنی، از حرف این هم تجاوز نکنی، فرمانده همهی مسائل تو این شخص باشد، اگر تو ملتزم شدی روزهای اول خیلی سخت میگذرد اما کمکم به آن عادت میکنی، تقوا هم همین است، اگر میخواهید سالک الی الله باشید باید با تقوا حرکت کنید، آقای تقوا را همراه خود بردارید، خیلی هم به شما سخت میگذرد اما باید این راه را بروید، برای منافعتان هم که شده باید این قدم را بردارید، چه کنیم؟ یک همسفری داریم که همه جا ترمز میکند و نمیگذارد من قدم از قدم بردارم جز در راه صحیح. روزهای اول خیلی سخت است، افرادی که غالبا عقب میزنند به خاطر این است که نمیتوانند تحمل این مسئله را بکنند، لذا گفته میشود حالا که تو فهمیدی باید این راه را بروی، حالا که فهمیدی که این راه برای تو مفید است باید باتقوا باشی. شما بگویید من باید با جناب آقای تقوا حرکت کنم، خدای تعالی هم فرموده که «انَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» (مائده/27) خدا از متقین این سفر را قبول میکند، متقین چه کسانی هستند؟ آنهایی که تقوا همراه دارند، تقوا را همراه برداشتند و حرکت کردند،
اگر تقوا با شما نباشد بلاها بر سر شما خواهد آمد
اگر تقوا نداشته باشید این را بدانید که دزدها، آنهایی که میخواهند شما را به جهنم ببرند، آنهایی که میخواهند پول جیب شما را خالی کنند و وسط بیابان شما را تنها بگذارند، آنهایی که میخواهند سر از تن شما جدا کنند، آنهایی که میخواهند در یک درهای شما را پرت کنند که کسی از شما اطلاعی پیدا نکند، اگر آقای تقوا با شما نباشد، همین بلاها را سر شما درمیآورد. شیطان قویترین کسی است که در راه به کمین شما نشسته، قسم خورده است که من آنها را گمراه میکنم، «فَبِعِزَّتِک لَاغْوِینَّهُمْ اجْمَعینَ» (ص/82) ای خدا! به عزت تو قسم همه را گمراه میکنم، پرت میکنم، نمیگذارم به لقاء تو موفق بشوند؛ اما اگر تقوا همراه شما باشد مصونیت دارید، تقوا به یک عبارت دیگر همان ولایتی است که خدا فرموده است: «وِلایةُ علی بن ابیطالب حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی امِنَ مِنْ عَذَابِی» (عیون اخبارالرضا، ج 2، باب 38) معنی ولایت را برای شما گفتهام، ولایت علی بن ابیطالب یک حصار محکمی است که اگر کسی داخل این حصار شد، داخل این زره شد، داخل این مصونیت شد، از عذابهایی که خدا برای منحرفین قرار داده این شخص محفوظ است، محال است که شما بتوانید قدمی را در راه سیر و سلوک بردارید جز آنکه تقوا همراه شما باشد.
باید صددرصد حواستان جمع باشد که با تقوا حرکت کنید
نگذارید تقوا عقب بیفتد، نگذارید تقوا جلو بیفتد، تقوا عقب نمیافتد، با شما همراه است، ولی نگذارید جلو بیفتد، شما عقب نمانید. چطور ممکن است انسان از تقوا عقب بماند؟ حواسش پرت میشود، دیدید در مسافرت یک جمعی دارند میروند و تمام فکر و هوش و حواس آنها این است که به مقصد برسند، اما در این بین یک نفر هست که حواسش پرت است، گاهی به این درخت نگاه میکند، گاهی مثلا با آن فردی که در یکی از دهات در راه هست حرف میزند، گاهی با دزدها صحبت میکند، یک وقتی میبیند که قافله رفته و این عقب مانده است. آقایان! از چیزهایی که باید صددرصد حواس شما نسبت به آن جمع باشد این است که با تقوا حرکت کنید. شما میخواهید وارد یک رستوران در راه بشوید، از قبل سفارش شده است که اگر این شخص با آقای تقوا وارد شد او را راه بدهید والّا او را راه ندهید،
کار ثواب را خدا از متقین میپذیرد
«انَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»، شخصی در مدینه پیدا شده بود، بسیار معروف شد که مرد خوبی است – چون ملاکها از نظر ما با ملاکهایی که اسلام و ائمه علیهم السلام دارند فرق میکند، که اگر فکر بکنیم همهی ملاکها…، اگر بگوییم همهی ملاکها زیادی نگفتیم، حالا احتیاطا اکثر ملاکهایی که در نزد ما مربوط به اسلام است و دین است و واقعیت است و پاکی است، اینها با ملاکهای اسلامی فرق میکند. یک شخصی اگر همیشه نماز بخواند، یک تسبیح دستش باشد ذکر بگوید، یک مقدار سرش را از تَه تراشیده باشد و یک محاسن زیبایی هم داشته باشد، یک عبا هم به دوش بیندازد، ولی هیچ کاری نه برای مردم و نه برای خود بکند، میگوییم بسیار آدم خوبی است، چنین فردی در مدینه پیدا شده بود- مردم هم دور او جمع میشدند، خیلی به او محبت میکردند، کسی هم حق آزار او را نداشت، کسی هم حق اعتراض به او نداشت، یک روز امام صادق علیه الصلاة و السلام دید دارد از کنار خیابان میرود، حضرت از آن دور مواظب او بودند ببینند کجا میرود، رفت کنار مغازهی بقالی، دو تا انار برداشت بدون اینکه صاحب مغازه متوجه بشود، زیر عبایش گذاشت، عبا هم که تقریبا ستارالعیوب است. از آنجا عبور کرد، کنار مغازهی نانوایی – سابقا نانها را روی منبر میریختند، اسم آن هم منبر بود، یعنی یک چیزی درست میکردند، چون نانها زیاد بود آنجا میریختند- رفت از آنجا هم دو تا نان برداشت و باز زیر عبای خود کرد و رفت. حضرت هم دورادور مواظب او بودند. وارد یک خرابهای شد، این نان و انار را داد به فقیری که آنجا افتاده بود و خیلی نیازمند بود، این هم او را دعا کرد و او هم رفت. حضرت جلو رفتند گفتند: این چه کاری بود کردی؟ عرض کرد: مگر تو قرآن نخواندی؟ – انسان مغرورِ نافهم به امام زمانش میگوید: مگر تو قرآن نخواندی! انسانی که معرفت ندارد به امام زمانش، این که فرمودهاند: «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» (الکافی، ج 1، ص 377) به مرگ زمان جاهلیت مُرده است، اینطوری است- حضرت فرمود: چرا قرآن خواندهام، عرض کرد: خدا در قرآن – اجتهاد را ببینید، اجتهاد بعضی از افرادی که مدعی اجتهاد هستند و اهل تزکیهی نفس نیستند اینگونه میشود- فرموده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها» (انعام/160)، کسی که کار خوب بکند ده برابر مزد میگیرد و کسی که کار بد بکند یک برابر عذاب میکشد و به او اعتراض میشود. ما دو تا نان دادیم به این فقیر، ده تا اجر، دو تا انار هم باز به این فقیر دادیم، این هم ده تا، پس میشود بیست تا اجر، و دو تا گناه کردیم که دزدی کردیم، آن دو تا را از این بیست تا کم میکنیم، هیجده اجر برای ما میماند! جواب شما چیست؟ میگویید: همان جوابی که امام صادق فرمود و همان چیزی که امروز دارم برای شما توضیح میدهم، فرمود: «انَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»، کار ثواب را خدا از متقین میپذیرد، یعنی اگر در وقتی که درِ مغازهی نانوایی بودی تقوا همراه تو بود، وقتی که درِ مغازهی بقالی بودی تقوا همراه تو بود این کار ثواب تو قبول میشد، درست بود، مُزد به تو میدادند و اگر تقوا همراه تو بود آنقدر دقیق بودی که بدون رضایت صاحب مغازه حتی به نان او دست نمیزدی، دست به انار او نمیزدی، حتی تا این حد که یک مقدار انار او را فشار بدهی. درِ مغازهی بقالی رفته بودند، خربزههای مشهد اینطور است که یک مقداری باید فشار بدهند ببینند صدا میکند، اگر صدا کرد خوب است، یک کسی سؤال میکرد اشکال دارد؟ با رضایت صاحب مغازه اشکال ندارد، اما همانجا باید از صاحب مغازه بپرسید که اجازه میدهید ما ببینیم این سر خربزه تُرد است؟ صدا میکند یا نمیکند؟ ببینید تقوا اینجا با شما است،
تقوا جانشین خداست و همه جا باید باشد
تقوا در همه جا هست، تقوا جانشین خداست، خدا «اهْلُ التَّقْوی» است، «یا اهْلُ التَّقْوی وَ اهْلُ الْمَغْفِرَةِ» (عدة الداعي و نجاح الساعي، ج 1، ص 182)، خدا اهل تقوا است، یعنی اگر شما میخواهید خدا همراه شما باشد، تقوا همراه شما باشد. به شما اجازه نمیدهد که چشم شما یک لحظه بیشتر به زن نامحرم بماند، تقوا به شما اجازه نمیدهد که کوچکترین کاری که حتی مکروه است انجام بدهید. یک موجودی است با انسان و صددرصد مواظب انسان، عایق برای انسان، همه چیز برای انسان و کنترلچی عجیبی برای انسان است، لذا سفارش کردند که تقوا داشته باشید، متقین را خدا دوست دارد، تو اگر وارد هر جا بشوی، تقوا همراه تو نباشد خدا تو را دوست ندارد، اجازه هم نمیدهد که آنجا وارد بشوی، در خانهی خدا اگر با بیتقوایی وارد شدی میدانی چه میشود؟ داری طواف میکنی، طبق رسومات و نه برای خدا، یک زن کنار تو هست و او هم دارد طواف میکند، چون تقوا همراه تو نیست، تقوا تو را نگه نداشته است، میبینی که بدت نمیآید خودت را به او نزدیک کنی. در مسجدالحرام، کنار کعبه، اگر تقوا همراهت نبود بدان که نمیتوانی با خدا باشی، نیمهی شب برای نماز شب از خواب بلند شدی، اگر تقوا هم بیدار بود، همراه تو بود، نماز تو برای خدا خواهد بود، عبادت تو برای خدا خواهد بود، اما اگر کاری به تقوا نداشته باشی، یا ریاء میکنی یا همانجا به فکر خیانت هستی یا لااقل طوری نماز شب میخوانی که اگر فردا خواستی در بین مردم آن را تعریف کنی دروغ نگفته باشی، ریائاً. کوشش کنید که تقوا را هیچ وقت از دست ندهید، همه جا باتقوا باشید، اصلا فکر کنید یک آقایی همراه شما است به نام تقوا، چون خدای تعالی دو تا مَلک بر ما موکل قرار داده است، متاسفانه این دو تا مَلک را ما نمیبینیم، صدای آنها را نمیشنویم و آنها کنترل ما را ندارند، فقط مینویسند، «ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» (ق/18) حتی یک کلمهای از زبان شما خارج نمیشود «الا لَدَیهِ» مگر اینکه کنار او رقیب و عتید هست و اینها حفظ میکنند؛ خب حفظ کنند، دیروز تا حالا حفظ کردند چه اثری داشته است؟ به جایی هم که نمیگویند… اول به خدای تعالی عرضه میکنند، خدا هم که ستارالعیوب است، پروردگار متعال «اظْهَرَ الْجَمِیلَ» (الکافی، ج 2، ص 578) است، کارهای خوب تو را همیشه ظاهر میکند، حتی در دعای کمیل میگویید: «وَ کمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ اهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ» (اقبال الاعمال، ج 2، ص 707) خدای مهربان اینطوری است که علی بن ابیطالب عرض میکند: چقدر ثنای جمیلی که من اهل آن نبودم ولی تو در بین مردم پخش کردی و من را خوب معرفی کردی. چیزی که شما را کنترل میکند تقوا است، تقوایی که در دل شما باشد. تقوا ظاهری هم نیست، باید در دل آن را جا بدهید، کنار روحتان، کنار نفستان باید باشد.
فوائد تقوا
حالا اگر تقوا با شما بود انشاءالله فواید آن را عرض میکنم، فواید زیادی دارد. اول سورهای که در قرآن بعد از سورهی حمد میخوانید؛ «ذلِک الْکتابُ»، در تفسیر این «ذلِک» اهل ادب در مجلس هستند، حتی من در ترجمهی اول به یاد دارم، حالا اشتباه شده بود یا بلد نبودم، نوشتم «این کتاب»، آنها به من گفتند: «ذلِک» به معنای آن است، بعد رفتم روی آن کار کردم دیدم «آن» باید باشد، «آن کتاب»، «ذلِک الْکتابُ». «ذلِک» یعنی آن. این کتاب جلوی من است، پس چرا آن؟ آن کتابی که دست تو نرسیده است! آن کتابی که باید به دست تو برسد، آن کتابی که همهی آن حکمت است، آن کتابی که وقتی تقوا همراه انسان بود آن کتاب را به او نشان میدهند، «ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فیهِ»، وقتی آن کتاب را ببیند آنوقت هیچ شکی برای احدی باقی نمیماند، «هُدی لِلْمُتَّقینَ»، آن کتاب برای کسی که تقوا همراه او هست هدایت است، ببینید خیلی راحت، تقریبا اولین آیه، اولین سوره، – سورهی حمد تقریبا به عنوان مقدمهی قرآن است، فاتحة الکتاب است ولی- سورهی اول قرآن سورهی بقره است: «ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدی لِلْمُتَّقینَ» (بقره/2)، پس تقوا خیلی مهم است.
اگر میخواهید هدایت بشوید تقوا داشته باشید
کوشش کنید که اگر میخواهید هدایت بشوید، این راهتان را سهل و آسان بروید تقوا را داشته باشید. چه اشکالی دارد هرشب بنشینید با خودتان صحبت کنید، ببینید آیا امروز تقوا همراه شما بوده است یا نبوده است؟ شما همه جا رفتید، همه کس را دیدید، همهی افکار در مغز شما آمد، کجای آن تقوا بود و کجا نبود؟ هر جا نبوده است خیلی متاسف باشید و نگذارید فردا او از شما فاصله بگیرد.
محاسبه و مراقبه برای تقوا
امیرالمؤمنین فرمود: «لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کلِّ یوْمٍ [مَرةَ]» (الکافی، ج 2، ص 453) از ما نیست کسی که لااقل در شبانهروز یک مرتبه حساب نکند، و الّا سالک الی الله باید دائما محاسبه داشته باشد، دائما مراقبت داشته باشد، ولی حالا در شبانهروز، برای اینکه امروز تقوا همراه من بود یا نه؟ اگر من تقوا میداشتم آن کار اشتباه را که کردم و به من میگفتند: تو کردی؟ نمیگفتم: نه من نکردم، فلانی کرده است، اگر تقوا همراه من بود. اگر تقوا همراه من بود وقتم را به بطالت نمیگذراندم، اگر تقوا همراهم بود فلان حرف لغو را نمیگفتم، اگر تقوا همراهم بود من فلان نگاه بیجا را نمیکردم، فلان کلام ناصحیح را نمیشنیدم، اینطوری میشدید. حساب کنید، شب بنشینید، به نفس خود خطاب کنید که فلان جا چرا تقوا را همراه خود نداشتی؟ بعضی از عرفا را میگویند…، ولو شماها الحمدلله راهی که میروید شاید نیازی نداشته باشید که مثلا یک چوبی بگذارید این طرف، یک خنجری آن طرف، نفس خود را به محاکمه بکشید، بعضیها این کار را میکردند که چرا فلان جا رفتی؟ آقایان! خدای من شاهد است، من معتقد هستم، حالا شما میخواهید اعتقاد داشته باشید یا نداشته باشید، یک روزی میرسد که همهی اینها سؤال میشود، ما به تو گفتیم همه جا باتقوا باش، فلان جا چرا بدون همراهی تقوا رفتی؟ فلان حرف را چرا بدون اجازهی تقوا گفتی؟ «لا یغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کبیرَةً الا احْصاها» (کهف/49)، نامهی اعمال انسان وقتی به دست او داده میشود آدم تعجب میکند، عجب آدم سختگیری! ما یک انگشتمان را زدیم به دهانمان و زدیم در این شکرها ببینیم چه مزهای میدهد، این را برداشتند نوشتند که تو یک انگشت نمک یا شکر گذاشتی در دهانت. یک کسی که بخواهد سخت بگیرد اینطوری است،
بیاییم با داشتن تقوا با خدا صفا داشته باشیم
بیاییم با خدا صفا داشته باشیم، صمیمیت داشته باشیم، روایت دارد که اگر شما یک مهمانی را به خانه دعوت کردید، ناهار مفصلی به او دادید، موقع رفتن با شما درگیر شد، خیلی هم به شما بد و بیراه گفت، شما اگر یک فرد کریمی باشید هیچ وقت نمیگویید: من به تو ناهار دادم، من به تو غذا دادم، دو تا نان خریده بودم، مثلا سه تا ظرف برای تو چیده بودم و امثال اینها، نمیگویید، مگر خیلی انسان را اذیت کند، خیلی انسان را اذیت کند، خیلی باید انسان دشمنی بکند تا اینها را هم حساب کنند. خدای مهربان روز قیامت میفرماید: من از نعمتهای خود از مردم سؤال میکنم، امام این جمله را در ضمن یک آیهی شریفه میفرماید، ولی در ذیل آیهی «لا یغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کبیرَةً الا احْصاها»، در مقابل آنهایی که هیچ تقوا را همراه خود نبرده بودند طبعا همه چیز مورد سؤال است. چرا فلان کار را کردی؟ چرا فلان جا رفتی؟ چرا فلان چیز را خوردی؟ چرا؟ ببینید تمام آن چرا است، برای اینکه با تقوا نبودید، تقوا همراه شما نبود. پس کوشش کنیم… انشاءالله از عرائض امروزمان این نتیجه را برداریم و جدی باشیم و از امروز یک چیزی مثل اینکه همراه ما باشد، در خلوت، در جلوت، در هر کجا که هستیم، یک شخصی که همهی قوانین الهی را در دست گرفته و ما را راهنمایی میکند، به نام تقوا. در هر مرحلهای هم که هستید باشید، چون این کنار شماست، در یقظه باشید تقوا باید داشته باشید، در توبه باشید تقوا باید داشته باشید، در استقامت… اصلا استقامت برای تقوا است، باید تقوا داشته باشید، در صراط مستقیم حرکت میکنید اگر تقوا نداشته باشید منحرف میشوید و تا آخر. امیدواریم خدای تعالی همهی ما را اهل تقوا و اهل مغفرت قرار دهد،
ما امامالمتقین زمانمان را ضعیف قرار دادهایم
و خدا ما را با متقین قرار دهد که امامالمتقین؛ علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام و حضرت علی بن موسی الرضا و سایر ائمهی اطهار علیهم الصلاة و السلام هستند، اینها امامالمتقین هستند. بهدلیل اینکه متقین درجاتی دارد، اینها عِباد الرحمانی هستند که عرض میکنند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اماما» (فرقان/74)، خدایا! ما را برای متقین امام قرار بده. ائمهی اطهار علیهم الصلاة و السلام که از «عِبادُ الرَّحْمنِ» هستند و درجهی اعلای آن هستند میخواهند برای متقین امام باشند. در ضمن یک حدیث که البته این مربوط به تحریف قرآن نیست بلکه مربوط به قرائت است، امام میفرماید: «وَ اجْعَلْ لَنَا مِنَ الْمُتَّقِینَ امَاما» (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج 67، ص 276) – آیه ممکن است اینطور باشد- خدایا! برای ما از متقین یک امامی قرار بده. یکی از مشکلات ما در زمان غیبت حضرت بقیةالله این است که ما امام ظاهری نداریم و برای این جهت باید روزهای جمعه بگوییم: «فَلْیبْک الْبَاکونَ وَ ایاهُمْ فَلْینْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتذرف الدُّمُوعُ وَ لْیصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یضِجَّ الضَّاجُّونَ وَ یعِجَّ الْعَاجُّونَ» (اقبال الاعمال، ج 1، ص 297) برای این جهت «اینَ الْحَسَنُ، اینَ الْحُسَینُ»، درست است آنها قدر ندانستند اما ما که قدر میدانیم، اگرچه معلوم نیست… «اینَ ابْنَاءُ الْحُسَینِ… اینَ بَقِیةُاللَّهِ»، ای خدا! میشود یک روزی این امام متقین به عنوان امامت کل که تمام دنیا را امامت کند… ما که جزء مستضعفین هستیم، جزء کسانی هستیم که ضعیف واقع شدیم، مستضعفین به معنای واقعی هستیم نه به معنای اصطلاحی، چون در زمان ما مستضعف کسی است که گدا باشد، فقیر باشد، از جهت مادّی چیزی نداشته باشد، نه! ممکن است ثروتمندترین مردم مستضعف فکری و ایمانی باشد و ممکن است خود حضرت بقیةالله ارواحنا فداه به خاطر این ندانمکاریهایی که ما داریم مستضعف باشد، مضطر باشد، ما او را تضعیف کردیم، این امامالمتقین کجای زندگی ما دخالت دارد؟
دشمنی ها علیه امام زمان علیهالسلام
اگر او را ضعیف نکردیم فقط به اسم او اکتفاء میکنیم و نام مقدس او را میبریم که همان هم مایهی حرف است، بعضیها حرف میزنند… چرا تو اسم امام زمانت را روی سر خود نزدی؟ میگویند: این برای انجمن حجتیه است! نمیدانم این انجمن حجتیه چه کار کرده؟ ما که اصلا اطلاعی از آنها نداشتیم. نفوذیهای از غیر مسلمانهایی که با امام زمان مخالف هستند تا هر کس اسم امام عصر ارواحنا فداه را میبرد فورا میگویند: اینها جزء انجمن حجتیه هستند! انجمن حجتیه مگر چه کرده؟ اول جُرمها را ثابت کنید، کفر آنها را ثابت کنید، بعد یک نفر را به او نسبت بدهید، آن هم بی جهت. من که نمیدانم چه کار کردند، شما میدانید خب بگویید تا ما بیشتر از آنها تبری کنیم، البته به همین اندازه هم که میکنیم واقعیت این است که تقوا همراه ما نیست. خدا لعنت کند آن کسی را که با نداشتن تقوا چه جمعیتی را، چه فردی را، چه اجتماعی را میخواهد از امام زمان دور کند و نگذارد که نام مقدس حضرت بقیةالله در بین مردم برده بشود. دیدم یک شخصی یک کتابی نوشته است، نوشته بود: به کوری چشم تو ما امام زمان را دیدیم! در آن قضایای مربوط به ملاقاتهای با حضرت ولیعصر است. یک عده دارند کور میشوند، چرا این همه مردم به جمکران میروند؟ میگویند: معلوم نیست مسجد جمکران اساسی داشته باشد! تو اساس داری ولی آن اساس ندارد که هزار و چند سال است همهی مراجع و بزرگان و علما رفتند آنجا حاجت گرفتند؟ آنوقت توی بیارزش اساس داری ولی آن اساس ندارد؟ همه جا منزل عشق است؛ همین سفر که من موفق شدم به لبنان رفتم، برای زیارت آن مسجدی که حضرت در آنجا فرموده بودند: من آمدم اینجا با شما نماز خواندم، از غذای شما خوردم. یک نادانی برای اینکه دو تا نقطه یک مقدار عقب و جلو شده است گفته: این خط برای حضرت نیست، این چه نیست، همهی همتشان را گذاشتند برای این که مردم را از امام زمان دور کنند، چرا؟ به خاطر اینکه اهل تقوا نیستند و با امامالمتقین کاری ندارند. امیدواریم که یک مقداری همراه تقوا باشیم، خدای من شاهد است گاهی میخواهم یک حرفی بزنم مخصوصا نسبت به مردم، دوست دارم یک طوری بگویم که بر دامن او یک گَرد اتهام ننشیند، همینطور نشستید، بدون اینکه خبر داشته باشید… تمام شماها میدانید آنقدری که من به ولایت فقیه اهمیت میدهم شاید هیچ مجتهدی، هیچ مرجعی اینقدر اهمیت ندهد، بردارید کتابهای من را نگاه کنید. شنیدند که «مرگ بر ضد ولایت فقیه»، چون میخواهند به من بگویند: «مرگ بر تو» پس میگویند فلانی ضد ولایت فقیه است، باشد، تشکر، نوش جان. عجیب است، من نمیخواستم این حرفها را بزنم، خدای من شاهد است اصلا تصمیم داشتم که نزنم ولی مثل اینکه آقای تقوا یک مقداری از ما فاصله گرفته است، انشاءالله امیدواریم که ایشان هیچ وقت ما را ترک نکند.
این ماه متعلق به حضرت رضا علیه السلام است
امیدواریم همهی شما زیر سایهی علی بن موسی الرضا باشید که این ماه متعلق به آن حضرت است، این ماه مربوط به امام رضا علیه الصلاة و السلام است که اول ماه، تولد حضرت معصومه، خواهر عزیزش بود، یازدهم این ماه تولد وجود مقدسش بود، بیست و سوم این ماه که ظاهرا روز چهارشنبه است زیارتی مخصوص آن حضرت است، حالا چرا؟ به هر دلیل. خوشا به حال آن کسانی که زیارت میروند و روز دحوالارض، روز بیست و پنجم این ماه افضل اعمال آن روز، زیارت علی بن موسی الرضا است و روز آخر این ماه هم روز وفات امام جواد است. امیدواریم انشاءالله همهی شما موفق به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا بشوید ولو از راه دور، چون امام دور و نزدیک ندارد، همانطوری که پروردگار متعال همه جا هست، ولی کعبه و مسجدالحرام یک حساب دیگری دارد، خدا در کعبه که نیست، در مسجدالحرام که نیست، همینطور حرم مطهر علی بن موسی الرضا یک حساب دیگری دارد. یک سنّی به من گفت: در این ضریح چیست که شما اینطور آن را میبوسید؟ گفتم: در خانهی کعبه چیست که شما اینقدر آن را میبوسید؟ آن را که نمیتواند مُنکر بشود، باز اینجا لااقل، ولو چند روزی، بدنی از امام ما بوده است، اما آنجا از خدا بدنی نبوده است. اگر هم چیزی بوده است سه روز علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام آنجا تشریف داشتند و الّا چیز دیگری نیست. خدایا زیارت خانهات، زیارت ائمهی اطهار در بقیع، در کربلا، در نجف، در کاظمین، در سامراء، در مشهد، نصیب همهی ما بفرما.
دعای ختم مجلس
نسئلک و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان؛ یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله، خدایا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت ما را با تقوا به محضر امام زمانمان مشرف بفرما. خدایا! تعجیل در فرج آن حضرت بفرما. پروردگارا! همهی ما را از بهترین اصحاب و یاوران او قرار بده. خدایا! روز جمعه است، مهمان آن حضرت هستیم، پروردگارا! با قضاء حوائج ما، امام ما از ما بهترین پذیرایی را بفرماید. پروردگارا! به آبروی آقای ما حجة بن الحسن، به آبروی آقایمان امام زمان، حوائج این جمع برآور. لحظهای ما را از تقوا دور مفرما. خدایا! به آبروی آقای ما حجة بن الحسن این جمع را به لقاء خودت موفق بفرما. پروردگارا! به آبروی آقای ما حجة بن الحسن مریضهای اسلام شفاء مرحمت بفرما. مرضهای روحی ما شفاء عنایت بفرما. مریضهای منظور، مریضهی منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. عاقبتمان ختم به خیر بفرما. «و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان»
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید