۲۲ جمادی الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۷ شهریور ۱۳۷۵ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌ ، قصة‌ حضرت‌ يونس‌

 يقظه‌ و بيداري‌ قصة‌ حضرت‌ يونس‌ 22 ج‌ 2 1417

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الهود.

 انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار متعال‌ همانطوري‌ كه‌ دوستان‌ اطلاع‌ دارند بايد كوشش‌ كنيم‌ در اين‌ چهار شبي‌ كه‌ اين‌ مجلس‌ برپاست‌ و ما فكر كرديم‌ كه‌ هر هفته‌ مزاحم‌ دوستان‌ نشويم‌ و چهار شب‌ در ماه‌ مي‌خواهيم‌ صحبت‌ كنيم‌، يك‌ جا باشد. چند تا فايده‌ دارد. اول‌ اينكه‌ صاحب‌ منزلهايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ در منزلشون‌ اين‌ جلسه‌ تشكيل‌ بشود از شب‌ سه‌ شنبه‌ كه‌ شروع‌ بشود تا شب‌ جمعه‌ طبعا براي‌ آنها هر زحمتي‌ بخواهد باشد يك‌ دفعه‌اي‌ خواهد بود. يعني‌ چه‌ عوض‌ كردن‌ وضع‌ منزل‌ و چه‌ مرتب‌ كردن‌ بعد از جلسه‌ وضع‌ منزل‌ را. دوم‌ اينكه‌ چون‌ شب‌ جمعه‌ تمام‌ ميشود مجلس‌ خواهي‌ نخواهي‌ شب‌ رحمت‌، شب‌ مغفرت‌ است‌ شب‌ جمعه‌ و با توجه‌ بيشتر انشاء الله‌ شب‌ جمعه‌ را برگزار ميكنيم‌ و روز جمعه‌ معمولا چه‌ صاحب‌ منزل‌ اداري‌ باشد و چه‌ كاسب‌ باشد، يا تاجر باشد، طبعا وقتي‌ پيدا ميكند روز جمعه‌ وضع‌ منزلش‌ را مرتب‌ كند و از همه‌ مهمتر اگر چهار شب‌ پشت‌ سر هم‌ باشد، من‌ مي‌توانم‌ يك‌ بحثي‌ را انشاء الله‌ انتخاب‌ كنم‌ و تكميل‌ آن‌ بحث‌ را در آن‌ چهار شب‌ به‌ عرض‌ دوستان‌ برسانم‌. و علاوة‌ بر اينها وضع‌ و كار و گرفتاري‌ منهم‌ ايجاب‌ ميكند كه‌ هر هفته‌ مزاحم‌ دوستان‌ نشويم‌ و انشاء الله‌ بتوانيم‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ به‌ خاطر آمدنم‌ تهران‌ و باصطلاح‌ انجام‌ دادن‌ بعضي‌ از خدمات‌ را انشاء الله‌ موفقتر باشم‌، اين‌ كار و اين‌ برنامه‌ بهتره‌. و دوستانم‌ چيزي‌ را از دست‌ ندادند. چون‌ چهار شب‌ در هفته‌ مي‌خواهند بالاخره‌ دور هم‌ جمع‌ باشند، در ماه‌ مي‌خواهند چهار شب‌ دور هم‌ جمع‌ باشند، اين‌ چهار شب‌ يك‌ دفعه‌ باشه‌.

 بهرحال‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ دربارة‌ برنامه‌ بحث‌ نكنم‌. برنامة‌ اين‌ شبها هم‌ اينطوره‌ كه‌ انشاء الله‌ همانطور كه‌ عمل‌ شد امشب‌ نهايتا خانمها هم‌ حرف‌ مي‌زدند متأسفانه‌ هم‌ نمازهايشون‌ را متفرق‌ خوندند و از فردا شب‌ صبر مي‌كنند جناب‌ آقاي‌ كاشاني‌ تشريف‌ مي‌آورند و خانمها با ايشان‌ نماز را مي‌خوانند و كوشش‌ بكنند كه‌ انشاء الله‌ نظمي‌ كه‌ در گذشته‌ براي‌ اين‌ مجلس‌ بوده‌ رعايت‌ بشه‌. دوستاني‌ كه‌ من‌ را دوست‌ دارند اين‌ لطف‌ را مي‌كنند كه‌ ساعت‌ پنج‌ و نيم‌ اينجا باشند و ديرتر تشريف‌ نياورند. يعني‌ اين‌ ماه‌ و اين‌ سه‌ شبي‌ كه‌ باقيمانده‌. آنهائي‌ هم‌ كه‌ خوب‌ به‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ نمي‌دهند، نظمي‌ توي‌ كارشون‌ نيست‌ كه‌ خوب‌ آنها را ما زياد به‌ حساب‌ نمي‌آوريم‌ و خيلي‌ هم‌ مسئله‌اي‌ را ايجاد نمي‌كنند. بهرحال‌ فرهنگ‌ تزكية‌ نفستون‌ انشاء الله‌ ايجاب‌ بكنه‌ كه‌ منظم‌ باشيد. سر وقت‌، پنج‌ و نيم‌ انشاء الله‌ اين‌ سه‌ شب‌ باقيمانده‌ در جلسه‌ تشريف‌ داشته‌ باشيد كه‌ انشاء الله‌ زودتر برنامه‌ و افرادي‌ هستند راههايشون‌ دوره‌ انشاء الله‌ به‌ خانه‌هايشون‌ سر وقت‌ برسند. اين‌ آية‌ شريفه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد و انشاء الله‌ در اين‌ سه‌ شب‌ ديگر هم‌ همين‌ آيات‌ را تلاوت‌ مي‌كنيد چون‌ آياتي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اين‌ هفته‌اتون‌ هست‌. شايد بعضي‌ اطلاع‌ نداشته‌ باشند اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر روز سي‌ آيه‌ را بايد دوستان‌ بخوانند ترجمه‌اش‌ را نگاه‌ كنند، و اين‌ سي‌ آيه‌ را در يك‌ هفته‌ تكرار كنند و آن‌ هفته‌اي‌ كه‌ جلسه‌ هست‌، حالا به‌ هر كجا كه‌ رسيد، همان‌ سي‌ آيه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آن‌ هفته‌ است‌، همان‌ را بخونند، همانطور كه‌ عمل‌ كردند، و اين‌ سي‌ آيه‌ را اگر دقيق‌ مطالعه‌ بكنيد و معنايش‌ را خوب‌ نگاه‌ بكنيد، خيلي‌ بعيده‌ كه‌ انسان‌ آنقدر كم‌ همت‌ باشه‌ كه‌ معاني‌ اين‌ آيات‌ را متوجه‌ نشه‌. يعني‌ يك‌ هفته‌ سي‌ آيه‌ را مرتب‌ بخوانه‌ و معناش‌ را هم‌ بخوانه‌ و هيچ‌ توجهي‌ به‌ معناي‌ اين‌ نكنه‌ و محفوظش‌ نمانه‌. البته‌ اكثر دوستان‌ اينطورند كه‌ گاهگاهي‌ كه‌ ازشون‌ سؤال‌ كرديم‌، توجه‌ به‌ معناي‌ آيات‌ دارند. هر چي‌ ما داريم‌ دوستان‌، از قرآنه‌. حواستون‌ جمع‌ باشد كه‌ قرآن‌ را ياد بگيريد. دستوره‌. تعليم‌ قرآن‌ و ياد گرفتن‌ قرآن‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. به‌ اندازه‌اي‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ خدا اهميت‌ داره‌. سخن‌ شخص‌، هر فردي‌ كه‌ سخني‌ به‌ او انتصاب‌ پيدا ميكند خواهي‌ نخواهي‌ آن‌ سخن‌ به‌ ارزش‌ صاحب‌ سخن‌ بايد انسان‌ نسبت‌ بدهد. يعني‌ اگر يك‌ فردي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ شخص‌ هرزة‌ خيابان‌ بگردي‌ اين‌ يك‌ حرفي‌ ميزنه‌. شما بهش‌ ميگيد كه‌، مثلا به‌ دوستتون‌ ميگيد زياد توجه‌ نكن‌، اين‌ يك‌ آدم‌ بي‌ ربطي‌ است‌. هر چي‌ ميگه‌ قابل‌ توجه‌ نيست‌. اما يك‌ وقت‌ هست‌ سخن‌ را يك‌ شخصيت‌ بزرگي‌ ميگه‌. انسان‌ توجه‌ ميكنه‌، گوش‌ ميده‌، ببينه‌ كه‌ او چه‌ گفته‌، منظورش‌ چه‌ بوده‌. همينطور بالا بريد تا برسيد به‌ خدا. ايني‌ كه‌ شماها دو زانو ميشينيد، ادب‌ را رعايت‌ ميكنيد، موقع‌ خوندن‌ قرآن‌، ولو آنكه‌ آن‌ ادب‌ قلبي‌ كه‌ بايد رعايت‌ بشه‌، ما هنوز رعايت‌ نمي‌كنيم‌. يعني‌ شايد كمالات‌ روحيمون‌ به‌ آنجا نرسيده‌ كه‌ رعايت‌ بكنيم‌. و الا بعضي‌ از اولياء خدا اينطور بودند كه‌ وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ ميشد بدنشون‌ مي‌لرزيد، اشكم‌ مي‌ريختند و اگر نشسته‌ بودند مي‌ايستادند، اگر ايستاده‌ بودند مي‌نشستند. حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بهشون‌ دست‌ مي‌داد. كلام‌ خداست‌. علامت‌ ايمانه‌ كه‌ اگر كسي‌ آيات‌ قرآن‌ را مي‌شنود ايمانش‌ زياد بشود كه‌ در آن‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ انما المؤمنون‌ الذين‌ ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. مؤمنين‌ آنهائي‌ هستند كه‌ وقتي‌ كه‌ خدا را به‌ يادشون‌ مي‌آورند، اين‌ دلهاشون‌ مي‌ترسه‌. و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. وقتي‌ كه‌ آيات‌ خدا بر آنها خونده‌ ميشه‌ اينها ايمانشون‌ زياد ميشه‌ و علي‌ ربهم‌ يتوكلون‌. ما بايد وقتي‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌، بفهميم‌، تدبر كنيم‌، تعقل‌ كنيم‌. بعد از اينكه‌ فهميديم‌ و تدبر كرديم‌ و تعقل‌ كرديم‌، آنوقت‌ ايمانمون‌ زياد خواهد شد. خيلي‌ همت‌ كنيد كه‌ با قرآن‌ انس‌ بگيريد.

 وقتي‌ كه‌ قرآن‌ تلاوت‌ ميشه‌ ما اين‌ سفر كه‌ ما، تازه‌ عصري‌ رسيدم‌، دم‌ غروبي‌ رسيدم‌ به‌ تهران‌، آن‌ سفر كه‌ ما در مشهد بوديم‌، يكي‌ از خانمهايي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برميداشت‌ ايشان‌ از دار دنيا رفته‌ بود. من‌ به‌ فاتحه‌اش‌ شركت‌ كردم‌. ديديم‌ صاحب‌ مجلس‌ كه‌ باز هم‌ ايشان‌ يكي‌ از خوبانه‌ و يكي‌ از دوستان‌ ماست‌ بنام‌ جناب‌ آقاي‌ تفقد كه‌ خانمشون‌ فوت‌ كرده‌ بودند. خودش‌، پسرش‌، برادرش‌، تمامشون‌ اهل‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ و بسيار خوب‌. خدا انشاء الله‌ اين‌ خانم‌ را رحمت‌ كنه‌. آقاي‌ تفقد آمدند پيش‌ من‌ كه‌ فلاني‌ من‌ به‌ قرآن‌ خوان‌ گفته‌ام‌ كه‌ هر وقت‌ مي‌خواي‌ قرآن‌ بخواني‌ اشاره‌ بكن‌ ما نه‌ چايي‌ بياريم‌، نه‌ خرما بديم‌، نه‌ كسي‌ با همديگه‌ حرف‌ بزنه‌، و اگر ديدي‌ يك‌ وقتي‌ كسي‌ توي‌ مجلس‌ فاتحه‌ دارد با هم‌ چند نفري‌ با هم‌ حرف‌ مي‌زنند، ما كه‌ چائي‌ نمي‌ديم‌، اگر با هم‌ حرف‌ مي‌زدند شما شعري‌ بخون‌، مداحي‌ بكن‌. معمول‌ شعر مي‌خونند، هم‌ قرآن‌ مي‌خونند. شما ديدي‌ آنها رعايت‌ نمي‌كنند، تو رعايت‌ كن‌. بالاخره‌ بايد يا خوانندة‌ قرآن‌ يا شنوندة‌ قرآن‌ رعايت‌ عظمت‌ پروردگار را بكنه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در هندوستان‌ به‌ يك‌ معبد سيكها رفته‌ بودم‌. آنجا ايشان‌ ميخواست‌ كتابشون‌ را بياره‌ پيش‌ من‌. خدا ميدونه‌ به‌ قدري‌ اين‌ كتاب‌ را احترام‌ كرد، نه‌ اينكه‌ فقط‌ براي‌ ما باشه‌ بعد هم‌ ديدم‌ كه‌ همينطوره‌. اين‌ كتاب‌ را گذاشته‌ بود آن‌ بالا. اشعاري‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اينها بنام‌ گرانونك‌ اينكه‌ شعري‌ گفته‌، اشعاري‌ گفته‌ كه‌ اينها براي‌ او احترام‌ قائلند. منتسب‌ به‌ خدا نيست‌ اما منتسب‌ به‌ همان‌ پيغمبرشونه‌. پيغمبر اينها هم‌ تحقيقي‌ كه‌ من‌ دربارة‌ اين‌ مسلك‌ و اين‌ مذهب‌ كردم‌ اينه‌ كه‌ اين‌ در پانصد سال‌ قبل‌ تقريبا، اين‌ شخص‌ گرونانك‌ مسلمان‌ بوده‌، منتهي‌ مسلمان‌ نافهم‌ ولي‌ پر استعداد. آخه‌ ميشه‌ انسان‌ هم‌ نافهم‌ باشه‌ هم‌ پر استعداد. حالا شرحي‌ داره‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ براتون‌ انشاء الله‌ شرح‌ ميدم‌. اين‌ شخص‌ هم‌ از مذهب‌ هندو خوشش‌ آمده‌ بوده‌ هم‌ از مذهب‌ اسلام‌. برداشته‌ يك‌ مجموعه‌اي‌ التقاط‌ كرده‌ از اسلام‌ و هندو. خداشناسي‌ را از اسلام‌ گرفته‌ كه‌ بت‌ پرستي‌ را گذاشته‌ كنار و چيزهاي‌ ديگه‌. حالا بحث‌ اينها را نكنم‌ براتون‌. اين‌ يك‌ كتابي‌ داره‌، شعر هم‌ هست‌، مناجاته‌ تقريبا با پروردگاره‌. اين‌ كتاب‌ را گذاشته‌ بود آن‌ بالا مطابق‌ سرش‌. وقتي‌ كه‌ مي‌خواست‌ كتاب‌ را بياره‌ براي‌ ما از همانجا آورد روي‌ سرش‌. اينجوري‌ دو دستش‌ را گذاشت‌ روي‌ سرش‌ آورد. بعد از آنجا آورد پائين‌ بوسيدش‌ اينجوري‌ به‌ ما داد كه‌ ايشان‌ ميگفت‌ از اين‌ مقدار دست‌ من‌ هيچوقت‌ اين‌ كتاب‌ پائين‌تر نيامده‌. ماها قرآن‌ را مي‌گذاريم‌ جلومون‌، مكرر در مسجد الحرام‌ و مسجد النبي‌ در عربستان‌ سعودي‌ با ايرانيها اين‌ سعوديها دعوا مي‌افتند كه‌ چرا قرآن‌ را گذاشته‌اي‌ روي‌ زمين‌. قرآن‌ را روي‌ زمين‌ مي‌گذاريم‌، گاهي‌ بازش‌ مي‌كنيم‌، گاهي‌ جلوش‌ پامون‌ را دراز مي‌كنيم‌. گاهي‌ دارند مي‌خونند ما داريم‌ سيگار ميكشيم‌، چايي‌ مي‌خوريم‌. آنوقت‌ روز قيامت‌ هم‌ توقع‌ داريم‌ كه‌ صاحب‌ قرآن‌ ما را شفاعت‌ كنه‌. همانطوري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مكرر اين‌ مطلب‌ را بيان‌ فرموده‌. مثل‌ اين‌ مطلب‌ اذكروني‌ اذكركم‌. شما مرا به‌ ياد داشته‌ باشيد تا منهم‌ شما را به‌ ياد داشته‌ باشم‌. اگر اوفوا بعهدي‌ اوفوا بعهدكم‌ شما به‌ عهدتون‌ وفا بكنيد تا منهم‌ به‌ عهدم‌ وفا بكنم‌. آخه‌ خداي‌ تعالي‌ از اين‌ بيشتر نميشه‌ كه‌ با بشر خودش‌ را مساوي‌ قرار بده‌. بگه‌ تو بكن‌ تا منهم‌ بكنم‌. تو ياد بكن‌ تا منهم‌ ياد بكنم‌، تو عهدت‌ را وفا بكن‌ تا منهم‌ وفا بكنم‌. تو دهها مرتبه‌ عهدت‌ را با ذات‌ مقدس‌ پروردگار شكستي‌، خدا هم‌ در روز قيامت‌ يك‌ دفعه‌ عهدش‌ را مي‌شكنه‌. اليوم‌ ننساكم‌. خيلي‌ عجيبه‌. امروز، روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ شما را فراموش‌ ميكنم‌، فراموشتون‌ ميكنم‌. آهاي‌ خدا ما را هم‌ خلق‌ كردي‌. بي‌ اعتنائي‌ بهتون‌ ميكنه‌. كما نسوا لقاء يومنا هذا. همانطوري‌ كه‌ شما در دنيا روز قيامت‌ را فراموش‌ كرديد، من‌ را فراموش‌ كرديد، خودمونيم‌ در شبانه‌روز چقدر به‌ ياد خدا هستيم‌؟ چقدر به‌ ياد كارهاي‌ مختلفمون‌، خوردمون‌، خوراكمون‌، استراحتمون‌، خونمون‌، زندگيمون‌، شغلمون‌. جدا، چون‌ اين‌ چهار شب‌ را من‌ مي‌خوام‌ دربارة‌ يقظه‌ صحبت‌ كنم‌. چقدر شماها به‌ فكر خدا بوديد. هر چه‌ شما به‌ فكر خدا بوديد خدا دو برابرش‌ به‌ ياد شما هست‌. من‌ قول‌ ميدم‌. هر چي‌ هم‌ به‌ ياد شيطان‌ بوديد، خداي‌ تعالي‌ هم‌ يك‌ برابرش‌ شما را فراموش‌ ميكنه‌. خوبه‌؟ من‌ جاء بالحسنه‌ فله‌ عشر امثالها. من‌ حداقل‌ را عرض‌ كردم‌ براتون‌. و الا خدا خودش‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ كار حسنه‌، نيكو بكنه‌. يكي‌ از كارهاي‌ نيكو به‌ ياد خدا بودنه‌، فله‌ عشر امثال‌. ده‌ برابر، شما پنج‌ دقيقه‌ به‌ ياد خدا بوديد، خداي‌ تعالي‌ بعله‌، پنجاه‌ دقيقه‌ به‌ يادتون‌ هست‌. خوبه‌؟ شما يك‌ عهد خدا را رعايت‌ كرديد، خدا هم‌ عهدهايش‌ را رعايت‌ ميكنه‌. اما شما هي‌ ميگند كه‌ ما اينقدر دعا كرديم‌ چرا مستجاب‌ نشده‌؟ همان‌ وقتي‌ كه‌ داري‌ دعا ميكني‌، همان‌ وقتي‌ كه‌ داري‌ دعا ميكني‌ به‌ ياد خدا نيستي‌. شما چقدر توي‌ مجالسي‌ بوديد كه‌ كلي‌ نشستيد توي‌ مجلس‌ و منبر بوده‌ و متنبه‌ هم‌ شديد. حالا يا الله‌ مي‌كنند. اين‌ يا اللهاتون‌ واقعا ميگيد اي‌ خدا؟ ميگند آقا مجلس‌ چه‌ جوريه‌ وضعش‌؟ يا الله‌ شد. اصلا يا الله‌ يعني‌ كلمة‌ ختم‌ مجلس‌. يا الله‌اي‌ خدا نيست‌. اگر اي‌ خدا باشه‌، اول‌ مجلسه‌، تازه‌ شروع‌ برنامه‌ است‌. يا الله‌ را ميگند ده‌ مرتبه‌ اقلا بگيد بخاطر اينه‌ آخه‌ بعضي‌ از اين‌ ديوارهاي‌ ساختمانهاي‌ سابق‌، يك‌ خورده‌اي‌ كاهگلي‌ بود. شما ميخ‌ مفتول‌ را دو تا چكش‌ مي‌زديد مي‌رفت‌ تا آخر. اما ديوارها بتوني‌ محكمتر از سنگ‌، اينها را ميخ‌ فولادي‌ هم‌ كه‌ ميگيريد ميزنيد ميبينيد نميشه‌. بايد قبلا با مته‌ سوراخ‌ كنيد بعد ميخ‌ را بزنيد. اگر مته‌ات‌ نشكنه‌. دلهاي‌ ما هم‌ اين‌ كلام‌ خداست‌، بعضي‌ دلها هست‌ كه‌ دو دفعه‌ بگه‌ يا الله‌ اشكش‌ ميريزه‌. خدا هم‌ جوابش‌ را ميده‌ لبيك‌، حاجتش‌ هم‌ برآورده‌ ميشه‌ تموم‌ ميشه‌. نرمه‌. ملايمه‌، دل‌ قساوت‌ نگرفته‌. اما يكي‌ هست‌ مي‌شينه‌ هزار مرتبه‌ ميگه‌ يا الله‌. نخير. قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. دلهاي‌ اينها مثل‌ سنگه‌. شما توي‌ سنگ‌ نمي‌تونيد ميخ‌ را بكوبيد. بلكه‌ شديدتر و محكمتر از سنگه‌. خداي‌ تعالي‌ بعد مي‌فرمايد چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ و ان‌ من‌ الحجارة‌ از سنگ‌ گاهي‌ سنگ‌ شكافته‌ ميشه‌ آب‌ جاري‌ ميشه‌. توي‌ چشمه‌ سارها بريد ببينيد چطور آب‌ نرم‌ ملايم‌ سنگ‌ را شكافته‌ و بيرون‌ آمده‌. اما قلوب‌ اين‌ مردم‌ قرآن‌ با اين‌ قدرت‌، كلمات‌ حق‌ با اين‌ قدرت‌، آخه‌ دلهاي‌ اينها را نمي‌شكافه‌، خواب‌، الناس‌ نيام‌ مردم‌ همه‌ خوابند. اگر ما خواب‌ نباشيم‌ با كي‌ مي‌خواهيم‌ درگير باشيم‌، چرا داريم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌؟ خدا به‌ تو احتياج‌ داره‌ يا تو به‌ خدا؟ اگر تو به‌ خدا احتياج‌ داري‌ تو بايد بري‌ دنبال‌ اينكه‌ من‌ چيكار كنم‌ كه‌ رضايت‌ او را بدست‌ بيارم‌. نه‌ اينكه‌ خدا بخواد رضايت‌ تو را بدست‌ بياره‌. پروردگار متعال‌، گاهي‌ من‌ خدا ميدونه‌ آيات‌ قرآن‌ را كه‌ مي‌خونم‌ مي‌بينم‌ عجب‌ خداي‌ خوبي‌ ماها داريم‌. عينا ماها مثل‌ اگر بخواهيم‌ قياس‌ كنيم‌، فاصلة‌ بين‌ ما و خدا بيشتره‌ يا فاصلة‌ بين‌ شما و بچة‌ پنچ‌ ساله‌اتون‌. مسلما فاصلة‌ ما با خدا خيلي‌ بيشتره‌. شما اگر حوصله‌ كرديد اينقدر قصه‌ براي‌ بچة‌ پنج‌ ساله‌ات‌ بگي‌، قصة‌ انبياء، قصه‌ گفته‌ برامون‌. محبت‌ كرده‌، اظهار لطف‌ كرده‌، همه‌ جا در آغوشمون‌ گرفته‌، با كمال‌ محبت‌.

 يك‌ وقتي‌ يك‌ بچه‌اي‌ نقل‌ ميكرد ميگفت‌ كه‌ من‌ نشسته‌ بودم‌ پدرم‌ داشت‌ مرا نصيحت‌ مي‌كرد. من‌ كوچك‌ بودم‌. يك‌ گنجشكي‌ رفت‌ توي‌ سوراخ‌ آنجا. من‌ به‌ پدرم‌ گفتم‌ يك‌ گنجشك‌ رفت‌ آنجا. پدرم‌ اينقدر عصباني‌ بود كه‌ يك‌ سيلي‌ بهم‌ زد. من‌ دارم‌ با تو حرف‌ ميزنم‌ تو فكرت‌ توي‌ گنجشكه‌. شما را به‌ خدا ما هم‌ اينجوري‌ هستيم‌ يا نيستيم‌؟ خدا داره‌ با ما صحبت‌ ميكنه‌، آواز خدا هميشه‌ در گوش‌ دل‌ است‌. فالهمها فجورها و تقواها. دائما خدا داره‌ ما را هدايت‌ ميكنه‌ حتي‌ حيوانات‌ را. دائما داره‌ با ما صحبت‌ ميكنه‌. كاش‌ ما مي‌رفتيم‌ دنبال‌ گنجشك‌. دنبال‌ شيطان‌ كه‌ دشمن‌ ما و دشمن‌ خداست‌ حركت‌ ميكنيم‌. آنوقت‌ توقع‌ هم‌ داريم‌ تا گفتيم‌ يا الله‌ خدا ده‌ مرتبه‌ بگه‌ لبيك‌. ما جامون‌ را با خدا عوض‌ كرده‌ايم‌. معمولا بنده‌ قاعده‌اش‌ اينه‌، سابقها كه‌ برده‌ مي‌گرفتند آنجا خيلي‌ مشخص‌ بود، كه‌ هرچه‌ بنده‌ به‌ مولاش‌ ميگه‌ مولاش‌ خواست‌ گوش‌ ميده‌ نخواست‌ هم‌ گوش‌ نميده‌. مخيره‌، اختيار داره‌. اما مولا هر چي‌ گفت‌ بنده‌ بايد گوش‌ بده‌. حالا ما جامون‌ را با خدا عوض‌ كرديم‌. هر چي‌ خدا گفته‌ ما دلمون‌ خواست‌ مي‌كنيم‌، دلمون‌ نخواست‌ نمي‌كنيم‌. دلم‌ مي‌خواد كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌، دلم‌ مي‌خواد كه‌ آن‌ واجب‌ را انجام‌ بدم‌ يا ندم‌. اما خدا هر چي‌ كه‌ ما ميگيم‌ بايد بكنه‌. بايد بكنه‌.

 در مشهد بوديم‌ يك‌ نفر مي‌گفت‌ من‌ چهل‌ روزه‌ آمدم‌ مشهد نرفتم‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. آدم‌ خوبي‌ هم‌ بود. گفتم‌ چرا؟ گفت‌ با امام‌ رضا قهريم‌؟ گفتم‌ چرا قهريد؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ حاجتي‌ داشتيم‌ ازش‌ خواستيم‌ ندادند. گاهي‌ بعضي‌ها تشويق‌ ميكنند به‌ اين‌ كارها. من‌ خيلي‌ تند باهاش‌ برخورد كردم‌. اينقدر آدم‌ فضول‌ و بي‌ ادب‌. با امام‌ رضا قهر كردي‌؟ يعني‌ با حيات‌، با زندگي‌، با همه‌ چيز، با خدا قهر كردي‌؟ برو زود عتبة‌ در خانة‌ حضرت‌ رضا را ببوس‌. بگو آقا من‌ جزء آنهائي‌ هستم‌ كه‌ يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌ همان‌ را پسندم‌ كه‌ جانان‌ پسندد. جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌. آقا ما كجا قهر كرديم‌. مي‌فرمايد خدا هم‌ روز قيامت‌ با تو قهر ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ اين‌ حرفها را عرض‌ كردم‌، اين‌ تقريبا يك‌ مقدمه‌اي‌ بود براي‌ اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ شما اين‌ هفته‌ نمي‌دونم‌ خونديد يا بعد از اين‌ مي‌خونيد، خونديد و مي‌خونيد. واصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. اي‌ پيغمبر در مقابل‌ حكم‌ پروردگارت‌ خوب‌ بردبار باش‌. بردبار باش‌. يعني‌ تمام‌ مشقاتش‌ را قبول‌ كن‌. رفتي‌ خونه‌ زنت‌ ميگه‌ اي‌ بابا چه‌ قيافه‌اي‌ براي‌ خودت‌ درست‌ كردي‌، مقدس‌ شدي‌، نماز شب‌ يعني‌ چه‌؟ مسجد يعني‌ چه‌؟ در مقابل‌ همة‌ اينها صبر كن‌، بردبار باش‌، كارت‌ را انجام‌ بده‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌. حرامي‌ جلو آمده‌، همة‌ رفقا دارند يك‌ معصيتي‌ مي‌كنند، تو هم‌ اينجا دلت‌ خيلي‌ مي‌خواد با اينها وارد معصيت‌ بشي‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌. مصيبتي‌ پيش‌ آمده‌ و اصبر لحكم‌ ربك‌. پول‌ زيادي‌ آوردند بهت‌ يا بعنوان‌ رشوه‌ يا بعنوان‌ مثلا غشي‌ در كارت‌ بهت‌ مي‌دهند، و اصبر لحكم‌ ربك‌. بردبار (قطع‌ صداي‌ نوار)

 باشيد تا امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تو را بعنوان‌ يك‌ يار و مددكار خودش‌ قبول‌ بكنه‌. شما ميشه‌ اگر دعوا بكني‌ با اربابت‌، اربابت‌ تو را به‌ عنوان‌ يار خودش‌ بپذيره‌؟ و اصبر لحكم‌ ربك‌. بعد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. صاحب‌ الحوت‌ كيه‌؟ صاحب‌ ماهي‌. حضرت‌ يونس‌. مثل‌ او نباش‌. مگر يونس‌ چه‌ كرد؟ كاري‌ كه‌ ما در شبانه‌ روز، همان‌ خوب‌ خوبامون‌ مكرر انجام‌ ميديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ كوتاهي‌ كرد در تبليغ‌ مردم‌. حالا همه‌اتون‌ ميگيد چرا تو اين‌ كار را ميكني‌؟ من‌ انشاء الله‌ اينكار را نمي‌كنم‌. من‌ در خدمت‌ آقايون‌ هستم‌، در خدمتشون‌ هستم‌، همين‌ سفر رفتم‌ به‌ مشهد، در ظرف‌ دو شبانه‌ روز، دو تا يا سه‌ تا جلسة‌ جمعيت‌ پر جمعيت‌ پر فشار داشتم‌. همين‌ دو روزي‌ هم‌ كه‌ بودم‌ آنجا اينجور. نميخوام‌ بگم‌ من‌، ما كجا و صاحب‌ الحوت‌ كجا. ده‌ تا كه‌ صاحبا لحوت‌ كه‌ اصلا ما كجا و صاحبا لحوت‌ كجا؟ حضرت‌ يونس‌ كجا؟ ولي‌ اين‌ را من‌ نميگم‌ كه‌ براي‌ شماها، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ها ميگم‌ كه‌ در منبر نگيد ما از همه‌اتون‌ بدتريم‌، خوب‌ اگر از همه‌ بدتري‌، تو بيا پائين‌ از آن‌ خوبترها بروند روي‌ منبر. اقرار به‌ گناه‌ خوب‌ نيست‌. اما اينطوريه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ ميگه‌ اين‌ را شما بدونيد اياك‌ اني‌ و اسمعي‌ يا جار است‌. به‌ پيغمبر خداي‌ تعالي‌ نميگه‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. به‌ من‌ و شما داره‌ ميگه‌. اين‌ را در روايات‌ زيادي‌ از ائمة‌ اطهار به‌ ما رسيده‌ كه‌ آيات‌ قرآن‌ مثل‌ اياك‌ اني‌ و اسمعي‌ يا جار است‌. به‌ پيغمبر خطاب‌ ميشه‌ چون‌ خصوصيتي‌ بين‌ خدا و پيغمبر هست‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ مهماني‌ خانه‌اتون‌ آمده‌، بچة‌ مهمان‌ اين‌ خيلي‌ فضوله‌. بچة‌ خودتون‌ كاري‌ نكرده‌، اين‌ را مي‌خواهيد كنترلش‌ كنيد، ميگيد دست‌ به‌ آنجا نزن‌، به‌ آنجا اذيتي‌ وارد نكن‌، تا او حواسش‌ جمع‌ بشه‌. تربيت‌ افراد گاهي‌ بايد اين‌ نحوه‌اي‌ بايد باشه‌. طرف‌ خودش‌ بهش‌ برميخوره‌. غرور داره‌ هنوز. هنوز غرورش‌ را نبايد شكست‌. اگر هم‌ غرورش‌ را بشكنيد خودش‌ را ناراحت‌ ميكنه‌. و حال‌ اينكه‌ يك‌ فرد مسلمان‌ نبايد غرور داشته‌ باشه‌. بعضي‌ها ميگند آقا غرور ما را لكه‌دار كرد. غرور نبايد تو داشته‌ باشي‌. غرور يعني‌ گول‌ خوردن‌، يعني‌ اشتباه‌ كردن‌، نفهمي‌. آنوقت‌ وقتي‌ كه‌ طرف‌ يك‌ همچين‌ غروري‌ داره‌ خوب‌ به‌ اين‌ آسونيها نميشه‌ غرور اين‌ را شكست‌ و به‌ او فهموند كه‌ نبايد غرور داشته‌ باشي‌. چيكار بايد كرد؟ به‌ يك‌ نفر ديگه‌ ميگه‌ كه‌ او حواسش‌ را جمع‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر ميگه‌ كه‌ واصبر لحكم‌ ربك‌. يعني‌ من‌ و شما و اصبر لحكم‌ ربك‌. من‌ و شما بايد در مقابل‌ حكم‌ پروردگارمون‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ بردبار باشيم‌. و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. مثل‌ حضرت‌ يونس‌ نباش‌. حضرت‌ يونس‌ چيكار كرد؟ توي‌ مردم‌ بود، مردم‌ جاهل‌ نادان‌ ايرادگير، مردم‌ آزار، مي‌نشستند پشت‌ سر حضرت‌ يونس‌ حرف‌ مي‌زدند، دروغگويش‌ مي‌دانستند. مگر ميشه‌ يك‌ نفر بياد مجاني‌ اينقدر سربسر ما بگذاره‌؟ اينقدر خودش‌ را معطل‌ بكنه‌. اين‌ حتما يك‌ طمعي‌ روي‌ ما داره‌. آخر حضرت‌ يونس‌ يكي‌ از شعارهايش‌ اين‌ بود كه‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر. ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ مزدي‌ از شما نمي‌خوام‌، مزدم‌ با خداست‌. كه‌ قبول‌ ميكنه‌؟ هيچكس‌. پس‌ چرا اين‌ مي‌آد؟ مي‌خواد يك‌ كلاهي‌ سرتون‌ بگذاره‌. اينقدر اذيتش‌ كردند كه‌ حضرت‌ يونس‌ گفت‌ خدايا اين‌ بندگان‌ تو، اين‌ خودت‌. خداحافظ‌ ما رفتيم‌. نشست‌ توي‌ كشتي‌.

 خداي‌ تعالي‌ از هر كسي‌ يك‌ توقعي‌ داره‌. اين‌ را بدونيد. از پيغمبرش‌ توقع‌ داره‌ كه‌ ضعف‌ از خودش‌ نشون‌ نده‌، استقامتش‌ خيلي‌ زياد باشه‌، پيغمبر اسلام‌ با آنهمه‌ استقامتي‌ كه‌ داشت‌ كه‌ مي‌فرمايد ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌ و واقعا هم‌ اينطور بود، در عين‌ حال‌ خدا مكرر بهش‌ مي‌فرمايد و استقم‌ كما امرت‌ استقامت‌ كن‌ همانطوري‌ كه‌ بهت‌ امر شده‌، طبق‌ دستور استقامت‌ كن‌، اينجا هم‌ مي‌فرمايد و اصبر، چون‌ صبر هم‌ مثل‌ استقامته‌. و اصبر لحكم‌ ربك‌ و لا تكن‌ كصاحب‌ الحوت‌. مثل‌ يونس‌ نباش‌. يونس‌ آمده‌ توي‌ كشتي‌ نشسته‌ بريم‌ يك‌ قدري‌ استراحت‌. پيغمبريش‌ را كه‌ از دست‌ نداده‌. بالاخره‌ يك‌ قدري‌ راحت‌ باشيم‌، خستگي‌ بگيريم‌، حوت‌ آمد جلوش‌. خدا مأموريت‌ داد. خدا يك‌ زندان‌ يك‌ سلولي‌ مرطوب‌ تاريك‌ برايش‌ تهيه‌ ديد. آنقدر هم‌ سخت‌ بهش‌ گرفته‌ كه‌ مي‌فرمايد اگر جزء مسبحين‌ نبود للبس‌ في‌ بطنه‌ در شكم‌ ماهي‌ تا روز قيامت‌ مي‌ماند. توي‌ آن‌ سلول‌ حبس‌ ابد. آخه‌ حبسهاي‌ ابد ما نهايتش‌ تا موقع‌ مردنه‌. موقعي‌ كه‌ انسان‌ مرد جسدش‌ را مي‌اندازند بيرون‌. اما اين‌ نه‌. اين‌ خدا زنده‌ هم‌ نگرش‌ مي‌داشت‌ تا آخر. چه‌ كرده‌ بود؟ كم‌ صبري‌ كرده‌ بود. چيكارت‌ مي‌كنند خوب‌ مي‌كشندت‌ ديگه‌. بمون‌. باش‌. انسان‌ اگر بيدار نباشه‌ از خواب‌ غفلت‌ برنخيزه‌، اين‌ را شما بدانيد كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نميتونه‌ استقامت‌ كنه‌. نمي‌تواند توي‌ راه‌ راست‌ حركت‌ كنه‌. نمي‌تونه‌ با نفس‌ اماره‌اش‌ جهاد كنه‌. از خواب‌ بيدار بشيد. بشينيد حساب‌ كنيد. حاسبوا انفسكم‌ قبل‌ ان‌ تحاسبوا بشينيد حساب‌ بكنيد ببينيد چيكاره‌ايد، چقدر با خدا هستيد، چقدر با خودتون‌ هستيد، چقدر عقب‌ شيطان‌ هستيد. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ به‌، شايد همين‌ جمعيت‌، شايد همه‌اتون‌ شنيده‌ باشيد اين‌ جمله‌اي‌ كه‌ ميگم‌. تا اين‌ جمله‌ يادتون‌ نياد متابعت‌ شيطان‌. گفتم‌ يك‌ سرباز ارتش‌ اسلام‌ در جبهة‌ جنگ‌، بگه‌ كه‌ من‌ يك‌ روز هم‌ بروم‌ براي‌ صدام‌ كار كنم‌. خوب‌ چه‌ اشكال‌ داره‌، يك‌ روزه‌. اين‌ را چيكارش‌ مي‌كنند؟ چرا؟ چون‌ صدام‌ دشمنه‌. در همان‌ موقع‌ جنگ‌ يك‌ افسري‌، شما افسريد انشاء الله‌ همتون‌، يك‌ افسري‌ يا يك‌ سربازي‌ برخيزه‌ بره‌ آنطرف‌ مرز بگه‌ آقاي‌ صدام‌ امروز ما آمديم‌ براي‌ تو كار كنيم‌. اونهم‌ دستور بده‌. برگرده‌ چيكارش‌ مي‌كردند؟ شيطان‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌. اي‌ بندگان‌، اي‌ پسران‌ آدم‌ من‌ با شما عهد كردم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. دشمن‌ روشن‌ و آشكار شماست‌. و اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. اما ما روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ ميديم‌. يك‌ دفعه‌ هم‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ بديم‌ اعدامي‌ هستيم‌. در سال‌ هم‌ يك‌ مرتبه‌ اطاعت‌ شيطان‌ را بكنيم‌ اعدامي‌ هستيم‌. خودتون‌ قضاوت‌ كنيد، فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. در بين‌ شما الان‌ افرادي‌ هستند كه‌ كاملا از قوانين‌ ارتش‌ و سربازي‌ و سپاه‌ و اينها اطلاع‌ دارند، آقا يك‌ روز، يك‌ ساعت‌، من‌ رفتم‌ آنطرف‌ گفتم‌، صدام‌ هم‌ آمده‌ بوده‌ سر مرز گفتم‌ هر چي‌ تو بگي‌ ما گوش‌ مي‌ديم‌. اونهم‌ يك‌ كار بيشتر به‌ ما نگفته‌ بكن‌، يك‌ كار كوچك‌. ما هم‌ كرديم‌. چيكار ميكنند. ما نمي‌نشينيم‌ بررسي‌ كنيم‌، نمي‌نشينيم‌ برسيم‌ به‌ كارها، اعمالمون‌، خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ما غرك‌ بربك‌ الكريم‌. كي‌ مغرورت‌ كرده‌ كه‌ خدا كريمه‌؟ خدا كريمه‌، خدا رحيمه‌، خدا رحمانه‌ اما تو هم‌ خيلي‌ بي‌ حيايي‌. بي‌ حيايي‌ هم‌ حدي‌ داره‌. رهبر انقلاب‌ مرد بزرگوار رحمان‌ و رحيم‌ و رئوف‌. اما اين‌ سرباز را اجازه‌ بهش‌ بده‌ كه‌ يك‌ دوساعتي‌ هم‌ بره‌ گوش‌ به‌ حرف‌ صدام‌ بده‌ و كارهاي‌ او را انجام‌ بده‌ برگرده‌، ميشه‌؟ به‌ ضرر خودته‌، به‌ ضرر مملكتته‌. شما به‌ بچه‌اتون‌ با همة‌ مهرباني‌ كه‌ داريد اجازه‌ ميديد يك‌ استكان‌ سم‌ بخوره‌؟ اجازش‌ مي‌ديد؟ خيلي‌ دوست‌ داره‌ از اين‌ سمي‌ كه‌ يك‌ قطره‌اش‌ انسان‌ را ميكشه‌، يك‌ استكان‌ بيشتر نخوره‌. اجازش‌ مي‌ديد؟ اجازش‌ مي‌ديد يك‌ سيلي‌ محكم‌ به‌ صورت‌ مهمانتون‌ بزنه‌؟ خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريد. منافاتي‌ نداره‌. چون‌ دوستش‌ داريد اجازه‌اش‌ نمي‌ديد. خداي‌ تعالي‌ چون‌ شما را دوست‌ داره‌ اجازتون‌ نميده‌ گناه‌ بكنيد، معصيت‌ بكنيد، اطاعت‌ شيطان‌ را بكنيد. چون‌ دوستتون‌ داره‌. اگر دوستتون‌ نمي‌داشت‌ كه‌ كاري‌ به‌ شما نداشت‌.

 صاحب‌ حوت‌ خدا سخت‌ گرفته‌ چون‌ دوستش‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ را چون‌ خدا دوستش‌ داره‌ سخت‌ ميگيره‌. اگر ديديد هرچي‌ گناه‌ مي‌كنيد گناه‌ نمي‌كنيد فرقي‌ نميكنه‌. همه‌اش‌ زندگيتون‌ الحمد لله‌ روبراه‌ و مريض‌ هم‌ نميشيد، هيچي‌ هيچي‌. بدونيد خدا دوستتون‌ نداره‌. نمي‌خواد تربيتتون‌ كنه‌. از تحت‌ رب‌ العالمين‌ بودن‌ پروردگار از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد. از نظر بدني‌ كه‌ بالاخره‌ ما همه‌امون‌ تحت‌ تربيت‌ پروردگاريم‌. از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد، داريد افت‌ مي‌كنيد. گناه‌ مي‌كنيد معصيت‌ ميكنيد فرقي‌ نميكنه‌ با آن‌ روزي‌ كه‌ معصيت‌ نمي‌كنيد. خدا شاهده‌ من‌ بعضي‌ از اولياء خدا را ديده‌ بودم‌، چه‌ خودشون‌ چه‌ دوستانشون‌ حتي‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ حتي‌، يك‌ مكروه‌ انجام‌ مي‌دادند منتظر بودند كه‌ يك‌ تنبيهي‌ بشوند. اگر تنبيه‌ نمي‌شدند مي‌شستند گريه‌ مي‌كردند كه‌ معلومه‌ خدا ما را به‌ حال‌ خودمون‌ وا گذاشته‌. قاعده‌اش‌ هم‌ همينه‌. بايد هم‌ همينطور باشه‌. شما فكر نكنيد حضرت‌ يونس‌ را خدا دوست‌ نداشت‌ پيغمبر اكرم‌ را خدا بيشتر دوستش‌ داشت‌. داشت‌ همينطور بود. اما اگر حضرت‌ يونس‌ را هم‌ دوست‌ نداشت‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌ نمي‌انداختش‌. توي‌ آن‌ زندان‌ نمي‌انداختش‌. تمام‌ اينهايي‌ كه‌ حتي‌ در يك‌ مملكتي‌ كه‌ ظلم‌ نباشه‌. مملكتي‌ باشه‌ كه‌ زير نظر ولي‌ فقيهي‌ باشد و ظلمي‌ نباشد، اينها كه‌ توي‌ زندان‌ مي‌اندازند، همه‌ به‌ نفع‌ آن‌ زندانيهاست‌. خوب‌ ميگن‌ آقا تو مواد نفروش‌، تو نمي‌دونم‌ دزدي‌ نكن‌، خوب‌ اگر نكنند خوبه‌ ديگه‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ زندان‌ تاريك‌ نمور ناراحت‌ كننده‌، حضرت‌ يونس‌ افتاد. اما چون‌ پيغمبر بود، استاد بود، وارد بود چيكار كنه‌. وارد بود. بلد بود. شما هم‌ بلد بشيد، ياد بگيريد. شما امت‌ مرحومة‌ رسول‌ اكرميد، شما مسلمانيد، شما خيلي‌ مورد لطف‌ پروردگاريد. ياد بگيريد. حالا يك‌ وقت‌ پيش‌ مي‌آد ديگه‌. تا افتاد توي‌ دهن‌ ماهي‌ سر را گذاشت‌ به‌ سجده‌، لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌. مثل‌ بعضي‌ از ماها نبود كه‌ گردن‌ كلفتي‌ بكنه‌ بگه‌ من‌ چه‌ تقصيري‌ كردم‌؟ تقصير را بندازه‌ گردن‌ ديگري‌. ما اين‌ را اكثرمون‌، مكرر ميدونم‌ تكراريه‌. ولي‌ تكرارش‌ لازمه‌. مثل‌ سورة‌ حمد كه‌ هر روز روزي‌ ده‌ مرتبه‌ مي‌خونيد. تكرارش‌ خوبه‌. اين‌ را من‌ بررسي‌ كردم‌ خودم‌ از نظر اخلاقی‌ خيلي‌ بهش‌ رسيدم‌. انسان‌ دوست‌ داره‌ هميشه‌ گناهش‌ را بيندازه‌ گردن‌ ديگري‌. شما ظالمترين‌ افراد وقتي‌ كه‌ يك‌ مظلومي‌ را اذيت‌ كرده‌ ميگه‌ خودش‌ تقصير داشت‌. بابا تو اذيتش‌ كردي‌ خودش‌ تقصير داشت‌. توي‌ دادگاه‌ ميريم‌ ميگه‌ گفتم‌ من‌ مكرر كه‌ غالبا اينهائي‌ كه‌ مثلا معتاد ميشوند ميگند رفيق‌ بد. اين‌ رفيق‌ بد را توي‌ ايران‌ پيداش‌ نمي‌تونند بكنند كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ همه‌ را خراب‌ كرده‌. خودش‌ همان‌ رفيق‌ بده‌. نمي‌خواد گناهانش‌ را به‌ گردن‌ بگيره‌. گناهانمون‌ را به‌ گردن‌ ديگري‌ مي‌اندازيم‌، ديگري‌، ديگري‌، ديگري‌. آخرش‌ ميگيم‌ خدا توفيق‌ نداد. آقا چرا گناه‌ مي‌كني‌؟ خدا به‌ ما توفيق‌ نداده‌ كه‌ بندة‌ خوب‌ خدا باشيم‌. من‌ الان‌ توي‌ همين‌ جمعيت‌ افرادي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ واقعا مادياتشون‌، واقعا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شخصيتشون‌، لذايذ دنيائيشون‌ را زير پا گذاشتند آمدند. تو هم‌ يكيش‌. تو هم‌ يكي‌. خدا توفيق‌ به‌ من‌ نداده‌. خدا با تو دشمني‌ داره‌؟ اينجاست‌ كه‌ خدا را به‌ غضب‌ مي‌آوري‌ و خدا گوشت‌ را مي‌ماله‌ و واقعا ديگه‌ توفيقت‌ نميده‌. يا ميگه‌ خدا توفيق‌ نداده‌. آقا مشهد چرا نرفتي‌ براي‌ زيارت‌، آنوقتي‌ كه‌ ما مشهد بوديم‌ ديگه‌ هر روز چند مرتبه‌ اين‌ را مي‌شنويديم‌. آقا خيلي‌ وقته‌ مشهد نرفتي‌. حضرت‌ رضا نطلبيده‌. حضرت‌ رضا طلبيده‌. تو پولش‌ را نمي‌خواستي‌ خرج‌ كني‌، دنبال‌ دنيا بودي‌. حضرت‌ رضا نطلبيده‌. كي‌ را نطلبيده‌ كي‌ را طلبيده‌ كه‌ براي‌ تو ثابت‌ شده‌ كه‌، مي‌خواد بيندازه‌ گردن‌ حضرت‌ رضا. خيلي‌ آدم‌ خوب‌ خوب‌ خوبي‌ باشه‌ ميگه‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌آيد روز قيامت‌ جلوي‌ ماها را ميگيره‌. ميگه‌ آقا من‌ را كجا ديدي‌؟ نه‌ روي‌ منبر تبليغ‌ از من‌ مي‌كردند، نه‌ كتابي‌، نه‌ پيغمبري‌. چطور شد تو مطيع‌ من‌ شدي‌ مطيع‌ آن‌ كسي‌ كه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر فرستاده‌، كتاب‌ فرستاده‌، تمام‌ مردم‌ طرفدارشند، از او خوب‌ ميگن‌، از او طرفدار نشدي‌؟

 حضرت‌ يونس‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ متوجه‌ اين‌ نكته‌ بود. اين‌ نكته‌ خيلي‌ مهمه‌. به‌ گردن‌ خدا و ديگران‌ نيندازيد. چون‌ قدم‌ اول‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ بفهمه‌ كه‌ تقصير كيه‌. به‌ گردن‌ خودت‌ بينداز. خودت‌ كردي‌. يكي‌ از بزرگان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ هر وقت‌ يك‌ مرضي‌ يك‌ ناراحتي‌ پيدا ميكنم‌، يك‌ ناراحتي‌، چه‌ مادي‌، چه‌ معنوي‌، يك‌ قدري‌ فكر مي‌كنم‌ شايد من‌ يك‌ خطائي‌ كردم‌، يك‌ گناهي‌ كردم‌. اگر هم‌ اين‌ گناه‌ را پيداش‌ نكنم‌، اگر پيداش‌ كنم‌ كه‌ جبران‌ ميكنم‌ و توبه‌ مي‌كنم‌. اگر پيداش‌ نكردم‌ و ديدم‌ چيزي‌ به‌ يادم‌ نمي‌آد، علي‌ الحساب‌ مي‌شينم‌ استغفار مي‌كنم‌. شما هم‌ همينطور باشيد. حضرت‌ يونس‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌. هيچ‌ مؤثري‌ در وجود نيست‌. هيچ‌ كسي‌ در عالم‌ وجود نميتونه‌ تأثيري‌ بگذاره‌ جز تو. اما اين‌ ناراحتي‌ كه‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمده‌ منم‌ كه‌ ظلم‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، منم‌ كه‌ ظلم‌ كردم‌. تو من‌ را انداختي‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌ ولي‌ نتيجة‌ عمل‌ منه‌. مثل‌ يك‌ دادگاه‌ عادلي‌، يك‌ قاضي‌ عادلي‌، اين‌ يك‌ حكم‌ عادلانه‌اي‌ كه‌ ميده‌ اينجا نميشه‌ بگيم‌ آن‌ قاضي‌ بد كرده‌. ميگيم‌ كه‌ ما بد كرديم‌ كه‌ او اين‌ حكم‌ را داده‌ گفته‌ چند روز توي‌ زندان‌ باش‌.

 به‌ مجرد اينكه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ فاستجبنا له‌ ما هم‌ فورا جوابش‌ را داديم‌ باريك‌ الله‌ يونس‌. اگر اين‌ حرف‌ را نمي‌زدي‌ تا روز قيامت‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ مي‌ماندي‌. آنچه‌ كه‌ خيلي‌ براي‌ انسان‌ بشارته‌ و براي‌ مؤمنين‌ پر اهميته‌ اينه‌ كه‌ و كذلك‌ ننج‌ المؤمنين‌. همينطور. اين‌ قضيه‌ را شنيديد و ذالنون‌ اذ ذهب‌ مغاضبا فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌ فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ من‌ الظالمين‌ فاستجبنا له‌، خدا ميگه‌ ما اجابت‌ كرديم‌ براش‌ و جوابش‌ را داديم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. همينطور مؤمنين‌ را هم‌ نجات‌ مي‌ديم‌. خوب‌ بكنيد ديگه‌. هر وقت‌ ديديد مشكلي‌ پيش‌ آمد سر بگذاريد به‌ سجده‌. حالا آن‌ مربوط‌ به‌ قلبتونه‌. يك‌ دفعه‌ اين‌ ميخ‌ فرو ميره‌ يك‌ دفعه‌ بسه‌. يك‌ چكش‌ بسه‌. دو دفعه‌، ده‌ دفعه‌، صد دفعه‌ بالاخره‌ اينقدر بگيد تا اين‌ مسئله‌ توي‌ قلبتون‌ جا بيفته‌ كه‌ هيچكس‌ تقصير اين‌ عقب‌ افتادگي‌، اين‌ گرفتاري‌، اين‌ چه‌ چه‌ چه‌ را نداشته‌ جز خود من‌. اين‌ ميخ‌ فرو بره‌. اين‌ قلب‌ شكافته‌ بشه‌، من‌ تقصير داشتم‌. اين‌ كه‌ جا افتاد فورا مي‌بيني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌، ماهي‌ آورد انداخت‌ بيرون‌ حضرت‌ يونس‌ را. تو را هم‌ مي‌بيني‌ از گرفتاري‌ مي‌اندازه‌ بيرون‌. اين‌ يك‌ نسخة‌ كلي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ داده‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. كاري‌ هم‌ نداره‌. آقا صد مرتبه‌ هم‌ بر فرض‌ اين‌ ذكر را بگيد. ذكر گفتن‌ تنها فايده‌اي‌ هم‌ نداره‌. مثلا هي‌ بگيد اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد، يا لا اله‌ الا الله‌. نه‌. ممكنه‌ شما گاهي‌ ميخ‌ را بزنيد، اما روي‌ دستت‌ هم‌ بزني‌. باصطلاح‌ چكش‌ را روي‌ ميخ‌ نزني‌. بايد چكش‌ را به‌ جاي‌ خودش‌ زد. گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ ميخ‌ را كج‌ هم‌ بكني‌. چون‌ گاهي‌ ممكنه‌ ميخ‌ بشكنه‌ اصلا. كوشش‌ كنيد كه‌ بجا، يك‌ جائي‌ داشته‌ باشيد، يك‌ محيط‌ خلوتي‌، تو باشي‌ و خدا. تو باشي‌ و روحت‌ و مناجاتت‌. مزاحم‌ كسي‌ نباشه‌.

 ايني‌ كه‌ مي‌گويند تهجد اينقدر خوبه‌، نماز شب‌ اينقدر خوبه‌، من‌ معمولا به‌ دوستان‌ از اول‌ تابستان‌ كه‌ ميشه‌ ميگيم‌ حالا كه‌ مي‌خوايد نماز شب‌ نخونيد نخونيد. ولي‌ از اول‌ زمستان‌ همه‌ بايد نماز شب‌ بخونند. نماز شب‌ چه‌ توي‌ مرحله‌اشون‌ نوشته‌ شده‌ باشه‌ چه‌ نوشته‌ نشده‌ باشه‌. همه‌ بايد نماز شب‌، شب‌ چقدر مي‌خوايد بخوابيد؟ حالا امشب‌ ممكنه‌ بخوايد فيلم‌ امام‌ علي‌ را ببينيد، شبهاي‌ ديگه‌ هم‌ اين‌ فيلمها همينجور هست‌. آنوقت‌ نماز شب‌ از بين‌ ميره‌. شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌. من‌ ديشب‌ حساب‌ مي‌كردم‌ كه‌ حدودا هشت‌ ساعت‌ من‌ خوابيده‌ بودم‌. با اينكه‌ حدود اذان‌ صبح‌ هم‌ بيدار شديم‌ چون‌ زود رفته‌ بوديم‌. انسان‌ ساعت‌ نه‌ بخوابه‌، سه‌ ساعت‌ اينور، پنج‌ ساعت‌ هم‌ آنور ميشه‌ چند ساعت‌ آقا؟ هشت‌ ساعت‌. چقدر مي‌خواهيد بخوابيد. هشت‌ ساعت‌ حداكثرشه‌. ده‌ بخواب‌، پنج‌ بلند شو. نيم‌ ساعت‌ هم‌ بيشتر نماز شب‌ طول‌ نميكشه‌، چهار و نيم‌، پنجه‌، اينجا پنجه‌. من‌ روي‌ حساب‌ مشهد كه‌ چهار و نيم‌ بود تقريبا، حالا نيم‌ ساعت‌ زودتر. شما نيم‌ ساعت‌ بيشتر نماز شبت‌ طول‌ نميكشه‌. سر و صدا هم‌ راه‌ نينداز، بچه‌ها را بيدار نكن‌، خيلي‌ زمينه‌ سازي‌ بكن‌. اگر افرادي‌ هستند توي‌ خانه‌اتون‌ كه‌ بايد آنها هم‌ پاشند. روايت‌ داره‌ كه‌ امام‌ صادق‌ بعضي‌ از كلمات‌ را بلند مي‌گفت‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ سفارش‌ كردند بيدارشون‌ كنند بيدار بشوند. يك‌ وقت‌ هست‌ نه‌ اهلش‌ نيستند. خوب‌ مزاحمشون‌ نشو. نگند اينهم‌ با اين‌ نماز شب‌ خوندش‌ مزاحم‌ ما شده‌. زمينه‌ سازي‌ كن‌، راههاي‌ را باز كن‌ براي‌ خودت‌. نماز شبت‌ را برو وضوت‌ را بگير، بيا توي‌ فضاي‌ پر ستارة‌ آخر شب‌، بخدا قسم‌ يك‌ لذتهايي‌ است‌ كه‌ ما اصلا بهش‌ نرسيديم‌ و نمي‌رسيم‌. البته‌ شماها انشاء الله‌ چرا. بعضي‌ها بهرحال‌ نمي‌رسند. زير اين‌ آسمان‌ بايست‌ بگو ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ و اختلاف‌ ليل‌ و النهار لآيات‌ لولي‌ الالباب‌. خودت‌ را جزء اولي‌ الالباب‌ قرار بده‌. صاحبان‌ مغز، يك‌ كسي‌ بهت‌ بگه‌اي‌ بي‌ مخ‌. چقدر بدت‌ مي‌آد. خوب‌ باش‌. اولوالالباب‌ باش‌. اولو الالباب‌ يعني‌ صاحب‌ مخ‌، صاحب‌ مغز. يك‌ كسي‌ صاحب‌ مغز و صاحب‌ مخه‌ كه‌ نصف‌ شب‌ پاشه‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ كنه‌ بگه‌ ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌. نيم‌ ساعت‌ آنجا ممكنه‌ ميليونها سال‌ در بهشت‌ برات‌ خداي‌ تعالي‌ توسعه‌ قائل‌ بشه‌. اين‌ آيات‌ را بخون‌، وضو بگير، اشكت‌ جاري‌ باشه‌. اشك‌ هم‌ نداري‌ نداشته‌ باش‌، توجه‌ مهمه‌. بعد بيا. يك‌ اطاقي‌ براي‌ عبادت‌ داشته‌ باشيد، اين‌ را اولياء خدا دارند. يك‌ اطاقي‌ كه‌ مزاحمتي‌ نداشته‌ باشه‌. فرش‌ را كنار بزن‌ صورتت‌ را بگذار به‌ خاك‌ بگو خدايا از آن‌ روزي‌ كه‌ ما را آفريدي‌ بجز معصيت‌ از ما نديدي‌. خداوندا به‌ حق‌ هشت‌ و چارت‌ زما بگذر شتر ديدي‌ نديدي‌. به‌ خدا قسم‌ اگر روي‌ اخلاص‌ همين‌ قدم‌ را برداريدها، دست‌ خدا را با آن‌ احساس‌ روحيتون‌ مي‌بينيد كه‌ روي‌ سرتون‌ دست‌ كشيده‌ بندة‌ من‌، عزيز من‌، روح‌ من‌. اين‌ روح‌ من‌ مي‌دوني‌ نفخت‌ في‌ روحي‌، يعني‌ جان‌ من‌. بلند شو تو بندة‌ مني‌، تو بندة‌ شيطان‌ نيستي‌، تو بندة‌ شكم‌ نيستي‌، تو بندة‌ هواي‌ نفس‌ نيستي‌، تو بندة‌ مني‌. برخيز. سرت‌ را بلند كن‌، دستهايت‌ را به‌ طرف‌ آسمان‌ بلند كن‌، آنجاست‌ كه‌ لااقل‌ براي‌ چهل‌ نفر از دوستانت‌ هم‌ دعا كن‌ و شفاعتشون‌ كن‌ و تو ولي‌ خدا باش‌.

 فاطمة‌ الزهرا. قربان‌ فاطمه‌ بشيم‌. آنقدر نصفه‌ شب‌ عبادت‌ ميكرد حتي‌ تورمت‌ قدما. پاهاي‌ مباركش‌ از نظر ملكي‌ ورم‌ ميكرد. براي‌ گناهانش‌ حضرت‌ زهرا عبادت‌ ميكرد يا بخاطر آنكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد بل‌ وجدت‌ اهل‌ للعباده‌. بلكه‌ تو را من‌ خداي‌ تعالي‌ ديدم‌، دوستت‌ دارم‌ كه‌ عبادتت‌ مي‌كنم‌. يكي‌ از افراد ميگفت‌ كه‌ من‌ شب‌ روي‌ پشت‌ بام‌ دراز كشيده‌ بودم‌ سرم‌ به‌ طرف‌ آسمان‌ بود. احساساتي‌ شدم‌ هي‌ مي‌گفتم‌ خدا جانم‌ خدا جانم‌ خدا جانم‌ گفتم‌ گفتم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ تمام‌ اين‌ فضا با يك‌ نوري‌ نوشته‌ جانم‌ جانم‌ جانم‌. نمي‌خوايد اينجور با خدا در ارتباط‌ باشيد؟ آقا كاري‌ نداره‌. گناه‌ نكردن‌ آقايون‌ به‌ خدا قسم‌ زحمتش‌ خيلي‌ كمتر از گناه‌ كردنه‌. گناه‌ كردن‌ گرفتاري‌ داره‌، زحمت‌ داره‌. هم‌ توي‌ مردم‌ آبروي‌ آدم‌ ميره‌ هم‌ پيش‌ خدا. همه‌ جا. ايام‌ ولادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. خداي‌ تعالي‌ اين‌ مخدرة‌ والامقام‌ را، آن‌ كسي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فداها ابوها، پدرش‌ به‌ قربانش‌، و مي‌فرمايد ام‌ ابيها، اميدواريم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *