۱۸ صفر ۱۴۱۷ قمری – تشرف‌ اسماعیل‌ هرقلی‌، عبودیت‌

 

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علی‌ رسول‌ الله‌ و علی‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علی‌ بقیة‌ الله‌ روحی‌ و ارواح‌ العالمین‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علی‌ اعدائهم‌ اجمعین‌ من‌ الان‌ الی‌ قیام‌ یوم‌ الدین‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌

 و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا لیعبدون‌.

 یكی‌ از فوائد بندگی‌ خدا در صراط‌ مستقیم‌ دین‌ این‌ است‌ كه‌ وحدت‌ و اتحاد بین‌ افراد بشر بوجود می‌آید. از مسائل‌ بسیار مهم‌ در زندگی‌ بشریت‌ كه‌ خیلی‌ اهمیت‌ دارد مسئله‌ وحدت‌ و اتحاد و هماهنگی‌ بین‌ افراد بشر است‌.

 موجودات‌ و حیوانات‌ و حشراتی‌ كه‌ در عالم‌ هستند، تعدادی‌ از آنها اجتماعی‌ زندگی‌ می‌كنند. یعنی‌ سعادتشون‌ به‌ این‌ است‌ كه‌ با یكدیگر باشند، با هم‌ باشند. و از همه‌ بیشتر بشر است‌ كه‌ سعادتش‌ در رابطه‌ با یكدیگر و اتحاد و اتفاق‌ تأمین‌ میشود.

 لذا در آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ و روایات‌ و احادیث‌ به‌ مسئله‌ اتحاد، وحدت‌، دور یكدیگر جمع‌ شدن‌، و هماهنگ‌ با یكدیگر بودن‌ اهمیت‌ زیادی‌ داده‌ شده‌ است‌. در آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ به‌ این‌ مضمون‌ زیاد برخورد می‌كنیم‌ كه‌ یك‌ جمله‌اش‌ این‌ است‌

وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا.

یاد بیاورید آن‌ وقتی‌ كه‌ دین‌ مقدس‌ اسلام‌ نیامده‌ بود و مردم‌ مسلمان‌ نبودند. و با یكدیگر بخاطر اختلافی‌ كه‌ داشتند دشمن‌ بودند. خدای‌ تعالی‌ بوسیله‌ دین‌ و بندگی‌ خدا ألف‌ بین‌ قلوبكم‌. تألیف‌ كرد، وحدت‌ بوجود آورد، دلهای‌ شما را با یكدیگر یكی‌ كرد.

 فاصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا. شما یك‌ زمانی‌ را دیدید و یك‌ زمانی‌ بر شما گذشت‌ كه‌ همه‌شما با هم‌ برادر شدید. وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها. یا در آیه‌ دیگر می‌فرماید و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جمیعا و لا تفرقوا. همه‌تون‌ معتصم‌، همه‌ تون‌ در یك‌ وحدت‌ خاصی‌ كه‌ این‌ تشبیه‌ خیلی‌ جالبه‌، اگر یك‌ جمع‌ زیادی‌ به‌ یك‌ ریسمان‌ بخواهند دست‌ بیندازند،

 چطور با هم‌ یكی‌ می‌شوند، اینطور تشبیه‌ كرده‌ قرآن‌ شریف‌ كه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ جمیعا و لا تفرقوا. همه‌ معتصم‌ بشوید، همه‌ خودتون‌ را به‌ حبل‌ خدا نگه‌ دارید و تفرقه‌ بین‌ شما وجود نداشته‌ باشد. این‌ از آثار بندگی‌ خداست‌.

 بفرموده‌ امام‌ راحل‌ رضوان‌ الله‌ تعالی‌ علیه‌ كه‌ ایشان‌ فرمودند اگر یكصد و بیست‌ و چهار هزار پیغمبر در یك‌ جا جمع‌ بشوند، كوچكترین‌ اختلافی‌ بین‌ آنها نیست‌. چرا؟ بخاطر اینكه‌ همه‌ بنده‌ خدا هستند. همه‌ در صراط‌ مستقیم‌ دین‌ هستند. همه‌ یك‌ فرمانده‌، یك‌ رهبر، یك‌ به اصطلاح‌ كتاب‌، و یك‌ دین‌ دارند. همه­شان تحت‌ فرمان‌ پروردگارند. ‌ همه­شان تحت‌ اراده‌ ذات‌ مقدس‌ متعالند.

 بنابراین‌ اگر همه‌ مردم‌ روی‌ زمین‌، بنده‌ خدا بشوند، كوچكترین‌ اختلافی‌ بین‌ آنها وجود نخواهد داشت‌. اینكه‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ تمام‌ مردم‌ در صلح‌ و صفا و عدالت‌ زندگی‌ میكنند، علت‌ عمده‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ بنده‌ خدا همه‌ هستند.

 یك‌ حكومت‌، یك‌ قانون‌، یك‌ كتاب‌ بر تمام‌ مردم‌ كره‌ زمین‌ حاكم‌ و حكمفرماست‌. و لذا یكی‌ از آرزوهای‌ بشر در درازمدت‌ گذشته‌ و در طول‌ زمان‌ این‌ بوده‌ است‌ كه‌ بشر دارای‌ یك‌ حكومت‌ باشد، دارای‌ یك‌ قانون‌ باشد، دارای‌ یك‌ زبان‌ بین‌ المللی‌ باشد.

 دارای‌ یك‌ فرهنگ‌ جامعی‌ كه‌ همه‌ مردم‌ را تحت‌ نفوذ قرار بدهد باشد. این‌ كار را اسلام‌ انجام‌ داده‌. و این‌ حكومت‌ را دین‌ مقدس‌ اسلام‌ تشكیل‌ داده‌ است‌.

 من‌ یك‌ وقتی‌ در كلمات‌ راسل‌ دقت‌ می‌كردم‌. سخنان مختلفی‌ این‌ فیلسوف‌ دارد. منجمله‌ این‌ كلام‌ را به‌ او نسبت‌ می‌دادند كه‌ این‌ كه‌ با آنكه‌ همه‌ دانشمندان‌ و شخصیتها و فلاسفه‌، آرزوی‌ این‌ را داشته‌اند كه‌ دنیا تحت‌ نفوذ یك‌ قانون‌ و یك‌ حكومت‌ و یك‌ مذهب‌ و دین‌ قرار بگیرد و تابحال‌ قرار نگرفته‌، علتش‌ این‌ بوده‌ است‌ كه‌ یك‌ چنین‌ حكومتی‌، یك‌ مجری‌ قدرتمندی‌ كه‌ قدرتش‌ مافوق‌ تمام‌ قدرتها باشد لازم‌ دارد.

 دوم‌ باید عالم‌ به‌ جمیع‌ مصالح‌ و مفاسد جامعه‌ بشریت‌ باشد. و سوم‌ خودش‌ از یك‌ پاكی‌ و از یك‌ خصوصیات‌ خاصی‌ برخوردار باشد كه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ نخواسته‌ باشد كار كند. و چون‌ یك‌ چنین‌ مجری‌ و یك‌ چنین‌ رهبری‌ در عالم‌ پیدا نشده‌ و نمیشود، حكومت‌ واحد جهانی‌ و باصطلاح‌ او جمهوری‌ واحد جهانی‌، بوجود نیامده‌ است‌.

 البته‌ می‌دانید شیعیان‌ بخصوص‌ متوجه‌اند و بلكه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ این‌ مطلب‌ را در كتابهاشان  ‌ آورده‌اند كه‌ آن‌ كسی‌ كه‌ چه‌ خود پیغمبر اكرم‌ باشد و چه‌ دوازده‌ امامی‌ كه‌ وصی‌ آن‌ حضرتند، باشند این‌ سه‌ خصوصیت‌ در آنها جمع‌ بوده‌. از قدرت‌ لایزال‌ پروردگار برخوردارند و این‌ قدرت‌ پشتوانه‌ آنهاست‌. از علم‌ بی‌ نهایتی‌ مخصوصا در مصالح‌ و مفاسد مردم‌ برخوردارند كه‌ خدا در قرآن‌ كریم‌ می‌فرماید و كل‌ شی‌ء احصیناه‌ فی‌ امام‌ مبین‌.

 علم‌ هر چیزی‌ را هر مسئله‌ای‌ را در امام‌ مبین‌ ما قرار داده‌ایم‌ و احصا كرده‌ایم‌ و از پاكی‌ فوق‌ العاده‌ای‌ برخوردارند كه‌ ائمه‌ ما و پیغمبر اكرم‌ معصومند. یعنی‌ از جمیع‌ خطاها و گناهان‌ و حتی‌ اشتباهها و خطاها و نسیانها اینها پاكند.

 پس‌ ما مجری‌ و امام‌ و رهبر این‌ مسئله‌ را داریم‌. پس‌ چرا پیاده‌ نشد؟ در جامعه‌ ما چرا این‌ مسئله‌ عملی‌ نشد؟ علت‌ عمده‌اش‌ كه‌ از همه‌ علل‌ مهمتر است ‌ این‌ است‌ كه‌ بشر آمادگی‌ برای‌ پذیرفتن‌ یك‌ چنین‌ امامی‌ را نداشته‌. گاهی‌ میشود كه‌ برنامه‌ صحیح است ، قوانین‌ درسته‌،

مجری‌ با جمیع‌ شرائط‌ وجود دارد. اما آنهائی‌ كه‌ بخواهند از این‌ برنامه‌ها پیروی‌ كنند، اینها آمادگی‌ ندارند. فرض‌ كنید یك‌ معلم‌ سر كلاس‌ در دانشگاه‌، آماده‌ برای‌ تدریس است ‌. اما وضع‌ آشفته‌ دانشجویان‌، وضع‌ آشفته‌ به اصطلاح‌ شاگردان‌، ایجاب‌ نمیكنه‌ كه‌ استاد بیاد سر كلاس‌. وضع‌ آشفته‌ بشریت‌، یعنی‌ بشریت‌ اقل‌ كاری‌ كه‌ باید در زندگی‌ بكند تا به‌ این‌ هدف‌ برسد، این‌ است‌ كه‌ تزكیه‌ نفس‌ كند. یعنی‌ از هواهای‌ نفسانی‌ دوری‌ كند. یعنی‌ مقاصد شخصی‌ و مقاصد مبتذلی‌ كه‌ در قلبش‌ می‌گذرد آنها را عملی‌ نكند و مطرح‌ نكند. اگر اینچنین‌ شد یعنی‌ هم‌ شاگردان‌ آمادگی‌ داشتند و هم‌ معلم‌ آماده‌ بود، كلاس‌ تشكیل‌ میشود.

 اگر مردم‌ كره‌ زمین‌ یك‌ روز برسد كه‌ متوجه‌ این‌ معنا بشوند كه‌ باید از یك‌ امام‌ عادلی‌ پیروی‌ كنند، از شخصی‌ مانند حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداه پیروی‌ كنند تا به‌ اهداف‌ عالیه‌ انسانی‌ و سعادت‌ بشری‌ برسند، آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ هم‌ ظاهر میشوند و بر این‌ مردم‌ حكومت‌ می‌كنند و حكومت‌ واحد جهانی‌ در عالم‌ برقرار میشود.

 بنابراین‌ اول‌ چیزی‌ كه‌ و اول‌ فایده‌ای‌ كه‌ از عبودیت‌ كه‌ این‌ یك‌ هفته‌ تقریبا هر شب‌ درباره‌ عبودیت‌ من‌ عرایضی‌ عرض‌ كردم‌، این‌ است‌ و اقل‌ فایده‌اش‌ و مهمترین‌ فایده‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ همه‌ با هم‌ متحد می‌شوند. همه‌ طبق‌ آیات‌ شریفه‌ قرآن‌ عمل‌ می‌كنند. همه‌ یك‌ امام‌ دارند، یك‌ مقتدا دارند.

در یك‌ نماز جماعت‌ وقتی‌ كه‌ یك‌ امام‌ وجود داشته‌ باشد و همه‌ به‌ او اقتدا كنند، همه‌ یك‌ كار می‌كنند. همه‌ با هم‌ سجده‌ میكنند، همه‌ با هم‌ ركوع‌ و قیام‌ و قعود می‌كنند. بنابراین‌ اگر ما بتوانیم،‌ اگر ما بتوانیم‌ بندگی‌ خدا را در وجودمون‌ ایجاد بكنیم‌ و به‌ این‌ وحدت‌ و توحید برسیم‌، یقینا وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ امام‌ ما خواهد بود. رهبر ما خواهد بود و ما به‌ آن‌ سعادت‌ عظمایی‌ كه‌ ائمه‌ اطهار علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آرزویش‌ را می‌كشیدند، انبیاء ‌ آرزویش را می‌كشیدند. این‌ دو جمله‌ از دو امام‌، اگر چه‌ یك‌ معنا دارد، ولی‌ از دو امام‌ نقل‌ شده‌. این‌ جمله‌ای‌ كه‌ معروف است ‌، شاید اكثرتان‌ شنیده‌ باشید. هم‌ سید الشهداء فرموده‌ هم‌ امام‌ صادق‌ علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ لو ادركته‌ اگر من‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و زمان‌ آن‌ حضرت‌ را درك‌ می‌كردم‌ لخدمته‌ ایام‌ حیاتی‌.

 من‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ در دوران‌ زندگیم‌. یعنی‌ تا زنده‌ بودم‌ خدمتگزار آن‌ آقایی‌ كه‌ دنیا را پر از عدل‌ و داد میكند بودم‌. حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا علیه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وقتی‌ كه‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ در محضرش‌ برده‌ میشود، از جا بلند میشه‌ برای‌ نام‌ امام‌ زمان‌. دست‌ روی‌ سر می‌گذارند. در مقابل‌ نام‌ حضرت‌ تعظیم‌ می‌كند و سه‌ مرتبه‌ می‌گوید صلی‌ الله‌ علیه‌، صلی‌ الله‌ علیه‌، صلی‌ الله‌ علیه‌.

 این‌ لطفی‌ است‌ كه‌ پروردگار به‌ ما كرده‌ و امام‌ ما را حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار داده‌. من‌ در شب‌ گذشته‌ درباره‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ مطلبی‌ گفتم‌ كه‌ امشب‌ چون‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شبی‌ است‌ كه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداه ست‌.

 بد نیست‌ كه‌ مطلب‌ ناقص‌ دیشبم‌ را تكمیل‌ كنم‌. تشرفات‌ به‌ محضر حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ از احادیث‌ و روایات‌ و از مجموع‌ تشرفات‌ اینطور استفاده‌ میشود كه‌ یك‌ نحوه‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ امام‌ زمان‌ را ببیند و هیچگاه‌ اون‌ حضرت‌ را نشناسد. نه‌ در آن‌ موقع‌ و نه‌ در بعد. یك‌ شخصی‌ یك‌ وقتی‌ آمده‌ بود مشهد از اهل‌ اصفهان‌ بود. ایشان‌ نقل‌ می‌كرد. می‌گفت‌ كه‌ من‌ یك‌ خوابی‌ دیدم‌ چون‌ خوابش‌ حامل‌ پیامی‌ بود. این‌ خواب‌ را برای‌ جمعی‌ نقل‌ می‌كرد. كه‌ من‌ در اصفهان‌ یك‌ منزلی‌ دارم‌ اطاق‌ بزرگی‌ دارد بعنوان‌ حسینیه‌ آن‌ را قرار دادم‌ در هفته‌ یك‌ روز روضه‌ خوانی‌ می‌كنم‌. یك‌ روز از منزل‌ بیرون‌ آمده‌ بودم‌. دیدم‌ جمعی‌ از علمای‌ اهل‌ اصفهان‌ بطرف‌ منزل‌ ما می‌آیند. جلوی‌ من‌ را گرفتند گفتند كجا می‌روی‌. گفتم‌ برای‌ چه‌؟ به‌ من‌ گفتند منزل‌ تو روضه‌ است‌. تو چرا از منزل‌ خارج‌ شده‌ای‌؟

 گفتم‌ روضه‌ نیست‌. گفتند چرا روضه‌ است‌ و امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ هم‌ در مجلست‌ شركت‌ كرده‌اند. من‌ خیلی‌ با عجله‌ برگشتم‌ به‌ خانه‌. وقتی‌ وارد شدم‌ دیدم‌ جمعی‌ نشسته‌اند و آقایی‌ هم‌ در بالای‌ مجلس‌ نشسته‌ و معلومه‌ از وضع‌ مردم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ ایشانند. رفتم‌ در مقابلشون‌ دو زانو نشستم‌ در عالم‌ رؤیا و دست‌ مقدسشون‌ را بوسیدم‌. توی‌ ‌ چهره­شان نگاه‌ كردم‌ گفتم‌ آقا شما را من‌ خیلی‌ مثل‌ اینكه‌ دیده‌ام‌.

آشنائید با من‌. به‌ چشمم‌ آشنا می‌آیید. حضرت‌ فرمود كه‌ فراموش‌ كرده‌ای‌ آن‌ شب‌ در مسجد الحرام‌ پهلوی‌ هم‌ نشسته‌ بودیم‌. تو آمدی‌ لباسهایت‌ را پیش‌ من‌ گذاشتی‌ و می‌خواستی‌ برای‌ وضو به‌ خارج‌ از مسجد بروی‌ من‌ به‌ تو گفتم‌ مفاتیحت‌ را زیر لباسهایت‌ بگذار. میگه‌ یادم‌ آمد كه‌ در بیداری‌ این‌ چنین‌ قضیه‌ای‌ اتفاق‌ افتاد. شبی‌ در مكه‌ بودم‌.

 در میان‌ همان‌ هتل‌ یا مسافرخانه‌ یا فندق‌، هر چه‌ می‌خواهید اسمش‌ را بگذارید، خوابم‌ نمی‌برد. بلند شدم‌ آمدم‌ مسجد الحرام‌. وضو نداشتم‌. لباسهایم‌ را می‌خواستم‌ نزد كسی‌ بگذارم‌. نگاه‌ به‌ چهره‌ها كردم‌. دیدم‌ یك‌ آقای‌ بسیار محترمی‌، چهره‌ هم‌ بسیار زیبا و خوب‌، گفتم‌ خدمت‌ ایشان‌ میروم‌ لباسهایم‌ را می‌گذارم‌. با ایشان‌ صحبت‌ كردم‌ و دیدم‌ ایشان‌ با من‌ فارسی‌ هم‌ صحبت‌ می‌كنند و در آنجا فكر كردم‌ ایشان‌ ایرانی‌ هم‌ هستند. لباسهایم‌ را خدمت‌ ایشان‌ گذاشتم‌. ایشان‌ به‌ من‌ گفتند مفاتیحت‌ را بگذار زیر لباسهایت‌ و من‌ رفتم‌ وضو گرفتم‌ آمدم‌. تا اذان‌ صبح‌ با ایشان‌ نشسته‌ بودم‌. ایشان‌ نماز می‌خواند، من‌ نماز می‌خواندم‌. او دعا می‌خواند من‌ دعا می‌خواندم‌ و بعد هم‌ ایشان‌ رفتند و من‌ هم‌ رفتم‌. و به‌ هیچ‌ وجه‌ احتمال‌ هم‌ نداده‌ بود كه‌ این‌ شاید امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام  باشد.

 بعضی‌ از تشرفات‌ اینطور است ‌. یعنی‌ حتی‌ بعدها هم‌ ممكنه‌ شما نفهمید. اگر این‌ خواب‌ نبود، این‌ خوابی‌ كه‌ ایشان‌ دید اگر نبود شاید سالها و بلكه‌ تا آخر عمر هم‌ حتی‌ نمی‌فهمید كه‌ آن‌ آقایی‌ كه‌ آن‌ شب‌ در كنارش‌ مشغول‌ عبادت‌ بوده‌، او امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد. این‌ یك‌ نحوه‌ تشرف‌.

 یك‌ نحوه‌ دیگر اینكه‌ انسان‌ در آنموقع‌ نمی‌شناسد.

 ولی‌ بعد فكر می‌كند از علائم‌ بعدی‌ می‌شناسد. یعنی‌ از علائمی‌ كه‌ در همان‌ وقت‌ اتفاق‌ افتاده‌ یا بعدا اتفاق‌ می‌افتد می‌شناسد. این‌ زیاد است ‌. قضایای‌ زیادی‌ اتفاق‌ افتاده‌. مثلا قضیه‌ اسماعیل‌ هرقلی‌. اسماعیل‌ هرقلی‌ یك‌ مردی‌ است‌ اهل‌ هرقل‌، هرقل‌ یكی‌ از قراء اطراف‌ حله‌ است‌. ایشان‌ در زمان‌ سید بن‌ طاووس‌ زندگی‌ میكرده‌. یك‌ غده‌ای‌ روی‌ پایش‌ به‌ اصطلاح‌ بسیار دردناك،‌ شاید الان‌ اگر بود، چون‌ هر غده‌ای‌ را مردم‌ فورا میگویند سرطان‌، شاید اطباء یا مردم‌ لااقل‌ می‌گفتند سرطانه‌. قابل‌ عمل‌ هم‌ نبود. و اطباء تقریبا جوابش‌ كردند. آمد خدمت‌ سید بن‌ طاووس‌. سید بن‌ طاووس‌ از علمای‌ بسیار بزرگ‌ و محترم‌ ماست‌. دارای‌ كتابهای‌ پر ارزش‌ و تشرفات‌ زیاد به‌ محضر مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌.

 سید بن‌ طاووس‌ او را به اصطلاح‌ تبلیغ‌ میكند ، تهییج‌ میكند كه‌ باید متوسل‌ به‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشی‌. علمای‌ بزرگ‌ ما اینچنین‌ بودند كه‌ بیشتر مردم‌ را به‌ یاد امام‌ زمان‌ می‌انداختند. چون‌ امام‌ ما در این‌ زمان‌ آن‌ وجود مقدس است. وقتی‌ كه‌ حرفها و سخنان‌ سید بن‌ طاووس‌ تمام‌ میشود، اسماعیل‌ هرقلی‌ پا می شود می آید سامراء، سامراء خدا قسمتتون‌ كند. و امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. دعا كنید كه‌ مزاحم‌ و مزاحمین‌ كه‌ باید عرض‌ كرد صدام‌ و اطرفیانش‌ از بین‌ بروند تا راه‌ كربلا باز بشه‌. الهی‌ آمین‌. سامراء یك‌ پارچه‌ نور است. اگر چه‌ شهرش‌ بسیار تاریك‌ بنظر میرسد، اما محلی‌ است‌ كه‌ دو امام‌ در یك‌ ضریح‌ دفنند. در همان‌ ضریح‌ حكیمه‌ كه‌ یكی‌ از امامزاده‌های‌ بسیار محترم‌، شاید مقامش‌ از حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ علیها بالاتر باشد‌.

 مادر امام‌ زمان‌ حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ در همان‌ ضریح‌، یعنی‌ چهار قبر در یك‌ ضریح‌. در كنار این‌ حرم‌ مطهر، سرداب‌ مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ كه‌ خانه‌ امام‌ هادی‌ بوده‌، خانه‌ امام‌ عسگری‌ بوده‌ و حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ از همانجا دیگه‌ كسی‌ ایشان‌ را ندیده‌، آنجا هست‌. این‌ سرداب‌ مطهر، بسیار شهر پر نور پر معنویتی‌ است‌. خدا انشاء الله‌ قسمتمون‌ كند برویم‌ آن‌ شهر پر نور را زیارت‌ كنیم‌. اسماعیل‌ هرقلی‌ برای‌ شستشو و برای‌ تطهیر مرتب‌ می‌آمد كنار دجله‌. دجله‌ از كنار این‌ شهر عبور میكند‌.

 چون‌ دو تا نهر در عراق‌ هست‌. یكی‌ فرات یكی‌ دجله‌. دجله‌ از سامراء میرود‌ برای‌ بغداد. لذا ایشان‌ هر روز می‌آمد كنار این‌ نهر، این‌ شط‌ به اصطلاح‌ اهالی‌ آنجا و خودش‌ را شستشو می‌كرد. یك‌ روز آمد پایش‌ خونی‌ بود، شست‌. لباسهایش‌ را شست‌. دید چند نفر اسب‌ سوار دارند از مقابل‌ می‌آیند. با خودش‌ فكر كرد كه‌ حتما اینها از اشرافی‌ هستند كه‌ از شخصیتهای‌ اطراف‌ سامراء هستند. یك‌ قدری‌ خودش‌ را كنار نگه‌ داشت‌. دید یك‌ آقائی‌ هست‌، یك‌ پیرمردی‌ كنارشون‌ هست، یك‌ نفر دیگر هم‌ آنطرفشان‌.

 این‌ آقا اسم‌ او را گفت‌. سلام‌ كرد. سلام‌ اسماعیل‌ مثلا. السلام‌ علیك‌ مثلا یا اسماعیل‌ هرقلی‌. ایشان‌ گفت‌ علیكم‌ السلام‌. آقا گفت‌ كه‌ زخم‌ پایت‌ چطوره‌؟ میگوید من‌ با خودم‌ فكر كردم‌ ایشان‌ هر كه‌ هست‌ از زخم‌ پای‌ من‌ اطلاع‌ دارد و حالا ممكنه‌ با این‌ زحمت‌ كه‌ من‌ شستشو كردم‌، لباسهایم‌ تر است ‌،

گاهی‌ وسواسی‌ شدن‌ هم‌ اسباب‌ ناراحتی‌ میشه‌. و گاهی‌ هم‌ بی‌ ادب‌ میشه‌ انسان‌ در مقابل‌ یك‌ چنین‌ مثلا تشرفی‌. خودم‌ را كنار كشیدم‌ كه‌ یك‌ وقت‌ دست‌ به‌ پای‌ من‌ نزنند و زخم‌ مرا نخواسته‌ باشند‌ كه‌ ببینند. میگه‌ آمد نزدیك‌ من‌ از روی‌ اسب‌ دولا شد خم‌ شد دست‌ گذاشت‌ روی‌ پای‌ من‌ یك‌ فشاری‌ داد. مختصر دردی‌ گرفت‌. بعد به‌ من‌ فرمود افلحت‌. رستگار شدی‌. یعنی‌ تمام‌ شد. گفتم‌ خدا شما را رستگار كنه‌. این‌ جمله‌ را گفتم‌.

‌ آن پیرمرد گفت‌ فهمیدی‌ این‌ آقا كی‌ بود؟ گفتم‌ این‌ آقا كی‌ بود؟ گفت‌ امام‌ زمانت‌ بودند. در اینجا اگر او هم اینجمله‌ را نمی‌فرمود او شاید متوجه‌ نمی‌شد و اگر متوجه‌ میشد، بعدها متوجه‌ میشد. میگه‌ تا این‌ را شنیدم‌، با اینكه‌ پا درد شدیدی‌ بوده‌، با زحمت‌ آمده‌ كنار دجله‌. میگه‌ عقب‌ اینها راه‌ افتادم‌. آقا به‌ من‌ فرمودند برگرد.

 گفتم‌ بر نمی‌گردم‌. دست‌ از دامنتون‌ بر نمی‌دارم‌. دفعه‌ دوم‌ فرمودند مصلحت‌ تو در برگشتن‌ است‌. گفتم‌ آقا ابدا از شما جدا نمیشم‌. بله‌،یك‌ عمر انسان‌ آرزوی‌ یك‌ چنین‌ لحظه‌ای‌ را میكشه‌. حالا میتونه‌ جدا بشه‌؟ ولی‌ این‌ پیرمرد یك‌ جمله‌ای‌ گفت‌. گفت‌ خجالت‌ نمی‌كشی‌؟ امامت‌ دو دفعه‌ تو را امر كردند كه‌ برگرد و بر نمی‌گردی‌؟ میگه‌ تكیه‌ دادم‌ به‌ كنار دیوار و نگاه‌ می‌كردم‌ آقا تشریف‌ می‌بردند جانم‌ مثل‌ اینكه‌ از بدنم‌ خارج‌ میشد و اشك‌ می‌ریختم‌ و آنها رفتند.

من‌ آمدم‌ به‌ طرف‌ شهر، به‌ طرف‌ سامراء. مردمی‌ آنجا بودند. گفتم‌ این‌ آقایون‌ را شما می‌شناسید شناختید؟ گفتند اینها از همین‌ عربهای‌ اطراف‌ سامراء ممكن‌ است‌ باشند. گفتم‌ نه‌ آقا آن‌ كسی‌ كه‌ در وسط‌ می‌رفت‌ امام‌ زمان‌ بود. به‌ من‌ گفتند‌ تو زخم‌ پایت‌ را بهش‌ نشان‌ دادی‌؟ میگه‌ حالا من‌ تازه‌ یادم‌ آمد كه‌ پام‌ زخم‌ بوده‌.

 نگاه‌ كردم‌ خودم‌ دیدم‌ اثری‌ از زخم‌ نیست‌. گفتم‌ شاید آن‌ پایم‌ بوده‌. آن‌ پا را هم‌ نگاه‌ كردم‌ دیدم‌ اثری‌ نیست‌. مردم‌ همه‌ دیدند این‌ مسئله‌ پخش‌ شد و حتی‌ به‌ حاكم‌ و به‌ اصطلاح‌ آن‌ كسی‌ كه‌ در بغداد اهمیتی‌ داشت‌، به‌ او رسید و بعد به‌ سید بن‌ طاووس‌ گفته‌ شد.

 سید بن‌ طاووس‌ اطبای‌ قبلی‌ را جمع‌ كرد. از آنها پرسید اگر این‌ زخم‌ پا بنا باشه‌ خوب‌ بشه‌، حالا یك‌ كسی‌ معالجه‌اش‌ كنه‌ چقدر طول‌ میكشه‌ كه‌ این‌ زخم‌ معالجه‌ بشه‌. گفتند لااقل‌ یك‌ ماه‌. با اینكه‌ چند روزی‌ بیشتر اسماعیل‌ از آنها جدا نشده‌ بود. بعد از یك‌ ماه‌ كه‌ خوب‌ شد، آیا جائی‌ هم‌ ازش‌ باقی‌ می‌مانه‌؟ اثری‌ هم‌ ازش‌ باقی‌ می‌مانه‌؟

 بله‌ یك‌ سفیدی‌ بزرگ‌، چون‌ زخم‌ بسیار عمیق‌ بوده‌. سید بن‌ طاووس‌ گفت‌ بیائید پس‌ ببینید. معجزه‌ امام‌ زمان‌ را بیائید مشاهده‌ كنید. پا را باز كردند دیدند اثری‌ از آثار زخم‌ در پایش‌ وجود نداره‌. این‌ هم‌ یك‌ نوع‌ دیدن است. دیدن‌ در زمانی‌ كه‌ زیاد‌ است البته‌ قضیه‌، در زمانی‌ كه‌ حضرت‌ را انسان‌ ملاقات‌ میكنه‌ ممكنه‌ نشناسه‌ ولی‌ بخاطر یك‌ معجزه‌، یك‌ كار غیر عادی‌، بعدها بشناسد. 

 و یك‌ نحوه‌ هم‌ هست‌ كه‌ در همان‌ وقت‌ انسان‌ میشناسد. این‌ نوع‌ سوم‌ : یعنی‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ مثل‌ سید بحر العلوم‌. سید بحر العلوم‌ با جمعی‌ به‌ طرف‌ كربلا می‌آمد. یك‌ شهركی‌ است‌ یا یك‌ ده‌ بسیار بزرگی‌ است‌ در نزدیكی‌ كربلا بنام‌ طویریج‌. اینها روز عاشورا جمعیتشون‌ حركت‌ می‌كنند و به اصطلاح‌ عزاداری‌ مردم‌ طویرج‌ معروفه‌ در كربلا كه‌ حتی‌ كربلائیها هم‌ می‌آیند برای‌ شركت‌ در عزاداری‌ اینها. خیلی‌ با اخلاص‌، با محبت‌ اینها عزاداری‌ می‌كنند. سید بحر العلوم‌ با جمعی‌ از دوستانش‌ ایستاده‌ بودند، یك‌ دفعه‌ یك‌ مرجع‌ تقلید، یك‌ عالم‌ پیرمرد دیدند لباسها را كند. رفت‌ توی‌ این‌ جمعیت‌ سینه‌ زن‌ و مشغول‌ سینه‌ زدن‌ شد. از ایشان‌ بعد كه‌ پرسیدند شما چه‌ شد كه‌ وارد این‌ جمع‌ شدید و مشغول‌ سینه‌ زدن‌ شدید؟ گفت‌ دیدم‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در میان‌ اینها مشغول‌ عزاداریست‌.

 من هم به‌ حضرت‌ اقتدا كردم‌. در خصوص‌ سید بحر العلوم‌ زیاد دارد كه‌ ایشان‌ گاهی‌ توی‌ نماز، در یك‌ نماز جماعت‌، امام‌ جماعت‌ بودند. در موقع‌ بلند شدن‌ از سجده‌ و ایستادن‌، دیدند ایشان‌ یك‌ توقفی‌ كرد، به‌ یك‌ جا چشمش‌ دوخته‌ شد. از او  بعد سؤال‌ كردند. گفت‌ آقا را دیدم‌ كه‌ وارد شدند. در همان‌ موقع‌ میشه‌ شناخت‌.

 اما اینكه‌ انسان‌ رابطه‌ با امام‌ زمان‌ داشته‌ باشد كه‌ دیشب‌ گفتم‌. بعنوان‌ اینكه‌ رابط‌ بین‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و مردم‌ باشد، این‌ نه‌، درست‌ نیست‌. این‌ مخصوص‌ زمان‌ غیبت‌ صغری‌ بوده‌. در زمان‌ غیبت‌ صغری‌ اینچنین‌ بود كه‌ بعضی‌ بخصوص‌ نواب‌ اربعه‌، با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ رفت‌ و آمد اینطوری‌ داشتند كه‌ می‌رفتند حالا كجا می‌رفتند، چطوری‌ پیدا می‌كردند؟ چون‌ بیان‌ نكردند نمی‌دانیم‌.

 بالاخره‌ نامه‌های‌ مردم‌، مسائل‌ مردم‌، سؤالات‌ مردم‌ را می‌بردند خدمت‌ حضرت‌ و جواب‌ می‌گرفتند و برمی‌گشتند. اما در زمان‌ غیبت‌ كبری‌ اینطور نیست‌. یعنی‌ كسی‌ حق‌ ندارد یك‌ چنین‌ ادعایی‌ بكند. متأسفانه‌ در بین‌ بعضی‌ از افرادی‌ كه‌ اطلاع‌ از حقایق‌ ندارند، این‌ ادعاها زیاد شده‌. یك‌ روز در همین‌ دفتر كانون‌ تهران‌ نشسته‌ بودم‌. دیدم‌ یك‌ نفر آمد، یك‌ خانمی‌ آمد یك‌ نامه‌ای‌ به‌ من‌ داد. در این‌ نامه‌ اسم‌ مرا برده‌ بود. البته‌ از قول‌ حضرت‌ ولیعصر صلوات‌ الله‌ علیه‌ كه‌ به‌ این‌ چند نفر كه‌ می‌آیند‌ یك‌ ملاقات‌ خصوصی‌ بده‌. من‌ خیلی‌ ناراحت‌ شدم‌. چون‌ به‌ ما دستور دادند كه‌ اگر كسی‌ ادعای‌ ارتباط‌ كرد تكذیبش‌ كنید. و من‌ همانجا تكذیب‌ كردم‌ و شماها هم‌ هر كس‌ یك‌ چنین‌ ادعائی‌ را كرد و گفت‌ من‌ رابطه‌ دارم‌ با امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و سؤالات‌ شما را می‌برم‌ و جواب‌ می‌آورم‌، با این‌ خصوصیت‌، این را تكذیبش‌ كنید. صریحا بهش‌ بگید دروغ‌ میگی‌.

 اینجا دیگه‌ از ناحیه‌ امام‌ دستوره‌ كه‌ فمن‌ ادعی‌ المشاهده‌ فهو كذاب مفتر. كسی‌ كه‌ ادعای‌ مشاهده‌ بكنه‌ به‌ نحوی‌ كه‌ نواب‌ اربعه‌ ادعای‌ مشاهده‌ می‌كردند، این‌ هم‌ افترا زننده‌ است‌ هم‌ دروغگو است‌. امام‌ این‌ را فرموده‌ و كوشش‌ بكنید شما هم‌ پیرو امامتون‌ باشید. انشاء الله‌ كاری‌ بكنیم‌ بندگی­مون‌ را تكمیل‌ بكنیم‌ تا بتوانیم‌ در زمان‌ ظهور، چون‌ این‌ را بدونید، تأخیر ظهور بدست‌ ماست‌. و اعمال‌ ماست‌. و الا خدا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ را خلق‌ نفرموده‌ كه‌ در پشت‌ پرده‌ غیبت‌ قرار بگیره‌. پیغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار امام‌ زمان‌ را به‌ خورشید تشبیه‌ كردند. از چند جهت‌ من‌ در كتاب‌ مصلح‌ غیبی‌ این‌ را نوشتم‌ كه‌ تقریبا هشت‌ وجه‌ تشبیه‌ بین‌ خورشید و امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زمان‌ غیبت‌ هست‌. یكی‌ از آنها این‌ است‌ كه‌ همانطوری‌ كه‌ مردم‌ از خورشید كه‌ پشت‌ ابر هست‌، استفاده‌ میكنند.

 ما الان‌ فكر نكنیم‌ هیچ‌ استفاده‌ای‌ از امام‌ زمانمون‌ نداریم‌، نمی‌بینیم‌ آن‌ حضرت‌ را ولی‌ از نورش‌، بیمنه‌ رزق‌ الوری‌ و بوجوده‌ ثبت‌ الارض‌ و السماء، به‌ یمن‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ همه‌ موجودات‌ روزی‌ می‌خورند و به‌ وجود آن‌ حضرت‌ آسمان‌ و زمین‌ ثابته‌. بنابراین‌ اینطور استفاده‌ ما می‌كنیم‌ از وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. و یكی‌ دیگر از وجه‌ تشبیهی‌ كه‌ به‌ خورشید این‌ وجود مقدس‌ را كرده‌اند این‌ است‌ كه‌ ما گاهی‌ فكر می‌كنیم‌، مثلا امروز ابر بود آسمان‌، فكر می‌كنیم‌ خورشید پشت‌ ابره‌. می‌گیم‌ آقا خورشید پشت‌ ابره‌ و حال‌ اینكه‌ ما پشت‌ ابریم‌.

خورشید داره‌ به‌ تمام‌ افلاك‌ نور میده‌. منظومه‌ شمسی‌ دورش‌ دارند می‌چرخند. بر روی‌ كره‌ زمین‌ هم‌ یك‌ گله‌ از جا ابر آمده‌ و ابر سایه‌ انداخته‌ روی‌ سر ما. ما میگیم‌ خورشید پشت‌ ابره‌ و حال‌ اینكه‌ ما پشت‌ ابریم‌. مثل‌ كسی‌ كه‌ لحاف‌ سرش‌ كشیده‌ باشه‌ بگه‌ تمام‌ مثلا ایران‌ زیر لحافند.

 و حال‌ اینكه‌ خودش‌ زیر لحافه‌. امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در غیبت‌ نیست‌. ما در غیبتیم‌. ما پشت‌ ابر غیبتیم‌. آن‌ غیبت‌ هم‌ گناهان‌ ماست‌، بی‌ عدالتی‌های‌ ماست‌. كم‌ استعدادی‌ و كم‌ دركی‌ ماست‌. نپذیرفتن‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بعنوان‌ رهبر، بعنوان‌ زمامدار كل‌ عالم‌، اینه‌ كه‌ ما را پشت‌ پرده‌ غیبت‌ قرار داده‌. و الا امام‌ زمان‌ ماسوی‌ الله‌ دارند از وجودش‌ استفاده‌ میكنند.

 تمام‌ مردم‌ الان‌ دارند استفاده‌ میكنند. یك‌ مدت‌ زمانی‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ در پشت‌ پرده‌ غیبت‌، به‌ تعبیر ما، و پشت‌ پرده‌ غیبت‌ ما هستیم‌ در حقیقت‌ و آن‌ حضرت‌ را نمی‌بینیم‌. و الا خدا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را خلق‌ نكرده‌ برای‌ اینكه‌ ما او را نبینیم‌ و از او استفاده‌ ظاهری‌ نكنیم‌.

 برای‌ ما خلقش‌ كرده‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا البته‌ اینجا منظور از خلقت‌ یعنی‌ در این‌ كره‌ زمین‌ قرارش‌ داده‌ و نگهش‌ داشته‌ برای‌ اینكه‌ پناهگاه‌ ما باشد و ملاذ ما باشد. عصمة‌ و ملاذا. و لذا انسان‌ باید دائما متوسل‌ به‌ این‌ وجود مقدس‌ باشد. دائما او را پناهگاه‌ خودش‌ بداند و بخصوص‌ شب‌ و روز جمعه‌. شب‌ و روز جمعه‌ تعلق‌ خاصی‌ به‌ امام‌ زمان‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد. چون‌ شروع‌ غیبت‌ صغری‌ روز جمعه‌ بوده‌. شروع‌ غیبت‌ كبری‌ روز جمعه‌ بوده‌. و احتمال‌ نود درصد دارد كه‌ در روز جمعه‌ آن‌ حضرت‌ ظهور كند. و تولد حضرت‌ هم‌ در روز جمعه‌ بوده‌.

 به‌ همین‌ دلایل‌ روز جمعه‌ تعلق‌ به‌ آن‌ وجود مقدس‌ دارد. شبهای‌ جمعه‌ آنهایی‌ كه‌ ارادتی‌ به‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ دارند در دل‌ یك‌ شعفی‌، یك‌ خوشحالی‌ كه‌ فردا روز جمعه‌ است‌، انشاء الله‌ صبح‌ صدای‌ مقدسش‌ را خواهیم‌ شنید. كه‌ صدا می‌زند الا یا اهل‌ العالم‌. ای‌ اهل‌ عالم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. الا یا اهل‌ العالم‌. انا امامكم‌ المنتظر. امیدی‌ است‌ شب‌ جمعه‌ این‌ امید هست‌ و دعاها هم‌ در شب‌ جمعه‌ مستجابه‌. دعا كنید كه‌ انشاء الله‌ با این‌ دو گوشمون‌ صدای‌ دلربای‌ آن‌ حضرت‌ را بشنویم‌. الهی‌ آمین‌.

 و روز جمعه‌ روزی‌ است‌ كه‌ المتوقع‌ فیه‌ ظهورك‌ و الفرج‌ فیه‌ للمؤمنین‌ علی‌ یدیك‌. و قتل‌ الكافرین‌ بسیفك‌. روز جمعه‌ روزی‌ است‌ كه‌ توقع‌ ما داریم‌ آن‌ وجود مقدس‌ ظهور كند و لذا همان‌ مقدار كه‌ شب‌ جمعه‌ انسان‌ خوشحاله‌، عصر جمعه‌ محزونه‌ كه‌ روز جمعه‌ هم‌ گذشت‌ و باز هم‌ امام‌ زمان‌ ما نیامد. دعای‌ ندبه‌ را بخوانید.

 در همان‌ قضیه‌ای‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آن‌ مرد اصفهانی‌ بود، در عالم‌ رؤیا بعد از اینكه‌ این‌ رؤیا صادقه‌ بود، حضرت‌ بهش‌ فرموده‌ بودند به‌ مردم‌ بگو كه‌ روزهای‌ جمعه‌ دعای‌ ندبه‌ را بخوانند. نهایتا دعای‌ ندبه‌ خیلی‌ شرط‌ داره‌.

 اسم‌ این‌ دعا ندبه‌ است‌. ندبه‌ یعنی‌ گریه‌ با ناله‌. دیدید یك‌ عاشقی‌ كه‌ معشوقش‌ را مدتی‌ ندیده‌ نشسته‌ ناله‌ میكنه‌ و گریه‌ میكنه‌. گریه‌ یك‌ وقت‌ هست‌ آهسته‌ آهسته‌ است‌. یك‌ وقت‌ است‌ انسان‌ زبان‌ میگیره‌ و گریه‌ میكنه‌، ناله‌ میكند و گریه‌ می‌كند. ندبه‌ یعنی‌ این‌. ندبه‌ كنید. متأسفانه‌ بیشتر و اكثر مجالس‌ دعای‌ ندبه‌ ما آنطوری‌ كه‌ شرایطش‌ ایجاب‌ میكند نیست‌. من‌ خودم‌ یك‌ وقت‌ یك‌ مجلسی‌ دیدم‌ آن‌ كسی‌ كه‌ دعای‌ ندبه‌ را می‌خوند، علاوه‌ اینكه‌ هیچ‌ حالی‌ نداشت‌، هیچ‌ گریه‌ای‌ در چشمش‌ نبود، گاهی‌ هم‌ یك‌ پك‌ سیگار می‌كشید و دعای‌ ندبه‌ را می‌خوند.

 یكی‌ دیگه‌ از دوستان‌ یك‌ وقتی‌ در مشهد این‌ آمد به‌ ما، آقا امروز یك‌ دعای‌ ندبه‌ خوبی‌ خونده‌ شد در طرقبه‌. یكی‌ از ییلاقات‌ مشهده‌. گفتم‌ چطور بود ؟ گفت‌ یك‌ لیوان‌ شیر با نون‌ شیرمال‌ با یك‌ چایی‌ قند پهلو به‌ هر نفری‌ می‌دادند. این‌ دعای‌ ندبه‌ خوبشون‌ بود.

 از اول‌ دعای‌ ندبه‌ انسان‌ وقتی‌ شروع‌ میكنه‌ آقایون‌، ای‌ كاش‌ معنای‌ این‌ دعای‌ عظیم‌ و شریف‌ را ما می‌فهمیدیم‌. اول‌ زبان‌ گله‌ و شكایت‌ از روزگار و از اینكه‌ به‌ سر انبیاء عظام‌ چه‌ گذشت‌، به‌ سر پیغمبر اكرم‌ چه‌ آمد. به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ چگونه‌ برخورد كردند مردم‌ تا اینكه‌ میرسد به‌ اینجا. فعلی‌ العطائب‌. فعلی‌ العطائب‌ من‌ اهل‌ بیت‌ محمد و علی‌ صلی‌ الله‌ علیهما و آلهما. فعلی‌ العطائب‌. یعنی‌ بر پاكان‌ از فرزندان‌ پیغمبر و علی‌ بن‌ ابیطالب‌، فلیبكی‌ الباكون‌. گریه‌ كنند گریه‌ كنندگان‌ و ایاهم‌ و الیندب‌ النادبون‌.

 ناله‌ كنند با گریه‌ آنهائی‌ كه‌ اهل‌ ناله‌ و گریه‌ هستند. و لمثلهم‌ فلتضرف‌ الدموع‌ و الیصرخ‌ الصارخون‌ و  وَیَضِجَّ  الضاجون‌. ضجه‌ بزنند ضجه‌ كنندگان‌ كه‌ چی‌؟ این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. هیچوقت‌ با خودتون‌ نشستید بگید این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. كو امام‌ حسن‌ به‌ آن‌ عظمت‌، قلب‌ عالم‌ امكان‌ چی‌ شد؟ یك‌ مدت‌ عمر پای‌ منبر خطبایی‌ كه‌ دنیا را به‌ جای‌ آخرت‌ انتخاب‌ كرده‌ بودند نشستند.

 حضرتش‌ نشاندند و خون‌ در دل‌ مقدسش‌ كردند. جسارتها به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ نمودند و بعد هم‌ با زهر او را شهید كردند. این‌ الحسن‌. این‌ الحسین‌.

 شنیدید همین‌ امشب‌ من‌ قبل‌ از مغرب‌ كه‌ می‌آمدم‌ یك‌ چیزی‌ را، یك‌ مسئله‌ای‌ را توی‌ ورقه‌ای‌ نگاه‌ می‌كردم‌ راجع‌ به‌ مصائبی‌ كه‌ بر ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌ وارد شد. تنها كشتن‌ و تشنه‌ كشتن‌ نبوده‌. خدا میدونه‌ نمیشه بیان‌  كرد.

 من‌ كه‌ نمی‌تونم‌ آن‌ مصائبی را‌ كه‌ در كتابها نوشته‌اند برای‌ شما بگم‌. كه‌ چگونه‌ بدن‌ پاره‌ پاره‌ ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌ در میان‌ گودی‌ قتلگاه‌ افتاده‌ كه‌ نه‌ امام‌ سجاد شناخت‌ نه‌ زینب‌ كبری‌. زینب‌ كبری‌ میگه‌ أأنت‌ أخی‌؟ آیا تو برادری‌ منی‌. و امام‌ سجاد علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ می‌گوید هذا نعش‌ مع‌؟

 این‌ نعش‌ كیه‌؟ این‌ الحسن‌ و این‌ الحسین‌. این‌ ابناء الحسین‌. فرزندان‌ امام‌ حسین‌ چه‌ شدند؟ امام‌ سجاد كه‌ در همینجا روایت‌ دارد كه‌ حضرت‌ فرمود ما منا او مسموم‌ او المقتول‌. كسی‌ از ما ائمه‌ نیست‌ مگر این كه‌ یا او را كشتند و یا مسمومش‌ كردند. این‌ الحسین‌ و این‌ ابناء الحسین‌.

صالح‌ بعد الصالح‌. و صادق‌ بعد الصادق‌. این‌ السبیل‌ بعد السبیل‌. این‌ الخیرة‌ بعد الخیرة‌. این‌ الشموس‌ الطالعه‌. این‌ الاقمار المنیره‌. این‌ النجم‌ الظاهره‌. از همه‌ دردناك تر. این‌ بقیة‌ الله‌. این‌ بقیة‌ الله‌. اهل‌ حال‌، عشاق‌ امام‌ زمان‌، این‌ بقیة‌ الله‌. این‌ بقیة‌ الله‌. امام‌ زمان‌ ما كجاست‌؟

كی‌ آدرس‌ آن‌ حضرت‌ را داره‌؟ ابرضوا او بغیرها ام‌ ذی‌ طوی‌. آیا بریم‌ در كوه‌ رضوا دنبالت‌ بگردیم‌ یا در كوه‌ ذی‌ طوی‌ یا در مسجد جمكران‌ یا در مسجد سهله‌. اما امشب‌ من‌ یك‌ آدرسی‌ دارم‌ از امام‌ زمان‌. اگر اهل‌ حالید می‌روید دست‌ به‌ دامنش‌ بیندازید شب‌ جمعه‌ است‌ كنار قبر ابی‌ عبد الله‌ الحسین‌. اگر اهل‌ معنا هستید یك‌ قدم‌ فراتر بگذارید كنار گودی‌ قتلگاه‌. بدن‌ مقدس‌ ابی‌ عبد الله‌ و الابكین‌ علیك‌ صباحا و مسائا. صبح‌ و شام‌ برایت‌ آقاجان‌ گریه‌ می‌كنم‌. یا بقیة‌ الله‌. شب‌ جمعه‌ است‌. به‌ آبروی‌ سید الشهدا قسمت‌ می‌دهیم‌ امشب‌ از خدا فرجت‌ را بخواه‌. خدایا همه‌ ما را از یاران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهی‌ آمین‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضی‌ بفرما. الهی‌ آمین‌. حوائج‌ این‌ جمع‌ فوق‌ رغبتشون‌ برآور. الهی‌ آمین‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *