۱۳ ذی الحجه ۱۴۱۶ – ۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۵ شمسی – شرح آية يا عبادي الذين اسرفوا
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله. ان الله يغفر الذنوب جميعا. انه هو الغفور الرحيم. و انيبوا الي ربكم.
آياتي كه تلاوت شد آياتي بودند كه مطالب زيادي در ذهن انسان ميآمد كه دربارهاش مطالب بسياري مخصوصا در اين مجلسي كه بحمدالله پر از معنويت و بركت و توجهات خاصة خاندان عصمت بالاخص حضرت بقية الله ارواحنا فداه است. ولي اين آيه كه در اواخر تلاوت آيات قرائت شد به مناسبت امشب بخصوص كه شب جمعه است من يك تكاني خوردم. كه چقدر اين خداي بزرگ، اين خداي عظيم مهربان است. مهرباني او آنقدر است كه بشر را، البته بشر نادان و نافهم و كم درك را. و الاّ افراد بشري كه واقعا انسانند نه. افرادي كه آنها كم دركند. آنها را مغرور كرده. تا جائي كه خودش ميفرمايد ما غرّك بربك الكريم. پروردگار آنقدر مهربان است كه اگر من اين آيه را ترجمه كنم افرادي هستند كه ممكن است اينها سوء استفاده، روي كم دركيشون، از اين آيه بكنند. ميفرمايد اي پيغمبر بگو، بگو به اين مردم، بگو به بندگان من، بندگاني كه اينها اسرفوا علي انفسهم. يعني اسرفوا علي انفسهم يعني بر ضرر خودشون از صراط مستقيم خارج شدهاند. يك راننده پشت فرمان نشسته ميدونه توي دره اگر افتاد همه چيزش از بين ميره. اما فرمان را ميپيچونه ميافته توي دره. اين را ميگويند اسرفوا علي انفسهم به همة خطرات خودش را نزديك ميكنه. برخورد همة خطرات را ميكنه. از نظر مالي، از نظر جاني از نظر ايماني، از نظر دنيا، از نظر آخرت، ميبينيد كه تيشه را برداشته به ريشة خودش ميزنه. با حقيقت هيچ ارتباطي ندارد. اسرفوا علي انفسهم علي به معناي ضرره. يعني بر ضرر خودشون آنهم زيادهروي كردند. اسراف كردند. اينها افراد بسيار ناداني هستند و بسيار گنهكار، معصيتكار، فقط صورتا بشرند. ولي خداي تعالي يك اعلامية ايماني داده كه هيچكس نبايد از رحمت خدا مأيوس باشه. اگر شما خدا را بشناسيد كه انشاء الله شماها لااقل در راه شناسايي خدا داريد قدم برميداريد، اگر خدا را در حقيقت بشناسيد، آنقدر ملاحظه ميكنيد كه مبادا پروردگار متعال از شما خشمگين بشه. به غضب بيايد. اين جهت را خيلي رعايت ميكنيد. و حالت خشيت در بين شما بوجود ميآيد. خشيت ميدونيد يعني چه؟ خشيت با خوف يك فرقي داره. خوف انسان ممكن است از ظالم بترسه. از خطر بترسه، از چيزهاي وهمي بترسه. اما خشيت اينها نيست. خشيت يعني انسان يك نفر را بشناسه، عظمت مقام او را بدانه و در مقابل اطاعت از اوامر او آنچنان كوشا باشه كه مبادا حتي يك لحظه او را مكدر كنه. شما يك وقت هست يك نفر را نميشناسيد. ميآيد به شما يك حرفي ميزنه شما اعتنا نميكنيد. اين را نميگند، اين خشيت كه نيست هيچ. عدم اطاعت است. ولي نميشناسيد اما حرفش را گوش ميكنيد. اين را ميگند اطاعت. اگر شناختيد كه قدرتمنده، شما را تحت تعقيب قرار ميده. اگر اطاعتش كرديد اين خوفه. و اگر متوجه شديد كه اين يك كمكي به شما ميكنه و اطاعتش كرديد اين اطاعته تمامه. و اگر شما با يك فردي را شناختيد به عظمت و قدرت و كمال و سر سوزني در وجود و روحش ظلم نيست اگر يك فرد اينطوري شناختيد و در عين حال روي محبت به او و به ارادت به او حرف او را گوش كرديد اين اسمش خشيته.
لذا خداي تعالي در قرآن ميفرمايد ان ما يخشي الله من عباده العلما. علمائند. علما در اين آيه و در هر كجا كه در قرآن و روايات آمده منظور مثلا علماي فقه و اصول و نميدونم علماي علوم مختلف دانشگاهي نيست. اون كسي هستش كه به خدا داناست. خدا را ميشناسه. كي از خدا خشيت داره؟ خشيت را به ترس و خوف ترجمه نكنيد. شايد در تفسير ترجمة جامعي نداشته باشه. اينطور بايد ترجمه كرد كه انسان بخاطر محبت و عشقش به يك فرد داره و به خاطر علاقهاي كه داره حرف او را گوش ميده در مقابلش تعظيم ميكنه. در مقابلش كرنش ميكنه. انما يخشي الله من عباده العلما. اين خشيته. افرادي كه خشيت ندارند يعني معرفت ندارند، يعني علم به خدا ندارند، يعني خدا را نميشناسن، يعني نميدونند خدا آمرزنده و مهربانه. و خودشون را در محضر پروردگار تصور نميكنند اينها را خدا ميگه يا عبادي الذين افرطوا علي انفسهم. اين نفس انسان خيلي بيچاره است. ماها اكثرا ظالم به نفسيم. اونقدر به خودمون ظلم ميكنيم كه اگر روز قيامت وقتي كه چشمها باز ميشه به اون پروندمون نگاه كنيم خودمون پيش وجدان خودمون ناراحتيم كه چرا من اين كارها را كردم. اگر يك دوربين فيلم برداري باشه دوران كودكي شما را فيلم بگيره. بازيهايي كه كرديد، برنامه هايي كه داشتيد كارهايي كه كرديد جلوتون بگذارند خودتون خجالت ميكشيد. اين منم! اگر شما يك شخصيتي بشيد و يا يك قدرتمندي باشيد يك فرد پر عظمتي شما باشيد حاضر نيستيد در مقابل مردم اين فيلم را بگذارند نميخواييد اين كار بشه. براي چي؟ براي اين كه كارهاي كودكانه كرديد. كارهايي كه با عقل سازش نداره كرديد. كساني كه اصراف بر نفس خود ميكنند و بر ضرر خود كار ميكنند از اين هم بدترند. يا يك مدتي انسان توي به اصطلاح توي بيمارستان رواني از يك فردي كه ديوانه شده يك فيلمي بگيره. و اون هم همة كارهاي زشت و پليد و كثيف را كرده باشه. وقتي عاقل ميشه خيلي خودش شرمنده ميشه.
ما در قيامت يك چنين حالي داريم. شرمنده ميشيم. والا يك بشر اين را بدونيد در مراحل تزكية نفس و اون مراحل به اصطلاح چون دستور داده ميشه كه پيش بريد اينها براي جهاد با نفسه، جهاد با نفس. يعني اگر توبه ميكنيد، استقامت، خودتون را داراي استقامت ميكنيد اگر در صراط مستقيم قرار ميگيريد اگر محبتتون را به خدا منحصر ميكنيد اين براي اين است كه بتونيد جهاد با نفس بكنيد. آقا جهاد با نفس يعني چه؟ يعني من يك مثالي الان ميزنم، و اين مثال خيلي گوياست. شما اگر يك كسالتي داشته باشيد، نزد يك طبيبي بريد، طبيب شما يك برنامهاي داشته باشه براي معالجه اتون. و از يك چيزهايي هم شما را پرهيز داده باشه. اونقدر مقيديد كه اين قرص را سر ساعت بخوريد. اون غذا را همانطوري كه او گفته بخوريد. فلان غذا كه براي شما ضرر داره نخوريد. اين حالت تا چند روزي تا سلامتي خودتون را به دست بياريد. يك فرد سالك الي الله بايد اينطور باشه. حتي من خودم از كارهايي كه در زندگي هميشه به فكرش بودم اين كه بتونم كارهام همش براي خدا باشه و نميشد. همة كارهام براي خدا باشه. مگر كسي از اين راه حركت كنه. يعني همانطوري كه مريض در مقابل طبيب هست همانطور انسان در مقابل پروردگار باشه. هيچ وقت مريض به خاطر مزة دوا، دوا را نميخوره. شما هم بايد به خاطر مزة غذا، غذا را نخوريد. من ديدم اينجور افراد را. با اين كه حتي در بين شماها هم الحمد الله هست اين جور افراد. به خاطر خاصيتش ميخوره. آخه حساب ميكنه اين غذا آيا براي وجود من خاصيت داره يا نه؟ اين را بدونيد امام زمان شما كه انشاء الله اميدواريم همتون به اون حضرت برسيد حتي يك قند، يك قطره آب را بدون حساب نميخوره. شخصي كه ميخواد به خدا يا به امام زمان برسد بايد اين چنين باشه. سخنش مخصوصا. حرف كه ميزنه، اين حرف من چه فايده داشت. مثل يك دستگاه كامپيوتر كه حساب ميكند سريع توي مغزش. كه اين حرفي كه من ميخوام بزنم، اولا درسته يا درست نيست؟ ثانيا راسته يا راست نيست؟ سادثا اين حرف فايدهاي براي من داره يا نداره؟ آيا خدا راضي هست يا نه؟ شما ميگيد كه بعضيها شايد توي برنامهها نباشند فكر ميكنند اين كار يك كار بسيار مشكلي است. آخه چطور ميشه آدم زبانش را، اين نميشينه حساب بكنه اين يك كلمه حرفي كه ميخوام به فلاني، تلفن را برداشته دوستتون با شما داره صحبت ميكنه او ميگه، شما ميگيد. او شما را ميخندونه، او شما را ميخندونه يا توي يك مجلسي همينطور. آخه مگه ميشه ما يك همچين عملهايي داشته باشيم. ميگيم بله. ميشه كه هيچي ما پياده هم كرديم. نه من خودمها، دوستاني داريم كه اين كار را پياده هم كردن. تمام كلماتشون حساب داره. شما اين را بدونيد افراد پر حرف.
يك افرادي هستند خيلي حرف ميزنند، اولا كثر الكلام، كثرت سخن، در يك روايت مضمون روايت را عينا بخوانم من كثر كلام قل عقله. هر كي حرف زدنش زياده، عقلش كمه. ميدونيد چرا؟ به جهت اين كه عاقل كسي است كه اول فكر ميكنه بعد حرف ميزنه. اگر انسان بخواد يك ريز حرف بزنه، نميتونه، به فكر كردن نميرسه. پس من كثر كلام غل عقله. روي حساب حرف ميزند. و من غل كلام كثر عقله. هر كس حرفش كمه عقلش زياده. من الان كه اينجا نشستهام دارم براتون صحبت ميكنم فكرم اينه كه هي حرف نزنم شماها بخنديد به من. و حرفي نزنم كه فردا بگيد كه فلاني يك آدم ناداني، اين حرف بود زد روي منبر. در تمام شب و روز انسان بايد همان حالت را داشته باشه. و حرفي از زبانتون بيرون نياد كه متن نداشته ابشه تا چه برسه ظاهر داشته باشه. آية شريفة قرآن در اين جهت اين قدر زياده كه چه عرض كنم! كلامت را كنترل كن. از كلام، سمك يكي از دستور دين مقدسه اسلامه كه روايات زيادي بعد از سمك در اصول كافي هست. يعني يك باب باز كردن براي اين كه آدم كم صحبت كنه. كنترل كن حرفهات را. از اينجا بايد شروع بكنه. حرف زدنت تحت كنترلت باشه. اگر كسي ميخواد جهاد با نفس بكنه بايد تمام سخنانش حساب داشته باشه. بعد نگاهش تحت كنترل باشه. هر جا خدا اجازه داده نگاه بكنيد. اگر چشم را دوختي به اين طرف و اون طرف طبعا گناه خواهي كرد. گوشت تحت كنترل باشه. هر صدايي را نشنو. پاي هر سخني ننشين. با هر كسي تماس نگير كه در مغزت يك افكار بدي را تزريق كنند. اين هم مال گوشت، هر غذايي را هم نخور. حتي هر بويي را استشمام نكن. حتي گاهي ميشه انسان بو را استشمام ميكنه اين گناه به پاش نوشته ميشه. بعد نوبت به اعمال ميرسه. اعمالي كه انجام دادي آقا بايد حساب داشته باشه. عينا" يك رانند كه پشت فرمان نشسته. پشت فرمان شما نشستيد تمام اعمالتون حساب داره. ترمز كردنتون. يك دفعه ترمز ميكنيد توي جاده، اوني كه پهلوتون نشسته ميگه چيه؟ ميگيد دلم ميخواست ترمز كنم. ميشه يا نه؟ اعمال شما همين طوره. كنارتون خداست. در كنار خدا. دلم خواست ميتوني بگي؟ اگر گفتي تو طابع خدا نيستي، طابع دلتي. يك دفعه تند ميري. پشت فرمان نشستي تند گاز ميدي ميري. آقا چه خبره اين قدر تند ميري؟ پهلوت يك رفيقي نشسته. نه خداي با عظمت، رفيقت نشسته. آقا چرا تند ميري؟ ميگيد دلم ميخواد. در را باز كن ما پياده بشيم بعد هر كار دلت ميخواد بكن.
چراغ زدنت، نميدونم فرمان پيچوندنت همش حساب بايد داشته باشه والا خدا از پهلوت ميره كنار. ائمه ميرن كنار. اونها با بي عقليهاي تو، با هواس نفس تو هيچ ارتباطي نميتونند داشته باشند. يعني به مدارا بگو كه يك كاري كه دلم ميخواد كردي. تا اين كار را كردي خدا ميره كنار. در ماشين را باز كن من را پياده كن بعد هر كاري دلت ميخواد بكني، بكن. اينجوري ميشه. كاري كه حتي در غذا خوردن. دستور داريم كه تا خوب گرسنه نشديد غذا نخوريد. و تا يكي دو لقمه مانده كه غذا، كامل بشيد، سير بشيد دست بكشيد. اين لقمههاي آخر را آخه اين غذا حيفه اين چربي كه مشهدي، چون مشهد يك ته ديگهاي خوبي هم داره اين را حالا آوردن، صاحب خانه هم بعد از غذا آورده. نميشه از اين گذشت. بدون همة برنامه هات به هم خورده. آقايي كه در جهاد نفسي و بالاتر. اين را نميشه نخورد. و دائما صاحب خانه تعارف ميكنه به صاحب خانه بگو آقا من ديگه به حد كافي غذام را خوردم ميخواستي زودتر بياري. و به عنوان اين كه نميدونم خوشمزه است نميشه. شما بدونيد عين دوا خوردني است كه وقتي كه دكتر طبيب گفته اين دوا را، دو تا قرص را با هم نخوري ميدونه. حالا صاحب خانه بهت ميگه يك دونه ديگه بخور، يك دونه ديگه بخور. رفيقت صميميت ميگه آقا يك دونه ديگه بخور.ميخوري؟ محبوبت، معشوقت كه كنارت نشسته، يا همسري كه خيلي دوستش داري كنارت نشسته ميگه آقا تو قرصها را صبح پنج تا بخور براي اين كه طبيب گفته يك دونه بيشتر نخوري، عصر هم پنج تا بخور من خواهش ميكنم تمنا. ميگيد مگه تو دشمن مني؟ اين برنامهها را بايد همين جور پياده كنيد. شما چون مجلس الان مختلطه متأسفانه. و الا من با افرادي كه در مرحلة جهاد با نفسند اينها را دقيقا و جدا ميگم و عمل هم ميكنند. نميشه، آخه اين غذا خوردنها چي ميشه؟ من يكي از دوستان خياري كه پوس كندي ميخواي بخوري، فكر خاصيتش را كردي؟ حالا شنيدم بعد شايع شده كه دوستان ميگن فلاني گفته كه خيار نخور. نه گاهي خيار مفيده براي انسان. آقا اين خيار ضرر داره، حالا من نميدونم فوائدش را از نظر غذا شناسي اين خيار براي اين كسالت من براي اين ناراحتي من مفيده. نخواسته سرش را كلاه بگذاري ميخواييد اين خياره را بخوره ميگه كه من بله اين مثلا چربي خونم چون زياده، گرميم كرده اين خيار را ميخورم. اينها همين طور و غذاهاي ديگه. همين طور حرفهات، همين طور اعمالت. با همة مثالهايي هم كه مكرر زدهام تطبيق ميكنه. شما با يك رانندگي كه ميكنيد اعمال شما بايد تطبيق بكنه. اين اعمال شما در رانندگي هر چه هست همان را در زندگيت پياده كن. دقيق، وقتي مريض هستي ميخواي قرصي، كپسولي، شربتي، آمپولي استفاده بكني اينها را هم با تمام زندگيت حساب كن. لباسي كه ميپوشي حتي اينها را اثر داره. اثرات عجيبي هم داره كه گاهي يك كار جزئش، يك كار كوچك يك اثرات بسيار بدي داره كه حساب نداره.
يا عبادي الذين اصرفوا علي انفسهم. اصراف كرديد بر نفس خودتون. ميدنيد اصراف چيه در اين مثالهايي كه زدم. دكتر بهتون يك جعبه قرص داده گفته روزي سه تا بخور شما روزي سي تا خورديد. اصراف بر نفس خودتون كرديد. پشت فرمان نشستيد بهتون دستور دادن كه آقا فرمان را راست بگير، راست برو، كج گرفتيد رفتيد تو دره، اصراف بر نفس خود كرديد. بهتون ميگن آقا اين لباس مناسب تو نيست. نپوش نه آقا اين لباس مناسب تو نيست تو يك مسلمانينبايد. يك نخ موي زن، حرامه كه، همين علما دروغ گفتن حالا از نظر بحثي باشه، يا مطلبي باشه اما در ديدن موي زن و باز گذاشتن موي زن اين را همه گفتند حرامه. اين بيرون باشه، مثل اين است كه شما ماشين را پرت كنيد توي جاده. توي دره. از تو جاده پرتش كنيد. اگر حتي گاهي ميشه يك كارهايي كه سبب هواس پرتي ميشه اينها را نبايد بكنيد. هواس پرتي ديگران مثلا چطور زنش صورتش زيباست اين را برد توي مردم، فقط گودي صورتش را هم باز گذاشته اما خودش زنها خوب ميفهمند كه چه چشمهايي روي اين صورت دوخته ميشه و روي چه حسابهايي دوخته ميشه و چقدر گناهاه كرده ميشه بخاطر اين كاري كه حالا از نظر خودت حلاله. تو به درد سالك الي الله بودن را لااقل نميخوري. نميتوني موفق بشي. تو بندگان خدا به گناه انداختي، حالا ميخواي مقرب پروردگار هم باشي! اين اصراف بر نفسه. يا عبادي الذين اصرفوا انفسهم، اصراف نكنيد. احترام براي خدا قائل باشيد. خدا مهربانه، اين را بدونيد چون همه جا ميفرمايد كه لا من رحمت الله. مأيوس از رحت خدا نشيد. يأس از رحمت خدا خيلي گناه بزرگي است. حتي اين را بدونيد من مكرر شايد براتون گفته باشم، فرعون، يزيد، حميد ابن قحطبه، اينها جانيهايي بودند ديگه در دنيا. خدا دربارة فرعون ميگه كه، به حضرت موسي و هارون برادرش كه اذهبا الي فرعون انه تغي. او طغيان كرده. و قوله لهوا قولا ولينا. با نرمي باهاش صحبت كنيد. يك كسي فرزند ناخلفي داشته باشه انسان ميره به يك نفر ميگه برو با نرمي صحبت كن دعواش نكني. يك وقت باهاش اوقات تلخي نكني! شما ممكنه بگيد كه خداي تعالي اصلا از اوقات تلخي و دعوا مثلا خوشش نميياد. نه اينطور نبوده.
بعد ميگه لانه يتذكر يخشي شايد او هم يخشي به همان معنا. خدا را بشناسه. خشيت پيدا بكنه، بياد در راه خدا. حالا چه وجهي كه شايد هزارها بچه جلوي مادر و پدرش سر بريد. ببينيد اينها اصلا رحمت خدااين قدر بده. يزيد ابن معاويه آمد خدمت امام سجاد عليه الصلاة و السلام گفت من راهي براي توبه كردن دارم. حضرت فرمود نمازغفليه بخون. زينب كبري با امام خيلي فرق داره. زينب خيلي بزرگواره، فرزند فاطمة زهراست اما همدوش امام نيست. اصلا يزيد را شما يك برنامة توبه بهش بديد، ميفهميم كه بله نه او موفق نشده. خدا توفيقش را بهش نميده. خدامي گه برو تو را بيرون هم، يك كسي ميگفت استغفر الله ربي و اعتوب عليه. حضرت امير فرمود سكنتك امك، مادرت در مرگت بنشينه گريه بكنه. تو مسخره كردي خدا را. بعضيها توفيق توبه كردن پيدا نميكنند. بعضيها هم بحمد الله انسان ميبينه به به اونچنان توفيق پيدا كردهاند كه طمع انسان پيدا ميكنه كه اينها را در درگاه پروردگار بنشونه و بخواد از خدا و از امامشون و از امام عصرشون كه تبديل كنه سيئاتشون را به حسنات. تبديل سيئات به حسنات. اينها را كوچك نشمريد. يعني چه؟ يعني فلان شخص چند تا گناه كرده خدا اين را برمي داره اين را تو نماز شب، اينجور انسان رحمت خدا را دريافت ميكنه. يزيد ابن معاويه را امام سجاد فرمود گوش نكرد به اصطلاح ماها عمل نكرد. اين ببينيد اين قدر گناهش بزرگ بوده كه توفيق خوندن نماز غفيله را پيدا نميكنه. اگر پس بخوانه چي؟ ميگيم لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين. در نماز غفيله بيشتر اين مسئله مطرحه. تو جريان حضرت يونس و توبهاي از گناها، از گناهي كه به اصطلاح كرده بود كه گناه نبود ترك اولي پيغمبر انجام داده بود. گفت لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمون. حتي يك شب موفق نشد اين يزيد اين نماز غفليه را با اين كه به اصطلاح پرچم سبز، چراغ سبز امام سجاد بهش نشون داد. اما اون بدبخت بخاطر اون گناه عظيمي كه كرد يك شب موفق نشد نماز غفيله را بخونه. و حميد ابن قحطبه، حميد ابن قحطبه كيه؟ يك كسي است كه در كتاب عيون اخبار الرضا نوشته است كه يك نفر ميره خدمت ايشان و ايشان استاندار همين طوس بوده. از طرف هارون الرشيد. ميبينه روز ماه رمضان داره روزه ميخوره. ميگه كه لابد مريض است چون مسافر كه نبود. ميگه نه من مريض نيستم. پس چرا روزه ميخوري؟ من كاري كردم كه از رحمت خدا مأيوسم. اين را ميگه، يعني خدا ديگه من را مورد توجه قرار نميده. مگر چكار كردي. گفت در يك شب هارون الرشيد من را سه مرتبه خواست. اينها را من خلاصه ميكنم اون مشروح ميگه. در روايت هم مشروح داره. سه مرتبه خواست، در هر دفعه بيست نفر از فرزندان پيغمبر را من سر بريدم و تو چاي ريختم. نفر شصتمي پيرمردي بود آثار سجده در پيشانيش بود. اشكش نيمه شب بود جاري بود از خوف خدا. به من گفت تو خجالت نميكشي در يك شب شصت نفر از فرزندان فاطمة زهرا را سر بريدي توي چاه ريختي. روز قيامت جواب فاطمة زهرا را چه خواهي داد. ميگه گفتم به من نهيب زد كه مگر نگفتي جانم، مالم، ناموسم، دينم را در راه تو به هارون الرشيد اين را گفتي يا نه؟ پس چرا معطلي! من فورا سر اون يك نفر را هم بريد انداخت توي چاه.
خوب اين خبر را حضرت رضا صلوات الله عليه دادند. حضرت فرمود يأس او از رحمت خدا بدتر از اون شصت نفر كشتن در يك شبه. ببينيد خيلي عجيبه. يعتوا من رحمت الله. ميگم ما خدا را نشناختيم. اگر كسي خدا را بشناسه به خودش قسم، به خودش قسم، حتي ترك اولي نميكنه، ترك اولي نميكنه. با يك نفر دوست ميشيد، يكي از، مثلا اولياء خدا از علما كوشش ميكنيد كه او از شما منزجر نشه. اين كوشش شماست. شما نبايد اگر خدا را بشناسيد، نبايد كاري بكنيد كه خداي تعالي به غضب دربياد حتي در مكروه را نبايد انسان انجام بده. حتي ترك اوليي هم نبايد انجام بده. در عين حال خدا اين قدر مهربانه كه لا من رحمت الله. از رحمت خدا مأيوس نشيد. ميخواد اميد درتون ايجاد كنه، ان الله يعفر الذنوب جميعا. خدا قادر است كه همة گناهان را ببخشد. تو بيا، ديگه تو كه بدتر از فرعون نيستي. تو كه بدتر از يزيد ابن معاويه نيستي، تو كه بدتر از حميد ابن قحطبه نيستي. تو بيا. و آمدن در خانة خدا، آقايون اين را بدونيد همين طوري نميشه. خوب من امشب شب جمعه است ميريم، ميريم توي حرم حضرت رضا صلوات الله عليه از گناهانمون توبه ميكنيم. بسيار خوب. اما اين را بدونيد چند تا گناه اينجوري نميشه توبه كرد. اول اگر مالي از مردم خوردي يا ظلمي به كسي كردي بايد مال او را پس بدي و رضايت او را جلب كني. اين يكي، حق الناس. حق الناس توبهاش استغفر الله ربي و اتوب عليه و زيارت حضرت رضا و گريه كردن بر حضرت ابي عبد الله الحسين و اينها نيست. اداي دينه. مظلوم را راضي كردنه. اين كار را بكن. اين توبة اين گناهات. اگر راضي را مثلا يك كسي است بيست ساله روزه نگرفته اين ميخواد بياد توبه بكنه، راه برش بسته است. نه اما با كفارهها چكار كنم. يعني بعضي از اين افرادي كه ميگن انسان در راه رسيدن به خدا استاد نميخواد اين را بدونيد، ميگيم بيست سال روزهاش را خورده مراجع تقليد ميگن در ازاي هر روز اين بايد قضاش را بگيره و دو ماه پي در پي هم براي يك روز كفارة روزهاشه. روزه بگيره. بيست سال چند روز ميشه، چقدر ميشه ميتونه؟ چكار بكنه. و راهي هم نداره جز همين. به مراجع مراجعه كنيد، به رسالهها مراجعه كنيد ببينيد چي ميفرمايند هيچ راهي نداره جز همين.
اگر با حرام افطار كرده باشه. شغلش حرامه يك پول حرامي درست كرده ناهار درست كرده ماه رمضاه خورده. اين چكار بايد بكنه؟ كفارة جمع بايد بده براي هر روز. براي هر روز بايد روزه بگيره. پي در پي. شصت تا مسكين را غذا بده. اطعام بده و يك برده هم در راه خدا آزاد كنه. براي هر روز. به رسالهها مراجعه بكنيد. اينجا فقط بايد براي توبه در اين جور موارد كه اكثرا" هم متأسفانه گرفتارش هستند مخصوصا اوايل تكليف، مخصوصا در خانمها گرفتار اين معنا هستند اينجا بايد يك راه چارهاي كه نميتونم براتون بگم چون هر كسي يك حسابي داره من نميتونم براي ديگران بگيرم. بعضيها خدمتون عرض شود ميتونند، بعضيها اينها روشون حساب ميشه. يك راه چارهاي اينجا كه بايد يك مجتهد يك استاد كه يك كسي كه ميخواد اين بندة خدا را از اين غرق نجات بده بايد فكري براي اين روزه هات بكنه. يك كسي افتاده باشه توي دريا حالا خيلي تنومند و سنگينه اين به هر صورت مشكله نجاتش بده انسان از توي دريا. هي ميرن وسائلش را پيدا ميكنند، فراهم ميكنند مييارن نجاتش ميدن بالاخره. اين بايد اين كارها بشه. راههاي مختلفي، تحقيقات مختلفي شده كه ما همچين افرادي، از اين سنخ افراد ما زياد داريم. حتي يك مدتي اموال مردم را خورده. حتي دزدي كرده، چپاول كرده، اهميتي به مثلا مال مردم نداده. اين توبهاش اين جورها نيست كه استغفار بكنه يا چهل روز مثلا توبه بكنه. يك برنامهاي داره. بايد حتما به اين مسائل تا استادش يا اون كسي كه ميخواد براي او برنامهاي پيدا بكنه او را نجات بده از اين جهت اين هست و لذا يكي از مشكلات مهم اين كه تزكية نفس افراد بايد بكنند و حتما هم بايد بكنند و غالبا هم معطل ميشن مشكلاتش همين هاست. لذا ما ميگيم آقا بايد يك استاد داشته باشيد. بعضي از گناهان هست كه نه خداي تعالي ميبخشه. مثلا گناهاني كرده در زندگيش و الان هم پشيمانه و نه از اين قسمه كه حق الناسه و نه از اين قسمي كه قضا داشته باشه است، اينها را خداي تعالي ميبخشه. ان الله يعطوا بذنوبك همه را خدا ميبخشه منتها هر كدام يك راهي داره. ان هو الغفور الرحيم. خدا غفوره، رحيمه. در ترجمة غفور گفتهاند كه غفور به معناي پرده اندازه. پوشاندن. پردهمي اندازه خداي تعالي نميگذاره مردم بفهمند. نميگذاره ملائكه بفهمند. شما اگر يك كار بدي كرده باشيد اين را قاضي كه ميخواد درباره اتون حكم كه بكنه ميبينيد كه گوشه و كنار را مواظبه كه كسي نفهمه. از همانجا ميفهميد ميخواد، داره به نفع شما قضاوت كنه.
چون مردم بفهمند، مردم نميگذارند كه او شما را عفو كنه. خداي تعالي در قرآن زياد به اين معنا اشاره كرده و زياد تصريح كرده كه گناه علني نكنيد. يك گناهي كه همة مردم بفهمند نكنيد. چون خدا ميگذارد مردم نميگذرند. شما اگر از اولياء خدا هم باشيد اين آدم بيست سال قبلي كه فلان عمل بد را كرد. اينجوريه. گناهتون را علني نكنيد. تشييع فاحشه نكنيد. معصيتها را علني به نظر من زمان صغيره باشه، بعضي از گناهاني است علني ميشه صغيره است. اين گناه صغيره است حالا از گناه كبيرهاي بدتره. گناهان علني، گناه علني نكنيد. خودتون با معصيت كار توي مردم معرفي نكنيد. در روايات داره كاري بكنيد كه وقتي از دار دنيا رفتيد مردم بگن كه آدم خوبي بود گناه نميكرد. ولو تو خيلي هم گناه كرده باشي در خانه در مخفي، خداي تعالي بخاطر احترام اين چهل نفر كه گفتند او گناه نميكرد از گناهان تو ميگذره. اين معني غفره، غفر يعني پرده انداختن. غفار يعني خدايي كه خيلي پرده مياندازه. هيچ ميدونيد كه گناهان ما را ملائكه هم حتي تا هفت ساعت مطلع نميگذاره خداي تعالي، خداي ستار العيوب بشوند. تا هفت ساعت كه اگر توبه كرد و پشيمان شد هيچي. اگر پشيمان نشد اون وقت اونها در پروندة اعمالتون در اون ليست اعمالتون درج كنند. اين را بدونيد. ان الله يغفر الذنوب جميعا ان هو الغفور. يكي از اسماء پروردگار غفوره، يكي اسماء پروردگار غفاره، غفار يعني بسيار به اصطلاح پوشانده. پوشش مياندازه، نميگذاره كه كسي بفهمه. تو شب برو در خانة خدات بگو الهي دائما الارض بذنوب لفاختي. خدايا اگر زمين گناهان من را ببينه من را خودش فرو ميبره. انسان وقتي فكر ميكنه، بعضي افراد هستند اين قدر بي فكرند به گناهان خودشون را هم فراموش كردهاند. اما بعضيها گناهانشون را نه به يادشون هست. و هميشه به ياد گناهانشون هستند. ميشينه انسان در خانة خدا. دستوره كه وقتي ميخواييد با خداي تعالي خلوت كنيد از اول تكليفتون لااقل از اونجا بايد بگيد من فلان گناه را كردم، من فلان معصيت را كردم، فلان واجب را ترك كردم، هي بگو، هي بگيد يك حالتي در شما پيدا ميشه كه شما ميشيد گنه كار خداي تعالي ميشه غفار، اون وقت اشكتون جاري ميشه حالت خضوع پيدا ميكنيد اونجاست كه دعاتون مستجاب ميشه. اونجاست كه توبه اتون قبول ميشه. نامفهوم. خدايا من را ببخش. نبخشه ما ديگه نيستيم نه عبادتي، نه نمازي قبلا ميخونديم ديگه نميخونيم. خدا گر جملة كائنات كافر گردند اين شعر را همتون بلديد بر گرد كبرياش ننشيند. جهنم كه تو نماز نميخوني. مگر با خدا به جز، با خداي به اين مهرباني، با خدايي كه اون قدر مهربانه كه ميگه يغفر من رحمت الله.
كوشش بكنيد كه با خدا هيچ وقت قهر نكنيد. الطاف خدا را به ياد بياريد و معصيتهاي خودتون را هم به ياد بياريد ببينيد امام حسين عليه الصلاة و السلام همين روز عرفه اين دعا را ميخونه. انت الذي احسان، انت الذي خلقت، انت الذي به خدا عرض ميكنه كه تو اينطور كردي. تو اين محبت را كردي تو من را ايجاد كردي. تو من را وفق دادي، تو من را به من محبت كردي. اينها را ميگه بعد ميفرمايد ان الذيي اذنبت. من اون كسي هستم كه گناه كردم. من اون كسي هستم كه عبادت نكردم، من اون كسي هستم كه فلان نواقص را دارم و اين مطالب را امام حسين عليه الصلاة و السلام ميفرمايد. در روز عرفه، دعاي عرفه را هم لابد اكثرتون خونديد و متوجه معناش هم انشاء الله بوديد. سيد الشهداست. حضرت ابي عبد الله الحسين، اعتراف، و اينها تعليم به ماست به ما تعليم ميده كه ما اعتراف كنيم گناهانمون را در مقابل پروردگار. و در روز عيد قربان، امسال اين ايامي كه گذشت خيلي مهم بود. روز عيد قربان يك درسي از حضرت ابراهيم بايد ما بگيريم. روز عيد قربان روزي بوده كه شبش حضرت ابراهيم در عالم خواب ديده بود كه بايد فرزندش را در راه خدا بده. آقا خيلي كار مشكليه! انسان فرزند عزيز خودش را اون هم مثل حضرت اسماعيل. ببره در قربانگاه بخواد سرش را از بدن جدا كنه. اني اري في المنام انا عليك چقدر انسان لذت ميبره كه فرزند اين چنين داشته باشه. ميگه من در خواب ديدم كه تو را ضبح ميكنم. اين ميگه يا ابطك ان را تعمل. اي پدر انجام بده هر چه را كه بهت امر شده. ستجدني انشاءالله من الصابرني. انشاء الله كه من صبر ميكنم. بله بچه را برده اونجا. يك كسي همين چند شب قبل بود نميدونهم در تهران يك مجلسي بود خصوصياتش را يادم رفته. از من سؤال كردند كه اين يعني چي؟ اگر خداي تعالي ميخواست از اول كه گوسفند را بكشه اين بچه را ببرن اونجا و بعد بگن كه نكش. من يك جريان را خودم هم نميدونستم، نميفهميدم. اون فلسفهاش را يك وقتي.
رفتم منزل يكي از دوستان، يعني اونجا متوجه اين معنا شدم. اين صاحب خانه يك بچه را آورد چاقو هم آورد گفت اين را ميخوام جلوي شما سر ببرم. من خيلي ناراحت شدم. گفت پس اجازه بديد اين گوسفند را سر ببرم.همانجا به اصطلاح متوجه شدم كه اين گوسفند آوردن بدل اين كاره، يعني محبت اين در اين حده. محبت حضرت ابراهيم نسبت به خدا در اين حده. كه فرزندش را ولي خوب خدا راضي نيست. گوسفند براش آوردند. من اگر معمولي بود هيچ وقت نميگفتم كه گوسفند براي من، گوسفند آورده خوب اين را هم نكشيد. (نامفهوم). اما اين كاري كه كرد گوسفند بكش حالا عيبي نداره گوسفند. اين محبت فوق العادة انسان را به ذات مقدس پروردگار ميرسونه. حضرت ابراهيم آقايون در محبت به خدا،در مرحلة محبت ولو اين كه صراط مستقيمش مهمتر بود در مرحلة محبت واقعا عجيب برخورد ميكرده با خداي عزيز. ميخوان بياندازنش تو آتش ميگه نه هنوز هم من را داره ميبينه. فرزندش را فدا ميكنه. خداي تعالي ميفرمايد ببر زن و بچه ات را وسط بيابان. ميبره ميذاره بعد ميگه كه ربنا يقيموالصلاة خدايا من زن و فرزندم را و ذريهام را در كنار خانه ات البته به اعتبار آينده در وادي كه اصلا كشت و زرع نيست و واقعا هم اينطور بوده من اينها را اونجا گذاشتم چرا؟ بخاطر اين كه نماز به پا بياسته و يقيموا الصلاة. اين دعا را ميكنه. اول تو راه خدا كار كن بعد دعا كن. فجعل من الناس تحتي عليهم خدايا اين دلهاي مردم را به سوي اينها هوادار قرار بده. محبت مردم را جلب به اينها بكن. اين رودي كه الان اطراف كعبه مردم طواف ميكنند از همان كه حضرت ابراهيم اونها را گذاشت ميشد محبت خدا نسبت به فرزندان حضرت ابراهيم عليه السلام. حضرت ابراهيم فرزندش را اونجا گذاشته. گاهي انسان در زندگي اونها كه فكر ميكنه ميبينه كه ماها اسممون بندة خداست. هر چه هم ترقي بكنيم. زن و فرزندش را آورده توي بيابان گذاشته. آب دو كوزه، به اندازة مثلا موقت خيلي كم. غذا محدود. اينها را گذاتشه اونجا و رفت اصلا هم به فكر نبود. خدا هست من كه صاحب زن و صاحب فرزند نيستم. المال مال الله در اين روايت داريم كه حقيقت عبوديت را وقتي سؤال ميكنه حضرت ميفرمايد حقيقت عبوديت ميدوني چيه؟ ان لا ير الارض في ما حول الله منها. خودش چيزهايي كه در اختيارشه مالكيت براي ما باشه. مال را نام خدا بزنه. امره الله بگذارند اونجايي كه خدا ميخواد. اين پولي كه داري خدا كجا ميخواد بگذاري؟ توي جيب يك نفر مستحقي كه الان به نان شبش محتاجه بگذار. خودت همان كاري را بكن كه علي بن ابيطالب كرد.
يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا. چكار كرد علي بن ابيطالب! حضرت ابراهيم اين زن و فرزندش را با همة محبتي كه بهشون داشت گذاشت اينجا و رفت. رفت بعد از مدتها آمد بله ديد كه مردم دورش جمع شدند دعاش مستجاب شده، اونجا محلي شده جاي آبادي شده، آبي راه افتاده، خيمه و تشكيلاتي دارند اين زن و فرزند. حالا آمده وقتي حضرت هاجر نبود. از سفر كه آمد حضرت هاجر نبود. حضرت اسماعيل هم نبود. خانمي كه براي حضرت اسماعيل عقد كرده بودند ايشان بود. وقتي آمد خودش را معرفي كرد ديد خيلي اهميت نداد مثل عروسهايي كه خيلي براي پدر شوهر احترام قائل نيستند احترامي كه براي پدر ميكنيد بايد براي پدر شوهر هم بكنيد. همين طور آقايون همين احترامي كه براي پدر و مادر خودتون قائليد بايد براي پدر و مادر زنتون هم قائل باشيد. هر دو پدرند، هر دو مادرند. چون در روايات داره كه الآباء ثلاثه. پدران سه تا هستند، اب زوجت، يك پدر هست كه تو به دنيا آورده. اب زوجك پدري هست كه زن بهت داده. و اب علمك، پدري هست كه بهت تعليم داده. هر سهاشون مساوي بايد باشند. ايشان آمد خيمه احترام از او نديد. يك جمله به عروسش گفت. گفت به اسماعيل بگو كه پاشنة درت را عوض كن. رفت. اين را گفت، حضرت اسماعيل فهميد كه پدرش چي ميگفته. زنش را طلاق داد تو به درد من نميخوري، با من هم كفو نيستي. زني گرفت دفعة دوم كه اين معرفت به مقام الهي، معرفت به پيغمبر خدا حالا شما يك وقت اين كار را نكنيد اگر پدرتون را احترام نكرد شما مثلا بريد زنتون را طلاق بديد. نه. او پيغمبر بود، او به اصطلاح يك كار جزئي براي غير خدا نميكرد. شما ممكنه كه هواي نفس داشته باشه حق با همان خانم شما باشه. اينها براي عبرت همين مقام حضرت ابراهيم وقتي كه رسيد اون وقت از اين كارها بكن. همين طوري اگر بچهاش را گفتن بكش بكشه، هم ميتونه توي آتش رفتن و افتادن توي آتش را اگر تحمل كردي مثل حضرت ابراهيم اون وقت كارهاي ديگهاش هم. دفعة دوم هم كه آمد باز هم حضرت اسماعيل نبود ولي اون دختر، احترام كرد. پاهاي حضرت ابراهيم را حتي شست. و خيلي مواظبت كرد. حضرت ابراهيم نوشت كه و فرمود كه نه اين پاشنة در را خوب نگه دار. حالا بعد از مدتها حضرت ابراهيم دفعة اول كه آمد همين جريان زن بود. حضرت ابراهيم آمده مدتها نبوده، آمده حضرت اسماعيل را برداشته و برده براي قربانگاه. يك دفعه خداي تعالي خدا مهربانه و تق الله بضبح عظيم. روايت مختلف دربارة ضبح عظيم. بعضيها ميگيم منظور حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و اسلام است. يعني اي ابراهيم تو فرزندت را بكشي اثر زياد نداره. اما ابي عبد الله الحسين در كربلا، وقتي كه يزيد ابن معاويه دستور داده بود كه آب را بر خيمههاي ابي عبد الله الحسين ببندند. آب را بستند در تمام طول مدتي كه از روز هفتم محرم تا روز عاشورا، حضرت سيد الشهدا يك كلمه اظهار ناراحتي مخصوصا در اعتراض به پروردگار نكرد. خيلي عجيبه. روز عاشورا شد. در روايت داره كه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.