۹ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۳ مهرماه ۱۳۷۴ – تشريح قضا، حقوق والدين
تشريح قضا، حقوق والدين 13/7/1374
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آله الله لا سیما علي بقية الله في العالمين روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. و قضا ربك لا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا.
آياتي بود كه تلاوت شد، پروردگار متعال فرموده است كه خداي تعالي مقرر فرموده و گذرانده اين مطلب را قطعي كرده كه هيچ كس را و هيچ چيز را جز خدا عبادت نكنيد، و به والدين احسان كنيد. اگر در نزد شما يكي از اينها يا هردوي اينها يعني پدر و مادر پير شدند بزرگ شدند مسن شدند، مبادا به اونها اف بگيد و لا تقل لهما اف و لا تنهر هما.
از اينها دوري نكنيد رو مگردانيد و قل لهما قول الكريما، با احترام با اكرام با اينها روبرو بشيد. و جناح ذل رو در مقابلشون فرود بياريد، يعني در مقابل اونها بسيار كوچكي كنيد و اين كار رو نه بخاطر اينكه يك جوري به پدر و مادر نشون بديد كه وظيفمه كه اين كار را بكنم والا نميكردم، يا يك فرد متدين چون هستم اجبارا اينجوري بهش بفهمونيد كه من در مقابل تو كوچكي ميكنم. من الرحمه با مهرباني و محبت اين كار را بكنيد و قفذ لهما جناه الذل من الرحمه، با يك توجهي به اينكه چون پدر و مادر است و من چون دوستت دارم و چون به تو مجبت دارم در مقابل پدر و مادر خص جناح كنيد.
در اين آيات يك مطالب حساسي كه اكثرا متوجه معناش نيستند قابل توجه و بايد ذكر بشه يكي كلمة قضاست يك قضايي داريم يك قدري داريم كلمة قضا را شرح ميدم قدر باشد براي يك مجلس ديگري كه اين كلمه بحثش در پيش بياد، قضا به معناي گذروندنه از همون قضاوت ميياد و همين كه يك فردي كه يك كاري كرده او را در مقابل قاضي ميبرند و قاضي قضاوت ميكنه اكثرا قضاوت در مقابل يك علتي پيش ميياد يك كاري كرده باشه يك جهتي داشته باشه يك ضمينهاي طرف داشته باشه اين قضا رو تعديل ميكنند.
يادم ميياد در يكي از تفاسير بعضي از عرفاي معروف كه به جهتي نميخوام اسمش را ببرم يك اشتباهي يك تفسير به رايي ايشان كرده بود در اين آية شريفه كه وقتي كه خداي تعالي گذرونده و قاضا ربك ان لا تعبدوا الا اياه گذرونده است و قطعي كرده است كه جز خدا را نپرستيد پس بنابر اين انسان هر چي را بپرستد خدا را پرستيده نميتونه انسان غير خدا را بپرسته. بعد وارد شده در قضية حضرت موسي و حضرت خضر، حضرت موسي و هارون و سامري كه گوساله را كه اونها پرستيدند در واقع خدا را پرستيدند و حضرت موسي هم كه هارون را عطاب كرد و باهاش دعوا كرد گفت كه چرا نگذاشتي گوساله را بپرستند مگر نميدوني كه خدا در هر صورتي بايد پرستيده بشه، اينها را گفتم بخاطر اينكه بدانيد صراط مستقيم، راه راست فقط و فقط در خانة خاندان عصمت و طهارته. و حال اينكه اين مفسر معروف اين عالم معروف اين عارف اصطلاحي معروف، اگر روي كلمة قضا تكيه ميكرد اين حرف را نميزد و حتي اگر به جملة بعدش كه بالوالدين احسانا خوب اگر خدا مجبور كرده همه عبادت كنند خدا را پس مجبور هم كرده همه به والدينشون احسان كنند. حالا منتهي اگر سيلي زد فرزندي به پدرش اين در واقع احسانه ما نميفهميم، يك همچين چيزي در ميياد تقريبا.
بنابر اين اگر به كلمة قضا ربك و ان لا تعبدوا الا اياه فكر ميكرد و اينطوري كه من براي شما ميخوام در حد فكر خودم و اقتضاي مجلس اين كلمه را شرح بدم خيلي مطلب روشن ميشه كه كلمة قضا به معناي حكم كردن و قضاوت كردنه، در قضا، قضا و قدر، قدرش را عرض كردم كار ندارم قضا در مقابله هر كاري كه شما بكنيد خدا يك قضاوتي داره اگر شما بندة خالص پروردگار بشيد خداي تعالي قضاوتش اين است كه جزاي شما بهشت باشه. اگر بندة خالص خدا نباشيد و بندة شيطان و نفس عماره شديد و بخصوص به مرحلة كفر قدم گذاشتيد قضاوت ذات مقدس پروردگار اين است كه شما به جهنم بريد اگر شما در دنيا معصيت كار و اهل تزكية نفس نبوديد قضاوت پروردگار اين است كه شقي باشيد و گرفتار و بدبخت باشيد و اگر اهل عبادت و تزكية نفس و كمالات شديد قضاوت پروردگار اين است كه شما سعادتمند و خوشبخت بشيد.
قضاوت بعد از عمله، قضاوت بعد از اين است كه زمينهاي وجود داشته باشد گاهي ميشد كه قضاوت مثلا در مجلس شوراي اسلامي وكلا دور يكديگر جمع ميشن و يك قانوني را ميگذرونن اين در حقيقت قضاوت ميكنن منظورشون اين است كه ضمينة اين قانون در اين مملكت هست كه عمل بشه بنابر اين يك قانوني را ميگذرونن اين هم يك قضاوته در واقع. قانون گذروندن براي اينكه ضمينهاش در يك اجتماعي باشه و حكمي كردن براي اينكه يك شخصي يا يك جمعي يا يك مملكتي در يك مسير خاصي قرار گرفتن اين همان قضاوته در واقع. و ذات مقدس پروردگار اين قضاوت را دربارة بشر كرده، بشر را طوري خلق كرده كه گذرونده قطعي كرده حكم كرده كه جز خدا را نپرستند. ان لا تعبدوا الا اياه. چرا؟ حيفي تو ارزشت خيلي زياده. تو نميتواني مانند حيوانات مطيع غير خدا باشي تو رو خدا براي خودش خلق كرده. خلقت الاشياء لاجلك وخلقتك لاجري. همة موجودات را براي تو خلق كردم و لكم خلق لكم ما في السموات و الارض، هر چه در آسمانها و در زمين است براي تو خلق كردم، تو در ميان اطاق ميخواي استراحت كني مگس زيادي ريخته ميخواي اينها را بكش ميخواي اينها را بيرونشون كن ميخواي اينها رو همهشون رو مزمحلشون كن تو راحت باش والا جان مگس و جان تو در نزد پروردگار اگر تو بندة خدا نباشي فرقي نميكنه او هم جان دارد و جان شيرين خوش است تو هم جان داري و جان شيرين خوش است.
اما چه امتياز، چه مزيتي كه همة موجودات بايد فداي من بشن، همة راحتيها مال من باشه همة موجودات بايد اگر وسايل راحتي من را فراهم ميكنن بايد بمونن والا بايد از بين برن. چرا؟ تو كي هستي؟ من مال خدا هستم همة موجودات مال من. من انس با خدا دارم همة موجودات بايد در خدمت من باشند، بشر رو خدا طوري خلق كرده كه قضا ربك الا تعبدوا الا اياه خدا گذرونده والا بشري كه تحت اين قانون قرار نميگيره اين بشر با حيوانات مساويه. بلكه بدتر از حيواناته حساب آيات و روايات را من عرض نميكنم ميشينيم حساب ميكنيم. حيوانات زحمت ميكشن يك علف يا كاه و جويي براشون ريخته ميشه ميخورن و بعد هم استراحتي ميكنند و بعد هم كارشون را صحيح انجام ميدن تو چكار ميكني؟ تو همان كار را ميكني با فرق اينكه عقل تو اون عقلي كه خدا داده كه رابط بين تو و رابط بين ذرات مقدس پروردگار باشه اون سيم انتصالي كه تو را با خدا مرتبط ميكنه كه العقل ماعبد به الرحمن اين عقل را از بين بردي و در راه درآمد و در راه شيطنت و در راه زندگي بقول خودت بهتر قرارش دادي اگر تو اين سيم ارتباطي با خدا را كه عقل باشه اين حفظ كني و با خدا مرتبط باشي و جز خدا را نپرستي و جز خدا را نشناسي، جز از خدا نترسي جز بر او توكل نكني همة موجودات مال توست و در اختيار توست و بايد همه خدمت گذار تو باشن حيوانات كه سهله، جمادات كه سهله نبادات كه سهله، ملائكه رو خدا خلق كرده براي خدمت گذاري تو.
ان الملائكة لخدامنا و خدام محبينا، ملائكه خدمت گذار ما و خاندان عصمت و طهارت هستند و خدمت گذار محبينمون هستند چرا نگفت و خدمت گذار كل بشرند؟ نه ملائكه خدمت گذار كل بشر نيستند خدمت گذار اونهايي هستند كه تحت اين قضاوت الهي قرار گرفته باشند. بندة خدا باشند والا همان ملائكه خصم اون عدهاي ميشن كه اينها از راه راست دور باشند. ويل لمن كان شفاه، خصماه، واي بر اون كسي كه هموني كه ميخواسته واسطة خوبيها براي او بشه واسطة بشه كه اين را پستش كنه خصمش بشه. واي بر يك چنين كسي، واي بر اون كسي كه روز قيامت ائمة اطهار عليه الصلاة والسلام بگن خدايا اين رو تو بهشت راهش نده. واي بر اون كسي كه بشر او رو، ماها همه داريم ديگران را شفاعت ميكنيم اين رو بدونيد شما دعاهايي كه براي دوستانتون ميكنيد ميگيد الهم الغفر للمومنين والمومنات كه زياد هم شايد بگيد اين شفاعته، يعني خدايا مومنين و مومنات را ببخش و از انحراف نجاتشون بده و به صراط مستقيم قرارشون بده اين شفاعته اما همين افراد بشر ممكنه به يك جايي برسن كه انسان ممكنه كه لعنشون كنه. قرآن انسان را شفاعت ميكنه و همين قرآن انسان را لعن ميكنه رب تالل القرآن حتي قرآن خوآنها رو، بعضي از قرآن خوآنها رو.
رب تالل القرآن چه بسا، چه بسيار تلاوت كنندگان قرآن هستند كه قرآن لعنتشون ميكنه رب تالل القرآن و القرآن يلعنه، و ينزل من القرآن ما هو شتاء و رحمة للمومنين. ببينيد اونهايي كه تحت اين قضاوت قرار گرفتند و اهل كمال شدند و بندة خدا شدند و ايمان به خدا دارند قرآن شفا و رحمت است براي اينها.
ولا يزيد الظالمين لخسارا، قرآن هم انسان رو دور ميكند از رحمت پروردگار هم به رحمت پروردگار نزديكش ميكنه و پيغمبر اكرم هم همينطوره، پيغمبر اكرم هم حالا در همين دنيا اينطوريه كه مردم رو طلب رحمت ميكنه اونقدر شفاعت ميكنه اونقدر از ذات مقدس پروردگار طلب رحمت و مغفرت براي امتش ميكنه كه خدا هم بهش جواب ميده كه ميفرمايد، و لسوف يعطيك ربك فترضي، اما در مقابل همين پيغمبر يك عده را خصم است وقتي كه حتي بعضي از اصحاب را دورش جمع شده بودند در بستر مرض در بستر كسالت حضرت افتاده بود آمدند دور حضرت و مشغول دعوا سر رياست شدند، كه پيغمبر اكرم بيرونشون كرد اونها رو از دور خودش و ابن عباس ميگفت: يوم الاسنين زماني يوم الاسنين روز دوشنبه چه روز بدي بود، كه دور پيغمبر نزاع كردند و پيغمبر را عصباني كردند در اون لحظات آخر عمرش و پيغمبر اونهارا بيرونشون كرد و خصم اونها شد و به هيچ وجه شفاعت نخواهند شد و مومنين هم همين كار را ميكنند.
لعنت معناش، خدايا رحمتت رو از او دور كن، خصم افرادي كه شما لعنتشون ميكنيد هستيد همين شمايي كه گفتند بهتون نماز شب كه ميخونيد لااقل چهل نفر مومن را دعا كنيد. چهل نفر افراد معصيت كار مومن را شفيع بشيد پيش خدا. بعضيها فكر ميكنند كه بايد همش سلمان و ابيذر رو مثلا در نماز شبشون دعا كنند، يا اولياء بزرگ رو يا اولياء خدا را نه الهم اغفر خوب اونها، باز هم هر كسي در مقابل خدا بايد طلب مغفرت براش بشه اما اونيكه نيازش بيشتره به اون بيشتر دعا كن. يك مومن معصيت كار رو براش دعا كن يك مومني كه با معصيت از دار دنيا رفته و دستش به باصطلاح عوام از زمين و آسمان كوتاه شده براي او دعا كن نه براي سلمان، به دعاي تو چه نيازي داره، ابيذر يا حتي مراجعي مثل، مثلا مرحوم آيت الله بروجردي و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و امثال اينها تا ميتونيد مومنين و شيعيان معصيت كار را شفاعت كنيد اونها شفاعت شما را احتياج دارند.
پس شما هم ميتونيد شفيع باشيد همم ميتونيد خصم باشيد، شما اون دعاي بعد از زيارت عاشورا رو نگاه كنيد ببينيد چقدر اونجا لعن كرده به كساني كه خداي نكرده يك مومني رو برنجونن. دل يك مومني رو آزورده كنند با نگاهشون حتي، با كلامشون، با برخوردشون، اگر يك كلامهاي گفتي يك مومني آزرده شد يك نگاهي كردي يك مومني آزرده شد اين امام عليه الصلاة والسلام خصم شما ممكنه كه بشه خيلي حواستون جمع باشه دقيق باشيد. بندة خدا همه شفيعشن اگر تو بندگي خدا رو قبول كني و قضا ربك ان لا تعبدوا الا اياه تمام موجودات بايد با بندگي خدا آشنا باشن بنده باشن، هر كدام كه بنده نباشن تحت فرمان نباشن با اين كارخانة عظيم الهي كه راه انداخته كه اسمش مخلوقه هماهنگي نداشته باشند، من چند روز قبل در يك جلسهاي گفتم كه اين پيچ و مهرههاي هرز كارخونه است ديديد يك پيچ و مهرهاي هرز شده توي يك كارخونهاي اين را بايد باز كنن بندازند كنار. يك پيچ سالم بزارن سر جاش.
خداي تعالي هم در قرآن ميفرمايد كه: فسوف يعط الله بقوم يحبهم و يحبونه. يك قومي رو خدا ميياره يك پيچ و مهرههايي را به اصطلاح ما توي كارخونه نسب ميكنه كه هم اينها روي به اصطلاح محبت، يعني روي سلامت نفس، محبت به خدا همين سلامت نفسه روي سلامتي، روي درستي، روي هرز نبودن هم اينها اظهار بندگي بكنن هم خدا هم راضي باشه كه اين پيچ ومهره اينجا باشه، يحبهم و يحبونه. هم خدا دوست داشته باشه و هم اونها خدا را دوست داشته باشند. هم اونها با محبت با خدا برخورد بكنند هم خدا با اينها با محبت برخورد بكنه. يحبهم و يحبونه.
پس بندگي اگر كرديم خدا ما رو قبول داره. مارو بشر ميدونه انسان ميدونه. والا خود ذات مقدس پروردگار در قرآن فرموده است كه: اولئك الانعام، اينها مثل حيواناتند بلكه بدتر از حيوانات، بدتر. ان الشر الدواب عند الله ثم البكم الذين لا يعقلون لهم قلوب لا يفقهون بها دل دارند اما نميفهمند، يعني با اون دلشون حاضر نيستند بفهمند نه اينكه فهم نداشته باشند. حالا يك كسي اگر كند فهم باشه، نافهم باشه، درك نداشته باشه بحثي نيست ميگيم نقص داره، اما بعضيها هستند كه نه همة كارهاشون درسته، در همه جا شيطنتها رو ميكنند. حضرت صادق صلوات الله عليه دربارة معاويه فرمود: كه او عاقل نيست يعني اين سيم ارتباطي بين خدا و خلقش قطعه. اون سيم ارتباطي قطعه. ولي شيطنت عجيبي داره، اين سيم رو وصل كرده به شيطان، ميخواسته به خدا وصلش كنه به شيطان وصلش كرده اون سيم ارتباط رو متصلش كرده به شيطان. شما اگر سيم برق رو وصل كرديد فرض كنيد به يك زباله داني اين روشنايي براتون نميياره يومنون بالجت و الطاغوت و يقولون هاولاء اهدي من الذين آمنوا سبيلا. ايمان به جت و طاغوت دارند، ايمان به مثلا اولي يا دومي دارند و ميگن اينها بهتر ما رو هدايت ميكنن ما از اينها بيشتر خوشمون ميياد اين اماماي خوبي هستند براي ما، اهدي من الذين آمنوا سبيلا اون كسي كه از روز اول راه راست را انتخاب كرده ميگن اينها بهترند بله، و بل يريد الانسان ليسجر طبق يك قرائت امامه، يعني دوست داره امامش فاجر باشه، يك مجلسي قرار گرفته يك خشكي نياره با اينها قمار بازي بكنه، با اينها مشروب بخوره با اينها دست بزنه با اينها بخنده اين آقا كيه تا وارد مجلس ميشه همة كاسه كوزهها رو بهم ميريزه، دوست دارن شاهشون دوست دارن رييس جمهورشون دوست دارن رييسشون مثل خودشون معصيت كار باشه والا نميپسندند، اگر يك مرجع تقليد آمد در راس كار ميگن نه ما همون مردتيكه بهتر بود اينقدر كم دركن، از اول دنيا هم همينطور بوده تا حالا.
يعني هميشه فرعون، خداي تعالي ادخلوا آل الفرعون اشد العذاب در اينجا سوال از امام ميشه كه چرا آل فرعون خود فرعون رو نميگه؟ براي اينكه اگر آلش نبود فرعون نبود. اگر بادمجون دور قاب چين نبودند اين آقا نميتونست اينقدر قدرت پيدا كنه اگر شاه دوستها نبودند شاهي نبود، بل يريد الانسان ليسجر امامه، كوشش بكنيد كه نه ظالم باشيد نه مويد ظلم. روز قيامت داره كه خداي تعالي هم ظالم را هم مظلوم را، دوتاييشون را عذاب ميكنه، از امام ميپرسند چرا مظلوم؟ حضرت ميفرمايد براي اينكه اين ظالم رو اين مظلوم بوجود اورده، اينجوري شده. اگر ميخواييد مومن واقعي باشيد ارتباطاطتون رو با شياطين قطع كنيد. چه شياطين انسي چه شياطين جني. ملاك داشته باشيد، هر كس متدين تره هر كسي گناه كار نيست شما باهاش ارتباط داشته باشيد. حالا ميخواد فاميلتون باشه ميخواد منصوبينتون باشه، شما نميتونيد در كنار يك پيچ هرزي، توي يك كارخونه يك پيچ سالمي هم باشه چون اونم كه هرز ميچرخه شما را هم بالاخره هرزتون ميكنه.
بندة خدا باشيد ميگيد ما خلوت ميشه دور و برمون، چه بهتر، يك وقتي يك كسي ميگفت كه آخر كسي نيست اون امام زمان وقتي آمد تشريف آورد ديد كه ياران بهتر از ما نداره به ما راضي ميشه بالاخره، بد كه نيست حالا بذار همة مردم اختلاف داشته باشند. بالاخره وقتي كه بهتر از مانداره چكار ميكنه؟ اينجوري البته به او گفتم والا اون كسي كه عاشق اصلاحاته، عاشق همة خوبيهاست عاشق عدل و داده ميگه همه بايد خوب بشن و كوشش هم ميكنه بر خوب شدن همه. اين همه زحمتي كه دوستان ما ميكشن براي چيه؟ براي همينه كه همه خوب بشن يك دونه معصيت كار وجود نداشته باشه يك دونه آدم شيطان سيرت وجود نداشته باشه. تحت اين برنامه ريزي هم و قضا ربك الا تعبدوا الا اياه، خدا اين را خواسته، خدا خواسته اين پيچ و مهرههاي اين كارخونه همش سالم باشه ميفرمايد كونوا زينا، براي ما زينت باشيد، اگر ديدنتون نگن اين شيعيان عجب آدماي متقلبه حقه بازي هستند ولا تكنوا علينا شينا بر ضرر ما شما ماية دردسر و سر افكندگي ما نباشيد.
من يك وقتي در يك جمعيتي بود الحمد لله تحت تاثير هم قرار گرفت يك بيست و پنج هزار نفر در هندوستان جمع شده بودند براي عزاداري بر ابي عبدلله الحسين واقعا هم عزاداري عجيبي ميكردند در يك بيابان، نزديك احمد آباد كجرات يك جايي بود بنام كانودر يك دهي بود در بيابان جمع شده بودند، من اولي كه وارد شدم، چون به من گفته بودند دعوت شده بودم ديدم همه شيعه هستند در مقابل اون همه بت پرست اون همه كافر، اون همه طرفدار مذاهب مختلف در يك جا بيست و پنج هزار جمعيت شيعه جمع ميشن خيلي جالبه ما هم خيلي راه بود رفتيم، وقتي ما رسيديم اكثر زنها بي حجابند، اكثر مردها قيافة اسلامي ندارند، موقع نماز جماعت شد هفت، هشت نفري آمدند نماز، حالا اونجا توي بيابان طبعا ميخواست كسي كسب و كاري نداشت هفت، هشت نفر آمدند نماز جماعت بعدش بنا بود من صحبت كنم. من يك جرياني را گفتم اون جريان رو براي شما هم امشب ميگم كه اگر انشاء لله اگر بعضيمون يك خرده خوابيم غافليم كه الحمدلله ما در مجلسمون كمتر آدم خواب و غافل ميبينم، حالا براي گوشه كنار، فذكر ان الذكرا تنفذالمومنين گفتم كه شما در محبتتون به سيدالشهدا از ما ايرانيها پيشتريد، و ما در عمل به دستورات اسلام جلوتريم البته نه اينكه باور كنيد ما جلوتريم نسبت به اونها ولي روز قيامت كه امام حسين ميياد يقينا شما را جلوتر از ما نشون ميده، در معرض ديد خلايق قرار ميده اين اعمالتون، توي آتش من همونجا ديدم به ياد حسين بن علي رفتن، آتشي كه واقعا در اون مدتي كه اونها در آتش بودند، هر گوشت ديگهاي را كه ميانداختيد ميسوخت، پاي اينها حتي موي پشت پاشون نسوخته بود من فرداش نگاه كردم. آتشي بود كه به فاصلة سه متر ما ايستاده بوديم صورت من پوست انداخت بس كه حرارت داشت اونها ميرفتن توي آتش. يا حسين ميگفتن ميرفتن. زنجيري بخ پشتشون ميزدن كه سر اين زنجيرها رو تيغ گذاشته بودند. يك دفعه زدن پوست پشت را ميكند، سينه كه ميزدند مثل اين كه روي انگشتر يك تيغ روي نگينش گذاشته بودند و اينطرفيش كرده بودند و وقتي ميزدند فورا خون ميزد بيرون كه من با خودم ميگفتم اينها چيه روي دستشون ميزارن اينجا؟ بعد نگاه كردم ديدم كه اينجوري گذاشتن. اين عزاداريشونه ولي گفتم كه امام حسين وقتي كه ميخواد شماها رو اعمال ديگتون رو نشون بده خجالت ميكشه. اينها نماز نميخوندند، زنهاشوي بي حجاب، خودشون وضعشون اينجوري اونوقت قضيهاي گفتم. گفتم يك يهودي اعلام كرد يك وقتي كه من يك انگشتري داشتم گم شده هر كس پيدا كرد جايزه بهش ميدم. يك مسلمان برداشت اورد بهش داد، جايزه هم نخواست نگاه كرد اين يهودي به اين مسلمان و قد و قوارة اين ديد كه خيلي مرد فقيريه، گفت كه تو قيمت اين رو ميدوي؟ گفت: بله، اين انگشتر زمرده چه فلان، گفت: چرا نبردي بفروشي كسي كه نميفهميد؟ چرا نبردي بفروشي و اين پولي بگيري و براي خودت لباسي تهيه كني؟ گفت: فقط يك فكر من را وادار كرد من بيام و اين انگشتر رو بهت بدم تاكيدم روي قيامت.
حضرت موسي و پيغمبر بيان من رو تو رو هم بيارن پيغمبر اكرم خجالت ميكشه در مقابل موسي كه امتش انگشتر امت حضرت موسي رو برداشته و بهش نداده. البته بحث و دليل خيلي ساده و عاميانه است ولي تكان ميده انسان رو.
ائمه فرمودند ما رو خجالت نديد. دروغ نگيد، جنسهاي صادراتي تون روش يكجور، زيرش يكجور نباشه، دشمن شاد نباشيد تا كي ما ميخواييم به همين وضع زندگي بكنيم؟ بندة خدا باشيم و قضا ربك ان لا تعبدوا الا اياه، و بالوالدين احسانا بسه ديگه در اينجا تا همين اندازه اونهايي كه خوابند با همين حرفها بيدار ميشن، اونهايي كه مردهاند انك لا تسمع الموتي، مرده رو چي بهش بگيم؟ اگر از همين فردا انسان گنه كار باز هم با اين حرفهايي كه شنيد چون من از خودم كه نميگم آيات قرآنه، باز هم گناه كرد بره پيش طبيب ببيند كه آيا زنده است يا مرده؟ مرده است يقينا اگر كه گناه كرد و اهمييت نداد و باز هم همون نماز آخر وقت و كارهايي كه خوب عادت كرده، عادت كرده و انجام ميده اگر همون بود بدونه مرده است.
يك فاتحه براش بايد خوند. ولي اگر يك تكاني بخوره. مومن كسي است كه تكان بخوره يك خواب وقتي كه آقا بيدارش ميكنيد يك كسي هست كه خوابش هم سنگينه ولي در عين حال بعد از داد و فرياد بيدار ميشه. اين دادهايي كه خداي تعالي در قرآن مجيد و قضا ربك لا تعبدوا الا اياه اين خيلي داد بلندي است اگر بيدارتون نكنه، بدونيد مرده است انسان. وبالوالدين احسانا مطلب بعدي. چرا خداي تعالي به فرزندان اينقدر سفارش كرده كه به پدر و مادر احسان كنيد؟
ولي به پدر و مادر نگفته به فرزندت زياد احسان كن، بلكه يك قدري هم گفته كه، مثلا فرموده است كه ان من ازواجكم و اولدكم عدوا لكم، بعضي از زنها و بچه هاتون، اولاد شما فتنه هستند. چرا؟ من اين جمله را، يك كسي يكي از دانشمندان تقريبا از اساتيد دانشگاه بود چند روز قبل از من سوال ميكرد من در تلفن البته. من گفتم: ميدوني چرا؟ يك مثال ميزنم براي همتون روشن بشه يك ماشين تو سرازيريه، يك ماشين تو سربالايي، پدر و مادر محبتشون نسبت به فرزند تو سرازيريه، بچش بد باشه دوستش داره، خوب باشه دوستش داره، اون حضرت نوحه با اون عظمت بچة كافر مرتدش را گفت كه خدايا تو گفتي كه اهلت را نجات ميدم، بچهاش را دوست داره. اين فطرت انسان ايجاب ميكنهها تو سرازيريه لذا خدا هي ترمزش كرده، اندازه داشته باشه. تا حضرت نوح ميگه خدايا انبني من اهلي، خدا ميگه كه: اني اعظك ان تكون من الجاهلين من موعظت ميكنم كه جزء جهال نباش.
ببينيد، ترمزهها انما اموالكم و اولادكم فتنه مثلا، ميخواد ترمزتون رو بگيره ماشين تو سرازيري باشه بايد ترمزش كرد، آهسته. با دندة سنگين باصطلاح حركت كرد. اما اگر نه توي سر بالايي باشه، بچه نسبت به پدر چكار كرده پدر براي من كه، من بايد دوستش داشته باشم، هي خدا اصرار ميكنه، پدر چكار كرده؟ خودش هنوز پدر نشده نميدونه چكار ميكنه پدر براي يك پسر يا مادر بخصوص براي فرزند، خودش تجربه نداره. اونوقتها را هم كه يادش نيست. لذا خداي تعالي ميفرمايد كه و قضا ربك ان لا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا. به والدين احسان كنيد خيلي مواظب پدر و مادرتون باشيد. دستور خداست يك شخصي آمد خدمت رسول اكرم گفت كه مادرم پير شده من ديگه همة اون كارهايي كه من بچه بودم ميكردم زيرم رو خيس ميكردم مثلا فرض كنيد، او مثلا بعضي، همتون ميدونيد كه چكار ميشد همة اين كارها را من براي اين مادرم ميكنم جبران محبتهاي او را كردم يا نه؟
حضرت فرمود: نه. نميتوني هم بكن چون او همة اين كارهارا ميكرد كه اين بچه بمانه تو داري اين كارها را ميكني كه بالاخره آخرش يك روز تمام ميشه نميتوني جبران كني. پدر و مادر را خدا در رديف بندگي خودش، احسان به پدر و مادر را قرار داده يك روزي رسول اكرم مريض بود كه همون مرض وفاتشون بود، به علي بن ابيطالب فرمودند كه، ميري در مسجد اين سه جمله رو به مردم ميگي: مردم رو صدا زدند، دعوت كردند آمدند مردم پيغمبر اكرم به علي بن ابيطالب فرمود ميگي كه هر كس اجر اجيري رو از بين ببره لعنت خدا بر او باد، هر كس پدر و مادرش را آق كنه لعنت خدا بر او باد، البته اين ميگن پدر و مادر آق كرده اين از نظر لغت درست نيست، فرزند آق ميكنه، يعني آق به معناي ترك كردن بي اعتنايي كردن، بي توجهي كردن و هر كس، هر بندهاي هم كه از تحت فرمان مولاش فرار كنه لعنت خدا بر او باد اين سه جمله را گفت و حضرت امير رفتند، تشريف بردند در مسجد و اين رو اعلام كردند رسول اكرم بندة خداست، علي هم بندة رسول اكرم كه در نتيجة بندة خداست، بعضيها پاشدن كههاي اين حرفها چيه؟ اينها رو كه ما بلد بوديم فرمود كه همين رو به من گفتن من هم همين رو گفتم بيشتر از اين نيست.
آمد خدمت پيغمبر اكرم، پيغمبر اكرم فرمود كه ميداني منظورم چي بود؟ حضرت امير گفت، نه. گفت كه بري براي مردم بگي. منظورم اين بود كه من و تو يا علي دو پدر اين امتيم، هر كس به ما بي توجهي كني، بي اعتنايي بكنه، بي محبتي بكنه لعنت خدا بر او باد.
من و تو يا علي دو اجير اين امتيم، خدا ما رو اجير كرده كه ما بياييم اين امت رو هدايت كنيم. هر كس اجر ما رو نده لعنت خدا بر او باد. من و تو يا علي دو ولي اين امتيم هر كس از تحت فرمان ما فرار كنه لعنت خدا بر او باد. اين را برو در مسجد بگو. آمد باز علي بن ابيطالب باز اينها را در مسجد فرمود. خوب. پدر و مادر، دو پدر انا و علي ابوا هذه الامه. من و علي دو پدر اين امتيم. دربارة اجر رسالت، پيغمبر اجر نميخواد. مكرر در آيات قرآن هست كه و ما سئلتكم من اجر ان اجري الا علي الله. من سؤالي نميكنم از اجر، اجر من با خداست. آمدند اصرار كردند حالا يك چيزي از ما بخواه. ما نميدونيم چه هديهاي به تو بديم. ما چيكار كنيم؟ ديديد بعضيها خيلي ميخوان اظهار محبت كنند، خرجي هم نكرده باشند، زحمتي هم نكشيده باشند، آقا ما چيكار كنيم براي شما، خيلي اصرار كردند. آيه نازل شد. قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة ذي القربي. اظهار محبت به ذوي القرباي من بكنيد حالا كه اجر ميخوايد. اين اجر من. آيه ديگه نازل شد قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم. شما فكر نكنيد كه من اين اجري را كه از شما خواستم، براي خودم خواستم. اين به نفع شماست. چون وقتي كه شما امام حسن و امام حسين و خاندان عصمت را دوست داشته باشيد، پشت سر اينها حركت ميكنيد. اينها ميروند توي بهشت شما هم ميريد. فهو لكم. در آية ديگه ميفرمايد قل لا اسئلكم عليه اجرا الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا. اين را بدونيد راه رسيدن به خدا محبت به خاندان عصمت و طهارته. هيچ راه ديگري هم نداره. فلان صوفي پيرو مالك بن انس، اين به خدا نرسيده، به شيطان رسيده. ما اول وقتي كه يكي از اين عرفهاي بزرگ را معرفي ميكنند، ميسنجيم ببينيم كه اين ولايتش نسبت به خاندان عصمت و طهارت چيه؟ اول اون را بايد سنجيد. آيا فلان عارف، حالا قبرش هر جوري ساخته شده، كتابش هر جوري چاپ شده، آيا اين با خاندان عصمت روابطش چطوري بوده؟ آيا عمر خيام روابطش با خاندان عصمت چه جوري بوده؟ ملاي رومي روابطش با خاندان عصمت چه جوري بوده؟ اگر محبت داشته، اگر ارتباط داشته، اگر آنها را ميشناخته، آنها را افضل خلايق ميدانسته، خوب درسته. چون قل لا اسئلكم عليه اجرا الا من شاء ان يتخذ الي ربه سبيلا. راه به سوي خداست. راه به سوي خدا اهل بيت. و ما يك راه بيشتر به سوي خدا نداريم و آن مودت و محبت خاندان عصمت و طهارته، پشت سر اينها راه بيفتيد تا برسيد. شما اگر يك شهري وارد بشيد آدرس نداريد. به يك راننده ميگيد آقا من فلان جا را ميخوام. ميگه پشت سر من بيا. اگر گمش كرديد، توي راه گذاشتي بدون كه نميرسي به مقصد. خاندان عصمت فرمودند كه پشت سر ما بيائيد. به حضرت رضا ميريم در حرمش عرض ميكنيد يا مقتداي، اي كسي كه من اقتدا كردهام بهت. همينجور اقتدا كردي؟! اينور آنور چرا نگاه ميكني. پشت سر او حركت كن. اجر رسالت اينه كه شما پشت سر خاندان عصمت حركت كنيد، آنها را دوست داشته باشيد، ازشون جدا نشيد. يك لحظه هم جدا نشيد. يا صاحب الزمان، يا صاحب الزمان بگيد و بريد جلو. يك جا هم كه ديديد دور افتاديد آقا خواهش ميكنم چراغ بديد بگيد آقا وايستا. من ضعف دارم. توي ترافيك فساد دنيا گير كردم، پشت چراغ قرمز فساد دنيا گير كردم. آقا دستم به دامنت نرو. آنهم مهربانه، اصلا آمده براي نجات شما واي ميايسته تا تو خودت را بهش برسوني. اما اگر بگي بگذار بره مزاحمه. ما خودمون راه را بلديم. بعضيها گردنشون را سيخ نگه ميدارند ما راه رسيدن به كمالات را بعله، بلديم. هميشه خوابهاي خوب ميبينيم. خيلي خوب. ما احتياجي به ائمة اطهار نداريم، ما احتياجي به قرآن نداريم. ما خودمون همه چي ميفهميم. ارتباطات قلبي داريم با خدا. اون خدا نيست شيطانه. هر كس اين را بدونيد راهي را انتخاب بكنه غير از آنچه كه خدا و پيغمبر و ائمه فرمودند، هر چه باشه شيطانه. اين خنجر را توي قلبش فرو ميكنه ميكشه بيرون نه خون ميآد نه قلبش بعله شيطان از اين كارها بالاترش را بلده. با من بيائيد من ببرمتون در بنارس هندوستان، در دهات اطراف ببينيد اين بت پرستها چيكار ميكنند؟ مهتابي را ديديد كه ميخورند ديگه. خوب از اين كار مشكلتر نميشه. شيطانه. مگه خدا بشر را خلق كرده مهتابي بخوره! بشر را خدا خلق كرده كه خنجر بكنه توي كليهاش و در بياره! آخه اين كار شد. بشر را خدا خلق كرده كه آتش بكنه، حتي همين آتش رفتن را هم ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام به اصطلاح تأييد از نظر معنوي من نميتونم در عزاي ابي عبد الله الحسين چيزي بگم. ولي خدا براي اينجور كارها خلق نكرده. و الا يكي از ائمه عليهم الصلاة و السلام هر هفته يك آتش بزرگي درست ميكرد ميرفت توش. اين حرفها نيست. خلق كرده خدا ما را كه انسان باشيم. پشت سر انسانها حركت كنيم. ائمه هر جوري بودند ما همانطور باشيم. همانطور. طبيب دوار بطبه. ميگشت ببينه يك آدم انحرافي را پيدا بكنه باهاش صحبت بكنه به طرف خدا بكشوندش. اجر رسالت اينه.
خوب. اينها مطابق ميلشون نبود. از همانجايي كه پيغمبر فرمود قل لا اسئلكم عليه اجرا الا مودة ذي القربي شروع به دشمني كردند با خاندان عصمت. وقتي كه علي بن ابيطالب را بعنوان خليفه پيغمبر معرفي كرد، يك نفر مسلمان گفت اين را از طرف خودت ميگي يا از طرف خداست؟ پيغمبر فرمود من از طرف خودم چيزهاي كوچيك را، به تعبير من، چيزهاي كوچيك را نميگم تا چه برسه به چيز به اين بزرگي، به اين مهمي را. گفت خدايا اگر اين از جانب توئه، همين الان يك سنگي بزن توي سر من. ببينيد انسان چي ميشه؟! چقدر پست و حسود و واقعا بد. يك سنگي بزن توي سر من مرا بكش. خدا هم اينجور دعا را زود مستجاب ميكنه. سنگ آمد خورد سأل سائل بعذاب الواقع. اين آيه هم نازل شد. اينقدر اينها ناراحت بودند.
امام سجاد عليه الصلاة و السلام فرمود اگر به جاي اينكه پيغمبر فرمود به ما محبت كنيد، و محبت ما خاندان واجبه، ميفرمود هر چي ميتونيد اذيتشون كنيد، بيشتر از اين نميتونستند اذيت كنند. و راست هم هست. بررسي بكنيد تاريخ را. كدام متوفي است، يك آدم متوفي عادي، معمولي، يك نفري كه از دار دنيا ميره، خيلي عادي، آدم معمولي. روز سوم بيان به تنها فرزندي كه از او باقي مانده و تمام اين آيات و روايات مربوط به اين فرزند لا اقل هست، بيان باهاش اينجور رفتار بكنند. كجا شما سراغ داريد؟ ببينيد امام سجاد چه بيان بزرگي را فرموده. ماه جمادي الاول است و نزديك است وفات فاطمة زهرا سلام الله عليها.
اينجور اجر رسالت را دادند. روايات اهل سنت هست، روايات شيعه هست، آنچه كه من ميگم هم اهل سنت گفتهاند، در كتاب شبهاي مكه من مداركش را گفتم، و هم شيعه گفته. شيعه بالاترش را هم گفته. و الا آنچه كه با آنها موافقه. يك مشت هيزم آوردند. هنوز نيامدند به علي بن ابيطالب بگن بيا بيرون. آوردند ريختند پشت در. درهاي سابق هم چوبيه، اين لولاهاي آهني و اينها هم مثلا نبوده. پاش در يك چوب ديگهاي ميچرخيده. هيزم آوردند ريختند پاي در. يكي گفت چيكار ميخوايد بكنيد؟ آن مرد خبيث گفت ميخوام اين خانه را آتيش بزنم. اين خانة وحيه. آقايون اگر از نظر جغرافيايي بريد نگاه بكنيد، در جبرئيل حتي دورتره به خانة امير المؤمنين و پيغمبر اكرم تا در خانة فاطمة زهرا. آن دري كه جبرئيل از آنجا وارد ميشد و بعد ميرفت خدمت پيغمبر اكرم. كه الان اينقدر احترام براش ميگذارند. گفت باشه. اين ظاهرش گفت باشه. و الا فاطمة زهرا را ميخواست آتش بزنه. و الا فرزندان علي و فاطمه را ميخواست بسوزونه. خانههاي كوچك در آنجا. حالا اگر ميخوايد چراغها را خاموش كنيد، ايام عزاست، از همه التماس دعا. آقا وليعصر كه جانمون به قربانش به مجلس عزاي مادرش تشريف بياره. يا بقية الله، يا صاحب الزمان، اگر نفرموده بوديد كه شيعيان ما دور يكديگر جمع بشوند و مظالمي كه دشمنان ما براي ما بوجود آوردند نقل كنند، ما نميخواستيم داغ اين شيعيان را تازه كنيم، بر قلب مجروح اين شيعيان شما نمك بپاشيم، اما چه كنيم خودتون فرموديد. و مجمعي ابدا علي البيت الذي لم يجتمع لولاك في الدين. هيزم آوردند، در را آتش زدند، احساس كرد فاطمه سلام الله عليها پشت دره. با لگد به در كوبيد. يك وقت صداي فاطمه بلند شد. يا فضة خذيني. فضه مرا درياب. يا بقية الله. آقاجان معذرت ميخوايم. فضه آمد سر فاطمة زهرا را به دامن گرفت. مردمان هرزه، مردمان بي آبرو، مردماني كه از هر حيواني پستتر بودند ريختند توي خانة فاطمة زهرا. اعتنائي به اين ناراحتي نكردند، نگاهي به فاطمه نكردند. علي بن ابيطالب را دستگير كردند، ريسمان به گردنش انداختند، به طرف مسجد آوردند، شمشير روي فرق نازنينش نگه داشتند، فاطمة اطهر آمد در ميان مسجد. خل ابن عمي او لاكشف بدعا رأسي. پسر عمم را آزاد كنيد و الا سرم را ميروم برهنه ميكنم و اشكوا للاله شجوني. علي بن ابيطالب سلمان را فرستاد، سلمان به فاطمة زهرا بگو فاطمة زهرا بندة خداست. نفرين نميكند اما خواست به آنها بفهماند كه اگر من لب به نفرين باز كنم، اگر فكر نفرين را بكنم ببينيد چگونه ستونهاي مسجد ميلرزه. كائنات آمادة تحت فرمان من بودن قرار دارد. همهاشون منتظرند فاطمة زهرا اراده كند. ولي خداي تعالي يك چنين بندگاني را ميخواد معرفي كنه. يا بقية الله، يا صاحب الزمان. من نميدانم آن وقتي كه فاطمه داشت اين كلمات را با مردم بعد از ضربت خوردن روي دست مباركش، روي بازوي مباركش بوده چه حالي داشته فاطمه. بعضي از علما نوشتهاند وقتي كه آن خبيث صدا زد قنفذ دست زهرا را كوتاه كن، براي اينكه خود شيريني كنند جمعي ريختند فاطمه را كتك زدند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.