۶ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ عدالت‌ و ولايت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین .

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . اعدلوا هو اقرب للتقوی . (سوره مائده آیه ۸)

 یکی از شرایطی که باید کاملا در زندگی، مخصوصا در زندگی کسانی که در رأس امور اجتماع هستند رعایت بشود، عدالت است . عدالت برای هر کاری لازم است . مثلا شما بنا شد شهادت بدهید. باید عادل باشید. شما بنا شد نماز بخوانید، باید عادل باشید. مخصوصا امام جماعت باشید. در اینجا یک پرانتزی باز کنم که مردم مسلمان ، غیر شیعه ، اینها عدالت را شرط نمی دانند. راحت هر کجا می رسند با هم نماز جماعت می خوانند. اصل نماز به جماعت وارد شده ، این را شما بدانید. یعنی پیغمبر اکرم که نماز را آورد، با جماعت وارد کرد. نماز واجب باید با جماعت خوانده بشود . اگر جماعتی پیدا نشد، انسان میتواند تنها نماز بخواند . هر آدمی که ترجیح بدهد فرادا خواندن را بر جماعت ، اگر سه روز این برنامه را ادامه بدهد ، فرمود رسول اکرم که به یهود و نصاری سلام بکنید، به یهود امت من سلام نکنید. گفتند یهود امت شما که است؟ گفت کسی که سه روز بر او بگذرد و نماز جماعت نخواند . در شیعه رعایت این جهت شده که چون آن کسی که جلو می ایستد و انسان به او اقتدا میکند ، از نظر روانی اثرات روحی بر روی این مقتدی از طرف مقتدا یعنی از طرف امام جماعت روی مأموم گذاشته میشود . لذا او باید عادل باشد . شما میگویید خوب ما عادل نیستیم . بیخود می کنید عادل نیستید. چرا؟ چرا شماها عادل نباشید؟ عادل یعنی آن کسی که واجباتش را انجام بدهد محرمات را هم ترک بکند . همه تان باید عادل باشید و همین کاری که اهل سنت با القاء عدالت می کنند، شما با داشتن عدالت بکنید. دو نفر یک جا هستید یک نفر جلو یک نفر عقب ، البته اگر دو نفری هستید باید پهلوی هم بایستید. طرف راست هم بایستید و اقتدا کنید به همدیگر . این بگوید من آخوند نیستم ، این حرفها نباشد، یکی از چیزهایی که در بین شیعه از بین رفته و قطعا و یقینا مبغوض پیغمبر اکرم و اسلام و دین و امام زمان است ، همین ترک نماز جماعت است . دو نفر هستید، یکی تان جلو بایستید یکی تان هم اقتدا بکنید. شما میگویید من عادل نیستم . بیخود می کنید عادل نیستید. خیلی صریح . یعنی می خواهی اقرار بکنی به اینکه معصیتکاری ؟ می خواهی اقرار بکنی که ترک واجب میکنی ؟ یک وقت میگوید که من حمد و سوره ام درست نیست . این خیلی بدتر است از آن کسی که میگوید من عادل نیستم. چون اگر انسان بداند حمد و سوره اش درست نیست و نماز بخواند ، مساویست با کسی که نماز نمی خواند . و میگوید که من فرصت نکردم. شما اگر حمد و سوره تان غلط داشته باشد که نمازتان باطل باشد ؛ اگر نهار می خواهید بخورید تا غروب مثلا وقت دارید برای نماز ظهر و عصر. نماز ظهر و عصرتان را بیندازید نزدیک غروب ، نهار هم نخورید، تمام این مدت مشغول حمد و سوره درست کردن باشید. الان امشب شما حمد و سوره تان درست نیست ، امشب تا اذان صبح بیدار باشید. واجب است این که من میگویم، فکر نکنید مستحب است و خوب کاریست که کردیم کردیم، نکردیم نه . واجب است تا اذان صبح هم اگر طول میکشد ، نخوابید، برای نماز صبحتان حمد و سوره تان و نمازتان را صحیح بخوانید. حمد و سوره تنها هم نیست . تمام نماز است . مثلا اگر سبحان ربی العظیم و بحمده را غلط می خونید. میگویید سبحان ربی مثلا یک چیز دیگر . حالا من غلطش را خیلی چیزها می توانم بگویم، هر چیزی غیر از آنی که وارد شده بخوانید، غلط خواندید. این را در پرانتز عرض کنم که این مطلب قطعی است ، جدی است . شما نگویید من مسلمانم . مسلمان تارک الصلاة ، این مسلمان نیست . من ترک الصلاة عامدا متعمدا فقد کفر و لو برکعة . یک رکعت نمازت را ترک بکنی ، کافری و کسی که حمد و سوره اش غلط دارد ، البته غلط باشد. ضمنا این را هم به شما عرض کنم که حالا دستورات تجویدی را انجام ندادید، این یک مسئله جدایی است . غلط منظور من است. من یک وقتی در حرم امیر المؤمنین علیه الصلاة و السلام ، خدا قسمتتان کند همه مشرف بشوید، یک پیرمردی آمد پهلوی من نشست گفت آقا حمد و سوره ام را من می خوانم شما گوش بده . تا آنجا رفته زیارت و بیکار است حالا، بعله خیلی هم اینجوری هستند. پیرمردی بود تقریبا بین شصت الی هفتاد سال . گفتم بخوان . این از اولی که سوره حمد را خواند یک قدری غلط داشت بعد نشست ، دیدم سوره قل هو الله را میگوید قلف و الله احد! بعله . گفتم آقا نمازت باطل است . گفت که یعنی من از اول تکلیف تا حالا نماز خوانده ام همه اش باطل است ؟ من ترسیدم بگویم بعله . گفتم که این طوری فتوا می دهند. گفت یعنی من تا حالا هیچ نماز نخوانده ام ؟ گفتم بله . زد توی سر خودش ، گریه کرد. خوب یک چند دقیقه ما نشستیم به او یاد دادیم ، همه حمد و سوره اش را با خودش تکرار میکرد. آن سال من رفتم ، یعنی آمدم ایران . سال بعد مشرف شدم دیدم بله ایشان توی حرم یک گوشه ای مشغول نماز است. رفتم احوالش را پرسیدم . من را نشناخت . گفتم تو  از پارسال تا حالا اینجا هستی ؟ تصادفا ما با هم آمدیم . گفت از آن وقتی که شما گفتید حمد و سوره ات غلط است ، تا حالا، بیست سال نمازم را همینجا توی همین حرم خونده ام . حالا چرا انسان اینقدر تأخیر بیندازد . و من در آن سال یادم است در همانجا ماندم جایش همانجا بود، و دائما مشغول نماز بود. نماز را مهم بشمارید. کار آسان ، حمد و سوره یک نماز را بلد شدن که چیزی نیست . حالا انسان ، یک مسلمان ، چه بگوید آدم ؟، یک آدم با اراده، این نه عادل باشد نه حمد و سوره اش درست باشد . خاک بر سر من بکنند با این مسلمانی . چه بگوید انسان ؟ حمد و سوره هایتان را درست کنید. عدالت هم داشته باشید. معصیت نکنید. این ، دو جمله ، خیلی هم مشکل نیست . خیال نکنید که مشکل است . خیلی آسان است. یعنی گناه کردن مشکل است آقایان . شما الان تجربه کنید. هیچ چیز نگویید آسان تر است یا دروغ بگویید؟ غیبت بکنید آسان تر است یا هیچ چیز نگویید؟ برسید دعوا بکنید آسان تر است یا خدمت شما عرض شود، با زبان خوش با مردم صحبت بکنید؟ با مردم حقه بازی و کلک و این کارها را نکنید بهتر است؟ شما جلوی پایتان را نگاه نکنید که الان یک کلاهی سر این بگذارم، یک مقداری استفاده بکنم . تو الان کل استفاده های آینده ات را از بین بردی . چون این طبعا روشن می شود ، می فهمد تو آدم حقه بازی هستی، هیچ کس به تو مراجعه نمی کند . به تو دیگر کار نمی دهند. به تو دیگر اعتماد نمی کنند. چون انسان توی دنیا، این را بدانید آقایان ، این تجربه است ، من خیلی تجربه دارم، دیگر از اکثر شماها شاید من سنم بیشتر باشد ، تجربه دارم که انسان با پول ، با ثروت کارش پیش نمی رود . با اعتبار کارش پیش میرود ، با اعتبار داشتن، آدم درست باشد.

 پس انشاء الله کوشش بکنید از همین الان، خیر الخیر ما کان عاجله، بهترین بهترینها آنی است که فوری باشد . همین الان تصمیم بگیرید هم حمد و سوره تان را درست کنید هم عادل باشید. و هم یهود امت پیغمبر نباشید. یعنی هر جا دو نفری بودید، میگویید ما دو نفری کم هستیم، نخیر. شما با خانواده ات، ما الان دوستانی داریم که همه شان اینطور هستند، این خصوصیت را دارند که زن و بچه شان پشت سرشان نماز می خوانند. هیچ اشکالی هم ندارد ، زنتان بایستد پشت سرتان نماز بخواند ، بچه تان بایستد پشت سرتان نماز بخواند . شما هم که اگر توانستید در خانه عدالت را خوب پیاده بکنید ، واقعا عادلید . من یک وقتی یکی را دیدم که زنش پشت سرش نماز خواند، من هم بدون معطلی بدون تحقیق پشت سرش نماز خواندم . چون در خانه، انسان خیلی باید عادل باشد تا عادلش بدانند. خوب این کار را بکنید.

از اینجا دیگر می خواهم درباره عدالت صحبت بکنم . شرایط عدالت چه هست ؟ عدالت که خدای تعالی می فرماید اعدلوا هو اقرب للتقوی ، عدالت بعضی ها ترجمه کرده اند که ترک محرمات است ، گناهان کبیره را انسان ترک بکند و اصراری هم روی صغیره نداشته باشد . یک گناهان کوچکی هست گاهی انسان میکند گاهی هم نمیکند . انسان وقتی یک گناهی را دائمی کرد این دیگر در واقع تابلوی مخالفت با خدا را در همان گناه زده است. حالا یک وقت هست مثلا یک جریانی پیش آمده ، یک گناهی از دستش در رفته ، این به عدالتش صدمه نمی زند . اما اگر نه ، دائما انسان یک گناهی را میکند . دائما به زنهای نامحرم نگاه میکند . هر زنی را که می بیند دقیقا نگاهش میکند . روی جنبه های شهوانی حالا بوده یا هر چی . یا مثلا زن حجابش را رعایت نمی کند . که یک گناه، کبیره میشود وقتی که اصرار بر آن شود، اصرار هم با سه دفعه یا چهار دفعه پشت سر هم انجام دادن ، این اصرار بر صغیره است . یعنی شما سه دفعه پشت سر هم انجام دهی، یک موقع هست شما سه دفعه این گناه را انجام دادید. یکی امسال ، یکی سال دیگر ، یکی هم سال بعد. یا یکی امسال یکی پارسال یکی پیارسال . این را نمی شود گفت اصرار دارد بر یک گناه صغیره . اما نه . امروز انجام دادی ، فردا هم انجام دادی ، پس فردا هم انجام دادی پشت سرهم . این می شود اصرار بر صغیره . پس ان شاء الله یاد بگیرید هر چه گناهان کبیره هست ترک کنید و اصرار بر صغیره هم نداشته باشید، اینقدر باشه که بتوانید یک روزی ، ولو آنکه خدا می داند، از حقیقت امر اطلاع دارد ، یک وقتی بگویید خدایا از دستم در رفت . این یعنی اصرار بر صغیره نداشتن، اینطوری می شود که خدایا از دستم در رفت . حالا خدا که می داند از دستت در نرفته . اقلا بتوانی به مردم بگویی . چون یک خورده خدای تعالی اینطوری است که اگر مردم گفتند که این اشتباه کرده ، خدا هم می گوید بله، باشد، اشتباه کرده . در روایت دارد که اگر چهل نفر بعد از مرگ انسان بگویند خدا فلانی را رحمت کند آدم خوبی بود، خدای تعالی هم میگوید بله ، ما حرف شما را گوش می دهیم . یک کاری بکنید که اقلا چهل نفر، البته چهل نفری که یکی تهران باشد، یکی اروپا باشد ، یکی کجا باشد نباشد. چهل نفری که دور و بر شما هستند. یعنی همین چهل نفری که دور و بر شما هستند همه بگویند خدا رحمتش کند این آدم خوبی بود. این معلوم است اجمالا آدم خوبی هست . یا لااقل معصیتهای بدت را، گناهان کبیره ات را در خفا انجام داده ای ، اینها هم نفهمیده اند. خدا هم ستار العیوب است . خدای تعالی را نه شماها، نه من ، نه هیچ کس نشناخته ، علی علیه الصلاة و السلام فقط شناخته و پیغمبر و ائمه اطهار. در عین حال همین اندازه ای که از قرآن و روایات استفاده می شود ما خدا را نشناختیم . خدا خیلی مهربان است . خدای تعالی پرده پوشی می کند معصیتها را.

 علی ابن ابیطالب نشسته بود. یک نفر آوردند بعنوان دزد. حضرت فرمود که تو چند دفعه دزدی کردی . گفت دفعه اول است . حضرت یک خورده ای صبر کرد. بعد فرمود ببرید دستش را قطع کنید. گفت حالا که می خواهید دستم را قطع کنید من هفتاد مرتبه بیشتر دزدی کرده ام . حضرت فرمود من هم سرم را انداختم پائین توی همین فکر بودم که چطور شد خدا دفعه اول دزدیت تو را لو داد. من هم توی همین فکر بودم . خوب شد گفتی . خدا ستار العیوب است . خیلی مهربان است . یک بار جستی ، دو بار جستی ، سه بار جستی ، مواظب باش که یک دفعه خدای تعالی پرده دری می کند که دیگر آنجا نمی توانی جبران کنی . خدا این قدر ستار العیوب است که در دعای کمیل همین شبهای جمعه می خوانیم که و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته . می دانید یعنی چه ؟ یعنی چقدر تعریفهای خوب ، چقدر مدح خوب ، چقدر تجلیل از من ، چقدر آبرویی که من اصلا اهلش نبودم ، من خودم آبروریزی کردم ولی خدا مواظبت کرده . من اهل نماز شب نبودم ولی خدا من را معرفی کرده که این هر شب نماز شب می خواند . من قرآن نمی خوانم ولی خیال می کنند مردم که من هر روز صبح می نشینم یک جزء قرآن می خوانم . من آدم درستی نیستم آن باطنم خیلی خراب است . ولی مردم می گویند فلانی آدم خوبی است . کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته . بخدا قسم اگر خدای تعالی آبروی ماها را ببرد ، همانطوری که در دعای بعد از زیارت حضرت رضا علیه الصلاة و السلام می گوئیم که الهی لو علمت الارض بذنوبی لساخطی . اگر زمین گناهان مرا بداند مرا فرو می برد . او الجبال هدتنی او السماوات لاختفتنی . آسمان بر روی سرم فرود می آید، کوهها مرا از بین می برند. خدای مهربان ، فکر نمی کنم که همین جایی که الان نشسته ایم یک خورده ای فکر کنیم چقدر خدا مهربانی کرده به ما. یک نفر توی این مجلس پیدا بشود که بگوید خدا به من مهربانی نکرده . و در مقابل چقدر ما بی حیایی کردیم نسبت به خدا. من مکرر گفته ام . ما نسبت به ذات مقدس پروردگار یک رفتاری کرده ایم که گاهی اگر انسان بنشیند فکر بکند به مظلومیت خدا ، انسان اشکش می ریزد . گاهی به همین آیه شریفه که ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله ، آیا وقت آن نرسیده ، نوبت آن نرسیده آنهایی که مؤمنند در مقابل خدا هم یک کرنشی بکنند؟ فورا این مثال یادم می آید. توی صف نانوایی ایستاده اید. صف آمده جلو آمده جلو رسیده نوبت به شما. می گوید برو عقب . می گویید چشم . میرید عقب . باز می آئید جلو نوبتتان می شود برو عقب . چشم . از آخر هم که نوبت را حالا می خواهند به تو بدهند یک مشت نان سوخته روی تخت را جمع بکند بدهد به شما. خیلی به شما توهین کرده . توهین کرده . هیچ گناهی این نانوا بالاتر از این نسبت به شما انجام داده ؟ نسبت به کسی انجام داده ؟ به خدا قسم ماها اینطوریم . بنشینید فکر کنید. سر ظهر، همین برای یک نماز، سر ظهر که می شود نوبت خدا شده دیگر . خدا آمده از توی صف جلو. صبح بلند شدی کارهایت را کرده ای. حالا می گوید که حی علی الصلاة . نوبت خداست . حالا گرسنه مان است . نهار بخوریم . برو عقب . نهار می خوریم . خوب آدم که غذا می خورد کسل می شود ، یک چرت بخوابیم . برو عقب شما. میرود عقب . چشم . از خواب بلند می شویم ، کسلیم ، یک چایی بخوریم . برو شما عقب . می رود عقب . از آخر هم که نوبت می شود دم غروب ، بخدا اگر ماها عقل داشته باشیم ، فهم داشته باشیم ، خدا را قبول داشته باشیم باید منفجر بشویم از خجالت که آن آخر روز که می رسد این نمازی هست که ما می خوانیم .

 یک نفر بود این مسئله را از من گاهی سؤال می کرد، چند وقت یک دفعه که آقا اگر نمازمان به آخر وقت افتاد من وقت وضو گرفتن ندارم ، تیمم بکنم ؟ بعله تیمم بکن . سوره هم واجب است بخوانم ؟ من می گفتم این چرا این قدر این را سؤال می کند ؟ یک دفعه دیدم . دیدم بعله ، همینجوری است . باید برود تیمم بکند ، ببینید نان سوخته ها! تیمم بکند ، بعد قل هو الله را نخواند ،دعای دست را نخواند سریع بخواند که دارد قضا می شود . دکان را میخواهد ببندد ، آن نانهای خرده را جمع می کند میدهد به این ، برو آقا در بسته شد. ببینید فکر کنید اگر غیر از این است بگویید آقا غیر از این است ، نه ، این درست نیست ، این مثالت درست نیست . آنوقت این شخص اسمش را می تواند بگذارد مسلمان ؟!

 لذا روز قیامت ، این را به شما بگویم ، روز قیامت امام صادق فرمود شفاعت ما به همه می رسد مگر کسی که مستخف بالصلاة باشد . اقوامش را جمع کرد، سادات را جمع کرد. به سادات یک لطف دیگری بخاطر فاطمه زهرا دارند. اینها را جمع کرد. یعنی وقتی من به اینها می گویم، دیگران حساب خودشان را بکنند، اینها اقوامش را جمع کرد، چشمش را باز کرد. امام صادق فرمود که لا تنال شفاعتنا مستخفا بالصلاة . شفاعت ما به کسی که مستخف به نماز باشد نمی رسد ، مستخف همین است ، یعنی بگذاریمش دست آخر. یعنی حالا باشد. بابا اذان می گویند پاشو. اوایل انقلاب توی ادارات نماز می خواندند. من یک روز این ۱۱۸ تلفن بود. گرفتم . نماز را مسخره می کردند. گرفتم . گفتم آقا فلان شماره را می خواهم . گفت آقا موقع نماز است . گفتم تو که نماز نمیخوانی . تو اگر توی نماز هستی ما با تو حرفی نداریم . تو که نماز نمی خوانی . نخیر گوشی را گذاشت ، موقع نماز است . یا ما می دیدیم اداره ها را تعطیل می کردند نیم ساعت برای نماز، نشسته بودند داشتند سیگار می کشیدند، حرف می زدند. مراجعه می کردیم آقا موقع نماز است. مجبور شد دولت به اینها بگوید که آقا نه ، نمی خواهد، حالا هر کاری که خودتان می خواهید بکنید. حالا که آزادید آقا اول ظهر پاشو برو نماز و بعد هم برگرد یک ربعی هم که رفتی نماز خواندی برگشتی ، توی راه هم معطل نشو، وقت مردم را هم نگیر، بخدا قسم همه مسلمانها اگر بدانند تو از زیر کار در نمی روی ، همه مسلمانها راضی هستند تو یک ربع بروی توی مسجد پهلوی بانکت ، پهلوی اداره ات ، پهلوی مغازه ات نماز بخوانی برگردی . حاضرند بایستند. اما به شرط اینکه تو واقعا نماز بخوانی . برو. همه هم راضیند. دولت هم راضی است ، یقینا راضی است . و الاّ نه ، حالا پشت کاریم . خیلی خوب . بعد هم که می رود خانه خوب حق هم دارد ، خسته است . یعنی حق دارد که خدا آنقدر برایش ارزش ندارد . این شخص خدا را نشناخته . خدای تعالی را نشناخته . ماها واجباتمان را انجام بدهیم ، محرمات را ترک کنیم . همین موضوع در روح انسان تأثیر می گذارد . من نمی گویم تنها ترک محرمات و انجام واجبات ، تزکیه نفس است، مثل بعضی ها که این اعتقاد را دارند. ولی پنجاه درصد کمک می کند به تزکیه نفس . پنجاه درصد را قبول دارم که کمک می کند به اینکه شما موفق به تزکیه نفس بشوید. این معنای عدالت است . این عدالت همه جا به درد می خورد . یعنی اگر شما خواستید بفهمید عادل هستید، فکر نکنید عادل همان امام جماعت توی کوچه تان هست . نه . شما همینقدر واجباتتان را انجام دادید محرمات را هم ترک کنید، می شوید عادل . مستحبات ، نه لازم نیست . نماز شب ، نه لازم نیست . قرآن روزی یک جزء، لازم نیست . این ها جزء عدالت نیست . این یک معنایی است برای عدالت گفته اند که خدای تعالی می فرماید اعدلوا، همه تان عادل بشوید. از واجبات است عادل شدن . شما نگویید من عادل نیستم . اگر گفتید من عادل نیستم یعنی واجب را ترک کردم . باید عادل باشید. این اقل چیزی است که یک انسان ، یک مسلمان باید داشته باشد . اگر عادل شدید بعد به شما اجازه می دهند که پا توی مرحله توبه و توی مراحل دیگر بگذارید. اما تا معصیت می کنید، تا تابع شیطانید، نمی توانید یک قدم به طرف خدا بردارید. چون چطور می شود اسبی که زیر پای شیطان است بنده خاص خدا بشود ! می شود مگر ؟! نمی شود محال است . شما این کار را بکنید بعد حرکت می کنید به سوی خدا و بنده خدا می شوید. و عدالت ، این را بدنید، واجبات . واجب چه هست آقا؟ واجب ، الان من بگویم واجبات ، شما چه می گویید؟ الان می توانم از یک نفرتان سؤال کنم واجبات چیست ؟ ایشان میگوید نماز، روزه ، دیگر چه ؟ حج ، خمس . خوب همه هم که خمس بهشان تعلق نمی گیرد . واجبات تربیت فرزند است ، خوب تربیت کردن فرزند. یکی دیگر از واجبات این است که انسان حقوق زن و فرزندش را مراعات کند . واجبات این است که انسان به تمام شرائط آنچه که خدا فرموده عمل کند . یکی از واجبات این است که با مردم بداخلاقی نکند . یکی از واجبات این است که شما نسبت به همسایه اذیت نکنی . همسایه ات را اذیت نکنی . حالا اگر بخواهم من واجبات و محرمات را شرح بدهم و برایتان بگویم خیلی زیاد می شود . خودتان هم می دانید، همه تان هم می دانید که واجبات غیر از نماز و روزه و خمس و زکات و حج و اینها، چیز دیگر هم هست . و بالاترین واجب ، که در روایات متعدده ای حتی سنی ها دیده ام نقل کرده اند که بالاترین واجب ، حتی از نماز هم واجب تر، ولایت است. شما می گویید ولایت چه هست؟ ولایت یعنی تحت فرمان بودن و روی محبت فرمان خدا و خاندان عصمت و طهارت را برداشتن .

 دیشب این روایت را باز مجددا داشتم روی یک حسابی به کتاب بحار الانوار و شرح زندگی حضرت عبد العظیم حسنی سلام الله علیه فکر می کردم و مطالعه می کردم به این روایت برخورد کردم . حضرت عبد العظیم حسنی ، اصلا جزء لقبش است ، هر جا حضرت عبد العظیم می گویند حسنی می گویند یعنی از اولاد امام حسن مجتبی است . در زمان امام هادی هست . یعنی فاصله سه پشت با امام مجتبی دارد . شما رفتید شهر ری . دیدید که ایشان یک احترام خاصی دارد. گنبدش ، خوب دو تا امامزاده دیگر هم کنارشان هستند. حضرت حمزة ابن موسی ابن جعفر بدون واسطه پسر موسی ابن جعفر است ، ولی در حاشیه واقع شده . حضرت امامزاده طاهر که از امامزاده های معتبر است که در این طرف صحن واقع شده ، ایشان از فرزندان امام سجاد است . امامزاده عبدالله هم هست که البته در پائین تر است ، فاصله دارد ، ولی او هم از امامزاده های معتبر است . خوب . چرا حضرت عبد العظیم را اینقدر احترام کردند؟ و روایت دارد که شخصی آمد خدمت حضرت عسکری علیه الصلاة و السلام . بعد از وفات حضرت عبد العظیم بوده . آمد خدمت حضرت عسکری و عرض کرد من اهل شهر ری هستم . حضرت به او گفت کجا بودی ؟ گفت زیارت حضرت سید الشهداء علیه الصلاة و السلام بودم . حضرت فرمود اگر حضرت عبد العظیم را درهمان شهر ری زیارت می کردی ، ثواب زیارت حضرت سید الشهداء را داشت برایت . من زار عبد العظیم بری کمن زار الحسین بکربلا. خوب ، حالا چطور شده که این امامزاده اینطور شده ؟ من خودم یک شب در حرم حضرت عبد العظیم ، آنوقتها بچه بودم ، حدودا شاید شانزده سال هفده سال داشتم . آن موقع بین حضرت عبدالعظیم یعنی شهر ری و تهران یک فاصله ای از بیابان بود. و ما با جمعی از دوستان ، همه از شاگردان مرحوم حاج ملا آقاجان، گفتیم همینطور آرام آرام شب جمعه برویم . از میدان شوش تا آنجا پیاده رفتیم . توی راه صحبت کنیم با هم حرف بزنیم . و رفتیم تا رسیدیم به حرم حضرت عبد العظیم . و البته خیلی توی راه روحانیتی برایمان داشت و خیلی به حال آمده بودیم و سرحال بودیم . من کنار حرم حضرت عبد العظیم نشسته بودم .به فکر همین معنا بودم که ایشان اولاد امام حسن مجتبی است . چرا زیارتش ثواب زیارت حضرت سید الشهدا را داشته باشد؟ باید بگویند ثواب زیارت حضرت مجتبی را دارد . یک چیزی به شما بگویم ، زیارت هر یک از امامزاده ها، این روایت دارد ، هر یک از امامزاده ها ثواب زیارت حضرت سید الشهداء علیه الصلاة و السلام را دارد . شما یک امامزاده مثلا رفتید زیارت امامزاده شهر کهنه قوچان. حضرت ابراهیم پسر موسی ابن جعفر. اینجا ثواب زیارت حضرت سید الشهداء را بردید. روایت دارد . اما اینجا در خصوص حضرت عبد العظیم به اسمشان خاص این روایت وارد شده . مخصوصا در این روایت که عرض کردم حضرت عسکری علیه الصلاة و السلام به آن شخص می فرمایند که تو اگر همانجا زیارت حضرت عبد العظیم را می کردی ثواب زیارت سید الشهداء را به تو می دادند. آخر چرا؟ بعد آن شب ما حالی داشتیم ، به هر حال یک خوابی دیدم که یک آقایی حالا شماها باشید می گویید امام زمان بودند ، حالا من نمیدانم ، یک آقایی بود خیلی بزرگوار، به من فرمود که حضرت عبد العظیم در مجالس عزای سید الشهداء از همه بیشتر گریه می کرد. از این نظر زیارتش ثواب زیارت سید الشهداء را دارد . حالا خواب است ، به هرحال ، خواب هیچ طورش اعتبار به نظر من ندارد . یک علت دیگری دارد این عظمتی که خدا به حضرت عبد العظیم داده و این ثوابهایی که خدای تعالی برای زیارت حضرت عبد العظیم عنایت کرده . و آن این بوده که حضرت عبد العظیم خیلی دقیق بوده که در صراط مستقیم باشد . در صراط مستقیم . شما هر روز توی نمازهایتان می گویید اهدنا الصراط المستقیم . آقایان این مسئله بسیار اهمیت دارد که انسان خودش را توی صراط مستقیم بیندازد . هیچ انحرافی نداشته باشد . پشت فرمان ماشین نشستید. فرمان را گرفته اید توی دستتان ، یک خورده ای ناشی هم باشید، یک نفر استاد کنارتان نشسته. میگویید خوب همینجور رانندگی می کنم خوب است ؟ یک ذره انحراف پیدا بکنید می افتید توی دره . اگر هم بلد نباشید از بغل دستیتان می پرسید که آقا همینطور من رانندگی می کنم دست فرمانم خوب است باصطلاح یا نه ؟ حضرت عبد العظیم علیه الصلاة و السلام در عقائد، در اعمال ، در افکار، دقیقا می خواسته خودش را با امام زمانش تطبیق بدهد . ای کاش همین یک درس را ما امشب یاد بگیریم . دقیقا افکارتان ، اعمالتان ، عقائدتان با امام زمانتان تطبیق بکند .

 حضرت عبد العظیم آمده خدمت امام هادی علیه الصلاة و السلام . حضرت امام هادی برایش احترام قائلند. سلام عرض می کند . حضرت می فرمایند و علیک السلام یا اباالقاسم . اگر شخصی را با کنیه در عرب رسم است نام ببرند، معلوم است خیلی برایش احترام قائل شده اند. یا اباالقاسم . کنیه حضرت عبدالعظیم اباالقاسم است . عرض میکند آقا می دانید من برای چه آمده ام خدمت شما؟ برای این آمده ام که من عقائدم را، دینم را به شما عرضه کنم . اگر درست است بگویید درست است که من روز قیامت بگویم که درست است . شب اول قبر بگویم درست است . و ثابت بمانم بر همین عقائد. ولی اگر درست نبود، هر جا که درست نبود بفرمایید که درست نیست . حضرت فرمود بگو. گفت من معتقدم ، شروع کرد… خیلی اجمالا می خواهم عرض کنم . گفت من معتقدم که خدا یکیست ، شریکی ندارد . خوب اینجایش ما هم معتقدیم . و از چیزی گرفته نشده و چیزی از او گرفته نشده . لیس کمثله شی ء مثل چیزی نیست . مَثَلی ، مثلی ندارد ، همتایی ندارد . هیچکس را، هیچ چیز را من در ردیف او قرار نمی دهم . جسم ندارد ، محدود نیست ، یک مشت از همین مطالبی که مربوط به شناخت پروردگار است که ان شاء الله ما به برکت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم الصلاة و السلام اگر شیاطین مختلفی که در گوشه و کنار هستند و راجع به خدا بعضی از مسائل انحرافی که مربوط به بعضی از کسانی که ماقبل از اسلام بوده اند به خوردمان ندهند و فکر ما را مغشوش نکنند، ما معتقد به همانچه که حضرت عبد العظیم خدمت حضرت هادی عرض کرد، هستیم . یعنی دقیقا، عرض کردم این روایت را دیشب می خواندم . نه برای این مجلس، داشتم یک چیزی می نوشتم این روایت را مراجعه کردم باز دو مرتبه . بعد عرض کرد که باز اعتقاد دارم که آقاجان ، پیغمبر اسلام ، حضرت محمد ابن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خدا و رسول خداست و خاتم انبیاء است . اینها را قید کرد. و بعد از او پیغمبری نخواهد آمد و پاک و معصوم از هر خطا و اشتباهیست و بعد از ایشان علی ابن ابیطالب امام و جانشین آن حضرت است و بعد از ایشان حضرت مجتبی . البته ایشان اسم می برد ، من با لقب می گویم . ترجمه آزاد معنایش همین است . و بعد از او حضرت سید الشهداء و بعد از او امام سجاد، و بعد از او امام باقر، و بعد امام صادق ، و بعد حضرت موسی ابن جعفر، و بعد حضرت علی ابن موسی الرضا، و بعد حضرت جواد الائمه علیهم السلام و بعد شمائید حجت و امام من و در زمان من . تا اینجا رساند دیگر . حضرت فرمود این یک تکه را هم باید معتقد باشی . بعد از من پسرم حسن و بعد از او، چه حالی مردم دارند نسبت به امام آخری ! عرض کرد چه هست مگر ؟ او در آن زمان واقع شده نمی داند ما چه بدبختی کشیدیم ، چه بدبختیها می کشیم . حضرت فرمود مردم چکار می کنند؟ گفت کسی که شخصش را نمی شناسند. با امامشان که شخصش را نمی شناسند. حتی اسمش را حق ندارند ببرند. و مردم بدون اینکه از او آدرسی داشته باشند بتوانند حرکت کنند بروند به محضرش ، اقلا یک جا سراغش را بگیرند، ندارند. یملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا. البته این تکه را چون نمی دانست ، یعنی می دانست، ندیده بود، نگذشته بود برایش ، این تکه را برایش تکمیل کردند. بعد گفت آقا هر چه شما بگویید من قبول دارم . ای قربان این مسلمان. آخر بعضی ها مسلمانند اسما. ما هر چه خدا و پیغمبر بگویند قبول داریم ، درست است . ولی خودمان هم باید نظری داشته باشیم ! می گوید آقا هر چه بگویید من قبول دارم . همینجا حضرت عبد العظیم سلام الله علیه می گوید هر چه شما بگویید من قبول دارم . بعله . خیلی خوب . بعدش امام حسن است و بعدش هم همان کسی است که اسمش را نمی شود برد. چون اسم خاص حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را حرام است بردنش . نباید برد مگر در جاهایی که خودشان استثناء کرده اند از قبیل همین زیارت آل یاسین که اینجا استثنائا خودشان فرمودند و طبعا زیارت آل یاسین را خواص می خوانند. از روایات استفاده می شود که خواص که صددرصد خواص باشند و ان شاء الله از یاران حضرت باشند، عیبی ندارد اسم حضرت را ببرند بین خودشان . ولی در مجالس عمومی ، در بین مردم نباید اسم برده شود . این معنایش این نیست که اصلا اسم حضرت را هیچ جا نبریم. اصلا یک یا صاحب الزمان توی اطاقمان نزنیم ، اصلا حرفش را نزنیم . بعضی ها اینجوری استفاده کرده اند. تا میگوییم یا صاحب الزمان ، نه ، تو حق نداری . به خود من آقایان ، دهها مرتبه ، دهها مرتبه می گویم برای اینکه مبالغه نشود ، و الا میگفتم صدها مرتبه ، چون عددش را نمیدانم . دهها مرتبه گفته اند آقا شما چرا اینقدر اسم امام زمان را می بری ؟ یکی به من می گوید آقا مگر شما یک امامی هستید؟ گفتم من یک امام زمان دارم . امام زمان آقا چند تا دارید؟ یک دانه . ما یک امامی نیستیم . ما کلام امام صادق را، کلمات آنها را همه را می پذیریم . ولی امام زمان ما یک نفر است . همانطوری که در زمان حضرت صادق امام زمان مردم زمان حضرت صادق یک نفر بوده است. حضرت صادق بودند. در عین اینکه می بینید حضرت هادی علیه الصلاة و السلام به حضرت عبد العظیم می فرماید که این دو تا را هم قبول داشته باش ولو اینکه هنوز امام تو نشده اند. یعنی امام یک زمانی نشده اند ولی در عین حال باید جزء عقائدمان باشد . و این عقیده را شما فکر نکنید که ما حالا داریم . نه . روایات زیادی از پیغمبر اکرم در کتب اهل سنت فراوان آمده که پیغمبر اکرم از همان اول فرمود خلفائی من بعدی اثنی عشر، خلفای من بعد از من دوازده نفرند، کلهم من قریش ، کلهم من بنی هاشم ، اولهم علی ابن ابیطالب ، اینهایی که من می گویم در روایات متعددی که مجموع است خلاصه اش اینهاست . اولهم علی ابن ابیطالب ، ثم الحسن ، ثم الحسین ، ثم علی ابن الحسین … همینجور یکی یکی اسم برده تا امام زمان صلواة الله علیه و خصوصیاتی از حضرت ولی عصر صلواة الله علیه اسم بردند. که اگر بخواهید مجموعه این روایاتی که سنی و شیعه نقل کرده اند توی کتاب منتخب الاثر یکی از علمای محترم قم جمع آوری کرده مطالعه کنید. این روایت گفته شده . آنوقت ما می بینیم بعضی از اوقات ، حتی بعضی از شیعه ها این حرفها را می زنند. حرفهایی که دشمنان برای یک روایتی ، نخوانم مثل اینکه بهتر باشد ، اقلا شما که نشنیده اید القاء نشود به شما، که حضرت مجتبی زنهای زیادی به این جهت می گرفت که شنیده بود از پیغمبر که یک زنی هست از نسل او ائمه هستند. گیر امام حسین نیفتد، گیر امام حسن بیفتد و ائمه از نسل ایشان بشود ! یک حرفهایی ، همین افکار خودشان را که دنبال زن خاصی می گردند و این طرف و آن طرف و آخرش هم شکست می خورند توی زندگیشان ، همینطور درباره ائمه فکر می کنند. اینها تعیین شده بودند، خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتی من علینا بکم . اینها را خدای تعالی قبل از اینکه ما خلق بشویم ، اینها را حضرت رسول اکرم پیغمبر بود، علی ابن ابیطالب ولی آن زمان بود، ولی همه چیز بود. روایات متعدد داریم . حتی اهل سنت نقل کردند که کنت نبیا و الآدم بین الماء و الطین و کنت یا علی ولیا و الآدم بین الماء و الطین . هنوز آدم بین آب و خاک بود، پیغمبر اکرم حسابش معلوم بود. ائمه اطهار حسابشان معلوم بوده . چیزی نیستش که حالا ما ببینیم آیا امام زین العابدین از اولاد امام حسن می شود یا از اولاد امام حسین ؟ که اگر از اولاد امام حسن شد، حضرت سید الشهداء را حذف بکنیم این وسط ، ما بشویم یازده امام . ما دارای یازده امام بشویم ! حرفهایی که دشمنان القاء کردند و شاید هم توی روایات ما انداخته باشند. ولی ما باید حساب دستمان باشد . یک اصولی داریم . اصول ما داریم . ما اصول داریم بعنوان اینکه حضرت امیر المؤمنین و حضرت فاطمه زهرا معصوم از هرگونه خطا و اشتباه و لغزش و همه چیز هستند. یا حالا اگر روایت داشتیم که این دو تا با هم دعوا کردند. پیغمبر آمد اصلاحشان کرد، پیغمبر آمد اصلاحشان داد. خوب اینجا ما داریم روایت را عرضه می داریم به اصول اعتقادیمان ، می گوییم نه این روایت را دشمنان القاء کردند که حضرت زهرا را اینجوری متهمش کنند. بگوییم اینکه با حضرت علی به این خوبی نتوانست بسازد ، با ابابکر و عمر میتواند بسازد ؟! ببینید چقدر قشنگ می توانند استدلال کنند. یک خانم احساساتی بوده ، تند بوده . خوب با خلیفه زمان هم درگیر شده دیگر ، درگیری داشته . نه . فاطمه اطهر، در هفته گذشته در این شبها عرض کردم . او کوثر است ، او کسی است که با پیغمبر در مقام نزول آیه تطهیر همگام است . معصوم است . پاک است . آنوقت ما نمی توانیم بگوییم که با علی ابن ابیطالبی که معصوم و پاک است دعوایشان شده . آن هم سر چیزهای جزئی. نوشته حضرت زهرا شنیده بود که حضرت علی ابن ابیطالب رفته زن گرفته . اوقاتش تلخ … ببینید چقدر احساساتی معرفیش کردند. بعد پیغمبر فرمود نه این درست نیست ، زن نگرفته حضرت علی ابن ابیطالب . یک چیزی دشمنان می سازند از فاطمه زهرا و به زبان ما می دهند، به دست ما می دهند ما توی کتابهایمان بنویسیم و فاطمه زهرا را اینطوری بشناسیم . به دست خودمان . ما اصولی داریم ، اصول عقائدی باید داشته باشیم.

 همانطوری که حضرت عبد العظیم در مقابل امام هادی می گوید آقا هر چه که شما بگویید درست است . بعد عرض کرد که و معتقدم که مرگ حق است . سؤال نکیر و منکر حق است. میزان حق است ، قیامت حق است ، بهشت و جهنم حق است. اینها همه را اظهار عقائدش را کرد. همین عقائدی که ما داریم . الحمد لله ما به برکت خاندان عصمت ، حالا شما می گویید چطور حضرت عبد العظیم یک چیزهای سطحی … نه . این ها سطحی شده حالا برای ما. هزار و چهارصد سال خاندان عصمت ، علمای بزرگ ، دانشمندانی که اهل تحقیق و باصطلاح تفحص بوده اند، اینها را خلاصه کرده اند و رسیده به دست ما. و الاّ آن زمان اینطور نبود. حضرت عبد العظیم تنهایی اینها را، همه این مطالب را استنباط کرده بود و کشف کرده بود و اعتقاد خودش قرار داده بود. حضرت می دانید چه گفتند؟ ای کاش به ما هم امام زمانمان همینطور بگوید . فرمود یا اباالقاسم همه اینهایی که تو گفتی حق است ، این راه و روش تو صحیح است . خدا تو را ثابت بر این دین قرار بدهد ، همین تأیید حضرت تمام عظمت را به او عنایت فرموده و بیائیم همین امشب ، شب جمعه است، در خانه امام زمان علیه الصلاة و السلام ، همین آقا، ما هم عین همین عقائد را شما توی این زیارت آل یاسینی که بعد از این مجلس هر شب جمعه می خوانید، همین همان عقائدی است که خودشان گفتند. و اشهدک یا مولای ، ببینید، می گوییم آقاجان تو را شاهد می گیریم . اول می گوییم اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله لا حبیب الا هو و اهله . این دو تا معلوم . این را همه مسلمانها می گویند. و اشهدک یا مولای ان علیا امیر المؤمنین حجته . و الحسن حجته ، و الحسین حجته ، و علی ابن الحسین حجته . تا می رسید، ببینید عین این مطالبی است که ما می گوییم، منتهی درستش کرده اند مرتبش کرده اند به دست ما دادند. حالا امشب با توجه بگویید. تا می رسیم به نام مقدس حضرت ولی عصر و اشهد انک حجة الله . شهادت می دهیم که تو حجت خدائی . و اشهد انک حجت الله انتم الاول و الآخر. اول و آخر هر چی هست شما هستید. و ان رجعتکم حق ، رجعت شما حق است. و ان رجعتکم حق لا ریب فیها یوم لا ینفع نفس ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا و ان الموت حق ، و ان ناکرا و نکیرا حق ، و اشهد ان النشر حق ، و البعث حق ، و ان الصراط حق ، و المرصاد حق ، و المیزان حق و الحشر حق ، و الحساب حق ، و الجنة و النار حق ، و الوعد و الوعید بهما حق . تا اینجا. خوب ببینید همین عقائد است . و بعد وقتی که کلمات حضرت عبد العظیم به آخر رسید ، این جمله را هم گفت . من بیشتر می خواستم روی این جمله تکیه بکنم . که من معتقدم آقا که واجباتی که شما گفتید همه اش درست است . ولایت اینجا می گوید ، ولایت واجب ترین چیزهاست که ما باید به آن عمل بکنیم . حتی از نماز، از روزه .

 شخصی می آید خدمت امام صادق عرض می کند آقا واجبات چه چیزهایی هستند؟ حضرت می فرماید که بُنی الاسلام علی خمسه . اسلام بر پنج پایه بنا شده . نماز و روزه و حج و زکات و الولایة . یکی هم ولایت . ما نودی بشی ء، امام می فرماید، کما نودی بالولایة . به چیزی بالاتر از ولایت مردم را صدا نزدند. بعد خود حضرت استدلال می کند . می فرماید نماز در مسافرت دو رکعتش کم می شود نمازهای چهار رکعتی . زن وقتی که عادت زنانه است ، نماز می گویند نخوان . اما ولایت را نمی شود بگوییم که توی مسافرت کم می شود ، زن وقتی آن حالت را دارد ولایت نداشته باشد، نه . باید تحت فرمان ، روی محبت باشد . روزه اگر انسان مریض شد می گویند وقت دیگری بگیرد . اگر مرضش دائمی بود که اصلا نگیرد . خوب . ولی ولایت را نمی شود بگوییم آدم مریض نداشته باشد . زکات را خیلی مردم شهری اصلا زکات شامل حالشان نمی شود . حضرت می فرماید که ولایت، شهری و دهاتی و خدمت شما عرض شود اینطرف و آنطرف ندارد . حج آدم مستطیع باید بشود تا حج برود .خیلی ها هستند مستطیع نمی شوند تا آخر عمرشان، حج هم نمی روند، کسی هم به آنها اعتراضی ندارد . اما ولایت را نمی شود ترک کرد. ولایت یعنی چی ؟ یعنی من با عشق و علاقه تحت فرمان امام زمانم . این معنی ولایت است . ولایت تنها اطاعت نیست . تنها محبت هم نیست . چون اگر محبت بود، می گفتند محبت . اگر که اطاعت می بود می گفتند اطاعت . که گفتند. ولایت یک معجونی است از محبت و اطاعت . یعنی وقتی که شما هم محبت داشتی هم روی محبت اطاعت کردی ، فرمانبرداری کردی ، میشوی ولی .

 خوب الحمد لله که ما یک مقداری متوجه بعضی از مسائل شدیم و ان شاء الله همین امشب تصمیم بگیریم که عادل باشیم . اعدلوا هو اقرب للتقوی . پنجاه درصد تزکیه نفس با عدالت ، همین ظواهر را حفظ کردن ، بوجود می آید. عادت بدهید خودتان را به ترک گناه و انجام واجبات . در عین اینکه ایام تعلق به فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد، نمیدانم توی ذهنم آمد امشب متوسل به حضرت اباالفضل العباس ، باب الحوائج ، بشویم . شاید ان شاء الله حضرت بقیة الله روحی فداه در مجلسمان شرکت کنند. چون به حاج محمد علی فشندی در آن جریان فرمودند که ما روز عرفه در خیمه شما می آئیم چون روضه عمویم ابوالفضل را می خوانند. البته احاطه روحی حضرت در همه جا هست ، همیشه از حالات ما اطلاع دارند. اما چه بهتر که اگر نظر لطفی بکنند، بنده نوازی بکنند، در مجالس عزای ما حاضر بشوند، اظهار لطف بکنند، ما خیلی از ایشان ممنونیم . البته آقا فرمودند که من همیشه به یاد شما هستم ، شماها هستید که از من غفلت می کنید. انا غیر مهملین ، ما حتی اهمال نمی کنیم ، سستی در مراعات شما ، در رعایت به شما، توجه به شما نمی کنیم. سستی ، مهملین یعنی سستی نمی کنیم . جدی مواظب شما هستیم . در دعای ندبه هم می گوییم که خلقته لنا عصمة و ملاذا. ما پناهگاهی جز امام زمان نداریم . این السبب المتصل بین الارض و السماء. السلام علیک یا اباالفضل العباس ابن امیر المؤمنین . السلام علیک ایها عبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین . ان شاء الله حال توجهی پیدا بکنیم .

دریافت فایل صوتی این سخنرانی