۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – ولايت، صفات شيعيان
ولايت، صفات شيعيان 4 ذي حجه 1415
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة والسلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.
انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنو و يقيمو الصلاة و يعطنوا الزكات و هم ذاكرون. ماه مبارك ذي حجة الحرام است و ماه بسيار پر بركتي است كه جريانات فوق العاده قابل توجهي در اين ماه واقع شده كه من جملة مسئلة حج است و مسئلة غدير خم. و وفات حضرت باقر عليه الصلاة و السلام و وفات حضرت مسلم ابن عقيل، و خيلي از مسائل ديگر و ماه آخر سال ديني و مذهبي ما هم هست. در اين ماه بايد انسان كاري بكند كه جبران يك سال گذشتهاش را از نظر خسارتهايي كه در دنيا برداشته جبران كند. در اين ماه مهمترين جرياني كه اتفاق افتاد مسئلة حجت الوداع رسول اكرم در آخرين سال زندگي اون حضرت در بين مردم بود. در اون سال پيغمبر اكرم مشرف شدند مكه و مراسم و مناسك حج مردم را بهشون تعليم دادند. مقدمتا اعلام كردن كه تمام مردم بيايند، كه من ميخوام مناسك حج را به مردم بگويم. مناسك حج را در آخر سال عمرشان براي مردم بيان كردن و عملا نشان دادند و كاملا مواقف مختلفي كه در حج بود، مناسك مختلفي كه در حج بود، احكام مختلفي كه در حج بود بيان فرمودند. كه بعد معلوم شد كه تمام اينها مقدمه بوده براي قضية ولايت. يعني مردم را كه خواستند همه بيان و همه هم آمدند، و اعمال را به مردم گفتند و عملا نشان دادند در جايي كه همه ميخواستند ديگه جدا بشن از پيغمبر اكرم در غدير خم، ولايت را بيان كردند. ولايت عبارت است از اين كه يك فرمانداري، يك فرماندهاي براي مردم مسلمان تعيين بشه كه مردم با محبت دستورات او را عمل كنند.
يك فرقي است بين ولي و محبوب. كسي را انسان دوست داره اين ممكن است ولي انسان نباشه. يا كسي را شما دوست داريد ممكن است شما وليش نباشيد. ولي گاهي هست كه محبت با فرماندهي توأمه. مثلا شما فرزندتون چون دوست داريد به او دستور ميديد كه فلان عمل را انجام بده كه به نفع اوست. اين معني اعمال ولايته. يا كسي را چون دوست داريد دستوراتش را عمل ميكنيد. اين هم معناي ولايته اون شخصه. او را چون دوست داريد دستوراتش را عمل ميكنيد. اين هم معناي ولايته اون شخصه. خداي تعالي ولي شماست. اين آيهاي كه تلاوت كردم اين طور ميفرمايد انما وليكم الله، خداي تعالي ولي شماست. ولي شما يعني چه؟ يعني فرماندهاي است كه به خاطر منافع شما و به خاطر محبتي كه به شما داره دستوراتي صادر ميكنه. اين معناي ولايته.
اگر شما شنيديد خدا ولي ماست، پيغمبر ولي ماست، امام ولي ماست، فقيه ولي ماست، يا پدر و مادر ولي ما هستند حتما و حتما در معني ولايت دو چيز منزوجه با يكديگر و يا مخلوطه با يكديگر خوابيده و او دو چيز محبت است و فرمانبرداري، محبت است و فرماندهي. محبت است و اطاعت. يعني اگر اطاعت تنها بود ميشد مطاع يا مطيع. اگر محبت تنها بود ميشد محب يا محبوب. اما اگر اين دو تا را قاطي كردن، مخلوط كردن كه محبت و اطاعت اين ميشه ولي. هم ولي به معناي فرمانبرداري از روي محبته هم به معناي فرماندهي از روي محبته. خداي ولي مؤمنينه.الله ولي الذين آمنوا خدا ولي كساني است كه ايمان دارند. يعني فرمان ميده روي محبت و يا ميگيم كه علي ولي الله. علي ولي خداست يعني فرمانبردار است از روي محبت. اولياء خدا يعني فرمانبرداران خدا. شما وقتي از اولياء خدا هستيد كه اين چيزي كه من عرض ميكنم در وجودتون به وجود بياد و اون اين است كه شماخدا را دوست داشته باشيد و اطاعت كنيد پروردگار را روي محبت به او. نه بخاطر حتي بهشتش. نه به خاطر ترس جنهم نه به خاطر اين كه زندگي خوب و رو به راهي داشته باشيد. بخاطر اين كه اگر خدا را دوست داري اگر به همچين مقامي يك روزي رسيدي كه فقط و فقط خدا را اطاعت ميكنم به خاطر محبتي كه به خدا دارم چون دوستش دارم، علي عليه الصلاة و السلام ميفرمايد من عبادت نميكنم تو را بخاطر ترس از جهنم و يا طمع به بهشت بل وجبتك.بلكه تو را يافتهام. تو را انتخاب كردم، تو را دوستت دارم. بل وجبتك اهلا لعباده. من تو را يافتم كه تو اهلي. به اصلاح به كسي انسان ميگه كه تو اهلشي. تو اهل اين هستي كه همة موجودات بندگي تو را بكنند. چه كسي همة موجودات بندگيش را ميكنند؟ اون كسي را كه همة مصالح را در نظر بگيره. و به همين حساب ما بايد هم وليمون خدا باشد، هم وليمون پيغمبر باشد هم اونهايي كه ايمان به خدا آوردهاند. ما ايمان به خدا نياورديم واقعش اينه كه اگر يك جا مثلا در وقتي كه داريم گناه ميكنيم و يا غافل از ذات مقدس پروردگاريم يك نفري گفت خدا، بدنمون بنا كنه به لرزيدن. دست از گناه بكشيم يا از غفلت بيرون بياييم و متوجه خدا بشيم. الذين اذا ذكر الله وجدت قلوبهم. مؤمنين كساني هستند كه وقتي اسم خدا پيششون برده ميشده وجدت قلوبهم. دلشون ميترسه. بدنشون ميلرزه، دست از كارهاي زشت ميكشند. اگر خواستيد بفهميد يك نفر ايمان باطني داره يا نداره؟ ممكنه شخصي كه مؤمن است گاهي غفلتا گناه بكنه اما تا بهش گفتي خدا يك دفعه ميبيني كه مثل كسي را كه برق بگرتشها تكانش ميده و فورا دست ميكشه از كار بد. اما بعضي هستند كه هر چي ميگه آدم خدا، ميگه مشغول كار خودشه. وقتي هم كه يك خرده اوقاتش بيشتر تلخ ميشه ميگه برو با اين خدات. خداي نكرده كافر ميشه. اين شخص يقين بدونيد ايمان قوي نداره تا حالا هم كه مؤمن بوده به خاطر مصالحي مؤمن بوده، نفعش توي ايمان بوده، نفعش توي تظاهر به ايمان بوده. افراد مؤمن را همين جاها ميشه شناخت. عصباني شده باشه، خيلي فشار روش آمده باشه، فقر زيادي برش فشار آورده باشه كه كاد الفقر ان يكون كفرا. اين مال افرادي است ضعيف الايمانه اين روايت. كه بعضي از افراد هستند كه به اصطلاح تا يك قدري تنگ دست ميشن كافر ميشن.
اين را فكر نكنيد قائدة كلي است، نه اگر قائدة كلي بود ميخواست ابيذر كافرترين اشخاص باشه. چون فقيرترين اشخاص بود. اصحاب سفرهاي كه در زمان پيغمبر با پيغمبر از مكه مهاجرت كردند و در صفوههاي مسجد بدون هيچ چيز نشسته بودند و منتظر حتي بودند لقمة ناني بهشون برسه اينها ميخواستند كافر باشند ولي تا الصلاة جامعه يك جمله اعلام ميكرد بلال حبشي روي معذنه كه الصلاة جامعه همتون بياييد ميخواييم نماز بخونيم. همه جمع ميشدند، توي مسجد. پيغمبر ميفرمود لشگري، دشمني از فلان طرف به ما حمله كرده و قصد ما را كرده حاضريد، ما حاضر بوديم. توي اين صفوههاي مسجد كه نشسته بوديم اصلا به انتظار يك چنين حرفي بوديم. والذين جاهدوا فينالنهدينا سبلنا. اگر در مغازه ات نشستي، اگر در خانهات نشستي، اگر توي مدرسه هستي، اگر توي دانشگاه هستي، اگر توي حوضه هستي مؤمن اون كسي است كه تا گفتند الصلاة جامعه. تا گفتن كه علي يا اهل العالم ان امامكم المنتظر، اي مردم من امام منتظر شما هستم، حاضريد؟ بگيد آقا ما خيلي وقته منتظريم. ما مدتهاست منتظريم. خوب آدم منتظر چه خصوصيتي داره؟ منتظر همين است كه قرضهاش را نده، ديونش را ادا نكنه، خدمتون عرض شود كه زندگيش را رو به رو نكنه بگه كه من منتظر امام زمانم، امام زمان بياد كارهاي من را رو به راه كنه. خودش را اصلاح نكنه، بگه امام زمان ميياد يك اراده بكنه كه بيشتر حضرت ولي عصر صلوات الله عليه اين جور مواقع يك اراده ميكنه كه تو نباشي اصلا. تو به جهنم بري والا كجا در كدوم روايت هست كه ما در زمان غيبت بايد منتظر امام زمان باشيم كه او بياد ما را اصلاح كنه. اون ماها را اصلاح نبايد بكنه. صريح آية شريفة قرآنه در همين زيارت هر شب جمعه كه ميخونيد زيارت آل ياسين. و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل. خوب به اين آيه توجه كنيد به اين جمله اين كه ميگم آيه اين آيه است لم تكن آمنت من قبل اين آية قرآنه. در اين زيارت از اين آيه استفاده كرده خود حضرت ولي عصر. كه وقتي كه ائمه عليهم السلام آمدند روي كار وقتي كه حكومت عدل الهي برقرار شد. اين ايماني كه قبلا اگر ايمان نداشته باشي خودت را درست نكرده باشي، تزكية نفس نكرده باشي، خودت را اصلاح نكرده باشي ديگه فايدهاي نداره. يوم، ببينيد ترجمة خيلي سادة فارسي براتون ميكنم، يوم لا ينفع نفسا. رجعت شما كيه؟ روزي كه يوم لا ينفع. يوم يعني روزي كه لا ينفع يعني فايدهاي نداره. نفسا يعني براي هيچ كس. لم تكن يعني نباشد كه قبلا ايمان آورده باشند. حالا ميخواد ميخواد ايمان بياره، حالا ميبينه انقلاب پيروز شده ميياد ميگه ما هم هستيم اين فايدهاي ديگه نداره. حالا كه ميبينه انقلاب حضرت بقية الله داره جا ميافته و همه دارن يك پستي و مقامي ميگيرن اين آقا هم ميياد ميگه كه من هم هستم.
ممكنه در انقلاب ما اين كارها انجام شده. چون ما باطن اشخاص را خبر نداريم اما امام زمان اين چشم مقدسش ميره تو اعماق وجود تو. الانت را كه ميفهمه هيچ آينده ات را هم ميفهمه. ده ساله ديگه ات را هم كه ميخواي تقلب كني ميفهمه. خوب فبصرك اليوم حديد. تيز ميشه اين چشمش هم گذشته ات را ميبينه هم آينده ات را ميبينه هم قلب ناپاكت را ميبينه ميگه به درد نميخوره برو گم شو. اما اگر قلب انسان پاك باشه.ايمان در قلب انسان رسوخ كرده باشه. در اعضا و جوارح نفوذ كرده باشه و اعضا و جوارح را تحت كنترل قرار داده باشه اينجا خوب قبوله. اين معناي منتظره.
منتظر اون كسي است كه تمام كارهاش را درست كرده باشه، خودش را اصلاح كرده باشه، دلبستگي به چيزي نداشته باشه. وابستگي به حتي زن و فرزندش نداشته باشه تا صداي مبارك حضرت ولي عصر عليه الصلاة و السلام بلند شد كه انا امامكم المنتظر من امام منتظر شما هستم. اين بگه آقا لبيك. اما يك عده هستند نه اين طوري نيستند. ولايت معناش اينه كه شما بايد تحت فرمان باشي و روي عشق هم حركت كني. محبت شديد. اون چنان محبت داري كه هيچ مانعي جلوي پاتو نميگيره. شما مثلا فرض كنيد اين كه ميگن مفقود كه از اصحاب حضرت بقية الله اينها مفقودن يعني اين قدر در محبتش به امام زمانها اين قدر محبت نداره به زنش كه از زنش خداحافظي بكنه. به بچهاش اين قدر محبت نداره در مقابل محبت امام زمان كه بچهاش را ببوسه تا او مبادا بيدار بشه. خوب اگر اينها بيدار شدن و خداحافظي كرد كه ديگه گم نميشه، ميپرسند كجا ميري؟ معلومه رفته مسافرت. اين مفقود ميشه. سر شب تو همين رختخواب خوابيده اما حالا نيست. هم چين بلند شده و رفته كه احدي متوجه نشده. اين معناي ولايته. ماها بي خود ميگيم ما ولايت امير المؤمنين عليه الصلاة والسلام را داريم. ولايت اميرالمؤمنين، بگيد محبت. يك جمعي آمده بودند در مدينه در خانة حضرت رضا عليه الصلاة و السلام هنوز حضرت به خراسان نيامده بود، اينها هم اهل خراسان بودند. مثل ماها آمدند در خانة حضرت رضا عليه الصلاة والسلام گفتند آقا ما شيعيان شما هستيم حدودا هزار فرسخ راه آمديم اون وقتها هم كه با ماشين و هواپيما نبود. اين همه راه را اومديم شما را ببينيم. حضرت به غلامشون فرمود بگيد نميشه. امروز فردا، پس فردا، پستر فردا، نميشه. يك ماه در اين روايت هست كه اينها هر روز آمدند حضرت خودش را به اينها نشون نداد. يك روز گفتند كه ما زبانمون را عوض كنيم. گفتند آقا ما يك عده از دوستان شما هستيم از خراسان آمدهايم. حضرت فرمود بگو بياد تو. آمدند تو آقا چي شد، يك ماهه ما را راه نميدي، امروز راه ميدي؟ حضرت فرمود روزهاي قبل دروغ ميگفتيد من با آدمهاي دروغگو رو به رو نميشم. دروغ ميگفتيد. ما چي گفتيم كه دروغ گفتيم. چي گفتند، آقايون كه اينها دروغ گفتن شما بگيد؟
گفتند ما شيعه هستيم. شيعه يعني چي؟ شيعه يعني حتي ولي شما بگن، اگر بگن ما ولايت شما را داريم، شيعه كمتر از ولايته. شيعه يعني كسي كه صد در صد مطيعه محبت داره يا نداره. صد در صد پاش را ميگذاره پشت پاي امام. تشييع جنازه كرديد، جنازه را كه ميبرند شما كه پشت جنازه كه راه ميريد تشييع كرديد. پشت كسي كه راه بريد تشييع كرديد او را شيعة او هستيد. يعني هر كاري را كه علي ميكنه ما هم ميكنيم. هر فكري را كه علي داره ما هم داريم. هر اعتقادي را كه علي داره ما هم داريم. اين معني شيعه. حضرت فرمود شما سي روزه كه دروغ ميگيد ما هم با آدم دروغ گو كاري نداريم از هر جايي ميخواد اومده باشه. امروز راست گفتيد. گفتيد ما دوستتون داريم، محب شما هستيم. چون راست گفتيد بياييد. و آمدند نشستند و فهميدند كه اشتباهشون اين بوده كه گفتند ما شيعه هستيم. بلكه حضرت ميخواسته اينها را بسازه، تربيتشون كنه. يك تكاني به اينها بده كه شماها دوست هستيد ولي شيعه نيستيد. دوست داريد. افرادي هستند دوستند، دوستند. حالا معلوم نيست علي بن ابيطالب را دوست داشته باشن بالاخره چون حاجتشون را علي ميده، مريضيشون را شفا ميده، قرضشون را ادا ميكنه، اقلا حالا هيچ يك از اين كارها را را هم امام رضا يا امام زمان نكنه يك آرامشي پيدا ميشه لااقل وقتي كه انسان دلش گرفته ميره يك دعاي توسلي ميخونه يك خردهاي گريه ميكنه يك آرامشي پيدا ميكنه. نه قرضش ادا شده نه مرضش شفا داده شده. اين را ميگن محب. دوست داره اينها را. حالا محب چي هست باز اين خودش حرف داره.
اگر دوست داشته باشيد امام زمان را شما ميشيد محب. اگر اطاعت بكنيد و پيروي بكنيد و صد در صد پيروي بكنيد باز ميشيد شيعه. اگر هم دوست داشته باشيد و روي محبت شديد هر چي ميگه بگيد چشم اين شيعهايد داراي ولايت. ولايت به اين آسونيها نيست. ولايت هر كسي بلند شه بگه ما ولايت علي بن ابيطالب را داريم. روز عيد غدير نزديكه. الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت علي بن ابيطالب. متمسك به ولايت علي بن ابيطالب هستيم، الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين من المحبت علي بن ابيطالب بگيد. دروغ نگفتيد. چون دوست داريد، يقينا همتون ائمه را دوست داريد. امام زمان را دوست داريد. من گاهي بعضيها ميگن كه از كجا معلوم كه محب باشيم، دوست داشته باشيم. من ميگم تو اگر همين امشب خواب امام زمان را ببيني تا چند روز خوشحالي؟ مخصوصا يك خواب روشني هم ببيني. همين الان علامته محبتته به امام زمان. اما الحمد الله الذي جعلنا من المتسكين بولايت علي خيلي عجيبه. ولايت علي بن ابيطالب. اين مشكله. ما دوست داريم علي را اطاعتش را به خاطر محبتمون به اون حضرت ميكنيم. امام زمان عليه الصلاة والسلام را ما دوست داريم، اطاعتش را هم بكنيم. يك روايتي را من نوشته بودم بيارم براتون شب شهادت حضرت جواد الائمه بود اون شب بخونم، اون شب يادم رفت الان خدا كنه گمش نكرده باشم. امروز عصري ديدم تو كاغذهام هست گفتم امشب ببرم بخونم. اين روايت خيلي عجيبه. روايت بسيار فوق العادهاي است.
ببينيد ولايت چه اثرات خوبي داره، چقدر خوبه. ولايت اگر داشته باشيد خيلي زندگيتون رو به راه ميشه. يعني تمام مسائل روي ولايته، حتي تزكية نفس انسان ميكنه تا ولايت پيدا بكنه تا ولي الله بشه. تا از اولياء خدا بشه. حضرت موسي ابن جعفر عليه الصلاة و السلام از آبائشون امير المؤمنين علي بن ابيطالب صلوات الله عليهم اجمعين نقل كردند امير المؤمنين فرمودكه اين را سنيها هم نقل كردن اين روايت را، فرمود كه حدثني اخي، به من اين مطلب را برادرم و حبيبي و دوستم رسول خدا فرمود. واقعا علي ميتونه بگه كه حبيبي و اخي و برادر و دوست. فرمود من سره شما چي خوشتون ميياد وقتي كه روز قيامت خدا را ملاقات ميكنيد چه جوري باشيد. هر جوري را كه شما دوست داشته باشي در اين روايت هست. هر جور. بهشت ميخواي از خدا بهتون ميگه چكار كنيد. شما ميخواييد خدا اصلا گناهانتون رانگاه نكنه، بهتون ميگه چكار كنيد. همين جا. هر چي حالا اينها را بهتر اينه كه من بخونم. ميخواييد نامة اعمالتون به دستتون برسه. دست راستتون باشه ميگه چكار كنيد. ميخواييد گناهانتون تبديل به حسنات بشه ميگه چكار بكنيد. حالا گوش بديد اينها را خوب ياد بگيريد. انشاء الله عمل هم بكنيد. فقط ياد نگيريد كه ياد داشته باشيد. يك روايت داره اگر يك منبري، يك واعظ يك سخنگو يك معلم يك چيزي را تو كتاب ياد بگيره كه فقط براي مردم بگه خودش عمل كرد، كرد، نكرد، نكرد. اين خود اين گناهه. خيلي عجيبهها. من يك روزي رفتم، مثلا اين را از خونه برداشتم آوردم فقط براي اين كه بتونم چند لحظهاي وقت شما را بگيرم و رو منبر چيزي گفته باشم. و خودم نخواسته باشم عمل بكنم اينجا همين ماية خسارت من ميشه. اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم. شما مردم را امر ميكنيد به خوبي و خودتون را فراموش ميكنيد.
رفتم مقتل خوندم كه بيام براي مردم بخونم تا شماها گريه كنيد خودم گريه نكردم، نكردم. مثلا حالا گاهي هم انسان خودش، شماها همتون گريه نميكنيد. يك وقتي فكر نكنيد اين منبري چرا خودش گريه نميكنه. شماها هم بعضيتون گريه نميكنيد. اين هم جزء بعضي كه گريه نميكنه. ما مسجد نماز ميخونديم نماز جماعت يك روز ما نرفتيم نماز. يكي پشت سر به من گفت كه آقا شما چرا ديروز نيامديد نماز؟ گفتم كه تو اين هفته تو چند روز نيامدي نماز؟ گفت من دو روز. گفتم خوب ما يك روز نيامديم. گفت نه فرق ميكنه، گفتم نه هيچ فرقي نميكنه. البته فرق ميكنه چون، حالا. حالا اگر يك وقتي يك منبري يك روضه خون اينجا گريه نميكنه خدا رحمت كنه مرحوم حاج ملا آقاجان ميگفت كه تا خودم اشكم جاري نشه يا محزون لااقل نشم روضه نميخونم. به ما دستور ميداد ميگفت وقتي كه مقتل را ميخونيد يا همين كتاب روضه را ميخونيد همان جا گريه بكنيد والا قصاوت ميگيره شما را. حالا گوش بديد كه هم عمل كنيد و هم براي ديگران نقل كنيد.
پيغمبر اكرم فرمود من سره ان ينقل الله عزوجل، كسي كه خوشش ميياد يا دوست داره يا ميخواد كه خدا را وقتي ملاقات ميكنه خدا آغوشش را باز كنه به به خيلي خوش آمدي و هو مقبل عليه، رو كنه خدا بهش، استقبالش كنه. چكار كنه؟ غير مؤذن امر. ديديد بعضيها را انسان وقتي كه ميياد اينجوري ميكنه. توي ادارهاي رفته باشيد كاري، رفيقتون بودهها حالا پستي گرفته اين در باز شه تو اطاق انتظار نشستيد اتفاقا روبروتون واقع شده يك همچين نگاهي ميكنه. نميگه آقا تو چرا اونجا نشستي پاشو بيا تو. اين را خوب براتو توضيح ميدم كه معناي مقبل عليه غير معرض امر. خدا بگه بيا تو چرا اونجا نشستي و روش را ازت نگردونه چكار كني؟ چكار كنيد؟ فليتوي لك يا علي تو را دوست داشته باشه و فرمانت را ببره. اگر ميخواييد روز قيامت كه وارد ميشيد تا از قبرتون ميياييد بيرون چشمتون به خداي تعالي بيافته خدا بگه بارك الله بيا، و روش را ازت نگردونه چكار كنيد؟ ولايت علي بن ابيطالب نه ولايتي كه ما فكر ميكنيم. يعني روي عشق، روي محبت علي بن ابيطالب را دوست داشته باشيم و اطاعتش بكنيم. فرمانبرداري ازش بكنيم. و من سره ان يلعقل الله عزوجل و هو راض امر. اگر ميخواد روزي كه به ملاقات خدا ميره خدا ازش راضي باشه چكار كنه؟ فلتوي لابنك الحسن. پسر امام حسن را دوست داشته باشه، دوست داشته باشه يعني ولايتش را قبول داشته باشه. و من احب ان يلقي الله و من احب ان يلقي الله و لا خوف عليه اين جا احب است، كسي كه دوست داره كه خدا را وقتي كه ميبينه هيچ ترسي نداشته باشه، هيچ ترسي. ميبينيد وقتي انسان وقتي ميره يك بزرگي را ببينه ميترسه كه اين آقا حالا اين را توبيخش كنه. يك كسي اشتباهي بهش يك گزارش بدي داده باشه. قلبش ميزنه. اگر ميخواي هيچ ترسي نداشته باشي، هيچ خوفي نداشته باشي، فليتويل الحسين ابن علي ابنك الحسين. پسر تو چون خطاب به علي بن ابيطالبه پيغمبر دارد ميفرمايد پسرت حسين بن علي را دوست داشته باشد.
اينجا دوستي من الان تو ذهنم آمد چون فكر ميكردم همش خدمت شما عرض شود كه من سره است. اينجا من احب است. يعني كسي كه ميخواد كسي كه دوست داره. كه خدا را وقتي ملاقات ميكنه خوفي بر او نباشه اينجا پسر تو حسين را دوست داشته باشه. همين دوستيهاي شما نسبت به سيدالشهدا همين گريه هاتون در مجالس عزا. و من احب عن ينقل الله عزوجل و قد محلا ذنوبه امر خداي تعالي تمام گناهانتون را محو كرده باشه فليتوان علي بن الحسين فانه مِن مَن الله عزوجل علي ابن الحسين از اونهايي است كه خداي تعالي در قرآن فرموده فيماهم في وجوههم من اثر السجود.
اونقدر سجده كردهاند براي خدا كه سيماشون پيداست و من احب عن ينقل الله عزوجل و هو قوي العين. اگر ميخواد وقتي كه خدا را ملاقات ميكنه دوست داره وقتي كه خدا را ملاقات ميكنه چشمهاش روشن باشه قوي العين باشه فليتول محمد ابن علي الباقر امام باقر را دوست داشته باشه و ولايت اون حضرت را دوست داشته باشه. و من احب عن ينقل الله عزوجل و يعطيه كتابه بيمينه فليتوي لجعفر ابن محمد الصادق كسي كه دوست داره خدا را وقتي ميبينه روز قيامت نامة عملش به دست راستش داده بشه. امام صادق را دوست داشته باشه و ولايت اون حضرت را داشته باشه. و من احب عن ينقل لله طاهر مطهرا كسي كه دوست داره وقتي كه خدا را ملاقات ميكنه طاهر و مطهر باشه، هم پاك باشه، هم پاك كننده باشه. يعني هم خودش پاكه همم يك عدهاي را شفاعت كنه و وارد بهشتشون كنه. فليتوي لموسي ابن جعفر كاظم اگر خواستيد در تزكية نفس موفق باشيد متوسل به حضرت موسي ابن جعفر باشيد. اين روايت هم هست و اين روايت هم اشارهاي بر اون روايته. و من احب ينقل لله عزوجل و هو ضاحكن وقتي كه خدا را ملاقات ميكنه اگر ميخواييد بخنديد اين قدر خوشحاليد ديديد دوستتون، يك بزرگي را كه انسان ميبينهيا علي، اظهار محبت ميكنه ميخند و وارد ميشه و خدا هم به او اظهار محبت بكنه حضرت علي بن موسي الرضا را ولايتش را داشته باشه. و من احب عن ينقل الله عزوجل و قد رفعت درجاته، ببينيد عجيبه راجع به امام جواد خيلي سنگ تمام گذاشتنها. كسي كه دوست دارد ملاقات كند خداي عزوجل را خداي عزوجل درجاتش بالا رفته باشه به اون درجة بالا يك و بدلت سياته حسنات تمام بديهاش تبديل به خوبي شده باشه. فليتوي لمحمد علي الجواد و من احب عن ينقل الله عزوجل و يحاسبه حساب يتيري. گاهي حسابها را خيلي سخت ميگيرند. گاهي حساب را آسون ميگيرند. حسابش را آسون بگيرند.
فليتوي لمحمد ابن علي الهادي. من احب عن يلنقل الله عزوجل يحسابه حسابه يسيرا يك، يكي كه حسابش آسونه و يدخله الجنه جنات عندن ارض السماوات الارض و وارد بهشتي كه وسعتش به وسعت آسمانها و زمينه كه اودت المتقين فليتوي علي بن محمد الهادي. امام هادي را دوست داشته باشه و نسبت به اون حضرت ولايت داشته باشه. هي من ميگم دوست داشته باشه يعني دوستي با اطاعت. و من احب عن ينقل الله عزوجل و هو من الفائزين ميخواد رستگار خدا را ملاقات كن فليتوال الحسن ابن علي العسگري ولايت حسن بن عسگري امام عسگري را داشته باشه و من احب اين مال من و شماست. چون ولايت امام زمانمون را ما بايد داشته باشيم. و من احب عن ينقل الله عزوجل و قد كلم ايمانه. ايمانش كامل باشه. چون امام دوازدهمه معلم آخر، معلم كلاس آخر زندگي و ايمانه. كمل ايمانه و حسن اسلامه اسلامش نيكو باشه. كه مهمترين چيزها همينه، ايمان كامل. سلمان در درجة دهم از ايمان بود. كمال ايمان مال ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلامه. و اسلامش هم خوب باشه كه تسليم باشه، فليتوال الحجة ابن الحسن المنتظر صلواة الله عليه و علي آله. (اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) يك صلوات ديگه با توجه و بلندتر به نام مقدس امام زمان بفرستيد (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). هؤلاء ائمة الهدي. اينها هستند امامهاي هدايت. رهبران هدايت شما اينها هستند. و اعلام الطغي من احبهم و تولاهم، پيغمبر اكرم فرمود كسي كه اينها را دوست داشته باشه و ولايت اينها را بپذيره و تحت ولايت اينها باشه، كنت ضامنا، من پيغمبر ضامن هستم براي او كه خداي تعالي وارد بهشتش بكنه. از اين بهتر ديگه نميشه.
خوب پس ولايت امام زمان علامت كمال ايمانه و علامت اين است كه انسان داراي كمالاته و رسيده به حد كمال. لذا ما عرض ميكنيم كه وقتي دربارة تزكية نفس ما حرف ميزنيم ميگيم هدفمون رسيدن به امام زمانه، رسيدن به ولايت امام زمانه و اين ماه هم ماه ولايته. ولايتي داشته باشيد مثل حضرت ابراهيم. آقا جريان حضرت ابراهيم كه قهرمان اين ماهه عجيبه! عجيبه! در صراط مستقيم حضرت ابراهيم عجيب موفق بود. كه ما وقتي مراحل را تقسيم ميكرديم، مرحلة توبه حضرت آدم، مرحلة استقامت حضرت نوح، مرحلة صراط مستقيم حضرت ابراهيم. آنقدر دقيقه توي خطش، يك ذره انحراف نداره، يك سر سوزن كج روي نداره. جبرئيل آمده بهش ميگه به من كاري داري، آنهم كجا؟ وقتي كه روي منجنيق بلندش كردند ميخواهند بيندازندش توي آتش. يك ذره نميلغزه. حواسش پرت نميشه. پشت فرمون نشستيدها، اين پهلويتون گاهي ميشه حرفي بهتون ميزنه. شما حواستون پرت ميشه يك وقت ممكنه از جاده خارج بشيد. گوش نميديد، نه با تو نبودم. من يك جا توجه دارم، دقيق، به خدا. من وسيله باشم اگر تو وسيلة خدا بودي خوب وسيله ميشيد، چرا سؤال ميكني؟ من اين را ميگم. نه. تو نه. بهش وحي ميشه بچة عزيزت را برو بكش. چشم. اني اري في المنام اني اذبحك. زن و بچهات را ببر توي بيابان بي آب و علف بگذار و بيا. چشم. اينها همهاش معناي صراط مستقيمه. چشم، چشم. اي كاش ما هم بگيم چشم. اي كاش ماهم در مقابل پروردگار اقلا در اين كارهاي سخت نه؛ كارهاي سخت را به ما نميگن، روي دوش مورچه يك گندمي چيزي بيشتر نميگذارند. يك جوال گندم نميگذارند. اين بار را تو ببر. باري كه به ما گفتند ببر چيه؟ گناه نكن. اين گناهان اينقدر زحمت نداره گناه نكردن. من حتي بعضي وقتها حساب كردم كه گناه كردن زحمت داره. راست گفتن آسونتره يا دروغ گفتن؟ دروغ گفتن هزار جور گرفتاري داره. راست گفتن راسته ديگه. هم اعتبار انسان را درست ميكنه و هم خدمت شما عرض شود كه، راحته، فكرش راحته، عقلش راحته، همه چيزش راحته. غيبت نكردن بهتره، آسونتره يا غيبت كردن؟ غيبت ميكني اگر به گوش آن بابا برسه ميآد باهات دعوا ميكنه، اسباب دردسر درست ميكنه، چه و فلان و اينها. اصلا نگو. راحت. هر گناهي را كه شما تصور بكنيد انجامش زحمتش بيشتره. حالا آني كه ما ميفهميم. و الاّ زحمت اخرويش كه فوق العاده است. آني كه ما ميفهميم زحمتش بيشتر از نكردن آن گناه است. واجباتمون هم خيلي زحمت نداره، از ديشب تا اينموقع چند تا كار واجب كردي؟ يك نماز صبح خوندي، يك نماز ظهر خوندي، يك نماز عصر خوندي، يك نماز مغرب، يك نماز عشا. نمازش چقدر طول ميكشه؟ نيم ساعت. تمامش كنار هم بگذاريد همهاش نيم ساعت بيشتر طول نميكشه. اگر حالا نماز با توجه و با حال و با طمأنينه و مرتب هم بخوني. نيم ساعت. نماز صبحت پنج دقيقه بيشتر طول ميكشه؟ نه جدا. دو دقيقه، سه دقيقه، ساعت بگذاريد، از امشب ساعت بگذاريد. نماز ظهرت پنج دقيقه، نماز عصرت پنج دقيقه. اين ميشه يك ربع. نماز مغرب و عشات هم ده دقيقه. اين ميشه همين واجبات نيم ساعت. نيم ساعت. نه يك ساعت. بيست و چهار ساعت خدا بهت عمر داده، يك ساعت تو واجباتت را انجام بده. واجب ديگهاي هم كه حالا فعلا توي كار نيست. چيكار ميكني؟ صلة رحم كه ميري، ميخواستي توي خونه زحمت بكشي براي خودت نهار درست كني، حالا ميري خونة قوم و خويشهايت نهار ميخوري. اينكه به نفعته. صلة رحمهاي ما كه بهتر از اين نيست. اسباب زحمت درست كردنه. نميدونم، واجبه چيه ديگه؟ احترام پدر و مادرته. خوب وقتي احترامش كردي اين مقيد ميشه كه به تو يك چيزي ببخشه، ارث بيشتري برات بگذاره. اينهم باز به نفعته. نه جدا واجبات را ما بشينيم حساب بكنيم ببينيم چيه؟ يك روزة ماه رمضانه. آنهم به نفعته. يك نهار كمتر ميخوري، خرجت كمتر ميشه توي اين گرانيها و اين اوضاع. مزاجت سالم ميشه، صوموا تصحوا. كجا، تو، واجباتت چه ضرري برايت داره؟ تو جهاد رفتي؟ جنگ رفتي؟ خمس و زكاتت هم كه ميآيي، يك كسي آمده پيش من ميگه من يك ميليون تومان خمسمه، من ماهي هزار تومان ميدم. خوب ببينيد شماها اين چه جوريه. هزار ماه مثلا. ميخواد آب توي دلش تكون نخوره. زكات هم كه ماها نداريم. خمس هم كه خورديم رفته رد كارش. خدمتتون عرض شود كه، چيكار ميكنيم؟ من با شما، من منبر كه نميرم، من ميخوام بشينم با شما صحبت كنم چيكار ميكنيم كه اينقدر زحمت داره برامون، اگر هم كرديم آدم خوبي ميشيم. اكثرا شماها يا خيلي ناچيز خمس بايد بديد يا نميديد، يا نداريد بديد يعني. چه زحمتي؟ نه واقع. واجبات ديگه يادتون هست بگيد ببينيم چيه؟ واجب چيه آقا. همينهايي بود كه گفتم ديگه. ببينيد، روزه، نماز، زكات، زكات كه اصلا ما نداريم. حج. حج كه ميريد به چقدر خوشحال ميشيم حج به اسممون درآمده. آنوقتها كه ميرفتند حج، حج عبادت بود، زحمت داشت، رياضت داشت، پياده از شهرشون حركت ميكردند، وصيت ميكردند، الوداع ميگفتند. حالا با هواپيما ميري آنجا، همه جا زير كولر و غذاي آماده و ميوههايي كه آنجا ميخوري اصلا توي شهرت دورة سال گيرت نميآيد. نوشابة زيادي كه آنجا ميخوري كه ما پارسال من مشرف بودم اينموقع، اينقدر نوشابه ميآوردند كه ميگفتيم اين نوشابهها اسرافه. نوشابههاي خارجي اعلا، نهايت يك، يك نصفه روز ممكنه بگيم كه توي عرفات گرما ميخوري. همين. آنهم حالا ديگه، عرفات، تمامش را جنگل درست كردند بطوري كه انسان خيال ميكنه توي جنگل مازندران داره راه ميره. رويش هم فوارهها دارند ميچرخه، باران داره ميآد مثل اينكه و راحت. چيه؟ چيكار داريم ميكنيم كه اينقدر منت داريم به خدا؟! اينقدر ما بندگان خدا هستيم! و واجباتمون را انجام ميديم و محرمات را ترك ميكنيم. همهاش به نفع خودته. تازه اين روي حساب مادي كه ما فكر ميكنيم باز به نفعه. تا چه برسه به روي جنبههاي معنوي، جنبههاي الهي، آخرتي. و بدبخت و بيچاره و بخدا قسم فلكزده آن كسي است كه گناه بكنه و واجباتش را انجام نده. اصلا فلك زده است. اصلا توي حيوانات بايد اسمش را نوشت. چيكاريه. اين واجبات ما آقا، آنهم محرمات. عرض كردم محرمات كه آسونتره تركش. تو را به خدا وقتي ميريد توي آرايشگاه ميگي ريشت را بتراشند، نتراشي ريشت را آسونتري يا بتراشي؟ آنهم همينجور. بخدا قسم اگر شيطون بگذاره خوشگلتر هم هستي وقتي ريشت را ميگذاري. خوشگلتري. اون شيطانه كه ميگه تو پيرمرد نشون داده ميشي. نميدونم چي ميشي. چون همه رفقاي خودمون هستيم و كسي، غريبه كم هستش. من بايد اينحرفها را بزنم. و الاّ روي منبر توي مجالس عمومي نميزنم. ميگم باشه اين حرفها را نزنيم.
شما بشينيد گناهاني را كه ميخواهيد ترك بكنيد ببينيد كدوم آقا انجامش آسونتره يا ترك كردنش، صرفنظر از خدا و همه چيز، صرفنظر از خدا. بگيد اگر يادتونه، من يادم نميآد. بگيد يك گناهي را كه اگر نكنيم بهتره، اگر بكنيم بهتره. بعله؟ كسب روزي حرام كه حرام نيست. هيچ سخت نيست. كسب روزي حرام بخدا مشكلتره بخدا قسم مشكلتره. يعني ببينيد يك وقتي هست الان اگر جيب كسي را انسان خالي بكنه خيلي آسونه مخصوصا جيب بر ماهري باشه. يك وقتي ميگفتند اين جيببرها توي قهوهخونه دور هم نشسته بودند. يك اصفهاني آمده بود توي مشهد، گفتش كه، ميخواست جيببرهاي مشهد را آزمايش كنه ببينه اينها چقدر استادند. آنوقتها پولها نقره بود. يك كيسهاي از اين پولهاي نقرة تقلبي گذاشته بوده توي جيبش و هي هم تكان ميداده توي جمعيت. ديد كسي دست نزد. توي قهوهخونه گفته بود جيببرهاي مشهد زياد… گفتند نه. يكي از آنطرف گفت آقا من جيب تو را چند دفعه خالي كردم ديدم آنها تقلبيه گذاشتم سرجايش. جيببري، كار آسوني، براي اينجور آدم كار آسونيه. دو دفعه بفهمند اين اينكاره است ميگيرندش. زحمتي كه بايد بيفته آقا برو توي بازار اعتبار خودت را حفظ كن، راستگو باش، معتبر باش، بخدا قسم از ده تا جيببر بيشتر پول گيرت ميآيد. روي اعتبار، روي اعتبار. چقدر، بعكسه. خداي من شاهده. من اينجوري فكر ميكنم. نميدونم شايد من آخوندم توي حرفهاي مسئلة كسب و كار وارد نيستم. شايد غذاي حرام دست آوردنش آسونتر باشه. ولي نه. غذاي حلال آسونتره. به نظر من كه آسونتره. انسان سرش را بيندازه جلوي خودش كاري كه حلاله بكنه البته ايشان شايد منظورشون، حتما منظورشون اينه كه حلال واقعي، همان حرفهايي كه دراويش ميزنند، آن حلال واقعي و اينها مشكله. آن حلال واقعي را هم از ما نخواستند. گفتند حلال ظاهري. حلال ظاهري. شما مهلت داريد تا يك هفته، هفتة ديگه همچين شبي، اگر يك كار حرامي كه آسونتر از حلالش باشه پيدا كرديد، من حاضرم خدمت شما عرض شود كه بگيم خدايا، پيشنهاد بديم به ذات مقدس پروردگار كه اين را عوضش كن.
بيائيم واقعا عوض شيم. اين حرفها را من ميزنم بخاطر اينكه يك تكاني واقعا بخوريد. شيطان، شيطان ميآيد زينت ميده كار بد را براي انسان. كارهاي زشت را به انسان زينت ميده. شيطان ميآيد واجبات را مشكل ميكنه. يك وقتي براي خود من اتفاق افتاد. ميخواستم نمازم را يك قدري طولش بدم. داخل نماز، بعد كه تمام شد ديدم خيلي طول كشيده، خيال كردم خيلي طول كشيده. در مقابلش يك كاري كرده بودم كه هيچ فايدهاي نداشت. حساب كردم گفتم آن كار را من بيست دقيقه رويش معطل شدم. اين را نهايت ده دقيقه معطل شدم. آن را نميگم وقتم گرفته شد، نميدونم من براي كارهاي واجبتر و لازمتري خلق شدم. كار بيهوده بيست دقيقه. اين كار واجبي كه ارتباط است با خدا، اين ده دقيقه؟! اين سختم بود نسبت به آن كار بيهوده. اين درسته؟
انشاء الله اميدواريم اين حرفها در خود من اقلا تأثير كنه، در شما كه حتما تأثير ميكنه. همين حرفها را اگر عمل بكنيم انشاء الله يار امام زمانيم. يار امام زمان. اگر همين حرفها را عمل بكنيم همة مردم عمل بكنند، ما يك وقتي مرد بزرگي از اولياء خدا را پيدا كرده بوديم كه اين خيلي وقتش كم بود. مثل حضرت خضر بود. حالا حضرت خضر با موسي آن كار را كرد. اين ميخواست با من جاهل نادان اين، خوب معلومه بيشتر بايد ناز كنه. حضرت موسي وقتي به حضرت خضر رسيد، حضرت خضر سرش را انداخت پائين، حضرت موسي رد شد. فكر نميكرد اين خضر باشه. بعد كه رفتند، خيلي هم دور شدند بعد برگشتند، فوجدا عبد، آنهم يافتند، خودشون پيدا كردند. فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه من لدنا علما. با زحمت زيادي، با سفارش خيلي افراد اين آقا را پيدا كرده بوديم. معروف هم نيست كه اسمش را بگم براتون. خيلي خواهش رفتم، بچه بودم، خواهش تمنا ميكردم. يك چيزي بگه آنجور كه بعضيها ميآن يك چيزي بگيد ما اصلاح بشيم، درست بشيم، كمالاتي پيدا بكنيم. يك چيزي بگيد. گفت هر چيزي را ميدوني خوبه بكن هر چي هم ميدوني بده نكن. اين خيلي حرفه. من اول خيال كردم اين ميخواد من را رد كنه. خواسته يك چيزي بگه ما بريم. بعد آمدم نشستم فكر كردم. ديدم تمام حكمت در اين است. تمام حكمت، خدا ميدونه، در اين دو كلمه است. هر چي ميدوني، خودت ميفهمي، نفس انسان بر نفس خودش آشناست. ميدونه چه كاري بده، فالهمها فجورها و تقواها. هم بديها را خداي تعالي به ما الهام ميكنه هم خوبيها را. هر چي ميدونيد خوبه نكن. هر كاري كه ميخواي بكني يك علامت سؤال كنارش بگذار اين بده يا خوبه. نه، خوبه كه نكنم. اگه يكي بدونه خيلي بده. نه نكنم بهتره. نكن. و هر چي را هم كه ميبيني خوبه و ميدوني خوبه، بكن. آنوقت خداي تعالي هم هر چي را كه نميدوني بهت تعليم ميده. من عمل بما علم علم الله علما ما لم يعلم.
وفات حضرت مسلم نايب خاص حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام نزديكه. اگرچه وفات امام باقر هم هست. ولي وفات حضرت مسلم تنها در روز عرفه است. روز عرفه خيلي روز بزرگيه. شناخته شدة به اينكه خدا بندگانش را ميبخشه. و مرحوم آقاي حاج آشيخ عباس قمي در همين مفاتيح نوشتهاند كه از اعياد بزرگه. منتهي اين عيد را بني اميه براي ما عزا كردند با شهادت حضرت مسلم. حضرت مسلم از طرف امام حسين آمده يك تحقيقي بكند. ببيند اين مردم كوفه راست ميگند يا نه؟ آمد ديد همه اظهار محبت كردند و بيعت كردند. برداشت يك نامه براي سيد الشهدا نوشت كه بعله، مردم كوفه راست ميگويند. حضرت سيد الشهدا هم حركت كردند. بعد يك جرياني را برخورد كرد. شب هشتم ذيحجه ظاهرا بوده. آمد توي مسجد نماز بخوانه. جماعت پر، مسجد كوفه خدا قسمتتون بكنه، مسجد بسيار بزرگيست. جائي بوده كه علي بن ابيطالب در آنجا اقامة نماز ميكرده. بسيار مسجد بزرگيست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.