۱۵ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف از خلقت بشر عبوديت است
هدف از خلقت بشر عبوديت است 15 صفر 1417
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.
يكي از دشمنان سر سخت بندگي خدا و بندگان خدا شيطان است. در روزي كه حضرت آدم را ذات مقدس پروردگار خلق فرمود از همان روز شيطان بناي مخالفت با خدا را گذاشت و قسم خورد و گفت لاغوينهم اجمعين. همه را اغوا ميكنم همه را گمراه ميكنم. سر راه بندگان تو مينشينم و از راه راست منحرفشون ميكنم. شيطان يك نگاهي بن بني آدم كرد و متوجه شد در ميان اينها يك افرادي هستند كه نميتواند بر آنها مسلط شود. خودش اعتراف كرد و گفت الا عبادك منهم المخلصين. همه را اغوا ميكنم مگر بندگان مخلص تو. يك فرقي است بين مخلص و مخلص. مخلص آن كسي است كه اعمالش را براي پروردگار خالص ميكند. ولي مخلَص آن كسي است كه تمام وجودش، حتي افكارش، صفات درونيش، محبتش، تمام اينها خالص براي خداست. اين شخص را مخلص ميگويند. يعني خالص شده. خلوص يك وقت هست صفت خود انسانه، يك وقت هست صفت اعمال انسانه. اگر اعمال انسان خالص شد، مخلِص ميشه. اگر خود انسان خالص شد براي خدا مخلَصه. لذا شيطان گفت الا عبادك منهم المخلصين. بندگان مخلصت. يعني بندگان خدا اينها هم مورد هجوم شيطان هستند ولي مخلصين را ديگه من نميتونم بر آنها تسلط پيدا كنم.
اما خداي تعالي با شيطان وقتي سخن گفت به او فرمود كه و ان عبادي ليس لك عليهم سلطان. تو بر بندگان من هر كس من باصطلاح بندگيش را امضا كردم، بندة رسمي پروردگار شد، ايمانش مستقر بود و امتحان در راه ايمان داد. مؤمني بود كه قد امتحن الله قلبه للايمان، تو بر او نميتواني مسلط بشوي. و ان عبادي ليس عليك السلطان. پس همة دعواها و همة مسئله در يك جمله خلاصه ميشود. تو امضاي بندگيت را از خداي تعالي بگير، خدا كمكت ميكند. نميگذارد شيطان بر تو مسلط شود. ممكن است وسوسه داشته باشد. چون وسوسة شيطان براي همه هست. اما تسلط پيدا نميكند. يعني نميتواند تو را تحت نفوذ خود و بندگي خود قرار بدهد.
خداي تعالي ميفرمايد انما سلطانه علي الذين يتولونه. تسلط شيطان بر كسي است كه ولايت شيطان را بپذيرد، ولي خودش شيطان را قرار بدهد، امام خودش شيطان را قرار بدهد. و الا اگر كسي شيطان را ولي خودش قرار نداد شيطان بر او مسلط نميشود.
شيطان از راههاي مختلف، آنهائي كه ايمانشون مستقر نيست، آنهائي كه بندة خدا نيستند، آنهائي كه بندگي را در حقيقت رسما قبول نكردند. در ميان كارمندان ادارات هستند افرادي كه بعضيها مثلا رسما كارمندند، بعضيها نه. رسما كارمند نيستند. يعني مثلا قراردادي هستند، روزمزدي هستند، آنهائي كه رسما به اصطلاح كارمند يك ادارهاي باشند، كارمند دولت باشند، ميبيني از تمام امتيازات برخوردارند. حق بيمه دارند، حق بازنشستگي دارند، از مثلا مزايايي برخوردار هستند. ولي آن كسي كه مثلا روزمزدي است يا قراردادي است، اين امتيازات را نداره. شما هم اگر ميخواهيد رسما بندة خدا باشيد و از امتيازات بندگي برخوردار باشيد، بايد كاري بكنيد كه نامتون در زمرة بندگان خدا ثبت بشه. اگر نامتون در زمرة بندگان خدا ثبت نشد، گاهي ميشه زحمت زيادي ميكشيد، اما از مزايا هيچ بهرمند نيستيد. يك كاري كرديد، يك مزدي گرفتيد، يك عملي انجام داديد، يك ثوابي برديد وطلبي هم از ذات مقدس پروردگار نداريد. اما بندگان رسمي خدا. آنهائي كه رسما بندة خدا هستند. داراي امتيازاتي هستند. از همه نوع امتيازات برخوردارند. يكي از امتيازات بندگان خدا اين است كه خداي تعالي حامي آنهاست كه شيطان نتواند بر آنها مسلط بشود. تسلط شيطان را پروردگار از آنها دفع ميكنه.
شيطان از راههاي مختلف براي اكثر مردم وارد ميشه و آنها را از بندگي خارج ميكنه. مسئلهاي كه امشب ميخوام يك مقدار دربارهاش صحبت كنم و اشارهاي لااقل در اين محفل داشته باشم اين مسئله است كه يكي از مهمترين چيزهايي كه براي بندگي و عبوديت و حقيقت عبوديت لازم است اين است كه انسان در صراط مستقيم حركت كند. از هر گونه افراط و تفريط دور باشد.
ما يك مسئلهاي را غالبا عرض ميكنيم. صراط مستقيم. صراط مستقيم چيه؟ اعمال ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلامه. اعمالشون را نوشتهاند در كتب تاريخ. گفتارشون در ضمن روايات بيان شده، افكارشون، عقايدشون در ضمن روايات ذكر شده و اكثر ما هم اطلاع كافي تقريبا از حالات و عقائد و افكار خاندان عصمت داريم.
بنابراين وقتي به ما ميگند در صراط مستقيم باشيد، وقتي كه به ما ميگويند شما بايد با اين الگو خودتون را تطبيق بدهيد معناش اينه كه اعمال علي بن ابيطالب يا اعمال ساير ائمه را، افكار علي بن ابيطالب و يا افكار ساير ائمه عليهم السلام را، حتي عقائد آنها را شما الگو براي خودتون قرار بديد. الگو يعني چه؟ يعني اگر مثلا شما يك لباسي بخواهيد بدوزيد، يك الگو براتون ميگذارند. به شما ميگند با اين پهنا و اين قد بايد اين لباس دوخته بشه. اگر يك سانت كم و زيادش كنيد شما آنچه كه ازتون خواستهاند ندوختهايد. يك سانت. بايد دقيقا مطابق الگو اين لباس را بدوزيد.
ما اگر ميخواهيم واقعا مسلمان باشيم، واقعا بندة خدا باشيم، پروردگار متعال چهارده نفر معصوم، معصوم يعني الگوي بدون كم و زياد. الگوي بدون افراط و تفريط. چهارده نفر. چرا چهارده نفر. بخاطر اينكه در زمانهاي مختلف باشند، با مردم مختلف روبرو باشند، حالات مختلف در زمانهاي مختلف داشته باشند كه شما اگر در هر زماني واقع شديد يك الگو بتوانيد از ميان اين چهارده الگو انتخاب كنيد. بنابراين اگر كسي از راه و روش اين چهارده نفر تجاوز بكند چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط، اين از اسلام خارجه. اين از مسلماني خارجه. تا چه برسد به اينكه ما او را بندة خدا بدانيم و از اولياء خدا بدانيم. يكي از چيزهايي كه عرض كردم من امشب ميخوام تذكر بدهم و سؤالي هم در اين زمينه قبل از نماز شد اين است كه دربارة غذاهامون. ما يكي از چيزهايي كه شايد شيطان ميآد وسوسهامون ميكنه كه آقا تو با اين غذاهايي كه امروز مخلوط به حرام و مخلوط به مسائل شبهه ناكه، چطور ميتوني ولي خدا بشي؟ اين را بدونيد در همة زمانها با همة خصوصيات انسان ميتواند ولي خدا بشود. من نمونههايي از قرآن شريف براتون نقل ميكنم.
شايد حرام خورتر از فرعون، ظالمتر از فرعون و بدكارتر از فرعون در زمان خودش كسي نبوده. و ميدونيد همسر انسان، زن مخصوصا در يك بارگاهي كه همهاش ظلم است و ستم است و فشار، تحت تأثير واقع بايد بشه.و در خانة فرعون، زني است بنام آسيه. آسيه زن فرعونه. در خانة فرعون زندگي ميكنه. ايشان از اولياء خداست. يعني چهار زن قبل از اسلام از ارزش فوق العادهاي برخوردار بودند و نامشون همه جا بود و همه جا روح بزرگشون حاضر بود، اين چهار زن حوا بوده، ميدونيد حوا يك شخصيت ذاتي دارد. ام البشره. مادر تمام افراد بشره. يك همسر پيغمبره. ايشان يكي از زنهاي بسيار محترم قبل از اسلام بوده. دوم حضرت مريمه. مريمي كه خداي تعالي در قرآن آنقدر وصفش را كرده. حتي معصومه و پاك او را معرفي كرده و منشأ معجزهاي مثل تولد حضرت عيسي شده يك همچين شخصيتي است. اينهم دوم زن. سومين زن حضرت خديجة كبري است همسر پيغمر اكرم، آنكه تمام اموالش را در راه پيشرفت اسلام داده. ببينيد اين سه زن با خصوصيات خاصي از اولياء خدا شدند. چهارمينشون آسيه است. آن يكي همسر آدمه، اين ديگري همسر پيغمبر اكرمه، آن يكي مادر پيغمبري است كه حتي بعد از دو هزار سال، الان يك ميليارد پيرو دارد. ولي آسيه چه؟ آسيه زن يك بدبختي است كه خدا در قرآن ميفرمايد ان فرعون علي في الارض. فرعون گفته انا ربكم الاعلي. آسيه را چرا خدا در قرآن معرفيش ميكنه؟ براي اينكه زنها و مردها بطريق اولي بدانند كه در هر شرايطي ممكنه انسان انسان بشه. ممكنه انسان ولي خدا بشه. ممكنه بجايي برسد كه آسيه رسيد گفت رب زدني بيتا في الجنه. خدايا من ميخوام بيام ديگه. من ميخوام به لقاء تو مشرف بشوم. يك خونة خوب توي بهشت برام درست كن من آمدم. رب زدني بيتا في الجنه. خيلي عجيبه. دستور ميده خواهش ميكنه حالا در مقابل پروردگاره. و الا يك چنين ارتباط خاصي با ذات مقدس پروردگار پيدا كرده. هيچ شرايط برايش مهيا نبود. به هيچ وجه شرط بندگي در اطرافش، در جوانبش، نسبت به زندگيش براش وجود نداشت. روز قيامت خدا به هر زني ممكن است بفرمايد تو وضعت بدتر بود يا آسيه زن فرعون؟ و خدمت هم ميكند. باني و باصطلاح حافظ حضرت موسي است. حضرت موسي را پرورش دارد و وارد اجتماعش كرده و دين او بوسيلة حضرت آسيه در حقيقت پايهگذاري شد. ببينيد بندگي خدا شرط نداره. فقط الگو داره. اگر شما خيلي مقدس شديد، گاهي ميشه بعضي از افراد خيلي مقدس ميشوند. از امام سجاد هم مقدستر و از امام صادق هم مثلا نستجير بالله مقدستر. شيطان آمده كاملا مسلط شده. وارد خانهاي شدند احتياط ميكنه از اين غذا نميخوره. چرا آقا از اين غذا نميخوري؟ من كه نميدانم اين غذا حلاله يا حرام؟ شيطان سوء ظن در مغز اين بوجود آورده نسبت به يك بندة خدا توهين ميكنه. يك وقت هست انسان ميدونه اين شخص رباخوره، اين شخصي است قمارباز، معصيتكار، شغلش حرام، نبايد پا توي خونهاش بگذاريد. اما نه. اينها نميدونه. انسان يك چائي ميخواد بخوره، صد تا با كم و زيادش احتمال حرام بودن ميده. مثلا شايد اين چائي از ربا خريداري شده باشه، شايد نجس شده باشه،. شايد مثلا صاحب اين چايي خمس مالش را نداده باشه. چون اگر كسي خمس مالش را نداد، يك پنجم مالش مال سادات و مال امامه و طبعا نميتوند حتي خودش هم تصرف بكنه در اموال خودش آنچه كه خمس بهش تعلق ميگيره. شايد زكاتش را نداده باشه. ميبينيد كه چقدر احتمال حرام بودن را در يك چايي ممكنه انسان بده. اينطوريه ديگه. اين شيطان ميآد وسوسه ميكنه. تو دستورت اينه. خود ائمه هم اين كار را ميكردند. خود ائمه عليهم السلام اين عملشون بوده، به مهماني ميرفتند. مهمانيهايي كه بعضيهاش بعد منكشف ميشده كه غذا حرام هم بوده. بعد منكشف ميشده و اين را هم ضمنا بدانيد كه امام و پيغمبر همة خصوصيات و همة پشت پردهها را ميدانند ولي اگر بخواهند ندونند هم نميدونند. اختيار علمشون به دست خودشونه كه بحث مفصلي داره و اين از امتيازات معصومين ما عليهم الصلاة و السلامه كه اختيار علمشون در دست خودشون بوده. وقتي وارد خانة كسي ميشدند نميخواستند بدونند كه اين آقا از چه راهي اين مال را كسب كرده و از چه راهي آورده. ميخوردند. دربارة پيغمبر اكرم دارد كه بعضي ميگند پيغمبر اكرم را شهيد كردند. يك زن يهوديه، شما ببينيد تا چه اندازه ماها جداي از بعضي از مسائل هستيم. يك زن يهوديه حضرت را دعوت كرده. حضرت رفتند و در غذاي حضرت سم ريخته و حضرت را مسموم كرده.
شما ببينيد شيطان ميآد توي وجودتون ميخواد چند تا كار بكنه. يكي اينكه آقا تو كه غذاي حلال واقعي، حلال واقعي اصلا كجاست؟ يكي از علما را من ديدم حتي در كتابش نوشته بود حلال واقعي آب باران و گياه بيابانه. حلال واقعي پيدا نميشه. خوب حالا كه پيدا نميشه بندگي خدا هم پس نميشه. ولي خدا هم انسان نميتونه بشه. ما ميگيم ما وقتي ولي خدا ممكن است بشويم و بندة خدا بشويم كه هر كاري اماممون، امام صادقمون، ائمهامون فرمودهاند و كردهاند ما همون كار را بكنيم. حضرت رسول اكرم ميفرمايد لو دعيت الي زراع الشاكن. آنچه كه من ديدم لعجبت. اگر مرا به يك باصطلاح ما پاچة گوسفندي مهمان بكنند من اجابت ميكنم. دستوره اگر دعوتتون كردند، حالا بعضي توي اين مجلس هستند ميگند پس تو چرا قبول نميكني؟ من محضور دارم. انسان با عذر نميتونه بعضي از تقاضاها را قبول كنه. اما اگر عذري نداشت. لو دعيت من را به هر جائي دعوت كنند، دعوت كرده. يك شخص محترم از تو تقاضا كرده، دعوتت كرده. چرا اجابت نميكني؟ بايد اجابت كني. شما با اين فكري كه بعضي از افراد مقدس دارند كه شيطان به نظر من القاء ميكنه شما نميتونيد (قطع صداي نوار)
من يك وقتي توي خزانه، باصطلاح خزانه بوديم. يك آقائي وارد خزانه شد. اشاره كرد به يك پيرمردي كه آن عقب بود. گفت كه لنگت را باز كن بگذار بالا. ميخوام من غسل بكنم. ما خيلي برامون غير قابل هضم بود. آخه لنگ او، آنطرف خزانة حمام، به اين آقا كه اين سر خزانه ميخواد غسل كنه چه ارتباطي داره؟ خيلي. اين بيچاره هم باز كرد و گذاشت اينطرف و ايشان غسلش را كرد. من ازش سؤال كردم چه ارتباطي بود بين غسل تو و لنگ او. گفت او را من ميشناسم خمس نميده. پس به لنگش خمس تعلق گرفته. ببينيد شيطان چيكار ميكنه. من آنجا بودم و آبروي آن بيچاره را هم برد و من كه اينجا ميخوام غسل بكنم، آب را تكان ميدم تصرف در لنگ او ميشه، پس غسل من باطل ميشه. شيطان اينطور ميآد وارد ميشه. امام شما آقايان، امام صادقتون فرمود كل شيء لك حلال اين اعلاميه را دادهم هر چيزي برات حلاله مگر اينكه بدوني حرومه. بدوني. ميدوني اين مشروبه نخور. ميدوني اين پول از رباست. حالا يك كسي هست دو تا شغل داره. يكي رباخوري يكي هم يك شغل حلال. تو از كجا ميدوني از آن باصطلاح كسبش، از آن راه براي تو غذا تهيه كرده و به تو داده. مگر اينكه بدانه انسان بي بند و باره، ربا را، آن كاري كه از باصطلاح، آن درآمدي كه از راه حلال درمياره همه را مخلوط ميكنه. خوب اينجا شبههناكه، انسان بايد پرهيز كنه. اما تو طرف را نميشناسي غذايي كه او به تو ميده نه نجسه، نه حرامه، نه خمس نداده است، نه زكات نداده مثل ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام باش.
من يكي از دانشمندان بود تا حدي، از علما بود. دربارة همين بحث شد. من اين بحث را كاملا در يكي از كتابهام، ظاهرا آنچه كه يادمه در كتاب در محضر استاد بايد باشه نوشتهام و شرح دادم. يكي از محترمين بود ايشون زير بار نميرفت اين حرفي را كه من ميزدم. گفتم آقا سم حلاله يا حرام؟ سؤال. انسان سمي بخوره كه بكشدش، حلاله يا حرام؟ مسلما حرامه. يعني حرامترين چيزها سمه. قبول داريد اين را. انسان بداند كه اين سمه و با فشار و باصطلاح اجبار بخوره فرق ميكنه با آنكه انسان ندانه و بخوره. مسلما ايني كه ميدونه با فشار ميخوره، اين بايد تأثيرش بيشتر باشه. يكي از اشكالاتي كه من ديشب هم اشاره كردم بهش كه ما فكر ميكنيم بعضي چيزها منهاي خدا اثر داره كه عمدة گرفتاري همينجاست. ميگند غذاي حرام چه ما بدانيم حرامه چه ندونيم، يك اثري در ما خواهد گذاشت. ما به اينها ميگيم كه آقا اين اثر را خدا ميگذاره در انسان يا غذا؟ اگر بگيد اثر را خدا روي انسان ميگذاره اين ظلم كرده خدا. بخاطر اينكه ميگه بخور و در عين حال اثر معنوي بدي روي من ميگذاره. اگر كه خود غذا اين اثر را ميگذاره كه اين طبعا شركه. يعني بگيم دور از خدا، منهاي خدا خود غذا اثر را روي من ميگذاره اين شركه. بنابراين همانطوري كه اماممون وقتي كه با فشار، حضرت علي بن موسي الرضا در مجلس مأمون نشسته. مأمون ميگه يا اين انگور را بايد بخوري يا ميكشمت. اينجا امام ميدونه كه اين سمه، حرام هم هست. ميخوره. بعد از خوردن آيا از خدا از قرب به خداي حضرت رضاي عليه الصلاة و السلام چيزي كم ميشه؟ ابدا. با اينكه حرام اگر يك اثر وضعي، آنطوري كه بعضي از افراد ميگويند داشته باشد بايد امام هم بالاخره از آن مقام قربش پائين بيفته، حرام خورده. اين حرام واقعي است. درسته عذر داشته منهم نميدونم عذر داشتم. ولي تأثير وضعيش را بايد داشته باشه. نداره. يعني هيچكس اين حرف را نزده.
بنابراين آنچه را كه ائمة ما فرمودهاند حرامه، حرامه. هر چيزي كه ميدونيد حرامه نبايد خورد. ميدونيد. شما را از قربتون به پروردگار ميكاهه و شما را دور ميكنه، نميشه تو ولي خدا باشي و حرام بخوري، اين حرفي درش نيست. ولي در بقية چيزها، هر چيزي را كه انسان نميداند كه حرامه اين را بدانيد شيطان ميآد وسوسه ميكنه. سوء ظن ايجاد ميكنه. شب رفته غذا خونة دوستش زياد خورده. آمده خوابيده، هر شب نماز شب ميخوانده امشب نماز شب نخونده. ميگه غذاي اين فلان فلان شده حتما روي من اثر گذاشت كه من نماز شبم امشب ترك شد. نه آقا. زياد خوردي آنجا، سنگين شدي، شيطان هم آمد يك خوردهاي باهات ور رفت باصطلاح و خوابت برد. و يكي از مسائلي كه ماها اكثرا داريم هميشه دوست داريم تقصير را به گردن ديگري بيندازيم. اينهم يكي از خصوصيات ماست. از خدا شروع ميكنيم تا شيطان. چرا نماز شب نخوندي؟ خدا توفيق نداد. اين نخونده ميگه خدا توفيق نداد. اين حرفها را يك وقت نزنيدها، خدا به همه توفيق داده كه نماز شب بخونند. خدا توفيق نداد يعني چي؟ آقا چرا مشهد نيامدي. ما مشهد كه بوديم و هستيم انشاء الله ميگيم چرا مشهد نيامدي زيارت؟ ميگه حضرت رضا نطلبيد. ميخواد بيندازه گردن امام رضا. از خدا و امام رضا كه رد بشيم، يك آدم منصفي باشه، بازهم حاضر نيست به گردن بگيره. آقا چرا اين كار را كردي؟ ميگه شيطان. شما اگر دقت كرده باشيد اينهايي را كه ميآورند پشت تلويزيون كارهاي بد كردهاند، همهاشون ميگويند رفيق بد ما را به اينجا آورد. آن رفيق بد را اگر بشه پيداش كنند، بيارندش ببينيم اين چه شكليه كه همه را به طرف بدي كشانده؟ خودش همون رفيق بده. روز قيامت هم كه ميشه شيطان ميگه تو من را كجا ديدي كه همة گناهان را مياندازي گردن من؟ خدا، پيغمبران داشت، تو اعتنا نكردي. كتاب داشت منبريها همه جا طرفداري از خدا ميكردند و مذمت من. تو چطور شد من را پيدا كردي، حرفهاي مرا گوش دادي، حرفهاي خدا را گوش ندادي. اينجوري ميشه. شيطان آقا دخالت اينطوري داره كه ماها را ميخواد از آن مسير حق بيندازه. نگذاره در راه حق حركت كنيم. شيطان ميآد ميگه آقا تو ولي خدا نميشي. يك آيهاي را من چندي قبل فكر ميكردم روش، الشيطان يعدكم الفقر. خيلي عجيبه. اين جمله خيلي ظاهرش ميگه شيطان به شما وعدة فقر ميده. ولي اين يك معناي عميقي داره. من هر دفعه اين آيه را ميخونم يك معناي جديدي براش ميفهمم. شيطان ميگه تو فقيري نميتوني از اولياء خدا بشي، توبة تو را خدا قبول نميكنه. چطور ميشه اينقدر گناه كرده باشي توبهات را قبول كنه. يأس از رحمت پروردگار. خدايي كه اصرار داره ميگه توبه همة را من ميپذيرم. عجيبه بعضي از آيات را ما اصلا نميتونيم ترجمه كنيم. با اينكه خدا فرموده قل يا ايها انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا. حالا ما نه اينكه يك مقداري از خدا دلمن نستجير بالله براي دين ميسوزه و ميخواهيم كمتر مردم گناه كنند، اين آيه را درست ترجمه نميكنيم. صريحا ذات مقدس پذروردگار ميفرمايد قل بگو اي پيغمبر، من و شما هم امروز بايد بگيم، يا عبادي الذين، اي بندگان من به من كه اعتقاد داريد، مرا كه دوست داريد، مرا كه قبول داريد كه اسرافم بر نفس خود كرديد. يعني زيادهروي كرديد در گناه، زياده روي كرديد در گناه، لا تقنطوا، هيچكدومتون مأيوس از رحمت خدا نشيد. ان الله يغفر الذنوب جميعا. خدا همة گناهان را ميبخشه. حالا البته ما بايد وظيفهامون هم هست، شايد من الان اگر اين توجيه مختصر را نگم، يك عده بهم اعتراض بكنند، انسان بايد توبه بكنه، انسان بايد ديگه گناه نكنه، تصميم بگيره كه ديگه گناه نداشته باشه. ولي اينها در آية شريفه نيست. خداي تعالي اينقدر مهربانه، ميگه تو مأيوس نشو، گاهي بعضي از روايات واقعا براي انسان مشكل ميشه. يعني ماها چون تنگ نظريمها، گاهي يك روايتي دارد كه بعضي افراد هستند بخيلند، بعضيها بخيلترند. بخيل آن كسي است كه خودش نميتونه چيزي به كسي ببخشه. اما گاهي يك كسي به يك كسي داره چيزي ميبخشه اين ناراحت ميشه، اين ابخل از آن كسي است كه. ما حالا خدا ميخواد ببخشه، ماها بخل ميكنيم. عجيبه.
چند شب قبل گفتم، فرعون را خدا نميخواد بره توي جهنم. ميگه لعله يتذكر او يخشي. يزيد آمد خدمت امام سجاد. اين را ديگه خيلي سختتونه كه بپذيريد و منهم سختمه. آمد خدمت امام سجاد گفت ميشه ما هم توبه بكنيم؟ حضرت نگفت بهش نه. خيلي عجيبه. فرمود نماز غفيله بخون. زينب كبري آمد گفت، چون زينب با امام سجاد از نظر باصطلاح مقام فرق ميكنه، كه به اين راهنمايي ميكني كه توبه بكنه. حضرت فرمود موفق نميشه.
حميد بن قحتبه، حميد بن قحتبه را شنيديد معروفه. اين استاندار خراسان بود در زمان هارون الرشيد كه الان هم قبر مطهر علي بن موسي الرضا در باغ حميد بن قحتبه، يعني آنوقت اين باغ مال حميد بن قحتبه بود. ميگه من يك شب در قصرم، منزلم خوابيده بودم، غلام هارون آمد مرا از خواب بيدار كرد و گفت اجب الامير. امير را اجابت كن، تو را كار داره. من خيلي ترسيدم بلند شدم نيمه شب رفتم ديدم هارون نشسته. يك شمشيري هم روي زانوش گذاشته و يك شمعي روشن كرده، خيلي تو همه. تا من را ديد گفت در راه ما چقدر حاضري بگذري، گذشت كني؟ گفتم جانم و مالم را حاضرم بدم. گفت برو. ما رفتيم منزل. چند دقيقهاي گذشت. باز همان غلام آمد اجب الامير. من آمدم. ديدم ايندفعه با غضب شديدتري گفت در راه ما چقدر حاضري نثار كني؟ گفتم جانم، مالم، ناموسم، خوب چيز ديگري ندارم ديگه. گفت برو. رفتم. خوابم نميبره. آخرهاي شب ديدم باز غلام آمد. اجب الامير. من رفتم. ديدم خيلي عصبانيتره. من كه همه چيز را دادم اين چي ميگه؟ يادم آمد كه دينم را ندادم. آدم گاهي ميشه دينش را بايد بده. گفتم جانم، مالم، ناموسم، دينم را حاضرم در راه تو بدهم. ديدم تبسم كرد. گفت اين شمشير را بگير. هر چه اين غلام گفت امشب گفتة او گفتة منه. اطاعت از او اطاعت از منه. ما عقب سر غلام راه افتاديم. ما را برد در زندان را باز كرد. يك راهرويي بود و سه تا سلول در كنار اين راهرو، در سلول اول را باز كرد. ديدم بچهها قبل از بلوغ، يك علائمي هم سادات آنوقت داشتند، همه فرزندان پيغمبر. غلام به من گفت با همين شمشير سر اينها را ميبري ميريزي توي چاه. منهم كه دينم را داده بودم، همه چيز را داده بودم. گفتم چشم. سر اين بچهها را بريدم در موقعي كه همهاشون در خواب بودند ريختند توي چاه. در سلول دوم را باز كرد يك مشت جوان، بعضيهاشون مشغول عبادت، همه از فرزندان پيغمبر، اين كه اين جريان را، مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا نوشته است. سر اينها را هم بريدم ريختم توي چاه. در اطاق سوم را باز كرد. پيرمردها، اينها آثار سجده روي پيشانيشون. بيست نفر از فرزندان پيغمبر مشغول عبادتند. گفت سر اينها را هم ميبري ميريزي توي چاه. ميگه نوزده نفرشون را سرشون را بريدم. يك پيرمردي بود اشك ميريخت، داشت گريه ميكرد، رو كرد به من. گفت جواب فاطمة زهرا را روز قيامت چه خواهي داد اگر در يك شب شصت نفر از فرزندان او را كشتي و ريختي توي چاه؟ ميگه دستم لرزيد ديدم غلام به من نهيب زد من سر او را هم بريدم انداختم توي چاه. لذا در روز ماه رمضان روزه ميخورد آن شخص راوي ميگه، گفتم شما كه مريض نيستي، مسافر هم نيستي. گفت من يك كاري كردم مأيوس از رحمت خدا هستم و ديگه خدا من را نميبخشه و جريان را نقل كرد. اين مطلب را به علي بن موسي الرضا گفتند. حضرت فرمود او دو تا گناه داره. اولي آن كشتن شصت نفر از فرزندان پيغمبره، دومي يأس از رحمت خدا. اين در روايت هستها. هيچوقت يأس از رحمت خدا نداشته باشيد و شيطان ميخواد شما را از رحمت پروردگار مأيوستون كنه. الشيطان يعدكم الفقر. گاهي شده بعضي از افراد واقعا پاك، البته يك مشت گناه كردند، ميآيند پيش ما يك دستوراتي راجع به توبه بهشون ميديم اينها خوب گاهي زيادي هم هست. ما حداكثر را ميگيريم. بعد ميبينيم ميآيند ميگند آقا بعيده خدا من را ببخشه. بهشون ميگيم كه همون لحظة اول خدا تو را بخشيد. امام سجاد عليه الصلاة و السلام ميفرمايد ان كانت الندم علي الذنب التوبه و انا من النادمين. يعني پشيمان بشو تو توبهات قبوله. توبهات قبوله. نكند شيطان به شما وعدة فقر بده. بگه نه آقا تو اهل كمالات نميشي، تو به جائي نميرسي، تو از اولياء خدا نميشي. چرا ميشيد. همه ميشوند. يعني اگر كسي راه صحيح حركت بكنه خيلي هم زود ممكن است موفق بشه و خداي تعالي ما را انشاء الله از اولياء خودش قرار بدهد. الهي آمين. ما را از جميع گناهان پاك كند و از وساوس شيطان ما را حفظ كند. الهي آمين.
من امشب ميخواستم بقية آن روايتي كه ديشب مقدمهاش را خوندم بخوانم. ديشب اگر يادتون باشه گفتم كه اين كاغذ چند روزه توي جيب منه. اتفاقا امروز اين كاغذ را گذاشتم بيرون يادم رفت بيارم. انشاء الله فردا شب براتون، يا شبهاي آينده اگر توفيق پيدا شد اين روايت را ميخوانم. من يادم نرفته از آن روايت، عذر داشتم.
متوسل شدم به ذيل عنايات خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام. حضرت ابي عبد الله الحسين ارواحنا فداه كه در زيارتش بلكه در زيارت اصحابش ميخونيم و يا ليتني كنت معكم فافوز معكم. اي كاش منهم با شما بودم، منهم از آن فيضي كه شما برديد، منهم از آن فيض ميبردم. به خدا قسم آقايون الان هم ميتونيد شما با اصحاب ابي عبد الله الحسين باشيد. مخصوصا با اين امكاناتي كه خداي تعالي نصيب مردم مسلمان ايران كرده. زمينة همه نوع پيشرفت و موفقيت در اين مملكت هست. مگر اينكه خودمون نتوانيم خدمتي انجام بديم. من خوب يادمه قبل از انقلاب، خدا ميدونه هشتاد درصد فعاليتمون دفع مانع بود بيست درصد هم اگر كاري ميخواستيم بكنيم در مخاطره بوده. ولي الحمد لله در زماني هستيم كه هر كه متدينتر محبوبتر. هر كه سالمتر عزيزتر. و اميدواريم انشاء الله اين نعمت الهي را خداي تعالي تا زمان ظهور حضرت بقية الله براي ما حفظ كند و ما را قدر دان اين نعمت بزرگ بفرمايد.
اصحاب ابي عبد الله الحسين، اينها كاري كه كردند امام زمانشون را ياري كردند. نگذاشتند تا زنده هستند بر امام زمانشون آسيبي برسد. حتي ظهر عاشورا وقتي كه ابي عبد الله الحسين عليه السلام ميخواد نماز بخواند، آمدند يك عده خودشون را سپر او قرار دادند كه اگر تيري ميآد، سنگي ميآد به آنها اصابت كند و امام زمانشون محفوظ بماند. خدايا ما هم در دعاهامون عرض ميكنيم كه امام زمان ما را حفظ كن. و احفظهم من بين يديه، و من يمينه و شماله، و احرسه و امنع ان يوصل به السوء. خدا از طرف راست او را حفظ كن، از طرف چپ او را حفظ كن. اگر ما آن حضرت را ميديديم پروانه وار اطرافش ميگشتيم. حالا كه ما او را نميبينيم، تو كه او را ميبيني واحرسه و يمنعه ان يوصل به السوء. خدايا او را حراست كن، نگذار به او بدي برسد.
اما يك بدي به آن حضرت، يك ناراحتي به آن حضرت ميرسد. امروز دوشنبه بوده. در هفته دو روز نامة اعمال ما را خدمت امام زمانمون ميبرند. اگر خداي نكرده اعمالمون بر خلاف دستور و خارج از صراط مستقيم باشد، آن حضرت محزون ميشود. بيائيم براي آنكه آن حضرت محزون نشود كاري بكنيم كه انشاء الله يك دانه هم حتي گناه، معصيت نداشته باشيم. اصحاب ابي عبد الله الحسين فداكاري كردند، اول گفتند كه تا ما هستيم نبايد بني هاشم به ميدان بروند. همشون كشته شدند، روي زمين افتادند. نوبت به بني هاشم رسيد. اول كسي كه از بني هاشم، اول جواني كه از بني هاشم آمد خدمت پدر اجازة ميدان خواست علي اكبر بود. سيد الشهدا هم فورا به او اجازة ميدان داد. اما ديدند ابي عبد الله الحسين اين آيات را ميخواند. ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين. يعني اي مردم اين جواني كه به طرف شما ميآيد اين جوان از آل ابراهيمه، فرزند پيغمبره، بعد هم همينطور كه دارد به او نگاه ميكند صدا زد اللهم اشهد علي هؤلاء القوم. خدايا شاهد باش. من جواني را به طرف اين جمع ميفرستم كه شبيهترين مردم است به پيغمبر اكرم هم از نظر اخلاق باطني هم از نظر قيافة ظاهري. كنا اذ اشتقنا نبيك نظرنا اليه. وقتي كه ما مشتاق ميشديم كه پيغمبر را ببينيم به او نگاه ميكرديم. علي اكبر رفت جنگ كرد، در تاريخ دارد دويست نفر را به خاك هلاكت انداخت. برگشت خدمت پدر. العطش قد قتلني و ثقل الحديد اجحدني. پدر عطش مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به تعب انداخته. آيا يك قطرة آبي در نزد تو هست به من بدهي. حالا اينجا حرفه كه چرا علي اكبر اين كلمات را گفت و حسين بن علي چه جواب داد، برگشت به طرف لشگر. جنگ كرد. يك وقت هم صداش بلند شد پدر منهم رفتم خداحافظ. تاريخ دارد عرض مصيبت من همين جمله است كه علي اكبر شمشير به فرق نازنينش وارد شد، دستها را انداخت به گردن اسب، سر را روي سر اسب گذاشت، حالا چطور شد اسب او را برد وسط لشگر يا لشگر آمدند اطراف علي اكبر را گرفتند. اين جملة عبارت خيلي دلخراشه كه دارد فقطعوه بسيوف اربا اربا. با شمشير آنقدر به بدن علي اكبر زدند كه بدن آن حضرت را قطعه قطعه كردند.
خدايا به آبروي حضرت وليعصر فرج آن حضرت را برسان. الهي آمين. همة ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده. الهي آمين. مريضهاي اسلام، گرفتارها، مرضشون گرفتاريشون برطرف بفرما. الهي آمين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.