۲۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – شرح آیاتی از سوره دهر

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ دهر 24 ذي‌ الحجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوم‌ كان‌ شره‌ مستطيرا.

 آياتي‌ از سورة‌ مباركة‌ دهر را تلاوت‌ كردند. مناسبت‌ با اين‌ ايام‌ دارد كه‌ امير مؤمنان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نذر كردند كه‌ اگر حسنين‌ عليهم‌ السلام‌ كسالت‌ مختصري‌ كه‌ دارند رفع‌ شود، سه‌ روز روزه‌ بگيرند. يكي‌ از كارهاي‌ را كه‌ بايد بكنيم‌ و اين‌ آيات‌ به‌ ما تعليم‌ ميدهد اين‌ است‌ كه‌ هر وقت‌ يك‌ كسالتي‌، يك‌ ناراحتي‌ براي‌ خودمون‌ يا براي‌ فرزندانمون‌ بوجود آمد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا برويم‌. صراط‌ مستقيم‌ ما اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مريض‌ شديد، فرزندانتون‌ مريض‌ شدند، زن‌ و اهل‌ بيتتون‌ كسالتي‌ پيدا كردند، مسلما مرض‌ يكي‌ از بديهاست‌. اگر نعمت‌ هم‌ باشد چون‌ بعضي‌ها هستند تا گوشمالي‌ نشوند آدم‌ نمي‌شوند. گوشماليشون‌ بايد بكنند تا، تنبيهشون‌ بكنند تا درست‌ بشوند. تنبيه‌، كتك‌ خوردن‌، اين‌ نعمت‌ نيست‌ به‌ تنهايي‌. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ با زبان‌ خوش‌ توي‌ راه‌ نمي‌آيد. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ آدم‌ نميشه‌. حالا بهرحال‌، اگر انسان‌ كسالتي‌ پيدا كرد خودش‌، مريض‌ شد. يا يك‌ ناراحتي‌ و گرفتاري‌ مادي‌ برايش‌ پيش‌ آمد، افراد درست‌، افرادي‌ كه‌ به‌ فكر معالجه‌ هستند، به‌ فكر موفقيت‌ هستند اينها اين‌ كار را مي‌كنند. يك‌ قدري‌ فكر مي‌كنند چيكار كرديم‌ كه‌ اينطور شده‌؟ اولش‌ گناهان‌ را بررسي‌ مي‌كنند، حالاتشون‌ را بررسي‌ مي‌كنند. يك‌ مقداري‌ هم‌ از جلوتر شروع‌ كنيد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ همانطور كه‌ خفي‌ الالطافه‌ تنبيه‌هايش‌ هم‌ با صبر انجام‌ ميشه‌. ممكنه‌ مربوط‌ به‌ يك‌ ماه‌ قبلتون‌ باشه‌ حالا داريد كتك‌ مي‌خوريد. چه‌ گناهي‌ كردم‌، چه‌ اشتباهي‌ كردم‌ كه‌ الان‌ من‌ اينطور مبتلا شده‌ام‌. اگر ديديد نه‌ يادتون‌ نمي‌آيد، يك‌ عمل‌ عبادي‌ را بر خودتون‌ ملزم‌ كنيد، خودتون‌ را ملزم‌ كنيد كه‌ آن‌ عمل‌ عبادي‌ را انجام‌ بديد. يا اگر كار مكروهي‌ مي‌كنيد آن‌ كار مكروه‌ را ترك‌ كنيد. يا مثلا اگر كار حرامي‌ مي‌كنيد آن‌ كار حرام‌ را ترك‌ كنيد. غالبا گرفتاريها را من‌ تجربه‌ كرده‌ام‌. شايد چند دفعه‌ هم‌ در منبر گفته‌ام‌ بازهم‌ لازمه‌ بگم‌. تجربه‌ كرده‌ام‌، غالب‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ پيش‌ مي‌آره‌ و انسان‌ نميتونه‌ ازش‌ فرار بكنه‌، مربوط‌ به‌ سه‌ چيز، يكي‌ از سه‌ چيز. يا مال‌ حرامي‌ وارد مالت‌ شده‌ كه‌ ميدوني‌ البته‌، آنهايي‌ كه‌ نميدوني‌ هيچ‌. ميدوني‌ اهميت‌ نميدي‌. يا يك‌ مظلومي‌ كه‌ حقش‌ ضايع‌ كردي‌ تو، پشت‌ سرت‌ آه‌ ميكشه‌. اينهم‌ هست‌. و سوم‌ گناهي‌ را عادت‌ كردي‌ بهش‌ ديگه‌ اهميت‌ بهش‌ نمي‌دهي‌. چون‌ بعضي‌ گناهان‌ كه‌ زياد انسان‌ انجام‌ بدهد ديگه‌ با همة‌ شدتهايي‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ انسان‌ ديگه‌ برايش‌ اهميتي‌ قائل‌ نيست‌. مثلا از باب‌ مثال‌ غيبت‌ كردن‌. غيبت‌ كردن‌ در روايات‌ خيلي‌ شديد، حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ هم‌ شديد خداي‌ تعالي‌ باهاش‌ برخورد كرده‌. كسي‌ كه‌ غيبت‌ كنه‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ گوشت‌ برادر مؤمنش‌ را وقتي‌ كه‌ مرده‌ باشه‌ بجوه‌. اين‌ تعبير قرآنه‌. تعبير روايات‌ خيلي‌ زياد تنده‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ مبالغه‌ است‌. ولي‌ مبالغه‌ نيست‌. مي‌فرمايد كه‌ كسي‌ كه‌ غيبت‌ بكنه‌ شديدتر از زناي‌ با محارم‌ خودشه‌، آنهم‌ توي‌ خانة‌ كعبه‌! خوب‌. چرا ما غيبت‌ را اينقدر اهميت‌ نمي‌دهيم‌؟ عادت‌ كرديم‌. توي‌ مجلسي‌ نشسته‌ غيبت‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشي‌ ميگي‌ آقا غيبت‌ نكن‌. باز حرفهاي‌ ديگه‌اتون‌ را مي‌زنيد اين‌ آدم‌ خيلي‌ هم‌ با هم‌ رفيقيد. اما همين‌ آدم‌ اگر زنا كرده‌ بود جلوي‌ چشم‌ شما، شما ميگفتيد آقا زنا نكن‌، يك‌ حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زديد؟! نه‌. اين‌ مال‌ عادته‌. عادت‌ كرديم‌. به‌ غيبت‌ كردن‌. ولي‌ گناه‌ كردن‌ قبحش‌ از بين‌ رفته‌. بعضي‌ گناهان‌ هست‌ قبحش‌ از بين‌ ميره‌. از نظر خود انسان‌ قبحي‌ نداره‌. خيلي‌ گناهان‌ هست‌. يك‌ همچين‌ گناهي‌ توي‌ زندگيت‌ آمده‌. يعني‌ كه‌ اهميت‌ نميدهي‌. اينهم‌ گرفتاري‌ بوجود مي‌آره‌.

 اگر اينها نبود، فكرت‌ به‌ جائي‌ نرسيد، يك‌ نذري‌ بكن‌. نذر دائمي‌ هم‌ نكن‌، من‌ تا زنده‌ هستم‌ نماز شب‌ بخونم‌. خوب‌، گاهي‌ نميتوني‌ بخوني‌. سه‌ روز. ببينيد امير مؤمنان‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ سه‌ روز من‌ روزه‌ مي‌گيرم‌ براي‌ خدا كه‌ حسنين‌ از اين‌ كسالت‌ بيرون‌ بيايند. تا حالا همچين‌ كاري‌ كرده‌ايد؟ بچه‌اتون‌ مريض‌ شده‌ باشه‌ بگيد من‌ سه‌ روز روزه‌ ميگيرم‌. چرا نمي‌كنيد؟ جدا چرا اين‌ كار را انجام‌ نمي‌ديد؟ من‌ فكر ميكنم‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستيد. بچه‌ را بغل‌ مي‌كني‌ مي‌بريش‌ پيش‌ دكتر، ببر. اين‌ يك‌ كارهاي‌ طبيعي‌ است‌ انجام‌ بده‌. اما كنارش‌ برو به‌ طرف‌ خدا. چون‌ به‌ خود خدا قسم‌ اگر شفايي‌ در داروي‌ دكتر باشه‌، اگر در تشخيص‌ دكتر اثري‌ باشه‌، مربوط‌ به‌ خداست‌. يعني‌ خداست‌ كه‌ اثر شفا را در دارو گذاشته‌ و ميگذاره‌ و خداست‌ كه‌ قلب‌ دكتر را مهربان‌ ميكنه‌ و در تشخيص‌ هم‌ درست‌ تشخيص‌ ميده‌. خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ بد تشخيص‌ دادند يك‌ مرض‌ جزئي‌ را كليش‌ كردند و بعد هم‌ طرف‌ را به‌ قبرستان‌ روانه‌اش‌ كرده‌اند. دست‌ خداست‌. كنار اين‌ حركت‌ كه‌ خودت‌ يا فرزندت‌ به‌ طرف‌ طبيب‌ مي‌رويد و دارو مي‌خوريد، يك‌ نذري‌ هم‌ بكن‌. چند جور نذر ممكنه‌. پول‌ داري‌ مادي‌ نذر كن‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ خانمم‌ آپانديس‌ داشت‌. بردمش‌ دكتر. گفتش‌ كه‌ بايد عملش‌ كنيم‌. گفتم‌ خرج‌ عملش‌ چقدره‌؟ تمامش‌ را حساب‌ كرد، از تاكسي‌ در خونه‌ كه‌ سوارش‌ مي‌خواهيم‌ بكنيم‌ ببريمش‌ تا وقتي‌ كه‌ برش‌ گردونيم‌ حساب‌ كرديم‌، مثلا چند هزار تومان‌ شد. گفتم‌ خدايا اگر زنم‌ تا فردا خوب‌ شد من‌ اين‌ پول‌ را ميدهم‌ در راه‌ خدا. خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ ان‌ صلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. من‌ اين‌ مقدار حساب‌ كردم‌ چيزي‌ كه‌ به‌ نفع‌ منه‌، درد نكشيدنش‌، مرد نامحرم‌ نديدنش‌، سه‌ روز بچه‌داري‌ نبايد توي‌ خونه‌ بكنيم‌ خود خانم‌ مي‌آيد ميكنه‌، اينهايش‌ هم‌ به‌ نفعمون‌. ميگه‌ فردا صبح‌ كسالتش‌ رفع‌ شد و رفتيم‌ پول‌ را داديم‌. ولي‌ ماها مي‌خواهيم‌ حالا، سابقها يك‌ قرون‌ دو زار، حالا فرض‌ كنيد ده‌ تومان‌. ده‌ تومان‌ صدقه‌ دادن‌ سرطاني‌ كه‌ بايد عمل‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ خوب‌ ميكنه‌. اينجوري‌ نميشه‌. براي‌، اگر پول‌ داري‌ حساب‌ كن‌. حالا بهرحال‌ جريمه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد بپردازي‌. اگر به‌ طبيب‌ مي‌خواهي‌ بدهي‌ برو بده‌. خودت‌ مي‌دوني‌. اگر نمي‌خواهي‌ به‌ طبيب‌ بدهي‌، به‌ همين‌ مقدار به‌ فقرايي‌ كه‌ للذين‌، الفقراء الذين‌ احسنوا، فقرايي‌ هستند كه‌ اينها در وضع‌ بدي‌ هستند ولي‌ خيلي‌ عفيف‌ يحسبهم‌ الجاهل‌ اغنياء من‌ التعفف‌. اينقدر پاكند كه‌ از عفت‌ نفسي‌ كه‌ دارند افرادي‌ كه‌ مي‌شناسندشون‌ اينها را ثروتمند مي‌دونند. از سيمايشون‌ شناخته‌ ميشه‌. برويد به‌ اينها بدهيد، معالجه‌ ميشه‌.

 حالا اگر پول‌ نداريد، صلوات‌ كه‌ مي‌توانيد بفرستيد، روزه‌ كه‌ مي‌توانيد بگيريد، نماز كه‌ مي‌توانيد بخونيد. يك‌ روز سلمان‌ در حضور پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. شكم‌ درد شديدي‌ پيدا كرده‌ بود. نه‌ در اثر پرخوري‌. آخه‌ ماها شكم‌ دردهايمون‌ اكثرا در اثر پرخوريه‌. ولي‌ سلمان‌ نه‌. شايد در اثر گرسنگي‌ بوده‌. شايد در اثر هر چي‌، دل‌ درد. حضرت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گويند از جاهايي‌ كه‌ فارسي‌ صحبت‌ كردند، يكي‌ همينجا بوده‌. فرمود شكمت‌ درد ميكنه‌ سلمان‌؟ قم‌ فصلي‌. پاشو نماز بخون‌. نماز خوند. حالا يكي‌ ميگه‌ كه‌ من‌ نمي‌توانم‌ تكان‌ بخورم‌، پاشم‌ نماز بخونم‌؟! بعضي‌ چيزها هست‌ كه‌ از نظر ما درست‌ نيست‌ ولي‌ از نظر خدا درسته‌. ميگه‌ اگر فقير شدي‌ انفاق‌ كن‌. و من‌ قدر عليه‌ رزقه‌ فلينفق‌. كسي‌ كه‌ روزي‌ برش‌ تنگ‌ شده‌ انفاق‌ كنه‌. شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفت‌ كه‌ آقا من‌ خيلي‌ وضعم‌ بده‌، فقيرم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ چيزي‌ نداري‌ بفروشي‌ و يك‌ مهمان‌ دعوت‌ كني‌؟ گفت‌ يك‌ تشك‌ مثلا داريم‌ كه‌ رويش‌ مي‌خوابيم‌. حضرت‌ فرمود آن‌ را بفروش‌ و يك‌ ميهمان‌ دعوت‌ كن‌ وضعت‌ خوب‌ ميشه‌. خوب‌ اين‌ از نظر ما، محاسبات‌ ما درست‌ نيست‌. اما از نظر محاسبات‌ ملكوتي‌ درسته‌. چون‌ وقتي‌ كه‌ تو اين‌ گذشت‌ را در راه‌ خدا كردي‌، خدا هم‌ گذشت‌ ميكنه‌ در راه‌ تو و تو دادي‌ خدا هم‌ ميده‌. ما عندكم‌ ينفد و ما عند الله‌ باق‌. آنچه‌ كه‌ در نزد توست‌ خيلي‌ كمه‌، تو فقيري‌، انتم‌ الفقراء الي‌ الله‌ و الله‌ الغني‌ الحميد. تو اگر مي‌خواهي‌ پولدار بشوي‌، يك‌ سبد توت‌، خوب‌ قيمتي‌ نداره‌، اين‌ را ببر در خانة‌ يك‌ كريمي‌. اين‌ ميگه‌ عجب‌!، اين‌ هر چي‌ داشته‌ به‌ من‌ داده‌. من‌ هم‌ هر چي‌ دارم‌ به‌ او بدهم‌. و خداي‌ تعالي‌ اينطور كريمه‌.

 اينها سياست‌ برخورد با خداست‌. ماها اشتباه‌ مي‌كنيم‌. با خدا بلد نيستيم‌ چطور برخورد كنيم‌. سياست‌ فرزند با پدر و زندگي‌ او با پدر يك‌ جور ديگه‌ است‌. اگر مثلا يك‌ پسري‌ روز عيد غدير يك‌ صد توماني‌ يكي‌ بهش‌ عيدي‌ داده‌. اين‌ رفته‌ بود فكر كرده‌ بود پدرش‌ چي‌ دوست‌ داره‌ رفت‌ اين‌ عيديش‌ را يك‌ چيزي‌ خريد آورد داد. پدرش‌ هم‌ وضعش‌ خوبه‌، ثروتمنده‌، هديه‌ بهش‌ داد. پدر بايد خيلي‌ بي‌ وجدان‌ باشه‌ كه‌ هيچ‌ به‌ روي‌ خودش‌ نياره‌. او هم‌ ميگه‌ عجب‌ بچة‌ خوبيست‌. بگذار ما تشويقش‌ كنم‌. ميره‌ يك‌ چيزي‌ برايش‌ مي‌گيره‌ كه‌ به‌ دردش‌ بخوره‌، خيلي‌ قيمتي‌ باشه‌. دقت‌ كرديد؟ اين‌ سياست‌ پدر و پسر، پسر و پدره‌. با خدا هم‌ خودشون‌ چون‌ اجازه‌ دادند و خودشون‌ دستور دادند، همينجور بايد برخورد كرد. تو دو ركعت‌ نماز بخون‌، دو ركعت‌ نماز شكر، ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌. من‌ يك‌ نعمتي‌ خدا بهم‌ داد، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، چون‌ او قيد همه‌ چيز را زده‌ بود، گاهي‌ كنار كوچه‌ واي‌ مي‌ايستاد نماز مي‌خوند، سجده‌ ميكرد، من‌ مي‌پرسيدم‌ كه‌ چي‌ شده‌؟ مي‌گفت‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ بود اينجا يادم‌ آمد، بلد شدم‌، خدا بهم‌ الهام‌ كرد. همه‌ را هم‌ از خدا ميدانست‌. ماها اگر بگوئيم‌ جنبه‌هاي‌ علمي‌ از طرف‌ خداست‌، ميگويند عجب‌ ادعاي‌ بزرگي‌. نه‌. قل‌ كل‌ من‌ عند الله‌. همه‌ از جانب‌ خداست‌. هر چه‌ به‌ ما ميرسد فهممون‌، دركمون‌، هدايتمون‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌، اگر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ جنسي‌ مي‌خواهد ارزون‌ بشه‌، شما دو روز قبلش‌ الهام‌ شد بهتون‌، به‌ فكرتون‌ افتاد كه‌ اين‌ را بفروشيد و استفاده‌اي‌ بكنيد و نگذاريد روزي‌ كه‌ ارزان‌ ميشه‌ شما بفروشيد. اين‌ را ميگيد به‌ فكرم‌ افتاد. كي‌ انداخت‌؟ كي‌ به‌ فكرت‌ انداخت‌؟ همين‌ الهام‌ پروردگار. به‌ فكرم‌ افتاد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را بكنم‌. گاهي‌ هم‌ ميشه‌ شيطان‌ به‌ فكر انسان‌ مي‌اندازه‌. يك‌ كار بدي‌ گاهي‌ انسان‌ ميكند. ميگويد به‌ فكرم‌ افتاد بروم‌ فلاني‌ را اذيتش‌ بكنم‌. اينجا هم‌ درسته‌، به‌ فكرش‌ افتاده‌. نه‌ اون‌ به‌ فكرش‌ بي‌ جهت‌ افتاده‌ نه‌ اين‌. اون‌ را خدا انداخته‌ اين‌ را شيطان‌ انداخته‌. روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ در اين‌ زمينه‌ خيلي‌ فراوانه‌. فالهمها فجورها و تقواها يا ان‌ الشياطين‌ ليوحون‌ الي‌ اوليائهم‌. شيطان‌ وحي‌ ميكنه‌ به‌ اوليائش‌.

 پس‌ بنابراين‌ همه‌اش‌ از جانب‌ خداست‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ اشكالي‌ توي‌ كارتون‌ آمد يك‌ چيزي‌ نذر كنيد. مثلا يك‌ ناراحتي‌ داريد، بشينيد با خودتون‌ فكر كنيد كه‌ چه‌ كار مكروهي‌ را من‌ انجام‌ ميدهم‌. شده‌ها، اينهايي‌ كه‌ من‌ مي‌گويم‌ توي‌ رساله‌ها عنوان‌ شده‌ و عمل‌ هم‌ كردند. كه‌ مثلا اين‌ آقا فرض‌ كنيد ايستاده‌ بول‌ ميكرده‌. ضرورتا مربوط‌ به‌ ايستاده‌ بول‌ كردن‌ هم‌ نبوده‌ها. يك‌ كسالتي‌ پيدا كرده‌، تعهد كنه‌ كه‌ ديگه‌ ايستاده‌ كه‌ كراهت‌ داره‌، بول‌ نكنه‌ مثلا. اين‌ تعهد كرده‌ كسالتش‌ خوب‌ شده‌. يك‌ چيزي‌ بده‌ يك‌ چيزي‌ بگير. يك‌ كار خوبي‌ را بكن‌، يك‌ كار، اگر كار مكروهي‌ نمي‌كني‌. يك‌ مستحبي‌ را انجام‌ بده‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير ده‌ شب‌ نماز شب‌ بخوني‌ تا اين‌ كسالتت‌ رفع‌ بشه‌. تا اين‌ ناراحتيت‌ برطرف‌ بشه‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير كه‌ مثلا سه‌ روز، همين‌ سه‌ روز روزه‌ گرفتن‌ حالا همين‌ مقدسها همين‌ سه‌ روزي‌ كه‌ حضرت‌ امير روزه‌ گرفته‌، اينها هم‌ مي‌خواهند روزه‌ بگيرند. خيلي‌ خوب‌ بگيرند. مي‌خواهند تمام‌ مشكلات‌ گناه‌ و معصيت‌ و، بابا! حضرت‌ امير معصيت‌ نكرد. و تمام‌ مريضها مرضها اينجا خوب‌ بشه‌. نه‌. سه‌ روز روزه‌ بگير در هر وقتي‌ كه‌ شد. غير از عيد فطر، عيد قربان‌، روز عاشورا. و اصلا اينها روز عاشورا كراهت‌ داره‌ و در اين‌ دو روز هم‌ نبايد انسان‌ روزه‌ بگيره‌. بقيه‌اش‌ هر وقتي‌ شد روزه‌ بگير. كاري‌ نداره‌. يك‌ مقيد باش‌ ده‌ روز مثلا دم‌ غروب‌ نماز امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را بخون‌. يا يك‌ مستحبي‌ را بهرحال‌ اگر با اجازة‌ مثلا كسي‌ باشه‌ كه‌ راهنمائيت‌ بكنه‌ كه‌ بهتره‌. اما حالا نشد.

 حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ اين‌ را از باب‌ تعليم‌ ميگيم‌ها، حتي‌ به‌ نظر من‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ مريض‌ مي‌شوند، اين‌ كار انجام‌ ميشه‌ كه‌ به‌ ما چيز ياد بدهند. اينها مريض‌ شدند، خيلي‌ هم‌ مرض‌ سرطان‌ و نميدونم‌ خيلي‌ مرضهاي‌ تند نبود كه‌ بگيم‌ خيلي‌ پدرومادر را ناراحت‌ كرده‌ اينها تصميم‌ گرفته‌اند روزه‌ بگيرند. نه‌. سرماخوردگي‌ مختصري‌ بوده‌. تبي‌ بوده‌ و رفع‌ شده‌. سه‌ روز روزه‌ گرفتند. وفاي‌ به‌ نذر كردند. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌، اينها براي‌ چي‌ اين‌ نذر را وفا كردند؟ كوشش‌ بكنيد اگر تعهدي‌ كرديد سه‌ چيزه‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. تعهد، نذر، قسم‌. اين‌ سه‌ چيز مستحب‌ را واجب‌ ميكنه‌. ما نذرش‌ را، آنهم‌ نذري‌ كه‌ خودمون‌ مي‌كنيم‌، اين‌ را عمل‌ مي‌كنيم‌. اما به‌ عهد و قسم‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌. سه‌ تايش‌ رديف‌ همه‌، در رساله‌ها مراجعه‌ كنيد، نگاه‌ كنيد. عهد، قسم‌، نذر. كه‌ اگر شما با خودتون‌ عهد كرديد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را تعهد بستيد كه‌ فلان‌ كار را بكنيد، فلان‌ كار خوب‌ را بكنيد، نكرديد معصيت‌ كرديد. عهد كرديد. يوفون‌، در آية‌ سورة‌ مؤمنون‌ مي‌فرمايد قد افلح‌ المؤمنون‌ الذين‌ لصلاتهم‌ خاشعون‌ و الذين‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. عهدي‌ كرديد اول‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ علني‌ در اسلام‌ بر خلاف‌ عهدش‌ عمل‌ كرد، معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ بود. تعهد نامه‌اي‌ نوشت‌ با حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. وقتي‌ آمد در كوفه‌، اين‌ تعهد نامه‌ را اين‌ عهدنامه‌ را پاره‌ كرد زير پايش‌ انداخت‌. عهدي‌ كرديد، اين‌ را بدايند چك‌ اگر امضا كرديد بايد اين‌ چك‌ را بپردازيد. چك‌ حالا ميگيد بعدش‌… اين‌ آدم‌ مؤمن‌ اين‌ كار را نميكنه‌. يك‌ آدم‌ مسلمان‌ هيچ‌ وقت‌ چك‌ بي‌ محل‌ نمي‌كشه‌. پول‌ داري‌ چك‌ بكش‌، پول‌ نداري‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ داشتي‌. اين‌ خودش‌ يك‌ امضاست‌، امضاء تعهده‌. اگر يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ احساس‌ مي‌كنه‌ قدرتش‌ را داره‌ منتهي‌ الان‌ نمي‌خواد بده‌. خانه‌اي‌ خريده‌ الان‌ اگر بخواد چك‌ بده‌ مثلا خونه‌  را بهش‌ نمي‌دن‌، مي‌خواد هم‌ پول‌ بده‌ كه‌ نقد بده‌ خونه‌  الان‌ به‌ نامش‌ نشده‌.خوب‌ اينها مسائلي‌ ديگه‌ است‌. اما گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌، بعضي‌ از افراد واقعا احساس‌ مي‌شه‌ از قيافشون‌، احساس‌ مي‌شه‌ كه‌ اينها نمي‌خوان‌ بدن‌. همانجايي‌ كه‌ داره‌ چك‌ مي‌نويسه‌ فرقي‌ براش‌ نمي‌كنه‌ صد تومن‌ چك‌ بنويسه‌ يا ده‌ ميليون‌ تومان‌. هر چي‌ مي‌گي‌ مي‌گه‌ چشم‌. مي‌نويسه‌. اين‌ آدم‌، اين‌ را بدونيد اين‌ آدم‌ بر خلاف‌ عهد عمل‌ كرده‌ و كتكش‌ را منتظر باشه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ مي‌زنه‌. عهدتون‌ را وفا كنيد. با خدا اول‌ عهد بستيد. الم‌ عهد عليكم‌ با بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انهم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ بني‌ آدم‌. مي‌دونيد كجا با ما عهد كرد؟ در اون‌ روزي‌ كه‌ خدا شيطان‌ را فرمود كه‌ اسجد، اسجدوا لآدم‌ فسجد الملائكة‌ الا ابليس‌، ابليس‌ عهد شكست‌. همه‌ بايد سجده‌ مي‌كردند و سجده‌ كردند ابليس‌ عهد شكست‌. تا اين‌ كار شد خداي‌ تعالي‌ رو كرد به‌ بني‌ آدم‌ ذرية‌ آدم‌ كه‌ اون‌ روز به‌ صورت‌ زر بودند، يعني‌ روحشون‌ همه‌ بود. كه‌ من‌ با عهد مي‌بندم‌، ميثاق‌ مي‌بندم‌ كه‌ تبعيت‌ از اين‌ نكنيد، اين‌ شيطان‌ نكنيد. چون‌ گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عباد الله‌ مخلصين‌. تبعيت‌ نكنيد. ما هم‌ گفتيم‌ چشم‌. در روز الست‌ ولا گفتيم‌. و الا يعني‌ چشم‌. امروز به‌ بستر لا خفتي‌. امروز يادت‌ رفت‌. در شبانه‌ روز بنشينيم‌ حساب‌ كنيم‌ چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ مي‌ديم‌، چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ زدم‌، خيلي‌ مثل‌ خيلي‌ تكان‌ دهنده‌ است‌ اگر كسي‌ فهمش‌ باز باشه‌ بفهمه‌، ما حزب‌ اللهيم‌ ديگه‌. مسلمان‌ در لشگر خدا هستيم‌. در جمع‌ خدايي‌ها هستيم‌. سرباز خدا هستيم‌. سرباز امام‌ زمان‌ هستيم‌. مثل‌ سربازهايي‌ كه‌ در جبهة‌ جنگ‌ در مقابل‌ صدام‌ بودند اونطور سربازي‌ هستيم‌. اگر تو سربازهاي‌ اسلام‌ و جمهوري‌ اسلامي‌ يك‌ نفر ماهي‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ حرف‌ صدام‌ را گوش‌ مي‌كرد و بعد برمي‌ گشت‌. يعني‌ در ماه‌ بيست‌ و نه‌ روز تحت‌ فرمان‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بود يك‌ روز هم‌ مي‌رفت‌ حرفهاي‌ صدام‌ را ببينه‌ چي‌ مي‌گه‌ مي‌ياد. دستورات‌ او را عمل‌ مي‌كرد. چكارش‌ مي‌كردند؟ يقينا همين‌ ماه‌ اول‌ اعدامش‌ مي‌كردند. به‌ حقش‌ همينه‌. به‌ هر كي‌ بگيم‌ مي‌گه‌ اين‌جور سرباز را بايد اعدام‌ كرد. بابا شيطان‌ دشمنه‌. در جبهة‌ جنگ‌ با دشمن‌ هستيد. شما در شبانه‌ روز بيشتر گوش‌ به‌ دشمن‌ مي‌ديد، كمتر گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديد. اينجا چيه‌ جزاتون‌؟ تا بگيد خدايا بگه‌ بله‌. فلان‌ كار را بكن‌ چشم‌. اين‌ هم‌ توقعمونه‌. توي‌ نمازمون‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد. توي‌ حرم‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد اينجا مزاحم‌ ماست‌. كجاست‌ كه‌ شيطان‌ ما را ول‌ كنه‌. اون‌ وقت‌ مي‌گيم‌ ما بندگان‌ خدا بله‌. اگر هم‌ بهمون‌ بگيم‌ بندة‌ شيطان‌ بدمون‌ مي‌ياد. عهدمون‌ را با خدا نشكنيم‌. يكي‌ ديگه‌ قسم‌ اين‌ اندازه‌ زياد نخوريد. لا تجعلوا، لا تجعلو الله‌ عروة‌ لايمانه‌ خدا را در معرض‌ قسم‌ خودتون‌ قرار نديد. به‌ خدا اينجور، والله‌ اينجور. مخصوصا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد ضعيفه‌ مي‌خواد حرفي‌ كه‌ نداره‌ اين‌ را اثبات‌ بكنه‌. قسم‌، اگر گفتيم‌ و الله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنيم‌. (قطع‌ صدا) اثبات‌ بكنيم‌. اگر گفتيم‌ والله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنه‌، اگر نكرديم‌ بايد حتما كفاره‌ بديم‌. اينجوريه‌. قسم‌ خيلي‌ مهمه‌. قسم‌ است‌ و نظر است‌ و عهد. قرار داد. تعهدات‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ را مي‌بينيد خداي‌ تعالي‌ مدح‌ مي‌كنه‌ توي‌ قرآنش‌ يك‌ سوره‌ درباره‌اش‌ نازل‌ كرده‌ كه‌ يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوما كان‌ شره‌ مستطيرا. وفاي‌ به‌ نذر مي‌كنند. روزه‌ گرفته‌اند سر افطار يك‌ غذايي‌ براي‌ خودشون‌ درست‌ كرده‌اند. حالا هر چه‌ بود خصوصياتش‌ را من‌ گفتم‌، نقل‌ شده‌. ولي‌ حالا دليلي‌ نداره‌ هر چي‌ بود. مشغول‌ افطار مي‌خوان‌ بشن‌. مسكين‌ آمد. مسكين‌.  مسكين‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ كسي‌ است‌ كه‌ مسكنت‌ بهش‌ خورده‌. شكستي‌ بهش‌ وارد شده‌. بعضيها تنبلند فقير مي‌شند. كار، دنبال‌ كار و كاسبي‌ و اينها نمي‌رن‌ اينها فقيرند. مسكين‌ اوني‌ است‌ كه‌ يك‌ عيبي‌ در اعضاي‌ بدنش‌ هست‌ نمي‌تونه‌ كار بكنه‌. يا ورشكست‌ شده‌، يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ سكوني‌ در زندگيش‌ خلاصه‌ وارد شده‌. اين‌ مي‌گن‌ مسكين‌. آمد مسكين‌ بود. اينها حساب‌ كردند ديدند كه‌ اگر بخوان‌ غذاي‌ يك‌ نفر را به‌ او بدن‌، خوب‌ يك‌ نفر آمده‌ ديگه‌، زن‌ و بچه‌اش‌ چطور. يك‌ وقتهايي‌ ما مجالس‌ اطعام‌ بعضي‌ از دوستان‌ سابقها، حالا الحمد الله‌ فقير كم‌ داريم‌. نق‌ زياد مي‌زنيم‌ ولي‌ فقير خيلي‌ كمه‌. ما مردم‌ نمي‌دونم‌ اين‌ را نسبت‌ بديم‌ به‌ ايران‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ شيعه‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ مشهديها كه‌ تنها اينطوري‌ نيستند بالاخره‌ يا ايران‌ يا شيعه‌، ولي‌ شيعه‌ نبايد اينطور باشه‌، ايران‌. اين‌ كه‌ هر چي‌ هم‌ وضعمون‌ خوب‌ باشه‌ نق‌ بلديم‌ بزنيم‌. اي‌ بابا گراني‌، چه‌ فلان‌. خوب‌ يك‌ خرده‌ بريد در خارج‌ از ايران‌ ببينيد چه‌ بر مردم‌ مي‌گذره‌. بعد بياييد اين‌ قدر نق‌ بزنيد. من‌ طرفداري‌ از اين‌ كه‌ از جمعي‌، عدة‌ خاصي‌ بكنم‌ نيستم‌ ولي‌ من‌ يك‌ خرده‌ اينجاها را ديدم‌. اينطوري‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ و نق‌ مي‌زنيم‌ نيستش‌.

 كسي‌ مي‌خواد ما يك‌ وقتي‌ اينجا گفته‌ بوديم‌ اگر غذا بنا شد اطعام‌ بكنيد چون‌ ما يك‌ عده‌ فقير را هم‌ كه‌ دعوت‌ بكنيم‌ اين‌ فقير از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا فقيره‌ واقعا خوب‌ زن‌ و بچه‌ هم‌ داره‌. اين‌ زن‌ و بچه‌اش‌ از اين‌ غذا كه‌ نمي‌خورند. اين‌ يكي‌ را دعوت‌ كرديد. اين‌ اگر وجدان‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ نفر خودش‌ مي‌خوره‌ و شكمش‌ سير مي‌شه‌ براي‌ زن‌ و بچه‌اش‌ ناراحته‌. خوب‌ چكار كنيم‌. يك‌ جمعي‌ بودند، يك‌ جلسه‌اي‌ بود گفتم‌ فكر من‌ اينه‌ كه‌ همين‌ پول‌ را شما برنج‌ و روغن‌ و گوشت‌ مثلا بگيريد توي‌ يك‌ بسته‌ بنديهايي‌ بديد به‌ افراد. ببرند خونه‌ دور هم‌ بخورند. همه‌ اشون‌ بخورند. اين‌ جا از اين‌ جريان‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ مسكين‌ آمده‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ولي‌ غذاي‌ پنج‌ نفر را بهش‌ دادند كه‌ ببره‌ با زن‌ و بچه‌اش‌ بخوره‌. براي‌ اين‌ كه‌ حضرت‌ امير بود، حضرت‌ زهرا بود، حضرت‌ امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ و فضه‌. چند نفر مي‌شن‌؟ پنج‌ نفر. اين‌ را دادند. يعني‌ حضرت‌ امير،

 نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد حضرت‌ امير گفت‌ فاطمة‌ زهرا نانت‌ را بده‌. نه‌ حرامه‌ اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌. واجب‌ النفقه‌ مقدره‌ بر مستحب‌ النفقه‌ است‌. شما حق‌ نداريد غذاي‌ زن‌ و بچه‌ ات‌ را بدي‌ به‌ فقرا. كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را كرد. نه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را نكرد. علي‌ گفت‌ من‌ امشب‌ غذام‌ را مي‌دم‌ به‌ اين‌ مسكين‌. اين‌ كه‌ همه‌ تو صراط‌ مستقيم‌ بودند، همه‌ يكي‌ بودند همه‌ واحد بودند. اين‌ را بدانيد اگر جمعي‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشند همه‌ يك‌ كار را مي‌كنند. اگر يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر جمع‌ بشند با هم‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ ندارند. حالا كه‌ اميرالمؤمنين‌ امام‌ اونهاست‌، رهبر اونهاست‌، او مي‌ده‌، فاطمه‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسن‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسين‌ هم‌ مي‌ده‌، فضه‌ هم‌ مي‌ده‌. اگر لازم‌ نبود علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ نه‌ لازم‌ نيست‌ شماها بديد اين‌ غذاي‌ چهار نفره‌ را پنج‌ نفره‌ مي‌خوريم‌. چون‌ غذا المسلم‌ يأكل‌ الصلاة‌. اگر يك‌ جا رفتيد مهماني‌ دو نفر را دعوت‌ كرده‌ بودند سه‌ نفر جا داره‌ كه‌ او صاحب‌ خانه‌ پذيرايي‌ بكنه‌. غذاي‌ چهار نفر را مي‌شه‌ پنج‌ نفر بخورند. ولي‌ وقتي‌ دادند همه‌ چشم‌ هم‌ چشمي‌ هم‌ نبود. همه‌ اشون‌ مستقلا كار كردند. يعني‌ چون‌ علي‌ داده‌ ما هم‌ بديم‌. چون‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داده‌ ما هم‌ بديم‌. نه‌. اين‌ كارها توي‌ ماها هست‌. اونها نه‌ مستقل‌. اونها دادند. با افطار كردند سحري‌ حالا چه‌ گذروندند در روايات‌ نداره‌. ظاهرا سحري‌ هم‌ نداشتند والا غذاي‌ سحرشون‌ را مي‌آوردند افطار مي‌خوردند. فردا شب‌ همين‌ طور. شب‌ دوم‌ مسكينا و يتيما، يك‌ يتيمي‌ آمده‌. گاهي‌ مي‌گه‌، خوب‌ يتيم‌ كه‌ چند نفر نبودند. يكي‌ بود يتيم‌ ولو سنش‌ كمه‌ ولي‌ بايد از يك‌ عده‌ پرستاري‌ بكنه‌. ما ديديم‌ اينجور. يك‌ مردي‌ فوت‌ شده‌ بود يك‌ بچه‌اي‌، پسر بچه‌اي‌ در سن‌ ده‌ سالگي‌، دوازده‌ سالگي‌ اينجورها اين‌، من‌ خودم‌ رفتم‌ پيشش‌ گفتم‌ تو در سن‌ دوازده‌ سالگي‌ مرد شدي‌. گفتم‌ تشويقش‌ كنند و تو بايد توي‌ خونه‌ چون‌ چهار تا خواهر داشت‌ يك‌ مادر و هيچ‌ كدامشون‌ هم‌ اهل‌، مثلا حقوق‌ بگير و كارمند و اينها نبودند. كسي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ ما توي‌ اون‌ خونه‌ مردش‌ كنيم‌ همان‌ پسر دوازده‌ ساله‌ بود. آقا تو مردي‌، تو چه‌ هستي‌، تو جه‌ هستي‌، و هر كمكي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ به‌ اينها بشه‌ بوسيلة‌ همان‌ بچه‌ مي‌شد. و مرد هم‌ شدها. مرد شد. يتيمي‌ آمد باز همة‌ اينها غذاهاشون‌ را دادند. چون‌ در اون‌ زمانها فقر زيادي‌ بود دادند. شب‌ سوم‌ اسيري‌ آمد. اسير را هم‌ به‌ همان‌ نحوه‌ بهش‌ غذاي‌ خودشون‌ را دادند. خوب‌ شما مي‌گيد بچه‌ هايي‌ كه‌ از زير كسالت‌ بلند شدند آخه‌ اين‌ چه‌ ظلميه‌؟ نه‌ اونها يك‌ چيز ديگه‌اي‌ مي‌فهمند ما يك‌ چيز ديگه‌. ما هر چه‌ فكر مي‌كنيم‌ دربارة‌ شكم‌ فكر مي‌كنيم‌. خوردن‌، پوشيدن‌، داشتن‌ اينها. اونها هر چه‌ فكر مي‌كنند دربارة‌ روحياتشون‌ فكر مي‌كنند. اين‌ را بدونيد با آب‌ تنها، اين‌ از نظر علمي‌ ثابته‌ با آب‌ تنها تا چهل‌ روز، پنجاه‌ روز هم‌ مي‌تونه‌ زنده‌ باشه‌. حتي‌ كسالتهايش‌ هم‌ رفع‌ ميشه‌. با آب‌ افطار كرد. اين‌ را دانشمندان‌ هم‌ نوشته‌اند. خوب‌. البته‌ نفس‌ انسان‌ نمي‌خواد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نفس‌ نداره‌. نفس‌ مطمئنه‌ داره‌. نفس‌ راضية‌ مرضيه‌ داره‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌. خوب‌ حالا نتيجه‌ چي‌ شد؟

 نتيجه‌ اين‌ شد. خداي‌ تعالي‌ اينها را از تمام‌ بديها نجات‌ داد. در آية‌ تطهير كه‌ باز همين‌ ايام‌ نازل‌ شده‌ كه‌ انما يريد الله‌ ان‌ يذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ و يطهركم‌ تطهيرا، اين‌ آيه‌ بعضي‌ از مفسرين‌ درباره‌اش‌ بحث‌ مي‌كنند كه‌ مگر به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ پليدي‌ و رجس‌ وارد ميشد كه‌ خدا اراده‌ كرده‌ كه‌ اينها را پاكشون‌ كنه‌؟ خيلي‌ مطلب‌ نوشته‌اند مفسرين‌. مطالبي‌ هم‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ براي‌ شماها مشكله‌ فهميدنش‌. يعني‌ اينجا اراده‌ ارادة‌ تكويني‌ است‌. ارادة‌ تكويني‌ يعني‌ چه‌! ولي‌ يك‌ مطلب‌ ساده‌اي‌ عرض‌ كنم‌ برايتون‌. گاهي‌ انسان‌ در معرض‌ آفته‌، در معرض‌ مرضه‌. وبا آمده‌ همه‌ را گرفته‌. طاعون‌ آمده‌ همه‌ را گرفته‌. ميكروبهاي‌ مختلف‌ در بين‌ مردم‌ پخش‌ شده‌. انسان‌ هم‌ در بين‌ اينهاست‌. در معرض‌ آفته‌. انسان‌ به‌ طور كلي‌ و مخلوق‌ خدا، اين‌ را بدونيد، اين‌ مطلب‌ علميه‌ها، مخلوق‌ بطور كلي‌ چون‌ ناقصه‌ تحت‌ تأثير باصطلاح‌ نواقص‌ قرار ميگيره‌. خداي‌ تعالي‌ است‌ كه‌ تحت‌ تأثير هيچي‌ قرار نميگيره‌. اما پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، اينها مخلوق‌ خدا هستند و مخلوق‌ اگر خدا بهشون‌ كمك‌ نكنه‌، هيچي‌ ندارند از خودشون‌. الم‌ يجد كايتيما و آوي‌ و وجدك‌ ضال‌ فهدي‌ و وجدك‌ عائل‌ و اغني‌. خدا به‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ آيا اگر تو خودت‌ مي‌بودي‌ و تنها اگر خودت‌ مي‌بودي‌ مگر گمراه‌ نبودي‌، اگر خدا راهنمايي‌ نميكرد پيغمبر اكرم‌ را، اگر قرآن‌ را به‌ قلب‌ مقدسش‌ نازل‌ نميكرد، اگر در روز اول‌ كه‌ خلقش‌ كرد، تمام‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را به‌ او نمي‌داد، او مثل‌ ماها ميشد.

 لذا گاهي‌ ميشه‌ دفعه‌، گاهي‌ رفعه‌. ببينيد، يك‌ مثال‌ بزنم‌ برايتون‌. مرض‌ طاعون‌ آمده‌، مرض‌ وبا آمده‌ همه‌ را ميگيره‌. شما زرنگي‌ كردي‌ قبل‌ از اينكه‌ ميكروب‌ وبا بيايد توي‌ بدنتون‌، رفتيد واكسن‌ زديد خودتون‌ را باصطلاح‌ مهيا كرديد براي‌ اينكه‌ دفع‌ ميكروب‌ بكنيد. اين‌ را ميگويند دفع‌، نميشيد مريض‌. الان‌ در زمان‌ ما شايد مثل‌ سرخك‌ و سالك‌ و آبله‌، الان‌ ديگه‌ از بين‌ رفته‌. در زمان‌ سابق‌ آبله‌ و سرخك‌ و سالك‌، اينها از چيزهايي‌ بود كه‌ هر انساني‌ ميگرفت‌. همه‌ مي‌گرفتند. چيزي‌ هم‌، مثلا گاهي‌ آبله‌ كور ميكرد انسان‌ را. گاهي‌ سرخك‌ انسان‌ را ميكشت‌. سالك‌ زخمش‌ سالها گاهي‌ طول‌ ميكشيد. اين‌ حالا نيست‌. چيه‌؟ دفع‌ كردند. اين‌ مرضها را از شما دفع‌ كردند. با همين‌ تهية‌ واكسنهاي‌ مختلف‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ مرضهاي‌ روحي‌ را خدا از يك‌ شخصي‌ دفع‌ ميكنه‌، اين‌ را تطهيرش‌ كرده‌. و گاهي‌ رفع‌ ميكنه‌. يعني‌ مرض‌ آمده‌، وارد شده‌، مريض‌ شده‌ انسان‌، و رفع‌ ميشه‌. بعد مي‌آيد معالجه‌اش‌ ميكنه‌. اون‌ را ميگويند دفع‌. اين‌ را ميگويند رفع‌. درست‌ شد؟

 در خصوص‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ بديها را، هر چيزي‌ كه‌ پليد بوده‌، چه‌ روحي‌ چه‌ جسمي‌ چه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ از نظر اجتماعي‌، از نظر آبرو، از نظر جهل‌، همه‌ را خداي‌ تعالي‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌، اهل‌ بيت‌ پيغمبر دفع‌ كرده‌. نگذاشته‌ اصلا وارد بشه‌ جهل‌ بر اينها. نگذاشته‌ اينها مبتلاي‌ به‌ امراض‌ روحي‌ بشوند. امراض‌ بدني‌ بشوند. اما در بقية‌ مردم‌ رفع‌ كرده‌. يعني‌ همة‌ شما لازمه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد. تزكيه‌ هم‌ معنايش‌ رفعه‌. امراض‌ روحي‌ در اثر نداشتن‌ اعتقادات‌ صحيح‌ و دقيق‌ و توجه‌ به‌ خدا امراض‌ روحي‌ به‌ ما متوجه‌ شده‌، آنهم‌ در زمان‌ بچگي‌. مثلا بچه‌ بوديم‌ مشغول‌ بازي‌ بوديم‌. يك‌ اسباب‌ بازي‌ برايمون‌ آوردند. خيلي‌ علاقه‌ به‌ آن‌ اسباب‌ بازي‌ پيدا كرديم‌، حالا همان‌ رشد كرده‌ بزرگ‌ شده‌. اينجا اسباب‌ بازي‌ ماشينه‌ نه‌ آدم‌ تويش‌ مي‌رفت‌ نه‌ هيچي‌. آدم‌ هم‌ تويش‌ ميره‌، ولي‌ محبتش‌ فرقي‌ نكرده‌. اين‌ محبت‌ را همان‌ موقع‌ در ما ايجاد شد و اين‌ كسالت‌ روحي‌ در ما پيدا شد. در اثر همين‌ محبت‌ به‌ ماشين‌ بازي‌ بخلي‌ درمون‌ پيدا شد. اگر يك‌ بچه‌اي‌ يك‌ ماشين‌ اسباب‌بازي‌ بهتر بود، بزرگتر بود، در اينجا حسد در ما پيدا شد. خدمتتون‌ عرض‌ شود طمع‌ در ما پيدا شد. امراض‌ روحي‌ بطور كلي‌ در همان‌ سنين‌ بچگي‌ در ما پيدا ميشه‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ از يك‌ لولة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود پر دوده‌اي‌، بالاخره‌ هر كي‌ از توي‌ اين‌ رد بشه‌، اين‌ كثيف‌ ميشه‌. وقتي‌ كثيف‌ شد بايد بره‌ حموم‌. لذا قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. همه‌ هم‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. بجز آنها كه‌ از بيرون‌ لوله‌ مي‌آيند كه‌ آنها معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. و الا از اين‌ توي‌ اين‌ لولة‌ تنگ‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ بيرون‌، بالاخره‌ كثيف‌ ميشه‌. و اين‌ همان‌ پانزده‌ سال‌، لااقلش‌ پانزده‌ ساله‌ از موقع‌ تولد تا موقعي‌ كه‌ تكليف‌ مي‌آيد. اگر كسي‌ در آنموقع‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ خوب‌. و الاّ بقيه‌اش‌ هم‌ همينجور توي‌ لوله‌ مي‌مانه‌ و سياه‌ ميشه‌. نرود حمام‌ همانجور سيه‌روي‌ بماند توي‌ بهشت‌ هم‌ راهش‌ نمي‌دهند ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اِ! ما شنيديم‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مي‌برند توي‌ بهشت‌. بعله‌ مي‌برند منهم‌ ميگم‌. يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ خاندان‌ اهل‌ بيت‌ در دلتون‌ باشه‌، توي‌ جهنم‌ نمي‌رويد. خدا هم‌ كه‌ دو تا جا بيشتر نداره‌ يا جهنمه‌ يا بهشت‌. ميگويند يك‌ كشيشي‌ رفته‌ بود جهنم‌ را خريده‌ بود. شنيديد جريانش‌ را. بعد گفته‌ بود مردم‌ ديگه‌ همه‌ آزاديد. مي‌رويد توي‌ بهشت‌. جهنم‌ ديگه‌ مال‌ منه‌. از كشيش‌ آخه‌ آنوقتها مي‌رفتند بهشت‌ مي‌خريدند. اين‌ رفت‌ گفت‌ من‌ جهنم‌ را ميخواهم‌ بخرم‌. دكان‌ او را بست‌ با اين‌ كارش‌. حالا اينجور هم‌ نيست‌ كه‌ خدا دو تا جا بيشتر نداشته‌ باشه‌. نه‌. جاهايي‌ خدا داره‌ كه‌ مي‌تونه‌ عذابمون‌ بكنه‌. حالا منهم‌ ميگويم‌ كه‌ خدا يا جهنم‌ داره‌ يا بهشت‌. جهنم‌ را نمي‌بره‌ شما را. پس‌ مي‌گيد حتما ما را به‌ بهشت‌ مي‌بره‌. مي‌بردتون‌ به‌ بهشت‌، اما درستتون‌ ميكنه‌. يك‌ جوري‌ مي‌بردتون‌ توي‌ بهشت‌ كه‌ قدر بهشت‌ را آنوقت‌ بدانيد. آخه‌ بهشت‌ جاي‌ دعوا و نزاع‌ و بخل‌ و حسد و اينجور چيزها كه‌ نيست‌. تا صفات‌ رذيله‌ات‌ را در كنار همون‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود صحراي‌ محشر مي‌شوندتون‌، خوب‌ مي‌مالنتون‌، تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنند، چون‌ محبت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و شيعه‌ هستيد، آنوقت‌ مي‌برندتون‌ توي‌ بهشت‌. شما ميگيد جباشه‌ مي‌ارزه‌.

  ما مي‌گذاريم‌ براي‌ همانجا. نه‌. اون‌ خيلي‌ طول‌ ميكشه‌. بخدا قسم‌ اگر توان‌ داشته‌ باشيم‌، يقين‌ داشته‌ باشيم‌، خيلي‌ طول‌ ميكشه‌! پنجاه‌ هزار سال‌. آقا پنجاه‌ هزار سال‌ به‌ زبان‌ آسان‌ مي‌آيدها. هزار سال‌ خيليه‌. از زمان‌ پيغمبر تا حالا هزار و چهارصد سال‌ گذشته‌. پنجاه‌ هزار سال‌ خيليه‌. اونجا طول‌ ميكشه‌. حالا خوش‌ باشيم‌. نه‌. كاري‌ هم‌ نداره‌. بنظر من‌ آدمي‌ كه‌ پاك‌ باشه‌ بهتر زندگي‌ ميكنه‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ ناپاكه‌. آدم‌ ناپاك‌ همه‌ جا خجالت‌ مي‌كشه‌، همه‌ جا سرافكنده‌ است‌، همه‌ جا مي‌ترسد بفهمند كه‌ اين‌ خيانت‌ كرده‌. همه‌ جا ترسو، خائف‌. خودش‌ را همه‌ جا كنار ميكشه‌. اما آدم‌ امين‌ سر و گردنش‌ را بلند نگه‌ ميداره‌، توي‌ مردم‌ حركت‌ ميكنه‌. خيلي‌ انسان‌ لذت‌ از زندگيش‌ مي‌بره‌. كسي‌ هيچ‌ نميتونه‌ به‌ من‌ كوچكترين‌ اعتراضي‌ بكنه‌. هر جاي‌ از مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ را بخواهيد بسنجيدها، مي‌بينيد كه‌ ناپاكي‌ سخت‌تره‌ تا پاكي‌. كار آسونيست‌ پاكي‌. پاك‌ بودن‌ اصلا فطرت‌ انسان‌ است‌ پاكي‌. آنجا ايستادي‌ به‌ زن‌ مردم‌ نگاه‌ نكن‌. اين‌ مسئله‌اي‌ داره‌؟ نگاه‌ بكني‌ پدرش‌ شوهرش‌ بيايد ببيند تو داري‌ با نگاه‌ بد نگاه‌ ميكني‌ مي‌دوني‌ چقدر باهات‌ بد ميشه‌؟ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ بداني‌، دگر لذت‌ نفس‌ لذت‌ نداني‌. انسان‌ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ را ميدونست‌، واقعا لذت‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ اينقدر كيف‌ كرد وقتي‌ كه‌ موفق‌ شد به‌ اينكه‌ از دست‌ زليخا فرار كرد. كه‌ زليخا هم‌ بعكس‌ اينقدر پكر شد كه‌ چرا موفق‌ نشد. اين‌ لذت‌ او بهتر از لذت‌ اوست‌. شما يك‌ جائي‌ مي‌ريد، بعضي‌ها خيلي‌ ضعيفند متأسفانه‌. مي‌بينيد همه‌ دارند گناه‌ مي‌كنند. شخصيت‌ داشته‌ باش‌. تو اگر با همة‌ آن‌ها مشغول‌ گناه‌ شدي‌ و گناهكار شدي‌، مثل‌ اوني‌. ده‌ نفر آنجا هستند تو هم‌ ميشي‌ يازدهميش‌. اما اگر گفتي‌ آقايون‌ گناه‌ نكنيد، تو ميشي‌ آقا. و الذينهم‌ من‌ اناس‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌. تو ميشي‌ ولي‌ اينها، سرپرست‌ اينها. چه‌ گوش‌ بكنند چه‌ گوش‌ نكنند تو آقاي‌ بر اينها هستي‌. خدا هم‌ پشتيبانته‌، پيغمبر هم‌ پشتيبانته‌. ولي‌ اينها هستي‌. بعضهم‌ اولياء بعض‌. چرا بعضهم‌ اولياء بعض‌. چون‌ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. اِ آقا بده‌. خاك‌ بر سر آن‌ مسلماني‌ كه‌ بگه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بده‌. خدا ميگه‌ خوبه‌ تو ميگي‌ بده‌. خجالت‌ مي‌كشم‌. ضعيفي‌. ضعيفي‌، خيلي‌ ضعيفي‌. چرا خجالت‌ مي‌كشي‌؟ يك‌ زن‌ محجوبه‌اي‌ گفت‌ كه‌ زنهاي‌ بيحجاب‌ مرا مسخره‌ كردند. گفتم‌ براي‌ اينكه‌ ضعيفي‌. گفت‌ چرا؟ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ تو آنها را مسخره‌ كن‌. تو بايد بگي‌ كه‌ اين‌ از دايرة‌ اسلام‌ خارج‌، از دايرة‌ دستورات‌ خدا خارج‌، حتي‌ مملكت‌ هم‌ طرفدار تو هست‌ نه‌ طرفدار او. تو با اينهمه‌ پشتيبان‌ ضعيف‌ كه‌ تو او را مسخره‌ نمي‌كني‌، او تو را مسخره‌ ميكنه‌. او نه‌ خدا پشتيبانشه‌، نه‌ پيغمبر پشتيبانشه‌، نه‌ مملكت‌ پشتيبانشه‌، آنوقت‌ او مي‌آيد ميداندار ميشه‌ تو را مسخره‌ بكنه‌، تو او را مسخره‌ نكني‌. اينجوريم‌ ما.

 ولي‌ ديگران‌ باشيد، آقاي‌ ديگران‌ باشيد، در رديف‌ خدا و پيغمبر و امام‌ قرار بگيريد كه‌ انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يأتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌.

 آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اين‌ چهارده‌ نور مقدس‌ اين‌ سوره‌ را نازل‌ كرده‌. آية‌ تطهير را نازل‌ كرده‌، و يطهركم‌ تطهيرا. اين‌ ايام‌ هم‌ مربوط‌ به‌ اين‌ جريانته‌. و امشب‌ هم‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. ما كه‌ مسلمان‌ حسابي‌ نيستيم‌ كه‌ سالمون‌ سال‌ قرآن‌ باشه‌. ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر… اِ! امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. حاج‌ آقا اشتباه‌ كرد. دو ماه‌ قبل‌ بود، شب‌ چهارشنبه‌ هم‌ بود. البته‌ شب‌ چهارشنبه‌ مي‌گويند سيده‌ خل‌ مي‌شوند. اما همه‌ خل‌ مي‌شوند. سيدها كه‌ انشاء الله‌ خل‌ نمي‌شوند. چهارشنبه‌ سوري‌ و آتش‌ بازي‌ و آتش‌ سوزي‌ و… بعله‌ مال‌ خلها راسته‌، آخر سالشون‌ آنموقع‌ بود. مال‌ شماها كه‌ عاقليد كه‌ اول‌ ماه‌ خدا، سال‌ خدا، كه‌ عجيبه‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد ذلك‌ الدين‌ القيم‌. ما چرا اعتماد به‌ اين‌ آيات‌ نمي‌كنيم‌؟ ميگه‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشرا في‌ كتاب‌ الله‌ تا ميرسه‌ ذلك‌ الدين‌، دين‌ قيم‌ دين‌ پابرجا، دين‌ درست‌ اينه‌ كه‌ ماه‌ شما دوازده‌ ماه‌ باشه‌ و ماه‌ قمري‌ هم‌ باشه‌. در اثر اينكه‌ ماههاي‌ ما ماه‌ شمسي‌ شده‌ و ميلادي‌، اكثر مستحبات‌ از دستمون‌ رفته‌. اكثرش‌ از دستمون‌ رفته‌. مستحبه‌ اول‌ ماه‌ روزه‌ بگيره‌ انسان‌. اول‌ ماه‌ كيه‌؟ امروز چهارم‌ برجه‌. نيست‌؟ برج‌ را با ماه‌ قاطي‌ كرديم‌. مستحبه‌ نهم‌ ماه‌ مثلا روزه‌ بگيره‌، روز اول‌ ماه‌ مثلا نماز بخونه‌، اصلا بكلي‌ يك‌ ماه‌ رمضان‌ اولش‌ را مي‌فهميم‌، يك‌ آخر ماه‌ رمضان‌ را متوجه‌ ميشيم‌، اگر هم‌ اهل‌ مكه‌ و اينها باشيم‌، ماه‌ ذيحجه‌. ديگه‌ تموم‌. محرم‌ هم‌ خوب‌ چون‌ مي‌خواهيم‌ عزاداري‌ بكنيم‌ و اينها و الاّ بقيه‌اش‌ نه‌ ديگه‌. و الا اكثر مستحبات‌، اكثر مكروهات‌، اينها روي‌ ماههاي‌ قمري‌ تنظيمه‌، از دستمون‌ ميره‌. امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. يعني‌ شب‌ جمعة‌ ديگه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود سال‌ 1416 شروع‌ ميشه‌. شانزده‌ است‌. و بعكس‌ اينهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستند دين‌ قيم‌ ندارند، شادي‌ بايد انسان‌ آخر سال‌ شاد باشه‌. اول‌ سال‌ حالا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌؟ دوازده‌ روز خداي‌ تعالي‌ آخر سال‌ قمري‌ را روزهاي‌ شادي‌ قرار داده‌. شما ميگيد چرا بايد آخر شاد باشيم‌؟ ببينيد يك‌ سال‌ كار كردي‌. اگر استفاده‌اي‌ كردي‌ شاد بايد باشي‌. اگر استفاده‌ نكردي‌، ضرر كردي‌، يك‌ وسايلي‌ خدا در اين‌ آخر سال‌ قرار داده‌ كه‌ تو بوسيلة‌ اينها جبران‌ خسارتهايت‌ را بكني‌. يكي‌ همين‌ عيد غديره‌. يكي‌ همين‌ وجود آية‌ تطهيره‌. يكي‌ همين‌ مسئلة‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ است‌. و امثال‌ اينها. خوب‌ انسان‌ ببيند آخر سال‌ شاد باشه‌ بهتره‌ يا اول‌ سال‌ شاد باشه‌؟ اول‌ سال‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ چه‌ خبر خواهد شد. آخر سال‌ كه‌ انسان‌ يك‌ سال‌ استفاده‌ برده‌، يك‌ سال‌ مفيد بوده‌، يك‌ سال‌ اگر هم‌ اشتباه‌ كرده‌ جبران‌ شده‌، اين‌ بايد شاد باشه‌.

 اول‌ ماه‌ محرم‌ شادي‌ ما تمام‌ ميشه‌. از حالا بايد شروع‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ در اول‌ سال‌ حضرت‌ سيد الشهداء، رحمة‌ للعالمين‌ را براي‌ ما قرار داده‌. خيلي‌ عجيبه‌. اول‌ سال‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در روز اول‌ محرم‌ نشسته‌ بودند. ديان‌ ابن‌ شبيب‌ آمد خدمتشون‌. حضرت‌ فرمود يابن‌ الشبيب‌ الصائم‌ انت‌. روزه‌ هستي‌؟ عرض‌ كرد بعله‌ آقا. روزه‌ام‌. روز اول‌ ماه‌ محرم‌ مستحبه‌ انسان‌ روزه‌ بگيره‌. روز اول‌ سال‌. بعله‌ آقا روزه‌ام‌. حضرت‌ فرمودند اين‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر ميشه‌، غم‌ و اندوه‌ در دل‌ ما اهل‌ بيت‌ پيغمبر مي‌آيد. وارد ميشه‌ و روز بروز زياد ميشه‌. تا روز عاشورا. مطالبي‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا براي‌ ابن‌ شبيب‌ فرموده‌ كه‌ خوشا بحال‌ آنها، امام‌ زمانشون‌ نشسته‌ براي‌ يك‌ نفر روضه‌خواني‌ ميكنه‌.

 يابن‌ الشبيب‌، اي‌ پسر شبيب‌، ماه‌ محرم‌ كه‌ ميشد كفار، آنهايي‌ كه‌ بت‌ پرست‌ بودند قبل‌ از اسلام‌، در زمان‌ جاهليت‌، دست‌ از جنگ‌ و خونريزي‌ مي‌كشيدند. (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *