۲۶ شعبان ۱۴۲۵
اعوذ باللّه من الشیطان رجیم. بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه و الصّلوه و السلام علی رسولاللّه و علی آله آلاللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمه فداه.
توقعاتی که از یک روحانی هست
یک: عامل بودن
انشاءاللّه دوستان اول چیزیکه من خیلی به آن سفارش میکنم مسئلهٔ ایناستکه: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم»(بحارالانوار: 67/309) اگر رفتید برای تبلیغ و برای اینکه مردم را هدایت کنید اول کاری که میکنید ایناستکه خودتان را بسازید. من این را تجربه کردم که اگر انسان خودش را بسازد خیلی تأثیر حرفش زیاد میشود، محبوبیت خاصّی پیدا میکند و اما اگر خودش اهلعمل نباشد شاید کمتر مردم به او توجه داشته باشند و کمتر محبوبیت پیدا کند و کمتر حرفش تأثیر میگذارد.
دوم:شناخت حقیقتروح و ملکوتعالم
عملی که از روحانیون توقع میرود ایناستکه اول باید انسان روح خودش را حقیقتروح را، حقایق ملکوتعالم را، اصل ملکوت جهانآفرینش را بشناسد در آیات قرآن هست: « مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْء»(مومنون/88) اسمی از ملکوت برده شده، ملکوت در حقیقت، آن بعد معنوی هر چیزی است که یکجا میگوید: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّح بِحَمْدِه»(اسراء/44) که هر چیزی میبینیم تسبیح پروردگار را میکند، هر چیزی با خدایتعالیٰ یک ارتباطی دارد. هر چه شعور آن شیء و آن مخلوق بیشتر باشد طبعاً او بیشتر از آنچه که انسان تصور میکند با خدا ارتباط دارد. تا میرسد به بشر که بشر اشرفمخلوقات است. هر چه فکر بشر و یا استعداد بشر بیشتر باشد طبعاً ارتباطش با ذاتمقدّس پروردگار بیشتر میشود. اول چیزیکه میبینید اینها مسائلی است که باید حقیقتش را به شما گفت و اینکه شماها باید اطلاعاتتان خیلی بیشتر از سایرین باشد. انسان یک روحی دارد تا در وقت بیداری با انسان هست و حواسش هم جمع است و میفهمد و درک میکند. آن روح انسان مسلماً مخلوق خداست و هر مخلوقی هم دارای محدودیتی هست.
لزوم تزکیهنفس
و همانطوری که گاهی هم عرض کردم؛ انسان از اولی که متولد میشود روحش در عالَمذر هر چه بوده از اولی که متولد میشود طبعاً به خاطر اینکه اعتقاداتش قوی نیست و تمایلات نفسانیاش قوی است، صفاترذیلهای را به خودش میگیرد و اول کاری که باید بکند تزکیهینفس است، تزکیهینفس هم خدمت شما عرض شود؛ همانطوری که در گذشتهها همه معتقد بودند نمیشود که معتقد نباشد انسان. و حال اینکه قرآن میگوید: « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9)، اولیاءخدا معتقد بودند، ائمهٔاطهار
علیهمالصّلاةوالسّلام تنها راه فلاح و رستگاری را تزکیهینفس میدانستند. تزکیهینفس را باید انسان اهمّیت خیلی زیادی و وقتیکه مکلف شد باید شروع بکند به تزکیهینفس، تزکیهینفس زیربنای تمام کارهای خوب است. افرادی که پاک از اول بودند مثل انبیاء، ائمهٔاطهار علیهمالصّلاةوالسّلام اینها «سابقٌ باالخیرات» بودند که ببینید «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْرات»(فاطر/32) باالخیرات یعنی به جمیع خوبیها اینها مسابقه را بردند.
«إِنْ ذُكِرَ الْخَيْر»(منلایحضرهالفقیه: 2/616) که در زیارتجامعه هم هست، اسم هر خیری که برده میشود آنها اولشاند، آخرشاند، اصلشاند، فرعشاند. یک عده اینطوری هستند آنها از عالَمذر خدایتعالیٰ میخواسته که رهبران مردم باشند که در خصوص انبیاء و از این جهت اینها «أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه و قربتهم و قدمتهم لهم ذکر علی»(بحارالانوار: 99/104)
خلقت اهلبیت علیهمالسلام و علم و عصمت آنها
در خصوص انبیاء هست و در خصوص ائمه علیهمالصّلاةوالسّلام چون اول موجودی هستند که خلق شدند و در همان لحظهای که خلق شدند شاید جنبه رتبی داشته باشد که اول روحشان خلق شد و بعد خدمتتان عرض شود؛ کوثر به آنها عنایت شد. (یعنی به پیغمبر و ائمهٔاطهار) که کوثر همان علم خدایتعالیٰ است تا وقتیکه خلقت وجود داشته باشد که ابدی هم هست تقریباً، ازلی نیست خلقت، ابدی است. ابدی بودن خلقت هم به اصطلاح ذاتی نیست یعنی اینکه خدا مخلوقش را ذاتاً ابدی کرده است مخلوق ابدی هستند منتها به ابدیت پروردگار. هستند به هستی پروردگار. بنابراین در همان لحظهٔ اولی که خدایتعالیٰ نورمقدّس پیغمبراکرم را خلق نمود در همان اول علمخدا را، علمی که خدایتعالیٰ باید به مخلوقش بدهد که در حقیقت معلوماتی است که علم غیرحضوری است، یک معلوماتی است علمذاتی نیست آن را خدا به اینها مرحمت فرموده است. و لذا تعبیری که ما داشتیم در ضمن حرفها این است است که اینها معصوم از جهلاند. این از آیات قرآن و روایات و اینها خوب استفاده میشود. معصوم از جهل یعنی جهلی که یک بشر ممکن است داشته باشد نه جهل در مقابل علمپروردگار نه، یک بشر یک موجود و یک مخلوق ممکن است داشته باشد اینها ندارند. و آن علمی که از خدایتعالیٰ تنزّل کرد، پایین آمد بهعنوان حالا اسمش را قرآن میگذارید یا علمخدا میگذارید فرقی نمیکند. بهعنوان علمالهی بر مخلوق نازل شد که بر قلب پیغمبراکرم، «وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى»(ضحی/7) این علم در ائمهٔاطهار علیهمالصّلاةوالسّلام هست .
تجربه نشان داده این راه تزکیهنفس موثر بوده است
از این دسته از انبیا و از ائمه علیهمالصّلاةوالسّلام بگذریم همه در دنیا باید در وقتیکه مکلف میشوند تزکیهینفس کنند، روحشان آلودگی پیدا میکند و مشکل هم هست که به آسانی تزکیهینفس کنند در گذشته معمولاً اینطوری بود که میرفتند با اولیاءخدا زندگی میکردند، معاشرت میکردند تا از آنها ترشّحاتی از حقایق و معنویات بشود تا اینها یاد بگیرند، عمل کنند. خُب گاهی هم موفق میشدند و گاهی هم موفق نمیشدند و مخصوصاً دستور هم از طرف بزرگان این بود که کمالاتتان را اظهار نکنید و شاید هم اظهار کردنشان درست نباشد ولی همهٔ اینها سبب شده بود که توفیق اینکه انسان بتواند تزکیهینفس بکند مشکل بود ولی خُب هم از جهت زمان ما و هم از جهت زحماتی که بعضیها کشیدند این مسئله تقریباً حل شد و حل است. ما زیاد تجربه داریم که افرادی بودند که الان خوب دقت کنید افرادی بودند خیلی معصیتکار خیلی، در شما الحمدللّه همهتان روحانی هستید مسئلهای ندارد ولی خدا نکند که یک صفاترذیلهای در روحانیون گاهی پیدا میشود که آنها از بعضی از صفاتبد فسّاق و فجّار بدتر است که همانطوری که فرمودند: «العلم حجاب الاکبر»(اصولکافی: 3/440) یا «اعظم» افرادی بودند خیلی خراب و خیلی معصیت کار، معاصی بسیاربزرگ، البته معصیتها هم از نظر ما غیر از آناستکه از نظر دین مقدّس اسلام هست. مثلاً یک جلسهای بود یک عدهای نشسته بودند همهٔشان داشتند غیبت میکردند، تعبیر من این بود که اینجا از هر فاحشهخانهای بدتر است، اگر بنا باشد در یک خانهای همهٔشان اهلغیبت باشند بدتر از فاحشهخانه میشود و ادامه هم بخواهند بکنند. حالا افرادی بودند گناهان کبیرهای داشتند، اصلاً اعتقادی به دین و خدا نداشتند، همان مراحل تزکیهینفسی را که وارد شده الان واقعاً فوقالعاده شدند. ما اگر الان بخواهیم آمار بگیریم بین همان چند هزار نفری که اهل تزکیهینفس هستند نمیخواهم بگویم که همهٔشان خوبند ولی نسبی همه خوبند و نمیخواهم بگویم که همهٔشان از اولیاءخدا هستند ولی بینشان از اولیاءخدا پیدا میشود یعنی اقلاً باید بگوییم اگر سههزار چهارهزار جمعیتند پانصد نفرشان واقعاً خوبند فوقالعادهاند، یک کاری است که تقریباً حدود بیست سال است تجربه شده است. تجربیات ما عرض کردم؛ خود من از سن شاید پانزده یا شانزده سالگی در این مسائل بودهام. هیچ راهی نداشته که بخواهد انسان تزکیهینفس بکند الان هم شما بروید در حوزه هنوز آثارش باقی است. ولی آن یک خورده گوشه و کنار به فکر این کار افتادند چند چیزیکه الحمدللّه بعد از آنچه که پیاده شده ولو در همین گوشه و شاید هم به حساب نیاید ولی درعینحال شروع شده، یکی بعد از کتاب پرواز روح، کتابهایی در حالات اولیاءخدا نوشتهاند. یکی مسئلهٔ تزکیهینفس و اینهاست که خُب میبینیم گوشه و کنار بعضی از روحانیون مشغول شدهاند. یکی مسئله حضرت ولیعصر ارواحنافداه است که یک روزی بود که واقعاً اسم حضرت را بردنش جرم بود حتی همین بعد از انقلاب هم همینطور، الان میبینید که مردم شب چهارشنبه الان ما آمدهایم خیلی مشکل بود عبورمان که جمعیتی آمده بود به جمکران.
اهمیّت تزکیهنفس
مسائل مختلفی است این مسئله از همهٔ اینها اهمّیتش از همه بیشتر است اگر شماها انشاءاللّه پشتش را بگیرید. کلاسیک کردن برنامهٔ تزکیهینفس خودش یک مسئلهٔ بسیار مهمّی است. یک روزی ممکن است که برایتان پیش بیاید اگر الآن توجه نکنید یک روزی پیش بیاید که تأسف بخورید که چرا ما به اینها اهمّیت ندادیم. و جدّاً من شماها را بهعنوان یک مبلّغ،
درس خواندن باید همراه با تزکیهنفس باشد
شاید مثلاً بعضی فکر کنند که اینها آنها را از درس باز بدارد. این «العلم حجاب الاکبر»(اصولکافی: 3/440) را داشته باشید و «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»(مصباح الشریعه/16) را هم داشته باشید. اگر کسی به من تهمت بزند که فلانی شاگردها را از درس باز میدارد من از او راضی نیستم چون هر چی توانستم تشویق کردم که درس بخوانند منتها درسی که آنها را از معنویت باز ندارد. یک حوزهیعلمیه به این وسعت که هست شما ببینید بروید پهلوی هر کدام بنشینید به آنها نیاموختند تعلیم ندادند که غیبت نکنید تهمت نزنید هر حرفی را که شنیدید بازگو نکنید، روایت داریم؛ که هر کس هرچیزی را شنید عین آن را نقل کرد این دروغگو است. اینجا خواهینخواهی هم کسی به شما یک دروغی میگوید و شما آن را نقل میکنید. دقت میکنید خیلی باید کوشش کنید که خودتان را پاک نگه بدارید.
امتیازات این راه تزکیهنفسی که ما تنظیم نمودیم
این روشی که ما برای تزکیهینفس پیش رو گرفتیم این را به شماها که خودمانی هستید، نمیگوییم غریبهاید اگر هم هستید میگوییم در خارج نقل نکنید شاید هم همه بدانند دلم نمیخواهد از زبان من نقل شود. این مراحل را چند خصوصیت دارد که لطف پروردگار بوده، الهام پروردگار بوده، و حالا همهتان هم بلدید یاد گرفتید. این مراحل یکی از خصوصیاتش ایناستکه انگشت روی یک صفترذیله نمیگذارد. من میتوانم الان بگویم فلان آقا این صفترذیله را دارد باید درستش کند. و این مشکل هم هست. یعنی بدانید یا نمیشود یا اینکه اگر بشود خیلی مشکل است. بزرگانی هم که در گذشته بودند از این جهت توفیق پیدا نکردند موفق نبودند. مثلاً شما کتاب معراجالسّاده، جامعهالسادات را بردارید نگاه کنید، هم صفترذیله را نوشته و هم علاجش را نوشته، بردارید عمل کنید و ببینید میشود یا خیر؟ میگویم یا نمیشود یا مشکل است. این را به شما عرض میکنم، تجربه میخواهید بکنید، اگر حرف من را قبول نمیکنید تجربه کنید. یا نمیشود یا مشکل است. مشکل هم نه مشکل معمولی، خیلی مشکل است همانطوری که میگفتند ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل، یعنی انسان فقیهمطلق مجتهدمطلق، مرجعتقلید بشود ولی نتوانسته است صفاترذیلهاش را درست کند. من خودم با مراجعی برخورد کردم یک چیزهایی را اگر الان برای شما بگویم شما تعجّب میکنید میگویید مگر میشود یک روحانی اینطور باشد. شاید هم تعجب نکنید شاید شما در حوزه هستید من نیستم. مثلاً فرض کنید الان برای هرکدام از شما سیگار کشیدن مثلاً از چیزهایی است که طبعاً هواینفس است دیگر. من به یکی از مراجع گفتم که شما چرا سیگار میکشید گفت من سیگار عادت نکردم تفننی میکشم. میدانید که تفننیاش بدتر از ایناستکه عادت کرده باشد. عادت کرده باشد بالاخره عادت است اگر ترک کند مریض میشود، ترک عادت موجب مرض است. اما تفننی یقیناً هواینفس است. چیزیکه ضرر دارد، چیزیکه فایدهای ندارد. در تفسیر آیهٔ: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»(مومنون/3) نوشتهاند که منظور از لغو آن چیزی است که نه به درد دنیایتان بخورد، نه فایدهای برای دنیایتان داشته باشد و نه فایدهای برای آخرت. این را میگویند لغو. خب امثال این حالا من در عقاید چیزهایی دیدم و شنیدم از بعضی از بزرگان، من نمیخواهم بگویم که آنها اشتباه کردند خُب تخصّصی دارند، مثل یک طبیبی در یک رشتهای. وقتی کسی از من سؤال کرده بود که شما که میگویید من در سیاست وارد نیستم شما دین را از سیاست جدا میدانید. گفتم نه معنایش این نیست معنایش ایناستکه در یک دانشگاهی انسان وارد میشود یک رشتهٔ خاصی را تخصّص پیدا میکند و رشتههای دیگر را نمیداند معنایش ایناستکه دانشگاه آن رشتهها را ندارد؟ معنایش این نیست، یک عده در سیاست واردند یک عده مسائل تخصصی است.
توضیح و اهمیت مراحل تزکیهنفس
حالا خدمت عرض شود؛ این راهی که درست شده من از شما یک خواهش فوقالعادهای ندارم که بگویم شما بیایید و اینها را ترویج کنید، تبلیغ کنید، نه! تجربه کنید ببنید اگر راهی بهتر دیگری هست به من هم یاد بدهید که همان مراحل هفتگانهای که دوستانی هستند در مجلس که تجربه کردند همهٔ مراحل را، افرادی هستند در وسط مراحل، افرادی هستند سست، افرادی هستند قرصند، به هرحال همه جورش را داریم. در همین مجلسمان الان همه جورش را من میشناسم. خدمت شما عرض شود که همین مراحل یعنی یقظه کامل اول باید پیدا شود. یقظهتان شل باشد بقیهاش همه شل میشود، یقظه چیست؟ یقظه را خدا در قرآن کاملاً تعریف کرده است. کسیکه از مال و جانش در راه خدا بگذرد و فکر بکند که این موقت است «وَ ما عِنْدَ اللّه باق»(نحل/96) خدمتتان عرض شود؛ عالَمارواح، عالَمذر، عالمرحم و عالمدنیا و عالمبرزخ و عالمقیامت و عالمبعد از قیامت را یکسره بدانید فقط لباس عوض کردن و تحول در خودش بداند این حالت، حالت یقظه است. اول کاری که همهٔ انبیاء میخواستند بکنند این بود که مردم را از خواببیدار کنند. از خوابغفلت.
انحرافات در مساله معنویت
فکر هم نکنید آدم باید گردنش کج بشود و تسبیح داشته باشد و اشکروانی داشته باشد مثلاً تحتالحنکش همیشه باز باشد و خدمتتان عرض شود تحتالحنک داشتن مستحب است فکر نکنید من که هیچوقت نمیاندازم بخاطر ایناستکه نه استحباب دارد، دائماً استحباب دارد نه فقط در نماز. آن روایتی که من دیدم آن است که تحتالحنک مستحب است نه تنها در نماز ولی خُب چون تشابه به اخباریهاست. یک وقتی عدهای اخباری بودند اینها تحتالحنک میانداختند آنجا دیگر ما ننداختیم که تشبهی پیدا نشود. خدمتتان عرض شود؛ خیلی از چیزها هست که در بین ما رسم شده است طبق رسومات انجام میدهیم حقیقتش غیر از این است، خیلی مؤمن اهل تزکیهینفس خیلی باید بشّاش باشد، خندان باشد، آن آیه شریفهای که: «فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيراً»(توبه/82) آن مال کفار در روز قیامت. والّا پیغمبر همیشه متبسم بود. «إِنَّ اللّه لا يُحِبُّ الْفَرِحين»(قصص/76) مال قارون است به قارون گفته میشود: «لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّه لا يُحِبُّ الْفَرِحين»(همان)
«أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّه لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»(یونس/62) «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللّه مِنْ فَضْلِه»(آلعمران/170)چون در هر موقعیتی شما باشید میبینید که خدا چیزهایی از فضلش به شما داده است و باید به آن خوشحال خمران و سرحال باشید، افسردگی نباید داشته باشید،
انحراف در مساله زهد
ما در قم یک شاگردی داشتیم که خیلی هم پیشرفت کرده بود منتها همانطور که خدمت شما عرض شود تختهیسیاه را باید حسابی سفید کرد بعد چیز نوشت، ایشان هم یک عدهٔ زیادی را جمع کرده بود چون خیلی فاصله شده شاید نشناسید و ما را هم دعوت کرد و ما هم با ماشینی، آنموقع ماشین بنز خوبی داشتیم رفتیم در خانهاش همان تمام شد دیگه اصلا با ما حتی خودش رفت و آمدش قطع شد. خدمتتان عرض شود؛ چون فکر میشد که باید یعنی شاگردان را اینطوری تربیت کرده بود که باید من یک قبای پارهای داشته باشم، حق هم با او بود چون همه این کار را کرده بودند همه گذشتگان، چون من شاید بیشتر از صدتا ولیِّخدا را دیده بودم که اینها غالباً مشکل مادی داشتند. مشکل مادی خیلی سختی هم داشتند و اینکه میبینید حاج ملاآقاجان را من انتخاب کردم، مشکل مادی داشت ولی به اندازهای که خرج داشت خودش میرفت دنبال کشاورزی و … میگفت خُب حالا یکی بیشتر درمیآورد و یکی کمتر، ولی او درمیآورد. بقیه ما داشتیم گوشه خانه افتادند منتظر هستند کسی بیاید کسی به آنها کمک کند پولی دهد. حالا میترسم که شما مجبور شوید این کارها را بکنید و به شما تعرض نباشد. این وضع شهریه دادنها و این وضع برخورد با طلاب از اول طلبگی طوری برخورد میکنند که غالباً بچههایی که یخورده مناعتطبع دارند وارد طلبگی نمیشوند الان در بین شما هفت هشت تا مهندس داریم همهٔتان الحمدللّه به کمالاتی رسیدید و طبعتان عالی است ولی خُب یک عده هستند طبعشان عالی است ولی حاضر نمیشوند بیایند در لباس روحانیت،
معنای یقظه کامل در کسب علم
یقظه کامل باید، تمام انبیاء آمدند یقظه کامل برای افراد، یقظه کامل معنایش ایناستکه بدان علمفیزیک، شیمی، علوم دیگر و همه علوم و حتی علمفقه و حتی اصول و فقه و منطق و فلسفه، اینها سربهسر پیوستهاند و یک وقت فکر نکنید که من مخالفم هر چه بلد باشید هرچه بلد نباشید چون آنچه را انسان بلد باشد جنبهی نور است. هرچه بلد باشید، علمموسیقی را خوب بلد باشید نور است نسبت به آن کسیکه بلد نیست. علمقماربازی را شما بلد باشید شما نورانیت دارید نسبت به آن کسیکه قماربازی را بلد نیست. یک وقت فکر نکنید که مثلاً، ولی… طلبگی نه، من با همین لباسم…گفتم چرا؟ گفت که حجاب، گفتم که شما خیاطی نکنید. گفت: چرا؟ گفتم خُب او هم حجاب است. فرقی نمیکند او هم یک کاری است این هم یک کاری. گفت من برای خدا خیاطی میکنم گفتم من هم میتوانم برای خدا درس بخوانم. چطور خیاطی را میتواند برای خدا بکند ولی من درسی که نه درس دانشگاهی، بلکه درس طلبگی را نمیتوانم برای خدا بخوانم؟ و لذا از همانجا خوشم نیامد و آمدم بیرون و درسی را انسان اگر میخواهد بخواند فکر نکند که همه چیز درس است. اگر شما ادبیات ندانید خُب روایات را نمیتوانید خوب معنا کنید، اگر شما فقه بلد نباشید احکامتان را نمیتوانید از لابلای آیات و روایات دربیارید اگر شما اصول را بلد نباشید نمیتوانید کلیات فقهی را بفهمید، اینها حرفی نیست. ولی اگر شما آمدید و همه چیزتان این شد با آنکه همه چیزش هنرپیشگی است هیچ فرقی نمیکند یعنی شاید او بهتر باشد چون محبوبیت او در جامعه الان بیشتر است. ما چند شب قبل بود که آقای آیتاللّه مروارید در مشهد از دنیا رفته بود، یک هنرپیشه هم ظاهراً از دنیا رفته بود. دیدم او را بیشتر دارند چیز میکنند…خب وقتیکه… شما زیاد دیدید که هنرپیشههای ریشتراشیده فاسق را بیشتر در همین جمهوریاسلامی بیشتر تجلیل میکنند تا علمای بسیار بزرگ. حالا یک مرجعی باشد که هماهنگ باشد و صد درصد متیع باشد تحت ولایتفقیه باشد شاید یک خورده احترامش بکنند. و الّا ما مراجعش را هم دیدیم که اعتنایی به آنها نکردند. ما میگوییم جامعهمان اینهاست. پس بنابراین اگر شما درسی را، همین فقه و اصول را برای خدا نخواندید، از او ارزشتان کمتر است. چون برای غیر خدا باشد برای جامعه باشد، جامعه برای شما ارزشی قائل نیست. الان آقای مسعودی را میخواهیم گاهی تعریفش را بکنیم، با این همه فضل و علم و دانش و… گاهی میگوییم مهندس هم هستند، میگوییم، اِ… کشاف باز میکنند، … دیوانه است اگر انسان برای غیر خدا درس بخواند. درسهایتان را محکم بخوانید مرتب بخوانید. باید اهل تزکیهینفس از همه علمش، فضلش، اینها بیشتر باشد. اما خدمتتان عرض شود که فرع بر مسائل تزکیهینفستان شود. شما ببینید الان ما ترکیب میدهیم و وجدان شما را قاضی قرار میدهیم. اعتقادات در اسلام همه باید در آن مجتهد باشند هرکسی به اندازه خودش، دو تا علم باقی میماند یکی علمتزکیهینفس و یکی علماحکام. برای دنیایمان این دو تا شاید زیاد اهمّیت نداشته باشد از نظر درس. در میلیون شاید یک مرجعتقلید شود و پول زیادی گیرش بیاید حالا این جداست. و الا بقیه شاید در همین قم متجاوز از هزارتا مجتهد داشته باشیم، سه چهار نفر یا پنج شش نفرشان شاید چیزی گیرشان بیاید. پس برای دنیا نمیشود. بعد برای آخرت، برای آخرت انسان احکام را بلد باشد و خوب هم عمل کرده باشد، ارزشش بیشتر است یا تزکیهینفس کرده باشد و از اولیای خدا باشد پیش خدا ارزشش بیشتر است؟
اهمیّت تزکیهنفس نسبت به سایرعلوم
پس در این دو علم (ولو اینها با هم توأماند) در این دو علم، علمتزکیهینفس اهمّیتش بیشتر است چون عقلی است. شما یک مقدّس به تمام معنایی که نماز شب هم خواندید و نماز صبح هم را اول وقت خواندید و همه احکام را بلدید همه چیز را هم بلدید. ولی یک صفتتکبّر دارید. روایت دارد؛ اگر کسی به اندازه سر سوزنی کبر در وجودش باشد، بوی بهشت را استشمام نمیکند. باید ارزشها را بشناسید. پس ببینید قیامت هم شما همهتان الحمدللّه روحانی هستید اگر جایی اشتباه میگویم بگویید. قیامت هم بین این دو علم « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَة»(کافی: 1/32) بین این سه علم، علمعقاید زیربنا است که از همه اهمّیتش بیشتر است، بعد از آن که ما اهمّیت نمیدهیم. هیچوقت به علّامهامینی نگفتیم مرجعبزرگوار، این کلمه مرجع را حتی به او اطلاق نمیکنیم، یا مثلا بزرگانی بودند در عقاید خیلی پیشرفته. یک احکام اسلام است که خدمت شما عرض شود؛ یکی هم تزکیهینفس، ببینیم کدام یکی در قیامت بیشتر به درد ما میخورد. ممکن است بگویید هر دویش. بله منتها رتبتاً اول تزکیهینفس، بعدش عقاید. تزکیهینفس هم اینطور نیست که ما گرفتهایم خیلی مشکل است و مسائل بسیاری دارد.
پشتوانه قرآنی و روایی مراحل تزکیهنفس
ایکاش شما همین برنامهها را بردارید توضیح دهید، تدوین کنید، شرح بدهید، از آیات و روایات. شما مراجعه کنید به قرآن، بیشتر آیات قرآن نسبت به آیات قرآن و آیات عقاید، بیشتر مربوط به تزکیهینفس است، بیشتر مربوط با بیدار شدن بشر از خوابغفلت است. مخصوصاً به اصطلاح یقظه و اول یقظه، مسلماً انسان وقتیکه بیدار شد به فکر رهایی از آن مهلکهای که در مدت عمر خودش را انداخته است میافتد که نامش را ما توبه میگذاریم، میگویند که توبه را ما چهل روز قرار دادیم. اینها همهاش بررسی شده خیلی دقت شده تفقه شده در آن. برای اینکه روایاتی دارد؛ سختترین افراد که خواستند توبه کنند تا چهل روز بیشتر طول نکشیده. ما از طرفی اعتراف به گناه را جایز نمیدانیم. یکی از مسائلی که اشتباه میشود مراجع شاید مطلقا بگویند اعتراف درست نیست مخالف بعضی از آیات قرآن است اگر مطلقا باشد. حالا این را ما نمیتوانیم عمل کنیم و الا گاهی میشود توبه یک روز است توبه مدتش ،چون توبه مثل بقیه مراحل نیست که انسان در آن باید کار کند بلد باشد یاد بگیرد و … باید این گذشته را جبران کند. این گذشته جبران کردن خُب بعضیها هستند که کاری نکردند. بعضیها هستند که دلشان متوجه است. اینها باید یک روز بیشتر مرحله توبه آنها نباشد. حداکثر که بهلولنبّاش را وقتیکه مثلاً ما میبینیم، بهلولنبّاش کسی بود که نبش قبر میکرد و کفن دزد بود و یک شب با یک دختر مردهای زنا کرد و آمد خدمت پیغمبراکرم، و آنچنان کارش بد بود که پیغمبراکرم فرمود: بلند شو از اینجا برو بیرون که من میترسم بلایی نازل شود که من را هم بگیرد. بر تو نازل شود و من را بگیرد. یک همچنین آدمی خُب چهل روز رفت در بیابان گریه کرد و توبه کرد و خدایتعالیٰ آیه نازل فرمود، پیغمبر رفت استقبالش و قبول کرد. اینجا را مجبوریم دیگر و الا اگر اعتراف باشد در کار که گناه چی هست، این لازم نیست آنقدر معطل شدن و گرفتاری.
فرایند پاک شدن از رذایل اخلاقی در طی مراحل تزکیهنفس
خدمت شما عرض شود که از اینجا به بعد مراحل است. مرحله استقامت را اگر گفتیم وقتی کسی استقامت داشت، صفاترذیلهای هست که من دقیقاً حساب کردم که این هفت مرحله را اگر کسی بگذراند، هیچ صفترذیلهای در او وجود نخواهد داشت. یعنی نمیماند. و حال اینکه روی یکی از این صفاترذیله ما کار نکردهایم، هیچوقت نمیگوییم که تکبّر نداشته باش، هیچوقت نمیگوییم که غضب بیجا نداشته باش، هیچوقت نمیگوییم که شهوت بیجا نداشته باش، هیچوقت هیچی از اینها نمیگوییم. الان شماها اکثرتان مراحل را گذراندهاید و همچنین مسئلهای نداریم. پس میبینید که بهترین راه و روش همین است. و اینها انشاءاللّه در کتابها خواهد بود، ما یک وقتی کنترل میکردیم که کسیکه در یک مرحلهای است مرحلهٔ بعدی را نداند برای اینکه شاید مثلاً نتواند خودش را بکشاند. و نمیگذاشتیم ولی حالا دیگر همه، مخصوصاً آقایرفیعی همه را در کتاب نوشته است. خود ما هم بعضیهایشان را نوشتهایم. من تا صراطمستقیم بیشتر در کتاب سیرٌالیاللّه نمیشود نوشت، جهاد با نفس و عبودیت را که اصلاً در سخنرانی هم نمیتوانم بگویم، یکخورده این مسامحه میشود در کار.
بنده برای فقیهِ عالیقدر حوزه که تزکیهنفس نکرده یک پول ارزش قائل نیستم
خیلی افراد کمی پیدا میشود که مسامحه نکند. دوستان انشاءاللّه مسامحه نکنند و اینها را خوب عمل کنند و برای کسیکه تزکیهینفس نکرده ولی، فقیهِ عالیقدرِ حوزه است یک پول من ارزش قائل نیستم و شما هم نباشید ولی از آنطرف کسیکه تزکیهینفس کرده است چون هر چه هم بلد نباشد خدایتعالیٰ حکمت را بر زبانش از قلبش جاری میکند «و من أخلص للَّه أربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الى لسانه»(مصباحالشریعه/355) حالا قبل از اخلاص مرحلهٔ عبودیت را اگر تمام کرد شروع میکند چشمهّهای حکمت به قلبش وارد شدن خودش چیزهایی را میفهمد که دیگران نمیفهمند. به اخلاص اگر رسید و خدا اگر او را خالص دید و قبولش کرد برای خلوص به او اجازه میدهد که از قلبش به زبانش هم جاری شود. چون حتی صوفیان این را میگویند ولی مسئله مال صوفیه نیست. حتی کتاب «اذکار» را بر همین اساس نوشتند. یک «سیر من الخلق الی الحق» داریم و یک «سیر من الحق الی الخلق» داریم که سیر من الحق الی الخلق همین مرحله خلوص است که البته ما نمیخواهیم که اصطلاحات آنها را ما مطرح کنیم. اصطلاحات آنها مال خودشان. خدایتعالیٰ در قرآن زیاد این مطالب را فرموده است. از خلق به حق همان مراحل تزکیهینفس است که انسان باید بپیماید که به اُنس با پروردگار برسد. یک مدتی در اُنس با پروردگار به کمالات برسد که من الحق الی الحق است و بعد هم یک حالتی خدا به او عنایت میکند که بتواند مردم را هدایت کند و شما انشاءاللّه اگر ماهرمضان را بالای منبر باشید و اهلتبلیغ باشید غیر ماهرمضان هم فرقی نمیکند باید خودتان را به اینجا برسانید که از قلبتان حقایق بیرون بیاید و به گوش مردم برسد. و انشاءاللّه موفق باشید.
هر کدام از شما که ده نفر را هدایت کنید و به کمالات برسانید
امیدواریم که این عرایض ما را رویش دقیق شوید و عمل بکنید که شما انشاءاللّه هر کدامتان باید استادی برای جامعه باشید. هر کدام از شما که ده نفر را هدایت کنید و به کمالات برسانید خودش میدانید که چه وسعتی پیدا میکند و انشاءاللّه همهتان علاقهمند به حضرتبقیةاللّه ارواحنا فداه بشوید که علاقهمند شدید به حضرتبقیةاللّه شوید. فکر نکنید که ما امامزمانی هستیم ما حجّتی هستیم ما چی هستیم اینها همهاش شعار است.
سنخیت روحی و معنوی با امامزمان پیدا کنید
هر وقت دلتان با دل امامزمان یکی شد، صفاتتان با صفاتش هماهنگ شد. هر وقت که سنخیت روحی با امامعصر ارواحنا فداه پیدا کردید، امامزمانی هستید. هرچی هم اسم برایتان بگذارم برایتان فرقی نمیکند و نباید هم فرقی بکند و تا از ایشان جدا هستید یک صفترذیله شما دارید که امامزمان ندارد، بدانید که به همان اندازه فاصله دارید. حالا در نیمه شعبان تمام دنیا را شما چراغانی بکنید فاصله دارید با امامزمان صلواتاللّهعلیه. چه بگویم هر کاری بکنید آن صفترذیله را در دلتان نکنید پاکش نکنید و هماهنگ با امامزمان نشوید و او را الگو برای خودتان قرار ندهید، هیچ ارزشی ندارد ولی نمیگویم ارزش صد درصد ندارد ولی باید آن درست بشود. بعضی چیزها هست که اگر درست نشود بقیه چیزها هم درست نمیشود. مثلاً شما فرض کنید که یک سر سوزن بدنتان نجس است بگویید من عوض چهار رکعت نماز ظهر صد تا چهار رکعتی نماز میخوانم. آن صد تا چهار رکعتی را نماز نخوان همان را برو تمیز کن و چهار رکعت نماز بخوان. این طبیعی است. آنکه گفتند باید انجام شود. شما وقتی امامزمانی هستید، وقتی طلبه هستید، وقتی روحانی هستید، وقتی سرباز امامزمان هستید، وقتی وجوهاتتان مال امامزمان است میتوانید تصرف کنید که صد درصد، حال نمیگویم که شما امامزمان شوید نه! اگر او دریاست شما قطرهٔ آب باشید نه یک گلولهٔ سنگ. صفاترذیله را از خودتان پاک کنید. سنخیت روحی و معنوی با امامزمان پیدا کنید. شما کوچکش و او بزرگش. نه اینکه فکر بشود که مثلاً حالا فلانی بگوید ما به مقام امامزمان رسیدیم نه! نه در دنیا نه در آخرت و نه در بهشت و هیچوقت ما به مقام چهارده معصوم علیهمالصلاةوالسلام نمیرسیم و بالاخره کوچک آنها هستیم منتها سنخیت روحی باید پیدا کنیم. امیدواریم انشاءاللّه موفق باشید. و صلیاللّه علی سیدنا محمد و آله اجمعین. اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید