۱۸ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – اخلاص و مقام با عظمت آن
اخلاص و مقام با عظمت آن 18 ذي الحجه 1415
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. اليوم يئس الذين كفروا عن دينكم و لا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.
روز بسيار پرعظمتي را گذرونديم و امشب شب بسيار با عظمتي است كه بين دو عيد بزرگ، عيد غدير خم و جمعه، قرار گرفته. كه در هر دو روز دعاي ندبه وارد شده. در سر اينكه در اعياد بزرگ دعاي ندبه دستور داده شده كه انشاء الله اگر امروز دعاي ندبه را خونده بوديد و خونده باشيد، فردا هم بخوانيد اميدوارم اثري در تعجيل فرج گذاشته باشد و بگذارد. به جهت اينكه دعاي ندبه از اسمش كاملا پيداست دعايي است كه با گريه و ناله بايد خوانده بشه. گريه و نالهاي در فراق امام عصر. در شكايت از روزگار و مردم روزگار و ظالمين و ستمگران. كه با انبياء الهي چه كردند؟! با اولياء خدا چه عملي انجام دادند تا جايي ميرسيم كه ميگيم كه فعلي العتائب علي اهل بيت محمد و علي صلي الله عليه و آله (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) كه بر سختيها و مشكلاتي كه بر اهل پيت پيغمبر و علي ابن ابيطالب وارد شد، بايد گريه كنندگان گريه كنند، فليبك الباكون، ندبه كنندگان ندبه كنند، ندبه با گريه اين فرق را دارد كه گريه انسان گاهي ساكت نشسته اشكش ميريزه دلش ميسوزه. اما وقتي شدت كرد دادش بلند ميشه، صدايش بلند ميشه. ديگه نميتواند خودش را كنترل بكند. اين را ميگويند ندبه. و اياهم فليندب النادبون. از چشم مانند دو مشك آب بايد اشك ريخته بشه. ضجه بزنيم. و يضج الضاجون و يعج العاجون. ضجه، داد، گريه، دعاي ندبه يك همچين دعائي است كه چه؟ بخدا قسم ما نميفهميم كه نبودن امام در بين ما يعني چه؟ گذشتهها هم نفهميدند. آنهايي كه در زمان ائمه هم بودند، آنها هم متوجه نشدند. محبت امام عليه الصلاة و السلام به قدري بايد در دل ما زياد باشد كه لحظهاي از او دور نشيم. فراقش جان ما را بگيره. دوري از او روح ما را تسخير كنه. ببينيد علي ابن ابيطالب عليه الصلاة و السلام كنار قبر فاطمة زهرا چي ميفرمايد؟ ميفرمايد كه من ميترسم اخاف ميترسم كه بعد از تو اي فاطمه عمرم طولاني بشه. نفسي علي زفراتها محبوسة يا ليتها خرجت مع زفراتي. علي كوه صبر! علي با آنهمه شجاعت ميگه اي كاش روحم، جانم با اشك چشمم از من خارج ميشد. من هميشه با تو بودم. تو در يك عالم ديگر نباشي و من پايبند به عالم ديگر باشم. قدر زر زرگر شناسد قدر جوهر جوهري. قدر امام را امام ميدونه. قدر حجت خدا را حجت خدا ميدونه. من يك مثالي چندي قبل زدم. خيلي مثال البته سادهاي است و شأن ائمه عليهم السلام نيست با اين مثال. ولي خداي تعالي در قرآن ميفرمايد ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضة او ما فوقها. گاهي با يك جملة مثال مطلب خيلي روشن ميشه. يك جعبة كامپيوتر در كنار شما اگر باشه شما كه هيچ اطلاعي از آنچه در او هست نداريد ميگيد به چه درد ميخوره؟ اول فكر ميكنيد تلويزيونه. بعد بازش ميكنيد ميبينيد نه، جز برفك هيچي نداره. برفك هم نداره. اما آن كسي كه كامپيوتر را وارده، ميدونه توي اين چي هست. ميبيني يك كليد را كه ميزنه صد و ده جلد كتاب بحار الانوار را ميآوره جلوي چشم انسان. صد و ده جلد كتاب! كليد ديگر را كه ميزنه بيست جلد وسائل الشيعه را ميآوره جلوي چشمت. كليد ديگر را كه ميزنه مثلا دهها جلد كتاب مستدرك الوسائل، نهج البلاغه، قرآن، تفسير قرآن، تمام آن كلمات عربي و محاسبه ميكنه بهتر از خودت، كارهاي درستي انجام ميده. شما برخوردت با آن دستگاه كامپيوتر با آن آدمي كه هيچ اطلاعي از آن نداره خيلي فرق ميكنه. آن كسي كه اطلاع نداره ميدوني چيكار ميكنه؟ ميگه يك كسي پيدا بشه اين را برداره ببره. اينجا مزاحمه. شايد هم لگد بزنه خودش بشكنيش. و هيچ ارزشي برايش قائل نباشي. اما اوني كه وارده، ميدونه اين يعني چي؟
امام عليه الصلاة و السلام را جز خدا و پيغمبر و خود ائمه كسي نميشناسه. ايني كه خداي تعالي ميفرمايد و ان كل شيء احصيناه في امام مبين. علم هر چيزي را در امام مبين قرار داديم، ايني كه علم نداره. چون خودش حسن سؤال نصف العلم. انسان بتونه سؤال خوب بكنه نصفي از علم را داره. بعضيها هستند سؤال هم بلد نيستند بكنند. بعضيها هستند بلد نيستند همان دكمة كامپيوتر را بزنند. بعضيها هستند كه اصلا هيچي از دنيا سرشون نميشه. سؤالاتشون هم در ارتباط مثلا دلار است و بازار است و گران شدن اجناس و پائين آمدن اجناس و از اين حرفها. لذا ميگويند با اهل دنيا زياد ننشينيد. بخاطر اينكه همهاش از همين حرفها ميزنند. اما در محضر امام صادق عليه الصلاة و السلام اگر كسي مشرف ميشد با نگاه چيز ياد ميداد، با سكوتش كار ياد ميداد. با عملش به او تعليمات ميداد.
عنوان بصري در اين كتاب بحار الانوار جلد اول در باب علم يك مرديست كه هشتاد سال عمرشه. متأسفانه از روز اول راه را كج رفته. بعضيها هستند كه اينها ميخواهند، ميفهمند كه بايد كمالاتي در كار باشه. تزكية نفسي هست، كمالاتي بايد انسان داشته باشه. اما عوض اينكه بروند نزد علماي دين، ميروند نزد مثلا بعضي از اقطاب و متصوفه و اينها. آنها هم خودشون متأسفانه چيزي اطلاع ندارند. ما هم چيزي نميخواهيم. اين را بدونيد. يعني در يك مجلسي اگر حالي پيدا شد، براي حال بيشتر اهميت قائليم تا براي كمالات. مثلا توي مجلس روضه رفتيد و حالي پيدا كرديد. ميگيد عجب مجلس پر معنويتي بود. حالا در حقيقت اين مجلس اينطوري بوده كه يك خوش صدايي خونده، صدايش هم حزين بوده، بالاخره تو را به گريه انداخته حالي پيدا كرديد. حال نشاطي پيدا كرديد. چون انسان مخصوصا اگر غم و غصهاي داشته باشه و رويش هم نشه گريه بكنه، بايد يك گوشهاي پيدا بكنه يك مقداري گريه بكنه دلش باز بشه. اون كار انجام شده. اما مجلس با حال، مجلس پر معنا آن مجلسي است كه تو يك كلمه حرف ياد گرفته باشي كه آن حرف تو را مثلا از زمين برده باشه يك مقدار بالا. نمازت هم كه ميخوني معراج المؤمنه. تو را بايد بالا ببره. بعضيها هستند نماز را هم ميخواهند با حال بخونند. حال منافات نداره، حال داشته باش. اما اگر گفتي اياك نعبد و اياك نستعين، خدايا تنها تو را عبادت ميكنم و تعهدي با خدا بستي و از آن ساعت ديگه گناه نكردي، اينجا معناي معراج را در خودت بوجود آوردي. ببينيد شما وقتي گنهكاريد توي لجنزار زندگي ميكنيد. تا گفتيد اياك نعبد، خودتون را از شر شيطان و نفس اماره نجات داديد، از اين لجنزار آمديد بالا. عروج كرديد، معراج شده برايتون. معراج المؤمن. نماز بايد معراج مؤمن باشه. نه اينكه نماز را بخوني براي اينكه حال پيدا بكني كه حال هم نميده به انسان. نمازي را كه معنايش را انسان نفهمه و درست دقت نكنه، حال هم به انسان نميده. نمازي كه انسان ميخونه بايد به جملاتش دقت كنه. هر كلمهايش خدا ميدونه اگر فرصتي باشه، درسيست براي كمالات روحي انسان.
يا مثلا روزه بگيريد. خوب روزه را چرا گرفتيد؟ بعضيها هستند از روزه گرفتن جز گرسنگي و تشنگي چيز ديگهاي نصيبشون نميشه. اين روايت داره. روزه را ميگيري كه استقامتت زياد بشه. روزه را ميگيري كه درد گرسنگي را بكشي. روزه را ميگيري كه تذكر بالجوعكم و عطشكم جوع و عطش روز قيامت را. روز قيامت در آن صحرا وقتي واقع ميشيم نه غذايي هست و نه آبي و اگر در دنيا زندگيت روي حساب بوده، جزء مخلصين نباشي و جزء كساني نباشي كه به مرحلة خلوص رسيده باشي، بايد آنجا معطل بشوي. في حلالها حساب. حلالش باز حساب داره. لا يقادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها. ريز و درشت را بايد جواب بدهي. توي فلان مجلس رفتي چه كردي؟ براي چي نشستي؟ فلان غذا را چطور بود خوردي؟ حتي تمام كارها، كلماتت عين يك ضبط صوت آمده جلويت رژه ميره. نوارت را گذاشتهاند. گاهي بعضيها نوار خودم را كه ميگذارند جلويم منبرم را گوش ميدهم گاهي وقتها خودم خجالت ميكشم كه چرا من اينجوري صحبت كردم! انسان خجالت ميكشه. خجالت ميكشه كه داره گناه ميكنه. خجالت ميكشه كه داره، آنهم در انظار نشون ميدهند. يك فرض كنيد صفحة تلويزيون بزرگي من يك جا ديدم بسيار بلند، شايد ده متر قد، ده متر پهنا. ميبينند آقا آمد مشغول گناه شد. اينور آنورش را هم نگاه ميكنه كسي نبيندش. آنجا هم كسي نديدتش بخيال خودش. همه را حساب ميكنند نگه ميدارند. فيلم را نگه ميدارند. آنجا نشان ميدهند اين كار را چرا كردي؟ آخه آدم يك دفعه ميگه ببخشيد نفهميدم. دو دفعه، سه دفعه. روزي ده دفعه. ميشه؟ شما فرض كنيد شصت سال عمر كرديد، در سال ميشه سيصد و شصت روز، اين اصلا آدم خودش خسته ميشه بگه من نفهميدم. يك جا هم جمع شده. يك راه فقط داره كه اين تلويزيون شما را نشان ندهند، فيلم شما را نگذارند. يك راه. و آن اينه كه انسان تزكية نفس كنه به مقام مخلصين برسونه. آنجا خداي تعالي فرموده انهم لمحضرون. همه حاضر ميشوند الا عباد الله المخلصين. و ما تجزون الا ما كنتم تعملون الا عباد الله المخلصين. جزا داده نميشيد مگر آنچه كه عمل كرده باشيد. عمل اين كار خوب را كرديد، اين مزدتون، اين كار بد را هم كرديد اينهم مزدتون. همينطور يك كلمه يك كلمه. كار خوبي نكرديم نداريم در زندگي. در مقابل پروردگار با اين عظمت شما فكر ميكنيد اگر نمازتون را صحيح خونديد و خيلي هم عالي خونديد اين چقدر قيمتشه؟ نماز و روزه الان بازار الان، من يك وقت ممكنه كم و زياد بگويم. بين بيست و پنج هزار تومان، سالش تا سي تومانه. سي تومان در سال. يك سال نماز و روزة تو آنهم صحيح بخوني، حمد و سورهات درست باشه، سي هزار تومان بيشتر قيمتش نيست. ديگه ببين چقدر كار كردي. بقيه كارهامون هم كه ديگه، كار ديگهاي هم نداريم. عبادت ديگه هم نداريم. خدا اگر اين ولايتتون و محبتتون را به خاندان عصمت و طهارت كه امروز در برخوردهايتون حتما عمل كرديد و خونديد و گفتيد كه الحمد لله الذي جعلنا حمد ميكنم خدائي را كه ما را قرار داد من المتمسكين، از كساني كه تمسك كرده، چسبيده به ولاية امير المؤمنين. به ولايت امير المؤمنين. خدا نعمت را به شما تمام كرده. اين را بدونيد آقايون. الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي ان هدانا الله. اگر خدا ما را هدايت نميكرد ما نبوديم كه خودمون چقدر زحمت داشت كه ما توي اديان دنيا مذهب شيعه را پيدا كنيد و تحقيق كنيد و بفهميد كه شيعه حقه؟ اينهمه مذاهب كه هست. خدا رحمت كنه مرحوم آية الله كوهستاني را. يك روز به من گفت كه من در شبانهروز، حالا شك دارم كه فرمود در شبانهروز يك مرتبه يا بعد از هر نماز يك مرتبه، يك حمد و قل هو الله ميخونم براي آن جد اعلايم كه تشيع را پذيرفته. هركدامشون بودهاند، نميدونم كيه. آن كسي كه شروع كرده. اوني كه رفته و تحقيق كرده و تشيع را پذيرفته، راه را بر ما آسون كرده، ساده كرده. كه ما هم الحمد لله الان شيعه هستيم. من خودم دنبال مذاهب مختلف گشتهام. تورات را خوندهام، انجيل را خوندهام، اوستا را خوندهام، كتابهاي مختلف مذاهب مختلف را ديدهام. بقدري مشكله انسان حق را پيدا بكنه در يك بعد و يك بعد هم با اين زمينهاي كه خداي تعالي براي ما فراهم كرده، آسانه. حالا كه خدا نعمت بهتون داده. ميگيد الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت امير المؤمنين و اولاده المعصومين. لا سیما بقية الله في العالمين روحي و ارواح العالمين له الفداء. ببينيد چقدر ارزش داره. شما ميدونيد همين شيعه كه فهميده كه بعد از پيغمبر علي خليفه است. همينها توي راهها ماندند. رسيدند امام حسن و امام حسين را قبول كردند، ديگه بعدش ماندند. مثل يك قافلهاي حركت كنه، يكي در آن دو فرسخي بمونه، يكي سر پنج فرسخي بمانه، يكي سر ده فرسخي بمانه. شمائيد كه به مقصد رسيدهايد. بعضيها كيساني هستند. معتقد به امامت محمد بن حنفيه. ميگويند بعد از امام حسين، محمد بن حنفيه، او امام است و الان هم غايبه. اينجا ماندند. يك عده يك خورده باز آمدهاند. رسيدهاند به زيد بن علي ابن الحسين. امام زين العابدين را قبول كردهاند، امام باقر را قبول نكردهاند. زيد بن علي ابن الحسين. شما اگر برويد طرفهاي يمن و بلكه خود مكه آنقدر چهار امامي و زيدي هستند كه حساب نداره. شما يك حركت ديگه بحمدالله كرديد آمديد رسيديد به حضرت صادق عليه الصلاة و السلام و بعد تحت فرمان خدا، حضرت موسي بن جعفر را پذيرفتيد ولي يك عده باز آنجا ماندند. اسماعيلي شدند. همين اطراف مشهد خودمون اسماعيليها هستند. رسيدند به اسماعيل پسر امام صادق عليه السلام، گفتند اين امام ماست و بعد از اونهم ايشان غايب ميشه. حضرت صادق ميگه من خودم جنازهاش را دفن كردم. چطور شد، مرد، قبل از امام صادق از دنيا رفت. بعله. اين همين اطراف بيدباد و سابق اسمش شاتقي بوده، حالا نميدونم چي شده. ما ديديمشون. بهش به يكي ميگفتند اين امام شما مشروب ميخوره. گفت اين از گلويش كه پائين ميره شربت ميشه. درسته آن شيشهاي كه ديديد شرابه، ولي از گلويش كه پائين ميره شربت ميشه. گفتم كه هندوستان مردم گاو را ميپرستند. ما كه از گاو كمتر نيستيم كه.
يك عده باز رد شدند. آمدند رسيدند به حضرت علي بن موسي الرضا. من تا نديده بودم باور نميكردم. هشت امامي هم داريم. ميگند امام جواد عليه الصلاة و السلام بچه بود وقتي كه حضرت رضا از دار دنيا رفت. بچه بود. نميتونست آن حقايق عرفان و خدمتتون عرض شود مسائل مهم عميق تزكية نفس و كمالات روحي را، بچه است خوب، بفهمه. لذا معاوني رفيقي حضرت رضا برايش انتخاب كرد بنام معروف كرخي. اين معروف كرخي شد رهبر امام طريقت و حقيقت. مسائل ديني و نماز و روزه خيلي مهم نيست. اينها را دادند به امام جواد. امام جواد هم داد به امام هادي و امام عسگري و امام زمان و الان هم در دست علما و مراجع تقليد هست. اما حقيقت طريقت را حضرت داد به معروف كرخي. معروف كرخي هم داده به يك نامعروف كرخي، بعد هم كمكم به چي عليشاه و چي شاه و نميدونم بوق علي شاه و همينطور شاه شاه تا رسيده به جناب شاه زمان ما. شاه نه اون شاه ملعوني كه كشتندش و از بين رفت. نه. اين شاههاي زنده. ما هنوز نور علي شاه و رضا علي شاه و از اينها داريمها. اين شاهها متأسفانه هستند. رسيد به اينها، حالا هم ايشانند. سلسلة برنامه آمده به اينجا. ببينيد چقدر جسارت به امام جواد عليه الصلاة و السلامه! اينجا نتونستند رد بشوند. آخر امام جواد عليه الصلاة و السلام هر چه سنش كم بود، از عيسي كمتر بود. عيسي روز اول تولد ميگه جعلني نبيا و جعلني مباركا. من كتاب دارم. آتاني الكتاب. كتاب دستش نبود از توي رحم مادر آمد بيرون. نه. كتاب يعني تمام حقايق در اين مغز من هست. تمام علوم در اين روح من خداي تعالي قرار داده. داره صحبت ميكنه. اني عبد الله، آتاني الكتاب و جعلني نبيا و جعلني مباركا. اين را اگر ما منكر بشيم قرآن را منكر شدهايم. آنوقت اين چطور شد كه امام جواد از حضرت عيسي كمتر بود؟! مگر امام به بدن ظاهريشه؟ اگر به بدن ظاهري باشه بايد بگيم كه امام يك متر و چند سانت مثلا علم داره، قدش، مطابق قدش. حالا كمتر، پهنايش، همين.
امام را بشناسيد آقايون. امام مثل اعلاي پروردگاره. خداي تعالي علمش بينهايته. خداي تعالي بر تمام موجودات احاطة علمي داره و بلكه، نميشه خوب تعبير كرد. چون نه اندازهاي ميتونيم با حرفهايمون مطلب را بفهمونيم كه مثلش را ديده باشيم. احاطة بر ما سوي الله و لا تسقط من شجرة، و لا تسقط من ورقة الا يعلمها. و لا حبة في ظلمات الارض و لا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين. امام يك همچين چيزي. نمايندة خداست. ميگه اللهم عرفني نفسك و ان لم تعرفني نفسك انك لم اعرف نبيك. از آنطرف بايست شروع كرد. الله نور السماوات و الارض. مثل نوره كمشكاة. از آنطرف شروع كرده. خدا را بشناس بعد امام، مخلوق خداست ولي مثل اعلاي خداست. شما چشمت به هم نميخوره مگر در علم امام هست. من در بعضي از نوشتههايم نوشتهام و همه هم ديدهاند كه اگر صد ميليارد سال ديگه يك ذرهاي را باد بخواهد از اينجا بلند كنه سر يك متري بيندازه، الان امام زمان ما ميدونه. صد ميليارد سال ديگه! و بلكه بيشتر. در اين دعاي ندبهاي كه گفتهاند روز جمعه و روز عيد غدير بخونيد و براي امامتون گريه كنيد، براي يك همچين اماميست كه و اودعته علم ما كان و ما يكون الي انقضاء خلقك. خدايا به وديعه گذاشتي در دل امام ما، در روح امام ما، در روح پيغمبر اكرم علم آنچه كه بوده، جهل اصلا نداره، و علم آنچه كه خواهد بود تا كي؟ تا وقتي كه خلقت تمام بشه. خلقت هم تمام نميشه.
امروز كه علي ابن ابيطالب را پيغمبر اكرم روي دست بلند كرد خدا ميدونه اين بشر لياقت نداشت. شايد البته زمينه براي آيندگانه، ان هو فقه ان هو افقه گاهي ميشه كه يك مطالب را انسان به مثلا يك عده شاگردهاي چاپخونه ميده اينها هم چاپ ميكنند. ولي خودشون هيچي نميفهمند. توي چاپخانه اگر رفته باشيد يك عده هستند، چاپخانه. چاپ ميكنند، پخش ميكنند بين مردم، ولي خودشون نميفهمند. در سورة جمعه هست كه خداي تعالي ميفرمايد مثل الذين حملوا التورات ثم لم يحملوها. تورات را زير بغلش گرفته اما نميفهمه. قرآن را زير بغلش گرفته اما نميفهمه. خدا نكنه ما آنها باشيم. ثم لم يحملوها. ميدونيد خدا، من الان خجالت ميكشم بگم ولي خدا گفته. كمثل الحمار، مثل خر. نگيد كه چرا اينجوري… چيكار كنم؟ ديگه ما كه از خدا باادبتر در… چون گاهي ميشه بايد اون حقيقت را گفت. مثل الاغي كه توي بارش كتاب گذاشته باشند. اين الاغه چقدر از اين كتابها چيز ميفهمه؟ اينجوريه. علي ابن ابيطالب، خداي مجسم. اين تعبير را در اذن دخول حرمها داره كه الحمد لله الذي من علينا بحكام يقومون مقامه لو كان حاضرا في المكان. يعني اگر خدا بنا بود توي يك مكاني حضور پيدا ميكرد ميشد اين امام. خداي مجسم. اين را برداشته ميگه من كنت مولاه فهذا علي مولاه. اين علي مولاي اوست. حالا مگه مردم فهميدند؟ چي شده؟ با اينكه خدا بهشون گفته بود. وقتي علي ابن ابيطالب را پيغمبر معرفي فرمود، اين آياتي كه هم ايشان تلاوت كردند، هم من عنوان كردم، اين آيات نازل شد. آقا اين آيات عجيبه. دربارة هيچ چيز توي قرآن اينقدر اهميت داده نشده. عجيبه. ميگه امروز، يعني روز غدير خم، اين را سنيها هم قبول دارندها. شما اين كتاب الغدير را نگاه بكنيد. مرحوم علامة اميني يك كلمه از كتابهاي شيعه ننوشته. يازده جلدش چاپ شده. دربارة غدير، دربارة روز غدير، كه ماها به اندازة عيد نوروز هم برايش ارزش قائل نيستيم متأسفانه. فردا جمعه است، بخاطر جمعه تعطيليد. پس فردا هم ميريد سر كارتون. تموم شد. زنده باد مشهديها. جدا عرض ميكنم. اعلاميه دادند. هفتة عيد غدير. من در تهران هفتة گذشته مجلسي داشتيم. من گفتم تا دوازده روز، تا روز اول محرم و الاّ تمام زندگي انسان بستگي به امروز داره. اگر روز غدير خم نباشه امام زمان هم نيست. اگر غدير خم نباشه ائمة ديگر هم نيستند. آن كسي كه غدير خم را به دست فراموشي ميخواهد بسپاره، كه سپردند خدا انشاء الله نيامرزه اين وهابيها را كه جاي غدير خم و تمام اين آثار را از بين بردند. ولي خوب در كتابها باقي مانده. بقول يكي از، با جمعي از علماي اهل سنت بحثمون بود و صحبتهايي ميكرديم. بعضيهايشون منكر ميشدند غدير خم را، بيسوادهايشون البته. و الاّ كسي كه اهل كتاب باشه و اهل مطالعه باشه منكر نميشه. بعد يكنفر حرف خوبي زد. با اينكه خودش آدم عوامي بود ولي حرف عاليي زد. گفت ما حقش بود كه هر سال روز غدير خم شبيه، مشهديها ميگويند شبيه، در غير مشهد ميگويند تعزيه، شبيه روز غدير خم را در ميآورديم كه فراموش نميشد. مثلا يك پيغمبري درست ميكردند و علي ابن ابيطالب را بلند ميكرد من كنت مولاه… ديگه نميگفتند غدير خم اينها بوده. همانطور كه عاشورا را قبول كردند، قبول دارند.
حالا اگر ماها فراموش نكنيم، بيائيد و بخاطر علي ابن ابيطالب، بخاطر ولايتمون، خيلي بده اين حرف من ولي چه كنم؟ كه مجبورم بگم. بيائيم به اندازة عيد نوروز، اين خيلي حرف بديهها. چون اصلا عيد نوروز كجا و عيد غدير خم كجا! لااقل به اندازة عيد نوروز اين عيد عظيم را اهميت بدهيم. و انشاء الله كمكم بايد اين كار را كرد. تمرين كنيم اقلا براي زمان ظهور. چون زمان ظهور حتما حضرت بقية الله ارواحنا فداه اين كار را خواهند كرد. ولي تمرينش را ما داشته باشيم. خيلي برامون عجيب نباشه. چون يك دستوراتي حضرت وليعصر صلواة الله عليه از بعضي روايات استفاده ميشه ميآره، كه همين نزديكهاها، همينهايي كه خيلي امام زماني هستند، همينها فرار ميكنند. ميگند اينها چيه! اينها چطور ميشه همچين چيزي. تمرين ندارند. تمرين كنيد. از همين الان تمرين كنيد كه امام عصر ارواحنا فداه وقتي تشريف آوردند گفتند عيد نوروز، حالا من ميترسم بگم يك روزش هم زياديه. عيد غدير دوازده روز. اگر يك همچين حرفي زدند شما نگيد اِ چه كاريه. ما دوازده روز دست از كار بكشيم؟! بي انصاف اينجا سيزده روز دست از كار ميكشي مدرسهها تعطيل، همه چيز گران ميشه، يك ميليون و خوردهاي جمعيت ميريزند توي مشهد. آنجا را نميگي چرا. اينجا را ميگي چرا. ديد و بازديدهايتون را بگذاريد براي، تمرين كنيد، ديد و بازديدهايتون را بگذاريد براي اين. اون را هم ديدوبازديد كنيد، چه اشكال داره؟ من نميگم، من عرضم اينه كه كارهاي حرام عيد نوروز را نكنيد. شب چهارشنبه سوريه، همين دو ماه قبل من تهران بودم. مثل شهرهايي كه وسط جنگ قرار گرفته، همينجور توپ ميزدند. يك صداهاي عجيبي كه بدن ما و خونه و زندگي ميلرزيد. اين كارهاي خلاف را نكنيد. عيد غدير كه پاك و پاكيزه است. نه به كسي اذيتي داره، ديد و بازديد و محبت و اظهار محبت، بسيار خوبه.
خوب انشاء الله ديد و بازديدهايتون را بگذاريد براي اين دوازده روز. هيچ اشكالي نداره. فقط تصميمه، فقط عمله، فقط اظهار محبته. بعضيها حرف ميزنند. بزنند. شما خيال نكنيد كه بدگو كم داريد. اگر پنج ميليارد جمعيت كرة زمين باشهها، چهار ميلياردش با شما مخالفند. با دين شما، يك ميليارد ديگه هم باز هر چي سني و شش امامي و چهار امامي، اينها هم باز با شما مخالفند. يك عده فقط شيعهها ميمانند. يك هفت هشت تا قوم و خويشها را هم بگذاريد روي اون چهار ميليارد و خوردهاي. بگذار حرف بزنند. اينها را بگذار روي آنها. چي ميگند. ميگيم ما اماممون را دوست داريم، علي ابن ابيطالب را دوست داريم. روز باشكوهي بوده. شما يك روايت شبيه به اين آية قرآن اگر دربارة عيد نوروز پيدا كرديد عوض سيزده روز، سيزده ماه جشن بگيريد. يك روايت، آيه ببينيد چي ميگه. من اين آيه را ترجمه ميكنم براتون توضيح ميدم، اين دو تا آيه را، و عرايضم را تموم ميكنم. ببينيد اين دو تا آيه چي ميگه؟
اليوم، اين اليوم، الف و لامش معنايش اينه كه همين امروز. هر روزي كه اين آيه نازل شده و همه هم ميگويند روز غدير خم نازل شده، روز هيجدهم ذيحجه نازل شده. اليوم، امروز، مأيوس شد كفار، كافر مأيوس شده از دين شما. ديگه نترسيد از آنها، ديگه نترسيد. خيلي عجيبهها. مثل اينكه انسان يك صندوق جواهرات را يك جائي گذاشته باشه. يك نفر شجاع مورد اعتماد را بگذارند بالاي سرش بگويند ديگه برو راحت باش. ديگه دزد مأيوس از اينه كه بتونه دستبردي بزنه. امروز مأيوس شد كسي كه كافره از دين شما، از دستبرد به دين شما. ديگه نه قرآن را ميتونند تحريف كنند، نه دين را ميتونند عوض كنند. نه حقيقت دين را ميتوانند از بين ببرند. هيچ كار ديگهاي نميتونند بكنند. چرا؟ به جهت اينكه علي پاسدار دينه. خوب اين يكي. يك. بشماريد. ببينيد چقدر امروز اهميت داشته. اليوم اكملت لكم دينكم. خيلي عجيبهها. يعني دين شما امروز كامل شد. بخدا قسم اگر علي ابن ابيطالب را پيغمبر به عنوان خليفه معرفي نميكردها، ده تا قرآن نوتر، قرآن همه چيز هست، حالا ده برابر قرآن از جانب خدا نازل ميشد دين خدا كامل نبود بازهم. چرا؟ به جهت اينكه قرآن مفسر ميخواهد. شما الان رفتيد توي دانشكدهاي از باب مثال. ميبينيد توي قفسهها كتاب گذاشتند رفتند بالا. ولي كسي نيست اونجا. ميگيد اينجا دانشكده است يا كتابخانه؟ ميشه كتابخانه ديگه ظاهرا. هيچكس هم نباشه اين كتابها را براي شما ترجمه بكنه، توضيح بده. كتابخانه ظاهرا هست. كتابخانه است. بازش هم بكنيد ميبينيد چيزي نميفهميد ميگذاريد سر جايش. اگر عترت و علي ابن ابيطالب با قرآن نباشه اصلا قرآن معنا نداره براي ما. من الان يك مشت آيات را ميخونم. علما هم هستند خود من هيچي ازش نميفهمم. گذاشتم براي زماني كه امام زمان صلواة الله عليه بيايد اينها را تفسير بكنه. حم عسق حالا بيائيد ترجمهاش كنيد. كهيعص. خدا بيربط حرف زده نستجير بالله. عبث نازل شده اين جملات؟ يا بايد بگيد عبث نازل شده، يا بگيد ما نميفهميم يا خدمت شما عرض شود كه همين ديگه. يا بگيد عبث نازل شده خدا كه بيهوده حرف نميزنه. ميخواسته ورقهاي كتاب را زياد بكنه. مركب زيادي داشته؟! اين را گذاشتند براي اينكه بعدها بيايند براي هر حرفيش، اگر خدا لعنت كنه آن كسي را كه در خانة علي ابن ابيطالب را بست. اگر در خانة علي را نميبستند مينشستند سر كافش چقدر حرف ميزدند. سر يايش چقدر حرف ميزدند. عينش همينطور. هر حرفي از قرآن، روايت داره هفتاد هزار معنا داره. اينها كجايش معنا كردن بلدند؟! نگذاشتند. نگذاشتند. امام صادق را در خانه نشاندهاند. شما خيال نكنيد كه امام صادق ديگه دستش باز بود. همين عنوان بصري كه عرض كردم هشتاد سالشه. رفته در خانة مالك ابن انس. و او استادش بوده. عينا مثل اينكه شما بريد پيش يك مثلا فرض كنيد بوق علي شاهي، شاگرد بشيد. امسال، دو سال ديگه، ده سال ديگه هيچي به شما ياد نداده، هيچ ترقي نكرديد، هيچ مرحلهاي را نگذرونديد. هيچي هيچي. حالا يك وقت هست تقصير خودتونه اين را نميگم. اما يك وقت هست برنامه غلطه. برنامه نداره. يك جائي بنشينيد با هم شعر بخونيم، مثنوي بخونيم. خوب مثنوي خونديم. هر كس صدايش بهتره، شكلش زيباتره اين بياد بخونه. اينها هستشها. اگر به حال آمدند آمدند. نيامدند، نيامدند بايد چيكار كنه؟ يك مقدار از اين مواد مخدره، اول از سيگار شروع ميشه، قليان و خدمت شما عرض شود كمكم چرس و بنگ و خدمتتون عرض شود، كمكم هروئين و هيچي. حال ميخواهد بيايد. اين بندة خدا هشتاد سالش شده. آمد خدمت امام صادق، حضرت بهش فرمود كه راهش نديد. نبايد اينجور افراد را راهش داد. كسي كه هشتاد سال از عمرش گذشته. ميگه خيلي دلم شكست. رفتم توي مسجد پيغمبر دو ركعت نماز خوندم. دستها را به آسمان بلند كردم يا الله يا الله اعطف قلب محمد بن جعفر علي. خدايا قلب امام صادق را به من مهربان كن. من را راه بده. ميگه بعد آمدم در خانه گردن كج ايستادم ديدم. ديدم كه غلام حضرت آمد بيرون و فرمود بيا تو. من رفتم تو. حضرت فرمودند اسمت چيه؟ گفتم عبد الله. حضرت فرمود ثبتك الله بهذا الاسم. خدا تو را ثابت نگه داره به اين اسم. ميگه اگر هيچي حضرت بهم نميداد جز اين دعا همين برايم بس بود. بعد مفصل حضرت دربارة عبوديت، معلومه مراحل ديگهاش را، چون مراحل قبليش ميشه انسان بره جلو، ولي اين مرحلة عبوديت خيلي عجيبه. حضرت نشست به من دربارة عبوديت حرف زد. خوب. همين امام صادق در همين روايت ميفرمايد كه من يك آدمي هستم كه تحت نظرم. تو هم زحمت ميشه برايت رفت و آمد برايت بكني. برو پيش هماني كه ميرفتي اخذ علم ميكردي، اخذ علم بكن. يا آن جريان خيار فروش و تاجري كه آمد با خيار فروختن مسائلش را سؤال كرد.
در خانة ائمه را بستند. ديگه كمكم زمان امام جواد و امام هادي و امام عسگري اصلا اين چراغ داشت خاموش خاموش ميشد. حضرت هادي اكثر عمرشون را توي زندان گذروندند. حضرت عسگري همينطور. تحت فشار. حالا كه شماها لياقت يك چنين امامي را نداريد پس مال خودمون. خداي تعالي گفت حالا باشه تا لياقت پيدا بكنيد. بيائيم و زودتر لياقت پيدا بكنيم. آقايون بخدا قسم اين امامي كه ما داريم گل سرسبد هم هست. ائمة اطهار ميگفتند اي كاش ما زمانش ميبوديم و خدمتگزارش بوديم. بيائيد ديروز و امروز گذشته و روز آينده، بيشتر متوسل به پروردگار بشيم براي آمدن اماممون.
اين الحسن و اين الحسين. اين ابناء الحسين. صالح بعد صالح و صادق بعد صادق. اين السبيل بعد السبيل. اين الخيرة بعد الخيرة. اين الشموس الطالعه اين الاقمار المنيره اين الانجم الظاهر. اين القواعد العلم. تا ميرسه به چي؟ اين بقية الله. بقية الله كو؟ خدايا، خدايا اينجايش را تقصير ما بوده. ولي ما را در زماني توي اين دنيا آوردي كه بايد آه بكشيم اماممون در بين ما باشد و ما حتي اگر ميبينيمش هم نتونيم به كسي بگيم و نتوانيم وجود مقدسش را لمس كنيم احساس كنيم. واي بر ما! واي بر آن عدهاي كه به كمك بهائيها و به كمك دشمنان امام زمان تا يك كسي ميگه ميآيد ميگه كه من از محضرش استفاده كردم، كه من چندي قبل شايد حدود چهارصد تا دفتر از دوستاني كه مشغول تزكية نفس هستند مطالعه كردم. اكثرشون تشرف خدمت امام زمان پيدا كردند ولي توي دفترشون نوشتهاند و نخواستند كسي بدونه. اِ مگر ميشه؟! خاك بر سر تو بكنند كه يك همچين چيزي را تعجب ميكني. مگر ميشه انسان نبينه امام زمانش را. منتهي تو به فكر بازارت و مشتريتي، آقا هم وقتي ميآيد دم مغازهات فكر ميكني يك مشتري خوبي پيدا شده ميخواهي كلاه بگذاري سرش. هيچوقت هم به ياد امام زمان نيستي امام زمان را هم نميبيني. انسان به فكر هرچيزي باشه او را خواهد ديد. من جواني را در سال گذشته، شايد همين ايام بود، در كنار در طواف كعبه ديدم اين تمام مردم را بررسي ميكرد شايد امام زمانش را پيدا بكنه. او ميبينه. بالاخره پيدا ميكنه. اما تو كه هميشه به فكر ايني كه زنها را نگاه بكني، به فكر ايني كه لذتي از قيافة زنها ببري، تو ميبيني؟! نميبيني. خاك بر سرت بكنند كه اينقدر فكرت، مغزت، چشمت به اين پر ارزشي كه خدا بهت داده صرف نگاه كردن به مراكز شهوت ميكني. انسان و اينطور! تو به فكر امام زمان نبودي.
من يك مقدسي را يك كسي آمد به من گفت كه فلاني امام زمان را ديده با آن چيزش. فلان كس كه يك عمر را در قدس و تقوي گذرونده نديده، ميگه من نديدم. گفتم كاري نداره من سؤال ميكنم. از همان جوان به قول ايشان معمولي، پرسيدم آقا چطور شد تو… گفت حاج آقا گفت كه هر روز كه من حرم ميروم تمام اطراف را بررسي ميكنم شايد محبوبم را ببينم. يك آقاي عمامه به سري را ميبينم شايد ايشان باشه. يك قدري بهش فكر ميكنم. يك نفري كه مثلا ظاهر الصلاحه، بهش نگاه ميكنم. يك خوردهاي دربارهاش فكر ميكنم. يكي از اينها را انتخاب كردم تصادفا روي آن جرياني كه داشت كه معجزهاي انجام شده بود، آقا بودند. گفتم حالا از همان آقاي مقدسي كه يك عمر در قدس و تقوي گذرونده و نماز شبش هم ترك نشده، تو برو بپرس ببين كه هيچوقت به فكر امام زمان بوده. نماز شب ميخونه كه اقلا شايد خدمت امام زمان برسه. آخه انسان نمزا شب بخونه كه خدمت امام زمان برسه. رفتيم سؤال كرديم. گفت نه، من لياقتش را نداشتم. مرد خوبي بود. لياقتش را نداشتم به فكرش نبودم. گفتم كه چطور ميشه؟ اين به فكر بوده خوب خدمت حضرت رسيده. الان هم به شماها دارم ميگويم. به فكر مولايتون باشيد، خودتون را جوري بسازيد كه امام زمان وقتي ديدتون، خودتون خجالت نكشيد. به خودش قسم شايد در اولين فرصت در اسرع فرصت خدمتش برسيد. فرقي هم نميكنه. فكر نكنيد كه فرق ميكنه. اين آدم عالم باشه ممكنه به فكر امام زمان نباشه. اون انسان استاد دانشگاه باشه به فكر امام زمان نباشه. نميدونم مقدس باشه به فكر امام زمان نباشه. نميدونم، به فكر نبود حضرت كه نميخواد خودش را تحميل كنه به كسي. در زمان غيبت داره بسر ميبره. اما بعكس. عالم باشه به فكر امام زمان باشه. ولي شما مثلا فرض كنيد شما از تهران آمديد به مشهد. شنيديد از يكي از دوستانتون را كه خيلي دوستش داريد، اونهم اومده. خوب ميرويد توي حرم اينور آنور ميگرديد بالاخره پيدايش ميكنيد. توي هتلها بالاخره پيدايش ميكنيد. اما اگر ندونيد كه اون اومده مشهد يا به فكرش نباشيد حتي ممكنه پهلويتون نشسته باشه، اِ تو هم اينجايي! اينجوريه. به ياد حضرت باشيد. امشب شب مهمي است. كم اتفاق ميافته يك همچين شبي كه دو طرفش دو عيد بزرگ باشه مربوط به حجة ابن الحسن. عيد بودن فردا بخاطر جمعه است و روز امام زمانه. عيد بودن امروز هم بخاطر ولايت. اگر يك وقتي شيطان بهت گفت اي بابا امام زمان هم از ما بيزاره. نه. امام زمان از تو بيزار نيست. تو از امام زمان بيزار نباش. نگيد اِ اين حرف چيه؟ نخير ماها بيزاريم. اگر بيزار نباشيم امام زمان را خدا به ما ميرسانه.
چه كنيم كه… نميشه هر حرفي را زد. و الاّ بخدا قسم اگر غيرتي باشه، اگر همتي باشه، اگر عقلي باشه، اگر عقيدهاي باشه ما نميتونيم طاقت بياوريم. اماممون در بين ماست. ما يك وقت رفته بودم در عرفات روي آن ارتفاع، كوه دامن كوه عرفات آنجا ايستاده بودم. تمام عرفات زير نظرم بود. يك دفعه توي ذهنم آمد كه امام زمان الان اينجاست. خدا ميدونه اگر خودم را منصرف نكرده بودم شايد ديوانه شده بودم. امام زمان اينجا باشه و من اينجا ايستاده باشم بي تفاوت. آنوقت همين ماها ميرويم توي خيمههاي روز عرفه در عرفات، يكي خوابيده، آنهم بعد از ظهر عرفه، يكي خوابيده، يكي داره حرفهاي ديگهاي ميزنه، حواسها پرت، خر عيسي اگر به مكه رود وقتي كه باز آيد همان خر است كه بود. ماها نميدونم چرا هيچوقت غيرت پيدا نميكنيم. چرا از خواب غفلت بيدار نميشويم. يا امام زمان نيست نستجير بالله، از دين اسلام از تشيع، از حقيقت برويم بيرون. يا اگر هست ما چرا اينقدر ازش غافليم؟
خدايا تو شاهد باش من آنچه كه لازم بود و آنچه كه ميتوانستم بگويم عرض كردم. نه نمازت به درد ميخوره، نه روزهات به درد ميخوره، نه عبادتت. حتي گرية بر سيد الشهدا كه اينهمه ارزش داره و زيارت علي ابن موسي الرضا، اگر محبت امام زمان در دلت نباشه. اگر به فكر امام زمانت نباشي. آن ولايتي كه گفتند، ولايت امير المؤمنين همان ولايت امام زمانه كه در زمان ظهور، در زمان غيبت بايد امام زمان را ما الان داشته باشيم. امام زمان ماست.
اميدواريم خداي تعالي ما را در اين شب عزيز از خواب غفلت بيدار كنه. خودمون را برسونيم به جائي كه انشاء الله حضرت وليعصر تشريف آوردند نگند به ما اين نمازهايت به درد خودت ميخوره. اين روزههايت به درد خودت ميخوره. اين كارهايت به درد ما نميخوره. خوب انشاء الله روز جمعه روزي است كه المتوقع فيه ظهورك. اولياء خدا صبح كه از خواب پا ميشوند، خوشا به حالشون. خدايا ما را هم جزء آنها قرار بده، ما را از خواب غفلت بيدار كن. صبح جمعه كه از خواب پا ميشوند گوش به زنگند ببينند امام زمانشون آيا صداي نازنينش بلند ميشه علي يا اهل العالم. اي اهل عالم من امام منتظر شما هستم. بنشينند هي منتظر هي منتظر. نه اينكه توي پاركها مشغول تفريح باشند. روز جمعه روز دعاست. دم غروب كه ميشه ميبينند آفتاب داره غروب ميكنه و هنوز مولا و آقايش ازش خبري نشده. آقا هذا يوم الجمعه و هذا يومك المتوقع فيه ظهورك و الفرج المؤمنين علي يديه و قتل الكافرين بسيفك. يا انا مولاي فيه ضيفك و جارك و انت يا مولاي كريم من اولاد الكرام و مأمور بالضيافة و الاجاره و اضفني و اجرني صلواة الله عليك. نزديك غروب دلهاي اولياء خدا ميگيره. چرا آقامون نيامد؟! آقاجان تا كي در مجالس بنشينيم. در يك چنين شبي كه هم گذشتهاش هم آيندهاش عيد بوده همه متوقعند الان ذكر مصيبتي از جد غريبت ابي عبد الله الحسين بشود. و اسرع فرسك جائرا الي خيامك قاصدا مهمك بابكي و هو يقول ازلين ازلين من امتك قتلت ابن بنت نبيها. يا جداه فراموش نميكنم آن ساعاتي كه اسب بي صاحبت به طرف خيمهها صدا ميزد واي بر امتي كه كشتند پسر دختر پيغمبرشان را. هشتاد نفر زن و بچه دور آن ذوالجناح جمع شدهاند. يا رسول الله. زينب كبري آمد كنار گودي قتلگاه صدا زد يا رسول الله هذا حسينك مقمل بالدماع و نقطع الاعضاء. اين كشتة فتاده به هامون حسين توست. اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست. خدايا آن به آن عذابت را بر آنهايي كه در خانة خاندان عصمت و طهارت را بستند اين الطالب باذهول الانبياء و ابناء الانبياء. اين الطالب بدم المقتول بكربلا.
بسم الله الرحمن الرحيم. انشاء الله امشب بايد از آقامون بخواهيم، رو به قبله همه بنشينيد، از آقا و مولايمون بخواهيم كه در مجلس ما شركت كند. توقع بيجايي است ولي به لطف ايشان باشد همه چيز امكان دارد. به ارزش و لياقت ما باشد، هيچ امكان ندارد. اما خودمون ميگيم انت كريم من اولاد الكرام آقاجان. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء، خدايا بلا بر ما عظيم شده. الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. اين محمد و علي كه دست برده زير بغل علي ابن ابيطالب را گرفته و در بين مردم معرفيش كرده، با اين توجه بگيم يا محمد و يا علي، يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.