۴ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – توجه به خداي تعالی، معناي زكيه
توجه به خداي متعال، معناي زكيه 4 ج 2 1416
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و وصينا الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوا الله.
يكي از واژههايي كه در روايات و قرآن مجيد مكرر در مكرر گفته شده و به آن سفارش شده، تقواست. شبهاي گذشته دربارة نفاق و كفر و اسلام بحث كرديم. امشب دربارة تقوي و عصمت بطور مختصر عرايضي انشاء الله عرض خواهيم كرد. تقوي از وقي يقي گرفته شده. به معناي نگه داشتن. نگهداري. انسان بايد كه آنچه ايمان قوي در قلبش هست و چه آن كسي كه مسلمان است و ابراز اسلام كرده كه مراتب اسلام را ديشب عرض كردم، هر شش مرحلة اسلام و همة مراتب اسلام بايد مردم مسلمان تقوي داشته باشند. گاهي تقوي تحميلي است. انسان بايد به خودش تحميل كند. به هر طوري كه هست خودش را نگه دارد. مريض هم بايد خودش را، آن مريض روحي هم بايد خودش را از گناه نگه بدارد. آن كسي كه سالم است و روحش پاك است، آنهم كه طبعا خودش نگهداشته ميشود. لذا تقوي كه به معناي نگهداري خود است، مراتبي دارد. مرتبة اول تقوي اين است كه انسان حالا كه گفت من مسلمانم، حالا كه پابند به قوانين اسلام شد، واجبات را انجام بدهد و محرمات را ترك كند. گاهي انسان از نظر روحي به قدري مريضه كه بسيار مشكل است بتواند محرمات را ترك كند. عينا مانند مريضي كه درد بسيار دارد، در بيمارستان روي تخت در جايي كه جمعي از بيماران هستند، طبيب ميآد بهش ميگه كه در اين محل ناله نكن. به جهت اينكه مزاحمتي براي ديگران داري. يا فلان عملي را كه اقتضاي روحت و جسمت هست، انجام نده. اينجا اين مريض هر مقدار هم درد داشته باشد براي حفظ نظام عمومي و نظام اجتماع بيمارستاني بايد ناله نكند. افراد معصيتكار هم آنهايي كه قلبشون، روحشون مريض است و خواهي نخواهي دوست دارند معصيت كنند، در اسلام دستور آمده كه تقوي داشته باشيد. يعني خودتون را از گناه و معصيت حفظ كنيد. تو كه توي اجتماع زندگي ميكني نبايد گناه بكني. گناه تو سبب ميشود كه ديگران جري ميشوند در گناه و نظام اجتماع بهم ميريزد و همه اهل معصيت ميشوند.
اينكه ميبينيد شيطان بخاطر يك نافرماني اينهمه مطرود واقع شد، بخاطر اين بود كه وقتي خداي تعالي حضرت آدم را خلق كرد فرمود اسجدوا لآدمه براي آدم سجده كنيد. فسجد الملائكه كلهم اجمعون الا ابليس. ابليس سجده نكرد. ابي و استكبر و كان من الكافرين. ابا كرد، استكبار كرد، تكبر كرد و از كفار محسوب شد. چرا خداي تعالي براي يك گناه اينطور با شيطان برخورد ميكند. به جهت اينكه معصيت او سبب شد كه ديگران، يعني ارواح انسانها كه ديدند شيطان گناه كرد، معصيت كرد، سنگ اول را او انداخت، همه دانستند كه ميشود نافرماني كرد. اين يك مسئلة بسيار مهمي است. من به برادران عزيزم عرض ميكنم تا ميتوانيد گناه علني نكنيد. حرمت خدا را در اجتماع نشكنيد. حرمت قوانين الهي را از بين نبريد. گناه علني سبب ميشه كه خدا را شديدا به غضب ميآره. لذا خداي تعالي به شيطان فرمود فاخرج انك رجيم و ان عليك لعنتي الي يوم الدين. خارج بشو. به جهت اينكه تو رانده شدهاي، بيرون شدهاي، مطرود واقع شدهاي و بر تو لعنت من باد تا روز قيامت.
چرا؟ به جهت اينكه در عالم ارواح، تمام ارواح، ارواح من و شما، ارواح عالم زر، اينها پاك بودند، معصيت نكرده بودند. حتي خطور در فكرشون نميكرد كه ميشود آيا گناه خداي بزرگ را انجام داد. به مجرد اينكه شيطان معصيت كرد، پنجاه درصد باصطلاح به طرف گناه رفتن را براي بشر راه را باز كرد. و لذا به همه عرض ميكنم گناه علني راه گناه باز كردن براي ديگرانه. كوشش كنيد گناهتون علني نباشد. معصيت هر چند بزرگ باشد، انسان در خفا انجام بدهد احتمال اينكه خدا اون را ببخشد بيشتر از آن وقتي است كه يك گناه كوچك را در بين مردم انجام بده. در بين مردم توي قهوهخانه مثلا بشيند قمار بازي كند، شطرنج بازي كند. معصيت كند، زنش با بدحجابي بيرون بياد يا مثلا فرض كنيد معصيتهاي كوچك و بزرگ ديگر. اين گناهان حرمت خدا را ميشكند. اين گناهان خدا را باصطلاح از آن عظمتش پائين ميآورد. مواظبت كنيد كه گناه علني نكنيد.
لذا ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام هميشه در سفارشاتشون به تقوي، همين تقوي مرحله اول، همين تقوي درجة اول را سفارش ميكردند و اين تقوي درجة اول كه ترك محرمات باشد و انجام واجبات، اين از مسائلي است كه بايد عموم مردم رعايت كنند. چه آنهائي كه روحشون مريضه و چه آنهائي كه روحشون سالمه. همه بايد معصيت نكنند، واجبات را انجام بدهند. دو نفر انسان ممكنه پيدا بشه كه هست، زياد هم هست. يكي بي ميل به گناه و ديگري شديدا علاقمند به آن گناه. هر دو بايد گناه را ترك كنند. منتهي اين شخصي كه متمايل است شديدا به گناه، بايد برود قلبش را، روحش را معالجه كند. مثل آن دو تا انساني كه آن يكي شديدا ميخواد ناله بكنه در اثر درد و يكي نه، سالم است و نالهاي نداره. هر دو بايد در اين جمع ناله نكنند. آني كه مريضه بايد خودش را معالجه هم بكنه. آني كه مريض نيست نه الحمدلله مريض نيست و سالمه. تقواي درجة اول كه براي همه هست، از يك بزرگي از اولياء خدا تقاضا كردم كه يك وصيتي بكند، سفارشي بكند. آن بزرگ گفت من همان سفارشي را كه خداي تعالي، وصيتي را كه پروردگار به همة افراد بشر فرموده، من هم به شما ميگويم. همين آيهاي بود كه تلاوت كردم. كه خداي تعالي ميفرمايد و وصينا الذين اوتوا الكتاب. ما به آنهائي كه در قبل از شما كتاب داديم، يعني تورات و انجيل داديم، يعني زبور و صحف داديم، به آنها سفارش كرديم، وصيت كرديم، آنهائي كه قبل از شما بودند، اين وصيت را به آنها و اين سفارش را به آنها كرديم. و اياكم به شما هم همين سفارش را ميكنيم. كه چه؟ ان اتقوا الله. تقوا داشته باشيد. همه تحت قانون الهي قرار بگيريد. همه تحت يك قانون حركت كنيد.
بخدا قسم اگر مردم مسلمان به همين آيه عمل ميكردند، امروز ما امام زمانمون در پردة غيبت نبود. به جهت اينكه مردم از دو حال خارج نيستند. افراد مريض روحي، امراض قلبي، مرضهاي روحي دارند، اهل گناه و معصيتند. يك عده هستند معصيت شيرينه براشوه، گناه براشون خيلي خوبه، از گناه لذت ميبرند. اينها مريضند. حرفي نيست كه مرض روحي دارند. مرض روحيشون هم معلومه. مثلا اگر مرض محبت به دنيا داشته باشند طبعا خيانت ميكنند، ظلم ميكنند، طمع به مال مردم ميكنند، خودشون را طوري در بين مردم، به شكل، از نظر ظاهر مؤمنين و از نظر باطن يك مريض سرسخت بي علاجي هستند در بين مردم بعنوان منافق اينها را اسلام ذكر كرده كه در شب اول عرض كردم. اين منافقين در بين مردم هستند. يك عده اينطوري هستند.
يك عده هم هستند كه نه، اهل تزكية نفس، به كمالاتي رسيدند، نه حب جاه دارند، نه حب مال دارند، نه حب رياست دارند، همة حالاتشون دربارة ذات مقدس پروردگار و در تمام اوقات و لحظات عمرشون به ياد خداي تعالي هستند. هر دو دسته اگر اهل گناه نبودند، معصيت نميكردند، طبعا امام عصر ديگه غايب نميشد. غيبت حضرت منّا، از ماست. به جهت اينكه وقتي ما با خداي تعالي رعايت قوانين الهي را نكرديم و با خدا درگير شديم، جنگ با خدا كرديم، با امام زمان هم آسانه جنگ كردن طبعا و مشكلي وجود نداره و همان برنامههايي كه ما با اجدادش انجام داديم. يعني امام مجتبي و سيد الشهدا و ساير ائمه را ما مردم، ما بشر، به قتل رسونديم و مسمومشون كرديم، همينطور امام زمان عليه الصلاة و السلام را هم ميكشيم يا مسموم ميكنيم.
بنابراين اين يگانة عصر، اين يك دانهاي كه از روح خدا، از عظمت خدا، از مظهريت خدا باقي مانده، اين را بايد خداي تعالي حفظ كند تا بشر لياقت پيدا بكند تا بتواند او را پذيرا باشد. وقتي كه توانست پذيراي وجود مقدس حضرت بقية الله باشد، او را ظاهر كند. پس ميبينيد همين درجة اول تقوي، رعايتش سبب ظهور حضرت ميشود و عدم رعايتش سبب غيبت وجود مقدس امام عصر عليه الصلاة و السلام ميشود.
مرحلة دوم تقوي. مرحلة دوم تقوي اين است كه انسان دلش را، روحش را از امراض حفظ كنه. نگه بداره. يعني اگر داراي امراض روحي هست، اين امراض روحي را معالجه بكنه و خلاصه طبق آنچه كه در آيات قرآن و روايات هست، خودش را تزكيه كنه، تهذيب نفس كنه. نفسش را رام كنه. نفس امارة بالسوئش را نفس مطمئنه يا راضيه و مرضيه بكنه. اين نفس سركشه. انسان را بالاخره اگر تزكيه نكرد، از پا در ميآره. انسان را به چاهها و راههاي بد ميكشانه. شما يك اسب وحشي چموش را سوار بشيد و مثلا در وسط بيابان حركت كنيد. او آنچنان شما را اينطرف و آنطرف ميبره و شايد در ميان چاهي، گودالي سرنگون كنه و چند لگد هم به سرتون بزنه و فرار كنه. نفس انسان اگر تزكيه نشد، تصفيه نشد، پاك نشد، مطمئنه نشد و مورد خطاب پروردگار قرار نگرفت كه يا ايتها النفس المطمئنه اين نفس انسان را بيچاره ميكنه. به راههاي باطل ميكشانه. انسان را به جهنم بالاخره سرنگون ميكنه. پس بايد انسان مرحلة دوم تقوي را هم در خودش پياده بكنه و قلبش و روحش را از امراض روحي و قلبي پاك كنه. پس مرحلة اول اعضا و جوارح و معصيتها از او بايد، از اعضاء و جوارح دور بشه. مرحلة دوم بايد امراض روحي از دل انسان پاك بشه.
مرحلة سوم تقوي اين است كه انسان از هر فكري، از هر نيتي كه برخلاف خواست پروردگار باشد خودش را نگه بداره. يعني يك انساني بشه كه حتي فكر گناه هم نكنه. فكر معصيت هم نكنه. معصيت را در بعضي از احاديث تشبيه كردند به زهر. يا به نجاست. اگر شما يك كاسة زهري در مقابلتون باشد يا در شيشه در اطاق وجود داشته باشه، هيچوقت فكر اينكه من بردارم اين زهر را بخورم، در مغزتون ميآد؟ ابدا. فكرش هم نميآد. فكر اينكه مثلا يك مقداري نجاست انسان بخوره، انسان توي مغزش اين فكر اصلا ممكنه بياد؟ مگر ديوانه باشه. گناه و معصيت هر چه كوچك باشد فرقي نميكنه، زهر چه انسان، يا نجاست را چه انسان يك انگشت بخوره يا مثلا يك قدح بخوره، فرقي نميكنه. هر دوش بده. هر دوش زشته. انسان نبايد به فكرش بياد. يك انسان با تقوا، در مرحلة تقواي كامل بايد اينطوري باشد كه حتي فكر گناه را نكند.
دربارة مرحوم آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي كه مرجع تقليد بودند. نقل ميكنند. يك نفر از علما نقل ميكرد. ميگفت من در خدمت ايشان بودم. يك ناراحتي براشون پيش آمد. ايشان يك مدتي فكر كرد. چون يك انسان عاقل اينطوريه كه وقتي كه يك ناراحتي براش پيش ميآيد، يك پيچي توي كارش ميافته، يك نعمتي از دستش ميره، بايد فكر كنه كه چه گناهي كرده كه اين ناراحتي براش پيش آمده. چرا خداي مهربان اين گوشمالي را بهش داده. چرا آن ارحم الراحمين، آن خدايي كه از هر موجودي به انسان مهربانتره، چرا يك چنين ابتلائي براي او پيش آورده؟ يك خورده فكر كنه. چون اگر فكر نكرد، زجر ميكشه، ناراحتي را ميكشه، رشد و ترقي هم پيدا نميكنه، تربيت هم نميشه. فكر بكنيد. اين دستور را داشته باشيد از خاندان عصمت و طهارت كه هر وقت براتون يك ناراحتي پيش آمد، يك مقداري فكر كنيد چرا من اين ناراحتي پيش آمده؟ اين غده چرا روي دست من بيرون آمده. اين زخم چرا دست من شده. اين تب را چرا من كردم. اين ناراحتي چرا در من بوجود آمد. انسان يك خورده فكر بكنه. چرا اين ورشكستگي براي من پيش آمد. چرا اينطور آبروم توي مردم رفت و امثال اينها كه اكثر و بيشتر ما مردم بالاخره در شبانه روز يه همچين مسائلي داريم. ولي فكر نكرده، گناه را مياندازيم گردن مردم و روزگار و زمانه و رفيق بد و امثال اينها. هيچوقت در اعمال خودمون فكر نكرديم.
يك مقدار ايشان فكر كردند. خوب يك مرد عالم، البته در آن وقت هنوز به مقام مرجعيت نرسيده بودند. يك مرد عالم، هر چه فكر كرد ديد گناهي ازش سر نزده. بعد كه فكر كرد ديد يك فكر گناه در مغزش آمده كه خدا اينطور ناراحتش كرده از روي الاغ افتاده روي زمين و صورتش خراشيده شده. اينچنين باشيد. شخصي كه در درجة اعلاي تقوا ميخواد باشه، بايد دقيق باشه، فكر گناه را هم نكنه و اين را هم بدانيد كه اگر خدا دوستتون داشته باشه، گوشماليتون ميده. بعضيها را انما نملي لهم ليزدادوا اثما. ما بهشون مهلت ميديم. بچهاي را كه از خونه بيرونش كرديد و ديگه قابل هدايت نيست و قابل تربيت نيست، بره هر كاري ميخواد توي بيابان و خيابان بكنه. انما نملي لهم. ما به اينها مهلت داديم ليزدادوا اثما و لهم عذاب اليم. روز قيامتي هم هست. اينها از دست ما نميتونند فرار بكنند. و لا يمكن الفرار من حكومتك. خدايا هيچ ممكن نيست فرار كردن از حكومت تو. يك جنايتكار ممكنه مثلا در ايران باشه وقتي كه ديد گناهش آنقدره كه ميخوان اعدامش كنند، فرار ميكنه پناهندة به يك مملكت ديگه ميشه. و الا هر چه فرار كنيد در دام قدرت الهي هستيد و بالاخره قيامتي هست و روز محشري هست و بهشت و جهنمي هست. پس چرا انسان خودش را تزكيه نكنه و خودش را نسازه و خودش را آمادة براي انس با پروردگار نكنه؟
اين مرحلة كامل تقواست و بسيار مردم دستور دارند، يعني حتي در خطبههاي نماز جمعه بايد دربارة تقوا سخن گفته بشه. در تمام سفارشاتي كه از طرف خاندان عصمت و طهارت در قرآن مجيد، من همين امروز يك مقداري در آيات قرآن نگاه ميكردم، مكرر در مكرر خداي تعالي فرموده اتقوا الله. تقوا داشته باشيد. در اثر معرفتتون به خدا، خودتون را از گناه نگه بداريد. خدايي هست. خدا ناظر اعمال ماست. در خانه اگر بد اخلاقی با زن و فرزندت كردي، خدا آنجا هم ميبينيه. در ميان بازار و كوچه هم گناه كردي، آنجا را هم خداي تعالي ميبينه. و مرحلة بالاتر از مرحلة تقوا، عصمته. كه ما همهامون موظفيم معصوم باشيم. شما ميگيد چهارده تا بيشتر معصوم نداشتيم. آن معصوم درجة اعلي راسته چهارده نفر بيشتر نبودند. اما در قرآن خداي تعالي مكرر در مكرر ميفرمايد و اعتصموا بالله. انسان وقتي كه به آن مرحلة از تقوا رسيد، ميشينه با خداي خودش انس ميگيره. انس با خدا پيدا ميكنه. شما ببينيد يك دوستي داريد. بخاطر اينكه شما را مثلا منافع شما در دست اوست، معصيت و گناه او را نميكنيد. نافرماني او را نميكنيد. يا طمعي به او داريد نافرماني او را نميكنيد. اما كمكم رفتيد نزديك شديد، در ميان خانه با او بوديد، شب و روز با او زندگي كرديد، با او انس گرفتيد، او را شناختيد، بهش محبت پيدا كرديد، به او عشق پيدا كرديد، انس به او پيدا كرديد، اينجا به جائي ميرسيد كه معصوم ميشيد. معصوم يعني چي؟ يعني نگه داشته شده. نگه داشته شده از گناه كه سهله، از هر بدي، نگه داشته شدة از تمام شرارتها، بديها، و بلكه تمام خوبيها در تو وجود پيدا ميكند. در اون دعا ميخونيم كه ادخلنا في كل (قطع صداي نوار)
خدايا مرا و ما را داخل كن در هر خيري كه پيغمبر و آل پيغمبر را داخل كردي. اخرجنا من كل سوء اخرجت منه محمد و آل محمد (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) خدايا مرا خارج كن از هر بدي كه پيغمبر و آل پيغمبر را خارج كردي. انسان به آنجا ميرسه انس با خدا پيدا ميكنه. واعتصموا بالله. طلب عصمت كنيد بوسيلة انستون با خدا. به وسيلة آشناييتون با خدا. خوشا به حال آنهائي كه به مرحلة انس با پروردگار رسيدند. آنچنان محبت به خدا دارند كه وحشت از مردم پيدا ميكنند. گاهي نميدونم براتون اتفاق افتاده يا نه يا با يك كسي كه خيلي دوستش داريد يا در يك كاري كه خيلي علاقه داريد يا در يك فكري كه براتون خيلي مهمه، قرار گرفته باشيد، يك دفعه يك نفر بخواد وارد بشه و اين وضع شما را بهم بزنه. براي دانشمندان زياد اين مسئله پيش ميآيد. نشسته مطالعه كرده، يك بررسي علمي كرده، الان ميخواد به نتيجه برسه و نتيجه را يادداشت كنه، يكنفر وارد ميشه. يك نفر معمولي. حرفهاي عادي هم ميزنه. آنچنان در دل انسان ناراحت ميشه كه حساب نداره. با خداي عزيز، با خداي رحمان و رحيم انسان نشسته انس گرفته، داره حرف ميزنه. ديگه از مردم، حالا مردم هر كه باشن، هر چه باشن، انسان وحشت داره. مبادا الان در اطاق عبادت من يك نفر وارد بشه مزاحم من و محبوبم، مانع مناجات من با خدا بشه. خوشا به حال آنها. آرزو نميكنيد كه شما هم ولو در عمرتون يك ساعت، يك چنين حالتي پيدا كنيد كه قطعا مگر انسان در خواب غفلت باشه، مگر انسان خداي نكرده روحش مرده باشه و الا آرزو لااقل ميكنه. و خوشا به حال اونهاي كه به مرحلة انس رسيدند. از مردم وحشت دارند. اينها با شناخت پروردگار اينها با انس با خداي به مقام عصمت، عصمت از يعني نگهداشته شدن از خطا و اشتباه وضعشون با خدا يكي ميشه. چشمشون چشم خدايي ميشه. گوششون گوش خدايي ميشه. زبانشون زبان خدايي است. وقتي كه حتي با ديگران صحبت ميكنند چون از يك طرف متصل به خدا هستند از يك طرف با مردم حرف ميزنن، خداي تعالي از زبان آنها با مردم حرف ميزنه از چشم اونها به مردم نگاه ميكنه. از ارادة آنها با مردم معامله ميكنه. ميشه ارادة آنها ارادة خدا. نمونهاش خاندان عصمت و طهارت، البته اقيانوس بي نهايت اونها و قطرهاش ممكن است اولياء خدا و اين عده باشند كه به واعتصموا بحبل الله يا واعتصموا بااللّه عمل كردند. واعتصموا بااللّه خودتون را پاك نگه داريد بوسيلة شناخت خدا و انس با خدا واعتصمو بحبل الله، يعني خودتون را پاك نگه داريد بوسيلة معرفتتون به امام زمانتون چون در روايات دارد كه حبل خدا امام هر زمانه. بوسيلة امام زمانتون خودتون را از انس با امام زمان، شما فكر نكنيد كه ماها يك گوسفنداني هستيم كه هيچ چوپوني را نميشناسيم. خدا به ما اجازه داده كه ما اونقدر رشد پيدا كنيم كه با امام زمانمون انس داشته باشيم صبح خدمت امام شب خدمت حضرت برسيم. هر وقت اراده كنيم خدمت حضرت برسيم. مأنوس با او باشيم. خلقته لنا عصمة و ملاذا. در دعاي ندبه است كه او را ملاز ما قرار داده عصمت ما كه اگر به وسيلة او معصوم شديم پاك شديم و اونوقت به اين جمله عمل شده و اين جمله تحقق پيدا كرده. و در قرآن مجيد آمده كه يا ايها الذين آمنوا اصبروا و رابطوا يعني رابطه پيدا بكنيد با امام زمانتون همانطوريكه با خدا ميخواييد رابطه داشته باشيد يك مورد واعتصموا بحبل للّه است شش موردش واعتصموا باللّه هر دوش هم اينه معناش كه امام زمانتون را بشناسيد و بوسيلة او معصوم بشيد، پاك شويد اعتصام پيدا كنيد اين اعتصام كه در بعضي ترجمهها نوشتند چنگ زدن. چنگ زدن يعني چي؟ خودتان را نگه داريد با انس به امام زمان با انس به خدا و لغتا معصوم ميشيد شما اين حضرت معصومه سلام الله عليها واقعا معصوم بود. بعضي از امام زادههاي محترم مثل حضرت زينب سلام الله عليها و حضرت ابوالفضل عليه السلام، اينها معصوم بودند منتهي شما ذهنتون نره مثل حضرت امام مجتبي، نه. يك مرحلة پائين از عصمت يعني ديگه اصلا همة مشتريها ميدونند كه شما گناه نميكنيد آرامش پيدا ميكنند. مراجعين همه ميدونند كه كوچكترين خيانت به آنها نميشه. اگر مراجعهاشون به شما باشه. آرامش پيدا ميكنند. همانطوري كه به انبيا انبياء سلف مردم اطمينان داشتند. نفس شما ميشه نفس مطمئنه. نفسي كه همه بهش اطمينان دارند ممكن است كه اين آقا پيش روي من و پشت سر من دو جور باشه. ابدا. اين منافق كه نيست بمانه، خودش را بوسيلة انس با خدا از همة بديها حفظ كرده آيا ممكنه كه اين شخص در مال، در شغلش، در آنچه كه داره غش بزنه. ابدا. ممكنه اين غيبت بكنه؟ هرگز، ابدا. غيبت اونكه در همان مرحلة تقوا مرحلة اول اسلام كه در شبهاي گذشته عرض كردم در اونجا كارش را تمام كرده. غيبت كه از گناهان كبيره است. حتي اگر در جلوي روي من ميگه آقاي فلان پشت سرم هم همين آقا را ميگه. پشت سر سبكتر اسم مرا نميبره.
اينجاست كه انسان اگر به اين مرحله رسيد به كمال انسانيت اگر رسيد در صف معصومين اگر قرار گرفت كه روايت داره علما امتي كه انبياء بني اسرائيل هم داره، افضل من انبياء هم داره. علما فكر نكنيد كه مثلا يك طبيب عالمه، يك مهندس عالمه، يك مجتهد عالمه. اينها يك مشت اصطلاحاتي است بلد شدند، يك صنايعي است، يك قراردادهايي هست اينها را بلد شدند. شما بلد نيستيد. عالم ميدونيد كيه؟ آني كه خودش را تزكيه كرده باشه، خدا را بشناسه، معتقد به وجود خدا بشه. انس با پروردگار پيدا كنه، سخني بگويد و سخني بشنود كه و من يعطي الحكمه كه اين اسمش حكمته، فقد اوتي خيرا كثيرا. كسي كه بهش حكمت داده شده باشه، حتي ممكنه به يك فردي كه سواد خواندن و نوشتن نداره، حتي به او اين علم داده بشه ولي به يك مجتهد اعلم داده نشه. ممكنه به يك بيسواد اين علم داده بشه، علم خداشناسي واقعي، لو من دل علي ذاته بذاته. بك عرفتك خدايا بوسيلة خودت من تو را شناختم. من دست نياز به درگاه تو دراز كردم، معصيت نكردم، قلبم را پاك كردم، لايق شد دل من كه نور معرفت تو در دل من بتابه. اين با خوندن و نوشتن نيست. محاله كه انسان با خواندن و نوشتن فقط موفق به اين جهت بشه. العلم نور. يك نوري است خدا در دل افرادي كه باهاش انس دارند، ميتابانه. دل انسان روشن ميشه. آن وقت تمام اعضاي وجود انسان خدائي ميشه و لازم نيست كه انسان ديگه زياد با مردم انس داشته باشه، خودش تنها با خداي تعالي مأنوس ميشه.
و لذا واعتصموا بالله، واعتصموا بحبل الله، و عصمت مقام ارفع آني است كه انسان صددرصد يد الله باشه كه امام مجتبي عليه الصلاة و السلام كه جانمون به قربانش، امروز روز شهادتش بود. اين امام غريب، اين امام مظلوم، اين امامي كه خداي تعالي او را حجت خودش قرار داده. در روايات زيادي هست، مضامين مختلفي هست دربارة امام عليه الصلاة و السلام كه ارادة الرب في مقادير اموره تحبت اليه. ماها اماممون را نميشناسيم. شايد يكي از اولياء خدا ميگفت. ميگفت به ما گفتند كه خدا را نميشه شناخت، ما تا آن حد فطري به خدا معرفت پيدا كرديم و تمام شد. اما به ما گفتند بايد امام را بشناسيد. اين را هم نميشه شناخت. امام را نميشه درك كرد. اجمالا اينطور عرض كنم. اگر مثلي بخوايم بزنيم بايد اينطور بگيم كه روح و بدن. مثل خدا مثل روحه و مثل ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام مثل دسته، مثل چشمه، مثل صورته، مثل گوشه، مثل زبانه. لذا فرمودهاند اينها يد اللهند، يعني هر قدرتي را اين را من با قاطعيت عرض ميكنم، و آنچه هم ميگم خيلي كم گفتم دربارة ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام، به اندازة عقل خودم عرض ميكنم و به اندازهاي كه از روايات استنباط شده، هر چه خدا بخواد اعمال قدرت در مخلوقش بكنه، بوسيلة امام انجام ميده. مثل اينكه شما بگيد هر چه من بخوام اعمال قدرت بكنم، بوسيلة دستم. خداي تعالي هر سخني را بخواد گوش بده، بوسيلة امام گوش ميده. خداي تعالي هر كلامي را بخواد به ما بگويد، بوسيلة امام و بوسيلة پيغمبر به ما ميگه. چون آنها لسان اللهن، آنها عين اللهند، آنها اذن اللهند، آنها يد اللهند. اين موضوع مسلمه. ارادة الرب في مقادير اموره تحبت اليكم. و تصدر من بيوتكم. قلوبنا اوعية لمشية الله. دلهاي خاندان عصمت، قلوب خاندان عصمت، محل مشيت خداست، محل ارادة پروردگار. ولي يك چيز در امام هست. اين را خوب دقت كنيد. علم امام و احاطة علمي امام اختيارش در دست خود امامه. يعني گاهي امام ميخواد يك چيزي را ندونه. اختيار داره ميتونه ندونه. يك چيزي را ميخواد بدونه. هر چه باشه ميدونه. اين اختيار در دست خود امامه. يعني اگر تصميم بگيره، اراده بكنه كه هيچي را ندونه. اينجا دلش اينه چشماش را بگذاره روي هم حتي ندونه كه پهلوش كي نشسته؟ اين اراده و اختيار در دست خود امامه. اين در روايات هم هست و اين از عظمت امامه كه خداي تعالي اين لطف را به امام كرده كه اختيار علمش را هم داده دست خودش. ما اختيار چشممون، گوشمون، زبانمون، دستمون هم حتي گاهي در اختيار ما نيست. اما امام حتي اختيار علمش، حالا اين معناش چطوري ميشه، اين يك بحث مفصلي داره كه اگر يك شب موفق شدم براي دوستان خصوصي انشاء الله عرض ميكنم كه چطور ممكنه كه امام عليه الصلاة و السلام اختيار علمش در دست خودشه. گاهي خدا بهش ميگه هيچي ندان. هيچي نميدونه. بنده است. بندة خداست. گاهي ميفهمه. نميگه خدا. ميفهمه كه خدا ميخواد هيچي ندونه. نميدونه. گاهي هم ميفهمه كه خدا ميخواد همه را بدانه، ميدانه. بندة خداست.
ولذا امام مجتبي عليه الصلاة و السلام شايد با اين بيان مختصر و خلاصهاي كه عرض كردم، خيلي مشكلات دربارة زهر خوردن امام و امثال اينها رفع شده باشه. امام عليه الصلاة و السلام مسموم شده. مكرر حضرت مجتبي را مسموم كردند. چون معاويه فكر ميكرد بالاخره يك روزي ميشه مردم نسبت به اين مظلوم، اين مظلوم تاريخ كه من معتقدم حتي از حضرت سيد الشهداء، حضرت مجتبي مظلومتر بوده. خيلي مشكله.
من يك وقتي در قطار با يكي دو نفر از جوانها به مسافرت ميرفتم. يك جواني توي كوپة ما بود. اين ازش پرسيديم اسمت چيه؟ يك اسمي گفت كه معلوم ميشد كه اين يك مذهب ديگري داره. گفتيم مذهبت چيه؟ گفت سني هستم. يك جواني كه همراه ما بود به يكي از خلفا سب كرد. خيلي زياد من اهميت نداد. عكس العملش اين بود كه اون هم به امير المؤمنين علي بن ابيطالب جسارت كرد. من ديدم اين جوان شيعه، اين رگهاي گردنش حركت كرد، صورتش سرخ شد، بلند شد. اگر من مانعش نشده بودم شايد توي كوپة قطار او را ميكشت. چرا تو به علي بن ابيطالب جسارت كردي. شما ببينيد معرفت ما نسبت به علي چقدره؟ به قدر يك سر سوزن از اقيانوسن معرفت امام مجتبي هست؟ ابدا. در عين حال من يقين دارم در مقابل هر كدام از شما يك كسي اگر جسارت مختصري به علي عليه الصلاة و السلام بكنه، يقينا شماها بيتاب ميشويد. نميتونيد خودداري كنيد. آنچنان متأثر ميشيد كه ميگيد توي اين مجلس جاي من نيست.
من به يك عالم وهابي كه آنروز وهابي بود گفتم در كتاب في زلال القران در تفسير سيد قطب يه جسارت به علي بن ابيطالب شده. اون گفت به خدا قسم اگر اينطور كه تو ميگي باشه، من تمام كتابهايش را ميريزيم توي بيابان كه وقتي فرداش رفتم بهش نشان دادم خيلي ناراحت شد. با اينكه سني بود، وهابي آن روز بود. آنچنان ناراحت شد. به علي كسي ميتونه جسارت بكنه؟ آنوقت شما فكر كنيد با آنهمه معرفت كه حضرت مجتبي نسبت به امير المؤمنين داره. علاوه پدرشه. علاوه با معاويه عهد نامه امضا كرده كه به علي جسارت نشه. علاوة بر همه دارند اين را بدعت در دين ميگذارند و جزء برنامه قرارش ميدهند كه بعد از هر نماز به علي بن ابيطالب جسارت بشه. كه حتي يك شامي بي عقل بي شعور، اين بعد از نماز يادش رفته بود اين تعقيبات نمازش را بخونه، حركت كرده بود رفته بود در خارج شهر. يادش آنجا آمده بود. آنجا نشسته بود به علي بن ابيطالب لعن كرده بود و بخاطر شكرانة اينكه اينجا اون تعقيب نمازش يادش آمده، يك مسجدي ساخت بنام مسجد ذكر. شما ببينيد حضرت مجتبي برش چه ميگذره؟ آنهم نه يك روز. عاشورا يك روز بود و تمام شد. نه يك روز، نه دو روز، مدتها بلكه در بعضي از تواريخ دارد كه هفتاد سال يك عده از مسلمانها علي بن ابيطالب را لعن ميكردند. شما ببنيد چه بر امام مجتبي ميگذره؟ شما يك كلمه شنيديد كه در حرم علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام جسارت شده به حرم مطهر. من افرادي را ميشناختم و به من خبرش را دادند كه در شهرهاشون آنقدر گريه كرده بودند كه حالت ضعف بهشون دست داده بود، غش كرده بودند. آنوقت به علي بن ابيطالب اينهه جسارت؟ در زمان امام مجتبي نتونستند قبر علي بن ابيطالب را معرفي بكنند. براي اينكه مبادا خوارج بروند جسد علي بن ابيطالب را از ميان قبر خارج كنند. شما ببينيد چقدر فشار بوده. خدا لعنت كنه معاوية ابن ابي سفيان را. الهي آمين. خدا لعنت كنه بني اميه را قاطبة. الهي آمين. كه يك چنين شجرة ملعونهاي بودند در جامعه. برادران عزيز من به خدا قسم روي محبت شديد عرض ميكنم كه تا زوده ريشههاي اخلاق فاسد را از دلتون بيرون بياريد. يك معصيت كوچك، يك بي حرمتي كوچك، حتي بي حرمتي كوچكي به پدر و مادر گاهي ميشه خدا ميدونه انسان را به اونجا ميرسونه كه انسان ميشه يزيد به معاويه. تا اين شجرة ملعونه در دلتون هنوز تازه جوانه زده، اين را ريشه كنش بكنيد. برخلاف هواي نفستون عمل بكنيد، ظلم نكنيد، بي حرمتي نكنيد، ادب را رعايت كنيد، تقوي را رعايت كنيد بيائيد توي جرگة مردمان متدين با خدا. اين دو روز دنيا بهرحال هر طور باشد ميگذره و اسمي از انسان به خوبي ممكن است بعد از انسان برده بشه. شما يك قدم به طرف خدا بيائيد ببينيد چطور دلهاتون منور ميشه و چه زندگي پر از لذتي داريد.
اينطوري ميشه كه حضرت مجتبي يك روز وارد شد در يك جمعي. ديد همة اينهايي كه فاطمة زهرا را كتك زدند اينها نشستند. شما ميگيد مگر غير از قنفذ كس ديگري هم مگر فاطمه را زده بود؟ چهل نفر بودند آن روز كه ريختند به سر فاطمة زهرا و هر كدام يك اذيتي به فاطمة زهرا وارد كردند. حضرت يكي يكي اينها را معرفي كرد. تو مغيره با چوب به بازوي مادر من زهرا زدي. تو چه كردي، تو چه كردي. آنقدر امام مجتبي محبوب پيغمبر اكرمه كه در روايت دارد كه پيغمبر اكرم فرمود هر كه بر حسنم گريه كند، روز قيامت چشمش گريان نخواهد شد. چراغها را خاموش كنيد. شب شام غريبان رسول اكرمه، شب شام غريبان امام مجتبي است. مجلسمون بايد مثل قبرستان بقيع امشب تاريك باشه. ديشب تذكر دادم يكي از شيعيان مدينه به من خصوصي ميگفت. ميگفت من شبها گاهي ميرم كنار قبرستان بقيع. الان طوري قبرستان بقيع را ساختند كه داخل قبرستان يعني قبور ائمة بقيع از بيرون ديده ميشه. ميگفت من ميرفتم نصفههاي شب يك سلامي به ائمة اطهار عرض كنم. گاهي از شبها ميديدم يك خانمي در ميان قبرستان بقيع كنار قبر امام مجتبي نشسته. آنهائي كه مدينه رفتهاند ميدونند كه در قبرستان بقيع نميگذارند به هيچ وجه كسي وارد بشه آنهم زن. يقينا مادرش فاطمة زهراست.
جناده امروز آمده كنار بستر امام مجتبي نشسته. حضرت فرمود يا جناده استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك. قبل از اينكه مرگ به سراغت بياد خودت را آماده كن. آمادة مردن كن. دارد او را وصيت ميكند، توصيه ميكند، سفارش ميكند. يك مرتبه جناده ميگه ديدم حال امام مجتبي بهم خورد. از زينب سلام الله عليها طلب طشتي كرد. طشت را آورد در مقابل امام مجتبي گذاشت. امام مجتبي سر در ميان طشت كرد. از حلقوم مباركش خون در ميان طشت ريخت. خوني كه خورد در همه عمر از گلو بريخت. با همان سادگي كه ديشب عزاداري كرديد، من دوست دارم آغاز عزاداريتون را بوسيلة خودم انجام بشه. همه با حال حزين، كنار قبر امام مجتبي در قبرستان بقيع خودتون را قرار بديد. با اين بدن شما را راه نميدهند اين موقع شب بريد كنار قبرستان بقيع. اما با روحتون بيائيد وارد قبرستان بشيد. شايد فاطمة زهرا هم امشب آنجا باشد. شايد حضرت بقية الله هم كنار مادرش ايستاده باشد. يا امام المجتبي. يا امام المجتبي. يا امام المجتبي. يا امام المجتبي.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.