۲۰ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

 هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌ 20 صفر 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا عرايضي‌ عرض‌ شد و امشب‌ كه‌ شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌ و شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ چند نكته‌ دربارة‌ موضوع‌ مورد بحث‌ باقيمانده‌ كه‌ انشاء الله‌ اگر توفيقي‌ باشد مختصرا و اشارة‌ عرض‌ كنم‌.

 يكي‌ از خصوصيات‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا و شايد بگوئيم‌ كه‌ از فوائد بندگي‌ خداست‌ يك‌ نحوه‌ قاطعيت‌ و تصميم‌ جدي‌ و قرص‌ و محكم‌ بودن‌ در راه‌ و كمالات‌ انسان‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ در سورة‌ كافرون‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ دستور مي‌فرمايد كه‌ قل‌ يا ايها الكافرون‌ بگو اي‌ پيغمبر، اي‌ كفار لا اعبد ما تعبدون‌. من‌ قاطعانه‌ و نه‌ من‌، هر كس‌ كه‌ مسلمان‌ است‌ بايد اين‌ قاطعيت‌ را داشته‌ باشد كه‌ عبادت‌ نكند آنچه‌ ديگران‌ عبادت‌ مي‌كنند. آنچه‌ ديگران‌ عبادت‌ مي‌كنند فرقي‌ نميكند چه‌ شيطان‌ باشد، و چه‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء باشد و چه‌ دوستان‌ و رفقا باشند يا بت‌ باشد و يا هر چيز ديگري‌ كه‌ قبلة‌ انسان‌ قرار ميگيرد و انسان‌ در مقابلش‌ خضوع‌ و خشوع‌ و بندگي‌ ميكند. بگو اي‌ پيغمبر لا اعبد ما تعبدون‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. شماهم‌ آنچه‌ كه‌ من‌ عبادت‌ مي‌كنم‌ عبادت‌ نمي‌كنيد. شما هم‌ بت‌ مي‌پرستيد و هواهاي‌ نفساني‌ خود را مي‌پرستيد و شيطان‌ را مي‌پرستيد ولي‌ من‌ آنچه‌ را كه‌ شما مي‌پرستيد نمي‌پرستم‌. و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. شما هم‌ آنچه‌ كه‌ من‌ مي‌پرستم‌ كه‌ خداي‌ واحد يكتاي‌ قدرتمندي‌ كه‌ همة‌ قدرتها به‌ او منتهي‌ ميشود، شما نمي‌پرستيد. اگر انسان‌ اين‌ پرستش‌ را، اين‌ عبوديت‌ را داشته‌ باشد كه‌ فقط‌ و فقط‌ خدا را بپرستد و خدا را بندگي‌ كند، در صراط‌ مستقيم‌ قرار ميگيرد كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ اشاره‌ كردم‌.

 و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد و لا انا عابد ما ابدتم‌. باز تكرار ميكنه‌. قاطعيت‌ را به‌ حد نهائي‌ ميرسانه‌. كه‌ باز اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ آنچه‌ را كه‌ شما عبادت‌ مي‌كنيد. اين‌ كلمه‌ تكرار شده‌. هر چيزي‌ را كه‌ بخواهيد قاطعيتتون‌ را درباره‌اش‌ نشان‌ بدهيد، هر مقدار از شما سؤال‌ كنند همان‌ حرف‌ اول‌ را خواهيد زد. كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار دارد، كسي‌ كه‌ يك‌ حقيقتي‌ را به‌ دست‌ آورده‌، اين‌ شخص‌ هيچ‌ گاه‌ دو حرف‌ نمي‌زند. يكي‌ از علائم‌ منافق‌ اين‌ است‌ كه‌ ذو وجهينه‌ و ذو لسانين‌. يعني‌ دو روست‌. ذو وجهين‌ يعني‌ دورو. با دوستان‌ منافقش‌ كه‌ مي‌نشيند مي‌گويد كه‌ من‌ با شما هستم‌، من‌ با شما همعقيده‌ هستم‌. يا در اعمال‌ خودش‌ را با آنها معرفي‌ ميكنه‌. و اذا خلوا الي‌ شياطينهم‌ قالوا انا معكم‌ انما نحن‌ مستهزؤن‌. وقتي‌ كه‌ با شياطينشون‌، با فريب‌ دهندگانشون‌ و آنهائي‌ كه‌ اينها را منحرف‌ كرده‌اند مي‌نشينند، ميگويند كه‌ ما با شما هستيم‌. با آنها كه‌ راه‌ مي‌ريم‌، توي‌ مجالس‌ عزاداري‌ آنها كه‌ وارد ميشيم‌، در مجالس‌ آنها با آنها شركت‌ مي‌كنيم‌، مي‌خوايم‌ مسخره‌اشون‌ كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الله‌ يستهزي‌ء بهم‌ و يمدهم‌ في‌ طغيانهم‌ يعمهون‌. خدا اينها را استهزاء ميكنه‌. مسخره‌اشون‌ ميكنه‌. يك‌ جوري‌ هم‌ خدا اينها را استهزاء ميكنه‌ و آبروشون‌ را در ميان‌ جامعه‌ مي‌برد كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ به‌ اين‌ معنا متوجه‌ ميشود كه‌ معروفه‌ ميگويند چوب‌ خدا صدا نداره‌. به‌ هر كه‌ بخوره‌ دوا نداره‌. و مكروا و محر الله‌ و الله‌ خير الماكرين‌. اينها با خدا مكر مي‌كنند. خدا هم‌ با آنها مكر ميكنه‌. اينها مي‌خواهند سر خدا را كلاه‌ بگذارند خدا سر اينها را كلاه‌ ميگذاره‌ و خدا بهتر ميتونه‌ اينها را مسخره‌اشون‌ كنه‌، ناراحتشون‌ كنه‌، توي‌ جامعه‌ مفتضحشون‌ كنه‌. لا اعبد ما تتعبدون‌ و لا انتم‌ عابئدون‌ ما اعبد و لا انا عابد ما ابدتم‌. لكم‌ دينكم‌ و لي‌ دين‌. شما راه‌ و روش‌ خودتون‌ را بگيريد بريد جلو. شما دينتون‌ مال‌ خودتون‌ و دين‌ منهم‌ مال‌ خودم‌.

 اين‌ قاطعيت‌ را دين‌ مقدس‌ اسلام‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ سورة‌ پر ارزشي‌ است‌ به‌ بندگان‌ خدا درس‌ ميده‌. بندة‌ خدا قاطعيت‌ داره‌. هر كس‌ را ديديد كه‌ قاطعيت‌ نداشت‌ يعني‌ هر روزي‌ سر يك‌ بام‌، روي‌ يك‌ شاخه‌ و با هر بادي‌ باصطلاح‌ حركت‌ كرد، اين‌ شخص‌ ايمانش‌ كامل‌ نيست‌، بندة‌ خدا نيست‌. بندة‌ خدا كالجبل‌ الراسخ‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود المؤمن‌ كالجبل‌ الراسخ‌. مؤمن‌ مانند كوه‌ محكمه‌. هر چه‌ باد بياد، هر چه‌ زلزله‌ بشه‌، هر چه‌ حوادث‌ در اطرافش‌ بوجود بياد از جا تكان‌ نميخوره‌. ولي‌ منافق‌ اينطور نيست‌. در يك‌ روايت‌ هست‌ كه‌ المنافق‌ يسي‌ء و يتعذر. منافق‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ حتي‌ در دوستي‌ هم‌ اينطوريه‌ كه‌ دائما بدي‌ ميكنه‌ و مي‌آد عذرخواهي‌ ميكنه‌. يسي‌ء و يتعذر. و لكن‌ مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ لا يسي‌ء و لا يتعذر. نه‌ بدي‌ ميكنه‌ نه‌ هم‌ عذرخواهي‌ مي‌خواد بكنه‌. وقتي‌ بدي‌ نكرده‌ عذرخواهي‌ چرا بكنه‌؟

 شخصي‌ كه‌ بندة‌ خداست‌ اين‌ تكليفش‌ روشنه‌، لذا قاطعيت‌ داره‌ اما افرادي‌ كه‌ بندگي‌ خدا را، عبوديت‌ را در خودشون‌ بوجود نياوردند اينها همج‌ الرعاء هستند كه‌ مانند پشه‌اي‌ كه‌ در فضا باد اينطرف‌ و آنطرف‌ مي‌اندازدش‌. يا كف‌ روي‌ دريا، روي‌ آب‌ كه‌ هر كجا آب‌ ميره‌، اين‌ كف‌ را هم‌ با خود ميبره‌. اين‌ كلماتي‌ است‌ و مثالهايي‌ است‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ فرموده‌ است‌ و سائر الناس‌ قصاء. يا همج‌ الرعاء اتباع‌ كل‌ ناعق‌ يميلون‌ مع‌ كل‌ ريح‌.

 كوشش‌ كنيد حالا كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را بهتون‌ كرده‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ و عقائد پاك‌ قرار گرفتيد، قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. ارزش‌ انسان‌ به‌ قاطعيتشه‌. ارزش‌ انسان‌ به‌ استقامتشه‌. ارزش‌ انسان‌ به‌ صبرشه‌ در مقابل‌ نوائب‌ و فشارهاي‌ روزگار. و الا انسان‌ اگر بنا بشه‌ هر روز بوسيلة‌ هر بادي‌ بلغزه‌، اين‌ انسان‌ انسان‌ نيست‌. انشاء الله‌ يكي‌ از درسهايي‌ كه‌ امشب‌ بايد از دينتون‌ بگيريد و از اين‌ سورة‌ مباركه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ تعليم‌ بگيريد اين‌ باشد كه‌ اول‌ هر كاري‌ را كه‌ مي‌خواهيد بكنيد و هر اعتقادي‌ را كه‌ مي‌خواهيد پيدا بكنيد، خوب‌ روش‌ فكر كنيد، تحليلش‌ كنيد. وقتي‌ كه‌ به‌ حق‌ و حقيقت‌ رسيديد آنوقت‌ نسبت‌ به‌ او قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. به‌ آساني‌ از دست‌ نديد. در رفاقتتون‌ هم‌ همينطور باشيد. در اعمال‌ روزمره‌اتون‌ هم‌ همينطور باشيد. در كسبتون‌، در كارتون‌، در هر شغلي‌ كه‌ داريد قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. ميگيد پشيمان‌ شدم‌. ميگيد متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ كار درست‌ نيست‌. افرادي‌ كه‌ اول‌ كاري‌ را مي‌كنند يا حرفي‌ را مي‌زنند و بعد فكر مي‌كنند اين‌ افراد از نظر روايت‌ نادان‌ و بلكه‌ احمقند. روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ عاقل‌ اول‌ فكر ميكنه‌ بعد كار را انجام‌ ميده‌. و لكن‌ آدم‌ احمق‌ اول‌ كار را ميكنه‌ بعد ميشينه‌ فكر ميكنه‌. بعد كه‌ نشست‌ فكر كرد چرا من‌ اين‌ كار را كردم‌؟ چرا اول‌ فكر نكردم‌؟ اول‌ فكر كنيد. اينها درسهاي‌ اخلاقه‌ كه‌ زندگي‌ شما را، اين‌ را بدونيد، تأمين‌ ميكنه‌ و سعادتمندتون‌ ميكنه‌. اول‌ در هر كاري‌ فكر كنيد، مشورت‌ كنيد. چند روز معطل‌ بشويد براي‌ فكر كردن‌ و مشورت‌ كردن‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ كار را انجام‌ بديد و بعد پشيمان‌ بشيد. قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ قطعي‌ كنيد فكرتون‌ را و تصميمتون‌ راو اين‌ يكي‌ از مسائل‌ بسيار مهم‌ حتي‌ سير الي‌ اللهه‌.

 اگر كسي‌ بخواد سالك‌ الي‌ الله‌ باشه‌ قاطعيت‌ نداشته‌ باشه‌ به‌ هيچ‌ جا نميرسه‌. اگر شما يك‌ دوستي‌ داشتيد هر روز از شما بدش‌ آمد و يك‌ روز قهر بود يك‌ روز آشتي‌، اين‌ دوست‌ به‌ دردتون‌ نميخوره‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود كه‌ يادمه‌ اين‌ روايتش‌ را به‌ شعر يك‌ وقتي‌ در آورده‌ بودند و من‌ آن‌ شعر را بهتر حافظم‌ و حفظم‌. شاعر ميگه‌ مطلب‌ تو، از قول‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. مطلب‌ تو وفا ز مرد ملول‌. ملول‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ زود بدش‌ مي‌آد. آخه‌ تو اينقدر بي‌ ارزش‌ باشي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ فحشت‌ داد بدت‌ بياد؟ يك‌ كسي‌ بد نگاه‌ كرد بهت‌ تو بدت‌ بياد؟ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد و لقد امر علي‌ اللئيم‌ يصبني‌ و مضيت‌ و قلت‌ لا يعنيني‌ يك‌ مرد لعيني‌ به‌ من‌ فحش‌ مي‌داد من‌ ازش‌ گذشتم‌ گفتم‌ علي‌ ديگري‌ منظورش‌ بوده‌. قلت‌ لا يعنيني‌. انسان‌ نبايد سر هر مسئله‌اي‌ فورا خودش‌ را ناراحت‌ كنه‌، زندگيش‌ را متلاطم‌ كند، خانواده‌اش‌ را و زن‌ و فرزندش‌ را متأثر كنه‌، زن‌ و فرزند تو هرشب‌ ببينند تو با يك‌ قيافة‌ خاصي‌ وارد منزل‌ شدي‌. يك‌ خانمي‌ مي‌گفت‌ من‌ شوهرم‌ را مي‌شناسم‌. هر وقت‌ وارد منزل‌ ميشه‌ من‌ مي‌تونم‌ بخونم‌ توي‌ قيافه‌اش‌ كه‌ امروز برش‌ چه‌ گذشته‌؟ انسان‌ اينقدر ضعيف‌. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. اگر تمام‌ بلاهاي‌ دنيا جمع‌ شده‌ سر شما فرود آمده‌، همسرتون‌ نفهمه‌ كه‌ شما امشبتون‌ با ديشبتون‌ فرق‌ كرديد. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ناراحتي‌ هايتون‌ را به‌ دوستان‌، به‌ مردم‌ نگيد. در خود هضم‌ كنيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنكه‌ مي‌شنوه‌ يا دوستتونه‌ يا دشمنتون‌. دوستتون‌ محزون‌ ميشه‌، دشمنتون‌ هم‌ خوشحال‌ ميشه‌ اگر ناراحتيهايتون‌ را گفتيد. و انسان‌ عاقل‌ دوستش‌ را نبايد محزون‌ كنه‌، دشمنش‌ را هم‌ نبايد خوشحال‌ كنه‌. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد.

 در يكي‌ از اين‌ كتابهاي‌ روانشناسي‌ و روانكاوي‌ مال‌ يكي‌ از دانشمندان‌ خارجي‌ بود ديدم‌ در آنجا نوشته‌ كه‌ اين‌ لاستيكهاي‌ ماشينها را وقتي‌ كه‌ ساختند در ابتدا توپر ساختند. اين‌ لاستيكها نمي‌توانست‌ دست‌ اندازهاي‌ جاده‌ را مخصوصا آنوقتي‌ كه‌ آسفالت‌ نبود، توي‌ خودش‌ هضم‌ كنه‌. با چند كيلومتر راه‌ رفتن‌ قطعه‌ قطعه‌ ميشد. بعد اين‌ لاستيكهاي‌ تو خالي‌ را ساختند. اينها ميتونه‌ دست‌ اندازها را توي‌ خودش‌ هضم‌ كنه‌. اگر شما دست‌ اندازهاي‌ زندگي‌ را توي‌ خودتون‌ هضم‌ نكنيد، پاره‌ پاره‌، قطعه‌ قطعه‌، روحتون‌ آنچنان‌ در فشار قرار ميگيره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا اليه‌ راجعون‌. حتي‌ انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ هم‌ بلند نمي‌گويند كه‌ اطرافيانشون‌ هم‌ بفهمند يك‌ مصيبتي‌ مي‌خواد، يا بر اينها وارد شده‌. و اين‌ كلام‌ خيلي‌ عجيبه‌، ما مال‌ خدا هستيم‌ اين‌ آرامش‌ ميده‌ به‌ انسان‌. ما مال‌ خدا هستيم‌، ملك‌ خدا هستيم‌ و به‌ سوي‌ خدا هم‌ بالاخره‌ بر ميگرديم‌.

 قاطعيت‌، تصميم‌، استقامت‌، اينها از شرائط‌ زندگي‌ سعادتمندانة‌ انسانه‌. اگر انسان‌ بنا باشه‌ زندگي‌ سعادتمندانه‌اي‌ داشته‌ باشد بايد اين‌ خصوصيت‌ را داشته‌ باشد و اين‌ بوجود نمي‌آيد مگر بوسيلة‌ بندگي‌ خدا و عبوديت‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مطلب‌ دوم‌ كه‌ اينها را امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ مجموعه‌اي‌ يكي‌ از دوستان‌ و عزيزان‌ كه‌ به‌ من‌ خيلي‌ لطف‌ دارند امشب‌ به‌ من‌ مي‌گفتند كه‌ بشه‌ اين‌ ده‌ شب‌ نوشته‌ بشه‌، چاپ‌ بشه‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. من‌ اكثر اين‌ مطالب‌ را، حرفها را در كتابهاي‌ ديگرم‌ نوشته‌ام‌. حالا بهرحال‌ انشاء الله‌ بتوانيم‌ از اين‌ مجلسمون‌ يك‌ بهرة‌ خوبي‌ برداريم‌. دومين‌ چيزي‌ كه‌ يك‌ فرد باصطلاح‌ بندة‌ خدا و كسي‌ كه‌ در مقام‌ عبوديت‌ قرار گرفته‌ بايد درش‌ بوجود بياد، ربوبيته‌. ربوبيت‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ رب‌ بايد بشه‌. رب‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ مربي‌ بايد باشه‌. مربي‌ بشيد. پيغمر اكرم‌ اول‌ عبد خدا شد و بعد رسول‌ خدا شد و بعد رب‌ مردم‌ شد. ضمنا اين‌ جمله‌ را در پرانتز عرض‌ كنم‌ كه‌ رب‌ اسم‌ مختص‌ ذات‌ پروردگار نيست‌. رب‌ مطلق‌ اسم‌ خاص‌ پروردگاره‌. اما رب‌، رب‌ نسبي‌ به‌ خيلي‌ از چيزها گفته‌ ميشود. شما حتي‌ مربا هم‌ درست‌ مي‌كنيد، شما ربيد و آن‌ مربا هم‌ مرباست‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ پدر و مادر را رب‌ اسم‌ برده‌. رب‌ ارحمهما كما ربيان‌ صغيرا. خدايا پروردگار من‌، پدر و مادرم‌ را رحمت‌ كن‌ همانطوري‌ كه‌ اين‌ دو رب‌ من‌ بودند در وقتي‌ كه‌ كوچك‌ بودم‌. ااربابون‌ المتفرقون‌ خيرا عن‌ الله‌ واحد القهار. اينها آياتي‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌. رب‌ به‌ چيزي‌ مي‌گويند كه‌ حالت‌ مربيگري‌ به‌ خودش‌ بگيرد. پدر و مادر رب‌ انسانند. استاد رب‌ انسانه‌. علما، مراجع‌ تقليد، رب‌ انسانند. تا ميرسد به‌ امام‌ كه‌ رب‌ همة‌ مردم‌ روي‌ كرة‌ زمينند كه‌ رب‌ الارض‌ امام‌ الارض‌ در آيات‌ قرآن‌ در تفاسير اينطور فرمودند كه‌ رب‌ زمين‌ امام‌ زمين‌ است‌. كلمة‌ رب‌ به‌ اين‌ معناست‌. پس‌ بايد انسان‌ رب‌ بشه‌. يعني‌ مربي‌ بشه‌. حالا كلمة‌ مربي‌ بگيم‌ كه‌ خيلي‌ سنگين‌ براتون‌ نباشه‌. مربي‌ بايد باشيد همة‌ افرادي‌ كه‌ بندة‌ خدا هستند. چون‌ از يكطرف‌ بندگي‌ خدا را مي‌كنندو مثل‌ رسول‌ اكرم‌ و مثل‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ وحي‌ را از جانب‌ پروردگار ميگرفت‌ و از طرف‌ ديگر به‌ مردم‌ تحويل‌ ميداد، اينهم‌ از طرفي‌ خودش‌ بندگي‌ خدا را ميكنه‌ و از طرف‌ ديگر مردم‌ را به‌ بندگي‌ خدا وادار ميكنه‌. لازمة‌ اين‌ مسئله‌ اين‌ است‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر را فراموش‌ نكنيد. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در زمان‌ ما و در گذشتة‌ ما و در همة‌ زمانها متأسفانه‌ فراموش‌ شده‌ مسئلة‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. يعني‌ هر فرد مسلمان‌ همانطوري‌ كه‌ نماز ظهر بر او واجبه‌، نماز عصر بر او واجبه‌، نماز مغرب‌ و عشا بر او واجبه‌. اگر ديد برادر مسلمانش‌ يك‌ گناهي‌ كرده‌ يا داره‌ يك‌ گناهي‌ ميكنه‌، بايد او را نهي‌ از منكر كنه‌. كلكم‌ راع‌ و كلكم‌ مسئول‌ عن‌ رعية‌. همة‌ شما مسئوليد، همة‌ شما بايد امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كنيد. بگو به‌ برادر مسلمانت‌، به‌ خواهر مسلمانت‌ اگر مي‌گفتم‌ خدا شاهده‌ يك‌ زن‌ بد حجاب‌ در مملكت‌ اسلامي‌ با داشتن‌ چند آيه‌ دربارة‌ حجاب‌ وجود پيدا نميكرد. اگر مي‌گفتند و نهي‌ از منكر مي‌كردند يك‌ گناه‌ در جامعة‌ اسلامي‌، بخصوص‌ علني‌، انجام‌ نميشد. نگفتيد. نگفتيم‌، نهي‌ از منكر نكرديم‌. امر به‌ معروف‌ كنيد. چون‌ نهي‌ از منكر و امر به‌ معروف‌ با هم‌ تفاوت‌ ميكنه‌. امر به‌ معروف‌ يعني‌ اگر ديديد يك‌ شخصي‌ يك‌ خوبي‌ را نداره‌، وادارش‌ به‌ آن‌ خوبي‌ بايد كرد. اگر ديديد يك‌ فردي‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ دارد و اين‌ صفات‌ رذيله‌اش‌ را نمي‌خواد تصفيه‌ كند، تزكيه‌ بكند، بايد شما امر كنيد كه‌ بايد صفات‌ حسنه‌ در تو پيدا بشود. استقامت‌ بايد در همة‌ كارها داشته‌ باشيد. بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد. بايد محبتت‌ تنها و تنها به‌ خدا باشه‌. بايد با نفس‌ اماره‌ات‌ جهاد كني‌ و اطاعت‌ شيطان‌ را نكني‌ و بندة‌ خدا باشي‌. اينها امر به‌ معروفه‌. فكر نكنيد فقط‌ بايد روحانيين‌ اينها روي‌ منبر بنشينند و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنند. خداي‌ من‌ گواهه‌، خداي‌ من‌ تو شاهدي‌ كه‌ من‌ راست‌ مي‌گويم‌ هيچ‌ دليلي‌ براي‌ اين‌ ده‌ شبي‌ كه‌ من‌ اينجا منبر رفتم‌ وجود نداشت‌، هيچ‌ دليلي‌، جز اينكه‌ در اين‌ محله‌ فكر مي‌كردم‌ وظيفه‌ام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا جائي‌ كه‌ مي‌توانم‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنم‌ و بعضي‌ از مطالب‌ را به‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌. مسائلي‌ را اينجا مطرح‌ كردند كه‌ من‌ چون‌ غريبم‌، نمي‌دونم‌ سر ميگيره‌ يا نه‌. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ به‌ من‌ تذكر مكرر دادند در اين‌ مجلس‌ عرض‌ كنم‌ و گذاشتم‌ براي‌ شب‌ آخر اين‌ است‌ كه‌ در اين‌ محله‌ مسجد كه‌ مردم‌ بروند تويش‌ نماز بخونند وجود نداره‌. وسط‌ شهر تهران‌. و تقاضا داشتند كه‌ يك‌ مسجدي‌ در اين‌ محله‌ انشاء الله‌ اهل‌ محل‌ درست‌ كنند و من‌ اگر خودم‌ آشنائي‌ داشتم‌ و با مردم‌ اين‌ محل‌ تماس‌ داشتم‌ شايد اقدام‌ مي‌كردم‌ و خودم‌ قدم‌ جلو مي‌گذاشتم‌ و اين‌ كار را انجام‌ مي‌دادم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ جائي‌ كه‌ مسجد نباشد يا كم‌ باشد، چون‌ ممكنه‌ با چند مثلا كيلومتري‌ يا كمتر بالاخره‌ به‌ يك‌ مسجدي‌ اين‌ اطراف‌ انسان‌ برسه‌. ولي‌ نياز جمعيت‌ را بايد در نظر گرفت‌. اين‌ كسبة‌ اين‌ قسمت‌، اين‌ خيابان‌، آيا موقع‌ نماز كجا مي‌روند نماز مي‌خونند؟ يك‌ محلي‌ باشد كه‌ تبليغ‌ دين‌ بشود. تنها امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر اين‌ نيست‌ كه‌ شما وقتي‌ به‌ يك‌ زن‌ بي‌ حجاب‌ يا بدحجاب‌ مي‌رسيد سرتون‌ را پائين‌ بيندازيد بگيد خانم‌ موهات‌ را بپوشون‌. اين‌ يك‌ نحوه‌ از امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. اما فرزندان‌ شما، جوانهاي‌ شما، اينها اطلاعي‌ از دين‌ دارند؟ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 چهل‌ و يك‌، هزار و سيصد و چهل‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 رفيقم‌ كه‌ خدا رحمتش‌ كنه‌، مرحوم‌ شهيد هاشمي‌ نژاد وارد مشهد شديم‌. به‌ اين‌ فكر افتادم‌ كه‌ ما براي‌ جوانهاي‌ همشهريمون‌ چه‌ آورديم‌؟ لذا گفتيم‌ آنها بيايند سؤالات‌ را بپرسند تا ما برويم‌ از لابلاي‌ آيات‌ و روايت‌ سؤالات‌ اينها را تحقيق‌ كنيم‌ و جواب‌ به‌ اينها بدهيم‌ و از همان‌ سال‌، در ابتدا يك‌ اطاقي‌ شايد كمتر از اين‌ محل‌ هم‌ جا داشت‌ براي‌ جمعيت‌ و بعد توسعه‌ پيدا كرد و اين‌ محل‌ فعلي‌ كه‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ من‌ برخورد مي‌كردم‌ مي‌ديدم‌ يك‌ جوان‌ به‌ من‌ ميگه‌ فلاني‌ من‌ ملحد شده‌ بودم‌ به‌ خاطر اينكه‌ يك‌ سؤال‌ داشتم‌ و اين‌ عقده‌ حل‌ نميشد و حل‌ نشد و من‌ تارك‌ نماز و تمام‌ اعمال‌ خوبم‌ شدم‌. و صدها و بلكه‌ در مدت‌ سي‌ و چهار سال‌، هزارها نفر ديديم‌ كه‌ با حل‌ عقده‌اشون‌، حل‌ مشكلشون‌ آنچنان‌ متوجه‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ شدند كه‌ گاهي‌ بعضي‌ از محترمين‌ و شخصيتهاي‌ امروز كه‌ طبعا در يك‌ سنين‌ بالايي‌ هستند به‌ من‌ مي‌رسند مي‌گويند اگر آن‌ جلسات‌ نبود و آن‌ عقده‌ها در آنجا حل‌ نميشد، ما الان‌ در اين‌ وضع‌ نبوديم‌. يك‌ محلي‌ بايد باشه‌، شما آقا طبيب‌ روحي‌ مهمتره‌، روحتون‌ سالمتر باشه‌، سالم‌ باشه‌ بهتره‌ يا بدنتون‌؟ هركه‌ بگه‌ كه‌ بدن‌ سالم‌ باشه‌ بهتره‌، بايد بهش‌ خنديد. چون‌ اين‌ بدن‌ هر چه‌ هم‌ سالم‌ باشه‌ و هر چه‌ هم‌ قوي‌ باشه‌ و هر چه‌ هم‌ وضعش‌ مرتب‌ باشه‌، چند سال‌، صد سال‌ خوبه‌، صد و بيست‌ سال‌، دويست‌ سال‌، عمر ميكنه‌ بعد تموم‌ ميشه‌. بالاخره‌ تمام‌ ميشه‌. ما الان‌ در ايرانمون‌ يك‌ آدم‌ دويست‌ ساله‌ يقينا نداريم‌. صد و پنجاه‌ ساله‌ هم‌ فكر نمي‌كنم‌ داشته‌ باشيم‌. اين‌ تمام‌ شدنيه‌؟ اما روحتون‌ چه‌؟ قبول‌ داريد آخرت‌ را يا نه‌. نه‌ جدا. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ قبول‌ نداريم‌. مسلمان‌ نيستيم‌ اگر قبول‌ نداشته‌ باشيم‌، روح‌ در اين‌ عالم‌ ،در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌، در قيامت‌ در بهشت‌ بايد سالم‌ باشه‌. شما آن‌ مقداري‌ كه‌ توي‌ اين‌ محل‌ يا تمام‌ سراسر اين‌ مملكت‌ طبيب‌ بدن‌ داريد و آنطور هم‌ نسبت‌ به‌ طبيب‌ بدن‌ داريد و آنطور هم‌ نسبت‌ به‌ اطباي‌ بدني‌ اظهار ارادت‌ مي‌كنيد و باصطلاح‌ مطبشون‌ را پر مي‌كنيد نسبت‌ به‌ اطباي‌ روحاني‌ هم‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ داريد؟ نه‌ جدا. چقدر شما طبيب‌ روحي‌ داريد؟ چقدر شما مطب‌ اطباي‌ روحي‌ داريد؟ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد. نگيد تقصير علماست‌، تقصير روحانيته‌. روحانيت‌ كوشش‌ خودش‌ را ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ تقاضا نبود عرضه‌ هم‌ نيست‌. اين‌ را توي‌ بازار هم‌ مي‌گيد ديگه‌. جنسي‌ كه‌ مشتري‌ نداشت‌ مي‌گذاريد توي‌ انبار يا اينكه‌ اصلا وارد نمي‌كنيد. عرضه‌ در مقابل‌ تقاضاست‌. چقدر شما به‌ فكر گرفتن‌ ليسانس‌ فرزندتون‌ هستيد و چقدر به‌ فكر اينكه‌ اين‌ جوانتون‌ معصيتكار نباشه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ بده‌ هستيد. اينها يك‌ مسائلي‌ است‌. يا بگيد مسلمان‌ نيستيم‌ يا بگيد ما اصلا از دين‌ اسلام‌ نمي‌خوايم‌، خوشمون‌ نمي‌آد، يا بايد جواب‌ اين‌ مطلب‌ را امشب‌ به‌ من‌ بديد. آقا روح‌ مهمتره‌ يا بدن‌ و شما بيشتر به‌ اطباي‌ روحي‌ مراجعه‌ مي‌كنيد يا به‌ اطباي‌ بدني‌. شما بيشتر بيمارستانهاي‌ بدني‌ را داريد يا بيمارستان‌. اصلا بيمارستان‌ نداره‌ روح‌ ما كه‌ و سر تا پاهم‌ اين‌ روحهها مريضه‌. نگيد مريض‌ نيستيم‌. مريضيم‌، همه‌امون‌ مريضيم‌. خدا ميدانه‌ اگر من‌ بخوام‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ مرضهاي‌ روحي‌ را بشمارم‌ كه‌ همه‌اتون‌ تصديق‌ كنيد كه‌ همه‌ امون‌ داراي‌ اين‌ امراض‌ هستيم‌، شايد به‌ بيست‌ تا برسه‌. به‌ بيست‌ تا ميرسه‌. پس‌ چرا به‌ فكرش‌ نيستيم‌؟ چرا امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر نمي‌كنيم‌؟ چرا به‌ وظائفمون‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌؟

 چه‌ اشكالي‌ دارد كه‌ يكي‌ از خيرين‌ اين‌ محل‌ يك‌ زمين‌ بزرگي‌ را در اختيار مسجد قرار بده‌، در اختيار حسينيه‌ قرار بده‌، در اختيار مركز تبليغات‌ دين‌ قرار بده‌ و بعد هم‌ يك‌ افرادي‌ را وادار بكنند و بخواهند، خيلي‌ مسجد توي‌ تهران‌ هست‌، توي‌ شهرستانها هست‌ و استفاده‌ نميشه‌. بخاطر اينكه‌ تقاضا كمه‌. آقا از امام‌ جماعت‌، اين‌ جوانهاي‌ ما يك‌ مشت‌ سؤال‌ دارند. اين‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. يك‌ مشت‌ سؤال‌ دارند شما جوابشون‌ را بديد. امام‌ جماعت‌ از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا بلده‌ يا بلد نيست‌. اگر بلد نيست‌ كه‌ مجبور ميشه‌ بره‌ مطالعه‌ كنه‌ بياد جواب‌ اينها را بده‌. اگر هم‌ بلد باشه‌ كه‌ جواب‌ ميده‌. ولي‌ وقتي‌ همه‌ رفتيد آنجا نماز خونديد، نماز غلط‌، مسائلتون‌ را بلد نبوديد، اهميت‌ نداديد. تازه‌ يك‌ جوان‌ هم‌ كه‌ مي‌آد مي‌خواد خودش‌ را حاضر كنه‌ يك‌ ترقيات‌ روحي‌ داشته‌ باشه‌، خجالت‌ ميكشه‌. روش‌ نميشه‌. مردم‌ چي‌ ميگند. در همين‌ شبها خدا ميدونه‌ اينقدر به‌ من‌ مراجعه‌ ميشه‌. من‌ اينجا واقعا جائي‌ ندارم‌، من‌ چيكار كنم‌؟ نه‌ اينكه‌ من‌ جا مي‌خوام‌ اينجا. نه‌ سر من‌، دوستان‌ مي‌دونند، ما به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ وقتمون‌ ايجاب‌ ميكنه‌ بحمدالله‌ مشغوليم‌. ولي‌ مراجعه‌ بكنيد. علماي‌ بزرگي‌ داريد، دانشمنداني‌ خوبي‌ هستند. نگيد اين‌ آقا فقط‌ مي‌آد نماز مي‌خونه‌ ميره‌. مال‌ اين‌ است‌ كه‌ شما اينجوري‌ هستيد. عرضه‌ و تقاضا بايد با هم‌ باشه‌.

 بهرحال‌ اين‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ بعضي‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ اين‌ محل‌ مسجد نداره‌. منهم‌ خودم‌ اطلاع‌ ندارم‌ واقعا اين‌ خيابانهاي‌ اطراف‌ نمي‌دونم‌ كجاش‌ مسجد هست‌. بالاخره‌ چقدر بايد راه‌ بريم‌ تا به‌ يك‌ مسجدي‌ برسيم‌. يك‌ وقت‌ نكنه‌ كساني‌ كه‌ به‌ من‌ گفتند مسجد نيست‌، نكنه‌ اين‌ كنار مسجدي‌ باشه‌ و من‌ بگم‌ مسجد نيست‌. من‌ اطلاعي‌ ندارم‌. به‌ من‌ گفتند. انشاء الله‌ مركز تبليغات‌ باشه‌. موفقيتهايي‌ بايد داشته‌ باشيد. علماي‌ بزرگ‌ ما خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و بعد از انقلاب‌، حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ اين‌ مسئله‌ را خيلي‌ اهميت‌ مي‌دادند. همه‌جا بايد دين‌ مبلغ‌ داشته‌ باشد. مذهبي‌ است‌ تشيع‌ آقايان‌ كه‌ ما مي‌توانيم‌ در تمام‌ دنيا اسمش‌ را ببريم‌ و تبليغش‌ را بكنيم‌. شرمنده‌ نميشيم‌. مثل‌ بعضي‌ از مذاهب‌ كه‌ نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌ كه‌ واقعا من‌ گاهي‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌، چون‌ ما حدود صد هزار سؤال‌ ما در اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ در اين‌ مدت‌ جواب‌ داديم‌، من‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ اگر من‌ در يكي‌ از اين‌ مذاهب‌ معروف‌ و پر جمعيت‌ دنيا مي‌بودم‌ غير از اسلام‌، من‌ چطور مي‌تونستم‌ جواب‌ اين‌ همه‌ مشكلات‌ را بدم‌. تا يك‌ سؤال‌ ميشه‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ از كائنات‌ باشه‌ تا از زمين‌ تا از ملكوت‌، از ملك‌، از هر كجا باشه‌. ممكنه‌ گاهي‌ زحمتش‌ زياد باشه‌. ميريم‌ توي‌ قرآن‌، توي‌ روايات‌ ببنيم‌ اماممون‌، پيغمبرمون‌، خداي‌ عزيزمون‌ جواب‌ اين‌ سؤال‌ را دادند. فورا بر ميداريم‌ مي‌آئيم‌ ميگيم‌ كه‌ امام‌ اينطور فرمود، پيغمبر اينطوري‌ فرموده‌. يك‌ امامي‌ ما داريم‌ كه‌ اين‌ را در كتابها نوشتند و احدي‌ هم‌ نتوانسته‌ اين‌ كلام‌ را بگويد كه‌ فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌، از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اينكه‌ من‌ را نبينيد. بيائيد سؤال‌ كنيد. انا اعلم‌ بطرق‌ السماء منكم‌ بطرق‌ الارض‌. از راههاي‌ آسمان‌ از من‌ سؤال‌ كنيد. اون‌ آن‌ دانشمند ميگه‌ اي‌ كاش‌ ما زمان‌ امير المؤمنين‌ بوديم‌ و مشكلات‌ فضائيمون‌ را از علي‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌. سعد وقاص‌ نشسته‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ ميگه‌ سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌ اگر تو تمام‌ علوم‌ را بلدي‌؟ حضرت‌ ميفرمايد تو كه‌ نمي‌توني‌ بفهمي‌ من‌ راست‌ گفتم‌ يا دروغ‌ چون‌ بايد بشمري‌ تا بفهمي‌ كه‌ من‌ درست‌ ميگم‌ يا نه‌. اما يك‌ مطلب‌ ديگه‌ بهت‌ ميگم‌. تو يك‌ بچه‌ داري‌. اين‌ پسر تو حسين‌ مرا ميكشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ را در ميان‌ جمعيت‌ فرمود. مردم‌ هم‌ بعد هر وقت‌ عمر سعد را مي‌ديدند مي‌گفتند تو قاتل‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسيني‌. اينهم‌ مي‌گفت‌ ابدا. تا وقتي‌ كه‌ دستور آمد تو بايد بري‌ به‌ كربلا. رفت‌ با همه‌ مشورت‌ كرد. همه‌ بهش‌ گفتند نكن‌. بخاطر اينكه‌ اين‌ مردم‌ يا دشمنان‌ علي‌ بودند يا دوستان‌ علي‌. دشمنان‌ مي‌خواستند حرف‌ آن‌ روز علي‌، آن‌ پيشگوئي‌ علي‌ به‌ كرسي‌ ننشينه‌. دوستان‌ علي‌ هم‌ نمي‌خواستند فرزند علي‌ كشته‌ بشه‌. همه‌ بهش‌ گفتند اين‌ كار را نكن‌. مي‌دونيد چه‌ كرد؟ يك‌ شب‌ خودش‌ تنها نشست‌ تصميم‌ گرفت‌. گفت‌ ااترك‌ ملك‌ الري‌ و الري‌ منيتي‌. من‌ ترك‌ كنم‌ اين‌ حكمي‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌خواهند بدهند كه‌ من‌ بروم‌ در ري‌ و حكومت‌ كنم‌، اين‌ آخرين‌ آرزوي‌ منه‌ و اين‌ مشروط‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ بروم‌ در كربلا و ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بكشم‌. گفت‌ مي‌گند يك‌ آخرتي‌ هست‌. اگر بود توبه‌ مي‌كنيم‌ اگر هم‌ نبود كه‌ دنيامون‌ از دست‌ نرفته‌. تصميم‌ گرفت‌ آمد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنروز اين‌ مطلب‌ را فرمود. شب‌ اربعين‌ است‌. امشب‌ شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌. ده‌ شب‌ در اين‌ مجلس‌ نام‌ مقدس‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ برده‌ شده‌. اكثر شبها و بلكه‌ همة‌ شبها نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ صاحب‌ الزمان‌ امام‌ زمانمون‌ برده‌ شده‌. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) امشب‌ هم‌ كه‌ شب‌ اربعين‌ آقا ابا عبد الله‌ الحسينه‌. يك‌ خورده‌ صبر كنيد. شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. اربعين‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ چهل‌ روز از عاشورا گذشت‌. اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ رفتند كوفه‌، رفتند شام‌، آنهمه‌ جسارت‌، آنهمه‌ اذيت‌، آنهمه‌ فشار ديدند و مثل‌ فردايي‌ برمي‌ گردند به‌ كربلا. در روايت‌ دارد كه‌ از علائم‌ مؤمن‌، روايت‌ از امام‌ عسگريست‌، يكي‌ از علائم‌ مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ زيارت‌ اربعين‌ را در روز اربعين‌ مي‌خوانه‌. از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ دستور رسيده‌ كه‌ روز اربعين‌ وقتي‌ كه‌ چند ساعتي‌ از آفتاب‌ گذشت‌، روز بالا آمد، در زير آسمان‌ بايستيد و خطاب‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بكنيد و سلام‌ عرض‌ كنيد. همان‌ زيارتي‌ كه‌ در مفاتيح‌ هست‌ آن‌ را بخوانيد. در اين‌ زيارت‌ يك‌ جمله‌اي‌ جلب‌ توجه‌ ميكند و بذل‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيم‌، و بذل‌ مهجته‌ حسين‌ بن‌ علي‌ خونش‌ را داد. ليستنقضوا عبادك‌. براي‌ اينكه‌ بندگان‌ تو از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند. از خواب‌ غفلت‌ جهل‌ و گمراهي‌ بيدار بشوند. اين‌ جمله‌ خيلي‌ عجيبه‌. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خونش‌ ريخته‌ كه‌ تو اي‌ جوان‌، اي‌ متوسط‌، اي‌ پيرمرد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشي‌ و در جهل‌ باقي‌ نماني‌. نگي‌ نفهميدم‌. نگي‌ ما بيسواديم‌، نگي‌ من‌ دنبال‌ كسب‌ و كارمم‌. بايد بگي‌ كه‌ من‌ خدا را بايد بشناسم‌، ائمه‌ را بايد بشناسم‌، اهداف‌ آنها را بايد تعقيب‌ بكنم‌ و وظائفم‌ را بايد انجام‌ بدهم‌. و بذل‌ مهجته‌ ليستقضوا عبادك‌ من‌ الاهل‌ الضلاله‌. اين‌ جمله‌ را هم‌ انشاء الله‌ بخوانيم‌ و به‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عرض‌ كنيد كه‌ اگر نبودم‌ روز عاشورا ياريت‌ كنم‌، همه‌ بايد اين‌ جمله‌ را بگيم‌. شما پشت‌ سر امام‌ جماعتي‌ اگر اقتدا كنيد هر چه‌ او مي‌كند شما هم‌ بايد بكنيد. امام‌ زمانتون‌ ميگه‌ يا جدا اگر نبودم‌ در روز عاشورا ياريت‌ كنم‌، الان‌ باشه‌ كه‌ ريختن‌ هم‌ نبايد اكتفا كرد. اهداف‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بايد تعقيب‌ كرد. جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ چون‌ عرض‌ كردم‌ يكشب‌ در همين‌ مجلس‌ ظاهرا گفتم‌ كه‌ مردم‌ را از اخبار آن‌ روز دور نگه‌ مي‌داشتند. چون‌ مثل‌ زمان‌ ما روزنامه‌ و راديو و مسائل‌ باصطلاح‌ اخبار و رساندن‌ اخبار نبود. جابر در كوفه‌ است‌ متوجه‌ نشد كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را محاصره‌ كردند و ممكن‌ است‌ بكشند. بعد مطلع‌ شد. جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ هم‌ آنقدر از كوفه‌ تا كربلا كه‌ پياده‌ آمد اشك‌ ريخت‌، آنقدر گريه‌ كرد كه‌ از حالاتش‌ استفاده‌ ميشه‌، جابر كور نبوده‌، يعني‌ بعدها هم‌ امام‌ باقر را در خانة‌ امام‌ سجاد ديد. ولي‌ بسكه‌ گريه‌ كرده‌ بود چشمش‌ بينايي‌ نداشت‌. به‌ عطيه‌ گفت‌ دست‌ مرا بگير بگذار روي‌ قبر حسين‌.

 شب‌ اربعين‌ است‌. چراغها خاموش‌ بشه‌. انشاء الله‌ امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ از آقامون‌ تقاضا مي‌كنيم‌ سري‌ به‌ اين‌ مجلسمون‌ بزنند، توجهات‌ خاصه‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. دستش‌ كه‌ روي‌، قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ كه‌ رسيد آن‌ محبتش‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ ياد گرفته‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ از شما چيزي‌ سؤال‌ نميكنم‌، اجري‌ نمي‌خوام‌، مگر محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌. از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تعليم‌ گرفته‌، از امام‌ حسن‌ و از خود ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ تعليم‌ گرفته‌. وقتي‌ دستش‌ روي‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ رسيد صدا زد حبيبي‌ يا حسين‌، حبيبي‌ يا حسين‌. شما هم‌ فرض‌ كنيد الان‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ حسينيد. همين‌ جمله‌ را هم‌ شما بگيد مانعي‌ ندارد. حبيبي‌ يا حسين‌. حبيبي‌ يا حسين‌، حبيبي‌ يا حسين‌. اشك‌ مي‌ريزد، گريه‌ ميكند، اين‌ جمله‌ را تكرار ميكند. يك‌ دفعه‌ اين‌ جواب‌ را خودش‌ داد و اين‌ جمله‌ را گفت‌ احبيب‌ لا يجبي‌ حبيبه‌. آيا دوستي‌ شده‌ كه‌ جواب‌ دوستش‌ را نده‌؟ بعد به‌ خود خطاب‌ كرد جابر چگونه‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جواب‌ تو را بدهد و حال‌ آنكه‌ بين‌ سر و بدنش‌ جدائي‌ افتاده‌. در همين‌ حال‌ ظاهرا بوده‌، يك‌ تحقيقاتي‌ من‌ يك‌ وقتي‌ دربارة‌ اربعين‌ و آمدن‌ جابر و آمدن‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ داشتم‌. آنوقت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ همين‌ اربعين‌ اول‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ هم‌ دارند از سفر كوفه‌ و شام‌ دارند بر مي‌گردند. جابر گفت‌ دست‌ مرا بگير عطيه‌ كناري‌ ببر. بگذار آنها راحت‌ عزاداري‌ كنند. آمدند اطراف‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جمع‌ شدند. هر يك‌ از فرزندانش‌ از خواهرانش‌، از اقربايش‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ يك‌ نحوه‌ شكايتي‌ داشتند. يكي‌ عرض‌ كرد آقا اگر نامحرم‌ نبود من‌ نشانت‌ مي‌دادم‌ چگونه‌ با ضرب‌ تازيانه‌ به‌ بدنمون‌…

 خدايا به‌ آبروي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ قسمتمون‌ كن‌ برويم‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ مثل‌ يك‌ چنين‌ شبي‌ و عرض‌ ادب‌ به‌ پيشگاه‌ مقدسش‌ بكنيم‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا حوائج‌ اين‌ جمع‌، حوائج‌ همه‌ را، ده‌ شبه‌ آمديم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌، الساعه‌ برآورده‌ بفرما. خدايا گرفتاري‌ گرفتارها، مرض‌ مريضها، مخصوصا امراض‌ روحيمون‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ توفيق‌ تزكية‌ نفس‌، كمالات‌ روحي‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و بندگي‌ خودت‌ را به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا رهبر عزيزمون‌ كه‌ بر همه‌امون‌ واجب‌ است‌ براي‌ او دعا كنيم‌، به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌ الساعه‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *