۴ جمادی الثانی ۱۴۱۹ قمری – ۳ مهرماه ۱۳۷۷ شمسی – تشريح تقوا و مراتب آن
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين لاسيما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. فاتقوا الله و اطيعون. و ما اسئلكم من اجر ان اجري الا علي رب العالمين.
در شب گذشته دربارة تقوي و پرهيزكاري و مصونيت از جميع گناهان كه نتيجة اين تقوي، اعتصام به خدا و اعتصام بحبل الله است، مقداري توضيحاتي كه مناسب مجلسمون بود عرض شد. در مسئلة تقوي كلام و حرف زياده. بخش عمدة سخن را در اين مجلس و بلكه اكثر مجالس به طور عموم نميتوانم و نميتوان مطرح كرد. ولي آن مقداري كه از روايات استفاده ميشود تقوي طبق فرمودة امام صادق عليه الصلاة و السلام در كتاب مصباح الشريعه نقل شده سه مرتبه و سه مرحله دارد. اول اينكه انسان خود را نگه بدارد از محرمات كه اين براي عمومه. بايد همة مردم اين عمل را انجام بدهند. ببينيد دربارة همين آياتي كه امشب تلاوت شد مربوط به پيامبران از امتش، پيغمبري ميخواهد كه تقوي داشته باشند و ميفرمايد تقوي آن خدايي را داشته باشيد كه به شما مدد ميدهد. كمكتون ميكند. تقوي به افرادي در اين آيه توصيه ميشود كه اينها هنوز تسليم در مقابل پيغمبر نشدهاند. باصطلاح ما مسلمان نشدهاند. آنقدر اين افراد خوابند كه در آيات همين آياتي كه تلاوت شد به پيغمبرشون ميگويند كه براي ما فرقي نميكنه. چه تو ما را موعظه بكني چه از موعظه كنندگان نباشي، ما به راه تو نخواهيم وارد شد.
لذا اين را عرض كنم. قانون كلي الهي است. و قانون اساسي اسلام كه از همه اهميتش بيشتر است و براي همة مردم هست و بايد همة افراد رعايت كنند تقوي و پرهيزگاري و بخصوص نگهداشتن خود از محرماته. كه مرحلة اول تقواست. شما ميبينيد در اسلام حتي افرادي هستند كه به عذري بايد روزهاشون را بخورند در ماه رمضان. مثلا مريضند، مسافرند كه حتي در سفر از پيغمبر اكرم سؤال ميشه كه آيا ميشه در سفر خوب است كه ما روزه بگيريم كه متأسفانه اهل سنت اين كار را ميكنند. پيغمبر اكرم ميفرمايد ليس برا في صيام بالسفر. در مسافرت خوب نيست، نيك نيست روزه گرفتن. يا مثلا روي عذرهايي انسان روزهاش را بايد بخوره. اما همين آدم روزهخوار كه روزه را به قصد عبادت ميخوره. يعني همانطوري كه انسان عبادت ميكنه روزه ميگيره آني كه عذر داره عبادت ميكنه كه روزه ميخوره، بايد در ميان جمعيت روزه را تظاهر به خوردن نكنه و خودش را نگه بداره. چرا؟ براي اينكه قانون كلي الهي براي مردم مسلمان روزه گرفتنه. حالا استثنائات ولو استثناء واقعي باشد، بايد قانون را نشكست. مثلا فرض كنيد در يك مملكتي يك قوانيني براي زندگي در شهرها ما در آن مملكت تنظيم شده. بايد همه رعايت بكنند. ولو اينكه عذري داشته باشند. تقواي مرحلة اول به اين معناست. كه احدي حق گناه كردن نداره. احدي حق معصيت و مخالفت امر پروردگار را نداره. جامعهاي كه اهل تقوا هستند آن جامعهاي است كه يك دونه گناه در ميان آن جمعيت انجام نشه.
يك وقتي در مشهد قبل از انقلاب اسلامي ايران، ما براي قراء اطراف مشهد مبلغ ميفرستاديم. بحمدالله خيلي هم فعال بودند و خيلي اثرات خوبي هم داشتند. براي سركشي يادمه يكي از دهات رفتم. قرية بزرگي بود. حدود شايد دو سه هزار خانوار زندگي ميكردند. در آن جلسه يكي از اهالي بلند شد ايستاد گفت فلاني به همت مبلغي كه اينجا ميآد و هفتهاي يك شب ميآد، خداي تعالي به ما لطف كرده كه يك گناه در اين قريه انجام نميشه. من البته تصحيح كردم حرفش را. گفتم بگو يك گناه علني انجام نميشه و اين مهمه. گناه مخفي، قانون شكني اجتماعي و توهين به اسلام و قوانين اسلام نيست. گناه علني خيلي اهميت داره.
لذا كوشش بكنيد گناه را علني نكنيد. توي مجلس نشستهايد تقوا را حفظ كنيد، از كسي بدگويي نكنيد، غيبت نكنيد، معصيتهايي كه شما را از دايرة مسلمانهاي متدين خارج ميكند توي جامعه نداشته باشيد. نگيد من رياكار نيستم. يكي از بدبختيها اينه كه معصيت ميكنه، علنا هم معصيت ميكنه. ميگه ميخوام مردم مرا به خوبي نشناسند. چرا نبايد تو را به خوبي بشناسند؟ خدا ميخواد تو را به خوبي معرفي كنه. پيغمبر خدا، ائمة اطهار همة اينها دوست دارند تو به خوبي معرفي بشي، تو به امانتداري معرفي بشي. ولو باطنت خبيثه، ميگه باطنت را درست كن. ميگه خبث باطنت را علني كن. يك عده از صوفية ملانيه هستند كه معتقد هستند بايد معصيت كنند تا مردم بهشون توجهي نداشته باشند. مردم ميخواهن توجه داشته باشن ميخواهن توجه نداشته نباشن. چه شما كارهاي بد بكني كه مردم از تو دور بشن رياست، و چه كارهاي خوب بكني كه مردم را جذب كني بازهم رياست. در هر دو صورت ريا كردي. در هر دو صورت براي خدا كار نكردي. تو كارت را براي خدا انجام بده. كار به اين كارها نداشته باش كه معروف ميشي يا معروف نميشي؟ مردم تو را به خوبي ميشناسند و خواست پروردگار انجام ميشه يا مردم تو را به بدي بشناسند. فرقي برات نداشته باشه. خداي تعالي ميخواد مردم مسلمان بخصوص افرادي كه در راهند، افرادي كه ميخوان خوب باشند، خدا آنها را معرفي بكنه به خوبي. ميبينيم يكي از اسماء پروردگار ستار العيوبه. يعني عيب تو را ستر ميكنه. نميگذاره بديهاي تو علني بشود. در دعايي كه بعد از زيارت حضرت علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام ميخوانيم آنجا ميگيم الهي لو علمت الارض بذنوبي لخاطتي. اگر تو ستار نبودي، اگر زمين علم پيدا ميكرد به گناهان من، مرا در خود فرو ميبرد. شما نگيد ما همچين گناهي نداريم. تو گناه شناس نيستي. يك كار مكروه، يك كار مكروه، حالا حرام كه هيچ، يك كار مكروه براي آنهايي كه خداشناسند، اهميت دارد كه وقتي انجام ميدن با خودشون حساب ميكنند بايد زمين آنها را به خودش بگيره. چرا؟ براي اينكه كاري كردند كه ذات مقدس پروردگار آن خدايي كه پيغمبر با آن عظمتش در مقابل او شب تا به صبح سر در سجده دارد و خودش را در خاك ميمالد، خدايي كه علي بن ابيطالب يكي از افتخاراتش اينه كه بندهاي از بندگان خداست، تو كاري ميكني كه او كراهت داشته باشه.
لذا مرحلة دوم تقوي اين است كه شخص به خودش اجازه نميدهد كه كار مكروه بكنه. كار مكروه يعني چه؟ يعني گفتند بهتر اينه كه نكني. بهتر اينه كه نكني. اين كار را نميكنه. لذا امام صادق فرمود مرحلة دوم تقوي اين است كه كارهايي كه شبههاكه، كارهايي كه مكروهه، كارهايي كه احتمال داره خدا از آن متنفر باشه، به غضب بياد، كراهت داشته باشد تو نبايد انجام بدي. و مرحلة سوم تقوي اين است كه انسان همة كارهاش براي خداست. يعني همة حركاتش. در كلمة لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. كه اين ذكر را من به شما توصيه ميكنم زياد بگيد. خيلي مؤثره. افرادي كه افسردگي دارند كه نميدونند از كجا اين افسردگي براشون بوجود آمده كه مخصوصا اگر ما يك مقداري اعمالمون را تحت كنترل قرار بديم، ميفهميم كه افسردگيها، بدبختيها از كجا بوجود آمده، براي رفع افسردگي بگيد لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. يك اثر فوق العاده موثر و عجيبي دارد.
بهرحال اين معنا بايد در ذهن ما كوبيده بشه كه چي؟ حول و قوه مال خداست. الا بالله. شما هر حركتي را كه ميبينيد در عالم هست، در وجود شما هست، هر حركت ظاهري و باطني، چه حركت فكري و علمي باشد، چه حركت بدني و ملكي باشد، همة اينها مال خداست. شما در ملك خدا حق تصرف نداريد. ملك خدا را بايد به خود خدا وا بگذاريد. لذا شخصي كه اهل تقواست و اهل باصطلاح پرهيزكاري است اين شخص هيچگاه نميتواند حتي كاري را بر خلاف رضايت خدا، بر كراهت پروردگار، و بر اينكه كار براي غير خدا باشد ولو حلال باشد، بكند. تمام كارهاش براي خداست. اين مرحلة سوم تقواست.
فكر نكنيد اگر شما اينطوري شديد كه هر كاري كه ميكنيد براي خدا انجام بدهيد تازه به كمال رسيديد. نه. تازه از همينجا شروع ميشه تزكية نفس. يعني بايد تازه توبه كنيد. تازه بايد در مرحلة استقامت و ساير مراحل كار كنيد. چه بسا افرادي هستند كه به زحمت و زور خودشون را وادار به تقوي ميكنند و بايد هم بكنند. من يك وقتي مثال زدم. در بيمارستان ميبينيد كه اعلام شده كه سكوت را رعايت كنيد. چه آن كسي كه مريضه و دارند زير بغلهايش را گرفتند دارند ميبرند توي اطاق بيمارستان چه افراد سالم. چه آني كه نالهاش ميآد، چه آني كه نالهاش نميآد، همه بايد ساكت باشند. آن كه مريضه باطنا، و دائما بايد ناله بكنه. نالهاش ميآيد. افرادي هستند در جامعة ما اينها روحا مريضند. به من مريضها زياد مراجعه ميكنند كه متأسفانه كاري هم براشون با آن حالتي كه دارند نميتونيم انجام بديم. نه من شايد پيغمبر اكرم هم خداي تعالي نهيش ميكرد كه انك لا تسمع الموتي. تو نميتواني به مردهها چيزي بشنواني. افرادي هستند اينها باطنشون مريضه. نميتونند دروغ نگن. نميتونند غيبت نكنند. نميتونند بدجنسي نكنند. نميتوانند خودشون را كنترل بكنند. گاهي همي ميبينيم كه نسبت به بعضي از بزرگان ميدهند كه متأسفايم. شايد من الان اين را بگم براي بعضي از شماها اين تعجب باشه. ميگن به مقدس اردبيلي گفتند اگر تو را با يك مثلا جنس مخالف بسيار زيبايي در يك اطاقت بكنند چه ميكني؟ گفت كه به خدا پناه ميبرم. ولو اين جواب عالمانه است. ولي ما در ميان پائينتر از مقدس اردبيلي داريم كه خودشون را حفظ ميكنند و توي دهن شيطان ميزنند و داشتيم كه به هيچ وجه خودشون را نميبازند. بعضيها هم هستند نه. مريضند. خداي تعالي به زنهاي پيغمبر ميفرمايد كه صداتون را در مقابل مردها آهسته كنيد. جهر بالصوت نداشته باشيد. ليطمع الذي في قلبه مرض. براي اينكه آن كسي كه مرض داره، طمع به شما پيدا نكنه. مريضها حتي از صداي زن حالشون عوض ميشه. مريضهايي در زنها هستند كه از صداي مرد حالشون عوض ميشه. اينها مريضند. اين مريضها بايد اينها هم ناله نكنند و سكوت را رعايت كنند و قوانين اين دنياي پر از مريض را كه بايد اسم دومش را مريضخونه گذاشت. اين مريضها در جامعه زيادند. خيلي هم زياد. خوب حالا مريض را نميشه جلوش را گرفت. چيكار بكنند؟ بايد يك ميدان وسيعي بگذارند، ميدان را خالي بكنند، خانمها برند كنار، توي جامعه وارد نشد كه مريضها مريضتر نشوند. و الا در قانون اسلام دستور تقوي براي همه هست. چه آني كه تزكية نفس كرده، چه آني كه تزكية نفس نكرده. به مجرد اينكه انسان به سن بلوغ رسيد، چه دختر چه پسر بايد انسان تقوا داشته باشه. گاهي تقوا تحميليه. گاهي تقوا روي باطن انسان انجام ميشه. تحميلي هميني كه عرض كردم مريضه نالهاش ميآد، حق اظهار مرض را نبايد بكند و ندارد. گاهي نه مريض نيست. شماها الحمد لله در اين جلسه همه سالميد. هيچكدومتون ناله نميكنيد. اما يك مريضي كه درد زيادي داره، خوب يك گوشهاي افتاده ناله ميكنه. افرادي كه تزكية نفس كردند اينها يكي از فوائد و خوبيهاي تزكية نفس همينه كه نالهاشون نميآيد. قانون تقوي را خودبخود رعايت ميكنند. قطعه قطعهاشون بكنيد يك دونه گناه كه هيچ، يك كار مكروه هم نميكنند. اما افراد مريض. دو چيز هست. يكي حرام عين آن حلال. از حرام بيشتر خوشش ميآد كه انجام بده. داريم اينجور افراد. شايد شما هم ديده باشيد. يا خداي نكرده قبل از مرحلة توبهاتون و قبل از مرحلة استقامتتون و اين مراحل اينجوري بوديد كه انسان دو تا غذا هر دو مساوي، ولي اين حلال. حالا من به غذا مثال ميزنم. كمتر يك همچين چيزي است. اما گاهي يك چيزهايي هست. يكي طيب و طاهر. يكي هم حرام. ميبينه از حرامش بيشتر خوشش ميآيد. حالا. اينها مريض. اين مرضها بايد رفع بشه. اگر رفع نشد و نخواست رفع كند، تقوي را بايد داشته باشه. يعني خودش را نگهداره. دنيا يك خانهاي است كه جمعي به هم نيازمند بايد با هم زندگي كنند. و بايد رعايت حال يكديگر را هم بكنند و قوانيني هم از طرف پروردگار براي اين جامعه تنظيم شده كه بايد عمل كنند. اسم اين تقواست. تقوا بايد داشته باشند.
لذا ببينيد پيغمبر فرمود در اين ظاهرا مربوط به حضرت نوحه، كه فاتقوا الله و اطيعون. تقوا داشته باشيد و اطاعت كنيد كه ديشب يك مقدار دربارهاش صحبت كرديم. يك كاري و يك عملي بايد پشتوانة اين موعظه باشه. براي افرادي كه اهل فهم و دركند. مردم ذهنهايشون به طرف باطل بيشتر گرايش داره تا به طرف حق و حال اينكه دستور غير از اينه. دستور اسلام اين است كه اگر يك فردي يك كاري كرد كه شما تونستيد محمل براش درست كنيد، آن محمل را درست كنيد. ضع فعل اخيك علي احسنه. كار برادر دينيت را بر آنچه كه نيكوتره بگذار. مثلا اگر ديديد يك نفر با تندي به شما نگاه كرد يا با اوقات تلخ به شما برخورد كرد بگيد او از جاي ديگه اوقاتش تلخ بوده چرا من به خودم بگيرم؟ تو به او بدبين نباش. اگر يك كسي يك حرفي زد. گاهي من گفتم به بعضي از دوستان و به همهاتون هم الان ميگم، به زن و مرد. چون زياد اين مسئله پيش ميآيد كه فلاني پشت سر من حرف زده. ميگفتم از كجا فهميدي؟ اون كه پشت سرته. ميگي پشت سرته. تو كه خودت نشنيدي. كي آمد به تو گفت؟ فلاني. فلاني آمده گفته كه آن شخص به تو بد گفته. قبل از اينكه به حساب آن شخص برسي، به حساب خود اين برس. اين يا دروغ ميگه اون نگفته كه دروغگو و نمامه. يا اينكه گفته. ايني كه آمده براي تو نقل ميكنه اين نمامه. اين فاسقه. اين نمام كه آمده به تو ميگه چقدر شماها سادهاي؟ حرف اين نه آقا. من همين چند روز قبل يك كسي، پشت تلفن صحبت ميكرد از شهر ديگري هم صحبت ميكرد. گفتم هميني كه آمده به شما گفته اين حرف را فلاني بد گفته پشت سر تو، و تو الان به او الان شكايت شخص اولي را داري به من ميكني اين شخص وسطي نمامه. گفت آقا تو ايشان را ميشناسي. من بشناسمش. تو حالا او را به من معرفي نكن. چون غيبتش ميشه. ولي بدان اين شخص نمامه. نمام هست يا نيست؟ اگر نمام نباشه ميآد ميگه فلاني تعريفت را كدره. فلاني به تو علاقمنده. راه اصلاح ذات البين همينه. سادگي نكنيد. مقصد نمامها را عملي نكنيد. اگر كسي به شما گفت فلاني پشت سر شما حرف زده، با اين بد بشيد نه با او. چون اگر با اين بد شديد اين ديگه نميآد اين حرفها را به شما بزنه. اين نمامي ديگه نميكنه. آن شخص هم حالا بهرحال مشكوكه. چون اين شخص يقينيه كه داره گناه ميكنه و معصيتكاره و غير عادله. خدا در قرآن ميفرمايد كه ان جائكم فاسقا بنباء فتبينوا. اگر يك فاسقي آمد يك خبري براي شما آورد تحقيق كنيد. اين حالا بر آورده كه فلاني به شما بد گفته و با شما دشمنه. خوب اين را تحقيق بايد كرد. ولي آن شخص را اصلا كاريش نداريد. انشاء الله بيخود گفته. ضع فعل اخيك الي احسنه. اگر در مقابل خودتون يك كاري كرد، يك اخمي كرد، يك اوقات تلخي كرد، سلام نكرد بگيد يادش رفته. حتي روايت دارد كه اگر هفتاد باصطلاح محمل داره، يعني اين محمل نه قبول نيست. محمل دوم. دومي هم نه نميپذيريم. سومي، چهارمي، تا هفتادتا. ببينيد ماها چقدر از صراط مستقيم دوريم.
در يك روايت ديگر ميخوام عرض كنم ماها از صراط مستقيم دوريم بيخود هم معطليم. تا خودمون را درست نكرديم نميتونيم كمالاتي داشته باشيم. در روايت ديگري دربارة كسي كه باصطلاح يك كار بدي كرده، ميگه پنجاه نفر راستگو، آدمهايي كه معروفند به راستگويي، اينها آمدند گفتند فلاني فلان كار بد را كرده. خودش ميگه من نكردم. صدقه و كذبهم. همة آنها را تكذيبشون كن و اين شخص خودش را تصديق كن. چرا؟ چرا اينجور دستوراتي در قوانين اسلام هست؟ براي اينكه حفظ آبروي ما را بكنه. خدا دوستمون داره. خدا نميخواد آبروي ما در ميان جامعه از بين بره. در دعاي كميل ميخونيد كه و كمن ثناء جميل لست اهلا له نشرته. اي خدا چقدر ثناي جميل بوده، ثناي جميل يعني مدح خوب. در بين مردم يك مدحي خوبي، فلاني نماز شب خونه. يك شب هم پا نشده براي نماز شب. معروف شده نماز شب خون. آيا تو وظيفه داري بري بگي من نماز شب خون نيستم. نه. تو اين كار را نكرده باش، تو خودت را به اين معنا معروف نكرده باش، بگذار بگن. آدم خوبيه. تو خودت را به دروغ به خوبي معرفي نكرده باش، مردم بگن. چه از اين بهتر. اين كار خداست. ثناء جميل لست اهلا له. من اهلش نبودم. من اهل خير نبودم. من به مردم كمك نميكردم. معروف شدم توي محل كه آدم خيرخواهيست، آدمي است كه به فقرا كمك ميكنه معروف شدم. خدا اينجوري ميكنه. خداي تعالي همهامون را دوست داره با تقوا باشيم. همهامون داراي كمالات باشيم. متأسفانه ما به دست خودمون كه به نظر من خودمون هم اينقدر احمق نيستيم. به دست شيطان ما را وادار ميكنه كه يك كارهاي بدي بكنيم و در بين مردم به بي آبروئي معروف بشيم. تظاهر به معصيت ميكنيم. زنهامون يك جوري حركت ميكنند، اي آقا بده كه ما چادر سرمون كنيم. بده كه ما صورتمون را قرص بگيريم. بده كه ما توي مردهاي نامحرم، مخصوصا محرمهاي فاميلي كه يكي از انحراف از صراط مستقيم همين محرمهاي فاميلي هستند، برادر شوهر، امثال اينها كه اينها بده كه ما با چادر جلوشون بريم. پسره نشسته با چشمهاي خائنانهاش سر سفره به صورت زن تو دوخته و حتي شهوتش تحريك شده، بده كه سفرة زن و مرد را جدا بيندازيم. تو بدي سرت نميشه. چرا بده؟ بد آني است كه خدا بد بدونه نه تو. بده كه من فلان گناه را نكنم. بده كه كمكم به اينجاها ميرسه.
در زمان قديم بود ما ديده بوديم. شما جوانيد اكثرتون نديده بوديد. كمكم به جايي ميرسه كه بده كه من مشروب توي مجلس نخورم، بده كه قماربازي نكنم. من يك وقتي در ييلاق اطراف مشهد در يك باغي بودم كه مسلط بر رودخانه بود. ديدم اون پائين صداي موسيقي تندي ميآيد. از اين بالا نگاه كردم ديدم يكي از اين كساني كه ميآيد پشت سر ما هر شب نماز ميخونه، توي اينهاست. خيلي هم مقدس بود. خدا ميدونه خجالت كشيدم برم نهي از منكرشون كنم. گفتم اين چي ميشه اگر برم بگم آقا گناه نكنيد. خوب نگاه كردم ديدم قماربازي هم ميكنه. خوب بعد كه ازش سؤال كردم ميخواستم نهي از منكر كنم، گفت آقا بد بود كه من به اين موسيقي گوش ندم. بد بود كه در قمارشون شركت نكنم. بعله. ميكشونه شماها را. همين شما جوانهاي متدين را. همين شما خانمهاي اهل تزكية نفس را. ميكشونند. شيطان ميبرددتون. اگر گفتي بده. بد آني است كه خدا بد بدونه. بد آني است كه با تقواي تو منافات داشته باشه. بد آني است كه انسان بي تقوا عند الله معرفي بشه.
همام يك شخصي است بنام همام آدم خيلي خوبي است. حضرت امير تعريفش ميكنه. با ه دو چشم اسمش همامه. نه با ح جيمي. ايشان آمد خدمت حضرت امير المؤمنين عرض كرد اصف للمتقين براي من اهل تقوي را توصيف كن. حضرت فرمود اتق الله و احذر. تقوا داشته باش و نيكوكار باش. همين اندازه كفايت كرد. اكتفا ميكرد حضرت براش. حضرت همين را گفت. اصرار كرد. اين را خدمت آقايون عرض كنم كه در رشد و كمالات خودتون عجله نداشته باشيد. به جهت اينكه هر كسي يك ظرفي داره. يك حدي داره. شايد البته طبق فرمودة خود علي بن ابيطالب همام اجلش رسيده بود و شايد توي اين ظرف كه كوچكتر از آنچه كه علي فرمود بود، و علي بن ابيطالب اين معارف را ريخت و او منفجر شد، براي اينكه ماها ياد بگيريم، اصرار زياد نكنيم. من الان از راه رسيدم ميخوتام بشم سلمان، ميخوام بشم ابيذر. ميخوام به آن كمال واقعي برسم. عجله نكنيد. يك عمر دنيا وقت داريد. اگر هم وسط كار مردي جزء شهدا هستي طبق روايات و يك جا خداي تعالي آن كمالاتي كه ميخواستي تحقيق كني و بهش برسي، بهت ميده. اين را بدونيد. مگر اينكه در راه نباشيد. سست حركت كرده باشيد، اهميت نديد. و الاّ نه. با كمال آرامش، راه كمالات را بايد انسان بپيمايه. همانطوري كه دستور هست. كاملا خيلي من خوشم ميآيد. يك عده از دوستان هستند كه شايد من فكر ميكنم شايد در يك مرحلهاي در يك كمالي الحمد لله بطور كامل رسيدند، ولي خودشون ميگويند نه فلان اشكال را ما هنوز داريم. خيلي خوبه. به خلاف بعضيها كه آمدند ميگن آقا دو سه ساله ما داريم كار ميكنيم روي مسئلة استقامت. آنوقت ما ميبينيم كه از سوسك هم هنوز ميترسند تا چه برسه از شيطان با آن عظمت، تا چه برسه مثلا بعضي از چيزهايي كه ترسناكه واقعا. عجله نكنيد. و الا صدمه ميخوريد. صدمه ميخوريد.
و لذا علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام وقتي اين شخص اصرار كرد، حضرت اوصاف متقين كه من شمردهام حدود هشتاد و چند صفته براي متقين بيان كرد. هم اهل الفضائل، اولا داراي فضيلتند اهل تقوي نتيجة تقوي. يك مدتي در تقوا شما عمل كنيد. شايد بعضي از علما كه ميگن تزكية نفس يعني انجام واجبات و ترك محرمات، تا يك حديش درسته. چون همين عمل انسان را ميكشونه به سمت تزكية نفس. هم اهل الفضائل. منطق هم الثواب. اول كاري كه ميكنند حرفهايشون روي حسابه. آقا اين پر حرفيها، توي يك مجلس نشستيد آدم سكوت كنه. چه اشكال داره انسان سكوت كنه؟ آمديد همديگر را ببينيد. ببينيد. من در مجالسي كه اولياء خدا شايد هم جمعي بودند نشستند، فكر كه ميكنم. بعضيهاش خوب يادمه، يك ساعت همه سرهاشون پائين بود، به ياد خدا بودند گاهي هم به همديگر نگاه ميكردند. ولي ما مگه ميشه. مگر اينها ديوانهاند. چرا اينجا نشستهاند حرف نميزنند. نخير آني كه زياد حرف ميزنه طبق روايت ديوانه است. به جهت اينكه من كثر كلامه قل عقله. كسي كه كلامش زياده عقلش كمه. كي گفته بايد حرف بزنيم؟ شما تجربه بكنيد ببينيد بهتر و سنگينتر و بي مفسدهتر حرف نزدنه توي يك مجلس يا حرف زدن؟ تجربهاش خيلي ساده است. نه حرف زديد، نه غيبت كرديد، نه دروغ گفتيد، نه خودتون را لو داديد. چون انسان زير زبانش مخفيه. المرء مخفي تحت لسانه. انسان زير زبانش مخفيه. هيكلي ماشاء الله داري و خيلي خوش قيافه نشستي. همه فكر ميكنند از دانشمنداني. حرف كه زدي ميفهمند هيچي بارت نيست. گاهي اينجوري. بعضي افراد هم هستند يك حرفهايي ميزنند خيلي بي ربط. گاهي يك حرفهايي ميزنند مثلا در امور سياسي، در امور مختلف اين عجب آدميه. ما تابحال احترام براش بيخود قائل بوديم. خوب كم حرف بزنيد. ولي اگر حرف نزديم. اين عجب آدم تو دار، بعله. سنگيني است. چرا اينقدر حرف ميزنيد؟ اگر خواستيد حرف بزنيد منطقهم الثواب. نطق شما حق بايد باشه. حرف حق كه اهل تقوي اولين و يا دومين امتيازشون اين است كه منطقشون ثوابه. و منبسهم الاقتصاء. ديگه حالا خيلي مطلب اينجا هست. عرض كردم هشتاد تا حضرت از اوصاف متقين بيان ميكنه كه همة اينها جزء تقواست. اگر انسان تقوا داشته باشه اين هشتاد صفت را بايد داشته باشه. همام هم داره گوش ميده. كمكم تكيه داد به ديوار روي تصور ما البته. كمكم از حال رفت. يك دفعه همه ايستاده بودند. البته اين اطرافيان علي بن ابيطالب من فكر ميكنم چون هر دو جور داشتند. يك عده كه اصلا ظرف نداشتند. انسان وقتي كه چيزي ميخواد توي ظرفي، اگر چپه گرفته باشه همش بريزه برايش ميريزه از اطرافش ميريزه، اصلا توي ظرف دوام پيدا نميكنه. يا ظرفشون را چپه گرفته بودند. ما خيلي مستمع اينجوري داريم كه ظرف را چپه ميگيرند. حواسشون جاي ديگه است. ظرف را باز نكردند براي اينكه اين حرفها را عمل بكنند، گوش كنند، بكار ببندند. براي اينها نيست. يك ظرفه چپه آوردند اينجا. شما يك ظرف را پشت و رو بگيريد اينجا. هر چي آب بريزيد ميريزه روي فرش هيچي توي ظرف نيست. يك عدهاي بودند ظرفشون وسيعتر از همام بود. يعني حرفهاي علي بن ابيطالب جا گرفت. انشاء الله شما جزء آنها باشيد. يك عده هم بودند كه يكيش خود همام بود و ظاهرا توي آن جمع ايشان با دل و توجه به كلام امير المؤمنين عليه السلام دقت ميكرد، از اينهايي بود كه ظرفش(قطع صداي نوار)
فصعق همام صعق. يك دادي كشيد. كه جانش هم توي دادش بيرون آمد. افتاد مرد. حضرت امير فرمود كه كلام حق اينگونه تأثير ميكنه در اهلش. يكي از آنهائي كه چپه ظرفش را داشته بود و يا ظرف نداشت و يا اصلا توي مراحل انساني قدم برنداشته بود، گفت پس چرا خودت نمردي؟ به علي بن ابيطالب. حضرت فرمود كه هر كسي يك اجلي داره، يك وقتي داره، يك حسابي داره و يك برنامة خاصي داره. ببينيد چقدر آقاست؟ خليفة زمان، قدرتمند زمان بهش اينطور توهين ميكنند. جواب نرم و ملايم به طرف ميده. هيچ نميگه چرا به من توهين كرديد حتي. اين اوصاف متقين.
بايد تقوي را رعايت كرد. شما ميتونيد اين اوصاف متقين را در ترجمة خطبة همام در نهج البلاغه نگاه بكنيد. من دستهبنديش كردم در يك كتابي كه مشغول نوشتنم، هنوز چاپ نشده، اينها را تقريبا شماره گذاشتم هشتاد تا شده كه بايد اهل تقوي داشته باشند. بعدش تازه بپردازند به كمالات روحي. بعد بپردازند به آنچه كه خداي تعالي براي اولياء خدا تعيين كرده. هيچ جا محدود نكردند اولياء خدا را به يك عده خاص. همة شما كه در اين مجلس نشستيد، ميتونيد ولي الله بشيد. بعد كه گاهي ماها به دروغ ميگوئيم كه ما ولي اللهيم. در همين زيارت آل ياسين كه اكثر شماها ميخونيد، خوب ميگيد كه و ان وليك. چيه عبارت؟ ولي لكم. ولي لكم يعني چي؟ يعني ولي شما خاندان عصمت كه تو امام زمان هستي. و انا ولي لكم. عارف بحقكم. ولي امام زمان، ولي خدا هم هست. چون فرقي نميكنه. من اطاعكم فقد اطاع الله. خوب داريم ميگيم. ما ولي خدا هستيم، ولي امام زمان هستيم، ولي الله هستيم. در زيارت آل ياسين ميخونيد. حالا عرض كردم انشاء الله ميخونيم تا آنطور بشيم و الاّ دروغه. و انا ولي لك. ولي من عدوك. و الحق ما رضيتموا و الباطل ما اسخطه و از اين عبارت و ان ولي لك. يا انا وليكم انا ولي لك آنچه كه توي ذهن من هست. در عبارات ديگه هست كه عارف بحقكم. مقر بفضلكم. بهرحال بايد همهامون ولي خدا باشيم. ولي يعني چي؟ يعني كسي كه بهش اينقدر لطف ميشه، اينقدر در ترقيات و كمالات بالا ميره كه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. خيلي مهمه اين دو جمله. من ترجمه براتون ميكنم. شما خودتون روش دقت كنيد. هيچ خوفي از هيچي نداريد. آقا تمام مردم دشمنتند و همة كارها را دارند عليه تو ميكنند. من خدا دارم. هيچ ترسي از هيچي نداريم. خيلي مهمه. بعضي ميگن اين آيه چون مكرر نقل شده در قرآن، اين آيه مربوط به قيامته. بدتر، بالاتر، بهتر. براي اينكه انسان خوف از جهنم نداشته باشه خيلي مهمه. خوف از اينكه خدا او را توي آتش نيندازه خيلي مهمتر است از اينكه از فلان دشمن بترسه. لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. هيچي هم محزونش نميكنه. اصلا خوف و حزن را خداي تعالي از اوليائش برداشته و اين يك فايدهاش. فايدة اولش.
فايدة دوم روز قيامت هيچ حسابي براتون نداره. يعني همة مردم بايد حاضر بشن به حساب. ولي شما از دوستان خدا هستيد، اولياء خدا هستيد. شما از اين كنار بريد توي بهشت. بقدري هم لذتبخشه كه حساب نداره. همه اينجا معطل، تو ولي خدا، تو جواني كه خودت را ساختي، به محب خدا و به محبت خدا داري براي خدا كار ميكني، به تو ميگن از آنطرف برو توي بهشت. غير از انبيا. انبياء از اولياء خدا هستند ولي چون آنها مسئول مردمند بايد بمانند و حساب پس بدهند. خيلي هم كارشون مشكله ولي پذيرفتهاند بهرحال با اينكه اولياء خدا هستند. ولي تو كه ولي خدا هستي و از پيامبران هم نيستي بيا از اينور برو. انهم لمحضرون الا عباد الله المخلصين. شيطان هم ديگه بهتون كار نداره. بهشت هم واقعا ميشه ملك طلق شما. اينهمه خوبيها. توي دنيا بدونيد هر امتيازي كه داشته باشيد، پايان داره. پايانش معلومه كه هيچه. شما در دنيا در تمام مسابقات علمي و غير علمي كه مربوط به دنياست و براي خدا نباشه، برنده باشيد. آخرش چي ميشه؟ آخرش چيه آقا؟ هيچي. تنها و تنها چيزي كه آخر داره و هميشه هم هست، خداست. كل من عليها فان و يبقي ربك ذي الجلال و الاكرام. همه چيز فاني ميشه. شما هر كارهاي باشيد. شخص اول مملكت باشيد، شخص دوم باشيد، شخص سوم باشيد، رئيس فلان اداره باشيد، وزير فلان، آخرش چي؟ هيچي ديگه تموم ميشه. به يكي از خلفاي عباسي گفت كه خلافت خيلي لذتبخشه ولي حيف كه تمام ميشه. يكي آنجا بود گفت اگر تمام نميشد نوبت به تو نميرسيد. اون اولي هميشه بود. تموم ميشه. هر چه مربوط به دنياست تمام شدنيست. هر چه باشه. بشينيد حساب بكنيد و انسان عاقل هيچوقت به چيزي كه پايانش هيچه، متكي نيست. به آني كه پايان داره، خوب اگر من كارم را، اين كاري كه در دستمه براي خدا كردم آخرش چي؟ آخرش ثواب خدا يا خود خدا. آنهائي كه اهل ثوابند، ثواب الله. آنهائي كه اهل محبتند، خدا. خدا تمام ميشه؟ نه. ثواب خدا تمام ميشه؟ نه. اولئك اصحاب الجنه هم فيها خالدون. لذا آنهائي كه عاقلند، هميشه به آني كه تمام نشدني است تكيه ميكنند. دنبال او هستند. چيز تمام شدني خوب بالاخره تمام ميشه. دنيايي كه به فاطمة زهرا سلام الله عليها وفا نداره، شخصيتي بالاتر از فاطمة زهرا وجود نداره، شما از نظر ظاهر در عالم هستي، از نظر ظاهرها، نه از نظر معنويت و باطن. در عالم اسلام اقلا، شخصيتي بالاتر از فاطمة زهرا نبوده. ميتونست فاطمة زهرا از خدا بخواد كه خدايا به من دويست سال عمر بده. بله. ميدادم بهش. ولي حالا دويست سال تموم شد بعدش وجود مقدس فاطمة زهرا در ميان ماها باشه. ولي براي خودش نه. بلكه اولياء خدا از علامتشون اينه، از نشانههايشون اينه كه مرگ را دوست دارند. در همين خطبة همام، حضرت امير دربارة متقين ميفرمايد و لولا الاجال التي كتب الله لهم لماتوا شوقا الي الثواب. اگر اجلهايي كه خدا براشون نوشته و خدا ميخواد كه اينها حالا زنده باشن، اگر نبود، ميمردند به خاطر شوقي كه به ثواب الله دارند. حالا اگر تو از اولياء خدا شدي و شوقت به خود خدا بود، حضرت ابراهيم محتضر بود. عزرائيل آمد بالاي سرش. گفت ميخوام جانت را بگيرم. گفت به خدا پيام مرا بده. بگو هيچ دوستي جان دوستش را گرفته؟ عزرائيل رفت برگشت گفت كه هيچ دوستي شده كه ملاقات دوستش را نخواسته باشه؟ آخه از آن بعد نگاه كنيد. زنده بودن توي دنيا، اولياء خدا حساب ميكنند چه فايدهاي داره، جز ناراحتي، جز زحمت، جز عرق ريختن و كار كردن و مردم نپذيرفتن و چشم رو نداشتن و محبت را نفهميدن. چه فايدهاي داره؟ با امير المؤمنين چيكار كردند كه با تو بكنند؟ چهار سال حضرت توي اين دنيا حكومت كرد، سه تا غزوه براش، سه تا جنگ براش درست كردند آنهم آنهمه پردردسر و هفتاد سال هم همة مسلمانها لعنش كردند. نستجير بالله. اينه ديگه.
بنابراين آقايون.هر چيزي كه پايانش هيچه بهش متكي نشيد. چون نميشه تكيه داد. هر چيزي كه پايان نداره بهش تكيه كنيد. اينطوريه ديگه. عقل شما هم اين را ميگه. چيه كه در عالم پايان نداره؟ خداست. چيه كه در عالم پايان نداره؟ ثواب اللهه. بهشت خداست. سعادته، تقواست. و لذا عاقل هيچوقت ترك اين راه را نميكنه. فاطمة زهرا سلام الله عليها كه امشب احتمالا يا هم شب شهادت حضرته يا شام غريبان فاطمة زهراست. آنقدر توي اين دنيا زجر كشيد، ديشب عرض كردم فكر نكنيد زجر فاطمة زهرا بخاطر مصائبي بود كه به بدنش مقدسش وارد شد. ما در سخنان فاطمة زهرا همة اينها را مشاهده ميكنيم. ايشان تنها و تنها چيزي كه او را خيلي ناراحت ميكرد همين جملهاش نشون ميده كه هذا السامري و عجله. يا رسول الله. به پيغمبر اكرم خطاب ميكنه. كه همانطوري كه حضرت موسي وقتي رفت سامري آمد گوسالهاي درست كرد و مردم را از هارون، جانشين حضرت موسي، دور كرد. همينطور يكنفر پيدا شده. در به پهلوي من زده سهله، بازوي من را شكسته سهله، اما جاي هارون تو، جاي علي بن ابيطالب، يك گوسالهاي را گذاشته. هذه السامري و عجله. اين عجلش را، اين گوسالهاش را روي منبر تو گذاشته و به مردم ميگه كه بايد او را بپرستيد. اين مصيبت براي حضرت زهرا سلام الله عليها. لذا فاطمة زهرا بخاطر اين انحراف كه من ديشب گفتم حتي امروز بعد از هزار و چهارصد سال هر مصيبتي به ما شيعيان ميرسد حتي فراق امام زمانمون، حتي شب جمعه كه شب امام زمان است، ما چشممون به جمال مقدسش روشن نميشه، حتي اين جهت مربوط به آن لحظاتي است كه مردم سامري را پذيرفتند. گوسالهاش را پذيرفتند و از علي بن ابيطالب فاصله گرفتند. خدا لعنت كنه ظالمين به فاطمة زهرا سلام الله عليها را.
فاطمة اطهر آنقدر فضائل دارد، آنقدر مقامش بالاست كه خدا ميدوند من با همة بي اطلاعيم از فضائل خاندان عصمت، ميتونم شايد يكسال دربارة فضائل فاطمة زهرا از كتب اهل سنت و از كتب ديگر براتون حرف بزنم. يك كلمه خدا گفته و همان يك كلمه همة اين كتابها را تحت الشعاع قرار داده. انا اعطيناك الكوثر. اي پيغمبر، با منت ميگه. اي پيغمبر ما به تو كوثر عطا كرديم. كوثر را در قرآن به خير كثير ترجمه و تفسير كردند. خير كثير چيه؟ خداي تعالي ميفرمايد و من يعطي الحكمه فقد اوتي خيرا كثيرا. حكمت، علم، دانش، حكمتي كه حضرت زهرا سلام الله عليها داشت علم و دانشي كه حضرت زهرا سلام الله عليها داشت، همان علم و حكمتي بود كه پروردگار متعال به پيغمبر اكرم عطا كرده بود. اين يك جمله. مردم اينقدر پست بودند.
با يك نفر از اهل سنت من يك روزي در مكه بحثم بود. اين به من ميگفت كه چطور ميشه كه دختر پيغمبر را بيان بزنند اذيت كنند. گفتم ميدوني كيا بودند اينايي كه اين كارها را كردند؟ اينها كساني بودند كه چند سال قبل از اين جريان، دختر خودشون را زير خاك به دست خودشون زنده ميكردند. يك همچين آدمهايي بودند. كه وقتي كه خوب توضيح دادم گفت بله ممكنه. براي زن، دختر، مگر ارزشي اينها قائل بودند. مخصوصا كه مزاحم رياستشون، مزاحم كارهاشون باشه. اين كه گفت دست زهرا را كوتاه كن، به قنفذ رو كرد و اين جمله را گفت. ولي در تاريخ دارد. حضرت امام حسن مجتبي سلام الله عليه به يك نفر ميگه تو مادر من را آن روز زدي. به آن يكي ديگه ميگه تو زدي. در بعضي از تواريخ دارد چهل نفر ريختند فاطمة زهرا را كتك زدند. چراغها را خاموش كنيد. شب شام غريبان فاطمة زهراست. ببينيم امشب صاحب عزا توي اين مجلس تشريف ميآورد؟ يا بقية الله. امشب شب سوم اين مجلسه. با اخلاصي كه من اطلاع دارم بنام فاطمة زهرا اين مجلس تشكيل شده. ما هم دل داريم، ما هم آرزو داريم، آقا دوست داريم به شما عرض كنيم آقاجان سر شما سلامت باشه. خدا اجرتون بده. منتظرتون هستيم بيائيد كمكتون كنيم. اذيتهايي كه به فاطمة زهرا و ذراري آن حضرت و ذرية آن حضرت و فرزندان معصوم آن حضرت انجام دادند، زير ساية شما از ظالمين بگيريم. آقاجان يا بقية الله شب جمعه است. به ما گفتهاند اگر شب جمعه يك فقيري از شما چيزي سؤال كرد و چيزي خواست و عم السائل فلا تنهر. سائل را رد نكنيد. آقاجان يا صاحب الامر، يا صاحب الزمان، اي آقائي كه صداي ما را ميشنوي. و يقين داريم كه به درد دلمون آگاهي. دلهامون پر از درد است از فراقت. يا بقية الله، يا صاحب الزمان. دستهامون را به گدايي دراز كردهايم. اجداد مباركت، اجداد مقدست، اجداد عظيم الشأنت، اينها روششون اين بود كه وقتي سائل در خانهاشان ميآمد، هر چه ميتوانستند به او كمك ميكردند و يطعمون الطعام مسكينا و يتيما و اسيرا. هم به يتيم ميدادند كه ما همه يتيمهاي ايتام آل محمديم. هم به اسير كه ما اسير هواي نفسيم. هم به سائل و مسكين كه بدبختر از ما كه از آقامون امام زمان دور افتادهايم، شايد نباشه.
جد ديگرت حسين بن علي وقتي سائلي ميآد ميگه سخيترين مردم در مدينه كيه؟ حسين بن علي را نشان ميدهند. حضرت كيسة زر را از پشت در به سائل ميدهند كه او خجالت نكشه. ولي آقاجان ما دوست داريم تو را ببينيم. يا صاحب الزمان. يا بقية الله. آقاجان. يك مشت دوستانت آمدند توي اين مجلس. من امشب فكر ميكنم اين مجلس يك هواي ديگري داره. خوشا به حالتون. اميدوارم امشب همهاتون تصميم قطعي بگيريد كه اهل تقوي بشيد و اين هديه را به امام زمانتون بدهيد تا آقا حجة ابن الحسن به شما لطفي كنه. همهاتون را از ياران خودش قرار بده. يا بقية الله. شما بوديد. فكر نكنيد از نظر ظاهر آقامون در كربلا نبوده، در كنار آن در و ديوار نبوده. چون خودش ميفرمايد فراموش نميكنم آن ساعتي كه مثلا ذوالجناح به طرف خيمهها آمد. معلومه بوده، روح مقدسش ناظر بوده. چه حالي داشته. يا بقية الله. آن ساعتي كه در بين در و ديوار صداي فاطمة زهرا، مادر شما، بلند شد يا فضة خذيني.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.