۳ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – مراحل تزکیه نفس . اخلاق خ ۷۶

 مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ خ‌ 76

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بزرگترين‌ و پر اهميت‌ترين‌ كاري‌ كه‌ افراد بشر بايد در دنيا انجام‌ بدن‌ رسيدن‌ به‌ مقصدي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعالي‌ انسان‌ را براي‌ اون‌ مقصد خلق‌ كرده‌. و اون‌ مقام‌ عبوديت‌ و بعد هم‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ است‌. الگوي‌ ما در اين‌ مسئله‌ پيغمبر اكرم‌ و خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. الگو به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يك‌ كاري‌ را كه‌ مي‌خواد بكنه‌ بهش‌ الگو مي‌دن‌ دقيقا بايد مثل‌ همان‌ را بايد تحويل‌ بده‌. مثلا اگر لباسي‌ را شما مي‌خواييد تهيه‌ بكنيد يك‌ الگو مي‌ديد، يك‌ مدل‌ مي‌ديد به‌ اصطلاح‌ بايد خياط‌ عين‌ اون‌ لباس‌، يا عين‌ اون‌ الگو يا عين‌ اون‌ مدل‌ را براي‌ شما درست‌ كنه‌ اگر مختصري‌ كم‌ و زياد هم‌ داشته‌ باشه‌ مورد اعتراض‌ شماست‌. و قبول‌ نمي‌كنيد از اون‌ خياط‌. شماها همتون‌ بايد لباس‌ تقوا بپوشيد. اون‌ لباس‌ تقوا همان‌ لباسي‌ است‌ كه‌ در بر فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌. اين‌ لباس‌ را بايد شما هم‌ تهيه‌ كنيد. يعني‌ عملتون‌، گفتارتون‌، عقايدتون‌، دقيقا با عمل‌ و گفتار و عقايد و افكار رسول‌ اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و امام‌ زمانتون‌ تطبيق‌ بكنه‌. ما براي‌ اين‌ موفقيت‌ و رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيشتر از هر چيز بهش‌ اهميت‌ داده‌ تنظيم‌ كرديم‌. سالها شايد حدودا سي‌ سال‌ روي‌ اين‌ برنامه‌ مختصر و خلاصه‌اي‌ كه‌ به‌ شما تحويل‌ داده‌ مي‌شه‌ كار شده‌. علاوة‌ بر اون‌ كه‌ الهاماتي‌، اشاراتي‌، هدايتهايي‌ از جانب‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ در تنظيم‌ اين‌ برنامه‌ شده‌ است‌. و لذا ما در اين‌ برنامه‌ ابتدا افرادي‌ را مي‌پذيريم‌ كه‌ بيدار باشند، يغظه‌ باشند. يغظه‌ همان‌ بيداري‌ اي‌ خواب‌ غفلته‌ و اين‌ بيداري‌ بايد تا آخرين‌ مرحلة‌ سيرشون‌ با اونها باشه‌. بيدار يعني‌ اون‌ كسي‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ را فداي‌ راهش‌ كنه‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ اهميت‌ راهش‌ از هر چيز بيشتره‌. انسان‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ را مهمتر دانست‌ در مقابل‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌، اوني‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌ فداي‌ اون‌ چيزي‌ مي‌كنه‌ كه‌ بيشتر اهميت‌ داره‌.

 مثلا شما در يك‌ ساعت‌ يك‌ كاري‌ را مي‌كنيد كه‌ اگر در همان‌ ساعت‌ جاي‌ ديگه‌ همان‌ كار را بكنيد اگر اينجا بهتون‌ هزار تومان‌ مي‌دن‌ اونجا يك‌ ميليون‌ تومان‌ مي‌دن‌ شما يقينا مي‌گيد كه‌ اون‌ يك‌ ميليون‌ تومن‌ را من‌ مي‌رم‌ انتخاب‌ مي‌كنم‌. نه‌ اين‌ هزار تومن‌ را. اگر شما بدانيد كه‌ ارزش‌ تزكية‌ نفس‌ چقدره‌؟ تمام‌ ساعت‌ و وقت‌ و شغل‌ و درس‌ و همه‌ چيزتون‌ را فداي‌ تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنيد. بااين‌ كه‌ منافات‌ نداره‌ با اين‌ كه‌ هم‌ دنياتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ شغلتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ درسهاي‌ فرعي‌ مثل‌ پزشكي‌ و مهندسي‌ و اينها را داشته‌ باشيد و هم‌ تحصيل‌ علم‌ اصلي‌ كه‌ انسان‌ سازي‌ و انسان‌شناسي‌ است‌ اون‌ را انجام‌ بديد. اما اگر پيش‌ آمد كه‌ يك‌ جايي‌ بنا شد محل‌ زندگيتون‌، شغلتون‌ يا مثلا اصل‌ زندگيتون‌ منافات‌ را زندگيتون‌ و مرحلتون‌ و كمالاتتون‌ داشته‌ باشه‌ طبعا بايد راهتون‌ را ادامه‌ بديد و اونها را فداي‌ راهتون‌ بكنيد. اين‌ معناي‌ بيداريه‌ و هر كس‌ مادون‌ اين‌ باشه‌، كمتر از اين‌ باشه‌ اين‌ شخص‌ خوابه‌. حالا بعضيها خوابشون‌ سبكه‌، بعضيها خوابشون‌ سنگينه‌. اين‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار خوابشون‌ سنگينه‌ با هيچي‌ بيدار نمي‌شن‌ بعضيهاشون‌ هم‌ مردن‌ و اونهايي‌ كه‌ متدينند به‌ فكر روز قيامت‌ و آخرت‌ هستند بعضيهاتون‌ خوابهاي‌ سبكي‌ دارند ولي‌ خوابند. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ دنياشون‌ را هيچ‌ وقت‌ فداي‌ آخرتشون‌ نمي‌كنند. به‌ هر حال‌ اين‌ را از باب‌ مقدمه‌ گفتم‌ و زياد هم‌ اين‌ مطالب‌ را گفتم‌. ما همة‌ هدفمون‌ از تشكيل‌ اين‌ جلسات‌ و از تشكيل‌ اين‌ مسائل‌ و نوشتن‌ شما دفترهاي‌ خودتون‌ را و در جلسات‌ درس‌ نشستن‌ و وقتتون‌ را گرفتن‌ همه‌ و همه‌ براي‌ اين‌ مراحلي‌ است‌ كه‌ طبق‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ تعيين‌ شده‌ كه‌ من‌ در شب‌ دوشنبه‌ براي‌ آقايون‌ گفتم‌ نمي‌دونم‌ به‌ گوش‌ شماها رسيده‌ يا نه‌، مختصرا باز تكرار مي‌كنم‌. كه‌ هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ حتي‌ پشت‌ سر هم‌ بودنش‌ را صريح‌ آيات‌ قرآن‌ و رواياته‌ و يك‌ مثلا آدم‌ داراي‌ خلق‌ سواد فكر نكنه‌ اينها مطالبي‌ است‌ مثل‌ مطالب‌ دراويس‌ و مسلكهاي‌ مختلف‌ ما هم‌ يكي‌ از اون‌ مسلكها هستيم‌.نه‌. پيغمبر اكرم‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌. امام‌ زمان‌ هم‌ همين‌ برنامه‌ را داره‌ و الان‌ هم‌ حضرت‌ ولي‌ عصر از شماها مي‌خواد كه‌ همين‌ برنامه‌ را ادامه‌ بديد. برنامه‌ اينه‌ و در آيات‌ و روايات‌ هم‌ فراوان‌ استدلال‌ مي‌شه‌ كرد. انشاء الله‌ شايد در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ جلد دوم‌ آيات‌ و روايات‌ مراحل‌ را همه‌ را يادداشت‌ كنيد تا شما فكر نكنيد كه‌ اينجا برنامة‌ خاصي‌ در رديف‌ اين‌ برنامه‌ مثلا فلان‌ پيرزن‌ جلسه‌اي‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ ختم‌ انعامي‌ مي‌گيره‌ و بعد شماها حالي‌ پيدا مي‌كنيد و يا سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌اندازند و يا فال‌ قهوه‌ براتون‌ مي‌گيرند و يا از آيندتون‌ و گذشتتون‌ براتون‌ حرف‌ مي‌زنند. اين‌ هم‌ مثل‌ اون‌ و بدبخت‌ و بد عاقبت‌ و انسان‌ بي‌ شعور اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ هم‌ اين‌ را با اون‌ عوض‌ مي‌كنه‌. يعني‌ بگه‌ كه‌ من‌ توبه‌ نمي‌كنم‌، معصيت‌ مي‌كنم‌ گناهانم‌ را انجام‌ مي‌دم‌ ولي‌ روزي‌ مثلا يك‌ فرض‌ كنيد در جلسة‌ ختم‌ انعام‌ يا در فال‌ قهوه‌ به‌ من‌ گفتن‌ كه‌ تو عاقبت‌ به‌ خير خواهي‌ شد و من‌ عاقبت‌ به‌ خير خواهم‌ شد. اين‌ حسابش‌، حساب‌ راه‌ و روش‌ فاطمة‌ زهراست‌. فاطمة‌ معصومه‌ است‌، زينب‌ كبري‌ است‌. راه‌ و روش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و دنبال‌ احدي‌ از شما هم‌ فرستاده‌ نشده‌ كه‌ بياييد و مشغول‌ اين‌ برنامه‌ بشيد.

 بلكه‌ همتون‌ با خواهش‌ و تمنا بهتون‌ برنامه‌ شده‌ و لذا الان‌ اين‌ را قاطعانه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خدمتتون‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد اگر خواستيد موفق‌ بشيد اين‌ دل‌ صد دلتون‌ را صد دله‌ كنيد اي‌ يك‌ دلة‌ صد دله‌ دل‌، يك‌ دله‌ كن‌. كي‌ دله‌ كنيد و اين‌ راه‌ را با كمال‌ جديت‌ بريد. هر كس‌ هم‌ نمي‌تونه‌ همراه‌ اين‌ غافله‌ بياد بهتر همين‌ است‌ كه‌ چون‌ به‌ گردشتي‌ مي‌رسي‌ واگه‌. از همين‌ الان‌ تصميم‌ بر ترك‌ برنامه‌ها بگذاره‌ چون‌ من‌ دفترها را گاهي‌ نگاه‌ كردم‌ و نگاه‌ مي‌كنم‌ بعضيها خيلي‌ ضعيف‌ حركت‌ مي‌كنند و من‌ نمي‌تونم‌ يك‌ عده‌اي‌ را معطل‌ اونها بكنم‌. و حرفهاي‌ مختلفي‌ هم‌ متأسفانه‌ از بعضيها مي‌شنويم‌ كه‌ ديگه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراطي‌ شده‌. شنيدم‌ حالا انشاء الله‌ كه‌ نگفتم‌. بعضيها گفتن‌ كه‌ حرفهاي‌ فلاني‌ تكراريه‌. بله‌ من‌ هر روز تكرار مي‌كنم‌ حرفم‌ را. مثل‌ حمد و قل‌ هوالله‌ تون‌ تو نماز كه‌ حتما بايد تكرار بشي‌ هر روزي‌ ده‌ مرتبه‌. يا مثلا پاي‌ صحبتهاي‌ فلاني‌ كه‌ مي‌نشينيم‌ چرت‌ مي‌زنيم‌ من‌ عقدم‌ اينه‌ كه‌ چرت‌ كه‌ هيچش‌ شماها كه‌ چرت‌ مي‌زنيد اصلا خواب‌ هم‌ هستيد و خدا نكنه‌ كه‌ مرده‌ باشيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ بعد از اين‌ همه‌ تكرار و اين‌ همه‌ حرفها و اين‌ همه‌ قاطعيت‌ اين‌ هم‌ يك‌ مطلبي‌ را هي‌ گفتند پاشو، پاشو تو هنوز در حال‌ چرتي‌. خودت‌ خيال‌ مي‌كني‌ چرتي‌ والا بعد از چند سال‌ آدم‌ ديگه‌ مرده‌ است‌. لذا ما به‌ مرده‌ها ديگه‌ كاري‌ نداريم‌ و انك‌ لا تصمع‌ الموتا. پيغمبر اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر تو به‌ مرده‌ها نمي‌توني‌ حرف‌ بشنوني‌. ما چقدر بگيم‌ كه‌ اگر هر روز شما حتي‌ يك‌ چيز از اين‌ بالاتر بهتون‌ بگن‌ اگر هر روز يك‌ نفر بهتون‌ بگه‌ كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌ مثل‌ همان‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ دستور فرموده‌ كه‌ شما روزي‌ ده‌ مرتبه‌ توي‌ نماز مي‌گيد اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا من‌ فقط‌ تو را بندگي‌ مي‌كنم‌ و از اين‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ شما اين‌ جمله‌ را توي‌ يك‌ تابلويي‌ بنويسيد و جلوي‌ چشمتون‌ بزنيد كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌. من‌ حالا بر فرض‌ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ تكرار بكنم‌ باز هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ است‌. واجبش‌ روزي‌ ده‌ مرتبه‌ است‌ توي‌ نماز و واجبترش‌ اين‌ است‌ كه‌ دائما به‌ فكر اين‌ كلام‌ به‌ فكر اين‌ حرف‌ باشيد. به‌ هر حال‌ جمعيتتون‌ زياد شده‌ الان‌ ديگه‌ ظاهرا جا نيست‌ براي‌ پذيرفتن‌ اين‌ جمع‌ در يك‌ جلسه‌. لذا براي‌ اين‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ برنامه‌ها را خوب‌ بتونيد انجام‌ بديد. برنامة‌ يغظه‌ و توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ و جهاد و با نفس‌ و عبوديت‌ كه‌ اينها خودش‌ هفت‌ مرحله‌ مي‌شه‌. اين‌ مراحل‌ را بايد در ظرف‌ حد اكثر در ظرف‌ ده‌ سال‌ و حد اقل‌ هفت‌ سال‌، شش‌ سال‌ اين‌ مربوط‌ به‌ جديته‌ خودتون‌ بايد انجام‌ بديد و يك‌ عده‌اي‌ از شماها موفق‌ شدن‌ و بحمد الله‌ رسيدن‌. و باز اگر يك‌ خرده‌اي‌ سر به‌ راهتر باشيد يك‌ خرده‌اي‌ حواستون‌ را بيشتر جمع‌ كنيد حتي‌ از بعضي‌ هستند در همين‌ جلسه‌ كه‌ از هفت‌ سال‌ هم‌ كمتر موفق‌ شدن‌ به‌ گذروندن‌ اين‌ مرحلة‌ ابتدايي‌ و تزكية‌ نفس‌. اگر گوش‌ كرديد. اگر شيطان‌ برتون‌ مسلط‌ نشد. اگر دوستان‌ شيطان‌ سيرت‌ شماها را معطل‌ نكردن‌. ما يك‌ وقتي‌ يك‌ جايي‌ پياده‌ مي‌رفتيم‌ يك‌ نفر مي‌دويد همش‌ باز هم‌ عقب‌ بود ماها معمولي‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ از او جلوتر بوديم‌. من‌ اول‌ متوجه‌ نبودم‌ كه‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌ كه‌ هميشه‌ مي‌دوه‌ و عقبه‌؟ بعد ديدم‌ بله‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌ گاهي‌ او عادت‌ داره‌ وقتي‌ صحبت‌ مي‌خواد بكنه‌ بايد بايسته‌ صحبت‌ كنه‌. اين‌ رفيقش‌ هي‌ اين‌ رفيقش‌ را نگه‌ مي‌داره‌ وايمي‌ ايستن‌ صحبتهاشون‌ را مي‌كنند، خوب‌ كلي‌ فاصله‌ پيدا مي‌كنند حالا بدوه‌ تا برسه‌ خودشون‌ را هم‌ خسته‌ مي‌كنند. يا قضية‌ خرگوش‌ و لاك‌ پشت‌ را شنيديد همتون‌. كه‌ با هم‌ مسابقة‌ دو گذاشتند. من‌ نمي‌خواستم‌ اين‌ تعبير را بكنم‌ براي‌ شماها، شماها بايد حواستون‌ را جمع‌ كنيد مغرور نشيد. هميشه‌ در راه‌ باشيد. اين‌ مراحل‌ را اگر همان‌ طوري‌ كه‌ ما تاحالا طرح‌ ريختيم‌ شماها هم‌ همانطور حركت‌ بكنيد، انشاء الله‌ كمتر از هفت‌ سال‌ هم‌ موفق‌ مي‌شيد. و الا حد اقل‌ هفت‌ سال‌، حد اكثر ده‌ سال‌ بايد خودتون‌ را آمادة‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ و اين‌ كه‌ انشاء الله‌ و آخرتتون‌ را با داشتن‌ مدرك‌ عبوديت‌ و خليفة‌ اللهي‌ انشاء الله‌ داشته‌ باشيد. حالا من‌ همين‌ امروز خدا مي‌دونه‌ كلي‌ نشسته‌ بودم‌ غصه‌ مي‌خوردم‌ براي‌ اين‌ مردم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ براي‌ دنياشون‌ حتي‌ خوبان‌، كفار و فساق‌ و فّجار را نمي‌گم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ خوبان‌ براي‌ دنياشون‌ كار مي‌كنند در شبانه‌ روز يك‌ صدمش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ روحيشون‌ كار نمي‌كنند. اون‌ قدري‌ كه‌ غصه‌ مي‌خورند براي‌ پيشرفتهاي‌ ماديشون‌ يك‌ صدمش‌ را يك‌ در صدش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ معنويشون‌ غصه‌ نمي‌خورند.

 روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ هم‌ شماها كه‌ اتمام‌ حجت‌ برتون‌ شده‌ و من‌ گاهي‌ مي‌گم‌ خدايا شاهد باش‌ كه‌ من‌ وظيفه‌ام‌ را نسبت‌ به‌ شماها انجام‌ دادم‌. خدايا تو شاهد باش‌ كه‌ من‌ تمام‌ زحمات‌ سي‌ و چند ساله‌ام‌ را در يك‌ ساعت‌ صحبت‌ براي‌ اينها بيان‌ كردم‌. اينها عمل‌ نكردن‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. از نظر من‌ هيچ‌ مهم‌ نيست‌. هرچه‌ من‌ زحمت‌ براي‌ شماها كشيده‌ باشم‌ براي‌ در مقايسة‌ با زحماتي‌ كه‌ حضرت‌ نوح‌ كشيد اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ براي‌ چند نفر زحمت‌ كشيد. نهصد و پنجاه‌ سال‌. بعد هم‌ كه‌ يك‌ عده‌ اذيتش‌ مي‌كردند نفرين‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ خرما بخور دونه‌اش‌ را بكار وقتي‌ كه‌ درخت‌ شد چوبش‌ را بردار و بعد كشتي‌ بساز و طرفدارهاي‌ خودت‌ را نجات‌ بده‌ و بقيه‌ را بگذار غرق‌ بشن‌. هيچ‌ دلت‌ هم‌ نسوزه‌، حتي‌ براي‌ پسرت‌ هم‌ دلت‌ نسوزه‌. حضرت‌ نوح‌ اين‌ كار را مي‌كرد و كرد. ولي‌ مكرر در روايات‌ داره‌ كه‌ خرما خرد و دون‌اش‌ را كاشت‌ و درخت‌ شد باز خداي‌ تعالي‌ يك‌ مانعي‌ براش‌ به‌ وجود آورد تا بعد از نهصد و پنجاه‌ سال‌ اون‌ جمع‌ را برداشت‌ و در ميان‌ كشتي‌ گذاشت‌ و بقيه‌ غرق‌ شدن‌. مسخره‌اش‌ مي‌كردند، فحشش‌ مي‌دادند. توي‌ بيابان‌ خشك‌ كسي‌ كشتي‌ نساخته‌. بعد كشتي‌ را كه‌ ساختي‌ حالا چه‌ جوري‌ مي‌بري‌ تو دريا مي‌اندازي‌. نمي‌تونست‌ هم‌ كه‌ بگه‌ كه‌ من‌ چي‌ از خدا خواستم‌. مي‌كشتنش‌ اگر مي‌گفت‌ من‌ از خدا خواستم‌ كه‌ شماها همه‌ را از بين‌ ببره‌. چون‌ از خدا خواسته‌ بود كه‌ خدايا در روي‌ زمين‌ احدي‌ از اينها را باقي‌ نگذار. ديان‌ انك‌ ان‌ تذرهم‌ يظل‌ عبادك‌ اگر اين‌ها را بگذاري‌ خدايا همين‌ چند تايي‌ را كه‌ ما هدايتشون‌ كرديم‌ اينها را گمراه‌ مي‌كنند. و لا يلدوا الا كافرا او فجارا اينها حتي‌ بچه‌ هاشون‌ هم‌ كافر و فاجر خواهد بود. كافر و فاجر مي‌شن‌. بچه‌ هاشون‌ هم‌، نسلشون‌ هم‌ خراب‌ شده‌.

 خوب‌ بايد اونهايي‌ كه‌ به‌ درد نمي‌خوردند. اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ شخصيت‌ خودشون‌ را زير پا گذاشتند. خدا بهتون‌ نعمت‌ داده‌، انسانتون‌ خلق‌ كرده‌ شما انسانيت‌ را براش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستيد. انسانيت‌ را زير پا گذاشتيد. به‌ طرفش‌ هم‌ حتي‌ نمي‌ريد. و يك‌ حيواني‌ خودتون‌ را مي‌خواييد نشان‌ بديد خوب‌ بايد غرق‌ بشيد و غرق‌ هم‌ شدند. به‌ هر حال‌ ما زحمت‌ زيادي‌ براي‌ شماها كه‌ بخوام‌ بگم‌ خيلي‌ خودم‌ را زحمت‌ داده‌ باشم‌، جز همين‌ كه‌ شب‌ و روز براي‌ شماها دلم‌ مي‌جوشيده‌، مي‌خواستم‌ پيشرفت‌ كنيد. ترقي‌ كنيد چيز ديگه‌اي‌ نبوده‌. اين‌ هم‌ ان‌ اجري‌ علي‌ الله‌ اجر با خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ اجر ما را خواهد داد. اما اخيرا بعد از اينكه‌ دفترهاي‌ شما را مطالعه‌ كردم‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ رسيدم‌ كه‌ متأسفانه‌ پنجاه‌ درصد شماها ضعيفيد. و سست‌ حركت‌ مي‌كنيد. و اين‌ شايد حدس‌ زدم‌ شايد به‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ شماها نمي‌رسم‌. به‌ دو سه‌ علت‌ من‌ نمي‌تونم‌ يكي‌ مي‌گه‌ كه‌ چون‌ فلاني‌ چند بار من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ ملاقات‌ بده‌ نداد كه‌ البته‌ ملاقات‌ دست‌ من‌ نيست‌، من‌ ديگه‌ سستي‌ مي‌كنم‌. يك‌ چند مورد از اين‌ مسائل‌ شنيدم‌. و لذا يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد و تأييد هم‌ شد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ شماها هم‌ بهتر با اين‌ طرحي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ موفق‌ بشيد. و اون‌ طرح‌ اينه‌ كه‌ اين‌ جلسة‌ روز چهار شنبه‌ تعطيل‌ باشه‌ و شماها هر دسته‌ ايتون‌ با يكي‌ از اين‌، بحمد الله‌ لطف‌ الهي‌ شامل‌ حال‌ ما شده‌ ديروز حساب‌ مي‌كردم‌ حدود چهارده‌ نفر الي‌ پانزده‌ نفر از شما خانمها به‌ مرحله‌اي‌ رسيديد كه‌ مي‌تونيد براي‌ ديگران‌ استاد باشيد. و نيازمنديهاي‌ ديگران‌ را عمل‌ برسانيد. لذا اين‌ جمع‌ را ما در دفترهاتون‌ معرفي‌ مي‌كنيم‌ و هر نفري‌ از اين‌ افراد كه‌ معرفي‌ شده‌ به‌ اون‌ خانمي‌ كه‌ استاده‌ بايد حتما در جلسات‌ با او باشه‌. يعني‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ هفته‌اي‌ دو جلسه‌ مطابق‌ وقت‌ اين‌ خانم‌ استاد بايد انشاء الله‌ با او همة‌ حرفهاتون‌ را بزنيد و او واسطة‌ بين‌ من‌ و شما باشد كه‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ خودم‌ هم‌ انشاء الله‌ در اختيار هستم‌ ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ خصوصي‌ يا عمومي‌ شما استادتون‌ را يا استاد با واسطتون‌ را دقيقا ببينيد و بتونيد حرفهاتون‌ را بزنيد اونها را معرفي‌ مي‌كنم‌ و راه‌ و روشش‌ هم‌ اين‌است‌ كه‌ دفترهاتون‌ كه‌ از روز تقريبا دو شنبه‌ به‌ بعد، دوشنبة‌ هفتة‌ آينده‌ تحويل‌ شما مي‌شه‌، توي‌ دفترتون‌ نوشته‌ كه‌ شما با كدوم‌ يك‌ از اين‌ خانمها كار بكنيد و مراجعه‌ به‌ كدام‌ يك‌ از اين‌ خانمها بكنيد. شما جلساتي‌ با او داشته‌ باشيد حالا مختلف‌ در خانة‌ استادتون‌ جلساتتون‌ باشه‌ مي‌خواييد در خانة‌ شما باشه‌ مي‌خواييد اون‌ كسي‌ كه‌ وضع‌ زندگيش‌ طوري‌ است‌ كه‌ حتي‌ ما سابقا اينطوري‌ بود كه‌ مثلا جمعيتمون‌ كم‌ بود گاهي‌ به‌ زيارتها با شاگردها مي‌رفتيم‌ خوب‌ يك‌ ماشين‌ نهايت‌ مي‌خواست‌ زن‌ و مرد سوار بشن‌ برن‌ ولي‌ الان‌ با اين‌ جمعيت‌ نمي‌تونيم‌ روزهاي‌ عيد مثلا نمي‌تونيم‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ جلسات‌ قديم‌ را داشته‌ باشيم‌. كثرت‌ جمعيت‌ الحمد لله‌ كه‌ اين‌ هم‌ از علائم‌ ظهوره‌ انشاء الله‌ كه‌ شماها اينجور همت‌ مي‌كنيد براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ اين‌ سبب‌ شده‌ كه‌ خيلي‌ از كارهايي‌ كه‌ بايد انجام‌ بشه‌، نشه‌. و به‌ علاوه‌ در بين‌ شماها يك‌ افرادي‌ هم‌ كه‌ اصلا به‌ درد اين‌ راه‌ نمي‌خورند به‌ درد اين‌ برنامه‌ نمي‌خورن‌ مشخص‌ نمي‌شه‌. يك‌ عده‌ تند رو جدي‌، فعال‌ يك‌ عده‌ هم‌ كند رو، سست‌ و بيكار. اينها با هم‌ وقتي‌ بخوان‌ حركت‌ كنند مثل‌ كاروانهاي‌ حج‌ مي‌شه‌. ما يك‌ وقتي‌ به‌ اين‌ رئيس‌ كاروان‌ گفتيم‌ تو عصري‌ مي‌خواي‌ مثلا ما را ببري‌ به‌ منا و عرفات‌ چرا از شب‌ قبل‌ اعلام‌ مي‌كنيد كه‌ فردا از اول‌ آفتاب‌ بياييد كجا كه‌ مي‌خواييم‌ ببريم‌. ما را تو آفتاب‌ معطل‌ مي‌كنيد و اون‌ وقت‌ عصري‌ ما را مي‌بريد. گفت‌ حالا ما اين‌ دفعه‌ به‌ دستور شما دو ساعت‌ قبلش‌ اعلام‌ مي‌كنيم‌ اگر همه‌ آمدند درسته‌. نكردند اين‌ كار را. من‌ حساب‌ كردم‌ ديديم‌ راست‌ مي‌گه‌ حق‌ با اون‌ بندة‌ خداست‌. همان‌ وقتي‌ كه‌ اعلام‌ كرده‌ كه‌ صبح‌ اول‌ آفتاب‌ بياييد اين‌ بابا نماز ظهر و عصرش‌ را تو مسجد الحرام‌ خونده‌ بعد مي‌خواد بياد در هتل‌ يا در همان‌ مسافرخانه‌ و از اونجا بره‌ براي‌ منا و عرفات‌. ما افراد بي‌ نظم‌ ولو يك‌ نفر اگر مسؤليت‌ به‌ گردن‌ كسي‌ افتاد ولو يك‌ نفر، دو نفر، ده‌ نفر افراد بي‌ نظم‌، بي‌ حساب‌، به‌ اصطلاح‌ بي‌ فكر در بين‌ همة‌ اين‌ جمعيتها هست‌. حالا اين‌ جمعيتمون‌ در اون‌ مسافرت‌ صد نفر بودند. حالا شماها الحمد الله‌ جمعيتتون‌ بيشتر از اين‌ حرفهاست‌. و لذا من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ را هم‌ بدانيد يك‌ نفر نگوييد اين‌ همان‌ خانمي‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بوده‌. اولياء خدا در بين‌ مردم‌ معلوم‌ نيستند. شماها نمي‌تونيد بفهميد كه‌ اين‌ چه‌ صفات‌ روحي‌ داري‌. چقدر كار كرده‌. ما در بين‌ خانمها شايد يك‌ افرادي‌ باشند كه‌ شماها اصلا احتمال‌ هم‌ نديد كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ رسيده‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ تشخيص‌ مي‌دم‌ كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ رسيده‌. البته‌ اين‌ خانمها ارتباطشون‌ با منه‌ و از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اينهايي‌ كه‌ ما تعيين‌ مي‌كنيم‌ به‌ عنوان‌ استاد هر كس‌ مي‌خواد اين‌ راه‌ را ادامه‌ بده‌ و مي‌خواد حرف‌ من‌ را گوش‌ بده‌ بايد حرف‌ اينها را گوش‌ بده‌. و اگر بگه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ نيستم‌ بدونه‌ كه‌ پيش‌ من‌ هم‌ ديگه‌ نيست‌. مثلا خيال‌ بكنه‌ كه‌ ديگه‌ حالا اين‌ يك‌ نفر را استثنا مي‌كنيم‌ مي‌گيم‌ كه‌ چون‌ من‌ مي‌نويسم‌ يا دستور مي‌دم‌ مي‌نويسن‌ تعيين‌ مي‌كنيم‌ استاتيد را و اينها هم‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌، دو جلسه‌ همانطوري‌ كه‌ شماها براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كنند و اين‌ جوري‌ فكر مي‌كنم‌ انشاء الله‌ پيشرفتهاي‌ روحيتون‌ بيشتر باشه‌ و جلسات‌ هم‌ كه‌ هست‌، جلسات‌ توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ اينها جلسات‌ اصلي‌ هست‌. يك‌ عده‌ از خانمها هم‌ هستند كه‌ الحمد الله‌ مراحلشون‌ مرحلة‌ پاياني‌ رسيده‌. مدتهاست‌ در مرحلة‌ مثلا فرض‌ كنيد مقدماتي‌ هستند و اينها را هم‌ انشاءالله‌ در همين‌ دفترهاشون‌ را كه‌ بهشون‌ تحويل‌ مي‌ديم‌ مرحلشون‌ را هم‌ عوض‌ مي‌كنيم‌. و اون‌ مرحلة‌ دو مرحلة‌ آخر را و بالاتر يك‌ عده‌ هم‌ باز اين‌ دو مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ بالاتر هم‌ هستند. اونها را ما خودمون‌ جلساتي‌ انشاء الله‌ براشون‌ داريم‌ كه‌ انشاء الله‌ اينها بگيرند به‌ شماها تحويل‌ بدن‌.

 شما هم‌ كوشش‌ بكنيد جدي‌ باشيد چون‌ بالاخره‌ آخرش‌ باز هم‌ ممكنه‌ كه‌ نصيب‌ خود ما بشيد اگر ادامه‌ بديد. يعني‌ به‌ هر حال‌ اون‌ مراحل‌ صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ هم‌ كه‌ تمام‌ بشه‌ باز مي‌ياد همان‌ كلاس‌ آخري‌ كه‌ شايد زنده‌ مونديم‌ خودمون‌ باز هم‌ با شما باشيم‌. به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد پيشرفتتون‌ خوب‌ باشه‌، روحيتون‌ خوب‌ باشه‌. و جلساتتون‌ خوب‌ باشه‌، غيبت‌ نداشته‌ باشيد و البته‌ هر چه‌ استادتون‌ گفتند به‌ همان‌ وقت‌ به‌ همان‌ ساعت‌ تشكيل‌ بديد. حالا اگر روزهاي‌ دوشنبه‌ هم‌ باشه‌، روزهاي‌ چهار شنبه‌ هم‌ عيبي‌ نداره‌ و انشاء الله‌ توفيقاتتون‌ را از ذات‌ مقدس‌ پروردگار ما خواستاريم‌. و عمدة‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌، سه‌ چيزه‌ كه‌ ما اين‌ كار را ما مي‌كنيم‌ و اين‌ جلسه‌ را مي‌خواييم‌ اينجوريش‌ كنيم‌. اول‌ اين‌ كه‌ جمعيت‌ زياد شده‌ و من‌ نمي‌رسم‌ بهتون‌. دوم‌ شما خانمها بخصوص‌ بيشتر نمي‌تونم‌ بهتون‌ برسم‌ و واقعا هم‌ حق‌ داريد وقتي‌ كه‌ مي‌گيد من‌ چند ماهه‌ مثلا با شما ملاقات‌ نكردم‌ مي‌بينم‌ راست‌ مي‌گه‌ و من‌ هم‌ تقصير نداشتم‌. سوم‌ اين‌ كه‌ شماها بتونيد با يك‌ خانمي‌ كه‌ الحمد الله‌ به‌ كمالاتي‌ رسيده‌ بتونيد مطالبتون‌ را راحت‌تر، آزادتر حرفهاتون‌ را بزنيد اگر لازم‌ شد او از من‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ و من‌ هم‌ باز در اختيار هستم‌ انشاء الله‌ در شبهاي‌ جمعه‌، روزها جمعه‌ در جلسات‌ كانون‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حضور داشته‌ باشيد و اميداواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ كاملا موفق‌ بشيد. مطلب‌ ديگه‌اي‌ به‌ نظرم‌ نمي‌رسه‌ جز همين‌ كه‌ صد در صد اگر خدايي‌ نكرده‌ يك‌ خانمي‌ بگه‌ كه‌ نه‌ من‌ يا فلاني‌ يا نه‌. خوب‌ همون‌ نه‌ بهتره‌. به‌ جهتي‌ كه‌ اگر اين‌ مسائل‌ و اين‌ حرفها و خودخواهيها و اين‌ خودبينيها در يك‌ كسي‌ باشه‌ اون‌ ارزشي‌ نداره‌. و اصلا اشتباهي‌ آمده‌ توي‌ اين‌ راه‌. ما جلسات‌ فقط‌ و فقط‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ بخاطر اين‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ فلاني‌ حتي‌ تو جلسه‌ استاد باشه‌ بخاطر اين‌ كه‌ او بيشتر كار كرده‌، بيشتر زحمت‌ كشيده‌ و الا همة‌ شماها مثل‌ خواهر بايد با هم‌ باشيد و هر چي‌ هم‌ مي‌تونيد، مثلا فرض‌ كنيد ده‌ نفر با يك‌ نفر هستيد هر چي‌ مي‌تونيد صميميتتون‌ را نسبت‌ به‌ همديگه‌ در اون‌ جلسات‌ در اون‌ رفت‌ و آمدها بيشتر بكنيد و بيشتر انشاء الله‌ كار بكنيد. انشاء الله‌ اميدواريم‌  كه‌ خداي‌ تعالي‌ توفيقاتتون‌ را زيادتر كنه‌. و از خداي‌ تعالي‌ مي‌خواييم‌ كه‌ انشاء الله‌ برنامه‌ هاتون‌ روز به‌ روز بهتر، صحيحتر انجام‌ بشه‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ شياطين‌ در بين‌ شماها رخنه‌ نكنند. فقط‌ يك‌ اشكالي‌ كه‌ ممكنه‌ باشه‌ و بعضي‌ از اساتيد زورشون‌ نرسه‌ دفاع‌ از شيطان‌ باشه‌. شماها يك‌ وقت‌ خدايي‌ نكرده‌ بعضيهاتون‌ شيطان‌ را به‌ خودتون‌ راه‌ بديد و او نتونه‌ شيطون‌ را از روي‌ كول‌ شماها پياده‌ كنه‌. و شيطان‌ را تا مي‌تونيد به‌ خودتون‌ راه‌ نديد. و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ همة‌ برنامه‌ هايي‌ كه‌ ما انجام‌ مي‌ديم‌ و دستور مي‌ديم‌ خود من‌ دلم‌ مي‌خواد تو صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌ و دقيقا همة‌ برنامه‌ها را مطابق‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ انجام‌ بديم‌.

 روزهاي‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجة‌ الحرامه‌ مسئلة‌ حج‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ اهميت‌ داده‌ يا مسئلة‌ عاشورا را نه‌ اين‌ كه‌ حالا بايد حتما شما براي‌ امام‌ حسين‌ احترام‌ بيشتري‌ قائل‌ باشيد از ائمه‌ ديگه‌ يا براي‌ مسئلة‌ حج‌ اهميت‌ بيشتري‌ قائل‌ بشيد از ساير اعمال‌. منظور اينه‌ كه‌ يك‌ دردهايي‌ توي‌ جريان‌ عاشورا هست‌ كه‌ در جريانات‌ ديگر ائمه‌ نبوده‌. يا در مسئلة‌ حج‌ يك‌ دستهايي‌ هست‌ كه‌ در مسائل‌ ديگر نبوده‌. شما دقت‌ كنيد از لحظه‌اي‌ كه‌ حج‌ شروع‌ مي‌شه‌. همش‌ درده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. ايشان‌ يك‌ زن‌ داره‌ به‌ نام‌ سارا. ساره‌، اين‌ خانم‌ خيلي‌ محترمه‌ خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ دوستش‌ داره‌ ولي‌ داراي‌ فرزند نمي‌شه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ با رضايت‌ خود حضرت‌ ساره‌ هاجر را به‌ همسري‌ انتخاب‌ مي‌كنه‌. از هاجر داراي‌ فرزندي‌ مي‌شه‌. حالا به‌ هر دليلي‌ بوده‌ خداي‌ تعالي‌ دستور مي‌ده‌ كه‌ اين‌ زن‌ و فرزندت‌ را ببر بگذار وسط‌ بيابان‌ شما اگر توي‌ دنيا بگرديد جاهاي‌ ديگه‌ يا مشابه‌ مكه‌ هستند در بد آب‌ و هوايي‌ و گرمي‌ و بي‌ علف‌، بي‌ درخت‌ و بي‌ زراعت‌ و بي‌ آب‌ و علف‌ بودن‌ يا مشابه‌ مكه‌ است‌ يا بهتر از مكه‌ است‌. برد در يك‌ همچين‌ جايي‌ گذاشت‌. خودش‌ هم‌ مي‌گه‌ اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زرع‌ عند بيتك‌ المحرم‌. چرا؟ چرا حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ كار را كرد؟ خيلي‌ مشكله‌ ماها به‌ عنوان‌ قصه‌ مي‌خواييم‌ اين‌ مطالب‌ را بفهميم‌ ولي‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ عنوان‌ غصه‌ كه‌ مافقط‌ سرگرم‌ بشيم‌ نقل‌ نمي‌كنه‌. براي‌ اين‌ نقل‌ مي‌فرمايد كه‌ ما درس‌ بگيريم‌. اگر يك‌ وقت‌ نگه‌ داشتن‌ دين‌ يا تربيت‌ مردم‌ يا رسيدن‌ مردم‌ به‌ اون‌ هدف‌ واقعي‌ پروردگار به‌ اينجا منتهي‌ شد كه‌ زن‌ و يك‌ بچة‌ شيري‌ در وسط‌ بيابان‌ پر خطر بمانه‌ تا يك‌ روزي‌ بعدها بتواند اون‌ هدف‌ اصلي‌ را انجام‌ بده‌. مي‌گه‌ ربنا اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زر عند بيتك‌ المحرم‌ ربنا ليقيموا صلاة‌ چرا؟ براي‌ اينكه‌ نماز بر پا بشه‌. نماز چيه‌. همين‌ نمازهايي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ نه‌.

 نماز يعني‌ اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا تنها تو را بندگي‌ مي‌كنم‌. من‌ در بندگي‌ گفتم‌ براتون‌. شما اگر يك‌ نفر را پيدا كرديد كه‌ مستجاب‌ الدعوه‌ باشه‌ يعني‌ دعاش‌ مستجاب‌ بشه‌ و دعا نكنه‌، مگر با اذن‌ خدا. اگر شما يك‌ نفر را تو خودتون‌ پيدا كرديد بدونيد كه‌ يك‌ بندة‌ خدا پيدا كرديد. اگر تمام‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ را به‌ دستتون‌ بدن‌ يعني‌ قدرت‌ آسمان‌ و زمين‌ قدرت‌ همه‌ چيز را بهتون‌ بدن‌. اگر بندة‌ خدا باشيد كوچكترين‌ استفادة‌ شخصي‌ ازش‌ نمي‌كنيد. حالا ما ديديم‌ بعضي‌ از افراد به‌ زور روي‌ حق‌ با اون‌ فراستي‌ كه‌ نعمتي‌ بوده‌ كه‌ خدا بهشون‌ داده‌ و به‌ اصطلاح‌ از اون‌ نعمت‌ سوء استفاده‌ مي‌كنند و شكر نعمت‌ نمي‌كنند نگاه‌ مي‌كنه‌ به‌ زندگي‌ شما با دقت‌ بعد هستن‌ اون‌ هم‌ توي‌ ده‌ تا سه‌ تا صحيح‌ پيدا مي‌شه‌ ديشب‌ تو فلان‌ كار را كردي‌. تو ديشب‌ ديروز فلان‌ عمل‌ را انجام‌ دادي‌. اگر فلان‌ كار را بكني‌ فلان‌ طور مي‌شه‌. يك‌ عده‌ افراد نادان‌، ساده‌ لوح‌ هم‌ دور اينها را مي‌گيرند با اين‌ كه‌ همين‌ عملش‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ او بندة‌ خدا نيست‌. همين‌ كه‌ نشسته‌ فكر مي‌كنه‌ تجسس‌ مي‌كنه‌ ببينيد يك‌ چيزي‌ در بياره‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ شما مريدش‌ بشيد و بگيد عجب‌ آدمي‌ است‌ اكثرا به‌ من‌ كه‌ مي‌رسن‌ مي‌گن‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چه‌ كرامتي‌ داشت‌ كه‌ آيا ديد مثلا فرض‌ كنيد يك‌ مريضي‌ را شفا بده‌ يا يك‌ سرطاني‌ را شفا بده‌ يا مرحوم‌ مثلا آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ چه‌ كرامتي‌ داشته‌، چه‌ نفس‌ مثلا مؤثري‌ داشته‌. نفس‌ او را مي‌خوان‌ مؤثرتر از ارادة‌ پروردگار بدانند كه‌ من‌ اكثر به‌ اينها مي‌گم‌ بزرگتري‌ كرامت‌ مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يا مرحوم‌ آقاي‌ كوهستاني‌ اين‌ بوده‌ كه‌ بزرگترين‌ كرامتشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ نداشتند. چون‌ آخر ما يخرج‌ من‌ قلوب‌ الصديقين‌ حب‌ الجاه‌ آخر چيزي‌ كه‌ از دل‌ انسان‌ خارج‌ مي‌شه‌ همين‌ كه‌ بگن‌ به‌ به‌ شما عجب‌ واقعا خانم‌ خوبي‌ هستي‌ كه‌ هر چي‌ تو دل‌ ما بود گفتي‌. يا هر چه‌ من‌ از خدا مي‌خواستم‌ و سالها بود انجام‌ نشد الان‌ با دعاي‌ شما انجام‌ شد. اون‌ هم‌ خانم‌ يك‌ بادي‌ تو غب‌ غبش‌ بياندازه‌ كه‌ بله‌ ما اينيم‌. اين‌ خودش‌ بر خلاف‌ بندگي‌ است‌. حضرت‌ عيسي‌ با اين‌ كه‌ پيغمبر خداست‌ با اين‌ كه‌ فرستادة‌ الهيه‌ در عين‌ حال‌ مي‌گه‌ كه‌ ابرء اكمه‌ و البرث‌ باذن‌ ربي‌ من‌ كور را شفا مي‌دم‌، پيسي‌ را معالجه‌ مي‌كنم‌ اما اذن‌ خدا، اگر خدا اجازه‌ بده‌. به‌ اذن‌ پروردگارم‌. ماها مي‌خواييم‌ بندة‌ خدا بشيم‌ نمي‌خواييم‌ دكاني‌ در مقابل‌ خدا باز كنيم‌. همكار خدا بشيم‌. اينها را البته‌ خيليهاتون‌ مي‌فهميد من‌ چي‌ مي‌گم‌، خيليهاتون‌ هم‌ هنوز نمي‌فهميد من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گم‌.

 تا انسان‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ نرسه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ حب‌ جاه‌ داره‌ يا نداره‌، حالا به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ من‌ اين‌ حرفها را كه‌ مشترك‌ نباشه‌ همتون‌ در اون‌ نبايد در اين‌ مجلس‌ بگم‌. بندة‌ خدا باشيد. اگر مي‌خواييد به‌ مقام‌ بندگي‌ برسيد. ما استادهايي‌ داشتيم‌ كه‌ اينها قدرتشون‌ را از شاگردهاشون‌ مخفي‌ مي‌كردند. شما ديديد يك‌ پليس‌ مأمور مخصوصا اطلاعاتي‌ يك‌ اسلحه‌اي‌ كه‌ زير لباسش‌ داره‌ به‌ شما اسلحه‌اش‌ را نشون‌ بده‌. قدرت‌ را اظهار نمي‌كردند و فقط‌ و فقط‌ حراست‌ از دين‌ خدا مي‌كردند. از اخلاقیات‌ مي‌كردند. شماها كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ يك‌ خانمي‌ باشيد مثل‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌. قطره‌اي‌ از اين‌ اقيانوس‌ باشيد كه‌ بهترين‌ چيزها از حضرت‌ زهرا سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ براي‌ زن‌ چيه‌؟ مي‌گه‌ خوب‌ شوهر داري‌ كردن‌. خوش‌ اخلاق‌ بودن‌، فرزند خوب‌ تربيت‌ كردن‌. راه‌ و روش‌ صحيح‌ ديني‌ را عمل‌ كردن‌ اينها دستوراتي‌ است‌. غيبت‌ نكردن‌، دروغ‌ نگفتن‌، واجباتش‌ را انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌ اينخها معناي‌. هيچ‌ جا شما تو كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ بگرديد اگر ديديد كه‌ گفتند كه‌ خوبي‌ يك‌ انسان‌ در اين‌ است‌ كه‌ هر چي‌ از خدا مي‌خواد خدا فورا داد، براش‌ حاصل‌ مي‌شه‌. خدا كه‌ نمي‌ده‌ شيطان‌ براش‌ فوري‌ آماده‌ مي‌كنه‌. اينها دنبال‌ بعضي‌ از مسائل‌ نريد. من‌ متأسفم‌. هنوز توي‌ خانمهايي‌ كه‌ شايد چند مرحله‌ را هم‌ گذروندن‌ كه‌ من‌ به‌ اينها وقتي‌ نگاهشون‌ مي‌كنم‌ به‌ چشم‌ يك‌ آدم‌ نادان‌، نادرك‌، نافهم‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ هنوز دنبال‌ اين‌ نوع‌ خرافاتند. نمي‌دونم‌ فال‌ قهوه‌ و مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ كس‌ فلان‌ خواب‌ را مثلا ديده‌ يك‌ تعبير اينطوري‌ داره‌. يك‌ حرفهايي‌ كه‌ اصلا اساس‌ و اساس‌ كار اونها نيست‌ و هر كس‌ در اسلام‌ انسان‌ شدن‌ خليفة‌ الله‌ شدنه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا شدنه‌. ماه‌ ذي‌ حجه‌ ماه‌ درسه‌، ماه‌ كمالاته‌ زن‌ و بچه‌ را گذاشته‌ و حركت‌ مي‌كنه‌ ليقيموا الصلاة‌ بخاطر اين‌ كه‌ نماز به‌ پا بشه‌. حضرت‌ مريم‌ يك‌ كلمه‌ نمي‌گه‌ تو بله‌ رفتي‌ پهلوي‌ اون‌ زنت‌ و ما را اينجا تنها گذاشتي‌ اين‌ چه‌ عدالتي‌ است‌. از اين‌ حرفها اصلا نيست‌. صبور، استقامت‌ و اين‌ درس‌ را عينا به‌ فرزندش‌ حضرت‌ اسماعيل‌ تعليم‌ مي‌ده‌، نه‌ اين‌ كه‌ خودش‌ تنها عمل‌ بكنه‌. پسرش‌ اسماعيل‌ بعد از اين‌ كه‌ بزرگ‌ شد و حضرت‌ اسماعيل‌ بعد از سالها آمد خبري‌ از اينها بگيره‌. برمي‌داره‌ پسرش‌ را مي‌بره‌ مي‌گه‌ كه‌ اني‌ رأيت‌ من‌ ارا في‌ المنا من‌ اذبهك‌ من‌ در خواب‌ مي‌بينم‌ كه‌ تو را بايد بكشم‌. مي‌گه‌ يا ابتك‌ ان‌ را تعمل‌. ببينيد اي‌ پدر، حضرت‌ اسماعيل‌ را هاجر تربيت‌ كرده‌ها. اي‌ پدر عمل‌ كن‌ به‌ اونچه‌ كه‌ امر الهي‌ است‌. نمي‌گه‌ آقا از كجا مي‌گي‌ شما؟ اقلا يك‌ تحقيقي‌ بكن‌. خودش‌ مي‌گه‌ من‌ خواب‌ ديدم‌ها. امر الهيه‌، نمي‌پرسه‌. مي‌دونه‌ اين‌ پدرش‌ بندة‌ خداست‌ كار به‌ اين‌ مهمي‌ را بدون‌ امر الهي‌ نمي‌كنه‌.

 لذا مي‌گه‌ يا ابتك‌ عن‌ لا تعمل‌. فستجدوني‌ انشاء الله‌ من‌ الصابرين‌. خواهي‌ ديد كه‌ من‌ چه‌ جور صبر مي‌كنم‌. من‌ مرحلة‌ استقامتم‌ را چطوري‌ گذروندم‌! بعد هم‌ مي‌ياره‌ رسما مي‌گيره‌ مي‌خواد بكشتش‌ كه‌ فبيناه‌ بضبح‌ عظيم‌. خدا يك‌ وقت‌ مهربانيش‌ اونجا ظاهر مي‌شه‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ اون‌ هم‌ خوباشون‌، مستطيعهاشون‌ بيان‌ برن‌ به‌ ياد حضرت‌ اسماعيل‌، حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌. بخاطر اين‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌ قرباني‌ بكشن‌. شيطان‌ توي‌ راه‌ هي‌ برنامه‌ داره‌ براي‌ حضرت‌ اسماعيل‌. نگيد ما شيطان‌ كاري‌ نداره‌. نخير جنابعالي‌ را بيشتر كار داره‌. تو كه‌ آمدي‌ توي‌ اين‌ راه‌ بيشتر شيطان‌ ناراحته‌. بيشتر هم‌ كار داره‌. تو خواب‌ شيطاني‌ بيشتر ممكنه‌ ببيني‌ تا اون‌ خانمهاي‌ معمولي‌. شيطان‌ بيشتر به‌ سراغ‌ تو مي‌ياد. چون‌ تو در رفتي‌ از زيرش‌ مي‌ياد بگيرتت‌. اونهايي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ مي‌گن‌ خواب‌ ديد شيطان‌ را ديد روي‌ دوشش‌ يك‌ مشت‌ ريسمان‌ هست‌، يك‌ ريسمان‌ خيلي‌ ضخيم‌ هم‌ روي‌ دوشش‌ هست‌. گفت‌ اين‌ ريسمان‌ را براي‌ چي‌ مي‌خواي‌؟ گفت‌ اين‌ را براي‌ شيخ‌ انصاري‌ مي‌خوام‌ ديشب‌ يك‌ ريسمان‌ باريكتر بود پاره‌ كرد. اين‌ را برداشتم‌ ببرم‌ ببينم‌ چكار مي‌كنم‌. ريسمانهاي‌ ديگه‌ هم‌ مال‌ افرادهاي‌ مختلفي‌ هست‌. بعضيهاشون‌ ديگه‌ مطابق‌ زور و قوة‌ اونها ما ريسمان‌ كرديم‌. گفت‌ ريسمان‌ من‌ كو؟ گفت‌ تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌ خودت‌ مي‌دوي‌ عقب‌ سر من‌. تو مشتري‌ خودم‌ هستي‌. تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌. تو يك‌ صدات‌ بزنم‌ مي‌دوي‌، بله‌ قربان‌. مي‌گه‌ بيدار شدم‌ رفتم‌ پيش‌ شيخ‌ انصاري‌ گفتم‌ كه‌ من‌ همچي‌ خوابي‌ ديدم‌ گفت‌ عجب‌. من‌ ديشب‌ ريسمانم‌ را پاره‌ كردم‌ خدا را شكر كرد. گفت‌ اين‌ صندوق‌ را مي‌بيني‌ پر از پوله‌. سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌. سهم‌ امام‌ مال‌ امامه‌. مال‌ تبليغات‌ دينه‌. سهم‌ سادات‌ هم‌ مال‌ سادات‌ فقيره‌. دختر من‌ نانش‌ خالي‌ بود ماست‌ نداشتيم‌. پول‌ ديگه‌اي‌ هم‌ جز اون‌ پولها نداشتم‌. اين‌ نه‌ سيد بود كه‌ من‌ از سهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌ خوب‌ هم‌ واجب‌ النفقة‌ من‌ بود من‌ خودم‌ هم‌ سيد نبودم‌ كه‌ ازسهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌. نه‌ هم‌ اين‌ مبلغ‌ دين‌ بود كه‌ از سهم‌ امام‌ بهش‌ بدم‌. با خودم‌ فكر كردم‌ كه‌ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ پولها را قرضي‌ بردارم‌. حالا اونهايي‌ كه‌ سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌ سه‌ تاييش‌ را مي‌خورند يك‌ آب‌ هم‌ بالاش‌. يا اصلا نمي‌دن‌ يا اصلا براش‌ اهميت‌ قائل‌ نيستند. اونها اصلا بدونند چكاره‌ هستند؟ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ بردام‌ ماست‌ بخرم‌ اين‌ دختر كوچكم‌ گريه‌ نكنه‌، نون‌ خالي‌ نخوره‌ لااقل‌. گفتم‌ نه‌ نون‌ خالي‌ بخور. ريسمون‌ را اينجا پاره‌ كردم‌. شيطون‌ انداخته‌ به‌ گردنم‌ گفت‌ برو بردار. اينقدر دقيق‌ بودند. حالا شيطان‌ به‌ شيخ‌ انصاري‌ بيشتر كار داره‌.

 تا به‌ اون‌ آقايي‌ كه‌ خواب‌ ديده‌. به‌ شماها بيشتر كار داره‌ تا به‌ مردم‌ معمولي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند. شيطان‌ را شياطين‌ هم‌ فكر نكنند كه‌ حالا شيطان‌ كجاست‌ و فلان‌. همين‌ رفيقتون‌، همين‌ همسايه‌اته‌، همين‌ بچه‌ اتون‌، همان‌ شوهرتون‌، همان‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد از راه‌ صراط‌ مستقيم‌ منحرفتون‌ كنه‌ شيطان‌ شماست‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌ انسي‌ اذيتش‌ بيشتر از شيطان‌ جني‌ است‌. حضرت‌ اسماعيل‌ سه‌ جا شيطان‌ كارش‌ داشت‌ چون‌ همان‌ لحظه‌ هم‌ آمده‌. اول‌ مي‌گه‌ كه‌ پدرت‌ خواب‌ ديده‌، خواب‌ كه‌ حجت‌ نيست‌. چند تا هفت‌ تا سنگ‌ برداشت‌ زد. دوم‌ مي‌گه‌ پدرت‌ تو بچة‌ اندرشي‌ اگر بچة‌ اون‌ خانم‌ بودي‌ تو را نمي‌برد بكشتت‌. سنگ‌ مي‌زد. سوم‌ آمده‌ مي‌گه‌ كه‌ تو بعد از چند سال‌ حالا آمدي‌ عوض‌ اين‌ محبتته‌، عوض‌ نمي‌دونم‌ يك‌ هديه‌اي‌ برداري‌ بياري‌، يك‌ سوغاتي‌ برداري‌ بياري‌ اون‌ سرزمين‌ پربركت‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در اورشليم‌ كه‌ اطراف‌ مسجد الاقصي‌ را خدا مي‌گه‌ باوكنا حول‌. همين‌ قسمت‌ اسرائيل‌ فعلي‌ يا اراضي‌ فلسطين‌ اشغالي‌ يا لبنان‌ و اونجاها بوده‌، پر بركت‌. يك‌ چند تا اقلا پرتغال‌ لبناني‌ مي‌آوردي‌ براي‌ اونها. چاقو برداشتي‌ آوردي‌. كشتن‌ و خون‌ ريختن‌ و شيطان‌ ديگه‌ اونجا خيلي‌ فشار آورد. كه‌ شيطان‌ كبير هم‌ در اونجا مي‌گن‌. شيطان‌ يك‌ شيطانه‌. ولي‌ يك‌ جا فشارش‌ زيادتره‌ اونجا مي‌شه‌ شيطان‌ كبير. جمرة‌ عقبه‌. ديگه‌ اينجا ايستاد مطابق‌ قوة‌ انسان‌ هفت‌ سنگ‌ را به‌ روح‌ شيطان‌ زد. راحت‌ شد. كوشش‌ كنيد كه‌ شيطانتون‌ را از خودتون‌ دور كنيد. در اين‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ و انشاء الله‌ ماه‌ آخر قمري‌ است‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سال‌ آينده‌ سال‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌ و شماها را ما بتونيم‌ انشاء الله‌ با هر مي‌دونيد هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ من‌ يك‌ فكري‌ دربارة‌ شما مي‌كنم‌. مي‌گم‌ از همين‌ جا مي‌گم‌ براي‌ هم‌ دعا كنيد، زيارت‌ براي‌ همديگه‌ بخونيد. اين‌ از همان‌ فكرهاست‌. بعضي‌ از خانمها هنوز خيلي‌ نپخته‌ فكر مي‌كنند. خيال‌ مي‌كنند كه‌ من‌ مثلا مي‌خوام‌ اينها را تركشون‌ بكنم‌ يا مثلا ديگه‌ برنامه‌اي‌ براشون‌ نداشته‌ باشم‌. نه‌ اينطور نيست‌ بلكه‌ كار من‌ اگر مضاعف‌ نشه‌، كم‌ نمي‌شه‌.

 خوب‌ هفتم‌ اين‌ ماه‌ وفات‌ امام‌ باقر عليه‌ اصلاة‌ و السلامه‌ و نهم‌ اين‌ ماه‌ كه‌ روز عرفه‌ باشه‌ شهادت‌ حضرت‌ مسلم‌ ابن‌ عقيله‌ و كم‌ كم‌ غافلة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از مدينه‌ به‌ سوي‌ كربلا حركت‌ مي‌كنه‌. كم‌ نام‌ مقدس‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ برده‌ مي‌شه‌. خيلي‌ مشكله‌ كه‌ اگر حضرت‌ هاجر را حضرت‌ ابراهيم‌ برد در ميان‌ بيابان‌ گذاشت‌ دشمن‌ خونخواري‌ در مقابل‌ نياستاده‌ بود. اما حضرت‌ مسلم‌ آمده‌ در يك‌ شهر تمام‌ مردم‌ بهش‌ گرايش‌ پيدا كردند. همه‌ باهاش‌ بيعت‌ كردند. توي‌ مسجد كوفة‌ به‌ اون‌ بزرگي‌ پشت‌ سرش‌ اقتدا كردند مردم‌ بي‌ استقامت‌، سست‌، ضعيف‌ با يك‌ كلمه‌ كه‌ يك‌ جاسوس‌ آمد گفت‌ كه‌ عبد الله‌ ابن‌ زياد گفته‌ كه‌ مسلم‌ را بايد دستگير كنيم‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشا وقتي‌ نگاه‌ كرد حضرت‌ مسلم‌ ديد احدي‌ پشت‌ سرش‌ باقي‌ نمونده‌. همه‌ رفته‌اند. اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ استقامت‌ در دينتون‌ داشته‌ باشيد اساس‌ همه‌ چيزه‌. مردم‌ كوفه‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ شام‌ مردم‌ خوبي‌ بودند. اما استقامت‌ نداشتند. رفتند. حضرت‌ مسلم‌ از ميان‌ مسجد بيرون‌ آمد. ابن‌ زياد در عين‌ حال‌ احتياط‌ كرد. گفت‌ شايد در گوشه‌ و كنار بعضي‌ باشند تا ما مسلم‌ را دستگير كرديم‌ بريزند و مأمورين‌ ما را اذيت‌ كنند بگذار معلوم‌ بشه‌ كه‌ آيا خوب‌ غريب‌ هست‌ يا نه‌. اما غريب‌ بود مسلم‌ ابن‌ عقيل‌. آمد راه‌ مي‌ره‌ كجا بره‌. ميزبانش‌ هم‌ كه‌ صلاح‌ نمي‌دونه‌ در خانة‌ او باشه‌. مسلم‌ ملاحظة‌ ميزبانش‌ را مي‌كنه‌ كه‌ مبادا ميزبانش‌ گرفتار بشه‌ اونجا هم‌ نرفت‌. خونة‌ هاني‌ ابن‌ عروه‌ هم‌ نرفت‌. خسته‌ شده‌، خيلي‌ مشكله‌ خانمها يك‌ كسي‌ كه‌ اون‌ قدر عزيز بوده‌ نمايندة‌ خصوصي‌ و نايب‌ خاص‌ امام‌ زمانه‌. آمده‌ توي‌ يك‌ شهري‌ هيچ‌ جا، جا نداره‌. مردم‌ همه‌ رفتند در ميان‌ خانه‌ها. آمد روي‌ يك‌ سكوي‌ دري‌ نشست‌. يك‌ زني‌ آمد بيرون‌ نگاه‌ بكنه‌ فرزندش‌ بيرونه‌، اوضاع‌ شهر آشفته‌ است‌. چشمش‌ به‌ مسلم‌ افتاد ديد يك‌ مردي‌ با شمشير اونجا نشسته‌ گفت‌ شما مگر خانه‌ نداريد بريد خونتون‌. مشكله‌ ممكن‌ است‌ تهاجمي‌ بشه‌، زد و خردي‌ بشي‌ شما آسيب‌ ببينيد. حضرت‌ مسلم‌ گفت‌ يك‌ مقدار آب‌ به‌ من‌ بده‌ بخورم‌. اين‌ زن‌ آب‌ آورد داد باز ديد مسلم‌ ايستاده‌. گفت‌ آقا چرانمي‌ ريد؟ فرمود من‌ خانه‌ ندارم‌ توي‌ اين‌ شهر. غريبم‌. نكند، نكند كاري‌ بكنيد كه‌ كساني‌ كه‌ وابستة‌ امام‌ زمانتون‌ هستند. اينها اينطور مطرود جامعه‌ واقع‌ بشن‌ و شما حمايتشون‌ نكنيد. گفت‌ آقا شما كي‌ هستيد؟ گفت‌ من‌ مسلم‌ ابن‌ عقيلم‌. گفت‌ بفرماييد داخل‌، خانه‌، خانة‌ شماست‌. خوشا به‌ حال‌ يك‌ چنين‌ افرادي‌ كه‌ جانشون‌ را در راه‌ امام‌ زمانشون‌ در كف‌ دست‌ مي‌گذارند. مسلم‌ وارد شد در ميان‌ يك‌ اطاقي‌ شب‌ مشغول‌ عبادته‌. اين‌ خانم‌ هم‌ گاه‌ گاهي‌ مي‌ره‌ خبر مي‌گيره‌، اگر آقا آبي‌ غذايي‌ چيزي‌ مي‌خواييد من‌ براتون‌ بيارم‌. پسر اين‌ زن‌ فهميد كه‌ مسلم‌ در خانة‌ اينها مخفي‌ شده‌. رفت‌ خبر داد و ريختند. حضرت‌ مسلم‌ قبل‌ از اينكه‌ اونها برسن‌ از خانه‌ بيرون‌ آمد و خلاصه‌ دستگير كردن‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ را بردند روي‌ پشت‌ بام‌ دار الاماره‌. يك‌ نگاهي‌ حضرت‌ مسلم‌ به‌ طرف‌ مدينه‌ كرد. السلام‌ عليك‌ يا اباعبدالله‌. آقا جان‌ من‌ نامه‌اي‌ كه‌ نوشتم‌ بياييد اشتباه‌ كردم‌. اين‌ خوليها وفا ندارند. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ جواب‌ اين‌ سلام‌ را روز عاشورا داد. وقتي‌ كه‌ غريب‌ و تنها روي‌ اون‌ بلندي‌ ايستاده‌ بود، تكيه‌ به‌ نيزة‌ بي‌ كسي‌ داده‌ بود و نگاه‌ به‌ طرف‌

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *