۲۳ جمادی الثانی ۱۴۱۷ قمری – ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ شمسی – يقظه و بيداري (۲) شرح آيه و ان يكاد
يقظه و بيداري 2 شرح آيه و ان يكاد 23 ج 2 1417
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين. لا سیما علي بقية الله في العالمين روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين.
آيهاي بود كه تلاوت شد از جمله آياتي كه در اين هفته تلاوت ميكنيم. ترجمة اين آية شريفه كه غالبا هم تابلو شده و در خانهها زده ميشود به عنوان جلوگيري از چشم زخم و اين مسائل. ترجمة اين آيه اين است كه آنهائي كه كافرند ميخواهند با چشمشون تو را بزنند. وقتي كه آيات قرآن تلاوت ميشود، وقتي كه قرآن را ميشنوند، آنها آنقدر در خواب غفلتند و بيچاره و بدبختند كه به عاقلترين مردم روي زمين بلكه به عقل كل، آن كسي كه تمام مسائل پيچيدة علمي در عالم اطلاع دارد ميگويند انه لمجنون، او ديوانه است.
قرآن براي تذكر نازل شده. براي بيدار كردن ما از خواب غفلت نازل شده. شما فكر نكنيد كه همين مقدار كه يك نماز اول وقتي خونديد و حتي نماز شب خونديد و عباداتي انجام داديد و واجباتتون را صحيح انجام داديد و محرمات را ترك كرديد، شما افراد بسيار خوبي هستيد. عملتون خوبه. اگر اين اعمال را انجام داديد. اما شما معلوم نيست خوب باشيد. انساني كه تمام واجباتش را انجام ميده، تمام محرمات را ترك ميكنه، حتي اظهار حسادت نميكنه، اظهار بخل و كينه توزي نميكنه، اين شخص اعمالش خوبه، عملش خوبه، اما معلوم نيست خودش خوب باشه. به جهت اينكه خودش آن روحياتي است كه دارد.
يك انسان ممكن است سخاوت داشته باشد، يعني نه سخاوت باطني. بذل و بخشش ميكند، به مردم كمك ميكند، ولي باطنش بخيله. ممكن است يك انسان اعمال خوبي انجام بدهد اما خودش خوب نباشد. خوبي انسان در وقتي تحقق پيدا ميكند كه يك سر سوزن از صفات رذيله درش وجود نداشته باشد و تمام صفات حسنه در او باشد. او آينة تمام نماي صفات پروردگار باشد. جنبة الهي پيدا كند. پيغمبر اكرم فرمود تخلقوا باخلاق الله. به اخلاق الهي متخلق بشويد. بعثت لاتمم مكارم الاخلاق. من مبعوث شدهام تا اينكه مكارم اخلاق را تمامش كنم.
بعبارت ديگر تمام انبياء كه 124 هزار نفر بودند و 113 نفر آنها مرسل بودند، تمام اينها آمدهاند كه مكارم اخلاق را به مردم تعليم بدهند و پيغمبر اكرم كه خاتم انبياست، پايان دهندة تمام پيغمبران است، اين پيغمبر دستور دارد، آمده است، مبعوث شده براي اينكه تمام كند نواقصي كه انبياء گذشته داشتهاند و آن مكارم اخلاقه. لاتمم مكارم الاخلاق.
اساس زندگي هر فردي از افراد بشر روي جنبههاي اخلاقی و روحي و صفات دروني برقرار شده. يعني يك انسان وقتي انسان است، وقتي انسان خوبي است كه صفات خوبي داشته باشد. يك انسان تنها به اعمال صالحش خوب نميشه. خيلي از موجودات در عالم هستند بالاخص حيوانات كه اينها صفات بدي ندارند و صفات زشتي ندارند. هر صفتي دارند مناسب خودشونه. حيوانات اكثرا اينطورند. صفاتشون مناسب خودشونه. مناسب مقامشونه. مقام يعني محلي كه خدا او را در آنجا قرار داده. محل توقفش، محل ايستادنش. يك اسب اين صفات اسبي خوبي دارد. اگر سواركارش را، كسي كه سوار او ميشه، او را به مقصد صحيح و سالم برساند و اذيت و آزاري در راه به او نكند، اين يك اسب صالحي است. ساير حيوانات هم همينطورند. هر كدام در مقام خودشون صالحند. اين انسانه كه در مقام خودش صالح نيست. لذا در هر كجاي قرآن سخن از ان الذين آمنوا برده شده و گفته شده، بعد ميفرمايد و عملوا الصالحات. عمل صالح بكنند. اعمال صالح هم تنها عرض كردم ماية امتياز نيست. حيوانات هم عمل صالح ميكنند. منتهي آنها كارهايي كه ميكنند شايستة مقام خودشونه، ما هم كارهايي كه ميكنيم شايستة مقام خودمونه. آن انساني ارزش دارد كه واقعا و روحا صالح باشد، شايسته باشد.
يك مخلِصيني داريم، يك مخلَصيني داريم. مخلِصين كساني هستند كه اعمالشون را خالص ميكنند. مخلَصين كساني هستند كه خودشون خالصند. يك عده خالصند براي خدا. يك عده كارشون را خالص كردند براي خدا. آن كسي از نظر خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام ارزش دارد كه خودش را خالص كرده باشد. يعني در دلش جز خدا نباشد، در فكرش جز خدا نباشد. آنوقت وقتي كه اينطوري شد كارهاش براي خدا باشد. از داخل باصطلاح اعمال سرمنشاء بگيرد و انجام بشود نه از خارج. خيلي از افراد هستند كه اينها در باطن كافرند، در باطن خبيث و زنديقند، اما ظاهرشون خيلي خوب، اعمالشون بسيار خوب. اگر انسان بتواند كاري بكند كه باطنش را درست كند تا اعمالش را، ظاهرش هم خودبخود درست بشود اين انسان صالح مرضي پروردگاره.
انسان گاهي آنقدر تنزل ميكند و در خواب غفلت فرو ميرود و آنقدر يك انسان گاهي بدبخت و بيچاره ميشود كه چراغ پرنوري مثل جمال مقدس پيغمبر اكرم را نميبيند. بلكه چون مقايسه با خودش ميكند او را و خودش را عاقل ميداند، ميگويد انه لمجنون. او ديوانه است. انسان مغرور وقتي شد، وقتي كه گول خورد، وقتي كه فكر كرد خودش تنها عاقله و همة كارهايش را مطابق عقل و حكمت دانست، اين حالت غرور درش پيدا شد كه يكي از چيزهايي كه انسان را به خواب عميقي فرو ميبرد غروره. كوشش بكنيد غرور پيدا نكنيد. عجب پيدا نكنيد، تكبر پيدا نكنيد كه در يك روايت هست بلكه روايات متعددي هست كه كسي كه يك سر سوزن در وجودش كبر باشد، در وجودش غرور باشد، عجب باشد و روحش به اين امراض مبتلا باشد، وارد بهشت نميشه. ولو شيعة علي بن ابيطالب باشد. من نميخوام عرض كنم كه همون بحثهايي كه قبلا ما داشتيم اكثرتون مطلعيد و نميخوام تكرار كنم كه شيعة علي بن ابيطالب با شفاعت حتما به بهشت ميرود اما بايد غرورش را، كبرش را، خودخواهيش را، عجبش را بيرون در بهشت بگذارد بعد وارد بهشت بشود. محاله كه با صفات رذيله كسي وارد بهشت بشه. اينقدر انسان گاهي در خواب عميقي فرو ميره، تعبير به خواب كنيم، تعبير به غفلت كنيم، تعبيري به مرگ بكنيم، همهاش درسته. البته مرگ براي بعضي از افراد بدتر از خوابه. چون فرق بين شخص خواب و مرده اينه كه خواب بالاخره بيدار ميشه ولي مرده بيدار نميشه. خيلي افراد هستند كه با مواعظ تكان دهنده، با آيات قرآن از خواب غفلت بيدار ميشوند ولي خيلي افراد هم هستند كه با هيچ يك از اين تكانهاي عجيب و غريبي كه از طرف پيغمبر اكرم، از طرف قرآن، از طرف مواعظ حسنه بر او وارد ميشه تكان نميخوره. كه ديشب گفتم قلوبهم كالحجاره او اشد قسوه. اين عده از افراد مطمئن باشيد كه مردهاند. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد انك لا تسمع الموتي. تو با همة آن صداي رسائي كه داري بعد از 1400 سال صداي پيغمبر امروز ما را تكان ميدهد و اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا طليت عليهم آياته زادتهم ايمانا ولي آن كسي كه كنار پيغمبر بوده تكان نميخوره. ابو جهل و ابو لهب تكان نميخوردند. بلكه سفارش ميكردند به آنهائي كه خواب بودند، شما اگر يك وقتي يك جائي قرار گرفتيد سرو صدا زياد بود، خواستيد بخوابيد يك پنبهاي توي گوشتون ميكند كه صداي خارج را نشنويد. به اينها، به مردمي كه وارد مكه ميشدند، پيغمبر اكرم در حجر اسماعيل مينشست و آيات قرآن را تلاوت ميكرد، به اينها سفارش ميكردند كه پنبه توي گوشتون بكنيد تا صداي او را نشنويد. مبادا از خواب غفلت بيدار شويد.
يك شخصي از مدينه آمده بود، از شخصيتهاي قبيلة خزرج بود اين دستور را عمل كرد. پنبه در گوشش گذاشت وارد مسجد الحرام شد. در طواف اول در دور اول و شوط اول، پيغمبر اكرم را ديد كه در حجر اسماعيل نشسته. پيغمبر اكرم يك نگاهي به او كرد و تبسمي كرد، خوشا به حال اين افراد، آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند، آيا شود كه گوشة چشمي به ما كنند. پيغمبر اكرم حالش اين بود. تا متوجه ميشويد يك نفر كافره نبايد با روي بهم كشيده و با خشم باهاش روبرو بشيد. تبسمي كرد پيغمبر اكرم، يك نگاهي بهش كرد. اين گفت من عجب آدم بدبختي هستم. از مدينه آمدهام به مكه با اينكه در بين مردم يهود معروفه كه يك شخصي به اين زوديها خواهد آمد و مردم را از خواب غفلت بيدار ميكنه و احتمال دارد آن شخص همين شخص باشد، در عين حال من حالا كه ميخوام از كنار او عبور كنم، پنبه در گوشم ميكنم و صداي او را نميخوام بشنوم. پنبهها را برداشت، يك اظهار محبتي به پيغمبر اكرم كرد. پيغمبر اكرم فرمود سلام عليكم. كوشش كنيد اين سنت پيغمبر را عمل كنيد و آن سلامه. فكر نكنيد كه شما بزرگتريد بايد طرف به من سلام بكنه. اين شخص الان كافره. ولي در عين حال پيغمبر بهش سلام كرد. آمد نشست. آمد نشست پيغمبر اكرم آياتي بر او تلاوت كردند. گفت پدر و مادرم به قربان تو. بيدار شد. پدر و مادرم به قربانت من هر چه بفرمائيد همان خواهم كرد و شخصي شد، كسي شد كه مردم مدينه را به پيغمبر اكرم متوجه كرد و يك شهر را از خواب غفلت بيدار كرد.
از خواب بلند شيد. در روايات زيادي هست كه انسان تا وقتي در حال غفلت بسر ميبره، در تمام كارها بيچاره است، موفقيت نداره. شما در هر كاري غافل وارد بشيد و با غفلت و بدون تمركز در آن كار وارد بشويد، مسلم بدونيد آن كار صحيح انجام نميشه. در اين آية شريفه خداي تعالي ميفرمايد كه و ان يكاد الذين كفروا ليزلقوا بابصارهم لما سمعوا الذكر بعضيها هستند كه قرآن را ميشنوند ولي يقولون انه لمجنون. غرورشون، مقايسة غلطشون، سبب ميشه كه بگند پيغمبر اكرم ديوانه است. يك روايتي را خدا رحمت كنه، استاد اخلاقمون براي من ميخوند، من بعد اين روايت را پيداش نكردم، از قول ايشون عرض ميكنم كه مؤمن، مؤمن نميشه در آخر الزمان لا يكون المؤمن مؤمنامگر اينكه راستگوها، آدمهاي راستگو بگند انه لمجنون، او ديوانه است. آخه مگر تو ديوانهاي كه نميدونم رشوه نميگيري. تو مگر ديوانهاي كه با اين حقوق كم دزدي نميكني. تو مگر ديوانهاي كه خودت را معطل نماز و روزه و عبادت و كارهاي اينطوري كردهاي. بيا توي جامعه اگر شما همين الان بخواهيد به تمام مستحبات، ترك تمام مكروهات و انجام واجبات و ترك محرمات عمل بكنيد، يك چيزي از كار در ميآئيد كه با هيچ يك از افراد جامعه اتون وفق پيدا نميكنيد. حالا جامعة ما الحمد لله در جمهوري اسلامي تا حدي جامعة درستي شده، ميشه انسان تا يك مقداري ظواهر دينش را حفظ كنه. اما در بعضي از مثلا ممالك دنيا، يك زن با حجاب، يك مرد مقيد و پابند به اعمال و واجبات و ترك محرمات، مگر ميتونه در بين مردم زندگي كنه.
يك قضيهاي در يك كتابي يك وقتي ديدم كه نوشته بود يك شاه و وزيري بودند. وزيرش خيلي مرد حكيمي بود. به شاه گفت كه امسال يك باراني ميآد كه هر كس از آن باران، آب باران بخوره ديوانه ميشه. يك املاحي داره كه مثلا اين حالت را به انسان ميده و در انسان بوجود ميآد. گفت چيكار كنيم؟ وزير پيشنهاد كرد كه از همين آبهاي الان كه هنوز آلوده به آن باران نشده، يك مقداري ما براي خودمون ذخيره ميكنيم، دو نفر كه بيشتر نيستيم از اون آب نميخوريم. براي خودشون يك مقدار آب ذخيره كردند، و از آب اون باران نخوردند اون باران آمد و مردم از آب اون باران از اون باران خوردند، ديونه شدند ريختند تو دربار اين شاه و وزير كه اين دو نفر ديوانه شدهاند و اينها به درد ما نميخورند. شاه به وزير گفت كه چه كنيم؟ گفت: اگر ميخواي شاه اين مردم باشي بايد تو هم از همون آبها بخوري.
خواهي نشوني رسوا همرنگ جماعت باش. والا بهت ميگن ديونه، چون، ميدوني چرا؟ خودش را عاقل ميدونه، الان اكثر ماها هم همينجوريم. چون ميزاني در دست نيست ميزان واقعي و عقلائي در دست افراد معمولي دنيا نيست مگر شما كه در صراط مستقيم دين قرار گرفته باشيد و گرفتهايد انشاءلله چون ميزاني در دست نيست خودش را ميزان همة عقلها و درايتهاو حكمتها ميدونه و طرف را با خودش مقايسه ميكنه اونوقت ميگه پس من كه عاقلم او هم كه خلاف من عمل ميكنه پس او ديوانه است تا ميرسه به اونجا كه پيغمبر اكرم را ميگفتند انه لمجنون، اين ديوانه است، عقل كل اون كسي كه خداي تعالي در روز اول خلقت بعنوان اول ما خلقه الله العقل و اول ما خلقه الله نوري و در روايت ديگر نور نبيك يا جابر، اين اول ما خلق الله، اين عقل كل را مكرر در قرآن آمده كه بهش گفتند انه لمجنون.
و حال اينكه قرآني آورده است كه ذكره، انا نحن نزل نذكر و انا له لحافظون، ما ذكر را نازل كرديم. قرآن يكي از اسماءش ذكره، ذكر يعني يادآوري كننده، ذكر يعني بيدار كننده، ذكر يعني انسان را از اون غفلتي كه دارد بيرون مييارد و به ياد حقايق مياندازد اين معناي ذكره. قرآن ذكره. شما آيات قرآن را وقتي ميخونيد بايد تكان بخوريد خودتون را تجربه كنيد ببينيد وقتي قرآن ميخونيد از غفلتهاي مختلف بيرون ميآييد يا نه؟ اگر بيرون آمديد بدانيد كه روح شما نمرده، بلكه غافل بوده، اما اگر نه، قرآن خوندند براتون شما هم گوش داديد من گاهي از اوقات ميبينم بعضي از اين قراء مصري فقط و فقط قرآن را ميخوانند و بخاطر لحنش و قرائتش و ظواهرش. چند جور قرائت را ميخونند گاهي لحن را عوض ميكنند گاهي صدا را ميغلتونند و مردم هم به همين خاطر براي او يا الله ميگويند، تشويقش ميكنند. و حال اينكه قرآن وقتي كه خونده ميشه، البته بايد با صداي خوب خونده بشه در اين خوندن قرآن، خوندن ترتيله، يعني ورتلل قرآن ترتيلا. و قرآن را طوري بخوانند كه صداي طرف يا قرائت طرف يا حتي طرز خوندن طرف، كمك باشد براي ذكر و ياد او.
اما نه اينكه قرآن طرزي خونده شود كه در علائم آخر زمان هم آمده در روايات كه جوري قرآن را ميخوانند توني به قرآن ميكنند كه بيشتر انسان از معنويات غافل ميشه. تمام فكرش ميره كه اين با چه قرائتي قران. آيا مثلا يك وقتي يك زني در مصر پيدا شده بود بنام ام كلثوم اين قرآن ميخوند مردم تنها بخاطر طرز قرآنش و صداش قرآن را گوش ميداند و صددر صدر غافل ميشدند از حقايق قرآن اينجاست كه گاهي، البته نميخوام بگم در اين موارد در اين خصوص اين روايت وارد شده، اما در روايت هست كه رب تالل القرآن چه بسا تلاوت كنندگان قرآن هستند كه قران اونها را لعنت ميكنه. چون دقيقا بر خلاف منظور قرآن داره عمل ميشه. بر خلاف منظور قرآن.
منظور قرآن تذكر و توجه به خداست اينها از خدا مردم را غافل ميكنند و متوجه لحن خودشون و صداي مثلا يك زن كه در ايران ممنوع بود اونوقت هم قرآن ام كلثوم و خوانده نميشد ولي در مصر خيلي معمول بود و ميخواندند. كوشش بكنيم كه همة كارها را جدي بگيريم روي يقظة كامل با كارهاي مختلف ديني برخورد بكنيم با بيداري كامل. چرا اين قران را ميخوانيم؟ چرا در اين مجلس قرآن خونده شد؟ اين قرآن چه ميگويد؟ اين آيات چه فرموده؟ با اين توجه اگر كسي قرآن بخواند اونوقت قرآن در او اثر ميكند. بعضي از بزرگان بودند آيات قرآن را وقتي ميخوندند اونچنون از حال طبيعي حتي خارج ميشدند كه اشكشون جاري ميشده گريههاي طولاني ميكردند.
يادمه يك وقتي من از مرحوم حاج ملا آقاجان پرسيدم: ديّان به چه معناست؟ ديّان يكي از اسماء پروردگاره. ايشان بدنش لرزيد، واقعا لرزيد من ديدم رنگش عوض شد، گفت: چرا اين سؤال را از من كردي؟ گفتم چطور؟ گفت: ميدوني يعني چه ديّان؟ ديّان يعني جزا دهنده، خيلي مشكله كه خدا جزاي هر كسي را مطابق عملش بده الهنا عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك، خيلي مشكله، و ما تجزون ما كنتم الا تعملون، جزا داده نميشيد مگر اونچه را كه عمل كرديد. چكار كرديد، نماز و روزة شما در يك سال اگر خوب باشه قرائتش صحيح خونده بشه، چقدر قيمت داره، چهل هزار تومان، پنجاه هزار تومن. اينقدره. خدا چقدر به شما داده. خداي تعالي چقدر به شما محبت كرده؟ من باز يك مثلي بزنم براتون كه قبلا هم گفتم، ديشب ميگفتن، بعد از جلسه يك نفر به من گفت كه شما نگيد حرفاتون تكراريه، بخاطر اينكه براي مفيده، منم عقيدم همينه كه تكرار، بعضي از تكرارها اشكال نداره.
مثل همين سورة حمد و سورة قل هوالله و حتي يكي از علما بود در قم، وقتي ما در قم بوديم زمان مرحوم آيت الله بروجردي يكي از علماي فعلي اونوقت طلبه بود، و مريض سختي بود كه اطبا جوابش كرده بودند مسلول بود ظاهرا اونوقت مرض سل خيلي سخت معالجه ميشد يا اصلا معالجه نميشد ايشان، اون عالم به او گفته بود كه من يك دارويي ميخوام بهت بدم اين دارو را اگر عمل بكني معالجه ميشي و اون اينه كه روزي صد مرتبه برو در يك محل بلندي بنشين و بگو من سالمم و چون ايشان خيلي مطيع اين عالم بود عالم استاد بود، من خودم ديدم، ديدم كه در بيابان قم يك روز ديدم نشسته و ميگه من سالمم و خوب هم شد و هنوز هم بعد از شايد سي سال يا چهل سال زنده است، گاهي اين كلمة تكرار خودش مفيده. حالا به هر حال اين مثال چند نفر را تا به حال تكان داده چون شماها كه بحمدالله احتياجي به اين تكانها نداريد ولي لازمه كه نگذارم شما را يك وقتي خواب غفلت بگيره، من الان توي مجلس كه نگاه ميكنم اگر ببينم در گوشة مجلس يكي چرت ميزنه خوب دلم ميخواد بيدارش كنم، اگر بخواب غفلت هم اگر كسي برود وظيفة ما اگر پيرو علي و فرزندانش باشيم اگر پيرو اسلام باشيم، وظيفة ما اين است كه او را از خواب غفلت بيدار كنيم. به هر حال مثل ما با خداي تعالي مثل همون نانواست و اونهايي كه تو صف ايستادهاند براي نان مثال قبليمون، قبلا هم گفتم.
شما اگر تو صف بايستيد براي گرفتن نان ميآييد جلو، ميآييد جلو نوبتتون ميشه، حالا كه نوبتتون شده نانوا ميگه برو عقب آخر صف بايست ميگي چشم، ميري عقب آخر صف. دو مرتبه نوبتت ميشه ميياي جلو باز هم ميگه برو آخر صف، خوب دقت كنيد دفعة سوم، چهارم، پنجم، ديگه نونها تمام شده يك مشت نون سوخته، سابق ميگفتن منبر، اين همون تختي كه جلوش هست باصطلاح روي اون ريخته اينها را جمع ميكنه ميده به شما. شما چه حالي داريد؟ به خدا قسم اگر ما فكر كنيم بعضي از ماها يك چنين حالتي با خداي تعالي داريم. پانزده سال بازي كرديم، درسهامون را خونديم، هر كاري كه لازم بود انجام داديم نوبت خدا شده. ميگيم حالا وقت نداريم. دانشگاهمون چي ميشه؟ دبيرستانمون چي ميشه؟ پدر و مادر بچه را در خواب قرارش ميدهند. يكي از افراد براي من نامهاي نوشته بود كه من در اول جواني پدر و مادرم براي من لالايي ميگفتند. حالا كه از خواب بيدار شده بود اين نامه را براي من نوشته بود. براي من لالايي ميگفتند كه فرزندم درس بخوان، من نميگم درس نخوانيد. ولي در حاشيه درس بخوانيد. در حاشية دينتون، در حاشية خدايتون، در حاشية مذهبتون درس بخوانيد، طبيب بشيد، مهندس بشيد، همه كار ولي در حاشيه. دين را در متن قرار بديد. ولي اينها، پدر و مادرها، هيچوقت شده كه يك پدر و مادري وقتي كه بچه از مدرسه ميآد بهش بگن نمازت را خوندي، ميگه اول مشقات را بيار ببينم نمرهات چنده. نمرة نمازش را سؤال كرده؟ اگر هم يك كسي آنجا باشه بگه بپرسيد ببينيد نمازش را خونده؟ ميگه حالا بچه است نمازش را ميخونه. بچه هم نيستها. دختر 14 ساله است. پسر 18 ساله است. نمازش را ميخونه آقا حالا. درس يعني چه؟ درسش را ببينيم چيه؟ درست را بخون، ديپلمت را بگير، ليسانست را بگير، دكترات را بگير، بعله، كسي بشو. كس شدن و انسان شدن را همه را در همينها ماها ميدونيم. و بچه را كاملا ميخوابانيمش. اينها لالايي است كه به جوانتون ميگيد و بعد ميگيد چرا در خواب غفلته. گفتم پدري را در مشهد من خودم ديدم كه با وضع فلاكت باري بچهاش را فرستاد براي اينكه طبيب بشه و شد. يك وقتي كه از خارج آمده بود چون با ما نسبتي داشت، من رفتم به ديدنش. ديدم پدرش را بعنوان يك مستخدم كه خودش پاهاش را روي هم كرده نشسته پهلوي ما و پدر چايي ميآره، چايي ميبره. به من گفت كه من ديدم كه يك نوكري بالاخره توي خانه لازم داريم. چه بهتر كه پدر خودم باشه كه با زنم هم محرمه. اگر تزكية نفس نباشه، اگر در حاشيه اين مدارك و مراتب و مقامات نباشه اينطور ميشه. اگر دين در متن نباشه اينطور ميشه. دين را در متن بگذاريد. بچه اتون را بهش بارك الله بگيد براي اينكه خوب درسش را خونده. ولي بيشتر بارك الله بهش بگيد براي اينكه يك كار ديني كرده. يك كار الهي كرده.
خداي من شاهده در مشهد شايد متجاوز از پنجاه نفر بچة متدين مسلمان را ديدم كه پدر مانعش ميشد از آمدن در جلسات ديني كه تو نرو در جلسات ديني و چيزي در مسائل ديني ياد نگير كه چيزي از درست باقي نمانه، عقب نمانه. اينطوري ميشه. پدر و مادر نميگذارند، شيطان نميگذاره، هواي نفس نميگذاره، اينها همه دست به دست هم ميدهند نميگذارند كه به راه خدا انسان بره. با دست ميزنيم توي سينة خدا كه برو عقب. باز صف ميآد جلو. بازهم ميگيم برو عقب. خداي تعالي ميگه الم يعلن الذين آمنوا ان تخشع قلوبهم بذكر الله. آيا وقت آن نشده كه نوبت ما بشه، آخه چقدر من برم عقب و باز بيام جلو. يا در روزها سر ظهر ميشه، شش مرتبه پروردگار بوسيلة مؤذن ميفرمايد حي الفلاح، حي الصلاة، حي علي خير العمل. بشتاب. ميگيم نقدا حال نماز خوندن نداريم. برو عقب. ميره عقب. نهار ميخوريم، استراحت ميكنيم، باز موقع نمازه، يادمون ميآد نمازه، باز برو عقب. دم غروب يك نماز سر و دست و پا شكسته كه اي كاش همان مثل همان نون خشكهها و نون سوختههاي روي ميز بود. تحويل خدا ميديم و ابدا در سرتاسر نماز به ياد خدا نيستيم. آنوقت توقع هم داريم كه نماز ما را از فحشاء و منكرات حفظ كنه. ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر. يك كلمهاش خدا ميدونه اگر ما با توجه نماز بخونيم ما را از فحشاء و منكر نهي ميكنه، يك كلمهاش. و آن يك كلمه اياك نعبد. خدايا من منحصرا، ما تو را عبادت ميكنيم، بندة شيطان نيستيم، بندة هواي نفس نيستيم. اما به ياد خدا نيستيم.
كوشش كنيد عزيزان من تا ميتونيد خودتون را از خواب غفلت بيدار نگه بداريد، فرزندانتون را نگذاريد به خواب غفلت بروند. يك جوان ديگري، يك مهندسي بود، براي من يك نامهاي نوشته بود. اينها را فكر ميكنم آنقدري كه يادمه در سير الي الله هم نوشتم اين نامهها را. چون فرق من با فلان آقاي مهندس هيچي نبود. با هم توي يك كلاس بوديم، با هم توي يك دانشگاه بوديم، با هم همكاريم. اما من هر روز بدنم ميلرزه كه چرا به ياد خدا نيستم و با خدا ارتباط ندارم ولي اون مهندس، رفيقم، اگر حرف خدا پيشش بزنند ناراحت ميشه. اين فرق ما با او. آخه چرا؟ شما نگيد كه دانشگاه خراب كرد، دبيرستان خراب كرد، دبستان خراب كرد، رفيق بد خراب كرد. بيشتر خرابي فرزند بعهدة پدر و مادره. همين خوابهايي كه شما براش ديديد و خوابهايي كه خودش براي خودش ميبينه و لالايي هايي كه شما براش ميگيد. فقط فرق من با او اين بود، من كه صبح از خواب بلند ميشدم پدرم به من ميگفت فلاني بگو يا الله. خدا تو را ديشب خواب كرده خستگيت را بگيري، حالا پاشو برو مدرسه درست را بخون. من از پدرم ميپرسيدم كه تو از كجا پول ميآري؟ ميگفت خدا به من ميده. هر كاري كه ميشد، هر چي كه ميشد، همانطوري كه واقعيت داره به خدا نسبت ميدادم. اما او همه را به فعاليت خودش، به محدودة خودش، به اينها نسبت ميداد. اينها خيلي مؤثره در روحية فرزند. سر سفره نشستيد ميخوايد غذا بخوريد. بسم الله الرحمن الرحيم بلند بگيد و باز بسم اللهي نگيد كه او خيال بكنه كه، بچهاتون، فرزندتون، خيال بكنه كه يك مراسمي است يا دعايي بكنه كه يك مراسمي. نه. به او بفهمونيد كه چون اين نعمت مال خداست، خدا به ما داده و من ياد او را ميكنم چون آدمي هستم كه بايد شاكر نعمتهاي الهي باشم، با بسم الله شروع كنيد، با الحمد لله ختم كنيد. چه مانعي داره كه بچههاتون را عادت بديد يك چند تا دعا بكنند. ما الان در خانه بچههاي كوچك، اين ميگه من دعا بكنم، اون ميگه من دعا بكنم دعا بكنيد. تشكر بكنند از خدا، يادشون بديد. بذاريد وقتي مهمان ميآد توي خانهاتون، فرزندتان بياد كنار سفره بنشينه، دستهاي كوچكش را بلند بكنه، بگه خدايا ما تشكر ميكنيم، ما جمع تشكر ميكنيم از نعمتهاي تو كه اينهمه نعمت به ما دادي.
يك وقتي يادمه يكي از شخصيتهاي مهمي بود، ولي بسيار متدين. يك پولي فرستاده بود مشهد براي من كه فلاني اين را به يك خانوادة متدين سيد بده كه اينها غذايي درست بكنند، بعد از غذا براي رفع مشكل من دعا بكنند. من اين كار را كردم. ايشان قسم ميخورد، ميگفت در همان ساعت،يك مشكل مهمي بود كه حالا اگر بخوام شرح بدم خودش مفصله، در همان لحظه كه من ساعت همچين تطبيق كردم، در همان لحظه كه آنها دعا كردند، تلفن زنگ زد و مشكل را حل شده به من خبر دادند. چه اشكال داره؟ چرا ما از خدا و دين و نميدونم مسائل مختلفي كه مربوط به خدا ميشه اينقدر وحشت داريم؟ صبح بچه كه از خواب پا ميشه بهش بگيد بسم الله الرحمن الرحيم بگو. آني كه ميخواي بگي به من سلام كن آنهم خوبه، آن ادب او را ميرسونه، ولي بسم الله را هم بگيد. كوشش بكنيد كه انشاء الله هم خودتون را بيدار نگه داريد و هم فرزندانتون. و هم كساني كه با شما زندگي ميكنند، اينها را بيدار نگه بداريد كه اساس همة خوبيها بيدار بودن انسانه از غفلتهاي مختلف.
اي پيغمبر انما انت مذكر. ببينيد انما كلمة حصره. يعني منحصرا تو يك كار بيشتر نبايد بكني و آن اينه كه مردم را از خواب غفلت بيدار نگه بداري، تذكر بهشون بدي، ياد آوريشون بكني. و ذكرهم زياد داريم در روايات و آيات قرآن كه اينها را متذكرشون كن. شما هم وظيفه داريد كه مردم را متذكر كنيد. يك پيشامدهاي مختلفي ميشه، و ذكرهم بايام الله. خدا يك روزهايي داره. براي هر فردي هم يا براي جامعهاي يا براي يك مملكت، روزهايي داره. براي افراد گاهي ميشه يك زمينه سازي ميشه، يك موقعيتي پيش ميآد كه انسان ميتونه دنيا و آخرت و بهشت و همه چيزش را درست بكنه. اين ايام ايام اللهه. يعني روز خداست، روزهاي خداست. پيش ميآد. الحمدلله از نظر مادي ناراحتي ندارم. از نظر زندگي ناراحتي ندارم، فكرم جايي نيست، امثال اينها. گاهي ميشه. خودتون را مقيد بكنيد كه در آن ايام، آنها ايام اللهه، بوسيلة خداي تعالي انشاء الله خودتون را سعادتمند كنيد. گاهي هم براي جامعه است. يك مملكت يك وقت ميبينيد كه به طرف سعادت داره حركت ميكنه. من فكر ميكنم ما اگر توي دنيا در اين كرة زمين، مملكتي باشد كه انسان مذهبش را، اعمالش را، اخلاقش را، تزكية نفسش را، همة اينها را بتونه صحيح و سالم اداره بكنه، همين ايرانه. شما ميتونيد شيعه باشيد، شما ميتوانيد خوب باشيد، عبادت بكنيد، به مسجد برويد، همه تشويقتون ميكنند. فقط يك كس تشويق نميكنه و آن كسي كه مخالف خدا و دين و تابع شيطانه. و الاّ شما هر چه متدينتر و سلامتتر باشيد بهرحال در اين مملكت آزادتريد، آزاديد. اينجا آيات ايام الله هست، روزهاي خداست. پيش آمده برامون. براي اين جامعة مملكت پيش آمده.
و همينطور گاهي ميشه براي يك جمعيتي. يك مجلسي تشكيل ميشه و مطالبي گفته ميشه كه شما تكان ميخوريد. حتي گاهي بعضي از مصائب سبب ميشه كه انسان تكان بخوره. كفا بالموت واعظا. مكرر پيش آمده كه يك نفر توي يك فاميلي از دنيا رفته و متدين بوده حتي خوابهاي خوبي دربارهاش ديده شده و اين يك عدهاي را هدايت كرده. در چند سال قبل، يكي دو سال قبل بود. يك خانمي كه اهل تزكية نفس بود فوت كرده بود. به من گفتند كه اين طوري فوت كرد كه همة فاميلش ميخواهند خوب بشوند. در بيمارستان لحظات سكرات موتش گفت كه مردهاي نامحرم بروند بيرون. خانمها و مردهاي محرم من باشند. وقتي كه آنها رفتند بيرون، ايشان صدا زد اينها را گفت بيائيد دستهايتون را بگذاريد روي دست من. گفتش كه به آنها من الان نور فاطمة زهرا را ميبينم كه بالاي سر منه. بيائيد همه اتون، پسرهاي بزرگي داشت، يعني فاميلشون خيلي فاميل خوبي بودند. بيائيد با من تعهد كنيد كه در راه تزكية نفس و در راه كمالات قدم برداريد. اينها هم خوب خانمي است، مادري است، داره از دار دنيا ميره، همه احساس كردند كه لحظات آخر عمرشه، اين تعهد را كردند. خدا ميدونه حالا اينجور مطالب را من دلم نميخواد در مجلس بگم ولي آنها گفتند كه نوري وارد اطاق شد، عطري تمام اطاق را گرفت و اين خانم گفت كه من سرم توي دامن فاطمة زهراست و از دار دنيا رفت. از آن به بعد توي اين خانواده، آقاي نعمتي توي مجلس تشريف دارند، بعضي از مشهديها هستند، در جريان هستند، اين خانواده همهاشون فوق العاده پاك، اهل تزكية نفس شدند. ببينيد. اين راه را در پيش بگيريد كه مرگتون امامت داشته باشه، رهبري داشته باشه، زنده بودنتون رهبري داشته باشه، همة وجودتون حتي اعمالتون و لباسهاتون و خورد و خوراكتون همة اينها جنبة امامت و رهبري داشته باشه و مردم را به راه خدا دعوت كنه كه به حضرت عيسي گفتند من نجالس با كي بنشينيم؟ فرمود من يذكركم الله رؤيته. حتي وقتي نگاش ميكنيد به ياد خدا بيفتيد. يذكركم الله يعني شما را متذكر خدا بكند نگاه كردن به او.
اي كاش شما هم در زماني ميبوديد يا انشاء الله باشيد در زماني كه امامتون را ببينيد آنوقت به ياد خدا بيفتيد. اينهايي كه امامشون را ميديدند به ياد خدا ميافتادند. روزي كه در به پهلوي فاطمة زهرا زدند و در خانة صديقة كبري را آتش زدند، علي را به طرف مسجد ميكشيدند، يك يهودي كه تا آن روز مسلمان نشده بود، صدا زد اشهد ان لا اله الا الله. بهش گفتند كه تو با آنهمه فشارها و آنهمه جزيه دادنها زمان پيغمبر مسلمان نشدي حالا چرا مسلمان شدي؟ گفت اين مرد من را مسلمان كرد. يك نگاه به حالات اين مرد يعني علي بن ابيطالب، من را به اسلام كشاند. من اين مرد را ديدم در خيبر را كنده بود. شجاعت
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.