۲۵ ربيع‌ الثاني‌ ۱۴۱۶ – توبه‌، تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌، تهذيب‌ نفس‌ 25 ربيع‌ الثاني‌ 1416

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 تبارك‌ الذي‌ بيده‌ الملك‌ و هو علي‌ كل‌ شي‌ء قدير. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌ اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكنه‌. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند. مرده‌، آن‌ مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند؛ خواب‌ و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصفه‌ شب‌ ميگوئيد همه‌ خوابند و حال‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهايش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدهم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا. بميريد قبل‌ از اينكه‌ بميرانندتون‌. يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌، يك‌ مردني‌ هم‌ هماني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دو تاست‌. اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌ الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ مي‌پرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ ميگه‌ خواب‌ بودم‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ كه‌ مي‌گزه‌، صبح‌ كه‌ بلند ميشه‌ مي‌بينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انسان‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌ در قيامت‌ هم‌ خوابه‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نميدهند.

 اما اگر بيدار شدي‌، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ برايتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌، دو جور ممكنه‌ امتحان‌ بكنه‌. يكي‌ اينكه‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا درس‌ نخونده‌. يكي‌ هم‌ بچة‌ مغروريست‌، ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌. دو تا امتحانش‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌، اين‌ طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ ما چي‌ هستيم‌. ما را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌! نمازمون‌ را كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود روزه‌ هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها را هم‌ كه‌ نداريم‌. پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برايت‌ پيش‌ نيامده‌، آب‌ نديدي‌ و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگويند يك‌ گناه‌ بكن‌. مي‌گوئي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ ميكنم‌! امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بيايد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌. اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يهان‌. اگر امتحان‌ بيايد پيش‌ شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيم‌. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پايتون‌ روي‌ خربوزه‌ باشه‌، حالا پوست‌ موز هم‌ همان‌ كار را ميكنه‌. انسان‌ را تا هلش‌ مي‌دهند، هل‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌ آمدي‌ توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيم‌ امتحان‌ نكن‌. ميتونيد تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگير به‌ ما. از مذلات‌ فطن‌ ما را حفظ‌ كن‌. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتوني‌ دعا كني‌. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد، از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌. قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌، و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشانده‌. روح‌ القدس‌ روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌.

 خوب‌ حالا مي‌خواهد امتحانتون‌ بكنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌. در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز در بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ گفتيم‌ چرا. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خواهم‌ شرح‌ بدهم‌. اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ داده‌ام‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌ را. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌. همه‌امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ مرا عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ در بستر لا خفتيم‌. خوابيديم‌، بكلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار مي‌شويم‌ در اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌ چه‌ با مطالعة‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند. و اذا تليت‌ آياته‌ زادتهم‌ الايمان‌. وجلت‌ قلوبهم‌، اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ مي‌ترسه‌. مي‌ترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربانه‌ رئوفه‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بپرسيد. لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌. هيچ‌ كدام‌ از شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ بترسيم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌ هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ مي‌ترسه‌. كه‌ اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما مي‌ترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيست‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بيايد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. اما اگر يك‌ سنگي‌ داشته‌ باشيد نمي‌ترسيد. حالا سنگ‌ را هم‌ ما بيخود توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوست‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر مي‌ترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. مي‌گويند مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ يك‌ وقت‌ بگيد پاشو برو. خوب‌ بعله‌ ديگه‌. جدام‌ كنيد. حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌اي‌ صبر ميكنم‌، يك‌ خورده‌اي‌ اين‌ دست‌ آن‌ دستشون‌ ميكنم‌ كه‌ اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آيند پيش‌ من‌ مي‌گويند آقا ما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌. اينجا ديگه‌ من‌ مطمئن‌ ميشوم‌ كه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ بشه‌، افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌. از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ بوده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌، اين‌ بهش‌ تحميل‌ شده‌ كه‌ حالا خودش‌ هم‌ ممكنه‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌، كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌ كه‌ اين‌ اگر موندني‌ است‌ بمونه‌، اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌. و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ ميشويد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌. اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌، يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواهد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ هستند اينطوريند. من‌ ازشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داري‌ ديگه‌ گناه‌ نكني‌ و توبه‌ كردي‌ و اين‌ زحمت‌ را، اين‌ رياضت‌ را كشيدي‌ آيا چه‌ احساسي‌ داري‌؟ ميگويند مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگويند ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ ايني‌ كه‌ مي‌گويند اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌، از بوي‌ تعفنش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. و هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگويم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خواهيد توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. و الاّ بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما حركت‌ كرده‌ايد بطرف‌ فرض‌ كنيد، اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا، مي‌خواستيد برويد به‌ تهران‌ رفتيد به‌ طرف‌ زاهدان‌. حالا برگشتيد. آمديد به‌ مشهد كه‌ برويد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد. اين‌ جز درجا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ مگه‌ اين‌ كارها را ميكني‌. صدبار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌، و الاّ نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ دفعه‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ بكند. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. آن‌ استغفاره‌ كه‌ هر روز شايد، حضرت‌، در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ بايد استغفار بكنه‌. هر ساعت‌ استغفار بكنه‌. طلب‌ بخشش‌ بكنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ بكنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌، توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌ تا سر كوچه‌ كه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ مرتبه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌ ديگه‌ حالا متوجه‌ اشتباه‌ شدي‌ ديگه‌ نبايد اشتباه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشتت‌ را كردي‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور انگشتت‌ را زد. بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌. باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌. دست‌ زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد، دو مرتبه‌ باز دست‌ مي‌زني‌ معلومه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمد و توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ اين‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آيند مي‌گويند علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كرده‌اند خودشون‌ها. ميگويم‌، غالبا خيال‌ مي‌كنند كه‌ اينه‌ انسان‌ مثلا صورتش‌، اگر سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ بشه‌. يا مثلا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هستش‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌ توي‌ تاريكي‌ اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند، صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌، اين‌ به‌ وزن‌ پره‌، نه‌ توي‌ ترازو بگذاريد بعد از توبه‌ و قبل‌ از توبه‌ به‌ همان‌ وزن‌ قبلي‌ هستيد. شايد سنگين‌تر باشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ ميشي‌، سرحال‌ ميشي‌. پس‌ آن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا من‌. اون‌ حالته‌. يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ ميگويند؟ لن‌ تراني‌، تنترانيه‌، ما آخرش‌ ضبطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟! لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز ندوني‌ اين‌ را. تنتراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشه‌؟! حالا. مي‌گويند تا نخوري‌ نداني‌. يعني‌ تا انسان‌ نچشه‌ نميتونه‌. حالا شما مي‌تونيد آبگوشت‌ را شرح‌ بدهيد براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ آبگوشت‌؟ نه‌. اين‌ گفتني‌ نيست‌. آن‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آيد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌توانم‌ شرح‌ بدهم‌، نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدهي‌ نه‌ ديگري‌. ميگي‌ ما كه‌ نرسيديم‌. توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، بي‌ تعارف‌. اِ ميشه‌. بعله‌. تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ آن‌ گناهان‌، براي‌ خودت‌ هيچ‌ احساس‌ فرق‌ نكنه‌، اين‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. اينها را استدلالي‌ ميگويم‌ها، بخاطر اينكه‌ برايت‌ آن‌ گناهان‌ اهميت‌ نداشته‌ و توبة‌ الان‌ هم‌ اهميت‌ نداره‌. چطور ميشه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشه‌ و او از اين‌ قهر كرده‌ باشه‌. رفته‌ لباسش‌ را جمع‌ كرده‌، او هم‌ گفته‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌، صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌، در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ برايش‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ احساسي‌ نكنه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌. انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌، يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ ازش‌. حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اينهم‌ راهش‌ داده‌ و بعد هم‌ گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اين‌ گفته‌ بخشيدمت‌. چايي‌ هم‌ برايش‌ آورده‌، شيريني‌ هم‌ آورده‌ و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ فرقي‌ از نظر احساس‌ نداشته‌ آدم‌، خيلي‌ آدم‌ بيخوديه‌. نافهميه‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند آنجور كوچكي‌ مي‌كنند. اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌، حالا ازت‌ راضي‌ شده‌. برايت‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌؟! هيچ‌ احساس‌ نمي‌كني‌. خوب‌ تو يا توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، يا خدا راهت‌ نداده‌، يا تو توبة‌ درستي‌ نكردي‌. يا اينكه‌ خوابي‌، احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا انسان‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ پر درمي‌ آره‌. واقعا پرواز ميكنه‌. واقعا روي‌ پايش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌. نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌. از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌. سبك‌ ميشه‌. شب‌ جمعه‌ رفتي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ و گناهانت‌ را توبه‌ كردي‌ و حالا آمدي‌ بيرون‌. هيچ‌ فرقي‌ برايت‌ نداره‌ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟! همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نصوح‌ باشه‌، انسان‌ بقدري‌ راحت‌ ميشه‌، بقدري‌ آزاد ميشه‌ و اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. دلشون‌ به‌ ياد خدا يافته‌، اِ من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا ميدونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ شانه‌هايشون‌ تكان‌ ميخوره‌ گريه‌ مي‌كنند كه‌ ما مي‌ترسيم‌ باز بيفتيم‌ به‌ گناه‌، فلاني‌ ما بديم‌، شايد… بايد استقامت‌ كنيد. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيفته‌.

 لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ نميتونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌، بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ گناه‌ نكنه‌. من‌ نمونه‌هايي‌ ديدم‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌. ميگفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌، پيش‌ آمد. لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌. شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ ميشه‌ انسان‌.

 ماها همون‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌. اين‌ ماها كه‌ ميگم‌، شماها را نميگم‌ها! خودم‌ را عرض‌ ميكنم‌. خوابم‌، نه‌ گناهش‌ برايم‌ فرقي‌ ميكنه‌. آدم‌ خواب‌، شما لحاف‌ كلفتي‌ را هم‌ بيندازيد رويش‌ عرق‌ هم‌ ميكنه‌ اما باز مي‌بيني‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفتي‌ را انداختيد رويش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريد بازهم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ بكنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌. بريد چراغ‌ را هم‌ روشن‌ كنيد، باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نميده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را تشخيص‌ نميده‌.خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يصور عليكم‌ و ملائكته‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بود. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌ مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شماها را از توي‌ ظلمات‌ بياورند توي‌ نور، يا آورده‌اند. اما شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد توي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشندتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرندتون‌ بيدار نميشيد، نمي‌فهميد. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ كه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ انسان‌ بخوابه‌ يا توي‌ روشنايي‌؟

 ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌. كه‌ ميگه‌ الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌تونيم‌ توضيح‌ بدهيم‌؟ نه‌. بعضي‌ وقتها هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌، به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. ميگيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پرنور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشند پر نور شده‌ باشه‌. يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر روحمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مهتابي‌ مثلا روشن‌ باشه‌، ميگيم‌ اين‌ حتما امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر توي‌ تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌، بدنش‌ نور بده‌. يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌، آن‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. آنوقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود. حالا يكي‌ دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. اين‌ اينجايش‌ گذاشته‌ بود. كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اين‌ جاهايي‌ كه‌ جمعيت‌ بود مي‌رسيد، يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ ميكرد. صورتش‌ نور ميزد. آمدند به‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر از نور ميشه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر كه‌ بودند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ همانجا كه‌ نور مي‌آيد، همانجا را بره‌ تجسس‌ كنه‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ ميروم‌. رفت‌ بالاخره‌ چراغ‌ قوه‌ را از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بود. ما اينجوريم‌ ديگه‌. حالا نور معنوي‌ غير از نور ماديه‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكنه‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند از خدمتتون‌ عرض‌ شود چي‌ بگم‌؟ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌. ابوسفيان‌ يقينا خوشگلتر از بلال‌ حبشي‌ بود و نوراني‌تر اين‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. چون‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوسته‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اين‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدومشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌، ابوسفيان‌ نور نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌. نمي‌دونم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فلان‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند، دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ او نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ماها چشممون‌ به‌ ظاهرمونه‌.

 مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌ اين‌ را راهش‌ ندادند توي‌ مهماني‌. لباسش‌ ناجور بود و اينها و فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌، اول‌ هم‌ غذا را بهش‌ دادند. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ نو غذا بخور. چون‌ اين‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ بخاطر تو دادن‌. قل‌ هيكل‌ من‌ السمع‌. ما هم‌ اينطوريم‌. ظاهر بين‌. به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌ معنا. يك‌ حالتي‌ پيدا بكنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ بكنند، ببينند ايمانمون‌ چقدره‌؟ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌ . نه‌، انسان‌ اگر باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كنه‌. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند ولي‌ اين‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهميت‌ داره‌. كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهميد. از سلمان‌ يكي‌ از اين‌ منافقين‌ آمد سؤال‌ كرد كه‌ ريشه‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد، مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌ و مي‌پريد. مي‌ياد ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌. خيلي‌ آرام‌. گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، اگر هم‌ رد نشدم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدرش‌ را مي‌رسونه‌. اين‌ هضمش‌ را اين‌ بزرگواريش‌ را، ثانيا يك‌ حرفي‌ زده‌ كه‌ اينها همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌ و او را هم‌ ساكتش‌ كردند.

 كوشش‌ بكنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌ از همانجا شروع‌ مي‌كنند. نقطة‌ ضعفها را، يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌، من‌ بدم‌ مي‌ياد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ چرا تو گفتي‌، من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ اين‌ هر كي‌ از اينجا عبور مي‌كنه‌ مي‌گه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنم‌ ببينم‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌. خوب‌ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌ نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌ به‌ مثلا در مقابل‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ اين‌ را بدونيد شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ زمين‌، پنج‌ ميليارد و هفت‌ صد هشتصد تاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌ اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ رايك‌ جوري‌، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نمي‌ديد. او آمد فهميد كه‌ شمااز اين‌ چيز بدت‌ مي‌ياد. خوب‌ نشون‌ نده‌، همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر، ببينيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زدن‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نمي‌شه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ نباشه‌. تاريكه‌. بنابر اين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ مي‌شه‌. اذا توليت‌ عليهم‌ آياته‌ ذادتهم‌ ايمانا.

 خوب‌ مي‌گيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود مي‌گفت‌ كه‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز بعدش‌ و روز قبلش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نمي‌گم‌ نخونيد اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يدبرون‌ قرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زير و رو بكنيد اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و مراحل‌ كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌. يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيم‌ به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ است‌. اينجوريه‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همين‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ مي‌كنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌ يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزه‌ است‌ يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد. پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد. ايمانتون‌ زياد مي‌شه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌، خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ مي‌كنه‌ و به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسه‌. بنابر اين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ والحيات‌ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ الخالقين‌. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خواييم‌ بشناسيم‌ ببينيم‌ كدوم‌ يكيشون‌ بالاتر بودند، كدوم‌ يكيشون‌ پايين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ پيغمبر بود، يك‌ خرده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشه‌. مي‌بينيد حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌. مي‌گه‌ كلما دعوتهم‌ ليلا ونهارا الم‌ يزد الا فرارا. شب‌ و روز خدايا اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خوندم‌. هر چه‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود. بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌، خسته‌ نمي‌شه‌، مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد گفت‌ كه‌ مي‌ريم‌ حالا يك‌ خرده‌ خستگي‌ بگيريم‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذنون‌ ذهب‌ مهاذبا ذنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونس‌، اذ ذهب‌ مغاضبا وقتي‌  كه‌ رفت‌ در حال‌ غضب‌. ناراحت‌ بود ديگه‌ هر چي‌ مي‌گم‌ آقا بياييد به‌ طرف‌ خدا اونها نمي‌يان‌.

 فزلن‌ الم‌ نقدر عليه‌. طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، آيه‌ را معنا مي‌كنم‌ ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد، خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌. سخت‌ نمي‌گيره‌. ولي‌ نه‌ هر كسي‌ خدا توقعي‌ داره‌.همان‌ طور مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟ تو كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا مي‌خوري‌؟ فنادا في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در اون‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ يك‌، تو شكم‌ ماهي‌ ظلماته‌ و فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ موثري‌ در وجود جز تو نيست‌ الا انت‌. سبحانت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌ياد فكر كنيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌؟ حتما يك‌ كاري‌ كرده‌ايد. مي‌گيم‌ هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همين‌ جور علي‌ الحساب‌ يقين‌ بدون‌ كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نمي‌كنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌، حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ مي‌كنم‌. ظلم‌ كردم‌، منم‌ كه‌ از ظالمين‌ هستم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اين‌ كه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناهان‌ خودمون‌ مي‌ريم‌، خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ يم‌ خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بياندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌ همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. اون‌ رفيق‌ بد را پيداش‌ نمي‌كردند بيايند نشونش‌ بدن‌ كه‌ او كيه‌؟ اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ اينها را بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ مي‌گن‌ كه‌ رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نمي‌خوان‌ بپذيرن‌ كه‌ نه‌ خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نمي‌خواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ كه‌ سبحانك‌. خدايا به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نياندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ مي‌كنه‌.

 خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌. خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ من‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌ خدا را لااقل‌ يا امام‌ رضا را فرقي‌ هم‌ نمي‌كنه‌. امام‌ رضا ما را نطلبيده‌، مي‌گيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌، امام‌ رضا نطلبيده‌. تو حالا مگه‌ طلبيدت‌. حالا هم‌ پول‌ داشتي‌ لابد آمدي‌ اون‌ وقت‌ شايد پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. خدا و ائمه‌ و بعضي‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ كجا تو من‌ را ديدي‌ كه‌ من‌ تو را فريبت‌ بدم‌. در آياته‌ قرآنه‌ها. بگو من‌، بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ . اين‌ را هم‌ بگو، اين‌ يكي‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. يكي‌ هم‌ خدا را پرش‌ كنيد. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا مي‌دونه‌ هر وقتي‌ كه‌ من‌، مثلا يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌ چون‌ اين‌ مال‌ غم‌ و حزنه‌ تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. فورا رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فستجبنا له‌  و نجيناه‌ من‌ الماء ما نجاتش‌ داديم‌ از آب‌. و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌ تا روز قيامت‌ تو شكم‌ ماهي‌ مي‌موند. تا روز قيامت‌. اين‌ زندان‌ حبس‌ ابد، اون‌ هم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا به‌ اصطلاح‌، آخر حبس‌ ابد دنيايي‌ وقته‌ مردنه‌ ديگه‌. بعد جنازه‌اش‌ هم‌ بيرون‌ مي‌ياد تو زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌ خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ او را زندانيش‌ مي‌كرد. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. فسبجبنا له‌ فنجيناه‌ من‌ الماء و كذالك‌، اما پيغمبر ما. خيلي‌ عجيبه‌، با اين‌ كه‌ مي‌فرمايد لا اعوذي‌ نبي‌ مثل‌ عوذي‌ لنبي‌. اون‌ قدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌ كه‌ وقت‌ نيست‌ عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتا، عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوفك‌ ربك‌ فترضي‌ مطالعه‌ كنيد. حضرت‌، جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آمده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمايي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ هستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. كه‌ ولسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر بهت‌ روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ مي‌ده‌ تو راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ مي‌خوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نمي‌شه‌ تا يك‌ نفر از معصيت‌ كارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ باشه‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ به‌ سجده‌ بر نمي‌داره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشن‌. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بياندازنش‌ تو بهشت‌. نه‌ حالا امضاء مي‌شه‌، گذرنامه‌ ويزا مي‌شه‌، امضاء مي‌شه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند. لايق‌ بهشت‌ بشن‌. زحمات‌ اون‌ گوشة‌ قيامت‌ با گشنگي‌ و تشنگي‌ و اينها بايد اين‌ كارها را بكنند تا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ لايق‌ بهشت‌ بشن‌. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوييها و با اين‌ غيبتها و با اينها كسي‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دن‌. ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ اونجا باشه‌. شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌امون‌ كه‌ شيعه‌ هستيم‌ كه‌ با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌، غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ بهم‌ مي‌زنيم‌. تو بهشت‌ هم‌ قرار باشه‌ كه‌ اين‌ تهمتها و غيبتها باشه‌ كه‌ باز بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايند خيلي‌ خوب‌ اين‌ بره‌ تو بهشت‌. امضاء مي‌كنند. ديديد گذرنامه‌ را ويزا مي‌كنند. ويزا كه‌ كردند گذرنامه‌ را خوب‌ تو اون‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد حالا بايد بريد بليط‌ بگيريد خدمت‌ شما عرض‌ شود پول‌ تهيه‌ بكنيد. از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ مي‌كنه‌.

 يكي‌ از ائمه‌ است‌ ظاهرا امام‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ باشه‌ از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ كرد كه‌ به‌ نظر شما ارجا آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدوار كننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ تو قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيت‌ كار چيست‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. يكي‌ مخصوصا، يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا… اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد به‌ اين‌ تعبير، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدانشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ مي‌بخشه‌ ديگه‌ از اين‌ اميدوار كنندتر آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود، نه‌. ارجا آيه‌ نزد ما فلسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. اون‌ قدر پيغمبر شفاعت‌ مي‌كنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شن‌. لذا واقعا انسان‌ از رحم‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌، نمي‌دونم‌ تو همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌ كه‌ خدا اين‌ قدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نمي‌گذره‌. مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قول‌ له‌ قولا لينا لاله‌ يتذكر او يخشي‌. حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا، از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌ري‌ كربلا، نمي‌شناسي‌ اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرا ان‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ بپذيره‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرانهن‌ سبايا. اونها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگر خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌ و نجات‌ مردم‌ آمده‌اند. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌ ظالم‌ معرفي‌ بشه‌ تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيافتدند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. والا راهه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند؟ در وقتي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود. مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ اگر هم‌ بد باشه‌ يك‌ خرده‌، پايين‌تر از علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چه‌ هم‌ خوب‌ باشه‌ يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. يك‌ مي‌گن‌ اين‌ خليفه‌ است‌، او هم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدن‌، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نمي‌شد.

 يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آوردش‌ تو كوفه‌ مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌  را ديدند با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند، ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، ماويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز باشه‌، عقلشون‌ باز باشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ ابن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌ يكي‌ از ولات‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود آمد به‌ حضرت‌ گفت‌ بعدش‌ هم‌ در زمان‌ معاويه‌ آمد به‌ معاويه‌ گفت‌. معاويه‌ گفت‌، برو بيرونش‌ كنيد. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را بر او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود كه‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ به‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌ اين‌ را معذورش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌ گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نمي‌دي‌ حرف‌ من‌ را. فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌. فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ ابن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد كنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همة‌ اين‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند. براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ بد و خوب‌ را فرق‌ بگذارند. تشخيص‌ بدن‌. لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شد مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد اين‌ حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ اون‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ مي‌شه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌ يك‌ خرده‌اي‌ براي‌ خود من‌ هم‌ مشكل‌ بود. مي‌شه‌ مگر طفل‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌كنه‌، مگر مي‌شه‌ او را تير زد؟ من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ بايد هم‌ اينجور چيزها را ببينه‌ ديگه‌. توي‌ حرم‌ آخه‌، اينهايي‌ كه‌ تو حرمند. تو حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ اينها هيچ‌ كدامشون‌ اهل‌ جنگ‌ و مبارزه‌اي‌، اهل‌ دعوايي‌، اينها اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌. كسي‌ كه‌ اينها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند. حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌امون‌ حاجت‌ داريم‌. حاجت‌ اكثر شماها هم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد بكنه‌ بعد از اين‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد. حال‌ توسل‌ پيدا كنيم‌ به‌ اين‌ شيرخوار به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار داده‌.

 من‌ از كتابهايي‌ كه‌ باز دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشته‌اند در مسئلة‌ كربلا مي‌بينم‌ جايي‌ كه‌ توقف‌ كرده‌اند و حسابي‌ تكان‌ خورده‌اند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌ جريانه‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. انشاءالله‌ اميدوارم‌ همه‌ به‌ حاجتون‌، هر كسي‌ خوب‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌ برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشد. چون‌ در زيارت‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ توقف‌ كرده‌اند و معلومه‌ بال‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند مسئلة‌ مظلومييته‌، حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضي‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *