۱۵ ربیع الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۰ شهريور ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ واقعه‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و كنتم‌ ازواجا ثلاثه‌ و اصحاب‌ الميمنة‌ ما اصحاب‌ الميمنة‌. و اصحاب‌ المشئمة‌ ما اصحاب‌ المشئمة. و السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ النعيم‌ ثلة‌ من‌ الاولين‌ و قليل‌ من‌ الآخرين‌. دربارة‌ اين‌ آيات‌ در هفتة‌ گذشته‌ مطالبي‌ عرض‌ شد كه‌ فكر مي‌كنم‌ چون‌ فرصت‌ كم‌ بود يك‌ مقدار از مطالب‌ ناقص‌ موند در مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و سير و سلوك‌ كتابهاي‌ زيادي‌ بخصوص‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند و مثلا كتاب‌ منازت‌ السائلين‌ و يا كتابهايي‌ كه‌ در اخلاق‌ بطور كلي‌ نوشته‌اند. زياده‌ مثل‌ معراح‌ السعاده‌ و كتابهاي‌ مختلف‌ ديگر كه‌ بخواهم‌ فهرست‌ بدم‌ وقت‌ مي‌گيره‌ ولي‌ در تمام‌ اين‌ كتابها مطلب‌ تزكية‌ نفس‌ را بطور كلاسيك‌ و به‌ نحوه‌ منظم‌ بيان‌ نشده‌ حتي‌ در كتب‌ اخلاقی‌ و آيت‌ بعضي‌ از جهات‌ از قبيل‌ اينكه‌ ريشة‌ فلان‌ مرض‌ روحي‌، از چيست‌؟ و فلان‌ رزيلية‌ اخلاقی‌ از كجا منشاء مي‌گيره‌ و چه‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ رزائل‌ اخلاقی‌ را برطرف‌ كنيم‌؟ بيان‌ نشده‌. البته‌ جسته‌ و گريخته‌ مطالبي‌ بيان‌ شده‌ ولي‌ راه‌ عملي‌ كه‌ يك‌ مربي‌ و استاد بخواهد فردي‌ يا افرادي‌ را كه‌ يك‌ سر منزل‌ مقصود برسانداز كتابها استفاده‌ نمي‌شود. در گذشته‌ افرادي‌ كه‌ مي‌خواستند راه‌ كمالات‌ را بپيمايند معمولا با بعضي‌ از افراد بزرگ‌ و كساني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند خيلي‌ مانوس‌ مي‌شدند و نشست‌ و برخاست‌ زيادي‌ با اونها داشتند واز اعمال‌ اونها سرمشق‌ براي‌ خود مي‌گرفتند خود ما هم‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ را در ذهنمون‌ متمركز بود و يك‌ خاطرة‌ اينطوري‌ داشتيم‌ لذا با زحمات‌ زياد دنبال‌ بعضي‌ از اولياء خدا مي‌رفتيم‌ و لذا من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ اشاره‌اي‌ به‌ اين‌ مطلب‌ كرده‌ام‌ ولي‌ شما مي‌دانيد كه‌ البته‌  بسيار پر اهميت‌  است‌ كه‌ انسان‌ بتواند از اعمال‌ كسي‌ سرمشق‌ بگيرد و در روايات‌ هم‌ هست‌ كه‌ كونوا دعات‌ الناس‌ بغير السنتكم‌ يا در روايت‌ ديگر كونوا دعات‌ الناس‌ باعمالكم‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كنيد به‌ غير از زبان‌ يعني‌ با عمل‌.

 هر دو روايت‌ همين‌ معنا را بيان‌ مي‌كنه‌ و البته‌ بهتر هم‌ اين‌، شايد اگر براي‌ يك‌ فردي‌ ميسر بشود همين‌ باشه‌ چون‌ به‌ اصطلاح‌ كسب‌ اخلاق‌ سمعي‌ و بصري‌ است‌. هم‌ انسان‌ عمل‌ كيفييت‌ پياده‌ كردن‌ اخلاقیات‌ اينها را ياد مي‌گيره‌ هم‌ اينكه‌ خوب‌ ضمنا در گفتار استاد چيزهايي‌ ياد مي‌گيره‌. ولي‌ خوب‌ مي‌دونيد اين‌ برنامه‌ اگر يك‌ روز بنا باشد تمام‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ انشاء الله‌ خواهد شد و انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ خواهد آمد كه‌ همة‌ مردم‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كنند و مي‌كنند كه‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ بقيت‌ الله‌ ارواحنا فدا خواهد بود و بلكه‌ انبياء عظام‌ كه‌ فرستاده‌ شده‌اند براي‌ تزكية‌ نفس‌ فرستاده‌ شده‌اند. چون‌ مي‌فرمايد ليذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. نتيجة‌ تزكية‌ نفس‌ عالم‌ شدن‌ به‌ كتاب‌ و حقايق‌ قرآن‌ و حكمت‌ كه‌ حقايق‌ همة‌ اشياء است‌ خواهد بود و همة‌ مردم‌ اين‌ تكليف‌ را دارند اين‌ وظيفه‌ را دارند ولي‌ اگر با ديدن‌، پيروي‌ كردن‌ عملي‌ بخواهد اين‌ كار انجام‌ بشه‌ لااقل‌ بايد پنجاه‌ درصد مردم‌ استاد باشند پنجاه‌ درصد ديگر شاگرد. و اين‌ كار در زمان‌ مفيد نيست‌ با اين‌ سيل‌ توجهي‌ كه‌ به‌ مسئلة‌ معنويت‌ در ايران‌ بخصوص‌ كه‌ بحمدلله‌ زير ساية‌ انقلاب‌ اسلامي‌ مردم‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ و حقايق‌ كرده‌اند و در خارج‌ از ايران‌ من‌ اطلاع‌ دارم‌ كه‌ مردم‌ دنيا از فساد و سوء اخلاق‌ از انحراف‌ از بي‌ بندو باري‌ به‌ ستوه‌ آمده‌اند و تنها راه‌ آرامش‌ خود را اين‌ مي‌دنند كه‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ و روحيات‌ و حقايق‌ و الهيات‌ و توجه‌ به‌ ذات‌ اقدس‌ پروردگار و عالم‌ آخرت‌ بكنند. لذا اين‌ كتابهايي‌ كه‌ دربارة‌ روحيات‌ و معنويات‌ و تزكية‌ نفس‌ و امثال‌ اينها نوشته‌ مي‌شه‌ با يك‌ استقبال‌ عجيبي‌ در خارج‌ روبرو مي‌شه‌. روي‌ اين‌ اصل‌ اگر منحصرا بخواهد كسب‌ اخلاق‌ حسنه‌ و مرتفع‌ كردن‌ اخلاق‌ رزيله‌ بوسيلة‌ معاشرت‌ انجام‌ بشه‌ اين‌ مردم‌ را اشباع‌ نمي‌كنه‌.

 و پيغمبر اكرم‌ هم‌ دستور دارد كه‌ مردم‌ را تزكيه‌ كند. تزكيه‌اي‌ كه‌ اينجا داريم‌ ليذكيهم‌ اونها را تزكيه‌ كن‌ تنها با اينكه‌ خودشون‌ از پيغمبر اكرم‌ بخواهند و  از اينكه‌ از اعمال‌ پيغمبر بخواهند چيز ياد بگيرند نمي‌شه‌ بايد كتاب‌ را، بايد مطالب‌ را در اونها بخوانند روي‌ اين‌ اصل‌ كتابهاي‌ تزكية‌ نفس‌ و اخلاقیات‌ و سير و سلوك‌ اونطوري‌ كه‌ بخواد واقعا خودآموز باشه‌ و مردم‌ را تربيت‌ بكنه‌ نوشته‌ نشده‌. يك‌ كتابي‌ منتسب‌ به‌ سيد البحر العلوم‌ در سير و سلوك‌، خوب‌ اون‌ را من‌ مطالعه‌ كردم‌ شايد منظمترين‌ كتابهاست‌ در عين‌ حال‌ انسان‌ نمي‌توند صد در صد ازش‌ استفادة‌ سلوكي‌ بكنه‌. روي‌ اين‌ اصل‌ يك‌ برنامه‌اي‌ كه‌ شماها اكثرتون‌ مخصوصا اونهايي‌ كه‌ سابقه‌ داريد وارد شده‌ واز روايات‌ استنطاط‌ شده‌ و استنباط‌ شده‌ كه‌ مي‌دونيد در مرحلة‌ اول‌ بايد انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌. خواب‌ غفلت‌ خيلي‌ انسان‌ را از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ عقب‌ مي‌اندازه‌. شما اگر در يك‌ مسافرتي‌ مخصوصا حركت‌ متكي‌ به‌ شما باشد اگر خوابتون‌ ببره‌ ولو يك‌ ساعت‌، يك‌ ساعت‌ از رسيدن‌ به‌ مقصد عقب‌ مي‌افتيد. كوشش‌ كنيد در مرحلة‌ اول‌ غفلتي‌ به‌ شما دست‌ نده‌. هيچ‌ چيز شما را غافل‌ نكنه‌. هيچ‌ وقت‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ خدا را فراموش‌ نكنيد. به‌ ياد پروردگار باشيد مسئلة‌ تذكر و ياد و ذكر كه‌ اون‌ همه‌ اهميت‌ داره‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ شما يك‌ لحظه‌ حتي‌ نبايد از پروردگارتون‌ غافل‌ باشيد از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ اگر انسان‌ از خدا غافل‌ شد خدا هم‌ او را فراموش‌ مي‌كنه‌. كه‌ ما از خدا مي‌خواييم‌ و در دعاهامون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ لا تكنا الي‌ انفسنا فرفت‌ عين‌ خدايا يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ ما را به‌ خودمون‌ وانگذار. ما را فراموش‌ مكن‌. در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: اليوم‌ ننساكم‌ امروز ما شما را فراموش‌ مي‌كنيم‌ همانطوري‌ كه‌ شما فراموشمون‌ كرديد. اذكروني‌ اذكركم‌ مرا ياد كنيد تا من‌ هم‌ شما را ياد كنم‌ و ضرر غفلت‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا انسان‌ را به‌ حال‌ خودش‌ وامي‌گذارد.

 اگر چه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ اعمال‌ ما نگاه‌ نمي‌كنه‌ و يأفوا ان‌ كثير و از بيشتر كارهاي‌ ما و بديهاي‌ ما و غفلتهاي‌ ما صرف‌ نظر مي‌كنه‌ اما اگر اين‌ غفلتها زياد شد اگر كارهاي‌ بدمون‌ زياد شد خداي‌ تعالي‌ اونجا مي‌فرمايد: اذكروني‌ اذكركم‌ شما مرا ياد كنيد تا من‌ هم‌ شما را ياد كنم‌. شما مرا فراموش‌ نكنيد تا من‌ هم‌ فراموش‌ نكنم‌ شما مرا فراموش‌ كرديد من‌ هم‌ شما را امروز فراموش‌ مي‌كنم‌. پس‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بشود در مرحلة‌ اول‌ و اين‌ انشاء الله‌ عملي‌ بشه‌ كه‌ تا مي‌توانيد غفلت‌ را از خودتون‌ دور كنيد به‌ هر وسيله‌اي‌ هست‌. چيزهايي‌ كه‌ غفلت‌ زاست‌ يعني‌ ماية‌ غفلت‌ است‌ از اونها كناره‌گيري‌ كنيد گاهي‌ مي‌شه‌ محبت‌ يك‌ چيز انسان‌ را صد در صد از خدا غافل‌ مي‌كنه‌. محبت‌ مثلا زن‌ فرزند، مال‌ دنيا، حب‌ دنيا كل‌ راس‌ خطيئه‌. محبت‌ دنيا راس‌ همة‌ خطاها و اشتباها و غفلتها ست‌ اينها را تا مي‌توانيد از خودتون‌ دور كنيد. دنيا داشتن‌ غير از محبت‌ به‌ دنيا داشتن‌ است‌. اين‌ را بدانيد كه‌ نگيد كه‌ خوب‌ ما بايد منزوي‌ بشويم‌ رخوانييت‌ انتخاب‌ كنيم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ برويم‌ هيچي‌ نداشته‌ باشيم‌، فعاليتهاو كسب‌ و كار و اجتماع‌  و ورود در اجتماع‌ و اينها را بايد كنار بگذاريم‌ تا بتوانيم‌ اونطوري‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد باشيم‌. نه‌. شما بايد هم‌ دنيا را داشته‌ باشيد هم‌ آخرت‌ را. انسان‌ ممكن‌ است‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ را داشته‌ باشه‌ ولي‌ محبتش‌ را نداشته‌ باشد يا اگر محبتش‌ را هم‌ دارد محبت‌ واقعي‌، محبت‌ اصيل‌ اصلي‌ نباشه‌ شما گاهي‌ مي‌شه‌ طلايي‌ را سكة‌ طلايي‌ را مي‌بوسيد مي‌زاريد توي‌ بغلتون‌ يا در يك‌ جايي‌ اون‌ را نگهداريش‌ مي‌كنيد بخاطر محبتي‌ كه‌ به‌ اين‌ سكه‌ داريد گاهي‌ همين‌ طلا بلكه‌ بيشترش‌ روي‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ است‌ اون‌ را هم‌ مي‌بوسيد و اظهار علاقه‌ مي‌كنيد اما ازتون‌ بپرسند طلا دوست‌ داريد؟ مي‌گيد نه‌ من‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دوست‌ دارم‌. اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌. اين‌ محبتي‌ كه‌ شما به‌ اين‌ طلاي‌ ضريح‌ داريد اين‌ محبت‌، محبت‌ اصلي‌ نيست‌. فرعي‌ است‌ محبتي‌ است‌ كه‌ فرع‌ بر محبت‌ اصلي‌ است‌. محبت‌ اصلي‌ چيه‌؟ محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. تازه‌ محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هم‌ محبت‌ به‌ خداست‌. كه‌ اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، حب‌ محبوب‌ خدا، حب‌ خداست‌. بنابر اين‌ اگر محبت‌ دنيا را اصالتا بخواهيد داشته‌ باشيد اين‌ شما را از خدا دور مي‌كنه‌. اگر محبت‌ زن‌ و فرزند كه‌ تقوايي‌ ندارند و معصيت‌ كارند من‌ مكرر گفتم‌ كه‌  حضرت‌ نوح‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌: ان‌ انبني‌ من‌ اهلي‌، خدايا پسر من‌ از اهل‌ منه‌، خدا با اون‌ تندي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنه‌ با اينكه‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ است‌. بايد يك‌ مقداري‌ احترامش‌ را بيشتر نگه‌ داره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. مي‌فرمايد اني‌ اعذك‌ ان‌ تكنوا من‌ الجاهلين‌. من‌ تو را اي‌ نوح‌ موعظه‌ مي‌كنم‌ كه‌ از جهال‌ نباشي‌. انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌ او اهل‌ تو نيست‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌فرمايد كه‌ در اون‌ قضية‌ زيد النار برادري‌ داشتند حضرت‌ به‌ نام‌ زيد النار اسمش‌ زيد بود منتهي‌ چون‌ زياد خانه‌هاي‌ بن‌ العباس‌ و بني‌ اميه‌ را آتش‌ زده‌ بود اسمش‌ را گذاشته‌ بودند زيد النار. يعني‌ زيد آتش‌. اين‌ را مامون‌ دستگير كرد آورد در خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌. مي‌خواست‌ به‌ حضرت‌ بگه‌ كه‌ برادرت‌ اين‌ طور رفتار مي‌كنه‌. بعد حضرت‌ بهش‌ فرمودند كه‌ تو فكر كردي‌ تو با اين‌ همه‌ گناه‌ و موسي‌ بن‌ جعفر با اون‌ همه‌ عبادت‌ هر دوتون‌ را خدا در يك‌ مقام‌ تو بهشت‌ جا بده‌ اينكه‌ از عدل‌ پروردگار دوره‌. اگر انسان‌ در غفلت‌ محضه‌ و محبت‌ دنيا را داشته‌ باشه‌ و بخواد دنياش‌ را حفظ‌ كنه‌، مسلما از خدا فراموش‌ ميكنه‌. وسائلي‌ كه‌ سبب‌ اين‌ را بدونيد، سبب‌ غفلت‌ شما از ذات‌ مقدس‌ الهي‌ ميشه‌، از خودتون‌ بايد دور كنيد. و چيزهايي‌ كه‌ سبب‌ ذكر پروردگاره‌، ياد پروردگاره‌، در خودتون‌ ايجاد كنيد. با افراد معصيتكار نشينيد. افراد متجاهر به‌ فسق‌ نشينيد. از حضرت‌ عيسي‌ سؤال‌ كردند كه‌ من‌ يجالس‌؟ با كي‌ بنشينيم‌. حضرت‌ عيسي‌ فرمود من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. كسي‌ كه‌ وقتي‌ بهش‌ نگاه‌ ميكني‌ از نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيفتي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفري‌ هست‌ يك‌ شكل‌ و قيافه‌اي‌ براي‌ خودش‌ درست‌ كرده‌، انسان‌ وقتي‌ نگاش‌ ميكنه‌ به‌ ياد شيطان‌ مي‌افته‌. يك‌ نفر جوري‌ خودش‌ را درست‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ بهش‌ نگاه‌ ميكنه‌ به‌ ياد خدا مي‌افته‌. شما مي‌تونيد خودتون‌ متوجه‌ بشيد كه‌ چه‌ افرادي‌ انسان‌ را به‌ ياد خدا مي‌اندازند. چه‌ افرادي‌ انسان‌ را به‌ ياد شيطان‌ و مسائل‌ انحرافي‌ مي‌اندازند. يك‌ خانم‌ بد حجاب‌ مي‌آد بيرون‌، خودش‌ را طوري‌ آرايش‌ كرده‌ كه‌ وقتي‌ چشم‌ يك‌ مرد يا يك‌ زن‌ حتي‌، به‌ او مي‌افته‌ به‌ ياد شهوات‌ و غفلتها و دور بودن‌ از خدا و به‌ ياد مثلا مسائل‌ جنسي‌ و امثال‌ اينها مي‌افته‌. يك‌ خانم‌ محجوبه‌ هم‌، اين‌ طوري‌ حجابش‌ را ترتيب‌ داده‌ كه‌ تا انسان‌ چشمش‌ به‌ اين‌ مي‌افته‌، به‌ ياد خدا مي‌افته‌، به‌ ياد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌افته‌. تا مي‌توانيد از اين‌ مسائل‌ غفلت‌ بار و غفلت‌آر، از اينها خودتون‌ را دور كنيد. با اين‌ افراد ننشينيد. با افرادي‌ كه‌ حرف‌ دنيا زياد مي‌زنند ننشينيد. بعضي‌ها هستند تا توي‌ مجلس‌ با شما بنشينند، از قيمتها و از تورم‌ و از همة‌ مسائل‌ مختلف‌ مادي‌ حرف‌ مي‌زنند. يك‌ كلمه‌ حرف‌ خدا و دين‌ و حقايق‌ در كلماتشون‌ نيست‌. با اين‌ افراد ننشينيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ شما را ممكن‌ است‌ متوجه‌ دنيا كنند. چرا گاهي‌ انسان‌ خوب‌ يك‌ نيازمنديهايي‌ دارد، يك‌ مشكلاتي‌ دارد، يك‌ كارهايي‌ دارد، افرادي‌ را برخورد ميكنه‌. حتي‌ توي‌ مسجد. و دربارة‌ آن‌ مسئلة‌ مادي‌ صحبت‌ ميكنه‌. اين‌ دربارة‌ نيازمنديهاش‌ و اينها اشكال‌ نداره‌. اما نه‌. ما ديديم‌ ديگه‌، يك‌ عده‌ مي‌آن‌ مي‌نشينند يك‌ جلسه‌اي‌، دربارة‌ اوضاع‌ مملكت‌، حالا به‌ اينها هم‌ مربوط‌ نيست‌، نه‌ اگر مملكت‌ خرابه‌ مي‌تونند اصلاحش‌ كنند نه‌ ميتونند اگر اصلاحه‌، فاسدش‌ كنند. دربارة‌ اوضاع‌ مختلفي‌ كه‌ هيچ‌ ارتباطي‌ به‌ اينها نداره‌، فقط‌ غفلت‌ مي‌آره‌ و غفلت‌باره‌، دربارة‌ آنها صحبت‌ مي‌كنند. نگذاريد وقت‌ مجالستون‌ به‌ اين‌ مسائل‌ بگذره‌.

 حضرت‌ صادق‌ و ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، چون‌ اين‌ روايات‌ متعدد و مكرر در ضمن‌ صحبتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نقل‌ شده‌ كه‌ فرمود با يكديگر دوستي‌ كنيد، مجالست‌ كنيد، با يكديگر بنشينيد، رفت‌ و آمد كنيد و احياء كنيد امر ما را، احياء كنيد امر ما را. از روايات‌ ديگري‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ امر خاندان‌ عصمت‌، همان‌ احاديثي‌ است‌ كه‌ از آنها رسيده‌. بخصوص‌ دربارة‌ ولايت‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ ان‌ احاديثنا صعب‌ مستصعب‌. روايات‌ ما صعب‌ مستعصب‌، امرنا صعب‌ مستصعب‌. از رديف‌ كردن‌ امرنا و رواياتنا و احاديثنا استفاده‌ ميشود كه‌ منظور از احياء امر آنها، احياء كلمات‌ آنهاست‌. وقتي‌ نشستيد دور هم‌ چه‌ اشكال‌ داره‌، مثلا شما يكي‌ بقاله‌، يكي‌ عطاره‌، يكي‌ فرض‌ كنيد مثلا اداريست‌، اينها چند تا روايت‌ بلد باشند توي‌ مجلسي‌ كه‌ مي‌نشينند، ولو مجلس‌ عروسي‌ است‌، ولو مجلس‌ شب‌ نشيني‌ است‌، دو تا روايت‌ بخونند و كلام‌ امام‌ صادق‌ را بيان‌ كنند و مجلسشون‌ را به‌ كلام‌ آنها نوراني‌ كنند. چون‌ در زيارت‌ جامعه‌ هست‌ كه‌ و كلامكم‌ نور، سخن‌ شما نوره‌. مجلس‌ را نوراني‌ كنيد. مجلس‌ جشني‌ گرفتيد مثلا براي‌ ازدواج‌ فرزندتون‌. هر چه‌ چراغ‌ شما بكشيد و هر چه‌ برق‌ مصرف‌ كنيد، وقتي‌ كه‌ كليد را زديد خاموش‌ ميشه‌ ديگه‌ برق‌ نيست‌ تاريك‌ ميشه‌. اما اگر چند نفر باشند، چند تا جمله‌ از ائمة‌ اطهار، كلامكم‌ نور، از آنها در مجلس‌ روشن‌ كنند و بگن‌، تا وقتي‌ كه‌ اين‌ شخص‌ يادشه‌، اين‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ اين‌ كلام‌ يادشونه‌، اين‌ چراغ‌ روشنه‌. اين‌ چراغاني‌ شما كه‌ براي‌ ازدواج‌ فرزندتون‌ روشن‌ كرديد، در دل‌ اين‌ اشخاص‌ روشنه‌.

 من‌ خودم‌ يادمه‌ يك‌ وقتي‌ در سنين‌ شايد قبل‌ از بيست‌ سالگي‌ بود. در يك‌ مجلس‌ عروسي‌ رفته‌ بوديم‌. يكي‌ از علماء آمد و در ضمن‌ اينكه‌ مردم‌ هم‌ متبسم‌ بودند و شاد بودند، در عين‌ حال‌ چند تا روايت‌ خوند كه‌ من‌ از همانجا آن‌ چند تا روايت‌ در ذهنم‌ موند و هميشه‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ اين‌ عالم‌ دل‌ ما را چراغاني‌ كرد، روشن‌ كرد، احياء امرنا. احياء كنيد امر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را. من‌ امروز بر شماها ملزم‌ ميكنم‌ كه‌ روايات‌ را، چند تا روايت‌، اشكال‌ نداره‌، روايات‌ كوتاه‌، كتاب‌ غرر الحكم‌ را برداريد، روايات‌ كوتاه‌، يك‌ كلمه‌، دو كلمه‌، اينها را حفظ‌ كنيد يا بنويسيد. هيچ‌ اشكال‌ نداره‌ از رو بخوانيد. در مجالستون‌ انشاء الله‌ اينها را براي‌ يكديگر بخوانيد و احياء امر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بكنيد. احيوا امرنا. و اين‌ روايات‌ را زنده‌ كنيد. لازم‌ نيست‌ البته‌ روايات‌ احكام‌ يا روايات‌، اينها مربوط‌ به‌ مجتهدينه‌، روايات‌ اخلاقی‌. رواياتي‌ هست‌. مثلا و قولوا، اين‌ آية‌ قرآنه‌، و قولوا للناس‌ حسنا. ببينيد يك‌ كلمه‌. قولوا للناس‌ حسنا. يك‌ جمله‌، سه‌ تا كلمه‌ است‌. همين‌ الان‌ هم‌ شايد همه‌اتون‌ حفظ‌ كرديد. اين‌ ميشه‌ يك‌ ساعت‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنه‌ انسان‌، با مردم‌ خوب‌ حرف‌ بزنه‌. آيه‌ اين‌ را ميگه‌. به‌ مردم‌ فحش‌ نديد. آني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ بيا بشين‌، بگو بفرمائيد. آني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ تو، بگو شما. امثال‌ اينها ديگه‌، خودتون‌ بهتر از من‌ بلديد.

 و احياء امر خاندان‌ عصمت‌، البته‌ مربوط‌ به‌ مراتب‌ افراده‌. مرتبة‌ پائينش‌ همينه‌ كه‌ شما رواياتي‌ را حفظ‌ بكنيد، احياء روايات‌ بكنيد. و مرتبة‌ بالاش‌ اين‌ است‌ كه‌ امرنا، يعني‌ مسئلة‌ مهم‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ انجام‌ ميشه‌. مي‌آمدند خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا ساير ائمه‌، مي‌گفتند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر؟ اين‌ كلمة‌ امر، چون‌ امر به‌ مسائل‌ مهم‌، عرب‌ ميگه‌. مسائل‌ مهم‌ اسلام‌ كه‌ مهمترين‌ مسئلة‌ اسلام‌ همين‌ است‌ كه‌ يك‌ روزي‌ دنيا تحت‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ قرار بگيره‌، آنهم‌ تحت‌ حكومت‌ عدل‌، آنهم‌ بعد از اينكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. خوب‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ صحبت‌ كنيد. ممكنه‌ هر كسي‌ نتونه‌ دربارة‌ اين‌ مسئلة‌ امام‌ زمانش‌ صحبت‌ كنه‌. كه‌ بايد عرض‌ كنم‌ چرا نتونه‌؟! يك‌ شيعه‌، يك‌ مسلمان‌، از دو حال‌ خارج‌ نيست‌، يا امام‌ زمانش‌ را مي‌شناسه‌ كه‌ بايد بتونه‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ بكنه‌. اگر نمي‌شناسه‌ امام‌ زمانش‌ را، مات‌ موتت‌ الجاهليه‌. به‌ مرگ‌ جاهليت‌ مرده‌. يعني‌ جاهل‌ محض‌ مرده‌. كسي‌ كه‌ ندونه‌ آنكه‌ جلو ميره‌ و داره‌ دنبال‌ سر او مي‌خواد حركت‌ كنه‌ كي‌ هست‌؟ چيكاره‌ هست‌؟ چه‌ برنامه‌اي‌ داره‌؟ يك‌ همچين‌ كسي‌، اين‌ جاهله‌ ديگه‌. جاهل‌ منحرفي‌ هم‌ هست‌. جاهل‌ بدبختي‌ هم‌ هست‌. مثل‌ همان‌ زمان‌ مردم‌ جاهليته‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مردم‌ زمان‌ جاهليت‌ اشكال‌ كارشون‌ همين‌ بود كه‌ اينها نمي‌دونستند امامشون‌ كيه‌؟ نمي‌دونستند چه‌ خطي‌ را بايد پيروي‌ كنند. چيزهايي‌ را دوست‌ نداشتند انجام‌ مي‌دادند بخاطر اينكه‌ رسم‌ بود. در زمان‌ ما هم‌ هست‌. ما در شب‌ چهارشنبة‌ آخر سال‌ از روي‌ آتش‌ مي‌پريم‌، در تركيه‌ يك‌ دريايي‌ را گفتند ماست‌ مي‌آرند دوغ‌ مي‌خوان‌ بكنند، و در كجا بود، در آن‌ چند شب‌ قبل‌ در تلويزيون‌ ديديد كه‌ گوجه‌ فرنگي‌ها را، اسپانيا بود؟، گوجه‌ فرنگي‌ها را به‌ هم‌ مي‌زدند. يقينا نه‌ آني‌ كه‌ گوجه‌ فرنگي‌ را ميخوره‌، نه‌ آني‌ كه‌ پول‌ گوجه‌ فرنگي‌ را داده‌، نه‌ آني‌ كه‌ مرباي‌ گوجه‌ فرنگي‌ را دوست‌ داره‌، هيچكدام‌ راضي‌ به‌ اين‌ كارشون‌ نيستند. رسمه‌. اين‌ معناي‌ پيروي‌ از جهله‌. نداشتن‌ امامه‌، نمي‌دونند امامشون‌ چي‌ ميگه‌؟ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ همينطور بوده‌. بچه‌ها، دخترهاي‌ عزيزشون‌ را زير خاك‌ مي‌كردند روي‌ رسومات‌. نگيد اِ! چه‌ جور مردمي‌ بودند؟ شما چه‌ جور مردمي‌ هستيد كه‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ اين‌ كارها را مي‌كنيد. چه‌ فرقه‌؟ هر كاري‌ كه‌ مي‌كردند فلسفه‌اش‌ را ندونه‌، حكمش‌ را ندونه‌، اقل‌ اقلش‌ اينه‌ كه‌ يك‌ امام‌ معصومي‌ گفته‌ باشه‌، حالا ما فلسفه‌اش‌ را نمي‌دونيم‌ ولي‌ با اين‌ ترتيب‌ كه‌ چون‌ امام‌ معصوم‌ گفته‌ و امام‌ معصوم‌ اشتباه‌ نميكنه‌ و ما ولو نمي‌فهميم‌، هر چه‌ او ميگه‌ درسته‌، اين‌ يك‌ فلسفه‌اي‌ است‌ خودش‌. ولي‌ آقا چرا اين‌ كار را ميكني‌؟ نميدونم‌. چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ نميدونم‌. چرا سيگار ميكشي‌؟ ميگه‌ نميدونم‌. ضرر داره‌، دهنت‌ بدبو ميشه‌، نميدونم‌ گرفتاريهاي‌ مادي‌ و معنوي‌ و همه‌اش‌. ولي‌ در عين‌ حال‌، همين‌، همين‌ كارهاي‌ اينجوري‌. ما خيلي‌ در شب‌ و روز زندگيمون‌ از اين‌ قبيل‌ كارها داريم‌ كه‌ مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. يعني‌ چون‌ پيرو امام‌ زمانمون‌ نيستيم‌، من‌ چند روز قبل‌ يكي‌ از دوستانمون‌ چاي‌ بهش‌ دادم‌ نخورد. گفتم‌ چرا چايي‌ نمي‌خوري‌؟ گفت‌ من‌ شك‌ دارم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ چايي‌ ميخوره‌ يا نميخوره‌ و من‌ تا يقين‌ نكنم‌ كه‌ حضرت‌ چايي‌ مي‌خورند، من‌ چايي‌ نمي‌خورم‌. ببينيد يكي‌ اينجور دقيقه‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نشه‌، من‌ نميگم‌ چايي‌ نخوريدها، خود منهم‌ ميخورم‌. اما يكي‌ آنقدر منحرفه‌ كه‌ شب‌ و روز كارهاش‌، حتي‌ نمازش‌ با نماز امام‌ زمانش‌ تطبيق‌ نداره‌. ميگم‌ لااقل‌ نمازتون‌ را اول‌ وقت‌ بخونيد. چون‌ امام‌ زمانتون‌ نمازش‌ را اول‌ وقت‌ ميخونه‌، شما هم‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. خوب‌ نماز شما با نماز امام‌ زمان‌ خيلي‌ فرقشه‌، از همه‌ جهت‌، اما اقلا از نظر قيافة‌ ظاهريش‌، اقتداي‌ به‌ حضرت‌ كرده‌ باشيد. آن‌ را مي‌گذاريم‌ آخر وقت‌. و امثال‌ اينها.

 مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. مردن‌ او، يعني‌ وقتي‌ مي‌خواد بميره‌، به‌ تارك‌ الحج‌، به‌ تارك‌ الصلاة‌، به‌ خيلي‌ از افرادي‌ كه‌ بعضي‌ از واجبات‌ را ترك‌ مي‌كنند، چون‌ در تارك‌ الحج‌ شما شنيديد، ولي‌ در تارك‌ الصلاة‌ هم‌ هست‌ كه‌ مت‌ يهوديا او نصرانيا. تو پشت‌ سر پيغمبر و ائمة‌ اطهار حركت‌ نكردي‌. ميخواي‌ يهودي‌ باش‌، ميخواي‌ نصراني‌ باش‌، ميخواي‌ زرتشتي‌ باش‌، يكي‌ از اين‌ مذاهب‌ ديگر را انتخاب‌ كن‌، تو در اين‌ صراط‌ نبودي‌. اين‌ معناي‌ مات‌ ميتة‌ الجاهليه‌. تا ميتونيد، تا ميتونيد خودتون‌ را از خواب‌ غفلت‌ نجات‌ بديد. مي‌خوام‌ از اين‌ مطلب‌ عبور بكنم‌ و برسم‌ به‌ آن‌ مطلب‌ اصلي‌ كه‌ اين‌ آيات‌ را خوندم‌.

 بعد هم‌ توبه‌ است‌ و استقامت‌ است‌ و صراط‌ مستقيم‌ است‌ و محبت‌ است‌ و اين‌ را بدونيد آقايون‌ كه‌ اين‌ مراحلي‌ كه‌ تنظيم‌ شده‌، اين‌ هم‌ در روايات‌ هست‌، هم‌ بافت‌ اسلام‌ و فرستادن‌ انبياء بر اين‌ اساسه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد حالا يك‌ چيزي‌ است‌ تازه‌ درست‌ شده‌. و تجربه‌ هم‌ ما داريم‌. ما صدها نفر از اين‌ راه‌ رفتند به‌، الحمد لله‌، به‌ مقصد رسيدند و مطلبي‌ كه‌ اينجا در هفتة‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ اصحاب‌ الميمنة‌ ما اصحاب‌ الميمنة‌. اصحاب‌ ميمنه‌، يعني‌ آنهايي‌ كه‌ صاحب‌ يمن‌ و بركت‌ و ميمون‌ و مباركند، عرض‌ كردم‌ با اصحاب‌ المشئمه‌ وقتي‌ كه‌ مقايسه‌اش‌ كنيم‌، ميمنه‌ به‌ معناي‌ يمين‌ نيست‌. بعد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ امروز تلاوت‌ شد مربوط‌ به‌ اصحاب‌ يمين‌ و اصحاب‌ شمال‌ فرموده‌. اما اينجا ميمنه‌ است‌. اصحاب‌ مشئمه‌ است‌، شوم‌. در مقابل‌ شوم‌ اين‌ يمن‌. اينها دو دسته‌ هستند. اما آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ پيش‌ خدا و خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ براش‌ اهميت‌ قائل‌ شده‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ اشاره‌ كردم‌، السابقون‌ السابقون‌، اصحاب‌ ميمنه‌ آنقدر ارزش‌ ندارند كه‌ السابقون‌ السابقون‌. اولئك‌ المقربون‌. اينها مقربند. اين‌ السابقون‌ السابقون‌، سابقون‌ دو دسته‌ ميشوند. گفتم‌ سابقون‌ مخلَصينند. مخلَص‌ كساني‌ هستند كه‌ اينها پاك‌ شده‌ هستند. اگر از آن‌ طريقي‌ كه‌ آن‌ هفته‌ اشاره‌ كردم‌ كسي‌ سير كنه‌ به‌ سوي‌ خدا و آن‌ را ادامه‌ بده‌، سالك‌ الي‌ الله‌ نيست‌. سالك‌ الي‌ ثواب‌ اللهه‌. مفسرين‌ دربارة‌ لقاء الله‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌، يك‌ عده‌ اشون‌ ميگن‌ لقاء الله‌ يعني‌ لقاء رحمة‌ الله‌. يعني‌ ثواب‌ الله‌. چون‌ اهل‌ ثوابند، اين‌ مطالبي‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، آنهايي‌ كه‌ هفتة‌ قبل‌ بودند مي‌فهمند چي‌ ميگم‌. چون‌ اهل‌ ثوابند، باصطلاح‌ حتي‌ لقاء خدا را نميگن‌، لقاء ثواب‌ خدا را ميگن‌. چون‌ هدف‌ ثواب‌ الهيه‌. هدف‌ اجره‌، كه‌ اينها مخلِصينند. مخلِصين‌ له‌ الدين‌ و ما تجزون‌ ما كنتم‌ تعملون‌. يك‌ عده‌ هستند مخلَصند. يعني‌ در دنيا هم‌ مخلَص‌ بودند. در آخرت‌ هم‌ خدا با اينها مخلَصه‌ و آنها هم‌ با خدا مخلَصند. يعني‌ هر چه‌ دارند، وجودشون‌، تمامش‌ براي‌ خداست‌ و مال‌ خداست‌ و از آن‌ خداست‌. يعني‌ در قلبشون‌ هيچي‌ جز خدا نيست‌. مخلِصين‌ در قلبشون‌ ثواب‌ اللهه‌، اجر اللهه‌. اين‌ فرقشه‌. غير خدا كه‌ همان‌ ثواب‌ باشه‌، همان‌ بهشت‌ و نعمتهاي‌ بهشت‌ باشه‌ در قلبشون‌ هست‌. اما سابقين‌، اينهايي‌ كه‌ سبقت‌ را، گوي‌ سبقت‌ را بردند، اينها به‌ هيچ‌ وجه‌ حتي‌ به‌ فكر ثواب‌ نيستند. ميگه‌ بل‌ وجدت‌ اهلا للعباده‌. اينها دو دسته‌ هستند. يك‌ عده‌ سابقين‌ و سابقين‌ هستند. يك‌ عده‌ سابقين‌ هستند. لذا مي‌گويد السابقون‌ السابقون‌. السابقون‌ السابقون‌ شامل‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميشه‌. السابقون‌ شامل‌ پيروان‌ آنها كه‌ مخلَص‌ هستند مي‌شه‌ و لذا خداي‌ تعالي‌ در همين‌ آيه‌ بعد از اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ سنت‌ من‌ الاولين‌ اين‌ السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ نعيم‌ سنت‌ من‌ الاولين‌ يعني‌ يك‌ جمعيتي‌ زيادي‌ از اولين‌ هستند. از حضرت‌ آدم‌ شروع‌ مي‌شه‌ معصومين‌ عليه‌ السلام‌، از انبياء حضرت‌ ابراهيمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ به‌ خلوص‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ خالص‌ اگر يك‌ انساني‌ در عالم‌ باشه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ است‌. با منجنيق‌ بلندش‌ كردن‌ دارن‌ پرتش‌ مي‌كنند توي‌ اون‌ آتشي‌ كه‌ از چند كيلومتري‌ نمي‌شه‌ از كنارش‌ عبور كرد. جبرئيل‌ مي‌ياد. جبرئيل‌ خدا، جبرئيل‌ حرفش‌ كارش‌، حرف‌ و كار خداست‌. اما بي‌ عينك‌ باشه‌ انسان‌ نگاه‌ كنه‌ بهتر است‌ تا با عينك‌ نگاه‌ كند. اگر چشم‌ انسان‌ نياز به‌ عينك‌ داشت‌ ضعيفه‌ چشمش‌، اي‌ كاش‌ بشه‌ بدون‌ عينك‌ همه‌ جا را نگاه‌ كنه‌. عينك‌ درسته‌ همان‌ واقعيات‌ را نشان‌ مي‌ده‌ بلكه‌ درشتر از به‌ اصطلاح‌ اونچه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ مي‌بينه‌. براي‌ افرادي‌ كه‌ چشمهاشون‌ ضعيفه‌ اما اگر انسان‌ چشمش‌ باز باشه‌ همانطور مستقيم‌ ببينه‌ خيلي‌ بهتره‌. لذا حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌گه‌ بك‌ لا. بتو من‌ نمي‌خوام‌، دلم‌ مي‌خواد مستقيم‌ با خدا، معناي‌ خلوص‌ اينه‌، كه‌ به‌ تو نيازي‌ ندارم‌ اون‌ كسي‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ دربارة‌ عبد الله‌ بن‌ مسعود گفتم‌ كه‌ وقتي‌ آمد به‌ عيادت‌ عبدالله‌ بن‌ مسعود گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ برات‌ طبيب‌ بيارم‌؟ گفت‌: الطبيب‌ ام‌ رضوي‌، طبيب‌ من‌ كه‌ خداست‌ او من‌ را مريض‌ كرده‌ مي‌خواد مريض‌ باشم‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. يكي‌ مرض‌ و يكي‌ صحت‌ پسندد من‌ از درمان‌ ودرد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌ هر چي‌ خدا مي‌خواد. خدا مي‌خواد من‌ توي‌ آتش‌ بسوزم‌، مي‌سوزم‌. اون‌ آتشي‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ به‌ بدن‌ من‌ بخوره‌ لذت‌ بخش‌ است‌. من‌ در كتاب‌ (قطع‌ نوار).

 گاهي‌ انسان‌ اگر يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشد سالها انتظارش‌ را مي‌كشيد حالا آمده‌ گرفته‌ توي‌ بغل‌ يك‌ خرده‌ فشارش‌ مي‌ده‌، بعد هم‌ بگه‌ آقا دردم‌ آمد از اين‌ درد انسان‌ ناراحت‌ مي‌شه‌. لذت‌ داره‌ دردي‌ كه‌ خدا به‌ انسان‌ بده‌. واقعا در اونجا انسان‌ مي‌سوزه‌. از درد سرطان‌ انسان‌ لذت‌ مي‌بره‌، ببينيد فرق‌ مريض‌ خدايي‌ كه‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيده‌ با آدمهاي‌ معمولي‌ چيه‌؟ الان‌ به‌ دروغ‌ يك‌ كسي‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ شما سرطان‌ داريد، حواست‌ پرت‌ مي‌شه‌، اون‌ شب‌ خوابت‌ نمي‌بره‌، دروغ‌ گفته‌. شما هم‌ نود در صد بلكه‌ نود و نه‌ در صد هم‌ مي‌دونيد كه‌ دروغ‌ گفته‌  اما يك‌ در صد تكانت‌ مي‌ده‌. اما اون‌ لذت‌ مي‌بره‌. اونجا مي‌رسه‌ خلوص‌ اين‌ فايده‌ را داره‌. خودتون‌ را تا مي‌تونيد به‌ مقام‌ خلوص‌ برسانيد. اونوقت‌ يك‌ عده‌ هستند، سنت‌ من‌ الاولين‌ عدة‌ زيادي‌ هستند بلكه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همشون‌ مخلص‌ بودند و رهبر هم‌ بودند. هم‌ مخلص‌ بودند هم‌ رهبر. هم‌ خودشون‌ پاك‌ بودند هم‌ مردم‌ را مي‌خواستند به‌ پاكي‌ مطلق‌ برسونند. و قليل‌ من‌ الاخرين‌ البته‌ براي‌ اينكه‌ همين‌ قليلش‌ ميلياردها ميلياردها ثلة‌ قبلي‌ ارزش‌ داره‌، ولي‌ از نظر تعداد قليله‌، آنها چهارده‌ نفرند و قليل‌ من‌ الآخرين‌ كه‌ آن‌ نفر آخرشون‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ باشه‌، اگر گوشه‌ چشمي‌ به‌ شما بكنه‌، خدا ميدونه‌ اينطوره‌. آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. گوشة‌ چشمي‌ به‌ شما بكنه‌ شما جزو مخلَصين‌ و صادقين‌ ميشيد.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌، يكي‌ از علماي‌ مشهد، كه‌ ما خدمتش‌ درس‌ مي‌خونديم‌ درس‌ فلسفه‌ مي‌خونديم‌؛ ايشان‌ مي‌فرمود كه‌ استاد ما، مرحوم‌ حاج‌ مهدي‌ اصفهاني‌ بودند ظاهرا، يك‌ آقايي‌، يك‌ طلبه‌اي‌، يك‌ سيدي‌ آمد خدمت‌ ايشان‌ گفت‌ آقا من‌ مسلول‌ شدم‌ و كسالتم‌ هم‌ خيلي‌ پيشرفته‌ است‌. اطبا جوابم‌ كردند، دعام‌ كنيد. ميگفت‌ آن‌ مرحوم‌ دو زانو نشست‌ گفت‌ تو شيعه‌اي‌؟! تو سيدي‌؟! تو رفتي‌ پيش‌ اطبا مأيوست‌ كردند تو هم‌ مأيوس‌ شدي‌؟! برو خدمت‌ امام‌ زمانت‌. گفت‌ يك‌ جوري‌ اين‌ كلمات‌ را، البته‌ شايد مفصلتر، جوري‌ اين‌ كلمات‌ را گفت‌ كه‌ من‌ بي‌ اختيار بلند شدم‌ گفتم‌ آقا خداحافظ‌ رفتم‌. پاشدم‌ رفتم‌ در خانة‌ امام‌ زمان‌. آمدم‌ طرف‌ صحن‌ مطهر حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. ميگه‌ در صحن‌، زير آن‌ ساعت‌، در صحن‌ كهنه‌ ما ميگيم‌، صحن‌ بزرگ‌، زير ساعت‌ كه‌ من‌ رسيدم‌ ديدم‌ جمعي‌ كه‌ جلوشون‌ يك‌ آقايي‌ است‌ دارند وسط‌ صحن‌ مي‌روند. به‌ ذهنم‌ آمد شايد اين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. گفتم‌ آقا، برگشت‌ يك‌ نگاهي‌، يك‌ نيم‌ نگاه‌ به‌ من‌ كرد. همان‌ گوشة‌ چشم‌. بعد تشريف‌ بردند و منهم‌ از حال‌ رفتم‌ و وقتي‌ به‌ حال‌ آمدم‌، هرچه‌ مي‌كنم‌ سرفه‌ كنم‌، كسالتي‌ دارم‌، ابدا. كه‌ ما اواخر ديده‌ بوديمش‌ كه‌ بسيار سرحال‌، با نشاط‌، اينهاست‌. اين‌ ثلة‌ و قليل‌ من‌ الآخرينه‌. اين‌ السابقون‌ و السابقون‌. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. شماها پيرو اين‌ اماميد. بايد سابق‌ بالخيرات‌ باشيد. اين‌ را بدانيد انسان‌ طفيلي‌ هم‌ كه‌ وارد يك‌ مجلسي‌ بشه‌، بالاخره‌ هرچه‌ اين‌ اصلي‌ را پذيرايي‌ كنند، اين‌ طفيلي‌ را هم‌ پذيرائيش‌ مي‌كنند. بيائيد طفيل‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشيم‌. عقب‌ سر حضرت‌ هر جايي‌ كه‌ ميره‌ بريم‌. جاي‌ بدي‌ حضرت‌ ما را نميبره‌. او صراط‌ مستقيمه‌. اوست‌ كه‌ ما را به‌ مقصد ميرسانه‌. شما ميگيد چيكار كنيم‌؟ هر جوري‌ او هست‌ ما هم‌ باشيم‌. خيلي‌ ساده‌ است‌، الگوست‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. شما همين‌ امشب‌ بريد خونتون‌، با خودتون‌ حساب‌ بكنيد اگر امام‌ زمان‌ بياد توي‌ اين‌ خونة‌ من‌ اين‌ عكسهايي‌ كه‌ در و ديوار زديم‌ مي‌پسنده‌ يا نمي‌پسنده‌؟ ميگه‌ باشه‌ يا نباشه‌؟ اگر خودتون‌ گفتيد ميگه‌ نباشه‌، ورش‌ داريد. بعضي‌ از دوستان‌ ما هنوز ظروف‌ نقره‌ توي‌ خونه‌اشونه‌ بعنوان‌ زينت‌. ببينيد چقدر گرفتاري‌ ماها داريم‌. ظرف‌ نقره‌اي‌ كه‌ حرامه‌ نگهداشتنش‌، غذا خوردن‌ توش‌، اين‌ را برداريد بگذاريد كنار. اين‌ لباسهايي‌ كه‌ داريد، اين‌ كراوات‌ را چرا توي‌ اشكافت‌ نگه‌ داشتي‌؟ ميخواي‌ براي‌ كي‌؟ براي‌ زمان‌ ظهور؟ اينها را بردار بگذارش‌ كنار. شما كه‌ مي‌دونيد من‌ وقتي‌ اين‌ حرفها را ميزنم‌ آنهايي‌ كه‌ انشاء الله‌ از وقتشون‌ استفاده‌ كردند كه‌ همين‌ الان‌ تصميم‌ بگيرند كه‌ عمل‌ كنند. زنشون‌، يك‌ وضع‌ خاصي‌ داره‌ كه‌ امام‌ زمان‌ نمي‌پسنده‌. اگر حرفت‌ را گوش‌ ميده‌ وادارش‌ كن‌. يك‌، ديگه‌ خودتون‌ بشينيد، گفت‌ كه‌ ما عقب‌ سر يك‌ وليي‌ از اولياء خدا در مشهد چند روز مي‌دويديم‌ يك‌ كلمه‌اي‌ به‌ ما بگه‌. يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ هر چي‌ ميدوني‌ خوبه‌ بكن‌، هر چي‌ هم‌ كه‌ ميدوني‌ بده‌ نكن‌. ما خيال‌ كرديم‌ ما را از سر وا كرد. مثل‌ اكثر شما كه‌ خيال‌ مي‌كنيد ما اينجا حرفهامون‌ بيفايده‌ است‌ و بايد خصوصي‌، در گوشي‌ بهتون‌ يك‌ چيزي‌ بگيم‌ كه‌ يكي‌ از اشتباهات‌ اكثرا همينطوره‌. ما آمديم‌ خيلي‌ هم‌ كسل‌. بعد فكر كردم‌ عجب‌ حرفي‌! من‌ عمل‌ بما علم‌ علمه‌ الله‌ علم‌ ما لم‌ يعلم‌. كسي‌ كه‌ به‌ آنچه‌ كه‌ ميدونه‌ عمل‌ بكنه‌، خدا آنچه‌ را كه‌ نمي‌داند بهش‌ ياد ميده‌. مي‌خواي‌ خدا باهات‌ حرف‌ بزنه‌، مي‌خواي‌ خدا استادت‌ بشه‌، طبق‌ اين‌ روايت‌ به‌ آنچه‌ كه‌ مي‌دوني‌ عمل‌ بكن‌، بشين‌، خودت‌ ميدوني‌ نميدونم‌ اين‌ عكسي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ات‌ زدي‌، اين‌ زن‌ رقاصه‌اي‌ كه‌ داره‌ مي‌رقصه‌ اينجا، امام‌ زمان‌ دوست‌ نداره‌. ميدوني‌ كه‌ نميدونم‌ اين‌ ظرف‌ را، حالا من‌ چيزهايي‌ كه‌ بنظرم‌ مي‌آد. ما يك‌ وقتي‌ منزل‌ يك‌ دوستي‌ دعوت‌ بوديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ زودتر از موعد من‌ رفتم‌. چون‌ فكر ترافيك‌ را من‌ كردم‌ گفتم‌ دير نشه‌، اتفاقا ترافيك‌ نبود ما زودتر رسيديم‌. كلي‌ ما را صاحبخانه‌ دم‌ در معطل‌ كرد كه‌ اطاقش‌ را يك‌ جوري‌ كنه‌ كه‌ ما بدمون‌ نياد از قيافة‌ اطاقش‌. يعني‌ من‌ بعد فهميدم‌ چون‌ ديدم‌ عكسهايي‌ كه‌ زده‌ روش‌ پرده‌ انداخته‌. از امام‌ زمان‌ هم‌ همينجور اقلا نستجير بالله‌، بايد دلت‌ را هم‌ حتي‌ پاك‌ كني‌. توي‌ دلت‌ هم‌ نبايد يك‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ خوشش‌ نياد. و اين‌ را انشاء الله‌ عمل‌ كنيد. تصميم‌ بگيريد انشاء الله‌. تا اصلاح‌ بشيد. همه‌ اگر به‌ همين‌ مسئله‌ عمل‌ كنند، خدا ميدونه‌ دنيا مدينة‌ فاضله‌ ميشه‌. امام‌ زمان‌ براي‌ ما خدا در اين‌ كرة‌ زمين‌ نگهش‌ داشته‌. خلقت‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. هم‌ پناهگاه‌ ماست‌، هم‌ نگهدارندة‌ ماست‌ از بديها. اگر شما خودتون‌ را مرتب‌ كنيد، منظم‌ كنيد، بسازيد و زندگيتون‌ را مطابق‌ ميل‌ حضرت‌ كنيد، حضرت‌ گوشة‌ چشم‌ كه‌ سهله‌، با شما مجالست‌ ميكنه‌. چون‌ براي‌ شماست‌. و اگر گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما بكنه‌، ما خالص‌ ميشيم‌، پاك‌ ميشيم‌، و جزء مخلَصين‌ ميشيم‌ و جزء السابقون‌ السابقون‌، اولئك‌ المقربون‌ في‌ جنات‌ النعيم‌ ثلة‌ من‌ الاولين‌ و قليل‌ من‌ الاخرين‌ كه‌ اين‌ قليل‌ از آخرين‌، نصيب‌ ما اگر نگيم‌ بهترينش‌ شده‌، البته‌ خود ائمه‌ فرمودند كه‌ بخاطر كارهايي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ميكنه‌ افضله‌ از سايرينه‌، اين‌ لطف‌ را پروردگار به‌ ما كرده‌ كه‌ اين‌ آقاي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ در روي‌ عالم‌ خلقت‌ بعد از پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌، كسي‌ به‌ اين‌ عظمت‌ وجود نداره‌؛ اين‌ را امام‌ ما قرار داده‌، رهبر ما قرار داده‌، آدرس‌ دهندة‌ به‌ ما قرار داده‌، هادي‌ ما به‌ سوي‌ خدا قرارش‌ داده‌. قدر هم‌ نمي‌دانيم‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را قدردان‌ نعمت‌ وجود حضرت‌ بقية‌ الله‌ بكنه‌. و ما را از آنها قرار بده‌ و از مخلصين‌ قرارمون‌ بده‌ و از سابقين‌ قرارمون‌ بده‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ موفق‌ بفرمايد.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ فاطمة‌ الزهرا سيدة‌ النساء العالمين‌. قتل‌ الله‌ قوما قتلوك‌ و لعن‌ الله‌ قوما ظلموك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ سمعت‌ بذلك‌ فرضيت‌ به‌. يا ابا عبد الله‌. لقد عظمت‌ الرضيه‌ و جلت‌ المصيبه‌. جعل‌ الله‌ و جميع‌ اهل‌ الاسلام‌. يا ابا عبد الله‌. اسئل‌ الله‌ ان‌ يرينا طلب‌ ثارك‌ بامام‌ منصور. من‌ اهل‌ بيت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. همين‌ جمله‌ را براتون‌ معنا مي‌كنم‌ تا به‌ آرزويتون‌ انشاء الله‌ برسيد. از خدا سؤال‌ مي‌كنيم‌، مي‌خوايم‌ كه‌ طلب‌ خون‌ تو را يا ابا عبد الله‌ زير ساية‌ امام‌ منصور، امام‌ زمان‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرمايد. ما هم‌ مثل‌ امام‌ زمانمون‌ اشك‌ بريزيم‌ براي‌ جد غريبش‌ حسين‌. و لابكين‌ عليك‌ صباحا و مسائا. صبح‌ و شب‌ يا جدا برات‌ گريه‌ ميكنم‌. براي‌ اون‌ ساعتي‌ كه‌ ذوالجناح‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها صدا ميزد ازلين‌ ازلين‌ من‌ امة‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيك‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. آقايون‌ آماده‌ باشيد براي‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *