۱۲ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۲۸ خرداد ۱۳۷۶ شمسی – شرح آية واعتصموا بحل الله
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار و لم تجد له نصيرا. الا الذين تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله. اولئك هداهم الله.
در اين آيات، كه در شب گذشته هم در اطرافش اشارهاي داشتم خداي تعالي دربارة منافقين كه از كفار بدترند ميفرمايد كه اينها در درك اصفل از اتشند سخترين جاهاي جهنم همين طبقة پايينترش است، منافق اون كسي است كه طبق آيات شريفة قرآن كه ظاهرا اظهار ايمان ميكند و خودش را مسلمان معرفي ميكند اما در باطن لا اذا خلق ما شياطينهم قالو ان معكم وقتي با دوستانشون با كفاري كه مثل خود اينها هستند با منافقيني كه مثل خود اينها هستند مينشينند ميگويند كه ما با شما هستيم عيننا نحن مستهزئون ما اونها را مسخره ميكنيم ما مسلمانها متديّنينمون اونهايي كه راه و روش ديني را براي زندگي انتخاب كردهاند اونها را استحزا ميكنيم.
در اون آيات كه اول سورة بقره است خداي تعالي ميفرمايد اللّه يستحزء بهم و يمدهم في طغيانهم يعمحون خدا اينها را استحزا ميكنه خدا اينها را در دنيا سرگردان ميكنه اينها را ميكشانه در همون طغياني كه بودند همون نادانيشان و اونچنان اينها را بيچاره ميكنه كه خودشون هم متوجه نشند، ميفرمايد و من الناس من يقول آمنّا باللّه و يوم الاخر و منهم من مغضوبين، الذين كساني هستند كه اينها ميگن ما ايمان به خدا و قيامت آورديم اونها ايمان ندارند. اي پيغمبر دربارة آيات زيادي هست كه من نميخوام بحثم را به خصوصيات منافقين بكشم.
اجمالا منافق هم ضررش بيشتره براي دين و هم براي مردم. هم مردم از او ناراحتند و ضرر براي مردم دارند و هم براي دين لذا در صدر اسلام يك عده منافق بودند و حتي براي يك لحظه ايمان به خدا و پيغمبر ايمان قلبي نياورده بودند اما اونچنان خودشون را جا داده بودند در بين اين مردم مسلمان كه شايد بعضيها فكر ميكردند كه اينها از همه مسلمانترند از همه مسلمانند حتي تا جايي كه توانستند بعد از پيغمبر ادعاي خلافت جانشيني پيغمبر را بكنند اين خيلي بايد يك فرد در بينشون جا كرده باشه كه خودش را مقدس و متدين معرفي كرده باشه تا مردم مسلمان بپذيرند او را به عنوان جانشين پيغمبر اين حالات منافقين بود كه در صدر اسلام بودند و ضررهاي زيادي هم به دين مقدس اسلام وارد كردند و اگر مسئلة علي بن ابي طالب عليه الصلاة والسلام نبود و معرفي اون حضرت به عنوان امامت و خلافت نبود منافقين شناخته نميشدند مومنين هم شناخته نميشدند.
وجود مقدس امير المومنين يك غربالي بود كه همه را غربال كرد در دعاي ندبه ميخونيم كه والا انتم يا علي لم يعرف المومنون البعدي علي اگر بعد از نبودي بعد از من خودت را به عنوان خليفه يا من تو را به عنوان خليفه معرفي نميكردم مومنين بعد از من شناخته نميشدند، شناخته شدند خيلي فرق بين سلمان و ابوذر و منافقيني كه اون عصر بودند. منافق خيلي صدمه داره چون شايد با يك مثال خيلي كوچك مطلب براتون روشن بشه مييان با شما ده نفر تعهد ميكنند كه يك كاري را دسته جمعي انجام بديم و همتون با شركت و قدرت روي يكديگر ريختن يك عملي را انجام بديد طبعا اين قدرت تقسيم ميشه و اين فشار تقسيم ميشه روي يك جمعي ده نفر مثلا اما وسط كار ده نفر ميشن دو نفر تمام فشار روي اين دو نفر خواهد امد اگر از اول اينها اظهار شركت و مشاركت نكنند خوب اين دو نفر به اندازة زور خودشون به اندازة قدرت خودشون كار را انتخاب ميكنند و حالا كه ده نفر بودند و به مقدارد ده نفر كاري را انتخاب كردند اگر نه نفرشون يا هشت نفرشون باطنا ايمان به اين كار نداشتند و در وسط كار، كار را ترك كردند طبعا ضرر زيادي دارند به هر حال اسلام با منافق خيلي درگيري دارد و منافق را پسترين افراد بشر ميداند لذا توصيه ميكنم كه هر كاري كه ميكنيد منافق نباشيد دو رو نباشيد دو رنگ نباشيد ذو لسانين نباشيد ذو وجهين نباشيد ذو لسانين يعين در پيش رو يك جور صحبت كنيد در پشت سر يك جور.
در روايت دارد كه اگر يك بندة مومن در مقابل دوستش طوري صحبت ميكند كه پشت سر جور ديگر مثلا در مقابل يك مشكل جنابعالي، شما با احترام مثلا اسم فاميلتان را ميبرد اما پشت سر نه اينطور نيست اين شخص در يك مرحله از نفاق قرار دارد حالا كه او نيست هر چه ميتونم عليه او بگم و مثلا اگر يك عده مذمّتش ميكنند من هم با اونها شريك باشم غيبت بكنم پشت سر او حرف بزنم و امثال اينها.
بنابر اين منافق اون كسي است كه دو چهره داشته باشد يك چهرة بسيار خوب و زيبا و متدين يك چهرة معصيت كار و زشت و بي ارزش يا ذو لسانين باشد، دو زبان داشته باشد دو جور صحبت كند يا مثلا ميتواند خود همين كلمة نفاق شامل حال اينها باشد اين دسته به صريح قرآن في الدرك اسفل من النار اينها در اون طبقة پايين از آتشند فشار آتش، فشار نار، فشار جهنم بر اونها زيادتره كه بحث زيادي در اينجا هست كه نميخوام زياد دربارهاش صحبت كنم يك منافقي كه حتي از كفار بدتره اين يك استثا خداي تعالي بهش زده اين را بدونيد در اينجا من يك مطلبي را عرض كنم خدا از افراد بشر به هيچ وجه از هيچكسشون نميگذرد. همه را دوست دارد، دوست دارد كه همه به طرف خدا برگردند از باب مثال شايد در بين دوستان گفته باشم كه وقتي كه انسان در شرح حالات فرعون و موسي ملاحظه ميكنه در قرآن آمده ببينيد از فرعون شايد ما بدتر آدم نداشته باشيم به جهت اينكه فرزندان شيرخوار پسر بني اسرائيل را يك مدتي زيادي در مقابل چشم پدر و مادر سر ميبريد شايد از يك چنين آدمي همين يك قلم كارش بدتر نباشه شايد در تاريخ هم يك چنين انساني را نداشته باشين مثل فرعون. علاوه بر اين ان فرعون الا في الارض فرعون خيلي طغيان كرده.
اذهبا الي فرعون انه طبا بريد به طرف فرعون اي موسي و هارون او طغيان كرده و يك طغيان غير قابل بخشش. ميگه انا ربكم اعلي من اون صداي اعلي شما هستم در عين حال. خداي تعالي از هدايتمون دست بر نميداره ميگه اذهبا الي فرعون انه طغي و قولا له قولا لينا اي موسي اي هارون با او با نرمي صحبت كنيد چرا؟ لاله يتذكر او يخشي شايد او متذكر بشه شايد از خواب غفلت بيدار بشه شايد متوجه ما بشه و خشيت پيدا بكنه ومحبتي به خدا پيدا كنه و بياد به طرف خدا و طبعا وقتي كه خدا از چنين فرعوني با همة اين ظلم و ستمش دست بر نميداره از مردم با ايمان، مردم متدين مردمي كه حالا روي منافع شخصي يك نفاقي نشان دادهاند از خودشون از اينها دست برمي داره؟ چرا اگر با همين نفاق از دنيا بروند و به نفاقشون ادامه بدند در درك اسفل از آتشند اما ميفرمايد الا من تابه مگر كسي كه از اينها توبه كنه. توبه را هم براتون معناكردم يعني به سوي خدا حركت بكنيد در نفاق باقي نمانه با خدا رو راست باشه باصطلاح با پرودگارش صفا داشته باشه صميميت داشته باشه رفاقت كنه الا من تابه توبه بكنه من الان چند ساله در اين مكان در اينجا صحبت ميكنم دوستاني هم كه سالي يك دفعه خدمتشون ميرسيم ميبينم اما هر سال هم اگر همين حرفها را هم تكرار كنم برام هيچ مشكلي نيست عرض ميكنم بياييم با خدا آشتي كنيم. تا كي؟ تا چند ميخواييم اهل گناه و معصيت باشيم؟ و الموت يعطي بغتة مرگ يك دفعه ميياد، هيچ خبر هم نميكنه من شخصا ناظر چند مرگ بغتة بودهام نشسته بود با من صحبت ميكرد يك دفعه حالش بهم خورد آمديم نذاريم به زمين بخوره روي زانوي من از دار دنيا رفت يعطي بغتة.
اجّلوا بتوبه قبل الموت. قبل از موت كيه آقا؟ نه تا ده دقيقة ديگر هيچ كس به شما قول نداده كه شما زنده باشيد يعطي بغتة توبه پس بايد كي انجام بشه؟ قبل از اين ده دقيقه. قبل از اين پنج دقيقه برگرديم به سوي خدا با خدا آشتي كنيم، خداي به اين مهرباني كه همه چيز براي شما داره اليس اللّه بكاف عبده آيا براي بندهاش خدا بس نيست چي ميخواي كه خدا نداشته باشه و به تو نده چه چيزي در گناه و معصيت و در مخالفت با پروردگار براي تو پيدا ميشود كه تو بين خدا را انتخاب كردي ما بالاخره بايد بنده باشيم والا ديونهاي بنده بايد باشي يا بندة خدا يا بندة شيطان يا بندة نفس يا بندة جامعهامون مقررات و رسومات جامعه كدام يكي را انتخاب ميكني كدام يك بهتره چون انسان بالاخره رسومات، قوانين، برخوردهاي با مردم اينها را بايد رعايت بكنه يابايد شيطان را بندگي بكنه نه واقعا شما فكر كنيد امشب بنشينيد فكر كنيد بد نيست يك شب فكر بكنيد.
بندة خدا بندة خدا بندة شيطان بندة نفس امارة به ذو، بندة مردم و جامعهاتان كدام يكي؟ خيال نميكنم عاقلي وجود داشته باشه بگه بندگي هر چيزي را بكنيم جز خدا پس بياييد بندگي خدا را انتخاب بكنيم برگرديم به سوي خدا توبو الي اللّه، الا لذين تابوا، توبه، توبه از چيزهايي است كه در شبانه روز ولو براي اون مقامات عاليه انسانيت لازمه شما فكر نكيند توبه يعني استغفر اللّه ربي و اتوب عليه، اين نيست توبه يك شخصي در خدمت علي بن ابي طالب بود يعني حضرت به او نگاه ميكرد اون هي گناه ميكرد هي توبه ميكرد، هي استغفار ميكرد حضرت فرمود: سكنتك امّك مادرت به عزات بنشينه يعني خدا مرگت بده، به تعبير ما با اين توبهات با اين استغفارت، خدا را مسخره كردي اگر شما فرزندي داشته باشيد هي كار بد بكنه هي بياد بگه ببخشيد دفعة دوم و سوم ميگيد برو تو من را مسخره كردي خدا را استحزا ميكنيم ما با اين توبه هامون.
شب جمعه هر هفته ميريم دعاي كميل بسيار خوب هر هفته توبه ميكنيم باز از روز جمعه حتي مهلت نميديم كه بشه صبح شنبه گناه را شروع بكنيم همون روز جمعه كه روز عبادت و توجه به پروردگاره خدا بهمون چي ميگه؟ خدا را ارحم الراحمين من ميدونم همان خدايي را كه الان معرفي كردم كه فرعون را هم ميگه برگرده بياد قبولش ميكنيم اما اگر خدايي مهربان شد؟ ارحمن الراحمين شد بايد اين خدا را اذيت كرد؟ بايد اين خدا را به غضب آورد؟ بايد بي اعتنايي به پروردگار كرد؟ بايد خداي تعالي را مسخره كرد كه منافقين اين كار را ميكردند. اللّه يسحزء بهم و يمد هم في طغيانهم يعمهون پس توبه كار ما بايد توبه باشه توبه يعني بازگشت، برگشت بنشين با خودت حساب بكن ببين چه انحرافي از خدا داري از دين داري؟ درستش كن تاكي ميخواي مثل بچههاي كوچك خردسالان اهل بازي باشي؟
انما الدنيا لعب و لهو دنيا و محبت دنيا بخصوص سرگرمي به مال دنيا و دلبستگي به مال دنيا. اين را بدونيد دنيا خودش لحوه يعين بازي بي فايده با دنيايي كه اسباب بازيه تو چقدر معطل ميشي بچه بودي با توپ بازي ميكردي حالا هم با فوتبال بازي ميكني بچه بودي با ماشين و باصطلاح با اسباب بازي ميكردي حالا با ماشين بزرگتر بازي ميكني بچه بودي خانة كوچكي درست ميكردي باصطلاح خانه عروسك بازي ميكردي حالا خانة بزرگتري درست ميكني به اندازة نيازت به اندازة زندگيت نميخوام بگم فعاليت نكنيد، فعاليت كنيد همانطوري كه ائمة اطهار عليهم الصلاة والسلام فعاليت ميكردند. درآمد داشته باشيد و حيات انسان بستگي به كار و كوشش و فعاليت داره اما دلبستگي از خدا دور شدن پشت به خدا كردن. قل من حرّم زينة للّه التي اخرج و طيبات من الرزق هر چه در عالم هست خدا براي مومنين خلق كرده. غذاهاي خوب را خدا براي مومنين خلق كرده اما نه اينكه مومن ايمانش را روي غذا روي طعام روي زينت دنيا پس بنابر اين تابوا. الالذين تابوا باصلحو اصلاح بايد بكنيد تمام مسائل ديني را بايد اصلاح كنيد. كارتون هميشه اصلاح خودتون و روحتون باشه. اصلاح روح چيه؟ هيچ وقت شده شما فكر كنيد چه صفت رذيلهاي درتون هست اين را روش كار كنيد پاشيد بريد در نزد يك طبيب روحي بگيد آقا من حسودم من بخيلم من معصيت كارم من مثلا فرض كنيد من كينه توزم غضب بي جهت ميكنم تا هفتاد تا مرض در بعضي از روايات شمرده شد اين امراض را برسي كنيد چرا نصف شب بعضيها را من ديدم وسواس دارند در مرض بدني.
دست ميزاره روي شكمش فشار ميده خوب يك قدري درد ميگيره پا ميشه ميره پيش طبيب آقا دل من درد ميكنه يا مثلا يك غدهاي در بدنش بيرون آمده ببرم آزمايش ببينم چيه؟ بدخيم نباشه، خوشخيم باشه امثال اينها. اونقدر كوشش ميكنند كه مبادا توي اين چندين نوع غده هست اين غده مبادا غدة سرطاني باشه، مبادا قابل معالجه نباشه مبادا چه باشه، چه باشه.
اما هيچ شده يك دفعه به فكر اين باشي كه اين غده سرطاني مشكلي كه در دل تو هست و اون زبوني و ترس از مردم. آخه انسان شجاعت نداشته باشه و قتي كه توي يك جمعيتي قرار ميگيره كه اهل گناهند نتونه خودش را از گناه بيرون بكشه با اونها هماهنگ ميشه.
اين يك مرضي است اين مرضه ضعفه از همه چيز ميترسي از حتي از مورچه كه ضغيفترين حيواناته بعضيها ميترسند .ولي از خدا نميترسند از جن ميترسند ما يك كتابي داشتيم كه جلدش به عنوان عالم عجيب ارواح روي اون جلد اون در چاپهاي قبلش عكس ارواح را كه در بعضي جاها ديده شده بود كه همان ناشر هم اين كار را كرده بود، يك شخصي آمد گفت آقا من از اين كتاب شما ميترسم، شب نگاه نميكنم يا مثلا از هر حشرهاي آدم ميترسه يك پرندهاي آمده كنار چراغ ميبيني وحشت زده از جا بلند ميشن، استقامت نداري خداي تعالي به مومنين ميفرمايد و لا تخافوهم اين ضمير هم به قدرتمندان دنيا برميگرده به ثروتمندان دنيا برميگرده، غير قدرتمند كه خوفي نداره غير ثروتمند كه خوفي نداره. ولا تخافوهم و خافو منه ان كنتم مومنين علامت ايمان اينه كه از هيچ چيز نترسي.
فقط از خدا بترسي اين علامت ايمانه. (قطع نوار)
يكي ميگفت من از زنم ميترسم زن هم از شوهرش ميترسه هر دوشون از بچه هاشون ميترسند اين قدر عجيبه. واقعا زندگي از همه چيز ما ميترسيم، يك روايت داره كسي كه از خدا نترسه خدا او را از همه چيز ميترسوندش حالا كه با خدا ارتباط نداري تو، ملاحظة عظمت پروردگار را نميكني تو پس حالا از همه چي بترس. هارون الرشيد يك روز نشسته بود يحيي برمكي وزيرش هم نشسته بود هارون گفت كه من از هيچ چيز نميترسم معنا نداره از چي ميخوام بترسم؟ اين چيزي نگفت. يكي دو روز بعدش به هارون گفت كه هارون يك خانمي اينجا هست كه ايشون اظهار علاقه ميكنه، هارون گفت كه آهسته زبيده اينجاست؟ بهش گفت تو كه از هيچ چيز نميخواست بترسي از زنت ميترسي. اينجوريه. انسان از همه چيز ميترسه خدا ميدونه من ديدم چون از خدا نميترسه، از خدا بترسيد تا از هيچ چيز نترسيد. آمدند به پيغمبر اكرم گفتند به وسيلة ابوطالب حضرت ابو طالب سلام للّه عليه، كه هر چه بخواي يا رسول للّه بهت ميديم اگر هم دست از برنامهات نكشي چه ميكنيم و چقدر تو را در فشار قرار ميديم و تهديدهايي حضرت فرمود كه اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را به دست چپم، يعني اين منظومة شمسي در اختيار من قرار بگيره و اين كار شما باشه من دست از برنامهام بر نميدارم تعهد داشته باشيد. انسان است و تعهدش، اگر انسان تعهد نداشته باشه هيچ نميارزه، هيچ. شما با خدا تعهد بستيد روز اولي كه خلقتون كرد در عالم ارواح كه عالم ميثاق اسمش را گذاشتند اونجا با شما عهد بست من در كتاب، محضر استاد اين بحث را مشروح بازش كردم از روايات، كه خداي تعالي با ما عهد بست و ما هم از همان ساعت به بعد به عهدمون وفا نكرديم غير از انبياء، عهد بست كه اول اينكه ظلم بهم ديگه نكنيم دوم اينكه در دنيا دل نبنديم به دنيا دل نبنديم. و در مقابل ولايت خاندان عصمت و طهارت كه جامع همة خوبيهاست از ما تعهد گرفت كه كرنش كنيم.
و اطاعت كنيم و از همه بالاتر به وحدانيت خودش از ما تعهد گرفت، و لذا ميفرمايد الم عهد عليكم يا بني آدم الما تعبد الشيطان بندگي شيطان را نكنيد من با شما عهد نكردم. الما تعبد الشيطان انه لكم عدو مبين، علت اينكه بندگي شيطان را نبايد بكنيد بخاطر اينكه او دشمن شماست، انسان بندگي دشمن را نميكنه، اطاعت دشمن را نميكنه. و انعبدوني عبادت من را بكنيد هذا صراط المستقيم بياييد توي راه راست بندگي من را بكنيد.
چرا بندگي خدا را بكنيم؟ براي اينكه خداي تعالي ما را دوست داره. يك كلمه خدا به ما دستور نفرموده كه به نفع خودش باشه يا به نفع ما نباشه يك كلمه نداره. من نكردم خلق تا سودي كنم بلكه تا بر بندگان جودي كنم اين خداي مهربان اين خداي عزيز اين خدايي كه هر چه ميگه و هر چي ميكنه به نفع ماست و به خاطر رشد ما ميگه و ميكنه و عمل انجام ميده اين خدا را تو ترك ميكني؟ ميري تبعيت از نميدانم همسرت ميكني تبعيت از فرزندانت ميكني تبعيت از جامعه ات ميكني، تعبيت از رسوماتت ميكني، به خدا قسم اگر ما فكر كنيم به رسوماتمون بيشتر از دينمون اهميّت ميديم، رسوماتي كه در بين ما هست برگرديم به سوي خدا، الالذين تابوا و اصلحوا اصلاح كنيم خودمون را، اصلاح كنيم. واصلحوا تمام اين مراحل را شامل ميشه اصلاح كنيد استقامتتون را آدم ضعيف به درد نميخورده. قوي باشيد استقامت در نترسيدن از غير خدا و در اعتماد به خدا، اعتماد. اعتماد پيدا كنيد به خداي تعالي و از همه اعتمادتون را قطع كنيد. شما اگر به هر چه تكيه بكنيد هر چيزي اگر در زندگي تكيهگاه شما باشد اين زمان پذيره غير از خداي تعالي. اصلاح كنيد خودتون را صبر داشته باشيد. شرح صدر داشته باشيد آقا در جامعه در بين مردم در دنيا اين را بدونيد فشارها ناراحتيها اذيتها خيلي زياده، فرق هم نميكنه از امام معصوم گرفته اون را بيشتر اذيت كردند تا ابنا فتح، اگر بنا بشه كه دائما انسان ناراحت بشه از پا در ميياد من يك وقتي در اين كتاب آيين دوست يابي مال يك نويسندة آمريكايي است ديدم كه اين جمله نوشته كه وقتي كه اين تايرهاي ماشينها را درست كردند توپر درست كردند و زمينها هم اسفالت نبود وقتي كه ماشين حركت كرد باصطلاح دست اندازهاي جاده اين لاستيك نتونست تو خودش هضم بكنه تيكه پاره شد يك كيلو متر راه رفت تكه تكه شد، بعد اين لاستيكهاي پر باد را درست كردند كه دست اندازها را تو خودش هضم ميكرد يك برامدگي هست ميياد تو بادش ميره عقب بعد رد ميشه و موند ايشان نوشته كه اگر انسان نتونه ناراحتيهاي روزگار را در خودش هضم بكنه به روي خودت نياد فحشت ميدن بگو به من نگفتند. و لقد امر علي لعيم يسبني من بر يك لعيني عبور كردم داشت به من فحش ميداد، علي بن ابي طالب ميفرمايد، من با خودم گفتم عليه ديگهاي منظورشه. خودت را نارحت ميكني.
فشار روي خودت نيار فشارها را در خودت هضم كن لازم نيست حالا بگيد يك كسي به من فحش داده من امشب بايد تا صبح نخوابم و خودم را مريض كنم كه چرا به من فحش داده. توجه نكن قوي باش شرح صدر داشته باش. من در بعضي از صحبتهام عرض كردم شرح صدري كه پيغمبر كه خداي تعالي دربارهاش ميفرمايد با ديدن تمام اونچه كه مثلا اولي ميخواست انجام بده همه را رسول اكرم ميدونست اما پهلوش نشسته به روش نميياره خيلي مهمه ما الان اسممون را نميتونيم به زبان جاري كنيم زبانمون ميگيم نجس ميشه و ميشه هم. اگر رو محبت باشه اما پيغمبر اكرم واقعا شرح صدر عجيبي داشت. با دشمنانش مينشست ميدونست كه اين شخص پهلوي فاطمة زهرا را ميشكنه ميدانست كه سيلي به صورت دختر عزيزش فاطمة زهرا ميزنه. اما در عين حال علي بن ابي طالب شما در شرح حالات اون حضرت نگاه كنيد من مخصوصا در اين كتاب امام مجتبي اي نوشتهام كه حالا چاپ بشه و از چاپ در بياد نميدونم كي باشه. در اينجا مخصوصا جريان ابن ملجم را چون مربوط ميشه به امام مجتبي نوشتم تا ما اماممون را بشناسيم. ابن ملجم آقا يك مردي است در تعبيرات اشقي اشقياست و قتله اشق الاخرين يدفع اشق الاولين در يك نسخه بدل هم داره و قتله اشق الاشقيا من الاولين و الاخرين. واقعا هم اشقا الاشقيا است. اين ابن ملجم وقتي امام برش روبرو ميشه يك اظهار پشيماني ميكنه چقدر توصيه ميكنه، علي بن ابي طالب او را چه محبتي اظهار ميكنه پسرم اگر من نمردم او را عفوش ميكنم ولي اگر مردم شهيد شدم اين با توست اگر خواستي بكشيش يك ضربت به من زده تو هم يك ضربت بيشتر نزن.
بعد از شهادت امير المومنين علي بن ابي طالب عليه الصلاة والسلام فرزندان علي مثل محمد بن حنفيه و ديگران جمع شدند هر كسي يك چيزي گفت. يكي گفت اين را آتشش بزنيم يكي گفت اين را دست و پاشو قطع بكنيم و اينطور كم كم بكشيم حضرت مجتبي فرمود غير از اونجه كه پدر بزرگوارم فرموده غير از اون عمل نميكنم. بايك محبتي باهاش برخورد كردند، از همان شيري خود علي بن ابي طالب ميخوردند دستور ميدادند بقيهاش را ببر به او بده. به امام مجتبي فرمودند تا زنده است از غذايي كه خودت ميخوري به او بخوران خيلي عجيبه.
حضرت مجتبي هم اين كارها را ميكرد كوچكترين سيلي به صورت او نزده. كوچكترين بي اعتباري نسبت به او نكردند كاري نكردند فقط بعد از شهادت امير المومنين وقتي كه علي بن ابي طالب را دفن كردند آمدند همانطوريكه حضرت فرموده بود او را گردن زدند و بعد هم بدنش را سوزاندند البته اين را بدونيد كه اين توصية علي بن ابي طالب بودكه بعد از كشتن او را بسوزانيد علتش هم اين بود كه بدن مومنه كه احترام داره بدن كافر احترام نداره و اگر دفنش ميكردن، اين را بدونيد به قدري مردم بد شده بودند كه خوارج جمع ميشدند مقبرة او را احترام ميكردند و او را بتي درستش ميكردند و از اون طرف اون قدر مردم پست بودند كه اگر قبر علي بن ابي طالب واضح بود و در بين مردم بود ميرفتند قبر را نبش ميكردند و بدن علي بن ابي طالب را بيرون ميآوردند.
ببينيد انسان از كجا به كجا منتهي ميشه پست ميشه كه آيات شريفة قرآن داره ثم رددناه اسفل سافلين پس بياييم خودمان را اصلاح كنيم. برگرديم به راه و روش صحيحمان به اصلاح، اصلاح خودمان. اصلاح خودمان هم همينه كه از ابتدا شروع كنيد در خودمان استقامت و تمام لوازم استقامت را بوجود بياريم كه در آيات شريفة قرآني هست بعد هم ميافتيم تو صراط مستقيم آقا دين هيچي كم نداره اين را شما بدونيد، شما اين را الان از من بشنويد بعد بريد تحقيق كنيد در كتابهايي كه در مسائل ديني نوشته شده، البته يك مدتي مراجع و علماي بزرگ در زمان طاغوتهاي مختلف قرار گرفته بودند و نميتوانستند يا مردم قبول نميكردند بعضي از احكام اسلام را براي آنها بيان بكنند. لذا مثلا در مسائل سياسي، در مسائل حكومتي، در مسائل قضائي تا حدي علما دستشون باز نبود. اما الان بحمد الله همة اينها ولو بعنوان باصطلاح ناقص، كه انشاء الله اميدواريم كامل بشه، تمام قوانين الان داره در بين مردم مسلمان پياده ميشه. چرا؟ بخاطر اينكه يك مرجع تقليد، يك مجتهد، يك فرد پابند به دين، و يك فردي كه مخالف لهواه، مطيع لامر مولا در رأس كار قرار گرفته و ولايت فقيه متوجه ايشون شده. الحمد لله برنامهها صحيح داره انجام ميشه. البته اميدواريم مسئولين هم كمك كنند و پيروي كنند و همينطوري كه جامعة ما كمكم داره اصلاح ميشه، خودمون هم كم كم اصلاح بشيم.
در يك همچين زمينهاي، در يك همچين مملكتي انشاء الله كوشش بكنيم كه اهل گناه نباشيم. و اصلحوا. و اعتصموا بالله. كه من ميخواستم دربارة اعتصام به خدا، به وسيلة خدا ما بايد معصوم بشيم. نه معصوم مثل علي بن ابيطالب. عرض كردم ديشب، اشارهاي هم كردم و انشاء الله توضيحي هم شبهاي آينده خواهم داد. ولي معصوم از گناه، معصوم از خطاهايي كه در اثر بي توجهي اين خطاها انجام ميشه، بايد معصوم بود. بايد پاك بود. اين را عصمت صغير يا مثلا عصمت عامه اسمش را ميگذارند كه حتي انبياء هم، انبياء بالاتر از اين هستند. انبياء بايد خطا و اشتباه و سهو و نسيان هم نداشته باشند. ولي مردم مسلمان، همين كسي كه ميفرمايد ان المنافقين في الدرك اسفل من النار. همين منافق تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله. طلب عصمت بكند بوسيلة خدا.
امشب شب چهارشنبه است. نميدونم چرا توي ذهنم آمد كه متوسل به حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام بشيم. شايد گوشه و كنار حاجتمنداني باشند. چون اين بزرگوار باب الحوائجه. چند شب قبل هم، شب تولد اين بزرگوار بوده، مناسبت داره. حضرت موسي بن جعفر در زيارتشون ميخوانيم السلام علي المعذب في قعر السجون. و ظلم المطامير. سلام بر آن آقايي كه در ميان زندآنها شما اين را بدانيد كه من يكي از زندانهاي قديمي را ديدم. خود اين زندان آنچنان تاريك بود كه ميخواست روز با چراغ حركت كني ولي باز در وسط اين زندان يك چاهي بود كه آن شخصي كه راهنمايي ميكرد، نشان ميداد ميگفت افرادي را در اين چاه زنداني ميكردند. از اين جملات استفاده ميشه كه حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام را در همان زندآنها در ميان چاه زندان، زنداني كرده بودند. حضرت موسي بن جعفر در زندان سندي بن شاهك لعنة الله عليه كه مردي بود يهودي و خيال ميكرد ثواب داره كه حضرت موسي بن جعفر را اذيت كنه، يك مطالبي در كتب تاريخ گفته شده كه من دلم نميآيد عرض كنم. شما را آنقدر محزونتون و رنجيدهاتون كنم كه سندي بن شاهك چه برنامهاي هر روز داشت و چه ميكرد با موسي بن جعفر بمانه. آنقدر آن حضرت را اذيت كرد كه ديدند حضرت موسي بن جعفر صدا ميزنه يا مخلص من بين الرمل و ماء و طين. خلصني من حبس الهارون. يك عده اهل خراسان رفته بودند بغداد و دنبال امام زمانشون ميگشتند. تا رسيدند در زندان. گفتند امامتون الان از زندان آزاد ميشه. ايستاده بودند جمال امامشون را ببينند. يك وقت ديدند يك جنازهاي از ميان زندان، يكي هم صدا ميزند هذا امام الرفضه. اين بدن امام رافضيهاست. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.