۸ شوال ۱۴۲۳قمری- ۲۲ آذر ۱۳۸۱شمسی- جلسه اول اعتقادات

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَاللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ قُلْ لَئِنْ اجْتَمَعَتْ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقرآن لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا» ([1])

در دوران تحصيلاتمان، چه در مشهد يا چه در قم و چه در نجف؛ در بين علماي اسلامي و بالاخص علماي شيعه يك بحثي بود كه زياد تكرار مي‌‌‌‌‌‌‌‌شد بالاخص در مشهد بين علماي مشهد. و آن بحث اين بود كه يكي از معارف بسيار پر ارزش، معارف قرآن مجيد است. معارف قرآن، آن حقايقي است كه از قرآن كريم علماي بزرگ استفاده كرده‌اند. و هيچ يكِ از مسايل فلسفي و افكار بشري كار نداشته‌اند؛ تا اينكه در يك سميناري كه در قم زير نظر مرحوم آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني با اجتماع علماي قم تشكيل شد، من در آنجا يك بحثي را ارائه دادم كه زياد مورد توجّه آن محفل واقع گرديد. و آن بحث اين بود كه از راهي كه خود قرآن وارد شده ما وارد بشويم و اعجاز قرآن را در مرحله‌ي اوّل ثابت كنيم و بعد درباره‌ي معارف قرآن تحقيق كنيم عرايضي را كه امروز عرض مي‌‌‌‌‌‌‌كنم، مقدمه عرايضي است كه ان‌شاءالله در آينده – روزهاي جمعه – در همين ساعت بحث خواهم كرد و آنچه را كه ان‌شاءالله بحث مي‌‌‌كنم بايد دوستان كاملاً حالا از هر طريقي كه هست؛ چه در تهران و چه در قم، چه در شهرهاي ديگر اينها را خوب است كه ياد بگيرند و الاّ پيشرفت مراحل تزكيه نفسشان خيلي ضعيف و يا ناچيز خواهد بود و من امروز به طور مختصر بحث اعجاز قرآن را عرض مي‌كنم و مفصّلش را در دو كتاب نوشته‌ام. اوّل: در كتاب دو «مقاله و دوّم» در كتاب «توضيح آيات قرآن». و ان‌شاءالله در هفته‌ي آينده بايد همه‌ي دوستان، همه‌ي كساني كه مايلند قدمي به طرف خدا و حقايق و قرآن بردارند، بايد مطلب را خوب بفهمند و اين كليد معارف قرآن را ان‌شاءالله داشته باشند.

مسأله خيلي جدّيتر و يا محكمتر از ايني است كه شماها تا به حال، – البته بعضي از شماها تا به حال، گرفته‌ايد.-  انسان چرا وقتش را به خاطر كاري كه نمي‌خواهد به پايان برساند، بگذراند؟! وقت شما پر ارزش است. همه‌تان اهل تحصيلات، اهل كمالات و به خصوص در بعضي از شهرها مثل قم يا مشهد اهل علم. كوشش بكنيد كه راهي را كه انتخاب كرده‌ايد جدّيتر و «ان‌شاءالله» محكمتر و با دقّت بيشتر بپيماييد.

همه‌ي مشكلاتي كه امروز ما داريم در ارتباط با مذهب‌مان، با دينمان به علّت اين است كه نشستيم و گفتيم و برخاستيم، بوده. يك گويندهاي مي‌آيد به عنوان يك جلسه و خوشحال اينكه صدها، هزارها نفر پاي سخنانش نشسته‌اند و مستمعين هم به عنوان ثواب توي جلسه شركت كرده‌اند و عاقبت هم هميني است كه ملاحظه مي‌فرماييد. كمتر عمل به حرفها مي‌شود، كمتر عمل و يا دقّت به سخناني كه گفته مي‌شود؛ اين همه جلسات لااقل از اوّل انقلاب تا به حال وجود داشته، متأسّفانه مي‌‌‌‌بينيم اهل تزكيه‌ي نفس، اهل كمالات آن چنان كه بايد در مدّت بيست و سه سال كار انجام بشود، نشده! و علّت عمده‌اش اين است كه شنوندگان، جدّي دين را نگرفته‌اند. دين چون بايد جدّي باشد. قوانين دينتان محكمتر و پر عملتر از قوانين و رسوماتي كه در بينتان هست باشد.

مثالي كه شايد برايتان جالب باشد همين مسأله‌ي اعيادي است كه ما در گذشته و حال داريم. رسوماتي كه در عيد نوروز كه به هيچ وجه يا لااقل كم سابقه‌ي ديني و تأييد دين دارد، شايد از همين الان مردمِ مسلمان به فكرش باشند؛ امّا عيدغديري كه همه چيز شيعه و همه‌ي اعتقادات انساني و بلكه تمام مسلمانها بايد به فكرش باشند آن چنان به دست فراموشي گذاشته شده كه اكثريّت مردم مسلمان فراموشش كرده‌اند و بلكه كمكم مي‌روند كه مُنْكِرش شوند. و امثال اين قضايا زياد داريم. علّت عمده هم اين است كه هر چه ما از قوانين دين، برنامه‌هاي ديني عقب بنشينيم، برنامه‌هاي غير ديني يا رسوماتمان پيشرفت مي‌كند و جايگزين آن قوانين مذهبي مي‌شود.

پس بياييم لااقل اين جمع قليلي كه با يكديگر تعهّد داريم و من گفته‌ام: «كساني در اين جلسه شركت كنند كه اهل تزكيه نفس باشند لااقل قدم اوّل را كه يقظه است برداشته باشند؛ يعني لااقل از خواب غفلت بيدار شده باشند. لااقل اعمال ظاهري دين كه انجام واجبات و ترك محرّمات است انجام داده باشند و در مرحله‌ي يقظه باشند.

و لذا، ما چون غير قرآن چيزي نداريم اگر هم چيزي باشد «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً »([2]) مانند يك سرابي است كه تشنه‌هاي دور از آب زلال معنويّت و ولايت، گمان مي‌كنند كه آب است به آن  وقتي نزديك مي‌شوند، مي‌بينند سراب است.

بنابراين، ما ان‌شاءالله برنامه‌هاي جلساتمان كه عدّه‌ي زيادي در يك معنا به خاطر اينكه اگر شما جدّي باشيد، مؤمن واقعي باشيد، قدم در راه كمالات برداريد، مثل حضرت ابراهيم كه يك نفرش اُمَّةٌ، امّتي بود؛ شما هر نفرتان امّتي خواهيد بود. شما هر يكي‌تان وقتي كه به مقام وليّ خدا بودن رسيديد عدّه‌اي را، چرا غ وجودتان، سر راهشان را روشن خواهد كرد. بنابراين من جدّاً تقاضا دارم مطالب را با دقّت و به عنوان درس توجّه داشته باشيد.

من اين جلسه را كه در روز جمعه برقرار كردم براي اين بود كه افرادي كه نمي‌توانند با ما همگام باشند، حركت به سوي خدا كنند، اينها كمكم بيايند و از امروز كه روز اوّل تشكيل اين جلسه است و به خصوص روز جمعه، روزي كه متعلّق به حضرت بقيةالله ارواحنافداه است و مهمان اين بزرگوار هستيم. ولو اينكه «نزيلكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكابي، وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ البِلادِي»([3]) در عين حال، يك خصيصه‌اي روز جمعه دارد، همه‌ي مردم شيعه ولو ظاهراً به ياد حجةبن الحسن ارواحنافداه‌اند و ما عرض مي‌كنيم به آقا حضرت بقيةالله كه آقا! ما درست است كه دعاي ندبه در اين جلسه نخوانده‌ايم، ما اشكي در فراقت، امروز نريخته‌ايم؛ ولي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم برويم به جايي برسيم كه بفهميم دعاي ندبه يعني چه؟ بدانيم كه فراق تو چه مشكلاتي ايجاد كرده و غيبت تو، آقا حجةبن الحسنچقدر مفسده به وجود آورده و ظهور تو چه مي‌كند؟! دنيا را بهشت مي‌كند. ظهور تو را «ان‌شاءالله» با چشممان ببينيم. دنيا پر از عدل و داد مي‌شود، ظلم و جوري نخواهد بود؛ ما مي‌خواهيم به آنجا برسيم كه وقتي دعاي ندبه مي‌خوانيم، وقتي كه عرض مي‌كنيم« اَينَ بَقِيَّةُاللهِ» با يك سوز دلي كه اگر اشك چشممان جاري نيست، ولي تمام وجودمان طالب آن وجود مقدس است و هر چه داريم، حاضريم فِدا كنيم تا اينكه آن آقا بيايد، دين خدا را پياده كند. عدل و داد كه سهل است، چون عدل و داد، مال بعد از ظلم و جور است ولي صفا و صميميّت و يگانگي و وحدت در بين مردم كره‌ي زمين به وجود بياورد. اين مقدمه را عرض كردم، ان‌شاءالله حواستان را جمع كنيد. توجّهتان را به امام زمانتان كه مظهر پروردگار است، بيشتر بدهيد و «ان‌شاءالله» برويد تا برسيد به جايي كه به ياري پروردگار، از ياران خوب امام عصر و اين دعايي كه هميشه در بين دعاهايتان جاري است كه «خدايا ما را از بهترين اصحاب و ياران حجةبن الحسن قرار بده» بشويد.

مقدمهاي كه بايد باز امروز عرض كنم، همان مطلبي است كه در ضمن آيه‌ي شريفه‌اي كه در اوّل عرايضم قرائت كردم، هست. و آن اين است كه خداي تعالي در قرآن صريحاً مي‌فرمايد كه: «بگو اي پيغمبر، اگر جنّ و انس؛ «لَوْ» شامل انبياء مي‌‌‌‌‌‌‌شود غير از پيغمبراكرم و بلكه خود پيغمبراكرم با يك بيان مختصر و توضيح مختصر، شامل ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام مي‌‌شود، شامل تمام صالحين و صدّيقين و اولياء خدا مي‌‌گردد، شامل تمام اهل بلاغت و فصاحت و ادبيات مي‌‌گردد، شامل تمام مردم.

ما از اجّنه اطّلاع نداريم كه آنها مرحله‌ي علم و دانششان چقدر است. اجمالاً مي‌دانيم آنها هم به علم و دانش بالايي اگر چه كمتر از انسان، ممكن است موفق باشند، مي‌رسند. به دليل اينكه وقتي سليمان تقاضا كرد تخت بلقيس را برايش بياورند «فقالَ عِفْريتٌ مِنْ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ».([4]) من تخت بلقيس را از شش ماه راه برايت حاضر مي‌كنم قبل از اينكه از جايت برخيزي. بنابراين، در ميان جنّي‌ها هم دانشمنداني هستند و به مرحله‌ي علم بالايي رسيده‌اند.

همه‌ي اينها اگر جمع بشوند، تمام اينها پشت به پشت هم بدهند، «عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقرآن»([5]) بخواهند مانند اين قرآن را بياورند، نمي‌توانند. اگر نتوانستند كه بعد از هزار و چهارصد سال نتوانسته‌اند، پس معلوم است كه اين قرآن از جانب خدا است و معجزه است.

معني معجزه آقايان! همين است كه همه موجوداتي كه در عالم هستي به چشم ما برخورد مي‌ كند از يك چيزي عاجز باشند. معجزه را شما در هر موضوعي گاهي اطلاق مي‌ كنيد، ولي درست نيست. معجزه از عجز است، عجز يعني ناتواني، ناتواني مطلق؛ همه‌ي موجودات ناتوانند. آب و هوا ناتوان، آسمان و زمين ناتوان. آنچه در آسمان و زمين ذوي‌العقول اهل آسمان‌ها و زمين كه جنّ و انس باشند ناتوان.

پس، اين كار كِه است؟! اين پديده‌اي كه به وجود آمده از ناحيه‌ي چه كسي انجام شده؟! طبعاً مجبوريم بگوييم: «خدا». اگر ما توانستيم اين طوري كه من معني معجزه را عرض كردم و قرآن خودش بيان مي‌كند كه «قُلْ لَئِنْ اجْتَمَعَتْ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقرآن لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ »([6])، جنّ و انسي كه ذويالعقول و اهل علم و اهل دانش آسمانها و زميناند ناتوان باشند، پس به طريق اولي بقيّه هم ناتوانند و وقتي كه ناتوان بودند، اين قرآن را كِه بوجود آورده؟ و چه كسي اين را فرستاده؟

پيغمبراكرم اگر به او وحي نمي‌شد، خودش نمي‌توانست. ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام اگر ناشر قرآن نبودند، خودشان نمي‌توانستند. جنّ و انسي كه اينجا در اين آيه بيان شده استثناء ندارد. فقط فرق پيغمبر با سايرين اين است كه خدا قرآن را، حقايق قرآن را، تمام علوم قرآن را به قلب پيغمبراكرم نازل فرموده – همانطوري كه در شبهاي احياء برايتان عرض كردم – كه  نزول اوّليه علم ذات مقدّس پروردگار كه بعد از نزول، معلومات مي‌شود و علم پروردگار در جاي خود هست و يك معلوماتي براي پيغمبراكرم به وجود آمده؛ آنجا به قلب پيغمبر نازل شده كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: بگو: « إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»  من يك بشري مثل شما هستم، ولي يُوحَى إِلَيَّ »([7]) به من وحي شده است، قرآن نازل شده است، من آيينه‌ي تمام نماي پروردگار شده‌ام، من آيينه‌ي علم پروردگار گرديده‌ام. پس بنابراين، خيلي پيغمبر با سايرين فرق دارد كه معصوم از جهل است و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام هم همچنين معصومند و جهلي در وجود اينها وجود ندارد.

پس بنابراين، اگر ما توانستيم كه توانسته‌ايم، نه ما توانسته‌ايم، ائمّه‌ي اطهار و خود قرآن توانسته كه اعجاز خود را ثابت كند؛ اگر ما هم با شما دور هم نشستيم و توانستيم كه اعجاز قرآن را ثابت كنيم، دو كار كرده‌ايد با يك عمل. و ان‌شاءالله اين كتاب توضيح آيات قرآن را حتماً بخوانيد و مقدمه‌اش را و ان‌شاءالله اين مطلب را از اينجا ياد بگيريد. اوّل خدا ثابت مي‌شود.

ببينيد، يك دليل محكم براي اثبات وجود خدا كه معجزات انبياء است و معجزات انبياء دو بخش داشته؛ يك بخش آني و فوري و در همان زمان؛ مثلاً حضرت عيسي مرده را زنده مي‌كرد، بيننده‌هاي همان زمان ديدند كه مرده‌اي زنده شده به او ايمان آوردند. يا مثلاً كوري را شفا مي‌داد، يا فلجي را شفا مي‌داد. اينها همان جا مي‌ديدند و معجزه‌ي حضرت عيسي يا حضرت موسي كه عصا را مي‌انداخت اژدها مي‌شد يا ساير انبياء همان لحظه‌اي بوده و بينندگان همان زمان، همان زمان، آنها ايمان مي‌آوردند و دلشان آرام مي‌شد كه اين پيغمبر است، از جانب خدا آمده. امّا، براي ما «اَلْخَبَرُ يَحْتَمِلُ الصِّدْقَ وَ الْكِذْبَ». البته چون قرآن ما گفته، ما قبول مي‌كنيم ولي تعبّداً قبول مي‌كنيم؛ چيزي را نديده‌ايم كه معروف است مي‌‌‌گويند: «شنيدن كي بود مانند ديدن». امّا چون دين مقدس اسلام دين باقي است، پيغمبرش خاتم؛ يعني پايان دهنده‌ي انبياء. و اين دين بايد تا قيامت باشد كه «شَرْعُ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله و سلم مُسْتَمِرّ اِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ» دين پيغمبر تا روز قيامت استمرار دارد. «لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»([8]) هيچ باطل كننده‌اي كه بيايد اين دين را نسخ كند و دين ديگري جايش بگذارد بعد از او نخواهد آمد، بعد از قرآن نخواهد آمد. پس بنابراين، قرآن بر قلب پيغمبر نازل شده.

همه‌ي حقايق قرآن، همه‌ي معارف قرآن، «ان‌شاءالله» در زمان ظهور ظاهر مي‌شود ولو اينكه الان هم پيغمبراكرم براي مردم بيان كرده، منتها ياغي ظلم آمده جلوي اين حقايق را گرفته و استادِ اين كتاب و خود آن كتاب را در پرده‌ي غيبت گذاشته و ما مجبوريم كه به همين مقداري كه در اختيارمان هست اكتفا كنيم. همين مقدار، همين مقداري كه در اختيارمان هست؛ نه اينكه فكر كنيد من قايل به تحريف قرآنم من در كتاب نوشته‌ام كه قرآن تحريف نشده، اين مقدار؛ يعني توضيحاتي كه در كتاب علي بن ابيطالب، پيغمبراكرم داده و علي بن ابيطالب نوشته و آورد به مردم داد، مردم نپذيرفتند چون در آن حقايقي بود كه با بعضي از اميال و هواهاي نفساني قدرتمندان آن زمان مخالفت داشت به علي دادند و علي بن ابيطالب هم به امام مجتبي و همين طور داده شد به هر يك از ائمّه، به امام ديگر دادند تا الان در دست حضرت بقيةالله است.

من فكر مي‌كنم اگر يك زماني ما آن وجود مقدّس، آن مظهر قرآن را ببينيم، يك كتاب دارد به نام «كتاب علي»؛ تفسير قرآن مجيد، همه‌ي حقايق در آن خواهد بود ولي همين قرآني كه اصل متن قرآن است بدون توضيح. و هر كسي هم درباره‌ي اين آيات سخني گفته؛ من يادم مي‌‌‌‌‌آيد در يك كلمه، صاحب كتاب تفسير كبير كه فخر رازي است، امام المشكّكين، اسمش را گذاشته‌اند، به اين جهت مي‌‌‌‌‌گويم درباره‌ي يك كلمه گاهي آن قدر تشكيك مي‌‌‌كند و به قدري هي احتمالات مختلفي مي‌‌‌دهد و متأسفانه حتّي يكي از اين احتمالات حقيقت ندارد و آنچه كه خاندان عصمت و طهارت فرموده‌اند حقيقت دارد. چون سنّي است، نمي‌خواهم بگويم سنّي‌ها هر چه گفته‌اند باطل است امّا از سرچشمه‌ي ولايت اهلبيت عليهم الصلوة و السلام نگرفته‌اند، ولي شماها بحمدالله اگر چه ضعيف، يك قطره، هم باشد آب پاك باشد. يك قطره هم كه هست آب تميز باشد، نه اينكه درياها آب كثيف كه يك قطرهاش را نمي‌شود خورد. يك نفري در دريا توي كشتي از تشنگي مرده بود؛ به خاطر اينكه آب دريا را نمي‌شود خورد. آب شور و تلخ را كه نمي‌شود خورد. بايد آب از سرچشمه‌ي زلال ولايت سرازير بشود و اگر چه يك عوام، هر چه قدر هم عوام باشد همان كه مي‌داند، يك قطره هم كه باشد از سرچشمه‌ي ولايت و محبّت و اطاعت اهلبيت عصمت و طهارت است و از سخنان علي بن ابيطالب و پيغمبراكرم و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام است.

بنابراين، من اثبات اعجاز قرآن را به خود شما وا مي‌گذارم كه در كتاب توضيح آيات قرآن نوشته‌ام و اين راهي كه من عرض كرده‌ام و ارائه داده‌ام تقريباً از مسائلي است كه جنبه‌ي ابداع دارد؛ يعني در كتابهاي ديگر من نديده‌ام شايد هم باشد كه در كتابهاي ديگر اين طور توضيح داده باشند كه من فهرستش را برايتان مي‌گويم.

اول اينكه، قرآن را از جهت خود قرآن بسنجيم ببينيم معجزه است يا نه؟ اين را ما فارسي زبان‌ها كمتر موفّقيم، به جهت اينكه ما فارسي زبان‌ها نمي‌توانيم اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن را درك كنيم، چون اهل زبان نيستيم و يقيناً بيشتر اعجاز قرآن روي فصاحت و بلاغتش است. دانشمندان عربي زبان حتّي ماديينشان، يك مردي است مادي، خدا را قبول ندارد به نام «شبلي شيمل» – رهبر مكتب مادي است، – اين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: «قرآن اگر چه من منكر دين پيغمبرم ولي نمي‌توانم فصاحت و بلاغت قرآن را منكر باشم!» فصاحت و بلاغت قرآن عجيب است و بيشتر نظر هم در آن زمان روي فصاحت و بلاغت بوده، پيشگويي‌هاي قرآن را هنوز مردم زمان پيغمبر نديده بودند كه بگويند: قرآن معجزه است، حقايق علمي كه بعدها مي‌‌‌‌‌خواهد ظاهر بشود آنها نديده بودند، كرويت زمين، حركت وضعي و انتقالي زمين را آنها هنوز نمي‌توانستند بفهمند تا بخواهند بگويند چون قرآن در آن زمان بيان كرده معجزه است؛ ولي بلاغت و فصاحت قرآن آن چنان بود كه وقتي يك آيه‌ي قرآن را پيغمبراكرم به خانه‌ي كعبه نصب كرد، تمام شعراي عرب كه در شعر و ادبيّات و فصاحت و بلاغت آن چنان بالا رفته بودند كه دقيقاً بايد عرض كرد، از زمان حضرت آدم تا آن روز آن قدر آنها در فصاحت و بلاغت پيشرفت نكرده بودند اين آيه كه نصب شد «وَ قِيْلَ يَا اَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكَ وَ يَا سَمَاءُ اَقْلَعِي»([9]) تا آخر آيه همه آمدند نگاه كردند گفتند: اگر اين فصاحت و بلاغت است، فصاحت و بلاغت ما اصلاً ارزشي ندارد. ولي چون ما فارسي زبانيم متأسّفانه؛ اهميّت به زبان عربي هم با آن همه ارزشش نمي‌دهيم! از اين اعجاز ممكن است مطّلع نباشيم ولي از مسايل ديگر، زمانمان ايجاب مي‌كند كه بحمدالله مطّلع باشيم.

آن روزي كه فلسفه‌ي بطلميوس مي‌گفت: «زمين يك جا ايستاده و مسطّح است و تمام كرات دور زمين مي‌چرخند؛» آن روز، پيغمبراكرم؛ يعني قرآن مجيد به حركت وضعي و انتقالي زمين اشاره كرده كه من در آن كتاب نوشته‌ام. در آن روزگاري كه فكر مي‌‌كردند زمين روي آب است و حتّي در كتاب تورات و انجيل هم هست كه زمين روي شاخ گاوي است و گاو روي پشت ماهي و ماهي توي آب؛ ولي قرآن آن وقت كرويّت زمين را با صراحت تقريباً، «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ»([10]) – مطالعه كنيد ببينيد چقدر صراحت دارد – بر اينكه كره‌ي زمين گرد است و كروي است و خورشيد مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب دارد كه – عرض كردم بحثش در اينجا هست. – از پيشگويي‌هايي كه قرآن كرده زياد در قرآن مشاهده مي‌كنيد كه من چند مطلبش را در اينجا نقل كرده‌ام. خود قرآن بذاته معجزه است.

مطالبي دارد كه انسان را مبهوت مي‌كند. شما مي‌دانيد مردم اين زمان، در اين قرن بيستم، از نظر علمي چقدر رشد كرده‌اند، به كرات دارند مي‌روند. همين افكار علماي بزرگ مسلمان، علماي بزرگ غير مسلمان دارند. و روي قرآن فكر كرده‌اند و خود قرآن مردم را خواسته، تحدّي كرده؛ يعني مردم را به جنگ و نزاع با خودش دعوت كرده و گفته بگو: «اگر يك سوره بخواهيد مثل قرآن بياوريد، نمي‌توانيد و اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند بخواهند مانند اين قرآن را بياورند» نمي‌توانند. در عين، هيچ كس يك چنين كاري نتوانسته بكند و الاّ اگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد، خوب فصحاء و بُلَغاء بودند و هستند و دانشمندان حتّي دانشكده‌ي ادبيات هست اينها راه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتادند، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند: «چرا بيخود حرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌زنيد اين كتاب بهتر از قرآن است». پس – بنابراين، آنچه كه ما را ملزم مي‌‌‌‌كند با تحقيق در اعجاز قرآن، با اعجاز الفاظ و كلمات و مطالب قرآن، ملزممان مي‌‌‌‌كند كه بگوييم «خدا هست» چون غير خدا كه نمي‌تواند اين كار را بكند. پس، خدايي اين آيات را نازل كرده.

مطلب دوّمي كه در اثبات يك حقيقت بهمان داده مي‌شود، اين است كه ما به رسالت پيغمبراكرم ايمان مي‌آوريم. به جهت اينكه رسول يعني چه؟ يعني كسي كه كلام خدا را منتقل بكند به مخلوق خدا، اين رسول است اثبات رسالت رسول اكرم.

سوّم: هر چه حقيقت توي قرآن هست، هر چه هست، همه‌ي مطالبش؛ حقّ واقع، صحيح و با حقيقت است. نمي‌شود كه از طرف خدا، به صورت اعجاز، قرآني، كتابي نازل بشود و امين وحياش به دست ما بدهد و اين تويش مثل مثلاً يك كتاب فلسفه احتمال داشته باشد كه درست است يا احتمال داشته باشد كه درست نيست. يا احتياج به منطق داشته باشيم تا صغري و كبري و نتيجه و از اين مسايل تنظيم كنيم تا بتوانيم اين حقيقت را اثبات كنيم. لازم نيست. پس – بنابراين، تمام حقايق قرآن هم براي ما راهگشا است.

ببينيد، دلم مي‌خواهد آقايان! يك خرده‌اي دقّت كنيد. شما تمام زحمتي كه بخواهيد بكشيد كه تا اعجاز قرآن برايتان ثابت بشود، يك هفته است. در ظرف يك هفته شما چه گنج عجيبي به دستتان رسيده؟! اثبات وجود خدا، اثبات رسالت. بگوييد: «ما رسول اكرم را قبول داريم.» اين قبول داشتنِ شما يك پول ارزش ندارد. بابايتان مسلمان بوده گفته پيغمبر، تا حالا هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد پيغمبر. چه فايده‌اي دارد اين – خدمتتان عرض شود كه –  اعتقادتان به پيغمبر؟! بايد بدانيد پيغمبر يعني چه؟ اين را ثابت مي‌كند. و مهم‌تر از همه هر حقيقتي آقايان كه در عالم هستي هست، هر حقيقتي كه در عالم هستي هست، هر چه هست تمام اينها را در قرآن خداي تعالي بيان كرده. هر چه مي‌تواني، برو جلو….

يكي از حكما بود، يكي از فلاسفه بود. هم حكيم بود، هم فيلسوف بود، يك وقتي با من صحبت مي‌كرد، با هم صحبت مي‌كرديم، ايشان مرد بزرگي بود، يك مطلبي بحث شد، گفت كه علم كلام – البته علم كلام هم اشكالاتي دارد نمي‌خواهم صددرصد صحّه بگذارم روي علم كلام من معتقدم كه آنچه كه ما داريم حكمت است نه، فلسفه. – علم كلام ايشان مي‌گفت و منظورش قرآن و روايات بود، انسان را به بنبست مي‌رساند يعني به جايي مي‌رساند كه اگر ما نفهميديم، بگوييم چون خدا گفته قبول داريم. اينجا بنبست است، او مي‌گفت. و چون پيغمبر گفته قبول داريم. ولي فلسفه نه، اين طور نيست، هر چه مي‌فهمي جلوتر مي‌روي، هر چه فكر مي‌كني جلوتر مي‌روي

من در جوابش مي‌دانيد چه گفتم؟ عين حقيقت همين طور است كه قرآن آن قدر عميق است، آنقدر پيشرفت دارد كه اگر ميليون‌ها سال، در روايت داريم كه در بهشت هم بايد قرآن بخوانيد، اگر ميلياردها سال شما هر روز، كلّي علم ياد بگيريد باز هم بايد تو قرآن برويد و برويد جلو. آن كتابي كه عرض كردم در دست امام عصر ارواحنافداه هست همه چيز تويش دارد و باز بايد خود امام عصر بيايد اين را تفسير كند، بيان كند، توضيح بدهد.

بنابراين – خوب دقت كنيد – قرآن كتابي است كه هر چه مي‌خواهي بروي جلو برو، تعمّق كن، فرو برو با نظارت پررودگار. فلسفه بدون نظارت پروردگار است – اين را دقت كنيد- پيغمبر اكرم وقتي كه در جنگ با مشركين جنگ مي‌كرد يك عدّه بلند شدند صدا زدند: «اِنَّ لَنَا الْعُزَّي وَلا عُزَّي لَكُمْ» خطاب كردند به مسلمان‌ها كه ما بت عزّي داريم شما عزّي نداريد، عُزّي را آورده‌ايم توي جنگ كمك‌مان مي‌كند.» حضرت رسول اكرم به مسلمانها فرمود: شما هم شعار بدهيد «اللهُ مَولانَا وَ لا مَوْلَي لَكُمْ»([11]) خدا مولاي ما است، خدا سرپرست ما است.» اين قرآن را برويد جلو با راهنمايي خدا و سرپرستي خدا ولي آنها راهنما و سرپرست ندارند.

چه طور ندارند؟ يك روز گفتم، فلسفه بطلميوس مي‌‌گفت: زمين كروي نيست يك جا ايستاده، امروز تمام حرفهاي فلاسفه در علم هيأت باطل شده و بلكه تمام حرف‌هايشان در طبيّعيات، در طبابت، در فوايد به اصطلاح اشياء باطل شده و مسايل جديدي روي كار آمده.

آنها اگر پيش مي‌روند، مثل اين مي‌ماند – خوب دقت كنيد – يك صراط مستقيمي خداي تعالي درست كرده، شما توي صراط مستقيم هر چه مي‌توانيد، برويد جلو. امّا، آنها گاهي از طرف راست، گاهي از طرف چپ پرت مي‌شوند حالا بر فرض از سر كوه قلّه‌ي دماوند يكي پرت بشود بيايد تا پايين چه فايده دارد؟ بلكه خودش هم از بين مي‌رود!

بنابراين، قرآن را اين طور بشناسيد و اين همه حقيقت كه اگر «ان‌شاءالله» اهل تزكيه‌ي نفس باشيد، دلتان پاك بشود، قلبتان پاك بشود، حكمت الهي در دلتان سرازير بشود يك چيزهايي از قرآن مي‌فهميد كه احدي از علماء و دانشمندان ممكن است متوجّه آن نباشند.

پس ببينيد، با يك كار كه ان‌شاءالله هفته‌ي آينده اين كار را خواهيد كرد، اگر نكنيد، هم به خودتان ظلم كرده‌ايد، هم به من. مي‌گوييد: «به تو چه ظلمي كرده‌ايم؟» من، بدانيد همين امروز كه اينجا خودم را رسانده‌ام با چه زحمتي خودم را رسانده‌ام و اين هم بدانيد بعضي از شماها مي‌دانند با چه مشكلي و منّتي ندارد.

اگر شما در اين هفته‌ي آينده اعجاز قرآن را ثابت كرديد در دلتان، با همان راهي كه بيان كردم خدا برايتان ثابت است، پيغمبر برايتان ثابت است، يك قدم بسيار بلندي در راه پيشرفت كمالات برداشته‌ايد و حقايق قرآن را هم قبول داريد كه هر چه قرآن مي‌گويد حق است و ان‌شاءالله در آينده، در هفته‌هاي آينده وارد مي‌شويم در حقايقي كه از ناحيه‌ي روايات و خود قرآن بيان شده تا بدانيد با همه‌ي بي‌بضاعتي علميمان، با همان كه ما از سرچشمه‌ي علم و دانش دوريم، با همه‌ي اينكه خداي تعالي اين لطف را «ان‌شاءالله» به ما خواهد كرد كه آن چشمه‌ي ولايت، آن حقيقت، آن وجود مقدس، قرآن ناطق را به ما برساند تا بتوانيم حقايقي را درك كنيم كه اصلاً كسي بلد نيست و نمي‌تواند حتي بفهمد و همه‌ي ائمّه‌ي اطهار آن چيزي كه تا به حال براي ما بيان كرده‌اند به اندازه‌ي در خور فكر مردم آن زمان تا زمان ظهور بوده. هيچوقت سر كلاس اوّلِ دبستان استاد دانشگاه، پرفسوري نمي‌آيد به اصطلاح مطالب علمي خودش را بيان كند، همان درس كلاس اوّل را مي‌دهد و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام علاوه بر آنكه نگذاشتند كه آنها به مردم توجّه كنند، به مردم رسيدگي كنند، با مردم باشند، علاوه بر اين، آنها زمينه نديدند كسي كه فرقي بين معاويه و علي بن ابيطالب نمي‌گذارد، فرقي بين حسين بن علي و يزيد بن معاويه نمي‌گذارد، اين بشر را، اين مردم را چطور مي‌شود حقايق قرآن را به آنها ياد داد؟ گوش نمي‌دهند، توجّه نمي‌كنند، ظرفيّتش را ندارد و به هيچ وجه تعليم نمي‌بينند.

بنابراين، حالا كه خداي تعالي اين لطف را به شماها كرده و داريد عرايضم را گوش مي‌كنيد – فرقي هم نمي‌كند اين مجلس باشد يا در قم و تهران، يا مشهد و شهرهاي ديگري كه خوب شنيده‌ام دوستان زحمت كشيده‌اند من هم از آنها متشكّرم كه صدا را به آن شهرها مي‌رسانند و ان‌شاءالله اميدواريم كه همه، اين كار را كه عرض كردم بكنند و اعجاز قرآن را براي خودشان ثابت كنند. من هم در اختيارتان هستم اگر يك جايي مشكلي داشتيد نمي‌دانم آن مقداري كه من در كتاب توضيح آيات توضيح داده‌ام مشكلي باقي گذاشته باشد. در عين حال، در خدمتتان هستيم. اين درس امروز را مهمترين درس و برنامه بدانيد تا ان‌شاءالله اگر قرآن اعجازش ثابت شد بعد از همين آياتي كه تلاوت مي‌كنيد در هفته، شما هم توي آيات دقّت كنيد، كوشش مي‌كنيم كه از اثبات وجود خدا و يك دوره عقايد ان‌شاءالله و بعد هم ان‌شاءالله به ياري پروردگار، معارف حقّه‌ي ديگر بيان بشود تا يك گام بزرگي به سوي خدا برداشته باشيد.

انسان قدمي كه به طرف كسي بر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارد، بايد اوّل طرف را بشناسد. اين كه مي‌‌‌‌‌‌بينيد ما شُل حركت مي‌‌‌‌‌‌كنيم در راه خدا و براي لقاء خدا براي اين است كه خدا را نمي‌شناسيم. قبلاً به ما معرّفي نكرده‌اند خدا كيست؟ يك چيزي به نظرمان مي‌آيد كه اين مشركين هم كه بت مي‌پرستند همان چيز تقريباً به نظرشان مي‌آيد و مسيحيان هم همان چيز به نظرشان مي‌آيد. يك چيزي، خدايي هست حالا اين خدا كجا است؟ «اَقْرَبُ اِلَيْكَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ فَعَّالّ لِمَا يُرِيدُ»([12]) واقعاً ما خدا را اين طوري مي‌شناسيم؟ يك قدري درباره‌ي اين مسائل ان‌شاءالله صحبت مي‌كنيم اميدواريم كه همه‌تان در راه خدا حركت كنيد و از كساني كه در مرحله‌ي يقظه هستند از آنها گرفته – چون اين مطالبي كه عرض كردم مربوط به مرحله‌ي يقظه است – از آنها گرفته تا مراحل بالا ان‌شاءالله همه استفاده مي‌كنند.

اميدواريم كه از مجلس دوست عزيزمان، جناب آقاي كاشاني، صبحهاي جمعه ان‌شاءالله استفاده بيشتري ببريد و جلسات ديگر هم هست؛ جناب آقاي مسعودي كه يك محقّق عالي است، به ايشان مي‌‌‌‌‌گفتم كه از نظر ظاهر ممكن است كسي اهميّتي براي علوم و معارف شما نداشته باشد ولي – خدمتتان عرض شود – كه چون آقاي كاشاني همه الحمدلله مي‌شناسند.

جناب آقاي مسعودي، من از ايشان تقاضا كردم كه از آن مركز علم و دانش بيايند اينجا باشند كه دوستان تهراني‌مان ان‌شاءالله از وجودشان استفاده كنند. ايشان قبل از ظهرها، اينجا تشريف دارند و اميدواريم اينجا ان‌شاءالله مكتب علم و دانش است «ان‌شاءالله» امام زماني‌هاي واقعي، آن‌هايي كه ان‌شاءالله قدم به سوي خدا بر مي‌دارند، مركز آنها و محلّ پرورش آنها باشد و ما اگر باني اين مجلس، صاحب اين مجلس، صاحب اين منزل نبود در مجلس بهتر مي‌توانستم دعا برايشان بكنم خدا ان‌شاءالله آقاي عسگريان – حاج آقاي عسگريان – را خير بدهد كه اين محل را در اختيار شما گذاشتند كه آدرس‌ها را هر هفته، يك دفعه گم نمي‌كنيد و ان‌شاءالله در اين جلسه حتماً هر روز كه مي‌خواهيم ان‌شاءالله مركز علم و دانش قرارش بدهيد ان‌شاءالله تشريف داشته باشيد و نمي‌گويم، هر روز اين جلسه باشد، نه، هر وقت كاري، چيزي، مطلبي داشتيد و واقعاً بهتر از اين است كه از من سؤال كنيد از جناب آقاي مسعودي سؤال كنيد، چون هر چه من بخواهم بگويم به شما مي‌گويند. منتها من با بي‌حوصلگي حرف مي‌زنم ايشان با حوصله حرف مي‌زنند جوانند، سرحالند، الحمدلله.

خوب، روز جمعه است مي‌دانم. شما عاشق كِه هستيد و به چه علاقه داريد؟ امروز، روز امام زمان است و تعدادي از دوستانتان در جمكران الان و ما هم شبهاي احيا آنجا بوديم، شما هم اينجا بوديد؛ ولي بُعد منزل نبود در سفر روحاني. عاشق ار مشعوق را بي‌وصل بيند عاشق است. امام عصر را هميشه در كنار خودتان ببينيد و بدانيد. آن وجود مقدس است كه ما را نگه داشته در اين دنياي پر از درد سر و  محن و گرفتاري. آن حضرت در بعضي از كلماتشان مي‌فرمايند: كه «بر من سخت است كه ناراحتيهاي شما را ببينم» همان كلامي كه پيغمبر اكرم، خدا از قول او نقل مي‌كند كه «عَزِيزّ عَلَيهِ مَا عَنِتُّمْ»([13]) بر پيغمبر سخت است كه ناراحتي شما را ببيند. همه‌ي زحمات انبيا يا اوليا اين بود براي اين بود كه شماها از گرفتاري نجات پيدا كنيد. گرفتاريهاي دنيا ارزشي ندارد، اهميّتي هم ندارد زودگذر است بالاخره صد سال ديگر، هيچ‌يك از اين گرفتاري‌هايي كه الان ما داريم برايمان نيست. ولي اين گرفتاريهايي كه «وَ مَا عِنْدَاللهِ بَاقٍ»([14]) هر چه كه در نزد خدا است، باقي است گرفتاري‌هايي كه در عالم قيامت، در عالم برزخ، در عالم قبر براي انسان ممكن است پيش بيايد آن گرفتاريها را امام عصرمان اگر به او علاقه داشته باشيد، برطرف مي‌كند. شروع گرفتاري‌هاي هر فاسق و فاجري كه شيعه‌ي علي بن ابيطالب نباشد، موقع مرگ است. ولي امام عصر تشريف مي‌آورد. «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ» ([15]و به شما اظهار محبّت مي‌كند؛ همان طوري كه علي بن ابيطالب فرمود: «يَا حَارِ هَمْدَانِ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي» ([16]اي حارس همداني! هر كه بميرد مرا مي‌‌‌بيند و «ان‌شاءالله» شما طوري قدم بردايد كه وقتي امام زمانتان را مي‌بينيد با روي باز، بشّاش، با محبّت، با شما برخورد كند.

خدايا! تو مي‌داني كه ما هدفي؛ من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانم اين كلام را از زبان همه‌تان چون همهتان را، اكثرتان را لااقل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسم اين كلام را روي حقيقت عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد كه ما هدفي جز تو و امام زمانمان نداريم. ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم به تو برسيم و دست تو كه امام زمان است در دستمان باشد. خدايا! ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم به لقاي تو برسيم و مظهر تو كه امام عصر است، او را ببينيم و از محضرش استفاده كنيم. خدايا! ما مي‌‌‌‌‌خواهيم به كلام تو برسيم، با زبان تو كه آن زبان امام عصر است، كه لسان الله است، با او ملاقات كنيم. خدايا! ما تو را مي‌‌خواهيم. خدايي كه تمام عالم هستي تحت نظر او است و امام عصري كه تمام ماسوي الله زير نظر او است. خدايا! ما تو و او را مي‌خواهيم. امروز هم جمعه است، من نمي‌خواهم بعضي حرفها را بزنم چون اين روزگار غير از روزگارهاي ديگر است. امام زمان آن چنان ما را دوست دارد كه اگر ما تقاضايي از او داشته باشيم و به مصلحتمان نباشد به ما شايد ندهد، چون ما نمي‌فهميم. «عَسَي اَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا فَهُوَ شَرّّ لَكُمْ» ([17]) ولي اين اندازه هست كه پيغمبراكرم فرمود: «اَكْرِمِ الضَّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كَافِرًا» ([18]مهمان را گرامي‌ بداريد ولو اينكه كافر باشد. آقا امام زمان! به ما گفته‌اند، ما نمي‌فهميم معني «مهماني ما امروز در محضر توايم» به چه معنا است؟ ما نمي‌فهميم اين را ولي اين اندازه مي‌‌‌‌‌دانيم به ما گفته‌اند كه مهمان را گرامي بداريد ولو اينكه كافر باشد. اگر يك مهماني براي ما بيايد از ما تقاضايي داشته باشد مخصوصاً اين تقاضا كه صاحبخانه! بيا ما ببينيمت هر چه در توانمان باشد اين كار را مي‌‌‌‌كنيميا بقيةاللهاين اقلّ حرفي است كه مهمان از ميزبان بايد تقاضا كند ما شما را ببينيم، زيارتتان كنيم، لااقل بتوانيم با شما حرف بزنيم، از حقايق و علومي كه خدا در اختيارتان گذاشته استفاده كنيم.

شايد هنوز كنار قبر ابي عبدالله الحسين باشد، با يك چشم دلي برويم كربلا كنار قبر ابي عبدالله الحسيناَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاعَبْدِاللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهِيدُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَظْلُومُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا غياث المستغيثين، يا حبيب قلوب العارفين يا اله العالمين يا ربّاه يا سيداه عجّل لوليك الفرج. عجّل لمولانا الفرج عجّل لسيّدنا العزيز الفرج.

خدايا! فرج آقاي ما، امام زمان را برسان،

ما را از بهترين ياران و اصحابش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما،

خدايا! گرفتاري‌هاي مسلمين به بركت وجود امام زمان برطرف بفرما

خدايا! حوايج اين جمع برآور

خدايا! روزه‌هاي ماه رمضان ما را قبول بفرما.

پروردگارا! ما را از بندگان خالص خودت قرارمان بده.

امواتمان، شهدامان غريق رحمت بفرما.

عاقبتمان ختم به خير بفرما

و عجّل في فرج مولانا.

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

جهت دانلود فیلم جلسه کلیک کنید


[1] إسراء/88

[2] نور/39

[3] مفاتيح: 108

[4] نمل/39

[5] اسراء/88.

[6] اسراء/88

[7] كهف/110

8·فصلت/42

[9] هود/44

[10] الرحمن/17

[11] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، احتجاج، بحار.

12·مفتاح الفلاح:216، بحار ج:83

13·توبه/128

14·نحل/96

[15] اسراء/71

[16] – بحار: 6/180، امالي طوسي، امالي شيخ مفيد.

[17] – بقره/216

[18] – بحار: 67/937، جامع الاخبار: 84

2 پاسخ
  1. ناشناس گفته:

    ممنون ازشما بزرگواران ،زحمتتان مقبول. خدایا آقای ابطحی هم نشین حضرت رسول ص وائمه اطهار علیه السلام باشند .

  2. مدیریت سایت گفته:

    سلام علیکم
    خدای تعالی روح مطهر ایشان را شفیع دوستان و شاگردانشان قرار دهد
    و بر توفیقات جنابعالی بیفزاید.
    از توجهتان متشکریم.

دیدگاه ها غیر فعال است.