۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ – ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران‌

۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قبل‌ از همة‌ سخنها ميلاد مسعود حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ السلام‌ و عليهم‌ السلام‌ را به‌ محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه تبريك‌ مي‌گوييم‌ و شادي‌ و خوشحالي‌ شما شيعيان‌ خوبشان‌ را با فرجشان‌ از خدا مي‌خواهيم‌.

ماه‌ رجب‌ است‌ ماه‌ پر فيض‌. كه‌ دربارة‌ ماه‌ حرام‌ يا ماه‌ محترم‌ كه‌ در سال‌ چهار ماه‌ است‌ ماه‌ رجب‌، ماه‌ ذي‌ القعده‌، ذي‌ الحجه‌ و محرم‌ كه‌ احترام‌ خاصي‌ در ميان‌ ما خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيان‌ فرموده‌ و مي‌فرمايد

انَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ، فَلَا تَظْلِمُوا ( سوره توبه آیه 36)

ماهها دوازده‌ تاست‌. از آن‌ روزي‌ كه‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌، چهار تاي‌ اين‌ ماهها محترم‌ است‌، خيلي‌ محترم‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها به‌ خودت ان‌ ظلم‌ نكنيد. ظلم‌ به‌ خود بدترين‌ نوع‌ ظلم است‌. انساني‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كند از انسانيت‌ دوره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ ظلم‌ گاهي‌ مي‌شود‌ براي‌ رفاه‌ خودشه‌، انسان‌ خانة‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسيع‌ باشد‌، ظلم‌ كرده‌ به‌ همسايه‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسعت‌ داشته‌ باشد‌ تا راحت‌ باشد‌. مال‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ در وسعت‌ باشد‌. به‌ ديگري‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ جهت‌. از يك‌ نفر ناراحته‌ او را كتكش‌ مي‌زند‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كند مثلا.

ولي‌ بدترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كند. يعني‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. ماية‌ بدبختي‌ خودش‌ بشود بي‌ جهت‌. در دنيا خودش‌ را در يك‌ فشاري‌ قرار بده‌ يا كاري‌ بكند كه‌ در آخرت‌ در برزخ‌ بعد از اين‌ عالم‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ معصيتهاي‌ ما و گناهان‌ ما بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ صدمه‌اي‌ نمي‌زند‌. فقط‌ به‌ خودمان‌ صدمه‌ مي‌زند‌.

خداي‌ تعالي‌ مثل‌ يك‌ دوست‌ نه‌ مثل‌ يك‌ دوست‌، دوست‌ واقعي‌ اگر كسي‌ داشته‌ باشد‌ خداست‌. با كمال‌ محبت‌ به‌ انسان‌ مي‌گوید‌ كه‌ به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها كه‌ از همين‌ ماه‌ و دورة‌ ساله‌ انسان‌ و از همين‌ ماهها عمر انسان‌ تشكيل‌ مي‌شود‌ به‌ خودتان‌ ظلم‌ نكنيد. به‌ كس‌ ديگري‌ ظلم‌ نمي‌كنيد هر چه‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بر فرض‌ به‌ ديگران‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بيشتر به‌ خودتان ظلم‌ كرديد فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ.

نمونه‌ هايي‌ در قرآن‌ مجيد هست‌ در باب‌ ظلم‌ به‌ خود كه‌ خداي‌ تعالي‌ شرح‌ داده‌، من‌ جمله‌ قضية‌ حضرت‌ يونسه‌. حضرت‌ يونس‌ در بين‌ قومش‌ در بين‌ اونهايي‌ كه‌ بنا بود كه‌ اونها را هدايت‌ كند چون‌ هر پيغمبري‌ بر يك‌ جمع‌ خاصي‌ مبعوث‌ مي‌شدند جز پيغمبر اولي‌ العزم‌ كه‌ بر تمام‌ مردم‌ كره‌ مبعوث‌ مي‌شد حضرت‌ يونس‌ يك‌ جمعي‌ را بنا بود هدايت‌ كند يك‌ خرده‌ اونها مثل‌ همة‌ امتها، سر ناسازگاري‌ گذاشتند. و آمادة‌ براي‌ پذيرش‌ نبودند. گرايش‌ به‌ كارهاي‌ بد داشتند. گوش‌ به‌ حرفهاي‌ حضرت‌ يونس‌ نمي‌دادند. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعف‌ داشت‌. يعني‌ نه‌ با مقايسة‌ ما با ماها. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ ضعف‌ حضرت‌ يونس‌ نسبت‌ به‌ مقايسة‌ ضعف‌ ما، نه‌ نسبت‌ به‌ ضعف‌ و قدرت‌ استقامت‌ حضرت‌ مثلا نوح‌. آن هم‌ پيغمبر بود. نهصد و پنجاه‌ سال‌ در ميان‌ مردم‌ تبليغ‌ كرد در عين‌ حال‌ خسته‌ نشد، خسته‌ شد اما ضعف‌ نشان نداد. پشتكار را داشت‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ (سوره انبیاء آیه 87)

 نهصد و پنجاه‌ سال‌ خيلي‌ زمانه‌. اما حضرت‌ يونس‌ نه‌، يك‌ مدتي‌ ضعف‌ نشان داد. ديگر خدايا ما خسته‌ شديم‌.

فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ با خودش‌ فكر كرد، خدا كريمه‌، بر من‌ نمي‌گيرد‌. اين‌ است‌ كه‌ ظن‌ اينجا تقريبا به‌ معناي‌ يقين‌ است و لن نَقْدِرَ عَلَيْهِ به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ ما سخت‌ بهش‌ نمي‌گيريم‌.

شايد نسبت‌ به‌ ديگران‌ خدا اينطور باشد‌، از هر كسي‌ يك‌ توقعي‌ خدا تعالي‌ دارد. از شما كه‌ در راه‌ كمال‌ قرار گرفتيد و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرديد يك‌ توقع‌ دارد، از مردم‌ خواب‌ يا مرده‌اي‌ كه‌ در كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌روند يك‌ توقع‌ دارد. كسي‌ را كه‌ پيغمبر خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ در عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ به‌ او همة‌ مراتب‌ كمالات‌ را پيش‌ قست‌ به‌ اصطلاح‌ قبلا داده‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ ما مي‌گوییم‌ كه‌

بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا؛ فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ،

در همان‌ عالم‌ قبل‌ از اين‌ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، كه‌ در همان‌ عالم‌ خدا پيغمبران‌ را مقرب شان كرد. كه‌ شرح‌ مفصلي‌ شايد هم‌ بالاخره‌ برای تان گفته‌ باشم.

 از حضرت‌ يونس‌ يك‌ توقع‌ ديگري‌ داشت‌ خداي‌ تعالي‌. به‌ اين‌ زودي‌ نبايد خسته‌ بشوي‌، ما پيغمبراني‌ داشتيم‌ كه‌ اينها نهصد و پنجاه‌ سال‌ يا بيشتر بعضيهاشان اصلا يك‌ نفر مريد هم‌ نداشتند مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌، بعضيهاشان خيلي‌ استقامتشان بيشتر از تو بود، آمد بيرون‌. اينجا با اين‌ كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر ما فكر مي‌كنيم‌ كه‌ خودش‌ را راحت‌ كرد. چون‌ از ميان‌ مردمي‌ كه‌ فحشش‌ مي‌دادند، اذيتش‌ مي‌كردند، گوش‌ به‌ حرفش‌ نمي‌كردند، خوب‌ راحت‌ بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيافتم‌ يك‌ مسافرتي‌ بكنيم‌، يك‌ نفسي‌ بكشيم‌ از دست‌ اينها نجات‌ پيدا كنيم‌ و خدا هم‌ كه ديگر اين‌ اندازه‌ به‌ ما اجازه‌ مي‌دهد.

 

جداً آقايان زماني‌ است‌ كه‌ در زمان‌ ما مخصوصا كه‌ قطعا آمادگي‌ براي‌ رشد و كمال‌ دارند وظيفه‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ انسان‌ مي‌تواند‌ بايد بيشتر تبليغ‌ کند‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر کند‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ منكر و اين‌ مسائل‌ نيستند اينها را بايد به‌ كمالات‌ دعوت‌ كرد. تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ مثل‌ حيوانات‌، بخوريم‌ و بخوابيم‌ و توليد مثل‌ كنيم‌ و مشتري‌ جمع‌ كنيم‌ و دنيامان را توسعه‌ بدهيم‌ و امثال‌ اينها خوب‌ يك‌ مقدار هم‌ بايد به‌ روحياتمان برسيم‌.

لذا فرمود كُلُّكُم راعٍ و كُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِه همة‌ شما مثل‌ يك‌ چوپاني‌ هستيد همة‌ شما هم‌ مسئوليد. نگویید بروم‌ راحت‌ باشم‌. بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيفتم‌ كاري‌ به‌ كار كسي‌ نداشته‌ باشم‌.

يك‌ مشت‌ روايات‌ هم‌ مربوط‌ به‌ يك‌ عده‌ افراد ضعيف‌ اجتماع‌ هست‌. ما مي‌بينيم‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا به‌ معروف‌ كرخي‌ مي‌فرمايند كه‌ اقلل معارفک قال زدنی، آشناهایت‌ را كم‌ كن‌. چون‌ مي‌شناسند‌ اين‌ معروف‌ كرخي‌ يك‌ عده‌اي‌ را ممكند‌ منحرف‌ کند‌ يا به‌ صفيان‌ ثوري‌ مي‌گویند

كه‌ برو يك‌ گوشه‌اي‌ زندگي‌ بكن‌ اين‌ را از تو جامعه‌ بيرونش‌ مي‌كنند. عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِیْنَ اَلْفَ عَابِد؛ عابد عالمي‌ كه‌ مردم‌ از علمش‌ نفع‌ ببرند بهتر از هفتاد هزار عابد است‌

يكي‌ را كنارش‌ مي‌گذارند كه‌ بره‌ همان‌ عبادتش‌ را بکند‌، ضرري‌ به‌ كسي‌ نداشته‌ باشد‌. يكي‌ را مي‌كشانندش‌ تو جمعيت‌ كه‌ تو بايد با مردم‌ باشي‌. حضرت‌ يونس‌ را خدا خلقش‌ كرده‌، فرستادتش‌ كه‌ با مردم‌ باشد‌. اينجا اگر اين‌ در بين‌ مردم‌ نباشد‌ معصيت‌ كرده‌ و اشتباه‌ كرده‌ و اگر آن توي‌ مردم‌ باشد‌ باز مضره‌ و گناه‌ كرده‌.

آن آدم‌ ضعيف‌ الاراده‌اي‌ كه‌ شيطان‌ به‌ هر وسيله‌اي‌ شده‌ آمده‌ سوارش‌ شده‌ و مهارش‌ را در دست‌ گرفته‌ اين‌ نبايد تو مردم‌ باشد‌. آن که‌ نه‌ هادي‌ مردمه‌، راهنماي‌ مردمه‌، مفيده‌ براي‌ مردمه‌، اين‌ شخص‌ بايد توي‌ مردم‌ باشد‌، شما كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ از دستة‌ دوم‌ باشيد وجودتان مفيد براي‌ مردم‌ باشد‌. مفيد براي‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان باشد‌. اول‌ هم‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را بايد راهنمايي‌ بكنيد. پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ شد خداي‌ تعالي‌ اول‌ فرمود وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ (سوره شعراء آیه 214)

 اول‌ اقوام‌ نزديكت‌ را اينها را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كن‌. اول‌ كالمخلصين‌. اونهايي‌ كه آن جمعي‌ كه‌ با تو هستند و به‌ تو اخلاص‌ مي‌ورزند به‌ تو محبت‌ مي‌كنند اينها را هدايتشان كن‌. اول‌ كاري‌ كه‌ شماها اگر مي‌خواييد اقتدا بكنيد به‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ بايد اقتدا كرد به‌ پيغمبر اكرم.

اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد خانه تان‌، نزديكانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، راهشان بياندازيد، حركتشان بدهيد به‌ سوي‌ خدا. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند، منتهي‌ در مرحلة‌ اول‌ اقوام‌، خويشاوندانتان را بايد هدايت‌ كنيد. بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ در ميان‌ فاميل‌ شما كسي‌ نباشد‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ باشد‌. در حديث‌ است‌ و آية‌ شريفة‌ قرآن‌ را برای تان بخونم‌ بهتر از حديث‌ از نظري‌،

 قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً (سوره تحریم آیه 6)‌، هم‌ خودتان را هم‌ اهلتان را، اهل‌ هر كس‌ با انسان‌ ارتباطي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ نسبي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ حسبي‌. اهل‌ يعني‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ شما هستند. اهل‌ خانه‌اتان‌، اهل‌ شهرتان را حتي‌ مي‌شود‌ بگيم‌ شامل‌ مي‌شود‌ اگر دايرة‌ به‌ اصطلاح‌ نفوذتان وسيع‌ باشد‌ و لااقل‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، حركت‌ كنند به‌ سوي‌ خدا! حالا يك‌ نفر توي‌ قوم‌ و خويشها مرده‌ است‌، نه‌، با مرده‌ها كاري‌ نداشته‌ باشيد. و لا تسمع‌ الموتی، تو آدم‌ مرده‌ را نمي‌تواني‌ چيزي‌ بشنوني‌. خود پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ عموش‌ كه‌ نزديكترين‌ افراد بود بهش‌ خوب‌ مرده‌ بود. مرده‌ را مثلا چكارش‌ مي‌شود‌ كرد! مرده‌اي‌ متعفن‌. اما شما زنده‌ها را خوابها را بيدارشان كنيد.

 بعد نوبت‌ به‌ دوستانتان‌، رفقایتان‌، خدمتان عرض‌ شود كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ هر چه‌ انسان‌ قويتر باشد‌، دايرة‌ تبليغاتش‌ وسيعتر مي‌شود. همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ پيغمبرها داريم‌. پيغمبرها دايرة‌ تبليغاتشان به‌ اندازة‌ قدرت‌ و طاقتشان بود. پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ اصلا، كلمة‌ اولي‌ العزم‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صاحب‌ عزمه‌.

عزم‌ يعني‌ همان‌ استقامت‌. همان‌ قرص‌ بودن‌، همان‌ پا بر جا بودن‌، همان‌ تصميم‌. همان‌ قاطعيت‌. اگر شما مثل‌ پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ شديد بايد تمام‌ مردم‌ كره‌ را بتوانيد هدايت‌ كنيد. چه‌ اشكال‌ دارد؟ پايين‌ تريد مردم‌ شهرتان را، پايين‌ تريد؟ مردم‌ محلتان را، پايين‌ تريد؟ اقوامتان را، پايين‌ تريد؟ خانواده‌اتان را، وظيفه‌ است‌. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ در اين‌ جهت‌ كوتاهي‌ كرد. كوتاهي‌، يعني‌ گناه‌ شرعي‌ نكرد، آمده‌ بيرون‌ يك‌ خرده‌اي‌ خستگي اش‌ را بگيرد‌. يك‌ خرده‌اي‌ آرام‌ باشد‌. فكر هم‌ مي‌کند‌ كه‌ خدا بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيرد‌. سخت‌ نمي‌گيرد‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً غضب‌ هم‌ كرده‌، اوقاتش‌ هم‌ تلخه‌، واقعا اذيتش‌ كردند. در تواريخ‌ دارد كه‌ خيلي‌ اذيت‌ مي‌كردند حضرت‌ يونس‌ را. و هر كدام‌ از پيغمبران‌ را. چي‌ شد؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ تو قدر عافيت‌ را نمي‌دوني‌. تو لذت‌ آزادي‌ را نمي‌دوني‌، انداختش‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌. در ظلمات‌ گفت‌ كه‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا خوب‌ گوش‌ بدهيد من‌ مقدمه‌ را گفتم‌ براي‌ اين‌ تكه‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. اي‌ كاش‌ انسان‌ با فهم‌ باشد‌ با شعور باشد‌ وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ بنبستي‌ گير كرد بتواند‌ بن‌ بست‌ را رفعش‌ کند‌. همة‌ بدبختيهاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ مثل‌ كرم‌ پيله‌ هي‌ دور خودمان همه‌ جور مانع‌ به‌ وجود مي‌ياريم‌ بعد هم‌ نمي‌دونيم‌ چكار بكنيم‌ تو شرش‌ مي‌مونيم‌. در يك‌ حديثي‌ ظاهرا هست‌ كه‌ از فقيه‌ محتال‌، يكي‌ از فوايد فقه‌ اين‌ است‌ كه‌ فقيه‌ اين‌ باشد كه‌ بفهمه‌، اينه‌ كه‌ می تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك كسي‌ دست‌ و پاش‌ را بستن‌ انداختنش‌ توي‌ آب‌. اين‌ نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌ از غرق‌، يا شنا بلد نيست‌، نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. اما اگر شنا بلد بود يا دست‌ و پاش‌ بسته‌ نبود خودش‌ را به‌ هر حال‌ نجات‌ مي‌داد.

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ در دينتان وارد باشيد كه‌ اگر يك‌ جايي‌ گير كرديد، حالا اشتباه‌ كرديد حالا، حضرت‌ يونس‌ اشتباه‌ كرد، اشتباه‌ كرديد يك‌ جايي‌ رفتيد توي‌ چاله‌اي‌ افتاديد بتوانيد نجات‌ پيدا كنيد. لذا من‌ گفتم‌ انسان‌ گاهي‌ ممكنه‌ در هر مرحله‌اي‌ هم‌ كه‌ هست‌ يك‌ وقتي‌ دستش‌ در بره‌ يك‌ گناهي‌ بکند‌. فورا نگذاريد اين‌ گناهان‌ روي‌ هم‌ انباشته‌ بشود. بگيد خوب‌ ما برمي‌ گرديم‌ مرحلة‌ توبه‌، چهل‌ روزي‌ را در اينجا بوديم‌ نقدا، نه‌ نمي‌شود‌ ديگر‌. فورا خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ مهلت‌ می دهد‌، يعني‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ می دهد‌ كه‌ انسان‌ گناهش‌ را جبران‌ کند‌. اگر يكي‌ را اذيت‌ كردي‌ برو فورا پيداش‌ كن‌ قبل‌ از هفت‌ ساعت‌ راضيش‌ كن‌. بعضي‌ از گناهان‌ هستش‌ كه‌ ما اصلا تو فكرش‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ كاري‌ كرديم‌ يك‌ كسي‌ دلگير شده‌ از ما، اين‌ دلگيري‌ خيلي‌ بده‌، حزن‌ كسي‌. من‌ چند روز قبل‌ خودم‌ محزون‌ بودم‌ كه‌ يك‌ حالت‌ حزني‌ بهم‌ دست‌ داده‌ بود بي‌ جهت‌ تقريبا. يعني‌ فكر مي‌كردم‌ با جهته‌، با خودم‌ نشستم‌ فكر كردم‌ من‌ چرا، چيزي‌ كه‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ موجب‌ حزن‌ من‌ شده‌ ديدم‌ نامه‌هاي‌ زيادي‌ آمده‌، اين‌ همة‌ اينهايي‌ كه‌ نامه‌ براي‌ من‌ مي‌نويسند اينها منتظرند ببينند تا پستچي‌ مي‌ياد نامه‌اشان جواب‌ داده‌ شده‌ يا نه‌! اينها اگر يك‌ فاصله‌اي‌ بشود محزون‌ مي‌شن‌. پاشدم‌ رفتم‌ اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ در مشهد گفتم‌ آقا بيا يك‌ كمكي‌ كن‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ از اين‌ ناحيه‌ است‌ كه‌ من‌ حزن‌ اونها واكنشي‌ شده‌ توي‌ حزن‌ من‌، و تقريبا هم‌ همين‌ بود ظاهرا، به‌ جهتي‌ كه‌ رفع‌ شد.

 

فكر كنيد ببينيد چكار كرديد كه‌ اين‌ حزن‌، اين‌ واكنش‌، اين‌ حزن‌ ديگري‌، واكنشي‌ كه‌ معصيتي‌ كه‌ شما سبب‌ شديد من‌ به‌ بعضي‌ از خانمها مي‌گویم كه‌ خودتان را بر فرض‌ حالا پوشاندن‌ صورت‌ حالا اگر واجب‌ نباشد‌ مثلا اما يك‌ جواني‌ كه‌ چشمش‌ به‌ صورت‌ شما مي‌افته‌ و به‌ شهوت‌ نگاه‌ مي‌کند‌ و به‌ گناه‌ نگاه‌ مي‌کند‌ تو باعثش‌ شدي‌. و چون‌ تو باعث‌ گناه‌ او شدي‌ و اين‌ به‌ گناه‌ افتاده‌ به‌ خاطر وجود تو تو تاريك‌ مي‌شي‌. بالاخره‌ يك‌ اثري‌، اينجور چيزها اثر وضعي‌ دارد، نه‌ غذاي‌ نمي‌دونم‌ چه‌ كه‌ بعضي‌ مي‌گن‌. اينها اثر به‌ اصطلاح‌ وضعي‌ دارد. انسان‌ هم‌ هيچ‌ فكر نمي‌کند‌ كه‌ خوب‌ من‌ چكار كردم‌؟ من‌ چكار كردم‌؟ نامه‌ را جواب‌ ندادم‌. من‌ ايني‌ كه‌ دربارة‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. انسان‌ گاهي‌ مي‌شود‌ كه‌ يك‌ معصيتهايي‌ مي‌کند‌ كه‌ خودش‌ متوجه‌ نيست‌. در اين‌ جا حضرت‌ يونس‌ مي‌گوید‌ كه‌ لا اله‌ الا انت‌. هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌، هيچ‌ مؤثري‌ در وجود نيست‌ جز تو، هيچ‌ كس‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌ جز تو. خوب‌ پس‌ اين‌ حزني‌ كه‌ به‌ تو متوجه‌ شده‌ كار خداست‌. اين‌ طبعا تو ذهن‌ انسان‌ مي‌ياد، هيچ‌ كس‌ هيچ‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌، جز تو. پس‌ اين‌ هم‌ كار خداست‌ ديگر. اين‌ ناراحتي‌ كه‌ الان‌ براي‌ من‌ پيدا شده‌ خدا كرده‌. فورا مي‌گوید‌ سبحانك‌، تو پاكي‌. تو بي‌ جهت‌ به‌ كسي‌ ناراحتي‌ نمي‌دهي‌. اگر من‌ الان‌ در فشار واقع‌ شدم‌ در اين‌ منگنه‌ واقع‌ شدم‌ تو پاكي‌، تو نكردي‌.

اي‌ بابا خدا تو را انداخت‌، خود خدا مي‌گوید‌ كه‌ ما او را انداختيم‌ در ظلمات‌. حتي‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر او از مسبحين‌ نبود، للبث‌ في‌ بطنه‌ تا روز قيامت‌ در شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ همچين‌ زنداني‌ خدا او را انداخته‌. اما عينا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما يك‌ كاري‌ خدايي‌ نكرده‌ كرده‌ باشيد قاضي‌ يك‌ حكمي‌ دربارة‌ شما صادر کند‌، مي‌گوید‌ خودم‌ كردم‌. قاضي‌ عادل‌ هم‌ باشد‌، مي‌گویم‌ خودم‌ كرد. او حكم‌ داده‌ شما بري‌ زندان‌، ولي‌ مي‌گوید نه‌ خودم‌، خودم‌ را انداختم‌ زندان‌.

 حضرت‌ يونس‌ مي‌فهميد خودش‌ كرده‌. گفت‌ سبحانك‌ تو نكردي‌ خدا! اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌، فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. هر گناهي‌ كه‌ انسان‌ بکند‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كرده‌. و الا خدا گفت‌ كه‌ گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. همة‌ مردم‌ بشوند‌ شيعه‌، به‌ خدا چه‌ ضرري‌، نه‌ از خدايي‌ خدا كسر مي‌شود‌، اگر همة‌ مردم‌ هم‌ بشوند‌ سلمان‌ بر خدايي‌ خدا هيچي‌ افزوده‌ نمي‌شود‌. پس‌ هر كاري‌ انسان‌ بکند‌ بر خودش‌ كرده‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و مكرر در جلسات‌ مشهد كه‌ زياد گفتم‌ اينجا نمي‌دانم‌ شما هم‌ طبعا ديگر‌ با ما يكي‌ هستيد، با اونجا يكي‌ هستيد، طبعا به‌ گوشتان رسيده‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسان‌ كه‌ همه‌ هم‌ داريم‌، شايد كم‌ كسي‌ باشد‌، مگر اولياء خدا كه‌ نداشته‌ باشند اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌کند‌ها مي‌خواهد به‌ گردن‌ يك‌ كسي‌ بياندازه‌. به‌ دور و برش‌ نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ به‌ كي‌ مي‌شود‌ اين‌ بديش‌ را اين‌ نقصش‌ را بياندازه‌ به‌ گردن‌ او. گفتم‌ مكرر، مثلا نماز شب‌ نخوانده‌ مي‌گوید‌ خدا توفيق‌ نداد. توفيق‌ يعني‌ چي‌؟ توفيق‌ يعني‌ همين‌ است‌ كه‌ شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌ را خدمتان عرض‌ شود كه‌ تو هم‌ كه‌ كاري‌ نداري‌ و خوب‌ پاشو نماز شبت‌ را بخوان‌، بيدار هم‌ شده‌، مي‌گوید‌ آقا بيدار بودم‌ ولي‌ خدا توفيق‌ نداد، تنبلي‌ خودش‌ را مي‌گذارد‌ پاي‌ خدا.

يا مثلا مشهد براي‌ زيارت‌ نمي‌برد مي‌گوید‌ امام‌ رضا نطلبيده‌ ما را. اينها همه‌اش‌ حساب‌ داردها . تو داري‌ نسبت‌ دورغ‌ می دهد‌ به‌ امام‌ رضا علیه السلام. كجا تو نطلبيد، تو از كجا فهميدي‌؟ وقتي‌ كه‌ مي‌رفتي‌ مگر طلبيدت‌ كه‌ حالا نطلبيده‌!

 

 انسان‌ اگر يك‌ خرده‌اي‌ باز دور و برش‌ را نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ كه‌، هيچ‌ وقت‌ شده‌ توي‌ يك‌ دادگاهي‌ مثلا انسان‌ بگوید‌ كه‌ دو نفر، يكي‌ بگوید‌ كه‌ آقا تقصير من‌ بود، ببخشيد اگر اين‌ حرف‌ را مي‌توانست‌ بزند‌ اصلا به‌ دادگاه‌ نمي‌كشيد. يا هيچ‌ وقت‌ از اين‌ معتادها كه‌ پشت‌ تلويزيون‌ مي‌يارند همه‌ مي‌گویند‌ رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رساند اين‌ رفيق‌ بد را نتوانستند‌ آخرش‌ پيدا كنند، ببينند اون‌ كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را معتاد كرده‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشد‌ و منصف‌ باشد‌ مي‌گوید‌ شيطان‌. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعي‌ انسان‌ مي‌شود‌. روز قيامت‌ مي‌گوید‌ كه‌ تو من‌ را كجا ديدي‌ كه‌ من‌ تو را گولت‌ زدم‌؟ خدا بود و پيغمبر و تمام‌ مبلغين‌ روي‌ منبرها ترويج‌ او را مي‌كردند و حرف‌ او را مي‌زدند من‌ نه‌ يك‌ منبري‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ كتابي‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ پيغمبري‌ داشتم‌، آخه‌ تو چطور از همة‌ من‌ به‌ اين‌ بي‌ كسي‌ تو آمدي‌ طرفدار ما شدي‌ و پيرو ما شدي‌، پيرو خدا و پيغمبر و ائمه‌ نشدي‌!

 انسان‌ اينجوريه‌. اگر توانستيد يك‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ نقصي‌ در وجودتان احساس‌ كرديد يك‌ اشكالي‌ ديديد بتوانيد اشكال‌ خودتان را پيدا كنيد، بيناي‌ نسبت‌ به‌ اعمال‌ مردم‌ و كور نسبت‌ به‌ خودتان نباشيد. بگرديد در خودتان‌، دردت‌ از خودته‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد، دردت‌ از خودته‌، ببين‌ از كجا آب‌ مي‌خوره‌، چرا شعور پيدا نمي‌كني‌، چرا نمي‌فهمي‌؟ حضرت‌ يونس‌ پيغمبر بود و اين‌ درس‌ را به‌ ما در همين‌ آيه‌ می دهد‌، لذا مي‌فرمايد در نماز غفيله‌، من‌ يك‌ نكته‌اي‌ ولو اين‌ كه‌ حالا امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند به‌ يزيد كه‌ اگر نماز غفيله‌ بخواني‌، مثلا نماز غفيله‌ بخوان‌ خدا شايد گناهان‌ تو را ببخشه‌ اين‌ روايتش‌ شايد ضعيف‌ باشد‌. و خيلي‌ هم‌ بعيده‌، ولي‌ اگر باشد‌ اينجا يك‌ نكته‌اي‌ است‌. كه‌ همين‌ نماز غفيله‌ امتيازش‌ با نمازهاي ديگر اينه‌ كه‌ همين‌ آيه‌ را دارد. كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. حضرت‌ امير آمد بالاي‌ سر آن‌ دومي‌ گفت‌ يك‌ كلمه‌ بگو من‌ اشتباه‌ كردم‌. خدا از گناهات‌ بگذره‌. گفت‌ النار و لن‌ عار خيلي‌ عجيبه‌.

اين‌ از صفاتي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ از خودش‌ ترد کند‌ و همه‌امان هم‌ داريم‌ها، همه مان هم‌ داريم‌. خيلي‌ هم‌ دير از وجود انسان‌ بيرون‌ مي‌ره‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. زنداني‌ حبس‌ ابد، نه‌ حبس‌ ابد تا موقع‌ مرگش‌ تا روز قيامت‌. يك‌ هميچين‌ زنداني‌ را خدا فورا بخشيدش‌، عفوش‌ كرد، فستجبنا له‌. ما اجابت‌ كرديم‌ براي‌ او. فستجبنا له‌ و نجينا من‌ الغم‌ با يك‌ كلمه‌ در آية ديگر مي‌گوید‌ و ولو لا كان‌ من‌ المسبحین … (قطع‌ نوار).

تسبيح‌ خيلي‌ مهم است‌، تسبيح‌ يعني‌ پاك‌ كردن‌ خدا از تقصير. ديگري‌ را از تقصير و تقصير را به‌ خود نسبت‌ دادن‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، بعد علاوة‌ بر اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ عملا نشان می دهد‌ كه‌ اگر كسي‌ اين‌ كلمه‌ را بگوید‌، اين‌ حالت‌ را پيدا بکند‌ نجات‌ پيدا مي‌کند‌، مي‌فرمايد كه‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

همة‌ مومنين‌ هر كس‌ ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشد‌، بازي‌ در نياورد‌، آخه‌ بعضي‌ها لق‌ لقة‌ لساني‌ است‌ ذكرهاشون‌، لا اله‌ الا الله‌، سبحانك‌ ان‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ تند تند مي‌گویند خوب‌، نه‌ يك‌ دفعه‌ بگو لا اله‌ الا انت‌، معلوم‌ نيست‌ حضرت‌ يونس‌ چند دفعه‌ گفته‌ باشد‌. شايد يك‌ دفعه‌ گفته‌ باشد‌. خدايا تو پاكي‌، تو خوبي‌، تو كه‌ دادي‌ به‌ من‌ لطف‌ داده‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌ مي‌فرمايد همين‌ طور، خيلي‌ عجيبه‌ها، خيلي‌ عجيبه‌.

 

هر وقت‌ غمي‌ بهتان متوجه‌ شد، مرضي‌ بهتان متوجه‌ شد، شكستي‌ در مالتان پيدا شد، شكستي‌ در هر چيزي ديگر قرآنه ديگر نمي‌شود‌ منكرش‌ شد. و كذالك‌ ننجي‌ همين‌ جوري‌، همين‌ جوري‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ را ما نجات‌ دادي‌ ننجي‌ المؤمنين‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. در اين‌ ماه‌ رجب‌ در اين‌ ماههاي‌ خوب‌ به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. خودتان را به‌ اصطلاح‌ حق‌ خودتان را از دست‌ نديد، ظلم‌ در حقيقت‌ از بين‌ بردنه‌ حقه‌. حق‌ خودتان را از دست‌ نديد. يك‌ كسي‌ پيدا مي‌شود‌ هر چي‌ مال‌ دارد بريزه‌، فرض‌ كنيد كه‌ توي‌ دريا از بين‌ ببره‌، آتش‌ بزند‌. مي‌گویند‌ آقا به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌! به‌ اين‌ها نياز دارد. فلا تظلموا فیهن انفسكم‌. پس‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ و در اين‌ ماه‌ محترم‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ از مواهب‌ اين‌ ماه‌ كمالات‌ استفاده‌ را بكنيد.

 

 در ماه‌ رجب‌ انسان‌ می تواند يك‌ شبه‌ راه‌ صد ساله‌ را بپيمايه‌. مخصوصا دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ هست‌. يك‌ دعاهايي‌ است‌ بيشترش‌ از ناحية‌ حضرت‌ بقية‌ الله است‌. من‌ در دعاها دقت‌ كردم‌ يك‌ مختصري‌ البته‌ اون‌ اندازه‌اي‌ كه‌ سواد و عقل‌ و فكرم‌ كشش‌ داشته‌ دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌ خيلي‌ بالايي‌ است‌. چون‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ مردمه‌ با سواده‌. امام‌ مردمي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ در كلاس‌ آخر مي‌خوان‌ باشن‌. فرق‌ اين‌ مردم‌ با مردمي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود خيلي‌ زياده‌. اونجا وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ را نيابيد ابن‌ كوا و سعد وقاص‌ بلند مي‌شدند يك‌ سؤالاتي‌ مي‌كردند. سعد وقاص‌ مي‌گوید‌ سر و روي‌ من‌ چند تا مو دارد؟ يكي‌ از دانشمندان‌ در اين‌ كتاب‌ جرجردا ق ديدم‌ صوت‌ الانسانيه‌ كه‌ پنج‌ جلد كتاب‌ در عظمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نوشته‌ يك‌ مسيحي‌ است‌ در اونجا ديدم‌ كه‌ مي‌گوید ‌اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود و اين‌ جمله‌ را مي‌فرمود ما مشكلات‌ فضاييمان را از او سؤال‌ مي‌كرديم‌. من‌ مي‌گویم‌ كه‌ اين‌ هم‌ شأن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نيست‌، تازه‌ اون‌ را هم‌ به‌ اندازة‌ عقل‌ خودت‌ گفتي‌. اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود، ازش‌ مي‌پرسيديم‌ آقا چجور مي‌شود‌ به‌ خدا رسيد؟ چه‌ طور مي‌شود‌ حقيقت‌ رسيد؟

 

گاهي‌ كميل‌ بن‌ زياد با همة‌ عظمتش‌ خيلي‌ كم‌ مثل‌ كميل‌ پيدا مي‌شود‌. نشسته‌ روي‌ اسب‌ پشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را او را تو بغلش‌ گرفته‌. رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نشسته‌.مي‌گوید‌ كه‌ من‌ حقيقه‌؟ حقيقت‌ چيه‌ و حقايق‌ من‌ را راهنمايي‌ كن‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌گوید‌ مالك‌ و الحقيقه‌. تو را چه‌ به‌ حقيقت‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نمی تواند همة‌ مطالب‌ را بگوید‌. يك‌ خرده‌ هم‌ گاهي‌ شروع‌ مي‌کند‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ در اون‌ خطبة‌ شقشقيه‌ درد دلي‌. بهش‌ حرف‌ مي‌زدن‌ اعتراض‌ مي‌كردند. حضرت‌ مي‌فرمايد شقشقة‌ هدرت‌، ديگر تمام‌ شد، ديگر بيشتر از اين‌ براتان نمي‌گم‌.

ولي‌ زمان‌ ما اگر توي‌ مردم‌ بريد، حيف‌ كه‌ بله‌ تقاضا هست‌، عرضه‌ كمه‌ به‌ اصطلاح‌ اينجوري‌ بگيم‌. اكثر و بيشتر مردم‌ دوست‌ دارند در راه‌ كمالات‌ قدم‌ بردارند و سير الي‌ اللهي‌ داشته‌ باشند. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ همة‌ مردم‌ دوست‌ دارند كه‌ ولي‌ خدا باشند. لذا امام‌ زمان‌ ما يك‌ مطالب‌ عاليه‌اي‌ دارد، بيان‌ كرده‌، چون‌ دعاها درسه‌. شما فكر نكنيد امام‌ سجاد نصف‌ شب‌ با خدا مناجات‌ مي‌كرده‌ روز هم‌ برداشته‌ نوشته‌ به‌ مردم‌ گفته‌ كه‌ ما ديشب‌ اينجور حالي‌ داشتيم‌ و اينجور مناجاتي‌ كرديم‌ و شماها نمي‌كنيد تا چه‌ برسه‌ به‌ امام‌ سجاد. اينها درس‌ براي‌ مردم‌ بوده‌. يعني‌ اينجور با خدا حرف‌ بزنيد. شما ادب‌ حضور پروردگار را نمي‌دانيد. اينطوري‌ با خدا حرف‌ بزنيد، اينطوري‌ حرف‌ بزنيد. شما همين‌ دعاي‌ كميل‌ را چقدر عاليه‌! همه‌ چي‌ توش‌ هست‌، همة‌ معارف‌ توش‌ هست‌. دعاي‌ كميل‌. دعاي‌ ندبه‌، يك‌ پارچه‌ عشق‌، محبت‌، اين‌ براي‌ طالبين‌، اون‌ براي‌ محبين‌، مناجاتهاي‌ حضرت‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌، مناجات‌ مريدين‌، مناجات‌ محبين‌، هر كدام‌ مال‌ يك‌ مرحلة‌ خاصي‌ است‌. اما دعاهايي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ دارد. الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بجميع‌ ما يدعوك‌ ولات‌ امرك‌، عجيبه‌، يعني‌ هر كلمه‌ايش‌ها. يك‌ ساعت‌ حرف‌ دارد اون‌ هم‌ تازه‌ حرف‌ من‌ با عقل‌ من‌، با فكر من‌.

 حالا خود امام‌ زمان‌ بياد اينها را شرح‌ بده‌ ببينيد چه‌ خبر مي‌شود‌. امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ در ضمن‌ مناجات‌ با خدا. در ضمن‌ اين‌ كه‌ دارد با خدا مناجات‌ مي‌کند‌ امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ ولات‌ امر را معرفي‌ مي‌کند‌، ولي‌ امر مسلمين‌ را معرفي‌ مي‌کند‌. اعادنا لكلماتك‌ عجيبه‌. اين‌ را نمي‌دونم‌ چند شب‌ قبل‌ بود يك‌ جا صحبت‌ كردم‌ معدن‌ كلمات‌ خداست‌ ولاه‌ امر، ولي‌ امر، معدن‌ كلمات‌ خدا، مي‌دانيد كلمات‌ خدا يعني‌ چي‌؟ در آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ كلمات‌ خدا اينجوريه‌ كه‌ اگر دريا مركب‌ بشود و اين‌ دريا هفت‌ برابر بشود و باز هم‌ كمك‌ بياد براش‌ اين‌ درياها را مبالغه‌ هم‌ نيست‌، قرآنه‌. قرآن‌ مبالغه‌ ندارد. مبالغه‌ يعني‌ دروغ‌ اين‌ درياها را هفت‌ برابر درياي‌ آزاد ما اينها را بكنن‌ تو اون‌ خودكار شما بنويسيد. لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ كلمات‌ خدا تمام‌ بشود درياها تمام‌ مي‌شود‌. آن وقت‌ معدنش‌ كيه‌؟ معدنش‌ اين‌ ولات‌ امرند. معدن‌ يعني‌ آن جايي‌ كه‌ اين‌ شي‌ از اونجاست‌، جاي ديگر پيدا نمي‌شود‌، همه‌اش‌ در اونجاست‌. ببينيد در چه‌ سطحي‌ حضرت‌ صحبت‌ كرده‌ تا به‌ اونجا رسودنده‌ كه‌ لا فرق‌ بينهم‌ و بينک الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. كه‌ اگر سالها انسان‌ دربارة‌ اين‌ كلمه‌ صحبت‌ کند‌ باز نمی تواند به‌ کند‌ مطلب‌ برسه‌. عجيبه‌.

 

ساير كلماتي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ حضرت‌ فرموده‌ است‌، چند تا دعا هست‌ مربوط‌ به‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليهه‌. اين‌ ماه‌، ماه‌ كسب‌ معرفته‌، چند روزش‌ گذشته‌، چند شبش‌ گذشته‌؟ ده‌ روز، يك‌ سومش‌ گذشت‌ چقدر استفاده‌ كرديد؟ فكر نكنيد بايد روزه‌ بگيريد از اول‌ تا به‌ آخر. گاهي‌ روزه‌، عبادت‌ همة‌ اينها مثل‌ داروست‌ براي‌ معالجه‌. دارو.

 شما وارد داروخانه‌ بشوید هر چه‌ داروست‌ بخوريد. بگوید ما يك‌ ماهه‌ بايد اين‌ داروها را بايد بخوريم‌. يك‌ ثلثش‌ را هم‌ بر فرض‌ خورده‌ باشيد. چه‌ فايده‌ دارد؟ آن كه‌ مهم است معالجة‌ روح است‌، همة‌ دعاها، نمازها، عبادتها، روزه‌ها، شما مراجعه‌ كنيد به‌ فلسفة‌ دو كتاب‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ نوشته‌ دربارة‌ فلسفة‌ عبادات‌ و معاني‌ علل‌ الشرايه‌ هم‌ اسمش‌، علل‌ الشرايع است‌ و معاني‌ الاخبار.

دربارة‌ اين‌ كه‌ يك‌ مثلا بعضي‌ دستورات‌، بعضي‌ دعاها علتش‌ چيه‌؟ و اگر بخوان‌ رواياتش‌ را جمع‌ كنند شايد چند تا مثل‌ علل‌ الشرايه‌ بشود‌.

چون‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌. ببينيد علت‌ دعا خواندن‌، دعا كردن‌ چيه‌؟ شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ مي‌کند‌ انسان‌ چه‌ فايده‌اي‌ دارد‌ اگر معالجة‌ روحش‌ نشود‌.

من‌ در كتابهایم‌ بعضي هایش‌ مثال‌ زدم‌، نوشتم‌ واقعا نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بودند روايت‌ هم‌ دارد. يكي‌ از يك‌ عابدي‌ در بني‌ اسرائيل‌ بود اين‌ در اصول‌ كافيه‌، در يك‌ جزيره‌اي‌ داشت‌ عبادت‌ مي‌كرد، يك‌ ملكي‌ سؤال‌ كرد اين‌ با اين‌ همه‌ عبادت‌ كجا، كجاي‌ بهشته‌ خدايا جاش‌؟ ديگر جايي‌ بالاتر از اوني‌ نيست‌ كه‌ به‌ او بايد همان‌ جاي‌ بالاي‌ بالا را بهش‌ بدن‌. خدا هم‌ يك‌ جايي‌ حالا فرض‌ كنيد مثل‌ يك‌ طويله‌، حالا اين‌ تعبير مال‌ منه‌ها، بهشت‌ را به‌ آن ملك‌ نشون‌ داد و گفت‌ اونجاست‌. اين‌ هم‌ حالا تازه‌ بخاطر صدقة‌ سر مثلا، ملكه‌ خيلي‌ تعجب‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ برو باهاش‌ يك‌ مدتي‌ زندگي‌ كن‌. آمد و اين‌ هم‌ هي‌ نماز مي‌خواند و هي‌ عبادت‌ مي‌كرد و هي‌ مشغول‌ بود و فرصت‌ نمي‌داد كه‌ ملك‌ باهاش‌، به‌ صورت‌ انسان‌ شده‌ بود باهاش‌ صحبت‌ کند‌ آخر بالاخره‌ گرفتش‌ گفت‌، يك‌ خرده‌ احوال‌ پرسيد و با هم‌ صحبت‌ كنيم‌. ضمنا پرسيد كه‌ تو آرزويي‌ هم‌ داري‌؟ جايي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ داري‌، سر سبز حال‌ عبادت‌، خود حال‌ عبادت‌ خيلي‌ لذت‌ بخشه‌ انسان‌ داشته‌ باشد‌. گفت‌ من‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ خدا خرش‌ را مي‌فرستاد اين‌ علفها را ما مي‌داديم‌ به‌ حيوان‌ مي‌خورد يك‌ خدمتي‌ هم‌ ما به‌ خدا كرده‌ بوديم‌. بعد كه‌ برگشت‌ ملك‌ به‌ زبان‌، به‌ تعبير ما اينهايي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ مضمون‌ روايت‌ همه‌اش‌ نيست‌ها، خلاصه‌ كردم‌ يا مثلا، كه‌ خلاصه‌ حق‌ با شماست‌ بله‌ اين‌ آدم‌ اونجا هم‌ زيادشه‌.

المعروف‌ بقدر المعرفه‌. اين است‌. عبادت‌ زياد، روايات‌ متعدد داريم‌، شما از فردا از پس‌ فردا حالا هر روزي‌ خوب‌ عمل‌ هم‌، يك‌ كار سنگيني‌ است‌، كار واقعا خيلي‌ سنگينه‌، روزه‌ گرفتنش‌، من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ در تابستان‌ روزه‌ گرفتم‌ آن روز آخر كه‌ مشغول‌ دعا شدم‌ از حال‌ داشتم‌ مي‌رفتم‌ ديگر. هيچ‌ هم‌ يادمه‌ كه‌ فايده‌اي‌ نمي‌بردم‌. وقت‌ رسيدم‌ خدمت‌ استادم‌ آن وقتها كه‌ با من‌ خيلي‌ هم‌ دعوا كرد كه‌ چرا، عوض‌ اين‌ كه‌ تشويق مان‌ بکند‌ بارك‌ الله‌ بهمون‌ بگوید‌ ديدم‌ دعوامان‌ كرد كه‌ تو چرا بي‌ اجازه‌ اين‌ كار را كردي‌؟ خوب‌ يك‌ كار بسيار سنگيني‌ است‌. انسان‌ بايد عملي‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌، كاري‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌ اين‌ قدر عاقل‌ باشد‌ غذايي‌ شما مي‌خوريد، اين‌ قدر بايد عاقل‌ باشيد كه‌ بدونيد اين‌ چه‌ قدر فايده‌ براي‌ بدنتان‌ دارد انجام‌ بدهيد. اين‌ قدر بايد انسان‌ عقل‌ داشته‌ باشد‌.

 روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ شما يك‌ راهي‌ را بگيريد بريد جلو عمل‌ قليل‌ مدوام‌ مرتب‌ منظم‌ بهتر از عمل‌ زياد همين‌ جور شلوغه‌. يك‌ وقت‌ شب‌ جمعه‌ است‌ رفتي‌ مشهد تا صبح‌ تو حرم‌ ماندي‌، وسط‌ هفته‌ توي‌ تهران‌ نماز صبحت‌ هم‌ قضا مي‌شود‌. هيچ‌ كدام‌.

 

خدا رحمت‌ کند‌ يك‌ همچين‌ جرياني‌ وقتي‌ در مشهد براي‌ يكي‌ پيدا شده‌ بود آمد پيش‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ ايشان‌ گفت‌ آن شب‌ مثل‌ اين هست‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ ده‌ دست‌ چلو كباب‌ خورده‌ باشي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌، فردا شبش‌ هم‌ كه‌ نماز صبحت‌ هم‌ كه‌ قضا شده‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ هيچي‌ نخورده‌ باشي‌ از گرسنگي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌. هر دوش‌ هيچي‌. اعمالتان‌ روي‌ حساب‌ باشد‌. اين‌ دعاهاي‌ كوتاهي‌ هست‌. چون‌ اين‌ دو سه‌ ماه‌ خوب‌ طبعا دعاهايي‌ دارد. ماه‌ شعبان‌ هست‌، ماه‌ رمضان‌ هست‌، اعمال‌ را حالا آن چه‌ كه‌ خوب‌ برنامه‌ داريد انشاء الله‌ براي‌ مرحله‌تان‌ هست‌ كه‌ به‌ هر حال‌ انجام‌ مي‌ديد ولي‌ اعمال‌ ايام‌ و ماه‌ها و روزها و هفته‌ها را اندازه‌اي‌ انجام‌ بدهيد كه‌ به‌ اصطلاح‌ مزاج تان‌ طالب است‌. غذا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوريد كه‌ اشتها داريد. دعا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوانيد كه‌ حال‌ داريد. حال‌ به‌ زور بوجود آوردن‌ هم‌ فايده‌اي‌ نداردها. گاهي‌ حال‌ تحميلي‌ بهت‌ مي‌ياد. مثلا چطور؟ غذايي‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چند تا قرص‌ اشتها آور بخورد‌ يا بعضيها مي‌گویند‌ پياز بخور قبل‌ از غذا چي‌ بخور، بخور تا اشتها پيدا بشود خوب‌ اين‌ بعد هم‌ دل‌ درد مي‌شي‌، بعد هم‌ مريض‌ مي‌شود‌، بعد هم‌ معده‌ات‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ناجور مي‌شود‌. نه‌. روي‌ جريان‌ طبيعي‌. خدا مي‌داند‌ اينها را ديدم‌ اينهايي‌ را كه‌ مي‌گویم‌. بعضي‌ افراد بودند پنج‌ دقيقه‌ دعا مي‌خواندند مي‌ديدي‌ كه‌ يك‌ شبانه‌ روز متوجه‌ خدا هستند. و من‌ ديدم‌ كسي‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ دعا خواند و يك‌ لحظه‌ متوجه‌ خدا نبود. فقط‌ دعا را مي‌خواند براي‌ ثوابش‌ اينها را تعقل‌ كنيد، تفهم‌ كنيد انشاء الله‌.

خوب‌ امروز تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ انشاء الله‌ پس‌ فردا شب‌ هم‌ شب‌ تولد مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌ كه‌ سخن‌ علي‌ علیه السلام را مردم‌ نفهميدند‌. مظلوميت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ السلام‌ علي‌ اول‌ مظلوم‌ بخاطر اين‌ بود كه‌ علي‌ را درك‌ نمي‌كردند.

 من‌ بها يك‌ سني‌ بحثمان‌ شده‌ بود، مناسب‌ بود والا با سني ها اينجور نبايد همين‌ بدون‌ مقدمه‌ اينجوري‌ صحبت‌ كرد. بحثمان‌ شده‌ بود گفتم‌ كه‌ شما فكر نكنيد همين‌ كه‌ علي‌ با اين‌ همه‌ عظمتي‌ كه‌ من‌ برات‌ شمردم‌ در رديف‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ مي‌گذاريدش‌ اين‌ توهين به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ به‌ جهتي‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ سوادي‌ را بگذارند پهلوي‌ يك‌ آدم‌ با سواد بعد آن بي‌ سواده‌ را ترجيح‌ بدن‌ بگن‌ اول‌ شما بعد شما. اين‌ خودش‌ اصلا توهين است…. (قطع‌ نوار).

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *