۱۸ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۳ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح مراحل عصمت و تقوا
شرح مراحل عصمت و تقوا 18 صفر 1418
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله و السلام و الصلاة علي رسول الله و علي آله آل الله. لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء و الف بين قلوبكم و اصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفرة من النار و انقذكم منهم.
در شبهاي گذشته دربارة اعتصام به پرودگار و اعتصام به حبل خداي تعالي مطالبي عرض شد كه منجمله و از بعضي از آيات و روايات استفاده ميشود كه يك ارتباطي بين اعتصام به خدا و صراط مستقيم هست. در يك آية قرآن خداي تعالي ميفرمايد و من يعتصم بالله لقد هدي الي صراط مستقيم. كسي كه اعتصام به حبل، اعتصام به خدا بكند، به صراط مستقيم هدايت شده است. ما يكي از آرزوهامون در دوران عمرمون، بلكه هر عاقلي كه در عالم وجود داشته باشد دوست دارد در هر كاري كه ميكند در صراط مستقيم باشد. يعني راه درستش را بره. راه صحيحش را برود. شما هر كارهاي باشيد و هر كاري بكنيد دقيقا و تحقيقا دوست داريد راه درستش را برويد. معني راه درست همان صراط مستقيم است.
حالا اگر در دينتون بخواهيد راه درستش را حركت كنيد چه بايد بكنيد؟ اعتصام به خدا داشته باشيد. يعني طلب عصمت بكنيد بوسيلة معرفت خدا براي خودتون و معتصم به خدا باشيد تا هدايت بشيد به صراط مستقيم. مهمترين چيزها در سير الي الله و براي يك سالك الي الله مسئلة صراط مستقيم است. تمام اين اختلافاتي كه بين فرق اسلامي هست و در مسلكهاي مختلف متصوفه وجود دارد، علتش اين است كه توجه به صراط مستقيم ندارند. ما يك وقتي كه ميخواستيم تنظيم كنيم برنامههايي براي سير و سلوك و رسيدن به كمالات و تزكية نفس، يك بحث و تحقيق و بررسي شد. به آنجا رسيديم كه اكثر و بيشتر آنهايي كه ميخوان به كمالات برسن، اكثرا يك اشكال توي كارشون هست. خيلي از علماي بزرگ، شخصيتهاي بزرگ، دانشمندان بزرگ كه من به آنها اعتقاد دارم و ايمان دارم، اينها وقتي كه يك عده شاگرداني داشتند، يك عده تحت تربيتشون بودند، مربي يك عده بودهاند غالبا توجه به اين نكته نداشتند. يعني از گفتارشون، از كتابهاشون استفاده ميشود كه توجه به نكتة مهم و آن صراط مستقيم است، نداشتند. يعني اگر مثلا فرض كنيد يك نفر ميخواسته به كمالات روحي خودش را برسانه و در نزد يك عالمي ميآمده است، او را به اهميت صراط مستقيم متوجهش نميكردند. لذا يك مدتي پيش اين عالم، اين فرد متقي و اهل تقوي و كسي كه از خواب غفلت بيدار شده، مينشست، ميماند و بعد ميديد كه چيزي دستگيرش نشد. و يا خداي نكرده انحراف هم پيدا كرد.
يكي از دانشمندان و از علماي بزرگ بود تقريبا و از اولياء خدا يك عده او را فكر ميكردند، در وقتي كه من جوان بودم شاگرداني او داشت. ده نفر از شاگردانش را من ميشناختم. اينها در شايد بعضيهايشون هنوز در زمان ما باشند. بعد از فوت آن عالم اينها اكثرا منحرف شدند. يعني از صراط مستقيم دين خارج شدند. بعضي هايشون مغرور بودند كه ما مدتي در زير ساية فلان عالم، تحت تربيت فلان عالم بوديم. بعضي از اينها يك حالت جنوني بهشون دست داده بود متأسفانه و بعضي ديگر اينطور بودند كه در حال افراط و تفريط در عبادت، يعني بعضي اصلا عبادت نميكردند كه ما به مقام يقين رسيدهايم و خداي تعالي در قرآن ميفرمايد فاعبد ربك حتي يأتيك اليقين. عبادت كن پروردگارت را تا يقين برات حاصل بشه. وقتي كه يقين حاصل شد ديگه نميخواد عبادت بكني. اينجور فكر ميكردند و عبادتها را ترك ميكردند. با بعضي از اينها خود من در تماس بودم، ميگفتند ما به جائي رسيدهايم كه نيازي به راهنمائي پيغمبر اكرم و ائمة اطهار نداريم. ما به جائي رسيدهايم كه از جمال و جلال الهي، مستقلا استفاده ميكنيم. و از آنطرف بعضي از اينها هم بقدري در افراط بودند نسبت به عبادت كه فكر ميكردند همه چيزشون عبادته. البته بايد شخص مؤمن همه چيزش عبادت باشه. اما عبادت به معناي نماز و سجده و ذكر و مثلا از اين قبيل چيزها كه گاهي واقعا زندگي اشخاص را فلج ميكنه.
حضرت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام در وصاياشون به امام مجتبي عليه السلام ميفرمايند اي پسرم فقتصد في عبادك. در عبادتت اقتصاد را، يعني ميانهرو باش. نه آنقدر عبادت كني كه خسته بشوي. نه آنقدر هم عبادت نكني كه تاريكي دلت را بگيره. و علت همة اين انحرافات و علت تمام مسائلي كه در گذشتهها بوده من نميخوام سير باصطلاح اين معنا را كه در تمام زمانها بعد از خاندان عصمت، بعد از ائمة اطهار، چه در زمان غيبت صغري و چه در زمان غيبت كبري، كوشش مردم اين بوده است كه به كمالات برسند و فقط يك جهت اينها را از رسيدن به كمالات باز ميداشته و آن مسئلة صراط مستقيمه. خداي تعالي به مسئلة صراط مستقيم خيلي اهميت ميدهد. شما ببينيد در هر نماز تنها دعايي كه به ما دستور داده شده كه اين دعا را حتما بگوييد و برنامة زندگيتون باشد، اين است كه اهدنا الصراط المستقيم. نماز تمامش به سورة حمد متكي است كه فرمود لا صلاة الا بفاتحة الكتاب. نماز نيست مگر با فاتحة كتاب يعني سورة حمد. در سورة حمد يك مقداري اوائل سوره تمجيد و حمد پروردگار است و بعد مسئلة اياك نعبد و اياك نستعين پيش ميآيد. چون همة ارزش انسان به دو چيزه. يكي اينكه بندة خدا باشد و دوم اينكه متكي به خدا باشد. و در جملة اياك نعبد و اياك نستعين اين دو مسئله را اشاره ميكند. اما عبادت و استعانت از پروردگار بدون صراط مستقيم نميشه.
شما ممكن است عبادت بكني خدا را بگي اياك نعبد من تنها تو را عبادت ميكنم، اما در صراط مستقيم نباشي. چند شب قبل مثال زدم. گفتم اگر انسان در صراط مستقيم يعني تحت فرمان خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام نباشد كه آنها صراط مستقيمند اگر هزار سال عمر كنه، روايت دارد و هر سال به مكه برود پياده و روزها روزه بگيرد، شبها عبادت بكند، و بين ركن و مقام مظلوم كشته بشود اما تحت فرمان ولايت عظمي علي بن ابيطالب نباشد، لاكبه الله علي النار. خداي تعالي به رو او را به جهنم مياندازد. شايد يكي بگه چرا؟
يك مثال زدم براتون. براي آنهايي كه نبودند اين مثال خيلي مطلب را واضح ميكنه. گفتم كه اگر يك سرباز در ميان مثلا فرض كنيد صفوف سربازاني كه تحت فرمان فرمانده هستند، طبق فرمان فرمانده اين سرباز عمل نميكنه. يعني هر چي او ميگه اين كاري نداره. ولي شب تا صبح ميره توي اطاق خودش تنها، هي به راست راست به چپ چپ، اعمال مثلا فرض كنيد كه فرمانده روز گفته توي لشگر، توي مردم دستور داده، اينها را شب تا صبح خودش عمل ميكنه. صبح ميآيند در اطاقش را باز ميكنند ميگن تو ديوانهاي بيا از توي ارتش برو بيرون. بيرونش مياندازند. بايد تحت فرمان باشيم. يك ركعت نماز بخوان تحت فرمان. صد هزار ركعت نماز خواندي بدون دستور خدا و پيغمبر، اين ارزش كه ندارد بماند، اين بدعت هم هست و خداي تعالي تو را عذاب هم خواهد كرد.
لذا مسئلة صراط مستقيم خيلي اهميت داره. شما بندة خدا ميخوايد بشيد بايد صراط مستقيم را رعايت كنيد. شما اگر ميخوايد متكي به پروردگار باشيد بايد صراط مستقيم را رعايت كند. انسان ممكن است متكي به خدا هستند. خيليها هم براشون پيش ميآد. ما توكل به خدا داريم. چرا عقب كسب و كار برويم؟ چرا عقب روزي برويم؟ روزي را خدا ميرسونه. خداي تعالي فرموده است كه زمين، در يك حديث قدسي است، لا ارض لا ترزقي عبادي. اي زمين بهت ميگم به بندگان من روزي نده الا بكد اليمين. مگر با زور بازو كار بكنند، فرمود كسي كه آب و زمين داشته باشد و گرسنه بماند خدا او را لعنت كند. كار بايد كرد، فعاليت كرد، توي خانه ننشست. بعضيها اشتباه ميكنند.
من در مشهد كه بودم يكي از شخصيتهاي بزرگ مملكتي، بسيار آدم خوبي است، آمده بود پيش من و به من ميگفت كه راه سير و سلوك يكي از اشكالاتش اينه كه انسان را از اجتماع بيرون ميكنه و انسان تارك دنيا ميشه و حال اينكه نبايد اينطور باشد. گفتم آنهايي كه تارك دنيا ميشن و از اجتماع خارج ميشن يك مسئلة سير و سلوك را اهميت نميدهند و آن مسئلة صراط مستقيم است. كسي كه در صراط مستقيم قرار نداشته باشه، اين را بدونيد بندگيش به درد نميخوره و اتكاش هم به پروردگار ارزشي نداره. كار كن، فعاليت كن با توكل زانوي اشتر ببند. فعاليت كن، كوشش كن، البته توقع نداشته باش كه در مقابل اين كار و كوششت، خداي تعالي روزيت را بده، روزيت را به حساب ديگر ميدهد. يك وقتي در يك مجلهاي من ديدم كه حالا يادم نيست در كدام يك از ممالك دنيا بوده، شايد شماها يادتون باشه يا بدانيد كه در يك مملكتي، حالا عرض كردم نميدونم، فراموش كردم، اين مطلب را فكر ميكنم بيست سال قبل، بيست و پنج سال قبل در يك مجلهاي ديدم كه در اين مملكت بچهها را در دبستان و دبيرستان زير نظر ميگيرندكه كدام يكيشون استعداد قوي قابل توجهي دارند. در مدت پنج شش سال كاملا اين مسئله روشن ميشه. از ميان آنها اين كودكي كه استعداد فوق العادهاي دارد، او را انتخابش ميكنند. ميبرند در يك دانشگاه، در يك دانشكدهاي مثلا تحت نظر مستقيم اساتيد. بهش ميگن كه تو هر چي بخواي در اختيارت ميگذاريم، خانة خوب، مثلا همسر خوب، فرض كنيد وسايل زندگي خوب، همه چيز در اختيارت. تو فقط بنشين و فكر كن و كشفياتي بكن، صنعتي را بساز و در اختيار مردم بگذار. اين هم با خيال راحت اين كار را ميكنه. كه آنوقت نميدونم در يكي از كتابهام نوشتم، كه آنوقت من گفتم كه خداي تعالي براي همة مردم اعم از با استعداد و بي استعداد اين كار را كرده. فرموده است كه و ما من دابة في الارض الا علي الله رزقا. همه بدونيد حيف كه ايمان نداريد، حيف كه اعتقاد نداريد، همه بدانيد كه جانداري در زمين نيست مگر بر عهدة پروردگار است كه روزيش را بده. خيالت راحت باشه. ميخواي ازدواج كني. ببينيد اينها را ايمان داريم يا نداريم. حقيقتش را بخواهيد از خدا هم چيزي توقع نداشته باشيد. حقيقتش را بخوايد اكثرمون ايمان نداريم به خدا. به قرآن خدا هم ايمان نداريم. خداي تعالي ميفرمايد در قرآن كه روزيت با من. نحنا قسمنا لهم المعيشه. روزيت با من. ازدواج ميخواي بكني از دو حال خارج نيستي. يا ثروتمندي يا فقيري. اگر ثروتمندي كه مسئلهاي نداره، همه ميآيند دنبالت. پدر و مادر متدين مؤمن نماز شب خون وقتي كه يك جواني ميآد ميخواد از دخترش خواستگاري بكنه، اول ميپرسه شغلش چيه، درآمدش چيه؟ اينها ايمان به خداست؟ كه اگر شغل و درآمد خوبي نداره دخترش را نده. چرا آقا دخترت را نميدي؟ دخترم گرسنگي نميتونه بكشه. خدا در قرآن ميفرمايد ان يكونوا فقرا. خيلي عجيبهها. صريحه صريحه. از دو حال خارج نيست. يا ثروتمندند كه تا بگي آقا من اينجور درآمد دارم، اين مقدار پول دارم، اين مقدار توي بانك پول دارم. بسيار خوب اخلاق ميخواد داشته باشه ميخواد نداشته باشه. دخترمون خوبه، درستش ميكنه. ديانت داشته باشه يا نداشته باشه. نمازش را. من يك كسي آمده بود به من ميگفت كه پسر خوبيه خيلي هم علاقه دارم. گفتم كه نماز ميخونه؟ واقعش يك شب خونة ما بود صبح بلند نشد براي نماز ولي خودش ميگه ميخونم. ببينيد چقدر نسبت به دين ضعيف فكر ميكنند. تازه نماز واجب را ميگه يك شب بوده نخونده ولي ميگه ميخونم. بله خوبه. آنوقت استقبال ميكنند. پول داره. يك ماشين سواري داشته آمده در خانة ما بقدري عالي. دل دختر ما را برده. بعله ديگه. دين كه نيست. اگر اينجوري انسان باشه كه استقبال ميكنند همه به دينت هم كار ندارند. اگر اينطور نباشه، اگر اينطور نباشه، خدا ميگه، من نميگم حتي روايت نميگه، صريح قرآنه كه ان يكونوا فقرا يغنهم الله من فضله. از فضل خدا، خدا بي نيازشون ميكنه. خوب پس از اين جهت هم فكرت راحت. خدا بي نيازت ميكنه، يعني ثروتمندت ميكنه. اي آقا ما كه امتحان كرديم نشد. چون خدا را ميخواستي امتحان بكني نشد، چون قرآن را ميخواستي امتحان بكني نشد. ما هر چه داريم ايمانمون خدا ميدونه، نميخوام حرفهايي بزنم مأيوستون بكنم، لقلقة زبان محضه. خداي تعالي توي قرآن توي رديف خودش، تا لحظة مرگت همه را به عهده گرفته. ولي يك تقاضا هم داره ميگه بندگي من اين است كه تو كار كني، فعاليت كني. الكاسب حبيب الله. دو نفر در اسلام حبيب خدا هستند. يكي پيغمبر اكرمه يكي كاسب. كاسب كيه؟ كسي كه كسب حلال بكنه. ماها كاسب را به بقال و قصاب و عطار ميگيم. ولي نه همان وزير الوزرا هم كه براي زندگيش داره كار ميكنه، اينهم كاسبه. كاسب آن كسي است كه كسب حلال بكنه، كار حلال بكنه. اين هم حبيب خداست. ببينيد از يك طرف تشويق به كار، هماني كه خيال ميكنند از كشفيات آنهاست. و از يك طرف اعتماد و اطمينان دادن به طرف كه تو فكرت راحت باشه، ما همه چيزت را تأمين ميكنيم. و من يتوكل علي الله فهو حسبه. كسي كه توكل بكند به پروردگار، اين صريح قرآنه، خدا كافيست براي او. حسبنا الله و نعم الوكيل. چقدر ماها دوريم. خدا براي ما كافيست و خوب وكيلي ما داريم. امام عليه الصلاة و السلام ميفرمايد كه بعد اين آيه را هم بخونيد ببينيد چه ميفرمايد؟ حسبنا الله و نعم الوكيل فانقلبه من الله و فضله لم يمسسهم السوء. خداي تعالي نعمتش را تجديد ميكنه، زياد ميكنه و فضلش را بر شما زياد ميكنه و بدي بهتون نميرسه. اما به شرطي كه قبول بكنيد خدا نعم الوكيله و توكل كنيد به پروردگار. توكل كنيد به خدا ان كنتم مؤمنين اگر شما ايمان داريد. متأسفانه اينطوري هستيم.
لذا اگر بندگي بكنيد و اگر اتكاي به پروردگار بكنيد و در صراط مستقيم نباشيد، ارزشي نداره. به همين جهت است كه فورا بعد از اياك نعبد و اياك نستعين خداي تعالي ميفرمايد بگيد اهدنا الصراط المستقيم. چون اياك نعبد و اياك نستعين. اياك نعبد پايان مراحل تزكية نفسه، يعني عبوديت و نستعين پايان كمالات انساني است.
ما وقتي طلبه بوديم توي مدرسه اول مطلبي را كه بهمون درس ميدادند، جامع المقدماته. اكثرتون شنيديد يك كتابي است بنام جامع المقدمات. اول كتاب جامع المقدمات نوشته اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفيض الامر اليه. اول علم چيه؟ خدا را بشناسي. چند تا دانشمند داريد، دانشمندان مادي كه خدا را خوب بشناسند؟ و چند تا دانشمند مادي داريم كه پايان تحصيلاتش را گرفته باشه، ليسانسش را، دكتراش را گرفته باشه و امورش را به خدا تفويض كنه. به همين دليل من گفتم اينها علم نيست. علم همان علمي است كه خداي تعالي ميفرمايد معرفت پروردگار تزكية نفس، اين دو تا را از قول پيغمر اكرم شايد هم آن مرد سني نميدونم حالا نويسندة كتاب شرح امثله كيه، يادم نيست يعني، سني بوده چون اكثرا جامع المقدمات كتب اهل سنته (قطع صداي نوار)
آخر علم هم تفويض امرته به پروردگار. در صراط مستقيم. ميگه اهدنا الصراط المستقيم. اينجا حالا يادم باشه اين روايت را يادداشت كرده باشم آورده باشم خوبه. اينجا در تفسير اهدنا الصراط المستقيم امام عليه الصلاة و السلام ميفرمايد دقت كنيد، ميفرمايد اهدنا الصراط المستقيم استرشاد به و اعتصام بحبله. صراط مستقيم چيه؟ استرشاد به. يعني طلب رشد بكنيد بوسيلة خدا. طلب رشد بكنيد. يعني يك راهي را بريد كه به مقصد برسيد. و اعتصام بحبله. يعني اعتصام، معني اعتصام را اين هفت شب بيان كردم. اعتصام به حبل خدا كه گفتم حبل خدا هم ائمة اطهار و علي بن ابيطالب و امروز امام عصر ارواحناه فداهه. اعتصام به حبل خدا، استرشاد به خدا. يعني راه كمالات اينه. شما اگر يك وقتي مثلا سوار ماشين شديد و با سرعت داريد ميريد، اما راه را عوضي رفتيد، از صراط مستقيم نرفتيد. هر چه بيشتر بريد، راهتون دورتر ميشه. رفتيد توي فرق صوفيه، آنهائي كه خلاصهاش مقيد نيستند به روايات و آيات قرآن توجه داشته باشند و سليقة خودشون استفاده ميكنند، اگر يك وقتي رفتيد، هر چه بيشتر ميريد، به خيال خودتون بيشتر رياضت كشيديد. يك نفر به من ميگفت پانزده سال عقب اين شخص، يكي از اقطاب بود، رفتم حالا ميفهمم او انحراف داره. حالا اين تعبير نميكرد. ميگفت در عالم مكاشفه او را به شكل خنزير ديدم. يك وقتي هم من را اصرار داشت، من جوان بودم، اصرار داشت من را به خدمت ايشان ببره. گفتم خوشحاليم كه ما را پيش ايشان نبردي. چون ميگفت كه من وظيفهام اين شده كه تمام آنهائي را كه نزد اين قطب بردم، همه را برگردونم. وظيفهام شده كه همه را برگردونم. گفتم خوب الحمد لله ما زحمتت را كم كرديم. از روز اول خدا رحمت كنه استاد ما را بهش گفتم اين ميگه بيا بريم اونجا، گفت نه اصلا با او حرف نزن. زحمتت را كم كردم.
صراط مستقيم آقايون اين است كه انسان اعتصام به حبل خدا بكنه. معني اعتصام را ديگه تكرار نميكنم. يعني خلاصهاش اينكه امامش را بشناسه و او را حاضر بدانه و خودش را از گناه نگه داره، از خطا نگه داره. گناه قلب هم نداشته باشه. اين يك روايت كه در بعد دربارة و الضالين ميفرمايد. اعتصام من ان يكون من الضالين و من اعتصم بالله فقد هدي الي صراط المستقيم. اين البته آية شريفة قرآنه. ضالين يعني چي؟ آخه در اين سوره ديگه تا آخرش مربوط به همين صراط مستقيمه. ميگه اهدنا الصراط المستقيم. خدايا ما را به صراط مستقيم راهنمايي كن. صراط كساني كه اينها نعمت داده شدهاند. نعمت هم پول دنيا و مال دنيا نيست. البته نعمت خداست. اما به اين نعمتها، آنقدر بي ارزش است در مقابل نعمتهاي معنوي كه توجه نشده. يوم يتسائلون عن النعيم. حالا نميدونم آيه را درست خوندم يا نه؟ بله؟ يوم لتسئلن يوم اذ عن النعيم. سؤال ميكنند حتما و حتما از شما از نعمت. از امام سؤال ميشه كه اين نعمت چيه؟ حضرت ميفرمايد خداي تعالي هيچوقت از يك شخص كريم كه كمتر نيست. شما اگر يك مهماني دعوت كنيد براش خيلي مفصل تهيه ببينيد، غذاهاي مختلفي براي ايشان در سفره بگذاريد. بعد ايشان با شما مخالف شد. ميآي ميگي كه من فلان غذا را برات گذاشتم، فلان كار را برات كردم، حرفش را هم نميزنيد. خداي اكرم الاكرمين از اين نعمتهايي كه به تو داده و ماديه، سؤال بكنه. چرا اگر بخواد پروردگار متعال با يك كسي سخت بگيره ممكنه از نمكي هم كه بهت داده سؤال بكنه. اما بخواد رحم بكنه، مهرباني بكنه از اينها سؤال نميكنه. آن نعمتي را كه خدا از انسان در روز قيامت سؤال ميكنه، نعمت ولايته. خيلي اهميت داره.
ديشب بود نميدونم يا پريشب گفتم كه يك مقايسهاي امام عليه الصلاة و السلام بين حضرت ابراهيم و شيعيان علي بن ابيطالب مسلمانهاي پيرو پيغمبر اكرم فرموده. حضرت ابراهيم را خدا از آتش دنيا، خوب دقت كنيد، از آتش دنيا نجاتش داد و آتش دنيا را برايش سرد و سلامت قرار داد. اما شيعيان علي بن ابيطالب را از آتش جهنم نجات داده و كنتم علي شفا حفرة من النار. بوسيلة ولايت خداي تعالي شما را از آتش مسلم، آتش جهنم، آتش دنيا جات داده. پس ولايت خيلي مهمه. اين نعمته كه ارزش داره. لذا در اين آية شريفه كه صراط الذين انعمت، با خدا شرط ميكنيم. خدايا من را به صراط مستقيم هدايت كن اما صراط مستقيم كساني كه به آنها نعمت دادي. به آنها نعمت بندگي دادي. نعمت ولايت دادي. ميگيم و اشهد ان محمدا صلي الله عليه و آله و سلم (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) عبده و رسوله. بندة خداست پيغمبر، نعمت بندگي. نعمت ولايت يعني با محبت به تمام مردم توجه دارد و مردم را هدايت ميكند؛ عنايت كردي. صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم. غير آنهائي كه، خدايا ما را به صراط مستقيم هدايت كن، صراطي كه مربوط به آنهائي است كه به آنها نعمت عنايت كردي. غير كساني كه به آنها غضب كردي. آخه مسيحيها هم ميگن ما در صراط مستقيميم، پيرو پيغمبريم. كتاب داريم. يهوديها هم ميگن ما كتاب داريم. همه ادعاي حقانيت ميكنند. كل عضو بما لديهم فرحون. همه ادعاي حقانيت ميكنند.
من در انطاكيه يك وقتي كه با ماشين ميرفتم، در كتاب شبهاي مكه هم نوشتم، يك پيرمرد مسيحي ما را برداشت برد در يك كتابخانة كوچكي، چون انطاكيه هم مسيحي داره هم مسلمان. با هم نشستيم صحبت كردن چند دقيقهاي. سنش بالا بود. شايد نود سال صد سال. يك پيرمرد خيلي خميدهاي بود. به من گفتش كه شما مسلمانيد ما هم مسيحي فرقي نميكنه. مطلب مهم اين بود به من ميگفت مثل يك تالاري كه يك راستگو گفته يكي از ستونهاي اين تالار طلاست و ماها توي تاريكي رفتيم هر كداممون يكي از اين ستونها را در بغل گرفتيم. منتظريم روز روشن بشه تا ببينيم ستون طلا توي بغل كيه؟ لذا مسلمان يك ستوني در بغلشه. مسيحي يك ستوني در بغلشه. ميدونيد من چي گفتم؟ اين تعجب كرد. گفتم ما يك چراغي همراه خودمون توي اين تالار آورديم و ستون طلا را پيدا كرديم و توي بغل هم گرفتيم. آنوقت نشستم برايش استدلال كردن. اگر فرصت كرديد در كتاب شبهاي مكه در همان مسافرت يك مقداري آنجا صحبت كرديم. ستون طلا ما يقين داريم. خدا يك چراغي به ما داده به نام چراغ عقل، چراغ ولايت. شما گمراهيد. لذا منظور از ضالين در روايت دارد كه مسيحيها هستند كه امروز اگر بيشتر از مسلمانها نباشند، كمتر از مسلمانها در جهان نيستند. خدا ميدونه گاهي انسان هوس ميكنه دست شما را بگيره برداره ببره در كليساي واتيكان، من خودم توي كليساي واتيكان، آن كليساي پر عظمت كه پاپ در كنارش زندگي ميكنه، رفتم ديدم كه چقدر اينها به خرافات مبتلا هستند. يك عكسي در توي كليساي بزرگ واتيكان، بسيار بزرگ، مجسمهاي است، مجسمة خدا را كشيده. موهاي بلندي اين خدا داره. چون كسي نيست بره خدا را اصلاح كنه. كي جرأت داره بره خدا را اصلاح بكنه؟ يك دستش اينطوري. يك خانمي روي دستش سرش را گذاشته و باا ين دستش داره آدم را خلق ميكنه. اين عكس حتي توي اين كتابهاي المنجد هم كه يد الالهيه تخلق آدم چاپ شده. اينجوري. يك گوشة ديگر حضرت عيسي داره متولد ميشه. يك الاغ هم آنطرف داره كاه و جو ميخوره. آنوقت قسمت به قسمت، يك صندليهاي دو طرفه گذاشتند، زنهاي لخت، تقريبا نيمه لخت، اينها ميآن اعتراف كنند. اينور صندلي مينشينند، كشيش هم ميآد آنطرف صندلي مينشينه. براي اينكه چشمشان به صورت هم نيفته. نه از باب نامحرمي و محرمي. از باب اينكه اين خجالت نكشه هر چي ميخواد بگه. مطالبش را ميگه. اين ديگه با انصاف پاپ يا با انصاف كشيش مربوطه كه چقدر براي اين مثلا خرج بتراشه. ميگه اينقدر پول بده برو. حالا چند تا آدم كشته خدا ميدونه.
اينقدر خرافات در اين مسائل هست، من نميخوام يك دين با اين عظمت را كه اينهمه پيرو دارد، مثلا خداي نكرده جسارتي به اين دين بكنم. اين دين انحراف شده است. حضرت عيسي خيلي بزرگوار بوده. از پيغمبراني است كه ما اگر خدمتش برسيم دستش را ميبوسيم، پايش را ميبوسيم، كسي است كه حضرت رسول اكرم به او عظمت ميبخشه؟
من يك جا يك مسيحي به من گفت كه چطور پيغمبر اسلام به عيسي عظمت داده؟ من گفتم يك مقايسه از كتاب انجيل ميكنيم با قرآن. انجيل ميگه حضرت مريم در يك جائي زندگي ميكرد كه مردهاي زيادي بودند. حالا چه جور ايشان را معرفي ميكنه كه داراي فرزند شد من شرم ميكنم براي شما نقل كنم، ولي در كتاب انجيل هست. موقع وضع حمل از توي مردها آمد بيرون رفت توي يك آخوري كه عرض كردم حتي تصويرش را كشيدند. روي كاهها و پهنهاي آن آخور حضرت عيسي را متولد كرد. اين مثلا برنامة تولد حضرت عيسي در كتاب انجيل. اما برنامة تولد حضرت عيسي در كتاب قرآن مجيد. ميگه حضرت مريم صديقه است، پاك است، معصومه است. در ميان مسجد خدمت ميكرد. كلما دخل الذكريا في المحراب وجد عندها رزقا. هر وقت ذكريا وارد ميشد و حضرت مريم در محراب عبادت بود، ميديد در كنارش يك غذايي گذاشته شده. اي مريم اين غذا از كجاست؟ عنا لك هذا. قالت هي من عند الله. اين از جانب خدا براي من آمده. مائده است. بعد هم موقع وضع حمل حضرت عيسي ميآد زير درخت خشك خرما، جائي كه آب وجود نداره، تكيه ميده به اين درخت. درخت داراي رطب تازه ميشه. زير پاش آب جاري ميشه. به اعجاز حضرت عيسي. كه حضرت عيسي به مادرش ميگه كه اي مادر ناراحت نباش. از اين درخت خرما، خرما بخور. از اين آب سر و صورتي بشور. و قري عيناك. چشمهايت را روشن كن و اگر كسي از تو سؤال كرد كه اين بچه را از كجا آوردي چون مشكل حضرت مريم اين بود، تو حرف نزن. بگو من روزه هستم. روزة صمت گرفتم. يعني امروز حرف نميزنم. اشاره كن به من كه من حرف بزنم. چون تو هر چي بگي قبول نميكنند. خيلي عجيبهها. از نظر رواني هم همينطوره. متهم هر چه بگه قبولش نميكنند. يك كس ديگري بايد بياد طرفداري بكنه. تو حرف نزن. ولي من حرف ميزنم. آمد حضرت مريم بچه در بغلش توي مردم. مردم سر و صدا راه انداختند. يا اخت هارون ما كان ابوك رأسا و ما كان امك بغيا. اي خواهر هارون، تو كه پدرت آدم بدي نبود، مادرت كه باصطلاح اينطوري بغي يعني فاحشه نبود خلاصهاش. و ما كانت امك بغيا فاشارت اليه. اشاره كرد به عيسي. قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا. چطور ميتونه اين بچهاي كه در مهد بايد بخوابه و كودكه، اين با ما حرف بزنه. حضرت عيسي زبان باز كرد. معجزه از اين بالاتر نميشه. بچة يك روزه گفت اني عبد الله. آتاني الكتاب و جعلني نبي و جعلني مباركا اين ما كنت و اوصاني بالصلاة و الزكاة و ما دمت حيا. حالا شما را به خدا اين بهتر حضرت عيسي را معرفي كرده يا اون؟ جلال و عظمتي كه قرآن به حضرت عيسي داده يا اونها؟ اونها ميگن وقتي حضرت عيسي از دار دنيا ميخواست بره، گرفتنش، بردنش با آن وضع فجيع اعدامش كردند. ديديد ديگه اقلا عكسهايش را ديدي، فيلمش را ديديد، دستهايش را كوبيدند به صليب و پاهايش را هم روي هم گذاشتن كوبيدند به صليب. آنقدر آنجا نگرش داشتند تا مرد. اما خداي تعالي ميفرمايد و ما قتلوه و ما قتلوه. و ما صلبوه نه كشتند حضرت عيسي را نه به دارش آويختند. بل رفع الله. خدا او را زنده برد به آسمان. اينه معناي اينكه حضرت عيسي را خدا عظمت داده بوسيلة پيغمبر. ولي قبول ندارند. حالا بهرحال يك مسئلة تحريف شده و يك دين تحريف شده است امروز. خدايا چون دين اينها تحريف شده، ما اون راه را نميخواهيم.
غير المغضوب عليهم. البته مغضوب به يهوديها، چونكه ضربت عليهم الذلة و المسكنه، منظور يهوديها هستند و لا الضالين و نه گمراهان. بعد امام عليه الصلاة و السلام در اينجا ميفرمايد و لا الضالين يعني ما را خدايا نگه بدار از اينكه باشيم از ضالين. و من اعتصم بالله فقد هدي الي صراط المستقيم. كسي كه اعتصام به خدا بكنه در صراط مستقيم هدايت شده. زندگيهايي كه خاندان عصمت عليهم الصلاة و السلام داشتند، اصحابشون، يارانشون و انشاء الله شماها اگر ميخواهيد يار حجة ابن الحسن ارواحنا فداه باشيد، داشته باشيد اين است كه انشاء الله كوشش بكنيد تا ميتوانيد در صراط مستقيم باشيد. اين مسئله را اهميت بديد. اعتصام به خدا و به حبل خدا فقط مربوط به صراط مستقيمه. و صراط مستقيم كسي ميخواد بهش به نهايتش برسه، بايد اعتصام به حبل پروردگار داشته باشه.
امشب متوسل شدم به حضرت علي بن موسي الرضا كه جان همهامون به قربانش. ما هم گر چه دوريم به ياد تو سخن ميگوييم. بعد منزل نبود در سفر روحاني. السلام علي قوف اللهفاك. سلام بر اون پناهگاه بيچارگان. السلام علي الامام الرئوف. سلام بر آن امام مهرباني كه هيچ احزان يوم الطفوف. حزن روز عاشورا را زنده كرد. من چند سال قبل كه روز عاشورا جمعي در حرم مطهر علي بن موسي الرضا كشته شدند، به ياد اين جملة امام جواد افتادم كه روز عاشورا را مصيبتش را تهييج كرد. هيج احزان يوم طفوف. يكي از خصوصيات حضرت علي بن موسي الرضا اينه كه به قبر مطهرش زياد ظلم ميشه. دعبل خزاعي رفت خدمت علي بن موسي الرضا عليه السلام. يك اشعاري دارد. شروع ميكند از اول اشعار كه افاطمه قولي يابن الخير اندبي نجوم السماوات بارض فلاتي. اي فاطمه برخيز ببين فرزندانت در روي زمين اينطرف و آنطرف افتادهاند و كشته شدند و مسموم شدند. بعد يكي يكي اينها را اسم ميبره. و ان طيبتي مدفونا. امام حسن مجتبي، امام سجاد، امام صادق، امام باقر، اينها در مدينه مدفونند. شما رفتيد ديديد كه قبر مطهر اين چهار امام با چه وضعي روبرو شده. تا ميرسد كه به اينجا. و قبر ببغداد لنفس زكية. يك قبري در بغداد هست كه مربوط به يك نفس پاك پاكيزه است. نفس تزكيه شده منظورش حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلامه. داره براي حضرت رضا عليه الصلاة و السلام اين اشعار را ميخواند. حضرت اشك ميريزد. خيلي هم به دعبل محبت دارد. حتي در روايت دارد كه پيراهنش را حضرت رضا صلواة الله عليه به دعبل داد و بزرگترين تبرك را از خراسان برداشت و آورد در قم وقتي براي مردم قم گفت كه من پيراهن حضرت رضا را گرفتم، مردم ازش خواهش كردند كه اين را قطعه قطعه كن هر كدام يك مختصري ما داشته باشيم. دعبل اعتنا نكرد. جوانهاي قم رفتند خارج شهر پيراهن را از دعبل گرفتند گفتند يا تمام پيراهن را ازت ميگيريم يا اين كار را بكن. شما هم باشيد اينطوري پيراهني از امام زمانتون اگر باشه خوب اين خواهش را طبعا خواهيد داشت. بهرحال با رضايت دعبل برگشت توي قم و پيراهن را تقسيم كرد.
خيلي حضرت رضا بهش محبت كرده و از همة محبتها بالاتر فرمودند من دو فرد شعر، اين را بهت ميدم توي اشعارت بگذار. گفت آقا من اول اشعارم شعر شما را ميگذارم. حضرت فرمود نه جاش همينجاست. و قبر بطوس يا لهام المصيبة. يعني يك قبري در طوس هست كه چقدر بر اين قبر مصيبت وارد ميشه. آقا عجيبه اين از معجزات علي بن موسي الرضاست. در ميان قبور ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام هيچ قبري اينقدر مصيبت به قبر وارد نشده. يك زماني عبد المؤمن ازبك لعنة الله عليه از طرف افغانستان كه حمله ميكند دستور ميده هر دستي به ضريح علي بن موسي الرضاست، بايد قطع بشه و همه را بكشيد. كه جمعيت زيادي در حرم مطهر كشته ميشوند و اينها را ميآورند در شما يادتون نيست. يك محلي در مشهد بود بنام باغ رضوان كه اسم قبليش قتلگاه بود و زمين بلندتري بود از ساير قسمتهاي زمينهاي مشهد كه همة اين كشتهها را در آنجا ميريزند و اسمش را ميگذارند قتلگاه. بعد بوسيلة شورويها در آن زمان، حمله ميشه به حرم مطهر علي بن موسي الرضا كه گنبد هدف بوده در سال 1314. گنبد مطهر را هدف ميگيرند و توپ پرتاب ميكنند و مردم زيادي را آنجا ميكشند. و يك دفعه هم بوسيلة رضاخان ملعون براي كشف حجاب، حرم مطهر در مسجد گوهرشاد دو هزار نفر كشته در وسط صحن مسجد گوهرشاد و حرم مطهر ريخته بود. مصيبت اينهم كه اين اواخر بود كه روز عاشورا، در هيچ حرمي، در هيچ بقعة متبركي بمب گذاري نشده بود، آنجا گذاشتند. و قبر بطوس يا لهام المصيبة. حضرت ميفرمايد الي الحشر حتي يبعث الله تا قيامت صغري، تا آنكه فرزندم، چون يك كلمهاي هست كه من لازم ميدونم اگر آن كلمه را برديم، اسم اين كلمه را به زبان جاري كرديم، بايد همه بايستيم، اين را نگفتم معناش را عرض ميكنم كه تا وقتي كه خداي تعالي آن فرزند عزيزم كه بنام حجة ابن الحسن ارواحناه فداه، او را برانگيزه اين مصائب از اين قبر مطهر برطرف ميشه. همه انتظار آمدن آن حضرت را دارند. همه انتظار ظهور حجة ابن الحسن را دارند. حتي آن پرچمي كه روي قبر سيد الشهدا است. آن هم با زبان حال ميگه من منتظرم تا امام زمان ظهور كند. علي بن موسي الرضا عليه السلام در خراسان در شهر طوس، در آنجا كنار قصر و بارگاه مأمون الرشيد زندگي ميكرد. مردم خيلي به آن حضرت علاقمند بودند. به اباصلت فرمود من فردا ميرم نزد مأمون. تو بيرون ميايستي. وقتي كه بيرون آمدم اگر عبايم را به سرم كشيده باشم، بدان كه مأمون كار خودش را كرده. ميگه من منتظر ماندم. يك وقت ديدم علي بن موسي الرضا از منزل مأمون خارج شد. عبا به سر كشيده بود. عقب سر حضرت آمدم. وارد منزل شد. فرمود درهاي حجره را، درهاي خانه را ببند. من درها را بسته بودم. همانطور كه شنيديد يتململ تململ الصريم. در ميان حجره مثل مار گزيده به خودش ميپيچد. همانطور كه متحير بودم كه چه به سرمان خواهد آمد، يك وقت ديدم يك جواني كه شبيهترين مردم است به حضرت علي بن موسي الرضا، وارد منزل شد. وارد شدند در حجرهاي كه حضرت رضا در آنجا تشريف داشتند.
خارج شد صدا زد اباصلت پدرم از دار دنيا رفت.
السلام علي الامام الرئوف. الذين هيج احزان يوم طفوف. اگر ديدم از قصر بيرون آمد از قصر تا منزل راهي نبود. اما ديدم هي به زمين مينشينه و بلند ميشه. منزل رسيديم. ابا صلت درهاي حجره را ببند. ديدم تمام گليمها را جمع كرد. از اين سر حجره به آن طرف، يتململ تململ الصريم. گاهي صدا ميزنه جگرم. گاهي صدا ميزنه پسرم جوادم. روضه را براتون خوندند (قطع صداي نوار)
طاعات منكران ولايت قبول نيست. صدبار اگر به چشمة زمزم وضو كنند طاعات منكران ولايت قبول نيست. صدبار اگر به چشمة زمزم وضو كنند. آنان كه در جوار رضا آرميدهاند كفران نعمت است بهشت آرزو كنند. حريم طوس مگر طور وادي سيناست؟ كه روي ماه رضا جلوگاه نور خداست. هشتمين شب اين مجلس و محفل پر فيض، امشب متوسل به عنايت ولينعمتمون، صاحب نعمتمون، آقائي كه ما در پناه حرم مطهرش هستيم، آقا علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحية و الثناء باشيم. چو كعبه ساعت قدسش مطاف اهل يقين، رواق و صحن نو و كهنه، مروه است و صفاست. چنان كه در عرفاتت گنه ببخشايند نگاه او قلم محو جرم و عفو خطاست. به خاك او حجر الاسود استلام كند. كه پارة تن پيغمبر خدا اينجاست. چه اختلاف لطيفي به مهر اعجاز ميان موسي عمران و زادة موسي است. براي اعجاز آن اژدهاي هولانگيز. هميشه تكية موسي بر آن بلند عصاست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.