۱۰ جمادی الاول ۱۴۱۵ قمری – صراط‌ مستقيم‌ دين‌ اخلاق‌ ۸۶

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يسئلونك‌ عن‌ الذوالقرنين‌.

 در اين‌ سورة‌ كهف‌ از اين‌ جهت‌ براي‌ استقامت‌ و مقاومت‌ و پايداري‌ مفيد است‌ كه‌ دقيقا در راه‌ استقامت‌ و مقاومت‌ صراط‌ مستقيم‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ ميده‌. بعضي‌ فكر كردند كه‌ اگر انسان‌ خواست‌ زاهد بشه‌، عابد بشه‌، اهل‌ ورع‌ و تقوي‌ باشد، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشد؛ بايد تارك‌ دنيا باشه‌. دنيا را ترك‌ كنه‌ و مشغول‌ عبادت‌ اصطلاحي‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ به‌ انسان‌ اين‌ مطلب‌ را كاملا بيان‌ ميكنه‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ براي‌ خدا بايد پشت‌ پا به‌ دنيا زد مثل‌ اصحاب‌ كهف‌، اگر پيش‌ آمد، همانطور مثل‌ ذوالقرنين‌ هم‌ بايد تمام‌ دنيا را گرفت‌. شما فكر نكنيد كه‌ يك‌ بعد قضيه‌ را متوجه‌ باشيد، مثل‌ اصحاب‌ كهف‌ باشيد. هم‌ اصحاب‌ كهف‌ را خدا در قرآن‌ معرفي‌ كرده‌ و هم‌ ذوالقرنين‌ را. هيچكدامشون‌ هم‌ پيغمبر نبودند. اصحاب‌ كهف‌ هم‌ پيغمبراني‌ نبودند، ذوالقرنين‌ هم‌ معلوم‌ نيست‌ پيغمبر بوده‌. ذوالقرنين‌ احتمالا همين‌ كورش‌ شاه‌ دو هزار و پانصد سال‌ قبل‌ ايران‌ بوده‌. چون‌ تحقيقاتي‌ كه‌ شده‌، كارها مربوط‌ به‌ اوست‌. البته‌ ما چون‌ شاه‌ و، از شاهها خيلي‌ بدي‌ ديديم‌، دلمون‌ نمي‌آد بگيم‌ شاهي‌ خدا در قرآن‌ تعريفش‌ را كرده‌. ولي‌ شاههاي‌ زمان‌ ما، شاههايي‌ كه‌ با اسلام‌ درافتادند اينطوري‌ بودند. كورش‌ چون‌ دو تا شاخ‌ روي‌ كلاهش‌ مي‌گذاشت‌، اسمش‌ را گذاشته‌ بودند ذوالقرنين‌، يعني‌ صاحب‌ دو شاخ‌ و كارهايي‌ كه‌ او كرد همان‌ كارهايي‌ است‌ كه‌ ذوالقرنين‌ كرده‌. لذا بعضي‌ از مورخين‌، بعضي‌ از مفسرين‌ قرآن‌، آنهايي‌ كه‌ اهل‌ تحقيقند، ميگن‌ همين‌ كورش‌ كبير و همين‌ سلطان‌ دو هزار و پانصد سال‌ قبل‌ ايران‌ بوده‌ كه‌ اين‌ كارها را كرده‌. حتي‌ عصبها، دنبال‌ آن‌ وسيله‌اي‌ كه‌ داشت‌، آن‌ نيرويي‌ كه‌ داشت‌، آن‌ قدرتي‌ كه‌ داشت‌، حركت‌ كرد و از شرق‌ تا غرب‌ عالم‌ را گرفت‌. از جايي‌ كه‌، وقتي‌ انسان‌ نگاه‌ ميكرد، خورشيد را خيال‌ ميكرد از توي‌ آب‌ در ميآد. كنار دريا اگر ايستاده‌ باشيد و آنطرف‌ دريا را، ساحل‌ را نبينيد، فكر مي‌كنيد كه‌ خورشيد از توي‌ آب‌ در مي‌آد و اگر بيائيد اينطرف‌، و آنطرف‌ آب‌ باز مغرب‌ باشه‌، نگاه‌ كنيد، خيال‌ مي‌كنيد كه‌ خورشيد توي‌ آب‌ فرو رفته‌، آب‌ فرو ميره‌. وجدها تطلع‌ من‌ عين‌ سمعه‌. ذوالقرنين‌ خورشيد را ديد كه‌، اينجوريه‌ها، نميگه‌ اينجوري‌ بود، اينجوري‌ به‌ نظرش‌ آمد كه‌ از توي‌ آب‌ همچين‌ صاف‌، بيرون‌ مي‌آد. و وقتي‌ هم‌ كه‌ فرو ميرفت‌ ديد كه‌ در آب‌ غروب‌ ميكنه‌. خلاصه‌ اين‌ آيه‌ كه‌ ذوالقرنين‌ از شرق‌ تا غرب‌ عالم‌ را تصرف‌ كرد. رسيد به‌ همون‌ پشت‌ ديوار چين‌ كه‌ احتمالا سد ذوالقرنين‌ همان‌ ديوار چين‌ باشه‌. اينجا مردم‌ اينطرف‌ شكايت‌ كردند كه‌ اين‌ يك‌ عده‌ هستند از اين‌ چينيها كه‌ اينها ما را اذيت‌ مي‌كنند. دو قبيله‌ بودند بنام‌ يأجوج‌ و مأجوج‌، اينها فساد مي‌كردند در روي‌ زمين‌ كه‌ ظاهرا در بعضي‌ از تواريخ‌ الان‌ هم‌ هست‌، قبيله‌ بنام‌ يأكوك‌ و مأكوك‌، الان‌ هم‌ در آنطرف‌ ديوار چين‌ هستند. و تحقيقاتي‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ ما ميكرديم‌ در تاريخ‌، به‌ همين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ سد ذوالقرنين‌ همين‌ ديوار چين‌ باشه‌. طرف‌، باصطلاح‌ شرق‌ عالم‌. و خلاصه‌ از چين‌ تا اروپا ذوالقرنين‌ همه‌ را تصرف‌ كرد. ببينيد خيلي‌ نيرو مي‌خواد، خيلي‌ اراده‌ ميخواد كه‌ با، خدا نمي‌فرمايد كه‌ با معجزه‌ اين‌ كار را كرد. مي‌فرمايد كه‌ واتبع‌ تبعهم‌. بوسائل‌ روز اين‌ كار را كرد. وسائل‌ آن‌ روز اسب‌ بود و شمشير و خدمت‌، حركاتي‌ كه‌ از اين‌ قبيل‌.

 اين‌ آيات‌ مي‌خواد به‌ ما بگه‌ كه‌ شما بايد در موفقيتهاي‌ دنياييتون‌ قدرت‌ ذوالقرنين‌ را داشته‌ باشيد. در پشت‌ پا زدن‌ به‌ دنيا، موفقيت‌ اصحاب‌ كهف‌ را داشته‌ باشيد. اينجوري‌ باشيد. بعد مي‌فرمايد هل‌ انبئكم‌ بالاخبرين‌ اعمالا. مي‌خوايد شما را، خدا ميگه‌، مي‌خوايد شما را خبر بدم‌ آنهايي‌ كه‌ از نظر عمل‌ از همه‌ ضررشون‌ بيشتره‌. خسران‌ خودش‌ ضرر و زيانه‌. اخسرين‌، ضرر بيشتري‌ كردند، آنها بدترينند. آيا من‌ خبر بدم‌ به‌ شما هل‌ انبئكم‌ بالاخسرين‌ اعمالا. مي‌خوايد خبرتون‌ بدم‌ كي‌ها خسارت‌ بردند. اگر بخواهيم‌ جملات‌ بعد اين‌ آيه‌ را ترجمه‌ كنيم‌ آنهايي‌ كه‌ استقامت‌ ندارند و ضعيفند، اينها اخسرين‌ اعمالند. الذين‌ ظلت‌ سعيهوا في‌ الحياة‌ يا، درست‌ مي‌خونم‌؟ الذين‌ ظل‌ سعيهم‌ في‌ الحياة‌ الدنيا و يخسرون‌ انهم‌ يحضرون‌ صبحا. الذين‌ ظل‌ سعيهم‌ في‌ الحياة‌ الدنيا و هم‌ يكون‌ يخسرون‌ يستبون‌ انهم‌ يحسنون‌. ببينيد خيلي‌ مطلب‌ روشنه‌. آنهايي‌ كه‌ ظل‌ سعيهم‌ في‌ الحياة‌ الدنيا. يعني‌ سعيشون‌ به‌ جايي‌ نرسيد. بعضي‌ها هستند، چرا اينجوري‌ شدم‌، براي‌ اينكه‌ استقامت‌ نداشتم‌. چرا اينطوري‌ شدم‌؟ براي‌ اينكه‌ تدبير معيشت‌ نداشتم‌. چرا اينجوري‌ شدم‌؟ براي‌ اينكه‌ هر روز يك‌ كاري‌ مي‌كردم‌. چرا اينطوري‌ شدم‌؟ براي‌ اينكه‌ هر ساعتي‌ تحت‌ يك‌ برنامه‌اي‌ بودم‌. يك‌ آدم‌ با اراده‌، با قدرت‌، پشتكار دار نبودم‌. ظل‌ سعيهم‌ في‌ الحياة‌ دنيا. اينجور بيهوده‌ بود. كار هم‌ كردندها ولي‌ بيهوده‌ بود. كارهاي‌ بيفايده‌ كردم‌. حساب‌ نشده‌ كار كردم‌. و هم‌ يحسبون‌، بدترش‌ اينه‌ كه‌ فكر ميكنند الذين‌ يحسنون‌ صنعا. فكر مي‌كنند كار خوب‌ مي‌كنند.

 مردم‌ بر سه‌ قسمند. يك‌ دسته‌ هستند كه‌ آن‌ كس‌ كه‌، آن‌ كس‌ كه‌ بداند و بداند كه‌ بداند. اين‌ خيلي‌ خوبه‌. يك‌ عده‌ اينجوريند. يك‌ عده‌ هستند كه‌ نمي‌دونند اما مي‌دونند كه‌ نمي‌دونند. يك‌ دسته‌ هم‌ هستند كه‌ نمي‌دونند كه‌ نمي‌دونند. كه‌ در، آن‌ كس‌ كه‌ نداند و نداند كه‌ نداند، در جهل‌ مركب‌ ابد الدهر بماند. آدمهاي‌ مغرور، آدمهاي‌ كه‌ ميگن‌ ما خودمون‌ كسي‌ هستيم‌. آدمهايي‌ كه‌ سر در مقابل‌ خدا و پيامبر مي‌آرن‌. سر در مقابل‌ راهنماها فرود نمي‌آرن‌. آدمهاي‌ مغرور خودخواه‌ بي‌ ارزش‌. ببينيد. ميگه‌ و هم‌ يحسبون‌ فكر مي‌كنند كه‌ هم‌ يحسنون‌ نيكو عمل‌ ميكنند. اينها كساني‌ هستند كه‌ اولئك‌ الذين‌ كفروا بآيات‌ رب‌. اينها كساني‌ هستند، شما ميگيد همة‌ كساني‌ كه‌ در راه‌ باصطلاح‌ سستي‌ و ضعف‌ حركت‌ مي‌كنند كه‌ كافر نيستند. خدا فرقي‌ نميگذاره‌، اين‌ افراد كافرند، بدرد هم‌ نمي‌خورند. اولئك‌ الذين‌ كفروا بآياتهم‌. در مقابل‌ قرآن‌ سر فرود نمي‌آرن‌، در مقابل‌ قوانين‌ سر فرود نمي‌آرن‌. برنامه‌ ندارند هر كاري‌ كه‌ دلشون‌ مي‌خواد ميكنند، هر راهي‌ را كه‌ دلشون‌ مي‌خواد ميرن‌. اينها ارزش‌ كاري‌ ندارند، ارزش‌ وجودي‌ ندارند. اگر انسان‌ اين‌ را بدونيد، اگر انسان‌ ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشه‌ و كافر نباشه‌، آخه‌ كافر هم‌ مراتبي‌ داره‌، اگر ايمان‌ داشته‌ باشه‌ و كافر نباشه‌ در مقابل‌ دستورات‌ پروردگار سر فرود مي‌آره‌. شما ميگيد مگر ما چيكار كرديم‌؟ شما اين‌ را بدانيد كه‌ در تمام‌ كارهاتون‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار نظر داشت‌. شما صبح‌ از خواب‌ كه‌ پاميشيد تا شب‌ كه‌ مشغول‌ كاريد، در تمام‌ حركاتتون‌ بايد خدا نظارت‌ داشته‌ باشه‌. شما نمي‌تونيد بگيد كه‌ خوب‌ يك‌ نمازي‌ خدا از ما خواسته‌. نه‌. اينطور نيست‌. چشمتون‌ بايد تحت‌ كنترل‌ ايمان‌ باشه‌. گوشتون‌ تحت‌ كنترل‌ ايمان‌ باشه‌، زبانتون‌ تحت‌ كنترل‌ ايمان‌ باشه‌، حتي‌ قلبتون‌، اراده‌اتون‌ تحت‌ كنترل‌ ايمان‌ باشه‌. تحت‌ كنترل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار باشه‌. فكرتون‌ حتي‌ تحت‌ كنترل‌ پروردگار باشه‌. صددرصد فكرتون‌ و بايد باشه‌. شما فكر نكنيد كه‌ باصطلاح‌ هر چيزي‌ خيال‌ كرديد خوبه‌ خوبه‌. هر چيزي‌ هم‌ فكر كرديد بده‌ بده‌. حتي‌ با خدا هم‌ گاهي‌ درگير ميشيم‌ كه‌ خدايا اين‌ كاري‌ كه‌ من‌ ميدونم‌ خوبه‌ تو چرا خوب‌ نميدوني‌ و چرا عمل‌ نميكني‌؟! من‌ مكرر گفتم‌ ما بندة‌ خدا كه‌ نيستيم‌ بمانه‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ خدا مي‌خواهيم‌ بندة‌ ما بشه‌. نستجير بالله‌. عملمون‌ اينه‌ها. خدا به‌ ما فرق‌ بين‌ بنده‌ و مولا اينه‌ كه‌ هرچي‌ مولا ميگه‌ بنده‌ بايد بدون‌ چون‌ و چرا عمل‌ بكنه‌. اما هر چي‌ بنده‌ به‌ مولا ميگه‌ مولا اگر صلاح‌ دونست‌ عمل‌ ميكنه‌، اگر صلاح‌ ندونست‌ عمل‌ نميكنه‌. ما بيائيم‌ ببينيم‌ برعكس‌ هستيم‌ يا نه‌. هر چي‌ خدا به‌ ما گفته‌ ما اگر صلاح‌ دونستيم‌ عمل‌ مي‌كنيم‌. نه‌ الان‌ صلاح‌ نيست‌ ما نماز بخونيم‌. باشه‌ يك‌ ساعت‌ ديگه‌. الان‌ صلاح‌ نيست‌ ما راست‌ بگيم‌، الان‌ صلاح‌ نيست‌ كه‌ ما غيبت‌ نكنيم‌. همه‌ نشستند دارند غيبت‌ مي‌كنند، مجلس‌ را چرا بهم‌ بزنيم‌! الان‌ صلاح‌ نيست‌ كه‌ ما گناه‌ نكنيم‌. ببينيد مصلحت‌ دست‌ ماست‌. اما اگر خدا يك‌ حاجت‌ ما را برنياره‌، ما ميدونيم‌ با خدا. ايني‌ كه‌ همة‌ انبياء را كشتند و همة‌ ائمه‌ را كشتند، اگر خدا خودش‌ را نشون‌ مي‌داد از پس‌ خدا هم‌ برمي‌ آمدند. تو، ما ديشب‌ نشستيم‌ دعا كرديم‌ يك‌ ساعت‌! چرا مستجاب‌ نكردي‌؟ من‌ شايد متجاوز از ده‌ نفر در اين‌ مدت‌ عمرم‌ ديدم‌ كه‌ اينها حرم‌ حضرت‌ رضا رفتند، حاجتشون‌ را حضرت‌ رضا نداده‌، از حضرت‌ قهر كردند. اينها كفر محضه‌. ما ديگه‌ به‌ حرم‌ نمي‌ريم‌. ما ديگه‌ با خدا ارتباطي‌ نخواهيم‌ داشت‌. اگر يك‌ حاجتي‌ داشتيد خدا بهتون‌ نداد و كسل‌ شديد حتي‌، شما نمي‌تونيد به‌ كمالات‌ برسيد. كسل‌ شديد. خدايا چه‌، چه‌ علت‌ داره‌ آخه‌. چرا من‌ نمي‌فهمم‌. خوب‌ تو خيلي‌ چيزها را نمي‌فهمي‌. گاهي‌ اينجوريه‌ها. حالا خدايا چه‌ ضرر داره‌ يك‌ خونه‌اي‌ به‌ ما بديم‌ ما مستأجر نباشيم‌ اينقدر منت‌ صاحبخانه‌ بالاي‌ سرمون‌ نباشه‌. خوب‌ تو دعات‌ را كردي‌. چرا خدا گوش‌ به‌ حرف‌ ما نداد. تو چه‌ مي‌فهمي‌ مصلحتت‌ در اين‌ هست‌ يا نيست‌. بندة‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ خوشحال‌ هم‌ بشه‌ وقتي‌ كه‌ خدا گوش‌ به‌ حرفش‌ نداد. بگه‌ كه‌ حتما خدا يك‌ مصلحتي‌ در كار من‌ بوده‌ كه‌، اين‌ حاجت‌، خوب‌ شد خدا معلومه‌ من‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ اين‌ حاجتي‌ كه‌ من‌ خيال‌ ميكردم‌ خوبه‌، به‌ من‌ نداده‌. ماها خودمون‌ نمي‌فهميم‌. ببينيد يكي‌ هست‌ دستش‌ شكسته‌. وقتي‌ كه‌ مي‌برندش‌ پيش‌ شكسته‌بند، دو تا دست‌ به‌ طرف‌ اين‌ شكسته‌بند درازه‌، هر دو با التماس‌ دارند از شكسته‌بند تقاضايي‌ ميكنند متضاد. پدر ميگه‌ اين‌ دستش‌ را اگر مي‌خواي‌ دو مرتبه‌ بشكني‌ بشكن‌. هر چي‌ هم‌ دردش‌ ميگيره‌ اين‌ را جا بنداز. بچه‌ هم‌ دستش‌ درازه‌ به‌ طرف‌ شكسته‌بند كه‌ دست‌ به‌ دست‌ من‌ نزن‌. مصلحت‌ در كدوم‌ يكيه‌؟ در آني‌ كه‌ پدر ميگه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ عقلش‌ از بچه‌ بيشتره‌. فهمش‌ بيشتره‌. اون‌ آينده‌ را در نظر ميگيره‌، اين‌ همين‌ الان‌ را در نظر ميگيره‌. ماها هم‌ در مقابل‌ خدا بايد لااقل‌ اين‌ را قبول‌ داشته‌ باشيم‌ خدا را به‌ اندازة‌ يك‌ پدر باعقلتر از خودمون‌. خدا به‌ ما ميگه‌ كه‌ اين‌ كار صلاح‌ تو نيست‌. پول‌ داشتن‌ صلاح‌ تو نيست‌، گرسنگي‌ صلاح‌ تو هست‌. اگر يك‌ وقت‌ بخاطر گناه‌ و معصيت‌ داره‌ مؤاخذه‌ات‌ ميكنه‌ آنجا برو گناهت‌ را استغفار كن‌، توبه‌ بكن‌. همين‌ راه‌ و روش‌ توبه‌ را انتخاب‌ بكن‌. اگر نه‌. من‌ توبه‌ كردم‌، گناهي‌ هم‌ نكردم‌، هيچوقت‌ هم‌ فكر نكنيد به‌ اينكه‌ شايد شما گناه‌ كرده‌ باشيد و خودتون‌ هم‌ نفهميده‌ باشيد. نه‌. گناهان‌ مشخصه‌. اين‌ را بدونيد. گناهان‌ مشخصه‌ و باصطلاح‌ عذاب‌ گناهان‌ هم‌ مشخصه‌. اگر گناه‌ كردي‌، سرت‌ را بگذار به‌ سجده‌ بگو لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. و اگر گناه‌ نكردي‌، خدا مصلحت‌ تو را اين‌ ميدونه‌. تو زن‌ نداشته‌ باشي‌، تو خونه‌ نداشته‌ باشي‌، تو پول‌ نداشته‌ باشي‌، آخه‌ چرا؟ تو اگر مي‌دونستيم‌ كه‌ بهتر مي‌تونستيم‌ حرف‌ بزنيم‌. چرا؟ نمي‌دونيم‌. نه‌ من‌ و شما ندونيم‌. گاهي‌ اين‌ چراها را انبياء هم‌ نمي‌دونند. چرا فلاني‌ بايد اينقدر ثروتمند باشه‌. چرا فلاني‌ بايد اينقدر فقير باشه‌. چرا فلاني‌ بايد اينقدر گرفتار باشه‌. اينها را خدا ميدونه‌. اگر اعتقاد به‌ خدا داريد بايد بگيم‌ آقا هر چي‌ تو بگي‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. اينجوري‌ بايد باشيم‌.

 هل‌ انبئكم‌ بالاخسرين‌ اعمالا. الذين‌ ظل‌ سعيه‌ في‌ الحياة‌ الدنيا انهم‌ يحسبون‌ انهم‌ يحسنون‌ صمعا. اولئك‌ الذين‌ كفروا. اگر خداي‌ نكرده‌ مغرور شدي‌ گفتي‌ هر كاري‌ را كه‌ من‌ ميكنم‌ خوبه‌ و همة‌ چيزها درسته‌. كسي‌ حق‌ نداره‌ در كار من‌ دخالت‌ كنه‌. معصيتهاي‌ بزرگ‌ را مي‌كنند. يكي‌ از معصيتهاي‌ بزرگ‌ كه‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ دامنگير شماها باشه‌، اين‌ است‌ كه‌ فكر كنيد بعضي‌ چيزها را خدا به‌ شما گفته‌ بدون‌ دليل‌ يا بدون‌ برهان‌، يا امام‌ فرموده‌ يا ائمة‌ عليهم‌ السلام‌ فرمودند و عمل‌ كنيد و فكر اينهم‌ نكنيد كه‌ شايد شيطان‌ بهتون‌ گفته‌ باشه‌. و هم‌ يحسبون‌ انهم‌ يحسنون‌ صمعا. اولئك‌ الذين‌ كفروا بآيات‌ الله‌. ما آيات‌ الهي‌ را زير پا گذاشتيم‌. آيات‌ الهي‌ كي‌ها هستند؟ ائمه‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. نحن‌ آيات‌ الله‌. ما آيات‌ خدا هستيم‌. و اين‌ عده‌ افراد به‌ لقاء خدا هم‌ نميرسند. اين‌ صفت‌ را از خودتون‌ دور كنيد. من‌ آنچه‌ كه‌ مي‌خوام‌ امشب‌ از اين‌ آياتي‌ كه‌ براتون‌ خونده‌ شد براتون‌ عرض‌ كنم‌ اينه‌ كه‌ خيال‌ نكنيد كه‌ هر كاري‌ مي‌كنيد خوبه‌. هر كاري‌ از كارهاي‌ شما تطبيق‌ با دين‌ كرد، خوبه‌. من‌ ديشب‌ در يك‌ جلسه‌اي‌ كوچكي‌ بود صحبت‌ مي‌كردم‌ همين‌ مطلب‌ بود تا وقتي‌ كه‌ رسوماتتون‌ را كنار نگذاشتيد، رسومات‌. رسم‌ ما مشهديها اينه‌، رسم‌ شما تهرانيها اونه‌، رسم‌ اون‌ اصفهاني‌ اين‌ حرفها نيست‌. همه‌ يك‌ رسم‌ دارند و اون‌ رسم‌ اسلام‌. اون‌ ترسيم‌ اسلام‌. بدِ بدي‌ و خوبي‌ را كي‌ تشخيص‌ مي‌ده‌. داماد را اگر نبرن‌ توي‌، با عروس‌ توي‌ زنها ننشونن‌ تو مجلسه‌ زنانه‌ بده‌ اين‌ بدي‌ و خوبي‌ را كي‌ بايد تشخيص‌ بده‌. تو با همين‌ عقل‌ ضعيفت‌، يا مردمان‌ شهوتران‌ كثيف‌ با اون‌ عقل‌ كثيفشون‌. يا دين‌ بايد تشخيص‌ بده‌. اگر من‌ ريشم‌ را نتراشم‌ بده‌، مي‌گن‌ مگر تو عزاداري‌؟ بدي‌ را كي‌ بايد تشخيص‌ بده‌. اگر من‌ ببينيد من‌ لباسي‌ را فلان‌ لباس‌ را نپوشم‌ بده‌. بد اوني‌ است‌ كه‌ خدا بگه‌ بده‌، خوب‌ هم‌ اوني‌ است‌ كه‌ خدا بگه‌ خوبه‌. بد اوني‌ است‌ كه‌ ائمة‌ اطهار بگن‌ بده‌، خوب‌ اوني‌ است‌ كه‌ ائمة‌ اطهار بگن‌ خوبه‌. ماها بد و خوبي‌ سرمون‌ نمي‌شه‌. ما در مقابل‌ خدا چي‌ بدي‌ و خوبي‌ سرمون‌ مي‌شه‌. ما از يك‌ بچة‌ يك‌ ساله‌ هم‌ پايين‌ تريم‌ در مقابل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار.

 لذا كوشش‌ بكنيد من‌ اين‌ را امشب‌ مخصوصا مي‌خواستم‌ اعلام‌ بكنم‌ بعضي‌ از دوستان‌  ما متأسفانه‌ هنوز به‌ اصطلاح‌ منتقل‌ مرضي‌ شدند، در جاهايي‌ كه‌ يك‌ مجلسي‌ دارند، يك‌ برنامه‌اي‌ دارن‌، يك‌ برنامة‌ ازدواجي‌ دارن‌ مي‌خوان‌ ازدواج‌ كنند. مي‌بينيم‌ كه‌ بد امتحان‌ مي‌دن‌. اين‌ را بدونيد كه‌ همة‌ رسومات‌ را الان‌ بايد بريزيد كنار. يعني‌ توبه‌، همة‌ رسومات‌ را بريزيد بيرون‌. تمام‌ ساخته‌هاي‌ افكار بشري‌ را در مسائل‌ مختلف‌ بايد بريزيد دور والا راه‌ خدا را انتخاب‌ نكرديد. تمام‌ اونچه‌ كه‌ اعتقاد بي‌ خود داريد و از راه‌ غير معصومين‌ به‌ دست‌ آورديد بايد بريزيد دور. تمام‌ اعمال‌ سرخودانة‌، خود سرانه‌ را بايد بريزيد دور. بيايد تو خط‌. اگر نياييد تو خط‌ توبه‌ واقع‌ نشده‌. اصلا ما نمي‌تونيم‌ فرصت‌ نمي‌كنيم‌ شرح‌ بديم‌ در همان‌ مرحلة‌ توبه‌ گفته‌ بشه‌. من‌ توبه‌ كردم‌. چهل‌ روز هم‌ زحمت‌ كشيدم‌ توبه‌ كردم‌، چه‌ فايده‌ داره‌ توبه‌. ما هنوز بدبخت‌ يك‌ رسميم‌. يك‌ فكري‌ تو هنوز دست‌ و پات‌ غل‌ و زنجيرها كه‌ وقعدت‌ بي‌ اغلالي‌ و حبسني‌ ان‌ نفعي‌ بعد آمالي‌ و خدعتني‌ الدنيا بغرورها هنوز تو گرفتار اين‌ مسائلي‌. تو چي‌ توبه‌ يعني‌ چه‌؟ روز اولي‌ كه‌ شروع‌ به‌ توبه‌ مي‌كنيد بايد تمام‌ اينها را بريزيد دور. اين‌ را الان‌ دارم‌ بهتون‌ مي‌گم‌. حالا دير گفتيم‌ از حالا اول‌ كاره‌. همه‌ را بريزيد دور، بياييد تو خط‌. چون‌ اگر نيائيد توي‌ خط‌ نمي‌تونيد موفق‌ بشيد. اگر ريل‌ قطار روي‌، يعني‌ اين‌ چرخهاي‌ قطار روي‌ ريل‌ راه‌ آهن‌ نيفته‌ نمي‌تونه‌ بره‌ جلو. تا آخر كج‌ ميره‌، مي‌افته‌ توي‌ دره‌، اينطرف‌ و آنطرف‌. اصلا بايد صدردصد بيائيد توي‌ خط‌. اگر يك‌ روزي‌ ديديد كه‌ اون‌، البته‌ در مرحلة‌ استقامت‌ بايد خودتون‌ را تقويت‌ كنيد كه‌ باصطلاح‌ تحت‌ تأثير هيچي‌ واقع‌ نشيد. المؤمن‌ كالجبل‌ الراسخ‌. مؤمن‌ بايد مثل‌ كوه‌ روشن‌ باشه‌. عواصق‌، عواصق‌ مي‌دونيد چيه‌؟ اين‌ بادهاي‌ تند طوفان‌زا، اين‌ بادهاي‌ تند طوفان‌زا او را تكان‌ نده‌. تا چه‌ برسه‌ يك‌ نسيمي‌ بياد. يك‌ نسيمي‌ آمد آقا را برده‌. اين‌ ميشه‌ همج‌ الرعاع‌… اتباع‌ كل‌ ناعق‌ يميلون‌ مع‌ كل‌ الريح‌. اينها به‌ هيچ‌ صراطي‌ موفق‌ نيستند. ببينيد خدا چي‌ مي‌فرمايد. من‌ اين‌ آياتي‌ كه‌ اينها، كفروا بآيات‌ ربهم‌ و لقائه‌ فحبطت‌ اعمالهم‌. كار خوبشون‌ اصلا حبط‌ ميشه‌. شما اگر تحت‌ تأثير رسوماتتون‌ باشيد، تحت‌ تأثير دستورات‌ شيطاني‌ باشيد، يك‌ افكار…، يك‌ مثال‌ ميزنم‌ براتون‌. يك‌ افسر ارتش‌ جمهوري‌ اسلامي‌، خيلي‌ هم‌ با قدرت‌، فرض‌ كنيد خيلي‌ جاها را هم‌ فتح‌ كرده‌، يك‌ روز رفته‌ خدمت‌ صدام‌ و در مقابل‌ صدام‌ سر تعظيم‌ فرود آورده‌. ميگن‌ همه‌ حبط‌ شد. اصلا همة‌ آن‌ زحماتت‌ به‌ درد نميخوره‌. اين‌ معناي‌ حبط‌ عمله‌. يك‌ عمل‌ شيطاني‌ انجام‌ بديد شماها خداي‌ نكرده‌، يك‌ بي‌ تعهدي‌ از خودتون‌ نشون‌ بديد، من‌ اون‌ مطلبي‌ كه‌ اون‌ هفته‌ گفتم‌ واقعا مي‌خواستم‌ شما را يك‌ خورده‌اي‌ متعهدتون‌ كنم‌. عجيبه‌ واقعا. من‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌شنوم‌ گاهي‌ از بعضي‌ از دوستان‌! آقا تعهد ميكنه‌ اصلا فراموش‌ ميكنه‌. دربارة‌ اسماعيل‌ صادق‌ الوعد كه‌ خدا ميگه‌ فاذكر في‌ الكتاب‌ اسماعيل‌ انه‌ كان‌ صادق‌ الوعد. اين‌ اسماعيل‌ صادق‌ الوعد يك‌، غير از آن‌ اسماعيل‌ پسر ابراهيم‌ خليله‌. اسماعيل‌ اينهم‌ يكي‌ از پيغمبرهاست‌. خدا ميگه‌ اسم‌ او را توي‌ كتاب‌ ببر، توي‌ اين‌ قرآن‌ جاوداني‌ كه‌ تا روز قيامت‌ بايد اين‌ قرآن‌، اين‌ شخصي‌ كه‌ باصطلاح‌ اسمش‌ اسماعيله‌، توي‌ قرآن‌ كتاب‌ جاوداني‌ اسمش‌ را ببر. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. ما الان‌ وقتي‌ كتاب‌ مي‌نويسيم‌ خيلي‌ سختمونه‌ اسم‌ كسي‌ را توي‌ كتابمون‌ ببريم‌. مخصوصا اگر يك‌ آدم‌ خيلي‌ پائيني‌ باشه‌. خيلي‌ هر كي‌ باشه‌ در مقابل‌ خدا خيلي‌ پائينه‌. اما خدا اسمش‌ را با عظمت‌ مي‌بره‌. ميگه‌ چرا اسمش‌ را مي‌برم‌؟ مثلا. انه‌ كان‌ صادق‌ الوعد. وعده‌هايش‌ راست‌ بود. وعده‌هاي‌ راستش‌. در يكي‌ از دهات‌، يك‌ دهي‌ بود، به‌ رفيقش‌ گفت‌ كه‌ تو برو شهر فلان‌ كار را بكن‌، يا رفيقش‌ به‌ او گفت‌ من‌ ميرم‌ شهر فلان‌ كار را ميكنم‌. شما همينجا باشيد من‌ مي‌آم‌. گفت‌ خيلي‌ خوب‌. وعده‌ كرد. همينجا باشيم‌ تا بيام‌. اين‌ بابا رفت‌ و يادش‌ رفت‌. يادش‌ رفت‌ كه‌ با حضرت‌ اسماعيل‌ همچين‌ قراري‌ گذاشته‌. حضرت‌ اسماعيل‌ همانجا موند. گفت‌ حالا براي‌ اينكه‌ باصطلاح‌ پيغمبري‌ بوده‌، همانجا مشغول‌ تبليغ‌ شد و توي‌ همان‌ ده‌ زندگي‌ كرد و زندگيش‌ را همانجا تشكيل‌ داد و همه‌ چيز. اون‌ بعد از يكسال‌ يادش‌ افتاد. ما يك‌ رفيقي‌ داشتيم‌ حضرت‌ اسماعيل‌. اين‌ اونجا من‌ گفتم‌ بمون‌ برم‌ ببينم‌ آنجا هست‌ يا نه‌؟ بعله‌. ديد از اينجا تكان‌ نخورده‌. وعده‌ است‌. المؤمن‌ عند، يا انما المؤمنون‌ عند شروطهم‌. مؤمن‌ با شرطش‌ هست‌، مؤمن‌ پاي‌ امضايش‌ ايستاده‌. مؤمن‌ با تعهدش‌ اصلا ارزش‌ داره‌. متعهد بايد باشه‌، ميگن‌ فلاني‌ متعهده‌، يعني‌ اگر عهدي‌ كرد سر عهدش‌ هست‌. قد افلح‌ المؤمنون‌. الذين‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌ و الذينهم‌ لآمانتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. شما اين‌ را بدونيد در وقتي‌ كه‌ وارد اين‌ مراحل‌ شديد، شرط‌ ضمني‌ شده‌ و بعضي‌هاتون‌ شرط‌ باصطلاح‌ زباني‌ شده‌ كه‌ ما هر چي‌ ميگيم‌ بايد گوش‌ كنيد. عهد كرديد خودتون‌، عهد كرديد. آنوقت‌ در سر يك‌ چيزهاي‌ خيلي‌ جزئي‌، اون‌ آقا از آن‌ آقا پول‌ گرفته‌ سر وعده‌اش‌ نياورده‌ بده‌. اون‌ يكي‌ از اون‌ يكي‌ تعهد كرده‌ موعدش‌ عمل‌ نكرده‌. من‌ اگر بخوام‌ بشمرم‌، حالا اگر من‌ بگم‌ يك‌ نفر فرض‌ كنيد يك‌ جوري‌ بوده‌ و من‌ خبر دارم‌، خيال‌ ميكنه‌ من‌ فقط‌ او را ميگم‌. نه‌. الحمدلله‌ رفيق‌ زياد داره‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ فكر ميكنه‌ من‌ دارم‌ او را ميگم‌، نه‌ رفيق‌ زياد داره‌ و من‌ ذهنم‌ اگرچه‌ تقسيم‌ بشه‌ روي‌ مثلا افراد، يك‌ دهمش‌ مثلا به‌ شما ميرسه‌. بعد هم‌، من‌ نيامدم‌ تعارفتون‌ كنم‌. ما اگر مي‌خواستيم‌ منبر بريم‌ و تعارف‌ كنيم‌ و از اين‌ حرفها، خوب‌ وضع‌ ديگه‌اي‌ داشتيم‌. من‌ آمدم‌ اينجا انشاء الله‌ مي‌خواهيم‌، باصطلاح‌ خودمون‌، آنچه‌ كه‌ شماها قبول‌ كرديد و تعهد كرديد اگر يك‌ نقصي‌ در شماها ديديم‌ بهتون‌ بگيم‌. يا تعهد نكنيد، مثل‌ نذر، ببينيد سه‌ چيز هر مستحبي‌ را بر انسان‌ واجب‌ ميكنه‌. نذر. نذرش‌ را فقط‌ ما مي‌فهميم‌، عهد و قسم‌. شما به‌ رساله‌ها مراجعه‌ كنيد. اگر شما نذر بكنيد واجبه‌. عهد بكنيد واجبه‌، قسم‌ هم‌ بخوريد واجب‌ ميشه‌. تعهد هم‌، اين‌ را بدونيد، تعهدات‌ گاهي‌ تعهدات‌ زبانيست‌ گاهي‌ اصلا جريان‌ معلومه‌. شما سوار تاكسي‌ شدي‌ با تاكسيران‌ طي‌ نكردي‌. خوب‌ ميگه‌ منكه‌ طي‌ نكردم‌ هر چي‌ دلم‌ مي‌خواد ميدم‌. و او بگه‌ من‌ هر چي‌ دلم‌ بخواد ميگيرم‌. نه‌. يك‌ تعهدي‌ ضمني‌ هست‌. هر چه‌ اين‌ كيلومترشمار مي‌اندازه‌ او را بايد تو بدي‌. نه‌ او حق‌ زياد گرفتن‌ داره‌ نه‌ تو حق‌ كم‌ دادن‌ داري‌. يك‌ كاري‌ يك‌ شخصي‌ آمد براتون‌ طي‌ نكرد، بايد بريد در بازار ببينيد اجرت‌ المثلش‌ چيه‌ همون‌ را بايد بهش‌ بديد. او هم‌ حق‌ زياد گرفتن‌ نداره‌، شما هم‌ حق‌ كم‌ دادن‌ نداريد. تعهدات‌ گاهي‌ ضمنيه‌. فرق‌ اين‌ جلسة‌ ما و اين‌ مجلس‌ ما و مجالس‌ روضه‌هاي‌ ديگه‌ در همينه‌ كه‌ من‌ روي‌ يك‌يك‌ شما موظفم‌ كه‌ فكر كنم‌، حساب‌ بكنم‌ و شماها يك‌ يكتون‌ در مقابل‌ من‌ متعهديد. و اين‌ را بدونيد هر كدام‌ از شماها به‌ تعهداتتون‌ عمل‌ نكنيد، عقب‌ مي‌افتيد. اصلا بدتر از اينه‌ كه‌ اصلا باشيد توي‌ اين‌ جلسه‌، نباشيد توي‌ اين‌ جلسه‌. نمي‌تونيد نيائيد. فكر نكنيد من‌ الان‌ هر چي‌ ميگم‌ تعهد تعهد، خيال‌ نكنيد براي‌ اون‌ نميدونم‌ چندرغاز ماهانه‌اي‌ است‌ كه‌ ميدن‌ و او را هم‌ از آنور رد ميشه‌. نه‌. پول‌ از كسي‌ گرفته‌ باشه‌ تعهد ميدن‌ نداديد. خلاف‌ تعهد عمل‌ كرديد. اون‌ زودتر يعني‌ تو زودتر ببينش‌. بگه‌ آقا من‌ نميتونم‌ برسونم‌. چيكار كنم‌؟ ببين‌ چي‌ ميگه‌؟ رفيق‌ شماست‌. شما همه‌ با هم‌ رفيقيد. صميميت‌ داريد، صفا داريد، وفا داريد، به‌ هم‌ برسيد. كمك‌ كنيد به‌ همديگه‌. منتهي‌ برو بگو كه‌ من‌ نميتونم‌ سر دو روز ديگه‌ مانده‌ به‌ چكم‌، اين‌ را به‌ تو دادم‌، نميتونم‌ برسونم‌. نه‌ اينكه‌ بري‌ چكت‌ ببينه‌ در حسابت‌ چيزي‌ نيست‌. اينها نبايد در شماها وجود داشته‌ باشه‌. خدا از اين‌ به‌ بعد اگر يك‌ نفر شما يكي‌ از اين‌ كارها بكنه‌، از نظر من‌ كه‌ مي‌افته‌، من‌ نفرينش‌ ميكنم‌ كه‌ از نظر خدا و پيغمبر هم‌ بيفته‌. با همين‌ شدت‌. بريد زودتر به‌ كارتون‌ برسيد. چك‌ دادي‌، سر، دو روز جلوترش‌، سه‌ روز جلوترش‌، ميدوني‌ خودت‌ نميتوني‌ برسوني‌، حالا مگه‌ چيكار مي‌خواد بكنه‌؟ ما كه‌ رفيقيم‌. فوقش‌ مي‌خواد ببره‌ بندازه‌ به‌ زندان‌. اگه‌ خواست‌ اين‌ كار را بكنه‌ به‌ حاج‌ آقا ميگيم‌ چغليش‌ را مي‌كنيم‌. اينجوري‌ نباشيد يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌. ميگم‌ ديگه‌. اينها را من‌ دارم‌ الان‌ اعلام‌ ميكنم‌ و يقين‌ هم‌ بدونيد تأثير داره‌. همين‌ دعاهايي‌ كه‌ جمعيتي‌ حدود هزار نفر زن‌ و مرد، اينها مبتلا به‌ كسالت‌ نشدند، همين‌ عاديشون‌، براي‌ چي‌ براي‌ اينكه‌ طبق‌ دستور خدا عمل‌ نكردند. ما بايد تربيت‌ بشيم‌، برسيم‌ به‌ جايي‌. لنگ‌ نزنيد توي‌ راه‌. تعهداتتون‌ را عمل‌ كنيد، وعده‌هايي‌ كه‌ ميديد عمل‌ كنيد. آقا فلان‌ ساعت‌ من‌ مي‌آم‌. نيامد، دو ساعت‌ بعدش‌ هم‌ نيامد. اصلا نيامد. چي‌ شد آقا. يادم‌ رفت‌. تو غلط‌ كردي‌. يادم‌ رفته‌. من‌ راستي‌ ميگم‌. اصلا ترك‌ تحفظ‌، خدا را تو در نظر نگرفتي‌ كه‌ يادت‌ رفته‌. اصلا يادم‌ رفته‌ غلطه‌. شما ميگيد كه‌اي‌ آقا يادش‌ ميره‌ آدم‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظيم‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ از مراجع‌ تقليد بودند، در كربلا بودند. يك‌ تاجر كربلايي‌ از ايشان‌ دعوت‌ ميكنه‌ آقا فردا شب‌ با چند نفر شام‌ بيائيد منزل‌ ما. ايشان‌ خودشان‌ ميروند، زن‌ صاحبخانه‌ مي‌آن‌ ميگن‌ آقا نيستند خونه‌. ميگه‌ ايشان‌ خودش‌ ما را دعوت‌ كرده‌ بودند. ميگه‌ حالا نيست‌ و به‌ ما هم‌ چيزي‌ نگفته‌. ايشان‌ برميگردند. فردا آن‌ تاجره‌ را مي‌بينه‌. ميگه‌ آقا ما ديشب‌ آمدم‌ شما نبوديد. ميگه‌ آقا باور كن‌ من‌ فراموش‌ كردم‌. ايشان‌ يك‌ جمله‌ بهش‌ ميگه‌. ميگه‌ اگر استاندار كربلا را تو، آنجا محل‌ استانداريه‌، دعوت‌ كرده‌ بودي‌ فراموش‌ ميكردي‌؟ يك‌ خورده‌ فكر كرد گفت‌ نه‌ اون‌ را فراموش‌ نميكردم‌. حالا چرا ما را فراموش‌ كردي‌ او را فراموش‌ نكردي‌؟ چرا اينجوري‌ شده‌. چونكه‌ اهميت‌ به‌ اين‌ نداده‌. اگر فرض‌ كنيد كه‌ شما يك‌ قراري‌ با رئيس‌ جمهور بگذاريد كه‌ فلان‌ وقت‌ من‌ خدمت‌ شما ميرسم‌ يا ايشان‌ شما را كار داشت‌، يا تعهدي‌ داشته‌ باشيد، از همين‌ الان‌، شب‌ هم‌ خوابت‌ نميبره‌. همه‌اش‌ توي‌ فكري‌ كه‌ من‌ فلان‌ ساعت‌، نيم‌ ساعت‌ زودتر بروم‌ و پشت‌ در بايستم‌، عيبي‌ نداره‌، ترافيك‌ ميشه‌ باشه‌. احتمال‌ ترافيك‌ را ميديد، احتمال‌ نميدانم‌ چي‌، همة‌ احتمالات‌ را ميديد و خدمتتون‌ عرض‌ شود كاري‌ مي‌كنيد كه‌ اين‌ احتمالات‌ جلوتون‌ را نگيره‌. بده‌. اهميت‌ داديد. براي‌ خدا هم‌ همين‌ اهميت‌ را بديد. وعدة‌ با دوستتون‌، رفيقتون‌، قرار با دوستتون‌، رفيقتون‌ قرار با خدا و تعهد با خداست‌. اين‌ را بدونيد. مي‌بينيد كه‌ پروردگار متعال‌ ميگه‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد لقاء ما را ميخواد بايد سست‌ نباشه‌، جدي‌ باشه‌. چه‌ اشكال‌ داره‌، چه‌ ضرري‌ ميكنيم‌ آقايون‌ كه‌ ما طبق‌ قراردادهامون‌ عمل‌ بكنيم‌. يا قرارداد نگذاريم‌، يا اگر گذاشتيم‌ عمل‌ بكنيم‌. من‌ خودم‌ نذر كم‌ ميكنم‌. يك‌ وقتي‌ جوان‌ بودم‌. ديدم‌ تنبلي‌ ميكنم‌ در اعمال‌ عباديم‌، نذر كردم‌ نماز شب‌ بخونم‌، نذر كردم‌ چه‌ بكنم‌، نذر كردم‌… يك‌ مشت‌ نذر همچين‌ هم‌ دست‌ و پاي‌ ما را بسته‌ بود اين‌ نذرها كه‌ چه‌ بگم‌. رفتم‌ خدمت‌ يكي‌ از علما، يكي‌ از اساتيد. گفت‌ اول‌ بايد بشيني‌ پيش‌ من‌ نذر بكني‌ كه‌ نذر نكني‌. اين‌ يك‌. بعد هم‌ ما صيغة‌ نذر نخونده‌ بوديم‌ و بلد نبوديم‌ راه‌ نذر را، ايشان‌ يك‌ يك‌ نذرهاي‌ ما را بهم‌ زد و گفت‌ نه‌ اينها درست‌ نيست‌. خيلي‌ خوب‌. و از همان‌ وقتي‌ كه‌ ايشان‌ به‌ من‌، به‌ من‌ بعد فرمود كه‌ تو همان‌ تكاليفي‌ كه‌ خدا بهت‌ واجب‌ كرده‌ انجام‌ بده‌ نمي‌خواد يك‌ چيزي‌ را اضافه‌ بر خودت‌ واجب‌ كني‌. همانها را درست‌ انجام‌ بده‌ نمي‌خواد. ما خيلي‌ كم‌ نذر مي‌كنيم‌. تعهداتم‌ هم‌ خيلي‌ كم‌ مثلا با احتياط‌، خوب‌ انسان‌ بايد بترسه‌ از خدا، هي‌ تند تند چك‌ بنويسه‌، نميدونم‌، امضا بكنه‌، هر جائي‌ گفتند يك‌ امضاء بزن‌ امضاء بزنه‌. خوب‌ يعني‌ چي‌؟! قراردادي‌ را فورا پاش‌ را امضا بكنه‌. معاويه‌ امضاي‌ خودش‌ را پاره‌ كرد. و الا امضا كردي‌ بايد عمل‌ بكني‌. خيلي‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ از همين‌ امشب‌، اين‌ فكر نكنيد مال‌ فلان‌ مرحله‌ است‌ يا فلان‌، من‌ حرفهايي‌ كه‌ در شبهاي‌ دوشنبه‌ ميزنم‌ مال‌ تمام‌ مراحله‌. از مرحلة‌ اول‌ توبه‌ تا فناء في‌ الله‌ همه‌ بايد ايني‌ كه‌ ميگم‌ گوش‌ كنند. تعهد داشته‌ باشيد. و الان‌ اگر هر كدامتون‌ تصميم‌ قطعي‌ نگيريد بر اينكه‌ به‌ تعهداتتون‌ عمل‌ بكنيد، بدونيد پيش‌ خدا باصطلاح‌ مطروديد. به‌ لقاء خدا نمي‌رسيد، بيخود معطليد. ظنكم‌ حواس‌ في‌ الدنيا. يعني‌ همة‌ كارهاتون‌ كجروي‌ و گمراهيه‌. كاسبيد باشيد، روحاني‌ هستيد باشيد. نكن‌. و يك‌ مسئلة‌ ديگه‌ هم‌ كه‌ باز تذكرش‌ لازمه‌، اينجا ساعت‌ هم‌ نيست‌ كه‌ ما ببينيم‌، تذكرش‌ لازمه‌ براي‌ دوستان‌ اين‌ است‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد به‌ بزرگترهايتون‌ احترام‌ بگذاريد. ببينيد فرزند نسبت‌ به‌ پدر، فرزند نسبت‌ به‌ مادر، مادر و پدر تنها به‌ همان‌ پدري‌ كه‌ انسان‌ ازش‌ متولد شده‌ منحصر به‌ او نيست‌. سه‌ تا انسان‌ پدر داره‌. سه‌ تا هم‌، يا دو تا هم‌ مادر. اب‌ ولدك‌. پدر و مادر خودش‌. چقدر من‌ احترام‌ ميگذارم‌؟ چقدر. و لا تقل‌ لهما اف‌. شرطش‌ هم‌ ايمان‌ نيست‌. شرطش‌ چيه‌؟ شرطش‌ پدر بودن‌. همين‌ كافيه‌. و لا تنهرهما. باهاشون‌ خوب‌ صحبت‌ بكن‌ كه‌ زياد شنيديد و مقيد باشيد. مقيد باشيد. اگر پدرتون‌ زنده‌ است‌ احترامات‌ ظاهري‌. من‌ نظرم‌ اينه‌ كه‌ دست‌ پيغمبر اكرم‌ بوسيدن‌ و دست‌ سادات‌ را بوسيدن‌ و دست‌ پدر و مادر را براي‌ خدا بوسيدن‌، اين‌ ثواب‌ زيادي‌ داره‌. دست‌ ديگران‌ را روايت‌ داره‌ كه‌ نبوسيد. دقت‌ كرديد. خيلي‌ بايد احترام‌ كرد. و اخفض‌ لهما جناح‌ الذل‌ من‌ الرحمه‌. ببينيد. من‌ آخوندم‌ و پدرم‌ خوب‌ يك‌ آدم‌ عواميست‌. چرا من‌ در مقابل‌ او تعظيم‌ كنم‌؟ واخفض‌ لهما جناح‌ الذل‌ من‌ الرحمه‌. ديديد يك‌ كبوتري‌ بالش‌ را پهن‌ كرده‌ همچين‌ در مقابل‌، همچين‌ خيلي‌ روي‌ زمين‌ خوابيده‌. در مقابل‌ پدر و مادر خودتون‌ را ذليل‌ بدونيد. ذليل‌. آنهم‌ نه‌ اينكه‌ حالا او احساس‌ بكنه‌ كه‌ شما ناراحتيد از اين‌ كار. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ خودش‌ را ناراحت‌ نشون‌ ميده‌. ميگه‌ چون‌ خدا گفته‌ چيكار كنم‌ و چون‌ حاج‌ آقا گفته‌ اينطور، من‌ ميرم‌ مثلا دست‌ بابام‌ را مي‌بوسم‌. ما به‌ بعضي‌ از دوستاني‌ كه‌ جوانند ميگيم‌ برو دست‌ پدرت‌ را ببوس‌، ميره‌ بهش‌ ميگه‌ كه‌ حاج‌ آقا گفته‌. اين‌ بدتره‌. من‌ الرحمه‌. با مهرباني‌، برو بگو باباجون‌ چون‌ خيلي‌ دوستت‌ دارم‌ دستت‌ را مي‌بوسم‌. قربون‌ خاك‌ پات‌ ميشم‌. اب‌ ولدك‌. اب‌ زوجك‌. پدر زن‌. پدر زن‌ حكم‌ پدر را داره‌. احترامات‌ بايد همانطور محفوظ‌ باشه‌. و اب‌ علمك‌. اگر از كسي‌ چيزي‌ ياد گرفتيد براي‌ خدا البته‌ باشه‌. دست‌ پدر و دست‌ سادات‌ و دست‌ پيغمبر اكرم‌. پدر و زن‌ و (قطع‌ نوار). پدر زن‌ هم‌ عين‌ پدره‌. يعني‌ بايد احترام‌ كرد. همة‌ اين‌ بدبختيها و اين‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ هست‌ مال‌ رعايت‌ نكردن‌ اين‌ موضوعه‌. مال‌ رعايت‌ نكردن‌ اين‌ موضوعه‌. دقت‌ كنيد رعايت‌ بكنيد اگر پدر زن‌ شما اومد تو خونة‌ شما مثل‌ پدر خودتون‌ احترامش‌ كرديد زن‌ شما با شما دعوا نمي‌كنه‌ كه‌ چرا فاميل‌ من‌ را احترام‌ نمي‌كني‌، فاميل‌ خودت‌ را احترام‌، اين‌ همه‌ دعواهاي‌ فاميلي‌ بوجود نمي‌ياد. خداي‌ تعالي‌ مي‌دونه‌ چي‌ بگه‌، اسلام‌ مي‌دونه‌ چكار بكنه‌. زنت‌ را مي‌بينه‌، پدر خودت‌ هم‌ كه‌ مي‌ياد كمال‌ تواضع‌ را در مقابلشون‌ داري‌، پدر او هم‌ كه‌ مي‌يا كمال‌ تواضع‌ را در مقابل‌ مي‌كني‌ ديگه‌ راحت‌ مي‌شه‌. ديگه‌ فرقي‌ بين‌ پدر من‌ و پدر خودش‌ نمي‌گذاره‌.

 شما را به‌ خدا همين‌ عمدة‌ گرفتاريهاي‌، دعواهاي‌ زن‌ و شوهرها را حل‌ نمي‌كنه‌. يكي‌ هم‌ پدري‌ كه‌ به‌ شما چيز ياد بده‌. اين‌ را خوب‌، اين‌ طبعا حالا زياد بحثش‌ را نكنيم‌ چون‌ تا حدي‌ كه‌ لازمه‌ شما الحمد الله‌ احترام‌ مي‌كنيد. مادر هم‌ همينطوره‌ و چندين‌ برابر از پدر بيشتر. يكي‌ مادر خودتون‌، مادري‌ كه‌ شما را متولد كرده‌. در مقابلش‌ تواضع‌. مي‌گه‌ من‌ نسبت‌ به‌ كي‌ احترام‌ كنم‌؟ رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد امّك‌. مادرت‌. بعد؟ مادرت‌. بعد؟ بعد هم‌ مادرت‌. بعد پدرت‌. مادر را خيلي‌ مواظب‌ باشيد. حضرت‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ با مادرش‌ غذا نمي‌خورد. احترام‌ مي‌كرد. از حضرت‌ سؤال‌ كردن‌ كه‌ چرا شما اينقدر احترام‌ آخه‌ خيلي‌ زياده‌؟ فرمود من‌ مي‌ترسم‌ آخه‌ با او، چون‌ خوب‌ در يك‌ ظرف‌ غذا مي‌خوردند من‌ مي‌ترسم‌ بخوام‌ يك‌ چيزي‌ بردارم‌ او قبلا فكر كرده‌ باشه‌ كه‌ او برداره‌. و من‌ زودتر بردارم‌ و اونچه‌ كه‌ او اراده‌ كرده‌ عملي‌ نشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. نمي‌گم‌ حالا با مادرتون‌ غذا نخوريد بريد اون‌ اطاق‌ تنها غذا بخوريدها گاهي‌ اين‌ افكار مقدس‌ معابانه‌ براي‌ ما پيش‌ مي‌ياد. نه‌ با مادر غذا بخوريد اما احترام‌ بكنيد. حالا كه‌ ظرفهاي‌ ما همه‌ جداست‌ و از ظرف‌ هم‌ هم‌ غذا نمي‌خوريم‌. آب‌ دهن‌ مادر و پدر براي‌ فرزند ولو مريض‌ باشند، آقاي‌ دكتر مي‌گه‌ بابا اينها ميكروب‌ داره‌، فلان‌ داره‌. نه‌ ميكروب‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، ما پر ميكروبترين‌ جاهايي‌ كه‌ توي‌ الان‌ همين‌ مشهد بگيم‌ هست‌ ضريح‌ امام‌ رضاست‌. چون‌ هر چي‌ مريضه‌ مي‌ياد خودش‌ را به‌ ضريح‌ مي‌ماله‌. و همان‌ ضريح‌ را انسان‌ بمكه‌ انسان‌ شفا مي‌گيره‌. دست‌ بماله‌، من‌ خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌، دست‌ ماليدم‌ به‌ ضريح‌ اتفاقا معلومه‌ يك‌ كسي‌ قبل‌ از ما رفته‌ آب‌ دهن‌ ماليده‌ دست‌ ماتر شده‌ ديگه‌ آب‌ ديگه‌اي‌ هم‌ نيست‌ اين‌ را ما ماليديم‌ به‌ صورتمون‌. و شفا هست‌. شفاست‌. اين‌ مسئلة‌ مكروب‌ و اينها را توي‌ اين‌ مسائل‌ مهرباني‌ و دستورات‌ الهي‌ كنار بگذاريد چون‌ مكروب‌ را هم‌ خدا روي‌ ضررش‌ (قطع‌ نوار) هم‌ مي‌تونه‌ ضررش‌ را بگيره‌.

 دقت‌ كرديد. پدرت‌ تا مريض‌ مي‌شي‌ پدر جان‌ يك‌ قدري‌ آب‌ دهن‌ بمال‌ به‌ پيشانيم‌ خوب‌ مي‌شم‌. اگر به‌ دستورات‌ اسلام‌ عمل‌ كنيم‌، پدر خدمت‌ شما عرض‌ شود اون‌ پدر معصيت‌ كارمون‌ را همچين‌ رامش‌ مي‌كنيم‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. آخه‌ تو از كجا مي‌گي‌، مي‌بيني‌ كه‌ من‌ معصيت‌ كارم‌، مي‌گي‌ خدا گفته‌، فلاني‌، حالا بگيد فلاني‌ گفته‌، فلاني‌ گفته‌ كه‌ آب‌ دهن‌ شما براي‌ من‌ شفاست‌. اون‌ وقت‌ اينجوري‌ مي‌شه‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود همه‌ مي‌يان‌ به‌ طرف‌ دين‌، همه‌ مي‌يان‌ به‌ طرف‌ اسلام‌. نه‌، نه‌. دين‌ هم‌ گفته‌ با تو حرف‌ نزنم‌. توي‌ تلويزيون‌ مخصوصا اخيرا خيلي‌ زياد بچه‌هاي‌ بي‌ تربيت‌ را مي‌ياره‌ در مقابل‌ پدرها در مسائل‌ ازدواج‌، در مسائل‌ مختلف‌ اينها را اصلا نگاه‌ نكنيد. اينها در همان‌ فرهنگ‌ هنر پيشگي‌ خودشون‌ در زمان‌ اون‌ هم‌ طاغوت‌ بودند همين‌ جور منتقل‌ شدند مال‌ اونهاست‌. اين‌ آرايشي‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ عروس‌، عروس‌ را مي‌يارن‌ در مقابل‌ چشم‌ پنجاه‌ ميليون‌ جمعيت‌، آرايش‌ كرده‌. اون‌ وقت‌ مي‌گن‌ زنها اين‌ جور بيرون‌ نيان‌. اگر، ما يك‌ زني‌ آرايش‌ كرده‌ بياد بيرون‌، راه‌ بره‌ نهايت‌ صد تا مرد مي‌بيندش‌ شما پنجاه‌ اقلا بيست‌ و پنج‌ ميليون‌ مرد دارن‌ اين‌ را مي‌بينن‌. حالا، شما داشته‌ باشيد. مادر، مادر جان‌ يك‌ چند تا، اين‌ سورة‌ حمد را بلدي‌، من‌ نمي‌گم‌ مادر مقدس‌ تهذيب‌ نفس‌ كرده‌ات‌ را. اون‌ كه‌ براي‌ همه‌ شفاست‌. اما نه‌ مادر معصيت‌ كاره‌، تهذيب‌ نفس‌ (قطع‌ نوار).

 مادر جان‌ حمد را بلدي‌؟ بله‌. يك‌ هفت‌ تا حمد بخون‌ من‌ كسالت‌ دارم‌ رفع‌ بشه‌. شما اونهايي‌ كه‌ مادر دارن‌ مي‌دونن‌ چقدر مادرشون‌ بهشون‌ محبت‌ پيدا مي‌كنه‌. اوني‌ كه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ يك‌ غذاي‌ خوبي‌ براي‌ من‌ درست‌ كن‌ بگو هفت‌ تا حمد براي‌ من‌ بخون‌. بكشونش‌ طرفت‌. در مقابل‌ مادر و پدر خيلي‌ احترام‌ كنيد. يكي‌ هم‌ مادر زنتون‌. مادر زن‌ هم‌ در حكم‌، يا مادر شوهر. حالا مجلس‌ آقايونه‌. والا مي‌گفتم‌ مادر شوهرتون‌. مادر زن‌ ما اين‌ حرفها را تو خانمها هم‌ مي‌گيم‌ها. مادر زنت‌. آقا مثل‌ مادر احترامش‌ مي‌كني‌. خيلي‌ هم‌ به‌ شما اظهار علاقه‌ مي‌كنه‌. دوستش‌ داشته‌ باشه‌. بيشتر متوجه‌ اين‌ جهت‌ باشه‌ كه‌ بيا دعا بخون‌ براي‌ من‌. تو دعا بكن‌. من‌ وضع‌ مزاجيم‌ خوب‌ نيست‌ تو دعا بكن‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد به‌ كمالات‌ برسم‌. به‌ مادر زنت‌ بگيد. مي‌گه‌ من‌ خودم‌ هم‌ به‌ كمالات‌ نرسيدم‌ تو دعا كن‌ براي‌ من‌ خودت‌ هم‌ مي‌رسي‌.به‌ خدا قسم‌ همين‌ دستورات‌ را عمل‌ كنيد اينقدر عالي‌ مي‌شه‌. يا اگر زني‌ به‌ شما تعليماتي‌ داد اون‌ هم‌ مثل‌ مادر مي‌شه‌ كه‌ حالا بحثي‌ ندايم‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ نسبت‌ به‌ مادر نسبت‌ به‌ پدر، نسبت‌ به‌ بزرگتر واقروا كباركم‌ دستوره‌. بزرگتر.

 محمد ابن‌ مسلم‌ آمد خدمت‌ امام‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ عرض‌ كرد آقا خيلي‌ مردم‌ بد شدند هي‌ نشست‌ از بدي‌ مردم‌، ما هم‌ كه‌ يك‌ خرده‌ مقدس‌ مي‌شيم‌ها همه‌ را بد مي‌دونيم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ يك‌ برنامه‌ بهت‌ مي‌دم‌. اون‌ برنامه‌ را بايد عمل‌ كني‌، الان‌ من‌ هم‌ به‌ شما مي‌دم‌ بايد عمل‌ كنيد. گفت‌: حضرت‌ فرمود كه‌، هر كس‌ سنش‌ از تو كمتره‌ مثل‌ فرزندت‌ باهاش‌ رفتار كن‌. اوني‌ كه‌ سنش‌ از تو (قطع‌ نوار) رفتار كن‌. اوني‌ كه‌ با تو مساويه‌ مثل‌ برادر باهاش‌ رفتار كن‌.

 خوب‌ حالا متاسفانه‌ ما نه‌ پس‌ به‌ پدرمون‌ احترام‌ مي‌گذاريم‌ و نه‌ به‌ فرزندمون‌ محبت‌ مي‌كنيم‌ نه‌ به‌ برادرمون‌. نه‌ اون‌ مسلمانها. محمد ابن‌ مسلم‌ مسلمان‌ به‌ او گفتند. گفتند با مردم‌ اينجور باشيد. حالا اگر شيطان‌ اومد گفت‌ چرا من‌ آدم‌ به‌ اين‌ خوبي‌ اون‌ آدم‌ به‌ اون‌ فاسقي‌. من‌ بيام‌ از او احترام‌ بكنم‌. به‌ شيطان‌ جواب‌ بده‌، حضرت‌ مي‌فرمايدها. به‌ شيطان‌ جواب‌ بده‌. بگو كه‌ من‌ به‌ گناهان‌ خودم‌ يقين‌ دارم‌ اما گناهان‌ او را شك‌ دارم‌. هيچ‌ وقت‌ نمي‌شه‌ اوني‌ كه‌ يقينيه‌ ترجيح‌ پيدا كنه‌ بر اوني‌ كه‌ مشكوكه‌. متوجه‌ شديد. اگر بزرگتر از تو بود، نگو او گناه‌ بيشتر كرده‌، من‌ كمتر. بعضيها اينجوري‌ ممكنه‌ فكر كنن‌. او در ايمان‌ به‌ خدا بيشتر بوده‌ و عبادت‌ بيشتر كرده‌ و من‌ كمتر عبادت‌ كردم‌. اگر از تو كوچكتر بود، بگو من‌ بيشتر گناه‌ كردم‌  او گناه‌ كمتر كرده‌. اينجوري‌ بشينيد قضاوت‌ كنيد و همه‌ احترام‌ و محبت‌ قائل‌ بشيد. بعد خداي‌ تعالي‌ در آخر اين‌ سوره‌ مي‌فرمايد كه‌ قل‌ انما انا بشر مثلكم‌ چقدر افتخار براي‌ پيغمبر با اون‌ عظمت‌ بگه‌ من‌ هم‌ مثل‌ شما هستم‌ اما به‌ شرط‌ اينكه‌ به‌ اين‌ استقامت‌، به‌ اين‌ دستورات‌ عمل‌ بكنيد. پيغمبر مثل‌ شماست‌. والا پيغمبر مثل‌ ماها نيست‌. حيواني‌ كه‌، اولئك‌ كلانعام‌ بل‌ هم‌ اقل‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ اين‌ دستورات‌ عمل‌ نمي‌كنن‌، اونهايي‌ كه‌ تعهد ندارند، اونهايي‌ كه‌ مسئول‌ نيستند، اونهايي‌ كه‌ وظايفشون‌ را عمل‌ نمي‌كنند، اونهايي‌ كه‌ خدا نمي‌شناسن‌، اونهايي‌ كه‌ مردم‌ آزاري‌ مي‌كنند اينها مثل‌ پيغمبر نيستند، پيغمبر هم‌ مثل‌ اينها نيست‌. انا بشر مثلكم‌ در صورتي‌ كه‌ ما انشاء الله‌ به‌ اين‌ دستوراتي‌ كه‌ تو اين‌ سورة‌ مباركه‌ هست‌ چون‌ آخر سورة‌ نتيجة‌ همة‌ سوره‌ را بيان‌ مي‌كنه‌. دستوراتي‌ كه‌ تو اين‌ سوره‌ هست‌ كه‌ عمده‌اش‌ استقامت‌، و محكم‌ بودن‌ و قوي‌ بودن‌ دنيا را داشتن‌، آخرت‌ را داشتن‌، خدا را در حقيقت‌ داشتن‌ و پشت‌ پا به‌ دنيا زدن‌ و براين‌ خاطر خدا و دنيا را تحصيل‌ كردن‌ براي‌ خاطر خدا. وكي‌ لا تعصوا علي‌ ما فاطتكم‌ و لا تفرقوا بما آتاكم‌. اگر اينجوري‌ شديم‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ انما انا بشر مثلكم‌ ولي‌ يوحي‌ عليه‌.

 به‌ من‌ وحي‌ مي‌شه‌. من‌ واسطة‌ شمام‌ . از خدا مي‌گيرم‌ به‌ شما مي‌دم‌.انما الاهكم‌ الاه‌ واحد فمن‌ كان‌ يرجوا لقاء ربه‌. ببينيد نتيجة‌ همة‌ اينها كسي‌ كه‌ اميد رسيدن‌ به‌ كمال‌ و لقاء پروردگار را داره‌ فليعمل‌ عمل‌ صالحا كار خوب‌ مي‌كنه‌. تو خط‌ صحيح‌ باشيم‌ تو صراط‌ مستقيم‌ باشيد و شيطان‌ و نفس‌ اماره‌ را شريك‌ خدا قرار نده‌، رفيقش‌ را شريك‌ خدا قرار نده‌، دوستانش‌ را شريك‌ خدا قرار نده‌. ولا يشرك‌ عبادت‌ ربه‌ احدا. اين‌ هم‌ سورة‌ كهف‌. خدايا شنيدي‌ ربنا اننا سمعنا منادي‌، منادي‌ للايمان‌ ان‌ آمنوا بربكم‌ فآمنا. خدايا ما ايمان‌ آورديم‌ خدايا شاهد باش‌ من‌ از قول‌ اين‌ جمعيت‌ مي‌گم‌ كه‌ هممان‌ انشاء الله‌ اين‌ لحظه‌ تصميم‌ مي‌گيريم‌ به‌ همة‌ دستورات‌ تو مخصوصا اونچه‌ كه‌ در اين‌ سوره‌ در خصوص‌ استقامت‌ و تعهد و مسئوليت‌ و اينها هست‌ عمل‌ كنيم‌ و شيطان‌ را شريك‌ تو قرار ندهيم‌. و نفس‌ امارة‌ باسوء را انشاء الله‌ در راه‌ تو قرار بديم‌ و رامش‌ كنيم‌ و جزء نفسهاي‌ مطمئنه‌ انشاء الله‌ قرارش‌ بديم‌ و انشاء الله‌ جزء بندگان‌ تو باشيم‌. شهادت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نزديكه‌. انشاء الله‌ از پس‌ فردا شب‌ در منزل‌، مجلس‌ هست‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ حتما بياييد، بنشينيم‌ دور يكديگر عزاداري‌ بكنيم‌ براي‌ مادر همتون‌ براي‌ مادر عزيزمون‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. خدا قسمتتان‌ كند برويد مدينه‌، از در جبرئيل‌ كه‌ وارد مي‌شويد مقابلتون‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌ و طرف‌ چپ‌ قبر مطهر اون‌ حضرت‌ ديده‌ مي‌شه‌. يك‌ دري‌ داره‌ كه‌ معمولا وهابيها ايستادند نمي‌گذارند انسان‌ اون‌ در را ببوسه‌. من‌ يك‌ روز با حسرت‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ به‌ اون‌ در اينجا خانة‌ مادر ماست‌ چرا نمي‌گذارند ما وارد بشيم‌. خيلي‌ حسرت‌ خوردم‌. براي‌ نگاه‌ كردن‌ از همين‌ چند قدمي‌ هم‌ شرطه‌ آمد من‌ را اون‌ طرف‌ كرد. همانجا نشستم‌ به‌ مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا گريه‌ كردم‌. در عالم‌ رؤيا ديدم‌ فاطمة‌ زهرا اونجا ايستاده‌ به‌ من‌ اظهار محبت‌ مي‌فرمود ولي‌ دست‌ راستش‌ را گذاشته‌ بود روي‌ صورتش‌.

 من‌ در عالم‌ رؤيا متوجه‌ نشدم‌ كه‌ چرا فاطمة‌ زهرا اين‌ كار را كرده‌ ولي‌ وقتي‌ بيدار شدم‌ يادم‌ آمد از اون‌ سيلي‌ كه‌ به‌ صورت‌ زهرا زدند و هر وقت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد منزل‌ مي‌شد مي‌ديد زهراي‌ اطهر دستش‌ را روي‌ صورتش‌ گذاشته‌، كه‌ چشم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ كبودي‌ صورت‌ زهرا نيافته‌. همه‌ رو به‌ قبله‌.

 

۷ جمادی الاول ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ ايمان‌ به‌ غيبت‌ و شهود

 اهميت‌ ايمان‌ به‌ غيبت‌ و شهود 7 ج‌ 1 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الم‌ ذلك‌ الكتاب‌ لا ريب‌ فيه‌. هدي‌ للمتقين‌. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌ و يقيمون‌ الصلاة‌.

 آياتي‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردند. چند نكته‌ در همين‌ مقدار از آية‌ شريفه‌ كه‌ تلاوت‌ شد وجود دارد كه‌ توجه‌ به‌ آن‌ انشاء الله‌ مفيد واقع‌ خواهد شد. كلمة‌ ذلك‌ الكتاب‌. اين‌ كتاب‌. طبيعي‌ است‌ كه‌ در مرحلة‌ اول‌ تبادر ميكند در ذهن‌ انسان‌ قرآن‌. چون‌ اگر در اول‌ يك‌ كتابي‌ نوشته‌ شده‌ باشد كه‌ اين‌ كتاب‌ اين‌ خصوصيت‌ را دارد، ذهن‌ انسان‌ به‌ كتاب‌ ديگري‌ يا چيز ديگري‌ متوجه‌ نميشود. خواهي‌ نخواهي‌ متوجه‌ به‌ همين‌ كتابي‌ كه‌ در دست‌ او اين‌ نوشته‌ در اولش‌ قرار گرفته‌ است‌ ميشود. ولي‌ از نظر روايات‌ ما كه‌ زياد هم‌ به‌ اين‌ روايات‌ و اينگونه‌ روايات‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ توجه‌ كردند، قرآن‌ يك‌ ظاهري‌ دارد و يك‌ باطن‌. ظاهرش‌ هميني‌ است‌ كه‌ شما در همان‌ وهلة‌ اول‌ متوجه‌ ميشويد. مثلا ذلك‌ الكتاب‌ را متوجه‌ ميشويد كه‌ منظور همين‌ كتابيست‌ كه‌ در دست‌ شماست‌. قرآن‌. اين‌ شكي‌ درش‌ نيست‌. هدايت‌ است‌ از براي‌ اهل‌ تقوي‌. ولي‌ در عين‌ اينكه‌ ظاهر قرآن‌ حجت‌ است‌، و منظور پروردگار متعال‌ بوده‌ است‌، در عين‌ حال‌ براي‌ قرآن‌ يك‌ باطني‌ هم‌ هست‌. يعني‌ يك‌ منظور ديگري‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ داشته‌ كه‌ شما از همان‌ الفاظ‌ در مرحلة‌ اول‌ متوجه‌ آن‌ باطن‌ نميشيد. بايد آن‌ باطن‌ را خود پيغمبر اكرم‌، خداي‌ تعالي‌، و يا كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر به‌ آنها تعليم‌ داده‌ متوجه‌ بشوند. لذا در بعضي‌ از روايات‌ هست‌ كه‌ انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. كسي‌ قرآن‌ را مي‌فهمد كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. قرآن‌ فقط‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خطاب‌ شده‌ است‌. ظاهر قرآن‌ در اين‌ روايت‌ منظور نيست‌. همون‌ باطن‌ قرآن‌ منظوره‌.

 معناي‌ باطني‌ قرآن‌ را كسي‌ مي‌فهمد كه‌ بهش‌ قرآن‌ خطاب‌ شده‌. در اينجا ما حديث‌ داريم‌ كه‌ منظور از كتاب‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، امام‌ هر زمان‌، كه‌ طبعا يكي‌ از اين‌ دوازده‌ امام‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ منظور از كتابند. حالا چطور شد كه‌ كلمة‌ كتاب‌ بر يك‌ انسان‌، بر يك‌ فرد، اطلاق‌ شد؟ علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ كتاب‌ هميشه‌ اين‌ خصوصيت‌ را داشته‌ و دارد كه‌ آنچه‌ در دل‌ نويسندة‌ كتاب‌، در مغز نويسندة‌ كتاب‌، از علم‌ و دانش‌ يا اگر كتاب‌ رماني‌ از اين‌ قبيل‌ باشه‌، خوب‌ هر چه‌ كه‌ او فكر مي‌كند، او را منعكس‌ مي‌كند در كتاب‌. اگر آمد و يك‌ مطالبي‌ در فكر يك‌ شخصي‌ بود و او را به‌  يك‌ وسيلة‌ ديگري‌ منعكس‌ كرد، اينهم‌ كتاب‌ ميشه‌. يعني‌ اساسا كتاب‌ يعني‌ آنچه‌ كه‌ محتوي‌ و قلب‌ آن‌ كسي‌ كه‌ نوشته‌ است‌، اظهار ميكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ اين‌ بوسيلة‌ يك‌ شخص‌، بوسيلة‌ يك‌ مخلوق‌، بوسيلة‌ يك‌ مصنوع‌، يك‌ نجار يك‌ دست‌ مبل‌ ساخته‌ خيلي‌ زيبا. يك‌ نقاش‌ يك‌ تابلو تهيه‌ كرده‌، خيلي‌ عالي‌. اين‌ كتاب‌ اوست‌ در حقيقت‌. يعني‌ نمايشگر سليقه‌ و ذوق‌ اوست‌. نمايشگر هنر اوست‌. كتاب‌ خدا دو كتابه‌. يكي‌ همين‌ الفاظ‌ است‌ و همين‌ كلمات‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌. يكي‌ هم‌ خلقت‌ امام‌ در هر زمانه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر ما معرفتمون‌ به‌ مقام‌ امام‌ زياد بشود، متوجه‌ مي‌شويم‌ كه‌ خدا چه‌ صفاتي‌ دارد. چه‌ خصوصياتي‌ دارد. معرفت‌ امام‌ معرفت‌ خدا ميشود. معرفت‌ اين‌ انسان‌ اگر ما خوب‌ او را بشناسيم‌ معرفت‌ پروردگار ميگردد. بنابراين‌ گفتن‌ كتاب‌ به‌ يك‌ چنين‌ موجودي‌ كه‌ همة‌ حقايق‌ و تمام‌ صفات‌ در وجود او خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌، اين‌ بسيار درسته‌. بنابراين‌ اگر گفتند حتي‌ توي‌ بشر و انت‌ الكتاب‌ المبين‌ النبي‌ باحرفه‌ تظهر المضمره‌. كه‌ دربارة‌ انسان‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ تو اي‌ بشر كتاب‌ خدا هستي‌. در تو همه‌ چيز خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. تو اگر يك‌ مقدار اين‌ صفحة‌ دلت‌ را، اين‌ لوح‌ دلت‌ را صاف‌ كني‌، پاك‌ كني‌ و در مقابل‌ آنچه‌ خدا وحي‌ كرده‌ و دستور داده‌، قرار بدهي‌ تو ميشي‌ كتاب‌ خدا. اگر دل‌ تو هر چه‌ خدا خواسته‌، همان‌ را بپذيرد. اگر روح‌ تو داراي‌ صفاتي‌ بشود كه‌ آن‌ صفات‌ متعلق‌ به‌ خداست‌، خدا ديده‌ نميشه‌، خدا اعمالش‌ و اراده‌اش‌ و خلقتش‌ از نظر اينكه‌ ما زياد ديديم‌ متوجه‌ نيستيم‌. اما يك‌ انسان‌ اگر شما امامتون‌ را، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء را اگر چند روز باهاش‌ معاشرت‌ بكنيد مي‌بينيد كه‌ همة‌ صفات‌ الهي‌ در وجود اين‌ مخلوق‌ خدا هست‌. يعني‌ هر چه‌ خدا رحمان‌ و رحيم‌ است‌، هر چه‌ خدا كريم‌ و ودود است‌، هر چه‌ خدا رزاق‌ و خلاق‌ است‌، اين‌ مخلوقش‌ هم‌ همينطوره‌. متخلق‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ شده‌. متصف‌ به‌ صفات‌ الله‌ شده‌. و داراي‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ است‌. آنهائي‌ كه‌ در محضر پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زمان‌ حضورشون‌ بودند، اينها وقتي‌ كه‌ پيغمبر را با آن‌ چشم‌ واقعي‌ مي‌ديدند، احساس‌ مي‌كردند در محضر خدا نشستند. سلمان‌ و ابيذر وقتي‌ مي‌آيند در خدمت‌ رسول‌ اكرم‌، در خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ميگن‌ كه‌ ما مي‌خوايم‌ معرفت‌ شما را پيدا كنيم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد معرفتي‌ بنوارنيته‌ معرفت‌ الله‌ عز و جل‌ و معرفت‌ الله‌ عز و جل‌ معرفتي‌ بالنورانيه‌. يعني‌ يك‌ نورانيتي‌ انسان‌ در دلش‌ بايد باشه‌. يك‌ حقيقت‌ و يك‌ معنويتي‌ بايد در دلش‌ وجود داشته‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در دل‌ تاريك‌، در دل‌ سياه‌، در قلبي‌ كه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد در نهج‌ البلاغه‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ يك‌ گناه‌ ميكنه‌، يك‌ نقطة‌ تاريك‌، يك‌ لكة‌ سياه‌ در دلش‌ پيدا ميشه‌. گناه‌ دومي‌ يك‌ نقطة‌ ديگر، گناه‌ سومي‌ يك‌ نقطة‌ ديگر تا كم‌كم‌ صفحة‌ دل‌ را سياه‌ ميكنه‌. ديگه‌ نورانيت‌ نداره‌. بايد نورانيت‌ انسان‌ پيدا بكنه‌. در همين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ كه‌ دعاي‌ بعديش‌ كه‌ بنظر من‌ اهميتش‌ از اصل‌ زيارت‌ بيشتره‌ و بعضي‌ توجه‌ ندارند، در اين‌ دعا ميگيم‌ كه‌ خدايا نور يقين‌ به‌ ما بده‌. قلبي‌ نور اليقين‌. صدري‌ نور الايمان‌. ببينيد همه‌اش‌ نور داره‌. نور هم‌ منظور اين‌ نورهاي‌ ظاهري‌ نيست‌. گاهي‌ انسان‌ واقعا احساس‌ يك‌ انبساطي‌ ميكنه‌، يك‌ حالت‌ نورانيتي‌ ميكنه‌، يك‌ حالت‌ گيرندگي‌ داره‌ كه‌ وقتي‌ پاي‌ سخن‌ خوب‌ مي‌نشينه‌، پاي‌ كلمات‌ پروردگار مي‌نشينه‌، يك‌ حالت‌ جذبه‌اي‌ در خودش‌ احساس‌ ميكنه‌. بعضي‌ها هستند مثلا فرض‌ كنيد اين‌ حالت‌ را دارند كه‌ پاي‌ يك‌ منبر با يك‌ كتاب‌ با يك‌ برخوردي‌ كه‌ با بعضي‌ دارند و آن‌ طرف‌ يا آن‌ كتاب‌ يا آن‌ منبر دربارة‌ خدا و حقايق‌ كه‌ صحبت‌ ميكنه‌، اينها كسل‌ ميشن‌. وقت‌ براشون‌ خيلي‌ مهم‌ ميشه‌، زمان‌ دير مي‌گذره‌.

 اما بعضي‌ هستند كه‌ طالب‌ علمند. لذا روايت‌ داره‌، الحكمة‌ ضالة‌ المؤمن‌. حكمت‌ گمشدة‌ مؤمنه‌. هر كجا ميره‌ دنبالش‌. شما اگر يك‌ چيز گرانقيمتي‌ را گم‌ كرده‌ باشيد مي‌بينيد كه‌ ده‌ دفعه‌ اين‌ پتو را برداشتيد تكان‌ داديد، باز هم‌ دفعة‌ يازدهم‌ تكان‌ ميديد. ميگيد شايد آن‌ دفعه‌ نيفتاده‌ باشه‌ اين‌ انگشتر قيمتي‌ من‌ مثلا. ضالة‌ المؤمن‌ يعني‌ گمشدة‌ مؤمنه‌. قلب‌ انسان‌ اگر نورانيت‌ داشته‌ باشه‌. شما كي‌ برايتون‌ حكمت‌ گمشدة‌ شماست‌؟ كي‌ شما دنبال‌ حكمت‌ و شناخت‌ حقايق‌ حركت‌ مي‌كنيد؟ وقتي‌ كه‌ مؤمن‌ باشيد، نور ايمان‌ در قلبتون‌ باشه‌. وقتي‌ كه‌ نور ايمان‌ در قلبتون‌ واقع‌ شد، اين‌ نورانيت‌ جذبه‌ داره‌، جذبة‌ حقايق‌ مي‌كنه‌. صفات‌ الهي‌ در شما بوجود مي‌آد. شما ميشي‌ كتاب‌ خدا. شما ميشيد آن‌ كتابي‌ كه‌ و انت‌ الكتاب‌ المبين‌ الذي‌ باحرفه‌ يظهر المضمر. يا تظهر المضمر. بوسيلة‌ حرف‌ شما، سخن‌ شما آنچه‌ كه‌ در باطن‌ شماست‌، ظاهر ميشه‌. جرت‌ ينابيع‌ الحكمة‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. زبانش‌ حكمت‌، سخنش‌ حكمت‌، اعمالش‌ حكمت‌، اشاراتنش‌ حكمت‌، همة‌ اينها حكمت‌ ميشه‌ و شما ميشيد كتاب‌ خدا. كتاب‌ پر بركت‌ پروردگار. و ننزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو شفاء و رحمة‌ للعالمين‌. قرآن‌ ميشه‌ شفاء ما في‌ الصدور. وقتي‌ كه‌ دستي‌ به‌ سر يك‌ مريض‌ روحي‌  بكشيد يا يك‌ چند دقيقه‌اي‌ با يك‌ مريض‌ روحي‌ روبرو بشيد، مي‌بينيد او را شفاش‌ داديد با كلماتتون‌، با سخنانتون‌، با مطالبي‌ كه‌ مثلا در نوشته‌هاتون‌ هست‌، اين‌ مريضهاي‌ روحي‌ نجات‌ پيدا ميكنند از كسالت‌.

 ولي‌ اگر خداي‌ نكرده‌ اهل‌ ارتباط‌ با پروردگار نبودي‌، كتاب‌ كتاب‌ شيطان‌ شد. يعني‌ خواسته‌هاي‌ شيطان‌ در شما ظهور و بروز كرد اين‌ كتاب‌ گمراه‌ كننده‌ ميشه‌. مثل‌ بعضي‌ از كتابهايي‌ كه‌ بعضي‌ از افراد گمراه‌ نوشته‌اند. كتابهايي‌ كه‌ مثل‌ علي‌ محمد باب‌ و امثال‌ اينها نوشته‌اند، كتب‌ ضاله‌ بطور كلي‌. مي‌بينيد كه‌ اينها انسان‌ وقتي‌ ميخونه‌ يا دچار سرگرداني‌ ميشه‌ يا گمراه‌ ميشه‌. با اينجور افراد وقتي‌ انسان‌ مي‌نشينه‌، گاهي‌ انسان‌ مؤمنه‌، مسلمانه‌ ولي‌ ناخودآگاه‌ طرفدار منكراته‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود علي‌ امتي‌. يك‌ زماني‌ بر امت‌ من‌ خواهد رسيد كه‌ سلمان‌ نشسته‌ بود در محضرشون‌، كه‌ منكر معروف‌ ميشه‌، معروف‌ منكر ميشه‌. كه‌ تعجب‌ كرد سلمان‌ آن‌ روز. سلمان‌ بياد الان‌ ببينه‌ خيلي‌ از منكرات‌ در بين‌ ما معروف‌ شده‌. و خيلي‌ از كارهاي‌ خوب‌ منكر شده‌. انسان‌ نميتونه‌ كارهاي‌ خوب‌ را صددرصد انجام‌ بده‌ و كارهاي‌ بد را صددرصد ترك‌ كنه‌. سلمان‌ تعجب‌ كرد. حضرت‌ فرمود از اين‌ بالاتر بهت‌ بگم‌. امر به‌ منكر مي‌كنند و نهي‌ از معروف‌. افراد شيطان‌ سيرت‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ منكرات‌ مي‌كشونند. به‌ طرف‌ بي‌ عفتي‌ زنها را مي‌كشانند. مرد بايد اينقدر بيغيرت‌ باشه‌ كه‌ ناراحت‌ بشه‌ كه‌ چذا زنش‌ حجاب‌ داره‌.  ببينيد و امر ميكنه‌ به‌ بي‌ حجابي‌ يا بد حجابي‌. سار المعروف‌ منكرا و المنكر المعروفا. بلكه‌ يأمرون‌ بالمنكر و ينهون‌ عن‌ المعروف‌. وقتي‌ كه‌ انسان‌ كتاب‌ شيطان‌ شد، وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ افراد واقع‌ شد، اينها را گمراهشون‌ ميكنه‌. پس‌ هم‌ ممكنه‌ انسان‌ كتاب‌ خدا باشه‌ و آنچه‌ خدا خواسته‌ براي‌ مردم‌ بگويد يا عملش‌ مبيّن‌ خواست‌ پروردگار باشه‌، هم‌ هم‌ ممكنه‌ كتاب‌ شيطان‌ باشه‌ و مبيّن‌ خواسته‌هاي‌ شيطان‌، اين‌ وجود، اين‌ زبان‌، اين‌ حركات‌ قرار بگيره‌.

 اين‌ را دربارة‌ كتاب‌ كه‌ ذلك‌ الكتاب‌. شما بدونيد اين‌ كتاب‌ كه‌ قرآن‌ باشه‌، يا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد اين‌ كتاب‌ خداست‌. هدايت‌ براي‌ متقينه‌. هر كسي‌ لياقت‌ نداره‌ كه‌ از اين‌ قرآن‌ استفاده‌ كنه‌. از علي‌ استفاده‌ كنه‌. بايد تقوي‌ داشت‌. بايد مؤمن‌ بود. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. بعدش‌ مي‌فرمايد الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. از قرآن‌ هر كسي‌ نميتونه‌ استفاده‌ كنه‌. چون‌ نمي‌تونست‌ استفاده‌ كنه‌ گفت‌ حسبنا كتاب‌ الله‌. كتاب‌ خدا براي‌ ما كافيست‌. كتاب‌ خدا را هم‌ نمي‌شناخت‌. اين‌ جمله‌ كه‌ مي‌خواستم‌ از اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد تذكر بدم‌.

 جملة‌ دوم‌ الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. يك‌ جمعي‌ هستند كتاب‌ براشون‌ هدايته‌ كه‌ شكي‌ در آن‌ نيست‌، آنهائي‌ كه‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ آوردند. ايمان‌ به‌ غيب‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ ايمان‌ به‌ پنهاني‌. گاهي‌ انسان‌ ايمان‌ به‌ شهود پيدا ميكنه‌. ميگه‌ من‌ تا خدا را نبينم‌، عبادتش‌ را نمي‌كنم‌. آن‌ دانشمند ميگه‌ اگر ما خدا را روي‌ ميز تشريحمون‌ تونستيم‌ تشريحش‌ كنيم‌ آنوقت‌ قبولش‌ داريم‌. هر چيزي‌ را كه‌ ديديم‌ ما قبول‌ مي‌كنيم‌. و حال‌ اينكه‌ او خودش‌ هم‌ حتي‌ نديده‌. او خودش‌ هم‌ نمي‌شناسه‌. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. ايمان‌ به‌ غيب‌ با ايمان‌ به‌ شهود خيلي‌ فرق‌ ميكنه‌. حتي‌ سلمان‌، سلمان‌ پيغمبر را ديده‌، معجزات‌ پيغمبر را هم‌ ديده‌، مشاهده‌ كرده‌ و بعد ايمان‌ به‌ پيغمبر آورده‌. اين‌ ايمان‌ به‌ شهوده‌. اگر شما رفتيد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، جلوي‌ چشمتون‌ يك‌ كور شفا پيدا كرد. شما ايمانتون‌ دو چندان‌ شد به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. اين‌ ايمان‌ به‌ شهوده‌. اگر شما در محضر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوديد. اماميست‌ با اين‌ عظمت‌، با اين‌ خوبي‌، با اين‌ مهرباني‌، بهش‌ گرايش‌ پيدا كرديد. اين‌ ايمان‌ به‌ شهوده‌.

 ايمان‌ به‌ غيب‌ آن‌ ايماني‌ است‌ كه‌ انسان‌ بشينه‌ فكر بكنه‌، عقلش‌ را بكار بيندازه‌ و اعتقاد پيدا كنه‌. به‌ فكرش‌، چون‌ عقل‌ و فكر و علم‌، اينها جزء چيزهاي‌ مشهود نيست‌. گاهي‌ يكنفر مثلا فرق‌ هم‌ نميكنه‌، در هر زماني‌. مثل‌ مثلا بعضي‌ از افراد مسلمان‌ شدند. در زمان‌ چندين‌ سال‌ قبل‌، قبل‌ از انقلاب‌ بود. يك‌ ارمني‌ در اين‌ گردنة‌ الله‌ اكبر مشهد راننده‌ بود. گردنة‌ بلندي‌ است‌ در بين‌ راه‌ قوچان‌ و درگز. اينجا ماشينش‌ سر ميخوره‌ مي‌آد طرف‌ دره‌. از زبانش‌ در مي‌آد ميگه‌ يا ابو الفضل‌. دو تا تاير جلوي‌ ماشين‌ معلق‌، بقيه‌ در روي‌ جاده‌ همانجا توقف‌ ميكنه‌. خوب‌ اينهم‌ بعد آمد مسلمان‌ شد. ما ديديمش‌. اين‌ ايمان‌ به‌ شهوده‌. ديده‌ و مسلمان‌ شده‌.

 ميگن‌ يك‌ روزي‌ بهلول‌ داشت‌ در كنار كوچه‌ خونه‌ مي‌ساخت‌. از اين‌ بچه‌ها ديديد خونه‌ مي‌سازند. آجرها را روي‌ هم‌ مي‌گذارند. يك‌ آجر سقف‌، دو تا آجر هم‌ بغل‌ ميشه‌ يك‌ خونه‌. داشت‌ از اين‌ كارها ميكرد. زبيده‌ آمد گفت‌ چيكار ميكني‌؟ گفت‌ خانة‌ آخرت‌ مي‌سازم‌. گفت‌ چند؟ مثلا يك‌ مبلغ‌ قابل‌ توجهي‌ را گفت‌. اينهم‌ داد. اونهم‌ داد به‌ فقرا و شب‌ هارون‌ الرشيد در خواب‌ ديد كه‌ زنش‌ توي‌ يك‌ كاخي‌ است‌. گفت‌ اين‌ را از كجا آوردي‌؟ گفت‌ ديروز از بهلول‌ خريدم‌. خوب‌. هارون‌ الرشيد پرسيد از زنش‌ كه‌ چي‌ بوده‌ جريان‌؟ گفت‌ بله‌ اينطوري‌ بوده‌ كه‌ ما ديروز ديديم‌ اين‌ توي‌ كوچه‌ خونه‌ مي‌سازه‌، پولي‌ به‌ مي‌دونم‌ اينها پول‌ آخرت‌ نيست‌، اين‌ آدم‌ خوبيه‌ پول‌ را به‌ مستمندان‌ ميده‌. فردا هارون‌ آمد ديد باز هم‌ داره‌ خونه‌ ميسازه‌. گفت‌ اين‌ خونه‌ چند؟ گفت‌ به‌ تو نمي‌فروشم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو ديدي‌ و مي‌خواي‌ بخري‌ ولي‌ او نديده‌ خريد. تو ايمان‌ به‌ شهود ميخواي‌ داشته‌ باشي‌. اين‌ معناي‌ ايمان‌ به‌ شهوده‌. او ايمان‌ به‌ غيب‌ داشت‌. ارزش‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ خيلي‌ بيشتر از ايمان‌ به‌ شهوده‌.

 در همان‌ زمان‌، در همين‌ بيمارستان‌ امام‌ رضاي‌ مشهد، همة‌ مشهديها هم‌ مي‌شناسند. يك‌ جوان‌ نجاري‌، غدة‌ سرطاني‌ توي‌ بيمارستان‌ در آنموقع‌ رئيس‌ بيمارستان‌ هم‌ يك‌ مسيحي‌، يك‌ ارمني‌ بود. در قبل‌ از انقلاب‌ بود. اين‌ توي‌ بيمارستان‌ بستري‌ بود. يك‌ جوان‌ نجاري‌ بودش‌. من‌ مي‌شناختمش‌ و تمام‌ زندگي‌ هم‌ وابسته‌ به‌ اين‌ بود. مادر، زن‌، فرزند، دست‌ راستش‌ هم‌ اتفاقا روي‌ دستش‌ يك‌ غده‌اي‌ بود. ميگه‌ من‌ روي‌ تخت‌ خوابيده‌ بودم‌. به‌ من‌ نگفته‌ بودند جريان‌ چيه‌؟ از پرستار پرسيدم‌ آخه‌ ما را چرا اينجا معطل‌ كردند. گفت‌ امروز عصري‌ انجام‌ ميدن‌. گفتم‌ چي‌ را انجام‌ ميدن‌؟ گفت‌ عمل‌ انجام‌ ميدهند از اين‌ بالا دستت‌ را قطع‌ ميكنند. ميگه‌ تا من‌ اين‌ را شنيدم‌ اين‌ ملافه‌ را كشيدم‌ روي‌ سرم‌، گريه‌ كردم‌. يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. من‌ كنار قبر تو باشم‌ و دستم‌ را ببرند. آنهم‌ دست‌ راستم‌ را. نتونم‌ كاري‌ بكنم‌ بعد از اين‌. ميگه‌ همانطور كه‌ ملافه‌ را كشيده‌ بودم‌ روي‌ سرم‌ يك‌ آقائي‌ ديدم‌ آمد يك‌ نبات‌ توي‌ دستشه‌ به‌ من‌ گفت‌ اين‌ نبات‌ را بگير. من‌ با دست‌ چپم‌ طبق‌ مدتي‌ بود كه‌ از دست‌ چپ‌ استفاده‌ ميكردم‌. به‌ من‌ فرمود دست‌ راستت‌ را دراز كن‌. گفتم‌ آقا دستم‌ درد ميكنه‌. دست‌ مرا گرفت‌. يك‌ فشاري‌ روي‌ آن‌ غده‌ داد و بعد حركتي‌ داد و گفت‌ حالا با دست‌ راستت‌ بيا. من‌ با دست‌ راست‌ گرفتم‌ ملافه‌ را از سرم‌ برداشتم‌ ديدم‌ آقا داره‌ از در ميره‌ بيرون‌. نبات‌ هم‌ توي‌ دستمه‌. يك‌ سني‌ هم‌ اين‌ كنار من‌ آنطرف‌ روي‌ تخت‌ خوابيده‌ بود. گفتم‌ اين‌ آقا. گفت‌ بعله‌ ايشان‌ مثل‌ اينكه‌ عيادت‌ شما آمده‌ بود من‌ هم‌ ديدمش‌. گفتم‌ اين‌ حضرت‌ رضا بود. اين‌ دست‌ من‌ ببين‌ شفا پيدا كرد. خوب‌ بعد هم‌ از آن‌ نبات‌ يك‌ عده‌ استفاده‌ كردند. رئيس‌ بيمارستان‌ آمد نگاه‌ كرد ديد بعله‌. حتي‌ شك‌ كرد. گفت‌ شايد اين‌ دست‌ بوده‌. عينا جريان‌ اسماعيل‌ هرقلي‌ كه‌ روي‌ پاش‌ آن‌ غده‌ در آمده‌ بود و حضرت‌ بقية‌ الله‌ دست‌ را گذاشتند روي‌ پاش‌ و فشار دادند. وقتي‌ كه‌ فهميد حضرت‌ بقية‌ اللهه‌ عقب‌ حضرت‌ دويد. بعله‌. اين‌ را ميگن‌ ايمان‌ به‌ شهود. ديدي‌ و ايمان‌ آوردي‌. اين‌ مسيحي‌ رئيس‌ بيمارستان‌ كه‌ بعد هم‌ در همين‌ مشهد دفنش‌ كردند. بسيار هم‌ ازش‌ تجليل‌ كردند. ديد و ايمان‌ آورد. حالا باور شايد نكنيد. براتون‌ مشكل‌ باشه‌ اين‌ مسئله‌. اما شما كه‌ نديديد و ايمان‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا داريد ارزشتون‌ بيشتره‌.

 به‌ جهت‌ اينكه‌ الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. غيب‌. شما نشستيد فكر كرديد اين‌ امامي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در روز الست‌، در روز ازل‌، در آن‌ اول‌ خلقت‌ اين‌ را خلق‌ كرده‌، مفترض‌ الطاعه‌ است‌، من‌ با دست‌ گدايي‌ به‌ در خانة‌ تو نيامدم‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. ديدم‌ در عالم‌ فكرم‌ تو را تحليل‌ كردم‌. ديدم‌ امام‌ مفترض‌ الطاعه‌ هستي‌. بهت‌ ايمان‌ آوردم‌. حالا چه‌ معجزه‌ ببينم‌ چه‌ معجزه‌ نبينم‌. قبولت‌ دارم‌. اينهائي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را همينجوري‌ قبولش‌ دارند و عشق‌ به‌ او مي‌ورزند و بهش‌ اعتقاد دارند (قطع‌ صداي‌ نوار)

 آقا تو از حضرت‌ بقية‌ الله‌ چي‌ ديدي‌؟ من‌ چيزي‌ هم‌ نديدم‌. اما خدا گفته‌، پيغمبر گفته‌، ائمه‌ وعده‌ كردند اين‌ وجود مقدس‌ الان‌ در بين‌ ما هست‌ و ما بايد ازش‌ استفاده‌ كنيم‌. اينجوري‌. خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنقدر بايد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 همينجور بهشون‌ ايمان‌ داشته‌ باشيم‌. ببينيد ايمان‌. يك‌ شخصي‌ در كوفه‌ بود. تاجر محترم‌، بسيار پولدار، هر نفري‌ از سادات‌، مخصوصا افراد مستمند مي‌آمدند ازش‌ پول‌ قرض‌ مي‌كردند، اين‌ اسم‌ اينها را سؤال‌ نميكرد. توي‌ دفترش‌ مي‌نوشت‌ كه‌ مثلا اينقدر پول‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از من‌ گرفت‌. به‌ نام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌نوشت‌. فردا پس‌ فردا، يك‌ آدم‌ اينطور سخي‌، كم‌كم‌ ورشكست‌ شد. يك‌ روز ورشكست‌ شده‌ بود. دنبال‌ طلبكارها فرستاد، بعضي‌ها آوردند، بعضي‌ها نياوردند. ولي‌ خوب‌ اينها كار او را انجام‌ نمي‌داد. يك‌ روز يك‌ سني‌ ناصبي‌ آمد گفت‌ كه‌ آن‌ بدهكار اصليت‌ چيكار كرده‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را گفت‌. گفت‌ او آيا پولت‌ را داد يا نداد؟ يك‌ قدري‌ دلش‌ شكست‌، چيزي‌ نگفت‌. رفت‌ توي‌ خونه‌. شب‌ در عالم‌ رؤيا ديد. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آوردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هستند و اين‌ دو نفر آمدند. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمودند اين‌ بدهيت‌ را چرا به‌ اين‌ تاجر نمي‌دي‌؟ گفت‌ آقا، به‌ رسول‌ اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ما بدهي‌ دنياييم‌ را آوردم‌. يك‌ كيسة‌ پولي‌ بود. آخرتي‌ هم‌ كه‌ مي‌گذاريم‌ همانجا بهش‌ ميديم‌ و كيسة‌ پولي‌ را داد دست‌ ايشان‌. اين‌ هم‌ از خواب‌ كه‌ بيدار شد ديد كيسة‌ پول‌ دستشه‌. از هولش‌ زنش‌ را بيدار كرد. ميگفت‌ اينقدر من‌ پول‌، همچين‌ خوابي‌ ديدم‌. پول‌ توي‌ دستمه‌. زنش‌ شك‌ كرد بهش‌ كه‌ شايد نصف‌ شبي‌ رفتي‌ جائي‌ ما خواب‌ بوديم‌. و الا آدم‌ توي‌ خواب‌ كه‌ اينطور استفاده‌ نميتونه‌ بكنه‌. خوب‌ خواب‌ مي‌بينه‌. گاهي‌ بعضي‌ از خوابها نصفش‌ درسته‌، نصفش‌ راسته‌، نصفش‌ دروغ‌. گنج‌ پيدا كرده‌ بود ميگفت‌ نصفش‌ راست‌ بود نصفش‌ دروغ‌. حالا گفت‌ كه‌ حالا ما بدهيمون‌ را توي‌ دفترمون‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌. طلبمون‌ را توي‌ دفترمون‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌. ببينيم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ چقدر به‌ ما بدهكاره‌؟ نشست‌ نصفه‌ شبي‌ حساب‌ كرد. اين‌ پولها را هم‌ شمرد ديد دقيقا مطابق‌ آن‌ پولي‌ است‌ كه‌ بعله‌، به‌ قرض‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داده‌. ببينيد اون‌ وقتي‌ مي‌داد به‌ فكر اين‌ نبود كه‌ يك‌ روزي‌ خواب‌ خواهد ديد و علي‌ خواهد بهش‌ داد. ايمان‌ داره‌. كه‌ انفاق‌ در راه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، انفاق‌ در راه‌ امام‌ زمان‌ بالاخره‌ انسان‌ را از مهلكه‌ نجات‌ ميده‌. بخدا قسم‌ اين‌ يك‌ حقيقتي‌ است‌. ايمان‌ به‌ غيب‌ داشته‌ باشيد. ايمانتون‌ وابسته‌ به‌ ديدني‌هاتون‌ نباشه‌. ديدني‌ها يك‌ مدتي‌ كه‌ بگذره‌ فراموش‌ ميشه‌ ايمان‌ هم‌ با او ميره‌. نه‌. فكر كنيد. عقلتون‌ را بكار بيندازيد. با علم‌ و درك‌ و بينش‌ البته‌ در كنارش‌ هم‌ اگر شهود باشه‌ كه‌ باصطلاح‌ دو جنبه‌ پيدا بكنه‌ كه‌ خيلي‌ بهتر. اما اينطور نباشيد كه‌ وابستة‌ به‌ باصطلاح‌ ديدني‌هاتون‌ باشيد. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را شما خيلي‌ خوبه‌ انشاء الله‌ اگر ملاقات‌ كنيد. اما بالاتر از اين‌ معرفت‌ امام‌ زمانه‌، محبت‌ امام‌ زمانه‌، ارتباط‌ روحي‌ با آن‌ حضرته‌. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. آنهائي‌ كه‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ دارند شما در همين‌ تفسير همين‌ آيه‌ اگر نگاه‌ كنيد مي‌بينيد فرمود كه‌ يك‌ روزي‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بودند. مي‌فرمودند كه‌ وا شوقا الي‌ اخواني‌ و اشك‌ مي‌ريختند. قطرات‌ اشك‌ از چشمشون‌ مي‌آمد. مي‌فرمودند و اشوقا علي‌ اخواني‌. معناش‌ اينكه‌ من‌ چقدر دوست‌ دارم‌ برادرانم‌ را ببينم‌. شوق‌ دارم‌ به‌ اينها. سلمان‌ نشسته‌ بود، ابي‌ ذر نشسته‌ بود، اصحاب‌ خوب‌ پيغمبر اطرافش‌ نشسته‌ بودند. عرض‌ كردند يا رسول‌ الله‌ مگر ما برادران‌ شما نيستيم‌؟ فرمود شما اصحاب‌ منيد. شما را من‌ خيلي‌ هم‌ دوست‌ دارم‌. اما برادران‌ من‌ آنهائي‌ هستند كه‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ مي‌آورند. آنوقت‌ خودش‌ فرمود فقط‌ از آنچه‌ كه‌ در اختيار آنها هست‌، يك‌ مركبي‌ است‌ روي‌ كاغذ. يك‌ نوشته‌ ديدند، يك‌ قرآن‌ ديدند، يك‌ سخنان‌ ارزنده‌اي‌ از روايات‌ و احاديث‌ ديدند. اينها ايمان‌ آوردند. شما مؤمن‌ به‌ شهوديد. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. آنها ايمان‌ به‌ غيب‌ دارند و در روايت‌ داره‌ كه‌ غيبي‌ كه‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتره‌، بعد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار، وجود مقدس‌ امام‌ زمانه‌.

 شيطان‌ در اينجا خيلي‌ كار ميكنه‌ آقايون‌. به‌ انحاء مختلف‌ شيطان‌ فعاليت‌ ميكنه‌ كه‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ مطرح‌ نشه‌. سخن‌ از حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ برده‌ نشه‌. و حال‌ آنكه‌ اهميت‌ فوق‌ العاده‌ با همين‌ مسئله‌ است‌. با اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ او را از همه‌ ظاهرتر قرار داده‌، اسم‌ امام‌ زمان‌، امام‌ مبينه‌. امام‌ مبين‌ يعني‌ امام‌ آشكارا. حالا ميگيد چطور امام‌ آشكارايي‌ است‌ كه‌ ما او را نمي‌بينيمش‌؟ تو نخواستي‌ ببيني‌ او را. فرمود اگر به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مرغتون‌ را، خيلي‌ واقعا اين‌ كلام‌ را من‌ دلم‌ نمي‌خواهد كه‌ اصلا بگم‌. اين‌ ببينيد مظلوميت‌ و غربت‌ تا چه‌ حد؟! كه‌ اگر يك‌ چيزي‌ را گم‌ مي‌كنيد براتون‌ قيمت‌ داشته‌ باشه‌، چه‌ حالي‌ را داريد؟ آن‌ حال‌ را نسبت‌ به‌ من‌ داشته‌ باشي‌، من‌ را پيدا مي‌كنيد. من‌ همه‌ جا هستم‌. بنفسي‌ انت‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخلوا منها. جانم‌ به‌ قربانت‌. غايبي‌ كه‌ از بين‌ ما بيرون‌ نيست‌. در بين‌ ماست‌. تشريف‌ مي‌آورد، مي‌آيد. لذا روايت‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ حضرتش‌ ظهور ميكند، اكثرا ميگن‌ اين‌ آقا را ما خيلي‌ ديده‌ بوديم‌. اِ فلان‌ جا توي‌ حرم‌ مدتي‌ پهلوي‌ ما نشسته‌ بود.

 اين‌ شخص‌، من‌ سنم‌ كم‌ بود. شايد در سن‌ پانزده‌ شانزده‌ سالگي‌ بودم‌. يك‌ تاجر محترمي‌ از اصفهان‌ آمده‌ بود مشهد يك‌ جلسه‌اي‌ بود. جلسه‌اي‌ كه‌ يكي‌ از علما بود خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ كلباسي‌، آية‌ الله‌ كلباسي‌ در مشهد ساكن‌ بود. البته‌ دوتا كلباسي‌ بودند. يكيشون‌ در مسائل‌ سياسي‌ و اينها. يكي‌ بود از اولياء خدا بود و گوشه‌ گير بود. ايشان‌ بودند كه‌ بعله‌ در اين‌ محلة‌ تب‌ المحله‌ باصطلاح‌ آنجا خانه‌اشون‌ بود. چند نفر نشسته‌ بودند. ايشان‌ آمد اين‌ قضيه‌ را نقل‌ كرد. گفت‌ من‌ در خانه‌ام‌، يك‌ حسينيه‌اي‌، يك‌ اطاق‌ بزرگتري‌ درست‌ كردم‌ كه‌ آنجا روضه‌ خواني‌ مي‌كنم‌. يك‌ شب‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ از خانه‌ آمدم‌ بيرون‌. يك‌ عده‌ از علما دارند به‌ طرف‌ خانة‌ من‌ مي‌روند. توي‌ راه‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ خانه‌ات‌ روضه‌ است‌ كجا ميري‌؟ گفتم‌ نه‌. روضه‌ نبود. گفتند نه‌ روضه‌ است‌ تو خبر نداري‌. حضرت‌ وليعصر هم‌ تشريف‌ دارند. ميگه‌ من‌ خيلي‌ دستپاچه‌ شدم‌. دويدم‌ طرف‌ خانه‌. گفتند با ادب‌ وارد بشو. امام‌ زمان‌ آنجاست‌. من‌ وارد شدم‌ ديدم‌ آقا آن‌ بالا نشستند. رفتم‌ دو زانو در مقابلشون‌ نشستم‌. ديدم‌ خيلي‌ به‌ چشمم‌ آشنا هستند. گفتم‌ آقا شما خيلي‌ به‌ چشمم‌ آشنا هستيد. كجا ديدمتون‌؟ فرمود آن‌ شب‌ توي‌ مسجد الحرام‌ يادته‌ آمدي‌ لباسهايت‌ را پيش‌ من‌ گذاشت‌. گفتم‌ مفاتيحت‌ را بگذار زير لباسهايت‌ و رفتي‌ وضو گرفتي‌ و برگشتي‌ و با هم‌ بوديم‌ تا صبح‌. ميگه‌ يادم‌ آمد در بيداري‌ همين‌ جريان‌ واقع‌ شد. اگر اين‌ خواب‌ را نديده‌ بودم‌ براي‌ ابد فكر نمي‌كردم‌ كه‌ اين‌ آقا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. ميگه‌ همين‌ سال‌ جاري‌ باصطلاح‌، همان‌ سالي‌ كه‌ اين‌ خواب‌ را ديده‌ بود ميگفت‌ كه‌ من‌ چند ماه‌ قبلش‌ مكه‌ بودم‌. در مقام‌ ابراهيم‌ آنجا يعني‌ توي‌ باصطلاح‌ مسافرخانه‌، فندق‌، هر چي‌ مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد، ميگه‌ ديدم‌ خوابم‌ نمي‌بره‌. گفتم‌ برم‌ مسجد الحرام‌ مشغول‌ عبادت‌ بشم‌. وارد مسجد الحرام‌ شدم‌. نگاهي‌ اطراف‌ كردم‌ كه‌ يك‌ آشنائي‌، يك‌ كسي‌ كه‌ چهره‌اش‌ مرا جذب‌ بكنه‌، مورد اعتماد باشه‌ پيدا مي‌كنم‌. ديدم‌ يك‌ آقائي‌ آنجا نشسته‌. رفتم‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌ فارسي‌ هم‌ خوب‌ بلده‌. گفتم‌ يك‌ آقاي‌ ايراني‌. براي‌ وضو گرفتن‌. فرمود باشه‌. گفتم‌ كه‌ مي‌خواستم‌ مفاتيح‌ هم‌ دستم‌ بود بگذارم‌ روي‌ لباسهايم‌. گفتند بگذار زير لباسهايت‌. ما گذاشتيم‌ و رفتيم‌ و وضو گرفتيم‌ و آمديم‌ و پهلوي‌ اين‌ آقا تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بوديم‌. چيزي‌ را كه‌ احتمال‌ نمي‌دادم‌ ايشان‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ آقا فرج‌ شما كي‌ خواهد بود؟ فرمود نزديكه‌.

 يا بقية‌ الله‌. اقلا از آنوقت‌ تابحال‌ چهل‌ سال‌ گذشته‌. صبر شما زياده‌ ولي‌ ما كه‌ دنيا برمون‌ تنگ‌ شده‌. و ضاقت‌ الارض‌. ما كه‌ عظم‌ البلاء. سيدي‌. ما فرصت‌ نداريم‌ و اين‌ صبر شما كه‌ صبر الهي‌ است‌، ما نداريم‌. اللهم‌ عجّل‌ فرجه‌. فرمود كه‌ به‌ شيعيانم‌ بگو من‌ را فراموش‌ نكنند، دعاي‌ ندبه‌ را روزهاي‌ جمعه‌ بخوانند. اين‌ دعاهاي‌ ندبه‌ را خيلي‌ با توجه‌ بخوانيد. براي‌ محبتتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ دعاي‌ ندبه‌ بخوانيد. كه‌ همانجا وقتي‌ آن‌ خواب‌ را ايشان‌ نقل‌ كرد، مجلس‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ تشكيل‌ شد كه‌ هنوز در مشهد در آنموقع‌، مجلس‌ دعاي‌ ندبه‌ نبود. پس‌ ممكنه‌ انسان‌ امام‌ زمان‌ را ببينه‌ منتهي‌ نشناسه‌. تا آخر هم‌ نشناسه‌. براي‌ هميشه‌ هم‌ نشناسه‌. چون‌ نه‌ معجزه‌اي‌ بوده‌ در كار، و امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ هم‌ شما فكر نكنيد حالا يك‌ شكل‌ خاصي‌ داره‌، يك‌ قد و قامت‌ خاصي‌ داره‌. نه‌ مثل‌ خود پيغمبر اكرم‌. وقتي‌ پيغمبر مي‌نشست‌ دورش‌ عربها و اصحابش‌ مي‌نشستند يك‌ باصطلاح‌ فرد غريبي‌ كه‌ وارد ميشد، نميشناخت‌ كدوم‌ يكي‌ پيغمبر است‌؟ البته‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ عيبي‌ در صورتشون‌ يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ اشكالي‌ در قواي‌ بدنيشون‌ نيست‌. اين‌ مسلم‌. ولي‌ شكل‌ همة‌ مردمند، به‌ همين‌ شكلها. به‌ همة‌ شكلها غير از اشكال‌ خداي‌ نكرده‌ معصيت‌ و گناه‌ ممكنه‌ باشند. و شما نشناسيد.

 و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ معرفت‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ پيدا كنيد و هميشه‌ در شبانه‌روز، مخصوصا آنهائي‌ كه‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا مشرف‌ مي‌شوند، به‌ ياد حضرت‌ باشند، دنبال‌ حضرت‌ باشند. امام‌ زمان‌ را به‌ فكر باشند. از وجود مقدسش‌ بخوان‌ استفاد بكنند. تنها لازم‌ نيست‌ مريض‌ بشيد و بعد خدمت‌ شما عرض‌ شود حضرت‌ معجزه‌ بخواد بياد بكنه‌ و شما را شفا بده‌ و بعد حضرت‌ را ببينيد. نه‌. ماها اكثرمون‌ مريض‌ روحي‌ هستيم‌. روحمون‌ را حضرت‌ شفا بدهند كه‌ مهمتر از مريض‌ جسمي‌ است‌.

 اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همة‌ ما كمك‌ كنه‌ ماها را به‌ دامن‌ محبوبمون‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ برسانه‌ الهي‌ آمين‌. دستمون‌ به‌ دامنشون‌ برسه‌ و آني‌ ما را غافل‌ از وجود مقدس‌ آن‌ حضرت‌ نفرمايد. چون‌ غفلت‌ ما خيلي‌ مهمه‌. اين‌ شياطيني‌ كه‌ در بين‌ ما واقع‌ شدند، تا مي‌آد انسان‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را ببره‌ فورا ميگن‌ شما زيادي‌ ديگه‌ اسم‌ مي‌بري‌، يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ تو يك‌ امامي‌ هستي‌. همه‌اش‌ اسم‌ امام‌ زمان‌. گفتم‌ اينجور هم‌ نيست‌. ولي‌ در واقع‌ ما يك‌ امام‌ زمان‌ داريم‌. آقا چند تا امام‌ زمان‌ داريم‌؟ يك‌ امام‌ زمان‌ داريم‌. يك‌ امام‌ عصر داريم‌. امامي‌ كه‌ توي‌ مردم‌ هست‌ و با مردم‌ هست‌ و مسئوليت‌ عالم‌ باصطلاح‌ خلقت‌ در دستش‌ الان‌ هست‌ و زمانش‌ نگذشته‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحناه‌ فداهه‌. ما يك‌ امامي‌ نيستيم‌ اما يك‌ امام‌ زمان‌ بيشتر نداريم‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ به‌ اين‌ مسئله‌ سفارش‌ كرده‌ كه‌ شما اينجوري‌ باشيد. پيغمبر اكرم‌ مكرر سفارش‌ كرده‌. ائمة‌ اطهار سفارش‌ كردند. همه‌اشون‌ سفارش‌ كردند كه‌ شما به‌ امام‌ زمان‌ خودتون‌ توجه‌ داشته‌ باشيد. او را مقتداي‌ خودتون‌ بدانيد. ائمة‌ ديگر اينها امام‌ ما هستند، حجتند، امام‌ ما هستند. ما بايد از كلماتشون‌ استفاده‌ بكنيم‌، از معجزاتشون‌ بايد استفاده‌ بكنيم‌، حوائجمون‌ را از آنها بخوايم‌، همة‌ خصوصيات‌. اما تنها امامي‌ كه‌ با ماست‌ الان‌ و در اين‌ بدن‌ ظاهريست‌ و توي‌ ماست‌، حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. كسي‌ شك‌ نداره‌ به‌ اين‌ مسئله‌. ائمة‌ ديگر عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينها بدنشون‌ و خودشون‌ در عرشند، احاطة‌ علمي‌ بر ما دارند، و حوائجمون‌ را هم‌ مي‌دهند. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حوائجمون‌ را مي‌دهند حرفي‌ هم‌ درش‌ نيست‌ و با ما در ارتباط‌ هم‌ هستند. اما آني‌ كه‌ با بدنش‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، با بدنش‌ در اين‌ كرة‌ زمين‌ هست‌، اين‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. لذا بيشتر از هر چيز، اقلا هشتاد نود درصد بايد ما متوجه‌ اين‌ وجود مقدس‌ باشيم‌.

 و روز قيامت‌ هم‌ بدونيد هر كسي‌ با امام‌ زمان‌ خودش‌ برانگيخته‌ ميشه‌. روايت‌ هم‌ داره‌ و در اشعار سيد هميري‌ هم‌ هست‌. سيد هميري‌ خيلي‌ محترمه‌. يك‌ سيد نيست‌، ولي‌ سيد الشعرا پيغمبر اسمش‌ را گذاشت‌. حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ يك‌ شخصي‌ از اصحابشون‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. حضرت‌ فرمود خوب‌ شد تو آمدي‌. يك‌ خوابي‌ ديشب‌ ديدم‌ برات‌ بگم‌. اونهم‌ به‌ خودش‌ گرفت‌ بعله‌ ما آمادة‌ براي‌ تعبير هستيم‌. بعضي‌ها وقتي‌ انسان‌ احترامشون‌ ميكنه‌ خيال‌ ميكنند بله‌. حضرت‌ فرمود يك‌ نردباني‌ بود صد تا پله‌ داشت‌ من‌ اين‌ نردبان‌ را رفتم‌ بالا. نگذاشت‌ حضرت‌ حرفشون‌ تموم‌ بشه‌. عرض‌ كرد انشاء الله‌ صد سال‌ عمر مي‌كنيد. تعبير كه‌ خودش‌ دوست‌ داشت‌. حضرت‌ فرمود هر چه‌ خدا بخواد. يعني‌ اين‌ تعبير براي‌ تو خوبه‌ كه‌ تو صد سال‌ عمر را خيلي‌ خوب‌ مي‌دوني‌. براي‌ اولياء خدا، زندانه‌ دنيا. دنيا سجن‌ المؤمن‌. فرمود وقتي‌ بالا رفتم‌ يك‌ ساختماني‌ بود كه‌ داخلش‌ از بيرون‌ معلوم‌ ميشد. مثلا مثل‌ اين‌ ساختمانهاي‌ بلوري‌ مثلا. و قبه‌اي‌ از نور بود. وارد شدم‌. ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌. سلام‌ كردم‌ خدمتشون‌. حضرت‌ فرمودند و عليك‌ السلام‌. بعد فرمودند كه‌ به‌ ايشان‌ هم‌ سلام‌ كن‌. پدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. به‌ ايشون‌ هم‌ سلام‌ كردم‌. بعد فرمودند كه‌ به‌ اين‌ خانم‌ هم‌ سلام‌ كن‌. مادرت‌ فاطمة‌ زهراست‌ سلام‌ كن‌. سلام‌ كردم‌. فرمود به‌ اين‌ آقا سلام‌ كن‌ جدت‌ امام‌ حسنه‌. سلام‌ كردم‌. چون‌ حضرت‌ رضا هم‌ حسني‌ هست‌، از طرف‌ مادر فرزند امام‌ حسنه‌ چون‌ مادر امام‌ سجاد باصطلاح‌ بنت‌ الحسن‌ بود، مادر امام‌ باقر و به‌ پدر ديگرت‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌ هم‌ سلام‌ كن‌. ما به‌ همة‌ اينها سلام‌ كرديم‌. يك‌ پيرمردي‌ آن‌ بالا وايستاده‌ بود. آنطرف‌ ايستاده‌ بود. مثل‌ اين‌ مداحها حالا براي‌ خاطر ورود ما توقف‌ كرده‌.

 سيد الشعراء هم‌ سلام‌ كن‌. من‌ سلام‌ كردم‌. خيلي‌ عظمته‌ها. بعد حضرت‌ فرمود كه‌ اشعارت‌ را بخوان‌. صاحب‌ الغدير در كتاب‌ الغدير اين‌ قضيه‌ را همينطور نقل‌ ميكنه‌. اون‌ اشعار، اشعار طولاني‌ است‌ كه‌ اولش‌ اينه‌ام‌ امر للقيام‌ مربئوا تا آخر. بعد ميرسه‌ به‌ اينجا. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ اين‌ شاعر ميگه‌ها. اين‌ در زمان‌ امام‌ صادق‌ بوده‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ رضا بعد كه‌ شعرهايش‌ را ميخونه‌ مي‌فرمايند كه‌ به‌ شيعيانت‌ امر كن‌ كه‌ اين‌ اشعار را حفظ‌ كنند. و لذا علما ميگن‌ مستحبه‌ اشعار سيد هميري‌ را حفظ‌ بكنيد. حالا حفظ‌ هم‌ دو جور. تنبلها گفتند توي‌ كتاب‌ بنويسيد. اين‌ هم‌ حفظه‌. و آدمهايي‌ كه‌ خوب‌ يك‌ خورده‌ بيشتر مي‌خوان‌ اهميت‌ بدهند، حفظش‌ ميكنند. ما هم‌ توي‌ اين‌ كتاب‌ محضر استاده‌. توي‌ اين‌ كتاب‌ حفظش‌ كرديم‌، نوشتيم‌ اشعار را. حالا بهرحال‌ توي‌ آن‌ اشعار سيد هميري‌ ميگه‌ كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ تمام‌ ائمة‌ كفر و ائمة‌ باصطلاح‌ هدي‌ و ائمة‌ الهي‌ اينها روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ پرچم‌ بر ميدارند. آنجا آزادشون‌ مي‌گذارند كارشون‌ را مي‌كنند. ميگه‌ و راية‌ اليقدمها اولي‌. يك‌ تعبير تندي‌ آن‌ هم‌ در زمان‌ امام‌ صادق‌ كه‌ حقشه‌ كه‌ بگن‌ سيد الشعرا. يك‌ تعبير تندي‌ نسبت‌ به‌ اولي‌ داره‌. يك‌ تعبير تندي‌ نسبت‌ به‌ دومي‌ داره‌. و راة‌ يقدمها ثعلبوا. يعني‌ روباه‌. تعبير اينجوري‌ داره‌. آنها بر مي‌دارند و جمعيت‌ هم‌ عقب‌ سرشون‌. اينها همه‌ ميرن‌ وارد جهنم‌ ميشن‌. ميگه‌ها. و رايت‌ يقدمها حيدروا. يك‌ پرچمي‌ هم‌ حيدر برداشته‌. صورتش‌ مثل‌ خورشيد مي‌درخشه‌. و وجهه‌ كالشمس‌ اذ يشبه‌. ميبره‌ توي‌ بهشت‌ و هر يك‌ از ائمه‌ پشت‌ سرشون‌ همان‌ مأمومينشون‌ هستند. و در دعاي‌ ندبه‌ هم‌، منظورم‌ اينه‌، در دعاي‌ ندبه‌ ميگيم‌ كه‌ و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ بكأسه‌ ببينيد. حتي‌ آب‌ حوض‌ كوثر را بايد امام‌ زمان‌ بدست‌ شما بده‌. بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا هنيئا مريئا صائقا لازقا عليه‌. روز قيامت‌ هم‌ سرو كارمون‌ با همين‌ آقاست‌. يعني‌ آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودند، شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودند پشت‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ طبعا خيلي‌ هم‌ كمند. هر يكي‌ از ائمه‌ همينطور. ولي‌ انشاء الله‌ نصف‌ جمعيت‌ كرة‌ زمين‌، نه‌ نصفش‌ در يك‌ زمانها، يعني‌ از حالا تا زمان‌ حضرت‌ آدم‌ يك‌ عده‌ عقب‌ سر امام‌ زمان‌ هستند و فردا كه‌ انشاء الله‌. نمي‌گم‌ فردا ظهر، حوصله‌ ندارم‌ بگم‌ پس‌ فردا. روز ظهور كه‌ انشاء الله‌ خواهد هست‌ تا روز قيامت‌ انشاء الله‌ همه‌ پشت‌ سر امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و او رايه‌ را بر ميدارد. رايت‌ را بر ميداره‌ و انشاء الله‌ در خدمتش‌ وارد بهشت‌ ميشيم‌.

 همانطوري‌ كه‌ تذكر دادم‌ همين‌ روز تولد حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها بود. كه‌ واقعا اگر از پدري‌ چون‌ علي‌، مادري‌ چون‌ فاطمة‌ زهرا، اگر زينب‌ كبري‌ پسر بود، ايشان‌ هم‌ امام‌ بود. يعني‌ روح‌ ولايت‌ درش‌ هست‌. تصرف‌ در تكوينيات‌ ميكنه‌ زينب‌ كبري‌. در بازار كوفه‌ مي‌خواستن‌ نگذارند حضرت‌ زينب‌ حرف‌ بزنه‌. معلومه‌ بدون‌ بلندگو بدون‌، آنهمه‌ ناراحتيها را كشيده‌. اما صداي‌ زنگ‌ شترها هست‌، هلهلة‌ اينها هست‌، مردم‌ سروصدا توي‌ خيابان‌ مي‌كنند. نمي‌گذارند صداش‌ برسه‌. خطبه‌ را چطور خوند؟ اشاره‌ كرد. در جاهاي‌ بي‌ صدا نمي‌دونم‌ واقع‌ شديد كه‌ هيچ‌ صدايي‌ نمي‌آد. يك‌ اشاره‌ كرد هر چي‌ صدا بود از بين‌ رفت‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. ما يك‌ چيزي‌ همينطور در مقام‌ روضه‌ خوندن‌ مي‌شنويم‌. روضه‌ خونها مي‌خونند و ما عبور مي‌كنيم‌ و مي‌رويم‌. روش‌ فكر بكنيم‌. صداي‌ جيرجيركها هم‌ حتي‌ قطع‌ شد. صداي‌ پاها كه‌ روي‌ زمين‌ مي‌خورد هم‌ قطع‌ شد. صداي‌ زنگ‌ شتر هم‌ قطع‌ شد. اصلا صدا نبود. در تكوين‌ اينطور. اين‌ ولايت‌ تكوينيه‌ است‌. ولايت‌ بر ماسوي‌ الله‌. اين‌ خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ يك‌ نكته‌ دربارة‌ حضرت‌ زينب‌. لذا زينب‌ كبري‌ را در رديف‌ معصومين‌ مي‌دونند. جزء حجج‌ خدا هست‌ و كلامش‌ حجته‌. يعني‌ اگر اشتباه‌، خطا اصلا در وجود مقدس‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها نبود و حضرت‌ زينب‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا از علم‌ لدني‌ برخوردار بود. يعني‌ خدا تعليماتش‌ را داده‌ بود. و انت‌ بحمد الله‌ عالمة‌ غير معلمه‌. اين‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ سجاد فرمود. امام‌ فرموده‌. تو بحمدالله‌ يك‌ عالمه‌اي‌ هستي‌ كه‌ كسي‌ بهت‌ چيزي‌ ياد نداده‌. يعني‌ ذاتا اينطور. مثل‌ معصوم‌. مثل‌ امام‌ معصوم‌. اين‌ هم‌ يك‌ جمله‌. مطلب‌ سوم‌ در روز يازدهم‌ محرم‌، وقتي‌ ديد امام‌ سجاد داره‌ نگاه‌ ميكنه‌ به‌ بدن‌ پاره‌ پارة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ معلومه‌ از حال‌ رفته‌، چون‌ امام‌ سجاد آنطور كه‌ نوشتند، پاهاي‌ مباركش‌ را زير شكم‌ شتر، شما مي‌تونيد تصور كنيد اين‌ چه‌ وضعي‌ ميشه‌. چون‌ روي‌ شتر هيچي‌ نينداخته‌ بودند. هيچي‌. شتر لخت‌. خوب‌ طبعا انسان‌ نميتونه‌ آنجا، مخصوصا مريض‌ باشه‌. مي‌خوان‌ هم‌ ببرند بهرحال‌. و اينها بنا داشتند اهل‌ بيت‌ عصمت‌ را بكشند به‌ هر صورتي‌ كه‌ هست‌. اين‌ پاها را زير شكم‌ شتر بستند كه‌ نيفته‌ حضرت‌. خوب‌ ايشان‌ توجه‌ پيدا كرده‌ توي‌ گودي‌ قلتگاه‌. آخه‌ معرفت‌ امام‌ نسبت‌ به‌ امام‌ غير از معرفت‌ من‌ و شماست‌ نسبت‌ به‌ امام‌. حجت‌ خداست‌. خداي‌ مجسمه‌ روي‌ زمين‌ اينطور توي‌ گودي‌ قتلگاه‌. مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد. عيبي‌ نداره‌. توي‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌. بدن‌ پاره‌ پاره‌. سر در بدن‌ نيست‌. دست‌ از بدن‌ قطع‌ شده‌. حتي‌ پيراهن‌ پاره‌اي‌ هم‌ كه‌ در بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بوده‌، آنهم‌ الان‌ نيست‌. اطرافش‌ سنگ‌، چوب‌، شمشير شكسته‌ ريخته‌. حجت‌ خدا محو اين‌ جريان‌ شده‌. يك‌ دفعه‌ اينجا زينب‌ كبري‌ امام‌ زمانش‌ را حفظ‌ ميكنه‌. صدا زد مالي‌ اراك‌ ابن‌ اخي‌. پسر برادر چي‌ شده‌ كه‌ من‌ مي‌بينم‌ تو داري‌ با جانت‌ بازي‌ مي‌كني‌؟ تو حجت‌ خدا هستي‌. بايد عالم‌ به‌ ارادة‌ تو حفظ‌ بشه‌. و الي‌

 

۶ جمادیالاول ۱۴۱۵ قمری- نبوت‌ ۶ (شناخت‌ رسول‌) اخلاق‌ خ‌ ۶۳

 نبوت‌ 6 (شناخت‌ رسول‌) اخلاق‌ خ‌ 63

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌. واللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجميعن‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قرآن‌ را كه‌ تلاوت‌ كردند من‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ اين‌ صبية‌ ما بخوند ولي‌ يك‌ مطلبي‌ به‌ نظرم‌ آمد چون‌ آدمهاي‌ حرف‌ مفت‌ گو زيادند، بعد ممكنه‌ كه‌ همين‌ اندازه‌ برن‌ بگن‌ كه‌ فلاني‌ گوش‌ مي‌داد يا نشست‌ و خانمي‌ قرآن‌ خوند. بعد اين‌ مطلب‌ به‌ همين‌ صورت‌ پخش‌ بشه‌ و من‌ براي‌ احتياط‌ گفتم‌ كه‌ حالا از روي‌ نوار خونده‌ بشه‌ تا اون‌ كه‌ خانمها دقيق‌ هم‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ گوش‌ بدن‌ و صحيح‌ هم‌ بخونند، خوندنش‌ را ياد بگيرند و هم‌ اين‌ كه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ كه‌ قرآن‌ را صداش‌ را اون‌ كلام‌ خداست‌ حالا گاهي‌ كلام‌ خدا از درخت‌ مي‌ياد بيرون‌. مثل‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ از جانب‌ درختي‌ حضرت‌ موسي‌ ديد كه‌ صداي‌ خدا مي‌ياد. يا از توي‌ ضبط‌ صوت‌ باشه‌ يا از حلقوم‌ كسي‌ باشه‌ همش‌ مال‌ خداست‌ و كلام‌ هم‌ كه‌ كلام‌ خداست‌. فقط‌ گوش‌ خدايي‌ شما لازمه‌ كه‌ اين‌ آيات‌ را بشنوه‌ و انشاءالله‌ كوشش‌ كنيد همان‌ ادبي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشيد و تمرين‌ ادب‌ و به‌ اصطلاح‌ تواضع‌ در مقابل‌ كلام‌ خدا از همين‌ جا شروع‌ مي‌شه‌. تمرينش‌. بايد شماها تمرين‌ كنيد كه‌ در مقابل‌ كلام‌ خدا چگونه‌ تواضع‌ كنيد. انشاء الله‌ هفتة‌ آينده‌ همه‌ دفترها را بياريد يك‌ هفته‌ بايد دفترها برسي‌ بشه‌. و هفتة‌ بعد انشاء الله‌ تحويل‌ بگيريد. اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد يكي‌ از بحثهاي‌ ما را حاوي‌ بود. بحثهاي‌ نبوت‌ ما. كه‌ ما دربارة‌ نبوت‌ بحث‌ مي‌كرديم‌. دربارة‌ شناخت‌ پيغمبر. پيغمبر از صفات‌ و خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد به‌ لغاتي‌ كه‌ مردمي‌ كه‌ تحت‌ تبعيتش‌ هستند آشنا باشه‌. مثلا حضرت‌ موسي‌ به‌ زبان‌ عبري‌ بايد لااقل‌ آشنا باشه‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ مردمي‌ كه‌ اون‌ وقت‌ بودند همه‌ زبانشون‌ عبري‌ بود. چيزهايي‌ كه‌ لازمه‌ براي‌ يك‌ فرد با كماله‌ بايد داشته‌ باشه‌. نوشتن‌ يكي‌ از وسايل‌ تبليغه‌. بايد پيغمبر نوشتن‌ را بلد باشه‌. چون‌ اگر وسايل‌ تبليغ‌ در اختيار اون‌ پيغمبر نباشه‌، اون‌ پيغمبر برنامه‌اش‌ ناقص‌ مي‌مانه‌. دربارة‌ پيغمبران‌ گذشته‌ چون‌ تاريخ‌ صحيحي‌ غير از اونچه‌ در قرآن‌ آمده‌ در اختيارمون‌ نيست‌ ولي‌ دربارة‌ پيغمبر اسلام‌ بعضي‌ از سنيها و سني‌ مسلكها كه‌ خدا انشاء الله‌ اينها را هدايتشون‌ بكنه‌ اينها فكر مي‌كنند پيغمبر اكرم‌ سواد نداشت‌. امام‌ باقر لعنت‌ مي‌كنه‌ اينها را، مي‌گه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ اينها را چطور مي‌گن‌ پيغمبر اكرم‌ سواد نداشت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد من‌ پيغمبر را فرستادم‌ براي‌ اين‌ كه‌ ليعلمهم‌ الكتاب‌. تعليم‌ خوندن‌ و نوشتن‌ به‌ مردم‌ بده‌. كتاب‌ بدون‌ خوندن‌ و نوشتن‌ نه‌ تعليم‌ داده‌ مي‌شه‌ نه‌ تعليم‌ گرفته‌ مي‌شه‌. يك‌ عده‌ از شيعيان‌ هم‌ هستند كه‌ اينها هميشه‌ مثل‌ ثروتمندهايي‌ كه‌ اينها گدا طبعند. هميشه‌ مي‌گن‌ دستشون‌ به‌ گدايي‌ به‌ طرف‌ ديگران‌ و حال‌ اين‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشسته‌اند. اينها مبغوض‌ خدا و پيغمبرند. كسي‌ كه‌ بره‌ منابع‌ مطالبش‌ راو مسائلش‌ را و احكامش‌ را از اهل‌ سنت‌ دريافت‌ كنه‌ و با داشتن‌ ائمة‌ اطهار و مخصوصا پيغمبر اكرم‌ و امام‌ صادق‌ و ائمه‌اي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كشكول‌ گداييش‌ را برداره‌ بره‌ در خانة‌ كسي‌ مثل‌ ابوحنيفه‌ و محمد ابن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد ابن‌ مالك‌ و انس‌ ابن‌ مالك‌ و احمد ابن‌ حنبل‌ و اينها اين‌ شخص‌ ديوانه‌ است‌ علاوة‌ بر اين‌ كه‌ يك‌ آدم‌ گدا طبعي‌ است‌، اينطوري‌ هم‌ هست‌. ما با اين‌ افراد هيچ‌ كاري‌ نداريم‌ اين‌ كتابهايي‌ كه‌ اينطوري‌ هم‌ هست‌ نخونيد. در هر سطحي‌ از تحصيلات‌ هستيد صراط‌ مستقيم‌ اون‌ است‌ كه‌ سخنان‌ خاندان‌ عصمت‌ در بينتون‌ باشه‌. چه‌ اگر سخني‌ براي‌ ديگران‌ مي‌گيد و چه‌ گوش‌ مي‌ديد و چه‌ مي‌خوانيد و چه‌ مطالعه‌ مي‌كنيد كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را موضوع‌ فكرتون‌ و علمتون‌ و دانشتون‌ قرار بديد. چون‌ اونها معصومند، اونها صراط‌ مستقيمند و شما هم‌ بايد توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيد. اگر مي‌بينيد يك‌ سني‌ مسلك‌ يا سني‌ يا كسي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ جسارت‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ پيغمبر سواد نداشت‌ توي‌ غار حرا، مشغول‌ مناجات‌ با خدا بود يك‌ دفعه‌ يكم‌ صدايي‌ شنيد كه‌ اون‌ هم‌ كه‌ شماها كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد مي‌دونيد چقدر مبتزل‌ و پايينه‌. پيغمبر در سن‌ چهل‌ سالگي‌ تازه‌ صدايي‌ شنيده‌ و وحشت‌ كرده‌. خدا دهن‌ اينها را بشكنه‌. وحشت‌ كرده‌ و ترسيد نفهميد كه‌ چي‌ هست‌ و بعد جبرئيل‌ گفت‌ اقراء بعد او هم‌ گفت‌ كه‌ من‌ خوندم‌ بلد نيستم‌ و بعد او گفت‌ اقراء باسم‌ ربك‌ الذي‌ خلق‌. به‌ اسم‌ خدا بخوان‌ تا بلد بشي‌. اين‌ حرفها جسارتهايي‌ است‌ به‌ پيغمبر و گوينده‌اش‌ اگر با توجه‌ بگه‌ و به‌ قصد اهانت‌ بگه‌ كافره‌. پيغمبر با هفتاد زبان‌ زندة‌ زمانش‌ مي‌گفت‌ و مي‌نوشت‌. هم‌ خوندن‌ را بلد بود هم‌ نوشتن‌ را كه‌ اين‌ كار بسيار كوچك‌ و جزئي‌ است‌. پيغمبر اكرم‌ علاوة‌ بر خوندن‌ و نوشتن‌ علوم‌ و اولين‌ و آخرين‌ را داشت‌. ما در دعاي‌ ندبه‌ اعتقادمون‌ اين‌ است‌ كه‌ اوعودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ النقضاء خلقك‌. خدايا تو به‌ وديعه‌  گذاشتي‌ در وجود پيغمبر قرار دادي‌ علم‌ گذشته‌ و آينده‌ را تا وقتي‌ كه‌ خلقت‌ تمام‌ بشه‌ يعني‌ تا بي‌ نهايت‌. و پيغمبر اگر خوندن‌ و نوشتن‌ را اون‌ هم‌ با هفتاد زبان‌ بلد نبود و بلكه‌ با همة‌ زبانهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌. اين‌ كلمة‌ هفتاد غالبا در روايات‌ به‌ معناي‌ كثرته‌. مثل‌ شما به‌ بچه‌اتون‌ مي‌گيد هفتاد مرتبه‌، صد مرتبه‌ بهت‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ كار را نكن‌. يعني‌ زياد بهت‌ گفتم‌. يا اين‌ كه‌ امام‌ مي‌فرمايد هفتاد موضوع‌ (قطع‌ نوار) زبانهاي‌ زندة‌ دنيا چون‌ پيغمبره‌ بايد بلد باشه‌. نمي‌شه‌ با اشاره‌ مطالب‌ را به‌ مردم‌ بگه‌. با تمام‌ زبانها هم‌ مي‌خوند هم‌ مي‌نوشت‌. البته‌ توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ پيغمبر اكرم‌ خطاط‌ نبوده‌. اگر مي‌خواسته‌ بهترين‌ خط‌ را بنويسه‌ مي‌نوشت‌ ولي‌ ضرورت‌ نداشت‌ كه‌ خطات‌ درجة‌ اعلا باشه‌. البته‌ غلط‌ نبايد بنويسه‌. مثلا يك‌ جمله‌اي‌ را كه‌ با صاد بايد با صاد نوشته‌ بشه‌ ايشان‌ با سين‌ بنويسه‌ و متوجه‌ نباشه‌ و يا سين‌ را با صاد بنويسه‌. يك‌ غلط‌ املائي‌، انشايي‌ اينها البته‌ پيغمبر اكرم‌، گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ مردم‌ غلط‌ تلقي‌ مي‌كنند مردم‌ غلط‌ اين‌ را باهاش‌ برخورد مي‌كنند. يعني‌ مثلا يك‌ جملة‌ غلطي‌ توي‌ مردم‌ معروف‌ شده‌. الان‌ شما در بين‌ شماها يك‌ غلطي‌ معروف‌ هست‌. كه‌ اكثرتون‌ هم‌ استعمال‌ مي‌كنيد. پيغمبر البته‌ اگر صحيحش‌ را استعمال‌ كرد شما نگيد كه‌ اون‌ غلط‌ مي‌گه‌، روي‌ كلام‌ خودتون‌ بنشينيد فكر كنيد. مثلا حالا از باب‌ نمونه‌ مي‌گيد كه‌ من‌ به‌ فلاني‌ مشكوكم‌. اين‌ غلطه‌ها. به‌ فلاني‌، كه‌ گاهي‌ مي‌ياد اينجا يك‌ سري‌ مي‌زنه‌ و مي‌ره‌ من‌ مشكوكم‌. اينجا درستش‌ چيه‌؟ كي‌ مي‌تونه‌ بگه‌؟ بله‌، هيچكدومتون‌ نمي‌دونيد كه‌ بايد بگيد كه‌ شاكم‌ و او مشكوكه‌. او مشكوك‌ هست‌ نه‌ من‌، من‌ شاكم‌، شك‌ كننده‌ هستم‌ من‌ فائلم‌ اون‌ مفعلول‌، من‌ شاكم‌ او مشكوك‌. حالا از باب‌ نمونه‌. اينجا اگر پيغمبر اكرم‌ فرمود  من‌ شاكم‌ شما نگيد چرا نگفت‌ مشكوكم‌ اين‌ تو غلط‌ مي‌گفتي‌ معروف‌ هم‌ باشه‌ ولو اين‌ كه‌ در بين‌ همة‌ مردم‌ هم‌ اين‌ كلام‌ معروف‌ باشه‌ او درستش‌ را مي‌گه‌.

 اما اگر يك‌ چيزي‌ همان‌ را به‌ عكس‌ پيغمبر آمد گفت‌ من‌ نسبت‌ به‌ فلاني‌ شاكم‌ اين‌ نمي‌گه‌ پيغمبر هيچ‌ وقت‌ غلط‌ الفاظ‌ را ادا نمي‌كنه‌ دليلش‌ هم‌ رواياتي‌ كه‌ هست‌ يك‌ كلمه‌ غلط‌، غلط‌ ادبي‌ در تمام‌ روايات‌ و كلمات‌ پيغمبر اكرم‌ ديده‌ نمي‌شه‌. ولي‌ خط‌ پيغمبر حالا بهترين‌ خط‌ باشه‌ ولي‌ اگر يك‌ خط‌ معمولي‌ ديديد، در روايت‌ دارد كه‌ ائمة‌ اطهار خطشون‌ معمولي‌ است‌ نه‌ خيلي‌ خط‌ بدي‌ دارند كه‌ اصلا نشه‌ خوند نه‌ هم‌ خط‌ خوبي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ خطاطها مي‌نويسند اينجوري‌. و اونچه‌ هم‌ كه‌ تا بحال‌ از خطهايي‌ كه‌ از ائمه‌ عليه‌ السلام‌ رسيده‌ بخصوص‌ خط‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا همينطوري‌ بوده‌. قيافة‌ شما قيافة‌ ناقصي‌ نيست‌، قيافة‌ پيغمبر و ائمه‌، شما حالا مي‌گيد كه‌ امام‌ بايد زيباترين‌ شكلها و قيافه‌ها را داشته‌ باشه‌. اين‌ طور نيست‌ معمولي‌. حتي‌ در احاديث‌ و روايات‌ و تاريخ‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌نشست‌ و يك‌ عده‌ از اصحاب‌ هم‌ مي‌نشستند و دائره‌ وار مي‌نشستند نه‌ يكي‌ بالا و يكي‌ پايين‌. وقتي‌ كه‌ يك‌ نفر نمي‌شناخت‌ پيغمبر را، متحير مي‌موند كه‌ پيغمبر كدام‌ يكي‌ از اينهاست‌. حالا اگر يك‌ زيبايي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مثل‌ حضرت‌ يوسف‌ مي‌داشت‌ خوب‌ ديگه‌ شناخته‌ مي‌شد. يعني‌ هر كدام‌ زيباترند همان‌ پيغمبره‌. يا در اون‌ جريان‌ اون‌ عالم‌ بزرگ‌ كه‌ در كرمانشاه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ با دوازده‌ نفر به‌ منزلش‌ آمدند كه‌ در كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ من‌ نقل‌ كردم‌، صاحب‌ خانه‌ از علما بود ديد همه‌ يك‌ جورند تقريبا، و شخص‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را نشناخت‌. يعني‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دوازده‌ نفر نبود. يا اون‌ عالم‌ محترم‌ ديگر كه‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا با يك‌ وسايلي‌ متوجه‌ مي‌شه‌ كه‌ حضرت‌ در حرمند و سه‌ نفر به‌ نظرش‌ مي‌يان‌ كه‌ يكي‌ از اينها حضرته‌ مي‌گه‌ كه‌ يك‌ نفرشون‌ جلوي‌ ضريح‌ نشست‌ دو نفر رفتند بالا سر. من‌ تو ذهن‌ خودم‌ اوني‌ بود كه‌ جلوي‌ ضريح‌ نشسته‌ در پيش‌ رو نشسته‌ اين‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. مي‌گفت‌ من‌ بالاي‌ سر ايشان‌ وايستادم‌ كه‌ زيارتشون‌ را بخونند و من‌ بعد عرض‌ حال‌ كنم‌. ديدم‌ بعد از لحظاتي‌ اون‌ كه‌، اون‌ دو نفري‌ كه‌ رفته‌ بودند بالا سر يكيشون‌ آمد به‌ اين‌ شخص‌ عرض‌ كرد كه‌ انتحن‌ المهدي‌، يعني‌ امام‌ زمان‌ رفت‌ پاشو بريم‌. و اين‌ هم‌ پاشد و سريع‌ رفت‌ كه‌ من‌ به‌ گردشون‌ نرسيدم‌.

 پس‌ معلومه‌ كه‌ انسان‌، اين‌ مي‌خواد اين‌ مطلب‌ را بهتون‌ بفهمونم‌ كه‌ امام‌ و پيغمبر گاهي‌ مي‌شه‌ قيافه‌ هاشون‌ با قيافه‌هاي‌ ديگران‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اما اين‌ را بدونيد كه‌ ناقص‌ نيست‌. مثلا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ امام‌ زمان‌ را شما ببينيد كه‌ عينك‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ چشمش‌ يقينا كم‌ نور نيست‌ اون‌ را شايد زده‌ بخاطر اين‌ كه‌ شما نشناسيدش‌، مثل‌ نقابي‌ كه‌ روي‌ صورت‌ مي‌انداختند، در قديمها مردها هم‌ گاهي‌ مي‌خواستند شناخته‌ نشن‌ نقاب‌ روي‌ صورتشون‌ مي‌انداختند مرسوم‌ بود. حالا مرسوم‌ نيست‌ ولي‌ اون‌ وقتها مرسوم‌ بود يا براي‌ اين‌ كه‌ شناخته‌ نشن‌ يا براي‌ اين‌ كه‌ عفتشون‌ و زيباييشون‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ اين‌ كار را بكنند. موسي‌ مبرقع‌، پسر امام‌ هادي‌ كه‌ قبر مطهرش‌ در قم‌ هست‌ كه‌ سادات‌ برقعي‌ و رضوي‌ از او هستند ايشان‌ وقتي‌ وارد قم‌ شد، رو صورتش‌ نقاب‌ انداخته‌ بود. از همانجا هم‌ اسمش‌ مبرقع‌ يعني‌ نقاب‌ انداخته‌ شد. و بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ زيبايي‌ داشت‌ كه‌ هر چشمي‌ نمي‌تونست‌ ببيندشون‌. هيچ‌ كدام‌ از ائمه‌ نقاب‌ نمي‌انداختند و معمولي‌ بودند. عينك‌ هم‌ اگر يك‌ وقتي‌ حالا دلائلي‌ شديدي‌ داشتيد كه‌ يك‌ آقايي‌ مثلا حضرت‌ ولي‌ عصره‌، و عينك‌ زده‌، نگيد چشمهاش‌ كم‌ نور بوده‌. نه‌ ممكن‌ است‌ مثل‌ نقاب‌ باشه‌ كه‌ شما را مثلا پرتتون‌ كنند. چون‌ معناي‌ غيبته‌، به‌ هيچ‌ شكل‌ امام‌ زمان‌ ديده‌ نمي‌شه‌ در چشم‌ شماها تصرف‌ مي‌كنند. اون‌ حقيقت‌ واقعي‌، قيافة‌ مخصوصي‌ كه‌ با اون‌ قيافه‌ از مادر متولد شده‌، اون‌ قيافه‌ كم‌ افراد مي‌بينند اگر هم‌ ببينند دو دفعه‌ بيشر نمي‌بينند، دفعة‌ دوم‌ به‌ يك‌ قيافة‌ ديگر مي‌بينند براي‌ اين‌ كه‌ خوب‌ اگر حضرت‌ را مردم‌ فضولند به‌ هر حال‌ به‌ هم‌ نشون‌ مي‌دن‌ اگر با يك‌ قيافه‌ هميشه‌ ظاهر بشه‌ و توي‌ مردم‌ حركت‌ كنه‌ يكي‌ كه‌ شناخت‌ به‌ ديگران‌ مي‌گه‌ و معرفي‌ مي‌كنه‌. لذا حضرت‌ در چشم‌ طرف‌ تصرف‌ مي‌كنند. مكرر ديده‌ شده‌ كه‌ مثلا دو نفر يك‌ آقا را در يك‌ لحظه‌ ديده‌اند يكي‌ به‌ يك‌ شكل‌، يكي‌ به‌ شكل‌ ديگر. يكي‌ مثلا به‌ شكل‌ يك‌ آدم‌ مسن‌، يكي‌ به‌ شكل‌ جوان‌. اين‌ بخاطر اينه‌ كه‌ مسئلة‌ غيبت‌ و مسئلة‌ پنهاني‌، پنهان‌ بودن‌ محفوظ‌ بمانه‌. والا امام‌ عصر يا ائمة‌ ديگر يا خود پيغمبر اكرم‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ قيافشون‌ با قيافة‌ سايرين‌ زياد فرقي‌ نداشته‌ ناقص‌ هم‌ نبوده‌. كر باشه‌، كور باشه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مثلا يك‌ وضعي‌ باشه‌ مثلا كوسه‌ باشه‌، ريش‌ نداشته‌ باشه‌، يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ ور صورتش‌ كج‌ باشه‌ يك‌ هميچين‌ چيزهايي‌ كه‌ در نقص‌ در قيافه‌ هست‌ اينها حتما نيست‌ ولي‌ زيبايي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ هم‌ مشخص‌ باشه‌ نه‌ نداره‌، يعني‌ نبايد داشته‌ باشند و نداشتند پيغمبر اكرم‌ هم‌ نداشت‌، ائمة‌ اطهار هم‌ نداشت‌. چرا در بين‌ ائمه‌ مي‌گن‌ حضرت‌ مجتبي‌ زيباتر از سايرين‌ بوده‌ كه‌ البته‌ باز هم‌ معمولي‌ بوده‌.

 به‌ هر حال‌ اون‌، پيغمبر خطش‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌ پيغمبر اكرم‌ و همة‌ پيغمبران‌ خطشون‌ خط‌ معمولي‌ بود. و لذا هيچ‌ بعيد نيست‌ كه‌ نامه‌ هايي‌ كه‌ به‌ قيصر روم‌ كه‌ الان‌ هم‌ باقي‌ است‌ اون‌ نامه‌ و به‌ سلطان‌ ايران‌، چون‌ نامه‌هاي‌ مهم‌ را حضرت‌ با نام‌ خودشون‌ مي‌نوشتند و دست‌ خودشون‌ در موقعي‌ هم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواد از دار دنيا بره‌ و توي‌ بستر كسالت‌ و سكنات‌ موت‌ افتاده‌اند مي‌فرمايد اوتوني‌ بدوات‌ و بياز براي‌ من‌ كاغذ و قلم‌ بياريد تا لاكتب‌، ببينيد اين‌ كلمة‌ لاكتب‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ من‌ بنويسم‌. چون‌ هر كي‌ ديگه‌ مي‌نوشت‌ قبول‌ نمي‌كردند. اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بجاي‌ پيغمبر مي‌نوشت‌. مي‌گفتند اين‌ از خودش‌ درآورده‌. عثمان‌ و سايرين‌ هم‌ كه‌ طبعا اگر مي‌نوشتند ما شيعه‌ را مي‌گفتيم‌ از خودش‌ درآورد اگر خلاف‌ نظرمون‌ بود اگر موافق‌ نظرمون‌ هم‌ كه‌ باشه‌ اونها قبولش‌ نمي‌كردند بنابر اين‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد يك‌ كاغذ و قلم‌ بياوريد تا من‌ براي‌ شما بنويسم‌. ببينيد خيلي‌ صريح‌ سني‌ و شيعه‌  هم‌ اين‌ روايات‌ را نقل‌ كردند پس‌ معلومه‌ پيغمبر مي‌تونست‌ بنويسه‌. كارهاي‌ مهم‌ را خودش‌ انجام‌ مي‌داد ولي‌ خوب‌ به‌ خاطر گرفتاريهاي‌ زياد كارهاي‌ زياد مشكلات‌ زياد كه‌ طبيعي‌ بود كسي‌ كه‌ در ظرف‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ صد غزوه‌ رفته‌، صد تا جنگ‌ براش‌ پيش‌ آمده‌ با مردم‌ درگيره‌، قرآن‌ را بايد تعليم‌ بده‌، مردم‌ را بايد تزكية‌نفس‌ بكنه‌ راهنمايي‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ و يذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ والحكمه‌ اين‌ ديگه‌ فرصت‌ اين‌ كه‌ براي‌ هر كسي‌ نامه‌ بنويسه‌ نبود. نامه‌ها را به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ كاتب‌ وحي‌ بود مي‌فرمايد كه‌ بنويسه‌ و لذا يك‌ كتاب‌ الان‌ در دست‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كردند و بخصوص‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌ كه‌ پيغمبر فرموده‌، چون‌ اين‌ را بدونيد اگر يك‌ نويسنده‌ يك‌ چنين‌ شانسي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ يك‌ تند نويس‌ و امين‌ در اختيارش‌ باشه‌ كه‌ او بنويسه‌ و او بگه‌ اين‌ نويسنده‌ خيلي‌ موفقه‌. اون‌ حتي‌ امروز هم‌ در دنياي‌ امروز مطرحه‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ را از نظر فني‌ بهتون‌ بگم‌. خود من‌ اين‌ توفيق‌ را ندارم‌ ولي‌ اگر موفق‌ بشه‌ خيلي‌ خوبه‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ هم‌ خودش‌ مي‌نويسه‌ هم‌ خودش‌ مي‌گه‌ بايد هم‌ فكر بكنه‌ هم‌ دستش‌ كار بكنه‌ اينها با هم‌ همانگي‌ كاملا ندارند و لذا معطل‌ مي‌شه‌ يعني‌ اگر يك‌ نفر نويسنده‌ باشه‌ و يك‌ نفر هم‌ به‌ اصطلاح‌ بگه‌ مطالب‌ را تنظيم‌ بكنه‌ مطالب‌ را اون‌ فقط‌ بنويسه‌ و اين‌ فكر نكنه‌ در مطالب‌ ولي‌ اين‌ فكر بكنه‌. اين‌ كار تقسيم‌ بشه‌ بين‌ دو نفر اين‌ خيلي‌ سريع‌ كار پيش‌ مي‌ره‌. يعني‌ شما ممكنه‌ تنهايي‌ كه‌ خودتون‌ بگيد و خودتون‌ بنويسيد يك‌ صفحه‌ بنويسيد ولي‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ تند نويس‌ در اختيارتون‌ باشه‌ كه‌ او فقط‌ بنويسه‌ اون‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ ده‌ صفحه‌ ممكنه‌ در همان‌ مدتي‌ كه‌ يك‌ صفحه‌ را خودش‌ تنها مي‌نوشت‌ ده‌ صفحه‌ بنويسه‌.

 لذا پيغمبر اكرم‌ وحي‌ بهش‌ نازل‌ مي‌شه‌. خيلي‌ تشكيلات‌ مفصلتر بود. غير از ما بود كه‌ مثلا حالا به‌ وسيلة‌ اون‌ نم‌ نمي‌كه‌ از حكمت‌ در قلبمون‌ به‌ اصطلاح‌ جاري‌ مي‌شه‌ اون‌ نم‌ نم‌ يا اون‌ مختصري‌ كه‌ به‌ هر حال‌ هست‌ اين‌ را تا انسان‌ جمعش‌ كنه‌ و بياردش‌ روي‌ قلم‌ كلي‌ كار داره‌ اما پيغمبر خودش‌ منبع‌ حكمته‌. يعني‌ اقيانوس‌ حكمته‌. فقط‌ يك‌ نفر مي‌خواد اين‌ را روي‌ قلم‌ بياره‌. مي‌نشست‌ از جانب‌ پروردگار وحي‌ و الهام‌ مي‌شد. جرَت‌ از قلب‌ پيغمبر جاري‌ مي‌شد من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. به‌ زبانش‌، به‌ زبانش‌ كه‌ جاري‌ مي‌شد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌نوشت‌. تقسيم‌ شده‌ بود كارها و نويسنده‌ هم‌ البته‌ بايد يك‌ قدري‌ آگاه‌ باشه‌ از مطالب‌ چون‌ گاهي‌ ممكنه‌ كه‌ آگاه‌ نباشه‌ غلط‌ بنويسه‌. نه‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، پيغمبر مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌. نويسنده‌ مي‌خواد و لذا حضرت‌ صادق‌ گاهي‌ اين‌ كتاب‌ را نشان‌ داده‌. ائمة‌ اطهار بيشتر نشان‌ داده‌اند ولي‌ بيشتر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نشون‌ مي‌داد.كه‌ بخط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و گفتار پيغمبر. و اين‌ كتاب‌ بقدري‌ قطور بود كه‌ اصحابي‌ كه‌ آن‌ كتاب‌ را ديده‌اند ميگويند به‌ قطر ران‌ شتر. مي‌دونيد ران‌ شتر شايد ده‌ هزار صفحه‌ كاغذ و كتاب‌ را روي‌ هم‌ بگذارند، تازه‌ بشه‌ آنقدر. شايد باز هم‌ ريز نوشته‌ بودند، مثل‌ ما كاغذ حروم‌ نكرده‌ بودند و خيلي‌ حوصلة‌، چون‌ كتابهاي‌ قديمي‌ اينطور بوده‌. مثلا از مشهد مي‌خواستند بروند براي‌ كربلا سه‌ ماه‌ چهار ماه‌ توي‌ راه‌ بودند. يك‌ همچين‌ حوصله‌هايي‌ داشتند. لذا كتابها را هم‌ مي‌خونند. حالا ايني‌ كه‌ مي‌بينيد كتاب‌ بايد خدمت‌ شما عرض‌ شود سرفصل‌ داشته‌ باشه‌ و فلان‌ داشته‌ باشه‌ و نميدونم‌، باصطلاح‌ خط‌ داشته‌ باشه‌ و اين‌ حرفها؛ اين‌ بخاطر همين‌ كم‌ حوصلگي‌ ماست‌. الان‌ شما اين‌ كتاب‌ سادة‌ قديمي‌ را بگذاريد جلوتون‌ چشمتون‌ تا چشمتون‌ به‌ آن‌ صفحه‌ بيفته‌، سياه‌ ميشه‌ اصلا. نمي‌تونيد پنج‌ خطش‌ را بخونيد. اين‌ بخاطر كم‌ حوصلگي‌ و كم‌ استقامتي‌ و ضعف‌ ماست‌ كه‌ كتابهاي‌ ما امروز سفيدي‌ بيشتر از خط‌ و نوشته‌ داره‌. و الا در گذشته‌ كتاب‌ پر مي‌نوشتند حتي‌ حاشيه‌هاي‌ ريزي‌ هم‌ اطرافش‌ مي‌نوشتند و بايد با ذره‌بين‌ خونده‌ بشه‌. الان‌ كتابهاي‌ قديمي‌ هست‌ كه‌ با اينكه‌ چاپيه‌، اينجوري‌ نوشته‌ شده‌. ديديد طبعا. بخواهيد راه‌ نزديك‌، همين‌ سيوطي‌ و جامع‌ المقدماتي‌ كه‌ الان‌ طلبه‌ها مي‌خونند چاپهاي‌ جديدش‌ را نميگم‌، چاپ‌ حتي‌ در روايت‌ هست‌ كه‌ عرش‌ خدش‌، مثلا اگر شما يك‌ كسي‌ آمد با يك‌ سيم‌ نازكي‌ يك‌ خطي‌ انداخت‌ همين‌ اندازه‌. اين‌ چقدر ديه‌ داره‌، چقدر بايد او پول‌ بپردازه‌، اينها توي‌ احكام‌ فعلي‌ ما نيست‌، در آن‌ كتاب‌ بود. تمام‌ احكام‌ صريح‌ بيان‌ كرده‌. پيغمبر اكرم‌ دائما كارشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ با هم‌ حتي‌ راه‌ مي‌رفتند، دائما اين‌ مطالب‌ را مي‌گفتند و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌نوشت‌. ايني‌ كه‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌نوشت‌ و پيغمبر ميگفت‌، اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ خودش‌ بلد نبوده‌ بنويسه‌. عرض‌ كردم‌. بهترين‌ و موفقترين‌ نويسنده‌ها آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ بگويد و ديگري‌ بنويسه‌. مرحوم‌ مجلسي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ بحار الانوار كه‌ صد و ده‌ جلده‌ و مثل‌ اين‌ كتاب‌ شايد دهها جلد ديگه‌ هم‌ نوشته‌، اين‌ اگر مي‌خواست‌ تمامش‌ را خودش‌ بنويسه‌، موفق‌ نميشد. يك‌ عده‌ كتّاب‌ بودند. كتّاب‌ به‌ معناي‌ نويسندگان‌، اينها دورو برش‌ بودند. مي‌نشسته‌ و ميگفته‌ و مي‌نوشتند.

 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همه‌ را نوشت‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفتند و سقيفه‌ تشكيل‌ دادند و خليفه‌ تعيين‌ كردند و فاطمة‌ زهرا را آنطور كتك‌ زدند و در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را آتش‌ زدند و حسنين‌ را زير دست‌ و پامال‌ كردند. بعد از آن‌ چند روزي‌ كه‌ گذشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتابش‌ را برداشت‌ آورد. گفت‌ اين‌ كتاب‌ گفتار پيغمبره‌ و خط‌ من‌. گفتند ما به‌ كتاب‌ تو احتياج‌ نداريم‌. چون‌ مي‌دونستند كه‌ آنجا، او را اگر قبول‌ كنند خودشون‌ را رد كردند. لذا كتاب‌ را قبول‌ نكردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتاب‌ را برد در منزل‌. طلحه‌ و زبير آمدند گفتند اين‌ كتاب‌ را شما بده‌ خصوصي‌، حضرت‌ گفت‌ نه‌ اين‌ كتاب‌ بايد در دست‌ همه‌ باشه‌، همه‌ قبولش‌ كنند. چون‌ اختلاف‌ ممكنه‌ بشه‌. اين‌ را من‌ ميگم‌. يا بايد دست‌ امام‌ معصوم‌ باشه‌ تا وقتي‌ كه‌ بتونه‌ يك‌ روزي‌ به‌ همه‌ بده‌. من‌ نمي‌خوام‌، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ توضيحي‌ است‌ كه‌ من‌ ميدم‌. حضرت‌ فرمود من‌ نمي‌خوام‌ شيعه‌ يك‌ كتاب‌ و يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داشته‌ باشه‌، سني‌ يك‌ برنامه‌. من‌ مي‌خوام‌ مردم‌ با فهم‌ و درك‌ بيايند جلو. اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مسلمان‌ نباشه‌. لذا كتاب‌ را داد به‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌. حضرت‌ امام‌ حسن‌ هم‌ دادند به‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌. اينها لوازم‌ امامته‌ كه‌ در ائمه‌ هست‌. حتي‌ از انبياء گذشته‌ هم‌ به‌ پيغمبر رسيده‌ و از پيغمبر به‌ حتي‌ ذوالفقار مثلا، از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ امام‌ حسن‌ رسيد. هر چي‌ كه‌ از انبياء به‌ پيغمبر رسيده‌ بود، به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دادند. يك‌ صندوقي‌ كارش‌ هم‌ خيلي‌ مشكل‌ نيست‌. چون‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ حجم‌ زيادي‌ نداره‌. نهايتش‌ يك‌ صندوقي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همة‌ اينها را توي‌ آن‌ گذاشتند. حالا چرا اينجور دست‌ به‌ دستش‌ مي‌كنند؟ چرا توي‌ موزه‌اي‌ قرارش‌ نمي‌دهند به‌ مردم‌ نشون‌ نميدهند؟ اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اين‌ براي‌ تماشا نيست‌. اينها براي‌ عمله‌. براي‌ پياده‌ شدنه‌. كتاب‌ دانشگاه‌ را اگر به‌ دانشجوها درس‌ دادند و كتاب‌ حوزه‌ را اگر طلاب‌ علوم‌ ديني‌ درس‌ ندهند، يك‌ جا پشت‌ شيشه‌ بگذارند تماشايش‌ كنند، به‌ درد نميخوره‌. اينها ودايع‌ امامته‌. لذا اين‌ ودايع‌ يكيش‌ همين‌ كتابه‌. يك‌ يك‌ دادند تا رسيد به‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. در زمان‌ حضرت‌ صادق‌، چون‌ حضرت‌ چهار هزار طبق‌ برخي‌ از نقل‌ها و گفتارها، حضرت‌ چهار هزار شاگرد داشتند. طبعا زماني‌ بود كه‌ بين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ جنگ‌ بود و اينها مشغول‌ كارهاي‌ سياسيشون‌ بودند، امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ پخش‌ معارف‌ دين‌ را كردند. يعني‌ از اين‌ فرصت‌ استفاده‌ كردند اينها و اين‌ كار را كردند. و لذا وقتي‌ كه‌ يكي‌ از شاگردها ميگفت‌ آقا اين‌ روايتي‌ كه‌ خونديد كجا نوشته‌، ما توي‌ كتابها نديديم‌. حضرت‌ مي‌رفت‌ آن‌ كتاب‌ را مي‌آورد، خيلي‌ هم‌ سنگين‌ بود. مي‌آورد ورق‌ ميزد. ميگفت‌ ببين‌ عين‌ كلامه‌، من‌ از خودش‌ چيزي‌ نميگم‌، عين‌ كلامه‌ پيغمبره‌ و نوشته‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اينهم‌ خط‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. باز زمان‌ هارون‌ و مأمون‌ و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ كه‌ امروز روز چهارشنبه‌ است‌، متعلق‌ است‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و امام‌ جواد و امام‌ هادي‌، اين‌ چهار امام‌ خيلي‌ غريب‌ بودند. اينها را وارد بعضي‌هايشون‌ را اجبارا وارد كارهاي‌ سياسي‌ كرده‌ بودند. و لذا بغير از علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ بخاطر علم‌ دوستي‌ مأمون‌ حضرت‌ باز يك‌ مقداري‌ دستشون‌ باز بود و مطالب‌ زيادي‌ مثل‌ امام‌ صادق‌ از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نقل‌ شده‌، بقيه‌ ديگه‌ نتونستند اين‌ كتاب‌ را به‌ مردم‌ نشون‌ بدهند و به‌ دست‌ امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيد. حضرت‌ امام‌ عسگري‌ هم‌ كه‌ در تمام‌ دوران‌ عمر در ميان‌ يك‌ عسگر، يعني‌ لشگرگاه‌ يعني‌ پادگان‌، آنجا زندگي‌ ميكرد. از اين‌ جهت‌ هم‌ به‌ امام‌ عسگري‌، عسگري‌ مي‌گويند. عسگري‌ يعني‌ لشگري‌ مثلا. توي‌ امامي‌ كه‌ توي‌ لشگرگاه‌ زندگي‌ ميكنه‌. براي‌ اينكه‌ محصورش‌ كنند، محدودش‌ كنند، كسي‌ رفت‌ و آمد نكنه‌ با حضرت‌. و حضرت‌ عسگري‌ صلواة‌ الله‌ و روحي‌ له‌ الفدا، ايشان‌ دادند به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. كه‌ اين‌ كتاب‌ و ودايع‌ تمام‌ ائمه‌ و انگشترهايشون‌، شمشيرهايشون‌، حتي‌ حرزشون‌، چيزهايي‌ كه‌ مخصوص‌ يك‌ امام‌ يا يك‌ پيغمبر بود، همه‌اش‌ رسيد به‌ حضرت‌ وليعصر. اينها ضمنا بدونيد جزء ثروت‌ نيست‌. اينها بگيم‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ثروت‌ اجدادش‌ بهش‌ رسيده‌. نه‌. اينها مال‌ مردمه‌. ولي‌ مردم‌ لياقت‌ ندارند كه‌ از اينها استفاده‌ كنند. تا زماني‌ كه‌ ظهور كند و دنيا را وقتي‌ كه‌ آرام‌ كرد، پر از عدل‌ و داد كرد، مردم‌ آمادگي‌ پيدا كردند، آنوقت‌ اينها را در اختيار مردم‌ مي‌گذاره‌ و صندوق‌ امانات‌ را در اختيار مردم‌ ميگذاره‌ كه‌ منجمله‌ اين‌ كتابه‌. و الان‌ در قبل‌ از غيبت‌، قبل‌ از ظهور هم‌ خوب‌ افرادي‌ هستند كه‌ امتيازات‌ قبل‌ از، امتيازات‌ زمان‌ ظهور را قبل‌ از ظهور بهشون‌ دادند. اينها هم‌ مي‌تونند از آن‌ كتاب‌ و از آن‌ ودايع‌ استفاده‌ بكنند با اجازة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌.

 و منظورم‌ از همة‌ اين‌ مطالب‌ اين‌ بود كه‌ پيغمبر بايد وسيلة‌ تبليغ‌ در اختيارش‌ باشه‌. و آن‌ چيه‌؟ نوشتن‌ و خواندن‌ و گفتن‌. اگر پيغمبري‌ گنگ‌ باشه‌، خوب‌ به‌ درد نمي‌خوره‌. يا نتونه‌، خجالت‌ بكشه‌ نتونه‌ حرفش‌ را بزنه‌، به‌ درد نميخوره‌. حضرت‌ موسي‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند گنگ‌ بود گفت‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌. اين‌ عقدة‌ از زبان‌ را خدايا عقدة‌ مرا از زبانم‌ بردار. اين‌ چون‌ خيلي‌ مهمه‌. گاهي‌ انسان‌ روي‌ يك‌ خجالتي‌ زبانش‌ مي‌گيره‌. فرعون‌ اين‌ آقازاده‌ را بزرگش‌ كرده‌. حالا مي‌خواد از طرف‌ خدا بره‌ بالاي‌ سرش‌ و بكشدش‌. و علاوه‌ يك‌ نفر از اينها را كشته‌. الان‌ خودش‌ محكوم‌ به‌ اعدامه‌ يك‌ همچين‌ آدمي‌. اون‌ آمده‌ وارد كاخ‌ فرعون‌ مي‌خواهد بشه‌. ميگه‌ خدايا اين‌ لكنت‌ زبان‌ مرا خودت‌ كنترل‌ كرد. چون‌ حضرت‌ موسي‌ خيلي‌ با حيا بود. آنقدر با حيا بود كه‌ مدتي‌ كه‌ با حضرت‌ خضر راه‌ ميرفت‌، يك‌ كلمه‌ حرف‌ نميزد. سرش‌ پائين‌ بود، اوامر او را گوش‌ مي‌داد. فقط‌ سه‌ جا، آنهم‌ بعد از مدتي‌، يعني‌ اگر حضرت‌ خضر آدم‌ كشته‌ اينها دو نفري‌ با هم‌ بودند. بالاخره‌ نميشه‌ كه‌ اين‌ بگه‌ من‌ نكشتم‌ به‌ من‌ چه‌؟ هر دوشون‌ تحت‌ تعقيب‌ بودند. سابقة‌ آدمكشي‌ هم‌ مي‌دونه‌ چقدر آدم‌ را اذيت‌ مي‌كنند. يا كشتي‌ را سوراخ‌ كرده‌. اينها ناگزير، بي‌ اختيار تقريبا از زبانش‌ در آمد. لذا ميگه‌ من‌ در همين‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ ملاحظه‌ كرديد در سورة‌ كهف‌، مي‌فرمايد كه‌ من‌ فراموش‌ كردم‌ وقتي‌ كه‌ اعتراض‌ ميكنه‌، ميگه‌ من‌ فراموش‌ كردم‌ و شيطان‌ اين‌ فراموشي‌ را به‌ من‌ دست‌ داد. يعني‌ ديدم‌ تو آدم‌ كشتي‌ من‌ خوب‌ ناراحت‌ شدم‌. الان‌ شماها فرض‌ كنيد خودتون‌ را بگذاريد جاي‌ حضرت‌ موسي‌. واقعا هم‌ خضر باشه‌، پيغمبر، و واقعا هم‌ تعهد داده‌ باشيد. يك‌ كار خلاف‌ شرعي‌ بكنه‌ شما هيچي‌. همه‌اتون‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ شايد داشته‌ باشيد. اصلا ما به‌ اون‌ مرحله‌ كه‌ شايد به‌ اين‌ زوديها موفق‌ نشيم‌ برسيم‌. ايني‌ كه‌ ميگه‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌، خدايا عقدة‌ زبان‌ مرا بردار؛ اين‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ من‌ كم‌ روئي‌ نكنم‌، زبانم‌ لكنت‌ نخوره‌ كه‌ من‌ به‌ فرعون‌ بگم‌ كه‌ خدا غير از توئه‌. تو خدا نيستي‌. نميتونم‌ بهش‌ بگم‌. اين‌ مرا بزرگ‌ كرده‌. مهربانيها به‌ من‌ كرده‌. ببينيد پدر، مادر، دوست‌، كسي‌ كه‌ يك‌ عمر به‌ شما مهرباني‌ كرده‌، اگر فرمان‌ الهي‌ آمد شما نبايد اينجا بگيد كه‌ اِ بيا تو، ناجوره‌ كه‌ من‌، نه‌. در مقابل‌ امر الهي‌ و واجباتتون‌ نه‌ پدر، نه‌ مادر، نه‌ فرزند، نه‌ خاله‌، نه‌ دختر خاله‌، نه‌ پسر خاله‌، نه‌ عمه‌، نه‌ عمو، هيچكس‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد. اما اگر پدر و مادر يك‌ كار مستحبي‌ را اسلام‌ بهت‌ گفته‌، يا حتي‌ پدرشوهر، يك‌ كار مستحبي‌ را گفت‌ نكن‌، نكن‌. يك‌ كار مكروهي‌ را گفت‌ بكن‌، بكن‌. اما اگر آمد و يك‌ كار حرامي‌ را بگه‌ بكن‌، تو بگي‌ چون‌ پدرمه‌ من‌ بايد گوش‌ بدم‌، نه‌ نميشه‌.

 لذا حضرت‌ موسي‌ در مقابل‌ فرعون‌ ايستاد، خيلي‌ هم‌ قرص‌ ايستاد و لكنت‌ لسان‌ هم‌ پيدا نكرد. اين‌ را از خدا خواسته‌ بود. يعني‌ كمك‌ الهي‌ بود. و الاّ پيغمبر گنگ‌ نيست‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند حضرت‌ موسي‌ زبانش‌ مي‌گرفت‌. نه‌ اينطور نيست‌. هيچكدام‌ از پيغمبرها زبانشون‌ نمي‌گرفت‌. چون‌ زبان‌ و قلم‌ دو وسيلة‌ تبليغه‌ براي‌ انسان‌. اگر اين‌ دو چيز نباشه‌ انسان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نميتونه‌ موفق‌ باشه‌.

 خوب‌ اين‌ شرح‌ مربوط‌ به‌ نبوت‌ و آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را موفق‌ بداره‌ به‌ آنچه‌ كه‌ مرضي‌ او هست‌. يك‌ مطلبي‌ كه‌ اين‌ بهم‌ تقريبا الهام‌ شد و خيلي‌ مهمه‌. روزهاي‌ اولي‌ كه‌ اين‌ خانم‌ عطائيان‌ از دار دنيا رفته‌ بودند، خوب‌ ايشان‌ توي‌ تزكية‌ نفس‌ خودتون‌ مي‌دونيد نبودند، دخترهايشون‌ توي‌ تزكية‌ نفس‌ و الحمد لله‌ خيلي‌ هم‌ با كمالند؛ بودند. من‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ روح‌ ايشان‌ آزاده‌. در همان‌ اول‌. خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. بعد تحقيقاتي‌ كه‌ داشتيم‌ اين‌ بود كه‌ با قيد ضمانت‌ آزادشون‌ كردند. يعني‌ ضمانتشون‌ اينه‌ كه‌ وصيتهايشون‌ را عمل‌ بكنند وصي‌ ايشان‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ وصيتها عمل‌ شد لذا من‌ به‌ شماها توصيه‌ ميكنم‌ كه‌ اگر كسي‌ به‌ شما وصيت‌ كرده‌ كه‌ نمازي‌ مثلا، يا روزه‌اي‌ يا مثلا فلان‌ پول‌ را به‌ مستحق‌ بدهيد، اين‌ را نگيد حالا باشه‌ چند روز. اگر زندان‌ مثلا فرض‌ كنيد طرفتون‌ باشه‌ ميگيد يك‌ شب‌ هم‌ زندان‌ نمانه‌. زود مي‌رويد باصطلاح‌ اون‌ بدهيش‌ را ميديد كه‌ يك‌ شب‌ هم‌ توي‌ زندان‌ نمانه‌. لذا بايد زود به‌ كارهاي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌، پدرتون‌ باشه‌، مادرتون‌ باشه‌، هر كسي‌ از اقوامتون‌ باشه‌، اگر بهش‌ علاقمنديد بيشتر از همه‌ به‌ اين‌ مسئله‌ برسيد. من‌ شب‌ اولي‌ كه‌ مادرم‌ از دار دنيا رفته‌ بود كه‌ خيلي‌ مادرم‌ به‌ من‌ اظهار علاقه‌ ميكرد بخاطر اينكه‌ آنوقت‌ ايشان‌ يك‌ پسر بيشتر نداشت‌ و شيش‌ تا هم‌ دختر داشت‌. شماها مي‌دونيد كه‌ يك‌ دونه‌ پسر خيلي‌ بهش‌ علاقمند بود، خيلي‌ علاقه‌ داشت‌. اتفاقا چون‌ من‌ در مرحله‌اي‌ بودم‌ كه‌ اين‌ امتحان‌ مي‌خواست‌ براي‌ من‌ باشه‌، قم‌ درس‌ مي‌خوندم‌، آمدم‌ مشهد. يكي‌ دو روز وفات‌ حضرت‌ زهرا بود، روز وفات‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ سه‌ شنبة‌ آينده‌ است‌ و سال‌ مادر ما هم‌ هست‌. ضمنا اين‌ تذكر را هم‌ بدهم‌ انشاء الله‌ هر سال‌ هم‌ ما يك‌ سالي‌ براي‌ ايشان‌ مي‌گيريم‌ ولو يك‌ مختصري‌. ايشان‌، من‌ نشسته‌ بودم‌ ايشان‌ هم‌ نشسته‌ بود داشتيم‌ با هم‌ صحبت‌ ميكرديم‌. ايشان‌ اينجور سرش‌ را كج‌ كرد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ دلم‌ از حال‌ رفت‌. من‌ رفتم‌ سرش‌ را گرفتم‌ كه‌ نخوره‌ به‌ زمين‌. روي‌ زانوي‌ من‌ فوت‌ كرد همانجا. خيلي‌ در من‌ تأثير فوق‌ العاده‌اي‌ كرد. شب‌ ايشان‌ را، شب‌ اول‌ كاري‌ كه‌ من‌، چون‌ عصري‌ دفنشون‌ كرديم‌ در باغ‌ رضوان‌ آنوقت‌، شب‌ اول‌ كاري‌ كه‌ كردم‌ يك‌ مستحقي‌ را پيدا كردم‌، چون‌ پول‌ نداشتم‌ زياد كه‌ رد مظالم‌ زيادي‌ بدهم‌، اول‌ كاري‌ كه‌ كردم‌ يك‌ مستحقي‌ را پيدا كردم‌، هزار تومان‌ آنموقع‌ هزار تومان‌ هم‌ زياد بود، ولي‌ گفتم‌ بايد بيشتر رد مظالم‌ بدهم‌. اين‌ هزار تومان‌ را بيست‌ مرتبه‌ دست‌ گردان‌ كردم‌. گفتم‌ من‌ به‌ شما ميدهم‌ شما اگر صلاح‌ ميدوني‌ به‌ من‌ ببخش‌. او هي‌ بخشيد به‌ من‌ باز من‌ بهش‌ دادم‌ كه‌ در واقع‌ بيست‌ هزار تومان‌ ما رد مظالم‌ داديم‌. بعد خوابش‌ را ديدم‌ گفت‌ من‌ راحت‌ شدم‌ و يك‌ روزي‌ گير مي‌افته‌ انسان‌. حق‌ مردم‌، حق‌ خود خدا، البته‌ خدا بيشتر مي‌گذره‌، اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. خمس‌، زكات‌، اگر به‌ گردن‌ انسان‌ باشه‌. اينها را خداي‌ تعالي‌ ميگه‌، مگه‌ اين‌ وسط‌ يك‌ كسي‌ باشه‌ از وضع‌ اطلاع‌ داشته‌ باشه‌ ضامن‌ قبول‌ مي‌كنند. كه‌ يك‌ كسي‌ بگه‌ من‌ ضامن‌. با قيد ضمانت‌ آزاد باشه‌ روحش‌ تا وقتي‌ كه‌ نيازمنديهايش‌ را بده‌، تزكية‌ نفسش‌ هم‌ مي‌كنند و آزاد ميشه‌. ما احساس‌ كرديم‌ كه‌ ايشان‌ با قيد ضمانت‌ آزاد شدند. فورا به‌ خانمها گفتم‌ خودشون‌ هم‌ چيزهاي‌ مفصلي‌ ديده‌ بودند كه‌ من‌ چيزي‌ نديده‌ بودم‌ در مقابل‌ چيزي‌ كه‌ آنها ديده‌ بودند. ولذا فورا به‌ فكر نماز و روزه‌ و اينها كه‌ خدا انشاء الله‌ حفظشون‌ كنه‌، من‌ واقعا چقدر دعاشون‌ كردم‌ كه‌ چقدر، يك‌ سر سوزن‌ علاقة‌ به‌ دنيا در مقابل‌ آن‌ محبتهايي‌ كه‌ به‌ مادرشون‌ داشتند، نداشتند و چه‌ اعتقاد خوبي‌ به‌ عالم‌ آخرت‌ و چقدر جدي‌ و دقيق‌. من‌ پريشب‌ها فكر كردم‌، چون‌ حتي‌ چند نفر را هم‌ ديده‌ بودم‌ حمد و سوره‌ هايشون‌ را هم‌ گوش‌ داده‌ بودم‌ كه‌ نمازهايي‌ كه‌ ايشان‌ وصيت‌ كردند بخوانند. يعني‌ تقريبا سي‌ سال‌ نماز و ده‌ سال‌ اينجور كه‌، خوب‌ منهم‌ ايشان‌ در وصيتنامه‌اشون‌ من‌ را ناظر بر كارهايشون‌ تعيين‌ كرده‌ بودند. و لذا نظارت‌ داشتم‌. ديدم‌ كه‌ اين‌ را ما به‌ ده‌ نفر هم‌ كه‌ بديم‌ خيلي‌ طول‌ ميكشه‌ و ايشان‌ ممكنه‌ كه‌ معطل‌ بشوند. چون‌ مي‌دونيد با قيد ضمانت‌ اگر يك‌ زنداني‌ را آزاد بكنند اين‌ بالاخره‌ دلهره‌ داره‌ و من‌ تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ يك‌ جوري‌ بشه‌ كه‌ زودتر انجام‌ بشه‌. و حتي‌ شب‌ دوشنبة‌ گذشته‌ تقريبا هشت‌ سال‌ از نمازشون‌ را دادند به‌ دو نفر بخوانند كه‌ او، مي‌دونيد دو نفر هشت‌ سال‌ نماز را بخوانند خيلي‌ طول‌ ميكشه‌. يك‌ دفعه‌ يك‌ چيزي‌ بهم‌ الهام‌ شد كه‌ انشاء الله‌ خانمها با صميميت‌ بهم‌ كمك‌ كنند ايشان‌ سه‌ چهار تا خوبي‌ پيدا ميكنه‌. يكي‌ اينكه‌، حالا مطلب‌ اينه‌ كه‌ شماها روي‌ تعداد، من‌ حالا نمي‌دونم‌ تعدادتون‌ چند نفره‌؟ اگر صد نفر باشند روزي‌ سه‌ روز، هر نفري‌ سه‌ روز روزه‌ بگيرند، ده‌ سال‌ روزة‌ ايشان‌ تمام‌ ميشه‌. اگر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نمازشون‌، نمازشون‌ بيست‌ و دو سال‌ مانده‌. اين‌ را من‌ به‌ يكي‌ از اين‌ خانمها گفتم‌ بررسي‌ بكنه‌ ببينه‌ نفري‌ چقدر، براي‌ چند نفر. البته‌ نماز را بيشتر به‌ خانمها مي‌خواهيم‌ بدهيم‌ و روزه‌ را به‌ آقايون‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آقايون‌ روزه‌ را راحتتر مي‌گيرند. خانمها ممكنه‌ روزه‌ را سخت‌تر بگيرند. حاج‌ خانم‌ ما با اينكه‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ از ماه‌ رمضان‌ روزه‌ دارم‌ با اينحال‌ ميگه‌ هر چي‌ شما بگيد من‌ مي‌كنم‌. حالا بهرحال‌. كي‌ بود حساب‌ كرده‌ بود اين‌ نمازها را؟ خانم‌ شهرياري‌ كجاست‌؟ چه‌ جوري‌ حساب‌ كرده‌ بوديد كاغذ را مثل‌ اينكه‌ من‌ برنداشتم‌. هر نفري‌ يك‌ ماه‌ نماز. حالا هر كس‌ كه‌ حاضره‌ اين‌ كار را بكنه‌ خودش‌ را معرفي‌ بكنه‌. ببينيد حالا، بعد هم‌ بگيد چرا ما بكنيم‌؟! علتش‌ اينه‌. كه‌ من‌ روز دوشنبه‌ رفته‌ بودم‌ مسجد حضرت‌ بقية‌ الله‌ الاعظم‌ كه‌ شماها ممكنه‌ بعضي‌هاتون‌ خبر هم‌ نداشته‌ باشيد و بعضي‌ از شما هم‌ خدمتهايي‌ كرديد. ديدم‌ مردها، مردهاي‌ محترم‌، بعضي‌هايشون‌ رئيس‌ اداره‌ هستند، بعضي‌هايشون‌ معاون‌ اداره‌ هستند، بعضي‌هايشون‌ تاجر محترم‌ هستند. اينها از نظر مادي‌، بعضي‌هايشون‌ هم‌ از نظر مرحله‌اي‌، ولي‌ خدا هستند. آنجا داشتند بيل‌ مي‌زدند. مسجد را دارند مي‌سازند. ما آن‌ پولي‌ را كه‌ حدودا ششصد تومانه‌، البته‌ هشتصد و پنجاه‌ تومان‌ بود اكثرش‌ را ما داديم‌، ششصد تومان‌ را پولش‌ را خرج‌ مسجد بكنيم‌. يعني‌ مسجد، نه‌ اينكه‌ شما فكر كنيد نمازش‌ را ما بخونيم‌ پولش‌ را ما خرج‌ كنيم‌. نه‌. هر كس‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ نماز خونده‌ يا روزه‌ گرفته‌، آن‌ پول‌ مال‌ اونه‌. اون‌ پول‌ را ميده‌ به‌ مسجد و در پول‌ دادن‌ به‌ مسجد ثواب‌ ميبره‌. دقت‌ كرديد؟ يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد شما الان‌ خودتون‌ پول‌ نداريد بديد من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ خانمي‌ آمده‌ بود اينجا شوهرش‌ ديروز ميگفت‌ من‌ يك‌ گناه‌ كردم‌. ميخواد بفروشه‌ پولش‌ را بده‌ به‌ مسجد. از من‌ پرسيد كه‌ شما اين‌ كار را اجازه‌ ميديد كه‌ بكنه‌؟ گفتم‌ تو شوهرشي‌ اجازه‌ ميدي‌ بده‌ بكنه‌. گفت‌ منكه‌ از خدا مي‌خواهم‌. گفتم‌ اين‌ راه‌ امام‌ زمانه‌. اين‌ ديگه‌ هيچ‌ چيز نيست‌ و انشاء الله‌ اين‌ مسجد مثل‌ مسجد جمكران‌ ساخته‌ ميشه‌ و تابحال‌ كراماتي‌ داشته‌ و انشاء الله‌ در ثوابهاي‌ آينده‌اش‌ همه‌اتون‌ شريكيد. حالا كار شما كه‌ كار آسونيست‌ ديگه‌، شما يكي‌ يك‌ ماه‌، دو ماه‌ بيشتر، چون‌ تا دو ماه‌ ما بيشتر نمي‌خواهيم‌ طول‌ بكشه‌ اين‌ نماز خانم‌ عطائيان‌. هر كدام‌ قبول‌ بكنيد مخصوصا آنهايي‌ كه‌ حمد و سوره‌اشون‌، البته‌ همه‌ بايد حمد و سوره‌اشون‌ درست‌ باشه‌. و الا مرحلة‌ توبه‌ را بيخود گذرانده‌ايد. حمد و سوره‌ هايتون‌ سالمه‌، هر كي‌ هم‌ شك‌ داره‌ چون‌ ما مي‌خواهيم‌ نماز سالم‌ خونده‌ بشه‌. اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ نمازها را خونده‌ باشند. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر چهل‌ تا مؤمن‌ بعد از مرگ‌ يك‌ كسي‌ بگويند خدا رحمتش‌ كنه‌، آدم‌ خوبي‌ بود، اگر آدم‌ بدي‌ هم‌ باشه‌ مي‌بخشدش‌. خدا ميگه‌ من‌ چطور روي‌ چهل‌ نفر مؤمن‌ را به‌ زمين‌ بيندازم‌، بگم‌ اينها دروغ‌ مي‌گويند. حالا اگر شماها انشاء الله‌ توانستيد كه‌، من‌ خودم‌ وقتي‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ كه‌ در تهران‌ تشريف‌ داشتند و مرجع‌ تقليد بودند، فوت‌ كردند. شنيدم‌ نمازشون‌ را يك‌ نفر وصيت‌ كردند بردند نماز بخونند. من‌ به‌ پسرشون‌ گفتم‌ كه‌ يكسال‌ نمازشون‌ را هم‌ من‌ مي‌خونم‌. پسرشون‌ گفت‌ پس‌ پولي‌ هم‌ گذاشته‌اند براي‌ اين‌ كار. گفتم‌ نه‌ من‌ پول‌ نمي‌خواهم‌. من‌ همينطوري‌ مي‌خوام‌ اين‌ افتخار را داشته‌ باشم‌ كه‌ براي‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ نماز بخونم‌. شب‌ بعدش‌ آيت‌ الله‌ خوانساري‌ را در خواب‌ ديدم‌ فرمودند من‌ نماز به‌ گردنم‌ نيست‌. من‌ اين‌ كار را كه‌ كردم‌ بخاطر اينه‌ كه‌ يك‌ پولي‌ مي‌خواستم‌ به‌ آدمهاي‌ خوب‌ برسه‌. فكر كردم‌ اينهايي‌ كه‌ نماز استيجاري‌ مي‌خونند هم‌ خوبند هم‌ بخاطر اين‌ نماز يك‌ عبادتي‌ كردند. پول‌ بايست‌ به‌ آنها برسه‌. لذا اين‌ وصيت‌ را اينجوري‌ كردم‌ و اگر تو پول‌ نميگيري‌ كه‌ نخواهي‌ گرفت‌، لازم‌ نيست‌ نماز بخوني‌. گفتم‌ بسيار خوب‌. ما هم‌ نخونديم‌. منتهي‌ بعد براي‌ ايشان‌ يك‌ هدايايي‌، يك‌ طلب‌ مغفرتهايي‌ كرديم‌.

 حالا اينطوريه‌. اين‌ براي‌ كساني‌ كه‌ مخصوصا نمي‌توانند كمكي‌ به‌ مسجد بكنند، بهترين‌ كمك‌ الان‌ اينه‌ كه‌ از همين‌ نمازها، البته‌ ما مي‌خواهيم‌ زود انجام‌ بشه‌. اگر شما دو ماه‌ را توي‌ يك‌ ماه‌ مي‌خونيد، اگر سه‌ ماه‌ را به‌ يك‌ ماه‌ مي‌خونيد، اشكال‌ نداره‌ كه‌ بگيد من‌ سه‌ ماه‌ مي‌خونم‌ يا چهار ماه‌ مي‌خونم‌. ولي‌ اگر كه‌ نمي‌تونيد، وقتتون‌ ايجاب‌ نميكنه‌، كمتر بگيد و انشاء الله‌ تا يك‌ ماه‌ ديگه‌ بايد تمام‌ نماز و روزة‌ ايشان‌ تمام‌ بشه‌. ديشب‌ هيفده‌ نفر بودند توي‌ يك‌ جلسه‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ مسجد، تا من‌ گفتم‌ گفتند ما روزه‌هايشون‌ را ميگيرم‌. گفتم‌ بيشتر از سه‌ روز شما لازم‌ نيست‌ روزه‌ بگيريد و به‌ صد نفر مي‌خواهيم‌ بدهيم‌ و بيشتر از اين‌. ايشان‌ ميگه‌ من‌ پانزده‌ روز نماز بخونم‌ پانزده‌ روز هم‌ روزه‌ بگيرم‌. ميگم‌ نه‌ شما يك‌ ماه‌ نماز بخونيد بهتره‌.

 

۳ جمادی الاول ۱۴۱۵ قمری – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ كهف‌ اخلاق‌ ۸۵

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ كهف‌ اخلاق‌ 85

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 پروردگارا ما سخنانت‌ را شنيديم‌. انشاء الله‌ دوستان‌ اين‌ آيات‌ را با ترجمه‌ مطالعه‌ كرده‌اند. و انشاء الله‌ كوشش‌ بشه‌ سي‌ آيه‌ خوب‌ دقت‌ بشه‌ و از هر كدام‌ از شما اگر سؤال‌ بشود كه‌ اين‌ آيه‌ چه‌ معنا داره‌، بايد انشاء الله‌ بلد باشيد. اين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ من‌ در دو هفتة‌ قبل‌ گفتم‌ و انشاء الله‌ امشب‌ هم‌ عمل‌ شده‌ و احساس‌ ميكنم‌ بعضي‌ها اين‌ آيات‌ را مي‌فهميدند. چون‌ حال‌ توجهي‌ پيدا كرديد. و اگر انشاء الله‌ بيشتر به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ كنيد، به‌ ياري‌ حضرت‌ حق‌ جل‌ و علا، همين‌ چند دقيقه‌ قرآن‌ گوش‌ دادن‌ شما را مراحلتون‌ را بالا ميبره‌. هر كدام‌ در هر مرحله‌اي‌ كه‌ باشيد كمكتون‌ ميكنه‌. شما روز اولي‌ كه‌ پا توي‌ اين‌ مرحله‌ گذاشتيد برنامه‌ اتون‌ اين‌ بود كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. ما نه‌ مي‌خواهيم‌ مالتون‌ را بگيريم‌ نه‌ جانتون‌ را. ولي‌ چند دقيقه‌اي‌ زحمت‌ بهتون‌ اگر داده‌ ميشه‌ نبايد ناراحت‌ باشيد و اكثر شماها كارهاي‌ متفرق‌ ديگرتون‌ يا شغلتون‌ يا هر كارتون‌ را خداي‌ نكرده‌ كوشش‌ كنيد كه‌ ترجيح‌ در اين‌ امر ندهيد. اين‌ مجلس‌، يعني‌ مجلسي‌ بالاتر از اين‌ مجلس‌ با اين‌ خصوصيات‌ يا يافت‌ نميشه‌ يا اگر بشه‌ در رديف‌ اين‌ مجلسه‌ كه‌ سخن‌ خدا گفته‌ بشود و بعد يك‌ مقداري‌ برداشتهايي‌ از آن‌ كلمات‌ پروردگار بشه‌ و ما هم‌ از آخر سخناني‌ با خدا از زبان‌ معصومين‌ عرض‌ كنيم‌.

 لذا انشاء الله‌ جدي‌ و خيلي‌ زياد اهميت‌ بديد. خيلي‌ مواظب‌ باشيد هر چه‌ بيشتر بتونيد انشاء الله‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ انشاء الله‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ را بهتر بفهميد. من‌ هنوز آمادگي‌، از قيافه‌ها احساس‌ كردم‌. يك‌ نگاهي‌ در وسط‌ به‌ قيافه‌ها كردم‌. بعضي‌ها هنوز آنچنان‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ توجه‌ به‌ كلمات‌ پروردگار ندارند. خيلي‌ مهمه‌ آقايون‌، خدا داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. خدا كيه‌؟ خدا خداست‌. ما كيم‌؟ ذره‌ايم‌. از ذره‌ هم‌ كوچكتر. ما يك‌ خورده‌اي‌ در همون‌ عالم‌ ملك‌ خودتون‌ را بسنجيد. اين‌ كرات‌ مثل‌ كهكشانها و گاهي‌ مثل‌ ابر كه‌ از تراكم‌ كرات‌ اينجور به‌ چشم‌ مي‌آد؛ هر كدامش‌ بعضي‌ هاش‌ شايد صدها برابر زمينه‌. شما از اينجا تا يكي‌ از شهرهاي‌ اطراف‌ مي‌خواهيد بريد، ميگيد خدا چقدر زمينش‌ وسيعه‌. اين‌ خدائي‌ كه‌ با يك‌ اراده‌ اينهمه‌ چيز را خلق‌ كرده‌، ما به‌ ملكوتش‌ و حقايقش‌ كار نداريم‌. اين‌ خدا با شما الان‌ چند دقيقه‌ حرف‌ زد. يكي‌ نگاه‌ به‌ در ديوار ميكنه‌، يكي‌ نمي‌فهمه‌، يكي‌ حواسش‌ جاي‌ ديگه‌ است‌. يكي‌ فكرش‌ توي‌ خانه‌ است‌. يكي‌ چون‌ شيفت‌ شبه‌ به‌ جلسه‌ نمي‌آد. ببينيد به‌ خدا قسم‌ همين‌ ماها خوابيم‌. فكر نكنيد شماها الان‌، نصفة‌ اينها، بعضي‌ها يك‌ تكوني‌ خورده‌اند كه‌ شماها باشيد. من‌ كي‌ با ما الان‌ صحبت‌ مي‌كرد؟ كي‌ حرف‌ ميزد؟ من‌ يك‌ وقتي‌ منزل‌ يكي‌ از علما نشستم‌. اين‌ عالم‌ بي‌ دليل‌ شروع‌ كرد به‌ قرآن‌ خوندن‌. من‌ سرم‌ پائين‌ بود. يك‌ دفعه‌ خودم‌ را احساس‌ كردم‌ مثل‌ حضرت‌ موسي‌ در كوه‌ طور. چون‌ غير از اين‌ نيست‌. شما خودتون‌ را به‌ مقام‌ موسي‌ نرسونديد و الا حقيقت‌ همينه‌. اونجا يك‌ درخت‌ صحبت‌ كرد اينجا يك‌ انسان‌ داره‌ براي‌ شما مي‌خونه‌ كلام‌ حق‌ را. كلام‌ حق‌ از توي‌ قلب‌ و حلقوم‌ و زبان‌ يك‌ انسان‌ خارج‌ بشه‌ مهمتره‌ يا از درخت‌؟ حضرت‌ موسي‌ آنجا چه‌ حالي‌ داشت‌؟ زن‌ و بچه‌ و آنهم‌ موقع‌ وضع‌ حمل‌، توي‌ بيابان‌ تاريك‌، خدا ميدونه‌ چه‌ كساني‌ را انتخاب‌ ميكنه‌. من‌ و شما! انشاء الله‌ ميرسيم‌ به‌ آنجا و مي‌خواهيم‌ از خدا كه‌ برسيم‌. و الاّ زن‌ و بچه‌ را گذاشته‌ رفته‌ آتيش‌ بياره‌. چشمش‌ افتاد به‌ يك‌ درختي‌ كه‌ يكپارچه‌ نور بود. اني‌ انا الله‌. لا اله‌ الا انا. موسي‌ من‌ خدا هستم‌. فخلع‌ نعليك‌. انك‌ بالواد المقدس‌ الطوي‌. حضرت‌ موسي‌ با كفش‌ نيا، اينجا زمين‌ خاكيه‌ باشه‌. تو چي‌ هستي‌؟ فرش‌ نداره‌. فخلع‌ نعليك‌. هر كجا سخن‌ خداي‌ تعالي‌ خونده‌ ميشود، همانجا كوه‌ طوره‌. شما فكر نكنيد كوه‌ طور خصوصياتي‌ داشت‌. نه‌ چون‌ خدا آنجا حرف‌ زد و اظهار كلامش‌ را به‌ عالم‌ ملك‌ منتقل‌ كرد، آن‌ اهميت‌ را پيدا كرد. فخلع‌ نعليك‌. كفشهايت‌ را بكن‌. انك‌ بالواد المقدس‌ الطوي‌. كفشهايش‌ را كند. روي‌ اين‌ وادي‌ مقدسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ نظر عنايت‌ به‌ آنجا داشته‌، پاش‌ را گذاشت‌. آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ فرمود و انخترتك‌. تا انسان‌ را اختيار نكنند، انتخاب‌ نكنند، الان‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ ممكنه‌ آدمي‌ باشه‌ كه‌ انتخاب‌ نشده‌ باشه‌. لذا حرف‌ خدا را گوش‌ نميده‌. از همون‌ اول‌ شيطان‌ ميره‌ توي‌ مغزش‌، رفت‌، قرآن‌ چقدر طول‌ كشيد، اين‌ پام‌ درد گرفت‌، اين‌ پا اون‌ پا ميكنه‌ كه‌ زودتر تمام‌ بشه‌ و بعد كه‌ تمام‌ شد، خيلي‌ خوب‌، راحت‌ شديم‌. اين‌ را اختيارش‌ نكرده‌ خدا.  اما اگر روحت‌ را دارند مي‌گيرند، دارند جذبت‌ مي‌كنند. يك‌ هفته‌ زحمت‌ كشيدي‌، سي‌ آيه‌ را ترجمه‌اش‌ را خوب‌ فهميدي‌، حالا هم‌ كه‌ دارد خداي‌ تعالي‌ باهات‌ حرف‌ ميزند. اين‌ جاذبة‌ كلام‌ الهي‌ آنچنان‌ تو را مي‌كشه‌ كه‌ داري‌ به‌ طرف‌ آسمانها سير مي‌كني‌. وقتي‌ يك‌ نماز دو ركعتي‌ كه‌ دو سه‌ دقيقه‌ الي‌ پنج‌ دقيقه‌ طول‌ ميكشه‌، معراج‌ مومن‌ باشد، الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. آيا يك‌ ربع‌ ساعت‌ قرآن‌ خوندن‌ معراج‌ مؤمن‌ نيست‌؟ پس‌ چرا تو غافلي‌، هنوز روي‌ زميني‌. ان‌ اخترتك‌ فاستمع‌ الي‌ ما يوحي‌. من‌ اختيارت‌ كردم‌ پس‌ گوش‌ بده‌. اگر اختيار بشيد گوش‌ مي‌ديد. اگر انتخاب‌ شديد گوش‌ مي‌ديد. هيچ‌ لازم‌ نيستش‌ كه‌ من‌ به‌ شما بگم‌ حتما گوش‌ بديد. يك‌ قدم‌ اخراج‌ شديد آمديد. اختيار مرحلة‌ بعد اين‌ است‌ كه‌ شيطان‌ اينجا نميتونه‌ وارد مغز شما بشه‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. از هفتة‌ آينده‌ هر كس‌ حواسش‌ پرت‌ شد بدونه‌ انتخاب‌ نشده‌ براي‌ فاستمع‌ لما يوحي‌. و ان‌ اخترتك‌، من‌ اختيارت‌ كردم‌، من‌ انتخابت‌ كردم‌، من‌ تو را عزيز خودم‌ قرار دادم‌. تو محبوب‌ مني‌. فاستمع‌ لما يوحي‌. هر كه‌ مي‌خواد محبوب‌ شيطان‌ بشه‌ گوش‌ نده‌. هر كه‌ مي‌خواد محبوب‌ خدا بشه‌ گوش‌ بده‌. هر كه‌ مي‌خواد عزيز شيطان‌ باشه‌ گوش‌ نده‌. هر كه‌ مي‌خواد عزيز خدا باشه‌ گوش‌ بده‌. فاستمع‌ لما يوحي‌. اين‌ معناي‌ استماع‌ كلام‌ خداست‌. تو احترام‌ براي‌ خدا قائل‌ بشو تا خدا برات‌ احترام‌ قائل‌ بشه‌. تو براي‌ خدا ارزش‌ قائل‌ بشو تا خدا هم‌ براي‌ تو ارزش‌ قائل‌ بشه‌. تو عظمت‌ براي‌ خدا قائل‌ بشو تا خدا هم‌ براي‌ تو عظمت‌ قائل‌ بشه‌. تو مي‌خواهي‌ همة‌ بي‌ اعتنايي‌ را به‌ پروردگار بكني‌ و خدا در عين‌ حال‌ تو را اكرامت‌ كنه‌. خدا اكرامت‌ كرد كه‌ انسان‌ خلقت‌ كرد. و لقد كرمنا بني‌ آدم‌. ما بني‌ آدم‌ را اكرام‌ كرديم‌. اكرامت‌ اگر نمي‌كرد، فرقي‌ نميكرد، يك‌ الاغ‌ انسان‌ را خلق‌ ميكرد. اكرامت‌ كرده‌ كه‌ عقلت‌ داده‌، اكرامت‌ كرده‌ كه‌ فكرت‌ داده‌، اكرامت‌ كرده‌ كه‌ انسانت‌ قرار داده‌. پس‌ فاستمع‌ لما يوحي‌. به‌ هر چي‌ كه‌ وحي‌ شده‌ گوش‌ بده‌. گوش‌ دادن‌ هم‌ تنها، صدا بياد، سماع‌ گوش‌ دادن‌ نيست‌، استماع‌ گوش‌ دادنه‌. استماع‌ كن‌. استماع‌ هم‌ بدون‌ فهم‌ معناي‌ آيات‌ قرآن‌ محاله‌. چي‌ را مي‌خواي‌ استماع‌ كني‌؟ چيزي‌ را كه‌ معناش‌ را نمي‌فهميم‌. تو با اينكه‌ من‌ انتخاب‌ كردم‌ كه‌ انشاء الله‌ از اين‌ تهجر بيائيد بيرون‌، از اين‌ بي‌ اعتنايي‌ پروردگار بيائيد بيرون‌، از اين‌ بي‌ توجهي‌ به‌ خدا بيائيد بيرون‌. و الاّ خدا ميدونه‌ ما اگر بفهميم‌ خدا يعني‌ چه‌، يك‌ ساعت‌ وقتمون‌ را صرف‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و استراحت‌ حتي‌ نمي‌كنيم‌ و همه‌اش‌ مشغول‌ فهم‌ معاني‌ قرآن‌ ميشيم‌. اما خوب‌ حالا بهرحال‌ بايد غفلت‌ خودش‌ يك‌ نعمتي‌ است‌ براي‌ زندگي‌ كردن‌. ولي‌ اينهمه‌! اينقدر! سي‌ تا آيه‌ را در هفته‌ بشينيد مطالعه‌ كنيد. باور كنيد من‌ هنوز جرأت‌ نمي‌كنم‌ بپرسم‌ از بعضي‌ از آقايون‌ كه‌ آيا معاني‌ اين‌ سي‌ آيه‌ را كه‌ خوندند همه‌ بلدند يا نه‌. ميگم‌ بايد مدارا كنم‌. ولي‌ انشاء الله‌ يك‌ خورده‌اي‌ در اين‌ موضوع‌ صحبت‌ كنم‌ و فشار هم‌ در اين‌ موضوع‌ خواهيم‌ داشت‌. قاطعيت‌ من‌ را شما سهل‌ انگاري‌ بهش‌ نكنيد. من‌ اگر قاطعيت‌ بخوام‌ عمل‌ بكنم‌ منعي‌ ندارم‌. يك‌ روايتي‌ است‌، يك‌ جمله‌اي‌ است‌ (نامفهوم‌). خيلي‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ جدي‌ باشيد. يك‌ نفر بي‌ حال‌ و بيعرضه‌ توي‌ جمعيت‌ ما باشه‌، بقيه‌ را بيحال‌ ميكنه‌. همين‌ امروز يك‌ برنامه‌اي‌ شد در دفتر كانون‌. كه‌ من‌ تصميم‌ گرفتم‌ امشب‌ اين‌ مطلب‌ را اعلام‌ كنم‌. حالا رفع‌ شد. مي‌خواستم‌ يك‌ قدري‌ از اين‌ آياتي‌ كه‌ خوندند براتون‌ حرف‌ بزنم‌. اين‌ جريان‌ صندوق‌، هر كس‌ نميده‌ بره‌ اعلام‌ بكنه‌ كه‌ من‌ نميدم‌. به‌ آقاي‌ مغيثي‌ بگه‌ من‌ نميدم‌. توي‌ اين‌ هفته‌، از اين‌ هفته‌ تا هفتة‌ آينده‌. هر كس‌ نمي‌خواد بده‌ يا نداره‌ بده‌ يا هرچه‌، چون‌ ما حرفهايمون‌ را زديم‌. هر كس‌ كه‌ عقب‌ افتاده‌ تا هفتة‌ ديگه‌ بده‌ اگر مي‌خواد بده‌. اگر قرضي‌ از صندوق‌ گرفتيد، طبق‌ تعهداتتون‌ عمل‌ بكنيد و بديد. آدم‌ بي‌ تعهد اصلا نبايد توي‌ اين‌ مجلس‌ بيايد و من‌ صورت‌ كساني‌ كه‌ تعهداتشون‌ عقب‌ افتاده‌ و تا هفتة‌ ديگر ندهند، ميدم‌ به‌ آقاي‌ سيدي‌، دم‌ در هفتة‌ ديگه‌ راهشون‌ نده‌. آنهايي‌ كه‌ نمي‌تونند بدهند يا نمي‌خواهند بدهند برن‌ بگن‌ ما نمي‌ديم‌. اين‌ در عرض‌ يك‌ هفته‌ تكليفتون‌ را روشن‌ كنيد. اگر از صندوق‌ قرض‌ گرفتيد، اقساطتون‌ را مرتب‌ كنيد و سر وقت‌، تعهد داشته‌ باشيد. يعني‌ چي‌؟ خوب‌ بگيد نمي‌تونم‌ بدهم‌. آنهايي‌ كه‌ قرض‌ گرفتيد بگيد نمي‌تونم‌ بدهم‌. ما صندوق‌ مال‌ صدقاته‌، از باب‌ استحقاق‌ بهشون‌ مي‌پردازيم‌. نمي‌گيريم‌ ديگه‌ ازشون‌. آنهايي‌ هم‌ كه‌ مي‌تونند بدهند، بدهند بطور مرتب‌. امروز آقاي‌ مغيثي‌ ميگه‌ حدود يك‌ ميليون‌ ما عقب‌ افتاديم‌. يك‌ جلسه‌ مي‌خواهيم‌ مثل‌ كارهايي‌ تشكيل‌ بديم‌، اصلا با اين‌ جمعيت‌ شما اگر بخواهيد به‌ سر تعهداتتون‌ باشيد كلي‌ كار انجام‌ ميشه‌. از اين‌ هفته‌ تا هفتة‌ آينده‌، يعني‌ تا شب‌ دوشنبة‌ آينده‌، از سه‌ حال‌ نبايد خارج‌ باشه‌. يا بريد اونجا بگيد آقا ما ماهانه‌امون‌ را نمي‌ديم‌. يا كمتر قبول‌ داريد، زياد بوده‌ كمتر مي‌خوايد بديد كمتر بديد. و يا تعهداتتون‌ را تمامش‌ را بپردازيد. اگر حتي‌ يك‌ ماه‌ عقب‌ افتاده‌ باشه‌، ديگه‌ من‌ مي‌خواستم‌ امشب‌ را اعلام‌ بكنم‌ كه‌ كي‌ها ندادند، كي‌ها دادند. هفتة‌ ديگه‌ كه‌ راهشون‌ نداديم‌ علتش‌ را بدونند چرا راهشون‌ نداديم‌. همه‌ها. هر كس‌ توي‌ برنامه‌ هست‌. امر منكه‌ نيامدم‌ كه‌ پول‌ از شماها بگيرم‌. اين‌ دستوره‌، مسجد جمكران‌ و تشكيلات‌، خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌، توي‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ بخونيد. من‌ اگر اينقدر بدم‌ كه‌ اينها را دروغ‌ ميگم‌ به‌ شماها، شما چرا اينجا آمديد؟ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ و تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ انه‌ صلاته‌ سكنن‌ لهم‌. ما هي‌ مرتب‌ براي‌ شماها دعا كنيم‌، براي‌ شما زيارت‌ بخونيم‌، براي‌ شما چي‌ بكنيم‌، كه‌ شما پول‌ به‌ صندوق‌ بديد براي‌ تزكية‌ نفس‌ و براي‌ ترفيعتون‌، و شما خيال‌ بكنيد كه‌ خوب‌ اين‌ كه‌ داره‌ كار خودش‌ را ميكنه‌، پس‌ به‌ ما ميرسه‌. نخير نميرسه‌. نخير. خدا بلده‌ چيكار بكنه‌. اين‌ كار را انشاء الله‌ فراموش‌ نشه‌ و شما آقاي‌ سيد، روز شنبه‌ و يكشنبه‌ موظفيد بريد پيش‌ آقاي‌ مغيثي‌ و صورت‌ كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ حرف‌ من‌ گوش‌ ندادند بگيريد و دم‌ در وايستيد و خود آقايون‌ نيايند خودشون‌ كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ندادند. و الاّ با قاطعيت‌ راهشون‌ نمي‌ديم‌ و ديگه‌ هم‌ با ما هيچ‌ ارتباطي‌ نداشته‌ باشند. نميگيم‌ حتما بديد. مي‌خواهيد بديد مي‌خواهيد نديد. براي‌ خودتونه‌. ابولبابه‌ براي‌ اين‌ مسئله‌ رفت‌ خودش‌ را بست‌ به‌ ستون‌ توبه‌ كه‌ تمام‌ اموالم‌ را بدهم‌ به‌ پيغمبر، پيغمبر تا مرا تحويل‌ نگيره‌ من‌ خودم‌ را از اين‌ ستون‌ باز نمي‌كنم‌. بعد پيغمبر آمد گفت‌ خوب‌ به‌ همة‌ اموالت‌ كه‌ تو بي‌ هيچي‌ ميشي‌. يك‌ ثلث‌ از اموالش‌ را گرفت‌ و خداي‌ تعالي‌ توبه‌اش‌ را بخشيد. اين‌ آيه‌ در اين‌ جهت‌ نازل‌ شده‌. مسامحه‌ تا چقدر؟ قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. البته‌ كارهايي‌ كه‌ خيلي‌ من‌ را خوشحال‌ ميكنه‌ و خدا و امام‌ زمان‌ را خوشحال‌ ميكنه‌، شما اگر هر وقت‌، اين‌ را بهتون‌ عرض‌ ميكنم‌، هر وقت‌ ديديد خوشحالي‌ من‌ با خوشحالي‌ امام‌ زمان‌ فاصله‌ افتاد، من‌ خوشحال‌ ميشم‌، امام‌ زمان‌ خوشحال‌ نميشه‌. شما بيائيد مرا زير لگد خورد كنيد. ولي‌ من‌ انشاء الله‌ كوشش‌ ميكنم‌، مگر اشتباه‌ كنم‌، كوشش‌ ميكنم‌ جائي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ خوشحال‌ ميشه‌ منهم‌ خوشحال‌ بشم‌. روز جمعة‌ آن‌ هفته‌، خوب‌ رفته‌ بوديد بنام‌ آقا وليعصر مسجدي‌ ساخته‌ بشه‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ جلسه‌ كم‌كم‌ منتقل‌ بشه‌ به‌ اونجا كه‌ جائي‌ داشته‌ باشيم‌. الان‌ مي‌دونيم‌ جاتون‌ تنگه‌ ديگه‌، الان‌ براي‌ امام‌ عصر كه‌ قطعا جا نداريم‌. و انشاء الله‌ ياران‌ و اصحاب‌ امام‌ زمان‌ زياد مي‌شوند اگر هفتة‌ آينده‌ كم‌ نشوند! ولي‌ اصحاب‌ و ياران‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ انشاء الله‌ زياد مي‌شوند. اگر شماها كوتاهي‌ بكنيد، سيعطي‌ الله‌ بقوم‌ يحبهم‌ و يحبونه‌. صريح‌ قرآنه‌. اين‌ مختصر كه‌ بيدارتون‌ كردند، حالا كه‌ آوردنتون‌، يك‌ مختصر كوتاهي‌ بكنيد، ناز بكنيد، خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و يعطي‌ الله‌ بقوم‌، يك‌ دسته‌اي‌ را مي‌آره‌ به‌ جاي‌ شما مي‌نشونه‌ كه‌ هم‌ خدا را، هم‌ خدا اونها را دوست‌ داره‌ هم‌ اونها خدا را دوست‌ دارند. يحبهم‌ و يحبونه‌. دربارة‌ اصحاب‌ امام‌ زمانه‌. خدا را اهميت‌ بديد. هر كاري‌ هم‌ بكنيد، و ما قدرونا حق‌ قدره‌. هيچكس‌ قدر خدا را نميدونه‌. نميتونه‌ هم‌ بدونه‌. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ آمده‌ با شما صحبت‌ ميكنه‌. شما نمي‌فهميد حرفهايش‌ را. شما نمي‌تونيد بدونيد چي‌ گفته‌ و بايد انشاء الله‌ اين‌ كار عملي‌ بشه‌ تا دستتون‌ به‌ دست‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ برسه‌. صفات‌ رذيله‌ را بايد از خودتون‌ دور بكنيد. مي‌دونيد كه‌ حضرت‌ موسي‌ به‌ درد اين‌ كار، آخه‌ بعضي‌ها ميگن‌ حضرت‌ خضر، آن‌ خضرت‌ نبي‌ نبوده‌. ولي‌ موسي‌ كه‌ اسمش‌ را تصريح‌ كردند.

 اين‌ آية‌ فلان‌، براتون‌ بخونم‌. ببينيد نكاتي‌ همين‌ قضية‌ حضرت‌ موسي‌ و خضر داره‌. اولا اگر انشاء الله‌ شما راه‌ حق‌ را بپيمائيد وجود شما، وجود شما ماية‌ حيات‌ حتي‌ حيوانات‌ مرده‌ ميشه‌. خيلي‌ مهمه‌. توي‌ يك‌ خونه‌، يك‌ انسان‌ اگر عملش‌ صحيح‌ بود و با خدا ارتباط‌ داشت‌، تمام‌ افراد خواب‌ خونه‌ و مردة‌ خونه‌ حتي‌ زنده‌ مي‌شوند. حالا مرده‌ها را ما بيشتر، به‌ شما فشار نمي‌آوريم‌. ولي‌ خوابهاي‌ خونه‌ بايد لااقل‌ زنده‌ بشن‌، بيدار بشن‌. كونوا دعاة‌ الناس‌ بغير السنتكم‌. با عملتون‌ بايد مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنيد. زنتون‌ را بايد بدونيد كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بايد بيدار بشه‌. فرزندتون‌ بايد بيدار بشه‌. وقتي‌ كه‌ نصف‌ شب‌ فرزند انسان‌ مي‌بينه‌ مادر و پدر هر دو نشستند در خانة‌ خدا و دارند اشك‌ مي‌ريزند، با خدا دارند مناجات‌ مي‌كنند؛ فرزند لااقل‌ نماز صبحش‌ را ميخونه‌. وقتي‌ مي‌بينه‌ راست‌ ميگن‌، حقوق‌ مردم‌ را رعايت‌ ميكنند، حق‌ الناس‌ را رعايت‌ مي‌كنند، فرزند تربيت‌ ميشه‌، بيدار ميشه‌ از خواب‌. حضرت‌ خضر اينقدر اهميت‌ داشت‌ كه‌ جائي‌ كه‌ نشسته‌ بود، حضرت‌ موسي‌ هم‌ اين‌ را علامت‌ گرفت‌، جائي‌ كه‌ نشسته‌ بود ماهي‌ بيرون‌ از آب‌ مرده‌ زنده‌ شد و وارد آب‌ شد. اين‌ يك‌. شماها هم‌ بايد نفستون‌ اينطور باشه‌، به‌ اين‌ مرحله‌ برسيد، به‌ اين‌ كمال‌ برسيد. لذا مي‌بينيد ميگه‌ كه‌ قال‌ أرأيت‌ اذ آوينا الي‌ الصخره‌ اني‌ لكيت‌ لحوت‌ و ما انصره‌ الي‌ الشيطان‌ ان‌ اذكره‌ و اتخذ سبيله‌ في‌ البحر عجبا. يعني‌ چي‌؟ يعني‌ راهش‌ را با كمال‌ تعجب‌ در دريا گرفت‌ و رفت‌. يعني‌ زنده‌ شد. بايد انشاء الله‌ از هر كدامتون‌ پرسيدم‌ يعني‌ چه‌ فوري‌ بگيد. از هفتة‌ ديگه‌ انشاء الله‌. بعد برگشتند. گفت‌ كه‌ اينجا معلومه‌ كه‌ حياته‌ اينجا. فوجد عبدا من‌ عبادنا. ارزش‌ خضر همه‌اش‌ به‌ اين‌ بود كه‌ عبدي‌ از بندگان‌ خداست‌. بنده‌ باشيد، بنده‌ باشيد تا خضر بشيد. بنده‌ چطور ميشه‌ انسان‌ باشه‌؟ هيچي‌ از خودش‌ عمل‌ نكنه‌. كارهاي‌ به‌ اين‌ مهمي‌ را كه‌ انجام‌ داد حضرت‌ خضر، ميگه‌ و ما، آخر و ما فعلته‌ ان‌ امري‌. من‌ اين‌ كارهايي‌ كه‌ كردم‌ از پيش‌ خود نكردم‌. اين‌ معناي‌ بندگيه‌. معناي‌ بندگي‌ اين‌ است‌ كه‌ كاري‌ از پيش‌ خودت‌ نكن‌. هيچ‌ كار. غضب‌ نكن‌ و آدم‌ بكش‌. غضب‌، ممكنه‌ حضرت‌ موسي‌ فكر كرده‌ كه‌ حضرت‌ خضر غضب‌ كرده‌ آدم‌ كشته‌. نه‌. و ما فعلته‌ ان‌ امري‌. غضب‌ نكن‌ و كشتي‌ سوراخ‌ كن‌. و ما فعلته‌ ان‌ امري‌. ما فعلته‌ ان‌ امري‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ من‌ از پيش‌ خود نكردم‌. ديوار گلي‌ درست‌ مي‌كنيم‌، اين‌ مردمي‌ كه‌ به‌ ما نون‌ و آب‌ ندادند ما ديوارشون‌ را درست‌ كنيم‌! باشه‌، گنجشون‌ هم‌ كه‌ باشه‌ از بين‌ بره‌. نع‌. و ما فعلت‌ ان‌ امري‌. اين‌ معناي‌ بندگيه‌. بنظر من‌ اينطوري‌ بايد باشه‌، بنظرم‌ من‌، نع‌، نظر شما هيچ‌ بدرد نميخوره‌. نظر خدا، امر خدا، خواست‌ خدا. لذا خدا ميگه‌ فوجد عبدا من‌ عبادي‌. آتيناكم‌ به‌ او رحمت‌ و محبت‌ از ناحية‌ خودمون‌ كرديم‌ و علمناه‌ من‌ لدنا علما. از آن‌ حكمتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مقدر كرده‌ براي‌ بندگان‌ خوبش‌ و اسمش‌ علم‌ لدني‌ بقول‌ شماها هست‌، ما به‌ او عنايت‌ كرديم‌.

 نكتة‌ بعدي‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ ميگه‌ هل‌ اتبعك‌ عن‌ علمي‌ او ما علمت‌ رشدا، من‌ مي‌خوام‌… خواست‌ يك‌ چيزي‌ ياد بگيره‌ براي‌ ديگران‌ بگه‌ كه‌ اظهار شخصيت‌ بكنه‌. روايت‌ داره‌ كه‌، يكي‌ از منبريهاي‌ مشهد براي‌ ما ميگفت‌ من‌ اين‌ روايت‌ را داشتم‌ حفظ‌ مي‌كردم‌ براي‌ اينكه‌ برم‌ بگم‌ روي‌ منبر. كه‌ اگر كسي‌ روايتي‌ را حفظ‌ بكنه‌ براي‌ اينكه‌ به‌ مردم‌ بگه‌، نه‌ براي‌ عمل‌ خودش‌. اين‌ شخص‌ در خسرانه‌. نع‌. براي‌ خودم‌. اول‌ شما، زكاتش‌ آنوقت‌ بعد بگيد. اگر آمديد اينجا چيز ياد گرفتيد بعد بريد به‌ مردم‌ بگيد كه‌ من‌ چيزي‌ بلدم‌، اين‌ فايده‌اي‌ نداره‌. زكاتش‌ را خواستيد بديد، يعني‌ اين‌ را زيادش‌ كنيد، پاكش‌ كنيد، منتشرش‌ كنيد، آنوقت‌ براي‌ مردم‌ بگيد.

 خوب‌. حضرت‌ خضر هم‌ ميگه‌ انك‌ لم‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. تو هرگز نميتوني‌ با من‌ صبر كني‌. آقا اين‌ مسئلة‌ علم‌ و دانش‌ داشتن‌ خيلي‌ مشكله‌. يكي‌ از آقايون‌ اطبا از شخصيتهاست‌، چند روز پيش‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌. ميگفت‌ من‌ سالهاست‌ با شما رفيقم‌ چرا شما به‌ ما برنامه‌ نميديد، چي‌ نمي‌كنيد. گفتم‌ ما با سه‌ دسته‌ نمي‌تونيم‌ صددرصد كنار بيائيم‌: يكي‌ با علماء و مجتهدين‌. يكي‌ با دكترها، نه‌ دكترهاي‌ سال‌ اول‌ و دوم‌ هستند. كساني‌ كه‌ داراي‌ رياستي‌ هستند، شخصيتي‌ هستند. يا مثلا يكي‌ از سياستمدارها. اينها نمي‌تونند بكشونند. هر كاري‌ استادشون‌ بكنه‌ اينها ميگن‌ بعله‌ قربان‌. اينها اينقدر بعله‌ قربان‌ بهشون‌ گفتند كه‌ بعله‌ قربان‌ به‌ كسي‌ نمي‌گند. كسي‌ هم‌ توقع‌ نداره‌، ولي‌ صبر ندارند. و كيف‌ تصبر ان‌ ما لم‌ تحبي‌ خذا. چطور مي‌توني‌ صبر بكني‌ به‌ چيزي‌ كه‌ خصوصيات‌ نداري‌، اطلاع‌ نداري‌ ازش‌. چطور ميتوني‌؟ حضرت‌ موسي‌ از يك‌ راه‌ خوبي‌ وارد شد. گفت‌ ستجدني‌ انشاء الله‌ صابرا. من‌ را انشاء الله‌ صبر، يعني‌ اگر خدا بهم‌ كمك‌ بكنه‌ من‌ صابرم‌. لذا حضرت‌ خضر ديگه‌ نتونست‌ ردش‌ بكنه‌. و لا لك‌ اعطي‌ امرا. اينش‌ را تعهد كرد كه‌ هيچ‌ معصيت‌ تو را نخواهم‌ كرد. هيچ‌ حرف‌ تو را زير پا نخواهم‌ گذاشت‌. همة‌ حرفهايت‌ را گوش‌ ميدم‌. در عين‌ حال‌ حضرت‌ خضر قبول‌ نكرد. گفت‌ كه‌ فان‌ اتبعتني‌ فلا تسأل‌ عن‌ شيئا. اگر با من‌ خواستي‌ با هم‌ باشيم‌ و كنار هم‌ باشيم‌، از هيچ‌ چيز سؤال‌ نكن‌. خيلي‌ مشكله‌ها. عالم‌ انسان‌ باشه‌، احكام‌ و معارف‌ و مطالب‌ در دستش‌ باشه‌، با يك‌ نفري‌ راه‌ بره‌ و هيچ‌ حرف‌ نزنه‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ آقايون‌ تمرين‌ كنيد، تمرين‌ كنيدها. يعني‌ واقعا يك‌ روزي‌ به‌ دردتون‌ ميخوره‌. يك‌ روز خدمت‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ برسيد، چه‌ در زمان‌ غيبت‌ چه‌ در زمان‌ حضور. اينجا تمرين‌ كنيد كه‌ اگر حرف‌ مي‌زنيد سؤال‌ بكنيد. ولو ايشون‌ ميگه‌ سؤال‌ هم‌ نكن‌. چون‌ سؤالها، سؤال‌ ايشان‌، يكي‌ سؤال‌ كرد گفت‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. اينها حديث‌ سؤاله‌، اعتراض‌ هم‌ نيست‌. ميگه‌ كه‌ قال‌ لو شئت‌ لاتخذت‌ اجرا. سؤال‌ آنطور مثلا شما مي‌خواستيد از اينها مزدي‌ بگيريد كه‌ اين‌ ديوار را ساختيد؟ اين‌ سواله‌. حضرت‌ خضر ميگفت‌ نه‌. براي‌ مثلا الا وجه‌ الله‌ مثلا. وجه‌ خدا در نظرم‌ بود. اين‌ جوابش‌ بود. اما گفت‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. اين‌ فقط‌ سؤال‌ بود. آنهاي‌ قبلش‌ اعتراض‌ تقريبا، نيمه‌ اعتراض‌ بود. مثلا ميگه‌ قال‌ اقتلت‌ نفسا زكية‌ بغير نفس‌ لقد جئت‌ شيئا نكرا. يك‌ كار منكري‌ را تو انجام‌ دادي‌. اينجا به‌ حالت‌ اعتراضه‌. اما اينجا سؤاله‌. همين‌ سؤال‌ چون‌ قرارداد اوليه‌ اين‌ بوده‌ كه‌ سوال‌ هم‌ نكني‌. آنها را بعد كه‌ مطالب‌ را بيان‌ ميكنه‌ و شرح‌ ميده‌، در عين‌ حال‌ ديگه‌ قبولش‌ نميكنه‌. حالا شرح‌ داده‌ و او هم‌ قانع‌ شده‌ و حالا دو مرتبه‌ راه‌ بيفتيم‌. نع‌. يك‌ مرتبه‌. اگر كسي‌ پا توي‌ اين‌ راه‌ گذاشت‌، يك‌ مرتبه‌ بيشتر قبول‌ نميشه‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد ما مسامحه‌ مي‌كنيم‌، من‌ خودم‌ مسامحه‌ هستم‌ اصلا. خود من‌ آدمي‌ نيستم‌ كه‌ بخوام‌ جدي‌ بگيرم‌ مطالب‌ را. و الاّ تو آمدي‌ يك‌ مدتي‌ نميدونم‌ مرحله‌ گذروندي‌، چه‌ كردي‌، چه‌ كردي‌. بعد رفتي‌ توي‌ خونه‌ات‌ استراحت‌هايت‌ را كردي‌، يكسالي‌ گذشته‌ مي‌آيي‌ مي‌گي‌ ببخشيد حاج‌ آقا ما آمديم‌ باز. منهم‌ جدي‌ نمي‌گيرمشون‌. غالبا اينطوره‌. مگه‌ اينكه‌ حالا تازه‌ از خواب‌ بيدار شده‌.

 آيات‌ قبليش‌. انساني‌، يكي‌ از قصصي‌ كه‌ اينجا هست‌ كه‌ شايد كمتر بهش‌ توجه‌ ميشه‌، قضية‌ آن‌ دو نفري‌ هست‌ كه‌ و اضرب‌ لهم‌ مثلا رجلين‌ جعلنا احدهما جنتين‌ من‌ اعناب‌. براي‌ اين‌ مردم‌ از اين‌ آيه‌ معلومه‌ كه‌ خدا قصه‌ نمي‌خواسته‌ نقل‌ كنه‌، كتاب‌ رمان‌ ننوشته‌. و اضرب‌ لهم‌ مثلا رجلين‌. مثلي‌ بزن‌، قضيه‌اي‌ بگو تا اينها متوجه‌ بشوند. جعلنا لاحدهم‌ جنتين‌. يكي‌ از آن‌ دو نفر دو تا باغ‌ داشت‌. يك‌ باغ‌ آنطرف‌، يك‌ باغ‌ اينطرف‌. وسطش‌ هم‌ زمين‌ زراعتي‌. و سايه‌ انداخته‌ به‌ درختهاي‌ خرما. شما نخلستانها را نديد. نخلستانها سر بهم‌ آورده‌ پر از خرما و جعلنا بينهما زرعا. زمين‌ كشاورزي‌، بسيار خوب‌، عالي‌. تلك‌ الجنة‌ هذت‌ اكلها و لا تظلم‌ منه‌ شيئا و سجلها خلالهما. آب‌ هم‌ ديگه‌ ساعتي‌ و نميدونم‌ تقسيم‌ و اين‌ حرفها نبود. آب‌ يكسره‌ از كوه‌ مي‌آمد، در خلال‌ اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، باغ‌ جاري‌ بود و باور كنيد چشم‌ من‌ و شما هم‌ اگر به‌ يك‌ چنين‌ باغهايي‌ بيفته‌ و زمين‌ كشاورزي‌، حواسمون‌ پرت‌ ميشه‌ و يادمون‌ ميره‌ از روز قيامت‌ و خدا و بندگي‌ و اينها. و كان‌ له‌ ثمر. ميوه‌ها هم‌ داشتش‌. درختها بي‌ ميوه‌ نبود. خوب‌. اين‌ قال‌ له‌، و قال‌ لصاحبه‌، اين‌ قدم‌ اول‌ گمراهيه‌. دقت‌ كنيد. خوب‌ گوش‌ بديد. چون‌ كلام‌ الهي‌ را ما مي‌خواهيم‌ معناش‌ را بفهميم‌. و هو يحاربه‌ انا اكثر منك‌ مال‌ و ارض‌ فراقا. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ يك‌ وقت‌ با مالتون‌، با جاهتون‌، با رياستتون‌ خودتون‌ را بر ديگري‌ مزيت‌ نديد. من‌ به‌ زنها گفتم‌ توي‌ جلسة‌ خانمها اين‌ را گفتم‌ كه‌ يك‌ لباسي‌ نپوشيد كه‌ زني‌ توي‌ مجلس‌ باشه‌ كه‌ مثل‌ شما نتونه‌ لباس‌ بپوشه‌. اين‌ ضررش‌ ميدونيد چيه‌؟ مواظب‌ زنهايتون‌ باشيد. اگر در راه‌ تزكية‌ نفس‌ هستند حتما بايد اينطوري‌ باشند. اين‌ پنج‌ تا النگو توي‌ دستش‌، گردنبند، چند تا انگشتر. اين‌ طلا رفتش‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ واقع‌ ميشه‌ خواهي‌ نخواهي‌ زنهاي‌ ديگه‌ ندارند مثل‌ او كه‌ اگر نداشته‌ باشند و شوهرش‌ هم‌ نتونه‌ داشته‌ باشه‌، اينها آه‌ مي‌كشند و عكس‌ العملشون‌، واكنشش‌ براي‌ اين‌ خانم‌، اين‌ خانم‌ را از مرحله‌ پرتش‌ ميكنه‌. اصلا مي‌اندازتش‌. و اگر هم‌ شوهرش‌ پولداره‌، ولي‌ نخريده‌. شب‌ ميره‌ با شوهرش‌ دعوا ميكنه‌. فلاني‌، ما از فلاني‌ چيمون‌ كمه‌ كه‌ تو براي‌ من‌ اينها را نمي‌خري‌؟ خدا را شكر كنيد كه‌ زنهاتون‌، آنهايي‌ كه‌ در راه‌ هستند اين‌ حرفها را شنيدند و عمل‌ كردند و ماية‌ نكبت‌ توي‌ خانه‌هاتون‌ وارد نمي‌كنند. بخدا قسم‌ نكبتها، يعني‌ اين‌ زني‌ كه‌ چشمش‌ به‌ النگو و گردنبند زن‌ شما افتاده‌ و رفته‌ توي‌ خونه‌ دعوا ايجاد كرده‌ يا آه‌ كشيده‌، چون‌ آنها كه‌ تزكية‌ نفس‌ شده‌ نيستند كه‌ ؛ اين‌ زندگي‌ شما را به‌ باد ميده‌، يعني‌ شما بيچاره‌ ميشيد توي‌ خونه‌. و نگذاريد. اگر زينتي‌ داره‌ فقط‌ براي‌ شوهر. اصلا زن‌ اگر براي‌ غير شوهرش‌ زينت‌ بكنه‌ و لباس‌ خوب‌ بپوشه‌، اين‌ يك‌ مرحله‌ از بي‌ عفتي‌ را انجام‌ داده‌. قدم‌ اول‌ همة‌ بدبختيها اينه‌. انا اكثرا منك‌ مالا. حالا نمي‌خواد به‌ زبون‌ بگه‌. همينطور وقتي‌ نشسته‌، لباس‌ خوب‌ پوشيده‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، در مردها زياد خوب‌ اين‌ جهت‌ چيز نيست‌. ممكنه‌ زبانا بگند. اما خانمها زياد اينطوري‌ ميشه‌. و ديديد من‌ در مي‌خواستيم‌ بريم‌ سوريه‌، جواني‌ آمده‌ بود در اين‌ قسمت‌ نشسته‌ بود. صدا كرد گفت‌ حاج‌ آقا ببينيد؟ گفتم‌ چي‌ را ببينم‌. يك‌ زني‌، پيرزني‌ آمده‌ بود از آنهايي‌ كه‌ نبايد نگاه‌ كردش‌. در عين‌ حال‌ ما نمي‌خواستيم‌، قواعد بود، جزء قواعد من‌ النساء كه‌ و الاّ يرجون‌ النكاح‌، از آنهايي‌ كه‌ اصلا براي‌ ازدواج‌ ديگه‌ بدرد نميخوره‌. اينها عيبي‌ نداره‌ نگاه‌ كردنشون‌. نگاه‌ كردم‌ چقدر طلا! من‌ تعجب‌ كردم‌ توي‌ دستش‌ و بالا و پائين‌ نگاه‌ كن‌. گفتم‌ هميشه‌ تو اينها را مي‌پوشي‌. گفت‌ بعله‌. بعضي‌ها هستند وجودشون‌ ارزشي‌ نداره‌ها. هيچ‌. يك‌ پول‌. ارزش‌ نداره‌. با همين‌ چيزها مي‌خوان‌ به‌ خودشون‌ ارزش‌ بدهند. ببيند. از اين‌ بترسيد. اين‌ اول‌ قدم‌ انحراف‌ و اول‌ قدم‌ بدبختي‌، چه‌ بدبختي‌ خود انسان‌ و چه‌ بدبختي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آيد بوسيلة‌ اين‌ انا اكثر منك‌ مالا و اعظ‌ نظرا. من‌ هم‌ مالم‌ بيشتر از توئه‌ هم‌ از نظر شخصيت‌ مهمترم‌. اون‌ بندة‌ خدا هم‌ دلش‌ شكست‌ و هيچي‌ نگفت‌. چون‌ دلش‌ فقط‌ مي‌شكنه‌. اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌ دلش‌ نميشكنه‌. اون‌ فقط‌ خسارت‌ به‌ خودش‌ ميكنه‌. ولي‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ كه‌ همه‌ نيستند كه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ذخروا جنته‌ و هو ظالم‌ لنفسه‌. اون‌ با همين‌ حرفش‌ جزء كساني‌ شد كه‌ ظلم‌ به‌ نفسش‌ كرد، خودش‌ را بيچاره‌ كرد. وارد باغش‌ شد در حالي‌ كه‌ ظلم‌ به‌ نفسش‌ كرده‌ بود. خوب‌ نتيجة‌ اين‌ كار چي‌ شد؟ خدا پرده‌ را مي‌اندازه‌. ختم‌ الله‌ علي‌ قلوبهم‌ و علي‌ سمعهم‌ و علي‌ ابصارهم‌ غشاوه‌. يك‌ پرده‌ خدا انداخت‌ تا اين‌ غرور براش‌ پيش‌ آمد، من‌ بالاتر از توئم‌، آنهم‌ به‌ يك‌ مؤمن‌. بعدش‌ چي‌ گفت‌؟ گفت‌ و قال‌ و ما ان‌ تريد هي‌ ابدا. من‌ فكر نميكنم‌ اين‌ از بين‌ بره‌. درسته‌؟ مغرور. باغ‌ به‌ اين‌ خوبي‌، آب‌ هم‌ كه‌ داره‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود همه‌ چيز. من‌ هم‌ كه‌ هستم‌ و مراقبشم‌ اين‌ ديگه‌ از بين‌ نمي‌ره‌. يك‌ قدم‌ وابستگي‌ به‌ اين‌ مال‌ را كه‌ داره‌. قدم‌ بعدي‌. ببينيد. سه‌ قدم‌ برداشته‌ رسيده‌ به‌ بدبختي‌ كامل‌. قدم‌ اول‌ تفوق‌ و رياست‌ و برتري‌ جوئي‌ بر يك‌ رفيقش‌. قدم‌ دوم‌ ايني‌ كه‌ خيال‌ ميكنه‌ كه‌ اينجا هميشه‌ باقي‌ خواهد ماند. قدم‌ سوم‌ و ما اذن‌ ساعتي‌ قائمة‌. روز قيامت‌ را فكر نمي‌كنم‌. اي‌ بابا كي‌ از آن‌ دنيا اومده‌! من‌ باور نميكنم‌. تازه‌ خدا هم‌ هر چي‌ بخواد بده‌ از اين‌ بهتر كه‌ نميده‌. يكي‌ مي‌گفت‌ خدايا از آن‌ حوريه‌هاي‌ بهشتي‌ يك‌ دونه‌اش‌ را اينجا به‌ ما بده‌. ما بقيه‌اش‌ را نمي‌خوايم‌. اينه‌ احمق‌ خيال‌ مي‌كرد حالا همه‌ آنجا صف‌ وايستادند منتظرشند. حالا يكيش‌ بياد بقيه‌اش‌ پيشكش‌ خدا. نخير. براي‌ تو نيست‌. تو يقين‌ چون‌ نداري‌. تو دروغ‌ ميگي‌.

 تا اينجور آدمها را ديدي‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، تا اينطور آدمها را ديديد امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكرشون‌ كنيد، هدايتشون‌ كنيد. شايد اينها حواسشون‌ جمع‌ بشه‌، شايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند. قال‌ له‌ صاحبه‌ و هو يحاوره‌ اكثرت‌ بهي‌ خلق‌ من‌ التراب‌. تو بدبخت‌، ببينيد آوردش‌ پائين‌ پائين‌، تو را از خاك‌ خلق‌، تو كه‌ روح‌ نداري‌. آدمي‌ نيستي‌ كه‌ با روحت‌ صحبت‌ كنيم‌، مطلبي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ روح‌ باشه‌ به‌ تو بگم‌. خلقك‌ من‌ تراب‌. اين‌ بدن‌ تو را خدا از خاك‌ خلق‌ كرده‌. ثم‌ من‌ نطفه‌، بعد از آب‌ گنديدة‌ زن‌ و مرد. بعد سواك‌ رجل‌، يك‌ مرد، تو نامردي‌ كه‌ اينجور منكر همه‌ چيز شدي‌. تو را خدا مرد قرار داده‌. اما من‌ چي‌ ميگم‌؟ ميگم‌ لكنا هو الله‌ ربي‌. من‌ ميگم‌ خدا پروردگار ماست‌. و لا يشرك‌ بربي‌ احدا. من‌ به‌ پروردگارم‌ هيچ‌ چيز را شريك‌ نميدونم‌. اينجوري‌ باشيد. يك‌ وقت‌ دلتون‌ نلرزه‌. اين‌ راست‌ ميگه‌، ما هم‌ توي‌ دنيا آدم‌ بوديم‌، زندگي‌ داشتيم‌؟! نه‌ باغي‌، نه‌ مزرعه‌اي‌، نه‌ خدمتتون‌ هيچي‌ هيچي‌ هيچي‌. نه‌. بگيد كه‌ لكنا هو الله‌، اما ما اين‌ مخصوصا با غرور داره‌ اين‌ حرف‌ را ميزنه‌. لكنا، بگو خدا رب‌ منه‌. و من‌ مشرك‌ به‌ خداي‌ خودم‌ نميشم‌. يعني‌ شرك‌ نمي‌آرم‌ به‌ خداي‌ خود احدي‌ را. آخه‌ تو بدبخت‌، اذ دخلتك‌ جنتك‌ قلت‌ ما شاء الله‌. وقتي‌ وارد شدي‌ روي‌ عادت‌ بكش‌، اين‌ چقدر ايمان‌ بود گفتي‌ ما شاء الله‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌. مثل‌ همين‌ ماشاءالله‌هاي‌ ما. مي‌خواهيم‌ طرف‌ را متوجه‌ كنيم‌، ماشاءالله‌! ببين‌ چه‌ باغي‌ من‌ دارم‌! لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌. و لولا اذ دخلت‌، بعله‌، حق‌ با شماست‌ مثل‌ اينكه‌. البته‌ من‌ يادمه‌ در تفسير ديدم‌ كه‌ اين‌ لولا به‌ معناي‌ چرا نيست‌. اگر نبود كه‌ وقتي‌ داخل‌ شدي‌ جنتت‌ را و هو قلت‌، حالا من‌ تازگي‌ تفسير نگاه‌ نكردم‌ شايد نظر شما درست‌ باشه‌. ولي‌ لو به‌ معناي‌ اگر، لا به‌ معناي‌ نه‌ بود. كه‌ وقتي‌ وارد شدي‌ به‌ باغت‌، گفتي‌ لو ماشاء الله‌ ان‌ اقلك‌ ما فعصي‌ ربي‌ ان‌ يعطيني‌ خيرا من‌ جنه‌. اگر من‌ اينها را ندارم‌ اميد است‌ اگر من‌ بگم‌ خدا، خدا به‌ من‌ بده‌. و بهشت‌ تو را و اين‌ باصطلاح‌ باغ‌ تو را، يسرف‌ عليه‌ حسبان‌ من‌ السماء. يك‌ آتشي‌ از آسمان‌ بياد و تصبح‌ صعيدا زرقا. منظور اين‌ دو سه‌ نكته‌اي‌ بود كه‌ عرض‌ كردم‌. متوجه‌ باشيد. تفوق‌، ببينيد ريشة‌ همة‌ اينها تفوق‌ طلبيه‌. تفوق‌ بر ديگران‌ پيدا نكنيد.

 اميدوارم‌ انشاء الله‌ به‌ همين‌ مقدار از ترجمة‌ اين‌ آيات‌، انشاء الله‌ موفق‌ بشيم‌ آنچه‌ كه‌ ماية‌ تنبه‌ ماست‌ انشاء الله‌ انجام‌ بشه‌. خداي‌ تعالي‌ بعد مي‌فرمايد المال‌ و البنون‌ زينة‌ الحياة‌ الدنيا و الباقيات‌ الصالحات‌ خيرا عند ربك‌ ثوابا و خيرا عملا. زن‌ و فرزند. فرزندان‌، اينها زينت‌ حيات‌ دنيا هستند، زينت‌ زندگي‌ دنيا هستند. آنچه‌ كه‌ از شما باقي‌ بمانه‌، باقي‌ بماند و صالح‌ هم‌ باشه‌، شايسته‌ هم‌ باشه‌، بهتر است‌ براي‌ شما. در نزد خدا اينها بهتره‌. اگر پولي‌ داري‌، مالي‌ داري‌، زندگي‌ داري‌، اينها را در كارهايي‌ كه‌ باقيات‌ صالحات‌ باشه‌ كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ براي‌ همه‌امون‌ اين‌ مسجد كه‌ ساخته‌ ميشه‌ باقيات‌ صالحاتي‌ باشه‌ و انشاء الله‌ هميشه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ ما ثواب‌ بنويسد و در نزد خدا اجر و مزدي‌ داشته‌ باشيم‌. و اين‌ برنامه‌اي‌ كه‌ شما اين‌ شبهاي‌ دوشنبه‌ داريد، ما همين‌ سفر كه‌ رفتيم‌ تهران‌ و بعضي‌ از شهرهاي‌ ديگر، انشاء الله‌ انجام‌ مي‌دهند. شماها كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ ممتازتر از آنها باشيد. و تابحالش‌ بحمدالله‌ امتياز داشتيد و ممتاز بوديد و من‌ از اكثر بيشتر شماها راضي‌ و خوشحالم‌. و اميدوارم‌ انشاء الله‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد، جدي‌ باشيد، خيلي‌ها هستند كه‌ واقعا غبطه‌ مي‌برند به‌ اينكه‌ شما در كنار قبر حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ هستيد و براي‌ دوستانتون‌ كه‌ در خارج‌ از مشهد هستند، هر وقت‌ مشرف‌ ميشيد، سلامي‌ عرض‌ كنيد به‌ حضرت‌ رضا. يك‌ تسبيح‌ دستتون‌ بگيريد فقط‌ براي‌ كساني‌ كه‌ خارج‌ از مشهد هستند، سيصد مرتبه‌ بگيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌. خيلي‌ كار تندي‌ هم‌ ميشه‌، يك‌ گوشه‌اي‌ اين‌ كار را بكنيد. همين‌ السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌، ثواب‌ زيارت‌ را براي‌ او بهش‌ مي‌دهند كه‌ هزار حج‌ و هزار عمره‌ است‌. براي‌ آنهايي‌ كه‌ در خارج‌ از مشهدند و محرومند از اين‌ فيض‌ عظمايي‌ كه‌ شما در مشهد داريد. و انشاء الله‌ قدر بدونيد و اميدواريم‌ جدي‌ باشيد، كوشش‌ بكنيد يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ انشاء الله‌ دستتون‌ به‌ دامن‌ حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برسد انشاء الله‌.

 اين‌ ايام‌ يك‌ خورده‌اي‌ مشكله‌ كه‌ انسان‌ حرف‌ بزنه‌، جاي‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ باشه‌، و سخني‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نگويد. خيلي‌ بي‌بي‌ عزيز است‌ و غريب‌ است‌ و و الداخلين‌ علي‌ البتول‌ ببيتها و اعز مصطفين‌ جميع‌. يك‌ عده‌ اراذل‌ و اوباش‌ آمدند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا، با آن‌ وضعي‌ كه‌ شنيده‌ايد وارد خانة‌ حضرت‌ شدند. محسنش‌ را سقط‌ كردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، پسر عمش‌ را به‌ طرف‌ مسجد كشيدند، فاطمة‌ زهرا از جا برخاست‌. صدا زد خلب‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌ لاشكو للاله‌ سجوني‌. پسر عمويم‌ را ول‌ كنيد و الاّ سرم‌ را ميرم‌ برهنه‌ ميكنم‌، نفرينتون‌ مي‌كنم‌، و شكايت‌ امر را به‌ پدرم‌ ميكنم‌. آيا آنها توجه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا كردند؟ ابدا. جمعي‌ ريختند فاطمه‌ را كتك‌ زدند. بدن‌ فاطمة‌ زهرا را كبود كردند. دستش‌ را شكستند. پهلويش‌ را شكستند. او را عليله‌ در ميان‌ بستر انداختند كه‌ اين‌ روزها در ميان‌ بستر افتاده‌ و وفاتش‌ نزديك‌ ميشود.

 

۱۱ ذی القعده ۱۴۱۴ – تاکید بر تعیین مقصد ، اخلاق ۷۶

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ هذا القرآن‌ يهدي‌ للتی‌ هي‌ اقوم‌. آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ مربوطه‌ به‌ سورة‌ اسراء يا سورة‌ بني‌ اسرائيل‌ بود. اين‌ سوره‌ را سورة‌ اسرا گفتند به‌ خاطر اينكه‌ در بدايت‌ سوره‌ سخني‌ از معراج‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ ميان‌ آمده‌ و سورة‌ بني‌ اسرائيل‌ مي‌گويند بخاطر اينكه‌ در اوائل‌ سوره‌ دربارة‌ بني‌ اسرائيل‌ كه‌ لتفسدن‌ في‌ الارض‌ مغلطين‌. دو مرتبه‌ در روي‌ زمين‌ شما فساد مي‌كنيد و قدرت‌ پيدا مي‌كنيد، يك‌ يك‌ مرتبه‌اش‌ گذشت‌ دفعة‌ دوم‌ منتهي‌ مي‌شود به‌ وقتي‌ كه‌ اونها وارد مسجد الاقصي‌ مي‌شن‌ و بيت‌ المقدس‌ را مي‌گيرند و بعد انشاء الله‌ شما سربازان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ زير ساية‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ اونها را از مسجد اقصي‌ خارج‌ خواهيد كرد.

 در اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد يك‌ جمله‌اي‌ جلب‌ توجه‌ من‌ را كرد، كه‌ خيلي‌ مختصر ولو اينكه‌ ايام‌، ايامي‌ است‌ مربوط‌ به‌ عيد غديرخم‌ چون‌ وقتي‌ كه‌ عيد نوروز سيزده‌ روز قدرت‌ داشته‌ باشد مردم‌ را شاد نگه‌ بدارد عيد غدير لااقل‌ دوازده‌ روز بايد اين‌ قدرت‌ را از خود نشان‌ بدهد. من‌ روز اولي‌ كه‌ وارد شدم‌ بخاطر رحلت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌ سفارش‌ كرده‌ بودم‌ چراغاني‌ نكنند، ولي‌ امشب‌ گفتم‌ كه‌ چراغها را روشن‌ كنند و ما غذاي‌ روز عيد غدير را امروز و امشب‌ با برادران‌ عزيزمون‌ خواهيم‌ داشت‌. و لذا اين‌ عيد بزرگ‌ را به‌ همه‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و اينكه‌ تاخير افتاد به‌ مناسبت‌ عزاي‌ عمومي‌ از همتون‌ عذر مي‌خوام‌. ما در روز عيد غدير در كنار خانة‌ خدا به‌ ياد شماها بوديم‌، دعاي‌ ندبه‌ خوانديم‌ و اشك‌ دوستان‌ ريختند در فراغ‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و امشب‌ هم‌ انشاء الله‌ بسيار مختصر بخاطر اينكه‌ همة‌ مطالبم‌ را امشب‌ نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ چون‌ مثل‌ اينكه‌ مجلس‌ شب‌ دوشنبه‌ نظمش‌ بهم‌ خورده‌ و افرادي‌ در جلسه‌ هستند كه‌ يعني‌ منظور بچه‌ها افراد كم‌ سن‌ هستند بعضي‌ مطالبي‌ كه‌ در نظر داشتم‌ نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌، فقط‌ به‌ عنوان‌ تبريك‌ عيد، عيد غدير خم‌ بعد از سه‌ روز كه‌ در خدمتتون‌ بوديم‌ و دربارة‌ عيد حرفي‌ نزديم‌ امشب‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد در هر سال‌ عيد غدير را دوازده‌ روز جشن‌ داشته‌ باشيد. من‌ شماها را ديدم‌ كه‌ در عيد نوروز هيچ‌ برنامه‌اي‌ نداشتيد. ولي‌ ديد و بازديد عيد غدير را انشاء الله‌ ادامه‌ بديد براي‌ سالهاي‌ بعد كه‌ اين‌ مصيبت‌ هم‌ در بين‌ و در اين‌ دوازده‌ روز نباشد انشاء لله‌ مقيد باشيد كه‌ عيد غدير را تا اول‌ محرم‌ ادامه‌ بديد. و انشاء الله‌ از اول‌ محرم‌ هم‌ اظهار حزن‌ و اندوهتون‌ را بكنيد براي‌ عزاي‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ به‌ ابن‌ شبيب‌ فرمودند كه‌ وقتي‌ هلال‌ محرم‌ ظاهر مي‌شه‌ حزن‌ آل‌ محمد ظاهر مي‌شود و هر شب‌ و هر روز حزنمون‌ افزوده‌ مي‌شود تا روز عاشورا كه‌ ديگر قراري‌ نداريم‌.

 و شما شيعيان‌ خاندان‌ عصمت‌ وطهارت‌ هم‌ انشاء الله‌ همينطور باشيد. و اما اين‌ آية‌ شريفه‌. ان‌ هذا القرآن‌ يهدي‌ للتي‌ هي‌ اقوم‌. قرآنه‌. وعظي‌ و كلامي‌ بالاتر از قرآن‌ نيست‌. حتي‌ سخنان‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار به‌ پاية‌ قرآن‌ مجيد نميرسد. قرآن‌ هم‌ الفاظش‌ مال‌ خداست‌ و هم‌ معانيش‌. به‌ عكس‌ روايات‌ كه‌ فقط‌ معانيش‌ مال‌ خداست‌. در عين‌ اينكه‌ كلامي‌ بالاتر از قرآن‌ در عالم‌ هستي‌ وجود ندارد، در صورتي‌ هدايت‌ است‌ كه‌ افرادي‌ كه‌ مي‌خوان‌ از اين‌ قرآن‌ كسب‌ هدايت‌ كنند بايد مقاوم‌ باشند. هر كه‌ مقاومتر بود، هر كه‌ با ثبات‌تر بود، هر كه‌ استقامتش‌ بيشتر بود، هدايت‌ قرآن‌ براي‌ او زيادتره‌. از اين‌ جمله‌ من‌ يك‌ استفادة‌ فوق‌ العاده‌اي‌ كه‌ شايد شرحش‌ را موكول‌ به‌ بعد بكنم‌، مي‌خوام‌ براتون‌ داشته‌ باشم‌. و آن‌ استفاده‌ اين‌ است‌ كه‌ شما برادران‌ و عزيزانم‌ كه‌ انشاء الله‌ به‌ كوري‌ چشم‌ دشمنان‌ امام‌ عصر و دشمنانتون‌ يك‌ روز همانطوري‌ كه‌ اصحاب‌ پيغمبر زير آن‌ درخت‌ با پيغمبر اكرم‌ بيعت‌ كردند، شما هم‌ انشاء الله‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فداه‌ بيعت‌ خواهيد كرد و انشاء الله‌ به‌ اين‌ اميد زنده‌ هستيم‌ كه‌ روزي‌ ناممون‌ در طومار اصحاب‌ امام‌ عصر قرار بگيرد، يك‌ مطلب‌ را مي‌خوام‌ امشب‌ تذكر بدم‌. و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ كلمات‌ زير ساية‌ قرآنه‌. و قرآن‌ هدايت‌ است‌ براي‌ كسي‌ كه‌ مقاومتر باشد. پس‌ تكليفي‌ كه‌ الان‌ پيش‌ مي‌آد اين‌ است‌ كه‌ همه‌اتون‌ بايد در راه‌ و روشي‌ كه‌ انتخاب‌ كرديد تزلزل‌ پيدا نكنيد. سفارشي‌ كه‌ امشب‌ من‌ به‌ شما دارم‌ اين‌ است‌ كه‌ شيطان‌ به‌ انحاء مختلف‌ ممكن‌ است‌ كه‌ به‌ سراغتون‌ بياد. يك‌ ترسيمي‌ متصوفه‌ و افراد قشري‌ و افراد پست‌ از معنويات‌ كرده‌اند كه‌ با كمال‌ تأسف‌ در مغز اكثر شماها اين‌ ترسيم‌ جاي‌ گرفته‌. و آن‌ ترسيم‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنيد وقتي‌ به‌ كمال‌ رسيده‌ايد كه‌ خواب‌ خوب‌ ببينيد، مكاشفه‌ داشته‌ باشيد، طي‌ الارض‌ كنيد، مستجاب‌ الدعوه‌ باشيد. يا مثلا اگر يك‌ كسي‌ اذيتتون‌ كرد نفرين‌ كنيد و فورا او را از پا دربياريد. اين‌ ترسيم‌ از ناحية‌ متصوفه‌ در مرحلة‌ اول‌، بعد از ناحية‌ افراد قشري‌، بعد از ناحية‌ ظاهر پرستان‌ و ظاهر بينان‌. و بعد هم‌ از ناحية‌ كساني‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ با معنويت‌ و حقيقت‌ ارتباطي‌ ندارند بوجود آمده‌. هركس‌ خواب‌ بيشتري‌ و خوبتري‌ ببيند او را ما خوبتر مي‌دانيم‌. هر كس‌ مكاشفات‌ زيادتري‌ داشته‌ باشد او را ما بهتر قبول‌ داريم‌. هر كس‌ مستجاب‌ الدعوه‌ باشد به‌ قول‌ ما، خدا تحت‌ فرمانش‌ باشد تا گفت‌ خدا خدا بگه‌ لبيك‌. و تا گفت‌ اين‌ عمل‌ را، اين‌ دستور را انجام‌ بده‌ بگه‌ چشم‌. و در حقيقت‌ ايشان‌ فرمانده‌ باشد و خدا فرمانبردار نستجير بالله‌. و يا اينكه‌ اگر يك‌ كسي‌ اذيتش‌ كرد فورا نفرين‌ كند و او را از پا دربياره‌. يك‌ همچين‌ فردي‌ را هم‌ ما بهتر دوست‌ داريم‌ و هم‌ خودمون‌ را آرزوي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ كمال‌ را، كمال‌ اصطلاحي‌ را داريم‌ و هم‌ شايد در ذهنمون‌ اين‌ ترسيم‌ فرو رفته‌ باشد كه‌ ولي‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ اگر ما اذيتش‌ كرديم‌ و آهي‌ كشيد، از پا دربياييم‌. همة‌ اينها اشتباهه‌. دلايل‌ قطعي‌ داريم‌ كه‌ اشتباهه‌. و من‌ نمي‌خوام‌ دربارة‌ اشتباه‌ و اين‌ ترسيم‌ غلط‌ امشب‌ صحبت‌ كنم‌. مي‌خواستم‌ صحبت‌ كنم‌ ولي‌ انشاء الله‌ موكول‌ مي‌كنيم‌ به‌ جلسات‌ ديگر و جلسات‌ مفصلي‌ كه‌ بايد ولو به‌ ضرب‌ انبردستي‌ هم‌ كه‌ شده‌ از توي‌ مغز شماها اينها را بيرون‌ كنيم‌. بدانيد هدف‌ ما هيچ‌ يك‌ از اينها نيست‌. هيچ‌ يك‌ از اين‌ حرفها نيست‌. دو چيز را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ و هدف‌ اينه‌. اول‌ بندگي‌. هيچگاه‌ بندة‌ خدا نميخواد فرماندة‌ خدا بشه‌. دعا را طبق‌ بندگي‌ ميكنه‌. اگر خدا اجابت‌ كرد، اجابت‌ كرده‌. اگر گفت‌ نه‌ بندة‌ من‌، صلاح‌ نيست‌ و اجابت‌ نكرد، باز هم‌ راضيست‌. بنده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ بنده‌ باشه‌. بنده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ فرمانبردار باشه‌، و هدف‌ از خلقت‌ اينه‌. بنده‌اي‌، اگر در بين‌ مردم‌ تو را مفتضح‌ كرد، آبرويت‌ را برد و او اين‌ را دوست‌ داشت‌. تو هم‌ آن‌ را دوست‌ داشته‌ باش‌. اگر تمام‌ مردم‌ عليه‌ تو قيام‌ كردند، تو يك‌ كلمه‌ نفرين‌ نكني‌. همانطوري‌ كه‌ امير المؤمنين‌ را لعن‌ مي‌كردند، سب‌ مي‌كردند، علي‌ يك‌ كلمه‌ نفرين‌ نكرد. نفرين‌ كه‌ نكرد اگر نفرين‌ كردي‌ منتظر نباش‌ خدا او را از پاش‌ دربياره‌. خدايا اينهمه‌ من‌ براي‌ تو بندگي‌ كردم‌. بندگيت‌ به‌ درد نميخوره‌ چون‌ اين‌ فكر را داري‌. بنده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ پاداشي‌، بدون‌ هيچ‌ درخواستي‌، بدون‌ هيچ‌ اجر و مزدي‌ چون‌ خدا خداست‌ و چون‌ خدا وجدتك‌ اهلا للعباده‌، من‌ تو را يافتم‌ كه‌ بنده‌ باشم‌ و تو معبود من‌ باشي‌ و دوستت‌ دارم‌ كه‌ بندگي‌ ميكنم‌، او بندگي‌ بكنه‌. حالا بهش‌ چيزي‌ دادند، دادند. ندادند ندادند. اگر پشت‌ پاي‌ خودش‌ را نديد نديد. اگر بر طارم‌ اعلي‌ نشست‌، بازهم‌ براش‌ فرقي‌ نكنه‌. حتي‌ اگر مفتضحش‌ كردند، بگه‌ چونكه‌ تو خواسته‌اي‌ باد فداي‌ ره‌ تو سر من‌، پيكر من‌، اكبر من‌، اصغر من‌. ايني‌ كه‌ ميگن‌ مفتضحش‌ كردند گاهي‌ خدا بعضي‌ از انبياء را در مقام‌ امتحان‌ حتي‌ آبروشون‌ را برده‌. گفتند چونكه‌ از ناحية‌ توست‌ دوست‌ داريم‌. تو زخم‌ زني‌ به‌ كه‌ ديگري‌ مرهم‌. تو زهر دهي‌ به‌ كه‌ ديگري‌ ترياك‌. و اين‌ را به‌ آقايان‌ عزيزم‌ و محبوبينم‌، خدا ميدونه‌، نميخوام‌ زياد اظهار محبت‌ به‌ شما بكنم‌، شبي‌ كه‌ شب‌ دوشنبه‌اي‌ كه‌ بعدش‌ مي‌خواستم‌ از خدمتتون‌ مرخص‌ بشوم‌، يك‌ حالي‌ شماها داشتيد كه‌ اگر دو سه‌ تا كلمه‌ مثلا حتي‌ مي‌گفتم‌ اگر از من‌ بدي‌ ديديد، از من‌ راضي‌ بشيد، من‌ رفتم‌، تمامتون‌ گريه‌هاي‌ فوق‌ العاده‌ يا بعضي‌هاتون‌ از حال‌ هم‌ مي‌رفتيد. لطفتون‌ را ميدونم‌، محبتتون‌ را ميدونم‌. خدا انشاء الله‌ اين‌ محبت‌ را براي‌ روز قيامت‌ من‌ نگه‌ بداره‌ كه‌ اگر ما را با اعمالمون‌ خواستند بيندازند توي‌ آتش‌ جهنم‌، چهل‌ نفر بگن‌ خدايا فلاني‌ را ما دوست‌ داشتيم‌، مؤمن‌ باشند خدا انسان‌ را از آتش‌ جهنم‌ نجات‌ ميده‌. ولي‌ اين‌ محبت‌ هست‌ و خدا ميدونه‌ منهم‌ اين‌ اندازه‌ ميتونم‌ اظهار محبت‌ كنم‌ كه‌ در كنار خانة‌ خدا، اين‌ را يك‌ وقت‌ به‌ دوستان‌ گفتم‌، اگر به‌ من‌ يك‌ ميليون‌ بدهند بگن‌ ده‌ دقيقه‌ برو كعبه‌ را نگاه‌ كن‌ يك‌ پول‌ بهرحال‌ اسراف‌ نباشه‌، صددرصد دسترنج‌ خودم‌ باشه‌، ميدم‌ برم‌ كعبه‌ را نگاه‌ كنم‌. اما كعبه‌ را واقعا بدون‌ شما خيلي‌ برام‌ صفا نداشت‌. دلم‌ مي‌خواست‌ همه‌اتون‌ دور من‌ بوديد. و خداي‌ من‌ شاهده‌ وقتي‌ شما را مي‌بينم‌ يك‌ نشاطي‌ پيدا ميكنم‌ و دوري‌ از شما براي‌ من‌ خيلي‌ سخته‌. و براي‌ اينكه‌ خودم‌ را راضي‌ كنم‌ دائما در آنجا به‌ ياد شما بودم‌ و حتي‌ گاهي‌ آنقدر متمركز ميشدم‌ روي‌ محبت‌ شما و فرد فرد شما كه‌ تا حدي‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ همه‌اتون‌ را دور خودم‌ مي‌ديدم‌. ولي‌ اين‌ مطلب‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. بدون‌ تعارف‌، با همة‌ علاقه‌اي‌ كه‌ بهتون‌ دارم‌، هر كدام‌ از شما كمال‌ را در اينهايي‌ كه‌ گفتم‌ ميدونيد يا به‌ اين‌ نيت‌ آمده‌ايد، يا به‌ اين‌ فكر هستيد، من‌ ازتون‌ خواهش‌ ميكنم‌، تقاضا ميكنم‌ با من‌ رفيق‌ باشيد، ولي‌ ديگه‌ توي‌ اين‌ راه‌ نباشيد. اين‌ راه‌ آن‌ راه‌ نيست‌. راه‌ ديگريست‌. راه‌ ما اول‌ گناه‌ نكردن‌، دوم‌ مقاوم‌ بودن‌، سوم‌ از انحرافات‌ و راههاي‌ غلط‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار گرفتن‌ و تا رسيدن‌ به‌ بندگي‌. در تمام‌ اين‌ مدت‌ يك‌ دونه‌ خواب‌ خوب‌ نديدي‌ براي‌ من‌ مهم‌ نيست‌ براي‌ شما هم‌ نبايد مهم‌ باشه‌. در تمام‌ اين‌ مدت‌ يك‌ مكاشفة‌ خوب‌ نديديد براي‌ من‌ مهم‌ نيست‌ براي‌ شما هم‌ نبايد مهم‌ باشه‌. در تمام‌ اين‌ مدت‌ خدمت‌ امام‌ عصر كه‌ آرزوي‌ ماست‌، نرسيديد، براي‌ شما مهم‌ نبايد باشه‌ براي‌ منهم‌ مهم‌ نيست‌. در تمام‌ اين‌ مدت‌ كه‌ شايد پانزده‌ سال‌ طول‌ بكشه‌، اگر شماها يك‌ دعاتون‌ هم‌ مستجاب‌ نشد، براي‌ من‌ مهم‌ نيست‌ براي‌ شما هم‌ نبايد مهم‌ باشه‌. و اگر يك‌ نفرين‌ شما هم‌ نگرفت‌ باز براي‌ شما مهم‌ نبايد باشه‌ براي‌ منهم‌ مهم‌ نيست‌. اين‌ راه‌ ماست‌. خوب‌ دقت‌ كنيد من‌ اين‌ مطلب‌ را به‌ همه‌اتون‌ گفته‌ام‌ در اولين‌ برخوردي‌ كه‌ با شما داشتم‌. منتها متصوفه‌، افراد قشري‌، افراد ظاهربين‌، افرادي‌ كه‌ با هر چيزي‌ مي‌خوان‌ بازي‌ كنند منجمله‌ معنوياته‌، اينها در مغز و فكر شما اينها را قرار دادند. بندگي‌ بكن‌، بنده‌ باشيد، خدا باشد و شما، شما باشيد و خدا، خدا خواست‌ ثروتمند باشيد، ثروتمند باشيد. خدا خواست‌ فقير باشيد، فقير باشيد. جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ پيغمبر را ديده‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مدتي‌ خدمتش‌ بوده‌، استاداني‌ اينطوري‌ داشته‌، امام‌ حسن‌ مجتبي‌ را ديده‌، حضرت‌ سيد الشهدا را ديده‌، حضرت‌ سجاد را ديده‌، خيلي‌ بايد كامل‌ باشه‌ و كامل‌ هم‌ بود. اما هنوز به‌ آن‌ مرحلة‌ اعلاي‌ بندگي‌ نرسيده‌ بود. بايد درس‌ آخر را امام‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ او بدهد. فكر نكنيد يك‌ كار آسونيست‌. من‌ مي‌خوام‌ بگم‌ كجا ما داريم‌ مي‌ريم‌. اين‌ ترمينال‌، اين‌ ماشين‌ شما را به‌ كجا ميبره‌، اشتباه‌ نكنيد. آنها كه‌ مي‌خوان‌ برن‌ گناباد يك‌ ماشين‌ ديگه‌ سوار بشن‌. آنهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ برن‌ افغانستان‌ يك‌ ماشين‌ ديگه‌اي‌ سوار بشوند. اين‌ ماشين‌ ميره‌ فرض‌ مثلا نگيم‌ تهران‌، ميره‌ كربلا انشاء الله‌. ميره‌ كنار خانة‌ خدا. اين‌ ماشين‌ سوار نشيد. بلندگويي‌ است‌ اين‌ كلام‌ امشب‌ من‌ كه‌ در ترمينال‌ صدا مي‌زنند ماشين‌ شمارة‌ فلان‌، اين‌ ماشين‌ به‌ آنجائي‌ كه‌ شما مي‌خواهيد بريد نمي‌ره‌ آقايون‌ و اين‌ مأموريتي‌ است‌ كه‌ من‌ امشب‌ بايد به‌ شماها بگم‌. شرحش‌ براي‌ بعد. اين‌ ماشين‌ ميره‌ به‌ بندگي‌ خدا شما را مي‌خواد برسونه‌ كه‌ در اثر بندگي‌ اگر بنده‌ شديد، بشيد خليفة‌ الله‌. خوب‌ مي‌فهميد يا نه‌؟ سوار نشيد. توي‌ راه‌ اسباب‌ زحمت‌ درست‌ نكنيد. نگيد آقا ما مي‌خواستيم‌ جاي‌ ديگه‌ بريم‌ اشتباهي‌ سوار شديم‌. ما اين‌ گرفتاري‌ را الان‌ داريم‌ متأسفانه‌. افراد مي‌رسند به‌ ما ميگن‌ ما آقا هيچي‌ نمي‌فهميم‌. ميگم‌ چي‌؟ مكاشفه‌ نداريم‌. بفرمائيد پائين‌. خودم‌ پياده‌اشون‌ ميكنم‌ آنها چه‌ بخوان‌ چه‌ نخوان‌ پياده‌اشون‌ مي‌كنيم‌. آقا ما خواب‌ خوبي‌ نديديم‌ در اين‌ مدت‌. خوب‌ بفرمائيد پائين‌. ما كه‌ بنا نبود شما را به‌ خواب‌ برسونيم‌، بنا بود بيدارتون‌ كنيم‌. آقا ما امام‌ زمان‌ را نديديم‌. بفرمائيد پائين‌. ماشين‌ ديگه‌ ميره‌ به‌ آنجا ميرسه‌. اِ. امام‌ زمان‌! بعله‌. اول‌ معرفت‌ امام‌ زمان‌. شما بايد طوري‌ بشيد كه‌ همين‌ الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ با چشم‌ دلتون‌ روح‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را ببينيد. و الا چه‌ سلامي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. چه‌ سلامي‌! بدن‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را اگر ديديد خوشا به‌ حالتون‌. و الا اين‌ برنامه‌ به‌ آنجا شما را نميرسونه‌. من‌ دارم‌ الان‌ اعلام‌ ميكنم‌. شايد با اين‌ صراحت‌ گفتم‌ حرفها را، ولي‌ به‌ اين‌ صراحت‌ كه‌ امشب‌ ميگم‌ نگفتم‌. شما آقايون‌ مي‌خواهيد بريد به‌ جائي‌ برسيد كه‌ يك‌ شب‌ مثل‌ دوست‌ عزيزمون‌ شما را ببرند كنار مسجد الحرام‌، برگردونند از اين‌ مسائل‌. من‌ تكذيب‌ كه‌ هيچ‌، تأييد هم‌ شايد بكنم‌. اما اين‌ مطلب‌ با سه‌ ساعت‌ پرواز هواپيما و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ صد هزار تومان‌ خرج‌ انجام‌ ميشه‌. اين‌ نيست‌ آقايون‌. اين‌ نيست‌. اين‌ ماشين‌ آنجا نميره‌. من‌ به‌ همين‌ صراحت‌ دارم‌ ميگم‌. نميگم‌ نياييد حالاتتون‌ را بگيد به‌ من‌، بنويسيد، اين‌ را توي‌ دفترهايتون‌ بنويسيد، اين‌ براي‌ در مجموع‌ مفيده‌ براي‌ من‌. ولي‌ دلتون‌ به‌ اينها بستگي‌ پيدا نكنه‌. ميگيد پس‌ چي‌؟ هيچي‌. التماس‌ دعا. ما كه‌ دنبال‌ شما نفرستاديم‌. هيچي‌. تو اگر نمي‌فهمي‌ غير از اينه‌ چيز ديگه‌ و مقصد ديگه‌اي‌ نداري‌ پياده‌ شو. پياده‌ آقا ماشين‌ نگه‌ داريد پياده‌ شو. هدف‌ بندگيست‌، رسيدن‌ به‌ جائي‌ كه‌ از خودت‌ خواهشي‌ در درونت‌ نداشته‌ باشي‌ و كبر و غرور نداشته‌ باشي‌ و يك‌ مطلب‌ عرفاني‌ خوبي‌ كه‌ خيلي‌ مريد حلاج‌ بود من‌ ديدم‌ دارم‌ ميگه‌. ميگه‌ حلاج‌ هم‌، البته‌ او مريد حلاج‌ بودش‌، خيلي‌ مقام‌ بالايي‌ داشت‌، ميگفت‌ حلاج‌ هم‌ به‌ مقصد نرسيده‌، چون‌ گفت‌ انا الحق‌. هنوز ميگفت‌ من‌. وقتي‌ كه‌ منيت‌ را از بين‌ برديد، وقتي‌ گفتي‌ كه‌ فقط‌ خدا، فرمان‌ الهي‌ در دلت‌ جاي‌ گرفت‌، دستت‌ تحت‌ فرمان‌ الهي‌ بود كه‌ دست‌ تو يد الله‌ شد. باز نه‌ بخاطر اينكه‌ يد الله‌ بشه‌ بزني‌ به‌ اين‌ ديوار ديوار بره‌ عقب‌. نه‌ بخاطر اينكه‌ دستت‌ يد الله‌ بشه‌ بزني‌ توي‌ سينة‌ دشمنت‌، دشمنت‌ را از بين‌ ببري‌. نه‌. خدا مگه‌ از اين‌ كارها ميكنه‌! دستت‌ يد الله‌ شد، چشمت‌ عين‌ الله‌ شد، خدا آمد در دلت‌ جا گرفت‌ و فرمانده‌ كل‌ قواي‌ تو خدا شد و بندة‌ صددرصد خدا شدي‌، اين‌ هدف‌ ماست‌، و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. بندگي‌ كامل‌ همانا خليفة‌ اللهي‌ همان‌. خوب‌ شنيديد اين‌ را يا نه‌؟ اين‌ مطلب‌ امشب‌ را دلم‌ مي‌خواد آقايون‌ توي‌ گوششون‌ فرو كنند. اگر فرو نكردند يا به‌ زبون‌ خوش‌ خودشون‌ پياده‌ بشوند يا من‌ پياده‌اشون‌ ميكنم‌، بعد از من‌ گله‌ نكنند. راه‌ غير از اينه‌. و مقاوم‌ باشيد، فكر داشته‌ باشيد، عقل‌ داشته‌ باشيد، بدونيد كه‌ مقصد اين‌ است‌ كه‌ شما به‌ مقام‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواهيد برسيد، نه‌ به‌ مقام‌ صددرصدش‌، يعني‌ او الگو باشد و شما نمونة‌ او. پيغمبر اكرم‌ را در تشهد نماز اول‌ ميگيم‌ عبده‌، عبده‌. آن‌ قدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را اگر به‌ اندازة‌ بال‌ مگسش‌ را به‌ ما و شما بدهند، خوب‌ به‌ آصف‌ بن‌ برخيا داده‌ بودند ديگه‌. آنهم‌ هميشه‌ آصف‌ بن‌ برخيا هر چي‌ تخت‌ و ميز و صندلي‌ و اينور آنور بكنه‌ كه‌ كارش‌ نبود. به‌ فرمان‌ سليمان‌ و خواهش‌ سليمان‌ كه‌ او معصوم‌ بود، از اين‌ قدرت‌ آنهم‌ باز سليمان‌ ارتباطش‌ با خدا بود، در واقع‌ به‌ امر الهي‌ اين‌ كار را كرد. و الا يك‌ مورد ديگه‌ آصف‌ بن‌ برخيا پيدا بكنيد كه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اثاثيه‌ مي‌خواد از خونه‌اش‌ منتقل‌ بكنه‌ به‌ خونة‌ ديگه‌، همه‌ را كيش‌ كنه‌ بره‌ آنطرف‌ و راحت‌. ديگه‌ نه‌ كاميوني‌ بخواد نه‌ هيچي‌. از اين‌ حرفها نبود. بار را مي‌گذاشت‌ به‌ اندازة‌ زورش‌ روي‌ دوشش‌ و عرق‌ هم‌ مي‌ريخت‌ مي‌برد. همان‌ كسي‌ كه‌ اين‌ قدرت‌ را داره‌. فكر نكنيد كه‌، به‌ اندازة‌ آصف‌ بن‌ برخيا اگر ما قدرت‌ داشته‌ باشيم‌ ديگه‌ بعله‌ كيسه‌هاي‌ برنج‌ را مي‌ريم‌ ورمي‌ داريم‌ مي‌آريم‌ خونه‌امون‌ از مازندران‌، ديگه‌ نمي‌خواد ماشين‌ بگيريم‌. برنج‌ حمل‌ كنيم‌ به‌ اينجا. اينها نيست‌. مغزتون‌ را خالي‌ كنيد از اين‌ حرفها. بنده‌ بايد شد، به‌ اندازة‌ بال‌ مگسي‌ از قدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ ما بدهند، بعد ما را پيغمبر اكرم‌ يا مثل‌ پيغمبر اكرم‌ روي‌ دست‌ بلند كنه‌، به‌ يك‌ مقام‌ معظمي‌ نصبمون‌ كنه‌، ولي‌ براي‌ حفظ‌ وحدت‌ اسلامي‌ ريسمون‌ را كه‌ به‌ گردنمون‌ انداختند، و در مقابل‌ چشممون‌ در را به‌ پهلوي‌ زنمون‌ زدند و زن‌ روي‌ زمين‌ افتاد و بچه‌اش‌ سقط‌ شد، يك‌ كلمه‌ حرف‌ نزنيم‌. به‌ اندازة‌ بال‌ مگسي‌ از آن‌ قدرت‌ را بدهند و حرف‌ نزني‌ براي‌ خدا، شايد بندة‌ خدا بشي‌، شايد. اينها يك‌ مطالبي‌ نيست‌ كه‌ من‌ از خودم‌ بگم‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ خليل‌، اين‌ حج‌ كه‌ خدا قسمت‌ همه‌اتون‌ بكنه‌ و از مسائلي‌ كه‌ بايد من‌ به‌ شما تذكر بدم‌ و همة‌ مراجع‌ فتوا داده‌اند اين‌ است‌ كه‌ هر كس‌ مكه‌ مشرف‌ نشده‌ و استطاعت‌ حج‌ را نداره‌، خوب‌ دقت‌ كنيدها، استطاعت‌ حج‌ را نداره‌، ولي‌ استطاعت‌ عمره‌ را داره‌، برش‌ واجب‌ فوريه‌ كه‌ بره‌ عمره‌. مثلا چطور استطاعت‌ حج‌ را نداره‌؟ حج‌ مثلا سيصد هزار تومان‌ خرج‌ داره‌ ولي‌ عمره‌ صد هزار تومان‌. صد هزار تومان‌ داره‌ ولي‌ سيصد هزار تومان‌ ندارم‌. يا مثلا چون‌ حج‌ در تابستان‌ واقع‌ شده‌، استطاعت‌ بدني‌ ندارم‌ بروم‌. واجبه‌ كه‌ عمره‌ را بره‌. واجبه‌ها. اينهايي‌ كه‌ حج‌ رفتند چون‌ عمره‌ هم‌ انجام‌ دادند. آنها نه‌. اينهايي‌ كه‌ حج‌ نرفتند. اگر مستطيعند واجبه‌ كه‌ حج‌ بروند. اگر مستطيع‌ نيستند يا نمي‌برندشون‌ يا پولش‌ را ندارند يا استطاعت‌ بدني‌ ندارند، يكي‌ از اين‌ سه‌ تا، كه‌ اوليش‌ تقريبا زمان‌ ما هست‌. ولي‌ عمره‌ را مي‌برندش‌، يا در زمستان‌ قرار ميگيره‌ زحمتش‌ كمه‌ ميتونه‌ بره‌، بدنا ميتونه‌ انجام‌ بده‌. يا اينكه‌ پولش‌ آنقدر نيست‌ كه‌ بتونه‌ حج‌ بره‌، واجب‌ فوريه‌، مثل‌ نماز واجبه‌ مثل‌ خود حج‌ واجبه‌ و همه‌ هم‌ فتوا دادند. اين‌ فتوا منحصر به‌ فرد خاصي‌ نيست‌. اجماعيه‌. مخصوصا رساله‌ را، عروه‌ را آورديم‌ ما با جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ و آقاي‌ نعمتي‌ و آقايون‌ خونديم‌. اجماعيه‌، تمام‌ مراجع‌ كه‌ بايد بره‌. اين‌ تذكرش‌ را بهتون‌ بدهم‌. اكثر شماها مستطيع‌ عمره‌ هستيدها. يادتون‌ باشه‌. انشاء الله‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ مشرف‌ بشيد. خود حج‌ و خود عمره‌ يك‌ درسي‌ است‌ براي‌ بندگي‌. بندگي‌ كامل‌، بندگي‌ خدا، حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ مي‌خواهند بيندازندش‌ توي‌ آتش‌، هر يك‌ از كارهاي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ جز با بندگي‌ با هيچ‌ چيز ديگه‌ جور در نمي‌آد. جبرئيل‌ مي‌آد ميگه‌ به‌ تو كاري‌ ندارم‌. من‌ بندة‌ خدا هستم‌، خدا مي‌خواد من‌ توي‌ آتش‌ بسوزم‌ مي‌سوزم‌. خودش‌ ميدونه‌. زن‌ و بچه‌اش‌ را ميبره‌ توي‌ آن‌ كوههاي‌ داغ‌ مكه‌ مي‌گذاره‌. باز بنده‌ است‌. و الا كدوم‌ عاقل‌ زن‌ و بچه‌اش‌ را حاضر ميشه‌ بره‌ بگذاره‌ توي‌ بيابان‌. بياباني‌ كه‌ هيچ‌ آب‌ نيست‌. پسر نازنينش‌ كه‌ خوب‌ هم‌ تربيت‌ شده‌ بود حضرت‌ اسماعيل‌. مي‌خواهيد تربيتش‌ را بفهميد، وقتي‌ ميگه‌ اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ اني‌ اذبحك‌. من‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ تو را بايد ذبح‌ بكنم‌. گفت‌ يا ابت‌ افعل‌ ما تؤمر. امر الهي‌ را فورا انجام‌ بده‌. پدر، امر الهي‌ را فورا انجام‌ بده‌. خدا خواسته‌ كه‌ ما صدامون‌ اينجوري‌ بشه‌، باشه‌. من‌ حالا غصه‌ نبايد بخورم‌ و خجالت‌ هم‌ نبايد بكشم‌. اين‌ پسر را ميگه‌ برو بكشش‌. ميگه‌ چشم‌. هيچ‌ دلش‌ هم‌ تكان‌ نميخوره‌. خداي‌ تعالي‌ هر كاري‌ را به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ گفته‌ انجام‌ ميده‌. اينجور بايد بندة‌ خدا باشيم‌، مكه‌ هم‌ مي‌ريم‌ براي‌ همينكه‌ بنده‌ بشيم‌.

 و انشاء الله‌ اين‌ عرايض‌ امشب‌ توي‌ گوشتون‌ باشه‌. از اين‌ به‌ بعد متوجه‌ باشيد مزيت‌ با كيه‌ در بين‌ روندگان‌ راه‌ عبوديت‌؟ كسي‌ كه‌ زيادتر خواب‌ ببينه‌؟ از نظر من‌ نه‌. مكاشفات‌ زيادتري‌ داشته‌ باشه‌؟ نه‌. نماز بيشتر بخونه‌؟ نه‌. روزه‌ بيشتر بگيره‌؟ نه‌. چي‌ پس‌؟ ان‌ هذا القرآن‌، اين‌ قرآنه‌، يهدي‌ هدايت‌ است‌، براي‌ كي‌؟ كسي‌ كه‌ مقاومتش‌ بيشتر باشه‌، قرص‌ باشيد، محكم‌ باشيد، راهتون‌ را ادامه‌ بديد و از همان‌ لحظة‌ اول‌ اگر درست‌ حركت‌ كنيد ميشيد بندة‌ خدا. بندة‌ خدا هستيد. اين‌ را متوجه‌ باشيد. گفتم‌ اين‌ ماشين‌، اين‌ ترمينال‌، هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد، اين‌ كشتي‌، اين‌ نوكر همه‌اتون‌، اين‌ خدمتگزار همه‌اتون‌، هدفش‌ اينه‌ كه‌ شماها همه‌اتون‌ انشاء الله‌ بشيد بندة‌ خدا. مگه‌ الان‌ نيستيد؟ نه‌. نيستيد. نيستيد. وقتي‌ بندة‌ خدا ميشيد كه‌ يك‌ مثالي‌ قبلا براتون‌ زدم‌. آن‌ پاسباني‌ بندة‌ دولته‌ كه‌ ميگذارندش‌ در انبار مهمات‌. هفت‌ تير هم‌ هميشه‌، چهل‌ سال‌ ميگفت‌ من‌ هفت‌ تير به‌ كمرم‌ بسته‌ شده‌، تا حالا يك‌ تير هم‌ در نكردم‌. يك‌ تير بدون‌ اذن‌ دولت‌ در نميكنه‌. در انبار مهمات‌ هم‌ گذاشتند. علي‌ اينطوري‌ بود. در انبار مهمات‌ قدرت‌ الهي‌ گذاشته‌ بودندش‌. يك‌ دونه‌ كار بدون‌ اذن‌ خدا نميكرد. تو هم‌ بايد اينطوري‌ باشي‌. تو نميتوني‌ در انبار مهمات‌ قدرت‌ الهي‌ قرار بگيري‌، اقلا اين‌ هفت‌ تيري‌ را كه‌ به‌ دستت‌ دادند، اين‌ را بي‌ جهت‌ به‌ طرف‌ هر كسي‌ نگير. آمدند سيلي‌ زدند من‌ ديدم‌ يك‌ بندة‌ خدايي‌ را. يك‌ كسي‌ آب‌ دهن‌ انداخت‌ توي‌ صورتش‌، جمعي‌ هم‌ وايستاده‌ بودند، منهم‌ بودم‌. گفت‌ كه‌، دست‌ كشيد گفت‌ صورتم‌ تبرك‌ شد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميگه‌ به‌ من‌ فحش‌ مي‌دادند مررت‌، گذشتم‌ و قلت‌ لا يعنيني‌. من‌ را قصد نكردند. و اين‌ را هم‌ ضمنا بدانيد علي‌ مقامش‌ بالاتر از آني‌ است‌ كه‌ ملاي‌ رومي‌ در ضمن‌ اشعارش‌ به‌ دروغ‌ گفته‌ و جزو فضايل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ما ميدانيم‌ كه‌ وقتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روي‌ سينة‌ عمر بن‌ عبدود نشست‌ و او آب‌ دهن‌ انداخت‌ به‌ صورت‌ علي‌، علي‌ بلند شد و يك‌ قدري‌ قدم‌ زد. اين‌ حرف‌ غلطه‌. علي‌ مقامش‌ بالاتره‌ كه‌ با اين‌ مختصر نفسش‌ بياد توي‌ كار. نه‌. در مقام‌ فضيلت‌ بعضي‌ها نقل‌ ميكنند. ولي‌ علي‌ خودش‌ مي‌فرمايد اسفل‌ شيطاني‌ بيدي‌. نفس‌ من‌ ندارم‌. جز خدا، خداست‌، علي‌ مع‌ الحق‌ و الحق‌ مع‌ العلي‌. يدور حيث‌ دار. با يك‌ آب‌ دهن‌ علي‌ تغيير روحيه‌ نميده‌ كه‌ پاشه‌ و قدم‌ بزنه‌ و خودش‌ را كنترل‌ كنه‌ و بعد بياد بشينه‌ سر عمر بن‌ عبدود را جدا كنه‌.

 خوب‌ شب‌، اين‌ ايام‌، ايام‌ سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بوده‌ و هست‌ و ظاهرا بيست‌ و هشتم‌ ماه‌ ذي‌ الحجه‌ به‌ درك‌ واصل‌ شدن‌ دومي‌ خبيث‌ هم‌ هست‌. بنا به‌ قولي‌ بعضي‌ها نهم‌ ربيع‌ مي‌دونند بعضي‌ها بيست‌ و هشتم‌ مي‌دونند. ايام‌ خاتم‌ بخشي‌ هم‌ هست‌ و بسيار شبهاي‌ با سروريست‌. انشاء الله‌ اين‌ چند شبي‌ كه‌ از ماه‌ ذيحجه‌ مانده‌ انشاء الله‌ شاد باشيد، سرورتون‌ در خانه‌ اگر كسري‌ داشته‌، كسرش‌ را تأمين‌ كنيد، و اميدوارم‌ كه‌ ما البته‌ در مكه‌ عيدي‌هايمون‌ را داديم‌ و اينجا من‌ نميدونم‌ شما جمعيتتون‌ طوري‌ است‌ كه‌ نميتونم‌ به‌ همه‌اتون‌ عيدي‌ بدم‌. مگر اينكه‌، نميدونم‌ چيكار كنم‌ آقاي‌ سيدي‌؟ آي‌ باريك‌ الله‌. پس‌ همه‌ بايد به‌ من‌ بدهند. شما را هم‌ شريك‌ ميكنم‌ شما بلند شو پول‌ را جمع‌ كن‌. اينم‌ حرف‌ خوبيست‌، ميگن‌ عيد سيدهاست‌ فقط‌ بايد به‌ سيدها عيدي‌ داد. حالا من‌ كه‌ اين‌ بالا نشستم‌ و همه‌اتون‌ ما را مي‌بينيد. زنده‌ باد آقاي‌ سيدي‌، حاج‌ آقاي‌ سيدي‌. حالا براي‌ اينكار ما هميشه‌ مظلوم‌ بوده‌ايم‌. ما وقت‌ رفتن‌ بشرط‌ اينكه‌ شلوغ‌ نكنيد بهتون‌ عيدي‌ ميدهيم‌ انشاء الله‌.

 امشب‌ ديگه‌ حالا زيارتمون‌ هم‌، انشاء الله‌ اين‌ حرفي‌ كه‌ گفتيم‌ گوش‌ كنيد، اين‌ را جدي‌ بگيريد و خسته‌ نشيد. طبعا اين‌ وضعي‌ كه‌ من‌ دارم‌ ميگم‌، خستگي‌ مي‌آره‌. خسته‌ نشيد. انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ را با سالهاي‌ قبل‌ كه‌ اهل‌ معصيت‌ و گناه‌ خداي‌ نكرده‌ بعضي‌هاتون‌ بوديد، مقايسه‌ كنيد و ببينيد خوب‌ پيشرفت‌ كرديد و انشاء الله‌ موفق‌ باشيد. من‌ چند تا دعا… و به‌ امام‌ زماننا يا الله‌، يا الله‌، يا الله‌، يا الله‌، يا الله‌… پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را از بندگان‌ خالص‌ خودت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا كوشش‌ ما را در بندگي‌ آن‌ حضرت‌ و تمام‌ همتمون‌ را در بندگي‌ و اطاعت‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا هدف‌ ما را براي‌ ما مشخص‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا رذايل‌ اخلاقی‌ را از ما دور بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ همة‌ ما را از اولياي‌ خودت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. زيارت‌ خانه‌ات‌ را نصيب‌ همه‌امون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. زيارت‌ عتبات‌ عاليات‌، سيد الشهدا، زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نصيب‌ همه‌امون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا اين‌ ماه‌ محرم‌ و صفر توفيق‌ عزاداري‌ بر سيد الشهدا را به‌ همة‌ ما عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. و الا فرج‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌ گرفتاريهامون‌، ناراحتي‌هامون‌، مرضهاي‌ روحيمون‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور، مريضة‌ منظوره‌ الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. عاقبت‌ امرمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. يك‌ فاتحه‌ هم‌ براي‌ پدر و مادر خودتون‌ و شهدا و امام‌ عزيز همه‌ تلاوت‌ كنيد.

 

۲۹ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – تهذيب‌ نفس‌ و تربيت‌ فرزند

 تهذيب‌ نفس‌ و تربيت‌ فرزند 29 ربيع‌2 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. واصبر نفسك‌ يدعون‌ ربهم‌ باقداف‌ اليريدون‌ وجه‌. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ ما بايد در دنيا براي‌ پيشرفت‌ جنبه‌هاي‌ روحيمون‌ بكنيم‌، زندگي‌ با مردم‌ خوب‌ و كساني‌ كه‌ با خدا در ارتباطند هست‌. انسان‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ آفت‌ پذيره‌. هم‌ تحت‌ تأثير خوبيها واقع‌ مي‌شود و هم‌ تحت‌ تأثير بديها. در اثر معاشرت‌ ممكن‌ است‌ انسان‌ بد بشه‌ و در اثر معاشرت‌ نيز ممكن‌ است‌ انسان‌ خوب‌ بشه‌. البته‌ اين‌ كليت‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ اونها اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند. مردمان‌ معمولي‌، مردماني‌ كه‌ خودشون‌ را تحويل‌ جامعه‌ و طبيعت‌ داده‌اند و مردماني‌ كه‌ خودشون‌ را به‌ اين‌ سيل‌ اجتماع‌ از نظر اخلاق‌ سپرده‌اند. اينها تحت‌ تأثير واقع‌ مي‌شن‌. اما كساني‌ كه‌ يك‌ راه‌ و روش‌ صحيحي‌  را با كمال‌ قدرت‌ وبا كمال‌ استقامت‌ براي‌ خودشون‌ انتخاب‌ كرده‌اند اينها حسابشون‌ جداست‌. غالبا هم‌ اينها يك‌ افراد نادري‌ هستند. افرادي‌ هستند كه‌ توي‌ جامعه‌ و يا بعد از ظهور انشاء الله‌ مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌ همگاني‌ مي‌شود و الا ظهور هر چه‌ هم‌ مردم‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ حركت‌ بكنند باز اكثريت‌ قريب‌ به‌ اتفاق‌ خودشون‌ را به‌ دست‌ طبيعت‌ سپرده‌اند. يعني‌ انسان‌ گاهي‌ هدف‌ نداره‌. اين‌ نكته‌ را امشب‌ دوست‌ دارم‌ توجه‌ كنيد. گاهي‌ بعضي‌ از افراد هدفي‌ ندارند. از اول‌ زندگي‌ خودشون‌ را به‌ رسومات‌ و به‌ افكار اجتماعي‌ به‌ اونچه‌ كه‌ در اجتماعشون‌ مي‌گذرده‌ سپرده‌اند. و جامعة‌ امروز ما يك‌ بچه‌ تا وقت‌ سن‌ هفت‌ سالگي‌ خوب‌ بازي‌ مي‌كنه‌. روايت‌ هم‌ داره‌ ضريف‌ يلعبد. بزرگش‌ بازي‌  مي‌كنه‌ و محيط‌ هم‌ اكثرا ناسالمه‌. يعني‌ در مدت‌ اون‌ هفت‌ سال‌ در يك‌ محيط‌ ناسالمي‌ پرورش‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ همين‌ محيط‌ قبل‌ از هفت‌ سال‌ را از واجباته‌ كه‌ پدر و مادر محيط‌ را سالمش‌ كنند. يعني‌ نگن‌ بچه‌ است‌ نمي‌فهمه‌. حتي‌ اگر مادر مي‌خواد شير به‌ بچه‌اش‌ بده‌ بسم‌ الله‌ بگه‌. با وضو باشه‌. سخني‌ كه‌ در اطراف‌ فرزند گفت‌ و گو مي‌شود حرفهاي‌ صحيح‌ باشه‌ ولو بچه‌ است‌ شيرخواره‌.

 يك‌ خرده‌ بزرگتر شد و كلمات‌ را احساس‌ كرد، و فهميد معناي‌ سخن‌ را اگر پدر و مادر با هم‌ تصميم‌ بگيرند كه‌ اينطور با هم‌ مذاكره‌ كنند كه‌ كي‌ اين‌ غذا را كي‌ به‌ ما داده‌؟ مادر بگه‌ خدا. يا مادر اگر سؤال‌ كند پدر بگه‌ خدا. و حرف‌ از خدا و معنويت‌ و كمالات‌ با توطئه‌اي‌ خودشون‌ مي‌كنند با يكديگر در اطراف‌ بچه‌ اين‌ مطالب‌ مطرح‌ باشه‌. اين‌ اندازه‌ جزء وظايف‌ پدر و مادره‌. مادر سؤال‌ كنه‌ از پدر كه‌ امروز پولي‌ گيرت‌ آمد؟ پدر بگه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ من‌ محبت‌ كرد. لطفي‌ كرد. اگر اين‌ برنامه‌ها را داشته‌ باشيد تا سن‌ هفت‌ سالگي‌ بگذاريد بچه‌ بازيهاش‌ را بكنه‌ اون‌ هم‌ بازيهاي‌ سالم‌ چون‌ حتي‌ در اين‌ اندازه‌ تأثير روحي‌ داره‌. كه‌ اگر شما يك‌ عروسك‌ چشم‌ زاقه‌ مي‌ژوپي‌ از بازار خريدي‌ براش‌ آوردي‌ اين‌ تأثير در روح‌ او مي‌گذاره‌. اگر يك‌ عروسكي‌ كه‌ موهاي‌ سرش‌ به‌ اصطلاح‌ شانه‌ شده‌، و خلاصه‌ يك‌ عروسكي‌ كه‌ اگر اين‌ تبديل‌ به‌ يك‌ دونه‌ آدم‌ بشه‌ بر خلاف‌ دستور شرعه‌ اگر به‌ دستش‌ داديد محيطش‌ را ناسالم‌ كردي‌. اسباب‌ بازي‌ خيلي‌ مؤثر در بچه‌ است‌. اگر مي‌خواي‌ بچه‌ ات‌ در محيط‌ سالم‌ باشه‌ اسباب‌ بازيش‌ را روش‌ حساب‌ كن‌. سخناني‌ كه‌ اطرافش‌ گفته‌ مي‌شه‌، اينها تا سن‌ هفت‌ سالگي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روش‌ حساب‌ بشه‌. حتي‌ طرز برخورد شما، گاهي‌ مي‌شه‌ پدر و مادرها ميان‌ خيلي‌ متدين‌ مي‌شن‌، خيلي‌ مؤدب‌ بچه‌ نشسته‌، پاهاش‌ را دراز كرده‌. پدر مثلا براي‌ او غذا مي‌ياره‌، چايي‌ مي‌ياره‌. تعارفش‌ مي‌كرده‌، بفرماييد. شما فكر مي‌كنيد عجب‌ پدر مؤدبيه‌. نخير عجب‌ پدر بي‌ ادبيه‌. چون‌ ادب‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ هر كسي‌ را به‌ حد خودش‌ احترام‌ كنيد. بچه‌  پاشو برو آب‌ بيار. تو بنشين‌ بچه‌ات‌ بره‌ آب‌ بياره‌. بچه‌هاي‌ پنج‌ ساله‌ به‌ بالا احترام‌ بچه‌ سبب‌ بي‌ ادبي‌ او مي‌شه‌. خلاصه‌ از هر جهت‌ محيط‌ رشد بچه‌ را سالم‌ كنيد و بازيهاش‌ هم‌ سالم‌ بگذاريد اين‌ تا سن‌ هفت‌ سالگي‌ بازي‌ كنه‌.

 بعضي‌ از پدر و مادرها هم‌ خيال‌ مي‌كنند اين‌ هنر كردند بچه‌ها را با فشار وادار به‌ مثلا حفظ‌ آياتي‌ از قرآن‌ و چند تا سوره‌ حفظ‌ كرده‌ و اين‌ فشار يك‌ تنفري‌ در بچه‌ به‌ وجود مي‌يارد از دين‌ كه‌ بعدها از دين‌ فرار مي‌كنه‌. ما يك‌ رفيقي‌ داشتيم‌ اين‌ بچه‌ همسن‌ من‌ بود. پدر او را به‌ او فشار آورده‌ بود  كه‌ هر وقت‌ كسي‌ اسمت‌ را مي‌بره‌ تو صلوات‌ بفرست‌. تا باهات‌ حرف‌ مي‌زنند بگو يا الله‌. اين‌ هم‌ مي‌گفت‌ خيلي‌ هم‌ ما غصه‌ مي‌خورديم‌ كه‌ چرا ما يادمون‌ رفته‌ كه‌ بسم‌ الله‌ و دائم‌ صلوات‌ بفرستيم‌. يك‌ روز همين‌ پدر آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ بيا با پسر من‌ بنشين‌ و بهش‌ تبليغ‌ بكن‌ كه‌ اين‌ نمازش‌ را بخونه‌ و بعد هم‌ خيلي‌ وضعش‌ بد شد. ببينيد فشار روي‌ بچه‌، يك‌ وقت‌ هست‌ خودش‌ حفظ‌ مي‌كنه‌، بكنه‌. شما صبح‌ كه‌ داريد قرآن‌ مي‌خونيد او هم‌ داره‌ گوش‌ مي‌ده‌ قرآن‌ را ياد مي‌گيره‌، بسيار خوب‌. اما اگر فشار آورديد مي‌خواييد امتياز شما كسب‌ كنيد او را وسيلة‌ امتياز خودتون‌ قرار داديد و روي‌ بچه‌ فشار آورديد كه‌. چيزهايي‌ كه‌ فشار داره‌ او چيز ياد بگيره‌ اين‌ را بدونيد عكس‌ العملش‌ در بزرگي‌ از دين‌ متنفر مي‌شه‌. همه‌ وقت‌ يادش‌ مي‌ياد اون‌ پدر و اون‌ قرآن‌ و اون‌ مسجد و اون‌ ناراحتيهايي‌ كه‌ در اون‌ وقت‌ داشته‌ و حالا نجات‌ پيدا كرده‌. ديگه‌ به‌ طرف‌ نه‌ قرآن‌ مي‌ره‌، نه‌ دين‌ مي‌ره‌ نه‌ نماز، نه‌ مسجد. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. اين‌ كارها را نكنيد. اينها تند رويها، كند رويها اينها سبب‌ انحراف‌ از اون‌ برنامه‌هاي‌ طبيعي‌ مي‌شه‌. بچه‌ را تا سن‌ هفت‌ سالگي‌ همانطوري‌ كه‌ گفتم‌ محيطش‌ سالم‌، اسباب‌ بازيش‌ سالم‌، سخني‌ كه‌ در اطرافش‌ گفته‌ مي‌شود، سخن‌ سالم‌ خودش‌ را بگذاريد بازي‌ بكنه‌ تا رشد طبيعيش‌ را به‌ دست‌ بياره‌ از هفت‌ سالگي‌ شروع‌ كنيد به‌ تعليم‌ و تربيت‌.

 از سن‌ هفت‌ سالگي‌ تعليم‌ و تربيت‌. و تعليماتي‌ كه‌ مي‌دهيد باز حساب‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ را اگر به‌ جامعه‌ فرزندتون‌ را سپرديد اين‌ شايد صدمه‌ نبينه‌. اما يك‌ برنامة‌ طبيعي‌. بچه‌ حالا هفت‌ ساله‌ شده‌، چكارش‌ كنيم‌ حالا كه‌ هفت‌ ساله‌ شده‌. دختر و پسر چه‌ برنامه‌اي‌ داريد كه‌ هفت‌ ساله‌ شدند. بايد برن‌ مدرسه‌، خيلي‌ خوب‌. براي‌ سن‌ نه‌ سالگي‌ چه‌ برنامه‌اي‌ داريد. هفت‌ سالگي‌ ديگه‌ برنامه‌اي‌ نداريم‌. هنوز مدرسه‌اش‌ تمام‌ نشده‌. و حال‌ اين‌ كه‌ نه‌ ساله‌ دختر مكلفه‌. پسر در سن‌ هشت‌ سالگي‌. شخصي‌ آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ سؤال‌ كرد يا رسول‌ الله‌  بچه‌ام‌ هشت‌ ساله‌اشه‌ نماز نمي‌خونه‌. پسرها، من‌ مي‌تونم‌ اين‌ را يك‌ قدري‌ بترسونمش‌، تنبيهش‌ بكنم‌. حضرت‌ فرمودند سؤال‌ مي‌كني‌ اين‌ قدر خودت‌ نمي‌فهمي‌ كه‌ بايد اين‌ كار را بكني‌. بعد در دبستان‌ و دبيرستانش‌ را تمام‌ كرد. كجا بايد بره‌؟ دانشگاه‌. همه‌ام‌ مي‌خوان‌ دكتر بشن‌، چون‌ درآمدش‌ بيشتره‌. بسيار خوب‌. بعدش‌ چي‌؟ بعدش‌ هم‌ تا آخر عمر همين‌ مسائله‌. سپرده‌ شده‌ به‌ اجتماع‌، پول‌ درآوردنه‌، خوردنه‌، مردنه‌. وقتي‌ كه‌ به‌ اينطور به‌ اجتماع‌ سپرده‌ شد اين‌ آدم‌ اون‌ قدر ضعيفه‌ كه‌ تحت‌ تأثير واقع‌ مي‌شه‌ همانطور كه‌ در سن‌ كودكي‌ تحت‌ تأثير واقع‌ مي‌شد. در سن‌ كودكي‌ شما كه‌ پدر بوديد با اوني‌ كه‌ مادر بوديد مي‌تونست‌ اطرافش‌ را كنترل‌ كنند كه‌ نگذارند اطرافش‌ ناسالم‌ باشه‌. اما وقتي‌ بزرگ‌ شد ديگه‌ از كنترل‌ هم‌ بيرونه‌. از كنترل‌ خارج‌ مي‌شه‌ سپرده‌ مي‌شه‌ به‌ جامعه‌. جامعه‌ هم‌ بدونيد اكثر هم‌ لا يعقلون‌، اكثرهم‌ لا يعلمون‌، اكثرهم‌ مشركون‌ و اكثر مردم‌ به‌ سوي‌ فساد با سرعت‌  و سيل‌ آسا حركت‌ مي‌كنند. يك‌ وقت‌ انسان‌ مي‌بينه‌، هفتاد سال‌، هشتاد سال‌، نود سال‌ از عمرش‌ گذشته‌ با سيل‌ طبيعت‌ پيشرفته‌ و هر وقت‌ معصيت‌ پيش‌ آمده‌ معصيت‌ كرده‌، هر وقت‌ معصيت‌ نبوده‌ خوب‌ سالم‌ بوده‌، اينطوري‌. به‌ اين‌ عده‌ از افراد ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌فرمايد واصبر نفسك‌ الذين‌ يدعون‌ ربهم‌ واعشير من‌ دونه‌ ربه‌. اي‌ مردمي‌ كه‌ در توي‌ سيل‌ قرار گرفته‌ايد به‌ يك‌ گوشه‌اي‌ خودتون‌ را ببنديد. دستتون‌ را به‌ يك‌ ريشة‌ درختي‌ بگيريد. يك‌ جايي‌ بمانيد. واصبر نفسك‌؟ كجا هر جا شد؟ نه‌ لالذين‌ يدعون‌ ربه‌. يك‌ عده‌ هستند اينها خودشون‌ را ساخته‌اند. يك‌ عده‌ هستند اينها كلجبل‌ راسخ‌، مانند كوه‌ محكمند.

 انسان‌ اگر توي‌ سيل‌ واقع‌ شد، دستش‌ را گرفت‌ به‌ يك‌ ريشه‌اي‌ كه‌ اون‌ ريشه‌ هم‌ داره‌، كنده‌ شده‌. ريشه‌ را هم‌ مي‌بره‌. بايد به‌ كوه‌ محكم‌، بايد به‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ استقامته‌، بايد به‌ اونهايي‌ كه‌ محكم‌ ايستاده‌اند به‌ اونها انسان‌ متوسل‌ بشه‌. واصبر نفسك‌ يعني‌ نگه‌ بدار. خودت‌ اگر استقامت‌ نداري‌ با اونهايي‌ كه‌ استقامت‌ دارند باش‌. دستت‌ را به‌ يك‌ رسمان‌ محكمي‌ بگير. دستت‌ را به‌ يك‌ عروة‌ الوثقيي‌ بگير. اصبر نفسك‌ الذين‌ يدعون‌ ربهم‌. علامت‌ اينها چيه‌؟ اينهايي‌ كه‌ داراي‌ مقاومتند. اينهايي‌ كه‌ مي‌تونند انسان‌ را پناه‌ بدن‌. اينها يدعون‌ ربهم‌ ليلة‌ والعشير. اينها شب‌ و روز به‌ ياد خدا هستند. ربهم‌ پروردگار خودشون‌ را صبح‌ و شب‌، نه‌ اين‌ كه‌ صبح‌ ده‌ دقيقه‌ بشينند ذكر بگن‌، شب‌ هم‌ دقيقه‌ ذكر. ايني‌ كه‌ در روايت‌ هم‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ هر صبح‌ و شام‌ گريه‌ مي‌كنم‌. بعضيها خيال‌ مي‌كنند مثلا چند دقيقه‌اي‌. نه‌ همين‌ شب‌ و روز. صبح‌ و شب‌. اگر شما گفتيد صبح‌ و شب‌ من‌ اين‌ كار را مي‌كنم‌ يعني‌ دو روز و سه‌ روز نه‌ يعني‌ كارم‌ اينه‌. هر وقت‌ يادم‌ مي‌ياد از كربلا اشكم‌ جاري‌ مي‌شه‌. اونهايي‌ هم‌ كه‌ يدعون‌ ربهم‌ بالقضا و العشير. بعضيها برداشتشون‌ اينه‌ چند دقيقه‌ صبح‌ به‌ ياد خدا هستند و با خدا ارتباط‌ دارند. چند دقيقه‌ هم‌ شب‌. اين‌ كه‌ كاري‌ نداره‌. اين‌ كه‌ هر كسي‌ بالاخره‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را مي‌خونه‌، نماز مغرب‌ و عشاء را هم‌ كه‌ مي‌خونه‌. نه‌. معنيش‌ اينه‌ كه‌ دائم‌ در نمازند. خوشا آنان‌ كه‌ دائم‌ در نمازند. الذينم‌ عن‌ صلاتهم‌ دائمون‌. دائم‌. يعني‌ هميشه‌ به‌ ياد خدا هستند، هميشه‌ با خدا هستند. هميشه‌ در ارتباط‌ با خدا هستند. به‌ حضرت‌ عيسي‌ حواريون‌ گفتند من‌ يجالس‌؟ با كي‌ بنشينيم‌ فرمود من‌ يذكر هم‌ الله‌ رؤيته‌. كسي‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ نگاهش‌ مي‌كنيد به‌ ياد خدا بيافتيد. اين‌ چطور كسي‌ بايد باشه‌؟ خيلي‌ از افراد هستند وقتي‌ انسان‌ نگاهشون‌ مي‌كنه‌ انسان‌ به‌ ياد شيطان‌ مي‌افته‌. يك‌ جور لباس‌ پوشيدند، يك‌ جور قيافه‌ درست‌ كردند كه‌ داره‌ مي‌گه‌ شيطان‌ دستور داده‌، بندة‌ شيطانم‌. بعضي‌ افراد هستند كه‌ سخنشون‌ منحرف‌ كننده‌ است‌. افكارشون‌ منحرف‌ كننده‌ است‌. اخلاق‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌.

 پيغمبر اكرم‌ در وقتي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كردند تبسم‌ داشتند، اصلا لبهاشون‌ دائما متبسم‌ بود. شما اگر يك‌ نفري‌ را ببينيد هميشه‌ اخمهاش‌ را تو هم‌ كشيده‌ حتي‌ مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ حزنه‌ في‌ قلبه‌ و بصره‌ في‌ وجه‌. در عين‌ اين‌ كه‌ قلبش‌ پر از حزنه‌ اما صورتش‌ بشاشه‌. حضرت‌ سيد الشهدا در روز عاشورا داره‌ كه‌ هر چه‌ بلا برش‌ شدت‌ مي‌كرد، صورت‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ بشاشتر و برافروخته‌تر و خوبتر مي‌شد. اين‌ علامت‌ مؤمنه‌. مؤمن‌ هيچ‌ وقت‌ از دعايش‌ حتي‌ به‌ دشمنش‌ فحش‌ بيرون‌ نمي‌ياد. المؤمن‌ لا يكون‌ فحاشا و لا سبابا. نه‌ فحش‌ مي‌دنه‌ و نه‌ سبع‌ مي‌كنه‌. حتي‌ ما حق‌ نداريم‌ به‌ دشمنانمون‌، به‌ دشمان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ فحش‌ بديم‌. فحش‌ يعني‌ چي‌؟ فحش‌ اصلا مال‌ مؤمن‌ نيست‌. شما بگيد مثلا اي‌ شمر مثلا فحش‌ پدرسگ‌ بهش‌ بديد يا اين‌ چيزها. شما حق‌ نداريد. لعنش‌ كنيد. لعن‌ يك‌ معناي‌ عالي‌ داره‌ كه‌ واقعا كمال‌ معرفت‌ را مي‌رسونه‌. لعني‌ مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ خدايا تو اين‌ قدر مهرباني‌، اين‌ قدر خوبي‌ كه‌ من‌ مي‌ترسم‌ يزيد و شمر را مشمول‌ رحمت‌ خودت‌ بكني‌، خدايا اونها را رحمتت‌ را بر اونها نازل‌ نكن‌. خدايا از رحمت‌ خودت‌ دور كن‌. مؤمن‌ يعني‌ اين‌. لعن‌ كنيد البته‌ خدا اين‌ را نمي‌كنه‌. ولي‌ اين‌ مي‌رسونه‌ كه‌ من‌ مرحلة‌ معرفتم‌ به‌ خدا اون‌ قدر بالاست‌ كه‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كه‌ خدا، ما يسئل‌ عن‌ لا يفعل‌. ازش‌ سؤال‌ نمي‌شه‌ هر چه‌ مي‌كنه‌. يفعل‌ الله‌ ما يشاء. خدا هر چه‌ را كه‌ مي‌خواد مي‌كنه‌. آمد و روز قيامت‌ گفت‌ ما اين‌ جهنم‌ را اصلا لغوش‌ كرديم‌ و همه‌ بايد برن‌ تو بهشت‌. اينجا مي‌گي‌ خدايا اين‌ شمر و يزيد و اينها را ديگه‌ نيارشون‌ تو بهشت‌ كه‌ اينجا حوصلة‌ ديدن‌ اونها را نداريم‌، مثلا. اين‌ معناي‌ لعن‌. و لذا لعن‌ كنيد.

 بنشينيد لعن‌ كنيد، لعن‌ هم‌ به‌ عنوان‌ فحش‌ نيست‌. الهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ الظلم‌ بحق‌ محمد و آل‌ محمد و آخر طابع‌ له‌ ظالك‌، الهم‌ العن‌ الاسابط‌ الجاهدت‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. ببينيد چقدر انسان‌ معرفت‌ داره‌ كه‌ خدايا اونهايي‌ كه‌ با اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اذيت‌ و ظلم‌ كردند خدايا اينها مشمول‌ رحمت‌ تو نشند. يعني‌ خدا تو اين‌ قدر مهرباني‌ كه‌ من‌ اين‌ ترس‌ را دارم‌. اين‌ خوف‌ را دارم‌. و اين‌ هم‌ مرحلة‌ معرفت‌ انسان‌ بالا مي‌ره‌ هم‌ دعا مي‌كنه‌ هم‌ تنفر و تبريش‌ را از دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بيان‌ كرده‌. والا فحش‌ دادن‌، هيچ‌ اصلا نبايد لا يكون‌، اصلا نفي‌ مي‌كنه‌. فحاشي‌ نكنيد. چون‌ وقتي‌ كه‌ به‌ دشمنانتون‌، به‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ فحش‌ داديد اون‌ وقت‌ عادت‌ مي‌كنيد به‌ دوستتون‌ هم‌ فردا فحش‌ مي‌ديد. اصلا زبان‌ انسان‌ نبايد به‌ فحش‌، زبان‌ مؤمن‌ نبايد به‌ فحش‌ باز بشه‌. حالا بعضيها عادت‌ كرده‌اند. عادت‌ كردند فحش‌ بدن‌. ما داشتيم‌ پشت‌ سر يك‌ آقايي‌ نماز مي‌خوانديم‌ يك‌ نفر رسيد مي‌خواست‌ اقتدا بكنه‌ تا گفت‌ الله‌ اكبر آقا سرش‌ را برداشت‌. يك‌ فحش‌ بدي‌ به‌ اين‌ بعد از نماز من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ فلاني‌ تو، پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود. اين‌ فحش‌ چي‌ بود؟ گفت‌ من‌ عادت‌ كردم‌. والا خوب‌ من‌ آمدم‌ پشت‌ سر اين‌ آقا نماز بخوانم‌. خوب‌ معنا نداره‌، خيلي‌ فحش‌ بدي‌ بود كه‌ من‌ انشاءالله‌ هيچ‌ وقت‌ از زبانم‌ بيرون‌ نمي‌ياد ولو به‌ نقل‌ قول‌ هم‌ بيرون‌ نمي‌ياد. عادت‌ كرده‌ بود. واصبر نفسك‌ مع‌ الذين‌ يدعون‌ بالقضات‌ و العشير. بعضيها هر وقت‌ نگاهشون‌ انسان‌ مي‌كنه‌ واقعا انسان‌ از قيافه‌ها مي‌فهمه‌. يك‌ خرده‌ تو اين‌ مسائل‌ تو فكرش‌ بريد اين‌ قيافه‌، قيافة‌ نورانيه‌. بشاشه‌. اين‌ قيافه‌، قيافة‌ الهيه‌. قيافة‌ خدايي‌ است‌. وقتي‌ هم‌ انسان‌ مي‌نشينه‌ با اينها مي‌بينه‌ همة‌ حرفهاشون‌ حكمته‌. همة‌ سخنانشون‌ پنده‌، اندرزه‌. حكمت‌ آميره‌. شما با يك‌ چنين‌ افرادي‌ اگر هم‌ براتون‌ مشكله‌ زندگي‌ كردن‌ بعضيها مشكلشونه‌، اوائل‌ مخصوصا. عروسي‌ رفتن‌ اين‌ مجلس‌ نشد كه‌ همه‌ نشتند به‌ همديگه‌ نگاه‌ مي‌كنند. چكار كنيم‌ آقا. خوب‌ يك‌ دمب‌ و دومبي‌ يك‌ سر و صدايي‌. اينها مشكلشونه‌ با، والا توي‌ مجالس‌ عروسي‌ حقيقتش‌ را بخواهيد واقعيتش‌ را بخواهيد بايد همش‌ ذكر خدا و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و مدح‌ اونها حالا نمي‌خواد گريه‌ بكنيد، حالا هميشه‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ اسم‌ خدا را مي‌بره‌ كه‌ نبايد گريه‌ بكنه‌. همين‌ الان‌ يك‌ خانمي‌ از من‌ پرسيد من‌ هر چه‌ مي‌كنم‌ اشكم‌ نمي‌ياد. گفتم‌ خوب‌ نياد، گفت‌ آخه‌ با خدا چه‌ جور، حالا لازم‌ نيست‌ انسان‌ وقتي‌ با خدا مناجات‌ مي‌كنه‌ گريه‌ بكنه‌. بخنده‌، كي‌ گفته‌ گريه‌ بكن‌. اونهايي‌ كه‌ مأنوسند و مرحلة‌ انس‌ و كمال‌ رسيدند مي‌نشينند اونچنان‌ لذت‌ مي‌برند  از مناجات‌ با پروردگار كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ نگاهشون‌ مي‌كنه‌ خيال‌ مي‌كنه‌ كه‌ دارن‌ مي‌خندند.

 گريه‌ هم‌ گرية‌ شوقه‌. صحبت‌ مي‌كنه‌ انس‌ با پروردگار گرفته‌. گريه‌ كردن‌ كه‌ دليل‌ بر اشك‌  مخصوصا، اشك‌ آمدن‌ كه‌ دليل‌ بر خوبي‌ نيست‌. مي‌خواي‌ خيلي‌ خوب‌ باشي‌ يك‌ مقدار پيار خرد كن‌ بگير جلوي‌ چشمت‌ اشك‌ بياد. اگر خوبي‌ اينه‌. واصبر نفسك‌ مع‌ الذين‌ يدعون‌ ربهم‌ بالقدات‌ و العشير. كسي‌ كه‌ به‌ ياد خدا هست‌ هيچ‌ وقت‌ خيانت‌ نمي‌كنه‌. كسي‌ كه‌ به‌ ياد خدا هست‌ هيچ‌ وقت‌ دروغ‌ نمي‌گه‌. يعني‌ نمي‌تونه‌ دروغ‌ بگه‌، نمي‌تونه‌ خيانت‌ بكنه‌. كسي‌ كه‌ به‌ ياد خدا هست‌ هيچ‌ وقت‌ فحاشي‌ نمي‌كنه‌. كسي‌ كه‌ به‌ ياد خدا هست‌ هيچ‌ وقت‌ بدي‌ نمي‌كنه‌ به‌ طور كلي‌. واصبر نفسك‌ مع‌ الذين‌ يدعون‌ و من‌ معتقدم‌ كه‌ يا اهل‌ تزكية‌ نفس‌ انسان‌ بايد باشه‌ يا هم‌ با اينها اقلا زندگي‌ كنه‌. يار اينها باشه‌. از اين‌ آيه‌ استفاده‌ مي‌شه‌، باقدات‌ و العشير يريدون‌ وجه‌. گاهي‌ انسان‌ عبادت‌ مي‌كنه‌، ذكر خدا را مي‌گه‌. هم‌ صبح‌ مي‌گه‌ هم‌ شب‌ دائما هم‌ مشغول‌ ذكر و نمازه‌. ولي‌ اراده‌ كرده‌ كه‌ زندگيش‌ خوب‌ بشه‌. براي‌ وسعت‌ رزق‌، براي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود گشايش‌ كار، براي‌ رفع‌ گرفتاري‌، براي‌ قضا و حوائج‌ ولي‌ ديگه‌ يريدون‌ وجه‌. منظورش‌ خدا باشه‌. اونهايي‌ كه‌ منظورشون‌ خداست‌. ببينيد در اين‌ آية‌ سورة‌ هل‌ عطي‌ از قول‌ علي‌ و فرزندانش‌ و فاطمة‌ زهرا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ انما يطعمكم‌ لوجه‌ الله‌. ما شما از اطعام‌ مي‌كنيم‌ ،و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ مسكينا و يتيما و اسيرا بعد مي‌فرمايد انما يطعمكم‌ لوجه‌ الله‌. يعني‌ بعد هم‌ خودش‌ مي‌گه‌ معناي‌ وجه‌ الله‌ يعني‌ چه‌. لا نريد منكم‌ جزاء و لا شكورا. حتي‌ ما منظورمون‌ اين‌ نيست‌، شما بگيد كه‌ متشكرم‌. حالا گدا آمده‌ در خونه‌ شما، شما هر چي‌ داشتي‌ بهش‌ دادي‌ بعد هم‌ پشتش‌ را كرد و رفت‌. شما نبايد بشيد كه‌ اين‌ چرا تشكر نكرد. حضرت‌ علي‌ مي‌فرمايد لا نريد منكم‌ جزاء بيا تو خونه‌ اقلا اين‌ حياط‌ من‌ را جارو كن‌، اين‌ همه‌ چيز بهت‌ داديم‌. اين‌ جزاش‌. آقاي‌ مسكين‌ بيا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اين‌ سطل‌ خاك‌ را بگذار اون‌ ورتر مثلا، يك‌ همچين‌. نه‌ لا نريد منكم‌ جزاء و لا شكورا. آقا امير المؤمنين‌، آقا فاطمة‌ زهرا، آقا امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ چرا اينطوري‌ هستيد؟ ما نخاف‌ من‌ ربنا يوم‌ عبوس‌ القمطريرا. روز قيامت‌ ما مي‌خواييم‌ كارهامون‌ براي‌ خدا باشه‌. كه‌ وقتي‌ خداي‌ تعالي‌، ما همة‌ كارهامون‌ براي‌ خداي‌ تعالي‌ شد خدا به‌ ما يك‌ لطف‌ و عنايتي‌ داره‌ و. دو تا دوست‌، دو تا دوست‌ اگر يكي‌ هر چي‌ داره‌ در راه‌ دوستش‌ بده‌ اين‌ هم‌ داره‌ هر چي‌ داره‌ در راه‌ دوستش‌ مي‌ده‌. نخاف‌، روز قيامته‌ روزي‌ كه‌ همة‌ صورتها در هم‌ كشيده‌ شده‌ محبت‌ خدا به‌ همه‌ متوجه‌ نمي‌شه‌. شما اين‌ را بدونيد حتي‌ به‌ بعضي‌ از بهشتيها. بعضي‌ از بهشتيها خوب‌ بسيار خوبند. اما اگر تزكية‌ نفس‌ كامل‌ كرده‌ باشند  همه‌ بخاطر خدا مي‌رن‌ تو بهشت‌. يعني‌ با خدا دوستند و مي‌رن‌ تو بهشت‌. معطليهاي‌ صحراي‌ محشر براي‌ اينه‌ كه‌ همه‌ به‌ مقام‌ اولياء خدا برسن‌. بخاطر خدا كار كرده‌ باشند، پاك‌ بشن‌. تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. والا اگر بنا شد كه‌ بخاطر همين‌ چه‌ كه‌ الان‌ در دنيا به‌ ما مي‌گن‌ با ما به‌ اندازة‌ عقلمون‌ با ما صحبت‌ كرده‌اند. به‌ ما گفتند كه‌ بهشت‌ اينطور بود و اين‌طور مخته‌ داره‌، اين‌ طور فرش‌ داره‌ اين‌ طور جوي‌ شير و عسل‌ و اينها داره‌ اين‌ براي‌ اين‌ كه‌ ما الان‌ به‌ هر جوري‌ هست‌ من‌ مي‌خوابم‌ و مي‌دمم‌، باز بميرم‌ و بدمم‌، هر جور هست‌ بايد بدميم‌ الان‌.والا بعد كه‌ وارد بهشت‌ شديم‌ اگر به‌ فكر اين‌ باشيم‌ كه‌ گلابيهاي‌ ما بيشتره‌ يا گلابيهاي‌ همسايه‌، زيادتر بود درگير مي‌شيم‌. باز همين‌ گرفتاريهاي‌ دنيا هست‌. بايد فقط‌ خدا بگن‌. فقط‌ پروردگار. همه‌ هم‌ اينجوري‌ خواهند شد البته‌. اين‌ را بدونيد توي‌ بهشت‌ همه‌ اولياء خدا هستند. يك‌ دونه‌ آدم‌ به‌ اصطلاح‌ چي‌ مي‌گن‌ گلابي‌ خور، اين‌ را گفته‌ بوديم‌ گلابي‌ خور يك‌ نفر بدش‌ آمده‌ بود. اما من‌ باز مي‌گم‌. يك‌ دونه‌ گلابي‌ خور، يك‌ دونه‌ تكيه‌ دهنده‌، يك‌ دونه‌ كه‌ يعني‌ نيتشون‌ اين‌ باشه‌. چون‌ اينجا راه‌ نمي‌دن‌. تو بهشت‌ بايد خدا، محبوب‌، عشق‌، محبت‌، يگانگي‌، صميميت‌. هموني‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ داره‌. مي‌گه‌ حبني‌ صبرت‌ علي‌  حر نارك‌ و كيف‌ اصبر علي‌ فراقك‌.

 من‌ تو را دوست‌ دارم‌ من‌ وجتك‌ اهلا لالعباده‌. ما نيستيم‌ اينطوري‌. روز قيامت‌ هم‌ ممكنه‌ تا قيامت‌ هم‌ نباشيم‌. اما شفاعت‌ مي‌كنند. هر كس‌ اينطور نباشه‌ شفاعت‌ مي‌كنند. شفاعت‌ يعني‌ جفت‌ كردن‌، يعني‌ تو اينطوري‌ نبودي‌ ولي‌ اينطوريت‌ مي‌كنند. اينجوري‌ مي‌شي‌. مي‌رن‌ مي‌رسوننت‌ به‌ همان‌ مرحله‌. شفاعت‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بيان‌ آقا، خدايا اين‌ هر چه‌ بده‌ به‌ خاطر ما ببرش‌ تو بهشت‌. خدا هم‌ بگه‌ چشم‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ آدم‌ حقه‌ بازه‌، دروغگو كه‌ عادت‌ كرده‌ به‌ پشت‌ هم‌ اندازي‌ و دروغگويي‌ اين‌ بياد با همين‌ حال‌ ببرنش‌ تو بهشت‌. خوب‌ اينجا حالا كه‌ آمد. حالا كه‌ آمده‌ تو بهشت‌ مشغول‌ همان‌ كارها مي‌شه‌. باز هم‌ همان‌ دروغها و، نه‌.  شفاعت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ اين‌ صفاتت‌ را ما كمكت‌ مي‌كنيم‌ اينها را بريز دور. اينها را از خودت‌ تزكيه‌ كن‌. اينها را رفع‌ كن‌ ولي‌ خدا بشو. حالا كجا؟ همين‌ جا. همين‌ جا تو صحراي‌ محشر. تو از در بهشت‌ مي‌توني‌ وارد بشي‌. شما در روايات‌ اصلا عقلي‌ هم‌ نيست‌ كه‌ توي‌ بهشت‌ يك‌ آدم‌ حسود باشه‌. توي‌ بهشت‌ يك‌ آدم‌ بخيل‌ باشه‌، توي‌ بهشت‌ يك‌ آدم‌ طماع‌ باشه‌. توي‌ بهشت‌ يك‌ محبت‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ به‌ غير خدا باشه‌. اين‌ روايات‌ را بريد مراجعه‌ كنيد. نداريم‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌. اصلا قبول‌ نمي‌كنه‌ كه‌ اونجا. اگر يك‌ كسي‌، مثلا اين‌ محبت‌ به‌ باغ‌ و اينها داشت‌. خوب‌ باغ‌ همسايه‌ را مي‌بينه‌. جنت‌ عدن‌ كه‌ بهترين‌ قسمتهاي‌ بهشته‌ خوب‌ هست‌. فردوس‌ هست‌. نه‌ اين‌ فردوس‌ توي‌ استان‌ خراسان‌. بله‌ اسم‌ بقية‌ بهشت‌ فردوسه‌. حالا اوني‌ كه‌ توي‌ فردوسه‌ وقتي‌ كه‌ جنت‌ عدن‌ را نگاه‌ مي‌كنند مي‌گن‌ سيدها، مي‌گن‌ مال‌ پيغمبر و فرزندان‌ پيغمبره‌ بگن‌ اينها جاي‌ خودشون‌ را خوب‌ كردن‌ همين‌ حرفهايي‌ كه‌ تو دنيا هست‌. ببينيد مثلا يك‌ رئيس‌ جمهور يك‌ قصر مفصل‌ داره‌، تو اگر چيزي‌ بيا پايين‌ با ما تو كوخ‌ زندگي‌ كن‌ نه‌ تو كاخ‌. خوب‌ هست‌. اگر بنا باشه‌ اونجا هم‌ از اين‌ حرفها باشه‌ اون‌ وقت‌ امتيازات‌  خدمت‌ شما عرض‌ شود تقوا و علم‌ كه‌ خدا ذاتا روي‌ تقوا و علم‌ امتياز گذاشته‌ كه‌ فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ اتقيكم‌. اين‌ نمي‌شه‌. پس‌ چي‌ نبايد باشه‌؟ اين‌ حرفها نبايد باشه‌.

 هر كسي‌ هر چي‌ خدا بهش‌ داده‌، از خداي‌ خودش‌ ممنون‌ باشه‌. عشق‌ به‌ خدا هم‌ بورزه‌ شروع‌ كنه‌ به‌ قرآن‌ خوندن‌ و هر آيه‌اي‌ را كه‌ مي‌خونه‌ مرحله‌ از مقامش‌ بالا مي‌ره‌. اينها مال‌، يعني‌ اگر تزكية‌ نفس‌ تو دنيا نكردي‌ باشيد، يقين‌ بدونيد در عالم‌ برزخ‌ در عالم‌ برزخ‌ نشد در قيامت‌ تا پشت‌ در بهشت‌. من‌ نمي‌گم‌ شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. اونهايي‌ كه‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌، حالا معصيت‌ كار باشند، فاسق‌ باشند اينها توي‌ بهشت‌ نمي‌رن‌. ما هم‌ بخيل‌ نيستيم‌ اين‌ روايات‌ را ما نگيم‌، نه‌ مي‌گيم‌. روايت‌ از اين‌ بهتر نمي‌شه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود: اربعة‌ ان‌ لهم‌ شفيع‌ الا القيامه‌. چهار دسته‌ هستند كه‌ من‌ شفاعتشون‌ مي‌كنم‌ روز قيامت‌ ولو جاء بذنوب‌ اهل‌ الارض‌. ولو اين‌ كه‌ گناهان‌ تمام‌ مردم‌ زمين‌ به‌ گردنشون‌ باشه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. من‌ شفاعتش‌ را مي‌كنم‌. شما نگيد شفاعت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ تمام‌ گناهان‌ به‌ گردنشه‌ پيغمبر مي‌گه‌ بيا برو تو بهشت‌. بخاطر ما. نه‌. تو اونجا باز همان‌ گناهان‌ زياد را شروع‌ مي‌كنه‌. نه‌. كيند اين‌ چهار نفر. اين‌ روايت‌ را سني‌ و شيعه‌ نقل‌ مي‌كنند. روايتش‌ هم‌ صحيحه‌ است‌. حتي‌ حضرت‌ رضا معني‌ كردند خيلي‌ روايت‌ مطرح‌ شده‌اي‌ است‌ در دوران‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. المكرم‌ الذريتي‌. يكي‌ كساني‌ كه‌ ذرية‌ من‌ را اكرام‌ كنند. المحبه‌ بقلبه‌ و لسانه‌. به‌ زبان‌ دل‌ دستشون‌ داشته‌ باشند و المعين‌ لهم‌ كساني‌ كه‌ به‌ اونها كمك‌ بكنند و القالي‌ لهم‌ حوائجهم‌ يكي‌ هم‌ كسي‌ كه‌ حوائج‌ اينها را برآره‌. پيغمبر مي‌گه‌ من‌ ولو ذنوب‌ اهل‌ الدنيا. شفاعت‌ مي‌كنم‌. يعني‌ اونجا گوشة‌ محشر مي‌شوننش‌ مي‌گن‌ بابا تو بهشتي‌ هستي‌، اما خودت‌ را درست‌ كن‌ برو تو بهشت‌. با اون‌ لباس‌ كثيف‌ نمي‌شه‌. ما قبول‌ كرديم‌. درست‌ كنار مرز سر مرز مي‌گن‌ ما ردت‌ مي‌كنيم‌ از اينجا اما بنشين‌ اينجا گذرنامه‌ ات‌ را درست‌ كن‌. بنشين‌ اينجا برنامه‌ات‌ را درست‌ كن‌. ما يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ كرمانشاه‌، اونجا نزديكه‌ به‌ عراقه‌. زمان‌ شاه‌ بود به‌ بچه‌ها گفتيم‌ بياييد بريم‌ كربلا اون‌ وقتها ممنوع‌ بودن‌ رفتن‌ به‌ عراق‌.

 بعد هم‌ متوجه‌ نشدن‌ سوار ماشين‌ شديم‌ رفتيم‌ قصر شيرين‌، از قصر شيرين‌ هم‌ رفتيم‌ خسروي‌ و، خسروي‌ مرزهاش‌ مثل‌ كاروانسرايي‌ است‌ وارد اون‌ هم‌ شديم‌ و افراد پليس‌ آمد، آقا كجا؟ مي‌ريم‌ كربلا زيارت‌. گذرنامه‌ داريد؟ گفتيم‌ ندادن‌. ما توي‌ به‌ هر كي‌ نمي‌دادن‌. گفت‌ خوب‌ نمي‌شه‌. گفتيم‌ هيچ‌ راهي‌ نداره‌. گفتند نه‌.  گفتيم‌ خيلي‌ خوب‌ امام‌ حسين‌ ما تا اينجاش‌ با ما بود. از اينجاش‌ با امام‌ حسينه‌. كنار مرز وايستاديم‌ و به‌ بچه‌ها گفتيم‌ بيان‌ وايستند و زيارت‌ دوره‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ شروع‌ كرديم‌ تا امام‌ عسگري‌ همه‌ را زيارت‌ كرديم‌، يكي‌ دو ساعت‌، يك‌ حال‌ خوبي‌ هم‌، اتفاقا در زيارتهايي‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ انشاء الله‌ خدا قبول‌ كرده‌ باشه‌ همين‌ زيارت‌ بود. يك‌ خدمه‌اي‌ گمرك‌ و رئيس‌ گمرك‌ اينها بيكار بودند. چون‌ كسي‌ نبود. آمدند دور ما جمع‌ شدند اونها هم‌ كم‌ كم‌ حالي‌ پيدا كردند. رئيس‌ گمرك‌ گفت‌ كه‌ آقا به‌ خدا ما را يك‌ وقت‌ نفرين‌ نكنيد ما، گفتم‌ نه‌ ما به‌ شما كاري‌ نداريم‌ ما شما را نفرين‌ كنيم‌. ما مي‌دونيم‌ كار شما نيست‌ و مربوط‌ به‌ شما نيستش‌. حالا گاهي‌ مي‌شه‌، ببينيد اين‌ رئيس‌ گمرك‌ هم‌ بگه‌ برو، يك‌ موانعي‌ تو كار هست‌ كه‌ نمي‌شه‌ رفت‌. اگر پيغمبر اكرم‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌ امضاء بكنند پروندة‌ شما را كه‌ شما بهشتي‌ هستيد. اما يك‌ آدمي‌ هستيد حسود. هنوز حسوديتون‌ هست‌. كه‌ آدم‌ اين‌ عذاب‌ روحيش‌ هيچ‌ وقت‌ دست‌ ازش‌ برنمي‌ داره‌. اگر به‌ فكر تزكية‌ نفس‌ نباشيد. خوب‌ آقاي‌ حسود را مي‌شه‌ برد توي‌ بهشت‌. شما باشيد حاضريد كه‌ اين‌ همساية‌ شما آدم‌ حسودي‌ باشه‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هر روز اذيتتون‌ بكنه‌. يا يك‌ نفر مريضي‌ كه‌ به‌ زنهاي‌ مردم‌ با خيانت‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. اونجا كه‌ ديگه‌ بنا نيست‌ كه‌ چادر چاقچول‌ بكنند زنها، پوشيه‌ بزنند. اين‌ آقا را راهش‌ نديد بهشت‌ بگذاريد زنها راحت‌ باشند، بگذاريد مردها راحت‌ باشند بگذاريد ديوارها اين‌ قدر مرتفع‌  نباشه‌، بگذاريد اين‌ خيانت‌ نباشه‌. يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ هيچ‌ اينها نباشه‌، همه‌ راحت‌ زندگي‌ كنند. فيها اولا تشتهي‌ الانفس‌ و تنزل‌ اي‌. خوب‌ اينجوري‌ بايد باشه‌ بهشت‌. پس‌ همة‌ افراد بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. از واجبات‌ اوليه‌ است‌. يعني‌ هيچ‌ واجبي‌ من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌ هيچ‌ واجبي‌ به‌ اين‌ اندازه‌ خدا روش‌ نيايستاده‌ كه‌ يازده‌ تا قسم‌ در سورة‌ والشمس‌ بخوره‌ و قسمهاي‌ عجيب‌ كه‌ اتفاقا اين‌ سوره‌ را من‌ وقتي‌ كه‌ در كاشان‌ همين‌ شب‌ سه‌ شنبة‌ گذشته‌ اين‌ سوره‌ را خوندند من‌ بعدش‌ بنا بود برم‌ منبر و براي‌ اينها صحبت‌ كنند. رفقاي‌ صميمي‌ خودمون‌ بودند، جمعي‌ بودند. يك‌ دفعه‌ ديدم‌ يك‌ دري‌ باز شد از سورة‌ والشمس‌ حالا اين‌ را من‌ اجمالا مي‌گم‌ مي‌سپرمش‌ دست‌ آقاي‌ نعمتي‌ ببينم‌ چي‌ از آب‌ درش‌ مي‌ياره‌. كه‌ تمام‌ مراحل‌ كمالات‌ را تا مرحلة‌ انس‌ با خدا در اين‌ سورة‌ والشمس‌ اين‌ قسمها را خداي‌ تعالي‌ بيان‌ كرده‌ اين‌ باز شد و يك‌ قدري‌ هم‌ توضيح‌ دادم‌ براي‌ بعضيها. اين‌ البته‌ خوب‌ مستمع‌ البته‌ نه‌ اينكه‌، اونجا همه‌ نخبه‌ها بودند. اما در عين‌ حال‌ همچين‌ فكر كردم‌ خوب‌ جا نيافتاد خداي‌ تعالي‌ قسمهاي‌ عجيبي‌ مي‌خوره‌.

 يك‌ بعد والشمس‌ يعني‌ خورشيد. يك‌ بعدش‌ پيغمبر اكرم‌. در واقع‌ دو تا قسم‌ خورده‌. خورشيد و در حقيقت‌ به‌ پيغمبر قسم‌، به‌ علم‌ پيغمبر قسم‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قسم‌، به‌ امام‌  حسن‌ قسم‌، يكي‌ يكي‌ قسم‌ مي‌خوره‌. آخه‌ چي‌ مي‌خواي‌ بگي‌ اينقدر قسم‌ مي‌خوري‌؟ به‌ امام‌ حسين‌ قسم‌، به‌ فاطمة‌ زهرا قسم‌ به‌ كي‌ قسم‌، به‌ كي‌ قسم‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ ذكييها. رستگار كسي‌ است‌ كه‌، رستگار تنها كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. يعني‌ رستگاري‌ هم‌ اين‌ را بدونيد ورود تو بهشته‌. چون‌ مهم‌ قضيه‌ ورود تو بهشته‌ و نجات‌ از آتش‌ جهنمه‌. شما نگيد كه‌ كو نه‌ همچين‌ چشم‌ به‌ هم‌ بزنيد مي‌رسه‌. اقا تا مردن‌ چند روز؟ معلوم‌ نيست‌. صد ساله‌ ديگه‌ آقا اين‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ هم‌ نيستند. همه‌ مرديم‌ها. سنيها مي‌گن‌ ديگه‌ يك‌ نفر از ما، از اين‌ اهل‌ مجلس‌ ما نباشه‌. ما نه‌ صد و بيست‌ سال‌، خوب‌ بيست‌ ساله‌ها كه‌ نيستند. ديگه‌ از بيست‌ سال‌ به‌ بالا كه‌ نيستيم‌. من‌ و شما نيستيم‌. حالا مي‌گيم‌ صد و پنجاه‌ سال‌ ديگه‌ اينجاييم‌. صد و پنجاه‌ سال‌ ديگه‌ هيچ‌ كدوم‌ نيستيم‌. هيچي‌. اين‌ همچين‌ تند مي‌گذره‌. بعد از مردن‌ هم‌ اگر آدمي‌ باشه‌ اهل‌ اعتقادات‌ و خوب‌ و سالم‌ و تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ مثل‌ آدمي‌ كه‌ خواب‌ باشه‌ها ديديد گاهي‌ انسان‌، اصحاب‌ كهف‌ بهترين‌ نمونه‌ اشه‌، سيصد سال‌ خوابيده‌، مي‌گه‌ يوم‌ او بعض‌ يوم‌. يا يك‌ روز يا نصفي‌ از روز يك‌ مقدار ما خوابيديم‌. اينجا تمام‌ مي‌شه‌. باور كنيد اين‌ قدر زود ممكنه‌ قيامت‌ برسه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. اونجا پشت‌ در بهشت‌ مي‌مونيد. قد افلح‌ من‌ ذكييها و قد خواب‌ من‌ دسيسها مي‌ياد همچين‌ پشت‌ سرش‌. اين‌ ديگه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ اين‌ خواب‌ خسر، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بيچاره‌ است‌. اينجا ديگه‌ از اين‌ صريح‌تر نمي‌شه‌ يا در سورة‌ مي‌گه‌ قد افلح‌ من‌ تزكي‌.

 در روايات‌ اون‌ قدر گفته‌ شده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. حالا واصبر نفسك‌ مع‌ الذين‌ يدعونهم‌ بالقضات‌ و العشير يريدون‌ وجه‌. وجه‌ خدا را اراده‌ بكنند. يعني‌ به‌ مرحله‌اي‌ از كمال‌ رسيده‌ باشه‌ كه‌ همة‌ كارش‌ براي‌ خداست‌. بندة‌ خدا كه‌ هيچ‌ يعني‌ بندگي‌ نهايت‌ درجه‌ است‌. ولي‌ بندگي‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌كنه‌ براي‌ حقوق‌. براي‌ مزد، براي‌ درآمد. اون‌ پليسي‌ كه‌ من‌ مثال‌ زده‌ بودم‌ در چند هفتة‌ قبل‌ كه‌ هفت‌ تير به‌ كمرش‌ بسته‌ و بندگي‌ دولت‌ را مي‌كنه‌ براي‌ يك‌ دونه‌ تير بدون‌ اذن‌ دولت‌ خارج‌ نمي‌كنه‌ اين‌ حقوق‌، اگر يك‌ روز بيخود تير اندازي‌ كنه‌ اين‌ را بيرونش‌ مي‌كنند. ولي‌ گاهي‌ يريدون‌ وجه‌ فقط‌ چون‌ خدا را دوست‌ دارند. بعضي‌ از اين‌ جوانهاي‌ انقلابي‌ كه‌ خيلي‌ به‌ انقلاب‌ علاقه‌ دارند، اسلحه‌ اوايل‌ انقلاب‌ بهشون‌ مي‌دادند بدون‌، رو محبت‌ به‌ انقلاب‌، رو محبت‌ به‌ امام‌، رو محبت‌ به‌ همه‌ چيز به‌ مملكت‌. كاري‌ نمي‌كردند اختلاف‌ به‌ وجود بيارن‌، يك‌ تيراندازي‌ بيجا بكنند، اينها نبود. يريدون‌ وجه‌، براي‌ مزد نيست‌ براي‌ بارك‌ الله‌ و مثلا اين‌ حرفها نيست‌. يريدون‌ وجه‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها الگوست‌ براي‌ خانمها. حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ براي‌ ماها و هردوشون‌ براي‌ هم‌ ماها و هم‌ زنها. چون‌ تقسيم‌ هم‌ درست‌ نيست‌. اين‌ تقسيمي‌ كه‌ حالا ما، خانمها الگوشون‌ فاطمة‌ زهرا يكي‌ دو موضوع‌ اگر حالا، يكي‌ در مسئلة‌ حجابه‌ يكي‌ در مثلا خوب‌ شوهر داري‌ است‌ و الا كمالات‌ روحي‌  فاطمة‌ زهرا براي‌ انبياء الگوست‌. انبياء بايد خودشون‌ را با اون‌ تطبيق‌ بدن‌. داراي‌ يك‌ كمالاتي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ واقعا انسان‌ بهتش‌ مي‌بره‌. يگ‌ دختري‌ كه‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ اينقدر كمال‌! يك‌ استقامت‌ عجيبي‌ فاطمة‌ زهرا داره‌ كه‌ همه‌ امون‌ بايد اين‌ را الگو قرار بديم‌. يك‌ وقت‌ نگيد كه‌ او فاطمة‌ زهرا بود و او علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. اونچه‌ كه‌ اونها بودند و براي‌ ما ظاهر نمي‌شه‌، يعني‌ يك‌ جمله‌اي‌ بگم‌ يك‌ شبه‌اي‌ نشه‌ براتون‌. مقاماتي‌ كه‌ اونها دارند و براي‌ ما به‌ اصطلاح‌ الگو نيست‌ و ما نمي‌تونيم‌ خودمون‌ را به‌ اون‌ مقام‌ برسونيم‌ اون‌ در مكنون‌ خودشون‌ هست‌ غيبه‌. دقت‌ كرديد. اونچه‌ كه‌ اظهار شده‌ براي‌ ماست‌. اونچه‌ كه‌ اظهار شده‌. مثل‌ يك‌ معلم‌. معلم‌ سر كلاس‌ مثلا اول‌ يا دوم‌ دبستان‌ كه‌ مي‌ياد همة‌ معلوماتش‌ را كه‌ به‌ بچه‌ها اظهار نمي‌كنه‌ كه‌. همة‌ معلوماتش‌ را، شايد دانشجو باشه‌ آمده‌ كلاس‌ اول‌ درس‌ مي‌ده‌. بايد همة‌ معلوماتش‌ را براي‌ اين‌ بچه‌هاي‌ كلاس‌ اول‌ و دوم‌ اظهار كنه‌. نه‌ اين‌ طور نمي‌شه‌. فاطمة‌ زهرا هم‌ همة‌ معلوماتش‌ را همة‌ معارفش‌ را، همة‌ حقايق‌ وجوديش‌ را، همة‌ نورش‌ را، همة‌ عظمتش‌ را كه‌ براي‌ ماها معني‌ نداره‌ عنوان‌ بكنه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ لذا عمر وارد بر پيغمبر مي‌شد، ابيذر آمد بيرون‌ به‌ ابيذر گفت‌ كه‌ كي‌ بود پيش‌ پيغمبر؟ گفت‌ كه‌ يك‌ مردي‌ بود من‌ نشناختم‌. خوب‌ عمر وارد شد. ديد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هست‌ و پيغمبر دو نفر كس‌ ديگه‌ هم‌ بيشتر نيست‌. گفت‌ يا رسول‌ شما مي‌گيد اين‌ ابيذر راستگوست‌ فلان‌. الان‌ دروغ‌ به‌ ما گفت‌.چي‌ گفت‌؟ گفت‌ يك‌ مردي‌ اونجا بود كه‌ من‌ او را نشناختم‌. گفت‌ راست‌ گفت‌ ابيذر. علي‌ را نشناخت‌ جز من‌ و خدا. ابيذر خيلي‌ مقام‌ داره‌. اين‌ گفت‌ من‌ نشناختم‌. تازه‌ رسيده‌ علمش‌ به‌ اينجا كه‌ علي‌ را نمي‌شناسه‌، فهميده‌ كه‌ نمي‌تونه‌ بشناسه‌. و علي‌ را، من‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز خدا و علي‌، و خدا را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و علي‌.

 بله‌. اينجوريه‌. اونچه‌ كه‌ بايد هستند، اونچه‌ كه‌ هستند ما نمي‌شناسيم‌، ابيذرش‌ هم‌ نمي‌شناسه‌. ابيذر و سلمان‌ بعد از سالها حتي‌ وفات‌ پيغمبر آمدند خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ آقا خودت‌ را معرفي‌ كن‌ ما نمي‌شناسيم‌ تو را. معرفتي‌؟ و حضرت‌ شروع‌ كرد براي‌ در اون‌ روايات‌ معرفي‌ خودش‌. منظور اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ اونچه‌ كه‌ اونها هستند ما نمي‌تونيم‌ اونها را بشناسيم‌. البته‌ يك‌ چيزهايي‌، به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ ما بتونيم‌ خودمون‌ را با اونها تطبيق‌ بديم‌. مثلا الف‌ را روي‌ تخت‌ سياه‌ نوشته‌ معلم‌ ما هم‌ مي‌تونيم‌ اون‌ الف‌ را بنويسيم‌. او ب‌ نوشته‌ ما هم‌ مي‌تونيم‌ ب‌ را بنويسيم‌. ما هم‌ با زحمت‌ خودمون‌ را كم‌ كم‌ تطبيق‌ مي‌ديم‌ با معلم‌. والا اونها كجا و ما كجا؟ اصلا ما لتراب‌ برب‌ الاباب‌. فاطمة‌ زهرا الگوي‌ براي‌ همه‌ است‌. حتي‌ انبياء. كدوم‌ پيغمبره‌ كه‌ بتونه‌ مثلا مؤثر باشه‌ در رفع‌ هم‌ و غم‌  پيغمبر. مؤثر باشه‌ در رفع‌ ضعفه‌ پيغمبر. گفتند پيغمبر اكرم‌ آمده‌ بخانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌گه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. من‌ يك‌ ضعفي‌ در خودم‌ احساس‌ مي‌كنم‌. خوب‌ پيغمبر از نظر بعد بدني‌ خسته‌ شده‌. خستگي‌ داره‌. حضرت‌ فرمود ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌ اينقدري‌ كه‌ من‌ را اذيت‌ كردند هيچ‌ پيغمبري‌ را اذيت‌ نكردند. خيلي‌ تحمل‌ و صبر مي‌خواد. آدم‌ قاتل‌ دخترش‌ را در جلوي‌ چشمش‌ ببينه‌ و هيچ‌ به‌ روش‌ نياره‌. پيغمبر خبر داشت‌ و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ القضاء خلقك‌. اون‌ وقت‌ يك‌ هميچين‌ شرح‌ صدري‌. الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. ولي‌ خوب‌ بالاخره‌ اذيت‌ مي‌شه‌. ان‌ الذين‌ يعضون‌ الله‌ و رسول‌ العن‌ الله‌ دوا الاخره‌. خدا كسي‌ كه‌ پيغمبر خدا را اذيت‌ كنه‌، خدا لعنت‌ دنيا و آخرت‌ را بر او قرار مي‌ده‌. اذيت‌ مي‌شه‌ پيغمبر. طبعا ضعف‌ بدني‌ نه‌ ضعف‌ روحي‌ درش‌ پيدا مي‌شه‌. آمده‌ خدمت‌، آمده‌ به‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. مي‌گه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. خيلي‌ عجيبه‌. قلت‌ يا ابطي‌ اني‌ اعيظك‌ بالله‌ يا ابطي‌ من‌ الضعف‌. ماها خيال‌ كرديم‌ تعارف‌ كردند به‌ هم‌. گفته‌ آقا من‌ ضعف‌ دارم‌، حضرت‌ زهرا هم‌ مثل‌ تعارفهاي‌ ما، نه‌ اعيظك‌ من‌ تو را پناه‌ مي‌دم‌ به‌ خدا. زير ساية‌ خدا، از خدا مي‌خوام‌ كه‌ ضعفت‌ برطرف‌ بشه‌. و كساء عبا را مي‌كشه‌ رو بدن‌، اون‌ دست‌ متبرك‌، اون‌ دست‌ پر بركت‌. اون‌ دستي‌ كه‌ به‌ مجرد اين‌ كه‌ عبا را به‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر انداخت‌ مي‌گه‌ فسرت‌ انظر عليه‌ فانظا وجه‌ يتلئلؤ كانه‌ بعد في‌ ليلة‌ تمامه‌ و كماله‌. مي‌گه‌ بيمه‌اش‌ كردم‌ تا عبا را انداختم‌ دست‌ متبرك‌. يك‌ پيرمردي‌ بود خدا رحمتش‌ كنه‌ در اين‌ پايين‌ خيابان‌ از اولياء خدا بود. يك‌ خانة‌ محقري‌، صد و بيست‌ سال‌، سي‌ سال‌ هم‌ داشت‌. گفتم‌ شما هيچ‌ مريض‌ نشدي‌؟ گفت‌ چرا من‌ جوان‌ بودم‌ مريض‌ شدم‌ متوسل‌ شدم‌ به‌ حضرت‌ رضا  عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. خيلي‌ مرضم‌ سخت‌ بود. يك‌ حالت‌ بيهوشي‌ به‌ من‌ دست‌ داده‌ بود ديدم‌ يك‌ آقايي‌ آمد كه‌ من‌ فهميدم‌ حضرت‌ رضاست‌. اين‌ لحافي‌ روي‌ من‌ كشيد. با انگشت‌ روي‌ من‌ كشيد با انگشت‌ روي‌  اين‌ لحاف‌ كشيد الحاف‌ المعاف‌. و من‌ هر وقت‌ احساس‌ مي‌كنم‌ كه‌ مي‌خوام‌ مريض‌ بشم‌ اين‌ لحاف‌ را مي‌كشم‌ فوري‌ خوب‌ مي‌شم‌. گفتم‌ مي‌شه‌ من‌ اون‌ لحاف‌ را ببينم‌ گفت‌ بله‌. آورد به‌ خط‌ كوفي‌ هم‌ نوشته‌ شده‌ بود الحاف‌ والمعاف‌. بله‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اين‌ فاطمة‌ زهرا آخه‌ اين‌ پيغمبر يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ شخصي‌ معمولي‌ انسان‌ لحاف‌ مي‌اندازه‌ اون‌ هم‌ امام‌ لحاف‌ مي‌اندازه‌ بايد معاف‌ بشه‌. اما رو پيغمبر و فسرت‌ انظر عيه‌ فاذا يتلئلؤ كانه‌ بدر في‌ ليلة‌ كماله‌ و تمام‌ .اون‌ وقت‌ اين‌ دست‌ را، اين‌ دستي‌ كه‌ اين‌ عبا را مي‌كشه‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر  ضعف‌ پيغمبر كه‌ تمام‌ مي‌شه‌ بمانه‌، اون‌ قيافة‌ نورانيه‌ پيغمبر جلوه‌ مي‌كنه‌. من‌ نمي‌تونم‌ شما راحت‌ نشسته‌ باشيد و من‌ بگم‌ با اين‌ دست‌ امت‌ پيغمبر چه‌ كردند. چراغها را خاموش‌ كنيد تا بگم‌.

 همتون‌ مي‌دانيد كه‌ چه‌ كردند. اين‌ قدر بود كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ وقتي‌ ازش‌ سؤال‌ شد كه‌ آقا علت‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ بود؟ حضرت‌ فرمود و كان‌ سبب‌ وفاتها، سبب‌ وفات‌ مادر ما زهرا اين‌ بود كه‌ قنفذ با غلاف‌ شمشير به‌ بازوي‌ فاطمة‌ زهرا زد. كه‌ دست‌ فاطمة‌ زهرا شكست‌. تا امشب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ صورت‌ ظاهر از او مخفي‌ كرده‌ بود. در نيمه‌هاي‌ شب‌ دارد آهسته‌، آهسته‌ بدن‌ محبوبة‌ خدا فاطمة‌ زهرا را غسل‌ مي‌دهد اسماء مي‌گه‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ علي‌ دست‌ از غسل‌ دادن‌ كشيد. سر به‌ ديوار گذاشت‌ بلند، بلند گريه‌ مي‌كرد. آقاجان‌ شما به‌ ما گفتيد گريه‌ نكنيد هر چي‌ سؤال‌ كردند گفت‌ نه‌ به‌ اينها نيست‌ كه‌ گريه‌ مي‌كنم‌. اسماء همانطوري‌ كه‌ داشتم‌ بازوها را غسل‌ مي‌دادم‌ نمي‌دونم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چه‌ ديد و چه‌ متوجه‌ شد، فرمود دستم‌ به‌ بازوي‌ فاطمة‌ زهرا خورد.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء خدايا بلاي‌ ما بزرگه‌. فراغ‌ امام‌ زمان‌ ما،آيا مي‌شه‌ با چشممون‌ ببينيم‌ كه‌ وجود مقدسش‌ آمده‌ اونها را از قبر بيرون‌ كشيده‌ و آتش‌ كشيده‌. دلهاي‌ شيعيان‌ خنك‌ شده‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفا و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقة‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و عليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ معول‌ في‌ الشدة‌ و الرخا اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌…

 

۲۸ شوال ۱۴۱۴- صراط مستقیم، خرافات – اخلاق خانمها ۵۲

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 تذكراتي‌ قبل‌ از ورود به‌ مطلبي‌ كه‌ در هفته‌هاي‌ قبل‌ از مسافرتم‌ با شما داشتيم‌ بايد عرض‌ كنم‌ كه‌ يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ از اولي‌ كه‌ شماها وارد راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ مي‌شويد بايد رعايت‌ كنيد و همتون‌ بايد بدانيد كه‌ موضوع‌ از چه‌ قرار است‌ اين‌ است‌ كه‌ ما در اين‌ برنامه‌ها هدفي‌ جز رسيدن‌ به‌ هدف‌ الهي‌ نداريم‌. ما بايد اونچه‌ خدا از ما خواسته‌ همان‌ را تعقيب‌ كنيم‌. بنابر اين‌ كارهايي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ دستور فرموده‌ بايد صد در صد همان‌ كارها را انجام‌ بديم‌.

 يكي‌ از مشكلات‌ ما در ارتباط‌ با شماها اين‌ است‌ كه‌ مدتي‌ بايد ما مغزهاي‌ مسلمانهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ تزكية‌ نفس‌ كنند از آلودگيها شست‌ و شو كنيم‌. اكثر شماها ناخود آگاه‌ مبتلا به‌ يك‌ مشت‌ خرافاتي‌ هستيد كه‌ از طريق‌ صوفيه‌ و افراد قشري‌ و يك‌ عده‌ افرادي‌ كه‌ دزد راه‌ حقيقت‌ هستند و صد عن‌ سبيل‌ الله‌ مي‌كنند در شما به‌ وجود آمده‌. يك‌ مشت‌ خرافاتي‌ هست‌ كه‌ خوب‌ در بين‌ خانمها مخصوصا بيشتره‌. فلان‌ چيز نحسه‌، فلان‌ چيز شگون‌ داره‌، فلان‌ چيز سبب‌ سعادت‌ ميشه‌ و هيچ‌ يك‌ از اينها توي‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ نيست‌. بطور كلي‌ بايد در مقابل‌ اينها خودتون‌ را بسازيد كه‌ اين‌ مسائل‌ براتون‌ مطرح‌ نباشه‌ و اين‌ مسائل‌ زياد هم‌ هست‌. اگر مي‌خواهيد راه‌ مستقيم‌ را بپيمائيد بايد يك‌ قانون‌ كلي‌ در دستتون‌ باشه‌ و هر چيزي‌ كه‌ با اين‌ قانون‌ كلي‌ منافات‌ داشت‌ يا تطبيق‌ نكرد، خرافاته‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ توي‌ جاده‌ ميره‌. جاده‌ بايد آسفالت‌ باشه‌. و حتي‌ يك‌ دونه‌ سنگ‌ به‌ اندازة‌ فندق‌ هم‌ توي‌ جاده‌ وجود نداشته‌ باشه‌. و الاّ از زير تاير ماشين‌ شما در ميره‌ ميخوره‌ به‌ شيشة‌ ماشين‌ بعدي‌. بايد صاف‌ صاف‌ باشه‌. حالا هر كي‌ توي‌ اين‌ جاده‌ بود هر جور ديگه‌اي‌ بود درست‌ نيست‌. اگر قانون‌ كلي‌ اين‌ باشد كه‌ جاده‌ آسفالته‌. سنگ‌ افتاده‌ باشه‌، يا بايد از كنارشون‌ عبور بكنيد يا بايد سنگ‌ را از سر راه‌ مردم‌ برداريد بيندازيد كنار. اگر چاله‌اي‌ باشه‌ بايد يا از كنارش‌ شما عبور كنيد يا چاله‌ را پر كنيد كه‌ ديگران‌ توي‌ چاله‌ نيفتند. اگر آسفالت‌ نباشه‌ بايد اعتراض‌ بكنيد كه‌ چرا اين‌ تيكه‌ از جاده‌ آسفالت‌ نيست‌ و امثال‌ اينها.

 شما در راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ جادة‌ شما سخنان‌ خدا و ائمة‌ اطهاره‌. هر مطلبي‌ كه‌ اين‌ قاعدة‌ كلي‌ را بهتون‌ ميگم‌، هر مطلبي‌ كه‌ هر كس‌ گفت‌، اگر از قول‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ ميگويد، اين‌ همين‌ جادة‌ آسفالته‌. اگر از قول‌ ديگري‌ كه‌ آن‌ ديگري‌ هم‌ ممكنه‌ گاهي‌ از قول‌ خدا و پيغمبر گفته‌ باشه‌. اما نه‌، يك‌ فرديست‌ ميگه‌ من‌ ميگم‌. ابو سعيد ابوالخير يك‌ اشعاري‌ داره‌، شعره‌، شعره‌ فارسيه‌. ميگه‌ هر كس‌ اين‌ شعر را مثلا بخوانه‌ به‌ فلان‌ سعادت‌ ميرسه‌. خوب‌ اين‌ نه‌ خدا گفته‌ نه‌ پيغمبر. پس‌ اوني‌ كه‌ آن‌ جادة‌ آسفالت‌ اين‌ نيست‌. يا در مفاتيح‌ ممكنه‌ شما برخورد بكنيد به‌ اين‌ جملات‌. من‌ مفاتيح‌ و اينها را ميگم‌ بخاطر اينكه‌ شما فكر نكنيد كه‌ بعضي‌ از كتابها صددرصد جادة‌ بي‌ مانعي‌ هستند. توي‌ مفاتيح‌ هست‌ اين‌ مطلب‌ كه‌ مثلا شيخ‌ مغربي‌ اين‌ حرف‌ را زده‌. شيخ‌ مغربي‌ يك‌ فرد صوفي‌ بوده‌. حالا بر فرض‌ هم‌ صوفي‌ نباشه‌. جزء چهارده‌ معصوم‌ ما نبوده‌. ما نبايد به‌ حرف‌ او توجه‌ كنيم‌. خدا، پيغمبر، ائمه‌ و ايني‌ كه‌ ميگيم‌ هر چه‌ استادتون‌ ميگه‌ گوش‌ كنيد، اين‌ بخاطر اين‌ هست‌ كه‌ آنها هم‌ از كلمات‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ مي‌گويند. اگر از خودشون‌ بگويند، از ساختگي‌ مغز خودشون‌ بگويند، استاد كه‌ سهله‌، خود پيغمبر اكرم‌، خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر از خودت‌ حرف‌ بزني‌، ما قطع‌ وطينت‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ رگ‌ حياتت‌ را مي‌زنيم‌. براي‌ هيچكس‌ اجازه‌ داده‌ نشده‌ كه‌ در واجبات‌ و مستحبات‌ و مكروهات‌ و مباحات‌ و محرمات‌ اظهار نظر كنند. حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. مگر اينكه‌ از خدا اذن‌ بگيرند. اين‌ يك‌ چيزيه‌ كه‌ بايد توي‌ مغزتون‌ وارد بشه‌. حالا اين‌ چيز خوب‌ باشه‌ يا بد باشه‌، فرقي‌ نميكنه‌. اگر گفتند به‌ شما فلان‌ چيز نحسه‌، سيزده‌ نحسه‌، مراجعه‌ كنيد ببينيد اين‌ كلام‌، كلام‌ خدا يا چهارده‌ معصومه‌، شما بپذيريد. اگر كلام‌ خدا و چهارده‌ معصوم‌ نبود، شما حتي‌ اگر دلتون‌ باصطلاح‌ چركين‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ سيزدة‌ عيد نوروز را مثلا بيرون‌ شهر نرفتيد، بگيد يك‌ نحسي‌ متوجه‌امون‌ ميشه‌، همينقدر نگران‌ هم‌ باشيد از راه‌ خدا و پيغمبر خارجيد. توي‌ دره‌ افتاده‌ايد. نگراني‌ هم‌ نبايد داشته‌ باشيد. هيچ‌ يك‌ از خرافات‌ متوجه‌ شما نبايد بشه‌. هيچ‌ يك‌ از مسائلي‌ كه‌ مردم‌ درست‌ كردند ولو آنكه‌ صد دفعه‌ هم‌ تجربه‌ كرده‌ باشيد. مثلا تجربه‌ كرديد كه‌ هر وقت‌ شما سيزده‌ نفري‌ توي‌ اطاق‌ هستيد يك‌ ناراحتي‌ برايتون‌ پيش‌ مي‌آيد مثلا. تجربه‌ كرديد. ميگيد من‌ ده‌ دفعه‌ تجربه‌ كردم‌. بازهم‌ درست‌ نيست‌. يعني‌ اگر دلتون‌ چركين‌ باشه‌ كه‌ حالا ايندفعه‌ هم‌ كه‌ سيزده‌ نفر هستيد يا روز سيزده‌، فلان‌ كار را شروع‌ كرديد، شايد طبق‌ آن‌ تجربه‌ يك‌ نكبتي‌ بهمون‌ متوجه‌ بشه‌، شما از راه‌ خدا و پيغمبر خارجيد. از صراط‌ مستقيم‌ بيرونيد. شما ميگيد تجربة‌ ما چي‌ ميشه‌؟ تجربة‌ شما خيلي‌ ساده‌ است‌. شيطان‌ هميشه‌ شما را مي‌خواد از راه‌ بيرون‌ بكنه‌. يك‌ مرتبه‌ سيزده‌ نفري‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ بوديد، يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ شيطان‌ پيش‌ مي‌آره‌ كه‌ شما يك‌ درصد معتقد بشيد كه‌ سيزده‌ نحسه‌. دفعة‌ دوم‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنه‌ كه‌ تا بيست‌ درصد معتقد بشيد. دفعة‌ سوم‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنه‌ كه‌ پنجاه‌ درصد معتقد بشيد. دفعه‌ پنجم‌ و ششم‌ و هفتم‌ و هشتم‌ و تا دهم‌ پشت‌ سر هم‌ اين‌ كار را شيطان‌ ميكنه‌ تا شما صددرصد معتقد بشيد. وقتي‌ كه‌ صددرصد معتقد شديد، راهتون‌ كج‌ شده‌ و انحراف‌ پيدا كرديد و توي‌ دره‌ افتاديد و آني‌ كه‌ شيطان‌ مي‌خواسته‌، براتون‌ بوجود آمده‌. يا اگر كسي‌ طبق‌ دستور مرجع‌ تقليدش‌، فتوي‌ يك‌ چيزي‌ را بهش‌ گفتند كه‌ مثلا پاكه‌. او دل‌ چركين‌ بود. گفت‌ كه‌ نه‌، اين‌ مقدار بيشتر از اين‌ بايد شست‌. مثلا آب‌ استنجاء ميگند پاكه‌. شما دلتون‌ قبول‌ نميكنه‌. اين‌ شيطانه‌. اين‌ را ادامه‌ بديد، وسواس‌ ميشه‌. وسواس‌ و وسوسه‌ و شخص‌ وسواسي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ شيطان‌ پالونش‌ را گذاشته‌ روي‌ كول‌ آن‌ شخص‌ وسواسي‌ و مهار هم‌ انداخته‌ به‌ دهنش‌ و اكثرا كساني‌ كه‌ وسواسي‌ هستند، كم‌كم‌ اعتقاداتشون‌ هم‌ زير سؤال‌ ميره‌. كم‌كم‌ اعمال‌ صحيحي‌ كه‌ انجام‌ مي‌دهند، چون‌ شخص‌ وسواسي‌ نماز بخونه‌ و نخونه‌ فرقي‌ نميكنه‌. شستشو بكنه‌ و نكنه‌، نجس‌ بمونه‌ يا شستشو بكنه‌ فرقي‌ نميكنه‌. مثل‌ يك‌ تارك‌ الصلاته‌. كم‌كم‌ عقايدش‌ هم‌ خراب‌ ميشه‌، ايمانش‌ هم‌ خراب‌ ميشه‌. پس‌ اين‌ تذكر را متوجه‌ باشيد. فكر نكنيد تجربة‌ شما، تجربه‌ به‌ درد نميخوره‌. چون‌ شيطان‌ دخالت‌ ميكنه‌ و از همين‌ راه‌ تجربه‌ شما را گمراه‌ ميكنه‌. من‌ هر وقت‌ توي‌ حرم‌ ميرم‌ مثلا سردرد ميشوم‌. ده‌ دفعه‌ اين‌ كار را كرده‌. خوب‌. براي‌ اينكه‌ شما ديگه‌ حرم‌ نريد و تجربه‌ براي‌ شما درست‌ كرده‌ كه‌ شما سردرد بشيد. و امثال‌ اينها.

 پس‌ قاعدة‌ كلي‌ كه‌، آن‌ جادة‌ آسفالتي‌ كه‌ همه‌اتون‌ بايد داشته‌ باشيد. و الاّ من‌ شب‌ دوشنبه‌ است‌، من‌ گفتم‌ به‌ آقايون‌ كه‌ هر كس‌ از اين‌ راه‌ حركت‌ نكنه‌ بخواد يا نخواد، اين‌ موفق‌ نميشه‌. وقتي‌ كه‌ توي‌ جاده‌ سنگ‌ افتاده‌ شما يا بايد از كنارش‌ عبور كنيد يا بايد سنگ‌ را برداريد بيندازيد كنار، بعد عبور كنيد. اگر همينطور بزنيد به‌ سنگ‌، ماشينتون‌ هم‌ از بين‌ ميره‌ راه‌ هم‌ نمي‌تونيد بريد. پرت‌ هم‌ ميشيد توي‌ كنار جاده‌. پس‌ بنابراين‌ اينها سنگهايي‌ است‌ كه‌ توي‌ راه‌ افتاده‌.

 سفرة‌ حضرت‌ ابو الفضل‌، اولا كه‌ كار خيري‌ است‌. اما چون‌ وارد نشده‌، آنچه‌ كه‌ وارد شده‌ بريد انجام‌ بديد. نميدونم‌ ختم‌ انعام‌ را تحقيق‌ بكنيد ببينيد وارد شده‌؟ اگر وارد نشده‌ انجام‌ نديد. ولو قرآن‌ خوندنه‌. اما اگر وارد شده‌، همانطوري‌ كه‌ وارد شده‌ انجام‌ بديد. روضه‌ خواني‌هاتون‌ در ماه‌ محرم‌ كه‌ از روز شنبه‌ شروع‌ ميشه‌، بايد طبق‌ دستور باشه‌. مخصوصا براي‌ شماها كه‌ در راه‌ كمالات‌ مي‌خواهيد قدم‌ برداريد. شوهر شما اگر از روز اول‌ محرم‌ تا روز يازدهم‌ محرم‌ گفت‌ من‌ راضي‌ نيستم‌ از توي‌ خونه‌ بريد بيرون‌، نبايد بريد. براي‌ اينكه‌ اگر رفتيد گناه‌ كرديد و امام‌ حسين‌ راضي‌ نيست‌. رفتيد مجلس‌ روضه‌، مشغول‌ عزاداري‌ باشيد. نه‌ اينكه‌ دو ساعت‌ بگيد و بخنديد و پنج‌ دقيقه‌ يك‌ روضه‌خوان‌ كه‌ با دو سه‌ تا شعر روضه‌ ميخوانه‌، بيايد روضه‌ را بخوانه‌ شما هم‌ يا گريه‌ بكنيد يا صداتون‌ را به‌ گريه‌ كردن‌ بلند كنيد و تمامش‌ كنيد. نه‌. كه‌ حالا شماها ممكنه‌ من‌ از اين‌ جهت‌ فكرم‌ راحت‌ باشه‌ كه‌ در مجالس‌ غيبت‌ نمي‌كنيد. اما وقتتون‌ را هم‌ به‌ بطالت‌ نگذرونيد. مجلستون‌ بايد مجلسي‌ باشه‌ كه‌ همه‌اش‌ فضائل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ گفته‌ بشه‌. احكامتون‌ بيان‌ بشه‌. در بينتون‌ چند نفر كه‌ نشستيد بعنوان‌ منتظر روضه‌، آني‌ كه‌ مسئله‌اي‌ را بلد نيست‌ از آني‌ كه‌ بلده‌ بپرسه‌. از يكديگر سؤال‌ كنيد. اگر خداي‌ نكرده‌ يك‌ پيرزني‌ مثلا، يك‌ خانم‌ مسني‌، بگه‌ كه‌ من‌ اين‌ سؤال‌ را اگر از اين‌ خانم‌ جوان‌ بكنم‌ شخصيت‌ من‌ زير سؤال‌ ميره‌ و عنوان‌ من‌ بهم‌ ميخوره‌، اين‌ الان‌ اگر يك‌ همچين‌ فكري‌ توي‌ مغز خانمها بياد، اين‌ از راه‌ بيرونه‌، شما اين‌ را يقين‌ بدونيد اين‌ به‌ درد اين‌ برنامه‌ها نميخوره‌. ما يك‌ ماشيني‌ و با يك‌ مقصدي‌ راه‌ انداخته‌ايم‌ كه‌ هر كدام‌ از شما اين‌ مقصد را نداشته‌ باشه‌ بايد از اين‌ ماشين‌ پياده‌ بشه‌ و هر كدام‌ از شما كه‌ كاري‌ بر خلاف‌ مقررات‌ اين‌ ماشين‌ بكنه‌، بعنوان‌ مفسد از ماشين‌ پياده‌اش‌ مي‌كنيم‌. مبادا يك‌ وقت‌ بگيد من‌ مرحله‌ام‌ بالاتره‌ چرا سؤال‌ را از اوني‌ كه‌ مرحله‌اش‌ پائين‌تره‌ بكنم‌؟! من‌ سنم‌ بالاتره‌ چرا سؤال‌ را از اون‌ كسي‌ كه‌ سنش‌ كمتره‌ بكنم‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود الحكمة‌ ضالة‌ المؤمن‌. حكمت‌ و شناخت‌ حقايق‌ اين‌ گمشدة‌ شخص‌ مؤمنه‌. اين‌ از هر جائي‌ كه‌ باشه‌ بايد بگرده‌ پيدايش‌ كنه‌. نگه‌ كه‌ من‌ آدم‌ به‌ اين‌ مهمي‌ برم‌ انگشترم‌ را از توي‌ سوراخ‌ موش‌ در بيارم‌! حالا ديگه‌ اگر آنجا باشه‌ بايد بري‌ در بياري‌. بايد خم‌ بشي‌ دستت‌ را بكني‌ توي‌ سوراخ‌ موش‌ دستت‌ هم‌ خاكي‌ بشه‌ انگشتر قيمتيت‌ را در بياري‌. اگر حكمت‌ گمشدة‌ شما باشه‌ هر جا باشه‌، حتي‌ يك‌ بچة‌ پنج‌ ساله‌ ممكنه‌ يك‌ چيزي‌ توي‌ سخنش‌ بيايد كه‌ آن‌ سخن‌ يك‌ ارزش‌ فقهي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌ باشه‌. من‌ خودم‌ يادمه‌ پنج‌ ساله‌ بودم‌، با پدرم‌ بودم‌. مجمعي‌ از علما بود. يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ حالا نمي‌خوام‌ عنوان‌ كنم‌ چون‌ مفصله‌ وقت‌ مي‌گذره‌. مطرح‌ شده‌ بود. من‌ يك‌ كلمه‌اي‌ گفتم‌. ديدم‌ همه‌اشون‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌ برايشون‌ عجيب‌ بود و آن‌ حكم‌ هم‌ جور ديگري‌ شد و پدرم‌ هم‌ هر وقت‌ به‌ يكي‌ از علما مي‌رسيد جريان‌ را نقل‌ ميكرد و ميگفت‌ اين‌ بچة‌ من‌ اينقدر باهوشه‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را توي‌ مجلس‌ علماء زد و علما همه‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شدند. من‌ اصلا نمي‌فهميدم‌ آن‌ حرف‌ يعني‌ چه‌ و اين‌ چه‌ اثري‌ داشته‌ و ايشان‌ چرا اينقدر تعريف‌ ميكنه‌. بعدها كه‌ درس‌ خونديم‌ و بزرگ‌ شديم‌ و ديدم‌ كه‌ بعله‌ اين‌ حرف‌ معنايش‌ اين‌ بوده‌ و هيچ‌ آنموقع‌ خودم‌ نمي‌فهميدم‌. يعني‌ حتي‌ بعدش‌ هم‌ نمي‌فهميدم‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ كلمه‌اي‌ از توي‌ ضبط‌ صوت‌ در مي‌آيد شما چيز مي‌فهميد. بچة‌ پنج‌ ساله‌ ميگند حالا اين‌ حرفش‌ بدرد نميخوره‌. اگر گمشدة‌ شما علم‌ و دانش‌ و حكمت‌ باشه‌ همه‌ جا دنبالش‌ مي‌گرديد. من‌ يك‌ مشكل‌ علمي‌ داشتم‌ يك‌ روز. يك‌ كاغذي‌ را توي‌ كوچه‌ پيدا كردم‌ گفتم‌ ممكنه‌ اسم‌ خدا تويش‌ باشه‌ بردارم‌ بگذارم‌ يك‌ جائي‌. نگاه‌ مي‌كردم‌ كه‌ ببينم‌ اللهي‌ محمدي‌ چيزي‌ تويش‌ نباشه‌ كه‌ مثلا زير دست‌ و پا باشه‌. يك‌ مطلب‌ مشكل‌ علمي‌ بودش‌ كه‌ از علما پرسيده‌ بودم‌ جوابش‌ را بلد نبودند، ديدم‌ اينجا حل‌ كرده‌. كاغذ كثيف‌ حتي‌ يك‌ تيكه‌اش‌ كثيف‌ شده‌ بود كه‌ نمي‌تونستم‌ بخونم‌. برداشتم‌، وقتي‌ ديدم‌ مطلب‌ را عنوان‌ كرده‌ برداشتم‌ پاكش‌ كردم‌ تا اين‌ مطلب‌ را پيدا كردم‌ و فهميدم‌.

 اگر در فكرتون‌ خداي‌ نكرده‌ بيايد كه‌ من‌ شوهرم‌ اينطور، من‌ سنم‌ اينطور، مرحله‌ام‌ اينطور، پس‌ نروم‌ حرف‌ ديگري‌ را گوش‌ بدهم‌ اين‌ شما داراي‌ كبر و غرور هستيد و از آن‌ سفينة‌ نجات‌، از اين‌ ماشين‌ كه‌ بسوي‌ كمالات‌ حركت‌ ميكنه‌ پياده‌ هستيد. توي‌ مجالس‌ ماه‌ محرم‌ و ماه‌ صفر كه‌ مي‌نشينيد بجاي‌ اينكه‌ دنبال‌ اين‌ خرافات‌ باشيد، بجاي‌ اينكه‌ بدون‌ دستور استادتون‌ كاري‌ انجام‌ بدهيد حتي‌ زيارت‌ عاشورا مال‌ همه‌ كس‌ نيست‌ كه‌ در دهة‌ عاشورا بخونه‌. چرا، روز عاشورا مال‌ همه‌ كس‌ هست‌. در هر مرحله‌اي‌ هست‌. ولي‌ روزهاي‌ ديگرش‌ نه‌. اگر استادتون‌ بهتون‌ اجازه‌ داد كه‌ شما زيارت‌ عاشورا را بخونيد، نه‌ اينكه‌ سؤال‌ بكنيد خودش‌ بايد بگه‌ به‌ شما، شما بخونيد. و الاّ نه‌. كوشش‌ بكنيد در اين‌ مجالس‌ بيشتر از هر چيزي‌ معارف‌ و احكامتون‌ را ياد بگيريد. من‌ تأسف‌ مي‌خورم‌ كه‌ هنوز در بين‌ شما خانمها با اينكه‌ بعضي‌هاتون‌ دو سه‌ مرحله‌ هم‌ پيش‌ رفتيد، هنوز بعضي‌ از مسائلتون‌ را بلد نيستيد. در مرحلة‌ سوم‌ كمالات‌ اگر كسي‌ مسائل‌ و احكامش‌ را صددرصد بلد نباشه‌، حالا من‌ مرحلة‌ چهارم‌ را بهش‌ بدهم‌ يا ندهم‌ فرقي‌ نميكنه‌ او توي‌ آن‌ مرحله‌ مانده‌. اين‌ را بدونه‌. احكام‌ را بايد بلد بود تا انسان‌ بتونه‌ صراط‌ مستقيم‌ را بپيمايه‌. اعتقاداتش‌ بايد كامل‌ باشه‌ تا صراط‌ مستقيم‌ را بتونه‌ مطمئنا به‌ استادش‌ بگه‌ من‌ توي‌ جاده‌ افتاده‌ام‌. و الاّ شيش‌ ماهه‌، هفت‌ ماهه‌، يك‌ ساله‌، دو ساله‌ ما توي‌ اين‌ راه‌ هستيم‌. خوب‌ باش‌. صد سال‌ باش‌. شما صد سال‌ بريد كنار جادة‌ نيشابور وايستيد يك‌ قدم‌ برنداريد بطرف‌ نيشابور. خوب‌ همانجا هستي‌ ديگه‌. تأخير شما از خودتونه‌. نگيد آقا ما يك‌ ساله‌ توي‌ اين‌ مرحله‌ هستيم‌. خوب‌ چيكار كنم‌؟ دو تا سؤال‌ ازتون‌ ميكنه‌ انسان‌ مي‌بينه‌ علاوه‌ بر اينكه‌ در وجودش‌ پياده‌ نكرده‌ حتي‌ خلاف‌ قول‌ خدا و پيغمبر را ميگه‌. بايد در وجودتون‌ آنچه‌ كه‌ خدا و پيغمبر ميگه‌ بايد در روحتون‌ و در مغزتون‌ پياده‌ كرده‌ باشيد. من‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ در اين‌ سفر متوجه‌ شدم‌ اين‌ بودش‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ از شما خانمها و جمع‌ زيادي‌ از آقايون‌، اينها خودشون‌ را معطل‌ كردند و ما را هم‌ معطل‌ كردند. حركت‌ نمي‌كنند و به‌ فكر حركت‌ هم‌ نيستند. خوششون‌ مي‌آيد از اينكه‌ يك‌ اسمي‌ رويشون‌ باشه‌ بعنوان‌ مثلا فرض‌ كنيد شاگرد اين‌ مكتب‌ يا توي‌ اين‌ جلسة‌ روز چهارشنبه‌ راهشون‌ ميدهند، امثال‌ اينها. و دارم‌ بهتون‌ اعلام‌ ميكنم‌ آمدن‌ شما توي‌ اين‌ جلسه‌، اسم‌ اينكه‌ من‌ در فلان‌ مرحله‌ هستم‌، اينها هيچ‌ فايده‌اي‌ براي‌ شما نداره‌. چيزي‌ كه‌ فايده‌ داره‌ اينه‌ كه‌ جدي‌ بگيريد كارها را. از خرافات‌ دوري‌ كنيد. از مسائل‌ انحرافي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نگفته‌اند دوري‌ كنيد. اين‌ يك‌ موضوع‌. يك‌ تذكر.

 تذكر دوم‌ اينكه‌ صوفيها مدعي‌ اين‌ هستند كه‌ اگر كسي‌ صوفي‌ بشه‌ به‌ كمالات‌ ميرسه‌. و چون‌ راهشون‌ درست‌ نيست‌ و از طريق‌ معصومين‌ وارد نشده‌اند خوب‌ كسي‌ از متصوفه‌ به‌ كمالات‌ نميرسه‌. اينجا مجبورند كه‌ و يك‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 عمل‌ پختنتون‌ اين‌ غذا را حرام‌، توي‌ ظرف‌ مي‌كشيد يك‌ حرام‌ انجام‌ مي‌ديد. مي‌خوريد يك‌ حرام‌ انجام‌ مي‌ديد. و تا چهل‌ روز نماز و روزه‌اتون‌ قبول‌ نميشه‌. براي‌ يك‌ غذا. چون‌ آذوقه‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ خمس‌ بهش‌ تعلق‌ مي‌گيره‌ و اگر سال‌ نداشته‌ باشيد، ايني‌ كه‌ ميگم‌ اگر سال‌ نداشته‌ باشيد بخاطر اينكه‌ وقتي‌ انسان‌ سال‌ نداره‌، هر روز ممكنه‌ روز سالش‌ باشه‌ و هر روز به‌ آذوقه‌اش‌ خمس‌ تعلق‌ ميگيره‌. شما يك‌ كيسه‌ برنج‌ خريده‌ايد. ديروز خريده‌ايد امروز ممكنه‌ روز اول‌ سالتون‌ باشه‌. چون‌ سال‌ نداريد. بايد خمسش‌ را بديد. خوب‌ حالا پنج‌ استكان‌ برنج‌ برداشتيد براي‌ نهار امروزتون‌. يك‌ استكانش‌ مال‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ساداته‌. شما يك‌ استكان‌ برنج‌ غصبي‌ ريختيد توي‌ برنجهاتون‌ همين‌ عمل‌ حرامه‌. دم‌ كرديد حرامه‌. پختيد حرامه‌، خورديد حرامه‌ و اگر به‌ اصطلاح‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ را كرديد تا چهل‌ روز، چون‌ اثر غذا تا چهل‌ روز در بدن‌ انسان‌ هست‌. تا چهل‌ روز اعمالتون‌ قبول‌ خدا نمي‌شه‌. ولي‌ اگر سال‌ داشته‌ باشيد يك‌ روي‌ را در سال‌ معين‌ كنيد همان‌ روز بايد هر چه‌ آذوقه‌ داريد خمسش‌ را بديد. خوب‌ بعضي‌ از خانمها هنوز نمي‌دونن‌ كه‌ خمس‌ بايد بدن‌ يا نبايد بدن‌. سال‌ بايد داشته‌ باشن‌ نبايد داشته‌ باشن‌. روز اولي‌ كه‌ انسان‌ مكلف‌ مي‌شه‌ بايد همان‌ روز را روز اول‌ سالش‌ قرار بده‌. اون‌ وقت‌ گله‌ هم‌ دارند كه‌ ما چرا هيچ‌ ترقي‌ نكرديم‌. شما بايد خيلي‌ ممنون‌ هم‌ باشيد كه‌ خيلي‌ تنزل‌ نكرديد چون‌ در يك‌ غذا پختن‌ پنج‌، شش‌ تا فعل‌ حرام‌ انجام‌ داديد مي‌خواستيد سقوط‌ صد در صد بكنيد خوشبختانه‌ سقوط‌ هنوز نكرديد خدا بهتون‌ رحم‌ كرده‌ و از خيلي‌ از چيزها ازتون‌ گذشته‌. مي‌گه‌ نمي‌فهمه‌ بندة‌ من‌ نادانه‌، نافهمه‌. معاملة‌ بچة‌ دو ساله‌ و سه‌ ساله‌ را باهاتون‌ مي‌كنه‌. اگر ننگتون‌ مي‌كنه‌ به‌ فكر كارتون‌ باشيد. دقيق‌ باشيد. نگيد شوهرمون‌ حساب‌ سال‌ داره‌. به‌ شما چه‌، اون‌ هم‌ شايد. من‌ خانمي‌ را از همين‌ شاگردانمون‌ ديدم‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌گه‌ كه‌ شوهرم‌ انشاء الله‌ حساب‌ سال‌ داره‌ و ديگه‌ من‌ ندارم‌ و اين‌ حرفها.

 احتمالا، احتمال‌ داره‌ كه‌ حساب‌ سال‌ داشته‌ باشه‌. خود شما چه‌ پولي‌ داشته‌ باشيد، چه‌ نداشته‌ باشيد. چه‌ مالي‌ داشته‌ باشيد چه‌ نداشته‌ باشيد بايد حساب‌ سال‌ داشته‌ باشيد. يك‌ دفترچه‌ تهيه‌ بكنيد چز برنامه‌ هاتون‌ باشه‌. يك‌ دفترچة‌ كوچك‌ يك‌ روز را هم‌ در سال‌ تعيين‌ بكنيد. خوب‌ نداشتيد كسي‌ مي‌ياره‌، شما بي‌ خود پول‌ بگيريد داشته‌ باشيد و هم‌ كسي‌ دنبال‌ شما نيست‌. نه‌ خدا به‌ پول‌ شما احتياج‌ داره‌ نه‌ پيغمبرش‌، نه‌ ائمة‌ اطهار نه‌ هم‌ فرزندان‌ اينها. سادات‌ عظام‌ كه‌ همان‌ فقيرترينشون‌ بر آدم‌ معصيت‌ كار صدها برابر شرافت‌ داره‌. به‌ هر حال‌ اين‌ هم‌ يك‌ تذكر كه‌ احكام‌ را خوب‌ بلد باشيد و رعايت‌ اين‌ جهات‌ را بكنيد. جدي‌ بگيريد برنامه‌ هاتون‌ را. هر كس‌ هم‌، چون‌ شب‌ دوشنبه‌ يك‌ عده‌ خانمها هم‌ بوده‌اند ديگه‌ نمي‌خوام‌ اين‌ حرفها را تكرار كنم‌. هر كسي‌ از خانمها هم‌ براي‌ خواب‌ خوب‌ ديدن‌، براي‌ مكاشفه‌ كردن‌ براي‌ هر چيزي‌ از اين‌ ظواهر چه‌ ظواهر معنوي‌ باشه‌، چه‌ ظواهر مادي‌. آمده‌ اينجا اشتباه‌ كرده‌. ما يك‌ هدف‌ بيشتر نداريم‌ و اون‌ بندگي‌ خداست‌. مي‌خواييم‌ بندة‌ خدا بشيم‌. خدا هم‌ هدفش‌ از خلقت‌ ما همين‌ بوده‌. ما هم‌ بايد هدفمون‌ با هدف‌ الهي‌ يكي‌ باشه‌. و نتيجة‌ اين‌ هدف‌ و بندگي‌ خدا خليفة‌ الله‌ شدنه‌. زياد پيش‌ من‌ از خانمها يا از آقايون‌ اومدن‌ خوابهاي‌ خوب‌ ديدن‌، مكاشفات‌، طي‌ الارض‌ اين‌ طرف‌ اون‌ طرف‌ خوب‌ اكثر شماها موفقيد به‌ اين‌ جهت‌. ولي‌ مي‌بينم‌ به‌ فكر مرحله‌اش‌ نيست‌. از چشم‌ من‌ مي‌افته‌. حالا صد تا خواب‌ خوب‌ ديده‌ باشه‌. خوب‌ خواب‌، خواب‌ خوب‌ خيليها مي‌بينند. من‌ يك‌ چند جريان‌ براتون‌ بگم‌ اون‌ وقت‌ مي‌فهميد كه‌ اگر انسان‌ در بيداري‌ پيغمبر اكرم‌ را ببينه‌ چطوره‌ به‌ نظر شما؟ اين‌ چه‌ جور آدمي‌ است‌. خيلي‌ مقامش‌ بالاست‌ ديگه‌. پيغمبر اكرم‌ را در بيداري‌ ببينه‌. خوب‌ ديگه‌. منصور دوانيقي‌ مي‌گه‌ من‌ امام‌ صادق‌ را خواستم‌ كه‌ در مجلس‌ باشمشير گردنش‌ را بزنم‌ ديدم‌ پيغمبر از در وارد شد. زمان‌ منصور دوانيقي‌ تا زمان‌ پيغمبر صد سال‌ فاصله‌ بوده‌، تقريبا. پيغمبر وارد شد. ترسيدم‌ شمشير را تو غلاف‌ كردم‌، پيغمبر رفت‌. دفعة‌ دوم‌ باز خواستم‌ باز ديدم‌ پيغمبر آمد. خوب‌ پيغمبر ديدن‌ اون‌ هم‌ بعد از وفات‌ پيغمبر. منصور دوانيقي‌ مي‌بينه‌. ملائكه‌ را متوكل‌ عباسي‌ ديد. امام‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را از توي‌ زندان‌ آورد روي‌ يك‌ بلندي‌ نگهش‌ داشت‌ به‌ لشگرش‌ گفت‌ كه‌ از جلوي‌ ما سان‌ بريد. اينها هم‌ سان‌ رفتن‌. امام‌ هادي‌ مشغول‌ ذكر و توجه‌ به‌ خدا بود و ديد اين‌ اعتنانمي‌ كنه‌ گفت‌ فهميدي‌ چرا من‌ اينها را سان‌ ديدم‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ تو به‌ فكر خلافت‌ نيافتي‌ من‌ اين‌ قدر قدرت‌ دارم‌. حضرت‌ هادي‌ هم‌ فرمود كه‌ مي‌خواي‌ لشگر من‌ را هم‌ ببيني‌. عرض‌ كرد بله‌. حضرت‌ اشاره‌ كردن‌ به‌ آسمان‌. حالا ببينيد متوكل‌ معلون‌ يك‌ دفعه‌ چشمش‌ باز شد از مشرق‌ تا به‌ مغرب‌ عالم‌ ديد همة‌ ملائكه‌ ايستادند آمادة‌ فرمان‌ امام‌ هادي‌ هستند. خوب‌ ما چه‌ مي‌دونيم‌ خانمي‌ كه‌ ملائكه‌ را ديده‌ يا مثلا يك‌ معنوياتي‌ را مشاهده‌ كرده‌ يك‌ خواب‌ خوبي‌ ديده‌ يا، اين‌ مقدمة‌ اين‌ نباشه‌ كه‌ شيطان‌ مي‌خواد گولش‌ بزنه‌. مي‌خواد اون‌ را از رسيدن‌ به‌ بندگي‌ خدا نگه‌ بداره‌. يكي‌ از شاگردان‌ ما كه‌ خيلي‌ هم‌ پيشرفت‌ كرده‌ بود. ولي‌ متأسفانه‌ فكرش‌ اين‌ بود كه‌ آخرين‌ درجة‌ كمالات‌ مكاشفاته‌ و آخرين‌ درجة‌ كمالات‌ خوابهاي‌ خوب‌ ديدنه‌. چند سالي‌ كه‌ پيش‌ ما بود و پيشرفت‌ خوبي‌ كرده‌ بود خوب‌ اين‌ در اين‌ مدت‌ به‌ فكر كارش‌ بود، خواب‌ هم‌ نمي‌ديد. مكاشفه‌ هم‌ نشده‌ بود براش‌. بعد شنيده‌ بود  يك‌ نفر از دراويش‌. البته‌ اسمش‌ درويش‌ نبود ظاهرش‌ به‌ ظاهر همين‌ لباس‌ روحانيت‌ بود، من‌ مي‌شناختمش‌ باطنش‌ درويش‌ بود. رفته‌ بود پيش‌ او يك‌ ذكري‌ بهش‌ داده‌ بود همان‌ شب‌ اول‌ خوابهاي‌ خوبي‌ ديده‌ بود، شب‌ دوم‌ خواب‌ بهتر، شب‌ سوم‌ مكاشفه‌. اين‌ شيطان‌ حسابي‌ متزلزلش‌ كرده‌ بود آمد پيش‌ من‌. من‌ يك‌ خرده‌ شرح‌ دادم‌ براش‌. او متوجه‌ شد كه‌ اشتباه‌ كرده‌. من‌ خودم‌ اگر براي‌ شماها بگم‌ كه‌ از اين‌ برنامه‌ها مكرر داشتم‌ مفصل‌ مي‌شه‌ و نمي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌.

 ببينيد دو، دو تا از بچه‌ گي‌ به‌ ما گفتن‌ دو، دو تا چهار تا. هدف‌ از خلقت‌ چيه‌؟ توي‌ قرآن‌ گفته‌، و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. هدف‌ از خلقت‌ پروردگار از جن‌ و انس‌ چيه‌؟ بندگي‌ است‌. بنده‌ يعني‌ كي‌؟ يعني‌ كسي‌ كه‌ فضولي‌ نكنه‌. هر چه‌ مولا مي‌خواد. خوب‌ اوني‌ كه‌ چيزهاي‌ ديگه‌اي‌ كه‌ مولا مي‌خواد براش‌ او مي‌خواد او فضوله‌ بنده‌ نيست‌. شاعر مي‌گه‌ كه‌ يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد من‌ يك‌ وقتي‌ در مرحله‌اي‌ بودم‌ به‌ نام‌ مرحلة‌ تسليم‌. استادم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ تو كامل‌ نشدي‌. گفتم‌ چرا. همانجور كه‌ شماها مي‌ياييد پيش‌ من‌ اصرار مي‌كنيد كه‌ ما ديگه‌ اين‌ مرحله‌ را خيلي‌ گذرونديم‌. من‌ گاهي‌ مرحلتون‌ را عوض‌ مي‌كنم‌ مي‌گم‌ كه‌ خسته‌ نشيد. مي‌گم‌ باز بر مي‌گرده‌. مي‌بينم‌ يك‌ ساله‌ توي‌ يك‌ مرحله‌ مونده‌ ديگه‌ داره‌ خوب‌ به‌ سختي‌ حركت‌ مي‌كنه‌. ممكنه‌ مرحلتون‌ را عوض‌ كنم‌ ولي‌ قبولتون‌ ندارم‌. شما خودتون‌ هم‌ خودتون‌ را اگر بفهميد قبول‌ نداريد. گفتش‌ كه‌ تو هنوز كامل‌ نشدي‌؟ گفتم‌ كه‌ چرا ديگه‌ الان‌ هر چه‌ خدا مي‌خواد در مقابل‌ تسليم‌ محضم‌. گفت‌ خيلي‌ خوب‌ يك‌ امتحاني‌ مي‌شي‌. گفتم‌ امتحان‌ كن‌. من‌ نمي‌دونستم‌ امتحان‌ چيه‌؟ يك‌ عشقي‌ به‌ پروردگار داشتم‌. شب‌ مي‌آدم‌ خونه‌. آون‌ وقت‌ هنوز منزل‌ پدرم‌ بودم‌ هنوز قبل‌ از سن‌ بيست‌ سالگي‌ بود. مي‌نشستم‌ تا صبح‌ گريه‌ مي‌كردم‌ باخدا حرف‌ مي‌زدم‌، عشق‌ مي‌كردم‌ خدا را هميشه‌ پهلوي‌ خودم‌ مي‌ديدم‌ خيلي‌ حال‌ خوبي‌ داشتم‌. يك‌ دفعه‌ اين‌ حالم‌ گرفته‌ شد. اين‌ توجهم‌ گرفته‌ شد. باور كنيد اصلا فكر مي‌كردم‌ اصلا خدايي‌ وجود نداره‌. اين‌ قدر مي‌زدم‌ تو سر خودم‌ كه‌ كبود مي‌شد سر و صورتم‌. اتفاقا استادمون‌ هم‌ يكي‌ دو روز پيش‌ ما نبود. كه‌ فوري‌ برم‌ پيشش‌ بگم‌ كه‌ اينجوري‌ شده‌. بعد از دو سه‌ روز كه‌ خودم‌ را خيلي‌ زجر داده‌ بودم‌ رفتم‌ پيشش‌. گفت‌ كه‌ تو كه‌ گفتي‌ من‌ راضيم‌ هر چه‌ او بخواد. او خواسته‌ كه‌ تو در هجران‌ باشي‌. يكي‌ وصل‌ و يك‌ هجران‌ پسندد. يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد، من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ وهجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. گفتم‌ نه‌ من‌ تسليم‌ نيستم‌. من‌ قبول‌ كردم‌. اشتباه‌ مي‌كردم‌. گفت‌ حالا تسليم‌ نيستي‌ كه‌ مثلا هفتاد مرتبه‌ يا صد مرتبه‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ بگو درست‌ مي‌شه‌. گفتيم‌ باز برگشت‌ به‌ همان‌ حالت‌ اول‌. بله‌.

 مگر خيال‌ كرديد تسليم‌ اينه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد شوهرتون‌ صبح‌ دعواتون‌ كرد و شما عكس‌ و العمل‌ نشون‌ نداديد و گفتيد هر چه‌ خدا مي‌خواد اين‌ تسليم‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌. حتي‌ انسان‌ عزيزترين‌ افرادش‌ بيافته‌ در مقابل‌ چشمش‌ پر پر بزنه‌ اين‌ در مقابل‌ اوني‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ هنوز نرسيديد شما بعضيهاتون‌ به‌ اون‌ اتصال‌ با پروردگار و حالت‌ انس‌ با پروردگار. تا بفهميد كه‌ يك‌ شب‌ تا صبح‌ دور بودن‌ از خدا چه‌ فشاري‌ داره‌. اگر برسيد كه‌ بعضيهاتون‌ انشاء الله‌ رسيديد. نمي‌خوام‌ همتون‌ را بگم‌ ولي‌ اكثريت‌ نرسيديد ديگه‌. چقدر انس‌ با پروردگار اهميت‌ داره‌. كه‌ اگر خدا يك‌ لحظه‌ حتي‌ و لا تسرف‌ عني‌ وجهك‌ لا تكلني‌ الي‌ نفس‌ طرفة‌ عين‌ يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ من‌ را خدايا دست‌ من‌ را ول‌ نكن‌. صورت‌ از من‌ نگردون‌. عشق‌ به‌ خدا و محبت‌ به‌ خدا شما نمي‌دونيد چقدر اهميت‌ داره‌ و چقدر دوري‌ از خدا اينهايي‌ كه‌ دورند از خدا و هيچي‌ شون‌ هم‌ نيست‌. اينها عادت‌ كردند. اينها اصلا مي‌شه‌ گفت‌ كه‌ هنوز به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از انسانيت‌ نرسيدن‌  كه‌ بفهمن‌ دوري‌ از خدا يعني‌ چه‌؟ دوري‌ از، من‌ از يكي‌ از علما پرسيدم‌ شما هيچ‌ شده‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسيد؟ گفت‌ از من‌ بپرس‌ كه‌ هيچ‌ شده‌ يك‌ لحظه‌ از امام‌ زمان‌ جدا باشي‌؟ اين‌ را از من‌ بپرس‌. من‌ اگر خدمت‌ حضرت‌ نباشم‌ كه‌ انسان‌ نيستم‌. خيلي‌ برام‌ اون‌ موقع‌ تعجب‌ بود. بعد ديدم‌ راست‌ مي‌گه‌. راست‌ مي‌گه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدن‌ هميشه‌ هست‌. شما هر لحظه‌ بگيد السلام‌ عليك‌ يا داعي‌ الله‌ و ربانيه‌ آياته‌ مي‌تونيد بگيد. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ در حضور حضرتيد. افراد ظاهر بين‌ مي‌گن‌ حتما بايد توي‌ حرمي‌ باشه‌ و يك‌ فرد مثلا با لباس‌ خاصي‌ باشه‌ و خصوصيت‌ خاصي‌ داشته‌ باشه‌ تا ما باور كنيم‌ به‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيديم‌. نه‌. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ روح‌ مقدسش‌ بر همه‌ جا محيطه‌ در همه‌ حال‌ هم‌ داره‌ شماها را مي‌بينه‌ شما هم‌ اگر چشم‌ داشته‌ باشيد و چشمتون‌ باز باشه‌ بايد هميشه‌ او را ببينيد. گاهي‌ انسان‌ خيال‌ مي‌كنه‌ كه‌ مرحله‌اش‌ تمام‌ شد. ولي‌ نه‌ هنوز تكميل‌ نشده‌. پس‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ مراحلتون‌ را انشاء الله‌ تكميل‌ كنيد. و مسئله‌اي‌ هم‌ كه‌ هدفي‌ هم‌ كه‌ ما داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بايد برسه‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌، بندة‌ خدا باشه‌. تسليم‌. در روي‌ كرة‌ زمين‌ قدرتمندتر از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ خودش‌ و در زمان‌ ما امام‌ زمان‌ كسي‌ نيست‌. گاهي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ خودش‌ را يك‌ فرد ضعيف‌، ضعيفتر از همه‌ خودش‌ را معرفي‌ مي‌كرد. يعني‌ عملا اينطوري‌ بود. يك‌ آدم‌ كم‌ غيرتي‌ هم‌ كه‌ باشه‌ ببينه‌ كه‌ زنش‌ را دارن‌ كتك‌ مي‌زنن‌. اين‌ مي‌پره‌، ناراحت‌ مي‌شه‌، عصباني‌ مي‌شه‌. به‌ طرف‌ سيلي‌ مي‌زنه‌ كه‌ چرا تو، بعد هم‌ بهش‌ مي‌گن‌ كه‌ چرا اينجور. دست‌ خودم‌ نبود. به‌ خدا قسم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در اون‌ ساعتي‌ كه‌ حضرت‌ زهرا را سيلي‌ زدند يا در به‌ پهلوش‌ زدند هم‌ قدرت‌ را داشت‌ كه‌ در خيبر را كند. بلكه‌ صد برابر از اون‌ بيشتر. ولي‌ بندة‌ خداست‌. فاطمة‌ زهرا و ايشان‌ و پيغمبر و ائمة‌ اطهار مي‌خوان‌ دين‌ را نگه‌ دارند.

 با بلند شدن‌ و عمر را يقه‌اش‌ را گرفتن‌ و خفه‌اش‌ كردن‌ و اختلاف‌ در بين‌ مسلمانها ايجاد مي‌شد و دين‌ خدا از بين‌ مي‌رفت‌. امروز ما مسلمان‌ نبوديم‌. لذا وقتي‌ كه‌ براي‌ اين‌ كه‌ ماها يك‌ چيز بفهميم‌ اين‌ كار را فاطمة‌ زهرا كرد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد در ميان‌ مسجد ديد شمشيري‌ روي‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گرفتن‌، و بهش‌ مي‌گن‌ يا بيعت‌ كن‌ يا الان‌ مي‌كشيمت‌. حضرت‌ زهرا نشست‌ پشت‌ پرده‌ گفت‌ خلبني‌ عمي‌. پسر عمم‌ را ول‌ كنيد او لاكشف‌ بالدعا رأسي‌. والا همين‌ پشت‌ پرده‌ سرم‌ را برهنه‌ مي‌كنم‌ و نفرينتون‌ مي‌كنم‌. باز داره‌ هنوز خبر مي‌ده‌. كه‌ من‌ اگر اين‌ را نكنيد من‌ اين‌ كار را مي‌كنم‌. ديدند پايه‌هاي‌ مسجد داره‌ مي‌لرزه‌، زلزله‌ شد. مؤذن‌ هم‌ داره‌ اذان‌ مي‌گه‌ و اشهد ان‌ محمد  رسول‌ الله‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود برو به‌ فاطمه‌ بگو كه‌ اگر مي‌خواي‌ اين‌ نام‌ باقي‌ بمونه‌ نفرين‌ نكن‌. تازه‌ فاطمه‌ فكر نكنيد اشتباه‌ كرد. براي‌ اين‌ كه‌ به‌ ما بفهمونه‌ كه‌ ما مي‌تونيم‌، قدرتش‌ را داريم‌ اما براي‌ حفظ‌ اسلام‌ حتي‌ نفرين‌ نمي‌كنيم‌. براي‌ حفظ‌ دين‌ حرف‌ نمي‌زنيم‌. خود علي‌ بن‌ ابيطاب‌ هم‌ همينطور. مردم‌ سني‌ باشند ممكنه‌ شيعه‌ بشن‌ بعد. بعدها حقايق‌ براشون‌ روشن‌ مي‌شه‌. ولي‌ اگر اسمي‌ از اسلام‌ نباشه‌ و قرآن‌ از بين‌ بره‌ ديگه‌ مسلمان‌ مردم‌ نمي‌شن‌. ديگه‌ هيچي‌ نيست‌. اين‌ بندة‌ خدا، بندة‌ خدا يعني‌ اين‌. تسليم‌ در مقابل‌ پروردگار يعني‌ اين‌. والا خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ معتقدم‌ كه‌ اگر علي‌ اكبر سيد الشهدا يا حضرت‌ ابوالفضل‌ حسين‌ بن‌ علي‌ روز عاشورا اراده‌ مي‌كردند تنها حتي‌ به‌ زبان‌ هم‌ نيارن‌. تو دلشون‌ مي‌خواستند كه‌ لشگر عمر سعد نباشه‌، نبود. اما حتي‌ اين‌ در دل‌ هم‌ اين‌ فكر براشون‌ پيش‌ نيامد. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ خدا مي‌خواست‌ حسين‌ كشته‌ بشه‌ و ظلم‌ و ظالم‌ معلوم‌ بشه‌ و  مردم‌ حواسشون‌ جمع‌ باشه‌ و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند. لذا همين‌ روزهاست‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در راه‌ كربلا داره‌ مي‌ياد. علي‌ اكبر مي‌گه‌ كه‌ من‌ ديدم‌ پدرم‌ سرش‌ را گذاشته‌ روي‌ اسب‌ سرش‌ را بلند كرد گفت‌ انا لله‌ ما انا عليه‌ الراجعون‌. اين‌ كلمه‌ را معمولا وقتي‌ يك‌ مصيبتي‌ پيش‌ مي‌ياد مي‌گن‌. علي‌ اكبر مي‌گه‌ من‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ را چرا فرموديد؟ حضرت‌ فرمود شنيدم‌ منادي‌ ندا مي‌كرد كه‌ اين‌ غافله‌ مي‌رن‌ و مرگ‌ هم‌ داره‌ به‌ استقبالشون‌ مي‌ياد. چقدر خوشحال‌ مي‌شيد يك‌ كمال‌ فرزند با كمال‌ اين‌ چنيني‌ داشته‌ باشيد. مي‌گه‌ اولاثنا علي‌ الحق‌ اذا لا يوالي‌ بلموت‌. گفت‌ مرگ‌ اگر مرگ‌ است‌ گو پيش‌ من‌ آي‌. اگر ما برحقيم‌ از مرگ‌ باكي‌ نداريم‌ پدر. سيد الشهدا فرمود پدرت‌ به‌ قربانت‌. روز عاشورا هم‌ خودش‌ را نشان‌ داد. اينها را مي‌گن‌ بندة‌ خدا. اينها زير دست‌ سيد الشهدا و ائمة‌ اطهار به‌ كمال‌ رسيده‌ بودند.

 علي‌ اكبر سلام‌ الله‌ عليه‌. روز عاشورا اول‌ جوان‌ بني‌ هاشم‌، اصحاب‌ نگذاشتند كه‌ بني‌ هاشم‌ اول‌ برند. گفتند تا ما زنده‌ هستيم‌ نمي‌گذاريم‌ خاري‌ به‌ پاي‌ شماها بره‌. ما فدايي‌ شماها هستيم‌. ما قرباني‌ شماها هستيم‌. شما ما ببينيم‌ كشته‌ مي‌شيد و ما زنده‌ باشيم‌. يك‌ نفر از ما نبايد زنده‌ باشه‌ و شما صدمه‌اي‌ ببينيد. اونها رفتند كشته‌ شدند، اول‌ فردي‌ كه‌ از بني‌ هاشم‌ آمد خدمت‌ پدر اجازة‌ ميدان‌ خواست‌ علي‌ اكبر بود. امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بر هر يك‌ از اينها يك‌ موانعي‌ به‌ وجود مي‌آورد كه‌ من‌ تو را دوست‌ دارم‌ مثلا، به‌ قاسم‌ ابن‌ حسن‌ اجازة‌ ميدان‌ نداد. به‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود برو آب‌ بيار وقتي‌ آمد اجازة‌ ميدان‌ نداد ولي‌ علي‌ اكبر، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خيلي‌ به‌ علي‌ اكبر علاقه‌ داشت‌. مي‌گفت‌ يك‌ روز رئيس‌ اجنه‌ آمد پيش‌ من‌ تو با زبان‌ بگو من‌ علي‌ اكبر را دوست‌ ندارم‌ تا برات‌ هر چي‌ مي‌خواي‌ حاضر كنم‌. گفتم‌ كه‌ اگر تمام‌ كرة‌ زمين‌ را به‌ كف‌ دست‌ من‌ بگذاريد من‌ يك‌ همچين‌ جمله‌اي‌ را كه‌ سهله‌ دائما مي‌گم‌ علي‌ اكبر قربانت‌ برم‌. اشعاري‌ هم‌ در مدح‌ علي‌ اكبر با سوز و گداز اون‌ مرد بزرگ‌ گفته‌. روز عاشورا وقتي‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ ايستاده‌ بود، علي‌ اكبر گفت‌ كه‌ اصحاب‌ تمام‌ شدند حالا نوبة‌ بني‌ هاشمه‌ اجازه‌ مي‌ديد حضرت‌ فرمود برو فرزندم‌. اما ديدند سيد الشهدا دستها را به‌ آسمان‌ دراز كرده‌، اشك‌ چشمش‌ مي‌ريزد. مي‌گويد الهم‌ اشهد علي‌ هولاء القوم‌. خدايا شاهد باش‌ كه‌ جواني‌ به‌ طرف‌ اين‌ لشگر مي‌رود كه‌ شبيهترين‌ مردم‌ است‌ به‌ پيغمبر. وقتي‌ ما مي‌خواستيم‌ پيغمبر را نگاه‌ كنيم‌ به‌ اين‌ جوان‌ نگاه‌ مي‌كرديم‌. اين‌ هم‌ فرموده‌ براي‌ اين‌ كه‌ ما امروز بدونيم‌ مصيبت‌ چقدر سخت‌ بوده‌ و حسين‌ ابن‌ علي‌ چگونه‌ بندة‌ خدابوده‌ است‌. الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اسئلك‌ و ندعوك‌. اعظم‌ باسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌، يا الله‌، ياالله‌…

 

۲۷ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ كهف‌

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ كهف‌ 12 مهر 1373

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 از اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد اين‌ آيه‌ جلب‌ توجه‌ مي‌كرد و مناسب‌ مجلس‌ ما و شما برادران‌ و خواهران‌  محترم‌ هست‌. واصبر نفسك‌ مع‌ الذين‌ يدعون‌ بالقدات‌ و العشي‌ يريدون‌ وجه‌.

 سورة‌ كهف‌ دربارة‌ استقامت‌ و صبر و بردباري‌ است‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا مي‌فرمايد خودت‌ را نگه‌ دار. با كساني‌ كه‌ پروردگارشون‌ را صبح‌ و شب‌ مي‌خوانند. بعضيها هستند شب‌ و روزشون‌ با خداست‌. خوشا آنان‌ كه‌ دائم‌ در نمازند. با اونها باش‌. خودت‌ را با اونها نگه‌ دار. از اونها دور نشو. اينهايي‌ كه‌ اهل‌ لغويات‌ و لهو و لعب‌ و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ هستند حالا خودش‌ مي‌فرمايد بعد با اونها نباش‌. ببينيد واصبر، واصبر يعني‌ تحمل‌ كن‌، باش‌، استقامت‌ كن‌. بردبار باش‌، حتي‌ از بديهاي‌ اونها نرنج‌. مع‌ الذين‌ يدعون‌، با كساني‌ كه‌ مي‌خونند ربهم‌ پروردگارشان‌ را. صبح‌ و شام‌. انقدات‌ و العشي‌. گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ صبح‌ و شام‌ ذكر مي‌گه‌ ولي‌ لا يريدون‌ وجه‌ الله‌. ذكر مي‌گه‌ حوائجش‌ برآورده‌ بشه‌، ذكر مي‌گه‌ براي‌ گشايش‌ كار. براي‌ هر چيز. همين‌ يريدون‌ وجه‌، همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در سورة‌ هل‌ عطي‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ هست‌ كه‌ انما يطعمكم‌ لوجه‌ الله‌. اين‌ اخلاص‌، يريدون‌ وجه‌، ببينيد اينجا اولا با كساني‌ باشيد كه‌ شب‌ و روز به‌ ياد خدا هستند. دوم‌ به‌ ياد خدا هستند نه‌ براي‌ طمعي‌، بلكه‌ يريدون‌ وجه‌. چيزي‌ كه‌ مي‌خوان‌ و اراده‌ كرده‌اند ملاقات‌ با پروردگاره‌، رسيدن‌ به‌ خداست‌. رسيدن‌ به‌ صورت‌ خداست‌. و جه‌ الله‌ امام‌ زمانه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اونهايي‌ كه‌ اراده‌ كرده‌اند امام‌ زمان‌ را پيدا كنند. به‌ مقام‌ معرفتش‌ برسند. اونهايي‌ كه‌ دائما دم‌ از وجه‌ الله‌ مي‌زنند. در دعاي‌ ندبه‌ مي‌گيم‌ كه‌ عين‌ وجه‌ الله‌ التي‌ عليه‌ يتوجه‌ الاولياء. اولياء خدا به‌ اون‌ وجهي‌ كه‌ مال‌ خداست‌ متوجه‌ مي‌شوند. و اون‌ امام‌ زمانه‌. ببينيد اينجا مي‌فرمايد خودت‌ را نگه‌ دار. شماها انشاء الله‌ اكثرتون‌ از اونهايي‌ هستيد كه‌ يدعون‌ ربهم‌ بالعدات‌ و العشي‌ يريدون‌ وجهه‌. يعني‌ يك‌ عده‌اي‌ شما هستيد. من‌ امروز خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرد همة‌ دفترهاتون‌ را نگاه‌ كردم‌. فكر نمي‌كردم‌ بتونم‌ ما حدود دو بعد از ظهر تازه‌ از قم‌ و كاشان‌ رسيديم‌ اينجا، خيلي‌ هم‌ خسته‌ و كسل‌ بوديم‌. اما خدا لطف‌ كرده‌ همه‌ را ديدم‌. يعين‌ هر كدام‌ يك‌ چيزي‌ توش‌ نوشتم‌. فقط‌ همين‌ بعد از ظهري‌ هم‌ موفق‌ شدم‌. دوستاني‌ كه‌ همراه‌ بودند مي‌دونند. مي‌خواستم‌ دفترها را با خودم‌ ببرم‌، نشد. يك‌ عدة‌ شماها اينطوري‌ هستيد. شب‌ و روز،شب‌ و روز به‌ ياد امام‌ زمانتون‌ هستيد. يعني‌ خدا را مي‌خونيد صبح‌ و شب‌. ولي‌ اراده‌ كرده‌اي‌ وجه‌ خدا را. يريدون‌ وجهه‌. وجه‌ الله‌ هم‌ كه‌ نحن‌ وجه‌ الله‌.

 در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ مي‌گيد كه‌ عين‌ وجه‌ الله‌ التي‌ يتوجه‌ الاولياء من‌ اراد الله‌ بدا بكم‌ كسي‌ كه‌ خدا را مي‌خواد از شما شروع‌ مي‌كنه‌. يك‌ عدة‌ شما هستيد كه‌ هنوز اونجور نشديد ولي‌ كوشش‌ كنيد كه‌ با همين‌ها باشيد. با همين‌ دسته‌اي‌ باشيد كه‌، هيچ‌ وقت‌ جدا نشيد. به‌ خدا قسم‌ وحدت‌ شما صميميت‌ شما، رفاقت‌ شما يگانگي‌ شما، دوستي‌ شما با يكديگر اون‌ قدر اهميت‌ پيش‌ خدا داره‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ بقية‌ مردم‌ اگر اينجوري‌ نباشند همه‌ را از دست‌ مي‌ده‌ شماها را داشته‌ باشه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همان‌ راضيه‌. زيادي‌ مشتار نيايد به‌ كار، يكي‌ مرد جنگي‌ به‌ از صد هزار. اراده‌ بكنيد امام‌ زمانتون‌ را بشناسيد. وجه‌ الله‌ رسيده‌ به‌ امام‌ زمان‌، اين‌ مسائل‌ را هم‌ از تو مغزتون‌ بيرون‌ كنيد كه‌ من‌ برم‌ از در خونه‌ بيرون‌، يك‌ سيدي‌ را ببينم‌ بعد با خودم‌ فكر كنم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را ديدم‌. اين‌ نه‌، اينها را بگذاريدش‌ كنار. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ همه‌ جا تشريف‌ دارند احاطة‌ روحي‌ بر همه‌ دارند. توي‌ خانة‌ شما هستند، توي‌ اين‌ مجلس‌ هستند، بدنشون‌ اگر يك‌ جا باشه‌ عين‌ خورشيد، چون‌ تشبيه‌ شده‌ به‌ خورشيد وجود مقدسش‌. اگر در آسمان‌ چهارم‌ باشه‌ نورش‌ در زواياي‌ خانه‌هاي‌ شما هست‌. اگر امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر كجاي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌ نور مقدسش‌ در زواياي‌ قلب‌ شما بايد باشه‌. و لا تعد و لا تعد ايماك‌ عنهم‌. حتي‌ چشمت‌ را از اينها نگردون‌. ببينيد خيلي‌ عجيبه‌. با هم‌ باشيد. چشمت‌ را از اينها نگردون‌. منتهي‌ چشمش‌ را بگردونه‌، كجا بگردونه‌؟ تريد زينت‌ حيات‌ في‌ الدنيا. فرض‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ زينت‌ حيات‌ دنيا را انتخاب‌ بكنه‌. وقتي‌ انسان‌ روش‌ را از وجه‌ الله‌ گردوند به‌ وجه‌ الشيطان‌ چشمش‌ مي‌افته‌. اگر به‌ اونجا نگاه‌ نكرد، اين‌ اينجا نگاه‌ مي‌كنه‌. و لا تتطع‌ من‌ اغفلنا قلبه‌ ان‌ ذكرنا و اطبع‌ هوا. من‌ يك‌ توصيه‌اي‌ امشب‌ به‌ شما مي‌كنم‌. خيلي‌ توجه‌ كنيد. گوش‌ به‌ حرف‌ كسي‌ كه‌ خدا قلبش‌ را از ذكر خودش‌ غافل‌ كرده‌ نديد، نديد. بعضيها غافل‌ از ياد خدا هستند. علامت‌ مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ هميشه‌ به‌ ياد خدا ست‌. ببنيد من‌ تفسير نمي‌گم‌ براتون‌، ترجمه‌ مي‌كنم‌ و لا تطع‌، اطاعت‌ نكن‌، من‌ اغفلنا، كسي‌ را كه‌ غافل‌ كرديم‌ قلبش‌ را از ياد ما. بعضيها را خدا زده‌ تو سينه‌اشون‌ برين‌ گم‌ شين‌. شماها غافل‌ از خدا هستيد. همش‌ به‌ فكر خودپرستي‌ و خود خواهي‌ و منيت‌ و افكار پوسيدة‌ خودتون‌ هستيد. خداي‌ تعالي‌ يك‌ مشتي‌ را زده‌ نمي‌فهمند . كساني‌ كه‌ غافل‌ از ياد خدا هستند. تو هم‌ مي‌گه‌ آقا همه‌ چير را در استخدام‌ اهداف‌ دنيوي‌ خودشون‌ و كبر و غرور خودشون‌ و خودخواهي‌ خودشون‌ مي‌كنند. مجلس‌ عزاداري‌ مي‌شه‌ براي‌ همين‌ جهت‌، استخدامش‌ مي‌كنند. منبري‌ منبر مي‌ره‌ براي‌ همين‌ جهت‌، منبر پيغمبر را استخدام‌ مي‌كنه‌. اكثرا ماها مجالسي‌ كه‌ شركت‌ مي‌كنيم‌ براي‌ اين‌ كه‌ صاحب‌ خانه‌ را راضي‌ كنيم‌ و چند روزه‌ فلاني‌ روضه‌ داره‌، ما يك‌ دفعه‌ هم‌ نرفتيم‌ حالا گله‌مند مي‌شه‌. ببينيد هيچ‌ به‌ ياد خدا نيستيم‌. براي‌ غفلت‌ از ياد خدا داريم‌ و بلكه‌ همش‌ به‌ فكر اينيم‌ كه‌ مجلس‌ عزاداري‌ را مجلس‌ روضه‌ را، منبر پيغمبر را، حتي‌ مثل‌ من‌ ممكنه‌ باشه‌ افرادي‌ كه‌ لباس‌ پيغمبر را علم‌ پيغمبر را، قرآن‌ را همة‌ اينها را استخدام‌ مي‌كنيم‌ براي‌ اين‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اهداف‌ دنياييمون‌ را تعقيب‌ كنند. و لا تطع‌ شماها از اونها اطاعت‌ نكنيد. اگر اومديد پاي‌ منبر من‌ نشستيد ديديد من‌ همش‌ به‌ فكر اينم‌ كه‌ خودنمايي‌ بكنم‌. همشه‌ به‌ فكر اينم‌ كه‌ خودم‌ را در قلب‌ شماها جا بدم‌. يك‌ كلمه‌ حرف‌ من‌ را گوش‌ نديد حتي‌ حرفهاي‌ خوب‌ من‌ را. شماها اينجوري‌ بايد باشيد.

 ببينيد مي‌فرمايد و لا تطع‌ نمي‌گه‌ كه‌ حرف‌ بدش‌ يا حرف‌ خودش‌. چون‌ اون‌ ظرفي‌ كه‌ غافله‌ از ياد خدا اصلا حرف‌ خوب‌ نداره‌. حرف‌ خوبش‌ هم‌ بده‌. شيطان‌ آمد به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ گفت‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. حضرت‌ ابراهيم‌ بهش‌ گفت‌ كه‌اي‌ فلان‌، فلان‌ شده‌. معلومه‌ يك‌ قصد سوئي‌ داري‌، و الا تو اين‌ قدر طرفدار خدا نبودي‌. تو مي‌خواي‌ از اين‌ راه‌ من‌ را گول‌ بزني‌. مي‌ياد به‌ شما مي‌گه‌ وضوت‌ را خوب‌ نگرفتي‌ آب‌ بريز. مي‌گه‌ تكبيرة‌ الاحرام‌ را خوب‌ نگفتي‌ دو مرتبه‌ بگو. وسواسيها را ديديد ديگه‌. خودشون‌ هم‌ مي‌گن‌ ما وسواسي‌ هستيم‌. نمي‌گه‌ كه‌ بيا برو سينما، نمي‌گه‌ بيا برو در حالات‌ لهو لعب‌ بنشين‌، مي‌گه‌ نمازت‌ را بد خوندي‌. بهتر از اين‌ نماز بخون‌. خودت‌ سجده‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ نكردي‌، به‌ امر الهي‌ توجه‌ نكردي‌ حالا چطور شد ما بهتر از اين‌ نماز مي‌خونديم‌. وسواس‌. كسي‌ كه‌ غافله‌ از ياد خداست‌ و براي‌ خدا كار نمي‌كنه‌ اصلا بهش‌ توجه‌ نبايد شماها مخصوصا بكنيد. اطاعتشون‌ را نكنيد. بسنجيدش‌ ببينيد اين‌ آدمي‌ است‌ كه‌ به‌ درد مي‌خوره‌ انسان‌ گوش‌ به‌ حرفش‌ بده‌ يا ارزشي‌ براي‌ حرفش‌ قائل‌ بشيم‌ يا نه‌؟ بسنجيدش‌. و لا تطع‌ من‌ ارسلنا قلبه‌ ان‌ و تبع‌ هواي‌. بعضي‌ از افراد هم‌ هستند چون‌ معلومه‌ دارن‌ روي‌ كينه‌، روي‌ عداوت‌، روي‌ هواي‌ نفس‌ دارن‌ حرف‌ مي‌زنند. حرف‌ خوب‌ هم‌ مي‌زنه‌ از او نيست‌. انسان‌ حرف‌ خوب‌ را نمي‌تونه‌ بپذيره‌. آمده‌ پيش‌ شما  آمد گفت‌ كه‌ لا اله‌ الا الله‌ بگو. يقين‌ بدونيد كه‌ پشت‌ سر اين‌ مي‌خواد يك‌ نيشي‌  به‌ شما بزنه‌. يك‌ هدفي‌ را مي‌خواد تعقيب‌ كنه‌. شما را از خدا دور كنه‌. صريحه‌ قرآنه‌. من‌ ترجمه‌ براتون‌ مي‌كنم‌. و لا تطع‌، اطاعت‌ نكن‌، اطاعت‌ يعني‌ گوش‌ به‌ حرفش‌ نده‌. من‌ اغفلنا قلبه‌ ان‌ ذكرنا و اطبع‌ هواي‌. آقا دو سه‌ كلمه‌ افراد صحبت‌ مي‌كنند مي‌فهميم‌ كه‌ اين‌ هواي‌ نفس‌ داره‌ يا نداره‌. هواي‌ نفس‌ داره‌ يا نداره‌. او كه‌ در حالت‌ قسمت‌ و درگاه‌ پروردگار است‌ و مرده‌ در اون‌ خودخواهيشه‌ اون‌ را كاري‌ خدا نداره‌. اما تويي‌ كه‌ مي‌خواي‌ راه‌ كمال‌ را بپيمايي‌ عينا يك‌ نفر كه‌ مي‌خواد به‌ رئيس‌ كاروان‌ بگه‌ به‌ صداي‌ احدي‌ گوش‌ نديد هر جايي‌ كه‌ من‌ مي‌رم‌ بيايد، پشت‌ سر من‌ بياييد. شياطين‌ گوش‌ و كنار ايستادن‌ آقا راه‌ از اين‌ وره‌. مي‌خوان‌ شما را گمراههتون‌ كنند. و لا تطع‌ من‌ اغفلنا قلبه‌ عن‌ ذكرنا و اطبع‌ هوي‌ و كان‌ امره‌ در حال‌ افراطه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. توي‌ خط‌ نيست‌.

 يك‌ ساعت‌ پهلوش‌ نشستي‌ همش‌ حرف‌ تجارت‌ و دلار قيمتش‌ ترقي‌ كرده‌ چي‌ شده‌، اين‌ اغفال‌ شده‌. اين‌ قلبش‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ كسي‌ كاري‌ داره‌ خوب‌ بايد دربارة‌ همان‌ كارش‌ صحبت‌ بشه‌. اما نه‌ من‌ يك‌ سال‌ تو يك‌ مجلسي‌ دعوت‌ بودم‌ دو تا دو مردم‌ داشتند صحبت‌ مي‌كردند باز اين‌ مجالس‌ عروسي‌ دعوت‌ مي‌كنند ولي‌ برنامه‌اش‌ هم‌ ندارند آهنگي‌ هم‌ نمي‌زنند كه‌ اينها سرگرم‌ بشن‌. صاحب‌ خانه‌ متدين‌، مهمانها هم‌ همين‌ جوري‌. من‌ تنها نشسته‌ بودم‌ ما اتفاقا رفيق‌ نداشتم‌. گوش‌ مي‌دادم‌ ببينم‌ اينها چي‌ مي‌گن‌، يك‌ بقالي‌ با بقال‌ ديگه‌ از اونجا بلند شده‌ بود بقال‌ هم‌ پهلوي‌ اون‌ نشسته‌ بود خوب‌ مثلاها درباره‌، حرف‌ خدا، دين‌ هيچي‌، هيچي‌. اون‌ يكي‌ ديگه‌ باز همين‌ جور. اينجا منبر كه‌ نيست‌. اينجا ايني‌ كه‌ مي‌يان‌ حرف‌ دنيا تو مسجد نزنيد. اوايل‌ انقلاب‌ بود اين‌ تابلو از قبل‌ از انقلاب‌ زده‌ شده‌ بود تو مسجد سعادت‌ آباد كه‌ حرف‌ دنيا را تو مسجد نزنيد روايته‌. كه‌ شما منظورتون‌ اينه‌ كه‌ حرف‌ سياست‌، گفتم‌ كه‌ حرف‌ سياست‌ كه‌ عين‌ دينه‌، و حرف‌ دنيا نيست‌. گفت‌ نه‌ اينجوري‌ برداشت‌ مي‌كنم‌. گفتم‌ بردار. اگر واقعا برداشتتون‌ اينه‌ و واقعا مردم‌ اين‌ قدر نفهمند بردار. حرف‌ دنيا اينه‌ كه‌ شما همش‌ به‌ فكر اين‌ باشيد كه‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ كار، فلان‌ وضع‌ يك‌ وقت‌ هستش‌ توي‌ مغازه‌ نشستيد توي‌ اداره‌ نشستيد خوب‌ اونجا هم‌ باز آنطرف‌ نيفتد و كان‌ يعطوا نباشه‌ كه‌ خوب‌ مثلا آمده‌ مشتري‌ ميگه‌ لوبيا كيلو چنده‌؟ ميگيد لا اله‌ الا الله‌. خوب‌ اينهم‌ باز غلطه‌. اداره‌ آمده‌ پشت‌ ميز ادارة‌ شما، مطلبي‌ يا كاري‌ داره‌. حالا شما نصيحت‌ كردنتون‌ يا حرف‌ آخرت‌ زدنتون‌ باصطلاح‌ پيش‌ آمده‌ و اين‌ آقا، ايشان‌ را وقت‌ مردم‌ را گرفته‌اي‌. حالا يك‌ عده‌اي‌ كار دارند شما داريد آنجا حرف‌ آخرت‌ ميزني‌.

 ما در همين‌ تهران‌، خوب‌ در عين‌ اينكه‌ ميشه‌ها، ميشه‌ متذكر كرد مردم‌ را، در همين‌ تهران‌ يك‌ چلوكبابي‌ بود، شماها اكثرتون‌ شايد يادتون‌ نيايد. مگر اينكه‌ خيلي‌ پيرمرد باشيد. از منهم‌ پيرمردتر، توي‌ اين‌ نوروزخان‌ يك‌ چلوكبابي‌ بود. من‌ آنجا با اينكه‌ آشناهايي‌ بودند كه‌ بروم‌ خونه‌اشون‌ غذا بخورم‌، ميرفتم‌ آنجا. يكي‌ از اولياء خدا بود، خدا رحمتش‌ كنه‌. اين‌ مي‌آمد روغن‌ ميريخت‌ روي‌ برنج‌ ما، همانجا يكي‌ دو جمله‌ تكان‌ دهنده‌ كه‌ من‌ مكرر شده‌ بود كه‌ غذا نميخوردم‌، گريه‌ ميكردم‌. تا آخر غذا گريه‌ ميكردم‌. يكي‌ دو جمله‌ حرفهاي‌ تكان‌ دهنده‌، كارش‌ را هم‌ ميكردها، روغن‌ را ميريخت‌، ميرفت‌ سر آن‌ مشتري‌ ديگه‌. يك‌ نفري‌ را ميديد كه‌ من‌ را مي‌شناخت‌، چون‌ يك‌ نسبتي‌ هم‌ بعدها دور پيدا كرديم‌. عيبي‌ هم‌ نداره‌ اسمش‌ را ببرم‌. مرحوم‌ حاج‌ آقا مصطفي‌ اطمينان‌ توي‌ نوروزخان‌، نميدونم‌ شماها فكر نمي‌كنم‌ هيچكدامتون‌ يادتون‌ باشه‌. حاج‌ آقاي‌ نعيم‌ هستند آنجا، ايشان‌ چون‌ آمده‌ بودند. خدا رحمتش‌ كنه‌. آره‌ مي‌آمد يك‌ روغني‌ مي‌ريخت‌، يك‌ پيش‌بندي‌ هم‌ بسته‌ بود و يك‌ جمله‌ ميگفت‌. من‌ عاشق‌ حرفهاي‌ او بودم‌. ميشه‌. اما اگر آمد و حالا روغن‌ نريخت‌، كارش‌ را هم‌ نكرد، وايستاد آنجا، بقيه‌ هم‌ منتظرند. چون‌ آنوقتها برنج‌ كه‌ درست‌ مي‌كردند روغن‌ را يكي‌ مي‌ريزه‌ تند تند، واي‌ مي‌ايستاد با من‌ يك‌ مدتي‌ صحبت‌ كردن‌، همه‌ را منتظر ميگذاشت‌. اين‌ كان‌ امره‌ ثبتا. اين‌ شيطان‌ ميشد. حالا حرف‌ خوب‌ هم‌ بزنه‌ها. شيطان‌ ميشد.

 پس‌ دستور امشب‌ اينه‌. انشاء الله‌ با كمال‌ قاطعيت‌ و جديت‌ بايد عمل‌ بشه‌. كه‌ با هم‌ باشيد، چون‌ جمعي‌ از شما بحمدالله‌ يدعون‌ ربهم‌ بالقضات‌ و العشي‌، يريدون‌ وجهه‌، مي‌شناسند. خدا را شكر كنيد، اگر نگويم‌ بيشتر از پنجاه‌ درصدتون‌ اينطوريد، اقلا پنجاه‌ درصدتون‌ اينطوريد. همه‌اش‌ خدا منظورتونه‌، همه‌اش‌ امام‌ زمان‌ منظورتونه‌ و الاّ اينجا چيكار مي‌كرديد؟ راههاي‌ دور، آمديد براي‌ چي‌. يك‌ عده‌ هم‌ كه‌ تازه‌ هستند و تازه‌ آمدند، خودشون‌ را قرص‌ به‌ همينها وصل‌ كنند. بچسبونند. همه‌ همديگر را داشته‌ باشيد. نگيد تازه‌ آمده‌ مرا ميگه‌، ممكنه‌ يك‌ نفر تازه‌ آمده‌ باشه‌ از آني‌ كه‌ ده‌ سال‌ آمده‌، بهتر به‌ ياد امام‌ زمان‌ و به‌ ياد خدا و به‌ ياد دينه‌. و لذا حواستون‌ را اين‌ اينكه‌ مي‌فرمايد و لا تعدوا عيناك‌ كانهم‌، اين‌ نگاه‌ را جاي‌ ديگه‌، حواستون‌ را جاي‌ ديگه‌ پرت‌ نكنيد. به‌ آنهايي‌ كه‌ زينة‌ حواس‌ دنيا دارند، به‌به‌ فلاني‌ عجب‌ زندگي‌ داره‌! مدتي‌ توي‌ فكر زندگي‌ او باشيد. فلانكس‌ چرا اينجور لباس‌ پوشيده‌، فلانكس‌ چرا اينجور فرش‌ توي‌ خانه‌اش‌ انداخته‌؟ باور مي‌كنيد گاهي‌ من‌ خدا ميدونه‌ حالا البته‌ اين‌ نفع‌ نيست‌ براي‌ من‌ ممكنه‌ حواس‌ پرتي‌ باشه‌. گاهي‌ مي‌روم‌ توي‌ خونة‌ يك‌ كسي‌ مي‌روم‌ مي‌آيم‌، اصلا نميدونم‌ چه‌ شكلي‌ بود فرشش‌، چه‌ غذايي‌ به‌ ما داد، چي‌، چون‌ انسان‌ دليلي‌ نداره‌ تجسس‌ بكنه‌. كسي‌ كه‌ آمده‌ از راه‌ رسيده‌، به‌ لباس‌ شما اعتراض‌ داره‌، به‌ زندگي‌ شما اعتراض‌ داره‌، و اي‌ كاش‌ بيايد به‌ خود شما بگه‌، ميره‌ به‌ ديگران‌ ميگه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما حرف‌ زد. من‌ رسما بهش‌ گفتم‌. گفتم‌ تو از نظر من‌ فاسقي‌. او مشكوكه‌ كه‌ آيا فاسق‌ هست‌ يا نيست‌. و من‌ هيچوقت‌ حرف‌ تو را بر او مزيت‌ نمي‌دهم‌ و به‌ حرف‌ تو، تحت‌ تأثير حرف‌ تو واقع‌ نميشوم‌. آخه‌ گفت‌ فلاني‌ بد گفته‌ پشت‌ سر شما. تو كه‌ الان‌ داري‌ ميگي‌ نمامي‌. اين‌ يقينا نماميه‌ ديگه‌. حالا يا اگر گفته‌ باشه‌ يا نگفته‌ باشه‌. اگر نگفته‌ باشه‌ هم‌ كه‌ تهمت‌ زدي‌. اگر گفته‌ باشه‌، نمامي‌. و آدم‌ نمام‌ فاسقه‌. او آيا غيبت‌ مرا كرده‌ يا نكرده‌؟ آيا آن‌ گناهي‌ كه‌ تو ميگي‌ كرده‌ يا نكرده‌؟ شك‌ دارم‌. هيچوقت‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ به‌ حرف‌ فاسق‌ هيچوقت‌ توجه‌ نكنيد. و اذا جائكم‌ فاسقا بنبأ فتبينوا. تبينوا يعني‌ چي‌؟ اگر يك‌ فاسقي‌ آمد به‌ شما يك‌ چيزي‌ گفت‌، يك‌ خبري‌ داد، برويد تحقيق‌ كنيد. البته‌ ايني‌ كه‌ گفته‌ فتبينوا، آن‌ وليد خبيث‌ گفت‌ كه‌ لشگري‌ از دور حركت‌ كرده‌ بيايد عليه‌ اسلام‌. يك‌ چيزي‌ مربوط‌ به‌ همه‌ بود. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اين‌ فاسق‌ بوده‌، تو تبين‌ كن‌ ببين‌ راسته‌ كه‌ آنوقت‌ مجهز بشويد. و الا به‌ حرف‌ او…. اساس‌ مطلب‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ حرف‌ آدم‌ فاسق‌ اعتماد نكنيد. آمده‌ ميگه‌ فلاني‌ فحش‌ به‌ تو داده‌. فلاني‌ اين‌ گناه‌ را كرده‌. تو معصيتكار، حالا نميدونم‌ تو راست‌ ميگي‌، آيا معصيتي‌ كرده‌. اگر تو دروغ‌ بگي‌ معصيت‌، حالا تو معصيتكاري‌. تو يقينيه‌ كه‌ معصيتكاري‌. اينجوري‌ باشيد. خواهش‌ ميكنم‌، تقاضا ميكنم‌ كه‌ اينجوري‌ باشيد. نه‌ از او دلم‌ چركين‌ شده‌. حرف‌ تأثير داره‌ آقايون‌. پدر من‌ خدا رحمتش‌ كنه‌، همه‌ جا مي‌رفت‌ نماز مي‌خوند. يك‌ جا نمي‌رفت‌. من‌ كم‌كم‌ ديگه‌ بزرگ‌ شده‌ بودم‌. گفتم‌ اينجا چرا شما نمي‌رويد نماز؟ گفت‌ خدا لعنت‌ كنه‌ شيطان‌ را. كار اونه‌. گفتم‌ اگر شيطان‌ ميگه‌ نرو، كه‌ بايد بعكس‌ بكني‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ بود كه‌ ما با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رفيق‌ شده‌ بوديم‌. گفت‌ من‌ اصلا دلم‌ نمي‌آيد پشت‌ سر اين‌ نماز بخونم‌. گفتم‌ چرا؟ حالا همه‌اشون‌ فوت‌ كردندها. گفت‌ من‌ يك‌ وقت‌ پشت‌ سر اين‌ نماز مي‌خوندم‌، يكي‌ از پشت‌ سرم‌ رد شد گفت‌ ببين‌ مردم‌ پشت‌ سر دزد نماز مي‌خونند. اينه‌ كه‌ از آنجا به‌ بعد، حالا اينهم‌ ميگفت‌ من‌ نديدمش‌. شيطان‌ بود حالا يا هر كي‌ بود، گفت‌ ديگه‌ اصلا دلم‌… حرف‌ تأثير داره‌ها. من‌ همانجا دست‌ پدرم‌ را بوسيدم‌، گفتم‌ برو پشت‌ سر او نماز بخون‌. حاج‌ ملاآقاجان‌ به‌ ما دستور داده‌ بود، حالا همانطوري‌ كه‌ اظهار ارادت‌ مي‌كنيم‌ حرفهاي‌ او را به‌ شما منتقل‌ مي‌كنيم‌ يك‌ مرد بسيار سيد، خوب‌. بعد هم‌ فهميد كه‌ از همة‌ ائمة‌ جماعات‌ مسجد باغشاه‌، چون‌ آنموقع‌ زياد توي‌ مسجد باغشاه‌ نماز مي‌خوندند، بهتر بود. و رفع‌ شد. حرف‌ در انسان‌ تأثير داره‌. ببينيد ميگه‌ و اسمعوا نفسك‌ الذين‌ مع‌ يدعون‌ ربهم‌ بالغداة‌ و العشي‌ يريدون‌ و الكف‌. با آنها باش‌. و لا تعدك‌ عيناك‌ عنهم‌. اصلا فكرت‌ را، نظرت‌ را از آنها نكش‌، نبر. آنهايي‌ كه‌ زينة‌ الحياة‌ الدنيا را دارند. و لا تتبع‌، باز دو مرتبه‌ تكرار ميكنه‌. من‌ اغسي‌ قرضه‌ ذكرنا. به‌ پيغمبر ميگه‌ كه‌ اطاعت‌ نكن‌ كسي‌ را كه‌ از ياد ما غافله‌، همه‌اش‌ به‌ فكر خودشه‌، به‌ فكر شخصيت‌ خودشه‌. به‌ فكر اينه‌ كه‌ چرا به‌ من‌ توهين‌ شد، چرا به‌ من‌ احترام‌ نشد. يك‌ كسي‌ چندي‌ قبل‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آقا من‌ يك‌ مجلسي‌ رفتم‌ خيلي‌ به‌ من‌ سخت‌ گذشت‌. تا صبح‌ خوابم‌ نبرد. ببينيد چقدر آدم‌ ضعيف‌ ميشه‌. گفتم‌ چي‌ شد؟ گفت‌ من‌ وارد مجلس‌ شدم‌ صاحبخانه‌ با اينكه‌ مرا مي‌شناخت‌ اصلا به‌ من‌ اعتنايي‌ نكرد. مثل‌ اينكه‌ آسمان‌ را به‌ سر من‌ كوبيدند. بعد هم‌ شب‌ آمدم‌، چرا اين‌ به‌ من‌ اعتنا نكرد، چرا احترام‌ نكرد. تا صبح‌ خوابم‌ نبرد. چقدر آدم‌ بايد ضعيف‌ باشه‌. من‌ پهلوي‌ يكي‌ از اولياء خدا در يك‌ مجلسي‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ آقايي‌ آمد برود منبر، مردم‌ خيلي‌ احساسات‌ بخرج‌ دادند. او هم‌ آدم‌ خوبي‌ بود. رفت‌ روي‌ منبر. گفت‌ آقايون‌ اينجور احساسات‌ بخرج‌ نديد. من‌ نفسم‌ ممكنه‌ چه‌ بشه‌، فلان‌. اين‌ آقا پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود گفت‌ اي‌ بيچاره‌. ميخواست‌ به‌ من‌ چيز ياد بده‌. همينطوري‌ علني‌. گفت‌ آدمي‌ كه‌ بخاطر صلوات‌ مردم‌، بخاطر احساسات‌ مردم‌ حالش‌ عوض‌ بشه‌ خيلي‌ بيچاره‌ است‌. خيلي‌ ضعيفه‌. آدم‌ بره‌ توي‌ مجلس‌ احترامش‌ نكردند، مثل‌ اينكه‌ آسمون‌ به‌ سرش‌ زده‌ باشند، شب‌ خوابش‌ نبره‌، بعد هم‌ كينه‌ بگيره‌ توي‌ دلش‌، بعد هم‌ دعوا بكنه‌، بعد هم‌ با او ديگه‌ رفت‌ و آمد را قطع‌ بكنه‌. اي‌ بابا! پس‌ بين‌ شما يك‌ انسان‌ اينطوري‌ مگر ميشه‌ باشه‌؟! علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد و لقد اذر عن‌ اللئيني‌ سبني‌. از يك‌ لئيني‌ عبور كردم‌ داشت‌ به‌ من‌ فحش‌ ميداد. گذشتم‌. گفتم‌ لا يعنيني‌، گفتم‌ مرا قصد نكرده‌. يك‌ علي‌ ديگه‌ علي‌ ديگه‌اي‌ را داره‌ فحش‌ ميده‌. اينها كه‌ به‌ ما نميخوره‌. مي‌فرمايد داشت‌ مرا فحش‌ ميداد. ميگه‌ كه‌ فحاشي‌ ميكرد. گفتم‌ كه‌ لا يعني‌. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ روز تلفن‌ را يك‌ كسي‌ برداشته‌ بود، نمي‌شناختمش‌. هي‌ فحش‌ هي‌ فحش‌. گفتم‌ آقا فرمايشتون‌ تموم‌ شد؟ گفت‌ بعله‌. گفتم‌ خداحافظ‌ شما. همين‌. اصلا گاهي‌ صرف‌ انسان‌ به‌ همينه‌ كه‌ بگه‌ ممنون‌، خداحافظ‌. صرفشه‌. صرفتون‌ در اينه‌. فحش‌ بده‌. او خودش‌ را خسته‌ كرده‌، اعصابش‌ را خورد كرده‌، تو چرا ناراحتي‌؟ كسي‌ كه‌ قلبش‌ اينقدر فاسده‌ كه‌ المؤمن‌ لا يكون‌ سبابا و لا فحاشا. مؤمن‌ نه‌ سب‌ ميكنه‌ نه‌ فحش‌ ميده‌. لا يكون‌. عجيبه‌ها. حتي‌ من‌ به‌ شماها عرض‌ ميكنم‌ با همة‌ بغضتون‌ به‌ غاصبين‌ حق‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، با همة‌ بغضتون‌، كه‌ بغض‌ داريد، شايد كاشان‌ وقتي‌ توي‌ اذان‌ مي‌گفتند حي‌ علي‌ خير العمل‌، همه‌ ميگفتند لعنت‌ بر عمر. من‌ اين‌ را تازه‌ ديدم‌. خوب‌. با همة‌ بغضتون‌ نسبت‌ به‌ اين‌ اخبث‌ الخبثاء و اشقي‌ الاشقياء، فحش‌ نديد، لعن‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ فحش‌ اصلا نبايد از توي‌ دهن‌ شما بيرون‌ بيايد. فحش‌ ميدونيد چيه‌؟ فحش‌ يعني‌ حرفي‌ كه‌ باصطلاح‌ بد باشه‌. ذاتا بده‌. ذاتا بده‌. لعن‌ خيلي‌ مهمه‌ها. لعن‌ معرفت‌ انسان‌ را اينقدر بالا ميبره‌ نسبت‌ به‌ خدا كه‌ حساب‌ نداره‌. شما ميگيد اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد. يعني‌ خدايا آنهايي‌ كه‌ به‌ آل‌ پيغمبر، به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر ظلم‌ كردند، خدايا اينها را لعنت‌ كن‌. لعنت‌ ميدوني‌ چه‌؟ يعني‌ خدايا اينها را از نعمت‌ خودت‌ دورشون‌ كن‌. يعني‌ خدايا تو اينقدر مهرباني‌ كه‌ ما مي‌ترسيم‌ به‌ آنها هم‌ مهرباني‌ كني‌. خواهش‌ مي‌كنيم‌ به‌ او ديگه‌ مهرباني‌ نكن‌.

 با يكي‌ از علما و مراجع‌ بود، خيلي‌ بعضي‌ها بهش‌ فحش‌ داده‌ بودند. يك‌ فحاشي‌ بود خيلي‌ بد بود. اين‌ پيغام‌ فرستاده‌ بود كه‌ آقا من‌ مي‌خواهم‌ بيايم‌. خود من‌ از روحية‌ اين‌ مرد فكر مي‌كردم‌ اين‌ را ميخواهد ببخشدش‌. ما رفتيم‌ پيشش‌ كه‌ ديگه‌ آقا اين‌ را نبخشيد، اين‌ خيلي‌ فحاشي‌ كرده‌. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ دست‌ به‌ دامن‌ خدا ميشه‌، خدا تو خيلي‌ مهرباني‌. يك‌ وقت‌ مهرباني‌، رحمت‌، شامل‌ اينها نشه‌. اين‌ معناي‌ لعنته‌. اللهم‌ العن‌ عمر. يعني‌ خدايا رحمتت‌ ديگه‌ شامل‌ عمر خواهش‌ ميكنم‌ ديگه‌ نشه‌. ببينيد خيلي‌ عجيبه‌. اينجوري‌ گاهي‌ انسان‌ ميشناسه‌ با اين‌ لعن‌. ايني‌ كه‌ مي‌گويند تبري‌ مهمتر از تولي‌ است‌ بخاطر همينه‌ كه‌ مرحلة‌ معرفت‌ انسان‌ را بالا مي‌بره‌. انسان‌ به‌ جائي‌ رسيده‌ كه‌ خدا را آنچنان‌ مي‌شناسه‌، آنچنان‌ خدا از نظر او رحيم‌ ميدوندش‌ كه‌ دست‌ به‌ دامن‌ خدا شده‌ كه‌ خدايا عمر را بهش‌ مهرباني‌ نكن‌ خواهش‌ مي‌كنيم‌. خدا ابي‌ بكر را بهش‌ مهرباني‌ نكن‌. شمر و يزيد را… اين‌ معلومه‌ يك‌ وقتي‌ ممكنه‌، كاره‌ ديگه‌، خداي‌ تعالي‌ مهرباني‌ بكنه‌.

 خوب‌. و قل‌ الحق‌ من‌ ربكم‌. اينها را ياد بگيريد. اين‌ آيه‌ را بايد انشاء الله‌ يكي‌ يكيش‌ در وجود شما پياده‌ بشه‌ انشاء الله‌ تا آينده‌اي‌ كه‌ من‌ مي‌آيم‌ خدمتتون‌ اگر خدا لطف‌ كرد. و قل‌ اللحق‌ من‌ ربكم‌. هرچه‌ حق‌ است‌ از جانب‌ خدا به‌ يكديگر بگيد. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر. و العصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر. الا الذين‌ آمنوا و تواصوا بالحق‌. به‌ همديگه‌ وصيت‌ به‌ حق‌ بكنيد. ببينيد بابا غضبهاي‌ شما، چرا فلاني‌ پشت‌ سر من‌ حرف‌ زده‌؟ اي‌ بابا، ولش‌ كن‌. مي‌بينيد كه‌ فلاني‌ يك‌ گناهي‌ ميكنه‌، يك‌ معروفي‌ را ترك‌ كرده‌، امر بمعروفش‌ بكنيد. و تواصوا بالحق‌ و تواصوا بالصبر. تواصوا بالحق‌ يعني‌ امر بمعروف‌، تواصوا بالصبر يعني‌ نهي‌ از منكر. و قل‌ اللحق‌ من‌ ربكم‌ و من‌ شاء، خدا ميگه‌، خدا هم‌ مثل‌ اينكه‌ از اكثر ماها مأيوسه‌. خدا ميگه‌ حالا هر كس‌ مي‌خواهد به‌ اين‌ حرفها ايمان‌ بياره‌ بياره‌. و قل‌ من‌ شاء. ميگه‌ من‌ آنچه‌ شرط‌ بلاغ‌ است‌ با تو مي‌گويم‌، اي‌ خداي‌ مظلوم‌. خدا بايد به‌ ما هر چي‌ ميگه‌ فورا بگيم‌ چشم‌. ميگه‌ و من‌ شاء فليؤمن‌ و من‌ شاء فليكفر. هر كه‌ مي‌خواهد ايمان‌ به‌ اين‌ حرفهاي‌ خوب‌ داشته‌ باشه‌ هر كي‌ هم‌ مي‌خواهد كفران‌ بكنه‌. ولش‌ كن‌. من‌ آنچه‌ شرط‌ بلاغ‌ است‌ با تو ميگويم‌ تو خواه‌ از سخنم‌ پند بگير خواه‌ ملال‌. يك‌ گوينده‌اي‌ كه‌ ميدونه‌ اعتنا نمي‌كنند آخر حرفش‌ اين‌ را ميگه‌.

 انشاء الله‌ خدايا من‌ از زبان‌ اين‌ جمع‌ مي‌گويم‌ كه‌ نه‌، ما جزء آنهايي‌ هستيم‌ كه‌ ايمان‌ به‌ حق‌ و قرآن‌ تو داريم‌. و من‌ شاء فليؤمن‌، انشاء الله‌ جزء اين‌ دسته‌ هستيم‌. و من‌ شاء يعني‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواهد ايمان‌ بياره‌ به‌ اين‌ حرفها بياره‌. كسي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواهد كفر بياره‌، بورزه‌ اما اين‌ را بدوند. انا اعتدنا للظالمين‌ النار احاط‌ بهم‌ سرادقها. خيلي‌ عجيبه‌. اينجايش‌ ديگه‌ تكان‌ ميده‌. واقعا من‌ يك‌ دفعه‌ بدنم‌ لرزيد. با اينكه‌ خوب‌ مكرر اين‌ آيه‌ را خونده‌ايم‌. اين‌ را بدونيد كسي‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌، كسي‌ كه‌ به‌ اين‌ حرفها توجه‌ نكنه‌ ما آماده‌ كرديم‌ يك‌ آتشي‌ را كه‌، آتش‌ گاهي‌ ميشه‌ فقط‌ پاي‌ انسان‌ را مي‌سوزانه‌، فقط‌ سر انسان‌ را. اما احاط‌ بهم‌، اين‌ يكدفعه‌ وسط‌ آتش‌ قرار ميگيريد. احاط‌ بهم‌ سرادقها و ان‌ يستغيثوا يغاث‌ بما ان‌ كلبك‌. آدم‌ توي‌ جاي‌ حرارت‌ وقتي‌ كه‌ آتش‌ همه‌ جايش‌ را گرفته‌، تشنه‌اش‌ ميشه‌. استغاثه‌ ميكنه‌، پناهنده‌ ميشه‌، آبي‌ توي‌ حلقش‌ مي‌ريزند كه‌ يشبه‌ الوجوه‌. تمام‌ پوست‌ بدن‌ انسان‌ را ميكنه‌ مي‌بره‌. آب‌ ذوب‌ شدة‌ از آهن‌. سوء الشراب‌. بد آشاميدني‌ است‌. خدا ميگه‌ بد آشاميدني‌. بيائيم‌ باورمون‌ بيايد، بيائيم‌ ايمان‌ به‌ اين‌ حرفها داشته‌ باشيم‌، بيائيم‌ يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. تا وضعمون‌ را اصلاح‌ كنيم‌. خدايا آمنا بك‌. پروردگارا ايمان‌ به‌ تو داريم‌. اين‌ حرفها را قبول‌ مي‌كنيم‌. خدايا قول‌ ميديم‌ كه‌ اين‌ حرفها را عمل‌ كنيم‌. با ما مهرباني‌ كن‌، محبت‌ كن‌. امشب‌ بايد بگيم‌ امشب‌ اين‌ آيات‌ را بهش‌ توجه‌ كرديم‌.

 از خدا بخواهيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما نظر لطفي‌ بكنه‌، عنايتي‌ بكنه‌، بخاطر فاطمة‌ زهرا، بخاطر اين‌ بي‌بي‌ كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ در خودش‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنه‌، خستگي‌ احساس‌ ميكنه‌؛ مي‌آيد به‌ خانة‌ فاطمه‌ ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. به‌ فاطمة‌ زهرا او را در پناه‌ خدا قرارش‌ ميده‌. اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌. فاطمة‌ من‌ دست‌ تو تبركه‌، آن‌ عبا را بياور بينداز روي‌ من‌ كه‌ من‌ نيرو بگيرم‌. تا من‌ براي‌ همه‌ چيز درد از دست‌ بره‌. تمام‌ بدن‌ مرا اين‌ كساء بگيره‌. و اعيتطوني‌ و اعطيت‌ به‌. كسي‌ اينجا ترديد نداره‌ كه‌ وقتي‌ عبا را روي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ ضعف‌، آنهم‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌ تا عبا را انداخت‌ انظر اليه‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ فسرت‌ وجه‌ يتلألأ كانه‌ البدر في‌ ليلته‌ تمامه‌ و كماله‌. برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ به‌ پدرم‌. (نامفهوم‌) چه‌ دست‌ پر بركتي‌. برگشتم‌ به‌ پدرم‌ نگاه‌ كردم‌. ديدم‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ شب‌ چهارده‌ ميدرخشه‌. (نامفهوم‌) خدا لعنت‌ كنه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دست‌ را بشكند. (نامفهوم‌) كه‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد و قال‌ سبب‌ وفات‌ امي‌ فاطمه‌ قنفذ مولا عمر. ميفرمايد سبب‌ وفات‌ مادرمون‌ زهرا ضربة‌ قنفذ بود. براي‌ روح‌ مرحوم‌ پدر آقاي‌ بخاطر اينكه‌ خيلي‌ اين‌ فرزند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ بهترين‌ هديه‌ باشد اين‌ اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا براي‌ ايشان‌.

 مطلبي‌ كه‌ وعده‌ كردم‌ برايتون‌ عرض‌ كنم‌ همين‌ يكي‌ دو سه‌ نفري‌ كه‌ با من‌ بودند روحية‌ اينجوري‌ يك‌ جور ديگه‌اي‌ برداشت‌ نداشته‌ باشند. همين‌ آقايوني‌ كه‌ مثل‌ فرزندان‌ خودم‌ ميدونم‌. هميشه‌ به‌ يادتون‌ هستم‌. همين‌ امروز توي‌ مسجد جمكران‌ همه‌اتون‌ را دعا كردم‌ و آنچه‌ كه‌ براي‌ من‌ اهميت‌ داره‌ براي‌ شماها بدهيتون‌، نميدونم‌ كسالتتون‌، كسالت‌ جسميتون‌، گرفتاريهاي‌ دنيايئتون‌، هيچ‌ براي‌ من‌ يعني‌ توي‌ اين‌ چيزها كار نميكنم‌، اهميت‌ هم‌ ميدهم‌. ولي‌ رشد روحيتون‌ را خيلي‌ برايش‌ اهميت‌ قائلم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ آقا وليعصر ارواحنا فداه‌ انشاء الله‌ با خواست‌، با درخواست‌ ما و تقاضاي‌ ما امشب‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ را موفق‌ به‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ واقعي‌ و خليفة‌ اللهي‌ انشاء الله‌ بفرمايد. الهي‌ آمين‌.

 مطلبي‌ كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ در چند سال‌ قبل‌، دو سال‌ قبل‌ ظاهرا يا بيشتر، حالا نميدونم‌. در مسجد جمكران‌ شب‌ جمعه‌اي‌ بود، روز پنجشنبه‌اي‌ بود ظاهرا، يك‌ ارتباط‌ روحي‌ با آقا وليعصر ارواحنا فداه‌ داشتيم‌. ضمنا در قبل‌ از اين‌ جريان‌ در كوههاي‌ قبلة‌ مشهد كه‌ اسمش‌ كوههاي‌ خلجه‌، يك‌ مكاني‌ هست‌ و بود كه‌ مكرر آنجا خدمت‌ حضرت‌ وليعصر افرادي‌ رسيده‌ بودند. اين‌ خاصي‌ بود يك‌ نورانيت‌ خاصي‌ هم‌ داشت‌. ولي‌ كساني‌ كه‌ در مشهد بودند گاهي‌ رفته‌ بودند آنجا. من‌ تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ آنجا يك‌ مسجدي‌ درست‌ كنيم‌ چون‌ گاهي‌ كه‌ رفقا مي‌رفتند هوا سرد بود برف‌ مي‌آمد، باران‌ مي‌آمد، كوه‌ هم‌ بود، اذيت‌ مي‌شدند. يك‌ مسجدي‌ درست‌ كنيم‌ زمين‌ هم‌ وسط‌ كوهها بود، مال‌ كسي‌ نبود. ما يك‌ روز به‌ دوست‌ عزيزمون‌ آقاي‌ نعمتي‌، من‌ نصفي‌ از كارهام‌ را در واقع‌ ميشه‌ گفت‌ كه‌، نصف‌ هم‌ كم‌ گفتم‌، خيلي‌ بيشتر كارهايم‌ را كارهاي‌ من‌ نه‌ها، كارهاي‌ آقا را ايشان‌ انجام‌ ميدهند. خدا حفظشون‌ كنه‌. الحمد لله‌ مردي‌ است‌ دانشمند، در خيلي‌ از مسائل‌ فقيه‌، و جلويشون‌ نبايد تعريف‌ كرد، شما از من‌ بهتر خوبها را مي‌شناسيد. از آنهايي‌ هستند كه‌ بايد با ايشان‌ انشاء الله‌ باشيم‌. من‌ كه‌ افتخار ميكنم‌ به‌ دوستي‌ ايشان‌. اين‌ آقاي‌ محترم‌ براي‌ اينكه‌ آنجا را مسجدش‌ كنيم‌ چند ارگان‌ را رفتيم‌ ديديم‌ براي‌ اينكه‌ اجازه‌ بدهند به‌ ما كه‌، پانزده‌ محل‌، مثلا شهرداري‌، ادارة‌ برق‌، ادارة‌ آب‌، نميدونم‌ زمين‌ شهري‌، جنگلباني‌، تا پانزده‌تا كه‌ همه‌اش‌ پرونده‌اش‌ هست‌. آخر گفتند بايد از سپاه‌ هم‌ اجازه‌ بگيريد. چون‌ آن‌ نزديكها سپاه‌ بود. ايشان‌ رفتند سپاه‌ گفت‌ كه‌ نه‌، اينجا را ما مي‌خواهيم‌ براي‌ پادگان‌ و نميشه‌. ما حتي‌ گفتيم‌ كه‌ مسجد درست‌ مي‌كنيم‌ بعد مال‌ شما. آقاي‌ چمني‌ هم‌ توي‌ جريان‌ بودند. دست‌ به‌ دامن‌ همه‌ هم‌ شديم‌. امروز كه‌ من‌ مسجد جمكران‌ بودم‌ به‌ آقا عرض‌ كردم‌ آقا من‌ دلم‌ ميخواست‌ اينجا هم‌ مثل‌ مسجد جمكران‌، مشهديها هم‌ يك‌ جائي‌ داشته‌ باشند. احساس‌ ميكردم‌ كه‌ مي‌فرمايند كه‌ مكان‌ كه‌ مطرح‌ نيست‌. جاي‌ ديگه‌، چند وقت‌ طول‌ كشيد، خيلي‌ طول‌ كشيد. بعد ضمنا يك‌ زميني‌ ما داشتيم‌ كه‌ من‌ خودم‌ از يكي‌ از دوستان‌ خريده‌ بودم‌. اين‌ زمين‌ در فردوسي‌ ما آن‌ زمين‌ را به‌ اين‌ جهت‌ دوست‌ داشتم‌ كه‌ در عالم‌ باصطلاح‌ بقول‌ شماها در عالم‌ مكاشفه‌ يا خواب‌ يا شهود، هر چي‌ كه‌ شما مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد، كه‌ محل‌ زندگي‌ حضرت‌ رضا در آنوقتي‌ كه‌ در طوس‌ بودند، همينجا بوده‌. و بايد هم‌ بهرحال‌ يك‌ محيط‌ خيلي‌ خوبيست‌. من‌ دوست‌ داشتم‌ ميگفتم‌ اين‌ باشه‌ كه‌ درختي‌ بكاريم‌ و اينها و، يك‌ چيزي‌ بشه‌. زمين‌ خشكي‌ بود. تا آنكه‌ آن‌ روز گفتند اين‌ زمين‌ را ميتوني‌ براي‌ اين‌ كار بدهي‌؟ گفتم‌ آقا ما مال‌ و جانمون‌ مال‌ شماست‌. ما چيزي‌ نداريم‌. اينها را هم‌ امانت‌ داده‌اند دست‌ ما. و الاّ ان‌ الارض‌ يرثها عبادي‌ الصالحون‌. زمين‌ مال‌ بندگان‌ صالح‌ خداست‌ كه‌ در مرحلة‌ اول‌ امام‌ هر زماني‌. و ضيفك‌ من‌ التحجة‌ من‌ بلادي‌ و ضيفك‌. تا اينكه‌ مسئله‌ موند. موند تا يكي‌ دو ماه‌ قبل‌. دو ماه‌ قبل‌ يك‌ شب‌ جمعي‌ از رفقا دور هم‌ بوديم‌. و آنجا يك‌ دفعه‌ چون‌ شما تشريف‌ داشتيد؟ نه‌ مثل‌ اينكه‌ تشريف‌ نداشتيد. يك‌ چند نفر متوجه‌ شدند كه‌ بايد اين‌ مسجد را شروع‌ كنيم‌. در همان‌ محل‌. بدون‌ اينكه‌ ما به‌ كسي‌ بگيم‌، در همان‌ روزي‌ كه‌ رفته‌ بوديم‌ براي‌ من‌ نقل‌ كردند، يكي‌ از رفقا رفته‌ بود يك‌ گوني‌ از خاك‌ از همان‌ زمين‌ خلج‌ برداشته‌ بود آورده‌ بود پاشيده‌ بود اينجا كه‌ من‌ بهش‌ گفتم‌ مثل‌ اينكه‌ آنجا منتقل‌ شد به‌ اينجا. يكي‌ ديگه‌ وقتي‌ كه‌ بمب‌گزاري‌ شده‌ بود توي‌ حرم‌ كنار ضريح‌، خاكها را برداشتند؛ يك‌ مقداري‌ خاك‌ از كنار ضريح‌ برداشته‌ بود آورده‌ بود پاشيده‌ بود اينجا. حالا زمين‌ تقريبا ما مربوط‌ به‌ هرحال‌، يك‌ ارتباطي‌ البته‌ آن‌ شخص‌ با اين‌ زمين‌ داشت‌. يكي‌ ديگه‌ خواب‌ ديده‌ بود، بدون‌ اينكه‌ من‌، من‌ چون‌ مقيدم‌ اگر ضرورت‌ ايجاب‌ بكنه‌، يك‌ مكاشفه‌اي‌، خوابي‌ را من‌ به‌ كسي‌ بگويم‌، روي‌ ضرورت‌ الان‌ عرض‌ كنم‌. به‌ كسي‌ نگفته‌ بودم‌ كه‌ اينجا اين‌ زمين‌ اينجوري‌ بوده‌. بعضي‌ها خواب‌ ديده‌ بودند كه‌ آنجا محل‌ زندگي‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ بوده‌. و آن‌ شخص‌ يكي‌ از دوستان‌ كه‌ خيلي‌ مرحله‌اش‌ خوبه‌ و داراي‌ كمالاتي‌ است‌، خدا حفظش‌ كنه‌؛ او ديده‌ بود كه‌ يك‌ عده‌اي‌، تعدادي‌، حالا تعدادش‌ را گفته‌اند من‌ نمي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌، اينها در كارهاي‌ اين‌ مسجد دخالت‌ دارند. كه‌ يكي‌ از آنها همان‌ فردايش‌ آمد بدون‌ اينكه‌ من‌ تا اين‌ ساعت‌ به‌ دو سه‌ نفر كه‌ خيلي‌ از ما دورند و از ما تقاضا كردند كه‌ يك‌ جريان‌ اينجوري‌ بود با خواهش‌ به‌ ما بگيد، به‌ كس‌ ديگري‌ عنوان‌ اين‌ مسئله‌ را نكرده‌ بودم‌. الان‌ هم‌ كه‌ ميگم‌ بعنوان‌ اطلاع‌ شماهاست‌. چون‌ شماها بايد مطلع‌ باشيد. يكي‌ آمد از دوستانمون‌ كه‌ خيلي‌ دوره‌ و او آمده‌ بود مشهد، آمده‌ بود ايران‌ و مشهد، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ يك‌ زميني‌ تهيه‌ كنيم‌ براي‌ مسجد، مسجدي‌ كه‌ براي‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. زمينش‌ را ايشان‌، يعني‌ يك‌ قطعه‌ زمين‌ ما بود و حدودا هزار و ششصد متر بود، بقيه‌اش‌ را كه‌ خريديم‌ چند هزار متره‌؟ پنج‌ هزار متر و خورده‌اي‌ الحمد لله‌ زمين‌، همان‌ مكان‌، جايش‌ خيلي‌ حساسه‌. تابستان‌ اگر رفته‌ باشيد كنار باغ‌ فردوسي‌. و بحمدالله‌ رفقا در جلسة‌ شب‌ دوشنبه‌ در هفتة‌ گذشته‌ كه‌ من‌ دوشنبة‌ هفتة‌ بعدش‌ اينجا بودم‌، پيشنهاد كردند هر كس‌ هر شغلي‌ داره‌ در اين‌ مسجد عمل‌ كنه‌. با يك‌ ورقه‌هايي‌، كاش‌ اين‌ ورقه‌ها را مي‌آورديم‌. دوستان‌ اينجا هستند شايد مي‌خواستند شريك‌ بشوند. ورقه‌هايي‌ فرم‌ پر كردند كه‌ آنهايي‌ كه‌ اداري‌ بودند مثلا، حالا يك‌ وقت‌ هست‌ آهنگره‌ مثلا يك‌ وقت‌، خوب‌ فردا مي‌آيد آهنگريش‌ را ميكنه‌. آنهم‌ نه‌ مجاني‌ها. نه‌ اين‌ توي‌ برنامه‌ است‌ كه‌ افرادي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند بايد اينجا كار كنند و فعاليت‌ كنند. چون‌ جمعيت‌ مشهد زياده‌، (نامفهوم‌) فلان‌ آقا آهنگره‌، فلان‌ آقا در و پنجره‌ سازه‌، فلانكس‌ نجاره‌، خوب‌ اينها تشخيص‌ بديم‌ از همينها استفاده‌ بكنيم‌. ولي‌ با همت‌ خوب‌ اين‌ دوستانمون‌ روز دوشنبه‌ كه‌ شب‌ دوشنبه‌ جلسه‌ بود، روز دوشنبه‌ رفتيم‌ كلنگش‌ را زديم‌. چهارده‌ تا سيد پيدا كرديم‌، كلنگ‌ آنجا را به‌ دست‌ سادات‌ زدند. نه‌ اينكه‌ حالا فكر كنيد كه‌ يك‌ تشريفات‌ خاص‌، اين‌ حرفها، اون‌ سيزده‌تا همه‌اشون‌ بهتر از من‌ بودند. و كلنگ‌ را چهارده‌ تا سيد زده‌، يكيش‌ هم‌ ما بوديم‌. و روز جمعة‌ گذشته‌ بعد از كانون‌ به‌ پيشنهاد خود رفقاي‌ جلسه‌ رفتند آنجا براي‌ ديوار دور، خيلي‌ از اين‌ زمين‌ ديوار دور، بعله‌ شفته‌اش‌ را، ما ميگيم‌ شفته‌ نميدونم‌ شما چي‌ ميگيد، پي‌اش‌ را ريختند. و من‌ روز شنبه‌اش‌ هم‌ آمده‌ام‌ خدمت‌ شما ديگه‌ خبر ندارم‌. حالا شايد كسي‌ از مشهد آمده‌ باشه‌، شما خبر نداريد؟ آن‌ يك‌ طرحي‌ براي‌ انبار وسايل‌ و اين‌ جور چيزها. اين‌ تمام‌ اطلاعي‌ كه‌ داشتيم‌ بهتون‌ عرض‌ كنيم‌.

 خوابها، رؤياها، مكاشفات‌، نميدونم‌ عرض‌ كنم‌ يا نه‌، چون‌ آقاي‌ نعمتي‌ هم‌ خبر نداره‌. امروز در مسجد جمكران‌ نقشه‌اش‌ هم‌ به‌ ما خبر دادند غير از آن‌ نقشه‌اي‌ كه‌ آنها كشيدند، بعله‌، حالا ما نقشه‌ را بهم‌ بزنيم‌ اينجا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۸ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – استقامت اصحاب کهف اخلاق ۸۴

بعد از اينها هفتة‌ گذشته‌ توجه‌ كردند و انشاءالله‌ عمل‌ كردند، هر روز اين‌ سوره‌ را تا پنجاه‌ آيه‌ خواندند و معانيش‌ را در نظر گرفتند اين‌ را در فرصتي‌ انشاءالله‌ سؤال‌ مي‌كنم‌ از آقايون‌ ايشان‌ طبعا لذت‌ ديگري‌ از اين‌ آيات‌ و تلاوت‌ آيات‌ بردند. قرآن‌ مجيد يك‌ ظاهري‌ دارد كه‌ در ترجمة‌ تفسير جز ظاهرش‌ بيشتر نمي‌توانند، بنويسند. اگر انسان‌ عميق‌تر باشد در تحصيل‌ حقايق‌ و معناي‌ قرآن‌ بيشتر اين‌ لذت‌ مي‌برد. اينقدر كه‌ عمق‌ اطلاعات‌ انسان‌ در قرآن‌ باشد بيشتر لذت‌ مي‌برد. انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد آيات‌ بعد را باز مطالعه‌ كنيد، بخوانيد، ترجمه‌اش‌ را درك‌ كنيد. (نامفهوم‌).

 و آيات‌ قرآن‌ را خوب‌ انشاء الله‌ بفهميد. موقعي‌ كه‌ يكي‌ از اين‌ آيات‌ را تلاوت‌ كردند در نظر گرفتم‌ كه‌ براي‌ شما يك‌ مقداري‌ توضيح‌ بدم‌. اصحاب‌ كهف‌. همانطوري‌ كه‌ شنيده‌ايد اينها فتية‌ آمن‌ بربهم‌، اينها جوانمردان‌ بودند. فتية‌ يعني‌ جوانمرد. دربارة‌ حضرت‌ ابراهيم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد، فت‌ يعني‌ جوانمرد. كسي‌ كه‌ داراي‌ استقامت‌ باشد جوانمرد است‌، فتية‌ امنوا بربهم‌ يعني‌ جوانمرداني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ پروردگارشون‌ داشتند. اينها شخصيتهايي‌ بودند در دربار دقيانوس‌. قضاياش‌ مفصله‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ قصة‌ اونها را كامل‌ نقل‌ كنم‌، اينها حدودا هفت‌ نفر بودند تصميم‌ گرفتند كه‌ دنيا را ترك‌ كنند چون‌ براي‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ استقامت‌ شد، هم‌ مي‌تونه‌ به‌ آساني‌ دنيا را ترك‌ كنه‌ هم‌ مثل‌ زوالقرنين‌ مي‌تونه‌ دنيا را بگيره‌.

 اين‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواييم‌ در شما بوجود بيايد اين‌ است‌، كه‌ هم‌ به‌ آساني‌ دنيا را ترك‌  كنيد، هم‌ به‌ آساني‌ دنيا را بگيريد. اگر خدا دوست‌ داشته‌ باشيد شما دنيا را بگيريد مي‌گيريد طبعا آسان‌ مي‌شه‌ بخاطر اينكه‌ خدا پشتيبان‌ شماست‌. و اگر بنا شد كه‌ دنيا مال‌ شما باشد و تركش‌ كنيد به‌ آسان‌ تركش‌ كنيد. ببينيد اصحاب‌ كهف‌ دنيا را به‌ آساني‌ ترك‌ كردند. و من‌ امشب‌ مي‌خوام‌ دربارة‌ اين‌ موضوع‌ حرف‌ بزنم‌ كه‌ اگر انسان‌ طوري‌ كه‌ شد كه‌ دنيا را به‌ آساني‌ توانست‌ ترك‌ بكنه‌، اصحاب‌ كهف‌ اينها حتما خانه‌ داشتند زندگي‌ داشتند، زن‌ داشتند، بچه‌ داشتند، دلبستگيهايي‌ داشتند وابستگيهايي‌ داشتند، اينها همش‌ بود. مردماني‌ بودند در بعضي‌ از تواريخ‌ نوشته‌ اينها بعضيهاشون‌ وزير بودند. شخصيتهاي‌ درجه‌ يك‌ مملكت‌ بودند كه‌ دقيانوس‌ آمد به‌ اينها گفت‌ اگر شماها به‌ من‌ ايمان‌ نياوريد بقية‌ مردم‌ به‌ ايمان‌ نمي‌آوردند شما علم‌ مردم‌ هستيد، شما وجه‌ مردميد، شما مردمي‌ هستيد كه‌ چشم‌ مردم‌ به‌ شما دوخته‌ شده‌. وقتي‌ كه‌ حفظ‌ دينشون‌ به‌ اين‌ مسئله‌ منتهي‌ شد كه‌ بايد دنيا را ول‌ كنند حركت‌ كردند رفتند به‌ سوي‌ كهف‌. كهف‌ به‌ معناي‌ پناهگاه‌ است‌. يك‌ حمله‌اي‌ به‌ اينها شده‌ بود از ناحية‌ بي‌ ديني‌ و فساد، از نظر بي‌ ديني‌ و بي‌ اعتقادي‌ يك‌ حمله‌اي‌ به‌ اينها شده‌ بود، كه‌ اينها پناهنده‌ شدند به‌ غار كهف‌ گاهي‌ غار است‌ گاهي‌ شخص‌ است‌، گاهي‌ اطاقه‌، گاهي‌ پياده‌ رو است‌. شما اگر وسط‌ خيابان‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ ماشين‌ ديديد ترمزش‌ بريده‌ داره‌ به‌ طرفتون‌ مي‌ياد، رفتيد پشت‌ يك‌ چناري‌ مثلا خدمتتون‌ عرض‌ شود كمين‌ گرفتيد اينجا رفتيد پشت‌ كهف‌. پناهگاه‌، پناهگاههايي‌ كه‌ در زمان‌ جنگ‌ ساختند اينها همش‌ كهف‌ بود. منتهي‌ كهف‌ اصحاب‌ كهف‌ غار بود. يك‌ غاري‌. حالا اين‌ غار در شام‌ است‌ يا در تركيه‌ است‌ اختلافي‌ هست‌ كه‌ تعضي‌ مي‌گن‌ در شام‌ است‌ كه‌ در جبل‌ الغافيه‌ الان‌ هم‌ هست‌ و جاش‌ هم‌ مشخص‌ هست‌ و اساميشون‌ را هم‌ اونجا نوشتن‌. اينها پناهگاه‌ پيدا كردند از اين‌ فسادي‌ كه‌ به‌ طرفشون‌ آمد از اين‌ ناراحتي‌ كه‌ براشون‌ پيش‌ آمد. توي‌ غار ظاهرا ديگر هيچي‌ نداشتند، نه‌ زن‌ داشتند، نه‌ فرزند داشتند نه‌ فرش‌ داشتند نه‌ لحاف‌ داشتند، هيچي‌. هوا مناسب‌ بود، خسته‌ هم‌ بودند، راه‌ دوري‌ هم‌ آمده‌ بودند در غار خوابيدند و سگشون‌ هم‌ دستاش‌ را پهن‌ كرد، سرش‌ را گذاشت‌ روي‌ دستهاش‌ و خوابش‌ برد.

 اين‌ خلاصة‌ قضية‌ اونها و بعد از سيصد سال‌ هم‌ باز بيدار شدند، خبري‌ از شهري‌ گرفتند و باز دو مرتبه‌ آمدند توي‌ كهفشون‌ و تو پناهگاهشون‌ خوابيدند. آيه‌اي‌ كه‌ من‌ جلب‌ توجهم‌ را كرد، اين‌ است‌ ربنا آتنا من‌ لندك‌ رحمه‌. خدايا به‌ ما عطا كن‌ از جانب‌ خودت‌ اين‌ مهرباني‌ و محبت‌ را. از جانب‌ پروردگار اگر رحمت‌ به‌ انسان‌ برسه‌، همه‌ چيز انسان‌ درست‌ مي‌شه‌ و تامين‌ مي‌شه‌ ربنا آتنا من‌ لدنك‌ رحمه‌. معدن‌ رحمت‌ كيا هستند؟ همه‌ هر چيزي‌ كه‌ معدن‌ داشته‌ باشد از همان‌ معدنش‌ گرفته‌ مي‌شود. در زيارت‌ جامعه‌ كه‌ زيارتي‌ است‌ مورد تاييد حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا مقدمه‌ التراب‌ الفداء مي‌گه‌ السلام‌ علي‌ اهل‌ بيت‌ النبوه‌ تا و معدن‌ الرحمه‌. سلام‌ بر شما اي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر و منزل‌ رسالت‌  و مختلف‌ الملائكه‌ و معدن‌ من‌ الرحمه‌. معدن‌ رحمت‌ روح‌ پاك‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. و رحمت‌ پروردگار شامل‌ همه‌ مي‌شه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌گيم‌ و برحمتك‌ التي‌ وسعت‌ كل‌ شي‌.  ما مطيعيم‌ به‌ رحمت‌ تو كه‌ شامل‌ همه‌ چيز شده‌. يعني‌ همه‌ چيز مشمول‌ رحمت‌ پروردگار است‌. منتهي‌ رحمت‌ بر دو بخش‌ تقسيم‌ مي‌شود، رحمت‌ خاصه‌ و رحمت‌ عام‌.رحمت‌ عامه‌ شامل‌ همه‌ مي‌شه‌ حتي‌ فرعون‌ و شداد و نمرود و اينها. همانكه‌ هستند اينها روزي‌ مي‌خورند، همينكه‌ نفس‌ مي‌كشند همين‌ كه‌ مريض‌ نشدند، همين‌ كه‌ سالمند، همين‌ كه‌ كور نيستند اينها رحمت‌ عامة‌ پروردگار است‌ و مهرباين‌ عامة‌ پروردگار است‌ كه‌ شامل‌ همة‌ اينها شده‌ است‌. و يك‌ رحمت‌ خاصه‌ هم‌ داريم‌ كه‌ اينها از اين‌ رحمت‌ خاصه‌ تقاضا كردند كه‌ ربنا آتنا من‌ لدنك‌ رحمه‌. يك‌ رحمتي‌ هست‌ خصوصي‌ از جانب‌ پروردگار كه‌ بايد ما كاري‌ بكنيم‌ كه‌ اين‌ رحمت‌ شامل‌ حال‌ ما بشه‌. و از جانب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ هم‌ اين‌ رحمت‌ مي‌رسه‌. چون‌ معدن‌ اونها هستند. در يك‌ دعاي‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ در ماه‌ رجب‌ خوانده‌ مي‌شه‌ يعني‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ يا مرسل‌ الرحمه‌ من‌ معادنها. هميشه‌ رحمت‌ از معدنش‌ ارسال‌ مي‌شه‌. ما هر چيز خالصي‌، يكي‌ اينكه‌ اصله‌ از معدن‌ بايد گرفته‌ بشه‌، اگر بخواييد بفهميد كه‌ اصل‌ است‌ يا اصل‌ نيست‌ اين‌ فيروزه‌اي‌ كه‌ از معدن‌ مي‌رسه‌ اصل‌ است‌ والا مصنوعي‌ است‌. والا درست‌ كردنش‌. حالا اصحاب‌ كهف‌ گفتند ربنا آتنا من‌ لدنك‌ رحمه‌. خدايا به‌ ما عنايت‌ كن‌ از جانب‌ خودت‌. رحمت‌. يعني‌ در همان‌ زمان‌ هم‌ از جانب‌ ائمة‌ اطهار طبعا مي‌خواسته‌ رحمت‌ به‌ اينهاكه‌ هدفش‌ اونها هستند. و حي‌ لنا من‌ امرنا و شداء يكي‌ از چيزيهايي‌ كه‌ خيلي‌ مهم‌ است‌ براي‌ ما بخصوص‌ رشد است‌. رشد روحي‌. بزرگ‌ شده‌. درخت‌ رشد مي‌كنه‌ انسان‌ رشد مي‌كنه‌. رشد و كمال‌ گاهي‌ از نظر بدني‌ است‌ گاهي‌ از نظر روح‌ است‌. يقينا به‌ ما نمي‌گفتند كه‌ اگر خدايا قد را مثلا يك‌ متر چند سانت‌ است‌ يك‌ چند سانتي‌ اضافه‌اش‌ كن‌، اينجور رشد را نمي‌خواستند. شما چرا وقتي‌ كه‌ بچتون‌ را دعا مي‌كنيد مي‌گيد كه‌ خدايا رشدي‌ بهش‌ بده‌ اين‌ بچه‌ ضعيف‌ است‌ چاقش‌ كن‌، بزرگش‌ كن‌. اما اونها يقينا اين‌ منظورشون‌ نبوده‌. رشد روحي‌ مي‌خواستند و بايد انسان‌ براي‌ رشدش‌ دعا بكنه‌. از خدا بخواهد. خدا محيا كنه‌ وسيلة‌ رشد انسان‌ را. بعضي‌ از افراد هستند كه‌ وسيلة‌ رشدشون‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ فشار فوق‌ العاده‌ زيادي‌ است‌ تو زندگي‌. اين‌ فشار فوق‌ العاده‌ در زندگي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ مي‌ياد يا از نظر فقريا از نظر مرض‌ يا از نظر غربت‌ كه‌ ما در حالات‌ اولياء خدا همة‌ اينها را داريم‌. ايوب‌ عليه‌ السلام‌ از نظر فشار بدني‌ و جسمي‌ و خيلي‌ از چيزهاي‌ ديگر رشد كرد به‌ كمال‌ رسيد. حضرت‌ ابراهيم‌ با برخورد به‌ بعضي‌ از مطالب‌ و امتحانات‌ بسيار بزرگ‌ كه‌ واقعا بسيار طاقت‌ فرساست‌ بعضي‌ از امتحاناتي‌ كه‌  به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ شده‌. يك‌ دانه‌ فرزند داره‌ اون‌ هم‌ فرزند صالح‌، پاك‌، اون‌ هم‌ پيغمبر، اون‌ هم‌ كسي‌ كه‌ بناست‌ در آينده‌ نصف‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ از وجود اين‌ شخص‌ باشه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ امر مي‌كنه‌ كه‌ پاشون‌ اين‌ را ببر و ذبحش‌ كن‌. و اون‌ هم‌ مي‌گه‌ چشم‌، پسرش‌ هم‌ مي‌گه‌ چشم‌. شما حساب‌ بكنيد اون‌ لحظاتي‌ كه‌ اون‌ پدر و پسر به‌ طرف‌ مسلخ‌ مي‌رفتند، به‌ طرف‌ مذبح‌ مي‌رفتند به‌ طرف‌ نور مي‌رفتند چه‌ حالي‌ داشتند. و مي‌بايد چه‌ حالي‌ داشته‌ باشند. مي‌گن‌ كه‌ لابد دوتاييشون‌ گريه‌ مي‌كردند. نه‌ نداره‌ كه‌ دوتايي‌ گريه‌ مي‌كردند. لابد پدر لااقل‌ گريه‌ مي‌كرده‌ و متاثر بوده‌، نداريم‌. لابد بچهه‌ از ترس‌ بدنش‌ مي‌لرزيده‌ نخير اصلا اينطور نبوده‌ و رفتند تا اون‌ لحظة‌ آخر هم‌ پيشرفتند. چون‌ كار كار صحيحي‌ در واقع‌ نبود خداي‌ تعالي‌ گفت‌ بس‌ است‌. گاهي‌ انسان‌ رشدش‌ به‌ فقره‌، فقير بايد باشه‌ بعضي‌ از اوقات‌ رشد انسان‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ دست‌ او را يك‌ شخصي‌ بگيره‌. مي‌بينيم‌ حضرت‌ موسي‌، به‌ خضر مي‌گه‌ كه‌ طلعت‌ طبعوك‌ ان‌ تعلمني‌ من‌ ما منك‌ رشدها، من‌ پيروي‌ از تو بكنم‌ كه‌ تا خداي‌ تعالي‌ از اونچه‌ به‌ تو داده‌ به‌ من‌ هم‌ رشدي‌، كمالي‌ عنايت‌ بشه‌، كه‌ البته‌ بهترينش‌ و راحت‌ ترينش‌ و موفقترينش‌ هم‌ همين‌ است‌ كه‌ انسان‌ از اين‌ طريق‌ رشد بكنه‌. آخه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ زحمت‌ را مي‌كشه‌ ولي‌ فايده‌اي‌ نمي‌بره‌.

 زحمت‌ را مي‌كشه‌، بعضي‌ از افراد بودند كه‌ وضعشون‌ بدتر از اصحاب‌ كهف‌ بوده‌، لذا طبيعت‌ كار اونها را رسونده‌، والا سر دوراهي‌ نبودند كه‌، مجبور بودند كه‌ بخاطر ترس‌ از سلطان‌، از شاه‌، قدرت‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ به‌ پناهگاهي‌ پناه‌ ببرند و اونجا بمانند و راه‌ ديگه‌اي‌ نداشتند. اما اصحاب‌ كهف‌ دو تا راه‌ داشتند: يكي‌ اينكه‌ قبول‌ كنند، يكي‌ اينكه‌ رضاي‌ مخلوق‌ را بر سخت‌ خالق‌ ترجيح‌ بدهند. و يكي‌ ديگر اينكه‌ نه‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌خواد مخلوق‌ بكنه‌ بكنه‌ و آنها بروند به‌ طرف‌ كمال‌. چون‌ دو تا راه‌ داشتند و راه‌ صحيح‌ را انتخاب‌ كردند، رشد آنها در اين‌ جهت‌ بوده‌.

 حضرت‌ موسي‌ مي‌توانست‌ اينقدر منت‌ نكشه‌ از حضرت‌ خضر، خيلي‌ منت‌ كشيد و خيلي‌ او بهش‌ بي‌ اعتنايي‌ كرد. اما نه‌. مي‌خواد از حضرت‌ خضر استفاده‌ بكنه‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ خضر كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما. ما يك‌ چشمه‌اي‌ در دلش‌ باز كرده‌ بوديم‌ كه‌ از حكمت‌ به‌ قلبش‌ وارد ميشد. آتيناه‌ من‌ لدنا علما. اين‌ ميگه‌ هل‌ اتبعك‌ ان‌ تعلمك‌ منا رشدا. همان‌ علم‌ سبب‌ رشد انسان‌ ميشه‌، همان‌ واقع‌ بيني‌، همان‌ پيش‌بيني‌، همان‌ حقيقت‌ بيني‌، همانچه‌ كه‌ در حضرت‌ خضر بود. آن‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌، اگر تو تبعيت‌ از او بكني‌، رشد ميكني‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تبعيت‌ معادله‌اش‌ رشد و كماله‌. اگر طرف‌ داراي‌ رشد و كمال‌ و علم‌ از جانب‌ پروردگار باشه‌ و قلبش‌ مملو از حكمت‌ باشه‌ و حكمت‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جاري‌ شده‌ باشه‌ كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. آنجا اينها ميگن‌ و هي‌ لنا من‌ امرنا، آخه‌ مشكلي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمده‌. يك‌ مسئله‌اي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمده‌. من‌ امرنا رشدا. خدايي‌ كه‌ قصة‌ اصحاب‌ كهف‌ را در اول‌ سورة‌ كهف‌ قرار داده‌ و براي‌ پيغمبر اكرم‌ بيان‌ ميكنه‌، بعد از اين‌ قضيه‌ فورا به‌ پيغمبر اكرم‌ خطاب‌ ميكنه‌ و لا تقولن‌ لشي‌ء اني‌ فاعل‌ ذلك‌ قطا ان‌ لا يشاء الله‌. حتما اي‌ پيغمبر نگوئي‌ كه‌ من‌ فردا فلان‌ كار را ميكنم‌. خيلي‌ عجيبه‌. تا اينجوري‌ ما نشيم‌ انسان‌ درستي‌ نشديم‌. شما فردا اين‌ كار را مي‌كنيد. آقا تو چك‌ مي‌نويسي‌ من‌ سر وقت‌ پول‌ توي‌ حسابت‌ مي‌ريزم‌. بگو انشاء الله‌. اين‌ انشاء اللة‌ لفظي‌ نگو. من‌ به‌ يك‌ مهماندار هواپيمايي‌ گفتم‌ اينكه‌ ميگه‌ ما فلان‌ دقيقه‌ تو فلان‌ جاي‌ تهران‌ روي‌ زمين‌ مي‌نشينيم‌، يك‌ انشاء اللهي‌ هم‌ بگو. گفت‌ ميترسند مردم‌. گفتم‌ خوب‌ انشاء الله‌ چند دقيقة‌ ديگه‌ توي‌ فرودگاه‌ تهران‌ ما به‌ زمين‌ مي‌نشينيم‌. مردم‌ ميترسند ميگند لابد يك‌ خبريه‌ كه‌ اين‌ ميگه‌، ما اينقدر پرت‌ شديم‌ از صراط‌ مستقيم‌. اينقدر دوريم‌. اگر شما به‌ دوستتون‌ گفتيد ظهر انشاء الله‌ مي‌آم‌، ميگه‌ نه‌ جدي‌ بگو. ميگم‌ انشاء الله‌ مي‌آم‌ ديگه‌. نه‌ شما شايد نيائيد. انشاء الله‌ ميدونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اگر خدا بخواهد. يعني‌ تمام‌ اختيار من‌ دست‌ خداست‌. يعني‌ من‌ بندة‌ خدا هستم‌. يعني‌ من‌ مقهور ذات‌ مقدس‌ پروردگارم‌. اين‌ معناي‌ انشاء الله‌ است‌. يعني‌ اگر خدا اراده‌ كنه‌ من‌ اين‌ قدرت‌ را دارم‌ كه‌ اين‌ كار را بكنم‌. لا حول‌ و لا، معني‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ در انشاء الله‌ است‌، معني‌ لا اله‌ الا الله‌ در انشاء الله‌ است‌، معني‌ همه‌ كاره‌ بودن‌ خدا در انشاء الله‌ است‌. معني‌ بل‌ يداه‌ مبسوطتان‌، دست‌ خدا بازه‌ و تمام‌ كارها دست‌ خداست‌؛ در انشاء الله‌ است‌. اون‌ دوست‌ ميگفت‌ معني‌ انشاء الله‌ يعني‌ معلوم‌ نيست‌ كار انجام‌ بشه‌. بعله‌ راسته‌. براي‌ ماها كه‌ اعتقاد به‌ وجود خدا نداريم‌، واقعا نداريم‌ها. ميگه‌ اين‌ آقا خودش‌ تصميم‌ نگرفته‌ ميگه‌ انشاء الله‌. معلومه‌ خودش‌ صددرصد تصميم‌ نگرفته‌، خدايي‌ هم‌ كه‌ توي‌ كار نيست‌ پس‌ كار لغو ميشه‌. لذا مسافرين‌ هواپيما مي‌ترسند، تو هم‌ جدي‌ خيال‌ ميكني‌ حرف‌ نزد، همه‌اش‌ مال‌ اينه‌ كه‌ اعتقاد به‌ خدا ما نداريم‌. اما پيغمبر كه‌ ما معتقديم‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌، ارادة‌ پروردگاره‌، مشيت‌ اللهه‌، دست‌ خداست‌، وجه‌ خداست‌، چشم‌ خداست‌، زبان‌ خداست‌ و لا ينطق‌ عن‌ الهوي‌ ان‌ هو الا وحيا، هواي‌ نفس‌، و هر چي‌ ميگه‌ وحيه‌ در عين‌ حال‌ ميگه‌ حرفي‌ كه‌ مي‌خواي‌ بزني‌ بگي‌ فردا اين‌ كار را ميكنم‌، اين‌ را بدون‌ انشاء الله‌ نگو. ببينيد. چه‌ كنترلي‌ داره‌ روي‌ استقامت‌ شما. مردمي‌ را معرفي‌ ميكند ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ اين‌ مردم‌ حركت‌ كردند، همه‌ چيزشون‌ را ترك‌ كردند، با كمال‌ قدرت‌ راهي‌ را انتخاب‌ كردند كه‌ به‌ خدا برسند و رضايت‌ پروردگار را بدست‌ بيارند، همه‌ چيز را ترك‌ كردند. بالاخره‌ آنها هم‌ يك‌ چيزهايي‌ داشتند ديگه‌. همه‌ چيز را ترك‌ كردند. حتي‌ مثل‌ ما يك‌ چمداني‌ هم‌ دستشون‌ نبود. سگه‌ عقب‌ سرشون‌ افتاد كه‌ ببينه‌ چرا، اينها گفتند سگ‌ ممكنه‌ سروصدا كنه‌، ما مي‌خوايم‌ مخفي‌ حركت‌ كنيم‌، مزاحممونه‌. حالا نوشته‌ سگ‌ به‌ زبان‌ آمد و گفت‌ كه‌ من‌ هم‌ مي‌خوام‌ عقب‌ شما باشم‌، محافظ‌ شما باشم‌. سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ روزي‌ چند پي‌ نيكان‌ گرفت‌ مردم‌ شد. معاشرت‌ با افراد خوب‌، واي‌ بر آدمي‌ كه‌ از آدمهاي‌ خوب‌ بدش‌ بياد. آخه‌ يك‌ چيزهايي‌ گاهي‌ انسان‌ احساس‌ ميكنه‌ كه‌ بعضي‌ها عجيب‌، آدم‌، فلاني‌ چون‌ آدم‌ خوبيست‌ من‌ خوشم‌ نمي‌آد ازش‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. به‌ همين‌ نحو ميگند. خيلي‌، نهايت‌ را عرض‌ نميكنه‌، خيلي‌ خشكه‌، آقا، يك‌ جلسة‌ فاميلي‌ داشتيم‌، اين‌ آمد با هم‌ نشسته‌ بوديم‌، گپ‌ مي‌زديم‌، حرف‌ مي‌زديم‌، صحبت‌ مي‌كرديم‌، شوخي‌ مي‌كرديم‌، مي‌خنديديم‌، شب‌ خوشي‌ را داشتيم‌. اين‌ آقا آمد گفت‌ اين‌ زن‌ نامحرمه‌، آن‌ مرد نامحرمه‌، اينطور، هر چي‌ كاسه‌ و كوزة‌ ما را بهم‌ زد. اينقدر بعضي‌ها پرتند، پستند. اي‌ كاش‌ خداي‌ تعالي‌ اينها را به‌ شكل‌ انسان‌ خلق‌ نميكرد. چرا اينقدر بعضي‌ها پستند؟ چرا بعضي‌ها اينقدر دورند؟! اصحاب‌ كهف‌ همه‌ چيزشون‌ را ترك‌ كردند رفتند. تا وارد غار شدند، چون‌ تا اينجا وظيفة‌ اينها بود، از اينجا خدا گرفتشون‌. شما قدمهاتون‌ را براي‌ خدا برداريد تا آنجا كه‌ مي‌توانيد شما بريد، خدا از آنجا در بغلتون‌ ميگيره‌. شما اگر يك‌ بچه‌ را يك‌ شب‌ دو سه‌ ساعت‌ بخواهيد پذيرائيش‌ كنيد. اين‌ بچه‌ افتاده‌، خواب‌. ممكنه‌ جاش‌ را خيس‌ كنه‌، ممكنه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، يك‌ طرف‌ خوابيده‌ باشه‌، من‌ الان‌ آنجا نشسته‌ بودم‌ زير پام‌ نميدونم‌ چي‌ بود، خوب‌ محل‌ نگذاشتيم‌. وقتي‌ مي‌خواستم‌ پاشم‌ بيام‌ اينجا ديدم‌ پام‌ مال‌ خودم‌ نيست‌. با اينكه‌ مثلا شايد چند دقيقه‌اي‌ بيشتر نبود. يك‌ طرف‌ افتاده‌ بچه‌، سرش‌ را بگذاريد روي‌ بالش‌.

 مي‌بينيد دستش‌ مثلا زير سينه‌اش‌ گير كرده‌، مي‌بينيد يك‌ مگس‌ نشسته‌، مي‌زنيد مي‌بينيد اين‌ را چقدر، يك‌ دو سه‌ ساعت‌ ديگه‌ حوصله‌ اتان‌ سر مي‌رود. سيصد سال‌ خدا اينها را اينور و اونورشون‌ كرد. وقتي‌ كه‌ خورشيد طلوع‌ مي‌كرد، از اون‌ پهلوشون‌ مي‌كرد، وقتي‌ كه‌ غروب‌ مي‌كرد از اون‌ پهلوشون‌ مي‌كرد. اينها روي‌ زمين‌  نم‌ و مرطوب‌ نپوسن‌، گوشه‌اي‌ از بدنشون‌، رگها بسته‌ نشه‌، خواب‌ نره‌ دستشون‌، سيصد سال‌. اينقدر محبت‌ از جانب‌ پروردگار. تازه‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ بيدارشون‌ مي‌كنه‌ خداي‌ تعالي‌ يعلم‌ عند الله‌ الحق‌، مي‌خواد خبرشون‌ بده‌ كه‌ اينها حواسشون‌ نيست‌، مثل‌ همة‌ ماها. ما حواسمون‌ نيست‌ كه‌ خدا چقدر به‌ ما محبت‌ مي‌كنه‌. گفتم‌ اين‌ آقا را كه‌ خدا نگذاشته‌ اصلا سرطان‌ بگيره‌، حالا گاهي‌ مي‌شه‌ ماها همه‌ اين‌ جمع‌ كه‌ اينجا هستن‌، خدا مرضهاي‌ مختلف‌ را از شما دفع‌ كنه‌ و اينكه‌ مريض‌ بشيد بعد خدا شفاتون‌ بده‌. بچه‌ گوشش‌ را بپيچان‌، نافهمي‌ بهش‌ بكنم‌ بعد ببخشمش‌ اين‌ مهمتر است‌ يا اينكه‌ از اول‌ كاري‌ نكرده‌ باشه‌ يا اينقدر دوستش‌ داشته‌ باشم‌ كه‌ هيچ‌ گوشش‌ را هم‌ نپيچم‌. اينكه‌ مهمتر است‌ ماها الان‌ بيشتر در حقمون‌ معجزه‌ شده‌. شماها الان‌ در حقتون‌ بيشتر معجزه‌ شده‌. پروردگار، من‌ چند روز قبل‌ يك‌، به‌ قول‌ شماها چون‌ من‌ كه‌ از اين‌ حرفها زياد بلد نيستيم‌ به‌ قول‌ شما دوستان‌ كه‌ بعضيهاتون‌ الحمدالله‌ بيشتر اهل‌ مكاشفه‌ هستيد يك‌ مكاشفه‌اي‌ پيش‌ آمد من‌ تمام‌ هوش‌ و حواسم‌ حتي‌ در مشاهد مشرقه‌ در مكه‌ بودم‌ شماها هستيد الان‌ شب‌ و روز كارم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ شماها رشد كنيد، ترقي‌ كنيد دستتون‌ را ما بديم‌ به‌ دست‌ امام‌ زمان‌ خيالمون‌ راحت‌ بشه‌.

 و بعضي‌ از شماها هيچ‌ به‌ فكر اينكه‌ شايد، اينجوري‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌ شايد راست‌ باشه‌، نيستيد. در فكر شماها بودم‌، داشتم‌ دعا مي‌كردم‌، يك‌ حالتي‌ شبيه‌ خواب‌ بهم‌ دست‌ داد، من‌ خودم‌ متوجه‌ نبودم‌ گفتم‌ اين‌ جمع‌ اينهايي‌ كه‌ بحمد لله‌ با، در راه‌ تزكية‌ نفس‌ صحيح‌ قدم‌ برداشتند اينها مريض‌ نگذاشتيم‌ بشن‌. من‌ بعد فكر كردم‌ اين‌ راسته‌ها. خوب‌ ما هر روز با اين‌ جمع‌ رفقايي‌ كه‌ داريم‌ هر روز بايد تو بيمارستان‌ به‌ عيادت‌ يكيشون‌ لااقل‌ بريم‌. مريض‌ نشدن‌، گرفتاريهاي‌ بد فوق‌ العاده‌ پيدا نكردند. و من‌ ناراحتيهايي‌ كه‌ اسم‌ بردم‌، حالا من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ چون‌ مربوط‌ به‌ همه‌ نيست‌ چون‌ بعضيها شل‌ خودشون‌ حركت‌ مي‌كنن‌، خودشون‌ هم‌ گرفتار مي‌شن‌، مشخص‌ نشد، ديدم‌ نشد.يكي‌ جدي‌ هست‌ و بعد يك‌ قدري‌ فكر كردم‌ ديدم‌ راست‌ هم‌ هست‌. اينجا تهران‌، رفقاي‌ شهرستان‌ اينها. مي‌گيم‌ اقوام‌ و خويشاوندانشون‌ بعضيهاشون‌ مريضي‌ چيزي‌ بشن‌، ولي‌ بقيه‌ اشان‌ نه‌ الحمد الله‌، شما هم‌ هستيد توي‌ جريان‌. تا حالا اينجوري‌ بوده‌. خيلي‌ عجيبه‌ها مثلا شما يك‌ جمع‌ هزار نفري‌ پيدا بكنيد هفته‌اي‌، دو هفته‌، ماهي‌ حداقل‌ يك‌ دفعه‌ يكيشون‌ تو بيمارستان‌ نباشه‌ و اين‌ مرض‌ بيمارستاني‌ نداشته‌ باشه‌.  و اگر جدي‌تر انشاء الله‌ حركت‌ كنيد اهل‌ معنويات‌ كه‌ ماها نيستيم‌ اقلا بخاطر اينكه‌ دنيامون‌ محفوظ‌ بشه‌، مريض‌ نشيم‌ اگر جدي‌ حركت‌ كنيد من‌ فكر مي‌كنم‌ حتي‌ سرماخوردگي‌ هم‌ پيدا نمي‌كنيد.

 حتي‌ كوچكترين‌ ناراحتي‌ هم‌ پيدا نمي‌كنيد، اين‌ حتي‌ اشاره‌ شده‌ بهش‌. ترميم‌ مي‌شه‌، الان‌ حدودا ده‌ ساله‌، ده‌ ساله‌، بعضيها تازه‌ آمده‌اند، ده‌ ساله‌ يك‌ هميچي‌ پيش‌ آمدي‌ براشون‌ نشده‌. يك‌ ناراحتي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد آبروريزي‌، هيچ‌ چيزي‌ براشون‌ پيش‌ نيامده‌. البته‌ عرض‌ كردم‌ با اينكه‌ معلوم‌ نيست‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار از ما صد در صد راضي‌ باشه‌، اما در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را، اين‌ عنايت‌ را كرده‌. و همين‌ خودش‌ شكر داره‌، همين‌ خودش‌ محبتي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌كنه‌. شماها مثل‌ اصحاب‌ كهف‌ حركت‌ بكنيد ببينيد خدا چقدر پذيراييتون‌ مي‌كنه‌. سيصد سال‌ نگه‌ مي‌داره‌ توي‌ غار مرطوب‌، سرما خوردگي‌ هم‌ پيدا نمي‌كند. و وقتي‌ هم‌ كه‌ بيدارشون‌ كرد بدون‌ اينكه‌ بفهمند، ما حواسمون‌ نيست‌، نمي‌شه‌ ناز بكنيم‌. يكي‌ هم‌ گفت‌ كه‌ چقدر خوابيديم‌، چقدر اينجا مونديم‌؟ يكيشون‌ گفت‌، يك‌ روز. چون‌ خيلي‌ معلوم‌ خوابيدن‌. يكيشون‌ گفت‌ بعضي‌ از روز يعني‌ نصف‌ روز. پاشيد بريد يك‌ ورق‌ را برداريد حالا اون‌ اسكناس‌ بوده‌ يا حواله‌ بوده‌، چون‌ اينها دولتي‌ بودند، كپن‌ داشتند، يك‌ چيزي‌، ورق‌ داره‌ توي‌ قرآن‌. اينها را برداريد، بريد يك‌ قدر غذا تهيه‌ كنيد كه‌ گرسنه‌ امان‌ شده‌. آمدند. فليطلبت‌، خيلي‌ مواظب‌ باشيد، اين‌ كلمة‌ فليطلبت‌ از كجاي‌ سوره‌ است‌؟ وسط‌ است‌ دقيقا وسط‌ كلمات‌ قرآن‌ را بشماريد فليطلبت‌ وسط‌ قرآن‌ است‌. و لا يشعرن‌ بكم‌ احدا يعني‌ جلوي‌ من‌ مي‌نشيني‌ مواظب‌ باش‌ ازت‌ سؤال‌ مي‌كنم‌.

 ولا يشعرن‌ بكم‌ احدا، مواظب‌ باشيد كسي‌ نشناسه‌ شما را، هيچ‌ كس‌ نفهمه‌. آخه‌ اونها آدمهاي‌ معروفي‌ بودند. اون‌ هم‌ با احتياط‌ از كوه‌ پايين‌ آمد، اطراف‌ را نگاه‌ مي‌كنه‌، اصلا شهر فرق‌ كرده‌، اين‌ عجب‌ اوضاعي‌ است‌. مشهد سابق‌، سيصد سال‌ قبل‌، با حالا چقدر فرق‌ كرده‌ مثلا. خوب‌ آمد در، آخه‌ در ظرف‌ يك‌ شبانه‌ روز كه‌ اينقدر فرق‌ نمي‌كنه‌، خلاصه‌ گشت‌ و يك‌ نانوايي‌ پيدا كرد مثلا، آمد غذا بخره‌، پول‌ را كه‌ ديدند گفتند اين‌ مال‌ عهد دقيانوس‌ است‌، تازه‌ دارن‌ اينها كم‌ كم‌ مي‌فهمند كه‌ اينها يك‌ جرياني‌ شده‌. من‌ نمي‌خوام‌ قصه‌ را نقل‌ كنم‌، قصه‌ را من‌ تو پاسورخانه‌ مفصل‌ نقل‌ كردم‌ از كتب‌ مربوطه‌ مي‌تونيد نگاه‌ كنيد. مي‌خوام‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ ما خيلي‌ از نعمتهاي‌ الهي‌ را متوجه‌ نيستيم‌. همانطوري‌ كه‌ اون‌ بچه‌ توي‌ گهواره‌ متوجه‌ نيست‌ وقتي‌ كه‌ پسر بزرگ‌ مي‌شه‌ به‌ قد و قواره‌اي‌ مي‌رسه‌، موقعي‌ مي‌گه‌ كه‌ چرا خداي‌ تعالي‌ به‌ ما گفته‌ است‌ كه‌ اينجور با پدر احترام‌ كنيد، پدر را مواظب‌ باشيد؟ مي‌شنويد كه‌ خيلي‌ افراد دانشمند ولي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ اينها نسبت‌ به‌ پدرهاشون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بي‌ ادب‌ هستند. شما يك‌ دكتر، يك‌ مهندس‌، يك‌ پروفسور تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ را پيدا كنيد كه‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ عمل‌ كرد عمل‌ بكنه‌. اين‌ معناي‌ تزكية‌ نفس‌ است‌. چقدر قيمت‌ داره‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ شما اكثرتون‌ جوانيد، اكثرتون‌ هنوز داراي‌ فرزند مي‌شيد يا فرزند داريد، اگر ميليونها خرج‌ كنيد كه‌ فرزندانتون‌ را اهل‌ تزكية‌ نفس‌ بشن‌، براي‌ نفع‌ خودش‌، بخدا قسم‌ مي‌ارزه‌. و اگر يك‌ قران‌ خرج‌ كنيد براي‌ اينكه‌ پسرتون‌ يك‌ دكتري‌ بشه‌، يك‌ مهندسي‌ بشه‌ ولي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌، يك‌ قران‌ بيخود خرج‌ كرديد. زيادي‌ خرج‌ كرديد حسابش‌ دو، دو تا چهار تاست‌. مي‌بينيد. هيچ‌، مثلا حتي‌ خودم‌ هم‌ هنوز نفهميده‌ بودم‌ كه‌ ايشان‌ اينجا چرا مي‌شينه‌، اينجا چرا نشسته‌ نمي‌شينه‌ پا مي‌شه‌ مي‌ره‌ بيرون‌، گفتم‌ شايد مثلا خيلي‌ از من‌ خوشش‌ نمي‌ياد مي‌ره‌ اونطرفها. چه‌ نكته‌اي‌ را مواظبند. و بحمد لله‌ اينجا لازم‌ است‌، حرف‌ پيش‌ آمد بايد بگه‌ ديگه‌ انسان‌، الحمد الله‌ اينها تربیتی‌ خود آقاي‌ فاني‌ است‌. تمام‌ فرزندانشون‌ تقريبا همينطورند. تنها ايشون‌ نيست‌ و پدر بايد اينطور باشه‌. پدر بايد فرزندش‌ را خوب‌ تربيت‌ كنه‌، نفعش‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خودش‌. ما الحمد الله‌ بچه‌هاي‌ كم‌ سن‌تر از ايشان‌ داريم‌ كه‌ اينطوري‌ هستند. خدا را شكر. به‌ چهرة‌ شما كه‌ الان‌ دارم‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ به‌ خدا قسم‌ اگر در بهشت‌ بودم‌ و به‌ شجرة‌ طوبي‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ و به‌ آب‌ كوثر نگاه‌ مي‌كردم‌ اينقدر لذت‌ نمي‌بردم‌. خدا مي‌دونه‌ نمي‌خوام‌ براتون‌ تعريفتون‌ را بكنم‌، نه‌. خوشحالم‌ كه‌ يك‌ عده‌ پيدا شدند، فت‌ آمنوا بربهم‌. ايمان‌ به‌ پروردگارشون‌ پيدا كردند. هر چند روز يك‌ دفعه‌ كه‌ دفترهاشون‌ را مي‌يارن‌ به‌ من‌ مي‌دن‌ خدا مي‌دونه‌ شماها نمي‌دونيد چون‌ از هم‌ ديگر اطلاع‌ نداريد، غوغايي‌ است‌ در اين‌ دفترها، در اين‌ مطالب‌ من‌ خوابهاي‌ خوب‌ كه‌ يكيش‌، بعضي‌ از علماي‌ هفتاد ساله‌، هشتاد ساله‌ يعني‌ به‌ يكي‌ از اين‌ خوابها افتخار مي‌كنند كه‌ توي‌ كتابهاشون‌ نوشته‌اند. به‌ خدا قسم‌ اينها خيلي‌ قيمت‌ داره‌. وقتي‌ بدانيد كه‌ فتا، به‌ اونهايي‌ كه‌ در كتاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ فكر نكنيد كه‌ اونها محفوظ‌ نمي‌ماند، در كتاب‌ حضرت‌، آقاي‌ كي‌ و آقاي‌ كي‌؟

 خدا اينقدر مهربان‌ است‌، تو همين‌ قرآن‌، قرآن‌ كتاب‌ جاويد الهي‌ است‌ مي‌گه‌ وذكر في‌ كتاب‌ اسماعيل‌ انه‌ كان‌ الصادقه‌ فت‌ خيلي‌ مهمه‌ها شما ببينيد اگر من‌، مثلا من‌ يك‌ نويسندة‌ معمولي‌ اگر اسم‌ يك‌ كسي‌ را به‌ احترام‌ در كتابم‌ برده‌ باشم‌ شما مي‌بينيد اين‌ شخص‌ خيلي‌ افتخار مي‌كنه‌ خيلي‌ سرافراز است‌ و حال‌ اينكه‌ خوب‌ من‌ يك‌ نويسندة‌ معمولي‌ هستم‌. خدا سفارش‌ مي‌كنه‌ به‌ پيغمبر كه‌ اين‌ آيه‌ را يك‌ وقت‌ نيافته‌، وذكر في‌ الكتابي‌ اسماعيل‌ را ياد بكن‌. وذكر في‌ الكتاب‌ ابراهيم‌ مثلا، مريم‌، يونس‌. اينها را اسم‌ مي‌بره‌، احترامشون‌ مي‌كنه‌ انه‌ كان‌ صادقا فت‌ انه‌ كان‌ مخلصا، انه‌ كانا صديقا، افرادي‌ كه‌ حتي‌ بعضيهاشون‌ پيغمبر نبودند. يعني‌ نبي‌ بودند ولي‌ رسول‌ نبودند. مثل‌ لقمان‌، يك‌ سوره‌ به‌ نام‌ لقمان‌ هست‌ و لقد آتينا الكتاب‌ و الحكمه‌، حكمت‌ بهش‌ داديم‌، كلماتش‌ را نقل‌ كرده‌ خداي‌ تعالي‌، سخنانش‌ را براي‌ مردم‌ بيان‌ كرده‌ اون‌ هم‌ براي‌ امت‌ پيغمبر. بعد هم‌ با يك‌ احترامي‌ از او نام‌ برده‌. فكر نكنيد كه‌ من‌ همان‌ را مي‌گم‌، نه‌ شماها با اخلاص‌ باشيد، يك‌ كتابي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد آورد، در عظمت‌، البته‌ در همان‌ محور قرآن‌ است‌، تفسير قرآن‌ است‌، خارج‌ از قرآن‌ نيست‌ و يك‌ كتابي‌ است‌ بسيار قطور كه‌ در نزد بقية‌ الله‌ است‌ اسامي‌ همة‌ شماها اگر يك‌ صفت‌ خوبي‌ لااقل‌ داشته‌ باشيد. انه‌ كان‌ صادقا وصف‌ لااقل‌. انه‌ كان‌ مخلصا با اخلاص‌ خودتون‌ را به‌ مقام‌ اخلاص‌ برسونيد خودتون‌ را به‌ مقام‌ توحيد برسونيد، خودتون‌ را به‌ مقام‌ كمالات‌ برسونيد، سستي‌ نكنيد، پيشرفتتون‌ را اهمييت‌ بديد. حركتي‌ داشته‌ باشيد. خداي‌ تعالي‌ حتي‌ اگر مثلا نستجيب‌ بالله‌ ايشون‌ فراموش‌ نمي‌كنه‌، ايشون‌ لسان‌ الله‌ است‌، ايشون‌ قلبش‌ مركز مشيت‌ خداست‌. حالا اگر رو فرض‌ محال‌ كه‌ ايشون‌ هم‌ فراموش‌ كنه‌، خدا مي‌گه‌ خداي‌ مهربان‌ اذكر في‌ الكتاب‌ آقاي‌ كي‌. كمالتون‌ انشاء الله‌ بيشتر باشه‌ و حي‌ لنا هميشه‌ اين‌ دعا بد نيست‌ ربنا آتنا من‌ لدنك‌ رحمه‌ و حي‌ لنا من‌ امرنا و شدا اين‌ دعايي‌ است‌، كه‌ حتي‌ توي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نماز هم‌ مي‌تونيد بخونيد، اين‌ از اون‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الاخرت‌ حسنه‌ براي‌ شماها لازمتر است‌. ربنا آتنا من‌ لدنك‌ رحمه‌ و حي‌ لنا من‌ امرنا لشدا. اين‌ را انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد زياد بخونيد و انشاءالله‌ خداي‌ تعالي‌ مستجاب‌ كند.

 خوب‌ هم‌ كلام‌ خدا را شنيديد و هم‌ يك‌ مقداري‌ ما با زبان‌ الكنمون‌ براي‌ شما در يك‌ چند جمله‌اي‌ عرض‌ كرديم‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ در يك‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اونقدري‌ كه‌ خدا بندگي‌ به‌ وسيلة‌ اتكا به‌ بدا مي‌شه‌ به‌ وسيلة‌ هيچ‌ چيز بندگي‌ نمي‌شه‌. و اون‌ همين‌ است‌ كه‌ همة‌ كارها مربوط‌ به‌ آيند دست‌ خداست‌. شما ول‌ كنيدها نه‌، شما بكنيد ولي‌ انشاء لله‌ را نه‌ لفظش‌ را معناش‌ را حقيقتش‌ را فراموش‌ نكنيد. هميشه‌ انشاء الله‌، انشاء الله‌ بگيد. (قطع‌ نوار) انسان‌ همة‌ كارها را مربوط‌ به‌ خدا بدونه‌ كارهاي‌ خودش‌ را هم‌ مربوط‌ به‌ خدا بدونه‌ كارهاي‌ بدش‌ را مربوط‌ به‌ خودش‌ بدونه‌.

 والسلات‌ و السلام‌ عليك‌ يا اباعبدالله‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، السلام‌ عليك‌ ايها الشهيد، السلام‌ عليك‌ يا ايهاالغريب‌، السلام‌ عليك‌ ايها الامظلوم‌، السلام‌ عليك‌ يا ثارالله‌ وابن‌ ثاره‌، و الوتر الموتور، السلام‌ عليك‌ ارواح‌ التي‌ هلت‌ بفنائك‌، السلام‌ عليك‌ و علي‌ اخيك‌ ابوالفضل‌ العباس‌ ابن‌ امير المؤمنين‌. والسلام‌ عليك‌ و علي‌ اصغر و علي‌ اكبر. والسلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ امير المومنين‌، السلام‌ عليك‌ يا حسين‌ ابن‌ علي‌، يا رحمة‌ الله‌ الواسعه‌. يا باب‌ نجات‌ الامة‌، يا سفينة‌ النجات‌، يا علم‌ الهدي‌ يا مولا يا اباعبدلله‌. لقد عظمت‌ المصيبت‌. بك‌ علينا علي‌ جميع‌ الاهل‌ الاسلام‌ و جلت‌ و عظمت‌ مصيبتك‌ في‌ السماوات‌ علي‌ جميع‌ اهل‌ السماوات‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ قتلتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ ظلمتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ سمعت‌ بذلك‌ و رضيت‌ به‌. يا مولاي‌ يا ابا عبد الله‌. قتلوك‌ يا سيدي‌ و ما عرفوك‌. قتلوك‌ يا سيدي‌ عطشانا. قتلوك‌ يا ابا عبد الله‌ و ما علي‌ فيه‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 

۲۷ ذی القعده ۱۴۱۳- ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۲ – تفسیر سوره ماعون

 تفسير سورة‌ ماعون‌. 30 ارديبهشت‌ 1372

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌، فذالك‌ الذي‌ يدعوا اليتيم‌. و لا يحض‌ علي‌ طعام‌ المسكين‌. فويل‌ للمصلين‌. الذينهم‌ عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌. الذينهم‌ يراعون‌ و يمنعوا الماعون‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ در خطابات‌ قرآن‌ معمولا اينطور است‌ كه‌ از باب‌ اياك‌ نسنعي‌ يا جاره‌ ، يعني‌ به‌ پيغمبر خطاب‌ شده‌ ولي‌ منظور همة‌ مردمند. اين‌ كمال‌ صمييت‌ را مي‌رساند. انسان‌ تو هر مجلسي‌ كه‌ نشسته‌ باشد مي‌خواد صحبت‌ كنه‌ يك‌ كسي‌ را كه‌ بيشتر دوست‌ داره‌ و به‌ اون‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ و او را مورد خطاب‌ قرار مي‌ده‌ تا ديگران‌ هم‌ گوش‌ بدن‌.

 خداي‌ تعالي‌ بقدري‌ با عظمت‌ است‌ كه‌ بشر، هيچ‌ يك‌ از افراد بشر، لياقت‌ اينكه‌ مورد خطاب‌ پروردگار واقع‌ بشند ندارند. همسخن‌ و هم‌ صحبت‌ با خدا پيغمبر اكرم‌ است‌. نهايتا اگر انسان‌ در مراحل‌ ايمان‌ قدم‌ گذاشت‌ و اقتدا به‌ پيغمبر اكرم‌ كرد و آيينة‌ تمام‌ نماي‌ رسول‌ اكرم‌ شد ممكن‌ است‌ به‌ او هم‌ خطاب‌ بشود كه‌ اني‌ مومن‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اين‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد زياد در قرآن‌ هست‌، خدا باهاشون‌ حرف‌ زده‌ منتهي‌ باز هم‌ بوسيلة‌ پيغمبر اكرم‌. و اگر در سور قرآن‌ هست‌ كه‌ خطاب‌ به‌ كفار است‌ مي‌بينيم‌ باز خطاب‌ به‌ پيغمبره‌ قل‌ يا ايها الكافرون‌ هر كسي‌ لياقت‌ ندارد كه‌ خدا او را مورد خطاب‌ قرار بدهد. عظمت‌ شان‌ رسول‌ اكرم‌ است‌ كه‌ اون‌ حضرت‌ با خدا هم‌ سخن‌ است‌. ائمة‌ اطهار هم‌ همينطورند. اونها بايد دعا بكنند با خدا حرف‌ بزنند خدا با اينها حرف‌ مي‌زند. مي‌گن‌ يك‌ كتاب‌ از طرف‌ خدا براي‌ بشر آمد يك‌ كتاب‌ هم‌ از طرف‌ بشر به‌ سوي‌ خدا رفت‌ كه‌ قرآن‌ از طرف‌ خدا در اسلام‌ به‌ بشر نازل‌ شده‌ و ادعيه‌ را بايد گفت‌ بطور كلي‌ والا اين‌ مطلب‌ را دربارة‌ صحيفة‌ سجاديه‌ گفته‌اند ولي‌ خوب‌ تمام‌ ادعية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ السلام‌ از جانب‌ بشر است‌ كه‌ بسوي‌ خدا رفته‌ ولي‌ چه‌ بشري‌؟ اون‌ بشري‌ كه‌ اگر بنا بود خدا مجسم‌ بشود و اين‌ مسئله‌ محال‌ نبود خاندان‌ عصمت‌ اين‌ چهارده‌ نور پاك‌ اينها بودند. كه‌ الحمد الله‌ الذي‌ نوم‌ علينا بحكام‌ مقامه‌ لوكان‌ هذا في‌ المكان‌. بنابر اين‌ ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌ خطاب‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ است‌ از باب‌ انس‌ پروردگار با پيغمبر. از باب‌ اهمييت‌ و عظمت‌ رسول‌ اكرم‌ در محضر پروردگار. و لذا مي‌فرمايد ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌ اي‌ پيغمبر آيا مي‌بيني‌ كسي‌ كه‌ تكذيب‌ مي‌كند به‌ دين‌؟ دين‌ قابل‌ تكذيب‌ نيست‌. دين‌ قابل‌ تكذيب‌ نيست‌ انسان‌ نمي‌شه‌ باشد و دين‌ نداشته‌ باشد. بالاخره‌ يك‌ راهي‌ يك‌ روشي‌ يك‌ برنامه‌اي‌. حيوانات‌ حتي‌ حشرات‌ اينها يك‌ قوانيني‌ در بينشون‌ وجود دارد كه‌ اينها را تنظيم‌ كرده‌. زنبور عسل‌ يك‌ قوانيني‌ در كندو و لانة‌ او وجود دارد كه‌ هيچ‌ يكيشون‌ از اون‌ قوانين‌ تخطي‌ نمي‌كنند. اگر دقت‌ بشود در تمام‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ يك‌ نظامي‌ يك‌ قوانيني‌ بايد حكومت‌ كنه‌. هر دسته‌ و جمعيتي‌ كه‌ از نظم‌ و قانون‌ و دين‌ خارج‌ باشند موجود فاسدي‌ هستند كه‌ هيچ‌ ارزش‌ ندارند.

 اين‌ افلاك‌ كه‌ هست‌ اينها خود قوانيني‌ دارد، يك‌ نظمي‌ دارد والا اين‌ همه‌ كرات‌ اين‌ همه‌ ستارگاني‌ كه‌ هست‌، اينها اگر بنابود نظم‌ و قانون‌ نمي‌داشتند دائما با يكديگر تصادف‌ مي‌كردند و همانطوري‌ كه‌ ما يك‌ قوانيني‌ براي‌ ماشينهايي‌ كه‌ توي‌ خيابان‌ راه‌ مي‌رن‌ تعيين‌ نشده‌ باشه‌ صدها تصادف‌ بوجود مي‌ياد. همينطور در عالم‌ افلاك‌ هم‌ اگر قانوني‌ نبود صدها تصادف‌ بوجود مي‌آمد. و همة‌ اشياء از بين‌ مي‌رفتند و اون‌ نظم‌ خاصي‌ كه‌ از نظر منجمين‌ مي‌گن‌ تا سيصد سال‌ آينده‌ را ما مي‌توانيم‌ كسوف‌ و خسوف‌ را پيش‌ بيني‌ كنيم‌ يعني‌ اگر سيصد سال‌ بعد در فلان‌ دقيقه‌ و ثانيه‌ بنا است‌ ماه‌ بگيرد يا خورشيد بگيرد اونقدر اين‌ افلاك‌ منظم‌ حركت‌ مي‌كند كه‌ امروز يك‌ منجم‌ مي‌تواند روي‌ حساب‌ و روي‌ نظم‌ سيصد سال‌ بعد را از نظر ماه‌ گرفتن‌ يا خورشيد گرفتن‌ پيش‌ بيني‌ كند. ببينيد چقدر عالم‌ منظم‌ است‌. قانون‌ چطور بر همة‌ عالم‌ تكريم‌ حاكمه‌؟ بر تكوينيات‌ قانون‌ حاكمه‌. بر تمام‌ گياهان‌ قانون‌ حاكمه‌. گياهان‌ مختلفي‌ هستند، حالا بحث‌ اين‌ است‌ كه‌ قوانين‌ چطور بر يك‌ يك‌ از موجودات‌ طبيعت‌ حاكمه‌ اين‌ يك‌ بحث‌ بسيار مفصلي‌ دارد. قانون‌ بر حيوانات‌ و حشرات‌ حاكمه‌. تنها جايي‌ كه‌ قانون‌ يك‌ خرده‌اي‌ به‌ اصطلاح‌ نمي‌تونه‌ صد در صد حاكم‌ باشد اين‌ بشر با عقله‌. بشر با عقل‌.

 يعني‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ بشر احترام‌ كرده‌، گفته‌ تو عقل‌ داري‌ بهت‌ عقل‌ مي‌دم‌. اختيار هم‌ بهت‌ مي‌دم‌ از اختيار خودت‌ استفاده‌ كن‌ و قانون‌ الهي‌ را عمل‌ كن‌ از اختيار خودت‌. والا نمي‌شه‌ بدون‌ قانون‌ و دين‌، دين‌ ضمنا ممكن‌ است‌ تو ذهنا يك‌ معناي‌ خاصي‌ داشته‌ باشد دين‌ يعني‌ راه‌ و روش‌ نظم‌ و قانون‌. برنامة‌ زندگي‌، برنامة‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌، برنامة‌ رسيدن‌ به‌ حقايق‌، برنامة‌ رسيدن‌ به‌ خدا و بهشت‌. اين‌ را مي‌گن‌ دين‌. مجموعة‌ اين‌ قوانين‌ را مي‌گن‌ دين‌. انسان‌ نمي‌تونه‌ از داشتن‌ دين‌ فارغ‌ بشه‌. نه‌ انسان‌ هيچ‌ موجودي‌ در عالم‌ حتي‌ اتم‌.

 اتم‌ كه‌ ريزترين‌ و كوچكترين‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ است‌ قانوني‌ دارد نظمي‌ دارد و بعد هم‌ سلول‌ كه‌ واحد جاندار و كوچكترين‌ واحد عالم‌ طبيعت‌ است‌. همة‌ اينها قانون‌ دارند همة‌ اينها دين‌ دارند. همة‌ اينها برنامه‌ دارند و هيچ‌ يك‌ از اينها از برنامة‌ خودشون‌ تخطي‌ نمي‌كنند. اگر يك‌ اتم‌ كوچك‌ از برنامة‌ اينكه‌ هسته‌ در وسط‌ واقع‌ شده‌ والكترونها در اطراف‌ مي‌چرخند اگر تخطي‌ بكنند اون‌ انفجارهاي‌ فوق‌ العادة‌ اتمي‌ بوجود مي‌ياد كه‌ مخرب‌ شايد يك‌ شهر هيروشيما مي‌شه‌.

 همه‌ بايد تحت‌ نظام‌ باشند. بدترين‌ انسانها اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ از قانون‌ طبيعت‌ از قانون‌ تكريم‌ از قانون‌ الهي‌ از دين‌ از قانون‌ تخطي‌ كند و بدتر از اون‌ مي‌دونيد چيه‌؟ كه‌ بگه‌ دين‌ درست‌ نيست‌. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. مثل‌ شما مثل‌ به‌ بگيد به‌ يك‌ نفر يك‌ عده‌ هستند كه‌ انسانيت‌ را قبول‌ ندارند. مي‌گن‌ انسانيت‌ يعني‌ چي‌؟ خوبي‌ يعني‌ چي‌؟ خيلي‌ جاي‌ تعجبه‌. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. مي‌بيني‌ پيغمبر كساني‌ كه‌ اينها دين‌ را تكذيب‌ مي‌كنند خيلي‌ جاي‌ تعجب‌ است‌. كدام‌ عاقل‌ هست‌ كه‌ بگه‌ قانون‌ نبايد باشه‌. كدام‌ انسان‌ با شعور است‌، با شعور كه‌ بگه‌ قانون‌ لازم‌ نيست‌. و بگه‌ قانون‌ درست‌ نيست‌. دين‌ نمي‌خواييم‌. اگر زنبور عسل‌ قانون‌ نمي‌داشت‌، روش‌ نمي‌داشت‌، دين‌ نمي‌داشت‌ به‌ شما عسل‌ نمي‌داد و اگر هر موجودي‌ اساسا بحثشون‌ را نمي‌تونم‌ الان‌ مفصلا عرض‌ كنم‌ و الا در هر يك‌ از موجودات‌ عالم‌ هستي‌ دين‌، دين‌ كه‌ مي‌گم‌ باز به‌ همون‌ معناي‌ قوانيني‌ كه‌ خدا براي‌ اونها تعليم‌ كرده‌. اگر دين‌ نبود هيچي‌ نبود، هيچي‌. اساسا بهم‌ مي‌خورد تمام‌ عالم‌ هستي‌. همه‌ بايد طابع‌ قانون‌ باشند، طابع‌ دين‌ باشند. و مسخره‌ترين‌ افراد اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ بگه‌ دين‌ لازم‌ نيست‌. يك‌ وقتي‌ نمي‌دونم‌ حضرت‌ آيت‌ الله‌ راضي‌ كه‌ در مجلس‌ تشريف‌ دارن‌ يادشون‌ هست‌ يا نه‌ من‌ و ايشان‌ در گرگان‌ بوديم‌ يك‌ طبيبي‌ اعلاميه‌ داده‌ بود يك‌ دكتري‌ اعلاميه‌ داده‌ بود وقتي‌ كه‌ طبيب‌ و مهندس‌ و امثال‌ اينها از دين‌ فاصله‌ داشته‌ باشند اينجوري‌ مي‌شه‌ كه‌ من‌ شيعه‌ بودم‌ بعد ديدم‌ كمال‌ بيشتر در مذهب‌ اهل‌ سنت‌ است‌ سني‌ شدم‌، بعد ديدم‌ كمال‌ بيشتر در مذهب‌ بهائيت‌ است‌ بهايي‌ شدم‌، من‌ به‌ حاج‌ آقا گفتم‌ اين‌ وضعي‌ كه‌ ايشان‌ داره‌ مي‌گه‌ همين‌ روزهاست‌ كه‌ اعلامية‌ ديوانه‌ شدن‌ خود را صادر مي‌كنه‌ و واقعا هم‌ همينطور شد. اين‌ آقا بعد از چند روز ديوانه‌ شد و بردنش‌ تيمارستان‌. بعدش‌ گفته‌ بود حالا مي‌فهمم‌ بي‌ ديني‌، و آزاد بودن‌ اين‌ كمال‌ بيشتره‌. اين‌ جمله‌ را نوشته‌ و اعلاميه‌ داده‌ بود.

 حالا گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ واقعا اينطوره‌ كه‌ انسان‌ پست‌، انسان‌ هرزه‌، انسان‌ بي‌ عقل‌، انساني‌ كه‌ تحت‌ تاثير چه‌ عرض‌ كنم‌ پستيها واقع‌ مي‌شه‌ اين‌ راه‌ را معكوس‌ مي‌ره‌. تنزل‌ مي‌كنه‌. اول‌ شيعه‌ بوده‌ چون‌ پدر و مادرش‌ شيعه‌ بودن‌، بعد شده‌ سني‌ بعد شده‌ بهايي‌ بعد شده‌ بي‌ دين‌ بعد هم‌ تو دارالمجانين‌ بعدش‌ ديگه‌ ما نفهميديم‌ چي‌ شد.

 ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. مسخره‌ است‌. مي‌بينيد بعضيها چطور تكذيب‌ مي‌كنند به‌ دين‌. قبيلش‌ همان‌ افرادي‌ هستند كه‌ رسما مي‌گن‌ ما دين‌ را قبول‌ نداريم‌. اونها خيلي‌ احمقند. هم‌ المستنفره‌. چون‌ خدا گفته‌ من‌ ديگه‌ احترام‌ بيشتري‌ براي‌ اين‌ افراد نمي‌گذارم‌ اينها خري‌ هستند كه‌ داراي‌ نفرتند. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. اگر آمد و انسان‌ حتي‌ يك‌ دونه‌ از قوانين‌ الهي‌ را، منكر شد. كه‌ قانون‌ الهي‌ باشه‌، ثابت‌ باشه‌ كه‌ قانون‌ الهي‌ است‌ اين‌ آدم‌ در رديف‌ سگ‌ و خوك‌ قرار مي‌گيره‌ بگه‌ من‌ نماز را قبول‌ ندارم‌. همة‌ مراجع‌ فتوا دادند كه‌ اين‌ شخص‌ نجس‌ است‌، زنش‌ طلاق‌ نمي‌خواد همانجا جدا بشه‌، اموالش‌ هم‌ مال‌ خودش‌ نيست‌ بدن‌ به‌ ورثه‌اش‌. لختش‌ كنن‌ برد رد كارش‌. هواستون‌ جمع‌ باشه‌ بعضي‌ از وقتها كه‌ عصباني‌ مي‌شيد دور و بر دين‌ نياييد. اين‌ حريم‌ را حفظ‌ كنيد. گاهي‌ بعضي‌ از، واقعا خانمهاي‌ متدين‌ اينها يك‌ مقداري‌ ناراحتند دين‌ را كار نداشته‌ باشيد هر چي‌ مي‌خواييد فحش‌ بديد با اينكه‌ المومن‌ لا يكون‌ فحاش‌ و الا صبادا از دو لب‌ مومن‌ فحش‌ بيرون‌ نمي‌ياد. اما حالا به‌ هر مي‌خواي‌ به‌ هر جاي‌ ديگه‌ فحش‌ بدي‌ بده‌. يك‌ نفري‌ يكي‌ از مراجع‌ بزرگان‌ مي‌گفت‌ آقا ما تو مدرسه‌ بوديم‌ طلبه‌ بوديم‌ نصف‌ شب‌ يك‌ طلبه‌اي‌ آمد هر چي‌ مي‌تونست‌ فحش‌ مي‌داد مي‌گفتيم‌ به‌ كي‌ فحش‌ مي‌دي‌؟ مي‌گفت‌ من‌ به‌ اصطلاح‌ مطلب‌ زبان‌ خودش‌ را پيدا مي‌كنه‌.گفتند چرا اين‌ كار را مي‌كني‌ گفت‌ من‌ روزها محدود هستم‌ خوب‌ نمي‌تونم‌ به‌ مردم‌ فحش‌ بدم‌ اينجوري‌ بعضيها اصلا مرضه‌ فحش‌ مي‌دن‌. خوب‌. ولي‌ دور و بر دين‌ نياييد نگيد من‌ قبول‌ ندارم‌. خوب‌ اين‌ انسان‌ را كافر مي‌كنه‌ دوم‌ هيچ‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌، يك‌ گناهي‌ را دائما نكنيد. گناهي‌ دائمي‌ ولو كوچك‌ باشه‌ اين‌ ضررش‌ بيشتر است‌ تا گناهاني‌ كه‌ دائمي‌ نيست‌. در كارهاي‌ مستحب‌ هم‌ همينطوره‌ها يك‌ مستحبه‌ دائمي‌ ارزشش‌ بيشتر از اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ مثلا يك‌ شب‌ بره‌ تا صبح‌ تو حرم‌ بمونه‌ يك‌ شب‌ هم‌ نماز صبحش‌ را يعني‌ ديدين‌ زياد شب‌ جمعه‌ رفته‌ تا صبح‌ تو حرم‌ مانده‌ شب‌ شنبه‌ نماز صبحش‌ را هم‌ غذا كرده‌. اين‌ خدا رحمت‌ كند استاد ما مي‌فرمود كه‌ اين‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ شب‌ انسان‌ ده‌ دست‌ چلوكباب‌ به‌ زور بخورد چون‌ به‌ زور مي‌خورد به‌ زور توي‌ حرم‌ مي‌موند. من‌ يك‌ نفر را ديده‌ بودم‌ هي‌ مي‌رفت‌ آب‌ به‌ صورتش‌ مي‌زد مي‌آمد باز چرتش‌ مي‌گرفت‌. و يك‌ شب‌ هم‌ اصلا غذا نخوره‌، هر دو شبش‌ ضرر داره‌. براي‌ روح‌ انسان‌ ضرر داره‌. انسان‌ بايد يك‌ چند تا كار مستحب‌ را انتخاب‌ كنه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ اقلا يك‌ سال‌ ادامه‌ بده‌. در روايت‌ است‌ خيلي‌ هم‌ سبك‌ راحت‌، آسان‌.

 يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ نكنه‌ كه‌ يك‌ گناهي‌ را دائما انجام‌ بده‌. اين‌ دائميش‌ خيلي‌ ضرر داره‌. خيلي‌ ضرر داره‌. چون‌ كم‌ كم‌ بدي‌ اين‌ گناه‌ از ذهنش‌ مي‌ره‌ كم‌ كم‌ عادي‌ مي‌شه‌ اين‌ در باطنش‌ اثر مي‌گذاره‌ و شب‌ اول‌ قبر همه‌ پاپيچش‌ مي‌شه‌. و كوشش‌ بكنيد قوانين‌ الهي‌ را محكم‌ نگه‌ بداريد. و من‌ يسعد حدود الله‌ ببينيد اونهايي‌ كه‌ تعدي‌ به‌ حدود خدا مي‌كنند. حدود الهي‌، دستورات‌ الهي‌ است‌. مواظبت‌ كنيد تعدي‌ به‌ حدود الهي‌ نكنيد. گناه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌، ترك‌ واجبات‌ به‌ هيچ‌ وجه‌. حالا نمي‌خواي‌ به‌ كمال‌ برسي‌ اقلا واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ كن‌. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌ مي‌بيني‌ پيغمبر بعضيها هستند كه‌ تكذيب‌ به‌ دين‌ مي‌كنند. و اينقدر وجدانشون‌ را از دست‌ دادن‌ چون‌ بدترين‌ چيز براي‌ يك‌ انسان‌ همين‌ يعني‌ اگر كسي‌ وجدانش‌ را از دست‌ داده‌ باشه‌ همين‌ است‌ كه‌ تكذيب‌ به‌ دين‌ مي‌كند. اگر ما حتي‌ شامل‌ يك‌ عده‌ هم‌ مي‌شه‌. ما براي‌ تزكية‌ نفس‌ برنامه‌ نمي‌خواييم‌، يادمون‌ مي‌دن‌ راه‌ و روش‌ نمي‌خواييم‌، استادي‌ نمي‌خواييم‌. اينها همش‌ ضعيف‌ منتهي‌ تكذيب‌ به‌ دين‌ است‌. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌ چطور شد براي‌ با سواد شدن‌ الف‌ با را مي‌خواي‌ ياد بگيري‌ الف‌ با بايد يك‌ نفر، منتظر مي‌شن‌ بچه‌ هفت‌ ساله‌ بشه‌ مي‌فرستنش‌ مدرسه‌. چرا براي‌ تهذيب‌ نفس‌، تزكية‌ نفس‌، كمالات‌ روحي‌ اين‌ كه‌ همة‌ مردم‌ را بدبخت‌ كرده‌، در اثر، بدبختي‌ همة‌ مردم‌ بدون‌ استثنا اين‌ را بدونيدها همة‌ بدبختيها مربوط‌ به‌ نبودن‌ تزكية‌ نفس‌ است‌. همين‌ كه‌ صدام‌ مي‌دونست‌ اينطور ظلم‌ كرد و اينطور آدم‌ كشي‌ كرد مال‌ اين‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ ندارد.

 قد افلح‌ من‌ زكي‌ را نكرده‌. منتهي‌ او دستش‌ بازتر بود قدرتش‌ بيشتر بود، ماها دستمون‌ بسته‌تر است‌ قدرتمون‌ هم‌ كمتر است‌. والا فرقي‌ نداره‌ تو كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشي‌ كار باطل‌ زياد مي‌كني‌. كارت‌ هم‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ مثل‌ حجاج‌ بن‌ يوسف‌ لعنت‌ الله‌ عليه‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ مي‌گي‌ اگر در مقابل‌ من‌ يك‌ كسي‌ كشته‌ نشده‌ و توي‌ خونش‌ دست‌ و پا نزنه‌ من‌ نمي‌تون‌ غذا بخورم‌. من‌ غذا به‌ ذائقه‌ام‌ شيرين‌ نمي‌ياد. ببينيد چقدر انسان‌ بايد اهمييت‌ بده‌ اين‌ مسائل‌ را. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌ فذالك‌ الذي‌ يدعوا اليتيم‌. در هيچ‌ عالمي‌ در هيچ‌ دنيايي‌ در هيچ‌ جمعيتي‌ در هيچ‌ قومي‌ پيدا نمي‌شه‌ كساني‌ كه‌ بگن‌ يتيم‌ را مي‌شه‌ اذيت‌ كرد. بشه‌ اذيت‌ كرد، ظلم‌ به‌ يتيم‌ مي‌شه‌ كرد. يتيم‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ مظلوم‌ترين‌ موجوداته‌. پشت‌ و پناهش‌ را از دست‌ داده‌ آينده‌اش‌ مجهوله‌. پدر نداره‌ مادر نداره‌ مثلا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اينها وا مي‌گذارند يتيم‌ را، به‌ يتيم‌ نمي‌رسند. همينهايي‌ كه‌ به‌ يكذب‌ بالدين‌ چون‌ يكي‌ از قوانين‌ مهم‌ اسلام‌ چيه‌؟ اين‌ است‌ كه‌ فام‌ اليتيم‌ فلا تقهر يتيم‌ را مقهور خودت‌ قرار نده‌. نگو اون‌ بچة‌ يتيم‌ است‌ بياد خونة‌ ما هم‌ كار كنه‌ هم‌ ما هم‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ بهش‌ مي‌ديم‌. در صدر اسلام‌ يتيم‌ خانه‌ نبود مردم‌ مسلمان‌ بچه‌هاي‌ يتيم‌ را مثل‌ برادر و خواهر خودشون‌ بهتر از فرزندان‌ خودشون‌ اداره‌ اشان‌ مي‌كردند. بچه‌هاي‌ يتيم‌ را مي‌آوردند در منزل‌ و اونقدر احترام‌ مي‌كردند كه‌ وقتي‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ كسي‌ ديگري‌ مي‌خواست‌ اونها را از اونجا ببره‌، مادر بزرگي‌، پدر بزرگي‌ حاضر نبودند بروند. مهرباني‌ بايد كرد. فام‌ اليتيم‌ فلا تقهر. به‌ مال‌ يتيم‌ نزديك‌ نشيد مال‌ يتيم‌ بايد محفوظ‌ بمانه‌. مردم‌ مسلمان‌ از بيت‌ المالشون‌ بدن‌ اين‌ يتيم‌ بخوره‌ اگر اين‌ سيد است‌ از سهم‌ سادات‌ چون‌ يك‌ مصرف‌ مهم‌ سهم‌ سادات‌ مال‌ يتيم‌ است‌ حالي‌ يتيم‌ هست‌ كه‌ يك‌ ميليون‌،ده‌ ميليون‌ ثروت‌ داره‌ ولي‌ كنار گذاشته‌ دست‌ نمي‌خواد بزنه‌. چون‌ يك‌ مصرف‌ خمس‌ مال‌ يتيم‌ است‌.  اينجا ميگه‌ و اعلموا انما غنمتم‌ من‌ شي‌ء و ان‌ لله‌ خمسه‌ و للرسول‌ و لذي‌ القربي‌ و اليتاما و المساكين‌ و ابن‌ السبيل‌. مسكين‌ و يتيم‌ و ابن‌ سبل‌. در يتيم‌ از سادات‌ شرطش‌ استحقاق‌ نيست‌. اموال‌ يتيم‌ را حفظ‌ كنيد و لا تقربوا مال‌ اليتيم‌. نزديك‌ مال‌ يتيم‌ نشيد و بگذاريد در زندگي‌ خودش‌ بمانه‌ و خرجش‌ را بديد از خمس‌ البته‌ ساداتشون‌ را از سهم‌ سادات‌ تا آن‌ وقتي‌ كه‌ به‌ حد تكليف‌ رسيد اموالشون‌ را بهشون‌ تحويل‌ بديد. اگر غير سيده‌ از زكات‌. به‌ مال‌ يتيم‌ نزديك‌ نشيد. حالا البته‌ مسائلش‌ در رساله‌هاي‌ عمليه‌ هست‌. من‌ نمي‌خوام‌ اينجا براي‌ شما مسئله‌ بگم‌. مي‌خوام‌ اين‌ آيه‌ را، يك‌ عده‌ هستند همانهايي‌ كه‌ تكذيب‌ به‌ دين‌ مي‌كنند، يدع‌ اليتيم‌، يتيم‌ را وامي‌گذارند. بر همة‌ مسلمانها واجب‌ است‌ كه‌ اگر يتيمي‌ را ديدند پذيرائيش‌ كنند. نگهداريش‌ كنند. احترامش‌ كنند. مقهور خودشون‌ قرارش‌ ندهند. مقهور يعني‌ نگيد حالا، ما كه‌ مشت‌ نزديم‌ توي‌ سر يتيم‌. نه‌. حتي‌ انسان‌ نبايد او را بياره‌ توي‌ خانه‌ خانه‌ شاگردش‌ كنه‌. خوب‌ چيكارش‌ كنيم‌؟ بيار احترامش‌ كن‌، توي‌ اطاق‌ مهمانخانه‌ات‌ بنشانش‌، دست‌ به‌ سينه‌ پهلوش‌ وايستا، بعله‌، بعله‌، ما! بعله‌ شما. اگر مي‌خواي‌ مقرب‌ خدا باشي‌. دست‌ به‌ سينه‌ در مقابلش‌ بايست‌. غذاش‌ را مرتب‌ بيار، خلاصه‌ بهش‌ محبت‌ كن‌. وادارش‌ كن‌ بره‌ مدرسه‌ درس‌ بخوانه‌، داراي‌ كمالات‌ بشه‌ تا به‌ حد تكليف‌ برسه‌. بعد كه‌ به‌ حد تكليف‌ رسيد، آنوقت‌ اگر مالي‌ داره‌ در اختيارش‌ بگذار. وجدان‌ انسان‌ اين‌ را ميگه‌ها، فطرت‌ انسان‌. شما نگيد كه‌ دستور خداست‌، نه‌. فطرت‌ ميگه‌. فطرت‌ انسان‌ اگر زنده‌ باشه‌ نه‌ تكذيب‌ به‌ دين‌ ميكنه‌ نه‌ يدع‌ اليتيم‌. فذلك‌ التي‌ يدع‌ اليتيم‌ و لا يهض‌ علي‌ طعام‌ المسكين‌. مردم‌ را وادار به‌ اينكه‌ به‌ مساكين‌ برسند و به‌ آنها طعام‌ بدهند نميكنه‌. خودش‌ كه‌ كاري‌ انجام‌ نميده‌ اين‌ كار را هم‌ نميكنه‌. مسكين‌ كيه‌؟ مسكين‌ كه‌ زيادند در آيات‌ قرآن‌. هم‌ در خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اعراف‌، هم‌ در آيات‌ خمس‌ هست‌، هم‌ در اينجا مثلا هست‌. مسكين‌ كيه‌؟ مسكين‌ از مسكنت‌ مي‌آد. يعني‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ مسكنتي‌ خورده‌. سكوني‌ خورده‌، مونده‌، اينجور معنا را گاهي‌ خوب‌ متوجه‌ ميشيد. مونده‌. توي‌ كار خودش‌ مانده‌. شكستي‌ در زندگيش‌ وارد شده‌، يك‌ اشكالي‌ پيدا شده‌ نميتونه‌ ثروتي‌ داشته‌ باشه‌ زندگيش‌ را اداره‌ كنه‌. حالا يا يك‌ مرضي‌ پيدا كرده‌، يا وضع‌ ماديش‌ بهم‌ خورده‌، يا طلبكارهاي‌ بي‌ انصاف‌ از مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ربا گرفتن‌ دريغ‌ نكردند و صد هزار تومان‌ كه‌ گرفته‌، مثلا يك‌ ميليون‌ تومان‌ ازش‌ فرع‌ گرفتند و پدرش‌ را در آوردند. بهرحال‌ البته‌ اگر مقصر باشه‌، بايد يك‌ مقدار تنبيه‌ بشه‌. حالا بهرحال‌ مسكين‌ كسي‌ است‌ كه‌ يك‌ مسكنتي‌ بهش‌ خورده‌. اين‌ در آيات‌ و روايات‌ اگر سيد نباشه‌ مشمول‌ زكاته‌. اگر سيد باشه‌ مشمول‌ خمسه‌. اگر كه‌ باصطلاح‌ در بين‌ مردم‌ باشه‌ بايد به‌ او كمك‌ كرد. و لا يهض‌ علي‌ طعام‌ المسكين‌. ببينيد اينها همه‌اش‌ مسائل‌ وجدانيه‌. خدا نميگه‌ كه‌، در اين‌ آيات‌ نمي‌فرمايد كه‌ دين‌ را تكذيب‌ نكنيد. تحميلي‌ نيست‌. نمي‌فرمايد كه‌ در اين‌ آيات‌ كه‌ به‌ يتيم‌ مثلا توجه‌ كنيد. به‌ پيغمبر ميگه‌ مي‌بيني‌! چه‌ موجوداتي‌ اينها شدند! چقدر بدبخت‌ شدند در اثر تنزل‌! در اثر حيوانيت‌ كه‌ يكذب‌ بالدين‌. ارايت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. يدع‌ اليتيم‌ و لا يهض‌ علي‌ طعام‌ المسكين‌. خيلي‌ عجيبه‌. يعني‌ اينها از اموري‌ است‌ كه‌ وجداني‌ است‌. خوب‌ دقت‌ كنيد اين‌ عرايض‌ مرا. اينها يك‌ كارهايي‌ است‌ كه‌ هر انساني‌ بايد بكنه‌ و اگر نكرد به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ مي‌بيني‌ اينها را!

 مثل‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ميگن‌ كه‌، يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ مي‌كنند حالا شايد هم‌ رمان‌ باشه‌ شايد هم‌ واقعيت‌ داشته‌ باشه‌. اما بيشتر واقعيت‌ داره‌ كه‌ بلوهري‌ بود و يوذاسف‌. بلوهر وزيره‌، يوذاسف‌ شاهه‌. شاه‌ بي‌ بند و بار و بد مست‌ و بي‌ توجه‌ به‌ عدالت‌. بلوهر يك‌ وزير حكيم‌ عاقل‌. يك‌ شب‌ به‌ يوذاسف‌ گفت‌ كه‌ بيا بريم‌ توي‌ شهر بگرديم‌. ببينيم‌ چه‌ بر مردم‌ ميگذره‌. مشغول‌ گردش‌ شدند ديدند كه‌ يك‌ جائي‌ يك‌ زميني‌ را كنده‌ يك‌ نفر، آن‌ زير، يك‌ پيرمرد، يك‌ آدم‌ كثيف‌ مسن‌، يك‌ پيرزن‌ هم‌ هست‌ پهلوش‌ و اين‌ سرگين‌ حيوانات‌ را جمع‌ كرده‌، براي‌ خودش‌ تكيه‌ گاه‌ و مخده‌ درست‌ كرده‌. يك‌ جمجمة‌ انساني‌ را هم‌ اين‌ ظرف‌ شرابشه‌. يك‌ قدري‌ شراب‌ اين‌ تو. مشغول‌ كيف‌ كردنند. يوذاسف‌ به‌ بلوهر گفت‌ اينها ديگه‌ كيند؟! مي‌بيني‌! ارأيت‌ الذي‌ يكذب‌ بالدين‌. اينها ديگه‌ به‌ چي‌ خوشند، اينها چقدر مسخره‌ هستند. بلوهر گفت‌ يك‌ عده‌ هستند در دنيا كه‌ زندگي‌ من‌ و تو را همينطور كه‌ ما داريم‌ زندگي‌ آنها را مي‌بينيم‌، زندگي‌ من‌ و تو را مي‌بينند. تو خيال‌ ميكني‌، اينها كيند؟ بعله‌. آنها اولياء خدا هستند.

 بهلول‌ به‌ هارون‌ الرشيد گفت‌ كه‌ تو خيلي‌ مرد با گذشتي‌ هستي‌. من‌؟! بعله‌. كسي‌ كه‌ آخرت‌ دائمي‌، بهشت‌ دائمي‌، آنهمه‌ نعمتها را ترك‌ ميكنه‌ به‌ يك‌ چند روز در دنيا ميخواد لذت‌ ببره‌؛ اكتفا بكنه‌. اين‌ ديگه‌ احمق‌ترين‌ افراده‌. امام‌ صادق‌ فرمود معاويه‌ عقل‌ نداره‌. معاويه‌ها. معاويه‌ خيلي‌ سياست‌ داره‌. حضرت‌ فرمود او عقل‌ نداره‌. چرا عقل‌ نداره‌؟! براي‌ اينكه‌، ببينيد من‌ يك‌ مثالي‌ بزنم‌. آخرت‌ بينهايته‌. دنيا محدوده‌. اين‌ حرفي‌ نيست‌. فرض‌ كنيد يك‌ چك‌ يك‌ ميليون‌ توماني‌ دست‌ يك‌ بچه‌ باشه‌، شما يك‌ قرون‌ بهش‌ بديد بگيد اون‌ را بده‌. او هم‌ بگه‌ بسيار خوب‌. يك‌ كسي‌ كه‌ از دور نگاه‌ ميكنه‌ ميگه‌ عقلش‌ نميرسه‌. واقعا معاويه‌ عقلش‌ نميرسيد. ماها هم‌ عقلمون‌ نميرسه‌. اگر عقلمون‌ مي‌رسيد دنيا را اينجوري‌ دو دستي‌ نمي‌گرفتيم‌ و آخرت‌ را ترك‌ كنيم‌. ما عندكم‌ ينفد و ما عند الله‌ باق‌.

 يك‌ وقتي‌ يك‌ جواني‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌. در جبهه‌ يك‌ پاش‌ را از دست‌ داده‌ بود. به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ يك‌ پا فقط‌ دارم‌. گفتم‌ چطور. گفت‌ براي‌ اينكه‌ آني‌ كه‌ من‌ دارم‌ و براي‌ من‌ باقيه‌ و براي‌ من‌ هميشه‌ مي‌مانه‌؛ آن‌ پايي‌ است‌ كه‌ توي‌ جبهه‌ از دست‌ داده‌ام‌. آن‌ كارهايي‌ كه‌ شما در دنيا كرديد، شما فكر نكنيد مثلا يك‌ پولي‌ در راه‌ خدا داديد، اين‌ از دستتون‌ رفت‌. نه‌ آن‌ مانده‌. ما عندكم‌ ينفد. اينكه‌ در دست‌ شماست‌ از بين‌ رفتني‌ است‌. دليلش‌ مي‌خوايد، باور نمي‌كنيد. فردا بريد بهشت‌ رضا، هر جائي‌ كه‌ دلتون‌ مي‌خوايد بريد، شبها هم‌ گاهي‌ هست‌. ببينيد آني‌ كه‌ مي‌آورندش‌ آنجا دفنش‌ مي‌كنند، چي‌ با خودش‌ ميبره‌؟ چي‌ مي‌بره‌؟ ثروتمند باشه‌، فقير باشه‌، هر چي‌ باشه‌ از دست‌ او بالاخره‌ ميره‌. فاني‌ شدنيست‌. ما عندكم‌ ينفد.

 ميگن‌ بهلول‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بود سر قبرستونها، بهلول‌ زمان‌ هارون‌ الرشيد، لگد ميزد به‌ اين‌ قبرها ميگفت‌ اي‌ دروغگوها. بهش‌ گفتند تو كه‌ اينها را همه‌ اشون‌ را كه‌ نمي‌شناختي‌. گفت‌ اينها همه‌اشون‌ دروغگويند. يك‌ وقتي‌ كه‌ زنده‌ بودند مي‌گفتند مملكت‌ ما، شهر ما، كوچة‌ ما، خانة‌ ما، زن‌ ما، بچة‌ ما، مال‌ ما، خوب‌ كو؟ اگه‌ مال‌ شماست‌ چرا اينجا تنها افتاده‌. ما عندكم‌ ينفد. چي‌ باقي‌ مي‌مانه‌؟ آني‌ كه‌ در اختيار خدا قرار بديد. بخدا مي‌ديد. با خدا ارتباطتون‌ را برقرار ميكنيد.

 بيائيم‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ و احتمالا شب‌ شهادت‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌ و شب‌ جمعة‌ آخر ماه‌ ذيقعده‌. بيائيم‌ تصميم‌ بگيريم‌ كه‌ يك‌ مقداري‌ در راه‌ خدا هم‌ قدم‌ بگذاريم‌. من‌ يكي‌ از وعاظ‌ و منبريهاي‌ معروف‌ آن‌ زمان‌ را ديدم‌. ايشان‌ يك‌ قدري‌ يك‌ كارهايي‌ كرده‌ بود كه‌ منهم‌ نمي‌پسنديدم‌ و بهرحال‌ يك‌ قدري‌ كمك‌ به‌ بعضي‌ ظلمه‌ كرده‌ بود. اين‌ مبتلا شده‌ بود به‌ يك‌ مرض‌ خيلي‌ سختي‌. كه‌ طبق‌ تشخيصي‌ كه‌ داده‌ بودند، اينها را كه‌ خودم‌ ديدم‌ عرض‌ ميكنم‌، خودم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ ديدم‌، طبق‌ تشخيص‌ طبيبهايي‌ كه‌ در ايران‌ بودند اين‌ يك‌ مقدراي‌ از ريه‌اش‌ از بين‌ رفته‌ بود و فورا گفته‌ بودند كه‌ بفرستندش‌ براي‌ شوروي‌. كه‌ آنوقت‌ آنجا بيمارستاني‌ بود كه‌ ظاهرا حالا اونجا علاجش‌ مي‌كردند. ميگفت‌ من‌ برنامه‌ام‌ حاضر بود، تمام‌ برنامه‌هام‌ حاضر بود. شب‌ در يك‌ هتلي‌ در تهران‌ توي‌ تخت‌ خوابيده‌ بودم‌، تعبير خودش‌ اين‌ بود كه‌، من‌ البته‌ در مشهد ديدمش‌ كه‌ هيچيش‌ باقي‌ نمانده‌ بود. و رفت‌ تهران‌. ميگفت‌ شب‌ در توي‌ اطاق‌ هتل‌، رفتم‌ دم‌ دستشويي‌ سرفه‌ كردم‌ ديدم‌ اين‌ قطرات‌ خون‌ داره‌ از حلقم‌ مي‌آد بيرون‌، به‌ خونها ميگفتم‌ اي‌ بي‌ وفاها من‌ را تنها گذاشتيد. آمدم‌ روي‌ تخت‌ دراز كشيدم‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌. يك‌ دفعه‌ ذهنم‌ آمد كه‌ يك‌ توسلي‌ به‌ امام‌ حسين‌ و ابو الفضل‌ العباس‌ بكنم‌. خود ايشان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ گفتم‌ درسته‌ من‌ نوكر شما بودم‌، رفتم‌ نوكر، اين‌ در يك‌ چند تا مسئله‌ نوكر ظالم‌ شدم‌. آقايون‌ از متابعت‌ شيطان‌ و متابعت‌ ظالم‌ بپرهيزيد. خيلي‌ مشكله‌. من‌ يك‌ مثالي‌ اخيرا به‌ نظرم‌ آمده‌ گاهي‌ ميزنم‌ مي‌بينم‌ افراد تكان‌ مي‌خورند. اين‌ سربازهايي‌ كه‌ در جبهه‌ هستند، سربازهاي‌ ايراني‌ در جبهه‌ هستند. گاهي‌ هم‌ بروند حرفهاي‌ صدام‌ را گوش‌ بدهند و عمل‌ بكنند. جدا ارتش‌ ايران‌ با اينها چيكار ميكنه‌؟ خوب‌ همينه‌. انسان‌ مسلمان‌ كه‌ در مقابل‌ خدا تسليمه‌ روزي‌ ده‌ مرتبه‌ بگه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ و با خدا تعهد ميكنه‌، گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌، ولو يك‌ دونه‌ حرف‌، گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ بده‌ خدا بايد باهاش‌ چيكار كنه‌؟ از گناه‌ بترسيم‌. از اين‌ اشتباهات‌ بترسيم‌. ميگه‌ هرچي‌ فكر كردم‌ منبرهام‌ يا براي‌ شهرت‌ بوده‌، يا براي‌ چي‌ بوده‌. يك‌ چند تا منبر پيدا كردم‌ آن‌ وسطها كه‌ فقط‌ براي‌ امام‌ حسين‌ بود. خيلي‌ آقايندها كه‌ به‌ اينها توجه‌ ميكنند. چون‌ ما بايد همة‌ كارهامان‌ براي‌ خدا و امام‌ حسين‌ باشه‌. نه‌ يك‌ چند تا پيدا بكنيم‌. در عين‌ حال‌ آقايند اينها. يك‌ چند تا كار داشته‌ باشيد لااقل‌ براي‌ خدا. ديدم‌ چند تا منبر دارم‌. فلان‌ شب‌، فلان‌ پيرزن‌ به‌ من‌ گفت‌ بيا خونة‌ من‌ روضه‌ بخون‌، مني‌ كه‌ پاي‌ منبرم‌ مثلا گاهي‌ چند هزار انسان‌ نشسته‌، رفتم‌ همان‌ منبر را براي‌ امام‌ حسين‌، براي‌ آن‌ پيرزن‌ توي‌ خانة‌ تاريك‌ و خلوتش‌ خوندم‌. گفتم‌ آقا براي‌ كي‌؟ پول‌ گرفتم‌؟ خطاب‌ ميكنم‌ به‌ امام‌ حسين‌، پول‌ گرفتم‌ آقا؟ براي‌ شهرت‌ كردم‌؟ جز براي‌ شما. يك‌، دو تا، سه‌ تا از اين‌ جريانات‌ را گفتم‌. ميگه‌ خدا ميدونه‌ در باز شد، حالا ما ديديم‌ آثارش‌ را، در اطاق‌ هتل‌ باز شد. در همين‌ موقع‌ برادرم‌ هم‌ كه‌ پرستار من‌ بود رفته‌ بود بيرون‌، كه‌ من‌ بعد احساس‌ كردم‌ او رفته‌ بيرون‌ گريه‌ ميكنه‌ به‌ حال‌ من‌ دلش‌ سوخته‌ نمي‌خواد جلوي‌ من‌ گريه‌ كنه‌. رفت‌ بيرون‌، ايشان‌ رفته‌ بود. ميگه‌ ديدم‌ يك‌ آقائي‌ وارد شد ولي‌ پشتش‌ به‌ منه‌ روش‌ به‌ طرف‌ در، و يك‌ آقائي‌ روش‌ به‌ منه‌ و اين‌ آقا احترام‌ آن‌ آقا را نگه‌ مي‌داره‌. نمي‌خواد پشت‌ به‌ آن‌ آقا بكنه‌، وارد شدند. آنجا يك‌ صندلي‌ بود طرف‌ تخت‌ من‌، اون‌ آقائي‌ كه‌ پشتش‌ به‌ من‌ بود روي‌ آن‌ صندلي‌ نشست‌، بازهم‌ پشتش‌ به‌ من‌ بود. و آن‌ آقا سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ آمدند آنجا مقابل‌ من‌ نشستند. آقا به‌ اين‌ آقايي‌ كه‌ پشتش‌ به‌ من‌ بود فرمودند برادر اين‌ مريضمون‌ را معالجه‌ كن‌. ميگه‌ همينطور ايشان‌ از همون‌ پشت‌ دستشون‌ را آورد كشيد روي‌ صورت‌ من‌ و آورد روي‌ سينة‌ من‌ و به‌ همان‌ ترتيب‌ پا شدند رفتند. من‌ احساس‌ كردم‌ هيچ‌ مرضي‌ ندارم‌. هيچيم‌ نيست‌. حالا سرفه‌ ميكنم‌، به‌ خودم‌ فشار مي‌آورم‌، نه‌ هيچي‌ نيستش‌. برادرم‌ آمد ديدم‌ چشمهايش‌ سرخ‌ شده‌. بسكه‌ گريه‌ كرده‌ رفته‌ بيرون‌ گريه‌ كرده‌. گفتم‌ برادر من‌ فردا كه‌ فلان‌ ساعت‌ مي‌خوايم‌ بريم‌ براي‌ مسكو، شوروي‌. نميريم‌. مي‌ريم‌ براي‌ شيراز، گردش‌. به‌ من‌ نگاهي‌ كرد و گريه‌اش‌ گرفت‌ و رفت‌ از اطاق‌ بيرون‌. خيال‌ كرد من‌ هذيان‌ ميگم‌. آمد تو ديد من‌ نشسته‌ام‌، داروهايي‌ كه‌ آن‌ بالا بود همه‌ را جمع‌ كردم‌ ريختم‌ توي‌ كيسه‌، باز بيشتر ناراحت‌ شد. فردا صبح‌ خود من‌ پا شدم‌، با اينكه‌ زير بغل‌ مرا گرفت‌ و بلند شدم‌ و رفتم‌، چون‌ آنوقت‌ ماشينها شمس‌ العماره‌ بود. رفتيم‌ شمس‌ العماره‌ و بليط‌ گرفتيم‌ و نشستيم‌، اين‌ همينجور مبهوت‌ شده‌ كه‌ چرا من‌ اينجور ميكنم‌! توي‌ راه‌ شيراز بهش‌ جريان‌ را گفتم‌. گفت‌ چرا پس‌ چاق‌ نشدي‌؟ آخه‌ ما خيلي‌ عجوليم‌. گفت‌ پس‌ چرا چاق‌ نشدي‌؟ من‌ چاق‌ شدنش‌ را هم‌ ديدم‌ البته‌.

 ما يك‌ وقتي‌ با مرحوم‌ شهيد هاشمي‌ نژاد كه‌ امشب‌ باز، ايشان‌ هم‌ شب‌ سالشونه‌ و حالا قصد داشتم‌ آخر جلسه‌ يادي‌ از اين‌ مرد بزرگ‌ بكنم‌ و از شما بخوام‌ كه‌ طلب‌ مغفرت‌ براي‌ ايشان‌ بكنيد، من‌ با ايشان‌ داشتيم‌ در بست‌ پائين‌ مي‌رفتيم‌. يك‌ مردي‌ را من‌ ديدم‌، ايشان‌ هم‌ ديد، كه‌ اين‌ دو تا پاش‌ فلج‌ شده‌ بود. فلج‌ فلج‌. كه‌ مثل‌ يك‌ استخوان‌، آن‌ را حتي‌ جمع‌ مي‌كرد اينجوري‌ نگه‌ مي‌داشت‌، روي‌ يكي‌ از اين‌ چرخها داشتند مي‌بردندش‌. كه‌ يادمه‌ ايشان‌ دلشون‌ به‌ حال‌ او سوخت‌. مي‌خواستند يك‌ پولي‌ بهش‌ بدهند گفت‌ كه‌ من‌ آقا فقير نيستم‌ و آمدم‌ براي‌ توسل‌ به‌ حضرت‌ رضا عليهم‌ السلام‌ كه‌ شفا بگيرم‌. (نامفهوم‌)هفت‌ هشت‌ تا اقلا در عمرتون‌ كارهاي‌ با اخلاص‌ بكنيد كه‌ اقلا اگر يك‌ وقت‌ گرفتار شديد، بگيد آقا، ابا عبد الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، اي‌ خدا ما اين‌ كارها را براي‌ تو كرديم‌. مزد ما را بده‌. همة‌ كارهامون‌ براي‌ غير خدا نباشه‌.

 مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ ميگه‌ صد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمدند گفتند موحد باشيد. من‌ ميگم‌ مشرك‌ باشيد، آخه‌ در كارهاتون‌، گاهي‌ هم‌ خدا را شريك‌ كارهاتون‌ قرار بديد آخه‌. اينقدر انسان‌ بي‌ انصافي‌ بكنه‌ نسبت‌ به‌ پروردگارش‌!

 تا همينجا عرايضم‌ كافيست‌. من‌ دوست‌ داشتم‌ امشب‌ از محضر استادمون‌ جناب‌ آقاي‌ رياضي‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌ ولي‌ دير تشريف‌ آوردند. حالا استفاده‌ ميرسونيد حاج‌ آقا كه‌ منبر را تحويل‌ جنابعالي‌ از همينجا بدم‌؟ ايشان‌ صاحب‌ كتاب‌ گنجينة‌ دانشمندان‌ و كتابهاي‌ زيادي‌ و افتخار قوم‌ و خويش‌ با ايشان‌ را هم‌ كه‌ داريم‌ و امشب‌ وفات‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ شايد، يعني‌ فردا اگر آخر ماه‌ باشد و فردا شب‌ ماه‌ ديده‌ بشه‌، امشب‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ جواده‌. جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌. اباصلت‌ ميگه‌ يكسال‌ توي‌ زندان‌ بودم‌. يكسال‌ توي‌ زندان‌ بودم‌. فكر مي‌كردم‌ كه‌ چرا من‌ توي‌ زندان‌ افتادم‌. من‌ كه‌ كار بدي‌ نكردم‌. يك‌ شب‌ يادم‌ آمد من‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ درهاي‌ حجره‌ را بسته‌ بودم‌ و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا توي‌ حجره‌، يتململ‌ تململ‌ السرير، يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ آقازاه‌اي‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، در ميان‌ منزله‌. گفتم‌ آقا درها را من‌ بسته‌ بودم‌. از كجا شما وارد شديد؟ فرمود آن‌ كسي‌ كه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ مرا از مدينه‌ به‌ طوس‌ مي‌آره‌، ميتونه‌ از در بسته‌ هم‌ وارد بكنه‌. پس‌ آقا صداي‌ مرا مي‌شنوند. مي‌توانند وارد زندان‌ بشوند. گفتم‌ يا ابا جعفر. حالا همه‌اتون‌ بگيد السلام‌ عليك‌ يا ابا جعفر يا محمد بن‌ علي‌ ايها التقي‌ الجواد يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌ يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. ميگه‌ تا من‌ توي‌ زندان‌ گرفتارم‌، يك‌ وقت‌ ديدم‌ آقا امام‌ جواد در مقابلم‌، آقا يك‌ ساله‌ من‌ توي‌ اين‌ زندانم‌. فرمود تو ما را حالا خواستي‌.

 آن‌ شخص‌ متنبي‌ كه‌ اسمش‌ متنبي‌ بود. ميگه‌ در مسجد رأس‌ الحسين‌ مشغول‌ عبادت‌ بودم‌. ديدم‌ يك‌ آقائي‌ آمد دست‌ مرا گرفت‌، تمام‌ مشاهد مشرفه‌ و مكه‌ و مدينه‌ و همه‌ جا را مرا در يك‌ شب‌ زيارت‌ داد و برگردوند در مشهد رأس‌ الحسين‌ و بعد ناپديد شد. سال‌ ديگه‌ همان‌ روز، همان‌ شب‌ باز ديدم‌ اين‌ آقا آمد. من‌ را برداشت‌ برد تمام‌ اعتاب‌ متبركه‌ را زيارت‌ داد و برگردوند. ايندفعه‌ دامنش‌ را گرفتم‌ گفتم‌ تو را قسم‌ ميدم‌ به‌ آن‌ خدائي‌ كه‌ اين‌ مقام‌ را به‌ تو داده‌، به‌ من‌ بگو تو كه‌ هستي‌؟ گفت‌ من‌ جواد الائمه‌، پسر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستم‌. اين‌ مطلب‌ را من‌ به‌ مردم‌ گفتم‌. مردم‌ شايع‌ كردند كه‌ من‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ كردم‌ و من‌ را دستگير كردند، توي‌ زندان‌ انداختند. اين‌ شخص‌ ميگه‌ من‌ وقتي‌ اين‌ قضيه‌ را از اين‌ شخص‌ توي‌ زندان‌ شنيدم‌ رفتم‌ نزد حاكم‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ اين‌ حرفها را ميزنه‌، شما چرا او را توي‌ زندان‌ انداختيد. او كه‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ نكرده‌. ديدم‌ زير نامة‌ من‌ نوشته‌ كه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ او را در يك‌ شب‌ اينهمه‌ جاها برده‌ و برگردونده‌، بياد از زندان‌ آزادش‌ كنه‌. خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. آمدم‌ در زندان‌ كه‌ به‌ او تسلي‌ بدهم‌، با او حرف‌ بزنم‌، ديدم‌ كه‌ زندانبانها و افراد پليس‌، اينها ميگن‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ ادعاي‌ پيامبري‌ كرده‌، يا در زمين‌ فرو رفته‌ يا به‌ آسمانها رفته‌، توي‌ زندان‌ نيست‌. دانستم‌ امام‌ جواد آمده‌ است‌ و او را از زندان‌ آزاد كرده‌.

 آقا جواد الائمه‌ ما امشب‌ از تو مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را هم‌ از اين‌ زندانهاي‌ حجابهاي‌ معنوي‌، اين‌ تاريكيها، اين‌ فاصله‌هايي‌ كه‌ بين‌ ما و امام‌ زمانمون‌ قرار گرفته‌، زندانهاي‌ گناه‌، زندانهايي‌ كه‌ خودمون‌ به‌ دست‌ خودمون‌ بوجود آورديم‌، آقا ما را امشب‌ نجات‌ عنايت‌ فرما. امام‌ جواد را، دو تا امام‌ است‌ كه‌ خيلي‌ شبيه‌ به‌ يكديگرند. امام‌ جواد را با لبهاي‌ تشنه‌ به‌ شهادت‌ رساندند. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ پيدا كنيم‌. امشب‌ شب‌ عزاست‌. بايد عزاداري‌ كاملي‌ امشب‌ بكنيم‌. قلب‌ مقدس‌ آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را از خودمون‌ راضي‌ كنيم‌. آقا امام‌ هشتم‌، آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. يا بقية‌ الله‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ آقا. در ميان‌ حجره‌ افتاده‌ صدا ميزند لبهايم‌ از تشنگي‌، در تاريخ‌ دارد كه‌ كنيزكي‌ ظرفي‌ پر از آب‌ كرد. خواست‌ بدهد به‌ امام‌ جواد. ام‌ الفضل‌ ملعونه‌ ظرف‌ آب‌ را از كنيزك‌ گرفت‌. صدا زد بگذار ابن‌ الرضا با لبهاي‌ تشنه‌ از دار دنيا بره‌. سيد الشهدا آنوقتي‌ كه‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌، صدا ميزند اي‌ قوم‌ جگرم‌ از تشنگي‌ ميسوزه‌. امام‌ جواد بدن‌ مقدسش‌ سه‌ شبانه‌روز در مقابل‌ آفتاب‌، روي‌ شنهاي‌ داغ‌، بدن‌ سيد الشهدا هم‌ ثلاث‌ الليل‌ و ثلالث‌ اليوم‌ بلا غسل‌ و بلا كفني‌. سه‌ شبانه‌روز در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌.

 

۱۵ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – امام و رهبری در جامعه

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ الذي‌ نزل‌ علي‌ عبده‌ الكتاب‌ و لم‌ يجعل‌ له‌ عوجا.

سوره‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد چند آيه‌اي‌ از اوائل‌ سورة‌ كهف‌ بود. من‌ امشب‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ امام‌ و نقش‌ امام‌ در زندگي‌ دنيائي‌ انسان‌ و در زندگي‌ بعد از اين‌ عالم‌ و تا قيامت‌ بحث‌ كنم‌. در همين‌ آية‌ اول‌ سورة‌ كهف‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اشاره‌ به‌ همين‌ موضوع‌ هست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد سپاس‌ خدايي‌ را كه‌ بر بنده‌اش‌ كتاب‌ نازل‌ كرد و انحراف‌ براي‌ او قرار نداد.

 بطور كلي‌ اگر يك‌ جامعه‌اي‌ امام‌ و رهبر داشته‌ باشد، آن‌ جامعه‌ سعادتمند است‌. اينكه‌ در روايات‌ زيادي‌ آمده‌، سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ لولا الحجه‌ لساخة‌ الارض‌، اگر حجت‌، امام‌، دليل‌، راهنما نباشد؛ زمين‌ اهلش‌ را به‌ خود فرو مي‌برد اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ به‌ مجرد اينكه‌ يك‌ جمعيتي‌ امام‌ نداشتند، زمين‌ شكاف‌ باز ميكنه‌ و اهلش‌ را مي‌بلعه‌. معناش‌ در حقيقت‌ اينه‌ كه‌ آن‌ جامعه‌ كم‌كم‌ خودشون‌ از بين‌ مي‌روند. اين‌ زميني‌ كه‌ روش‌ زندگي‌ مي‌كنند، اين‌ زمين‌ آنها را به‌ فنا مي‌كشانه‌. آنقدر اختلاف‌ بين‌ آنها بوجود مي‌آد، آنقدر فساد و خونريزي‌ در بين‌ آنها بپا ميشه‌ كه‌ طبعا از بين‌ مي‌روند. ما نمونه‌هاي‌ زيادي‌ داشتيم‌ و خدا صلوات‌ و درودش‌ را بر آل‌ پيغمبر نازل‌ كند كه‌ ما شيعه‌ را از اين‌ اعوجاج‌ حفظ‌ كرده‌. هم‌ اعتقاد كه‌ هميشه‌ يك‌ امام‌ و يك‌ راهنما روي‌ سر ما هست‌ و اگر به‌ ظاهر خود او نيست‌، نايبش‌، جانشينش‌، خليفه‌اش‌ هست‌ و ما را از اختلاف‌ و انحراف‌ و اعوجاج‌ حفظ‌ ميكند. لذا از مسلميات‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ است‌ كه‌ بايد مردم‌ وحدت‌ داشته‌ باشند. يعني‌ يكي‌ از واجبات‌ در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد مردم‌ مسلمان‌ وحدتشون‌ و اتحادشون‌ و وحدت‌ كلمه‌اشون‌ را حفظ‌ كنند. وحدت‌ كلمه‌ و اتحاد محال‌ است‌ كه‌ حفظ‌ شود مگر با داشتن‌ فرمانده‌ واحد و قانون‌ واحد و امام‌ واحد و رهبر واحد. اگر بنا شد كه‌ مردم‌ هر دسته‌اي‌ امامي‌ داشته‌ باشند و هر جمعي‌ رهبري‌ و هر عده‌اي‌ يك‌ راهنمائي‌ داشته‌ باشند، اختلاف‌ ايجاد ميشه‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ اين‌ مردم‌ روي‌ سعادت‌ را نخواهند ديد و به‌ جنگها و دعواها و نزاعها منتهي‌ خواهد شد.

 در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ حرامترين‌ حرامها و گناهترين‌ گناهان‌ ايجاد اختلافه‌. شما اگر مي‌بينيد كه‌ در اسلام‌ دستور داده‌ شده‌ غيبت‌ نكنيد، نسبت‌ به‌ يكديگر اظهار تنفر نكنيد، باصطلاح‌ همزه‌ و لمزه‌ يعني‌ با اشاره‌ به‌ يكديگر بد نگيد، حتي‌ اگر دستور داده‌ شده‌ كه‌ در مجلس‌ نجوا نكنيد، انما النجوا من‌ الشيطان‌، همه‌ و همه‌ بخاطر حفظ‌ وحدت‌ و عدم‌ اختلافه‌. اگر در قرآن‌ مجيد آمده‌ است‌ كه‌ و اعتصموا بحبل‌ الله‌، همه‌اتون‌ خودتون‌ را از انحراف‌ بوسيلة‌ شناخت‌ پروردگار و بوسيلة‌ شناخت‌ امامتون‌ از انحراف‌ حفظ‌ كنيد و نگهداريد؛ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مسلمان‌ ايجاد نشه‌.

 يك‌ بحث‌ عقلي‌ و علمي‌ و اجتماعي‌ در اينجا هست‌ كه‌ بد نيست‌ فهرست‌وار اشاره‌ كنم‌. بطور كلي‌ جانوران‌ و جانداران‌ و حيوانات‌ روي‌ زمين‌ دو دسته‌ هستند. يك‌ دسته‌ سعادتشون‌ در اين‌ است‌ كه‌ با يكديگر زندگي‌ كنند و اجتماعي‌ هستند. يك‌ دسته‌ در مقابل‌ اينها، انفرادي‌ زندگي‌ كردن‌ به‌ سعادتشون‌ لطمه‌اي‌ نمي‌خورد. حالا در اينكه‌ چه‌ دسته‌ از حيوانات‌ اجتماعي‌ هستند و چه‌ دسته‌ انفرادي‌، زياد نمي‌خوام‌ بحث‌ كنم‌. بطور مختصر مثلا زنبور عسل‌ از حيواناتي‌ است‌ كه‌ بايد اجتماعي‌ زندگي‌ كنه‌. اگر اجتماعي‌ زندگي‌ نكرد يك‌ دونه‌اش‌ به‌ درد هيچ‌ چيز نميخوره‌ و خودش‌ را هم‌ نميتونه‌ نگه‌ بداره‌. اين‌ عسل‌ به‌ اين‌ خوبي‌ كه‌ بدست‌ مي‌آد يا اينكه‌ يك‌ مدتي‌ خودش‌ زندگي‌ در ميان‌ كندو ميكنه‌، اين‌ تنها و تنها بخاطر اجتماعي‌ زندگي‌ كردنشه‌. و الا اگر اينها تك‌تك‌ در عالم‌ زندگي‌ مي‌كردند نه‌ عمري‌ داشتند، نه‌ فايده‌اي‌ داشتند، نه‌ ارزشي‌ داشتند، نه‌ مي‌تونستند به‌ درد خودشون‌ يا بشر و يا مخلوق‌ خدا بخورند.

 باز از آنطرف‌، مثلا شايد مثل‌ حيواناتي‌ مثل‌ گوزن‌ و آهو، اينها حالا با هم‌ جمع‌ نشدند و جمعيتي‌ نبودند، زياد براشون‌ اهميت‌ شايد نداشته‌ باشه‌. و مسلم‌ مسلم‌ اين‌ است‌ كه‌ بشر جزو آن‌ دسته‌ از حيواناتي‌ است‌ كه‌ بايد اجتماعي‌ زندگي‌ كند. يعني‌ سعادتش‌ در زندگي‌ با اجتماع‌ خودشه‌. و از همة‌ حيوانات‌ بشر نيازش‌ به‌ همنوعش‌ بيشتره‌. شما اگر الان‌ به‌ سرتاپاي‌ خودتون‌ در همين‌ مجلس‌ نگاه‌ كنيد مي‌بينيد لااقل‌ به‌ ده‌ نفر، بيست‌ نفر نيازمنديد كه‌ همينطور اينجا بنشينيد. از سر و كله‌ شروع‌ مي‌كنيم‌، سلماني‌ لازم‌ است‌ كه‌ اصلاحتون‌ كنه‌. دلاك‌ توي‌ حموم‌ لازم‌ است‌ كه‌ سرتون‌ را صابون‌ بزنه‌. يا صابون‌ سازي‌ لازم‌ داريد، يك‌ باصطلاح‌ كسي‌ كه‌ حمامي‌ را گرم‌ كنه‌ احتياج‌ داريد، بعد نوبت‌ به‌ لباسهاتون‌ ميرسه‌. لباس‌ شما لااقل‌ ده‌ نفر با هم‌ همكاري‌ كردند تا اين‌ لباس‌ را تونستيد بپوشيد. اعم‌ از آن‌ كسي‌ كه‌ پنبه‌اش‌ را كاشته‌، آن‌ كسي‌ كه‌ رشته‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بافته‌، آن‌ كسي‌ كه‌ دوخته‌، آن‌ بزازي‌ كه‌ فروخته‌ و تا اينجا كه‌ حالا شما پوشيديد و آمديد در اين‌ مجلس‌ راحت‌ نشستيد. و اگر بنشينيد حساب‌ كنيد يك‌ شبانه‌ روز به‌ چند نفر و چند هنرمند و چند شاغل‌ يك‌ كار نيازمنديد هر فردي‌ از شما، شايد به‌ صد نفر برسه‌.

 پس‌ نياز بشر به‌ همنوع‌ خود از همه‌ بيشتره‌. و اين‌ مسئله‌ هم‌ مسلمه‌ كه‌ هر حيواني‌ كه‌ با اجتماعش‌ بايد زندگي‌ كند و سعادتش‌ با اجتماعش‌ هست‌، دو چيز از ضروريات‌ زندگي‌ آنهاست‌. يكي‌ قانون‌ كه‌ همه‌ آن‌ قانون‌ را رعايت‌ كنند. يكي‌ هم‌ رهبر. شما اگر زندگي‌ زنبور عسل‌ را مطالعه‌ كرده‌ باشيد نوشته‌اند، كتابها در اين‌ زمينه‌ نوشته‌ شده‌. اگر مطالعه‌ كرده‌ باشيد مي‌دونيد اين‌ دو مسئله‌ در زندگي‌ آنها نقش‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داره‌. يعني‌ اساس‌ زندگيشون‌ در اين‌ دو پايه‌ بنا شده‌. زنبور عسل‌ يك‌ ملكه‌ دارد، هيچ‌ كار نميكنه‌ فقط‌ اطراف‌ او جمعند. بدون‌ فكر هر جا او ميرود آنها هم‌ ميروند. هر جا فرود مي‌آد، آنها هم‌ فرود مي‌آيند. هر جا هست‌ ولو در ميان‌ كندوي‌ باصطلاح‌ استعمارگرانة‌ بشر كه‌ بشر آنها را وارد اين‌ كندو كرده‌ و ازشون‌ استثمار ميكنه‌ و آنها را تحت‌ استعمار خود قرار داده‌، اگر ملكه‌ وارد اين‌ كندو شد، همه‌ وارد مي‌شوند، هيچ‌ حرفي‌ ندارند. اگر ملكه‌ خارج‌ شد آمد در روي‌ يك‌ درختي‌، روي‌ يك‌ كوهي‌ زندگي‌ كرد ولو از همة‌ جوانب‌ خطرات‌ بهش‌ متوجه‌ بشود، مي‌بينيد كه‌ همة‌ زنبورها به‌ اين‌ شاخة‌ درخت‌ همه‌ چسبيدند و از اطراف‌ ملكه‌ و رهبر و امامشون‌ دور نميشوند. در مورچه‌ها هم‌ همين‌ مسئله‌ است‌. در اكثر حشرات‌ اين‌ مسئله‌ هست‌. منتهي‌ چون‌ راجع‌ به‌ زنبور عسل‌ ما نياز به‌ آنها داريم‌ و بايد باهاشون‌ كار كنيم‌ تا عسلي‌ ازشون‌ استفاده‌ كنيم‌، بيشتر مطالعه‌ شده‌ و همه‌اتون‌ مي‌دونيد. و حال‌ اينكه‌ زنبور عسل‌ از ملكه‌ و از قوانيني‌ كه‌ آنجا حاكمه‌، استفاده‌اي‌ نميكنند. فقط‌ نگهداري‌ آنها به‌ اين‌ وسيله‌. و دوم‌ اگر مي‌خوان‌ ثمري‌ داشته‌ باشند، عسلي‌ داشته‌ باشند، بايد با هم‌ باشند. يكي‌ حفظشون‌، يكي‌ ثمرشون‌.

 اما بشر! صدها نياز به‌ همنوع‌ خود دارد. هزارها نياز به‌ همنوع‌ خود دارد. تا جايي‌ كه‌ ابر و باد و مه‌ و خورشيد و فلك‌ در كارند، تا تو ناني‌ به‌ كف‌ آري‌ و به‌ غفلت‌ نخوري‌. واقعا تمام‌ افراد بشر دارند كار مي‌كنند تا شما راحت‌ باشيد. همة‌ افراد بشر، داخل‌ و خارج‌، اگر چند روز به‌ روي‌ مردم‌ ايران‌ ممالك‌ خارج‌ درها را ببندند و در فشار اقتصادي‌ مردم‌ را قرار بدهند، انسان‌ نميتونه‌ روي‌ پاي‌ خودش‌ بايسته‌. با اينكه‌ همه‌ چي‌ توي‌ مملكت‌ هست‌، در عين‌ حال‌ به‌ خارج‌، به‌ دريا، به‌ بيابان‌، به‌ مردم‌ بيابانگرد، به‌ مردم‌ درياگرد، به‌ همه‌ چيز ما نيازمنديم‌. آنوقت‌ چطور ميشه‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ حشره‌ با اينكه‌ زياد احتياج‌ به‌ همنوع‌ خودش‌ نداره‌، فقط‌ در دو قلم‌ از چيزها نياز به‌ همنوع‌ خودش‌ داره‌، اون‌ حشره‌ اينجور پابند به‌ قوانين‌ و به‌ امام‌ خود و به‌ ملكه‌ هست‌. بشر چطور ميشه‌ نباشه‌؟!

 در دنيا تاريخ‌ را ورق‌ بزنيد آقايون‌. تمام‌ تواريخي‌ كه‌ در عالم‌ نوشته‌ شده‌. چه‌ مسلمانها نوشته‌ باشند و چه‌ غير مسلمانها. چه‌ در روايات‌ مطالعه‌ كنيد و چه‌ در قرآن‌. مي‌بينيد نقش‌ مهمي‌ كه‌ اتحاد و وحدت‌ و رعايت‌ قانون‌ و فرمانبرداري‌ فرمانده‌ براي‌ بشر داشته‌، هيچ‌ چيز اينقدر فايده‌ نداشته‌. و آنقدري‌ كه‌ اختلاف‌ و جدايي‌ از يكديگر براي‌ بشر ضرر داشته‌، هيچ‌ چيز ضرر نداشته‌. اينجاست‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌ ائمة‌ اطهار كه‌ جانمون‌ به‌ قربانشون‌ كه‌ ما هر چه‌ داريم‌ از رهنمودهاي‌ آنها داريم‌، از كلمات‌ آنها داريم‌. با اونكه‌ همشون‌ نمايندة‌ الهي‌ هستند، با اونكه‌ غلامانشون‌، خدمتگذارانشون‌ اينها مي‌تونن‌ كه‌ اراده‌ كنند بگن‌ كن‌ فيكون‌. اراده‌ كنند يك‌ چيزي‌ باشه‌، اون‌ چيز مي‌خواد ماه‌ باشه‌ يا خورشيد، يا آسمان‌ يا زمين‌، ارادتمندان‌ اونها اين‌ كارها را مي‌كنند.

 شما يك‌ كتابي‌ است‌ به‌ نام‌ آلاء الرحمن‌ في‌ الاحوال‌ السلمان‌، نگاه‌ كنيد اين‌ كتاب‌ ببينيد سلمان‌ خدمتگذار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ چه‌ مي‌كرده‌؟ چه‌ ارادة‌ قويي‌ داشته‌. اينها با همة‌ عظمتشون‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ قدرت‌ اين‌ را دارم‌ كه‌ همه‌ آسمان‌ و زمين‌ را به‌ يك‌ چشم‌ به‌ زدن‌ ايجاد كنم‌. قدرت‌ اين‌ را دارم‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ بگم‌ باشد، باشد و هر چه‌ بگويم‌ نباشد، نباشد. و نشان‌ هم‌ مي‌داد. مشت‌ نمونة‌ خروار است‌ وقتي‌ كه‌ در خيبر را مي‌كند، مي‌خوان‌ بكشن‌ در خيبر را چقدر وزنش‌ است‌؟ حضرت‌ با مشت‌ مثل‌ خمير قطعه‌، قطعه‌ مي‌كنه‌، هزار من‌، يعني‌ سه‌ هزار كيلو لااقل‌ اين‌ وزن‌ در بوده‌، روي‌ دست‌ بلند مي‌كنه‌، لشگر را از اين‌ طرف‌ خندق‌ به‌ اونطرف‌ خندق‌ مي‌بره‌. اون‌ شخص‌ مي‌گه‌ به‌ پيغمبر عرض‌ كردم‌ پسر عموت‌ چه‌ مي‌كنه‌؟ فرمود: به‌ پاهاش‌ نگاه‌ كن‌. ديدم‌ پاهاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بين‌ زمين‌ و آسمان‌ معلق‌ است‌. ائمة‌ اطهار همشون‌ اينطور بودند. حميد ابن‌ قحطبه‌ نشسته‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ با او دارن‌ صحبت‌ مي‌كنند، به‌ جدال‌ كشيد، گفت‌ اگر شما راست‌  مي‌گيد بگيد اين‌ دو تا شير بيان‌ من‌ را بخورند. دو شير حمله‌ كردند، خوردند و قطره‌اي‌ از خونش‌ هم‌ بر روي‌ زمين‌ نريخت‌. مامون‌ گفت‌ آقا اين‌ برگرده‌، فرمود اگر اژدهايي‌ كه‌ ريسمانهاي‌ سحره‌ را خورد، ريسمانها را پس‌ داد اين‌ شيرها هم‌ مي‌تونن‌ پس‌ بدن‌. معني‌ معجزه‌ اين‌ است‌. اگر سحر بود ممكن‌ بود پشت‌ پرده‌ مخفيش‌ كنند يك‌ بادي‌ هم‌ پشت‌ پرده‌ بياندازند شيرها حمله‌ كنند و مردم‌ خيال‌ كنند كه‌ شيرها حميد ابن‌ قحطبه‌ را خوردند. نه‌، معجزات‌ خاندان‌ عصمت‌ را نگاه‌ كنيد بعد از هزار و دويست‌ سال‌، كنار قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا ساعت‌ به‌ ساعت‌ معجزه‌ مي‌شه‌. ما چون‌ ظاهر بينيم‌ چون‌ ظواهر را مشاهده‌ مي‌كنيم‌، اگر سرطانيها خوب‌ بشن‌ اين‌ را معجزه‌ مي‌دونيم‌. يك‌ نفر در تهران‌ يك‌ كسالت‌ سختي‌ داشت‌ نمي‌دانم‌ سرطان‌ بود، يك‌ كسالتي‌ كه‌ دكترها جوابش‌ كرده‌ بودند، اين‌ با توسل‌ معالجه‌ شده‌ بود و شفا پيدا كرده‌ بود. يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌ اين‌ كه‌ مهم‌ نيست‌، اين‌ كار اونها نيست‌ ائمة‌ اطهار كارشون‌ معالجة‌ بدن‌ نيست‌، اين‌ بدن‌ مثل‌ اسب‌ زير پاي‌ انسانه‌، روح‌ انسان‌ اصله‌، انسان‌ روح‌ است‌ نه‌ جسد.

 و ائمة‌ اطهار نيامدند براي‌ معالجة‌ اسب‌ زير پا. دام‌ پزشك‌ كه‌ نيستند اين‌ كارها را فوق‌ العاده‌ انجام‌ مي‌دن‌. مثل‌ يك‌ پروفسوري‌ كه‌ بلاتشبيه‌ وقت‌ سر خاراندن‌ ندارد براي‌ پيوند قلب‌، حالا آقا اسبش‌ پاش‌ درد گرفته‌ آورده‌ او هم‌ يك‌ دوايي‌ ماليده‌ پاي‌ او را معالجه‌ كرده‌، به‌ چه‌ دكتر حاذقي‌. اين‌ اصلا به‌ او توهين‌ است‌. روحت‌ را آمده‌ معالجه‌ بكند. لذا اون‌ دوست‌ من‌ گفت‌ به‌ او كه‌ اگر حسدي‌، بخلي‌، عادت‌ به‌ گناهي‌، گناه‌ آمده‌ تا كنار ابدا اينها را ترك‌ كرد و اگر مبتلا بود و رفت‌ در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و بيرون‌ آمد از اين‌ مسائل‌ پاك‌ بود و از اين‌ مرضهاي‌ روحي‌ پاك‌ بود اين‌ خوبه‌، اين‌ كار را مي‌خواد.

 ذالك‌ الكتاب‌ لا ريب‌ فيه‌ هدي‌ المتقين‌، اين‌ قرآن‌ را خدا نازل‌ كرده‌ براي‌ اينكه‌ مردم‌ روحشون‌ معالجه‌ بشه‌. طبيب‌ دوار بطبّه‌ رسول‌ اكرم‌ يك‌ طبيبي‌ بود كه‌ دور مي‌زد براي‌ معالجة‌ مردم‌، شما خيال‌ كرديد كه‌ يك‌ كيفي‌ دستش‌ بود و توش‌ هم‌ يك‌ دستگاه‌ فشار خون‌ و يك‌ گوشي‌ و يك‌ فرض‌ كنيد كه‌ از اينهايي‌ كه‌ مي‌ذارن‌ تب‌ طرف‌ را، اسمش‌ را من‌ نمي‌دونم‌، تب‌ را بسنجند و از اينهاداشت‌ نه‌ يك‌ قرآن‌ داشت‌. طبيب‌ دوار بطبه‌. تمام‌ كيف‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ يك‌ دونه‌ قرآن‌ بود. طبيان‌ كل‌ شي‌ همه‌ چيز درش‌ بود. همه‌ چيز درش‌ بود كه‌ بعد از هزار و چهار صد سال‌ تمام‌ دانشمندان‌ روش‌ حرف‌ زدن‌، هنوز از بيست‌ و هشت‌ حرف‌ قرآن‌، بيست‌ و هشت‌ رتبة‌ علم‌ قرآن‌، هنوز دو رتبه‌اش‌ را بيشتر نتونستند، حتي‌ ائمة‌ اطهار اونطور ما مي‌تونستند مردم‌ آمادگي‌ نداشتند كه‌ بيان‌ كنند. و بيست‌ و شش‌ حرف‌ ديگر حضرت‌ بقيت‌ الله‌ مي‌ياد و از اين‌ كتاب‌ آسماني‌ استفاده‌ مي‌كند. ائمه‌ كارشون‌، اينها معجزه‌ است‌. يك‌ آدم‌ فاسد به‌ تمام‌ معنا فاسد حتي‌ تا در حرم‌ هم‌ فاسده‌، حتي‌ توي‌ حرم‌ هم‌ به‌ زنهاي‌ نامحرم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌، يك‌ دفعه‌ يك‌ جوه‌اي‌ از ناحية‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بهش‌ مي‌شه‌ او هم‌ مجذوب‌ مي‌شه‌، مي‌بيني‌ تمام‌ امراض‌ روحيش‌ را كنار ريخت‌ يك‌ آدم‌ صالح‌ و پاك‌ و با تقوا شد اين‌ كار علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. كار سرطاني‌ را معالجه‌ كردن‌، مي‌كند. تواضع‌ دارن‌ هر كاري‌ را شما از اونها بخواهيد انجام‌ مي‌دن‌ ولي‌ تو نگو علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا سرطان‌ شفا داد. مثل‌ هماني‌ كه‌ به‌ اون‌ پروفسور بگي‌ كه‌، پروفسوري‌ كه‌ هر ساعتي‌ چند تا پيوند قلب‌ مي‌كنه‌ پاي‌ اسب‌ من‌ درد گرفته‌ بود بارك‌ الله‌ اين‌ دكتر عجب‌ حاذقه‌، كارهاي‌ فوق‌ العاده‌ مي‌كنه‌، چكار كرده‌ آقا؟ پاي‌ اسب‌  من‌ را روغن‌ ماليده‌ خوب‌ شده‌. اگر ما معرفت‌ امام‌ را داشته‌ باشيم‌ به‌ خدا قسم‌ مرده‌ را حتي‌ زنده‌ كردن‌، مرده‌ زنده‌ كردن‌، براي‌ اونها مسئله‌اي‌ نيست‌ و اگر رفتيم‌ و اونها را منحصر به‌ اين‌ عمل‌ و به‌ اين‌ خاطر معرفي‌ كرديم‌ اهانت‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كرديم‌. شما ببينيد تمام‌ انبياء معجزاتشون‌ روي‌ همين‌ مسائل‌ ظاهر است‌ چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ مردم‌ اونوقت‌ بيشتر از اين‌ درك‌ نداشتند. عيسي‌ مرده‌ زنده‌ مي‌كند. كور شفا مي‌دهد، عبرس‌ و فلج‌ را شفا مي‌دهد و همينطور انبياء ديگر. اما پيغمبر اكرم‌ كه‌ براي‌ شما مردم‌ ساخته‌ شدة‌ با معرفت‌، آمده‌ اين‌ معجزه‌اش‌ قرآن‌ است‌. هدي‌ للمتقين‌. اين‌ كارش‌ هدايت‌ مردم‌ است‌. اونها به‌ مقتضاي‌ كساني‌ كه‌ با اونها زندگي‌ مي‌كردند، مجبور بودند معجزاتشون‌ در همين‌ مسائل‌ ظاهري‌ باشه‌، يعني‌ خدا مي‌خواست‌ تا مردم‌ كشيده‌ بشن‌ به‌ طرف‌ دين‌ و حقيقت‌. ببينيد معجزة‌ حضرت‌ يوسف‌ زيبايي‌ صورتش‌ است‌. معجزة‌ حضرت‌ موسي‌ اژدها را مي‌اندازه‌، عصا را مي‌اندازه‌ اژدها مي‌شه‌ ولي‌ معجزة‌ پيغمبر اكرم‌ قرآن‌ است‌. هدي‌ للمتقين‌ روح‌ شفا مي‌ده‌. روح‌ معالجه‌ مي‌كنه‌ و ينزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو الشفاء و رحمت‌ للمومني‌ ما باز هم‌ همين‌ دو آيه‌ را براي‌ دردهاي‌ ظاهريمون‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ منظورش‌ شفا و رحمت‌ است‌. شفاي‌ روح‌ است‌ و رحمت‌ است‌ براي‌ مومنين‌.

 در يك‌ آية‌ ديگر دارد و شفاء لما في‌ الصدور، قرآن‌ شفاست‌ براي‌ اونچه‌ كه‌ در دلهاتون‌ هست‌. يعني‌ امراض‌ روحي‌ و شفاء لما في‌ الصدور. يك‌ روايتي‌ دارد كه‌ اگر كسي‌ كسالت‌ سينه‌ پيدا كرد تنگ‌ نفس‌ داشت‌ قرآن‌ بخوانه‌. من‌ با يكي‌ از مراجع‌ قم‌ بود، ببخشيد نجف‌ بود صحبت‌ مي‌كردم‌ ايشان‌ يك‌ جملة‌ خوبي‌ فرمود، گفت‌ اين‌ روايت‌ خلاف‌ ظاهر قرآن‌ را بيان‌ كرده‌، لشفاء لما في‌ الصدور معناي‌ ظاهرش‌ اين‌ است‌ كه‌ سينه‌، اونچه‌ كه‌ در سينه‌ هست‌ يعني‌ روح‌ انسان‌، شفا براي‌ روح‌ انسان‌. اون‌ وقت‌ اين‌ ائمه‌ با همة‌ اين‌ قدرت‌ من‌ اين‌ را مي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ بزرگترين‌ دليل‌ بر اثبات‌ حقانيت‌ اونهاست‌ و بزرگترين‌ دليل‌ بر اهمييت‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ امشب‌ عنوان‌ كردم‌ و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ تا همة‌ عظمتشون‌ اگر يك‌ طاغوتي‌ يك‌ فردي‌ كه‌ اين‌ از نظر دين‌، از نظر اعتقادات‌ از نظر عمل‌ بدترين‌ است‌، اما دين‌ اسلام‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌ و زير ساية‌ اسلام‌ مي‌خواد خودش‌ را حفظ‌ كنه‌ دلش‌ به‌ حال‌ اسلام‌ نسوخته‌، چون‌ اسلام‌ را حفظ‌ مي‌كند، شما به‌ حالات‌ ائمه‌ نگاه‌ كنيد، امامها در مقابل‌ او اظهار مخالفت‌ نمي‌كنند براي‌ اينكه‌ وحدت‌ مردم‌ مسلمان‌ بهم‌ نخورد. چرا؟ گاهي‌ مي‌شه‌، گاهي‌ شد و يك‌ مورد هم‌ ظاهرا بيشتر نبود كه‌ مي‌خواستند اساس‌ اسلام‌ را از بين‌ ببرند، يعني‌ اسلام‌ نباشه‌، شاهي‌ باشه‌. اسلام‌ نباشه‌، سلطنت‌ باشه‌. تا اين‌ كار را خواستند بكنند كه‌ به‌ دست‌ يزيد مي‌خواست‌ اين‌ كار عملي‌ بشه‌ اينجا اظهار مخالفت‌ كردند و لشكر تهيه‌ كردند و با او جنگ‌ كردند و مي‌دانست‌ سيد الشهدا كه‌ كشته‌ مي‌شه‌ و همين‌ كشته‌ شدن‌ حضرت‌ سيد الشهدا مفيد بود و حاضر شدند كه‌ با اون‌ وضع‌ خاص‌، حضرت‌ كشته‌ بشن‌ و زن‌ و فرزندشون‌ اسير بشه‌ كه‌ ظاهر اسلام‌، البته‌ اينجا خطر داشت‌ والا بقية‌، شما فكر مي‌كنيد مثلا فرض‌ كنيد حجاج‌ ابن‌ يوسف‌ يا عبدالملك‌ مروان‌ يا مثلا فرض‌ كنيد هارون‌ الرشيد يا مامون‌ الرشيد يا متوكل‌ عباسي‌ بهتر از يزيد بودن‌ بعضيها مي‌گن‌ اونها بدتر از يزيد بودند اونها مثل‌ كافر و منافق‌، يزيد كافر بود ولي‌ اينها منافق‌ بودند و منافق‌ بدتر از كافر است‌ ، اما در عين‌ حال‌ بخاطر اينكه‌ ظاهر اسلام‌ حفظ‌ مي‌شد و همه‌ زير ساية‌ اسلام‌ بودندو اگر يك‌ حكمي‌ از احكام‌ اسلام‌ مي‌آمد اينها با قرآن‌ مي‌خواستند حتي‌ المقدور تطبيقش‌ بدن‌ و قرآن‌ و اسلام‌ و دين‌ را حفظ‌ كنند. حفظ‌ مي‌كردند اون‌ هم‌ ظاهرش‌ را اون‌ هم‌ به‌ خاطر خودشون‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌گذاشتند دو دسته‌اي‌ بشه‌. اين‌ دليل‌ مهمي‌ است‌. حضرت‌ مجتبي‌ به‌ خودش‌ قسم‌ اين‌ اعتقاد من‌ است‌ كه‌ اگر اراده‌ مي‌كرد معاويه‌ و تمام‌ بني‌ اميه‌ با يك‌ اراده‌اش‌ از بين‌ مي‌رفتند دستش‌ را دراز كرد از ريشه‌ معاويه‌ گرفت‌ از شام‌ كند حالا اين‌ بحثها را من‌ نگم‌ براي‌ شما. در مجلسش‌ نشسته‌ بود حضرت‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ اين‌ زن‌ تو مردها چكار مي‌كني‌؟ مرده‌ به‌ خودش‌ نگاه‌ كرد ديد كه‌ زن‌ شده‌. اومد خونه‌ زنش‌ مرد شده‌، اينها شما فكر نكنيد قصه‌ است‌، اگر الان‌ امام‌ زمان‌ شما اراده‌ كنه‌ هر چه‌ مرده‌ بشن‌ زن‌ و هر چه‌ زنه‌ بشن‌ مرد. واي‌ به‌ حالمونه‌. اراده‌ است‌. با اراده‌ همة‌ كارها انجام‌ مي‌شه‌.

 ولي‌ در عين‌ حال‌ مي‌نشينه‌ پاي‌ منبر و اون‌ شخص‌ خطيب‌ مي‌ره‌ روي‌ منبر و به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ مي‌كنه‌، حضرت‌ اشك‌ مي‌ريزه‌، گريه‌ مي‌كنه‌، چرا اينجوره‌؟ تو كه‌ قدرت‌ داري‌ يك‌ كاري‌ بكن‌. بعضي‌ از افراد نادان‌ خيال‌ مي‌كنند خو و طبع‌ امام‌ حسين‌ اون‌ بوده‌ و خو و طبع‌ امام‌ حسن‌ اين‌ بوده‌. اين‌ بزرگترين‌ توهين‌ به‌ امام‌ است‌. كه‌ اگر امام‌ حسن‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ با يزيد زندگي‌ مي‌كرد صريح‌ صلح‌ مي‌كرد. اصلا خويش‌، خو و طبعه‌. نه‌ يك‌ سر سوزن‌ هوا، خواستة‌ نفساني‌، خوي‌، طبع‌، فطرت‌ غير از اونچه‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ و ارادة‌ خداست‌ در وجود امام‌ نيست‌.ارادت‌ رب‌ في‌ مقادير اموريت‌ عليكم‌ و تذكر من‌ بيوتكم‌ نحن‌ مشييت‌ الله‌ ماييم‌ مشييت‌ خدا. ما مشييت‌ خدا، يعني‌ اصلا وجود ما. سر تا پامون‌ خواست‌ خداست‌، سر تا پامون‌ هر چه‌ خدا مي‌خواد. حتي‌ يك‌ نگاه‌ نمي‌كنيم‌ مگر با خداست‌ خدا باشد. يك‌ انگشتمون‌ را تكان‌ نمي‌ديم‌ مگر با خواست‌ خدا. فكر نكنيد مگر مي‌شه‌؟ بله‌ اولياء خدا اينطوري‌ هستند تا چه‌ برسد به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ كه‌ اونها نفس‌ اللهند. در آية‌ شريفه‌ و يخدثكم‌ الله‌ نفسه‌ مطالعه‌ كنيد امام‌ مي‌فرمايد منظور از اين‌ نفس‌ الله‌ امامه‌ خدا به‌ وسيلة‌ امام‌ مي‌ترساند.

 نفس‌ پيغمبر است‌. شما مي‌گيد مگر مي‌شه‌ يك‌ آدم‌ هم‌ اين‌ باشه‌، هم‌ اون‌ باشه‌؟ وقتي‌ كه‌ تمام‌ خواستة‌ من‌ عين‌ خواستة‌ شما شد من‌ و شما يك‌ خواسته‌ بيشتر نداريم‌، يك‌ چيز مي‌گيم‌. يك‌ حرف‌ مي‌زنيم‌، يك‌ كار مي‌كنيم‌، يك‌ فكر مي‌كنيم‌. خدا، پيغمبر، ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌، فاطمة‌ زهرا اينها همشون‌ يك‌ خواسته‌ دارن‌. خدا مي‌خواد، پيغمبر هم‌ مي‌خواد. لا ينطق‌ عن‌ الهوا نطقي‌ از روي‌ خواست‌ دل‌ نمي‌كند. ان‌ هو، ببينيد اين‌ ان‌ هو يعني‌ نيست‌ غير از اين‌. هيچي‌ غير از اين‌ نيست‌. شما يك‌ سر سوزن‌ يك‌ جايي‌ را پيدا بكنيد كه‌ غير از وحي‌ باشه‌، غير از ارادة‌ خدا باشه‌. ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌. نيست‌ هيچ‌ چيز مگر وحيي‌ كه‌ رسيده‌ پس‌ از همة‌ مسائلي‌ كه‌ از اول‌ عرايضم‌ عرض‌ كردم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ هر جمعيتي‌ كه‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ بخواد موفق‌ باشد، پر ارزش‌ بشه‌، پيشرفت‌ كنه‌ بايد امام‌ داشته‌ باشد. بايد رهبر داشته‌ باشد. شما اگر توي‌ يك‌ سربازخانه‌ بريد، اگر سربازهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ پادگان‌ هستند اينها تحت‌ فرمان‌ فرماندهشان‌ نباشند. سرپيچي‌ مي‌كنند، نه‌ اون‌ پادگان‌ ارزش‌ داره‌ نه‌ اون‌ سربازها ارزش‌ دارند نه‌ اون‌ فرمانده‌ ارزش‌ داره‌. و اگر دشمن‌ حمله‌ كرد يقينا اينها را در اولين‌ لحظات‌ حمله‌اش‌ اينها را دستگير مي‌كنه‌. من‌ نمي‌خواستم‌ امشب‌ اين‌ مطلب‌ را مطرح‌ نكنم‌ ولي‌ به‌ يك‌ جهتي‌ كه‌ طول‌ مي‌كشه‌ طولش‌ بدم‌ و تفسيلي‌ عرض‌ كنم‌ والا مطلبم‌ به‌ همينجا مي‌خواست‌ منتهي‌  بشه‌. شما الان‌ در تمام‌ دنيا مراجعه‌ كنيد، انقلابهاي‌ زيادي‌ در دنيا واقع‌ شده‌. هر كدام‌ از انقلابها يك‌ امام‌ محبوبي‌ داشته‌ است‌. يك‌ رهبر محبوبي‌ داشته‌ است‌ و او را دوست‌ مي‌داشته‌اند و تحت‌ فرمانش‌ بوده‌اند و موفق‌ شدند. ولي‌ اگر چند تا رهبر داشتند، چند تا امام‌ داشتند اينها با هم‌ اختلاف‌ داشتند، موفقيت‌ كه‌ براشون‌ حاصل‌ نمي‌شد يقين‌ بدونيد و مي‌بينيد الان‌ من‌ گوشه‌ و كنار عالم‌ براتون‌ نشون‌ دارم‌ كه‌ اينها هيچ‌ موفق‌ نشدند و بعد از انقلاب‌ هم‌ آرامش‌ نداشتند. حالا اين‌ رهبر بايد محبوبيت‌ داشته‌ باشد و در صراط‌ مستقيم‌ باشد و قوانين‌ صحيحي‌ در دستش‌ باشد حتي‌ رهبران‌ ناقص‌. يعني‌ همة‌ اين‌ سه‌ مسئله‌ درونشون‌ نباشه‌. اما يكي‌ از اينها بوده‌. مثلا گاندي‌ محبوبيت‌ داشت‌ بخاطر كارهاي‌ ظاهري‌ كه‌ انجام‌ مي‌داد. اين‌ موفق‌ شد، اگر چه‌ انقلابش‌ هم‌ ناقص‌ موند به‌ جهت‌ اينكه‌ در بعضي‌ از كارها موفق‌ شد در بعضي‌ از كارها مردم‌ خوي‌ همان‌ انگليسي‌ زندگي‌ كردن‌ را پيدا كرده‌ بودند. الان‌ اگر شما به‌ هندوستان‌ بريد مي‌بينيد اونها توي‌ جاده‌ مثلا طرف‌ دست‌ چپ‌ حركت‌ مي‌كنند. فرمانشون‌ هم‌ طرف‌ چپ‌ ماشين‌ است‌ و اين‌ بخاطر اينكه‌ انگلستان‌ اينجوري‌ رانندگي‌ مي‌كردند و امثال‌ اينها يك‌ آثاري‌ از اونها مانده‌. در ممالك‌ ديگر در مذاهب‌ ديگر غير از تشييع‌ هيچ‌ وقت‌ دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ بخاطر اين‌ مرجعييت‌ و نمايندگي‌ امام‌ زمانشون‌ را از دست‌ داده‌ بودند موفق‌ به‌ يك‌ انقلاب‌ صحيح‌ در هيچ‌ يك‌ از ممالك‌ سني‌ نشين‌ كه‌ تحت‌ اين‌ برنامه‌ بودند نشدند.

 نمونه‌اش‌ افغانستان‌ و بعضي‌ از ممالك‌. اما وقتي‌ كه‌ در مملكت‌ ما اين‌ بخاطر تشيع‌ است‌ آقايان‌ به‌ خاطر امام‌ زمان‌ است‌ ماها غافليم‌ .خدا مي‌دونه‌ ما اكثرمون‌ خوابيم‌ اين‌ انقلابي‌ كه‌ شد اين‌ وضعي‌ كه‌ پيش‌ آمد در پانزده‌ سال‌ قبل‌، خوب‌ ما بوديم‌ ديگر. تمام‌ مردم‌ يك‌ پارچه‌، يك‌ وقتي‌ مي‌گن‌ ناصرالدين‌ رفته‌ به‌ انگلستان‌ اونجا براش‌ رژه‌ رفته‌ بودند در مقابلش‌، سربازها سان‌ ديده‌ بودند بعد اون‌ شاه‌ اون‌ به‌ اصطلاح‌ انگلستان‌ گفته‌ بود كه‌ در مملكت‌ شما آيا يك‌ همچين‌ نيرويي‌ هست‌؟ ايشان‌ در جواب‌ گفته‌ بود كه‌ ما يك‌ مشت‌ سرباز و پليس‌ در مملكت‌ داريم‌ براي‌ حفظ‌ امنيت‌ داخلي‌ مملكتمون‌. اما اگر روزي‌ به‌ طرف‌ ما يك‌ دشمني‌ حمله‌ بكنه‌ ما اونجا يك‌ فرمانده‌ داريم‌ به‌ نام‌ مرجع‌ تقليد، كه‌ از بچة‌ پانزده‌ سالة‌ پسر و از دختر نه‌ سالة‌ دختر تا پير مردي‌ كه‌ بتونه‌ از جا حركت‌ كنه‌ و حتي‌ من‌ و وزرا بايد تحت‌ فرمان‌ او باشيم‌ بايد. والا جهنمي‌ هستيم‌ و لذا همة‌ مردم‌ ايران‌، جز پيرمردها و بچه‌ها همة‌ مردم‌ ايران‌ اونجا سرباز هستند اگر مثلا ده‌ ميليون‌ جمعييت‌ بوده‌ لااقل‌ هشت‌ ميليون‌ جمعييت‌ ما سرباز داريم‌. اينها بعد، استثمار بعد به‌ فكر افتاد شايد راست‌ بگه‌، آيا همينطوري‌ گفته‌، بريم‌ تجربه‌ كنيم‌، تجربه‌ كردند. در فتواي‌ تنباكو تجربه‌ شد، ديدند راست‌ است‌. مرحوم‌ ميرزاي‌ شيرازي‌ تمام‌ مردم‌ معتاد بودند اون‌ موقع‌ به‌ تنباكو و قليان‌ همه‌ كنار گذاشتند. يك‌ چيز جزيي‌ بود نه‌ حرام‌ بود نه‌ اون‌ موقع‌ حكم‌ به‌ كراهتش‌ داده‌ بودند هيچ‌ چيزي‌، تقريبا مي‌شد بگيم‌ كه‌ خواستة‌ ميرزاي‌ شيرازي‌ بود. خواستة‌ الهي‌ ميرزاي‌ شيرازي‌ خوب‌ از آسمان‌ هم‌ كه‌ براي‌ او وحيي‌ نازل‌ نشده‌ بود. اما همه‌ عمل‌ كردند. لذا از اون‌ موقع‌ تا به‌ حال‌ از همان‌ روز تا به‌ امروز به‌ فكر افتادند كه‌  اين‌ نيرو را از بين‌ ببرند. به‌ همة‌ وسايل‌.

 اين‌ مرجع‌ نبايد باشد، اون‌ مرجع‌ نبايد باشد، اون‌ روحاني‌ بي‌ خود مي‌گه‌،اون‌ روحاني‌، درسته‌ ما قبول‌ داريم‌ همه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نيستند، همه‌ راست‌ نمي‌گن‌ اما بدانيد كه‌ از حلقوم‌ ما، از حلقوم‌ ما مسلمانها از دست‌ خود ما مسلمانها شمشير عليه‌ اسلام‌ نكشند. و لذا مي‌بينيد وقتي‌ كه‌ امروز ظاهرا بوده‌، مناسب‌ است‌ پيش‌ آمد والا من‌، مي‌دونيد اهل‌ اينكه‌ به‌ مناسبت‌ و ايام‌ صحبت‌ كنم‌ حرفي‌ نمي‌گم‌ حالا تصادفا پيش‌ آمده‌. من‌ خودم‌ تهران‌ بودم‌ وقتي‌ كه‌ فرودگاه‌ بمباران‌ شد، فرودگاه‌ تهران‌ بمباران‌ شد. از طرف‌ عراق‌، حملة‌ عراق‌ را من‌ خودم‌ ديدم‌ اتفاقا تعجب‌ مي‌كردم‌ به‌ دوستان‌ مي‌گفتم‌ اين‌ دود، اين‌ دود نيست‌ اين‌ جايي‌ نيست‌ آتش‌ گرفته‌ باشه‌، جايي‌ هم‌ نيست‌ خراب‌ شده‌ باشد اصلا دود و خاك‌ قاطي‌ مي‌ره‌ بالا يك‌ انفجاري‌، تا اعلام‌ كردند كه‌ جنگ‌ شده‌. خوب‌ آمده‌ در داخل‌ تا تهران‌ حمله‌اش‌ آمده‌، مردمي‌ كه‌ تازه‌ انقلاب‌ كرده‌اند. مردمي‌ كه‌ نه‌ سرباز دارند نه‌ جاي‌ اسلحه‌ها را حتي‌ بلندند، مردمي‌ كه‌ افسر ندارند، افسر مورد اعتماد ندارند. بالاخره‌ تجربه‌ در اين‌ كارها خيلي‌ مهم‌ است‌. با يك‌ فرمان‌، اينجا ما مي‌فهميم‌ كه‌ امام‌ چقدر وجودش‌ مفيد است‌. رهبر چقدر وجودش‌ مفيد است‌. با يك‌ فرمان‌ طوري‌ طرف‌ را بيچاره‌ كردند كه‌ الحمد الله‌ يك‌ وجب‌ از خاكمون‌ دست‌ دشمن‌ نموند، و اين‌ موفقيت‌ به‌ خدا قسم‌ در تمام‌ دنيا در تمام‌ دنيا بي‌ نظير است‌ اين‌ چنين‌ موفقيتي‌، و اين‌ موفقيت‌ تنها و تنها بخاطر داشتن‌ امام‌ و رهبر است‌. و اطاعت‌ از روحانيت‌ و مرجعيت‌ است‌. اگر شما مردم‌ اونجور مثلا در بهشت‌ زهرا و فرودگاه‌ تهران‌ و اونجور به‌ استقبال‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ نمي‌رفتيد اونجور فرمانش‌ را برنمي‌ داشتيد، ما مثل‌ لبنان‌ و افغانستان‌ بوديم‌ و يك‌ نفرمون‌ آرامش‌ نداشتيم‌.

 اينها، حال‌ اگر امام‌ زمان‌، چون‌ گاهي‌ از كلمات‌ حضرت‌ امام‌، ديديم‌ ديگر الان‌ هم‌ رهبر عزيزمون‌ هم‌، اين‌ مطالب‌ را دارند و خدا را شكر مي‌كنيم‌. يكي‌ از آقايون‌ اهل‌ علم‌ بود يك‌ نامه‌اي‌ نوشته‌ بود كه‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ غريبند ايشان‌ فورا او را خواستند، و بهش‌ گفتند كه‌ چكار كنيم‌ مثلا اينقدر به‌ فكرند. در كلماتشون‌ مي‌بينيد مي‌گن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا واين‌ را بدونيد ما به‌ هر چه‌ رسيديم‌ از محبتمون‌ به‌ امام‌ زمان‌ است‌ و اين‌ را بدونيم‌ و همه‌ مي‌دونن‌ كه‌ اين‌ مردم‌ هر چي‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ هر كي‌ دارن‌ بخاطر امام‌ زمان‌ است‌. خود امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ مي‌فرمود كه‌ ديگر آخرين‌ مطلب‌  و عظمتي‌ كه‌ براي‌ ايشان‌ ما قائل‌ بوديم‌ اينكه‌ نايب‌ حضرت‌ بقيت‌ الله‌ است‌. و مردم‌ براي‌ فرمان‌ نايبش‌ اينجور جانفشاني‌ مي‌كردند اگر خودش‌ بياد چه‌ مي‌كنند. اگر خودش‌ فرمان‌ بدهد چه‌ مي‌كنند. فرمانده‌ كل‌ قواي‌ عالم‌ هستي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ است‌. بنا بر اين‌ فايده‌ وجود امام‌ و رهبر اين‌ است‌ كه‌ اختلاف‌ را از بين‌ مي‌بره‌، تفرقه‌ها را از بين‌ مي‌بره‌. وحدت‌ ايجاد مي‌كنه‌، مردم‌ سر كلمة‌ واحده‌ اجتماع‌ مي‌كنند، فكرشون‌ يك‌ فكر ارادشون‌ يك‌ اراده‌، نيروشون‌ يك‌ نيرو و اون‌ وقت‌ حركت‌ مي‌كنند به‌ خدا قسم‌ اگر يك‌ اختلافاتي‌ كه‌ بين‌ ما روي‌ سليقه‌هاي‌ شخصيمون‌ در همين‌ انقلاب‌ به‌ وجود آمد اگر نبود، اگر همة‌ مردم‌ يك‌ حرف‌ مي‌زدند يك‌ كلمه‌ را مي‌گفتند، اگر كاري‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ كردند ما هم‌ مي‌كرديم‌، اگر راه‌ و روش‌ اونها را انتخاب‌ مي‌كرديم‌ تمام‌ دنيا را مي‌گرفتيم‌، تمام‌ دنيا.

 آتش‌ به‌ جان‌ شمع‌ زدن‌ كه‌ اين‌ بلا نهاد. اختلاف‌ در بين‌ ما ايجاد كردند و هممون‌ را با يكديگر دشمن‌ كردند اگر چه‌ بحمد الله‌ باز همان‌ يا صاحب‌ الزماني‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ آقا در جاهاي‌ حساس‌ به‌ دادمون‌ مي‌رسد  و نمي‌گذارد تفرقه‌ ايجاد بشه‌ و اين‌ را خدا مي‌دونه‌ من‌ به‌ راي‌ عين‌ در مدت‌ عمرم‌ ديدم‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ما دشمنتون‌ را از بين‌ مي‌بريم‌، به‌ شما حكومت‌ مي‌ديم‌، مثل‌ اينكه‌  اين‌ آيه‌ دربارة‌ ما نازل‌ شده‌. به‌ شما حكومت‌ مي‌ديم‌، دشمنتون‌ را از بين‌ مي‌بريم‌. ليعلم‌، لينظر كيف‌ تعملون‌. پس‌ خدا نگاه‌ مي‌كنه‌ ببينه‌ چكار مي‌كنيم‌. انشكرتم‌ لعزيزنكم‌ و لان‌ كفرتم‌ ان‌ عذابي‌ لشديد. خدايا ما پناه‌ به‌ تو مي‌بريم‌ كه‌ ما كفران‌ اين‌ نعمت‌ را كرديم‌، اين‌ وحدت‌ را كفران‌ كرديم‌. خدايا عذابت‌ را بر ما نازل‌ نفرما (الهي‌ آمين‌). اون‌ عذاب‌ شديد مي‌تونيد چيه‌؟ نا امني‌، نعمتان‌ مجهولتان‌، اصّحت‌ و الامان‌ شما الان‌ بريد در بعضي‌ از اون‌ ممالكي‌ كه‌ نتونستند خودشون‌ را جمع‌ و جور كنند، و مسلط‌ بر مملكت‌ يك‌ گروهي‌ يك‌ رهبري‌ بشه‌ مي‌دونيد چه‌ ناامنيهايي‌ به‌ وجود مي‌ياره‌. من‌ نمي‌ترسم‌ يكي‌ از دوستان‌ ما را برداشت‌ برد لبنان‌ سفري‌ كه‌ رفته‌ بوديم‌ سوريه‌، حرفهاي‌ تورابي‌ زد با من‌. جاهايي‌ داشت‌ من‌ را مي‌برد كه‌ باور كنيد اگر رو حسابهايي‌، يك‌ مسائلي‌ نبود، يك‌ مسائلي‌ در جنبه‌هاي‌ روحي‌ من‌ نبود انسان‌ از وحشت‌، يعني‌ خود اون‌ شخص‌ هم‌ از شخصيتها بود، خود ايشان‌ هم‌ مي‌گفت‌ من‌ كه‌ مي‌رم‌ تو لبنان‌ از سلامت‌ برگشتن‌ و روي‌ اختيار برگشتن‌ ديگر من‌ فكر نمي‌كنم‌. يعني‌ واقعا راست‌ هم‌ مي‌گفت‌. اصّحت‌ و المان‌ يكيش‌ سلامتي‌ بدني‌ است‌ و روحي‌ البته‌. يكي‌ هم‌ امنييت‌. الحمد الله‌ باز هم‌ اميدواريم‌ بيشتر از اين‌ با هم‌ متحد باشيم‌. بيشتر از اين‌ سر يك‌ كلمة‌ واحدي‌ حرف‌ بزنيم‌. بيشتر از اين‌ تحت‌ فرمان‌ اماممون‌ و رهبرمون‌ و حضرت‌ بقيت‌ الله‌ و رهبرو كساني‌ كه‌ از او حرف‌ مي‌زنند باشيم‌ و انشاء الله‌ موفقيتمون‌ قطعي‌ در اين‌ صورت‌ خواهد بود.

 اما مردمي‌ كه‌ امام‌ زمانشون‌ را كشتند، مردمي‌ كه‌ اختلاف‌ ايجاد كردند، مردمي‌ كه‌ آمدند ريسمان‌ به‌ گردن‌ امام‌ زمانشون‌ انداختند براي‌ بيعت‌ با يك‌ منحرف‌، مردمي‌ كه‌ امام‌ زمانشون‌ را گوشة‌ خانه‌ نشوندند و كساني‌ كه‌ لياقت‌ نداشتند به‌ عنوان‌ امام‌ و مرجع‌ انتخابشون‌ كردند اينها هميشه‌ بيچاره‌اند. خدايا ما شكرت‌ مي‌كنيم‌ كه‌ نور ولايت‌ را در دلهاي‌ ما تاباندي‌ و ما را جزء شيعيان‌ قرار دادي‌ و ما را تابع‌ مراجع‌ تقليدمون‌ قرار دادي‌ و ما را در اين‌ جهت‌ خدايا تو قرار دادي‌ كه‌ ما از يك‌ مرجع‌ تقليد از يك‌ رهبر از يك‌ فرمانده‌ از يك‌ امام‌ پيروي‌ كنيم‌ و وحدتمون‌ را حفظ‌ كنيم‌ و اتحادمون‌ را با يكدگير حفظ‌ كنيم‌.

 اما بني‌ اميه‌ مي‌خواستند اساس‌ اين‌ كار را برهم‌ بزنند. لذا امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌فرمايد الهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ قاطبت‌، خدايا قاطبة‌ بني‌ اميه‌ را لعنت‌ كن‌ اينها مي‌خواستند اساس‌ وحدت‌ اسلامي‌ را بر هم‌ بزنند. لذا يزيد نادان‌، يزيد نافهم‌ او فكر كرد با خودش‌ كه‌ معاويه‌ كه‌ توانست‌ بر مردم‌ حكومت‌ كنه‌ او هم‌ مي‌تواند، احتياج‌ به‌ اسلام‌ و دين‌ نيست‌. گفت‌ كه‌ حكومت‌ منهاي‌ دين‌، منهاي‌ اسلام‌. لذا گفت‌ لعبت‌ هاشم‌ باالملك‌ فلا خبر جاء و لا وحي‌ نظر. يك‌ بازي‌ كردند، و الا ديني‌ از كجا و وحيي‌ از كجا؟! و لا وحي‌ نظر. سر سيد الشهدا را در مقابل‌ گذاشته‌، مردم‌ مسلمان‌ را، دلهاشون‌ را جريحه‌دار كرده‌، قلوب‌ مردم‌ مسلمان‌ همه‌ عليه‌ او و عليه‌ از بين‌ بردن‌ او آماده‌ شده‌، نمي‌فهمه‌. لذا نافهم‌ و نادانه‌.

 زينب‌ كبري‌ نشسته‌، فرزندان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نشستند. شما ديديد وقتي‌ كه‌ يك‌ مشت‌ زنهاي‌ با حياي‌ محجوبه‌ بخوان‌ در بين‌ مردها بنشينند اينها چادرها را به‌ سر مي‌كشند، سرشون‌ را پائين‌ مي‌اندازند، اينطرف‌ و آنطرف‌ را نگاه‌ نمي‌كنند. خاندان‌ عصمت‌ هم‌ نشسته‌اند. اينطرف‌ و آنطرف‌ را نگاه‌ نمي‌كنند. اما اگر چند تا بچه‌ در بين‌ زنها باشد، مي‌ايستد اينطرف‌ آنطرف‌، همه‌ جا را نگاه‌ ميكند. من‌ نميدونم‌ فرزند ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ چه‌ ديد؟ يك‌ دفعه‌ خودش‌ را در دامن‌ زينب‌ كبري‌ انداخت‌. عمه‌ يزيد با سر بابام‌ چه‌ ميكنه‌! زينب‌ كبري‌ سرش‌ را بلند كرد. چشمش‌ افتاد به‌ يزيد كه‌ با چوب‌ خيزران‌ به‌ لب‌ و دندان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌… حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ مي‌خواند اين‌ آيات‌ را و سيعلمن‌ الذين‌ اي‌ منقلب‌ ينقلبون‌.

۱۱ ربیع الثانی ۱۴۱۵ قمری – در تشریح‌ مکاشفات‌ – اخلاق‌ ۸۳

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علی‌ رسول‌ الله‌ و علی‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علی‌ بقیة‌ الله‌ روحی‌ و ارواح‌ العالمین‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علی‌ اعدائهم‌ اجمعین‌ من‌ الآن‌ الی‌ قیام‌ یوم‌ الدین‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌. و جعلنا من‌ بین‌ ایدیهم‌ سدا و من‌ خلفهم‌ سدا فاغشیناهم‌ فهم‌ لایبصرون‌ و سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون

انسان‌ یا مرده‌ است‌ چون‌ در این‌ جهت‌ فرقی‌ نمی‌كند خدای‌ تعالی‌ یك‌ پرده‌ای‌ جلوی‌ رویش‌ و یك‌ پرده‌ هم‌ پشت‌ سرش‌ یك‌ سدی‌ در مقابل‌ صورتش‌ و یك‌ سدی‌ در مقابل‌ پشت‌ سرش‌ قرار داده‌ و اینها را بیهوششان‌ كرده‌ كه‌ هیچ‌ چیز را نمی‌بینند. ای‌ پیغمبر یكسان‌ است‌ چه‌ اینها را بترسانی‌ چه‌ نترسانی‌، اینها متوجه‌ نمی‌شوند‌. و ایمان‌ نمی آورند‌. اولین‌ چیزی‌ كه‌ برای‌ روندگان‌ راه‌ كمال‌ به‌ وجود می‌ آید در سیر الی‌ الله‌ مكاشفه‌ است‌. من‌ امشب‌ یك‌ مقداری‌ درباره‌ مكاشفه‌ برایتان‌ حرف‌ بزنم‌. خیال‌ نكنید مكاشفه‌ یك‌ چیز فوق‌ العاده‌ای‌ است‌ كه‌ نصیب‌ فقط‌ اولیاء خدا می‌شود. اگر مكاشفه‌ نداشته‌ باشید یا خواب هستید یا مرده‌. منتهی‌ شما معنی‌ مكاشفه‌ را نمی‌دانید. فكر می‌كنید مكاشفه‌ یعنی‌ یك‌ منظره‌ای‌ را ببینید یك‌ شخصی‌ را ببینید یك‌ مثلا كربلا ببرند شما را‌. بعضیها هستند به‌ خواب‌ بیشتر اعتقاد دارند تا به‌ دلائل‌ علمی‌ و اعتقادی‌. یك‌ نفری‌ بود به او‌ می‌گفتم‌ ریشت‌ را نتراش‌ مكرر هم‌ به او‌ گفتم‌، می‌تراشید. از رفقای‌ سالكین‌ الی‌ الله‌ نبود البته‌. این‌ آقا دیدم‌ ریش‌ گذاشته‌، از او‌ پرسیدم‌ چطور شد شما، گفت‌ پریشب‌ شما را در خواب‌ دیدم‌ به‌ من‌ گفتی‌ ریشت‌ را نتراش‌. گفتم بی‌ انصاف‌ ما در بیداری‌ اینقدر به تو‌ گفتیم‌، بعضیها اینطوری اند خواب‌ را بیشتر از بیداری‌ اهمیت‌ می‌دهند‌. مكاشفه‌ را هم‌ خیال‌ می‌كنند یك‌ چیز فوق‌ العاده‌ای‌ است‌. چون‌ معنی‌ مكاشفه‌ را نمی‌دانند. هر كس‌ از خواب‌ غفلت‌ بیدار شد، بیدار شدن همانا، مكاشفات‌ برایش‌ پیدا شدن‌ همان‌ بلكه‌ مشاهدات‌ كه‌ حالا شرح‌ خواهم‌ داد.

 یك‌ مكاشفه‌ از علی‌ بن‌ ابیطالب‌ برایتان‌ نقل‌ كنم‌. علی‌ علیه‌ الصلاة و السلام‌ می‌فرماید كه‌، من‌ یك‌ شب‌ در یكی‌ از باغهای‌ فدك‌ بیل‌ دستم‌ بود می‌خواستم‌ زمین‌ را بیل‌ بزنم‌. یك‌ وقت‌ دیدم‌ یك‌ خانم‌ بسیار خوشگل‌ كه‌ من‌ فكر كردم‌ بنت‌ عامر است. ظاهرا بنت‌ عامر یك‌ دختر خیلی‌، یك‌ زن‌ خیلی‌ زیبایی‌ بوده‌ كه‌ در قریش‌ زیباتر از او نبوده‌. به‌ من‌ پیشنهاد كرد كه‌ بیا با من‌ ازدواج‌ كن‌ تا تمام‌ گنجهای‌ روی‌ زمین‌ را در اختیارت‌ بگذارم‌، البته‌ كلمه‌ مكاشفه‌ چون‌ دارد‌ اینجا حضرت‌ می‌فرماید در مكاشفه‌ام‌. گنجهای‌ روی‌ كره‌ زمین‌ را در اختیارت‌ بگذارم‌ دیگر بیل‌ نزنی‌. گفتم‌ تو كه هستی‌؟ گفت‌ من‌ دنیا هستم‌. دنیا ، ببینید اینجا در مكاشفه‌ به‌ صورت‌ زنی‌ در آمده‌. شاید دنیا برای‌ زن‌ به‌ صورت‌ مرد خوش‌ تیپی‌ دربیاید چون‌ آنچه‌ كه‌ كشش‌ دارد‌ برای‌ مرد، زن است و آنكه‌ كشش دارد‌ برای‌ زن،‌ مرد است‌. حضرت‌ می‌گوید من‌ به او‌ گفتم‌ كه‌ برو یك‌ شوهر دیگری‌ بگیر. من‌ به‌ درد تو نمی‌خورم‌. بخاطر اینكه‌ من‌ با تو ازدواج‌ نمی‌كنم‌ و هیچ‌ یك‌ از اینهایی‌ كه‌ تو به‌ من‌ می‌خواهی‌ در اختیار من‌ بگذاری‌ من‌ به آن‌ نیازمند نیستم‌. و حضرت‌ امیر المؤمنین‌ می‌فرماید كه‌ من‌ با او ازدواج‌ نكردم‌. ماها طوری‌ هستیم‌ كه‌ اگر به‌ صورت‌ پیرزن‌ چروكیده‌ هم‌ ببینیمش‌ با عجله‌ به‌ طرفش‌ می‌رویم‌. یا دنیا غرّی‌ غیری‌، امیر المؤمنین‌ فرمود ای‌ دنیا غیر من‌ را گول‌ بزن‌. نمی‌توانی‌ من‌ را گول‌ بزنی‌. شماها اگر  پیرو علی‌ بن‌ ابیطالب‌ باشید باید همینطور باشید. مكاشفه‌ در واقع‌ یك‌ چنین چیزی‌ است‌. گاهی‌ انسان‌ در صورت‌ و در منظره‌ و در اینطور چیزها مكاشفه‌اش‌ هست‌. این‌ مكاشفه‌ نازله‌ است‌. یعنی‌ مكاشفه‌ خیلی‌ پایین است‌. مثلا شما ببینید میان‌ خواب‌ و بیداری‌ ببینید یك‌ نفر وارد شد آمد به‌ شما یك‌ كاری‌ یا یك‌ حرفی‌ زد. یا اینكه‌ رفتید كربلا برگشتید مثلا یا رفتید حمام‌، لازم‌ نیست‌ كه‌ حتما كربلا انسان‌ برود‌. امثال اینطور چیزها، عین‌ یك‌ خواب است‌. یك‌ خورده‌ای‌ از خواب‌ آمده یك‌ قدم‌ جلوتر. این‌ مكاشفه‌ همانطوری‌ كه‌ خواب‌ ، بعضی‌ وقتها انسان‌ خواب‌ می‌بیند‌، بعضی‌ وقتها نمی‌بیند‌، بعضی‌ وقتها خوب‌ می‌بیند‌، بعضی‌ وقتها بد می‌بیند ‌ همانطور مكاشفه‌ هم‌ همانطور است‌. مكاشفه‌ شیطانی‌ هست‌، رحمانی‌ هست‌، خوب‌ هست‌، بد هست‌. طبیعت‌ مختلفی‌ ممكن است داشته‌ باشد. اینها همه‌ را می‌گویند‌ مكاشفه‌، این‌ هم‌ اختیارش‌ در دست‌ شما نیست‌ كه‌ شما هر وقت‌ دلت‌ بخواهد، همان‌ طور كه‌ خواب‌ در اختیار شما نیست‌ مكاشفه‌ هم‌ همینطور است‌. هر وقت‌ شما بخواهید بروید مكاشفه‌ بكنید! یعنی‌ همانطوری‌ كه‌ شما نمی‌توانی‌ بروی‌ بخوابی‌ تا خواب‌ پیغمبر اكرم‌ را حتما ببینی‌ نمی‌توانی‌ در مكاشفه‌ات‌ هم‌ یك‌ چنین كاری‌ بكنی‌. این‌ مكاشفات‌ را كه‌ تصادفا به‌ وجود می‌آید و گاهی‌ به‌ وجود می‌آید و بعضی‌ از اوقات‌ پیش‌ می‌آید اینها را مكاشفات‌ سفلوی‌ و پایین‌ می‌گویند‌ خیلی‌ هم‌ اهمیت‌ ندارد. من‌ یكی‌ از اولیاء خدا را دیدم‌ كه‌ می‌گفت‌ هیچ‌ وقت‌ من‌ خوابی‌ را برای‌ كسی‌ تعریف‌ نكردم‌. خوابها آن قدر اهمیت‌ ندارد‌ كه‌ انسان‌ بخواهد به آن‌ تكیه‌ بكند‌ یا معتقد باشد. به‌ جهت‌ اینكه‌ یك‌ چیزی‌ كه‌ هشتاد درصدش‌ تخیل‌ و غیر واقعی‌ است‌ به آن‌ نمی‌شود اعتماد كرد. هشتاد درصد. یعنی‌ شما یك‌ هفته‌ هر چه‌ خواب‌ می‌بینید بنویسید، اگر یكی‌، دوتایش‌ ارزش‌ داشته‌ باشد‌ والا بقیه‌اش‌ یا خیالات است‌ یا تعبیراتی‌ دارد‌ كه‌ اكثرا نمی‌توانند تعبیر كنند‌ و یا این‌ كه‌ ده‌ درصدش‌، بیست‌ درصدش‌ نهایتا خوابهای‌ صحیح‌ خوشحال‌ كننده‌ باشد‌. مكاشفات‌ هم‌ همینطور است‌. این‌ یك‌ نحوه‌ مكاشفه‌ است‌. این‌ مكاشفه‌ را من‌ نمی‌گویم‌ كه‌ باید همه‌ داشته‌ باشند‌. این‌ مكاشفه‌ این قدر ارزش‌ ندارد كه‌ خدای‌ تعالی‌ برای‌ اولیائش‌ منظور كرده‌ باشد‌. آن قدر اهمیت‌ ندارد كه‌ انسان‌ وقتی‌ قلبش‌ پاك‌ شد و محبوب‌ خدا شد تازه‌ خدا یك‌ چنین‌ چیزی‌ به او‌ بدهد. این‌ مثل‌ این‌ است‌ یك‌ گلابی‌ به‌ انسان‌ بدهند‌ نصف‌ بیشترش‌ پوسیده‌ باشد‌. هیچ‌ وقت‌ به‌ دوست‌ صمیمیشان‌ یك‌ چنین‌ گلابی‌ را هدیه‌ نمی‌دهند‌. مكاشفه‌ بالاتر و مرحله‌ بالاتر، این‌ است‌ كه‌ انسان‌ یك‌ مساله‌ علمی‌ را كشف‌ كند‌ این‌ خیلی‌ مهم است.مثلا نشسته‌ دارد‌ در روایات‌ و آیات‌ مطالعه‌ می‌كند‌ یك‌ دفعه‌ یك‌ مطلبی‌ برایش‌ باز می‌شود‌ این‌ هم مكاشفه‌ است‌ اما این‌ خیلی‌ اهمیت‌ دارد‌.

در وقتی‌ كه‌ قرآن‌ می‌خوانید اگر دقت‌ كنید، جدی‌ باشید، وقتی‌ آیات‌ قرآن‌ را ترجمه‌ اش‌ را فهمیدید می‌بینید كه‌ یك‌ مطالب‌ ظریف‌ خوبی‌ فهمیدید از این‌ مقدار از آیات‌ كه‌ هر روز دارید می‌خوانید كه‌ اسم‌ این‌ مكاشفه‌ عالیه‌ است‌. منظره‌ ما زیاد داریم‌ می‌بینیم‌، تا وقتی‌ بیداریم‌ داریم‌ می‌بینیم‌ دیگر‌ بس است،‌ تا وقتی‌ كه‌ چشممان‌ را گذاشتیم‌ روی‌ هم‌ كه‌ دلیل‌ ندارد باز هم‌ ببینیم‌. لازم‌ هم‌ نیست‌. یک معانی از این‌ آیات‌ قرآن‌ دستتان‌ می‌آید. خدا می‌داند همین‌ الان‌ نشسته‌ بودم‌ اینجا ایشان‌ كه‌ این‌ سوره‌ را می‌خواند در همین‌ آیه‌ كه‌ و جلعنا من‌ بین‌ ایدیهم‌ سدا و من‌ خلفهم‌ سدا‌ فاغشیناهم‌ ببینید یك‌ كسی‌ یك‌ دیوار بتنی‌ جلویش‌ گذاشته‌ باشند یك‌ دیوار بتنی‌ هم‌ پشت‌ سرش‌ گذاشته‌ باشند، و بیهوشش هم كرده‌ باشند فاغشیناهم‌ غش‌ هم‌ كرده‌ باشد‌. این‌ دیگر‌ راهی‌ به‌ جایی‌ پیدا نمی‌كند‌. حالا شما می‌خواهی‌ بروی‌ دستش‌ را هم‌ بگیری‌ نمی‌توانی‌ بروی‌، از بالای‌ سر بكشی‌ بالا كه‌ نمی‌شود‌. خودش‌ هم‌ حركتی‌ ندارد‌ كه‌ شما، من‌ این‌ معنا را دیدم‌ همین‌ امشب‌. قبلا شاید به فكرش‌ نبودم‌ كه‌ اگر پر توان ترین‌ اشخاص‌ از وسط‌ دو سطح‌ بخواهد یك‌ نفر را بالا بكشد و راهش‌ ببرد، خودش‌ هم‌ هیچ‌ حركتی‌ نداشته‌ باشد‌. این‌ اصلا محال است‌.  لذا به‌ پیغمبر اكرم‌ می‌فرماید كه‌، أأنذرتهم‌، ام‌ لم‌ تنذرهم‌ لایومنون، اینها راه‌ پیدا نمی‌كنند. به‌ خدا قسم‌ بعضیها اینطورند. افتادند تو دو تا سد. این‌ معنای‌ مكاشفه‌ است‌ این‌ مكاشفه‌ صحیح است‌. این‌ مكاشفه‌ است‌ ارزش‌ دارد‌ كه‌ شما اگر بدانید در اثر توجه‌ به‌ دنیا و غفلت‌ در یك‌ چنین‌ درد سری‌ می افتید هیچ‌ وقت‌ غفلت‌ نمی‌كنید هیچ‌ وقت‌ طرف‌ دنیا نمی‌روید. من بین‌ ایدیهم‌ و من‌ خلفهم‌ سدا. سد یعنی‌ شما همان‌ معنایی‌ كه‌ از سد می‌فهمید. به‌ این‌ بند گلستان‌ كه‌ با آجر درستش‌ كردند‌ در عین‌ اینكه‌ آب‌ را پشتش‌ نگه‌ می‌دارد، اما اگر یك‌ آب‌ مهیبی‌ مثل‌ سد كرج‌ بخواهد پشتش‌ قرار بگیرد‌ همه‌ را می‌كند و‌ می‌برد‌، به‌ این‌ نمی‌گویند‌ سد. به‌ این‌ می‌گویند‌ بند. سد آن‌ است‌ كه‌ هر چه نیرو انسان به‌ خرج‌ بدهد، نیرویی‌ پرتوان تر از نیروی پیغمبر اكرم‌ كه‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ او می‌گوید‌ سواء علیهم‌ أأنذرتهم‌، ام‌ لم‌ تنذرهم‌ لایومنون در اول‌ سوره‌ بقره‌ می‌فرماید كه‌ همین‌ عبارت‌ را دارد‌ بعد می‌فرماید كه‌ ختم‌ الله‌ علی‌ قلوبهم‌ و علی‌ سمعهم‌ غشاوة آقا اینها غش‌ كردند. وسط‌ دو تا دیوار محكمی‌ كه‌ هر چه‌ نیرو بیاید نمی‌تواند‌ بكند‌ آن‌ را. آن‌ وسط‌ این‌ پایین‌ غش‌ كرده‌. شما می‌توانید این‌ را بیرون‌ بیاورید؟ هیچ‌ كس‌ نمی‌تواند‌ تكانش‌ بدهد. خدا نكند‌ آنجا بیافتید. انسان‌ در اثر ندانم‌ كاری هایش‌ به‌ آنجا می‌افتد‌ به او‌ می‌گویند‌ آقا این‌ گناه‌ را نكن‌ می‌گوید‌ دیگر از ما گذشته‌. چه‌ از تو گذشته‌؟ این‌ را غافل‌ نباش‌، تا كی‌ می‌خواهی‌ از دایره انسانیت‌ خارج‌ باشی‌؟ تا كی‌ می‌خواهی‌ یك‌ موتور نجاست‌ درست‌ كن‌ باشی‌؟ تا كی‌ می‌خواهی‌ در این‌ وضع‌ بد‌ زندگی‌، صبر كنی‌؟ نه‌، من‌ تحقیق‌ كردم‌ دیدم‌ كه‌ این‌ راه‌ درست‌ نیست‌. تزكیه‌ نفس‌ واجب‌ نیست‌. خوب‌ باشد، باشد كه‌ تا بمیرند در عین‌ خودپرستی،‌ اینطور‌ می‌شود‌. و جعلنا من‌ بین‌ ایدیهم‌ سدا و من‌ خلفهم‌ سدا فاغشیناهم‌ علاوه‌ بر اینكه‌ سد دو طرفش‌ هست‌، فاغشیناهم‌ فهم‌ لا یبصرون‌. غش‌ هم‌ كرده‌ این‌ جا.  هیچ‌ جایی را هم‌ نمی‌بیند. این‌ به‌ عنوان‌ مكاشفه‌ خوب‌. مكاشفه‌ خوب‌ آن‌ مكاشفه‌ای‌ است‌ ، مكاشفه‌ عالیه‌ آن‌ مكاشفه‌ای‌ است‌ كه‌ تند تند مسائل‌ علمی‌ برایتان‌ كشف‌ بشود‌. من‌ آدم‌ عامی‌ محض كه‌ سواد فارسی هم‌ حتی‌ نداشت‌ می‌شناختم‌ می‌نشست‌ می‌گفت‌ بیا حاج‌ آقا بیا بنشین‌ ببین‌ اینهایی‌ كه‌ من‌ می گویم‌ درست‌ فهمیدم‌ یا نه‌. خدا می داند‌ مطالبی‌ كه‌ می گفت‌ می‌دیدم‌ با آخرین‌ نظرات‌ دانشمندان‌ علمی‌، آخرین‌ نظریه‌ شان‌، تطبیق‌ می كند‌. این‌ معنی مكاشفه‌ است‌. می گوید‌ من‌ اینطور‌ فهمیدم‌. یك‌ زن‌ بیسواد بدون‌ تحصیل‌، نه‌ دانشگاه‌ رفته‌، نه‌ دبیرستان‌ رفته‌، نه‌ دبستان‌ رفته‌، نه‌ راهنمایی‌ رفته‌، هیچكدام‌. ولی‌ تهذیب‌ نفس‌ كرده‌. گاهی‌ یك‌ مطالبی‌ را برای‌ من‌ می گوید‌ كه‌ من‌ خدا می داند‌ بهتم‌ می زند‌. نمی تواند‌ با الفاظ‌ صریح‌ بگوید،‌ می گوید‌ من‌ اینطور می‌فهمم‌. انسان‌ بهتش‌ می زند‌. تو اینها را از كجا فهمیدی‌. اینها معلوم است که‌ مكاشفه‌ است‌. مكاشفه‌ عالیه‌ هم‌ هست‌. قلب‌ این‌ شخص‌، قلب‌ كسی‌ كه‌ تزكیه‌ نفس‌ كرده‌ و پاك‌ شده‌، یك‌ راهی‌ باز كرده‌ به‌ دریای‌ حكمت‌. وقتی‌ كه‌ انسان‌ قلبش‌ به‌ دریای‌ حكمت‌ روزنه‌ای‌ باز كرد می‌بینید كه‌ آب‌ زلال‌ حكمت‌ وارد قلبش‌ می شود‌ و به‌ خدا قسم‌ بزرگترین‌ دانشمندان‌، گاهی‌ انسان‌ دچار حیرت‌ می شود‌ كه‌ این‌ فیلسوف‌ بزرگ‌ چرا این‌ مطلب‌ را نفهمیده‌. برای‌ این است‌ كه‌ در سد افتاده‌ و غش‌ هم‌ كرده‌. توی‌ سد افتاده‌ و غش‌ كرده‌. یك‌ سد بنام‌ فلسفه‌، یك‌ سد بنام‌ عیب‌ خودخواهی‌ و كبر، این‌ داخل افتاده‌ به همین هم‌ خوش است و همین‌ جا هم‌ غش‌ كرده‌. اینها هیچ‌ چیز‌ را نمی‌بینند. ما دانشمندانی‌ داریم‌ كه‌ شاید متجاوز از دویست‌ تا، سیصد تا كتاب‌ نوشتند. من‌ اگر مطالبشان‌ را بیاورم‌ برای‌ شما بخوانم‌، شما كه‌ قلبتان‌ بالاخره‌ نم ‌نمی‌ لااقل‌ از آن‌ دریای‌ حكمت‌ یك‌ رطوبتی‌ زده‌. من‌ نمی‌خواهم‌ هندوانه‌ زیر بغلتان‌ بدهم‌، بگویم‌ نه‌ الحمد لله‌ یك‌ نهر بزرگی‌ باز شده‌، و لو در قلب‌ بعضی‌ از شما بحمدالله‌ یك‌ چشمه‌ كوچكی‌ باز شده‌، اما اگر بخواهیم‌ همه‌ را بگوییم‌، یك‌ نمی‌ زده‌. و چون‌ این‌ نم‌ زده‌ كه‌ اگر جمعش‌ بكنی‌ در شبانه‌روز گاهی‌ ممكن است‌ یك‌ قطره‌ای‌ بشود‌، با همین‌ یك‌ قطره‌، شما می‌خندید به‌ این‌ دانشمند دویست‌ تا كتاب‌ نوشته‌ كه‌ چه‌؟ این‌ مطلب‌ به‌ این‌ سادگی‌ را نفهمیده‌. علتش‌ این است‌ كه‌ شما اگر بروید پشت‌ سد، یك‌ سر سوزن‌ هم‌ نم‌ از آن طرف‌ سد نداده‌. اگر یك‌ ذره‌ نم‌ بدهد كم‌كم‌ این‌ زیاد می شود‌ و سد را از بین‌ می برد‌. سد سیمانی‌ بزرگ‌، اكثرتان‌ سد كرج‌ را دیده‌اید، اینطور سدی‌ اگر یك‌ گوشه‌اش‌، یك‌ ذره‌ نم‌ بدهد ، كه‌ از آن طرف سد آمده‌ باشه‌ به‌ این طرف سد، یکوقت‌ آب‌ می ریزند اینها را نمی گویم. از آن طرف سد، از وسط‌ سد یك‌ نمی‌ آمده‌ باشد این طرف،‌ این‌ بدانید رو به‌ خراب‌ شدن است‌. نباید نم‌ بدهد‌. و این‌ دانشمندان‌، دانشمندان‌ بزرگ‌، شما فكر نكنید ابو حنیفه‌ یك‌ دانشمند كوچكی‌ است‌، ما چون‌ سنی‌ بوده‌ به او‌ اعتنا نداریم‌. تا الان‌ شاید پانصد میلیون‌ دارند از او تقلید می‌كنند. همین‌ الان‌. بعد از هزار و دویست‌ سال‌ كه‌ از وفات‌ او گذشته‌. از او‌ تقلید می كنند. دانشمندان‌ بزرگی‌ از او‌ تقلید می‌كنند. ولی‌ او این قدر آن‌ سدی‌ كه‌ روی‌ قلبش‌ قرار گرفته‌ آن قدر محكم است‌ كه‌ فرق‌ بین‌ علی‌ و ابوبكر را نگذاشته‌. نه‌ روی‌ تعصب‌. فرق‌ بین‌ خدا و هارون‌ الرشید را نگذاشته‌. هارون‌ الرشید را ترجیح داده‌ بر خدا. شما می گویید این‌ چقدر باید سدش‌ قوی‌ باشد‌، یك‌ نم‌ هم‌ نداده‌. یك‌ سر سوزن‌ حقیقت‌ را هم‌ نفهمیده‌. و امثال‌ این‌ دانشمند، دانشمندان‌ زیادی‌ هستند. كه‌ و جعلنا من‌ بین‌، مكاشفه‌ برای‌ اینها نگذاشته‌اند، كشف‌ هیچ‌ چیز برایش‌ نشده‌، هیچ‌ چیز برایش‌ باز نشده‌، هیچی نفهمیده‌. از این‌ قبیل‌ دانشمندان‌ متأسفانه‌، توی‌ شیعه‌ داریم، در میان‌ شیعیان‌ هم‌ همین است‌. بزرگ‌، توی‌ این‌ همه‌ كتاب‌، خدا می داند‌ گاهی‌ من‌ یك‌ مطلبی‌ را جرأت‌ نمی كنم‌ برایتان‌ بگویم‌ چون‌ یا باورتان‌ نمی‌آید این‌ دانشمند گفته‌ باشد‌، یا می گویید تو نمی‌فهمی‌، او اصلا طرف‌ نسبت‌ با تو نیست‌! راست‌ هم‌ می گویید، از نظر ریش‌ و عمامه‌ و معروفیت‌ و شخصیت‌، اصلا من‌ یك‌ قطره‌ هم‌ در مقابل‌ او نیستم‌، نمی شود‌ حرفی‌ زد. اما نفهمیده‌. من‌ می‌آیم‌ برایتان‌ توضیح‌ میدهم‌. انشاء الله‌ شاید به‌ آنجا برسید كه‌ اگر یك‌، به‌ اندازه‌ نخی‌ آب‌ بیاید در قلبتان‌ از آن‌ منبع‌ حكمت‌، از آن‌ دریای‌ حكمت‌، از دریای‌ حكمت‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌، بحر المواج‌ كه‌ می گویند.

شما طالب حقیقتید، همین كه‌ شیعه‌ هستید، همین كه‌ دوست‌ دارید به‌ سوی‌ كمالات‌ بروید، همین كه‌ دوست‌ دارید ببینید خدا چه‌ گفته‌ عمل‌ بكنید. همین‌ یك‌ نمی‌هست‌. هر كس‌ بیشتر بهتر.  و لذا من‌ همه‌ حرفم‌ امشب‌ این است كه‌ كوشش‌ بكنید كه‌ به‌ این‌ مكاشفه‌ توجه‌ بكنید. این‌ مكاشفات‌ برای‌ مجلس‌ گرم‌ كردن‌ بد نیست‌. من‌ دیدم‌ مثلا فرض‌ كنید كه‌ كربلا اینطوری‌ بود، چه‌ آنطوری‌ بود و چه‌ آنطوری‌ بود. یا مثلا حتی‌ همین‌ مكاشفه‌ امیر المؤمنین‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ یك‌ مطلب‌ علمی‌ را بیشتر توضیح‌ می دهد و تشریح‌ بسیار فوق‌ العاده‌ای‌ است‌. نمی‌خواهد بگوید‌ كه‌ من‌ مثلا نیمه شب‌ در نخلستان‌ فدك‌ كه‌ آن‌ روز مال‌ فاطمه‌ زهرا هم‌ بود، چون‌ در همان‌ روایت‌ هست‌ كه‌ متعلق‌ به‌ فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها بوده‌ داشتند بیل‌ می‌زدند، می‌خواسته‌ برای‌ شما یك‌ قصه‌ای‌ را نقل‌ بكند‌. یك‌ زنی‌ را دیدم‌ در مكاشفه‌ام‌ و همین‌ اندازه‌. نه‌. میخواسته‌ بگوید‌ دنیا یعنی‌ چه‌. می‌خواسته‌ بگوید‌ دنیا را من‌… یك‌ روایتی‌ نقل‌ شده‌ كه‌ من‌ سندش‌ را درست‌ نفهمیدم‌ كه‌ طلقتك‌ ثلاثا، این‌ گونه‌ روایات‌ باید اول‌ گرفته‌ بشود‌ بعد طلاقش‌ داده‌ بشود‌. چون‌ معمولا زن‌ را وقتی‌ طلاقش‌ می‌دهند كه‌ یك‌ مدتی‌ گرفته‌ باشند. من‌ معتقدم‌ این‌ روایت‌ درست‌ نیست‌. این‌ روایت‌ درست است كه‌ حضرت‌ امیر صلواة‌ الله‌ علیه‌ می‌فرماید من‌ با تو ازدواج‌ نمی كنم‌ برو با كس‌ دیگری‌ ازدواج‌ كن‌. و الاّ طلقتك‌ ثلاثا، باید زن‌ دائمی‌ هم‌ باشد تا سه‌ طلاقه‌اش‌ كنند. زن‌ عقد موقت‌ احتیاجی‌ به‌ طلاق‌ ندارد‌. فسخ‌ باید بكنند. حالا اگر هم‌ باشد‌ آن هم‌ می‌خواهد بگوید‌ كه‌ اصلا به‌ هیچ‌ وجه‌ تو به‌ من‌ برنمی گردی‌، تو به‌ طرف‌ من‌ نمی‌توانی‌ بیایی‌. به‌ جهت‌ اینكه‌ زنی‌ را كه‌ انسان‌ سه‌ طلاقه‌ می كند‌، سه‌ مرتبه‌ طلاقش‌ می دهد‌، یعنی‌ سه‌ مرتبه‌ رجوع‌ می كند‌ و طلاقش‌ می دهد‌، بعد او را نمی تواند‌ بگیرد‌، به‌ هیچ‌ عنوان‌ نمی تواند‌ او را بگیرد‌. مگر اینكه‌ این‌ یك‌ شوهر دیگری بكند، باز او طلاقش‌ بدهد‌، باز ایشان‌ دو مرتبه‌ زن‌ بعد از شوهر كرده‌ را بگیرد‌. من‌ این‌ را نمی‌فهمم‌، هیچوقت‌ هم‌ ندیدید شما پای‌ صحبتهای‌ من‌ زیاد بودید، هیچ وقت‌ من‌ این‌ طلقتك‌ ثلاثا را روی‌ منبر نگفتم‌. و اشكالم‌ هم‌ همین است‌ كه‌ علی‌ دنیا را هیچ وقت‌ نگرفت‌، مخصوصا ازدواج‌ دائم‌ هم‌ قصد داشته‌ باشد. بعد ببیند مناسب‌ نیست‌ طلاقش‌ بدهد‌. این‌ را نفهمیدم‌، یعنی‌ به‌ دلم‌ نمی‌چسبد‌. ولی‌ این‌ روایت‌ خیلی‌ خوب است‌. این‌ می‌خواهد بفهماند كه‌ یك‌ شیعه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ هم‌ نباید با یك‌ چنین زنی‌، هر چه‌ هم‌ زیبا باشد‌. آخر‌ او‌ روی‌ زیبایش‌ را به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ نشان‌ داده‌. به‌ ماها روی‌ زیبایش‌ را هم‌ نشان‌ نمی دهد‌. در عین‌ حال‌ این قدر ما به دنیا‌ علاقه مندیم‌. چون‌ دنیایی‌ كه‌ ما داریم‌ دنیایی‌ است‌ پر از مرض‌، پر از گرفتاری، دوندگی‌، بیچارگی‌، بعد هم‌ یك‌ نانی‌ با مشكلات‌ بدست‌ آوردن‌ و بعد خوردن‌ و بعد مریض‌ شدن‌ و امثال‌ اینها. آن‌ چهره‌ دنیایی‌ كه‌ با ما روبرو هست‌، آن‌ چهره‌ صورت‌ چروكیده‌ زن‌ نود ساله‌ مو سفید به‌ درد نخور است‌! چون‌ می داند احتیاجی‌ به‌ این‌ نیست‌ كه‌ برای‌ ما چهره‌ پر محبتش‌ را، زیبایش‌ را نشان‌ بدهد‌.  می گویند‌ یك‌ وقتی‌ شیطان‌ روی‌ شانه‌اش‌ یك‌ مقداری‌ ریسمان‌ انداخته‌ بود. یك‌ كسی‌ خواب‌ دیده‌ بود. گفته‌ بود كه‌ ریسمان‌ من‌ كو؟ چون‌ این‌ ریسمانها را می‌خواست‌ برای‌ افراد كه‌ به‌ گردنشان‌ بیندازد‌ و به‌ گمراهی‌ بكشاند. گفت‌ ریسمان‌ من‌ كو؟ گفت‌ تو كه‌ ریسمان‌ نمی‌خواهی‌. بعضی‌ها ریسمان‌ نمی خواهند‌. خودشان‌ دنبال‌ شیطان‌ می‌دوند. واقعا هم اینطور است‌. ماها دنبال‌ دنیا می‌دویم‌. نه‌ احتیاج‌ به‌ این‌ است‌ كه‌ صورت‌ زیبایش‌ را به‌ ما نشان‌ بدهد، نه‌ هیچ چیز. همان‌ صورت‌ چروكیده‌اش‌ هم‌ بهتر از صورت‌ زیبای‌ بهشت‌ جاودان‌ پروردگار كه‌ پر از حور العین است، می‌پسندیم‌.

 مكاشفات‌ بهترینش‌ آن‌ مكاشفاتی‌ است‌ كه‌ جنبه‌ علمی‌ داشته‌ باشد. تا از خواب‌ غفلت‌ بیدار شدید، این‌ را بدانید، مكاشفه‌ باید برایتان‌ بدست‌ بیاید. یعنی‌ از خواب‌ غفلت‌ همین كه‌ بیدار شدید، چشمانتان‌ باز می شود. از میان‌ سد می‌آئید بیرون‌. و الا تا توی‌ سد هستید و تا غش‌ كرده‌ هستید در وسط‌ این‌ دو سد، در خواب‌ غفلتید یا مردید. وقتی‌ انسان‌ از این‌ دیوار سد بیرون‌ آمد كه‌ عالم‌ را دید و متوجه‌ به‌ حقایق‌ شد، همین‌ خودش‌ مكاشفه‌ است‌. مكاشفه‌ شروع‌ می شود‌ و شما هم‌ از وسط‌ دو تا سد نجات‌ پیدا كردید. دیگر اینجا فرق‌ می كند‌. سواء علیهم‌ أأنذرتهم ام‌ لم‌ تنذرهم‌ لا یؤمنون‌ نیست‌. اینجا وقتی‌ كه‌ در مقابل‌ حرفهای‌ خوب‌ قرار می گیرید مثل‌ آیات‌ قرآن‌ كه‌ در آن‌ آیه‌ می‌فرماید انما‌ المؤمنون‌ الذین‌ اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌ و اذا‌ تلیت‌ علیهم‌ آیاته‌ زادتهم‌ ایمانا. وقتی‌ كه‌ آیات‌ خدا بر اینها خوانده‌ می شود‌، ایمانشان‌ زیاد می شود‌. سواء علیهم‌ أأنذرتهم ام‌ لم‌ تنذرهم‌ نیست‌. اگر در یك‌ جلسه ای نشستید ایمانتان‌ بیشتر شد، شبهای‌ جلسه اگر برای‌ شما ارزش‌ داشته‌ باشد به‌ خدا قسم‌ تمام‌ كارهایتان‌ را تعطیل‌ می كنید و حاضر می شوید. گاهی‌ می شود‌ انسان‌ گویا بیرون‌ آمده‌ و بیرون‌ نیامده‌ است‌ از توی‌ این‌ سد. گویا غش‌ كرده‌ و غش‌ نكرده‌ است‌. بنظر می رسد خواب‌ و بیدار است‌. من‌ جدا از بعضی‌ از دوستان‌ گله‌ مندم‌ و یك‌ دفعه‌ هم‌ گفتم‌ اگر دو هفته‌ پشت‌ سر هم‌ نیایید به این‌ جلسه‌، من‌ راضی‌ نیستم‌ بیایید منزل من‌. زمین‌ مال‌ من است‌، خانه‌ مال‌ من است من‌ راضی‌ نیستم‌. بروید دیگر نیایید اینجا. مگر اینكه‌ عذر موجهی‌ داشته‌ باشد‌. این‌ مجلس‌ هم‌ از دو حال‌ خارج‌ نیست‌. همین‌ الان‌ شما بیایید بگویید اگر در این مجلس‌ كه‌ می‌آیید ایمانتان‌ زیاد می شود‌، مفید است برایتان‌، بیایید. و باید مرتب‌ هم‌ بیایید، باید دقیق‌ هم‌ بیایید. بدون‌ تأخیر هم‌ بیایید. چه‌ اشكال‌ دارد مریضید بیایید آن‌ گوشه‌ دراز بكشید. توی‌ آن‌ اطاق‌، آن‌ اطاق‌ مال‌ مریضها باشد‌. یعنی‌ چه‌؟ خدا می داند من‌ همین‌ امروز صبح‌ یك‌ جلسه فوق‌ العاده‌ای‌ داشتم‌، تمام‌ مدتی‌ كه‌ آنجا نشسته‌ بودم‌ دلم‌ درد می كرد و دوستان‌  شاهد هستند، هیچ‌ به‌ روی‌ خودم‌ نیاوردم‌. اهمیت‌ می دهم‌. الان‌ هم‌ بی‌ كسالت‌ نیستم‌. یعنی‌ صددرصد رفع‌ نشد. آخر‌ چطور شد كه‌ ما این قدر اهمیت‌ میدهیم‌ برای‌ پیشرفت‌ شما و خودتان‌ اهمیت‌ نمی‌دهید برای‌ پیشرفتتان‌. شما بیایید خودتان‌ یك‌ خورده‌ فكر بكنید. ببینید همچین‌ نیمه‌ غش‌ كرده‌ هستید یا نیستید. شما همه‌ تان‌ را نمی گویم‌، آنهایی‌ كه‌ اهمیت‌ نمی دهند‌، یك‌ هفته‌ می‌آیند‌ یك‌ هفته‌ نمی‌آیند‌. نیایید. دیدید كه‌ چند هفته‌ قبل‌ دو نفر از رفقا آمدند، وسط‌ آمدند بیرونشان‌ كردم‌. دلیلی‌ ندارد، اگر این‌ جلسه‌ ارزش‌ ندارد‌ برایتان‌، خوب‌ من هم‌ خودم‌ را زحمت‌ نیندازم‌. من‌ برای‌ یك‌ ساعتی‌ كه‌ اینجا می‌نشینم‌، بلكه‌ با رفت‌ و آمدش‌ حدودا شاید دو سه‌ ساعت‌ وقت‌ مرا بگیرد‌، می نشینم‌ یك‌ صفحه‌ كتاب‌ می‌نویسم‌، صد هزار نفر می‌خوانند. می‌بینید كه‌ نوشته‌های‌ من‌ الحمدلله‌ در مردم‌ اثر دارد‌.

 مكاشفات‌ این است‌ كه‌ انسان‌ یك‌ چیزی‌ بفهمد‌. شما الان‌ اگر‌ اینجا یك‌ مطلبی‌ دستتان‌ آمد، این‌ خودش‌ یك‌ مكاشفه‌ است‌. این‌ خودش‌ یك‌ چیزی‌ است‌ كه‌ فهمیدید. یعنی‌ كشف‌ یك‌ حقیقتی‌. مكاشفه‌ یك‌ چیز شاخ‌ و دم‌ داری‌ نیست‌. كشف‌ یك‌ واقعیت‌. كشف‌ یك‌ چیز. مكاشفه‌ اینطوری‌ كه‌ بعضی‌ها تعبیر كردند بین‌ خواب‌ و بیداری‌ بیشتر، البته‌ مال‌ افراد ضعیف‌ و غیر كملین‌، در بین‌ خواب‌ و بیداریست‌. یعنی‌ یك‌ مقداری‌ از خواب‌ دارد‌ یك‌ مقداری‌ هم‌ از بیداری‌. یعنی‌ گوش‌ می‌شنود‌، ولی‌ چشم‌ خواب‌ رفته‌. چشم‌ نمی‌بیند‌ و خواب است‌، گوش‌ می‌شنود‌. حالت بین‌ خواب‌ و بیداری‌. یك‌ مسائلی‌ برای‌ انسان‌ حل‌ می شود‌. ولی‌ بهترش‌ و بالاترش‌ این است‌ كه‌ انسان‌ بیدار باشد‌. بیدار باشد‌ و اگر مسائل‌ علمی‌ كشف‌ شد، باز هم‌ اسمش‌ مكاشفه‌ است‌. اگر چیزهایی‌ انسان‌ دید در بیداری‌، اسمش‌ مشاهده‌ است‌. این‌ را بدانید. قلب‌ انسان‌ كه‌ همان‌ روح‌ انسان است‌، قلب‌ كه‌ ما می گوییم‌ منظور این‌ قلب‌ صنوبری‌ شكل‌ نیست‌. قلب‌ همان‌ روح است‌، روح‌ انسان‌ اسمش‌ قلب‌ شده‌ روایات‌ دارد‌ بخاطر اینكه‌ در گردش است‌، استقرار ندارد‌. البته‌ برای‌ كسانی‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند استقرار پیدا می كند‌. اما ما گاهی‌ اقبال‌ داریم‌، گاهی‌ ادبار داریم‌. قلب‌ ما گاهی‌ در انبساط است‌، گاهی‌ در انقباض است‌. گاهی‌ انسان‌ یك‌ حال‌ نشاط‌ عبادی‌ خوبی‌ دارد‌. گاهی‌ كسل است‌. گاهی‌ مهربان است‌، گاهی‌ قسی‌ القلب‌ می شود‌. چون‌ این‌ قلب‌ گردش‌ دارد ‌، مدام می‌گردد‌، خودمان‌ هم‌ می گوییم‌ یك‌ چیزی‌ منقلب‌ می شود، انقلاب‌، گردش‌، به‌ این‌ جهت‌ قلب‌‌ گفتند. و الا معنای‌ دیگری‌ هم‌ ندارد‌. و به‌ آن‌ قلب‌ صنوبری‌ مانند هم‌ كه‌ هست‌ در وجود انسان‌ این هم‌ از این جهت‌ قلب‌ می گویند‌، به‌ جهت‌ اینكه‌ حیات‌ و بقاء روح‌ در بدن‌ به‌ وسیله‌ همین‌ قلب‌ هست‌. بوسیله‌ همین‌ دل‌ هست‌. دل‌ بگویید، قلب‌ بگویید، اسمش‌ را عرب‌ می گوید‌ قلب‌، ما می گوییم‌ دل‌. ولی‌ اصل‌ قلب‌ اسم‌ روح‌ انسان است‌. یعنی‌ روح‌ انسان‌ در حقیقت‌ خدای‌ تعالی‌ هم‌ در قرآن‌ می‌فرماید كه‌ اذ القلوب لدی‌ الحناجر، وقتی‌ كه‌ قلب‌ به‌ حنجره‌ مثلا نزدیك‌ می شود‌. روح‌ به‌ حنجره‌، قلب‌ كه‌ از جایش‌ تكان‌ نمی خورد‌. حالا و در روایات‌ هم‌ همین‌ معنایی‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ ترجمه‌ شده‌ و گفته‌ شده‌ و منظور از قلب‌، روح‌ انسان است‌ و این‌ قلب‌ انسان‌ و روح‌ انسان‌ گاهی‌ می شود‌ در اثر تزكیه‌ نفس‌ یك‌ ارتباطی‌ با حكمت‌ پیدا می كند‌. آنجا كه‌ می گوید‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعین‌ صباحا، جرت‌ ینابیع‌ الحكمة من‌ قلبه‌ الی‌ لسانه‌. او‌ قلبش‌ پر از حكمت‌ شده‌ و بعد جریان‌ پیدا می كند‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌. و الا شروع‌ ورود حكمت‌ به‌ قلب‌ انسان‌ از مرحله‌ یقظه‌ شروع‌ می شود‌. یعنی‌ نم‌ی می دهد‌، كم‌كم‌ این‌ نم‌ به‌ چكه‌ چكه‌ می‌افتد‌. می بینید در شبانه‌روز یك‌ چكه‌ افتاد. یك‌ چیزی‌ برایت‌ كشف‌ شد، یك‌ چیزی‌ را فهمیدی‌ از حكمت‌، یك‌ حقیقتی را درك‌ كردی‌، یك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ كمال‌ برداشتی‌. كم‌كم‌ این‌ چكه‌ها زیاد می شود‌، زیاد می شود‌، زیاد می شود‌، بطوری‌ كه‌ دائما دیگر‌ مثل‌ لوله‌ آفتابه‌ در قلب‌ شما، بیشتر از این‌ ظرفیت‌ ما نداریم‌. نگویید حالا سیل‌ آسا بیاید. اگر سیل‌ آسا بیاید می‌بینی‌ زندگی‌ انسان‌ را برمیدارد‌ می برد‌ اصلا. نه‌. بقدر لوله‌ آفتابه‌ هم‌ اگر بیاید، به‌ اندازه‌ نخ‌ باریك‌ هم‌ اگر بیاید، از آن‌ دریای‌ حكمت‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌، از آن‌ دریای‌ حكمت‌ الهی‌، از آن‌ دریای‌ حكمت‌ پیغمبر اكرم‌ و حضرت‌ بقیة‌ الله‌ اگر به‌ اندازه‌ یك‌ نخ‌ باریك‌ هم‌ بیاید خوب است‌. شما یك‌ استخر درست‌ می‌كنید، استخر سیمانی‌ كه‌ یك‌ ذره‌ رطوبت‌ ندهد‌. این‌ را یاد بگیرید. اگر یك‌ باغی‌ داشتید، آب‌ چشمه‌ باریكی‌ داشتید یك‌ استخر سیمانی‌ خوبی‌ درست‌ كنید، این‌ بیاید، یك‌ هفته‌ بیاید پر می شود‌. آنوقت‌ یك‌ دفعه‌ ول‌ می‌كنید تمام‌ باغ‌ یك‌ هكتاری‌ را آب‌ می دهد‌. این‌ مثال‌ دقیقا تطبیق‌ می كند‌، شخص‌ سالك‌ الی‌ الله‌، كسی‌ كه‌ می‌خواهد به‌ درد مردم‌ بخورد‌ باید مدتها صبر بكند‌. حتی‌ المقدور حرف‌ نزند‌. اگر آمد و شما یك‌ كاسه‌ آب‌ درون استخرتان‌ جمع‌ شده‌، یك‌ كاسه‌ آب‌ را برداشتید ریختید پای‌ درخت‌، نه‌ به‌ درد این‌ درخت‌ می خورد، نه‌ هیچوقت‌ هم‌ توی‌ استخر شما آب‌ هست‌.

 لذا دستور این است‌ كه‌ صمت‌ داشته‌ باشید. صمت‌ یعنی‌ چی‌؟ یعنی‌ كم‌ حرف‌ بزنید، مصرف‌ نكنید، بگذارید جمع‌ بشود‌، همه‌ افراد می‌توانند همدیگر را ارشاد كنند، یك‌ ارشاد ظاهری‌ است‌. پیغمبر اكرم‌ نه‌ اینكه‌ استخر قلبش‌ پر نبود. خدای‌ تعالی‌ روزی‌ كه‌ خلقش‌ كرد، دریا خلقش‌ كرد و همانجا هم‌ پرش‌ كرد. اما برای‌ اینكه‌ ما بفهمیم‌ الگوست‌، ماها درك‌ بكنیم‌، تا سن‌ چهل‌ سالگی‌ حرف‌ نزد. تا خوب‌ كامل‌، یعنی‌ انسان‌ در سن‌ چهل‌ سالگی‌ كامل‌ می شود‌. این‌ را بدانید، تا خوب‌ كامل‌ نشدید در ارتباط‌ با معنویات‌ زیاد حرف‌ نزنید. این‌ حكمتی‌ كه‌ در دلتان‌ هست‌، زیاد مصرفش‌ نكنید. پای‌ هر درخت‌ خشكی‌ نریزید. انسان‌ گاهی‌ می شود‌، سلیقه‌ ندارد‌، وارد نیست‌ به‌ كشاورزی‌. آب‌ را ول‌ می كند‌ توی‌ زمینهایی‌ كه‌ اصلا درخت‌ ندارد‌. یا اگر درخت‌ هم‌ هست‌، درختهای‌ خشك‌ یا علف‌ یا گیاه‌. هیچ‌ بدرد نمی خورد‌. آب‌ را مصرف‌ كرده‌، هدر داده‌، این‌ حكمتی كه‌ خدا ان شاء الله‌ به شما‌ خواهد داد. و الان‌ نم‌نمی‌ آمده‌ و ان شاء الله‌ برای‌ جمعی‌ از شما مثل‌ نخ‌ باریكی‌ دارد می‌آید، این‌ را پای‌ هر درختی‌ ندهید. همه‌ لیاقت‌ رشد را ندارند. هر درختی‌ رشد نمی كند‌. هر درختی‌ ثمر نمی دهد‌. ولذا من‌ این‌ جهت‌ را محدود می‌كنم‌. بعضی‌ از اوقات‌ بعضی‌ها، مثلا، خوب‌ مراحلشان‌ هم‌ بالاست‌، قلبشان‌ هم‌ واقعا پر شده‌ از حكمت‌ الحمدلله‌، اما من‌ چون‌ می‌دانم‌ مایه‌ كاملی‌ ندارد‌، اگر استخرش‌ را خالی‌ بكند‌ بعد چیزی‌ به او‌ نرسد‌، یك‌ خورده‌ای‌ با احتیاط‌ میگویم‌ صبر كن‌. این‌ هست‌.  پس‌ یكی‌ از شرایط‌ اینكه‌ شما قلبتان‌ مملو از حكمت‌ ان شاء الله‌ بشود‌ و از فهم‌ و درك‌ و حقایق‌ و علم‌ و ایمان‌، این است‌ كه‌ تا میتوانید اسرار را به‌ هر كسی‌ نگویید. ما چرا این‌ جلسه‌ را محدودش‌ می‌گذاریم‌، میگوییم‌ همه‌ نیایند‌؟ چون‌ هر درختی‌ قابل‌ رشد نیست‌. اگر هم‌ رشد بكند‌ به درد نمی خورد‌. فایده‌ای‌ ندارد‌، اینجا كه‌ جمعی‌ حاضر شدید شماها من‌ حتی‌ این‌ كه‌ اصرار دارم‌ كه‌ هر هفته‌ مرتب‌ بیایید، برای‌ اینكه‌ هفته‌ای‌ یك‌ دفعه‌  حتما باید آبیاری‌ بشوید. اگر یكی‌ از شماها دو هفته‌، سه‌ هفته‌ یك‌ دفعه‌ آبیاری‌ نشود، زرد می شوید، رشدتان‌ عقب‌ می‌افتد‌. كمالاتتان‌ عقب‌ می‌افتد‌. من‌ با اینكه‌ می‌دانید خیلی‌ برایم‌ مشكل است‌ من‌ مثلا من‌ بروم‌ تهران‌، قرار گذاشتم‌ ماهی‌ یك‌ دفعه‌ بروم‌، چون‌ رفقای‌ آنجا می‌بینم‌ خوب‌ آبیاری‌ نمی شوند‌. مسئولیت‌ هم‌ دارم‌. شما می گویید این‌ ذوقیات خودش است‌. به‌ خدا قسم‌ اینها همه‌اش‌ از همان‌ استخر، می‌آیم‌ بر می دارم‌، ظرف‌ می كنم‌ میدهم‌ به‌ شما. اینها حقیقت است‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ می كنم‌. اینها حكمتی‌ است‌ كه‌ تمام‌ اینها در لابلای‌ روایات‌ و آیات‌ قرآن‌ هست،‌ من‌ در این‌ مثالها برای‌ شما دارم‌ عرض‌ می كنم‌. پس‌ سكوت‌ كنید. پای‌ هر درختی‌ حرفهایتان‌ را نریزید. هر كسی‌ لیاقت‌ ندارد كه‌ شما خوشتان‌ آمده‌، یك‌ راهی‌ را حركت‌ كردید، می‌بینید كه‌ پسر عمه‌تان‌، دختر عمه‌تان‌، اینها خدایی‌ بد نیستند، نمازهایشان‌ را اول‌ وقت‌ می‌خوانند، خوب‌ بخوانند! بیا برویم‌ پیش‌ فلانی‌. نه‌ نیاریدش‌. هیچ‌ زحمت‌ هم‌ شما نكشید و اگر خدا بخواهد، می‌آید خودش‌. و اگر هم‌ خدا نخواهد نمی‌آید. اگر شما به‌ زور آوردیدش‌ گرفتاری‌ درست‌ می كند‌. برای اینكه‌ خیلی‌ها اینطوری هستند. گرفتاری‌ درست‌ می‌كنند. خدای‌ تعالی‌ به‌ پیغمبر اكرم‌ می‌فرماید كه‌ انّك‌ لن تهدی‌ من‌ احببت‌ عجیب است. تو ای‌ پیغمبر، عمویت‌ را خیلی‌ دوستش‌ داری‌، خوب‌ عمو است دیگر‌ هرگز نمی‌توانی‌ هدایتش‌ كنی‌. فلان‌ قوم‌ و خویشت‌ را هرگز نمی‌توانی‌ هدایتش‌ كنی‌. حضرت‌ امیر المؤمنین‌ فرمود اگر بجای‌ عباس‌ و عقیل،‌ حمزه‌ و جعفر می‌بودند این‌ دو نفر نمی‌گذاشتند خلافت‌ غصب‌ بشود‌. او هم‌ عموی‌ پیغمبر است‌ این‌ هم‌ عموی‌ پیغمبر است‌. او‌ برادر علی‌ بن‌ ابیطالب است‌ این‌ هم‌ برادر علی‌ بن‌ ابیطالب است‌. اینها هدایت‌ نشده‌ هستند متأسفانه‌، عقیل‌ و عباس‌ توی‌ سد افتادند و جسارت‌ نباشد‌ به‌ این‌ آقایان‌، ولی‌ غش‌ كرده‌ بودند كه‌ وقتی‌ عقیل‌را علی‌ بن‌ ابیطالب‌ به او‌ یك‌ قرص‌ نان‌ اضافه‌ نمی‌دهد بلند می‌ شود‌ می‌رود‌ نزد معاویه‌ برای‌ دنیا دارد‌ كار می‌كند‌ و عباس‌ هم‌ نفسش‌ بیرون‌ نمی‌آید با اینكه‌ عموی‌ پیغمبر است كه‌ بگوید‌ خلافت‌ حق علی‌ بن‌ ابیطالب است‌ و می‌رود‌ با آنها رفاقت‌ می‌كند‌، اما اگر حمزه‌ بود، اگر جعفر طیار بود، اینها قلبشان‌ مملو از حكمت‌ بود، حكمت‌ را پخش‌ می‌كردند. شجاعتش‌ را هم‌ داشتند، استقامتش‌ را هم‌ داشتند قوی‌ هم‌ بودند نمی‌گذاشتند علی‌ بن‌ ابیطالب‌ تنها بماند‌. شما هم‌ باید همینطور باشید.

 به‌ هر حال‌ لازم‌ بود در این‌ مسائل‌ یك‌ عرایضی‌ عرض‌ كنم‌. كوشش‌ بكنید ان شاء الله‌ كه‌ تا می‌توانید خودتان‌ را مرتبط‌ با حكمت‌ كنید. ‌ شماها كلام‌ خدا را شنیدید و خیلی‌ مؤدب‌ گوش‌ دادید كه‌ واقعا امشب‌ فكر می‌كردم‌ از نظر ظاهر با این‌ موعظه هایی‌ كه‌ عرض‌ شد كه‌ هر هفته‌ انشاء الله‌ آیات‌ معینی‌ را با توجهی‌ كه‌ شما ان شاء الله‌ پیدا می‌كنید بخوانیم‌ این‌ مربوط‌ به‌ این‌ ادب‌ ظاهری‌ شما بود امشب‌. و شبهای‌ هفته‌های‌ گذشته‌ كه‌ همه‌ دو زانو مؤدب‌ در استماع آیات‌ شریفه‌ قرآن‌. اگر چه‌ بعضیها استماع صد در صد باز هم‌ نمی‌كردند به منبر نگاه‌ می‌كردمند و ان شاء الله‌ از این‌ به‌ بعد تمام‌ توجه‌ به‌ تلاوت‌ آیات‌ قرآن‌ و كسانی‌ كه‌ می‌توانند‌ تا جایی‌ كه‌ برایشان‌ ممكن است‌ مؤدب‌ دو زانو بنشینند و آیات‌ را سخنان‌ الهی را گوش‌ دادیم‌ یك‌ مقداری‌ هم‌ ما درباره‌اش‌، درباره‌ یك‌ كلمه‌اش‌ صحبت‌ كردیم‌ و حالا می‌خواهیم‌ به‌ پروردگارمان‌ به‌ خدای‌ عزیزمان‌، با محبوبمان‌ حرف‌ بزنیم‌ او با ما حرف‌ زد. ما سخنان‌ او را نفهمیدیم‌. فرمایشات‌ او را درست‌ دقت‌ نكردیم‌. ولی‌ خدای‌ تعالی‌ حرفهای‌ ما را می‌شنود‌، سخنان‌ ما را متوجه‌ است‌ بلكه‌ علمک بحالی کفی عن مقالی خدایا كلت‌ لسانی زبان‌ ما گنگ است‌ ما در مقابل‌ تو چه‌ بگوییم‌ خدایی‌ كه‌ از سویدای دل‌ ما اطلاع‌ دارد‌. خدایی‌ كه‌ همیشه‌ در مقابل ماست‌، همیشه‌ در كمین‌ ماست‌، انّ‌ ربك‌ لبالمرصاد. ما چطور می‌توانیم‌ با خدا حرف‌ بزنیم‌؟ ولی‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ ما اجازه‌ داده‌ چند كلمه‌ای‌ با او حرف‌ بزنیم‌. خدایا خودت‌ راهنماییمان‌ كن‌. ما چه‌ بگوییم‌ با تو. حوائجمان‌ را قبل‌ از اینكه‌ ما به‌ فكرش‌ بیفتیم‌ به‌ ما عنایت‌ كردی‌. یا من‌ یعطی‌ من‌ سئله‌ و یا من یعطی من‌ لم‌ یسئله‌ و من‌ لم‌ یعرفه‌ تحننا منه‌ و رحمة‌. خدایا ما را قبل‌ از اینكه‌ خلقمان‌ كنی‌، قبل‌ از اینكه‌ در این‌ دنیا واردمان‌ كنی‌، همه‌ نیازمندی هایمان‌ را برای‌ ما مرتب‌ كردی‌ در نظر گرفتی‌، خدایا حالا در خانه‌ ات‌ آمده‌ایم‌. ما هم‌ یك‌ كلمه‌ای‌ حرف‌ می‌زنیم‌ ولی‌ خودمان‌ نمی‌گوییم.‌ زبان‌ ما پروردگارا گویای‌ سخنانی‌ كه‌ در شأن‌ تو باشد نیست‌.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۸ ربیع الثانی ۱۴۱۵ – ۲۴ شهریور ۱۳۷۳ -عدم‌ اعتماد به‌ خبر شخص‌ فاسق‌

 عدم‌ اعتماد به‌ خبر شخص‌ فاسق‌ 24/6/73

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ باللّه‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ .

 يا ايّها الذين‌ آمنو جائكم‌ فاسق‌ بنباء فتبين‌، امروز تولد حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ است‌، و به‌ پيشگاه‌ حضرت‌ بقية‌ اللّه‌ روحي‌ فداء تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اميد واريم‌ به‌ خاطر اين‌ روز عزيز و اين‌ ميلاد پر سعادت‌ خداي‌ تعالي‌ فرج‌ فرزندش‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ را براي‌ ما برساند و ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بدهد.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ مربوط‌ به‌ سورة‌ حجرات‌ بود و پايان‌ آيات‌ قرائت‌ شده‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بود كه‌اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد اگر فاسقي‌ آمد خبري‌ به‌ شما داد تحقيق‌ كنيد به‌ قول‌ فاسق‌ اعتماد نكنيد زيرا ممكن‌ است‌ كسي‌ كه‌ به‌ خدا خيانت‌ مي‌كند و اوامر الهي‌ را زير پا مي‌گذارد به‌ شما به‌ طريق‌ اولي‌ خيانت‌ خواهد كرد و بعد شما ممكن‌ است‌ روي‌ اعتماد به‌ حرف‌ او كاري‌ بكنيد كه‌ اون‌ كار به‌ ضرر شما باشد و پشيمان‌ بشويد، افراد فاسق‌ مورد اعتماد اسلام‌ مردم‌ مسلمان‌ نبايد واقع‌ بشوند اگر چه‌ ده‌ مرتبه‌ بيشتر و كمتر كارهايي‌ كرده‌ باشند كه‌ اعتماد شما را جلب‌ كرده‌ باشند اما اين‌ ذات‌ قضيه‌ است‌ كه‌ اگر مسلمان‌ است‌ و اگر به‌ خدا اعتقاد دارد حتما اگر معصيت‌ كار بود به‌ شما هم‌ خيانت‌ مي‌كند يك‌ مسئله‌اي‌ هست‌ در اينجا بحثش‌ بد نيست‌ در اين‌ شب‌ عزيز بين‌ دو عيد تولد حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ و عيد بزرگ‌ اسلامي‌ جمعه‌، و خود شب‌ جمعه‌ هم‌ شب‌ پر بركتي‌ است‌ براي‌ دوستان‌ و عزيزان‌ اين‌ مطلب‌ را عرض‌ كنم‌ گناه‌ و معصيت‌ اعتبار انسان‌ را در آسمانها و زمين‌ و نزد خدا تعالي‌ ونزد مسلمانها از بين‌ مي‌برد اعتبار انسان‌ ضايع‌ مي‌شود يك‌ بحث‌ خيلي‌ ساده‌اي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از افراد گناهاكار و معصيت‌ كار مي‌خوان‌ اعتبار خودشون‌ را به‌ دست‌ بيارند يك‌ چند نفر افراد متّدين‌ و افرادي‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ نيستند اونها را رديف‌ مي‌كنند كه‌ فلاني‌ متّدينه‌ ولي‌ فلان‌ خيانت‌ را كرده‌، و من‌ تا به‌ حال‌ با همة‌ فسق‌ و فجورم‌ به‌ كسي‌ خيانت‌ نكرده‌ام‌ اين‌ غالبا افراد خائن‌ معصيت‌ كار اين‌ مطلب‌ را مي‌گن‌.

 ما افراد متّقي‌ و مومن‌ و با خدا را اونهايي‌ را مي‌دونيم‌ كه‌ نه‌ گناه‌ مي‌كنند و هم‌ واجباتشون‌ را صحيح‌ و اول‌ وقت‌ انجام‌ مي‌دهند و هم‌ خيانت‌ به‌ مردم‌ نمي‌كنن‌ و هم‌ گناه‌ علني‌ و مخفي‌ انجام‌ نمي‌دهند اين‌ شخصها را ما يك‌ آدم‌ متدين‌ و خوبي‌ مي‌دانيم‌، اما اگر آمد يك‌ شخصي‌ نمازش‌ را مرتب‌ خواند حتي‌ ظاهر الصلاه‌ بود ولي‌ خائن‌ بود اين‌ هم‌ معصيت‌ كاره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ جز همان‌ فساقي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد اگر فاسقي‌ به‌ شما خبر داد شما تحقيق‌ كنيد.

 كسي‌ كه‌ به‌ طور كلي‌ هر نوع‌ معصيت‌ بكند و بداند اين‌ گناهه‌ و مسلمان‌ هم‌ باشد و معتقد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ باشد اين‌ شخص‌ فاسقه‌ حالا مورد گناهش‌ هر نوع‌ گناهي‌ باشد هر نوعي‌ باشد فرقي‌ نمي‌كنه‌ بلكه‌ اگر ما بخواهيم‌ گناهان‌ را تقسيم‌ بكنيم‌ گناهي‌  كه‌ ظلم‌ به‌ ديگري‌ باشد از همة‌ گناهان‌ بدتر و زشت‌تر است‌ گناهي‌ كه‌ حق‌ الناس‌ باشد حق‌ مردم‌ باشد از قبيل‌ ظلم‌  به‌ ناموس‌ ديگري‌ تجاوز كردن‌، مال‌ ديگري‌ را خوردن‌ و حتي‌ وقت‌ ديگري‌ را ضايع‌ كردن‌، و حتي‌ وقت‌ فرزندانتون‌ و اهل‌ و عيالتون‌ را اگر خداي‌ ناكرده‌ ضايع‌ كرديد اينها از گناهان‌ بسيار بزرگي‌ است‌ و صاحب‌ اين‌ گناه‌ فاسقه‌.

 يك‌ قسمت‌ از گناهان‌ هم‌ هست‌ كه‌ اون‌ گناهان‌ به‌ خاطر تشييع‌ فاحشه‌ يعني‌ شايع‌ كردن‌ گناه‌ و بي‌ اعتنايي‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مثل‌ گناهان‌ علني‌، گناهي‌ كه‌ انسان‌ علنا انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ عظمت‌ پروردگار و عظمت‌ قانون‌ الهي‌ را مي‌شكنه‌ اين‌ هم‌ از گناهاني‌ است‌ كه‌ بسيار پر اهميته‌ اگر چه‌ ممكن‌ است‌ ذاتا يك‌ گناه‌ خيلي‌ بزرگ‌ نباشد نسبت‌ به‌ گناهان‌ ديگر اما چون‌ علنا انجام‌ مي‌شه‌ اين‌ از گناهان‌ بزرگ‌ و از گناهان‌ بسيار پر اهميّته‌، بنابر اين‌ هر نوع‌ گناه‌ چه‌ اضرار به‌ نفس‌ خود باشد و چه‌ اضرار به‌ ديگري‌ باشد و چه‌ گناهي‌ باشد كه‌ انسان‌ علنا انجام‌ بدهد و مردم‌ را به‌ گناه‌ بكشاند همة‌ اينها فسق‌ است‌، فسق‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنه‌ فاسق‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنه‌ اگر اين‌ چنين‌ فردي‌ وجود داشت‌ اين‌ معلومه‌ كه‌ باخدا بااصطلاح‌ يك‌ نحوه‌ درگيري‌ و محاربه‌ كه‌ در بعضي‌ گناهان‌ رسما ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قرآن‌ مجيد به‌ عنوان‌ محاربه‌ بيان‌ كرده‌ مثلا به‌ عنوان‌ ربا خور دارد كه‌ اگر مي‌خوايد ربا بخوريد فعزل‌ به‌ حرب‌ من‌ اللّه‌ اعلام‌ جنگ‌ كنيد با خدا، با خدا اعلام‌ جنگ‌ كنيد تا با خدا درگير بشيد و خدا هم‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را زد ديگه‌ اون‌ طرف‌ بيچاره‌ است‌ .

 بعضي‌ از افراد و بعضي‌ از گناهان‌ هستند كه‌ اينها راست‌ نمي‌گن‌ ولي‌ به‌ عقيدة‌ من‌ همة‌ گناهان‌ جنگ‌ با خداست‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ شما در يك‌ (خرابي‌ نوار)

 بعضي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ لذت‌ لحظه‌اي‌ داره‌ كه‌ نفس‌ امارة‌ انسان‌ به‌ انسان‌ تحميل‌ مي‌كنه‌ اگر اونها لذت‌ داشته‌ باشه‌ نه‌ هم‌ گناه‌ باشه‌ كه‌ تحميل‌ شيطانه‌، شيطان‌ به‌ انسان‌ تحميل‌ مي‌كنه‌ نفس‌ نمي‌خواد، نفس‌ راضي‌ نيست‌ كه‌ شما با فرادي‌ بي‌ دليل‌ و بي‌ جهت‌ دعوا كنيد و معصيت‌ غضبي‌ بااصطلاح‌ داشته‌ باشيد و با غضب‌ با ديگران‌ روبرو بشيد اين‌  را نفس‌ انسان‌ نمي‌خواد نفس‌ راحت‌ طلبه‌ هر كاري‌ كه‌ با راحتي‌ و با استراحت‌ انسان‌ و باآرامش‌ انسان‌ موافق‌ باشه‌ نفس‌ انسان‌ اون‌ را مي‌خواد، شيطانه‌ كه‌ هم‌ انسان‌ را به‌ كار پر زحمت‌ وادار مي‌كنه‌ و هم‌ هم‌ به‌ انسان‌ به‌ لذتي‌ نمي‌برن‌ و هم‌ گناهه‌ مثلا انسان‌ را وادار مي‌كنه‌ به‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ بفرماييد يك‌ خيانتي‌ به‌ كسي‌ بكنه‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ هم‌ اين‌ خيانت‌ نداره‌ اما زحمتش‌ هست‌ يا مثلا با كسي‌ دعوا بكنه‌ يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اعمالي‌ كه‌ به‌ طور كلي‌ لذت‌ نفساني‌ نداره‌، و گناه‌ هم‌ هست‌ و انسان‌ انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ را شيطان‌ براي‌ انسان‌ تحميل‌ مي‌كنه‌ يعني‌ اون‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ داره‌ اون‌ كار را انجام‌ مي‌ده‌ شيطان‌ سوار بر انسان‌ شده‌ و به‌ سريع‌ قرآن‌ مجيد كه‌ مي‌فرمايد انّما السلطانه‌ الذين‌ يتولونه‌ تسلط‌ شيطان‌ بر كسي‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ كرده‌، اگر شما ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ كرديد شيطان‌ بر شما مسلطه‌، بدانيد سوار شده‌ بااصطلاح‌.

 يك‌ كارهايي‌ هم‌ هست‌ كه‌ نه‌ لذتي‌ داره‌ يك‌ راحتي‌ داره‌ يك‌ خوشي‌ داره‌ اين‌ نوع‌ نفس‌ عمارة‌ انسانه‌ كه‌ بعضي‌ از گناهان‌ را شيطان‌ تحميل‌ مي‌كنه‌ بعضي‌ از گناهان‌ را نفس‌ عماره‌ تحميل‌ مي‌كنه‌ و بعضي‌ از گناهان‌ در اثر زياد انجام‌ دادن‌ قبحش‌ از بين‌ رفته‌ اهميّتي‌ انسان‌ نمي‌ده‌ هر يك‌ از اينها ظلمه‌ به‌ خودشه‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ در نامة‌ اعمالش‌ گناه‌ مي‌نويسند و اون‌ روزي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ در فشارند به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ ما يك‌ چنين‌ روزي‌ را داريم‌ حالا جوان‌ و پير هم‌ نداره‌ انسان‌ تا مرد مي‌بينيد تمام‌ اعمالش‌ مثل‌ يك‌ پردة‌ سينما جلوي‌ چشمش‌ با سرعت‌ عبور مي‌كنه‌ يك‌ كارهايي‌ در پروندة‌ انسان‌ هست‌ خدا همه‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ مي‌ده‌ خودش‌ هست‌ و تو هستي‌ براي‌ اينكه‌ اگر عفوتم‌ كرد بداني‌ كه‌ چقدر خدا عفوّه‌، خدا را بشناسي‌ لذا تمام‌ آنچه‌ كه‌ انجام‌ داده‌ انسان‌ در مقابل‌ چشمش‌ مي‌آيد خيلي‌ افراد بودند كه‌ يك‌ لحظه‌ مردن‌ و سكرات‌ موت‌ را ديدند علاوه‌ بر انچه‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ براي‌ ما فرمودند افرادي‌ هم‌ بودند كه‌ مردن‌ و بعد از لحظه‌اي‌ يا ساعتي‌ و بلكه‌ بعد از چند روزي‌ باز به‌ دنيا آمدند و براي‌ مانقل‌ كردن‌ تمام‌ اعمال‌ انسان‌ در جلوي‌ چشمش‌ مي‌آيد انسان‌ به‌ قدري‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ كه‌ گاهي‌ معصيت‌ كار مي‌گه‌ فياليتني‌ متّقبل‌ هذا و كنت‌ نفسي‌ عن‌ معصيات‌ اي‌ كاش‌ من‌ اصلا نبودم‌ من‌ بودم‌ اين‌ گناه‌ را كردم‌ من‌ بودم‌ اين‌ معصيت‌ را كردم‌ ظلم‌ به‌ خودم‌ كردم‌ تيشه‌ به‌ ريشة‌ خودم‌ زدم‌ خودم‌ را از بين‌ بردم‌ ظلم‌ به‌ خود كردم‌ يكي‌ از گناهاني‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌ آقايون‌ و اين‌  را من‌ بخصوص‌ براي‌ جوانان‌ عزيزم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ وقتتون‌ را به‌ بطالت‌ نگذرونيد از وقتتون‌ استفاده‌ كنيد.

 لحظات‌ عمرتون‌ لحظات‌ پر ارزشي‌ است‌ باذكر خدا با ياد خدا با تصفييه‌ روح‌ و باتهذيب‌ روح‌ و با تزكية‌ نفس‌ پيشرفت‌ كنيد و هر لحظه‌ به‌ فكر اين‌ باشيد كه‌ چه‌ اشكالي‌ چه‌ مرضي‌ چه‌ چيزي‌ در زندگي‌ شما در روح‌ شما هست‌ اينها را رفع‌ كنيد وقت‌ را به‌ بطالت‌ نگذرانيد براي‌ همه‌ هم‌ راه‌ بازه‌، يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ خوب‌ ما اگر عالم‌ بوديم‌ اگر دانشمند مي‌بوديم‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ كار و كاسبي‌ مان‌ اين‌ همه‌ فشار نداشت‌ ما بهتر مي‌تونستيم‌ زندگي‌ مون‌ را زندگي‌ معنويمون‌ را تامين‌ كنيم‌، اين‌ طور نيست‌ تمام‌ افراد پر مشغله‌ترين‌ افراد مي‌تونه‌ كارش‌ را براي‌ خدا و براي‌ كمالات‌ روحيش‌ انجام‌ بده‌. يعني‌ شما از اگر مثلا يك‌ شغلي‌ داريد كه‌ بايد از بعد از نماز صبح‌ مشغول‌ بشيد تا ساعت‌ مثلا دوازده‌ شب‌. از دو حال‌ خارج‌ نيست‌ يا مرضي‌ خداست‌ اين‌ كارتون‌ خوب‌ بگيد خدايا براي‌ خاطر تو من‌ اين‌ كار را مي‌كنم‌ و شروع‌ كنيد به‌ كار لحظه‌ به‌ لحظه‌اش‌ عبادته‌ و شما را به‌ خدا نزديك‌ مي‌كنه‌ اما اگر مرضي‌ خدا نيست‌ يك‌ دقيقه‌اش‌ هم‌ نبايد به‌ طرف‌ اون‌ كار بريد وقتتون‌ را نبايد ضايع‌ كنيد وقت‌ ضايع‌ كردن‌ خودش‌ يكي‌ از گناهان‌  بزرگه‌ كه‌ ماها بهش‌ توجه‌ نداريم‌، مي‌شينيم‌ به‌ بطالت‌ با حرفهاي‌ لغو بيهوده‌ بي‌ ارزش‌ اين‌ همه‌ مردم‌ نيازه‌ به‌ اونچه‌ كه‌ شما بلديد هستند و نياز دارند به‌ اونچه‌ كه‌ همين‌ شما بلديد چهار تا مسئله‌ بلديد به‌ كارگراتون‌ اين‌ مسائل‌ را تعليم‌ بدهيد، دو كلمة‌ اخلاقی‌ بلديد به‌ زير دستانتون‌ اين‌ دو كلمه‌ را ياد بديد در هر حال‌ بايد انسان‌ به‌ وظائفش‌ عمل‌ كنه‌ و خودش‌ را در يك‌ چهار چوبة‌ مقررات‌ الهي‌ قرار بده‌ كه‌ آني‌ وقتش‌ ضايع‌ نشه‌.

 اگر اين‌ چنين‌ كرديد به‌ خودتون‌ ظلم‌ كرديد يعني‌ اگر وقتتون‌ را ضايع‌ كرديد گناهاني‌ انجام‌ داديد به‌ خودتون‌ ظلم‌ كرديد كسي‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كنه‌ و كسي‌ كه‌ به‌ خدا ظلم‌ مي‌كنه‌ اين‌ چنين‌ شخصي‌ ممكنه‌ كه‌ به‌ شما ظلم‌ نكنه‌ اعتماد مي‌توني‌ بكني‌ به‌ خدا قسم‌ ديوانه‌ترين‌ افراد اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ يك‌ فاسق‌ به‌ شخص‌ فاسق‌ اعتماد كنه‌، اعتماد كنه‌ اگر كاري‌ بر خلاف‌ اون‌ چه‌ كه‌ بايد باشه‌ كرد يعني‌ شما بايد اين‌ طوري‌ فكر كنيد كه‌ يك‌ نفر معصيت‌ كار اين‌ بايد به‌ شما خيانت‌ بكنه‌ اگر حالا خيانت‌ نكرد اين‌ تصادفي‌ يا بوده‌ يا مي‌خواد كلاه‌ بزرگتري‌ براي‌ شما درست‌ كنه‌، اين‌ كوچكه‌ اين‌ طوريه‌ باز من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را براي‌ شما بگم‌ يك‌ مسلمان‌ معصيت‌ كار اينطوره‌ فاسق‌ اينطوره‌ نه‌ كافر گاهي‌ مي‌شه‌ مسيحي‌ هست‌ به‌ دين‌ خودش‌ معتقده‌ و يك‌ دونه‌ هم‌ گناه‌ در دين‌ خودش‌ نمي‌كنه‌ به‌ اين‌ شخص‌ مي‌شه‌ اعتماد كرد چون‌ فاسق‌ نيست‌ يك‌ اشتباهي‌ در عقايد پيدا كرده‌ و مي‌خواسته‌ مسلمان‌ بشه‌ مسيحي‌ شده‌ يا يك‌ يهودي‌ حتي‌  اگر به‌ دين‌ خودش‌ معتقده‌ و گناهكار در دين‌ خودش‌ نيست‌ اين‌ جا را من‌ عرض‌ نمي‌كنم‌ مي‌شه‌ بهش‌ اعتماد كرد اما به‌ يك‌ مسلمان‌ معصيت‌ كار نمي‌شه‌ اعتماد كرد. چون‌ اين‌ مي‌دونه‌ داره‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كنه‌ مي‌دونه‌ داره‌ به‌ خدا خيانت‌ مي‌كنه‌ به‌ شما حتما خيانت‌ مي‌كنه‌.

 گاهي‌ بعضيها مي‌گن‌ فلان‌ مرد مسيحي‌ فلان‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود  يهودي‌ فلان‌ زرتشتي‌ اينها بسيار مورد اعتمادند هيچ‌ وقت‌ خيانت‌ نمي‌كنند هيچ‌ وقت‌ غش‌ در مالشون‌ نمي‌زنند در كسبشون‌ مثلا كم‌ فروشي‌ نمي‌كنند بعيد نيست‌ كه‌ اونها مورد بحث‌ ما نباشه‌ چون‌ اونها يك‌ اشتباهي‌ در اصل‌ اعتقادات‌ دارند اعتقاد پيدا كرده‌ كه‌ حضرت‌ مسيح‌ از جانب‌ خدا آمده‌ و نتونسته‌ خودش‌ را معتقد به‌ وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ بكنه‌ و لذا در دين‌ خودش‌ مورد اعتماده‌ اما اگر يك‌ مسلمان‌ معصيت‌ كرد ولو كوچكترين‌ گناه‌ را انجام‌ بده‌ اگر اعتماد بهش‌ كرديد بر خلاف‌ اين‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ عمل‌ كرديد مي‌گه‌: يا ايّها الذين‌ آمنو اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ داريد ان‌ جائكم‌ اگر يك‌ فاسقي‌ آمد پيش‌ شما به‌ يك‌ خبري‌ بنباء يعني‌ به‌ يك‌ خبري‌ بهش‌ اعتماد نكنيد بريد تبيّن‌ كنيد، به‌ حرف‌ اين‌ اعتماد نكنيد به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر اعتماد كرديد ممكن‌ است‌ همانطوري‌ كه‌ به‌ خدا خيانت‌ كرده‌ به‌ شما هم‌ خيانت‌ بكنه‌.

 و لذا در اسلام‌ اگر به‌ همين‌ آيه‌ عمل‌ مي‌شد مردم‌ دنيا پرست‌ لااقل‌ گناه‌ علني‌ نمي‌كردند اينيكه‌ مسلمانها گناه‌ علني‌ مي‌كنند اهميّت‌ به‌ گناه‌ نمي‌دن‌ و خدا را به‌ حساب‌ نمي‌آورند به‌ خاطر اينكه‌ ما اهميّت‌ به‌ اين‌ مسئله‌ نداديم‌ اعتماد كرديم‌ فرقي‌ برامون‌ نكرده‌ چه‌ يك‌ مرد مسلمان‌ ظاهر السلام‌ بياد پيشمون‌ چه‌ يك‌ مرد فاسقه‌ ظاهر الفسقي‌ بياد پيشمون‌. هر دو برامون‌ فرقي‌ نكرده‌ و بهشون‌ يا اعتماد نكرديم‌ به‌ هيچ‌ كدامشون‌ اعتماد نكرديم‌ يا به‌ هر دوشون‌ اعتماد كرديم‌ كه‌ هر دو غلطه‌ .

 مي‌فرمايد بايد اعتماد كنيد مي‌گن‌ به‌ مومن‌ اعتماد كنيد، مومن‌ ،مومن‌ كيه‌؟ اون‌ كسي‌ كه‌ يك‌ تعهدي‌ دارد كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ گناه‌ نمي‌كند يك‌ تعهدي‌ داره‌ متعهد شده‌ ما داريم‌ افرادي‌ را كه‌ متعهدن‌ گناه‌ نكنن‌ اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ گناه‌ كردن‌ براي‌ گناهشون‌ جريمة‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مي‌دن‌ كه‌ ديگه‌ گناه‌ نكنن‌ اين‌ چنين‌ شخصي‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ خيانت‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌ چون‌ بدترين‌ گناهان‌ خيانته‌، يك‌ وقتي‌ در يك‌ شهري‌ همين‌ چند روز قبل‌ من‌ اين‌ يادم‌ اومد از اين‌ قضيه‌، در يك‌ شهري‌ در مملكت‌ ديگه‌ غير از ايران‌ يك‌ كسي‌ يك‌ جنسي‌ خريده‌ بود از اين‌ كاغذهايي‌ كه‌ توي‌ اجناس‌ خارجي‌ مي‌گذارند كه‌ بااصطلاح‌ راهنماي‌ اين‌ جنسه‌ اين‌ دو تا در اين‌ پاكت‌ در اين‌ بااصطلاح‌ جعبه‌ بود دو تا بود فاصلة‌ بين‌ اون‌ شهري‌  كه‌ اين‌ شخص‌ متوجه‌ اين‌ شد تا اون‌ جايي‌ كه‌ اون‌ را خريده‌ بود متجاوز از پنجاه‌ كيلومتر اون‌ هم‌ در شهر غربت‌ كه‌ رفتن‌ در اونجا هم‌ كار مشكلي‌ بود اين‌ وادار كرد كه‌ با خواهش‌ حتي‌ با مخارج‌ زياد كه‌ يك‌ كسي‌ همراهش‌ بشه‌ اين‌ راه‌ را بهش‌ نشان‌ بده‌ بره‌ اين‌ كاغذ را به‌ ايشان‌ بده‌ شايد اين‌ كاغذ مال‌ يك‌ جنس‌ ديگري‌ بوده‌ كه‌ اون‌ جنس‌ بدون‌ اين‌ كاغذ نباشه‌، افراد مومن‌ اينطورند دست‌ به‌ مال‌ مردم‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ دراز نمي‌كنن‌.

 با بعضي‌ از دوستان‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ در همين‌ سفر يك‌ گل‌ از توي‌ اين‌ گلكاريهاي‌ شهرداري‌ توي‌ ميدان‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ از من‌ پرسيد اين‌ اشكال‌ داره‌؟ گفتم‌: اين‌ حق‌ پنجاه‌ و پنج‌ جمعيته‌ يعني‌ به‌ مشاء مشتركا همه‌ صاحب‌ اين‌ گلند، اگر اينها روز قيامت‌ از تو خواستند كه‌ حقشون‌ را بدي‌ مي‌توني‌ جوابشون‌ را بدي‌ بكن‌؟ ببينيد بعضي‌ از كارها خيلي‌ عجيبه‌ها انسان‌ هيچ‌ اعتنايي‌ نمي‌كنه‌، حقوق‌ يك‌ كارمند دولت‌ اين‌ را آقايون‌ بدانند اين‌ مالي‌ است‌ كه‌ از پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيت‌ به‌ دست‌ اونها مي‌رسه‌ اگر كوتاهي‌ در كارشون‌ بكنند يعني‌ اون‌ مقداري‌ كه‌ بايد كار بكنند كمتر بكنند، پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيت‌ حق‌ به‌ گردن‌ او پيدا مي‌كنن‌ يعني‌ شما كه‌ مثلا يك‌ معلمي‌ در آموزش‌ و پرورش‌ حالا يك‌ روز مديران‌ نفهميد شما معلم‌ نرفتيد سر كلاس‌ سر برج‌ هم‌ پولتون‌ را گرفتيد و رفتيد، شما فكر نكنيد حق‌ اون‌ بچه‌ها را ضايع‌ كرديد نه‌ شما حقوق‌ از كي‌ مي‌گيريد؟ حساب‌ كنيد حقوق‌ از كي‌ مي‌گيريد؟ از دولت‌، دولت‌ كيه‌؟ دولت‌ پول‌ را از كجا مي‌آورد؟ پول‌ نفته‌، پول‌ آيدات‌ مملكته‌ حق‌ همة‌ مردمه‌ يعني‌ روز قيامت‌ براي‌ همين‌ نصف‌ روزي‌ كه‌ تو كار را بي‌ جهت‌ تعطيل‌ كردي‌ و اجازه‌ از مدير مدرسه‌ لااقل‌ نگرفتي‌، و به‌ اين‌ بچه‌ها را بااصطلاح‌ بچه‌ها حالا درسشون‌ را خواندن‌ خودشون‌ بچه‌هاي‌ خوبي‌ بودن‌ درسشون‌ را هم‌ خوندن‌ فرض‌ مي‌كنيم‌ اين‌ دسته‌ بالا ولي‌ تو سر كارت‌ نبودي‌ روز قيامت‌ ممكنه‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ هر چي‌ كه‌ جمعيت‌ ايرانه‌ لااقل‌ اينها همه‌ بريزن‌ سرت‌ كه‌ آقا ما اين‌ حق‌ را داريم‌ به‌ تو، تو بايد جواب‌ ما را بدي‌.

 اين‌ جور گناهان‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد خيال‌ مي‌كني‌ زرنگي‌ كردي‌ امروز نرفتي‌ سر كار پاشدي‌ رفتي‌ حرم‌ امام‌ رضا، حضرت‌ رضا لعنتت‌ مي‌كنه‌، فرقي‌ نمي‌كنه‌ خداي‌ تعالي‌ لعنتت‌ مي‌كنه‌ اگر مفاتيح‌ را هم‌ دستت‌ گرفته‌ باشي‌ و تا ظهر قربتا للقرآن‌ و القران‌ يلعلوا چه‌ بسا طلاوت‌ كننده‌ قرآنه‌ كه‌ قرآن‌ لعنتش‌ مي‌كنه‌ اينها گناهاني‌ است‌ كه‌ انسان‌ فكرش‌ را حتي‌ نمي‌كنه‌ يك‌ شخصي‌ آمده‌ بود بااصطلاح‌ لباس‌ تقوا را هم‌ براي‌ من‌ مطرح‌ كرده‌ بود كه‌ آقا ما توانستيم‌ هر جوري‌ بود يك‌ مرخصي‌ دورغي‌ درست‌ كرديم‌ بلند شديم‌ آمديم‌ زيارت‌ و خدمت‌ شماهم‌ رسيديم‌ و حالا ما مي‌خواييم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌ گفتم‌ تو تا نري‌ يك‌ ده‌ روزي‌ اضافه‌ اونجا كار نكني‌ اين‌ ده‌ روزي‌ كه‌ بي‌ جهت‌ و بدون‌ مرخصي‌ اين‌ ده‌ روز را انجام‌ دادي‌ تا نري‌ اونجا تو اصلا موفق‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ نمي‌شي‌.

 يعني‌ چه‌؟ يك‌ دقيقه‌اش‌ حسابه‌ حالا يك‌ دقيقه‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد يك‌ ساعتش‌ حسابه‌، يك‌ روزش‌ حسابه‌، تو ده‌ روز ول‌ كردي‌ و اومدي‌ اداره‌ يك‌ نفر يك‌ رئيس‌ دادگاهي‌ بود در يكي‌ از شهرها آمده‌ بود مهمان‌ ما بود ما هم‌ سه‌ شب‌ مانده‌ بود گفتم‌ بيشتر بمون‌ از رفقاي‌ خيلي‌ صميميمون‌ بود از روحانيون‌، گفت‌ شما راضي‌ مي‌شيد كه‌ من‌ اينجا بمونم‌ يك‌ چند نفر مثلا توي‌ زندان‌ يك‌ روز بيشتر بمونند گفتم‌ چطور؟ گفت‌ من‌ بله‌ خيلي‌ها را بايد برم‌ امضاء بكنم‌ آزاد بشن‌، چه‌ بشن‌…گفتم‌ حالا اگر اينجوره‌ چرا آمدي‌؟ چرا يك‌ ساعت‌ آمدي‌ اينجا؟ اصلا چرا زيارت‌ آمدي‌؟ گفت‌ نه‌ اين‌ سه‌ روز كاري‌ نداشتم‌ اينجوره‌ جريان‌ .

 خيلي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ ما برامون‌ خيلي‌ ساده‌ شده‌ و حال‌ اينكه‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌ است‌، گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ نفر در فشار داره‌ زندگي‌ مي‌كنه‌ تو حالا وقتش‌ را نداري‌ برو فردا بيا، يك‌ لحظه‌اش‌ حسابه‌ يك‌ دقيقش‌ حسابه‌ بايد اين‌ همه‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ ما در اين‌ مملكت‌ داريم‌ بيشترش‌ مال‌ مراعات‌ نكردن‌ همين‌ معناست‌ خيال‌ مي‌كنن‌ مي‌يان‌ حقوقشان‌ را مي‌گيرند و حقوق‌ تو نيست‌ مال‌ مردمه‌، يك‌ نفر كاسب‌ معمولي‌ يك‌ شغل‌ آزاد اين‌ گرفتاريها را نداره‌ مي‌ره‌ يك‌ كاري‌ مي‌كنه‌ مغازه‌ را باز مي‌كنه‌ اگر او هم‌ احتكار بكنه‌ اينه‌ اگر او هم‌ بعضي‌ از مثلا اگر منحصر به‌ فرده‌ منحصر به‌ يك‌ طبيبه‌ يك‌ دونه‌ طبيب‌ مثلا توي‌ اين‌ محل‌ بيشتر نيست‌ مردم‌ منتظر مي‌شن‌ اون‌ ساعتش‌ نمي‌ره‌ مي‌خواد خونه‌ استراحت‌ كنه‌ اين‌  هم‌ مسئوله‌ ماها تنها نيستيم‌ با هم‌ بايد زندگي‌ بكنيم‌، همه‌ مان‌ بايد با هم‌ باشيم‌ گناهان‌ را مراعات‌ كنيد حساب‌ بكنيد خيلي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ افراد متدّين‌ و بااصطلاح‌ اهل‌ معنا مي‌كنند و متوجه‌ نيستند  و بعد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مي‌گن‌ چرا ما رشدي‌ نداريم‌؟ ترقي‌ نداريم‌؟ كمالاتي‌ نداريم‌؟ خيلي‌ از معصيتها هست‌ كه‌ انسان‌ را اصلا از بين‌ مي‌بره‌ يعني‌ حبط‌ عمل‌ مي‌كنه‌ اعمال‌ خوب‌ انسان‌ را هم‌ ضايع‌ مي‌كنه‌ شما مثل‌ يك‌ جوالي‌ داشته‌ باشيد جواهرات‌ را بريزيد توش‌ تهش‌ را هم‌ سوراخ‌ كنيد يك‌ سوراخ‌ بزرگي‌ كه‌ هر چي‌ از بالا ريختيد بعد از يك‌ ساعت‌ بريزه‌ اين‌ معناي‌ حبط‌ عمله‌. حبط‌ مي‌شه‌ عمل‌ شما، شما سالها زحمت‌ كشيديد براي‌ كمالات‌ روحيتون‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ گناه‌ مي‌كنيد همه‌اش‌ از بين‌ مي‌ره‌ خيلي‌ مراعات‌ كنيد خيلي‌ مراقبت‌ كنيد به‌ گناه‌ و اگر كسي‌ عمدا و با توجه‌ به‌ اينكه‌ اين‌ گناهه‌ كه‌ داره‌ مي‌كنه‌ اين‌ بياني‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ به‌ خاطر اين‌ جمله‌ بود كه‌ اگر شما يقين‌ داريد اين‌ گناهه‌ كه‌ داريد مي‌كنيد و كرديد به‌ شما مردم‌ مسلمان‌ نبايد اعتماد كرد و ديگه‌ اعتماد مردم‌ مسلمان‌ بايد از شما صلب‌ بشه‌ و خداي‌ تعالي‌ اين‌ را در قرآن‌ بيان‌ كرده‌ كه‌ اگر فاسقي‌ آمد به‌ خبري‌، خبر مهمي‌ مخصوصا در انجائكم‌ فاسق‌ بنباء، نباء به‌ خبر مهم‌ مي‌گن‌ اهم‌ اخبار مي‌گن‌، انباء يعني‌ اهم‌ اخبار اگر به‌ يك‌ خبر مهمي‌ آمد براتون‌ شما تبيّن‌ كنيد. يعني‌ تحقيق‌ كنيد نمي‌شه‌ اعتماد كرد به‌ حرف‌ فاسق‌ لذا در كتاب‌ رجاز اين‌ رواياتي‌ كه‌ به‌ دست‌ ما رسيده‌ از طوق‌ يك‌ عده‌ از اهل‌ حديث‌ يك‌ كتابي‌ ما داريم‌ قطور كه‌ ظاهرا مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ خوئي‌ يك‌ كتاب‌ در رجال‌ نوشته‌اند حالا يادم‌ بياد چند جلده‌؟ متجاوز از بيست‌ جلده‌ بيست‌ و سه‌ جلده‌، بيست‌ وسه‌ جلد تمام‌ بيان‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ آقا اهل‌ گناه‌ بود مثلا به‌ روايتي‌ كه‌ از قول‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرده‌ نمي‌شه‌ اعتماد كرد اين‌ آقا اهل‌ گناه‌ نبود آدم‌ عادلي‌ بود مي‌شه‌ اعتماد كرد خلاصة‌ بيست‌ و سه‌ جلد كتاب‌ قطور اينه‌.

 و لذا مراجع‌ تقليد كساني‌ كه‌ احكام‌ را براي‌ شما بيان‌ مي‌كنند چه‌ احكام‌ مربوط‌ به‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ باشه‌ چه‌ احكام‌ عبادي‌ باشه‌، همة‌ اينها بايد تحقيق‌ بكنند كه‌ اين‌ رواياتي‌ كه‌ آمده‌ آيا سند درستي‌ داره‌ يا نه‌؟ لذا نمي‌شه‌ هر روايتي‌ را شما ترجمه‌ بكنيد و به‌ دستتون‌ بگيريد و بهش‌ عمل‌ كنيد يك‌ روايتي‌ نقل‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ نمي‌دونم‌ سندش‌ هم‌ هيچ‌ سندي‌ نداره‌ علاوه‌ بر اينكه‌ صحيح‌ نيست‌ سندي‌ هم‌ نداره‌ حتي‌ روايتي‌ اگر سندش‌ اين‌ جوري‌ باشه‌ مثلا من‌ بگم‌ قال‌ رسول‌ اللّه‌ صلي‌ اللّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ اگر من‌ گفتم‌ قال‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ خوب‌ من‌ كه‌ از خود علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ يا از خود پيغمبر نشنيدم‌ بين‌ من‌ و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ فاصله‌ است‌ اين‌ روايت‌ را مرسله‌ مي‌گن‌ اگر شخصي‌ كه‌ نقل‌ مي‌كنه‌ اونقدر مورد اعتماد باشه‌ ومتوجه‌ اين‌ معنا باشه‌ كه‌ نمي‌تونه‌ كلامي‌ را به‌ پيغمبر يا علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نسبت‌ بده‌ مگر آنكه‌ يقينا اونها گفته‌ باشند يك‌ چنين‌ شخصي‌ اگر بود مثل‌ مرحوم‌ صدوق‌ مثلا مثل‌ شيخ‌ طوسي‌ مثل‌ محمد بن‌ ابن‌ ابي‌ عمير امثال‌ اينها اگر بود انسان‌ يقين‌ كرد چون‌ گفته‌ قال‌ الصادق‌ چون‌ گفته‌ قال‌ امير المومنين‌ اگر اين‌ جوري‌ گفت‌ مي‌شه‌ اعتماد كرد معلومه‌ كه‌ اون‌ افرادي‌ كه‌ در وسط‌ بودند بين‌ او و بين‌ امير المومنين‌ بودند اين‌ افراد مورد اعتماد به‌ طوري‌ مورد اعتماده‌ كه‌ ايشان‌ مي‌گه‌ قال‌ الصادق‌، فرقي‌ براش‌ نمي‌كنه‌ كه‌ چه‌ خودش‌ شنيده‌ باشه‌ چه‌ از اينها شنيده‌ باشده‌. اما اگر در روايات‌ آمد عن‌ الصادق‌ يعني‌ نقل‌ شده‌ از امام‌ صادق‌، نقل‌ شده‌ از امام‌ صادق‌ و فاصله‌ هم‌ هست‌ بين‌ ايشان‌ و امام‌ صادق‌ اينجا اين‌ روايت‌ را بهش‌ اعتماد نمي‌كنند ولو از اين‌ آدمهاي‌ بزرگي‌ هم‌ باشه‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ مبصله‌ اسمش‌ را مي‌گذارند.

 رواياتي‌ كه‌ مورد عمل‌ آقايون‌ مراجعه‌ يك‌ بايد متعدد باشه‌ متواتر باشه‌ مستفيد لااقل‌ باشه‌ يا بايد سندش‌ صحيح‌ باشه‌ يعني‌ از من‌ تا امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چند تايي‌ كه‌ در اين‌ بين‌ هستند، من‌ مثلا مي‌گم‌ كه‌ از مرحوم‌ ايت‌ اللّه‌ بروجردي‌ شنيدم‌ خوب‌ آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ مرد عادلي‌ بود آيت‌ للّه‌ بروجردي‌ از مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ حائري‌ شنيد خوب‌ اون‌ هم‌ عادل‌ بود همين‌ طور تا سي‌ تا پشت‌ مي‌آيي‌ جلو تقريبا تا امام‌ صادق‌ حداقل‌ سي‌ فاصله‌ است‌ تمام‌ اينها بايد اينطوري‌ باشند كه‌ شما الان‌ متوجه‌ايد كه‌ من‌ مي‌گم‌ از آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ شنيدم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ از آيت‌ الله‌ حائري‌ شنيد همين‌ طور تا امام‌ صادق‌، اگر كه‌ همة‌ افراد عادل‌ باشند در وسط‌ اونوقت‌ به‌ يك‌ چنين‌ روايتي‌ اونوقت‌ انسان‌ اعتماد مي‌كنه‌ والاّ نمي‌شه‌ اعتماد كرد حالا ببينيد چه‌ قدر مشكله‌ اين‌ تحقيق‌ از احكام‌ و تحقيق‌ از مسائل‌ اخلاقی‌ و تزكية‌ نفس‌، نمي‌شه‌ به‌ دست‌ هر كسي‌ اين‌ مطالب‌ را داد، هر كسي‌ كه‌ نمي‌تونه‌ احكام‌ الهي‌ را از لابه‌ لاي‌ آيات‌ من‌ آيات‌ استنباط‌ كنه‌ لااقل‌ يك‌ روايت‌ وقتي‌ شما برخورد مي‌كنيد مثلا در كتاب‌ شيخ‌ صدوق‌ يك‌ روايت‌ پيدا مي‌كنيد اين‌ را شك‌ داريد كه‌ آيا صحيحه‌ يا صحيح‌ نيست‌؟ به‌ كتاب‌ رجال‌ بايد مراجعه‌ كنيد ببينيد رجالين‌ اونهايي‌ كه‌ دانشمندان‌ علم‌ رجال‌ آيا اين‌ اشخاصي‌ كه‌ فاصله‌ هستند تاييدشون‌ كرده‌اند يا نه‌؟ كه‌ بعضي‌ از مراجع‌ اين‌ را قبول‌ ندارند اين‌ تقليده‌ چون‌ اگر من‌ گفتم‌ كه‌ آيت‌ اللّه‌ خوئي‌ مثلا اين‌ شخص‌ را تاييد كرده‌ وخودم‌ استنباط‌ نكردم‌ خوبي‌ اون‌ را من‌ از تقليد كردم‌ خوب‌ حالا ما بااصطلاح‌ اصلح‌ تحقيقش‌ ميسّر نيست‌ براي‌ علماي‌ زمان‌ ما بخاطر اينكه‌ بايد با اونها زندگي‌ بكنند و انسان‌ نمي‌تونه‌ حالا مثلا ما هيچ‌ كدامتون‌ با مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ زندگي‌ نكرديد تا بدونيد عادله‌ يا عادل‌ نيست‌. ولي‌ من‌ مثلا زندگي‌ كردم‌ براي‌  من‌ ثابت‌ مي‌شه‌ ولي‌ براي‌ شماها ثابت‌ نمي‌شه‌ لذا گفتن‌ همانقدر كه‌ علما گفتن‌ بزرگان‌ گفتن‌ تو كتب‌ رجال‌ به‌ خوبي‌ مثل‌ ابن‌ ابي‌ عمير نامش‌ ذكر شد مثل‌ محمد بن‌ مسلم‌ نامشون‌ ذكر شد اين‌ را هم‌ ضمنا بدونيد كه‌ يك‌ عده‌ از اصحاب‌ ائمه‌ مخصوصا در زمان‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ عليهم‌ السلام‌ يا در زمان‌ حضرت‌ سجاد و اينها بعضي‌ از اصحاب‌ بودند حالا اين‌ را انسان‌ بايد خوب‌ بفهمد بعضي‌ از اصحاب‌ بودند كه‌ اينها را امام‌ قد مي‌گفته‌ بهشون‌ آقا فلاني‌ را مي‌شناسيد حالا حرفش‌ را نزن‌ من‌ يك‌ جهتي‌ بعد معلوم‌ مي‌شده‌ كه‌ حضرت‌ براي‌ خاطر اين‌ كه‌ يك‌ مامور ساواك‌ بااصطلاح‌ ما كنار اطاق‌ نشسته‌ بوده‌ اين‌ مخصوصا اين‌ سوال‌ مطرح‌ شده‌ ببينند اين‌ شخص‌ با امام‌ صادق‌ رابطه‌اي‌ داره‌ يا نداره‌؟ حضرت‌ تردش‌ مي‌كردند بخاطر اين‌ كه‌ خون‌ او هدر نره‌.

 حالا اونچه‌ كه‌ بدست‌ ما رسيده‌ مثلا دربارة‌ دريامه‌ هم‌ هست‌ يك‌ همچون‌ چيزي‌ مثلا اين‌ روايته‌ كه‌ امامش‌ تردش‌ كرده‌، و اون‌ رواياتي‌ كه‌ امام‌ اون‌ را تاييدش‌ كرده‌ بايد اينها را انسان‌ تشخيص‌ بده‌. دربارة‌ اين‌ خواجه‌ ربيع‌، ربيع‌ بن‌ خسين‌ كه‌ در مشهد در كنار شهر مشهد دفنه‌  اين‌ دو تا روايت‌ داره‌، بعضي‌ از روايات‌ تردش‌ كردند بعضي‌ روايات‌ دوستش‌ دارند حالا ما بايد (خرابي‌ نوار) .

 و از همه‌ كمتر امام‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يعني‌ شما روايات‌ همة‌ ائمه‌ را كه‌ بخواهيد بسنجيد مي‌بينيد از امام‌ هادي‌ عليه‌ السلام‌ ما كمتر حديث‌ داريم‌، از امام‌ عسگري‌، باز خود امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ كتاب‌ نوشتند در زمان‌ خودشون‌ به‌ نام‌ تفسير به‌ عنوان‌ تفسير امام‌ حسن‌ عسگري‌ والاّ از امام‌ هادي‌ خيلي‌ كم‌ روايت‌ نقل‌ شده‌ علتش‌ هم‌ همينه‌ كه‌ اصلا كسي‌ دور و بر اينهانبود، كسي‌ در ارتباط‌ با اينها نبود ببينيد چقدر گناه‌ به‌ خاطر رياست‌ و حفظ‌ جاه‌ و مقام‌ در خانة‌ يك‌ عالم‌ را بستند در خانة‌ يك‌ امام‌ را بستند بعضي‌ از وقتها هست‌ كه‌ يك‌ جملة‌ شما ممكن‌ است‌ در دهان‌ يك‌ عالم‌ را ببنده‌، يك‌ جملة‌ شما ممكن‌ است‌ يك‌ كسي‌ را از راه‌ منحرف‌ كنه‌.

 خدا مي‌دونه‌ من‌ گاهي‌ بعضي‌ از دوستان‌ مي‌آين‌ از من‌ سوال‌ مي‌كنن‌ كه‌ مثلا فلان‌ شهر آيا يك‌ عالم‌ خوبي‌ كه‌ ما بتونيم‌ باهاش‌ در تماس‌ باشيم‌ و به‌ كمالات‌ برسيم‌ وجود داره‌ يا نداره‌ من‌ نمي‌دونم‌ چكار كنم‌ چون‌ از طرفي‌ نمي‌شناسم‌ از طرفي‌ هم‌ اگر بگم‌ كه‌ نه‌ نمي‌شناسم‌ ممكنه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ فكر كنه‌ كه‌ هيچ‌ كدام‌ از علماي‌ اين‌ شهر به‌ درد كار او نمي‌خودند، من‌ سّد عن‌ سبيل‌ اللّه‌ بشم‌، لذا مي‌گم‌ شما كه‌ تو اون‌ شهر هستيد بهتر مي‌تونيد تحقيق‌ كنيد تا مني‌ كه‌ در اينجا هستم‌. كوشش‌ كنيد با كلامتون‌ اينها همه‌ معصيته‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كل‌ اينها فسقه‌ كه‌ يك‌ كلمه‌ بگيد يك‌ كسي‌ را از راهش‌ تردش‌ كنيد يك‌ كلمه‌ بگيد كه‌ يك‌ نفر مثلا سست‌ بشه‌ در نماز اول‌ وقتش‌، يا يك‌ كلمه‌ بگيد كه‌ خداي‌ ناكرده‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ انسان‌ بدبين‌ بشه‌ اون‌ شخص‌ سد عن‌ سبيل‌ اللّه‌ كرده‌ و راه‌ خدا را بسته‌ و مانع‌ از پيشرفت‌ مردم‌ شده‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ را خائن‌ مي‌بيني‌ كارش‌ نداشته‌ باش‌ مگر يك‌ خيانتي‌ بكند كه‌ خداي‌ نكرده‌ بايد معرفيش‌ كرد به‌ مردم‌ و خدا آبروش‌ را ريخته‌ اون‌ يك‌ حرفه‌ ديگست‌.

 به‌ هر حال‌ شب‌ جمعه‌ است‌ و بنا به‌ قولي‌ امروز تولد حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بوده‌ اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را بينا و بصير در دينمون‌ قرار بده‌ و به‌ دستورات‌ پروردگار عمل‌ كنيم‌ و اگر با فسّاق‌ و فجّار معاشرتي‌ خداي‌ نكرده‌ باهاشون‌ داشتيم‌ بهشون‌ اعتماد نكنيم‌ خوب‌ من‌ امشب‌ خيلي‌ اصرار ندارم‌ كه‌ مصيبت‌ بخوانم‌ ولو اينكه‌ مصيبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در همة‌ اوقات‌ مايع‌ شستشوي‌ قلب‌ ماست‌ حزني‌ براي‌ اونها، قرب‌ به‌ خداست‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ فرقي‌ بين‌ ايّام‌ سرور و ايّام‌ حزن‌ بايد باشد اين‌ قدر هست‌ كه‌ ما از حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌خواييم‌ چون‌ پدره‌ به‌ هر حال‌ مي‌تواند از فرزندش‌ خواهش‌ كنه‌ كه‌ فرزندش‌ از خدا بخواهد كه‌ اگر صلاح‌ هست‌ اگر ممكنه‌ يك‌ قدري‌ تعجيل‌ بشه‌ يك‌ جمله‌اي‌ را اينجا بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ براي‌ شما دعا كردن‌ براي‌ فرج‌ آسون‌ مي‌شه‌ ممكنه‌ بعضي‌ بگن‌ كه‌ اگر خدا صلاح‌ بدونه‌ كه‌ تاخير نمي‌كنه‌ و اگر هم‌ خدا صلاح‌ نداند كه‌ دعاي‌ ما بيفايده‌ است‌ نه‌ اين‌ طور نيست‌ خود كلمة‌ عجل‌ فرجهم‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌ مثلا كه‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ خدايا تعجيل‌ كن‌ اصل‌ عجله‌ مال‌ شيطانه‌ العجلة‌ من‌ الشطان‌ عجله‌ كردن‌ يعني‌ كاري‌ را انسان‌ قبل‌ از وقتش‌ انجام‌ بده‌ مثلا چايي‌ هنوز داغه‌ جلوتون‌ گذاشتن‌ برداريد بخوريد دستتون‌ بسوزه‌ دهنتون‌ هم‌ بسوزه‌ اين‌ عجله‌ كرديد عجله‌ يعني‌ بذار سرد شه‌ و هر كار عجله‌اي‌ اين‌ مال‌ شيطانه‌ بدون‌ تردي‌ مگر يك‌ كسي‌ كار را قبل‌ از وقتش‌ بكنه‌ كه‌ خدا همان‌ كسه‌ قبل‌ از وقتش‌ بكنه‌ و بتوانه‌ با يك‌ اراده‌اي‌ اون‌ بااصطلاحر دير بودنش‌ را يعني‌ وقتش‌ را جلو بياندازه‌ مثلا فرض‌ كنيد حالا اگر شما تونستيد يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ چايي‌ داغ‌ را سردش‌ كنيد و بخوريد يك‌ خرده‌ آب‌ سرد مي‌ريزيد توش‌ مثلا يا مثلا يك‌ تكّه‌ يخ‌ بندازيد توش‌ شما تونستيد اين‌ چايي‌ را، اين‌ را ديگه‌ بهش‌ نمي‌گن‌ عجله‌ درسته‌ مي‌گيم‌ آقا عجله‌ كن‌ يعني‌ يك‌ خرده‌ آب‌ سرد بريز توش‌ آمادش‌ كن‌ و بخور.

 خداي‌ تعالي‌ اگر بگيم‌ كه‌ هنوز وقتش‌ نشده‌ امام‌ زمان‌ بياد اين‌ را خدا هيچوقت‌ نمي‌كنه‌، والاّ  همان‌ روز اول‌ بعد از وفات‌ امام‌ عسگري‌ اين‌ كار را كرده‌ بود اگر بگيم‌ كه‌ مصلحت‌ نباشه‌ اين‌ كار را بكنه‌ نه‌ عجله‌اي‌ به‌ كار نيست‌ مثل‌ اينكه‌ ما عجله‌ مي‌كنيم‌ اين‌ هم‌ درست‌ نيستش‌، اگر بگيم‌ كه‌ پس‌ چي‌؟ وقتش‌ انجام‌ بده‌ خوب‌ اونكه‌ وقتش‌ انجام‌ مي‌ده‌ پس‌ بهتره‌ بگيم‌ معناش‌ اينه‌ خدايا عجّل‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌ معناش‌ اين‌ كه‌ خدايا يك‌ علاجي‌ بكن‌ كه‌ قبل‌ از وقت‌، درسته‌ بناست‌ يك‌ سال‌ ديگه‌ خداي‌ نكرده‌ امام‌ زمون‌ بياد يك‌ كاري‌ بكن‌ همين‌ امروز بياد حالا اون‌ هم‌ تو مي‌دوني‌ مثل‌ همين‌ چايي‌ يك‌ كاري‌ بكن‌ سرد بشه‌ تا بخوري‌ والاّ سرد نشده‌ نمي‌شه‌ وقتش‌ نشده‌ نمي‌شه‌ دعاهاي‌ ما وعجّل‌ فرج‌ مولانا اگر ما بخواهيم‌ بگيم‌ هنوز وقتش‌ نشده‌، مصلحت‌ هم‌ نيست‌، خدايا امام‌ زمان‌ را برسون‌، اين‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ شما به‌ يكي‌ بگيد چاي‌ داغ‌ داغ‌ بخور و دهنت‌ بسوزه‌ و خدا اينكار را نميكنه‌. آن‌ عجله‌ است‌ كه‌ از شيطانه‌. ولي‌ عجله‌اي‌ كه‌ از رحمانه‌ اين‌ است‌ كه‌ خودش‌ علاجش‌ ميكنه‌، مصلحتش‌ ميكنه‌، درستش‌ ميكنه‌ و بعد ايشان‌ را اجازه‌ ميده‌ كه‌ تشريف‌ بياورند.

  معناي‌ اللهم‌ عجل‌ فرج‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌ مي‌دوني‌ چيه‌؟ يعني‌ خدايا اين‌ مردم‌ را آمادشون‌ كن‌ تا امام‌ زمان‌ بياد. تو مقلب‌ القلوبي‌. دلها را برگردون‌. در واقع‌ ما براي‌ خودمون‌ بايد دعا بكنيم‌. خدايا زمينه‌ را فراهم‌ كن‌ براي‌ آمدنش‌. معنا از باب‌ مثلا كه‌ عرض‌ كردم‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ چايي‌ را سردش‌ كن‌ بخور زودتر. اينجوري‌. و الاّ همة‌ روايات‌ ميگه‌ العجلة‌ من‌ الشيطان‌. عجله‌ يعني‌ قبل‌ از وقتش‌ كار را انجام‌ دادن‌ از شيطانه‌. شيطان‌ اين‌ كار را ميكنه‌. مي‌خواد تو را بسوزوندت‌. مي‌خواد تو را اذيتت‌ كنه‌. العجلة‌ من‌ الشيطان‌ و التأني‌ من‌ الرحمان‌ و روايات‌ زيادي‌ هم‌ داريم‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ هلك‌ المستعجلون‌ آنهايي‌ كه‌ عجله‌ مي‌كنند هلاك‌ مي‌شوند حتي‌. ما عجله‌ خودمون‌ نبايد بكنيم‌. عجله‌ را بايد از خدا بخوايم‌. مثلا داد فرياد، اي‌ امام‌ زمان‌ اگر تا فردا نيايي‌ من‌ از دين‌ بر ميگردم‌. اگر اين‌ كارها را كردي‌ از دين‌ برگرد. خدا كه‌ براي‌ تو يك‌ نفر امام‌ زمان‌ را درست‌ نكرده‌، همة‌ مردم‌ بايد آماده‌ بشوند. آنهم‌ روي‌ اختيار آماده‌ بشوند، روي‌ فهم‌ آماده‌ بشوند تا زمينة‌ ظهور آماده‌ بشه‌. دقت‌ فرموديد. و لذا ما امشب‌ از خدا در واقع‌ چي‌ ميخوايم‌؟ بخاطر ميلاد مسعود حضرت‌ عسگري‌ و حضرت‌ عسگري‌ چي‌ بخواد براي‌ ما از خدا؟ ايني‌ كه‌ مردم‌ آماده‌ بشوند، زمينه‌ فراهم‌ بشه‌ هر چه‌ زودتر و فرزندش‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ تشريف‌ بياورد و همة‌ ما را از اين‌ فشار و ناراحتي‌ نجات‌ عنايت‌ بفرمايد.

 خوب‌ من‌ ديگه‌ عرضي‌ ندارم‌. از آقاي‌ فاني‌ مي‌خوايم‌ كه‌ شعر را بخونند. بعد هم‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را انشاء الله‌ مي‌خونيم‌. سلامي‌ خدمت‌ آقامون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و شيريني‌ هم‌ در اين‌ بين‌ بدهند. اميدواريم‌ كه‌ عيدمون‌ را امشب‌ حضرت‌ وليعصر عنايت‌ بفرمايند. معمولا بچه‌ها اينطورند، صبح‌ صبر مي‌كنند پدر عيدي‌ بهشون‌ نداد تا ظهر، يك‌ قدري‌ هم‌ باحياتر باشه‌، تا شب‌، شب‌…(قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۲۵ شوال ۱۴۱۴ -تفسیر سوره توحید.اخلاق خ ۴۸

 تفسير سورة‌ توحيد اخلاق‌ خ‌ 48

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. قل‌ هو الله‌ احد. الله‌ الصمد. لم‌ يلد و لم‌ يولد. و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا احد.

 دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ ميگند اين‌ شناسنامة‌ خداست‌ خيلي‌ فضيلت‌ قائل‌ شده‌اند. هر كس‌ سه‌ مرتبه‌ اين‌ سوره‌ را بخواند، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ ختم‌ قرآن‌ را كرده‌ باشد. و علت‌ اينكه‌ اين‌ سوره‌ اينقدر اهميت‌ دارد و اگر كسي‌ در شبانه‌روز يك‌ مرتبه‌ اين‌ سوره‌ را لااقل‌ نخواند كار مكروهي‌ كرده‌، و در هر نماز مستحب‌ است‌ خوانده‌ شود ولو در يك‌ ركعت‌ نماز قل‌ هو الله‌ خونده‌ بشود؛ علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ سوره‌ توحيد را، يكتاپرستي‌ را به‌ انسان‌ تعليم‌ ميدهد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد به‌ پيغمبر اكرم‌ بگو خدايي‌ كه‌ شما مي‌خواهيد بپرستيد احد است‌. بگو او خداي‌ احد است‌. احد با واحد هر دو از اسماء پروردگارند. هر دو هم‌ به‌ معناي‌ يكيست‌. يعني‌ هم‌ احد يكيه‌ و هم‌ واحد به‌ معناي‌ يكي‌ است‌. فرقي‌ كه‌ بين‌ احد و واحد است‌، احد در ذاته‌. خداي‌ تعالي‌ احد است‌ يعني‌ يكي‌ است‌ كه‌ دو ندارد. محاله‌ كه‌ دو داشته‌ باشد. احد براي‌ چيزي‌ گفته‌ ميشود كه‌ يك‌ دونه‌ باشد. غالبا البته‌ اينطوره‌. گاهي‌ هم‌ بر غير اينها اطلاق‌ شده‌ و آنجا ميخواهند بي‌ نظير بودنش‌ را بيان‌ كنند. احد به‌ معناي‌ يكيست‌ كه‌ دو نداشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ يكيست‌. ليس‌ كمثله‌ شي‌ء، صددرصد يك‌ چيز ديگري‌ پيدا كنيد كه‌ دومي‌ باشه‌ وجود نداره‌. مثلا خدا هميشه‌ بوده‌ و هميشه‌ خواهد بود و قدرت‌ و علمش‌ ذاتيست‌، كسي‌ به‌ او تعليم‌ نداده‌ يك‌ همچين‌ موجودي‌ در عالم‌ وجود نداره‌. چون‌ اگر باشه‌ شريك‌ خداست‌ و مخلوق‌ خدا نيست‌. و حال‌ اينكه‌ ما مي‌دانيم‌ همه‌ چيز مخلوق‌ خداست‌. خدايي‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ و هميشه‌ خواهد بود. اگر گفتيم‌ كه‌ يك‌ چيز ديگه‌اي‌ هم‌ كنار خدا هميشه‌ بوده‌ اين‌ مشركيم‌. چون‌ آن‌ چيز دومي‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ اين‌ موجود، مسلم‌ مخلوق‌ خدا نيست‌ ديگه‌. چون‌ هميشه‌ بوده‌ مخلوق‌ نشده‌، خلق‌ نشده‌. و چيزي‌ كه‌ خلق‌ نشده‌ باشد هميشه‌ هست‌. پس‌ مخلوق‌ خدا نيست‌. مد خداست‌، ضد خداست‌، در كنار خدا يك‌ چيزي‌ هميشه‌ اگر گفتيم‌ هست‌ حالا چه‌ عالم‌ باشه‌، چه‌ يك‌ روحي‌ باشه‌، چه‌ شيطان‌ باشه‌، فرقي‌ نميكنه‌. هيچ‌ چيز در عالم‌ هميشه‌ نبوده‌ جز خدا. در دعاها مي‌خونيم‌ كنت‌ قبل‌ كل‌ شي‌ء. خدايا تو بودي‌ قبل‌ از هر چيز. و كرمت‌ كل‌ شي‌ء هر چيزي‌ را تو بوجود آوردي‌. كنت‌ اذ لم‌ تكن‌ سماء مبنيه‌ و لا ارض‌ مدحيه‌. تو بودي‌ و حال‌ آنكه‌ آسمانها نبود. بالا، آسمان‌ به‌ معناي‌ بالاست‌. بالا نبود، ارض‌، پستي‌ نبود. هيچ‌ چيز نبود. حتي‌ از بچگي‌ به‌ ما ياد مي‌دادند بگيد يكي‌ بود و يكي‌ نبود غير از خدا هيچي‌ نبود. اين‌ خوب‌ شعاريست‌، خوب‌ تعليميست‌. به‌ بچة‌ دو ساله‌ و سه‌ ساله‌ مي‌گفتند. غير از خدا هيچي‌ نبود. حالا آنجا چي‌ بود؟ خدا بود. هستي‌ مال‌ خداست‌. هر كس‌ بگه‌ كه‌ ماها هم‌ هميشه‌ بوديم‌، مخلوق‌ هم‌ هميشه‌ بوده‌، اين‌ مشركه‌. يك‌ عده‌ هستند از صوفيها، ميگند كه‌ مخلوق‌ قديمه‌. معناي‌ قديم‌ همين‌ است‌ كه‌ بگيم‌ هميشه‌ بوده‌. خوب‌ پس‌ خدا خلقشون‌ نكرده‌، پس‌ از ملك‌ خدا خارجند. پس‌ خدا نميتونه‌ در اينها دخالت‌ بكنه‌. نه‌ اينطور نيست‌. بگو اي‌ پيغمبر كه‌ او، خداي‌ احده‌. تنها يكي‌ بوده‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ و دومي‌ نداره‌. اين‌ را معتقد بايد باشيد. من‌ ايني‌ را كه‌ ميگم‌ شما بايد معتقد باشيد، شما ميگيد مگر غير از اينهم‌ ميشه‌ اعتقاد داشت‌؟! يك‌ عده‌ احمقها هستند كه‌ غير از اين‌ را اعتقاد دارند. يك‌ عده‌ افرادي‌ هستند كه‌ واقعا بايد اينها را داخل‌ انسانها ندونست‌. اينجور اعتقادي‌ دارند كه‌ همة‌ ماها حتي‌ همين‌ موجودات‌، اينها هميشه‌ بوده‌اند. خدا خلقشون‌ نكرده‌. بحثها هست‌، مطالبي‌ هست‌، افراد ريش‌ بلندي‌ از اين‌ دسته‌ هستند كه‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زنند. من‌ نمي‌خوام‌ تعبير تندي‌ بكنم‌. و الاّ خداي‌ تعالي‌ اينها را توي‌ قرآن‌ گفته‌ اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌. اينها مثل‌ حيواناتند بلكه‌ بدتر. به‌ جهت‌ اينكه‌ آدم‌ اينقدر نادان‌ باشه‌ كه‌ مسلمان‌ باشد و اعتقادش‌ اين‌ باشد كه‌ عالم‌ هميشه‌ بوده‌. كسي‌ او را خلق‌ نكرده‌. يا معتقد باشند كه‌ اين‌ عالم‌ عين‌ ذات‌ خداست‌. يعني‌ ما الان‌ خدا را داريم‌ مي‌بينيم‌ اگر در و ديوار را داريم‌ مي‌بينيم‌. كه‌ اين‌ را هم‌ باز يك‌ عده‌اي‌ معتقدند. از اين‌ بدتر اعتقاد در عالم‌ هست‌. چون‌ اگر از دامن‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ دور شديد و توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نبوديد، هر كي‌ از مادرش‌ قهر ميكنه‌ مي‌آيد فيلسوف‌ ميشه‌ و يك‌ نظريه‌ ميده‌ و اسباب‌ دردسر براي‌ مردم‌ درست‌ ميكنه‌. افرادي‌ هستند كه‌ ميگند هر چي‌ در عالم‌ هست‌ خواب‌ و خياله‌. الان‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اينجا جمعي‌ نشسته‌اند، اين‌ سقف‌، اينها را همه‌ را خيال‌ مي‌كنيم‌. حالا ما خودمون‌ كه‌ داريم‌ خيال‌ ميكنيم‌، ميگند خودت‌ هم‌ خيالي‌! پس‌ كي‌ خيال‌ ميكنه‌؟ ما يك‌ جواني‌ از آلمان‌ آمده‌ بود پيش‌ ما طرفدار اين‌ مكتب‌ بود. گفتيم‌ گاهي‌ حواسش‌ كه‌ پرت‌ ميشد ميگفتيم‌ الان‌ تو در آلماني‌. ميگفت‌ نه‌ در ايرانم‌. گفتيم‌ نه‌ خيال‌ ميكني‌ در ايراني‌. مي‌خنديد. ما هم‌ بهش‌ مي‌خنديديم‌. خيالبافي‌، سوفسطائي‌، يك‌ عده‌ از صوفيها اينطوريند. چرا حالا اين‌ حرفها را درست‌ كردند؟ اين‌ حرفها را درست‌ كردند اينها غالبا در زمان‌ خلفاي‌ عباسي‌، دقيقا همان‌ موقعي‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امام‌ شد. يك‌ تاريخچة‌ كوچكي‌ براتون‌ بگم‌ تا حواستون‌ جمع‌ باشه‌. ولو اينكه‌ خيلي‌ از، ولو اينكه‌ خيلي‌ از خانمها اين‌ مطالب‌ برايشون‌ سنگينه‌. ولي‌ حالا بالاخره‌ تقصير من‌ نيست‌. تقصير خودشونه‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ حواسشون‌ را جمع‌ نمي‌كنند توي‌ راه‌ دقيق‌ باشند. يك‌ خورده‌اي‌ هم‌ شفاعت‌ بعضي‌ از خانمها كه‌ اينها متوجه‌ اين‌ معنا هستند كه‌ هر كسي‌ را حتي‌ كسي‌ كه‌ بي‌ عذر نيامده‌ دفترش‌ را هفتة‌ قبل‌ بگيره‌، به‌ ما ميگند اينهم‌ باز اينجا باشه‌. ميگيم‌ باشه‌، به‌ ما ضرري‌ نداره‌ براي‌ خودتون‌ ضرر داره‌. مطالب‌ علمي‌ را من‌ نمي‌تونم‌ در مجلستون‌ بگم‌. بهرحال‌.

 در عالم‌ افراد مختلفي‌ هستند. افراد جورواجوري‌ هستند. دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مطالبي‌ ميگند. شماها بايد خيلي‌ خدا را شكر بكنيد كه‌ در صراط‌ مستقيميد. فرق‌ بين‌ ما و متصوفه‌ و عرفا همينه‌ كه‌ ما يك‌ مرحله‌ داريم‌ بنام‌ صراط‌ مستقيم‌. كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ بايد انسان‌ خيلي‌ مواظب‌ برنامه‌اش‌ باشه‌. صراط‌ مستقيم‌. خيلي‌ خدا را شكر كنيد كه‌ انحراف‌ نداريد از صراط‌ مستقيم‌. در زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ بني‌ العباس‌ اول‌ آمده‌ بودند روي‌ كار و تجربه‌اي‌ كه‌ بني‌ اميه‌ داشتند، اينها مي‌خواستند عمل‌ نكنند ولي‌ هدف‌ آنها را تعقيب‌ كنند، اينها يك‌ فكري‌ به‌ سرشون‌ زد. بني‌ اميه‌ اينها مي‌خواستند كه‌ ريشة‌ اسلام‌ را بكنند. بني‌ العباس‌ هم‌ همين‌ نظر را داشتند. مي‌خواستند سلطان‌ باشند، شاه‌ باشند. بني‌ اميه‌ ناشيانه‌ كار كردند. يعني‌ مستقيم‌ رفتند به‌ سراغ‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و از جنگ‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ معاويه‌ شروع‌ كرد، شروع‌ كردند و به‌ شهادت‌ حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ خاتمه‌ پيدا كرد. مردم‌ مسلمان‌ هم‌ كمر همت‌ بستند بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. بني‌ العباس‌ هم‌ همان‌ كار بني‌ اميه‌ را مي‌خواستند بكنند منتهي‌ با اين‌ تفاوت‌ كه‌ بني‌ العباس‌ فهميدند كه‌ نبايد اينطور مستقيم‌ بروند به‌ سراغ‌ اسلام‌ مردم‌. مردم‌ مسلمانند، اسلام‌ را با زحمت‌ بدست‌ آورده‌اند و به‌ اين‌ آساني‌ از دست‌ نمي‌دهند. خوب‌ نشستند حساب‌ كردند كه‌ مردم‌ مسلمان‌ چي‌ مي‌خواهند؟ مسائل‌ و احكام‌ يكي‌ مي‌خواهند. مسائل‌ و احكام‌. يك‌ مجتهدي‌ داشته‌ باشند مسائلشون‌ را از او بپرسند. تزكية‌ نفس‌ هم‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ همه‌ بفهمند كه‌ هست‌ يا نيست‌. الان‌ هم‌ مي‌بينيد بعضي‌ از علما ميگند كه‌ براي‌ مرجع‌ تقليد تزكية‌ نفس‌ لازم‌ نيست‌، عدالت‌  بسشه‌. خوب‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ ميگفتند كافي‌ بود. يعني‌ كسي‌ متوجه‌ نميشد كه‌ مثلا ابو حنيفه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ يا نه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ محاسنش‌ مثل‌ محاسن‌ امام‌ صادق‌ بود و عمامه‌اش‌ هم‌ شايد گنده‌تر بود و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همه‌ چيزي‌ شايد از نظر ظاهر شبيه‌ به‌ امام‌ صادق‌ بود. مردم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ و اينها سرشون‌ نميشه‌. چون‌ خودشون‌ هنوز تزكية‌ نفس‌ نكردند. تا چه‌ برسه‌ به‌ عصمت‌! خدا گفته‌ بايد امام‌ شما معصوم‌ باشه‌. عصمت‌. ما الان‌ اگر از مرجع‌ تقليد اين‌ پيروي‌ مي‌كنيم‌، بخاطر ناچاريه‌. و الاّ همه‌امون‌ بايد از امام‌ زمان‌ تقليد كنيم‌. خدا اينجوري‌ قرار داده‌. منتهي‌ ناچاريه‌.

 همين‌ ديشب‌ يك‌ خانمي‌ به‌ من‌ تلفن‌ ميكرد كه‌ از شاگردهاي‌ ماست‌، اينجاست‌. با شوهرش‌ دعوا كرده‌ كه‌ آيا امام‌ زمان‌ را ميشه‌ ديد يا نميشه‌ ديد؟ كه‌ صبح‌ به‌ من‌ ميگفت‌. گفتم‌ چرا تو دعوا كردي‌؟ اينقدر ماها بيچاره‌ايم‌ كه‌ شما روز سيزده‌ شايد فهميديد كه‌ امام‌ زمان‌ چقدر طرفدار داره‌. و مذهب‌ زرتشتي‌ چقدر طرفدار داره‌. ناخوآگاه‌، نافهمي‌، بعضي‌ از اينها آمده‌اند در پشت‌ راديو و تلويزيون‌ ازشون‌ مي‌پرسند سيزده‌ بدر چيكار مي‌كنيد؟ يك‌ دليل‌ بچه‌گانه‌ هم‌ ندارند. بگند چرا سيزده‌ بدر مي‌كنيم‌. چرا مي‌رويم‌. يك‌ دليل‌ بچگانه‌. به‌ بچه‌ ميگند اين‌ عروسكت‌ را چرا اينجا گوشة‌ حياط‌ گذاشتي‌؟ ميگه‌ كه‌ من‌ اين‌ را آوردمش‌ مهماني‌. انسان‌ اين‌ اندازه‌ دليل‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ چرا اينجور روز سرد رفتيد نهارتون‌ را توي‌ بيابان‌ در جلوي‌ چشم‌ زن‌ و مرد غريبه‌، شايد او غذاي‌ بهتري‌ آورده‌ باشه‌ و شما غذاي‌ بدتري‌، چشم‌ نبايد به‌ سفره‌ انسان‌ بيفته‌ چرا اون‌ را اونجا مي‌خوري‌ تو خونت‌ نمي‌خوري‌. يك‌ دليل‌ بچه‌ گونه‌. بگم‌ من‌ اومدم‌ مهموني‌. بعدن‌ هم‌ بخندن‌ بهش‌. ببينيد اينها هستند كه‌ ما مي‌گيم‌ بياييد تو صراط‌ مستقيم‌ تا امام‌ زمان‌ قبولتون‌ كنه‌. امام‌ زمان‌ يار و ياور نداره‌. من‌ تا ظهر تو كانون‌ بودم‌ تا ظهر كه‌ مي‌خواستم‌ برم‌ منزل‌ از اينجا تا پارك‌ يك‌ ماشين‌ اگر مبالغه‌ نباشه‌ يك‌ آدم‌ پيدا نمي‌شد. شهر خلوت‌. حتي‌ يكي‌ به‌ من‌ گفت‌ الان‌ اگر دشمن‌ بدونه‌ اينجا خلوته‌ الان‌ مي‌ياد شهر را مي‌گيره‌. يك‌ نفر پيدا نمي‌شد. از پارك‌ به‌ طرف‌ بالا جاي‌ سوزن‌ انداز نبود. من‌ تا به‌ حال‌، تا به‌ امسال‌ نمي‌دونستم‌ سيزده‌ به‌ در چجوري‌ مي‌رن‌ حالا يك‌ عده‌اي‌ مي‌رن‌ لااقل‌ بيست‌ درصد مردم‌ مي‌رن‌. ديدم‌ نه‌ اگر نگيم‌ صد در صد نود و نه‌ درصد مردم‌ مي‌رن‌. من‌ نمي‌دونستم‌ چون‌ يك‌ جا بودم‌. حالا اون‌ روز زياد بيرون‌ نمي‌يادم‌ به‌ كارهاي‌ شخصيم‌ مي‌رسيدم‌ رفته‌ بودم‌، خوب‌ ما كه‌ دليلي‌ نداره‌ شنبه‌ تعطيل‌ كنيم‌ رفتم‌ كانون‌ و بعد هم‌ رفتيم‌ خونه‌.

 اين‌ مردم‌ خرافي‌، اسم‌ اسلام‌ باشه‌ بگن‌ ما مسلمانيم‌ اين‌ هم‌ تازه‌ از اين‌ كه‌ بهش‌ بگن‌ كافر بدش‌ مي‌ياد چون‌ خيال‌ مي‌كنه‌ فحشش‌ دادن‌. والا فرقي‌ بين‌ كافر و مسلمان‌ نيست‌. به‌ خدا قسم‌ خود زرتشتيها اگر بودند تمام‌ اين‌ شهر زرتشتي‌ بود اين‌ قدر اهميت‌ نمي‌دادن‌. شب‌ قدر اين‌ قدر جمعيت‌ تو حرم‌ نبود كه‌ موقع‌ تحويل‌ سال‌ تو حرم‌ بود. شب‌ قدر بالاتره‌ يا تحويل‌ سال‌؟ شب‌ قدر آيا دورة‌ سال‌ انسان‌ تعيين‌ ميشه‌ يا تحويل‌ سال‌؟ خوب‌ اين‌ پيروي‌ از دين‌ خداست‌ يا پيروي‌ از دين‌ زرتشته‌؟ حالا اينها بماند. ماها اسما مسلمانيم‌. ايني‌ كه‌ من‌ اينقدر سخت‌ ميگيرم‌ براي‌ شماها كه‌ سخت‌ هم‌ نميگيرم‌. يكي‌ توي‌ شهر بوده‌ دفترش‌ را نياورده‌ روز چهارشنبه‌ بده‌. الان‌ اگر حاضر غايب‌ بكنيم‌ مثل‌ كلاس‌ باشه‌، مي‌بيني‌ خوب‌ اين‌ اندازه‌ كه‌ آن‌ هفته‌ مي‌خواستند دفترهايشون‌ را بگيرند نبودند. حالا آنهايي‌ كه‌ مسافرت‌ بودند عذرشون‌ موجهه‌. بهرحال‌ حالا ما از تمام‌ شماها، پنج‌ شش‌ نفر بتونيم‌ انتخاب‌ بكنيم‌ براي‌ ياري‌ امام‌ زمان‌، كافيه‌. گفت‌ براي‌ چيدن‌ يك‌ گل‌ بدور خار ميگردم‌. انسان‌ يك‌ گل‌ مي‌خواد بچينه‌ مي‌بينه‌ اينقدر خار به‌ دست‌ و پايش‌ ميره‌ و خارها را بايد كنار بزنه‌. شماها نكنه‌ خار باشيد. هر كدامتون‌ يك‌ دونه‌ از اين‌ خرافات‌ را داشته‌ باشيد، خاريد. آنهم‌ نه‌ خار سر راه‌ من‌ و امثال‌ من‌. خار سر راه‌ امام‌ زمان‌. بگذاريد كنار ديگه‌ سستي‌ها را، كارهاي‌ خرافي‌ را، كارهايي‌ كه‌ خودتون‌ مي‌دونيد بده‌ و هيچ‌ دليلي‌ نداره‌ كه‌ انجام‌ بديد. در آن‌ زمان‌ مردم‌ چي‌ مي‌خوان‌؟ مردم‌ يك‌ نفر آدمي‌ باشه‌ حالا يك‌ چيزي‌ هم‌ سرش‌ بشه‌. اين‌ بعنوان‌ مجتهد، مرجع‌ تقليد. خيلي‌ خوب‌، ما مرجع‌ تقليد كه‌ با ساز شما بسازه‌ و با ساز شما برقصه‌ براتون‌ پيدا مي‌كنيم‌. اشكال‌ داره‌؟ نه‌. چه‌ بهتر. با امام‌ صادق‌ كه‌ نميشه‌ زندگي‌ كرد. با علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ مي‌آيند مي‌نشينند شمع‌ را خاموش‌ ميكنه‌؛ كه‌ نميشه‌ زندگي‌ كرد. با امام‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ برادرش‌ ميگه‌ يك‌ قدري‌ بيشتر از بيت‌ المال‌ به‌ من‌ بده‌. آهن‌ داغ‌ را ميبره‌ دم‌ دستش‌ ميگه‌ تو به‌ آتش‌ دنيا نميتوني‌ طاقت‌ بياري‌، من‌ به‌ آتش‌ جهنم‌ طاقت‌ بيارم‌؟!؛ ميشه‌ زندگي‌ كرد؟ يك‌ نفري‌ را مي‌خواهيم‌ تا گفتيم‌ آقا كار ما كجا گير كرده‌، بگه‌ چشم‌. من‌ يك‌ تلفن‌ به‌ خليفه‌ ميزنم‌ درستش‌ ميكنه‌. پول‌ هم‌ ميده‌. مي‌آمدند پول‌ از درس‌ ابو حنيفه‌ مي‌گرفتند، يعني‌ هر كسي‌ مي‌آمد درس‌ ابوحنيفه‌ يك‌ مقداري‌ درهم‌ و دينار مي‌گرفت‌ و كسي‌ هم‌ بره‌ درس‌ امام‌ صادق‌ بايد پولي‌ بده‌، ماليات‌ بده‌. يك‌ عده‌ از اصحاب‌ مجبور بودند، چون‌ پول‌ نداشتند، برند درس‌ ابوحنيفه‌ آن‌ پول‌ را بگيرند بيارند اينجا بدهند درس‌ امام‌ صادق‌ را گوش‌ بدهند. اينطوري‌ بود. خوب‌ ابوحنيفه‌ مرجع‌ تقليد شما، هنوز هم‌ هست‌. يعني‌ بعد از هزار و دويست‌ و چند سال‌، هنوز ابوحنيفه‌ امام‌ اعظم‌ اهل‌ سنته‌. و حال‌ اينكه‌ امام‌ صادق‌ به‌ ابوحنيفه‌ مي‌فرمايد كه‌ خدا بهت‌ از علم‌ قرآن‌ يك‌ حرف‌ را ياد نداده‌. هيچي‌ نمي‌فهمي‌. و گيرش‌ هم‌ مي‌اندازند. ولي‌ مردم‌ اين‌ را نميخواهند، مردم‌ امام‌ علم‌ نمي‌خوان‌. مردم‌ يك‌ نفر مي‌خوان‌ بگند ما شاگرد فلاني‌ هستيم‌. ما مقلد فلاني‌ هستيم‌. حالا اون‌ عالم‌ باشه‌، نباشه‌، تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌، نباشه‌، راستگو باشه‌، نباشه‌، هر چي‌ مي‌خواد باشه‌. ابوحنيفه‌ را گذاشتند براي‌ اينكار. خود خليفه‌ هم‌ مي‌آيد در مقابلش‌ دو زانو مي‌نشست‌، احترامش‌ ميكرد، پول‌ در اختيارش‌ مي‌گذاشتند، توصيه‌هايش‌ را قبول‌ مي‌كردند. همه‌ كار برايش‌ مي‌كردند و او خودش‌ ميگفت‌ ما رأيت‌ افقه‌ من‌ جعفر بن‌ محمد. من‌ فقيه‌تر از امام‌ صادق‌ نديدم‌. آنوقت‌ شيخ‌ عطار نيشابوري‌ در كتاب‌ تذكرة‌ الاولياء كه‌ اين‌ شيعيان‌، شيعه‌هاها، همين‌ شيعه‌هاي‌ خودمون‌، امام‌ رضا را ول‌ مي‌كنند مي‌روند سر قبر او، اين‌ آدم‌ را شيخ‌ عطار ميگه‌ از امام‌ صادق‌ عالمتر بود. ببينيد آنوقت‌ شيخ‌ عطار توي‌ راديو تلويزيون‌ ما بعنوان‌ يك‌ عارف‌ معرفي‌ ميشه‌. كتاب‌ تذكرة‌ الاولياء بنده‌ دارم‌. مي‌آرم‌ مي‌بينيد كه‌ ميگه‌ ابو حنيفه‌ اعلم‌ اهل‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌. اهل‌ زمانش‌ هم‌ امام‌ صادقه‌ ديگه‌. اگر او اعلم‌ باشه‌ امام‌ صادق‌ ديگه‌ چيزي‌ برايش‌ نمي‌مانه‌. بدبخت‌. به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ آنكه‌ گفته‌ ما رأيت‌ افقه‌ من‌ جعفر بن‌ محمد، من‌ فقيه‌تر از امام‌ صادق‌ كسي‌ را نديدم‌، لابد گفته‌ شكسته‌ نفسي‌ كرده‌. دو تا از اين‌ دهاتي‌هاي‌ هزار جريب‌ مازندران‌ آمده‌ بودند خدمت‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌. توي‌ راه‌ مثل‌ اينكه‌ بحثشون‌ بود. كه‌ آيا آية‌ الله‌ كوهستاني‌ عالمتره‌ يا اميرالمؤمنين‌؟ يكي‌ ميگفت‌ اميرالمؤمنين‌ اين‌ يكي‌ ميگفت‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌. آمدند از خودش‌ سؤال‌ كردند. ايشان‌ خيلي‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شد، اين‌ حرفها چيه‌ مي‌زنيد؟ اينها، من‌ خاك‌ پاي‌ دوستان‌ امير المؤمنين‌ هم‌ نمي‌شوم‌. رفته‌ بودند بيرون‌ اين‌ را نقل‌ كرده‌ بودند. گفته‌ بوده‌ كه‌ اين‌ شكسته‌ نفسي‌ كرده‌. و الاّ خودش‌ نمي‌فهمه‌، او از امير المؤمنين‌ بالاتره‌. حالا شيخ‌ عطار هم‌ ميگه‌، ابو حنيفه‌ كه‌ ميگه‌ امام‌ صادق‌ افقهه‌، شكسته‌ نفسي‌ لابد كرده‌. آنوقت‌ ماها هم‌ پيروي‌ از شيخ‌ عطار مي‌كنيم‌. بدتر از اين‌ من‌ به‌ يك‌ كسي‌ تلفن‌ زده‌ بود كه‌ من‌ مي‌خوام‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را بپيمايم‌. من‌ معمولا ميگم‌ به‌ عالم‌ محلتون‌ مراجعه‌ بكنيد بهش‌ بگيد كه‌ ما مي‌خواهيم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. چرا به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنيد. اين‌ رفته‌ بود پيش‌ يكي‌ از معاريف‌ از علما، آنهم‌ قبولش‌ كرده‌ بود. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ بعد به‌ من‌ گزارش‌ ميداد، لااقل‌ بهش‌ هم‌ سفارش‌ نكرده‌ بود كه‌ كارهايت‌ را به‌ كسي‌ نگو. وقتي‌ به‌ من‌ ميگفت‌، ميگفت‌ به‌ من‌ گفته‌ روزي‌ پانصد تا صلوات‌ بفرست‌ هديه‌ كن‌ به‌ شيخ‌ عطار. تا شيخ‌ عطار كمكت‌ بكنه‌ به‌ خدا برسي‌. گفتم‌ كه‌ او تو را به‌ شيطان‌ ارجاع‌ داده‌. هر كه‌ هست‌، او به‌ من‌ گفت‌ كي‌ هست‌. واقعا هم‌ تعجب‌ كردم‌. يك‌ عالم‌ شيعه‌ صلوات‌ را هديه‌ ميكنه‌ به‌ شيخ‌ عطار. بهرحال‌ نمي‌خواستم‌ سرتون‌ را و وقتتون‌ را بگذرانم‌.

 ببينيد. در زمان‌ امام‌ صادق‌ گفتند كه‌ ابوحنيفه‌ باشه‌ براي‌ مرجع‌ تقليد. مردم‌ هم‌ پذيرفتند. چه‌ از اين‌ بهتر! مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ با خودمون‌ رفيق‌ باشه‌، با كارهايمون‌ را پيش‌ خليفه‌ سفارش‌ بكنه‌، خليفه‌ باهاش‌ دشمن‌ نباشه‌، مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ پول‌ بهمون‌ بده‌، مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ پول‌ ازمون‌ نگيره‌. چون‌ يكي‌ از احكام‌ ابو حنيفه‌ اينه‌ كه‌ خمس‌، هيچي‌. خمس‌ نگيره‌، خمس‌ را برمون‌ حلال‌ كنه‌. مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ دستوراتش‌ آسون‌ باشه‌. بعضي‌ وقتها من‌ خودم‌ ميترسم‌ كه‌ به‌ بعضي‌ها بگم‌ كه‌ اينقدر بايد تو خمس‌ بدي‌. مي‌ترسم‌ در بره‌ از اسلام‌. اين‌ مرجع‌ تقليد خيلي‌ خوبه‌. او را انتخابش‌ كردند. ديدند نه‌، يكي‌ كمه‌. چون‌ ديدند بايد اختلاف‌ داشته‌ باشند كه‌ بشه‌ حكومت‌ كرد. يكي‌ كمه‌. همين‌ باز مي‌بيني‌ يك‌ وقت‌ ابو حنيفه‌ گفت‌ بزنيد خليفه‌ را از بين‌ ببريد. اعتباري‌ نيست‌. يكي‌ ديگه‌ كنارش‌ گذاشتند بنام‌ مالك‌ بن‌ انس‌. باز ديدند دو تا ممكنه‌ با هم‌ سازش‌ بكنند. يكي‌ ديگه‌ هم‌ كنارش‌ گذاشتند بنام‌ محمد بن‌ ادريس‌ شافعي‌. باز هم‌ ديدند سه‌ نفرند بالاخره‌ ممكنه‌ شورا تشكيل‌ بدهند(قطع‌ صداي‌ نوار)

 چهار تا بهتره‌ يا يكي‌؟! دوروبر امام‌ صادق‌ ميريد چيكار كنيد با اينهمه‌ گرفتاري‌؟! اوايل‌ انقلاب‌ يك‌ دوستي‌ ما داشتيم‌. اين‌ هر روز مي‌آمد خونة‌ ما خيلي‌ هم‌ به‌ ما محبت‌ ميكرد. بعد ديدم‌ مدتها نيامد. خوب‌ وظيفة‌ شرعي‌ و اسلامي‌ هر كسي‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ مي‌بينه‌ يكي‌ مدتها مي‌آمده‌ حالا نمي‌آيد بره‌ ببينه‌ چي‌ شده‌؟ مريضه‌؟ رفتم‌ در مغازه‌اش‌ گفتم‌ شما، همچين‌ يك‌ ساله‌ من‌ شما را نديدم‌. گفت‌ يك‌ روز آمدم‌ ديدم‌ يك‌ پاسدار دم‌ خانة‌ شما وايستاده‌. گفتم‌ خوب‌ وايستاده‌ باشه‌. اين‌ پاسدار يك‌ آقايي‌ بود. آن‌ آقا آمده‌ بود تو اين‌ دم‌ در وايستاده‌ بود. گفت‌ عجب‌. من‌ خيالم‌ آمدند شما را بگيرند. گفتم‌ حالا مي‌خواستي‌ بيائي‌ به‌ داد ما برسي‌ ما را نگيرند. يا لااقل‌ توي‌ زندان‌ ما را تنها نگذاري‌. بي‌ انصاف‌! نه‌ ديگه‌. اينها تا اينجا هستند. تا وقتي‌ كه‌ مورد مؤاخذه‌ نباشي‌. اينقدر شخصيت‌، قدرت‌، حتي‌ ارزش‌ ندارند، اينها بي‌ ارزشي‌ خود طرفه‌ كه‌ اقلا در مواقع‌ حساس‌ دفاع‌ كنند. امام‌ صادق‌ را آنچنان‌ تنها گذاشتند تا ايشان‌ را مسموم‌ كردند و توي‌ خانه‌ انداختند. شما فكر نكنيد امام‌ صادق‌ چهار هزار شاگرد داشته‌ و هميشه‌ راحت‌ بوده‌. نه‌. شاگردان‌ ايشان‌ بعضي‌هايشون‌ بعنوان‌ خيارفروشي‌ مي‌آمدند دم‌ در امام‌ صادق‌. شنيديد همه‌اتون‌. و در ضمن‌ خيار خريدن‌ و خيار فروختن‌ مسئله‌اش‌ را سؤال‌ ميكرده‌ از امام‌ صادق‌. تا يك‌ خبري‌ ميشه‌، نه‌ ديگه‌. من‌ از فلاني‌ خوشم‌ نيامد. رفتم‌ در خانه‌اش‌ به‌ من‌ وقت‌ نداده‌. تلفن‌ كردم‌ به‌ من‌ جواب‌ گرمي‌ نداده‌. همه‌اش‌ دنبال‌ خوشي‌ خودشون‌، گرم‌ صحبت‌ كردن‌ و تفريح‌ و اينها هستند. به‌ فكر حقيقت‌ معنويت‌ و كمالات‌ نيستند.

 خوب‌ چهار تا مجتهد آقا در اختيار مردم‌. چي‌ مي‌خواهيد ديگه‌؟ امام‌ صادق‌ را مي‌خواهيد چيكار كنيد؟! مردم‌ از نظر فكر از امام‌ صادق‌ دور شدند. باز ديدند كه‌ از نظر تزكية‌ نفس‌ و شناخت‌ و معرفت‌ و اينها نميشه‌. باز اين‌ ابوحنيفه‌ و اينها نمي‌تونند از عهده‌ بر بيايند. چيكار كنيم‌؟ خيلي‌ تلاش‌ كردند اينجا، خيلي‌ زحمت‌ كشيدند. يعني‌ خلفاي‌ اموي‌ و عباسي‌ اينجا كميتشون‌ لنگ‌ بود. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنهايي‌ كه‌ اهل‌ عصمت‌ و تزكية‌ نفس‌ بودند دوروبر امام‌ صادق‌ بودند. از امام‌ صادق‌ جدا نميشدند. شما بدونيد يكي‌ از نشانه‌هاي‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ وفاداره‌. شما ممكنه‌ بعضي‌هاتون‌ فكر كنيد يكي‌ از اين‌ آقايون‌ يا خانمها كه‌ از اينجا ميره‌ و از اينجا نمي‌آيد، من‌ خيلي‌ ناراحت‌ ميشم‌. نه‌. اين‌ تزكية‌ نفس‌ اگر كرده‌ بود لااقل‌ يا اين‌ كار را نميكرد از اول‌ يا اينكه‌ وفاداري‌ ميكرد. وفا خيلي‌ مهمه‌. يكي‌ از صفات‌ حميدة‌ انسان‌ وفاست‌. وفادار باشيد. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اصحاب‌ باوفا كم‌ داشت‌. همة‌ ائمه‌ كم‌ داشتند. و ايني‌ هم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صبر كرده‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ مقداري‌ مردم‌ آدم‌ بشوند، مثل‌ حيوانات‌ نباشند. حيوانات‌ هيچ‌ وفا ندارند. دو تا حيوان‌ صد روز توي‌ يك‌ آخور باشند، وقتي‌ كه‌ آوردند از توي‌ آخور بيرون‌ همديگر را نمي‌شناسند. نمك‌، نمك‌، اين‌ حرفها اصلا در بينشون‌ نيست‌. دو تا حيوان‌ اگر هر چه‌ هم‌ يك‌ حيوان‌ ديگه‌ به‌ او كمك‌ كنه‌، او را از مرگ‌ نجات‌ بده‌، باز همديگه‌ را نمي‌شناسند. اين‌ از صفات‌ حميدة‌ انسانيست‌ كه‌ شاكر باشه‌، قدردان‌ باشه‌، وفادار باشه‌، براي‌ زحمات‌ مردم‌ اجر قائل‌ باشه‌. براي‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ خدمت‌ كرد ارزش‌ قائل‌ باشه‌. اينها صفات‌ حميدة‌ انسانه‌. هر چي‌ در اين‌ جهت‌ انسانيت‌ انسان‌، هر چي‌ در اين‌ جهت‌ انسان‌ پيشرفته‌تر باشه‌، انسانيتش‌ بيشتره‌. خوب‌. در تزكية‌ نفس‌ كسي‌ را پيدا نكردند. همه‌ دوروبر امام‌ صادق‌ بودند. آدمي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ بايد حتما دوروبر معصوم‌ باشه‌. چون‌ تزكية‌ نفس‌ يك‌ قطره‌اي‌ است‌ از درياي‌ عصمت‌. كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ ميكنه‌، يك‌ عصمت‌ خيلي‌ جزئي‌ پيدا كرده‌. لذا معصوم‌ بايد با معصوم‌ باشه‌. قطرة‌ آب‌ بايد با دريا باشه‌. اينها هرچي‌ كردند ديدند نه‌ نميشه‌. اين‌ يكيش‌ گير كردند. همة‌ آدمهاي‌ پاك‌، خوب‌، اطراف‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامند و افراد ناپاك‌ اطراف‌ ابو حنيفه‌ هستند. افرادي‌ كه‌ دنبال‌ دنيا هستند، حتي‌ ابوحنيفه‌ را هم‌ كه‌ دوست‌ دارند براي‌ آن‌ توصيه‌هايش‌ به‌ خليفه‌ است‌. خوب‌. چيكار كنند؟ تلاش‌ كردند. رفتند يونان‌. از يونان‌ يك‌ كتابهايي‌ به‌ دست‌ آوردند كه‌ افكار بشري‌ در آنجا دربارة‌ شناخت‌ حقايق‌ نوشته‌ شده‌ بود. از كي‌؟ از زمان‌ سقراط‌ و افلاطون‌ تا زمان‌ امام‌ صادق‌. خوب‌ اين‌ به‌ زبان‌ يوناني‌ بود. دو نفر كه‌ سابقا يهودي‌ بودند، ظاهرا مسلمانند. هم‌ زبان‌ يوناني‌ بلدند هم‌ زبان‌ عربي‌ بلدند بنام‌ اسحق‌ بن‌ يعقوب‌ و يعقوب‌ بن‌ اسحق‌، اينها اين‌ كتابها را ترجمه‌ كردند دادند دست‌ مردم‌. صوفيگري‌ را از آنجا شروع‌ كردند. در تاريخ‌ نگاه‌ كنيد، اول‌ خانقاهي‌ كه‌ در اسلام‌، در كوفه‌ بنا گذاشته‌ شد بوسيلة‌ ابوهاشم‌ كوفي‌ بود در كوفه‌. خانقاه‌. اينها مي‌آمدند خوب‌ ظاهر صوفيها ظاهر فريبنده‌اي‌ دارند. به‌ كسي‌ كاري‌ ندارند. انزوا دارند. يك‌ گوشه‌اي‌ نشسته‌اند. همه‌اش‌ ذكر مي‌گويند. مي‌آمدند در مسجد الحرام‌ دور هم‌ مي‌نشستند سرهايشون‌ را پائين‌ مي‌انداختند يا هو مي‌گفتند، يا الله‌ مي‌گفتند، لا اله‌ الا الله‌ مي‌گفتند. حضرت‌ صادق‌ با اصحابشون‌ مي‌آمدند. حضرت‌ فرمود كه‌ اينها شياطينند، گولتون‌ نزنند. امام‌ هشتم‌ فرمود كسي‌ كه‌ در نزد او صوفيه‌ اسم‌ برده‌ شود، اسم‌ صوفي‌ را الان‌ كه‌ من‌ ميگم‌ صوفي‌،شما يا به‌ زبانتون‌ يا به‌ قلبتون‌ از او تبرع‌ نكنيد و اظهار بيزاري‌ نكنيد از ما خاندان‌ عصمت‌ عصمت‌ نيستيد. تا اين‌ حد. تمام‌ علماي‌ اسلام‌ تا يك‌ مدت‌ زيادي‌، تمام‌  مراجع‌، كتاب‌ عروت‌ الوثقي‌ را برداريد نگاه‌ كنيد، در مسائلي‌ هم‌ كه‌ تحقيق‌ كرديم‌ ما نوشتيم‌ نگاه‌ كنيد كسي‌ كه‌ قائم‌ به‌ قوم‌ صوفيه‌ باشه‌ مخصوصا اصولشون‌ همه‌ نجسش‌ مي‌دونند. مي‌گن‌ نجسند. اون‌ وقت‌ من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ بعضي‌ از خانمهايي‌ كه‌ اينجا مي‌يان‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ وقتي‌ با افرادي‌ كه‌ حتي‌ با اونها در ارتباطند ارتباط‌ داشته‌ باشند.

 يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ ما را آلوده‌ نكنيد چون‌ شما مي‌ريد اونجا بوي‌ تعفن‌ ان‌ اونها را مي‌گيريد مسري‌ است‌ و مي‌ياييد اينجا، اون‌ تعفن‌ را اينجا اظهار مي‌كنيد و بقيه‌ خدايي‌ نكرده‌ مريض‌ مي‌شن‌. صوفي‌ گري‌ از زمان‌ امام‌ صادق‌، خوب‌ مردم‌ چي‌ مي‌خوايد شما كه‌ راهي‌ به‌ معنويات‌ پيدا كنيد اين‌ راه‌ به‌ معنويات‌ كشف‌ و كرامات‌ هم‌ دارند. ايني‌ كه‌ من‌ بهتون‌ ميگم‌ به‌ كشف‌ و كرامات‌ زياد اعتماد نكنيد كه‌ متأسفانه‌ ميكنيد، و ولي‌ خدا هيچوقت‌ از خودش‌ ولو از قلوب‌ تمام‌ مردم‌ اطلاع‌ داشته‌ باشه‌، اظهار نميكنه‌، براي‌ اينكه‌ مردم‌ به‌ اين‌ مسائل‌ متكي‌ نباشند. چون‌ شيطان‌ آنچنان‌ قويه‌، شما وارد خانقاه‌ ميشيد به‌ مرشد ميره‌ ميگه‌ اين‌ آدم‌ اسمش‌ فلانه‌، فلان‌ چيز را در قلبش‌ گذرونده‌. اينها را بهش‌ بگو تا مريدت‌ بشه‌. و ميكنه‌ اين‌ كار را. بدبخت‌تر از آنها كه‌ رياستش‌ را ميكنند. يك‌ عده‌ هستند كه‌ اهل‌ رياست‌ هم‌ نيستند و گول‌ اين‌ وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ را ميخورند. در اولياء خدا مثل‌ سلمان‌ و ابيذر اينها اهل‌ اين‌ حرفها نبودند بروند بگويند عمر تو توي‌ دلت‌ همچين‌ فكري‌ گذشته‌. ابدا. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ راه‌ راه‌ صحيحي‌ نيست‌. راه‌ عقل‌ و دانش‌، من‌ در مسجد حسين‌ بن‌ علي‌ در ماه‌ رمضان‌ در شبهاي‌ احياء و قبلش‌ هم‌ در همين‌ منزل‌ گفتم‌ كه‌ الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌، ايني‌ كه‌ شما ببينيد فلاني‌ كرامتي‌ كرده‌ رفتيد مريدش‌ شديد، اين‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ نياورديد. اما اگر عقلتون‌ به‌ شما گفت‌ كه‌ برو و از فلاني‌ پيروي‌ بكنيد، اينجا ايمان‌ به‌ غيب‌ داريد. ايمان‌ به‌ غيب‌ داشته‌ باشيد. عميق‌ باشيد. عقلتون‌ را بكار بيندازيد. نگيد فلاني‌ ما تا حالا باهاش‌ بوديم‌ كراماتي‌ ازش‌ نديديم‌. هر كس‌ اينجا مي‌آيد پيش‌ من‌ براي‌ كرامت‌، نياد. من‌ اهل‌ كرامت‌ نيستم‌. من‌ گاهي‌ بهتون‌ بگم‌، گاهي‌ واضحترين‌ چيزها را اشتباه‌ ميكنم‌. نمي‌فهمم‌. هر چي‌ مي‌فهمم‌ ميگم‌. كرامت‌ منهم‌ ممكنه‌ داشته‌ باشم‌. يك‌ قطب‌ دراويش‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ جوكي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بت‌ پرست‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. منتهي‌ اسمهايش‌ فرق‌ ميكنه‌. اون‌ شيطان‌ بهش‌ كمك‌ ميكنه‌. خدا به‌ اينجور افراد هم‌ كمك‌ نميكنه‌ بخاطر اينكه‌ اينها مي‌خواهند اين‌ سرماية‌ كسبشون‌ باشه‌ و خدا خودش‌ را سرماية‌ كسب‌ اين‌ بابا قرار نميده‌.

 لذا مسلك‌ تصوف‌ بوجود آمد. كه‌ تا حالا هم‌ گرفتارش‌ هستيم‌. و تا زماني‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ بيايند، گرفتار اينها هستيم‌. و شما واكسينه‌ بايد بشيد كه‌ حرفهاي‌ صوفي‌ها را و حرفهاي‌ بهائي‌ها را شما خيال‌ ميكنيد ما بهائي‌ دوروبرمون‌ نيست‌، همان‌ كسي‌ كه‌ ميگه‌ امام‌ زمان‌ را نميشه‌ ديد يا بهائيه‌ يا بهائي‌ سيرته‌ يا مبلغ‌ بهائي‌هاست‌. ميگيد اِ. آدم‌ خوبيه‌ ما مي‌شناسيمش‌. نخير. همين‌ حرفش‌ دليل‌ بر اينه‌ كه‌ بدترين‌ آدمه‌. اين‌ با اين‌ حرفش‌ مي‌خواد بگه‌ تمام‌ علما، از حالا تا زمان‌ غيبت‌ صغري‌، همه‌ دروغ‌ گفته‌اند. مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌، آسيد حسن‌ اصفهاني‌، مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌، مرحوم‌ سيد بحرالعلوم‌، مرحوم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ صاحب‌ جواهر، مرحوم‌ سيد بن‌ طاووس‌، شيخ‌ مفيد، اينها همه‌ دروغ‌ گفتند. فقط‌ من‌ راست‌ دارم‌ ميگم‌. اين‌ يك‌ قلم‌ كارش‌. دوم‌ اينكه‌ مي‌خواد منكر امام‌ زمان‌ بشه‌. چون‌ اگر يك‌ چيزي‌ اينجا باشه‌ بگن‌ نمي‌شه‌ ديد. يعني‌ مثل‌ اين‌ كه‌ نيستش‌. الان‌ يك‌ ضبط‌ صوتي‌ هست‌ ولي‌ نمي‌شه‌ ديدش‌. بلاتشبيه‌. خوب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ تو اين‌ بدن‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخواني‌ هست‌ يا نيست‌ بگو. اگر مي‌خواييد بگيد نيست‌ كه‌ خوب‌ التماس‌ دعا. تو با ما دو مسلك‌ داريم‌. اگر مي‌خواي‌ بگي‌ هست‌ خوب‌ چرا نمي‌شه‌ ديد. اين‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ ما بگيم‌ فلان‌ چيز، فلان‌ كتاب‌ اينجا هست‌ ولي‌ نمي‌شه‌ ديد. پس‌ بگيد نه‌ نيست‌. يعني‌ جواب‌ دومش‌ اينه‌ كه‌ نيستش‌. نمي‌شه‌ ديد يعني‌ نيست‌. با اين‌ افراد هيچ‌ ارتباطي‌ نداشته‌ باشيد. اگر مي‌خواييد تو صراط‌ مستقيم‌ باشيد. معني‌ صراط‌ مستقيم‌ همينه‌. والا هر كس‌ از خونش‌ قهر مي‌كنه‌ مي‌شه‌ يك‌ خرده‌ زرنگ‌ باشه‌ يك‌ خرده‌اي‌ به‌ اصطلاح‌ متعبد نباشه‌، دستورات‌ را بلد نباشه‌ يك‌ چيزي‌ بالاخره‌ از خودش‌ درست‌ مي‌كنه‌. در هندوستان‌ اين‌ را زياد مي‌شه‌ ديد و يك‌ درختي‌ را ديدم‌ يك‌ كسي‌ صافش‌ كرده‌، اين‌ پوست‌ درخت‌ را صافش‌ كرده‌ و يك‌ چشم‌ و ابروي‌ تندي‌ براي‌ اين‌ قسمت‌ پوست‌ درخت‌ كشيده‌ يك‌ قيافة‌، قيافة‌ انساني‌، شبيه‌ به‌ قيافة‌ انسان‌. پشتش‌ نشسته‌. گفتيم‌ چرا اين‌ كار را كرده‌؟ گفت‌ اين‌ نشسته‌ بگه‌ كه‌ من‌، اين‌ خداست‌ و هر كس‌ نذري‌ چيزي‌ داره‌ بياد بده‌ به‌ ما. خودش‌ هم‌ كرده‌، معلوم‌ بود خودش‌ كرده‌. مردم‌ هم‌ مي‌آمدند پول‌ بهش‌ مي‌دادند. اينجوري‌.

 اين‌ قدر انسان‌ بايد نادان‌ باشه‌. و به‌ دين‌ خودش‌ و به‌ صراط‌ مستقيم‌ خودش‌ سست‌ باشه‌. لذا صوفيها آمدند گفتند آقا همه‌ چيز خداست‌. جبر، ببينيد چقدر هم‌ براي‌ هارون‌ الرشيدها خوب‌ بود. جبر، همين‌ كار را خدا مي‌كنه‌. خوب‌ هارون‌ الرشيد را هم‌ خدا خليفش‌ كرده‌ تو را هم‌ خدا بدبختت‌ كرده‌. با خدا هم‌ كه‌ نمي‌شه‌ دعوا كرد. تو هم‌ خدايي‌ او هم‌ خداست‌ منتهي‌ تو خداي‌ بدبختي‌ او خداي‌ خوشبخته‌. همان‌ بدبختي‌ و خوشبختي‌ هم‌ مي‌گن‌ اعتباريه‌. ساكت‌ مي‌كردند. اگر يك‌ قدرتمندي‌، يك‌ ثروتمندي‌ در مقابل‌ يك‌ عده‌ فقير باشه‌ بايد همين‌ را بهشون‌ گفت‌ كه‌ اينها نشينن‌ با اون‌ قدرتمند مخصوصا اون‌ قدرتمندي‌ كه‌ ثروتمندي‌ كه‌ از پول‌ مردم‌ ثروتمند شده‌ باشه‌. اين‌ كار را كردند. تناسخ‌ آوردن‌ توي‌ كار كه‌ همشون‌ قالب‌ تناسخند. مي‌گن‌ حالا نوبتي‌، خوشبختي‌ نوبتيه‌. الان‌ او خوشبخته‌. اون‌ آقاي‌ هارون‌ الرشيد فردا باز او مي‌ميره‌ او مي‌شه‌ بدبخت‌ يك‌ دور ديگه‌ مي‌ياد تو دنيا مي‌شه‌ بدبخت‌، تو باز مي‌شي‌ خوشبخت‌. وعده‌هاي‌ سر خرمن‌ مي‌دادند و مردم‌ هم‌ قبول‌ مي‌كردند. همينها تو كتاب‌ فلسفه‌ و تصوف‌ هست‌ اينهايي‌ كه‌ من‌ دارم‌ شما اين‌ كتاب‌ استعمار ضد اسلام‌ اسمش‌ بود  حالا عوامل‌ پيشرفت‌ من‌ اسمش‌ را گذاشتم‌. شما مطالعه‌ كنيد ببينيد چقدر استعمار كار كرد. صوفي‌ گري‌. دور بشيد از مردم‌ از جامعه‌. توي‌ جامعه‌ نباشيد. انزوا داشته‌ باشيد. انعزال‌ داشته‌ باشيد. اين‌ را هم‌ درست‌ كردن‌. خدا و شما و نمي‌دونم‌ كافر و مسلمان‌ همه‌ يكي‌ هستند. همه‌ يكي‌، به‌ چشمتون‌ مي‌ياد دو تا هستند. اونها مي‌گن‌ها من‌ نمي‌گم‌. به‌ چشمتوني‌ مي‌ياد والا تو خدا هستي‌.

 شروع‌ كرد به‌ گفتن‌ من‌ سلتي‌ جبتي‌ سوي‌ الله‌ در اين‌ جبة‌ من‌ غير از خدا هيچي‌ نيست‌. گفتم‌ كه‌ طوفه‌ لي‌ فمكه‌ بيت‌ الله‌ يعلل‌ الله‌ طواف‌ كنيد دور من‌ به‌ قطبشون‌ گفت‌، گفت‌ بياييد هفت‌ دور، دور من‌ طواف‌ كنيد من‌ بدنم‌ مكه‌ است‌ و خودم‌ هم‌ خدا هستم‌. مرحوم‌ رومي‌ در مثنوي‌ مي‌گه‌ اي‌ قوم‌ به‌ حج‌ رفته‌، كجاييد، كجاييد. حاجت‌ به‌ طلب‌ نيست‌ شماييد، شماييد. شما طلب‌ خدا مي‌كنيد خودتون‌ خدا هستيد. مي‌گه‌ چون‌ بي‌ رنگي‌ اسير رنگ‌ شد. موسي‌ با موسي‌ در جنگ‌ شد. فرعون‌ را موسي‌ مي‌دونه‌، موسي‌ را هم‌ موسي‌ مي‌دونه‌ مي‌گه‌ دو تا موسي‌، دو تا خدا به‌ خاطر اين‌ كه‌ ننگي‌ يكيشون‌ گرفته‌ بود، يكيشون‌ فرعون‌ شده‌ بود يكيشون‌ موسي‌ شده‌ بود اينها جنگ‌ كردند والا اگر، چون‌ رنگ‌ را از ميان‌ برداشتي‌ موسي‌ و فرعون‌ دارند آشتي‌.

 دربارة‌ ابن‌ ملجم‌ از قول‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جعل‌ كردن‌ اين‌ حرفها. شما ببينيد اين‌ برنامه‌ را استعمار چطور طرح‌ ريزي‌ كرده‌. كه‌ هنوز هم‌ باقي‌ است‌ متأسفانه‌. براي‌ مردم‌ در مقابل‌ مسجد خانقاه‌ درست‌ كردن‌. يك‌ سير و سلوك‌، همين‌ سير و سلوكي‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌ و مرشدي‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌ و در زيارتها يا ايها الولي‌ المرشد. و اسم‌ ائمه‌ بوده‌ برداشتند براي‌ خودشون‌ گفتند كه‌ اگر ما الان‌ بگيم‌ مرشد خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مرشد صوفيها را ما مي‌گيم‌. و بيشتر از همه‌ چيز متأسفانه‌ در بين‌ ما همين‌ مسائل‌ مطرحه‌. تو دانشگاه‌ ما، دانشكدة‌ به‌ اصطلاح‌ علوم‌ اسلامي‌ درست‌ نكردن‌، درست‌ نكردن‌، وقتي‌ هم‌ كه‌ درست‌ كردن‌ اين‌ حرفها را در اونجا تعليم‌ دادن‌ به‌ مردم‌. اين‌ كه‌ مي‌بينيد من‌ در انزوا هستم‌، گوشه‌اي‌ هستم‌ بخاطر اين‌ كه‌ من‌ اين‌ حرفها را مي‌زنم‌ مي‌گم‌ صراط‌ مستقيم‌. در همان‌ زمان‌ مالك‌ ابن‌ انس‌ يك‌ شخصي‌ است‌ به‌ نام‌ عنوان‌ بصري‌. غير از حسن‌ بصري‌، عنوان‌ بصري‌. اين‌ هفتاد سال‌ عمرش‌ بود. شاگرد مالك‌ ابن‌ انس‌ بوده‌. همين‌ طور كه‌ شما مي‌ياييد پيش‌ من‌ او هم‌ مي‌رفته‌ پيش‌ مالك‌ ابن‌ انس‌. و شاگرد بوده‌، مطيع‌ بوده‌ و هفتاد سال‌ هم‌ كار كرده‌. حالا اينجوري‌ كه‌ داره‌ هفتاد سال‌ با او بوده‌، شايد سنش‌ هم‌ بيشتر بوده‌. مي‌گه‌ من‌ هر چه‌ فكر كردم‌ ما چه‌ ترقي‌ كرديم‌، ترقي‌ نكرديم‌. گناهان‌ قبلي‌ را كه‌ مي‌كنيم‌ حالا. ايشان‌ هم‌ اجازه‌ فرمودند و نمي‌دونم‌ معصيتهامون‌ را كه‌ داريم‌ و صفات‌ رزيلمون‌ را كه‌ داريم‌ و خوب‌ گفتم‌ برم‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌ ببينم‌ امام‌ صادق‌ چي‌ مي‌گه‌. مي‌گه‌ آمدم‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ حضرت‌ صادق‌ من‌ را راه‌ نداد. بله‌ نگيد امام‌ صادق‌ براي‌ هدايته‌ چطور راه‌ نداد! راهش‌ نداد. آخه‌ چرا راه‌ نمي‌ديد آقا؟ برو از همون‌ مالك‌ ابن‌ انس‌ ياد بگير. تا قطع‌ از ديگران‌ نكني‌ نمي‌توني‌ اينجا بياي‌. مي‌گه‌ فهميدم‌ بدبخت‌ شدم‌. آمدم‌ توي‌ حرم‌ پيغمبر اكرم‌ نشستم‌ در مدينه‌ دو ركعت‌ نماز خوندم‌ دستهام‌ را به‌ دعا بلند كردم‌ گفتم‌ يا الله‌، يا الله‌، اعطف‌ قلب‌ جعفر محمد عليه‌. اي‌ خدا، اي‌ خدا قلب‌ جعفر ابن‌ محمد را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌. من‌ كجا برم‌. مي‌گه‌ همين‌ طور مأيوسانه‌ برگشتم‌ آمدم‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ صادق‌ اين‌ دفعه‌ من‌ را راه‌ داد. از من‌ پرسيد اسمت‌ چيه‌؟ گفتم‌ كه‌ عبد الله‌. عنوان‌ بصري‌ فاميلشه‌، عبد الله‌. حضرت‌ فرمود خدا انشاء الله‌ تو را با اين‌ اسمت‌، مثل‌ اسمت‌ قرار بده‌. گفتم‌ با خودم‌ اگر من‌ فايده‌ هيچي‌ نبرده‌ باشم‌، از اين‌ همه‌ زحمت‌ جز همين‌ دعاي‌ امام‌ صادق‌ برام‌ كافي‌ بود.

 بعد نشستند دربارة‌ بندگي‌ خدا، كه‌ تو بايد بندة‌ خدا باشي‌ نه‌ بندة‌ هواي‌ نفست‌ صحبت‌ كردند. و قبولش‌ كردن‌ عنوان‌ بصري‌ را. منظورم‌ اين‌ مطلب‌ اين‌ بحث‌ امروز خيلي‌ هم‌ طول‌ كشيد روشن‌ شدن‌ شما بود. كه‌ بدونيد صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ چه‌؟ پيروي‌ از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. از خاندان‌ عصمت‌ از امام‌ صادق‌، نه‌ از ابو حنيفه‌، نه‌ از صوفيه‌ نه‌ از شيخيه‌، نه‌ از افراد ديگر. انشاء الله‌ هفتة‌ آينده‌ دربارة‌ توحيد براتون‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ تا بدونيد توحيد يعني‌ چه‌. خداي‌ تعالي‌ بود و هيچ‌ چيز نبود. و بعد همه‌ را خدا خلق‌ كرد. اين‌ را بايد همانطور كه‌ اعتقاد داريد بايد بفهميد. روز وفات‌ امام‌ صادقه‌، السلام‌ عليك‌ يا اباعبد الله‌ يا جعفر ابن‌ محمد. ايها الصادق‌ يابن‌ رسول‌ الله‌ يا حجت‌ الله‌ علي‌ خلقه‌ يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌.

 مثل‌ امروزي‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا مي‌رود. ثار المدينه‌ زجة‌ واحده‌. مدينه‌ يك‌ پارچه‌ زجه‌ شد. يك‌ پارچه‌ ناله‌ شد. راوي‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ وارد شدم‌ بر امام‌ صادق‌ ديدم‌ اون‌ چنان‌ حضرت‌ لاغر شده‌ در اثر ضعف‌. كه‌ فقط‌ جمجمه‌اش‌ بدن‌ ضعيف‌ چشمها به‌ گودي‌ نشسته‌. گاهي‌ ضعف‌ مي‌كند و گاهي‌ به‌ هوش‌ مي‌ياد. يك‌ دفعه‌ چشمش‌ را باز كرد و فرمود قوم‌ و خويشهاي‌ من‌ را دعوت‌ كنيد بيان‌ مي‌خوام‌ يك‌ وصيتي‌ به‌ اونها بكنم‌. وقتي‌ همه‌ جمع‌ شدند فرمود لا تنا بشفاعتنا اهل‌ البيت‌ مستخب‌ بالصلاه‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشمره‌، شفاعت‌ ما به‌ او نمي‌رسد. و در اثر ضعف‌ از دار دنيا رفت‌. انا لله‌ و انا عليه‌ راجعون‌. يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌. آقا يك‌ عده‌ از دوستانت‌، يك‌ عده‌ از يارانت‌، يك‌ عده‌ از نزديكانت‌ از كساني‌ كه‌ حالا با هر همتي‌ دارند به‌ طرف‌ تو مي‌يان‌ اينها همه‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنند به‌ پيشگاه‌ مقدست‌. اون‌ كسي‌ كه‌ به‌ شما عشق‌ مي‌ورزيد. در طول‌ زندگي‌ امام‌ صادق‌ اونچنان‌ اظهار علاقه‌ به‌ امام‌ زمانتون‌ مي‌كرد كه‌  گاهي‌ مي‌نشست‌ اشك‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌ يا صاحب‌. امروز از دار دنيا رفته‌ است‌ في‌ مصيبت‌ جدك‌ جعفر ابن‌ محمد الصادق‌. جنازه‌ امام‌ صادق‌ را با عزت‌ و احترام‌ برداشتند آوردند در قبرستان‌ بقيع‌ كنار قبر پدرش‌ و جدش‌ دفن‌ كردند. دلها بسوزد براي‌ اون‌ كسي‌ كه‌ سه‌ شبانه‌ روز بدنش‌ بي‌ غسل‌ و بي‌ كفن‌ در ميان‌ آفتاب‌ در صحراي‌ كربلا، به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ بود. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ علي‌ العظيم‌. 

۳۰ صفر ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ ولايت‌ و توسلات‌ به‌ ائمه‌

 اهميت‌ ولايت‌ و توسلات‌ به‌ ائمه‌ 30 صفر 1415 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بموالاتكم‌ علم‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌ و عظمت‌ نعمه‌ و ائتلفت‌ الفرقه‌. و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌.

 شبها كوتاه‌ است‌ و اگر چه‌ اين‌ شبها، شبهاي‌ خواب‌ نيست‌. شبهايي‌ است‌ كه‌ ما در اين‌ شبها بايد كسب‌ معارف‌ و حقايق‌ دينمون‌ را از مجالس‌ عزداري‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بكنيم‌. من‌ فقط‌ چند جمله‌ بعنوان‌ اينكه‌ عرض‌ ادبي‌ به‌ محضر مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا روحي‌ فداه‌ بكنم‌ بسيار كوتاه‌ انشاء الله‌ بعد مشغول‌ عزاداري‌ خواهيد شد. اميد است‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ كه‌ انشاء الله‌ در مشهد كنار علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ديگه‌ تشريف‌ بياورند به‌ مجلس‌ ما هم‌ سري‌ بزنند. دو ماه‌ عزاداري‌ كرديم‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در مجلس‌ تشريف‌ داشته‌ باشند و عرض‌ تسليت‌ به‌ پيشگاه‌ مقدسشون‌ بكنيم‌. بموالاتكم‌ علم‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا. من‌ يك‌ وقتي‌ روي‌ اين‌ جمله‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ شيعه‌ بخاطر موالات‌ ائمة‌ اطهار، بخاطر ولايت‌ آنها، آنقدر دانشمند شده‌ در اعتقادات‌ به‌ كمال‌ رسيده‌ كه‌ گاهي‌ من‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ يك‌ شيعة‌ عامي‌ از بعضي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ بافهمتر، عالمتر، استدلالي‌تر و عميقتره‌. همين‌ مجالسي‌ كه‌ برپا ميشه‌، همين‌ محافلي‌ كه‌ برگزار ميشه‌، اينها معارف‌ دين‌ را بوسيلة‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ ما تعليم‌ داده‌ ميشود. اگر ولايت‌ اينها را ما نمي‌داشتيم‌، باور كنيد هيچ‌ از معارف‌ حقه‌ برخوردار نبوديم‌. نمونه‌هايش‌ هست‌. در بين‌ دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ هستند كساني‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ زحمت‌ كشيدند. درس‌ خوندند. ولي‌ چون‌ از سرچشمة‌ زلال‌ ولايت‌ استفاده‌ نكردند، خيلي‌ عامي‌ هستند. در مسائل‌ خيلي‌ جزئي‌ گاهي‌ ميشه‌ نمي‌تونند بفهمند و استدلال‌ بكنند.

 شما مكه‌ برويد كه‌ مركز علم‌ و دانش‌ اهل‌ سنته‌ و علماي‌ بزرگي‌ در آن‌ مركز هستند، همين‌ اعمال‌ غلطشون‌ كه‌ نمي‌گذارند انسان‌ متوسل‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ بشود و يا به‌ خاندان‌ عصمت‌ متوسل‌ بشود، از نظر علمي‌ بقدري‌ اين‌ كار، بقدري‌ اين‌ كار جاهلانه‌ است‌ كه‌ هم‌ با قرآن‌ منافات‌ داره‌، هم‌ با روايات‌ اهل‌ سنت‌ منافات‌ داره‌ هم‌ با عقل‌. من‌ به‌ يك‌ عالم‌ سني‌ گفتم‌ كه‌ من‌ قبل‌ از آمدنم‌ به‌ مكه‌ از يك‌ كارخانة‌ قندي‌ ديدن‌ ميكردم‌. مديرعامل‌ كارخانه‌ توي‌ اطاقش‌ ما را پذيرائي‌ كرد. كارگرها هر چه‌ به‌ او مراجعه‌ مي‌كردند، او مي‌گفت‌ من‌ گفتم‌ به‌ شما كه‌ از آقاي‌ مهندس‌ صالح‌ بپرسيد. همة‌ كارها را به‌ ايشان‌ من‌ ارجاع‌ دادم‌. حتي‌ حقوق‌ ماهانه‌اتون‌ را هم‌ بايد از ايشون‌ بگيريد. من‌ حس‌ كنجكاويم‌ تحريك‌ شد. گفتم‌ كه‌ اين‌ آقاي‌ مهندس‌ صالح‌ كيه‌ كه‌ شما اينقدر نسبت‌ به‌ او اظهار علاقه‌ مي‌كنيد؟ مديرعامل‌ با اينكه‌ همة‌ كارخانه‌ مال‌ او يا در اختيار او بود، گفت‌ كه‌ اين‌ آقاي‌ مهندس‌ صالح‌ از روز اول‌ كه‌ خواستيم‌ اين‌ كارخانه‌ را بسازيم‌ بوده‌. به‌ همة‌ جزئيات‌ اين‌ كارخانه‌ آشناست‌. همه‌ چيز را مي‌داند و بعد هم‌ آنقدر مورد اعتماده‌ كه‌ من‌ تعبير او را عرض‌ مي‌كنم‌، كه‌ من‌ به‌ چشم‌ خودم‌ آنقدر اعتماد ندارم‌ كه‌ به‌ او دارم‌. لذا و اضافه‌ كرد كه‌ هميشه‌ هم‌ ايشان‌ نسبت‌ به‌ اين‌ تشكيلات‌ وفادار بوده‌ و با محبت‌ كار كرده‌. لذا براي‌ اينكه‌ يك‌ اجر امانتداري‌ و محبت‌ او را داده‌ باشم‌، دو براي‌ اينكه‌ كارگرها بدونند در اين‌ كارخانه‌، امانتداري‌ و محبت‌ و اطاعت‌ ارزش‌ داره‌ و سه‌ براي‌ اينكه‌ نظم‌ امور برقرار باشه‌ و تمام‌ كارها به‌ من‌ مراجعه‌ نشه‌، مردم‌ او را بشناسند، من‌ ميگم‌ همة‌ كارها را به‌ او مراجعه‌ كنيد. اين‌ مطلب‌ را وقتي‌ من‌ به‌ او گفتم‌ گفت‌ بسيار مردم‌ ايران‌ باهوشند. كارها را روي‌ حساب‌ انجام‌ ميدن‌. گفتم‌ خدا هم‌ همين‌ مقدار لااقل‌ بايد حكيم‌ باشه‌. طبق‌ روايات‌ خودتون‌ روح‌ پيغمبر اكرم‌ و ارواح‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ از قبل‌ از خلقت‌ بوده‌اند و تمام‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ در اختيار پيغمبر و اهل‌ بيتش‌ بوده‌ و اينها آنقدر امانتدارند كه‌ كوچكترين‌ كاري‌ برخلاف‌ خواستة‌ پروردگار نمي‌كنند. لا يسبقونه‌ بالقول‌ و هم‌ بامره‌ يعملون‌. بنابراين‌ خدا هم‌ همين‌ كار ساده‌اي‌ كه‌ ما انجام‌ ميديم‌، انجام‌ داده‌. براي‌ اينكه‌ تشكر كرده‌ باشد خدا از بندگي‌ پيغمبر و اهل‌ بيتش‌، چون‌ خدا شكوره‌، و اجر آنها را داده‌ باشد و براي‌ اينكه‌ مردم‌ عقب‌ سر اين‌ صالحين‌ و معصومين‌ حركت‌ كنند و براي‌ اينكه‌ مردم‌ بدانند در دستگاه‌ خلقت‌ اجر هر كسي‌ به‌ حد خودش‌ محفوظه‌، خداي‌ تعالي‌ ما را وادار كرده‌ كه‌ برويم‌ در خاندان‌ عصمت‌ و الباب‌ مبتلا به‌ الناس‌. دري‌ كه‌ مردم‌ همه‌ نياز به‌ اون‌ در دارند. به‌ موالاتكم‌ علم‌ الله‌ معالم‌ ديننا. ببينيد يك‌ مطلب‌ به‌ اين‌ سادگي‌ را وهابيت‌ نمي‌فهمه‌. علماشون‌ نمي‌فهمند. آن‌ محمد بن‌ عبد الوهاب‌ ملعون‌ نمي‌فهمه‌. ابن‌ تيميه‌ نفهميده‌. اين‌ علماي‌ بزرگي‌ كه‌ در تمام‌ جامعة‌ اهل‌ سنت‌ برگزيده‌ هستند، نمي‌فهمند. اما شما شيعيان‌ اين‌ را فهميديد، درك‌ كرديد. بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديني‌. هر كدامتون‌ مقروض‌ ميشيد، مريض‌ داريد، گرفتاري‌ پيدا مي‌كنيد، بريم‌ امشب‌ مجلس‌ عزاداري‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. برويم‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، برويم‌ يك‌ توسلي‌ به‌ ائمة‌ اطهار كنيم‌، دعاي‌ توسل‌ بخوانيم‌ و مشكلمون‌ را حل‌ كنيم‌.

 من‌ يادمه‌ روزهاي‌ آخري‌ كه‌ شاه‌ در اوج‌ قدرت‌ بود، يك‌ دعاي‌ توسلي‌ در دار السياده‌ مردم‌ برپا كرده‌ بودند. نيتشون‌ وقتي‌ مي‌گفتند حاجاتنا، نيتشون‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ رژيم‌ سرنگون‌ بشه‌. رژيم‌ با آن‌ قدرت‌ را با همين‌ دعاي‌ توسل‌ سرنگون‌ كردند. شما داراي‌ يك‌ گنج‌، يك‌ ثروت‌، يك‌ عظمت‌ معنوي‌ هستيد كه‌ خدا ميدونه‌ اگر هر كه‌ داشته‌ باشه‌، آسمان‌ را ميتونه‌ به‌ زمين‌ بياره‌. بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا. اين‌ مربوط‌ به‌ معالم‌ دين‌. و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ الدنيانا. اگر به‌ موالات‌ آنها توجه‌ كنيد، تحت‌ فرمان‌ آنها باشيد، آنها را ولي‌ خودمان‌ بدانيم‌ كه‌ متأسفانه‌ در اين‌ جهت‌ لنگيم‌ و محبت‌ دنيا بر ما نمي‌گذاره‌ صددرصد ما به‌ موالات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ توجه‌ كنيم‌. اگر در جهت‌ دنيامون‌ هم‌ تحت‌ برنامه‌ و تعليمات‌ آنها باشيم‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ كارهامون‌ را اصلاح‌ ميكنه‌. و بموالاتكم‌ علم‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا. اگر يك‌ گوشة‌ دنياي‌ ما يك‌ فسادي‌ پيدا بشه‌، يك‌ مرضي‌ پيدا بشه‌، يك‌ ورشكستگي‌ پيدا بشه‌، يك‌ لنگي‌ داشته‌ باشه‌، به‌ موالات‌ آنها برطرف‌ ميشه‌. هر وقت‌ يك‌ گرفتاري‌ پيدا كرديد، فورا برويد در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. من‌ يك‌ وقتي‌ براي‌ شما عرض‌ كردم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. حضرت‌ زهرا بهش‌ عرض‌ ميكنه‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. من‌ تو را پناه‌ ميدم‌ به‌ خدا اي‌ پدر از ضعف‌. اين‌ معناش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ اگر ضعفي‌ داشتيد، اگر كسالتي‌ داشتيد، اگر مرضي‌ داشتيد بريد در خانة‌ فاطمة‌ زهرا بگيد يا فاطمه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. اني‌ لاجد في‌ مثلا كسبي‌، كاري‌ مثلا در زندگيم‌ يك‌ ضعفي‌ پيدا شده‌، در روحياتم‌ يك‌ ضعفي‌ پيدا شده‌. ببينيد با كلمة‌ يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌، اين‌ ضعفتون‌ برطرف‌ ميشه‌ يا نميشه‌؟ ميشه‌. تجربه‌ شده‌ كه‌ ميشه‌. تجربه‌ نمي‌خواد. وقتي‌ كه‌ در پيغمبر اكرم‌ اثر بگذاره‌. حضرت‌ زهرا خودش‌ ميفرمايد من‌ برگشتم‌ وقتي‌ كه‌ كساء را روي‌ پدرم‌ كشيدم‌، برگشتم‌ نگاهش‌ كردم‌. ديدم‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ شب‌ چهارده‌ كأنه‌ البدر في‌ ليلة‌ تمامه‌ و كماله‌ ميدرخشه‌. اين‌ همان‌ آقائي‌ بود كه‌ وقتي‌ وارد خانة‌ فاطمة‌ زهرا شد، ضعف‌ داشت‌. پيغمبر كه‌ بره‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا، ماها معلوميم‌.

 بخدا قسم‌ مكرر تجربه‌ شده‌. من‌ يكي‌ دو تا معجزه‌ از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا خودم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ ديدم‌. البته‌ معجزات‌ زياد. ولي‌ اين‌ دو تا را ديگه‌ هيچ‌ نمي‌تونم‌ اصلا به‌ هيچ‌ چيز حملش‌ كنم‌. يك‌ شب‌ در صحن‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا با يكي‌ از دوستان‌ مي‌رفتيم‌. يك‌ مردي‌ روي‌ چرخ‌ بود. اين‌ پاهاش‌ فلج‌ بود. نمي‌دونم‌ ديديد بعضي‌ فلجها هستند كه‌ فقط‌ استخواني‌ از پاهاش‌ هست‌. اصلا گوش‌ نداره‌. اين‌ خودش‌ جمع‌ مي‌كرد مي‌گذاشت‌ روي‌ زانوش‌. و خيلي‌ ما متأثر شديم‌. آن‌ دوستمون‌ يك‌ پولي‌ مي‌خواست‌ به‌ ايشان‌ بده‌، ايشان‌ رد كرد گفت‌ من‌ فقير نيستم‌. گذشتيم‌. فردا شب‌ شايع‌ شده‌ بود كه‌ در صحن‌ مطهر كه‌ يك‌ نفر را، يك‌ فلجي‌ را حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ شفا دادند. ما خيلي‌ دوست‌ داشتيم‌ ببينيم‌ آن‌ شخص‌ را. جوانهايي‌ بودند كه‌ آنوقت‌ هم‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد مي‌آمدند به‌ ما گفتند كه‌ آقا ما اين‌ فلج‌ را از دست‌ مردم‌ نجات‌ داديم‌. برديمش‌ توي‌ اين‌ مثلا رستوراني‌ اينجا هست‌ كه‌ مزاحمش‌ نشن‌. چون‌ اذيتش‌ مي‌كردند. شما مي‌خوايد او را ببينيد. براي‌ شما مانعي‌ نداره‌. ما را برداشتند بردند. من‌ ديدم‌ اين‌ خيلي‌ به‌ چشمم‌ آشناست‌. من‌ بهش‌ گفتم‌ ما شما را كجا ديديدم‌؟ گفت‌ ديشب‌ من‌ روي‌ چرخ‌ كه‌ آن‌ آقا مي‌خواست‌ پول‌ به‌ من‌ بده‌ من‌ نگرفت‌. اِ توئي‌. خدا ميدونه‌ من‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ اصلا دچار حيرت‌ شدم‌. گفتم‌ پات‌ را ببينم‌. پاهاش‌ مثل‌ پاهاي‌ معمولي‌، مناسب‌ تنه‌اش‌، گوشت‌ داشت‌. بلند شد يك‌ مقدار جلوي‌ ما راه‌ رفت‌. لا اله‌ الا الله‌. عمي‌ العين‌ لا تراك‌. كور باد چشمي‌ كه‌ تو را نبينه‌.

 حالا نقل‌ زياده‌. من‌ از روابط‌ عمومي‌ آستان‌ قدس‌ رضوي‌ يك‌ وقت‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ شما اين‌ معجزاتي‌ كه‌ اينجا انجام‌ ميشه‌، شما ثبت‌ مي‌كنيد؟ گفتند بله‌. گفتم‌ بطور متوسط‌ در ماه‌ چند تا ثبت‌ مي‌كنيد. ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ چون‌ اكثرا ممكنه‌ دروغ‌ بگويند، ما توي‌ پنجاه‌ تا، صدتا، شايد چندتايي‌ را ثبت‌ كنيم‌. چون‌ پولي‌ از ناحية‌ آستانه‌ بهشون‌ داده‌ ميشه‌. خيلي‌ احترام‌ ميشه‌، ثبت‌ ميشه‌. ممكنه‌ يك‌ عده‌ ادعا كنند. آنهائي‌ كه‌ براي‌ ما ثابت‌ ميشه‌، سابقة‌ قبليشون‌ را داريم‌، ثابت‌ ميشه‌ بطور متوسط‌ ماهي‌ دو تا معجزه‌ در اين‌ دفتر ثبت‌ ميشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. آنوقت‌ شما اگر در دنياتون‌ گرفتاري‌ داشته‌ باشيد لااقل‌، حالا كه‌ ما اهل‌ معنا و اهل‌ آخرت‌ نيستيم‌، لااقل‌ در دنيامون‌ برويم‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌. شما اين‌ را بدونيد كلام‌ خدا وقتي‌ تمام‌ ميشه‌ كه‌ با عترت‌ توأم‌ باشه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ الله‌ و عترتي‌ ما ان‌ تمسكتم‌ بهما لن‌ يفترقا هر كس‌ بگه‌ من‌ را قرآن‌ بسه‌ و اقتدا بكنه‌ به‌ همان‌ كسي‌ كه‌ گفت‌ حسبنا كتاب‌ الله‌، اين‌ كلام‌ براش‌ تمام‌ نيست‌ و هر كسي‌ هم‌ بگه‌ ما فقط‌ روايات‌ را مي‌خوايم‌، قرآن‌ را نمي‌خوايم‌؛ باز كلام‌ تمام‌ نيست‌. به‌ موالاتكم‌، به‌ درسي‌ كه‌ شما به‌ ما مي‌ديدي‌، به‌ تعليماتي‌ كه‌ شما به‌ ما مي‌ديد، به‌ پيروي‌ از شما، به‌ محبت‌ از شما، تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌. آنوقت‌ ما عظمت‌ نعمت‌ ولايت‌ را مي‌فهميم‌. آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا امشب‌ شب‌ شهادتشه‌، ما مردم‌ خراسان‌ كه‌ خيلي‌ به‌ آقا اذيت‌ وارد كرديم‌. انشاء الله‌ شما زوار جزء آنهائي‌ نباشيد كه‌ مردم‌، جزء مردمي‌ نباشيد كه‌ اذيت‌ وارد كرده‌ باشيد.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آشيخ‌ حبيب‌ الله‌ گلپايگاني‌ ايشون‌ براي‌ من‌ يك‌ خوابي‌ نقل‌ كردند. فرمودند كه‌ من‌ وارد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شدم‌. ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ در وسط‌ حرم‌ يك‌ پارچة‌ سفيدي‌ هم‌ روي‌ بدنشون‌ كشيدند و مثل‌ اينكه‌ از دار دنيا رفته‌اند. در همين‌ بين‌ يك‌ بادي‌ حركت‌ كرد اين‌ پارچه‌ را از روي‌ بدن‌ حضرت‌ دور كرد. ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ سوراخ‌ سوراخه‌. گفتم‌ آقا من‌ شنيده‌ بودم‌ شما را با سم‌ شهيد كردند. شما اين‌ بدنتون‌ چرا اينطوره‌؟ البته‌ در اينجا يك‌ گناهي‌ را فرموده‌ بودند. ولي‌ بطور كلي‌ زواري‌ كه‌ مي‌آن‌ گناهكارند، هر وقت‌ گناه‌ مي‌كنند مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در معناي‌ اللهم‌ ان‌ قتلت‌ امير المؤمنين‌ گفتم‌ تنها ابن‌ ملجم‌ كشندة‌ امير المؤمنين‌ نبود. ماها اگر گناه‌ بكنيم‌، معصيت‌ بكنيم‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را كشته‌ايم‌. يك‌ گناه‌ ديگري‌ است‌ حضرت‌ مي‌فرمايد، خود امير المؤمنين‌، مي‌فرمايد اگر كسي‌ اين‌ گناه‌ را بكنه‌ فكأنه‌ قتل‌ علي‌ سبعين‌ مرة‌. مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ علي‌ را هفتاد مرتبه‌ كشته‌ باشه‌. خيلي‌ بايد مواظب‌ اعمالمون‌ باشيم‌. تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و بموالاتكم‌ و اعتلفت‌ الفرقه‌، بموالات‌ خاندان‌ عصمت‌ اين‌ تفرقه‌ها، همه‌ بايد از بين‌ بره‌. همه‌ يكي‌ باشند. همه‌ در يك‌ راه‌ قرار بگيرند. همه‌ تحت‌ فرمان‌ يك‌ فرمانده‌ باشند. و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌. به‌ موالات‌ شما اعمال‌ واجبمون‌ حتي‌ قبول‌ ميشه‌. يعني‌ اگر موالات‌ شما را نداشته‌ باشيم‌، اعمال‌ واجبمون‌ هم‌ قبول‌ نميشه‌. يعني‌ اگر موالات‌ خاندان‌ عصمت‌ نباشه‌، اگر تحت‌ فرمان‌ آنها ما نباشيم‌، اگر تحت‌ برنامة‌ آنها نباشيم‌، نه‌ توحيدمون‌ قبوله‌، نه‌ امام‌ شناسيمون‌، نه‌ پيغمبر شناسيمون‌. حتي‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ اگر كسي‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باشه‌ و همة‌ روزهاي‌ دورة‌ سال‌ را روزه‌ بگيره‌ و در بين‌ ركن‌ و مقام‌ كشته‌ بشه‌، مظلوم‌ هم‌ كشته‌ بشه‌ و ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ را نداشته‌ باشه‌ فاكب‌ الله‌ في‌ النار. خدا به‌ رو او را در آتش‌ جهنم‌ مي‌اندازه‌. شما ممكنه‌ بگيد چرا؟ چرا نداره‌. وقتي‌ كه‌ خدا شما يك‌ مثال‌ خيلي‌ ساده‌. يك‌ سرباز در يك‌ لشگري‌ باشه‌. اين‌ طبق‌ دستور فرمانده‌ عمل‌ نميكنه‌. براي‌ خودش‌ گاهي‌ قدم‌ راست‌ ميره‌، گاهي‌ به‌ چپ‌ برميگرده‌، براي‌ خودش‌ كار داره‌ ميكنه‌. اين‌ را مي‌گيريدش‌ مي‌زنيدش‌ بيرون‌ مي‌كنيد. ميگيد اين‌ بيشتر از بقية‌ سربازها زحمت‌ كشيده‌. زحمتش‌ توي‌ سرش‌ بخوره‌. به‌ چه‌ درد ميخوره‌. اسباب‌ دردسر هم‌ درست‌ كرده‌. اگر تحت‌ فرمان‌ فرماندهان‌ الهي‌ و تحت‌ ولايت‌ آنها ما نباشيم‌، فايده‌اش‌ چيه‌؟ مثل‌ همون‌ سربازه‌. بايد تحت‌ فرمان‌ باشيم‌. هرچي‌ دلم‌ ميخواد دستام‌ را روي‌ هم‌ بگذارم‌ نماز بخونم‌. دلم‌ ميخواد سلام‌ نماز را قبل‌ از تشهد بدم‌، دلم‌ مي‌خواد. كاش‌ خودش‌ دلش‌ مي‌خواست‌. هواي‌ نفسش‌ اقلا نفسش‌ را از خودش‌ راضي‌ كرده‌. ابو حنيفه‌ دلش‌ اينجوري‌ خواسته‌. اين‌ خيلي‌ بدتره‌. آخه‌ بعضي‌ افراد هستند كه‌ هواي‌ نفس‌ خودشون‌ را عمل‌ ميكنند. بعضي‌ هستند هواي‌ نفس‌ ديگران‌ را پياده‌ مي‌كنند. بدبختي‌ اينه‌. هواي‌ نفس‌ نمي‌دونم‌ سلطان‌ زمانشون‌ را عملي‌ ميكنند.

 علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ بقربانش‌، در نيشابور حتي‌ شرط‌ توحيد و خداشناسي‌ را ولايت‌ دونسته‌. ميگه‌ بشرطها و انا من‌ شروطها. همانطوري‌ كه‌ روايت‌ داريم‌ كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌، همانطور داريم‌ ولاية‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌. بجهت‌ اينكه‌ لا اله‌ الا الله‌ بي‌ ولايت‌ نميشه‌. ولايت‌ هم‌ بدون‌ لا اله‌ الا الله‌ نميشه‌. و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌. واجبه‌ كه‌ همه‌امون‌ اين‌ خاندان‌ را دوست‌ داشته‌ باشيم‌. حتي‌ فرزندانشون‌ را.

 مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ در اعتقاداتش‌ مي‌فرمايد اعتقاد ما دربارة‌ سادات‌ انهم‌ آل‌ رسول‌ الله‌. اول‌ اينكه‌ همه‌اشون‌ جزء آل‌ پيغمبرند. و ان‌ مودتهم‌ واجبه‌. دوستيشون‌ واجبه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اجر رسالته‌. و ان‌ لمحسنهم‌ ضعفين‌ من‌ الحسنات‌ و من‌ المسيئات‌ ضعفين‌ من‌ العذاب‌. اگر محبت‌ همه‌اشون‌ واجبه‌، همه‌ را بايد دوست‌ داشته‌ باشيم‌. بدهايشون‌ دو برابر عذاب‌ مي‌بينند. يعني‌ عذاب‌ دارند و خوبهايشون‌ دو برابر اجر دارند. اين‌ وضع‌ ماست‌ در مقابل‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ الموده‌ الواجبه‌ و الدرجات‌ الرفيعه‌ و المقام‌ المحمود. مقام‌ محمودي‌ كه‌ خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ وعده‌ داده‌ كه‌ با تهجد شب‌، و تهجد بك‌ نافلة‌ لك‌ عسي‌ ربك‌ ان‌ يبعثتك‌ مقام‌ محمودا. اين‌ مقام‌ محمود مال‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ هست‌ كه‌ تفسير مقام‌ محمود به‌ شفاعت‌ كبري‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ شده‌ است‌.

 خوب‌ الحمد لله‌. خدايتعالي‌ اين‌ نعمت‌ را به‌ ما داده‌. الحمد لله‌ الذي‌ هانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدان‌ الله‌. خدا را شكر مي‌كنيم‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ مي‌فرمود من‌ براي‌ آن‌ پدر اولي‌ كه‌ تشيع‌ را قبول‌ كرده‌، هر روز يا بعد از هر نماز يك‌ فاتحه‌ مي‌خونم‌. زحمت‌ ما را كم‌ كرده‌. ما را از ظلمات‌ به‌ نور وارد كرد. يخرجونهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. به‌ نور وارد كرده‌. لذا حق‌ دارند به‌ ما.

 كوشش‌ بكنيد مصائبي‌ كه‌ به‌ قبر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا وارد ميشه‌، ما هم‌ جزء آنها نباشيم‌. جزء آنهائي‌ كه‌ مصيبت‌ وارد مي‌كنند، جزء آنها نباشيم‌. مصائب‌ ظاهري‌ كه‌ هست‌، مصيبت‌ كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ حتي‌ ائمة‌ بقيع‌ كه‌ قبرشون‌ خراب‌ شد اينطور نبوده‌ كه‌ كنار قبرشون‌ افرادي‌ كشته‌ بشن‌ آنهم‌ مظلوما. و حال‌ اينكه‌ در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا چهار مرتبه‌ زوارش‌، آنهائي‌ كه‌ بهش‌ پناهنده‌ شده‌ بودند، كشته‌ شدند. يكي‌ جريان‌ عبد المؤمن‌ ازبكه‌، يكي‌ جريان‌ شورويها بوده‌، يكي‌ هم‌ جريان‌ رضاخان‌ ملعون‌ بود. و يكي‌ هم‌ كه‌ ديديد عاشوراي‌ گذشته‌.

 السلام‌ علي‌ الامام‌ الرؤف‌ الذي‌ هيج‌ بهي‌ احزان‌ . جمعي‌ كشته‌ شدند. جمعي‌ به‌ خاك‌ و خون‌ كشيده‌ شدند. شب‌ شهادت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. بر اين‌ پارة‌ تن‌ پيغمبر اشك‌ بريزيم‌ و حال‌ عزا به‌ خودمون‌ بگيريم‌. چراغها را خاموش‌ كنيد. انشاءالله‌ امشب‌ بايد مزد دوماهة‌ عزاداريمون‌ را بر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ از امام‌ هشتم‌ و از حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بگيريم‌. يا بقية‌ الله‌ آجرك‌ الله‌. امشب‌ انشاء الله‌ فاطمة‌ زهرا در مجلسمون‌ تشريف‌ مي‌آورد. خانمها خيلي‌ مؤدب‌ باشيد. خيلي‌ با توجه‌. زير بغل‌ فاطمة‌ زهرا را بگيريد. اين‌ بي‌بي‌ علاوة‌ بر آنكه‌ در پشت‌ در و ديوار پهلويش‌ شكسته‌، بازويش‌ ورم‌ كرده‌، محسنش‌ سقط‌ شده‌، اين‌ شبها هم‌ حسنش‌ را از دست‌ داده‌. هم‌ پدرش‌ را از دست‌ داده‌، هم‌ فرزند عزيزش‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را از دست‌ مي‌دهد. لذا كمك‌ كنيد فاطمة‌ زهرا در مجلستون‌ تشريف‌ بياورد. زير بغلش‌ را بگيريد. احترامش‌ كنيد. شما هم‌ آقايان‌ انشاء الله‌ آقامون‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را در مجلس‌ تشريف‌ آورده‌اند. به‌ ايشان‌ عرض‌ ادب‌ كنيم‌. يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الزمان‌. آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبة‌ جدك‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا همان‌ آقائي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ اسم‌ شما را مي‌شنيدند، دست‌ روي‌ سر مي‌گذاشتند، از جا بلند ميشدند، مي‌فرمودند صلي‌ الله‌ عليك‌، صلي‌ الله‌ عليك‌، صلي‌ الله‌ عليك‌. حالا شما نمي‌خوايد به‌ مجلس‌ عزاشون‌ تشريف‌ آورده‌ باشيد؟ يا بقية‌ الله‌ يك‌ مشت‌ معصيتكار، يك‌ مشت‌ محتاج‌، يك‌ مشت‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ به‌ اميدي‌ به‌ در خانه‌اتون‌ آمده‌اند.

 اباصلت‌ ميگه‌ در وسط‌ منزل‌ ايستاده‌ بودم‌. درها را هم‌ بسته‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ جواني‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا وارد منزل‌ شد. گفتم‌ آقا من‌ درها را بسته‌ بودم‌. شما از كجا وارد شديد؟ فرمود آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ را از مدينه‌ به‌ طوس‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آورده‌، مي‌تواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواده‌. وارد حجره‌ شد. پدري‌ كه‌ يتململ‌ تململ‌ الصئير. پدري‌ كه‌ مثل‌ مارگزيده‌ دارد به‌ خود مي‌پيچيد. از جا برخاست‌ فرزندش‌ را به‌ بغل‌ گرفت‌. گريه‌ كردند. من‌ ايستاده‌ بودم‌ در وسط‌ خانه‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ بيرون‌ آمد. صدا زد اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌. پدرم‌ از دار دنيا رفت‌. مولاي‌ يا مولاي‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. همه‌ با توجه‌ مي‌خواهيد هم‌ به‌ سر و سينه‌ بزنيد، من‌ مقيدم‌ با ادب‌ نام‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ برده‌ بشه‌. بد نيست‌ همينطور، هر جوري‌ كه‌ مي‌تونيد. حالا لازم‌ نيست‌ شعري‌ باشه‌ و قافيه‌اي‌ داشته‌ باشه‌. همه‌ به‌ سر و صورت‌ بزنيد بگيد مولاي‌ يا مولاي‌. يا علي‌ بن‌ موسي‌. مولاي‌ يا مولاي‌. مولاي‌ يا مولاي‌. مولاي‌ يا مولاي‌. مولاي‌ يا مولاي‌. مولاي‌ يا مولاي‌.

 

۲۹ صفر ۱۴۱۵ – تقوا و مراتب‌ آن‌

 تقوا و مراتب‌ آن‌ 29 صفر 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌ من‌ قبلكم‌ و اياكم‌ ان‌ اتقوا الله‌.

 يكي‌ از واژه‌هايي‌ كه‌ در روايات‌ و در قرآن‌ مجيد مكرر در مكرر گفته‌ شده‌ و به‌ آن‌ سفارش‌ شده‌، تقواست‌. شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ نفاق‌ و كفر و اسلام‌ بحث‌ كرديم‌. امشب‌ دربارة‌ تقوي‌ و عصمت‌ بطور مختصر عرايضي‌ انشاء الله‌ عرض‌ خواهيم‌ كرد. تقوي‌ از وقا يقي‌ گرفته‌ شده‌. به‌ معناي‌ نگهداشتن‌، نگهداري‌. انسان‌ بايد چه‌ آنكه‌ ايماني‌ بهش‌ هست‌ و چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مسلمان‌ است‌ و ابراز اسلام‌ كرده‌ كه‌ مراتب‌ اسلام‌ را ديشب‌ عرض‌ كردم‌. هر شش‌ مرحلة‌ اسلام‌ و همة‌ مراتب‌ اسلام‌ بايد مردم‌ مسلمان‌ تقوي‌ داشته‌ باشند. گاهي‌ تقوي‌ تحميليست‌. انسان‌ بايد به‌ خودش‌ تحميل‌ كند. به‌ هر طوري‌ كه‌ هست‌ خودش‌ را نگهدارد. مريض‌ هم‌ بايد خودش‌ را، آن‌ مريض‌ روحي‌ هم‌ بايد خودش‌ را از گناه‌ نگه‌ بدارد. آن‌ كسي‌ كه‌ سالم‌ است‌ و روحش‌ پاك‌ است‌، آنهم‌ كه‌ طبعا خودش‌ نگهداشته‌ ميشود. لذا تقوي‌ كه‌ به‌ معناي‌ نگهداري‌ خود است‌ مراتبي‌ دارد. مرتبة‌ اول‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حالا كه‌ گفت‌ من‌ مسلمانم‌، حالا كه‌ پابند به‌ قوانين‌ اسلام‌ شد، واجبات‌ را انجام‌ بدهد و محرمات‌ را ترك‌ كند. گاهي‌ انسان‌ از نظر روحي‌ به‌ قدري‌ مريضه‌ كه‌ بسيار مشكل‌ است‌ بتواند محرمات‌ را ترك‌ كند. عينا مانند مريضي‌ كه‌ درد بسيار دارد. در بيمارستان‌ روي‌ تخت‌ در جايي‌ كه‌ جمعي‌ از بيماران‌ هستند، طبيب‌ مي‌آد بهش‌ ميگه‌ كه‌ در اين‌ محل‌ ناله‌ نكن‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مزاحمتي‌ براي‌ ديگران‌ داري‌. يا فلان‌ عملي‌ را كه‌ اقتضاي‌ روحت‌ و جسمت‌ هست‌ انجام‌ نده‌. اينجا اين‌ مريض‌ هر مقدار هم‌ درد داشته‌ باشد براي‌ حفظ‌ نظام‌ عمومي‌ و نظام‌ اجتماع‌ بيمارستاني‌ بايد ناله‌ نكند. افراد معصيتكار هم‌، آنهايي‌ كه‌ قلبشون‌، روحشون‌ مريض‌ است‌ و خواهي‌ نخواهي‌ دوست‌ دارند معصيت‌ كنند، در اسلام‌ دستور آمده‌ كه‌ تقوي‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ خودتون‌ را از گناه‌ و معصيت‌ حفظ‌ كنيد. تو كه‌ توي‌ اجتماع‌ زندگي‌ ميكني‌ نبايد گناه‌ بكني‌. گناه‌ تو سبب‌ ميشود كه‌ ديگران‌ جري‌ ميشوند در گناه‌ و نظام‌ اجتماع‌ بهم‌ مي‌ريزد و همه‌ اهل‌ معصيت‌ ميشوند. اينكه‌ مي‌بينيد شيطان‌ بخاطر يك‌ نافرماني‌ اينهمه‌ مطرود واقع‌ شد بخاطر اين‌ بود كه‌ وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ كرد، فرمود اسجدوا لآدم‌، براي‌ آدم‌ سجده‌ كنيد، فسجد الملائكة‌ كلهم‌ اجمعون‌ الا ابليس‌. ابليس‌ سجده‌ نكرد. ابي‌ و استكبر و كان‌ من‌ الكافرين‌. ابا كرد، استكبار كرد، تكبر كرد و از كفار محسوب‌ شد. چرا خداي‌ تعالي‌ براي‌ يك‌ گناه‌ اينطور با شيطان‌ برخورد ميكند؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ معصيت‌ او سبب‌ شد كه‌ ديگران‌ يعني‌ ارواح‌ انسانها كه‌ ديدند شيطان‌ گناه‌ كرد، معصيت‌ كرد، سنگ‌ اول‌ را او انداخت‌، همه‌ دانستند كه‌ ميشود نافرماني‌ كرد. اين‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهمي‌ است‌. من‌ به‌ برادران‌ عزيزم‌ عرض‌ ميكنم‌ تا ميتوانيد گناه‌ علني‌ نكنيد. حرمت‌ خدا را در اجتماع‌ نشكنيد. حرمت‌ قوانين‌ الهي‌ را از بين‌ نبريد. گناه‌ علني‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ خدا را شديدا به‌ غضب‌ مي‌آره‌. لذا خداي‌ تعالي‌ به‌ شيطان‌ فرمود فاخرج‌ انك‌ رجيم‌ و ان‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ الدين‌.خارج‌ بشو به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ تو رونده‌ شده‌اي‌، بيرون‌ شده‌اي‌، مطرود واقع‌ شدي‌. و بر تو لعنت‌ من‌ باد تا روز قيامت‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ در عالم‌ ارواح‌ تمام‌ ارواح‌، ارواح‌ من‌ و شما، ارواح‌ عالم‌ زر اينها پاك‌ بودند معصيت‌ نكرده‌ بودند حتي‌ خطور در فكرشون‌ نمي‌كرد كه‌ آيا مي‌شود كه‌ گناه‌ خداي‌ بزرگ‌ را انجام‌ داد.

 به‌ مجرد اين‌ كه‌ شيطان‌ معصيت‌ كرد، پنجاه‌ در صد به‌ اصطلاح‌ به‌ طرف‌ گناه‌ رفتن‌ را براي‌ بشر راه‌ را باز كرد و لذا به‌ همه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ گناه‌ علني‌ راه‌ گناه‌ باز كردن‌ براي‌ ديگرانه‌. كوشش‌ كنيد گناهتون‌ علني‌ نباشد معصيت‌ هر چند بزرگ‌ باشد، انسان‌ در خفا انجام‌ بدهد احتمال‌ اين‌ كه‌ خدا اون‌ را ببخشد بيشتر از اون‌ وقتي‌ است‌ كه‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ را در بين‌ مردم‌ انجام‌ بده‌. در بين‌ مردم‌ توي‌ قهوه‌ خانه‌ مثلا بنشيند قمار بازي‌ كند، شطرنج‌ بازي‌ كند، معصيت‌ كند، زنش‌ با بد حجابي‌ بيرون‌ بياد يا مثلا فرض‌ كنيد معصيتهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ديگر. اين‌ گناهان‌ حرمت‌ خدا را مي‌شكند. اين‌ گناهان‌ خدا را به‌ اصطلاح‌ از اون‌ عظمتش‌ پايين‌ مي‌يارد. مواظبت‌ كنيد كه‌ گناه‌ علني‌ نكنيد. لذا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ هميشه‌ در سفارشتون‌ به‌ تقوا، همين‌ تقواي‌ مرحلة‌ اول‌ همين‌ تقواي‌ درجة‌ اول‌ را سفارش‌ مي‌كردند و اين‌ تقواي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ ترك‌ محرمات‌ باشد و انجام‌ واجبات‌ اين‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ بايد عموم‌ مردم‌ رعايت‌ كنند. چه‌ اونهايي‌ كه‌ روحشون‌ مريضه‌. و چه‌ اونهايي‌ كه‌ روحشون‌ سالمه‌ همه‌ بايد معصيت‌ نكنند واجبات‌ را انجام‌ بدن‌. دو نفر انسان‌ ممكنه‌ پيدا بشه‌ كه‌ هست‌، زياد هم‌ هست‌ كه‌ يكي‌ بي‌ ميل‌ به‌ گناه‌ و دومي‌ شديدا علاقه‌مند به‌ همان‌ گناه‌. هر دو بايد گناه‌ را ترك‌ كنند. منتهي‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ متمايل‌ است‌ شديدا به‌ گناه‌ بايد برود قلبش‌ را روحش‌ را معالجه‌ بكند. مثل‌ اون‌ دو تا انساني‌ كه‌ يكي‌ شديدا مي‌خواد ناله‌ بكنه‌ در اثر درد و يكي‌ نه‌ سالم‌ است‌ و ناله‌اي‌ نداره‌. هر دو بايد در اين‌ جمع‌ ناله‌ نكنند. اوني‌ كه‌ مريضه‌ بايد خودش‌ را معالجه‌ هم‌ بكنه‌، اوني‌ كه‌ مريض‌ نيست‌ نه‌ الحمد الله‌ مريض‌ نيست‌ و سالمه‌. تقواي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌ از يك‌ بزرگي‌ از اولياء خدا تقاضا كردند كه‌ يك‌ وصيتي‌ بكند، سفارشي‌ بكند، اون‌ بزرگ‌ گفت‌ من‌ همان‌ سفارشي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌، وصيتي‌ كه‌ پروردگار به‌ همة‌ افراد بشر فرموده‌ من‌ هم‌ به‌ شما مي‌گويم‌.

 همين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌. ما به‌ اونهايي‌ كه‌ در قبل‌ از شما كتاب‌ داديم‌ يعني‌ تورات‌ و انجيل‌ داديم‌. يعني‌ زبور و صحف‌ داديم‌. به‌ اونها سفارش‌ كرديم‌، وصيت‌ كرديم‌، اونهايي‌ كه‌ قبل‌ از شما بودند، اين‌ وصيت‌ را به‌ اونها و اين‌ سفارش‌ را به‌ اونها كرديم‌ و اياكم‌ به‌ شما هم‌ همين‌ سفارش‌ را مي‌كنيم‌ كه‌ چه‌ ان‌ التقل‌ الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. همه‌ تحت‌ قانون‌ الهي‌ قرار بگيريد. همه‌ تحت‌ يك‌ قانون‌ حركت‌ كنيد. به‌ خدا قسم‌ اگر مردم‌ مسلمان‌ به‌ همين‌ آيه‌ عمل‌ مي‌كردند امروز ما امام‌ زمانمون‌ در پردة‌ غيبت‌ نبود. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ مردم‌ از دو حال‌ خارج‌ نيستند. يا افراد مريض‌ روحي‌، امراض‌ قلبي‌ دارند. مرضهاي‌ روحي‌ دارند. اهل‌ گناه‌ و معصيتند. يك‌ عده‌ هستند معصيت‌ شيرينه‌ براشون‌. گناه‌ براشون‌ خيلي‌ خوبه‌. از گناه‌ لذت‌ مي‌برند. اينها مريضند. حرفي‌ نيست‌ كه‌ مرض‌ روحي‌ دارند. مرض‌ روحيشون‌ هم‌ معلومه‌. مثلا اگر مرض‌ محبت‌ دنيا داشته‌ باشند طبعا خيانت‌ مي‌كنند، ظلم‌ مي‌كنند، طمع‌ به‌ مال‌ مردم‌ دارند خودشون‌ را طوري‌ در بين‌ مردم‌ به‌ شكل‌، از نظر ظاهر مؤمنين‌ و از نظر باطن‌ يك‌ مريض‌ سرسخت‌ بي‌ علاجي‌ هستند در بين‌ مردم‌ به‌ عنوان‌ منافق‌ اينها را اسلام‌ ذكر كرده‌ كه‌ در شب‌ اول‌ عرض‌ كردم‌. اين‌ منافقين‌ در بين‌ مردم‌ هستند يك‌ عده‌ اينطوري‌ هستند. يك‌ عده‌ هم‌ هستند كه‌ نه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌، به‌ كمالاتي‌ رسيده‌اند نه‌ حب‌ جاه‌ دارند، نه‌ حب‌ مال‌ دارند، نه‌ حب‌ رياست‌ دارند به‌ همة‌ حالتشون‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و در تمام‌ اوقات‌ و لحظات‌ عمرشون‌ به‌ ياد خداي‌ تعالي‌ هستند. هر دو دسته‌ اگر اهل‌ گناه‌ نبودند، معصيت‌ نمي‌كردند طبعا امام‌ عصر ديگه‌ غائب‌ نمي‌شد. غيبت‌ حضرت‌ منا، از ماست‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ وقتي‌ ما با خداي‌ تعالي‌ رعايت‌ قوانين‌ الهي‌ را نكرديم‌ و با خدا درگير شديم‌، جنگ‌ با خدا كرديم‌ با امام‌ زمان‌ جنگ‌ كردن‌ ديگه‌ آسانه‌ طبعا و مشكلي‌ وجود نداره‌ و همان‌ برنامه‌ هايي‌ كه‌ ما با اجدادش‌ انجام‌ داديم‌. يعني‌ امام‌ مجتبي‌ و سيد الشهدا و ساير ائمه‌ را ما مردم‌ ما بشر به‌ قتل‌ رسونديم‌ و محزونشون‌ كرديم‌ همينطور امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ مي‌كشيم‌ يا مسموم‌ مي‌كنيم‌.

 بنابر اين‌ اين‌ يگانة‌ عصر، اين‌ يك‌ دانه‌اي‌ كه‌ از روح‌ خدا، از عظمت‌ خدا، از مظهريت‌ خدا باقي‌ مانده‌ اين‌ را خداي‌ تعالي‌ بايد حفظ‌ كند تا بشر لياقت‌ پيدا كند تا بتواند او را پذيرا باشد. وقتي‌ كه‌ توانست‌ پذيراي‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشد او را ظاهر كند. پس‌ مي‌بينيد همين‌ درجة‌ اول‌ تقوا رعايتش‌ سبب‌ ظهور حضرت‌ مي‌شود و عدم‌ رعايتش‌ سبب‌ غيبت‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شود. مرحلة‌ دوم‌ تقوا، مرحلة‌ دوم‌ تقوا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ دلش‌ را روحش‌ را از امراض‌ حفظ‌ كنه‌. نگه‌ بداره‌. يعني‌ اگر داراي‌ امراض‌ روحي‌ هست‌ اين‌ امراض‌ روحي‌ را معالجه‌ كنه‌. و خلاصه‌ طبق‌ اونچه‌ كه‌ در آيات‌ و روايات‌ قرآن‌ هست‌ خودش‌ را تزكيه‌ كنه‌، تهذيب‌ نفس‌ كنه‌. نفسش‌ را رام‌ كنه‌. نفس‌ امارة‌ بالسوئش‌ را نفس‌ مطمئنه‌ يا راضيه‌ و مرضيه‌ كنه‌. اين‌ نفس‌ سركشه‌. انسان‌ را بالاخره‌ اگر تزكيه‌ نكرد از پا در مي‌ياره‌. انسان‌ را به‌ چاهها و راه‌هاي‌ بد مي‌كشانه‌. شما يك‌ اسب‌ وحشي‌ چموش‌ را سوار بشيد و مثلا در وسط‌ بيابان‌ حركت‌ كنيد. او اونچنان‌ شما را به‌ اين‌ طرف‌  و آن‌ طرف‌ مي‌بره‌ و در شايد در ميان‌ چاهي‌ گودالي‌ سرنگون‌ كنه‌ و چند لگد هم‌ به‌ سرتون‌ بزنه‌ و فرار كنه‌. نفس‌ انسان‌ اگر تزكيه‌ نشد، تزكيه‌ نشد، پاك‌ نشد، مطمئنه‌ نشد و مورد خطاب‌ پروردگار قرار نگرفت‌ كه‌ يا اليتهاالنفس‌ المطمئنه‌، اين‌ نفس‌ انسان‌ را بيچاره‌ مي‌كنه‌ و به‌ راههاي‌ باطل‌ مي‌كشانه‌. انسان‌ را به‌ جهنم‌ بالاخره‌ سرنگون‌ مي‌كنه‌. پس‌ بايد انسان‌ مرحلة‌ دوم‌ تقوا را هم‌ در خودش‌ پياده‌ كنه‌ و قلبش‌ و روحش‌ را از امراض‌ روحي‌ و قلبي‌ پاك‌ كنه‌. پس‌ مرحلة‌ اول‌ اعضاء و جوارح‌ و معصيت‌ها بايد از او، از اعضاء و جوارح‌ دور بشه‌. مرحلة‌ دوم‌ بايد از امراض‌ روحي‌ از درون‌ انسان‌ پاك‌ بشه‌.

 مرحلة‌ سوم‌ تقوا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ از هر فكري‌ از هر نيتي‌ كه‌ بر خلاف‌ خواست‌ پروردگار باشد خودش‌ را نگه‌ بداره‌. يعني‌ يك‌ انساني‌ بشه‌ كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ را هم‌ نكنه‌. فكر معصيت‌ هم‌ نكنه‌. معصيت‌ را در بعضي‌ از احاديث‌ تشبيه‌ كردن‌ به‌ زهر. يا به‌ نجاست‌. اگر شما يك‌ كاسة‌ زهري‌ در مقابلتون‌ باشد يا در شيشه‌ در اطاق‌ وجود داشته‌ باشه‌ هيچ‌ فكر اين‌ كه‌ من‌ بردارم‌ اين‌ زهر را بخورم‌ در مغزتون‌ مي‌ياد؟ ابدا. فكرش‌ هم‌ نمي‌ياد. فكر اين‌ كه‌ مثلا يك‌ مقداري‌ نجاست‌ انسان‌ بخوره‌. انسان‌ توي‌ مغزش‌ اصلا اين‌ فكر ممكنه‌ بياد مگر ديوانه‌ باشه‌.

 گناه‌ و معصيت‌ هر چه‌ كوچك‌ باشد، فرقي‌ نمي‌كنه‌ كه‌ انسان‌ زهر را يا نجاست‌ را يك‌ انگشت‌ بخوره‌ يا مثلا يك‌ قدح‌ بخوره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ هردوش‌ بده‌. هر دوش‌ زشته‌. انسان‌ نبايد  به‌ فكرش‌ بياد. يك‌ انسان‌ با تقوا، در مرحلة‌ تقواي‌ كامل‌ بايد اين‌ طوري‌ باشد كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ را نكند. دربارة‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ حاج‌ حسين‌ قمي‌ كه‌ مرجع‌ تقليد بودند نقل‌ مي‌كنند يك‌ نفر، از علما نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ من‌ در خدمت‌ ايشان‌ بودم‌. يك‌ ناراحتي‌ براشون‌ پيش‌ آمد. ايشان‌ مدتي‌ فكر كرد. چون‌ انسان‌ عاقل‌ اين‌ طوريه‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ مي‌ياد يك‌ پيچي‌ تو كارش‌ مي‌افته‌، يك‌ نعمتي‌ از دستش‌ مي‌ره‌ بايد فكر كنه‌ كه‌ چه‌ گناهي‌ كرده‌ كه‌ اين‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ آمده‌.

 چرا خداي‌ مهربان‌ اين‌ گوشمالي‌ را بهش‌ داده‌. چرا اون‌ الرحم‌ الراحمين‌ اون‌ خدايي‌ كه‌ از هر موجودي‌ به‌ انسان‌ مهربانتره‌، چرا يك‌ چنين‌ ابتلائي‌ براي‌ او پيش‌ آورده‌ يك‌ خرده‌ فكر كنه‌. چون‌ اگر فكر نكرد، زجر را مي‌كشه‌ ناراحتي‌ را مي‌كشه‌، رشد و ترقي‌ هم‌ پيدا نمي‌كنه‌، تربيت‌ هم‌ نمي‌شه‌. فكر بكنيد. اين‌ دستور را داشته‌ باشيد از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ هر وقت‌ براتون‌ يك‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمد يك‌ مقداري‌ فكر كنيد كه‌ چرا من‌ اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌. اين‌ غده‌ چرا روي‌ دست‌ من‌ بيرون‌ آمده‌. اين‌ زخم‌ چرا دست‌ من‌ شده‌. اين‌ تب‌ را چرا من‌ كردم‌؟ اين‌ ناراحتي‌ چرا در من‌ به‌ وجود آمد؟ انسان‌ يك‌ خرده‌ فكر كنه‌. چرا اين‌ ورشكستگي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمد؟ چرا اين‌ طور آبروم‌ توي‌ مردم‌ رفت‌. و امثال‌ اينها كه‌ اكثر و بيشتر ما مردم‌ بالاخره‌ يك‌ همچين‌ مسائلي‌ در شبانه‌ روز داريم‌ ولي‌ فكر نكرده‌ گناه‌ را مي‌اندازيم‌ گردن‌ مردم‌ و روزگار و زمانه‌ و رفيق‌ بد و امثال‌ اينها. هيچ‌ وقت‌ در اعمال‌ خودمون‌ فكر نكرديم‌. يك‌ مقدار ايشان‌ فكر كردند. خوب‌ يك‌ مرد عاقل‌ در اون‌ وقت‌، البته‌ هنوز به‌ مقام‌ مرجعيت‌ نرسيده‌ بودند يك‌ مرد عاقل‌، هر چه‌ فكر كرد ديد گناهي‌ ازش‌ سرنزده‌. بعد يادش‌ آمد يك‌ فكر گناه‌ در مغزش‌ آمده‌ كه‌ خدا اين‌ طور ناراحتش‌ كرده‌ از روي‌ الاغ‌ افتاده‌ روي‌ زمين‌ و صورتش‌ خراشيده‌ شده‌. اين‌ چنين‌ باشيد. شخصي‌ كه‌ در درجة‌ اعلاي‌ تقوا مي‌خواد باشه‌ بايد دقيق‌ باشه‌، فكر گناه‌ را هم‌ نكنه‌. و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ اگر خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌ گوشماليتون‌ مي‌ده‌. بعضيها را انما لهم‌ ليزداد اثم‌ ما بهشون‌ مهلت‌ مي‌ديم‌. بچه‌اي‌ را كه‌ از خونه‌ بيرونش‌ كرديد و ديگه‌ قابل‌ هدايت‌ نيست‌ و قابل‌ تربيت‌ نيست‌، بره‌ هر كاري‌ توي‌ خيابان‌ و بيابان‌ بكنه‌. انما نملي‌ لهم‌ ليزدا اثم‌ و لهم‌ عذاب‌ اليم‌. روز قيامتي‌ هم‌ هست‌ اينها از دست‌ ما فرار نمي‌تونن‌ بكنند. و لا يمكن‌ الفرار من‌ حكومتك‌. خدايا هيچ‌ ممكن‌ نيست‌ فرار كردن‌ از حكومت‌ تو. انسان‌ ممكنه‌ يك‌ جنايت‌ كار در ايران‌ مثلا باشه‌ وقتي‌ كه‌ ديد گناهش‌ اونقدره‌ كه‌ مي‌خوان‌ اعدامش‌ كنند، فرار مي‌كنه‌، پناهنده‌ به‌ يك‌ مملكت‌ ديگه‌ مي‌شه‌. اما در حكومت‌ الهي‌ به‌ هيچ‌ جا نمي‌توني‌ پناهنده‌ بشي‌.

 فسروا الي‌ الله‌ هر چه‌ فرار كنيد باز در دام‌ الهي‌ هستيد و بالاخره‌ قيامتي‌ هست‌ و روز محشري‌ هست‌ و بهشت‌ و جهنمي‌ هست‌. پس‌ چرا انسان‌ خودش‌ را تزكيه‌ نكنه‌ و خودش‌ را نسازه‌. و خودش‌ را آمادة‌ براي‌ انس‌ با پروردگار نكنه‌. اين‌ مرحلة‌ كامل‌ تقواست‌ و بسيار مردم‌ دستور دارن‌. يعني‌ حتي‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ بايد دربارة‌ تقوا سخن‌ گفته‌ بشه‌. در تمام‌ سفارشاتي‌ كه‌ از طرف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در قرآن‌ مجيد من‌ همين‌ امروز يك‌ مقداري‌ در آيات‌ قرآن‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ مكرر در مكرر خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ اتقل‌ الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. در اثر معرفتتون‌ به‌ خدا خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ بداريد. خدايي‌ هست‌. خدا ناظر اعمال‌ ماست‌. در خانه‌ اگر بداخلاقی‌ با زن‌ و فرزندت‌ كردي‌ خدا در اينجا هم‌ مي‌بينه‌ در ميان‌ بازار و كوچه‌ اگر گناه‌ كردي‌ اونجا را هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بينه‌. و مرحلة‌ بالاتر مرحلة‌ تقوا، عصمته‌. كه‌ ما هممون‌ موظفيم‌ معصوم‌ باشيم‌. شما مي‌گيد چهار ده‌ تا معصوم‌ بيشتر نداشتيم‌. اين‌ معصوم‌ درجة‌ اعلا راسته‌، چهار ده‌ نفر بيشتر نبودند. اما در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مكرر در مكرر مي‌فرمايد واعتصموا بالله‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ اون‌ مرحلة‌ از تقوا رسيد مي‌شينه‌ با خداي‌ خودش‌ انس‌ مي‌گيره‌، انس‌ با خدا پيدا مي‌كنه‌. شما ببينيد يك‌ دوستي‌ داريد بخاطر اين‌ كه‌ شما را مثلا منافع‌ شما در دست‌ اوست‌ معصيت‌ و گناه‌ او را نمي‌كنيد، نافرماني‌ او را نمي‌كنيد. يا طمعي‌ به‌ او داريد نافرماني‌ به‌ او نمي‌كنيد. اما كم‌ كم‌ رفتيد نزديك‌ شديد در ميان‌ خانه‌ با او بوديد شب‌ و روز با او زندگي‌ كرديد، با او انس‌ گرفتيد او را شناختيد بهش‌ محبت‌ پيدا كرديد، به‌ عشق‌ پيدا كرديد. انس‌ با او پيدا كرديد اينجا به‌ جايي‌ مي‌رسيد كه‌ معصوم‌ مي‌شيد.

 معصوم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ نگه‌ داشته‌ شده‌. نگه‌ داشته‌ شده‌ از گناه‌ كه‌ سهله‌، از هر بدي‌. نگه‌ داشته‌ شده‌ از تمام‌ شرارتها، بديها، و بلكه‌ تمام‌ خوبيها در تو وجود پيدا مي‌كنه‌. در اون‌ دعا مي‌خونيم‌ كه‌ ادخلنا في‌ (قطع‌ نوار) خدايا من‌ را و ما را داخل‌ كن‌ در هر خيري‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را داخل‌ كردي‌. و اخرجنا من‌ كل‌ سوء اخرجت‌ محمد و آل‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) خدايا من‌ را خارج‌ كن‌ از هر بدي‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را خارج‌ كردي‌. انسان‌ به‌ اونجا مي‌رسه‌. انس‌ با خدا پيدا مي‌كنه‌. واعتصموا بالله‌. طلب‌ عصمت‌ كنيد به‌ وسيلة‌ انستون‌ با خدا. به‌ وسيلة‌ آشناييتون‌ با خدا. خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار رسيدند. اون‌ چنان‌ محبت‌ به‌ خدا دارند كه‌ وحشت‌ از مردم‌ پيدا مي‌كنند. گاهي‌ نمي‌دونم‌ براتون‌ اتفاق‌ افتاده‌ يا نه‌، يا با يك‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد يا در كاري‌ كه‌ خيلي‌ علاقه‌ داريد يا در يك‌ فكري‌ كه‌ براتون‌ خيلي‌ مهمه‌ قرار گرفته‌ باشيد يك‌ دفعه‌ يك‌ نفر بخواد وارد بشه‌ و اين‌ وضع‌ شما را بهم‌ بزنه‌. براي‌ دانشمندان‌ زياد اين‌ مسئله‌ پيش‌ مي‌ياد. نشسته‌ مطالعه‌ كرده‌ يك‌ بررسي‌ علمي‌ كرده‌ الان‌ مي‌خواد به‌ نتيجه‌ برسه‌ و نتيجه‌ را يادداشت‌ كنه‌ يك‌ نفر وارد مي‌شه‌. يك‌ نفر معمولي‌. حرفهاي‌ عادي‌ هم‌ مي‌زنه‌. اونچنان‌ انسان‌ در دل‌ ناراحت‌ مي‌شه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. با خداي‌ عزيز، با خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌ انسان‌ نشسته‌ انس‌ گرفته‌ داره‌ حرف‌ مي‌زنه‌ ديگه‌ از مردم‌، حالا مردم‌ هر چه‌ باشند هر كه‌ باشند وحشت‌ داره‌. مبادا الان‌ در اطاق‌ عبادت‌ من‌ يك‌ نفر وارد بشه‌ مزاحم‌ من‌ و محبوبم‌، مانع‌ مناجات‌ من‌ با خدا بشه‌. خوشا به‌ حال‌ اونها.

 آرزو نمي‌كنيد كه‌ شما هم‌ ولو در عمرتون‌ يك‌ ساعت‌ يك‌ چنين‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ قطعا مگر انسان‌ در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. مگر انسان‌ خداي‌ نكرده‌ روحش‌ مرده‌ باشه‌ والا آرزو لااقل‌ مي‌كنيد. و خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ رسيدن‌. از مردم‌ وحشت‌ دارند.اينها با شناخت‌ پروردگار، اينها با انس‌ با خدا به‌ مقام‌ عصمت‌، عصمت‌ از يعني‌ نگه‌ داشته‌ شدن‌ از خطا و اشتابه‌ وضعشون‌ با خدا يكي‌ مي‌شه‌. چشمشون‌ چشم‌ خدايي‌ مي‌شه‌، گوششون‌ گوش‌ خدايي‌ مي‌شه‌. زبانشون‌ زبان‌ خدايي‌ است‌. وقتي‌ كه‌ حتي‌ با ديگران‌ صحبت‌ مي‌كنند چون‌ از يك‌ طرف‌ متصل‌ به‌ خدا هستند از يك‌ طرف‌ با مردم‌ حرف‌ مي‌زنند خداي‌ تعالي‌ از زبان‌ اونها با مردم‌ حرف‌ مي‌زنه‌. از چشم‌ اونها به‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ از ارادة‌ اونها با مردم‌ معامله‌ مي‌كنه‌ مي‌شه‌ ارادة‌ اونها، ارادة‌ خدا. نمونه‌اش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ البته‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ اونها و قطره‌اش‌ ممكن‌ است‌ اولياء خدا و اين‌ عده‌ باشند كه‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ يا واعتصموا بالله‌ عمل‌ كردند. و اعتصموا بالله‌. خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ بداريد به‌ وسيلة‌ شناخت‌ خدا و انس‌ با خدا. واعتصموا بحبل‌ الله‌ يعني‌ خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ بداريد به‌ وسيلة‌ معرفتتون‌ به‌ امام‌ زمانتون‌. چون‌ در روايت‌ دارد كه‌ حبل‌ خدا امام‌ زمان‌ هر زمانه‌. به‌ وسيلة‌ امام‌ زمانتون‌ از انس‌ با امام‌ زمان‌ شمافكر نكنيد كه‌ ماها يك‌ گوسفنداني‌ هستيم‌ كه‌ هيچ‌ چوپان‌ را نمي‌شناسيم‌. خدا به‌ ما اجازه‌ داده‌ كه‌ اون‌ قدر رشد پيدا بكنيم‌ كه‌ با امام‌ زمانمون‌ انس‌ داشته‌ باشيم‌. صبح‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌، شب‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌، هر وقت‌ اراده‌ كنيم‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسيم‌. مأنوس‌ با او باشيم‌. او را خدا خلق‌ كرده‌ در دنيا قرار داده‌ براي‌ ما.

 خلقته‌ لما عصمت‌ و له‌ ملازا در دعاي‌ ندبه‌ هست‌ او را ملاز ما قرار داده‌. عصمت‌ ما كه‌ اگر ما به‌ وسيلة‌ او معصوم‌ شديم‌، پاك‌ شديم‌ و اون‌ وقت‌ به‌ اين‌ جمله‌ عمل‌ شده‌، و اين‌ جمله‌ تحقق‌ پيدا كرده‌. و در قرآن‌ مجيد آمده‌ يا اليها الذين‌ آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا يعني‌ رابطه‌ پيدا كنيد با امام‌ زمانتون‌. همان‌ طوري‌ كه‌ با خدا رابطه‌ مي‌خواييد داشته‌ باشيد، همانجوري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ و اعتصموا بالله‌ هم‌ فرموده‌. يك‌ مورد واعتصموا بحبل‌ الله‌ است‌ شش‌ مورد واعتصموا بالله‌. هر دوش‌ هم‌ اينه‌ معناش‌ كه‌ امام‌ زمانتون‌ را بشناسيد و به‌ وسيلة‌ او معصوم‌ بشيد، پاك‌ بشيد اعتصام‌ پيدا كنيد. اين‌ اعتصام‌ كه‌ در بعضي‌ ترجمه‌ها نوشتن‌ كه‌ چنگ‌ زدن‌. چنگ‌ زدن‌ يعني‌ چي‌؟ خودتون‌ را نگه‌ بداريد با انس‌ با امام‌ زمان‌. با انس‌ با خدا. و لغطا معصوم‌ مي‌شيد شما. اين‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها واقعا معصومه‌ بود.

 بعضي‌ از امام‌ زاده‌هاي‌ محترم‌ مثل‌ حضرت‌ زينب‌ صلوات‌ الله‌ عليها مثل‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ اينها معصوم‌ بودن‌ منتهي‌ شما ذهنتون‌ نره‌ معصوم‌ مثل‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌. نه‌. اين‌ مرحلة‌ پايين‌ عصمت‌ يعني‌ ديگه‌ اصلا همة‌ مشتريها مي‌دونن‌ كه‌ شما گناه‌ نمي‌كنيد. آرامش‌ پيدا كردن‌. مراجعين‌ همه‌ مي‌دونن‌ كه‌ كوچكترين‌ خيانت‌ به‌ اونها نمي‌شه‌. اگر ارتباطشون‌ با شما باشه‌. آرامش‌ پيدا مي‌كنند همانطوري‌ كه‌ نسبت‌ به‌ انبياء انبياء سند مردم‌ اطمينان‌ داشتند. نفس‌ شما مي‌شه‌ نفس‌ مطمئنه‌. نفسي‌ كه‌ همه‌ بهش‌ اطمينان‌ دارند. ممكنه‌ اين‌ آقا، شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ نفاق‌ گفتم‌. ممكنه‌ اين‌ آقا پيش‌ روي‌ من‌ و پشت‌ سر من‌ دو جور باشه‌، ابدا. اين‌ منافق‌ كه‌ نيست‌ بمانه‌. خودش‌ را به‌ وسيلة‌ انس‌ با خدا از همة‌ بديها حفظ‌ كرده‌. آيا ممكنه‌ اين‌ شخص‌ در مال‌ در شغلش‌ در اونچه‌ كه‌ داره‌ غش‌ بزنه‌، ابدا. ممكنه‌ پشت‌ سر من‌ غيبت‌ كنه‌؟ هرگز، ابدا. غيبت‌ اين‌ كه‌ در همان‌ مرحلة‌ اول‌ تقوا، مرحلة‌ اول‌ اسلام‌ كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ در اونجا كارش‌ را تمام‌ كرده‌. غيبت‌ كه‌ از گناهان‌ كبيره‌ است‌. حتي‌ اگر در جلوي‌ روي‌ من‌ مي‌گه‌ آقاي‌ فلان‌، پشت‌ سرم‌ هم‌ همين‌ آقا را مي‌گه‌. پشت‌ سر سبكتر اسم‌ من‌ را نمي‌بره‌. يك‌ همچين‌ حالتي‌ داره‌. اينجاست‌ كه‌ اگر انسان‌ به‌ اين‌ مرحله‌ رسيد، به‌ كمال‌ انسانيت‌ اگر رسيد در صف‌ معصومين‌ قرار گرفت‌ كه‌ روايت‌ داره‌ علما امتي‌، كاانبياء بني‌ اسرائيل‌ هم‌ داره‌ افضل‌ من‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ هم‌ هست‌. علما فكر نكنيد كه‌ مثلا يك‌ طبيب‌ عالمه‌، يك‌ مهندس‌ عالمه‌، يك‌ مجتهد عالمه‌. اينها يك‌ مشت‌ اطلاعاتي‌ است‌ كه‌ بلد شدن‌، يك‌ صنايعي‌ است‌، يك‌ قراردادهايي‌ است‌ اينها را بلد شدن‌ شما بلد نيستيد.

  عالم‌ مي‌دونيد كيه‌؟اوني‌ كه‌ خودش‌ را تزكيه‌ كرده‌ باشه‌، خدا را شناخته‌ باشه‌، معتقد به‌ وجود خدا بشه‌. انس‌ با پروردگار پيدا كنه‌. سخني‌ بگويد و سخني‌ بشنود. كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌. كه‌ اين‌ اسمش‌ حكمته‌. فقد اوتي‌ خيرا كثيرا كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشه‌ حتي‌ ممكنه‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ سواد خوندن‌ و نوشتن‌ نداره‌ حتي‌ به‌ او اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌ ولي‌ به‌ يك‌ مجتهد اعلم‌ داده‌ نشه‌. ممكنه‌ به‌ يك‌ بيسواد اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌، علم‌ خداشناسي‌ واقعي‌. يوم‌ دل‌ علي‌ ذاته‌ باذاته‌ بك‌ عرفتك‌. خداي‌ به‌ وسيلة‌ خودت‌ من‌ تو را شناختم‌. من‌ دست‌ نياز به‌ درگاه‌ تو دراز كردم‌، معصيت‌ نكردم‌، قلبم‌ را پاك‌ كردم‌، لايق‌ شد دل‌ من‌ كه‌ نور معرفت‌ تو در دل‌ من‌ بتابه‌ اين‌ با خوندن‌ و نوشتن‌ نيست‌.

 محاله‌ كه‌ انسان‌ با خوندن‌ و نوشتن‌ فقط‌ موفق‌ به‌ اين‌ جهت‌ بشه‌. و العلم‌ نور، يك‌ نوري‌ است‌ خدا در دل‌ افرادي‌ كه‌ باهاش‌ انس‌ دارند مي‌تابانه‌. دل‌ انسان‌ روشن‌ مي‌شه‌، اون‌ وقت‌ تمام‌ اعضاء وجود انسان‌ خدايي‌ مي‌شه‌ و لازم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ ديگه‌ زياد با مردم‌ انس‌ داشته‌ باشه‌. خودش‌ تنها با خداي‌ تعالي‌ مأنوس‌ مي‌شه‌. و لذا واعتصموا بالله‌، واعتصموا بحبل‌ الله‌. و عصمت‌ مقام‌ ارفع‌ اوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ صد در صد يد الله‌ باشه‌ كه‌ امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ امروز روز شهادتش‌ بود اين‌ امام‌ غريب‌ اين‌ امام‌ مظلوم‌ اين‌ امامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را حجت‌ خودش‌ قرار داده‌. در روايات‌ زيادي‌ هست‌، مضامين‌ مختلفي‌ هست‌ دربارة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ كه‌ عبادت‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ عليكم‌. ماها اماممون‌ را نمي‌شناسيم‌. شايد يكي‌ از اولياء خدا مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ به‌ ما گفتن‌ كه‌ خدا را نمي‌شه‌ شناخت‌. ما تا يك‌ حد فطري‌ به‌ خدا معرفت‌ پيدا كرديم‌ و تمام‌ شد اما به‌ ما گفتن‌ بايد امام‌ را بشناسيد اين‌ هم‌ نمي‌شه‌ شناخت‌، امام‌ را نمي‌شه‌ درك‌ كرد. اجمالا اين‌ طور عرض‌ كنم‌ اگر مثلي‌ بخواييم‌ بزنيم‌ بايد اينطور بگوييم‌ كه‌ روح‌ و بدن‌. مثل‌ خدا، مثل‌ روحه‌ و مثل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مثل‌ دست‌، چشمه‌، مثل‌ صورته‌، مثل‌ گوشه‌، مثل‌ زبانه‌. لذا فرمودند اينها يد اللهند. يعني‌ هر قدرتي‌ را اين‌ را من‌ با قاطعيت‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و اونچه‌ هم‌ مي‌گم‌ خيلي‌ كم‌ گفتم‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ به‌ اندازة‌ عقل‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ از روايات‌ استنباط‌ شده‌. هر چه‌ خدا بخواد اعمال‌ قدرت‌ در مخلوقش‌ بكنه‌ به‌ وسيلة‌ امام‌ انجام‌ مي‌ده‌.

 مثل‌ اين‌ كه‌ شما بگيد هر چه‌ من‌ بخوام‌ اعمال‌ قدرت‌ بكنم‌ به‌ وسيلة‌ دستم‌. خداي‌ تعالي‌ هر سخني‌ را بخواد گوش‌ بده‌ بوسيلة‌ امام‌ گوش‌ مي‌ده‌. خداي‌ تعالي‌ هر كلامي‌ را بخواد به‌ ما بگويد به‌ وسيلة‌ امام‌ و به‌ وسيلة‌ پيغمبر به‌ ما مي‌گه‌. چون‌ اونها لسان‌ اللهند اونها عين‌ اللهند، اونها اذن‌ اللهند، اونها يد اللهند. اين‌ موضوع‌ مسلمه‌. ارادت‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ عليكم‌ و تستر من‌ بيوتكم‌ قلوبنا آئيت‌ لمشيت‌ الله‌. دلهاي‌ خاندان‌ عصمت‌، قلوب‌ خاندان‌ عصمت‌ محل‌ مشيت‌ خداست‌، محل‌ ارادة‌ پروردگاره‌. ولي‌ يك‌ چيز در امام‌ هست‌ اين‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد. علم‌ امام‌ و احاطة‌ علمي‌ امام‌ اختيارش‌ در دست‌ خود امامه‌. يعني‌ گاهي‌ امام‌ مي‌خواد يك‌ چيزي‌ را ندونه‌، اختيار داره‌ مي‌تونه‌ ندونه‌. يك‌ چيزي‌ را مي‌خواد بدونه‌ هر چه‌ باشه‌ مي‌دونه‌. اين‌ اختيار در دست‌ خود  امامه‌. يعني‌ اگر اراده‌ كنه‌، تصميم‌ بگيره‌ كه‌ هيچي‌ را ندونه‌ اينجا بنشينه‌ چشمهاش‌ را هم‌ بگذاره‌ روي‌ هم‌ حتي‌ ندونه‌ كه‌ پهلوش‌ كي‌ نشسته‌ اين‌ اراده‌ و اختيار در دست‌ خود امامه‌. اين‌ در روايات‌ هم‌ هست‌ و اين‌ از عظمت‌ امامه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را به‌ امام‌ كرده‌ كه‌ اختيار علمش‌ را هم‌ داده‌ دست‌ خودش‌. ما اختيار چشممون‌، گوشمون‌، زبانمون‌، دستمون‌ هم‌ حتي‌ گاهي‌ در اختيار ما نيست‌. اما امام‌ حتي‌ اختيار علمش‌، حالا اين‌ معناش‌ چطوري‌ مي‌شه‌ اين‌ يك‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ شب‌ موفق‌ شدم‌ براي‌ دوستان‌ خصوصي‌ انشاءالله‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ چطور ممكنه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اختيار علمش‌ در دست‌ خودش‌ باشه‌.

 گاهي‌ خدا بهش‌ مي‌گه‌ ندون‌، بنده‌ است‌، بندة‌ خداست‌. گاهي‌ مي‌فهمه‌، نمي‌گه‌ خدا، مي‌فهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد هيچي‌ ندونه‌، نمي‌دونه‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد همه‌ را بدانه‌، مي‌دانه‌. بندة‌ خداست‌ و لذا امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌.شايد با اين‌ خلاصه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ مشكلات‌ دربارة‌ زهر خوردن‌ امام‌ و امثال‌ اينها رفع‌ شده‌ باشه‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مسموم‌ شده‌. مكرر حضرت‌ مجتبي‌ را مسموم‌ كردن‌. چون‌ معاويه‌ فكر مي‌كرد بالاخره‌ يك‌ روزي‌ مي‌شه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ اين‌ مظلوم‌، اين‌ مظلوم‌ تاريخ‌ كه‌ من‌ معتقدم‌ حتي‌ از حضرت‌ سيد الشهدا حضرت‌ مجتبي‌ مظلوم‌تر بوده‌. خيلي‌ مشكله‌ من‌ يك‌ وقتي‌ در قطار با يكي‌ دو نفر از جوانها مسافرت‌ مي‌رفتم‌. يك‌ جواني‌ توي‌ كوپة‌ ما بود اين‌ ازش‌ پرسيديم‌ اسمت‌ چيه‌ يك‌ اسمي‌ گفت‌ كه‌ معلوم‌ مي‌شد اين‌ يك‌ مذهب‌ ديگه‌اي‌ داره‌. گفتيم‌ مذهبت‌ چيه‌؟ گفت‌ سني‌ هستم‌. يك‌ جواني‌ كه‌ همراه‌ ما بود به‌ يكي‌ از خلفا تب‌ كرد. خوب‌ اين‌ خيلي‌ زياد من‌ اهميت‌ نداد، عكس‌ العملش‌ اين‌ بود كه‌ او هم‌ به‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كرد. من‌ ديدم‌ اين‌ جوان‌ شيعه‌ اون‌ رگهاي‌ گردنش‌ حركت‌ كرد، صورتش‌ سرخ‌ شد، بلند شد اگر من‌ مانعش‌ نشده‌ بودم‌ شايد تو كوپة‌ قطار او را مي‌كشت‌. چرا تو به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كردي‌! شما ببينيد معرفت‌ ما نسبت‌ به‌ علي‌ چقدره‌؟ به‌ قدر يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوس‌ معرفت‌ امام‌ مجتبي‌ هست‌. ابدا. در عين‌ حال‌ من‌ يقين‌ دارم‌ در مقابل‌ هر يك‌ از شما يك‌ جسارت‌ مختصري‌ به‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بكنه‌ يقينا شماها بي‌ تاب‌ مي‌شيد. نمي‌تونيد خودداري‌ كنيد. اونچنان‌ متأثر مي‌شيد كه‌ مي‌گيد توي‌ اين‌ مجلس‌ جاي‌ من‌ نيست‌. من‌ به‌ يك‌ عالم‌ وهابي‌ كه‌ اون‌ روز وهابي‌ بود گفتم‌ در كتاب‌ في‌ ذلال‌ القرآن‌ در تفسير سيد قدس‌ يك‌ جسارت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شده‌. به‌ خدا قسم‌ اگر اين‌ طور كه‌ تو مي‌گي‌ باشه‌ من‌ تمام‌ كتابهاش‌ را مي‌ريزم‌ توي‌ بيابان‌. كه‌ وقتي‌ فرداش‌ رفتم‌ بهش‌ نشان‌ دادم‌، خيلي‌ ناراحت‌ شد با اينكه‌ سني‌ بود، وهابي‌ اون‌ روز بود. اون‌ چنان‌ ناراحت‌ شد، به‌ علي‌ كسي‌ مي‌تونه‌ جسارت‌ بكنه‌! اون‌ وقت‌ شما فكر كنيد با اون‌ همه‌ معرفت‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ به‌ امير المومنين‌ داشت‌. علاوه‌ پدرشه‌، علاوه‌ با معاويه‌ عهد نامه‌ امضاء كرده‌ كه‌ به‌ علي‌ جسارت‌ نشه‌. علاوة‌ بر همه‌ دارن‌ اين‌ را بدعت‌ در دين‌ مي‌گذارن‌ و جز برنامه‌ قرارش‌ مي‌گذارند كه‌ بعد از هر نماز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ بشه‌. كه‌ حتي‌ يك‌ شامي‌ بي‌ عقل‌، بي‌ شعور اين‌ بعد از نماز يادش‌ رفته‌ بود كه‌ اين‌ عقيبات‌ نمازش‌ را بخونه‌، حركت‌ كرده‌ بود رفته‌ بود در خارج‌ شهر يادش‌ اونجا آمده‌ بود اونجا نشسته‌ بود به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ لعن‌ كرده‌ بود، و به‌ خاطر شكرانة‌ اين‌ كه‌ اينجا اين‌ تعقيب‌ نمازش‌ به‌ يادش‌ آمده‌ يك‌ مسجدي‌ ساخت‌ به‌ نام‌ مسجد ذكر. 

 شما ببينيد حضرت‌ مجتبي‌ برش‌ چه‌ مي‌گذره‌؟ اون‌ هم‌ نه‌ يك‌ روز، عاشورا يك‌ روز بود و تمام‌ شد، نه‌ يك‌ روز، نه‌ دو روز مدتها بلكه‌ در بعضي‌ تواريخ‌ داره‌ كه‌ يك‌ عده‌ از مسلمانها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را لعن‌ مي‌كردن‌. شما ببينيد چه‌ بر امام‌ مجتبي‌ مي‌گذره‌. شما يك‌ كلمه‌ شنيديد كه‌ در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جسارت‌ شده‌ به‌ حرم‌ مطهر من‌ افرادي‌ را مي‌شناختم‌ و به‌ من‌ خبرش‌ را دادن‌ كه‌ در شهرهاشون‌ اونقدر گريه‌ كرده‌ بودن‌ تا حالت‌ ضعف‌ بهشون‌ دست‌ داده‌ بود. غش‌ كرده‌ بودند. اون‌ وقت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ همه‌ جسارت‌. در زمان‌ امام‌ مجتبي‌ نتونستن‌ قبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ كنند براي‌ اين‌ كه‌ مبادا خوارج‌ برن‌ جسد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را از ميان‌ قبر خارج‌ كنند. شما ببينيد چقدر فشار بوده‌، خدا لعنت‌ كنه‌ معاويه‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ را. خدا لعنت‌ كنه‌ بني‌ اميه‌ را غاطبتا. كه‌ يك‌ چنين‌ شجرة‌ ملعونه‌اي‌ بودند در جامعه‌. برادران‌ عزيز من‌ به‌ خدا قسم‌ روي‌  محبت‌ شديد عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ تا زوده‌ ريشه‌هاي‌ اخلاق‌ فاسد را از دلتون‌ بيرون‌ بياريد يك‌ معصيت‌ كوچك‌، يك‌ بي‌ حرمتي‌ كوچك‌، حتي‌ بي‌ حرمتي‌ كوچكي‌ به‌ پدر و مادر گاهي‌ مي‌شه‌ خدا مي‌دونه‌ انسان‌ را به‌ اونجا مي‌رسونه‌ كه‌ انسان‌ مي‌شه‌ يزيد ابن‌ معاويه‌. تا اين‌ شجرة‌ ملعونه‌ در دلتون‌ هنوز تازه‌ جوانه‌ زده‌ اين‌ را ريشه‌ كنش‌ كنيد. برخلاف‌ هواي‌ نفستون‌ عمل‌ بكنيد. ظلم‌ نكنيد. بي‌ حرمتي‌ نكنيد. ادب‌ را رعايت‌ كنيد، تقوا را رعايت‌ كنيد.

 بياييد تو جرگة‌ مردمان‌ متدين‌ با خدا اين‌ دو روز دنيا به‌ هر حال‌ هر طور باشد مي‌گذره‌. و اسمي‌ از انسان‌ به‌ خوبي‌ ممكن‌ است‌ بعد از انسان‌ برده‌ بشه‌. شما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدابياييد. ببينيد چطور دلهاتون‌ منور مي‌شه‌ و چه‌ بندگي‌ پر از لذتي‌ داريد. اين‌ طوري‌ مي‌شه‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ يك‌ روز وارد شد در يك‌ جمعي‌ ديد همة‌ اينهايي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را كتك‌ زدن‌ نشستن‌ اينجا. شما مي‌گيد مگر غير از قنفض‌ كس‌ ديگري‌ هم‌ فاطمه‌ را زده‌ بود؟ چهل‌ نفر بودند اون‌ روز كه‌ ريختند به‌ سر فاطمة‌ زهرا. و هر كدام‌ يك‌ اذيتي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا وارد كردند. حضرت‌ يك‌ يكي‌ اونها را معرفي‌ كرد. تو مغيره‌ با چوب‌ به‌ بازوي‌ مادر من‌ زهرا زدي‌، تو چه‌ كردي‌، تو چه‌ كردي‌. اونقدر امام‌ مجتبي‌ محبوب‌ پيغمبر اكرم‌ بود كه‌ در روايت‌ دارد كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود هر كه‌ بر حسنم‌ گريه‌ كند روز قيامت‌ چشمش‌ گريان‌ نخواهد شد. چراغها را خاموش‌ كنيد شب‌ شام‌ غريبان‌ رسول‌ اكرمه‌.

 شب‌ شام‌ غريبان‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. مجلسمون‌ بايد مثل‌ قبرستان‌ بقيع‌ تاريك‌ باشه‌. ديشب‌ تذكر دادم‌ يكي‌ از اولياء مدينه‌ به‌ من‌ خصوصي‌ مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ من‌ گاهي‌ مي‌رم‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌. الان‌ طوري‌ قبرستان‌ بقيع‌ را ساختن‌ كه‌ داخل‌ قبرستان‌، يعني‌ قبور ائمة‌ بقيع‌ از بيرون‌ ديده‌ مي‌شه‌. مي‌گفت‌ من‌ مي‌رفتم‌ نصف‌هاي‌ شب‌ يك‌ سلامي‌ به‌ ائمة‌ اطهار عرض‌ كنم‌ گاهي‌ از شبها مي‌ديدم‌ يك‌ خانمي‌ در قبرستان‌ بقيع‌ كنار قبر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌. اونهايي‌ كه‌ مدينه‌ رفته‌اند مي‌دونند كه‌ در قبرستان‌ بقيع‌ نمي‌گذارند به‌ هيچ‌ وجه‌ كسي‌ وارد بشه‌ اون‌ هم‌ زن‌. يقينا مادرش‌ فاطمة‌ زهرابوده‌. جناده‌ امروز آمده‌ كنار بستر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌ حضرت‌ فرمود يا جناده‌ استعد لسفرك‌ حس‌ القبل‌ حلول‌، قبل‌ از اين‌ كه‌ مرگ‌ به‌ سراغت‌ بياد خودت‌ را آماده‌ كن‌، آمادة‌ مردن‌ كن‌. دارد او را وصيت‌ مي‌كند، توصيه‌ مي‌كند، سفارش‌ مي‌كند يك‌ مرتبه‌ جناده‌ مي‌گه‌ ديدم‌ حال‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ هم‌ خورد. از زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها طلب‌ تشتي‌ كرد. تشت‌ را آورد در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ گذاشت‌.

 امام‌ مجتبي‌ سر در ميان‌ تشت‌ كرد. از حلقوم‌ مباركش‌ خون‌ در ميان‌ تشت‌ ريخت‌. خوني‌ كه‌ در از گلو بريد. با همان‌ سادگي‌ كه‌ ديشب‌ عزاداري‌ كرديد من‌ دوست‌ دارم‌ آغاز عزاداري‌ اين‌ را به‌ وسيلة‌ خودم‌ انجام‌ بشه‌. همه‌ با حال‌ حزين‌ كنار قبر امام‌ مجتبي‌ در قبرستان‌ بقيع‌ خودتون‌ را قرار بديد. با اين‌ بدن‌ شما را راه‌ نمي‌دن‌ اين‌ موقع‌ شب‌ بريد كنار قبرستان‌ بقيع‌. اما با روحتون‌ بياييد وارد قبرستان‌ بشيد. شايد فاطمة‌ زهرا هم‌ باشد. شايد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ كنار مادرش‌ ايستاده‌ باشد. يا امام‌ المجتبي‌. 

۲۸ صفر ۱۴۱۵ قمری – اسلام‌ و تفاوت‌ اعتقاد با ايمان‌

 اسلام‌ و تفاوت‌ اعتقاد با ايمان‌ 28 صفر 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يا ايها الذين‌ آمنوا ادخلوا في‌ السلم‌ كافة‌.

 استفاده‌ و استعمال‌ در بين‌ ما هست‌ كلمة‌ اسلامه‌. ما همه‌ مسلمانيم‌ و اسلام‌ دين‌ ماست‌. اما معني‌ اسلام‌ چي‌ هست‌؟ و مسلمان‌ يعني‌ چه‌؟ و در قرآن‌ مجيد براي‌ معني‌ اسلام‌ خداي‌ تعالي‌ چه‌ فرموده‌ است‌؟ اين‌ يك‌ بحثي‌ است‌ كه‌ عنوان‌ بحث‌ امشب‌ ما را تشكيل‌ مي‌دهد. اسلام‌ از سلم‌ و تسليم‌ و اينكه‌ يك‌ انسان‌ در مقابل‌ ديگري‌ كه‌ از جهات‌ مختلف‌ قدرتش‌ مي‌چربد، در مقابل‌ او تسليم‌ ميشود. يا قدرت‌ ظاهريست‌. ظالمي‌ است‌، ضعيفي‌ را تحت‌ فشار قرار داده‌، مظلوم‌ و ضعيف‌ مجبور است‌ در مقابل‌ آن‌ ظالم‌ تسليم‌ باشد. يا از جهت‌ علمي‌ يك‌ نفر بر ديگري‌ مزيت‌ دارد و انسان‌ مجبور است‌ بخاطر پيشرفت‌ روحي‌ و تحصيل‌ علم‌ و دانش‌، در مقابل‌ او تسليم‌ باشد. يا يك‌ فردي‌ از نظر مالي‌ مزيتي‌ دارد بر يك‌ فقير و چون‌ اين‌ شخص‌ نيازمند به‌ اوست‌ بايد در مقابل‌ او تسليم‌ باشد. گاهي‌ هم‌ انسان‌ بخاطر يك‌ منافعي‌ بطور كلي‌ كه‌ در دست‌ ديگري‌ آن‌ منافع‌ قرار گرفته‌، براي‌ بدست‌ آوردن‌ آن‌ منافع‌، انسان‌ طبعا در مقابل‌ او تسليمه‌.

 اسلام‌ به‌ معناي‌ همون‌ تسليم‌ شدن‌ است‌. دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ديني‌ است‌ كه‌ بخاطر اينكه‌ انسان‌ نياز به‌ دين‌ دارد، انسان‌ نياز به‌ راهنمايي‌هاي‌ مذهب‌ دارد، بايد حتما در مقابل‌ قوانين‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌، تسليم‌ باشد. بهترين‌ تسليمها و عاقلانه‌ترين‌ تسليمها و عقلائي‌ترين‌ تسليمها، تسليم‌ در مقابل‌ نيازمنديهاي‌ علمي‌ و روحي‌ است‌. شاگرد در مقابل‌ استاد علميش‌ بايد تسليم‌ باشد. بندگان‌ خدا در مقابل‌ راهنمائي‌هاي‌ الهي‌ بايد تسليم‌ باشند. دين‌ مقدس‌ اسلام‌ آنقدر به‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ داده‌ كه‌ اسم‌ مذهب‌ را اسلام‌ گذاشته‌. يعني‌ تسليم‌ شدن‌. و در قرآن‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا ادخلوا. اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد خطاب‌ مؤمنينند، مؤمنين‌ كساني‌ هستند كه‌ قلبشون‌ هم‌ حتي‌ آرام‌ است‌ كه‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ دين‌ صحيحي‌ است‌. بخدا اعتماد كردند، بخدا اعتقاد كردند و به‌ آخرت‌ اعتقاد دارند. اما در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا، اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد، ادخلوا في‌ السلم‌ كافّة‌. همه‌اتون‌ در تسليم‌، در اينكه‌ همه‌اتون‌ تسليم‌ باشيد، مسلمان‌ باشيد، وارد بشيد. ادخلوا في‌ السلم‌ كافة‌.

 انسان‌ در اسلام‌ از همون‌ قدم‌ اول‌ وقتي‌ نام‌ مقدس‌ اسلام‌ را مي‌شنود بايد به‌ خودش‌ يك‌ حالت‌ تسليمي‌ بگيرد. خودرأيي‌ها را بگذارد كنار، فرمان‌ نبردن‌ را ترك‌ كند، فرمانبردار باشد، فرمانبر باشد. يك‌ فردي‌ باشد كه‌ در تمام‌ چيزها در تمام‌ دستورات‌، هر وقت‌ چيزي‌ به‌ او مي‌گويند كه‌ يقين‌ كرد از ناحية‌ اسلامه‌، فورا بگويد تسليمم‌.

 يك‌ شخصي‌ در كوفه‌ بود بنام‌ كليب‌. با امام‌ صادق‌ فاصله‌اش‌ زياد بود. چون‌ اكثرا حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در مدينه‌ بودند و راويان‌ خبر براي‌ مردم‌ كوفه‌ روايتها را مي‌آوردند. مردم‌ كوفه‌ هم‌ چون‌ شيعه‌ بودند و اين‌ بدنامي‌ كه‌ مردم‌ كوفه‌ دارند، اين‌ مال‌ يك‌ دوران‌ فشاري‌ كه‌ به‌ آنها وارد شد، اين‌ بدنامي‌ براي‌ آنها پيدا شد. و الا در روايات‌ از كوفه‌ و مردمان‌ كوفه‌ خيلي‌ مدح‌ شده‌. مردمان‌ بسيار خوبي‌ داشته‌ و شيعيان‌ خالص‌ در كوفه‌ بوده‌اند و كوفه‌ آنزمان‌، همين‌ نجف‌ فعلي‌، نجف‌ با كوفه‌ خدا قسمتتون‌ كند، فاصلة‌ زيادي‌ ندارد. شايد آن‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ دو تا شهر بهم‌ وصل‌ نشده‌ بود، يكي‌ از علائم‌ آخر الزمان‌ هم‌ همين‌ است‌ شهر نجف‌ و شهر كوفه‌ با هم‌ وصل‌ ميشود كه‌ الان‌ وصل‌ شده‌، آنوقتي‌ كه‌ وصل‌ نشده‌ بود، ده‌ كيلومتر بيشتر بين‌ كوفه‌ و نجف‌ فاصله‌ نبود و مردم‌ خوب‌ كوفه‌ در نجف‌ بودند. يعني‌ بعنوان‌ نجف‌ مطرح‌ بودند. بنابراين‌ مردم‌ شهر كوفه‌ بسيار مردمان‌ خوب‌ منجمله‌ اين‌ شخص‌ است‌ كه‌ در زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ واقع‌ است‌ و مردمي‌ بودند كه‌ به‌ مجرد اينكه‌ يك‌ راوي‌ حديث‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد و اما الحوادث‌ الواقعه‌ فارجعوا فيها الي‌ رواة‌ احاديثنا. اگر يك‌ خبرهاي‌ تازه‌اي‌، يك‌ دستورات‌ تازه‌اي‌ را براتون‌ پيش‌ آمد و حكمش‌ را نمي‌دانستيد به‌ روات‌ احاديث‌ ما، يعني‌ آنهايي‌ كه‌ مورد وثوقند، عادلند، مورد اعتماد شما هستند، به‌ آنها مراجعه‌ كنيد و مسائلتون‌ را از آنها بپرسيد. اينها هم‌ مراجعه‌ مي‌كردند. هر چند وقت‌ يكدفعه‌ يك‌ نفر حركت‌ مي‌كرد با مخارج‌ زياد آنروز، از يك‌ طرف‌ پيامهاي‌ مردم‌ كوفه‌ را مي‌برد، و از يك‌ طرف‌ دستورات‌ امام‌ صادق‌ يا ساير ائمه‌ را مي‌آورد. اين‌ برنامة‌ شيعيان‌ بود، اين‌ برنامة‌ مسلمان‌ و مقيد به‌ انجام‌ وظائف‌ بود كه‌ اينكار را مي‌كردند.

 لذا وقتي‌ كه‌ يك‌ محدثي‌ از طرف‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌آمد براي‌ كوفه‌، اين‌ جناب‌ آقاي‌ كليب‌ مي‌رفت‌ دو زانو در محضر آن‌ راوي‌ حديث‌ مي‌نشست‌. هر چه‌ از احكام‌ از امام‌ صادق‌ نقل‌ ميشد، ايشان‌ فقط‌ دستش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ چشمش‌. روي‌ چشم‌. چشم‌. تسليميم‌، قبول‌ داريم‌ و كم‌كم‌ اسم‌ ايشان‌ شد كليب‌ تسليم‌. اينقدر گفته‌ بود كه‌ چشم‌ و تسليمم‌ كه‌ اسمش‌ را گذاشته‌ بودند كليب‌ تسليم‌. بقيه‌ معلومه‌ اينطور نبودند. وقتي‌ كه‌ از ناحية‌ امام‌ خبري‌ مي‌آمد، فكر كنيم‌ ببينيم‌ ميشه‌ در شهر ما اين‌ مطلب‌ پياده‌ بشه‌، اين‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌.

 يك‌ قضيه‌اي‌ يادم‌ آمد كه‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نسبت‌ به‌ مفضل‌ و نسبت‌ به‌ ابن‌ ابي‌ عمير هر دو محبت‌ داشتند. گاهگاهي‌ تعريف‌ از مفضل‌ هم‌ مي‌كرد. براي‌ اينكه‌ مفضل‌ با ابن‌ ابي‌ عمير معرفي‌ بشوند و دوستان‌ مفضل‌ و ابن‌ ابي‌ عمير معلوم‌ بشن‌، چون‌ ابن‌ ابي‌ عمير از علما بود. با افراد با شخصيت‌ بيشتر برخورد داشت‌. تجار محترم‌، افراد باصطلاح‌ داراي‌ شخصيت‌، با اينجور افراد بيشتر مي‌نشست‌. اما مفضل‌ بن‌ عمر چون‌ خودش‌ هم‌ مرد عوامي‌ است‌ تقريبا، مورد اعتماد ولي‌ در عين‌ حال‌ يك‌ حالتي‌ داره‌ كه‌ با اين‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ قهوه‌خانه‌ها، سابقا توي‌ قهوه‌خانه‌ها معمولا افراد معمولي‌ مي‌نشستند، اين‌ داشها مي‌نشستند، با آنها بيشتر مأنوس‌ بود. به‌ امام‌ صادق‌ گفتند مفضل‌ رعايت‌ بعضي‌ از جهات‌ را نميكنه‌. با افراد نابابي‌ مأنوسه‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دو تا نامه‌ نوشتند يكي‌ براي‌ ابن‌ ابي‌ عمير و يكي‌ هم‌ براي‌ مفضل‌ بن‌ عمر كه‌ جوانهاي‌ شيعه‌ و سادات‌ اينها مي‌خوان‌ ازدواج‌ كنند. براي‌ اينها پول‌ جمع‌ كنيد. نامه‌ كه‌ به‌ ابن‌ ابي‌ عمير رسيد، ابن‌ ابي‌ عمير آمد در بين‌ دوستانش‌ مطرح‌ كرد. تجاري‌ بودند، يكي‌ گفت‌ انشاء الله‌ سر سال‌ حساب‌ مي‌كنيم‌، اگر خمسي‌، سهم‌ امامي‌ بدهكار شديم‌ تقديم‌ مي‌كنيم‌. يكي‌ ديگه‌ گفت‌ وضع‌ چك‌ و سفته‌، البته‌ آنوقتها چك‌ و سفته‌ نبود. من‌ از قول‌ دوستان‌ امروز ميگم‌ اين‌ حرفها را. چكهامون‌ چي‌ ميشه‌، سفته‌هامون‌ چي‌ ميشه‌. يك‌ مقداري‌ پشت‌ گردنشون‌، پشت‌ گوششون‌ را خاراندند و يك‌ مقداري‌ فكر كردند و خلاصه‌ گفتند چشم‌. ولي‌ چشمي‌ بود كه‌ معلوم‌ بود خبري‌ نخواهد شد. ولي‌ نامة‌ حضرت‌ صادق‌ وقتي‌ به‌ مفضل‌ بن‌ عمر رسيد، مطالعه‌ كرد. آمد در قهوه‌خانه‌ به‌ همان‌ داشها گفت‌ كه‌ امام‌ صادق‌ اينطوري‌ نوشتند. يكي‌ از بين‌ همه‌ بلند شد گفت‌ بيغيرته‌ مثلا هر كسي‌ جواب‌ امام‌ صادق‌ را همين‌ الان‌ نده‌. پولها را ريختند. يك‌ پول‌ قابل‌ توجهي‌ جمع‌ شد و فرستادند براي‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ فرمود ديديد. اگر مفضل‌ بن‌ عمر با اين‌ دسته‌ رفت‌ و آمد ميكنه‌، مربوط‌ به‌ آن‌ تسليم‌ و ايمانشونه‌. درسته‌ هواي‌ نفس‌ هست‌، شهوت‌ هست‌، افرادي‌ هستند كه‌ ساخته‌ نشدند آنجوري‌ كه‌ بايد ساخته‌ بشن‌. اما در عين‌ حال‌ عشق‌ و علاقه‌اشون‌، غيرتشون‌، ايجاب‌ نميكنه‌ كه‌ كلام‌ امامشون‌ را به‌ زمين‌ بزنند. يك‌ چنين‌ عملي‌ را انجام‌ ميدن‌. ولي‌ آنهائي‌ كه‌ باصطلاح‌ خيلي‌ ظاهر الصلاحند. بعضيها خيال‌ مي‌كنند توي‌ مسجد كه‌ ميرن‌، نماز اول‌ وقت‌ كه‌ مي‌خوانند. باصطلاح‌ ظاهر خوبي‌ هم‌ كه‌ دارند و شرشون‌ هم‌ كه‌ به‌ كسي‌ نميرسه‌. ديگه‌ اسلام‌ همين‌ اندازه‌ هم‌ بيشتر ازشون‌ نخواسته‌. ديگه‌ اگر گاهي‌ شده‌ها، ايني‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. گاهي‌ به‌ افراد متوسط‌ انسان‌ وقتي‌ به‌ آنها در راه‌ خير يك‌ پيشنهادي‌ ميكنه‌، آنها خيلي‌ جديتر مي‌گيرند. تا يك‌ افراد مثلا ثروتمند كه‌ هميشه‌ هم‌ توي‌ مسجدند. به‌ اينها وقتي‌ ميگه‌ نه‌ اينكه‌ كار خير زياد كردند، ميگن‌ حالا اين‌ پيشنهاد را ما پشت‌ گوش‌ مي‌اندازيم‌. منظورم‌، نمي‌خواستم‌ اين‌ قضيه‌ را نقل‌ كنم‌ در عين‌ اينكه‌ ظاهر الصلاح‌ نيستند، خيلي‌ تسليمند و مسلمان‌ واقعي‌ هستند.

 خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد ادخلوا في‌ السلم‌ كافة‌. چون‌ من‌ برنامه‌هام‌ اين‌ بود كه‌ از اول‌ اين‌ سه‌ شب‌ كه‌ شب‌ اول‌ دربارة‌ نفاق‌، شب‌ دوم‌ دربارة‌ كفر كه‌ ديشب‌ بود و امشب‌ دربارة‌ اسلام‌ صحبت‌ كنم‌. اسلام‌ همانطوري‌ كه‌ كفر و نفاق‌ مراحل‌ داشت‌، و مرتبه‌هاي‌ مختلفي‌ داشت‌، اسلام‌ هم‌ داراي‌ مراتبيست‌. مرتبة‌ اول‌ اسلام‌ همين‌ است‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ دين‌ واقع‌ شد، با كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌، محمدا رسول‌ الله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) با اين‌ دو كلمه‌ مسلمان‌ ميشه‌. يعني‌ وقتي‌ اين‌ دو كلمه‌ را گفت‌ اين‌ شخص‌ بدنش‌ پاك‌، جزء مسلمانهاست‌. و البته‌ از نظر من‌ چون‌ پياده‌ كردم‌، عمل‌ كردم‌، عرض‌ مي‌كنم‌، اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ هم‌ جزء اسلامه‌. چون‌ همة‌ بدبختيهايي‌ كه‌ تابحال‌ سر اسلام‌ آمده‌ بخاطر نگفتن‌ اين‌ كلمه‌ بوده‌. كلمة‌ شهادت‌ يكي‌ لا اله‌ الا الله‌. يكي‌ كلمة‌ بعديشه‌ يكي‌ هم‌ كلمة‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌. اين‌ شهادت‌ هم‌ جزء شهادتهاست‌. اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ متأسفانه‌ خود ما شيعيان‌ هم‌ به‌ كلمة‌ سوم‌ زياد اهميت‌ نميديم‌. روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر خواص‌ از اصحاب‌ پيغمبر در اذان‌ و اقامه‌، اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ مي‌گفتند. منتهي‌ بخاطر اينكه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دشمني‌ نكنند، موقتا پيغمبر اكرم‌ به‌ عموم‌ نفرمود ولي‌ به‌ خواص‌ فرمود. سلمان‌ دارد درباره‌اش‌ كه‌ در اذان‌ مي‌گفت‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌. شهادت‌ بر ولايت‌ جزء اذانه‌. اين‌ را آقايون‌ بدونند. البته‌ فتواها فرق‌ ميكنه‌. ولي‌ روايت‌ دارد و شهادت‌ به‌ ولايت‌ جزء اذانه‌. و در احاديث‌ مختلف‌ هست‌ كه‌ هر كجا اين‌ دو كلمه‌ بوده‌، شهادت‌ به‌ ولايت‌ هم‌ بوده‌. بر در بهشت‌ نوشته‌ لا اله‌ الا الله‌. صلوات‌ اگر خواستيد بفرستيد، آهسته‌ بفرستيد تا اين‌ مطلبمون‌ بهم‌ نخوره‌. تا چند دقيقه‌اي‌ كه‌ من‌ اين‌ مسئله‌ را بگم‌. لا اله‌ الا الله‌. محمدا رسول‌ الله‌. علي‌ ولي‌ الله‌. همه‌ جا اين‌ مسئله‌ بوده‌. يعني‌ شما جائي‌ سراغ‌ نداريد كه‌ روايات‌ شيعه‌ بيان‌ كنندة‌ آن‌ باشد كه‌ شهادت‌ به‌ وحدانيت‌ و شهادت‌ به‌ رسالت‌ باشه‌ و شهادت‌ به‌ ولايت‌ نباشه‌. شما الان‌ ممكنه‌ فورا به‌ من‌ اعتراض‌ كنيد پس‌ در نماز، در تشهد چي‌ ميشه‌؟ تشهد جامعترش‌ بيان‌ شده‌ و آن‌ صلواته‌. يعني‌ همان‌ كه‌ بعد از دو شهادت‌ وصل‌ مي‌كنيد آل‌ پيغمبر را به‌ پيغمبر، و از خدا براي‌ آنها طلب‌ رحمت‌ مي‌كنيد و از خدا مي‌خواهيد كه‌ در رديف‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ آن‌ رحمت‌ خاصه‌اش‌ را بر آنها نازل‌ كنه‌، اين‌ بالاتر از اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ است‌.

 بهرحال‌ اين‌ يك‌ بحثي‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ اين‌ سه‌ كلمه‌ را گفت‌ مسلمانه‌. ولو اينكه‌ ما يقين‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ در قلبش‌ اعتقاد به‌ اين‌ سه‌ كلمه‌ نداره‌. حق‌ نداريم‌ باهاش‌ معاملة‌ غير مسلمان‌ بكنيم‌. اين‌ يك‌ مرحلة‌ از اسلامه‌. اين‌ را ميگن‌ مسلمان‌. آقا اسم‌ اين‌ شخص‌ چيه‌؟ مسلمان‌. در ميان‌ جرگة‌ مسلمانها وارد شده‌، در ميان‌ مردم‌ مسلمان‌ اين‌ واقع‌ شده‌. ديگه‌ خونش‌، مالش‌، عرضش‌، آبروش‌ محفوظه‌.

 مرحلة‌ دوم‌ همين‌ اعتقاد بياد توي‌ قلبش‌. يعني‌ واقعا معتقد باشه‌ كه‌ خدا يكيست‌. واقعا معتقد بشود كه‌ پيغمبر فرستادة‌ خداست‌ و واقعا معتقد بشود كه‌ علي‌ خليفة‌ بلا فصل‌ رسول‌ الله‌ است‌. و تمام‌ ائمه‌ خلفاي‌ پيغمبرند. اينها را معتقد بشه‌. اعتقاد پيدا كنه‌. يعني‌ در قلبش‌ هم‌ به‌ اين‌ مسائل‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ مرحلة‌ دوم‌ از اسلامه‌.

 مرحلة‌ سوم‌ از اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ اعتقاد سبب‌ ايماني‌ بشود كه‌ در قلبش‌ پيدا شده‌. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ اعتقاد داره‌، علم‌ هم‌ داره‌ اما ايمان‌ نداره‌. ميشه‌. از نظر استدلال‌ دلايل‌ محكم‌ داره‌ كه‌ خدا يكيست‌ و خدائي‌ هست‌. از نظر استدلال‌ دلايل‌ محكمي‌ بر رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ داره‌. و حتي‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اما ايمان‌ نداره‌. ايمان‌ يعني‌ بعد از اعتقاد، به‌ اضافة‌ اعتقاد يك‌ آرامشي‌ هم‌ انسان‌ داشته‌ باشد.

 يك‌ مثال‌ خوبي‌ يك‌ نفر مي‌زد. منهم‌ شايد در همين‌ مجلس‌ اين‌ مثل‌ را زده‌ باشم‌. بد نيست‌ براي‌ اينكه‌ فرق‌ بين‌ اعتقاد بي‌ ايمان‌ و اعتقاد با ايمان‌ را بدانيد. اعتقاد بي‌ ايمان‌ مثل‌ اعتقاد شماست‌ كه‌ مرده‌ نميتونه‌ حركتي‌ داشته‌ باشه‌، اذيتي‌ داشته‌ باشه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ آرامش‌ نداريد ازش‌ مي‌ترسيد. توي‌ يك‌ اطاق‌ حاضر نيستيد پهلوش‌ بخوابيد. اين‌ مرده‌ كاري‌ نميتونه‌ بكنه‌. مثل‌ فرش‌. بعد از مردن‌ بدن‌ انسان‌ مثل‌ گوشت‌ قصابي‌ ميمونه‌. شما يك‌ لش‌ گوسفند توي‌ فريزر داريد. شب‌ مي‌ترسيد كنار اين‌ يخچال‌ و فريزر مثلا بخوابيد؟ نه‌. ترسي‌ ندارم‌. خوب‌ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ آنهم‌ باصطلاح‌ گوشت‌ بي‌ جان‌ گوسفنده‌ اينهم‌ گوشت‌ بي‌ جان‌ انسان‌. نه‌ از اين‌ مي‌ترسم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اعتقاد داريد كه‌ اين‌ كاري‌ نميتونه‌ بكنه‌. تازه‌ بر فرض‌ روح‌ هم‌ برگرده‌ توي‌ بدنش‌. ميشه‌ مثل‌ آنوقتي‌ كه‌ زنده‌ بود. باز هم‌ نمي‌ترسيد بلكه‌ انس‌ داشتيد. چرا مي‌ترسيد؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ ايمان‌ نداريد. اما آن‌ غسال‌ كه‌ صد تا مرده‌ را زير و رو كرده‌ و ديده‌ هيچ‌ كدومشون‌ حركتي‌ نداشتند، او ايمان‌ هم‌ داره‌ كه‌ اين‌ نميتونه‌ كاري‌ بكنه‌. لذا شب‌ هم‌ بريد توي‌ غسالخانه‌ مي‌بينيد سفره‌اش‌ را پهن‌ من‌ ديدم‌ اين‌ مثل‌، اين‌ چيز را كه‌ يك‌ جنازه‌اي‌ برده‌ بوديم‌ براي‌ غسل‌. گفت‌ من‌ شامم‌ را بخورم‌ بعد ايشان‌ را مي‌شورم‌. و بعله‌ نشست‌ حالا ما خيلي‌ يعني‌ متأثر و ناراحت‌ ولي‌ ايشان‌ شامش‌ را خورد بعد پا شد براي‌ غسل‌ دادن‌ اين‌ ميت‌. بعضي‌ وقتها هست‌ ميگن‌ شب‌ حرف‌ مرده‌ را نزنيد. آدمهاي‌ بزرگ‌ هم‌ ممكنه‌ بترسند. اين‌ عدم‌ ايمانه‌. ايمان‌ نداريد به‌ اينكه‌ اين‌ مرده‌ كاري‌ نميتونه‌ بكنه‌. يك‌ مثال‌ براي‌ اينكه‌ ايمان‌ از اعتقاد جدا ميشه‌.

 همة‌ ما اعتقاد داريم‌ خدائي‌ هست‌. همة‌ ما اعتقاد داريم‌ توي‌ قرآن‌ خدا گفته‌ كه‌ ما روزيتون‌ را ميديم‌. اما ايمان‌ نداريم‌. فردا ظهر آقا پول‌ نداري‌. چيكار ميكني‌؟ نمي‌دونم‌ از كي‌ قرض‌ كنم‌؟ من‌ خودم‌ يك‌ شب‌ در قم‌ سر شب‌ بود. هيچ‌ پول‌ ديدم‌ ندارم‌. شب‌ تولد حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ بود. فردا صبح‌ هم‌ ممكن‌ بود يك‌ عده‌ دوستان‌ بيان‌ منزل‌ ما. شيريني‌ بايد بخريم‌. رفتم‌ حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها. البته‌ هر چه‌ فكر كردم‌ از كي‌ قرض‌ كنم‌، ديدم‌ همة‌ جاهائي‌ كه‌ ممكنه‌ قرض‌ كنم‌ پره‌. يعني‌ قرض‌ كرده‌ بوديم‌. ديگه‌ خجالت‌ مي‌كشيديم‌ كه‌ دو مرتبه‌ بريم‌ بهش‌ بگيم‌ باز هم‌ قرض‌ بده‌. مثلا حالا. بعد توي‌ حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ حضرت‌ عرض‌ كرديم‌. حضرت‌ مثل‌ اينكه‌ همانطوري‌ كه‌ شماها زيادتون‌ بهتون‌ يك‌ القائي‌ ميشه‌، دلم‌ آرام‌ پيدا كرد. ايمان‌ پيدا كردم‌ كه‌ برم‌ خونه‌ براي‌ ما پول‌ مي‌فرستند. آنجا من‌ مزة‌ ايمان‌ را فهميدم‌. مزة‌ ايمان‌ خيلي‌ عجيبه‌. يعني‌ اگر انسان‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌ها، توي‌ بيمارستان‌، بهش‌ گفتند اين‌ عمل‌ خطرناكه‌ و نود درصد مي‌ميري‌، آرام‌ خوابيده‌. مثل‌ اينكه‌ روي‌ تشك‌ پر قو استراحت‌ كرده‌. خيلي‌ لذتبخشه‌ ايمان‌ و متأسفانه‌ كمترين‌ چيزي‌ كه‌ به‌ ما مردم‌ امروز عنايت‌ كردند ايمانه‌. و حال‌ اينكه‌ ما بايد ايمانمون‌ تقويت‌ بشه‌ و از همه‌ بيشتر بشه‌. ايمان‌ در دل‌ نيست‌. اما اعتقاد هست‌. من‌ مي‌خواستم‌ اين‌ را بگم‌. اين‌ يك‌ مرحلة‌ از اسلامه‌ كه‌ اعتقاد دارم‌. مي‌شينم‌ ده‌ تا دليل‌ براي‌ شاگردانم‌ اقامه‌ مي‌كنم‌ كه‌ خدائي‌ هست‌. صد تا دليل‌ اقامه‌ ميكنم‌ كه‌ اسلام‌ حقه‌. اما خودم‌ ايمان‌ ندارم‌. يعني‌ آرامش‌ ندارم‌. يعني‌ راحت‌ نيستم‌. در موقع‌ عمل‌ نميتونم‌ همانطوري‌ كه‌ از مرده‌ مي‌ترسم‌، همانطور در وقت‌ عمل‌ نمي‌تونم‌ به‌ اين‌ اعتقادم‌ پابند باشم‌. نمي‌تونم‌. اين‌ هم‌ يك‌ مرحلة‌ از اعتقاده‌. از اسلامه‌. يك‌ مرحلة‌ بالاتر اسلام‌ آن‌ است‌ كه‌ آن‌ ايمان‌ هم‌ پيدا بشه‌. يك‌ آرامشي‌، آقا فردا چيكار ميكني‌؟ خدا كريمه‌. تو با اين‌ همه‌ خطراتي‌ كه‌ در مقابلت‌ قرار گرفته‌ چه‌ تصميم‌ داري‌؟ خدا هم‌ هست‌. گر نگهدار من‌ آن‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌دانم‌ شيشه‌ را در(قطع‌ صداي‌ نوار)

 مقابل‌ همة‌ بانكها پر از پول‌، همة‌ وسايل‌، ايمان‌ نداري‌ ناراحتي‌. اين‌ را حتي‌ كتابهاي‌ دانشمندان‌ غير مسلمان‌ هم‌ نوشته‌. من‌ ممكنه‌ پنج‌ شيش‌ تا از اين‌ كتابها توي‌ حافظه‌ام‌ هست‌. يك‌ وقتي‌ سي‌ تا كتاب‌، آنوقتي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ اتحاد و دوستي‌ را مي‌نوشتم‌، سي‌ تا كتاب‌ در اين‌ موضوع‌ ديدم‌ همه‌ متفقا ميگن‌ ايمان‌ به‌ خدا. حتي‌ يك‌ دانشمند ميگه‌ من‌ اعتقاد به‌ خدا ندارم‌. خوشا به‌ حال‌ آنها كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند، اعتقاد به‌ خدا دارند. آنها راحتند. ولي‌ من‌ كه‌ اعتقاد ندارم‌ ميگم‌ آيا بعد از من‌ چي‌ ميشه‌؟ آيا فردا چه‌ خواهد شد؟ آيا چه‌ بلائي‌ به‌ سرمون‌ خواهد آمد؟ هميشه‌ در اضطراب‌. اما كساني‌ كه‌ ايمان‌ دارند. كتابهاي‌ آئين‌ دوست‌ يابي‌ را برداريد نگاه‌ كنيد. يك‌ بخش‌ مهمش‌، يك‌ آمريكائي‌ نوشته‌، مربوط‌ به‌ ايمانه‌. كتاب‌ آئين‌ دوستي‌ را نگاه‌ كنيد باز مربوط‌ به‌ ايمان‌ يك‌ بخش‌ مهمشه‌. رمز خوشبختي‌ را نگاه‌ كنيد، اينها همه‌ مال‌ خارجيهاست‌، كه‌ ترجمه‌ شده‌ به‌ فارسي‌. رمز خوشبختي‌ را نگاه‌ كنيد، يك‌ بخشش‌ مربوط‌ به‌ ايمانه‌. كتاب‌ راز خوشبختي‌ را نگاه‌ كنيد. باز يك‌ بخشش‌ مربوط‌ به‌ ايمانه‌. ايمان‌ را بزرگترين‌ رمز خوشبختي‌ انسان‌ مي‌دونند كه‌ خدا هم‌ فرموده‌ قد افلح‌ المؤمنون‌. رستگاري‌ و خوشبختي‌ مال‌ اهل‌ ايمانه‌ و اگر انسان‌ ايمان‌ در قلبش‌ پيدا شد آن‌ آرامش‌ را خدا بهش‌ داد، راحت‌ شد. آنچنان‌ راحت‌ ميشه‌ كه‌ هيچ‌ اضطرابي‌ نداره‌. چون‌ تمام‌ ناراحتيهاي‌ انسان‌ در اثر اضطرابه‌. اضطراب‌. چي‌ ميشه‌؟ ايني‌ كه‌ ميگيد چه‌ خواهد شد؟ توي‌ جبهة‌ جنگ‌ در صف‌ مقدم‌ آني‌ كه‌ ايمان‌ داره‌ راحته‌. ولي‌ در همان‌ جبهة‌ جنگ‌ يكي‌ آن‌ آخر ايستاده‌، صف‌ آخر آخر. جاي‌ امن‌ ايستاده‌. چون‌ ايمان‌ نداره‌ مي‌لرزه‌. عجيبه‌ ايمان‌ به‌ خدا. من‌ اگر بخوام‌ دربارة‌ ايمان‌ صحبت‌ كنم‌ خيلي‌ حرف‌ دارم‌ و خيلي‌ انسان‌ تأسف‌ ميخوره‌ كه‌ چرا ما مردم‌ به‌ اين‌ رمز خوشبختي‌ توجه‌ نكرديم‌. توجه‌ نمي‌كنيم‌.

 يك‌ پيرزن‌ گاهي‌ ميشه‌ ايمان‌ داره‌، راحت‌. من‌ ديدم‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. بهش‌ خبر دادند كه‌ مرض‌ تو ديگه‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. حالا بچه‌ها نمي‌خواستن‌ خبر بهش‌ بدهند. خبر بهش‌ رسيد. خوشحال‌ پاش‌ را كرد طرف‌ قبله‌. راحت‌. خوشحال‌ بود كه‌ از اين‌ زندان‌ پر اوهام‌ و پر محن‌ دنيا داره‌ نجات‌ پيدا ميكنه‌. اما يك‌ آدم‌ قوي‌، يك‌ ورزشكار، چون‌ ايمان‌ نداره‌ بهش‌ بگن‌ اين‌ تبي‌ كه‌ تو داري‌، اين‌ تب‌ احتمال‌ داره‌ فلان‌ تب‌ باشه‌، اون‌ تب‌ بعد ممكنه‌ به‌ فلان‌ مرض‌ تو را مبتلا بكنه‌. بعد ممكنه‌ كه‌ آن‌ مرض‌ تو را مبتلا به‌ فلان‌ مرض‌ بكنه‌. آن‌ مرض‌ ممكنه‌ يك‌ وقتي‌ كشنده‌ باشه‌. آقا با همة‌ اينها دلشوره‌ ميكنه‌، تاب‌ تاب‌ زدن‌، اوضاع‌ بهم‌ ريخته‌ و اينهم‌ من‌ ديدم‌ كه‌ عصباني‌ ميشه‌ ديگه‌ كسي‌ جرأت‌ نداره‌ باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ تا دكتر بگه‌ كه‌ آقا تبت‌ الحمد لله‌ به‌ سلامتي‌ بريد. آنوقت‌ راحت‌ ميشه‌.

 ايمان‌ به‌ خدا خيلي‌ اهميت‌ دارد كه‌ قد افلح‌ المؤمنون‌. و العصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر. الا الذين‌ آمنوا. همة‌ مردم‌ در خسرانند، در ضررند. قدر ايمانتون‌، آنهائي‌ كه‌ ايمان‌ دارند قدر ايمانشون‌ را بدانند راه‌ ايمان‌ را طي‌ كنيد برسيد به‌ جائي‌ كه‌ از اولياء خدا باشيد كه‌ ان‌ كنتم‌، آية‌ شريفة‌ قرآن‌ سورة‌ جمعه‌ مي‌فرمايد كه‌ يا ايها الذين‌ هادوا ان‌ زعمتم‌ انكم‌ اولياء لله‌ من‌ دون‌ الناس‌ فتمنوا المؤمنين‌. از علائم‌ اولياء خدا اين‌ است‌ كه‌ انتظار مردن‌ را مي‌كشند. تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ از اسم‌ مرگ‌ وحشت‌ كنند. ايمان‌ به‌ خدا. اگر ايمان‌ آمد در دل‌،اعتقاد هم‌ بود، اين‌ يك‌ مرحلة‌ نسبتا خوبي‌ از اسلامه‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ باز اينجا ايمان‌ هست‌، اعتقاد هم‌ هست‌، اما آنقدر ايمان‌ و اسلام‌ سرايت‌ نكرده‌ به‌ اعضاي‌ بدن‌ انسان‌ كه‌ دست‌ و زبان‌ و چشم‌ و گوش‌ را كنترل‌ كنه‌. اين‌ را نتونسته‌ هنوز. اينجاست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همون‌ مؤمنين‌، به‌ اينهايي‌ كه‌ به‌ رمز خوشبختي‌ رسيدند، مي‌فرمايد كه‌ ادخلوا في‌ السلم‌ كافه‌. بيائيد دست‌ و زبان‌ و گوش‌ و حلق‌ و بينيتون‌ را هم‌ تسليم‌ ايمانتون‌ كنيد. اين‌ ايمان‌ انسان‌، اين‌ اسلام‌ انسان‌، مثل‌ يك‌ خورشيدي‌ شعاع‌ مي‌اندازه‌، چشمت‌ را پر نور ميكنه‌، گوشت‌ را پر نور ميكنه‌، زبانت‌ را پر نور ميكنه‌. كه‌ در آن‌ زيارت‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌، در دعاي‌ بعد از زيارت‌ مي‌گيم‌ كه‌ و سمعي‌ نور الحكمه‌. و بصري‌ نور الزياره‌. اين‌ چشم‌ پر از نور ميشه‌. اين‌ گوش‌ پر نور ميشه‌. قلب‌ انسان‌ داراي‌ نور ميشه‌. تمام‌ وجود انسان‌ داراي‌ نور ميشه‌. يك‌ پارچه‌ نور گرفته‌. ديگه‌ ظلمت‌ وجود نداره‌. بكشندش‌ حاضر نيست‌ كوچكترين‌ كار گناه‌ را بكنه‌. قطعه‌ قطعه‌اش‌ بكنند چشم‌ به‌ نامحرم‌ باز نميكنه‌. اين‌ هم‌ يك‌ مرحلة‌ از تسليمه‌ كه‌ ايمان‌ مي‌آد، تسليم‌ مي‌آد تمام‌ اعضاي‌ وجود انسان‌ را ميگيره‌. اين‌ اسمش‌ اسلام‌ واقعيست‌. اسلام‌ حقيقيست‌. و مرحلة‌ آخرش‌ كه‌ بعد از تزكية‌ نفس‌ كه‌ آن‌ ديگه‌ مال‌ كملينه‌ كه‌ من‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ خيلي‌ نمي‌تونم‌ درباره‌اش‌ شرح‌ بدهم‌. كه‌ وقتي‌ انسان‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذروند، مراحل‌ انس‌ و توكل‌ و اينها را گذروند، بعد ميرسه‌ به‌ مرحلة‌ تسليم‌. تسليم‌. اينجا آنچنان‌ اسلام‌ تسليمه‌

 ما ربهم‌ يك‌ حالتي‌ براي‌ انسان‌ پيدا ميشه‌. كالميت‌ تحت‌ يدي‌ الغسال‌. مثل‌ يك‌ مرده‌اي‌ است‌ در مقابل‌ خداي‌ تعالي‌. از خودش‌ هيچ‌ رأيي‌ نداره‌. خواهشي‌ نداره‌. هيچي‌ نداره‌. ميگه‌ يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد. يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. چون‌ كه‌ تو خواسته‌اي‌ باد فداي‌ ره‌ تو سر من‌، پيكر من‌، اكبر من‌، اصغر من‌. انسان‌ اينجوري‌ باشه‌. انسان‌ تسليم‌ به‌ تمام‌ معنا. حتي‌ وقتي‌ مي‌خواد دعا بكنه‌ ميگه‌ چون‌ خدا گفته‌ دعا بكن‌، من‌ دعا مي‌كنم‌. وقتي‌ مي‌خواد از خدا چيز بخواد، چيزي‌ اصلا نمي‌خواد. تسليمه‌. يك‌ فردي‌ كه‌ تسليمه‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از كمال‌ رسيده‌، شما فكر نكنيد مي‌تونيد همين‌ الان‌ مي‌تونيد تصميم‌ بگيريد تسليم‌ بشيد به‌ آن‌ معنا در مقابل‌ پروردگار. نه‌ مقدماتي‌ داره‌. همين‌ مراحل‌ كمالات‌ كه‌ تقريبا شايد ده‌ دوازده‌ سال‌ طول‌ بكشه‌ تا شما برسيد به‌ آن‌ مقام‌، بايد انجام‌ بديد بعد بتونيد بگيد من‌ تسليمم‌.

 يك‌ وقتي‌ يك‌ شاگردي‌ در مقابل‌ استاد ما، خدا رحمتش‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ايشان‌ آمد گفت‌ كه‌ من‌ در مرحلة‌ تسليم‌ ديگه‌ كاملم‌. گفت‌ نگو. گفت‌ نه‌ من‌ امتحان‌ هم‌ حاضرم‌ بدهم‌. واقعا فوق‌ العاده‌ بود. از اولياء خدا بود آن‌ شخصي‌ كه‌ مي‌گفت‌ من‌ اين‌ طوريم‌. حالتش‌ طوري‌ بود كه‌ خدا را مثل‌ اينكه‌ دائما مي‌ديد. با خدا عشقبازي‌ ميكرد، با خدا اظهار محبت‌ مي‌كرد و خيلي‌ سرحال‌، خيلي‌ بانشاط‌. ايشان‌ هم‌ چيزي‌ نگفت‌. ما ديديم‌ فردا گريه‌ كنان‌ آمد خدمت‌ استادمون‌. گفت‌ نه‌ آقا من‌ اشتباه‌ كردم‌. من‌ تسليم‌ نيستم‌. برش‌ گردوندند. گفت‌ چي‌ شده‌؟ از ديشب‌ يك‌ حالت‌ قبضي‌، آخه‌ قبضها فرق‌ ميكنه‌. يك‌ كسي‌ از توي‌ تاريكي‌ يك‌ خورده‌ تاريكتر ميشه‌ مهم‌ نيست‌. شب‌ شما چراغ‌ خواب‌ روشن‌ است‌، نصفه‌ شب‌ بلند ميشيد مي‌بينيد برقها رفته‌ چراعغ‌ خواب‌ شما خاموش‌ شده‌. اما يك‌ وقت‌ انسان‌ توي‌ نور نشسته‌. محبوبش‌ در مقابل‌ چشمشه‌. داره‌ باهاش‌ عشقبازي‌ ميكنه‌. هيچي‌ چراغها خاموش‌، اوهم‌ پاشد رفت‌ تا كي‌ پيداش‌ كني‌؟ آمد گفت‌ از ديشب‌ اينجوري‌ شدم‌. پس‌ چرا اينجوري‌ شدي‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد. پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. چرا نمي‌پسندي‌. يادمه‌ كه‌ به‌ ايشان‌ شش‌ ماه‌ ديگه‌ وقت‌ داد شايد يك‌ خبري‌ برات‌ بشه‌. مرحلة‌ تسليم‌ واقعي‌ خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ آن‌ مرحلة‌ كامل‌ تسليمه‌.

 در عين‌ حال‌ از مرحلة‌ تسليم‌ هم‌ بالاتر داريم‌ كه‌ من‌ امشب‌ نمي‌خوام‌ دربارة‌ او حرف‌ بزنم‌. فقط‌ تا همين‌ حد كه‌ پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورد. فرمود قولوا لا اله‌ الا الله‌ تفلحوا. همه‌اتون‌ مسلمان‌ بشيد. اي‌ مردم‌ كافر بگيد لا اله‌ الا الله‌. قولوا ميگه‌. از همان‌ مرحلة‌ اول‌ شروع‌ ميكنه‌. بگيد لا اله‌ الا الله‌ تا رستگار بشيد. مقدمه‌اش‌ از همانجاست‌. از همان‌ مرحلة‌ اول‌ تا مرحلة‌ ششم‌ و هفتم‌ بايد انسان‌ قدم‌ به‌ قدم‌ بره‌ جلو. يكي‌ از صفات‌ بد ماها اين‌ است‌ كه‌ ما وقتي‌ مي‌خوايم‌ به‌ يك‌ كمالاتي‌ برسيم‌، همون‌ آخريش‌ را فكر مي‌كنيم‌. الان‌ من‌ مي‌خوام‌ تسليم‌ باشم‌. خوب‌ بشو. چه‌ بهتر. خدا ميدونه‌ من‌ كه‌ در اين‌ جهت‌ بخلي‌ ندارم‌. من‌ دوست‌ دارم‌ همة‌ دوستانمون‌، مخصوصا كساني‌ كه‌ در سير الي‌ الله‌ حركت‌ مي‌كنند همه‌اشون‌ حتي‌ به‌ مرحلة‌ توحيد و فناء في‌ الله‌ برسند. همين‌ امشب‌. همين‌ امشب‌. اما چه‌ كنيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ نداده‌ و اگر هم‌ بهتون‌ بدهند قدرش‌ را نمي‌دونيد. يعني‌ حتي‌ اگر يك‌ مرحله‌ را با زحمت‌ جلو نريم‌ قدرش‌ را نمي‌دانيم‌. مثل‌ بعضي‌ از افرادي‌ ميشيد كه‌ اينها يك‌ دفعه‌ سقوط‌ كردند. بايد اين‌ رشته‌ را پيش‌ رفت‌. به‌ همين‌ ترتيبي‌ كه‌ در روايات‌ و در آيات‌ قرآن‌ هست‌ و استنباط‌ شده‌ و خلاصه‌ شده‌ است‌ و در اختيار بعضي‌ از آقايون‌ قرار گرفته‌ كه‌ خوشا بحالشون‌ كه‌ راه‌ صحيحي‌ را انتخاب‌ كردند و دارند پيش‌ مي‌روند.

 اگر انسان‌ در مقابل‌ خدا و پيغمبر تسليم‌ نبود، در هر مرحله‌اي‌، سند بدبختي‌ و گرفتاري‌ را گرفته‌. ديشب‌ گفتم‌ عاقبت‌ كساني‌ كه‌ كار بد مي‌كنند، حتي‌ همون‌ ايمان‌ و اعتقاد اولي‌ را هم‌ ازشون‌ مي‌گيرند. ثم‌ كان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء سوئا ان‌ كذبوا باآيات‌. همان‌ را هم‌ ازش‌ مي‌گيرند.

 امشب‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ و امام‌ مجتبي‌ است‌. تمام‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ امروز مردم‌ مسلمان‌ و غير مسلمان‌ دارند بخاطر عملي‌ است‌ كه‌ اينروزها انجام‌ شد. اينروزها انجام‌ شد. و آن‌ عمل‌ چي‌ بود؟ پيغمبر را اذيت‌ كردند. كه‌ بفرمايد ما اوذي‌ النبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌. آنچنان‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، هيچكدوم‌ مثل‌ من‌ اذيت‌ نشدند. حضرت‌ نوح‌ كه‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ توي‌ آن‌ مردم‌ زندگي‌ ميكرد مثل‌ پيغمبر اذيت‌ نشد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ تمام‌ عالم‌ علم‌ و دانش‌ و تقوي‌ در مقابل‌ تمام‌ جهل‌ و ناداني‌ و كفر مي‌خواد، بايد با آرامي‌ زندگي‌ كنه‌. در شرح‌ صدر پيغمبر اكرم‌ همين‌ بس‌ كه‌ توانست‌ تا روز آخر عمر را در كنار خودش‌ نگه‌ داره‌. خيلي‌ عجيبه‌. توانست‌ با عايشه‌اي‌، من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ عايشه‌ حالا چطور، چه‌ خصوصيات‌. ولي‌ بهرحال‌ كسي‌ بود كه‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نتونست‌ كنار بياد. تونست‌ با اين‌ زندگي‌ كنه‌. شرح‌ صدري‌ فوق‌ العاده‌ عجيب‌. تمام‌ بديهاي‌ عالم‌ در يك‌ نقطه‌ جمع‌ شده‌ و تمام‌ خوبيهاي‌ عالم‌ در يك‌ نقطه‌. اينها پهلوي‌ هم‌. و اين‌ شرح‌ صدره‌ كه‌ پيغمبر اظهار كرد و از معجزات‌ بسيار بزرگ‌ رسول‌ اكرم‌ همين‌ شرح‌ صدرشه‌. شرح‌ صدر. شما يك‌ شبانه‌ روز بريد با يك‌ آدم‌ ناباب‌ كه‌ كارهاش‌ اكثرا خلاف‌ سليقة‌ شماست‌، زندگي‌ كنيد. ببيند چه‌ برتون‌ ميگذره‌. مي‌گند دربارة‌ هدهد كه‌ حضرت‌ سليمان‌ فرمود من‌ يك‌ عذاب‌ سختش‌ مي‌كنم‌ اگر بي‌ جهت‌ جاي‌ خودش‌ را ترك‌ كرده‌ باشه‌ و مأموريتش‌ را ول‌ كرده‌ باشه‌، در بعضي‌ از تفاسير دارد كه‌ منظورش‌ اين‌ بود كه‌ با يك‌ ناجنسي‌ ت‌ توي‌ يك‌ قفسش‌ مي‌كنم‌. يك‌ گربه‌ را مي‌اندازم‌ توي‌ يك‌ قفس‌. از همديگه‌ بترسند. خيلي‌ مشكله‌ انسان‌ با كسي‌ كه‌ هر كس‌ داراي‌ يك‌ كمالات‌ روحي‌ باشه‌ و مسلمان‌ واقعي‌ باشه‌، با يك‌ افراد، با يك‌ فرد ناجنس‌ اين‌ بخواد زندگي‌ بكنه‌. بقدري‌ مشكله‌، بقدري‌ مشكله‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. آنوقت‌ تمام‌ جهل‌، جاهلتر از اين‌ آدم‌ ممكنه‌ پيدا بشه‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ديشب‌ بود نمي‌دونم‌ گفتم‌ يا پريشب‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد بهش‌ گفت‌ كه‌ بيا يك‌ كلمه‌ بگو من‌ اشتباه‌ كردم‌. گفت‌ النار و لاالعار. ببينيد چقدر اين‌ جاهله‌. چقدر دور از حقيقته‌. آنوقت‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ همچين‌ موجودي‌ را در مدت‌ عمر در كنار خودش‌ داشت‌.

 حتي‌ وقتي‌ مي‌خواد وارد غار بشه‌، شبي‌ كه‌ همة‌ كفار دنبالش‌ هستند كه‌ مي‌خوان‌ بگيرن‌ و او را بكشند. مي‌بينه‌ حالا تفاسير در اينجا مختلفه‌. آنقدري‌ كه‌ مسلمه‌ و اهل‌ سنت‌ هم‌ قبول‌ دارند، پيغمبر آنها ميگن‌، كه‌ چون‌ ديد اين‌ شخص‌ ضعيفه‌، و جاي‌ پيغمبر مطلع‌ شده‌. اگر بيرون‌ باشه‌ كفار ميگيرن‌ تحت‌ شكنجه‌ قرارش‌ مي‌دهند و جاي‌ پيغمبر را معرفي‌ ميكنه‌. از اين‌ نظر پيغمبر او را همراه‌ خودش‌ برد كه‌ معرفي‌ نكنه‌. اين‌ را اهل‌ سنت‌ ميگن‌. ما كه‌ يك‌ چيز ديگري‌ مي‌گيم‌. حالا آنچه‌ كه‌ ما ميگيم‌ و حقيقت‌ هم‌ همانه‌ مال‌ خودمون‌ ولي‌ اين‌ حد بوده‌. مي‌آره‌ كنار خودش‌ مي‌نشونه‌، دلداري‌ هم‌ بهش‌ ميگه‌. اذ يقول‌ لصتاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. ناراحت‌ نباش‌ خدا بالاخره‌ با ماست‌. خدا با اين‌ راه‌ و روشي‌ است‌ كه‌ ما داريم‌ ميريم‌. خدا پيغمبرش‌ را نگه‌ مي‌داره‌. در حديث‌ داره‌ كه‌ آنچنان‌ بدنش‌ مي‌لرزيد از ترس‌ كه‌ دندانهايش‌ بهم‌ مي‌خورد كه‌ احتمال‌ داشت‌ صداي‌ دندانهايش‌ را مثلا كفار بشنوند.

 آنوقت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ در همان‌ شب‌ در بستر پيغمبر خوابيده‌، در مركز خطر. شما فكر كنيد يك‌ عده‌ مي‌خواهند بريزند در جاي‌ تاريك‌. جاي‌ تاريكه‌، چون‌ آدمي‌ كه‌ مي‌خواد كسي‌ را بكشه‌ خيلي‌ هول‌ هولكي‌ وارد ميشه‌. فورا مي‌خواد كار را انجام‌ بده‌ و فورا فرار كنه‌ كه‌ به‌ گردنش‌ نيفته‌. او طبعا حساب‌ نميكنه‌ اين‌ برق‌ و اين‌ حرفها هم‌ نبوده‌ كه‌ بلند شن‌ برق‌ را روشن‌ كنند معلوم‌ بشه‌ مسائل‌. خيلي‌ مركز خطر عجيبي‌ بوده‌ جائي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خوابيده‌. يعني‌ تمام‌ خطر متوجه‌ آنجا بوده‌. با آرامش‌، راحت‌ حضرت‌ آنجا خوابيده‌. منتهي‌ حالا وقتي‌ ريختند چشمشون‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ افتاد و قصد هم‌ نداشتند علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بكشند و من‌ الناس‌ يشري‌ نفسه‌ ابتغاء مرضاة‌ الله‌. آنوقت‌ حق‌ داره‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بفرمايد ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌. آنچنان‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد.

 اتفاقا امسال‌ روز وفات‌ پيغمبر اكرم‌، روز يكشنبه‌ است‌ و متعلق‌ به‌ امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. در مرحلة‌ اول‌ به‌ امير المؤمنين‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. تنها كسي‌ كه‌ عزا و مصيبت‌ پيغمبر را آنروز خوب‌ درك‌ كرد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود. بقيه‌ كه‌ اصلا به‌ فكر كارهاي‌ خودشون‌ بودند. اصبنا بك‌ يا حبيب‌ قلوبنا. فما اعظم‌ المصيبه‌ حيث‌ قطع‌ ان‌ الوحي‌ و حيث‌ فقدناك‌ و انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. مصيبت‌ تو اي‌ پيغمبر، اي‌ پدر امت‌، اي‌ رحمت‌ للعالمين‌. اي‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ فداي‌ آن‌ محبتت‌، آن‌ رحمت‌، آن‌ عاطفه‌ات‌، مصيبت‌ تو بر ما بسيار سخته‌. اصبنا بك‌ يا حبيب‌ قلوبنا. كدام‌ مصيبت‌ بالاتر از آن‌ كه‌ وحي‌ از ما قطع‌ شد. اين‌ رابطة‌ بين‌ ما و خداي‌ تعالي‌ تا فردايي‌ بيشتر باقي‌ نباشه‌ و قطع‌ بشه‌. امشب‌ بايد عزاداري‌ كنيم‌ براي‌ رسول‌ الله‌ و فردا شب‌ انشاء الله‌ براي‌ امام‌ مجتبي‌ و شب‌ بعد هم‌ براي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. يا رسول‌ الله‌، يا نبي‌ الله‌، يا ابو القاسم‌. چراغها را خاموش‌ كنيد شب‌ شهادت‌ رسول‌ اكرمه‌. همه‌ مشغول‌ عزاداري‌ بشيم‌. انشاء الله‌ بايد امشب‌ سر و سينه‌هاتون‌ در راه‌ محبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ اظهار ارادت‌ بكنه‌. فاطمة‌ زهرا نشسته‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نشسته‌ است‌، امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ زينب‌ و ام‌ كلثوم‌ اينها بصورت‌ ظاهر خردسالند، پدر مهربانشون‌ را از دست‌ مي‌دهند. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ وقتي‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را مي‌ديد مي‌فرمود ابناي‌ هذاي‌. اين‌ دو پسر من‌ كه‌ خيلي‌ من‌ اينها را دوست‌ دارم‌، اينها بعد از من‌ امامند. قاما او قعدا. چه‌ قيام‌ كنند چه‌ در خانه‌ بنشينند، امامند. امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را خيلي‌ رسول‌ اكرم‌ دوست‌ داره‌. اطراف‌ بدن‌ رسول‌ اكرم‌ را اصحابش‌ گرفته‌اند. خواست‌ وصيت‌ كند كه‌ شنيده‌ايد نگذاشتند. جسارت‌ به‌ وجود مقدسش‌ كردند. فحش‌ بهش‌ دادند. پيغمبر فرمود از اطراف‌ من‌ بيرون‌ برويد. سزاوار نيست‌ كنار بستر من‌ در يك‌ چنين‌ روزي‌ نزاع‌ كنيد، دعوا كنيد، همه‌ را بيرون‌ كرد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مانده‌ و فاطمة‌ زهرا و فرزندان‌ رسول‌ اكرم‌. فرزندانش‌ هم‌ همين‌ چهار نفرند. امام‌ حسن‌ است‌، امام‌ حسين‌ است‌، زينب‌ و ام‌ كلثومه‌، اينها خردسالند. اطراف‌ بدن‌ پيغمبر، يكي‌ در مكاشفه‌ ديده‌ بود من‌ در روايت‌ نديدم‌ كه‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و زينب‌ و ام‌ كلثوم‌ پائين‌ پاي‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بودند. اين‌ بچه‌ها را معمولا در اينجور وقتها از نظر ظاهر توي‌ حساب‌ نمي‌آورند. اينها فقط‌ به‌ اين‌ جهت‌ اكتفا مي‌كردند كه‌ كف‌ پاي‌ پيغمبر را ببوسند. پيغمبر با محبت‌، پيغمبر با محبت‌، اين‌ پيغمبر در دم‌ مرگ‌ عصبانيش‌ كردند، ناراحتيش‌ كردند، به‌ غضبش‌ آوردند. فاطمة‌ زهرا نشسته‌ زار زار گريه‌ ميكنه‌. رسول‌ اكرم‌ صداش‌ زد بيا دخترم‌. بيا جلو. او را در بغل‌ گرفت‌.

 يا رسول‌ الله‌. اينها همه‌ شيعيان‌ و دوستان‌ و مسلمانهايي‌ هستند كه‌ تو يك‌ روز نشسته‌ بودي‌. يا رسول‌ الله‌. شما يك‌ روز نشسته‌ بوديد. اصحابتون‌ ديدند گريه‌ مي‌كنيد و مي‌فرمائيد وا شوقا الي‌ اخواني‌؟ چقدر دوست‌ دارم‌ برادرانم‌ را ببينم‌. سلمان‌ گفت‌ مگر ما برادران‌ شما نيستيم‌؟ فرمود نه‌. شما اصحاب‌ منيد. برادران‌ من‌ آنهائي‌ هستند كه‌ مؤمن‌ به‌ غيبند. ايمان‌ به‌ امام‌ زمان‌ غايبشون‌ دارند. شما را پيغمبر در موقع‌ سلامتي‌ براي‌ فراق‌ شما و محبت‌ شما گريه‌ مي‌كرد. شما امشب‌ براي‌ اينهمه‌ مصيبت‌ نمي‌خواهيد براي‌ پيغمبرتون‌ گريه‌ كنيد؟ فاطمة‌ زهرا را جلو خواست‌، سر فاطمه‌ را توي‌ بغل‌ گرفت‌. پيغمبر گريه‌ كرد. فاطمه‌ گريه‌ كرد. ولي‌ در اين‌ بين‌ ديدند يك‌ جمله‌اي‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا گفت‌ كه‌ فاطمه‌ يك‌ تبسمي‌ كرد، يك‌ خورده‌ خوشحال‌ شد. از فاطمة‌ زهرا سؤال‌ كردند رسول‌ اكرم‌ درباره‌ات‌ چه‌ گفت‌ كه‌ خوشحال‌ شدي‌؟ فرمود كه‌ به‌ من‌ رسول‌ اكرم‌ فرمود اول‌ كسي‌ كه‌ از اهل‌ بيت‌ من‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشود، تو هستي‌. همه‌ با صداي‌ بلند عرض‌ ارادت‌ كنيد به‌ رسول‌ اكرم‌. به‌ سر و سينه‌ بزنيد. يا رسول‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌ يا نبي‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌. يا نبي‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌ يا نبي‌ الله‌.

 

۲۵ شوال ۱۴۱۴-معنای ایمان و تقوا

 معناي‌ ايمان‌ و تقوا 25 شوال‌ 1414

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.يا ايها الذين‌ اتقوا الله‌ و كونوا مع‌ الصابرين‌.

 در دستورات‌ اسلامي‌ و قرآني‌ از هر چيزي‌ لازمتر ايمان‌ به‌ خداست‌. و ايمان‌ اعتقاد به‌ اسلام‌ و حقايق‌ اسلام‌ است‌. اهميت‌ ايمان‌ اون‌ قدر زياد است‌ كه‌ اگر ايمان‌ نباشد اعمال‌ انسان‌ به‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ مفيد نيست‌ كه‌ اگر ايمان‌ بود خداي‌ تعالي‌ به‌ انسان‌ ولو عقل‌ كمي‌ داشته‌ باشد، الطاف‌ زيادي‌ خواهد داشت‌. علتش‌ هم‌ واضح‌ هست‌ كه‌ ايمان‌ كه‌ در حقيقت‌ اعتقاد با آرامش‌ است‌، علم‌ با اطمينان‌، با آرامش‌. انسان‌ گاهي‌ مسلمان‌ هست‌، اعتقادش‌ هم‌ خوبه‌ اما آرامش‌ نداره‌. يا ايمان‌ مستقر نداره‌. ايمان‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌، زير بناي‌ همة‌ كمالات‌ انسان‌ ايمانه‌. هر چند درجات‌ ايمان‌ بالا برود ارزش‌ انسان‌ بيشتر مي‌شود. همين‌ نزديكيها بود، در شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ بود يكي‌ از اين‌ شبها صحبت‌ دربارة‌ ايمان‌ مفصلا كردم‌. خدا غالبا خطاباتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ كمالات‌ انسانه‌ به‌ مؤمنين‌ مي‌كنه‌. يا ايها الذين‌ آمنوا مثلا هل‌ عدلكم‌ تجارة‌ من‌ عذاب‌ اليم‌ يا مثلا ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌، مكرر داريم‌. والعصر ان‌ لانسان‌ لفي‌ خسر، ان‌ الذين‌ آمنوا  و عمل‌ الصالحات‌. ايمان‌ خيلي‌ مطرحه‌ توي‌ آيات‌ قرآن‌ و به‌ عنوان‌ زير بناي‌ كمالات‌. لذا اگر مي‌خواييد انشاء الله‌ موفق‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ بشويد ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. بايد ايمان‌ داشته‌ باشيد، ايمان‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. و ايمان‌ ممكنه‌ گاهي‌ ضعيف‌ باشه‌، ايمان‌ داره‌ ولي‌ ضعيفه‌. همانجا هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا آمنوا بالله‌، ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. مسئلة‌ ايمان‌ خيلي‌ مهمه‌، ايمان‌ در قلب‌ قرار مي‌گيره‌ بعد به‌ اعضاء و اجزاي‌ بدن‌ سرايت‌ مي‌كنه‌ و همة‌ اينها را تحت‌ كنترل‌ مي‌كنه‌ و انساني‌ كه‌ ايمان‌ داره‌ نه‌ با زبان‌، نه‌ با گوش‌، نه‌ چشم‌، نه‌ با دست‌، نه‌ با فكر حتي‌ معصيت‌، با هيچ‌ از اينها معصيت‌ نمي‌كنه‌.

 در اين‌ آيه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ اول‌ به‌ مؤمنين‌ خطاب‌ مي‌كنه‌، يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ مؤمنين‌ كساني‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كرديد. كساني‌ كه‌ اعتقاد پيدا كرديد. كساني‌ كه‌ خدا را قبول‌ داريد، دين‌ را قبول‌ داريد، اسلام‌ را قبول‌ داريد. چون‌ اسلام‌ قبل‌ از ايمانه‌. اول‌ انسان‌ مسلمان‌ مي‌شه‌ بعد مؤمن‌ مي‌شه‌. اينهايي‌ كه‌ مسلمانند به‌ زبان‌ هم‌ بگن‌ لا اله‌ الا الله‌ و به‌ هر حال‌ شهادتين‌ را بگن‌ مسلمانند، اسمشون‌ مسلمانه‌. و كسي‌ كه‌ قلبش‌ تحت‌ تأثير اين‌ دو شهادت‌ قرار بگيره‌ مؤمنه‌. شما مي‌گيد المؤمن‌ بالناس‌ چي‌؟ با لا اله‌ الا الله‌ و محمد رسول‌ الله‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌( الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد). اگر كسي‌ رسالت‌ پيغمبر اكرم‌ را قبول‌ بكنه‌ نمي‌تونه‌ ولايت‌ را قبول‌ نكنه‌. حالا اينجا بحثي‌ است‌. مهم‌ اين‌ دو شهادته‌، اين‌ دو شهادت‌ را بايد انسان‌ بگه‌ و قلبش‌ تا مؤمن‌ بشه‌ و لذا به‌ اين‌ مؤمنين‌ خداي‌ تعالي‌ خطاب‌ مي‌كنه‌، يا ايها الذين‌ آمنوا اتق‌ الله‌ تقوا داشته‌ باشيد، تقوا خيلي‌ مهمه‌. تقوا يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ براي‌ همة‌ مردم‌ بايد باشه‌. تقوا به‌ كمالات‌ روحي‌ كاري‌ نداره‌ها. شما كمالات‌ روحي‌ داشته‌ باشيد بايد تقوا داشته‌ باشيد، نداشته‌ باشيد هم‌ بايد تقوا داشته‌ باشيد. تقوا يعني‌ انسان‌ خودش‌ را از گناه‌ كردن‌ نگه‌ بداره‌ واجبات‌ اسلامي‌ را هم‌ انجام‌ بده‌. حالا چه‌ قلبت‌ بخواد يا نخواد. تو بخواهي‌ نماز بخوني‌ بايد بخوني‌، نخواهي‌ هم‌ بايد بخوني‌. روزه‌ را بخواي‌ يا نخواي‌ بايد بگيري‌. مگر انسان‌ مي‌شه‌ نماز را نخواسته‌ باشه‌ بخونه‌، بله‌ بعضيها تنبلند نمي‌خوان‌ نماز بخونند. ولي‌ بايد بخونند. تحميل‌ بكنه‌ به‌ خودش‌ كه‌ نماز بخونه‌. يعني‌ نماز خوندن‌ تحميليه‌؟ بله‌. بعضيها روي‌ عشق‌ نماز مي‌خونند، بعضيها در نماز دائمين‌ هستند. خوشا آنان‌ كه‌ دائم‌ در نمازند، هميشه‌ با توجه‌ به‌ خدا هستند. گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ عبادتش‌ نمازش‌، روزه‌اش‌، اينها روي‌ عشقه‌، روي‌ محبته‌. واقعا عشق‌ به‌ خدا داره‌ و عبادت‌ مي‌كنه‌.

 هر وقت‌ تنها مي‌مانه‌، به‌ مقام‌ انس‌ انشاء الله‌ اگر رسيديد هر وقت‌ تنها مي‌مانيد فورا رو به‌ قبله‌ من‌ ديده‌ بودم‌ بعضي‌ از اولياء خدا يك‌ اطاق‌ مهيا و تميزي‌ داشتند سجاده‌ هم‌ هميشه‌ رو به‌ قبله‌ افتاده‌ بود، مهري‌ هم‌ گذاشته‌ بودند تا فارغ‌ مي‌شدند مي‌رفتند روي‌ سجاده‌ مشغول‌ عبادت‌ و مناجات‌ با خدا و توجه‌ به‌ پروردگار. مؤمن‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. حالا يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ آقا گناه‌ نداره‌؟ گفتم‌ چي‌ گناه‌ نداره‌؟ گفت‌ سجاده‌ پهن‌ باشه‌، گفتم‌ يكي‌ از القائات‌ شيطان‌ هم‌ همينه‌ كه‌ سجاده‌ پهن‌ باشه‌ مي‌گن‌ شيطان‌ مي‌ياد توش‌ نماز مي‌خونه‌. شيطان‌ اگر نماز مي‌خوند كه‌ كار و بارش‌ اينجور نبود. قرآن‌ باز نباشه‌، شيطان‌ مي‌خونه‌. اينها حرفهاي‌ شيطانه‌ها، خود شيطان‌ اين‌ حرفها را گفته‌. به‌ جهتي‌ كه‌ وقتي‌ سجاده‌ پهن‌ باشه‌، شما مي‌بينيد همه‌ چيز مهياست‌ هميشه‌ با وضو باشيد. الوضوء سلاح‌ المؤمن‌ وضو اسلحة‌ مؤمنه‌. شما اگر هميشه‌ با وضو باشيد ديگه‌ معطلي‌ نداريد وارد مسجد كه‌ شديد دو ركعت‌ نماز، تهيت‌ مي‌خونيد. سجاده‌اتون‌ هم‌ پهن‌ باشه‌، گوشة‌ اطاق‌ (نامفهوم‌). شما را به‌ ياد خدا مي‌اندازه‌. سجاده‌ پهن‌، رو به‌ قبله‌ هم‌ پهنه‌، مؤمن‌ هم‌ كه‌ هميشه‌ با وضو است‌ خوب‌ ديگه‌ من‌ و شما كاري‌ نداريم‌. يك‌ روايتي‌ نقل‌ كنم‌ براتون‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌، فرمود از آباء بزرگوارش‌ نقل‌ مي‌كند از رسول‌ اكرم‌، رسول‌ اكرم‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ هر كس‌ هدفي‌ ازش‌ سر بزنه‌ از من‌ دفاع‌ كرده‌. خيلي‌ دست‌ و بال‌ انسان‌ را مي‌بنده‌ و هر كس‌ وضو بگيره‌ و نماز بخوانه‌ از من‌ دفاع‌ كرده‌. خدا مي‌گه‌ها و  هر كس‌ دو ركعت‌ نماز بخوانه‌ و از من‌ چيزي‌ نخواد به‌ من‌ جفا كرده‌، و اين‌ كارها را يك‌ شخصي‌ كرد و من‌ حاجت‌ او را ندم‌ من‌ به‌ او جفا كردم‌ و من‌ خداي‌ جفاكاري‌ نيستم‌. اين‌ كه‌ مي‌گم‌ دائما، حالا هم‌ كه‌ الحمد الله‌ مثل‌ زمان‌ طفوليت‌ ما كه‌ نيست‌، اون‌ وقتها مي‌خواستند آب‌ از چاه‌ بكشند و يخ‌ بشكنند و وضو بگيرند حالا توي‌ حال‌ منزل‌ كنار به‌ اصطلاح‌ دستشويي‌ است‌، آب‌ گرم‌ همه‌ چيز. شيطان‌ همينجا مي‌گه‌ ما حالش‌ نداريم‌ حالا حوصله‌اش‌ را نداريم‌. نه‌ الوضو نور وضو نوره‌.

 اگر وضو هم‌ داري‌ باز حالا رفتي‌ سر خدمتون‌ عرض‌ شود دستشويي‌ دندانهات‌ را مسواك‌ كني‌ يك‌ وضويي‌ بگيريد. الوضو، الوضو نور علي‌ نور. انسان‌ يك‌ چراغ‌ پنجاه‌ شمعي‌ داره‌، خوب‌ حالا بهش‌ يك‌ صد شمعي‌ بهش‌ مي‌دن‌ خوب‌ بهتر. دويست‌ تايي‌ بهش‌ مي‌دن‌ بهتر، هميشه‌ با وضو باشيد. هر كس‌ با وضو بخوابه‌ ولو اين‌ كه‌ تا اذان‌ صبح‌ هم‌ خواب‌ باشه‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تا صبح‌ عبادت‌ كرده‌. يك‌ وقتي‌ سلمان‌ نشسته‌ بوده‌ اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ نشسته‌ بودند پيغمبر اكرم‌ فرمود كيه‌ در ميان‌ شما كه‌ هر شبي‌ هزار ركعت‌ نماز بخوانه‌، و تا صبح‌ عبادت‌ بكنه‌ و روزها هم‌ روزه‌ بگيره‌؟ سلمان‌ گفت‌ من‌. هر كدوم‌ را پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمود سلمان‌ بلند مي‌شد و مي‌گفت‌ من‌. يك‌ عده‌ از اين‌ عربها گفتند اين‌ فارسي‌ زبان‌ مي‌خواد بر ما شخصيت‌ پيدا كنه‌. ما شبها ديديم‌ اين‌ خوابيده‌، هزار ركعت‌ نماز اين‌ خودش‌ كلي‌ طول‌ مي‌كشه‌، روزه‌ (نامفهوم‌). حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ سلمان‌ خودش‌ شرح‌ بده‌. عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ من‌ شنيدم‌ اگر كسي‌ با وضو بخوابه‌، وضوتون‌ در همان‌ چرت‌ اول‌ كه‌ خوابتون‌ نبره‌،وضوتون‌ باطل‌ مي‌شه‌ ولي‌ همين‌ قبل‌ از اين‌ دست‌ و صورتتون‌ را بشوريد با وضو بخوابيد. خود همين‌ عبادته‌. هر كس‌ با وضو بره‌ توي‌ رختخواب‌، حتي‌ تا توي‌ رختخواب‌ بره‌ خوابت‌ هم‌ نبره‌، وضوت‌ هم‌ باطل‌ بشه‌ اشكالي‌ نداره‌. با وضو بخوابه‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تا صبح‌ عبادت‌ كرده‌ و هر كس‌ سه‌ مرتبه‌ بگويد يسئل‌ الله‌ ما يشاء بقدرتك‌ و يحكم‌ ما يريد بعزت‌، بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، يسئل‌ الله‌ ما يشاء بقدرتك‌ و يحكم‌ ما يريد بعزت‌،مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ هزار ركعت‌ نماز خونده‌ و هر كس‌ اول‌ ماه‌ و آخر ماه‌ و وسط‌ ماه‌ روزه‌ بگيره‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ ماه‌ را روزه‌ گرفته‌ سلمان‌ گفت‌. اينها هم‌ ياد گرفتند. حالا همة‌ شما هم‌ ياد گرفتيد. خدا تعالي‌ بندگانش‌ را براي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌ آقايون‌ اين‌ را شما بدونيد. اگر ديديد همين‌ يزيد و شمر را براي‌ جهنم‌ از روز اول‌ خلق‌ كرده‌ نكرده‌.

 اين‌ با اعمال‌ خودش‌، خودش‌ را جهنمي‌ كرده‌. خودش‌ خودش‌ را جهنمي‌ كرده‌، خدا، همه‌ را يعني‌ اونقدري‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ خداييش‌ ايجاب‌ مي‌كرد عمدا خواسته‌ كه‌ ما توي‌ جهنم‌ نريم‌. پيغمبر فرستاده‌، عقل‌ بهمون‌ داده‌، كتاب‌ بهمون‌ داده‌، مردم‌، همه‌ گفتند راه‌ حق‌ چيه‌. خودش‌ كج‌ كرده‌. گمراه‌ كرده‌. از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شده‌. خوب‌ طبعا مي‌افته‌ توي‌ دره‌. خودش‌ اينطور مي‌خواهد. (نامفهوم‌) اين‌ آقا هوس‌ كرده‌ كه‌ فرمان‌ را بپيچه‌ بره‌ توي‌ دره‌. خوب‌ بره‌ به‌ جهنم‌. اينجوريه‌.

 تقوي‌ از چيزهايست‌ كه‌ همه‌ بايد داشته‌ باشند. هر كس‌ كه‌ ايمان‌ داره‌ و هر كس‌ كه‌ باصطلاح‌ اسمش‌ را گذاشته‌ مسلمان‌. قوانين‌ الهي‌ بايد انجام‌ بشه‌. توي‌ مملكت‌، مملكت‌ اسلامي‌ يك‌ چهار راه‌ هست‌ از دو طرف‌ ماشين‌ مي‌آيد. يك‌ چراغي‌ آنجا نصب‌ كردند، چراغ‌ قرمز، گاهي‌ قرمز ميشه‌ گاهي‌ سبز. يهوديه‌ بگه‌ من‌ يهوديم‌، عمل‌ نميكنم‌. نه‌ بايد عمل‌ بكني‌. مسيحيه‌ ميگه‌، آن‌ يكي‌ ميگه‌ من‌ استثنائم‌، من‌ قرمزيش‌ را نميدونم‌…، نه‌ باشه‌. قانونه‌. قانون‌ الهي‌ بالاتر از اين‌ قوانينه‌. همه‌ بايد به‌ قانون‌ الهي‌ عمل‌ بكنند. چه‌ مؤمن‌ باشند. بالاخره‌ اگر مسلماني‌ بايد عمل‌ بكني‌. من‌ نميخواهم‌! نمي‌توني‌ بگي‌ من‌ نمي‌خواهم‌. تقوي‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را هم‌ ترك‌ بكن‌. اين‌ معناي‌ تقواست‌. خوب‌ اگر خواستي‌ از اين‌ مرحله‌ هم‌ برويد بالاتر. چيكار كنيم‌؟ يبقون‌ مع‌ الصادقين‌. پيرو صادقين‌ باشيد. با صادقين‌ باشيد. صادقين‌ كي‌ها هستند؟ ائمة‌ اطهار. شما در دعاي‌ ندبه‌ ميگيد اين‌ الصادق‌ بعد الصادق‌. اين‌ السبيل‌ بعد السبيل‌. در همة‌ ائمه‌ صادقند. حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تنها صادق‌ نبود. همه‌. حتي‌ در روايات‌ به‌ امام‌ هادي‌ صادق‌ گفته‌اند اينجور كه‌ يادمه‌، به‌ امير المؤمنين‌ صادق‌ گفته‌اند. و حتي‌ در تعبيرات‌ بعنوان‌ لقب‌ گفته‌اند. حالا چرا امام‌ صادق‌ اينجور معروفه‌. يك‌ دو جهت‌ در روايات‌ نقل‌ ميشه‌. شايد هم‌ هر دو جهتش‌ هم‌ درست‌ باشه‌. شايد هم‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ جهتش‌ درست‌ باشه‌. يك‌ روزي‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بودند. فرمودند در ميان‌ فرزندان‌ من‌ دو تا جعفر هست‌ كه‌ اينها ادعاي‌ امامت‌ مي‌كنند. دو تا جعفر نام‌ اينها ادعاي‌ امامت‌ مي‌كنند. يكيشون‌ صادقه‌ يكيشون‌ كذابه‌. اينجا پيغمبر اكرم‌ اين‌ اسم‌ را روي‌ امام‌ صادق‌ گذاشتند. و جعفر كذاب‌ هم‌ معروف‌ بود. جعفر كذاب‌ عموي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بود و برادر امام‌ حسن‌ عسگري‌. و بعد از وفات‌ برادرش‌، ايشان‌ ادعاي‌ امامت‌ كرد. آمد جاي‌ حضرت‌ عسگري‌ نشست‌ و مردم‌ مي‌آمدند تعزيه‌ مي‌گفتند به‌ ايشان‌ و براي‌ حضرت‌ عسگري‌. و حتي‌ مي‌خواست‌ نماز امام‌ عسگري‌ را هم‌ بخوانه‌ كه‌ آقا تشريف‌ آوردند و عقبش‌ زدند و خودشون‌ نماز خوندند. بعد يك‌ توقيعي‌ پيدا شد در مذمت‌ جعفر براي‌ اينكه‌ مردم‌ بهش‌ گرايش‌ پيدا نكنند. كه‌ اين‌ نمازش‌ را اصلا نخوانده‌، چطور ميتونه‌ امام‌ بشه‌! اين‌ شيشه‌هاي‌ مشروبش‌ الان‌ توي‌ خونه‌ هست‌. چطور ميشه‌ اين‌ امام‌ باشه‌؟! ما همينطوري‌ هر كسي‌ كه‌ ادعاي‌ امامت‌ كرد كه‌ قبولش‌ نمي‌تونيم‌ بكنيم‌.

 هر كسي‌ گفت‌ من‌ امام‌ زمان‌ شما هستم‌، ما يك‌ روزي‌ توي‌ كانون‌ نشسته‌ بوديم‌ يك‌ فعله‌اي‌ بود، تقريبا شبيه‌ فعله‌ها مثلا، آمده‌ ميگه‌ من‌ امام‌ زمانم‌. من‌ گفتم‌ اگر بلند بگي‌ من‌ ميگم‌ يك‌ دست‌ كتكت‌ بزنند. امام‌! آقاي‌ نوراني‌ در پشت‌ بام‌ در شيراز در مقابل‌ آفتاب‌ مدتي‌ ديوانه‌ شد و بعد هم‌ گفت‌ من‌ امام‌ زمانم‌. يك‌ عده‌ هم‌ بعنوان‌ بابي‌ و بهائي‌ پيرويش‌ كردند. و همين‌ در تاريخ‌ نوشتند كه‌ اين‌ علي‌ محمد باب‌ ديوانه‌ بود. امام‌ زمان‌ هر كسي‌ كه‌ نميتونه‌ باشه‌. بعد اين‌ توقيع‌ را حضرت‌ برايش‌ فرستادند اين‌ پشيمان‌ شد. جعفر پشيمان‌ شد. حضرت‌ فرمودند كه‌ ما كمتر از يوسف‌ نيستيم‌. و ورثنا العفو من‌ آل‌ يعقوب‌. از آل‌ يعقوب‌ ما عفو و بخشش‌ را ارث‌ برديم‌. كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ آقا اينها شاگرد ابجدخوان‌ بزرگواريهاي‌ شما هستند. و او برادرهايش‌ را عفو كرد. گفت‌ كه‌ لا تفريع‌ عليكم‌ اليوم‌ يغفر الله‌ لكم‌. هيچ‌ باكي‌ بر شما نيست‌. حالا كه‌ پشيمان‌ شديد و از كارتون‌ پشيمان‌ هستيد، هيچي‌ بر شما نيست‌. خدا هم‌ مي‌بخشدتون‌. منهم‌ ميگم‌ كه‌ جعفر را ما بخشيديم‌. از اين‌ به‌ بعد از اين‌ ساعت‌ ديگه‌ به‌ او نگيد جعفر كذاب‌. بگيد جعفر تائب‌. جعفري‌ كه‌ توبه‌ كرد. و حضرت‌ بخشيدندش‌.

 منظور اين‌ بود كه‌ روايات‌ دربارة‌ كلمة‌ صادق‌ و اطلاق‌ صادق‌ بر حضرت‌ جعفر ابن‌ محمد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. يك‌ روايت‌ هم‌ داره‌ كه‌، يعني‌ تاريخ‌ نقل‌ ميشه‌، يك‌ روزي‌ در آن‌ زماني‌ كه‌ بين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ اختلاف‌ شده‌. بني‌ اميه‌ سرنگون‌ شدند و حالا نشستند بني‌ هاشم‌ و بني‌ العباس‌ كه‌ خلافت‌، كي‌ لايق‌ است‌ براي‌ اينكه‌ پست‌ خلافت‌ را اشغال‌ كنه‌. آنقدر امام‌ مظلومه‌ كه‌ هيچكس‌ حضرت‌ صادق‌ را كانديد نكرد. پسرعمو بودند، حالا اسمش‌ بمانه‌، او خيلي‌ چيز ميكرد كه‌ باصطلاح‌، فعاليت‌ ميكرد كه‌ من‌، پدري‌ هم‌ داره‌ كنارش‌ نشسته‌. حضرت‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ اطراف‌ كردند، به‌ منصور دوانيقي‌. منصور دوانيقي‌ خيلي‌ آدم‌ فقيري‌ بود. مي‌رفت‌ در دهات‌ مداحي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ را مي‌كرد. چون‌ در آن‌ زمان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ در مقابل‌ بني‌ اميه‌ خيلي‌ مظلوم‌ بودند و مردم‌ طرفدارش‌ بودند. مي‌رفت‌ مداحي‌ علي‌ و خاندان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مي‌كرد و پول‌ مي‌گرفت‌. اينهم‌ آمده‌ نشسته‌. حضرت‌ نگاه‌ كردند فرمودند كه‌ اين‌ خليفه‌ ميشه‌. نگفتند كه‌ اين‌ لايقه‌ براي‌ خلافت‌، گفتند اين‌ خليفه‌ ميشه‌. آن‌ عمو يا پسرعموي‌ حضرت‌، به‌ حضرت‌ صادق‌ گفتند كه‌ تو از روي‌ حسادت‌ به‌ ما اين‌ حرف‌ را ميزني‌. حضرت‌ صادق‌ فرمود كاش‌ حسادت‌ مي‌بود و شماها خليفه‌ مي‌شديد. چون‌ از بني‌ هاشم‌ بوديد. ولي‌ اينطور نيست‌. حضرت‌ پا شدند از مجلس‌ آمدند بيرون‌. خود منصور دويد عقب‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و گفت‌ آقا اين‌ را واقعا راست‌ گفتيد؟! حضرت‌ فرمودند بله‌. ولي‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مقام‌ خلافت‌ رسيدي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را، ذرية‌ پيغمبر را اذيت‌ نكن‌. گفتش‌ كه‌ چشم‌! ما كه‌ نوكريم‌. اينهايي‌ كه‌ هنوز به‌ جايي‌ نرسيده‌اند آنقدر بعله‌ قربان‌ و چشم‌ و ما كه‌ چه‌ هستيم‌ ميگويند كه‌ حساب‌ نداره‌. بعد كه‌ رسيد به‌ مقام‌ خلافت‌، مي‌گويند در تاريخ‌ نام‌ حضرت‌ را صادق‌ گذاشت‌. گفت‌ ايشان‌ راست‌ گفت‌. و حال‌ اينكه‌ هيچ‌ زمينة‌ خلافتي‌ براي‌ اين‌ نبود لااقل‌. و او هم‌ به‌ اين‌ سفارش‌ امام‌ صادق‌ بايد بگيم‌ خوب‌ عمل‌ كرد! آنقدر از سادات‌ در ميان‌ ديوارها، توي‌ زندانها، كشت‌ كه‌ لكة‌ ننگي‌ براي‌ خودش‌ در تاريخ‌ گذاشت‌.

 شما با كي‌ باشيد؟ با صادقين‌ باشيد. صادقين‌ كي‌ها هستند؟ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، ائمة‌ اطهار كه‌ همة‌ مردم‌ اينها را صادق‌ مي‌دونند. خدا ميدونه‌ اگر انشاء الله‌ اميدوارم‌ همين‌ امسال‌ مشرف‌ بشويد كنار قبرستان‌ بقيع‌ ببينيد سني‌ها مي‌گويند هذا قبر جعفر ابن‌ الصادق‌. همه‌ راستگويش‌ مي‌دانند. در اسلام‌ كسي‌ مثل‌ حضرت‌ صادق‌ معروفتر يا معروف‌ به‌ عنوان‌ صادق‌ نيست‌. هذا قبر جعفر ابن‌ محمد الصادق‌. و دلهايتون‌ را روانه‌ كنيد امشب‌، شب‌ شهادت‌ آن‌ حضرته‌. بيشتر بتونيم‌ متوجه‌ اين‌ مقام‌ مقدس‌ بشويم‌. كنار قبرستان‌ بقيع‌، بخدا قسم‌، خدايا تو لعنت‌ كن‌ وهابيت‌ را كه‌ قلوب‌ شيعه‌ را اينقدر جريحه‌دار كردند كه‌ حساب‌ نداره‌. اگر انسان‌ بره‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌ ببينه‌ چهار امام‌، قبري‌ خرابتر در همان‌ قبرستان‌ بقيع‌ از قبور اين‌ چهار امام‌ نيست‌. و قبري‌ پر جمعيت‌تر و بيشتر از همه‌ زائر داشته‌ باشد از اين‌ چهار قبر نيست‌. همه‌ مي‌گويند اين‌ امام‌ صادقه‌. او زين‌ العابدينه‌. يعني‌ زينت‌ بندگان‌ خدا. عبادتهاي‌ امام‌ سجاد را در همان‌ مكه‌ و مدينه‌ معروف‌. و اين‌ يكي‌ امام‌ باقره‌ كه‌ باقر العلوم‌ الاولين‌ و الآخرين‌. آن‌ يكي‌ هم‌ كه‌ قبر مقدس‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ است‌ سبط‌ اكبر پيغمبر. پسر فاطمة‌ زهرا. كسي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مكرر درباره‌اش‌ فرمود كه‌ الحسن‌ و الحسين‌ سيدا شباب‌ اهل‌ الجنه‌. اين‌ قبرها توي‌ چي‌ بگم‌؟ سنگي‌ روي‌ قبر نيست‌. يك‌ سنگي‌ آنجا انداخته‌ باشه‌. يك‌ علامتي‌، يك‌ دونه‌ سنگ‌ نتراشيده‌، همينطوري‌ اينجا، كاله‌ به‌ قول‌ مشهديها، اين‌ بالاي‌ سر هر يك‌ از اين‌ علامتها معلوم‌ ميشه‌ اينجا چهار تا قبره‌. و قبر عباس‌ عموي‌ پيغمبر، همان‌ كنار بستر اطرافش‌ سنگ‌ زدند. قبر فاطمة‌ بنت‌ اسد هم‌ آن‌جاست‌ كه‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند قبر فاطمة‌ زهراست‌. نه‌ قبر فاطمة‌ بنت‌ اسده‌. و آنهم‌ باز بهتر از اين‌ قبر چهار امامه‌. لج‌ كردند با ما. خدا نيامرزه‌ اينها را. و ما هم‌ هيچكاري‌ نمي‌توانيم‌ بكنيم‌ تا وقتي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياوره‌. مگر يك‌ مختصري‌. بخدا قسم‌ اگر براي‌ همين‌ آتشي‌ كه‌ اينها به‌ دل‌ ما زدند از خدا بخواهيم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ بيايد، جا داره‌.

 امام‌ صادق‌ كه‌ پنجاه‌ درصد روايات‌ ما و احكام‌ ما و معارف‌ ما از دو لب‌ مقدس‌ اين‌ امام‌ معصومه‌. در تمام‌ رشته‌ها. چه‌ شاگردان‌ بزرگي‌ تربيت‌ كرده‌ در تمام‌ رشته‌ها. حتي‌ در رشته‌هاي‌ علوم‌ مادي‌ كه‌ جزء برنامة‌ ائمة‌ عليهم‌ السلام‌ نبوده‌. معارفي‌ كه‌ از امام‌ صادق‌ رسيده‌. قال‌ الصادق‌. قال‌ الصادق‌. و شيعه‌ از همين‌ جهت‌ بخاطر وجود مقدس‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ اينقدر عالم‌ و دانشمند و پرشخصيت‌. شما گفت‌ كه‌ تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراتي‌. بخداي‌ لا شريك‌ له‌، به‌ اصطلاح‌ قسم‌، و الله‌ قسم‌، عوام‌ شيعه‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ در مسائل‌ اعتقادي‌ از آنها بيشتر چيز مي‌فهمه‌. هيچ‌ استدلال‌ نمي‌توانند بكنند. من‌ باهاشون‌ صحبت‌ كردم‌. سفسطه‌ مي‌كنند، فلسفه‌ بافي‌ مي‌كنند، اما در اعتقاد صريح‌ و اعتقاد با قرآن‌ نمي‌تونند. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ ما هر چه‌ از امام‌ صادق‌ روايت‌ داريم‌ اونها از عايشه‌ روايت‌ دارن‌، خوب‌ معلومه‌. از عايشه‌، از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ خليفة‌ اونها هم‌ هست‌ روايت‌ نقل‌ نمي‌كنند. بخاطر عنادي‌ كه‌ حالا گذشتگانشون‌، پدرانشون‌ داشتند. عايشه‌، خيلي‌ از عايشه‌ نقل‌ مي‌كنند. روايات‌ زيادي‌ از عايشه‌ نقل‌ مي‌كنند از ابو حريه‌ زياد روايت‌ نقل‌ مي‌كنند. از حنف‌ ابن‌ مالك‌ و امثال‌ اينها كه‌ از نظر ما اينها اگر آدمهاي‌ راستينشون‌ بودند با علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مركز فضيلت‌ هيچ‌ وقت‌، اقلا يك‌ ذره‌ نور مي‌داشتند كه‌، نوري‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌ كه‌ با آدمهاي‌ خوب‌ درگير نشه‌. در نيافته‌.

 افرادي‌ كه‌ با اهل‌ تقوا و اهل‌ كمالات‌ درگير مي‌شند و به‌ اصطلاح‌ مبارزه‌ مي‌كنند اينها يقين‌ بدونيد نور ندارند لا اقل‌. و اينها اگر نور مي‌داشتند با علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ حالا بعضيهاشون‌ ساكت‌ بودند، ترسو بودند، استقامت‌ نداشتند مثل‌ خيليها بودن‌، مثل‌ عباس‌ عموي‌ پيغمبر يا عقيل‌ مثلا برادر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اينها آدمهاي‌ ساكتي‌ بودند نه‌ آبي‌ را مي‌آوردند نه‌ كوزه‌اي‌ را مي‌شكستند. اما افرادي‌ كه‌ اينها نور ندارند. پولشون‌ بدي‌ روايت‌ جمع‌ مي‌كنند ابو پول‌ بهش‌ مي‌دادند روايت‌ جمع‌ مي‌كرد يك‌ كتابي‌ نوشتن‌ خدا طول‌ عمر بده‌ آيت‌ الله‌ عسگري‌ نوشته‌ دربارة‌ اين‌ جهت‌ كه‌ چقدر از اصحاب‌ را اينها اصلا دروغي‌ به‌ وجود آوردند. بعضيهاشون‌ روايت‌ نقل‌ مي‌كنند. امام‌ صادق‌ و امام‌ باقر بودند كه‌ امروز ما همة‌ معارفمون‌ را بلديم‌. الان‌ شما رواياتي‌ كه‌ در صحيح‌ بخاري‌ نقل‌ شده‌ خدا مي‌دونه‌ الان‌ من‌ براي‌ شما بخونم‌ شما مي‌خنديد. چه‌ در احكام‌ چه‌ در عقايد و چه‌ در كمالات‌ روحي‌ و تزكية‌ نفس‌. يك‌ حرفهايي‌ كه‌ اصلا، مي‌گم‌ شب‌ وفاته‌ مي‌ترسم‌ زياد بخنديد، شب‌ وفات‌ نبود  برات‌ مي‌خوندم‌. يك‌ حرفهايي‌، يك‌ نسبتهايي‌ به‌ خدا مي‌دن‌، يك‌ نسبتهايي‌ به‌ پيغمبر مي‌دن‌. امام‌ صادق‌ اين‌ كلماتش‌ را برداريد نگاه‌ كنيد، خدا مي‌دونه‌ هر كلامي‌ از امام‌ صادق‌، من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌  دانشمندي‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ يك‌ روايت‌ براش‌ خوندم‌ در اخلاق‌، گفتم‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد البر يأمران‌ البلاد و يزيدان‌ في‌ اعمال‌، اين‌ به‌ قدري‌ تعجب‌ كرد، همين‌ كلمه‌ ترجمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ نيك‌ كردن‌، نيكو بودن‌، حالا هر چي‌ و خوش‌ اخلاق‌ بودن‌ اينها يأمران‌ البلاد شهرها آباد مي‌كنه‌ و عمر انسان‌ را زياد مي‌كنه‌ اين‌ از نظر رواني‌ و روانشناسي‌ به‌ قدري‌ عجيبه‌، از نظر علوم‌ اجتماعي‌ به‌ قدري‌ عجيبه‌ اين‌ دو تاكلمه‌ كه‌ چطور حسن‌ خلق‌ و نيكي‌ كردن‌ اين‌ شهرها را آباد مي‌كنه‌. بنشينيد روي‌ همين‌ فكر كنيد. شما الحمد الله‌ شيعه‌ هستيد فكر كنيد. و عمر انسان‌ هم‌ زياد مي‌شه‌. آدمي‌ كه‌ هميشه‌ نيكي‌ مي‌كني‌ و خوش‌ اخلاق‌ باشه‌ اين‌ خودش‌ عمرش‌ زياد مي‌شه‌. با بداخلاقیها با عصبانيتها با جوش‌ آوردنهايي‌ كه‌ بعضي‌ وقتها يك‌ دفعه‌ جوش‌ مي‌يارن‌ با اينها عمرش‌ كم‌ مي‌شه‌ انسان‌. اول‌ صدمه‌ به‌ خودش‌ مي‌خوره‌. مي‌بينه‌ بعد نشسته‌ مي‌لرزه‌ فشارش‌ رفته‌  نمي‌دونم‌ قلبش‌ طپش‌ پيدا كرده‌، گاهي‌ هم‌ سنكوب‌ مي‌كنه‌ مي‌افته‌ مي‌ميره‌. آدم‌ خوش‌ اخلاق‌ هيچ‌ وقت‌ عصباني‌ نمي‌شه‌ هيچ‌ وقت‌ اونجور لرزشي‌ تو بدنش‌ پيدا نمي‌شه‌. يكي‌ از توصيه‌ هايي‌ كه‌ در روايات‌ هم‌ اشاره‌ شده‌ هميشه‌ متبسم‌ باشيد. حتي‌ صبح‌ از خواب‌ پاشديد خيلي‌ كسليد تو آيينه‌ نگاه‌ كنيد يك‌ تبسمي‌ به‌ خودتون‌ بكنيد يك‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنيد ديگران‌ هم‌ وقتي‌ كه‌ شما را مي‌بينند وقتي‌ كه‌ متبسم‌ بوديد بهتون‌ محبت‌ پيدا مي‌كنند و خوشحال‌ مي‌شن‌ اخمو نباشيد. چرا؟ براي‌ چي‌؟ متبسم‌، پيغمبر اكرم‌ هر وقت‌ صحبت‌ مي‌كرد در صحبتش‌ تبسم‌ بود، هميشه‌ متبسم‌ بود.

 خوب‌ اين‌ پيام‌ امام‌ صادق‌ يك‌ كلمه‌، يك‌ كتاب‌ خدا مي‌دونه‌ مي‌شه‌ دربارة‌ اين‌ موضوع‌ نوشت‌ يك‌ كلمه‌ كه‌ نصف‌ سطر بيشتر نيست‌. البر و حسن‌ الخلق‌ يأمران‌ البلاد صدها، هزارها اينجور كلمات‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌ و دنيا ازش‌ استفاده‌ كردند، حتي‌ دشمنان‌ برداشتند دربارة‌ عظمت‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نوشته‌اند. همان‌ قسمتهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خودشونه‌، جابر ابن‌ حيان‌ و جابر جوفي‌ و افرادي‌ مثل‌ جابر جوعفي‌ و جابر ابن‌ حيان‌ اينها در خدمت‌ امام‌ صادق‌ بودند در علوم‌ قليله‌. جابر ابن‌ حيان‌ در علوم‌ معنوي‌ اونچنا پيشرفت‌ كرده‌ كه‌ كلماتش‌ را و حرفهاش‌ را نمي‌توشه‌ تو مجلس‌ خوند يك‌ كارهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ داشته‌، يك‌ همچين‌ شاگرداني‌ تربيت‌ كرده‌. جواني‌ به‌ نام‌ هشام‌ ابن‌ حكم‌ هنوز مو تو صورتش‌ درنيامده‌ اين‌ مي‌ره‌ به‌ فلاسفة‌ بزرگ‌ بحث‌ مي‌كنه‌ خيلي‌ ساده‌ و مي‌كوبه‌ طرف‌ را مي‌ياد. حضرت‌ صادق‌ تشويقش‌ مي‌كنه‌، شاگردان‌ اينطوري‌ داشته‌. ماها نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ قبل‌ امام‌ صادق‌ يعني‌ چه‌؟ واقعا همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ خدا، خودش‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد الا حق‌ الا قدره‌ شما حق‌ قدر خدا را نمي‌تونيد بفهميد واقعا و ماقدر امام‌ صادق‌ حق‌ قدره‌. اصلا نمي‌تونيم‌ حقش‌ را بفهميم‌. اين‌ قدر بزرگ‌، و ما اگر كه‌ پيرو امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نبوديم‌ اين‌ را آقايون‌ بدونيد ما از هم‌ بيشتر تو جهل‌ بوديم‌. رئيس‌ مذهب‌، يعني‌ مكبر دين‌، چون‌ از زمان‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ مطالبي‌ فرموده‌ بود بني‌ اميه‌ و بعضي‌ خلفاي‌ ثلاثة‌ اولي‌ و بعد هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ مشت‌ افراد بي‌ دين‌ اينها مي‌خواستند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ را در انزواي‌ كامل‌ قرار بدن‌ و اونهايي‌ كه‌ به‌ نفع‌ اينها روايت‌ از پيغمبر اكرم‌ نقل‌ مي‌كنند اونها را بزرگشون‌ كنند. تازه‌ امام‌ صادق‌ هم‌ صد در صد در اختيار مردم‌ نبود. اون‌ هم‌ در فشار بود. تبعيد مي‌شده‌ امام‌ صادق‌، توي‌ خانه‌اش‌ محبوس‌ مي‌شد، شنيديد ديگه‌، زياد هم‌ شنيديد كه‌ حضرت‌ در خانه‌اش‌ محبوس‌ بود يك‌ تاجري‌ مي‌خواست‌ چند تا سؤال‌ از حضرت‌ بكنه‌، يك‌ طبق‌ خيار خريد و گذاشت‌ روي‌ سرش‌ و به‌ عنوان‌ خيار فروش‌ امام‌ هم‌ كه‌ از قلب‌ همه‌ اطلاع‌ دارد، قلب‌ عالم‌ امكان‌ است‌ خودش‌ آمد خيار بخره‌ از اون‌ خيار فروش‌ در ضمن‌ اين‌ كه‌ اون‌ طرف‌ كوچه‌ يك‌ پليس‌ ايستاده‌، اون‌ طرف‌ يك‌ پليس‌ مخفي‌ ايستاده‌ در عين‌ اين‌ كه‌ داره‌ خيار جمع‌ مي‌كنه‌ اون‌ سؤالش‌ را كرد و حضرت‌ هم‌ جواب‌ دادند. حضرت‌ هم‌ جواب‌ داد. با اين‌ زحمت‌ بعضيها، هميشه‌ شما خيال‌ كنيد حضرت‌ صادق‌ نشسته‌ و چهار هزار شاگرده‌ هم‌ پاي‌ صحبتش‌ نشسته‌ و اينجور نبوده‌ هميشه‌. اين‌ چهار هزار هم‌ در يك‌ زمان‌ جمع‌ نبودند شاگردان‌ تربيت‌ شده‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در طول‌ مدت‌ چهار هزار بودند و چهار صد جلد كتاب‌ نوشته‌اند اصول‌ اربع‌ كه‌ بعضيهاش‌ همان‌ كتابهايي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ الان‌ در اختيار ماست‌ و مجموع‌ اونچه‌ كه‌ باقي‌ مانده‌ چون‌ از بين‌ بردن‌ بني‌ العباس‌ و اونها خدا لعنتشون‌ كنه‌. اونچه‌ كه‌ باقي‌ مانده‌ همان‌ كتاب‌ بحار الانوار مرحوم‌ مجلسي‌ است‌ كه‌ صد و ده‌ جلد شده‌ كه‌ البته‌ با رواياتي‌ كه‌ از ائمة‌ ديگر رسيده‌ و خلاصه‌ اونچه‌ كه‌ جامع‌ همه‌ هم‌ اين‌ كتاب‌ بحار الانواره‌.

 اصول‌ اربع‌ معه‌ يعني‌ يك‌ اصولي‌ نوشتن‌ مفصل‌، بودند خيلي‌ بودند، در محضر حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ و مثل‌ شايد امروزي‌ بود يا امشب‌ يا فردا، چون‌ ساعتش‌ را تعيين‌ نكرده‌اند. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ همانطور كه‌ گفتم‌ خيلي‌ ضعيف‌ شده‌ بود. يعني‌ راوي‌ مي‌گم‌ من‌ ديدم‌ جمجمه‌اي‌ بيشتر از سر مقدسشون‌ باقي‌ نمانده‌ بود. فقط‌ استخوان‌ تنها. توي‌ بستر افتادند حالت‌ ضعفي‌ بهشون‌ دست‌ مي‌ده‌، چشمها روي‌ هم‌ مي‌ره‌، خوب‌ سمه‌، سم‌ تأثير كرده‌. تمام‌ اونچه‌ كه‌ در وجود مقدسش‌ بود همة‌ اينها قطعه‌، قطعه‌ شده‌. يك‌ حالت‌ فوق‌ العاده‌ عجيب‌ كه‌ هر بيننده‌اي‌ را ناراحت‌ مي‌كنه‌. و به‌ قدري‌ هم‌ فشار زياده‌ كه‌ حضرت‌ نمي‌تونه‌ وصيت‌ بكنه‌ كه‌ بعد از من‌ كي‌ هست‌. البته‌ شيعيان‌ معلومه‌، روشنه‌ كه‌ كي‌ هست‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر هم‌ هستند و فرزندان‌ امام‌ صادق‌ هم‌ هستند و حضرت‌ در ميان‌ بستر افتاده‌ از حال‌ رفته‌ چشمها را وا مي‌كرد يك‌ نگاهي‌ كرد ديد يك‌ عده‌اي‌ هستند، حضرت‌ فرمود تمام‌ اقوام‌ و خويشان‌ و سادات‌ و پسر عموها را اينها را جمع‌ كنيد. جمع‌ كردند، اين‌ روايت‌ خيلي‌ مهمه‌، ببينيد در همچين‌ موقعيتي‌ در همچين‌ حالي‌ مي‌گن‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ را جمع‌ بكنه‌ يك‌ جمله‌ وصيت‌ داره‌ و قطعا مهمترين‌ مطلب‌ را حضرت‌ فرموده‌، و ما هم‌ بايد به‌ همين‌ عنوان‌ او را تلقي‌ بكنيم‌. فرمود يا ينال‌ شفاعتنا نفرمود شفاعتي‌ (نامفهوم‌). از خود پيغبر را شامل‌ مي‌شه‌ تا امام‌ زمان‌. المستخط‌ بالصلاه‌ كسي‌ كه‌ نمازش‌ را كوچك‌ نه‌، همچين‌ اهميت‌ نده‌، حالا مشتري‌ را راه‌ بياندازيم‌ بعدا مي‌ريم‌ نماز مي‌خونيم‌ همين‌ اندازه‌. فكر نكنيد كه‌ تارك‌ الصلاة‌ كه‌ كافره‌، من‌ ترك‌ الصلاة‌ عامدا، متعمدا، عامدا مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ شب‌ دير مي‌خوابي‌ مي‌دوني‌ نماز صبحت‌ قضا مي‌شه‌. يا بلند شدي‌ اين‌ شونه‌ و اون‌ شونه‌ مي‌كني‌ مي‌بيني‌ هنوز هوا تاريكه‌ خوب‌ پا مي‌شم‌، بخوابي‌ و بعد از آفتاب‌ پاشي‌.

 حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود ملعون‌، ملعون‌، ملعون‌ سه‌ مرتبه‌ كسي‌ كه‌ نماز مغربش‌ را وقتي‌ بخونه‌ كه‌ خدمت‌ شما، ستاره‌هاي‌ آسمان‌ شمرده‌ نشه‌ و نماز صبحش‌ را وقتي‌ بخونه‌ كه‌ ستاره‌هاي‌ آسمان‌ شمرده‌ بشه‌. متوجهيد. البته‌ يك‌ دفعه‌ و دو دفعه‌ را ممكنه‌ كه‌ ملعون‌ نباشه‌، اما هميشه‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد بخوابه‌ نماز مي‌خونه‌، بعضي‌ها هستند من‌ ديدم‌، شما نديديد. اين‌ برنامه‌اشون‌ اينه‌. شغلش‌ را جوري‌ انتخاب‌ كرده‌ كه‌ اينجوري‌ بايد باشه‌ كه‌ نبايد اين‌ جور شغلي‌ داشته‌ باشيد. يا نمازش‌ را هميشه‌ اول‌ آفتاب‌ مي‌خونه‌. اگر هميشه‌ باشه‌ حالا لااقل‌ ما خودمون‌ لااقل‌ بگم‌ كه‌ شما خيلي‌ غصه‌ نخوريد، با يك‌ دفعه‌ و دو دفعه‌ بعيده‌ اينقدر شدت‌ داشته‌ باشه‌. ولي‌ اين‌ كه‌ اگر همان‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ از اين‌ روايت‌ امام‌ صادق‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ همين‌ يك‌ دفعه‌اش‌ هم‌ حساب‌ داره‌. فرمود شفاعت‌ ما اهل‌ بيت‌ نمي‌رسد به‌ كسي‌ كه‌ نمازش‌ را اهميت‌ نده‌. اهميت‌ نداده‌. خفيف‌ بشماره‌، كار لازم‌تري‌ دارم‌، الان‌ گرسنمه‌ ناهار بخورم‌ بعد نماز مي‌خونم‌. تا اين‌ حد. البته‌ باز هم‌ دائما اينطوري‌ باشه‌، روحيه‌اش‌ اين‌ باشه‌. حالا با يك‌ دفعه‌، دو دفعه‌ انشاءالله‌ اينجور نيست‌. اون‌ وقت‌ اين‌ وصيت‌ را فرمود بعد همه‌ ديدند كه‌ چشمها را آقا روي‌ هم‌ گذاشت‌ چراغها را خاموش‌ كنيد امشب‌ شب‌ عاشوراست‌. امشب‌ براي‌ شيعه‌ مهمتر از شبهاي‌ عزاداري‌ ساير ائمه‌ نباشه‌ مسلما بايد بگيم‌ كه‌ مثل‌ عزاداريهاي‌ شب‌ عاشورا و شب‌ بيست‌ و يكم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ چون‌ فرقي‌ بين‌ اينها نيست‌.

 آقا امام‌ صادق‌ چشمها را روي‌ هم‌ گذاشت‌ يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌ آقاجان‌ اين‌ مجلس‌ به‌ نام‌ شما تشكيل‌ شده‌. اين‌ مجلس‌ هر وقت‌ در اينجا تشكيل‌ مي‌شه‌ در خانة‌ شماست‌، مال‌ شماست‌، بايد شما طبق‌ رسومات‌ ما اگر عمل‌ بكنيد بايد دم‌ در بايستيد و…يا بقية‌ الله‌ اظهار محبت‌ كنيد به‌ اين‌ مردم‌، تسليتي‌ كه‌ اينها مي‌گن‌ و امشب‌ عرض‌ ادب‌ به‌ امام‌ صادق‌ مي‌كنند و اشك‌ براي‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ مي‌ريزند شما از اينها نظر لطفي‌ بفرماييد. امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفت‌ مدينه‌ يك‌ پارچه‌ ضجه‌ شد. جنازة‌ امام‌ صادق‌ را شبانه‌ برداشتند، جنازه‌ را آوردند كنار قبر پدر و جد و عموي‌ بزرگوارشون‌ يا جد بزرگوارشون‌ امام‌ مجتبي‌ و اونجا حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر  اين‌ بدن‌ را دفن‌ كرد. مردم‌ همه‌ اشك‌ مي‌ريختند گريه‌ مي‌كردند، شهادت‌ امام‌ صادق‌ را به‌ فرزندان‌ امام‌ صادق‌ تسليت‌ مي‌گفتند. همانطوري‌ كه‌ شما امشب‌ در محضر امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ امام‌ زمان‌ داريد تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيد و شهادت‌ امام‌ صادق‌ را به‌ ايشان‌ تسليت‌ مي‌گيد. اما روز عاشورا در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ چون‌ خودشون‌ فرمودند ان‌ كنت‌، فابكي‌ علي‌ الحسين‌. اگر اين‌ شعر را نسبت‌ نمي‌دادند به‌ سيد الشهدا و بعيد هم‌ نيست‌ درست‌ باشه‌ حضرت‌ فرمود ليسكم‌ شيعتي‌ اي‌ شيعيان‌ من‌، اي‌ كاش‌ مي‌بوديد روز عاشورا، ليس‌… مي‌بوديد من‌ را مي‌ديديد. من‌ چطور براي‌ طفلم‌ طلب‌ آب‌ كردم‌ و اونها به‌ من‌ رحم‌ نكردند….من‌ به‌ خدا قسم‌ نمي‌تونم‌ ترجمه‌ كنم‌ الان‌ چه‌ حالي‌ دارم‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ در محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ اين‌ شعر را ترجمه‌ كنم‌  امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خودش‌ هم‌ بعضي‌ از دوستانش‌ مي‌آمدند و دورش‌ مي‌نشستند مي‌ديدند حضرت‌ بلند مي‌شه‌ يك‌ صحنه‌اي‌ را رسم‌ مي‌كنه‌ زنها را صدا مي‌زنه‌ بياييد روضة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌…

 

۲۴ صفر ۱۴۱۵ قمری – شناخت‌ خدا از آثار وجودي‌ او اخلاق‌ خ‌ ۵۶

 شناخت‌ خدا از آثار وجودي‌ او اخلاق‌ خ‌ 56

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الله‌ لا اله‌ الا هو الحي‌ القيوم‌. لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌. له‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌.

 وحدانيت‌ پروردگار را برايتون‌ در برنامه‌هاي‌ گذشته‌ شرح‌ دادم‌. و اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ يكيست‌ و مفهومي‌ ندارد كه‌ خدا متعدد باشد. به‌ جهت‌ اينكه‌ تعدد علامت‌ جسمانيته‌. يك‌ موجود مجرد نميتونه‌ متعدد باشه‌. تعدد درش‌ فرض‌ نميشه‌، تصور نميشه‌. اين‌ يك‌ معناي‌ مشكلي‌ است‌ كه‌ شايد اكثر و بيشتر شماها متوجه‌ نشيد. ولي‌ اين‌ مقدار بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ ما دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار نبايد اصلا فكري‌ بكنيم‌. دربارة‌ مخلوق‌ خدا و آثار وجودي‌ خدا مي‌توانيم‌ فكر كنيم‌. شما حقيقت‌ هوا را مثلا نمي‌توانيد بشناسيد. حقيقت‌ جاذبة‌ زمين‌ را يا جاذبة‌ خورشيد را نمي‌توانيد بفهميد. اما مي‌توانيد آثارش‌ را متوجه‌ بشويد. يعني‌ جايي‌ كه‌ نيست‌ مي‌توانيد از آنجا هستيش‌ را متوجه‌ بشويد. مثلا چطور؟ شما را يك‌ جائي‌ بگذارند كه‌ هوا نباشه‌، آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ هوا چه‌ آثار وجوديي‌ داره‌. معروفه‌ كه‌ مي‌گويند ماهيها ميخواستند آب‌ را ببينند، آب‌ را نديده‌ بودند. رفتند پيش‌ ماهي‌ بزرگ‌. ماهي‌ بزرگ‌ گفت‌ غير از آب‌ به‌ من‌ نشان‌ بدهيد تا من‌ آب‌ را به‌ شما نشان‌ بدهم‌. هر چيزي‌ با ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌. شب‌ با روز شناخته‌ ميشه‌، روز با شب‌ شناخته‌ ميشه‌. اگر يكسره‌ روز بود شما شب‌ را نمي‌دونستيد چي‌ هست‌. يا اگر يكسره‌ شب‌ بود، روز را نمي‌دونستيد كه‌ چي‌ هست‌. هميشه‌ هر چيزي‌ با ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌. خدا چون‌ ضد نداره‌، جائي‌ نيست‌ كه‌ خدا نباشه‌ و آثار وجودي‌ پروردگار نباشه‌، شما ممكنه‌ خوب‌ و زود نشناسيد خدا را. اما اگر از اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ ميگويم‌ وارد شديد، خداي‌ تعالي‌ را زود مي‌شناسيد. و آن‌ اين‌ است‌ كه‌، آثار وجودي‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌، خوب‌ دقت‌ كنيد به‌ عرضم‌، هر چيزي‌ را گفتيم‌ كه‌ با ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌. يعني‌ با نبودش‌ شناخته‌ ميشه‌. همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌ خداي‌ تعالي‌ چون‌ همه‌ جا هست‌ و موجوديتش‌ در همه‌ چيز ظاهره‌، ما فقط‌ و فقط‌ بايد از آثار پروردگار خدا را بشناسيم‌. يك‌ مثالي‌ برايتون‌ بزنم‌. مثلا اگر يك‌ چيزي‌ در بين‌ زمين‌ و آسمان‌ معلق‌ وايسته‌، معلق‌ بايسته‌. شما يقين‌ داريد كه‌ جاذبة‌ زمين‌ بايد اين‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ بكشه‌. اما اينجا يك‌ نيرويي‌ آمده‌ هم‌ جاذبه‌ را خنثي‌ كرده‌ و هم‌ او را مثلا سر يك‌ متري‌، دو متري‌ نگه‌ داشته‌. اينجا يقين‌ مي‌كنيد به‌ وجود اينچنين‌ چيزي‌ كه‌ هست‌، ولي‌ نمي‌بينيدش‌، حقيقتش‌ را نمي‌توانيد درك‌ بكنيد. من‌ اگر آمدم‌ گفتم‌ اينجا چيزي‌ نيست‌ ميگيد پس‌ چرا اين‌ سنگ‌ مثلا، اين‌ شي‌ء سنگين‌ بين‌ زمين‌ و آسمان‌ معلق‌ ايستاده‌. پس‌ از اين‌ اثر، يعني‌ از اين‌ كار آن‌ چيزي‌ كه‌ غير مرئيه‌، شما به‌ وجود آن‌ چيزي‌ كه‌ غير مرئيه‌ پي‌ مي‌بريد. حالا شما در تمام‌ عالم‌ وجود نگاه‌ كنيد مي‌بينيد كه‌ همينطور چيزهايي‌ در عالم‌ هست‌. خلقتهايي‌ در عالم‌ هست‌. اين‌ گلها را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌، اين‌ گلهاي‌ رنگارنگي‌ كه‌ در ميان‌ باغچة‌ منزل‌ هست‌، اينها آثار وجودي‌ پروردگاره‌. اين‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ خلقت‌ شده‌ اعم‌ از حشرات‌ كه‌ ما اگر يك‌ عينك‌ ذره‌بيني‌ روي‌ چشممون‌ بگذاريم‌ و با چشم‌ مسلح‌ نگاه‌ كنيم‌ به‌ اين‌ موجودات‌ واقعا شگفت‌ انگيزه‌ اينها را خدا خلق‌ كرده‌. چشمهاي‌ به‌ اون‌ ريزي‌، از چشمهاي‌ ما صد برابر بهتر مي‌بينه‌، گوشهاي‌ به‌ اون‌ كوچكي‌ صد برابر از گوشهاي‌ ما بيشتر مي‌شنوه‌ و بهتر مي‌شنوه‌.شامة‌ به‌ اون‌ كوچكي‌ به‌ اون‌ ظريفي‌ صد برابر از شامة‌ ما بهتر استشمام‌ مي‌كنه‌. حيواناتي‌ هستند كه‌ اينها چشمهاشون‌ حتي‌ ميكروبهاي‌ توي‌ فضا را مي‌بينند. حيواناتي‌ هستند كه‌ با شامه‌، با بو كشيدن‌ از سر چند كيلومتري‌ شكار را متوجه‌ مي‌شن‌ كه‌ در چه‌ جهتي‌ هست‌. همين‌ خفاش‌ به‌ وسيلة‌ شنيدن‌ يك‌ صدايي‌ از خودش‌ خارج‌ مي‌كنه‌ كه‌ مافوق‌ صوت‌ معمولي‌ است‌ كه‌ گوش‌ ما بس‌ كه‌ صدا بلنده‌ نمي‌شنونه‌ و خودش‌ مي‌شنوه‌ و امواج‌ هوا را مي‌شكافه‌ مي‌ره‌ مي‌خوره‌ به‌ مانع‌ و اين‌ مانع‌ را تشخيص‌ مي‌ده‌ در شب‌ تاريك‌.

 اينها روي‌ يك‌ نظم‌ خاصي‌ پروردگار متعال‌ در موجودات‌ ايجاد كرده‌ و خودش‌ را به‌ اين‌ وسيله‌ نشون‌ داده‌. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ شما يك‌ نفري‌ را نمي‌بينيد ولي‌ آثار وجوديش‌ را مي‌بينيد و او را تشخيص‌ مي‌ديد. مثلا فرض‌ كنيد شما بناي‌ اين‌ ساختمان‌ را نديديد. معمارش‌ را هم‌ نديديد، مهندسش‌ را هم‌ نديديد. اما آثار وجودي‌ اينها را ديديد. اگر يكي‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ اين‌ ساختمان‌ نه‌ بنا داشته‌ نه‌ معمار داشته‌، نه‌ كارگر داشته‌، هيچي‌ نداشته‌ قبول‌ نمي‌كنيد. مي‌گيم‌ تو از كجا مگر ديدي‌ كه‌ اون‌ ساختمان‌ را بنا ساخت‌ مي‌گيم‌ نديده‌ باشم‌ عقل‌ كه‌ دارم‌. عقلم‌ به‌ من‌ مي‌گه‌ كه‌ اين‌ ساختمان‌ را يك‌ بنا ساخته‌. در مجموع‌ اونچه‌ كه‌ تا به‌ حال‌ دربارة‌ خداشناسي‌ بحث‌ كرديم‌ همين‌ها بود كه‌ ما بايد يقين‌ بكنيم‌ به‌ وجود خدا و خدا را از راه‌ گفتار قرآن‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌و السلام‌ بشناسيم‌، گفتار پيغمبر بايد خدا را بشناسيم‌. و اين‌ از صراط‌ مستقيم‌. اگر ما رفتيم‌ گفتار متصوفه‌ يا گفتار فلاسفه‌ را دربارة‌ خداشناسي‌ مي‌گفتيم‌ و خواستيم‌ از اين‌ راه‌ خدا را بشناسيم‌ اين‌ را شما يقين‌ بدونيد كه‌ صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ همة‌ اونهايي‌ كه‌ بت‌ پرستند، گاو پرستند، خورشيد پرستند، ماه‌ پرستند، ستاره‌ پرستند، همة‌ اينها عاقلند يعني‌ آدمهاي‌ با شعوري‌ هستند ديوانه‌ها نيستند. نمي‌شه‌ كه‌ پانصد ميليون‌ بت‌ پرست‌ اينها همه‌اشون‌ ديوانه‌ باشند. ممكن‌ نيست‌ كه‌ يك‌ ميليارد مسيحي‌ اينها همه‌ ديوانه‌ باشند. اينها همه‌ عاقلند منتهي‌ عقلشون‌ ناقصه‌، نتونستند به‌ عقل‌ كامل‌ برسند. و روي‌ همين‌ عقل‌ گفته‌اند ما در مورد خداشناسي‌ معلم‌ مي‌خواهيم‌. البته‌ خدا را خودش‌ بايد معرفي‌ بكنه‌. خدا خودش‌ بايد خودش‌ را معرفي‌ بكنه‌. يا من‌ علي‌ ذاته‌ ذاته‌. منتهي‌ به‌ پيغمبرش‌ خودش‌ را معرفي‌ كرده‌. پيغمبر به‌ ائمة‌ اطهار و علما معرفي‌ كرده‌اند و علماء هم‌ براي‌ شما توضيح‌ ميدهند. توضيح‌ ميدهند كه‌ شما خدا را چگونه‌ بشناسيد. چگونه‌ دربارة‌ خدا فكر بكنيد.

 بنابراين‌ فلاسفه‌ هر چه‌ هم‌ بزرگ‌ باشند هر چه‌ هم‌ معروف‌ باشند، هر چه‌ هم‌ شخصيت‌ داشته‌ باشند، اگر گفتار ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ميگويند، خوب‌ ما چرا بعنوان‌ فلسفه‌ و فلاسفه‌ اين‌ گفتار را گوش‌ بدهيم‌. اگر كه‌ غير از آنها را مي‌گويند، غير از آنها اشتباهه‌، هر چه‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خدا خودش‌ خودش‌ را مي‌شناسه‌ و خودش‌ بايد خودش‌ را معرفي‌ بكنه‌ و به‌ كسي‌ هم‌ وحي‌ نكرده‌ و خودش‌ را معرفي‌ نكرده‌ مگر به‌ پيغمبر اكرم‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ به‌ ائمة‌ اطهار، پس‌ بنابراين‌ قرآن‌ است‌ معرف‌ خدا، پيغمبر است‌ معرف‌ خدا و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. و آن‌ مقداري‌ هم‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عقل‌ بود ما در بحث‌ اعجاز قرآن‌ برايتون‌ گفتيم‌. آنچه‌ كه‌ تا به‌ اينجا دربارة‌ خداشناسي‌ براي‌ شما گفتيم‌، آنهايي‌ هم‌ كه‌ تازه‌ آمده‌اند يا نوارش‌ را بگيرند يا نوشته‌هايش‌ را تهيه‌ بكنند و يا بالاخره‌ بايد از آنهايي‌ كه‌ از اول‌ بوده‌اند درس‌ بگيرند و راه‌ خدا بدون‌ خداشناسي‌ ممكن‌ نيست‌. يكي‌ از اين‌ سه‌ كار را بايد بكنند. كه‌ البته‌ بهترينش‌ همين‌ است‌ كه‌ درس‌ بگيرند از كساني‌ كه‌ از اول‌ بوده‌اند و همه‌ را يادداشت‌ كرده‌اند درس‌ بگيرند. ما از اين‌ انجماد بايد انشاء الله‌ شما را بيرون‌ بياوريم‌. شما بايد مبلغ‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ باشيد. يك‌ عده‌ از خانمها كه‌ مي‌توانند صحبت‌ بكنند، رويش‌ را دارند، تحقيق‌ كردند فكر نكنند كه‌ از اول‌ بودند، فكر نكنند كه‌ فقط‌ نماز بر آنها واجبه‌. بر آنها واجب‌ است‌ كه‌ آنچه‌ كه‌ بلدند به‌ ديگران‌ بگويند. جلسات‌ تشكيل‌ بديد. ماه‌ محرم‌ و صفر و ماه‌ ربيع‌ الاول‌ و ربيع‌ الثاني‌ هم‌ نداره‌. بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ مبلغ‌ باشيد. حضرت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود زكات‌ العلم‌ بذله‌. زكات‌ علم‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بذل‌ كنه‌. شما همانطوري‌ كه‌ اگر زكات‌ برتون‌ واجب‌ شد، بايد وقتي‌ به‌ حد نصاب‌ رسيد بايد زكات‌ بدهيد و واجبه‌ كه‌ زكات‌ بدهيد، اگر سه‌ چيز در شما وجود داشته‌ باشه‌، واجب‌ است‌ كه‌ براي‌ ديگران‌ حرف‌ بزنيد، صحبت‌ كنيد. و آن‌ سه‌ چيز، نمي‌خواهم‌ بگويم‌ شماها شاگرد قبول‌ كنيد دستگيري‌ كنيد. اقلا ديگران‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنيد. چون‌ دستگيري‌ شاگرد قبول‌ كردن‌ يك‌ مرحله‌اي‌ داره‌ كه‌ بايد از طرف‌ پروردگار اجازه‌ صادر بشه‌. ولي‌ تبليغ‌ مؤثره‌. يك‌ عده‌اي‌ خوابند، بيدارشون‌ كنيد. از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنيد. سه‌ تا شرط‌ داره‌. همانطوري‌ كه‌ مال‌ انسان‌ سه‌ شرط‌ داره‌ كه‌ زكات‌ برش‌ واجب‌ بشه‌ شماها هم‌ سه‌ شرط‌ داريد. علمتون‌ سه‌ شرط‌ داره‌ كه‌ زكاتش‌ را بايد بدهيد.

 يكي‌ اينكه‌ هواي‌ نفس‌ نداشته‌ باشيد. يعني‌ به‌ فكر اين‌ نباشيد كه‌ من‌ حرف‌ بزنم‌ يك‌ سري‌ توي‌ سرها پيدا بكنم‌، شخصيتي‌ توي‌ مردم‌ پيدا بكنم‌. چون‌ عمدة‌ اينكه‌ توي‌ مجلس‌ مثلا همه‌ حرف‌ مي‌زنند براي‌ اين‌ جهته‌. اين‌ داره‌ حرف‌ ميزنه‌، اون‌ خانم‌ هم‌ داره‌ از اينور حرف‌ ميزنه‌، اينهم‌ حرف‌ ميزنه‌، همه‌ مي‌خواهند مطلبشون‌ را مطرح‌ كنند. اين‌ هواي‌ نفس‌ نباشه‌. اين‌ يك‌.

 دوم‌ اينكه‌ بتونيد حرف‌ بزنيد. يعني‌ طرز تكلم‌ را بلد باشيد. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ حرف‌ خوب‌ ميزنه‌ اما جوري‌ حرف‌ ميزنه‌ كه‌ از يك‌ ساعت‌ صحبتش‌ ده‌ تا اشكال‌ براي‌ شنونده‌ پيدا شده‌ كه‌ يك‌ اشكال‌ شنونده‌ را حل‌ نكرده‌. اكثر و بيشتر آن‌ سؤالاتي‌ كه‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ از ما ميشه‌ مال‌ آن‌ منبريهايي‌ ناشيه‌ كه‌ مي‌نشينند مطالب‌ را ناجور مطرح‌ مي‌كنند. مثلا دربارة‌ همين‌ نهم‌ ربيع‌ نتونستند آن‌ مذاق‌ اسلام‌ را خوب‌ درك‌ بكنند كه‌ مردم‌ بفهمند كه‌ اسلام‌ و دين‌ چي‌ از آنها خواسته‌؟ خوشي‌ و شادماني‌ با فحاشي‌ كردن‌ و با اذيت‌ مردم‌ و با لوده‌گري‌ كردن‌، اينها ممكنه‌ منافات‌ داشته‌ باشه‌. ممكنه‌ خوشي‌، شما خوش‌ باشيد، شاد باشيد در بدرك‌ واصل‌ شدن‌ يك‌ خبيث‌. اما دليلي‌ نداره‌ كه‌ ده‌ نفر را اذيت‌ بكنيد كه‌ مي‌خواهيد بخنديد يا به‌ هزارها نفر توهين‌ بكنيد كه‌ مي‌خواهيد بخنديد. بخدا قسم‌ آنهايي‌ كه‌ در شب‌ و روز نهم‌ ربيع‌ به‌ گروههايي‌، مثلا تركها اينجوري‌ گفتند، فارسها اينجوري‌ گفتند، يك‌ شهري‌ را يا يك‌ مملكتي‌ را يا يك‌ گروهي‌ را به‌ باد مسخره‌ بگيرند كه‌ بخندند، اينها به‌ عمر نزديكترند تا به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ يا فاطمة‌ زهرا. چون‌ عمر مردم‌آزار بود، عمر اهل‌ توهين‌ بود. ولي‌ علي‌ اهل‌ توهين‌ و مردم‌آزاري‌ نبود. آنهايي‌ كه‌ حرفهاي‌ بي‌ربط‌ مي‌زنند، حرفهاي‌ فحش‌ و ولو به‌ شوخي‌، يا دروغ‌ ميگويند كه‌ فرمود لا يذوق‌ المرء طعم‌ الايمان‌ حتي‌ يترك‌ الكذب‌ جده‌ و هزله‌. انسان‌ طعم‌ ايمان‌ را نمي‌چشد مگر اينكه‌ دروغ‌ را ترك‌ كند چه‌ جديش‌ و چه‌ شوخيش‌ را. اينها با عمر نزديكترند تا به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. چون‌ علي‌ يقينا دروغ‌ شوخي‌ هم‌ نميگفت‌.

 كوشش‌ بكنند انشاء الله‌ ديگه‌ من‌ به‌ هيچ‌ خانمي‌ از خانمهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ مي‌آيند اجازه‌ نميدهم‌ كوچكترين‌ لودگي‌، كوچكترين‌ حرف‌ بد، كوچكترين‌ مزاح‌ اهانت‌آميز، كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ بر خلاف‌ شئون‌ يك‌ زن‌ با كمال‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌، انجام‌ بدهند. و همه‌اتون‌ مأموريد اگر ديديد يكي‌ از اينها انجام‌ داد بر شماها واجبه‌ به‌ من‌ بگيد تا من‌ تكليفم‌ را با آنها بفهمم‌. بهيچ‌ وجه‌ و هيچ‌ هم‌ منافات‌ نداره‌ كه‌ شما همان‌ برنامه‌اي‌ كه‌ روز نهم‌ ربيع‌ نبايد شادي‌ شما بيشتر از شب‌ نيمة‌ شعبان‌ باشه‌. همان‌ كاري‌ كه‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ مي‌كنيد، روز نيمة‌ شعبان‌ مي‌كنيد، همان‌ كارها را روز و شب‌ نهم‌ ربيع‌ انجام‌ بدهيد. شما ميگيد كه‌ روايتي‌ دارد كه‌ رفع‌ القلم‌، خدا ديگه‌ معصيت‌ را دربارة‌ ما نمي‌نويسه‌. خوب‌ حالا برفرض‌ ننوشت‌. اصلا فرض‌ كنيد، به‌ شما دارم‌ اين‌ حرفها را مي‌زنم‌، اين‌ حرفها مال‌ شماهاست‌. آنها كه‌ خوابند با آنها كاري‌ ندارم‌. آنها يك‌ عده‌ آمدند توي‌ اين‌ دنيا و يك‌ مدتي‌ هستند و يك‌ احساساتي‌ دارند و بعد مي‌ميرند و حالا خدا باهاشون‌ چه‌ رفتاري‌ ميكنه‌ بمانه‌. شماها كه‌ بيداريد دارم‌ عرض‌ ميكنم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اساسا اعلام‌ كرد كه‌ شماها يعني‌ بايد اينطوري‌ باشيد گوش‌ بديد به‌ حرف‌ من‌ اگر خدا الان‌ يك‌ پيغمبري‌ يا به‌ وسيلة‌ امام‌ زمان‌ اعلام‌ كرد كه‌ ما جهنم‌ را از مسئله‌ خارج‌ كرديم‌، جهنمي‌ نداريم‌. عذابي‌ هم‌ براي‌ هيچ‌ كس‌ نيست‌. اين‌ نعمتها هم‌ از طرف‌ پروردگار به‌ شما عنايت‌ مي‌شه‌ ولي‌ از دروغ‌ من‌ بدم‌ مي‌ياد از غيبت‌ بدم‌ و از اين‌ معاصي‌ كه‌ بيان‌ شده‌ خدا اعلام‌ كرد كه‌ من‌ بدم‌ مي‌ياد. فقط‌ بدم‌ مي‌ياد و به‌ اصطلاح‌ به‌ غضب‌ درمي‌ياد. كاري‌ هم‌ انجام‌ نمي‌ده‌ خدا. شماها بايد بگيد كه‌ ما باز هم‌ انجام‌ نمي‌ديم‌. چرا؟ يك‌ مثل‌ براتون‌ مي‌زنم‌، خيلي‌ مثلش‌ ساده‌ و روشن‌ من‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ براي‌ شخص‌ من‌ كه‌ نه‌ خداي‌ شما هستم‌ و نعمتي‌ براي‌ شما دادم‌ نه‌ هيچي‌. حالا فرض‌ كنيد يك‌ سفره‌اي‌ من‌ اينجا بياندازم‌ پر از نعمت‌ و يك‌ ناهار شما را دعوت‌ كنم‌. دم‌ در به‌ شما بگم‌ كه‌ من‌ عكس‌ العملي‌ ندارم‌ اما از چند قلم‌ كار بدم‌ مي‌ياد. اگر دوست‌ داريد نكنيد، اگر من‌ رادوست‌ داريد نكنيد. كارهايي‌ هم‌ باشه‌ كه‌ بد هم‌ باشه‌. شما وارد اين‌ مجلس‌ بشيد قطعا اين‌ سه‌ چهار تا كاري‌ كه‌ من‌ بدم‌ مي‌ياد نمي‌كنيد. چرا نمي‌كنيد؟ بخاطر محبتتون‌، به‌ خاطر اين‌ كه‌ شكر نعمتتون‌، بخاطر اين‌ كه‌ يقين‌ به‌ وجود من‌ داريد، مي‌بينيد من‌ را. حالا ما فرض‌ مي‌كنيم‌ سه‌ روز خدا اصلا گناهان‌ را بخشيده‌. آيا در اين‌ سه‌ روز ما بايد گناه‌ بكنيم‌؟ اگر سمي‌ جلومون‌ گذاشته‌ باشند بگن‌ سه‌ روز شما جايزه‌ مي‌تونيد سم‌ بخوريد. شما سم‌ را مي‌خوريد. اگر نجاستي‌ را جلومون‌ گذاشته‌ باشند بگن‌ سه‌ روز آزاديد اين‌ نجاستها را بخوريد. ما مي‌گيم‌ چون‌ آزاده‌ هر چي‌ مي‌تونيم‌ نجاست‌ بخوريم‌. گناه‌ مثل‌ نجاسته‌، گناه‌ مثل‌ سمه‌، روح‌ انسان‌ را مي‌كشه‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ تا جايي‌ كه‌ براتون‌ ميسره‌ و بايد انجام‌ بشه‌ انشاء الله‌ كاري‌ كه‌ گناه‌ هم‌ باشه‌ نكنيد.

 پس‌ دروغ‌، اذيت‌ ديگران‌، امثال‌ اينها را بايد ترك‌ كنيد. در حزن‌ اونها محزون‌ باشيد كه‌ خوب‌ از فردا شب‌ تقريبا اين‌ جلسات‌ خود ما هم‌ شروع‌ مي‌شه‌ انشاء الله‌ تا شب‌ سه‌ شنبه‌ و نهايت‌ درجة‌ حزن‌ بخاطر وفات‌ رسول‌ اكرم‌ بخاطر وفات‌ امام‌ مجتبي‌، بخاطر وفات‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، و بخاطر وفات‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسگري‌ و چند روز ديگه‌اش‌ هم‌ شاديتون‌ شروع‌ مي‌شه‌ بخاطر به‌ درك‌ واصل‌ شدن‌ خبيث‌ترين‌ خبيثها و شقيترين‌، شقيها. ولي‌ شما خوشحاليتون‌ مثل‌ خوشحالي‌ نيمة‌ شعبان‌ باشه‌. يك‌ كاري‌ نكنيد كه‌ خودتون‌ را ضايع‌ كنيد و جوهرتون‌ را نشان‌ بديد كه‌ معناش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ خدايا اگر تو جلوي‌ ما را نگرفته‌ بودي‌ ما همه‌اش‌ گناه‌ مي‌كرديم‌. ما كار بد مي‌كرديم‌، ما بديم‌ در واقع‌ و ظاهري‌ به‌ خاطر تو ساختيم‌ كه‌ گناه‌ نكنيم‌. نتيجة‌ تبليغات‌ اشتباه‌ مبلغين‌ با كارهاي‌ اساسي‌ و زير بنايي‌ همينه‌ كه‌ وقتي‌ به‌ انسان‌ مي‌گن‌ اگر مي‌خواي‌ تزكية‌ نفس‌ بكني‌ گناه‌ نكن‌ تو اگر گناه‌ نكردي‌، تزكية‌ نفس‌ كردي‌. اين‌ را به‌ انسان‌ مي‌گن‌ نتيجه‌اش‌ اين‌ مي‌شه‌ كه‌ هر وقت‌ گناه‌ آزاد بشه‌، اين‌ با اشتهاي‌ خيلي‌ زياد گناه‌ مي‌كنه‌. ولي‌ اگر ما گفتيم‌ تزكية‌ نفس‌ كن‌، زير بنايي‌ كار كن‌ وقتي‌ كه‌ خودش‌ را ساخت‌ و فهميد كه‌ سم‌ انسان‌ را مي‌كشه‌ هيچ‌ وقت‌ حاضر نيست‌ كه‌ اگر آزادش‌ هم‌ بگذارند سم‌ را برداره‌ بخوره‌. اونهايي‌ كه‌ معصيت‌ مي‌كنند در ايام‌ آزادي‌، ايام‌ نهم‌ ربيع‌ مثل‌ بچه‌اي‌ هستند كه‌ نه‌ معني‌ سم‌، نه‌ معني‌ سيم‌ لخت‌ برق‌ نه‌ معني‌ مار هيچي‌ را نمي‌دونه‌، يك‌ مدتي‌ مادر و پدر جلوش‌ را گرفته‌اند كه‌ دست‌ به‌ اينها نزنه‌ و وقتي‌ ولش‌ كنند مي‌ره‌ فورا با اشتهاي‌ زياد دست‌ به‌ برق‌ لخت‌ مي‌زنه‌، چاقو را برمي‌داره‌ توي‌ دستش‌ و دستش‌ را مي‌بره‌ و امثال‌ اينها. به‌ هر حال‌ يكي‌ از شرايط‌ مبلغ‌ اين‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌، پاك‌ شده‌ باشه‌ كه‌ اگر يك‌ جا ضمينة‌ گناهي‌ براش‌ فراهم‌ شد، با اين‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ فشار مي‌ياره‌، شهوت‌ روش‌ فشار مي‌ياره‌، شيطان‌ بهش‌ فشار مي‌ياره‌، در عين‌ حال‌ گناه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نكنه‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ خودش‌ را ساخته‌ و پاك‌ كرده‌. سومين‌ از شرايط‌ اين‌ زكات‌ علم‌ اين‌ است‌ كه‌ خودتون‌ يك‌ تحقيقاتي‌ كرده‌ باشيد. بتونيد مطالبي‌ در اختيار ديگران‌ بگذاريد. هر چي‌ شنيديد نگيد. هر چي‌ ديديد بگيد اون‌ هم‌ از كلام‌ خدا و ائمة‌ اطهار و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. هر چه‌ مطالعه‌ كرديد بگيد. چون‌ شنيدنيها از همين‌ قبيله‌. منبرها از همين‌ قبيله‌. من‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ يك‌ حرفي‌ را بزنم‌ شما هم‌ همان‌ حرف‌ را ياد بگيريد كم‌ كم‌ در غالب‌ شعر در بياد. وقتي‌ در غالب‌ شعر درآمد مسلم‌ مي‌شه‌. مثلا روي‌ منبرها گفتند علي‌ اكبر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هنوز داماد نشده‌ بود. كم‌ كم‌ به‌ صورت‌ شعر درآمد و گفتند كه‌ يقين‌ دانم‌ كه‌ در دل‌ آرزويي‌ به‌ جز دامادي‌ اكبر نداري‌. و ديگه‌ ثابت‌ شد كه‌ حضرت‌ علي‌ اكبر ازدواج‌ نكرده‌ و حال‌ اين‌ كه‌ او بزرگتر از حضرت‌ سجاد بوده‌ و هيچ‌ وقت‌ نمي‌شه‌ از اين‌ سنت‌ الهي‌ علي‌ اكبر سيد الشهدا كه‌ اشبه‌ الناس‌ خلقا و خلقا به‌ رسول‌ اللهه‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ سر باز بزنه‌ و حضرت‌ سجاد فرزندي‌ مثل‌ امام‌ باقر كه‌ پنج‌ ساله‌ بود داشته‌ باشه‌.

 اينها ديدم‌ ديگه‌ يك‌ شاعر پيدا مي‌شه‌ همان‌ جفنگهاي‌ يك‌ سخنگو را به‌ شعر درمي‌ ياره‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ شعر شد ثابت‌ مي‌مانه‌ و بدعت‌ گزارهايي‌ هستند در عالم‌ كه‌ مطالبي‌ چون‌ دقت‌ نشده‌، مطرح‌ مي‌شه‌ و كم‌ كم‌ شايع‌ مي‌شه‌ و كم‌ كم‌ ثابت‌ مي‌شه‌. بعضي‌ به‌ ما مي‌گن‌ كه‌ شما چرا در صحبتهاتون‌ همچين‌ تندتر، صريحتر صحبت‌ مي‌كنيد، البته‌ بعضي‌ از خيلي‌ نزديكان‌، دوستان‌ من‌ مي‌گم‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ و حرف‌ مي‌زنم‌. بعضيها حرف‌ مي‌زنند و بعد فكر مي‌كنند. انسان‌ بايد اول‌ فكر كنه‌، دقيق‌ بالاي‌ سرش‌ خداي‌ تعالي‌ ايستاده‌، بالا سرش‌ پيغمبر و ائمة‌ اطهار ايستادند. بايد انسان‌ همين‌ طوري‌ كه‌ اين‌ بلندگو به‌ هيچ‌ وجه‌ خيانت‌ نمي‌كنه‌ حتي‌ تن‌ صدا را همانجور تحويل‌ مي‌ده‌، ما كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ را بايد همانطوري‌ كه‌ گفتن‌ ما تحويل‌ بديم‌. حتي‌ تن‌ صداشون‌ را اگر مي‌تونيم‌ حفظ‌ كنيم‌. ما يك‌ بلندگويي‌ براي‌ اونها بايد باشيم‌. ما از خودمون‌ نبايد چيزي‌ داشته‌ باشيم‌. زكات‌ را كه‌ مي‌دن‌ از همان‌ جنس‌ كه‌ تعلق‌ زكات‌ بهش‌ تعلق‌ گرفته‌ زكات‌ بهش‌ تعلق‌ گرفته‌ از همان‌ جنس‌ مي‌دن‌. بايد ما اگر بخواييم‌ تبليغ‌ بكنيم‌ از همان‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ تبليغ‌ بكنيم‌. خيلي‌ از مطالب‌ ما از شعرا گرفته‌ شده‌. هيچ‌ جاي‌ ديگر جز كتب‌ اهل‌ سنت‌ و جز ملاي‌ رومي‌ نگفته‌ است‌ كه‌ امر ابن‌ عدود وقتي‌ كه‌ حضرت‌ امير مي‌خواسته‌ سرش‌ را از بدن‌ جدا كنند او تف‌ انداخت‌ تو صورت‌ امير المؤمنين‌ و امير المؤمنين‌ يك‌ خرده‌اي‌ راه‌ رفت‌، شما مي‌گيد مگر اين‌ چه‌ عيبي‌ داره‌؟ عيبش‌ اين‌ است‌ كه‌ معناي‌ اين‌ كار، معناي‌ اين‌ عمل‌ اينه‌ كه‌ امير المؤمنين‌ اگر همانجا سر امر ابن‌ عبدود را مي‌بريد طبق‌ گفتة‌ نقلي‌ كه‌ از خود ايشان‌ گفته‌اند روي‌ هواي‌ نفس‌ ممكن‌ بود، رو غضب‌ كنترل‌ نشده‌ بود. علي‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ غضبش‌ كنترل‌ شده‌، تف‌ كه‌ سهله‌، اگر شمشير تو صورت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بزنند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ روي‌ هواي‌ نفس‌ كاري‌ نمي‌كنه‌. اين‌ در ضمن‌ تعريف‌ ملاي‌ رومي‌ در ضمن‌ تعريف‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بزرگترين‌ اهانت‌ را به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كرده‌. يعني‌ اگر علي‌ چند قدم‌ در بين‌ مردم‌، در بين‌ بيابان‌ راه‌ نمي‌رفت‌ نمي‌تونست‌ خودش‌ را كنترل‌ كنه‌ و يا بايد حتما راه‌ بره‌ و كنترل‌ كنه‌ و الا مثل‌ شير گاز اين‌ بالاخره‌ اين‌ نشتي‌ داره‌. بايد بيارند كنترلش‌ كنند و يا اين‌ كه‌ بايد با غضب‌ يعني‌ توأم‌ با غضب‌ فرمان‌ الهي‌ را توأم‌ با هواي‌ نفس‌ فرمان‌ الهي‌ را انجام‌ بده‌. اين‌ توهينه‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اگر بزرگترين‌ اهانت‌ را بهش‌ بكنند. در زيارتها داريم‌ در روايتها داريم‌ كه‌ علي‌ را لا يخافن‌ في‌ الله‌ يوم‌ اگر ملامتش‌ مي‌كردند، فحشش‌ مي‌دادند اصلا از هيچي‌ نمي‌ترسيد و كار خودش‌ را مي‌كرد. خوب‌ از كلام‌ شاعري‌ شما استفاده‌ كرديد شاعر بي‌ سواد، بي‌ شعور بلكه‌ اونچه‌ را كه‌ در شرح‌ حالات‌ ملاي‌ رومي‌ نوشته‌اند خيلي‌ آدم‌ بيشعوري‌ هم‌ بوده‌. اينقدر ما مريدش‌ شديم‌، بعد از چهارده‌ معصومي‌ كه‌ ما داريم‌. و بهترين‌ كلمات‌ را از اين‌ معصومين‌ ما در اختيار داريم‌. حالا بايد توي‌ راديو و تلويزيون‌ و تو خونه‌ هامون‌ مثنوي‌ خونده‌ بشه‌.

 اونجوري‌ كه‌ نوشتن‌ ايشان‌ بر خلاف‌ روش‌ اسلام‌ حركت‌ مي‌كرده‌. شمس‌ تبريزي‌ وقتي‌ كه‌ رسيد در شهر قونيه‌ در همان‌ تركيه‌ به‌ ملاي‌ رومي‌، از ملاي‌ رومي‌ پرسيد كه‌ مصطفي‌ بالاتر بود يا بايزيد؟ يعني‌ پيغمبر اكرم‌ مقامش‌ بالاتر بود يا ابايزيد؟ ملاي‌ رومي‌ گفت‌ كه‌ پيغمبر را بايزيد نبايد اصلا مقايسه‌ كرد. پيغمبر خيلي‌ بالاتر از بايزيد بصتامي‌ صوفي‌ بود. شمس‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ پس‌ بنابراين‌ پيغمبر چرا گفت‌ كه‌ ما عرفناك‌ حق‌ معرفتي‌. يعني‌ خدايا ما تو را نشناختيم‌ اما بايزيد گفت‌ كه‌ ليس‌ في‌ جبتي‌ سوالله‌ در باطن‌ من‌ هيچ‌ چيز ديگه‌ نيست‌. او خوب‌ شناخت‌ ولي‌ پيغمبر نشناخت‌. خوب‌ شما ببينيد همين‌ حرف‌ كفره‌ در واقع‌. ملاي‌ رومي‌ از الاغش‌ پياده‌ شد و دامن‌ شمس‌ تبريزي‌ را به‌ عنوان‌ استاد گرفت‌. استادها اينطوريند. وقتي‌ كه‌ انسان‌ مقياس‌ نداشته‌ باشه‌، ميزان‌ نداشته‌ باشه‌ هر احمقي‌ را به‌ عنوان‌ استاد انتخاب‌ مي‌كنه‌. رفتند در خلوت‌ نشستند سه‌ روز با هم‌ بودند كه‌ به‌ قول‌ شيخ‌ عطار در خلوتشون‌ كسي‌ را بهره‌ نبود كه‌ درآيد. كسي‌ جرأت‌ نمي‌كرد كه‌ بره‌ اونجا. بعد از سه‌ روز شمس‌ تبريزي‌ گفت‌ من‌ شراب‌ مي‌خوام‌ ملاي‌ رومي‌ هم‌ در اين‌ سه‌ روز اونچنان‌ خر شده‌ بود كه‌ رفت‌ از محلة‌ يهوديها براش‌ شراب‌ آورد. مردم‌ ريختند و به‌ اصطلاح‌ شيشة‌ شراب‌ او را شكستند و ديگه‌ از اونجا ملاي‌ رومي‌، ملاي‌ رومي‌ شد كه‌ يك‌ ديوان‌ بزرگ‌ دربارة‌ در خيلي‌ كار هم‌ عجيبه‌، يك‌ ديوان‌ بزرگ‌ دربارة‌ استادش‌ شمس‌ تبريزي‌ به‌ نام‌ ديوان‌ شمس‌ تبريزي‌ ملاي‌ ملاي‌ رومي‌ يعني‌ شعرهاش‌ را ملاي‌ رومي‌ گفته‌ به‌ نام‌ او ثبتش‌ كرده‌. ببينيد اون‌ وقت‌ يك‌ همچين‌ آدمي‌ كه‌ توي‌ كتاب‌ مثنوي‌، همه‌اش‌ اون‌ كلمات‌ خوبي‌ كه‌ شما شنيديد نيست‌. يك‌ حرفهاي‌ بسيار بي‌ ربط‌ كه‌ من‌ حتي‌ توي‌ مردها شرم‌ مي‌كنم‌ كه‌ نقل‌ بكنم‌ بعضي‌ از اشعار را. خوب‌ پس‌ شما از راه‌ خاندان‌ عصمت‌ بايد چيز ياد بگيريد. يك‌ وقتي‌ پاي‌ سخنراني‌ يك‌ خانمي‌ نشستيد نتيجه‌اش‌ همين‌ مي‌شه‌ كه‌ با امام‌ زمان‌ رابطه‌اشون‌ را قطع‌ مي‌كنند خدا لعنتشون‌ كنه‌ ولو شيعه‌ باشند و با ملاي‌ رومي‌ رابطه‌ اشون‌ را زياد مي‌كنند. امام‌ زمان‌ ديدن‌ و امام‌ زمان‌ حرف‌ زدن‌ دربارة‌ حضرت‌ را اين‌ را بد مي‌دونند اما همان‌ مكتب‌، همان‌ مجلس‌، همان‌ جمعيت‌ اگر يك‌ نفر بياد از مثنوي‌ تعريف‌ كنه‌ خدا مي‌دانه‌ اين‌ احمقها سخنراني‌ او را تجويز مي‌كنند براي‌ شاگردان‌ مكتبشون‌.

 اينها اينقدر دور از صراط‌ مستقيمند. خدا نياره‌ كه‌ يك‌ انسان‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ بشه‌. از راه‌ راست‌ خارج‌ بشه‌. يكي‌ بياد بگه‌ كه‌ در توقي‌ مبارك‌ از ناحية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فدا اين‌ مطلب‌ گفته‌ شده‌، خوب‌ نمي‌پذيرند يا مي‌گن‌ تو باز معلومه‌ كه‌ امام‌ زماني‌ شدي‌ و حجتي‌ شدي‌ و امثال‌ اينها اما اگر تو همان‌ وقت‌ در همان‌ مجلس‌ كلمات‌ ملاي‌ رومي‌ را، كلمات‌ سهروردي‌ را، كلمات‌ شيخ‌ محمود شبستري‌ را نقل‌ كنند اينها به‌ به‌ عجب‌ سخنراني‌ كرد كه‌ خدا انشاء الله‌ گوينده‌ و شنونده‌ و كسي‌ كه‌ مجلس‌ را ترتيب‌ داده‌ همه‌ را با عمر ابن‌ خطاب‌ محشور كنه‌. اينها دين‌ خدا را ضايع‌ كردند. ضرر اينها براي‌ دين‌ خدا بيشتر از همان‌ كساني‌ است‌ كه‌ در ابتدا شروع‌ كردن‌ اين‌ كار را. نشينيد پاي‌ سخنراني‌ هر كسي‌. سخنان‌، شما مي‌دونيد همين‌ شيخ‌ محمود شبستري‌ كه‌ يكي‌ از اخطاب‌ اين‌ گروهه‌ دربارة‌ شيطان‌ چي‌ مي‌گه‌؟ مي‌گه‌ شيطان‌ مقامش‌ بالاتر از حضرت‌ موسي‌ است‌. براي‌ اين‌ كه‌ اربابش‌ شيطانه‌، سهرودي‌ بدتر از اين‌ مي‌گه‌، ملاي‌ رومي‌ مي‌گه‌ هر كه‌ را خلق‌ نيكو، خواه‌ از نسل‌ علي‌ خواه‌ از عمر. محي‌ الدين‌ عربي‌ بدتر از همة‌ اينها. يك‌ خرده‌ حواستون‌ را جمع‌ كنيد پاي‌ هر سخني‌ نشينيد. كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را گوش‌ بديد. آخه‌ چه‌ بدي‌ ديديد شما از امام‌ صادق‌، چه‌ بدي‌ ديديد از علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا؟ آونقدر ضعف‌ نشان‌ داديد تا اين‌ كه‌ يك‌ عده‌ از جوانهاي‌ شما همين‌ ملعوني‌ كه‌ بمب‌ گذاشته‌ توي‌ حرم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا خوب‌ اسمش‌ مهدي‌ بوده‌ معلومه‌ بچه‌ مسلمانه‌، پدر و مادرش‌ مسلمانند اون‌ قدر ما دور شديم‌ از خاندان‌ عصمت‌، اون‌ قدر بي‌ اعتنايي‌ كرديم‌ به‌ كلمات‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ بچه‌ هامون‌ اين‌ اندازه‌ دشمن‌ شدند با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. اثرات‌ اعمال‌ مادر و پدرها اين‌ واكنش‌ را اين‌ اثر را در فرزندان‌ داره‌. انشاءالله‌ كوشش‌ بكنيد پاتون‌ را از اين‌ راه‌ راست‌ بيرون‌ نگذاريد. از اين‌ صراط‌ مسقتيم‌ قدمتون‌ را خارج‌ نكنيد. اگر يك‌ وقتي‌ پدرها كه‌ با شما همراه‌ نيستند يك‌ چنين‌ اعمالي‌ را انجام‌ دادند گناهش‌ گردنش‌ شما نيست‌، شما ناراحت‌ هم‌ نباشيد، وظيفتون‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌ و گناهش‌ به‌ گردن‌ اون‌ پدرهايي‌ است‌ كه‌ فرزندانشون‌ را توي‌ هر مجلسي‌، توي‌ هر مدرسه‌اي‌ توي‌ هر دانشكده‌اي‌، توي‌ هر دبيرستاني‌ مي‌فرستند و براي‌ روح‌ فرزندشون‌ هيچ‌ ارزش‌ قائل‌ نيستند بلكه‌ براي‌ سعادت‌ و شقاوت‌ خودشون‌ هم‌ هيچ‌ ارزش‌ قائل‌ نيستند.

 افراد مرده‌، افراد خواب‌ ارزشي‌ ندارند كه‌ ارزشي‌ براي‌ ديگران‌ قائل‌ باشند. شما فكر مي‌كنيد توي‌ اين‌ مدرسه‌ها چي‌ ترويج‌ مي‌شه‌؟ بيشتر كلام‌ امام‌ صادق‌ يا كلام‌ ملاي‌ رومي‌؟ من‌ حيف‌ كه‌ روم‌ نمي‌شه‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ كه‌ كلمات‌ ملاي‌ رومي‌ را براي‌ شما نقل‌ كنم‌ كه‌ چه‌ مثالهاي‌ بد و مبتذل‌ و چه‌ بد آموزيها از نظر اعتقاد و از نظر اخلاق‌ داره‌. يك‌ شيطان‌ مجسمي‌ بوده‌، منتهي‌ خوب‌ چه‌ مي‌شه‌ كرد. جو امروز چون‌ تا به‌ حال‌ ما زياد بدي‌ لابد از خاندان‌ عصمت‌ ديديم‌ كه‌ اينها را ترك‌ كرديم‌، فقط‌ بلديم‌ براشون‌ گريه‌ بكنيم‌ يا بلديم‌ براشون‌ در سرورشون‌ يك‌ اظهار خوشحالي‌ اون‌ هم‌ در هواي‌ نفس‌، هر دوش‌ هم‌ روي‌ هواي‌ نفس‌. هر دوش‌ بر خلاف‌ اونچه‌ كه‌ اونها دستور داده‌اند انجام‌ مي‌ديم‌. اونها كجا گفته‌اند كه‌ شما وقتي‌ كه‌ مي‌خواييد عزاداري‌ كنيد اين‌ همه‌ مجسمه‌ و اين‌ همه‌ مسائلي‌ كه‌ حالا گفتنش‌ هم‌ ضرورت‌ نداره‌ در عزاداريتون‌ وارد كنيد. در شاديشون‌ هم‌ از همين‌ قبيل‌. ما حق‌ نداريم‌ حتي‌ يك‌ دعا را بدون‌ دستور واقعي‌ خاندان‌ عصمت‌، يعني‌ اگر روز قيامت‌ از ما پرسيدند كه‌ دعاي‌ ندبه‌ را چرا خوندي‌، چي‌ مي‌گيد؟ مي‌گيد چون‌ خوب‌ بوده‌، خدا پرسيده‌ از كجا فهميدي‌ خوب‌ بوده‌؟ بايد بتونيد بگيد امام‌ صادق‌ چون‌ دعاي‌ ندبه‌ را دستور داده‌ در، چون‌ در كتب‌ معتبره‌ دستور داده‌ امام‌ زمان‌ در كتب‌ معتبره‌ دستور داده‌ من‌ خوندم‌. يعني‌ بايد بلد باشيد والا نمي‌تونيد از حساب‌ دقيق‌ پروردگار نجات‌ پيدا كنيد. چطور وقتي‌ مي‌خوايي‌ يك‌ غذا بخوريد يك‌ سرشيري‌ را مثلا خريديد مي‌خوايي‌ بخوريد برمي‌ داريد تاريخش‌ را نگاه‌ مي‌كنيد ببينيد اين‌ مونده‌ نباشه‌، فاسد نباشه‌، شما را مزاجتون‌ را خراب‌ نكنه‌ خوب‌ همين‌ كار را دربارة‌ كلمات‌ ديگران‌ هم‌ بكنيد. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ دستورات‌ را همه‌اتون‌ و يا اكثرتون‌ لااقل‌ عمل‌ كنيد تا بتونيد سخنگوي‌ اسلام‌ و دين‌ و قرآن‌ و پيغمبر اكرم‌ و خداي‌ تعالي‌ باشيد. و تنها خودتون‌ تك‌ و تنها به‌ طرف‌ كمالات‌ نخواسته‌ باشيد حركت‌ كنيد. استقامت‌ داشته‌ باشيد، قوي‌ باشيد، قاطع‌ باشيد. اگر من‌ به‌ بعضيها مي‌يان‌ مي‌گن‌ فلاني‌ پوشيه‌ بزنه‌ يا نزنه‌؟ مي‌گم‌ اگر هميشه‌ مي‌زنه‌ بزنه‌ اگر نه‌ همين‌ طور صورتش‌ را بگيره‌. بعضيها شنيدم‌ گاهي‌ مي‌زنند، گاهي‌ نمي‌زنند و اين‌ كار از نظر من‌ درست‌ نيست‌. يعني‌ برخلاف‌ استقامتشونه‌. يك‌ جا مي‌ترسه‌ نمي‌زنه‌، يك‌ جا يك‌ سر و گردن‌ بلندتر از ديگران‌ مي‌شه‌ مي‌زنه‌. اينها براي‌ خدا نيست‌ براي‌ هواي‌ نفسه‌. اگر يك‌ خانمي‌ را ديديد كه‌ گاهي‌ مي‌زنه‌، گاهي‌ نمي‌زنه‌ به‌ من‌ بگيد كه‌ تا لااقل‌ بفهميم‌ كه‌ اين‌ مرحلة‌ استقامتش‌ را نگذرونده‌ و اگر هست‌ كه‌ يك‌ مقداري‌ بيشتر تو مرحلة‌ استقامتش‌ بمونه‌ اگر كه‌ بالاتره‌ كه‌ برش‌ گردونيم‌ به‌ همان‌ مرحلة‌ استقامت‌. فلان‌ كس‌ بدش‌ مي‌ياد من‌ پوشيه‌ام‌ را برداشتم‌، فلان‌ كس‌ خوشش‌ مي‌ياد پوشيه‌ زدم‌. اين‌ عمل‌، عمل‌ آدمهاي‌ بي‌ اراده‌ و بي‌ استقامت‌ و ضعيفه‌. ظاهرا روز يك‌ شنبه‌ روز وفات‌ رسول‌ اكرم‌، نمي‌دونم‌ حالا دو شنبه‌ است‌ وفات‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا يا سه‌ شنبه‌. سه‌ شنبه‌ نبايد باشه‌، حالا هر چه‌، سه‌ شنبه‌ اگر وفات‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا باشه‌ كه‌ خيلي‌ بعيده‌ چون‌ الان‌ ما سه‌ چهار ماه‌ است‌ سي‌ روز تمامه‌. يك‌ شنبه‌ وفات‌ پيغمبر اكرم‌ و حالا انشاء الله‌ از شب‌ جمعه‌ تا شب‌ سه‌ شنبه‌ اينجا مجلس‌ هست‌ انشاء الله‌ حرفهاي‌ لازم‌ را اونجا خواهيم‌ زد.

 اما الان‌ دوران‌ اسارت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ هنوز تمام‌ نشده‌. اگر روز اربعين‌ هم‌ از كربلا حركت‌ كرده‌ باشند تازه‌ نزديك‌ مدينه‌ رسيده‌اند. حضرت‌ سجاد به‌ بشير فرمود، بشير پدرت‌ مرد شاعري‌ بود، گوينده‌ بود، سخنگو بود تو هم‌ چيزي‌ بلدي‌ از شعر؟ گفت‌ بله‌ قربانت‌ گردم‌. فرمود ما در خارج‌ شهر مدينه‌ مي‌مانيم‌ تو برو در مدينه‌ خبر بده‌ كه‌ ما آمديم‌. بشير سوار اسب‌ شد كوچه‌هاي‌ مدينه‌ راه‌ مي‌رفت‌ صدا مي‌زد يا اهل‌ يثرب‌ لا مقام‌ لكم‌ فيه‌. اي‌ اهل‌ مدينه‌ ديگه‌ توي‌ مدينه‌ نمانيد. همه‌اتون‌ خاك‌ بر سر كنيد و لباس‌ عزا بپوشيد. قتل‌ الحسين‌ لكربلا. حسين‌ را در كربلا با لبهاي‌ تشنه‌ شهيد كردند. مردم‌ مدينه‌ ريختند خارج‌ شهر امام‌ سجاد از ميان‌ خيمه‌ بيرون‌ آمده‌، گريه‌ مهلتش‌ نمي‌دهد وقتي‌ چشمش‌ به‌ مردم‌ مدينه‌ افتاده‌. حضرت‌ ام‌ كلثوم‌ خطاب‌ به‌ شهر مدينه‌ مي‌كنه‌ مدينه‌ جدنا لا تقبلينا اي‌ مدينة‌ جد ما ما را ديگه‌ قبول‌ نكن‌. مع‌ الحسرات‌ و الحزان‌ زينا ما با يك‌ مشت‌ حسرت‌ و حزن‌ مي‌خواييم‌ وارد تو بشيم‌. روزي‌ كه‌ از تو خارج‌ شديم‌ اطراف‌ ما ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بود، ابوالفضل‌ العباس‌ بود، علي‌ اكبر بود، عون‌ و جعفر و اصحاب‌ و با وفاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بودند. الان‌ كه‌ برگشته‌ايم‌ يك‌ مشت‌ زن‌ و بچة‌ بي‌ سرپرست‌، لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ علي‌ العظيم‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر توفيق‌ عزاداري‌ كاملي‌ در اين‌ چند روز به‌ ما مرحمت‌ بفرما. نسئلك‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بامام‌ زماننا يا الله‌، يا الله‌، ياالله‌…

 خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ اون‌ حضرت‌ را برسان‌ (الهي‌ آمين‌). همة‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ قرار بده‌(الهي‌ آمين‌). خدايا ما را در صراط‌ مستقيم‌ دينت‌ قرار بده‌،(الهي‌ آمين‌). پروردگارا ما را پيرو ائمة‌ اطهار و قرآنت‌ قرار بده‌(الهي‌ آمين‌). خدايا قلب‌ مقدس‌ آقامون‌ امام‌ زمان‌ را از ما راضي‌ بفرما(الهي‌ آمين‌). پروردگارا گرفتاريها و  موانع‌ راهمون‌ را به‌ سوي‌ خودت‌ به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ برطرف‌ بفرما(الهي‌ آمين‌). پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ ولي‌ عصر تا ما را نيامرزيده‌اي‌ از اين‌ دنيا مبر(الهي‌ آمين‌). مرضهاي‌ روحيمون‌ شفا مرحمت‌ بفرما( الهي‌ آمين‌). خدايا زبانمون‌، قلممون‌، قدممون‌ را در راه‌ خدمت‌ به‌ امام‌ عصر و دينت‌ قرار بده‌ (الهي‌ آمين‌). مريضهاي‌ اسلام‌ شفا عنايت‌ بفرما( الهي‌ آمين‌). امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما(الهي‌ آمين‌). عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما( الهي‌ آمين‌). و صل‌ الله‌ علي‌ سيدنا محمد و آله‌ و اجمعين‌.

 

۲۲ شوال ۱۴۱۴-مذمت بغض و کینه و حسد

 مذمت‌ بغض‌ و كينه‌ و حسد 22 شوال‌ 1414

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. رب‌ نغفر لنا ذنوبنا رب‌ نغفر لنا و لاخواننا سبقونا بالايمان‌ و لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ للذين‌ آمنوا.

 بحث‌ ما در شبهاي‌ جمعه‌ به‌ سورة‌ انا انزلناه‌ رسيده‌ بود و مي‌خواستم‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كنم‌. ولي‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ جلب‌ توجه‌ كرد كه‌ داشتند قرائت‌ مي‌كردند. نميشه‌ از اين‌ آيه‌ گذشت‌. ربنا اغفر لنا خدايا ما را ببخش‌. و لاخواننا الذين‌ سبقونا بالايمان‌. و برادراني‌ كه‌ اينها در ايمان‌ بر ما پيشي‌ گرفتند. و لا تجعل‌ في‌ قلوبنا قلل‌ للذين‌ آمنوا خدايا در دلهاي‌ ما كينه‌ نسبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند قرار مده‌. اين‌ دو جمله‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌ و اوقاتي‌ را بايد صرف‌ بحث‌ و گفتگو دربارة‌ اين‌ دو جمله‌ از اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد بشود. ولي‌ اجمالا انسان‌ وقتي‌ كه‌ دعا ميكند پيغمر اكرم‌ هم‌ در يك‌ روايت‌ فرمودند و عمل‌ پيغمبر هم‌ بر همين‌ است‌ كه‌ اگر خواستيد دعا كنيد اول‌ خودتون‌ را دعا كنيد. مخصوصا در خصوص‌ بخشش‌ گناهان‌. اول‌ دعا براي‌ خودتون‌ بكنيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ انسان‌ پاك‌ شد، خدا بخشيدش‌، دعاش‌ طور ديگري‌ مستجاب‌ ميشود. اما وقتي‌ كه‌ كثيف‌ بود، رو نداشت‌ در خانة‌ خدا برود، اين‌ شخص‌ دعاش‌ نسبت‌ به‌ ديگران‌ هم‌ مستجاب‌ نميشه‌. لذا در روايات‌ هست‌، اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ دعا مي‌كرد، ابتدا خودش‌ را پاكي‌ خودش‌ را، بخشش‌ خودش‌ را از خدا مي‌خواست‌. بعد هم‌ براي‌ مردم‌.

 در نماز شب‌ با اينكه‌ دستور اينه‌ كه‌ چهل‌ مؤمن‌ را دعا كنيد، بنظر من‌ اول‌ بايد انسان‌ هفتاد مرتبه‌ استغفار بكنه‌ بعد سيصد مرتبه‌ العفو بگه‌، اول‌ طلب‌ بخشش‌ براي‌ خودش‌ بكنه‌ و طلب‌ عفو براي‌ خودش‌ بكنه‌ و بعد چهل‌ تا مؤمن‌ را دعا بكنه‌. اينجا هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ از قول‌ مؤمنين‌ كه‌ خدايا ما را ببخش‌. ما را بيامرز. و الاخوان‌ للذين‌ سبقونا بالايمان‌. برادراني‌ كه‌ پيشي‌ گرفتند در ايمان‌ بر ما، آنها را هم‌ ببخش‌. اين‌ پيشي‌ گرفتن‌ در ايمان‌ خيلي‌ حرف‌ داره‌. هم‌ از نظر زمان‌ و هم‌ از نظر سبقت‌. كيفيت‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد انسان‌ بسازه‌. افرادي‌ كه‌ انسان‌ نيستند در مسابقات‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ عده‌ دارند مسابقه‌ مي‌دهند حالا هر مسابقه‌اي‌، در ورزش‌ باشه‌، در مسابقات‌ ديگر، يك‌ نفر جلو افتاده‌ آن‌ را هيچوقت‌ دعاش‌ نمي‌كنند. ميگن‌ كه‌ اي‌ كاش‌ اين‌ عقب‌ بيفته‌. ببينيد دين‌ مقدس‌ اسلام‌ چقدر انسان‌سازه‌، ميگه‌ اينها كساني‌ هستند كه‌ وقتي‌ يك‌ نفر را مي‌بينند در مسابقة‌ ايماني‌ جلو افتاده‌، شما در بين‌ دوستانتون‌ مي‌بينيد يكنفر خيلي‌ پيش‌ رفته‌. ماشاءالله‌. نه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ ميكنه‌، نه‌ يك‌ دونه‌ معصيت‌ مي‌كنه‌، واجباتش‌ را خوب‌ انجام‌ ميده‌، يك‌ حال‌ توجهي‌. در ايمان‌ از شما پيشي‌ گرفته‌. شما در آنجا علاوه‌ بر اينكه‌ ناراحت‌ نميشيد، دعاش‌ هم‌ بكنيد. اينجوري‌ اسلام‌ انسان‌ را دوست‌ داره‌. برخلاف‌ تمام‌ مسابقات‌ ديگر. حالا در مسابقات‌ مردم‌ از يكديگر و بر يكديگر، معمولا اينطوره‌ كه‌ حالا اگر كاري‌ نكنه‌ كه‌ او عقب‌ بيفته‌، پايي‌ توي‌ پاش‌ مثلا در دويدن‌ نيندازند، نمي‌دونم‌ يك‌ كاري‌ نكنند كه‌ او عقب‌ بيفته‌، ديگه‌ دعاش‌ نمي‌كنند. ديگه‌ آني‌ كه‌ عقب‌ افتاده‌ نميگه‌ خدايا من‌ و اوني‌ كه‌ جلو داره‌ ميره‌، او را خدايا ببخش‌، من‌ دوستش‌ دارم‌. نمي‌خوام‌ پاش‌ به‌ سنگي‌ برخورد بكنه‌، به‌ زمين‌ بيفته‌. ببينيد چقدر انسان‌ با كمال‌ ميشه‌ اگر خطي‌ را كه‌ خدا به‌ انسان‌ داده‌، انسان‌ پيروي‌ بكنه‌. آن‌ خط‌ خدائي‌. يك‌ سر سوزن‌ نسبت‌ به‌ هيچكس‌، چه‌ ثروتمند باشه‌ طرفش‌، چه‌ شخصيت‌ بيشتري‌ داشته‌ باشه‌، چه‌ قدرت‌ بيشتري‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ باشه‌. هر ارزش‌ بيشتري‌ بر اين‌ شخص‌ مؤمن‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را ناراحتش‌ نميكنه‌. ميگه‌ به‌به‌ خوشا به‌ حالش‌. ما هم‌ راضيم‌ كه‌ تو جلو باشي‌. ما هم‌ راضيم‌ كه‌ تو بهتر باشي‌. دعا هم‌ ميكنه‌ خدايا بهش‌ بيشتر بده‌. خدايا اين‌ شخص‌ را بيشتر عنوان‌ بده‌، بيشتر موقعيت‌ بده‌، بيشتر مقام‌ بده‌.

 ربنا اغفر لنا و لاخواننا. ببينيد با چه‌ كلمه‌ شروع‌ ميكنه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. خدايا ما را ببخش‌ و به‌ برادران‌ ما اخواننا كلمة‌ برادر ميگه‌، آني‌ كه‌ سبقت‌ گرفته‌ او را اول‌ با جملة‌ برادر كه‌ هيچ‌ حسادتي‌، كينه‌اي‌ هيچي‌ توي‌ كار نباشه‌. مبادا خدا نكنه‌ كه‌ شماها در يك‌ چيزي‌ كه‌ يك‌ نفري‌ بر شما مقدم‌ شده‌، شما در دلتون‌ ناراحت‌ باشيد و گاه‌گاهي‌ هم‌ بزبان‌ جاري‌ بكنيد كه‌ بعله‌ ما هم‌ اگر دزدي‌ مي‌كرديم‌ حالا پولدار بوديم‌. يعني‌ او دزدي‌ كرده‌. ما هم‌ اگر اين‌ و اون‌ را مي‌ديديم‌ حالا رئيس‌ فلان‌ اداره‌ بوديم‌. يعني‌ او اين‌ و اون‌ را ديده‌. ببينيد كينة‌ خودش‌ را، آن‌ نارحتي‌ خودش‌ را با اين‌ كلمات‌ اظهار ميكنه‌. ارزشي‌ نداره‌ طرف‌ آمده‌ در آن‌ پست‌ نشسته‌. ما هم‌ اگر دست‌ و پائي‌ مي‌كرديم‌. ما هم‌ اگر مي‌رفتيم‌ مثلا رئيس‌ بالاتر را مي‌ديديم‌، پولي‌ بهش‌ مي‌داديم‌، رشوه‌اي‌ بهش‌ مي‌داديم‌، همة‌ اينها يعني‌ او داده‌، او كرده‌ و اينها همه‌اش‌ يا تهمته‌ يا غيبت‌. اگر واقعا كرده‌، غيبت‌ و اگر نكرده‌ تهمت‌. و تمام‌ اينها را تهمت‌ به‌ پاتون‌ مي‌نويسند. خيلي‌ توي‌ ماها شايعه‌ اين‌ كارها. فكر نكنيد كه‌، يك‌ نفر با شما همكلاس‌ بوده‌ آمده‌ جلو. بعد هم‌ شده‌ فرض‌ كنيد يك‌ مهندس‌، يك‌ عالم‌، يك‌ دكتر، يك‌ شخصي‌ شده‌. حالا او شده‌ رئيس‌ شما شديد دفتردار همين‌ رئيس‌. بله‌ ما با هم‌ بوديم‌. حالا تو بهرحال‌ حالا او به‌ هر جهتي‌ سبقت‌ گرفته‌ بر تو. اين‌ باطنت‌ هميشه‌ ناراحت‌ و بعد هم‌ گاهگاهي‌ اظهار ميكنه‌ انسان‌. اين‌ اظهارش‌ خيلي‌. البته‌ باطن‌ هم‌ ناراحت‌ باشه‌ مريضه‌ اين‌ انسان‌. بايد بگه‌ تعز من‌ تشاء. و خدايا تو عزيز مي‌كني‌ هر كه‌ را بخواي‌. يك‌ لياقتي‌ خدا در او ديده‌. اگر مي‌خواهيد همچين‌ مرضي‌ ازتون‌ رفع‌ بشه‌ مي‌دونيد چيكار بايد بكنيد؟ تا يك‌ همچين‌ فردي‌ در رديف‌ شما بوده‌ حالا بالاتر از شماست‌، آن‌ مقام‌ بالاتر و پست‌ بالاتر را گرفته‌، بعله‌ لياقت‌ داشته‌. او يك‌ مزايايي‌ داره‌. يك‌ باطن‌ پاكي‌ حتما داره‌. تا ميگن‌ آقا تو هم‌ با او با هم‌ بوديد. چرا او آنجا تو اينجا؟ بعضي‌ وقتها هست‌ اينجور جريانات‌. مردم‌ هم‌ تحريك‌ مي‌كنند. من‌ فكر مي‌كنم‌ آقا اين‌ پست‌ مال‌ شما بود. او بعله‌. همين‌ كه‌ گفتي‌ بعله‌ها، دين‌ و ايمانت‌ و همه‌ چيزت‌ را بهم‌ ريختي‌. نه‌ آقا. او لياقت‌ داشته‌. من‌ كجا مي‌تونم‌ مثل‌ او كار بكنم‌؟ مي‌تونم‌ مثل‌ او خدمت‌ بكنم‌؟ كجا مي‌تونم‌ اين‌ بار مشكل‌ را، خدمت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا آمدند گفتند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر؟ توئي‌ كه‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد مي‌كنيد بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد. امامها همه‌اشون‌ مساوي‌ هستند. حضرت‌ بقية‌ الله‌ هيچ‌ مزيتي‌ بر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نداره‌. زمانشون‌ اقتضاد نداره‌. زمان‌ حضرت‌ رضا اقتضا نداشت‌ كه‌ كار حضرت‌ بقية‌ الله‌ را بكنه‌. در عين‌ حال‌ حضرت‌ احترامي‌ از امام‌ زمان‌ مي‌كنند. من‌! من‌ مي‌تونيم‌ يك‌ چنين‌ نميگه‌ زمان‌ من‌. حتي‌ به‌ خودش‌ نسبت‌ ميده‌. آن‌ كسي‌ كه‌ بياد آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ من‌ در مقابلش‌ ولو فرزند منه‌، اينها را من‌ از مجموع‌ مطالب‌ عرض‌ مي‌كنم‌، ولو فرزند منه‌ ولي‌ وقتي‌ نام‌ مقدسش‌ برده‌ ميشه‌، من‌ دستم‌ را روي‌ سرم‌ مي‌گذارم‌، بلند ميشم‌ ميگم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ ياد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اشك‌ ميريزه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد امام‌ زمان‌ مثلا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، ايشون‌ يك‌ مزايايي‌ داره‌. نه‌ زمانشون‌. زمان‌ ايشان‌ اقتضاش‌ اينه‌ كه‌ ميتونه‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنه‌. زمان‌ حضرت‌ رضا، زمان‌ حضرت‌ سجاد اين‌ اقتضا را نداشت‌. در عين‌ حال‌ يك‌ سر سوزن‌ مثلا آنطوري‌ كه‌ علي‌ بن‌ جعفر كه‌ در قم‌ دفنه‌، ايشان‌ عموي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند. پسر امام‌ جعفر صادقه‌، مرد دانشمند، عالم‌، همين‌ الان‌ حتي‌ معين‌ علما و بزرگان‌ و مراجع‌ تقليده‌. روح‌ مقدسش‌. يك‌ همچين‌ شخصيتي‌. وقتي‌ حضرت‌ رضا سنشون‌ كم‌ بود. پسر برادره‌. ايشان‌ تشريف‌ آوردند. ايشان‌ بلند شدند، ايستادند، تعظيم‌ كردند. آقا شما عموشون‌ هستيد. اين‌ بچه‌ است‌. علي‌ بن‌ جعفر فرمود كه‌ اين‌ شخص‌ را خدا بر من‌ امام‌ قرار داده‌. شماها مي‌فهميد يا خدا؟ چون‌ مردم‌ آقا نمي‌گذارند انسان‌ در راه‌ مستقيم‌ حركت‌ كنه‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. گاهي‌ ميشه‌ ايمانتون‌ را، آبروتون‌ را، حيثيتون‌ را پيش‌ خدا رفقا از بين‌، همين‌ باصطلاح‌ دوستان‌، دوستان‌ نادان‌. مي‌گن‌ يك‌ خرسي‌ مي‌خواست‌ يك‌ نفري‌ را مواظب‌ باشه‌ كه‌ مگس‌ به‌ صورتش‌ نشينه‌. مگسي‌ آمد ول‌ نمي‌كرد مگسه‌. رفت‌ يك‌ سنگي‌ آورد زد توي‌ سر اين‌ شخص‌ كه‌ مگس‌ را بكشه‌. بعضي‌ دوستهاي‌ اينطوريه‌. خدا ميدونه‌ اين‌ مثال‌ كاملا تطبيق‌ ميكنه‌ با آن‌ دوستي‌ كه‌ وقتي‌ ميرسه‌ به‌ شما آقا اين‌ پست‌ و مقام‌ فلاني‌ مال‌ تو بوده‌ها. تو بيخود اينجا نشستي‌. اين‌ همان‌ سنگيه‌ كه‌ به‌ سر تو مي‌زنه‌ و حال‌ دانسته‌ يا ندانسته‌. مواظب‌ باشيد هم‌ خودتون‌ هم‌ دوستانتون‌ اينجور مطالبي‌ نداشته‌ باشيد. يك‌ وقت‌ نگيد كه‌ ما يك‌ وقتي‌ بله‌ آنها كين‌؟ ما اگر علمه‌ اينجاست‌، اگر دانشه‌ اينجاس‌، اگر چه‌ هست‌. يا مثلا فرض‌ كنيد شما هستيد هر كدومتون‌ در يك‌ شغلي‌. يكي‌ مي‌بينيد كارش‌ بهتر گرفته‌ حالا در هر جهتي‌. دعاش‌ كنيد، محبت‌ بهش‌ بكنيد، اظهار علاقه‌، هر چه‌ محبتتون‌ به‌ او بيشتر باشه‌، ارزش‌ انسانيتون‌ بيشتره‌. اين‌ خلاصه‌. و نگذاريد دوستانتون‌ بيان‌ شما را كوك‌ كنند، تحريك‌ كنند عليه‌ اون‌ شخص‌. كه‌ اون‌ ارزشش‌ بيشتر از شماست‌. اين‌ خيلي‌ درس‌ بزرگي‌ است‌ امشب‌ ما از اين‌ آيات‌ قرآن‌ مي‌گيريم‌. ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين‌ سبقونا بالايمان‌. اينهايي‌ كه‌ سبقت‌ گرفتند. شما توي‌ مسابقه‌ سابقوا الي‌ مغفرت‌ من‌ ربكم‌. چون‌ خدا ما را وادار به‌ مسابقه‌ كرده‌. سبقت‌ بگيريد بر يكديگر. فاستبوقا الخيرات‌. به‌ هر خوبي‌ كه‌ شما خوب‌ مي‌دونيدش‌ بر هم‌ سبقت‌ بگيريد. اما سبقت‌ شماها نبايد ماية‌ كينة‌ شما باشه‌. اگر يك‌ وقتي‌ ديدي‌ نميشه‌ ديگه‌، اون‌ الان‌ جلو ميره‌ و مسابقه‌ را ميبره‌ و خدمت‌ امام‌ زمان‌ خيلي‌ پر ارزش‌ ميشه‌ و من‌ چيكار كنم‌ از اين‌ بيشتر نمي‌تونم‌ اين‌ حرفها، يك‌ كينه‌اي‌ شيطان‌ در دلتون‌ انداخت‌ فورا بگيد ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ لذين‌ آمنوا. خدايا كينة‌ مؤمنين‌ را در دل‌ ما نينداز. يك‌ سر سوزن‌ كينة‌ يك‌ مؤمن‌ در دلتون‌ باشه‌ خداي‌ تعالي‌ شما را توي‌ بهشت‌ نميبره‌. اين‌ را بدونيد. يك‌ سر سوزن‌. اگر كينة‌ يك‌ فرد با ايمان‌ ولو بحق‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ميگم‌ها. ولو بحق‌ در دل‌ شما باشه‌، اي‌ آقا ما را با خاك‌ يكسان‌ كردند. خوب‌ روز قيامتي‌ هست‌، خدائي‌ هم‌ تو داري‌، تو هم‌ وكيلي‌ داري‌ بنام‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار، رسيدگي‌ ميكنه‌. اگر يك‌ دادگاهي‌ شما و يك‌ نفري‌ را اين‌ كسي‌ كه‌ به‌ شما ظلم‌ كرده‌، يك‌ دادگاه‌ عدل‌ حسابي‌ هست‌. بهتر از خودتون‌ او به‌ وضعتون‌ رسيدگي‌ ميكنه‌. ديگه‌ توي‌ راه‌ كه‌ مي‌خواي‌ بري‌ دادگاه‌، چون‌ خاطرت‌ جمعه‌. مي‌دوني‌ بهتر از خودت‌ رسيدگي‌ مي‌كنند،ديگه‌ توي‌ راه‌ سقلمه‌ به‌ اين‌ رفيقتون‌ كه‌ دارند مي‌برندتون‌ دادگاه‌، نمي‌زني‌. اگر او هم‌ دعوا ميكنه‌ ميگي‌ خوب‌ آنجا معلوم‌ ميشه‌. آي‌ فلان‌ فلان‌ شده‌. من‌ دلم‌ از تو پره‌. اينها درست‌ نيست‌. يك‌ دادگاه‌ عدل‌ الهي‌ هست‌ كه‌ دقيقا رسيدگي‌ ميكنه‌. لا يقادر صغيرة‌ و كبيرة‌ الا احصاه‌. هيچي‌ يرا فروگذار نميكنه‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌. اگر ايمان‌ به‌ اينها داري‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ شرا يره‌. اگر ايمان‌ داري‌ ديگه‌ چه‌ ناراحتي‌ داري‌؟ من‌ تا زهرم‌ را روش‌ نريزم‌. تو مگر عقربي‌ كه‌ زهر داشته‌ باشي‌. تو مگر ماري‌ كه‌ زهر داشته‌ باشي‌؟ تو مؤمني‌. مؤمن‌ زهر نداره‌. نه‌ من‌ آقا همچين‌ آدم‌ خوبي‌ هم‌ نيست‌. بدتر. ما يك‌ كسي‌ دعوا داشت‌، اصلاح‌ مي‌كرديم‌. آقا من‌ اينجور هم‌ كه‌ فكر كرديد آدم‌ خوبي‌ نيستم‌. ببخشيد ما خيال‌ مي‌كرديم‌ تو آدم‌ خوبي‌ هستي‌. نصيحتت‌ مي‌كرديم‌. چرا آدم‌ خوبي‌ نباشي‌؟ خدا خوب‌ خلقت‌ كرده‌ چرا تو بد باشي‌. غل‌ و كينه‌ در دلتون‌ از احدي‌ نباشه‌. از احدي‌. شما ميگيد از دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ چطور؟ دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ بخاطر دشمنيشون‌ به‌ اهل‌ بيت‌ شما بهشون‌ كينه‌ داريد، كينة‌ شخصي‌ نداريد كه‌. پدر كشتگي‌ كه‌ باهاشون‌ نداريد. چون‌ آنها كينة‌ به‌ دوستان‌ شما دارند، شما هم‌ بايد نسبت‌ به‌ آنها كينه‌ داشته‌ باشيد و شدت‌ كينه‌ را هم‌ داشته‌ باشيد. منتهي‌ نه‌ بخاطر شخص‌ او. شخص‌ او كسي‌ نيست‌. بخاطر محبتت‌. اين‌ را بدونيد انسان‌ اگر كسي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، محاله‌ كه‌ دشمن‌ او را دوست‌ داشته‌ باشه‌. اگر كسي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، دوستانش‌ را حتما دوست‌ داره‌. اگر كسي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را دوست‌ داره‌ مگر ميتونه‌ دشمنانش‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. براي‌ ما فرقي‌ نمي‌كنه‌ هر كه‌ را خلقش‌ نكو نيكش‌ شنو خواه‌ از نسل‌ علي‌ خواه‌ از عمر. اينجوري‌ ما نيستيم‌. نه‌ .ما با احدي‌ با فردي‌، با حتي‌ كفار با هر انسان‌ دوپايي‌، كينة‌ شخصي‌ نداريم‌. كينة‌ ما بخاطر عملشه‌. آقا اين‌ عمل‌ را نكن‌ اين‌ كار را نكن‌. اين‌ دشمني‌ را نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ نكن‌. اين‌ را ميگيم‌. و الا نبايد كينه‌اي‌ باشه‌. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اگر شما دو نفر باشيد با يكديگر بي‌ محبتي‌ بكنيد، قهر كرديد، من‌ با او حرف‌ نمي‌زنم‌، او هم‌ با شما حرف‌ نميزنه‌، تقصير او هم‌ هست‌. لا هجرة‌ فوق‌ ثلاث‌. از سه‌ روز بيشتر نبايد طول‌ بكشه‌. اسلام‌ ممنوع‌ كرده‌. حرامه‌. الان‌ من‌ در اين‌ مجلس‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. همة‌ دوستان‌ بشنوند، اگر با كسي‌ قهري‌ بيشتر از سه‌ روز طول‌ كشيده‌، شما را خدا از نظر مي‌اندازه‌. ولو تقصير او باشه‌. بريد عذرخواهي‌ كنيد. هيچ‌ طور نميشه‌. هيچ‌ شكستي‌ به‌ شما وارد نميشه‌. از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا وجدان‌ داره‌ يا وجدان‌ نداره‌. اگر يك‌ آدم‌ با وجدانه‌ خودش‌ مي‌فهمه‌ كه‌ شما آمدي‌ عذرخواهي‌ كردي‌ تو خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستي‌ تو خيلي‌ بهتر از او هستي‌. عذرخواهي‌ او مي‌خواست‌ بكنه‌. اگر هم‌ كه‌ نه‌ وجدان‌ نداره‌، بعضي‌ها اصلا وجدان‌ ندارند. عذرخواهي‌ كردي‌ اين‌ بدتر ميشه‌. در عين‌ حال‌ خدا را از خودت‌ راضي‌ كردي‌. ولي‌ مواظب‌ باش‌ ديگه‌ سرت‌ را كلاه‌ نگذاره‌. چون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ مؤمن‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. تو انگشتت‌ را كردي‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌، يك‌ زنبور زد سر انگشتت‌. باز دو مرتبه‌ نبكن‌. با اين‌ آقا رفيق‌ شدي‌، با يك‌ آقاي‌ فاسق‌ رفيق‌ شدي‌، آشنا شدي‌، كسي‌ كه‌ متجاهر به‌ فسقه‌ تو رفتي‌ باهاش‌ رفيق‌ شدي‌. كسي‌ كه‌ امر الهي‌ اعتا نكرده‌، مي‌آد به‌ تعهدش‌ با تو توجه‌ بكنه‌؟ يك‌ آدم‌ معصيتكار چون‌ همة‌ مردم‌ عهدي‌ كردند با خداي‌ تعالي‌، اگر نماز ميخونه‌ كه‌ در همين‌ دنيا ميگه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌، اينجا عهد با خدا ميبنده‌. اگر هم‌ نماز نمي‌خونه‌، در عالم‌ ذر تعهد تكويني‌ داره‌ كه‌ بايد حالا اين‌ تعهد تكويني‌ يك‌ بحثي‌ داره‌ مفصل‌ كه‌ نمي‌خوام‌ الان‌ وقتتون‌ را بگيرم‌، ولي‌ تعهد تكويني‌ داره‌ كه‌ بايد بندگي‌ خدا را بكنه‌. خوب‌ ايني‌ كه‌ بندگي‌ خدا را، عهدش‌ را با خدا شكسته‌، با تو شريك‌ شد، تو با او شريك‌ شدي‌. آيا ممكنه‌ كه‌ اين‌ با تو تعهدش‌ را عملي‌ بكنه‌؟ قرارداد نوشته‌ بنويسه‌. معاويه‌ آمد توي‌ مسجد كوفه‌ گفت‌ من‌ با حسن‌ بن‌ علي‌ يك‌ قراردادي‌ نوشتم‌. امضاء هم‌ كرديم‌. اما ببينيد دارم‌ پاره‌ مي‌كنم‌ زير پا مي‌اندازم‌. آدم‌ فاسق‌ اينجوريه‌. كسي‌ كه‌ فاسقه‌ نگيد كه‌ ما يك‌ نفري‌ رفتيم‌ باهاش‌، خيلي‌ هم‌ آدم‌ خوبي‌ بود، البته‌ نماز نمي‌خوند ولي‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ بود. نمي‌فهميم‌. خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ بود ولي‌ بهائي‌ بود. آخه‌ من‌ نمي‌فهمم‌ خوبي‌ چيه‌؟ رفتيم‌ باهاش‌ شريك‌ شديم‌ سر ما را كلاه‌ گذاشت‌. حالا چيكار كنيم‌؟ خوب‌ بندة‌ خدا چطور يك‌ آدم‌ خوبي‌ بوده‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ بكنه‌ آدم‌ خوبي‌ نيست‌. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. يك‌ دونه‌ گناه‌. شما ميگيد پس‌ فقط‌ معصومين‌ خوب‌ هستند. نخير بين‌ معصومين‌ و گناهكارها، يك‌ عده‌ هستند گناه‌ نمي‌كنند معصوم‌ هم‌ نيستند. اگر محال‌ بود يك‌ چنين‌ چيزي‌ كه‌ بعضيها فكر مي‌كنند محاله‌ خدا به‌ ما امر نميكنه‌ كه‌ معصيت‌ نكنيم‌. حتي‌ خود خدا ميگه‌ بگيد ربنا لا تحملنا لا طاقة‌ لنا به‌. واجبات‌ الهي‌ و ترك‌ محرمات‌ بقدري‌ آسانه‌، بقدري‌ آسانه‌ كه‌ از هر كاري‌ كه‌ شما بگيد آسونتره‌. حتي‌ از معصيت‌ كردن‌ آسونتره‌ معصيت‌ نكردن‌. ميگيد نه‌ بيائيد بشينيم‌ حساب‌ كنيم‌. معصيت‌ كردن‌ زحمتش‌، يك‌ جواني‌ سرش‌ را مياندازه‌ پائين‌ ميره‌ مسجد نمازش‌ را مي‌خونه‌ مي‌آد. به‌ زنهاي‌ مردم‌ نگاه‌ نميكنه‌. اين‌ آسونتر زندگي‌ را مي‌گذرونه‌ يا آن‌ كسي‌ كه‌ به‌ هر زني‌ كه‌ ميرسه‌ نگاه‌ ميكنه‌، گاهي‌ متلك‌ ميگه‌، شوخي‌ ميكنه‌، ميگرن‌ پدرش‌ را در مي‌آورند. يك‌ جائي‌ ديديد زدنش‌. اين‌ كه‌ سختتره‌. دروغ‌ گفتن‌ آسونتره‌ يا دروغ‌ نگفتن‌؟ در اين‌ اوضاع‌ مملكت‌ اسلامي‌ مشروب‌ پيدا كردن‌ و قاچاقي‌ خوردن‌ آسونتره‌ يا نخوردن‌. بشينيم‌ به‌ واقع‌ حساب‌ كنيم‌. جز شيطان‌ و نفس‌ چيزي‌ نيست‌. چه‌ كاري‌ هست‌ كه‌ باصطلاح‌ چه‌ ترك‌ گناهي‌ هست‌ كه‌ باصطلاح‌ تركش‌ آسونتر از عملش‌ نباشه‌؟ خوب‌ بيائيد بشينيم‌ حساب‌ بكنيم‌. ولذا عرض‌ مي‌كنم‌ معصيت‌ نكردن‌. اين‌ خانمي‌ كه‌ دو ساعت‌، يك‌ ساعت‌ با كم‌ و زيادش‌، جلوي‌ آينه‌ خودش‌ را كاكلش‌ را چه‌ جوري‌ بگذاره‌ بيرون‌ و لباسش‌ را چه‌ جوري‌ بپوشه‌ كه‌ مردها را متوجه‌ خودش‌ بكنه‌، اين‌ بيشتر زحمت‌ ميكشه‌ يا خانمي‌ كه‌ چادرش‌ را مي‌اندازه‌ سرش‌، پوشيه‌اش‌ را مي‌اندازه‌، حالا زيرش‌ هر چه‌ بود، هر لباسي‌ پوشيده‌ بود ميره‌ بيرون‌ كارش‌ را ميكنه‌ مي‌آد. كدوم‌ يكي‌ آسونتره‌ كارشون‌؟ بشينيم‌ حساب‌ كنيم‌. آن‌ خانمي‌ كه‌، چون‌ خانمها هم‌ هستند توي‌ مجلس‌، اگر نيستند شما از قول‌ ما به‌ خانمتون‌ بگيد، به‌ خانمها بگيد. آن‌ خانمي‌ كه‌ خودش‌ را معطر ميكنه‌، گاهي‌ يك‌ خيابان‌ را معطر ميكنه‌ و مردها دنبالش‌ راه‌ مي‌افتادند. اينهمه‌ خودش‌ را خرج‌ آرايش‌ ميده‌، اينهمه‌ نمي‌دونم‌ موش‌ را چه‌ ميكنه‌، طلا به‌ سر و گردنش‌ مي‌اندازه‌، به‌ مردم‌ نشون‌ ميده‌. اين‌ آسونتره‌ يا نه‌ يك‌ خانمي‌ بدون‌ اين‌ حرفها، فقط‌ براي‌ شوهرش‌، فقط‌ و فقط‌، اين‌ كارها را ميكنه‌ و شوهرش‌ را از خودش‌ راضي‌ ميكنه‌ و بقيه‌ را ديگه‌ نميكنه‌. جايز نيست‌ شرعا، عرفا، وجدانا حتي‌ من‌ به‌ بعضي‌ از خانمها كه‌ اهل‌ كمالات‌ هستند آدمند باصطلاح‌ اهل‌ كمالاتند. گفتم‌ خودتون‌ را زينت‌ نكنيد، آرايش‌ نكنيد بيائيد توي‌ مجلس‌. بجهت‌ اينكه‌ بقية‌ اين‌ خانمها كه‌ مي‌آن‌ توي‌ مجلس‌ و تو را مي‌بينند يا دارند مثل‌ تو يا ندارند. اگر داشته‌ باشند كه‌ هيچ‌. اگر نداشته‌ باشند يا غصه‌ مي‌خورند يا مي‌رن‌ شب‌ به‌ شوهرشون‌ فشار مي‌آورند كه‌ اون‌ شوهر او چيش‌ كمتر از توه‌؟ او همچين‌ كرده‌ همچين‌ كرده‌. كه‌ يكي‌ از آقايون‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ توي‌ فاميل‌ ما يك‌ عروسي‌ ميشه‌، از همان‌ وقتي‌ كه‌ خبر ميدن‌ عروسي‌ چند روز ديگه‌ هست‌، عزاي‌ من‌ هست‌ تا يك‌ ماه‌ دو ماه‌ بعدش‌. چون‌ از آن‌ روز شروع‌ ميشه‌ كه‌ تو بايد براي‌ من‌ لباس‌ عروسي‌ بخري‌ كه‌ يك‌ لباسي‌ كه‌ قبلا هم‌ نپوشيده‌ باشم‌ بعد در اين‌ مجلس‌ بپوشم‌. اگر بخريم‌ كه‌ من‌ در فشار، اين‌ لباسهاي‌ گران‌ من‌ در فشار مي‌افتم‌. عزاست‌ براي‌ من‌. اگر هم‌ نخرم‌ پدر من‌ را تا، تا وقتي‌ يادش‌ بره‌. در مي‌آره‌. آنوقت‌ باعثش‌ كيه‌؟ باعثش‌ همين‌ چشم‌ و هم‌ چشمي‌هاست‌. باعثش‌ همين‌ خانمي‌ است‌ كه‌ آمده‌ توي‌ مجلس‌ نشسته‌، اين‌ قسمت‌ بالا را گرفته‌، با كمال‌ جهل‌ و ناداني‌ و بي‌ ايماني‌، فقط‌ بخاطر لباس‌ مرتبش‌ يا زينت‌ آلاتش‌ آن‌ بالا نشسته‌ و زنها را متوجه‌ خودش‌ كرده‌ و شب‌ همين‌ خانمها همه‌اشون‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند. بگن‌ دنيا مال‌ تو بيشعور، دنيا مال‌ تو بي‌ ارزش‌، ما ايماني‌ داريم‌ كه‌ تو يك‌ سر سوزنش‌ را نداري‌، اينها كه‌ همة‌ خانمها ندارند. نگاش‌ ميكنند، يك‌ آهي‌ ميكشن‌. توي‌ دلشون‌ ميگن‌ شب‌ مي‌ريم‌ سر وقت‌ شوهرمون‌. اقلا اين‌ مجلس‌ كه‌ گذشت‌ مجلس‌ بعدي‌ بتونيم‌ از عهده‌ بر بيائيم‌. فكر نكنند خانمها كه‌ ما از راه‌ حلال‌ داريم‌، چرا زينت‌ نداشته‌ باشيم‌، چرا آرايش‌ نداشته‌ باشيم‌. با شخصيت‌ نريم‌. اين‌ گرفتاريها را داره‌. گرفتاريها را داره‌. حتي‌ اگر كسي‌ اهل‌ تزكية‌ نفسه‌، حالا من‌ اين‌ مطالب‌ را چون‌ اكثر آقايوني‌ كه‌ اينجا تشريف‌ دارند يا در خانمها، انشاء الله‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند. افرادي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، خانمهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند. برنامه‌اشون‌ كه‌ براي‌ شوهرشون‌ تمام‌ شد هر چي‌ كه‌ مي‌تونند آرايششون‌ را از بين‌ ببرند و بعد بروند توي‌ مجالس‌ زنهاي‌ ديگه‌. غلطه‌ اينكه‌ من‌ اين‌ را براي‌ شوهرم‌ كردم‌ بقيه‌اش‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌. بقيه‌اش‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌. كه‌ البته‌ همه‌ اين‌ كار را نمي‌كنند. حالا بقيه‌اش‌ را هم‌ براي‌ شوهرش‌ نگه‌ نمي‌دارند. آرايش‌ كرده‌ خودش‌ را برده‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ عروسي‌، اقلا خوش‌ انصاف‌ اين‌ تهش‌ را بگذار براي‌ شوهرت‌. نه‌. مي‌آد خونه‌ لباسهايش‌ را در مي‌آره‌. من‌ ميگم‌ تهش‌ را براي‌ مردم‌ هم‌ نگذار تو تهش‌ را براي‌ شوهرت‌ هم‌ نمي‌گذاري‌. ماها اصلا از صراط‌ مستقيم‌ خدا ميدونه‌ خارجيم‌. ببينيد خدا چي‌ مي‌خواد؟ ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين‌ سبقونا بالايمان‌. سبقت‌ در هيچ‌ كاري‌ صحيح‌ نيست‌ مگر در ايمان‌.

 حتي‌ اگر در ورزش‌ هم‌ شما سبقت‌ مي‌گيريد، بخاطر خدا باشه‌. بخاطر اينكه‌ يك‌ شيعه‌ رفته‌ در فرض‌ كنيد كه‌ بازيهاي‌ نمي‌دونم‌ بين‌ المللي‌ چه‌، بگن‌ كه‌ شيعه‌اي‌ از ايران‌ آمد در فرض‌ كنيد فوتبال‌ اول‌ شد. اين‌ ميتونه‌، همان‌ ورزشكار، همان‌ فوتباليست‌ باصطلاح‌، همان‌ كسي‌ كه‌ ميره‌ براي‌ اينكار، ميتونه‌ نيت‌ خدائي‌ داشته‌ باشه‌. من‌ خودم‌ در هند بودم‌، تصادفا با بازيهاي‌ نمي‌دونم‌ بين‌ المللي‌ چه‌، تصادف‌ كرده‌ بود. آنجا من‌ ديدم‌ اين‌ ايرانيها، واقعاها، يك‌ البته‌ زماني‌ بود كه‌ با عراق‌ در جنگ‌ بوديم‌. اين‌ ورزشكارهاي‌ ايراني‌ آمده‌ بودند آنجا. واقعا باريك‌ الله‌. اولا يك‌ يا حسيني‌ سبز جلوي‌ سرشون‌ بسته‌ بودند. حالاي‌ توي‌ هند كه‌ از تمام‌ دنيا. بعد هم‌ براي‌ اينكه‌ عراق‌ و ايران‌ هردوش‌ از نظر حروف‌ لاتين‌ هردو الف‌ تقريبا. اين‌ دو تا را پشت‌ سر هم‌ انداخته‌ بودند، گفتند نه‌ يك‌ خورده‌ فاصله‌ بيندازيد. ورزشكارها كه‌ وارد ميدان‌ ميشدند، يك‌ زن‌ جلوي‌ پرچمشون‌ مي‌آمد. گفتند نه‌ ما زن‌ جلومون‌ نبايد باشه‌. يك‌ زن‌ لختي‌ تقريبا. گفتند زن‌ جلومون‌ نباشه‌. خانة‌ فرهنگ‌ دهلي‌ مي‌گفتند، خيلي‌ باريك‌ الله‌. آثار ايمان‌ درشون‌ بود. ميگم‌ همان‌ مسابقه‌ را ميشه‌ اينها ببرند كه‌ من‌ امشب‌ يادمه‌، من‌ خودم‌ دعاشون‌ مي‌كردم‌ كه‌ اينها در مساقه‌ اول‌ بشوند. آبروي‌ شيعه‌ و ايرانه‌. اين‌ مسابقه‌ ميشه‌ گفت‌ مسابقة‌ در فوتبال‌ يا در كشتي‌، للايمان‌. ميشه‌ بگيم‌. يعني‌ از يك‌ طريقي‌ ميشه‌ چسبوندش‌.

 اما اگر آمد مسابقة‌ در تجملات‌، مسابقة‌ در خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خودخواهي‌ و خودفروشي‌ و هر چه‌ غير از خدا بالاخره‌ باشه‌، اين‌ جزء مؤمنين‌ كه‌ سبقونا للايمان‌ نيستش‌. نيست‌.

 و اگر در ايمان‌ حالا آمد و فرض‌ كنيد كه‌ من‌ چند روز قبل‌ براي‌ يكي‌ از دوستان‌ نقل‌ مي‌كردم‌. يك‌ منبري‌، منبرش‌ هم‌ خيلي‌ خوب‌، ميتونست‌ مسابقه‌ با منبري‌ ديگه‌ بده‌ كه‌ او را از بين‌ ببره‌ و اين‌ درخواست‌ صاحب‌ مجلس‌ هم‌ بود. سابقها زياد بود حيدري‌ نعمتي‌ها. اين‌ درخواست‌ بود. اگر اين‌ كار را اين‌ شخص‌ مي‌كرد، هم‌ پول‌ خوبي‌ گيرش‌ مي‌آمد علي‌ الظاهر. اين‌ شخص‌ ميگه‌ من‌ رفتم‌ آن‌ مجلس‌ هم‌ مجلسش‌ بهتر از مجلس‌ ماست‌. هم‌ اين‌ منبري‌ با تقواتر از منه‌. دليلي‌ نداره‌ كه‌ من‌ او را بخاطر صدام‌ يا بخاطر تن‌ صحبتم‌، طرز حرف‌ زدنم‌، او را از بين‌ ببرم‌. و مي‌گفت‌ از همة‌ پول‌ و ماديات‌ و اينها صرفنظر كردم‌ و به‌ امام‌ زمان‌ متوسل‌ شدم‌ و گفتم‌ آقا به‌ من‌ لطفي‌ بكن‌، و لطفي‌ كرد و آن‌ منبري‌ را از بين‌ نبرد، او را تخريب‌ نكرد، مجلس‌ او را خراب‌ نكرد. اينجوري‌ بايد انسان‌ باشه‌. اگر يك‌ كسي‌ كار را بهتر از شما كرد تعريفش‌ كنيد.

 و بعد هم‌ مهم‌ قل‌. قل‌. يعني‌ كينه‌. يك‌ عده‌ افراد هستند آقا اينها بايد بگيم‌ كه‌ مفسد بي‌ غرض‌. بعضي‌ وقتها انسان‌ فساد ميكنه‌ بدون‌ غرض‌. نا خود آگاه‌. نافهمي‌. روي‌ عادت‌. يك‌ نفري‌ آمد يك‌ وقتي‌ پيش‌ من‌ نمامي‌ مي‌كرد. فلاني‌ پشت‌ سر شما فحش‌ داده‌. اين‌ را ميگم‌ ياد بگيريد. آمد به‌ من‌ يك‌ همچين‌ جمله‌اي‌ گفت‌. گفتم‌ من‌ يقين‌ ندارم‌. تو الان‌ يقينا فاسقي‌. همينطوري‌ بگيدها. بگذاريد اين‌ افراد نمام‌ از توي‌ جامعه‌اتون‌ بيرون‌ بره‌. نگيد باريك‌ الله‌ ما را بيدار كرديد فلاني‌ را شناختيم‌. آمده‌ ميگه‌ به‌ شما كه‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما حرف‌ زد. اين‌ بخاطر همين‌ عملش‌، اين‌ شخص‌ شد نمام‌ و فاسق‌. اين‌ يقينا فاسقه‌. خوب‌ انسان‌ حرف‌ فاسق‌ را هم‌ نبايد قبلو بكنه‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ جائكم‌ فاسقا بنباء فتبينوه‌. اگر يك‌ فاسقي‌ آمد يك‌ خبري‌ براي‌ شما آورد، شما گوش‌ به‌ حرفش‌ ندهيد. تحقيق‌ بكنيد. بيشتر تحقيق‌ بكنيد. آن‌ البته‌ در كارهاي‌ مهم‌، آن‌ البته‌ مربوط‌ به‌ جنگ‌ و اينها بود، در كارهاي‌ مهم‌ جنگي‌ تحقيق‌ بكنيد و فورا لشگركشي‌ نكنيد. اين‌ فاسقه‌. فتبينوا. چون‌ حرف‌ فاسق‌ هيچ‌ اعتباري‌ نداره‌، هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. شما هم‌ به‌ همين‌ جهت‌ اعتنائي‌ نكنيد. ان‌ جائكم‌ فاسقا بنباء، خوب‌ اين‌ آقا نمامه‌ آمده‌ در مقابل‌ شما و ميگه‌ فلاني‌ فحشتون‌ داد، بد و بيراه‌ گفت‌ پشت‌ سرتون‌، شما قبول‌ نكنيد. خيلي‌ خوب‌. آن‌ يكي‌، آني‌ كه‌ بد و بيراه‌ گفته‌ حالا به‌ اين‌ حساب‌، معلوم‌ نيست‌ گفته‌ باشه‌. او مشكوكه‌ فسقش‌. ولي‌ اين‌ ثابته‌ فسقش‌. ولذا با اين‌ بد بشو نه‌ با او. خوب‌ دقت‌ مي‌كنيد؟ من‌ عين‌ اين‌ عمل‌ كردم‌ بعد معلوم‌ شد او نگفته‌ اصلا. آن‌ شخص‌ اين‌ حرفها را نزده‌.

 مواظب‌ باشيد كينه‌ در بين‌ شماها بوجود نياد و آنقدري‌ كه‌ اسلام‌ به‌ ائتلاف‌، به‌ وحدت‌، به‌ محبت‌، به‌ يگانگي‌ با يكديگر، به‌ ايثار اهميت‌ داده‌، به‌ هيچي‌ اهميت‌ نداده‌. اينقدري‌ كه‌ به‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ داده‌. تمام‌ ائمة‌ دين‌ كه‌ رفتند توي‌ خانه‌ها نشستد، براي‌ اينكه‌ بين‌ مسلمانها تفرقه‌ نشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بعد از پيغمبر، بعد از وفات‌ رسول‌ الله‌، كه‌ همون‌ روزهاي‌ اول‌ تحمل‌ كرد كه‌ فاطمة‌ زهرا را بزنند، آنهمه‌ اذيت‌ و آزار وارد بكنند، شما بريد تحقيق‌ بكنيد براي‌ چي‌ بود؟ چرا علي‌ شمشير را دستش‌، گردن‌ دو سه‌ تا مي‌زد راحت‌ ميشد. چرا نكرد؟ براي‌ اينكه‌ تفرقه‌ بوجود نياد. حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ كه‌ با معاويه‌ بيعت‌ كرد براي‌ چي‌ بود؟ امام‌ بعقيدة‌ ما اراده‌ بكنه‌، قلوب‌ را برميگردونه‌. مقلب‌ القلوبه‌. همة‌ قلوب‌ را به‌ خودش‌ متوجه‌ مي‌كرد. لشگر عظيمي‌ برپا مي‌كرد. مي‌رفت‌ معاويه‌ را از بين‌ مي‌برد. چرا نكرد؟ اولا بنا نيست‌ كه‌ روي‌ جبر قلوب‌ را عوض‌ كنه‌. اون‌ روي‌ اختيار باشه‌. و بعد هم‌ كه‌ وقتي‌ روي‌ اختيار بود، يكعده‌ طرفدار امام‌ مجتبي‌ مي‌شدند، يك‌ عده‌ طرفدار معاويه‌، بين‌ مسلمانها جنگ‌ ميشد. حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ تمام‌ كوشش‌ علي‌ الظاهر اين‌ بود كه‌ يزيد بن‌ معاويه‌ نياد روي‌ كار. چون‌ يزيد مي‌خواست‌ اسلام‌ را از بين‌ ببره‌. و بعد هم‌ كه‌ قيام‌ كرد با يزيد جنگ‌ مي‌كرد نه‌ با مسلمانها. دوست‌ داشت‌ حضرت‌ سيد الشهدا كه‌ مسلمانها به‌ اسلام‌ رو بياورند. اينقدر وسيله‌ درست‌ كرد. اولي‌ كه‌ برخورد كرد با لشگر حر بن‌ يزيد رياحي‌، ايستاد براي‌ اينها خطبه‌ خوند، حرف‌ زد، با اينها صحبت‌ كرد. اينها آمدند پشت‌ سر سيد الشهدا نماز خوندند. آب‌ به‌ آنها داد. براي‌ اينكه‌ وحدت‌ حفظ‌ بشه‌. با يزيد ميگه‌ بيعت‌ نمي‌كنم‌. براي‌ اينكه‌ يزيد مسلمان‌ كه‌ نيست‌ هيچ‌، مي‌خواد اسلام‌ را از بين‌ ببره‌. بيعت‌ سيد الشهدا با يزيد بيعت‌ با از بين‌ بردن‌ اسلام‌ بود. بعد هم‌ روز عاشورا، شب‌ يازدهم‌، روز تاسوعا اينقدر به‌ اينها پيغام‌ داد كه‌ بيائيد دست‌ از اينها برداريد. من‌ با شما جنگ‌ نمي‌كنم‌. شما اگر طرفدار يزيد نباشيد من‌ باهاتون‌ جنگي‌ ندارم‌. شماها همه‌اتون‌ مسلمانيد، پيرو خاندان‌ عصمتيد، چون‌ اهل‌ كوفه‌ پيرو خاندان‌ عصمت‌، من‌ با شما دعوايي‌ ندارم‌، جنگ‌ ندارم‌. ولي‌ آنها دست‌ برنداشتند. آنها به‌ امر يزيد كار مي‌كردند. به‌ امر ابن‌ زياد كار مي‌كردند.

 امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ توي‌ خانه‌ نشست‌ و دعا مي‌خوند و يك‌ كارهاي‌ از نظر ظاهر شخصي‌ ولي‌ با موجي‌ كه‌ بعدها موجش‌ تمام‌ دنيا را گرفت‌، بخاطر اينكه‌ درگير نشه‌ با بني‌ اميه‌. و همينطور تا الان‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ غائبه‌ و الا بياد خوب‌ اقلا يك‌ عده‌ شيعيان‌ هستند. همين‌ شماها كه‌ اينطور در جبهه‌هاي‌ جنگ‌ بخاطر فرمان‌ نايب‌ امام‌ زمان‌ رفتيد، اينطور جانفشاني‌ كرديد. اينجور خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ عراق‌ را سر جاي‌ خودش‌ نشونديد، اينهمه‌ كار كرديد. خوب‌ اگر امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بياد، خودش‌، يقينا همة‌ شيعيان‌ تحت‌ فرمانشند. ولي‌ بقيه‌ چي‌؟ بقيه‌ نه‌. چون‌ زمينه‌ نداشته‌، تابحال‌ نداشته‌. آنوقت‌ دو دستگي‌ ميشد، جنگ‌ ميشد، مردم‌ كشته‌ مي‌شدند. وضع‌ مردم‌ بدتر(قطع‌ صداي‌ نوار)

 عدل‌ و داد برقرار كنه‌. و تمام‌ انبياء و اولياء در كلماتشون‌، در آيات‌ قرآن‌، در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌، در تمام‌ اينها مسئلة‌ وحدت‌، اتحاد، برابري‌، برادري‌، رفاقت‌، اهميت‌ داده‌ شده‌. و چيزي‌ كه‌ مفسد اين‌ برادري‌ و دوستي‌ است‌ غله‌. و لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غلل‌ للذين‌ آمنوا. خدايا كينه‌ در دل‌ ما قرار نده‌. اگر يك‌ وقت‌ ديديد از يك‌ كسي‌ كينه‌ داريد، يك‌ گوشه‌ بريد بشينيد اين‌ دعا، همين‌ آيه‌ را اشكال‌ نداره‌، تكرار كنيد. ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ للذين‌ آمنوا. ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ للذين‌ آمنوا. روايتي‌ من‌ براتون‌ بخوانم‌ كه‌ يك‌ قاعدة‌ كلي‌ به‌ دستتون‌ بياد. و آن‌ اينه‌ كه‌ هر آيه‌اي‌ از آيات‌ قرآن‌ را براي‌ هر حاجتي‌ بخوانيد،مفيده‌. ولو معناش‌ دلالتي‌ نداشته‌ باشه‌. و اگر يك‌ دعايي‌ را چهل‌ مرتبه‌ بگيد تنها اگر باشيد، خدا مستجاب‌ ميكنه‌. اگر يك‌ حاجتي‌ داريد، يا چهل‌ نفر دور هم‌ جمع‌ بشيد، يك‌ دعا را بكنيد. خدا مستجاب‌ ميكنه‌. بيست‌ نفريد دو دفعه‌ اين‌ دعا را بكنيد. ده‌ نفريد چهار مرتبه‌. پنج‌ نفريد هشت‌ مرتبه‌. يك‌ نفريد چهل‌ مرتبه‌. خوب‌ همين‌ چهل‌ مرتبه‌ اين‌ تقريبا مأثوره‌. از ممكنه‌ از بگيم‌ كه‌ از خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيده‌. بشينيد بگيد ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غلل‌ للذين‌ آمنوا ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا. مي‌بينيد همة‌ كينه‌ها، همة‌ ناراحتي‌ها، مخصوصا كينة‌ شخص‌ خاصي‌ از دلتون‌ ميره‌ بيرون‌ و هيچوقت‌ توي‌ بهشت‌ افرادي‌ كه‌ داراي‌ كينه‌ باشند راهشون‌ نميدهند. يك‌ مطلبي‌ را اينجا بگم‌.

 در ملكوت‌ در بهشتي‌ كه‌ ملكوت‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌، اگر كينه‌ داشته‌ باشيد شما را توي‌ بهشت‌ راهتون‌ نمي‌دهند. يعني‌ شما ميريد توي‌ حرم‌، مي‌ريد آنجا نفرين‌ هم‌ به‌ رفيقتون‌ مي‌كنيد. اما نه‌ امام‌ رضا بهتون‌ اعتنا ميكنه‌، نه‌ خدا، نه‌ ملائكة‌ خدا نه‌ هيچكس‌. چون‌ توي‌ بهشت‌ وارد نشديد. قبل‌ از اينكه‌ بخوايد بريد حرم‌، ببينيد كينه‌اي‌ چيزي‌ از كسي‌ توي‌ دلتون‌ نباشه‌. اگر بود بنشينيد آنجا توي‌ رواق‌، از اذن‌ دخول‌ شايد واجب‌تر باشه‌. بگيد ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غلل‌ للذين‌. خدايا من‌ او را بخشيدم‌ كه‌ من‌ را اذيت‌ مي‌كرد. خدايا حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و آله‌ اين‌ كارها را مي‌كرد. حضرت‌ سجاد غلامان‌ زيادي‌ مي‌خريد. چون‌ زماني‌ واقع‌ شده‌ بود كه‌ از طريق‌ غلام‌ و كنيز اينها را تبليغ‌ ميكرد، مردم‌ را تبليغ‌ مي‌كرد حضرت‌. اينها را تربيت‌ مي‌كرد. تربيتهاي‌ عالي‌. ميگه‌ سعيد به‌ مصيب‌ مردم‌ آمدند در بيابان‌، هر چه‌ دعا كردند، باران‌ نيامد. من‌ يك‌ غلام‌ سياهي‌ ديدم‌ آمد رفت‌، فرداي‌ آن‌ روز، سرش‌ را گذاشت‌ روي‌ زمين‌. خدايا باران‌ رحمتت‌ را بر اين‌ مردم‌ نازل‌ كن‌. هنوز سرش‌ را از روي‌ زمين‌ بلند نكرده‌، ابرها آمد و باران‌ آمد. من‌ عقبش‌ را گرفتم‌ ببينيم‌ اين‌ كجا ميره‌. ديدم‌ رفت‌ خانة‌ امام‌ سجاد. يك‌ همچين‌ برده‌هايي‌ را تربيت‌ ميكنه‌. كافر بوده‌ها. يعني‌ برده‌اي‌ را كه‌ ميگم‌ از كفارند. اين‌ آمده‌ توي‌ خانة‌ امام‌ سجاد اينجور تربيت‌ شده‌. فرداش‌ رفتم‌ خونة‌ امام‌ سجاد گفتم‌ آقا يكي‌ از اين‌ برده‌هات‌ را من‌ مي‌خوام‌. حضرت‌ فرمود اينها هستند، زيادند برو ببين‌. ميگجه‌ هر چي‌ گشتم‌ نديدمش‌. معلوم‌ شد ايشان‌ خوب‌ يك‌ از آن‌ برده‌هاي‌ منزوي‌، در اصطبلي‌ آنجاها كار ميكنه‌. گفتم‌ ايشان‌ را من‌ مي‌خوام‌. حضرت‌ گفت‌ مال‌ تو. چون‌ مي‌توانستند ببخشند به‌ همديگه‌. مال‌ تو ببرش‌. آمديم‌ توي‌ كوچه‌ گفت‌ فلاني‌ چي‌ باعث‌ شد من‌ را از آقايم‌، مولايم‌ جدا كردي‌. آخه‌ من‌ خدمت‌ امام‌ بودم‌. آنجا را بر. گفتم‌ آقاجون‌ از اين‌ به‌ بعد تو مولاي‌ مني‌ و من‌ بندة‌ تو. من‌ خيال‌ نكن‌ برده‌ مي‌خواستم‌، من‌ آن‌ جريان‌ را كه‌ ديدم‌ من‌ بندة‌ تو هستم‌. گفت‌ خدايا حالا كه‌ سر من‌ فاش‌ شد، مرگ‌ من‌ را برسون‌. گفتم‌ آقا ناراحت‌ نشو برگرد خونة‌ امام‌ سجاد. من‌ تا اينجاش‌ راضي‌ نبود. برگشت‌ خانة‌ امام‌ سجاد خيلي‌ با عجله‌، خوشحال‌، اگر كسي‌ را از محبوبي‌ جدا كنند، ماهي‌ را زا توي‌ آب‌ بيرون‌ بيندازند، همانقدر مي‌دوه‌. ميگه‌ فردا حضرت‌ فرستادند، چون‌ حضرت‌ بخشيده‌ بود، فرستادند دنبال‌ من‌ كه‌ اين‌ بندة‌ تو، غلام‌ تو از دار دنيا رفته‌. بيا تشعيش‌ كن‌. يك‌ همچين‌ افرادي‌ را مي‌ساختند. آنوقت‌ حضرت‌ ميخواست‌ تكميلشون‌ كنه‌. چند روز مانده‌ به‌ آخر ماه‌ رمضان‌ اينها را جمع‌ مي‌كرد. به‌ اينها مي‌فرمود كه‌ شما بشينيد از خدا بخواهيد كه‌ خدا مرا از آتش‌ جهنم‌ نجات‌ بده‌ تا منهم‌ شما را همه‌اتون‌ را آزاد كنم‌. آنها هم‌ مي‌گفتند امام‌ سجاد، علي‌ بن‌ الحسين‌ را از آتش‌ جهنم‌ آزاد كن‌. حضرت‌ مي‌فرمود همه‌اتون‌ آزاديد. روز عيد فطر بيائيد سرمايه‌ بهتون‌ بدهم‌. روز عيد سرمايه‌ بهشون‌ مي‌داد، مي‌رفتند بين‌ مردم‌، بني‌ اميه‌ را يك‌ جهت‌ مهم‌ سرنگوني‌ بني‌ اميه‌ بوسيلة‌ اين‌ غلامان‌ و كنيزاني‌ بود كه‌ تربيت‌ شدند، بين‌ مردم‌ تبليغات‌ مي‌كنند.

 اينجوري‌ بايد پاك‌ شد. چه‌ اشكال‌ داره‌ بگيم‌ خدايا او را ببخشش‌. خدايا من‌ فلاني‌ را اذيتم‌ كرده‌. خدا ميدونه‌ من‌ علماي‌ بزرگي‌ را ديدم‌. يكي‌ از علماي‌ محترم‌ منهم‌ باهاش‌ ايستاده‌ بودم‌. از خوبان‌. اين‌ رسيد يك‌ نفري‌ بهش‌ يك‌ حرفي‌ زد و بعد يك‌ آب‌ دهان‌ توي‌ صورت‌ اين‌. گفت‌ كه‌ به‌به‌ صورتم‌ تبرك‌ شد و يك‌ معانقه‌اي‌ با اين‌ كرد. اين‌ بقدري‌ شرمنده‌ شد كه‌ سرش‌ را پائين‌ انداخت‌ و رفت‌. شرمنده‌ شد طرف‌. نگيد من‌ به‌ غرورم‌ برخورد. تو غرور نبايد داشته‌ باشي‌ اصلا كه‌ بربخوره‌ بهش‌. غرور يعني‌ فريب‌. فريب‌ خوردي‌ تو كه‌ تا حالا خيال‌ ميكني‌ كسي‌ هستي‌ و حالا غرورت‌ را پايمال‌ كردند. غرور نبايد داشته‌ باشيد تا به‌ غرورت‌ بر بخوره‌ و بخواي‌ از غرورت‌ دفاع‌ بكني‌. انسان‌ بايد انسان‌ باشه‌.

 بهرحال‌ از خدا بخواهيد كه‌ هيچ‌ كينه‌اي‌ از احدي‌ از مؤمنين‌ در دلتون‌ نباشه‌. مخصوصا براي‌ مال‌ دنيا. و در مسابقات‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ بر همه‌ پيشي‌ بگيريد. در ايمان‌ نه‌ در چيزهاي‌ ديگه‌. اگر يك‌ چيزهاي‌ ديگه‌ هست‌ اگر جنبة‌ ايماني‌ اگر داشت‌، شما سبقت‌ بگيريد. و از همة‌ مسابقات‌ و از همة‌ خيرات‌ مي‌دونيد چيه‌ كه‌ بايد انسان‌ سبقت‌ بگيره‌؟ اين‌ است‌ كه‌ بتونه‌ خودش‌ را به‌ جايي‌ برسونه‌ كه‌ از ياران‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ پيش‌ امام‌ زمان‌، محضر بقية‌ الله‌ از همه‌ محبوبتر باشيد. نميشه‌ مگه‌؟ چرا ميشه‌. هر وقت‌ آقا مي‌خواد يكنفر آدم‌ باصطلاح‌ برازندة‌ لايقي‌ را انتخاب‌ بكنه‌، بگه‌ فلاني‌. چشم‌ قربان‌. هر چه‌ ميگن‌ بگي‌ چشم‌.

 يك‌ شخصي‌ بود بنام‌ كليب‌ اين‌ در كوفه‌ بود. از امام‌ صادق‌ هر روايتي‌ مي‌رسيد مي‌گفتند همچين‌ كاري‌ بكن‌، مي‌گفت‌ چشم‌. اسمش‌ را گذاشتند كليب‌ تسليم‌. چون‌ بقيه‌ اينطور نبودند. كليب‌ تسليم‌. يعني‌ تسليم‌ ابن‌ ابي‌ يعقور مي‌آد خدمت‌ امام‌ صادق‌ ميگه‌ آقا اين‌ انار را شما دو نيمش‌ كنيد. انار سالم‌. نصفش‌ را بگيد حرام‌ نصفش‌ را بگيد حلال‌. من‌ توي‌ دلم‌ هم‌ خطور نميكنه‌ كه‌ اين‌ نصفه‌ چرا حرام‌ آن‌ نصفه‌ چرا حلال‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ سؤال‌ بكنم‌. چون‌ امام‌ معصومه‌ داره‌ ميگه‌.

 آن‌ جمال‌ آمد وارد شد با يك‌ خراساني‌ داره‌ حضرت‌ صحبت‌ ميكنه‌. آنهم‌ اينجا خراسان‌ يك‌ دوستاني‌ شما داريد، واقعا هم‌ دوستاني‌ داشت‌ حضرت‌ منتهي‌ دوستان‌ حسابي‌ نه‌. دوستاني‌ كه‌ انشاء الله‌ امام‌ زمان‌ بياد، صلوات‌ مي‌فرستيم‌، نون‌ مي‌گيريم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ جيبمون‌ پر پول‌ ميشه‌، آخه‌ يك‌ دوستان‌ اينجوري‌ هستند. زندگي‌ روبراه‌ ميشه‌. عمرمون‌ زياد ميشه‌. امثال‌ اينها. يك‌ دوستي‌ اينطوريه‌. دوستي‌ به‌ خودشه‌ نه‌ به‌ امام‌ زمان‌ و مردم‌ و عدل‌ و داد. اما يك‌ دوستي‌ هم‌ هست‌. اما يك‌ دوستي‌ هم‌ هست‌ ميگه‌ آقا بياد بگه‌ بكن‌، من‌ بكنم‌ برسم‌ به‌ بهشت‌. برسم‌ به‌ خدا. علامتش‌ هم‌ اينه‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ از ائمه‌ رسيده‌ اگر شما الان‌ انجام‌ داديد، آنوقت‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كنيد. از در وارد شد اين‌ خراساني‌ هم‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌، شما دوستاني‌ داريد چرا اينجور غريب‌ مانديد. همينطور داشتند صحبت‌ مي‌كردند، باصطلاح‌ ساربان‌، اين‌ جمال‌، اين‌ شتربان‌ آمد، و حضرت‌ فرمودند آن‌ تنور پر آتش‌ بود. آن‌ تنور ميبين‌؟ بله‌ قربان‌. برو آن‌ تو. برو آن‌ تو بشين‌. چشم‌. از همه‌ چا هم‌ بي‌ خبره‌. چشم‌ رفت‌. اين‌ خراساني‌ حواسش‌ پرت‌ شد. آخه‌ اين‌ بيچاره‌ چه‌ كرده‌ بود؟ چه‌ كرده‌ بود؟ چرا آمد. اين‌ بدبختيش‌ بود. تو چيكار داشتي‌ بياي‌ اينجا امروز. مدتي‌ رفت‌ تو و آتيش‌ هم‌ همينطور شعله‌ ميكشه‌. حواسش‌ اصلا پرت‌ شد. حرف‌ را به‌ مشهد و خراسان‌، مشهد آنوقتها نبوده‌ها، ما از باب‌ اينكه‌ ما توي‌ مشهديم‌ مي‌گيم‌. حضرت‌ فرمودند مي‌خواي‌ بريم‌ از رفيقت‌ خبري‌ بگيريم‌؟ بعله‌ آقا بريم‌ ببينيم‌ چي‌ شد؟ حضرت‌ رفتند ديدند كه‌ نشسته‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ خليل‌ كه‌ در وسط‌ آن‌ آتش‌ يا نار كوني‌ بردا و سلاما لابراهيم‌. هم‌ برد و هم‌ سلامت‌ نشستند. حضرت‌ فرمودند چند تا از اينها در خراسان‌ داري‌؟ عرض‌ كرد هيچي‌. هيچي‌. اصلا خوابشم‌ نمي‌ديديم‌، فكرشم‌ نمي‌كنيم‌. بايد انسان‌ عبد باشه‌، بنده‌ باشه‌. انشاء الله‌ طوري‌ باشيد در مسابقة‌ اينكه‌ از ياران‌، چون‌ احتمال‌ حالا، ما چيزي‌ نمي‌گيم‌، وقت‌ تعيين‌ نمي‌كنيم‌، چيزي‌ هم‌ نميگيم‌ كه‌ شماها حرف‌ بزنيد. احتمال‌ داره‌ كه‌ ظهور حضرت‌ وليعصر به‌ همين‌ زوديها باشه‌. احتمالش‌ كه‌ هست‌. هر كسي‌ كه‌ احتمال‌ نده‌ اصلا مسلمان‌ نيست‌. آيات‌ قرآن‌ را منكر شده‌. يأتي‌ بغتة‌. يك‌ دفعه‌ مي‌آد. خوب‌ يك‌ كاري‌ بكن‌ كه‌ تا آمد، تو اول‌ باشي‌. تو در مسابقه‌ پيشي‌ گرتفه‌ باشي‌. فاستبقوا الخيرات‌. بر همة‌ خوبيها، پيشي‌ بگيريد.

 خدايا ما دو تا كار مي‌تونيم‌ در اين‌ ارتباط‌ بكنيم‌. يكي‌ همت‌ يكي‌ سلامت‌ نفس‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را خدا وقتي‌ قبول‌ كرد و از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرارش‌ داد و از خصيصين‌ خاندان‌ عصمت‌ قرارش‌ داد حضرت‌ ابراهيم‌ را، وقتي‌ كه‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌ با قلب‌ سالم‌ رفت‌ در خانة‌ خدا. قلبتون‌ را سالم‌ كنيد، تزكية‌ نفس‌ كنيد، صفات‌ و امراض‌ روحي‌ را از بين‌ ببريد، قلب‌ سليم‌ داشته‌ باشيد تا مقرب‌ به‌ امام‌ زمان‌. هر چه‌ سالمتر باشيد امام‌ زمان‌ بيشتر شما را به‌ خودشون‌ نزديكتر مي‌كنند. اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. تا تشريف‌ آورد آقا تو حاضري‌؟ بعله‌ من‌ چند ساله‌ حاضرم‌. راست‌ هم‌ بگيد. همة‌ كارهاتون‌ را هم‌ كرده‌ باشيم‌. من‌ چند ساله‌ آقا منتظرم‌. منتظر دروغي‌ هيچ‌ بدرد نميخوره‌. ما اكثرا منتظر دروغي‌ هستيم‌. آقا منتظري‌ پس‌ بيا. نه‌ حالا اجازه‌ بدهيد، ببخشد. ما يك‌ خورده‌ چك‌ و سفته‌هامون‌ را برسيم‌. وضعمون‌ را فلان‌ بهمان‌. خوب‌ اينجوريه‌.

 در اين‌ مسابقه‌ انشاء الله‌ سبقت‌ بگيريد. اول‌ تزكية‌ نفس‌، كمالات‌، پاكي‌، سلامت‌ روح‌ و انشاء الله‌ خودتون‌ را به‌ مقام‌ قرب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ برسونيد تا اگر شما نرفتيد حضرت‌ بياد دنبالتون‌. بخدا قسم‌ مي‌آد. مي‌آد دنبالتون‌. بر ميداره‌ مي‌برتتون‌. اينقدر قضايا الان‌ توي‌ ذهنم‌ جولان‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ افراد خوب‌ را چطور انتخاب‌ ميكنه‌، رفاقت‌ ميكنه‌. گاهي‌ پياده‌ راه‌ ميره‌ او سواره‌ است‌.

 علامة‌ حلي‌ سوار اسبه‌ داره‌ ميره‌. ميگه‌ يك‌ عربي‌ پياده‌ داره‌ مي‌آد. باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌. خوب‌ اين‌ داره‌ پا به‌ پاي‌ ما مي‌آد. براي‌ اينكه‌ خسته‌ نشه‌ بد نيست‌ صحبت‌ كنيم‌. توي‌ راه‌ هم‌ تنها نباشيم‌. صحبتهاي‌ عادي‌ و معمولي‌ كم‌كم‌. بعد ديد اين‌ جوابهاي‌ خيلي‌ بالائي‌ ميده‌. خوب‌ وقتي‌ انسان‌ با يكنفري‌ مي‌بينه‌ اون‌ بالا جواب‌ ميده‌، اونهم‌ مي‌آد بالا. هي‌ مسائل‌. يك‌ مسائل‌ بسيار غامض‌. آقا مثل‌ آب‌ خوردن‌ داره‌ حل‌ ميكنه‌. تا رسيد به‌ يك‌ جائي‌ كه‌ علامة‌ حلي‌ با ساير علما اختلاف‌ داره‌. آنوقتها كتابها چاپ‌ شده‌ نبود كه‌ همه‌ يك‌ جور، اگر غلط‌ داره‌، همه‌ غلط‌ داشته‌ باشه‌، اگر درست‌ بود همه‌ درست‌ باشه‌. كتابها غالبا خطي‌ بود و به‌ يك‌ مطلبي‌ را كه‌ نظر خود علامه‌ بود گفت‌، ايشان‌ مخالفت‌ كردند. گفت‌ نه‌ اينطوره‌ چون‌ دليلي‌ نداريم‌، روايتي‌ نداريم‌. گفت‌ كتاب‌ تو، رفتي‌ نگاه‌ كن‌، كتاب‌ تو اين‌ روايت‌ را توي‌ حاشيه‌اش‌ نوشته‌. تو به‌ چشمت‌ نخورده‌. حق‌ داري‌. با خودش‌ گفت‌ كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ از كتاب‌ من‌ اونهم‌ خطي‌، توي‌ حاشية‌ كتاب‌ من‌ كه‌ خود من‌ ده‌ مرتبه‌ با كم‌ و زيادش‌، اينجا را نگاه‌ كردم‌، او بهتر از من‌ برخورد كرده‌. گفت‌ شايد آقا باشه‌. اگر توي‌ ذهنتون‌ يك‌ وقتي‌ روي‌ يك‌ دلايلي‌ يا همينطوري‌ آمد كه‌ شايد آقا باشه‌، انشاء الله‌ همينجوري‌ قبول‌ كنيد. چون‌ آقا توي‌ ماها هست‌ و نمي‌گذارند كه‌ اگر امام‌ زمان‌ نباشه‌، شما توي‌ ذهنتون‌ اين‌ مسائل‌ بياد. بعد هم‌ شما عشقتون‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ هر كه‌ را بينم‌ گمانم‌ كه‌ توئي‌. يك‌ نفر دنبال‌ يك‌ نفري‌ اگر بگرده‌ بياد توي‌ اين‌ مجلس‌، يك‌ نگاهي‌ توي‌ همه‌ ميكنه‌. آيا رفيق‌ ما، دوست‌ ما، آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ دنبالش‌ مي‌گردم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نشسته‌ يا نه‌. نميره‌ يك‌ گوشه‌ بشينه‌ بگه‌ نه‌ بابا اينجاها معلوم‌ نيست‌. علامة‌ حلي‌ گفت‌ كه‌ شايد آقا باشه‌. گفت‌ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ مي‌خواست‌، ببينه‌ چيه‌؟ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ كسي‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌ و بشناسه‌. در همين‌ موقع‌ آن‌ چوبي‌ چيزي‌ دستش‌ بود، شلاقي‌ دستش‌ بود افتاد. اين‌ آقا دولا شد اين‌ را برداشت‌، داره‌ ميده‌ به‌ دستش‌. گفت‌ چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد و حال‌ اينكه‌ الان‌ داره‌ شلاقت‌ را به‌ دستت‌ ميده‌. گفت‌ آقاجون‌ قربونت‌ برم‌. از روي‌ اسب‌ براي‌ اينكه‌ راه‌ به‌ اين‌ شخص‌ بد نگذره‌. اينقدر مهربان‌. اينقدر آقا. اينقدر عزيز. بخدا قسم‌ ما نمي‌دونيم‌ نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ اين‌ بزرگواري‌ كه‌ در بين‌ ما هست‌ در ميان‌ ما راه‌ ميره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌، اين‌ چقدر قلب‌ مهرباني‌ داره‌ چقدر با محبته‌، چقدر نسبت‌ به‌ ما اظهار علاقه‌ ميكنه‌ كه‌ اگر يك‌ قطره‌ از درياي‌ محبت‌ امام‌ زمان‌ را ما مي‌داشتيم‌، نمي‌تونستيم‌ طاقت‌ بياريم‌. آنقدر قضايا هست‌.

 آن‌ شخص‌ وارد شد از در، سيد بحر العلوم‌ نشسته‌. يك‌ شيخ‌ سلماسي‌ كه‌ از شاگردان‌ و از خصيصين‌ ايشانه‌ پهلوش‌ نشسته‌. از در وارد شد اينطور نشست‌. گفت‌ آقا در زمان‌ غيبت‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد؟ ايشان‌ چيزي‌ نگفت‌. معلومه‌ كسي‌ كه‌ اينقدر شعور نداشته‌ باشه‌، ميشه‌ رسيد يا نرسيد، در اينجهت‌ ترديد داره‌، معلومه‌ خيلي‌ دوره‌. ايشون‌ سلماسي‌ ميگه‌ كه‌ گفت‌ چطور نميشه‌ رسيد در حالي‌ كه‌ مكرر حضرت‌ من‌ را در بغل‌ گرفته‌ و من‌ را مكرر فشرده‌ به‌ خودش‌. بحر العلوم‌. چطور نميشه‌؟ اينقدر آشناست‌ با امام‌ زمان‌ كه‌ در راه‌ كواريز كه‌ نزديك‌ كربلاست‌، يك‌ جمعيتي‌ مي‌آيند براي‌ عزاداري‌ به‌ كربلا، ديدند سيد بحر العلوم‌ داره‌ مي‌آد، يك‌ عده‌ طلاب‌، خوب‌ مرجع‌ تقليده‌، يك‌ عده‌ دوستانش‌ هم‌ اطرافش‌ هستند. يك‌ دفعه‌ عباش‌ را گذاشت‌ كنار، قباش‌ را كند. حالا لخت‌ لخت‌ كه‌ نمي‌دونم‌. ولي‌ رفت‌ وسط‌ سينه‌ زنها مشغول‌ سينه‌ زدن‌ شد. كار از يك‌ مرجع‌ تقليد، از يك‌ پيرمرد خيلي‌ بعيده‌. بعد هم‌ كه‌ سينه‌اش‌ را زد آمد كنار گفت‌ آقا شما چرا اينكار را كرديد. گفت‌ ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ داره‌ توي‌ اينها سينه‌ ميزنه‌، بر ابا عبد الله‌ الحسين‌ داره‌ عزاداري‌ ميكنه‌. اين‌ عزاداريها را قدرش‌ رابدانيد.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌. الذين‌ بذلوا مهجوا دون‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. يا ابا عبد الله‌. يوم‌ عاشورا يوم‌ تبركت‌ بهي‌ بني‌ اميه‌ و ابن‌ آكلة‌ الاكباد. بخاطر اينكه‌ شما را به‌ قتل‌ رسوندند، بني‌ اميه‌ روز عيد قرار دادند، روز عاشورا را. و ابن‌ آكلة‌ الاكباد اللعين‌ بن‌ اللعين‌ علي‌ لسانك‌ و علي‌ لسان‌ نبيك‌ يا الله‌. خدايا اين‌ مردمي‌ كه‌ ملعونند. پيغمبر اكرم‌ اين‌ را آمد در منبر فرمود من‌ ديشب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ بوزينه‌ها بر منبرم‌ بالا مي‌روند. اين‌ آيه‌ نازل‌ شد و ما جعلنا الرؤية‌ التي‌ اريناك‌ فتنة‌ للناس‌ و شجرة‌ الملعونه‌ في‌ القرآن‌. اين‌ شجرة‌ ملعونة‌ بني‌ اميه‌ كه‌ در مقابل‌ خاندان‌ عصمت‌ قرار گرفته‌اند كه‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌فرمايد اللهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ قاطبة‌. خدايا بني‌ اميه‌ را همه‌اشون‌ را لعنت‌ كن‌. اينها همه‌اشون‌ بد بودند. همه‌اشون‌ زنازاده‌ و خبيث‌ بودند. چه‌ كردند با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌؟ در لب‌ آب‌ كنار شط‌ فرات‌ به‌ طفل‌ شيرخوار ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ آب‌ ندادند. لعن‌ الله‌ امة‌ قتلتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ ظلمتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ سمعت‌ بذلك‌ فرضيت‌ به‌.

 يا ابا عبد الله‌. يا ابا عبد الله‌ ميشه‌ يك‌ شب‌ جمعه‌ با اين‌ جمع‌ كنار قبرت‌، اين‌ زيارت‌ را بخونيم‌ و اشك‌ بريزيم‌؟ كنار آن‌ قبر شش‌ گوشه‌. روي‌ مرقد مطهر ابي‌ عبد الله‌ نوشته‌ است‌ السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌. اگر با چشم‌ دل‌ نگاه‌ كنيد، مي‌بينيد روي‌ قبر مطهرش‌ نوشته‌ هذا قبر الحسين‌ اين‌ قبر آن‌ حسيني‌ است‌ كه‌ با لبهاي‌ تشنه‌ او را شهيد كردند. يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. يكي‌ از وسائل‌ تقرب‌ به‌ امام‌ زمان‌، اشك‌ ريختن‌ بر عزاي‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. چون‌ خود آن‌ وجود مقدس‌ گريه‌ مي‌كند بر سيد الشهدا صباحا و مسائا.

 يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الزمان‌. شب‌ جمعه‌ است‌. اگر مي‌خوايد جاي‌ امام‌ زمان‌ را امشب‌ بدانيد. يقينا امشب‌ چون‌ مستحبه‌ و امام‌ هم‌ ترك‌ مستحب‌ نميكنه‌، يقينا امشب‌ يك‌ سري‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ميزنه‌. من‌ از يكنفر از اولياء خدا سؤال‌ كردم‌ كه‌ تو كه‌ در حرم‌ مطهر سيد الشهداء، امام‌ زمان‌ را ديدي‌ حضرت‌ كجا بيشتر مي‌نشستند؟ يك‌ جائي‌ را به‌ من‌ نشان‌ داد كه‌ در مقابل‌ قبله‌، يعني‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ رو به‌ قبله‌ بشينه‌، در مقابلش‌ قبر سيد الشهداء، قبر علي‌ اكبر، قبور هفتاد و دو تن‌ شهيد قرار گرفته‌ كه‌ گفتم‌ چه‌ جاي‌ خوب‌. خدا انشاء الله‌ قسمتتون‌ كنه‌. من‌ قول‌ مي‌دم‌ اگر در خدمتتون‌ مشرف‌ شدم‌، آن‌ محلي‌ كه‌ آقا وليعصر مي‌نشستند و ايشان‌ يعني‌ به‌ من‌ گفتند، من‌ به‌ شما نشان‌ مي‌دهم‌. بريم‌ آنجا بايستيم‌ عرض‌ كنيم‌ السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ آدم‌ صفت‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ نوح‌ نبي‌ الله‌. عيبي‌ نداره‌ الان‌ با چشم‌ دل‌ همان‌ جا باشيد. آنهائي‌ كه‌ مي‌تونند سفر روحي‌ كنند مانعي‌ نداره‌. آنهائي‌ هم‌ كه‌ نمي‌تونند در همون‌ عالم‌ فكر و خيال‌ خودشون‌ اين‌ سفر را بكنند. يكي‌ از بزرگان‌ مي‌گفت‌ همينطور، يكي‌ از دوستانتون‌ ميگفت‌ همينطور كه‌ داشتند وضع‌ كربلا را روشن‌ مي‌كردند و بيان‌ مي‌كردند، يك‌ وقت‌ من‌ خودم‌ را در همين‌ مجلس‌ در كربلا در كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ مي‌ديدم‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ ابراهيم‌ خليل‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ موسي‌ كليم‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ عيسي‌ روح‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ محمد حبيب‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ولي‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ الحسن‌ المجتبي‌. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ الانبياء و الاولياء. السلام‌ عليك‌ يا وارث‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 

۲۱ صفر ۱۴۱۵ قمری – ۸ مرداد ۱۳۷۳ شمسی – اولی الامر

 

@ متن سخنراني شب 21 صفر 1415 مصادف با 8 مرداد 1373 و 30 جولاي 1994

 

1-خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ فِي الْاَرَضِينَ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(نساء/59)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»([1])

 

3- زحمت‌هاي محبت آميز استاد

من در اين ده شب خيلي مطالب را ناقص گذاشتم به خاطر اين‌كه فرصت‌ها خيلي كم بود ومن هم يك حرصي داشتم كه تا جايي كه برايم ميسّر است بعضي از مطالب را به دوستان عزيزم كه در اين مجلس شركت كردهاند، تذكر دهم. و نتوانستيم كه مسائلي را كه مطرح ميكنيم اين‌طوري كه بايست و شايست توضيح داده بشود و نتيجه گيري گردد.

 

Cگفتني‌هاي شب آخر مجلس

امشب هم كه شب آخر اين مجلس است و شب مزد است و شبي است كه طبعاً بايد آقا ولي عصر ارواحنا فداهدر مجلسمان شركت كنند و طبق خواب‌هاي مختلفي كه از اول تشكيل اين مجلس ديده شده كه من نميخواهم آن‌ها را عرض كنم انشاءالله اين مجلس مورد توجهات حضرت بقيةاللهاست. و حتي اگر صاحبان خواب‌ها موظف نميكردند من را كه معرفيشان نكنم، بعضيهايشان را دوست داشتم بلند شوند و مطالبشان را، خواب‌هايشان را، مكاشفاتشان را حتي براي شما نقل كنند؛ ولي خوب اجمالاً يك مطلب و آن اين‌كه انشاءالله اميدواريم، رجاء واصب داريم كه اين مجلس مورد عنايت حضرتش واقع شده باشد و با اين محبتي كه شما در اين مجلس به آن وجود مقدس اظهار ميكنيد، آن حضرت هم در پاسخ محبتِ شما محبتشان را در اين جهت قرار بدهند كه همة شماها را از ياران خوبشان، از نزديكانشان ،از ارادتمندان واقعي‎‎شان قرار بدهند.

 

4- صاحب امر كيست؟

يكي از مطالبي كه در شب گذشته تقريباً ناقص ماند و اشارهاي به آن بكنم همين تفسير اين آيه شريفه بود: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ »([2]) اولي الامر از جملاتي است در اين آيه شريفه كه مبهم است كه ديشب با آن بحث مختصري كه كردم فكر ميكنم واضح شد كه اولو الامر كيست. در هر زماني، يك نفر اولو الامر است. او كسي است كه از همه پاكتر و از همه داناتر باشد. او است كه ميتواند بر همه امر كند و او است كه اولو الامر است. يعني ذات مقدس پروردگار اجازه فرموده كه او امر كند. در ميان شيعه بحثي نيست كه اولوالامر عليهم السلامهمان چهارده معصومند و چون نام پيغمبر اكرم در اين آيه برده شده دوازده اماماند كه نام آن‌ها را رسول اكرم در صدها حديث طبق شرحي كه ديشب دادم بيان فرمودهاند. ولي غير شيعه به همان ظاهر مطلب توجه دارد كه هر كس صاحب امر شد، هر كس بر اريكة قدرت سوار شد، هر كس قدرت را در اختيار گرفت او اولوالامر است. اشكال اين مطلب در اين‌جا است كه اگر خدا فردي را اولوالامر بداند، اين نميتواند آن كسي باشد كه از نظر ذات اقدس متعال صاحب امتياز علم و تقوا نباشد، چون خودش در قرآن فرموده: تقوا و علم است كه ماية امتياز است آن وقت خود خدا آن هم در قرآن محال است كه چيز ديگري را ماية امتياز قرار بدهد و قدرت ظاهري را، قدرت‌هاي مسلح، اسلحه را مثلاً از قبيل اسلحه، از قبيل سلطنت، از قبيل مثلاً رياست جمهوري، از قبيل نظارت و امثال اين‌ها را خداي تعالي ملاك براي اولوالامر قرار بدهد، اين محال است. از نظر علمي هم ديشب بحث كردم به اندازهاي كه برايم ميسر بود، توضيح دادم و احساس ميكنم اكثر و بيشتر شما مطلب را خوب به دست آوردهايد و گرفتيد.

 

Cمراتب اولي الامر

مطلبي كه اين اين‌جا باقي ميماند اين است كه آيا مراجع تقليد چون در اسلام مسألة حكومت مطرح است و ما شيعه دين را از سياست جدا نميدانيم و اين تعبير هم درست نيست كه دين از سياست جدا است بايد بگوييم كه

 

cدين يعني سياست و عبادت

دين دو بخش دارد: يك بخش سياسي و اجتماعي و حكومتي. و يك بخش عبادي و مسايل فردي. در هر دو بخش و هر دو بخش دين را دين ميگويند. لذا اگر دقت كنيد اين جمله جملة صحيحِ درستي نيست كه بگوييم: دين از سياست جدا است. چون دين را ما يك چيز ديگري فرض كردهايم سياست را يك چيز ديگر و اين دو تا را ميگوييم دين با هم‌اند، نه؛ اصلاً دين سياست است و عبادت. دين سياست است و حكومت. دين مقدس اسلام حكومت است و كارهاي عبادي و فردي.

 

cحكومت مال خدا است

بنابر اين «إِنْ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»([3]). در مرحله اول، حكومت مال خدا است. اين آيه شريفه ميفرمايد: اصلاً حكومتي نيست جز مال خدا است. علتش هم خيلي روشن است به خاطر اين كه پروردگار ما را خلق كرده و مالك ما است و بايد ما را راهنمايي كند به مصالحمان و مفاسدي كه ممكن است سر راهمان قرار بگيرد.

 

cحكومت از طرف خدا به پيغمبر سپرده شده است

خداي تعالي به پيغمبر اكرم حكومت را سپرده، يعني مجري و رسانندة احكام و قوانين حكومت اسلامي پيغمبر اكرم است. از جانب پروردگار قوانين و احكام را ميگيرد و به مردم ميگويد و تا حدي هم موظف است كه اجرا بشود و مجري وجود مقدسش خواهد بود.

 

cحكومت از طرف خداي تعالي به ائمه عليهم السلامسپرده شده‌است

بعد از وفات پيغمبر اكرم، يك يك از ائمه عليهم السلامدر زماني كه حضور داشتند مجري حكومت و همان‌طوري كه شب گذشته عرض كردم اولوالامرند و مستقيماً از طرف پروردگار امر به اطاعت از آن‌ها شده و در هر زمان يك نفر اولوالامر است و اوامر را بايد صادر كند

 

cفرق اطاعت از خدا و اولي الامر (بيان امر ارشادي و مولوي)

در اين آيه ميگوييم: «أَطِيعُوا اللَّهَ »: از خدا اطاعت كنيد. اين فرمان عقل است. در اصطلاح علمي ميگويند اين امر را، امر ارشادي يعني امر شده به آنچه كه عقلت ميگويد. خدا مالك تو است و صاحب اختيار تو است، عقل تو ميگويد: بايد از او اطاعت كني. و لذا در«أَطِيعُوا الرَّسُولَ »كه اطاعت پيغمبر اكرم باشد كلمهي امر را تكرار كرده و فرموده: «وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ »والّا اگر اطاعت خدا و اطاعت پيغمبر از يك سنخ امر بود، تكرار نميشد. كلمة «أَطِيعُوا»؛ و كلمه «أَمْرِ» از دو سنخ امر است. اولي ارشادي است به اصطلاح، يعني عقل انسان ميگويد: بايد از خدا اطاعت كرد. دومي امر مولوي است يعني خدا ميگويد: حالا كه عقلت ميگويد: از من اطاعت كن، من ميگويم: از پيغمبر اطاعت كن. اين ميشود امر الهي، نه امر عقل نسبت به اطاعت.

 

cاطاعت از پيغمبر اكرم و ائمه عليهم السلاميكسان است

و لذا «وَ أُوْلِي الْأَمْرِ » را با واو عاطفه به «أَطِيعُوا الرَّسُولَ » متصل كردهاند. يعني همان‌طور كه خدا امر ميكند كه بايد از پيغمبر اطاعت كني به همان امر دستور ميدهد كه از اولوالامر اطاعت كنيد. لذا باز با همين دليل و همين مطلبي كه امشب دارم عرض ميكنم «وَأُوْلِي الْأَمْرِ » جز معصومين عليهم الصلوة و السلامنميتواند غير از آن‌ها باشد، به جهتي كه هيچ وقت خدا به يك امر به اين‌كه از يك شخص اشتباه كار، يك شخص غير معصوم صد در صد ما اطاعت كنيم، در قرآن مجيد دستور نميفرمايد و لذا كسي را كه خدا امر ميكند اطاعتش كنيد، بايد حتماً معصوم باشد. و لذا ميفرمايد: «أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» اين يك مطلب. حالا بعد روي اين حساب شما از من ممكن است بپرسيد: پس ما اطاعت از مراجع تقليد و علما به چه صورت است؟

 

cاطاعت از مراجع تقليد غير از اطاعت از خدا و اولي الامر است

اطاعت از مراجع تقليد و اطاعت از علماء و افراد با تقوا، اين تحت اين آيه شريفه واقع نميشود بلكه از فروع اين آيه است يعني ـ خوب دقت كنيد ـ من نميخواستم زياد اين‌طور مطلبي را با اين سنگيني وارد بشوم يكي از دوستان كه آمدند به من گفتند: «بقيه مطلب ديشب را بگو» لذا مجبور شدم اين مطلب را بگويم

 

5- در عصر غيبت اولي الامر، تكليف چيست؟

خدا حاكم مطلق، پيغمبر واسطه خدا و خلق، و ائمه اطهار هم مثل پيغمبر. منتها فرقش اين است كه او از خدا ميگيرد ولي ائمه از پيغمبر ميگيرند و به ما دستور ميدهند. اين مطلب مسلم است. در زمان غيبت كه مشكل زمان ما است كه امام‌مان در جاي معيني كه ما به محضرش مشرف بشويم و احكام‌مان را از او بگيريم، از سر چشمه زلال هدايت مستقيمًا سيراب بشويم نيست، اين‌جا بايد چه كار كرد؟

 

Cخورشيد پشت ابر

وقتي كه حضرت بقيةاللهغائب شدند ايشان – ببينيد – پيغمبر اكرم، حضرت بقيةاللهرا به خورشيد تشبيهكرده و غيبتش را به خورشيد پشت ابر. خورشيد وقتي ميخواهد غروب بكند، يك ساعتي تقريباً يا يك مقداري هم بيشتر هوا روشن است، كم كم تاريك ميشود. علتش هم اين است كه اگر يك دفعه ظلمت بيايد جاي نور را بگيرد، روي اعصاب، روي تمام مسايل اثر ميگذارد و انساني كه توي نور بوده آمادگي آن ظلمت شديد را ندارد. بنابر اين به تدريج هوا تاريك ميشود و كمكم تاريك ميشود. انسان در بيابان باشد خوب كاملاً اين مسأله برايش محسوس است. و چون پيغمبر اكرم تشبيه كردهحضرت بقيةاللهرا به خورشيد، لذا شصت سال تقريباً طول كشيد كه غيبت كبري يعني ظلمت محض كه به هيچ عنوان راهي براي تشرف به محضر امام نباشد وجود پيدا كرد. يعني چهار نائب حضرت داشت كه اين نواب در حقيقت رابط بين مردم و امام زمان بودند و اسمشان نواب اربعه بود و غيبت هم غيبت صغري بود. يعني؛ خورشيد وجود مقدس حضرت بقيةاللهارواحنا فداهديده نميشد اما نورش به وسيله اين افراد منعكس ميشد و مردم صددرصد بي ارتباط با امام زمان عليه الصلوة و السلامنبودند و لذا نامههايي رد و بدل ميشد مسايلشان سؤال ميشد و اين‌ها واسطه بودند، ميرفتند سؤالات را ميكردند و جواب ميآوردند تا وقتي كه غيبت كبري شروع شد يعني در اين مدت ـ اين را هم بدانيم ـ

 

Cعلماء در غيبت صغري چاره انديشي كردند

علماء به فكر چاره افتادند كه اگر بنا بشود امام در بين ما نباشد، آن‌طوري كه پيغمبر اكرم خبر داده، ما بايد يك كاري بكنيم كه مردم سرگردان نباشند. لذا در زمان غيبت صغري اين كتاب شريف «كافي» نوشته شد كه تمام عقايد و احكام مردم در اين كتاب مرحوم شيخ كليني رضوان الله تعالي عليهنوشت و در اختيار مردم گذاشت. مرحوم شيخ صدوق، همين ابن بابويه، خودش و پدرش اين‌ها در زمان غيبت صغري واقع شده بودند. اين‌ها كتاب‌هايي نوشتهاند من جمله از كتاب‌هايي كه نوشتهاند: كتاب «مَنْ لا يَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ» بود. يعني كسي كه فقيه آل محمد البته منظور امام است در اين‌جا فقيه، چون زمان تقيه بود، كسي كه فقيه مطلق و امام، حاضر نيست برايش اين كتاب جبران ميكند و احكام را بيان ميكند. لذا در اول اين كتاب هم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليهنوشته كه من اين مطالبي كه در اين كتاب نقل ميكنم، اين‌ها احكامي است كه بين من و خداي تعالي حجت است و باصطلاح ما، شما بايد عمل بكنيد، گناهش گردن من و اين‌ها همهاش درست است. اين مطلب را نوشت و كتاب «مَنْ لا يَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ» هم همان وقت به وجود آمد و بعد هم علماي ديگر كتب اربعه را نوشتند كتاب‌هاي زيادي نوشته شد و خلاصه اين پراكندگي شيعه را با نبود امام، عيناً مثل گله گوسفندي كه وقتي كه چوپان ميرود، يك نفر ميآيد اين‌ها را جمع و جور ميكند، اين‌ها متفرق نشوند، از دين خدا بر نگردند؛ و علماء و بزرگان دين يك چنين عملي را انجام دادند.

 

Cامر امام معصوم بر اطاعت از مراجع تقليد

لذا امام فرمود: بعد از غيبت امامتان مراجعه كنيد به كسي كه «مَن كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءُ»، اول فقيه باشد. در اصطلاحاتِ روايات فقيه در مرحلة اول به ائمه ميگفتند.

 

cمعناي «فقيه» در روايت «مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ»

و لذا اين‌جا ميگويند: كسي كه از فقها باشد يعني از خاندان عصمت و طهارت باشد. نه از نظر نسَب، از نظر اعتقاد و دين. فقيه باشد يعني بفهمد.

 

 cفرق عالم و فقيه

ما علمايي در اسلام داريم كه اين‌ها عالمند، خيلي عالمند اما فقيه نيستند. از اين جمله مثلاً يكي از دانشمندان بسيار بزرگ كه نامش در تمام تاريخ اسلام به علم و دانش معروف است، فخر رازي است. اين مرد بسيار دانشمند است، تفسير كبير را او نوشته، تفسيري بر قرآن دارد. امام المشككين ميگويندش؛ اما فقيه نيست. چطور فقيه نيست؟ يعني آنقدر فهم و درك نداشته كه فرق بين علي و ابيبكر را بگذارد. يعني واقعاً خيلي عجيب است. حتي گاهي خودش مينويسد، ميگويد: «من با آن علم و دانشم بايد تقليد از ابوحنيفه بكنم!» و راست هم ميگويد. خيلي از ابوحنيفه، فخر رازي دانشمندتر است اما رسم اين‌طوري شده كه ايشان بايد تقليد از ابوحنيفه بكند.

 

#بدبختي و ذلت اهل سنت براي راه‌يابي به حقايق در عصر غيبت

باب اجتهاد باز نيست براي آن‌ها؛ يعني خودشان باب اجتهاد را نگذاشتند باز بشود كه بحث مفصلي دارد كه يكي از خوشبختيهاي شيعه اين است كه باب اجتهاد برايش باز است. من با يك عالم سني درمكه صحبت كردم گفتم: «ابوحنيفه و محمدبن ادريس شافعي و مالكبن انس و احمدبن حنبل اين‌ها چه خصوصيتي داشتند كه ما نداريم كه آن‌ها بتوانند تفقه بكنند و فقيه بشوند و ما نتوانيم؟» اين ماند، چون اگر بگوييم جزو معصومين است، كه نيست. از پيغمبراناند، كه نيستند. بنابر اين مردم سني مذهب الان بقاء بر تقليد ميت را جايز ميدانند، آن هم ميتي كه استخوان‌هايش هم صد بار پوسيده و از بين رفته يعني هزار و دويست سال قبل اين‌ها آمدند و رفتند. و لذا الان حوادثي كه برايشان پيش ميآيد يا بايد بيبند و باري بكنند و تقليد نكنند و يا بايد به اصطلاح همان كاري كه ما مي‎‎كنيم بكنند؛ به جهت اين‌كه راه سومي ندارد و لذا بيبند و باري ميكنند و در دين خدا بي توجهي ميكنند. به جهت اين‌كه مثلاً الان هواپيما اختراع شده سوار بشويم يا نشويم؟ ابوحنيفه كه نگفته كه سوار بشويد يا نشويد. ما ميخواهيم ارتباطي با آمريكا مثلاً پيدا كنيم ارتباط پيدا كنيم يا نه؟ ندارد. ما ميخواهيم با فلان مملكت روابطي داشته باشيم، داشته باشيم يا نه؟ يا روابطمان را قطع كنيم. قطع كنيم يا نه؟ و حوادث واقعة زيادي هست كه براي حكومت اسلامي پيش ميآيد كه آن‌ها نميتوانند تصميم بگيرند. در نتيجه كارها را ميسپارند به دست يك قلدر، يك بي دين، يك رييس جمهور يا يك شاه بي توجه به حقايق و بدبختي از همين‌جا شروع شده كه قرآن ميگويد: «لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ»([4]): اي مردم مسلمان! يهود و نصاري را اولياء و ولي خودتان قرار ندهيد. اين‌ها به خاطر نداشتن فقيه، نداشتن يك رهبر، نداشتن يك انسجامي، همهشان تقريباً يهود و نصاري را ولي خودشان قرار دادهاند، همه ثروتشان را در اختيار آن‌ها گذاشتهاند و مثل گدايي شدهاند كه روي گنج نشسته باشد و دستش را به طرف بيگانگان دراز كند و يهودِ با آن جمعيت كم وقتي با مسلمان‌ها در جنگ ميشود، آن‌ها را شكست ميدهد و اراضيشان را هم ميگيرد و ديگر هم پس نميدهد.

 

#مزيت و خوشبختي شيعه براي راه‌يابي به حقايق در عصر غيبت

اما اسلام واقعي، اسلام ناب محمدي كه همين تشيع است چه ميگويد؟ ميگويد: هميشه بايد رهبر و مجتهد، آن كسي كه ائمه تعيينش كردهاند و شعاعي از نور اولوالامر است اين شخص بايد در رأس كارها باشد. حتي اگر قبل از ظهر اين رهبر از دنيا رفت، براي نماز ظهر و عصرشان بايد يك رهبري را انتخاب كنيد. به شما مهلت نميدهند چند دقيقهاي بدون مرجع تقليد، بدون رهبر بمانيد. اين دين مقدس اسلام و اسلام واقعياست. چرا اين را فرموده به خاطر اين‌كه هميشه اولي الامر بالاي سر انسان باشد. چون ما سياستمان عين ديانتمان است. چون ما حكومتمان عين ديانتمان است. ديانتمان همان حكومتمان است. لذا مرجع تقليدْ آقايان! بايد هميشه باشد مخصوصاً در امور حكومتي و سياسي كه حتي يك لحظه نبايد غافل باشند مردم مسلمان از تعيين مرجع تقليد يا رهبر حكومتي كه شعاع وجود مقدس اولوالامر است. اين را اسلام گفته.

 

cمشخصات مرجع تقليد

اين با يكي دو جمله از روايات و بيان امام عليه الصلوة و السلامتعيين شده. فرمود: «مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ» از فقها باشد يعني دينش از دين اهل بيت عصمت و طهارت باشد. شما نميتوانيد از فقيهي كه دوازده امامي نيست تقليد كنيد. از فقها باشد، اهل تزكيه نفس باشد. اين مطلب را توي خود همين روايت بيان كرده و مراحل تزكيه نفس را كه من ميخواستم در اين شب‌ها برايتان بگويم، اين روايت بيان كرده و از نظر احكام هم بايد فقيه و مجتهد باشد. يك چنين كسي را، فقيه اينچنيني را پيدا كنيد ولي چون مسأله تزكيه نفس از هر دو مسأله مهمتر است يعني هم از مسأله استنباط احكام از ادله اربعه، هم از اين مهمتر است و هم از عقايد پاك مهمتر است با اين‌كه هر دوشرط است در عين حال مسأله تزكيه نفس را توي خود روايت بيان كرده. يعني اگر ميگفت كه شما يك فقيهي را انتخاب كنيد… گاهي ميشود يك مرجع تقليد يك عمل شيطاني را رضايت ميدهد. يك عمل شيطاني، يك شهوتراني، يك مسأله مهمِ معصيت اجتماعي را توي هر جهتي. جنبههاي بين المللي ايجاب ميكند ما اين فتوا را بدهيم مثلاً آمريكا اين‌جوري رضايت دارد، اسرائيل آن‌طور رضايت دارد. لذا تنها چيزي كه ممكن است جلوي اين افراد را بگيرد، جلوي اين مرجع تقليد را بگيرد، تزكيه نفس است. يعني وقتي او پاك شد، پاك از تمام رذايل شد مثل خود پيغمبر اكرم. ابوطالب را فرستادند خدمت رسول اكرم كه به پيغمبر بگو: هر چه بخواهي به تو ميدهيم، دست از اين حرف‌ها بكش. فرمود: اگر خورشيد را كف دست راستم بگذاريد و ماه را كف دست چپم بگذاريد يعني هر چه در اختيارم قرار بدهيد من دست از دينم نميكشم. لذا در اين روايت به مسأله تزكيه نفس با توضيح كامل كه اگر من در اين ده شب ميخواستم شرحي براي اين مراحل عرض كنم ولي موفق نشدم دو مرحلهاش يا سه

 

#استقامت در مرجع تقليد

اين‌جا ميفرمايد: «مَنْ كَانَ  مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِنًا لِنَفْسِهِ»: اول خود نگهدار باشد، استقامت داشته باشد، قوي باشد، در مقابل هر بادي نلغزد. آنچنان قوي باشد، كه اگر تمام مردم در صف مخالف او قرار بگيرند و او در يك طرف قرار بگيرد مثل كوه ايستاده باشد كه «اَلْمُؤْمِنُ كَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ»([5]) مؤمن مثل كوه محكم است. نه اين‌كه بيايند درِ گوشش يك چند كلمه حرف بزنند تغيير كند رأيش. ما ديديم. بنده از سن چهارده سالگي طلبه بودم تا حالا و يك حالتي داشتم كه با اكثر مراجع نجف و قم و مشهد خصوصي با آن‌ها در ارتباط بودم. بعضي از مراجع حتي مراجع قابل توجه ها، اين سر شب به ما يك تعهداتي، يك قول‌هايي در مسايل مختلف حكومتي ميدادند. صبح ميرفتيم ميديديم كه همهاش به هم ريخته؛ چرا؟ به جهت اين‌كه يك آقايي آن‌جا هست ايشان مثلاً فرض كنيد البته شماها ذهنتان به هيچ‌كس نرود و هيچ‌كس را هم من منظور نكردم، مَثَل ميزنم، اين از طرف ساواك مأمور توي داخل خانة اين آقا باشد و ببيند كي ميآيد، كي چي ميگويد؟ و اگرمخالف منافع دولت است اين را از يك طريقي به هم بريزد. اين‌قدر ضعيف است انسان. به يكي از علماء ما رفتيم گفتيم: آقا فلاني اين توي دستگاه شما هست البته اين‌ها صحبت علمايي است كه از دار دنيا رفتهاند و نميخواهم واقعاً عرض ميكنم من نسبت به مراجع تقليد خيلي كوچكي ميكنم، خيلي كرنش ميكنم و هميشه خودم را خادم و خاك پاي آن‌ها ميدانستم اين‌ها كه عرض ميكنم از باب مثال عرض ميكنم كه مثلاً فرض كنيد من به يكي از مراجع گفتم آقا فلاني كه خدمت شما هست اين اين‌طور است اين‌طور است، من تحقيق كردهام، كوشش كنيد كه اين را يك خردهاي كمتر اطراف خودتان راهش بدهيد. ايشان صراحتاً به من گفت: تو الان غيبت او را كردي، فاسقي ولي در اين‌كه او آدم بدي باشد من شك دارم و هيچ وقت حرف فاسقي را بر يك آدمي كه شك دارم آيا فاسق است يا فاسق نيست ترجيح نميدهم. حرف هم استدلالي و علمي و خوب هم بود. گفتيم: آقا! خداحافظ شما و همان آدم در يك مجلس خدا مي‎‎داند رفت روي منبر، مجلسي كه ما هم بوديم، آن آقا هم بود، همه هم بودند، در قبل از انقلاب يك جملهاي را به اين عالم، به اين مرجع نسبت داد كه همه تعجب كردند. وقتي ايشان از منبر آمد پايين من رفتم خدمتشان گفتم: آقا! شما اين فرمايش را فرموديد؟ گفتند: نه. گفتم اين روي منبر در حضور شما پس چرا هيچي نگفتي؟ گفتند من رويم نشد بگويم. گفتم: آقا! اين مردم خيال ميكنند شما اين فتوايتان است، اين نظرتان است. فرمودند: شما اعلام بكنيد كه اين نظر من نيست و ما نتوانستيم، مردم رفته بودند. گاهي ميشود «صَائِنًا لِنَفْسِهِ» نيست انسان. «صَائِنًا لِنَفْسِهِ» يعني خودش را نگه دارد، قوي باشد، قاطع باشد، بايد اعتماد به هيچي نكند. نگويد كه من اگر يك مطلبي را بر خلاف ميل مردم گفتم ديگر سهم امام نميآورند به من بدهند، پول به من نميدهند، حوزه وضعش خراب ميشود، اين حرف‌ها نيست. بايد «صَائِنًا لِنَفْسِهِ» باشد، صابر باشد مثل حضرت سيد الشهدا عليه الصلوة و السلامكه ميگويد: «اِنْ كَانَ دِيْنُ مُحَمَّدٍصَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لَمْ يَسْتَقِمْ اِلَّا بِقَتْلِي فَيَاسُيُوفُ خُذِينِي»([6]). اگر دين پيغمبر اكرم اين سرپا نميايستد مگر به كشته شدن من پس شمشيرها بياييد من را بگيريد. يك چنين «صَائِنًا لِنَفْسِهِ». اين استقامت را برايتان صحبت كردم و حرف زدم و چند شب حتي دربارة استقامت گفتم كه يكي از مراحل مهم تزكيه نفس است و حالا اين را چگونه بايد در خودش انسان به وجود بياورد اين بحث ديگري دارد.

 

 #صراط مستقيم در مرجع تقليد

«حَافِظًا لِدِينِهِ» آقا بايد انسان حافظ دينش باشد يعني مرجع تقليد بايد تمام فكرش، حفظ دينش باشد. شما پشت فرمان همهتان نشستيد – يك مثال ساده – همهتان، طبعاً زماني است كه همه رانندگي را بلديد. معني «حَافِظًا لِدِينِهِ» را بگويم؛ وقتي پشت فرمان نشستيد مواظبيد كه كوچكترين انحرافي از جاده پيدا نكنيد. اين حافظ راه و روش است. دين يعني راه و روش. حافظ دينش باشد، حافظ راه و روشش باشد، راه مستقيم، صراط مستقيم «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»([7]) اين‌طوري باشد كه دربارة صراط مستقيم هم همچنين باصطلاح يك مختصري در واقع صحبت كردم.

 

#جهاد با نفس در مرجع تقليد

اما بعدش، «مُخَالِفًا لِهَوَاءِ». يكي از بزرگان ميگفت: «مُخَالِفًا لِهَوَاءِ» يعني انسان بايد طوري زندگي بكند كه همه‌ي كارهايش مثل يك مريضي باشد در مقابل خوردن دوا. هيچ وقت شده شما دوا را براي خوش مزه‌گياش بخوريد؟ بگوييد: حالا اين دوا خوشمزه است من زيادتر بخورم آن دوا بد مزه است من نخورم. ببينيد، يك كسي كه مريض است ميخواهد دوا بخورد چه جور دوا ميخورد؟ چه جور دارو استفاده ميكند؟ دقيقاً طبق نظر دكتر و طبيب و نه براي هواي نفس، خواستههاي نفساني خودش. «مُخَالِفًا لِهَوَاءِ» اين نفس انسان اقل تشبيهي كه كردهاند

 

 $تشبيه نفس انسان به اسب وحشي

دانشمندان سير و سلوك، كمالات روحي اقل تشبيهي كه از نفس انسان كردهاند، اين است كه يك اسب وحشي؛ شما ديديد اسب‌هاي وحشي را چه جوري رام ميكنند؟ اسب وحشي را يك ريسماني به گردنش ميبندند يك دايره‌ي وسيعي را هم در نظر برايش ميگيرند سر ريسمان را هم ميگيرند. اين ميخواهد فرار كند؛ يك دايره تشكيل ميدهد اين ريسمان را هي كم‌كم نزديكش ميكنند، نزديكش ميكنند تا ديگر ميرسد به خود حيوان، حيوان هم خوب كم‌كم انسي گرفته.

همين اسب وحشي كه يك لحظه حاضر نيست به شما سواري بدهد، شما سوارش ميشويد، آن‌قدر مطيع شما ميشود، آن‌قدر تحت فرمانتان قرار ميگيرد، باز من ديدهام، شما هم ديدهايد لااقل اين است كه توي تلويزيون ديدهايد كه اين اسب ميآيد، اين‌جا مانع است يك متر، دومتر ديوار است اين طرف هم راه صافي است. اين حيوان به هيچ وجه نميگويد: «آقا اين طرف راه صاف است، از اين طرف برويم.» از روي مانع ميپرد كه شما جايزهاش را بگيريد. عجيب است ها. نفس انسان تا اين‌طور مطيع خدا نشود، «مُخَالِفًا لِهَوَاءِ» نيست؛ يعني هواي نفس خودت را بگذارد كنار، مصالح را در نظر بگير. اي كاشما به اندازة اين اسب‌ها اقلاً تحت فرمان الهي بوديم! اين سواركار اين‌قدر مصلحت انديش نيست كه خدا هست و ما هم آن‌قدر مطيع نيستيم كه اسب هست، نيست اين‌طور؟ آقا ده تا مانع را كنارهايش ـ من اين‌جوري ديدم شما ها هم ديديد ديگر ـ اين اطرافش راه‌هاي صافي هست از روي مانع يك متري دو متري نميدانم حالا چقدر چند متر چون خوب دقت نكردم از روي موانع مرتفع به هر حال ميپرد اين حيوان وقتي هم يك وقتي پايش گير ميكند يا سوار كار ميافتد همچين متأثر مي‌ايستد كه چرا اينجوري شد؟ اي كاش ما هم همين‌طور بوديم!

اين سوار كار صد تا اشتباه دارد، اصل كارش اشتباه است؛ آخر چه فايدهاي دارد اين كارها؟! تو ميخواهي جايزه بگيري، اين بيچاره حيوان را چرا اين‌جوري ميدواني؟ صد تا اشتباه ميكند امّا خداي بزرگ كه اشتباه نميكند، كه ميگويد: «از اين راه بيا برو». ميگويد: «نفست را بگذار زير پايت و هواي نفست را مخالفت كن و با خدا در ارتباط باش». ما نيستيم و حتي به اندازه همان اسب هم تزكيه نفس نكرديم. يعني هواي نفسمان بيشتر از اين حيوان است.

«مُخَالِفًا لِهَوَاءِ» هوا دور و برت نيايد، فكر مخالفت هم نكني، تحت فرمان پروردگار باش، اينچنين مرجعي.

 

 #بندگي در مرجع تقليد

از همه مهمتر «مُطِيعًا لِاَمْرِ مَوْلاهُ»([8]). درباره‌ي ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلامكه ماها بايد از آن‌ها پيروي كنيم و اگر ميخواهيم اشعة وجودي اين اولوالامر باشيم، بايد اين‌طوري باشيم. ميفرمايند: «لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»([9]) اين كلمه «لَا يَسْبِقُونَهُ» خيلي مهم است. شما گاهي با يك فرد بزرگي ممكن است همسفر بشويد گاهي يك چيزي به نظرتان ميآيد ميرويد ميگوييد،پيشنهادي مي‌كنيد، تحت فرمان هم هستيد، پيشنهادي داريد. آن كسي كه «لَا يَسْبِقُونَهُ» حتي پيشنهاد هم نميدهد، حتي دعا هم ـ حالا اين‌جا باز مطلب طوري ميشود كه براي همه كس ممكن است قابل هضم نباشد ـ

 

 $دعا كردن بنده‌ي خدا

حتي بندة خدا دعا كه ميكند، به خاطر بندگياش ميكند. شما ميگوييد: «چه طور ميشود؟» چون خدا گفته: «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»([10]) دعا ميكند. چون امرش كرده كه دعا كن، دعا ميكند، نه اين‌كه از خودش چيزي بخواهد. «عِلْمُكَ بِحَالِي كَفَي عَنْ مَقَالِي»، خدايا! علمت به حال من اصلاً از گفتن من را كفايت ميكند. شخصي كه ميخواهد با خدا در ارتباط باشد و بندة خدا باشد ببينيد حساب دو دو تا چهارتا، خدا مصالح تو را بهتر از تو ميداند يا نميداند؟ بله ميداند. خداي تعالي نيازمنديهاي تو را بهتر از تو متوجه هست يا نه؟ خداي تعالي تو را از خودت. ـ خودت خودت را دوست داري ـ خداي تعالي تو را از تو بيشتر دوست دارد يا نه؟ بله. خوب، ديگر مسأله حل است. نيازمنديهايت را فوراً به تو ميدهد و اگر هم نميدهد مصلحت است. پس ما دعا نكنيم؟ نه، دعا بكنيد چون يكي از مسايل بندگي همان دعا كردن است. «مُخَالِفًا لِهَوَاءِمُطِيعًا لِاَمْرِ مَوْلاهُ» آن‌وقت وقتي انسان به اين‌جا رسيد، بندة واقعي شد، مانند عليبن ابيطالب عليه الصلوة و السلامكه با همه‌ي قدرتي كه دارد در مقابل چشمش ميبيند فاطمه‌ي اطهر را سيلي ميزنند، فاطمه‌ي اطهر را پهلويش را ميشكنند، فاطمه‌ي اطهر را بازويش را آن‌طور ميشكنند كه امام عليه الصلوة و السلامفرمود: «سبب وفات مادر ما زهرا، شكستگي بازويش بود». يك كلمه چون اجازه ندارد از طرف پروردگار حرف نميزند، حتي دعا هم نميكند، نفرين هم نميكند. وقتي فاطمه‌ي زهرا ميآيد در دفاع از علي بن ابيطالب توي مسجد ميفرمايد: «خَلُّوا ابْنَ عَمِّي اَوْ لَاَكْشِفُ بِالدُّعَا رَأْسِي»([11]) پسر عمم را رها كنيد و الّا من سرم را براي دعا، پشت پرده باز ميكنم. پايههاي مسجد بنا ميكند لرزيدن، علي بن ابيطالب ميفرمايد به سلمان كه برو به فاطمه بگو: اگر نفرين كني ديگر نامي از اسلام باقي نميماند. خيلي عجيب است. و فاطمه زهرا نميخواست نفرين كند، يك تهديدي كرد، يك تهديد و الّا فاطمه‌ي زهرا هم مثل علي بن ابيطالب عمل ميكند و هر دويشان طبق فرمان پروردگار عمل ميكنند.

اگر يك چنين مرجع تقليدي داشته باشيد، اگر يك چنين مرجعي باشد، تمام مردم تحت فرمان او كه انشاءالله هستند و بودند – من خدا ميداند با بعضي از مراجع تقليد مثل مرحوم آية اللهبروجردي كه عمدة تحصيلاتم در قم در محضر ايشان بود خدا ميداند من ميديدم كه چقدر اين مرد بزرگوار است. و همين‌طور مراجع ديگر كه بعضيها را نميخواهم من اسم ببرم، ممكن است بعضي فكر كنند به يك جهاتي من اين‌ها را تعريف ميكنم؛ ولي مرحوم آية اللهبروجردي حالا خيلي زمانش گذشته ايشان را به عنوان نمونه اسم بردم. عجيب است، علماي بزرگي داشتيم. شيخ انصاري رضوان الله تعالي عليهيك مرجع تقليد بود.

 

cقضيه مرجع تقليد شدن شيخ انصاري رضوان الله تعالي عليه

الان تمام مراجع تقليد، شاگردان شيخ انصاري هستند. ايشان در نجف بود، مرحوم صاحب جواهر از دار دنيا رفت، بعد از صاحب جواهر، ايشان اعلم وقت بود. آمدند، آقا! رساله بنويسيد. همه‌ي مردم، شيعيان، از شما تقليد كنند. ايشان فرمودند كه سيد العلماء در بابل او وقتي كه نجف بود، از من بهتر مسايل را درك ميكرد، او را شما بخواهيد، تقوايش هم خيلي خوب بودشما به او نامه بنويسيد، او را حاضرش كنيد كه فتوا بدهد. نامه نوشتند، خود ايشان هم نامهنوشت، ايشان جواب دادند كه من در نجف بودم مشغول تحصيل بودم با طلبهها زياد سروكار داشتم مسايل در ذهنم آماده بود امّا از وقتي آمدم بابل خوب ارتباطم كم شده لذا تو اعلمي. شيخ انصاري گفت: من آخر نايب بايد ا ز منوب عنه اجازهاي داشته باشد، يك اجازه داشته باشد از كسي كه ميخواهد نيابت كند. گفت: تا به من اجازه ندهند من فتوا نميدهم.

 

#امام زمان ارواحنا فداهشيخ انصاري را به مرجعيت بر‌مي‌گزيند

يك روز در مجلس درس ايشان همه‌ي طلبهها ديدند يك عربي آمده نشسته دستش را بلند كرد: «شَيْخُنَا مَسْأَلَةٌ» ايشان هم گفت: بفرماييد. گفت كه اگر يك مردي مسخ بشود، مسخ بشود، زنش بايد عدة طلاق بگيرد يا عدة وفات و از او جدا بشود؟ شيخ انصاري گفت كه اگر مسخ بشود به جمادات بايد عدة وفات بگيرد، اگر مسخ بشود به حيوانات بايد عدة طلاق بگيرد. خيلي جواب از جهاتي علمي است. آن عرب بلند شد گفت: «اَنْتَ الْمُجْتَهِدُ اَنْتَ الْمُجْتَهِدُ اَنْتَ الْمُجْتَهِدُ»([12]) و همه هم بعد فهميدند كه حضرت بقيةاللهارواحنا فداهبوده و اجازة اجتهاد ايشان را صادر كرده. اين‌طوري بودند.

 

cقضيه مرجع تقليد شدن آ سيد ابوالحسن اصفهاني رضوان الله تعالي عليه

مرحوم آ سيد ابوالحسن اصفهاني رضوان الله تعالي عليهدر همين كتاب ملاقات من قضيهاي از ايشان نقل كردهام. من اين شيخ محمد كوفي را خودم ديده بودم ولي در سنين مثلاً شانزده هفده سالگي بودم در كوفه اين بيست و پنج مرتبه ميگفت خدمت امام زمان من رسيدهام. يكي از تشرفاتش در خصوص مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني بود. آ سيد ابو الحسن اصفهاني ميگفت: من حاضر نبودم كه اين بار سنگين مرجعيت را به دوش بكشم.

 

#آ سيد ابوالحسن اصفهاني مامور به مرجعيت از سوي امام زمان ارواحنا فداهمي‌گردد

يك نامهاي شيخ محمد كوفي آورد براي من به امضاي حضرت بقيةاللهارواحنا فداهكه خطاب به مرحوم آسيد ابو الحسن اصفهاني ـ بعضي از علماء اين نامه را ديده بودند ـ كه «اَرْخِصْ نَفْسَكَ» خودت را ساده در اختيار مردم بگذار، يك جوري نباشد كه كسي كه ميخواهد تو را ببيند نتواند ببيندت، براي خودت حريم زياد قايل نشو، خيلي براي خودت شخصيت قايل نشو، «اَرْخِصْ نَفْسَكَ» خودت را «رخيص»، ارزان كن، ارزان در اختيار بگذار، «وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِي الدِّهْلِيزِ» دمِ درِ خانه يك اتاق بگذار كه زن و بچهات هم خيلي مزاحم نشوند، هر كس آمد، مسألهاي خواست بپرسد و برود، زياد معطل نشود، «وَ اقْضِ حَوَائِجَ النَّاسِ» ـ امام استها ببينيند چقدر قشنگ حرف ميزند! ـ حوائج مردم را برآور، حاجتي به تو دارند گوش بده حوائجشان را بر آور، «نَحْنُ نَنْصُرُكَ» ـ قربانت برويم آقا حجة بن الحسن ـ ما ياريات ميكنيم. اين نامه سبب شد كه مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني آن شخصيت عظيم را پيدا كرد و آنچنان نفوذ كلمه داشت كه من چند تا جريان ـ حيف كه وقت گذشته، امشب هم شب آخر است زياد نميخواهم وقتتان را بگيرم ـ كه من چند قضيه از مرحوم سيد آسيد ابوالحسن اصفهاني در نظر دارم كه آنچنان تزكيه نفس اين مرد كرده بود كه هچ چيز جز مولايش حجة بن الحسنبراي او مطرح نبود.

 

6- روضه‌ي مجلس آخر

خوب امروز اربعين ابي عبدالله الحسين بوده، امشب هم شب آخر اين مجلس است. در مشهد ـ من اين‌جا را رسمش را نميدانم ـ شب آخر ميروند در خانه‌ي فاطمه‌ي زهرا. شما هم از اين احساساتتان احساس ميشود كه باز هم بايد رفت در خانه‌ي فاطمه‌ي زهرا.

 

Cاشارات حديث شريف كساء

من يك جملهاي را به شما بگويم، اين حديث كساء از احاديث معتبره است و من خودم شخصاً به آن اهميت ميدهم. سندش هم بسيار سند خوبي است. در اين حديث كساء يك اشارهاي دارد كه من آن اشاره را امشب برايتان توضيح ميدهم تا بتوانيد از آن استفاده بكنيد. خودم در تمام عمر از اين اشاره استفاده كردهام و بحمد الله خيلي بهره برده‌ام. آن اشاره اين است: پيغمبر اكرم «رُوِيَ عَنْ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا اَنَّهَا قَالَتْ دَخَلَ عَلَيَّ اَبِي رَسُولُ اللهِ فِي بَعْضِ الْاَيَّامِ» يك روزي پيغمبر آمد خانة ما ـ نميخواهم حديث كساء برايتان بخوانم ـ «فَقَالَ يَا فَاطِمَةُ اِنِّي لَاَجِدُ فِي بَدَنِي ضُعْفًا»

 

cمعرفت به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله

پيغمبر در بعد بشري ـ اين را آقايان بدانيد ـ مثل ما است. «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» در بعد روحي آن‌همه عظمت دارد كه بعد ميفرمايد: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ»([13]) من با خدا در ارتباطم ولي در بعد بشري مثل ما است. خُب، خسته شده و فشار كار رويش فشار آورده، ضعفي در او پيدا شده، بعضي نوشتهاند حتي كسالت داشت حضرت. «اِنِّي لَاَجِدُ فِي بَدَنِي ضُعْفًا» اين صريح روايت است، ببينيد، حضرت زهرا يك جمله ميگويد بعدش، ميگويد: «وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ اِذَا وَجْهُهُ يَتَلَأْلُؤْكَأَنَّهُ الْبَدْرُ فِي لَيْلِةِ تَمَامِهِ وَ كَمَالِهِ»، دلم ميخواهد اين مطلب را بگيريد. ميگويد: بعد از آنكه من ـ حالا اين جمله رامن مي‌خواهم با توجه بيشتر به شما بگويم ـ صورت همان پيغمبري كه ضعف در آن پيدا شده، مثل ماه نگاه كردم، ديدم دارد مي‌درخشد، مثل ماه شب چهارده، حال پيغمبر آنچنان خوب شد كه عليبن ابيطالب آمد امام حسن آمد، امام حسين آمد، همه را توي بغل گرفت و بهترين روزهاي دوران عمر پيغمبر اكرم بود.

 

cرمز كار فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها

چه گفت فاطمه‌ي زهرا و چه كرد؟ ـ و ان شاء الله براي همهمان اين كار را خواهد كرد ـ عرض كرد به پدر «اِنِّي اُعِيُذَكَ يَا اَبَتَا مِنَ الضُّعْفِ». خوشابه حالتان! اگر فهميديد اين يعني چه؟ من تو را پناه ميدهم به خدا از ضعف؛ يعني با يك نگاه، با همين كه آمدي توي خانه‌ي من، با همين كه به من گفتي: من ضعف دارم، من توي پيغمبر را پناهت ميدهم به خدا «يَا اَبَتَا مِنَ الضُّعْفِ». بعدش هم ميگويد: «وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ اِذَا وَجْهُهُ يَتَلَأْلُؤْكَأَنَّهُ الْبَدْرُ فِي لَيْلِةِ تَمَامِهِ وَ كَمَالِهِ».

 

cشفاي مريض‌هاي صعب العلاج

به خدا قسم بيشتر از صد مورد ـ اين را من به همه كس نميگويم مجلس ديگر حالا با شما ده شب است خودماني شديم و اكثرتان را ديديم و ميشناسيم ـ صد مورد بيشتر افراد مريضِ صعب العلاج را گفتيم كه بگوييد: «يَا فَاطِمَةُ اَغِيثِينِي،يَا مَوْلاتِي يَا فَاطِمَةُ اَغِيثِينِي» خدا ميداند، اين را مكرر گفتهاند با همين توجه كه تو پيغمبر اكرم كه نيازي به فاطمه‌ي زهرا ندارد و درس است براي ما. اين كار پيغمبر به او اين محبت را كرده خوب به ما هم،

 

cاظهار محبت شيعيان به فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها

ما هم تو را دوست داريم. يا فاطمة الزهرا، ديدي در عزايت چقدر گريه ميكنيم؟ تو يك روز از دار دنيا رفتي، ما دو ماه برايت عزاداري ميكنيم، ماه جمادي الاول و جمادي الثاني. يا فاطمه، ديدي وقتي كه نام تو را برده ميشود، دوستانت چه جور اظهار محبت ميكنند؟ چرا فاطمه اين‌قدر عزيز است؟ چرا وقتي كه پيغمبر در همين حديث كساء خدا ميخواهد معرفي كند كه اين‌ها كي هستند توي اين – زير اين كسا – به ملائكه. ميگويد: «هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا» فاطمه است و پدر فاطمه «وَ بَعْلِهَا وَ بَنُوهَا»([14]) اين‌ها فاطمه، يك شخصيتي وقتي در بين جمع هست ميگويند: كي هست اين‌جا؟ فلاني هست و مثلاً فلان برادرش، فلاني هست و پسرش. فاطمه الگو است، فاطمه آنقدر عزيز است كه من اگر بخواهم در فضايل فاطمه چيزي عرض كنم به خدا قسم! گفت كه «يك دهان خواهم به پهناي فلك»،

كتابِ وصف تو را آب بحر كافي نيست

كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم

اما آقايان اين دنياي دني، اين مردم بي محبت و بي وفا كاري كردند كه فاطمه بيشتر از هيجده سال توي دنيا زنده نباشد اما عايشه هشتاد سال توي مردم زندگي بكند. حالا ميخواهيد چراغ‌ها را خاموش كنيد شب آخر مجلس است، شب عزاداري.



[1]– نساء/59

[2]– نساء/59

[3]– أنعام/57

[4]– مائده/51

[5]«وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ وَ لَمْ تَخِرَّ كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ» كافي: 1/ 454، كمال‏الدين: 2/ 387، «وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ وَ لَمْ تَهِنْ كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ» فقيه: 2/ 592، «و أدركت أوتار ما ظلموا كنت على الكافرين عذابا واصبا و للمؤمنين كهفا و حصنا كنت كالجبل الراسخ لا تحركك العواصف و لا تزيلك القواصف» مناقب: 2/ 347، بحار: 97/ 379، «كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ» نهج‏البلاغه: 80

[6]– المجالس الفاخره: 94، روائع المختاره: 6، مناظرات في العقائد:2/ 147، إمام الحسن عليه السلام: 206

[7]– يس/61

[8]«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» وسائل‏الشيعه: 27/ 131، بحار: 2/ 88، احتجاج: 2/ 458، «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» تفسيرالإمام‏العسكري: 299

[9]– أنبياء/27

[10]– غافر/60

[11]«خلوا ابن عمي أو لأكشف في الدعا * رأسي وأشكو للإله شجوني» بيت الأحزان: 129، شرح إحقاق الحق:2/ 368، انتصار: 7/ 66

[12]كتاب ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه، ملاقات چهل و چهارم

[13]– كهف/110

[14]– شرح احقاق الحق: 2/555، اسرار الفاطميه: 183، مفاتيح الجنان: 1017

۲۰ صفر ۱۴۱۵ قمری – ۷ مرداد ۱۳۷۳ شمسی – اولی الامر

 

@ متن سخنراني شب 20 صفر 1415 مصادف با 7 مرداد 1373 و 29 جولاي 1994

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ فِي الْاَرَضِينَ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»([1])

 

در دستورات قرآن به اين كلمه زياد برخورد ميكنيم كه اطاعت خدا را بكنيد، اطاعت پيغمبر و آن كسي كه از جانب خدا قوانين را آورده بكنيد. ولي در يك آيه ميفرمايد: «وَ أُوْلِي الْأَمْرِ»، صاحبان امر؛ كساني كه از جانب پروردگار ميتوانند امر كنند، صاحب امرند آن‌ها را هم اطاعت كنيد.

اين‌جا يك بحث علمي هست كه اگر توجه كنيد، متوجه ميشويد كه از خود قرآن ميشود «أُوْلُوا الْأَمْرِ» را تفسير كرد.

در قرآن مجيد امتياز را خداي تعالي به دو چيز داده: يكي به تقوا و ديگري به علم. در خصوص تقوا ميفرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»([2]) در خصوص علم ميفرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»([3])، «يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»([4]) بنابر اين در قرآن فقط امتياز به دو چيز است، يكي تقوا و ديگري علم. حتي اگر دربارة جهاد كه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»([5]) كه خداي تعالي مجاهدين را بر آن‌هايي كه خانه نشيناند و تنبل‌اند و جهاد در راه خدا نميكنند فضيلت داده، پارهاي از تقوا است در حقيقت. پس امتياز انسان به تقوا و علم است. ساير امتيازات در اسلام ملغا شده. سياهي، سفيدي، عرب، عجم، فرض كنيد شاه، گدا، ثروتمند، كم ثروت، اين‌ها امتيازي از نظر قرآن و اسلام نيست. اين يك مطلب، اين مطلب را داشته باشيد.

مطلب دوّم اين‌كه هميشه يك كسي كه بالاتر است، مقام بالاتري را دارد، ميتواند به كسي كه زير دست است امر بكند. در عرب هيچگاه شخصي كه پايين تر است به بالاتر امر نميكند. يعني اگر فرزندي به پدرش چيزي گفت،. گفت: فلان كار را بكن، اين را عرب اسمش را امر نميگذارد بلكه اسمش را «سؤال» ميگذارد امّا اگر خداي تعالي به ما فرمود: «بايد فلان كار را بكنيم» اين‌جا امر كرده يا اگر پدر به فرزند گفت: بايد فلان كار را بكني يا فلان كار را بكن آن امر كرده، اين دو مطلب. اين دو مطلب را داشته باشيد تا بتوانم «أُوْلُوا الْأَمْرِ» را برايتان معنا كنم.

خدا در اين آيه ميفرمايد شما از سه كس اطاعت كنيد: «خدا» كه معلوم است، «پيغمبر» چون واسطة وحي است اين هم معلوم و كساني كه در هر زمان صاحب امرند يعني برتري بر تمام مردم دنيا و مؤمنين دارند و اين‌ها برتريشان هم طبق خود آيه شريفه قرآن از «علم و عصمت» بر سايرين امتياز دارند.

هر كس در زمان شما از همه بيشتر داراي علم و عصمت و پاكي و تقوا بود او «أُوْلُوا الْأَمْرِ» شما است. ببينيد خيلي مسأله روشن ميشود. در زماني كه عليبن ابيطالب بعد از پيغمبر اكرم بود تمام مردم دنيا را اگر ميگشتيد، تحقيق ميكرديد عالم‌تر از علي، پاك‌تر از علي كسي نبود. او صاحب امر بود يعني اين اختيار را داشت كه به همه امر كند و عرب به يك چنين فردي صاحب امر مطلق اطلاق ميكند. يك مطلب علمي است. لذا ما براي تفسير و تأويل اين آيهي شريفه احتياج به روايات نداريم. وقتي به ما گفتند: «أُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» يعني شما بگرديد در بين خودتان هر كدام علمش بيشتر، هر كدام تقوايش بيشتر او «أُوْلِي الْأَمْرِ» شما است، صاحب امر شماست. در زمان ما «أُوْلِي الْأَمْرِ»كي هست؟ حضرت بقيةاللهارواحنا فداه. ما نميتوانيم بگوييم كه يك نفر ديگر ممكن است يك گوشهي دنيا باشد كه او علمش يا تقوايش از حجة ابن الحسن بيشتر باشد.

در زمان امام عسكري كي بود؟ خود حضرت عسكري.

در زمان هر يك از ائمه اگر ميگشتيد و تحقيق ميكرديد تنها يك نفر عالمتر و با تقواتر و بلكه معصوم و پاك‌تر از همه بود لذا او صاحب امر بود.

خوب همان‌طوري كه براي ما اين معنا مجهول است و بايد يك مقداري رويش كار بكنيم تا معناي «أُوْلُوا الْأَمْرِ» را بفهميم در زمان پيغمبر اكرم هم همينطور بود. مكرّر خدمت رسول اكرم رسيدند، گفتند: آقا، «أُوْلُوا الْأَمْرِ» كي هست؟ پيغمبر چيز اضافهاي نفرمود. هماني كه عقلتان، تحقيقتان، فكرتان به شما ميگويد همان را فرمود. منتها تعيين موضوع كرد. زحمت شما را كم كرد.

اگر شما آمديد توي اين مجلس ميخواهيد داناترين و پاك‌ترين افراد را پيدا كنيد خوب خيلي برايتان مشكل است كه يك يك اين مردم را بررسي كنيد تا عالم‌ترين و پاك‌ترين را پيدا كنيد امّا اگر به يك كسي كه اعتقاد به صداقتش داريد از او سؤال كرديد، او به شما معرّفي كرد زحمت شما را كم كرده. لذا پيغمبر اكرم فقط زحمت ما را كم كرد و حال آنكه حتي زحمتي هم نداشت يعني از نظر سنّي و شيعه از نظر تمام مسلمان‌ها بلكه از نظر غير مسلمان‌ها در زماني كه پيغمبر اكرم از دار دنيا رفت از علي پاكتر و داناتر نبود – كه چند شب قبل اشاره كردم و ديگر نميخواهم تكرار كنم – و همچنين بعد از علي بن ابي طالب از حضرت مجتبي كسي پاك‌تر و عالم‌تر نبود. اين را شما فكر نكنيد كه ما يك مشت شيعه دور هم در عاصمة شيعه، در تهران، نشستيم و ميگوييم و صحبت ميكنيم نه. هر مسلماني كه در عالم وجود دارد و حتي غير مسلمان‌هايي كه علي بن ابي طالب را سخنانش را شنيدهاند، ميگويند: از او عالم‌تر و پاك‌تر نبوده. بنابر اين «أُوْلِي الْأَمْرِ» او است.

اين‌جا يك جمله و يك نكتهاي نميدانم چون مجلسمان باصطلاح يك عدّه ممكن است درست مطلب را نتوانند هضمش كنند و بفهمند البته چون اكثريت بحمدالله افراد با استعداد و خوش درك در اين مدّت من شناختهام از قيافهها پيدا است، از طرز توجّه به مطالب پيدا است كه بحمدالله مطالب علمي را ميتوانم در اين‌جا عرض كنم.

چرا گفتند اميرالمؤمنين فقط بايد به علي بن ابي طالب گفت حتي به امام حسن مجتبي جايز نيست ما بگوييم اميرالمؤمنين؟ اين يك مطلب عقلي است، علمي است. – دقت كنيد – امير يعني امر كننده. كسي ميتواند بر تمام مردم امر كند كه بر همه مزيّت داشته باشد. بعد از رسول گرامي اسلام تنها كسي كه حتّي ميتواند بر امام حسن هم امر كند، بر امام حسين هم امر كند، بر حجة ابن الحسن هم امر كند چون پدر است علي بن ابيطالب است. امّا امام حسن نميتواند به همه مسلمانها كه من جمله اميرالمؤمنين است، علي بن ابيطالب است، امر كند. لذا هيچكس غير از علي بن ابيطالب اميرالمؤنين [نيست] چون كلمة مؤمنين شامل حتي حضرت مجتبي و حضرت سيد الشهداء و ائمه معصومين هم ميشود. حتي شامل خود پيغمبر هم ميشود ولي انصراف دارد چون پيغمبر اين نام را روي اميرالمؤمنين گذاشته و بنابر اين اميرالمؤمنينِ مطلق فقط علي بن ابيطالب است امّا امام حسن بر همه مؤمنين ميتواند امر كند اما اين‌جا يك نفر باقي ميماند كه علي بن ابيطالب باشد و لذا به او نميشود گفت اميرالمؤمنين. به حضرت سيدالشهداء نميشود گفت اميرالمؤمنين. اين را هم يك نكتهاي بود به مناسبت مطلبم خدمتتان تقديم كردم.

بنابر اين يك عدّه بودند در زمان رسول اكرم خدمت پيغمبر اكرم ميرسيدند بعضي نكات مجهول را كه نميخواستند رويش فكر زياد بكنند و الا با فكر هم ميتوانستند مطلب را درك كنند، از پيغمبر اكرم سؤال ميكردند من جمله جابر بن عبدالله انصاري است كه «اربعين» به نام او ثبت شده – خوشا به حالش! – ايشان آمدند خدمت رسول اكرم عرض كرد: يا رسول الله! ما خدا را شناختيم «أَطِيعُوا اللَّهَ» خدا را ميشناسيم شما را هم كه شناختيم «أَطِيعُوا الرَّسُولَ». «أُوْلِي الْأَمْرِ» كيست؟ شما نگوييد: با اين مطلبي كه تو گفتي «أُوْلِي الْأَمْرِ» روشن شد الآن حدود شايد نزديك يك ميليارد مسلمان فكر ميكنند شاه مملكتشان «أُوْلُوا الْأَمْرِ» است. فكر ميكنند هر كس قدرت در دستش بود «أُوْلُوا الْأَمْرِ» است. و حال اينكه از نظر لغت حتي او «أُوْلِي الْأَمْرِ» نيست. او صاحب امر نيست. چه مزيّتي دارد بر مسلمان‌ها كه او بتواند بر مسلمان‌ها و بر مؤمنين امر بكند و مردم نتوانند امر بكنند؟! ما گفتيم امتياز با تقوا و علم است. الآن اگر شما يك قدم بگذاريد توي ممالك اسلامي غير ايران مثلاً در روز جمعه در مسجدالحرام، وقتي ميگويد: «اَللَّهُمَّ احْفَظْ اُولِي الْاَمْرِ مِنَّا» منظورشان «فهد» است كه خدايا! «أُوْلِي الْأَمْرِ» را حفظش كن. منظورشان فهد معلوم الحال است يا مثلاً در سوريه آن يكي، در آن مملكت ديگر آن يكي ديگر كه اكثراً اين‌ها يا فاسق و فاجر و خوب مثل شاهي كه ما در گذشته داشتيم و آن همه كثافت‌كاري‌ها داشت، آنهمه ظلم داشت. «أُوْلِي الْأَمْرِ» بايد كسي باشد كه بر همه امتياز داشته باشد. شما ميگوييد: چرا مردم آن زمان فكر نكردند؟

جابر بن عبدالله انصاري آمد گفت كه يا رسول الله! «أُوْلِي الْأَمْرِ» را براي ما معرّفي كن. رسول اكرم هم فرمود: اوّل اين‌ها علي بن ابيطالب است، بعد حسن بن علي است، بعد حسين بن علي است، بعد علي بن الحسين السجاد، آن كسي كه لقبش سجاد است، آنقدر سجده ميكند، آنقدر بندگي در راه خدا ميكند كه خداي تعالي او را سجّاد ناميده و بعد از او محمد بن علي بن الحسين الباقرالعلوم. اين روايت را شيعه و سنّي نقل كردهاند مخصوصاً كه يك معجزهاي هم در آن گذاشته شده؛ پيغمبر اكرم فرمود: جابر! تو اين فرزندم را ميبيني. سلام من را به او برسان. در ميان اصحاب پيغمبر احدي تا زمان امام باقر نماند جز جابر. و بعد فرمود: بعد از آن جعفر بن محمد و بعد موسي بن جعفر يك يك را اسم برد تا رسيد به حضرت بقيةاللهارواحنا لتراب مقدمه الفداء. اين يك روايت، اهل سنت هم نقل كردهاند. يك كتابي است به نام منتخب الاثر – كه مجموعة مطالبي است كه مرحوم آيت الله العظماي بروجردي اين‌ها را بيان كرده و در زمان ما هم يكي از علماي بزرگ چاپش كردهاند – اين كتاب از اين‌جا شروع ميكند مطلبش را سنّي و شيعه نقل كردهاند پيغمبر اكرم فرمودند: «خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ». خلفاي من بعد از من دوازده نفرند روايات زيادي هست كه اين معنا را ميگويد، «كُلُّهُمْ مِنْ قُرِيش» اوّل ميفرمايد: همةشان از طايفه قريش است. بعد ميفرمايد روايات زيادي هست اين‌هايي كه ميگويم مضمون يك كتاب است، كتاب قطور، بعد ميفرمايد كه «كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِم» همهشان از بني هاشماند. دستة سوّم از روايات ميگويد: «اَوَّلُهُمْ عَلِيِّبْنِ اَبِيطَالِبِ ثُمَّ الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَيْنِ» بعد نه نفر – ديگر اسم نميبرد – نه نفر از اولاد حسين بن علي. در دستة چهارم از روايات ميفرمايد كه «خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشَ كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِمِ اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ اَبِيطَالِبِ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ» يكي يكي اسم ميبرد تا به حضرت وليعصر صلوات الله عليهميرسد. در دستة پنجم از روايات اين باب، پيغمبر اكرم خصوصيات و حالات و طاغوت‌هاي زمان آن‌ها را شرح ميدهد و بيان ميكند. در دستة ششم روايات اين كتاب خصوصيات وجود مقدس حضرت بقيةاللهرا شرح ميدهد و جميع علائم ظهور را بيان ميكند.

من در اين مسأله يك جرياني دارم. يك كتابي نوشتهام به نام «شبهاي مكّه» كه اين كتاب مكرر چاپ شده. دو سفر من به قصد زيارت مكه با ماشين شخصي رفتم. از همين راه تركيه به سوريه و اردن و بعد هم به عربستان سعودي و در ضمن راه بحث‌ها و تحقيقاتي در بارة مذاهبي كه در راهمان بود ميكردم من جمله در تركيه احساس كردم چهارده ميليون علي اللهي داريم، چهارده ميليون. كه مركز اين‌ها يك شهري است به نام ارزنجان، نزديك ارض روم است، و خوب من ميخواستم يك تحقيقاتي در بارة علي اللهيها بكنم، اين‌هايي كه علي را خدا ميدانند.

يك مطلبي را به شما بگويم، بني اميه اسراي خاندان عصمت و طهارت را از هر كجا عبور دادند، آن مردم آن‌جا يا به قدري خباثت دارند كه حاضر نيستند نام علي را ببرند يا آن‌هايي كه پاك بودند شيعه هستند و يا غالي يعني غلو كننده دربارة علي بن ابيطالب. حالا اين فلسفهاي دارد نميخواهم بحثش را بكنم. در اين شهرهاي تركيه و سوريه و اردن و بعد هم عربستان سعودي من عوض اين‌كه بروم دنبال جاهاي ديدني آن‌جا، تحقيق ميكردم دربارة مسايل علمي. ما در تركيه چون زبان بلد نبوديم، زبان تركي من بلد نبودم، مجبور بودم يك عربي را يك كسي را كه هم تركي بلد باشد هم عربي دست و پا كنيم و بعد او مترجم ما واقع بشود تا ما بتوانيم مطالب را با ديگران صحبت كنيم.

غالباً اين ائمه جماعت مساجد تركيه اگر چه سنّي بودند اين‌ها مترجمين خوبي براي ما بودند و لذا در ارزنجان يك شهري است – آن‌هايي كه تركيه رفتهاند ميدانند – يك شهر نسبتاً بزرگي هم هست، من نزديك غروبي بود رسيدم آن‌جا يك نفر به من برخورد كرد چون من با همين لباس بودم و لباس روحانيت در تركيه ممنوع است جز براي كساني كه از خارج آمدهاند. اين لباس ما جلب توجه آن‌ها را ميكرد به خصوص كه قبل از انقلاب هم بود و هنوز روحانيت اين‌طور در تلويزيونها و مثلاً انظار ديده نشده بودند. خيلي مردم جمع ميشدند بعضيهايشان ميآمدند با من عربي صحبت ميكردند؛ من ميفهميدم اين‌ها عالم ديني هستند چون حتي علمايشان داراي كت و شلوار و محاسن تراشيده و اين‌جوري بودند.

يك نفر آمد در مقابل من سلامي كرد و گفت: از كجا هستي به عربي؟ گفتم: من از ايرانم. گفتش كه شما چه مذهب داريد؟ من از باب اين‌كه دين مقدس اسلام دين حنيف است و ميدانستم مردم تركيه سنيهايشان حنفي هستند گفتم: حنفي هستم. گفت: من هم حنفي هستم. گفت: شغل شما چه است؟ گفتم: امام جماعتم گفت: من هم امام جاعتم. گفت: اسم شما چيست؟ گفتم: حسن. گفت: اسم من هم حسن است. خيلي تطبيق كرديم با هم. گفت: پس بيا برويم مسجد دم غروب است براي نماز و ما رفتيم به مسجد و اصرار زيادي داشت كه ما را امام جماعت قرار بدهد ولي خوب من قبول نكردم و نماز را كه خوانديم بين نماز مغرب و عشاء كه آن‌ها تقريباً يكساعت و نيم فاصله مياندازند ايشان نشست با ما صحبت كردن خوب شما با مردم ايران كه علوي هستند – نميفهميد، خيال ميكرد مثل آن علي اللهيهاي اين‌جا آن‌ها علوي هستند – گفتم آن‌ها علوي نيستند آن‌ها شيعه هستند؛ شيعههم معنايش اين است كه بعد از پيغمبر اكرم علي بن ابيطالب را خليفه ميدانند. گفت: خوب با اين‌ها چه كار ميكني؟ گفتم: هميشه ما بحث ميكنيم. راست هم گفتم به جهت اين‌كه ما قبل از آن در سال چهلويك، كانون بحث و انتقاد ديني را درست كرده بوديم و بحث ميكرديم گفتم: بحث ميكنم. گفت: اين‌ها كه آن‌قدر سواد ندارند كه شما با آن‌ها بحث كنيد، ارزشي ندارند.- حالا هي مقايسه ميكرد با همان علي اللهيهاي محل خودش – گفتم: اتفاقاً يك مطلب مشكلي را اين‌ها سؤال كردهاند كه من نميتوانم جوابشان را بدهم و اين‌ها را من يادداشت كردهام ببرم از علماي بزرگ مكه سؤال كنم و لذا اين‌جور هم نيست كه تو فكر ميكني. افراد با سواد عميقي هم هستند گفت: حالا آن سؤالات را من بگو. گفتم: تو به تزلزل ميافتي اگر من آن‌ها را بگويم چون جوابش را هم من نميگويم آن‌وقت تو به تزلزل بيفتي. گفت: نه من پنج سال در الازهر مصر درس خواندهام، ليسانس «معقول و منقول» گرفتهام. گفتم: در عين حال اگر متزلزل شدي به گردن خودت. گفت: باشد. ما مسايل شيعه را برايش مطرح كرديم، مطالبي كه جواب ندارد يعني مثلاً گفتيم در بارة علي بن ابيطالب اين‌ها ميگويند: سيصد آيه نازل شده دربارة ابوبكر يك آيه بيشتر نازل نشده آن يك آيه هم آن‌ها ميگويند كه دليل بر ضعف ايمان ابيبكر است و او از اولياي خدا نبوده است چون دربارة ابيبكر اين آيه است كه «ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»([6]) گفتم به او كه اين‌ها ميگويند: اگر ابوبكر از اولياي خدا ميبود، نميخواست كنار پيغمبر محزون بشود و بترسد كه خدا ميگويد از قول پيغمبر كه به او فرمود: «لَا تَحْزَنْ» ولي آياتي كه دربارة علي بن ابيطالب، گفتم: تو آن‌ها را ميگويي يا من بگويم. گفت: نه، من ميگويم: سورة «هل اتي» را گفت، سورة آن آيه شريفهاي كه در همان شب كه پيغمبر در غار با ابيبكر است و دربارة علي بن ابيطالب «وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ»([7]) اين‌ها را تا سيصد آيه. درتمام كتب اهل سنت سيصد آيه را نوشتهاند كه در باره علي بن ابيطالب نازل شده. گفتم: حالا با وجود كسي كه سيصد آيه دربارهاش نازل شده و يك عده ميگويند او خدا است و در مقابل كسي كه يك آيه نازل شده آن هم در تازه اين‌طور آيهاي شما چه است جوابت؟ يك قدري صبر كرد گفت: خوب مطلب ديگري بگو. گفتم: متزلزل ميشوي، خلاصه نميخواهم برايتان [بگويم] خوب وقت زيادي ميخواهد من آنچه كه به او گفتم براي شما بگويم. آيات مختلف و مطالب مختلف آنچه كه اعتقاد داشتم و بحمدالله آن‌وقت من خيلي قويتر از او بودم يعني او يك دانشكدهاي در علوم اسلامي رفته بود اطلاعات زيادي نداشت و من هم خب، زياد تحقيق كرده بودم همچنين مسلط يك دانه از شايد هيجده سؤال كه از قول شيعه من نقل كردم، يك دانه را نتوانست جواب بدهد.

به من گفت: خيلي پس مشكل است شما چطور زندگي ميكنيدايشان صبح كه آمد پيش من گفت ديشب تا صبح نخوابيدم، اين كتاب‌ها را به هم ريختم، كتب علمي مطالبي مربوط به اين‌ها ديدم هيچ جوابي ندارد حالا چه كار كنيم؟ گفتم: من هم همين‌طور ماندهام چه كار بكنيم. گفت: پس شما اگر رفتيد در مكّه علماي مكّه شنيدهام خيلي با شخصيتند مخصوصاً او اسم برد گفت: «ابن باز» كه الان هم هست يك مرد وهابي است. گفت: او خيلي با سواد است از او شما سؤالات را بپرسيد و براي من هم جواب را بياوريد. گفتم: در مراجعت طبعاً چون با ماشين رفتم از همينجا بر ميگردم. خلاصه ما حالا نسبت به اين شخص مطالب را بعد نوشتيم كه نه آن آقايان هم جواب نداند و من خلاصه شيعه شدم و معتقد به علي بن ابيطالبم تو خودت ميداني هر كاري ميخواهي بكني بكن.

وقتي كه رسيديم به مكه، در مكه خوب همين برنامه بود واقعاً ايام عمره بود ديدم كه در مسجد الحرام دسته دسته در مسايل معنوي مختلف اسلامي تدريس ميشود. يكجا را نگاه كردم ديدم دربارة اعتقادات دارد صحبت ميشود نشستم. بعد از جلسة درس به آن عالم سنّي گفتم كه من سؤالاتي دربارة اعتقادات دارم از كي بپرسم؟ او حالا يا حوصلهاش سر آمده بود و خسته شده بود يا واقعاً شكسته نفسي كرد يا واقعيت گفت به هر حال گفت: از من عالم‌تر هست در مكه من برايت وقت ميگيرم تو از او سؤالاتت را بكن كه موضوع شبهاي مكه در اين كتاب موضوع مطالبي است كه من با او صحبت كردم و بحمد الله موفق شدم كه ايشان را يا متمايل به تشيع و يا شيعه، طبق اقرار خودش گفت: شيعه شدم، و حتي شايد الآن به چشمم نميخورد بعضي از رفقا همين سفر اخير كه با من بودند رفتيم به نزد ايشان، ايشان خوابي را براي دوستان ما نقل كرد؛ كه من در خواب ديدم حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام، حضرت سيد الشهداء و حضرت امام مجتبي آمدند و امير المؤمنين رو كرد به حضرت مجتبي و فرمود: «طَهِّرْ وَلَدِي» اشاره به من كرد كه من آن‌جا سؤال كردم شما از سادات هستيد؟ گفت: بله. «طَهِّرْ وَلَدِي» فرزند من را طاهرش كن. حضرت مجتبي هم سر يك شيشه عطري را زدند و عطر را روي من ريختند و من صبح بلند شدم آن‌جا به من گفت: من شيعه ديدم هستم، حالا بحث مفصلي دارد و اين‌كه چون كتاب هست، البته اين كتاب تصادفاً كمياب است و چاپ و تجديد طبع نشده. اگر دوستان بخواهند تهيه كنند مشكل است توي كتابخانهها طبعاً خواهد بود.

منظورم اين بود كه من در مدينه رفتم نزد همان ابنباز آنموقع ساكن در مدينه بود الآن ساكن در رياض است. يك مردي است نابينا و نشسته بود؛ همين مردمي كه ضريح پيغمبر را نميبوسند دست و پاي ايشان را مخصوصاً پاهايش را دراز كرده بود پاي ايشان را ميبوسيدندو احترام براي ايشان قايل بودند. حتي گفتند: ملك وقتي كه يك ماشيني ميخرد و مي‌خواهد بهترين ماشين را طبعاً ملك دارد يك چند روزي ميگذرد در زير پاي ايشان كه ايشان تبركش كند بعد ميبرند براي او. الآن هم هست مردي است كه در خرابي قبرستان بقيع وجود داشته و آخرين كسي است الآن حدوداً بيشتر از نود سال عمرش است، چشم‌هايش نابينا است، من نشسته بودم سؤال كردم كه «شَيْخُنَا مَسْأَلَةٌ؟» گفت: «تَفَضَّلْ». چون نميديد كه من در اين لباسم و شيعه هستم با احترام با من برخورد كرد. گفتم كه روايتي هست كه «اَلْاَئِمَةُ مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ»([8])،  اين روايت را خواندم كه ائمه بعد از من دوازده نفرند. از نظر شما چطور است اين روايت؟ گفت: صحيح، منظورم اين جمله بود. «رِوَايَةٌ صَحِيحَةٌ» كه الآن تُن صدايش توي گوشم هست «رِوَايَةٌ صَحِيحَةٌ» روايت صحيحه است. و خود اين شخص يك كتاب دربارة حضرت وليعصر صلوات الله عليهنوشته و اعتقاد به وجود مقدس حضرت ولي الله الاعظم دارد. شما اين را بدانيد يك نفر مسلمان يعني از ضروريات دين است ها طبق آنچه كه من ميخواهم عرض كنم يك نفر مسلمان وجود ندارد كه اهل تحقيق باشد «ها» شايد توي شيعيان هم كسي باشد كه به امام زمان ايمان نداشته باشد اما دانشمندانشان، علمايشان مگر آن‌كه به حضرت مهدي صلوات الله عليهايمان و اعتقاد دارند و روايات «اَلْمَهْدِي» در بين آن‌ها معروف است حتي مرحوم آية اللهصدر پدر بزرگوار اين آقاي آسيد موسي صدر كه در لبنان بود و باصطلاح مفقود شد ايشان يك كتاب به نام «اَلْمَهْدِي» نوشتهاند كه تمامش روايات اهل سنت است دربارة امام زمان صلوات الله عليه. كتاب‌ها نوشته شده، موسوعهي «امام المهدي» چاپ شده؛ يك كتابي است كه كتبي كه دربارة امام زمان اعم از شيعه يا اهل سنت نوشتهاند در آن‌جا درج شده و متجاوز از هزار كتاب دربارة امام عصر ارواحنا فداهشيعه و سني نوشتهاند. بنابر اين از مسايل مبهم نيست اين دوازده امام.

من با بعضي از علماي اهل كه وقتي اين روايت را ميخواندم و بحث ميكردم ميگفتم: پس چرا شما ميگوييد: اوّل ابي بكر است؟ آن‌ها يك توجيهي داشتند كه اين توجيه درست نبود و مورد اعتراض بود ولي توجيه ميكردند. آن‌ها معتقد بودند كه يعني آن علماي درشت و بزرگشان كه به روايات معتقد بودند و نميتوانستند اين روايات را صرف‌نظر كنند ميگفتند كه دين از سياست جدا است آنچه كه ما به آن عقيده نداريم و نبايد هم عقيده داشته باشيم. ابيبكر و عمر و عثمان و بعد معاويه و بعد يزيد و همين‌طور ميرود بالا اين‌ها خلفاي ‎‎پيغمبرند در امور سياست ولي علي و حسن و حسين و ائمه اطهار اين دوازده نفر اين‌ها خلفاي پيغمبرند در مسايل معنوي و امور ديني، يك همچنين توجيهي داشتند كه البته اين توجيه عرض كردم با دلايل مختلف غلط است، توجيهشان درست نيست يعني غير از اين بوده. علي را توي خانه نشاندند. امام حسن را معاويه شهيد كرد اگر اين‌جوري بود خوب تقسيم شده ديگر دربارة مسايل سياسي مردم به آن‌ها طبعاً مجبور بودند مراجعه كنند در مسايل حكومتي خوب يعني در مسايل معنوي و احكام و حكومت حكم عبادات خوب بر ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلاممراجعه ميكردند ديگر بحثي نبود؛ اين‌طور نبوده تمام خلفا با ائمه هميشه در جدال بودند، هميشه در جنگ بودند و اكثر ائمه عليهم الصلوة و السلامرا خلفاي زمانشان كشتند و شهيد كردند. يك همچنين مطلبي را ميگفتند. به هر حال اين مطلب را شما بدانيد كه از مسلّميات است اين روايت كه من امشب از جابر بن عبدالله انصاري به مناسبت اربعين نقل كردم نه فكر كنيد فقط يك روايت است شايد متجاوز از دو هزار روايت از قول پيغمبر دربارة دوازده امام عليهم الصلوة و السلامدر كتب شيعه و سنّي نقل شده.

روز اربعين چه روزي است؟ آيا بايد همين اندازه كه شيعه احترام برايش قائل است احترام قائل بود؟ چه روزي است؟ به عقيده من روز اربعين بعد از عاشورا روز بسيار بزرگي است. روزي است كه زيارت سيد الشهداء آغاز شده، روزي است كه جابربن عبدالله انصاري همين شخصي كه به او بشارت دادند كه تو امام باقر را ميبيني.

ايني كه معروف است جابر چشمش نابينا بود فكر ميكنم درست نباشد. به جهت اين‌كه روزي كه خانه امام سجاد عليهم الصلوة و السلامبود، توي خانه نشسته بود ديد جواني جلويش دارد راه ميرود. از او سؤال كرد آقاجان اسمت چيه؟ گفت: اسمم محمد. لقبت چيه؟ باقر. پسر كي هستي؟ پسر علي بن الحسين امام سجاد. گفت كه جدت به تو سلام رساند اين ديد و گفت. يا «صحيفة فاطمه» را همين جابر – چون ناقلش جابر است – با امام سجاد مينشينند دو تايي تطبيق ميكنند. حالا چرا به عطيه گفت كه دست من را بگير و بگذار روي قبر ابي عبد الله الحسين؟ اين را شما بدانيد گاهي انسان در اثر گريه چشم‌هايش براي موقت نابينا ميشود.

جابر آن همه فضائل، آن معرفت كاملي كه نسبت به خاندان عصمت و طهارت داشت ايشان از كوفه كه پياده حركت كرد آمد براي زيارت ابي عبد الله الحسين نه خوابش برده بود و يكسره هم گريه ميكرد، بعيد نيست موقتاً در اثر اشك چشم چشم‌هايش نابينا شده بود.اين حالت براي انسان پيش ميآيد «وَ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ»([9]) درباره حضرت يعقوب در فراق يوسف آن‌قدر گريه كرد تا چشم‌هايش سفيد شد و نابينا شد وقتي كه پيراهن يوسف را روي سرش انداختند چشم‌هايش بينا شد. گاهي ميشود موقتاً چشم انسان در اثر حزن زياد و اندوه زياد نابينا ميشود. جابر مرد بسيار با معرفتي است چون هم در دامن پيغمبر اكرم تربيت شده هم در دامن علي بن ابيطالب هم زير نظر امام مجتبي هم زير نظر سيد الشهداء هم امام سجاد و حتي دارد كه تحت تربيت امام باقر هم بوده و زير نظر آن حضرت هم بوده.

يك روز حضرت باقر عليه الصلوة و السلامبه عيادت جابر تشريف بردند، جابر مريض است، حضرت وقتي نشستند فرمودند: «كَيْفَ اَصْبَحْتَ» چگونه صبح كردي، چطور است حالت؟ جابر گفت كه من اين‌طوري هست حالم كه فقر را بهتر از ثروت ميخواهم، مرض را بهتر از سلامتي ميخواهم. حضرت فرمود: ما خاندان اين‌طور نيستيم. درس آخر كه «تسليم در مقابل پروردگار» است و «راضي به رضاي حق» هست و «بندگي كامل» را امام باقر به جابر تعليم ميدهد. ما خاندان اين‌طور نيستيم. شما چطوريد قربانتان گردم؟ فرمود كه ما هر چه محبوبمان بخواهد همان را ميخواهيم.

يكي وصل و يكي هجران پسندد

يكي درد و يكي درمان پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد.

تشكر كرد از امام باقر. درس آخرش را گرفت و از دار دنيا رفت، به كمالات معنوي رسيد و از دار دنيا رفت. اين جابر خيلي با شخصيت است، خيلي محبوب ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلاماست او هم حسين بن علي عليه الصلوة و السلامرا زيارت كرد و دوست داشت.

علامت مؤمن در همين كتاب مفاتيح هست سه چيز است: يكي «بسم الله» سوره حمد را بلند گفتن. شما يك جا رفتيد من خودم در مكه يك مسجد فرعياي بود رفتم ديدم امام جماعت بسم الله را بلند گفت. خيلي تعجب كردم. آن‌ها كه مكه رفتهاند ميدانند. اين‌ها چون خدا را نميخواهند به آن‌ها رحم بكند و مهربان باشد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»جزء سوره است در حمد، نميخوانند. بعضيها خيال ميكنند اين‌ها آهسته ميگويند. بعضي از مذاهب ميگويند آهسته بگوييد، بعضي از مذاهبشان ميگويند اصلاً نگوييد. سورة حمد را از اوّل از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ »([10]) شروع ميكنند آن‌هايي كه مكه رفتهاند و پشت سر امام جماعت مسجد الحرام يا مسجد النبي نماز خواندهاند خوب ديدهاند ديگر چه سورة حمد را چه سورة بعد را بسم الله را نميگويند. اما اگر يكي را ديديد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ» را بلند گفت اين معلوم است كه مؤمن است شيعه است. دوم انگشتر را به دست راستتان بكنيد مستحب است. اين علامت مسلمانِ و شيعه است. انگشتر را به انگشت كوچك دست راستتان بكنيد. مخصوصاً جنبه زينت داشته باشد. مسلمان‌ها نبايد داري يك حالاتي باشند كه مردم بگويند: چقدر اين‌ها بيحساب، بيترتيب، نه زينتي دارند نه خوش تيپاند، نه بسيار … يك انسان مسلمان بايد خوش لباس باشد و حتي از مستحبات مؤكد است كه وقتي كه به مسجد ميرويد با لباس خوبتان برويد، «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»([11])، زينت‌هايتان را برداريد وقتي كه ميخواهيد برويد توي مسجد، با لباس خوبتان برويد با زينت و وسايل تزئينيتان برويد با ساعتي كه پشت دستتان هست و زيبا است برويد، با انگشتر برويد حالا مردها يك زينتي بالاخره دارند با آن زينت برويد. پس دوّم انگشتر به دست راست كردن و سوم زيارت اربعين. آرزو نميكنيد كه اي كاش راه كربلا باز بود! ميرفتيد امشب كنار قبر ابي عبد الله الحسين و از نزديك آن آقا را زيارت ميكرديد و اين علامت مؤمن و اين علامت ايمان و اين سومين علامت را هم در خودتان به وجود ميآوريد. خدا لعنت كند آن‌هايي را كه راه كربلا را، راه رحمت خدا را، راه اين همه فيض را به روي ما بستند. خدايا، امشب شب اربعين است به آبروي خاندان عصمت صدام و كساني كه مثل صدامند – چون ممكن است او را خدا از بين ببرد بعد يك صدام ديگر بيايد – هر كس كه مثل متوكل و صدام مانع زيارت ابي عبد الله الحسين است خدايا! با ظهور امام زمان ريشهاش را بكن. امشب ميرفتيم كنار آن قبر شش گوشه، من مكرر مشرف شدهام چون يك مدتي در نجف مشغول تحصيل بوديم شب‌هاي جمعه ميآمديم كربلا خدا ميداند يك معنويتي دارد. انسان احساس ميكند كه وقتي وارد حرم ابي عبد الله الحسين ميشود آن‌جا انسان خودش را از همه چيز پاك احساس ميكند. من يك وقتي در خدمت استادم مرحوم حاج ملا آقا جان رفته بوديم كربلا به ايشان گفتم كه شما من ميدانم خدمت امام عصر زياد رسيدهايد – دو سال چون در كربلا ساكن شده بود – و حتمًا در آن سفر ديديد امام عصركجا مينشينيد در حرم ابي عبد الله الحسين. گفت: اين چه سؤالاتي است تو ميكني؟ كم از ايشان شنيده شد كه ايشان گفته باشند من مشرف شدم خدمت حضرت بقيةالله. گفتم: حالا سئوالي كردم نسبت به سادات خيلي احترام قائل بود و كوشش ميكرد دل سيدي را نشكند و احساس كرد با جواب نفي دادن ممكن است من دلم بشكند، دست من را گرفت آورد يك محراب مانندي بود كه وقتي انسان پشت به آن محراب ميكرد در مقابل رويش قبله بود و قبر ابي عبد الله الحسين بود و قبر حضرت علي اكبر هم در همانجا جلوي انسان بود خيلي ان شاء الله دعا كنيد در خدمتتان باشيم آن‌جا را به شما نشان بدهم كه من بعد از آن كه ايشان گفتند حساب كردم ديدم بهترين جايي است كه بايد انسان بنشيند و بعد از آن مكرر حتي بعد از وفات ايشان من ميرفتم آن‌جا را ميبوسيدم آن‌جا مينشستم شايد ما هم اين لياقت را پيدا كنيم يك دفعه ببينيم آقامان حضرت بقيةاللهآن‌جا نشستهاند. نميدانم ميتوانيد تصور يك همچنين محلّي را بكنيد، طبعاً كرديد. بياييم با هم برويم امشب آن‌جا، همه پشت كنيم به باصطلاح آن طرف ديوار طرف جنوبي حرم مطهر رو به قبله در مقابلمان ضريح مطهر حضرت ابي عبد الله الحسين طرف چپمان قبور هفتاد و دو نفر شهيد، به خدا قسم! يك حالي دارد. همهتان با همين حال اگر از يكديگر خجالت ميكشيد، شب اربعين است چراغ‌ها را خاموش كنند ولي تقاضاي من اين است همهتان دل‌هايتان را بفرستيد در حرم ابي عبد الله الحسين. بياييم امشب با جابربن عبدالله انصاري ما آن لياقت را نداريم كه آن‌قدر گريه كنيم كه چشم‌هاي ما در اثر گريه كم نور بشود، چون معرفت جابر را به ما ندادهاند اما شماها ديشب من احساس ميكردم، ديشب چه حالي داشتيد چه گريهاي، چه حسين جاني ميگفتيد، چقدر نام «حسين» را به نظر من اسم اعظم پروردگار است به زبان جاري ميكرديد. الآن وارد شديم در حرم ابي عبد الله. من يك وقت اين‌طور مصيبت را ميخواندم اين‌طور وارد ميشدم، چند نفر به من گفتند كه فلاني همان‌طوري كه تو ميگفتي ما هم احساس ميكرديم مكاشفهاي برايشان دست داده بود خودشان را در همانجا ميديدند. من امشب دوست دارم همهتان در همان حال باشيد. كفش‌ها را بدهيد به كفشداري. آقايان عجله كنيد ميخواهيم برويم براي زيارت ابي عبد الله الحسين. كفش‌ها را به كفشداري بدهيد، وارد ايوان طلاي حضرت سيد الشهداء بشويد. وقتي توي ايوان ايستاديد براي آن‌هايي كه نرفتهاند ميگويم، يكدفعه آن قبر شش گوشه از توي حرم نمايان ميشود. روي قبر نوشته شده «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَاللهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ» همهتان بياييد اين‌طرف جمع بشويد من هم افتخار زيارت نامه خواني شما را داشته باشم. همه با توجه چشم دلتان را باز كنيد حسين بن علي سر علي اكبر را به دامن گرفته، هفتاد و دو نفر شهيد پايين پاي علي اكبر ولي علي اصغرش را روي سينهاش گذاشته «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا عَبْدِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ وَ خَديجَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَالْوِتْرَ الْمُوتُورَ»

شما هم لابد مثل جابر توقع داريد وقتي جابر دستش رسيد روي قبر ابي عبد الله سلام عرض كرد، سه دفعه صدا زد: «حَبيبِي يَا حُسَينُ، حَبيبِي يَا حُسَينُ، حَبيبِي يَا حُسَينُ». بعد به ابي عبد الله الحسين عرض كرد: «اَ حَبيبٌ لا يُجِيبُ حَبيبَهُ» آيا دوستي پيدا شده كه جواب دوستش را ندهد. بعد خودش گفت: جابر، چه توقع داري از ابي عبد الله الحسين و حال اين‌كه بدنش اين‌جا است سرش در سفر كوفه و شام است. خدايا! به آبروي آقامان حجةبن‌الحسنهمين امسال زيارت قبرش را با اين جمع نصيب همهمان بفرما. فرج امام زمان ما را برسان. همة ما را از اصحاب آن حضرت قرار بده.



[1]نساء/59

[2]حجرات/13

[3]زمر/9

[4]مجادله/11

[5]نساء/95

[6]توبه/40

[7]بقره/207

[8]الامامهوالتبصره، صحيح مسلم: 9/101، صحيح بخاري: 3/1452، الغيبه: 104، نهج الحق و كشف الصدق: 167، الزام الناصب: 1/172

[9]يوسف/84

[10]حمد/2

[11]أعراف/31

۲۱ شوال ۱۴۱۴-۱۴ فروردین ۱۳۷۳-بیعت با امام زمان علیه السلام اخلاق ۷۲

 بيعت‌ با امام‌ زمان‌ (ع‌) اخلاق‌ 72

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چند تذكر اين‌ كه‌ كوشش‌ كنيد براي‌ بلند شدن‌ و برخاستن‌ و نشستن‌ و ختم‌ اين‌ جور مسائل‌ غير از توجه‌ كامل‌ به‌ خدا صلوات‌ را نفرستيد. مي‌خواييد پا شيد، يك‌ صلوات‌ مي‌فرستيد، مي‌خواييد بشينيد يك‌ صلوات‌ مي‌فرستيد، مي‌خواييد ختم‌ كنيد صلوات‌ مي‌فرستيد. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ صلوات‌ بسيار دعاي‌ بسيار پر اهميتي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ شش‌ دنگ‌ توجهش‌ به‌ خداست‌ اونوقت‌ بايد صلوات‌ بفرسته‌. اگر مي‌تونيد در حال‌ بلند شدن‌ براي‌ احترام‌ كسي‌ اون‌ شش‌ دنگ‌ توجهتون‌ را به‌ خدا بديد خوب‌ بفرستيد، اگر موقع‌ ختم‌ قرآن‌، صلوات‌ بفرستيد كه‌ ختم‌ بشه‌ قرآن‌ من‌ نمي‌دونم‌، اين‌ درست‌ نيست‌. اگر كه‌ نه‌ مي‌تونيد همون‌ موقع‌ هم‌ شش‌ دنگ‌ توجهتون‌ را به‌ خدا بديد، چون‌ خيلي‌ مهمه‌ اين‌ مسئلة‌ صلوات‌ در بين‌ ما خيلي‌ يك‌ مسئلة‌ تشريفاتي‌ شده‌، مگسي‌ دماغ‌ گوينده‌ نشسته‌ اين‌ را مي‌خواد اين‌ را بپروندش‌ مي‌گه‌ كه‌ صلوات‌ بفرستيد، مي‌خواد چايي‌ بخوره‌ مي‌گه‌ صلوات‌ بفرستيد. عطسه‌ مي‌زنه‌ مي‌گه‌ صلوات‌ بفرستيد، اينجور شماها لااقل‌ نباشيد. يعني‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ وقتهايي‌ كه‌ توجهتون‌ خيلي‌ به‌ خدا زياده‌ اون‌ موقع‌ صلوات‌ را بفرستيد چون‌، مي‌دونيد صلوات‌ چقدر اهمييت‌ داره‌؟

 بالاترين‌ موجود عالم‌ بشريت‌ گل‌ سر سبد تمام‌ مخلوق‌ خدا پيغمبر اكرمه‌. شما داريد براي‌ او تقاضاي‌ رحمت‌ از خداي‌ مي‌كنيد خيلي‌ مقام‌ بايد بالا باشه‌ توي‌ يك‌ همچين‌ تقاضاي‌ رحمت‌ بكنيد و خيلي‌ بايد توجه‌ داشته‌ باشيد تا، مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ شما يك‌ فرزند عزيزي‌ داريد و خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريد و خيلي‌ هم‌ بهش‌ مي‌رسيد يك‌ نفر آمده‌ با حواس‌ پرتي‌ مي‌گه‌ كه‌ آقا فرزندت‌ بيشتر محبت‌ كن‌. مي‌گيد برو بابا تو خيلي‌ اخلاقت‌، اين‌ يك‌ همچي‌ مقامي‌ است‌. آل‌ پيغمبر هم‌ گلهاي‌ سر سبدشون‌ ائمة‌ اطهارند. شما وقتي‌ كه‌ مي‌گيد خدايا رحمتت‌ را بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نازل‌ كن‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ بهترين‌ خلق‌ خدا پيغمبر اكرم‌ بعد هم‌ بهترين‌ خلق‌ خدا فاطمة‌ زهرا و امير المومنين‌ و ائمة‌ اطهار. و بعد هم‌ باز توي‌ مردم‌ ديگه‌ فرزندان‌ اينها را خدايا رحمتت‌ را بر اينها بفرست‌. همين‌ جور براي‌ بلند شدن‌ و نشستن‌ و خيلي‌ مواظب‌ باشيد اين‌ مسئله‌ براتون‌ مهم‌ باشه‌. حتي‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ هستيد منبري‌ مي‌گه‌ صلوات‌، شما كار خودتون‌ را بكنيد همان‌ توجهتون‌ را بديد به‌ پروردگار و بگيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. همون‌ آياتي‌ را كه‌ الان‌ تلاوت‌ مي‌كردند البته‌ هر كسي‌ يك‌ حالي‌ و يك‌ مرحله‌اي‌ و يك‌ كمالي‌ داره‌. در هفتة‌ گذشته‌ دربارة‌ كمالات‌ مختلف‌ افراد صحبت‌ كردم‌. ببينيد افراد با هم‌ فرق‌ مي‌كنند حضرت‌ زكريا، نادا ربه‌ ندا خفيّا تمام‌ وجودش‌ فرياد بود، خواست‌ بود، ندا بود، ندا را مردمان‌ عرب‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد صداش‌، مي‌گن‌ ندا. ولي‌ تمام‌ وجود داد بود، كه‌ اني‌ رحم‌ الارض‌ من‌ و اشتعل‌ رأس‌ شيئا. خدايا استخوانها ديگه‌ سست‌ شده‌ و موهاي‌ سرم‌ سپيد شده‌ و متجاوز از هفتاد هشتاد سال‌ عمرمه‌. و اني‌ خفت‌ موالي‌ من‌ ورائي‌. آنهايي‌ كه‌ دور من‌ هستند و متصدي‌ امور من‌ هستند همچين‌ بهشون‌ اعتماد ندارم‌. خدايا يك‌ بچه‌اي‌ به‌ من‌ بده‌، خودش‌ سؤال‌ ميكنه‌ و يرثني‌ و يرث‌ آل‌ يعقوب‌. هم‌ وارث‌ من‌ باشه‌ هم‌ وارث‌ آل‌ يعقوب‌ باشه‌ و خوب‌ هم‌ باشه‌، رضي‌ هم‌ باشه‌، همه‌ چيزش‌ خوب‌ باشه‌، ببينيد ميگه‌ ندائا خفيا. تمام‌ وجود فرياده‌ اما مخفي‌، خفي‌. اگر من‌ الان‌ در گوش‌ شما مي‌خوام‌ صحبت‌ كنم‌، داد بزنم‌، ميگي‌ آقا چه‌ خبرته‌؟! من‌ اينجا هستم‌ شما هم‌ اينجا. چرا داد ميزني‌. خدا چقدر به‌ ما نزديكه‌؟ از رگ‌ گردن‌ طبق‌ خود آيات‌ قرآن‌، از رگ‌ گردن‌ نزديكتره‌. شما حتي‌ اينقدر آهسته‌ حرف‌ بزنيد كه‌ فقط‌ لبهاتون‌ بهم‌ بخوره‌ باز بلند صحبت‌ كرديد. براي‌ خدا بلنده‌. اين‌ نزديكه‌ بهت‌. هر چه‌ مي‌توانيد مگر جاهايي‌ كه‌ دستور دادند. مثلا در همين‌ صلوات‌ دستور دادند كه‌ همه‌اتون‌ با توجه‌، توجه‌ نگفتند نداشته‌ باشيد فقط‌ شعار بديد. نه‌. صلوات‌ را دسته‌ جمعي‌ با آهنگ‌ بسيار تؤام‌ با يكديگر، من‌ در نمازهايي‌ كه‌ اينجا فرصت‌ نيست‌، حالش‌ هم‌ نيست‌ برگردم‌ اعتراض‌ كنم‌، ميبينيم‌ طرف‌ راست‌ در نماز جماعت‌ صلوات‌ مي‌فرستند، طرف‌ دست‌ چپ‌ چندتايي‌، تك‌ تك‌ صلوات‌ مي‌فرستند. يا هيچكدامتون‌ بلند نفرستيد يا همه‌ با هم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ دستوره‌ كه‌ ارفع‌ اصواتكم‌، اين‌ را بخاطر جنبة‌ شعاريتش‌. اما هيچ‌ منافاتي‌ با جنبة‌ توجه‌ كامل‌ شما به‌ خدا نداره‌. يعني‌ مي‌تونيد، انسان‌ واقعا وقتي‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ شديد مي‌خواد، صداش‌ بلند ميشه‌. شما مي‌گوئيد من‌ ميخوام‌ يك‌ جائي‌ باشم‌ كه‌ داد بزنم‌ يا صاحب‌ الزمان‌. چون‌ امام‌ زمان‌ را خيلي‌ دوست‌ داريد. چرا داد بزنيد آقا؟ اين‌ حالت‌ طبيعي‌ انسانه‌ كه‌ يك‌ بياباني‌ باشه‌ داد بزنه‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ زياد مي‌خوامش‌. صلوات‌ هم‌ همينطوره‌. از اين‌ جهت‌ هم‌ گفتند كه‌ همه‌ اتون‌، البته‌ وقتي‌ كه‌ مجتمع‌ هستيدها، مجتمع‌ هستيد با هم‌ ارفعوا اصواتكم‌. صداهاتون‌ را با هم‌ بلند كنيد. نميگه‌ ارفع‌ صوتك‌. تنها صداي‌ خودت‌ را بلند كن‌. ولي‌ اگر تنها هستيد، تنها هستيد، تنها نشستيد، خدا دور نيست‌، از رگ‌ گردن‌ بهت‌ نزديكتره‌. لذا ذكر خفي‌ اهميتش‌، ارزشش‌ از ذكر جلي‌ بيشتره‌. يك‌ وقتي‌ استاد ما به‌ من‌ گفته‌ بود كه‌ هميشه‌ به‌ ياد خدا باش‌، در مجالس‌ و محافل‌ و اينها و بهترين‌ اذكار لا اله‌ الا الله‌ و بهترين‌ دعاها صلواته‌. ما الان‌ بخوايم‌ بگيم‌ مثلا مي‌خوايم‌ بگيم‌ محمد بقال‌ بايد احتياط‌ كنيم‌ كه‌ مردم‌ صلوات‌ نفرستند. براي‌ اينكه‌ حواسشون‌ نيست‌. مخصوصا اگر محمد را بكشه‌ طرف‌. محمـــد. اللهم‌… نشد كه‌. حواستون‌ را بديد به‌ معناي‌ صلوات‌. خيلي‌ اهميت‌ داره‌. با كي‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ و اين‌ دو تا ذكر را به‌ ما گفته‌ بود. لا اله‌ الا الله‌ وقتي‌ انسان‌ آهسته‌ ميگه‌ هيچكس‌ نميفهمه‌ كه‌ لا اله‌ الا الله‌ داري‌ ميخوني‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ لبهايت‌ تكون‌ نميخوره‌. چون‌ از حروفي‌ كه‌ تويش‌ لب‌ انسان‌ تكن‌ بخوره‌ نداره‌. اما صلواتهاي‌ معمولي‌، اين‌ را داره‌ و ما هم‌، من‌ خودم‌ نشسته‌ بودم‌ جور كرده‌ بودم‌ كه‌ يك‌ جوري‌ صلوات‌ بفرستم‌ كه‌ لبم‌ تكان‌ نخوره‌. اختراع‌ خودم‌ بود، چون‌ جنبة‌ دعايي‌ داشت‌ نميگم‌ براي‌ شماها. و در اطاق‌ تنهايي‌ وقتي‌ نشستيد تا مي‌تونيد، بهترين‌ اذكار در مرحلة‌ اول‌ بهترين‌ دعاها صلواته‌، با توجه‌. چون‌ هم‌ توش‌ ولايت‌ داره‌ هم‌ دعا داره‌ كه‌ مخ‌ عبادته‌. هم‌ ذكر خداست‌. و حتي‌ لا اله‌ الا الله‌ بايد با ولايت‌ تنظيم‌ بشه‌ تا مقبول‌ درگاه‌ پروردگار واقع‌ بشه‌.

 پس‌ انشاء الله‌ دوستان‌ ما، كساني‌ كه‌ در جلسه‌ هستند انشاء الله‌ كوشش‌ كنند صلواتها را براي‌ اين‌ جور چيزها، آقائي‌ مي‌آد صلوات‌ براش‌ بفرستيد. يكي‌ مي‌خواد بلند شه‌، البته‌ من‌ اعتراض‌ ندارم‌. جنبة‌ اعتراض‌ نيست‌، جنبة‌ تعليمه‌. يك‌ وقت‌ نگيد كه‌ آقاي‌ فلاني‌ گفته‌ صلوات‌ بفرستيد اعتراض‌ به‌ ايشان‌ خيال‌ كنيد. نه‌. جنبة‌ تعليمه‌. مي‌خوام‌ انشاء الله‌ روحياتتون‌، افكارتون‌ هي‌ رشد بكنه‌. اين‌ تذكر را حتما عمل‌ بكنيد و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ هر وقت‌ صلوات‌ مي‌فرستيد حتما با توجه‌ به‌ خدا و طلب‌ رحمت‌ براي‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر باشد و خودتون‌ را در يك‌ مقامي‌ خدا اجازه‌ داده‌ كه‌ بدانيد كه‌ واسطة‌ تقاضاي‌ رحمت‌ است‌ از خدا به‌ خلق‌. و الاّ از نظر كلي‌ اينقدر اين‌ صلوات‌ مهمه‌ اگر دستور نبود، امر الهي‌ نبود، ما حق‌ صلوات‌ فرستادن‌ نداشتيم‌. روي‌ معناش‌ فكر كنيد. چون‌ خدا، ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. تا اينجاش‌ خوب‌ در روايات‌ هم‌ هست‌ كه‌ خدا و ملائكه‌اش‌، خدا و ملائكه‌اش‌، يصلون‌ علي‌ النبي‌. ببينيد چيه‌؟ خدا و ملائكه‌اش‌ در روايت‌ دارد كه‌ خدا چه‌ جور صلوات‌ ميفرسته‌؟ مثلا ميگه‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد مثلا. نه‌. ارسال‌ رحمت‌ اين‌ صلوات‌ خداست‌. يعني‌ خدا رحمتش‌ را نازل‌ ميكنه‌. و ملائكته‌، ملائكه‌ چه‌ جور صلوات‌ مي‌فرستند؟ اينها واسطة‌ ارسال‌ رحمت‌ خدا هستند به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. دقت‌ كرديد. تا اينجا خوب‌ ملائكه‌ كاره‌اي‌ نيستند. همان‌ رحمتي‌ كه‌ خدا مي‌خواد نازل‌ كنه‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر، آنها واسطگي‌ مي‌كنند و مي‌فرستند، مي‌برند، حالا هر چه‌ هست‌، رحمت‌ چي‌ هست‌، براي‌ پيغمبر اهميت‌ داره‌، حتما بايد از جانب‌ خدا بياد، آن‌ حالا ديگه‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌. يا ايها الذين‌ آمنوا، اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد. اين‌ دستوره‌. اگر اين‌ نبود ما نمي‌تونستيم‌ صلوات‌ بفرستيم‌. بس‌ كه‌ مهمه‌ صلوات‌. آخه‌ اصلا فضولي‌ به‌ ما نيامده‌. ما كي‌ هستيم‌ كه‌ بگيم‌ خدايا بر پيغمبرت‌ رحمت‌ فرست‌. ما چه‌ كاريه‌ايم‌ كه‌ از خدا براي‌ پيغمبر رحمت‌ بخوايم‌. خيلي‌ مقام‌ انسان‌ بايد بالا باشه‌ تا يك‌ چنين‌ تقاضايي‌ بكنه‌. يك‌ چنين‌ درخواستي‌ بكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ شأن‌ عظيمي‌ داشته‌ باشه‌ تا يك‌ چنين‌ تقاضايي‌ از پروردگار بكنه‌. ولي‌ خوب‌ امر كرده‌. حالا فلسفه‌اي‌ داره‌ امرش‌ كه‌ چرا امر كرده‌. همة‌ افراد مسلمان‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد اينقدر ببردشون‌ بالا، آنقدر بهشون‌ عظمت‌ بده‌، آنقدر، البته‌ در صلوات‌ پيغمبر و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها زياد مسئله‌اي‌ نيستند، يعني‌ مطرح‌ نيستند و اينها را نميخوان‌ مطرح‌ كنند. يعني‌ واقعا درخواست‌ صلوات‌ براي‌ پيغمبر مثلا تنها. پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلي‌ علي‌ صلاة‌ المبتوره‌. صلاة‌ اينكه‌ فقط‌ بگيد اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و بس‌ كنيد، اينجوري‌ براي‌ من‌ صلوات‌ نفرستيد. اين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ من‌ به‌ صلوات‌ شما نياز ندارم‌. البته‌ چرا. چرا اين‌ كار را نكنيد؟ بعله‌؟ چرا ما. خوب‌ طلب‌ رحمت‌ براي‌ پيغمبر اكرم‌ از خداي‌ تعالي‌ ميكنيم‌. چه‌ اشكال‌ داره‌؟ ميگن‌ نه‌. اگر مي‌خوايد به‌ من‌ صلوات‌ بفرستيد آلم‌ را ضميمه‌ كنيد. من‌ خودم‌… مثل‌ اين‌ مي‌مانه‌ كه‌ يك‌ سفره‌اي‌ بيندازند، يك‌ بزرگي‌ كنار سفره‌ بنشينه‌ كه‌ آنهاي‌ ديگه‌ ازش‌ استفاده‌ بكنند. نمي‌خواد، خودش‌ گرسنه‌ نيست‌ها، خودش‌ نشسته‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ مسموم‌ شده‌ بودند در آن‌ روز آخر عمرشون‌، از اباصلت‌ پرسيدند كه‌ غلامان‌ در چه‌ وضعي‌ هستند؟ عرض‌ كرد نهار نخوردند و هيچكدام‌ هم‌ ميل‌ به‌ غذا با اين‌ وضعي‌ كه‌ شما هستيد ندارند. حضرت‌ خودش‌ را مرتب‌ كرد، امام‌ است‌، تسلط‌ بر خودش‌ پيدا كرد، با اينكه‌ يتململ‌ تململ‌ السرير. مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچيد، قبلش‌، نشست‌ تا غلامها با خيال‌ راحت‌ غذا بخورند. من‌ نمي‌دونم‌ الان‌ مي‌تونم‌ اين‌ جمله‌ را خوب‌ بفهمومنم‌ به‌ شماها كه‌ اين‌ سفرة‌ رحمت‌ پروردگار كه‌ همين‌ صلوات‌ باشه‌ پيغمبر و ائمة‌ اطهار كه‌ كنارش‌ نشستند و استفاده‌ مي‌كند براي‌ اينكه‌ بقية‌ آل‌ ازش‌ استفاده‌ مي‌كنند اونها هم‌ خيلي‌ زياد دارند. اونها خيلي‌ محتاجند. حالا اين‌ يك‌ بحثي‌ است‌ كه‌ شايد همه‌ درست‌ نگيرند و شايد هم‌ مورد اعتراض‌ هم‌ بعضي‌ قرار بدن‌ و بگن‌ نه‌ چطور مي‌شه‌ آخه‌ ما، نه‌ اينها هست‌، پيغمبر اكرم‌ نيازي‌ به‌ صلوات‌ من‌ و شما و تقاضاي‌، يعني‌ خدا اصلا يك‌ پارچه‌ هر چه‌ رحمت‌ داره‌ بر سر پيغمبر نازل‌ مي‌كنه‌ و ائمة‌ اطهار منتهي‌ اينها خودشون‌ را مقدمه‌ براي‌ اون‌ ذي‌ المقدمه‌ قرار دادن‌.

 ان‌ الله‌ و ملائكة‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌، به‌ همين‌ جهت‌ است‌ كه‌ صلوات‌ كوتاه‌ يا حرامه‌ يا كراهت‌ داره‌. چون‌ نهي‌ داره‌، لا تصلوا عليه‌ بر من‌ صلوات‌ كوتاه‌ نفرستيد. خوب‌ مي‌گه‌ يا رسول‌ الله‌ خوب‌ براي‌ خودت‌ مال‌ همتون‌ را تقاضا مي‌كنيم‌ ديگه‌ حالا ديگه‌ به‌ هر حال‌ تعالي‌ نقدا نباشه‌. مي‌گه‌ مثل‌ خود خمسه‌. اگر دقت‌ بكنيد، خدا نيازي‌ به‌ خمس‌ شما داره‌ و علم‌ علي‌ قنمتم‌ من‌ شي‌ فان‌ لالله‌ خمسه‌ يك‌ پنجم‌ خمس‌ شما مال‌ خداست‌. خدا مي‌خواد چكار كنه‌؟ خدا چه‌ نيازي‌ داره‌؟ لذا در همة‌ روايات‌ داره‌ مال‌ خدا اونچه‌ كه‌ براي‌ خداتون‌، يك‌ بخشي‌ از شش‌ قسمي‌ كه‌ مال‌ خداست‌، خدا مي‌ده‌ به‌ پيغمبر. پيغمبر هم‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌ مي‌ده‌ به‌ امام‌، اين‌ مي‌شه‌ سهم‌ امام‌. مي‌بينيد، و سهم‌ امام‌ را در روايات‌ داره‌ كه‌ امام‌ عليه‌ صلات‌ و السلام‌ يد الاهل‌ بيته‌ كه‌ حالا اين‌ يك‌ بحثيه‌. كه‌ از نظر بعضي‌ از علماي‌ بزرگ‌ سهم‌ امام‌ را احتياطا با سادات‌ بايد دست‌ گردون‌ بكنند. و مصرفهاي‌ ديگه‌ بكنند. اين‌ را شما لازمه‌، خيلي‌ از علماي‌ ديگه‌ حالا نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌ اينها مي‌گفتند سهم‌ امام‌ را احتياطا چون‌ روايت‌ داره‌ متعدد هم‌ هست‌ روايتش‌، كه‌، سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ سهم‌ امام‌ را امام‌ مي‌خواد چكار كنه‌؟ مي‌گه‌ براي‌ خانواده‌اش‌، براي‌ ساداتي‌ بودند در زمان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينها نيازهايي‌ داشتند سهم‌ سادات‌ براشون‌ كافي‌ نبوده‌ و از سهم‌ امام‌، خوب‌ مال‌ امامه‌ به‌ اونها داده‌ مي‌شده‌. و الان‌ هم‌ بعضي‌ از علما مي‌گن‌ با سادات‌ فقير احتياطا دستگردون‌ كنيد. والا نه‌ خدا نيازي‌ به‌ خمس‌ شما داره‌، نه‌ پيغمبر نيازي‌ به‌ خمس‌ شما داره‌ نه‌ هم‌ امام‌. چرا پس‌ اينجور گفتند؟ براي‌ اينكه‌ سادات‌ از زكات‌ نگيرند، خوب‌ دقت‌ كنيد چون‌ زكات‌ اوثاه‌ عيد الله‌ است‌ اينها چرك‌ دست‌ مردمه‌. اينها به‌ اصطلاح‌ ضايعاتي‌ است‌ كه‌ مردم‌ بايد بدن‌ اينها براي‌ رفع‌ ناراحتيهاشون‌ براي‌ سلامتيشون‌ بايد اين‌ زكات‌ را بدن‌، چه‌ زكات‌ فطريه‌، چه‌ زكات‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ متعارف‌. اين‌ را به‌ سادات‌ مي‌گه‌ نديد. به‌ سادات‌ چي‌ بديم‌؟ پس‌ اينها هيچي‌ نداشته‌ باشند، فقير بمونند؟ نه‌ يك‌ سفره‌اي‌ اون‌ طرف‌ انداختند خدا هست‌، پيغمبر هست‌، ائمة‌ اطهار هستند اونها هم‌ محترمند بيايند در سر اين‌ سفره‌ بشينند، همان‌ اندازه‌ غذاست‌ و همان‌ كيفييته‌ و همان‌ خصوصيات‌  اما اين‌ سر اين‌ سفره‌ بزرگاني‌ نشسته‌اند واين‌ عظمت‌ سادات‌ را مي‌خوان‌ به‌ هر حال‌ مشخص‌ كنند. مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ گاهي‌ هست‌ كه‌ نياز نيست‌، شما الان‌ اگر بگيد پيغمبر نياز داره‌ به‌ صلوات‌ ما و در خواست‌ رحمت‌ ما از خدا، دقت‌ مي‌كنيد اگر اين‌ را بگيد اصلا بي‌ ادبي‌ كرديد و اگر كافر انسان‌ نباشه‌ بي‌ ادبي‌ كرده‌. يا ائمة‌ اطهار مثلا، نياز دارن‌. نه‌. ما كي‌ هستيم‌ كه‌ بريم‌ واسطه‌ بشيم‌ بين‌ خدا و خلق‌ و بگيم‌ خدايا بيا رحمتت‌ را بر پيغمبر رحمت‌، پيغمبري‌ كه‌ رحمت‌ الله‌ الواسعه‌ است‌، امام‌ زماني‌ كه‌ رحمت‌ الله‌ الواسعه‌ است‌، حسين‌ بن‌ علي‌ كه‌ رحمت‌ الله‌ الواسعه‌ است‌ خودشون‌، و اصلا معدن‌ رحمتند. السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ بيت‌ النبوه‌ و موضع‌ الرساله‌ و مختلف‌ الملائكه‌ ومعدن‌ الرحمه‌. معدن‌ رحمت‌ اونوقت‌ معدن‌ رحمت‌، از خدا رحمت‌ براش‌ بخواييم‌، اين‌ اصلا، ايني‌ كه‌ هست‌ روي‌ اين‌ اصل‌، چون‌ مجبور شدم‌ يك‌ خرده‌ توضيح‌ بدم‌ نمي‌خواستم‌ دربارة‌ اين‌ موضوع‌ حرف‌ بزنم‌.

 روي‌ اين‌ اصل‌ بايد حتما آل‌ را ضميمه‌ بكنيد و يا صلواتتون‌ غلطه‌. لذا سني‌ و شيعه‌ نوشته‌اند كه‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ فرمود لا تصلوا عليه‌ صلاتا مبتوره‌، صلات‌ كوتاه‌، بتري‌، مبتوره‌ هر دوش‌ هست‌، يعني‌ صلوات‌ كوتاه‌ بر من‌ نفرستيد از حضرت‌ پرسيدند صلوات‌ كوتاه‌ چه‌ جوريه‌؟ فرمود: ان‌ تصلوا علي‌ و لا تصلوا علي‌ آلي‌ بر من‌ صلوات‌ نفرستيد و بر آل‌ من‌ صلوات‌ نفرستيد. اين‌ را بدونيدها فكر نكنيد شيعه‌ اين‌ را معتقده‌ نه‌ تمام‌ اهل‌ سنت‌ حتي‌ كتاب‌ قطوري‌ هست‌، من‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌ توي‌ همين‌ كتابخانة‌ آستانه‌ هست‌ به‌ نام‌ كتاب‌ سعادت‌ الدارين‌ في‌ الصلات‌ علي‌ سيد الكونين‌ يك‌ نفر از اهل‌ سنت‌ نوشته‌. دربارة‌ اين‌ مطلب‌ بيشتر به‌ اصطلاح‌ بحثش‌ هست‌ كه‌ اگر صلوات‌ فرستاديد حتما بايد آل‌ را هم‌ ضميمه‌ كنيد. اين‌ بيچاره‌ خودش‌ وقتي‌ اسم‌ پيغمبر را مي‌گفت‌، مي‌گفت‌: صل‌ الله‌ عليه‌ و صلم‌. آل‌ را ضميمه‌ نمي‌گفت‌، تو همين‌ كتابها. اين‌ خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ من‌ به‌ يك‌ كسي‌ نشان‌ دادم‌ گفت‌ اين‌ رو عادت‌ اين‌ كار را كرده‌.

 والا كتابي‌ در اين‌ موضوع‌ و در تمام‌ خطبه‌هاي‌ نماز عيد و نماز جمعه‌ و اينها وقتي‌ كه‌ اينها نماز مي‌خونند حتما اسم‌ آل‌ را مي‌برند و در نماز حتي‌، در نماز در تشهد نماز اونها ابتهيات‌ مي‌گن‌، ابتهيات‌ لله‌ و رسوله‌ و السلام‌ عليك‌ ايها النبي‌ و رحمت‌ الله‌ و بركاته‌ بعد مي‌گن‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد، بعد مي‌گن‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و اشهد ان‌ محمد عبده‌ و رسوله‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و علي‌ آل‌ محمد كم‌ صلوت‌ علي‌ ابراهيم‌ وعلي‌ آل‌ ابراهيم‌ انك‌ حميد المجيد. اين‌ اصلا جزو واجبات‌ نمازه‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ عين‌ اين‌ عبارات‌ را مي‌گن‌. اونوقت‌ تمام‌ اهل‌ سنت‌ و شيعه‌ و اينها به‌ آل‌ حساسترند تا خود پيغمبر. لذا شافعي‌ كه‌ يكي‌ از ائمة‌ اربعة‌ اهل‌ سنته‌ مي‌ گه‌ كه‌ يا آل‌ بيت‌ رسول‌ الله‌ حبكموا فرض‌ من‌ الله‌ في‌ القرآن‌ انزلهم‌ من‌ لن‌ يصل‌ عليكم‌ لا صلات‌ له‌ كسي‌ كه‌ بر شما صلوات‌ نفرسته‌ اصلا نمازش‌ درست‌ نيست‌. اگر لا صلات‌ له‌ معناش‌، يعني‌ نمازش‌، نماز نيست‌ راسته‌ چون‌ نماز باطله‌ اگر صلوات‌ بر آل‌ محمد در نماز گفته‌ نشه‌ و اگر هم‌ كه‌ منظور صلواتش‌ درست‌ نيست‌ راسته‌ چون‌ صلات‌ بتري‌ است‌ و صلات‌ بتري‌ و مبتوره‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مورد نهي‌ از جانب‌ پيغمبر اكرم‌ است‌.

 همة‌ اهل‌ سنت‌ قبول‌ دارند حتي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در مسجد جامع‌ دمشق‌ كه‌ مسجد اموي‌ مي‌گن‌ بهش‌ نشسته‌ بودم‌ يك‌ حلقة‌ ذكري‌ عصر جمعه‌ بود برقرار شد اولش‌ صلوات‌ بود اينهاآل‌ را ضميمه‌ نمي‌كردند گفتند حق‌ حرف‌ زدن‌. من‌ يك‌ چيزي‌ نوشتم‌ دادم‌ به‌، همين‌ روايت‌ را نوشتم‌ دادم‌ به‌ يكنفر داد دست‌ آن‌ قطبشون‌. اينها دراويش‌ اهل‌ سنت‌ بودند كه‌ دراويش‌ اهل‌ سنت‌ بهتر از، صوفيهاي‌ اهل‌ سنت‌ بهتر از خود اهل‌ سنتند. خبيث‌ترينشون‌ وهابيها هستند و بهترينشون‌ صوفيها هستند. من‌ نوشتم‌ دادم‌. نگه‌ داشت‌، حلقة‌ ذكر بود، نگه‌ داشت‌ حلقة‌ ذكر را. اشاره‌ كرد همه‌ ساكت‌ شدند. گفت‌ از اين‌ به‌ بعد با آل‌ بگيد صلوات‌ را. حق‌ با ايشانه‌ كه‌ نوشته‌ كه‌ اين‌ يا مكروهه‌ چون‌ نهيه‌ها. بنظر من‌ اين‌ نهي‌ حرمت‌ را ميرسونه‌. كسي‌ روي‌ عناد مخصوصا آل‌ را ضميمه‌ نكنه‌، روي‌ بغض‌ كه‌ كافره‌. اما اگر كه‌ اين‌ بي‌ اعتنايي‌ به‌ آل‌ پيغمبر اين‌ كار را بكنه‌، حرامه‌. اگر روي‌ غفلت‌ و عادت‌ باشه‌ مكروهه‌. اينجوري‌ بايد نظر بديم‌.

 بهرحال‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد در مسئلة‌ صلوات‌ خيلي‌ اهميت‌ بديد و صلوات‌ انسان‌ را خيلي‌ بالا ميبره‌. خيلي‌ و يكي‌ از بدبختي‌هاي‌ ما اينه‌ اگر ما به‌ يه‌ كسي‌ بگيم‌ روزي‌ پانصد تا صلوات‌ بفرست‌ خيال‌ ميكنه‌ ما (نامفهوم‌) بارش‌ كرديم‌. نه‌ بابا. اين‌ مهمه‌. به‌ يكي‌ گفتم‌ آقا روزي‌ پانصدتا صلوات‌ بفرست‌. آقا ما را رد نكنيد، ما از راه‌ دور آمديم‌، از اين‌ حرفهايي‌ كه‌ هميشه‌ دور و بر ما هست‌. خوب‌. بي‌ اعتنايي‌ به‌ صلوات‌ نداشته‌ باشيد. لذا من‌ توي‌ برنامه‌هام‌ چون‌ ميدونم‌ اين‌ فكرها هست‌، توي‌ برنامه‌هام‌ صلوات‌ را نمي‌گذارم‌. ولي‌ در جلسه‌اي‌ مثل‌ شب‌ دوشنبه‌ كه‌ مي‌خوام‌ به‌ همه‌اتون‌ چيز انشاء الله‌ تذكر بدم‌، عرض‌ ميكنم‌ كه‌ بالاتر از صلوات‌ در هيچ‌ كتابي‌، در هيچ‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ كتاب‌ دعائي‌، دعايي‌ وجود نداره‌. اصلا در سراسر اسلام‌ چه‌ در بين‌ اهل‌ سنت‌ و چه‌ در بين‌ شيعه‌ و در هيچ‌ كجا بالاتر از صلوات‌ دعايي‌، ذكري‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود چيزي‌ كه‌ سبب‌ ترقي‌ و پيشرفت‌ انسان‌ بشه‌ وجود نداره‌. ولذا بطور كلي‌ به‌ همه‌اتون‌ توصيه‌ ميكنم‌ كه‌ هرچي‌ مي‌تونيد صلوات‌ بفرستيد. با توجه‌. ما اينجا اگر مي‌گفتيم‌ صلوات‌ بفرستيد، شماها الحمد لله‌ حواستون‌ جمعه‌، توي‌ مجالس‌ ديگه‌ بود صلوات‌ مي‌فرستادند. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ صلوات‌ را با توجه‌ بگيد. با توجه‌ بفرستيد. خيلي‌ اهميت‌ داره‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مطلب‌ بعدي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ هم‌ مطلب‌ هفتة‌ گذشته‌ است‌ و هم‌ يك‌ قدري‌ مربوط‌ به‌ شناخت‌ خودتونه‌ كه‌ خودتون‌ را بشناسيد. و مقامات‌ عالية‌ خودتون‌ را انشاء الله‌ درك‌ كنيد. ما هدفمون‌ از اين‌ زحماتي‌ كه‌ براي‌ شماها يا خودتون‌ زحمت‌ مي‌كشيد، بدونيد، هدفي‌ جز اينكه‌ همه‌امون‌ انشاء الله‌ از سربازان‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ بشيم‌، نداريم‌. و هر كس‌ غير از اين‌ مي‌خواد فكر كنه‌، من‌ چون‌ حرفهامون‌ در همين‌ حول‌ و حوشه‌، اگر حرفهاي‌ متفرقة‌ ديگه‌اي‌ هم‌ مي‌زنيم‌ باز از يك‌ طريقي‌ به‌ همين‌ جا منتهي‌ ميشه‌ و هيچ‌ كاري‌ به‌ اين‌ جهت‌ نداريم‌ كه‌ تقوامون‌ چي‌ باشه‌، بهشتمون‌ چي‌ باشه‌، آخرتمون‌ چي‌ باشه‌، اين‌ مسائل‌ اصلا براي‌ ما نبايد مطرح‌ باشه‌. بهشتمون‌ امام‌ زمان‌ بايد باشه‌. آخرتمون‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. اگر مي‌تونيد همگام‌ اينجوري‌ حركت‌ كنيد، همه‌ اتون‌ با هم‌، باشيد. نمي‌تونيد نباشيد. مسئله‌اي‌ نيست‌. كسي‌ از هيچكس‌ از شماها، خودتون‌ آمديد. خدا دعوتتون‌ كرده‌ ولي‌ من‌ دعوتتون‌ نكردم‌. ميتونيد اين‌ راه‌ را با هم‌ بيائيد. چون‌ توي‌ ترمينال‌ وقتي‌ يك‌ جمعي‌ با هم‌ مي‌روند، وقتي‌ مي‌تونند سوار يك‌ ماشين‌ بشوند كه‌ همه‌ اشون‌ يك‌ مقصد داشته‌ باشند. همه‌اشون‌ يك‌ مقصد داشته‌ باشند. آقا اين‌ ماشين‌ كجا ميره‌؟ اين‌ ماشين‌ ميره‌ براي‌ اينكه‌ انشاء الله‌ از ياران‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. و من‌ جدا دارم‌ بهتون‌ ميگم‌. افكارتون‌ را در هر جهت‌، الحمد لله‌ كسي‌ را نداريم‌ توي‌ جمعمون‌ كه‌ فكر ديگري‌ غير از اين‌ فكر بخواد داشته‌ باشه‌. اما الان‌ دارم‌ اعلام‌ ميكنم‌ كه‌ همه‌اتون‌ انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار بايد راهي‌ كه‌ منتهي‌ ميشه‌ به‌ زير ساية‌ پرچم‌ امام‌ زمان‌، آن‌ راه‌ را انتخاب‌ كنيد. و فكرتون‌ اين‌ باشه‌. تزكية‌ نفس‌ ميكنيد بخاطر اينكه‌ مقرب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. اگر عبادت‌ مي‌كنيم‌ بخاطر اينكه‌ مقرب‌ به‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. اگر گناه‌ را ترك‌ كرديد بخاطر اينكه‌ با امام‌ زمان‌ مرتبط‌ باشيد. اگر صفات‌ حميده‌اي‌ پيدا ميكنيد به‌ همين‌ جهته‌ و اگر صفات‌ رذيله‌اي‌ را ترك‌ مي‌كنيد بايد به‌ همين‌ جهت‌ باشه‌. اين‌ را براي‌ اكثرتون‌ جا افتاده‌. ولي‌ هر كس‌ جا نيفتاده‌ براش‌ و نه‌ اينها را مسئله‌ نميدونه‌. ميگه‌ كه‌ يك‌ ذكري‌ فلاني‌ به‌ من‌ بده‌ تا من‌ پولدار بشم‌. من‌ اهلش‌ نيستم‌. چون‌ من‌ نه‌ دعا نويسم‌ نه‌… من‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ فكري‌ كه‌ الان‌ دارم‌ طرح‌ ميكنم‌، اين‌ من‌ روزي‌ كه‌ از قم‌ در سي‌ و يك‌ سال‌ قبل‌، شايد سي‌ و دو سال‌ قبل‌ از قم‌ آمدم‌ به‌ مشهد و درسهام‌ را خونده‌ بودم‌ آنموقع‌، رفقاي‌ فاضل‌ طلبه‌امون‌ هم‌ هستند. نميشه‌ گفت‌ مثل‌ آقاي‌ رفيعي‌ و آقاي‌ نعمتي‌ و فلان‌ آقايون‌ نميشه‌ گفت‌ كه‌ فاضل‌ معمولي‌. اين‌ آقايون‌ از فضلاي‌ حوزه‌ هستند كه‌ آقاي‌ رفيعي‌ شايد بهترين‌ طلبه‌ها، بهترين‌ فضلاي‌ درس‌ خارجه‌ و من‌ نمي‌خوام‌ از دوستاني‌ كه‌ اينجا نشستند تعريف‌ زيادي‌ بكنم‌. شماها بالاخره‌ جسته‌ گريخته‌ اينها را شناخته‌ايد، مي‌شناسيد. فضلايي‌ حتي‌ در خارج‌ از لباس‌ روحانيت‌ مثل‌ جناب‌ آقاي‌ افشار هستند، اينها درس‌ خارج‌ مي‌خونند، با استعداد، با فهم‌، با درك‌، اينها مي‌دونند كه‌ انسان‌ يك‌ دوره‌ درس‌ خارج‌ مثلا من‌ در فقه‌ درس‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ بودم‌ و او استاد الفقهاي‌ زمان‌ ما هست‌ كه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ گلپايگاني‌ حتي‌ شاگرد ايشان‌ بود و در اصول‌ هم‌ در سر درس‌ ايني‌ كه‌ ميتونم‌ اسمشون‌ را فعلا ببرم‌، مرحوم‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ بود. و بعد از سال‌ چهل‌ و يك‌ آمديم‌ مشهد و از آنروز تا همين‌ الان‌، من‌ هدفم‌ از همة‌ كارها، خدا ميدونه‌ از همة‌ كارها، از كانون‌ بحث‌ و انتقاد، من‌ يادمه‌ بعضي‌ از هفته‌ها در سؤالات‌ اسمي‌ از امام‌ زمان‌ برده‌ نميشد. خوب‌ افراد سؤالات‌ مختلفي‌ داشتند، نمي‌پرسيدند. اخيرا چرا، الحمد لله‌ بعد از بودن‌ شما آقايون‌ الحمد لله‌ هست‌، ولي‌ يك‌ وقتهايي‌ بود. قبل‌ از انقلاب‌ مخصوصا اسمي‌ برده‌ نميشد. يك‌ نفر را وادار ميكرديم‌ آقا بيا يك‌ سؤالي‌ از ما بكن‌. من‌ سؤال‌ كنم‌؟ بعله‌. شما دربارة‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌ چي‌ ميدوني‌؟ هيچي‌. خوب‌ سؤال‌ كن‌ ديگه‌. سؤال‌ ميكرد كه‌ شما دربارة‌ امام‌ زمان‌، آنوقت‌ ما عمدة‌ مجلسمون‌ را اختصاص‌ ميداديم‌ به‌ اين‌ بهانه‌ها به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌. و علت‌ اينكه‌ من‌ اين‌ كار را كردم‌، يك‌ قراردادي‌ بود، من‌ براي‌ همه‌اتون‌ نمي‌تونم‌ اين‌ قرارداد را بگم‌، يك‌ قراردادي‌ بود كه‌ من‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ گذاشتم‌. و حضرت‌ به‌، نه‌ اينكه‌ من‌ رفتم‌ نشستم‌، چون‌ بعضي‌ از رفقا متأسفانه‌ متوجه‌ بعضي‌ از مسائل‌ نيستند. من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، افراد جديدي‌ كه‌ توي‌ جلسه‌ آمدند، چون‌ به‌ همت‌ آقاي‌ نعمتي‌، ما دوستان‌ جديد زياد پيدا كرديم‌ كه‌ همين‌ امشب‌ يه‌ مقداري‌ با ايشان‌ درگير بوديم‌ باصطلاح‌. گفتيم‌ ما خيلي‌ با دقت‌ بيشتري‌ رفقاي‌ جديد را مي‌پذيرفتيم‌. افراد جديدي‌ زياد داريم‌. بهرحال‌ اينها بدونند كه‌ در بين‌ آن‌ افرادي‌ كه‌ در مراحل‌ متوسط‌ و بالا هستند، يك‌ ارتباطات‌ روحي‌ و معنوي‌ و حتي‌ ظاهري‌ با امام‌ عصر دارند كه‌ واقعا بعضي‌ از علماي‌ بزرگ‌ نداشتند. اگر همه‌ يك‌ پارچه‌ بوديد، من‌ افراد را بلند مي‌كردم‌ مي‌گفتم‌ پاشيد خوابتون‌ را بگيد، پاشيد مكاشفه‌اتون‌ را بگيد، پاشيد چي‌ بگيد، و همه‌ را من‌ ساكت‌ نگه‌ داشتم‌. من‌ نمي‌گذارم‌. الان‌ خوب‌ من‌ اينجا دارم‌ بالاي‌ منبر صحبت‌ مي‌كنم‌. من‌ به‌ بعضي‌ از رفقا اگر بگم‌ پاشو، پاشو، حتي‌ توي‌ دفترهايشون‌ نوشتند. پاشو ارتباطت‌ را با امام‌ زمان‌ بگو. و ميشه‌. همه‌اتون‌ انشاء الله‌ به‌ اين‌ حرف‌ خواهيد رسيد. و لذا اگر يكپارچه‌ بوديد من‌ يك‌ مطالبي‌ را در اين‌ ارتباط‌ مي‌تونستم‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌ و مسائل‌ خودم‌ را لااقل‌ مي‌تونستم‌ براتون‌ بگم‌. مي‌تونستم‌ بگم‌ چه‌ جور ما قرارداد بستيم‌. چون‌ يك‌ عده‌اتون‌ مي‌تونيد بفهميد من‌ چه‌ جور قرارداد بستم‌. چون‌ خودتون‌ از اين‌ قراردادها زياد داريد با حضرت‌. يك‌ قرارداد روحي‌ حالا، مثلا، شما فرض‌ كنيد خواب‌، رمز، مثلا اينطورها، در حدودا سي‌ سال‌ قبل‌، اجمالش‌ را ميگم‌. يك‌ جائي‌ من‌ را منبر دعوت‌ كرده‌ بودند و مرا مي‌خواستند اسباب‌ دست‌ قرار بدهند براي‌ كوبيدن‌ مجالس‌ ديگه‌ در آن‌ شهر. منهم‌ پول‌ زيادي‌ هم‌ بهم‌ مي‌دادند. منبرم‌ آنوقتها خيلي‌ خوب‌ بود. مثل‌ الان‌ اينجوري‌ صحبت‌ نمي‌كرديم‌. گاهي‌ مساجد مهم‌ تهران‌ مثل‌ مسجد مثلا آسيد عزيز الله‌ و مسجد امام‌ و مسجد خدمت‌ شما عرض‌ شود هدايت‌ و امثال‌ اينها مي‌رفتيم‌ منبر. مجالس‌ من‌ محرم‌ و صفر آنجا منبر مي‌رفتم‌ و بقية‌ سال‌ هم‌ مشغول‌ تحصيل‌ بودم‌. يك‌ شهري‌ دعوتم‌ كردند و از من‌ صاحب‌ مجلس‌، آني‌ كه‌ پول‌ ميداد و پول‌ مهمي‌ هم‌ مي‌داد. با وساطت‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌ هم‌ بود، اون‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بايد آن‌ مجلسي‌ كه‌ آنطرف‌ هست‌ بايد خلوت‌ بشه‌ و او كوبيده‌ بشه‌. از اين‌ حيدري‌ نعمتي‌هاي‌ سابق‌. من‌ يك‌ روز رفتم‌ ببينم‌ خوب‌ اگر مجلس‌ بديه‌ اشكال‌ نداره‌. ديديم‌ نه‌ واقعا هم‌ منبريش‌ بهتر از منه‌، هم‌ مجلس‌ بهتر از اين‌ مجلسه‌. نه‌ اينكه‌ از نظر جمعيت‌ بهتر نبود، ولي‌ از نظر معنويت‌ بهتر بود. و جدا اگر او مرا مي‌كوبيد بهتر بود تا من‌ او را بكوبم‌. من‌ به‌ صاحب‌ خانه‌ شب‌ آمديم‌ صحبت‌ كرديم‌، با صاحب‌، به‌ باني‌ محترم‌ صحبت‌ كرديم‌ آقا اينطور نبايد باشه‌، اينجوري‌ نشه‌، اين‌ درست‌ نيست‌، ما با كساني‌ از دوستان‌ خدا ميدونه‌، منبريهاي‌ با معنويتي‌ بودند كه‌ من‌ كه‌ تازه‌ مي‌خواستم‌ منبر برم‌ خوب‌ نمي‌تونستم‌ حرف‌ بزنم‌، اينها قبل‌ از من‌ مي‌رفتند منبر، منبرشون‌ را خراب‌ مي‌كردند كه‌ بدي‌ منبر من‌ براي‌ جمعيت‌ مشخص‌ نشه‌. با اينجور افراد من‌ بزرگ‌ شدم‌. من‌ با حاج‌ ملا آقاجان‌ برخورد كردم‌ كه‌ ايشان‌ اصلا توي‌ اينجور مسائل‌ نيست‌. هرچي‌ بهش‌ گفتم‌ نفهميد. اصلا نمي‌فهميد. مثل‌ حمار. چون‌ هيچوقت‌ فكرتون‌ هم‌ نميره‌ او كي‌ بود. هي‌ مي‌گفت‌ نه‌ اينها، اين‌ فلان‌ فلان‌ شده‌ها هي‌ فحش‌ هم‌ ميده‌، به‌ يك‌ افراد خوب‌، متدين‌. ما نصف‌ شب‌ برداشتيم‌ يك‌ نامه‌ نوشتيم‌ كه‌، چون‌ ماه‌ رمضان‌ بود، سه‌ شب‌ هم‌ منبر رفته‌ بوديم‌، نامه‌اي‌ نوشتيم‌ كه‌ آقا آب‌ و هواي‌، آب‌ و هواي‌ معنوي‌ منظور، آب‌ و هواي‌ اين‌ شهر به‌ ما نساخت‌. ما رفتيم‌. خداحافظ‌. خداي‌ تعالي‌ و امام‌ زمان‌ و اينها آنوقت‌ ماشين‌ اينطوري‌ آماده‌ نبود. از در خانه‌ آمدم‌ بيرون‌ ماشين‌ حاضر شد. ما را برداشت‌ و آورد مشهد. حالا كار ندارم‌ خيلي‌ مفصله‌. توي‌ راه‌ گفتم‌ آقا امام‌ زمان‌ ما يك‌ از تو يك‌ خواهشي‌ داريم‌. شما هم‌ اين‌ خواهش‌ را بكنيد و مي‌تونيد. به‌ جائي‌ رسيديد همه‌اتون‌ كه‌ ديگه‌ گناه‌ نمي‌كنيد و پاكيد و انشاء الله‌ مي‌تونيد يك‌ چنين‌ خواهشي‌ را بكنيد. آقا يك‌ خواهش‌ داريم‌. آقا ما از اين‌ به‌ بعد مجاني‌ براي‌ تو منبر ميريم‌، مجاني‌ خدمت‌ مي‌كنيم‌، مجاني‌ ميدان‌ فلكة‌ گوهرشاد را به‌ نام‌ فلكة‌ صاحب‌ الزمان‌، همينها، آنوقت‌ كه‌ اين‌ فكرها را نمي‌كرديم‌، اين‌ جلو آمد و نور ضعيف‌، تو هم‌ مجاني‌ روزي‌ ما را بده‌. ما اين‌ نباشه‌ كه‌ بريم‌ منبر تا پول‌ دربياريم‌. قبول‌ شد. ظاهرا ديگه‌، از عمل‌ بعدي‌ معلومه‌ كه‌ قبول‌ شد. و تا اين‌ لحظه‌ كه‌ خدمت‌ شما نشستم‌، من‌ خيلي‌ تخلف‌ كردم‌، من‌ خيلي‌ بر خلاف‌ قرارداد، خوب‌ انسانه‌، ضعيفه‌، ناقصه‌، خواهي‌ نخواهي‌، نه‌ اينكه‌ عمدا، خدا نياره‌ آن‌ روزي‌ را براي‌ من‌ كه‌ عمدا تخلف‌ كنم‌ دستورات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را يا قراردادم‌ را يا تعهدم‌ را. ولي‌ خوب‌ غفلتا مثلا يك‌ وقتي‌ يك‌ خانة‌ خوبي‌ در كوچة‌ باغ‌ سنگي‌ داشتيم‌، شلوغ‌ شده‌ بود دورو بر ما و خيلي‌ به‌ زحمت‌ افتاده‌ بوديم‌. خونه‌ را فروختيم‌ بعنوان‌ انزوا رفتيم‌ در طرقبه‌ آنجا يك‌ خانه‌اي‌ گرفتيم‌ و گفتيم‌ بريم‌ آنجا. شب‌ آقا را در خواب‌ ديدم‌ فرمود قرارداد يادت‌ رفت‌. آمدي‌ اينجا راحت‌ شدي‌ و آمدي‌ اينجا راحت‌ باشي‌! گفتم‌ آقا ببخشيد. برگشتم‌. يك‌ همچين‌ غفلتهايي‌ شده‌ از طرف‌ من‌. ولي‌ از طرف‌ آقا وليعصر كوچكترين‌ كم‌ لطفي‌ نشده‌. به‌ جان‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ فداي‌ خاك‌ پاش‌. اگر بگيد كه‌، چي‌ بگم‌، نمي‌تونم‌ بگم‌ براتون‌، اگر بگيد كه‌ حتي‌ وابسطه‌ به‌ آل‌ من‌، شما فكر نكنيد، الان‌ جمعيت‌ شما متجاوز از صد نفر هستيد و زنها هم‌ همينطور در شهرها، همة‌ شماها حتي‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اگر مريض‌ بشيد، اين‌ آقاي‌ فاني‌ ما مريض‌ شد، اون‌ كسالتي‌ كه‌ ايشان‌ داشت‌ دكترش‌ گفت‌ تو قلبت‌ چطوره‌ و نمي‌شه‌، عمل‌ كرد و گفت‌ آقاي‌ حريري‌ بالاي‌ سرش‌ بوده‌ ديگه‌، واقعا صبح‌ ديديدم‌ اين‌ آقا به‌ كرامات‌ و همين‌ آقاي‌ فاني‌ ما خدا حفظشون‌ كنه‌ اگر بشه‌ كراماتش‌ را بگه‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد خوب‌ لطفي‌ است‌ از جانب‌ پروردگار و از جانب‌ آقا. آقا، آقايي‌ مي‌كنه‌ نه‌ اينكه‌ ما آدم‌ خوبي‌ باشيم‌ نه‌ اينكه‌ ما بندة‌ خوبي‌ باشيم‌. هيچي‌. تا اين‌ ساعت‌ حتي‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفتم‌ كه‌ اگر اسراف‌ نباشه‌ به‌ من‌ اگر بگم‌ الان‌ ميليونها پول‌ به‌ من‌ بده‌ آقا ولي‌ عصر ببينيد، خوب‌ به‌ هر جهت‌ بنا نيست‌ كه‌ بچه‌ داري‌ بكنه‌، بچه‌ بگد فلان‌ چيز را مي‌خوام‌ هوس‌ كردم‌. اينها نيست‌ روي‌ مصلحت‌. مصلحت‌ باشه‌ اسراف‌ نباشه‌ لطف‌ مي‌كنند. و اين‌ قرارداد را شما امشب‌ با خدا و امام‌ زمان‌ بگذاريد. اينجا من‌ دل‌ شكسته‌ شدم‌ خيلي‌. خدايا از طرفي‌ نمي‌تونم‌ يك‌ همچي‌ منبري‌ را اينجا برم‌ و از طرفي‌ هم‌ من‌ زندگيم‌ بستگي‌ به‌ اين‌ كار داره‌. چون‌ در دهة‌ محرم‌ و ماه‌ رمضان‌ منبر مي‌رفتم‌ پولي‌ داشتم‌ رفتم‌ دنبال‌ تحصيل‌. آقا اظهار لطف‌ كردند و ما از اون‌ روز تا به‌ امروز جزء وظائفمه‌، شما فكر نكنيد كه‌ ما از آسمان‌ اومديم‌ بعد (قطع‌ نوار). اين‌ را خواسته‌ام‌ و دلم‌ هم‌ مي‌خواد و الان‌ هم‌ به‌ شما عرض‌ مي‌كنم‌ روزهايي‌ كه‌ اينجا مي‌شينم‌ شما مي‌گيد كه‌، نه‌ من‌ خدمتگذار شماها هستم‌. خدا مي‌دونه‌ خودم‌ را خاك‌ پاي‌ شماها اگر شماها به‌ طرف‌ امام‌ زمان‌ حركت‌ بكنيد مي‌دونم‌. دلم‌ مي‌خواد انشاء الله‌ شماها همتون‌ آقا تشريف‌ آوردند يك‌ نفر شماها را كنار ندن‌. يك‌ نفر شما نگد كه‌ اين‌ به‌ فكر ما نبود به‌ فكر شكمش‌ بود به‌ فكر خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اداء دينش‌ بود، به‌ فكر ازدواجش‌ بود به‌ فكر خانه‌ دار شدنش‌ بود به‌ فكر نمي‌دونم‌ اين‌ جور چيزهاي‌ مادي‌ بود.

 لذا شبها كه‌ نماز استقاثه‌ را كه‌ مي‌خونيم‌ شما فكر نكنيد امام‌ زمان‌ نمي‌شنوه‌ و ما دروغ‌ مي‌گيم‌ كه‌، وقتي‌ كه‌ آقاي‌ نعمتي‌ مي‌فرمايند كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خدمت‌ حضرت‌ ولي‌ عصر حاجتي‌، من‌ از قول‌ شماها مي‌گم‌ حاجتي‌ رويتك‌، حاجتي‌ صحبتك‌، حاجتك‌ الاكون‌ معك‌ في‌ الدنيا و الاخره‌، حاجتي‌ انت‌ يا مولاي‌ ما جز تو چيزي‌ نمي‌خواييم‌. يا دنياي‌ و آخرتي‌، يا نعيمي‌ و جنتي‌. ما همه‌ چيزمون‌ بايد، حالا اگر نيستيم‌ بايد تربيت‌ بشيم‌ براي‌ اين‌ جهت‌. اگر نيستي‌ تربيت‌ بشي‌ اگر هم‌ هستي‌ كه‌ خوشا به‌ حالت‌ و راه‌ تربيت‌ شدنش‌ همينه‌ كه‌ بگيم‌ و بگيم‌ تا از زبان‌ بره‌ توي‌ قلب‌ از توي‌ قلب‌ برگرده‌ به‌ تمام‌ اعضاء و جوارح‌ و ما را اينجوري‌ بسازه‌. و اي‌ آقاي‌ من‌، من‌ بهشت‌ بدون‌ امام‌ زمان‌ را مي‌خواييم‌ چكار كنيم‌. اينجوري‌ واقعا باشيد. نعمت‌ بدون‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌، خوب‌ اين‌ همه‌ توي‌ دنيا قلدرها هستند كه‌ پول‌ دارند ثروتمندند، مرفهند، زندگي‌ خوبي‌ دارند ولي‌ امام‌ زمان‌ ندارند مثل‌ يك‌ كپسول‌ نجاست‌ هستند. ما جز تو كسي‌ را نمي‌خواييم‌ به‌ دوستانم‌ در شهرستانها سفارش‌ مي‌كنم‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ ببرين‌ هر چي‌ مي‌خواين‌ بهتون‌ مي‌دم‌ به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ به‌ جان‌ خود آقا قسم‌ كه‌ الان‌ داره‌ حرفهاي‌ ما را گوش‌ مي‌ده‌. به‌ جان‌ خودش‌ قسم‌ اگر هر يك‌ از شماها را بگذارند كنار ديوار يك‌ گلوله‌ به‌ خاطر محبتتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ به‌ مغزتون‌ بزنند بايد بگيد به‌ به‌ عجب‌ خوش‌ صدايي‌، عجب‌ خوب‌ است‌، معناي‌ عاشق‌ همينه‌. ما انسانيم‌، ما بايد به‌ انساني‌ عشق‌ بورزيم‌. ما كه‌ مجنون‌ عامري‌ نيستيم‌ كه‌ به‌ هر چيزي‌ عشق‌ بورزيم‌. ما بايد به‌ يك‌ موجودي‌ كه‌ خدا بهش‌ محبت‌ داره‌، امام‌ صادق‌ بهش‌ عشق‌ مي‌ورزه‌. نشسته‌ بود با انگشتش‌ روي‌ زمين‌ خط‌ مي‌كشيد امام‌ صادق‌ و گريه‌ مي‌كرد، مي‌گفت‌: پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌، جانم‌ به‌ قربانت‌. ما وقتي‌ اين‌ قضيه‌ را دربارة‌ اين‌ مجنون‌ مي‌گيم‌، مي‌گيم‌ لابد بهترين‌ همينه‌.  مجنون‌ نشسته‌ بود ليلي‌، ليلي‌ مي‌نوشت‌ گر نباشد ميسر، گر نباشد براي‌ من‌ ميسر كام‌ تو، گر ميسر نيست‌ بر من‌ كام‌ وي‌، عشق‌ بازي‌ مي‌كنم‌ با نام‌ وي‌. حالا اين‌ مجنون‌ ديوانة‌ احمقي‌ كه‌ او اين‌ كار را مي‌كرد. من‌ و شما بايد چكار بكنيم‌؟ من‌ و شما بايد پيروي‌ از امام‌ صادقمون‌ بكنيم‌ كه‌ شب‌ چهارشنبه‌ شب‌ شهادت‌ اون‌ حضرته‌ و انشاء الله‌ بعد هم‌ يادتون‌ نره‌ كه‌ همتون‌ انشاءالله‌ براي‌ مجلس‌ عزاداري‌ اينجا شركت‌ كنيد. انشاء الله‌ شب‌ چهارشنبه‌ اين‌ امام‌ صادق‌ صدير سيرفي‌ مي‌گه‌ همين‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ گاهي‌ كه‌ تنها مي‌نشست‌، مي‌نشست‌ رو به‌ قبله‌ با امام‌ زمان‌ حرف‌ مي‌زد. پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌. گاهي‌ رو مي‌كرد به‌ مردم‌، رو اطركته‌ مقدمه‌ ايام‌ حياتي‌ من‌ اگر او را دركش‌ كنم‌ تمام‌ عمرم‌ خدمتگذارش‌ هستم‌. و چه‌ اشكال‌ داره‌ كه‌ ما هم‌ عشق‌ و علاقه‌اي‌ به‌ يك‌ چنين‌ فردي‌ پيدا بكنيم‌. انشاء الله‌ اميداوارم‌ كه‌ همتون‌، همتون‌ بدون‌ استثنا هر كدامتون‌ هم‌ اشتباهاتي‌ داريد يك‌ خرده‌اي‌ ضعيفيد، تازه‌ وارد شديد بدونيد راه‌ اينه‌. به‌ ياري‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. مبارزه‌ نكنيد، معارضه‌ نكنيد تحت‌ تاثير افراد خشكه‌ مقدس‌ نافهم‌ قرار نگيريد.

 من‌ يك‌ تقاضايي‌ كه‌ از شما همتون‌ دارم‌ اين‌ است‌  كه‌ با اين‌ برنامه‌ مبارزه‌ نكنيد، فقط‌. چون‌ اسباب‌ دردسر هم‌ براي‌ خودتون‌، البته‌ ما انشاء الله‌ اون‌ آقايي‌ كه‌ ماها را دعوت‌ كرده‌ و ما را به‌ طرف‌ خودش‌ خوانده‌ اون‌ مي‌دونه‌ چكار بكنه‌. اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌، من‌ تمام‌ مبارزات‌ مي‌ياد به‌ طرف‌ من‌. خدا مي‌دونه‌ همچين‌ مي‌زنن‌ پشت‌ گردن‌ طرف‌. يك‌ نفر يك‌ روز من‌ را اذيت‌ كرده‌ بود در اين‌ ارتباط‌ نه‌ اينكه‌ حالا من‌ را اذيت‌ بكنند مثلا من‌ را بزنند بخاطر اينكه‌ من‌ آدم‌ بدي‌ هستم‌، عيبي‌ نداره‌. ولي‌ بخاطر اين‌ راه‌ و هدف‌ اذيت‌ كرده‌ بود. شب‌ در خواب‌ حضرت‌ را ديدم‌ حضرت‌ فرمودند من‌ گوشش‌ را مي‌مالم‌. فردا صبح‌ خود اون‌ آقا گفت‌ گوش‌ من‌ از ديشب‌ كر شده‌. من‌ بهش‌ نگفتم‌، الان‌ هم‌ به‌ شماها نمي‌گم‌، نمي‌دونيد هم‌ كي‌ هست‌ اون‌ طرف‌. بعد هم‌ سكتة‌ قلبي‌ كرد بعد هم‌ مدتي‌ مريض‌ بود، بعد يك‌ شب‌ من‌ خوابش‌ را ديدم‌ گفتند برو بهش‌ بگو كه‌ به‌ خودش‌ بگو كه‌ اگر مي‌خوايي‌ اين‌ كسالتت‌ رفع‌ بشه‌ از همان‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌ برگرد. رفتم‌ بهش‌ گفتم‌ نه‌ شما اينجوريد و من‌ همچين‌ خوابي‌ ديدم‌، گفت‌، گريه‌ كرد، آدم‌ خوبي‌ بود. گفت‌ كه‌ من‌ خودش‌ گفت‌ من‌ حسادتم‌ تحريك‌ شد شما اينجور محبت‌ به‌ رفقا مي‌كنيد، جلوي‌ غريبه‌ها اظهار محبت‌ نكنيد به‌ من‌ چون‌ واقعا حسادتها تحريك‌ مي‌شه‌. حسادت‌ من‌ تحريك‌ شده‌ بود اون‌ حرف‌ را زدم‌ اون‌ كار را كردم‌ و خوب‌ هم‌ شد الحمد الله‌ الان‌ هم‌ خوب‌ است‌ و سر حال‌ است‌.

 امام‌ زمان‌ بلده‌ چكار كنه‌ و لذا دفعم‌ كردن‌ تا حالا هم‌ اينقدر دفع‌ كردن‌ كه‌ واقعا بعضيهاش‌ حتي‌ من‌ راضي‌ نبودم‌ ولي‌ آقا لطف‌ كردن‌ به‌ هر حال‌ نمي‌شه‌. ولي‌ باز هم‌ بهتون‌ مي‌گم‌ اين‌، نمي‌خوام‌ بهتون‌ بگم‌ من‌ عزيز ايشان‌ هستم‌، نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ شماها همتون‌ عزيز هستيد ولي‌ راه‌ عزيزي‌ را پيش‌ گرفتيد. يك‌ هدف‌ بزرگي‌ را پيش‌ گرفتيد الذين‌ يصدون‌ ان‌ سبيل‌ الله‌ نباشه‌ كسي‌. اين‌ مطالب‌ را حالا ما امشب‌ همش‌ به‌ متفرقات‌ تمام‌ شد و هدف‌ را من‌ براي‌ اقايون‌ دوستان‌ عزيزمون‌ بگم‌ و هدف‌ ما اينه‌. والان‌ هم‌ باز با آقا قرار داد مي‌زاريم‌. من‌ هنوز مجلسمون‌ را در اون‌ حد نمي‌دونم‌ مخصوصا خوب‌ تك‌ تكي‌ ممكنه‌ گوشه‌ و كنار باشند كه‌ هر شب‌، چون‌ فكر نكنيد اين‌ كار را ما مي‌كنيم‌ خوب‌ بدعته‌، اين‌ حرف‌ درست‌ نيست‌ كه‌ ما دستمون‌ را تو دست‌ خودمون‌ بگذاريم‌ و با امام‌ زمان‌ تعهد بكنيم‌. يك‌ شب‌ به‌ زبانم‌ آمد و مال‌ خودم‌ هم‌ نبود اين‌ كار را در شب‌ جمعه‌ اينجا كردم‌ عده‌اي‌ خدا مي‌دونه‌ اينها تغيير حال‌ پيدا كردند شايد چند نفرشون‌ تو مجلس‌ باشند. رفتند عوض‌ شدند، تعهد با امام‌ زمان‌ اين‌ در همين‌ دعاي‌ بيعت‌ كه‌ در مفاتيح‌ هست‌ مي‌گه‌ دستت‌ را بگذار تو دستت‌ و بيعت‌ كن‌ با امام‌ زمان‌، هر روز صبح‌. اين‌ كار خيال‌ نكنيد درست‌ نيست‌، نه‌ درسته‌. كه‌ انسان‌ دست‌، كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ اين‌ دست‌ تو، يك‌ اين‌ دست‌ كه‌ گذاشتي‌ تو دست‌ راست‌ خودت‌ كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ يك‌ نرمي‌ پيدا كرده‌ در همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ مي‌گذاري‌، بعضيها مي‌دونن‌ من‌ چي‌ مي‌گم‌ كم‌ كم‌ انشاء الله‌ مي‌بينه‌ نه‌ دست‌ خودش‌ نيست‌ دست‌ ديگري‌ آمده‌ و دست‌ او را گرفته‌ و مي‌گه‌ باريك‌ الله‌.

 امام‌ عصر اينقدر مهربانه‌، اينقدر كلمات‌ مهربان‌آميزي‌ به‌ دوستانش‌ مي‌گه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. من‌ اگر بگم‌ كه‌ اگر يك‌ كسي‌ روي‌ اخلاص‌ راه‌، نمي‌تونم‌ اين‌ را بگم‌ چي‌ مي‌گه‌ امام‌ زمان‌. روي‌ اخلاص‌ راه‌ امام‌ زمان‌ را پيش‌ بگيره‌ و بره‌ جلو مي‌دونيد امام‌ زمان‌ بهش‌ چي‌ مي‌گه‌؟ اقل‌ حرفي‌ كه‌ مي‌زنه‌ مي‌گه‌ قربانت‌ برم‌. اين‌ از اين‌ بالاترها مي‌گه‌ حضرت‌. شما فكر نكنيد تو چرا حضرت‌، نخير آقا خودش‌ مهربانه‌، دوسته‌. مي‌گيره‌ افراد را توي‌ بغل‌ گاهي‌ سر روي‌ شانه‌ من‌ نمي‌خوام‌ مطالب‌ را بگم‌ براتون‌ باز ممكنه‌ براي‌ بعضي‌ سنگين‌ باشه‌، يك‌ نفر مي‌گفت‌ حدود نيم‌ ساعت‌ سرم‌ روي‌ شانة‌ حضرت‌ بود. سر حضرت‌ هم‌ روي‌ شانة‌ من‌ هي‌ درد و دل‌ مي‌كرد هي‌ گريه‌ مي‌كرد هي‌ صحبت‌ مي‌كرد، هي‌ گريه‌ مي‌كرد. من‌ گريه‌ مي‌كردم‌ تا حالت‌ ضعفي‌ به‌ هر دومون‌ دست‌ داد. شما نمي‌بينيد آقاي‌ مهربانتون‌ را، و اونهايي‌ كه‌ ديدند خوشا به‌ حالشون‌ مي‌دونن‌ چقدر اين‌ آقا بزرگوار و مهربانه‌. جانش‌ انسان‌ را بده‌، بهشتش‌ را بده‌، آخرتش‌ را بده‌، ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المومنين‌ انفسهم‌ شما فكر مي‌كنيد كه‌ خدا جان‌ شما را مي‌خره‌ كه‌ بهتون‌ يك‌ بهشت‌ و يك‌ باغ‌ بزرگي‌ بده‌ كه‌ بريد توش‌ بچريد. ان‌ الله‌ الشتري‌، و ان‌ لهم‌ الجنه‌. جنتي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ توش‌ اون‌ جنت‌ اصلشه‌. خدايا ما را امشب‌ مورد لطف‌ بيشتر آقامون‌ قرار بده‌ حالا كه‌ شما امشب‌ الحمد الله‌ حال‌ داريد و توجه‌ داريد دست‌ چپتون‌ را بگذاريد توي‌ دست‌ راستتون‌ و دست‌ راستتون‌ مال‌ امام‌ زمان‌ بشه‌.

 آقاجان‌ يا صاحب‌ الزمان‌ مي‌خواييم‌ باهات‌ بيعت‌ كنيم‌. دستمون‌ انشاء الله‌ از معصيت‌ نباشد، قلبمون‌ آلوده‌ به‌ معصيت‌ و گناه‌ نباشه‌. يا بقية‌ الله‌، آقاجان‌ روحمون‌ سياه‌، قلبمون‌ سياهه‌. هر چه‌ باشيم‌ هر كه‌ باشيم‌ هر عملي‌ كه‌ داشته‌ باشيم‌ لايق‌ حرف‌ زدن‌ با شما نيستيم‌ اما چه‌ كنيم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ اما اجازه‌ داده‌، خودت‌ هم‌ مهرباني‌ خودت‌ هم‌ ما را دوست‌ داري‌ من‌ مي‌دونم‌ شبهاي‌ احياء چه‌، با اينكه‌ توي‌ مسجد بود افراد مختلفي‌ هم‌ اونجا بود، ريش‌ تراشيده‌ بود، همه‌ جور بودند، خوب‌ ديدند ديگه‌ من‌ كه‌ نگفتم‌، من‌ كه‌ نديدم‌، من‌ كه‌ نگفتم‌ اونچه‌ كه‌ متوجه‌ شدم‌ ديدند رفقا، خودشون‌ هم‌ گفته‌اند كه‌ چه‌ دستي‌ به‌ سر همه‌ مي‌كشيد، چه‌ محبتي‌ به‌ همه‌ مي‌كرد. يا بقية‌ الله‌ دوستان‌ را كجا كنيم‌ محزون‌، تو كه‌ تجار حتي‌ با دشمنان‌ نظر داري‌. امام‌ صادق‌ ديدن‌ نيمه‌هاي‌ شب‌ يك‌ كلوله‌ بار بزرگي‌ روي‌ دوشش‌ گذاشته‌ يك‌ نفر گفت‌ آقا من‌ هم‌ مي‌خوام‌ خدمت‌ بكنم‌، كمك‌ بكنم‌، بهش‌ كمك‌ كرد آمد در خارج‌ شهر مدينه‌ يك‌ عده‌ خوابيده‌ بودند حضرت‌ بالاي‌ سر همة‌ اينها نان‌ و خرما و اينها گذاشت‌ و رفت‌ اين‌ آقا عرض‌ كرد كه‌ آقا اين‌ها همه‌ دوستان‌ شما بودند، حضرت‌ فرمود اينها دشمنان‌ ما هستند. اگر دوستان‌ ما باشند كه‌ اينجوري‌ باهاشون‌ رفتار نمي‌كنيم‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ از تو سؤال‌ مي‌كنه‌ تو بهش‌ مي‌گي‌، يامن‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئل‌ هو من‌ لم‌ يعرفه‌ تهنن‌ رفع‌ اي‌ خدايي‌ كه‌ به‌ اونهايي‌ كه‌ اصلا تو را نمي‌شناسند محبت‌ مي‌كني‌ امام‌ زمان‌ هم‌ وجه‌ الله‌ است‌، روح‌ الله‌ است‌ آيت‌ الله‌ است‌، نشانة‌ خداست‌ بايد اينطور باشه‌. يا بقية‌ الله‌. مي‌شه‌ دستتون‌ را بياريد زير دست‌ ما يا روي‌ دست‌ ما، ما الان‌ درسته‌ كار مشكله‌ ولي‌ بخاطر رسيدن‌ به‌ مشكلات‌  انشاء الله‌ و خودت‌ هم‌ كمك‌ مي‌كني‌ يقينا كمك‌ مي‌كنيد و شما هم‌ به‌ ما محبت‌ مي‌كنيد، ما به‌ خدا برسيم‌ به‌ شما برسيم‌ به‌ حقيقت‌ ولايت‌ و توحيد برسيم‌ به‌ حقيقت‌ عبوديت‌ و جهاد با نفس‌ برسيم‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار بگيريم‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌ آقاجان‌ ما از همين‌ الان‌ با شما قرار مي‌گذاريم‌ كه‌ ما بندة‌ شما باشيم‌، مطيع‌ شما باشيم‌. كاري‌ كه‌ قلب‌ شما را رنجيده‌ مي‌كنه‌ انشاء الله‌ انجام‌ نديم‌. شما هم‌ به‌ ما لطف‌ كنيد فقط‌ يك‌ لطف‌ به‌ ما داشته‌ باشيد و اونكه‌ ما را از خواص‌ خودتون‌ قرار بديد. يا بقية‌ الله‌ آيا قبوله‌؟ خوشا به‌ اون‌ گوشي‌ كه‌ قبولي‌ را شنيده‌، خوشا به‌ حال‌ اون‌ كساني‌ كه‌ اين‌ مسائل‌ را درك‌ مي‌كنند.

 همه‌ با توجه‌ حالتون‌ را از دست‌ نديد حالتون‌ را از دست‌ نديد توجهتون‌ را به‌ امام‌ زمانتون‌ بديد انشاء الله‌ امشب‌ اين‌ مجلسمون‌ ذخيرة‌ تمام‌ عمرمون‌ و انشاء الله‌ اين‌ مجلسمون‌ براي‌ هميشمون‌ انشاء الله‌ ذخيره‌ باشد.

 

۱۵ صفر ۱۴۱۵ قمری – اعتقادات صحیح و درست

 اعتقادات‌ صحيح‌ و درست‌ 15 صفر 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌).

 آمد و يك‌ نفر طلب‌ كار بيخ‌ خر من‌ را گرفت‌ و كشوندم‌ طرف‌ جهنم‌، ما دسته‌ چكمون‌ اگر نباشه‌ كه‌ نمي‌تونيم‌ جواب‌ او را بديم‌، اونجا بي‌ محل‌ هم‌ نمي‌شه‌ چك‌ كشيد به‌ هر حال‌ قد تنا قبل‌ يوم‌ الحساب‌، شما اگر دسته‌ چك‌ هم‌ بهتون‌ بدن‌ ببينيد هيچي‌ تو حسابتون‌ نداريد فايده‌اي‌ نداره‌ چون‌ بي‌ محل‌ نمي‌شه‌ اونجا، كلاه‌ و اين‌ حرفها اصلا محل‌ نداره‌، توي‌ حسابتون‌ چجوري‌ مي‌ريزند؟ از همين‌ نماز جماعتها از همين‌ زيارتها، زيارت‌ سيد الشهدا، زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ وقت‌ نگاه‌ مي‌كنيد و مي‌بينيد كه‌ يك‌ شماره‌ گذاشتند و بي‌ نهايت‌ در كنار اين‌ صفر گذاشتند به‌ به‌ چقدر من‌ پول‌ داشتم‌، من‌ تا به‌ حال‌ خبر نداشتم‌ بخوام‌ تمام‌ بهشت‌ را هم‌ بخرم‌ با اين‌ پول‌ با اين‌ پس‌ انداز كه‌ ما عندكم‌ ينفد و ما عند للّه‌ باق‌، هر چه‌ كه‌ پيش‌ شما باشه‌ از بين‌ مي‌ره‌ خداي‌ نكرده‌ كه‌ همش‌ تعارفهاي‌ بي‌ خود است‌، زبانم‌ لال‌، زبانم‌ لال‌ اگر يكي‌ از ماها بميره‌، بعد از صد و بيست‌ سالها، كه‌ همة‌ اينها خودمان‌ را مسخره‌ كرديم‌ نه‌ صد و بيست‌ سالش‌ درسته‌ نه‌ زبانم‌ لالش‌ درسته‌ نه‌ خداي‌ نكرده‌اش‌ درسته‌، هم‌ خدا مي‌كنه‌ هم‌ زبانمان‌ لال‌ نباشه‌ هم‌ صد و بيست‌ سال‌ نخواهد بود اگر مرديم‌ اونجا بايد يك‌ چيزي‌ داشته‌ باشيم‌.

 اونچه‌ كه‌ براي‌ روز قيامتمون‌ گذاشتيم‌ اون‌ باقيه‌ والاّ بدنمون‌ را هم‌ ازمون‌ مي‌گيرند لباسمونم‌ ازمون‌ مي‌گيرن‌، زن‌ و بچه‌ و هر چي‌ داريم‌ ازمون‌ مي‌گيرند همين‌ بدن‌ را هم‌ از ما مي‌گيرند، شما فكر نكنيد بدن‌ ما اون‌ مال‌ ماست‌ نه‌ مال‌ شما نيست‌ مي‌رود زير خاك‌، شما يك‌ روح‌ آزادي‌ انشاء اللّه‌ داريد كه‌ به‌ طرف‌ فضا پرتاب‌ مي‌كنند، دربارة‌ روح‌ اگر يك‌ شب‌ فرصت‌ شد براتون‌ توضيح‌ مي‌دم‌، اين‌ روح‌ فقط‌ يك‌ چيز بايد داشته‌ باشه‌ و اون‌ همون‌ دسته‌ چكه‌، همون‌ حسابه‌، همون‌ پس‌ اندازه‌ كه‌ و ما عند للّه‌ باق‌، هر چي‌ تو اون‌ بانك‌ الهي‌ پول‌ گذاشته‌ باشيم‌ اون‌ باقيه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ از جبهه‌ يك‌ جواني‌ برگشته‌ بود يك‌ پاشو از دست‌ داده‌ بود، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ پام‌ و دارم‌ يك‌ پام‌ هست‌ كه‌ خوب‌ طبعا ديديم‌ يك‌ پاش‌ هست‌، گفت‌: اين‌ را نمي‌گم‌ اين‌ نيست‌ اون‌ پايي‌ را كه‌ تو جبهه‌ از بين‌ رفته‌ اون‌ هست‌ گفتم‌: باريكلا اينجا، يك‌ مطلبي‌ را خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌، حكمت‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ يك‌ مقامي‌ به‌ يك‌ كمالي‌ از معرفت‌ مي‌رسه‌ تمام‌ وجودش‌ مي‌شه‌ حكمت‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ او حكمت‌ مي‌بخشه‌ نگاهش‌ حكمت‌ آميزه‌، قلبش‌ پر از حكمته‌، گوشش‌ فقط‌ حكمت‌ مي‌شنوه‌ شما مي‌گيد چطور نگاهش‌ حكمت‌ آميزه‌؟ شما هم‌ نگاه‌ كنيد به‌ يك‌ گلدان‌ گل‌ ازش‌ لذت‌ ببريد او هم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ و او هم‌ لذت‌ مي‌بره‌ اما لذت‌ او با لذت‌ تو خيلي‌ فرق‌ داره‌، تو ظاهر را ببيني‌ او خدا را داره‌ مي‌بينه‌ او مي‌گد هر ورقش‌ دفتري‌ است‌ معرفت‌ كردگار ما يك‌ وقت‌ كنار يك‌ باغچة‌ پر از گل‌ ايستاده‌ بوديم‌ من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ گفتم‌ كه‌ نگاه‌ كن‌ خداي‌ تعالي‌ با اين‌ گلها داره‌ تبسم‌ به‌ صورت‌ بندگانش‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌: بندگان‌ من‌ اينقدر دوستتون‌ دارم‌ كه‌ براي‌ اينكه‌ لذت‌ ببري‌ خوشت‌ بياد گلهاي‌ رنگارنگ‌، ميوه‌هاي‌ رنگارنگ‌ را برات‌ تهيه‌ كردم‌ تو فقط‌ نگاه‌ كني‌ خوشت‌ بياد. حالا بحث‌ اينجا را من‌ نمي‌تونم‌ زياد مشروح‌ عرض‌ كنم‌، ما اگر اعتقاد داشته‌ باشيم‌ جدي‌ بگيريم‌ آقايون‌، دين‌ را حقايق‌ را،به‌ خدا قسم‌ خيلي‌ موفق‌ مي‌شيم‌ متاسفانه‌ جدي‌ نمي‌گيريم‌ مطالب‌ را، مطلبي‌ كه‌ داشتم‌ عرض‌ مي‌كردم‌ و شاخ‌ و برگي‌ پيدا كرد و به‌ شاخه‌اي‌ رفتم‌ ريشة‌ اصل‌ اين‌ بود كه‌ بعد از تحقيقات‌ بسيار زياد كه‌ بايد عرض‌ كنم‌ جز در كتاب‌ خودم‌ در جاي‌ ديگر اين‌ مطلبي‌ را كه‌ دربارة‌ پيدا كردن‌ راه‌ صحيح‌ اعتقادات‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ پيدا نمي‌كنيد و اين‌ مطلب‌ را من‌ بعد از اينكه‌ تحقيق‌ كردم‌، خدا رحمت‌ كند مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ گلپايگاني‌ را ايشان‌ در قم‌ در سال‌ سه‌ روز براي‌ تحقيق‌ از حقايق‌ و معارف‌ قرآن‌ يك‌ كنفرانسي‌ تشكيل‌ مي‌دادند به‌ نام‌ دارالقرآن‌، دربارة‌ حقايق‌ قرآن‌ در انجا علماي‌ شهرستانها جمع‌ مي‌شدند و بحث‌ مي‌كردند، معلومه‌ يك‌ جلسه‌اي‌ را كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد تشكيل‌ بده‌ اون‌ هم‌ در قم‌، در شهرهاي‌ مختلف‌ هم‌ دانشمندان‌ سطح‌ بالا را دعوت‌ مي‌كردند كه‌ بياييد بنشينيد دربارة‌ مسائل‌ مختلف‌ قرآن‌ بحث‌ كنيد.

 خدا توفيق‌ داده‌ بود در هر سال‌ كه‌ از اول‌ تاسيس‌ اين‌ كنفرانس‌ تا آخر اين‌ كنفرانس‌ كه‌ سال‌ گذشته‌ بود و ايشان‌ از دار دنيا رفتند كه‌ خدا انشاء اللّه‌ درجات‌ ايشان‌ عاليست‌ متوالي‌ قرار بدهد در هر سال‌ در اون‌ جلسه‌ شركت‌ مي‌كردم‌ در يكي‌  از اين‌ جلسات‌ اين‌ مطلبي‌ را كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ در اونجا من‌ مطرح‌ كردم‌ و چاپ‌ شد در كتاب‌ به‌ عنوان‌ هديه‌ به‌ تمام‌ دانشمندان‌ داده‌ شد اون‌ كتاب‌ به‌ نام‌ دو مقاله‌ كه‌ الان‌ چاپ‌ شده‌ يك‌ بخشي‌ دارد به‌ نام‌ اعجاز قرآن‌ و اين‌ مطلب‌ را دلمان‌ مي‌خواد يك‌ عده‌ از آقايون‌ خوب‌ دقت‌ كنند و انشاء للّه‌ به‌ راه‌ پيدا كردن‌ اعتقادات‌ صحيح‌ را و اين‌ كليد را پيدا كنند تا در صراط‌ مستقيم‌ در اعتقادات‌ قرار بگيرند يك‌ دسته‌ از دوستان‌ هستند كه‌ بعضيشون‌ هم‌ در مجلس‌ هستند با شعارهاي‌ مختلف‌ اينها در راه‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ حرفهاي‌ من‌ گوش‌ مي‌دن‌ و خيال‌ كردن‌ من‌ هم‌ آدمي‌ هستم‌ و به‌ هر حال‌ اومدن‌ و با سليقة‌ كمي‌ كه‌ داشتند ما را انتخاب‌ كردند و من‌ يكي‌ از دستوراتي‌ كه‌ من‌ حتما اينها را ملزم‌ مي‌كنم‌ بايد تعليم‌ بگيرند اين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ چون‌ اگر غير از اين‌ حركت‌ كنيد براي‌ اعتقاداتتون‌ از راه‌ منحرف‌ شديد اون‌ مطلب‌ اينه‌ اول‌ بايد اثبات‌ كرد كه‌ قرآن‌ معجزه‌ است‌، آقايون‌ اين‌ قرآني‌ كه‌ ما داريم‌، اين‌ در قرآن‌ شريف‌ خودش‌ گفته‌ كه‌ من‌ معجزه‌ هستم‌ اعجاز قرآن‌ را ما در اون‌ كتاب‌ اثبات‌ كرديم‌ شما بدونيد هر پيغمبري‌ كه‌ مي‌آمد با هر طاغوتي‌ كه‌ روبرو مي‌شد گاهي‌ با مسائل‌ علمي‌ با اون‌ روبرو مي‌شد گاهي‌ با معجزه‌ مثلا حضرت‌ موسي‌ آمد در مقابل‌ فرعون‌ قرار گرفت‌ و عصاشو انداخت‌ اژدها شد يا يد بيضا كرد دستش‌ را درآورد تمام‌ اون‌ قست‌ روشن‌ شد و اين‌ دو معجزه‌ را خدا به‌ او داد و فرعون‌ عناد كرد ولي‌ سحره‌ به‌ موسي‌ ايمان‌ آوردند.

 حضرت‌ عيسي‌ مرده‌ زنده‌ مي‌كرد حضرت‌ موسي‌ اين‌ بود معجزه‌اش‌ و پيغمبر اكرم‌ هم‌ يك‌ معجزة‌ زندة‌ باقيه‌ داره‌، كه‌ هر كس‌ از طريق‌ عقل‌ و علم‌ نتوانه‌ پيغمبر اكرم‌ را و رسالتش‌ را بشناسه‌ بياد از اين‌ طريق‌ معجزه‌ بشناسه‌. چقدر كار كرديد روي‌ اين‌ جهت‌؟ شما همتون‌ شنديد قرآن‌ معجزه‌ است‌ اما هيچ‌ روش‌ كار كرديد؟

 ببينيد سابقة‌ اثبات‌ اعجاز قرآن‌ اينه‌، كه‌ اگر قرآن‌ معجزه‌ بود، معجزه‌ هم‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ در تمام‌ سراسر عالم‌ وجود هيچ‌ وسيله‌اي‌ نتواند اين‌ پديده‌ را ايجاد كند جز نيروي‌ مافوق‌ طبيعت‌، اين‌ معناي‌ معجزه‌ است‌ لذا خداي‌ تعالي‌ در خود قرآن‌ دربارة‌ اعجاز قرآن‌ مي‌فرمايد: فوق‌ الاجتهاد جن‌ و الانس‌ علي‌ ان‌ يعطي‌ بمثلها هذا القرآن‌ ما يعطو من‌ مثلهي‌ ولو قال‌ بعضهم‌ لبعض‌ كثيرا ببينيد جمادات‌ كه‌ نمي‌تونند كتاب‌ بيارند حيوانات‌ هم‌ كه‌ نمي‌تونند جن‌ و انس‌ كه‌ دو موجود عادلند اينها اگر همشون‌ پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدن‌ بخوان‌ يك‌ قرآني‌ مثل‌ اين‌ قرآن‌ را بيارند نمي‌تونند در يك‌ آيه‌اي‌ ديگر مي‌فرمايد: ده‌ تا سوره‌ را نمي‌تونند در يك‌ آية‌ ديگر مي‌فرمايد: كه‌ فاتو بسورة‌ من‌ مثله‌ يك‌ سوره‌ بياريد سورة‌ انا اعطيناك‌ الكوثر فصل‌ لربك‌ والنحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر اگر نمي‌توانيد، بعد مي‌فرمايد فلل‌ لم‌ تفعلو و لم‌ تفعلو به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ هرگز نمي‌توانيد براي‌ اين‌ است‌ كه‌ قدرتش‌ را نداريد، و اين‌ همه‌ دشمن‌ قرآن‌ تا بحال‌ داشته‌ نتوانستند اين‌ كار را انجام‌ بدن‌ و اين‌ قرآن‌ هميشه‌ در راس‌ مطالب‌ علمي‌ دنيا بوده‌ تا به‌ الان‌.

 من‌ اگر بخوام‌ اونچه‌ كه‌ در اونجا بحث‌ كردم‌ و در اون‌ كتاب‌، در اون‌ جزوه‌ نوشتم‌ بخوام‌ اينجا بحث‌ كنم‌ طولاني‌ مي‌شه‌ كتاب‌ چون‌ هموني‌ هم‌ كه‌ در كتاب‌ نوشته‌ شده‌ خيلي‌ هم‌ مختصره‌ طولاني‌ مي‌شه‌ اوجا ثابت‌ كرديم‌ كه‌ قرآن‌ معجزه‌ است‌ وقتي‌ كه‌ ثابت‌ شد قرآن‌ معجزه‌ است‌  خدا هم‌ ثابت‌ مي‌شه‌ چون‌ ببينيد طبيعت‌ نمي‌تونه‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ را بوجود بياره‌ جن‌ و انس‌ نمي‌تونن‌ بوجود بيارند ما تونستيم‌ اين‌ را ثابت‌ كنيم‌ پس‌ حتما خدا يك‌ نيروي‌ مافوق‌ طبيعت‌ كه‌ با ماست‌ و حكيم‌ است‌ او اين‌ قرآن‌ را بوجود آورده‌ پس‌ خدا ثابت‌ مي‌شه‌ كسي‌ هم‌ كه‌ بوسيلة‌ او اين‌ قرآن‌ به‌ دست‌ بشر رسيده‌ است‌ او هم‌ رسالتش‌ ثابت‌ مي‌شه‌ معناي‌ رسول‌ همين‌ است‌ كه‌ كلام‌ خدا را به‌ بشر برسونه‌ مسئلة‌ سوم‌ كه‌ با يك‌ تير بعضي‌ مي‌گن‌ دو نشان‌ ما مي‌گيم‌ سه‌ نشان‌ مي‌زنيم‌ با اين‌ تير نشان‌ سومي‌ را كه‌ مي‌زنيم‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ بنا شد قرآن‌ معجزه‌ باشه‌ همة‌ مطالب‌ حقه‌ اينطوره‌ ديگه‌، همة‌ مطالب‌ قرآن‌ حق‌ مي‌شه‌ او يك‌ كليدي‌ مي‌شه‌ براي‌ ما كه‌ عقايدمون‌ را از قرآن‌ بدست‌ بياريم‌ اين‌ خيلي‌ مهمه‌ يك‌ كسي‌ در منبر البته‌ من‌ صلوات‌ را براي‌ بازي‌ و از اينجور مسائل‌ غلط‌ مي‌كنم‌ كه‌ استخدام‌ كنم‌ من‌ مكرر به‌ دوستانم‌ گفته‌ام‌ وقتي‌ كه‌ صلوات‌ مي‌فرستيد براي‌ اينكه‌ يكي‌ وارد مي‌شه‌ يا مثلا مي‌خواييد حواسها جمع‌ بشه‌ يا مثلا فرض‌ كنيد مي‌خواييد ِا يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشيد نباشه‌، وقتي‌ صلوات‌ مي‌فرستيد داريد بزرگترين‌ دعا را مي‌كنيد مي‌گيد خدايا درودت‌ را شفاعت‌ مي‌كنيم‌ دعا براي‌ بزرگترين‌ محبوب‌ خدا مي‌كنيد كه‌ اون‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبره‌ والاّ مي‌خواستم‌ بگم‌ اگر نفهميديد صلوات‌ بفرستيد و بفرستيد آقا اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد، بهتون‌ بگم‌ اگر فهميديد بفرستيد مي‌فرستيد بگم‌ اگر نفهميديد باز مي‌فرستيد اونجوري‌ نباشيد باور كنيد جدي‌ باشيد برادران‌ عزيز به‌ هر حال‌.

 تمام‌ يك‌ كليدي‌، اگر اعجاز قرآن‌ براتون‌ ثابت‌ بشه‌ يك‌ كليدي‌ به‌ دستتون‌ داده‌ شده‌ كه‌ تمام‌ معارف‌ و حقايق‌ و اعتقاداتتون‌ صحيح‌ به‌ دستتون‌ مي‌رسه‌ از طريق‌ قرآن‌ و از طريق‌ مفسرين‌ قرآن‌ و اين‌ مطلب‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌ اين‌ پيغمبر اكرم‌ در احاديثي‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كردند من‌ تا پانصد سند براي‌ اين‌ حديث‌ در سخنان‌، در كتب‌ اهل‌ سنت‌ و شيعه‌ ديدم‌ و حتي‌ در يك‌ كتاب‌ اين‌ اسناد جمع‌ شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود: اني‌ تاركم‌ في‌ كم‌ الثقلين‌ من‌ در مورد شما دو چيز سنگين‌ پر قيمت‌ پر ارزش‌ مي‌زارم‌ كتاب‌ اللّه‌ و عترتي‌، كتاب‌ خداست‌ و عترتم‌ هستند. شما مي‌گيد اون‌ دو تا را معرفي‌ كرد يك‌ عده‌ گفتند ما كتاب‌ خدا برامون‌ كافيه‌، كتاب‌ خدا كافيه‌ خوب‌ بعله‌، جايي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ هست‌ حسبتا كتاب‌ اللّه‌، كتاب‌ خدا برامون‌ كافيه‌ مثل‌ اين‌ كلام‌ مي‌دونيد مثل‌ چيه‌؟ مثل‌ اينه‌ كه‌ شما وارد دانشگاه‌ بشيد كتاب‌ درسي‌ دانشگاه‌ اونجا باشه‌ بگيد: ما كتاب‌ بسه‌ ديگه‌ آقاي‌ استاد تشريف‌ نيارند، از اين‌ هم‌ بالاتر يك‌ كتابي‌ باشه‌ كه‌ تمامش‌ با رمز مطالب‌ مهم‌ علمي‌ با رمز نوشته‌ شده‌ باشه‌، شما بگيد اين‌ كتاب‌ بسه‌ آقاي‌ استاد دانشگاه‌ نمي‌خواد تشريف‌ بياريد اگر هم‌ بياييد قدمات‌ و خرد مي‌كنيم‌ اون‌ كار صدر اسلام‌ شد متاسفانه‌ كنار بستر پيغمبر وقتي‌ كه‌ پيغمبر فرمود: ايتوني‌ بداوات‌ و بياض‌ من‌ اگر سيد بخاري‌ اين‌ را ننوشته‌ بود من‌ آدرس‌ بدم‌ بهتون‌ اگر سيد بخاري‌ اون‌ روايات‌ نوشته‌ شده‌ اون‌ جريان‌ نوشته‌ شده‌ و اسم‌ هم‌ برده‌، لذا تقيّه‌ نمي‌خونيم‌ چرا در خودشان‌ تقيّه‌ نكردند ما تقيّه‌ كنيم‌؟ گفت‌ ايتوني‌ بدوات‌، يا يك‌ كاغذ و قلم‌ بياريد تا من‌ يك‌ چيزي‌ براتون‌ بنويسم‌ كه‌ بعد از من‌ گمراه‌ نشويد قال‌ عمر: ان‌ رجل‌ يحجر عجيبه‌ها ماها بر طبق‌ صحيح‌ بخاري‌ يا اگر اهل‌ تحقيق‌ اگر باشيد صحيح‌ بخاري‌ يك‌ كتابي‌ است‌ كه‌ اين‌ در اول‌ اين‌ كتاب‌ نوشته‌ شده‌ اصحه‌ الكتاب‌ بعد از قرآن‌، صحيحترين‌ كتابها بعد از قرآن‌.

 در باب‌ عمر مريض‌ در موقع‌ وفات‌ اين‌ روايت‌ را در اونجا نقل‌ مي‌كنه‌ قال‌ عمر: ان‌ رجل‌ و يحجر اين‌ مرد هذيان‌ مي‌گه‌ قد قرب‌ عليه‌ رجع‌، درد برش‌ فشار اورده‌ حسبنا كتاب‌ اللّه‌، كتاب‌ خدا براي‌ ما بسه‌ حرفهاي‌ هذياني‌ ان‌ الرجل‌ با كلمة‌ ان‌ رجل‌ ما يك‌ دكتري‌ بود در تهران‌ اين‌ آمده‌ بود مشهد در همون‌ جلسات‌ بحث‌، خداي‌ تعالي‌ لطفي‌ كرده‌ كه‌ من‌ حد ورود و خروج‌ بحث‌ را مي‌دونم‌ چجوري‌ وارد بشم‌ و خارج‌ بشم‌ اين‌ كتابي‌ دربارة‌ شبهاي‌ مكه‌ نگاه‌ كنيد با عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ من‌ بحث‌ كردم‌ ببينيد چجوري‌ ورود و خروج‌ بحث‌ را انجام‌ دادم‌، به‌ اين‌ دكتر سني‌ گفتم‌ كه‌: آقاي‌ دكتر، گفت‌: بعله‌، گفتم‌ اگر كسي‌ با پيغمبر؟ چون‌ مي‌دانستم‌ روايت‌ را نديده‌ بود ايشان‌ اين‌ مرد ببينيد ان‌ الرجل‌ توهينه‌ها يعني‌ اگر به‌ شما بگن‌ اين‌ مرد يك‌ كلمه‌اي‌ معناي‌ ان‌ الرجل‌ يك‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ من‌ باز فارسي‌ اش‌ را نمي‌تونم‌ بگم‌ حالا ذهنتون‌ را از پيغمبر دور كنيد، اين‌ مردتيكه‌، اين‌ فارسيش‌ اينه‌، ان‌ الرجل‌ و يحجر هذيان‌ مي‌گه‌ قد قلب‌ عليه‌ الرجع‌ درد بهش‌ فشار آورده‌.

 خوب‌ اگر كسي‌ اينجور بگه‌ خدا لعنتش‌ كنه‌ من‌ اين‌ را قبول‌ ندارم‌ هر كي‌ باشه‌ رفتم‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ را از مرحوم‌ بگيرم‌ گفت‌ مي‌خواي‌ چكار؟ گفت‌ يك‌ عمويي‌ دارم‌ در تهران‌ اون‌ من‌ را ارشاد مي‌كنه‌ من‌ مي‌رم‌ پيش‌ او ببينم‌ چي‌ مي‌گه‌؟ رفت‌ و برگشت‌ آمد پيش‌ من‌ گفت‌: فكر كردم‌ كه‌ حالا يك‌ اشتباهي‌ ايشان‌ كرده‌ در مدت‌ عمرش‌ خوب‌ معصوم‌ كه‌ نبوده‌ يك‌ خطائي‌ كرده‌ وقتي‌ كه‌ آمد پيش‌ من‌ تونستم‌ بحمدللّه‌ بحث‌ كنم‌ و خيلي‌، ما بحمدللّه‌ به‌ الطاف‌ پروردگار در همان‌ مسجد كانون‌ كه‌ الان‌ اگر تشريف‌ بياريد محلة‌ بهاييهاي‌ مشهد بود كه‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌ قبل‌ اسم‌ اين‌ ميدان‌ به‌ نام‌ صاحب‌ الزمان‌ و خيابان‌ را به‌ نام‌ صاحب‌ الزمان‌ و بهاييهاي‌ محل‌ را بحمدللّه‌ مسلمان‌، و طبق‌ آماري‌ كه‌ داشتيم‌ بيست‌ نفر از اهل‌ سنتي‌ كه‌ در ايران‌ بودند از شخصيتها شيعه‌ و حدود دويست‌ و پنجاه‌ نفر مسيحي‌ كه‌ در ظرف‌ دو سالها دوست‌ و پنجاه‌ نفر مسيحي‌ از اون‌ دويستايي‌ كه‌ وارد ايران‌ مي‌شدند مسلمان‌ و شيعه‌ كه‌ حالا بحثش‌ را نمي‌خوام‌ بكنم‌ اون‌ مسلمان‌ شد شيعه‌ شد. حسبنا كتاب‌ اللّه‌ كتاب‌ خدا براي‌ ما كافي‌ است‌.

 آقايان‌ اين‌ كلام‌ به‌ قدري‌ عجيبه‌ كه‌ هنوز هم‌ كسي‌ كه‌ بخواد شما را از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ كنه‌ به‌ همين‌ مطلب‌ اتّكا مي‌كنه‌ هر كس‌ به‌ شما گفت‌ ما فقط‌ به‌ قران‌ معتقديم‌، به‌ روايات‌ كاريم‌ بدونيد يك‌ شيطان‌ است‌ به‌ صورت‌ انسان‌ در آمده‌ و مي‌خواد شما را منحرف‌ كنه‌ تمام‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ روايت‌ را نوشتند در همان‌ دوراني‌ كه‌ من‌ دنبال‌ بعضي‌ از مطالب‌ بودم‌ در مدينه‌ شخصي‌ بود اونوقت‌ كه‌ حالا در رياضه‌ به‌ نام‌ ابن‌ باب‌ يكي‌ از علماي‌ معروف‌ اهل‌ سنته‌ در وقتي‌ كه‌ قبرستان‌ بقيع‌ را خراب‌ مي‌كردند ايشان‌ بوده‌ و جز علما بوده‌ خوب‌ طبعا همين‌ فرد هم‌ مونده‌، من‌ اين‌ روايت‌ را در منزلش‌ از او سوال‌ كردم‌ كه‌ شما نظرتون‌ دربارة‌ اني‌ تاركم‌ في‌ كم‌ الثقيلن‌ كتاب‌ اللّه‌ عترتي‌ چيه‌؟ گفت‌ روايت‌ صحيحه‌ كه‌ يك‌ روايت‌ ديگه‌ هم‌ سوال‌ كردم‌ كه‌ اين‌ بود كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌: خلفايي‌ من‌ بعده‌ اثنا عشر، خلفاي‌ من‌ بعد از من‌ دوازده‌ نفرند كه‌ اين‌ را گفت‌ كه‌ روايتتون‌ صحيحه‌. كه‌ اين‌ حالا يك‌ بحث‌ ديگه‌ است‌.

 اين‌ روايت‌ را همه‌ قبول‌ دارند، پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد من‌ يفترقا، اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ اللّه‌ و عترتي‌ ما ان‌ تمسكتم‌ بهما تا وقتي‌ كه‌ به‌ اين‌ دوتا متمسّك‌ هستيد نه‌ يكيش‌، ما ان‌ تمسّكتم‌ بهما لن‌ تضلو ابدا هرگز گمراه‌ نمي‌شيد لن‌ يفترقا اينها از هم‌ جدا نمي‌شن‌. كسي‌ كه‌ بگه‌ من‌ فقط‌ روايات‌ را قبول‌ دارم‌ قران‌ را قبول‌ ندارم‌ مثل‌ بعضي‌ از اخباريها كه‌ مي‌گن‌، اين‌ هم‌ غلط‌ گفته‌، كسي‌ كه‌ بگه‌ قرآن‌ را قبول‌ دارم‌ و روايات‌ را قبول‌ ندارم‌ اين‌ هم‌ غلط‌ گفته‌ من‌ يفترقا حتي‌ يردا عليّه‌ الحوض‌ يعني‌ تا روز قيامت‌ هم‌ اينها از هم‌ جدا نمي‌شن‌. استاد از كتاب‌ جدا نمي‌شه‌ كتاب‌ از استاد جدا نمي‌شه‌، شما مي‌گيد چطور مي‌شه‌ قرآن‌ را مي‌خونيم‌ خيلي‌ هم‌ مي‌فهميم‌ خيلي‌ هم‌ ترجمه‌ هاش‌ خوبه‌ اين‌ قرآني‌ كه‌ در دست‌ شما هست‌ در خود قرآن‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌فرمايد كه‌ طبيانكم‌ بشي‌ بيانگر همة‌ چيزها هستم‌ شما اگر تونستيد نماز ظهرتون‌ را چهار ركعته‌ از تو قرآن‌ پيدا كنيد ما جايزه‌ بهتون‌ مي‌ديم‌ چهار ركعته‌ نماز ظهر آيا كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌؟ نماز صبح‌ كجا نوشته‌؟ كيفيت‌ مسائل‌ نماز كجا نوشته‌؟ پس‌ چطور طبيان‌ كل‌ شي‌؟ من‌ يك‌ كتاب‌ در هندوستان‌ ديدم‌ در كتابخانة‌ مرحوم‌ صاحب‌ اين‌ كتاب‌ اين‌ را براي‌ من‌ حل‌ كرد شايد براي‌ شما هم‌ اين‌ مشكل‌ هل‌ بشه‌ كتابي‌ بود يك‌ قصيده‌ دربارة‌ مدح‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ شعر معمولي‌ بود شايد پنجاه‌ فرد شعر بود ولي‌ يك‌ كتاب‌ به‌ قطر مفاتيح‌ در شرح‌ اين‌ شعرها نوشته‌ شده‌ بود، اگر شعر را همينطور مي‌دادن‌ دستتون‌ خيلي‌ مي‌خوايد شما دربارش‌ بحث‌ كنيد يك‌ ساعت‌ بيشتر لازم‌ نبود حرف‌ بزنيد و يقينا اين‌ نوشته‌ را نمي‌فهميديد كه‌ بحث‌ كنيد نه‌ شما نفهميد مگر كسي‌ علم‌ غيب‌ داشته‌ باشه‌ والاّ محال‌ بود كه‌ شما بتونيد يك‌ جملة‌ اونچه‌ را كه‌ او نوشته‌ شما خودتون‌ بدست‌ بياريد. حالا من‌ مي‌گم‌ خودتون‌ قبول‌ خواهيد كرد كه‌ با مطالعه‌ نمي‌شه‌ بدست‌ آورد.

 اين‌ نوشته‌ بود اين‌ شعري‌ را كه‌ مي‌بينيد اين‌ حرفهاي‌ اول‌ هر فرد شعره‌ را وقتي‌ كه‌ برداريد جمعش‌ كنيد مي‌شه‌ يك‌ قصيده‌ دربارة‌ امام‌ مجتبي‌، خودش‌ رديف‌ كرده‌ بود جور كرده‌ بود داده‌ بود حروف‌ دوم‌ هر فرد شعر، يك‌ شعر يك‌ مدح‌ دربارة‌ سيدالشهدا بود حروف‌ سوم‌ دربارة‌ امام‌ سجاد مثلا همينطور اما اين‌ مطالب‌ را البته‌ در ذهنم‌ دقيق‌ نيست‌، اگر از اين‌ گوشة‌ اون‌ قصيده‌ مثلا حرف‌ اول‌ از فرد اول‌ و حرف‌ دوم‌ از فرد دوم‌ و حرف‌ سوم‌ از فرد سوم‌ بريد تا آخر اين‌ مي‌شه‌ يك‌ قصيده‌ دربارة‌ مثلا حضرت‌ باقر، آقا اينقدر مطلب‌ از اينجا در آورده‌ بود كه‌ جدا من‌ را مبحوت‌ كرد بعد با خودم‌ فكر كردم‌ كه‌ يك‌ بشر، آقايون‌ اينها غصه‌ نيست‌ يك‌ بشر اسمش‌ را قصيده‌ اينجور كه‌ ظاهرا اونچه‌ يادمه‌ گذاشته‌ بود يك‌ بشر اينقدر هنر ريخته‌ توي‌ اين‌ يك‌ قصيدة‌ شعر و اين‌ همه‌ معنا را در اين‌ قصيده‌ گنجانده‌ خدايي‌ كه‌ مي‌خواد معجزه‌اش‌ را نشان‌ بده‌ خداي‌ با عظمتي‌ كه‌ مي‌خواد معجزه‌اش‌ را نشان‌ بده‌ و مي‌گه‌ اگر جن‌ و انس‌ جمع‌ بشن‌ نمي‌تونن‌ يك‌ سورة‌ تو قرآن‌ را بيارن‌ آيا نمي‌تونه‌ يك‌ چنين‌ وصفي‌ را درش‌ بگنجانه‌؟ اگر گنجاند كي‌ مي‌تونه‌ اين‌ مطالب‌ را بفهمه‌؟

 صاحب‌ اين‌ قصيده‌ آقايون‌ اگر خودش‌ بيان‌ نمي‌كرد كي‌ مي‌فهميد كه‌ اين‌ قصيده‌اش‌ اين‌ همه‌ مطلب‌ داره‌؟ اگر خداي‌ تعالي‌ خودش‌ به‌ پيغمبرش‌ نگه‌ كي‌ مي‌تونه‌ بفهمه‌ كه‌ تا روز قيامت‌ حتي‌ بعد از ظهور كه‌ مردم‌ داراي‌ اون‌ همه‌ افكار بلند مي‌شن‌ كه‌ من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ نادان‌ترين‌ افراد بعد از ظهور از اعلم‌ علماي‌ قبل‌ از ظهور عاقلترند و در عين‌ حال‌ همين‌ قرآن‌ بايد اونها را رهبري‌ كنه‌ آيا اينها را من‌ به‌ يك‌ آدم‌ سني‌ گفتم‌، گفتم‌: آيا اين‌ مطالب‌ قرآن‌ را خدا به‌ كسي‌ گفت‌ يا نگفت‌؟ اگر بگيد گفت‌ مي‌گيم‌ به‌ كي‌ گفت‌؟ اگر بگيد نگفت‌ مي‌گيم‌ بي‌ خود خدا اين‌ قرآن‌ با اين‌ پر معنايي‌ را براي‌ ما نازل‌ كرده‌ مثل‌ همان‌ شعره‌ كه‌ اين‌ شعر در اختيار مردم‌ باشه‌ فايده‌اي‌ نداره‌ عبث‌ مي‌شه‌ اين‌ همه‌ مطلب‌ را در اون‌ قرار دادن‌.

 اگر بگيد گفت‌، بايد لااقل‌ به‌ خود پيغمبر اكرم‌ گفته‌ باشه‌، پيغمبر (قطع‌ نوار)

 كه‌ پيغمبر به‌ همة‌ مردم‌ گفت‌، به‌ همة‌ مردم‌ كه‌ نگفت‌، باز او هم‌ بايد يك‌ نفر را انتخاب‌ كنه‌ همه‌ را به‌ او بگه‌ و او بعد به‌ مرور به‌ مردم‌ بگه‌ و هر جاش‌ را هم‌ كه‌ نتونست‌، باز خودش‌ براي‌ مردم‌ بگه‌ به‌ بعدي‌ بگه‌، اون‌ طوري‌ است‌ ديگه‌ شما فكر مي‌كنيد. غير از اين‌ باشه‌ كار خدا عبثه‌ بي‌ فايده‌ است‌ گفتم‌ شما تو اصحاب‌ پيغمبر بگرديد پيدا كنيد كي‌ لياقت‌ داشته‌ كه‌ همة‌ (قطع‌ نوار). دليل‌ علي‌ انّه‌ امام‌ الكم‌ شما بريد در تاريخ‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ بگرديد اگر يك‌ مورد علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ يك‌ مشكل‌ را از يك‌ نفر سوال‌ كرده‌ بود شما جايزه‌ داريد. با كدام‌ اونها؟ جعل‌ هم‌ نكردن‌، چون‌ نمي‌خورده‌ به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كه‌ مجهولي‌ داشته‌ باشه‌ از ناحية‌ بقية‌ خلفا از علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بوده‌، احتياج‌ كل‌ عليك‌ و استنا عن‌ الكم‌ بهتر از اين‌ دليل‌ نباشه‌ ديگه‌، اين‌ قرآن‌ در اختيار ما هست‌ من‌ وقت‌ هم‌ زياد معطلتون‌ نكنم‌ مطلب‌ در اينجا زياده‌ و اين‌ قرآن‌ حتما بايد با روايات‌ تفسير بشه‌، با روايات‌ من‌ فسّر القرآن‌ به‌ رايه‌، در يك‌ روايت‌ فان‌ كافر، داره‌ هر كس‌ قرآن‌ را به‌ راي‌ خودش‌ تفسير كنه‌ كافره‌، در يك‌ روايت‌ فليتوبع‌ معقده‌ من‌ النار، جايگاهش‌ را در روز قيامت‌ در آتش‌ قرار مي‌ديم‌ چرا؟ بخاطر اينكه‌ تو كه‌ بلد نيستي‌ قرآن‌ را تقسير كني‌. خدا به‌ پيغمبر گفته‌: انّما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوط‌ و به‌ اين‌ روايت‌ را همه‌ نقل‌ كردن‌ قرآن‌ را كي‌ مي‌فهمه‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌؟

 لذا پيغمبر اكرم‌ نشست‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را هم‌ نشاند، گفت‌: بنويس‌ هر چي‌ را كه‌ من‌ مي‌گم‌، يك‌ تفسيري‌ در قرآن‌ نوشت‌ خط‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و گفتار پيغمبر اكرم‌ كه‌ بعضي‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ اين‌ كتاب‌ را ديده‌ بودند، به‌ قطر ران‌ شتر يك‌ كتاب‌ قطور اين‌ حرفها، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كتاب‌ را برداشت‌ اورد در مسجد گفت‌: اين‌ خط‌ منه‌ و گفتار پيغمبر همه‌ جا نوشتم‌ قال‌ رسول‌ اللّه‌ اينطور، نگاه‌ كردن‌ ديدن‌ كه‌ اگر اين‌ كتاب‌ را قبول‌ كنن‌ همة‌ ريشته‌ هاشون‌ پنبه‌ مي‌شه‌، گفتند نه‌ قبول‌ ندارم‌ ما خودمون‌ قرآن‌ را تنظيمش‌ مي‌كنيم‌. خوب‌ معناي‌ اين‌ حرفي‌ كه‌ مي‌كنم‌ دليل‌ بر تحريف‌ اين‌ قرآن‌ فعلي‌ نيست‌ قرآن‌ تفسير قرآنه‌ فعلي‌ بوده‌ حتي‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد: فيه‌ عرش‌ خطش‌، گاهي‌ بعضي‌ از اصحاب‌ مي‌آمدند خدمت‌ امام‌ صادق‌ مسئله‌اي‌ مي‌پرسيدند آقا فلان‌ مسئله‌ چطوره‌؟ حضرت‌ مي‌فرمود: اين‌ طوره‌.

 شما مي‌گيد يا پيغمبر؟ مي‌فرمود: من‌ از خودم‌ هيچي‌ نمي‌گم‌، من‌ ناشر احكام‌ پيغمبرم‌، مي‌خواي‌ بفهمي‌ كه‌ من‌ از خودم‌ نگفتم‌؟ مي‌رفتن‌ اون‌ كتاب‌ را مي‌آوردن‌ اون‌ كتاب‌ قطور، حضرت‌ ورق‌ مي‌زد نشان‌ مي‌داد ببينيد اينجا نوشته‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ را ايشان‌ يك‌ كتابي‌ نوشتن‌ كه‌ مرحوم‌ آيت‌ للّه‌ خوئي‌ چاپ‌ كردن‌، در زمان‌ خود آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ نوشته‌ نشد يعني‌ چاپ‌ نشد ولي‌ ايشان‌ همت‌ كردن‌ و چاپش‌ كردن‌ به‌ نام‌ جامع‌ الاحاديث‌ شيعه‌، تمام‌ احادث‌ فقه‌ در اينجا هست‌ در جلد اولش‌ شايد متجاوز از پنجاه‌ سند بر اين‌ روايتي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ در نزد خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بود و هيچ‌ مقتضي‌ نشد خلفاي‌ بي‌ سواد نافهم‌ كم‌ درك‌، اونها نتونستند بپديرند كه‌ اين‌ كتاب‌ در بين‌ مسلمانها باشه‌ اگر مي‌بود به‌ خدا قسم‌ امروز ما نه‌ وضع‌ اقتصاديمون‌ اينطور بود نه‌ وضع‌ سياسيمون‌ اينطور بود نه‌ دنيا.

 برناد شاو مي‌گه‌ كه‌: اگر اسلام‌ بخواد بعضي‌ از موانع‌ را نداشته‌ باشه‌، به‌ تعبير مرحوم‌ سيد شرف‌ الدين‌ مي‌گفت‌ الاسلام‌ محجوب‌ المسلمين‌ اگر اسلام‌ يك‌ حجابي‌ رو صورتش‌ افتاده‌ كه‌ مسلمانها هستند اگر اينطور نبود دنيا را تا حالا گرفته‌ بود و براي‌ مذاهب‌ ديگر هيچ‌ موقعيتي‌ باقي‌ نگذاشته‌ بود، اون‌ كتاب‌ در بين‌ ما نيست‌. شما مي‌گيد دنيا پر از ظلم‌ و جور نشده‌ همة‌ ماها كه‌ اينجا نشستيم‌ همه‌ الان‌ها كه‌ نشستيد كه‌ داريد اين‌ حرفهاي‌ من‌ را گوش‌ مي‌ديد همتون‌ ظلم‌ شده‌ مي‌گيد چطور؟ احتياجي‌ به‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌ نداريد، وقتتون‌ را لازم‌ نبود بگذرونيد سر اين‌ حرفها، معارفه‌ حقه‌ نصيبتون‌ شده‌ بود از راه‌ همان‌ كتاب‌ و همان‌ بيانات‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ چهار سال‌ در بين‌ مردم‌ تونست‌ حرف‌ بزنه‌ شماها ببينيد چقدر معارف‌ حكم‌ از علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ باقي‌ مانده‌ كه‌ تنها براي‌ يك‌ نهج‌ البلاغه‌اش‌ صدها شرح‌ از دانشمندان‌ غير شيعه‌ زده‌ شده‌ و اون‌ مرد مسيحي‌ مذهب‌ كه‌ در كتاب‌ علي‌ صوة‌ عداوة‌ الانسانيه‌اش‌ ببينيد چقدر براي‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عظمت‌ قائل‌ شده‌.

 اگر خدا لعنت‌ كرده‌ها نبودند و بيست‌ و پنج‌ ساله‌ ديگه‌ هم‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ باز بود در خانة‌ امام‌ مجتبي‌ هم‌ باز بود در خانة‌ سيد الشهدا هم‌ باز بود و همين‌ طور و امروز شما مي‌دونستيد آدرس‌ امام‌ زمانتون‌ كجاست‌ و به‌ خدمتش‌ مشرف‌ مي‌شديد و مشكلاتتون‌ را سوال‌ مي‌كرديد مثل‌ امروز ما اينطور جاهل‌ بوديم‌ سرگردان‌ بوديم‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ بوديم‌؟ اون‌ قدر ما در سرگرداني‌ هستيم‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ مي‌گيم‌ اين‌ كلمات‌ اين‌ اين‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ است‌ اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌، و بن‌ علي‌ بن‌ المرتضي‌ كجاست‌ اون‌ آقايي‌ كه‌؟ كجاست‌؟ شما دوستانشيد مجلس‌ الحمد اللّه‌ امتياز دارد به‌ اينكه‌ محبت‌ و نور كه‌ حضرت‌ بقية‌ اللّه‌، من‌ شب‌ اول‌ يك‌ مقداري‌ احتياط‌ كردم‌ كم‌ از حجت‌ ابن‌ الحسن‌ صحبت‌ كردم‌. شب‌ بعدش‌ قبل‌ از جلسه‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ تو بايد در اينجا فقط‌ از امام‌ زمان‌ حرف‌ بزني‌ و همة‌ مطالبي‌ هم‌ كه‌ مي‌گم‌ راه‌ است‌ به‌ سوي‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ اللّه‌ عليه‌. كجاست‌؟ شما دوستانش‌ آدرسش‌ را بديد اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌ و بن‌ علي‌ المرتضي‌ اين‌ تابع‌ بظهور الانبياء و ابناء الانبياء اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. اين‌ البقية‌ الله‌ التي‌ لا تخلو من‌ العترة‌ الآتيه‌. آخه‌ كو؟ گاهگاهي‌ يك‌ نفر خدمتش‌ برسه‌ در وسط‌ بيابانها، چون‌ امام‌ عسگري‌ سفارش‌ فرمود كه‌ در بين‌ مردم‌ پسرم‌ نيا، با مردم‌ معاشرت‌ نكن‌. همان‌ بلايي‌ كه‌ به‌ سر اجدادت‌ آوردند، تو را هم‌ به‌ همون‌ مصائب‌ مبتلا خواهند كرد.

 يك‌ روز در مسجد صاحب‌ الزمان‌ بعد از نماز ظهر و عصر نشسته‌ بودم‌. اين‌ را ميگم‌ چون‌ دلم‌ مي‌خواد يك‌ توجهي‌ به‌ امام‌ عصر پيدا كنيد و قلب‌ پاك‌ مي‌خوان‌. دلت‌ پاك‌ مي‌خوان‌. نماز را خونده‌ بودم‌. يك‌ مرد بسيار ساده‌، رفتگر بود. اين‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ اين‌ پول‌ را امام‌ زمان‌ داده‌، تو براي‌ خونة‌ من‌ برق‌ بكشي‌. من‌ نگاهش‌ كردم‌. گفتم‌ آقا امام‌ زمان‌ بوده‌؟ گفت‌ بله‌. گفتم‌ چطور. گفت‌ خانة‌ من‌ در اين‌ خارج‌ شهر يك‌ آلونكهايي‌ بود در زمان‌ شاه‌ حالا فكر مي‌كنم‌ نباشه‌. تك‌ خانه‌هايي‌ بود يك‌ در چوبي‌ داشت‌ و در آنجا زندگي‌ مي‌كردند. ديشب‌ كرسي‌ گرم‌ بود. بچه‌هاي‌ متعددي‌ من‌ دارم‌. اينها هم‌ توي‌ اطاق‌ خوابيده‌ بودند. برق‌ هم‌ نداريم‌. چراغ‌ را خاموش‌ كرده‌ بودم‌ و نصفه‌ شب‌ بلند شدم‌ ديدم‌ تشنمه‌. همينطور كه‌ نشستم‌ ديدم‌ اگر بلند شم‌ يقينا به‌ يكي‌ از اين‌ بچه‌ها پام‌ مي‌خوره‌ صدمه‌ مي‌خورن‌. آب‌ هم‌ آنطرفه‌. همينجور نشسته‌ بودم‌ گفتم‌ يا صاحب‌ الزمان‌ حالا اگر ما برق‌ داشتيم‌ حالا برق‌ را من‌ روشن‌ مي‌كردم‌ مي‌رفتم‌ آب‌ مي‌خوردم‌. همينجور با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ و حرف‌ مي‌زدم‌ ديدم‌ يك‌ آقائي‌ جلوم‌ ايستادند. به‌ من‌ يك‌ پولي‌ دادند. اطاق‌ هم‌ روشنه‌. پولي‌ دادند. فرمودند كه‌ اين‌ را برو به‌ فلاني‌ بده‌ و بگو براي‌ خانه‌ات‌ برق‌ بكشه‌. در اين‌ بين‌ بچه‌اي‌ دارم‌ اسمش‌ را مي‌برد، من‌ حالا فراموش‌ كردم‌. او هم‌ بيدار شد. يك‌ پولي‌ هم‌ به‌ او دادند. آقا ديد به‌ او نگاه‌ ميكنه‌. گفتم‌ شما كي‌ هستيد؟ فرمود من‌ امام‌ زمان‌ هستم‌. اينجوري‌ شد. بگير شما و برق‌ بكش‌. من‌ خيلي‌ تكان‌ خوردم‌. ازش‌ اول‌ تكان‌ خوردم‌. گفتم‌ اجازه‌ مي‌دهيد من‌ يك‌ ده‌ توماني‌ بردارم‌ يك‌ بيست‌ توماني‌ جاش‌ بگذارم‌. گفت‌ پول‌ در اختيار شماست‌. البته‌ به‌ مردم‌ ديگه‌ نگفتم‌ و الا ممكن‌ بود پول‌ را چندين‌ برابرش‌ كنند. ولي‌ احتياط‌ كردم‌ گفتم‌ شايد آقا منظورش‌ اينه‌ كه‌ همين‌ پول‌ خرج‌ اين‌ كار بشه‌. خدا ميدونه‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ كي‌ ميتونه‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ را انجام‌ بده‌. يك‌ مأموريتي‌ است‌ به‌ ما دادند. ديدم‌ رئيس‌ برق‌ منطقة‌ او پشت‌ سر من‌ آقاي‌ زمردي‌ بود توي‌ نماز جماعت‌ نشسته‌. گفتم‌ بيا جلو. اينجا چيكار ميكني‌؟ الان‌ هم‌ ظهره‌ من‌ بايد توي‌ اداره‌ باشم‌. توي‌ اداره‌ باشم‌. آمدم‌ اينجا كاري‌ داشتم‌. گفتم‌ نمازم‌ را با شما بخونم‌ برم‌. ببينيد. دوستان‌ را كجا كني‌ محروم‌؟ آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. كارها را خودش‌ حضرت‌ جور ميكنه‌. جريان‌ ايشان‌ را به‌ ايشون‌ گفتم‌ گفت‌ چشم‌. گفت‌ اگر ده‌ فرسخ‌ راه‌ هم‌ باشه‌ برق‌ ميكشم‌. پول‌ را از من‌ گرفت‌ برد خرج‌ كرد، يك‌ لامپ‌ هم‌ وسط‌ اطاقش‌ كشيد. گفت‌ آقا ده‌ تومان‌ گفت‌ آقا زياد آمده‌. اين‌ همان‌ ده‌ توماني‌ بود كه‌ من‌ ده‌ تومان‌ را برداشتم‌ بيست‌ تومان‌ جاش‌ گذاشتم‌. اين‌ معجزة‌ آقا را من‌ به‌ چشم‌ ديدم‌. در كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ هم‌ نوشتم‌. آقايون‌ امام‌ زمانتون‌ به‌ فكر شما هست‌. سيد بن‌ طاوس‌ در كتابش‌ نوشته‌ اگر خواستي‌ با امام‌ زمانت‌ ارتباط‌ برقرار بكني‌ تو سيدي‌ بگو من‌ باشما رحمم‌، وا رحما. آقا بيا صلة‌ رحم‌ كن‌ با من‌. من‌ اين‌ حرف‌ را توي‌ كتاب‌ سيد ابن‌ طاوس‌ خونده‌ بودم‌. بالا سر حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ نشسته‌ بودم‌ و اشك‌ مي‌ريختم‌ و يك‌ حالي‌ پيدا كرده‌ بودم‌. مي‌گفتم‌ آقا امام‌ زمان‌ منهم‌ سيدم‌. وارحما. يك‌ ملاقاتي‌. آنروز يك‌ قدري‌ حال‌ عجيبي‌ داشتم‌. سرم‌ را گذاشته‌ بودم‌ به‌ سجده‌. ظاهرا خوابم‌ برده‌ بود. ديدم‌ آقا تشريف‌ آوردند فرمودند ما دائما به‌ ياد تو هستيم‌ توئي‌ كه‌ ما را فراموش‌ كردي‌. به‌ خدا قسم‌ اينطوره‌. ما امام‌ زمانمون‌ را فراموش‌ كرديم‌.

 السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌. مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ دوستان‌ پيدا كردند. يا بقية‌ الله‌. اگر همانوقتي‌ است‌ كه‌ بر عزاي‌ جد غريبتون‌ حسين‌ گريه‌ مي‌كنيد، منهم‌ عرض‌ كنم‌. متوسل‌ به‌ علي‌ اكبر شدم‌. حسين‌ بن‌ علي‌ ايستاده‌. اصحابش‌ همه‌ قطعه‌ قطعه‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌اند. فرزندش‌ علي‌ اكبر آمد اجازة‌ ميدان‌ خواست‌. در حديث‌ است‌ كه‌ حضرت‌ بدون‌ معطلي‌ اجازه‌ داد. اما ديدند اشكهاي‌ نازنينش‌ به‌ صورتش‌ جاريست‌. صدا مي‌زند اللهم‌ اشهد علي‌ هؤلاء القوم‌. خدايا شاهد باش‌ يك‌ جواني‌ به‌ سوي‌ اين‌ مردم‌ مي‌رود كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. اشبه‌ الناس‌ خلقا و خلقا و منطقا برسولك‌. علي‌ اكبر وارد ميدان‌ شد. در تاريخ‌ داد دويست‌ نفر را به‌ خاك‌ هلاكت‌ انداخت‌. برگشته‌ به‌ خدمت‌ پدر. بعضي‌ فكر مي‌كنند علي‌ اكبر براي‌ تشنگي‌ آمد خدمت‌ پدر. نه‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ براي‌ يك‌ ملاقات‌ ديگر با امام‌ زمانش‌. منتهي‌ آمده‌ چه‌ بگويد؟ عرض‌ مي‌كند هل‌ عطش‌ قد قتلني‌. تشنگي‌ من‌ را كشت‌. و ثقل‌ الحديد اجحدني‌. سنگيني‌ اسلحه‌ من‌ را به‌ زحمت‌ انداخته‌. يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الزمان‌. حسين‌ بن‌ علي‌ فرمود برگرد در ميان‌ لشگر. اميد است‌ روز را شب‌ نكني‌ مگر آنكه‌ از دست‌ جدت‌ سيراب‌ شوي‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 گه‌ دلم‌ پيش‌ تو گه‌ پيش‌ اوست‌. گه‌ دلم‌ پيش‌ تو گه‌ پيش‌ اوست‌. رو كه‌ در يك‌ دل‌ نمي‌گنجد دو دوست‌. تو علي‌ جان‌ اميد دارم‌ روز را به‌ شام‌ نرساني‌ از دست‌ جدت‌ ساقي‌ كوثر سيراب‌ شوي‌. علي‌ برگشت‌ به‌ طرف‌ ميدان‌. هشتاد نفر ديگر را به‌ درك‌ واصل‌ كرد. مجلس‌ مهياست‌ مصدع‌ نميشم‌. وقتتون‌ را نميگيرم‌. همينقدر بدان‌ صداش‌ به‌ ناله‌ بلند شد. پدر مرا درياب‌. مرا درياب‌. آمد كنار بالين‌ علي‌. سر علي‌ را به‌ زانو گذاشت‌. دلش‌ قرار نگرفت‌. سر علي‌ را به‌ سينه‌ چسباند قلبش‌ تسكين‌ پيدا نكرد. چه‌ كرد آن‌ پدر داغديده‌؟ فوضع‌ خده‌ علي‌ خده‌. صورت‌ به‌ صورت‌ علي‌ گذاشت‌. چهر عالمتاب‌ بنهادش‌ به‌ چهر. شد جهان‌ تار از ماه‌ و مهر. گفت‌ كي‌ بالين‌تر صد فراز. اين‌ بيابان‌ جاي‌ خواب‌ ناز نيست‌. ايمن‌ از صياد و تيرانداز نيست‌. هر چه‌ كرد علي‌ را به‌ خيام‌ حرم‌ ببره‌ نتونست‌. صداش‌ بلند شد. جوانان‌ بني‌ هاشم‌ بيائيد و علي‌ را به‌ حرم‌ ببريد. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. دل‌ و جان‌ مست‌ مي‌. جان‌ كردم‌. مي‌ تو مي‌دهند پيمانه‌ كردم‌. ز عقل‌ و عاقلان‌ يك‌ سر بريدم‌ علاج‌ اين‌ دل‌ ديوانه‌ كردم‌. آقاجان‌ مهدي‌ جانم‌ الان‌ كجاي‌ اين‌ محفل‌ نشسته‌اي‌ آقا جان‌. آقا جان‌ كجاي‌ اين‌ خيمه‌ الان‌ سر به‌ ديوار گذاشته‌اي‌ داري‌ اشك‌ مي‌ريزي‌ آقا جونم‌. فدات‌ بشم‌ اي‌ يوسف‌ فاطمه‌. آقا جان‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ مرا با همة‌ بديهام‌ رام‌ دادي‌ كنار سفره‌ات‌ بنشينم‌ ممنونتم‌ آقا. شما اجازه‌ دادي‌ كه‌ من‌ اومدم‌. شما من‌ را كشاندي‌ آوردي‌. آقاجونم‌. آقا حالا كه‌ من‌ را آوردي‌.

 

۱۳ صفر ۱۴۱۵ قمری – شرح‌ آية‌ ان‌ الذين‌ قالوا ربنا

 شرح‌ آية‌ ان‌ الذين‌ قالوا ربنا 13 صفر 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا تتنرل‌ عليه‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و ان‌ لا تحزنوا.

 اگر برادران‌ عزيزم‌ امشب‌ دقت‌ كنند مايلم‌ به‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهم‌ كه‌ اهميت‌ حياتي‌ در زندگي‌ همة‌ افراد بشر دارد و سرتاسر قرآن‌ مجيد بالاخص‌ در بعضي‌ از آيات‌ تمام‌ رستگاري‌ را خداي‌ تعالي‌ مربوط‌ به‌ اين‌ مسئله‌ دانسته‌، خدمت‌ برادران‌ و خواهران‌ محترم‌ عرض‌ كنم‌. امشب‌ در محضر حضرت‌ آية‌ الله‌ عظيمي‌ هستيم‌. ايشان‌ مشهد تشريف‌ داشتند. حق‌ استادي‌ به‌ من‌ دارند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ با نفسهاي‌ قدسي‌ ايشان‌ و آن‌ يا صاحب‌ الزمانهايي‌ كه‌ من‌ از ايشان‌ تعليم‌ گرفتم‌ و سراغ‌ دارم‌، امشب‌ مجلسمون‌ مورد توجه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ قرار بگيرد. در عين‌ حال‌ به‌ اين‌ مطلب‌ انشاء الله‌ عزيزان‌ توجه‌ كنند. پروردگار متعال‌ در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ ديشب‌ و امشب‌ تلاوت‌ كردم‌ مي‌فرمايد كساني‌ كه‌ مي‌گويند پروردگار ما خداست‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌. پروردگار ما خداست‌. خيلي‌ ميگن‌ خدا پروردگار ماست‌. حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ بسيار برخورد ميكنيم‌ به‌ اين‌ مضمون‌ و ان‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ ليقولن‌ الله‌. اگر از مردم‌ بپرسيد آسمانها و زمين‌ را كي‌ خلق‌ كرده‌ ميگن‌ خدا. در يك‌ آيه‌ مي‌فرمايد افي‌ الله‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. آيا در خدا هم‌ شكي‌ هست‌. ابدا.

 نوشته‌اند مرحوم‌ سيد نعمت‌ الله‌ جزايري‌ مي‌خواست‌ يك‌ كتاب‌ در اثبات‌ وجود خدا بنويسد. كنيزي‌ داشت‌ وارد شد و سؤال‌ كرد چه‌ مي‌كنيد. فرمود مي‌خوام‌ يك‌ كتابي‌ در اثبات‌ وجود خدا بنويسم‌. اين‌ كنيز اين‌ آيه‌ را خوند. افي‌ الله‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. زبان‌ حال‌ و مقال‌ همة‌ ما و همة‌ مردم‌ و حتي‌ حيوانات‌ اين‌ است‌ كه‌ ربنا الله‌. پروردگار ما خداست‌. او رب‌ العالمين‌ است‌. حتي‌ اگر مي‌خواهيد حال‌ خوبي‌ توجه‌ خوبي‌ با معرفت‌ كاملي‌ به‌ خدا توجه‌ كنيد، اول‌ به‌ يكي‌ از چهارده‌ معصوم‌ و عظمت‌ روحي‌ آنها فكر كنيد. بعد بگيد خدا پروردگار اين‌ موجود است‌. كسي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خوب‌ بشناسد، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را خوب‌ بشناسد. بعد بگويد پروردگار كسي‌ است‌ كه‌ اين‌ موجود با عظمت‌ را خلق‌ كرد.

 در يك‌ حديثي‌ است‌. من‌ اين‌ حديث‌ را فكر مي‌كردم‌ فقط‌ مربوط‌ به‌ متصوفه‌ است‌. ولي‌ متصوفه‌ از آن‌ سوئ استفاده‌ كردند كه‌ ميگن‌ صورت‌ مرشد را انسان‌ در نماز در نظر بگيرد در كتاب‌ فقه‌ الرضا هم‌ اين‌ روايت‌ را من‌ ديدم‌ و در تهذيب‌ هم‌ هست‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواهيد به‌ نماز بايستيد فانظر واحدا من‌ الائمه‌ نصب‌ عينك‌. اگر خواستي‌ نماز خوبي‌ بخواني‌، قبل‌ از نماز يك‌ قدري‌ دربارة‌ عظمت‌ روحي‌ و دربارة‌ عظمت‌ امامت‌ فكر كن‌ و بعد بگو آن‌ خدايي‌ را عبادت‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ را خلق‌ كرده‌. اما دچار غلو نشويد.

 وقتي‌ وارد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناء مي‌خواهيد بشويد و زيارت‌ جامعة‌ پر معنا را كه‌ تمام‌ معارف‌ امام‌ در زيارت‌ جامعه‌ هست‌، خواستيد بخوانيد صد مرتبه‌ در سه‌ مرحله‌ بگو الله‌ اكبر. براي‌ اينكه‌ دچار غلو نشويد. شما ميگيد كجاي‌ اين‌ زيارت‌ اگر الله‌ اكبر را نگويم‌ غلو است‌ و مبتلا به‌ غلو مي‌شوم‌؟ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ يك‌ جمله‌اش‌ فقط‌. ان‌ ذكر الخير اگر خيري‌ اسم‌ برده‌ شود كه‌ يكي‌ از خيرها هستي‌ است‌، ان‌ ذكر الخير كنتم‌ اوله‌ و اصله‌ و فرعه‌ و معدنه‌ و مأواه‌ و منتهاه‌. اگر اين‌ جملات‌ بدون‌ الله‌ اكبر گفته‌ بشود، انسان‌ دچار غلو شده‌ و امام‌ را خدا ميداند. اگر خيري‌ ياد شود، شما خاندان‌ عصمت‌ اول‌ آن‌ خير هستيد، اصل‌ آن‌ خير هستيد، فرع‌ آن‌ خير هستيد كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ يكي‌ از خيرات‌ وجوده‌. يكي‌ از خوبيها وجوده‌. اصل‌ وجود آيا ممكن‌ است‌ امام‌ باشد؟ پس‌ براي‌ خدا چي‌ باقي‌ مي‌گذاريد؟ الله‌ اكبر. بايد انسان‌ الله‌ اكبر بگويد. آن‌ امامي‌ را كه‌ براي‌ ما معرفي‌ كرده‌اند او را اگر ما بشناسيم‌ كه‌ در يكي‌ از اذن‌ دخولها عرض‌ مي‌كنيم‌ الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. ما حمد مي‌كنيم‌ پروردگاري‌ را كه‌ يك‌ اماماني‌ به‌ ما عنايت‌ كرده‌ كه‌ اگر خدا بنا بود مجسم‌ بشه‌، همين‌ ميشد. روايات‌ در اين‌ باره‌ زياده‌ نمي‌خوام‌ وقتتون‌ را به‌ اين‌ مطلب‌ بگذرونم‌.

 ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌. كساني‌ كه‌ مي‌گن‌ پروردگار ما خداست‌، آيا گفتن‌ تنها يا اعتقاد سطحي‌ كافيه‌؟ نه‌. چون‌ بعدش‌ داره‌ ثم‌ استقاموا تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ ملائكه‌ بر او نازل‌ ميشود و آرامش‌ به‌ او ميدهد. خوف‌ و حزن‌ را از او بر ميدارد. پس‌ اين‌ كلام‌ مال‌ كيست‌؟ مال‌ كساني‌ كه‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا مي‌كنند، از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند. خيلي‌ها مدعي‌ هستند كه‌ در خواب‌ غفلت‌ نيستند. ولي‌ اكثر و بيشتر ما مردم‌ در خواب‌ غفلتيم‌. منتهي‌ خوابها سبك‌ و سنگين‌ دارد. يكي‌ آنچنان‌ در خواب‌ عميقي‌ فرو رفته‌ كه‌ صداي‌ زنگ‌ ساعت‌ را هم‌ نمي‌شنوه‌. يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ من‌ هر شب‌ ساعت‌ را زنگ‌ مي‌گذارم‌ كه‌ براي‌ نماز شب‌ بيدار شوم‌. صبح‌ مي‌بينم‌ كه‌ ساعت‌ توي‌ باغچه‌ افتاده‌. يك‌ شب‌ گفتم‌ اين‌ چطور ميشه‌؟ معلوم‌ شد خود من‌ وقتي‌ صداي‌ اين‌ زنگ‌ ساعت‌ را متوجه‌ ميشم‌، براي‌ اينكه‌ مزاحمت‌ را رفع‌ كنم‌ آن‌ را مي‌اندازم‌ توي‌ باغچه‌. بعضي‌ها آنچنون‌ خوابشون‌ سنگينه‌ كه‌ نه‌ كتاب‌، بعضي‌ها اينطوريند. يك‌ كتاب‌ مي‌خونند يك‌ تكاني‌ مي‌خورند از خواب‌ بلند ميشن‌. شرح‌ حالات‌ يكي‌ از اولياء خدا را ميشنون‌. تكان‌ مي‌خورند. مي‌بيني‌ از جا برخاستند. آيات‌ خدا تلاوت‌ ميشه‌ اگر معناش‌ را ما بفهميم‌ و متأسفانه‌ نمي‌فهميم‌ و از تنها آهنگ‌ قرآن‌ نخواسته‌ باشيم‌ استفاده‌ بكنيم‌، اگر حقايقي‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ بيان‌ شده‌ اگر ما متوجه‌ بشويم‌، قرآن‌ ما را از خواب‌ بيدار ميكنه‌. اذا در آن‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ قرآن‌ و آيات‌ قرآن‌ ايمان‌ انسان‌ را زياد ميكنه‌. انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميكنه‌.

 در زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در مسجد مي‌نشست‌، كفار مي‌آمدند. بعضي‌ از كفار خيلي‌ خواب‌ بلكه‌ مرده‌ بودند. بعضي‌ها نه‌ در خواب‌ غفلت‌ بودند. دشمنان‌ مي‌دونستند كه‌ اين‌ شخص‌ اگر با اين‌ خواب‌ غفلت‌ برود در مسجد صداي‌ رساي‌ پيغمبر اكرم‌ او را از خواب‌ بيدار ميكنه‌. مي‌گفتند پنبه‌ بگذار توي‌ گوشت‌. مبادا آيات‌ قرآن‌ را بشنوي‌. بعضيها پنبه‌ را بر مي‌داشتند و تحت‌ تأثير واقع‌ مي‌شدند. چون‌ كه‌ رساترين‌ رساها، بلندترين‌ صداها و تكان‌دهنده‌ترين‌ صداها، صداي‌ رسول‌ اكرم‌ و آيات‌ قرآنه‌. آيات‌ قرآن‌ خيلي‌ انسان‌ را زود از خواب‌ بيدار ميكنه‌. منتهي‌ بايد يك‌ قدري‌ معاني‌ قرآن‌ را فهميد، افلا يتدبرون‌ القران‌ تدبر در قرآن‌ كرد تا انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌.

 بعضي‌ها خوابشون‌ خيلي‌ عميقه‌. بايد با سنگ‌ و چوب‌ اينها را از خواب‌ بيدارشون‌ كرد. بعضي‌ها هستند كه‌ در اثر خواب‌ و ادامة‌ خواب‌ مرده‌اند. انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. اي‌ پيغمبر تو به‌ مرده‌ها چيزي‌ نمي‌توني‌ بشنواني‌. مرده‌ است‌. آنها صرفنظر بايد بشوند. و شما هم‌ ميتوانيد خودتون‌ رامحك‌ كنيد. اگر در محالس‌ سيد الشهدا، در مجالس‌ تذكر، در مجالس‌ تنبه‌ اگر نشستيد و از خواب‌ غفلت‌ بيدار نشديد، خودتون‌ را معرفي‌ كنيد شايد روحتون‌ مرده‌ باشد. چون‌ انسان‌ توي‌ اين‌ مجالس‌ اگر آمد، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، مثل‌ اين‌ مجالس‌ اگر شركت‌ كرد و از خواب‌ غفلت‌ بيدار نشد، واي‌ به‌ حالش‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌. يك‌ عده‌ هستند كه‌ اينها از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شوند. يعني‌ حالا ميگيد چطوره‌ علامت‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ چيه‌؟ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآنش‌ شرح‌ داده‌. ميفرمايد ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. جان‌ مردم‌ را ميخره‌ اگر جانت‌ را تقديم‌ كردي‌، اگر اموال‌ و جانت‌ را دادي‌، در راه‌ محبوب‌، در راه‌ رسيدن‌ به‌ معشوق‌، در راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ و انسانيت‌، شما بدونيد كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شديد.

 يكي‌ از شرايط‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جانتون‌ و مالتون‌ را در راه‌ خدا بديد. اگر مي‌خوايد راه‌ خدا را حركت‌ كنيد. اين‌ في‌ سبيل‌ الله‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما بريد خونه‌، هر چه‌ داريد برداريد بديد به‌ فقرا يا جانتون‌ را در مثلا فرض‌ كنيد در جبهه‌، جبهة‌ جنگ‌ اسلام‌ عليه‌ كفر تقديم‌ كنيد. اين‌ يك‌ مرحله‌اشه‌. اما آني‌ كه‌ مهمه‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ براي‌ خدا و در راه‌ خدا هم‌ حاضر باشد از جانش‌ بگذره‌ هم‌ از مالش‌. چون‌ اينها اگر انجام‌ نشه‌، موانعي‌ بوجود مي‌آورد كه‌ شما نمي‌تونيد راه‌ كمالات‌ را بپيماييد. بايد انسان‌ كاملا فداكاري‌ كند، همانطوري‌ كه‌ اصحاب‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنهائي‌ كه‌ مي‌خواستند به‌ خدا برسند، مي‌خواستند با حسين‌ بن‌ علي‌ همگام‌ باشند كه‌ در شب‌ عاشوا حضرت‌ آنها را غربال‌ كرد و هفتاد و دو نفر از همة‌ آن‌ جمعيت‌ باقي‌ ماندند، اينها هم‌ از جانشون‌ گذشتند هم‌ از مالشون‌. و حاضر شدند كه‌ راه‌ خدا را بپيمايند. اينها اگر گفتند ربنا الله‌ قدم‌ دوم‌ را برداشتند. حالا كه‌ از جان‌ و مال‌ گذشتيد، حالا كه‌ همه‌ چيز را تقديم‌ كرديد حالا كه‌ مثل‌ همة‌ اولياء خدا در راه‌ خدا قدم‌ اول‌ را برداشتي‌، اينجا لياقت‌ پيدا مي‌كني‌ كه‌ بگي‌ مربي‌ من‌ خداست‌. اين‌ كلمة‌ ربنا الله‌، هر زباني‌ نميتونه‌ بگه‌ ربنا الله‌. ما از نظر ساختمان‌ بدني‌ ربنا الله‌. از نظر اينكه‌ ما را خدا خلق‌ كرده‌ در رحم‌ مادر كه‌ هو الذي‌ يصوركم‌ في‌ الارحام‌ كيف‌ يشاء، خداست‌ آن‌ كسي‌ كه‌ تصوير مي‌كند شما را در رحم‌ مادران‌ همانطوري‌ كه‌ بخواهد، اين‌ از نظر بدنيست‌. ربنا الله‌.

 اما از نظر روحي‌ چطور؟ كي‌ تربيت‌ شده‌ است‌ آنطوري‌ كه‌ خدا تربيت‌ مي‌كند؟ كي‌ مربيش‌ خداست‌ از نظر روحي‌ كه‌ اهميت‌ بيشتري‌ دارد؟ آن‌ كسي‌ كه‌ آنطور كه‌ پروردگار در قرآن‌ فرموده‌، همانطور باشد. آن‌ كساني‌ كه‌ وقتي‌ ميگن‌ پروردگار ما خداست‌، نه‌ ديگه‌ از خودشون‌ مالي‌ دارند، نه‌ قدرتي‌ دارند، نه‌ جاني‌ دارند، نه‌ منيتي‌ دارند. تو خود حجاب‌ خودي‌ حافظ‌ از ميان‌ برخيز. تو خودت‌ تا خودت‌ را مي‌بيني‌، تا وقتي‌ ميگي‌ من‌، تا وقتي‌ كه‌ ميگي‌ غرور من‌، شخصيت‌ من‌، تاوقتي‌ كه‌ ميگي‌، به‌ من‌ توهين‌ شد، تا وقتي‌ كه‌ ميگي‌ عظمت‌ من‌ پايمال‌ شد، تا وقتي‌ كه‌ صفات‌ رذيله‌ و منيت‌ در تو هست‌، پروردگار روح‌ تو خدا نيست‌. شيطانه‌. شيطان‌ تو را تربيت‌ كرده‌. تا وقتي‌ كه‌ كينة‌ برادران‌ مؤمنت‌ در دلت‌ هست‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ از او نمي‌گذري‌. تا وقتي‌ كه‌ سر برادران‌ مؤمنت‌ را كلاه‌ مي‌گذاري‌. تا وقتي‌ كه‌ غش‌ در جنست‌ مي‌كني‌. تا وقتي‌ كه‌ معصيت‌ ميكني‌ و عادت‌ به‌ معصيت‌ كردي‌، اينجا رب‌ تو شيطانه‌. نمي‌توني‌ بگي‌ ربنا الله‌.

 وقتي‌ خدا تو را تربيت‌ كرده‌ كه‌ آنطور كه‌ خدا مي‌خواد باشي‌. دلت‌ تمام‌ متوجه‌ خداست‌. تمام‌ اعضاي‌ وجودت‌ را ايمان‌ گرفته‌ باشد و تحت‌ تأثير خودش‌ قرار داده‌ باشد و كوچكترين‌ كار بر خلاف‌ خواستة‌ پروردگار نكني‌. اينجا ربت‌ خداست‌. اما اگر نگاهت‌ شيطانيه‌، گفتارت‌ شيطانيست‌. شنيدني‌هايت‌ شيطاني‌. از غيبتها بهتر لذت‌ مي‌بري‌ تا از مدح‌ ديگران‌. اگر حركاتت‌ شيطانيست‌ چطور ميتوني‌ بگي‌ ربنا الله‌. پروردگار من‌ خداست‌. اين‌ قدم‌ اولي‌ است‌ كه‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ بايد برداره‌. يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ بايد اول‌ بگه‌ ربنا الله‌. ما اين‌ كلمه‌ را به‌ توبه‌ تفسير و تأويل‌ و شرح‌ داديم‌. انسان‌ بايد توبه‌ كنه‌. به‌ سوي‌ خدا برگرده‌. اگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌.

 و اين‌ را هم‌ بدانيد مقصد اصلي‌ امام‌ زماني‌ شدن‌ و رسيدن‌ به‌ امام‌ زمانه‌. شما نگيد امام‌ زمان‌ كجاست‌ تا ما به‌ او برسيم‌؟ تو بيا تا برسي‌. تو بيا تا ببيني‌. تو بيا تا در آن‌ جلسه‌ بودند حرف‌ مرا گوش‌ مي‌ كردند. آخه‌ عادت‌ ضعفه‌ براي‌ يك‌ انسان‌. به‌ هر چيزي‌ انسان‌ معتاد باشه‌. هر چي‌. بده‌ كه‌ انسان‌ در وسط‌ بيابان‌ سيگار داره‌، وضع‌ هم‌ مناسبه‌ براي‌ سيگار كشيدن‌ توي‌ مجلس‌ نيست‌ كه‌ مزاحم‌ مردم‌ بشه‌ و ديگران‌ را اذيت‌ كنه‌. همه‌ چيز هست‌. كبريت‌ نداره‌. اسير يك‌ كبريته‌. ميره‌ پيش‌ اين‌ چوپون‌ ايني‌ را كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ من‌ ديدم‌. رفته‌ بود پيش‌ چوپون‌ آقا كبريت‌ داريد. يك‌ انسان‌ بايد خودش‌ را اسير عاداتش‌ بكنه‌؟ ابدا. كوشش‌ كنيد كه‌ عادتي‌ به‌ چيزي‌ حتي‌ نداشته‌ باشيد. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌. ربتون‌ خدا باشه‌. مربيتون‌ خدا باشه‌. خدا شما را تربيت‌ كرده‌ باشه‌ نه‌ رفقا. نه‌ محيط‌، نه‌ مملكت‌، نه‌ سياست‌، هيچي‌. شما تحت‌ تربيت‌ خدا باشيد. نگاهتون‌ تحت‌ اشراف‌ پروردگار باشه‌ در محضر خدا داريد به‌ اين‌ محل‌ نگاه‌ مي‌كنيد. گفتارتون‌ با اشراف‌ پروردگار باشه‌. شنيدني‌هاتون‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ خدا داره‌ ميبينه‌ شما داريد چي‌ مي‌شنويد، باشه‌. حتي‌ اعمال‌ روزمره‌اتون‌ و خوابتون‌ تحت‌ اشراف‌ پروردگار باشد. نه‌ تحت‌ تربيتهاتي‌ غلط‌ و چيزهايي‌ كه‌ در بين‌ ما يا بعنوتان‌ رسومات‌ يا بعنوان‌ عادت‌ يا بعنوان‌ اينكه‌ وضع‌ محيط‌ ما، مملكت‌ ما، شهر ما، سياست‌ ما اينها را ايجاب‌ ميكنه‌. ابدا. خدا. و الا تو نگفتي‌ ربنا الله‌. خدا تو را نميگه‌. كوچكترين‌ كارت‌ اگر شيطاني‌ باشه‌ تو نمي‌توني‌ بگي‌ ربنا الله‌ و خدا هم‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌، تو را نميگه‌.

 و معني‌ توبه‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ صددرصد بسوي‌ خدا حركت‌ كنه‌. صددرصد بطرف‌ خدا حركت‌ كنه‌. صددرصد به‌ تعبير بعضي‌ از دوستان‌ سرته‌ كنه‌ ماشينش‌ را. ميشه‌ مثلا ماشيني‌ موتورش‌ به‌ يك‌ طرف‌ باشه‌، صندلي‌ هايش‌ به‌ يك‌ طرف‌ يا مثلا شاسي‌ اش‌ به‌ يك‌ طرف‌؟ نميشه‌ همه‌اش‌ بايد به‌ يك‌ طرف‌ باشه‌. به‌ طرف‌ خدا. چشمت‌ به‌ طرف‌ خدا. گوشت‌ به‌ طرف‌ خدا.

 و الاّ اين‌ را هم‌ بدانيد، گفتم‌ پريشب‌ كه‌ انسان‌ از مثل‌ خيلي‌ از مسائل‌ راخوبتر متوجه‌ ميشه‌. اگر در جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ يك‌ سربازي‌ در هفته‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ از صدام‌ دستور مي‌گرفت‌. بعضي‌ از آقايون‌ ارتشي‌ هستند من‌ مي‌شناسمشون‌. آقا ارتش‌ ايران‌ باهاش‌ چه‌ ميكرد؟ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌. آقا من‌ يك‌ هفته‌ هست‌ تحت‌ فرمان‌ شما هستم‌. حالا يك‌ دفعه‌ هم‌ رفتم‌ از صدام‌ يك‌ چيزي‌ پرسيدم‌ و گوش‌ به‌ حرف‌ ايشان‌ كردم‌. همان‌ هفتة‌ اول‌ اعدامش‌ مي‌كردند. حالا ببينيد ما از نظر پروردگار اعدامي‌ هستيم‌ يا نه‌؟ شيطان‌ دشمن‌ خداست‌. شيطان‌ دشمن‌ خودتونه‌. فاتخذوه‌ عدوا. شما او را دشمن‌ خودتون‌ حساب‌ كنيد. روزي‌ چند تا دستور از او مي‌گيريد؟ پنجاه‌ درصد دستورات‌ از شيطان‌ نيست‌؟ هشتاد درصد؟ خدا خيرتون‌ بده‌ و كم‌كم‌ ميگيد صددرصد. صددرصد. بخدا قسم‌ شرمندگي‌ داره‌. خدا خودش‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و يعفو عن‌ كثير. از خيلي‌ از اينها خدا مي‌گذره‌. به‌ روتون‌ نمي‌آره‌. و الا تو كه‌ يك‌ پارچه‌ تحت‌ فرمان‌ شيطاني‌، تو ميتوني‌ بگي‌ ربنا الله‌؟ مربي‌ من‌ خداست‌. تو مربيت‌ بايد بگي‌ ربنا الشيطان‌. و اگر حركت‌ كرديد به‌ سوي‌ خدا، و توبه‌ كرديد بايد جدي‌ باشيد آقايون‌. من‌ اين‌ جمله‌ را امشب‌ دوست‌ دارم‌ همه‌ انشاء الله‌ به‌ همين‌ جملات‌ عمل‌ كنند. بعضي‌ زياد، همين‌ روزها، همين‌ ايام‌ به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند آقا من‌ استاد مي‌خوام‌، چه‌ كنم‌؟ شما كه‌ مشهديد. ما اينجا خوب‌ اينها درسه‌، ياد بگيريد. درس‌ من‌ نيست‌ كه‌ من‌ به‌ شماها بدهم‌. درسي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ داده‌، روايات‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ داده‌. و اگر شما بنا نباشه‌ عمل‌ بكنيد چطور ميشه‌ كه‌ استاد داشته‌ باشيد؟ خدا ميدونه‌ من‌ خودم‌ در مقابل‌ مرحوم‌ استادمون‌ چون‌ ما اينجا مي‌تونيم‌ آزادانه‌ اسم‌ ايشان‌ را ببريم‌. چون‌ در ما را به‌ اين‌ عنوان‌ معرفي‌ كردند كه‌ نويسندة‌ كتاب‌ پرواز روح‌. استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گاهي‌ يك‌ مطالبي‌ را به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ خيلي‌ مشكل‌ بود. در آن‌ وقت‌ سنم‌ كم‌ بود و گوش‌ مي‌كرد. خوب‌ شماها هم‌ دستور خدا و پيغمبر را گوش‌ كنيد. همين‌ امشب‌ بگيد ربنا الله‌. خوب‌. لازمة‌ اين‌ كلمه‌ چيه‌؟ اين‌ است‌ كه‌ كوچكترين‌ عمل‌ شيطاني‌ انشاء الله‌ از اين‌ به‌ بعد انجام‌ نديد. اين‌ دستور اول‌. و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنيد.

 ابو لبابه‌ آمد يك‌ كاري‌ كرد، يك‌ گناهي‌ كرد. گناهش‌ خيلي‌ بزرگ‌ بود. آمد خودش‌ را به‌ ستون‌ توبه‌ بست‌. با ريسمون‌ بست‌. گفت‌ كسي‌ حق‌ نداره‌ من‌ را باز كنه‌ تا پيغمبر از من‌ راضي‌ بشه‌. اين‌ ستون‌ توبه‌اي‌ كه‌ در مسجد النبي‌ هست‌ استوانة‌ التوبه‌ نوشته‌ است‌، همينه‌ جريانش‌. حضرت‌ آمدند گفت‌ آقا من‌ همة‌ اموالم‌ را مي‌دهم‌ شما من‌ را ببخشيد. ببينيد توبه‌ يعني‌ اين‌. همة‌ اموالم‌ را مي‌دهم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ بايد ببينم‌ از جانب‌ پروردگار چي‌ خبر مي‌آيد. اين‌ آيه‌ نازل‌ شد كه‌ كساني‌ كه‌ توبه‌ مي‌كنند، خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ ان‌ صلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. از اموالشون‌ صدقه‌ بگير. يعني‌ پولي‌ بگير يك‌ ثلث‌ اموالش‌ را پيغمبر گرفت‌ براي‌ اينكه‌ او را طاهرش‌ كنه‌ و پاكش‌ كنه‌ بوسيلة‌ اين‌ پول‌ دادن‌. الان‌ كدوم‌ يكي‌ از ما حاضريم‌ كه‌، مخصوصا افراد ثروتمند، يك‌ ثلث‌ از اموالشون‌ را بدهند براي‌ اينكه‌ خدا ببخشدشون‌. خدا از جنود شيطان‌ آنها را بياره‌ در جنود رحمان‌. از حزب‌ شيطان‌ بياره‌ در حزب‌ رحمان‌. يك‌ ثلث‌ اموالش‌ را پيغمبر تخفيف‌ داد بهش‌، يك‌ ثلث‌ اموالش‌ را حضرت‌ ازش‌ گرفت‌ و بر او صلوات‌ فرستاد و صل‌ عليهم‌ ان‌ صلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. اين‌ صلاة‌ تو اين‌ طلب‌ رحمت‌ از جانب‌ پروردگار كه‌ تو براي‌ آنها بكني‌، آرامش‌ به‌ اينها مي‌بخشه‌. به‌ خدا قسم‌ بزرگترين‌ چيزها در زندگي‌ آرامش‌ داشتنه‌. انسان‌ راحت‌ باشه‌، نفس‌ مطمئنه‌ داشته‌ باشه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌. كسي‌ كه‌ مي‌خواد راه‌ خدا را بپيمايه‌، اول‌ قدمش‌ توبه‌ است‌. همة‌ كتابهايي‌ كه‌ در سير و سلوك‌ نوشته‌ شده‌، اين‌ را گفته‌اند. چه‌ كتبي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند مثل‌ منازل‌ السائلين‌ و چه‌ كتبي‌ كه‌ علما و برجستگان‌ از دانشمندان‌ شيعي‌ نوشتند، اينها همه‌ قيد كردند كه‌ اول‌ قدم‌ توبه‌ است‌.

 توبه‌ هم‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ من‌ از اين‌ لحظه‌ به‌ بعد ديگه‌ يك‌ كلمه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ نميدم‌. اين‌ سرباز آمده‌ ميگه‌ من‌ ديگه‌ به‌ طرف‌ صدام‌ نميرم‌. اگر چه‌ ماها نمي‌بخشيمش‌ اما خدا مي‌بخشه‌. خدا مهربانه‌. خدا رحمانه‌، خدا رحيمه‌، در قرآن‌ هر كجا سوره‌اي‌ را مي‌خواد شروع‌ كنه‌، اول‌ اعلاميه‌اش‌، اول‌ تذكرش‌ اين‌ است‌ كه‌ بنام‌ خداوند مهربان‌ بخشنده‌اي‌ كه‌ به‌ تمام‌ مردم‌ حتي‌ كفار، حتي‌ دشمنان‌ دين‌، به‌ اينها بخشنده‌ است‌، مهربان‌ است‌ و نسبت‌ به‌ تويي‌ كه‌ تصميم‌ داري‌ از امشب‌ انشاء الله‌ ديگه‌ از شيطان‌ گوش‌ به‌ حرف‌ او ندي‌ و حرفي‌ گوش‌ نكني‌، بالنسبه‌ به‌ تو يك‌ محبت‌ خاصي‌ داره‌. در معناي‌ رحيم‌ همه‌ اين‌ را گفته‌اند. روايات‌ زيادي‌ هم‌ داريم‌. شروع‌ بكن‌. شروع‌ به‌ اين‌ برنامه‌ بكن‌ ببين‌ خدا باهات‌ چه‌ ميكنه‌. از همين‌ امشب‌ خدا شروع‌ ميكنه‌ به‌ مهرباني‌ كردن‌ با تو. وقتي‌ كه‌ حساب‌ بكني‌، خيلي‌ از دوستان‌ هستند، توي‌ همين‌ مجلس‌ هستند و من‌ دوستان‌ اينطوري‌ الحمد لله‌ و المنه‌ زياد دارم‌ كه‌ اين‌ قدم‌ را برداشتند، خودشون‌ ميگن‌، ما محاسبه‌ مي‌كنيم‌. با وضع‌ قبلمون‌، با وضع‌ قبل‌ از اين‌ برنامه‌

 از نظر ظاهري‌ و باطني‌، از نظر زندگي‌ و از نظر روحي‌. از همه‌ جهت‌. كمكمون‌ كرده‌. تو قدم‌ اول‌ را بردار. يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ كن‌. خداي‌ تعالي‌ امام‌ زمان‌، ده‌ قدم‌، ده‌ قدم‌ كه‌ سهله‌، او توابه‌، تواب‌ به‌ معناي‌، ما تائبيم‌، هر چه‌ بكنيم‌ تائبيم‌. تائب‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ خوب‌ حركتي‌ كرديم‌.

 من‌ يك‌ مثلي‌ اينجا دارم‌. ميگم‌ اگر كه‌ يك‌ شخصي‌ باشه‌ نه‌ پول‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ وسيله‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ حتي‌ پائي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ حركت‌ بكنه‌، يك‌ آدم‌ مفلوك‌ بيچارة‌ بي‌ پول‌ بي‌ وسيله‌، يك‌ نفر هم‌ در يك‌ شهر دوري‌ هست‌ مورد علاقه‌، او هم‌ پول‌ داره‌، هم‌ ماشين‌ داره‌، هم‌ وسيله‌ داره‌، همه‌ چي‌ داره‌. اين‌ مفلوكه‌ براي‌ او ميگه‌ كه‌ من‌ آمدم‌ چون‌ عشق‌ به‌ تو دارم‌. اومدم‌ به‌ طرفت‌. اون‌ ميگه‌ وايستا من‌ مي‌آم‌. عجيبه‌ها. تا در دروازه‌ اين‌ خودش‌ را نرسونده‌ مي‌بيني‌ او از شهر دور خودش‌ را رسونده‌. اين‌ معناش‌، اين‌ تائبه‌ اون‌ تواب‌. خداست‌. تو يك‌ اراده‌ بكن‌، به‌ خدا قسم‌ ايني‌ كه‌ ميگم‌ خدايا تو شاهدي‌ كه‌ وجدان‌ ميكنم‌ كه‌ ميگم‌ تو اراده‌ بكن‌ كه‌ بري‌ به‌ طرف‌ خدا، از همين‌ امشب‌ بگو خدايا من‌ از اين‌ لحظه‌ هر گناهي‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ دوستش‌ دارم‌، ديگه‌ نمي‌كنم‌. هر چيزي‌ را كه‌ خيلي‌ دوست‌ دارم‌ و حرامه‌ و تو دوست‌ نداري‌، ديگه‌ انجام‌ نميدم‌، همين‌، خيلي‌ ساده‌ است‌، شما امتحان‌ بكنيد. تو اراده‌ بكن‌. ببين‌ هنوز نكرده‌ خدا آمد به‌ سراغت‌. خدا تو را در آغوش‌ گرفت‌. يك‌ لذتي‌ احساس‌ مي‌كني‌. يك‌ احساس‌ خاصي‌ پيدا مي‌كني‌. بخدا قسم‌ اگر ايني‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ جدي‌ بگيد، خدا را مي‌بينيد. خدا را مشاهده‌ مي‌كنيد. من‌ همين‌ امشب‌ توي‌ نمازم‌ فكر مي‌كردم‌، شما نگيد توي‌ نماز مگر فكر غير از خدا، نه‌ نماز را بايد انسان‌ به‌ فكر مطالبش‌ را بكنه‌. انسان‌ در تشهد به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ ميگه‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌. كلمة‌ اشهد خيلي‌ مهمه‌. من‌ مشاهده‌ ميكنم‌. من‌ مي‌بينم‌. من‌ احساس‌ مي‌كنم‌ كه‌ خدايي‌ جز خدا نيست‌. و او آمده‌ مرا در آغوش‌ گرفته‌. ولي‌ متأسفانه‌ ما با خدا اينقدر بي‌ مهري‌ كرديم‌ كه‌ خجالت‌ مي‌كشيم‌.

 حالا يك‌ مثالي‌ براتون‌ بزنم‌. مي‌خوايد بي‌ مهريتون‌ را نسبت‌ به‌ خدا بفهميد؟ اگر رفته‌ باشيد در يك‌ مغازة‌ نانوائي‌ مثلا توي‌ صف‌ وايستاديد. شما خوب‌ دير آمديد ولو اينكه‌ يا هر وقت‌ آمديد توي‌ صفيد. مي‌آئيد جلو نوبتتون‌ ميشه‌. نوبتتون‌ ميشه‌. ميزنند توي‌ سينه‌اتون‌ ميگن‌ برو آخر صف‌. ميريد. سرتون‌ را مي‌اندازيد مي‌ريد آخر صف‌. باز مي‌آئيد همينطور به‌ ترتيب‌ جلو، باز ميزنند توي‌ سينتون‌ ميگن‌ برو آخر صف‌. دفعة‌ سوم‌، چهارم‌ كه‌ ميرسيد، يك‌ مشت‌ نون‌ سوختة‌ از بقيه‌ باقيمانده‌ ميدن‌ بهتون‌ ميگن‌ بريد. يا صداتون‌ در مي‌آد مي‌بينيد نونها داره‌ تموم‌ ميشه‌ ميگيد آيا وقت‌ ما نشده‌، نوبت‌ ما نشد. بخدا قسم‌ من‌ هر وقت‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خوانم‌، الم‌ يعنن‌ الذين‌ ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. پانزده‌ سال‌ اصلا به‌ ياد خدا نبودي‌، مشغول‌ بازي‌ بودي‌. بعد رفتي‌ دبيرستان‌ و دانشگاه‌ و بعد رفتي‌ دنبال‌ شغل‌. آخه‌ كي‌ وقت‌ خدا ميشه‌، نوبت‌ خدا ميشه‌؟ يا اگر روزها حساب‌ بكنيم‌. اذان‌ ميگويند شش‌ مرتبه‌ خدا صدات‌ ميزنه‌ بشتاب‌ بسوي‌ فلاح‌ و رستگاري‌، بشتاب‌ به‌ سوي‌ نماز، بشتاب‌ به‌ سوي‌ بهترين‌ اعمال‌. تو خدا را عقب‌ مي‌زني‌، حالا ما مشغول‌ كاريم‌. مي‌آئي‌ خانه‌ بعد حالا نوبت‌ باز هم‌ نوبت‌ خدا نيست‌. ما حالا مشغول‌ نهار خوردن‌ بشيم‌. بعد باز توي‌ سينة‌ خدا مي‌زني‌، بخدا قسم‌ اينطوره‌ آقايون‌.

 وقتي‌ با مشتري‌ صحبت‌ مي‌كني‌ آنچنان‌ توجه‌ با او داري‌ كه‌ مبادا يك‌ كلمه‌اي‌ خلاف‌ بگي‌ او از تو برنجه‌. اما به‌ سن‌ شصت‌ سال‌، هفتاد سال‌ بعضي‌ها رسيدند، هنوز معناي‌ نمازشون‌ را بلد نيستند. اين‌ بي‌ اعتنائي‌ به‌ خدا نيست‌؟ توي‌ سينة‌ خدا مي‌زنيم‌، دم‌ غروب‌ پا ميشيم‌ يك‌ نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌، توي‌ نماز با بچه‌امون‌ حرف‌ مي‌زنيم‌، با همه‌ حرف‌ مي‌زنيم‌، و يك‌ ببينيد اين‌ مثالمون‌ تطبيق‌ ميكنه‌ صددرصد يا نه‌؟ خدا جا داره‌ بگه‌ الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌.

 اگر خواب‌ غفلت‌ نباشيد، اگر مرده‌ نباشيد همين‌ جريان‌ تو را از خواب‌ غفلت‌ سبك‌، آن‌ خواب‌ غفلت‌ عميق‌ را كه‌ گفتم‌ بيدار ميكنه‌ اقلا. حتي‌ دزدها را بيدار كرد. فضيل‌ عياض‌ ميگن‌ يك‌ شخصي‌ است‌ صوفيه‌ به‌ خودشون‌ چسبوندند. ولي‌ مردي‌ بوده‌ ظاهرا از اولياء خدا  اين‌ دزد بوده‌. داره‌ از ديوار ميره‌ بالا. اين‌ آيه‌ تلاوت‌ ميشه‌ نصف‌ شب‌. الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. اين‌ مي‌لرزه‌. بيدار ميشه‌ از خواب‌. ميگه‌ آنه‌. خدايا وقش‌ شده‌ چرا. من‌ تا بحال‌ اشتباه‌ مي‌كردم‌. پروردگارا وقتش‌ شده‌، ديگه‌ سي‌ سال‌ از عمرم‌ گذشته‌، چهل‌ سال‌ از عمرم‌ گذشته‌. راسته‌. نوبت‌ تو شده‌ ديگه‌ حالا. از اول‌ مي‌خواست‌ من‌ با تو باشم‌. اولين‌ كس‌ تو را قرار بدم‌.و لي‌ حالا نه‌ نوبت‌ تو شده‌ خدا. آن‌ آنه‌. از راهش‌ برگشت‌ آمد گوشة‌ خرابه‌ مشغول‌ راز و نياز با پروردگار شد.

 حر بن‌ يزيد رياحي‌ يك‌ معصيتكار، يك‌ كسي‌ كه‌ در خواب‌ غفلت‌ فرو رفته‌، اگر چه‌ بعد توبه‌ كرد و بعضي‌ مي‌خوان‌ خيلي‌ او را تبرئه‌ كنند، ولي‌ نه‌ قبلش‌ شايد بدترين‌ كار را كرد. اما، اما امام‌ است‌، مظهر رحمت‌ خداست‌. خدا خودش‌ خيلي‌ مهربانتر از امام‌ حسينه‌. ميگه‌ قل‌ لعبادي‌. ببين‌ با چه‌ مهرباني‌. بگو به‌ اين‌ بندگانم‌ قل‌ لعبادي‌ الذين‌ اصلحوا علي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. آي‌ معصيت‌ كارها مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. همة‌ گناهانتون‌ را مي‌بخشه‌. اذا سئلك‌ عبادي‌ عني‌ فاني‌ قريب‌ اجيب‌ دعوة‌ الداع‌ اذا داع‌. اگر از من‌ سؤال‌ كردند يا پيغمبر نوبت‌ من‌ شد، يك‌ كسي‌ پرسيد مثلا خدا آيا چطوره‌، كجاست‌، چي‌ هست‌؟ اذا سئلك‌ عبادي‌ عني‌ فاني‌ قريب‌. من‌ نزديكشون‌ هستم‌. چشم‌. فوري‌ ميگم‌ لبيك‌. اجيب‌ دعوة‌ اذا دعا. بخدا قسم‌ خدا را ما خيلي‌ بهش‌ ظلم‌ كرديم‌. اين‌ خداي‌ عزيز مهربان‌، اين‌ محبوبي‌ كه‌ شب‌ و روز به‌ فكر ماست‌، شب‌ و روز با ماست‌، شب‌ و روز ما را داره‌ پرورش‌ ميدهد، رب‌ العالمينه‌ اين‌ خدا را فراموش‌ كرديم‌.

 حر بن‌ يزيد رياحي‌ روز عاشورا آمد پشت‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. پشيمانه‌ اما مي‌شناسه‌ امامش‌ را. امامش‌ را آشناست‌. ميدونه‌ اين‌ امامي‌ است‌ مهربان‌. اين‌ مظهر همان‌ خداي‌ رحمان‌ و رحيم‌ است‌. حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ فرمود به‌ اصحابش‌ يك‌ مهماني‌ داريم‌ دارد به‌ طرف‌ ما مي‌آيد. حر بن‌ يزيد رياحي‌ آمد طرف‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. آقاجان‌ توبة‌ من‌ قبوله‌؟ بعله‌ تو مهمان‌ ما هستي‌. بيا پذيرائي‌ ازت‌ بكنيم‌. عرض‌ كرد من‌ مي‌خوام‌ بروم‌ جانم‌ را فداي‌ شما بكنم‌. رفت‌ به‌ طرف‌ ميدان‌. وقتي‌ كه‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاد حسين‌ بن‌ علي‌ آمد بالين‌ او و سر حر را به‌ دامن‌ گرفت‌ و برايش‌ مرثيه‌ مي‌خواند. اظهار محبت‌ مي‌كند. انت‌ حر كما سمتك‌ امك‌ حر. تو آزادي‌ بشارت‌ ميدهد. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر در دم‌ مرگ‌ امام‌ زمان‌ ما را هم‌ به‌ ما برسان‌ تا به‌ ما بشارت‌ آزادي‌ از آتش‌ جهنم‌ را مرحمت‌ بفرمايد. الهي‌ آمين‌. خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا زير ساية‌ امام‌ زمان‌ ما را به‌ كمالات‌ روحي‌ موفق‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۲ صفر ۱۴۱۵ قمری – وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌

 وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌ 12 صفر 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه‌.

 امروز روز جمعه‌ بود و روز حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. روزي‌ كه‌ توقع‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ بوده‌ است‌. كه‌ در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ در روز جمعه‌ مي‌خوانيم‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. من‌ در شب‌ گذشته‌ به‌ مناسبت‌ اينكه‌ شايد مجلس‌ هنوز آمادگي‌ نداشته‌ باشد بر خلاف‌ دعو هميشگيم‌ زياد سخن‌ از آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نگفتم‌. با اينكه‌ شب‌ جمعه‌ بود. منتظر بودم‌ كه‌ اشاره‌اي‌ بشود. همين‌ الان‌ كه‌ مي‌آمدم‌ وارد مجلس‌ مي‌شدم‌ يك‌ آقائي‌ كه‌ الان‌ دارم‌ مي‌بينمش‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ ديشب‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ شما بايد همه‌اش‌ در اين‌ مجلس‌ از امام‌ زمان‌ حرف‌ بزنيد.

 و لذا يك‌ عاشق‌، يك‌ علاقمند، يك‌ كسي‌ كه‌ قبول‌ داشته‌ باشد وجود مقدس‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را، و بداند كه‌ آنحضرت‌ در بين‌ ما زندگي‌ مي‌كند كه‌ بنفسي‌ ان‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخلوا منا. جانم‌ به‌ قربانت‌، كه‌ در بين‌ ما هستي‌ و ما تو را نمي‌شناسيم‌. يك‌ چنين‌ انساني‌ كمالش‌، مقامش‌، تمام‌ شخصيتش‌ بايد به‌ اين‌ باشد كه‌ هميشه‌ به‌ ياد مولايش‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ باشد. و اگر خداي‌ نكرده‌ ما نام‌ آن‌ حضرت‌ را براي‌ مجلس‌ گرم‌ كردنمون‌ و يا به‌ خاطر اينكه‌ يك‌ حالي‌ پيدا كنيم‌ يا بخاطر اينكه‌ مردم‌ بگويند اين‌ مجلس‌ نام‌ امام‌ عصر برده‌ شده‌، اگر باشد اين‌ خلاف‌ ادب‌ است‌. ما بايد عشقمون‌، محبتمون‌، ايجاب‌ بكند كه‌ در هر كجا كه‌ مي‌نشينيم‌ از آن‌ حضرت‌ حرف‌ بزنيم‌. در هر كجا كه‌ هستيم‌ با آن‌ حضرت‌ باشيم‌، يك‌ وقتي‌ در مشهد ما از اين‌ توريستهايي‌ كه‌ وارد ايران‌ مي‌شدند قبل‌ از انقلاب‌ دعوت‌ مي‌كرديم‌ كه‌ بيايند و از اسلام‌ تحقيق‌ كنند. طبعا چند نفر مترجم‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ داشتيم‌. اينها هم‌ دسته‌ دسته‌ مي‌آمدند. يكي‌ از اين‌ جوانها كه‌ اسمش‌ ديويد بود يعني‌ داود ظاهرا و بعد اسمش‌ را ما تغيير داديم‌ با پيشنهاد خودش‌ وقتي‌ مسلمان‌ شد و من‌ مقيد بودم‌ كه‌ اينها در دو مسئله‌ كاملا مجهزشون‌ كنم‌. يعني‌ اينها در دو مسئلة‌ اعتقادي‌ كاملا وارد باشند. يكي‌ در مسئلة‌ خلافت‌ بلا فصل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. بخاطر اينكه‌ وقتي‌ از ما جدا مي‌شدند به‌ ممالك‌ ديگر مي‌رفتند، آنها اكثرا اهل‌ سنت‌ بودند و طبعا اكثريت‌ خود اين‌ مسئلة‌ اكثريت‌ شايد آنها را تحت‌ تأثير قرار ميداد و تجربه‌ داشتيم‌ كه‌ ممكن‌ بود مذهب‌ شيعه‌ را صرفنظر كنند و سني‌ بشوند. لذا در مسئلة‌ خلافت‌ بلا فصل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زياد باهاشون‌ بحث‌ مي‌كرديم‌.

 مسئلة‌ دوم‌ راجع‌ به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ بعد از مامعمولا برخورد مي‌كردند به‌ افرادي‌ كه‌ اينها در مسلك‌ پوچ‌ بهائيت‌ بودند و چون‌ مسئله‌ اگر جا نيفتد براي‌ افراد، ممكن‌ است‌ صورت‌ خرافي‌ بهش‌ بدهند و اين‌ كار را مي‌كردند كه‌ يكنفر هزار و صد و پنجاه‌ سال‌ مثلا عمر كرده‌ و ديده‌ نميشود و در بين‌ مردم‌ هم‌ هست‌. خوب‌ اين‌ طبعا در برخورد اول‌ با اين‌ بيان‌ ممكن‌ است‌ افراد زياد مثلا قبول‌ نكنند و به‌ اين‌ مرد تازه‌ مسلمان‌ يك‌ همچين‌ مطالبي‌ را ميگفتند و آنها را به‌ طرف‌ بهائيت‌ مي‌كشاندند. ما لذا خودمون‌ را موظف‌ مي‌دانستيم‌ كه‌ اگر دربارة‌ اثبات‌ وجود خدا زياد باهاش‌ بحث‌ نمي‌كنيم‌، با اثبات‌ نبوت‌ پيغمبر اكرم‌ بحث‌ نمي‌كنيم‌، اين‌ دو مسئله‌ را كاملا با او بحث‌ كنيم‌ كه‌ از اين‌ جهت‌ ما او را آماده‌ كنيم‌ كه‌ در مقابل‌ دشمنان‌ اسلام‌ و تشيع‌ و دشمنان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اين‌ آماده‌ باشد. يك‌ شب‌ با اين‌ جوان‌ آمريكايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اسمش‌ داود بود يا ديويد بود، صحبت‌ مي‌كردم‌ راجع‌ به‌ امام‌ عصر. شبهاي‌ مختلف‌ با او صحبت‌ مي‌كردم‌. يك‌ شب‌ جمعه‌اي‌ بود حالا اين‌ چطور شد يك‌ حال‌ توجه‌ فوق‌ العاده‌ عجيبي‌ به‌ او دست‌ داد كه‌ خدا ميدوند اين‌ حال‌ توجه‌ بايد براي‌ هر يك‌ از دوستان‌ امام‌ عصر و شيعيان‌ باشد. يك‌ حال‌ توجهي‌ به‌ او دست‌ داد. گفت‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ شما مي‌گوئيد توي‌ همين‌ مردمه‌؟ گفتم‌ بله‌. گفت‌ مثلا در بين‌ مردم‌ زندگي‌ مي‌كند؟ گفتم‌ بله‌. گفت‌ پس‌ چرا شما اينطور راحت‌ نشستيد؟ شما يك‌ همچين‌ امامي‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ است‌، همچين‌ موجودي‌ كه‌ همة‌ سعادت‌ در نزد اوست‌. يك‌ همچين‌ فردي‌ كه‌ يد الله‌ و عين‌ الله‌ و اذن‌ الله‌ و لسان‌ الله‌ است‌، اين‌ زنده‌ باشه‌، توي‌ اين‌ ربع‌ مسكوني‌ زندگي‌ كند، در بين‌ همين‌ مردم‌ معمولي‌ باشد و شما راحت‌ نشسته‌ باشيد. آنوقت‌ در يك‌ باصطلاح‌ محلي‌ بود در مسجد صاحب‌ الزمان‌ مشهد. اتفاقا نزديك‌ نماز بود و اجتماعي‌ بود توي‌ مسجد اين‌ پرده‌ را عقب‌ زد گفت‌ اينها چرا بيكار نشستند؟ چرا داد نمي‌زنند؟ چرا فرياد نمي‌زنند؟ آقا خودش‌ همين‌ حال‌ را پيدا كرد. چون‌ ما يك‌ طوري‌ باهاش‌ بحث‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ يقين‌ كرده‌ بود امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ وجود دارد و آن‌ شب‌ تا صبح‌ خدا ميداند كه‌ من‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشا او را برداشتم‌ ديدم‌ حالش‌ منقلبه‌، يك‌ محلي‌ يك‌ دهي‌ هست‌ در نزديكي‌ مشهد كه‌ آن‌ شب‌ مي‌خواست‌ آنجا بروم‌ براي‌ ديدن‌ بعضي‌ از دوستان‌ و بعضي‌ از برنامه‌ها، او تا صبح‌ آنجا گريه‌ كرد. گاهي‌ مي‌آمد توي‌ بيابان‌ مي‌گفت‌ يا بقية‌ الله‌، يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌، با همان‌ زبان‌ خودش‌. تو هستي‌ و به‌ خدا قسم‌، من‌ نمي‌خوام‌ زياد دربارة‌ اين‌ شرح‌ بدهم‌. يك‌ حال‌ توجه‌ روحي‌ با امام‌ زمان‌ پيدا كرد كه‌ يك‌ آرامش‌ عجيبي‌ كه‌ گاهي‌ بعد از چند روز به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ آقا در دل‌ من‌ هست‌، شعاع‌ نور مقدسش‌ در دل‌ من‌ تابيده‌ با او حرف‌ مي‌زنم‌ و او جواب‌ مرا ميدهد. حالا واقعا ميشه‌ گفت‌ اين‌ غفلت‌ هم‌ خودش‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ براي‌ ما. همانطوري‌ كه‌ غفلت‌ از مرگ‌ مسئله‌ است‌، غفلت‌ از وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ هم‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. و الا ما طبق‌ معمول‌ نبايد بتونيم‌ زندگي‌ كنيم‌. من‌ ديده‌ام‌ افراد عاشق‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را. اينها بعضي‌هاشون‌ آنچنان‌ علاقمندند، آنچنان‌ اظهار عشق‌ مي‌كنند كه‌ لحظه‌اي‌ آرام‌ ندارند.

 در همين‌ تهران‌ شما يك‌ مردي‌ بود، پيرمردي‌ بود، يكي‌ دو سال‌ قبل‌ از دار دنيا رفت‌. ايشون‌ نقل‌ مي‌كرد كه‌ من‌ يك‌ مدتي‌ كارواني‌ داشتم‌ براي‌ مكه‌ مي‌رفتم‌. شب‌ هشتم‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ كه‌ يك‌ شب‌ جلوتر از آن‌ شبي‌ است‌ كه‌ حجاج‌ معمولا به‌ عرفات‌ مي‌روند، من‌ به‌ عرفات‌ رفتم‌. چادرها برپا بود اما كسي‌ نبود. به‌ من‌ آمدند گفتند كه‌ تو اگر امشب‌ وسايلت‌ را آورده‌اي‌ به‌ عرفات‌، بايد محافظ‌ وسايلت‌ هم‌ خودت‌ باشي‌. من‌ گفتم‌ مانعي‌ نداره‌، بيدار مي‌مانم‌ و وسايلم‌ را حفظ‌ مي‌كنم‌. ميگه‌ ساعات‌ نيمة‌ شب‌ بود ديديم‌ يك‌ مردي‌ وارد خيمة‌ من‌ شد. به‌ من‌ گفت‌ حاج‌ محمد علي‌، اسمش‌ محمد علي‌ فشندي‌ بود. حاج‌ محمد علي‌ سلام‌ عليكم‌. غالبا كساني‌ كه‌ خدمت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌اند، اول‌ حضرت‌ سلام‌ كرده‌اند. يكي‌ از صفات‌ حميدة‌ مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ تقدم‌ بر سلام‌ داشته‌ باشد. پيغمبر اكرم‌ هميشه‌ مقدم‌ ميشد بر همه‌ كس‌ در سلام‌. اين‌ را تعليم‌ بگيريد از امام‌ زمانتون‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. وارد شدند. منهم‌ جواب‌ سلام‌ دادم‌. ايشان‌ آمدند نشستند حالا من‌ نمي‌شناسم‌. يك‌ چند نفر جوانهاي‌ تازه‌ محاسن‌ به‌ صورت‌ درآمده‌، اينها هم‌ در خدمتش‌ بودند. اينها بيرون‌ ايستادند. ما با هم‌ نشستيم‌. ايشان‌ گفتند كه‌ مي‌دوني‌ امشب‌ چه‌ شبي‌ است‌؟ خوشا به‌ حالت‌، خوشا به‌ حالت‌. امشب‌ شبي‌ است‌ كه‌ جدم‌ حسين‌ در عرفات‌ بوده‌ و دعا ميكرده‌. گفتم‌ خوب‌ امشب‌ بايد ما چكار كنيم‌؟ معلومه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نيمه‌ شب‌ در عرفات‌ باشد تنها هم‌ باشه‌ دوست‌ داره‌ بيشتر عبادت‌ كنه‌. ميگه‌ اين‌ مرد، اين‌ آقا فرمودند كه‌ دو ركعت‌ نماز بخون‌ تا با هم‌ دعا بكنيم‌. مسئلة‌ دعا آقايون‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. افرادي‌ كه‌ علاقة‌ به‌ خدا و معنويات‌ و كمالات‌ دارند، اينها دعا ميكنند. همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ بحث‌ بود صحبت‌ بود كه‌ حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ به‌ كوه‌ طور رسيد خداي‌ تعالي‌ به‌ او فرمود كه‌ ما تلك‌ بيمينك‌ يا موسي‌ چيه‌ در دستت‌ اي‌ موسي‌؟ موسي‌ در جواب‌ عرض‌ كرد هي‌ عصاي‌. خوب‌ حرف‌ تمومه‌ ديگه‌. اولا سؤال‌ خدا ميشه‌ گفت‌ به‌ خاطر اظهار محبته‌. و الا خدا ميدانه‌ چيه‌ در دست‌ حضرت‌ موسي‌. و جواب‌ حضرت‌ موسي‌ هم‌ اينه‌ كه‌ اين‌ عصاي‌ منه‌. اما اضافه‌ كرد. هي‌ عصاي‌ اتوكل‌ عليه‌ و احش‌ علي‌ غنمي‌ و معارب‌ الاخري‌. اين‌ عصاي‌ منهه‌ تكيه‌ بهش‌ ميدم‌ براي‌ گوسفندانم‌ از درخت‌ برگ‌ مي‌ريزم‌، كارهاي‌ ديگه‌ هم‌ باهاش‌ انجام‌ ميدم‌. كلي‌ حرف‌ زد فقط‌ روي‌ محبت‌. و عجلت‌ اليك‌ ربك‌ لترضي‌. به‌ كوه‌ طور وقتي‌ كه‌ مي‌رسيد زودتر از موعد مي‌آمد. عرض‌ مي‌كرد خدايا من‌ عجله‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ تو را دوستت‌ دارم‌. دوست‌ داشتن‌ خدا خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يكي‌ از وسيله‌هاي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشه‌. دعا را براي‌ اينكه‌ حاجت‌ مي‌خواهيد و حاجت‌ داريد نكنيد. چون‌ بالاخره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مصلحت‌ شما را از شما بهتر مي‌داند و علمك‌ بحالي‌ كفي‌ ان‌ مقالي‌. علم‌ تو به‌ حال‌ من‌ كفايت‌ ميكند از گفتار من‌. ولي‌ اينهمه‌ دستور دعا داده‌اند كه‌ دعا كنيد. همين‌ امروز اين‌ دعاي‌ ندبه‌ را لابد بعضيتون‌ خوانده‌ايد. از ابتداي‌ دعاي‌ ندبه‌ شروع‌ ميكنه‌ با خدا حرف‌ زدن‌ تا دوران‌ بيان‌ اينكه‌ انبياء چطور آمدند و چه‌ كردند و بعد ما مبتلا به‌ فراق‌ همه‌اشون‌ شده‌ايم‌. نه‌ پيغمبر را ديده‌ايم‌ حتي‌ قضي‌ نحبه‌. او از دار دنيا رفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد و قتله‌ اشقي‌ الاشقياء من‌ الاولين‌ و الاخرين‌. بعد اين‌ الحسن‌ و اين‌ الحسين‌. كجاست‌ امام‌ حسن‌، كجاست‌ امام‌ حسين‌. تا ميرسد اين‌ بقية‌ الله‌ التي‌ لا تخلوا من‌ العترة‌ الهاديه‌. آن‌ امام‌ زماني‌ كه‌ از آن‌ بقية‌ الله‌، آن‌ علم‌ خدا، آن‌ عصمت‌ الهي‌، آن‌ حقيقت‌ و معنويت‌ باقيمانده‌، او كجاست‌. اينها را ما با خدا حرف‌ مي‌زنيم‌، دعا ميكنيم‌. و الا خداي‌ تعالي‌ كه‌ ميداند كه‌ با حضرت‌ آدم‌ چه‌ كرده‌، با حضرت‌ نوح‌ چه‌ كرده‌، با حضرت‌ ابراهيم‌ چه‌ كرده‌. خود حرف‌ زدن‌ محب‌ با محبوبش‌، اين‌ قيمت‌ داره‌. قرآن‌ بخوانيد خدا با شما حرف‌ ميزنه‌. دعا بخوانيد شما با خدا حرف‌ مي‌زنيد. اگر انشاء الله‌ از اين‌ طريق‌ پيشرفت‌ كرديد، به‌ جائي‌ مي‌رسيد كه‌ بدون‌ خوندن‌ قرآن‌ و بدون‌ دعاهاي‌ مأثوره‌ خوندن‌، دائما خداي‌ تعالي‌ با شما حرف‌ ميزنه‌ شما هم‌ با خدا حرف‌ مي‌زنيد. پروردگار با شما انس‌ داره‌ شما هم‌ با خدا انس‌ داريد. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌، اگر بدونيد ارتباط‌ با خدا چه‌ لذتي‌ داره‌. چه‌ حياتي‌ داره‌. چه‌ زندگي‌ داره‌ كه‌ اگر انسان‌ بداند يك‌ لحظه‌ حاضر نيست‌ از خداي‌ تعالي‌ غافل‌ بشه‌.

 حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ وقتي‌ در بين‌ مردم‌ بود، با مردم‌ حرف‌ ميزد به‌ خاطر همين‌ لحظاتي‌ كه‌ با مردم‌ ليقال‌ علي‌ قلبي‌ با مردم‌ حرف‌ زده‌، مثل‌ يك‌ عاشقي‌ كه‌ به‌ معشوقش‌ خيره‌ شده‌ داره‌ معشوقش‌ را نگاه‌ ميكنه‌ و با او حرف‌ ميزنه‌. معشوق‌ به‌ انسان‌ ميگه‌ به‌ اون‌ شخص‌ جواب‌ بده‌ منتظره‌. اين‌ برميگرده‌ به‌ او يك‌ جوابي‌ ميده‌ برميگرده‌ به‌ اين‌ ميگه‌ ببخشيد. پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ليقان‌ علي‌ قلبي‌ فاستغفر الله‌ في‌ كل‌ يوم‌ سبعين‌ مرة‌. به‌ امر الهي‌ من‌ با مردم‌ حرف‌ زدم‌ و مردم‌ را هدايت‌ كردم‌ ولي‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ چند لحظه‌اي‌ ظاهرا با مردم‌ انس‌ گرفتم‌ از خدا روزي‌ هفتاد مرتبه‌ طلب‌ بخشش‌ ميكنم‌. اين‌ عاشق‌، اين‌ كسي‌ كه‌ جز خدا چيزي‌ را نمي‌شناسه‌، بندة‌ كامل‌ خداست‌. اين‌ دائما مي‌خواد با خدا حرف‌ بزنه‌. اگر بدانيد لذت‌ مناجات‌ با پروردگار را. من‌ ذالذي‌ ضاق‌ حلاوت‌ محبتك‌ بدلا. كيه‌ كه‌ چشيده‌ باشد حلاوت‌ محبت‌ تو را اي‌ خدا و محبوب‌ ديگري‌ براي‌ خودش‌ انتخاب‌ كنه‌.

 ايشان‌ ميگه‌ كه‌ به‌ من‌ گفتند نماز بخوانيم‌ در آن‌ نيمة‌ شب‌، خوب‌ طبعا علاقه‌ داره‌ با خدا در ارتباط‌ باشه‌. نماز خونديم‌، دو ركعت‌ نماز خونديم‌. بعد اين‌ آقا نشست‌ رو به‌ قبله‌ يك‌ دعايي‌ خوند، خيلي‌ دعا سطحش‌ بالا. يك‌ مطلبي‌ را باز اينجا عرض‌ كنم‌. دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ رسيده‌، اينها خيلي‌ سطح‌ علميش‌ بالاست‌ و دعاهاي‌ ساير ائمه‌ به‌ ترتيب‌ سطحش‌ فرق‌ ميكنه‌. ميدونيد علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ امام‌ عصر بيشتر با مردم‌ سطح‌ بالا از نظر فكري‌ در ارتباطه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زمانش‌ ايجاب‌ ميكرد كه‌ امام‌ جمعي‌ باشد كه‌ وقتي‌ ميگويد سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌، از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اينكه‌ من‌ را نبينيد يك‌ نفر بلند بشه‌ بگه‌ آقا سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌. سعد وقاص‌ اين‌ را سؤال‌ كرد از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ آن‌ دانشمند ميگه‌ اي‌ كاش‌ علي‌ در زمان‌ ما مي‌بود كه‌ ما مشكلات‌ فضائيمون‌ را از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌. او ميگه‌ انا اعلم‌ بطرق‌ السماء منكم‌ بطرق‌ الارض‌. من‌ راههاي‌ آسمانها را بلدم‌ و ميدانم‌ آنوقت‌ اين‌ شخص‌ ميگه‌ چند تا مو سر و صورت‌ من‌ دارد؟ ابن‌ كواء پاميشه‌ يك‌ سؤالاتي‌ از همين‌ قبيل‌ ميكنه‌. كساني‌ كه‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودند، يكي‌ دو نفر اگر حالا لياقت‌ سخنان‌ علي‌ را داشتند در خطبة‌ شقشقيه‌ وقتي‌ مطالب‌ مهمي‌ را بيان‌ ميكنه‌، يك‌ نفر پاميشه‌ حرف‌ ميزنه‌، حضرت‌ ميفرمايد شقشقة‌ هدرت‌، ديگه‌ حرف‌ تمام‌ شد، ديگه‌ به‌ درد شما اين‌ حرفها نميخوره‌. اما امام‌ عصر با مردماني‌ در زماني‌ امامت‌ دارد و امامت‌ ميكند كه‌ اكثرا دانشمندان‌ و شخصيتهاي‌ باسواد چه‌ دانشمندان‌ علوم‌ مادي‌ باشد و چه‌ دانشمندان‌ علوم‌ روحي‌ و معنوي‌. لذا دعاهايي‌ كه‌ حضرت‌ ميخواند و بيان‌ كرده‌، شما در دعاهاي‌ رجبيه‌ نگاه‌ كنيد، دعاهاي‌ شعبانيه‌ نگاه‌ كنيد، دعاهايي‌ كه‌ در ماه‌ رمضان‌ رسيده‌، اگر دقت‌ كنيد آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ امام‌ عصر است‌ آنها خيلي‌ سطحش‌ بالاست‌. هم‌ در معرفت‌ امام‌ سطحش‌ خيلي‌ بالاست‌، هم‌ در مسائل‌ مختلف‌ ديگر. مثلا همين‌ دعاي‌

 حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ فرموده‌اند كه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌، اين‌ جمله‌ را شايد فلاسفة‌ روز بخواهند توضيح‌ بدهند يك‌ كتاب‌ علمي‌ نوشته‌ ميشه‌ در اطراف‌ همين‌ چند كلمه‌اي‌ كه‌ من‌ از اين‌ دعا براتون‌ عرض‌ كردم‌. و لذا ايشان‌ ميگه‌ كه‌ من‌ ديدم‌ يك‌ دعاي‌ خيلي‌ سطح‌ بالايي‌ حضرت‌ خوندند بعد از نماز كه‌ من‌ خواستم‌ اين‌ را يادداشت‌ كنم‌، حفظش‌ كنم‌، هميشه‌ داشته‌ باشم‌ حضرت‌ فرمود حالا من‌ نمي‌شناسم‌ ايشان‌ كيه‌، فرمود اين‌ دعا را فقط‌ امام‌ حق‌ داره‌ بخونه‌. باز هم‌ متوجه‌ نشدم‌. بعد به‌ من‌ فرمودند كه‌ چايي‌ آوردي‌، چايي‌ داري‌؟ گفتم‌ آقا خوب‌ شد گفتيد. چايي‌ براي‌ مسافرين‌ گرما زدة‌ خسته‌ بعضي‌ وقتها از همه‌ چيز لازمتره‌. من‌ اتفاقا چايي‌ را فراموش‌ كرده‌ بودم‌. حضرت‌ فرمودند چايي‌ با من‌. رفتند بيرون‌ يك‌ چايي‌ آوردند دم‌ كرديم‌. اصلا چايي‌ نبود. شيرين‌، معطر، لذت‌ عجيبي‌ از اين‌ چايي‌ ما برديم‌، با هم‌ خورديم‌. بعد فرمود كه‌ غذايي‌ داري‌؟ گفتم‌ نان‌ و پنير دارم‌. گفتند كه‌ من‌ پنير نمي‌خورم‌. اين‌ دليل‌ بر كراهت‌ پنير نداره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ شايد آنوقت‌ حضرت‌ پنير ميل‌ نفرمودند. گفتم‌ ماست‌ هم‌ داريم‌. يك‌ قدري‌ نان‌ و ماست‌ با هم‌ خورديم‌ و بعد من‌ يك‌ خورده‌ ترديد پيدا كردم‌ كه‌ اين‌ آقا كيه‌ اينجا آمده‌ در اين‌ نيمة‌ شب‌ با من‌ انس‌ گرفته‌. خوشا به‌ حال‌ آنهايي‌ كه‌ ولو نشناسند، ولو نفهمند. يك‌ لحظه‌ با حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روبرو بشوند. گرش‌ ببيني‌ و دست‌ از ترنچ‌ بشناسي‌، روا بود كه‌ ملامت‌ كني‌ زليخا را. آنهائي‌ كه‌ آقا را ديدند و شناختند، به‌ خدا قسم‌ بعدش‌ ديوانه‌ شدند. ديوانه‌ نه‌ مجنون‌، ديوانة‌ عشق‌ او، ديوانة‌ محبت‌ او، ديوانة‌ الطاف‌ و عنايات‌ او شدند. ميگه‌ با خودم‌ فكر كردم‌ اين‌ آقا كيه‌؟ گفتم‌ الان‌ آقا امام‌ زمان‌ كجا هستند. فرمود الان‌ توي‌ خيمه‌ نشستند. گفتم‌ روز عرفه‌ آقا كجا تشريف‌ دارند، فرمودند در دامن‌ كوه‌ رحمت‌. جبل‌ الرحمه‌. اين‌ مطلب‌ بعد ايشان‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ من‌ پنجاه‌ ريال‌ سعودي‌ به‌ تو بدم‌ تو براي‌ پدر من‌ يك‌ عمرة‌ مفرده‌ انجام‌ ميدي‌؟ گفتم‌ اسم‌ پدر شما چيه‌؟ فرمود سيد حسن‌. اسم‌ خودتون‌ آقا چيه‌؟ فرمود سيد مهدي‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) پول‌ را گرفتم‌. اسم‌ پدرشون‌ را و اسم‌ خودشون‌ را يادداشت‌ كردم‌. بعد از آقا سؤال‌ كردم‌ كه‌ شب‌ عرفه‌ آيا امام‌ زمان‌ به‌ خيمه‌هاي‌ حجاج‌ تشريف‌ مي‌آورند؟ فرمود به‌ خيمة‌ شما مي‌آيند چون‌ شما شب‌ عرفه‌ روضة‌ عمويم‌ ابو الفضل‌ العباس‌ را مي‌خوانيد و به‌ آن‌ حضرت‌ متوسل‌ ميشيد. بعد هم‌ به‌ من‌ فرمودند خوب‌ من‌ بايد برم‌. حركت‌ كردند و از خيمه‌ رفتند. من‌ نشستم‌ با خودم‌ فكر كردم‌ اين‌ آقا كي‌ بود با من‌ اينطور فارسي‌ صحبت‌ ميكرد، اسم‌ مرا برد، اسم‌ پدرش‌ حسنه‌، اسم‌ خودش‌ مهدي‌ بود. اين‌ كي‌ بود. پا شدم‌ خوب‌ آن‌ شب‌ در عرفات‌ كسي‌ نبود. هر چه‌ نگاه‌ كردم‌ نديدمش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 نشسته‌ بوديم‌ روحاني‌ كاروانمون‌ دفعة‌ شروع‌ كرد به‌ روضة‌ ابو الفضل‌ العباس‌ خوندن‌. من‌ ديدم‌ نه‌ علامت‌ درسته‌. منهم‌ نشستم‌ گريه‌ كردم‌. يك‌ چشمم‌ به‌ در خيمه‌ است‌ كه‌ كي‌ آقا وارد ميشوند و دارم‌ اشك‌ مي‌ريزم‌. ديگه‌ حوصله‌ام‌ سر آمد. ديدم‌ داره‌ روضه‌ تمام‌ ميشه‌ آقا تشريف‌ نياوردند. پاشدم‌ از در خيمه‌ بيرون‌ آمدم‌. ديدم‌ آقا سرش‌ را گذاشته‌ به‌ ديوار خيمه‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 منهم‌ سرم‌ را گذاشتم‌ اينطرف‌ خيمه‌ و با آن‌ حضرت‌ مشغول‌ اشك‌ ريختن‌ شدم‌. ديگه‌ تصرف‌ در من‌ شده‌ بود. نتوانستم‌ حركت‌ كنم‌ نه‌ هم‌ حرفي‌ بزنم‌ تا آقا تشريف‌ بردند.

 مطلبي‌ كه‌ اين‌ وسط‌، خدا رحمت‌ كنه‌ اين‌ مرحوم‌ ميگفت‌، اين‌ بود. مي‌گفت‌ من‌ عقائدم‌ را وقتي‌ كه‌ احساس‌ كردم‌ اين‌ يك‌ مرد بزرگواري‌ است‌، عقائدم‌ را اظهار كردم‌ به‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. دربارة‌ خداشناسي‌ گفتم‌ آقا ما به‌ اين‌ دليل‌ به‌ اين‌ دليل‌ مي‌گوئيم‌ خدائي‌ هست‌. اينها را بد نيست‌ انشاء الله‌ دوستان‌ دقت‌ كنند. دلايل‌ اثبات‌ وجود خدا را از راه‌ فطرت‌، از راه‌ معمولي‌ نظم‌ عجيب‌ عالم‌، از راه‌ خلقت‌ جهان‌ آفرينش‌، ميگه‌ يك‌ مقدار كه‌ صحبت‌ كردم‌ فرمودند خوب‌ عقيده‌اي‌ داري‌. خوشا به‌ حال‌ آن‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ امام‌ زمان‌ بگه‌ خوب‌ عقيده‌اي‌ داري‌. يك‌ مطلبي‌ را آقايون‌ بگم‌ زمان‌ ما يك‌ زماني‌ شده‌ كه‌ با كمال‌ تأسف‌، با كمال‌ تأسف‌ ما خدا را مي‌خواهيم‌ از راه‌ فلسفه‌ و افكار بشري‌ بشناسيم‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ اكثر دوستان‌ ما ميدونند. من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌ و بعضي‌ ميگند از ابتكارات‌ فكري‌ توه‌ ولي‌ نه‌ اين‌ در آيات‌ قرآن‌ و در كتب‌ لغت‌ هست‌. يك‌ فرق‌ بين‌ فلسفه‌ و حكمت‌ كه‌ اكثرا فكر مي‌كنند فلسفه‌ و حكمت‌ يكيه‌. فلسفه‌ در تمام‌ كتب‌ لغت‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌ متكيا به‌ افكار بشر. يعني‌ از زمان‌ سقراط‌ و افلاطون‌ و دانشمندان‌ و فلاسفة‌ يونان‌ گرفته‌ تا دانشمندان‌ امروز. افكارشون‌ را روي‌ هم‌ ريختند فلسفه‌ را بوجود آوردند. ولي‌ حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌ بوسيلة‌ وحي‌. به‌ افكار بشري‌ كاري‌ نداره‌. فقط‌ افكار بشري‌ ظرفي‌ است‌ براي‌ پذيرفتن‌ حكمت‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و لقد آتينا القلمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌. هو الذي‌ بعث‌ في‌ الاميين‌ رسولا منهم‌ يتلوا آياته‌ و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. حكمت‌ از طرف‌ پروردگاره‌. اين‌ فرق‌ را متوجه‌ باشيد كه‌ فلسفه‌ مسائلي‌ است‌ كه‌ افكار بشر بوجود آورده‌ حالا در مسائل‌ مختلف‌. چه‌ دربارة‌ شناخت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ الهيات‌ باشه‌ و حقايق‌ معنوي‌ كه‌ بخش‌ الهيات‌ باشه‌ چه‌ در مسائل‌ و مطالب‌ مادي‌ و طبيعي‌ كه‌ بحث‌ طبيعيات‌ باشه‌ و چه‌ هم‌ دربارة‌ اخترشناسي‌ و فلك‌شناسي‌ كه‌ بحث‌ فلكيات‌ فلسفه‌ باشه‌. اينها همه‌اش‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ مردم‌ با فكرشون‌ درست‌ كردند و يك‌ مدت‌ هم‌ گذشته‌ باز بهم‌ خورده‌ مثل‌ اينكه‌ در فلكيات‌ و طبيعيات‌ فلسفه‌ اكثر يا همة‌ مسائلش‌ از بين‌ رفته‌ و مسئلة‌ الهيات‌ چون‌ خدا از همه‌ مظلومتره‌ متأسفانه‌ در ميان‌ دانشگاهها باقي‌ مانده‌. ولي‌ حكمت‌. حكمت‌ از جانب‌ خداست‌.

 شما به‌ مرحلة‌ خلوص‌ در مراحل‌ كمالات‌ برسيد. چهل‌ روز در مرحلة‌ خلوص‌ خودتون‌ را خالص‌ كنيد، اينجا امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و شايد رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. كسي‌ كه‌ چهل‌ روز خودش‌ را خالص‌ كنه‌ براي‌ خدا، البته‌ خالص‌ كردن‌ براي‌ خدا براي‌ همه‌ كس‌ ميسر نيست‌. اين‌ را بدانيد. چون‌ هم‌ اعمالش‌ را بايد خالص‌ كنه‌ هم‌ خودش‌ را خالص‌ كنه‌ و خود خالص‌ كردن‌ خيلي‌ مشكله‌. يعني‌ الان‌ به‌ شما بگويند كه‌ محبت‌ غير خدا را نداشته‌ باش‌. نميشه‌. الان‌ اگر به‌ شما بگند كه‌ مثلا فرض‌ كنيد جز ذات‌ مقدس‌ پروردگار و جز براي‌ خدا هيچ‌ فكري‌ نكن‌ و هيچ‌ كاري‌ نكن‌ نمي‌تونيد. يك‌ مقدماتي‌ دارد. يك‌ مراحل‌ كماليه‌اي‌ است‌ كه‌ خوشبختانه‌ اينها روي‌ خيلي‌ از افراد پياده‌ شده‌ و به‌ مرحلة‌ كمال‌ هم‌ بعضي‌ رسيده‌اند و انشاء الله‌ دوستان‌ به‌ مرحلة‌ كمالات‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ فهرستي‌ تصميم‌ دارم‌ اين‌ شبها براي‌ دوستان‌ عزيزم‌ بگم‌ كه‌ اگر عمل‌ كنند به‌ ان‌ مرحلة‌ خلوص‌ و مرحلة‌ اخلاص‌ خواهند رسيد.

 حكمت‌ از جانب‌ خداست‌. حكمت‌ همان‌ علمي‌ است‌ كه‌ در روايات‌ زياد آمده‌ كه‌ العلم‌ نور يقذف‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ خدا در دل‌ كساني‌ كه‌ مي‌خواد آن‌ را قرار ميده‌. يا من‌ دل‌ علي‌ ذاته‌ بذاته‌. بك‌ عرفتك‌. خدايا بوسيلة‌ تو من‌ تو را شناختم‌. خدا با انسان‌ حرف‌ ميزنه‌ و از طريق‌ فلسفه‌ خدا را نميشه‌ شناخت‌. همانطوري‌ كه‌ محسوسات‌ را نشد ما در گذشته‌ بشناسيم‌. در گذشته‌ محسوساتشون‌ را نمي‌تونستند بشناسند و به‌ واقعيت‌ نمي‌رسيدند. يكي‌ از محسوسات‌ كرة‌ زمين‌ و منظومة‌ شمسي‌ و امثال‌ اينهاست‌. خوب‌ همه‌ در زمان‌ گذشته‌، در هيأت‌ بطلميوس‌ مي‌گفتند كه‌ زمين‌ يك‌ جا ايستاده‌ و همة‌ افلاك‌ دور زمين‌ ميچرخه‌. كرويت‌ زمين‌ را نفهميده‌ بودند. بعد فلسفة‌ جديد آمد و همه‌ را باطل‌ كرد و مسئله‌ را عوض‌ كرد. در طبيعيات‌ خيلي‌ از مسائل‌ عوض‌ شده‌. در مسئلة‌ زلزله‌، در مسائل‌ مختلف‌ كه‌ مرحوم‌ حاجي‌ در منظومه‌ و در كتابهاي‌ مختلف‌ اينها را نوشته‌اند. دربارة‌ خدا هم‌ اين‌ را بدونيد آقايون‌ كه‌ بشر وقتي‌ كه‌ نتونه‌ در ماديات‌ محسوس‌ چشمش‌ كه‌ مي‌بينيد خوب‌ اظهار نظر بكنه‌، در معقولات‌ به‌ طريق‌ اولي‌، بايد حتما كمك‌ الهي‌ باشد.

 حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ هشام‌ بن‌ حكم‌ مي‌فرمايند ان‌ لله‌ علي‌ الناس‌ حجتين‌. خدا براي‌ مردم‌ دو حجت‌ داره‌. يكي‌ حجت‌ باطن‌ يكي‌ هم‌ حجت‌ ظاهر. حجت‌ باطن‌ عقله‌ و حجت‌ ظاهر انبياء و رسلند. عقل‌ را بايد آنها راهنمائي‌ كنند. نبايد عقل‌ را فلسفة‌ قديم‌ فقط‌ راهنمائي‌ بكنه‌ و لذا من‌ به‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ كه‌ خيلي‌ متكي‌ به‌ فلسفة‌ در شناخت‌ حقايق‌ مخصوصا معنويات‌ هستند يك‌ نامه‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ اين‌ مردم‌ پاي‌ سخنرانيهاي‌ شما كه‌ مي‌نشينند چيزي‌ استفاده‌ نميكنند از خداشناسي‌، از حقايق‌. بيائيد و براي‌ خدا آنطوري‌ كه‌ قرآن‌ وارد شده‌ و خدا را معرفي‌ كرده‌، شما هم‌ معرفي‌ كنيد. آنطوري‌ كه‌ روايات‌ معرفي‌ كرده‌ شما هم‌ معرفي‌ كنيد. قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ و اختلاف‌ الليل‌ و النهار لآيات‌ لاولي‌ الالباب‌ الذين‌ يذكرون‌ الله‌ قياما و قعودا. خيلي‌ راه‌ دوري‌ نمي‌خواد بريد. به‌ نظم‌ وجود خودت‌، به‌ نظم‌ آسمانها به‌ نظم‌ زمين‌ نگاه‌ كن‌، خدا را ببين‌ و خدا بشناس‌. انسان‌ از راه‌ باصطلاح‌ حكمت‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ خدا را ميبينيه‌. ميگه‌ يك‌ مقدار عقايدم‌ را به‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌. عقايد همان‌ دوراني‌ كه‌، يك‌ دانشمند نبود، من‌ ايشان‌ را ديده‌ بودم‌. يك‌ شخص‌ معمولي‌ بود. به‌ آن‌ پيرزن‌ گفتند كه‌ خدا را از كجا شناختي‌؟ دستش‌ را از روي‌ چرخ‌ نخ‌ ريسي‌اش‌ برداشت‌. گفت‌ من‌ اين‌ را مي‌گردونم‌ مي‌گرده‌. اگر دست‌ من‌ برداشته‌ بشه‌ اين‌ نمي‌گرده‌. اگر نيرو و علم‌ و قدرت‌ بي‌ نهايت‌ پروردگار نباشه‌، اين‌ عالم‌ بينهايت‌ نمي‌چرخه‌. بعد راجع‌ به‌ ولايت‌ چيزهايي‌ گفتند. راجع‌ به‌ ولايت‌ هم‌ كه‌ مسئلة‌ ولايت‌ را ما غالبا اشتباه‌ كرديم‌. ولايت‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ محبتمون‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ولايته‌. نه‌. اينطور نيست‌. و لذا همين‌ قدر كه‌ دوست‌ داشته‌ باشيم‌ خاندان‌ عصمت‌ را ولو هرچه‌ گناه‌ بكنيم‌، اين‌ ديگه‌ ولايت‌ داريم‌ و روز قيامت‌ هم‌ مي‌فرمايند كه‌ بفرمائيد وارد بهشت‌ بشيد چون‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ را داريد. شايد دوستان‌ من‌ مرا بشناسند كه‌ من‌ در محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ اگر نگند يك‌ عده‌ شايد بگند كه‌ من‌ زياده‌روي‌ مي‌كنم‌. اما در عين‌ حال‌ اين‌ جمله‌ را امشب‌ بهتون‌ بگم‌. يك‌ دونه‌ صفت‌ رذيلة‌ خيلي‌ كوچك‌، اگر در وجودتون‌ باشد ولو اينكه‌ شيعة‌ محكم‌ و پا در جا، پابرجاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيد، توي‌ بهشت‌ راهتون‌ نمي‌دهند. يك‌ صفت‌ رذيلة‌ كوچك‌، حسد، بخل‌، كينه‌. شما ميگيد عجب‌ ما كه‌ شنيده‌ بوديم‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روز قيامت‌ دسته‌ دسته‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند. منهم‌ قبول‌ دارم‌ و شفاعت‌ هم‌ مي‌كنند. اما بايد بيرون‌ در بهشت‌ بشينيد اين‌ صفت‌ رذيله‌ات‌ را از خودت‌ خارج‌ بكني‌. شما ميگيد تصميم‌ ميگيريم‌. نه‌ با تصميم‌ درست‌ نميشه‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيد. قد افلح‌ من‌ زكي‌ها كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ مي‌تونه‌ توي‌ بهشت‌ بره‌. آنجا ديگه‌ جاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعضي‌ از كارهايي‌ كه‌ در دنيا مي‌كنيم‌ كه‌ نيست‌. زمين‌ آن‌ همساية‌ بهشتي‌مون‌ را يك‌ چند متر بگيريم‌ به‌ سر زمينمون‌ بديم‌، ديوارمون‌ را طوري‌ بلند بكنيم‌ كه‌ همسايه‌ اذيت‌ باشه‌ و حسادتها، كينه‌ توزيها، دعواها، آنجا هم‌ خداي‌ تعالي‌ بايد فورا يك‌ دادگستري‌ و نيروهاي‌ انتظامي‌ را بسيج‌ كنه‌ و همان‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ در دنيا داشتيم‌ باز در بهشت‌ داشته‌ باشيم‌. نه‌ آنجا آدم‌ وارد مي‌كنند. آنجا افراد خودساخته‌ وارد مي‌كنند. ولايت‌ معنيش‌ اينه‌ كه‌ با عشق‌ و محبت‌ ما بايد پيرو علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيم‌. گاهي‌ هست‌ انسان‌ به‌ خاطر منافعش‌ پيروي‌ از خاندان‌ عصمت‌ ميكنه‌ اين‌ مطيعه‌. گاهي‌ محبت‌ داره‌ پيروي‌ نميكنه‌، اينم‌ محبه‌. اما ولي‌ كه‌ امروز در زيارت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خونديم‌ كه‌ يا مولاي‌ انا مولاك‌. اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ نوكر تو هستم‌، من‌ دوست‌ پر محبت‌ تو هستم‌. من‌ مطيع‌ و فرمانبردار پر محبت‌ تو هستم‌. مولاي‌ انا مولاك‌. عارف‌ باولاك‌ و اخراك‌. اگر اينچنين‌ شديم‌ يعني‌ يكي‌ عقيدة‌ فاسد را وارد بهشت‌ نمي‌كنند كه‌ جاش‌ هم‌ حتي‌ توي‌ جهنمه‌. يكي‌ هم‌ افرادي‌ را كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، تزكية‌ نفس‌ نكردند. بايد حتما تزكية‌ نفس‌ بشه‌. حالا در دنيا راحتتره‌. خيلي‌ ساده‌ انجام‌ ميشه‌. در عالم‌ برزخ‌ مشكل‌ و در روز قيامت‌ بسيار مشكل‌. بالاخره‌ بايد اين‌ كار را انجام‌ بديد وارد بهشت‌ بشيد. يعني‌ خالص‌ بشيد.

 همين‌ امروز از من‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ توي‌ بهشت‌ هم‌ آيا حجاب‌ براي‌ خانمها هست‌ يا نيست‌؟ خوب‌ بعله‌ حرفي‌ است‌ سؤالي‌ است‌ كه‌ آنجا هم‌ بايد حجاب‌ داشته‌ باشند يا نداشته‌ باشند؟ من‌ گفتم‌ كه‌ آنجا ديگه‌ اين‌ حرفها نيست‌ كه‌ جوانه‌ سر كوچه‌ بايسته‌ شما جرأت‌ نداشته‌ باشيد كه‌ دخترت‌ با صورت‌ باز از خونه‌ بيرون‌ بره‌. آنجا ديگه‌ اين‌ حرفها نيست‌. چون‌ همه‌ پاك‌، همه‌ تزكيه‌ شده‌، همه‌ سالم‌. همه‌ راحت‌، هيچ‌ كس‌ به‌ هيچ‌ كس‌ كوچكترين‌ نظر بدي‌ نميتونه‌ داشته‌ باشه‌. لذا ولايتش‌ را به‌ اينصورت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بيان‌ كرد و حضرت‌ تصديقش‌ كرد. ما بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌.

 اين‌ حضرت‌ عبد العظيمي‌ كه‌ ما قدرش‌ را نمي‌دونيم‌ و بايد يكي‌ از ستارگان‌ فروزان‌ عالم‌ ولايته‌، كه‌ من‌ كسي‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ را زيارت‌ كنه‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ سيد الشهدا را در كربلا زيارت‌ كرده‌. كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ در عالم‌ رؤيا سؤال‌ كردم‌  از يك‌ آقايي‌. در عالم‌ خواب‌ بود كه‌ ايشان‌ از اولاد امام‌ حسن‌ مجتبي‌ است‌. چرا گفتند زيارتش‌ ثواب‌ زيارت‌ سيد الشهدا را داره‌؟ بايد بگن‌ زيارتش‌ ثواب‌ زيارت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ را داره‌ چون‌ فرزند امام‌ حسنه‌. حالا خوابه‌ ديگه‌. بعنوان‌ سندي‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. به‌ من‌ گفتند كه‌ ايشان‌ بر عزاي‌ سيد الشهدا زياد اشك‌ مي‌ريخت‌، در مجالس‌ عزا زياد گريه‌ مي‌كرد. اگر كسي‌ زياد بر سيد الشهدا گريه‌ كنه‌ يك‌ تجربه‌اي‌ هم‌ يك‌ نفري‌ داشت‌، حالا معلوم‌ نيست‌ اين‌ تجربه‌ صددرصد باشه‌ ولي‌ خوب‌ بعيد نيست‌ كه‌ اگر كسي‌ يك‌ سال‌ صبح‌ و شب‌ بر سيد الشهدا گريه‌ بكنه‌، سال‌ تمام‌ نميشه‌ جز اينكه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را ملاقات‌ ميكنه‌. و يكي‌ دو نفر تجربه‌ كرده‌ بودند براي‌ من‌ نقل‌ كردند. چرا بخاطر اينكه‌ اين‌ كاري‌ است‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خودش‌ انجام‌ ميده‌. هر صبح‌ و شب‌ طبق‌ آن‌ زيارتي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسه‌ نقل‌ شده‌ و لابكين‌ عليك‌ صباحا و مسائا. يا جدا اگر نبودم‌ كه‌ ياريت‌ كنم‌ هر صبح‌ و شام‌ گريه‌ برايت‌ مي‌كنم‌. حالا نمي‌تونيم‌ دائما گريه‌ كنيم‌. ولي‌ صبح‌ شب‌. صبح‌ بشين‌ يك‌ مقداري‌ با خودت‌ اگر زن‌ و بچه‌ات‌ هم‌ بتوني‌ جمع‌ كني‌ دور و برت‌، يك‌ چند جمله‌، همينهايي‌ كه‌ از منبريها شنيده‌ايد همينها را بگو و گريه‌ بكن‌. به‌ مقدار يك‌ بال‌ مگس‌ اگر اين‌ مژه‌هاي‌ تو از اشك‌ چشمت‌تر بشه‌ خداي‌ تعالي‌ ثوابهايي‌، حالا نمي‌خوام‌ رواياتش‌ را عرض‌ كنم‌، در اين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ من‌ زياد اين‌ روايات‌ را در همان‌ اوائل‌ نقل‌ كردم‌ و دليلش‌ هم‌ آوردم‌ كه‌ درسته‌، حقيقت‌ داره‌. اگر خودت‌ تنها هستي‌ بگو السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. متوجه‌ قبر مقدس‌ حضرت‌ سيد الشهدا. بعد بگو قتلوك‌  تو را كشتند و ما عرفوك‌. تو را نشناختند. يا ابا عبد الله‌ آيا به‌ تو آب‌ ندادند، با لبهاي‌ تشنه‌ شهيدت‌ كردند، همين‌ جملات‌ كافيه‌ خدا ميدونه‌. اگر شما بخواهيد با سيد الشهدا در ارتباط‌ باشيد، زيارت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ مثل‌ زيارت‌ خداست‌ در عرش‌. سيد الشهدا مطابق‌ با صد حج‌ و صد عمرة‌ مقبوله‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. بعضي‌ از روايات‌ خيلي‌ زيادتر گفتند.

 اين‌ ايام‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهداست‌، اربعين‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ نزديكه‌. دلها را روانة‌ حرم‌ مطهرش‌ بكنيد. حالا اگر مايليد برويم‌ كنار آن‌ قبر شش‌ گوشه‌. اگر اهل‌ حال‌ هستيد و اهل‌ توجه‌ بيشتر، يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد بريم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. چراغها را مي‌خواهيد خاموش‌ كنيد مانعي‌ نداره‌. برويم‌ كنار گودي‌ قتلكاه‌ آنجايي‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ ايستاده‌ بود. در آن‌ بلندي‌ ايستاده‌ نگاه‌ كرد اطرافش‌. فوجدهم‌ مكبوب‌ علي‌ وجهه‌. يك‌ وقت‌ نگاهش‌ افتاد ميان‌ گودي‌. ديد برادر به‌ رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. آمد بدن‌ برادر را روي‌ دست‌ بلند كرد. صدا زد پروردگارا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما. بعد رو كرد به‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ يا ايها الرسول‌ هذا حسينك‌ مرمل‌ بالدماء مقطع‌ الاعضاء، اين‌ كشتة‌ فتاده‌ به‌ هامون‌ حسين‌ توست‌. اين‌ صيد دست‌ و پا زده‌ در خون‌ حسين‌ توست‌. خدايا به‌ آبروي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحابش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا موانع‌ ظهورش‌ را برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا او را در پناه‌ خودت‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ و از آنهايي‌ كه‌ نعت‌ اهله‌ في‌ كتابك‌ و قلت‌ صفا كانهم‌ بنيان‌ مرصوص‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

۱۰ صفر ۱۴۱۵ قمری – شب جمعه

متن سخنراني حضرت استاد

10 صفر 1415

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيِّبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدِنَا وَ مَوْلَانَا حُجَّةِ‌بْنِ‎الْحَسَنِ‌ رُوحِي‌ وَ اَرْوَاحُ‌ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ‌ مَقْدَمِهِ‌ الْفِدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ‌ الدَّائِمَةُ‌ عَلَي‌ اَعْدَائِهِمْ‌ اَجْمَعِينَ‌ مِنَ‌ الْانِ اِلَي‌ قِيَامِ‌ يَوْمِ‌ الدِّينِ‌.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»([1])

 

مجالس حضرت استاد

(شب جمعه شب عبادت و بندگي است، منبر جاي بزرگان دين است، شناخت اراده خدا و انسان، مجالسي كه اهل كمال و محبت در آن شركت مي‌كنند با ساير مجالس متفاوت است، آداب استماع قرآن، در اين مجالس همنشينان حضرت ولي عصر ارواحنا فداه تربيت مي‌شوند)

من‌ قبل‌ از عرايض‌ مختصري‌ كه‌ امشب‌ تقديم‌ دوستان‌ و برادران‌ عزيزم‌ بكنم‌ يك‌ معذرت‌ خواهي‌ كه‌ راه‌ دوري‌ را ما از مشهد با ماشين‌ آمديم‌ و امشب‌ اگر شب‌ جمعه‌ نبود، شب‌ اول‌ اين‌ محفل‌ نبود، شب‌ عبادت‌ و بندگي‌ و راز و نياز با پروردگار نبود، هيچ‌ آمادگي‌ براي‌ صحبت‌ كردن‌ نداشتم‌. ولي‌ با يك‌ صفا و صميميتي‌، با يك‌ محبتي‌، جناب‌ آقاي‌ دكتر ظهوري‌ از مدتها قبل‌ با اينكه‌ هيچ‌ سابقه‌ ندارد من‌ اين‌طور مجلسي‌ را حتي‌ در مشهد پذيرفته‌ باشم‌، نه‌ بخاطر اينكه‌ مثلا مجالس‌ خداي‌ نكرده‌ اهميت‌ نداشته‌ باشد، بلكه‌ بخاطر اينكه‌ خودم‌ هيچ‌ ارزشي‌ ندارم‌ و هيچ‌ لياقت‌ نشستن‌ در جائي‌ كه‌ بزرگان‌ دين‌ مي‌نشستند و مي‌نشينند، و بخصوص‌ كه‌ يك‌ عده‌ اهل‌ كمال‌ و اهل‌ علم‌ و اهل‌ دانش‌ در مجلس‌ حاضر شده‌ باشند، واقعا در خودم‌ احساس‌ نمي‌كنم‌. در مشهد هم‌ كه‌ هستم‌ يكي‌ دو محل‌ كه‌ ارتباط‌ با خودم‌ دارد‌ كه‌ خير و شرش‌ مربوط‌ به‌ خودم‌ هست‌، باصطلاح‌ باني‌ مجلس‌ خودم‌ هستم‌، در آن‌ دو مجلس‌ يكي‌ منزلمان‌ يكي‌ هم‌ در مركز كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌، يك‌ عرايضي‌ را تقديم‌ دوستان‌ مي‌كنيم‌. من‌ نمي‌دانم‌ چه‌ شد؟ اجمالا مي‌دانم‌ كه‌ ارادة‌ انسان‌ دست‌ خدا است‌. و خواست‌ خدا در همة‌ كارها نفوذ دارد. هر چه‌ بحمد الله‌ تا اينجاش‌ بسيار خوب‌ بوده‌. شماها اهل‌ تزكيه نفسيد، خيلي‌ از شما را من‌ مي‌شناسم‌ اهل‌ حاليد، اهل‌ دليد. شايد هم‌ افرادي‌ را كه‌ من‌ نمي‌شناسم‌ و اينجا جمع‌ شده‌ باشند، چه‌ بخاطر دوستي‌ با صاحبخانه‌ باشد و چه‌ بخاطر اينكه‌ نامي‌ از من‌ شنيده‌ باشند، با نيت‌ پاك‌ و با دلي‌ پر از محبت‌ خدا و حجة‌ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فداه‌  در اين‌ محفل‌ جمع‌ شده‌اند. و لذا اين‌ مجلس‌ از همان‌ بدايتش‌ كاملا محسوس‌ بود كه‌ با مجالس‌ ديگر فرق‌ مي‌كند. اين‌ طرز تأدب‌ شما در كلام‌ خدا. كه‌ من‌ در وسط‌ يك‌ دقتي‌ كردم‌ و ديدم‌ كه‌ همه‌ متوجه‌ آيات‌ الهي‌ هستند. كلام‌ الهي‌ را كه‌ مي‌شنوند. چون‌ زبان‌ خالقش‌ خدا است‌. اين‌ تن‌ صدا و اين‌ صداي‌ زيبا، باز از خدا است‌. كلام‌ هم‌ كه‌ مال‌ خدا است‌. پس‌ بايد در مقابل‌ سخن‌ الهي‌ همين‌ ادب‌ را داشت‌ كه‌ شما داشتيد. بخصوص‌ كه‌ در قرآن‌ سفارش‌ شده‌ «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنصِتُوا»([2]). هم‌ گوش‌ بدهيد هم‌ ساكت‌ باشيد، و هم‌ سخني‌ نگوئيد و به‌ اين‌ دستور شما عمل‌ مي‌كرديد. و بعد از شايد سي‌ سال‌ كه‌ من‌ در تهران‌ منبر نرفتم‌. چون‌ قبل‌ كه‌ جوان‌ بوديم‌ و در قم‌ مشغول‌ تحصيل‌ بوديم‌. در تهران‌ زياد منبر مي‌رفتم‌. ولي‌ از زماني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ لطفي‌ كرد و مرا در وطن‌ اصليم‌، شهر مقدس‌ مشهد، كنار مرقد مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناء، اقامه‌ پيدا كردم‌ و برگشتم‌. ديگر‌ در تهران‌ به‌ اين‌صورت‌ عمومي‌ منبر نرفته‌ بودم‌. و لذا من‌ اين‌ مطلب‌ را مي‌توانم‌ امشب‌ به‌ شما برادران‌ عزيز نويد بدهم‌ كه‌ شايد با آن‌ نيت‌ پاكي‌ كه‌ اين‌ مجلس‌ ترتيب‌ داده‌ شده‌ و با آن‌ اخلاصي‌ كه‌ مستمعين‌، آنهايي‌ را كه‌ مي‌شناسم‌، از راههاي‌ بسيار دور به‌ اين‌ مجلس‌ آمده‌اند، اين‌ نويد را مي‌توانم‌ به‌ شما بدهم‌ به‌ خاطر نيت‌ پاك‌ خودتان‌ و برگزار كنندة‌ مجلس‌ كه‌ انشاء الله‌ من‌هم‌ در زمرة‌ شماها قرار بگيرم‌ و انشاء الله‌ همه‌مان‌ جزء ياران‌ خوب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ باشيم‌.

 و مطلبي‌ كه‌ من‌ بعد ديدم‌، شايد هم‌ بي‌ اشاره‌ و بي‌ توجه‌ نبوده‌، كه‌ در روزنامه‌ يا در بعضي‌ از اعلاميه‌ها ديده‌ بودم‌، موضوع‌ سخن‌ من‌ را تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ تعيين‌ كرده‌ بودند. و اشاره‌ كرده‌ بودند به‌ دو كتابي‌ كه‌ از من‌ تأليف‌ شده‌ و پخش‌ شده‌ و منتشر شده‌. يكي‌ كتاب‌ پرواز روح‌ و يكي‌ هم‌ كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌. و حال‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ توفيق‌ داده‌ هم‌ قبل‌ از اين‌ دو كتاب‌ من‌ كتاب‌هاي‌ ديگري‌ كه‌ از نظر بعضي‌ از افراد، آن‌ كتاب‌ها جنبه‌هاي‌ علمي‌ دارد و بيشتر جنبة‌ علمي‌ دارد و بعد از اين‌ دو كتاب‌ هم‌ كتاب‌هايي‌ نوشتم‌ كه‌ اكثر شما مطلع‌ هستيد. ولي‌ اشارة‌ به‌ اين‌ دو كتاب‌ كه‌ خود من‌ هم‌ يك‌ برداشتي‌ از اشارة‌ به‌ اين‌ دو كتاب‌ كردم‌. يكي‌ اينكه‌ دوستاني‌ كه‌ اينجا جمع‌ مي‌شوند و خود صاحب‌ مجلس‌، حالت‌ روحي‌ مرحوم‌ مغفور استادمان‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را دارند و آن‌ راه‌ را طالبند و از ذكر كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ انشاء الله‌ همه‌ طالبند كه‌ از ياران‌ آن‌ حضرت‌، از خدمتگزاران‌ آن‌ حضرت‌، و از ملاقات‌ كنندگان‌ با آن‌ حضرت‌ باشند.

 ولذا من‌ در اين‌ چند شبي‌ كه‌ اينجا انشاء الله‌ مصدع‌ هستم‌. خيلي‌ از دوستان‌ مي‌دانند، همين‌ الان‌ در مشهد منزل‌ ما بيشتر از اين‌ جمعيت‌ آنجا نشسته‌ و من‌ آنجا را تعطيل‌ كردم‌ و آمدم‌ اينجا. و فردا صبح‌ هم‌ يك‌ سالن‌ بسيار بزرگ‌، جمعيت‌ جمع‌ مي‌شوند براي‌ پاسخ‌ به‌ سؤالاتي‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ از من‌ پرسيدند. ولي‌ در عين‌ حال‌ اميدوارم‌ كه‌ در اين‌ شبي‌ كه‌ مصدق‌ اوقاتتان‌ هستم‌، يك‌ برنامه‌اي‌ را ارائه‌ بدهم‌ كه‌ انشاء الله‌ همة‌ برادراني‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند، اگر در خواب‌ بودند اينجا نبودند. اگر دنياشان‌ را بر عقباشان‌ مي‌خواستند ترجيح‌ بدهند، به‌ فكر اينكه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يك‌ آدم‌ خوبي‌ است‌ و راه‌ خوبي‌ را رفته‌، آنها به‌ اين‌ فكر نمي‌افتادند. و اگر طالب‌ وصول‌ به‌ مقام‌ آنكه‌ خدا در قرآن‌ وصفشان‌ را كرده‌ كه‌ «الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ صَفّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ»([3]) در دعاي‌ عهد مي‌خوانيم‌ كه‌ خدايا من‌ را جزء آن‌ جمعي‌ قرار بده‌ كه‌ در كتابت‌، در قرآنت‌، آنها را وصف‌ كرده‌اي‌ و فرموده‌اي‌ «كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ»([4]). مانند يك‌ بنيان‌ و ديوار بتوني‌، قوي‌، كه‌ هم‌ به‌ خود آنها آسيب‌ نمي‌رسد و هم‌ مدافع‌ ديگران‌ هستند، من‌ را جزء آنها قرار بده‌. لذا از كتاب‌ها و از انتخاب‌ اعلامية‌ و مطلب‌ اعلاميه‌ من‌ اين‌طور برداشت‌ داشتم‌ در مشهد ديدم‌ و شنيدم‌ كه‌ انشاء الله‌ هم‌ شما راه‌ كمالات‌ روحي‌ را مي‌خواهيد بپيماييد و هم‌ مايليد در كنار خليفة‌ الله‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فداه‌ قرار بگيريد.

 

هدف از خلقت انسان رسيدن او به مقام خليفه اللهي بوده كه اين مقام به اندازه خلوص شخص در بندگي و عبوديت برايش منظور مي‌گردد

(قرآن با تمام عظمتش در بيان مطالب علمي و فهماندن آن‌ها از مثال استفاده مي‌كند و ما نيز بايد به قرآن تمسك بجوئيم، در توجه پيدا كردن به يك مطلب علمي و ارزش قائل شدن براي آن تنها محتوا بايد اهميت داشته باشد نه گوينده يا نويسنده، كسي كه هم به بيان مطالب علمي مي‌پردازد و هم با قلم يا گفتاري ساده آنها را بيان مي‌كند داراي دو هنر است، مطالب علمي نبايد فقط كنيده شود بلكه بايد به آنها عمل گردد، چهارده معصوم عليهم السلام به خاطر مقام خاص الخاصي كه در عبوديت دارند خلفاي اعظم الهي مي‌باشند و از آنچه از قدرت كه بايد در مخلوق اعمال شود را خدا در اختيار آنها گذاشته است لذا آنها الگوي عبوديت مي‌باشند، مقام علي و فاطمه عليهم السلام و جريانات شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها و ذكر مصيبت ايشان)

لذا اين‌ چند شب‌، حالا من‌ نمي‌دانم‌ چند شب‌ موفق‌ باشم‌؟ اجمالا از اينكه‌ امشب‌ خودم‌ را رساندم‌ با همة‌ گرفتاري‌ها، انشاء الله‌ از خدا كمك‌ مي‌خواهم‌ كه‌ هر شب‌ بتوانم‌ در خدمتتان‌ باشم‌. انشاء الله‌ يك‌ دوره‌ از برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ كه‌ بدون‌ اين‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ انسان‌ موفق‌ به‌ رسيدن‌ به‌ هدفي‌ كه‌ خدا از خلقت‌ انسان‌ داشته‌، يعني‌ روزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌ انسان‌ را خلق‌ كند‌، رو كرد به‌ ملائكه‌ و فرمود «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً». من‌ در زمين‌ مي‌خواهم‌ خليفة‌ خودم‌ را قرار بدهم‌. بعضي‌ گفته‌اند منظور حضرت‌ آدم‌ بوده‌. ولي‌ از خود آيه‌ و از رواياتش‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ خود حضرت‌ آدم‌ تنها نبوده‌. از آيه‌ اين‌طور استفاده‌ مي‌شود‌ كه‌ ملائكه‌ گفتند «أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ»([5]). در زمين‌ مي‌خواهي‌ بشري‌ را خلق‌ كني‌ كه‌ اين‌ سفك‌ دماء كند و فساد كند؟ ملائكه‌ يا غيب‌ مي‌دانستند يا نمي‌دانستند. اگر مي‌دانستند كه‌ حضرت‌ آدم‌ اهل‌ فساد و خونريزي‌ نبود كه‌ منظور تنها حضرت‌ آدم‌ باشد. و اگر نمي‌دانستند بايد يك‌ گذشته‌اي‌ را در نظر گرفته‌ باشند كه‌ اين‌ جمله‌ را گفته‌ باشند. و آن‌ گذشته‌ اين‌ بوده‌ كه‌ خدا بشرهايي‌ خلق‌ كرده‌، طبق‌ احاديث‌ و روايات‌ قبل‌ از عالم‌ و آدم‌، آنها از نظر فكري‌ و كشفيات‌ و صنايع‌، به‌ همين‌ مرحله‌اي‌ كه‌ امروز بشر رسيده‌، رسيده‌ بودند و خودشان‌، خودشان‌ را از بين‌ بردند. فساد كردند، و سفك‌ دماء عمومي‌ كردند و حيات‌ را از روي‌ كرة‌ زمين‌ برچيدند. و لذا ملائكه‌ با اين‌ سابقه‌ اين‌ سؤال‌ را از پروردگار كردند كه‌ «أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ». خداي‌ تعالي‌ در جواب‌ آنها موقتا چيزي‌ نفرمود. بلكه‌ طوري‌ حضرت‌ آدم‌ را با يك‌ شناختي‌ خلق‌ كرد كه‌ ملائكه‌ متوجه‌ شدند كه‌ اين‌ دور از آن‌ دورهاي‌ گذشته‌ نيست‌. اين‌ دور منتهي‌ به‌ عدل‌ و داد مي‌شود‌. اگر دنيا پر از ظلم‌ و جور شد، «يملأ الارض‌ قسطا و عدلا بعد ان‌ ملئت‌ ظلما و جورا»([6]). يك‌ نفر مي‌آيد دنيا را نمي‌گذارد به‌ فساد و خونريزي‌ منتهي‌ بگردد. مي‌آيد دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكند‌ و تا آخر دنيا هم‌ اين‌ عدل‌ و داد انشاء الله‌ برقرار خواهد بود.

 لذا از اين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خليفة‌الله‌ تنها حضرت‌ آدم‌ و انبياء عظام‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ منظور نبوده‌. بلكه‌ فرد فرد از من‌ و شما منظور ذات‌ مقدس‌ پروردگار بوده‌ و راه‌ خليفة‌ خدا شدن‌ چيست‌؟ راه‌ خليفه‌ شدن‌ انسان‌ براي‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ آن‌ هدف‌ ديگري‌ كه‌ پروردگار باز در قرآن‌ فرموده‌ كه‌ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»([7]). من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌. از راه‌ عبادت‌ و بندگي‌ انسان‌ به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ مي‌رسد‌. و همة‌ مردم‌ دنيا بايد اين‌ راه‌ را بپيمايند. هر كس‌ بندگيش‌ در مقابل‌ پروردگار بيشتر باشد، زودتر به‌ مقام‌ خليفة‌اللهي‌ مي‌رسد‌. بندة‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صددرصد تحت‌ فرمان‌ پرودرگار باشد. بندة‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ حتي‌ اراده‌اي‌ جز ارادة‌ پروردگار، خواستي‌ جز خواست‌ پروردگار، «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»([8]). انسان‌ به‌ جايي‌ برسد در بندگي‌ و عبوديت‌ كه‌ حتي‌ اگر تمام‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ در اختيارش‌ بگذارند، كوچكترين‌ كاري‌ بر خلاف‌ خواست‌ پروردگار نكند‌.

 من‌ يك‌ وقت‌ مثلي‌ زدم‌. چون‌ با مثل‌ مطلب‌ كاملا روشن‌ مي‌شود‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا»([9]). خداي‌ تعالي‌ اينكه‌ مثل‌ بعوضة‌ را بزند‌، يك‌ پشه‌ را بزند‌، بالاتر، پائين‌تر خدا از اينها هيچ‌ ابائي‌ ندارد‌، مي‌خواهد مطلب‌ را به‌ شما بفهماند‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌خواهد مطلب‌ را به‌ شما بگويد‌. كتاب‌ خدا كه‌ قرآن‌ باشد، در خود قرآن‌ مي‌فرمايد «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»([10]). ما قرآن‌ را خيلي‌ آسان‌ بيان‌ كرديم‌. خيلي‌ قرآن‌ را سهل‌ نوشتيم‌. قرآن‌ را ساده‌، با همة‌ عمقي‌ كه‌ دارد كه‌ بعضي‌ از روايات‌ دارد‌ كه‌ براي‌ هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معنا است‌. «ان‌ للقرآن‌ ظهرا و بطنا»([11]). براي‌ قرآن‌ يك‌ ظاهري‌ است‌، يك‌ باطني‌ است‌ و براي‌ بطن‌ قرآن‌، تا هفتاد بطن‌ بعضي‌ از روايات‌ دارد. و بعضي‌ از روايات‌ تا هفت‌ بطن‌ كه‌ بيشتر هفت‌ بطن‌ را گفتند. يعني‌ هفت‌ باطن‌ دارد‌. و با همة‌ عظمتش‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد قرآن‌ ساده‌ نوشته‌ شده‌، ساده‌ گفته‌ شده‌، ساده‌ قرارش‌ داديم‌، «للذكر». براي‌ اينكه‌ شما بوسيلة‌ خواندن‌ قرآن‌، بوسيلة‌ مطالعه‌ و تدبر در قرآن‌، شما از خواب‌ غفلت‌ بيرون‌ بيائيد. اسم‌ قرآن‌ ذكر است‌. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»([12]). پيغمبر اكرم‌ مذكر است‌. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ»([13]). يعني‌ قرآن‌ آمده‌ ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كند‌. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورده‌ تا ما از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشويم‌. كه‌ اين‌ قرآن‌ با همة‌ عظمتش‌، بسيار آسان‌ بيان‌ شده‌ و هر كجا كه‌ يك‌ مقداري‌ مطلب‌ علمي‌ مي‌شود‌ در قرآن‌ يعني‌ در ظاهر قرآن‌، مي‌بينيم‌ پروردگار متعال‌ فورا مي‌پردازد به‌ يك‌ قصه‌، يك‌ قضيه‌، يك‌ مثل‌ تا كاملا مطلب‌ روشن‌ بشود‌.

لذا مردم‌ بي‌ فرهنگ‌ ممكن است‌ اين‌طور باشند بعكس‌ آنچه‌ كه‌ در خود قرآن‌ آمده‌ يا در روايت‌ گفته‌ شده‌ يا حتي‌ در ضمن‌ اشعار بيان‌ كرده‌اند كه‌ تو سخن‌ را نگر كه‌ حالش‌ چيست‌ بر گذارندة‌ سخن‌ منگر. در روايت‌ آمده‌ كه‌ «انظر علي‌ ما قال‌ و لا تنظر علي‌ من‌ قال‌»([14]). نگاه‌ كن‌ به‌ خود كلام‌ نه‌ بر گويندة‌ كلام‌. قرآن‌ هم‌ مي‌فرمايد دربارة‌ اولوالالباب‌ «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»([15]).

 پس‌ بنابراين‌ مثل‌ زدن‌ هر چه‌ هم‌ ساده‌ باشد‌، ماها اين‌طور هستيم‌ كه‌ اگر يك‌ كتابي‌ ساده‌ نوشته‌ شده‌ باشد‌، مي‌گوييم‌ اين‌ كتاب‌ زياد اهميت‌ ندارد‌. اگر يك‌ بياني‌ طوري‌ باشد‌ همه‌ بفهمند. مي‌گويند‌ اين‌ گوينده‌ جنبة‌ علمي‌ ندارد‌. اما اگر ما پاي‌ يك‌ منبري‌، يك‌ سخني‌ كه‌ متأسفانه‌ در زمان‌ ما هم‌ زياد شده‌، يك‌ ساعت‌ نشستيم‌ و سخني‌ در عرفان‌ يا در تصوف‌ يا در فلسفه‌ برايمان‌ گفتند و هيچي‌ نفهميديم‌، بگوييم‌ اين‌ مطالب‌ بسيار علمي‌ بود. يا اگر كتابي‌ را باز كرديم‌ ديديدم‌ مطالبش‌ را متوجه‌ نمي‌شويم‌، مي‌گوييم‌ كتاب‌ علمي‌ است‌ و بيشتر براش‌ اهميت‌ قائليم‌. و حال‌ اينكه‌ بعضي‌ از نويسنده‌ها اين‌طوريند كه‌ دو هنر به‌ خرج‌ مي‌دهند. يك‌ هنر اينكه‌ مطالب‌ علمي‌ را در كتابشان‌ بيان‌ مي‌كنند و هنر دومشان‌ اينكه‌ مطالب‌ علمي‌ را ساده‌ براي‌ مردم‌ بيان‌ مي‌كنند‌ تا مردم‌ بفهمند. و لذا اگر من‌ اين‌ شبها مطالب‌ ساده‌اي‌ كه‌ همه‌تان‌ مي‌دانيد، يا مي‌فهميد يا برايتان‌ خيلي‌ روشن است‌، بيان‌ كردم‌ شما فكر نكنيد كه‌ باصطلاح‌ اين‌ مطالب‌ ارزش‌ واقعي‌ ندارد‌ البته‌ چون‌ منتسب‌ به‌ من است‌ نه‌ ارزشي‌ ندارد‌. ولي‌ از نظر اينكه‌ به آن‌ عمل‌ نكنيد، نه‌ اين‌جور نباشد‌ كه‌ گمان‌ كنيد ارزش‌ ندارد‌. انشاء الله‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌خواهم‌ دوستاني‌ در مجلس‌ داريم‌ كه‌ از، بعضي‌هايشان‌ از شهرهاي‌ دور آمدند، مي‌بينمشان‌، و بعضي‌ از رفقاي‌ تهرانمان‌ هستند اينها با روحيات‌ من‌ آشنا هستند. من‌ سخن‌ را يا منبر را يا جلسات‌ را هيچ‌وقت‌ تا اين‌ ساعت‌، براي‌ اينكه‌ مجلسي‌ گرم‌ كرده‌ باشيم‌، خودنمايي‌ كرده‌ باشم‌، حرفي‌ گفته‌ باشم‌ كه‌ ديگران‌ خوششان‌ آمده‌ باشد‌، به‌ ياري‌ پروردگار نرفتم‌ و نگفتم‌. ولي‌ چيزي‌ كه‌ زياد برايم‌ اهميت‌ دارد‌ اين است‌ كه‌ مجلس‌ كه‌ تمام‌ شد آنهائي‌ كه‌ مي‌خواهند‌ به‌ من‌ لطفي‌ داشته‌ باشند، بايد، بايد، عرض‌ مي‌كنم‌ اين‌ حرفهايي‌ است‌ كه‌ من‌ در خانة‌ خودم‌ هر جوري‌ حرف‌ مي‌زنم‌ كسي‌ نمي‌گويد‌ كه‌ چرا اينجوري‌ حرف‌ زدي‌. بايد به آن‌ عمل‌ كنند. اين‌ مجلس‌ انشاء الله‌ ولو در منزل‌ جناب‌ آقاي‌ دكتر ظهوري‌ تشكيل‌ شده‌، ولو اينكه‌ جنبة‌ عمومي‌ دارد‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ برنامه‌ام‌ اين است‌ 000 اقل‌ اگر ده‌ تا گناه‌ داريد، يكي‌ دوتايش‌ را بخاطر امشب‌ و اين‌ مجلس‌ امشب‌ ترك‌ كنيد تا به‌ بقيه‌اش‌ برسيم‌، غير از اين‌ نبوده‌ و اينجا هم‌ انشاء الله‌ همين‌طور بايد باشد‌. بايد مرد عمل‌ باشيم‌. از سخن‌ كار برآيد به‌ سخنداني‌ نيست‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌. هيچ‌گاه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ راضي‌ نمي‌شوند‌ كه‌ بخاطر عزاي‌ آنها و نام‌ آنها، ما مجلس‌ تشكيل‌ بدهيم‌ ولي‌ در مجموع‌ از آن‌ استفاده‌اي‌ نشود و يا خداي‌ نكرده‌ اگر يك‌ مجلسي‌ باشد كه‌ بعدش‌ يا قبلش‌ غيبت‌ و اظهار كينه‌ نسبت‌ به‌ يكديگر و خلاصه‌ تشريفاتي‌ مجلسي‌ برگزار بشود‌، اين‌ را خاندان‌ عصمت‌ راضي‌ نيستند و لذا من‌ اين‌ مطلب‌ را از همين‌ شب‌ اول‌ مي‌گويم‌. هيچ‌ احتياجي‌ به‌ اينكه‌ مجلس‌ پر جمعيت‌ باشد‌ از نظر من‌ نيست‌. از نظر شخص‌ من‌ گاهي‌ شده‌ خدا ميداند‌، دوستان‌ اطلاع‌ دارند، گاهي‌ شده‌ يك‌ ساعت‌ دو ساعت‌ براي‌ يك‌ نفر سخنراني‌ كردم‌. اهميتش‌ را بيشتر از هر چيزي‌ بدهم‌.

مطلبم‌ يادم‌ نرفته‌. مي‌خواستم‌ يك‌ مثال‌ برايتان‌ دربارة‌ بندگي‌ و شناخت‌ بنده‌ كه‌ چطور خداي‌ تعالي‌ اگر بندة‌ خوبي‌ ديد، او را خليفة‌ خودش‌ قرارش‌ ميدهد‌. يك‌ مثال‌ بسيار ساده‌. اين‌ مثال‌ را من‌ زياد گفتم‌. يكي‌ از مشكلات‌ ما اينجا اين است‌ كه‌ بعضي‌ از رفقا همة‌ حرفهاي‌ ما را شنيدند و براي‌ بعضي‌ از اينها تكراري است‌ حرفها. ولي‌ در عين‌ حال‌. در عين‌ حال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. شما ببينيد دولت‌ يك‌ باصطلاح‌ مركزي‌ دارد كه‌ تمام‌ قواي‌ جنگي‌ در آنجا هست‌. اين‌ را به‌ كي‌ مي‌سپارند؟ آيا مي‌شود‌ به‌ من‌ بسپرند؟ نه‌. يا يك‌ اسلحه‌. آقا اين‌ اسلحه‌ را به‌ دست‌ كي‌ مي‌دهند؟ به‌ دست‌ آن‌ كسي‌ اسلحه‌ را مي‌دهند، كسي‌ را در آن‌ انبار مهمات‌ براي‌ حفظ‌ انبار مهمات‌ قرار ميدهد‌ كه‌ بندگيش‌ و اطاعتش‌ نسبت‌ به‌ دولت‌ زيادتر باشد‌. حتي‌ در دلش‌ خطور نكند‌ كه‌ حالا كه‌ اسلحه‌ در دست‌ من‌ هست‌، از آن‌ بر خلاف‌ نظر دولت‌ استفاده‌ بكنم‌. به‌ يك‌ چنين‌ فردي‌، به‌ يك‌ مثلا پاسبان‌، به‌ يك‌ افسر، به‌ يك‌ سرباز، اسلحه‌ ميدهد‌. اين‌ اسلحه‌ در اختيارش‌ هست‌. مي‌گوييم‌ آقا چطور شد به‌ او دادي‌ دائما در اختيارش است‌، حتي‌ توي‌ خانه‌اش‌ هم‌ مي‌برد‌. ولي‌ حالا كه‌ اسلحه‌ را در دست‌ من‌ ديدي‌، ميگويي از يكسال‌ تا سه‌ سال‌ زندان‌ و چرا در دست‌ تو هست‌؟ مي‌گويد‌ كه‌ او مطيع‌ من است‌، او بندة‌ من است‌. البته‌ تعبير بندگي‌ اينطوري‌ اشكال‌ ندارد‌. او حتي‌ در دلش‌ هم‌ خطور نمي‌كند‌ حالا روي‌ هر جهت‌، كه‌ يك‌ گلوله‌ از اين‌ اسلحه‌اي‌ كه‌ در دستش‌ هست‌ بدون‌ اجازه‌ خارج‌ كند‌. اما تو اعتماد به تو‌ نيست‌. تو بنده‌ نيستي‌. اين‌ مثال‌ ساده‌ است‌. خيلي‌ ساده‌ است‌. شما بندگي‌ و قدرتمند شدن‌ و خليفة‌ اللهي‌ را با همين‌ مثال‌ بسنجيد. خداي‌ تعالي‌ كي‌ شما را مستجاب‌ الدعوه‌ مي‌كند‌؟ خداي‌ تعالي‌ كي‌ ارادة‌ شما را ارادة‌ خودش‌ قرار مي‌دهد‌ كه‌ خدا مي‌گويد‌ لشي‌ء «أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([16])، باش‌ پس‌ هست‌. شما هم‌ وقتي‌ بگوييد به‌ چيزي‌ باش‌، هست‌. كي‌ چشم‌ شما چشم‌ خدا مي‌شود‌؟ كي‌ گوش‌ شما گوش‌ خدايي‌ مي‌شود‌؟ كي‌ سرتاپاي‌ وجود شما همه‌اش‌ الهي‌ مي‌شود‌؟ آن‌وقتي‌ كه‌ شما حتي‌ در دل‌ هم‌ خطور نكند كه‌ من‌ يك‌ معصيت‌ پروردگار را بكنم‌. اگر يك‌ دانه‌ معصيت‌ ولو كوچك‌ فقط‌ فكرش‌ را كرديد كه‌ من‌ انجام‌ بدهم‌، شما آن‌ امانتداري‌، آن‌ قدرت‌ را ديگر‌ در اختيارتان‌ نمي‌گذارند. حالا اگر انجام‌ بدهيد، اگر معصيت‌ بكنيد كه‌ سابقه‌تان‌ خراب‌ مي‌شود‌.

علي‌ بن‌ ابي‌، اين‌ يك‌ جمله‌اي‌ بود. حالا هر كس‌ هر مقدار برداشت‌ داشت‌ داشته‌ باشد و ان‌شاء الله‌ ما بايد يك‌ چنين‌ بنده‌اي‌ باشيم‌ و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ الگو است‌ براي‌ ما كه‌ او است‌ بندة‌ خدا. علي‌ را ما معتقديم‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد اعتقاد فرض‌ كنيد كتره‌اي‌ داشته‌ باشيم‌. نه‌. با استدلال‌ از آيات‌ مختلفة‌ قرآن‌ و با روايات‌ متواترة‌ سني‌ و شيعه‌. اين‌ جمله‌اي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ چون‌ فرصت‌ كم است‌، ان‌شاء الله‌ اگر فرصتي‌ شد شايد اثبات‌ كنم‌، با فكر و عقل‌، اينكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و يازده‌ فرزندش‌ و پيغمبر اكرم‌ كه‌ سر سلسلة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ و فاطمة‌ اطهر كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌، اين‌ چهارده‌ نفر، اين‌ را بدانيد تمام‌ قدرتي‌ كه‌ خدا مي‌خواد توي‌ مخلوقش‌ اعمال‌ كند‌، به‌ اينها داده‌. يعني‌ بر ماسوي‌ الله‌ اينها قادرند كه‌ بگويند‌ باش‌ باشد‌ و بگويند‌ نباش‌، نباشد.

علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كسي‌ است‌ كه‌ در خيبر را مي‌كند‌، معجزات‌ زيادي‌ از ايشان‌ شنيديد، و حتي‌ بعد از از دنيا رفتنشان‌ معجزات‌ زيادي‌ ما از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ديديم‌ و در نظر داريم‌ و در كتابها نوشته‌ شده‌، و كه‌ وقت‌ شرحش‌ الان‌ نيست‌، اين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب است‌. با همين‌ قدرت‌، با همين‌ قدرتش‌ روزي‌ كه‌ در خانه‌اش‌ جمع‌ شدند، شما فكر مي‌كنيد علي‌ ديگر‌ قدرت‌ نداشت‌؟ به‌ جان‌ خودش‌ قسم‌ اگر اراده‌ مي‌كرد تمام‌ دشمنانش‌ از بين‌ مي‌رفتند، نابود مي‌شدند. ولي‌ بندة‌ خدا است‌. اينجا معناي‌ بندگي‌ معلوم‌ مي‌شود‌. يك‌ وقت‌ هست‌ من‌ مثلا با همة‌ ضعفم‌ در مقابل‌ دشمن‌ سر فرود مي‌آورم‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ قدرتمندي‌ كه‌ «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ»([17]). ارادة‌ خدا اول‌ مي‌آيد در قلب‌ شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و بعد از قلب‌ شما خارج‌ مي‌شود‌. خدا هر چه‌ را بخواهد ايجاد بكند‌ اول‌ به‌ شما مي‌گويد‌. شما اراده‌ مي‌كنيد كه‌ آن‌ چيز ايجاد بشود‌. اين‌ در زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام است‌. از زيارت‌هاي‌ بسيار معتبر در همين‌ مفاتيح‌ هست‌. يك‌ چنين‌ موجودي‌ اين‌ در طبق‌ دستور پيغمبر، پيغمبر هم‌ طبق‌ دستور خدا، توي‌ خانه‌ نشسته‌ صداي‌ فاطمة‌ اطهر بلند مي‌شود‌. من‌ روضه‌ام‌ اين‌طوري‌ پيش‌ آمد. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را به‌ آقايان‌ عرض‌ كنم‌. من‌ قبل‌ از منبر هيچ‌ فكري‌ دربارة‌ اينكه‌ چي‌ بگويم‌ زياد نمي‌كنم‌، كلياتش‌ را شايد. ولي‌ از خاندان‌ عصمت‌ مي‌خواهم‌ كه‌ هر چه‌ مناسب‌ مجلس است‌ خودشان‌ به‌ زبان‌ من‌ جاري‌ كنند و شب‌ اول‌ اين‌ مجلس‌ است‌. نام‌ مقدس‌ فاطمه‌ زهرا پيش‌ آمد. آن‌ مظلومة‌ عالم‌. شما ببينيد خود فاطمه‌ قدرت‌ دارد‌. وقتي‌ آمد در مسجد ديد شمشير را روي‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نگه‌ داشتند. فرمود «خلوا ابن عمي أو لأكشف في الدعا رأسي وأشكو للإله شجوني»([18]). اين‌ جمله‌ را وقتي‌ گفت‌ همه‌ ديدند ستون‌هاي‌ مسجد به‌ لرزه‌ افتاد. هنوز فاطمه‌ نفرين‌ نكرده‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فورا سلمان‌ را فرستاد به‌ فاطمه‌ بگو اگر مي‌خواهي‌ نام‌ پدرت‌ باقي‌ بمانده‌، اسلام‌ باقي‌ بماند‌ نفرين‌ نكن‌. اينها اراده‌ بكنند. ولي‌ همين‌ بي‌بي‌ با همة‌ قدرت‌ الهي‌ كه‌ دارد‌، با همة‌ اينكه‌ ارادة‌ او ارادة‌ خدا است‌. چون‌ بندة‌ خدا است‌. در دلش‌ حتي‌ اين‌ بوجود نمي‌آيد كه‌ من‌ حتي‌ نفرين‌ كنم‌. دارد‌ مي‌گويد‌ «او لاكشف‌ بداء رأسي‌». يا ولش‌ كنيد يا من‌ شروع‌ به‌ نفرين‌ مي‌كنم‌. ستون‌هاي‌ مسجد مي‌لرزد‌. آن‌وقت‌ يك‌ چنين‌ خانمي‌ بندة‌ خدا است‌. بندة‌ خدا. آنچنان‌ مردي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بندة‌ خدا است‌. خداي‌ تعالي‌ به او‌ اجازه‌ نداده‌ كه‌ اين‌ اراده‌ را بكند‌. لذا آمدند پشت‌ در كه‌ امروز دوستان‌ فاطمة‌ زهرا شناخته‌ بشوند‌. آمدند پشت‌ در خانه‌. من‌ معمولا شبهاي‌ جمعه‌ مي‌گويم‌ چراغ‌ها را خاموش‌ كنند‌. اگر مناسب است‌، اگر مقتضي‌ هست‌ يك‌ حالي‌ پيدا كنيم‌. فاطمة‌ اطهر آمده‌ پشت‌ در. شخصي‌ آنجا بود به‌ دومي‌ گفت‌ پشت‌ در خانه‌ فاطمة‌ زهرا است‌، تو دري‌ را كه‌ آتش‌ مي‌دهي‌. گفت‌ باشد. خودش‌ هم‌ نامه‌ براي‌ معاويه‌ نوشت‌ كه‌ من‌ وقتي‌ احساس‌ كردم‌ فاطمه‌ پشت‌ در است‌، چنان‌ با لگد به‌ در كوبيد كه‌ صداي‌ فاطمة‌ زهرا را بين‌ در و ديوار 000 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ متوجه‌ شد فاطمة‌ زهرا روي‌ زمين‌ افتاده‌. محسنش‌ سقط‌ شده‌، پهلويش‌ شكسته‌ شده‌، آمد يقة‌ آن‌ مرد خبيث‌ را گرفت‌. به‌ زمين‌ زد و آنجا بندگيش‌ را مشخص‌ كرد. فرمود اگر وصيت‌ پيغمبر اكرم‌ نبود من‌ مي‌دانستم‌ با تو چه‌ كنم‌.

«السلام‌ عليك‌ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»([19]).

 چند نفر التماس‌ دعا گفتند. يك‌ مريضه‌اي‌ هم‌ داريم‌. خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا حوائج‌ اين‌ جمع‌ كه‌ در رأس‌ حوائج‌ همه‌مان‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرزند عزيزش است‌ و حوائج‌ امام‌ زمانمان‌ را الساعه‌ برآور.



[1]– واقعه / 1 – 2

[2]– اعراف / 204

[3]– مفاتيح‏الجنان: 1 / 539

[4]– «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» صف / 4

[5]– «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَاتَعْلَمُونَ» بقره / 30

[6]– «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» مستدرك‏الوسائل: 12 / 283، بحار: 12 / 194و 26 / 262

 

[7]– ذاريات / 56

[8]– دهر / 30

[9]– بقره / 26

[10]– «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» قمر / 17 22 32 – 40

[11]– «إن للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن إلى سبعة أبطن» عوالي‏اللآلي: 4 / 107، بحار: 89 / 78

[12]– «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» حجر / 9

[13]– «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» غاشيه / 21

[14]– «خذ الحكمة ممن أتاك بها و انظر إلى ما قال و لا تنظر إلى من قال» غررالحكم: 58، «في حديث أهل الكمال انظر إلى ما قال و لا تنظر إلى من قال» فرج‏المهموم: 220

[15]– زمر / 18

 

[16]– «إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» نحل / 40، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» يس / 82

 

[17]– كافي: 4 / 577، تهذيب: 6 / 54، وسائل: 14 / 490، بحار: 98 / 153

 

[18]– بيت الأحزان / الشيخ عباس القمي / ص 129، مجمع النورين / الشيخ أبو الحسن المرندي / ص 83، «أبو جعفر الطوسي في اختيار الرجال عن أبي عبد الله ع و عن سلمان الفارسي أنه لما استخرج أمير المؤمنين ع من منزله خرجت فاطمة حتى انتهت إلى القبر فقالت خلوا عن ابن عمي فو الذي بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا لأنشرن شعري و لأضعن قميص رسول الله على رأسي و لأصرخن إلى الله تعالى فما ناقة صالح بأكرم على الله من ولدي قال سلمان فرأيت و الله أساس حيطان المسجد تقلعت من أسفلها حتى لو أراد رجل أن ينفذ من تحتها نفذ فدنوت منها و قلت يا سيدتي و مولاتي إن الله تبارك و تعالى بعث أباك رحمة فلا تكوني نقمة فرجعت الحيطان حتى سطعت الغبرة من أسفلها فدخلت في خياشيمنا» مناقب: 3 / 339، احتجاج: 1 / 86

[19]– مفاتيح‏الجنان: 108

۱۹ شوال ۱۴۱۴-شرح آیه قل انما انا بشر مثلکم

 شرح‌ آية‌ قل‌ انما انا بشرمثلكم‌  19 شوال‌ 1414

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لينفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ و لو جئنا بمثله‌ مددا. قل‌ انما انا بشر مثلكم‌ يوحي‌ الي‌ انما الهكم‌ اله‌ واحد فمن‌ كان‌ يرجو الي‌ لقاء ربي‌ عملا صالحا و لا يشرك‌ بعبادت‌ ربه‌ احدا.

 اين‌ دو آيه‌اي‌ بود كه‌ در پايان‌ قرائت‌ قرآن‌ مجيد امشب‌ خواندند. يك‌ مطلبي‌ در اين‌ دو آيه‌ جلب‌ توجهم‌ را كرد لذا به‌ مناسبتهاي‌ مختلف‌ انشاء الله‌ دربارة‌ آن‌ مطلب‌ حرف‌ مي‌زنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در اين‌ دو آيه‌ مي‌فرمايد بگو اي‌ پيغمبر اگر دريا مركب‌ شود و براي‌ نوشتن‌ كلمات‌ پروردگار. قبل‌ از آنكه‌ كلمات‌ الهي‌ پايان‌ بپذيرد دريا پايان‌ پيدا مي‌كند. اگر چه‌ يك‌ درياي‌ ديگر هم‌ بر اين‌ دريا اضافه‌ بشود و كمك‌ براي‌ اين‌ دريا بيايد. بعد مي‌فرمايد بگو اي‌ پيغمبر انما انا بشر مثلكم‌. منهم‌ بشري‌ هستم‌ مثل‌ شما يوحي‌ الي‌. ولي‌ يك‌ ارتباط‌ خاصي‌ بين‌ من‌ و خدا هست‌ كه‌ خدا با من‌ سخن‌ مي‌گويد و وحي‌ مي‌كند و بر اين‌ اساس‌ كسي‌ كه‌ اميد لقاء پروردگار را دارد و من‌ كان‌ يرجو لقاء ربه‌، عمل‌ صالح‌ كند. فليعمل‌ عملا صالحا. اين‌ يك‌. دوم‌ و لا يشرك‌ بعبادته‌ ربه‌ احدا. احدي‌ را با خدا در عبادتش‌ شريك‌ نكند.

 اين‌ معناي‌ تحت‌ اللفظي‌ و ترجمة‌ ظاهري‌ آية‌ شريفه‌ است‌. نكته‌اي‌ كه‌ تذكرش‌ در اين‌ دو آيه‌ لازم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ در ابتدا پروردگار متعال‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ كلمات‌ خدا اگر بنا بشود كه‌ نوشته‌ بشود، دو تا درياي‌ آزاد مركب‌ بشود، نمي‌تواند بنويسد. اين‌ كلمات‌ چيه‌؟ آيا هيچ‌ ارتباطي‌ با آن‌ وحيي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌رسد دارد يا ندارد؟ كه‌ قطعا دارد و دو جنبة‌ كاملا مختلف‌ پيغمبر اكرم‌ را در اين‌ آيات‌ بيان‌ كرده‌. يك‌ جنبة‌ بشري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بشري‌ مثل‌ شماست‌. بشر مثلكم‌. جنبة‌ دومي‌ كه‌ در اين‌ آيات‌ هست‌ اين‌ است‌ كه‌ كلمات‌ پروردگار به‌ پيغمبر اكرم‌ وحي‌ ميشه‌. همان‌ كلماتي‌ كه‌ اگر تمام‌ درياها مركب‌ بشود و يك‌ برابر ديگر هم‌ دريا پيدا بشود و مركب‌ باشد، آن‌ كلمات‌ نوشته‌ نمي‌تواند بشود. در يك‌ آية‌ ديگر تا هفت‌ دريا. يا كلمة‌ هفت‌ شايد منظور مبالغه‌ باشد. يعني‌ نه‌ مبالغه‌. معناي‌ زياد باشد. در چيزهاي‌ بزرگ‌ و درشت‌ هر وقت‌ عرب‌ مي‌خواد يك‌ چيزي‌ را از نظر تعداد زياد، كلمة‌ هفت‌ را بكار مي‌برد. در چيزهاي‌ كوچك‌ گاهي‌ هفتاد را ذكر مي‌كند. دريا خوب‌ چون‌ از نظر وسعت‌ بزرگه‌، هفت‌ دريا در يك‌ آية‌ ديگر سبعة‌ البحر.

 شما با همين‌ دو آيه‌ مي‌تونيد پيغمبر اكرم‌ را آنچنان‌ كه‌ لازم‌ است‌ بشناسيد. ما معرفتمون‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ در بعد بشريش‌ ناقصه‌ هم‌ در بعد معنوي‌ و علمي‌ اش‌. علتش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ روحيات‌ و علم‌ و دانش‌ و ارتباطش‌ را با خدا با جنبة‌ بشري‌ پيغمبر اكرم‌ مخلوط‌ مي‌كنيم‌. در عين‌ اينكه‌ رسول‌ اكرم‌ بشري‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ يكمقدار همين‌ نكته‌ را توضيح‌ بدهم‌ و آنچه‌ دربارة‌ پيغمبر عرض‌ مي‌كنم‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار بعينه‌ هست‌ و دربارة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ اساس‌ و باصطلاح‌ در زمان‌ ما كل‌ معناي‌ رهبري‌ و امامت‌ با آن‌ حضرت‌ ارتباط‌ دارد و ما بايد امام‌ عصر را همانطور بشناسيم‌، خواهد بود. بنابراين‌ آنچه‌ ما دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ همه‌اش‌ دربارة‌ هر يك‌ از ائمه‌ تحقق‌ پيدا مي‌كند و دربارة‌ امام‌ زمان‌ هم‌ محقق‌ است‌.

 از نظر بعد بشري‌: پيغمبر اكرم‌ يك‌ انسان‌ است‌. مثل‌ ما يأكل‌ الطعام‌ و يمشي‌ في‌ الاسواق‌. هم‌ غذا مي‌خورد هم‌ نياز به‌ غذا خوردن‌ دارد. هم‌ ازدواج‌ مي‌كند. هم‌ فرزند دارد و هم‌ اگر مثلا بعضي‌ از عوارض‌ بر او وارد بشود، مريض‌ ممكن‌ است‌ بشود. سموم‌ در وجود مقدسش‌ مؤثر است‌. و بالاخره‌ هر چه‌ يك‌ بشر معمولي‌ دارد، آن‌ حضرت‌ هم‌ دارد. نهايتا كامل‌ و سالمش‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ داراست‌. يعني‌ اگر چشم‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌بيند، مثل‌ ديدن‌ چشم‌ ماست‌. ولي‌ ديگه‌ چشم‌ آن‌ حضرت‌ ضعيف‌ نمي‌شود كه‌ نياز به‌ عينك‌ داشته‌ باشد. گوش‌ حضرت‌ همان‌ مقداري‌ كه‌ ما مي‌شنويم‌، آن‌ وجود مقدس‌ هم‌ مي‌شنود. ولي‌ ديگه‌ نقصي‌ از متعارف‌ بيشتر پيدا نمي‌كند كه‌ احتياج‌ به‌ سمعك‌ مثلا داشته‌ باشد. گرسنه‌ ميشود، غذا مي‌خورد و خلاصه‌ هر خصوصيتي‌ كه‌ ما داريم‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ دارد. با اين‌ تفاوت‌ كه‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هيچگاه‌ نقصي‌ كه‌ مورد تنفر مردم‌ باشد، در وجود مقدسش‌ پيدا نميشود و كارهايي‌ كه‌ موجب‌ تنفر مردم‌ باشد حضرت‌ نمي‌كند. مثلا دهانش‌ بوي‌ سير بدهد، بوي‌ پياز بدهد، پيغمبر اكرم‌ در طول‌ عمر نه‌ سير خوردند و نه‌ پياز و براي‌ اينكه‌ اين‌ عمل‌ آن‌ وجود مقدس‌ دليل‌ بر حرمتش‌ نباشه‌ در يك‌ روايت‌ دارد كه‌ توي‌ دهانشون‌ كردند و در آوردند. هميشه‌ رسول‌ اكرم‌ معطر بودند كه‌ مي‌فرمايد من‌ از دنياي‌ شما سه‌ چيز انتخاب‌ كردم‌. زن‌ و عطر و قرة‌ عيني‌ في‌ الصلاة‌. كه‌ در واقع‌ آنچه‌ بيشتر بايد در اين‌ روايت‌ مورد توجه‌ است‌ همون‌ عطره‌ كه‌ معطر بود هميشه‌ رسول‌ اكرم‌ و بخصوص‌ روز جمعه‌. كوشش‌ مي‌فرمود كه‌ ولو يك‌ پارچه‌ يا يك‌ دستمال‌ معطري‌ هم‌ كه‌ شده‌ او را به‌ خودش‌ بمالد و مستحب‌ مؤكد است‌ كه‌ روز جمعه‌ بخصوص‌ و در تمام‌ اوقات‌ مردها دائما معطر باشند و زنها هم‌ در جايي‌ كه‌ مرد نامحرم‌ از بوي‌ عطر آنها باصطلاح‌ به‌ شهوت‌ نمي‌افتد، آنها هم‌ معطر باشند. مخصوصا براي‌ شوهر.

 پيغمبر اكرم‌ غذا مي‌خوردند. با مردم‌ حرف‌ مي‌زدند. خيلي‌ مثل‌ بعضي‌ از مقدسها كه‌ لباسشون‌ را زياد مقيد باشند از همة‌ نجاسات‌ احتمالي‌ پرهيز كنند، نبودند. لباس‌ ايشان‌ يك‌ مقدار بلند بود. مثل‌ لباس‌ معمول‌ زمان‌ گذشته‌ كه‌ آيه‌ نازل‌ شد فثيابك‌ فطهر. لباست‌ را تطهير كن‌ و در تفسير دارد كه‌ فقصر. يعني‌ لباست‌ را كوتاه‌ كن‌ كه‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ نشود. و لذا لباس‌ بلندي‌ كه‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ شود كه‌ در قديم‌ رسم‌ بوده‌ است‌، كراهت‌ دارد براي‌ يك‌ انسان‌ و خلاصه‌ همة‌ خصوصياتي‌ كه‌ يك‌ انسان‌ و يك‌ بشر دارد، پيغمبر داشت‌. و شما نبايد فكر كنيد كه‌ رسول‌ اكرم‌ مثلا بدون‌ غذا حتي‌ ممكن‌ بوده‌ زنده‌ بماند، بدون‌ آب‌ زنده‌ بماند، گرسنه‌ نشود و امثال‌ اينها. و يا شمشير به‌ او كار نكند و يا مثلا اگر سمي‌ به‌ او دادند، او را نكشد. نه‌. شمشير وجود مقدسش‌ را آزرده‌ مي‌كرد. حتي‌ سنگ‌ به‌ پيشاني‌ نازنينش‌ خورد مؤثر بود و صددرصد از نظر بدني‌ بشر مثلكم‌. ولي‌ يك‌ بعد ديگري‌ من‌ ايني‌ كه‌ دربارة‌ اين‌ مطلب‌ اينطور صحبت‌ مي‌كنم‌ به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ يك‌ مقدار جنبه‌هاي‌ بدني‌ را با روحي‌ فرق‌ بگذاريم‌. از نظر بدن‌ كه‌ لباس‌ است‌ بدن‌ براي‌ روح‌، و بدن‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ اصلا به‌ حساب‌ در عالم‌ براي‌ يك‌ بشر نمي‌آد. اين‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ كه‌ حالا شما مي‌گيد پيغمبر اكرم‌ بايد از همه‌ زيباتر باشد يا حضرت‌ بقية‌ الله‌ بايد از همه‌ زيباتر باشد. خط‌ پيغمبر مثل‌ همة‌ خطها بود. همانطوري‌ كه‌ خط‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ مثل‌ خطهاي‌ معمولي‌، متوسط‌ حتي‌ روايت‌ دارد بوده‌. تن‌ صداي‌ حضرت‌ مثل‌ ساير مردم‌ بوده‌، مثل‌ اكثر مردم‌. لذا اگر يك‌ نامه‌اي‌ مثلا در زمان‌ ما چون‌ اتفاق‌ مي‌افتد، اگر نامه‌اي‌ از امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ دستتون‌ رسيد، شما روي‌ خطش‌ فكر نكنيد كه‌ اين‌ خط‌ مثل‌ خط‌ مثلا خوشنويس‌ترين‌ افراد بشر باشه‌. نه‌. خط‌ متوسط‌ بدون‌ غلط‌. قيافة‌ امام‌ عصر يا پيغمبر اكرم‌ مثل‌ سايرين‌ بوده‌. بطوري‌ كه‌ در زمان‌ حضورشون‌ وقتي‌ جمعي‌ دور هم‌ مي‌نشستند دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ دارد وقتي‌ دائره‌وار مي‌نشستند كسي‌ تشخيص‌ نمي‌داد كه‌ اين‌ آيا پيغمبر اكرم‌ است‌ يا آن‌ يكي‌ و شناخته‌ نميشد حضرت‌. اگر يك‌ وقتي‌ حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ديديد كه‌ در بين‌ ما هست‌ آن‌ وجود مقدس‌ بنفسي‌ انت‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخل‌ مني‌. در بين‌ ما هست‌. نگيد حتما بايد يك‌ نورانيت‌ خاصي‌ داشته‌ باشند يا يك‌ قيافة‌ مخصوصي‌ داشته‌ باشند مثل‌ حضرت‌ يوسف‌ مثلا آنقدر زيبا باشند كه‌ انسان‌ مبهوت‌ جمالشون‌ بشه‌، اينها نيست‌. بشر مثلكم‌. و اينهايي‌ كه‌ ماها فضيلت‌ فكرش‌ مي‌كنيم‌، اينها فضيلت‌ نيست‌ براي‌ پيغمبر اكرم‌ و امام‌ زمان‌ كه‌ بگيم‌ اگر مثلا زيباترين‌ افراد بود اين‌ فضيلته‌. نه‌ همانطوري‌ كه‌ اگر يك‌ شخصيتي‌ بهترين‌ لباس‌ را بپوشه‌ اين‌ براي‌ او فضيلت‌ نميشه‌ و اگر بدترين‌ لباس‌ را هم‌ بپوشه‌ براي‌ او سرشكستگي‌ و خفت‌ از نظر واقع‌ نيست‌.

 كمال‌ انسان‌ به‌ علم‌ است‌ و به‌ پاكي‌ است‌ و به‌ عصمت‌ است‌ و به‌ عظمت‌ روحي‌. بنابراين‌ اين‌ مطلب‌ راكاملا بدونيد كه‌ پيغمبر اكرم‌ ازدواج‌ مي‌كرد، پيغمبر اكرم‌ داراي‌ فرزند بود. غذا مي‌خورد. يك‌ حالتي‌ در بين‌ يك‌ عده‌ از مردم‌ بود كه‌ همانطوري‌ كه‌ ماها فكر مي‌كنيم‌ و آنها دچار مشكل‌ شدند و اين‌ را من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ شماها انشاء الله‌ دچار مشكل‌ نشويد دربارة‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. و آن‌ اين‌ بود كه‌ اينها مي‌گفتند اين‌ چطور پيغمبري‌ است‌ كه‌ يأكل‌ الطعام‌. غذا ميخوره‌. تو معجزه‌ بكن‌ و همينطوري‌ سير باش‌. يأكل‌ الطعام‌. اعمالي‌ كه‌ نسبت‌ مي‌دهند و واقعيت‌ هم‌ بعضيش‌ داره‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ اگر در زمان‌ ما حتي‌ يك‌ عالم‌ ديني‌ انجام‌ بده‌ شايد انسان‌ نسبت‌ به‌ دين‌ بدبين‌ بشه‌. زنهاي‌ متعدد، بعضي‌ از زنهاي‌ پيغمبر خيلي‌ سنشون‌ از خود پيغمبر زيادتر بود بعضي‌ها خيلي‌ كمتر بود. و مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ حالا وقتتون‌ را به‌ آنها بگذرانم‌ و چيزهايي‌ كه‌ از نظر ما بعضي‌هايش‌ بده‌ چون‌ ما بدي‌ و خوبي‌ اولا سرمون‌ نميشه‌ تا بفهميم‌ چي‌ خوبه‌ و چي‌ بده‌. او الگوست‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ طبق‌ رسومات‌ و برنامه‌هاي‌ ما يك‌ كارهايي‌ پيغمبر اكرم‌ كرده‌ كه‌ من‌ همين‌ الان‌ جرات‌ نمي‌كنم‌ بعضي‌هايش‌ را براي‌ مردم‌ مسلماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ رهبر آنهاست‌ بيان‌ كنم‌. تا چه‌ برسد به‌ مسيحي‌ها و دشمناني‌ كه‌ در مقابل‌ ايستادند و اعمال‌ رسول‌ اكرم‌ را زير سؤال‌ مي‌برند. ما خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ بايد بنشينيم‌ ازدواجها و همسرهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داشت‌، اينها را ما توجيه‌ كنيم‌ و آنهم‌ درست‌ توجيه‌ نميشه‌ و حقيقت‌ را نمي‌تونيم‌ بيان‌ كنيم‌. ولي‌ وقتي‌ برخورد مي‌كنند چون‌ ما انشاءالله‌ مي‌خواهيم‌ در آينده‌ از اصحاب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌ و اگر اين‌ را جدي‌ بگيريم‌ بايد يك‌ آمادگي‌ دربارة‌ اعمال‌ صحيح‌ امام‌ عصر داشته‌ باشيم‌. امام‌ زمان‌ را با خودمون‌، يا با افكارمون‌ يا با رسوماتمون‌ تطبيق‌ نديم‌، حالا مثلا اگر حضرت‌ روز سيزده‌ بدر از شهر خارج‌ نشد بگيم‌ اين‌ امام‌ زمان‌ نيست‌ مثلا. البته‌ اين‌ را كه‌ نمي‌گيم‌. البته‌ اما اگر آمد و مثلا حالا مثل‌ پيغمبر اكرم‌ چند تا زن‌ داشت‌، بگيم‌ نه‌ ما كه‌ از اين‌ آقا خوشمون‌ نيامد. يا مثلا ديديم‌ نشسته‌ غذا زياد خورد. اي‌ بابا غذا را بايد كم‌ خورد. غذا را بايد كم‌ خورد منتهي‌ هر كسي‌ به‌ مناسبت‌ استعداد غذايش‌. اگر يك‌ نفر مثلا پنجاه‌ لقمه‌ غذا مي‌خوره‌، يك‌ نفر اگر صد لقمه‌ غذا نخوره‌ گرسنه‌ مي‌مانه‌. بگيم‌ بايد حتما پنجاه‌ لقمه‌ غذا بخوره‌ تا ما قبولش‌ بكنيم‌.

 يك‌ عده‌ مسائل‌ جزئي‌ اين‌ سنخي‌ را حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ صددرصد آن‌ وجود مقدس‌ و اسلام‌ و قرآن‌ را الگو قرار بديد تا بتوانيد دربارة‌ امام‌ عصر صحيح‌ قضاوت‌ كنيد. و الا يقينا دچار مشكل‌ ميشيد. نمي‌تونيد با امام‌ زمان‌ كنار بياييد. در يك‌ روايتي‌ دارد كه‌ وقتي‌ حضرت‌ ظهور مي‌كند يك‌ مطالبي‌ گاهي‌ بيان‌ مي‌كند كه‌ اصحاب‌، خواص‌ را من‌ فكر نمي‌كنم‌، چون‌ يك‌ دسته‌ هستند خيلي‌ نزديكند و از خواصند كه‌ دائما هم‌ قبلا هم‌ با حضرت‌ بودند. روحيات‌ حضرت‌ در دستشون‌ است‌. اينها يك‌ عده‌ از خواص‌ هستند كه‌ ظاهرا بعد از ظهور مي‌خوان‌ با حضرت‌ نشست‌ و برخاست‌ كنند، اينها دچار مشكل‌ مي‌شوند. آيا اين‌ حرف‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ حركت‌ مي‌كنند دور عالم‌ را با طي‌ الارض‌ مي‌گردند بعد متوجه‌ مي‌شوند نه‌ حجتي‌ جز اين‌ وجود مقدس‌ نيست‌. بعد به‌ دامنش‌ برمي‌گردند. اين‌ بطور كلي‌. بشر مثلكم‌. در بعد بشري‌ مثل‌ شماست‌. منتهي‌ كاملش‌. همينطوري‌ كه‌ شما غذا را بايد بخوري‌، او هم‌ بايد بخوره‌. همانطوري‌ كه‌ سم‌ در وجود شما تأثير منفي‌ داره‌، تأثير بدي‌ داره‌، در وجود مقدس‌ امام‌ و پيغمبر هم‌ همينطور و همانطوري‌ كه‌ شمشير به‌ شما صدمه‌ مي‌زنه‌، به‌ اونها هم‌ صدمه‌ ميزنه‌. ديگه‌ در خصوص‌ اين‌ چيزها معجزات‌ و اين‌ مسائل‌ هم‌ هيچ‌ توي‌ كار نيست‌ و بشر مثلكم‌.

 اما يوحي‌ اليه‌. اين‌ جا باز ما يوحي‌ اليه‌ را دست‌ كم‌ گرفتيم‌. مخصوصا اين‌ آية‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ قبل‌ از اين‌ آيه‌ قرار گرفته‌ تا ما حدود وحي‌ را متوجه‌ بشيم‌. تمام‌ كلمات‌، كلمات‌ خدا، كلمه‌ چيه‌؟ ما اين‌ را بايد بحث‌ كنيم‌. كلمه‌ يك‌ جمله‌اي‌ است‌، يك‌ سخني‌ است‌ كه‌ از زبان‌ بيرون‌ مي‌آيد و جمعش‌ كلام‌ ميشه‌ و الكلام‌ ما افاد المستمع‌. فائدة‌ التامة‌ يصح‌ سكوت‌ عليها. كلام‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مستمع‌ ميشنوه‌ اين‌ ديگه‌ حرفي‌ نداشته‌ باشه‌ دربارة‌ اين‌ خصوص‌ كه‌ صحيح‌ باشد كه‌ در مقابل‌ اين‌ كلام‌ ساكت‌ بمونه‌. هر يك‌ از احكام‌ و مسائل‌ دين‌ كلمه‌ و كلام‌ است‌. البته‌ گاهي‌ كلمه‌ به‌ كلام‌ اطلاق‌ ميشه‌. گاهي‌ كلام‌ هم‌ به‌ كلمه‌ اطلاق‌ ميشه‌. لذا گاهي‌ بعضي‌ از بزرگان‌ مي‌گويند ما يك‌ كلمه‌اي‌ مي‌خوايم‌ با شما حرف‌ بزنيم‌. يك‌ ساعت‌ حرف‌ مي‌زنند. اين‌ از نظر لغوي‌ درست‌ نيست‌. كلمه‌ مثلا يا اسم‌ است‌ يا فعل‌ يا حرف‌. اسم‌ باشه‌ مثل‌ حسن‌. فعل‌ باشه‌ مثلا ضرب‌. حرف‌ هم‌ باشه‌ مثل‌ من‌. اينها كلمه‌ است‌. اما گاهي‌ ميشه‌ يعني‌ يكي‌ از اينها. گاهي‌ مي‌خواد يك‌ كلمه‌ بگه‌، بر كلام‌ كلمه‌ و سخنراني‌ يك‌ ساعته‌ را يك‌ كلمه‌ مي‌گويند. گاهي‌ گفته‌ ميشه‌. كلمات‌ جمع‌ كلامهايي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مستمع‌ ميشنوه‌، همة‌ حقايق‌ را درك‌ بكنه‌. كلمات‌ خدا كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ خاطر اينكه‌ علمش‌، قدرتش‌، بينهايته‌ طبعا كلماتش‌ هم‌ بينهايته‌. و اينكه‌ مي‌فرمايد اگر دريا مركب‌ بشود، دريا را شما فرض‌ كنيد توي‌ اين‌ خودكار بكنيد و اين‌ بشه‌ جوهر خودكار. ببينيد چه‌ خبر بايد نوشت‌، چقدر بايد نوشت‌، اصلا شايد از نظر حساب‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد. حالا اينهم‌ كم‌، يك‌ درياي‌ ديگه‌، يا هفت‌ درياي‌ ديگه‌ و خدا در قرآن‌ مبالغه‌ نمي‌كنه‌. ممكنه‌ حالا ما در اشعار مبالغه‌ كنيم‌. در روايات‌ گاهي‌ بخاطر رسوندن‌ مطلب‌ مبالغه‌اي‌ باشه‌ ولي‌ ما رواياتي‌ داريم‌ و از نظر عقل‌ هم‌ اينطوره‌ كه‌ قرآن‌ مبالغه‌ نداره‌ و واقعا همينطوره‌. واقعا اگر چون‌ كلمات‌ الهي‌ مثل‌ خود پروردگار بينهايته‌. و لذا بينهايت‌ هر چه‌ دريا چند برابر، هفتاد برابر هم‌ بشه‌ باز محدوده‌ و نهايت‌ داره‌. لذا او قبل‌ از اين‌ به‌ پايان‌ ميرسه‌. يعني‌ دريا قبل‌ از كلمات‌ الهي‌، قبل‌ از آنچه‌ كه‌ بينهايته‌ به‌ پايان‌ ميرسه‌. و همة‌ آن‌ كلمات‌ را به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا وحي‌ كرده‌.

 ببينيد از نظر علم‌ چه‌ ميشه‌! از نظر دانش‌ چه‌ ميشه‌! وقتي‌ كه‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ اسماء را تعليم‌ داد، و علم‌ آدم‌ الاسماء كلها. اينها را تعليم‌ داد باز هم‌ وقتي‌ كه‌ در تفاسير نگاه‌ مي‌كنيم‌ مي‌بينيم‌ يك‌ محدوده‌اي‌ از اسمائه‌، اسماء يك‌ جمعي‌ را، شناسايي‌ يك‌ جمعي‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ تعليم‌ داد. اما كلماتي‌ كه‌ آنقدر بينهايته‌ كه‌ اگر درياها مركب‌ بشود و تمام‌ درختان‌ قلم‌ بشود و جن‌ و انس‌ نويسنده‌ بشوند نمي‌توانند حتي‌ مختصري‌ از آن‌ را بنويسند، اين‌ يك‌ علم‌ فوق‌العاده‌اي‌ است‌ كه‌ بايد همان‌ جمله‌اي‌ را گفت‌ كه‌ در احاديث‌ آمده‌ دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از نظر بيان‌ كلمات‌ خدا لسان‌ الله‌ است‌. از نظر احاطة‌ علميش‌ به‌ ماسوي‌ الله‌ عين‌ الله‌ است‌. از نظر دريافت‌ كلمات‌ الهي‌، اذن‌ الله‌ و به‌ اصطلاح‌ گوش‌ خداست‌ و بلكه‌ از احاديث‌ زيادي‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ تمام‌ قدرت‌ پروردگار، آنچه‌ كه‌ بايد نصيب‌ مخلوقش‌ بشه‌. اين‌ قيد را متوجه‌ باشيد كه‌ تمام‌ قدرت‌ پروردگار، آنچه‌ كه‌ بايد نصيب‌ مخلوقش‌ از قدرتش‌ بشه‌ در اختيار رسول‌ اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. بر اين‌ اساس‌ پيغمبر اكرم‌ مجموعه‌اي‌ از علم‌ و حكمت‌ و قدرت‌ پروردگاره‌ و همينطور حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ در روايات‌ زيادي‌ از خود پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ و عقل‌ هم‌ بر اين‌ گواهه‌ كه‌ هر چه‌ از علم‌ و قدرت‌ پيغمبر اكرم‌ دارد، هر چه‌ از علم‌ و عصمت‌ رسول‌ اكرم‌ دارد، حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ دارد.

 از نظر عقلي‌ اين‌ كلام‌ آيا درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ مي‌گيم‌ بله‌. بخاطر اينكه‌ يك‌ وقت‌ هست‌، دقت‌ كنيد، شما يكنفر را جاي‌ خودتون‌ مي‌نشانيد براي‌ يك‌ محدوده‌اي‌ از كاراتون‌. مثلا شما صد قلم‌ كار داريد، يك‌ قلمش‌ را ميديد به‌ يكنفر مي‌گوييد تو به‌ جاي‌ من‌ در آنجا باش‌. اگر بخواهيد كار شما خراب‌ نشه‌ بايد اين‌ شخص‌ در اين‌ كار عين‌ كار شما را بكنه‌. مثلا شما ده‌ تا مغازه‌ داريد و يا ده‌ تا كار داريد، يك‌ كارتون‌ را مي‌سپاريد به‌ يكنفر. اين‌ بايد كار شما را بكنه‌ و اگر نكنه‌ شما يك‌ فرد ناقصي‌ را جاي‌ خودتون‌ نشونديد. كارتون‌ صحيح‌ انجام‌ نميشه‌. در نبود شما كمبود شما و نبود شما احساس‌ ميشه‌. اگر تمام‌ ده‌ قلم‌ كار شما را بتونه‌ او انجام‌ بده‌، عينا خود شما هستيد كه‌ آنجا هستيد. تمام‌ افراد بشر بايد خليفة‌ الله‌ بشوند. اين‌ را بدونيد. ولي‌ نه‌ اينكه‌ فكر كنيد اگر ماها مثلا خليفة‌ الله‌ شديم‌، همه‌ كارهاي‌ الهي‌ را مي‌تونيم‌ انجام‌ بديم‌. نه‌. يكي‌ دو قلم‌ از كارها را ممكنه‌ انجام‌ بديم‌. هم‌ مي‌تونيم‌ يد الله‌ باشيم‌، هم‌ ميتونيم‌ عين‌ الله‌ باشيم‌، هم‌ مي‌تونيم‌ اذن‌ الله‌ باشيم‌، لسان‌ الله‌ باشيم‌. اطلاق‌ اين‌ اسم‌ هم‌ بر يك‌ ولي‌ خدا جايزه‌. ولي‌ الله‌ است‌ چون‌ خدا مي‌خواسته‌ روزي‌ فلاني‌ را به‌ دستش‌ بده‌، شما به‌ قلبت‌ الهام‌ شده‌ رفتي‌ در خانه‌اش‌ مقداري‌ از مخارجش‌ را دادي‌. شما الان‌ دست‌ شما كه‌ اين‌ پول‌ را ميبره‌ ميده‌، يد الله‌ است‌. قلب‌ شما هم‌ با ارادة‌ الهي‌ حركت‌ كرده‌. يا اگر چشم‌ شما يك‌ حقايقي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بينه‌ و متوجه‌ يك‌ مغيباتي‌ كه‌ او متوجهه‌ و شما هم‌ ديديد، شما چشمتون‌، چشم‌ خدا ميشه‌ و اگر كلمات‌ حكمت‌آميز پيغمبر اكرم‌ را بيان‌ كرديد، زبانتون‌ لسان‌ الله‌ ميشه‌ اما خيلي‌ محدود و كوچك‌. يك‌ سر سوزن‌ از آنچه‌ كه‌ بايد پيغمبر بيان‌ كنه‌ شما بيان‌ كرديد. يك‌ سر سوزن‌ از آنچه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بايد به‌ ديگران‌ كمك‌ كنه‌، شما كمك‌ كرديد. اسم‌، يك‌ قدري‌ مطلب‌ را دلم‌ مي‌خواهد اينها را ياد بگيريد. گاهي‌ ما ميگيم‌ شما خليفة‌ الله‌ ميشيد، پيغمبر اكرم‌ هم‌ خليفة‌ الله‌ است‌، حضرت‌ آدم‌ هم‌ خليفة‌ الله‌ است‌. اينها با هم‌ چه‌ فرقي‌ دارند؟ شما ده‌ قلم‌ كار داريد، يكيش‌ را مي‌سپريد به‌ اين‌ شخص‌. جانشين‌ شما هست‌، كار شما را ميكنه‌، اما نه‌ همة‌ كار شما را. در همان‌ بخشي‌ كه‌ شما قرار داديد كار شما را ميكنه‌. اسمش‌ هم‌ جانشين‌ شماست‌. اما يك‌ كسي‌ كه‌ بايد جانشين‌ مطلق‌ پروردگار باشه‌، تمام‌ كارها بدست‌ او سپرده‌ بشه‌. بايد تمام‌ كارهايي‌ را كه‌ خدا مي‌خواد در بين‌ مخلوقش‌ انجام‌ بده‌ او بايد بتونه‌ انجام‌ بده‌. و اين‌ شخص‌ يكي‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. يعني‌ در زمان‌ پيغمبر، پيغمبر اكرم‌. در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌. در زمان‌ حضرت‌ مجتبي‌، حضرت‌ مجتبي‌ و امروز در زمان‌ ما، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. حالا كه‌ صلوات‌ فرستاديد يك‌ صلواتي‌ باشه‌ كه‌ البته‌ با توجه‌ هم‌ باشه‌، به‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌ يك‌ صلوات‌ غرائي‌ بفرستيد اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمدو عجل‌ فرجهم‌.

 حضرت‌ بقية‌ الله‌ در سراسر عالم‌، فردي‌ كه‌ از او بالاتر امروز باشه‌ ما نداريم‌. اين‌ را نه‌ فكر كنيد كه‌ فقط‌ شيعه‌ معتقده‌. همة‌ مذاهب‌ اسلامي‌ معتقدند و بلكه‌ بعضي‌ از اديان‌ غير اسلامي‌ هم‌ معتقدند. يك‌ فرد شاخص‌ و جانشين‌ واقعي‌ پروردگار و خليفة‌ الله‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ همة‌ كارها در دست‌ اوست‌. اين‌ شخص‌ بايد تمام‌ كارهاي‌ خدايي‌ را با همين‌ صراحت‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌، تمام‌ كارهاي‌ خدايي‌ را بايد انجام‌ بده‌. در مخلوق‌، در محدودة‌ مخلوق‌ و اگر انجام‌ نداد اين‌ شخص‌ خليفة‌ الله‌ مطلق‌ نيست‌ .ممكنه‌ بگيد حضرت‌ آدم‌ خليفة‌ الله‌ بود. حضرت‌ آدم‌ خليفة‌ الله‌ بود در يك‌ قسمت‌ از كارهاي‌ خدا. ولي‌ آيا ما كس‌ ديگري‌ را در زمانمان‌ داريم‌ كه‌ قسمتهاي‌ ديگر كارهاي‌ خدا را او انجام‌ بده‌ و يك‌ قسمتش‌ هم‌ امام‌ زمانه‌؟ نه‌. دو تا امام‌ نداريم‌. در زمان‌ حضرت‌ آدم‌ به‌ بعد تا پيغمبر اسلام‌، پيغمران‌ زيادي‌ بودند. حتي‌ در روايت‌ دارد كه‌ بني‌ اسرائيل‌ در يك‌ صبح‌ بين‌ الطلوعين‌ هفتاد نفر پيغمبر را كشتند. معلومه‌ پيغمبرهاي‌ زيادي‌ بودند. كارها هم‌ روي‌ برنامه‌ تقسيم‌ شده‌ بود. حضرت‌ عيسي‌ مثلا فرض‌ كنيد در اورشليم‌ يا اون‌ قسمتهاي‌ فلسطين‌، آنجاها مثلا رهبري‌ مي‌كرد و لسان‌ الله‌ بود اما يك‌ پيغمبر ديگر در يك‌ شهر ديگر لسان‌ الله‌ بود. لسان‌ مطلق‌ پروردگار نبود. ولي‌ در زمان‌ ما يعني‌ بعد از بعثت‌ پيغمبر اكرم‌، كه‌ در قرآن‌ دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ آمده‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ خاتم‌ انبياء است‌. خاتم‌ انبياء يعني‌ هيچ‌ پيغمبري‌ در مقابل‌ او نبايد باشد، كنار او نبايد باشد، بعد از او نبايد باشد و چون‌ كه‌ صد آمد نود هم‌ پيش‌ ماست‌. وقتي‌ كه‌ صد آمد، ديگه‌ احتياجي‌ به‌ پيغمبر ديگر نيست‌. پيغمبران‌ ديگري‌ كه‌ مي‌آيند، اگر بنا بشه‌ كه‌ تشريف‌ بياورند يا آنچه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ او را بگن‌ كه‌ عبثه‌ خوب‌ او گفته‌. يا بايد يك‌ چيزي‌ بالاتر از او بگويند كه‌ اين‌ پيغمبر خاتمه‌ بنابراين‌ از زمان‌ رسول‌ اكرم‌ يعني‌ از زماني‌ كه‌ تنها شد رهبري‌ جامعة‌ بشريت‌ يا رهبري‌ عالم‌ هستي‌ و عالم‌ خلقت‌ از آن‌ زمان‌. كه‌ وقتي‌ رسول‌ اكرم‌ بود هيچ‌ پيغمبري‌ كنارش‌ نبود. هيچ‌ حجتي‌ در كنارش‌ نبود كه‌ كاري‌ بخواد انجام‌ بده‌ و بعد هم‌ امير المؤمنين‌ و بعد هم‌ فرزندان‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تا امروز حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء اينها هر يك‌ در هر زماني‌ كه‌ بودند تنها بودند. يعني‌ كنارشون‌ يك‌ ولي‌، يك‌ وصي‌، يك‌ امامي‌، يك‌ پيغمبري‌ نبوده‌. و روي‌ اين‌ اصل‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، روي‌ اين‌ اصله‌ كه‌ تمام‌ كارهاي‌ خدا در خلق‌ و در مخلوقش‌، بعهدة‌ اينهاست‌. بعهدة‌ تك‌ تك‌ اينهاست‌ در هر زماني‌ بعهدة‌ صاحب‌ آنزمان‌، امام‌ آنزمان‌ است‌. و لذا معناي‌ اين‌ جمله‌ كه‌ در اذن‌ دخول‌ هست‌ و يا در دعاها هست‌ مي‌فرمايند مثلا در اذن‌ دخول‌ مشاهد متبركه‌ الحمد لله‌ الذي‌ منّ علينا بحكام‌ يقولون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. اگر خدا هر كاري‌ كه‌ در بين‌ مخلوقش‌ داره‌، اينها جانشين‌ خدا هستند آن‌ كارها را اينها انجام‌ مي‌دهند. يا در دعا داريم‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. دو تا فرق‌، دو تا فاصله‌ هست‌. يكي‌ اينكه‌ اينها بندگان‌ تواند بدون‌ امر تو و اذن‌ تو كاري‌ نمي‌كنند، يكي‌ هم‌ اينها ازلي‌ و ابدي‌ و به‌ اصطلاح‌ مثل‌ تو در صفات‌ ذات‌ نيستند و بلكه‌ مخلوق‌ تو اند. و در احاديث‌ فراواني‌ اين‌ مسئله‌ ثابته‌ و روي‌ همين‌ اساسه‌ كه‌ در هر زماني‌ يك‌ فرد از اين‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ و امام‌ هر زمان‌ هم‌ ميشه‌ گفت‌ كه‌ باصطلاح‌ خالق‌، رب‌، چون‌ اين‌ تعبيرات‌ در روايات‌ هست‌، خالق‌، رب‌ و مدبر و روزي‌ دهنده‌ منتهي‌ بعنوان‌ واسطه‌، از جانب‌ پروردگار براي‌ مخلوق‌ خواهد بود.

 روي‌ اين‌ حساب‌ اين‌ آيه‌ را من‌ مي‌خواستم‌ برايتون‌ يك‌ قدري‌ توضيح‌ بدم‌ كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ الربي‌ نفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ و لو جئنا بمثله‌ مددا. اين‌ آيه‌ مبالغه‌ نيست‌ و همين‌ آيه‌ همون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در يعني‌ مضمون‌ اين‌ آيه‌، همون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در آية‌ پشت‌ سر اين‌ آيه‌ هست‌. آن‌ در تمام‌ جهات‌ كه‌ شرح‌ دادم‌. در بعد بدني‌، در لباس‌، در جهات‌ ظاهري‌ مثلكم‌. بعضي‌ از نادانها مي‌گويند آنهم‌ مثل‌ ما بشري‌ بود. اين‌ معجزات‌، اين‌ حرفها به‌ او نميخوره‌. جملة‌ بعدش‌ را متوجه‌ نيستند. حتي‌ با كمال‌ تأسف‌ در تفاسير هم‌ آمده‌. جملة‌ بعد كه‌ ميگه‌ يوحي‌ الي‌ چي‌ يوحي‌ بر پيغمبر. كلمة‌ الله‌. كدوم‌ كلمات‌ الله‌؟ همان‌ كلماتي‌ كه‌ لوكان‌ البحر مداد لكلمات‌ الربي‌ و نفد البحر قبل‌ ينفد كلمات‌ ربي‌ و لو جئنا بمثله‌ مددا. ببينيد. چقدر مسئله‌ فرق‌ ميكنه‌. از نظر روحي‌، كه‌ سني‌ و شيعه‌ اين‌ را نوشته‌اند كه‌ اول‌ صاحبي‌ كه‌ از خداي‌ تعالي‌ صادر شد، اول‌ مخلوقي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرد، اول‌ موجودي‌ كه‌ اين‌ بحر متلاطم‌ به‌ اصطلاح‌ قدرت‌ بينهايت‌ و علم‌ بينهايت‌ از خودش‌ تراوش‌ كرد، وجود مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ بود. اين‌ را سني‌ها هم‌ نوشته‌اند. من‌ آدرس‌ مي‌دهم‌ بهتون‌. كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌ فصل‌ اولش‌ باب‌ اولش‌ دربارة‌ همين‌ موضوعه‌ و همة‌ كتب‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ روايت‌ را نوشته‌اند كه‌ اول‌ چيزي‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرد، نور مقدس‌ خاتم‌ انبيا صلواة‌ الله‌ عليه‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. و ايني‌ كه‌ من‌ كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌ را آدرس‌ دادم‌ براي‌ اينكه‌ او جمع‌ كرده‌ همة‌ روايات‌ را. و الا در كتب‌ سنت‌ روايات‌ اين‌ معني‌ متفرقه‌ و در كتاب‌ بحار الانوار هم‌ مرحوم‌ مجلسي‌ دربارة‌ نور مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ و خلقت‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌ به‌ عنوان‌ همين‌ جهت‌ و همين‌ هم‌ ايشان‌ بهتر از سايرين‌ جمع‌ كرده‌.

 بنابراين‌ در كلمة‌ يوحي‌ الي‌ خيلي‌ مطلب‌ هست‌. آيا پيغمبر اكرم‌ از همه‌ چيز اطلاع‌ داشت‌؟ بله‌. دعاي‌ ندبه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ دربارة‌ دعاي‌ ندبه‌ گفتم‌ اين‌ دعاي‌ عظيم‌ الشأن‌ و بسيار پر عظمت‌ كه‌ قدرش‌ براي‌ ما مجهوله‌ و به‌ عقيدة‌ من‌ هر كسي‌ در هر مرحله‌اي‌ نميتونه‌ اين‌ دعا را بخونه‌. اقلا چند مرحله‌ از مراحل‌ كمالات‌ را بايد پيموده‌ باشه‌ تا بتونه‌ اين‌ دعا را درست‌ بخونه‌. در اين‌ دعا كه‌ از نظر سند صحيح‌ و از نظر مطالب‌، اين‌ را من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ كه‌ تمام‌ كلمات‌ دعاي‌ ندبه‌ يا با آيات‌ قرآن‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ يا با روايات‌ متواتر. يعني‌ همينجور اگر بخواهيم‌ تكه‌ تكه‌اش‌ بكنيم‌ و تقسيمش‌ كنيم‌، يا با روايات‌ متواتر تطبيق‌ ميكنه‌ يا با آيات‌ قرآن‌. يك‌ جمله‌ دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ داره‌ كه‌ جامعه‌. خيلي‌ عاليه‌. و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ خوب‌ دقت‌ كنيد خدايا تو به‌ وديعه‌ گذاشتي‌، يعني‌ قرار دادي‌ علم‌ ما كان‌. آنچه‌ كه‌ در گذشته‌ بوده‌ و ما يكون‌ آنچه‌ كه‌ در آينده‌ خواهد بود الي‌ انقضا خلقك‌ و اودعته‌ اين‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. شما مي‌گيد اين‌ جمله‌ با كدوم‌ آية‌ قرآن‌ تطبيق‌ ميكنه‌؟ يك‌ جمله‌ دربارة‌ امام‌ هست‌ كه‌ يقينا دربارة‌ پيغمبر هم‌ هست‌ كه‌ مي‌گه‌ در سورة‌ ياسين‌، و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. علم‌ هر چيزي‌ را در امام‌ مبين‌ احصاء كرديم‌. قرار داديم‌. و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ لسان‌ مختلف‌، به‌ زبانهاي‌ مختف‌ اين‌ معنا را گفته‌اند و لذا شما در هر كجاي‌ از كرة‌ زمين‌ باشيد مي‌توانيد با امام‌ زمانتون‌ صحبت‌ كنيد. حرف‌ بزنيد. آن‌ فطرتمون‌ اين‌ را ميگه‌، عملمون‌ بر اين‌ هست‌. لذا شما فرض‌ كنيد هر كجاي‌ دنيا كه‌ باشيد، مفاتيح‌ را برمي‌ داريد سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. السلام‌ عليك‌ يا داعي‌ الله‌ و رباني‌ آياته‌. ديگه‌ حساب‌ اين‌ را نمي‌كنيد كه‌ امام‌ زمان‌ كجاست‌؟ اون‌ انما انا بشر مثلكم‌، اون‌ بعدش‌ قطعا در يك‌ گوشه‌اي‌ از اين‌ كرة‌ زمينه‌. اما بعد علمي‌ و روحي‌ و احاطة‌ ذاتيش‌ كه‌ حضرت‌ امير وقتي‌ كه‌ در يك‌ خطبه‌ از آينه‌ خبر ميده‌ خيلي‌ مطالب‌ عالي‌ علمي‌ را بيان‌ مي‌كنه‌ بعد مي‌فرمايد كل‌ ذلك‌ علم‌ احاطة‌. اين‌ علم‌ احاطه‌ است‌. همانطوري‌ كه‌ اگر نگين‌ انگشتر را بگذاريد كف‌ دستتون‌ به‌ همه‌ جاي‌ اين‌ نگين‌ شما احاطه‌ داريد، همينطور علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بر ما سوي‌ الله‌ احاطه‌ داره‌. بر آينده‌ و گذشته‌ اطلاع‌ داره‌. علم‌ احاطة‌ لا علم‌ اخبار. كسي‌ به‌ من‌ اينها را خبر داده‌ باشه‌ من‌ هم‌ دارم‌ براي‌ شما اخبار را دارم‌ مي‌گم‌، اين‌ نيست‌. احاطه‌ است‌. روح‌ محيطه‌. روح‌ قويّه‌. احاطة‌ علمي‌ دارد و هر چه‌ همة‌ ائمة‌ عليهم‌ السلام‌ داشتند و پيغمبر اكرم‌ داشته‌، امام‌ زمان‌ شما داراست‌.

 لذا اين‌ معنا را زياد اهميت‌ نديد كه‌ ما كجا بايستيم‌ و با امام‌ زمانمون‌ حرف‌ بزنيم‌؟ هر جا باشيد. و قل‌ اعملوا دو تا آيه‌ در قرآن‌ به‌ اين‌ مضمون‌ هست‌. و قل‌ اعملوا بگو اي‌ پيغمبر عمل‌ كنيد فسير الله‌ عملكم‌. خدا عمل‌ شما را مي‌بينه‌. خدا چطور ميبينه‌؟ با احاطه‌اي‌ كه‌ دارد مي‌بيند. حتي‌ ارادة‌ قلبي‌ شما را مي‌بيند. و رسوله‌. رسول‌ خدا هم‌ مي‌بيند. ببينيد خيلي‌ صريحه‌. و المؤمنون‌ كه‌ ما يقينا بايد اين‌ مؤمنون‌ را تفسير كنيم‌ و بگيم‌ مؤمنين‌ اطلاق‌ مطلق‌ صرف‌ علي‌ ينصرف‌ الاكبر آن‌ مؤمنون‌ كامل‌ منظوره‌ كه‌ ائمة‌ اطهار باشند و الا بقية‌ مؤمنين‌ را كه‌ ما اين‌ اعتقاد را درباره‌اشون‌ نداريم‌ كه‌ هر چه‌ مردم‌ عمل‌ بكنند اينها ببيند، و المؤمنون‌ كه‌ ائمة‌ اطهار باشند همه‌ مي‌بينند. مي‌بينند اعمالتون‌ را مشاهده‌ مي‌كنند. اينجا يك‌ تذكري‌ بدم‌. براي‌ افراد خواب‌، افراد غافل‌، افرادي‌ كه‌ اگر خداي‌ نكرده‌ نمرده‌ باشند در عين‌ غفلت‌، چطور ميشه‌ كه‌ انسان‌ در حضور خدا و چهارده‌ ناظر محترم‌، گناه‌ بكنه‌؟ يا بايد ما بگيم‌ مسلمان‌ نيستيم‌ يا اين‌ را قبول‌ كنيم‌. چهارده‌ نفر آنهم‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، مثل‌ امام‌ زمان‌، مثل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دارند نگاهت‌ مي‌كنند. و قل‌ اعملوا فسير الله‌ عملكم‌. دارند نگاهت‌ مي‌كنند. قلبت‌ را هم‌ دارند مي‌بينند. خطورات‌ قلبيت‌ را هم‌ متوجه‌اند. آنوقت‌ تو گناه‌ مي‌كني‌، آنوقت‌ معصيت‌ ميكني‌، آنوقت‌ غافلي‌ از آنها.

 انشاء الله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در اين‌ شب‌ جمعه‌ از اين‌ غفلت‌ بيرون‌ بياره‌. بخدا قسم‌ گاهي‌ براي‌ بعضي‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ يك‌ حال‌ توجهي‌ پيدا مي‌كنند، آنقدر اينها در فشار واقع‌ مي‌شوند كه‌ چهارده‌ نور پاك‌ و خداي‌ تعالي‌ دارند نگاه‌ مي‌كنند، در حضور آنها در محضر آنها انسان‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ آنها دوست‌ نداشته‌ باشند. ولو يك‌ عمل‌ مكروه‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ براي‌ سالكين‌ الي‌ الله‌، كساني‌ كه‌ راه‌ خدا را مي‌پيمايند اين‌ مسئله‌ خيلي‌ براشون‌ مهمه‌ كه‌ اين‌ توجه‌ را داشته‌ باشند. يعني‌ ناظرين‌ بر اعمالشون‌ را متوجه‌ باشند. و بدوند كي‌ نظارت‌ ميكنه‌ بر اعمالشون‌. اينجور خودسر، هرزه‌، هر چه‌ به‌ زبانمون‌ بياد بگيم‌، هر دروغي‌، هر كلام‌ زشتي‌، هر بي‌ ادبي‌ در محضر امام‌ زمان‌؟ ماها اگر قبول‌ داشته‌ باشيم‌ حضرت‌ وليعصر اينجا نشسته‌ باشند و انسان‌ در حضور آنها بي‌ ادبي‌ بكند. در حضور آنها كاري‌ بكند كه‌ آنها را به‌ غضب‌ بياره‌؟ كاري‌ بكند مثل‌ سيلي‌ باشد كه‌ به‌ صورت‌ ائمة‌ اطهار، من‌ سيلي‌ را كه‌ مي‌گم‌ خيلي‌ كم‌ گفتم‌. بعضي‌ روايات‌ داره‌ كه‌ يك‌ گناه‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را كسي‌ كشته‌ باشه‌. من‌ در شب‌ نوزدهم‌ براي‌ دوستاني‌ كه‌ در مسجد جمع‌ شده‌ بودند گفتم‌ امشب‌ بايد صد مرتبه‌ بايد بگيد اللهم‌ العن‌ قتلت‌ امير المؤمنين‌. قتل‌ جَمعه‌. مثل‌ قاتلين‌ ميمونه‌. چرا مي‌گن‌ قتلت‌ امير المؤمنين‌؟ ابن‌ ملجم‌ يك‌ قاتل‌ بود كه‌ بدن‌ علي‌ را از او گرفت‌ و جسارت‌ به‌ بدن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرد. ولي‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ و آنهايي‌ كه‌ حواسشون‌ پرته‌ و جز خوردن‌ و خوابيدن‌ و جنبه‌هاي‌ حيواني‌ محض‌، خيلي‌ هم‌ بخوان‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ بكنند باز در بعد حيواني‌ آنها به‌ آنها كمك‌ مي‌كنند. آخور مردم‌ را مي‌خوان‌ مرتب‌ كنن‌. لازمه‌ ولي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ باصطلاح‌ ميرآخوره‌ اينجور خدمت‌ ميكنه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ در يك‌ تالار پذيرايي‌ يك‌ عده‌ افراد با شخصيت‌ را پذيرايي‌ مي‌كنه‌. يك‌ عده‌ هستند كه‌ اصلا نه‌ به‌ درد هيچي‌ نمي‌خورند كه‌ خدا نكنه‌ ما جزء آنها باشيم‌. يك‌ عده‌ هم‌ هستند جنبه‌هاي‌ مادي‌ مردم‌ را تأمين‌ ميكنند. لازمه‌ اما خيلي‌ مقامش‌ بالا بره‌، مقام‌ ميرآخوري‌ را داره‌. اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ اينها به‌ جنبه‌هاي‌ روحي‌ مردم‌ مي‌رسند. لذا عالم‌ ينتفع‌ بعلمه‌ افضل‌ من‌ سبعين‌ الف‌ عابد. يك‌ عالمي‌ كه‌ از علمش‌ نفعي‌ به‌ مردم‌ برسانه‌ و مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌ آن‌ در نزد خدا، در نزد مردم‌ نه‌، مردم‌ نمي‌فهمند درك‌ ندارند، همين‌ مردم‌ آخوري‌ هستند، مردمي‌ كه‌ مي‌گم‌ نه‌ شما، به‌ شما جسارت‌ نمي‌كنم‌. عموم‌ مردم‌ دنيا و وابستة‌ به‌ دنيا، اينها همين‌ آخوريها هستند. اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌. از نظر آنها اگر يك‌ كسي‌ عبادت‌ ميگه‌ بجز خدمت‌ خلق‌ نيست‌. بابا بگو بخشي‌ از عبادت‌ خدمت‌ به‌ خلقه‌. خدمت‌ به‌ خلق‌ از مستحباتي‌ است‌ كه‌ شايد افضل‌ مستحبات‌ باشه‌. اما اينطور نيست‌ كه‌ من‌ به‌ روحياتم‌ نرسم‌، به‌ روحيات‌ مردم‌ نرسم‌، به‌ مردم‌ كمك‌ معنوي‌ نكنم‌، مردم‌ را از گمراهي‌ نجات‌ ندم‌، مردم‌ را از بدبختي‌ نجات‌ ندم‌ و بلكه‌ خودم‌ ماية‌ بدبختي‌ مردم‌ باشم‌، ولي‌ حالا دو قلم‌ كاري‌ كردم‌ كه‌ يك‌ پولي‌ وارد جيب‌ يك‌ كسي‌ شد، اين‌ ديگه‌ بالاترين‌ عبادت‌. نه‌ اينطور نيست‌. بلكه‌ عالمي‌ كه‌ نفعش‌ به‌ مردم‌ ميرسد بهتر از هفتاد هزار عابده‌. هفتاد هزار كاسب‌ بي‌ معنويته‌، هفتاد هزار اداري‌ بيفايده‌ است‌، هفتاد هزار اداريي‌ كه‌ فكرش‌، هوشش‌ حقوق‌ اول‌ برجشه‌ و رشوه‌ او را حالي‌ بحالي‌ ميكنه‌. هفتاد هزار انساني‌ است‌ كه‌ وجودشون‌ بيفايده‌ است‌ توي‌ اجتماع‌. و الا عابد بهترين‌ اينهاست‌. كه‌ ميگه‌ از هفتاد هزار عابد، كوشش‌ كنيد دوستان‌ عزيز در كمالات‌ روحي‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۸ شوال ۱۴۱۴ -اثبات وجود خدا،توحید اخلاق خ ۴۷

 اثبات‌ وجود خدا، توحيد اخلاق‌ خ‌ 47

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا صي‌ ما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمينه‌ لترابه‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 دربارة‌ خداي‌ تعالي‌ دلائل‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ وجود خدا را ثابت‌ ميكند و بهترين‌ دلائل‌، دليل‌ نظمه‌. نظم‌ يعني‌ هر چيزي‌ را كه‌ شما منظم‌ ديديد خواهيد گفت‌ كه‌ يك‌ ناظمي‌ داشته‌. مثلا فرض‌ كنيد وارد يك‌ اطاقي‌ مي‌شويد مي‌بينيد كه‌ يك‌ سفرة‌ منظمي‌ انداخته‌اند. همه‌ چيز در جاي‌ خودش‌ هست‌. يقين‌ مي‌كنيد كه‌ يكنفر اين‌ سفره‌ را منظم‌ كرده‌. ميگيد كه‌ يك‌ كسي‌ سفره‌ را انداخته‌، پهن‌ كرده‌. ميگيم‌ ممكن‌ است‌ خودش‌ پهن‌ شده‌ باشد. تصادفا اين‌ ظرفها اينطوري‌ چيده‌ شده‌ باشد. به‌ شما مي‌خندند ميگند كه‌ نه‌. اين‌ نظمي‌ كه‌ داره‌ يك‌ ناظمي‌ حتما داشته‌. عالم‌ مسلما منظم‌ است‌. هر چيزي‌ كه‌ بنا بوده‌ كه‌ با هم‌ تفاوت‌ داشته‌ باشد و مصلحت‌ ايجاب‌ ميكرده‌ كه‌ متفاوت‌ باشد متفاوت‌ است‌ و هر چيزي‌ كه‌ مصلحتي‌ نداشته‌ براي‌ نظمش‌ و متفاوت‌ بودنش‌، آنجا متفاوت‌ نيست‌. همه‌ مثل‌ همند. از باب‌ نمونه‌ حيوانات‌ در شكل‌ و قيافه‌ غالبا شبيه‌ به‌ همند. اگر صد تا كبوتر سفيد باشد شما نمي‌تونيد اينها را با هم‌ تشخيص‌ بديد. يا حيواناتي‌ كه‌ يك‌ رنگند. ده‌ هزار مرغابي‌ سفيد باشد شما نمي‌تونيد يك‌ دونه‌اش‌ را از ديگري‌ تشخيص‌ بديد. ضروري‌ هم‌ نيست‌ اين‌ كار. يا سلولهاي‌ بدن‌ انسان‌ با هم‌ تفاوت‌ ندارند. حشرات‌ با هم‌ تفاوت‌ ندارند. از يك‌ راه‌ ديگري‌ همديگر را مي‌شناسند.

 اما گاهي‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ يك‌ چيزهايي‌ لازمه‌ كه‌ با هم‌ تفاوت‌ داشته‌ باشد. مثلا انسانها با يكديگر. شكلها با همديگر. تن‌ صداها با يكديگر. اينها با هم‌ تفاوت‌ دارند. شما دوستتون‌ را در ميان‌ صدها هزار جمعيت‌ تشخيص‌ ميديد و قيافه‌اش‌ با آنها هيچ‌ تطبيق‌ نميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ انسانها را طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ همه‌ مثل‌ هم‌ نيستند. مثل‌ صدتا كبوتر كه‌ همه‌ مثل‌ همند، انسانها نيستند. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ لتعارفوا، براي‌ اينكه‌ همديگر را بشناسيد. همديگر را تشخيص‌ بديد. مرد غريبه‌اي‌ را به‌ جاي‌ پدرتون‌ نگيريد. زن‌ شوهرش‌ را عوضي‌ نگيره‌، مرد زنش‌ را فرزندش‌ را اينها را اشتباه‌ نكند. لتعارفوا. جعلناهم‌ لشعوبا و قبائل‌ لتعارفوا. براي‌ اينكه‌ همديگه‌ را بشناسيد. بلكه‌ اگر در ميان‌ چهار ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ اگر دو نفر صددرصد شبيه‌ باشند دوقلو باشند با يكديگر شبيه‌ نيستند. شباهتي‌ با يكديگر ندارند. حتي‌ دوقلوها شباهتي‌ يك‌ مقدار دارند. ولي‌ يك‌ تفاوتهايي‌ با يكديگر هم‌ دارند. اگر تفاوت‌ ظاهري‌ نباشد لااقل‌ نقش‌ سر انگشتانشون‌، خطوط‌ سر انگشتانشون‌ با هم‌ متفاوته‌. اگر در سراسر عالم‌ دو نفر سر انگشتانش‌ با هم‌ يكي‌ باشند، علم‌ انگشت‌ نگاري‌ بهم‌ ميخوره‌. چون‌ يكي‌ ديگه‌ دزدي‌ ميكنه‌ مي‌آيند اين‌ شخص‌ را مي‌گيرند.

 در تن‌ صداها، صداي‌ دو نفر در سراسر كرة‌ زمين‌ شبيه‌ به‌ هم‌ نيست‌. با اينكه‌ همة‌ صداها از يك‌ حلقوم‌، از يك‌ دهان‌ و اينها بيرون‌ مي‌آيد. يعني‌ ساختمانش‌ اكثرا شبيه‌ به‌ همه‌ ولي‌ تن‌ صداها فرق‌ ميكنه‌. مثلا شما صداي‌ پدرتون‌ را كه‌ پشت‌ ديوار مي‌شنويد ميگيد اين‌ پدر من‌ آمد. ميگند از كجا ميدوني‌؟ ميگه‌ اين‌ صداي‌ اونه‌. و آنهايي‌ كه‌ اهل‌ دقت‌ هستند ميگند در سراسر عالم‌ دو نفر صداشون‌ صددرصد شبيه‌ يكديگر باشد مثل‌ همان‌ نقش‌ سر انگشتان‌، پيدا نميشود. ببينيد اينجا مصلحت‌ در متفاوت‌ بودنه‌. مصلحت‌ در اين‌ است‌ كه‌ افراد با هم‌ فرق‌ داشته‌ باشند. خداي‌ تعالي‌ اينها را با هم‌ فرق‌ گذاشته‌. اما در چيزهاي‌ ديگر، در حشرات‌، در حيوانات‌، اين‌ مصلحت‌ نيست‌. چون‌ اينها نمي‌خواهند آنطوري‌ با هم‌ معاشرت‌ داشته‌ باشند. اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ با هم‌ معاشرت‌ دارند از يك‌ راه‌ ديگري‌ مي‌فهمند اين‌ كيه‌ و كدام‌ يك‌ از همنوعانشونه‌ و خداي‌ تعالي‌ اينها را شبيه‌ به‌ هم‌ خلق‌ كرده‌. و اين‌ خودش‌ يك‌ نشانة‌ وجود خداست‌. و اساسا در وجود خدا كسي‌ شكي‌ نداره‌. يك‌ مقدار غفلت‌ نداشته‌ باشه‌ انسان‌ شكي‌ نيست‌. در آيات‌ قرآن‌ آمده‌ كه‌ و لن‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌، اگر از اين‌ مردم‌ سؤال‌ بشه‌ كه‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ كيست‌؟ نمي‌تونند چيز ديگري‌ بگند جز اين‌ اينكه‌ بگند الله‌. و يقولن‌ الله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خيلي‌ مطلب‌ روشنه‌. يا ما بايد بگيم‌ كه‌ اين‌ عالم‌ را خدا خلق‌ نكرده‌ و هميشه‌ بوده‌ كه‌ اين‌ حرف‌ درست‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيزي‌ كه‌ تغيير پذيره‌، چيزي‌ كه‌ رو به‌ زواله‌، چيزي‌ كه‌ تفاوت‌ ميكنه‌، اين‌ نميتونه‌ دائمي‌ باشه‌. پس‌ اين‌ عالم‌ نبوده‌. البته‌ بحث‌ علمي‌ در اينجا هست‌ كه‌ اصل‌ اول‌ و دوم‌ ترموديناميك‌ اين‌ حرف‌ را ميزنه‌ كه‌ شايد براي‌ بعضي‌ سنگين‌ باشه‌. و الا هر چيزي‌ كه‌ ولو در ده‌ هزار سال‌، يك‌ سر سوزن‌ ازش‌ كم‌ بشه‌، اين‌ يك‌ روزي‌ بالاخره‌ پيدا شده‌ و خلق‌ شده‌. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ اين‌ ابدي‌ بوده‌. چون‌ اگر ابدي‌، ازلي‌ بود اگر مي‌خواست‌ ازلي‌ باشه‌، بايد ابدي‌ هم‌ باشه‌. و اگر هم‌ ازلي‌ باشه‌، حالا ازلي‌ هم‌، در ازليت‌ هم‌ اين‌ از بين‌ رفته‌، ميخواد رفته‌ باشه‌. اين‌ البته‌ سنگينه‌ بخوام‌ مطلبش‌ را توضيح‌ بدم‌. هر چيزي‌ كه‌ تغيير مي‌كنه‌ هر چيزي‌ كه‌ كم‌ ازش‌ مي‌شه‌، هر چيزي‌ كه‌ جابجا هنوز داره‌ مي‌شه‌. ده‌ تا بشكة‌ آب‌ را گذاشتيد يك‌ جا يك‌ بشكه‌ مي‌بينيد پره‌، يك‌ بشكه‌ مي‌بينيد خاليه‌ اينها همش‌ هم‌ با هم‌ با لوله‌هاي‌ رابط‌ به‌ هم‌ ربط‌ دارند. و كم‌ كم‌ داره‌ از بشكة‌ پر به‌ بشكة‌ خالي‌ آب‌ وارد مي‌شه‌. شما نمي‌تونيد بگيد كه‌ هميشه‌ اين‌ بشكه‌ همين‌ طوري‌ بوده‌. نه‌ اون‌ تازه‌ اينطوري‌ شده‌ و وقتي‌ كه‌ همش‌ در سطح‌ مساوي‌ قرار گرفت‌ بايد بگيم‌ كه‌ قديم‌ بوده‌ و اين‌ كه‌ خورشيد داره‌ به‌ زمين‌ نور مي‌ده‌ و زمين‌ جاذبه‌اش‌ را به‌ طرف‌ ماه‌ مي‌ده‌ اين‌ در حال‌ جابجايي‌ شدنه‌ و اين‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ عالم‌ تازه‌ به‌ وجود آمده‌.

 حالا عرض‌ كردم‌ اين‌ بحثهاش‌ يك‌ خرده‌ مشكله‌ ولي‌ همين‌ اندازه‌ شما بدونيد هر چيزي‌ كه‌ ازش‌ كم‌ مي‌شه‌ يك‌ روزي‌ هم‌ بوجود آمده‌. آيا خدا اين‌ عالم‌ را به‌ وجود آورده‌ يا خودش‌ به‌ وجود آمده‌؟ خودش‌ كه‌ غلطه‌ بگيم‌ كه‌ اون‌ چيزي‌ كه‌ نيست‌، يك‌ چيزي‌ را كه‌ هست‌ را به‌ وجود آورده‌ باشه‌. پس‌ بايد معتقد باشيم‌ كه‌ يك‌ موجودي‌ كه‌ تغيير ناپذيره‌ و قادر هست‌ و عالم‌ هست‌ او اين‌ عالم‌ را به‌ وجود آورده‌ و اسم‌ اون‌ را مي‌زاريم‌ خدا يعني‌ خدا هم‌ هست‌ اسمش‌. حالا پس‌ در اينجا ما زياد بحث‌ نداريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ آيا هست‌ يا نيست‌؟ چون‌ بي‌ عقل‌ترين‌ يا نادان‌ترين‌ مردم‌ يا بايد بگوييم‌ كه‌ غافلترين‌ و خوابترين‌ مردم‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ وجود خدا معتقد نباشه‌. ولذا انبياء و اولياء هم‌ كه‌ آمدند براي‌ اثبات‌ وجود خدا زياد بحث‌ نكردند. مي‌گن‌ مرحوم‌ سيد نعمت‌ الله‌ جزايري‌ يك‌ روز مي‌خواست‌ يك‌ كتابي‌ بنويسه‌ در اثبات‌ وجود خدا. يك‌ كلفتي‌ در منزلش‌ بود وارد شد سؤال‌ كرد كه‌ شما چه‌ مي‌خواييد بكنيد؟ گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ در اثبات‌ وجود خدا كتاب‌ بنويسم‌. ايشان‌، اون‌ زن‌ با اينكه‌ بي‌ سواد بود گفت‌، افي‌ الله‌ شك‌ فاطر السموات‌ والارض‌. آيا در وجود خدا هم‌ شكي‌ هم‌ هست‌؟ كه‌ شما مي‌خوايي‌ كتاب‌ بنويسي‌ و ننوشت‌. چون‌ دربارة‌ وجود خدا شكي‌ نيست‌. شما به‌ هر جا نگاه‌ كنيد به‌ يك‌ پيچك‌ نگاه‌ كنيد به‌ يك‌ چسبكي‌ كه‌ به‌ ديوار بالا مي‌ره‌ نگاه‌ كنيد. شما در تابستان‌ به‌ يك‌ چسبك‌ من‌ يك‌ روز نگاه‌ مي‌كردم‌ ديدم‌ پنجاه‌ متر از ريشه‌ تا سر ساقه‌ فاصله‌ هست‌. از نظر محاسبت‌ اگر انسان‌ يك‌ پمپ‌ قوي‌ هم‌ توي‌ استخري‌ بگذاره‌ و آب‌ را با فشار بخواد به‌ پنجاه‌ متري‌ اون‌ هم‌ توي‌ اون‌ ساقة‌ باريك‌، اون‌ هم‌ خالي‌ نيست‌. تو اون‌ ساقة‌ باريك‌ بخواد آب‌ را به‌ پنجاه‌ متري‌ برسونه‌ محاله‌ و اون‌ سر ساقه‌ در مقابل‌ آفتاب‌ داغي‌ قرار گرفته‌ كه‌ در هر كي‌ دقيقه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ را تبخير ميكنه‌ و خشك‌ ميكنه‌. ولي‌ اين‌ گياه‌ و برگهاي‌ اين‌ گياه‌ در سر پنجاه‌ متري‌ از آب‌ زمين‌، آنهم‌ از رطوبت‌ زمين‌ ميگيره‌ و خودش‌ را با نشاط‌ نگه‌ ميداره‌. آيا اين‌ كار از نظر يك‌ شخص‌ عاقل‌، دليل‌ بر وجود خدا نيست‌؟ اين‌ را كي‌ انجام‌ ميده‌. چه‌ پمپ‌ قوي‌ پاي‌ اين‌ گياه‌ گذاشتند كه‌ اينطور آب‌ را، آنهم‌ آب‌ نيست‌، رطوبت‌ زمين‌ از اعماق‌ زمين‌ به‌ سر ساقه‌، به‌ سر پنجاه‌ متري‌ ميرسونه‌. برگ‌ درختان‌ سبز در نظر هوشيار البته‌، ماها كه‌ غافليم‌ مي‌خوريم‌ و مي‌خوابيم‌ و وجود بي‌ ارزشي‌ شديم‌. يك‌ خمرة‌ نجاست‌ درست‌ كني‌ شديم‌ در واقع‌. بيفايدة‌ محض‌. اگر عقل‌ خودش‌ را تازه‌ دعوا نكنيم‌ و اسباب‌ زحمت‌ براي‌ ديگران‌ و زندگيها را تلخ‌ نكنيم‌، تازه‌ يك‌ وجود بيفايده‌اي‌ كه‌ غذاهاي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ را تبديل‌ به‌ نجاست‌ ميكنه‌ هستيم‌. حواسمون‌ جمع‌ نيست‌. اگر كه‌ غافل‌ باشيم‌ اينطوريم‌ها. اگر كه‌ غافل‌ نباشيم‌ و متوجه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار باشيم‌ و ارتباط‌ با خدا داشته‌ باشيم‌ و انس‌ با ذات‌ اقدس‌ اله‌ داشته‌ باشيم‌، نه‌. خدا همة‌ اينها را براي‌ اين‌ خلق‌ كرده‌. و الا نه‌ غافل‌ باشيم‌، با خدا هيچ‌ ارتباطي‌ نداشته‌ باشيم‌. فكر هم‌ نكنيم‌ در اين‌ مسائل‌. خوب‌ چه‌ فايده‌اي‌ داريم‌؟ وجودمون‌ چه‌ ارزشي‌ داره‌؟

 پس‌ اگر غافل‌ انسان‌ نباشه‌ شكي‌ در وجود خدا نميتونه‌ بكنه‌. خدا را در همه‌ جا مي‌بينه‌. امير المؤمنين‌ فرمود لم‌ اعبد رب‌ لم‌ اره‌. من‌ خدايي‌ را كه‌ نبينم‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌. تا ميگن‌ ديدن‌ خدا خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ حتما ديدن‌ خدا هم‌ مثل‌ ديدن‌ پشه‌ است‌ كه‌ بايد با اين‌ چشم‌ گوشت‌ و پي‌ و ماديمون‌ ببينيم‌. نه‌ اينطور نيست‌. خدا را با چشم‌ خدائي‌ بايد ديد. خدا را بايد با چشم‌ روحي‌ كه‌ ميفرمايد و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ بايد ديد. چشم‌ ديگه‌ لياقت‌ ديدن‌ خدا را نداره‌. پس‌ روي‌ اين‌ حساب‌ در خدا شكي‌ نيست‌. حتي‌ از كثرت‌ اينكه‌ خدا همه‌ جا هست‌ ما نمي‌بينيمش‌. چون‌ تعرف‌ الاشياء باضدادها. انسان‌ چيزي‌ را كه‌ مي‌خواد اگر يك‌ چيزي‌ را ببينه‌ بايد ضدش‌ را پيدا بكنه‌ تا او را تشخيص‌ بده‌. شما الان‌ هوا را احساس‌ نمي‌كنيد. خيال‌ مي‌كنيد هوا چيزي‌ نيست‌. يك‌ جا در بي‌ هوائي‌ محض‌ كه‌ فورا انسان‌ خفه‌ ميشه‌ يا اينكه‌ در هواي‌ كثيف‌ قرار بگيريد، ببينيد چقدر احساس‌ مي‌كنيد كه‌ هواي‌ لطيف‌ ارزش‌ داره‌. يكي‌ از بزرگان‌ و علما در كتابش‌ مثالي‌ زده‌. ميگه‌ يك‌ روز ماهيهاي‌ دريايي‌، دريا از بزرگترشون‌ سؤال‌ كردند اينكه‌ ميگند حيات‌ ماهي‌ به‌ آبه‌، اين‌ آب‌ كجاست‌ كه‌ ما نديديمش‌. او گفت‌ كه‌ منهم‌ نديدم‌. ولي‌ ميگند يك‌ ماهي‌ بزرگي‌ در فلاني‌ اقيانوس‌ هست‌ او آب‌ را ديده‌. او به‌ اينها گفت‌ يك‌ جا نشون‌ بديد كه‌ آب‌ نباشه‌ تا من‌ آب‌ را به‌ شما نشون‌ بدم‌. انسان‌، همين‌ ماهيها را اگر بيندازند بيرون‌ از آب‌، آنوقت‌ مي‌فهمند كه‌ آب‌ يعني‌ چي‌؟ يك‌ جا نشون‌ بديد كه‌ قدرت‌ پروردگار در آنجا احاطه‌ نداشته‌ باشه‌ تا خدا را ما به‌ شما نشون‌ بديم‌. پس‌ در خدا شكي‌ نيست‌. و لأن‌ سألتهم‌ من‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌. يقولون‌ الله‌. اگر از اين‌ مردم‌ سؤال‌ بكني‌ كه‌ كي‌ آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌ ميگند خدا. خوب‌.

 بنابراين‌ مي‌بينيم‌ انبياء هم‌ وقتي‌ مبعوث‌ ميشوند دربارة‌ اثبات‌ وجود خدا حرف‌ نميزنند. پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اسلام‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ شدند به‌ مردم‌ نگفتند كه‌، با اينكه‌ مردمان‌ جاهل‌ بيسوادي‌ بودند، به‌ آنها نگفتند كه‌ بيائيد معتقد به‌ خدا بشيد. هيچ‌ نداريم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ كلمه‌ به‌ اين‌ مردم‌ در ابتداي‌ بعثتش‌ بفرمايد كه‌ بيائيد معتقد به‌ خدا بشيد. چون‌ خودشون‌ خدا درست‌ كرده‌ بودند، نياز داشتند به‌ خدا. صدها خدا درست‌ كرده‌ بودند و در خانة‌ كعبه‌ گذاشته‌ بودند. شما حتي‌ اگر بريد هندوستان‌، توي‌ جنگلهاي‌ هندوستان‌ مي‌بينيد كه‌ يك‌ دهاتي‌ هندي‌، با اينكه‌ سرش‌ نميشه‌ كه‌ خودش‌ را حتي‌ نظافت‌ بكنه‌ ولي‌ يك‌ خدا براي‌ خودش‌ درست‌ كرده‌ براي‌ خودش‌ گذاشته‌. در اصل‌ وجود خدا هيچ‌ كس‌ حرفي‌ نداره‌. منتهي‌ در اين‌ كه‌ خدا چه‌ صفاتي‌ داره‌ همش‌ بحثه‌. بحث‌ مهم‌ دربارة‌ صفات‌ خداست‌. اگر صفات‌ خدا را هم‌ مثل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌شناختند اين‌ مردم‌ دنيا اين‌ قدر با هم‌ اختلاف‌ نداشتند كه‌ يكي‌ بگه‌ خورشيد خداست‌، يكي‌ بگه‌ ماه‌ خداست‌، يكي‌ بگه‌ ستاره‌ خداست‌. يكي‌ بگه‌ كه‌ گاو مثلا مقدس‌ است‌. يكي‌ بگه‌ كه‌ مثلا بت‌ خداست‌ يكي‌ علي‌ را خدا بدانه‌، يكي‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ را خدا بدانه‌. هر كسي‌ يك‌ چيزي‌ را خدا بدانه‌.

 اگر همه‌ در صفات‌ خدا اگر در صفات‌ خدا اعتقاد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار متفق‌ بودند اين‌ همه‌ مسلكهاي‌ مختلف‌، اعتقادهاي‌ مختلف‌ وجود نداشت‌. لذا روز اولي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شد. همه‌ شنيديد آمد روي‌ كوه‌ حرا كه‌ به‌ اصطلاح‌ جبل‌ النور مي‌گنش‌ در مكه‌ ايستاد و مردم‌ را جمع‌ كرد و صدا زد قولوا لا اله‌ الا الله‌ تفلحوا. نفرمود كه‌ بگيد خدايي‌ هست‌. گفت‌ بگيد خدا يكيست‌. فرق‌ ميكنه‌ بگند خدايي‌ هست‌ يا بگن‌ خدا يكيست‌. خدا يكيست‌ از صفات‌ پروردگاره‌. اما خدايي‌ هست‌، اثبات‌ وجود خداست‌. دربارة‌ وجود خدا حرف‌ نزد. گفت‌ بگيد خدا يكيست‌. يعني‌ خدا را قبول‌ داريد شما خودتون‌، ولي‌ وحدانيتش‌ را قبول‌ نداريد. قولا لا اله‌ الا الله‌. لذا تأكيد شده‌ به‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ مردم‌ توجه‌ كنند. خدا را يكي‌ بدونيد. خداي‌ تعالي‌ را متعدد ندونيد. شرك‌ بدترين‌ ظلمه‌. ان‌ الشرك‌ لظلم‌ العظيم‌. اگر كسي‌ متعدد خدا را بدانه‌، بزرگترين‌ ظلم‌ را كرده‌. ظلم‌ هم‌ به‌ معناي‌ نديده‌ گرفتن‌ حقه‌. حق‌ كسي‌ را انسان‌ نديده‌ بگيره‌، اين‌ ظلم‌ كرده‌. شرك‌ ظلم‌ بزرگيست‌. ان‌ الشرك‌ لظلم‌ العظيم‌. بالاترين‌ ظلمها اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حق‌ وحدانيت‌ پروردگار را در نظر نگيره‌ و خدا را يكي‌ ندونه‌. فرمود لا اله‌ الا الله‌. بگيد لا اله‌ الا الله‌ تا رستگار بشيد. چون‌ تمام‌ رستگاري‌ در گفتن‌ لا اله‌ الا اللهه‌. در روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ كسي‌ كه‌ لا اله‌ الا الله‌ بگه‌ در روز قيامت‌ حتما وارد بهشت‌ ميشه‌. من‌ قال‌ لا اله‌ الا الله‌ مره‌ من‌ يبقي‌ ذنوبه‌ ذره‌. كسي‌ كه‌ يك‌ مرتبه‌ لا اله‌ الا الله‌ بگه‌ يك‌ سر سوزن‌ از گناهانش‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ به‌ نيشابور رسيدند و مردم‌ نيشابور از حضرت‌ تقاضا كردند كه‌ براشون‌ يك‌ روايت‌ از پيغمبر اكرم‌ نقل‌ كند، ايشان‌ حديث‌ سلسلة‌ الذهب‌ را فرمودند. سلسلة‌ الذهب‌ يعني‌ سلسلة‌ سندش‌ همه‌اش‌ با طلا بايد نوشت‌ و از طريق‌ خاندان‌ عصمت‌ رسيده‌. فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌، پدرم‌ از پدرش‌ امام‌ صادق‌، امام‌ صادق‌ از پدر بزرگوارش‌ امام‌ باقر، امام‌ باقر از پدر عظيم‌ الشأنش‌ حضرت‌ سجاد، امام‌ سجاد از پدر شهيدش‌ حسين‌ بن‌ علي‌، حسين‌ بن‌ علي‌ از پدر بزرگوارش‌ امير المؤمنين‌، امير المؤمنين‌ از پيغمبر اكرم‌، پيغمبر از جبرئيل‌، جبرئيل‌ از خدا شنيد كه‌ خدا فرمود كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌. كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ اين‌ حصن‌ منه‌. حصن‌ به‌ معناي‌ يك‌ حصاري‌ كه‌ سابق‌ دور شهرها مي‌كشيدند، دور خانه‌ها مي‌كشيدند، ديوارهاي‌ بلندي‌ داشت‌. كسي‌ نمي‌توانست‌ در آن‌ ديوارها تجاوز كنه‌، دزدي‌ حق‌ ورود نداشت‌، انسان‌ از تمام‌ ناراحتي‌ها نجات‌ پيدا ميكرد. حضرت‌ فرمود كه‌ خدا گفته‌ كه‌ كسي‌ كه‌ لا اله‌ الا الله‌ بگه‌ و اين‌ كلمه‌ را بفهمه‌ و عمل‌ بكنه‌، در حصار پروردگار واقع‌ شده‌ و كسي‌ كه‌ در حصار خدا واقع‌ شد، اين‌ از عذاب‌ الهي‌ ايمنه‌.

 از همينجا مطلب‌ تصحيح‌ ميشه‌ كه‌ خيلي‌ها هستند كه‌ ميگند لا اله‌ الا الله‌. اسم‌ بتشون‌ را اله‌ گذاشتند ميگند هيچ‌ خدايي‌ جز اين‌ بت‌ ما نيست‌ مثلا. لا اله‌ الا فرعون‌. ممكنه‌ كه‌ يك‌ همچين‌ برداشت‌ بدي‌ در عين‌ حال‌ بشه‌. در حالي‌ كه‌ ناقة‌ مباركشون‌ حركت‌ ميكرد و فقط‌ يك‌ لحظه‌، پردة‌ محمل‌ را كنار زده‌ بودند كه‌ مردم‌ ايشان‌ را ببينند كه‌ جمعي‌ با ديدن‌ ايشان‌ غش‌ كردند روي‌ زمين‌ افتادند كه‌ مفصل‌ نوشته‌اند. بعد حضرت‌ دستور فرمود ناقه‌ را نگه‌ دارند. مردم‌ باز متوجه‌ شدند. مخصوصا اين‌ حركت‌ را كردند بخاطر اينكه‌ اهميت‌ موضوع‌ را به‌ مردم‌ بفهمانند كه‌ تنها با گفتن‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ انسان‌ وارد حصار خدا نميشه‌. بايد از راهش‌ وارد بشيد. شرطي‌ داره‌. شما اگر از ديوار حصار خواستيد بريد بالا، شما هم‌ ميشيد مثل‌ همان‌ دزدي‌ كه‌ مي‌خواد از ديوار بالا بره‌ و خدا راهتون‌ نميده‌. بايد بيائيد از راه‌ خودش‌، صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌، صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها خداي‌ تعالي‌ نعمت‌ داده‌، نه‌ صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها غضب‌ كرده‌ و نه‌ گمراهان‌، صراط‌ مستقيم‌. كه‌ ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. مهمه‌ قضيه‌ اينجاست‌ كه‌ از راه‌ خودش‌. فرمود بشرطها، شرط‌ داره‌ اين‌ لا اله‌ الا الله‌ گفتن‌. و يكي‌ از شرطهايش‌ منهم‌. پشت‌ سر من‌ اگر حركت‌ كرديد. پشت‌ سر مأمون‌ خليفه‌ اگر حركت‌ كرديد وارد اين‌ حصار نميشيد. چون‌ خود او دزده‌. دزد هيچوقت‌ از در نميتونه‌ وارد بشه‌. بايد از راه‌ خودش‌ وارد بشيد. از صراط‌ مستقيم‌. ايني‌ كه‌ اينهمه‌ اهميت‌ دادند به‌ صراط‌ مستقيم‌ كه‌ در تمام‌ نمازها شما لا اقل‌ در شبانه‌روز ده‌ مرتبه‌ در نماز واجبتون‌ ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌، و نه‌ تنها شما ميگيد، همة‌ اولياء خدا هم‌ ميگن‌. همة‌ مردم‌ مسلمان‌ هم‌ ميگند، اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. آن‌ راه‌ راست‌ چيه‌؟ كيه‌؟ قرآن‌ است‌ و عترت‌. بايد از راه‌ قرآن‌ و عترت‌ وارد بشيد.

 قرآن‌ آمده‌ صفات‌ الهي‌ را به‌ شما معرفي‌ بكنه‌. خود خدا ضرورت‌ نداره‌. خدا را اگر، انسان‌ از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا آنقدر شعور داره‌ كه‌ اين‌ مسئلة‌ به‌ اين‌ روشني‌ را بفهمه‌ يا شعور نداره‌. اگر شعور نداره‌ كه‌ دربارة‌ مسائل‌ ديگه‌ هم‌ نميشه‌ باهاش‌ صحبت‌ كرد. اگر هم‌ شعور داره‌ دربارة‌ خدا خودش‌ مي‌فهمه‌ كه‌ خدائي‌ هست‌. خدا را حتي‌ مي‌بينه‌. ولي‌ صفات‌ خدا مشكله‌. ولذا انشاء الله‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ دربارة‌ صفات‌ الهي‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌. كه‌ تقسيم‌ ظاهري‌ صفات‌ پروردگار از اين‌ قراره‌: صفات‌ خدا بر دو بخش‌ در مرحلة‌ اول‌ تقسيم‌ ميشه‌. يكي‌ صفات‌ ذاته‌، يكي‌ صفات‌ افعاله‌. باز همة‌ صفات‌ به‌ دو بخش‌ تقسيم‌ ميشه‌. يك‌ بخشش‌ صفات‌ ثبوتيه‌ است‌، يك‌ بخشش‌ صفات‌ سلبيه‌ است‌. اينها را انشاء الله‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ بحث‌ مي‌كنيم‌ براتون‌ و اميدواريم‌ خوب‌ توجه‌ كنيد و دربارة‌ توحيد و يكتاپرستي‌ و وحدانيت‌ پروردگار اگر چه‌ يك‌ مقدار مشكله‌ و بعضي‌ ممكن‌ است‌ متوجه‌ نشوند، ولي‌ در عين‌ حال‌ ايني‌ كه‌ ما گاهي‌ روي‌ افرادي‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ اين‌ مجلس‌ حساب‌ مي‌كنيم‌. بعضي‌ها را ميگيم‌ تشريف‌ نياورند، از نظر سني‌ كم‌ باشند چون‌ يك‌ شخصي‌ كه‌ مي‌خواد يك‌ مطلبي‌ را بگه‌ بايد رعايت‌ افكار همه‌ را بكنه‌. اگر يك‌ نفر در بين‌ شما خداي‌ نكرده‌ گمراه‌ بشه‌، ثواب‌ هدايت‌ همة‌ شما از بين‌ ميره‌. اصرار زياد نداشته‌ باشيد يك‌ بچة‌ كم‌ سني‌ كه‌ نميتونه‌ اين‌ مطالب‌ را بفهمه‌ توي‌ مجلس‌ بياريدش‌. افرادي‌ كه‌ درك‌ اين‌ مطالب‌ علمي‌ را نمي‌كنند، من‌ الان‌ اين‌ مطالبي‌ را كه‌ گفتم‌ خيلي‌ ساده‌اش‌ كرده‌ام‌. باز هم‌ احساس‌ ميكنم‌ بعضي‌ اصرار دارند و در واقع‌ خانمها بدونند كه‌ اين‌ محبت‌ به‌ فرزندشون‌، محبت‌ به‌ دوستشون‌ نيست‌ كه‌ اصرار داشته‌ باشند توي‌ اين‌ مجلس‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ دربارة‌ عقائد صحبت‌ كنم‌، اينها را بياورند. اين‌ را به‌ آقايون‌ مردها هم‌ گفتم‌. ولي‌ كاري‌ كردند در آخر كه‌ متأسفانه‌ كه‌ ما مجبور شديم‌ اين‌ بحثهاي‌ علمي‌ را ترك‌ كنيم‌ براي‌ آنها. ولي‌ شماها لازم‌ داريد، كس‌ ديگري‌ ممكنه‌ براتون‌ نگه‌. بنابراين‌ با آوردن‌ يك‌ بچه‌، يك‌ دوستي‌ كه‌ نميتونه‌ هنوز اين‌ مسائل‌ را بفهمه‌؛ ظلم‌ به‌ همه‌ كرديد و طبعا من‌ مجبور ميشم‌ كه‌ مطالب‌ را از نظر علمي‌، فلسفي‌، مسائل‌ سطح‌ بالا را براي‌ افراد نگم‌ و طبعا گناهش‌ به‌ گردن‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ يا خودش‌ ميدونسته‌ اين‌ مطالب‌ را درك‌ نميكنه‌ و بخاطر اينكه‌ او درك‌ نميكنه‌، من‌ البته‌ بعضي‌ها را مي‌شناسم‌، ممكنه‌ مطالب‌ را خوب‌ نگيرند. ولي‌ انحراف‌ هم‌ پيدا نمي‌كنند. اما بعضي‌ هستند كه‌ مثلا حالا من‌ نميدونم‌ اين‌ خانمي‌ كه‌ از وسط‌ پا شد رفت‌، اين‌ چيكار داشت‌؟ هر كاري‌ داشته‌ باشه‌ نميخواست‌ بره‌. چون‌ اين‌ مطلب‌ من‌ نصفش‌ را گوش‌ داده‌، نصفش‌ را گوش‌ نداده‌. آني‌ كه‌ دير مي‌آيد، نصفش‌ را گوش‌ ميده‌ نصفش‌ را گوش‌ نميده‌. آني‌ كه‌ يك‌ هفته‌ مي‌آد، يك‌ هفته‌ نمي‌آد؛ اين‌ آدم‌ ارزشي‌ از نظر من‌ نداره‌. هر چي‌ خوب‌ هم‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ شخص‌ يكي‌ از گناهان‌ كبيره‌اي‌ كه‌ ميكنه‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ را مجبور ميكنه‌ كه‌ من‌ حقايق‌ و مطالب‌ علمي‌ را براي‌ آنهايي‌ كه‌ مرتب‌ مي‌آيند نگويم‌. و جدا راضي‌ نيستم‌ كساني‌ كه‌ عذر موجهي‌ ندارند اگر دارند خوب‌ نيايند. كسي‌ اصراري‌ نداره‌ كه‌ پاشند بيان‌ اينجا. ما يكنفر از شما را با خواهش‌ بنده‌ نبوده‌ كه‌ شما بياييد حتي‌ توي‌ اين‌ راه‌. يك‌ نفر از شما. حتي‌ فرزند خودم‌ را من‌ خواهش‌ نكردم‌ من‌ تقاضا ازش‌ نكردم‌. بلكه‌ اگر بوده‌ اصرار طرف‌ بوده‌. حالا كه‌ اصرار كرديد اومديد نمي‌تونيد منظم‌ بياييد، عذر داريد نياييد. و من‌ راضي‌ نيستم‌ يك‌ هفته‌ بياييد، يك‌ هفته‌ نياييد. اين‌ شب‌ علت‌ اين‌ كه‌ ما در شبهاي‌ دوشنبه‌ را فقط‌ براي‌ آقايون‌ گفتم‌ كه‌ فقط‌ حرفهاي‌ بيدار كننده‌ براتون‌ خواهم‌ زد. همين‌ شبي‌ كه‌ آمدن‌ اونجا دفترهاشون‌ را بگيرن‌ يك‌ نفرشون‌ نيامده‌ بود. سي‌ تا دفتر الان‌ پيش‌ ما مونده‌. حالا امروز هم‌ معلوم‌ مي‌شه‌ خانمهايي‌ كه‌ دفترهاشون‌ پيش‌ ما هست‌ و امروز داده‌ مي‌شه‌ بهشون‌ كيا نمي‌يان‌. و يقينا كساني‌ كه‌ نيامده‌ باشن‌، كه‌ از همين‌ هفته‌ انشاء الله‌ مشخص‌ مي‌شه‌ و هميشه‌ اينها از نظر ما زياد ارزش‌ ندارند هر چي‌ هم‌ خوب‌ باشند. چون‌ بزرگترين‌ بديها بي‌ نظمي‌ و نامرتبي‌ و اينهاست‌. بعضي‌ از خانمها هستند به‌ من‌ تلفني‌ مي‌گن‌ كه‌ ما چنين‌ عذري‌ داريم‌ خوب‌ من‌ عذرشون‌ را مي‌پذيرم‌. ولي‌ بعضيها همه‌ چيز را اهميتش‌ را بيشتر مي‌دن‌ تا اين‌ جلسه‌ يا اين‌ برنامه‌. ايام‌ نوروزه‌ مي‌خواييم‌ بريم‌ ديد و بازديد. مهمان‌ برامون‌ آمده‌، مدرسه‌مون‌ حالا كه‌ تعطيله‌ مي‌يان‌ ولي‌ چند روزه‌ ديگه‌ كه‌ مدرسه‌ها باز بشه‌ خانم‌ معلمند براي‌ حقوق‌ ماهي‌ چندرغاز آن‌ را نميتونه‌ ترك‌ بكنه‌ بياد اينجا. اين‌ را ميتونه‌ ترك‌ بكنه‌، خدا را، دينش‌ را حتي‌ ميتونه‌ ترك‌ بكنه‌. و همينجور چيزها. لذا ما اخيرا مخصوصا به‌ خانمهايي‌ هم‌ كه‌ باصطلاح‌ مي‌پذيرند سفارش‌ جدي‌ ميكنم‌ كه‌ اگر دختر است‌ توي‌ خونه‌ است‌، پدر و مادر بايد صددرصد راضي‌ باشند و اگر باصطلاح‌ شوهر داره‌، شوهرش‌ بايد صددرصد راضي‌ باشه‌ و قبول‌ داشته‌ باشه‌. خودش‌ حالا لياقت‌ نداره‌ بياد توي‌ برنامة‌ سير الي‌ الله‌، حالا خودش‌ معتقد باشه‌ كه‌ من‌ لياقت‌ ندارم‌ بايد زنم‌ بره‌ و لياقت‌ پيدا بكنه‌. و الا قبول‌ نكنيد. هر چي‌ گريه‌ بكنند، گريه‌ بكنند. اگر يك‌ كسي‌ آمد پيش‌ شما گريه‌ كرد كه‌ من‌ را بينداز توي‌ چاه‌، شما مي‌اندازيدش‌؟ نه‌. براي‌ ما هم‌ گرفتاري‌ درست‌ ميشه‌ و ما قبول‌ نمي‌كنيم‌.

 دفترهاي‌ خانمها امروز بهشون‌ تقديم‌ ميشه‌. دفترهايتون‌ بهتون‌ داده‌ ميشه‌.

 

محرم ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ تعهد و حكمت‌ اخلاق‌ ۷۹

 اهميت‌ تعهد و حكمت‌ اخلاق‌ ۷۹
 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.
 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.
 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. "و ما امروا الا ليعبدوا الله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ حنفاء و يقيمون‌ الصلاة‌ و يؤتون‌ الزكاة‌ ذلك‌ الذين‌ القيّمه‌." (سوره بینه/۵)
 اساس‌ خلقت‌، هدف‌ از خلقت‌، امر الهي‌ و خواست‌ پروردگار از خلقت‌ بشر فقط‌ بندگي‌ بوده‌. در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ بينه‌ تلاوت‌ شد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد امر نشديد الا ليعبدوا الله‌. به‌ هيچ‌ چيز امر نشديد. آيا ما امر شديم‌ كه‌ زندگيمون‌ را اداره‌ كنيم‌. آيا به‌ ما امر شده‌ كه‌ ما درآمد خوبي‌ داشته‌ باشيم‌. دنيامون‌ را خوب‌ حفظ‌ كنيم‌. آيا به‌ ما امر شده‌ سلامتيمون‌ را رعايت‌ كنيم‌. هيچي‌ امر نشده‌. فقط‌ بندگي‌ امر شده‌. زندگي‌ دنيا و درآمد و كار هم‌ اگر بندگي‌ باشد ارزش‌ دارد. بندگي‌ خدا. بايد در حزب‌ خدا وارد شد. بايد در كارمنداني‌ كه‌ اينها كارمند خدا هستند داخل‌ شد. بايد انسان‌ اگر مي‌خواهد انسانيتش‌ محرز باشه‌، بايد خودش‌ را طوري‌ بسازد كه‌ حتي‌ يك‌ كلمه‌ بر خلاف‌ رضاي‌ خدا حرف‌ نزند. لذا در آخر همين‌ سوره‌ مي‌فرمايد "رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضو عنه‌." خدا از آنها راضيست‌ آنها هم‌ از خدا راضي‌ هستند. اگر غير از اين‌ شد هدف‌ از خلقت‌ در وجود اين‌ شخص‌، دربارة‌ اين‌ شخص‌ كه‌ بندگي‌ خدا را نميكند پياده‌ نشده‌. بندگي‌ كردن‌ يك‌ كار بسيار ساده‌اي‌ است‌ در يك‌ بعد. خوب‌ ما هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ ميگویيم‌ خدايا براي‌ تو مي‌كنيم‌. و كار بسيار مشكلي‌ هم‌ هست‌ در يك‌ بعد ديگر. اگر از راهش‌ وارد شديد بندگي‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. يعني‌ مقدمات بندگي‌ را در خودتان‌ ايجاد بكنيد. هر چيزي‌ ممكنه‌ در راه‌ شما قرار بگيرد و مانع‌ از بندگيتان‌ بشه‌. در روايات‌ دارد كه‌ حسد مثلا شيطانه‌. از اين‌ استفاده‌ ميكنيم‌ كه‌ صفات‌ رذيله‌ هر يك‌ شيطانند و مانع‌ از بندگي‌ مي‌شوند. در دنيا اگر بخواهيم‌ بشماريم‌ صدها چيز هست‌ كه‌ اينها سنگهايي‌ است‌ كه‌ توي‌ راه‌ افتاده‌ كه‌ نگذارند ما بنده خدا بشويم‌.
 گناهان‌ كه‌ خودش‌ ضد بندگيست‌. كسي‌ كه‌ گناه‌ ميكند بنده‌ نيست‌. كسي‌ كه‌ معصيت‌ ميكند بنده‌ نيست‌. بحمد الله‌ شماها توبه‌ مي‌كنيد، توبه‌ كرديد، مرحله‌ توبه‌ را ميگذرونيد يا گذرانديد و گناه‌ ديگه‌ دوروبر شما حق‌ ندارد پرسه‌ بزند. دوروبر شما اگر گناهي‌ مي‌آید ول‌ معطليد. چون‌ با يكي‌ از رفقا همين‌ امروز صحبت‌ مي‌كرديم‌. گفتيم‌ ما دوستاني‌ كه‌ داريم‌ شبهاي‌ دوشنبه‌ به‌ قيافه‌هاشون‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ لذت‌ مي‌بريم‌ از اينكه‌ اينها همه‌اشون‌ از گناه‌ حفظ‌ شده‌اند. حالا چند تايي‌ هم‌ گنهكار باشند آنها مثل‌، انشاء الله‌ كه‌ نيستند، خودشون‌ هم‌ مي‌دانند نبايد در اين‌ مجلس‌ بيايند و نبايد، ما هم‌ زياد مزاحمشون‌ نميشيم‌. بعضي‌ از يك‌ سريها، خيلي‌ كم‌، يك‌ حالت‌ نمامي‌، سخن‌ چيني‌، زياده‌ گوئي‌، حرف‌ را از اينجا ببره‌ جاي‌ ديگه‌ كه‌ بشينند حرف‌ بزنند كه‌ بدترين‌ گناهه‌، اين‌ خيانت‌ بدترين‌ گناهه‌. اگر شما انشاء الله‌ با خداي‌ تعالي‌ عهد كرديد و با هر يك‌ از بندگان‌ خدا عهد كرديد، عهدي‌ بستيد بدترين‌ گناه‌ تخلف‌ عهد است. شما وقتي‌ كه‌ روز اول‌ مرحلة‌ توبه‌ را گذرانديد اين‌ را بدانيد كه‌ قدم‌ در راه‌ خدا گذاشتيد و تعهد خودتان‌ را اگر بشكنيد، عهد شكني‌ مال‌ حيوانات است. مثلا انسان‌ با حيوان‌ فرقش‌ همينه‌ كه‌ حيوانات‌ تعهد ندارند. انسانهايي‌ هم‌ كه‌ تعهد ندارند انسان‌ نيستند. انساني‌ كه‌ مسئوليت‌ سرش‌ نميشه‌، تعهد سرش‌ نميشه‌ انسان‌ نيست‌. ما يك‌ مجلسي‌ را با كمال‌ قاطعيت‌، يعني‌ آن‌ قاطعيتي‌ كه‌ از شما من‌ مي‌خواهم‌ خودم‌ بايد بيشتر داشته‌ باشم‌؛ با كمال‌ قاطعيت‌ عرض‌ مي‌كنم‌ دلم‌ مي‌خواهد اينجور مجلسي‌ باشد كه‌ هر يك‌ از شما را انتخاب‌ كرديم‌ خواستيم‌ پشت‌ سرش‌ نماز بخونيم‌ بتونيم‌. و اينجور هست‌ انشاء الله‌. حالا چند نفري‌ هم‌ ممكنه‌ اشتباهي‌ آمدند، آنها بهتره‌ تا ما بهشون‌ نگفتيم‌ كه‌ نياييد، خودشون‌ نياند يا انشاء الله‌ خودشون‌ را درست‌ كنند.
 بالاترين‌ چيزها براي‌ انسان‌ تعهده‌. خيلي‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ متعهد باشيد. خداي‌ تعالي‌ هم‌ از ما عهد گرفته‌ روز اولي‌ كه‌ ما را خلق‌ كرد عهد گرفت‌، ميثاق‌ گرفت‌ و همة‌ كارها در آن‌ عهد و ميثاق‌ پيش‌ ميره‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنند كه‌ عهد و ميثاق‌ را داشته‌ باشيد. حالا منظور اين‌ نبود كه‌ اين‌ جمله‌ را تذكر بدم‌ الان‌. ولي‌ آمد، پيش‌ آمد و لازم‌ هم‌ هست‌ و كارها را جدي‌ بگيريد. شمايي‌ كه‌ مرحلة‌ توبه‌ را گذرونديد ديگه‌ گناه‌ دوروبرتون‌ نبايد كه‌ بياد. هيچ‌. حتي‌ گناه‌ صغيره‌. يك‌ گناه‌ كوچك‌. حالا من‌ اين‌ دروغ‌ شوخي‌ را بگم‌ ببينم‌ چي‌ ميشه‌. روايت‌ دارد كه‌ لا يذوق‌ المرء طعم‌ الايمان‌ حتي‌ يترك‌ الكذب‌ جده‌ و هزله‌. آقا چرا دروغ‌ گفتي‌؟ شوخي‌ كردم‌. تو بدون‌ كه‌ هر چه‌ ما زحمت‌ بكشيم‌، خودت‌ هم‌ زحمت‌ بكشي‌ و هر چه‌ فعاليت‌ بكني‌ و دعا بخوني‌ امامت‌ فرموده‌ است‌ كه‌ مزة‌ ايمان‌ را نخواهي‌ چشيد تا وقتي‌ كه‌ دروغ‌ را ترك‌ كني‌ چه‌ جديش‌ را چه‌ شوخيش‌ را. چون‌ ممكنه‌ آدم‌ دروغ‌ شوخيش‌ چه‌ ضرري‌ داره‌ يك‌ عده‌ را هم‌ خندوندي‌. اين‌ ضررش‌ اينه‌ كه‌ تو عادت‌ ميكني‌ دروغ‌ جدي‌ هم‌ ميگي‌. خدمت‌ رفقاي‌ كم‌ سنمون‌ هم‌ عرض‌ ميكنم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ دروغ‌ نگيد. يك‌ كلمه‌ دروغ‌ نه‌ شوخي‌ نه‌ جدي‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ زحمت‌ بيخود ميكشيد ديگه‌. لا يذوق‌ المرء طعم‌ الايمان‌. نمي‌چشد انسان‌ طعم‌ ايمان‌ را تا اينكه‌ دروغ‌ را ترك‌ كند چه‌ جديش‌ را چه‌ شوخيش‌ را. دروغ‌ نبايد توي‌ برنامة‌ زندگيتون‌ باشه‌. هيچ‌ گناهي‌. حالا گناه‌ مثل‌ شوخي‌ دروغ‌ شايد گناه‌ كوچكي‌ باشه‌ ولي‌ نبايد باشه‌. آخه‌ دروغ‌ نبايد باشه‌. خوب‌ نميتوني‌ يك‌ عده‌ افراد باوفا نسبت‌ به‌ دين‌، نسبت‌ به‌ باصطلاح‌ دستورات‌ دين‌ انشاء الله‌ داشته‌ باشيم‌ يا نه‌ و در اين‌ عصري‌ كه‌ در همة‌ كارها پيشرفت‌ كردند، انشاء الله‌ در اين‌ جهت‌ هم‌ شماها خودتون‌ را نشان‌ بديد كه‌ پيشرفت‌ بكنيد.
 يكي‌ از مقدمات‌ بندگي‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تعهدش‌ را حفظ‌ كنه‌. اگر توبه‌ كرد و حرفهاي‌ شعرا را در مقابل‌، مخصوصا اين‌ در مقابل‌ قرآن‌، بيندازيد كنار. حتي‌ فرمودند اگر روايتي‌ بر خلاف‌ آية‌ قرآن‌ بود، فضربوه‌ علي‌ الجدار روايت‌، تا چه‌ برسه‌ به‌ شعر. كه‌ بگه‌ صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌، توبة‌ نصوح‌ يعني‌ چه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. به‌ هيچ‌ وجه‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ در گناهي‌ كه‌ توبه‌ كرديد برنگرديد اگر به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرديد بريد جلو آدمي‌ كه‌ حركت‌ كرده‌ به‌ سوي‌ خدا خوب‌ يك‌ مدتي‌ مرحلة‌ توبه‌ را گذروند باز دو مرتبه‌ گناه‌ كرد باز، خوب‌ داريم‌ بعضي‌ از افراد را ما شايد بعضي‌ها را، آنهايي‌ كه‌ چشم‌ طمعي‌ بهشون‌ داريم‌، اميدي‌ بهشون‌ ولي‌ بسيار ضعيف‌ كه‌ اينها شايد اين‌ دفعة‌ دومش‌ ديگه‌ انشاء الله‌ اصلاح‌ بشوند. خودشون‌ مي‌آن‌ ميگن‌ آقا ما يك‌ مدتي‌ ول‌ كرديم‌ توبه‌امون‌ را شكستيم‌. ممكنه‌ يك‌ دفعه‌ هر جوري‌ هست‌، ولي‌ دفعه‌ سوم‌ ديگه‌ اگر من‌ قبولش‌ كنم‌ خدا قبولش‌ نميكنه‌. اين‌ را بدونيد. ميگن‌ شما چرا اينقدر سخت‌ مي‌گيريد. نه‌ سخت‌ نيست‌. تو خيلي‌ شل‌ گرفتي‌. آمدي‌ در خانة‌ خدا ديگه‌ كجا ميري‌ بهتر از خدا. اين‌ توهين‌ به‌ خداست‌. حالا كه‌ لذت‌ رفتن‌ به‌ سوي‌ خدا را فهميدي‌ با اين‌ اصرار و اشتها اجازه‌ات‌ دادند كه‌ وارد مرحلة‌ توبه‌ بشي‌، ديگه‌ حالا من‌ باز ببينم‌ يك‌ قدري‌ گناه‌ را مزه‌ مزه‌ بكنم‌ ببينم‌ چه‌ جوريه‌ و يك‌ مقداري‌ من‌ گناه‌ بكنم‌ باز توبه‌. در توبه‌ بازه‌. نه‌. در توبه‌ از اينجا ديگه‌ بسته‌ ميشه‌. خودت‌ ميدوني‌. برو انشاء الله‌ دعاي‌ كميل‌ توي‌ صحن‌ انشاء الله‌ توبه‌ات‌ را قبول‌ مي‌كنند. نه‌ اينكه‌ بگي‌ آخه‌ تو كي‌ هستيد؟ نخير ما قبول‌ نمي‌كنم‌. جدي‌ باشيد. نه‌ اينكه‌ بگم‌ من‌ قبول‌ نميكنم‌ خدا هم‌ قبول‌ نميكنه‌. آن‌ راهي‌ كه‌ بخواي‌ بسوي‌ كمال‌ حركت‌ كني‌ اين‌ راهش‌ نيست‌. ممكنه‌ يك‌ آدمي‌، حيوانات‌ هيچ‌ گناه‌ نمي‌كنند اين‌ را شما بدونيد. بچه‌ قبل‌ از سن‌ تكليف‌ برسه‌ هيچ‌ گناه‌ نميكنه‌. شما هم‌ هرچه‌ گناه‌ كرديد خدا بخشيدت‌. بر فرض‌ هم‌ ببخشه‌ در جا زديد. تو همسفر ما نيستي‌. ما مي‌خوايم‌ مسافرت‌ بريم‌. اين‌ حرف‌ را جدي‌ عرض‌ ميكنم‌. مي‌خوايم‌ بريم‌ برسيم‌ به‌ جائي‌ كه‌ الان‌ اگر صداي‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ بلند شد كه‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌ آيا كسي‌ هست‌ كه‌ مرا ياري‌ بكنه‌؟ من‌ عرض‌ كنم‌ آقا اين‌ جمعيت‌ اين‌ جلسة‌ شب‌ دوشنبة‌ ما همه‌اشون‌ ياران‌ شما هستند. حضرت‌ توي‌ سينة‌ يكي‌ نزنه‌ بگه‌ نه‌ اين‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌. نداشته‌ باشيم‌. خواهش‌ ميكنم‌ بيائيم‌ و غيرت‌ بكنيم‌. شماها فكر نكنيد تك‌ تكتون‌ انتخاب‌ شده‌ايد. و يك‌ جمله‌اي‌ را شايد نگفته‌ باشم‌ به‌ شما ولي‌ مجبورم‌ بگم‌. يك‌ كسي‌ كه‌ به‌ من‌ مراجعه‌ ميكنه‌ ميگه‌ من‌ مي‌خوام‌ توي‌ تزكية‌ نفس‌ وارد بشم‌ يك‌ چيزي‌ خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ به‌ من‌ تعليم‌ داد. من‌ يك‌ ارتباطي‌ مي‌بينم‌ اگر ببينم‌ با خدا در آينده‌ ميتونه‌ ادامه‌ بده‌ و اهل‌ كلك‌ و حقه‌ بازي‌ و اينها نيست‌، تازه‌ بايد يك‌ موثقي‌ داشته‌ باشم‌ تا قبولش‌ كنم‌ و روي‌ تك‌ تك‌ شما اين‌ مسئله‌ انجام‌ شده‌. و اين‌ را بدونيد اگر يك‌ وقت‌ پشت‌ پا زديد به‌ اين‌ راهتون‌، ديگه‌ براي‌ هميشه‌ اين‌ راه‌ را ممكنه‌ نتونيد بريد. ديگه‌ نگيد خوب‌ شما چيه‌؟ خوب‌. تجربه‌ كنيد. هيچ‌ مانعي‌ نداره‌. همتون‌ يكي‌ يكي‌ مي‌تونيد تجربه‌ كنيد. آنهايي‌ كه‌ اشكشون‌ بيشتر بوده‌، زحمتشون‌ بيشتر بوده‌، كساني‌ هستند در بين‌ شما الان‌ حدودا هشت‌ سال‌، ده‌ سال‌، اين‌ برنامه‌ها را انجام‌ دادند. ازشون‌ بپرسيد. آيا ميشه‌ پشت‌ پا زد. بگيم‌ حالا ميريم‌. چند روز ديگه‌ مي‌آئيم‌. اين‌ راه‌ را نميشه‌. اين‌ يك‌ قافله‌ايست‌، مثل‌ يك‌ كاروانيست‌. هر كس‌ بگه‌ من‌ توي‌ اين‌ منزل‌ مي‌مونم‌ بعد مي‌ريم‌ ميرسم‌ نه‌ يك‌ وقتي‌ هم‌ كم‌ محلي‌ شد از طرف‌ خدا و از طرف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خودتون‌ را ملامت‌ كنيد. بشينيد حساب‌ بكنيد ببينيد چه‌ كرديد. فلا تمنن‌ الا انفسكم‌. خودتون‌ را ملامت‌ كنيد. الان‌ در بين‌ شماها من‌ همين‌ الان‌ تو چهره‌ها نگاه‌ مي‌كنم‌ در بين‌ شماها افرادي‌ هستش‌ كه‌ يقين‌ دارم‌، يقين‌ دارم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ بياد مي‌گيره‌ شماها را باهاتون‌ معانقه‌ مي‌كند، مي‌بوسدتون‌ و به‌ عنوان‌ يار خوبش‌ همراه‌ مي‌بره‌. بعضيها، خوب‌ شما چكار كنيد. چند روزي‌ هم‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ هم‌ باشد مثل‌ رجل‌، شخصي‌ مي‌رفت‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ مشرف‌ مي‌شد به‌ محضر حضرت‌، صابون‌ هم‌ روي‌ بومش‌ بود روي‌ پشت‌ بامش‌ پهن‌ كرده‌ بود كه‌ خشك‌ بشه‌، باران‌ آمد با خودش‌ فكر كرد كه‌ صابونها من‌ از بين‌ رفت‌. صابون‌ كه‌ زيرش‌ آب‌ بيافته‌ كه‌ نمي‌شه‌. خوب‌ ديگه‌ خجالت‌ مي‌كشيد من‌ عقيده‌ام‌ كه‌ اين‌ شخص‌ خجالت‌ مي‌كشيد كه‌ برگرده‌ بردنش‌ پشت‌ خيمة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اينها صداي‌ حضرت‌ را شنيدند كه‌ فرمود ردّوه‌ هوا الرجل‌ صابونيه‌ برش‌ گردونيد اون‌ دلش‌ تو صابونهاشه‌. يك‌ وقت‌ اينجوري‌ نباشيد. شماها قدم‌ اولي‌ كه‌ برداشتيد ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌، قدم‌ اولي‌ كه‌ برداشتيد اين‌ بوده‌ كه‌ گفتيد پروردگار ما خداست‌، محبوب‌ ما خداست‌. همه‌ چيز ما خداست‌، معشوق‌ ما خداست‌. هر كسي‌ راه‌ للذين‌ آمده‌ اشتباه‌ كرده‌، بعضي‌ چون‌ تازه‌ چند نفري‌ آمده‌اند  من‌ تذكر مي‌دم‌ اشتباه‌ نكنن‌ ، ربنا الله‌ يعني‌ جانم‌، مالم‌، زنم‌، فرزندم‌، شغلم‌، ديگه‌ چي‌ داري‌؟ جان‌ و مال‌ را كه‌ گفتيم‌ همه‌ چي‌ را دادي‌. همه‌ را داديد و خدا را گرفتيد. در آيات‌ و روايات‌ زياد هست‌ كه‌ وجاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. توبه‌ معناش‌ اينه‌. ربنا الله‌ خوب‌ بعدش‌ چكار بايد بكنه‌؟ بندگي‌ اگر مي‌خواد بوجود بياد لما ان‌ يعبدوالله‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ بعد بايد چكار بكنيم‌ كه‌ بندة‌ خوب‌ خدا باشيم‌؟ چه‌ چيزهايي‌ مانع‌ بندگيمون‌ مي‌شه‌؟ ترس‌، ترسيدم‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنم‌.  خوب‌ بده‌، مردم‌ چي‌ مي‌گن‌، خجالت‌ كشيدم‌ اينها همه‌ مربوطه‌ به‌ ضعفه‌.ترس‌، ترسيدم‌ برم‌ نصف‌ شب‌، شماها را اينهايي‌ را كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نيستيد انشاءالله‌، به‌ اين‌ مرحله‌ كه‌ اگر حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ الان‌ هم‌ ظهور نكنه‌ و شما را به‌ عنوان‌ سرباز انتخاب‌ بكنند، به‌ عنوان‌ يار و ياورشون‌ انتخاب‌ بكنند ممكن‌ است‌ يك‌ وقت‌ نصف‌ شب‌ به‌ شما بگن‌ پاشو برو فلان‌ ولي‌ ما، فلان‌ دوست‌ ما، گرفتاره‌. كجا برم‌؟ تو اون‌ بيابونها. من‌ مي‌ترسم‌ برم‌ تو بيابون‌. من‌ از گربه‌ مي‌ترسم‌ تا چه‌ برسه‌ از گرگ‌. از موش‌ مي‌ترسم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ تاريكي‌. بايد تمام‌ اينها دور ريخته‌ بشه‌. اونها صفات‌ رزيله‌ است‌ اينها ضعفه‌. ببينيد شيطان‌ از همين‌ راه‌ ترس‌ مي‌ياد جلوتون‌ را مي‌گيره‌. مي‌ياد جلوتون‌ را مي‌گيره‌. خوب‌ من‌ به‌ صد جا تكيه‌ دادم‌، اين‌ عنكبوت‌ را ديديد مي‌ايد يك‌ تار لانه‌اش‌ را اينور مي‌چسبونه‌، سرش‌ را اينور. خودش‌ هم‌ كه‌ باد مي‌ياد مي‌ره‌ انه‌ هنالبيوت‌ لندك‌ العنكبوت‌ سست‌ترين‌ خانه‌ها، خانة‌ عنكبوته‌. و از اون‌ سست‌تر اين‌ اعتمادهايي‌ است‌ كه‌ شما به‌ همه‌ چيز مي‌كنيد. اين‌ بابا من‌ اگر اينجور باشم‌ راست‌ بگم‌ شغلم‌ را ازم‌ مي‌گيرند. يك‌ سر خانة‌ زندگي‌ چسبيده‌ به‌ اين‌ شغل‌، به‌ اينجا چسبوندش‌، يك‌ سر ديگه‌اش‌ چسبوندي‌ به‌ اين‌ طرف‌ آبروم‌ مي‌ره‌. اينها همش‌ ضعفه‌. زنم‌ قهر مي‌كنه‌ مي‌ره‌، بچه‌هام‌ بدشون‌ مي‌ياد. رفقا از من‌ متنفر مي‌شن‌. اينها همه‌ مثل‌ اون‌ عنكبوت‌ كه‌ تارش‌ را به‌ همه‌ جا سرش‌ را به‌ همه‌ طرف‌ چسبونده‌، خودش‌ هم‌ اون‌ وسط‌ ايستاده‌ كه‌ از اين‌ راه‌ نون‌ بخوره‌.
 خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ در سورة‌ عنكبوت‌ همين‌ را مثال‌ مي‌زنه‌. اگر دلت‌ به‌ هر چيزي‌ به‌ غير خدا بستگي‌ داشته‌ باشه‌ مثل‌ خانة‌ عنكبوته‌ كه‌ سست‌ترين‌ خانه‌ها خانة‌ عنكبوته‌. خودت‌ باش‌، شخصيت‌ داشته‌ باش‌، اگر هم‌ مي‌خواي‌ به‌ جائي‌ تكيه‌ كني‌ به‌ خدا تكيه‌ كن‌. خدا دستت‌ را بگيره‌. و اگر اين‌ اعتماد بنفس‌ نباشه‌ و اگر اين‌ توكل‌ به‌ خدا نباشه‌، شما نمي‌توني‌ بندگي‌ خدا را بكني‌. همه‌ ميگيم‌ هر كس‌ از راه‌ رسيد تصميم‌ گرفت‌، خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ يك‌ مدت‌، از اول‌ تكليفم‌ تا يك‌ مدتي‌ كه‌ به‌ خدمت‌ مرحوم‌ استادمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رسيدم‌، هر روز تصميم‌ مي‌گرفتم‌ كه‌ تمام‌ كارهام‌ براي‌ خدا باشه‌ و هر روز هم‌ من‌ موفق‌ نميشدم‌. شما هم‌ مي‌خوايد امتحان‌ كنيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ صد تا مانع‌ پيش‌ مي‌آمد. آمدم‌ اين‌ كار را براي‌ خدا بكنم‌ مي‌ترسم‌. مي‌خوام‌ آن‌ كار را براي‌ خدا بكنم‌ خجالت‌ مي‌كشم‌. مي‌خوام‌ آن‌ كار را براي‌ خدا بكنم‌ مثلا فلان‌ كس‌ كه‌ بهم‌ پول‌ ميداده‌ ديگه‌ نميده‌. مي‌خوام‌ اين‌ كار را براي‌ خدا بكنم‌ فلان‌ شخصي‌ كه‌ زندگي‌ من‌ را اداره‌ ميكنه‌، ديگه‌ نميكنه‌. ولي‌ امروز به‌ يكي‌ از دوستان‌ عرض‌ مي‌كردم‌، يك‌ پول‌ حسابي‌ شايد بعضي‌ها يادشون‌ بياد، براي‌ تشكيلات‌ ما براي‌ چه‌ فلان‌ و اينها، من‌ يك‌ كلمه‌ بهش‌ گفتم‌ ريشت‌ را نبايد بتراشي‌، قهر كرد. حالا اگر بعد مي‌گفتم‌ خوب‌ حالا شما بعله‌ با ماشين‌ نمره‌ مي‌زنيد؟ اونهم‌ ميگفت‌ بعله‌. ميشه‌ ديگه‌، مانعي‌ نداره‌، مي‌آمد. براي‌ چي‌؟ من‌ چرا اينقدر صريحم‌ به‌ بچه‌ها، بچه‌هاي‌ خودم‌ را نگاه‌ مي‌كنم‌ اينجاشون‌ را، همون‌ موهاي‌ نرمشون‌ را نتراشند. چرا اينقدر مقيديم‌ كه‌ صريح‌ اينجور حرف‌ مي‌زنيم‌؟ براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ مي‌خوايم‌ پيش‌ بريم‌. نمي‌خوايم‌ مماشات‌ بكنيم‌. شماها انتخاب‌ شده‌ايد. شب‌ جمعه‌ توي‌ كانون‌ ما اينجور شايد قاطع‌ صحبت‌ نمي‌كنيم‌. خوب‌.
 چرا شما گناه‌ مي‌كنيد؟ براي‌ اينكه‌ رفقا خوب‌ گناه‌ مي‌كنند، منهم‌ گناه‌ مي‌كنم‌. تو وابستة‌ به‌ رفقا مگر هستي‌. زنم‌ اين‌ را مي‌خواد، بچه‌ام‌ اين‌ را مي‌خواد، پدرم‌ اين‌ را مي‌خواد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ولا تقل‌ لهما اف‌ به‌ پدر و مادر اف‌ نگيد و الا تنهر هما چه‌، چه‌ هر جور مي‌توني‌ احترام‌ كن‌. و ان‌ جاهداك‌ علي‌ تشرك‌ به‌ فلا تطعهما اگر هم‌ گفت‌ كه‌ اين‌ گناه‌ را بكن‌ يا تو را به‌ گناه‌ كشوند طبعا تو اطاعت‌ كردي‌، مشرك‌ شدي‌ در عبادت‌ مشرك‌ شدي‌. يعين‌ مشرك‌ شدي‌ شيطان‌ را عبادت‌ كردي‌. اونجا اطاعت‌ نكن‌ از پدر و مادر نكن‌. لذا در گناه‌، در ترك‌ واجب‌ اصلا اطاعت‌ از پدر و مادر نبايد بكنيد. اگر كرد خدا را فداي‌ پدر و مادرش‌ كرده‌. فلا تطعهما. چرا دستور پدر و مادر باش‌ تو؟ وابسطه‌ به‌ خدا باش‌. خدا چون‌ گفت‌ كه‌ من‌ اطاعت‌ از پدر و مادر بكنم‌ چشم‌ دستش‌ را هم‌ مي‌بوسم‌، پاشم‌ مي‌بوسم‌. چشم‌. اما تا جايي‌ كه‌ خدا گفته‌. شما قاطعييت‌ بايد داشته‌ باشيد اينها را من‌ هي‌ تكرار، اينها اكثرا تكراره‌. چرا قاطعييت‌ بايد داشته‌ باشيد؟ براي‌ اينكه‌ اگر يك‌ وقت‌ كاري‌ را شروع‌ كرديد اگر بگيد كه‌ دو دل‌ باشيد و بكنم‌، نكنم‌، پيش‌ برم‌، پيش‌ نرم‌ همين‌ خودش‌ دام‌ شيطان‌ است‌، شيطان‌ نمي‌زاره‌ شما پيشرفت‌ كنيد صبر بايد داشته‌ باشيد عجله‌ نكنيد.
 خوب‌ اينها همش‌ مقدمات‌ بندگي‌ خداست‌. بندة‌ خدا در صراط‌ مستقيم‌ بايد پيش‌ بره‌. يك‌ ذره‌ انحراف‌ پيدا بكنيد سقوط‌ مي‌كنيد. بنده‌ خدا بايد محبتش‌ منحصرا به‌ خدا باشه‌. بنده‌ خدا بايد نفش‌ را زير پا بگذاره‌. عرض‌ كردم‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ خيلي‌ از غذاها را در مدت‌ عمرش‌ نمي‌خوره‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ مي‌بينه‌ اين‌ غذا فايده‌اي‌ براش‌ نداره‌. خيلي‌ از كارها را مدت‌ عمرش‌ نمي‌كنه‌ براي‌ اينكه‌ لهوه‌. كار لهو نبايد بكنيد به‌ جهت‌ اينكه‌ كار لهو مال‌ نفس‌ عماره‌ است‌ اينهايي‌ را كه‌ مي‌گم‌ البته‌ بايد گام‌ به‌ گام‌ بايد بريد جلو وقتي‌ كه‌ شما اين‌ مراحل‌ را گذرونديد اونوقت‌ مي‌تونيد بندة‌ خدا باشيد. يك‌ وقت‌ مي‌تونيد وارد مرحلة‌ عبوديت‌ بشيد. و الا ميگيد نه‌ تجربه‌ كنيد. آنهايي‌ كه‌ از اين‌ روز اين‌ مراحل‌ را نگذروندند از همين‌ فردا تصميم‌ بگيرند مخلصين‌ له‌ الدين‌، دينشون‌ را براي‌ خدا خالص‌ كنند، همة‌ اعمالشون‌ را. نماز را مي‌ري‌ توي‌ پستو ميخوني‌، كسي‌ نبينه‌، ريا نشه‌. الله‌ اكبر. اينم‌ يادمه‌ كه‌ با خدا هستم‌. سورة‌ حمد را كه‌ شروع‌ ميكنه‌ ذهنت‌ ميره‌ توي‌ اينكه‌ فقط‌ كافيه‌ بياد حواس‌ تو را پرت‌ كنه‌ بره‌ توي‌ زن‌ و بچه‌ و چه‌ و چه‌ و چه‌. وقتي‌ نماز را سلام‌ ميدي‌ اي‌ بابا اينكه‌ خالص‌ نشد. چون‌ نماز اگر بنا شد خالص‌ بشه‌، بايد همه‌ چيزش‌ خالص‌ براي‌ خدا باشه‌. توجهتون‌ به‌ خدا، اذكار را دقيق‌ و صحيح‌، ركعات‌ نماز مرتب‌، نميدونم‌ همه‌ چيزش‌ خالص‌ براي‌ خدا. اگر اين‌ نماز شما را من‌ كجاش‌ براي‌ غير خدا بوده‌ يا توجه‌ به‌ غير خدا بوده‌، هيچ‌ غير خدايي‌ نداشته‌ باشه‌ توش‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ تمام‌ اعمالتون‌ تجارة‌ لا تلهيهم‌ تجارة‌ و بيع‌ عن‌ ذكر الله‌. و ان‌ شاء الله‌ شماها اميدواريم‌ كه‌ به‌ اين‌ كمال‌ موفق‌ بشيد و طوري‌ باشيد كه‌ هستيد انشاء الله‌. من‌ اگر اكثريتتون‌ لااقل‌ اينطور نبوديد من‌ نميگفتم‌ بهتون‌ كه‌ الان‌ اگر يك‌ موقع‌ حالا نه‌ها، اگر الان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بگه‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌ خوب‌ همه‌امون‌، يك‌ نفر از اين‌ جمع‌ رد نميكنه‌ امام‌ را. اما امام‌ هم‌ اون‌ را رد نكنه‌. امام‌ هم‌ او را رد نكنه‌. بگه‌ تو عادت‌ كردي‌ به‌ دو روئي‌، دروغ‌، خوب‌ آنجا چند روز پيش‌ ما شايد خيلي‌ رعايت‌ كني‌ ولي‌ بعد عادت‌ باز مي‌آد نمي‌تونه‌ آن‌ عادتش‌ را ترك‌ بكنه‌. پاك‌ بايد باشيد. عادت‌ به‌ بندگي‌ بكنيد. ملكة‌ عبوديت‌ درونتون‌ بوجود بياد. تا وقتي‌ كه‌ ملكة‌ عبوديت‌ در ما بوجود بياد آنوقت‌ خلفاي‌ خدا ميشيم‌. مثال‌ زياد براتون‌ زدم‌ و هدف‌ اصلي‌ و حقيقي‌ هم‌ همينه‌ كه‌ انسان‌ بنده‌ بشه‌. وقتي‌ بنده‌ شد آنوقت‌ تمام‌ قوا را مي‌گذارند در اختيارش‌. و ميشيد شما قدرتمند كامله‌ بينهايت‌. هدف‌ آيا خليفة‌ الله‌ شدن‌ و قدرت‌ را در دست‌ گرفته‌ يا هدف‌ بندگيه‌؟ اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ خودش‌. آيا بخاطر بنده‌ بودن‌ قدرت‌ بهتون‌ مي‌دهند يا بخاطر قدرت‌ داشتن‌ شما را دوست‌ دارند. بعضي‌ افراد هستند ميرن‌ رياضتهاي‌ شيطاني‌ مي‌كشند. اگر شما نديده‌ باشيد من‌ ديدم‌. رياضتهاي‌ شيطاني‌ هست‌. اينها را شيطان‌ كمكشون‌ ميكنه‌. از آينده‌ بهشون‌ خبر ميده‌. از دل‌ اشخاص‌ گاهي‌ خبر ميده‌ بهشون‌. از فرض‌ كنيد كه‌ خيلي‌ مسائل‌ مخفي‌ خبر بهشون‌ ميده‌. از كاري‌ كه‌ ديگران‌ توي‌ خونه‌ كردند به‌ اينها خبر ميده‌. شيطان‌ مي‌آد خبر ميده‌. نشسته‌ اينجا شما خيال‌ مي‌كنيد اين‌ از اولياء خداست‌. شيطان‌ هم‌ روي‌ كاملا به‌ اين‌ شخص‌ ميرسه‌ چون‌ اين‌ بندة‌ شيطانه‌، بنده‌اش‌ را دوست‌ داره‌ شيطان‌، و بهش‌ كمك‌ ميكنه‌. اينها مثل‌ اين‌ افراد كه‌ اكثرا متصوفه‌ اينطوري‌ هستند، من‌ با يك‌ صوفي‌ يك‌ وقتي‌ برخورد كردم‌ در مسجد گوهرشاد، نصفه‌ شبي‌ بود. گفت‌ كه‌ هر چي‌ شما در دل‌ نيت‌ بكنيد من‌ ميگم‌. ما هر چي‌ نيت‌ مي‌كرديم‌ اين‌ مي‌گفت‌. البته‌ بعد شيطنتش‌ را ياد گرفتم‌ها از اون‌ راه‌ الان‌ براي‌ اينكه‌ نميگم‌، هر چي‌ نيت‌ بكنيد من‌ ميگم‌ از آن‌ راه‌ شيطاني‌ كه‌ خدا انشاء الله‌ نياره‌ براي‌ من‌ كه‌ من‌ يك‌ همچين‌ گناهي‌ را بكنم‌ كه‌ بعد به‌ خودش‌ كه‌، بعد از سالها كه‌ به‌ خودش‌ گفتم‌ و همين‌ سال‌ گذشته‌ پيرمردي‌ شده‌ بود، در يك‌ شهري‌ ديدمش‌، ديدم‌ خيلي‌ مفلوك‌ و ذليل‌ شده‌. از راه‌ شيطان‌ رفته‌. ولي‌ آقا عجيب‌ بود هر چي‌ من‌ ميگفتم‌، هر چي‌ من‌ نيت‌ مي‌كردم‌ ميگفت‌. و شيطان‌ بهش‌ خبر ميداد. او مثل‌ سحرة‌ زمان‌ حضرت‌ موسي‌ بود. خوب‌. تو بيا با خدا در ارتباط‌ باش‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ قدرت‌ مافوق‌ را بهت‌ ميده‌ و در اختيارت‌ مي‌گذاره‌. اما نه‌ براي‌ استفادة‌ شما و اينكه‌ شما هر كاري‌ را دوست‌ داشتيد بكنيد. بعضي‌ها مي‌خوان‌ قدرت‌ در اختيارشون‌ باشه‌ تا بتونند، خوب‌ چه‌ از اين‌ بهتر، مثل‌ حضرت‌، مثل‌ فرض‌ كنيد آصف‌ بن‌ برخيا، اين‌ كتابها را ما مدتي‌ است‌ مي‌خواهيم‌ منتقل‌ كنيم‌ در اينجا كه‌ در اختيارمون‌ باشه‌ مشكلي‌ شده‌، همينطور مونديم‌، روم‌ هم‌ نميشه‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ بگم‌، خلاصه‌اش‌ خوب‌ آصف‌ بن‌ برخيا اگر، با قدرتي‌ كه‌ آصف‌ بن‌ برخيا داشت‌ ما داشتيم‌، يك‌ اشاره‌ كتابها مي‌آمد اينجا چيده‌ هم‌ ميشد. ديگه‌ از اين‌ بهتر. اثاثية‌ خونة‌ شما بنا شد منتقل‌ كنند به‌ منزل‌ جديد. يا علي‌. يك‌ مغازه‌اي‌ هم‌ انسان‌ باز ميكرد، شماره‌ تلفن‌ ميداد. آقا اينجا مثلا چي‌ بار. آخرش‌ اين‌ بود ديگه‌. خوب‌ اين‌ كارها را انجام‌ مي‌داديد. شما فكر نكنيد آصف‌ بن‌ برخيا هميشه‌ اين‌ كارها را ميكرد. يك‌ دفعه‌ اين‌ كار را كرد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هميشه‌ هر دري‌ را كه‌ مي‌رسيد يك‌ هولش‌ مي‌داد، ديگه‌ در خيبر، بالاتر از در خيبر كه‌ نبود، به‌ هر دري‌ كه‌ مي‌رسيد در را فشار مي‌داد در مي‌رفت‌ تو. گاهي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با كليد هم‌ نمي‌تونست‌، يعني‌ نه‌ اينكه‌ نتونه‌ چون‌ مي‌خواست‌ مثل‌ همه‌ زندگي‌ بكنه‌ اين‌ يك‌ مثالي‌ براتون‌ زدم‌ كه‌ آن‌ پاسباني‌ كه‌ بندة‌ دولته‌ و اسلحه‌ هم‌ به‌ كمرش‌ بسته‌، خوب‌ يك‌ گلوله‌ آقا خالي‌ كن‌ به‌ اين‌ قفل‌ در، قفل‌ ميشكنه‌ ميره‌ تو. هيچوقت‌ ميشه‌ همچين‌ كاري‌ بكنند. كليدي‌ كه‌ در اطاق‌ را باز بكنه‌ ندارم‌. خوب‌ شما راهنمائيش‌ كن‌. با يك‌ گلوله‌، گلوله‌ مال‌ اين‌ كارها نيست‌. گلوله‌اي‌ كه‌ مي‌خواد از توي‌ هفت‌ تير بيرون‌ بياد بايد با اذن‌ دولت‌ باشه‌. بايد طبق‌ بندگي‌ باشه‌. اينجوريه‌ ديگه‌. حالا اگر كسي‌ قدرت‌ آصف‌ بن‌ برخيا را داشته‌ باشه‌ و از راه‌ بندگي‌ به‌ دست‌ آورده‌ باشه‌، اين‌ خيال‌ نكنيد كه‌ با ديگران‌ فرقشه‌. الان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با همة‌ قدرت‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با همة‌ قدرت‌ اينجا مي‌بود، وقتي‌ مي‌خواست‌ از در بره‌ اگر در بسته‌ بود، منتظر ميشد بيان‌ كليد بيندازند در را باز كنند. شما ميگيد اِ. به‌ آقا جسارت‌ شد. نخير هيچ‌ جسارتي‌ هم‌ نشد و آقا هم‌ بايد از طريق‌ طبيعي‌ كار بكنه‌. همانطوري‌ كه‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ هفت‌تير داره‌ براتون‌ مثال‌ زدم‌ تا خوب‌ بفهميد. اين‌ آقايي‌ كه‌ هفت‌ تير داره‌ هيچوقت‌ با گلوله‌ مگر ديوانه‌اي‌ باشه‌ كه‌ هر جا ميره‌ برسه‌ با هفت‌ تير كارش‌ را پيش‌ ببره‌. بگه‌ يك‌ گلوله‌ بزن‌ قفل‌ را بشكن‌ برو بيرون‌ چرا معطلي‌؟! نميكنه‌. دولت‌ او را ممكنه‌ گوشه‌ كنار نبينه‌ كه‌ اين‌ چيكار داره‌ ميكنه‌. ولي‌ خدا مي‌بينه‌. همين‌ امروز اين‌ پاكستانيها مي‌گفتند. مي‌گفتند كه‌ امام‌ زمان‌ شما اگر هست‌، يك‌ وهابي‌ خبيثي‌ گفته‌، اگر امام‌ زمان‌ شما هست‌ من‌ دارم‌ اينقدر فحش‌ بهش‌ ميدم‌. بايد يك‌ سردردي‌ برام‌ پيدا بشه‌. من‌ به‌ آن‌ آقا در جواب‌ گفتم‌ خدا هست‌ يا نيست‌؟ شيعه‌ اينقدر ابابكر و عمر را فحش‌ ميده‌، شما ميگيد ولي‌ خدا هستند، لعنشون‌ مي‌كنند، فحششون‌ ميدهند، بايد شيعيان‌ دنيا را خدا مضمحلشون‌ كنه‌. جواب‌. چرا خدا، خدا كه‌ نميتونيد بگيد نيست‌. حالا ذات‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ هم‌ بندة‌ خداست‌. بندة‌ خداست‌. اگر ابابكر و عمر لعن‌ كردني‌ كه‌ شيعه‌ ديگه‌ نقل‌ مجلسشونه‌. الان‌ اسمشون‌ را كه‌ ببريم‌ شما زير لب‌ لعن‌ مي‌كنيد. اگر اينها ولي‌ خدا مي‌بودند، كه‌ اگر آن‌ حرف‌ درسته‌ اين‌ حرف‌ هم‌ بايد درست‌ باشه‌. اگر اينها ولي‌ خدا مي‌بودند، خدا اوليائش‌ را دوست‌ داره‌، حالا خودشون‌ غيرتي‌ ندارند، ولي‌ خدا كه‌ بايد ازشون‌ طرفداري‌ كنه‌. بايد چيكار كنه‌ خدا با ما؟ بايد ما را مضمحل‌ كنه‌. امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ دشمنانش‌ را ميتونه‌ با يك‌ اراده‌، نه‌ امامها، حضرت‌ سيدالشهدا با يك‌ اراده‌، اذا اراد شي‌ء كن‌ فيكون‌، همانطوري‌ كه‌ خدا اگر اراده‌ بكند همه‌ از بين‌ مي‌روند، حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ اگر اراده‌ ميكرد همه‌ از بين‌ مي‌رفتند. ولي‌ چرا نكرد؟ براي‌ اينكه‌ اين‌ قدرت‌ را در اختيارش‌ گذاشتند ازش‌ هر استفاده‌اي‌ را كه‌ نمي‌كنند. مثل‌ همة‌ مردم‌ بايد باشند طرف‌. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ در بين‌ مردم‌ مي‌نشست‌، مثل‌ سايرين‌ بود. شماها اگر مي‌خواهيد خليفة‌ الله‌ بشيد، بعضي‌ ممكنه‌ فكر كنند هدف‌ خليفة‌ الله‌ شدنه‌. بعضي‌ها ممكنه‌ فكر كنند كه‌ هدف‌ بنده‌ خدا شدنه‌. اما من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ هدف‌ بندة‌ خدا شدنه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. وقتي‌ انسان‌ بنده‌ شد پشت‌ در انبار مهمات‌ او را مي‌گذارند ميگن‌ كه‌ كليدش‌ هم‌ دست‌ تو و همة‌ اين‌ قدرت‌ در اختيارت‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گاهي‌ هم‌ ميگن‌ آقا نه‌، تو بنده‌ هستي‌ قبولت‌ هم‌ داريم‌، حقوقت‌ را هم‌ بيا بگير، دوستت‌ هم‌ داريم‌، ولي‌ كاري‌ باهات‌ نداريم‌. نقدا كاري‌ باهات‌ نداريم‌. مثل‌ امام‌ عصر ارواحنا له‌ الفداء. الان‌ بگذار صبر كن‌ اينها درست‌ بشوند، اين‌ مردم‌ آماده‌ بشوند، و آنوقت‌ بهت‌ كار داريم‌. دقت‌ كرديد. حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر دلش‌ مي‌گرفت‌ حتي‌، اگر توي‌ دل‌ مي‌گفت‌ اي‌ خبيثي‌ كه‌ روي‌ منبر نشستي‌ داري‌ امير المؤمنين‌ را سب‌ و لعن‌ ميكني‌ اگر حضرت‌ حتي‌ مي‌خواست‌، مي‌خواست‌ كه‌ او از بين‌ ميرفت‌. ولي‌ چون‌ خدا نمي‌خواد، حضرت‌ مجتبي‌ هم‌ بندة‌ خداست‌، اينها با هم‌ يكي‌ هستند حضرت‌ مجتبي‌ هم‌ نمي‌خواد. حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ نمي‌خواد كه‌ عمر از بين‌ بره‌. چون‌ دنيا دار امتحانه‌ بايد باشد و امتحانشون‌ را بدهند.
 پس‌ هدف‌ اصلي‌ آقايان‌ بنده‌ بودنه‌ و بنده‌ شدنه‌. اگر بندة‌ خدا شديد العبودية‌ جوهرة‌ كنه‌ العبوديه‌. به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ مي‌رسيد كه‌ مربي‌ ميشيد، بهترين‌ كار عبوديته‌. ببينيد در سورة‌ حمد اول‌ صفتي‌ را كه‌ از صفات‌ الهي‌ را ياد آور ميشيد ميگيد رب‌ العالمين‌ بعد الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. رب‌ عالمينه‌ خدا. شما هم‌ مربي‌ بشيد. بنده‌ باشيد تا مربي‌ باشيد. انسان‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌ در همين‌ مراحل‌ كمالات‌ كه‌ وقتي‌ با يكي‌ صحبت‌ ميكنه‌ مي‌بينيد زير و رو شد. ما داريم‌ خدا ميدونه‌ آقايون‌ توي‌ شماها افرادي‌ هستند كه‌ با معصيتكارترين‌ افراد مي‌نشينند صحبت‌ مي‌كنند عوض‌ ميشه‌. شما نگيد من‌ با فلاني‌ صحبت‌ كردم‌ عوض‌ نشد. بعضي‌ها مرده‌ هستد آنها را ولشون‌ كنيد. پيغمبر اكرم‌ هم‌ با ابوجهل‌ هر چي‌ صحبت‌ كرد اثر نداشت‌. نه‌ زمينه‌ داشته‌ باشه‌. شما اكثرتون‌ اينطوري‌ هستيد كه‌ خانواده‌ها تحت‌ تأثير شما واقع‌ شده‌اند. تحت‌ تأثير اعمالتون‌، تحت‌ تأثير گفتارتون‌، و عجيب‌تر بعضي‌ از شماها هستيد كه‌ تحت‌ تأثير زنهاتون‌ واقع‌ شديد آمديد توي‌ اين‌ راه‌. مسئله‌ فرق‌ نميكه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حالا او را خداي‌ تعالي‌ زودتر خواسته‌ و عملش‌، گفتارش‌، اين‌ يك‌ نحوه‌ بعثتي‌ است‌، يك‌ نحوه‌ بر انگيخته‌ شدني‌ است‌، كه‌ انسان‌ عملش‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا بكشونه‌. سخنش‌ تأثير بكنه‌. من‌ به‌ اين‌ تعبير به‌ بعضي‌ها ميگم‌، شعاع‌ وجودي‌ شما تأثير ميكنه‌ در اطرافيانتون‌، آنهايي‌ كه‌ زنده‌ هستند، آنهايي‌ كه‌ خوابند، زنده‌اشون‌ ميكنه‌ مي‌آره‌ به‌ طرف‌ راه‌ حق‌. اينجوري‌، اين‌ يك‌ نحوه‌ بعثتي‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ شما ايجاد ميكنه‌. از آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ شما پاتون‌ را گذاشتيد به‌ مرحلة‌ توبه‌، شما اسمتون‌ را به‌ نام‌ بندة‌ خدا ثبت‌ كردند. منتهي‌ خوب‌ بايد انشاء الله‌ مقدماتش‌ را انجام‌ بديد. مثل‌ اينكه‌ يك‌ كسي‌ را توي‌ يك‌ اداره‌ قبول‌ كردند اما بايد يك‌ مدتي‌ كار آموزي‌ بكنه‌، يك‌ مدتي‌ كار ياد بگيره‌. اگر روي‌ اخلاص‌، روي‌ واقعيت‌ كه‌ الحمد لله‌ شما اكثرتون‌ اينطوريد، روي‌ حقيقت‌ قدم‌ توي‌ راه‌ كمالات‌ گذاشته‌ باشيد خداي‌ تعالي‌ اسم‌ شما را توي‌ بندگانش‌ ثبت‌ كرده‌، كلامتون‌ تأثير داره‌. خدا ميدونه‌ آقايون‌ بعضي‌ از دوستان‌ هستند كه‌ من‌ گاهي‌ خودم‌ مي‌نشينم‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ اين‌ داره‌ حرف‌ ميزنه‌ اما به‌ اعماق‌ قلب‌ طرف‌ داره‌ آنچه‌ كه‌ داره‌ ميگه‌. خود طرف‌ متوجه‌ نيست‌ كه‌ چه‌ بايد بگه‌، خدا به‌ زبانش‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌ياره‌ كه‌ در مردم‌ اثر مي‌كنه‌. جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. و نادي‌ حكمت‌ يعني‌ چشمه‌هاي‌ حكمت‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جاري‌ مي‌شه‌، گاهي‌ از قلبش‌ به‌ قلمش‌ جاري‌ مي‌شه‌. حالا اينجا شماها چون‌ نويسنده‌ نيستيد يك‌ وقت‌ خيال‌ نكنيد من‌ خودم‌ را دارم‌ مي‌گم‌، نه‌. مال‌ مشد عباس‌ قمي‌ است‌ رحمت‌ الله‌ و آله‌ مرد با اخلاصي‌ بود. آقا بهتر از او كتابهاي‌ دعا نوشته‌ شده‌ بعد از او. اينقدر مفاتيح‌ و مفتاح‌ و امثال‌ اينها نوشته‌ شده‌ ولي‌ هيچ‌ كدوم‌ اون‌ معنويت‌ مفاتيح‌ را نداره‌. شما كتاب‌ دعا هستش‌ زياد، اما بالاخره‌ اون‌ اخلاص‌ مرحوم‌ آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ نوشته‌. كتاب‌ منتهي‌ الامالش‌ را، آقا اين‌ كتاب‌ را هر منبري‌ كه‌ بخواد درست‌ حرف‌ بزنه‌ بايد مطالعه‌ كنه‌. من‌ خودم‌ كتاب‌ منتهي‌ الآمال‌ را نگاه‌ مي‌كنم‌ براي‌ شماها به‌ مناسبت‌ تاريخي‌. كتابهاي‌ ديگه‌ ايشان‌ عجيبه‌. اين‌ چرا؟ براي‌ اينكه‌ بندة‌ خدا بوده‌. وقتي‌ مي‌نوشته‌ اين‌ حكمت‌ از قلبش‌ به‌ قلمش‌ مي‌آمده‌. گاهي‌ حكمت‌ از قلبش‌ به‌ اعمالش‌ نفوذ ميكنه‌. شما جوري‌ حركت‌ مي‌كنيد همه‌ ميگن‌ باريك‌ الله‌. اين‌ حكمت‌ هم‌ به‌ زبان‌ تو،هم‌ به‌ اعمالتون‌، هم‌ به‌ قلمتون‌، هم‌ به‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌؟ هم‌ معاشرتتون‌ نفوذ ميكنه‌ كه‌ مردم‌، آنهم‌ وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ يكپارچه‌ حكمت‌ شديد، سرتاپا حكمت‌ شديد. مؤمن‌ هم‌ دنبال‌ حكمت‌ مي‌دوه‌. يعني‌ الحكمة‌ ضالة‌ المؤمن‌. حكمت‌ گمشدة‌ شخص‌ مؤمنه‌. وقتي‌ كه‌ پيدا ميكنه‌ جذب‌ ميشه‌.
 لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و المؤمن‌…ببخشيد مي‌فرمايد كه‌ ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌ سيجعلهم‌ الرحمان‌ ودا. كساني‌ كه‌ ايمان‌ داشته‌ باشند و عمل‌ صالح‌ بكنند، چون‌ خدا بهشون‌ حكمت‌ ميده‌، محبت‌ او در دل‌ مردم‌ بوجود مي‌آد. همه‌ دوستش‌ دارند. البته‌ مؤمنين‌ها. ممكنه‌ يك‌ عده‌ افراد غير مؤمن‌ اصلا خوششون‌ هم‌ ازش‌ نياد. همانطوري‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ خوششون‌ نمي‌آمد. ولي‌ افراد مؤمن‌ از اين‌ شخص‌ حكيم‌ كه‌ حكيم‌ واقعي‌ بايد به‌ اين‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ عملش‌ حكمته‌، گفتارش‌ حكمته‌، اخلاقش‌ حكمته‌، به‌ اين‌ جذب‌ ميشوند. وقتي‌ جذب‌ شدند حرفهايش‌ را مي‌پذيرند، تحت‌ تأثير عملش‌، حرفش‌، گفتارش‌ واقع‌ ميشوند. وقتي‌ كه‌ شما بندة‌ خدا شديد، خدا بهتون‌ حكمت‌ ميده‌. چهل‌ روز از مرحلة‌ خلوصتون‌ بگذره‌. شما ميگيد مرحلة‌ خلوص‌ چرا به‌ ما نمي‌ديد؟ حالا هنوز زوده‌ ميده‌. اللهم‌ بيربير. يكي‌ يكي‌ بايد بريد جلو. همة‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ همة‌ آنهايي‌ كه‌ نرسيدند به‌ همه‌ چيز مال‌ همين‌ بوده‌ است‌ كه‌ مي‌خواستند قدمشون‌ را بگذارند پلة‌ آخر. نه‌. اگر كسي‌ به‌ مرحلة‌ اخلاص‌ و خلوص‌ برسه‌، چهل‌ روز هم‌ ازش‌ بگذره‌، حالا در اين‌ روايت‌ ميگه‌ من‌ اخلص‌ للله‌ اربعين‌ صباحا، چهل‌ روز ازش‌ بگذره‌ گفتارش‌ حكمت‌ ميشه‌، خودش‌ ميشه‌ حكيم‌، چون‌ بيشتر مذهبيت‌ در لسان‌ داشته‌ و عموميست‌ تقريبا ميگن‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌ اگر بخواهيم‌ همين‌ جمله‌ را توسعه‌ بديم‌ من‌ قلبه‌ الي‌ اعضاء وجوده‌ من‌ قلبه‌ الي‌ قلمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ مثلا حتي‌ نظره‌. نگاه‌ ميكنه‌ طرف‌ را جذب‌ ميكنه‌ لذا آنهايي‌ كه‌ مي‌آمدند توي‌ مسجد الحرام‌ مي‌آمدند بهشون‌ سفارش‌ ميشد كه‌ توي‌ گوشهاتون‌ پنبه‌ بگذاريد، چشمتون‌ را هم‌ اينور نگه‌ داريد تا از جلوي‌ پيغمبر رد بشيد. چون‌ حتي‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ پيغمبر آنها را جذب‌ مي‌كرد. گفتار پيغمبر آنها را جذب‌ مي‌كرد. چي‌ بگم‌؟ تن‌ صداي‌ پيغمبر آنها را جذب‌ مي‌كرد. با اينكه‌ يكپارچه‌ وجود پيغمبر حكمت‌ بود و معلم‌ حكمت‌ بود. و اين‌ تنها منحصر به‌ پيغمبر اكرم‌ نيست‌ها. من‌ در اكثر شما اين‌ حالت‌ را الان‌ دارم‌ مي‌بينم‌. من‌ در همين‌ جمعيتي‌ كسي‌ را مي‌شناسم‌ يا كساني‌ را بلكه‌ مي‌شناسم‌ كه‌ بخاطر آنها در قوم‌ و خويش‌ و افراد و نزديكانشون‌ ترك‌ گناه‌ و انجام‌ واجبات‌ و رفتن‌ بسوي‌ خدا شده‌. اين‌ جاذبه‌ چيه‌؟ مثل‌ آهنربايي‌ كه‌ شما بكشيد يك‌ مشت‌ آهن‌ عقب‌ سرش‌ كشيده‌ بشه‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌، جدا ايني‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ يك‌ عده‌ از شماها را كه‌ كار بيشتر كرديد اينطوري‌ شديدها. عده‌اي‌ را عقب‌ سر خودتون‌ آورديد. الحمد لله‌. خدا را شكر. و اين‌ معناي‌ اينه‌ كه‌ سرتاپا حكمتيد. آنها هم‌ مؤمن‌ بودند. الحكمة‌ ضالة‌ المؤمن‌ نه‌ ضالة‌ الكافر. آنها هم‌ مؤمن‌ بودند، آنها هم‌ افرادي‌ بودند كه‌ قلبشون‌ اقلا مرده‌ نبوده‌. بطرف‌ حق‌ كشيده‌ شده‌. همين‌ امروز دو نفر در تهران‌، از تهران‌ به‌ من‌ تلفن‌ ميكرد. ميگفت‌ از وقتي‌ كه‌ فلاني‌ در مشهد پيش‌ شما آمده‌، ما احساس‌ مي‌كنيم‌ كه‌ انسانيت‌ يعني‌ چه‌، حقانيت‌ يعني‌ چه‌، دين‌ يعني‌ چه‌، و لذا خواهش‌ ميكنم‌ يك‌ راهنمايي‌ بكنيد ما را، با اينكه‌ در تهران‌، توي‌ يك‌ شهر نيستند، زندگي‌ همديگه‌ را نمي‌بينند ولي‌ من‌ خواستم‌ بپرسم‌ چرا اين‌ حرف‌ را ميزنه‌. گفتم‌ چطور؟ گفت‌ سابقا يا از ما خبر نمي‌گرفت‌ يا وقتي‌ مي‌آمد پيش‌ ما يك‌ خصوصياتي‌ گفت‌ كه‌ طرف‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ من‌ كي‌ را ميگم‌. وقتي‌ مي‌آمد پيش‌ ما يك‌ خورده‌ ما را نصيحت‌ مي‌كرد و چه‌ و فلان‌ و اينها، حالا يك‌ خدمت‌، يك‌ محبت‌، يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ انسانيت‌، گاهي‌ تلفن‌ ميزنه‌ احوال‌ ما را مي‌پرسه‌، گاهي‌ مي‌آد چقدر محبت‌ ميكنه‌، حالا ديگه‌ خصوصيات‌ دقيقش‌ را بگم‌ نمي‌خوام‌ خود آن‌ طرف‌ هم‌ حتي‌ متوجه‌ بشه‌ كه‌ چي‌ بوده‌ جريان‌. و اينطورند. اين‌ معناي‌ است‌ كه‌ وجود حكمت‌ شده‌. آنقدر خدا مهربانه‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ تو يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا بردار، خدا ده‌ قدم‌، من‌ ميگم‌ صد قدم‌، من‌ ميگم‌ خدا بي‌ نهايت‌ قدم‌ خدا برميداره‌ به‌ طرف‌ تو اينه‌ معنيش‌. تو هنوز يك‌ قدم‌ بيشتر برنداشتي‌، يك‌ توبه‌ كردي‌. آقا خدا آنقدر قدم‌ برداشته‌ كه‌ آن‌ كاري‌ كه‌ مي‌خواد در مرحلة‌ خلوص‌ كه‌ اقلا ده‌ دوازده‌ سال‌ طول‌ ميكشه‌ از همين‌ الان‌ شروع‌ كرده‌ بهت‌ بده‌ علي‌ الحساب‌ بهت‌ داده‌. زنش‌ درسته‌، بهت‌ اقتدا كرده‌. نميدونم‌ برادرت‌، پدرت‌، مادرت‌، اينها همه‌ به‌ طرف‌ تو آمدند و به‌ طرف‌ حق‌ و حقيقت‌ حركت‌ كردند. اين‌ آنچه‌ كه‌ گفتم‌ راجع‌ به‌ حكمت‌، آن‌ را در نظر داشته‌ باشيد و قدرش‌ را بدانيد و شكر خدا را بكنيد. مطلب‌ مهم‌ من‌ اين‌ بود و اگر يك‌ وقتي‌ شما ديديد هيچكس‌ به‌ شما نگرويده‌، اين‌ دليل‌ بر اين‌ نيست‌ كه‌ شما، چرا اگر نقصي‌ درتون‌ هست‌، دروغي‌ آمديد توي‌ اين‌ برنامه‌ نه‌ آن‌ را نميگم‌. حالا نقصتون‌ را برطرف‌ كنيد. حالا با صداقت‌ آمديد و كسي‌ هم‌ بهتون‌ گرايش‌ پيدا نكرده‌. اينجا، يعني‌ عقب‌ سر شما راه‌ نيفتاده‌، اينجا گاهي‌ ميشه‌ آنها يك‌ نقصي‌ درشون‌ هست‌. حالا آنطوري‌ كه‌ عايشه‌ خوب‌ يك‌ عمر با پيغمبر زندگي‌ كرد. حفصه‌ يك‌ عمر با پيغمبر زندگي‌ كرد. نميدونم‌ فرعون‌ يك‌ عمر با آسيه‌، زنش‌، زندگي‌ كرد. اينها جذب‌ نكردند. اينها مرده‌هايي‌ بودند در كنار زندگان‌. مرده‌ كه‌ ازش‌ چيزي‌ در نمي‌آد. اين‌ را شما بدونيد. البته‌ گاهي‌ هم‌ ميشه‌ انسان‌ خيلي‌ بايد كار بكنه‌ تا پيشرفت‌ بكنه‌ و موفق‌ بشه‌.
 خوب‌. امشب‌ طبق‌ تقويم‌ شب‌ اول‌ ماه‌ صفره‌. و انشاء الله‌ فردا نماز اول‌ ماه‌ را بخونيد براي‌ سلامتيتون‌ و زيارت‌ هم‌ كه‌ مشرف‌ ميشيد و ماه‌ صفر ماه‌ مصيبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بوده‌. چون‌ در اين‌ ماه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ در حال‌ اسارتند. شب‌ اول‌ ماه‌…

 

۱۴ شوال ۱۴۱۴-ظرفیتهای فکری مختلف،اخلاق ۷۱

 ظرفيتهاي‌ فكري‌ مختلف‌ اخلاق‌ 71

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ اهل‌ البيت‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 يكي‌ از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ اجتماعي‌، مسئلة‌ استعدادها و دركها و فهمهاي‌ مختلف‌ است‌. انسان‌ در دنيا بخاطر همين‌ اختلاف‌ فكري‌ و ظرفيتهاي‌ مختلف‌، در راههاي‌ مختلف‌ قرار گرفته‌ و هر كدام‌ به‌ يك‌ شغلي‌ مشغولند. روايات‌ زيادي‌ هست‌ در كتاب‌ شريف‌ اصول‌ كافي‌ در باب‌ ايمان‌ كه‌ ايمانها و مؤمنين‌ با هم‌ از نظر درجات‌ ايمان‌ تفاوت‌ دارند. هر كسي‌ داراي‌ يك‌ درك‌، يك‌ استعداد اگرچه‌ پروردگار متعال‌ روز اول‌ كه‌ ارواح‌ را خلق‌ فرمود، دو هزار سال‌ قبل‌ از ابدان‌، طبق‌ روايات‌ زياد، همه‌ را مساوي‌ خلق‌ كرد و عدالت‌ پروردگار هم‌ همين‌ را اقتضا دارد. همه‌ مساوي‌ بودند. كان‌ الناس‌ امة‌ واحده‌. همة‌ مردم‌ امت‌ واحد بودند، يك‌ حال‌. و نفس‌ و ما سواها. كه‌ كلمة‌ و ما سواها، قسم‌ به‌ كسي‌ كه‌ نفس‌ را مساوي‌ خلق‌ كرد، اشاره‌اي‌ است‌ به‌ اينكه‌ همة‌ انفس‌، همة‌ نفسها با هم‌ در ابتداي‌ خلقت‌ مساوي‌ بودند. ولي‌ در اثر برخوردها، تربيتها، محيطها، و در اثر ورود اينها به‌ دنيا در وضع‌ و اوضاع‌ مختلف‌، يك‌ عده‌ استعداد زيادي‌ پيدا كردند، يك‌ عده‌ استعداد كمتري‌ دارند. يك‌ عده‌ كار كردند ايمانشون‌ زيادتر شده‌، يك‌ عده‌ كار نكردند ايمانشون‌ تضعيف‌ شده‌. يك‌ عده‌ مرحلة‌ اول‌ ايمانند، يك‌ عده‌ در مرحلة‌ دوم‌ ايمان‌. و مراحل‌ ايمان‌ تفاوت‌ ميكند و استعدادها و شرح‌ صدرها هم‌ با هم‌ متفاوته‌. لذا در روايات‌ اصول‌ كافي‌، در باب‌ ايمان‌ و درجات‌ ايمان‌، ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌اند كه‌ كسي‌ كه‌ در مرحلة‌ ايمان‌ بالاتري‌ است‌، ايمانش‌ را نخواسته‌ باشه‌ تحميل‌ كنه‌ بر كسي‌ كه‌ در درجة‌ پائين‌تر ايمانه‌. و كسي‌ كه‌ در درجة‌ پائين‌ ايمان‌ هم‌ هست‌، نبايد بر كسي‌ كه‌ بالاتره‌ ايمانش‌ را تحميل‌ كنه‌. در روايات‌ هست‌ لو علم‌ الناس‌ كيف‌ خلق‌ الله‌ خلق‌ لم‌ يلم‌ احدا احدا. اگر مردم‌ مي‌دونستند كه‌ خلق‌ را خدا چه‌ جوري‌ خلق‌ كرده‌، همديگر را ملامت‌ نمي‌كردند. همه‌ مي‌رفتند يك‌ شغل‌ مي‌گرفتند اگر يك‌ فكر مي‌داشتند. همه‌ در يك‌ راه‌ قرار مي‌گرفتند. آنكه‌ با چه‌ زحمتي‌ خودش‌ را منتقل‌ ميكنه‌ به‌ مشهد مثلا براي‌ زندگي‌ در مشهد، اگر همة‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ همينجور فكر مي‌كردند، همه‌ مي‌آمدند توي‌ مشهد زندگي‌ مي‌كردند. ديگه‌ مشهد نبود، تمام‌ بيابانهاي‌ اطراف‌ مشهد خونه‌ ميشد و ازدحام‌ و جمعيت‌ و اينها. اگر همه‌ مثل‌ من‌ فكر مي‌كردند مي‌رفتند شايد روحاني‌ مي‌شدند و در اين‌ لباس‌ قرار ميگرفتند و باز كارهاي‌ ديگر مختل‌ بود. اگر همه‌ مثل‌ شما فكر مي‌كردند باز مثلا مهندس‌ و طبيب‌ و روحاني‌ نداشتيم‌. خداي‌ تعالي‌ روي‌ نظم‌ خاص‌ خودش‌ تمام‌ افراد را يك‌ مغز، در مغزشون‌ يك‌ جرياني‌ قرار داده‌، يك‌ اشاره‌اي‌ كرده‌، كه‌ او به‌ آن‌ راهي‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ كه‌ گفت‌ هر كسي‌ را بهر كاري‌ ساختند. مهر آن‌ را در دلش‌ انداختند. هر كسي‌ داراي‌ يك‌ شغل‌، يك‌ كاري‌، و اين‌ سبب‌ نظام‌ اجتماعي‌ شده‌. و روي‌ اين‌ اصل‌ اگر ما يكديگر را ملامت‌ بكنيم‌ بخاطر انتخاب‌ شغل‌، انتخاب‌ مسير، انتخاب‌ هدف‌، حتي‌ در طرز فكر، اشتباه‌ كرديم‌. البته‌ همه‌ بايد در مسير دين‌ قرار بگيرند و همه‌ بايد خودشون‌ را با دين‌ تطبيق‌ بدهند. اما همون‌ دين‌ و همون‌ ايمان‌ مي‌بينيد كه‌ مراتب‌ و مراحلي‌ دارد. يكي‌ مثلا فكر مي‌كند كه‌ مثلا بايد دائما نماز بخوانه‌، عبادت‌ كنه‌ و از اين‌ راه‌ كسب‌ بهشت‌ كنه‌ و از جهنم‌ نجات‌ پيدا كنه‌. يكي‌ با خودش‌ فكر ميكند كه‌ بايد كسب‌ معرفت‌ كنه‌، خدا را بشناسه‌، و شناختي‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار داشته‌ باشد و معرفت‌ اهميتش‌ از عبادت‌ بيشتره‌. يكي‌ فكر ميكنه‌ كه‌ علم‌ و فقه‌ و كمالات‌ ديني‌ اهميتش‌ بيشتره‌. يكي‌ فكر ميكند كه‌ مثلا علوم‌ مادي‌ اهميتش‌ و نفعش‌ براي‌ جامعه‌ بيشتره‌ و همينطور. اين‌ استعدادهاي‌ مختلف‌، اين‌ افكار مختلف‌ خدا هم‌ خواسته‌ همينطور باشه‌ و با انتخاب‌ خود افراد به‌ اين‌ مسائل‌ رسيده‌اند. ولذا لم‌ يرا احدا احدا. هيچكس‌ به‌ تركيب‌ كسي‌ دست‌ نزنه‌ و هيچكس‌ كسي‌ را ملامت‌ نكنه‌ و خداي‌ تعالي‌ يك‌ سر قضيه‌ در دست‌ اوست‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ دخالت‌ ما در آن‌ بخشي‌ كه‌ خدا در اختيار گرفته‌، فايده‌اي‌ نداره‌.

 روي‌ اين‌ اصل‌ ما يك‌ مطلبي‌ را در اول‌ زندگيم‌ بود و از اولي‌ كه‌ وارد درسهاي‌ طلبگي‌ شدم‌ اين‌ را يك‌ مدتي‌ دربارة‌ خودم‌ و بعد هم‌ دربارة‌ دوستانم‌ تشخيص‌ دادم‌. بخاطر اينكه‌ امشب‌ مي‌خواهيم‌ دفترهاي‌ آقايون‌ را بهشون‌ بديم‌ و برنامه‌ها تنظيم‌تر بشه‌ و منظم‌تر بشه‌، يك‌ مقدمه‌اي‌ عرض‌ ميكنم‌. كه‌ چون‌ مردم‌ مختلفند، افكار مختلفه‌، و ايمانها با هم‌ فرق‌ دارد، با همة‌ زحمتي‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ داره‌ بايد تك‌تك‌ روي‌ اشخاص‌ كار كرد. هيچوقت‌ نميشه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد در اين‌ خصوص‌ مربي‌ و استاد، اين‌ بخواد با يك‌ نسخة‌ واحده‌ همه‌ را ويزيت‌ كنه‌. نميشه‌. و نشده‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد شبهاي‌ دوشنبه‌ ما جلسه‌ تشكيل‌ ميديدم‌، بيشترش‌ براي‌ ملاقات‌ دوستانه‌، ملاقات‌ كنيم‌ دوستان‌ را و حضور و غيابشون‌ را احساس‌ كنيم‌. و الاّ حقيقت‌ مطلب‌ غير از اينهاست‌. در همين‌ جلسة‌ الان‌ افرادي‌ هستند كه‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ در اين‌ شبها مي‌زنم‌ خيلي‌ براشون‌ كمه‌ و با اينكه‌ صحبتها كاملا ساده‌ است‌ و براي‌ يك‌ عده‌ خيلي‌ زياده‌. و براي‌ يك‌ عده‌ هم‌، خوب‌، متناسبه‌. مثلا فرض‌ كنيد از باب‌ نمونه‌ در اين‌ مجلس‌ الان‌ اگر من‌ دربارة‌ نگهداري‌ انسان‌ خودش‌ را، صددرصد از گناهان‌ و حتي‌ از مكروهات‌ و حتي‌ از ترك‌ اولي‌ حرف‌ بزنم‌، در همين‌ مجلس‌ افرادي‌ هستند كه‌ از اين‌ مراحل‌ گذشته‌اند، ممكنه‌ عمل‌ نكنند. ولي‌ مسئله‌ خيلي‌ براشون‌ ساده‌ است‌. توي‌ همين‌ مجلس‌، من‌ ايني‌ كه‌ ميگم‌ علم‌ غيب‌ ندارم‌. هيچ‌ ادعائي‌ هم‌ من‌ ندارم‌. اما خوب‌ سني‌ از من‌ گذشته‌، آنقدر با افراد برخورد كردم‌، لااقل‌ سي‌ و يك‌ سالش‌ در اين‌ كانون‌ در بحث‌ و مناظره‌ بودم‌. لذا هرچي‌ هم‌ انسان‌ كودن‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ سي‌ و يك‌ سال‌، با عمر، شايد جمع‌ زيادي‌ از شما شايد به‌ اين‌ سن‌ نرسيديد، سي‌ و يك‌ سال‌ با مردم‌ برخورد داشته‌ باشه‌ و خوب‌ بررسيشون‌ بكنه‌، بالاخره‌ يك‌ چيزي‌ از همان‌ ملاقاتشون‌ مي‌فهمه‌ و مشاهده‌ ميكنه‌. و روي‌ اين‌ حساب‌ دقيقا جمعي‌ را من‌ در همين‌ مجلس‌ مي‌شناسم‌ كه‌ اينها نمي‌تونند قبول‌ كنند كه‌ يك‌ انسان‌ ممكن‌ باشه‌ كه‌ هيچ‌ گناه‌ نكنه‌. ميگن‌ نميشه‌، اين‌ كار چهارده‌ معصومه‌. حالا بحث‌ هم‌، قابل‌ بحث‌ هم‌ نيست‌. درك‌ بيشتر از اين‌ نيست‌، فهم‌ بيشتر از اين‌ نيست‌. انسان‌ بخواد با اينها بحث‌ بكنه‌ بيفايده‌ است‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر ميشد كس‌ ديگر هم‌ گناه‌ نكنه‌، خوب‌ چهارده‌ معصوم‌ بيشتر داشتيم‌ ديگه‌. بيشتر از چهارده‌ معصوم‌ مي‌داشتيم‌. اگر كسي‌ بنا بود تمام‌ كارهايش‌ براي‌ خدا باشه‌، ما، حيف‌ كه‌ نمي‌خوام‌ معرفي‌ بكنم‌. توي‌ همين‌ مجلس‌ افرادي‌ داريم‌ كه‌ شماها نمي‌شناسيد ولي‌ من‌ مي‌شناسم‌ كه‌ يك‌ دونه‌ كار براي‌ هواي‌ نفسشون‌ نمي‌كنند. يك‌ دونه‌ كار براي‌ خواستة‌ دلشون‌ نمي‌كنند. همة‌ كارهاشون‌ براي‌ خداست‌. و افرادي‌ هم‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ داريم‌ كه‌ شيطان‌ و هواي‌ نفس‌ آنها را وادار كرده‌ بيان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌. اگر يك‌ شب‌ آدم‌ بهشون‌ بگه‌ كه‌ آقا امشب‌ شما نيا. چرا من‌ نيام‌؟ من‌ دلم‌ مي‌خواد بيام‌. خوب‌ همينجا دل‌ بخواه‌، شما الان‌ گفتة‌ حضرت‌ موسي‌ و خضر را شنيديد، تا حدي‌ هم‌ خونديد. قصه‌اش‌ هم‌ مي‌دونيد. حضرت‌ خضر ميگه‌ ما سألته‌ عن‌ امري‌. من‌ اين‌ كارهايي‌ كه‌ كردم‌ هيچكدومش‌ را از دلبخواه‌ خودم‌ نكردم‌. اين‌ تضادي‌ كه‌ بين‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ خضر در اين‌ دو سه‌ تا مسئله‌ بوجود آمد پس‌ چي‌ بود؟ يكيشون‌، يك‌ مثقال‌ بايد بگيم‌، يك‌ مثقال‌ پائين‌تر از يكي‌ ديگه‌ بود. و الا اختلاف‌ نداشتند. دو تا معصوم‌ صددرصد معصوم‌ كه‌ هردوشون‌ معصوم‌ بودند. هم‌ حضرت‌ موسي‌ معصومه‌ هم‌ حضرت‌ خضر. چون‌ پيغمبران‌ نميشه‌ معصوم‌ نباشند. پس‌ اين‌ اختلاف‌ از كجاست‌؟ تا جايي‌ اختلاف‌ داشتند، يعني‌ اختلاف‌ مؤثر بود. ميگفت‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. اين‌ جداي‌ من‌ و توست‌. جدا شدند از هم‌. از هم‌ فاصله‌ گرفتند. دو تا پيغمبر معصوم‌ چرا ازهم‌ جدا شدند. براي‌ اينكه‌ يكي‌ ايمانش‌ قوي‌تر بود. يكي‌ ايمانش‌ ضعيف‌تر بود. سلمان‌ و ابي‌ ذر هر دو خوب‌ بودند، هر دو بزرگند. اما پيغمبر اكرم‌ به‌ سلمان‌ فرمود كه‌ آنچه‌ تو ميدوني‌ به‌ ابوذر نگو. ما علم‌ السلمان‌ ما في‌ القلب‌ ابي‌ ذر لكفره‌ و لو علم‌ ابي‌ ذر ما في‌ القلب‌ سلمان‌ لكفره‌. اگر سلمان‌ از دل‌ ابي‌ ذر اطلاع‌ داشته‌ باشه‌ تكفيرش‌ ميكنه‌ و اگر ابي‌ ذر هم‌ از دل‌ سلمان‌ اطلاع‌ داشته‌ باشه‌ تكفيرش‌ ميكنه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ سلمان‌ ناقصه‌، ايمانش‌ ضعيفه‌، ناقصه‌، آنكه‌ در درجة‌ نهم‌ از ايمانه‌. در عين‌ حال‌ مي‌بينه‌ ايمانش‌ ناقصه‌، يك‌ درجه‌ كم‌ داره‌. و ابي‌ ذر هم‌ يك‌ چيزهايي‌ از سلمان‌ مي‌شنوه‌ كه‌ نميتونه‌ هضمش‌ كنه‌. اينهم‌ او را تكفير ميكنه‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ يك‌ كلفت‌ داره‌ يك‌ نوكر. بنام‌ فضه‌ و قنبر. فضه‌ با اينكه‌ زنه‌ ايمانش‌ از قنبر بيشتره‌. قنبر آمد گفت‌ كو علي‌ بن‌ ابيطالب‌؟ فضه‌ گفت‌ رفته‌ به‌ آسمانها بين‌ افرادي‌ كه‌ در آسمانها هستند اختلافي‌ شده‌ ايشان‌ رفته‌ حل‌ كنه‌. اين‌ گفت‌ اي‌ كافر اين‌ حرفها را نزن‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بشري‌ است‌ مثل‌، آية‌ قرآن‌ هم‌ بعضي‌ها استدلال‌ ميكنند قل‌ انما بشر مثلكم‌. بشري‌ است‌ مثل‌ ما، اين‌ حرفها چيه‌؟ ببينيد قنبره‌، مرده‌. در عين‌ حال‌ هنوز. و واي‌ به‌ حال‌ آن‌ انساني‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ را درك‌ نكنه‌. يعني‌ حد خودش‌ را ندونه‌. فكر، خيال‌ كنه‌ كه‌ هر چه‌ او مي‌فهمه‌ همين‌ درسته‌ و هر چي‌ كه‌ ديگران‌ ميگند اين‌ درست‌ نيست‌. اين‌ خيلي‌ بده‌. يعني‌ در زندگي‌ بدتر از اين‌ چيزي‌ نيست‌. يعني‌ اگر به‌ اينجا رسيديد كه‌ به‌ مسموعاتتون‌ توجه‌ كرديد، به‌ آنچه‌ كه‌ شنيديد توجه‌ كرديد، به‌ آنچه‌ كه‌ خودتون‌ رسيديد متحجر شديد، همين‌ را حقيقت‌ دونستيد، اين‌ شما بدونيد كه‌ همينجا مرديد و رو به‌ كمال‌ نمي‌ريد. اگر سلمان‌ بگه‌، اگر ابيذر بگه‌ سلمان‌ بيخود ميكنه‌، آنچه‌ كه‌ من‌ هستم‌ درسته‌. ابيذر همينجا مرده‌ ديگه‌ قدم‌ به‌ مرحلة‌ دهم‌ از ايمان‌ نميتونه‌ بگذاره‌. و اينطور انسان‌ نبايد باشه‌. همه‌ با هم‌ اختلاف‌ دارند، يكي‌ به‌ مقام‌ مخلصين‌ ميرسه‌، مخلص‌ بدونيد اين‌ صفت‌، اسم‌ مفعوله‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ خالص‌ شده‌ است‌. خالص‌ خالص‌. اين‌ شخص‌ خالص‌ محاله‌ كه‌ براي‌ غير خدا كار بكنه‌. محاله‌ها. و الاّ خالص‌ نيست‌. تا كه‌ توي‌ فكرش‌ آمد كه‌ من‌ برم‌ بهشت‌، آنجا جاي‌ خوبي‌ است‌ براي‌ خوشگذراني‌ و خدا را منظور نكرد. اين‌ مخلِص‌ ممكنه‌ باشه‌ ولي‌ مخلَص‌ نيست‌. يعني‌ بهرحال‌ بهشت‌ است‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نعمت‌ است‌ و خوشگذراني‌ است‌ و رفاه‌ است‌ و آسايش‌. به‌ مجرد، اين‌ شخص‌ مخلَصه‌. مخلَص‌ اينطوريه‌ كه‌ اين‌ را اصلا فكر نميكنه‌، فكر نميكنه‌. و شخصي‌ كه‌ مرحلة‌ پائين‌تره‌ نميتونه‌ بفهمه‌ كه‌ چطور ميشه‌ مخلصين‌ اينطوري‌ باشند. الان‌ ممكنه‌ توي‌ مجلس‌ ما يك‌ عده‌اتون‌ نفهميد. براي‌ بهشت‌ نباشه‌. براي‌ ترس‌ از جهنم‌ هم‌ نباشه‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ من‌ چرا عبادت‌ كنم‌؟ خيلي‌ ساده‌ رد ميكنه‌. و اين‌ درست‌ نيست‌، رد كردنش‌ درست‌ نيست‌. توي‌ اين‌ مجلسها ممكنه‌ كسي‌ باشه‌ بگه‌ اصلا معقول‌ نيست‌ من‌ براي‌ نميدونم‌ نعمتهاي‌ بهشت‌، براي‌ خود بهشت‌، من‌ عبادت‌ و بندگي‌ خدا را بكنم‌. يك‌ مثال‌ مي‌زنم‌. چون‌ اين‌ را مطرح‌ كردم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مثال‌ را مي‌زنم‌. فرض‌ كنيد يك‌ كارگر افغاني‌ كه‌ هيچ‌ شما را نمي‌شناسه‌ بريد از سر گذر بياريد كار كنه‌. رفيق‌ صميمي‌اتون‌ هم‌ مي‌آد خونه‌اتون‌ كار بكنه‌. هر دو يك‌ كار ميكنند. توي‌ فكر اين‌ رفيق‌ صميمي‌اتون‌ محاله‌ بياد كه‌ چقدر اين‌ فلاني‌ پول‌ ميده‌ به‌ من‌ و اگر كمتر پول‌ ميده‌ من‌ كمتر كار كنم‌. و اگر بيشتر پول‌ بده‌ بيشتر كار بكنم‌. در همون‌ لحظه‌ توي‌ فكر اين‌ كارگر باصطلاح‌ بيگانه‌ كه‌ هيچ‌ شما را نمي‌شناسه‌، محاله‌ كه‌ بياد من‌ روي‌ محبت‌ كار كنم‌ و براي‌ خاطر دوستي‌ به‌ او كاري‌ بكنم‌. ببينيد دو نفر كارگر، هر دو با هم‌ آمدند توي‌ خانة‌ شما دارند كار مي‌كنند، هر دوي‌ اين‌ دو نفر هم‌ دارند كار مي‌كنند. اما يك‌ فكر اين‌ داره‌ كه‌ محاله‌ توي‌ مغز او بره‌، يك‌ فكر هم‌ او داره‌ كه‌ محاله‌ بياد توي‌ مغز اين‌. اگر سفرة‌ دلشون‌ را اين‌ دو تا كارگر خوب‌ كنار فرض‌ كنيد ساختمان‌ شما نشستند و سفرة‌ دلشون‌ را باز كنند. اين‌ ميگه‌ تو احمقي‌ اين‌ ميگه‌ تو احمقي‌. اينطوري‌ هست‌ يا نيست‌؟ خيلي‌ ساده‌ آدم‌ اين‌ را مي‌فهمه‌ مگر اينكه‌ نخواسته‌ باشه‌ بفهمه‌. و الاّ خيلي‌ ساده‌ است‌. اين‌ كارگر بيگانه‌ ميگه‌ كه‌ تو مگه‌ ديوانه‌ شدي‌؟ اگر براي‌ پول‌ كار نميكني‌ پس‌ براي‌ چي‌ كار ميكني‌؟ او هم‌ ميگه‌ تو مگر اينقدر پستي‌ كه‌ براي‌ پول‌ كار كني‌؟ نه‌. به‌ همديگه‌ كار نداشته‌ باشيد، دست‌ به‌ تركيب‌ همديگه‌ نزنند. اون‌ بگذارند كار خودش‌ را بكنه‌ اون‌ هم‌ بگذارند كار خودش‌ را بكنه‌. و اين‌ دو تا نزد اون‌ باصطلاح‌ صاحب‌ كار دو رتبه‌ دارند. يكي‌ رتبة‌ پوليه‌ يكي‌ هم‌ رتبة‌ محبتيه‌. و رتبه‌هاشون‌ هم‌ بهم‌ نميخوره‌، هيچ‌ به‌ هم‌ نميخوره‌.

 بنابراين‌ مردم‌ با هم‌ مساوي‌ نيستند. اين‌ مختصري‌ مي‌خواستم‌ مقدمه‌ عرض‌ كنم‌ براي‌ اين‌ مطلب‌. كه‌ بسيار كار مشكلي‌ است‌. همين‌ امروز بود يا ديروز در دفتر كانون‌ يك‌ آقايي‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ مثلا چرا حاج‌ ملا آقاجان‌ دو سه‌ نفر بيشتر افراد و تربيت‌ شدگان‌ نداشته‌ ولي‌ مثلا شما اينطور، گفتم‌ اولا من‌ را با ايشان‌ مقايسه‌ نكن‌، او خيلي‌ مرد بزرگي‌ بود. و بعد اين‌ مطلب‌ را گفتم‌. گفتم‌ كه‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ ايشان‌ بود، در آنموقع‌ مردم‌ يك‌ چنين‌ اقبالي‌، يك‌ چنين‌ رشد فكري‌، يك‌ چنين‌ دركي‌ نداشتند. خدا ميدونه‌ از روحانيين‌ زنجان‌ بودند در آنوقت‌ كه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را، چه‌ عرض‌ كنم‌، از يك‌ آدم‌ عادي‌ هم‌ پست‌ترش‌ مي‌دونستند. و او هم‌ شايد گاهي‌ كارهايي‌ ميكرد كه‌ اونها همينجور فكرش‌ كنند و در روحانيين‌ زنجان‌ همانوقت‌ كسي‌ بود كه‌ او را بعد از امام‌ زمان‌، اول‌ ولي‌ خدا مي‌دونستند. خوب‌ اين‌ دو تا فكره‌ در مقابل‌ دربارة‌ يكنفر. يكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را يك‌ بشري‌ مسئله‌دون‌ داراي‌ ولايت‌ تشريعي‌ ميدونه‌. يك‌ نفر هم‌ او را يد الله‌ و داراي‌ ولايت‌ تكويني‌ و بلكه‌ ميگه‌ ما سوي‌ الله‌ تحت‌ اختيار اوست‌. اينها عقائد، زياد. افكار زياد و اختلافات‌ هم‌ زياد. بنابراين‌ همانطوري‌ كه‌ متوجه‌ هستيد خيلي‌ خوشحالم‌ كه‌ بعضي‌ از شماها خوب‌ توي‌ اين‌ مسئله‌ متوجه‌ايد. همانطوري‌ كه‌ متوجه‌ هستيد بايد تك‌تك‌، فرد فرد به‌ افراد رسيدگي‌ كرد. و روي‌ همين‌ حساب‌ ما آخر ماه‌ رمضان‌، يعني‌ ماه‌ رمضان‌، جلسات‌ شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ فرصت‌ خوبي‌ بود براي‌ اينكه‌ دوستانمون‌ را بشناسيم‌. هر شب‌ مي‌ديدمشون‌. خوب‌ روزها هم‌ كه‌ روزه‌ گرفته‌ ميشد هم‌ آنها نوراني‌ بودند و هم‌ ما يك‌ خورده‌اي‌ از گناهانمون‌، از بديهامون‌ دور شده‌ بوديم‌. طبعا ماه‌ رمضان‌ همينطوره‌، همه‌، شيطون‌ هم‌ كه‌ طبعا دست‌ و بالش‌ بسته‌ است‌ و يك‌ خورده‌اي‌ باصطلاح‌ مشاهدة‌ بعضي‌ از مسائل‌ شد. لذا گفتم‌ كه‌ تمام‌ دفترها را بياريد ما يك‌ بررسي‌ بكنيم‌. بررسي‌ كرديم‌. تنها كسي‌ كه‌ خيلي‌ به‌ ما كمك‌ كرد جناب‌ آقاي‌ نعمتي‌ بودند كه‌ خيلي‌ به‌ ما كمك‌ كردند. ساير رفقا متأسفانه‌ يا مسافرت‌ رفتند يا كمك‌ نكردند. بهرحال‌ ايشان‌ خيلي‌ زحمت‌ كشيدند. ماهم‌ خوب‌ كنارشون‌. و لذا امشب‌ دفترهاي‌ آقايون‌ بهشون‌ داده‌ ميشه‌، همه‌. مطالبي‌ هم‌ كه‌ توي‌ دفترهايتون‌ نوشتيد، همه‌ حالات‌، يك‌ عده‌ هيچي‌ ننوشتند. يا حالش‌ را نداشتند، يا چيزي‌ نداشتند بنويسند يا بهرحال‌ وقتش‌ را نداشتند. هيچي‌ ننوشتند، هيچي‌. لازم‌ هم‌ نيست‌ زياد توي‌ دفتر چيز بنويسيد. يك‌ عده‌ حالات‌ خودشون‌ را نوشتند. خوابهاي‌ خوبي‌ ديدند، مكاشفاتي‌ داشتند، مسائلي‌ داشتند نوشتند. يك‌ عده‌ هم‌ خوب‌ تازه‌ هستند، هنوز طبعا فرصت‌ براي‌ چيز نوشتن‌ نكردند. و كلا، الا يك‌ نفر كه‌ اشتباه‌ كرده‌، خيال‌ ميكرده‌ فرض‌ كنيد دفتر مال‌ سؤال‌ كردن‌ و ايراد گرفتن‌ و اشكال‌ كردنه‌. و الاّ بقيه‌ متوجه‌ بودند كه‌ دفتر براي‌ چي‌ هست‌. ولذا همه‌ درست‌ نوشتند. خوب‌ هم‌ نوشتند. و تقريبا همانطوري‌ كه‌ ما مي‌شناختيم‌ و شناختيد، نه‌ از راه‌ علم‌ غيب‌ها. از راه‌ معاشرت‌ همانطوري‌ بوده‌ و لذا دفترها امشب‌ بهتون‌ داده‌ مي‌شه‌ ولي‌ من‌ به‌ اين‌ مسئله‌ رسيدم‌ در اثر گرفتن‌ دفترهاي‌ شما و نگاه‌ كردن‌ كه‌ اگر بخواهيد انشاء الله‌ همتون‌، انشاءالله‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد، و اگر خواسته‌ باشيد انشاء الله‌ به‌ كمال‌ مطلوب‌ برسيد بايد من‌ خودم‌ را بيشتر در اختيار آقايون‌ بگذارم‌ منتهي‌ در يك‌ حد منظبتي‌. لذا روزهاي‌ شنبه‌، روزهاي‌ يك‌ شنبه‌، روزهاي‌ سه‌ شنبه‌ اين‌ سه‌ روز در هفته‌. از ساعت‌ ده‌ تا ساعت‌ يازده‌. همينطور مي‌شه‌ ديگه‌. توي‌ دفترهاتون‌ نوشته‌ شده‌ از ساعت‌ نه‌ تا يازده‌. منتهي‌ يك‌ ساعت‌ مال‌ خانمهاست‌. از ساعت‌ ده‌ تا ساعت‌ يازده‌. با ساعتهاي‌ جديدها، ساعت‌ ديگه‌ جديد و قديم‌ نداره‌.

 من‌ در همين‌ جا هر روز از اين‌ سه‌ روز حالا احتمال‌ داره‌ يك‌ روز باز بعد اضافه‌ بشه‌ من‌ در اختيار آقايون‌ هستم‌. منتهي‌ هر روزي‌ تقريبا در اين‌ مدت‌ شايد بتونيم‌ پنج‌ نفر، الي‌ شش‌ نفر را انشاء الله‌ باهاشون‌ خصوصي‌ صحبت‌  كنيم‌. روي‌ ترتيب‌ روي‌ حساب‌، هر كدوم‌ سؤالي‌ دارند، بحثي‌ دارند، البته‌ اقلا ماهي‌ يك‌ دفعه‌ ببينمشون‌. و كمتر البته‌ كار بيخودي‌ هم‌ نداشته‌ باشند. يك‌ وقت‌ مي‌يان‌ اينجا مي‌نشينن‌ بيكارند طبعا اونهايي‌ كه‌ كار ندارند كمتر مي‌يان‌ اونهايي‌ كه‌ كار دارند بيشتر مي‌يان‌. خودتون‌ را به‌ من‌ بيكار معرفي‌ نكنيد. روزها انشاء الله‌ تشريف‌ مي‌يارن‌ و من‌ در رأس‌ ده‌ دقيقه‌، چون‌ بيشتر ضرورت‌ نداره‌. من‌ اگر كه‌ انشاء الله‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوابهاتون‌ را بنويسيد كه‌ براي‌ من‌ خواب‌ تعريف‌ نكنيد مگر يك‌ خواب‌ فوق‌ العاده‌اي‌ باشه‌ كه‌ خوب‌ مؤثر باشه‌. خيلي‌ فوق‌ العادگي‌ داشته‌ باشه‌، خيلي‌ زيادها. اين‌ مسائلتون‌ را مشكلاتتون‌ را خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مخصوصا من‌ از كسي‌ بيشتر خوشم‌ مي‌ياد كه‌ دربارة‌ مراحلش‌ صحبت‌ كنه‌. مربوط‌ به‌ مراحلتون‌ تعيين‌ شده‌ كه‌ در چه‌ روزي‌ كيا بيان‌ در دفترهاي‌ آقايون‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ در چه‌ روزي‌ كي‌ مي‌تونه‌ بياد لازم‌ هم‌ نيست‌ آمدنش‌ مي‌تونه‌ بياد.

 و روزي‌ پنج‌ نفر اگر انشاء الله‌ به‌ همين‌ ترتيب‌ جلو بره‌ ما همة‌ شماها را انشاء الله‌ در ماه‌ لااقل‌ يك‌ دفعه‌ كاملا زيارت‌ مي‌كنيم‌ و به‌ سؤالاتتون‌ جواب‌ مي‌ديم‌ و من‌ واقعا من‌ شرمنده‌ مي‌شم‌ بعضيها ده‌ روز مي‌يان‌ واي‌ مي‌ايستند و مي‌گن‌ آقا ما يك‌ سؤال‌ داريم‌ من‌ نمي‌تونم‌ افراد دور من‌ را گرفتن‌ من‌ نمي‌تونم‌ جواب‌ بدم‌ و واجب‌ هم‌ هست‌ چون‌ حتما بايد اين‌ برسي‌ بشه‌. وروي‌ اين‌ حساب‌. خوب‌ ياداشت‌ كنيد خوب‌ متوجه‌ باشيد شاعت‌ نه‌ تا ده‌، ده‌ تا يازده‌ ببخشيد. ده‌ تا يازده‌ انشاء الله‌ تشريف‌ بياريد اگر پنج‌ نفر قبل‌ از شما آمدند از من‌ وقت‌ گرفتن‌ يا تلفني‌ وقت‌ گرفتن‌ يا از آقاي‌ نعمتي‌ وقت‌ گرفتن‌ ديديد پنج‌ نفر نشستن‌ بريد يك‌ روز ديگه‌ بياييد. مثل‌ اينكه‌ نوبت‌ نمي‌شه‌. و روزي‌ پنج‌ نفر الي‌ شش‌ نفر. يك‌ نفر هم‌ براي‌ زوار  مي‌گذاريم‌ چون‌ اونها هم‌ بالاخره‌ حق‌ دارند و تشريف‌ بيارن‌ اگر با دفترشون‌ تشريف‌ بيارن‌ خيلي‌ بهتر، روشن‌تر اگر هم‌ نه‌ تشريف‌ بيارن‌ خصوصي‌ بنشينيم‌ باهاشون‌ صحبت‌ كنيم‌، و انشاء الله‌ مسائلشون‌ را حل‌ كنيم‌ و باهاشون‌ صحبتهاي‌ ضروري‌ را بكنيم‌ و خيلي‌ مقيد باشيد آقايون‌ كه‌ صحبتهاي‌ متفرقه‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ نشه‌، فقط‌ دو چيز اگر اشكالي‌ در خودتون‌ مي‌بينيد خدمتون‌ عرض‌ شود بگيد تا اشكال‌ رفع‌ بشه‌، اگر اشكالي‌ هم‌ در بنده‌ مي‌بينيد كه‌ خيلي‌ متشكر مي‌شيم‌ كه‌ انشاء الله‌ بيان‌ كنيد. و اين‌ راه‌ پر نشيب‌ و فرازي‌ كه‌ خدا مي‌دونه‌، شماها نمي‌دونيد اكثرتون‌  نمي‌دونيد كه‌ چقدر سنگها توي‌ اين‌ راه‌ مي‌افته‌، چقدر افراد ضعيفمون‌ متأسفانه‌، افراد ساده‌ لوحمون‌، افراد چه‌ جوري‌ عرض‌ كنم‌ يك‌ خرده‌ كم‌ سوادمون‌ تحت‌ تأثير افراد شيطان‌ سيرت‌ قرار مي‌گيرند و چه‌ حرفهايي‌ به‌ اينها گفته‌ مي‌شه‌ كه‌ اصلا اساسي‌ نداره‌. ولي‌ سنگها را ما تحمل‌ مي‌كنيم‌ و ما به‌ اصطلاح‌ همين‌ جور هضم‌ نفس‌ مي‌كنيم‌ خدمتتون‌ عرض‌ بشود كه‌ جلوي‌ پاي‌ شماها نمي‌گذاريم‌ اين‌ سنگها مانع‌ پيشرفت‌ شماها بشه‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد شش‌ دنگ‌ حواستون‌ را اولا بديد و هر كس‌ غير از اين‌ بكنه‌ از ما نيست‌ يعني‌ واقعا وقت‌ ما را هم‌ مي‌گيره‌ وقت‌ خودش‌ را هم‌ مي‌گيره‌ و جزء همين‌ سنگهاست‌ كه‌ انشاءالله‌ امام‌ زمان‌ از سر راه‌ برش‌ مي‌داره‌ ولي‌ جدا تقاضا از دوستان‌ مي‌كنم‌ از برادران‌ عزيزم‌ از انشاء الله‌ از ياران‌ امام‌ زمان‌ تقاضا مي‌كنم‌ حرفهايي‌ را كه‌ براتون‌ خيلي‌ ضرورت‌ داره‌ انشاء الله‌ سؤال‌ بكنيد و بپرسيد و همش‌ به‌ فكر ترقيات‌ و روحيات‌ و كمالاتتون‌ باشيد.

 بعضي‌ از شماها گاهي‌ يك‌ سال‌، يك‌ سال‌ هم‌ بيشتر توي‌ يك‌ مرحله‌ هستيد يك‌ مقدارش‌ تقصير منه‌ يك‌ مقدارش‌ هم‌ تقصير خودتون‌. يك‌ مقدارش‌ كه‌ تقصير منه‌، من‌ نرسيدم‌ ديدم‌ ضعيفيد، گفتم‌ حالا بگذار ببينيم‌ همچين‌ لگان‌ لگان‌ داره‌ مي‌ياد، يك‌ مقدارش‌ هم‌ تقصير خودتونه‌ كه‌ چرا لگان‌ لگان‌ باشيد. بنابر اين‌ انشاء الله‌ امشب‌ دفترهاتون‌ بهتون‌ داده‌ مي‌شه‌ و از امشب‌ يك‌ آغاز، انشاء الله‌ يك‌ برنامة‌ جديتر و بهتر و من‌ هم‌ در اختيار شما بيشتر و اميد واريم‌ انشاء الله‌ بتونيم‌ يك‌ جوري‌ باشيم‌ اونچه‌ كه‌ خدا و پيغمبر و امام‌ زمان‌ مي‌پسنده‌ همان‌ باشيم‌.

 خوب‌ و اينكه‌ اين‌ جلسة‌ شبهاي‌ دوشنبه‌ از اين‌ به‌ بعد براي‌ تذكرات‌ و براي‌ يغظه‌ است‌، براي‌ بيداري‌ است‌ و با كمال‌ معذرت‌ چون‌ افراد خيلي‌ سطحشون‌ با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌ با كمال‌ معذرت‌ ديگه‌ تو حرفهاي‌ عميق‌ و بعضي‌ از مسائل‌ غير قابل‌ هضم‌ نمي‌ريم‌. ولي‌ بايد بيائيد انشاء الله‌. اين‌ جلسة‌ ملاقاته‌ كه‌ بايد تشريف‌ بياريد. ولي‌ انشاء الله‌ براي‌ اين‌ جلسه‌، من‌ از اول‌ اسمش‌ را گفتم‌ براي‌ بيدار نگه‌داشتنه‌. انسان‌ توي‌ مسافرت‌، توي‌ اتوبوس‌ نشسته‌، رفيق‌ پهلوييش‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود مي‌بينه‌ داره‌ چرت‌ ميزنه‌. هي‌ گاهي‌ يك‌ سقلمه‌اش‌ ميزنه‌ كه‌ آقا پاشو، چرت‌ نزن‌، انشاء الله‌ الان‌ مي‌رسيم‌، يك‌ ساعت‌ ديگه‌ مي‌رسيم‌. حالا ما هم‌ مي‌خواهيم‌ شما چرت‌ نزنيد كه‌ انشاء الله‌ برسيم‌. چون‌ هر لحظه‌، حتي‌ عجيب‌، در انجيل‌ هم‌ حتي‌ دارد كه‌ اون‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ ممكن‌ است‌ كه‌ يك‌ دفعه‌اي‌ بيايد. ممكنه‌، حتي‌ اين‌ تعبيرات‌ داره‌ حتي‌ ممكنه‌ نصف‌ شب‌ بياد، ممكنه‌ صبح‌ بياد، ممكنه‌ روز بياد، ممكنه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود در حين‌ غفلت‌ شما بياد ولي‌ شما غافل‌ نباشيد و آماده‌ باشيد. در آيات‌ قرآن‌ هم‌ كه‌ تصريح‌ شده‌ و در روايات‌ هم‌ تصريح‌ شده‌ و علت‌ اينكه‌ وقت‌ هم‌ تعيين‌ نميشه‌ براي‌ همين‌ جهته‌. و لذا انشاء الله‌ طوري‌ نباشه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يكي‌ از اصحاب‌ رسول‌ الله‌، ايشان‌ مي‌گفت‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ من‌ روايتش‌ را نوشتم‌، كه‌ خدايا يك‌ وقتي‌ مرگ‌ به‌ من‌ برسه‌ كه‌ من‌ در حال‌ بيداري‌ باشم‌، در حال‌ غفلت‌ نباشم‌. حالا شماها هم‌ انشاء الله‌ امام‌ زمانتون‌ بايد يك‌ وقتي‌، يعني‌ هر وقت‌ اومد شما، چون‌ معلوم‌ نيست‌ كي‌ بياد شما بايد دائما در حال‌ بيداري‌ باشيد. اين‌ شبهاي‌ دوشنبه‌، اين‌ همون‌ سقلمه‌ زدنه‌ كه‌ آقا چرت‌ نزنيد و  انشاء الله‌ براي‌ بيدار نگهداشتن‌ دوستان‌ اين‌ جلسه‌ شبهاي‌ دوشنبه‌ هست‌ و لذا همه‌ هم‌ بايد بيدار باشند. همون‌ كه‌ در مرحلة‌ اوله‌، و همون‌ هم‌ كه‌ در مرحلة‌ آخره‌. چون‌ هر كجا كه‌ چرت‌ بزنيد كلاهتون‌ پس‌ معركه‌ است‌. هر كجا خوابتون‌ ببره‌ مي‌بينيد مي‌افتيد توي‌ حوض‌. يك‌ وقتي‌ با آقاي‌ فاني‌ مسافرت‌ مي‌رفتيم‌، گفتم‌ آقاي‌ فاني‌ يك‌ وقتي‌ چرت‌ نزن‌ مي‌بيني‌ يك‌ وقتي‌ بعله‌…! حالا خداي‌ نكرده‌ مي‌افتيد دست‌ و پات‌ شكست‌، نتونستي‌ بعد با ما همراه‌ باشي‌. نتونستي‌ به‌ مقصد برسي‌، چرت‌ نزنيد. تا ديديد كه‌ يك‌ حالت‌ چرتي‌، خوابي‌ بهتون‌ دست‌ داد، اقلا بيدار بشيد كه‌ خواب‌ گاهي‌ منتهي‌ به‌ مرگ‌ انسان‌ ميشه‌. و ما اكثر اين‌ افرادي‌ كه‌ مغرور به‌ دو كلمه‌ چيز شنيدن‌ و دو كلمه‌ چيز خوندن‌ و يك‌ دو قلم‌ عبادت‌، هستند؛ اكثرا در همون‌ عبادت‌، در همون‌ علم‌، در همون‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود خورده‌ سواد، به‌ قول‌ بعضي‌ها خورده‌ سواد، در همونجا خوابشون‌ مي‌بره‌ و بعد هم‌ مي‌ميرند. اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد الم‌تر الي‌ الذين‌ اوتوا نصيبا من‌ الكتاب‌. يك‌ چيزي‌، يك‌ نسيمي‌ از خوندن‌ و نوشتن‌ و حالا قرآن‌ ياد گرفتند. نصيبا من‌ الكتاب‌. يؤمنون‌ بالجبت‌ و الطاغوت‌. اين‌ در اثر همين‌ غرور گاهي‌ ميشه‌ ميگند ما هستيم‌ ديگه‌. شخصيت‌ ما، همة‌ حرفها اشكال‌ داره‌ و همة‌ حرفها نادرست‌ است‌ و هر چي‌ را نمي‌فهمند قبول‌ نمي‌كنند. ايمان‌ به‌ جبت‌ و طاغوت‌ مي‌آرن‌. كه‌ جبت‌ و طاغوت‌ در روايات‌ داره‌ ابابكر و عمرند. و يقولون‌ هولاء اهدا من‌ الذين‌ آمنوا سبيلا. ميگن‌ اينها بهتر ما را هدايت‌ مي‌كنند به‌ راه‌ خدا تا علي‌ بن‌ ابيطالب‌. انسان‌ را به‌ آنجا ميرسونه‌. مني‌ كه‌ شايد مثلا چهل‌ سال‌ ميشه‌ دارم‌ درس‌ ميخونم‌، اگر مغرور شدم‌ به‌ همين‌ يعني‌ همون‌ كلمه‌ كه‌ گفتم‌ها، اون‌ را روي‌ غرور گفتم‌؛ مغرور شدم‌ به‌ اون‌ درسهايي‌ كه‌ خوندم‌ خداي‌ نكرده‌، من‌ توي‌ اين‌ مرحله‌ مردم‌ و بوي‌ تعفنم‌ را واقعا دماغها را مي‌سوزانه‌. آخه‌ بعضي‌ تعفنها بقدري‌ تيز و بده‌ كه‌ انسان‌ حالش‌ بهم‌ مي‌خوره‌. و اگر شما هم‌ با دو سه‌ كلمه‌اي‌ كه‌ اينجا، آخه‌ يك‌ وقت‌ نگيد من‌ شدم‌ طاووس‌ عليين‌ و از اولياء خدا شدم‌ و مردم‌ برن‌ رد كارشون‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اينها كيند ديگه‌؟! اين‌ حرفها نباشه‌. من‌ در مسائلي‌ كه‌ قبلا گفتم‌، گفتم‌ اوليائش‌ را خداي‌ تعالي‌ در ميان‌ مردم‌ مخفي‌ كرده‌، البته‌ توئي‌ كه‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ مي‌آي‌ توي‌ راهي‌. شايد هم‌ انشاء الله‌ به‌ مقصد هم‌ برسي‌. اگر لقد نزني‌، اگر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حواست‌ پرت‌ نشه‌، اگر اشتباه‌ نكني‌، اگر غرور نگيردت‌، خيلي‌ اگر داره‌، انشاء الله‌ ميرسي‌. اما فكر نكني‌ آني‌ كه‌ نمي‌آد توي‌ اين‌ جلسه‌، پس‌ او كيه‌ ديگه‌؟ يك‌ وقت‌ مي‌بيني‌ او استاد كله‌، استاد تو كه‌ نه‌، استاد استاد تو بايد شاگردي‌ او را بكنه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ بهم‌، حالا كي‌ خبر داده‌ بود نميدونم‌، خبر دادند كه‌ يكي‌ از اولياء خدا در فلان‌ كاروانسراست‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ هست‌. برو ديدنش‌. ماپا شديم‌ رفتيم‌ دم‌ در كارونسرا، آنوقتها البته‌ هتل‌ و مسافرخانه‌…(قطع‌ صداي‌ نوار)

 دالاندار مي‌گفتند آنوقتها. به‌ دالاندار گفتيم‌ شما يك‌ زحمتي‌ بكش‌ اجازه‌ بگير از آقا كه‌ ما بريم‌ خدمتشون‌. گفت‌ آن‌ آقا! گفت‌ يك‌ پيرمردي‌ آنجا افتاده‌، در اطاقش‌ هم‌ باز است‌ و من‌ شخصيت‌، دالانداره‌ ميگفت‌ من‌ شخصيتم‌ ايجاب‌ نميكنه‌ كه‌ برم‌ از او اجازه‌! برو. ميگفت‌ هر چي‌ كرديم‌ نشد. رفتيم‌ بالا. رفتيم‌ بالا، هنوز من‌ به‌ در اطاقش‌ نرسيده‌ بودم‌ صداش‌ بلند شد ميكده‌ حمام‌ نيست‌، سرزده‌ داخل‌ مشو. ما خشكمون‌ زد. همانجا وايستاديم‌. بعد به‌ ما گفت‌ حالا بيا. اجازه‌ فرمودند. اصلا ديدم‌ عجب‌ مهريري‌ از علمه‌، اما اصلا به‌ قيافه‌اش‌ نمي‌آد. مثل‌ يك‌ آدم‌ مفلوك‌ باصطلاح‌، نه‌ كثيف‌، نه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ از نظر ظاهر مخالف‌ دين‌. نه‌. ساده‌. خوب‌. لباسش‌ خيلي‌ كم‌ قيمت‌، آن‌ گوشه‌… كه‌ من‌ پدرم‌ بعدها با آن‌ شخص‌ آشنا شده‌ بود، البته‌ مستقلا ايشان‌ آشنا شده‌ بود. مرحوم‌ آقاي‌ كلباسي‌ بود، از علماي‌ بسيار بزرگ‌ مشهد، از اولياء خدا بود. چون‌ من‌ آنهايي‌ كه‌ از اولياء خدا هستند، از مرجعي‌ كه‌ از اولياء خدا نيست‌ و تزكية‌ نفس‌ نكرده‌، او را بالاترش‌ مي‌دونم‌. ايشان‌ مرحوم‌ آقاي‌ كلباسي‌، دو تا آقاي‌ كلباسي‌ در مشهد داشتيم‌. پيرمردها نگن‌ كه‌ اون‌ آقاي‌ كلباسي‌ كه‌ ما مي‌شناختيم‌ همچين‌ آدمي‌ نبود. نه‌. يكي‌ معروف‌ بود، يكي‌ هم‌ نامعروف‌. در تقي‌ المحله‌ خانه‌اشون‌ بود. اين‌ پدر زن‌ اين‌ آقاي‌ خزعلي‌، ايشان‌ بسيار مرد بزرگواري‌ بود. من‌ مستجاب‌ الدعوه‌ مي‌دونستمش‌. من‌ كوچيك‌ بودم‌ ايشان‌ فوت‌ كرد. ايشان‌ معرفي‌ كرده‌ بود آن‌ آقا را كه‌ در همان‌ كارونسرا به‌ پدر ما. قبل‌ از اينكه‌ ما اصلا با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آشنا بشيم‌. وقتي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ قضيه‌ را گفت‌ پدر ما گفت‌ اِ من‌ ايشان‌ را ارادت‌ دارم‌، ميرم‌ خدمتشون‌. ايشون‌ گفت‌ قدر او را بدون‌. از بزرگان‌ بود و هيچكس‌ نمي‌شناخت‌. حتي‌ ميگم‌ آن‌ دالاندار كارونسرا مي‌گفت‌ اي‌ آقا! اجازه‌ بگيريد. ما وارد ميشيم‌ اين‌ حرفها نيست‌. در بين‌ مردم‌ اولياء خدا زيادند. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد ما يك‌ چيزي‌ شدم‌ و آنها كي‌ هستند و ما همة‌ مردم‌ را بصورت‌، خيال‌ نكنيد آني‌ كه‌ پاچال‌ وايستاده‌ و تا قرون‌ آخر از مردم‌ پول‌ ميگيره‌، عجب‌ محب‌ دنيايي‌ است‌. نه‌. ممكنه‌ هيچ‌ به‌ دنيا هم‌ محبت‌ نداشته‌ باشه‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ دقيق‌ باشه‌ در كارش‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ و لا تجعل‌ يدك‌ مغلولة‌ الي‌ عنقك‌ و لا تبسطها الي‌ البطن‌. يك‌ جوري‌ نباش‌ كه‌ آب‌ بقول‌ ما از دستت‌ نچكه‌، نه‌ سخاوتي‌، نه‌ دادي‌، نه‌ ستدي‌، هيچي‌. خيلي‌ هم‌ دستت‌ را باز نكن‌ كه‌ بعد ملول‌، باصطلاح‌ سر افكنده‌، گرسنه‌ بشيني‌ و چيزي‌ نداشته‌ باشي‌. و لا تبسط‌ كل‌ البسط‌. اينجوري‌ نباش‌. شماها هم‌ همينطور. حساب‌ داشته‌ باشه‌. عرض‌ كردم‌ من‌ در كتاب‌، نميدونم‌ پرواز روحه‌ يا در يك‌ كتاب‌ ديگه‌ است‌، در محضر استاد، يك‌ تاجري‌ آمده‌ بود در قم‌ و خيلي‌ مرد خيري‌ بود. يعني‌ چون‌ با حاج‌ ملا آقاجان‌ رفيق‌ بود، با ما هم‌ رفيق‌ شده‌ بود. مرد خيلي‌ ثروتمندي‌ بود اما خيلي‌ خيّر. خوب‌ ما با او مي‌رفتيم‌ مسجد جمكران‌. خوب‌ طبعا چون‌ او بود و ما هم‌ طلبه‌ بوديم‌ و معلوم‌ بود كه‌ او نميگذاره‌ ما پول‌ ماشين‌ را بديم‌. لذا ما خيلي‌ تعارف‌ نمي‌كرديم‌. نشستيم‌ توي‌ ماشين‌ كه‌ بريم‌ براي‌ جمكران‌. آنوقتها يك‌ جيپي‌ بود، يك‌ ماشين‌ جيپي‌ بود، اين‌ پنج‌ نفر را سوار ميكرد مي‌برد مسجد جمكران‌. خيلي‌ هم‌ راه‌، از طرف‌ كوه‌ خضر و آنطرفها تقريبا حدودا شايد متجاوز از بيست‌ و دو سه‌ كيلومتر راه‌ ميرفت‌. چون‌ راه‌ كاشان‌ از آنطرف‌ بود، توي‌ خانه‌ها نمي‌تونست‌ بره‌. نفري‌ يك‌ تومان‌ مي‌گرفت‌ آنوقتها و ما چهار نفر بوديم‌. اين‌ راننده‌ گفت‌ كه‌ آقا اگر يك‌ تومان‌ ديگه‌ شما بديد ما الان‌ مي‌ريم‌، دربست‌ مي‌ريم‌. منتظر كسي‌ نمي‌شيم‌. تاجره‌ گفت‌ نه‌ منتظر ميشيم‌ يك‌ نفر ديگه‌ هم‌ بياد. اتفاقا كم‌، روزهاي‌ معمولي‌ بود، مشتري‌ جمكران‌ آنوقتها خيلي‌ كم‌ بود. شايد لازم‌ بود يكساعت‌، يك‌ ساعت‌ و نيم‌ معطل‌ بشيم‌ براي‌ يك‌ نفر و شايد هم‌ معطل‌ شديم‌، درست‌ يادم‌ نيست‌. من‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ عجب‌ اين‌ كه‌ مي‌گفتند آدم‌ خيّريه‌ اين‌ براي‌ يك‌ تومان‌ اينقدر ما را معطل‌ كرد. بعد توي‌ راه‌ خودش‌ براي‌ آن‌ راننده‌ شرح‌ داد. گفت‌ من‌ اين‌ كارها را كردم‌ تو فكر نكني‌ كه‌ من‌ يك‌ آدم‌، چون‌ خود راننده‌ يك‌ اعتراضي‌ به‌ ما كرد، به‌ ايشان‌ البته‌، به‌ همه‌امون‌. شما فكر نكنيد من‌ يك‌ آدم‌ خيلي‌ خسيسي‌ هستم‌، من‌ يك‌ كتاب‌ چاپ‌ كردم‌ مجاني‌ دادم‌ به‌ همه‌ بيست‌ و پنج‌ هزار تومان‌، آنوقت‌ بيست‌ و پنج‌ هزار تومان‌ يك‌ خونه‌ ميشد بخره‌ انسان‌. خيلي‌ پول‌ بود. شايد، بعله‌، ما در بعد از او هيجده‌ هزار تومان‌ داديم‌ يك‌ خانة‌ دويست‌ و پنجاه‌ متري‌ در قم‌ خريديم‌ مثلا. خيلي‌ اينها را نقل‌ كرد كه‌ طرف‌ را خوب‌ روشن‌ كنه‌. بعد گفت‌ فلاني‌ اين‌ پولي‌ كه‌ خدا به‌ دست‌ ما داده‌ كه‌ مال‌ ما نيست‌. مال‌ من‌ نيست‌. خدا امانت‌ داده‌ دست‌ من‌. من‌ نبايد اسراف‌ كنم‌، نبايد خدمت‌ شما بي‌ دليل‌ خرج‌ كنم‌. اسراف‌ نباشه‌، بي‌ دليل‌ نباشه‌، خرج‌ ميكنم‌. امام‌ زمان‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ من‌ هر چي‌ بگه‌ ميدم‌. ولي‌ الان‌ ما كه‌ اينجا نشستيم‌، يك‌ نفر آمد گفت‌ چقدر خوب‌ شد وايستاده‌ بوديد تا پنج‌ نفرمون‌ كه‌ تكميل‌ شد، چون‌ اگر ما مي‌رفتيم‌ او طبعا نمي‌رسيد به‌ ماشين‌ و يا اگر يك‌ ماشين‌ ديگه‌اي‌ هم‌ مي‌آمد بالاخره‌ با اين‌ يك‌ نفر نمي‌برد. گفت‌ ما يك‌ ساعتي‌ اينجا كنار قبر حضرت‌ معصومه‌، كاري‌ هم‌ نداشتيم‌ نشستيم‌ توي‌ ماشين‌. آن‌ آقا هم‌ رسيد به‌ ماشين‌ كه‌ الحمد لله‌ و الاّ نمي‌تونست‌ برسه‌ به‌ مسجد جمكران‌. اگر روز قيامت‌ خدا از من‌ سؤال‌ ميكرد كه‌ براي‌ رفاه‌ خودتون‌ يك‌ تومان‌ اضافه‌ داديد من‌ چي‌ جواب‌ خدا را مي‌دادم‌؟ خيلي‌ بايد دقيق‌ باشيد. شما يك‌ كبريت‌ بيخود بزنيد اسرافه‌ و حرامه‌. در عين‌ اينكه‌ ممكنه‌ شما مثلا توي‌ اين‌ مجلس‌ يك‌ مقدار چراغ‌ زيادتر هم‌ حتي‌ روشن‌ كنيد و اسراف‌ نباشه‌. شما نگيد هر كي‌ خوب‌ خرج‌ نكرد، هر كي‌ بذل‌ و بخشش‌ نكرد، هر كي‌ رفتي‌ در مغازه‌اش‌ دقت‌ كرد و تا يك‌ قرون‌ آخرش‌ حساب‌ كرد، خداي‌ تعالي‌ تا آن‌ يك‌ قرون‌ آخرش‌ حساب‌ ميكنه‌. همون‌ آيه‌ شب‌ جمعه‌ بود خوندم‌؟ امشب‌ بود خوندم‌؟ همين‌ امشب‌ بود لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. اين‌ معناش‌ همينه‌. اينجوريه‌ خدا. يك‌ وقت‌ اولياء خدا را با ملاكهايي‌ كه‌ خودتون‌ داريد نشناسيد. به‌ شما اين‌ مطلب‌ را توصيه‌ ميكنم‌. با ملاك‌ دين‌ بشناسيد، با ملاك‌ اسلام‌ بشناسيد. با حدسياتتون‌ نشناسيد. افراد را با شنيدنيها نشناسيد.

 يك‌ كسي‌ يك‌ چيزي‌ را براي‌ من‌ نقل‌ كرد كه‌ من‌ انشاء الله‌ دوست‌ دارم‌ خودش‌ بياد كه‌ براش‌ توضيح‌ بدم‌. يك‌ چيزي‌ را براي‌ من‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ شما اينطوري‌ هستيد، اصلا اينها تحريف‌ شده‌ حسابي‌، اين‌ حرفها نبوده‌. با آقاي‌ نعمتي‌ صحبت‌ كرده‌ كه‌ كي‌ چي‌ شده‌ و با قاطعيت‌ گفته‌ كه‌ مثلا يك‌ همچين‌ كاري‌ مثلا انجام‌ داديد. كه‌ الان‌ توي‌ مجلس‌ هفت‌ هشت‌ تا شاهد داريم‌ كه‌ اصلا هيچ‌ او براش‌ نقل‌ كرده‌، سنش‌ هم‌ ايجاب‌ نداره‌ كه‌ حالا مثلا فرض‌ كنيد كه‌، و من‌ تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ افراد جلسة‌ ما اينقدر حرف‌ ديگري‌ را بشنوند و بخوان‌ بگن‌ مثلا تو همچين‌ كاري‌ كردي‌. خيلي‌ عجيب‌، واقعا تعجبه‌. آخه‌ ما بايد اينها را بهشون‌ رسيدگي‌ كرد، بايد نشست‌ و باهاشون‌ صحبت‌ كرد. روايت‌ داره‌ كه‌ هر چي‌ را با گوشت‌ شنيدي‌ دروغ‌ بدان‌ و عجيب‌تر اينه‌، روايتي‌ هست‌، كه‌ اگر هفتاد نفر راستگو، آمدند گفتند فلاني‌ اين‌ كار را كرده‌. خودش‌ ميگه‌ من‌ اين‌ كار نكردم‌. صدقه‌ و كذبهم‌. اونها را تكذيب‌ كن‌ اين‌ را خودش‌ را تصديق‌ كن‌. حالا تا چه‌ برسه‌ به‌ بهش‌ هم‌ بگي‌ و سؤال‌ هم‌ جنبة‌ سؤال‌ نداشته‌ باشه‌. البته‌ حالا خدا را شكر ما دوستان‌ اينطوري‌ نداريم‌ و خيلي‌ هم‌ از اون‌ دوستمون‌ هم‌ ممنونيم‌ كه‌ مطلب‌ را در مرحلة‌ اول‌ به‌ خود من‌ تذكر داده‌ و انشاء الله‌ چون‌ من‌ نديدمشون‌ تا الان‌، انشاء الله‌ وقتي‌ ديدمشون‌ براشون‌ توضيح‌ ميديم‌ كه‌ مطلب‌ چي‌ بوده‌ به‌ گوش‌ شما رسيده‌. ولي‌ به‌ طور كلي‌ دوستانم‌ را سفارش‌ ميكنم‌ كه‌ تا مي‌تونيد حمل‌ بر صحت‌ داشته‌ باشيد، تا مي‌تونيد سوء ظن‌ نداشته‌ باشيد، تا مي‌تونيد خودتون‌ را، هر چي‌ را كه‌ نفهميديد اينها را ملاك‌ واقعي‌ نگيريد. هر چي‌ را كه‌ فهميديد ملاك‌ واقعي‌ نگيريد. و انشاء الله‌ كوشش‌ بشه‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ هم‌ مي‌كنيد كه‌ از اين‌ به‌ بعد جدي‌ در مراحتلون‌ باشيد و هر كي‌ هم‌ كه‌ مرحله‌ نداره‌ خوب‌ تشريف‌ بياره‌ جلسه‌، جلسة‌ تقريبا نيمه‌ عمومي‌ است‌ و انشاء الله‌ خدمت‌ آقايون‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ مي‌رسيم‌.

 و هر كس‌ توي‌ دفترش‌، چون‌ مراحل‌ تقسيم‌ شده‌ توي‌ جلسه‌، جلسات‌ صبحها تقسيم‌ شده‌ كه‌ كي‌ در چه‌ روز مي‌تونه‌ بياد و به‌ همديگه‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگيد كه‌ من‌ فلان‌ روز مي‌آم‌، كي‌ فلان‌، چون‌ از اين‌ ممكنه‌ بفهمند. شما انشاء الله‌ روزهاي‌ معين‌ خودتون‌ تا وقتي‌ كه‌ در آن‌ مرحله‌ هستيد تشريف‌ بياريد و بعد هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر مرحله‌اتون‌ بالا رفت‌، روزش‌ تغيير، فقط‌ روزش‌ تغيير ميكنه‌. و انشاء الله‌ آن‌ روزها تشريف‌ مي‌آوريد.

 حالا يك‌ توسلي‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌ و الوتر الموتور. السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ بن‌ الحسين‌. و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌. الذين‌ بذلوا مهجن‌ دون‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. لعن‌ الله‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد و آخر تابع‌ له‌ علي‌ ذلك‌. اللهم‌ العن‌ صاب‌ التي‌ جاهد الحسين‌ عليه‌ السلام‌. و شايعت‌ و بايعت‌ و تابعت‌ علي‌ قتله‌. اللهم‌ العنهم‌ جميعا. يا ابا عبد الله‌. يا ابا عبد الله‌ و يا ليتني‌ كنت‌ معك‌ فافوز معك‌ فوزا عظيما. اسئل‌ الله‌ ان‌ يجعلنا من‌ من‌ يطلب‌ ثارك‌ مع‌ امام‌ المنصور من‌ اهل‌ بيت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. و ان‌ لا يسبلنا معرفتكم‌ انه‌ ولي‌ قدير. يا ابا عبد الله‌. سيدي‌ سيدي‌ سيدي‌. قتلوك‌ و ما عرفوك‌. يا ابا عبد الله‌. قتل‌ الله‌ قوما قتلوك‌ و لعن‌ الله‌ قوما ظلموك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ اسرجت‌ و الجمت‌ و تنقبت‌ بقتالك‌ يا ابا عبد الله‌. آمد كنار خيمه‌ها. صدا زد عليكن‌ منكن‌ السلام‌. اي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر بر شما سلام‌ باد و به‌ اين‌ وسيله‌ با آنها وداع‌ خواست‌ بكند كه‌ هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ اطراف‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را گرفتند. سكينه‌ سلام‌ الله‌ عليها خودش‌ را در مقابل‌ پدر قرار داد و بنا دا الي‌ بالمدينه‌. پدر ما را به‌ خانه‌امان‌ برگردان‌. فرمود لو كم‌ القتات‌ و لنا اگر مي‌گذاشتند ما از مدينه‌ بيرون‌ نمي‌آمديم‌. يا ابا عبد الله‌. چرا نگذاشتند در مدينه‌ بمانيد؟ افاطمه‌ قولو يابنت‌ الخير نجوم‌ السماوات‌ بارض‌ فلاتي‌. امام‌ سجاد فرمود اگر به‌ جاي‌ آنكه‌ پيغمبر سفارش‌ ما را نمي‌كرد مي‌گفت‌ هر چه‌ مي‌توانيد آنها را اذيت‌ كنيد، بيشتر از اين‌ اذيت‌ نمي‌كردند. بعض‌ و سيد مجهوله‌ و بعضهم‌. يا رسول‌ الله‌ يك‌ جمعي‌ از آنها در مدينه‌ در قبرستان‌ بقيع‌، بايد به‌ دعبل‌ گفت‌ تو قبور ائمة‌ بقيع‌ را نديدي‌. تو بعضي‌ از شهداي‌ احد را در مدينه‌ نديدي‌. قبرشون‌ خراب‌، كسي‌ نمي‌تواند زيارت‌ كنه‌. حمزه‌ عموي‌ عزيز پيغمبر اكرم‌ كه‌ مثل‌ اين‌ روزي‌ شهادت‌ آن‌ بزرگوار بوده‌. در ميان‌ قبرستان‌ احد كسي‌ را نمي‌گذارند برود و قبر مقدس‌ او را زيارت‌ كند. قبور ائمة‌ اطهار در بقيع‌. يا رسول‌ الله‌. يا فاطمة‌ الزهرا، بلند شو ببين‌ فرزندانت‌ هر كدام‌ در سراسر دنيا، يكي‌ در كنار آب‌ فرات‌ با لبهاي‌ تشنه‌ شهيد شد. يكي‌ در كاظمين‌ و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا فرمود اينجا بگو و قبر بطوس‌ يا لهام‌ من‌ مصيبة‌. يك‌ قبر هم‌ هست‌ در طوس‌، در دور از وطن‌، كه‌ چقدر مصيبتها بر اين‌ قبر وارد ميشود. خدايا به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ما را جزء آن‌ اصحابي‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ را با اعمالشون‌ اذيت‌ مي‌كنند قرارمون‌ نده‌. الهي‌ آمين‌. همه‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ لفرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ لفرجهم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ البست‌ بالخطايا ثوب‌ مذلتي‌ و جللن‌ الطواعن‌ بمسكنتي‌ و امات‌ قلبي‌ عظيم‌ جنايتي‌. و احيي‌ بتوبت‌ منك‌ يا املي‌ و رؤيتي‌ و يا سعيي‌ و منيتي‌. فبعزتك‌ ما اجد لذنوبي‌ غيرك‌ غافرا. به‌ عزت‌ و جلالت‌ قسم‌ من‌ براي‌ گناهانم‌ بخشنده‌اي‌ جز تو سراغ‌ ندارم‌. و لا ذلك‌ بي‌ غيرك‌ جاورا. و امات‌ بالاستجابة‌ لديك‌ و ان‌ كربتني‌ من‌ ذلك‌. دوستان‌ بترسيد اگر خدا شما را از در خانه‌اش‌ رد كند. اگر تو مرا از در خانه‌ات‌ رد كني‌ به‌ كجا پناه‌ ببرم‌.

 

۱۶ محرم ۱۴۱۵ قمری- شيطان‌ و راه‌ مبارزه‌ با آن‌

 شيطان‌ و راه‌ مبارزه‌ با آن‌ 16 محرم‌ 1415

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و قل‌ لعبادي‌ لقول‌ التي‌ هي‌ احسن‌ ان‌ الشيطان‌ يندع‌ بينهم‌. ان‌ الشيطان‌ كان‌ الانسان‌ عدو مبينا.

 اين‌ آياتي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد خداي‌ تعلي‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر بگو به‌ عبادي‌، بندگان‌ من‌. اونچه‌ خوبه‌ بديد. حرف‌ خوب‌ بزنيد. با مردم‌ خوب‌ حرف‌ بزنيد و قول‌ لناس‌ حسنا. با مردم‌ نيكو سخن‌ بگوييد. شيطان‌ مي‌خواد بين‌ شما دعوا ايجاد كنه‌. شيطان‌ دشمن‌ آشكاراي‌ شماست‌. خيلي‌ چيزها مربوط‌ به‌ نفسه‌، يك‌ چيزهايي‌ هم‌ مخصوص‌ شيطانه‌. نفس‌ انسان‌ هميشه‌ راحت‌ طلبه‌، راحتيها را مي‌خواد. نماز نخون‌، روزه‌ نگير، بخواب‌. دعوا را پيشنهاد نمي‌كنه‌، هيچ‌ وقت‌. نمي‌گه‌ دعوا كن‌، دعوا زحمت‌ داره‌، كار زحمت‌ دار را نفس‌ پيشنهاد نمي‌كنه‌. كارهاي‌ زحمت‌ دار مال‌ شيطانه‌. چون‌ شيطان‌ دشمن‌ انسانه‌. مي‌گه‌ نه‌ لذت‌ ببر همان‌ گناه‌ بكن‌. نفس‌ مي‌گه‌ كه‌، نفس‌ اماره‌ بالسوء مي‌گه‌ كه‌ لذت‌ را ببر گناه‌ هم‌ بكن‌. اما شيطان‌ مي‌گه‌ اينقدر بخيله‌ اين‌ شيطان‌ كه‌ مي‌گه‌ نه‌ لذت‌ ببر گناه‌ هم‌ بكن‌. چون‌ انسان‌ تو دعوا لذتي‌ نمي‌بره‌، مي‌خواد دعوا كنيد. از شما آقاياني‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد خيلي‌ من‌ انتظار دارم‌ كه‌ شرح‌ صدر داشته‌به‌ هيچ‌ باشيد. به‌ هيچ‌ عنوان‌ دعوا نكنيد. فحشتون‌ هم‌ دادند چيزي‌ نگيد. كارهايي‌ هم‌ كه‌ دعوا انگيزه‌ نكنيد. چون‌ از لحظه‌اي‌ كه‌ دعوا شروع‌ مي‌شه‌ تا وقتي‌ كه‌ پايان‌ پيدا مي‌كنه‌، شيطان‌ فعاليت‌ مي‌كنه‌.

 شما مي‌گيد پس‌ ما هر چي‌ گفتن‌، چه‌ اشكال‌ داره‌ هر چي‌ گفتن‌. تو سري‌ خور باشيم‌، چه‌ اشكال‌ داره‌. ظالم‌ پروريه‌! نه‌ ظالم‌ را شما پرورش‌ نده‌ شما. اينجا بله‌. منتهي‌ حواست‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ راست‌ بگي‌ كه‌ ظالم‌ پروريه‌، نه‌ اين‌ كه‌ شيطان‌ بهت‌ ياد بده‌. گاهي‌ انسان‌ خودش‌ متوجه‌ شه‌ كه‌ اينجا شيطان‌ بهش‌ گفته‌ ظالم‌ پروريه‌ يا انسان‌ واقعا ظالم‌ پروري‌ داره‌ مي‌كنه‌. اين‌ رفيقته‌ ظالم‌ نيستش‌ كه‌ تو پرورش‌ بش‌ بدي‌. حالا شيطان‌ اون‌ ضعيف‌ بوده‌ شيطان‌ برش‌ مسلط‌ شده‌. يك‌ حرفي‌ به‌ تو زده‌ تو ده‌ تا حرف‌ به‌ او نزن‌. زنت‌ كجا ظالمه‌، بيچاره‌. زنه‌ توي‌ خونه‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شده‌، ضعيف‌ بوده‌، پرخاش‌ كرده‌ به‌ تو. اين‌ ظالم‌ پروريه‌؟ خيلي‌ جاها هست‌ كه‌ ظالم‌ پروري‌ نيست‌ و ما خيال‌ مي‌كنيم‌ ظالم‌ پروريه‌. رفيق‌ هم‌ مسلك‌ شما، همراه‌ شما حالايك‌ كلمه‌اي‌ اشتباه‌ كرده‌ گفته‌ شما درگير شدي‌ باهاش‌ كه‌ ظالم‌ پروريه‌. اگر حساب‌ بكنيد ده‌ در، يعني‌ يك‌ در صد اونچه‌ كه‌ شماها خيال‌ مي‌كنيد ظالم‌ پروريه‌، ظالم‌ پروري‌ نيست‌. عفو كنيد، گذشت‌ كنيد. درگير نشيد. قل‌ لعبادي‌ لقول‌ التي‌ هي‌ احسن‌. ببينيد به‌ بندگان‌ من‌، هر كسي‌ هم‌ لياقت‌ نداره‌ اين‌ جمله‌ بهش‌ گفته‌ بشه‌. چون‌ كسي‌ كه‌ شيطان‌ رو دوشش‌ سوار شده‌ و مهارش‌ را در دست‌ گرفته‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ او نمي‌گه‌ به‌ بندگانش‌ مي‌گه‌، قل‌ لعبادي‌، بندگان‌ من‌ يقول‌ التي‌، بگن‌ اونچه‌ را كه‌ اون‌ بهتره‌. و قولو لناس‌ حسنا به‌ مردم‌ خوب‌، نيكو حرف‌ بزنيد. اين‌ را من‌ گفتم‌ امشب‌، چند نفر را تو مجلس‌ مي‌شناسم‌ كه‌ در اينجا اشتباه‌ كردن‌. من‌ اينجا انشاء الله‌ خودشون‌ چه‌ با زنشون‌، چه‌ با فرزندشون‌، چه‌ با رفيقشون‌ چه‌ با غريبه‌ هميشه‌ خوب‌ حرف‌ بزنيد. احترام‌ كنيد. گفت‌ شين‌ و بفرما و بتمرگ‌ چه‌ معنا داره‌؟ بگيد بفرماييد. نگيد بنشين‌. خيلي‌ حرفها هست‌ خلاصه‌ در اينجا كه‌ بقيه‌اش‌ به‌ عهدة‌ خودتون‌. با هر كس‌ خوب‌ صحبت‌ كنيد خوب‌ مي‌شيد. ان‌ الشيطان‌ كان‌ الانسان‌ عدو انسان‌ گوش‌ به‌ حرف‌ دشمنش‌ كه‌ نمي‌كنه‌. غضب‌ مال‌ شيطانه‌، غضب‌ بي‌ جا مال‌ شيطانه‌، اين‌ را بدونيد. با هر كسي‌ مي‌خواد باشه‌. يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كرد به‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ آقا من‌ خيلي‌ كار دارم‌ يك‌ كلمه‌ بگو خيلي‌ مفيد باشه‌، خيلي‌ هم‌ مختصر باشه‌ مي‌خوام‌ برم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود لاتغضب‌. غضب‌ نكن‌. يك‌ كلمه‌. غضبت‌ را كنترل‌ كن‌. همة‌ بدبختيها،اين‌ دادگستري‌ اينجا توي‌ اين‌ خيابان‌ هست‌ اين‌ اگر صد در صد نباشه‌ اين‌ نود و نه‌ درصدش‌ مربوط‌ به‌ غضبه‌. غضب‌ كرده‌، دعوا كرده‌ بالاخره‌ يكي‌ از دو طرف‌ پا روي‌ حق‌ گذاشته‌ گرفتار دادگستري‌ شده‌. اين‌ كلمه‌، كلمة‌ دوم‌، دو تا تذكر عرض‌ كنم‌ مي‌ترسم‌ فراموشم‌ بشه‌. يكي‌ اين‌ كه‌ مسئله‌اي‌ از مسائل‌ دين‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ همه‌اتون‌ شنيده‌ باشيد. هر كس‌ استطاعت‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ بره‌ عمره‌، واجبه‌ عمره‌ برش‌. يعني‌ اندازه‌اي‌ كه‌ بره‌ عمره‌ پول‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ را همة‌ مراجع‌ گفته‌اند. همة‌ مراجع‌ گفته‌اند و من‌ قبلا هم‌ تذكر دادم‌. و اين‌ حتي‌ شايد مي‌گيد چرا قبلا شما به‌ ما نگفتيد من‌ خودم‌ هم‌ غافل‌ بودم‌ و شايد هم‌ وقتش‌ نبوده‌ در همين‌ سفر مكه‌ يكي‌ از رفقا خيلي‌ از مكاشفه‌ حرف‌ مي‌زد ما گفتيم‌ كه‌ ما استاد توييم‌ بالاخره‌ اگر تو مكاشفه‌اي‌ داشته‌ باشي‌ ما هم‌ داريم‌. و خيلي‌ من‌ حرف‌ از مكاشفات‌ نمي‌زنم‌ بخاطر اين‌ كه‌ فكر نكنيد هدف‌ و مقصد مكاشفه‌ است‌. هدف‌ و مقصد بندگي‌ خداست‌ و خليفة‌ الله‌ شدنه‌ و لذا من‌ اينها را نمي‌گم‌. اين‌ را هم‌ كه‌ مي‌گم‌ يك‌ مسئلة‌ دينه‌، مسئلة‌ حكم‌ واجب‌ الهيه‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ اگر كسي‌ مستطيع‌ شد حج‌ نرفت‌ اين‌ را بهش‌ مي‌گن‌ مت‌ او يهوديا او نصرانيا، مستطيع‌ هم‌ شد عمره‌ هم‌ نرفت‌ همينه‌. اگر مستطيع‌ شد عمره‌ نرفت‌. شما مي‌گيد خوب‌ چطور، گاهي‌ مي‌شه‌ گرماي‌ تابستان‌ به‌ مزاج‌ شما سازگار نيست‌ ولي‌ زمستان‌ مي‌تونيد عمره‌ بريد واجبه‌. اونقدر پولي‌ كه‌ حج‌ بريد نداريد ولي‌ پولي‌ كه‌ عمره‌ بريد داريد. الان‌ كه‌ خيلي‌ گرانش‌ كردند صد و هشتاد و پنج‌ تومنه‌. ولي‌ حج‌ را يقينا بدونيد كه‌ در آينده‌ با سيصد، چهار صد هزار تومن‌ كمتر نمي‌شه‌. يعني‌ طبعا اينجوري‌ بايد باشه‌ و انصافا هم‌ هميجوري‌ خرج‌ مي‌شه‌. پس‌ استطاعت‌ صد و هشتاد و پنج‌ تومن‌ را شما داريد استطاعت‌ چهارصد تومان‌ را نداريد.

 و مهمتر، استطاعت‌ آن‌ صحراي‌ عرفات‌ و مني‌  آن‌ مشكلاتي‌ كه‌ واقعا خيلي‌ مشكله‌ براي‌ بعضي‌ها، آن‌ را شما نداريد، اما عمره‌، عمره‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. وارد مسجد الحرام‌ ميشويد در حالي‌ كه‌ احرام‌ بسته‌ايد. طواف‌ هست‌ و نماز طواف‌ هست‌ و سعي‌ صفا و مروه‌ هست‌ و تقصير و نماز طواف‌ نساء و نماز طواف‌ و نساء، تمام‌ ميشه‌. مجموع‌ كارهاي‌ عمره‌ غير از احرامش‌، چون‌ خوب‌ احرام‌ از مسجد شجره‌ مي‌بنديد، شايد آن‌ طول‌ بكشه‌، هفت‌ هشت‌ ساعت‌ توي‌ راهيد ديگه‌ بهرحال‌. غير از آن‌ اعمال‌ عمره‌ شايد يكساعت‌، يكساعت‌ و نيم‌ طول‌ بكشه‌، و اين‌ واجبه‌. چون‌ طواف‌ هر چي‌ هم‌ شلوغ‌ باشه‌ نيم‌ ساعت‌ طول‌ ميكشه‌. نماز طواف‌ هم‌ مثل‌ نماز صبحه‌، نماز طواف‌ سريع‌ خونده‌ ميشه‌ مخصوصا توي‌ خلوتي‌، سعي‌ صفا و مروه‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ الي‌ سه‌ ربع‌. طواف‌ نساء، مجموعا يك‌ ساعت‌ و نيم‌، دو ساعت‌ بيشتر اعمال‌ طول‌ نميكشه‌. ولي‌ رفتن‌ به‌ عرفات‌ و مشعر و خدمت‌ شما عرض‌ شود، جمرات‌، آنجا خيلي‌ زحمت‌، دو سه‌ روز زحمت‌ داره‌. بهرحال‌ ظاهرا اينطوره‌ كه‌ به‌ من‌ خبر دادند نهم‌ فردا فرم‌ پر كردن‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود تقاضاي‌ عمره‌ را مي‌دهند. مي‌نويسند. آقايون‌ هر كدام‌ مستطيع‌ هستند كه‌ از دست‌ نره‌ حالا فعلا، تا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. انشاء الله‌ تا سي‌ نفر مي‌توانند همراه‌ هم‌ باشند. انشاء الله‌ آقاي‌ نعمتي‌ و آقاي‌ گنجي‌ و آقاي‌ فاني‌ و اينها، آقاي‌ رفيعي‌ از مسافرت‌ تشريف‌ آوردند، بالاخره‌ اين‌ آقايون‌ روحانيون‌ هم‌ باشند توي‌ برنامه‌اتون‌ كه‌ تنها نباشيد. و انشاء الله‌ يك‌ عمرة‌ خوبي‌ حركت‌ كنيد و برويد. تهران‌ هم‌ رفقا مثل‌ اينكه‌ مي‌خواهند يك‌ جمعي‌ بشوندو حركت‌ بكنند. بهرحال‌ فكر هم‌ نكنيد كه‌ اِ ماها نيستيم‌. نه‌. من‌ يادمه‌ مرحوم‌ سيد غلامرضايي‌ بود سعيدي‌ كه‌ شهيد شد، معروف‌، خيلي‌ توي‌ زندان‌ شهيدش‌ كردند مشهدي‌ بود. ايشان‌ با من‌ با هم‌ بوديم‌ سر درس‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌. ايشان‌ يك‌ قالي‌ داشت‌. رفت‌ خدمت‌ مرحوم‌ آقاي‌ بروجردي‌، آنوقت‌ قاليش‌ را به‌ اندازة‌ پول‌ يك‌ حج‌ مي‌دادند. به‌ ايشان‌ گفت‌ من‌ يك‌ قالي‌ دارم‌، قيمتش‌ خوبه‌، بالاست‌. آقاي‌ بروجردي‌ فرمودند كه‌ زير پاي‌ طلبه‌ قالي‌ لازم‌ نيست‌ باشه‌، بفروش‌، واجبه‌، برو مكه‌. و ايشان‌ هم‌ فروخت‌ و رفت‌ مكه‌. بعد هم‌ زيلو انداخت‌ زير پايش‌. استطاعت‌ با داشتن‌ صد و هشتاد هزار تومان‌ پول‌، صد و هشتاد و پنج‌ هزار تومان‌، دويست‌ تومان‌ حالا! پانزده‌ هزار تومان‌ هم‌ براي‌ بقية‌ جزئياتش‌. مستطيعيد و من‌ ميدونم‌ خيلي‌ از شماها مستطيع‌ هستيد. انشاء الله‌ سسستي‌ نكنيد. اين‌ يك‌ تذكر.

 تذكر ديگر اينكه‌، اين‌ هردويش‌ در مكة‌ امسال‌ تقريبا سيصد تومان‌ را نداريد. و مهمتر چون‌ الان‌ موقعش‌ شده‌. دوميش‌ هم‌ اينكه‌ هر چهل‌ روز يكدفعه‌ من‌ بايد آقايون‌ را ببينم‌. باهاشون‌ ولو يك‌ دقيقه‌اي‌ صحبت‌ بكنم‌. يك‌ خورده‌اي‌ بپرسم‌ وضعشون‌ چه‌ جوره‌. آقاي‌ نعمتي‌ يك‌ خورده‌اي‌ زحمت‌ مي‌كشيدند ميگفتند كه‌ من‌ افراد را تعيين‌ كنم‌. گفتم‌ نه‌، ما مي‌گذاريم‌ به‌ عهدة‌ خودشون‌، رشد خودشون‌ را بسنجيم‌ و انشاء الله‌ همت‌ خودشون‌ و وضع‌ خودشون‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ قبلا تلفن‌ بزنيد نوبت‌ ملاقات‌ روز شنبه‌ و يكشنبه‌ و سه‌ شنبه‌ را براي‌ خودتون‌ بگيريد. ديگه‌ به‌ اين‌ دفترها مربوط‌ نيست‌ اين‌، اين‌ دفترها را كه‌ نوشته‌اند شنبه‌ بياييد آنها نه‌. هر وقتي‌ كه‌ تعيين‌ شد و ما انشاء الله‌ روزي‌ چهار پنج‌ نفر را ببينيم‌، ميشه‌ همه‌اتون‌ را هر چهل‌ روز يكدفعه‌ ببينيم‌. پس‌ بنابراين‌ انشاء الله‌ هر چهل‌ روز يك‌ دفعه‌ آقايوني‌ كه‌ مشهد ساكنند ببينيمشون‌. آنهايي‌ كه‌ در مشهد نيستند بعد از اين‌ بايد شرط‌ باهاشون‌ بكنيم‌ كه‌ هر هشتاد روز يكدفعه‌ بايد ببينيمشون‌. بهشون‌ بگيد اگر مي‌توانند بيايند كه‌ شما قبولشون‌ كنيد و الاّ نه‌. اين‌ تذكر بعدي‌.

 اما مسئلة‌ مهمي‌ كه‌ بايد خدمت‌ عزيزان‌ عرض‌ كنم‌ و آيه‌اي‌ هم‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسئله‌ است‌ و آن‌ موقعيت‌ شيطان‌ از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار و شما بدانيد كه‌ شيطان‌ بر كرة‌ زمين‌ شخصا احاطه‌ داره‌. و ضمنا شياطيني‌ هستند، اينها شاگردان‌ او هستند. شاگردان‌ را ايشان‌ از اجنه‌ و انسانها انتخاب‌ ميكنه‌. لذا شياطين‌ جني‌ داريم‌، شياطين‌ انسي‌ داريم‌. و كوشش‌ كنيد كه‌ اگر مي‌خواهيد بندة‌ واقعي‌ خدا بشويد هم‌ از شيطان‌ انسي‌ فرار كنيد هم‌ از شيطان‌ جني‌. البته‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از اين‌ مراحل‌ هست‌ كه‌ شيطان‌ را دستش‌ را قطع‌ مي‌كنيد. چون‌ اگر مرحلة‌ استقامت‌ را گذرانديد، در راه‌ راست‌ بوديد، محبتتون‌ را به‌ پروردگار تشديد كرديد، با نفستون‌ جهاد كرديد، اين‌ زمينه‌ها را در خودتون‌ بوجود آورديد، آنوقت‌ بندة‌ خدا ميشويد. و وقتي‌ كه‌ بندة‌ خدا شديد و به‌ مقام‌ عبوديت‌ رسيديد، اينجا شيطان‌ خودبخود دستش‌ قطع‌ ميشه‌. اما از همين‌ اول‌، از مرحلة‌ اول‌ حركت‌ بسوي‌ خدا بايد تمرين‌ كنيد كه‌ شيطان‌ را خيلي‌ رو ندهيد. و الاّ آنجا هم‌ نمي‌توانيد موفق‌ بشويد.

 شيطان‌ در قصه‌ها و حكايت‌ها خوب‌ هست‌. كتاب‌ تورات‌ گفته‌، كتاب‌ انجيل‌ گفته‌، كتاب‌ اوستاي‌ زرتشتي‌ها گفته‌ است‌، كتابهاي‌ تمام‌ مذاهب‌ مسئلة‌ شيطان‌ را مطرح‌ كردند. و قرآن‌ هم‌ كه‌ ديگه‌ مي‌بينيد، مكرر در مكرر بعنوان‌ ابليس‌، بعنوان‌ شيطان‌، بعنوان‌، بعناوين‌ مختلف‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ نامش‌ را برده‌. و مسلمم‌ هم‌ هست‌ كه‌ وجود داره‌. شما قصه‌ و حكايت‌ فكرش‌ نكنيد. يك‌ مثالي‌ برايتون‌ بزنم‌.

 فرض‌ كنيد شما در عين‌ اينكه‌ شيطان‌ را نمي‌بينيد، مثل‌ هوا. هوا را مي‌بينيد؟ نه‌. اين‌ هوا كه‌ حيات‌ ما بستگي‌ به‌ او داره‌. يا ماهي‌ توي‌ دريا كه‌ آب‌ حيات‌ ماهي‌ بستگي‌ به‌ آب‌ داره‌. همانطور چيزي‌ را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌ در تمام‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ مثل‌ هوا، منتهي‌ باهوش‌، با فهم‌، با عقل‌، و البته‌ عقل‌ اصطلاحي‌. نه‌ عقل‌ روائي‌. با ادراك‌. اين‌ در بين‌ ما هست‌. و اين‌ شيطان‌ همة‌ ما را مي‌فريبه‌ و تا آخر هم‌ دست‌ از ما برنميداره‌. وسوسه‌هايش‌ دائما هست‌، بصورتهاي‌ مختلف‌ وسوسه‌ ميكنه‌. از هر راهي‌ شما وارد بشويد كه‌ بخواهيد از شرش‌ نجات‌ پيدا كنيد از طرف‌ ديگر بهتون‌ حمله‌ ميكنه‌. و آنقدر در راههاي‌ مختلف‌ قرار ميگيره‌ و سد راه‌ ميكنه‌ و مانع‌ راه‌ شما بسوي‌ خدا ميشه‌ كه‌ فكرش‌ را حتي‌ نمي‌كنيد. گاهي‌ از راه‌ ديانت‌ وارد ميشه‌. به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ آمد گفت‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. به‌ ابراهيم‌ موحد، ابراهيمي‌ كه‌ جز خدا هيچ‌ چيز را قبول‌ نداره‌؛ بهش‌ گفت‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. بهش‌ گفت‌ شيطان‌ تو دشمني‌. من‌ الان‌ نمي‌گويم‌ لا اله‌ الا الله‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ دشمن‌ هيچوقت‌ نميتونه‌ دوست‌ انسان‌ باشه‌. لابد يك‌ نظر خاصي‌ داري‌. به‌ ما مي‌آيد ميگه‌ چي‌؟ ميگه‌ آقا همين‌ وسواسي‌هايي‌ كه‌ در بين‌ ماها زيادند. آقا اين‌ وضو درست‌ نشد. لاي‌ اين‌ ناخنت‌ يك‌ ذره‌ خودكار رفته‌ آنجا بهرحال‌، آن‌ را تميزش‌ كن‌. آدم‌ مدتي‌ آنجا را تميز ميكنه‌. ميگه‌ خوبه‌، بدرد من‌ ميخوره‌. كم‌كم‌ مي‌بينيد آنچنان‌ مسلط‌ شد در عبادات‌ شما بر شما كه‌ ديگه‌ شما عبادت‌ را براي‌ خدا نمي‌كنيد. يك‌ وسواسي‌، اين‌ را بدونيد عبادتش‌، وضويش‌، طهارتش‌، ديگه‌ براي‌ خدا نيست‌. براي‌ وسوسه‌ است‌. يك‌، يك‌ فرد، خوب‌ مثلا اين‌ شستشوي‌ زيادي‌، اين‌ طرز اداي‌ حروف‌ در نماز، اينها كارهايي‌ نيستش‌ كه‌ نفس‌ انسان‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، نفس‌ انسان‌ متنفر از اين‌ كارهاست‌. اكثر وسواسيها را اگر شما ازشون‌ احوال‌ بپرسيد، اينها ميگويند كه‌ ما از اين‌ كار بيزاريم‌. شايد در هفته‌ يكي‌ دو نفر به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما وسواسي‌ هستيم‌، شما يك‌ دعايي‌ يك‌ برنامه‌اي‌ به‌ ما بده‌ كه‌ ما از اين‌ وسوسه‌ نجات‌ پيدا بكنيم‌. نفس‌ انسان‌ هيچ‌ اين‌ را نمي‌خواهد. ايني‌ كه‌ من‌ امشب‌ دوست‌ دارم‌ دربارة‌ فرق‌ خاصته‌هاي‌ شيطان‌ با خواسته‌هاي‌ نفس‌ را بهتون‌ بگم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ اندازه‌ معرفت‌ و دانشتون‌ بالا بره‌ كه‌ بعضي‌ از كارها هست‌ فقط‌ شيطان‌ به‌ انسان‌ مي‌گه‌. چيزهايي‌ كه‌ نفس‌ انسان‌ دوست‌ نداره‌. نمي‌خواد انجام‌ بده‌ و بر انسان‌ تحميل‌ مي‌شه‌ و اين‌ هم‌ زياده‌. مي‌ياد در گوش‌ شما مي‌گه‌ خدا يعني‌ چي‌؟ پيغمبر يعني‌ چي‌؟ يك‌ فحشي‌ هم‌ به‌ اينها بديم‌ اِ، واقعاها داريم‌. اين‌ چه‌ فكريه‌ تو سر من‌  آمده‌. هيچ‌ ناراحت‌ نشو اين‌ تو نيستي‌ اگر تو بودي‌ بدت‌ نمي‌آمد. اين‌ را شما بدونيد. اگر اينجور افكار آمد توي‌ مغزتون‌ و بدتون‌ نيامد شما هستيد. اما اگر بدتون‌ آمد شما نيستي‌. فكر آمده‌ توي‌ مغز انسان‌ كه‌ از كجا معلوم‌ كه‌ خدايي‌ وجود داشته‌ باشه‌. ناراحت‌ مي‌شيد، يك‌ نفر من‌ در كنارش‌ بود در يك‌ جايي‌، يك‌ مسافرتي‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ سراسيم‌ بلند شد نشست‌. گفتم‌ چيه‌؟ گفت‌ همان‌ جور كه‌ خوابيده‌ بودم‌ توي‌ فكرم‌ آمد كه‌ از كجا معلوم‌ كه‌ خدايي‌ باشه‌، من‌ پاشدم‌ نشستم‌ منصرف‌ كنم‌ خودم‌ را و ناراحت‌ شده‌ بود. اينجا من‌ بهش‌ گفتم‌. خوب‌ تو نيستي‌ اگر كنار شما يك‌ نفر نشسته‌ باشه‌ و به‌ مقدسات‌ شما فحش‌ بده‌ شما اولش‌ خوب‌ بهش‌ مي‌گيد آقا نگو، نكن‌، ازش‌ متنفريد. اما اگر مي‌خواييد كه‌ اين‌ ديگه‌ به‌ مقدسات‌ شما فحش‌ نده‌ شما شرح‌ صدر نشون‌ بديد، بي‌ اعتنايي‌ بكنيد، سوژه‌ به‌ دست‌ او نديد، ديگه‌ فحش‌ نميده‌.

 شيطان‌ و شيطان‌ سيرتان‌ چه‌ از انسانها باشند چه‌ از شياطين‌ جني‌ باشند از سوژه‌ باصطلاح‌ پيدا كردن‌ در وجود شما خوششون‌ مي‌آيد. دنبال‌ نقطة‌ ضعفتون‌ مي‌گردند ببينند شما از چي‌ بدتون‌ مي‌آيد، همانرا باصطلاح‌ به‌ شما بگويند. و از همان‌ راه‌ اذيتتون‌ بكنند. اگر يك‌ وقتي‌ توي‌ اذهانتون‌، توي‌ افكارتون‌، اينها لازمه‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ها. چون‌ براي‌ همه‌ هست‌. توي‌ افكارتون‌، توي‌ اذهانتون‌ آمد يك‌ چيزهايي‌ كه‌ يا جسارت‌ بود به‌ مقدسات‌ يا اينكه‌ انكار بعضي‌ از مقدسات‌ بود، و شما خوشتون‌ آمد مريضيد و بايد معالجه‌اتون‌ بكنند. چون‌ مال‌ شماست‌. اگر يك‌ وقتي‌ از اينكه‌ يك‌ القائي‌ شد، كه‌ يقينا از طرف‌ شيطانه‌، القاء شد كه‌ از كجا معلوم‌ كه‌ خدا راست‌ باشه‌؟ از كجا معلومه‌ امام‌ زماني‌ وجود داشته‌ باشه‌؟ اينجا ميگيد خوب‌ راست‌ ميگه‌ از كجا معلوم‌. يك‌ خورده‌اي‌ رويش‌ فكر مي‌كنيد و كم‌كم‌ مي‌خوابيد و مسئله‌اي‌ نيست‌. اينجا بدونيد كه‌ شما خودتون‌ مريضيد، اعتقاداتتون‌ ضعيفه‌. اعتقادتتون‌ ضعيفه‌، بايد درست‌ كنيد، خودتون‌ را بسازيد. اين‌ مسئله‌. اما گاهي‌ ميشه‌ كه‌ بدتون‌ مي‌آيد، يعني‌ چي‌؟ مثل‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ يك‌ حقي‌ را داره‌ مي‌بينه‌. آسمان‌ را نگاه‌ كرده‌ داره‌ مي‌بينه‌ روزه‌. البته‌ اينجا وسوسه‌اي‌ ممكنه‌ نيايد. همين‌ وسواسيها، دستش‌ پاك‌ شده‌. شسته‌، بيشتر از اينهم‌ نميشه‌ شست‌، پاك‌ شده‌، اينجا يقين‌ بدونيد شما سالميد و شيطان‌ آمده‌ و داره‌ وسوسه‌ ميكنه‌. اينجا راهش‌ چيه‌؟ راهش‌ اينه‌ كه‌ اولا بي‌ اعتنايي‌ بكنيد. بگيد اينقدر از اين‌ حرفها بزن‌ تا جونت‌ دربيايد. جداها. يك‌ چند تا از اين‌ جملات‌ بگو و بعد هم‌ چند مرتبه‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌، چون‌ داروي‌ اين‌ درد لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌ بگو، رفع‌ ميشه‌. خيلي‌ ساده‌ها. و شما بدانيد كه‌ اينهم‌ از شما نيست‌. خيلي‌ ناراحت‌ نباشيد. شما اين‌ نيستيد كه‌ مثلا بعضي‌ها حتي‌ توي‌ اذهانشون‌ مي‌آيد كه‌ به‌ مقدسات‌ جسارت‌ مي‌كنندها. جسارتهايي‌ مي‌آيد نسبت‌ به‌ بعضي‌ از مقدسات‌ توي‌ اذهانشون‌. اينها را بدونيد مال‌ شما نيست‌ و مال‌ شيطانه‌ و شيطان‌ هم‌ دنبال‌ اين‌ ميگرده‌ كه‌ شما را خيلي‌ ناراحتتون‌ بكنه‌ و اگر خيلي‌ اظهار ناراحتي‌ كرديد، اين‌ بيشترش‌ ميكنه‌ و خيلي‌ عادي‌ از كنارش‌، در عين‌ اينكه‌ خيلي‌ بدتون‌ مي‌آيد، در عين‌ حال‌ شما با لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌ گفتن‌ و با اينكه‌ اينقدر از اين‌ حرفها بزن‌ تا جونت‌ دربيايد و با اين‌ مسائل‌؛ مسئله‌ را زود حلش‌ بكنيد و فراموشش‌ بكنيد تا انبساط‌ درتون‌ بوجود بيايد. تا اگر كه‌ ادامه‌ بدهيد فكرتون‌ را، حالت‌ انقباض‌ بوجود مي‌آيد و خيلي‌ اذيت‌ مي‌شويد.

 و يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ شيطان‌ به‌ انسان‌ تلقين‌ ميكنه‌ و در انسان‌ بوجود مي‌آوره‌ تا انسان‌ از خيلي‌ از كارهاي‌ خوب‌ باز بمانه‌، عادتهاست‌. عادت‌. كوشش‌ بكنيد به‌ هيچي‌ عادت‌ نكنيد. به‌ هيچي‌ها. سيگار و امثال‌ اينها كه‌ اصلا، من‌ اين‌ را به‌ دوستانمون‌ ميگم‌، من‌ سيگار را حرام‌ ميدونم‌. همينجور صاف‌ بهتون‌ بگم‌. ولذا سيگاري‌ را معصيتكار مي‌شمارمش‌. همچين‌ خصوصي‌ ديگه‌ بهتون‌ اين‌ كلمات‌ خصوصيه‌ كه‌ در خارج‌ از اينجا هم‌ نمي‌خواهد بگيد، چون‌ به‌ بعضي‌ها برخورد ميكنه‌. سيگار حرامه‌ از نظر من‌ و سيگاركش‌ هم‌ اگر، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ باصطلاح‌ بعنوان‌ دارو استفاده‌ نكنه‌ كه‌ نمي‌فهمم‌ چطور ممكنه‌ بعنوان‌ دارو استفاده‌ بكنند، اين‌ را معصيتكار ميدونم‌. و لااقل‌ هواي‌ نفس‌ داره‌. و كسي‌ كه‌ در راه‌ خدا و كمالات‌ قرار ميگيره‌، نبايد معصيت‌ خدا را بكنه‌. و يا هواي‌ نفسش‌ را اينقدر اعمال‌ بكنه‌. عادت‌ به‌ سيگار الحمد لله‌ فكر نمي‌كنم‌ كسي‌ توي‌ ماها كسي‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ عادت‌ داشته‌ باشه‌ و اگر هم‌ هست‌ خودش‌ ديگه‌ نيايد توي‌ مجلس‌ ما. و ظاهرا من‌ نمي‌شناسم‌ يك‌ همچين‌ كسي‌ را و نداريم‌. اگر كسي‌ مي‌شناسه‌ همچين‌ كسي‌ را به‌ من‌ معرفيش‌ كنه‌ ولي‌ نداريم‌. آقاي‌ فاني‌؟ نداريم‌ الحمدلله‌.

 اما اعتيادهاي‌ ديگه‌. مثلا عادت‌ به‌ چايي‌. يعني‌ امروز صبح‌ اگر چايي‌ نخورديد سرتون‌ درد مي‌آيد. كي‌ اينجوريه‌ توي‌ مجلس‌ ما؟ راست‌ و با صداقت‌ بگه‌. هان‌؟ نه‌ نترسيد بگيد. مي‌خواهم‌ علاجتون‌ بكنم‌. ديگه‌؟ ديگه‌؟ شماهايي‌ كه‌ اينطوريد، از همين‌ الان‌ تا يك‌ هفته‌ چايي‌ نبايد بخوريد. خوب‌ بايد رفع‌ بشه‌. بعله‌. از همين‌ امشب‌. من‌ حتي‌ امشب‌ هم‌ گفته‌ بودم‌ چايي‌ درست‌ نكنند. اگر مي‌خواهيد گوش‌ به‌ حرف‌ من‌ بدهيد. جدي‌ ميگم‌ها. آنهايي‌ كه‌ معتاد نيستند نميگم‌ بهشون‌. اينهايي‌ كه‌ عادت‌ كردند كه‌ اگر نخوردند، سردرد ميشوند. چند تا اشاره‌ كردند ما هستيم‌. جواد آقا شما هم‌ هستيد؟ چايي‌ نخوريد چطور ميشيد؟ كسل‌ هم‌ بشيد نبايد بخوريد. ديگه‌ كسي‌ كه‌ چايي‌ را نخورده‌، آب‌ جوش‌ براي‌ چي‌ بخوره‌؟ آب‌ جوش‌ بخوريد، نه‌ عيبي‌ نداره‌. دقت‌ كرديد يا نه‌؟ چايي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ از اين‌ شب‌ دوشنبه‌ است‌ تا شب‌ دوشنبة‌ ديگه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ سردرد ميشه‌ اگر چايي‌ نخوره‌، از همين‌ امشب‌ چايي‌ نبايد بخوره‌. دو شب‌ بگذار سر درد بشه‌ خوب‌ ميشه‌. ديگه‌ بيشتر از اين‌ نيست‌. گوش‌ داديد يا نه‌؟ من‌ خودم‌ نميشم‌ سردرد اگر نخوردم‌. شما هر كدامتون‌، آن‌ آقا خيال‌ كرد ما الان‌ ميگيم‌ هر كي‌ معتاد به‌ چاييه‌ ديگه‌ بخوره‌. نه‌. ما مي‌خواهيم‌ شماها را درستتون‌ كنيم‌. نمي‌خواهيم‌ كه‌ خرابترتون‌ كنيم‌. نه‌. قليان‌ كه‌ جزء دوده‌ ديگه‌. قليان‌ شيره‌؟ نخير نه‌. اصلا دود توي‌ دهنش‌، يك‌ آدم‌ عاقل‌ دود توي‌ دهنش‌ ميكنه‌ فوت‌ ميكنه‌؟! حالا هر دودي‌ مي‌خواد باشه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. انشاء الله‌ هر كس‌، ببينيد شما با من‌ يك‌ تعهدي‌ داريدها، كسي‌ كه‌ چايي‌ نخورد و سرش‌ درد گرفت‌، اگر چايي‌ بخوره‌ از تعهد ما خارجه‌ها. و كار حرام‌ كرده‌. كسي‌ كه‌ سردرد ميشه‌ چايي‌ نخوره‌، كسي‌ كه‌ مريض‌ ميشه‌ چايي‌ نخوره‌، كسي‌ كه‌ يك‌ روز نميتونه‌ بره‌ سر كار اگر چايي‌ نخوره‌، از همين‌ امشب‌ نبايد چايي‌ بخوره‌. به‌ چيزهايي‌ ديگه‌ هم‌ اعتياد پيدا نكنيد. من‌ مي‌خواهم‌ بسازمتون‌، اگر، اگر، بعضي‌ از رفقا نگويند امام‌ زمان‌ شايد مي‌خواهد بيايد. ما با يك‌ آقاي‌ مدتي‌ توي‌ تلفن‌ بحث‌ مي‌كرديم‌ كه‌ چرا آقاي‌ نعمتي‌ هر شب‌ راجع‌ به‌ امام‌ زمان‌ صحبت‌ ميكنه‌. آن‌ بندة‌ خدا اعتراض‌ داشت‌. فردا نگيد كه‌ فلاني‌ گفته‌ چون‌ امام‌ زمان‌ مي‌خواهد بيايد شما آماده‌ بشويد. ولي‌ احتمالش‌ كه‌ هست‌. آقا پاشو بيا. من‌ چايي‌ نخوردم‌. خوب‌ نخورده‌ باشي‌، بيا. سرم‌ درد ميگيره‌. مي‌خواهم‌ اينجوري‌ نباشيد انشاء الله‌. اگر بنا شد، مي‌خواهيم‌ بسازيم‌ خودمون‌ را، اگر بنا شد كه‌ آقا بيايد، دارم‌ تأكيد ميكنم‌. چه‌ بيايند چه‌ نيايند ما بايد ساخته‌ بشويم‌. اما مي‌خواهم‌ يك‌ نتيجه‌اي‌ از اين‌ عرضم‌ بگيرم‌، اگر فردا صبح‌، هر كسي‌ كه‌ هر شيعه‌اي‌ كه‌ بگه‌ احتمالش‌ هم‌ نيست‌ فردا صبح‌ امام‌ زمان‌ بيايد، او از دايرة‌ تشييع‌ و بنظر من‌ از دايرة‌ اسلام‌ هم‌ خارج‌ ميشه‌. احتمالش‌ را كه‌ بايد بدهيد. خوب‌. فردا صبح‌ تشريف‌ آوردند. گفتند آقاي‌ بعضي‌ها مي‌خواستند بيشتر توجه‌ كنند تا اسمشون‌ را ببرم‌، آقاي‌ فلاني‌ بيا. ميگه‌ كه‌ آقا من‌ چايي‌ام‌ را بخورم‌. چايي‌ پر رنگ‌ تند حالا يا كم‌ رنگ‌، چايي‌ بخورم‌ و بيايم‌. حالا چايي‌ نخور بيا! سردرد ميشوم‌ تا شب‌ اسباب‌ دردسر مي‌شوم‌. بد اخلاق‌ ميشوم‌، گرفتار ميشوم‌. خوب‌ ميشه‌؟ پس‌ خداحافظ‌ شما. با ما ديگه‌ شما نيستيد. پس‌، جلسة‌ خصوصيه‌ و الاّ توي‌ جلسة‌ شب‌ جمعه‌ اين‌ حرفها را نميزنم‌ها، پس‌ چايي‌ اينجوري‌ شد سرنوشتش‌. يك‌ هفته‌ معتادين‌ به‌ چايي‌، چايي‌ نبايد بخورند انشاء الله‌. و آنهايي‌ هم‌ كه‌، خودتون‌ را هم‌ گول‌ نزنيد. مي‌خواهيد يك‌ روز نخوريد ببينيد معتاد هستيد يا نيستيد. اين‌ آزمايشش‌ هم‌ بد نيست‌. شما همه‌اتون‌ فردا را چايي‌ نخوريد ببينيد معتاديد يا نه‌؟ اگر شب‌ سرتون‌ درد گرفت‌ نخوريد تا هفتة‌ ديگه‌. اگر سرتون‌ درد نگرفت‌، مي‌تونيد پس‌ فردايش‌ بخوريد. البته‌ آن‌ ديگه‌ خودتون‌ با خود شماست‌.

 اعتياد به‌ چيزهايي‌ ديگه‌. مثلا چي‌؟ چيز ديگه‌ اعتياد هست‌ توي‌ ماها كه‌ مزاحم‌، چي‌؟ تسبيح‌ كه‌ ديگه‌ كسي‌ اعتياد نداره‌. اين‌ مستحبه‌ كه‌ انسان‌ هميشه‌ توي‌ دستش‌ تسبيح‌ باشه‌. خواب‌ نه‌، عادت‌. عادت‌ به‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ نبايد عادت‌ بكنيد. خواب‌ كه‌ عادت‌ نيستش‌. بگيد يك‌ چيزي‌ كه‌… نوشابه‌ كه‌ اصلا رفقاي‌ ما نبايد بخورند. نوشابه‌ را اصلا نخوريد توي‌ مجالستون‌ هم‌ نباشه‌. از اين‌ شربت‌ آبليمو درست‌ كنيد. ما مدتي‌ از توي‌ ماه‌ رمضان‌ نوشابه‌ را گذاشتيمش‌ كنار ديگه‌. اعتياد هم‌ نمي‌آره‌ نوشابه‌. هان‌؟ خوب‌ اگر نوشابه‌ هم‌ اعتياد آورد نخوريد. اگر به‌ تسبيح‌ عادت‌ كرديد كه‌ اگر دستتون‌ نباشه‌، يك‌ نفر توي‌ كتابش‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ اگر شب‌ روزنامه‌ نخونم‌ خوابم‌ نمي‌بره‌. هر چيزي‌ كه‌ اگر گفتند بيا بگي‌ آقا اين‌ كار را من‌ نكردم‌، نمي‌تونم‌ بيايم‌؛ اينها را بايد انشاء الله‌ حذفش‌ بكنيد. حالا البته‌ من‌ تسبيح‌ را فكر نمي‌كنم‌ اعتياد بياره‌. حالا آنها آدمهايي‌ هستند كه‌ ديگه‌ مراحل‌ استقامت‌ و اينها را نپيمودند. آنها را ولشون‌ كن‌. و الاّ توي‌ جمع‌ ما نيستند كه‌ عادت‌ به‌ تسبيح‌ كرده‌ باشند، عادت‌ به‌ نوشابه‌ كرده‌ باشند، عادت‌ به‌ چي‌ ديگه‌؟ انفيه‌ نكشيدها، انفيه‌ اساسا مثلا ناس‌، ترياك‌، هروئين‌، شيره‌، سيگار، قليان‌، چپق‌، پيپ‌، اينها همه‌ با هم‌ خواهر برادرند. اينها كه‌ نه‌ ديگه‌. ما چايي‌ را وقتي‌ بحثش‌ را داريم‌ ميكنيم‌، ديگه‌ انفيه‌ و اينها را بايد گذاشت‌ كنار. چيزي‌ فكر نميكنم‌ اعتياد باشه‌ ديگه‌. يعني‌ گير باشه‌ انسان‌. اگر شما جمع‌ گير اون‌ باشيد و بعضي‌ چيزها هست‌ كه‌ خوب‌ انسان‌ عادت‌ كرده‌ كه‌ فرض‌ كنيد اصلاح‌ بكنه‌، لباسش‌ مرتب‌ باشه‌، اينها مهم‌ نيست‌. اينها را اگر گفتي‌ آقا من‌ اجازه‌ بدهيد من‌ لباسم‌ را مرتب‌ كنم‌، امام‌ زمان‌ راضيه‌ كه‌ شما لباستون‌ را مرتب‌ كنيد. كاري‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شيطانه‌، من‌ دارم‌ بهتون‌ ميگيم‌ آنچه‌ كه‌ شيطان‌ القاء ميكنه‌ كه‌ واقعا اينهايي‌ كه‌ اعتياد مي‌آوره‌ و انسان‌ معتاد بهش‌ ميشه‌ و انسان‌ مجبور ميشه‌ دائما خودش‌ را اسير به‌ آن‌ چيز بكنه‌. چون‌ شما متوجه‌ نيستيد يك‌ زنجيري‌ دائما به‌ گردنتون‌ چايي‌ انداخته‌ كه‌ هر روز سر صبح‌ برويد چايي‌ بخوريد. اين‌ زنجيري‌ است‌ كه‌ انداخته‌. اين‌ اسيرتون‌ كرده‌. اينها را بايد حذفشون‌ كنيد. نه‌ آنها مثل‌ لباسه‌ ديگه‌ بهرحال‌. عادت‌ نكنيد بهرحال‌. خوب‌ بعضي‌ شبها روي‌ زمين‌ مي‌خوابه‌، بعضي‌ وقتها روي‌ تشك‌ مي‌خوابه‌ كه‌ اعتياد نباشه‌. بالاخره‌ ببينيد بطور كلي‌ شيطان‌ يك‌ دامي‌ داره‌، يك‌ ريسماني‌ داره‌ كه‌ مي‌اندازه‌ به‌ گردن‌ انسان‌ بنام‌ اعتياد. معتاد شدن‌ به‌ چيزهاي‌ مختلف‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ اين‌ اعتياد حرامه‌ مثل‌ سيگار كه‌ نبايد، هم‌ معصيت‌ كردي‌ هم‌ ريسمون‌ باصطلاح‌ معصيت‌ به‌ گردنت‌ انداخته‌. بعضيش‌ نه‌ معصيت‌ نيست‌. كسي‌ نگفته‌ چايي‌ حرامه‌، اما ريسمون‌ شيطان‌ هست‌. كسي‌ نگفته‌ انفيه‌ حرامه‌، ولي‌ ريسمون‌ شيطان‌ هست‌. شيطان‌ با اينجور چيزها شما را در گير يعني‌ نگه‌ نداره‌. اونكه‌ مكروهه‌. اگر عادت‌ هم‌ بشه‌ كه‌ بدتر. انگشت‌ شكستن‌ كراهت‌ داره‌ و بعضي‌ از روايات‌ هست‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، عمل‌ قوم‌ لوطه‌ و اين‌ ضرر طبي‌ هم‌ داره‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ يك‌ خورده‌اي‌ ضعيف‌ شد، مسن‌ شد، مي‌لرزه‌ دستش‌ و انگشتانتون‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ نشكانيد كه‌ كراهت‌ داره‌. من‌ نميدونم‌، نه‌ ديگه‌، شما كارهاي‌ شيطاني‌ را نكنيد. حالا مثل‌ چايي‌ اگر باشه‌. حالا من‌ نميدانم‌ قليان‌ چقدر ضرر داره‌؟ اگر ضررش‌ مثل‌ سيگار باشه‌ كه‌ حرامه‌ اصلا. سيگار دادن‌ دست‌ مهمان‌ فعل‌ حرامه‌. اينجا بعضي‌ها سيگار مي‌كشند من‌ مي‌گويم‌ خوب‌ اينها مرجع‌ تقليدشون‌ جايز ميدونه‌. از اين‌ نظر فعل‌ حرامي‌ انجام‌ نمي‌دهند كه‌ من‌ نهي‌ از منكر بكنم‌. ولي‌ خوب‌ من‌ اگر خودم‌ حرام‌ ميدونم‌ و شما كه‌ سيگار را حرام‌ مي‌دونيد، اگر برديد در دست‌ مهمان‌، اين‌ مثل‌ باصطلاح‌ زهر را برديد دست‌ مهمان‌ يا يك‌ چيز حرامي‌ را برديد داديد دست‌ مهمان‌. اگر به‌ آب‌ جوش‌ هم‌ عادت‌ بكنه‌ فرقي‌ نداره‌ با چايي‌. عادت‌ نبايد باشه‌. نه‌، نخير غذا و اينجور چيزها و لباس‌ و غذا (نامفهوم‌) چيزي‌ كه‌ عادتتون‌ باشه‌ كه‌ الان‌ گفتند پاشو برويم‌، بگيد كه‌ من‌ اين‌ كارم‌ را نكردم‌. يك‌ وقت‌ هست‌ نياز به‌ دست‌ به‌ آب‌ داريد. ميگي‌ من‌ نياز به‌ دست‌ به‌ آب‌ دارم‌. خوب‌ برو. يا من‌ وضويم‌ را بگيرم‌. اما اگه‌ بگيد من‌ چايي‌ نخوردم‌ چاييم‌ را بخورم‌، اين‌ را توي‌ سرباز خانه‌ ازتون‌ قبول‌ نمي‌كنند. خلاصه‌اش‌. مثل‌ اينكه‌ وقت‌ زياد گذشت‌.

 انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ تذكرات‌ امشب‌ برايتون‌ مفيد باشه‌. آنهايي‌ هم‌ كه‌ چايي‌ نخورند سردرد ميشوند غصه‌اشون‌ نگيره‌. انشاء الله‌ بعدش‌ خيلي‌ راحت‌ ميشوند. به‌ ما ميگويند خدا پدرت‌ را بيامرزه‌ كه‌ ما را از اين‌ دام‌، از اين‌ دام‌ شيطاني‌ نجات‌ دادي‌. آنهايي‌ هم‌ كه‌ شك‌ دارند كه‌ آيا معتاد به‌ چايي‌ هستند يا نيستند، يك‌ روز خودشون‌ را امتحان‌ كنند و چايي‌ نخورند. اگر عصري‌ سردرد شدند انشاء الله‌ يك‌ چند روز تحمل‌ كنند رفع‌ ميشه‌. فرض‌ كنيد من‌ سرما خوردم‌ اين‌ سردردم‌ رفع‌ بشه‌. انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ مسائل‌ حل‌ بشه‌. نه‌ ديگه‌، در خواب‌، آقايون‌ اين‌ را بدونند هميشه‌ به‌ سراغ‌ خواب‌ نروند. بگذارند خواب‌ به‌ سراغشون‌ بيايد. تا جايي‌ كه‌ برايشون‌ ممكنه‌. يعني‌ وقتي‌ خوابشون‌ آمد بخوابند. وقتي‌ كه‌ نيازي‌ به‌ خواب‌ پيدا كردند، هر وقت‌ بخوابيد خوبه‌. البته‌ وقتهايي‌ كه‌ هست‌ كه‌ بهتر از وقتهاي‌ ديگه‌ است‌. اما نه‌، نياز داريد، همين‌ الان‌ بگيريد بخوابيد. نياز داريد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، بعد از ظهر بخوابيد. نياز داريد قبل‌ از ظهر بخوابيد. مربوط‌ به‌ نيازتون‌ باشه‌. اين‌ مسئله‌اي‌ نداره‌. اما اگر نه‌، عادت‌ كرديد، شما حتما بعد از نماز صبح‌ بايد بخوابيد، حالا ولو خوابتون‌ هم‌ نمي‌آيد، از سر شب‌ هم‌ خوابيديد حالا حتما بايد دراز بكشيد و اگر نه‌ بدنتون‌ درد مي‌ياد و اينها، اينها هم‌ البته‌ اعتياده‌ بايد رفعش‌ كنيد. كسي‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ مزاحمتي‌ بتونه‌ صد و هشتاد هزار تومن‌ تهيه‌ بكنه‌ كه‌ به‌ خانه‌اش‌ به‌ زندگيش‌ صدمه‌اي‌ كه‌ بعد غير قابل‌ علاج‌ باشه‌ نخوره‌ اين‌ شخص‌ مستطيعه‌. همين‌ جور كه‌ در حج‌ واجب‌ انسان‌ مستطيع‌ مي‌شه‌ اينجا هم‌ مستطيع‌ مي‌شه‌. به‌ هر حال‌ اين‌ داره‌، دو سه‌ روزه‌ پولش‌ تو بانكه‌، بانك‌ هم‌ درش‌ بسته‌ است‌ از رفيقت‌ مي‌گيري‌ مي‌دي‌ بعدش‌. حج‌ عمره‌ غلطه‌، آقايون‌ اين‌ جمله‌ را بدونيد الان‌ اكثرا عمره‌ را مي‌گن‌ حج‌ عمره‌، حجش‌ ديگه‌، همين‌ عمره‌. تو اعلامية‌ زيارت‌ نوشته‌ بود كه‌ هر كس‌ حج‌ عمره‌ مي‌خواد بره‌ بياد اسم‌ نويسي‌، حج‌ ديگه‌ نيست‌ عمره‌ است‌. بله‌ اون‌ وقت‌ اگر كه‌ كسي‌ در وسطه‌ سالشه‌، در وسط‌ سال‌ خمسيشه‌ پولي‌ را خرج‌ كرد براي‌ عمره‌ ديگه‌ اين‌ پول‌ را نبايد خمس‌ بده‌. جزء مخارج‌ خوراكيشه‌ و براي‌ اينجور چيزهاست‌. نه‌، كسي‌ كه‌ خودش‌ حج‌ واجب‌ به‌ گردنشه‌ كه‌ حتما نمي‌تونه‌ بره‌ و كسي‌ هم‌ كه‌ نرفته‌ نيابت‌ نمي‌تونه‌ بره‌. اكثر زنها با داشتن‌ مهرشون‌ مستطيعند. و اگر هم‌ به‌ شوهر بگن‌ شوهر واجبه‌ كه‌ قبل‌ از اين‌ كه‌ نمازش‌ را بخونه‌، مهر زنش‌ را بده‌ اين‌ را هم‌ بدونيد. يعني‌ اگر زن‌ طلب‌ بكنه‌ و او داشته‌ باشه‌ كه‌ بده‌ واجبه‌ كه‌ بده‌ چون‌ مثل‌ طلب‌ كاره‌. مهريه‌ بله‌ ديگه‌ دو هزار تومن‌ مهرية‌ زنه‌، بيست‌ سال‌ قبل‌، چهل‌ سال‌ قبل‌ همان‌ را بيشتر طلب‌ نداره‌. اگر سيگار به‌ دستش‌ داديد يا مثلا كبريت‌ براش‌ كشيديد كمك‌ به‌ معصيته‌ اگر شما گناه‌ بدونيد ولي‌ اگر كه‌ گناه‌ ندونيد مرجع‌ تقليدتون‌ بگه‌ كه‌ گناه‌ نيست‌ اينجا بله‌، البته‌ باز هم‌ با تزكية‌ نفس‌ منافات‌ داره‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌ و علي‌ ارواح‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌. عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقيت‌ و بقي‌ اليل‌ و النهار و لا جعله‌ الله‌ آخر العهدي‌ مني‌ لزيارتك‌، السلام‌ علي‌ الحسين‌ روز عاشورا يكي‌ دو تا در زيارت‌ عاشورا كه‌ مي‌خونديم‌ يكي‌ دو تا نكته‌ به‌ من‌ القا شد. يكي‌ اين‌ كه‌ السلام‌ عليك‌، دربارة‌ السلام‌ علي‌ الحسينه‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌، اينجا علي‌ ابن‌ الحسين‌ منظور كيه‌؟ آيا امام‌ سجاده‌ يا علي‌ اكبره‌؟ به‌ من‌ القا شد كه‌ علي‌ اكبر باشه‌، به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ علي‌ اكبر ارشد شهداي‌ كربلاست‌. خيلي‌ اين‌ جمله‌ براي‌ من‌ اهميت‌ داشت‌ و امام‌ سجاد چرا نباشه‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ ما در اينجا داريم‌ به‌ شهدا سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ شهداي‌ كربلا سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و امام‌ سجاد جزء اولاد الحسينه‌. كه‌ امام‌ باقر را هم‌ شامل‌ مي‌شه‌، امام‌ صادق‌ را هم‌ شامل‌ مي‌شه‌ و حتي‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جزء اصحاب‌ حسينه‌. پس‌ ما در اينجا السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌ و علي‌ ارواح‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌ عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقية‌ و بقي‌ اليل‌ و النهار و لا جعله‌ الله‌ آخر العهد من‌ لزيارتك‌. اينجا هم‌ در نسخ‌ بدل‌ هست‌ كه‌ زيارتكم‌ يا زيارتك‌. اينجا يك‌ جملة‌ خيلي‌ جالبي‌، اينجا خطاب‌ به‌ خود سيدالشهدا باشه‌ يا خطاب‌ به‌ همه‌اشون‌، خوب‌ انسان‌ دوست‌ داره‌ كه‌ به‌ همه‌اشون‌ باشه‌ كه‌ زيارت‌ همه‌اشون‌ را باز دو مرتبه‌ نسيب‌ انسان‌ بشه‌ ولي‌ اوني‌ كه‌ جمله‌اي‌ كه‌ من‌ را خيلي‌ متوجه‌ كرد و حتي‌ پهلوي‌ آقاي‌ نعمتي‌ نشسته‌ بودم‌ گفتم‌ تا آخر اشاره‌ كردم‌ بگيد السلام‌ عليك‌ لزيارتك‌ و لا جعل‌ الله‌ آخر العهد من‌ لزيارتك‌. اين‌ جمله‌ بود كه‌ القا شد كه‌ هر جا حسين‌ باشه‌ اصحابش‌ هم‌ هست‌. يعني‌ اگر شما زيارت‌ كرديد سيد الشهدا را اصحابش‌ و اولادش‌ را هم‌ زيارت‌ مي‌كني‌. اينها از امام‌ حسين‌ جدا نمي‌شن‌. اي‌ خدا مي‌شه‌ ما هم‌ جزء اون‌ اصحابي‌ باشيم‌ كه‌ از امام‌ زمان‌ جدا نشيم‌. اين‌ نكته‌ خيلي‌ من‌ را متوجه‌ كرد. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌ و علي‌ الرواح‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌ عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقيت‌ و بقي‌ اليل‌ و النهار و لا جعل‌ الله‌ آخر العهد لزيارتك‌ السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌  و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌ الذين‌ بذل‌ من‌ دون‌ الحسين‌. يا اباعبد الله‌ لقد عظمت‌ الرضيه‌ و جلت‌ المصيبه‌ بك‌ علينا و علي‌ جميع‌ اهل‌ الاسلام‌ اين‌ روزها شايد روزهايي‌ باشد كه‌ زن‌ و فرزند خاندان‌ عصمت‌ در ميان‌ بيابانها از طرف‌ كوفه‌ به‌ شام‌ در حركتند. تمام‌ كساني‌ كه‌ برخورد كردند با اين‌ منظره‌ كه‌ سرهاش‌ مقدس‌ روي‌ نيزه‌ و زن‌ و فرزند خاندان‌ عصمت‌ اينها را با اون‌ وضع‌ به‌ طرف‌ شام‌ مي‌بردند متأثر مي‌شدند. شبي‌ است‌ همه‌ در يك‌ جا فرود آمده‌اند. يك‌ راهبي‌ هم‌ در اون‌ كنار در يك‌ محلي‌ در يك‌ خانه‌اي‌ مشغول‌ برنامه‌هاي‌ خودشه‌ يك‌ وقت‌ ديد كه‌ حودجي‌ از آسمان‌ آمد پايين‌ سر صندوقي‌ كه‌ سر مقدس‌ سيد الشهدا در اون‌ بود برداشت‌ و سر را اون‌ خانم‌ به‌ سينه‌ چسباند. صدا زد غريب‌ مادر حسين‌. آمد نزد عمر سعد، يابن‌ سعد اي‌ پسر سعد سؤال‌ كرد كه‌ كيه‌ رئيس‌ اين‌ غافله‌؟ اجازه‌ بده‌ اين‌ سر مقدس‌ يك‌ شب‌ پيش‌ من‌ باشه‌. آمد در مقابل‌ گذاشت‌ دو زانو در مقابل‌ اين‌ سر نشست‌، گفت‌ من‌ مي‌دونم‌ تو از اولياء خدا هستي‌ از شخصيتهايي‌ هستي‌ كه‌ اين‌ مكاشفه‌ را تو اين‌ مشاهدات‌ براي‌ من‌ اتفاق‌ افتاد. به‌ من‌ بگو تو كه‌ هستي‌؟ لبهاي‌ ابي‌ عبد الله‌ باز شد، صدا زد ان‌ الغريب‌، ان‌ المظلوم‌، ان‌ الشهيد، عرض‌ كرد آقا مي‌دونم‌ غريبي‌، مي‌دونم‌ مظلومي‌، تو كه‌ هستي‌؟ آقا ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ خودش‌ را معرفي‌ كرد. اون‌ راهب‌ مسلمان‌ شد آمد اينها را نصيحت‌ كرد ولي‌ در تاريخ‌ دارد كه‌ اين‌ راهب‌ را اونها كشتند بخاطر اين‌ كه‌ مبادا براي‌ ديگران‌ اسرار اينها را فاش‌ كند در اونچه‌ كه‌ ديده‌. يا بقية‌ الله‌ ايام‌ عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌. شما را قسم‌ مي‌ديم‌ به‌ جان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ همة‌ ما را مشمول‌ محبت‌ و رأفت‌ و رحمت‌ خودتون‌ قرار بدهيد. (الهي‌ آمين‌).

 

۱۰ محرم۱۴۱۵ – تعهد با امام‌ زمان‌

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ولنبلونكم‌ بشي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌  و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌. الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبة قالوا انا لله‌ و انا الیه راجعون‌. اولئک‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و رحمة و اولئك هم‌ المهتدون‌.

 شب‌ عاشوراي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌. قلب‌ شيعه‌ امشب‌ و فردا محزونه‌. محال‌ است‌ يك‌ شيعه‌اي‌ موردش‌ پاك‌ باشد، آلودگي‌ گناه‌ و حجابها را نداشته‌ باشد بتواند براي‌ حتي‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ امشب‌ و فردا خوشحال‌ باشه‌. قلبهاي‌ شيعيان‌ اينهايي‌ كه‌ نور ولايت‌ در قلوبشون‌ تابيده‌ امشب‌ و فردا محزون‌ است‌. خدا رحمت‌ كند بزرگان‌، پدران‌ ما را به‌ ما سفارش‌ مي‌كردند كه‌ فلاني‌ مبادا شب‌ و روز عاشورا يك‌ لحظه‌ چشمت‌ از گريه‌ خشك‌ باشد. من‌ امشب‌ يك‌ مطلبي‌ را از يكي‌ از اولياء خدا شنيده‌ بودم‌ نگفتم‌ روي‌ منبر تا به‌ حال‌ ولي‌ امشب‌ به‌ قلبم‌ اشاره‌ شد كه‌ بگم‌ و اون‌ جمله‌ اين‌ است‌ كه‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ هر مجلسي‌ كه‌ امشب‌ و فردا به‌ نام‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ برپا بشود امام‌ زمان‌ اون‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ صاحب‌ عزا تو اون‌ مجلس‌ تشريف‌ مي‌يارد. همه‌ جا هستند. همانطوري‌ كه‌ جد بزرگوارش‌ امير المؤمنين‌ در يك‌ شب‌ چهل‌ جا بود، حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فداء هم‌ امشب‌ در همه‌ جا تشريف‌ دارن‌ خيلي‌ امشب‌ مؤدب‌ باشيد با آقا هم‌ ناله‌ باشيد. چراغها را تخفيف‌ بديد من‌ امشب‌ دوست‌ دارم‌، منظرة‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را براي‌ شما مجسم‌ كنم‌. چراغها را خاموش‌ كنيد. از شما پير و جوان‌ و اونهايي‌ هم‌ كه‌ بيرون‌ نشسته‌اند حواسشون‌ را جمع‌ كنند. خانمها هم‌ حواسشون‌ را جمع‌ كنند. آرام‌ مي‌تونيد تصور كنيد، چون‌ در حديث‌ است‌ كه‌ فرموده‌اند كل‌ يوم‌ عاشورا، و كل‌ ارض‌ كربلا. امشب‌، خانمها توجه‌ كنيد من‌ مي‌خوام‌ از اين‌ تاريكي‌ استفاده‌ كنم‌. هر كس‌ نمي‌خواد با ما هم‌ عهد و متعهد باشد از مجلس‌ بيرون‌ بره‌. ما الان‌ در محضر آقامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هستيم‌. آرام‌، آرام‌ توجه‌ كنيد، همانطوري‌ كه‌ در شب‌ عاشورا اصحاب‌ سيد الشهدا كه‌ در بعضي‌ از تواريخ‌ هست‌ متجاوز از هزار نفر بودند اينها نشسته‌ بودند آقا سيد الشهد براي‌ اينها خطبه‌ خوند. بعد به‌ اونها مطالبي‌ فرمود، الان‌ شما فكر كنيد، من‌ اين‌ كه‌ گفتم‌ چراغها خاموش‌ بشه‌ بخاطر اين‌ بود كه‌ شما را آماده‌ كنم‌ براي‌ اين‌ كه‌ منظرة‌ خيمه‌هاي‌ سيد الشهدا و اون‌ چراغ‌ خاموش‌ كردن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و كنار امام‌ زمانشون‌ تصميم‌ گرفتنشون‌ را براي‌ شما مجسم‌ كنم‌.

 شما الان‌ اونهايي‌ كه‌ پرده‌ها و حجابهاي‌ زيادي‌ دارند فرض‌ كنند، تصور كنند اونهايي‌ كه‌ پرده‌ها حجابهاي‌ گناه‌ و معصيت‌ و محبت‌ دنيا را از دل‌ بيرون‌ كرده‌اند ببينند، احساس‌ كنند. امام‌ زمانشون‌ را در كنار خودشون‌ مشاهده‌ كنند. همان‌ مطالبي‌ كه‌ اون‌ شب‌ سيد الشهدا براي‌ اصحابش‌ فرمود به‌ خدا قسم‌ امشب‌ امام‌ زمان‌ اگر گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد براي‌ شما بيان‌ مي‌كند. ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. خدا از مؤمنين‌ جانشون‌ را مي‌خرد. و ان‌ لهم‌ الجنه‌. بهشت‌ را در مقابل‌ به‌ اونها مي‌دهد. امشب‌ ما چكار بايد بكنيم‌؟ اينجاست‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ را آماده‌ نمي‌بينند، اونهايي‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ مي‌خوان‌ بعد از اين‌ هم‌ باشند سربگيرد و برون‌ رود از كربلاي‌ ما. آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌فرمايد كه‌ از مجلس‌ بيرون‌ برود. برود مشغول‌ گناه‌ و معصيت‌ خودش‌ بشود. اونهايي‌ كه‌ تعهد مي‌بندند. اونهايي‌ كه‌ از اين‌ لحظه‌ با امام‌ زمانشون‌ هم‌ پيمان‌ مي‌شوند آقاجان‌ يا صاحب‌ از زمان‌ من‌ از اينجا از زبان‌ اين‌ مردم‌ حرف‌ مي‌زنم‌. ما همان‌ مردمي‌ هستيم‌ كه‌ بخاطر تو، بخاطر نام‌ تو، بخاطر نام‌ مقدس‌ شما جوانهامون‌ را فرستاديم‌ در جبهه‌هاي‌ جنگ‌، و شهيد شدند و كشته‌ شدند و يا صاحب‌ الزمان‌ گفتند. آقا ما  اگر هزار مرتبه‌ كه‌ سهل‌ است‌، هر كس‌ اين‌ حرفها را با من‌ نمي‌خواد بزنه‌ گوشش‌ را بگيره‌. ما داريم‌ با امام‌ زمانمون‌ حرف‌ مي‌زنيم‌. آقاجون‌ حرفها را جدي‌ بگيريد. خدا شاهده‌ توجه‌ كنيد، خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ اين‌ حرفها را بخاطر اين‌ كه‌ شما حال‌ پيدا كنيد نمي‌زنم‌. بخاطر اين‌ كه‌ شما مجلس‌ را گرم‌ كنيد نمي‌زنم‌. آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خودشون‌ شاهد هستند.

 فقط‌ و فقط‌ مي‌خوام‌ همتون‌ حسيني‌ باشيد، همتون‌ حبيب‌ ابن‌ مظاهر باشيد. همتون‌ مغير و ظهير باشيد. همين‌ امروز مجلسي‌ داشتيم‌ براي‌ خانمها من‌ به‌ خانمها گفتم‌ و چه‌ مردي‌ بود از زني‌ كم‌ بود. شماها بايد در كنار خيمة‌ حضرت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خيمه‌ بزنيد. همتون‌ از اصحاب‌ و ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ باشيد. بالاخره‌ يك‌ روزي‌ ظهور مي‌كند و انتخابتون‌ مي‌كند، به‌ فكر باشيد به‌ ياد آقاتون‌ باشيد. حالا روي‌ اين‌ حساب‌ من‌ از زبان‌ شما آقايون‌ محترم‌ شب‌ عاشوراست‌. اول‌ يك‌ سلامي‌ خدمت‌ آقامون‌ عرض‌ كنيم‌. آقاجان‌ سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ خدمتتون‌. السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الامر و رحمت‌  الله‌ و بركاته‌. عاجركم‌ الله‌. آقا سر شما سلامت‌ باشه‌، باقي‌ عمر شما باشد. خدا به‌ شما طول‌ عمر عنايت‌ كند. ساية‌ شما بر سر ما مستدام‌ باشد. آقاجان‌ ما هم‌ مي‌خواييم‌ جزء اونهايي‌ باشيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآنش‌ اونها را وصف‌ كرده‌. سدا كانهم‌ بنيان‌ مرصوص‌. دو دسته‌ از اصحاب‌ ائمه‌ خيلي‌ پر قدرت‌، با استقامت‌ بودند. يكي‌ اصحاب‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ همان‌ هفتاد و دو نفري‌ كه‌ باقي‌ موندند. يكي‌ هم‌ اصحاب‌ شما بقية‌ الله‌. اصحاب‌ شما هم‌ اين‌ آيه‌ در وصفشون‌ نازل‌ شده‌. مي‌شه‌ ما هم‌ جزء اونها باشيم‌. ما الان‌ در محضر شما كيف‌ مي‌كنيم‌ مولا. تعهد مي‌كنيم‌ قرارداد امضاء مي‌كنيم‌. اون‌ خانمهايي‌ كه‌ نمي‌خوان‌، مي‌خوان‌ گناه‌ كنن‌، بگن‌. كه‌ اگر براي‌ رضايت‌ شما هزار مرتبه‌ ما را قطعه‌، قطعه‌ كنند.  با آتش‌ بسوزانند يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الامر ما كاري‌ كه‌ شما را ناراضي‌ كند انشاء الله‌ نخواهيم‌ كرد. انشاء الله‌ نخواهيم‌ كرد. آقاجان‌ ولي‌، ولي‌ ذاقت‌ الارض‌، دنيا بر ما تنگه‌. ما را به‌ گناه‌ مي‌كشانه‌. شيطان‌ ما را به‌ سوي‌ گناه‌ دعوت‌ مي‌كنه‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء ما را به‌ طرف‌ بدي‌ مي‌كشانه‌. آقاجان‌ شما كمكمون‌ كنيد. شما محبت‌ كنيد به‌ خودتون‌ قسم‌، به‌ خاك‌ پاتون‌ قسم‌ آقا اگر شما دست‌ محبتتون‌ همانطوري‌ كه‌ در شب‌ گذشته‌ عنايت‌ كرديد هميشه‌ بر سر ما باشد به‌ جان‌ شما قسم‌ ما هيچگاه‌ گناه‌ نمي‌كنيم‌، هيچ‌ وقت‌ معصيت‌ نمي‌كنيم‌. كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ شما را ناراحت‌ كنه‌ نخواهيم‌ كرد. و از شما مي‌خواييم‌ همانطوري‌ كه‌ اصحاب‌ سيد الشهدا فردا نشان‌ دادند كه‌ چگونه‌ در راه‌ سيدالشهد فداكاري‌ مي‌كنند كه‌ فرمود ما رأيت‌ اصحاب‌ من‌ اصحابي‌. من‌ اصحابي‌ را نديدم‌ كه‌ بهتر از اصحاب‌ خودم‌ باشد.

 اقا مي‌شه‌ زير ساية‌ شما باشيم‌ و شما دستي‌ به‌ سر ما بكشيد و بفرماييد ما رأيت‌ اصحاب‌ من‌ اصحابي‌. اي‌ واي‌. يا مولاي‌، همه‌ بگيد. دست‌ به‌ دامن‌ امام‌ زمانتون‌ بياندازيد. خيلي‌ گناه‌ كرديم‌، خيلي‌ معصيت‌ كرديم‌. مولاي‌ يا مولاي‌، مولاي‌ يا مولاي‌…قربانت‌ بريم‌ مولاي‌. آقا امام‌ زمان‌ به‌ قدري‌ مهربانه‌ كه‌ در يكي‌ از توضيحات‌ به‌ يكي‌ از دوستانش‌ مي‌فرمايد جعل‌ الله‌..من‌ نمي‌تونم‌ اين‌ جمله‌ را عرض‌ كنم‌ در محضر شما. جان‌ همة‌ فداي‌ عالميان‌ خاك‌ پاي‌ شما، شما اظهار محبت‌ بكنيد. شما آقاييد، شما بزرگيد، آقاجون‌ ما آماده‌ايم‌ ما حاضريم‌ در ركابت‌ باشيم‌. قول‌ مي‌ديم‌ معصيت‌ نكنيم‌ ديگه‌. قول‌ مي‌ديم‌ واجباتمون‌ را انجام‌ بديم‌. آقا جان‌ قول‌ مي‌ديم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌ قول‌ مي‌ديم‌ آقاجان‌ يا صاحب‌ الامر قول‌ مي‌ديم‌ با دشمنانت‌ انس‌ نداشته‌ باشيم‌. قول‌ مي‌ديم‌ با معصيت‌ كارها رفت‌ و آمد نكنيم‌. آقاجان‌ قول‌ مي‌ديم‌، قول‌ مي‌ديم‌. آه‌. مي‌دونيد آقا چي‌ در جوابتون‌ مي‌فرمايد، مي‌فرمايد من‌ هم‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ در دنيا و آخرت‌ سعادتمند باشيد. بندة‌ خوب‌ خدا باشيد. زير حمايت‌ من‌، به‌ مام‌ سعادتها برسيد. من‌ هم‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ شما در دنيا با من‌ و در شب‌ اول‌ قبر با من‌، و در عالم‌ برزخ‌ با من‌ و در بهشت‌ با من‌ باشيد. خوشا به‌ حالتون‌. شب‌ عاشوراي‌ خوبي‌ داريد امشب‌. همين‌ طوري‌ كه‌ شما الان‌ زمزمه‌ داريد با امام‌ زمانتون‌ داريد حرف‌ مي‌زنيد. اصحاب‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ هم‌ توي‌ خيمه‌ هايش‌ جمع‌ بودند. حسين‌ ابن‌ علي‌ وقتي‌ چراغها را خاموش‌ كرد مردم‌ اون‌ وقت‌ مثل‌ شما با معرفت‌ نبودند، مردم‌ اون‌ وقت‌ محبتشون‌ به‌ امام‌ زمانشون‌ اين‌ قدر كه‌ شما داريد نداشتند. لذا وقتي‌ كه‌ چراغها را روشن‌ كردند ديدند هفتاد و دو نفر بيشتر باقي‌ نماندند. اما شماها يا بقيه‌ الله‌، من‌ مي‌دون‌ لا اقل‌. ببينيد اگر خلاف‌ من‌ را بگيد. لااقل‌ هشتاد در صد شما جمعيت‌ اين‌ تعهدات‌ را داديد اين‌ قولها را داديد. و از فردا ديگه‌ به‌ طرف‌ گناه‌ و معصيت‌ نخواهيد رفت‌. آقاجان‌ ما آماده‌ايم‌. جانمون‌ به‌ قربانت‌. جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌. اين‌ مطاعي‌ است‌ كه‌ هر بي‌ سر و پايي‌ داريد.

 روحي‌ الرواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا يا بقية‌ الله‌. خانمها شما بدانيد امشب‌ فاطمة‌ زهرا در ميان‌ شماست‌، زينب‌ كبري‌ در ميان‌ شماست‌. شماها همين‌ تعهدات‌ را به‌ خاطر احترام‌ روي‌ فرزندش‌ حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بدهيد. بگيد بي‌ بي‌ زينب‌ امشب‌ تو از نظر ظاهر يك‌ احترامي‌ داشتي‌، گريه‌ مي‌كرد زينب‌ كبري‌. برادرش‌ نشسته‌  در خيمه‌ها، امشب‌ است‌ شمشيرش‌ را جلوي‌ زانوش‌ گذاشته‌، زينب‌ هم‌ داره‌ گوش‌ مي‌ده‌. اين‌ اشعار را مي‌خونه‌.يا تحبت‌ اللك‌ خليلي‌. زينب‌ گريان‌ پاره‌ كرد برادر اين‌ چه‌ اشعاري‌ است‌ كه‌ مي‌خواني‌. فردا كه‌ روز عاشوراست‌، زينب‌ كبري‌ آمده‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. خانمها اينطور زن‌ مسلمان‌ را دوست‌ دارن‌.نگاه‌ كرد ديد برادر رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. سر در بدن‌ نداره‌. اين‌ شمشير شكسته‌ها را كناري‌ زد، سنگها را كناري‌ ريخت‌. بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ را بداشت‌. روي‌ دست‌ بلند كرد صدا زد خدايا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما. من‌ ديگه‌ حرفهام‌ تمام‌ شد. من‌ همين‌ چند جمله‌اي‌ كه‌ با آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌خواستم‌ حرف‌ بزنم‌ زدم‌. حسينم‌ واي‌، حسينم‌ واي‌، حسينا…حسين‌، حسين‌، حسين‌…

۶ محرم ۱۴۱۵ قمری – امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر

 امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر 6 محرم‌ 1415

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ المرسلين‌ سيدنا و نبينا ابوالقاسم‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ ائدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 من‌ مطالعه‌ كردم‌، تحقيق‌ كردم‌ فكر كردم‌ كه‌ هيچ‌ مصيبتي‌ جدا بالاتر از مصيبت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نيست‌. لذا فرمودند ان‌ كنت‌ باكيا لشي‌ ابك‌ علي‌ الحسين‌ اگر خواستي‌ بر چيزي‌ كني‌ بر حسين‌ ابن‌ علي‌ گريه‌ كن‌. چون‌ هيچ‌ مصيبتي‌ بالاتر از مصيبت‌ او بزگوار نيست‌. اون‌ شهداي‌ چند ساله‌اي‌ كه‌ ما داشتيم‌ برويد از اونهايي‌ كه‌ فرزند داده‌اند، شوهر داده‌اند، برادر داده‌اند بپرسيد كه‌ آيا هيچ‌ شده‌ كه‌ يك‌ طفل‌ شيرخوار را در مقابل‌ لشگر صدام‌ ببرند آب‌ از اونها بخوان‌ اونها با تير دو شعبة‌ زهر آلود جوابش‌ را بدن‌؟ آيا هيچ‌ شده‌ يك‌ شهيدي‌ را بعد از شهادت‌ بدنش‌ را با سم‌ اسبها روي‌ زمين‌ خرد كنند؟ چقدر تفاوت‌ بين‌ شهداي‌ ما كه‌ بزرگترين‌ آرزومون‌ اين‌ است‌ كه‌ شهداي‌ ما با شهداي‌ كربلا محشور بشن‌. در عين‌ حال‌ هيچ‌ شهيدي‌ اين‌ سابقه‌ را نداره‌. حتي‌ سيد الشهدا حضرت‌ همزة‌ ابن‌ عبدالمطلب‌ ايشان‌ شهيد شدند خيلي‌ هم‌ زياد به‌ ايشان‌ صدمه‌ وارد كردند اما وقتي‌ كه‌ آمديدند كه‌ ايشان‌ را مصلح‌ كرده‌اند يعني‌ زبان‌ ايشان‌ را بريده‌اند، بيني‌ ايشان‌ را بريده‌اند ،جگرش‌ را درآورده‌اند اما باز هم‌ زير سم‌ اسبها پامالش‌ نكرده‌ بودند.

 ديگه‌ حضرت‌ همزه‌ تشنه‌ نبود اونقدري‌ كه‌ در روايت‌ دارد روز عاشورا اونقدر عطش‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ فشار آورده‌ بود كه‌ آسمان‌ را ديگه‌ حضرت‌ نمي‌ديد، نور از چشم‌ مباركش‌ رفته‌ بود. كجا سابقه‌ دارد كه‌ شهيدي‌ را وقتي‌ كشتند سرش‌ را به‌ روي‌ نيزه‌ بلند كنند با اون‌ همه‌ معجزه‌ و كراماتي‌ كه‌ از او مي‌بينند در عين‌ حال‌ توجه‌ نكنند و اين‌ همه‌ منازل‌ بعضي‌ نوشته‌اند متجاوز از چهل‌ روز اين‌ سر مقدس‌ از اين‌ منزل‌ به‌ اون‌ منزل‌ از اين‌ شهر به‌ اون‌ شهر در مقابل‌ هر كافر و هر بي‌ ديني‌ قرار بگيرد اون‌ هم‌ با چوب‌ خيزران‌ به‌ لبهاي‌ يا حسرتا علي‌ العباد ما يعطيهن‌ الرسول‌ الا كانوا به‌ يستهزئون‌. اون‌ شخص‌ وقتي‌ كه‌ ديد سر مقدس‌ سيد الشهدا دارد مي‌خوند ان‌ حسبت‌ ان‌ صابرك‌ عهد والرحيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا. صدا زد آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ مسئلة‌ شما بيشتر است‌. يك‌ يك‌ از ائمه‌ كه‌ فرمودند ما منا الا مسموم‌ او مقتول‌. هيچ‌ يك‌ از ما نبود مگر اين‌ كه‌ يا مسموش‌ كردند يا او را كشتند و حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را هم‌ مسموم‌ كردند هم‌ كشتند. چون‌ اون‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود وقتي‌ بر قلب‌ نازنينش‌ وارد شد در اون‌ زمانها رسم‌ بود چون‌ وسائل‌ قتالشون‌ همينها بوده‌ كه‌ شمشير را مثلا در جام‌ زهر مي‌خواباندند، خشكش‌ مي‌كردند باز دو مرتبه‌ مي‌خواباندند كه‌ خوب‌ زهر آلود بشه‌. حرمله‌ روز عاشورا هفت‌ تا تير كه‌ در ميان‌ سم‌ اونها را گذاشته‌ بود و سم‌ به‌ اونها خشك‌ شده‌ بود يكيش‌ را به‌ حلقوم‌ علي‌ اصغر زد. يكي‌ ديگر را به‌ قلب‌ مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ زد. هر يك‌ از ائمه‌ با وضع‌ خاصي‌ شهيد شدند، كشته‌ شدند. استحضا شدند، مسخرشون‌ كردند، اين‌ يگانه‌ گوهر باقي‌ مانده‌ كه‌ با سوز دل‌ مي‌فرمايد من‌ غريبم‌ من‌ مظلومم‌، كسي‌ به‌ ياد من‌ نيست‌. اين‌ عزيز زهرا اين‌ قطب‌ عالم‌ وجود اين‌ يگانه‌ مخلوقي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تنها با او مأنوس‌ است‌. اين‌ هم‌ هزار و صد و چند سال‌، صد و پنجاه‌ و چند سال‌ در دنيا در اين‌ زندان‌ بايد در يك‌ گوشه‌اي‌ بماند هيچ‌ كس‌ به‌ فكرش‌ نباشد كسي‌ از او ياد نكند. حتي‌ اگر يك‌ نفري‌ ادعا بكند كه‌ من‌ با اون‌ حضرت‌ ملاقات‌ كردم‌ او را باستهزاء بگيرند، يا حسرت‌ علي‌ العباد. چقدر بندگان‌ خدا، اين‌ كساني‌ كه‌ خدا خلقشون‌ كرده‌ براي‌ بندگي‌، براي‌ اينكه‌ با آنها حرف‌ بزند، خليفة‌ او باشند. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. چقدر خوابند. چقدر در غفلتند. حالا اي‌ كاش‌ تنها خدا و دين‌ و ائمه‌ را فراموش‌ ميكردند. سر نزاع‌ و دعوا با خدا دارند. كسي‌ كه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ بكند، با خدا محاربه‌ كرده‌. دربارة‌ بعضي‌ از گناهان‌ رسما خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ است‌ فاذنوا بحرب‌ من‌ الله‌. بيان‌ با من‌ جنگ‌ كنند. تارك‌ حج‌ جنگ‌ با خدا ميكنه‌. تارك‌ نماز جنگ‌ با خدا ميكنه‌. رباخوار جنگ‌ با خدا ميكنه‌. اينها تصريح‌ شده‌. خداي‌ نكرده‌ مبتلا نشيد به‌ اين‌ گناهان‌ بزرگ‌. شخص‌ غيبت‌ كننده‌ جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كسي‌ كه‌ سوء ظن‌ به‌ برادران‌ مؤمنش‌ دارد جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كسي‌ كه‌ وحدت‌ و اتفاق‌ و اتحاد مسلمانها را بهم‌ ميزند جنگ‌ با خدا ميكنه‌. كوشش‌ كنيد جنگ‌ با خدا نكنيد. رسما خدا مي‌فرمايد فاذنوا بحرب‌ من‌ الله‌. اعلام‌ جنگ‌ كنيد اگر مي‌خواهيد اين‌ كار را بكنيد. يك‌ انساني‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ وابسته‌ است‌ به‌ خداي‌ تعالي‌. محتاج‌ به‌ پروردگاره‌. سرتاپا داد وااحتياجا ميزنه‌ اينطور با خدا جنگ‌ كنه‌! اينهمه‌ خدا پيغمبر فرستاده‌، قرآن‌ فرستاده‌، سخنان‌ پر ارزش‌ خاندان‌ عصمت‌ بيان‌ شده‌. اعتنا نكنه‌ و خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌. من‌ هر وقت‌ سورة‌ ياسين‌ يا خودم‌ ميخونم‌ يا در قرائتي‌ مي‌شنوم‌ اين‌ آيه‌ مرا تكان‌ ميده‌. يا حسرة‌ علي‌ العباد ما يأتيهم‌. نعت‌ ميكنه‌ ميگه‌ نيامد رسولي‌ مگر اينكه‌ اينها استهزائش‌ كردند. ماها الان‌ پيغمبر اكرم‌ را داريم‌ استهزاء مي‌كنيم‌. خيال‌ نكنيد كه‌ ما الحمد لله‌ نه‌، پيغمبرها را استهزاء نمي‌كنيم‌. چرا امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود كه‌ اگر كسي‌ نمازش‌ را سبك‌ بشماره‌ به‌ شفاعت‌ ما نميرسه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ مي‌شماره‌ اين‌ به‌ خدا و پيغمبر استهزاء كرده‌. اهميت‌ نداده‌. كسي‌ كه‌ گناه‌ ميكنه‌ معلومه‌ براي‌ قانون‌ پروردگار ارزش‌ قائل‌ نشده‌. كسي‌ كه‌ واجبي‌ را ترك‌ ميكنه‌ براي‌ خدا و براي‌ قانون‌ الهي‌ اهميت‌ قائل‌ نشده‌ و استهزاء كرده‌. استهزاء شما خيال‌ كرديد همه‌اش‌ فقط‌ خنديدنه‌! وقتي‌ كه‌ اعتماد به‌ خدا نمي‌كنيم‌. اين‌ روزها صحبت‌ از امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌. من‌ فكر ميكنم‌ اكثرش‌ ديدم‌ مصاحبه‌اي‌ داره‌ ميشه‌، دو نفر با هم‌ مصاحبه‌ مي‌كنند دربارة‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر. يكيشون‌ همانجا يك‌ منكري‌ را انجام‌ داده‌. نشسته‌. در مقابل‌ چشم‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيت‌. آنوقت‌ اينها مي‌تونند امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بكنند! باباجان‌. يا ريش‌ تراشيدن‌ حرامه‌ يا حلال‌. اگر حلاله‌، اعلام‌ كنيد تا ما هم‌ بتراشيم‌. همه‌ بتراشيم‌. اگر حرامه‌، اين‌ آقاي‌ ريش‌ تراشيدة‌ سه‌ تيغ‌ كرده‌ چطور آمده‌ نشسته‌ داره‌ دربارة‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر صحبت‌ ميكنه‌. لابد ديشب‌ همه‌اتون‌ ديديد. همانجا صداي‌ ما نمي‌رسيد. ميگفتيم‌ آقا خودتون‌ لطفا اين‌ منكر را انجام‌ نديد. امشب‌ هم‌ باز صورتش‌ را داشتيم‌ مي‌آمديم‌ ديديم‌ يك‌ شرايطي‌ را براي‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر داره‌ آقايي‌ كه‌ توي‌ راديو نشناختم‌ كي‌ بود، ميگه‌ كه‌ گفتم‌ الحمدلله‌ من‌ كه‌ راحت‌ شدم‌. من‌ هيچي‌ اين‌ شرايط‌ را ندارم‌. اول‌ بايد انسان‌ خودش‌ همة‌ واجباتش‌ را انجام‌ داده‌ باشه‌ و منكراتش‌ را هم‌ ترك‌ كرده‌ باشه‌. الحمد لله‌ ماها خوب‌ هيچكداممون‌ اينجوري‌ نيستيم‌ ديگه‌. از غلط‌ترين‌ حرفها اين‌ حرفه‌. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر واجبه‌ حتي‌ بر كسي‌ كه‌ همة‌ كارهاي‌ حرام‌ را ميكنه‌. شما به‌ رساله‌ها مراجعه‌ بكنيد. ببينيد كه‌ استثناء كردند آدمهاي‌ معصيتكار ديگه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بهشون‌ واجب‌ نيست‌. تمام‌ كارهاي‌ حرام‌ را يكنفر انجام‌ بده‌ و تمام‌ واجبات‌ را هم‌ ترك‌ كنه‌. اگر امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر نكرد، اينهم‌ يكي‌ ديگه‌ از آن‌ كارهاي‌ بدي‌ كه‌ ترك‌ كرده‌ و نكرده‌. و الاّ اين‌ يكي‌ را گناه‌ پايش‌ نمي‌نويسند. اي‌ آقا پس‌ رطب‌ خوردن‌ منع‌ رطب‌ چون‌ كند. آيات‌ قرآن‌ را فراموش‌ كرديم‌ به‌ يك‌ شعري‌ كه‌ مال‌ يك‌ سني‌ كه‌ باز او هم‌ نظر داشته‌ كه‌ مردم‌ را از امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بيندازند، اين‌ را گفته‌. اگر اين‌ جوره‌ آقا رطب‌ خورده‌ منع‌ رطب‌ چون‌ كند، دكترها بايد تمامشون‌ سرخ‌ كردني‌ هيچ‌ روز نخورند. نميدونم‌ غذايي‌ كه‌ فشار خون‌ را بالا ميبره‌ نخورند، پايين‌ ميبره‌ نخورند. چون‌ ممكنه‌ كه‌ مريضهايي‌ برايشون‌ بياد كه‌ اينها مبتلاي‌ به‌ اين‌ كسالتها باشند. خوب‌ آقا، آقاي‌ رطب‌ خورده‌، منع‌ رطب‌ چون‌ ميكني‌؟! همة‌ دواها را صبح‌ آقاي‌ دكتر خودش‌ بخوره‌. همه‌ را ديگه‌، بخوره‌ براي‌ اينكه‌ وقتي‌ ميگه‌ تو اين‌ دوا را بخور خودش‌ خورده‌ باشه‌. پس‌ اِ قضية‌ پيغمبر اكرم‌ چي‌ ميشه‌؟ دروغه‌ آقا. دروغه‌. بيائيد از من‌ بپرسيد. من‌ اثبات‌ مي‌كنم‌ همچين‌ مسئله‌اي‌ نيستش‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ بچه‌ ميگه‌ برو فردا بيا. چون‌ من‌ امروز خودم‌ خرما خوردم‌ فردا من‌ از صبح‌ خرما نخورده‌ باشم‌، بعد به‌ تو بگم‌ خرما نخور تا تأثير بكنه‌. همچين‌. عين‌ همين‌ مي‌مانه‌ كه‌ دكتره‌ بگه‌ آقا فردا تو بيا من‌ امروز صبح‌ مثلا فرض‌ كنيد عسل‌ خوردم‌. تو نبايد عسل‌ بخوري‌. من‌ فردا بهت‌ بگم‌ عسل‌ نخور. ايني‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ در شب‌، يكي‌ از شبهايي‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ بود و جمعي‌ از دوستان‌ بودند گفتم‌ يكي‌ از مشكلات‌ ما در رسيدن‌ به‌ راه‌ كمالات‌ و ايني‌ كه‌ مي‌بينيد اكثر علما اين‌ كار را ترك‌ كردند و حاضر نيستند كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را با افراد كار كنند، به‌ جهت‌ اينكه‌ توي‌ مغز اين‌ مسلمانها، خوب‌ خوبهايشون‌، يك‌ خرافاتي‌ پر كرده‌اند كه‌ درآوردن‌ اينها مشكلتر از تزكية‌ نفسه‌. از طريق‌ صوفيها، از طريق‌ كوفيها، از طريق‌ نميدونم‌ زنها، از طريق‌ مردهاي‌ خرافي‌ و از طريق‌ افراد بيسواد، از طريق‌ افراد خودرأي‌ خودخواه‌ خودسليقه‌. يك‌ چيزهايي‌ توي‌ مغزها وارد شده‌ كه‌ نميشه‌ بيرونش‌ آورد. نميشه‌. و الاّ صراط‌ مستقيم‌، راه‌ راست‌ تعيين‌ شده‌. هر چه‌ كه‌ روايت‌ شايد آن‌ مقداري‌ كه‌ من‌ يادمه‌، متجاوز از ده‌ تا روايت‌ داريم‌. اين‌ روايتها ميگه‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ از دو لب‌ صادقين‌، از زبان‌ پيغمبر اكرم‌ نرسيده‌، اينها ارزشي‌ نداره‌. هرچي‌ مي‌خواد باشه‌. از هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. شما دينتون‌ را از كي‌ مي‌گيريد؟ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) فرمود كه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ شما را به‌ خدا نزديك‌ بكنه‌ الا اينكه‌ من‌ به‌ شما گفتم‌. و چيزي‌ هم‌ نبود كه‌ شما را از خدا دور بكنه‌ جز اينكه‌ من‌ شما را از اون‌ نهي‌ كردم‌. ديگه‌ چي‌ مي‌خواهيد. ديگه‌ حالا ابوسعيد ابوالخير هر فرمايشي‌ كه‌ فرمودند مال‌ خودشون‌. اگر يا امثال‌ ايشان‌، كاري‌ نداريم‌، چون‌ ايشان‌ يك‌ عده‌ بعضي‌ از كارهايمون‌ را خودمون‌ نمي‌دونيم‌، دستورات‌ ايشانه‌. يا بقية‌ اهل‌ تصوف‌. يا يك‌ قلندر ديگه‌. يا يك‌ بوق‌ عليشاه‌ ديگه‌. اينها حرفهايي‌ كه‌ گفتند از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا از دو لب‌ خاندان‌ عصمته‌ كه‌ خوب‌ نسبت‌ بديد به‌ امام‌ صادق‌، نسبت‌ بديد به‌ امام‌ باقر، نسبت‌ بديد به‌ ائمة‌ اطهار. يا اينكه‌ مربوط‌ به‌ اينها نيست‌. اگر مربوط‌ به‌ آنها نيست‌، ما ديگه‌ پشت‌ سر شما حركت‌ نمي‌كنيم‌. بايد انسان‌ متعبد در مقابل‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌. كاري‌ نكند كه‌ عملا آنها را استهزاء كرده‌ باشه‌. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر واجب‌ است‌ بر هر فردي‌. همينقدر گفت‌ لا اله‌ الا الله‌ محمدا رسول‌ الله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ ولي‌ الله‌، و سنش‌ به‌ پانزده‌ سالگي‌ رسيده‌ بود و دختر هم‌ به‌ نه‌ سالگيش‌ تمام‌ شده‌ بود. اين‌ شخص‌ برش‌ واجب‌ است‌ كه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بكنه‌. حالا چه‌ خودش‌ معصيتكار باشه‌ چه‌ درستكار. و حرف‌ هم‌ تأثير داره‌. شما بدونيد اين‌ را. حرف‌ در بعضي‌ها، همه‌اش‌ به‌ گردن‌ طرف‌ نيندازيد. شما نخواستيد دستور يك‌ آمر بمعروف‌ و ناهي‌ از منكر را عمل‌ بكنيد، ميگيد كه‌ خودش‌ اهل‌ عمل‌ نبود در من‌ تأثير نداشت‌. نه‌ اينطور نيست‌. پيغمبر اكرم‌ كه‌ اهل‌ عمل‌ بود. در ابوجهل‌ هر چه‌ حرف‌ زد تأثير نداشت‌. چون‌ گاهي‌ قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قسوه‌. مثل‌ سنگه‌. بلكه‌ از سنگ‌ هم‌ بعضي‌ها سخت‌ترند. از سنگ‌ هم‌ سخت‌ ترند. چون‌ از سنگ‌ گاهي‌ يك‌ آبي‌ منفجر ميشه‌ و بيرون‌ مي‌آيد. و ان‌ من‌ الحجارة‌ لما يشقق‌ منه‌ انهار. گاهي‌ آب‌ از سنگ‌ مي‌آيد بيرون‌. اما از قلوب‌ اينها هيچ‌. اگر اين‌ ايام‌ محرم‌ خداي‌ نكرده‌ پاي‌ منبرها نشستيد ديديد هيچ‌ تكان‌ نخورديد، هيچ‌ تغيير روحيه‌ نداديد، هيچ‌ حرفها درتون‌ اثر نكرد، خيلي‌ متأثر باشيد. قلبتون‌ قساوت‌ گرفته‌. گريه‌ كردن‌ علامت‌ بر اين‌ نيست‌ كه‌ قلب‌ خوبي‌ داريد. و الا اشك‌ گاهي‌ با پياز خورد كردن‌ هم‌ مي‌آيد. اشك‌ ريختن‌ دليل‌ نميشه‌. به‌ قول‌ آن‌ دانشمند ميگفت‌ اشك‌ از روزي‌ كه‌ برادران‌ يوسف‌ دروغي‌ پيش‌ پدرشون‌ گريه‌ كردند، توي‌ دلشون‌ خوشحال‌ بودند كه‌ يوسف‌ را سرنگونش‌ كردند، ولي‌ از چشمهايشون‌ مثل‌ باران‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. و جائوا ابائا عشائا يبكون‌. همه‌اشون‌ دسته‌جمعي‌ گريه‌ مي‌كردند. اما مي‌دونيد دل‌ قسي‌ كدوم‌ دلي‌ است‌؟ مي‌خواد اشك‌ از چشمش‌ بريزه‌ مي‌خواد نريزه‌. آن‌ دلي‌ است‌ كه‌ در رديف‌ شمر، در رديف‌ ابن‌ زياد، عمر سعد، معصيت‌ خدا را ميكنه‌. اللهم‌ العن‌ عن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد. خدايا لعنت‌ كن‌ آنهايي‌ را كه‌ ظلم‌ كردند به‌ حقوق‌ آل‌ پيغمبر و آخر تابع‌، اينجا شامل‌ ما هم‌ ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ بشه‌. شما نگيد مگر ما معصوميم‌. اين‌ حرف‌ هم‌ از آن‌ حرفهاي‌ بسيار غلطه‌، مگر ما معصوميم‌ كه‌ گناه‌ نكنيم‌. اگر گناه‌ نكردن‌ فقط‌ مال‌ معصومين‌ بود، خدا به‌ شما تكليف‌ نميكرد. چرا؟ چرا گناه‌ تو ميكني‌؟ گناه‌ كردن‌، من‌ مكرر گفتم‌، مشكلتر از گناه‌ نكردنه‌. دروغ‌ گفتن‌ آقا مشكلتره‌ يا ساكت‌ بودن‌؟ غيبت‌ كردن‌ مشكلتره‌ يا حرف‌ نزدن‌؟ شما اگر مشكلاتش‌ را فكر كنيد، ميگيد نه‌، اگر حرف‌ نزنيم‌ بهتره‌. كينة‌ مردم‌ را در دل‌ نگرفتن‌ آسونتره‌ يا هميشه‌ در حال‌ كينة‌ با مردم‌ و حسادت‌ و اينها باشيد؟ بايد انسان‌ تابع‌ شيطان‌ نباشه‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ كرديد آقايون‌، اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ خانمها بكنند، اينها بخواهند يا نخواهند، ولو اينكه‌ شب‌ عاشورا خودشون‌ را بكشند از گريه‌، ولي‌ اين‌ گناه‌ را ادامه‌ بدهند، اين‌ را بدونيد كه‌ تابع‌ عمر سعد هستند و از او پيروي‌ مي‌كنند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ مردي‌ همسفر بودم‌. اين‌ آقا خيلي‌ اهل‌ گناه‌ بود. حالا با ما كه‌ بود زياد توفيق‌ گناه‌ كردن‌ نداشت‌ ولي‌ خوب‌ صبحها براي‌ نماز صبحش‌ اگر بيدارش‌ هم‌ مي‌كرديم‌ ناراحت‌ بود. خوب‌ من‌ مي‌ديديم‌ به‌ زنها نگاه‌ ميكنه‌ و گناهان‌ ديگه‌اي‌، زياد گناه‌ داشت‌. ما خيلي‌ توي‌ راه‌ نصيحتش‌ كرديم‌. شما نگيد كه‌ شما چطور با او مسافرت‌ كردي‌؟ ديگه‌ حالا گاهي‌ پيش‌ مي‌آيد. يك‌ شب‌ ديدم‌ كه‌ زودتر از من‌ پاشده‌ براي‌ نماز. داره‌ گريه‌ ميكنه‌ در خانة‌ خدا. دستها را بلند كرده‌ مناجات‌ ميكنه‌. من‌ آمدم‌ گفتش‌ كه‌ اذان‌ گفتند؟ گفتم‌ ديگه‌ نزديكه‌. خيلي‌ حال‌ گريه‌اي‌ داشت‌. من‌ خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. نخواستم‌ از حال‌ بيندازمش‌. بعد خودش‌ گفت‌. گفت‌ كه‌ من‌ حرفهاي‌ شما را اصلا بهش‌ توجه‌ نمي‌كردم‌. گفتم‌ حالا همسفريم‌. بگذار هر چي‌ ميگه‌ بگه‌. اوقاتش‌ را تلخ‌ نكنيم‌، ردش‌ نكنيم‌. ولي‌ ديشب‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌. گاهي‌ يك‌ خواب‌ انسان‌ را از خواب‌ بيدار ميكنه‌. ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ صحراي‌ كربلا بود. يك‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا ايستاده‌اند و يك‌ طرف‌ هم‌ اصحاب‌ عمر سعد. ما هم‌ اين‌ وسط‌ وايستاديم‌. شما هي‌ آمدي‌ شونة‌ من‌ را گرفتي‌ هي‌ هولم‌ ميدي‌ به‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا. من‌ سختمه‌، همينطور كه‌ هول‌ ميدادي‌، من‌ قدم‌ به‌ قدم‌، زوركي‌ مي‌رفتم‌ آنطرف‌. يك‌ طرف‌ ديدم‌ مرا حسين‌ بن‌ علي‌ دست‌ مرا گرفت‌ به‌ طرف‌ خودش‌ كشيد و من‌ توي‌ اصحاب‌ سيد الشهدا وارد شدم‌. بخدا قسم‌ آقايون‌ در اين‌ جريان‌ كربلا يك‌ عده‌ بودند اينطوري‌ بودند. ميگفتند كه‌ خيمه‌هامون‌ را ببريم‌، با هم‌ خوب‌، آنوقتها سفرها باصطلاح‌ با الاغ‌ و اسب‌ و اينها بود. خوب‌ با همين‌ حركت‌ كرده‌ بودند. منزلهاي‌ معيني‌ بود در راه‌ كه‌ اكثرا در يك‌ جا منزل‌ ميكردند. اين‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ آنطرفتر من‌ را خيمه‌هايم‌ را بزنيد كه‌ با حسين‌ من‌ روبرو نشم‌. يك‌ جا مجبور شدند تصادف‌ بكنند. حسين‌ بن‌ علي‌ دستش‌ را گرفت‌ آوردش‌، الان‌ جزء آنهايي‌ است‌ كه‌ ميگيم‌ بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. پدر و مادرم‌، نه‌ شما، امام‌ ميگه‌ پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌. من‌ را انداختند توي‌ اصحاب‌ سيد الشهدا. از خواب‌ پريدم‌. ديگه‌ فلاني‌ من‌ گناه‌ نميكنم‌. و همينطور هم‌ بود. داراي‌ توفيقاتي‌ بود. البته‌ اين‌ صحبت‌ شايد مال‌ حدود، بعله‌، بيست‌ و پنج‌ سال‌ سي‌ سال‌ قبل‌ و اون‌ آدم‌ خوبي‌ بود. حالا بيائيم‌ ما و خواب‌ نديده‌ انسان‌ در بيداري‌ بيدار بشه‌ بهتر از اينه‌ كه‌ خواب‌ او را بيدار بكنه‌. ما يك‌ وقتي‌ به‌ يك‌ نفري‌ مي‌گفتيم‌ فلان‌ گناه‌ را نكن‌ اين‌ ميكرد. يك‌ شب‌، يك‌ روز رفتيم‌ ديديم‌ كه‌ نه‌ ديگه‌ ترك‌ كرده‌. گفتيم‌ چطور شد ترك‌ كردي‌؟ گفت‌ كه‌ چند شب‌ قبل‌ شما را در خواب‌ ديدم‌ گفتي‌ اين‌ گناه‌ را نكن‌. گفتم‌ خوش‌ انصاف‌ من‌ در بيداري‌ اينقدر بهت‌ گفتم‌ تو گوش‌ نكردي‌. حالا در خواب‌ مرا ديدي‌ گوش‌ كردي‌؟! خيلي‌ بده‌ انسان‌ در بيداري‌، با چشم‌ باز، با گوش‌ باز، اينهمه‌ معجزات‌ و كرامات‌ را ببينه‌ دست‌ از گناه‌ نكشه‌. آنوقت‌ يك‌ خواب‌ ببينه‌ و از خواب‌ بيدار بشه‌ از خواب‌ غفلت‌. بيائيم‌ و واقعا از اين‌ بهار رحمت‌ الهي‌ كه‌ بوسيلة‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بر ما دميده‌ استفاده‌ كنيم‌ و انشاء الله‌ همه‌امون‌ بر حسين‌ بن‌ علي‌ گريه‌ كنيم‌. گرية‌ روي‌ معرفت‌ بر سيد الشهدا كار استغفار را ميكنه‌. كار توبه‌هاي‌ چهل‌ روزه‌ و شايد چند چله‌ را ميكنه‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ ايام‌ را استفاده‌ بكنيم‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. آنهم‌ شب‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ محرم‌، شبها كوتاهه‌. من‌ زياد نمي‌خوام‌ معطلتون‌ كنم‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. در سابق‌ رسم‌ بود حالا نميدانم‌، شايد حالا هم‌ رسم‌ باشه‌. شب‌ هفتم‌ و روز هفتم‌ هر جا مي‌رفتيد و برويد مصيبت‌ علي‌ اصغر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را مي‌خوانند. بعضي‌ از مقاتل‌ ميگند دو تا طفل‌ شيرخوار در روز عاشورا هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود شدند. يكي‌ در همان‌ روز عاشورا متولد شده‌ بود كه‌ وقتي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ آمدند كنار خيمه‌ها، قنداقة‌ اين‌ طفل‌ تازه‌ متولد شده‌ كه‌ اسمش‌ عبد اللهه‌، به‌ دست‌ سيد الشهدا دادند. حسين‌ بن‌ علي‌ آمد ببوسه‌ اين‌ طفل‌ را، تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود آمد كه‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌ المرمي‌ في‌ هجر ابيه‌. سلام‌ بر آن‌ عبد الله‌ شيرخواري‌ كه‌ در بغل‌ پدر هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود شد. لعن‌ الله‌ قاتله‌ حرملة‌ ابن‌ كاهل‌ الاسدي‌. يكي‌ هم‌ علي‌ اصغره‌. كه‌ وقتي‌ سيد الشهدا صدا زد هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌. آيا كسي‌ هست‌ كه‌ مرا ياري‌ كند؟ البته‌ اينجا حرفهايي‌ اهل‌ ذوق‌ گفتند كه‌ علي‌ اصغر در ميان‌ گهواره‌ يك‌ حركتي‌ به‌ خودش‌ داد يعني‌ پدر من‌ هنوز هستم‌. آوردند علي‌ اصغر را به‌ دست‌ پدر دادند. حسين‌ بن‌ علي‌ نگاه‌ كرد به‌ صورت‌ اين‌ طفل‌. شبهاي‌ عزاست‌، چراغها را خاموش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۲ شوال ۱۴۱۴ – تفسیر سوره زلزال، بیداری

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها. و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. و قال‌ الانسان‌ ما لها. يوم‌ اذا تحدث‌ اخبارها. بان‌ ربك‌ اوحي‌ لها. يوم‌ اذا يصدر الناس‌ اشتاتا و يروا اعمالهم‌ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌ و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌.

 آيات‌ قرآن‌ تأويل‌ و ظاهري‌ دارد. ظاهر اين‌ سورة‌ مباركه‌ مربوط‌ به‌ قيامت‌ است‌ كه‌ زمين‌ مي‌لرزد و بدنها و مردگان‌ را از داخل‌ خود بيرون‌ مي‌اندازد. انسان‌، انسان‌ كامل‌ كه‌ امير المؤمنين‌ است‌، دست‌ به‌ زمين‌ مي‌زند و زلزلة‌ زمين‌ را ساكت‌ و ساكن‌ مي‌كند. آنروز است‌ كه‌ زمين‌ خبرها را ميدهد. آن‌ خبرهايي‌ كه‌ خدا به‌ او وحي‌ كرده‌ است‌، در اختيار ميگذارد. مردم‌ دسته‌ دسته‌ از ميان‌ قبرها بيرون‌ مي‌آيند براي‌ اينكه‌ اعمالشون‌ را مشاهده‌ كنند. كسي‌ كه‌ به‌ مقدار وزن‌ ذره‌اي‌ از كار خوب‌ انجام‌ داده‌ باشد آن‌ را مي‌بيند. و كسي‌ هم‌ كه‌ كار بد انجام‌ داده‌ باشد، جزايش‌ را خواهد ديد. اين‌ ظاهر آيه‌ است‌. در احاديثي‌ آمده‌ كه‌ قيامت‌، دو قيامت‌ داريم‌. قيامت‌ صغري‌ و قيامت‌ كبري‌. قيامت‌ كبري‌ همان‌ قيامتي‌ است‌ كه‌ همه‌ شنيده‌ايد و درباره‌اش‌ قرآن‌ كريم‌ زياد سخن‌ گفته‌ و همين‌ سوره‌ ظاهرش‌ دلالت‌ صريحي‌ بر آن‌ قيامت‌ دارد. و شايد بيشتر از هر چيز در قرآن‌ مجيد راجع‌ به‌ قيامت‌ حرف‌ زده‌ شده‌. به‌ اسامي‌ مختلفي‌ هم‌ قيامت‌ دارد. كه‌ اگر بخواهم‌ تنها اسامي‌ قيامت‌ را امشب‌ شرح‌ بدهم‌، وقتمون‌ به‌ آن‌ نمي‌رسد.

 ولي‌ يك‌ قيامت‌ صغري‌ داريم‌. صغري‌ بمعناي‌ كوچك‌. اگر چه‌ از نظر قيامت‌ كوچك‌ شايد باشد. ولي‌ از نظر اثر و اهميت‌ بزرگتر از قيامت‌ كبري‌ است‌. و آن‌ قيامت‌ صغري‌ كه‌ اكثر آياتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ قيامت‌ است‌، به‌ قيامت‌ كبري‌ است‌، به‌ اين‌ قيامت‌ هم‌ تطبيق‌ ميكند؛ روز ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء است‌. آن‌ روز را قيامت‌ صغري‌ گفته‌اند. همانطوري‌ كه‌ در قيامت‌ كبري‌ انسان‌ به‌ نتيجة‌ اعمالش‌ ميرسد، در قيامت‌ صغري‌ هم‌ انسانها به‌ نتيجة‌ اعمالشون‌ ميرسند. و همانطوري‌ كه‌ در قيامت‌ كبري‌ زمين‌ درش‌ يك‌ تحول‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بوجود مي‌آيد، همچنين‌ در قيامت‌ صغري‌ هم‌ زمين‌ داراي‌ يك‌ تحول‌ فوق‌ العاده‌اي‌ خواهد بود. و همانگونه‌ كه‌ در قيامت‌ كبري‌ زمين‌ هر چه‌ در او از شخصيتها، افراد گرانقيمت‌، خوابيده‌اند، بيرون‌ مي‌آيند، در قيامت‌ صغري‌ هم‌ چيزهاي‌ قيمتي‌ زمين‌ خارج‌ ميشود. و روز ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ اعمال‌ انسان‌ ديگه‌ به‌ نتيجه‌ ميرسد. بلكه‌ اعمال‌ انسانيت‌، اعمال‌ تمام‌ انبياء و اولياء. هدف‌ تمام‌ انبياء و اولياء، انتظار تمام‌ اولياء و انبياء به‌ نتيجه‌ مي‌رسد و آنچه‌ آنها آرزو داشته‌اند، به‌ آن‌ آرزو ميرسند.

 اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ ترتيب‌ فكر ميكنم‌ ترتيب‌ بحثهاي‌ شبهاي‌ جمعه‌امون‌ رسيده‌ به‌ اين‌ سوره‌ و تفسير اين‌ سورة‌ مباركه‌، ميگويد اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها. زمين‌ يك‌ تكاني‌ دارد. گاهي‌ تكان‌ ظاهريست‌. زلزله‌ زلزلة‌ ظاهريست‌ كه‌ همه‌امون‌ مي‌شناسيم‌. چند ريشتر زمين‌ تكان‌ خورده‌ و ساختمانها را بهم‌ ريخته‌ و خرابي‌ بوجود آورده‌. يك‌ تكاني‌ هم‌ گاهي‌ از نظر معنوي‌ هست‌. يك‌ تحولي‌، يك‌ لرزه‌اي‌، يك‌ زلزله‌اي‌. كه‌ مثلا گاهي‌ هست‌ كه‌ در زندگي‌، يكنواختي‌، خود اين‌ يكنواختي‌ زندگي‌ها و حكومتها و معاشرتها، اين‌ يكنواختيش‌ خودش‌ خسته‌ كننده‌ است‌. الان‌ در زمان‌ ما زندگيها يكنواخت‌ شده‌. عادتها، رسومات‌، مسائل‌ مختلف‌، تمام‌ زندگي‌ ما را تحت‌ تأثير قرار داده‌. ما از زمانهاي‌ بسيار قديم‌، هنوز رسوماتي‌ در بين‌ ما هست‌، هنوز سنتهايي‌ در بين‌ ما هست‌، كارهايي‌ بعضي‌ها شايد از دو هزار سال‌ قبل‌ در بين‌ ما هنوز مرسوم‌ است‌ و اين‌ خواهي‌ نخواهي‌ يكنواختي‌ عجيب‌ در زندگي‌ بوجود آورده‌. بطوري‌ كه‌ ما به‌ اين‌ آسانيها نمي‌توانيم‌ از آن‌ رسومات‌ فرار كنيم‌. رسمه‌، بعضي‌ از چيزها هيچ‌ مدرك‌ علمي‌ و ديني‌ و اسلامي‌ نداره‌. فقط‌ رسمه‌. شايد پنجاه‌ درصد زندگي‌ ما را رسومات‌ گرفته‌. مخصوصا اوقاتي‌ پيش‌ مي‌آيد مثل‌ همين‌ ايام‌ فروردين‌ رسوماتي‌ هست‌. طرز زندگي‌ خاصي‌ هست‌ كه‌ بعضي‌هايش‌ بهيچ‌ وجه‌ نه‌ با اسلام‌ تطبيق‌ داره‌ نه‌ با عقل‌ نه‌ با علم‌. ديگه‌ حالا اگر من‌ بخواهم‌ براي‌ شما شرح‌ بدهم‌ شايد وقتتون‌ گرفته‌ بشود. خودتون‌ بهتر مي‌دانيد كه‌ مثلا هفت‌ سين‌ چه‌ دليل‌ عقلي‌ يا علمي‌ يا فرض‌ كنيد كه‌ مذهبي‌ داره‌. ولي‌ رسمه‌. يا سيزده‌ بدر. خوب‌ چه‌ دليل‌ علمي‌ و عقلي‌ داره‌؟ كه‌ اگر انسان‌ تا عصري‌ از خانه‌ بيرون‌ نرفته‌ باشه‌، خودش‌ يك‌ چيزيش‌ ميشه‌. ميگه‌ نحسي‌ را من‌ توي‌ خونه‌ نگه‌ داشتم‌. نه‌ توي‌ كتابي‌ نوشته‌ شده‌، نه‌ عالمي‌ گفته‌، نه‌ ديني‌ اين‌ را تحميل‌ كرده‌، نه‌ هيچي‌. اين‌ را هم‌ از باب‌ نمونه‌ يكي‌ دو تايش‌ را گفتم‌ و الاّ در شبانه‌ روز بخواهيد تحقيق‌ كنيد رسومات‌، مخصوصا در مواقع‌ حساس‌، در موقع‌ تولد فرزند، يا ازدواج‌ يا مردن‌. اينها حساسه‌. در زندگي‌ انسان‌ رسومات‌ آمده‌ همينجاها را سخت‌ دربر گرفته‌. بچه‌ كه‌ متولد ميشه‌، خوب‌ حالا رسمه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد حتما ببرند در بيمارستان‌ و آن‌ تشريفات‌ خاص‌. ولي‌ به‌ فكر اينكه‌ بايد روز اول‌ اذان‌ در گوش‌ راستش‌ بگويند و اقامه‌ در گوش‌ چپش‌ بگويند اكثرا نيستند. واجبات‌ و محرمات‌ را رعايت‌ نمي‌كنند در خصوص‌ تولد فرزند ولي‌ رسومات‌ را خيلي‌ رعايت‌ مي‌كنند. كه‌ خوب‌ عرض‌ كردم‌ من‌ مي‌خواهم‌ يك‌ مطلب‌ ديگه‌اي‌ بگم‌، رسومات‌ را نمي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌.

 در موقع‌ ازدواج‌ كه‌ خيلي‌ بيشتر. اينقدر رسومات‌ دست‌ و پا را گرفته‌ كه‌ حتي‌ عقد و باصطلاح‌ آن‌ مسئلة‌ ايجاب‌ و قبول‌ هم‌ تحت‌ تأثير اين‌ رسومات‌ واقع‌ شده‌ و مسائل‌ مختلف‌. حالا مثلا روي‌ سر عروس‌ قند نسابند چي‌ ميشه‌؟ اين‌ قند را مي‌سابند تا عقد خونده‌ بشه‌. امثال‌ اينها. كه‌ اگر ضعيف‌ترين‌ افراد از حيث‌ عقل‌، بنشينند فكر كنند كه‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌، اين‌ چه‌ كاريست‌؟ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ دستوري‌ از جانب‌ خدا رسيده‌، از جانب‌ ائمة‌ اطهار رسيده‌. خوب‌ ميگيم‌ ما نمي‌فهميم‌، تعبد مي‌كنيم‌. اما از جانب‌ هيچكس‌ نرسيده‌ اين‌ دستورات‌. اين‌ لباس‌ سياه‌ بايد مرد، داماد بپوشه‌ و لباس‌ سفيد بايد عروس‌ بپوشه‌ كي‌ گفته‌؟ و امثال‌ اينها. عرض‌ كردم‌ خيلي‌ هست‌. شايد اگر صد مسئله‌ در مسئلة‌ ازدواج‌ باشه‌، نود و نه‌ تايش‌ نه‌ مربوط‌ به‌ دينه‌ نه‌ مربوط‌ به‌ عقل‌ و نه‌ مربوط‌ به‌ علم‌.

 و در موقع‌ مردن‌ هم‌ همينطور. مسائل‌ مختلفي‌ هست‌. حالا شماها بهتر از من‌ وارديد. و شماها بهتر اطلاع‌ داريد. اين‌ رسومات‌، اين‌ مسائل‌ در اثر دوري‌ ما از حجت‌، از امام‌، از سرچشمة‌ هدايت‌ آنچنان‌ ما را در يك‌ پوشش‌ يكنواختي‌ قرار داده‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فداه‌ تشريف‌ مي‌آورند، يأتي‌ بدينا جديد، اصلا مردم‌ مي‌گويند اين‌ اسلامي‌ كه‌ تاحالا ما داشتيم‌ اين‌ اسلامي‌ كه‌ اين‌ آقا پيشنهاد ميكنه‌، نيست‌. اين‌ اسلامي‌ كه‌ ما تا حالا فكر مي‌كرديم‌ علل‌ مختلفي‌ هم‌ داره‌، حتي‌ بعيد نيست‌ كه‌ در فتواها هم‌ دخالت‌ كرده‌ باشه‌ بعضي‌ از مسائل‌. و وقتي‌ حضرت‌ تشريف‌ مي‌آورند، يأتي‌ بدين‌ جديد. اين‌ در روايت‌ هست‌. بكتاب‌ جديد غلطه‌. اين‌ در روايات‌ نيست‌. كتاب‌ جديدي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نمي‌آورد. قرآن‌ همين‌ قرآنه‌ تا روز قيامت‌. ولي‌ دستوراتي‌ كه‌ حضرت‌ از ميان‌ آيات‌ قرآن‌ استخراج‌ ميكنه‌ و به‌ ما دستور ميده‌ و ما در مقابلش‌ قرار ميگيريم‌، مي‌بينيم‌ اصلا با همة‌ رسومات‌ ما، با همة‌ برخوردهاي‌ ما و مطالبي‌ كه‌ تا حالا داشتيم‌، كلي‌ فرق‌ ميكنه‌. لذا يك‌ تحول‌ و يك‌ تكان‌ و يك‌ زلزله‌ آنجاست‌. يك‌ زلزلة‌ فكري‌. يك‌ حركت‌ فكري‌. يك‌ حركت‌ عقلي‌. وقتي‌ كه‌ يك‌ نفر تمام‌ شب‌ و روزش‌ به‌ رسومات‌ و شما پهلوي‌ اين‌ پيرمردهاي‌ عوام‌ خيلي‌ وابستة‌ به‌ رسومات‌ بنشينيد، مي‌بينيد كه‌ اين‌ بايد مغز اين‌ آقا را تكانش‌ داد. آخه‌ تا كي‌ اينقدر بگي‌ رسمه‌ رسمه‌. امام‌ زمان‌ مي‌آيد همة‌ مغزها را تكان‌ ميده‌. زلزله‌اي‌ ميشه‌. اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها. تمام‌ زمين‌ بايد تكان‌ بخوره‌. تمام‌ مغزها بايد تكان‌ بخوره‌. تمام‌ اعمال‌ بايد تحول‌ درش‌ بوجود بيايد. در بين‌ ماها رسمه‌ وقتي‌ كه‌ بازار اين‌ مثلا راكده‌، كساده‌، يك‌ خورده‌اي‌ حركتي‌ مي‌كنند، مي‌بينند يك‌ تكاني‌ بازار خورده‌. يك‌ تكان‌، همون‌ تكان‌ زلزله‌ است‌. يك‌ تكاني‌ بايد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ به‌ ماها بده‌.

 خيلي‌ هم‌ مشكله‌ها، شما فكر نكنيد يك‌ كار آسونيست‌ كه‌ مردم‌ دنيا را از رسوماتشون‌ جدا كنه‌ و به‌ خط‌ دين‌ قرارشون‌ بده‌ و همه‌ هم‌ تحت‌ يك‌ برنامه‌. اينجا تا بيست‌ و چند فرسخي‌ مشهد، مي‌بينيد كلي‌ رسوماتشون‌ فرق‌ ميكنه‌. اين‌ مملكت‌ با مملكت‌ ديگه‌ كلي‌ رسوماتشون‌ در مسائل‌ مختلف‌ فرق‌ ميكنه‌. همه‌ بايد يك‌ دين‌ داشته‌ باشند. همه‌ بايد يك‌ آئين‌ داشته‌ باشند. همه‌ تحت‌ پوشش‌ دين‌ و آنچه‌ كه‌ قرآن‌ فرموده‌، قرار بگيرند. نه‌ اينكه‌ هر كسي‌ يك‌ رسمي‌ داشته‌ باشه‌. رسومات‌ بطور كلي‌ از بين‌ بايد بره‌. در ايران‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ از بين‌ بره‌، در تركيه‌، شنيدم‌ بلكه‌ خيلي‌ قطعيه‌، كه‌ يك‌ دريايي‌ هست‌ در آنجا ماست‌ مي‌برند آنجا را دوغ‌ كنند. ميگويند هر وقت‌ دوغ‌ شد دنيا اصلاح‌ ميشه‌. حالا اين‌ هم‌ بايد اين‌ كارشون‌ را ول‌ كنند. شما به‌ آنها مي‌خنديد آنها هم‌ به‌ ما مي‌خندند. خيال‌ نكنيد كه‌… الحمد لله‌ طرفينيه‌. رسومات‌ كنار گذاشته‌ بشه‌.

 يك‌ روش‌ واحد، شما از اينجا حركت‌ بكنيد برويد آنطرف‌ دنيا، به‌ كانادا و آمريكا و آنجاها برويد، ببينيد همان‌ رسمهايي‌ كه‌ شما در مشهد داشتيد در آنجاها هست‌. چون‌ همه‌ مسلمانند. همه‌ مسلمان‌ واقعي‌ هم‌ هستند. همه‌ يك‌ چيز مي‌گويند. همه‌ يك‌ حرف‌ مي‌زنند. همه‌ يك‌ برنامه‌ دارند. لذا اين‌ تكان‌ فكري‌ را حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء كه‌ مي‌آيد، مي‌آره‌.

 قسمت‌ دوم‌. و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. بشر تمام‌ كرة‌ زمين‌ را گرفته‌. بعضيها فكر مي‌كنند كه‌ ممكن‌ است‌ ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا چند روز به‌ آخر دنيا كه‌ باقي‌ مانده‌ ايشان‌ تشريف‌ بيارند و خيلي‌ نادانه‌ اين‌ فكر، بخاطر اين‌ كه‌ اگر از دنيا يك‌ روز باقي‌ باشد خدا اون‌ را اين‌ قدر طولاني‌ مي‌كنه‌ تا امام‌ زمان‌ بياد و مي‌گن‌ ممكنه‌ يك‌ روز حضرت‌ تشريف‌ بياره‌. اين‌ خيلي‌ حرف‌ غلطي‌ است‌ از نظر عقل‌ هم‌ غلطه‌ از نظر روايات‌ هم‌ غلطه‌ از نظر قرآن‌ هم‌ غلطه‌ از نظر دانشمندان‌ هم‌ غلطه‌. از حضرت‌ آدم‌ گرفته‌ با يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر و تمام‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بعد از اونها تمام‌ علما و اولياء خدا انتظار مي‌كشند كه‌ روزي‌ بياد كه‌ دنيا پر از عدل‌ و داد بشه‌. اون‌ وقت‌ اين‌ مقدمه‌ را خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌ يك‌ روز. يا حتي‌ براي‌ از زندگي‌ دنيا. نه‌ اين‌ مقدمه‌اي‌ است‌ بسيار كوتاه‌ حالا گاهي‌ هم‌ ايشان‌ بيشتر كمتر طول‌ بكشه‌ و بعد عمدة‌ زندگي‌ اون‌ طرفه‌ كه‌ بياد اين‌ قرآني‌ كه‌ مهجور واقع‌ شده‌، اين‌ ديني‌ كه‌ منظور واقع‌ نشده‌، خدا و ائمه‌ اطهار و پيغمبر اكرمي‌ كه‌ متروك‌ واقع‌ شده‌اند اينها را زنده‌ كنه‌ والا اين‌ زندگي‌ كه‌ ما الان‌ داريم‌ اين‌ زندگي‌ نيست‌ ماها خو گرفتيم‌ به‌ اين‌ زندگي‌. زندگي‌ كه‌ نه‌ معنويتي‌ درش‌ باشه‌ نه‌ ارتباطي‌ با امامش‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ حقيقت‌ اعمال‌ الهيش‌ را درك‌ بكنه‌، فرقي‌ براش‌ معصيت‌ و كار واجب‌ نباشه‌، هر دو را انجام‌ بده‌. از صبح‌ كه‌ بلند شده‌ نماز صبح‌ واجبش‌ را خونده‌ بعد هم‌ دو سه‌ تا غيبت‌ كرده‌ بعد هم‌ چند گناه‌ ديگه‌ كرده‌، بعد هم‌ نماز ظهرش‌ را خونده‌، نماز عصرش‌ را خونده‌ همه‌ را با هم‌ انجام‌ مي‌ده‌ حالا هم‌ اونجا نشسته‌ راحت‌. آقا چكاره‌اي‌ مسلمان‌. تو اگر مسلماني‌ اين‌ گناهها چي‌ بود! اگر مسلمان‌ نيستي‌ اين‌ واجبات‌ چيه‌ انجام‌ دادي‌! فرقي‌ براي‌ ما نمي‌كنه‌ چه‌ قرآن‌ بخونيم‌ چه‌ غيبت‌ كنيم‌ چه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ چه‌ راست‌ بگيم‌، چه‌ دروغ‌ بگيم‌ ماها اينجوري‌ بدست‌ مي‌ياريم‌ مي‌خواييم‌ زندگي‌ بكنيم‌، هيچي‌. اگر يك‌ مقدار دقت‌ بشه‌ روي‌ زندگيهايي‌ مردمي‌ كه‌ واقعا الان‌ زندگي‌ مي‌كنند و جنبة‌ معنوي‌ ندارند از معنويت‌ هيچي‌ استفاده‌ نكرده‌اند.

 تزكية‌ نفس‌ نمي‌كنند به‌ طرف‌ كمالات‌ حركت‌ نمي‌كنند. يك‌ خرده‌ دقت‌ بشه‌. اين‌ يك‌ حيوان‌ دو پايي‌ است‌ و خداي‌ تعالي‌ از اون‌ بالاتر فرموده‌. كه‌ اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ ازل‌. يا ان‌ شاء الدوا ان‌ الله‌ ثم‌، بكم‌ الذين‌ شر دوا يعني‌ بدترين‌ حيوانات‌. اون‌ انساني‌ كه‌ چشم‌ بينا نداره‌، لهم‌ اعيون‌ چشم‌ داره‌ حقيت‌ را درك‌ نمي‌كنه‌، نمي‌بينه‌. ما چي‌ شب‌ و روز داريم‌ مي‌بينيم‌. اونچه‌ كه‌ ما داريم‌ مي‌بينيم‌ بعضي‌ حيوانات‌ چشمشون‌ خيلي‌ تيزتر از ماست‌. اين‌ مگس‌ ميكروب‌ توي‌ هوا را مي‌بينه‌. خيلي‌ چشمشون‌ قويتر از چشم‌ مسلح‌ ماست‌. شنيدنيها را خيلي‌ از حيوانات‌ بهتر از ما مي‌شنوند. تمام‌ اين‌ كارهايي‌ كه‌ ما به‌ عنوان‌ يك‌ قهرمان‌، به‌ عنوان‌ يك‌ نمي‌دونم‌ برندة‌ مسابقه‌ انجام‌ مي‌ديم‌ حيوانات‌ بهتر از ما انجام‌ مي‌دن‌. اگر ما سه‌ برابر قد خودمون‌ مي‌توانيم‌ بدويم‌ اين‌ ككها هزار برابر قد خودشون‌ مي‌پرند. اگر ما فرض‌ كنيد پرواز نمي‌گم‌ها جهش‌، اگر ما مثلا فرض‌ كنيد، ما بكس‌ مي‌تونيم‌ يك‌ نفر را بزنيم‌ گيجش‌ كنيم‌ خوب‌ شتر هم‌ يك‌ لگد مي‌زنه‌ انسان‌ را مي‌كشه‌. آخه‌ چي‌ داريم‌ كه‌، خدا چه‌ چيزهايي‌ كه‌ ما را براي‌ اونها خلق‌ نكرده‌ از هر حيواني‌ را خدا براي‌ هر چيزي‌ خلق‌ كرده‌ بايد عقب‌ همان‌ راه‌ بره‌. حيوانات‌ همان‌ راه‌ را مي‌رند. اسب‌ خداي‌ براي‌ دويدن‌ خلق‌ كرده‌. اسب‌ خوب‌ كدوم‌ اسبه‌ اون‌ اسبي‌ كه‌ خوب‌ مي‌دوه‌. گاو را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ براي‌ شير دادن‌. گاو خوب‌ كدومه‌؟ اوني‌ كه‌ بيشتر از همه‌ شير بده‌. حالا اومد و اسب‌ شير خوب‌ داد گاو هم‌ خوب‌ دويد. اينها صالحند مي‌گيد نه‌ اينها به‌ درد نمي‌خورند. شيرش‌ را مي‌خواييم‌ چكارش‌ كنيم‌، گاوه‌ باز هر چه‌ مي‌خواد بدوه‌. خدا هيچ‌ فكر كرديم‌ ما را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ نه‌، اون‌ اسب‌ را براي‌ دويدن‌ خدا خلقش‌ كرده‌، گاو را هم‌ براي‌ شير دادن‌ ما را خدا براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ براي‌ دويدن‌! كلي‌ وقت‌ تلويزيون‌ را بگيرند براي‌ اين‌ كه‌ كي‌ زودتر دويد كي‌ ديرتر. من‌ مخالف‌ با ورزش‌ نيستم‌. ورزش‌ بايد انسان‌ براي‌ سلامتي‌ بدنش‌ بكنه‌ اما كي‌ فرض‌ كنيد سوار اسب‌ بهتر شد كي‌ كمتر. اين‌ قدري‌ كه‌ ما اهميت‌ به‌ اين‌ مسائل‌ مي‌ديم‌ شما را به‌ خدا اهميت‌ به‌ سلامت‌ روحتون‌ داديد؟

 به‌ خودتون‌ فكر كنيد كه‌ من‌ يك‌ آدم‌، من‌ يكي‌ از اين‌ قهرمانها را مي‌شناختم‌ با من‌  رفيق‌ بود خدا رحمتش‌ كنه‌ فوت‌ كرد. اين‌ در كشتي‌ قهرمان‌ بود. خيلي‌ استاد بود. اين‌ با من‌ گاهي‌ خصوصي‌ از جهت‌ روحي‌ حرف‌ مي‌زد مي‌گفت‌ من‌ اين‌ قدر مي‌ترسم‌ اگر شب‌ بدونم‌ كه‌ يك‌ اطاقي‌ موش‌ داره‌ نمي‌تونم‌ تا صبح‌ بخوابم‌. خوب‌ اين‌ ضعف‌ روحي‌ را چكار مي‌كني‌؟ تو بايد اين‌ را رفع‌ كني‌ يا اون‌ را. زور بازو چه‌ فايده‌ داره‌ اگر روحت‌ تو سالم‌ نباشه‌؟ اگر روح‌ تو از حسادت‌ شب‌ تا صبح‌ خوابت‌ نبرده‌ كه‌ چرا همساية‌ ما خونة‌ بهتر از من‌ داره‌. تو چه‌ فايده‌ داره‌ كه‌ حالا سرت‌ را روي‌ پولها و گاوصندوقت‌ گذاشته‌ باشي‌. اگر تو خائني‌ ذاتا چه‌ ارزشي‌ داره‌ كه‌ تو موجه‌ بشي‌ توي‌ مردم‌. انسان‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. بايد نفسش‌ را بسازه‌. بشر را خدا خلق‌ كرده‌ براي‌ اين‌ كه‌ از طريق‌ بندگي‌ خليفة‌ الله‌ بشه‌. خليفة‌ الله‌. روزي‌ كه‌ خواست‌ شما را خلق‌ بكنه‌ فرمود اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. به‌ اصطلاح‌ ما به‌ ملائكه‌ خداي‌ تعالي‌ گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ در روي‌ زمين‌ خليفه‌ و جانشين‌ خودم‌ را بگذارم‌. خدا حالا از چه‌ راه‌ خدا خليفه‌ را به‌ وجود مي‌ياره‌. از راه‌ بندگي‌. و ما خلقت‌ جن‌ والانسان‌ انا ليعبدون‌. بندة‌ دستورات‌ باشيد تا خليفة‌ الله‌ بشيد. خوب‌ اگر يك‌ كسي‌ بندة‌ خدا نبود، بندة‌ هواي‌ نفسش‌ بود. به‌ قول‌ ما مشهديها مو خودم‌ مي‌دونم‌ چكار بكنم‌. براي‌ اين‌ كه‌، خوب‌ تو مجتهدي‌؟ نه‌. تو تحصيلاتي‌ داري‌؟ نه‌. به‌ يك‌ كسي‌ گفتم‌ تو تقليد كن‌. گفت‌ من‌ با تقليد مخالفم‌. گفتم‌ نماز مي‌خواني‌ يا نه‌؟ گفت‌ بله‌. گفتم‌ تو بالاخره‌ گوش‌ بده‌، همين‌ نمازي‌ كه‌ مي‌خوني‌ چهار ركعت‌ تقليد كردي‌. چون‌ تو تقليد تو آيات‌ و روايات‌ نكردي‌. تقليد كردي‌. تو تقليداز بقال‌ سر كوچه‌ كردي‌ از پدر و مادرت‌ كردي‌. ديگه‌ از اينها تقليد نكن‌ بيا از مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ و اعلمه‌ از او تقليد كن‌. اين‌ حرف‌ بي‌ خوديه‌! من‌ با تقليد مخالفم‌. من‌ با استاد مخالفم‌. استاد انسان‌ نمي‌خواد. خوب‌ باشد كه‌ تا بميرد در دين‌ خودپرستي‌. انسان‌ براي‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ كوچكترين‌ كار استاد لازم‌ داره‌ اون‌ وقت‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ مشكلترين‌ كاره‌ استاد لازم‌ نداره‌؟ كه‌ يك‌ نفر به‌ من‌ مي‌گه‌ من‌ يك‌ مطلب‌ تازه‌اي‌ از شما شنيدم‌ كه‌ در كتاب‌ سير الله‌ نوشتيد كه‌ حتما انسان‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ استاد مي‌خواد. گفتم‌ اين‌ تازه‌ نيست‌ آقا. اين‌ اولش‌ در زمان‌ حضرت‌ موسي‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر اولي‌ العظمش‌ را فرستاد پيش‌ خضر. و اين‌ به‌ او مي‌گه‌ كه‌ اهل‌ اطبع‌ ان‌ تعلمني‌ علم‌ تو اجازه‌ نمي‌دي‌ كه‌ من‌ از تو پيروي‌ كنم‌ بر اونچه‌ كه‌ تو بر رشد و كمالات‌ ياد گرفتي‌ من‌ هم‌ از تو چيز ياد بگيرم‌. اين‌ از اينجا شروع‌ شده‌. قرآن‌ چه‌ بود. بگيد. بعدش‌ چطور؟ تما انبياد و اولياء آمدند براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ را تزكية‌ نفس‌ كنند و يذكيهم‌ ببينيد صريحه‌ قرآنه‌ هو الذي‌ بعث‌ في‌ الامين‌ اين‌ سورة‌ جمعه‌ است‌ و رسولا و در نماز جمعه‌ در بزرگترين‌ اجتماع‌ اسلامي‌ بايد اين‌ سوره‌ خونده‌ بشه‌ هو الذي‌ بعث‌ في‌ الامين‌ رسولا منهم‌ عليهم‌ آياته‌ و يذكيهم‌. نمي‌گه‌ خودشون‌، خودشون‌ را تزكية‌ نفس‌ كنند.

 پيغمبر اونها را راهنمايي‌ كنه‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌. و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اول‌ هم‌ تزكية‌ نفس‌ بعد درس‌ خوندن‌ و چيز ياد گرفتن‌. ما هيچيمون‌ روي‌ برنامة‌ صحيح‌ و صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. تقليد كه‌ به‌ قول‌ اون‌ آقا مي‌گفت‌ كه‌ من‌ تقليد نمي‌كنم‌. به‌ قول‌ اين‌ آقا كه‌ مي‌گه‌ من‌ استاد نمي‌خوام‌. مي‌گه‌ خوب‌ استاد امام‌ زمان‌، بارك‌ الله‌. ما نمي‌دونستيم‌ كه‌ صبح‌ به‌ صبح‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ مي‌رسي‌ و از او برنامه‌ مي‌گيري‌. امام‌ عصر ارواحنا فدا استاد همة‌ انبياء  و اولياست‌ اين‌ را درش‌ حرفي‌ نيست‌، ترديدي‌ نيست‌. استاد تمام‌ حتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ افتخار مي‌كنه‌ كه‌ من‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبم‌ و چون‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هست‌ خداي‌ تعالي‌ او را به‌ مقامات‌ و كمالات‌ او را نايل‌ كرده‌. اذ جاء ربه‌ قلبه‌ من‌ شيعة‌ لابراهيم‌ اذ جاء بقلب‌ سليم‌. ولي‌ تو آخه‌ هنوز نرسيده‌، اول‌ قدمش‌ تزكية‌ نفسه‌ تا دل‌ اونچنان‌ داراي‌ جلا و كمال‌ و نورانيت‌ بشه‌ تا، تازه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ وسيلة‌ لسانش‌ كه‌ لسان‌ الله‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا ست‌ اون‌ وقت‌ به‌ اين‌ وسيله‌ به‌ تو الهام‌ يا وحي‌ كنه‌. الهمام‌ كنه‌. تو هنوز كجا؟ خودمونيم‌ شيطان‌ بيشتر با ماها حرف‌ مي‌زنه‌ يا امام‌ زمان‌؟ يعني‌ از طريق‌ قلبها، طريق‌ ظاهر نمي‌گم‌. بيشتر شيطان‌ با ما حرف‌ مي‌زنه‌. ما با شيطان‌ بيشتر رفيقيم‌. اين‌ قدري‌ كه‌ به‌ ما ياد داد كه‌ به‌ فلان‌ زن‌ نامحرم‌ نگاه‌ كن‌، فلان‌ دروغ‌ را بگو، فلان‌ دروغ‌ را بگو، بيشتر به‌ ما القا مي‌شه‌ كه‌ هر دو اسمش‌ القاست‌ يا از طرف‌ پروردگار به‌ ما القا مي‌شه‌ كه‌ بدخواه‌ مردم‌ نباش‌، عبادت‌ بكن‌، بندگي‌ كن‌، به‌ رشد كمالاتت‌ بپرداز به‌ فكر قيامتت‌ باشه‌، به‌ فكر شب‌ اول‌ قبرت‌ باشه‌. كدوم‌ يكي‌؟ ما بندة‌ خدا نيستيم‌ به‌ اون‌ صورت‌. اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها و اخرت‌ الارض‌ اثقالها. زمين‌ اين‌ بندگان‌ وقتي‌ كه‌ همه‌ يكنواخت‌ شدند خداي‌ تعالي‌ اجازة‌ اينها را بده‌ اينجاست‌ كه‌ چيزهاي‌ سنگين‌ قيمت‌ زمين‌ بر زمان‌ ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ بيرون‌ ريخته‌ مي‌شه‌. اگر سيصد سال‌ قبل‌ مردم‌ از نفت‌ و گاز و از گاز و اينجور چيزها اطلاعي‌ نداشتند حالا اطلاع‌ پيدا كردند اين‌ خيلي‌، يك‌ درصد اون‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ بعد از ظهور ظاهر مي‌شه‌. ما هيچ‌ اطلاعي‌ نداريم‌ كه‌ اين‌ خاك‌ مثلا چه‌ فايده‌ داره‌. اين‌ خاك‌ بي‌ ارزشه‌. يعني‌ از همين‌ خاك‌ يك‌ چيزهاي‌ قيمتي‌ درمي‌ ياد. يك‌ معادني‌ كشف‌ مي‌شه‌، يك‌ حقايقي‌ كشف‌ مي‌شه‌. اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. اثقال‌ يعني‌ چيزهاي‌ ثقيل‌ و گران‌ و پر قيمتش‌. مردم‌ همه‌ روي‌ اين‌ اساس‌ در رفاه‌ و آسايشند. ديگه‌ بعد از ظهور ممكنه‌ انشاء الله‌ شما با خودتون‌ بگيد ما به‌ چه‌ چيزهايي‌ وابسته‌ بوديم‌، به‌ نفت‌. به‌ طلا. حالا اينها يك‌ چيزهايي‌ است‌، اينها در روايات‌ هستها. چيزهاي‌ پر قيمتي‌ كه‌ الان‌ ارزش‌ داره‌. همين‌ طوري‌ كه‌ دويست‌، سيصد سال‌ قبل‌ خيلي‌ چيزها براتون‌ ارزش‌ نداشت‌ نمي‌دونستيد دربارة‌ همين‌ نفت‌ مي‌گن‌ يك‌ جايي‌ نفت‌ خودش‌ بيرون‌ زده‌ بوده‌ اين‌ صاحب‌ زمين‌ ناراحت‌ بوده‌ كه‌ اين‌ آب‌ گنديده‌ چيه‌ كه‌ از زمين‌ بيرون‌ آمده‌ به‌ درد نمي‌خوره‌. و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. حتي‌ مغزها كه‌ تكان‌ مي‌خوره‌ يك‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ از اينها ظاهر مي‌شه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند كه‌ قبل‌ از ظهور نمي‌فهميدند. خوب‌ كنترل‌ اين‌ حركت‌ چون‌ هر حركتي‌، هر انقلابي‌ يك‌ رهبر، يك‌ امام‌، يك‌ شخصيت‌ بارز، يك‌ قدرتمند فوق‌ العاده‌ لازم‌ داره‌ كه‌ كنترلش‌ كنه‌ كه‌ از مدار خارج‌ نشه‌. اگر انقلاب‌ بشه‌ و كنترل‌ نداشته‌ باشه‌. هر كسي‌ يك‌ راهي‌ بگيره‌. مثل‌ انقلابهايي‌ كه‌ در دنيا واقع‌ شد و منتهي‌ شد به‌ چند دستگي‌ در يك‌ مملكت‌ و تا سالها بعد از اون‌ انقلاب‌ مردم‌ در جنگ‌ و ناراحتي‌ بودند. ولي‌ در ايران‌ ديديد انقلاب‌ كه‌ شد چون‌ رهبر داشت‌، همه‌ تحت‌ فرمان‌ يك‌ نفر بودند. همه‌ گوش‌ به‌ فرمان‌ بودند، ديديد كه‌ نسبتا آرامشي‌ بود، و امنيتي‌ بود، و بحمد الله‌ خوب‌ موفقيتي‌ بود. همبستگي‌ به‌ وجود بود و همه‌ مثل‌ لبنان‌، مثلا فرض‌ كنيد افغانستان‌ و اينها به‌ جان‌ هم‌ بيافتند اينطور نبود.در اون‌ انقلاب‌ عظيمي‌ كه‌ پوشش‌ تمام‌ دنيا را مي‌گيره‌ اونجا يك‌ قدرتمندي‌ مي‌خواد قدرت‌ مافوق‌. كه‌ كنترل‌ بكنه‌. مراقب‌ تمام‌ جهات‌ باشه‌. لذا و قال‌ الانسان‌ مالها.

 انسان‌ كامل‌، اكثرا در جاهايي‌ كه‌ انسان‌ گفته‌اند در قرآن‌، چون‌ انتلق‌ علي‌ فرد الاكمل‌. وقتي‌ اين‌ كلمه‌ را مطلق‌ مي‌گن‌ مطلق‌ مي‌شه‌ به‌ يك‌ فرد كامل‌. اون‌ انسان‌ كامل‌. اين‌ انسان‌ در كامل‌ در اون‌ زمان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. او كنترل‌ مي‌كنه‌. كنترلش‌ مي‌كنه‌. تمام‌ كرة‌ زمين‌ اونچنان‌ تحت‌ كنترل‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا واقع‌ مي‌شه‌ كه‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ در هيچ‌ جا از كره‌ وجود نداره‌. و قال‌ الانسان‌، انسان‌ به‌ كرة‌ زمين‌ خطاب‌ مي‌كنه‌ مالها. اينجاست‌ كه‌ علوم‌ درش‌ را به‌ روي‌ بشريت‌ باز مي‌كنه‌ و تمام‌ ذرات‌ حتي‌ اتمها، همه‌ جا، همه‌ جا، همه‌ چيز اينها به‌ زبان‌ مي‌يان‌. اين‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ فكر مي‌كنند از اونچه‌ كه‌ مي‌خواد بعد از ظهور واقع‌ مي‌شه‌ به‌ دست‌ آمده‌ اينه‌ كه‌ صداها همه‌ در آن‌ فضا دفن‌ شده‌. شما اگر صداي‌ حضرت‌ آدم‌ را هم‌ بخواهيد پيدا بكنيد، البته‌ هنوز تمام‌ اين‌ مثل‌ ضبط‌ صوتي‌ است‌ كه‌، اين‌ ضبط‌ صوت‌ كه‌ الان‌ داره‌ كار ميكنه‌ الان‌ سروصدايي‌ نداره‌، فقط‌ داره‌ ضبط‌ ميكنه‌. بعد هم‌ كه‌ نوار تمام‌ شد، بازهم‌ ساكته‌. يك‌ نفر مي‌خواهد بلد باشد بيايد اين‌ نوار را بگذاره‌، اين‌ جايي‌ كه‌ شاسي‌ را كه‌ مثلا صداي‌ نوار را بيرون‌ مي‌آوره‌، اين‌ شاسي‌ را بزنه‌ تا صداي‌ نوار بيرون‌ بيايد. و تمام‌ موجودات‌ عالم‌، علم‌ تا اينجا كشفه‌ شده‌ها، اينها ضبط‌ مي‌كنند. همه‌ چيز را. ثبت‌ ميشه‌. اين‌ در قرآن‌ هم‌ آمده‌ اين‌ مطلب‌. نه‌ اينكه‌ تحقيقي‌ باشه‌. نه‌. و آنچه‌ كه‌ به‌ زمين‌ يوم‌ اذا، ببينيد، تحدث‌، اين‌ تحدث‌ يعني‌ زمين‌ حديث‌ ميكنه‌. اخبارها. تمام‌ خبرهايش‌ را برايتون‌، تمام‌ تجربيات‌ گذشتگان‌، تمام‌ مسائل‌ مختلف‌ تاريخي‌، تمام‌ حقايق‌ معنوي‌، تمام‌ صداهاي‌ انبياء و اولياء تمام‌ اينها جزء اخبار زمينه‌، تحدث‌ اخبارها.

 خوب‌ كي‌ اين‌ نوار را باز ميكنه‌؟ كي‌ اين‌ كار را انجام‌ ميده‌؟ بان‌ ربك‌ اوحي‌ لها. رب‌ تو، كه‌ در روايات‌ داره‌ رب‌ الارض‌ امام‌ الارض‌. حالا اينجا من‌ معناي‌ رب‌ را بخواهم‌ شرح‌ بدهم‌ خيلي‌ مفصله‌. چون‌ در مجلسي‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ كه‌ افراد مختلفي‌ هستند. شايد نتونند معناي‌ رب‌ الارض‌ امام‌ الارض‌ را خوب‌ درك‌ بكنند. لذا به‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ بيايد و اين‌ كليد را بزنه‌ تا صداي‌ زمين‌ بيرون‌ بيايد. همين‌ چيزهايي‌ كه‌ شما خيال‌ مي‌كنيد كه‌ اينها همه‌ خاموشند. از نظر ما نامحرمان‌ خاموشند. و الا و علم‌ شي‌ء الا يسبح‌ بحمده‌. هيچ‌ چيز نيست‌ مگر اينكه‌ تسبيح‌ مي‌كند. هيچ‌ چيز نيست‌ مگر آنكه‌ يك‌ فهم‌ و دركي‌ در وضع‌ خودشون‌ دارند. هيچ‌ چيز نيست‌ مگر اينكه‌ يك‌ مراحلي‌ دارند. اين‌، لذا تحدث‌ اخبارها بان‌ ربك‌ اوحي‌ لها. اينجاست‌ كه‌ يوم‌ اذا يصدر الناس‌ اشتاتا. كه‌ يكي‌ از مسائل‌ بسيار مهم‌ اسلامي‌ كه‌ به‌ دست‌ فراموشي‌ سپرده‌ شده‌، مسئلة‌ رجعته‌. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها. رجعت‌ شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌، حقه‌. شكي‌ درش‌ نيست‌. ما بايد اعتقاد به‌ رجعت‌ داشته‌ باشيم‌. ميگيم‌ رجعت‌ چيه‌؟ رجعت‌ وقتي‌ كه‌ آقا ظهور كردند، جمعي‌ از مردم‌، از اولياء خدا، خدا ميدونه‌ اگر بخاطر همينكه‌ ما اينقدر لياقت‌ پيدا بكنيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما بگه‌ كه‌ بيا برگرد توي‌ دنيا، امام‌ زمان‌ آمده‌ و نياز به‌ مثل‌ توئي‌ داره‌، ارزش‌ داره‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را در اين‌ دنيا بسازه‌. آخه‌ ماها چه‌ ارزشي‌ داريم‌ اگر كه‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ حركت‌ نكنيم‌؟! اين‌ دنيا را گذرونديم‌، يك‌ چند روزي‌ توي‌ دنيا مانديم‌، همة‌ كوشش‌امون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ پيدا بكنيم‌ بخوريم‌. شكممون‌ را سير كنيم‌. بعد هم‌ برويم‌ زندگي‌ حيواني‌ را بگذرونيم‌ بعد هم‌ بميريم‌. اين‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ مرديم‌ هل‌ اتي‌ علي‌ الانسان‌ علم‌ هل‌ ادلكم‌ علي‌ شيئا مذكورا، اصلا هيچي‌، نه‌ توي‌ مردم‌ به‌ حساب‌ مي‌آئيم‌. فلاني‌ مرد. خوب‌ مرد. التماس‌ دعا. يك‌ چند تا اقوامشون‌، چند روزي‌ فاتحه‌اي‌، تأثري‌، خوب‌ اگر اخلاق‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌، زندگي‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌، برايش‌ متأثر ميشوند. و الاّ مي‌گويند كه‌ جهنم‌ كه‌، بهتر كه‌ راحت‌ شديم‌. و بعد هم‌ يكسالي‌ تقريبا كه‌ مي‌گذره‌ ديگه‌ فراموش‌ ميشه‌. توي‌ مردم‌ بعد از چطور؟ عند الله‌ چطور؟ خدا اصلا به‌ ما اعتنا نميكنه‌. ملائكه‌ چطور؟ اينها. ميگويند بندة‌ خدا، اصلا هيچي‌ هيچي‌. يك‌ درخت‌ هم‌ اگر توي‌ دنيا درآمده‌ بود و خشك‌ شده‌ بود و رفته‌ بود هم‌ همينجوري‌ بود. يك‌ حيوان‌ هم‌ همينجوري‌ بود. حالا همه‌ نمي‌تونند عنوان‌ توي‌ مردم‌ پيدا بكنند. عنوان‌ توي‌ مردم‌ چه‌ ارزشي‌ داره‌؟ اقلا يك‌ جوري‌ باشيد كه‌ وقتي‌ از دار دنيا انسان‌ ميره‌، امام‌ زمان‌ بگه‌ يوم‌ علي‌ آل‌ الرسول‌ عظيما. روزي‌ كه‌ بر آل‌ پيغمبر خيلي‌ سخت‌ گذشت‌ كه‌ اين‌ شخص‌ از دار دنيا رفته‌. امام‌ زمان‌ چون‌ خودش‌ توي‌ دنياست‌، دلش‌ مي‌خواهد، البته‌ اين‌ منافاتي‌ با خواست‌ خدا نداره‌ ولي‌ دوست‌ داشت‌ اين‌ بندة‌ خدا توي‌ دنيا بمانه‌. فاما ما ينفع‌ الناس‌ يدفن‌ في‌ الارض‌. اينها را گفته‌اند دربارة‌ دوستانشون‌. يك‌ وقت‌ يكي‌ از دوستانشون‌ از دار دنيا مي‌رفتند مي‌گفتند شما ما را تنها گذاشتيد رفتيد. حضرت‌ سيد الشهدا به‌ علي‌ اكبر مي‌فرمايد كه‌ بعد از تو اف‌ بر دنيا و زندگي‌ دنيا! حضرت‌ امير بعد از حضرت‌ زهرا يك‌ همچين‌ جملاتي‌ داره‌. مثل‌ يك‌ زنداني‌ كه‌ اينجا توي‌ زندان‌ بوده‌، يك‌ زنداني‌ خوبي‌ هم‌ اينجا بوده‌ با هم‌ مأنوس‌ بودند. آن‌ يكي‌ رفته‌ ميگه‌ من‌ تنها ماندم‌. حالا اينجا تنهايي‌ چيكار كنم‌.

 در عالم‌ برزخ‌، چه‌ ارزشي‌ داري‌ آقا؟ تو كي‌ هستي‌ اصلا؟ هيچي‌. روز قيامت‌. خيلي‌ از اولياء خدا از همين‌ شما مردم‌ هستيد كه‌ وقتي‌ وارد قيامت‌ مي‌شويد تمام‌ قيامت‌ را نوراني‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد كه‌ آنجا اين‌ ايمانها، اين‌ مسائل‌ بي‌ ارزشه‌. نه‌. در روز قيامت‌ وقتي‌ يك‌ مؤمن‌، يك‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وارد قيامت‌ ميشه‌، تمام‌ صحراي‌ قيامت‌ را پر نور ميكنه‌. با تشريفات‌ وارد بهشتشون‌ مي‌كنند. اينجا ديگه‌ اينكه‌ فلاني‌ عمامه‌اش‌ بزرگه‌، عمامه‌اش‌ كوچكه‌، نميدونم‌، عبا داره‌ قبا داره‌. به‌ اينها نيست‌. به‌ ايمانش‌، به‌ اعتقاداتش‌، به‌ پاكيش‌، به‌ سلامت‌ نفسش‌ نگاه‌ مي‌كنند. واقعا يك‌ فكري‌ براي‌ اين‌ جهت‌ بكنيد. نگيد ما حالا جوانيم‌ حالا زوده‌. نه‌. انسان‌ اگر در جواني‌ كاري‌ كرد، ترك‌ گناه‌ كرد و واجباتش‌ را انجام‌ داد، كاري‌ كرده‌. و الا پيرمردها كه‌ خوب‌، طبعا در بعضي‌ از گناهان‌ به‌ رويشون‌ بسته‌ شده‌. نمي‌تونند انجام‌ بدهند.

 انسان‌ بايد خودش‌ را بسازه‌، خودش‌ را پيدا بكنه‌، بيابه‌. اين‌ شخص‌ ميگه‌ كه‌ از ديو و دد ملولم‌ و انسانم‌ آرزوست‌. انسانيت‌ بايد انسان‌ پيدا بكنه‌. خيال‌ نكنيد كه‌ مزاحمه‌، بعضي‌ها وحشتشون‌ ميگيره‌. خيال‌ مي‌كنند آدم‌ خوب‌ شدن‌ خيلي‌ مشكله‌. و حال‌ آدم‌ بد شدن‌ خيلي‌ مشكله‌. چون‌ كارهاي‌ بد را آدم‌ ترك‌ ميكنه‌. خوب‌ ترك‌ كردن‌ توي‌ دنيا، آخه‌ شما غيبت‌ مي‌كني‌ مشكلتره‌، گرفتاريش‌ بيشتره‌ يا ساكت‌ باشي‌؟ دروغ‌ نگي‌ بهتره‌، ميشه‌، دنبال‌ فحشاء و بعضي‌ از علاف‌ بازيها و كثافت‌كاريها نروي‌ آسونتري‌ يا توي‌ خونه‌ بنشيني‌؟ نكن‌. شيطان‌ تو را تحريكت‌ ميكنه‌. يك‌ تو دهني‌ توي‌ دهن‌ شيطان‌ بزن‌. انسان‌ بايد خودش‌ را بسازه‌. خيلي‌ آسونه‌. خيلي‌ آسونه‌ خوب‌ شدن‌. خيلي‌ مشكله‌ باز در مقابل‌ بد بودن‌. چون‌ با خدا مخالف‌ شده‌. با محيط‌ مخالفي‌، با وجدان‌ خودت‌ مخالفي‌. با همه‌ چيز مخالفي‌. و وقتي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ تشريف‌ مي‌آورد تمام‌ اين‌ مسائل‌ حل‌ ميشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانها لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. رجعت‌ آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ انسان‌ اگر قبلا ايمان‌ نياورده‌ باشه‌، اگر كار خوبي‌ قبلا نكرده‌ باشه‌، امروز ديگه‌ به‌ درد نميخوره‌. به‌ دردش‌ نميخوره‌. برمي‌گردند ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ برمي‌گردند توي‌ اين‌ دنيا. شماها هر كدامتون‌ به‌ درد بخوريد برتون‌ مي‌گردونند توي‌ دنيا. مي‌گويند بفرماييد. آقا امام‌ زمان‌ آمده‌، تو هم‌ فرد بالياقتي‌ بودي‌ در زمان‌ زندگيت‌. با مشكلات‌ مبارزه‌ كردي‌، پا روي‌ هواي‌ نفس‌ گذاشتي‌، تو پاكي‌، تو را ما نگه‌ داشتيم‌ براي‌ اينكه‌ امام‌ زمان‌، براي‌ خدا هم‌ دير و زوديش‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. اصحاب‌ كهف‌ سيصد سال‌، شايد الان‌ چهار هزار ساله‌ كه‌ از دنيا رفته‌اند. روايت‌ داره‌ كه‌ خدا اينها را مي‌آوره‌ براي‌ اينكه‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. چقدر ارزش‌ دارند! فتي‌. جوانمرداني‌ كه‌ اينها ايمان‌ به‌ خدا آوردند. چيكار كردند مگه‌؟ كه‌ خيلي‌ آسونه‌. چكار كردند. اينها در دستگاه‌ دقيانوس‌ بودند. پول‌ مال‌ دنيا همه‌ چيز در اختيارشون‌ بود. در آرزوي‌ سعادت‌ بيخود بودند. تااينها باقي‌ باشند. بگن‌ دقيانوس‌ خداست‌. اين‌ را نگفتند. و فرار كردند. خدا هم‌ اونها را در آغوش‌ گرفت‌ و همانطور در آغوش‌ داره‌ تا تحويل‌ به‌ امام‌ زمانشون‌ بده‌. حضرت‌ عيسي‌ هم‌ همين‌ طور. حضرت‌ عيسيي‌ كه‌ زنده‌ برد بالا و اونجا داره‌ تا وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ولي‌ عصر تشريف‌ بيارد و عيسي‌ مسيح‌ روح‌ الله‌ اون‌ شخص‌ با عظمت‌ آرزو مي‌كشه‌، منتظره‌ كه‌ بياد در پشت‌ سر امام‌ زمان‌ شما بمانه‌. و اين‌ افتخار را ببره‌. حضرت‌ خضر هم‌ همين‌ طور. حالا ديگه‌ شماها واقعا، انشاء الله‌ كه‌ بنده‌ايد. انشاءالله‌ كه‌ اول‌ سال‌ است‌ و شماها همتون‌ تجديد كرده‌ايد تازه‌اش‌ كرديد. خانه‌ اتون‌ را تميز كرديد، خانه‌ تكاني‌ كرديد. لباستون‌ را تغيير داديد. وضعتون‌ را، يك‌ خانه‌ تكاني‌ دل‌ بكنيد. گناهان‌ را بريزيد دور. تميز كنيد خودتون‌ را. صفات‌ بد را بريزيد دور. شما مي‌گيد من‌ چه‌ جوري‌ بريزم‌ دور؟

 آقا وقتي‌ خونه‌ات‌ خيلي‌ كثيفه‌ خودت‌ زورت‌ نمي‌رسه‌ مي‌ره‌ يك‌ به‌ اصطلاح‌ يك‌ كسي‌ را پيدا مي‌كني‌ بيا خونة‌ ما را تميز كن‌. تميز كردن‌ هم‌ مختلفه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ نقاشي‌ هم‌ مي‌خواد. يك‌ نقاش‌ اول‌ مي‌آورند. از دو ماه‌ جلوتر هنوز يك‌ مونده‌ به‌ تحويل‌ سال‌ كه‌ نمي‌يان‌ اين‌ كارها را بكنند. از دو سه‌ ماه‌ جلوتر شروع‌ مي‌كنند، خونه‌ را رنگ‌ مي‌كنند، نقاشي‌ مي‌كنند، مي‌گن‌ آقا چيه‌؟ مي‌گه‌ ما دوران‌ عيد بزرگتر خانواده‌ هستيم‌، مهمان‌ برامون‌ مي‌ياد خوب‌ بده‌ اينجور كثيف‌ باشه‌. خيلي‌ خوب‌. جارو مي‌كنه‌ انسان‌، خانه‌ تكانيهاي‌ مختلف‌. ولي‌ براي‌ لباست‌ سر خياطها اين‌ قدر شلوغه‌. الان‌ بيكار هستند. قبل‌ از عيد همه‌ مي‌گن‌ كه‌ آقا ما وقت‌ نداريم‌. لباس‌ تهيه‌ مي‌كنيد. بياييم‌ براي‌ خدا، براي‌ دينمون‌ يك‌ لحظه‌ هم‌ كارشه‌ ديگه‌ آدرسه‌ ما قبل‌ هم‌ لازم‌ نيست‌. اولين‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ تصميم‌ بگيريم‌ كه‌ گناه‌ نكنيم‌. خيلي‌ گناه‌ بده‌. از روايات‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ اگر انسان‌ گناه‌ را متعلبا اصرار داشته‌ باشه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ ائمة‌ اطهار را كشته‌. من‌ اگر بخوام‌ رواياتش‌ را نقل‌ كنم‌ پشت‌ انسان‌ تكان‌ مي‌خوره‌. كه‌ فاكانما قتل‌، بعضي‌ روايات‌ اينطوره‌، فكانما قتل‌ علي‌ سبعين‌ مره‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را كشته‌ باشه‌. خوب‌ اين‌ كثافت‌ را بريز بيرون‌. گناه‌ چيه‌ كه‌ تو اينقدر علاقه‌ بهش‌ داري‌؟! اين‌ زني‌ كه‌ مثلا خودش‌ اصلا بي‌ ارزشه‌ پيش‌ خدا و دين‌ و وجدان‌ كه‌ موي‌ سرش‌ را بيرون‌ گذاشته‌، حجابش‌ را درست‌ رعايت‌ نكرده‌، حيف‌ چشم‌ تو نيست‌ كه‌ او را نگاه‌ كني‌. اين‌ چه‌ لياقتي‌ داره‌ كه‌ تو چشمت‌ را دوختي‌ بهش‌. خيلي‌ نقاشي‌ها هست‌ توي‌ بازار خيلي‌ از اين‌ زيباتر. برو به‌ آنها نگاه‌ كن‌. اصلا انسان‌ واقعا گاهي‌ انسان‌ دچار حيرت‌ ميشه‌، انسان‌ وقتي‌ را كه‌ صرف‌ ميكنه‌ كه‌ به‌ صورت‌ يك‌ معصيتكار، يك‌ صورت‌ كثيف‌، خدا ميدونه‌ زيباترين‌ زنهاي‌ معصيتكار به‌ چشم‌ افراد پاك‌، زشت‌ترين‌ زنها مي‌آيند. چشم‌ تو خرابه‌ لابد. چون‌ پر شده‌ از شهوت‌. خوب‌ چشمت‌ را معالجه‌ بكن‌. حيف‌ تو نيست‌، حيف‌ تو نيست‌ كه‌ چشمت‌ را مي‌دوزي‌ به‌ صورت‌ يك‌ زن‌ معصيتكار. حضرت‌ يوسف‌ وقتي‌ وارد اين‌ خانه‌ شد، زليخا كاري‌ كرده‌ بود كه‌ يوسف‌ هر جا نگاه‌ بكنه‌، چشمش‌ به‌ چشم‌ زنها بيفته‌. زنهاي‌ مصر را دعوت‌ كرده‌ بود، بهترين‌ زنها. حضرت‌ يوسف‌ به‌ دست‌ خودش‌ نگاه‌ كرد. هيچ‌ نگاه‌ نكرد. چشم‌ يوسف‌ آنقدر پر ارزشه‌ كه‌ اصلا به‌ صورت‌ اينها، اينها آدمند؟! شما هيچوقت‌ چشمتون‌ را مي‌اندازيد به‌ يك‌ مزبله‌اي‌، يك‌ چيزي‌ كه‌ چندشت‌ بشه‌، حالت‌ بهم‌ بخوره‌. اولياء خدا به‌ معصيتكارها وقتي‌ نگاه‌ مي‌كنند، حالشون‌ بهم‌ ميخوره‌. يك‌ بوي‌ تعفني‌ مي‌دهند، آنهايي‌ كه‌ شامه‌اشون‌ باز شده‌، يك‌ آدم‌ معصيتكار گناه‌ كه‌ ميكنه‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ مشت‌ نجاست‌ متعفن‌ به‌ خودش‌ ماليده‌. بوي‌ تعفن‌ ميدهند. تو به‌ اين‌ اظهار علاقه‌ ميكني‌؟ تو ميري‌ باهاش‌ حرف‌ ميزني‌. آخه‌ از توي‌ اين‌ پوسته‌ بيائيد بيرون‌ يك‌ مقداري‌. ببينيم‌ خدا از ما چي‌ خواسته‌؟ اگر معتقد به‌ خدا و دين‌ و اينها نيستيد، التماس‌ دعا. چرا اينجا نشسته‌اي‌؟ توي‌ محفل‌ يهوديها بنشينيد، توي‌ محفل‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، زرتشتيها بنشينيد. يا زنگي‌ زنگ‌ يا رومي‌ روم‌ باصطلاح‌. درست‌ بشيد. انسان‌ بشيد.

 و اميدواريم‌ انشاء الله‌ امشب‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ رحمته‌، شب‌ جمعة‌ اول‌ ساله‌، انشاء الله‌ اين‌ تصميم‌ را همينجا هم‌، (نامفهوم‌) شخصي‌، نه‌ فرديه‌. خدا ميدونه‌ اگر يك‌ ولي‌ خدا، يك‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ را پاك‌ كرده‌، تزكيه‌ كرده‌، يك‌ مدتي‌ بعد كه‌ فوت‌ كردي‌، توي‌ تشييع‌ جنازة‌ تو بيايند، لحد را كه‌ گذاشتند ديگه‌ نيستند، رفتند كارشون‌ را بكنند. ولي‌ اگر تو خوب‌ شدي‌، ملائكه‌ همينطور طافين‌ بقبره‌، دائما باهات‌ هستند. بخدا قسم‌ اينها راسته‌. من‌ به‌ يكي‌ از محترمين‌ اين‌ چند روز قبل‌ مي‌گفتم‌. مي‌گفتم‌ اين‌ مسائل‌ را اكثر اولياء خدا ديده‌اند. ماها كوريم‌ نمي‌بينيم‌، راسته‌ اينها. ملائكه‌ مي‌آيند، وارد مي‌شوند، انسان‌ را در بغل‌ ميگيرند. بشير و نذير، بشير و مبشر باصطلاح‌ بجاي‌ نكير و منكر مي‌آيند. سلام‌ عرض‌ مي‌كنند از طرف‌ پروردگار. سلام‌ من‌ ربهم‌ يوم‌ رحيم‌. ميگويند خدا بهت‌ سلام‌ رسونده‌. و تو را روي‌ بالشون‌ برميدارند مي‌برند مي‌گذارند توي‌ بهشت‌. ما كجائيم‌؟ و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. و قال‌ الانسان‌ ما لها. يوم‌ تحدث‌ اخبارها بأن‌ ربك‌ اوحي‌ لها. يوم‌ اذا ربهم‌ اشتاتا ليروا اعمالهم‌. اين‌ جمله‌ آدم‌ را تكان‌ ميده‌. خدا با بعضي‌ها دقيق‌ عمل‌ ميكنه‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌. و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌. به‌ وزن‌ ذره‌اي‌، اگر بدي‌ كرده‌ باشي‌ مي‌بيني‌. شما در يك‌ مغازه‌ رفته‌ باشيد، مي‌بينيد اين‌ آقا عجب‌ حسابش‌ دقيقه‌. نوشته‌ كه‌ مثلا يك‌ نميدونم‌ چه‌، چند گرم‌ و چند، نخود و چند، اينقدر دقيق‌. يك‌ كيلو شكر به‌ شما داده‌ اينقدر دقيق‌ حساب‌ كرده‌. ميگند چرا اينقدر دقيق‌ حساب‌ ميكنه‌؟ براي‌ اينكه‌ تو وقتي‌ اعمالت‌ را انجام‌ ميدادي‌ ميگفتي‌ خدايا چقدر ثواب‌ داره‌؟ اين‌ كاري‌ كه‌ ثواب‌، يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ كاري‌ را انجام‌ ميده‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ ثوابش‌ زياده‌، خدا بيشتر دوست‌ داره‌؛ خيلي‌ خوبه‌. اما هي‌ بخواهد مزد جمع‌ كنه‌. خوب‌ اينهم‌ مزدت‌. ربنا آمنا، الهنا آمنا بفضلك‌. خدايا با ما به‌ فضلت‌ عمل‌ كن‌. و لا تعاملنا بعدلك‌. ما اگر بخواهيم‌ به‌ عدل‌ الهي‌، الان‌ نماز و روزه‌اي‌ كه‌ ما مي‌خوانيم‌ خيلي‌ خوب‌، نماز و روزه‌اي‌ كه‌ براي‌ ميت‌ مي‌دهند فكر مي‌كنم‌ كه‌ سالش‌ پانزده‌ هزار تومان‌، اينجور قيمت‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ نماز و روزه‌اتونه‌، اگر خوب‌ هم‌ بخونيد، دقيق‌ هم‌ بخونيد، صحيح‌ هم‌ بخونيد، پانزده‌ تومان‌ مي‌ارزه‌! بعله‌. كار ديگه‌اي‌ هم‌ كه‌ ظاهرا ما نداريم‌. غير از نماز و روزه‌ سالي‌. سالي‌ پانزده‌ هزار تومان‌ تو نهايت‌ براي‌ خدا و براي‌ خودت‌ كار ميكني‌. آنهم‌ اگر نمازت‌ را صحيح‌ بخوني‌. خدا در سال‌ چقدر بهت‌ ميده‌؟ چقدر بهت‌ محبت‌ ميكنه‌. ما كه‌ نمي‌تونيم‌ با عدل‌ خدا عمل‌ كنيم‌. خوب‌ اين‌ ترازو، اعمال‌ تو را مي‌گذاريم‌، نعمتهاي‌ خودمون‌ را هم‌ مي‌گذاريم‌. مي‌كشيم‌. ببينيم‌ تو بيشتر دادي‌ يا ما؟ يك‌ كاري‌ بكنيم‌ با خدا يگانگي‌ داشته‌ باشيم‌. خدايا نه‌ اعمال‌ ما، نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ حساب‌ تو. هر چه‌ كه‌ ما داريم‌ در راه‌ تو مي‌دهيم‌، ما چيزي‌ نداريم‌. ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. ما همين‌ جانمونه‌ ديگه‌. اين‌ را ميدهيم‌. تو هم‌ در مقابل‌ هر چي‌ مي‌خواهي‌ به‌ ما بده‌. بان‌ لهم‌ الجنه‌. خداي‌ تعالي‌ بهشت‌ را بهتون‌ ميده‌. معاملة‌ خوبيه‌. يك‌ كسي‌ يك‌ سكه‌ داشته‌ باشه‌، يكي‌ هم‌ ده‌ ميليارد تومان‌ داشته‌ باشه‌ مثلا. كه‌ اين‌ مبلغ‌ هم‌ كمه‌. اينها با هم‌ قرار مشاركت‌ بگذارند. بگويند شما هر چي‌ داري‌ به‌ ما بده‌، ما هم‌ هر چي‌ داريم‌ به‌ شما بدهيم‌. با هم‌ زندگي‌ بكنيم‌. آنطرف‌ هم‌ ديگه‌ نيازي‌ نداشته‌ باشه‌. معاملة‌ بدي‌ نيست‌.

 بيائيم‌ امشب‌ واقعا در مجلسمون‌ اين‌ معامله‌ را بكنيم‌. آنهايي‌ كه‌ خوابند، در خواب‌ غفلتند، از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ ما در خواب‌ غفلت‌ بمانيم‌. اي‌ مركز عالم‌ امكان‌، اي‌ نقطه‌ مركز كون‌ و مكان‌، تو شاه‌ جواهر لاهوتي‌. تا آخر اشعار، يادم‌ آمد شب‌ جمعه‌ است‌ بقيه‌اش‌ را نخونم‌. يك‌ دم‌ به‌ خود آي‌ بين‌ چه‌ كسي‌؟تو كي‌ هستي‌؟ خدا تو را خليفة‌ الله‌ خلق‌ كرده‌. اون‌ وقت‌ بياد بخاطر اين‌ كه‌ تو معصيت‌ كردي‌ بياندازدت‌ توي‌ جهنم‌. نبردت‌ با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ تو را محشور نكنه‌. روز قيامت‌ نامة‌ اعمال‌ را كه‌ به‌ دست‌ انسان‌ مي‌دن‌، انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ عجب‌ نوشته‌اي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ كم‌ و زياد نداره‌. كوچك‌ و بزرگ‌ را همه‌ را نوشته‌اند تويش‌. اما بعضي‌ هستند كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميرسه‌، اينها حتي‌ توي‌ محشر حاضر نمي‌شوند. از توي‌ قبر مستقيم‌ مي‌روند توي‌ بهشت‌. مستقيم‌ها. حتي‌ انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. و ما تجزون‌ ما كنتم‌ الا تعلمون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. اينها بندگان‌ مخلص‌ خدا، پاك‌. هيچي‌ ندارند غير از خدا. هيچ‌ فكري‌ ندارند جز خدا. خدايا ما را از بندگان‌ مخلص‌ خودت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 من‌ امشب‌ خيلي‌ حرف‌ زدم‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ حرف‌ نباشه‌ فقط‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌ نباشه‌ و انشاء الله‌ عمل‌ هم‌ براي‌ خود من‌ لااقل‌، پشت‌ سرش‌ باشه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌. و الوتر الموتور. اشهد انك‌ قد اقمت‌ الصلوة‌ و آتيت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهيت‌ عن‌ المنكر. يا ابا عبد الله‌. دلها را روانه‌ كنيد به‌ كربلا. شب‌ جمعه‌ است‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حسين‌ ابن‌ عليست‌. بايد امشب‌ برويم‌ كربلا از نزديك‌ با حسين‌ ابن‌ علي‌ حرف‌ بزنيم‌. اگر يك‌ مقدار خودتون‌ را از بدن‌ تخليه‌ كنيد، مسافرت‌ كنيد، مسافرت‌ روحي‌، قرب‌ صوري‌ در طريق‌ عشق‌ قرب‌ معنويست‌، عاشق‌ ار معشوق‌ را بي‌ وصل‌ بيند عاشق‌ است‌. اگر مي‌خواهيد يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد برويم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. هم‌ از نظر مكان‌ بريم‌ جلو هم‌ از نظر زمان‌. چه‌ ساعتي‌ را انتخاب‌ مي‌كنيد؟ آن‌ ساعتي‌ را انتخاب‌ كنيد كه‌ سيد الشهداء سر در بدن‌ داشته‌ باشد. مانند جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاري‌ نباشد كه‌ صدا زد حبيبي‌ يا حسين‌، سه‌ مرتبه‌ صدا زد دوست‌ من‌ حسين‌ ابن‌ علي‌، جواب‌ نشنيد. خودش‌ جواب‌ خودش‌ را داد. گفت‌ چطور ممكن‌ است‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ جواب‌ مرا بدهد و حال‌ آنكه‌ فرسخها بين‌ سر و بدنش‌ جدائي‌ افتاده‌ است‌. يك‌ ساعتي‌ را انتخاب‌ كنيد كه‌ جوابتون‌ را به‌ شهدا را با گوش‌ دلمون‌ بشنويم‌. آن‌ ساعتي‌ كه‌ افتاده‌ است‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌. متوجه‌ شد كه‌ لشگر به‌ طرف‌ خيمه‌هاي‌ حرمش‌ حمله‌ مي‌كنند. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌ آقا، ما يكي‌ از وسائل‌ آمرزش‌ گناهانمون‌، يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ ما را پاك‌ ميكنه‌، گرية‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌. يا بقية‌ الله‌ امشب‌ ما به‌ اين‌ نيت‌ بر جد غريبت‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ گريه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ گناهانمون‌ بخشيده‌ بشود، شما دست‌ ما را بگيريد و ما را به‌ طرف‌ كمالات‌ معنوي‌ رهنمايي‌ و هدايت‌ كنيد.

 برويم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌، آن‌ ساعتي‌ كه‌ پيكر شهدا روي‌ زمين‌ افتاده‌. بلند شد روي‌ دست‌ بدن‌ را بلند كرد و گفت‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌، اي‌ پيروان‌ معاويه‌ و يزيد، اگر شما دين‌ نداريد، اقلا انسان‌ باشيد، وجدان‌ داشته‌ باشيد. من‌ با شما جنگ‌ مي‌كنم‌، شما با من‌ جنگ‌ مي‌كنيد. زنها كه‌ گناهي‌ ندارند. شما اينگونه‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها حمله‌ مي‌كنيد. عمر سعد صدا زد اول‌ برويد كار حسين‌ ابن‌ علي‌ را يكسره‌ كنيد. آمدند، كسي‌ جرأت‌ نكرد بيايد وارد گودي‌ قتلگاه‌ بشه‌. بعضي‌ مي‌آمدند يك‌ نگاهي‌ مي‌كردند. مي‌ديدند لبهاي‌ سيد الشهداء در حركته‌. بعضي‌ نزديكتر مي‌آمدند مي‌ديدند حسين‌ ابن‌ علي‌ صدا مي‌زند اي‌ قوم‌ (نامفهوم‌) بعضي‌ شنيده‌اند كه‌ سيد الشهدا عرض‌ ميكند به‌ پروردگار كه‌ رضا برضائك‌ لامرك‌ لا محبوب‌ سواك‌ يا غياث‌ المستغيثين‌. زينب‌ كبري‌ وقتي‌ كه‌ شنيد برادرش‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، آمد در ميان‌ صحراي‌ كربلا اينطرف‌ و آنطرف‌ را گردش‌ كرد. روي‌ تل‌ زينبيه‌ قرار گرفت‌. چشمش‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ به‌ بدن‌ پاره‌ پارة‌ ابي‌ عبد الله‌ افتاد. ولي‌ يك‌ منظره‌اي‌ را مشاهده‌ كرد كه‌ آمد پيش‌ عمر سعد. يابن‌ سعد ايقتل‌ ابوعبد الله‌ و انت‌ تنظر اليه‌. اي‌ پسر سعد نگاه‌ مي‌كني‌ حسين‌ ما را مي‌كشند…

 

محرم ۱۴۱۵- تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاق‌ ۷۷

 تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاق‌ ۷۷

 

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواحُ‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 

وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا (اسراء/۲۸)

اي‌ كاش‌ معناي‌ آيات‌ قرآن‌ را مي‌فهميديم‌ و از دستورات‌ پروردگار اطاعت‌ مي‌كرديم‌ و مستقيما مسائل‌ را درك‌ مي‌كرديم‌.

 

۱- تذكر اول‌

يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ جدا بعنوان‌ تذكر به‌ عزيزانم‌ عرض‌ ميكنم‌ اين‌ است‌ كه‌ از هر گونه‌ افراط‌ و تفريط‌ چه‌ در فكرتان و چه‌ در عملتان و چه‌ در اعتقادتان دوري‌ كنيد.

افراط‌ و تفريط‌ هر دو‌ نادرست است‌. فرقي‌ هم‌ نمي کند‌. چه‌ انسان‌ وسواسي‌ باشد، چه‌ تارك‌ الصلاة‌ باشد. چه‌ انسان‌ در طهارت‌ و نجاست‌ وسواس‌ داشته‌ باشد، چه‌ آنكه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ براي‌ نجاست‌، نجاست‌ قائل‌ نباشد. هردو ی آن‌ در نزد خدا مساويست.

چه‌ انسان‌ توي‌ جاده‌ كه‌ راه‌ ميره‌ توي‌ درّه‌ طرف‌ راست‌ بيفتد و چه‌ توي‌ درّه طرف‌ چپ‌ بيفتد‌، فرقي‌ نمي کند‌. كوشش‌ كنيد كه‌ انشاء الله‌ تذكر اول‌ من‌ را امشب‌ فراموش‌ نكنيد. در عمل‌ اكثرتان بحمدالله‌ موفقيد، در فكرتان هم‌ همينطور باشيد. اگر يک‌ فرد وسواسي‌ را ديديد كه‌ در نماز وسواس‌ داشت‌، در فكرتان با يك‌ تارك‌ الصلاة‌ هيچ‌ فرق‌ نكند‌. اگر يك‌ نفر در نجاست‌ و طهارت‌ وسواس‌ داشت‌، با آن‌ كسي‌ كه‌ مشروب‌ خورده‌ (و به‌ قد و قواره خودش‌ بول‌ كرده‌ و تمام‌ هيكلش‌ نجس است)‌، اگر در فكرتان اين‌ دو نفر فرق‌ بكنند، شما در صراط‌ مستقيم‌ نيستيد. اين‌ مسئله‌ خيلي‌ حساس است‌. يعني‌ در پيرو حرفهاي‌ هفته‌ گذشته‌، ما وقتي‌ به‌ كمال‌ مي‌رسيم‌ كه‌ بنده‌ خدا باشيم‌. هر كاري‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ بكن‌، بكنيم‌. هر كاري‌ را هم‌ كه‌ فرموده‌ نكن‌، نكنيم‌. 

 

۲- تذكر دوم‌

  تذكر دوم‌، در زندگي‌ شما يك‌ واجب‌ النفقه‌ داريد، يك‌ مستحب‌ النفقه‌. واجب‌ النفقه‌ زن‌ و بچه‌ شماست‌. نفقه‌ ظاهري‌ و معنوي‌ آنها را بايد به‌ آنها بدهيد.

نفقه‌ ظاهري‌ اينكه‌ به‌ قدر شئوناتشان‌، لباس‌، مسكن‌ و خوراكشان‌ را تأمين‌ كنيد. اين‌ واجب است‌. مثل‌ نماز ظهر و عصر يا نماز مغرب‌ و عشاء است. شما اگر نماز ظهر و عصرتان را ترك‌ كرديد، نافله‌ خوانديد، اين‌ چقدر زشت است‌. همينطور اگر واجب‌ النفقه‌ تان را در فشار گذاشتيد يا نفقه‌ بهشان‌ نداديد و رفتيد به‌ مستحقين‌ و افراد خارج‌ از اهل‌ و عيال‌ خودتان كمك‌ كرديد، اينجا شما مثل‌ كسي‌ هستيد كه‌ نماز واجبتان را ترك‌ كرديد، نماز نافله‌ خوانديد.

  كوشش‌ بكنيد كه‌ در مرحله‌ اول‌ تا جائي‌ كه‌ شئوناتتان هست‌، نمي‌خواهم‌ بگویم‌ كه‌ بيشتر از شئوناتتان؛ زندگيتان را تأمين‌ كنيد، به‌ زنتان، به‌ فرزندتان، برسيد، آنها را از خودتان راضي‌ كنيد. لباس‌ به‌ حد كافي‌، خوراك‌ به‌ حد كافي‌، مسكن‌ به‌ حد شئوناتشان‌، در اختيارشان‌ بگذاريد. هر چه‌ زياد آمد حق‌ داريد انفاق‌ كنيد.

شما وقتي‌ مثلا داريد نماز واجبتان را مي‌خوانيد اگر وقتتان ايجاب‌ كرد، كار ضروري‌تري‌ نبود، آنوقت‌ نافله‌ مي‌خوانيد. شما در مقابل‌ زن‌ و فرزندتان تعهداتي‌ داريد. هم‌ تعهدات‌ الهي‌ داريد و هم‌ تعهدات‌ اخلاقی‌، بايد نسبت‌ به‌ آنها كمال‌ محبت‌ و كوشش‌ را بكنيد.

در بين‌ رفقا گوشه‌ و كنار شنيده‌ام‌ كه‌ به‌ وضع‌ زندگي‌ خودشان‌ درست‌ نمي‌رسند و گاهي‌ انفاق‌ هم‌ دارند. اين‌ عينا مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ نماز واجب‌ را نخواند‌ و نافله‌ بخواند‌. نماز شب‌ بلند شده‌ خوانده‌، نماز صبحش‌ را نخوانده است‌. نافله‌ ظهر را هشت‌ ركعت‌ خوانده‌، اما خود نماز ظهر را نخوانده است‌. اول‌ واجب‌ النفقه‌.

درباره‌ مستحبات‌ انفاق‌، مسئله‌ خمس‌ و زكات‌، جزء واجبات است‌ كه‌ آنهم‌ با همان‌ واجب‌ النفقه‌ بايد با هم‌ باشد. خداي‌ تعالي‌ عنايت‌ كرده‌، فرموده‌ آنچه‌ كه‌ خودت‌، زنت‌، بچه‌ات‌ اگر نيازمنديد‌ آنها خمس‌ ندارد‌. ولي‌ آذوقه‌ كه‌ زياد آمده‌، سر سال است، آنچه‌ كنار گذاشتي‌ اعم‌ از نقدينه‌ يا ملك‌ و املاك‌ و پارچه‌ و اينجور چيزها و سرمايه‌، اينها را بايد خمسش‌ را بدهي‌، جزء واجبات است‌.

اگر باز هم از اينها زياد آمد، آنوقت‌ در اختيار شماست‌ که روضه‌ خواني‌ بكنيد‌، مهمان‌ دعوت‌ بكنيد‌، پول‌ به‌ فقرا بدهيد‌، كمك‌ به‌ دوستانتان بكنيد، اين‌ را مواظب‌ باشيد، خيلي‌ هم‌ بايد دقت‌ بكنيد و الاّ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌، يك‌ كسي‌ كه‌ به‌ سوي‌ خدا دارد‌ حركت‌ می کند‌، همان‌ شرايطي‌ را دارد‌ كه‌ يك‌ راننده‌ توي‌ جاده‌ اتوبان دارد. نمي گویم‌ جاده‌ باريك‌، ولی با سرعت‌ دارید‌ مي روید، بايد تمام‌ علائم‌ راهنمائي‌ را رعايت‌ كنيد. تمام‌ پيچها را مواظبت‌ كنيد. طرف‌ اگر مي‌خواهد سريع‌ برود‌ مانع‌ ندارد‌ از طرف‌ چپ‌ حركت‌ كند‌. اما اگر مي‌خواهد آهسته‌ برود‌، بياید طرف‌ راست‌. براي‌ اينكه‌ ديگران‌ بتوانند از او‌ سبقت‌ بگيرند.

  بعضي‌ از شماها هستيد كه‌، يك‌ چيزي‌ را بهتان بگویم‌ مثل‌ آن‌ راننده‌ ناشي‌ هستيد كه‌ می آید طرف‌ چپ‌، راه‌ ديگران‌ را مي گيرد‌ الَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ ، سد راه‌ خدا مي‌كنيد.

 ما ايني‌ كه‌ به‌ شما ميگویيم‌ كه‌ برنامه‌هاتان را به‌ همديگر‌ نگوئيد، اعمالتان را به‌ يكديگر نگوئيد، از يكديگر سؤال‌ نكنيد، شما خيال‌ مي‌كنيد كه‌ ما حسوديمان‌ مي شود که‌ از هم‌ اطلاع‌ داشته‌ باشيد، نه! بعضي‌هاتان كندرو هستيد، بعضي‌هاتان تندرو. كندروهاتان بايد طرف‌ راست‌ حركت‌ كنند، تندروها طرف‌ چپ‌. تا می توانند مزاحم‌ يكديگر نباشند.

 شما مي گویي آقا من مي‌خواهم‌ تندرو باشم‌. خوب‌ بشو! گاز بده‌ برو! البته تو دست‌ فرمانت‌ هم‌ خوب‌ نيست! باید افراط‌ و تفريط‌ نداشته‌ باشی‌. تو كه‌ فرمان‌ را گاهي‌ اينطرف‌ سمت راست مي‌پيچاني‌ گاهي‌ آن طرف، نمي تواني‌ از آنطرف‌ بري‌. از اينطرف‌ آهسته‌ حركت‌ بكن‌.

 بايد دقيقا از نيم‌ ميليمتر، دستت‌ را به‌ طرف‌ راست‌ پيچاندن‌ يا چپ‌ پيچاندن‌، خودت‌ را حفظ‌ كني‌. تو گاهي‌ دلت‌ طرف‌ چپ‌ مي‌پيچد‌. تمام‌ اين‌ قرآني‌ كه‌ اينجا خوانده‌ ميشود‌ يك‌ ربع‌ ساعت است، تو نمي تواني‌ اين‌ يك‌ ربع‌ ساعت‌ دو زانو بنشيني‌. اينقدر، هنوز استعداد نداري‌. آنوقت‌ مي‌خواي‌ يك‌ ساعت‌ در حضور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه دو زانو بنشيني‌؟! اين‌ كلام‌ خداست‌. اين‌ كلام‌، درست است‌ از زبان‌ بشر بيرون‌ مي‌آید، اما آن‌ بشر هم‌ مال‌ خداست‌. صداي‌ خدا كلام‌ خدا از درخت‌ بيرون‌ آمد ، حضرت‌ موسي‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌، ايشان‌ در آن‌ نيمه‌ شب‌ يك‌ درختي‌ را ديد كه‌ می گوید إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ (طه/۱۴)‌. من‌ خدا هستم‌. درخت‌ نمي گفت‌ من‌ خدا هستم‌، صدا از آنطرف‌ مي‌آمد.

 چطور شد يك‌ قاري‌ قرآن‌، يك‌ مسلمان‌، يك‌ انسان‌، در هر كجا، توي‌ اين‌ مجلس‌ كه‌ الحمدلله‌ يك‌ شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، يك‌ فرد در راه‌ تزكيه‌ نفس‌، اينطور افراد قرآن‌ مي‌خوانند. اما از هر كسی‌؛ توي‌ مجالس‌ ختم‌ خوانده می شود و آنجا شما نمي‌توانيد خودتان را كنترل‌ كنيد! حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ وارد شد در كوه‌ طور، خداي‌ تعالي‌ فرمود إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ (طه/۱۲). كفشهايت‌ را بكن‌. چشم‌. إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى(طه/۱۲). هر جا قرآن‌ خوانده‌ می شود‌، آنجا وادي‌ مقدس است هرجا باشد. و الاّ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ نميدهد آنجا قرآن‌ خوانده‌ بشود‌.

 إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً، تا كفشهايش‌ را حضرت موسی كَند، ادب‌ را رعايت‌ كرد، ادب‌ حضور را قبول‌ كرد، خداي‌ تعالي‌ فرمود وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى (طه/۱۳). من‌ انتخابت‌ كردم‌، اختيارت‌ كردم‌. ادب‌ حضور را بايد انسان‌ رعايت‌ كند‌ تا انتخاب‌ بشود‌، تا اختيار بشود‌.

 

۳- تذکر سوم

كوشش‌ بكنيد كه‌ توي‌ جاده‌، در صراط‌ مستقيم‌ تمام‌ علائم‌ راهنمائي‌ را ياد بگيريد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ مي گویم‌ كه‌ مرحله‌ صراط‌ مستقيم‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد‌. در صراط‌ مستقيم‌ بايد كوشش‌ بكنيد تمام‌ مسائل‌ و احكامتان‌ را بلد باشيد. عقائدتان محكم‌ باشد و درست‌ باشد. افكارتان صحيح‌ باشد. می گویم‌ همين كه‌ فكر بكنيد كه‌ اي‌ بابا! مگر آن‌ آدم‌ وسواسي‌ با آن‌ آدم‌ تارك‌ الصلاة‌، فرق‌ می کند‌، او كه‌ آدم‌ خوبي است!؟

شخصي‌ خدمت‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمد. يك نفر را تعريف‌ ميكرد، حضرت‌ هم‌ گوش‌ مي‌داد. گفت‌ ولیكن‌ وسواس‌ دارد‌. حضرت‌ فرمود ( به تعبير من‌ كه‌ تو اين همه‌ تعريف‌ می کنی) وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ (كافي ، ج‏۱، ص: ۱۳) اين‌ چطور اصلا عقلي‌ دارد‌ كه‌ از شيطان‌ اطاعت‌ می کند‌. چه‌ فرقي‌ می کند‌ شيطان‌ به او‌ بگوید‌ كه‌ مثلا الله‌ اكبر را ده‌ دفعه‌ بگو يا بگوید‌ اصلا نگو. اين‌ احمق ترهست‌ كه‌ زحمت‌ هم‌ ميكشد نماز باطلي‌ هم‌ تحويل‌ ميدهد‌. آن‌ نماز نميخواند‌، راحت‌. صبح‌ راحت‌ مي خوابد‌ نمازش‌ را نمي خواند‌. اين‌ پا شده‌، يك‌ ساعت‌ توي‌ وضو معطل‌ شده‌، شيطان‌ معطلش‌ كرده‌، يك‌ مدتي‌ هم‌ سر نماز. فرقش‌ چيست؟ اينها را بايد بفهميد.

يعني‌ فكرتان اين‌ باشد كه‌ آن‌ وسواسي‌ اگر بدتر از تارك‌ الصلاة‌ نباشد، بهتر نيست‌. اگر آن‌ كسي‌ كه‌ از آن طرف جاده‌ افتاده‌ توي‌ دره‌، با كسي‌ كه‌ اين طرف جاده‌ افتاده‌ توي‌ دره‌ چه‌ فرقي‌ می کند‌؟ هيچ‌ فرقي‌ نمي کند‌. ميگفت‌ كه‌ فلاني‌ تقواي‌ ما را از ما گرفت‌. گفتم‌ چه‌ جوري‌ تقوايت‌ را ازتو‌ گرفت‌؟ گفت:‌ ما يك‌ نمازي‌ مي‌خوانديم‌، يك‌ حالي‌ داشتيم‌، يك‌ توجهي‌ داشتيم‌، يك‌ فرد خوبي‌ را ايشان‌ مذمت‌ ميكرد. ایشان اصرار كرده‌ كه‌ تو وسواس‌ نداشته‌ باش‌. یعنی تقوا را وسواس‌ مي دانست‌. كه‌ تقوایش‌ را از او‌ گرفته است! خيلي‌ فرد خوبيست‌! ببين‌ چه‌ وضوئي‌ ميگيرد‌!

حضرت‌ اميرعلیه السلام به‌ حسن‌ بصري‌ رسيد گفت‌ اينقدر آبها را اسراف‌ نکن  ]أَرَقْتَ‏ مَاءً كَثِيراً يَا حَسَنُ[ ‌. آب‌ مي‌ريخت‌ ولي‌ كدام‌ تارك‌ الصلاة‌ برميگردد‌ به‌ اميرالمؤمنين‌ اينطور جواب‌ ميدهد که او داد كه‌: تو ديروز خون‌ مردم‌ را ريختي‌ ما نگفتيم‌ اسراف‌ نكن‌، ما يك‌ مقدار آب‌ مي‌ريزيم‌ ميگویی‌ اسراف‌ نكن‌. (بحار الأنوار ط – بيروت، ج‏۳۴، ص:۲۹۵) تارك‌ الصلاة‌ همچين‌ حرفي‌ نمي زند‌. تارك‌ الصلاة‌ سرش‌ پائين است و‌ می گوید من‌ يك‌ آدم‌ معصيتكاري‌ هستم‌، از خدا مي‌خواهم‌ مرا ببخشد‌ و بيامرزد‌. اما اين‌ آدم‌! ايني‌ كه‌ فكرش‌ اين‌ است‌ كه‌ وسواسي‌ كه‌ دارد‌، اين‌ تقواست‌. چطور!

در خرج‌ كردن ها بايد تقدير بكنيد، در اين‌ آيه‌ شريفه‌ خدا به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد كه‌ دستت‌ را آنچنان‌ باز نگذار كه‌ خودت‌ بعد بنشيني‌، هم‌ ملوم‌ باشي‌ هم‌ محسور باشي‌. و لا تبسطها كل‌ البسط‌ فتقعد ملوما محسورا. آدم هاي‌ ولخرج‌، آدمهايي‌ كه‌ زياد از حد انفاق‌ ميكنند، شما نگویيد (چون‌ اشكال‌ شده است) حضرت‌ امير صلوات الله‌ عليه‌ نان‌ خود و زن‌ و بچه‌اش‌ را به‌ يتيم‌ و اسير و مسكين‌ داد! در همين‌ ماه‌ ذيحجه‌. وقتي‌ آمد درب خانه‌اش‌ يك‌ يتيم‌ آمد و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. خوب‌ حضرت‌ امير نان‌ خودش‌ را داد ولی چرا نانِ حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و حضرت‌ زهرا را به‌ يتيم‌ و اسير و مسكين داد؟! جوابش‌ چيست؟ جوابش‌ را خود آيه‌ قرآن‌ داده‌ است، می گوید وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي‏ حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً (انسان/۸) این جمع است‌.

يعني‌ خود فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، خود امام‌ حسن‌ علیه السلام‌، خود امام‌ حسين علیه السلام‌، خود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علیه السلام‌، اينها اطعام‌ طعام‌ ميكنند. نه‌ اینکه علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علیه السلام‌ از آنها بگيرد‌ به‌ اينها ‌بدهد‌. يعني‌ همه‌ شان‌ مثل‌ هم‌ در يك‌ صراط‌، در يك‌ راهند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ گفت‌ اين‌ نان‌ را من‌ مي‌خواهم‌ بدهم‌، همان‌ لحظه‌ فاطمه‌ زهرا هم‌ همين‌، هم رديف‌، يعني‌ تبعيت‌ هم‌ نكرده اند خودشان‌ دادند و الاّ اگر حضرت‌ امير نانش‌ را مي‌داد به‌ سائل‌، يقين‌ بدانید كه‌ حضرت‌ زهرا نمي‌خواست‌ بدهد، نمي‌داد. حضرت‌ علي‌ هم‌ اعتراضي‌ نمي كرد. امام‌ حسن‌ مجتبي‌ هم‌ همينطور، حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ همينطور. بايد انسان‌ اول‌ واجب‌ النفقه‌اش‌ رسیدگی کند. زندگيتان را اداره‌ كنيد. نكند‌ شما يك‌ وقت‌ فكر بكنيد حالا كه‌ در راه‌ تزكيه‌ نفس‌ واقع‌ شديد، مخصوصا ما يك‌ قضايايي‌ در كتاب هایم‌ نوشتيم‌ و بعضي‌ها مي‌آیند‌ می گویند‌ شما اينطوري‌ بوديد و فلان‌، هر كسي‌ يك‌ موقعيتي‌ دارد‌، يك‌ برنامه‌اي‌ دارد‌، يك‌ اشتباهاتي‌ حتي‌ ممكنه‌ كرده‌ باشد. 

 

۴- تذکر چهارم

تقدير معيشت‌ داشته باشید، شما بايد بنشينيد خرجتان را با قناعت‌ حساب‌ بكنيد. دخلتان را هم‌ حساب‌ بكنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ دخلتان مطابق‌ خرجتان باشد. مطابق‌ باشد. اين‌ كمال است.

در روایتِ الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ است،. در رديف‌ التفقه‌ في‌ الدين است. در این روایت سه چیز بیان شده است:

يكي‌ اينكه‌ مجتهد باشيد، فقيه‌ در دين‌ باشيد – اَلتَفَقَّهُ في الدّين

يكي‌ داراي‌ استقامت‌ و به اصطلاح‌ صبر در نائبه‌ داشته باشيد – وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة

يكي‌ هم‌ تقدير معيشت‌ داشته باشید. معيشتتان را اندازه ‌گيري‌ كنيد – وَ التَقديرِ المَعيشَة.

  الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ في الدّين وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة وَ التَقديرِ المَعيشَة) بحار الانوار ،ج ۷۸ ،ص ۱۷۲) چون‌ اين‌ را رعایت نکنید گرفتاري‌ برایتان بوجود مي‌آورد.

نگوئید اين‌ حرفها چيست امشب‌ ميزني‌! اين‌ مطالب گاهي‌ می شود‌ مانع‌ از پيشرفتتان می شود‌. شما تقدير معيشت‌ نكرديد، خداي‌ نكرده‌ ورشكست‌ شديد، يك‌ مشت‌ طلبكار ديگر‌ نمي‌گذارند‌ شما شب‌ دوشنبه‌ در جلسه‌ بيائيد. مي گویيد خوب‌ مگر‌ شب‌ دوشنبه‌ چه‌ خبره‌؟ الان می گویم. 

 

۵- تذکر پنجم

از سفر مکه كه‌ برگشتم‌، ما انشاء الله‌ تصميم‌ داريم‌ ، شايد يكي‌ از هدايايي‌ باشد كه‌ براي‌ شما آوردم‌ كه‌ هر چهل‌ روز يكدفعه‌ حتما، (آقاي‌ نعمتي‌ می گوید نمي‌رسيد،) يا حالا به هرحال‌ آنهايي‌ كه‌ انتخاب‌ مي كنم‌ لااقل‌، چهل‌ روز يكدفعه‌ بايد حتما شما را ببینم.

برایتان ولو دو دقيقه‌ هم‌ شده‌ صحبت‌ بكنيم‌. يك‌ بررسي‌ بشويد. بعضي‌ها مدتها ميگذرد‌ نمي‌بينم شان‌. محبت‌ دو طرفي است‌. نه‌ آنها از ما خوششان‌ مي‌آید نه‌ ما. البته‌ به‌ بعضي‌ها برخورد نكند‌، بعضي‌ها گرفتاري‌ دارند. من‌ همه تان‌ را خدا ميداند‌ دوستتان دارم‌. و همه‌ تان را واقعا مثل‌ فرزند دوست‌ دارم‌. ولي‌ نه‌.

اين‌ چهل‌ روز يكدفعه‌، نه‌ اينكه‌ شما برويد يك‌ چهل‌ روز چهل‌ روز يكدفعه‌ پيش‌ من ‌بيائيد. نه‌. چهل‌ روز يكدفعه‌ بايد بنشينيم‌ خصوصي‌، وضع‌ روحيتان را ببينم‌. حتما انشاء الله‌. مثلا همين‌ ديروز و پريروز، روزي‌ هفت‌، هشت‌، ده‌ نفر را ديدم‌. بايد ببينم‌. ببينم‌ چه كار كرديد آخر‌.

ايشان‌ يك‌ جمله‌اي‌ را امشب‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ همچين‌ خيلي‌ من‌ را تكان‌ داد. گفت‌ اين‌ آقايان‌ مشهدي ها به‌ صد و سيزده‌ نفر رسيدند. گفتم‌ پس‌ انشاء الله‌ يك‌ عده‌ ديگه بايد تكميل‌ بشوند، چون‌ همه‌ اين‌ جمع‌ كه‌ جزء آنها نيستند كه‌. چون‌ بعضي‌ها خيلي‌ كندند. خدا مي داند‌ مثل‌ تراكتور راه‌ ميرويد. بايد از جاده‌ آسفالته‌ بيرونتان انداخت‌. خيلي‌ كند حركت‌ مي‌كنيد. بعضي‌ از شما، نه‌، خوبید مثل‌ ژيان‌ راه‌ ميرويد. همچین… بله‌، من‌ راضيم‌.

اما انشاء الله‌ دلم‌ مي‌خواهد يك‌ جوري‌ بشود كه‌ اين‌ قافله‌ انشاء الله‌ هر چه‌ زودتر به‌ خدا برسد. هر چه‌ زودتر به‌ كمال‌ برسند. هر چه‌ زودتر چقدر؟ چه‌ اشكال‌ دارد‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بيایند و‌ صد و سيزده‌ نفرشان‌ را از توي‌ شماها انتخاب‌ كنند؟ ما طمَعش‌ را داريم‌. من كه‌ واقعا اين‌ را دلم‌ مي‌خواهد. حالا شما خودتان، خودتان را لايق‌ ندانید نمي‌دانم‌. البته‌ الان‌ هيچكدام مان‌، حتي‌ خود من‌ لياقتش‌ را ندارم‌. اما بايد انسان‌ كوششش‌ را بكند‌. همه تان لايق‌ خواهيد بود. همه‌ تان الان‌ لايق هستيد. يعني‌ مي‌توانيد برسانيد، تنبلي‌ نكنيد. جدي‌ باشيد.

من‌ بيشتر دوستاني‌ كه‌ ديروز و امروز ديدم‌، بيشتر سفارشم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ سستي‌ را كنار بگذاريد. يا كاري‌ را نكنيد يا اگر كرديد جدي‌ باشيد، لا إِلَى هَؤُلاءِ وَلا إِلَى هَؤُلاءِ (نساء/۱۴۳) نباشيد.

ببينيد شما همه‌ تان بايد مثل‌ آن‌ راننده‌ ماهر پايه‌ يك‌ حسابي‌، پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ باشيد و تمام‌ علائم‌ را هم‌ بدانید. تمام‌ علائم‌. مكاشفاتتان، خوابهاي‌ خوبتان، ملاقاتهايتان، طي‌ الارض هايتان، اينها همه‌ نهايتا جزء علائم است. بلد باشيد. اين‌ راهي‌ را كه‌ داريد مي رويد، عرض‌ كردم‌، 

كوشش‌ كنيد سد راه‌ ديگران‌ هم‌ نباشيد. سد راه‌، بعضي‌ از شما، ايني‌ كه‌ من‌ می گویم‌ سد راه‌ نباشيد، بعضي‌ از شما متأسفانه‌ سد راهيد. همين‌ امروز چند نفر از يكي‌ از شهرها، به‌ من‌ تلفن‌ مي‌زدند، گريه‌ مي‌كردند كه‌ دو سه‌ ماهه‌ فلاني‌ سد راه‌ ما شده‌ است. بعضي‌ها مي‌ آیند‌ جلو و‌ مي‌ايستند. تراكتور را آورده‌، حالا تراكتور هم‌ نيست‌، سنگ‌، فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ  (بقره/۷۶)  أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً، يك‌ سنگ‌ آورده‌ وسط‌ جاده‌ همينجور انداخته‌ است ماشينها مي‌رسند چيكارش‌ كنند؟ يا اينكه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ راهي،‌ اين‌ تابلوي‌ علامت‌ مثلا راهنمائي‌ را گذاشته‌ باشند آنجا و رویش‌ فلش‌ اشتباه زده‌ باشد كه‌ راه‌ از اينطرف است‌. آن‌ بيچاره‌ هم‌ بپيچد و توي‌ دره‌‌ بيفتد.

راه‌ خدا مستقيم است‌ آقايان‌. هيچ‌ اعوجاج‌ ندارد‌، هيچ‌ پيچ‌ ندارد‌، هيچ‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود دست‌ انداز ندارد‌. هيچي‌. فقط‌ تو فرمان‌ را قرص‌ بگير و برو. به‌ چپ‌ و راست‌ هم‌ نگاه‌ نكن‌. مزاحم‌ مردم‌ هم‌ نباش‌. من‌ صريحا خدمت‌ آقايان‌ عرض‌ ميكنم‌. بعضي‌ از شماها مزاحم‌ ديگران‌ هستيد. علاوه‌ بر اينكه‌ پيشرفت‌ نمي‌كنيد گناه‌ هم‌ مي‌كنيد و روز قيامت‌ هم‌ خدا عذابتان می کند‌. مي‌گویيد كجا؟ من‌ چند تا نمونه‌اش‌ را می گویم‌. ايني‌ كه‌ وايستادي‌ هي‌ ميگي‌ آقا تو خطت‌ چيه‌؟ تو در چه‌ مرحله‌اي‌…

 بعضي‌ از شما اعمالتان سد راه‌ خداست‌. يك‌ عملي‌ انجام‌ ميديد، يك‌ جوري‌ حركت‌ مي‌كنيد توي‌ جامعه‌ كه‌ مي گویند‌ اگر راه‌ خدا اين است‌، ما كه‌ قبول‌ نداريم‌. اگر اهل‌ تزكيه‌ نفس‌ اينجوريند ما كه‌ نمي‌خواهيم‌. زنت‌ می گوید اگر اين‌ اخلاق‌، اخلاق‌ اولياء خداست‌، ما بيزاريم‌ از اولياء خدا. بچه‌ات‌ می گوید اگر اين‌ دروغهايي‌ كه‌ تو به‌ من‌ ميگویي‌ همه‌ اولياء خدا اينطوري‌ هستند، پس‌ بهتر همان‌ كه‌ ما از اولياء خدا نباشيم‌. اينها همه‌اش‌ را شما سد راه‌ خدا شديد.

اگر اينكه‌ شما در خانه‌ يك‌ طور، بيرون‌ از خانه‌ يك طور هستي‌، اگر ولي‌ّ خداها همه‌ همينطورند، ما نمي‌خواهيم‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ اينها را، اينها همه‌ صدّ عن‌ سبيل‌ الله است‌. من‌ همين‌ امروز به‌ بچه‌هاي‌ خودم‌ مي گفتم‌. مي گفتم‌ من‌ از هيچ‌ گناهي‌ بيشتر از گناهي‌ كه‌ يك‌ نفر را منحرف‌ كنم‌ براي‌ خودم‌ سراغ‌ ندارم‌. يك‌ كاري‌ بكنم‌ كه‌ اين‌ طرف‌ از اسلام ‌زده‌ بشود‌ ، از دين‌، حالا يك‌ وقت‌ هست‌ من‌ وظيفه‌ خودم‌ را انجام‌ ميدهم‌ و كار درستي‌ مي كنم‌ و او اشتباه‌ می کند‌، آنجا را نمی گویم‌. اما يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌؛ من‌ اشتباه‌ كردم‌. من‌ يك‌ كاري‌ را، ولو مباح‌ كردم‌ كه‌ او بيزار از دين ‌شده‌ است. يك‌ اخلاقی‌ از خودم‌ نشان‌ دادم‌، يك‌ حركتي‌ كردم‌.

به‌ يكي‌ از روحانيون‌ در همين‌ سفر مكه‌ با اينكه‌ مسئوليت‌ داشت‌، افراد بهش‌ مراجعه‌ مي‌كردند، اين‌ با بي‌ حوصلگي‌ و بد اخلاقی‌ جوابشان‌ را مي‌داد. همه‌ كه‌ مي‌آمدند بيرون‌ مي‌گفتند عجب‌ آدم‌ بد اخلاقی‌، اگر روحانيت‌ اين است فلان‌. من‌ رفتم‌ بهش‌ گفتم‌ شما چرا اينجور با مردم‌ برخورد ميكني‌؟ گفت‌ آقا خسته‌ شدم‌. گفتم‌ برو بخواب‌. در را ببند، كسي‌ را راه‌ نده‌. اگر راه‌ دادي‌ بايد اخلاق‌ يك‌ ولي‌ خدا را تو داشته‌ باشي‌. برو بخواب‌. در اطاق‌ را ببند، مي‌خواهي‌ من‌ دم‌ در اطاقت‌ بايستم‌ بگویم‌ آقا خوابند. همينجور بهش‌ گفتم‌. با اينكه‌ او من‌ را استاد خودش‌ مي‌دانست‌، خيلي‌ احترام می کرد، گفتم‌ من‌ مي‌ ايستم‌ تا تو خستگي ات‌ را بگيري‌. بعد كه‌ گرفتي‌ بعدش‌ در را باز مي‌كنيم‌ مردم بيایند بهت‌ مراجعه‌ كنند.

 اخلاق‌، دو روئي‌ نداشته‌ باشيد، دو رنگي‌ نداشته‌ باشيد. كه‌ هر يك‌ از اينها شما بشويد، صدّ عن سبیل الله‌، همان‌ سنگي‌ كه‌ توي‌ جاده‌ افتاده است‌. آن‌ سنگي‌ كه‌ آن‌ وسط‌ افتاده‌ كه‌ ماشينها نمي‌توانند عبور كنند، آن مي شويد شما. می گویند‌ اين‌ جاده‌ نيست‌ اينجا. برميگردند.

نگوئید من‌ نميدانم‌ حوصله‌ ندارم‌. حوصله‌ نداري‌ از بین مردم‌ بيرون‌ برو. نمي‌دانم‌، اعصابت‌ خورده‌ برو يك‌ گوشه‌اي‌ استراحت‌ كن‌. بالاخره‌ كاري‌ نكنيد، شماها هر كدامتان معروف‌ شديد به‌ اينكه‌ از اهل‌ تزكيه‌ نفس‌ و اهل‌ كمالات‌ هستيد، مردم‌ شما را به‌ اين‌ عنوان‌ شناختند، كوشش‌ بكنيد صدّ عن‌ سبيل‌ الله‌ نباشيد. اينهم‌ يك‌ تذكر.

خيلي‌ بايد كوشش‌ بكنيد. حتي‌ گاهي‌ می شود‌ خنده‌ بيجا سبب‌‌ صدّ عن‌ سبيل‌ الله‌ می شود‌. گاهي‌ عبادتهاي‌ زياد صد عن‌ سبيل‌ الله است‌. يك‌ جوري‌ برخورد مي كنيد كه‌، من‌ به‌ يك نفر مي‌گفتم‌ كه‌ تو پدرت‌ روحاني است‌، چرا روحاني‌ نميشوي‌؟ گفت‌ من‌ نمي‌توانم‌ مثل‌ او روحاني‌ بشوم‌. گفتم‌ چطور؟ گفت او از صبح‌ اذان‌ صبح‌ پامی شود‌ مشغول‌ نماز هست‌ تا اول‌ آفتاب‌. بعد هم‌، خيلي‌ هم‌، واقعا هم‌ راست‌ ميگفت‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ بود. گفت‌ من‌ نميتوانم‌.

گفتم‌ كسي‌ نگفته‌ تو مثل‌ او باش‌. تو اگر ميل‌ داشتي‌ عبادت‌ بكن‌.

 

 ۶- تذکر ششم

پس تحميل‌ نكنيد عبادت‌ را بر ديگران‌، بر بچه‌هایتان، بر زنتان. تحميل‌ نكنيد. عبادت‌ را بگذاريد روي‌ ميل‌ انجام‌ بدهند. بنشانيد فرزندتان را، زنتان را، برایشان‌ صحبت‌ كنيد، خدا را برایشان‌ ثابت‌ كنيد كه‌ اگر تو خوابت‌ برد او براي‌ نماز بيدارت‌ كند. ما در اين‌ مسافرت‌ در مدينه‌ سيزده‌ نفر در يك‌ اطاق‌ بوديم‌. خوب‌ آن‌ بنده‌هاي‌ خدا بعضي‌هایشان‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بودند. من‌ مثلا نماز صبح هم‌ را خواب‌ بودم‌. همه‌ هم‌ نه‌. بعضي‌هایشان‌ خواب‌ بودند.

من‌ به‌ اين‌ رفيقم‌ گفتم‌ بيدارشان‌ نكني‌. گفت‌ چرا؟ گفتم‌ به‌ تو سپردند كه‌ اينها را بيدار كني‌؟ گفت‌ نه‌. گفتم‌ حق‌ نداري‌ بيدار كني‌، اصلا جايز نيست‌. نگوئید كه‌ اِ رفيقم است‌، بايد بيدارش‌ كنم‌. نه‌. خواب‌ را بدون‌ اجازه ‌بيدار كردن‌ حرام است‌،. براي‌ نماز صبح‌؟ بله‌. او که تكليف‌ ندارد‌.

خوب‌ بايد بعضي‌ از كارها را ما اصلا نمي‌توانيم‌ بفهميم‌. چرا، يك‌ وقت‌ هست‌ فرزندتان است‌، تربيت‌ بايد بكنيدش‌. صبح‌ بيدارش‌ كنيد با نوازش‌، خيلي‌ با محبت‌، پاشو نمازت‌ را بخوان‌. روز اول‌ آمديد بيدارش‌ كرديد، تو خودت‌ وقتي‌ جوان‌ بودي‌ خوابت‌ سنگين‌ بود. روز اول‌ بيدارش‌ كرديد، روز دوم‌ هم‌ آمدي‌ يك‌ لگد بهش‌ ميزني‌، روز سوم‌ داد ميزني‌ كه‌ من‌ هر روز بايد بيایم‌ تو را بيدارت‌ كنم‌ از خواب‌. اينها افراط‌ و تفريط است.

اين‌ جاده‌ كه‌ داريد مي رويد، اينها را خيلي‌ مواظبت‌ كنيد. اين‌ همان‌ فرمان‌ پيچاندن‌ اينطرف‌ و آنطرف است‌. افرادي‌ هستند كه‌ به‌ شما سپرده‌اند، سفارش‌ كردند كه‌ آقا اگر شما موقع‌ نماز صبح‌ بيدار بوديد ما را هم‌ بيدار كن‌. خوب‌ اينجا امانت است‌، بايد اين‌ كار را بكنيد. اما اينكه‌ شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بدون‌ دليل‌، هر كي‌ توي‌ اطاق‌ هست‌ همه‌ را، يا سر و صدا توي‌ اطاق‌ بكنيد، يا بلند دست‌ را بهم‌ بزنيد كه‌ بيدار بشوند، اينها هيچ‌ وظيفه‌ شما نيست‌ بلكه‌ بعضي‌هايش‌ هم‌ حرام است‌. اين‌ تذكرات‌ را دقت‌ بكنيد. انشاء الله‌ مواظبت‌ بكنيد. چون‌ همه‌ اينها ممكن است‌ بعضي‌هاش‌ مانع‌ راهتان و موفقيتتان بشود. 

۷- تذکر هفتم

از چيزهايي‌ كه‌ باز لازم‌ است‌ تذكرش‌ براي‌ دوستان‌ اينكه‌ در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در سوره‌ اسراء، آمده‌ كه وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ (اسراء/۳۴) . به‌ عهد وفا كنيد. شما تمامتان پيش‌ من‌ عهد كرديد كه‌ هر چه من‌ بگویم‌ گوش‌ كنيد. لذا چيزهايي‌ كه‌ من‌ می گویم‌ به‌ شما، اگر واجب‌ الهي‌ نباشد، واجب‌ عهدي‌ هست‌. بايد حرفها را گوش‌ بدهيد. كارهاي‌ جزئي تان نيایيد به‌ من‌ بگوئید من‌ مثلا مي‌خواهم‌ ازدواج بکنم‌، ازدواج‌ خوب است‌، ازدواج‌ بكنيد، خدمتتان عرض‌ شود كه‌ ادب‌ شما ايجاب‌ می کند‌ بيائيد به‌ من‌ تذكر بدهيد، خبر بدهيد، اما ديگر حالا ضرورت‌ ندارد‌ كه‌ همه‌ مسائلش‌ را با من‌ مطرح‌ كنيد.

اما كارهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ راهتان هست‌ بايد دقيقا تحت‌ كنترل‌ باشد و بررسي‌ بشود. و هر چه‌ بهتان گفته‌ می شود‌ دقيقا عمل‌ كنيد. اگر من‌ با شما نيستم‌ خدا هست‌. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ ميداند كه‌ شما عمل‌ كرديد و اينجا كه‌ عمل‌ نكرديد خلاف‌ تعهد كرديد. با بعضي‌ از دوستان‌ برخورد ميكنيم‌، ميگویيم‌ چطور شده‌ كه‌ شما اينهمه‌ وقت‌ توي‌ اين‌ مرحله‌ مانديد؟! خيلي‌ مانديد. می گوید كه‌ من‌ گاهي‌ انجام‌ دادم‌ اعمالم‌ را گاهي‌ ندادم‌.

و واقعا دنبال‌ اين هستم‌ كه‌ چرا اين‌ دراين‌ مرحله‌اش‌، چرا اينقدر زياد مانده‌ است. بعضي‌ها خيلي‌ ماندند. من‌ به‌ طور كلي‌ بگویم‌. اين‌ مراحل‌ حداكثرش‌ يك‌ سال‌، حداقلش‌ مربوط‌ به‌ همتتان است‌. بعضي‌ها خيلي‌ بيشتر از يكسال‌ طول‌ دادند. چرا مانديد؟ گاهي‌ عمل‌ كردم‌ گاهي‌ عمل‌ نكردم‌. گاهي‌ در فكرش‌ بودم‌ گاهي‌ در فكرش‌ نبودم‌. يك‌ ازدواج‌، اصلا بهت‌ باد ميخورد‌ بطور كلي‌ فراموش‌ می شود‌ يك‌ مدتي‌. يك‌ كسالتي‌ پيش‌ مي‌آید همينطور. يك‌ مسافرتي‌ پيش‌ مي‌آید همينطور. خوب‌ اگر بنا بشود كه‌ با يك‌ مسافرت‌، با ازدواج‌، با خدمتتان عرض‌ شود كه‌ مسائل‌ اينطوري‌ شما از كارتان عقب‌ بمانيد، از تعهدتان صرف نظر بكنيد، شما به‌ چه‌ درد مي‌خوريد؟!

  كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌، از خدا كمك‌ بگيريد، ياري‌ بگيريد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ انشاء الله‌ برنامه‌هایتان، اعمالتان را دقيق‌ انجام‌ بدهيد. يك‌ صورتي‌ آقاي‌ نعمتي‌ براي‌ من‌ تهيه‌ كرده‌ بودند. اينهايي‌ كه‌ در اين‌ مدتي‌ كه‌ تو نبودي‌، خيلي‌ بي‌ حال‌، خيلي‌ بي‌ همت‌، خيلي‌ بي‌ فعاليت‌، كه‌ ما بعضي‌هايشان‌ را ضامنشان‌ شديم‌. گفتيم‌ حالا بايد رعايتشان‌ كنيم‌. و الاّ صورت‌ را طوري‌ تنظيم‌ كرده‌ بود كه‌ اعلام‌ كنيم‌ و از دائره‌ خارجشان‌ كنيم‌.

می گوید شما تعهداتتان را خوب‌ عمل‌ نمي‌كنيد. ولي‌ خوب‌ حالا باز هم‌ صرف نظر شد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد ديگر‌ از اين‌ ليستها برایمان‌ ننويسند. جلسات‌ خصوصيتان را خيلي‌ مواظب‌ باشيد. برنامه‌هایتان را خيلي‌ مواظب‌ باشيد.

اينها تذكراتي‌ بود كه‌ لازم‌ بود من‌ عرض‌ بكنم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ماه‌ سرعت است‌. بعضي‌ از زمانها و بعضي‌ از مكانها يك‌ سرازيري‌ دارد‌ كه‌ انسان‌ در آن‌ سرازيري‌ ديگر احتياج‌ به‌ گاز دادن‌ و خدمتتان عرض‌ شود كه‌ كنترل‌ كردن‌ هم‌ حتي‌، ندارد‌. ماه‌ رمضان است‌، ماه‌ محرم است‌، ماه‌ رجب است‌، اينها سرازيری است‌. جاده‌ سرازير شده‌ به طرف‌ خانه‌ خدا، به طرف‌ خدا. و ماه‌ محرم‌ شايد سرازيري اش‌ شديدتر باشد و خيلي‌ پر ارزش است‌. باد هم‌ پشت‌ سرتان، سرازير. ديگر نه‌ بنزين‌ مي‌خواهد مصرف‌ كنيد، نه‌ گاز بدهيد. فقط‌ فرمان‌ را قرص‌ بگيريد كه‌ انحراف‌ پيدا نكنيد. هر چه هم‌ ماشين‌ انسان‌ سريعتر حركت‌ می کند‌ بايد كنترل‌ را بيشتر داشته‌ باشد. اين‌ را هم‌ بدانید.

ماه‌ محرم‌ به خاطر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، جاذبه‌ سيد الشهدا. ان‌ للحسين‌ في‌ قلوب‌ المؤمنين‌، اين‌ قلب‌ ما مثل‌ يك‌ قطب‌ نماست‌. سيدالشهدا و ولايت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ مثل‌ آهنربا. اين‌ طرف‌ خودش‌ ميكشاند‌. در قلوب‌ مؤمنين‌ براي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ يك‌ محبت‌ تكويني‌، مكنونا، خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌ كه‌ وقتي‌ می گویند‌ يا حسين‌ اين‌ مثل‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، نميخواهم‌ تشبيه‌ به‌ هر چيزي‌ بكنم‌، مثل‌ يك‌ كشتي‌ نجاتي‌ است‌ كه‌ باد پشت‌ سرش‌ قرار گرفته‌ باشد، آنطور سريع‌ ميبرد‌. و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ در اين‌ ايام‌ محرم‌ و بخصوص‌ روز عاشورا، تمام‌ نواقص تان را جبران‌ بكنيد. و اين‌ را هم‌ عرض‌ بكنم‌، يك‌ دانه‌ گناه‌ تمام‌ اعمالتان را خراب‌ می کند‌. شماها ديگر نبايد گناه‌ بكنيد. يك‌ معصيت‌ اگر بكنيد مثل‌ اين است كه‌ جُوالي‌ را پر از جواهر كرده‌ باشيد، ته آن‌ را سوراخ‌ كرده‌ باشيد. نگوئید امام‌ حسين‌ مي‌بخشد‌، امام‌ حسين‌ مي‌آمرزد‌. شما كه‌ از اين‌ حرفهايتان بايد گذشته‌ باشد.

ايامي‌ است‌ كه‌ هر صبح‌ و شب‌ بايد بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ گريه‌ كنيد. هر كدام‌ كه‌ در مرحله تان زيارت‌ عاشورا هست‌ كه‌ زيارت‌ عاشورا را صبح‌ به‌ صبح‌ بخوانيد. هر كدام‌ هم‌ كه‌ نيست‌، الان‌ به‌ همه تان عرض‌ ميكنم‌، زيارت‌ وارث‌ را صبح ها بخوانيد. زيارت‌ وارث‌، كوتاه‌ هم‌ هست‌.

 السَّلامُ عـَلَيـْكَ يا وارِثَ آدَمَ صـَفـُوةِ اللهِ

السَّلامُ عـَلَيْكَ يا وارِثَ نـوُحٍ نَبــِيِ اللهِ

السَّلامُ عـَلَيـْكَ يـا وارِثَ إبـراهيـمَ خـَليـلِ اللهِ .

تا مي رسيد به‌ آنجا كه‌

السَّلام عَلَيْكَ يا ثارَ اللهِ وابـنَ ثارِهِ والوِتـرَ المَوتـوُرَ

 وِتْر، وتر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خون‌ به ناحق‌ ريخته‌ شده‌.

 وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا. (اسراء/۳۳)

 در ظاهر عبارت‌ اين‌ آيه‌ هر كس‌ كه‌ مظلوم‌ كشته‌ بشود، خداي‌ تعالي‌ براي‌ او وليي‌ قرار ميدهد و او را مسلط‌ ميكند بر قاتل‌. اما در تأويل‌ اين‌ آيه‌ شريفه‌ مي‌فرمايند منظور از مقتول‌ مظلوم‌، ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام است‌. و وليّ اش‌ هم‌ امام‌ عصر ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌.

خداي‌ تعالي‌ اين‌ وعده‌ را فرموده‌ كه‌ يك‌ روزي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خواهد آمد و طلب‌ خوب‌ سيدالشهدا را خواهد كرد.

فَلَا يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا. زياد هم‌ در قتل‌، حضرت‌ وليّعصر اسراف‌ نمي کند‌، انه‌ كان‌، امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ منصور است‌. ياري‌ ميشود‌. انه‌ كان‌ منصورا.

  انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ ما ببينيم‌، ما هم‌ شريك‌ باشيم‌، همانطوري‌ كه‌ در زيارت‌ عاشورا هست‌، و ان‌ يرزقني‌ طلب‌ ثاركم‌ مع‌ امام‌ منصور. خدا روزي‌ كند طلب‌ خون‌ شما را ما با امام‌ منصور، امامي‌ كه‌ ياري‌ شده‌ است‌، كه‌ انه‌ كان‌ منصورا. با آن‌ امام‌ طلب‌ خون‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بكنيم‌. اين‌ بزرگترين‌ شرافتي‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ خواهيم‌ داشت‌.

  یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِكَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ.

لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ  .

 در زيارتي‌ از زيارتهاي‌ ابي‌ عبد الله‌ مي‌خوانيم‌ لبیکَ داعِىَ اللهِ (زیارت امام حسین علیه السلام در اول رجب) ‌، آن‌ لبيك‌ را بايد درست‌ بگوئيد.

 روز عاشورا و نظر الي‌ يمينه‌ و شماله‌، يك‌ نگاهي‌ به‌ طرف‌ راست‌ كرد، يك‌ نگاه‌ به‌ طرف‌ چپ‌ كرد.

 و لم‌ يره‌ احد من‌ اصحابه‌، احدي‌ از يارانش‌ را نديد. همه‌ روي‌ زمين‌ قطعه‌ قطعه‌ افتاده‌ بودند، شهيد شده‌ بودند.

 یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین

 فقوموا من نومتکم ، أیها الکرام

 وادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام

 برخيزيد از خاندان‌ عصمت‌ دفاع‌ كنيد.

  بعضي‌ اهل‌ معنا نوشتند و گفتند كه‌ اين‌ بدنهاي‌ مقدسات‌ همه‌ در حركت‌، همه‌ اظهار كردند آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، همانطوري‌ كه‌ ما با تو عهد كرديم‌ كه‌ اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند، قطعه‌ قطعه‌ كنند، بازهم‌ دست‌ از ياري‌ تو برنميداريم‌.

 ولي‌ امام‌ حسين‌ با اشاره‌ فرمود نه‌. من هم‌ به‌ همين‌ زودي‌ به‌ شما ملحق‌ خواهم‌ شد. صدا زد هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌.

 شما بعد از هزار و سيصد سال‌ مي گویيد لبيك‌ داعي‌ الله‌.

 همه‌ با توجه‌، اگر مي‌خواهيد به‌ خدا برسيد، اگر قصد داريد به طرف‌ خدا حركت‌ كنيد، اگر مي‌خواهيد بنده‌ خدا بشويد، امشب‌ بيائيم‌ با حسين‌ بن‌ علي‌، اين‌ جمله‌ را در ميان‌ بگذاريم‌.

 الان‌ فرض‌ كنيد ابي‌ عبد الله‌، چون‌ در بعضي‌ از روايات‌ و بعضي‌ از حكم‌ اشاره‌ شده‌ كه‌ هميشه‌ اين‌ صدا در گوش‌ مؤمنين‌ هست‌ كه‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌. الان‌ بايد در گوش‌ شما هم‌ اين‌ صدا باشد.

 حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ آن‌ نيزه‌ تكيه‌ زده‌، صدا ميزند هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌. شما با توجه‌، جدا با توجه‌، با يك‌ توجهي‌ كه‌ فرض‌ كنيد آقا ابي‌ عبد الله‌ آنجا ايستاده‌اند، بگوییم‌ آقا اگر ما آن روز نبوديم‌ ياري ات‌ كنيم‌، فرزند عزيزت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ هست‌.

 همه‌ با توجه‌ بگویيم‌ لبيك‌ داعي‌ الله‌، لبيك‌ داعي‌ الله‌.

 آقاجان‌ اگر آن روز نبوديم‌ با عمر سعد و لشگر ابن‌ زياد جنگ‌ كنيم‌، امروز با زبانمان‌، با عملمان‌، با حركاتمان‌، با دشمنان‌ شما جنگ‌ مي‌كنيم‌. شما را ياري‌ مي‌كنيم‌.

 زير سايه‌ فرزندت‌ آقا بقية‌ الله‌ انشاء الله‌ طلب‌ خونت‌ را خواهيم‌ كرد.

 امسال‌ عاشوراي‌ ما همان‌ عاشورايي‌ باشد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ طلب‌ خون‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بكند.

۷ شوال ۱۴۱۴ – عظمت روح انسان – بیداری، اخلاق ۷۰

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ام‌ حسبت‌ ان‌ اصحاب‌ الكهف‌ و الرقيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا.

 در دنيا همه‌ چيز و همة‌ مسائل‌ بي‌ اساس‌ و پوچ‌ و بي‌ فايده‌ است‌. همه‌ چيز سراب‌ است‌. سراب‌ به‌ معناي‌ جائي‌ كه‌ انسان‌ از دور فكر ميكند آب‌ هست‌ ولي‌ در حقيقت‌ آب‌ نيست‌. نمايش‌ آب‌ است‌. همه‌ چيز لهو است‌. لعب‌ است‌. بازيست‌. لهوه‌، بيهوده‌ است‌. الا يك‌ چيز. اون‌ يك‌ چيز را كه‌ ما كمتر از هر چيز بهش‌ اهميت‌ مي‌دهيم‌. آن‌ يك‌ چيز هدف‌ واقعي‌ از خلقت‌ ماست‌. خداي‌ تعالي‌ ما را براي‌ اينكه‌ در دنيا يك‌ مظهري‌، يك‌ مظهري‌، داشته‌ باشد خلق‌ كرده‌. بايد ما مظهر خدا باشيم‌. آينة‌ تمام‌ نماي‌ الهي‌ باشيم‌. خليفة‌ الله‌ باشيم‌. رسيدن‌ به‌ اين‌ مسئله‌ زياد شرط‌ دارد. اول‌ اينكه‌ ما بايد آنچه‌ كه‌ در فطرتمان‌، در باطنمان‌، ذات‌ مقدس‌ پروردگار قرار داده‌، آن‌ را ظاهر كنيم‌. در فطرت‌ ما پروردگار متعال‌ روزي‌ كه‌ ما را خلق‌ كرد همانطوري‌ كه‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ و علم‌ آدم‌ اسماء كلها، به‌ حضرت‌ آدم‌ همة‌ نشانيها را تعليم‌ داد، همة‌ اسماء را ياد داد، معرفت‌ جمعي‌ را به‌ او تعليم‌ داد، به‌ ما هم‌ در مدت‌ طولاني‌ اينها را تعليم‌ داده‌. روح‌ انسان‌ مثل‌ يك‌ ضبط‌ صوتي‌ بوده‌ كه‌ در ابتداء خلقت‌ در مقابل‌ مرآت‌ تمام‌ نماي‌ الهي‌ گذاشته‌اند او را و همة‌ علوم‌ آن‌ مرآت‌ را، آن‌ آينه‌ را در خودش‌ ضبط‌ كرده‌. و اين‌ روح‌ را خداي‌ تعالي‌ تمام‌ علوم‌ را، علوم‌ واقعي‌، علوم‌ حقيقي‌، اطلاع‌ به‌ حقايق‌ اشياء، علم‌ به‌ حقيقت‌، علم‌ به‌ واقعيت‌، اينها را در وجود انسان‌ گذاشته‌. و انسان‌ را براي‌ يك‌ مدت‌ كوتاهي‌، بسيار كوتاه‌، در اين‌ بدن‌، اين‌ لباس‌، اين‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌، اين‌ بدن‌ ضعيف‌، قرارش‌ داده‌. تا بسنجد، تا ببيند از اين‌ اختيارش‌ انسان‌ چه‌ استفاده‌ ميكند. اختيار به‌ معناي‌ انتخاب‌، به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يكي‌ از دو راه‌ را انتخاب‌ كند. و لذا در دنيا از آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ انسان‌ چيز مي‌فهمد لااقل‌ تا وقتي‌ كه‌ مي‌ميرد، در حال‌ انتخاب‌ و اختيار و در حال‌ امتحانه‌. يك‌ جلسة‌ بسيار كوچك‌ و كوتاه‌ امتحانيست‌ اين‌ دنيا براي‌ ما. روح‌ با آن‌ عظمت‌ كه‌ خدا به‌ خودش‌ نسبت‌ ميدهد. در ميان‌ ماهها، ماه‌ رمضان‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌. در ميان‌ ساختمانها، كعبه‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌. در ميان‌ خونها، خون‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌. در ميان‌ ارواح‌ هم‌ روح‌ انسان‌ را به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌. و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. اين‌ نسبت‌ روي‌ چه‌ حسابيه‌؟ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ از صفات‌ حميده‌، ذات‌ مقدس‌ پروردگار داشته‌، در روح‌ انسان‌ بعنوان‌ نمونه‌ گذاشته‌. و نمونة‌ واضح‌ آن‌ را بصورت‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ در دنيا آورده‌. كه‌ ما بدانيم‌ كه‌ معني‌ خليفة‌ الله‌ يعني‌ چه‌. چطور ميشه‌ انسان‌ با همة‌ اينكه‌ بسيار ضعيفه‌، بسيار ناتوانه‌، در عين‌ حال‌ قدرت‌ ما فوق‌ پيدا ميكنه‌. در عين‌ حال‌ اعلم‌ ما في‌ سوي‌ الله‌ ميشه‌. يك‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ آنچنان‌ قدرت‌ پيدا بكنه‌، از نظر ظاهري‌ عرض‌ نميكنم‌، يعني‌ از نظر ظاهري‌ هم‌ خوب‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ با نيروي‌ فكر همة‌ موجودات‌ عالم‌ را تحت‌ كنترل‌ خودش‌ قرار بده‌. شما هر حيوان‌ درنده‌اي‌ را كه‌ تصور بكنيد، هر نيروي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ را كه‌ تصور بكنيد. نيروي‌ اتم‌ مخرب‌ است‌ و بقدري‌ قدرت‌ دارد كه‌ به‌ يك‌ لحظه‌ ممكن‌ است‌ يك‌ شهري‌ را زيرو رو كنه‌. اما همين‌ قدرت‌ را بشر تحت‌ كنترل‌ خودش‌ در مي‌آره‌. مي‌آره‌ در اختيار ميگيره‌ و بعد با اختيار او اظهار ميشه‌ اين‌ قدرت‌. در عين‌ حال‌ اينها را ما قدرت‌ نمي‌دونيم‌. اينها قدرت‌ پر ارزشي‌ نيست‌. اينها قدرت‌ محدوده‌. اينها قدرت‌ نهايت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ ميتونه‌ به‌ يك‌ فرض‌ كنيد اشاره‌، يك‌ دكمه‌ را زدن‌، تمام‌ كرة‌ زمين‌ را تخريب‌ كنه‌. محدود ميشه‌. اما بشر از نظر قدرت‌ روحي‌ به‌ جائي‌ ميرسد كه‌ اين‌ مسائل‌ در مقابل‌ او بسيار جزئيست‌ و اساسا خدا اين‌ قدرتها را به‌ حساب‌ قدرت‌ نياورده‌. قدرتهاي‌ روحي‌. آنچنان‌ زياده‌ كه‌ بعضيش‌ اگر انسان‌ از اولياء خدا باشد، اگر ارتباطش‌ با خدا باشد. اگر خدا را پشتيبان‌ خودش‌ قرار بده‌. قدرت‌ يك‌ انسان‌ به‌ جائي‌ ميرسد كه‌ عاصف‌ بن‌ برخيا وقتي‌ كه‌ مي‌شنود كه‌ حضرت‌ سليمان‌ بهش‌ ميگويد كه‌ من‌ يعطيني‌ بعرشها، كيست‌ كه‌ تخت‌ بلقيس‌ را براي‌ من‌ حاضر كنه‌؟ اين‌ شخص‌ ميگويد كه‌ انا آتيك‌ بهي‌ قبل‌ ان‌ يرتد اليك‌ طرفك‌. قبل‌ از اينكه‌ چشمت‌ بهم‌ بخوره‌ من‌ مي‌آورم‌. اين‌ چه‌ شخصي‌ است‌ كه‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را ميكنه‌. و قال‌ الذي‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌. يك‌ علمي‌ از كتاب‌، ببينيد از نيروي‌ معنوي‌، از قدرت‌ مافوق‌ ماده‌ و مادي‌، از آن‌ استفاده‌ ميكنه‌. از امام‌ سؤال‌ ميشود كه‌ عاصف‌ بن‌ برخيا در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، آن‌ نمونة‌ بارز باصطلاح‌ دين‌، آن‌ الگوي‌ اهل‌ يقين‌، آن‌ انسان‌ كامل‌، از او چقدر از علم‌ كتاب‌ داشت‌؟ مي‌فرمايد به‌ مقدار يك‌ بال‌ مگس‌ كه‌ توي‌ دريا بخوره‌، چقدر اين‌ آب‌ با خودش‌ برميداره‌. آن‌ مقدار از علم‌ كتاب‌ را داشت‌. از خود آيه‌ هم‌ استفاده‌ ميشه‌. كه‌ و قال‌ الذي‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌. من‌ من‌ تبعيضيه‌ است‌ بدون‌ ترديد. يعني‌ بعضي‌ از علم‌ كتاب‌ را داشت‌. بعضي‌ از علم‌ كتاب‌. و طبعا جزئي‌، يعني‌ نه‌ پنجاه‌ درصد، اگر پنجاه‌ درصد بشه‌، بعض‌ نميگن‌. بلكه‌ كمتر از پنجاه‌ درصد از علم‌ كتاب‌ را داشته‌ و يك‌ چنين‌ اعمال‌ قدرت‌. شما تصور كنيد بعضي‌ از دانشمندان‌ محدودفكر علوم‌ مادي‌ و فلسفي‌، اينها ميگن‌ كه‌ محاله‌ از نظر عقل‌، يعني‌ عقل‌ نميتونه‌ درك‌ كنه‌ كه‌ چطور عاصف‌ بن‌ برخيا تخت‌ را برداشت‌ آورد. به‌ اينجا فكرشون‌ منتهي‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ با قدرت‌ مافوق‌ تخت‌ را در آنجا معدومش‌ كرد و در اينجا ايجاد كرد. يعني‌ آنجا گفت‌ تخت‌ نباش‌ و محو شد. اينجا گفت‌ باش‌. اون‌ نيست‌ ديگه‌. اين‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌ كه‌ خلق‌ كرده‌. ولو خود اين‌ مسئله‌ يك‌ قدرت‌ مافوقيست‌، فوق‌ العاده‌ اهميت‌ داره‌. اما از خود قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد حضرت‌ سليمان‌ همان‌ تخت‌ را مي‌خواست‌. من‌ يأتيني‌ بعرشها، اين‌ تخت‌ بلقيس‌ را من‌ مي‌خوام‌. و اگر كسي‌ مي‌خواست‌ اعدام‌ و باصطلاح‌ او را معدوم‌ كنه‌ و اين‌ را ايجاد بكنه‌، طبعا نمي‌تونست‌ بگه‌ من‌ اون‌ تخت‌ را مي‌آورم‌. اين‌ تقلب‌ بود. اون‌ تخت‌ را نياورده‌. و از خود قرآن‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ چون‌ قرآن‌ مجيد تأييد ميكنه‌ كه‌ همون‌ تخت‌ را حضرت‌ عاصف‌ بن‌ برخيا از آنجا منتقل‌ كرد به‌ اينجا. شما فكر كنيد قدرت‌ اتم‌، قدرتهاي‌ مادي‌ دنيايي‌، هرچه‌ باشه‌، به‌ پاية‌ اين‌ قدرت‌ معنوي‌ و علمي‌ نميرسه‌ كه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌، هر كجا مي‌خواد باشه‌. حالا در روايات‌ دارد كه‌ از شش‌ ماه‌ راه‌، يعني‌ شش‌ ماه‌ راه‌ پياده‌ هم‌ اگر باشد، تقريبا حدود متجاوز از دو هزار كيلومتر راه‌ ميشه‌. دو هزار كيلومتر راه‌ را بره‌، دو هزار كيلومتر راه‌ را بياد. و آنهم‌ نه‌ اينكه‌ خودش‌ تنها بره‌ و بياد. يك‌ تختي‌ كه‌ و لها عرش‌ عظيم‌، اين‌ تخت‌ را هم‌ بياره‌. اين‌ تازه‌ يك‌ سر سوزني‌ از اقيانوس‌ علم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ خدا او را براي‌ ما الگو قرار داده‌ و فرموده‌ به‌ او خودتون‌ را برسونيد. ببينيد ما كجا هستيم‌ و انسانيت‌ كجاست‌؟! ما چه‌ هستيم‌ و آنكه‌ خدا خلق‌ كرده‌ و مقصود و مقصد خدا چيه‌ و كجاست‌؟ ما در چاه‌ طبيعت‌، در چاه‌ طبيعت‌ تن‌ مانديم‌. الان‌ مثلا اگر يك‌ كسي‌ بخواهد بگه‌ كه‌ ما جمعي‌ كه‌ اينجا نشسته‌ايم‌، آيا ابدان‌ مختلفي‌ هستيم‌ يا ارواح‌ مختلف‌؟ بدن‌ كه‌ بحساب‌ نمي‌آد. همين‌ امروز در كانون‌ به‌ جمعي‌ مي‌گفتم‌ كه‌ هيچوقت‌ شده‌ بگند ده‌ دست‌ كت‌ و شلوار دور هم‌ نشسته‌ بودند؟! بيست‌ دست‌ مثلا پيراهن‌ و شلوار دور هم‌ نشسته‌ بودند. اگر ما عقل‌ داشته‌ باشيم‌، اگر ما حقيقت‌ را درك‌ كرده‌ باشيم‌، اگر ما بفهميم‌. نميگيم‌ مثلا صد نفر سفيد پوست‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. صد نفر سياهپوست‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. صد تا پير، صد تا جوان‌، صد تا زن‌، صد تا مرد دور هم‌ نشسته‌ بودند. اين‌ بايد به‌ ارواحشون‌ فكر كرد. صدتا مؤمن‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. صد تا عالم‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. صد تا شيعه‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. صد تا، حالا زن‌ باشه‌، مرد باشه‌، سياهپوست‌ باشه‌، سفيدپوست‌ باشه‌. اينكه‌ مي‌بينيد اسلام‌ اينهمه‌ با اين‌ تبعيضات‌ نژادي‌ ظاهري‌ جنگ‌ كرده‌ و گفته‌ لا فخر من‌ عرب‌ علي‌ العجم‌ و لا للابيض‌ علي‌ الاسود. فخري‌ بر عرب‌ نيست‌ نسبت‌ به‌ عجم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همانطور كه‌ كت‌ و شلوار، اين‌ ماية‌ امتياز واقعي‌ انسان‌ نميشه‌ همانطور بدن‌ هم‌، سخن‌ هم‌، طرز كلام‌ هم‌، فارسي‌ و عربي‌ صحبت‌ كردن‌ هم‌، اينهم‌ ماية‌ امتياز نميشه‌.

 ما يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ را ديدم‌. گفتم‌ اين‌ شخص‌ چه‌ امتيازي‌ داره‌ كه‌ اينهمه‌ براش‌ ارزش‌ قائليد؟ گفتند دو تا زبان‌ خارجي‌ بلده‌. نه‌ تقوي‌، نه‌ هيچ‌ ارزشي‌، هيچ‌ ارزشي‌ از نظر واقعي‌ نداشت‌ جز اينكه‌ دو زبان‌ خارجي‌ را مسلط‌ بود. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ زبان‌ بلد بودن‌ با زبان‌ بلد نبودن‌، باهم‌ فرقي‌ نميكنه‌. ولي‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اينها ماية‌ امتياز نيست‌. بشر را خدا براي‌ يك‌ هدف‌ عاليتري‌ خلق‌ كرده‌. اينها وسايل‌ مختلفي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بد نيست‌ داشته‌ باشه‌. وجدت‌ شيئا و غابت‌ عنك‌ اشياء. تو يك‌ چيز را گرفتي‌ و همه‌ چيز را از دست‌ دادي‌. قدرت‌، آن‌ قدرتيست‌ كه‌ وصل‌ به‌ قدرت‌ بي‌ نهايت‌ الهي‌ باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قدرت‌ داره‌ نه‌ صدام‌. اين‌ را بايد بفهميم‌. حسين‌ بن‌ علي‌ توي‌ گودي‌ قتلگاه‌ قدرتش‌ مافوق‌ قدرته‌ نه‌ ابن‌ زياد. شما ميگيد چطور؟ همانكه‌ ميگي‌ چطور دليل‌ بر، شما را عرض‌ نميكنم‌، آني‌ كه‌ ميگه‌ چطور دليل‌ نافهميشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ از آسمانها تا تخوم‌ ارض‌، تمام‌ قلوب‌ را متوجه‌ خودش‌ كرده‌، با قدرت‌ الهي‌ و جز اينها تنها هشتاد و دو نفر را كشته‌. خيلي‌ محدوده‌. هشتاد و دو نفر كشته‌ شدن‌ كجا، يك‌ عالم‌ ماسوي‌ الله‌ كشتة‌ عشق‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ بودن‌ كجا. اين‌ چقدر فرقش‌ است‌. اون‌ از نظر قدرت‌. اگر قدرت‌ مي‌خواييد اينجا قدرت‌ هست‌. اگر علم‌ مي‌خواييد تمام‌ علوم‌، تمام‌ علوم‌ همش‌ شما اهل‌ محاسبه‌ هستيد اقلا دوازده‌ هزار ساله‌ كه‌ خدا روح‌ ما را خلق‌ كرده‌. اين‌ طرف‌ هم‌ بي‌ نهايت‌ روح‌ انسان‌ باقي‌ است‌. هم‌ فيها خالدون‌. اگر كسي‌ منكر بشه‌ منكر آيات‌ قرآنه‌.

 شصت‌ سال‌ تا صد و پنجاه‌ سال‌ بر فرض‌. چون‌ يك‌ نفر همين‌ چند شب‌ قبل‌ گفتند در هند صد و پنجاه‌ ساله‌ بوده‌ مرده‌. صد و پنجاه‌ سال‌. آخرش‌ اينه‌ ديگه‌. اين‌ صد و پنجاه‌ سال‌ در مقابل‌ اين‌ عمر طولانيه‌ آن‌ ابتدا و انتها، چقدر ميشه‌؟ چقدر در مي‌آيد. اهل‌ محاسبه‌ايد تقسيم‌ كنيد. هر دقيقة‌ اين‌ در مقابل‌ ده‌ هزار سال‌ اون‌، باز كم‌ گفتيم‌. هيچي‌. توي‌ اين‌ دنيا انسان‌ يك‌ رفع‌ بره‌ سر جلسة‌ امتحان‌. مثل‌ همينه‌. آنوقت‌ انسان‌ همون‌ يك‌ ربع‌ ساعت‌ را بگيره‌، بقيه‌ را ول‌ كنه‌. احمق‌تر از اين‌ آدم‌ شما سراغ‌ داريد؟ نادان‌تر از اين‌ آدم‌ كسي‌ سراغ‌ داريد؟ توي‌ اين‌ جلسة‌ امتحان‌ بنشينه‌، اول‌ به‌ فكر صندلي‌ كه‌ روش‌ مي‌خواد بنشينه‌ باشه‌. من‌ كدوم‌ صندلي‌ بنشينم‌؟ بعد همسايه‌ام‌ كي‌ باشه‌، پهلوم‌ كي‌ نشسته‌ باشه‌. لابد همه‌اتون‌ امتحان‌ داده‌ايد، همه‌اتون‌ اهل‌ سواديد ديگه‌. هيچ‌ امتحاني‌ نداده‌ باشيد، امتحان‌ راهنمايي‌ و رانندگي‌ را لابد داديد كه‌ يك‌ ربع‌ طول‌ بيشتر نميكشه‌. افسر هم‌ بالاي‌ سرتون‌ وايستاده‌ كه‌ تقلب‌ نكنيد. بسيار خوب‌. اول‌ به‌ فكر صندليتون‌ باشيد. اين‌ صندلي‌ چقدر قيمتشه‌، چه‌ جوري‌ هست‌. بعد به‌ فكر اطرافيانتون‌ باشيد. يك‌ سقلمه‌ به‌ او بزنيد، يك‌ اذيت‌ به‌ او بكنيد، يك‌ دعوا با اين‌ بكنيد، يك‌ دعوا با او بكنيد. ميشه‌؟ حالا بعد هم‌ كه‌ بر همة‌ اين‌ جهات‌ غالب‌ شدي‌ و بر همه‌ غلب‌ كردي‌، يك‌ آدم‌ پهلوان‌، اين‌ وسط‌ ديدنت‌، بعد به‌ سقف‌ سالن‌ امتحان‌ چشمت‌ را بدوزي‌ كه‌ سقف‌ چه‌ رنگيه‌ و زمين‌ چه‌ رنگي‌ است‌ و نميدونم‌ چه‌ و فلان‌ و اينها. وقتي‌ هم‌ كه‌ مي‌آئي‌ بيرون‌ ميگي‌ بد امتحان‌ داديم‌. تو امتحان‌ اصلا ندادي‌. تو اصلا مردودي‌. بيرون‌ همة‌ مردم‌ ميگويند تو عجب‌ احمقي‌ بودي‌. اينهمه‌ زحمت‌ كشيدي‌ آمدي‌ توي‌ جلسة‌ امتحان‌، دو هزار سال‌ چيز ياد گرفتي‌. آمدي‌ توي‌ جلسة‌ امتحان‌، اينجور! جاش‌ هست‌ كه‌ شب‌ اول‌ قبر آدم‌ را با گرز آتشي‌ كه‌ واقعا خدا رحم‌ ميكنه‌ كه‌ با گرز آتشي‌ مي‌زنند. يك‌ كسي‌، عين‌ همين‌، اين‌ مثال‌ صددرصد تطبيق‌ ميكنه‌ با وضع‌ ما اگر اعتقاد داشته‌ باشيم‌. و اگر دست‌ به‌ باطن‌ قضيه‌ بيندازيم‌، احتمالا، احتمالا، كه‌ خداي‌ نكرده‌ بي‌ اعتقاديم‌. كجا ميشه‌ انسان‌ باورش‌ بياد كه‌ آخرتي‌ هست‌. باورش‌ بياد كه‌ بهشتي‌ هست‌، باورش‌ بياد كه‌ ابديتي‌ هست‌ كه‌ اينجور حواسش‌ پرت‌ بشه‌ و همة‌ كارهايش‌ را مهمتر بدونه‌ تا اصل‌ جريان‌ امتحان‌. بايد همه‌امون‌ از خواب‌ غفلت‌ صددرصد بيدار بشيم‌. شما نگيد ما الحمدلله‌ يقظه‌ را ميگذرونيم‌. كجا گذرونديد؟! در هر مرحله‌اي‌ كه‌ باشيد باز بايد بيدار بشيد. يعني‌ چه‌؟ يك‌ مدتي‌ تو به‌ فكر خونه‌ هستي‌، يك‌ مدتي‌ به‌ فكر زن‌ و بچه‌ هستي‌، يك‌ مدتي‌ به‌ فكر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نميدونم‌ درآمد و خورد و خوراك‌ هستي‌. بعدش‌ هم‌ مي‌ميري‌. چيكار كردي‌؟ خوب‌ من‌ يك‌ چند تا سؤال‌ را جواب‌ بدم‌. ميشه‌؟ همين‌ شماها كه‌ چند تا سؤال‌ را جواب‌ مي‌ديد، شماها كه‌ نماز مي‌خونيد، شماها كه‌ و اذا رأوا تجارة‌ او لهوا ان‌ فضوا اليها و تركوك‌ قائما قل‌ ما عند الله‌ خيرا. شما فكر نكنيد ما خيلي‌ آدمهاي‌ خوبي‌، بعله‌ الحمد الله‌ انتخاب‌ شديد. الان‌ اگر يك‌ غريبه‌اي‌ بخواد توي‌ اين‌ جلسه‌ وارد بشه‌ حرفهاي‌ ما را چون‌ نمي‌فهمه‌، و خاك‌ بر سر اين‌ بشر كه‌ اينقدر خودش‌ را پست‌ كرده‌ كه‌ اين‌ مسائل‌ را تازه‌ ميگه‌ من‌ نمي‌فهمم‌ و شماها را انتخاب‌ كرديم‌ كه‌ مي‌فهميد. الان‌ بهتون‌ بگند هر كس‌ بياد سر خيابون‌ يك‌ ميليون‌ بهش‌ مي‌ديم‌. شايد خود منهم‌ بروم‌. اذا رأوا تجارة‌، شما ارزان‌ نمي‌فروشيد ولي‌ گران‌ شايد بفروشيد. من‌ دفترهاي‌ شماها را نگاه‌ مي‌كردم‌. بعضي‌ خيلي‌ سست‌ گرفتند كارها را. خيلي‌ ارزون‌ مي‌فروشيد. يك‌ بررسي‌ كرديم‌ اين‌ دفترها را، يك‌ نگاهي‌ آقاي‌ نعمتي‌ زحمت‌ كشيده‌ بودند به‌ من‌ دادند، يك‌ نگاهي‌ كردم‌. ديدم‌ اصلا… پيغمبر اكرم‌ مي‌آمد توي‌ مسجد، خيلي‌ مهمه‌، خيلي‌ مهمه‌. پيغمبر آمده‌، توي‌ جلسة‌ امتحانات‌ باصطلاح‌ همون‌ علائم‌ راهنمائي‌، همون‌. آنجا افسر بالاي‌ سرتون‌ واي‌ مي‌ايسته‌ كه‌ شما از روي‌ اين‌ يكي‌ ننويسيد. در آنجا افسر، آن‌ سرور، آن‌ بزرگ‌ بالاي‌ سرمون‌ وايستاده‌ كه‌ يادمون‌ بده‌، بگه‌ اينجوري‌ بنويس‌. ما يك‌ مشت‌ مي‌زنيم‌ توي‌ دهنش‌. كاشكي‌ به‌ مشت‌ اكتفا بكنيم‌. يازده‌ تا امام‌ را قطعه‌ قطعه‌ كردند. يا جگرشون‌ را قطعه‌ كردند يا امعاء و احشائشون‌ را قطعه‌ كردند يا بدنشون‌ را، از دنيا بيرونشون‌ كردند. مگر نديديد. يكي‌ ديگرشون‌ زنده‌ موند، خدا مخفيش‌ كرده‌ كه‌ به‌ گير ما اهل‌ دنيا نيفته‌. خيلي‌ عجيبه‌، انسان‌ اين‌، اين‌ انسان‌ شد؟! اذا رأوا تجارة‌. وقتي‌ كه‌ مي‌بينند يك‌ تجارتي‌ را، يك‌ درآمدي‌ را، يك‌ منافعي‌ را، او لهوا. شب‌، الحمدلله‌ خدا را شكر مي‌كنيم‌ شماها اينطور نيستيد، حالا اين‌ اندازه‌اش‌ كه‌ نيستيد. شب‌ اول‌ فروردين‌ است‌ و تلويزيون‌ تا سحر برنامه‌ داره‌، فيلم‌ نشون‌ ميده‌. اقلش‌ نهايت‌ نسبت‌ به‌ آنچه‌ كه‌ خدا شما را به‌ خاطر او خلق‌ كرده‌. انفضوا اليها. مي‌روند بطرف‌ او و تركوك‌، اي‌ پيغمبر، بخدا قسم‌ قدر اوليائمون‌ را ندانستيم‌ كه‌ از ما گرفتند. او را تنها مي‌گذاشتند توي‌ مسجد. و تركوك‌ قائما، تو مي‌ايستادي‌ اونها رفتند دنبال‌ كارشون‌، دنبال‌ تجارتشون‌، دنبال‌ بيعشون‌. اي‌ پيغمبر بگو ما عند الله‌ خير من‌ اللهو و من‌ التجاره‌. چه‌ ادبي‌ داره‌ خداي‌ تعالي‌. چقدر احترام‌ بشر ميكنه‌. ماها اگر به‌ حقيقت‌ وجود دست‌ پيدا بكنيم‌ و واقعا حقيقت‌ را درك‌ بكنيم‌، انسان‌ گاهي‌ آنچنان‌ اعصابش‌ خورد، بعضي‌ رفقا ميگند ما از وقتي‌ كه‌ در اين‌ راه‌ قدم‌ برميداريم‌، با نميتونيم‌ بعضي‌ از اهل‌ معصيت‌ را ببينيم‌. منهم‌ ميگم‌ حق‌ داريد. نه‌ اينكه‌ ضعف‌ شما باشه‌. انسان‌ مخصوصا اقوام‌ و خويشاوندانش‌ را، خوب‌ قوم‌ و خويش‌ انسانه‌، فرزند انسانه‌، پدر انسانه‌، زن‌ انسانه‌. مي‌بيني‌ توي‌ لجنزار فرو رفته‌. هر چي‌ بهش‌ ميگي‌ دستت‌ را بده‌ بكشمت‌ بيرون‌، دست‌ كه‌ نميده‌ هيچي‌ دست‌ ما را هم‌ مي‌خواد بكشه‌ توي‌ آن‌ لجني‌ كه‌ رفته‌، وارد كنه‌. انسان‌، اعصاب‌ نمي‌گذارند براي‌ انسان‌. تأثر پيدا ميكنه‌ در دل‌. من‌ يكي‌ از اولياء خدا را مي‌شناختم‌، اين‌ روزي‌ يكي‌ دو ساعت‌ مي‌رفت‌ توي‌ اطاق‌ مي‌نشست‌ گريه‌ كردن‌. من‌ خيال‌ ميكردم‌ اين‌ براي‌ مصائب‌ سيد الشهدا يا مثلا گفتم‌ چي‌ هست‌. گفت‌ اينكه‌ اين‌ مردم‌ چرا اينقدر به‌ فكر حقيقت‌ نيستند، به‌ فكر واقعيت‌ نيستند. چرا مردم‌ اينقدر سرشون‌ توي‌ آخوره‌. چرا اينقدر پست‌ بايد باشه‌ انسان‌ كه‌ همه‌اش‌ به‌ فكر خوردن‌ و خوابيدن‌ باشه‌. آخه‌ خدا تضمين‌ كرده‌، ميگه‌ تو ول‌ كن‌ من‌ اداره‌ات‌ ميكنم‌. و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقا. آني‌ كه‌ خدا تعهد كرده‌، تو اين‌ را قرص‌ گرفتي‌. آنهايي‌ را كه‌ گفته‌ و الذين‌ جاهدوا فينا شرطش‌ اينه‌، وقتي‌ او جهاد ميكنه‌ ما هدايتش‌ ميكنيم‌. اون‌ جهاد را ول‌ كردي‌.

 شب‌ اول‌ ساله‌، خيلي‌ خوب‌. ما كه‌ منكر اول‌ سال‌ بودن‌ كه‌ نيستيم‌. اول‌ بهاره‌، بسيار خوب‌. گلها شكوفه‌ پيدا ميكنه‌. بسيار خوب‌. همة‌ اينها درست‌. فردا عيده‌. اينهم‌ درست‌. اصلا كلمة‌ عيد عربي‌ را ترجمه‌اش‌ كنيد. يعني‌ عود به‌ خوبيها، عود به‌ خوشحاليها، عود به‌ زندگي‌. برگشت‌ به‌ زندگي‌، برگشت‌ به‌ خوشحالي‌. خوب‌ بيائيم‌ برگرديم‌ به‌ زندگي‌. زندگي‌ چي‌ هست‌. اينها ميگن‌ زندگي‌ يعني‌ خرافات‌. اكثر مردم‌. دليلش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شما ازشون‌ بپرسيد هفت‌ سين‌ به‌ چه‌ درد ميخوره‌. يا بايد انسان‌ خودش‌ يك‌ چيزي‌ احساس‌ كرده‌ باشه‌ از اين‌ كار و يك‌ فايده‌اي‌ احساس‌ كرده‌ باشه‌، يا يك‌ راستگويي‌، يك‌ كسي‌ از جانب‌ خدا بهش‌ گفته‌ باشه‌. ديگه‌ سومي‌ نداره‌. نه‌ كسي‌ از جانب‌ خدا گفته‌ كه‌ تو هفت‌ سين‌ بچين‌، نه‌ هم‌ خودت‌ مي‌فهمي‌. من‌ حاضرم‌ اگر كسي‌ فايده‌اش‌ را بگه‌، ما امشب‌ همه‌امون‌ هفت‌ سين‌ بچينيم‌. يا ساير خرافات‌. زنهاي‌ بي‌ حجاب‌، آرايش‌ كرده‌، توي‌ خونة‌ قوم‌ و خويشها، جوانها ببينندشون‌، با هم‌ كلاس‌ بگيرند، با هم‌ دست‌ بدهند، باهم‌ بنشينند. اينها واقعا انسانيته‌؟! عود به‌ خرافات‌، عود به‌ بدبختي‌. اين‌ عيد همينه‌ ديگه‌. نتيجه‌اش‌ هم‌ همين‌ بدبختي‌ است‌ كه‌ ما داريم‌ توي‌ دنيا. راسته‌. خوب‌ حرفيست‌. هر كس‌ سر سال‌ هر جور باشه‌ تا آخر سال‌ هم‌ خواهد بود. منهم‌ ميگم‌. توي‌ بدبختي‌ كه‌ كنار هفت‌ سين‌ نشستي‌ و تؤام‌ با خرافات‌ و كارهاي‌ بيفايده‌ و بي‌ اساس‌ علمي‌ داري‌ ميكني‌، تا آخر سال‌ هميني‌. از همينجا توي‌ طويله‌ بايد باشي‌ تا آخر سال‌. آني‌ هم‌ كه‌ آنموقع‌ مي‌نشينه‌ ميگه‌ حالا، يا مقلب‌ القلوب‌ و الابصار، يا مدبر الليل‌ و النهار، يا محول‌ الحول‌ و الاحوال‌، حول‌ حالنا الي‌ احسن‌ الحال‌، حالا اين‌ وارد شده‌ باشه‌، بقصد رجاء خونديد. وارد شده‌ باشه‌، وارد نشده‌ باشه‌. حالا يك‌ دعائيست‌. يك‌ حال‌ توجهي‌ به‌ خدا پيدا كردي‌ و اعتراف‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار پيدا كردي‌ و از خرافات‌ خودت‌ را نجات‌ دادي‌، حالا بعيد نيست‌ انشاء الله‌ تا سال‌ آينده‌ تا عيد نوروز ديگه‌ همينطوري‌ باشيد. بعله‌. همين‌، همين‌ حرفي‌ كه‌ شما مي‌زنيد كه‌ هر كس‌ حالا اينجوري‌ باشه‌ تا آخر همينطوره‌، خوب‌ همين‌ را بگير. ببين‌ كدومش‌ بهتره‌؟ تو كه‌ ميگي‌ من‌ در عصر تمدن‌ زندگي‌ ميكنم‌. تمدن‌ يعني‌ خرافات‌؟ همين‌ كثافتكاريها. همين‌ بي‌ بندو باريها. همين‌ خدا را به‌ غضب‌ درآوردنها. همينهاست‌ تمدنتون‌؟! خوب‌. امسال‌ نصفه‌ شب‌ هم‌ هست‌. پاشو، پاشو باريك‌ الله‌. امشب‌ را شب‌ قدر بدون‌. تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باش‌. كسي‌ حرفي‌ نداره‌. فردا هم‌ بنشين‌ در مجالسي‌ كه‌ حرف‌ خدا و حرف‌ دين‌ زده‌ ميشه‌. باريك‌ الله‌. اما توئي‌ كه‌ ميگي‌ من‌ متمدنم‌، تحصيل‌ كرده‌ هستم‌، با سواد هستم‌، انسان‌ هستم‌، اين‌ كثافتكاريها يعني‌ چي‌؟ كه‌ از رفت‌ و آمدهاي‌ بيموقع‌، همه‌ فرار بكنند. او فرار بكنه‌ از توي‌ شهرش‌، اون‌ يكي‌ فرار بكنه‌، اون‌ يكي‌ فرار بكنه‌ كه‌ پيش‌ خود من‌، بعضي‌ از دوستان‌ گريه‌ مي‌كردند كه‌ آقا ما عيد نوروز چيكار كنيم‌؟ ما چند تا قوم‌ و خويش‌ احمق‌ داريم‌. اينها با وضع‌ حجاب‌ بدي‌ مي‌آيند. چيكار كنيم‌؟ گفتم‌ بريد، نمونيد توي‌ مشهد. اينجوريه‌.

 خدا را شكر كنيد بازهم‌. و الا من‌ از خودم‌ ميگم‌، از خودم‌ تا همه‌اتون‌، قبول‌ خدا معلوم‌ نيست‌ باشيم‌. خدا بندگان‌ بهتر از اينهايي‌ مي‌خواد. نميخوام‌ مأيوستون‌ كنم‌. مي‌خوام‌ شما جدي‌ باشيد. چون‌ شما توي‌ يك‌ خطي‌ افتاديد كه‌ نمي‌تونيد برگرديد. آنهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ برگردند برگردند. ولي‌ نامة‌ دعوتي‌ كسي‌ براشون‌ نفرستاده‌. هر كسي‌ مي‌خواد برگرده‌ برگرده‌. ولي‌ اكثرتون‌، بيشترتون‌ شايد همه‌اتون‌ از آنهايي‌ هستيد بالاخره‌ نمي‌تونيد برگرديد. ولي‌ جدي‌ باشيد. قطعي‌ حركت‌ كنيد. قاطعانه‌ باشيد. انسان‌ باشيد. انسان‌. انساني‌ كه‌ اگر خواستند توي‌ اصحاب‌ خاص‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ شما را بيندازند، وصلة‌ ناهمسر نباشيد. هيچ‌ چيزتون‌ وصلة‌ ناهمسر نباشه‌. نه‌، يكنفرتون‌ نه‌ خوراكتون‌، نه‌ زندگيتون‌، نه‌ زن‌ و بچه‌اتون‌، هيچ‌ چيزتون‌ وصلة‌ نا همسر نباشيد، كاملا بخوريد به‌ اونها. ما همه‌، خدا ميدونه‌ حرصم‌، فعاليتم‌، خواسته‌ام‌، اصرارم‌ بر اين‌ است‌ كه‌ اقلا شما جمع‌ انشاء الله‌ وصلة‌ ناهمسر توي‌ اصحاب‌ امام‌ زمان‌ نباشيد. اگر رفتيد قاطي‌ شديد، بين‌ شما و آنهائي‌ كه‌ در محضر حضرت‌ وليعصر هستند، فرقي‌ نباشه‌. هيچ‌ فرقي‌ هم‌، عمده‌ ايمان‌ به‌ خداست‌. حالا مي‌خواد پيرمرد باشه‌، جوان‌ باشه‌، تحصيلكرده‌ باشه‌، تحصيل‌ نكرده‌ باشه‌. اين‌ ديگه‌ راه‌ براي‌ همه‌ هم‌ بازه‌. براي‌ همه‌.

 اصحاب‌ كهف‌. اينها اگر مي‌خواستند بگند ما وزراي‌ دقيانوسيم‌ شايد شماها در مراحلتون‌ بيشتر از همة‌ سوره‌ها، سورة‌ كهف‌ را مي‌خونيد. چون‌ خيلي‌ قضاياي‌ جالبي‌ داره‌. و ضمنش‌ هم‌ قصة‌ اصحاب‌ كهفه‌. اونها اگر مي‌خواستند بگند ما وزراي‌ دقيانوسيم‌، حالا ديگه‌ دوراني‌ پيش‌ آمده‌، المأمور معذور. و اين‌ بگه‌ من‌ خدا هستم‌، بگيم‌ بعله‌ تو خدا هستي‌ و باشيم‌ سر زندگي‌. اينها جوانمرداني‌ معرفي‌ نميشدند كه‌ خدا نامشون‌ را توي‌ قرآن‌ ببره‌. فتية‌ آمنوا بربهم‌. شما حالا ميگيد ما اگر كاري‌ كرديم‌ كجا خدا اسممون‌ را مي‌نويسه‌؟ شما هنوز خبر نداريد. آنوقتي‌ كه‌ اسم‌ اينها را خدا نوشت‌ و نگه‌ داشت‌، آنوقت‌ نه‌ كتاب‌ بود نه‌ آثار را نگه‌ مي‌داشتند نه‌ هيچي‌. اما اگر شماها خودتون‌ را برسونيد به‌ اونها در آينده‌ بدونيد همه‌ جا اسم‌ شما هست‌. چون‌ زمان‌ ظهور خيال‌ نكنيد ديگه‌ قرآن‌ تموم‌ شد. صدها كتاب‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ پخش‌ ميشه‌. ببينيد نام‌ شماها بعنوان‌ افرادي‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌، توي‌ آن‌ تاريكي‌ از همه‌ چيز دست‌ كشيديد و در عين‌ حال‌ من‌ نميگم‌ از همه‌ چيز دست‌ بكشيد. از همه‌ چيز دست‌ كشيديد فتية‌ آمنوا بربهم‌. جوانمرداني‌ كه‌ اينها ايمان‌ به‌ خدا آوردند. و دنبال‌ هدايت‌ رفتند. و زدناهم‌ هدي‌. ما هدايتشون‌ را زياد كرديم‌، راهنمائيشون‌ كرديم‌. آنقدر خدا اينها را دوستشون‌ داره‌. يقلبهم‌ ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌. از مادر مهربانتر. چون‌ مادر اگر بهرحال‌ يك‌ شبانه‌روز بچه‌اش‌ بخوابه‌، حوصله‌اش‌ سر مي‌آيد. سيصد سال‌ اينها خوابيدند نگذاشت‌ يك‌ طرف‌ بدن‌ اينها، يك‌ مختصر پوسيدگي‌ پيدا بكنه‌. هي‌ اينطرف‌ آنطرفشون‌ ميكرد، هي‌ اينور آنورشون‌ ميكرد. آنها هم‌ خواب‌، هيچ‌ متوجه‌ نيستند. وقتي‌ هم‌ كه‌ بيدار مي‌شوند ما آيا، مثل‌ اين‌ افراد باصطلاح‌ متديني‌ كه‌ اينها اهل‌ فسق‌ و فجور هستند و مي‌ميرند. اينها زود بهشون‌ مي‌گذره‌ تا قيامت‌ كه‌ ميرسه‌. و خيال‌ مي‌كنند يك‌ روز يا بعضي‌ از روز را خوابيدند. وقتي‌ بلند شدند گفتند چقدر خوابيديم‌؟ يكي‌ گفت‌ كه‌ يك‌ روز. يكي‌ گفت‌ نصف‌ روز. ولي‌ خيلي‌ خوابيديم‌. گفتند حالا بحث‌ سر خواب‌ نكنيم‌ كه‌ چقدر خوابيديم‌. گرسنه‌امون‌ شده‌ بريد يك‌ غذائي‌ تهيه‌ كنيد بياريد. وقتي‌ آوردند ديدند نه‌ كم‌كم‌ متوجه‌ شدند سيصد سال‌ خوابيدند. سيصد سال‌. و خداي‌ عزيز مهربان‌، اينها بخاطر يك‌ قدم‌. ببينيد ايني‌ كه‌ ميگم‌ يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا بريد خدا چقدر به‌ طرف‌ شما مي‌آيد، خدا توابه‌، معناش‌ اينه‌. يك‌ قدم‌ براي‌ خدا برداشتند، اينها سيصد سال‌ خدا پذيرائيشون‌ كرده‌. از آنوقت‌ تا بحال‌، و از زمان‌ حال‌ تا زمان‌ ظهور، حالا انشاء الله‌ چيز ديگه‌اي‌ نمونده‌، ولي‌ دو سه‌ هزار سال‌ هم‌ باز از اينطرف‌ نگرشون‌ داشته‌ تا بگذاره‌ توي‌ بغل‌ بالاترين‌ و پر ارزشترين‌ موجودات‌ عالم‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. حالا خدا چرا اين‌ قضيه‌ را توي‌ كتاب‌ نقل‌ كرده‌؟ براي‌ اينكه‌ بگه‌ شما هم‌ استقامت‌ داشته‌ باشيد. شما را بيشتر خدا دوست‌ داره‌ تا آنها. شما امت‌ پيغمبر آخر الزمانيد. شماها شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبيد. شما وقتي‌ كه‌ نام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌ برده‌ ميشه‌، اشكتون‌ جاري‌ ميشه‌. شما آنقدر ارزش‌ داريد كه‌ براي‌ ياد خدا شبها گاهي‌ تا صبح‌ بيدار مي‌مانيد. نشان‌ مي‌ديد خودتون‌ را در شبهاي‌ احياء. شماها خيلي‌ پر ارزشيد. شما را خدا نگه‌ ميداره‌. ول‌ كن‌، ول‌ كن‌ اين‌ فكر باطل‌ را. در عين‌ اينكه‌ انسان‌ بايد كار و كوشش‌ را داشته‌ باشه‌. اهل‌ دنيا و اهل‌ آخور، گاهي‌ ميگند به‌ من‌ كه‌ دوستان‌ شما دنيا را ترك‌ كردند. نه‌ همچين‌ چيزي‌ نيستش‌. توي‌ سرازيري‌ آقايون‌ قرار گرفتند. ما يك‌ خورده‌اي‌ ترمزشون‌ ميكنيم‌ با سر توي‌ دره‌ نيفتند. توي‌ دنيا توي‌ سرازيري‌ هستند. ترمز همچين‌ يك‌ خورده‌اي‌، اينها ترمزه‌. و الا من‌ كدوم‌ يكيتون‌ را گفتم‌ كارتون‌ را ترك‌ بكنيد بريد توي‌ يك‌ غاري‌ زندگي‌ بكنيد؟!

 خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌، چون‌ اين‌ جلسه‌ بطور كلي‌ براي‌ يقظه‌ است‌. اين‌ را آقايون‌ بدونند. براي‌ بيدار نگه‌ داشتنه‌. شماها بيدار شديد، ولي‌ بيدار نگه‌ داشتن‌ هم‌ خودش‌ مهمه‌. شما غذاهاي‌ گاهي‌ پر چربي‌ مي‌خوريد، چرتتون‌ مي‌گيره‌. بعضي‌ از رفقا واقعا مي‌بينم‌ چرت‌ مي‌زنند. نه‌ اينجا حالا چرت‌ مي‌زنند. نه‌ اينجا الحمدلله‌ چرتي‌ نداريم‌. بعضي‌ها چرت‌ در راه‌ مي‌زنند. اكثر رفقا خواب‌ ديدند ولي‌ من‌ خودم‌ از يك‌ مكاشفه‌اي‌ ديدم‌ همگي‌ با هم‌ داريم‌ مي‌ريم‌، بعضي‌ها آن‌ عقبها دارند مي‌آيند. خيلي‌ عقب‌ ماندند. ما مجبوريم‌ برگرديم‌ آنها را هم‌ هولشون‌ بديم‌ بيايند و يك‌ وقتي‌، يك‌ شبي‌ مي‌ديدم‌ يكي‌ از رفقا، خوابش‌ برده‌؛ يكي‌ ديگه‌ از رفقا اين‌ را بغلش‌ كرده‌ داره‌ مي‌آوردش‌. كه‌ از اون‌ دوست‌ من‌ خيلي‌ خوشم‌ آمد و فرداش‌ باهاش‌ طوري‌ در ميون‌ گذاشتم‌ گفت‌ چي‌ شده‌؟ گفت‌ يك‌ خواب‌ خوبي‌ برات‌ ديدم‌. نه‌ اينكه‌ خواب‌ بودها، اون‌ خواب‌ بود ولي‌ اين‌ دو تا با هم‌ دوست‌ بودند. به‌ هم‌ كمك‌ كنيد. يك‌ وقت‌ مي‌بينيد يك‌ كسي‌ غفلت‌ كرده‌ به‌ دوش‌ بكشيدش‌ و بياريدش‌ به‌ طرف‌ خدا. اين‌ هم‌ براي‌ شما ثواب‌ داره‌ و هم‌ براي‌ او، يك‌ روزي‌ ازتون‌ ممنون‌ خواهد شد. توي‌ دنيا نمي‌فهمه‌. شايد نفهمه‌ چه‌ خدمتي‌ بهش‌ كرديد. شايد شماها نفهميد الان‌ مثلا اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ چه‌ محبتي‌ به‌ شماها، به‌ بعضي‌هاتون‌ ميكنه‌. ولي‌ يك‌ روزي‌ ميشه‌ خوب‌ مي‌فهميد. اينقدر خوشحال‌ ميشيد، اينقدر باريك‌ الله‌ بهش‌ ميگيد. و دعا كنيد، از خدا بخواهيد كه‌ من‌ كوتاهي‌ در خدمتگزاري‌ به‌ شماها نكنم‌. واقعا اين‌ را از همه‌اتون‌، از شماها كه‌ اين‌ حقي‌ است‌ از شماها بر گردن‌ من‌ كه‌ اين‌ دعا را در حق‌ من‌ بكنيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ نيرو به‌ من‌ بده‌ و كمكم‌ بكنه‌ كه‌ بتونم‌ خدمتگزار شماها باشم‌. و فكر هم‌ نكنيد كه‌ خدمتگزاري‌ يعني‌ اينكه‌ هر وقت‌ گفتيد آقا ملاقات‌، من‌ فورا بگم‌ نيم‌ ساعت‌ ديگه‌ بيائيد. نه‌. من‌ الان‌ يك‌ كارهاي‌ اساسي‌، باور كنيد الان‌ يك‌ كاري‌ را مشغولم‌ كه‌ آقاي‌ نعمتي‌ به‌ من‌ گفت‌ واجبه‌ بر شما. ايشان‌، فتواي‌ ايشانه‌، كه‌ ايشان‌ گفت‌ بر تو واجبه‌ اين‌ كار را بكني‌. و چند تا كار اينجوري‌، پشت‌ سر هم‌ من‌ دارم‌. اگر يك‌ وقتي‌ در ديدنها، در ملاقاتها، كوتاهي‌ ميشه‌ اين‌ علتش‌ اينه‌. و الا نه‌ اينكه‌ ترك‌ كرده‌ باشم‌ خداي‌ نكرده‌. من‌ تمام‌ وجودم‌ بستگي‌ به‌ شماها و كمالات‌ شماها و موفقيت‌ شماها داره‌. ولي‌ اونهم‌ مربوط‌ به‌ شماست‌. شايد من‌ نمي‌خوام‌ شرح‌ بدم‌ كه‌ چيكار ميكنم‌. شايد آقاي‌ نعمتي‌ بعضي‌هاتون‌ كه‌ خواستيد بپرسيد ازش‌ كه‌ من‌ چيكار ميكنم‌ كه‌ واجبه‌. راست‌ ميگه‌ ايشان‌ كه‌ واجبه‌، از واجب‌ هم‌ واجبتر. فتواي‌ ايشان‌ تنها نيست‌. نظر همه‌ هست‌. كه‌ بايد بعضي‌ كارها را من‌ بكنم‌. لذا و الا كي‌ دوست‌ نداره‌ با دوستان‌ به‌ اين‌ خوبي‌، نوراني‌، اهل‌ صفا، اهل‌ محبت‌ كه‌ صد برابر آن‌ ارزشي‌ كه‌ من‌ دارم‌، شما به‌ من‌ اظهار محبت‌ مي‌كنيد. و اهل‌ همه‌ چي‌، آنچه‌ خوبان‌ همه‌ دارند شماها تنها داريد نسبت‌ به‌ من‌. در عين‌ حال‌ من‌ مي‌خوام‌ كناره‌ بگيرم‌ از شما. نه‌ اين‌ حرف‌ غلطه‌. اين‌ حرف‌ بسيار كه‌ هر كس‌ اينجور فكر كنه‌ اشتباه‌ فكر كرده‌. من‌ يك‌ كارهايي‌ مي‌خوام‌ انشاء الله‌ انجام‌ بدم‌ كه‌ بهتر بتونم‌ خدمتگزار شماها باشم‌. بهتر بتونم‌ راه‌ را براي‌ كمالاتتون‌ انشاء الله‌ باز كنم‌.

 دفتر شما را ما يك‌ هفته‌ است‌ گرفتيم‌. خوب‌ من‌ اينها را بررسي‌ بكنم‌. اين‌ نيست‌ (نامفهوم‌) اينها نيست‌. بررسي‌ بكنم‌ انشاء الله‌ در آينده‌ تقسيم‌ ميشيد. توي‌ آن‌ دفترها چون‌ نمي‌خواهم‌ تذكر جدايي‌ باشه‌، و تقسيم‌ ميشه‌ جلسات‌ و انشاء الله‌ هر كسي‌ در هر مرحله‌اي‌ هست‌، در يك‌ جلسة‌ خاصي‌ مثل‌ كلاسهاي‌ مختلف‌، و اين‌ جلسه‌ هم‌ در عين‌ حال‌ براي‌ همه‌ هست‌. ولي‌ آن‌ برنامه‌ها هم‌ هفته‌اي‌ يك‌ روز براي‌ هر كسي‌ در هر مرحله‌اي‌ هست‌، انشاء الله‌ در همون‌ مرحلة‌ خودش‌ بياد سؤالاتش‌ را در همون‌ روز خاص‌ بكنه‌. ما توي‌ دفترها، آنهايي‌ كه‌ دفترهايشون‌ دست‌ ما رسيده‌ كه‌ متأسفانه‌ بعضي‌ها با همة‌ سفارشات‌، نه‌ آدرسشون‌ را كامل‌ نوشتند، بعضي‌ها، حالا ماهيانه‌ آنها حسابشون‌ با كرام‌ الكاتبينه‌! سرو كارشون‌ با آقاي‌ مغيثي‌ كرام‌ الكاتبينه‌. ولي‌ بعضي‌ها آدرسشون‌ را خوب‌ ننوشتند. بعضي‌ها مرحله‌اشون‌ را هم‌ حتي‌ ننوشتند. يعني‌ شايد ندونند كه‌ در چه‌ مرحله‌اي‌ هستند. خيلي‌ ناقص‌، خيلي‌ ضعف‌ نشون‌ دادند در اين‌ جمع‌ آوري‌ اين‌ باصطلاح‌ چيزها كه‌ در دفترها آمده‌. بعضي‌ها هم‌ خيلي‌ عالي‌ بودند. خدا انشاء الله‌ به‌، بعضي‌ها مثل‌ اينكه‌ اصلا مسئله‌ مهم‌ نبوده‌ براشون‌. آخه‌ در اين‌ مدت‌ حالات‌ مختلفي‌ داشتند ننوشتند. خوابي‌ لابد ديديد بنويسيد. از حالا براي‌ همه‌ دارم‌ ميگم‌ توي‌ اين‌ دفتر به‌ آن‌ بزرگي‌ گرفتيد، نمي‌خواهيم‌ شماها دفتر بزرگ‌ داشته‌ باشيد. توي‌ اينها حالاتتون‌، خوابتون‌، كسي‌ هم‌ جز من‌، كسي‌ نمي‌خونه‌. نهايت‌ چون‌ مي‌دونم‌ همه‌اتون‌ با آقاي‌ نعمتي‌ و يا بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ من‌ به‌ آنها اعتماد دارم‌، شما هم‌ اعتماد داريد. اين‌ دفترهايتون‌ را، حالتتون‌ را بنويسيد، خصوصياتتون‌ را بنويسيد، و دقيق‌ هم‌ بنويسيد. چون‌ اينها نمودار پيشرفت‌ شماست‌، موفقيت‌ شماست‌. و بعضي‌ها خودشون‌، بعضي‌ها هستند كه‌ مراحلشون‌ هم‌ بالا رفته‌ ولي‌ هيچي‌ ننوشتند. اينطور نباشيد. انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ جدي‌ بگيريد مسائل‌ را. يك‌ عده‌ از دوستان‌ از مشهد رفتند مسافرت‌، يك‌ عده‌ هم‌ از شهرهاي‌ ديگه‌ آمدند. آنهايي‌ كه‌ در شهرهاي‌ ديگه‌ هستند، انشاء الله‌ ترتيبشون‌ را براشون‌ مي‌ديم‌ كه‌ من‌ در همين‌ وضع‌ دفترهايشون‌ مرتب‌ باشه‌. البته‌ نقدا آنچه‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ در قسمت‌ دفترها مربوط‌ به‌ اين‌ آقايوني‌ است‌ كه‌ توي‌ مشهد هستند و مشهد زندگي‌ مي‌كنند.

 خوب‌ شب‌ اول‌ سال‌ است‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ دعاهامون‌ امشب‌ مستجاب‌ بشه‌ و خيلي‌ هم‌ سخت‌ نگيريد. همچين‌ عيد قويي‌ هم‌ نيست‌. حالا من‌ نمي‌خواستم‌ امشب‌ در مذمت‌ اين‌ عيد بحث‌ بكنم‌ و فردا هم‌ انشاء الله‌ قبل‌ از ظهر، از ساعت‌ هشت‌ و نيم‌ من‌ هستم‌ اينجا. دوستان‌ انشاء الله‌ اظهار لطف‌ مي‌كنند. آقاي‌ فاني‌ حيف‌ كه‌ مريضه‌. و الا شيريني‌، اثاثش‌ البته‌ اينجا آقاي‌ سيدي‌ هست‌. شيريني‌ تهيه‌ كرديد يا نه‌؟ نكرديد. شيريني‌ هم‌ گير نمي‌آيد. خيلي‌ خوب‌ چايي‌ مي‌خوريم‌، چايي‌ شيرين‌. بهرحال‌ اينقدر عيدش‌ مهم‌ نيست‌ كه‌ شيريني‌ تهيه‌ بشه‌. ولي‌ مي‌تونيد تشريف‌ بياوريد اينجا خدمت‌ آقايون‌ باشيم‌ و باصطلاح‌ دور هم‌ باشيم‌ تا ساعت‌ يازده‌. ظهر خبري‌ نيست‌. پاشيد بريد. چون‌ از حالا به‌ بعد شما ظهر اينجا بمونيد آقاي‌ نعمتي‌ گرفتار ميشه‌. بهرحال‌ انشاء الله‌ فردا قبل‌ از ظهر، اينها همه‌اش‌ شوخي‌ بودها. شما هر كدامتون‌ هم‌ كه‌ بمونيد همه‌اتون‌ اهل‌ اين‌ هستيد بريد غذا تهيه‌ بكنيد بياريد اينجا بخوريم‌. اينجا خونة‌ خودتونه‌. تا اينجا را همانطوري‌ كه‌ همه‌اتون‌ ميدونيد، چون‌ اين‌ خونه‌ من‌ نديدم‌ كه‌ بگم‌ من‌ ديدم‌. البته‌ نميگم‌ نديدم‌ يا ديدم‌، هيچكدامش‌ را نديدم‌. ولي‌ مكرر دوستان‌، حتي‌ دوستاني‌ كه‌ الان‌ حاضر در جلسه‌ هستند، حضرت‌ بقية‌ الله‌ را توي‌ اين‌ اطاق‌ ديده‌اند. و در همين‌ جا مكرر، در همين‌ گوشة‌ از اطاق‌، مكرر خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌اند. و لذا واقعش‌ اينه‌ كه‌ من‌ حيفم‌ مي‌آيد كه‌ اينجا را بفروشم‌. با همة‌ ناراحتيهايي‌ كه‌ ما اينجا داشتيم‌ و بعدا هم‌ شايد داشته‌ باشيم‌. و لذا دوست‌ عزيزمون‌ جناب‌ آقاي‌ مرشد، هاني‌ كه‌ الان‌ هم‌ توي‌ مجلس‌ تشريف‌ دارند، خدا انشاء الله‌ حفظشون‌ بكنه‌، نصف‌ اينجا را همينطور زبانا و قولا خريداري‌ كردند كه‌ همينجور كه‌ هست‌ بمانه‌. و انشاء الله‌. و پولش‌ را به‌ ما دادند كه‌ ما رفتيم‌ يك‌ كلبه‌اي‌ در آن‌ كنارتر گرفتيم‌ كه‌ در آنجا يك‌ خورده‌اي‌ آرامش‌ داشته‌ باشيم‌، بتونيم‌ خدمتگزار شماها باشيم‌. و هيچكدامتون‌ هم‌ توقع‌ نداشته‌ باشيد آنجا بيائيد به‌ سراغ‌ ما. براي‌ اينكه‌ بهرحال‌ آنجا براي‌ فرار از وقت‌گيريهاي‌ بيفايده‌ انجام‌ شده‌ و استثناء هم‌ تقريبا نداره‌. ولذا مگر بخواهيد خونه‌ نوئي‌ بياريد كه‌ آنها بايد همينجور انسان‌، منتقل‌ بشه‌. آن‌ مشكلي‌ است‌ البته‌ چه‌ جوري‌ حلش‌ كرد كه‌ اين‌ خونه‌نوئيها آنوقت‌ چي‌ ميشه‌؟ بهرحال‌ حالا، اينجا كه‌، اينها را آقاي‌ نعمتي‌ ضبط‌ ميكنه‌. اينجا هر چي‌ بياورند ايشان‌ ممكنه‌ ضبط‌ بكنه‌. بهرحال‌ اينها انشاء الله‌ همه‌اش‌ اميدوارم‌ كه‌، شب‌ عيد است‌، شب‌ سال‌ نو است‌، يك‌ خورده‌اي‌ بخنديد، يك‌ خورده‌اي‌ من‌ حرف‌ تند زدم‌ و شما متأثر شديد. و اميدواريم‌ با وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ سال‌ نو زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشيم‌، همه‌امون‌ شاد واقعي‌ بشيم‌. انشاء الله‌. و ان‌ يرينا فيكم‌ السرور و الفرج‌. خدا به‌ ما نشان‌ بده‌ كه‌ در شماها سرور و فرج‌ احساس‌ ميشه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ صلي‌ الله‌ عليك‌. السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌. الذين‌ بذلوا مهجهم‌ دون‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد. و آخر تابع‌ له‌ علي‌ ذلك‌. اللهم‌ العن‌ اصابة‌ التي‌ جاهدت‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. و شايعت‌ و بايعت‌ و تابعت‌ علي‌ قتله‌. اللهم‌ العن‌ عن‌ جميعا. و ازدتهم‌ عذابا اليما و لا تجعل‌ فيها. خدايا ما را از آنها قرار نده‌. و اجعلنا من‌ اصحاب‌ الحسين‌. و اجعلنا من‌ اصحاب‌ الحجه‌ و اجعلنا من‌ احبائه‌ و اودائه‌. يا ابا عبد الله‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. اشهد انك‌ قد اقمت‌ الصلوة‌ و آتيت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهيت‌ عن‌ المنكر و اطعت‌ الله‌ حتي‌ اتاك‌ اليقين‌. السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌. لعن‌ الله‌ قوما قتلوك‌. آقا خدا لعنت‌ آن‌ جمعي‌ كه‌ تو را كشتند و احترام‌ تو را حفظ‌ نكردند. و لعن‌ الله‌ قوما رضيت‌ بذلك‌. آنهايي‌ كه‌ راضي‌ بودند به‌ اين‌ شهادت‌، خدا لعنت‌ كنه‌ بني‌ اميه‌ را كه‌ روز عاشورا را روز مباركي‌ قرار دادند براي‌ خودشون‌. تبركت‌ به‌ بنو اميه‌. و ابن‌ آكلة‌ الاكباد هند اللعين‌. يا ابا عبد الله‌، يابن‌ رسول‌ الله‌ فراموش‌ نميكنم‌ آن‌ ساعتي‌ كه‌ طفل‌ شيرخوارت‌ را روي‌ دست‌ بلند كردي‌. صدا زدي‌ ان‌ لم‌ ترحموني‌ ارحم‌ هذا الرضيع‌. اگر به‌ من‌ رحم‌ نمي‌كنيد به‌ اين‌ شيرخوار رحم‌ كنيد. اما ترونه‌ كيف‌ يتلظي‌ عطشا. آيا نمي‌بينيد چگونه‌ از شدت‌ عطش‌ زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌گرداند. و بينهم‌ قاتل‌ (نامفهوم‌) ثلاثه‌ شعاع‌. تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود حلقوم‌ علي‌ اصغر، فذبحت‌ الطفل‌. از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علي‌ شكافته‌ شد.

 

۵ شوال ۱۴۱۴ قمری – ۲۶ اسفند ۱۳۷۲ شمسی-صراط مستقیم،تشریح نوروز

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ربنا لا تحملنا ما لا طاقة‌ لنا به‌. و اعف‌ عنا و اغفر لنا انت‌ مولانا. فانصرنا علي‌ القوم‌ الكافرين‌.

 در قرآن‌ مجيد دعاهاي‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ حتي‌ بعضي‌ از علما و بزرگان‌ بعنوان‌ ادعية‌ قرآنيه‌ كتاب‌ نوشته‌اند. منظور ادعية‌ قرآنيه‌، دعاهايي‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ خدا بيان‌ كرده‌. چه‌ معنا دارد كه‌ خدا دعا كند؟ آخر ما بندگان‌ خدا اگر دعا كنيم‌، خوب‌ معناش‌ روشنه‌. كه‌ يك‌ محتاج‌ به‌ يك‌ غني‌ نيازمند است‌ و دعا مي‌كند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ چرا اين‌ دعاها را در قرآن‌ آورده‌؟ در اولين‌ سورة‌ قرآن‌، سورة‌ حمد، نصفش‌ تقريبا دعاست‌ كه‌ مي‌گيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و لا الضالين‌.

 در قسمتهاي‌ مختلف‌ قرآن‌ دعاهايي‌ است‌. اين‌ دعاها يك‌ مقداريش‌ نقل‌ قوله‌ كه‌ از قول‌ بندگان‌ صالح‌، بندگان‌ مؤمن‌، خداي‌ تعالي‌ نقل‌ ميكنه‌. يا زبان‌ حالشون‌ را بصورت‌ كلام‌ در آورده‌ است‌ و خداي‌ تعالي‌ نقل‌ كرده‌. مثلا در ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الاخرة‌ حسنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ يك‌ عده‌ از مردم‌ هستند مي‌گن‌ كه‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا و ما لهو في‌ الاخرة‌ نصيب‌. بعضي‌ها هستند فقط‌ مي‌گويند خدايا دنيا را به‌ ما بده‌ و در آخرت‌ نصيبي‌ ندارند. يك‌ عده‌ هستند مي‌گويند خدايا هم‌ در دنيا به‌ ما خوبي‌ بده‌ هم‌ در آخرت‌. اينها هر دو را خدا بهشون‌ خواهد داد. اين‌ در واقع‌ زبان‌ حال‌ مؤمنين‌ روشن‌ خوش‌ سليقه‌ است‌. كه‌ ميگن‌ خدايا هم‌ دنيا به‌ ما بده‌ هم‌ آخرت‌.

 بعضي‌ از افراد هستند سليقة‌ در دعا كردن‌ ندارند. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ دربارة‌ حضرت‌ يوسف‌ مي‌فرمايد اين‌ برادر ما يوسف‌ خوش‌ سليقه‌ در دعا نبود. گفت‌ رب‌ سجنا احب‌ من‌ تدعوني‌ اليه‌. خدايا زندان‌ براي‌ من‌ بهتره‌ تا اينكه‌ توي‌ اين‌ زنها باشم‌ و اينها اينجور با ما رفتار كنند و اينجور ما را اذيت‌ كنند. فرمود ايشون‌ ميگفت‌ خدايا ما را از دست‌ اينها نجات‌ بده‌. چيكار داري‌ ما را ببري‌ زندان‌؟ بعضي‌ها مي‌گويند خدا از عمر ما كم‌ بكنه‌ روي‌ عمر تو بگذاره‌. خوب‌ بگيد خدا عمر تو را زياد كنه‌. مگه‌ خدا يك‌ كيلو عمر بيشتر نداره‌ كه‌ مجبور باشه‌ يا به‌ اين‌ بده‌ يا به‌ او. نه‌ بگو خدا عمر تو را زياد كنه‌. ديگه‌ چيكار داري‌ بگي‌ عمر مرا كم‌ كن‌. خدا من‌ را مريض‌ كنه‌ تو را مريض‌ نكنه‌. نه‌ هيچكدوممون‌ را مريض‌ نكنه‌. اينها يك‌ نفري‌ از دوستان‌ ما بود يك‌ وقتي‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ اين‌ هر دو پايش‌ از بالا بريده‌ شده‌ بود، دستش‌ هم‌ داشت‌ يك‌ مرضي‌ گرفته‌ بود، مي‌خواستند از مچ‌ قطعش‌ كنند. قطع‌ هم‌ كردند بعد. گفت‌ من‌ كه‌ پردة‌ كعبه‌ را كه‌ گرفتم‌ از خدا خواستم‌ كه‌ خدايا من‌ هر چي‌ گناه‌ كرديم‌ توي‌ همين‌ دنيا عذابمون‌ كن‌، به‌ آخرت‌ نينداز. از همانجا كه‌ آمديم‌ ديگه‌ اين‌ پاي‌ من‌ مثلا يك‌ كسالتي‌ پيدا كرد و چه‌ شد و چه‌ شد و قطع‌ كردند و قطع‌ كردند و تا به‌ اينجا رسيد. خوب‌ اگر پردة‌ خانة‌ كعبه‌ را گرفتي‌، بگو خدايا ما را ببخش‌، بيامرز، خداي‌ مهربان‌، اين‌ حرفها را ندارد كه‌. مجبور باشه‌ خدا تو را عذاب‌ بكنه‌ آنوقت‌ تو جاش‌ را براي‌ خدا تعيين‌ بكني‌ كه‌ در آخرت‌ نباشه‌، در دنيا باشه‌.

 بگيد ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌. ايني‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ خوش‌ سليقه‌، اين‌ توضيح‌ را براي‌ اين‌ جهت‌ دادم‌ در دعا خوش‌ سليقه‌ باشيد. بگيد خدايا بهترين‌ زندگي‌ را به‌ من‌ بده‌. بهترين‌ ثروت‌ را به‌ من‌ بده‌. بهترين‌ زندگي‌، زن‌، بچه‌هاي‌ خوب‌ به‌ من‌ بده‌. عالم‌ برزخم‌ هم‌ بهترين‌ باشه‌، بهشت‌ هم‌ بهترين‌ جاش‌ باشه‌. تو كه‌ مي‌خواي‌ دعا كني‌، اينطوري‌ دعا بكن‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ يك‌ عده‌ هستند مي‌گن‌ خدايا در دنيا به‌ ما بده‌. فقط‌ دنيا. واقعا يك‌ عده‌ نيستند اينجوري‌ حرف‌ بزنندها. ولي‌ اينها معلومه‌ زبان‌ حاله‌. زبان‌ حال‌ يك‌ عده‌ايست‌ كه‌ مي‌گويند پروردگارا به‌ ما در دنيا بده‌. بعضي‌ها مي‌گن‌ در آخرت‌ بده‌. ولي‌ يك‌ عده‌ هستند اينها هم‌ خوش‌ فهمند، هم‌ خوش‌ دركند، هم‌ خوش‌ سليقه‌ هستند، هم‌ معرفت‌ دارند، خدا شناسند. اينها مي‌گويند ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الاخرة‌ حسنه‌ و قنا عذاب‌ النار. ببينيد هم‌ دنياي‌ خوب‌، هم‌ آخرت‌ خوب‌، هم‌ اينكه‌ عذاب‌ آخرت‌ را از ما بردار. عذاب‌ جهنم‌ را هم‌، وقنا عذاب‌ النار. عذاب‌ آتش‌ را هم‌ از ما بردار.

 بعضي‌ دعاهاي‌ قرآن‌ از قول‌ انبياست‌. بعضي‌ دعاها را خدا تعليم‌ داده‌ به‌ ما مثل‌ دعائي‌ كه‌ در سورة‌ حمد هست‌. شما ببينيد اينجا ديگه‌ از قول‌ كسي‌ نقل‌ نميكنه‌ و از قول‌ حتي‌ زبان‌ حال‌ ديگران‌ هم‌ نيست‌. شما شروع‌ مي‌كنيد به‌ سورة‌ حمد: الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌، الرحمن‌ الرحيم‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌ تا اينجا اوصاف‌ پروردگار را گفتيد، توصيف‌ كرديد ذات‌ مقدس‌ پروردگار را. دو كلمه‌ اينجا وسطش‌ افتاده‌ اياك‌ نعبد كه‌ خيلي‌ مهمه‌، كه‌ اكثر ماها دروغ‌ ميگيم‌. و علت‌ اينكه‌ نماز براي‌ ما معراج‌ نيست‌، نماز براي‌ ما قربان‌ كل‌ تقي‌ نيست‌، نماز تنهي‌ عن‌ الفحشا و المنكر نيست‌، همين‌ دو تا دروغي‌ است‌ كه‌ اينجا مي‌گيم‌. تنها تو را مي‌پرستم‌. تنها بندة‌ تو. نمي‌گيد كه‌ خدايا من‌ بندة‌ تو هستم‌، بندة‌ ديگران‌ هم‌ هستم‌. يك‌ كسي‌ هم‌ كارمند شهرداري‌ باشه‌، هم‌ كارمند فرمانداري‌ مثلا. ميگه‌ كه‌ من‌ كارمند شهرداري‌ هستم‌. يكي‌ ديگه‌ مي‌آد مي‌پرسه‌، ميگه‌ كارمند فرمانداري‌ هستم‌. هردوش‌ ميشه‌. اما يك‌ كسي‌ فقط‌ و فقط‌ كارمند شهرداريه‌، ميگه‌ من‌ فقط‌ كارمند شهرداري‌ هستم‌. اگر عصرها بره‌ براي‌ فرمانداري‌ كار بكنه‌، دروغ‌ گفته‌ ديگه‌. حالا اين‌ در يك‌ حكومته‌، در يك‌ مملكته‌، شهرداري‌ و فرمانداري‌ در يك‌ مملكت‌. هر دو يكي‌ هستند، مال‌ يك‌ حكومته‌. اگر آمد و دو تا حكومت‌ بود و با هم‌ هم‌ دشمن‌ بودند و انسان‌ براي‌ هر دو هم‌ كار بكنه‌. اين‌ خيلي‌ ديگه‌ بده‌. آدم‌ بگه‌ هم‌ فرمانداري‌ ايران‌ من‌ كار مي‌كنم‌ هم‌ فرمانداري‌ عراق‌ كار مي‌كنم‌. ميشه‌؟ ميگن‌ نه‌ به‌ درد اينجا مي‌خوري‌ نه‌ به‌ درد آنجا. ما هم‌ بندة‌ خدا هستيم‌، هم‌ بندة‌ شيطان‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ هم‌ بندة‌ خدا هست‌ هم‌ بندة‌ امام‌ زمان‌، خوب‌ اينها با هم‌ يكي‌ هستند. اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ هم‌ بندة‌ خداست‌ هم‌ بندة‌ شيطان‌. من‌ مكرر گفتم‌. يك‌ سرباز توي‌ جبهه‌، هفته‌اي‌، دو ماه‌ يك‌ دفعه‌ ميره‌ حرف‌ صدام‌ را گوش‌ ميده‌ مي‌آد. چيكارش‌ ميكنند؟ اقل‌ مجازاتش‌ اعدامه‌. چرا؟ اگر شما كارمند شهرداري‌ باشيد، گاهي‌ هم‌ مي‌ريد گوش‌ به‌ حرف‌ فرمانداري‌ مي‌ديد. ميگن‌ مهم‌ نيست‌. ولي‌ خوب‌ تو خالص‌ نيستي‌ براي‌ شهرداري‌. اما اگر رفتي‌ با دشمن‌ سازش‌ كردي‌ و حرف‌ دشمن‌ را گوش‌ دادي‌ اينجا نه‌ ديگه‌، پذيرفته‌ نيست‌.

 الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ تعبد الشيطان‌ عهد كرده‌ خدا با شما، قراداد بسته‌، ميثاق‌ گرفته‌، در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز به‌ بستر لا خفتي‌، آن‌ روز گفتي‌ كه‌ من‌ هر چه‌ تو بگي‌ خدايا، گوش‌ مي‌دم‌. اياك‌ نعبد. اين‌ اياك‌ نعبد را ما از اون‌ عالم‌ آورديم‌ها. منتهي‌ اينجا دروغ‌ ميگيم‌ آنجا راست‌ گفته‌ بوديم‌. تنها تو را عبادت‌ مي‌كنم‌. من‌ هيچ‌ جاي‌ ديگه‌ نميرم‌. با هيچ‌ كس‌ ديگه‌ ارتباط‌ ندارم‌. با هيچ‌ دشمني‌ من‌ هيچ‌ رابطه‌اي‌ ندارم‌. فقط‌ و فقط‌ خالصا و مخلصا بندة‌ تو هستم‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. اينجا دو تا كلمه‌ هست‌، هر دوش‌ مهم‌. يعني‌ شايد همة‌ نماز در اين‌ دو تا كلمه‌ خلاصه‌ ميشه‌ و ايني‌ كه‌ نماز انسان‌ را نهي‌ ميكنه‌ از فحشا و منكر بخاطر اين‌ دو تا كلمه‌ است‌ و ايني‌ كه‌ انسان‌ را به‌ بالا ميبره‌ به‌ خاطر اين‌ دو تا كلمه‌ است‌ كه‌ معراج‌ كل‌ مؤمن‌ يا معراج‌ كل‌ تقي‌ يا قربان‌ كل‌ تقي‌، اينها بخاطر اين‌ دو تا كلمه‌ است‌. كلمة‌ دوم‌، اياك‌ نستعين‌. خدايا فقط‌ و فقط‌ من‌ كمك‌ از تو مي‌خوام‌ به‌ تو تكيه‌ كردم‌. خوب‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ رفتيد توي‌ اطاق‌ رئيس‌ اداره‌، رئيس‌ اداره‌ بهت‌ نگاه‌ كرد فهميدي‌ با تو درگير شده‌. شب‌ مي‌آي‌ چرا خوابت‌ نميره‌؟ اگر به‌ او تكيه‌ نكردي‌ چرا خوابت‌ نميبره‌. يك‌ جنسي‌ درست‌ كردي‌ مثلا، ساختي‌، يك‌ متاعي‌ داري‌. و اين‌ بهترش‌ را از خارج‌ آوردند و ارزانتر از آنچه‌ كه‌ شما داري‌ به‌ مردم‌ مي‌دهند. و تو شب‌ خوابت‌ نمي‌بره‌. اي‌ بابا. تو گفتي‌ اياك‌ نستعين‌. تو چرا به‌ همه‌ چي‌ تكيه‌ مي‌كني‌ جز به‌ خدا؟ همه‌ چيز به‌ تو آرامش‌ ميده‌ جز خدا. حالا نمي‌خوام‌ دربارة‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ براي‌ شما صحبت‌ كنم‌. ولي‌ دو تا جمله‌ است‌، خيلي‌ مهمه‌. بدن‌ مي‌لرزه‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد بزرگترين‌ و عاليترين‌ و بالاترين‌ كلاس‌ بشريت‌ كه‌ معلمش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء است‌، اين‌ نمازش‌ صد مرتبه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ داره‌، اين‌ مي‌خواد انسان‌ را از ريشه‌ بسازه‌. مي‌خواد به‌ مردم‌ بگه‌ كه‌ در درگاه‌ ما كسي‌ مقبوله‌ كه‌ اين‌ باشه‌. كه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ باشه‌. نمازهاي‌ ائمة‌ ديگه‌ اينطور نيست‌. بعضي‌  نمازها هست‌ دو ساعت‌ طول‌ ميكشه‌ خواندنش‌. خيلي‌ هم‌ مشكل‌. ولي‌ نماز امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ ده‌ دقيقه‌، يك‌ ربع‌ بيشتر طول‌ نميكشه‌ ولي‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ بالاترين‌ مكتب‌ مال‌ امام‌ زمانه‌. شما اين‌ را بدونيد حضرت‌ بقية‌ الله‌ دعاهايي‌ كه‌ در مفاتيح‌ حتي‌ ازشون‌ نقل‌ شده‌ يا در كتابهايي‌ كه‌ كلمات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را نقل‌ كرده‌اند، نقل‌ شده‌؛ سطح‌ مطالب‌ خيلي‌ بالاست‌. كتابي‌ قطور است‌، كلمة‌ الامام‌ المهدي‌، اين‌ تمام‌ سخنان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا له‌ الفدا را نقل‌ كردند. كلمات‌، اهل‌ نظر و اهل‌ دقت‌ خوب‌ مي‌فهمند، كلمات‌ خيلي‌ سطحش‌ بالاست‌. براي‌ اينكه‌ كلاس‌ آخره‌ ديگه‌. اين‌ آخرين‌ كلاس‌، آخرين‌ دانشكده‌، آخرين‌ كلمات‌ بايد بوسيلة‌ حضرت‌ وليعصر.

 ببينيد در معرفت‌ امام‌ كه‌ ميرسه‌، نسبت‌ به‌ خدا كه‌ ميرسه‌، ميگه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. حالا اگر من‌ بخوام‌ اينها را براي‌ شما شرح‌ بدم‌ تمام‌ آن‌ چيزهايي‌ كه‌ يك‌ انسان‌ با كمال‌ بايد داشته‌ باشه‌، در اين‌ دو كلمه‌ هست‌. اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. هدف‌ خلقت‌،: بندگي‌ است‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. و مرحلة‌ نهائي‌ تزكية‌ نفس‌ عبوديته‌ كه‌ امام‌ صادق‌ فرمود فتلوا في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌ و همه‌ جا صحبت‌ از بندگي‌ شده‌، بندة‌ خدا باش‌ منتهي‌ اگر بندة‌ خدا شدي‌ بعد خليفة‌ الله‌ خواهي‌ شد و خليفة‌ الله‌ است‌ كه‌ به‌ خدا فقط‌ تكيه‌ ميكنه‌. كه‌ كلمة‌ دوم‌ نستعين‌ اين‌ را مي‌خواد بيان‌ كنه‌. اياك‌ نعبد. يعني‌ برو اين‌ مراحل‌ را تا به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برس‌. و اياك‌ نستعين‌. باز مراحل‌ را طي‌ كن‌ تا برسي‌ به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ و مقام‌ مخلصين‌. حالا اينجا بحث‌ علمي‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ عرفاني‌ اگر بگم‌ خيال‌ مي‌كنند از اين‌ عرفانهاي‌ صوفيه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. نه‌. بحث‌ علمي‌ معرفتي‌، اينقدر اينجا زياده‌ كه‌ حتي‌ براي‌ بعضي‌ هنوز زود مي‌دونم‌ كه‌ باصطلاح‌ براشون‌ بيان‌ كنم‌. خيلي‌ مطلب‌ است‌. و گرنه‌ مي‌خواستيم‌ رد بشيم‌. من‌ اين‌ سوره‌ را كه‌ شروع‌ كردم‌ اينجا يك‌، يك‌ چي‌ مي‌گيد شما، يك‌ دست‌ اندازي‌ داشت‌، يك‌ مطلبي‌ داشت‌ كه‌ نميشد همينطور ازش‌ رد بشيم‌.

 اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. ببينيد از قول‌ كسي‌ نيست‌ يك‌. زبان‌ حال‌ كسي‌ هم‌ نيست‌، از قول‌ انبياء هم‌ نيست‌، هيچي‌، فقط‌ داره‌ تعليم‌ ميده‌. اگر مي‌خوايد به‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ برسيد بايد دستها را به‌ دعا بلند كنيد بگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ آنقدري‌ كه‌ سفارش‌ شده‌ براي‌ صراط‌ مستقيم‌، به‌ خدا قسم‌ همة‌ بدبختيهاي‌ بشر از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا بحال‌ و از حالا تا زمان‌ ظهور، كه‌ انشاء الله‌ فردا هست‌ ديگه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ فردا باشه‌، تا مشكلمونه‌ بگيم‌، همة‌ بدبختيهاي‌ بشر از اين‌ بوده‌ كه‌ اين‌ را عمل‌ نكردند و توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نبودند. از زمان‌ ظهور تا آخر كه‌ عدل‌ و داد برقررا ميشه‌ و تمام‌ دنيا مدينة‌ فاضله‌ ميشه‌،بخاطر اينكه‌ به‌ اين‌ جمله‌ عمل‌ كردند و مي‌كنند. ببينيد خيلي‌ مطلب‌ خلاصه‌ و روشن‌. شما اگر دعوا مي‌كنيد، بالاخره‌ يكيتون‌ از صراط‌ مستقيم‌ بيرون‌ رفتيد. و ان‌ تنازعتم‌ في‌ شي‌ء فان‌ ردوه‌ الي‌ الله‌ و الي‌ الرسول‌. اگر يك‌ وقت‌ دعواتون‌ شد، دو تا مسلمان‌ دعوا كردند و از هم‌ اوقاتشون‌ تلخ‌ شد، خوب‌ هر كسي‌ ميگه‌ كه‌ تقصير اونه‌. تا حالا كسي‌ را پيدا كرديد كه‌ بگه‌ تقصير من‌ بود؟ همه‌ توي‌ دعواها، حتي‌ به‌ دادگاه‌ هم‌ كه‌ ميرسه‌ مي‌گن‌ تقصير اون‌ طرف‌. او هو ميگه‌ تقصير اينه‌. هميشه‌ اوني‌ كه‌ تقصير داره‌ پيداش‌ نيست‌. آخه‌ اين‌ ميگه‌ تقصير اينه‌، اون‌ ميگه‌ تقصير اينه‌.

 آخه‌ عدل‌ نيست‌، صراط‌ مستقيم‌ نيست‌، انحرافه‌، يعني‌ گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ يك‌ كار غلطي‌ كرده‌، انحرافه‌ ديگه‌، از صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ مستقيم‌ دين‌، تمام‌ دعواهاي‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ شما اين‌ را بدونيد، اگر بياييند عرضه‌اش‌ كنند به‌ قرآن‌ و روايات‌، حل‌ ميشه‌. و اگر در مقابل‌ قرآن‌ و روايات‌ سر تعظيم‌ فرود بياورند، مسئله‌ حله‌. حتي‌ زن‌ و شوهر كه‌ دعوا مي‌كنند. ما زياد داريم‌. دوستاني‌ داريم‌ كه‌ هم‌ زن‌ به‌ ما به‌ ما اظهار مثلا يعني‌ ما هر چي‌ بگيم‌ گوش‌ ميكنه‌، هم‌ مرد. دعواهاي‌ خيلي‌ تند و تيز، البته‌ بعضي‌ هايشون‌ كه‌ اصلا دعوا نمي‌كنند الحمد لله‌. تا من‌ مي‌گم‌ تو اينجور او هم‌ آن‌جور ميگن‌ چشم‌. حرف‌ مرا، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ عمامه‌ سرمون‌ بود، مي‌گن‌ حرف‌ دينه‌. هيچ‌ احتياجي‌ به‌ استدلال‌ هم‌ نداره‌. تا انسان‌ ميگه‌ تو اين‌ كار را بكن‌ آن‌ هم‌ آن‌ كار را بكنه‌. ما داريم‌ توي‌ جمع‌ شما افرادي‌ كه‌ از اين‌ برنامه‌ها زياد داشتند. اين‌ دينه‌ كه‌ اني‌ كار را ميكنه‌. فان‌ تنازعتم‌ في‌ شي‌ء فردوه‌ الي‌ الله‌ و الي‌ الرسول‌. حالا اگر دعواهايي‌ داشتيد، دعواهاي‌ مهم‌.

 در مقابل‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جبهه‌هاي‌ مختلفي‌ تشكيل‌ شد. خوارج‌ بودند. اگر همون‌ راه‌ امير المؤمنين‌ را اينها هم‌ حركت‌ كرده‌ بودند كه‌ خوارج‌ نمي‌شدند. انحراف‌ پيدا كردند. دعواهايي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ بود بخاطر انحراف‌ خوارج‌ بود. ناكثين‌ و قاسطين‌ و مارقين‌ هر كدام‌ با امير المؤمنين‌ كه‌ دعوا كردند بخاطر انحرافشون‌ بود. اگر توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بودند، دعوايي‌ نداشتند. حتي‌ آدمي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيمه‌، گرفتاري‌ كه‌ الان‌ براي‌ مردم‌ ايران‌ بوجود آمده‌، شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ گذشته‌، توي‌ اين‌ بلوار وكيل‌ آباد دو هزار تا نيرو پياده‌ كردند كه‌ مردم‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشند. خلاصه‌اش‌. به‌ هم‌ ديگه‌ اذيت‌ نكنند، به‌ ناموس‌ مردم‌ تجاوز نكنند. توي‌ مملكت‌ اسلامي‌، توي‌ مشهد، توي‌ شيعيان‌، اين‌ بدبختي‌ نيست‌؟ عيد غدير شما را چرا اهميت‌ نمي‌دهيد. عيد غدير مهمتره‌ يا عيد نوروز؟ تولد حضرت‌ وليعصر مهمتره‌ يا… من‌ در يك‌ شبي‌ از نيمه‌ شعبان‌ يكي‌ از دوستان‌ از شهرهاي‌ شمال‌ به‌ من‌ تلفن‌ كرد. گفتم‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ ابتدائا. گفت‌ براي‌ چي‌. خيال‌ كرد كه‌ منظورم‌ اينه‌ كه‌ تو را داماد كردند، گفت‌ براي‌ چه‌؟ گفتم‌ امشب‌ شب‌ نيمه‌ شعبانه‌؟ گفت‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ چي‌ شده‌ ببخشيد من‌ چون‌ حساب‌ برج‌ دستمه‌، حساب‌ برج‌ دستشه‌ بخاطر چك‌ و سفته‌اش‌ و گرفتاريهاي‌ دنيايش‌.چيه‌؟ گفتم‌ شب‌ تولد حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. گفت‌ راست‌ گفتي‌. حالا نمي‌دونم‌ اونهم‌ تصديق‌ بيخود كرد يا راست‌. گفت‌. ولي‌ به‌ خدا قسم‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌، حالا عيد نوروز يك‌ چيزي‌ ولي‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌. آقا شما هم‌ الحمد لله‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ حرفها از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌ خدا ميدونه‌. عيد نوروز اولا معلوم‌ نيست‌.

 ما يك‌ وقتي‌ توي‌ مسجد الحرام‌ بوديم‌ تحويل‌ سال‌. پهلوي‌ يكي‌ از علماي‌ مكه‌ نشسته‌ بودم‌. عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ مرد محترمي‌ بود. الان‌ هم‌ هست‌. من‌ راستش‌ بي‌ اطلاع‌ بودم‌. شايد بايد باشه‌ ولي‌ يك‌ دفعه‌ ديديم‌ توي‌ مسجد الحرام‌ يك‌ عدة‌ زيادي‌ ايراني‌ شروع‌ كردند به‌ سوت‌ زدن‌ و دست‌ زدن‌. ايشان‌ از من‌ پرسيد چيه‌؟ ديدم‌ نمي‌تونم‌ بگم‌ نمي‌دونم‌. بهر حال‌ اينها ايرانيد و ما هم‌ ايراني‌ و بايد بدونيم‌. ما توي‌ ذهنمون‌ آمد كه‌ خدايا به‌ ما كمك‌ كن‌ آبروي‌ شيعه‌ نره‌. چون‌ اين‌ كارها آبروي‌ شيعه‌ را نبره‌. بدبختي‌ اينه‌. حضرت‌ صادق‌ فرمود كونوا لنا زينا. براي‌ ما زينت‌ باشيد. و لا تكونوا علينا شينا. ماية‌ سرافكندگي‌ براي‌ ما نباشيد. ما خجالت‌ مي‌كشيم‌. خدا ميدونه‌ من‌ خجالت‌ كشيدم‌ جلوي‌ اين‌ عالم‌ مكه‌. يك‌ دفعه‌ به‌ ذهنم‌ آمد، الهام‌ شد در واقع‌ كه‌ گفتم‌ كه‌ ايران‌ خيلي‌ هواش‌ سرده‌. زمستان‌ سختي‌ را ما مي‌گذرونيم‌. برف‌ مي‌آيد يك‌ خورده‌ شرح‌ دادم‌، برف‌ مي‌آيد تقريبا گاهي‌ مثلا نيم‌ متر، ما از در خانه‌ نمي‌توانيم‌ بياييم‌ بيرون‌. آن‌ برفهاي‌ سابق‌ گاهي‌ چند سال‌ يكدفعه‌ مي‌آمد و ما وقتي‌ كه‌ عيد نوروز ميشه‌ كه‌ اول‌ بهاره‌ و تحويل‌ سال‌ ميشه‌، چون‌ از آن‌ گرفتاري‌ و سرماي‌ هوا و برف‌ و اينها نجات‌ پيدا مي‌كنيم‌. خوشحال‌ ميشيم‌. و اين‌ خوشحالي‌ كه‌ مي‌بيني‌ اينها مي‌كنند مال‌ اينه‌. گفت‌ اينجا كه‌ هوا فرقي‌ نكرد. حالا اگر…. بهش‌ گفتم‌ كه‌ هر كاري‌ يك‌ افراط‌ و تفريطي‌ داره‌. اين‌ را مجبور شديم‌ تن‌ بديم‌. هر كاري‌ يك‌ افراط‌ و تفريطي‌ داره‌ به‌ هر حال‌. و الا حقيقت‌ اينه‌. شما هم‌ بلد نبوديد حالا اگر از من‌ ياد گرفتيد كه‌ جواب‌ ديگران‌ را بديد كه‌ حالا براي‌ اين‌ جهت‌ كه‌ نيست‌. خرافات‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 هر ساعت‌، هر لحظه‌، همچين‌ مسائلي‌ هست‌. هركس‌ خوش‌ باشه‌، تا آخر سال‌ هم‌ خوشه‌. همچين‌ چيزي‌ هم‌ نيست‌. ما خيلي‌ وقتها بوده‌ آن‌ موقع‌ خوش‌ نبوديم‌. من‌ مكرر شده‌ كه‌ آنموقع‌ خواب‌ بودم‌، بايد تا آخر سال‌ خواب‌ باشم‌. حرفها را بريزيد دور. شما را به‌ خدا قسم‌ بيايد با امام‌ زمان‌ آشنا بشيد، بياييد توي‌ صراط‌ مستقيم‌. اين‌ دعا را هميشه‌ داشته‌ باشيد. درسته‌ حاالا تعطيله‌، بهرحال‌ تعطيل‌ مي‌كنند، ديد و بازديدهايش‌ اشكالي‌ نداره‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ رفت‌ و آمدهاتون‌ خوبه‌، صله‌ رحم‌ مي‌كنيد خوبه‌. كارهاي‌ خوبش‌ را كه‌ ما نمي‌گيم‌ نه‌. ولي‌ ديگه‌ اين‌ هفت‌ سين‌، يك‌ كسي‌ ميگفت‌ يك‌ سينش‌ كم‌ بود، ما آن‌ سال‌ بدبخت‌ شديم‌. ما كه‌ هيچ‌ سين‌ نداشتيم‌ حالا… حرفهاي‌ چرتي‌ مي‌زنند كه‌ انسان‌ واقعا دچار حيرت‌ ميشه‌. نكنيد اين‌ كارها را. عادي‌ باشيد. خوشحال‌ هم‌ باشيد. اشكالي‌ هم‌ نداره‌. اما اگر مخصوصا مصادف‌ با محرم‌ و روز عاشورا و ايام‌ عزاداري‌ نكرد، خوشحال‌ باشيد. مثل‌ امسال‌. خيلي‌ هم‌ وقت‌ خوبي‌ است‌ خوشحال‌ باشيد. اما ديگه‌ اگر اين‌ خوشحالي‌ نبود، تا آخر سال‌ خوشحال‌ نيستيد. حرم‌ مطهر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا رفتنش‌ خوبه‌، اما لحظة‌ سال‌ تحويل‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ جمعي‌ اينجا زير دست‌ و پا هلاك‌ شدند. امام‌ رضا خدايا تو شاهدي‌ كه‌ اين‌ را من‌ روي‌ واقعيت‌ ميگم‌، امام‌ رضا از اين‌ رفتن‌ توي‌ حرم‌ بيزاره‌. توي‌ خانه‌هاتون‌ بنشينيد زنها آرايش‌ كرده‌، بدحجاب‌، مي‌آيند توي‌ اين‌ قسمتهاي‌ شلوغ‌. ببينيد اين‌ شهر چه‌ وضعي‌ به‌ خودش‌ گرفته‌. شهر مذهبي‌. حالا شهرهاي‌ ديگه‌، طرفهاي‌ شمال‌ بريد ببينيد چه‌ خبره‌. چقدر گناه‌ ميشه‌، چقدر معصيت‌ ميشه‌، بخاطر اينكه‌ چي‌؟ هيچي‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ را درست‌ نگفتيم‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ همه‌ واجب‌ كرده‌. چون‌ همه‌ بايد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. شما ميگيد كه‌ خوب‌ آنهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ هستند چطور؟ خود اولياء خدا؟ بگيم‌ آن‌ راننده‌اي‌ كه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ همه‌اش‌ بايد بگه‌ خدايا من‌ را از جاده‌ خارج‌ نكن‌. با سرعت‌، هر چه‌ سرعت‌ سيرش‌ هم‌ بيشتر باشه‌، بيشتر بايد مواظب‌ باشه‌. همش‌ ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. شما توي‌ يك‌ اتوبان‌، جاده‌ خيلي‌ خوب‌ و پهن‌، آسفالتش‌ هم‌ بهترين‌ اسفالت‌، اين‌ جادة‌ وصول‌ به‌ حق‌، از هر جاده‌اي‌ هم‌ صافتر، راستتر، شما هم‌ مي‌تونيد با سرعت‌ صد و هشتاد كيلومتر در ساعت‌ بريد. به‌ شرط‌ اينكه‌ ماشين‌ پيكان‌ ننشسته‌ باشيد. ماشينهاي‌ ديگه‌. بجهت‌ اينكه‌ پيكان‌ تكان‌ ميده‌. خوب‌. داريد با سرعت‌ مي‌ريد. هوس‌ كرديد يك‌ نيم‌ ميليمتري‌ فرمونتون‌ را به‌ طرف‌ راست‌ بپيچونيد. چطور ميشه‌ آقا؟ طرف‌ چپ‌. يعني‌ مي‌خوايد بگيد كه‌ اين‌ پيچوندن‌ به‌ طرف‌ عقايد زرتشتي‌ها به‌ اندازة‌ نيم‌ ميليمتر به‌ طرف‌ چپ‌ و راست‌ پيچيدن‌ نيست‌؟

 اين‌ شخص‌ مي‌آد خدمت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ بهش‌ مي‌فرمايد بگو يا مقلب‌ القلوب‌ ثبت‌ قلبي‌ علي‌ دينك‌. او يك‌ كلمه‌، توي‌ عادتي‌ كه‌ داشته‌، ماها يا مقلب‌ القلوب‌ و الابصار مي‌گيم‌. گفت‌ يا مقلب‌ القلوب‌ و الابصار. حضرت‌ گفت‌، عينا آن‌ تعليم‌ رانندگي‌ رفتيد ديگه‌ لابد. پهلوتون‌ يكي‌ نشسته‌، هم‌ ترمز داره‌ هم‌ كلاچ‌. دو تا را گرفته‌ زير پايش‌. چرا پيچيدي‌؟ هر چي‌ مي‌گم‌ بگو. صراط‌ مستقيم‌ امام‌ توست‌. راه‌ راست‌ گفتار خاندان‌ عصمته‌. تو اين‌ را چرا اينجوري‌ كردي‌؟ الان‌ نزديك‌ بود پرت‌ بشي‌. ميگه‌ لج‌ كردي‌. خودش‌ پياده‌ ميشه‌ ميگه‌ هر جا مي‌خواي‌ بري‌ برو. ولت‌ مي‌كنند. انفسنا طرفة‌ عين‌. يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ ولت‌ كنند مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. قطعة‌ بزرگت‌ گوشته‌. ربنا لا تكل‌ منا انفسنا طرفة‌ العين‌. چرا مي‌گي‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ خدايا من‌ را وا نگذار. او بايد هميشه‌ مواظبت‌ باشه‌. حتي‌ فرمون‌ تو را هم‌ در دست‌ بگيره‌ و تو هم‌ بايد مطيع‌ باشي‌.

 لذا مي‌فرمايد صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ ببينيد دعا اينطوري‌ مي‌گن‌ بكنيد. يك‌ سفارشي‌ بهتون‌ بكنم‌. چون‌ اين‌ تعليم‌ دعا كردنه‌ در سورة‌ حمد. به‌ نظر من‌ بهترين‌ دعا در قنوت‌ بعد از صلوات‌ بر خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، بگيد ربنا آتنا في‌ الدنيا، ببخشيد، اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و الضالين‌. اين‌ دعاي‌ خوبي‌ است‌. به‌ قصد دعا بگيد. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. يك‌ نفر و دو نفر و صد نفر و ده‌ هزار نفر هم‌ اگر به‌ راست‌ بروند فايده‌ ندارها ز نظر كلي‌. اهدنا، همة‌ مسلمونها، همة‌ عالم‌ بشريت‌، تمامشون‌ راه‌ راست‌ باشند. راهي‌ كه‌ آنهايي‌ مي‌روند كه‌ بهشون‌ خدايا نعمت‌ دادي‌. دعاهاي‌ قرآن‌ ببينيد چقدر پرارزشه‌. بهشون‌ نعمت‌ دادي‌. بهشون‌ محبت‌ كردي‌. كه‌ منظور ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. نعمت‌ دادي‌ بهشون‌. راه‌ آنهايي‌ كه‌ بهشون‌ غضب‌ كردي‌. آنها كه‌ اصلا راه‌ ندارند. آن‌ كوره‌ راهه‌ افتادن‌ توي‌ درة‌ منحرف‌ شدنه‌ به‌ تمام‌ معني‌. غير المغضوب‌ عليهم‌ و الضالين‌. خدايا ما را به‌ راه‌ گمراهان‌، آنهايي‌ كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ خاندان‌ عصمت‌ نميدهند، خدايا ما را در آن‌ راه‌ قرار نده‌.

 خوب‌ اين‌ يك‌ دعاست‌. اين‌ دعا تعليمه‌، اين‌ نه‌ زبان‌ حال‌ كسي‌ است‌، نه‌ نقل‌ قوله‌، نه‌ هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، فقط‌ تعليمه‌. اين‌ دعايي‌ را كه‌ امشب‌ در آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد خوندند. اين‌ آيات‌. ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة‌ لنا به‌. خدايا بر ما تحميل‌ نكن‌ چيزي‌ را كه‌ طاقتش‌ را نداريم‌. خيلي‌ از دستورات‌ الهي‌ بوده‌ در همين‌ ذيل‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ داره‌ كه‌ بر امم‌ سابق‌ بوده‌، خيلي‌ مشكل‌ بوده‌، نه‌ اينكه‌ طاقت‌ نداشتند. ولي‌ مشكل‌ بوده‌. تحمل‌ عرفي‌ منظور نه‌ تحمل‌ عقلي‌. مثلا الان‌ بگويند كه‌ به‌ آسمان‌ بپر اين‌ را خدا هم‌ نميگه‌ هيچكس‌ هم‌ نميگه‌ اينجور احتياج‌ به‌ دعا هم‌ نداره‌. اما اگر بهت‌ گفتند روزي‌ بايد صد ركعت‌ نماز بخوني‌. خوب‌ چه‌ اشكال‌ داره‌؟ دو ساعت‌ طول‌ بكشه‌ صد ركعت‌ هم‌ نماز بخون‌. واجب‌. اين‌ خستمون‌ ميكنه‌. خدايا لا تحمل‌ ما لا طاقة‌ لنا به‌. اينها را پيغمبر اكرم‌ گفت‌ براي‌ شما و خدا هم‌ تخفيف‌ داد.

 اگر يك‌ جاي‌ بدنشون‌ بني‌ اسرائيل‌ نجس‌ مي‌شد. بهشون‌ دستور داده‌ شده‌ بود، البته‌ نجاست‌ آنها با نجاستهاي‌ ما فرق‌ مي‌كرد. آخه‌ خون‌ خيلي‌ نجس‌ نيست‌ آنجوري‌ كه‌ ماها خيال‌ مي‌كنيم‌. از ده‌ مورد خون‌ يك‌ موردش‌ نجسه‌. بقيه‌اش‌ پاكه‌. شما مي‌گيد چطور؟ خون‌ حيواناتي‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ ندارند مطلقا پاكه‌. درسته‌ يا نه‌؟ يعني‌ وقتي‌ رگهاي‌ گردنشون‌ را مي‌بري‌ اين‌ خونشون‌ بيرون‌ نمي‌ريزه‌، با پرش‌ نمي‌آد بيرون‌. اين‌ خونشون‌ پاكه‌. مثل‌ حشرات‌ مثلا، مار مثلا، ماهي‌، اينها خونشون‌ پاكه‌. خوني‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، باصطلاح‌ در بدن‌ حيوان‌ بعد از ذبح‌ شرعي‌ ميمونه‌، شما گردنش‌ را بريديد خون‌ به‌ حد كافي‌ ريخت‌، در بدنش‌ يك‌ مقداري‌ خون‌ ميمونه‌ كه‌ با گوشت‌ و اينها پاكه‌. خوني‌ كه‌ الان‌ توي‌ بدن‌ ما هست‌ پاكه‌ ديگه‌ و الا ما نمي‌تونستيم‌ نماز بخونيم‌. خون‌ داخل‌ بدن‌، توي‌ بدن‌ همه‌ امون‌ خونه‌، اينهم‌ پاكه‌. اگر شما يك‌ سوزني‌ توي‌ دستتون‌ فرو كرديد، بيرون‌ آورديد، به‌ خون‌ برخورد كرده‌، اما وقتي‌ بيرون‌ آورديد خوني‌ نيست‌، پاكه‌. چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ به‌ خون‌ پاك‌ برخورد كرده‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود خوني‌ كه‌ توي‌ دهن‌ شما، مثلا فرض‌ كنيد خلال‌ مي‌كنيد بيرون‌ مي‌آد، بيرون‌ نياريد پاكه‌. خون‌ پاك‌ زياد داريم‌. فقط‌ خون‌ حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ داره‌ و يكيش‌ هم‌ انسانه‌، وقتي‌ كه‌ سوزن‌ ميزني‌ يك‌ دفعه‌ بيرون‌ ميزنه‌، اين‌ فقط‌ خونش‌ نجسه‌.

 خوب‌ ظاهرا از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ اينهم‌ نجس‌ نبوده‌ در بني‌ اسرائيل‌. حالا ما توي‌ علمامون‌ داريم‌ كه‌ مي‌گن‌ خون‌ حيوان‌ جهنده‌ هم‌ پاكه‌. اين‌ را شما بدونيد كه‌ مطلقا ميگن‌ خون‌ پاكه‌ فقط‌ خوردن‌ خون‌ حيواني‌ كه‌ خون‌ جهنده‌ داره‌، حرامه‌. آية‌ قرآن‌ هم‌ مي‌فرمايد كه‌ لا اجد في‌ ما اوحي‌ الي‌ علي‌ طائم‌ يطعمه‌. بگو اي‌ پيغمبر من‌ نمي‌يابم‌ در بين‌ چيزهايي‌ كه‌ هست‌، خوردني‌هايي‌ كه‌ هست‌ بر خورنده‌اي‌ كه‌ بخواد بخوره‌ الا گوشت‌ ميته‌ را يا دم‌ مسفوح‌ كه‌ همون‌ خون‌ جهنده‌ باشه‌. اين‌ حرامه‌ كه‌ فقط‌ حرمتش‌ را توي‌ قرآن‌، البته‌ مورد اتفاق‌ هم‌ هست‌ و شيعه‌ همه‌ نجس‌ مي‌دونند خون‌ را. حالا. اين‌ بحث‌ را زياد چيز نكنيم‌ براتون‌. منظور اينكه‌ اگر يك‌ وقتي‌ بعضي‌ از اين‌ وسواسيها ديدي‌ وقتي‌ دستشون‌ خون‌ ميشه‌، دو روز نگه‌ مي‌دارند كه‌ به‌ جايي‌ نخوره‌، اينها كار بيخوديه‌. نجاست‌ خون‌ بعد از ثابت‌ شدنش‌ هم‌ تازه‌، بعد از ايني‌ كه‌ بگيم‌ هم‌ نجسه‌، از همة‌ نجاستها خفيفتره‌ نجاستش‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ درهمش‌ اگر روي‌ بدن‌ بود، مي‌تونيم‌ باهاش‌ نماز بخونيم‌. مثل‌ نجاست‌ بول‌ نيست‌ كه‌ با ترشحش‌ هم‌ نشه‌ نماز خوند.

 بني‌ اسرائيل‌ اينطوري‌ بودند كه‌ اگر يك‌ جائيشون‌ نجس‌ ميشد، دستور اين‌ بود آنجا را ببرند. يعني‌ آن‌ پوستش‌ را بكنند. مدتي‌ هم‌ زخم‌ ميشه‌ مي‌خواستي‌ نجس‌ نكني‌. حالا نجاست‌ چي‌ بوده‌، آنهم‌ در زمان‌ آنها بحثي‌ داره‌. بالاخره‌ نجاستي‌ كه‌ در بني‌ اسرائيل‌ نجس‌ بوده‌، اگر اين‌ شخص‌ از بني‌ اسرائيل‌ از اين‌ نجاست‌ به‌ بدنش‌ سرايت‌ مي‌كرد، بايد پوستش‌ را بكنند كه‌ بيندازند دور. با هيچ‌ آبي‌ و اينها هم‌ شسته‌ نميشد. اين‌ واقعا ما لا طاقة‌ لنا به‌. ما طاقتش‌ را نداريم‌. خيلي‌ دستورات‌ اينطوري‌ بوده‌ و مشكلاتي‌ داشتند. و پيغمبر اكرم‌ وساطت‌ كرد ايني‌ كه‌ مي‌گن‌ ما امت‌ مرحومه‌ هستيم‌، واقعا مرحومه‌ هستيم‌. مرحوم‌ هم‌ بمعناي‌ اينكه‌ مهرباني‌ بهمون‌ شده‌. تمام‌ كاري‌ كه‌ خدا واجب‌ كرده‌، چقدر طول‌ ميكشه‌؟ همة‌ نماز واجب‌  شبانه‌ روز شما، واجبش‌، شايد نيم‌ ساعت‌ طول‌ نكشه‌. نيم‌ ساعت‌ هم‌ نميشه‌. كاري‌ بهمون‌ نگفتند بكنيم‌ در مقابل‌ اينهمه‌ نعمتي‌ كه‌ خدا بهمون‌ داده‌. ما لا طاقة‌ لنا به‌ و اعفوا عنا. خدايا اگر همين‌ را هم‌ كوتاهي‌ كرديم‌ عفو كن‌. انت‌ مولانا. تو مولاي‌ ما هستي‌، تو آقاي‌ ما هستي‌. اينجور دعا كنيد. انت‌ مولانا.

 آني‌ كه‌ مهمه‌ در اين‌ دعا فانصرنا علي‌ القوم‌ الكافرين‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ واقعا در دنيا خيلي‌ اهميت‌ داره‌، اين‌ است‌ كه‌ بر كفار انسان‌ خدا ياريش‌ كنه‌ و بر كفار غلبه‌ كنه‌. البته‌ يك‌ كفاري‌ هستند، دشمنان‌ اسلام‌ مثل‌ يهود و صهيونيست‌ و اينها خوب‌ اينكه‌ واقعا همة‌ مسلمونها حتي‌ مسيحي‌ها اگر عاقل‌ باشند بايد عليه‌ اينها اقدام‌ كنند. چون‌ يهود بيشتر از، مخصوصا اسرائيلي‌ هايشون‌، آخه‌ يهود با اسرائيل‌ فرق‌ ميكنه‌. بلا تشبيه‌ بلا تشبيه‌ مثل‌ سيدها توي‌ مسلمونها، اينها مي‌گويند ما فرزندان‌ يعقوب‌ هستيم‌، تمام‌ مردم‌ دنيا بايد فداي‌ سر ما بشوند. كتابشون‌ نوشتندها. من‌ كتابهايشون‌ را يا الان‌ دارم‌ يا خوندم‌. من‌ ديدم‌. همة‌ مردم‌ دنيا را خدا اصلا براي‌ تفريح‌ ما خلق‌ كرده‌. ما اگر خوشمون‌ آمد بكشيمشون‌، بكشيم‌. ميگم‌ توي‌ كتابهاشون‌ نوشته‌، توي‌ اساسنامة‌ دينيشون‌ نوشته‌. اگر خوشمون‌ آمد خونشون‌ را بمكيم‌، بمكيم‌. براي‌ تفريح‌ ما، براي‌ باصطلاح‌ خوش‌ آمد ما، اينها را ماها مثلا مي‌گويم‌ كه‌ خدا گوسفندها را براي‌ ما خلق‌ كرده‌، اگر دوست‌ داشتيم‌، البته‌ ما هم‌ حق‌ نداريم‌ آن‌ ظلمهايي‌ كه‌ آنها مي‌كند نسبت‌ به‌ مسلمانها، نسبت‌ به‌ گوسفند داشته‌ باشيم‌ حتي‌. مسيحي‌ها و تمام‌ مردم‌ دنيا اگر بفهمند، عاقل‌ باشند، بايد با اينها مبارزه‌ بكنند. مي‌گن‌ ما فرزندان‌ يعقوبيم‌. يعقوب‌ هم‌ كه‌ عزيزترين‌ مخلوق‌ خداست‌. پس‌ ما عزيزترين‌ مخلوق‌ خدا هستيم‌ پس‌ همه‌ بايد فداي‌ سر ما بشوند. يهوديها آنهائي‌ هستند كه‌ به‌ مذهب‌ يهوديت‌ هستند. يعني‌ بني‌ اسرائيل‌ نيستندها. بني‌ اسرائيل‌ و اسرائيلي‌ غير از، آنها هم‌ يهودي‌ هستند هم‌ اسرائيلي‌ هستند.

  يعني‌ اسرائيل‌ فاميل‌ حضرت‌ يعقوبه‌. اصلا در كتاب‌ تورات‌ ميگه‌ كه‌ بخاطر اينكه‌ دو دفعه‌ غلبه‌ كرد، يك‌ دفعه‌ بر خدا غلبه‌ كرد يك‌ دفعه‌ هم‌ بر پدرش‌ غلبه‌ كرد كه‌ پيغمبر بود، از اين‌ جهت‌ اسمش‌ اسرائيل‌ بود. اسرائيل‌ به‌ زبان‌ عبري‌ يعني‌ بركت‌ داده‌ شده‌، كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ بركت‌ داده‌. و اين‌ بركت‌ را به‌ زور گرفته‌. خود تورات‌ ميگه‌ها. از خدا كه‌ بركت‌ را اينجوري‌ گرفته‌ كه‌ يك‌ شب‌ تا صبح‌ با خدا كشتي‌ گرفت‌. هيچ‌ دفعه‌ خدا او را به‌ زمين‌ نتونست‌ بزنه‌. آخر ايشان‌ پشت‌ خدا را به‌ زمين‌ زد نشست‌ روي‌ سينه‌اش‌. اين‌ صريح‌ توراته‌، همين‌ تورات‌ الان‌. نگرش‌ داشت‌ اينطوري‌ ولي‌ هم‌ نكرد. داوري‌ هم‌ نبود خودشون‌ بايد داوري‌ مي‌كردند. نگرش‌ داشت‌. گفت‌ بهم‌ بركت‌ بده‌ تا ولت‌ كنم‌. گفت‌ بابا مردم‌ بيدار مي‌شوند از خواب‌، روزي‌ مي‌خوان‌ از من‌. ول‌ كن‌. گفت‌ ولت‌ نمي‌كنم‌. بركت‌ بده‌. گفت‌ خوب‌ بركتت‌ مي‌دم‌. اينجا غلبة‌ بر خدا. ايني‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ توي‌ تورات‌، مي‌خوايد بيارم‌ از رو براتون‌ بخونم‌. قدر دينتون‌ را بدونيد شما را به‌ خدا. يك‌ كلمه‌ در سراسر قرآن‌ كه‌ يك‌ كلمه‌ ضعفي‌ نشون‌ بده‌ تا برسه‌ به‌ اين‌ اندازه‌ خرافات‌. يك‌ جاي‌ ديگه‌ هم‌ به‌ زور بركت‌ را از پدر خودش‌ گرفت‌. يعقوب‌ پدرش‌ اسمش‌ عيسو بود. حالا توي‌ تورات‌ نوشته‌. من‌ نمي‌خواهم‌ تأييد كنم‌. آنوقت‌ از قول‌ من‌ نگيد كه‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفته‌، نه‌ تورات‌ اينجوري‌ نوشته‌. عيسو دو تا پسر داشت‌، يكي‌ اسحاق‌ يكي‌ يعقوب‌. عيسو دوست‌ داشت‌ كه‌، ببخشيد اسحاق‌ دوتا پسر داشت‌ يكي‌ عيسو يكي‌ يعقوب‌. حالا آني‌ كه‌ آن‌ تو نوشته‌. دوست‌ داشت‌ كه‌ پسر بزرگش‌ را پيغمبر كنه‌. هر كسي‌ هم‌ دوست‌ داره‌ پسر بزرگش‌ را پيغمبر كنه‌. ايشان‌ كور شده‌ بود. اين‌ اواخر كور شده‌ بود. اين‌ پيغمبر كور شده‌ بود. خوب‌ مي‌خواد اين‌ را پيغمبرش‌ كنه‌. گفت‌ مكيري‌ يك‌ آهويي‌ شكار مي‌كني‌ مي‌آري‌ براي‌ من‌، كباب‌ درست‌ مي‌كني‌، چون‌ بي‌ رشوه‌ و بي‌ حساب‌ و همچين‌ خشك‌ و خالي‌ كه‌ نميشه‌ تو را پيغمبرت‌ كنيم‌. يك‌ كباب‌ خوبي‌ درست‌ مي‌كني‌ و به‌ من‌ مي‌دي‌، من‌ كه‌ خوردم‌ تو را پيغمبر مي‌كنم‌. يعقوب‌ از مادر با اون‌ جدا بود. مادرش‌ شنيد كه‌ اين‌ سفارشات‌ را داره‌ به‌ پسر بزرگه‌ داره‌ ميكنه‌. آمد بهش‌ گفت‌ بيا يك‌ كار بكن‌. من‌ يك‌ بزغاله‌ دارم‌، اون‌ چه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ بزغاله‌ است‌ يا شكاره‌. من‌ بزغاله‌ را مي‌كشم‌ برات‌ و تو او را كباب‌ كن‌ ببر براي‌ پدرت‌. گفت‌ بابا اين‌ من‌ را مي‌شناسه‌، پدر من‌ هست‌، مي‌شناسه‌، صورت‌ او مو داره‌ صورت‌ من‌ مو نداره‌، دست‌ من‌ مو نداره‌، دست‌ او مو داره‌، دست‌ ميكشه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ من‌ او نيستم‌. گفت‌ اين‌ را هم‌ فكرش‌ را كردم‌. از پوست‌ اين‌ بزغاله‌ هم‌ ريش‌ برات‌ درست‌ مي‌كنيم‌ روي‌ دستت‌ هم‌ مي‌بنديم‌. قبول‌ كرد. ورداشت‌ كبابها را برد براي‌ پدرش‌. حالا اون‌ بيچاره‌ رفته‌ توي‌ بيابون‌ كه‌ آهو بزنه‌. برد براي‌ پدرش‌. پدره‌ ديد صدا صداي‌ پسر كوچيكه‌ است‌. گفت‌ بيا جلو دست‌ كشيد نه‌ ريش‌ داره‌. دست‌ به‌ دستش‌ كشيد. گفت‌ خيلي‌ خوب‌ تو را من‌ پيغمبرت‌ كردم‌. اون‌ بيچاره‌ كه‌ رسيد آمد پيش‌ پدرش‌ و كباب‌ آورد و تشكيلات‌. گفت‌ ببخشيد. تموم‌ شد پيغمبري‌. مثل‌ اينكه‌ يك‌ پيغمبري‌ هم‌ بيشتر نداشته‌. تموم‌ شد. اين‌ برادرت‌ با كلك‌ از ما گرفت‌. تو بايد باصطلاح‌ مطيع‌ برادرت‌ باشي‌، هر چي‌ او ميگه‌ گوش‌ بدي‌، و لذا يعقوب‌ به‌ زور از پيغمبر خدا بركت‌، يعني‌ همون‌ نبوت‌ را گرفت‌. اينها آنوقت‌ حالا اين‌ بركت‌ چون‌ گرفته‌ شده‌ اسرائيل‌، و چون‌ اسرائيل‌ شده‌، بني‌ اسرائيل‌ حالا اينها بر همة‌ مردم‌ دنيا مي‌خواهند آقايي‌ بكنند. ببينيد چيه‌؟ ببينيد بشر چقدر.

 اينكه‌ مي‌گويند و الضالين‌، يا غير المغضوب‌. خدايا ما جزء اين‌ مغضوبين‌ نشيم‌، جزء اين‌ گمراهان‌ نشيم‌. خوبه‌؟ بايد اين‌ دعا را بكنيد يا نه‌. اگر مي‌خوايد اين‌ دعا اين‌ قسمتش‌ مستجاب‌ بشه‌ كه‌ مستجاب‌ شده‌ الحمدلله‌ حالا و الان‌ يك‌ نورانيتي‌ پيدا كرديد اين‌ قسمت‌ اولش‌ را هم‌ دقيق‌ عمل‌ كنيد. اهدنا الصراط‌ المستقميش‌ هم‌ آن‌ را هم‌ عمل‌ كنيد. بالاخره‌ دعاهايي‌ در قرآن‌ هست‌ كه‌ فانصرنا علي‌ القوم‌ الكافرين‌. خدايا ما را ياري‌ كن‌ بر قوم‌ كفار. هم‌ در قبل‌ از ظهور حضرت‌ وليعصر مراده‌ و هم‌ بعد. و عمده‌اش‌ بعد از ظهور. آقا كه‌ تشريف‌ آوردند انشاء الله‌ شما از ياران‌ حضرت‌ هستيد و انشاء الله‌ همتون‌ دعا مي‌كنيد كه‌ خدا شما را ياري‌ كند بر قوم‌ كفار. حتي‌ آنهائي‌ كه‌ كفران‌ نعمت‌ الهي‌ را مي‌كنند. حتي‌ توي‌ اقوامتون‌ كساني‌ كه‌ معصيت‌كارند. اين‌ ايام‌، ايام‌ نوروز است‌ و به‌ هر حال‌ رفت‌ و آمدها زياده‌، مراقب‌ باشيد، قوي‌ باشيد. منكر اگر ديديد نهي‌ كنيد. بگيد كه‌ اي‌ بابا ما را مسخره‌ مي‌كنند. حالا دوران‌ عيد است‌، بايد هيچي‌ نگفت‌، حالا اين‌ ميگذره‌. نه‌. گناه‌ و معصيت‌ فرقي‌ نميكنه‌، حتي‌ يك‌ ساعت‌ هم‌ خدا به‌ انسان‌ مهلت‌ نداده‌ كه‌ انسان‌ معصيت‌ كنه‌. اينها كفارند. شما نگيد اِ كافرند؟ بله‌. من‌ ترك‌ الصلاة‌ عامدا، متعمدا، فقد كفر ولو بركعة‌. كسي‌ كه‌ يك‌ ركعت‌ نمازش‌ را ترك‌ كنه‌، كسي‌ كه‌ يك‌ گناه‌ بكنه‌، اين‌ شخص‌ كافره‌. فانصرنا علي‌ القوم‌ الكافرين‌. اينجا هم‌ شامل‌ ميشه‌. معصيتكارها را نهي‌ از منكر كنيد. امر به‌ معروف‌ كنيد. اگر مي‌ببينيد يك‌ واجبي‌ انجام‌ نميشه‌، امر كنيد انجام‌ بشه‌. چرا شخصيت‌ خودشون‌ را از بين‌ مي‌بريد؟ افرادي‌ كه‌ مي‌ترسند امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنند شخصيت‌ ندارند. شخصيت‌ خودشون‌ را قائل‌ نيستند براي‌ خودشون‌ شخصيتي‌. شخصيت‌ داشته‌ باشيد، آقا باشيد، حرف‌ مردم‌ را اصلا بهش‌ اعتنا نكنيد. نه‌ شما بالاتر از امير المؤمنين‌ هستيد. نه‌ هر چقدر به‌ شما فحش‌ بدهند و جسارت‌ كنند بيشتر از آنچه‌ به‌ امير المؤمنين‌ جسارت‌ كردند نميشه‌.

 خوب‌. شب‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ شوال‌ و انشاء الله‌ ماه‌ رمضان‌ خوبي‌ را گذرانديد و از مهماني‌ پروردگار اشباع‌ و سيراب‌ و پر از نور و پر از كمالات‌ شديد. حواستون‌ جمع‌ بشه‌ كه‌ عيد نوروز همة‌ آنها را ازتون‌ نگيره‌. همة‌ آن‌ معنويت‌ را ازتون‌ نگيره‌. و انشاء الله‌ نخواهد گرفت‌. بجهت‌ اينكه‌ ايمان‌ شما ايمان‌ مستقري‌ است‌. ايمان‌ عاريه‌اي‌ نيست‌ كه‌ شما بگيد ماه‌ رمضان‌ مي‌آيد، بعضي‌ها ماه‌ رمضان‌ مسلمونند، ماه‌ شوال‌ باز مي‌شن‌ همون‌ كافري‌ كه‌ بودند. نه‌ شماها الحمد لله‌ در همه‌ حال‌ اميدواريم‌ كه‌ معنويت‌ داشته‌ باشيد و سر سفره‌ و احسان‌ پروردگار نشسته‌ باشيد و هر شب‌ شب‌ قدر است‌ اگر قدر بدانيم‌.

 خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ و شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. شب‌ جمعة‌ آخر سال‌ شمسي‌ هم‌ هست‌. گفت‌ اگر مي‌خوايد هم‌ براي‌ تحويل‌ سال‌ اهميت‌ قائل‌ بشيد، بگيد خدايا ما يك‌ سال‌ گناه‌ كرديم‌، معصيت‌ كرديم‌، اشتباه‌ كرديم‌. امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر سال‌ است‌ و مي‌خواهيم‌ از تو كه‌ ما را ببخشيد. اگر مرضي‌ خدا بوديد در مقع‌ تحويل‌ سال‌، انشاء الله‌ تا آخر سال‌ مرضي‌ خدا هستيد. اگر خدا از تون‌ راضي‌ بود، حالا اينها را ما مي‌گيم‌ ديگه‌ تفالوا بالخير وجدوه‌. فال‌ نيك‌ بزنيد انشاء الله‌ بهش‌ مي‌رسيد. انشاء الله‌ هم‌ سلامت‌ خواهيد بود، هم‌ سلامت‌ روحي‌ داريد، هم‌ خدا ازتون‌ راضي‌ باشه‌، همه‌ چيز، موقع‌ تحويل‌ سال‌ كاري‌ بكنيد كه‌ خدا ازتون‌ راضي‌ باشه‌، امام‌ زمان‌ ازتون‌ راضي‌ باشه‌ كه‌ انشاء الله‌ تا آخر سال‌ هم‌ خدا ازتون‌ راضي‌ باشه‌ و هم‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

  

۱۹ ذی الحجه ۱۴۱۳ قمری – ۲۰ خرداد ۱۳۷۲ شمسی – اهمیت دادن به نماز

 اهميت‌ دادن‌ به‌ نماز 20/3/72

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ مطالبي‌ عرض‌ شد. امشب‌ دربارة‌ نماز كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردند مي‌فرمايد فويل‌ للمصلين‌. واي‌، ويل‌ به‌ معناي‌ فارسيش‌ اگر بخوايم‌ بگيم‌، تقريبا واي‌ شديد. يعني‌ واي‌ بر تو. شدت‌ واي‌ را ميرسونه‌. ولي‌ در بعضي‌ از روايات‌ هست‌ كه‌ ويل‌ يك‌ چاهي‌ است‌ در توي‌ جهنم‌ كه‌ هر جا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ويل‌ مثلا لفلان‌، اين‌ شخص‌ را توي‌ آن‌ چاه‌ ويل‌ مي‌اندازند. حالا هر چه‌ باشه‌ معناش‌، خداي‌ تعالي‌ در مقام‌ عتابه‌، در مقام‌ سرزنشه‌، در مقام‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌خواد بگد اين‌ كار را نكنيد، اين‌ طور نباشيد. واي‌ بر نماز خوانهايي‌ كه‌ نمازشون‌ را سهل‌ انگاري‌ مي‌كنند. واي‌ بر نمازگزاراني‌ كه‌ نماز را اهميت‌ نمي‌دهند. واي‌ بر نمازگزاراني‌ كه‌ نماز را سبك‌ مي‌شمارند. حقيقت‌ نماز را درك‌ نكردند. اين‌ كلمة‌ عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌، خيلي‌ مسائل‌ را شامل‌ ميشه‌. سهو تنها نيست‌. خيلي‌ چيزها را انسان‌ ممكنه‌ سهو كنه‌. شما فكر كنيد اشتباه‌ گرفتيد نماز را با كارهاي‌ ديگه‌. اين‌ يك‌ نوع‌ سهوه‌. انسان‌ گاهي‌ خيال‌ ميكنه‌ نماز هم‌ خوب‌ يك‌ كاريست‌. يكي‌ آمده‌ ميگه‌ چرا دخترها، با اينكه‌ ضعيفترند، بايد از نه‌ سالگي‌ كه‌ تمام‌ شد نماز بخونند ولي‌ پسرها از پانزده‌ سالگي‌ به‌ بعد؟ چرا؟ اين‌ چه‌ ظلمه‌ خدا به‌ دخترها كرده‌؟ اين‌ نماز را سهو كرده‌. نماز را خيال‌ كرده‌ يك‌ تكليفه‌. اگر حقيقت‌ نماز را درك‌ مي‌كرد اعتراض‌ از آنور بود كه‌ چرا پسرها را ديرتر بهشون‌ گفته‌اند نماز بخونيد.

 الذين‌ هم‌ عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌ يعني‌ در نماز سهو كردند. حالا يا در ركعاتش‌ سهو ميكنه‌ يكي‌ در اصل‌ خود نماز سهو ميكنه‌. اصل‌ خود نماز چي‌ هست‌؟ آيا يك‌ تكليفي‌ است‌ بر دوش‌ ما آنجوري‌ كه‌ ميگفت‌ يك‌ نفر نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌ سرحال‌ ميشي‌، چاق‌ ميشي‌. چطور؟ انسان‌ وقتي‌ نمازش‌ را نمي‌خونه‌ همه‌اش‌ فكر ميكنه‌ يك‌ بار تكليفي‌ روي‌ دوششه‌ و هي‌ غصه‌ مي‌خوره‌ كه‌ نمازش‌ را نخونده‌. اما اگر نمازش‌ را اول‌ وقت‌ خوند، راحت‌ ميشه‌. مثل‌ اينكه‌ كوه‌ مي‌خواد بكنه‌. اين‌ نماز را سهو كرده‌. با اينكه‌ ميگه‌ اول‌ وقت‌ بخون‌ نماز را، ولي‌ نماز را سهو كرده‌. اين‌ نماز را خيال‌ كرده‌ كه‌ يك‌ تكليف‌ تحميلي‌ برخلاف‌ وجدان‌، بر خلاف‌ خواستة‌ روح‌ انسان‌، بر خلاف‌ حقيقت‌، يك‌ كار پر زحمت‌، واقعا آدم‌ فكر ميكنه‌ پنج‌ دقيقه‌ نماز طول‌ ميكشه‌، براي‌ آنهايي‌ كه‌ نماز را سهو كردندها، يعني‌ نماز را عوضي‌ گرفتند، پنج‌ دقيقه‌ نماز خوندن‌ باور كنيد بيشتر از دو ساعت‌ كار بدني‌ پر زحمت‌ براشون‌ زحمت‌ داره‌. دليلش‌ چيه‌؟ توي‌ مسجد كه‌ مي‌روند، اولا اينها توي‌ مسجد نمي‌روند، توي‌ خونه‌ نماز را همچين‌ سريع‌ مي‌خونند كه‌ در روايات‌ داره‌ يك‌ نفر اينطور نماز مي‌خوند حضرت‌ فرمود مثل‌ كلاغي‌ كه‌ منقار روي‌ زمين‌ ميزنه‌. واقعا نمازها بعضي‌ از نمازها، ما يك‌ وقت‌ رفته‌ بوديم‌ كاشان‌، يك‌ امام‌ جماعت‌ ديديم‌ اينجوري‌ نماز ميخونه‌. من‌ سفارش‌ كردم‌ به‌ دوستمون‌ جناب‌ آقاي‌ مقتدائي‌، به‌ اين‌ امام‌ جماعت‌ بگيد نمازتون‌ به‌ هر حال‌ حالا خودت‌ نمي‌دونم‌ چيكار ميكني‌؟ ولي‌ اينهايي‌ كه‌ پشت‌ سرت‌ نماز مي‌خونند من‌ چند تاشون‌ را ديدم‌ دو طرف‌ ديدم‌ من‌ هم‌ رفته‌ بودم‌ براي‌ نماز، ما كه‌ عقب‌ افتاديم‌. ديديد من‌ نماز را تند مي‌خونم‌، اون‌ ديگه‌ خيلي‌ جوري‌ كه‌ من‌ نتونستم‌. بعضي‌ را ديدم‌ سبحانه‌، سبحان‌ ربي‌، سبحانش‌ را نرسيده‌ به‌ سجده‌ مي‌گفتند. ربي‌ در سجده‌، اعلي‌ و بحمدش‌ باز موقع‌ بلند شدن‌. اينهايي‌ كه‌ اينجور نماز را سريع‌ مي‌خونند، مي‌خوان‌ كلك‌ را بكنند، اينها نماز را سهو كرده‌اند. اينها نه‌ اينكه‌ نماز را سهو كردند. نماز را با چيز ديگه‌ عوضي‌ گرفتند. حالا من‌ بعد توضيح‌ ميدم‌ كه‌ نماز يعني‌ چه‌ تا شما بفهميد همه‌اشون‌ سهو كردند.

 نماز يك‌ كار پر زحمتي‌ براي‌ انسان‌ نيست‌، براي‌ حيوانات‌ چرا. الان‌ شما بخواهيد يك‌ حيواني‌ را سرش‌ را بگذاريد روي‌ سجده‌. خيلي‌ سخته‌. بني‌ اسرائيل‌ اينطور بود. اينها سجده‌ براي‌ خدا نمي‌كردند. جبرئيل‌ يك‌ سنگي‌ را مي‌گرفت‌ مي‌گفت‌ سرتون‌ را بگذاريد به‌ سجده‌ وگرنه‌ مي‌زنم‌ توي‌ سرتون‌. اينها سرشون‌ را مي‌گذاشتند روي‌ سجده‌ از آن‌ زير هم‌ نگاه‌ مي‌كردند حالا رفت‌ آنور، سرشون‌ را بردارند. عادتشون‌ مي‌خواستند بدهند به‌ سجده‌ كردن‌. حالا چرا سجده‌ را خدا از ما خواسته‌؟ اينها يك‌ مطالبيه‌ مربوط‌ به‌ بعد. اما اينجور نماز خوندن‌، سهو كردن‌ در نمازه‌. عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌. شما اشتباه‌ گرفتيد نماز را با يك‌ كار تحميلي‌. نماز مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ سخن‌ گفتن‌ با خدا. يعني‌ خدا شما را به‌ حضور پذيرفتن‌. ببينيد. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌، يك‌ نفر، فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ شخصيتي‌ داره‌ توي‌ اين‌ اجتماع‌. يك‌ شخصيتي‌. يك‌ شخصيت‌ ظاهري‌. قدرتهاي‌ علمي‌ با قدرتهاي‌ ظاهري‌ قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. ما چون‌ اكثرا ماها به‌ قدرتهاي‌ ظاهري‌ بيشتر فكر مي‌كنيم‌. براي‌ يك‌ رئيس‌ اداره‌ بيشتر ارزش‌ قائليم‌ تا براي‌ يك‌ روحاني‌. براي‌ يك‌ شخص‌ عادلي‌ كه‌ اين‌ گناه‌ نميكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌، آنقدر ارزش‌ قائل‌ نيستيم‌ كه‌ حالا نمي‌دونم‌ براي‌ رئيس‌ شهرباني‌ كه‌ حالا نيستي‌، رئيس‌ چي‌ بگم‌، حالا يك‌ رئيسي‌. چون‌ او به‌ درد ما ميخوره‌ اين‌ به‌ درد ما نميخوره‌. اين‌ را مي‌خوايم‌ چيكارش‌ كنيم‌؟ جز مزاحمت‌ چيز ديگري‌ نداره‌. اون‌ اقلا توي‌ آن‌ اداره‌ وقتي‌ كارمون‌ گير كرد مي‌ريم‌ پيشش‌. اگر پشت‌ ميزش‌ هم‌ مثل‌ اينور ميزش‌ باشه‌ و بهمون‌ اعتنا كنه‌ و سرش‌ شلوغ‌ نباشه‌، خوب‌ يك‌ وقتي‌ با هم‌ رفيق‌ بوديم‌ توجهي‌ ميكنه‌ و كارمون‌ را زودتر راه‌ مي‌اندازه‌. خدائي‌ هم‌ كه‌ توي‌ كار نيست‌. عملاها اينجوريم‌. به‌ خدا قسم‌ ماها اكثرمون‌، و ما يؤمن‌ اكثر بالله‌ الا و هم‌ مشركون‌. عملا اكثرمون‌ معتقد به‌ خدا نيستيم‌. اعمالمون‌ اينجوري‌ ميگه‌. يك‌ وقتي‌ من‌ مي‌گفتم‌ كه‌ اين‌ قدر كه‌ ما توكل‌ داريم‌ به‌ خدا اگر به‌ يك‌ هروئيني‌ بي‌ عرضه‌اي‌ توكل‌ داشته‌ باشيم‌، او بدش‌ مي‌آد. شما او را بفرستيد بگيد برو يك‌ چيزي‌ براي‌ من‌ بيار. هي‌ هم‌ پشت‌ سرش‌ نگاه‌ كنيد، تو داره‌ چيكار ميكنه‌؟ چيز خوبي‌ مي‌آره‌؟ مي‌آره‌ اصلا يا نمي‌آره‌؟ بعد دل‌ توي‌ دلمون‌ نباشه‌. ماها نسبت‌ به‌ خدا اينجوريم‌ها. نگيد نه‌ ما كه‌ اينجور نيستيم‌. نه‌. نه‌. همينجوريد. اگر اينجوري‌ نيستيد شما را به‌ خدا به‌ حقوق‌ اداره‌ اتون‌ بيشتر متكي‌ هستيد يا به‌ خدا؟ اگر حقوق‌ اداره‌ اتون‌ بنا بشه‌ قطع‌ بشه‌ بيشتر ناراحت‌ هستيد يا اگر خدا قطع‌ بكنه‌؟ آن‌ نه‌. اين‌ كاري‌ نداره‌ شايد توي‌ ماها انشاء الله‌ يك‌ آدم‌ حسابي‌ باشه‌ كه‌ همه‌ را در راه‌ خدا بده‌ اما امشب‌ كه‌ رفتيد منزل‌، شب‌ جمعه‌ است‌ بايد عبادت‌ كنيد. بهترين‌ عبادتها همين‌ فكر در اينه‌ كه‌ آيا من‌ بيشتر تكيه‌ام‌ به‌ حقوقمه‌، درآمدمه‌، پول‌ توي‌ بانكمه‌، زندگيمه‌ يا به‌ خدا؟ فكر بكنيد. اگر فكر كرديد و ديديد خداي‌ نكرده‌ بيشتر اتكا به‌ اين‌ داريد، خودتون‌ را درست‌ بكنيد. اين‌ بهتر از دعاي‌ كميله‌، بهتر از نماز شب‌، بهتر از اين‌ است‌ كه‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا تا صبح‌ بشينيد اشك‌ بريزيد. ده‌ دقيقه‌ اين‌ فكر. بهتر از اين‌ است‌ كه‌ كنار خانة‌ كعبه‌، كنار حجر الاسود بشينيد و با خدا راز و نياز كنيد. ميگيد نه‌، روايات‌ زياد داريم‌. ده‌ دقيقه‌ بشينيد فكر بكنيد كه‌ من‌ در چه‌ وضعي‌ هستم‌. نماز، ارتباط‌ با خداست‌. با خدا هم‌ صحبت‌ شدن‌. با يك‌ قدرتمند بناست‌ فردا ساعت‌ 8 صبح‌ بريد صحبت‌ كنيد. استاندار. استاندار به‌ شما اجازه‌ فرموده‌اند كه‌ شما بريد در اطاقشون‌ باهاشون‌ خصوصي‌ صحبت‌ كنيد. از حالا خواب‌ نداريد، خوشحال‌. حالا اين‌ استاندار هر كي‌ هم‌ مي‌خواد باشه‌. عادل‌ باشه‌، عادل‌ نباشه‌، استاندار زمان‌ شاه‌ هم‌ كه‌ باشه‌، بالاخره‌ قدرتي‌ است‌ ديگه‌. من‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ فردا مي‌خوام‌ برم‌ با ايشان‌ صحبت‌ كنم‌. خدا با اين‌ آقا چقدر فاصله‌ داره‌؟ چقدر عظمتش‌ بيشتره‌؟ چقدر؟ اگر ما معتقد باشيم‌. صبح‌ مي‌خواي‌ نماز صبحت‌ را بخوني‌، از خواب‌ بعضي‌ هامون‌ مخصوصا اين‌ شبها، شبهاي‌ كوتاه‌، مي‌خوام‌ بگم‌ چطور الذين‌ هم‌ عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌، اين‌ شبهاي‌ كوتاه‌، صبح‌ كه‌ انسان‌ دير پا ميشه‌. نزديك‌ آفتاب‌ هم‌ كه‌ پا ميشه‌ نمازش‌ را هي‌ چرت‌ مي‌زنه‌، هي‌ چشمهايش‌ را باز ميكنه‌ كه‌ و هيچ‌ توجهي‌ هم‌ به‌ نماز نداره‌ و يك‌ كسي‌ به‌ ما مي‌گفت‌ آقا نميشه‌ تابستانها اين‌ نماز صبح‌ را حذفش‌ مي‌كردند. نماز صبح‌ خيلي‌ مشكله‌. اون‌ سابقها برق‌ نبود، همان‌ اول‌ مغرب‌، بعد از نماز مغرب‌ و عشا يك‌ غذايي‌ مي‌خوردند و مي‌خوابيدند، صبح‌ پا مي‌شدند. اما حالا خيلي‌ مشكله‌. به‌ دو علت‌ مشكله‌. يكي‌ اينكه‌ خدا را نشناختيم‌، خدا را قبول‌ نداري‌، نگيد آقا قبول‌ داريم‌. آنجوري‌ كه‌ بايد قبول‌ داشته‌ باشيم‌، به‌ خود خدا قسم‌ قبولش‌ نداريم‌. يكي‌ هم‌ اينكه‌ خوب‌ اين‌ راديوها، اين‌ تلويزيونها، اين‌ شب‌ نشينيها طوري‌ شده‌ كه‌ صبح‌ خواب‌ سيري‌ نكرده‌ باشيم‌. اما اصلش‌ آني‌ است‌ كه‌ خدا را قبول‌ نداريم‌. شما نگيد ما خدا را قبول‌ داريم‌. قبول‌ داريد و قبول‌ نداريد. قبول‌ داريم‌ و قبول‌ نداريم‌. من‌ خيلي‌ بخوام‌ با شما همراه‌ باشم‌، يعني‌ من‌ دارم‌ از خودم‌ حرف‌ مي‌زنم‌ها، خدا را همچين‌ قبول‌ داريم‌ توي‌ عقيده‌امون‌. مگه‌ ميشه‌ خدا نباشه‌؟! مگه‌ ميشه‌ اين‌ آسمانها و زمين‌ را خدا خلق‌ نكرده‌ باشه‌؟! قبول‌ نداريم‌ براي‌ اينكه‌ عملمون‌ نميرسونه‌ كه‌ خدا را قبول‌ داشته‌ باشيم‌. الان‌ كدام‌ يكي‌ از ماها هستيم‌ كه‌، من‌ چون‌ در سطح‌ بالا صحبت‌ مي‌كنم‌. شماها را مي‌شناسم‌ اكثرتون‌ آدمهايي‌ هستيد اهل‌ تهذيب‌ نفس‌ و كمالات‌، اينجور براتون‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. كدام‌ يكي‌ از شما الان‌ خوشحاليد كه‌ خدايا زودتر صبح‌ بشه‌ ما نماز بخونيم‌، با تو ملاقات‌ كنيم‌، خدايا نماز شبمون‌ عجبا من‌ محب‌ كيف‌ ينام‌. من‌ يك‌ نفر را سراغ‌ داشتم‌، اين‌ تا حدودا يك‌ ساعت‌ سرش‌ را كه‌ مي‌گذاشت‌ روي‌ متكا، گريه‌ نمي‌كرد و خدا جان‌ نمي‌گفت‌ و اظهار ارادت‌ به‌ خدا نمي‌كرد، خوابش‌ نمي‌برد. اينجور آدمي‌ مظهر خدا را توي‌ خواب‌ مي‌بينه‌. حالا تو هي‌ بشين‌ دعا بخون‌ امام‌ زمان‌ را توي‌ خواب‌ ببيني‌. عجب‌ من‌ محب‌ كيف‌ ينام‌ كل‌ نوم‌ علي‌ المحب‌ حرام‌. عجب‌ از عاشقي‌ كه‌ خواب‌ كند خواب‌ بر عاشقان‌ حرام‌ بود. خواب‌ انسان‌ بايد در اثر فشار طبيعي‌ باشه‌. اي‌ بابا ما چرا خوابمون‌ نمي‌بره‌؟ قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ و جعلنا نومكم‌ ثباتا. ثبات‌ مي‌دوني‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ در برگيرنده‌. خواب‌ بياد شما را در بغل‌ بگيره‌. ما اصرار داريم‌ خواب‌ را در بغل‌ بگيريم‌. مي‌خوابيم‌ خوابمون‌ نمي‌بره‌. يا پر خوردي‌، شب‌ اينقدر غذا خورديم‌، سنگيني‌ معده‌ نمي‌گذاره‌ كه‌ بخوابيم‌. يا اينكه‌ باصطلاح‌ حواسمون‌ جاي‌ ديگه‌ است‌ و بعد هم‌ كه‌ مي‌خوابيم‌، خواب‌ غافلين‌ داريم‌. بعضي‌ خوابها خواب‌ غافلينه‌. آني‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ خواب‌ ذاكرينه‌. كساني‌ كه‌ ذاكرند آنقدر با خدا حرف‌ مي‌زنند تا خوابشون‌ ببره‌. بعد هم‌ روحشون‌ را خدا مي‌گيره‌ تا صبح‌ خوابهاي‌ خوب‌، اگر خود خدا را كه‌ خوب‌، تجسم‌، خداي‌ تعالي‌ مجسم‌ نميشه‌ كه‌ ما خواب‌ خدا را ببينيم‌، اما مظهر خدا كه‌ هست‌. همه‌اش‌ خوابهاي‌ خوب‌، من‌ به‌ يك‌ جواني‌ گفته‌ بودم‌ كه‌ مراحل‌ تزكية‌ نفست‌ را وقتي‌ كه‌ مي‌پيمائي‌ يك‌ دفتري‌ هم‌ داشته‌ باش‌ و تمام‌ خوابهايي‌ را كه‌ مي‌بيني‌ در آنجا بنويس‌. بعد از چهل‌ روز بود، دفترش‌ را كه‌ آورد من‌ باورم‌ نمي‌آمد كه‌ يك‌ نفر هر شب‌ دو سه‌ تا خواب‌ از ائمة‌ اطهار ببينه‌. دو سه‌ تا خواب‌. پر كرده‌ بود دفتر.

 ماها خوابمون‌ خواب‌ غافلينه‌. اگر خوابمون‌ خواب‌ ذاكرين‌ باشه‌. مي‌گيد نه‌ تجربه‌ بكنيد. نه‌ براي‌ اينكه‌ خواب‌ ببينيد. چون‌ خيلي‌ پستيه‌ كه‌ آدم‌ با خدا مناجات‌ بكنه‌ كه‌ خواب‌ ببينه‌. نه‌ ولش‌ كن‌. قبل‌ از خواب‌، چون‌ لحظات‌ خوب‌ است‌، قبل‌ از خواب‌ و قبل‌ از توي‌ رختخواب‌ بلند شدن‌، يك‌ حالتي‌ تقريبا به‌ انسان‌ دست‌ ميده‌ كه‌ انسان‌ يك‌ خورده‌اي‌ حالت‌ انقطاع‌ از خارج‌ پيدا ميكنه‌. چون‌ انقطاع‌ بطور كامل‌ تا پيدا نشه‌، خواب‌ نمي‌آد. و وقتي‌ هم‌ انسان‌ بيدار ميشه‌، يك‌ چند لحظه‌اي‌، شايد چند دقيقه‌اي‌ اين‌ حالت‌ انقطاع‌ را داره‌. چون‌ خواب‌ بوده‌، از همه‌ چيز منقطع‌ بوده‌، به‌ فكر گرفتاريها و مسائل‌ و اينها نيفتاده‌. اين‌ دو وقت‌ با خداي‌ خودتون‌ در ارتباط‌ باشيد. انقطاع‌ پيدا شده‌ از دنيا، ارتباط‌ را با خدا برقرار كنيد. يك‌ مدتي‌ اين‌ كار را بكنيد مي‌بينيد در بيداري‌ و خواب‌، هر دو با خدا هستيد. هر دو با ائمه‌ هستيد، هر دو با كمالات‌ هستيد، با معنويات‌ هستيد. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد روايت‌ داره‌ و من‌ اصبح‌ فلم‌ يهتم‌ بامور المسلمين‌ فليس‌ بمسلم‌ اين‌ اصبح‌ يعني‌ از خواب‌ بيدار بشه‌، آنجا از همه‌ چيز منقطعه‌. اما اگر يك‌ گرفتاريي‌، يك‌ چيزي‌ مهمي‌، سر شب‌ كه‌ خوابيده‌ در فكر آن‌ بوده‌، اول‌ چيزي‌ كه‌ به‌ ذهنش‌ مي‌آد و در فكرش‌ خطور ميكنه‌، همان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ قبل‌ از خواب‌ باصطلاح‌ گرفته‌ بوده‌. صبح‌ وقتي‌ كه‌ از خواب‌ بلند ميشي‌، اول‌ چيزي‌ كه‌ به‌ فكرت‌ مي‌افته‌ اهتمام‌ به‌ امور مسلمين‌ باشه‌، توجه‌ به‌ خدا باشه‌. اين‌ معناي‌ من‌ اصبحه‌. چرا نمي‌گويند خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فكر عصرش‌ را، حالا عبارت‌ عربيش‌ را نتونم‌، مثلا من‌ امسي‌، شب‌ بكنه‌ و لم‌ يهتم‌ بالامور المسلمين‌. چرا اينجوري‌ نمي‌گويند؟ اصبح‌ چون‌ اگر شما يك‌ گرفتاري‌ داشته‌ باشيد، محاكمه‌اي‌ داشته‌ باشيد فردا، سر شب‌ محاكمه‌ توي‌ ذهنتون‌، فردا چي‌ بگم‌، چي‌ بگم‌، تا از خواب‌ هم‌ بيدار ميشيد ميگيد برم‌ اونجا چي‌ بگم‌، برم‌ چه‌ جوري‌ محاكمه‌ را جواب‌ بدم‌، اهميت‌ چون‌ براتون‌ داره‌. اگر كسي‌ از خواب‌ بيدار ميشه‌ و لم‌ يهتم‌ بامور المسلمين‌ فليس‌ بمسلم‌. مسلمان‌ بايد به‌ فكر مردم‌ مسلمان‌ باشه‌. مسلمان‌ بايد به‌ فكر خدا باشه‌. مسلمان‌ بايد با خدا در ارتباط‌ باشه‌. نماز اجازة‌ ملاقاته‌. خدا اجازه‌ داده‌ كه‌ بيا با من‌ حرف‌ بزن‌، بيا تا من‌ باهات‌ حرف‌ بزنم‌. بيا تا در ارتباط‌ با همديگه‌ باشيم‌، بيا با هم‌ حرف‌ بزنيم‌، صحبت‌ كنيم‌. ملاقاتها كدومش‌ خوبتره‌؟ آنكه‌ خصوصي‌ باشه‌. خصوصي‌. ملاقات‌ عمومي‌ نماز جماعته‌. دستور هم‌ هست‌ همه‌ جمع‌ شدند ميگند اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. دسته‌ جمعي‌ رفتند به‌ ملاقات‌ خدا و واجب‌ هم‌ هست‌، اهميت‌ خاصي‌ داره‌ و بعد عرض‌ مي‌كنم‌. امشب‌ معلوم‌ نيست‌ فرصت‌ باشه‌. اما ملاقات‌ خصوصي‌ نماز شبه‌. نماز شب‌. مخصوصا شبهاي‌ كوتاه‌. ملاقات‌ خصوصي‌ آخر شب‌ است‌ كه‌ از خواب‌ بلند ميشي‌ مي‌آي‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كني‌، همه‌ خوابيده‌اند. سرو صداها همه‌ خوابيده‌اند. به‌ آسمانها نگاه‌ مي‌كني‌. ان‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ و اختلاف‌ الليل‌ و النهار آيات‌ لاولي‌ الالباب‌ الذين‌ يذكرون‌ الله‌ قياما و قعودا و علي‌ جنوبهم‌. ببينيد آيه‌ چي‌ ميگه‌؟ آنهايي‌ كه‌ خدا را ياد مي‌كنند در حال‌ ايستادن‌، در حال‌ نشسته‌، در حال‌ خوابيده‌، در هر حال‌ با خدا حرف‌ مي‌زنند. انس‌ با خدا دارند، ارتباط‌ با پروردگار دارند. قياما و قعودا و علي‌ جنوبهم‌ و يتفكرون‌ في‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌. اينها را مي‌خونند و اشك‌ مي‌ريزند. تا اينجا به‌ ياد خدا و صنع‌ پروردگار. از اينجا خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ ميده‌ كه‌ باهاش‌ صحبت‌ كنند. ربنا ما خلقت‌ هذا باطلا. خداي‌ ما، محبوب‌ ما، عزيز ما، اي‌ كسي‌ كه‌ ما را تربيت‌ كردي‌، اي‌ كسي‌ كه‌ ما را رشد دادي‌، اي‌ كسي‌ كه‌ ما را خلق‌ كردي‌، ما خلقت‌ هذا باطلا. اينها را، اين‌ عظمت‌، اين‌ ستاره‌ها، اين‌ ماه‌، اين‌ آسمان‌، اين‌ افلاك‌ را باطل‌ خلق‌ نكردي‌، بيهوده‌ خلق‌ نكردي‌. ما خلقت‌ هذا باطلا. سبحانك‌. تو پاكي‌. همة‌ گرفتاريها مال‌ منه‌. من‌ بدم‌، من‌ ضعيفم‌، من‌ فقيرم‌، ما خلقت‌ هذا باطلا سبحانك‌ وقنا عذاب‌ النار. خدايا ما را از آتش‌ جهنم‌، از آتش‌ دنيا، از آتش‌ بدبختي‌، وقنا عذاب‌ النار. يك‌ جمله‌اي‌ در اينجا بهتون‌ عرض‌ كنم‌. در قرآن‌ هر كجا كلمة‌ نار گفته‌ شده‌، بعيد نيست‌ شامل‌ همة‌ آتشهاي‌، همه‌ جور آتشها بشه‌. آتش‌ بدبختي‌، خيلي‌ آتشه‌. آتش‌ فقر. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ گفت‌ كه‌ يك‌ آتشي‌ به‌ جانم‌ افتاده‌ كه‌ داره‌ جانم‌ را مي‌سوزانه‌؟ چيه‌ اين‌ آتش‌؟ آتش‌ فقر. عجيب‌ آتش‌ قوييه‌. آتش‌ بيشعوري‌، كم‌ دركي‌، كم‌ تفكري‌، بي‌ سوادي‌، بي‌ معرفتي‌، بي‌ محبتي‌ به‌ خدا و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها آتشه‌. نمي‌توني‌ بفهمي‌ كه‌ نصف‌ شب‌ وقتي‌ پاشدي‌ با خدا حرف‌ ميزني‌، اين‌ اگر بعضي‌ها يك‌ كسي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌ مي‌گفت‌ آقا نماز شب‌ خيلي‌ سخته‌ نميشه‌ اجازه‌ بديد ما نماز شب‌ را نخونيم‌. گفتم‌ نه‌ نخون‌. اگر به‌ اجازة‌ ماست‌ نخون‌. او نميدونه‌ كه‌ نماز يعني‌ چه‌؟ نماز شب‌ يعني‌ چه‌؟ نخون‌. اين‌ آتشه‌ بي‌ محبتي‌ به‌ خدا كه‌ به‌ جان‌ شما افتاده‌، تو را توي‌ رختخواب‌ خوابانده‌، آتش‌ جهل‌ و ناداني‌. خود شيطان‌ آتشي‌ است‌ به‌ جان‌ تو افتاده‌ ميگه‌ معصيت‌ خدا را بكن‌. وقنا عذاب‌ النار. عذاب‌ آتش‌ را خدايا از ما بردار. اين‌ آيات‌ را بخون‌. بعد وضو بگير، در آن‌ نصف‌ شب‌، گفت‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. اينجور آدم‌ پاشه‌ از خواب‌، چرت‌ هم‌ نزنه‌، ملاقات‌ خصوصي‌ داره‌ با خدا، خدا اجازة‌ ملاقات‌ خصوصي‌ بهش‌ داده‌، بعد بياد نماز را بخونه‌، خودش‌ را پاك‌ بكنه‌ با يازده‌ ركعت‌ نماز، در قنوت‌ آخر نماز اين‌ يازده‌ ركعت‌، دست‌ را به‌ درگاه‌ پروردگار هذا مقام‌ عائذ بك‌ من‌ النار. اين‌ جا كجاست‌ كه‌ ايستادي‌؟ جاي‌ كسي‌ است‌ كه‌ پناه‌ مي‌بره‌ از آتشهايي‌ كه‌ گفتم‌. آتش‌ بدبختي‌، آتش‌ بيچارگي‌، آتش‌ شقاوت‌، آتش‌ برزخ‌، آتش‌ جهنم‌، همة‌ آتشها. آتشهايي‌ كه‌ به‌ جون‌ انسان‌ مي‌افته‌ و انسان‌ را بيچاره‌ ميكنه‌. اينجا جايي‌ كه‌ من‌ ايستادم‌ عائذ بك‌ من‌ النار. هذا مقام‌ عائذ بك‌ من‌ النار. اين‌ را هفت‌ دفعه‌ بگو و بعد استغفار كن‌، طلب‌ بخشش‌ كن‌ از پروردگار. خداي‌ عزيزت‌ را از خودت‌ راضي‌ كن‌. به‌ سوي‌ خدا برگرد. هفتاد مرتبه‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ اليه‌. العفو بگو، عفو بخواه‌، گذشت‌ بخواه‌. تو خيلي‌ كوتاهي‌ كردي‌ و اينقدر با عظمت‌ ميشه‌ آن‌ نصفة‌ شب‌، آنقدر شخصيت‌ پيدا ميكني‌ كه‌ چهل‌ نفر از مؤمنين‌ را مي‌تواني‌ شفاعت‌ كني‌. چهل‌ نفر. شما نگيد اي‌ زحمت‌، من‌ چهل‌ نفر را از كجا بيارم‌. هي‌ يك‌ كسي‌ نوشته‌ بود و يك‌ كسي‌، نه‌. اين‌ شفاعته‌. ميگي‌ خدايا او را ببخش‌. اللهم‌ اغفر لفلان‌. ما اينها را نمي‌فهميم‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ اولئك‌ صلاتهم‌ ساهون‌ يعني‌ اين‌. ما حالا سهو كرديم‌، اشتباه‌ گرفتيم‌. ببينيد با يازده‌ ركعت‌ نماز خوندن‌ و يك‌ مقدار استغفار و العفو انسان‌ به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ چهل‌ نفر را شفاعت‌ كنه‌. چهل‌ نفر را از خدا بخواد كه‌ گناهانشون‌ را ببخشه‌. خيلي‌ مهمه‌ها. به‌ شما ملاقات‌ خصوصي‌ دادند. با حضرت‌ حق‌ ملاقات‌ كردي‌ و آنقدر هم‌ رو پيدا كردي‌ كه‌ چهل‌ نفر از دوستان‌ و آشناهايت‌ را، و همه‌اش‌ هم‌ نريد سراغ‌ سلمان‌ و ابي‌ ذر. بعضي‌ها مي‌رن‌ سلمان‌ را ميگن‌ اللهم‌ اغفر سلمان‌. سلمان‌ نمي‌خواد. هر چه‌ گناهكارتر باشه‌ بهتر. يعني‌ براي‌، مؤمن‌ باشه‌، شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. چون‌ اون‌ غير شيعيان‌ ديگه‌ به‌ شما اجازه‌ نمي‌دهند كه‌ شفاعتشون‌ بكنيد. آنها را ولشون‌ كن‌ فعلا، آنها كارشون‌ از جاي‌ ديگه‌ خرابه‌. اين‌ تنها با باصطلاح‌ شفاعت‌ تو و واسطه‌ شدن‌ تو درست‌ نميشه‌ كارشون‌. اونها از نظر اعتقاد، چون‌ اعتقاد خيلي‌ مهمه‌. اونا از نظر اعتقاد كارشون‌ خرابه‌ و به‌ اين‌ زودي‌ هم‌ شما را اجابت‌ نمي‌كنند. آنها را ولشون‌ كن‌. شيعه‌ باشه‌، شيعة‌ معصيتكار. يك‌ كسي‌ از بزرگان‌ مي‌گفت‌ و منهم‌ خودم‌ ياد گرفته‌ بودم‌ يك‌ مدتي‌ اين‌ كار را مي‌كردم‌. شما هم‌ ياد بگيريد مي‌گفت‌ همينطور كه‌ من‌ چهل‌ مؤمن‌ را در نظر مي‌گرفتم‌، منتظر بودم‌ كه‌ ببينم‌ كي‌ مي‌آد توي‌ ذهنم‌. يك‌ دفعه‌ يك‌ نفر آمد توي‌ ذهنم‌، يك‌ نفر هم‌ پشتش‌ وايستاده‌ اون‌ خيلي‌ معصيتكاره‌. گفتم‌ از اين‌ رد بشم‌. گفتند نه‌، او را، بهش‌ توي‌ همان‌ الهامات‌ قلبي‌ كه‌ داشتم‌ گفتند نه‌. اين‌ معصيتكارتره‌، مخصوصا مرده‌ باشه‌، مخصوصا از دنيا رفته‌ باشه‌، مخصوصا اقوامتون‌ باشه‌. چهل‌ نفر را به‌ شما اجازه‌ مي‌دهند واسطة‌ براي‌ بخششون‌ بشي‌. و اين‌ را فكرش‌ را كرده‌ بوديد كه‌ من‌ چرا اين‌ نصفه‌ شب‌ چهل‌ نفر را، مقامتون‌ رفته‌ بالا. خودتون‌ را كه‌ راه‌ مي‌دهند هيچ‌. خودتون‌ را كه‌ بخشيدند هيچ‌، چهل‌ نفر را هم‌ حاضرند بخاطر تو ببخشند. اين‌ كم‌ مقامه‌؟ شما را به‌ خدا ما اگر اينجور فكر بكنيم‌ دربارة‌ نماز شب‌ خوابمون‌ ميبره‌ و نماز شبمون‌ را نخونيم‌؟

 پس‌ ديديد كه‌ ما الذين‌ عن‌ صلاتهم‌ ساهون‌ ما سهو كرديم‌ نمازمون‌ را. بعد هم‌ با خدا حرف‌ مي‌زنيم‌. نكاتي‌ كه‌ توي‌ نماز هست‌، هر نمازي‌ اينطوره‌ زياد سبحان‌ الله‌ داره‌ توش‌، زياد الله‌ اكبر داره‌. سبحان‌ الله‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فلاني‌، هر چه‌ كه‌ خدا را وصف‌ كني‌، سبحان‌ الله‌ كه‌ تو بتوني‌ به‌ كنه‌ معرفت‌ خدا برسي‌ و خداي‌ عظيم‌ را بتواني‌ وصف‌ كني‌. بدان‌ كه‌ در جاي‌ بسيار بزرگي‌ ايستاده‌اي‌. الله‌ اكبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خدا بزرگتر از آن‌ است‌ كه‌ من‌ بتونم‌ وصفش‌ كنم‌. نماز يك‌ مغزي‌ داره‌. هر عبادتي‌ يك‌ مغزي‌ داره‌، اما نماز هم‌ يك‌ مغزي‌ داره‌. اين‌ را بدونيد. انسان‌ مغز داره‌، همة‌ ارزشش‌ و اهميتش‌ هم‌ به‌ مغزشه‌. نماز هم‌ يك‌ مغزي‌ داره‌. مغز هر عبادتي‌ دعاست‌. الدعا مخ‌ العباده‌. دعا مغز عبادته‌. نماز هم‌ يك‌ مغزي‌ داره‌، يك‌ اعضاء و جوارحي‌ داره‌. مغز نماز چيه‌؟ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). خوب‌ اين‌ حرف‌ ما يك‌ ادعايي‌ بود. شما ميگيد چطور نماز مغزش‌ اينه‌؟ حالا عرض‌ مي‌كنم‌. ببينيد توي‌ نماز هيچ‌ دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد دعايي‌ خونده‌ بشه‌ جز صلوات‌ وجود نداره‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. اين‌ دعا هست‌. ولو اينهم‌ خودش‌ مربوط‌ به‌ اين‌ جهته‌. اين‌ دعا هست‌ ولي‌ بايد به‌ قصد قرآني‌ بخونيدش‌. يعني‌ خدا داره‌ ميگه‌ بگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. قنوت‌ دعا هست‌، مي‌خونيد ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ مي‌خونيد. اما به‌ قصد مستحب‌ بخونيد. بعد هم‌ ديگه‌ هيچ‌ دعاي‌ واجبي‌ توي‌ نماز نيست‌. شما سرتاسر نماز را، نماز كه‌ حفظتون‌ هست‌ الحمد لله‌. از اول‌ نماز كه‌ شروع‌ ميكنيد تا آخر نماز، دعاي‌ واجب‌ نداريم‌ كه‌ به‌ قصد دعايي‌ بتونيم‌ بخونيم‌ جز صلوات‌ در تشهد. ببينيد چقدر اهميت‌ داره‌ صلوات‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌ بزرگترين‌ ذكر و پر ارزشترين‌ ذكر صلواته‌. چون‌ هم‌ توش‌ دعاست‌ كه‌ مخ‌ عبادته‌. هم‌ ولايته‌، اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. هم‌ ذكر خداست‌. اما لا اله‌ الا الله‌ تنها ذكر خداست‌. يا الله‌ ذكر خداست‌. هيچ‌ ذكري‌، لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌، ذكر خداست‌. هيچ‌ ذكري‌ نيست‌ كه‌ اين‌ سه‌ خصوصيت‌ را داشته‌ باشه‌ و معجون‌ كاملي‌ باشه‌، تمام‌ باصطلاح‌ مادي‌، تمام‌ ويتامينها را داشته‌ باشه‌. صلوات‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. صلوات‌ زياد بفرستيد. شب‌ و روز جمعه‌ خداي‌ تعالي‌ ملائكه‌اي‌ را مي‌فرسته‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ مأمورند كه‌ فقط‌ صلواتها را، مثلا شما ده‌ تا صلوات‌ فرستاديد، ده‌ تا صلوات‌ به‌ حساب‌ شما ور مي‌دارند مي‌برند آنجا توي‌ بايگاني‌ مي‌گذارند. فقط‌ مأمور صلواتند. فردا عصري‌ دم‌ غروب‌ كه‌ اين‌ ملكي‌ كه‌ موكل‌ شماست‌ جيبش‌ خالي‌ نباشه‌، اقلا يك‌ دو سه‌ هزار تايي‌ صلوات‌ فرستاده‌ باشيد، اقلا هزار تا كه‌ در روايت‌ داره‌ اقلش‌. در شب‌ و روز جمعه‌ هزار تا. هزار تا خيال‌ نكنيد خيليه‌. هزارتا!! هزار تا صلوات‌ را ساعت‌ بگذاريد همين‌ امشب‌ كه‌ بفهميد خيلي‌ كار مهمي‌ نيست‌. ما گاهي‌ كنار كوچه‌، توي‌ آفتاب‌، با رفيقت‌ كه‌ تازه‌ برخورد كردي‌ يك‌ ساعت‌ صحبت‌ ميكني‌. هزار تا صلوات‌ يك‌ ساعت‌ طول‌ نميكشه‌. با خدا مي‌خوايد صحبت‌ كنيد. خيلي‌ مهمه‌. من‌ نمي‌خوام‌ معناي‌ صلوات‌ را براتون‌ بگم‌. مي‌ترسم‌ به‌ خودتون‌ خيلي‌ بباليد. صلوات‌ مي‌دونيد چيه‌؟ يعني‌ شما واسطه‌ ميشويد كه‌ خدا رحمتش‌ را بر پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و فرزندان‌ پيغمبر نازل‌ كنه‌. شما واسطة‌ اين‌ جريان‌ مي‌خوايد بشيد. ببينيد چقدر مقامه‌، چقدر با عظمته‌ اين‌ كار. نماز كه‌ معراج‌ مؤمنه‌، انسان‌ وقتي‌ كه‌ نماز ميخونه‌، الله‌ اكبر مثل‌ برق‌ كه‌ سوار براق‌ شده‌ باشه‌ ميره‌ بالا. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. ميره‌ بالا و شيطان‌ را از خودش‌ دور ميكنه‌. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. چون‌ امشب‌ نميرسم‌ كه‌ راجع‌ به‌ نماز اصلش‌ صحبت‌ كنم‌، در يك‌ لحظه‌، در يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌، ميره‌ خدمت‌ خدا. خوب‌ معراجش‌ تمامه‌. خدا شروع‌ ميكنه‌ باهاش‌ حرف‌ زدن‌. سورة‌ حمد و قل‌ هو الله‌، يا حمد و يك‌ سورة‌ ديگه‌، اينها كلام‌ خداست‌، خدا باهاش‌ حرف‌ ميزنه‌. اين‌ تعظيم‌ ميكنه‌، سر به‌ خاك‌ مي‌گذاره‌، باز دو مرتبه‌ بلند ميشه‌ باز خدا باهاش‌ حرف‌ ميزنه‌، باز تعظيم‌ ميكنه‌، باز سر به‌ خاك‌ مي‌گذاره‌. بعد مي‌نشينه‌ حالا مي‌خواد نتيجة‌ تمام‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را اين‌ معراج‌ را انجام‌ بده‌. اول‌ ميگه‌ به‌ جائي‌ رسيدم‌ كه‌ اشهد لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. حالا فهميدم‌ كه‌ خداست‌ كه‌ تنها مؤثر در تمام‌ چيزهاست‌ و شهادت‌ بر رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ ميده‌. حالا تا اينجا خوب‌ خدا با اين‌ صحبت‌ كرده‌ اينهم‌ اظهار ارادت‌ كرده‌ به‌ خدا و فرستادة‌ خدا، چي‌ مي‌خواد؟ چي‌ مي‌خواد؟ من‌ به‌ جايي‌ رسيدم‌، آنقدر بالا رفتم‌، آنقدر به‌ تو نزديك‌ شدم‌ كه‌ اينجا محبوبها، آنهائي‌ كه‌ خيلي‌ دوستشون‌ دارم‌ مي‌خوام‌ دعاشون‌ كنم‌. معشوق‌ اصلي‌ انسان‌ بايد خدا باشه‌ اما اظهار محبت‌ را نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار بكنه‌. اينها درس‌ خداست‌. شما يكي‌ را خيلي‌ دوست‌ داريد ميگيريد دستش‌ را مي‌بوسي‌، صورتش‌ را مي‌بوسي‌. اظهار محبت‌ را نسبت‌ به‌ دست‌ او، صورت‌ او ميكني‌. روح‌ طرف‌ مثلا يك‌ فردي‌ است‌ با كمال‌، داراي‌ علم‌ و دانش‌، يك‌ مرجع‌ تقليد مثلا، شما وقتي‌ مي‌رسيد دستش‌ را مي‌بوسيد، پيشانيش‌ را مي‌بوسيد. صورتش‌ را مي‌بوسيد. اين‌ دست‌ و صورت‌ اين‌ آقا با مردم‌ ديگه‌ فرقي‌ نداره‌؟ چرا مي‌بوسيد؟ ميگي‌ اين‌ يك‌ روح‌ باعظمتي‌ داره‌. روح‌ را نميشه‌ بوسيد. خدا را نميشه‌، اين‌ وهابيهاي‌ احمق‌ نادان‌ كه‌اي‌ كاش‌ اينها را خدا حيوان‌ خلق‌ ميكرد، خدا وهابي‌ خلقشون‌ نكرده‌ ولي‌ كاش‌ اينها حيوان‌ مي‌شدند، حيوان‌ هم‌ شدند، مسخ‌ شدند. اينها خيال‌ مي‌كنند اگر انسان‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ اظهار محبت‌ به‌ متعلقات‌ خدا نداشته‌ باشه‌. خوب‌ شما وقتي‌ امام‌ رضا را دوست‌ داريد ضريح‌ را مي‌بوسيد. ضريح‌ امام‌ رضاست‌؟ نه‌. ولي‌ خوب‌ تعلق‌ به‌ حضرت‌ رضا داره‌. قبر مطهر را مي‌بوسيد. در صحن‌ را مي‌بوسيد. بعضي‌ها در، آنوقتها كه‌ دروازه‌ داشت‌ مشهد، در دروازة‌ مشهد را مي‌آمدند بخاطر حضرت‌ رضا مي‌بوسيدند. اين‌ يك‌ فلسفة‌ طبيعي‌ فطري‌ است‌. و الا خدا را كه‌ نميشه‌ بوسيد، به‌ خدا كه‌ نميشه‌ اظهار محبت‌ كرد. دست‌ خدا را ببوس‌. دست‌ خدا كيه‌؟ حضرت‌ بقية‌ الله‌. صورت‌ خدا كيه‌؟ وجه‌ الله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. ضريح‌ را انسان‌، آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌ره‌ ضريح‌ را مي‌بوسه‌ آيا بخاطر طلا و نقره‌ ميبوسه‌؟ خوب‌ طلا و نقره‌ جاهاي‌ ديگه‌ هم‌ هست‌. اينها نمي‌فهمند. واقعا يك‌ چيزهاي‌، علامت‌ مسخ‌ شدن‌ همينه‌ها. انسان‌ گاهي‌ باطنش‌ مسخ‌ ميشه‌. يعني‌ ميشه‌ حيوان‌. به‌ ظاهر انسانه‌ ولي‌ به‌ باطن‌ حيوان‌. كنار ضريح‌ پيغمبر ايستاده‌ بودم‌ داشتم‌ ضريح‌ را مي‌بوسيدم‌. گفتم‌ هذا حديد. گفتم‌ خيال‌ كردي‌ كه‌ من‌ از جايي‌ آمدم‌ كه‌ آهن‌ را نمي‌شناسند. خوب‌ هذا حديد. يعني‌ چه‌؟ گفت‌ حديد را نمي‌بوسند. اينقدر بهش‌ خنديديم‌. گفت‌ چرا مي‌خندي‌؟ گفتيم‌ ديگه‌ جواب‌ ابلهان‌ خاموشي‌ است‌. من‌ بخاطر آهن‌، آهن‌ كه‌ بيرون‌ هم‌ بود. اين‌ يك‌ مقدار آهن‌ بيرون‌ ريخته‌ بودند مي‌خواستند ساختمان‌ درست‌ كنند. از آنجا ديده‌ ميشد. گفتم‌ آنجا آهنهايش‌ خيلي‌ هم‌ خالصتره‌. اينقدر آدم‌ بيشعور، بي‌ درك‌ و بي‌ شعورتر از آنها، آنهايي‌ هستند كه‌ يا احتمال‌ بدهند اينها راست‌ ميگن‌ يا برن‌ عقب‌ سر اينها. هذا حديد. خيال‌ كرد ما از ايران‌ آمديم‌ آهن‌ شناس‌ نيستيم‌. آهن‌ هم‌ نبود اتفاقا. يك‌ نقره‌اي‌ بود. اينقدر بي‌ درك‌.

 انسان‌ كسي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، من‌ خدا ميدونه‌ اين‌ را ديدم‌. يك‌ عاشقي‌ معشوقش‌ را، روش‌ نميشد بهش‌ اظهار عشق‌ كنه‌. لباسش‌ را كنده‌ بود رفته‌ بود يك‌ جا. اين‌ اينقدر لباس‌ او را بوسيد تا بي‌ حال‌ شد. حالا اين‌ لباس‌ با لباس‌ ديگه‌ چه‌ فرق‌ داره‌؟ خوب‌ اين‌ تعلق‌ به‌ محبوبم‌ داره‌. لباس‌ او را مي‌بوسيد. مسموع‌ او را دوست‌ داره‌، هر چه‌ به‌ او تعلق‌ پيدا كنه‌ دوست‌ داره‌. خوب‌ وجه‌ خدا كيه‌؟ السلام‌ علي‌ وجه‌ الله‌. سلام‌ بر روي‌ خدا، بر وجه‌ خدا. اين‌ وجه‌ الله‌ الذي‌ اليه‌ يتوجه‌ الاولياء. كيه‌؟ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌. شما چرا ديروز اينهمه‌ اظهار محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرديد؟ اگر علي‌ هم‌ مثل‌ بعضي‌ها مخالف‌ با خدا بود و پيغمبر، بهش‌ اظهار ارادت‌ مي‌كرديد؟ علي‌ بخاطر اينكه‌ لسان‌ اللهه‌. اذن‌ اللهه‌. وجه‌ اللهه‌. يد اللهه‌. جنب‌ اللهه‌. بلكه‌ نفس‌ اللهه‌. هر كدامش‌ هم‌ يك‌ معناي‌ خاصي‌ داره‌ كه‌اي‌ كاش‌ ماها اين‌ معناها را مي‌فهميديم‌. وجه‌ الله‌. السلام‌ علي‌ وجه‌ الله‌. السلام‌ علي‌ اذن‌ الله‌. حتي‌ نفس‌ الله‌. يعني‌ اگر نستجير بالله‌ خدا قلب‌ داشته‌ باشه‌، قلب‌ خداست‌. همانطوري‌ كه‌ نفس‌ پيغمبره‌. در آية‌ شريفة‌ مباهله‌، چون‌ امشب‌ نمي‌خوام‌ روضه‌ بخونم‌. امشب‌ هم‌ شب‌ جشن‌ و سرور ماست‌. من‌ امشب‌ نمي‌خوام‌ روضه‌ بخونم‌. همه‌اش‌ را هم‌ نبايد با گريه‌ گرفت‌. با خنده‌ هم‌ ميشه‌. اونها اصرار ندارند كه‌ ما هميشه‌ گريه‌ كنيم‌. يكي‌ از چيزهاي‌ اشتباهي‌ كه‌ شده‌ اينه‌ كه‌ ما بايد همه‌اش‌ بگرييم‌. من‌ خدا ميدونه‌ فاصلة‌ بين‌ اينكه‌… نه‌. خدا ميدونه‌ يك‌ مجلسي‌ چيزي‌ بر معلوماتم‌ افزوده‌ شد، آن‌ مجلس‌ باحاله‌. حال‌ يعني‌ رشد، كمالات‌، رفتن‌ به‌ سوي‌ آنچه‌ كه‌ انسان‌ نميدانه‌. يخرجونهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. از ظلمات‌، همينكه‌ شما بدونيد معناي‌ وجه‌ الله‌ يعني‌ چي‌، همين‌ فرقي‌ كه‌ بين‌ شما و وهابي‌ها هستش‌. آنها از توي‌ نور آمدند توي‌ ظلمت‌ و شما از توي‌ ظلمت‌ رفتيد توي‌ نور. يخرجونهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. از ظلمات‌ به‌ نور مي‌آره‌. نور يعني‌ علم‌. العلم‌ نور. و الا خوب‌ شما گريه‌ كرديد و قلبت‌ هم‌ گرفتي‌ و عيديت‌ هم‌ گرفتي‌ و همة‌ اينها، خوب‌ نهايت‌ اكثر عيدي‌ هايي‌ هم‌ كه‌ ما مي‌خوايم‌ ماديه‌، قرضمون‌ ادا بشه‌، نمي‌دونم‌ خونه‌ درست‌ بشه‌، زن‌ خوبي‌ براي‌ مجرها گير بياد. از اين‌ حرفها. ولي‌ آني‌ كه‌ معنويت‌ داره‌ ايني‌ است‌ كه‌ انسان‌ از ظلمت‌. يك‌ نقطة‌ تاريك‌ در قلبت‌ باشه‌. ندوني‌ معناي‌ وجه‌ الله‌ يعني‌ چه‌؟ معني‌ يد الله‌ يعني‌ چه‌؟ چطور ميشه‌ كه‌ من‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشم‌ ولي‌ اظهار محبتم‌ را به‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ بكنم‌. اين‌ را فهميديم‌. همانطوري‌ كه‌ وهابي‌ها نمي‌فهمند. شما از ظلمت‌ آمديد توي‌ نور. اينجور مجالس‌ را بايد انسان‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌. شب‌ قدر از امام‌ سؤال‌ شد كه‌ شايد هم‌ امام‌ نباشه‌. الان‌ يادم‌ نيست‌، كه‌ بهترين‌ اعمال‌ شب‌ قدر چيه‌؟ گفتند كه‌ از ظلمت‌ جهل‌ بيائي‌ توي‌ نور علم‌. تحصيل‌ علم‌ بكني‌. جواني‌ پاي‌ منبر پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. حضرت‌ خيلي‌ بهش‌ دقيق‌ شدند، نگاش‌ مي‌كردند. معلومه‌ اين‌ نگاه‌ جور ديگه‌ است‌. عرض‌ كردند آقا چرا اينجوري‌ به‌ من‌ نگاه‌ مي‌كني‌؟ فرمودند كه‌ تو هفت‌ روز بيشتر زنده‌ نيستي‌. كارهاي‌ مهمي‌ بكن‌. عرض‌ كرد چيكار بكنم‌؟ شما بگيد. حضرت‌ فرمودند كه‌ تحصيل‌ علم‌ كن‌. علم‌ هم‌ علم‌ رياضي‌ و فيزيك‌ و اينها هم‌ كه‌ به‌ درد اين‌ هفت‌ روز نميخوره‌. نه‌ ليسانسي‌ به‌ انسان‌ مي‌دهند، نه‌ دكترايي‌، نه‌ مدركي‌. بميره‌ هم‌ مي‌خواد چيكارش‌ بكنه‌. تحصيل‌ علم‌ اينه‌ كه‌، اصلا اين‌ را بدانيد علم‌ در زبان‌ پيغمبر و اهل‌ بيت‌ به‌ علم‌ معارف‌ و احكام‌ و تزكية‌ نفس‌ گفته‌ شده‌. بقيه‌ را زياد علم‌ بهش‌ نگفته‌اند. اگر هم‌ گفته‌اند بحمل‌ شايع‌ بقول‌ علما گفته‌اند. نه‌ بحمل‌ واقعي‌. بحمل‌ شايع‌ يعني‌ نمي‌دونم‌ چه‌ جوري‌ اين‌ اصطلاح‌ علمي‌ را براتون‌ بگم‌؟ متعارف‌ به‌ هر چيزي‌ مي‌گند علم‌، به‌ هر علمي‌ ميگن‌ علم‌، به‌ هر دانستني‌ ميگن‌ علم‌. متعارفي‌. طبق‌ روز، رسم‌. و الا به‌ حقيقت‌، حقيقت‌ علم‌ آن‌ علمي‌ است‌ كه‌ شما را از ظلمت‌ به‌ نور بكشونه‌ و در اين‌ دنيا و در عالم‌ برزخ‌ و در قيامت‌ به‌ دردتون‌ بخوره‌. ايني‌ كه‌ من‌ گاهي‌ ميگم‌ ما معتقد به‌ قيامت‌ و عالم‌ برزخ‌ و اينها نيستيم‌، همة‌ همتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ همين‌ دنيامون‌ را درست‌ كنيم‌. دبستان‌ ميري‌ براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ انسان‌ توي‌ دنيا باسواد باشه‌. دبيرستان‌؟ خوب‌ براي‌ اينكه‌ انسان‌ توي‌ دنيا بايد ديپلم‌ داشته‌ باشه‌. نمي‌دونم‌ درس‌ دانشگاه‌ براي‌ چي‌ مي‌خوني‌؟ خوب‌ انسان‌ بايد دكتري‌، مهندسي‌ توي‌ اين‌ دنيا، هيچ‌ نميگيد توي‌ آخرت‌. چون‌ اصلا آخرت‌ براي‌ ماها مطرح‌ نيست‌. نه‌ جدا. همين‌ امروز يك‌ جواني‌ از باختران‌، كرمانشاه‌ جديد و باختران‌ قديم‌ و كرمانشاه‌ اسبق‌، چون‌ اينها اسمهاشون‌ تغيير كرده‌. از آنجا به‌ من‌ تلفن‌ ميزد كه‌ من‌ مي‌خوام‌ بيام‌ درس‌ روحانيت‌ بخونم‌، پدر و مادرم‌ نمي‌گذارند. گفتم‌ مگر پدر و مادرت‌ مسلمان‌ نيستند؟ گفت‌ چرا آقا مسلمانند. گفتم‌ پس‌ چطور نمي‌گذارند؟ مسلمان‌ كه‌ با سرباز امام‌ زمان‌ مخالف‌ نيست‌. مسلمان‌ كه‌ با درس‌ قرآن‌ مخالف‌ نيست‌. هي‌ اصرار كرد. گفتم‌ نه‌ معلوم‌ نيست‌ مسلمان‌ باشند. تو يك‌ تحقيقي‌ بكن‌. پسره‌ را نزديك‌ بود توي‌ شك‌ بيندازيم‌ در مسلمان‌ بودن‌ پدر مادرش‌.

 من‌ اين‌ جمله‌ را از مرحوم‌ آية‌الله‌ خوانساري‌ دارم‌. يك‌ جواني‌ آمده‌ بود از كاشان‌، حالا از علما شده‌ همان‌ جوان‌، خدمت‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ خوانساري‌. گفت‌ من‌ مي‌خوام‌ بيام‌ درس‌ بخونم‌ توي‌ حوزه‌، پدر مادرم‌ نمي‌گذارند. گفت‌ مگر پدر مادرت‌ مسلمان‌ نيستند. گفت‌ چرا آقا. گفت‌ نه‌. كسي‌ كه‌ ميگه‌ برو نوكر مردم‌ بشو و نوكر امام‌ زمان‌ نشو، اين‌ معلوم‌ نيست‌ مسلمان‌ باشه‌. ولو اينكه‌ نخست‌ وزير بشه‌. نخست‌ وزير حالا نيست‌، رئيس‌ جمهور بشه‌. نوكر مردمه‌. شما الان‌، يعني‌ اگر نوكر نباشه‌ به‌ درد اين‌ كار نميخوره‌. ما احترامشون‌ مي‌كنيم‌ مي‌گيم‌ جناب‌ آقاي‌ رئيس‌ جمهور. ولي‌ در واقع‌ يعني‌ نوكر، خدمتگزار انتخاب‌ مي‌كنيم‌. اما يك‌ عالم‌، يك‌ روحاني‌، اين‌ نوكر امام‌ زمانه‌. به‌ مردم‌ كاري‌ نداره‌. اگر آقا وليعصر فرمودند كه‌ برو خدمت‌ به‌ مردم‌ بكن‌، ميكنه‌. فرمودند رئيس‌ جمهور بشو ميشه‌. فرمودند ولي‌ فقيه‌ بشو، ميشه‌. فرمودند برو كفشهاي‌ مردم‌ را جفت‌ كن‌ ميگه‌ چشم‌. نوكر آقاست‌ نه‌ نوكر مردم‌. حالا كيه‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را بفهمه‌؟ هيچكس‌. بچه‌ام‌ بره‌ تحصيلات‌ عاليه‌ بكنه‌ آنجا بهتر به‌ درد مردم‌ ميخوره‌. خيلي‌ خوب‌. چيكارت‌ كنيم‌. نمي‌فهمي‌ ديگه‌ نمي‌فهمي‌. بعد هم‌ وقتي‌ جوان‌ يك‌ قدري‌ بزرگ‌ شد، ريشش‌ را مي‌تراشه‌، يك‌ كراوات‌ هم‌ ميزنه‌ بعد پدر پيرش‌ هم‌ بعنوان‌ نوكر توي‌ خانه‌اش‌ انتخاب‌ ميكنه‌، خوب‌ ما كه‌ مي‌خوايم‌ بريم‌ يك‌ نوكر بگيريم‌، حالا كه‌ آقاي‌ دكتر شده‌، خوب‌ اين‌ پدرمون‌ با زنمون‌ محرمه‌، همين‌ باشه‌. اين‌ اگر خيلي‌ پسري‌ باشه‌ كه‌ پدرش‌ را جمع‌ آوري‌ كنه‌. حالا من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ دكتر و مهندس‌. ولي‌ ما كجا به‌ ياد آخرتمون‌ هستيم‌. چقدر؟ اقلا تو تحريك‌ نمي‌كني‌ براي‌ موفقيت‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ فرزندت‌ را، مانعش‌ نشو. حالا خدا نور معنويت‌ را در دلش‌ تابيده‌، محبت‌ امام‌ زمان‌ را در دلش‌ تابيده‌، فكرش‌ به‌ اينجا رسيده‌ كه‌ نوكر امام‌ زمان‌ بشه‌ بهتر از اينه‌ كه‌ نوكر هر كس‌ و ناكسي‌ بشه‌، تو ديگه‌ جلوش‌ را نگير. روسياه‌ نشو در مقابل‌ امام‌ زمان‌.

 خوب‌ امشب‌ و اينها خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ را كه‌ روحانيت‌ را از نظر مردم‌ پست‌ معرفي‌ كردند و الان‌ هم‌ مشغولند. الان‌ هم‌ مشغولند. بيشترش‌ از زمان‌ آن‌ پدر و پسر ملعون‌ انجام‌ شد و حالا هم‌ دشمناني‌ كه‌ مثل‌ آب‌ زير كاه‌ هستند، دارند اين‌ فعاليت‌ را مي‌كنند. بهرحال‌ شبهاي‌ عزيزي‌ است‌. ولايت‌. ولايت‌ را انشاء الله‌ ديروز پذيرفتيد. دست‌ به‌ دست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داديد و شماها الحمد لله‌ از عالم‌ زر اين‌ ولايت‌ را آورديد. خداي‌ تعالي‌ شيعيان‌ را شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا. يعني‌ گلشون‌ را، معلومه‌ شيعه‌ بودند، روحشون‌ شيعه‌ بوده‌ در قبل‌، آن‌ گلشون‌ را كه‌ مي‌خواستند بسازند، آن‌ بدنشون‌ را از فاضل‌ طينت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خلق‌ كردن‌ يفرحون‌ لفرحنا و يحزنون‌ لحزننا. هر وقت‌ ما خوشحاليم‌ خوشحالند. ديروز بعضي‌ از آنهايي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ تزكية‌ باطن‌ كرده‌ بودند مي‌ديدم‌ كه‌ اصلا نمي‌تونند روز پاي‌ خودشون‌ بايستند. بس‌ كه‌ خوشحال‌ بودند. روز عاشورا هم‌ نمي‌تونند از كثرت‌ حزن‌ روي‌ پاي‌ خودشون‌ بايستند. اينها علامت‌ تشيعه‌. روز نيمة‌ شعبان‌ بقدري‌ سرحال‌ و بحال‌ و با توجهند كه‌ حساب‌ نداره‌. اينها علامت‌ تشيعه‌. علامت‌ پاكي‌ طينته‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ همة‌ ما را از شيعيان‌ خوب‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. من‌ چند دقيقه‌اي‌ از آقاي‌ فاني‌ تقاضا مي‌كنم‌ يك‌ مدحي‌ دربارة‌ مولا امير المؤمنين‌ بخوانند و ضمنا هم‌ شيريني‌ بيارند. ايشان‌ هم‌ اجازه‌ بدهند شيريني‌ را تقسيم‌ بكنند و بعد انشاء الله‌ مي‌ايستيم‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را، چون‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ ديگه‌ ما هر هفته‌ اينجا مي‌خونيم‌. يك‌ كسي‌ شايد اينطوري‌ گفته‌ باشه‌ كه‌ ارواحي‌ هستند مي‌آيند اينجا در اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ با شما شركت‌ بكنند. روايت‌ هم‌ داره‌ و آنها را دست‌ خالي‌ برشون‌ نگردانيم‌. سه‌ تا صلوات‌ بلند بفرستيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. براي‌ سلامتي‌ آقا امام‌ زمان‌ صلواتي‌ مرحمت‌ بفرمائيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا رحمان‌ يا رحيم‌. اللهم‌ كل‌ وليك‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌. صلواتك‌ عليه‌ و علي‌ آبائه‌ في‌ هذه‌ الساعه‌ و في‌ كل‌ ساعه‌. وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا. حتي‌ تسكنه‌ ارضك‌ طوعا و تمتعه‌ فيها طويلا.

 از امر خدا و احمد نيك‌ سرشت‌، از امر خدا و احمد نيك‌ سرشت‌ بر سر در باغ‌ خلد جبريل‌ نوشت‌ بر خصم‌ علي‌ ورود اكيدا ممنوع‌، بر خصم‌ علي‌ ورود اكيدا ممنوع‌. چون‌ ويژة‌ شيعة‌ علي‌ هست‌ بهشت‌. اي‌ سر خفي‌، نور جلي‌، ادركني‌. اي‌ دست‌ خداي‌ ازلي‌ ادركني‌. تو دست‌ خدايي‌ و من‌ افتاده‌ زپاي‌. يا حضرت‌ مرتضي‌ علي‌ ادركني‌. يا حضرت‌ مرتضي‌ علي‌ ادركني‌. اي‌ نفس‌ نبي‌، شخص‌ ولي‌، ادركني‌. سر صمد لم‌ يزلي‌ ادركني‌. مولاي‌ فقيران‌، شه‌ مردان‌ الغوث‌، يا پير دخيل‌ يا علي‌ ادركني‌. اگر هزار بشير آمد و نذير آمد، محمد است‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ بي‌ مثل‌ و نظير آمد. به‌ دور باد شه‌ عادلي‌ كه‌ پيش‌ درش‌ قصور آية‌ قيصري‌ قصير آمد. ز آسمان‌ رسالت‌ فتاد ختم‌ رسل‌، كه‌ چرخ‌ منزلت‌ از طلعتش‌ منير آمد. علي‌ ولي‌ خدا، علي‌ ولي‌ خدا صاحب‌ ولايت‌ بود. علي‌ ولي‌ خدا صاحب‌ ولايت‌ بود. كه‌ نصرت‌ حق‌ به‌ او ناصر و نصير آمد. به‌ پاس‌ خدمت‌ پيمان‌، شه‌ ولايت‌ شد. كه‌ مست‌ جام‌ ولا از خم‌ غدير آمد. صلوات‌. اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌

 الا يا مؤمنين‌ طي‌ شد غم‌ و عيد غدير آمد. كنون‌ هنگام‌ عيش‌ و عشرت‌ برنا و پير آمد. چو بگذشت‌ از مه‌ ذي‌ الحجه‌ يك‌ ده‌ روز، جبرائيل‌ به‌ راه‌ مكه‌ نزد مصطفي‌ از حق‌ بشير آمد. بگفتا البشاره‌، البشاره‌ يا نبي‌ الله‌. چنين‌ روزي‌ تو را در دار دنيا بي‌ نظير آمد. به‌ امر حق‌ علي‌ را كن‌ وصي‌ خويشتن‌ امروز. كه‌ در عهد الست‌ او بر تو چون‌ شاهي‌، امير آمد. بنا شد از جهاز اشتران‌ آن‌ دم‌ يكي‌ منبر. فراز او محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) آن‌ شهنشاه‌ سرير آمد. ندا كرد ايها الناس‌ اين‌ زمان‌ بر گرد هم‌ آئيد. كه‌ اكنون‌ امر معظم‌ از خداوند كريم‌ آمد. الا يا ايها الناس‌ اين‌ زمان‌ اعلام‌ مي‌دارم‌. علي‌ ابن‌ عم‌ من‌ بر شما مردم‌ امير آمد. 

۲۳ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ملكوت‌ عالم‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌… اخلاق‌ ۴۸

 ملكوت‌ عالم‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌… اخلاق‌ 48

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. و بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء.

 بحث‌ ما در هفته‌هاي‌ گذشته‌ در بعد ملكوتي‌ عالم‌ هستي‌ بود كه‌ تفاوتهايي‌ با عالم‌ ملك‌ و اين‌ ظواهر دارد كه‌ مقداري‌ از آنها را بحث‌ كرديم‌. خيلي‌ كار داره‌ كه‌ ما به‌ آنجا برسيم‌ كه‌ بفهميم‌ و درك‌ بكنيم‌ كه‌ عالم‌ ملكوت‌ چيست‌. تا در اين‌ دنيا هستيم‌ صددرصد به‌ اين‌ مطلب‌ نخواهيم‌ رسيد. ولي‌ بايد كوشش‌ بكنيم‌ بالاخره‌ خودمون‌ را آمادة‌ شناختن‌ ملكوت‌ عالم‌ در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ بنمائيم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ انسان‌ اطلاعي‌ از حقايق‌ نداشت‌ و بالاخره‌ خواهد مرد، يك‌ مرتبه‌ در يك‌ تيرگي‌ عجيبي‌، در يك‌ سرگرداني‌ عجيبي‌، در يك‌ وضع‌ فوق‌ العاده‌اي‌ قرار ميگيرد كه‌ نميتواند خودش‌ را كنترل‌ كنه‌. از باب‌ مثال‌ يك‌ شخصي‌ كه‌ نمي‌داند كه‌ مثلا يك‌ محل‌ پر از نعمت‌ و پر از درخت‌ و باغ‌ باصفائي‌، اين‌ چگونه‌ است‌؟ از يك‌ بيابان‌ كويري‌ زندگي‌ ميكرده‌ يكدفعه‌ او را چشمش‌ را ببندند وارد يك‌ باغ‌ با صفاي‌ پر از درخت‌ پر از ميوة‌ پر از تمام‌ نعمتهايش‌ بكنند. اين‌ شخص‌ يك‌ سرگرداني‌ اول‌ پيدا ميكنه‌. درسته‌ به‌ جاي‌ خوبي‌ منتقلش‌ كردند. اما طبعش‌ عادت‌ به‌ اين‌ وضع‌ پيدا نكرده‌. طبعش‌ آشنايي‌ نداره‌. ملاي‌ رومي‌ در مثنوي‌ يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ ميكند. ميگه‌ كه‌ يك‌ نفر كناسي‌ را كه‌ دائما كارش‌ كناسي‌ بود، اين‌ آمد توي‌ بازار عطرفروشها. بوي‌ عطر كه‌ به‌ دماغش‌ خورد افتاد بيهوش‌ شد. آمدند اين‌ را به‌ هوشش‌ بياورند ديدند نه‌ به‌ هوش‌ نمي‌آيد. يك‌ طبيبي‌، يك‌ طبيب‌ حاذقي‌، يك‌ فرد حكيمي‌، اين‌ گفت‌ الان‌ من‌ او را به‌ هوش‌ مي‌آورم‌. يك‌ مقدار نجاست‌ آورد دم‌ دماغش‌ گرفت‌ اين‌ بحال‌ آمد. اين‌ طبع‌ ثانوي‌ پيدا كرده‌. بعضي‌ افراد هستند طبع‌ ثانوي‌ پيدا كردند. عادت‌ به‌ اين‌ دنيا. ماها اكثرا همينطوريم‌. من‌ از اين‌ خاك‌ نيم‌ زآب‌ و هواي‌ دگرم‌. ما از اين‌ دنيا نيستيم‌. روح‌ ما مال‌ اين‌ دنيا نيست‌. ارواح‌ همة‌ مردم‌، اين‌ روحي‌ كه‌ هر چه‌ علم‌ و دانش‌ كسب‌ بكنه‌، باز جا داره‌. ببينيد چقدر روح‌ شما قويه‌! شما اگر هزار سال‌ عمر كنيد مثل‌ حضرت‌ نوح‌، هر روز هم‌ يك‌ كلمه‌ ياد بگيريد. باز روحتون‌ ظرفيت‌ داره‌ كه‌ چيزي‌ ياد بگيريد. هر چي‌ بيشتر ياد بگيريد باز ظرفيت‌ داره‌. هر چي‌ فعالتر بكنيد روحتون‌ را، فكرتون‌ را، مي‌بينيد جايش‌ بيشتر باز ميشه‌. شرح‌ صدر انسان‌ پيدا ميكنه‌. علما و دانشمنداني‌ بودند، هستند كه‌ هر روزي‌ يك‌ مقدار زيادي‌ از علوم‌ و حقايق‌ را كشف‌ مي‌كردند و استنباط‌ مي‌كردند و ياد مي‌گرفتند. در عين‌ حال‌ باز هم‌ ظرفيت‌ وجوديشون‌ مي‌بينيد كه‌ ادامه‌ داره‌، باز جا داره‌.

 روح‌ انسان‌ بالاخره‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار جدا نشده‌. ما اين‌ را معتقد نيستيم‌. ولي‌ نمونة‌ خداست‌. يعني‌ مي‌تونه‌ يك‌ وقتي‌ همة‌ صفات‌ و اسماء پروردگار را در خودش‌ جا بده‌. همة‌ علوم‌، روح‌ انسان‌ آنقدر وسيعه‌، آنقدر استعداد داره‌، آنقدر ظرفيت‌ داره‌ كه‌ تمام‌ اسماء و صفات‌ الهي‌ را ميتونه‌ در خودش‌ بگنجانه‌. تنها روح‌ انسان‌ بود كه‌ وقتي‌ در بدن‌ انسان‌ وارد شد، خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ ثم‌ انشأناه‌ خلقا آخر. آنجا ميگه‌ فتبارك‌ الله‌ احسن‌ الخالقين‌. قبل‌ از اينكه‌ بدن‌ را خلق‌ بكنه‌، اين‌ بدن‌ چيزي‌ نيست‌. شايد بدن‌ انسان‌ از نظر فيزيكي‌ از بدن‌ حيوانات‌ هم‌ ضعيفتره‌. در خيلي‌ از قواي‌ بدني‌ انسان‌ از حيوانات‌ هم‌ ضعيفتره‌. انسان‌ ارزشش‌ به‌ همان‌ روحشه‌. آنقدر اين‌ روح‌ با عظمته‌ كه‌ شما در اين‌ دنيا هزار سال‌ مثل‌ حضرت‌ نوح‌ عمر كنيد، همه‌ روزه‌ چيز ياد بگيريد؛ ظرفيت‌ داره‌. در عالم‌ برزخ‌ يك‌ ميليون‌ سال‌، دو ميليون‌ سال‌، انسان‌ متوقف‌ ميشه‌ آنجا هم‌ چيز ياد ميگيره‌ باز جا داره‌. در بهشت‌، باز هم‌ متوقف‌ نميشه‌. متوقف‌ شد انسان‌ روحش‌، مرده‌ است‌. در بهشت‌ هم‌ اينهمه‌ تا ابد مي‌خواد بمونه‌، باز در هر روز چيزي‌ ياد بگيره‌، بر معلوماتش‌ اضافه‌ بشه‌، باز هم‌ جا داره‌. يك‌ همچين‌ موجود عجيبي‌، عجيبي‌ است‌. خدا از اين‌ جهت‌ مي‌فرمايد اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ در روي‌ زمين‌ مي‌خواهم‌ خليفة‌ خودم‌ را قرار بدم‌. بعضي‌ خيال‌ كردند حضرت‌ آدم‌ را ميخواسته‌. حالا فرقي‌ نميكنه‌ بهرحال‌ حضرت‌ آدم‌ هم‌ يك‌ انسان‌ بوده‌. ولي‌ از خود آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ فقط‌ منظور حضرت‌ آدم‌ نبوده‌. فرد فرد افراد بشر منظور بوده‌. كه‌ بحثش‌ را قبلا براتون‌ كردم‌.

 خوب‌. يك‌ چنين‌ روحي‌ آلوده‌ شده‌ در اين‌ دنيا به‌ همين‌ محدودة‌ دنيا. به‌ ديدنيهايش‌، به‌ شنيدنيهايش‌، به‌ لمس‌كردنيهايش‌. همه‌ چيز را در همين‌ محدوده‌ فكر ميكنه‌. حتي‌ شما اگر امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ مي‌خواهيد ببينيد، بايد با اين‌ چشمتون‌ ببينيد و با اين‌ گوشتون‌ صدايش‌ را بشنويد و با همين‌ دستتون‌ هم‌ لمسش‌ كنيد. و الاّ امام‌ زمان‌ را نديديد. آن‌ روز در آن‌ جلسه‌ براي‌ يك‌ عده‌ مثال‌ زدم‌ و بد مثالي‌ نبود. خودم‌ بعد ديدم‌ كه‌ مثال‌ خوبيست‌. ايني‌ هم‌ كه‌ گاهي‌ مثلا فلان‌ شخص‌ وارد حرم‌ ميشه‌ حضرت‌ رضا را مي‌بينه‌ روي‌ ضريح‌ نشسته‌ است‌ يا شماها ملائكه‌ را به‌ صورت‌ انواري‌ مي‌بينيد، يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ارواح‌ را بصورت‌ زمان‌ زنده‌ بودنشون‌ مي‌بينيد، اين‌ را خداي‌ تعالي‌ اينطوري‌ بهتون‌ نشون‌ ميده‌ يا در قرآن‌ آمده‌ كه‌ ملائكه‌ بصورت‌ انسان‌ شدند، فتمثل‌ لها بشرا صبيا؛ اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ ما توي‌ اين‌ دنيا هستيم‌. يك‌ مثال‌ خوبي‌ مي‌زدم‌. در تلويزيون‌ ميگفت‌ پ‌، پ‌ را مي‌خواست‌، صداش‌ چه‌ جور. مثل‌ پرتقال‌. پرتقال‌ را، اين‌ براي‌ كي‌ اينجور درس‌ مي‌دهند؟ براي‌ كساني‌ كه‌ در ابتداي‌ كارند. پرتقال‌. بچه‌ بايد پرتقال‌ را بهش‌ نشون‌ داد. آن‌ پ‌ را از پرتقال‌ بايد بشناسه‌. و الاّ پ‌ را نمي‌فهمه‌. ماها هم‌ مي‌خواهند واردمون‌ بكنند به‌ عالم‌ ملكوت‌ مي‌بينند اينطوري‌ بگند ماها نمي‌فهميم‌. هيچ‌ نمي‌فهميم‌. ماها نمي‌فهميم‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ يا حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ روحيست‌ كه‌ روح‌ اين‌ دو بزرگوار يا ساير ائمه‌، احاطة‌ بر ماسوي‌ الله‌ داره‌ و همه‌ چيز تحت‌ قدرت‌ آنهاست‌. اين‌ را ما چطور مي‌توانيم‌ بفهميم‌. واردشون‌ مي‌كنند توي‌ قالب‌ بشري‌. نشونت‌ مي‌دهند. اين‌ را مي‌شناسي‌؟ بعله‌. خوب‌ حالا ايشان‌ تمام‌ ماسوي‌ الله‌ زير نظرشه‌. ديگه‌ شما هم‌ تعبدا گوش‌ ميديد. نمي‌تونيد از اين‌ راه‌ همينجور مستقيم‌ بريد توي‌ عالم‌ ملكوت‌. حتي‌ يك‌ عده‌ بدبخت‌ خدا را هم‌، وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ بشناسند خيال‌ مي‌كنند حتما بايد در قالب‌ بشري‌ باشه‌ و خدا را مجسم‌ تصور مي‌كنند. كتاب‌ فتح‌ المجيد شايد همينجا يك‌ كتابيست‌، من‌ دارم‌، اين‌ را در دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌ تدريس‌ مي‌كردند. من‌ آنجا خريدم‌. آنجا تصريح‌ كرده‌ كه‌ خدا چشم‌ داره‌، گوش‌ داره‌. نه‌ چشم‌ و گوش‌ معنوي‌ها! بصورت‌ انسانه‌. روي‌ عرش‌ نشسته‌ ولي‌ يك‌ خورده‌ خدا چاقتر از كرسيه‌ كه‌ رويش‌ نشسته‌. و حتي‌ رواياتي‌ را نقل‌ ميكنند كه‌ خلق‌ الله‌ آدمه‌ علي‌ صورته‌. خدا آدم‌ را به‌ شكل‌ خودش‌ خلق‌ كرد. ببينيد چقدر بايد انسان‌ پست‌ باشه‌ و متحجر باشه‌ كه‌ مثل‌ آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ ميگن‌ پ‌ را بخون‌، پرتقال‌ همه‌اش‌ توي‌ ذهنش‌ بياد. س‌ را بگند سيب‌ توي‌ ذهنش‌ بياد. همه‌اش‌ به‌ فكر خوردنيهايش‌ باشه‌. همه‌اش‌ به‌ فكر تجسم‌ آن‌ موجودات‌ باشه‌. اين‌ را براي‌ بچه‌ها ميگن‌. اصلا چرا بايد پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار كه‌ خلقكم‌ الله‌ انوارا و جعل‌ لكم‌ في‌ العرش‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. چرا بصورت‌ بشر اينها را در اين‌ قالبهاي‌ كوچك‌، آن‌ روح‌ با آن‌ عظمت‌ را وارد كرد، براي‌ اينكه‌ با ما انس‌ بگيرند، فاصلة‌ بين‌ ما و ائمة‌ اطهار بيشتر از فاصلة‌ مورچه‌اي‌ است‌ با حضرت‌ سليمان‌. حضرت‌ سليمان‌ را اگر بصورت‌ مورچه‌ درآورند، توي‌ لونة‌ مورچه‌ها بكنند براي‌ هدايت‌. با همان‌ روح‌ سليماني‌. اينها اينجوري‌ فاصله‌اشون‌ بيشتره‌ با ما، بصورت‌ انسان‌ كه‌ درشون‌ آوردند، اين‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌، اهل‌ معرفت‌ مي‌دونند كه‌ آن‌ روح‌ با عظمت‌ كه‌ در اذن‌ دخول‌ ائمة‌ اطهار هست‌. الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌. يا لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انكم‌ عبادك‌ و خلقك‌. فرقي‌ بين‌ تو اي‌ خدا و بين‌ ائمة‌ اطهار نيست‌ جز اينكه‌ اينها مخلوق‌ تو هستند و بندة‌ تو هستند. ببينيد در صفات‌ فعل‌ با خدا فرقي‌ ندارند. در صفات‌ ذاته‌، خدا ازليست‌، اينها مخلوقند. خدا معبوده‌، اينها عابدند. اما خدا رحمانه‌ اينها هم‌ رحمانند. چرا در اين‌ لباس‌ و قالب‌ كوچك‌، حتي‌ دربارة‌ بشر داره‌ها، از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ روح‌ انسان‌ كه‌ در آن‌ عالم‌ آنهمه‌ عظمت‌ داشت‌ اينطوري‌ كه‌ شما ميگيد، چرا از دو مجراي‌ بول‌ خدا خارجش‌ كرده‌ آنهم‌ توي‌ اين‌ بدبختي‌ بايد زندگي‌ كنه‌؟ خيلي‌ انسان‌ از نظر بدني‌ بدبخته‌. مريض‌ زياد ميشه‌، ضعيفترين‌ اطفال‌ حيواناته‌. هيچ‌ حيواني‌ به‌ اندازة‌ بچة‌ انسان‌، بچة‌ هيچ‌ حيواني‌ مثل‌ بچة‌ انسان‌ ضعيف‌ نيست‌. مردنش‌ هم‌ بدتر از همة‌ حيواناته‌. عجبت‌ لمن‌ كان‌ اوله‌ نطفه‌ و آخره‌ جيفه‌ و بين‌ ذلك‌ حامل‌ ازره‌. يعني‌ از نظر بدني‌ ما اينيم‌. انا خلقنا الانسان‌ من‌ نطفة‌ امشاج‌ مبتليه‌ و جعلناه‌ سميعا بصيرا. اين‌ سميعا بصيرا يعني‌ روحي‌ كه‌ سميع‌ بود، بصير بود در او وارد كرده‌اند. روي‌ اين‌ اصل‌ ما نميتونيم‌ درك‌ بكنيم‌ آن‌ حقايق‌ را. چون‌ آمديم‌ توي‌ اين‌ بدن‌. اگر، امام‌ فرمود كه‌ اگر اينها در عرش‌ مي‌بودند، خدا اينجور باصطلاح‌ من‌، لجن‌مالشون‌ نميكرد، بيچاره‌اشون‌ نميكرد، ضعيفشون‌ نميكرد، توي‌ اين‌ قفس‌ تن‌ قرارشون‌ نميداد، اينها البته‌ كلمات‌ امام‌ نيست‌، خلاصه‌ ميشه‌ از كلام‌ امام‌ اينها را استفاده‌ كرد. اگر اينطور انسان‌ را توي‌ اين‌ بدن‌ ضعيف‌ و از اين‌ دو مجراي‌ بول‌ خدا خارجش‌ نميكرد، اينها ادعاي‌ خدائي‌ مي‌كردند در آنجا. ميگفتند خوب‌ فرق‌ بين‌ ماو خدا چيه‌؟ از اينكه‌ خلق‌ هم‌ شدند هم‌ كه‌ يادشون‌ نبود. چون‌ ما الان‌ تازه‌ حرفه‌ كه‌ ما خلق‌ شديم‌ يا بوديم‌؟ الان‌ توي‌ فلاسفة‌ مادي‌ و الهي‌ اين‌ بحث‌ هست‌ كه‌ آيا موجودات‌ قديمند يا حادث‌؟ يعني‌ من‌ و شما، نه‌ اينكه‌ اين‌ قيافة‌ من‌ و شما، اينكه‌ معلومه‌، اين‌ ماهيته‌. اصل‌ ما، آيا هميشه‌ بوده‌ يا خدا خلقش‌ كرده‌؟ ما الانش‌ تازه‌ توي‌ همين‌ به‌ بدنم‌ هم‌ ادعاي‌ خدائي‌ زياد كردند. بايزيد بسطامي‌ ميگه‌ اليك‌ في‌ جبتي‌ سوي‌ الله‌. يا منصور حلاج‌ ميگه‌ انا الحق‌. آن‌ يكي‌ هم‌ ميگه‌ كه‌ از يك‌ درختي‌ روا باشد انا الحق‌ از درختي‌، چرا نبود روا از نيكبختي‌. درخت‌ بگه‌ اني‌ انأ الله‌. اينقدر بيشعورند بعضي‌ها. كه‌ درخت‌ بگه‌ اني‌ انا الله‌ ولي‌ يك‌ انسان‌ خوشبخت‌ و نيكبختي‌ نگه‌ اني‌ انا الله‌. درخت‌ هيچوقت‌ نگفت‌ اني‌ انا الله‌. من‌ جانب‌ الطور الايمن‌، اين‌ اندازه‌ درك‌ نداره‌، اقلا قرآن‌، همين‌ ظاهر قرآن‌ را كه‌ خدا نداش‌ كرد از طرف‌، از طرف‌ درخت‌. از طرف‌ شجرة‌ در طور ايمن‌. نه‌ اينكه‌ درخت‌ خودش‌ گفت‌ اني‌ انا الله‌.

 بهرحال‌ در عين‌ حال‌ مي‌بينيد كه‌ با همة‌ اين‌ گرفتاريها ادعاي‌ خدائي‌ كردند و ادعاي‌ خدائي‌ مي‌كنند. مغرور ميشن‌. ميگن‌ كه‌ همه‌ چيز خداست‌ حتي‌. حالا به‌ اون‌ بحثها كار نداريم‌. ما بايد به‌ اين‌ نكته‌ متوجه‌ باشيم‌ كه‌ عظمت‌ روحمون‌ آنقدر زياده‌، آنقدر زياده‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ و اسماء الهي‌ در اين‌ روح‌ بايد گنجايش‌ پيدا بكنه‌، ظرف‌ اسماء و صفات‌ الهي‌ باشه‌. يعني‌ همون‌ چرا كه‌ خداي‌ تعالي‌ از صفات‌ و اسماء داره‌ انسانها هم‌ داشته‌ باشند. حالا شرحش‌ مفصله‌. و تا جائي‌ پيش‌ بره‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ بشه‌. خليفة‌ الله‌ بايد باشه‌. آنوقت‌ اينها را بايد يك‌ قدم‌ انسان‌ برداره‌ كه‌ همينهايي‌ كه‌ من‌ امشب‌، اين‌ دو سه‌ شب‌ گذشته‌ گفتم‌ اين‌ همان‌ قدمهاست‌. اين‌ قدمهايي‌ برداره‌ توي‌ ملكوت‌ عالم‌ يك‌ خورده‌ آشنا بشه‌ كه‌ اگر مرد دچار سرگرداني‌ نشه‌. همه‌امون‌ سرگردان‌ ميشيم‌. چون‌ همه‌امون‌ بايد بالاخره‌ بميريم‌ و همه‌ هم‌ دچار سرگرداني‌ ميشيم‌. يك‌ دفعه‌ از اين‌ زندگي‌ مادي‌ محض‌، زندگي‌ مادي‌ صددرصد، كه‌ حتي‌ دوست‌ داريم‌ ائمه‌ را ما در همين‌ قالبها ببينيم‌، ملائكه‌ را در همين‌ قالب‌ ببينيم‌. الان‌ اگر من‌ بگم‌ امام‌ زمان‌ را من‌ ديدم‌ شما فوري‌ ميگيد كه‌ چه‌ شكلي‌ بود؟ اگر بگم‌ پيغمبر اكرم‌ را ديدم‌ ميگيد چه‌ شكلي‌ بود؟ هيچ‌ به‌ ذهنتون‌ نمي‌آيد كه‌ پيغمبر كه‌ هست‌، همه‌ جا هست‌، من‌ هم‌ چشم‌ دلي‌ بايد داشته‌ باشم‌. خوب‌ پيغمبر را با چشم‌ دل‌ بايد ببينم‌. نمي‌دونيم‌ اين‌ را. ميگند زمان‌ ظهور آيا همه‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بينند، چه‌ جوري‌ مي‌بينند؟ نمي‌تونيم‌ اين‌ را خوب‌ تحليلش‌ كنيم‌. يعني‌ معده‌امون‌ نميتونه‌ اين‌ را هضم‌ بكنه‌، نميتونه‌ بفهمه‌. هاضمه‌ اصلا نميتونه‌ مثل‌ فرض‌ كنيد كه‌ سنگ‌ را معدة‌ انسان‌ نميتونه‌ هضمش‌ كنه‌. اصلا اينقدر غيرقابل‌ هضمه‌. ولي‌ بايد بالاخره‌ يك‌ روزي‌ روح‌ شما كه‌ از بدنتون‌ بيرون‌ مي‌آيد، همة‌ اينها را بايد بفهمه‌. و دچار يك‌ سرگرداني‌، يك‌ ناراحتي‌ فوق‌ العاده‌ بشه‌. آن‌ مسئلة‌ مردن‌ و وحشت‌ از مردن‌ و هول‌ مطلع‌ و اينها همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ اينه‌ كه‌ از يك‌ عالم‌ صددرصد مادي‌ وارد يك‌ عالم‌ صددرصد معنوي‌ بخواهيد بشيد. پس‌ يك‌ مقداري‌ زمينه‌سازي‌ بكنيم‌ الان‌. اين‌ خلاصة‌ منظور من‌ از اين‌ گفتاره‌. آنهايي‌ كه‌ در همين‌ دنيا مكاشفاتي‌ دارند، آنها كه‌ در همين‌ دنيا به‌ بعضي‌ از مسائل‌ رسيدند، مطلب‌ براشون‌ حل‌ ميشه‌. مكاشفات‌ علمي‌ مهمتر از مكاشفات‌ منظره‌ايه‌. منظره‌اي‌ همون‌ مسائل‌ قبليه‌ ديگه‌. يعني‌ اگر شما الان‌ يك‌ مكاشفه‌، حرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا را توي‌ مكاشفه‌ ببينيد. اين‌ خوب‌ حالا، فرقش‌ با در غير مكاشفه‌ ديدن‌ اين‌ است‌ كه‌ شما گذرنامه‌ و پول‌ بليط‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود چند روز توي‌ راه‌ ماندن‌ را نداريد. اگر مكاشفه‌اتون‌ صددرصد دقيق‌ هم‌ باشه‌. مكاشفات‌ منظره‌اي‌ اينطوريه‌. آني‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌ مكاشفات‌ علميه‌. منتهي‌ براي‌ شماها مكاشفات‌ علمي‌ وجود داشته‌ باشه‌. خدا را نمي‌شناختيد، در يك‌ مكاشفه‌ خدا را شناختيد. امام‌ را نمي‌شناختيد، در يك‌ مكاشفه‌ امام‌ شناس‌ شديد. اينها مهمه‌. و الا، خوب‌ عرض‌ كردم‌ ديگه‌، در يك‌ مكاشفه‌ شما بريد جزيرة‌ خضراء و تمام‌ فرزندان‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را ببينيد و خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ روزي‌ هم‌ باهاشون‌ باشيد و اصحاب‌ حضرت‌ را هم‌ ببينيد و برگرديد. اين‌ مكاشفة‌ منظره‌ايه‌. اين‌ خيلي‌ خوب‌، باريك‌ الله‌، خوشا به‌ حالتون‌. ولي‌ اگر همانجا يك‌ حقيقت‌ از حقايق‌ عالم‌ را مكاشفه‌ كنيد. اللهم‌ ارن‌ الاشياء كما هي‌. خدايا اشياء را آنچنان‌ كه‌ هست‌ به‌ من‌ نشان‌ بده‌. ما همه‌ چيز را عوضي‌ مي‌بينيم‌ها. هر چي‌ توي‌ اين‌ عالم‌ مي‌بينيم‌ عوضي‌ مي‌بينيم‌، يعني‌ حقيقتش‌ را نمي‌بينيم‌. الان‌ شما اينجا نشستيد. حقيقت‌ همين‌ جمعي‌ كه‌ اينجا نشسته‌اند نمي‌تونيد ببينيد. هر چي‌ مي‌بينيد ظواهره‌. و ان‌ شي‌ء الا يسبح‌ بحمده‌، هيچ‌ چيز نيست‌ مگر اينكه‌ هم‌ خدا را تسبيح‌ ميكنه‌ هم‌ حمد ميكنه‌ خدا را، خوب‌ شما اينها را مي‌فهميد؟ خدا مي‌فرمايد لا تفقهون‌ تسبيحا. شما نمي‌فهميد تسبيحشون‌ را. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ فعلا توي‌ اين‌ عالم‌ هستيد. ولي‌ خوشا بحال‌ آن‌ كسي‌ كه‌ قبل‌ از مردن‌، قبل‌ از مردن‌ ظاهري‌، انقطاعي‌ پيدا بكنه‌ و موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا بشه‌. قبل‌ از اينكه‌ بميره‌، يعني‌ ملك‌ الموت‌ بياد قبض‌ روحش‌ كنه‌، خودش‌ خودش‌ را قبض‌ روح‌ بكنه‌، يعني‌ از اين‌ عالم‌ بگيره‌ خودش‌ را. انقطاع‌ پيدا بكنه‌. جدا بشه‌ از اين‌ عالم‌. ديگه‌ اون‌ شخص‌ اين‌ خصوصيت‌ را داره‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بينه‌ ديگه‌ نه‌ در بدن‌ ظاهري‌، حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ را مي‌بينه‌ نه‌ در بدن‌ ظاهري‌. خدا را مي‌بينه‌ ديگه‌ توقع‌ نداره‌ كه‌ بدن‌ داشته‌ باشه‌. و يك‌ خط‌ باطلي‌ روي‌ تمام‌ مذاهب‌ و اعتقادات‌ تمام‌ مذاهب‌ ميكشه‌ و الاّ در حديث‌ داريم‌ من‌ ابد الاسم‌ دون‌ المعني‌ فقد كفر، اگر شما همه‌اش‌ به‌ ظاهر اكتفا بكنيد و حقيقت‌ را درك‌ نكنيد، معني‌ را نفهميد، اينجا كافريد، اصلا كافره‌ انسان‌. خدا را نميتونه‌ بفهمه‌، آخرش‌ هم‌ خيلي‌ سربسرش‌ آدم‌ بگذاره‌، ميگه‌ خدا در آسمانه‌. يك‌ لكة‌ نوره‌ مثلا. يك‌ چيزي‌ بالاخره‌ آخه‌، نميشه‌ باشه‌ آخه‌ من‌. بعضي‌ از دانشمندان‌ مي‌گفتند چيزي‌ باشه‌ و ما نبينيمش‌. براي‌ چي‌؟ چرا اين‌ را ميگه‌؟ براي‌ اينكه‌ عقلش‌ همين‌ اندازه‌ است‌. ائمة‌ اطهار را حتما بايد آنها خودشون‌ را زحمت‌ بدهند بيايند توي‌ قالب‌ بشري‌ تا آقا ببيندشون‌. ملائكه‌ بايد خودشون‌ را متشكل‌ كنند تا شما ببينيدشون‌. اجنه‌ هم‌ حتي‌ خودشون‌ را متشكل‌ كنند تا شما ببينيد. و الاّ نمي‌بينيد. دقت‌ كرديد؟ بيائيد يك‌ فكري‌ براي‌ اين‌ جهت‌ بكنيم‌. يك‌ چند قدم‌ برداريد بريد در ملكوت‌ عالم‌. از دنيا كه‌ رفتيد اين‌ را بدونيد، بدن‌ را گه‌ گذاشتند توي‌ قبر و روح‌ آمد بيرون‌. اينجا مسائل‌ شروع‌ ميشه‌. آدم‌ نميدونه‌ چيكار كنه‌؟ روح‌ آزاده‌ها. نميدونه‌. گرفتار ميشه‌. حتي‌ نميدونه‌ چقدر نيرو داره‌. خيال‌ ميكنه‌ كه‌ هيچ‌ نيرويي‌، آخه‌ تا حالا ما فكر مي‌كرديم‌ همة‌ نيرومون‌ توي‌ مشتمونه‌. بعله‌؟ تا مي‌خواستيم‌ كسي‌ را بزنيم‌ با مشت‌ مي‌زديم‌. حالا مشت‌ نداشته‌ باشي‌، چيكار ميكني‌؟ فكر مي‌كردي‌ هر چيزي‌ را كه‌ مي‌خواهي‌ ببيني‌ با اين‌ چشم‌ ببيني‌. چشم‌ نداري‌ حالا ديگه‌ از بين‌ رفت‌. هر چيزي‌ را مي‌خواي‌ بشنوي‌ با اين‌ گوش‌، گوش‌ هم‌ نداري‌. همه‌ را ازت‌ گرفتند. اگر ما باشيم‌ و اين‌ بدن‌. چشم‌ و گوش‌ و زبان‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود مشت‌ و لگد، اينها هيچكدامش‌ نيست‌. انسان‌ خودش‌ را پوچ‌ حس‌ ميكنه‌ اول‌. وقتي‌ كه‌ وارد عالم‌ برزخ‌ ميشه‌، پوچ‌، نميدونه‌ چيكار كنه‌. هر كاري‌ هم‌ مي‌خواد بكنه‌ فكر ميكنه‌ نميتونه‌ چون‌ وسيله‌اش‌ را نداره‌. به‌ يك‌ نجار بگند كه‌ اين‌ چوب‌ را ببر، اره‌ هم‌ نداره‌ اره‌اش‌ را گرفته‌اند ازش‌. اين‌ ميگه‌ چه‌ جور؟ بي‌ اره‌ كه‌ نميشه‌ بريد. بابا تو مي‌بري‌، اره‌ كه‌ تا يكسال‌ اين‌ اره‌ كنار اين‌ چوب‌ بوده‌، نبريده‌. تو مي‌بري‌. ميگه‌ من‌ تا حالا با اون‌ مي‌بريدم‌، حالا عادت‌ كردم‌، اين‌ راه‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. خوب‌ اره‌ را هم‌ كه‌ ازش‌ گرفته‌اند. و حال‌ اينكه‌ تمام‌ نيرو مال‌ خود انسانه‌، مال‌ روح‌ انسانه‌. اينقدر بايد تمرين‌ بكنه‌، البته‌ فورا، اگر از اولياء باشه‌ كه‌ توي‌ اين‌ دنيا يك‌ قدمهاي‌ توي‌ ملكوت‌ برداشته‌ و ما هم‌ همين‌ را مي‌خواهيم‌ بگيم‌ و ملائكة‌، ملائكه‌ هم‌ بهش‌ كمك‌ مي‌كنند بعد از مردن‌. ائمه‌ هم‌ حتي‌ كمك‌ مي‌كنند. اما اگر بحال‌ خودش‌ بخواهند وا بگذارندش‌، خيلي‌ بدبخت‌ خودش‌ را حس‌ ميكنه‌. يك‌ موجود كوچك‌. شما الان‌ وقتي‌ مي‌خوابيد، توي‌ خواب‌، نميدونم‌ براتون‌ پيش‌ آمده‌ يا نه‌، مي‌خواهيد بدويد مي‌بينيد نمي‌تونيد بدويد. گاهي‌ انسان‌ خيلي‌ هم‌ تقلا ميكنه‌ بدوه‌ پاش‌ ميخوره‌ باز چون‌ يك‌ ارتباطي‌ با بدن‌ داره‌، پاش‌ تكان‌ ميخوره‌ ميخوره‌ به‌ يك‌ جائي‌ هي‌ از خواب‌ مي‌پره‌. از يك‌ جائي‌ مي‌بينيد افتاديد. همين‌ بدبختي‌ كه‌ انسان‌ در موقع‌ خواب‌، با اينكه‌ خوابه‌ ولي‌ يك‌ ارتباطي‌ با بدنش‌ داره‌، اين‌ بدبختي‌ عينا در عالم‌ برزخ‌ هست‌. كما تموتون‌، كما ماتوا تموتوا. مگر اينكه‌ كسي‌ به‌ آن‌ مرحله‌ رسيده‌ باشه‌ كه‌ تخليه‌ بكنه‌. آنكه‌ تخلية‌ روح‌ با خواب‌ فرقش‌ همينه‌ كه‌ آدمي‌ كه‌ مي‌خوابه‌ اختيار در دست‌ نداره‌. يك‌ انتقال‌ روحشه‌ از عالم‌ ماده‌ به‌ عالم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ معنوي‌، فلذا هيچ‌ چيز نمي‌فهمه‌. كجا رفت‌؟ كجا شد؟ يك‌ خاطرات‌ يك‌ چيزهايي‌ متوجه‌ ميشه‌. گاهي‌ بهتر از بيداري‌ متوجه‌ ميشه‌ گاهي‌ خيلي‌ كمتر از بيداري‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ تخلية‌ روح‌ ميكنه‌ نه‌. خيلي‌ دقيقتر از بيداري‌، در تمام‌ موارد، بهتر از بيداري‌ احساس‌ ميكنه‌، درك‌ ميكنه‌. اگر مردن‌ ما مثل‌ تخلية‌ روح‌ باشه‌، يعني‌ قبل‌ از اينكه‌ بميريم‌، خودمون‌ را بميرانيم‌. اين‌ حرفها را مي‌زنيم‌ خيال‌ نكنيد خيلي‌ ساده‌ است‌. من‌ ساده‌ ميگم‌ براي‌ شما. اينها اينقدر فلاسفة‌ مادي‌ و الهي‌ و اينها اينقدر توي‌ سر و كلة‌ هم‌ زدند كه‌، بدبختيشون‌ هم‌ در همينه‌ كه‌ زياد توي‌ سرو كلة‌ هم‌ زدند، مغزهايشون‌ خورد شده‌ ديگه‌ چيزي‌ نمي‌فهمند. و الاّ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اين‌ حرفها خيلي‌ ساده‌ است‌، خيلي‌، راحت‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ اين‌ بحثها نيستند، آنها اي‌ كاش‌ اينها را در شناخت‌ و در فطرياتمون‌، آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ فطرتمونه‌، آنچه‌ كه‌ ما در عالم‌ زر ياد گرفتيم‌، ما را به‌ حال‌ خودمون‌ مي‌گذاشتند. هر بچه‌اي‌ كه‌ متولد ميشه‌ روي‌ فطرت‌ حقيقي‌ متولد ميشه‌، توحيد. روي‌ فطرت‌ ملكوتي‌ متولد ميشه‌. ملكوتي‌، چون‌ روحشه‌ ديگه‌. در عالم‌ ارواح‌ كلاسها را خوب‌ ياد گرفت‌. حالا هم‌ با همان‌ روح‌ آمده‌. ولي‌ الا ان‌ ابواها ينهدانه‌ او ينصرانه‌ او يمجسانه‌ او بهرحال‌، پدر و مادرند كه‌ او را يهوديش‌ مي‌كنند، مسيحيش‌ مي‌كنند، مجوسيش‌ مي‌كنند. محيط‌ مدرسه‌ است‌ او را منحرفش‌ ميكنه‌. لالايي‌هاي‌ پدر و مادر، يك‌ دانشجوي‌ مهندسي‌ براي‌ من‌ نوشته‌ بود كه‌ ما را پدر و مادر آنقدر لالايي‌ بالاي‌ سرمون‌ خودند كه‌ ما را خوب‌ خواب‌ كردند. وقتي‌ كه‌ مي‌رفتيم‌ مدرسه‌ مرتب‌ به‌ ما مي‌گفتند كه‌ نمره‌ات‌ بيست‌ باشه‌ كه‌ آن‌ يكي‌ مي‌گفت‌ مي‌خوام‌ مهندس‌ بشي‌، آن‌ يكي‌ مي‌گفت‌ مي‌خوام‌ دكتر بشي‌، آن‌ يكي‌ ميگفت‌ مي‌خوام‌ پول‌ دربياري‌، پول‌ زيادي‌ داشته‌ باشي‌، يك‌ كلمه‌ از معنويات‌، از خدا، از عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ حرف‌ به‌ ما نمي‌زدند. ما هم‌ از همين‌ لالايي‌ها خوشمون‌ آمد و خوابمون‌ برد. رفتيم‌ شديم‌ يك‌ مهندس‌. همه‌اش‌ هم‌ به‌ فكر همان‌ خوابهايي‌ كه‌ آنها در همان‌ لالايي‌هايشون‌ ما را تعليم‌ مي‌دادند، همانها را خواب‌ مي‌ديديم‌. سر كي‌ كلاه‌ بگذاريم‌، پولدار بشيم‌. كدام‌ ساختمان‌ را كم‌ قيمت‌ تموم‌ كنيم‌ و پر قيمت‌ بفروشيم‌ تا پولدار بشيم‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوشحالتر ميشديم‌ يك‌ مريضي‌ مريضتر باشه‌ بيشتر احتياج‌ به‌ عمل‌ و مثلا اينجور چيزها، پول‌ بيشتر بگيرم‌. و امثال‌ اينها. خواب‌. و بدبخت‌ و بيچاره‌. اينها، دنيا همه‌اش‌ لالائيه‌. همه‌اش‌. يعني‌ شب‌ و روز دارند ما را روي‌ پا انداختند، ديديد بچه‌ را روي‌ پايشون‌ مي‌اندازند، يك‌ متكا هم‌ مي‌گذارند، لالالالا ميكنند، اينجوري‌ ما را خواب‌ دارند ميكنند. همه‌ چيز. الان‌ همه‌ چيز، همة‌ در، ديوار، مملكت‌، سياست‌، همه‌ چيز داره‌ لالايي‌ براي‌ ما ميگه‌. مرد آني‌ است‌ كه‌ با همة‌ اين‌ لالائيها نخوابه‌. اي‌ آقا! تو تحصيلاتت‌ خوبه‌، استعدادت‌ هم‌ خوبه‌، تو برو يك‌ كسي‌ بشو توي‌ اين‌ مملكت‌. اينها لالائيه‌. نميگند كه‌ برو يك‌ خدمتي‌ بكن‌ كه‌ خدا را از خودت‌ راضي‌ بكني‌. و همينطور. حالا نمي‌خوام‌ زياد شرح‌ بدم‌. آنوقت‌ شخصي‌ كه‌ خوابه‌ چي‌ خواب‌ مي‌بينه‌؟ همينها را. وقتي‌ كه‌ شخصي‌ مرد چي‌ مي‌بينه‌ از اول‌ چيزي‌ كه‌ داره‌ مي‌بينه‌؟ همون‌ لالائيها. آخه‌ توي‌ لالائيها زنها لالائي‌ نميگن‌، گاهي‌ بچه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بزرگتر باشه‌ قصه‌هاي‌ جعلي‌ برايش‌ مي‌گويند تا بچه‌ خوابش‌ ببره‌. همون‌ قصه‌ها را بچه‌ خواب‌ مي‌بينه‌. عينا همونها را خواب‌ مي‌بينه‌. توي‌ مغزش‌ فرو كردند. چون‌ در آن‌ قبل‌ از خواب‌ يك‌ حالت‌ خلسه‌اي‌، اين‌ را ضمنا از نظر روانپزشكي‌ و روانشناسي‌ عرض‌ ميكنم‌ كه‌ بچه‌هاتون‌ را وقتي‌ مي‌خواهيد بخوابانيدش‌، قصه‌هاي‌ مزخرف‌ نگيد براش‌. قصه‌ بگيد، خيلي‌ هم‌ خوبه‌ در آن‌ لحظه‌ براي‌ بچه‌ قصه‌ بگيد. ولي‌ قصه‌هايي‌ از قبيل‌، همين‌ مربوط‌ به‌ امام‌ زمان‌، مربوط‌ به‌ ائمه‌. نگيد آقا بچه‌ است‌، ما هم‌ خوابيديم‌، اسم‌ امام‌ زمان‌! نه‌. اين‌ تعارفها را بگذاريد كنار. اثرات‌ روحي‌ داره‌. همون‌ توي‌ ذهنش‌ مي‌مانه‌. چون‌ آن‌ لحظات‌ قبل‌ از خواب‌ و بعد از خواب‌، در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ من‌ نوشتم‌، اين‌ لحظة‌ خلسه‌ است‌ باصطلاح‌. در روح‌ انسان‌ خيلي‌ مطالب‌ موثره‌. خيلي‌ مؤثره‌. حتي‌ اگر كسي‌ مريضه‌ مي‌خواهيد خوبش‌ كنيد در همين‌ حالت‌ كه‌ مي‌خواهد خوابش‌ ببره‌ يا تازه‌ از خواب‌ بيدار شده‌، بهش‌ بگيد تو سالمي‌، اين‌ واقعا درش‌ تأثير ميكنه‌. به‌ بچه‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد بخوابه‌ توي‌ پرانتز ميگم‌، قصه‌ ميگيد قصه‌هاي‌ مزخرف‌ نگيد. مثلا يك‌ فرض‌ كنيد يك‌، ببينيد آن‌ قديمها چقدر براي‌ ما قشنگ‌ قصه‌ مي‌گفتند. ميگن‌ يكي‌ بود يكي‌ نبود غير از خدا هيچكس‌ نبود. پدر فلاسفه‌ را كه‌ مي‌گفتند همه‌ چي‌ بود، در مي‌آوردند با همين‌ يك‌ كلمة‌ يكي‌ بود و يكي‌ نبود غير از خدا هيچي‌ نبود. يعني‌ همه‌ را خدا خلق‌ كرده‌. اين‌ حرفها چيه‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ بودند و صورت‌ عوض‌ كردند و اين‌ حرفها. همين‌، به‌ همين‌ ترتيب‌ قصه‌ بگيد براي‌ بچه‌. بگيد يك‌ امامي‌ بود بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ السلام‌. حالا ديگه‌ خيلي‌ علميش‌ نكنيد كه‌ بچه‌ نفهمه‌. يك‌ مثلا اين‌ امام‌ حسين‌ مي‌آمد بچه‌هاي‌ مدينه‌ را بهشون‌ مثلا نان‌ و خرما مي‌داد. حالا خرما نمي‌فهمه‌ چيه‌، بگيد شكلات‌ ميداد. عيبي‌ نداره‌، اينهم‌ حالا تصرفش‌ اشكالي‌ نداره‌. نميدونم‌، علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ بود، اينجور ميكرد اينجور ميكرد. اينجور قصه‌ها براي‌ بچه‌اتون‌ بگيد تا اينها را بشناسند. بعله‌، بچة‌ دو ساله‌! بعله‌. شما بچة‌ دو ساله‌ را ميگيد نميتونه‌ بفهمه‌. اسلام‌ دستور داده‌ كه‌ بچه‌ روز اول‌ تولدش‌ اذان‌ عربي‌ را در گوشش‌ بگيد. به‌ خدا قسم‌ اين‌ عبث‌ نيست‌ها، اثر داره‌. اقامة‌ عربي‌ را در گوش‌ چپش‌ بگيد. حتي‌ اين‌ را بيائيد منكر بشيد. اين‌ را كه‌ ما نمي‌تونيم‌ منكر بشيم‌. اين‌ دستوره‌، اسلام‌ فرموده‌، اثر داره‌. شما بچه‌ را مثل‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ بدونيد. دقت‌ مي‌كنيد مثل‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ بدونيد كه‌ اين‌ ضبط‌ صوت‌ را زدند داره‌ ضبط‌ ميكنه‌. بچه‌! بعله‌. عرض‌ كردم‌ مكرر اين‌ را گفتم‌. شما خودتون‌ آدم‌ بزرگ‌ با تمام‌ توجه‌ دو سال‌، سه‌ سال‌ بريد توي‌ انگلستان‌ بمونيد مثل‌ بچه‌ كه‌ در ظرف‌ سه‌ سال‌ حرف‌ زدن‌ را ياد ميگيره‌، شما نمي‌تونيد فقط‌ با نگاه‌ كردن‌ آنهم‌ بدون‌ توجه‌ دقيق‌، زبان‌ ياد بگيريد. آنهم‌ زبان‌ مادري‌ بشه‌ براتون‌. بچه‌ حساسه‌، همه‌ را ياد مي‌گيره‌. يك‌ قصه‌هاي‌ اينجوري‌ بگيد. بگذار از همان‌ قدم‌ اول‌، از همان‌ روز اول‌ به‌ طرف‌ معنويات‌ كشيده‌ بشه‌. بچه‌ات‌ را همه‌اش‌ بازي‌ ميكني‌ باهاش‌. خودت‌ آدم‌ به‌ اين‌ بزرگي‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بزغاله‌، الان‌ مثلا بزغاله‌ ميشي‌ براي‌ بچه‌ات‌. ببعي‌ ميشه‌ براي‌ آن‌ بچه‌ات‌! خوب‌ آن‌ بچه‌ هم‌ نهايت‌ درجه‌ ميشه‌ ببعي‌. خيلي‌ دقت‌ كنيد. اينها بعد بچه‌ها كه‌ بزرگ‌ ميشن‌ ممكنه‌ نفهمند نفرينتون‌ نكنند ولي‌ ذاتا نفرين‌ مي‌كنند. تمام‌ بديهايي‌ كه‌ بچه‌ها بعد پيدا مي‌كنند مربوط‌ به‌ محيطه‌. الا ان‌ ابواه‌، قدم‌ اول‌، يهودانه‌ او ينصرانه‌. وقتي‌ شما هي‌ گفتيد شيعة‌ علي‌، شيعة‌ علي‌ درگوشش‌، شيعه‌اش‌ كرديد. وقتي‌ گفتيد حضرت‌ مسيح‌، مسيحي‌اش‌ كرديد. وقتي‌ گفتيد حضرت‌ موسي‌، يهوديش‌ كرديد. اينها را قبول‌ كنيد. اينها رواياته‌. فطرة‌ الله‌ التي‌ فطر الناس‌ عليها لا تبديل‌ لخلق‌ الله‌. همان‌ درسهايي‌ كه‌ آنجا به‌ ما دادند، ما اينجا فراموش‌ نكنيم‌. به‌ خواب‌ نريم‌. با قصه‌هاي‌ مزخرف‌ حواس‌ ما را پرت‌ نكنند. همه‌امون‌ داريم‌، پدر و مادرها، متدينينشون‌، اي‌ بابا بگذار بچه‌ بره‌ به‌ تحصيلات‌ عاليه‌ بكنه‌، مهندس‌ بشه‌، همين‌ وسيله‌ است‌، همين‌ گفتار ناداناننه‌ وسيله‌ است‌ كه‌ آن‌ درسهاي‌ عالم‌ ارواحمون‌ را فراموش‌ كنيم‌. مهندس‌، دكتر، نميدونم‌ نانوا، بقال‌، اينها همه‌اش‌ به‌ اندازة‌ ضرورت‌ لازمه‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ هر كدامش‌ نباشه‌ بر همه‌ واجب‌ كفائي‌ است‌ كه‌ بروند ياد بگيرند رفع‌ احتياج‌ مردم‌ بكنند. اما چيزي‌ كه‌ همه‌ بايد بلد باشند، اين‌ درسهايي‌ است‌ كه‌ در عالم‌ ارواح‌ به‌ ما تعليم‌ دادند. الست‌ بربكم‌، قالوا بلي‌. و محمد نبيكم‌، (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌)، گفتم‌ وقتي‌ صلوات‌ مي‌خواهيد بفرستيد به‌ من‌ ديگه‌ نگاه‌ نكنيد. دستها اينجوري‌، با خدا، توجه‌ به‌ خدا پيدا بكنيد صلوات‌ بفرستيد. اين‌ صلواتها گفتم‌ درست‌ نيستش‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. تمام‌ اينها را تعهد گرفتندها، و الشيطان‌ عدوكم‌، همين‌ درسها را يادمونه‌ بمونه‌، همينها بمونه‌. آنوقت‌ وقتي‌ كه‌ از اين‌ دنيا منتقل‌ شديم‌ باز همينها به‌ دردمون‌ ميخوره‌. همينها. كه‌ من‌ در كتاب‌ محضر استاد آن‌ پيمانهايي‌ كه‌، از روايات‌ استخراج‌ كردم‌، پيمانهايي‌ كه‌ از ما در عالم‌ زر گرفتند، همه‌ را نوشتم‌. توي‌ اين‌ دنيا فراموش‌ نكنيم‌. هيچي‌ از ما نمي‌خواهند جز اينكه‌ اقلا آنها را ما فراموش‌ نكنيم‌. درسهامون‌ يادمون‌ بياد توي‌ باصطلاح‌ جلسة‌ امتحان‌، درسها را هم‌، علاوه‌ بر اينكه‌ امتحان‌ خوب‌ نداده‌، هيچي‌، درسها را هم‌ فراموش‌ ميكنه‌. هواسش‌ پرت‌ در و ديوار بشه‌، صندلي‌ بشه‌. اينها بشه‌ اون‌ وقت‌ درسهاش‌ را هم‌ فراموش‌ بكنه‌. درسها را فراموش‌ نكنيد. هيچي‌ لازم‌ نيست‌. فطرت‌، بعضيها خيال‌ كردن‌ فطرت‌ يك‌ چيز تحميلي‌ است‌. شما همين‌ نمازتون‌، نمازتون‌ را خوب‌ برسيد به‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ به‌ كمال‌ فطرت‌ مي‌بينيد نماز را حالا الفاظش‌ را اگر بلد نباشيد ولي‌ حقيقتش‌ را بلديد. 0حقيقتش‌ را بلديد. حجتون‌ را حقيقتش‌ را بلديد. همة‌ اينها اون‌ حقيقتش‌، پوسته‌اش‌ را نمي‌گم‌ پوسته‌اش‌ مال‌ همين‌ دنياست‌.

 اون‌ حقيقتش‌ را ما بلديم‌. خورشيد هم‌ نماز مي‌خونه‌. من‌ شي‌ لا يسبح‌ و لالله‌ يسجد، سجده‌ مي‌كنه‌. من‌ في‌ السموات‌ و ما في‌ الارض‌. هر چه‌، هر كه‌ در آسمانها و زمينه‌. خوب‌ اينها همه‌ سجده‌ مي‌كنند. سجدة‌ هر موجودي‌ هم‌ به‌ تناسب‌ خودش‌ مربوط‌ به‌ خودشه‌. ما سجده‌ را مي‌گيم‌ پيشونيمون‌ را بگذاريم‌ روي‌ خاك‌، خورشيد كمال‌ تواضع‌ را در مقابل‌ امر الهي‌ بكنه‌ ما هم‌ اين‌ طور. خوب‌ پس‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ يك‌ قدري‌ از اين‌ ظواهر خودمون‌ را نجات‌ بديم‌ و قدم‌ در ملكوت‌ عالم‌ بگذاريم‌. منتهي‌ حالا انشاء الله‌ بيشتر از اين‌ بتوانم‌ در هفته‌هاي‌ بعد صحبت‌ بكنم‌. تا از اين‌ عالم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواييم‌ به‌ اون‌ عالم‌ منتقل‌ بشيم‌ دچار سرگردوني‌ و ناراحتي‌ نشيم‌.

 اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را به‌ حقايق‌ عالم‌ برسانه‌، به‌ حقايق‌ هر چيزي‌ كه‌ هست‌ در عالم‌ و داراي‌ حقيقتي‌ هست‌ برسانه‌ و اميداواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را به‌ حقيقت‌ ولايت‌ كه‌ خيلي‌ اهمييت‌ داره‌ به‌ اون‌ هم‌ اگر انشاء الله‌ همتي‌ بكنيم‌ برسانه‌. فردا هم‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌، يعني‌ در مفاتيح‌ هست‌ كه‌ افضل‌ اعمال‌ روز ده‌ الارض‌ كه‌ فردا ده‌ الارضه‌ زيارت‌ حضرت‌ رضاست‌. زيارت‌ هم‌ ببينيد، زيارت‌ به‌ معناي‌ ديدنه‌ ديگه‌. حضور زائر عند المزور. حاضر شدن‌ زائر در جلوي‌ كسي‌ كه‌ انسان‌ مي‌خواد زيارتش‌ كنه‌. اين‌ زيارته‌. شما اگر رفتيد توي‌ حرم‌ و زيارت‌ جامعه‌ هم‌ خونديد و همة‌ اعمال‌ را هم‌ انجام‌ داديد ولي‌ توجهي‌ به‌ حضرت‌ رضا نداشتيد معلوم‌ نيست‌ زيارت‌ كرده‌ باشيد. ولي‌ اگر يك‌ لحظه‌ توجهي‌ به‌ حضرت‌ كرديد و بعد آمديد بيرون‌ شما زيارت‌ كرديد. زيارت‌ همينه‌. زيارات‌ خودتون‌ را در مقابل‌ حضرت‌ رضا حاضر بدونيد. حاضر، حضرت‌ را حاضر بدونيد خودتون‌ را حاضر كنيد. حضور پيدا كنيد. و توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ العلم‌ و ان‌ امام‌ المتفره‌ الطاعه‌. بدونيد اين‌ آقايي‌ است‌ كه‌ زنده‌ و مرده‌ ندارد، روحش‌ را زيارت‌ كنيد و بدونيد كه‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امامي‌ است‌ كه‌ واجب‌ است‌ اطاعتش‌. اين‌ اقل‌ مرحلة‌ معرفته‌. اكثرش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌، آخرش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ معتقد باشيم‌ كه‌ همة‌ كارهاي‌ خدا خودش‌ خواسته‌ با ارادة‌ خودش‌ به‌ دست‌ اينها باشه‌. اونها يد اللهند، اونها قدرت‌ اللهند.كه‌ در اون‌ زيارت‌ هست‌ كه‌ ارادت‌ الرب‌، في‌ مقابير امورهي‌ تحبت‌ عليكم‌ و تحبت‌ بيوتكم‌. ارادة‌ خدا هر كاري‌ كه‌ خدا بخواد بكنه‌ ارادة‌ خدا هم‌ فعل‌ خداست‌. اين‌ اول‌ وارد مي‌شه‌ بر شما خاندان‌ عصمت‌ و از شما صادر مي‌شه‌.

 ما مستقل‌ با ارادة‌ خدا ارتباط‌ نداريم‌. با واسطه‌ ارتباط‌ داريم‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا ابي‌ الحسن‌. يا علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. السلام‌ علي‌ الامام‌ القريب‌، السلام‌ علي‌ الامام‌ المظلوم‌. السلام‌ علي‌ من‌ عمر اولاده‌ و عياله‌ بنابت‌ عليه‌ قبل‌ حلول‌ قتل‌ عليه‌. السلام‌ علي‌ من‌ ثار به‌ ارض‌ خراسان‌، خراسان‌. السلام‌ علي‌ من‌ حي‌ احزال‌ من‌ الدخول‌. آقا جان‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا سلام‌ بر اون‌ آقايي‌ كه‌ دعبل‌ بر حق‌ قبر مطهرش‌ گفت‌، مطالبي‌ دعبل‌ مي‌گه‌ ولي‌ خود حضرت‌ فرمود و قبر بطوس‌ يا لها من‌ مصيبت‌ يك‌ قبري‌ هست‌ در طوس‌ كه‌ چقدر مصيبت‌ بر اون‌ قبر وارد مي‌شه‌. و تا زمان‌ ظهور امام‌ زمان‌ اين‌ مصيبتها بر قبر مطهر هست‌ كه‌ يكي‌ از مصائب‌ اين‌ قبر مطهر همين‌ كه‌ يك‌ عده‌ از شيعيان‌ دور قبر موسي‌ الرضا معصيت‌ كنند و تيري‌ باشد باشد به‌ بدن‌ مطهر اون‌ حضرت‌ بخورد. السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌ و بركاة‌.

 

۲۰ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره کوثر

 تفسير سورة‌ كوثر4  23 ارديبهشت‌ ماه‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در اطراف‌ اين‌ سوره‌ مباركه‌ و مطالبي‌ كه‌ دربارة‌ اين‌ سوره‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نقل‌ شده‌، در هفته‌هاي‌ گذشته‌ مطالبي‌ عرض‌ كردم‌. يكي‌ دو جملة‌ آخر سوره‌ باقي‌ ماند. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. در معناي‌ شانئك‌ گفته‌اند كه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ مبغضك‌، اون‌ كسي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ تو بغض‌ دارد. اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد تو اذيت‌ كند اون‌ كسي‌ كه‌ با تو دشمن‌ است‌ اون‌ كسي‌ كه‌ ريشة‌ قلبش‌، بعضي‌ از افراد هستند كه‌ نمي‌توانند فضيلتي‌ را براي‌ كسي‌ ببينند. اون‌ كسي‌ كه‌ نمي‌تواند فضيلتي‌ را براي‌ تو اي‌ پيغمبر ببيند. اون‌ كسي‌ كه‌ باطنش‌ بر خلاف‌ فطرت‌ انساني‌ تمايل‌ به‌ نيكي‌ و افراد نيك‌ ندارد. بعضي‌ از افراد مردم‌ در اثر عدم‌ تزكية‌ نفس‌ حالت‌ حسادت‌ و بغض‌ نسبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ فضيلتند دارند و ام‌ يحسودون‌ الناس‌ علي‌ ما آتاهم‌ الله‌ من‌ فضله‌. يك‌ عده‌ هستند كه‌ حسادت‌ مي‌كنند نسبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ اونها يك‌ فضيلتي‌ داده‌. فضائل‌ ديگران‌ را نمي‌توانند ببينند. يك‌ فرقي‌ بين‌ حسادت‌ و سبقت‌ هست‌. اين‌ را آقايون‌ غالبا اشتباه‌ مي‌كنند وقتي‌ كه‌ سوال‌ مي‌كنند مي‌گويند كه‌ ما مبتلا به‌ حسادت‌ شديم‌. اشتباهه‌ اگر انسان‌ طالب‌ به‌ اين‌ باشد كه‌ از همة‌ مردم‌ بهتر باشد و در مسابقه‌ سبقت‌ را ببرد اين‌ معناش‌ حسادت‌ نيست‌. در تمام‌ مسابقات‌ اينطوره‌ كه‌ اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواداول‌ باشد دوست‌ دارد كه‌ خودش‌ اول‌ باشد طبعا مي‌خواد كه‌ ديگران‌ بعد از او باشند طبعا در تمام‌ مسابقات‌ اينطوره‌.

 فسطبق‌ الخيرات‌ هم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد تو اگر توانش‌ را داري‌ از همة‌ مردم‌ بهتر باش‌. و اين‌ را بخواه‌ اين‌ حسادت‌ نيست‌. سابقوا الي‌ مغفرت‌ من‌ ربكم‌ سبقت‌ بگيريد بر يكديگر سبقت‌ بگيريد، يك‌ دوچرخه‌ سواري‌ كه‌ مي‌خواد مسابقه‌ را ببره‌ دلش‌ مي‌خواد كه‌ هيچ‌ كس‌ به‌ او نرسه‌ و او اول‌ بشه‌. اين‌ را اسمش‌ را حسادت‌ نمي‌گن‌. حسادت‌ اينكه‌ من‌ حالا پيشرفت‌ مي‌كنم‌، نمي‌كنم‌ نبايد او يك‌ چنين‌ فضيلتي‌ را داشته‌ باشه‌ اينچنين‌ اگر گفتم‌، اين‌ حسادته‌. من‌ نمي‌خوام‌ فلاني‌ داراي‌ فضيلتي‌ باشه‌. خودم‌ را مي‌خورم‌، ناراحتم‌ اذيت‌ مي‌شم‌ كه‌ چرا مثلا فلاني‌ پول‌ داره‌، فلاني‌ سلامتي‌ داره‌، فلاني‌ فرض‌ بفرماييد كه‌ داراي‌ فضائل‌ باطني‌ است‌ خودم‌ در مسابقه‌ نيستم‌ ولي‌ اين‌ ناراحتي‌ را از داشتن‌ ديگران‌ ناراحتم‌. اين‌ را مي‌گن‌ حسادت‌ كه‌ اين‌ از امراض‌ بسيار بده‌. و يك‌ عده‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بودند كه‌ به‌ همين‌ معنا نسبت‌ به‌ فضائلي‌ كه‌ خدا براي‌ پيغمبر اكرم‌ قائل‌ شده‌ حسادت‌ مي‌كردند.

 ام‌ يحسودون‌ الناس‌ علي‌ ما آتاكم‌ الله‌ من‌ فضله‌ و لقد آتينا آل‌ ابراهيم‌ الكتاب‌ والحكمه‌ و آتيناهم‌ ملك‌ عظيما. يك‌ عده‌ هستند كه‌ اكثرشون‌ جزء بني‌ اميه‌ بودند همين‌ شجرة‌ ملعونه‌ كه‌ اينها حسادت‌ مي‌كردند به‌ اونچه‌ كه‌ خدا از فضلش‌ به‌ اونها عنايت‌ كرده‌ بود. خدا مي‌فرمايد ما به‌ آل‌ ابراهيم‌ آل‌ ابراهيم‌ پيغمبر و اولاد پيغمبرند، ما به‌ آل‌ ابراهيم‌، آتينا آل‌ ابراهيم‌ كتاب‌، كتاب‌ به‌ آل‌ ابراهيم‌ داديم‌ به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر ما كتاب‌ داديم‌ همين‌ قرآن‌ با عظمتي‌ كه‌ امروز  به‌ عنوان‌ معجزة‌ باقية‌ رسول‌ اكرم‌ در بين‌ دنيا و بالاخص‌ مردم‌ مسلمان‌ هست‌. والحكمه‌ حكمت‌ هم‌ داده‌ايم‌. كه‌ گفتم‌ حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء است‌، متكيا به‌ وحي‌ و الهام‌ از جانب‌ پروردگار.

 ولقد آتيناالقمان‌، ولقد آتينا آل‌ ابراهيم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌ و آتيناهم‌ ملك‌ عظيما كه‌ در بعضي‌ از تفاسير دارد منظور از ملك‌ عظيم‌ اين‌ سيترة‌ اسلام‌ در امروز نيست‌ فقط‌. چون‌ در رديف‌ اين‌ اسلام‌ ما مسحيت‌ هم‌ شايد همين‌ مقدار پيرواني‌ دارد اون‌ ملك‌ عظيمي‌ كه‌ خدا به‌ پيغمبر و آل‌ ابراهيم‌ عنايت‌ كرده‌ بعد از ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء است‌. كه‌ يظهره‌ علي‌ الدين‌ كله‌ ولو كره‌ المشركون‌ بر تمام‌ دنيا اين‌ دين‌ مقدس‌، حكومت‌ اين‌ دين‌، اين‌ دين‌ با عظمت‌ بر تمام‌ دنيا حكومت‌ خواهد كرد . اين‌ ملك‌ با عظيمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ وعده‌ كرده‌ براي‌ آل‌ ابراهيم‌ بعد از ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ خواهد بود. يك‌ عده‌ نمي‌تونن‌ اين‌ ملك‌ عظيم‌ را ببينند. يك‌ عده‌ هستند كه‌ نمي‌توانند و ناراحتند از اينكه‌ يك‌ پيغمبري‌ اينها ظاهر بينند همان‌ ظاهر را مي‌بينند. يك‌ فردي‌ فرزند عبدالله‌ اون‌ هم‌ يتيم‌ در بين‌ خودشون‌ بزرگ‌ شده‌ حالا داراي‌ يك‌ چنين‌ محبوبيتي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ وعده‌ كرده‌ كه‌ تو اي‌ رسول‌ ما اگر از دنيا هم‌ كه‌ بروي‌ اين‌ دينت‌ باقي‌ مي‌ماند. دشمنانش‌ مي‌گفتند جاء الابتر اون‌ كسي‌ كه‌ مقطوعه‌، اون‌ كسي‌ كه‌ قطع‌ مي‌شه‌ منتظر باشيد بالاخره‌ عمرش‌ را مي‌كنه‌ و از دنيا مي‌ره‌. اينها نمي‌توانستند اين‌ عظمت‌ را ببينند. در زمان‌ خودش‌ وقتي‌ ابوسفيان‌ از اون‌ چادر نگاه‌ كرد با عباس‌ ايستاده‌ بود، نگاه‌ كرد ديد پيغمبر اكرم‌ با يك‌ ابريق‌ آب‌ آمده‌ مي‌خواد وضو بگيرد و مسلمانها ريخته‌اند و قطرات‌ آب‌ وضوي‌ رسول‌ اكرم‌ را مي‌گيرند و به‌ عنوان‌ تبرك‌ به‌ سر و صورت‌ خودشون‌ مي‌مالند گفت‌ كه‌ من‌ كسري‌ و قيصر را ديدم‌ هيچ‌ كس‌ هيچ‌ شخصيتي‌ هيچ‌ سلطاني‌ اينگونه‌ محبوبيت‌ نداره‌. كه‌ عباس‌ گفت‌ اين‌ پيغمبر است‌، اين‌ از جانب‌ خداست‌ اين‌ را با كسري‌ و قيصر نبايد مقايسه‌ بكني‌.

 خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌، اين‌ سوره‌ با حجم‌ كوچكش‌ بقدري‌ پر اهميته‌ مي‌فرمايد ان‌ شانئك‌، اين‌ كلمة‌ شانه‌ يك‌ عده‌ مبقضند كه‌ در راس‌ اونها بني‌ اميه‌ است‌.

 بني‌ اميه‌ اينها كوششها كردند كه‌ بتوانند جاي‌ پيغمبر اكرم‌ را بگيرند. ابوسفيان‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ عظمت‌ را ديد، آدمهايي‌ كه‌ اهل‌ دنيا هستند نمي‌رن‌ به‌ اصل‌ مطلب‌ پي‌ ببرند ببينند اين‌ عزت‌ را خدا به‌ اونها داده‌ يا دسترنج‌ خودشونه‌. يك‌ فرد عزيزي‌ را اگر انسان‌ ببينه‌ يك‌ خرده‌اي‌ دقت‌ كنه‌ ببينه‌ كي‌ اينقدر او را عزيز كرده‌؟ ان‌ العزت‌ للله‌ و لرسوله‌ و للمومنين‌، عزت‌ مال‌ خداست‌. ان‌ العزت‌ للله‌. هر كس‌ مي‌خواد در دنيا عزيز باشه‌ يكي‌ اينكه‌ بداند عزت‌ مال‌ خداست‌. مال‌ پيغمبره‌ و كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا و پيغمبر داشته‌ باشند. ايمان‌ عزت‌ است‌. ابوسفيان‌ نمي‌تونه‌ فكر بكنه‌ كه‌ اين‌ عزتي‌ كه‌ پيغمبر داره‌ از كجاست‌. مي‌گه‌ شايد ما هم‌ بتوانيم‌ بدست‌ بياوريم‌. لذا فعاليت‌ كردند بني‌ اميه‌ خودشون‌ را در حكومت‌ جاي‌ دادند و اول‌ كسي‌ كه‌ در حكومت‌ اسلام‌ لباس‌ خلافت‌ به‌ بر كرد عثمان‌ ابن‌ عفوان‌ است‌. اين‌ شخص‌ آمد خليفه‌ شد، اقوام‌ و خويشاوندانش‌ را پر و بال‌ داد. بيت‌ المال‌ را اختصاص‌ به‌ اينها داد. معاويه‌ را پر قدرت‌ كرد اونچنان‌ به‌ او قدرت‌ بخشيد كه‌  توانست‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مركز دائرة‌ علم‌ و حقيقت‌ و نور با او مبارزه‌ كنه‌ و بعد هم‌ فرزندش‌ يزيد آمد و همان‌ مطالبي‌ كه‌ دربارة‌ زندگي‌ نكبت‌ باره‌ بني‌ اميه‌ شنيده‌ايد به‌ جايي‌ رسيد كه‌ قد لعبت‌ هاشم‌ بلمك‌ فلا خبر جاء ولا وحي‌ نظر كه‌ خواست‌ ريشة‌ اسلام‌ را بكنه‌ اينها تصميم‌ داشتند اسلام‌ را از بين‌ ببرند. ولي‌ به‌ قول‌ ملا مي‌گه‌ كه‌ مصطفي‌ را وعده‌ كرد الطاف‌ حق‌، تو بميري‌ نميرد اين‌ سبق‌. خداي‌ تعالي‌ وعده‌ كرده‌ ليظهرها علي‌ الدين‌ كله‌ ولو كره‌ المشركون‌.

 در اين‌ سورة‌ مباركه‌ مي‌گه‌ ان‌ شانئك‌، دشمن‌ تو، مبغض‌ تو، اون‌ كسي‌ كه‌ به‌ تو حسادت‌ مي‌كنه‌، اون‌ كسي‌ كه‌ نمي‌تواند اين‌ عظمت‌ و بزرگي‌ تو را ببيند يا رسول‌ الله‌ هو الابتر. جملة‌ دوم‌ ابتر. ابتر با الف‌ است‌ و ب‌ و ت‌ دو نقطه‌ و ر. يعني‌ مقطوع‌، مقطوع‌. در صلواتها هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلوا علي‌ صلاة‌ بترا، در بعضي‌ روايات‌ مبتوره‌. به‌ من‌ صلوات‌ مقطوع‌، قطع‌ شده‌ نفرستيد. يا رسول‌ الله‌، سوال‌ شد از پيغمبر كه‌ صلاة‌ بترا چيه‌؟ صلاة‌ مبتوره‌ چيه‌؟ فرمود ان‌ تصلوا علي‌ و لا تصلوا علي‌ آلي‌. بر من‌ صلوات‌ بفرستيد و بر آل‌ من‌ نفرستيد. اين‌ كاري‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ مي‌كنند البته‌ در برنامه‌هاي‌ رسميشون‌ نه‌ چون‌ در نمازهاي‌ عيد و جمعه‌ و در خطابطشون‌، خطبه‌ هايي‌ كه‌ مي‌خونند اينها چون‌ دستورات‌ خاصي‌ وارد شده‌ از پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار از سابق‌ بوده‌ و دست‌ همون‌ عده‌ از حسادت‌ كنندگان‌ نيافتاده‌ اينها در خطباتشون‌ مي‌گن‌ كه‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد يا و علي‌ آل‌ محمد كما صليت‌، حتي‌ در نماز در تشهد نماز اينها مي‌گن‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد كما صليت‌ علي‌ ابراهيم‌ و آل‌ ابراهيم‌ انك‌ حميد مجيد. اما در وقتي‌ كه‌ اسم‌ پيغمبر را مي‌برند. يك‌ چند جمله‌ دربارة‌ صلوات‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. كه‌ اسم‌ پيغمبر اكرم‌ را اگر كسي‌ شنيد و صلوات‌ نفرستاد بعضي‌ از علما و مراجع‌ گفته‌اند كه‌ فعل‌ حرام‌ كرده‌، يعني‌ واجبه‌ كه‌ انسان‌ صلوات‌ بفرسته‌ و بعضي‌ از علما مي‌گن‌ كه‌ استحباح‌ موكد داره‌، تاكيد شده‌. حتي‌ در نماز هستيد يك‌ نفر مي‌بينيد صلوات‌ فرستاد پهلوتون‌، اسم‌ پيغمبر اكرم‌ را برد شما توي‌ نماز همانجا را نگه‌ بداريد، وسط‌ سورة‌ حمديد صلوات‌ بفرستيد بعد بقيه‌ را بخونيد چون‌ اين‌ استحباح‌ داره‌. كه‌ من‌، در روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اسم‌ پيغمبر اكرم‌ را بشنوه‌ و صلوات‌ بر پيغمبر اكرم‌ نفرسته‌ اين‌ شخص‌ اقطع‌ طريق‌ الجنه‌. راه‌ بهشت‌ را خطا كرده‌، گم‌ كرده‌، اخطاء طريق‌ الجنه‌. و باز در وسائل‌ الشيعه‌ هست‌ روايت‌ صحيحه‌ است‌ كه‌ فرمود صلوات‌ را بر من‌ همه‌ با هم‌ بلند بفرستيد. چرا؟ بجهت‌ اينكه‌ نفاق‌ را از بين‌ شما بيرون‌ مي‌بره‌. و صلوات‌ هم‌ از دعاها و عباداتي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ به‌ عنوان‌ دعا و عبادت‌ اين‌ كار را انجام‌ بده‌.

 گاهي‌ مي‌شه‌ من‌ مثلا مي‌خوام‌ روي‌ منبر آب‌ بخورم‌ گلوم‌ گرفته‌ مي‌گم‌ چندتا صلوات‌ بفرستيد، شما هم‌، من‌ هم‌ به‌ خاطر آب‌ خوردن‌ مي‌گم‌ صلوات‌ بفرستيد، شماها هم‌ بخاطر اب‌ خوردن‌ ما صلوات‌ مي‌فرستيد اين‌ صلوات‌ خوب‌ همون‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مي‌بينيد ارزش‌ داره‌. صلوات‌ را بايد با توجه‌ به‌ پروردگار، الهم‌ اي‌ خدا، اي‌ پروردگار ما درود و رحمتت‌ را بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر بفرست‌. اين‌ حال‌ مي‌خواد، توجه‌ مي‌خواد براي‌ اينكه‌ من‌ صدام‌ گرفته‌ يا يك‌ آقايي‌ از در وارد شده‌ يا هواسها مي‌خوام‌ جمع‌ بشه‌ يا فرض‌ كنيد كه‌ مثل‌ قرآن‌ هم‌ كه‌ غالبا ما تو مجالسمون‌ مي‌خونيم‌، قرآن‌ بخونيم‌ تا مردم‌ بيان‌، جمع‌ بشن‌. نمي‌دونم‌، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ تا چايي‌ بدن‌ شما هم‌ چند آيه‌ قرآن‌ بخونيد، اينها توهينه‌ به‌ قرآن‌ و، وقتي‌ كه‌ يك‌ نفر داره‌ قرآن‌ مي‌خونه‌ بحمدالله‌ مجلس‌ ما اينطوره‌ خدا را شكر مي‌كنم‌ هم‌ از دوستان‌ ممنونم‌ هم‌ از پروردگار كه‌ وقتي‌ قرآن‌ خوانده‌ مي‌شه‌ احدي‌ نبايد حرف‌ بزنه‌ كه‌ هيچ‌، اذا قرا القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انستوا. دو تا كار، يكي‌ گوش‌ به‌ قرآن‌ بديد يكي‌ هم‌ حرف‌ نزنيد. حالا يكي‌ ممكنه‌ بگه‌ من‌ هر دو كار را مي‌كنم‌، نه‌ نمي‌شه‌. دو تا كار را بايد نكني‌. يكي‌ كار را بايد حرف‌ نزني‌ يكي‌ هواستون‌ پرت‌ نباشه‌، گوش‌ بديد. در صلوات‌ هم‌ بايد دعا كنيد. حالت‌ دعا به‌ خودتون‌ بگيريد و لذا من‌ مكرر گفتم‌ كه‌ اگر خواستيد صلوات‌ بفرستيد با توجه‌ صلوات‌ بفرستيد، با توجه‌ به‌ پروردگار صلوات‌ بفرستيد والا فايده‌اي‌، خوب‌ حالا، همان‌ اندازه‌ فايده‌ داره‌ كه‌ يك‌ فاصله‌اي‌ بشه‌ كه‌ يك‌ منبري‌ آب‌ بخوره‌ و شما هم‌ بهش‌ يك‌ مهلتي‌ بديد كه‌ او آبش‌ را بخوره‌.

 صلوات‌ بهترين‌ اذكاري‌ است‌ كه‌ در ميان‌ اذكاري‌ به‌ اصطلاح‌ دستور شده‌ بهترينش‌ صلواته‌. چون‌ هم‌ درش‌ دعا هست‌ كه‌ دعا مخ‌ عبادته‌، هم‌ ولايت‌ هست‌ كه‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ و هم‌ ذكر خداست‌. هيچ‌ دعايي‌، هيچ‌ ذكري‌ به‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ جامعيت‌ وجود نداره‌. صلوات‌ دعاي‌ مستجابي‌ است‌ هر كي‌ صلوات‌ بفرسته‌ مستجابه‌، از اون‌ دعاهايي‌ است‌ كه‌ استجابتش‌ قطعي‌ است‌. حتي‌ اگر يك‌ كافر هم‌ صلوات‌ بفرسته‌ مستجابه‌. و لذا در روايت‌ داره‌ كه‌ اگر خواستيد دعاتون‌ مستجاب‌ بشه‌ يك‌ صلوات‌ اول‌ بفرستيد يك‌ صلوات‌ دوم‌ اون‌ حاجتتون‌ هم‌ در وسط‌ بذاريد در روايت‌ اين‌ طور هست‌ كه‌ خدا حيا مي‌كنه‌ كه‌ اول‌ و آخر يك‌ عمل‌ واحد شما را قبول‌ كنه‌ و دعاي‌ اول‌ و آخر شما را مستجاب‌ كنه‌ و وسطش‌ را مستجاب‌ نكنه‌. دعا را بايد انسان‌ در وسط‌، حالا بعضي‌ از افراد هستند كه‌ خوب‌ اينها مربوط‌ به‌ ذوقيات‌ و فكر خودشونه‌، كه‌ يك‌ حاجتي‌ كه‌ دارن‌ صد تا صلوات‌ مي‌فرستند. صد تا صلوات‌ مثلا بفرستيد مثلا اونوقت‌ در بين‌ اين‌ چهل‌ مرتبه‌، چون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ دعا را چهل‌ مرتبه‌، از خدا خواستيد، اگر چهل‌ نفر هستيد يك‌ دفعه‌ دعا كنيد، اگر بيست‌ نفر هستيد دو دفعه‌ دعا كنيد، اگر ده‌ نفر هستيد چهار مرتبه‌، اگر يك‌ نفر هستيد چهل‌ مرتبه‌ يك‌ دعايي‌ را از خدا بخواهيد. و اين‌ چهل‌ تا را تو صدتا صلوات‌ پخشش‌ كنيد. اين‌ ديگه‌ انشاء الله‌ اگر صلاحتون‌ باشه‌، آخه‌ گاهي‌ بعضي‌ از دعاها، ما الان‌ عصاان‌ تحب‌ شي‌ شر الكم‌ اين‌ بچه‌ دستش‌ شكسته‌ مثلا، بردنش‌ پيش‌ شكسته‌ بند اين‌ بچه‌ خواهش‌ مي‌كنه‌ از پدر از شكسته‌ بند، كه‌ دست‌ به‌ دست‌ من‌ نزنيد. درد مي‌ياد پدر مهربان‌، شكسته‌ بند طبيب‌ مي‌گه‌ اعتنا نكن‌، گريه‌ مي‌كنه‌ اعتنا نكن‌، داد مي‌زنه‌ اعتنا نكن‌ بگير دستش‌ را جا بنداز. اين‌ معنا عصا ان‌ تكره‌ شي‌ و هو شر لكم‌. عصا ان‌ تحب‌ شي‌ و هو شر لكم‌ شما مي‌خواييد دست‌ به‌ دستون‌ كسي‌ نزنه‌. طبيب‌ هم‌ دست‌ نزنه‌. آمپول‌ هم‌ بهتون‌ نزنن‌. ماها يك‌ همچي‌ حالتي‌ در مقابل‌ خدا داريم‌. ما نمي‌فهميم‌ مي‌گيم‌ اشكالي‌ نداره‌ اين‌ يك‌ كاري‌ است‌ كه‌ صد در صد براي‌ ما لازمه‌، مي‌گيم‌ بله‌، ولي‌ خوب‌ خدا باز هم‌ بهتر مي‌دونه‌. با خدا در دعا دعوا نكنيم‌ دعا كنيم‌. بعضيها دعوا مي‌كنند. چرا خدا نداد؟ من‌ ديگه‌ حرفش‌ را نمي‌زنم‌ ديگه‌ پا نمي‌شم‌ نماز شب‌ بخونم‌، ديگه‌ پا نمي‌شم‌ نماز اول‌ وقت‌ بخونم‌، ديگه‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ نمي‌رم‌. آخه‌ چرا؟ رفتم‌ اونجا حاجتم‌ را بگيرم‌. دعوا داري‌؟ فرق‌ مولا با بنده‌اش‌ اينكه‌ مولا هر چي‌ گفت‌ بنده‌ بايد اطاعت‌ كنه‌. ولي‌ بنده‌ هر چي‌ گفت‌ مولا خواست‌ اطاعت‌ مي‌كنه‌، نخواست‌ اطاعت‌ نمي‌كنه‌ اين‌ فرقه‌. اگر تو مولاي‌ خدا و حضرت‌ رضا هستي‌ خوب‌ بگو هر چي‌. اگر او هست‌، شما پيشنهادت‌ را مي‌دي‌ حرفهات‌ را مي‌زني‌، خودش‌ هم‌ بهت‌ گفته‌ ادعوني‌ استجب‌ لكم‌، و انسان‌ دعا مي‌كنه‌ اجابت‌ مي‌كنه‌. حالا اگر دعاهاي‌ ما به‌ اصطلاح‌ مصلحت‌ باشه‌ جزء اون‌ دعاهايي‌ نباشد كه‌ ما نمي‌دونيم‌ عاقبتش‌ را. خيلي‌ از اوقات‌ شده‌ براي‌ من‌ كه‌ زياد اتفاق‌ افتاده‌، حالا براي‌ شماها نمي‌دونم‌، خيلي‌ از چيزها را دوست‌ داشتيم‌ انجام‌ بشه‌ و نشده‌، بعد متوجه‌ مي‌شيم‌ كه‌ خوب‌ شد كه‌ نشد. خيلي‌ از چيزها را هم‌ دوست‌ داريم‌ كه‌ انجام‌ نشه‌ و بعد مي‌بينيم‌ كه‌ چه‌ خوب‌ شد كه‌ شد. اين‌ معناي‌ محدود بودن‌ فكر ماست‌ عقل‌ ماست‌، محدود بودن‌ مصلحت‌ انديشي‌ ماست‌، ماها نمي‌تونيم‌ اينها را به‌ اصطلاح‌ دقيق‌ بفهميم‌. آخه‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌ من‌ كه‌ اينجا نشستم‌ اينهمه‌ هم‌ بدهي‌ دارم‌ خدا يك‌ ميليون‌ تومان‌ به‌ ما بده‌. چه‌ اشكالي‌ داره‌؟

 ظاهرا من‌ هم‌ اشكالي‌ نمي‌بينم‌ شما هم‌ كه‌ اشكالي‌ نمي‌بينيد، پس‌ چرا نمي‌ده‌؟ خدا يك‌ اشكالي‌ مي‌بينه‌ در اون‌ وقتهايي‌ كه‌ بليطهاي‌ بخت‌ آزمايي‌ بود، صد هزار تومان‌ به‌ يك‌ نفر اصابت‌ كرد در زمان‌ شاه‌ اين‌ سكته‌ كرد و مرد. قبل‌ از اينكه‌ فردا بره‌ پول‌ را بگيره‌. تو كه‌ جنبه‌ نداري‌، حالا چه‌ اشكالي‌ داره‌ پدر به‌ من‌ يكي‌ از اين‌ هزار تومانيهاي‌ جديد بده‌. تو بچه‌، تو يك‌ مثلا ده‌ توماني‌ بهت‌ بدن‌ برو نخود و كشمش‌ بگير بخور ديگه‌ بيشتر از اين‌ پول‌ دستت‌ باشه‌ ديگه‌ اذيتت‌ مي‌كنه‌. دزدها مي‌يان‌ دور و برت‌ را مي‌گيرند. دشمنيهايي‌ به‌ وجود مي‌ياد. حالا ديگه‌ مصالح‌ انسان‌ نمي‌تونه‌ كنترلش‌ كنه‌. اگر ما مصلحتها را مي‌فهميديم‌ كه‌ اينطور نبوديم‌. در دعا اين‌ را بدونيد مستجاب‌ مي‌شه‌ با شرط‌ اينكه‌ مصلحتتون‌ باشه‌. اول‌ صلوات‌ آخرش‌ صلوات‌ و وسط‌ دعا. و صلوات‌ بر پيغمبر را كوتاه‌ نفرستيد. نگيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد، و بعد ديگه‌ بقيه‌اش‌ را نگيد چون‌ از نظر سني‌ و شيعه‌ اينجور صلوات‌ فرستادن‌ يا حرامه‌ يا مكروهه‌. اگر روي‌ بغض‌ باشه‌ با آل‌ محمد كه‌ حرامه‌. يعني‌ حرام‌ نه‌ اصلا اين‌ آدم‌ جزء دشمنان‌ پيغمبره‌، پيغمبر مي‌گه‌ هر كي‌ من‌ را دوست‌ داره‌ بايد آل‌ من‌ را هم‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌. من‌ با آلم‌ هستم‌، من‌ با فرزندانم‌ هستم‌. يكي‌ من‌ قبول‌ دارم‌ يكي‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌ نمي‌شه‌. حالا يك‌ كسي‌ مثلا بگه‌ كه‌ من‌ و پسرم‌ مي‌ياييم‌ خونة‌ شما، اگر من‌ را دوست‌ داري‌ پسر من‌ را هم‌ احترام‌ كن‌. بگيد نه‌ آقا پسرت‌ بيرون‌، خودت‌ بيا تو. اين‌ نمي‌شه‌ كه‌، اين‌ معلومه‌ كه‌ دوست‌ نداريد. يا حرامه‌ رواياتي‌ كه‌ هست‌ نهي‌ داره‌ چون‌ يا مكروهه‌. و در بعضي‌ از ادعيه‌ هست‌ كه‌ اين‌ را ضمنا يك‌ ايرادي‌ بر اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ كه‌ الهم‌ صل‌ نبي‌ الرحمة‌ و كلمة‌ نورك‌ ديگه‌ آل‌ نداره‌ توش‌ و بعد تمام‌ مي‌كنه‌ تا آخر. اين‌ جوابش‌ اين‌ است‌ كه‌ تمامش‌ دعاي‌ بر گل‌ سر سبد آل‌ پيغمبره‌ كه‌ همة‌ سادات‌ و ائمه‌ راضيند كه‌ بر امام‌ زمان‌ انسان‌ دعا بكنه‌ و رحمت‌ را از خدا بخواد ولي‌ بر اونها نخواسته‌ باشه‌ چون‌ منظور از آل‌ محمد اونكه‌ در تمام‌ صلواتها هست‌ مثلا معصيت‌ كار و اينها كه‌ نيست‌. تنها اين‌ نيست‌ منظور مهمش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ است‌. چون‌ او اگر باشه‌ بقيه‌ هستند. او اگر قدرت‌ داشته‌ باشه‌ او اگر مشمول‌ رحمت‌ پروردگار باشه‌ او اگر فرجش‌ برسه‌ او اگر دستش‌ باز باشه‌ او اگر تشكيل‌ حكومت‌ بده‌ آل‌ پيغمبر زنده‌اند حتي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ زنده‌ است‌ حتي‌ امام‌ سجاد زنده‌ است‌ همة‌ ائمه‌ عليه‌ اصلاة‌ والسلام‌ زندگي‌ شون‌ به‌ ظهور وقيام‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدااست‌. لذا اين‌ دعا چون‌ بعدش‌ تمامش‌ دعا به‌ گل‌ سرسبد آل‌ پيغمبره‌ لذا اشكالي‌ نداره‌ كه‌ اينجا اسم‌ آل‌ به‌ اون‌ صورت‌ برده‌ نشه‌ اين‌ صلوات‌ مبتوره‌ يا صلاة‌ بترا نيست‌.

 جملة‌ بترا را داشتم‌ معنا مي‌كردم‌ يعني‌ كوتاه‌، مقطوع‌، بي‌ آخر، اين‌ جور چيزي‌ را مي‌گن‌ بترا يا ابتر. اي‌ پيغمبر شانع‌ تو، شانع‌ تو يعني‌ دشمنان‌ تو، اونها ابترند. اونها مقطوع‌ النسلند. اونها ارزش‌ وجودي‌ ندارند. ما اي‌ پيغمبر در روايات‌ هست‌، براي‌ تو قرار داديم‌ كه‌ هر حسب‌ و نسبي‌ روز قيات‌ منقطع‌ مي‌شه‌ يعني‌ حسب‌ و نسب‌ها بالاخره‌ يك‌ نسل‌ دو نسل‌ ده‌ نسل‌ حالا مربوط‌ به‌ عظمت‌ اون‌ صاحب‌ نسله‌، يك‌ مرجع‌ تقليد مثلا يكي‌ دو نسل‌ اين‌ نسبش‌ باقي‌ مي‌مونه‌ اين‌ نوة‌ مثلا فلان‌ آيت‌ الله‌، فلان‌ مرجع‌ است‌. اين‌ نوة‌ مثلا سلاطين‌ قاجاره‌ اين‌ نوة‌ مثلا حالا چه‌ در حق‌ چه‌ در باطل‌ شخصيتهاي‌ حق‌ و باطل‌ بالاخره‌ هر چه‌ بخواد بمانه‌ يك‌ نسل‌ دو نسل‌، سه‌ نسل‌، ده‌ نسل‌ باقي‌ مي‌ماند. ولي‌ تا روز قيامت‌ ديگه‌ لا ان‌ سابقينا روز قيامت‌ ديگه‌ نسبي‌ باقي‌ نمي‌مونه‌. يوم‌ يفر المرء من‌ اخي‌ يومئذ در اون‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ لو انسا و بينهم‌ الله‌. نصبي‌ ديگه‌ نيست‌ همة‌ نسبها قطع‌ مي‌شه‌ ولي‌ چون‌ نسب‌ پيغمبر خيلي‌ اهميت‌ داره‌ دنيا آخرت‌ بهشت‌، همه‌ جا، كل‌ حسب‌ و نسب‌ اين‌ روايت‌ را سني‌ها هم‌ نقل‌ كردن‌ و مورد اتفاق‌ بين‌ سني‌ و شيعه‌ است‌ كه‌ كل‌ حسب‌ و نسب‌ منقطع‌ يوم‌ القيامه‌ روز قيامت‌ همة‌ حسبها و نسبها، حالا من‌ فرزند نمي‌دونم‌ فلان‌ سلطانم‌ فرزند نمي‌دونم‌ فلان‌ جمعيت‌ هستم‌ نمي‌دونم‌ فرزند مثلا فلان‌ آيت‌ الله‌ هستم‌ اولاد شيخ‌ انصاري‌ هستم‌ مثلا خوب‌ هستند ديگه‌ اين‌ شخصيتهايي‌ كه‌ بودند. اينها همه‌ منقطع‌ مي‌شن‌ ديگه‌ قطع‌ مي‌شه‌ منقطع‌ مي‌شه‌. جز حسب‌ و نسب‌ پيغمبر اكرم‌. الا حسبي‌ و نسبي‌.

 اين‌ بخاطر عظمت‌ رسول‌ اكرمه‌. يعني‌ اونقدر پيغمبر اكرم‌ عظمت‌ داره‌ كه‌ اين‌ حسب‌ و نسبش‌ هميشه‌ باقي‌ است‌ و اثراتش‌ هم‌ باقيست‌ و بايد هم‌ باقي‌ باشه‌ اگر ما خوب‌ طبعا طبق‌ قياسي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ شخصيتهاي‌ دنيايي‌ داريم‌. بنابر اين‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. اونهايي‌ كه‌ تو را نمي‌تونن‌ ببينند. اينهايي‌ كه‌ مبغضه‌ تو هستند.

 يك‌ دانشمند سني‌ مذهب‌ كتابي‌ نوشته‌ به‌ نام‌ سادات‌ الدارين‌ ظاهرا مال‌ كتابهاي‌ قديمي‌ است‌ باز او از يك‌ دانشمند قديمي‌ كه‌ ظاهرا در قرن‌ پنجم‌ زندگي‌ مي‌كرده‌، مي‌گه‌ كه‌ روزي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ شهيد شد در كربلا از سيد الشهدا جز يك‌ فرزند اون‌ هم‌ مريض‌، يعني‌ امام‌ سجاد از نظر ظاهر اونقدر مريض‌ بودند كه‌ ديگه‌ خودشون‌ را زحمت‌ كشتن‌ امام‌ سجاد را ندادند گفتند اين‌ تو همين‌ اوضاع‌ و احوال‌ و اسارت‌ و اينها از بين‌ مي‌ره‌. يك‌ فرزند مريض‌ حسين‌ بن‌ علي‌ بيشتر نداره‌. و او نوشته‌ كه‌ در همون‌ وقت‌ در همون‌ زمان‌ هزارها گهوارة‌ طلا و نقره‌ در از فرزندان‌ بني‌ اميه‌ در حركت‌ بوده‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. بني‌ اميه‌ اونقدر پر عظمت‌ و بين‌ هاشم‌ اينطوري‌ شده‌. فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا اينطوري‌. و هر يك‌ از خلفاي‌ عباسي‌ و اموي‌ كافي‌ بودند براي‌ اينكه‌ اولاد پيغمبر را مقطوع‌ كند قطعش‌ كنند. هر يكيشون‌، همين‌ هارون‌ الرشيد در كتاب‌ علوم‌ اخبار الرضا هست‌ كه‌ وقتي‌ قضية‌ حميد ابن‌ قحطبه‌ را نقل‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ كه‌ قضية‌ حميد ابن‌ قحطبه‌، در يك‌ شب‌ حدودا شصت‌ نفر را از فرزندان‌ پيغمبر را كشت‌ به‌ امر هارون‌ الرشيد و ريخت‌ در چاه‌. بعد از اون‌ مي‌نويسد كه‌ مكرر اين‌ جريان‌، از طريق‌ هارون‌ الرشيد انجام‌ مي‌شد. يعني‌ سادات‌ را جمع‌ مي‌كرد وقتي‌ كه‌ به‌ اين‌ جمعيت‌ به‌ اين‌ مقدار مي‌رسيد اينها را به‌ وسيلة‌ يكي‌ از اين‌ عمالش‌ مي‌كشت‌. و هر يك‌ از اينها كافي‌ بودند كه‌ نسل‌ پيغمبر را قطع‌ كنند. ولي‌ در عين‌ حال‌، عجيبه‌ها يك‌ آماري‌ ديدم‌ حالا نمي‌دونم‌ صحت‌ داره‌ يا نه‌، هشتاد ميليون‌ الان‌ فرزند پيغمبر سادات‌ در روي‌  كرة‌ زمين‌ هست‌، هشتاد ميليون‌. خيليه‌ها از يك‌ نفر اون‌ هم‌ با اين‌ همه‌ دشمنان‌ اين‌ همه‌ آفاتي‌ كه‌ به‌ اين‌ شجرة‌ طيبه‌ خورده‌. شجرة‌ طيبة‌ اصلها ثابة‌ و فرعها في‌ السماء يك‌ شب‌ تفسير اين‌ آيه‌ را عرض‌ كردم‌. تعطي‌ اكلها كل‌ هي‌، اكلش‌ يعني‌ خوردني‌ اين‌ درخت‌ طيبه‌، اونچه‌ كه‌ مورد استفادة‌ اين‌ شجرة‌ طيبه‌ است‌ در تمام‌ زمانها زمستان‌ وتابستان‌ ديگه‌ نداره‌، يك‌ درختي‌ را تصور بكنيد كه‌ زمستان‌ و تابستان‌ نداشته‌ باشه‌ هميشه‌ ميوه‌ داشته‌ باشه‌. چهار فصل‌. تعطي‌ اكلها كل‌ هي‌. يك‌ هميچين‌ شجرة‌ طيبه‌اي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ عنوان‌ نسل‌ طيبه‌اش‌ و ذرية‌ پاكش‌ در بين‌ مردم‌ گذاشته‌ وقتي‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ نجفي‌ مرعشي‌ هم‌ رحمة‌ لله‌ عليه‌ ايشان‌ هم‌ يك‌ جريان‌ نقل‌ كردن‌ يك‌ جريان‌ هم‌ من‌ خودم‌ نذير اين‌ را داشتم‌ هموني‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خودم‌ هست‌ عرض‌ مي‌كنم‌. كه‌ يكي‌ از اين‌ كشيشهاي‌ مسيحي‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ ما خيلي‌ با اينها در ارتباط‌ بوديم‌ اون‌ اين‌ را گفت‌ كه‌ دو چيز در بين‌ شمامسلمانها هست‌. مي‌خواست‌ دربارة‌ حقانيت‌ مذهب‌ خودش‌ تقريبا حرف‌ بزنه‌. اين‌ را استدلال‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ دو چيز در بين‌ شما مسلمانهاهست‌ كه‌ اگر اون‌ دو چيز در بين‌ ما بود ما امروز دنيا را گرفته‌ بوديم‌. فرصت‌ به‌ شما نمي‌داديم‌ و اون‌ دو چيز يكي‌ فرزندان‌ پيغمبر هستند كه‌ هميشه‌ اينها دفاع‌ از حريم‌ پيغمبر مي‌كنند يكي‌ كلماتي‌ كه‌ قطعا و يقينا خود پيغمبر گفته‌.

 ما اين‌ دو چيز را نداريم‌ يكي‌ قرآن‌ و روايات‌، قرآنش‌ كه‌ حرفي‌ درش‌ نيست‌ كه‌ از دو لب‌ پيغمبر به‌ ما رسيده‌ حالا البته‌ نمي‌گفت‌ وحيه‌، در مقام‌ بحث‌ و مباحثه‌ بوديم‌ با هم‌ نمي‌گفت‌ وحيه‌، مي‌گفت‌ كه‌ كلمات‌ پيغمبره‌. از دو لب‌ پيغمبر رسيده‌. ما يك‌ كلمه‌ از دو لب‌ عيسي‌ شنيده‌ باشيم‌ نداريم‌. يعني‌ الان‌ بگيم‌ كه‌ آقا اين‌ كه‌ تو كتاب‌ انجيله‌ حضرت‌ عيسي‌ گفته‌. انجيل‌ چون‌ محفوظات‌ چهار نفر از شاگردان‌ حضرت‌ عيسي‌ است‌.

 مال‌ حضرت‌ عيسي‌ نيست‌. انجيل‌ عيسي‌ ما نداريم‌ انجيل‌ يوقا و يوحنا و مدا و مرقوس‌ و اينها داريم‌ يكي‌ اين‌، يكي‌ هم‌ فرزندان‌ پيغمبر. اين‌ تعطي‌ اكلها كل‌ هي‌ اين‌ خيلي‌ مهمه‌ و حضرت‌ عيسي‌ فرزند نداشت‌، حضرت‌ عيسي‌ اصلا ازدواج‌ هم‌ نكرد. و داراي‌ فرزند نبود اگر فرزندان‌ او مي‌بودند ما براشون‌ يك‌ احترام‌ خاصي‌ قائل‌ بوديم‌ و چه‌ مي‌كرديم‌ كه‌ حالا بحثمون‌ مفصل‌ بود و خلاصه‌ همين‌ جا پايانش‌ نبود. ما مطالب‌ ديگه‌اي‌ گفتيم‌. اين‌ مسئلة‌ شجرة‌ طيبة‌ وجود فرزندان‌ پيغمبر اون‌ هم‌ در بعد علمي‌ و معنوي‌ و هم‌ در بعد ظاهري‌. اين‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. اما در مقابل‌ از بني‌ اميه‌ كسي‌ باقي‌ نماند. شما فكر مي‌كنيد خوب‌ شايد باشند ما خبر نداريم‌، نه‌. اين‌ را بدونيد كه‌ عربها مقيد به‌ حفظ‌ نسل‌ هستند. ماها مقيد نيستيم‌ حتي‌ ساداتمون‌ اينقدر براي‌ نسلشون‌ ارزش‌ قائل‌ نبودند كه‌ شجره‌ اشان‌ را حفظ‌ كنند. ولي‌ عربها را من‌ خودم‌ باهاشون‌ برخورد داشتم‌ اون‌ مدتي‌ كه‌ در نجف‌ بوديم‌ و مسافرت‌ مي‌كرديم‌ از نجف‌ پياده‌ مي‌آمديم‌ گاهي‌ كربلا، در راه‌ به‌ بعضي‌ از اين‌ عربهاي‌ اصيل‌، به‌ اصطلاح‌ اعراب‌ مي‌گن‌ برخورد مي‌كرديم‌ يك‌ عرب‌ بي‌ سواد چادر نشين‌ مي‌ديديم‌ يك‌ كاغذ مي‌ياره‌ كه‌ من‌ از نسل‌ خالد بن‌ وليد هستم‌، حالا خالد بن‌ وليد كيه‌؟ كه‌ تو از نسلش‌ باشي‌؟

 من‌ از نسل‌ مثلا فرض‌ كنيد  ابوموسي‌ اشعري‌ هستم‌. يك‌ برخورد عجيبي‌ داشتيم‌ در يكي‌ از چادرها مي‌گفت‌ كه‌ دعا كنيد شما كه‌ فرزند پيغمبريد كه‌ ما يك‌ روز يك‌ سگي‌ آمد در خيمة‌ ما من‌ گفتم‌ كه‌ رو يبن‌ موسي‌ ابن‌ اشعري‌ مي‌خواستم‌ به‌ سگ‌ فحش‌ بدم‌ گفتم‌ اي‌ پسر موسي‌ اشعري‌. رو. مي‌گفت‌ يك‌ نفر از اين‌ مهمانهاي‌ ما بلند شد گفت‌ انا ابن‌ موسي‌ الاشعري‌، من‌ شجره‌ دارم‌ من‌ از فرزندان‌ ابوموسي‌ اشعري‌ هستم‌، ابوموسي‌ اشعري‌ همون‌ كسي‌ كه‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در افتاد و اونوضع‌. و خنجرش‌ را كشيد من‌ را بكشه‌، گفتم‌ كه‌ آخه‌ تو مهمان‌ ما هستي‌، و خلاصه‌ ما فرار كرديم‌ و او تعقيب‌ ما و بله‌، تا اينكه‌ خلاصه‌ ما خودمون‌ را نجات‌ داديم‌ در اونجا و يك‌ جريان‌ ديگري‌ شد اين‌ الان‌ زندانه‌ اين‌ بياد بيرون‌ ممكنه‌ من‌ را بكشه‌ شما دعا كنيد ما از شر اين‌ خلاص‌ بشيم‌ گفت‌ شجره‌ داشت‌ كه‌ پسر موسي‌، از اولا موسي‌ اشعري‌ است‌.

 خوب‌ اينها كه‌ نسلشون‌ را اينجور حفظ‌ مي‌كنند بايد الان‌ بني‌ اميه‌ زياد باشه‌. آخه‌ شما نگيد كه‌ بني‌ اميه‌ آخه‌ چه‌ ارزشي‌. اينها پيش‌ ما ارزش‌ ندارند. يك‌ عده‌ هستند كه‌ سوريا مثلا در سوريه‌ اينها الان‌ عاشق‌ معاويه‌ و يزيد و بني‌ اميه‌ هستند. خود دمشق‌ انشاء الله‌ مشرف‌ مي‌شيد براي‌ زيارت‌ حضرت‌ زينب‌، يكي‌ شمرده‌ بود صد و پنجاه‌ مركز مهم‌ به‌ نام‌ بني‌ اميه‌ است‌ همين‌ الان‌. ساحة‌ الامويه‌، يك‌ ميدان‌ مهمي‌ در شام‌ هست‌ به‌ نام‌ ميدان‌ بني‌ اميه‌. مسجد اموي‌ كه‌ شنيديد ديگه‌. مهمترين‌ مسجدش‌. و امثال‌ اينها زياد هست‌ و الان‌ علاقه‌ مندند. و شجره‌ اشون‌ را حفظ‌ مي‌كردند ولي‌ خدا مي‌خواد كه‌ اينها را قطع‌ كنه‌. اثري‌ ازشون‌ نباشه‌، اثارشون‌  نباشه‌، فرزندانشون‌ ديگه‌ از بين‌ بره‌، هر چه‌ كوشيدند بني‌ هاشم‌ را از بين‌ ببرند امروز مي‌بينيد در هر جا، من‌ فكر مي‌كردم‌ در ايران‌  چون‌ شيعه‌ هستند سيد زياده‌ يك‌ وقت‌ رفته‌ بوديم‌ در هندوستان‌ در يك‌ شهري‌ به‌ نام‌ نوقاوان‌ سادات‌، گفتم‌ چرا اينجا نوقاوان‌ ساداته‌؟ گفتند اينجا يك‌ سيدي‌ از نوقان‌ سادات‌ بود ناقانه‌ خراسان‌ آمده‌ اينجا مونده‌ و همة‌ اين‌ فرزندان‌ اون‌ هستند. هفتاد هزار سيد تو اون‌ شهر بود كه‌ من‌ مجبور شدم‌ اين‌ سورة‌ كوثر را اونجا عنوان‌ كردم‌.

 بعد در امروها يك‌ عده‌ سادات‌ زيادي‌ هستند در شهرهاي‌ مختلف‌ هندوستان‌ سادات‌ با شجره‌، چون‌ اونجا شجره‌ اشان‌ را حفظ‌ كرده‌اند. و اين‌ مسئله‌ زياد مهم‌ نيست‌ به‌ نظر من‌، ولو از معجزات‌ پيغمبر اكرمه‌ ولي‌ مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ بوسيلة‌ همين‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا و فرزندان‌ پيغمبر انشاء لله‌ خواهيد ديديد يك‌ روز دنيا پر از عدل‌ و داد مي‌شه‌. حالا اون‌ اهمييت‌. دنيا پر از عدل‌ و داد خواهد شد و انشاءالله‌ اين‌ ناراحتيها پايان‌ پيدا خواهد كرد.

 دنياي‌ بعد از ظهور نسبت‌ به‌ دنياي‌ قبل‌ از ظهور. مثل‌ بهشت‌ است‌ نسبت‌ به‌ زندان‌. صدها گرفتاري‌ داريم‌، هر كاري‌ مي‌كنيم‌ از اين‌ گرفتاريها نجات‌ پيدا نمي‌كنيم‌. فكر مي‌كنيم‌ اين‌ گرفتاري‌ ما مربوط‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ شخص‌ در راس‌ كاره‌ اون‌ را عوضش‌ مي‌كنيم‌ مي‌بينيم‌ نه‌ باز هم‌ گرفتاريم‌. اين‌ گناهان‌ مربوط‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ نمي‌دونم‌ اين‌ فرد گناهكار است‌ و در راس‌ كاره‌ يك‌ آدم‌ عادل‌ را مي‌گذاريم‌ مي‌بينيم‌ باز هم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. گرفتاري‌ پشت‌ سر هم‌، ناراحتيها، بدبختيها، گرانيها، تورمها، انسان‌ را فلج‌ مي‌كنه‌. بي‌ عدالتيها كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مي‌بينه‌ كه‌ چقدر بايد بر سر بشر بي‌ عدالتي‌ بشه‌. هر كاري‌ مي‌كنيم‌ مي‌بينيم‌ نه‌ نمي‌شه‌، و همة‌ اينها دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ ما، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما بخواهيد توي‌ يك‌ زندان‌، دريك‌ جايي‌ كه‌ توي‌ جهنم‌ بخواد انسان‌ يك‌ محيط‌ خنكي‌ را براي‌ خودش‌ درست‌ بكنه‌ نمي‌شه‌. دنيايي‌ كه‌  پر از ضلم‌ و جوره‌، دنيايي‌ كه‌ يك‌ ميشي‌ را بذارن‌ وسط‌ صد تا گرگ‌ دورش‌ باشن‌ مگه‌ مي‌تونه‌ اين‌ ميش‌ به‌ حاله‌ ميشيش‌ بمونه‌. مگر اين‌ موجود، در روايت‌ هست‌ كن‌ ضعبا و الا اكلتك‌ ضاع‌، گرگ‌ باش‌ والا گرگها مي‌خورنت‌.

 گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ كه‌ در بعضي‌ از جنگهايي‌ كه‌ در گذشته‌ بود و اينها واقعا اگر ما اين‌ جنگها را نمي‌كرديم‌ مي‌گفتيم‌ خوب‌ اينها به‌ هر حال‌ عراقيها هم‌ شيعه‌ هستند بيان‌، بيان‌ يك‌ زيارت‌ امام‌ رضا هم‌ مي‌يان‌ و بعد هم‌ مي‌يان‌ خدمتون‌ عرض‌ شود، فرقي‌ نداره‌ ما و اونها نداريم‌ مي‌آمدند وضعمون‌ را مي‌دونيد چه‌ مي‌كردند؟ بايد انسان‌ گرگ‌ باشه‌ يعني‌ حالت‌ گرگي‌ لااقل‌ به‌ خودش‌ بگيره‌. عكس‌ العمل‌ داشته‌ باشه‌. آمر به‌ معروف‌ و ناهي‌ از منكر منظور اين‌ نيست‌ كه‌ گرگ‌ باش‌ يعني‌ بي‌ دليل‌ نيشها و حيوانات‌ اهلي‌ را بدر. نه‌ در مقابل‌ گرگ‌ انسان‌ بايد گرگ‌ باشه‌. اينجوري‌. و اين‌ وضع‌ ادامه‌ خواهد داشت‌ تا وقتي‌ كه‌ اون‌ فرزند پاكه‌ فاطمة‌ زهرا بياد. و لذا آقايون‌ از خدا بخواهيد كه‌ خدا هر چه‌ دعا داريد در اين‌ جهت‌ بكنيد كه‌ فرج‌ آقا امام‌ زمان‌ را برساند. و فكر هم‌ نكنيد كه‌ حالاها كو. نه‌ خيلي‌ نزديكه‌ انشاء الله‌. بعضيها معتقدند دير هم‌ شده‌. يعني‌ خيلي‌ زودتر از اينها بنا بود امام‌ عصر ارواحنا فدا ظاهر بشه‌ و گناهان‌ ما و بي‌ توجهي‌هاي‌ ما و بي‌ محبتيهاي‌ ما خوب‌ يك‌ خرده‌ سبب‌ شد كه‌ آماده‌تر بشيد. يك‌ خرده‌ بهتر بشيد والا بعضي‌ حالا من‌ كه‌ اعتقادم‌ اين‌ است‌ كه‌ نه‌ بايد به‌ هيچ‌ وجه‌ وقت‌ تعيين‌ نكرد نه‌ بگيم‌ زودتر بنا بوده‌ نه‌ ديرتر. نه‌ فلان‌ وقت‌ بعضي‌ها كه‌ وقت‌ تعيين‌ مي‌كنند در روايات‌ هست‌ كه‌ اينها را تكذيبشون‌ كنيد به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد يمه‌ الله‌ ما يشاء و يصبت‌ و عنده‌ ام‌ الكتاب‌ هيچ‌ كس‌ از آيندة‌ اينطوري‌ اين‌ مسائل‌ حساس‌ جهاني‌ اطلاع‌ نداره‌ جز خداي‌ تعالي‌.

 دعا كنيد افضل‌ الاعمال‌ انتظار الفرج‌ بهترين‌ اعمال‌ اين‌ است‌ كه‌ شما انتظار فرج‌ امام‌ زمان‌ را داشته‌ باشيد و كسي‌ هم‌ كه‌ منتظر يك‌ محبوبي‌ هست‌ طبعا از خدا مي‌خواد كه‌ خدايا برسونش‌، بياد، چشمش‌ به‌ دره‌ كه‌ كي‌ از در وارد مي‌شه‌. اونهايي‌ كه‌ انتظار واقعي‌ را دارن‌ اينها هر روز صبح‌ جمعه‌ كه‌ حركت‌ مي‌كنند از خواب‌ بيدار مي‌شن‌ منتظرند كه‌ صداي‌ دلرباي‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا را بشنوند كه‌ علي‌ يا اهل‌ العالم‌، انا امامكم‌ المنتظر من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌ همان‌ كه‌ انتظارش‌ را داشتيد من‌ هستم‌ و خواهم‌ آمد. يا بقية‌ لله‌ شب‌ جمعه‌ است‌. ايام‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ ثامن‌ الاحج‌ ارواحنا فدا هست‌. يا بقية‌ الله‌ شما را بخاطر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قسمتون‌ مي‌دهيم‌ كه‌ عنايتي‌ كنيد خودتون‌ فرجتون‌ را از خداي‌ تعالي‌ بخواهيد. الا يا اهل‌ العالم‌ ان‌ جدي‌ الحسين‌، چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ به‌ خودمون‌ بگيريم‌ انشاء الله‌ امشب‌ آقا و مولامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ خواهد كرد. السلام‌ عليك‌ يا اباعبد الله‌، و علي‌ ارواحناالتي‌ هلت‌ بفنائك‌، عليك‌ مني‌ سلام‌ الله‌ ابدا ما بقية‌ و بقي‌ ليل‌ و النهار و لا جعل‌ الله‌ آخر الاجر مني‌ لزيارتك‌ السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌. يا ابا عبدلله‌ لقد عظمت‌ الرضيه‌ جلت‌ المصيبه‌، يا جدا فراموش‌ نمي‌كنم‌ اون‌ ساعتي‌ را كه‌ عصر نوزدهم‌ است‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها صدا مي‌زد اولي‌ اولين‌، من‌ امت‌ ان‌ قتلت‌، واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبرشون‌ را. اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اطراف‌ زوالجناح‌ را گرفتند، هر كسي‌ سخني‌ داشت‌ با زوالجناح‌، يا الله‌، يا رسول‌ الله‌. يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌.  سكينه‌ صدا زد پدرم‌ وقتي‌ از خيمه‌ها رفت‌ لبانش‌ تشنه‌ بود بگو ببينم‌ آيا آب‌ به‌ لبهاي‌ عطشانش‌ رسوندند؟

 

۱۶ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاق‌ ۴۷

 تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاق‌ 47

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 يكي‌ دو تا تذكر خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌ براي‌ هر فرد مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر وعده‌اي‌ داد به‌ وعده‌اش‌ عمل‌ كنه‌. دربارة‌ مؤمنون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ قد افلح‌ المؤمنون‌ الذينهم‌ في‌ صلاتهم‌ خاشعون‌، تا ميرسد به‌ اينجا كه‌ و الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. يكي‌ از علائم‌ شخص‌ مؤمن‌ اين‌ است‌ كه‌ امانات‌ مردم‌ را حفظ‌ ميكند، اسرار مردم‌ را نگه‌ ميدارد، اگر چيزي‌ در اختيارش‌ گذاشتند، سخني‌، مالي‌، ناموسي‌، هر چيزي‌ كه‌ جنبة‌ امانت‌ داشت‌؛ اينها را رعايت‌ ميكند و عهدهم‌ راعون‌. عهدشون‌ را هم‌ رعايت‌ مي‌كنند. من‌ روز جمعه‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ اين‌ جمله‌ را به‌ دوستان‌ بگم‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد يا قولي‌ را نديد يا وعده‌اي‌ را نديد، كه‌ انسان‌ وقتي‌ وعده‌ كرد علامت‌ تحركشه‌، علامت‌ انسانيتشه‌، علامت‌ كمكش‌ به‌ مردمه‌. فكر نكنيد كه‌ خوب‌ ما راحت‌ باشيم‌. وعده‌ نديم‌. بعضي‌ از مقدسها اينطورند. هيچ‌ وعده‌اي‌ نمي‌دهند. يك‌ وجود بيفايدة‌ بي‌ مصرف‌ بي‌ ارزشي‌ مي‌شوند. چون‌ اين‌ را ميگم‌ كه‌ يا وعده‌ نديد مخير بين‌ دو چيز نيستيد از نظر اسلام‌. وعده‌ بايد داد، نبايد كه‌، حالا چون‌ گفتند وعده‌ نديد، شما از اين‌ به‌ بعد يك‌ آدم‌ بي‌ مصرف‌ بي‌ فايدة‌ بي‌ ارزشي‌ بشيد هيچ‌ وعده‌ نديد. هيچ‌. راحت‌. رفتيد توي‌ يك‌ اداره‌اي‌، به‌ رئيس‌ اداره‌ هم‌ بگيد كه‌ من‌ قرار هر روز بيام‌ و سر ساعت‌ بيام‌ و اينها نداريم‌ها. وعده‌ نميدم‌. او ميگه‌ تشريف‌ نياريد. در دين‌ اسلام‌ هم‌ همينه‌. خدايا ما قول‌ نميديم‌ كه‌ نماز بخونيم‌، ولي‌ خوب‌ هر وقت‌ مايل‌ شديم‌ مي‌خونيم‌. در اين‌ جمله‌ من‌ يك‌ مقداري‌ تذكر بدم‌. نگيد كه‌ ما وعده‌ نميديم‌، راحت‌، راحتره‌. بعله‌. اصلا راحتيد. نه‌ به‌ خدا، نه‌ به‌ رئيس‌ اداره‌، نه‌ به‌ خانه‌اتون‌. ما وعده‌ نمي‌ديم‌ كه‌ بيائيم‌ خونه‌، هر وقت‌ دلمون‌ خواست‌ مي‌آئيم‌. نه‌ به‌ زن‌ و فرزندتون‌، نه‌ به‌ دوست‌ و رفيقتون‌، نه‌ به‌ استاد و شاگردتون‌، به‌ هيچكدام‌ وعده‌ نديد. راحته‌. نه‌. اگر يك‌ همچين‌ كاري‌ يك‌ وقت‌ كرديد، نه‌ دين‌ داريد نه‌ انسانيد نه‌ هم‌ ارزش‌ وجودي‌ داريد. ايني‌ كه‌ من‌ ميگم‌ يا وعده‌ نديد، اين‌ معنايش‌ تخيير نيست‌ كه‌ مخير بشي‌ يا وعده‌ نديد يا به‌ وعده‌اتون‌ بايد وفا كنيد.

 انسان‌ بايد متحرك‌ باشه‌، بايد حركت‌ داشته‌ باشه‌، بايد پرارزش‌ باشه‌، يك‌ آدم‌ گوشه‌اي‌ افتاده‌ و بي‌ ارزشي‌ كه‌ هيچ‌ مردم‌ ازش‌ استفاده‌اي‌ نمي‌كنند، خودش‌ هم‌ از خودش‌ استفاده‌ نميكنه‌ نباشيد. پريروزها بود من‌ با آقاي‌ گنجي‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌. يك‌ مطلبي‌ بود كه‌ اين‌ جمله‌ را به‌ ايشان‌ گفتم‌. مطلب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ آقايي‌ كار زيادي‌ هم‌ داشت‌، باران‌ مي‌آمد گفت‌ چون‌ چتر ندارم‌ نميرم‌. گفتم‌ من‌ هيچوقت‌ چتر از آن‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ جريان‌ را شنيدم‌ از آن‌ آقا، ديدم‌ عادت‌ به‌ چتر تعطيل‌ ميشه‌، ديگه‌ هيچوقت‌ خودم‌ نه‌ خريدم‌ نه‌ روي‌ سرم‌ نگه‌ داشتم‌. آدمي‌ كه‌ بخواد كارهايش‌ بخاطر چتر كه‌ باران‌ نياد روي‌ سرم‌، تعطيل‌ بشه‌، اين‌ آدم‌ نيست‌. حيوانات‌ همه‌ لخت‌، زير باران‌ دارند راه‌ مي‌روند. خوب‌ تو هم‌ يكي‌ از اينها. دنبال‌ كارت‌ پاشو برو. توي‌ خانه‌ نشستي‌ كه‌ بارون‌ مي‌آد. بارون‌ بياد. توي‌ جنگ‌، يكي‌ از جنگها، شب‌ باران‌ آمد و همه‌ هم‌ اتفاقا، يعني‌ اكثرشون‌ جنب‌ شده‌ بودند، محتلم‌ شده‌ بودند، باران‌ آمد اينها همه‌ رفتند زير باران‌ غسل‌ كردند. آيه‌ قرآن‌ نازل‌ شد. باران‌ جلوي‌ كار آدم‌ را نبايد بگيره‌. هيچ‌ مشكلي‌ جلوي‌ كار انسان‌ را نبايد بگيره‌. شما چرا دير آمديد؟ باران‌ مي‌آمد. اي‌ بابا. يك‌ مسلمان‌ محكم‌ داراي‌ فهم‌ و شعور براي‌ باران‌ توي‌ خانه‌ مي‌نشينه‌؟! دقت‌ كرديد.

 ايني‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ كه‌، اين‌ جمله‌ را چون‌ شروع‌ كردم‌ يادتون‌ نره‌. يا وعده‌ نديد، اين‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ من‌ بگم‌ يا زنده‌ نباشيد يا اين‌ كار را بكنيد. خوب‌ زنده‌ بايد بود. يا غذا نخوريد يا اينطور مثلا. حالا دارم‌ اخطار ميكنم‌. اين‌ ديگه‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ جنبة‌ اخطار داره‌. جدا عرض‌ ميكنم‌. رفقامون‌ در اين‌ جلسه‌ يا وعده‌ نمي‌دهند، اگر وعده‌ دادند و تخلف‌ كردند، براي‌ همين‌ اولين‌ دفعه‌ تخلف‌ اگر بشه‌، از رفاقت‌ با من‌ بايد منفصل‌ بشوند. اين‌ ديگه‌ يك‌ مسئلة‌ قطعيه‌ها. چون‌ خيلي‌ بد شده‌ وضع‌ ما. رفقا وعده‌ مي‌دهند وفا نمي‌كنند. و اين‌ خودش‌ از همان‌ مرحلة‌ اولي‌ كه‌ باصطلاح‌ مرحلة‌ اول‌ كه‌ استقامته‌، شما همانجا تخلف‌ كرديد. چون‌ ما ديگه‌ با شما رفاقتي‌ نداريم‌ كه‌ بنا بشه‌ كه‌ حتي‌ قدم‌ اول‌ را هم‌ برنداشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد، اين‌ را جدي‌ ميگم‌ها، چه‌ به‌ يكديگر وقتي‌ وعده‌ ميدهيد، چه‌ وعده‌اي‌ به‌ من‌ مي‌ديد، فرقي‌ نميكنه‌، حالا بگيد مال‌ تو را استثنائا عمل‌ مي‌كنيم‌. نه‌. چه‌ به‌ زن‌ و بچه‌اتون‌ وعده‌ مي‌دهيد، چه‌ با يك‌ فرض‌ كنيد مؤمني‌، چون‌ الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. اين‌ را امشب‌ بعنوان‌ اخطار، بعنوان‌ هر چيزي‌، منهم‌ البته‌ يك‌ مقداري‌ تقصير من‌ هم‌ هست‌ كه‌ با رفقا يك‌ مقداري‌ حالا شايد اين‌ ضعف‌ روح‌ من‌ باشه‌ و ما شايد در آن‌ مرحلة‌ استقامت‌ كه‌ بودند، در چيزهاي‌ ديگه‌ كار كردم‌ كه‌ گفتم‌ چند روز قبل‌ در نترسيدن‌، واقعا كار مي‌كردم‌. در صبر، كار مي‌كردم‌. در خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اعتماد به‌ نفس‌ و استقلال‌، كار مي‌كردم‌. شايد در اين‌ جهت‌ من‌ كار نكردم‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ مسامحه‌ مي‌كنم‌ و شايد هم‌ لياقت‌ براي‌ اينكه‌ استاد باشم‌ ندارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حالا اينها را ميگم‌، شماها بهرحال‌، تصميم‌ ميگيرم‌ از اين‌ به‌ بعد باشم‌ اينطوري‌. چون‌ يادمه‌ كه‌ استاد ما، استاد اخلاق‌ ما، خدا رحمتش‌ كنه‌، ايشان‌ يك‌ چيزي‌ را كه‌ به‌ من‌ ميگفت‌ بايد اين‌ كار را بكني‌، هر چه‌ بر خلاف‌ ميلم‌ بود، اين‌ قاطعيت‌ وقتي‌ نشون‌ مي‌داد، مي‌دونستم‌ بايد انجام‌ بدم‌. نه‌ برنامه‌هاي‌ علميمون‌، نه‌ برنامه‌هاي‌ تحقيقاتيمون‌، از اين‌ به‌ بعد انشاء الله‌ آقايون‌ كوشش‌ بكنند، آدم‌ منظم‌ اينطور خواهد شد. يكي‌ از دوستان‌ ما، همسفر خود شماهاست‌، آقاي‌ مهندس‌ فرزانه‌اي‌ است‌ كه‌ در كرجه‌، اين‌ يك‌ دفتر داره‌. من‌ مي‌بينم‌ همه‌ روز، من‌ ديدم‌ها، به‌ من‌ نشان‌ داده‌، همه‌ روز تمام‌ كارهايش‌ را نوشته‌. شما بعضي‌هاتون‌ مي‌آئيد پيش‌ من‌ مي‌گيد آقا من‌ هفت‌ هشت‌ تا سؤال‌ داشتم‌ يادم‌ رفت‌. خوب‌ ببينيد چقدر آدم‌ بايد نامنظم‌ باشه‌ كه‌ هفت‌ هشت‌ تا سؤال‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را يادداشت‌ نكرده‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ اينجا مي‌آد يادش‌ نره‌. من‌ چند تا سؤال‌ داشتم‌ يادم‌ رفت‌. حالا چيكار كنم‌؟ ما هم‌ معطليم‌ كه‌ وقت‌ هم‌ بهش‌ داديم‌، سؤالاتش‌ را بپرسه‌. مدتي‌ اينجا نشسته‌. آقا پس‌ باشه‌ يك‌ جلسة‌ ديگه‌. اين‌ سؤالات‌ را بنويس‌ خونه‌ كه‌ نشستي‌ كه‌ يادت‌ نره‌. اين‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. خدمت‌ ائمه‌ مي‌رفتند همينطور. خدمت‌ شخصيتها، يك‌ چيزي‌، يك‌ كاري‌ مي‌خواي‌ بكني‌، بنويس‌. يك‌ نوشته‌ داشته‌ باش‌، يك‌ دفتر داشته‌ باش‌. يك‌ دفتر داشته‌ باش‌ صبح‌ كه‌ پا ميشي‌ همة‌ كارهايت‌ را منظم‌ توي‌ آن‌ دفترت‌ بنويس‌. عهدها و پيمانها، من‌ فراموش‌ كردم‌، بعله‌ يادمه‌، فراموش‌ كردم‌. عهد كرده‌، قرار بسته‌ فراموش‌ كرده‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ را، آية‌ الله‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌، مرجع‌ تقليد، از ايشان‌ نقل‌ كردند كه‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از محترمين‌ كربلا، يكي‌ از تجار كربلا دعوت‌ ميكنه‌ ايشان‌ را. ميگه‌ آقا شما تشريف‌ بياريد با يك‌ عده‌اي‌ از طلاب‌ و رفقايي‌ كه‌ همراه‌ شما هستند. معمولا خوب‌ طبعا يك‌ چند نفري‌ با يك‌ مرجع‌ تقليد مي‌روند. فردا شب‌ شام‌ بيائيد منزل‌ ما. بسيار خوب‌. ايشان‌ حركت‌ مي‌كنند با جمعي‌ مي‌روند. زن‌ صاحب‌ خانه‌ مي‌آد دم‌ در كه‌ ايشان‌ نيستند، چيزي‌ هم‌ به‌ ما نگفتند. خوب‌ ايشان‌ بر ميگردند. فرداش‌، پس‌ فرداش‌ مي‌بينند ايشان‌ را آقاي‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما آمديم‌ شما نبوديد. بعله‌ آقا فراموش‌ كردم‌. ايشان‌ مي‌فرمايد اگر استاندار كربلا را دعوت‌ كرده‌ بودي‌ فراموش‌ ميكردي‌؟ وجدانا بگو. گفت‌ كه‌ نه‌. نه‌ همون‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ اين‌ آمد، چه‌ جوري‌ مي‌آد، فلان‌. پس‌ چرا ما را فراموش‌ كردي‌؟ اهميت‌ ندادي‌، ترك‌ تحفظ‌ كردي‌. ارزش‌ براي‌ من‌ قائل‌ نشدي‌. نمازم‌ را فراموش‌ كردم‌. ارزش‌ براي‌ ملاقات‌ با خدا قائل‌ نشدي‌. فراموش‌ كردم‌ فلان‌ ساعت‌ بيام‌. ارزش‌ براي‌ من‌ قائل‌ نشدي‌. الذينهم‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌، شما براي‌ كوچكترين‌ مؤمني‌ كه‌ از نظر شما كوچكترينه‌، بايد آنقدر ارزش‌ قائل‌ بشيد كه‌ براي‌ بزرگترين‌ افراد ارزش‌ قائليد. اينها بنده‌هاي‌ خدا هستند، چرا براشون‌ ارزش‌ قائل‌ نيستي‌؟ اگر قراري‌ گذاشتيد انشاء الله‌ اين‌ را من‌ جدا ميگم‌. ديگه‌ گله‌اي‌ از من‌ نباشه‌. اگر قراري‌ گذاشتيد و يا همون‌ موقع‌. چون‌ ببينيد اگر انسان‌ تعهد با كسي‌ بكنه‌، از سه‌ حال‌ خارج‌ نيست‌. يا همان‌ موقع‌ كه‌ ميگه‌ مي‌آم‌ نمي‌خواد بره‌. اينجا دو تا كار كرده‌. يكي‌ اينه‌ دروغ‌ گفته‌ يكي‌ خلاف‌ عهدش‌ كرده‌. اينجا دروغ‌ گفتي‌. تو نمي‌خواي‌ بري‌ چرا گفتي‌ من‌ مي‌خوام‌ بيام‌. يا اينكه‌ مي‌خواد بره‌ و واقعا تصميم‌ داره‌ بره‌ و سر وقت‌ مسامحه‌ ميكنه‌ و نميره‌. اين‌ فقط‌ خلف‌ عهد كرده‌. يعني‌ خلاف‌ تعهدش‌ عمل‌ كرده‌. و يا اينكه‌ اين‌ شخص‌ اصلا، اين‌ دو تا گناهه‌، معصيته‌، ولو يك‌ دفعه‌ هم‌ انجام‌ بشه‌. ولي‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ اشخاص‌ اصلا همينطوري‌ هستند، اين‌ مريضه‌. يعني‌ هر جائي‌ وعده‌ مي‌دهند ديگه‌ معلومه‌ اين‌ آقا به‌ وعده‌اش‌ وفا نميكنه‌. اين‌ ديگه‌ مريضه‌، اين‌ بايد معالجه‌ بشه‌. اين‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. اين‌ ديگه‌ راه‌ راست‌ نيست‌. دقت‌ كرديد.

 گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ها عادتشونه‌، عادت‌ كردند كه‌ من‌ خودم‌ با يك‌ نفر از آدمهاي‌ محترمي‌ بود، از افراد محترمي‌ بود، براي‌ خودش‌ ارزشي‌ قائل‌ بود. اصلا اين‌ جرياني‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ شما مي‌فهميد كه‌ او براي‌ خودش‌ ارزش‌ قائل‌ بود كه‌ از نظر من‌ يك‌ پول‌ اينجور افراد ارزش‌ ندارند. نشسته‌ بوديم‌، گفتيم‌ يك‌ ربع‌ مانده‌، يك‌ ربع‌ هم‌ راه‌ داريم‌. الان‌ وقت‌ رفتن‌ به‌ آن‌ محله‌. باهم‌ بوديم‌. گفت‌ نه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بنشين‌. ما كه‌ كاري‌ نداريم‌، راه‌ هم‌ يك‌ ربع‌ راه‌ هست‌. مثلا يك‌ ربع‌ به‌ نه‌، يك‌ ربع‌ راه‌ داريم‌، ما هم‌ نه‌ آنجا وعده‌ كرديم‌. خدا ميدونه‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ اگر انسان‌ سر وقت‌ بره‌ ميگن‌ اين‌ آدم‌ بيكاريه‌. بي‌ فايده‌ايه‌. بگذار يك‌ قدري‌ انتظار ما را بكشه‌، ارزش‌ ما پيدا بكنيم‌. من‌ گفتم‌ تو بيائي‌ يا نيائي‌ من‌ ميرم‌. چون‌ دوتايي‌ مشتركا وعده‌ كرده‌ بوديم‌. ما دنبال‌ ارزش‌ بوجود آوردن‌ از اين‌ راهها، بعضيها تعمد دارند، بعضي‌ها اينجوريند. بابا اين‌ كار را تو ميكني‌ يا نميكني‌؟ وعده‌ ميكنه‌. خوب‌ بكن‌، تعهد كردي‌، واجب‌ ميشه‌. اوفوا بالعهد. امر خداست‌. ان‌ العهد كان‌ مسئولا. روز قيامت‌ سؤال‌ ميشه‌، نه‌ روز قيامت‌ توي‌ همين‌ دنيا هم‌ سؤال‌ ميشه‌. مسئولا. ميگن‌ فلاني‌ مسئول‌ و متعهد نيست‌. يعني‌ وجود بيفايده‌ و بي‌ ارزشيه‌. يعني‌ نميشه‌ به‌ بهش‌ اعتماد كرد، نميشه‌ به‌ قولش‌ اتكا كرد. انسان‌ ارزشش‌ به‌ همين‌ است‌. بنابراين‌ اين‌ را، اين‌ يك‌ اخطار اسمش‌ را ميگذاريد، بگذاريد، يك‌ خدمتتون‌ عرض‌ ميشود قرارداد ميگذاريد بگذاريد. يك‌ شرط‌ معاشرت‌ زندگي‌ اين‌ جمع‌ با يكديگر ميگذاريد بگذاريد. پس‌ از همين‌ الان‌ اين‌ قرارمون‌ بسته‌ شد كه‌ اگر يك‌ قراري‌ را بگذاره‌ يك‌ نفر از شماها و چه‌ با من‌، چه‌ با خودتون‌، چه‌ با حتي‌ خانواده‌اتون‌، مطلقا، فرقي‌ نميكنه‌، چه‌ با خدا، چه‌ با ائمة‌ اطهار و تخلف‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ ميشه‌ معصيتكار و بايد برگرده‌، توبة‌ نصوحش‌ باطل‌ شده‌ و بايد برگرده‌ به‌ اول‌ خط‌. و ما حوصلة‌ اينكه‌ از اول‌ خط‌ با افراد شروع‌ كنند به‌ مسافرت‌ نداريم‌. همچين‌ صريح‌. اين‌ يك‌ اخطار.

 دوم‌. دوم‌ اينكه‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ يك‌ همبستگي‌ با هم‌ داشته‌ باشيد. اين‌ را من‌ مكرر گفتم‌. يك‌ تعاوني‌ با هم‌ داشته‌ باشيد، يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ همه‌اتون‌ يك‌ وجود باشيد، يك‌ روح‌ باشيد اندر چند بدن‌. اگر ما عدة‌ قليل‌ توي‌ يك‌ خط‌، توي‌ يك‌ راه‌، توي‌ يك‌ صراط‌، اعضاي‌ وجود يكديگر نباشيم‌، كه‌ چو عضوي‌ بدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. حالا ما از بني‌ آدم‌ ميگن‌ اعضاي‌ يكديگرند، اينجا ميگه‌ نه‌. بني‌ آدم‌ خوب‌ شمر و يزيد و صدام‌ و امثال‌ اينها هم‌ بني‌ آدمند. نه‌. اينها جزو وجود ما نيستند. خوب‌. اين‌ يك‌. امام‌ صادق‌ فرموده‌ است‌ همة‌ مؤمنين‌ بايد عضو وجود يكديگر باشند. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ جائي‌ از اين‌ بدن‌ درد گرفت‌، دگر عضوها را نماند قرار. عين‌ اين‌ عبارت‌ تقريبا توي‌ روايت‌ هست‌. مؤمني‌. خوب‌ اينجا كه‌ نميتوني‌ بگي‌ شمر و يزيد و اينها را چيكارش‌ كنيم‌، نه‌. شمر و اينها مؤمن‌ نيستند. اين‌ كلام‌ جامعتره‌، كاملتره‌. حالا ميگيد كه‌ همة‌ مؤمنين‌ هم‌ يك‌ عده‌ فاسقند، يك‌ عده‌ فاجرند، يك‌ عده‌ توي‌ خط‌ نيستند. حالا اين‌ عده‌ كه‌ ديگه‌ اگر نباشيد كه‌ ما اصلا، التماس‌ دعا. هيچي‌. اگر يكنفر از شما جمع‌ يك‌ گرفتاري‌ داره‌ همه‌اتون‌ بايد گرفتار باشيد. يك‌ نفر از شما جمع‌ يك‌ مصيبتي‌ داره‌، همه‌اتون‌ بايد مصيبت‌زده‌ بشيد. چه‌ اشكال‌ داره‌ همه‌ در غم‌ همديگه‌ شريك‌ باشيد. و خدا هيچوقت‌ بهتون‌ غم‌ نميده‌ اگر اينجوري‌ باشيد. خدا ميدونه‌، اين‌ را ما تجربه‌ كرديم‌ كه‌ اگر يك‌ عده‌ انسان‌ بداند كه‌ يك‌ عده‌ غمخور داره‌، يك‌ عده‌ غمخوار انسانند. هيچوقت‌ غمي‌ هم‌ اگر براش‌ پيش‌ بياد، خيلي‌ سهل‌ از كنارش‌ ميتونه‌ رد بشه‌. همه‌امون‌ جانا و مالا بايد در مقابل‌ يكديگر گذشت‌ داشته‌ باشيم‌. خوب‌ ميخواست‌ نكنه‌، حالا كرد. نه‌ خودش‌ تقصير داره‌. خوب‌ اگر تقصير نميداشت‌ كه‌، حالا شما اگر اين‌ دستت‌ تقصيري‌ كرد و رفت‌ توي‌ آتش‌ و سوخت‌، ديگه‌ بقية‌ بدنت‌ نبايد ناراحت‌ باشه‌؟! وقتي‌ ما همه‌ اعضاي‌ وجود يكديگر شديم‌، از حال‌ همديگه‌ بايد لااقل‌ خبر داشته‌ باشيم‌. و گرنه‌ ارزش‌ نداره‌ اين‌ اجتماعات‌. خوب‌ چي‌؟ براي‌ چي‌؟ چرا آمديم‌ دور هم‌ جمع‌ بشيم‌. حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌ اكثرش‌ تكراريه‌. همه‌اتون‌ بلديد. يك‌ چند جمله‌اي‌ اگر آن‌ وسطها خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ پيدا بشه‌ كه‌ جنبة‌ حكمت‌ داشته‌ باشه‌ و اگر اين‌ كارها، اين‌ بحثها، اين‌ اخطارها نباشه‌ و وقتمون‌ صرف‌ اينها نشه‌، ممكنه‌ يك‌ مطالبي‌ گفته‌ بشه‌ و گفته‌ بشه‌ در اين‌ مجلس‌ كه‌ مفيد باشه‌. و الا خوب‌ بايد به‌ اين‌ مسائل‌ اول‌ بپردازيم‌. تمامتون‌ از حال‌ همديگه‌ براي‌ اصلاح‌ گرفتاريهاي‌ يكديگر بايد اطلاع‌ داشته‌ باشيد. در صدر اسلام‌ همه‌ همينطور بودند. حالا كه‌ زمان‌ پايان‌ انشاء الله‌ غيبت‌ كبراي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ است‌. اقلا خودتون‌ را بسازيد براي‌ ورود به‌ زمان‌ ظهور. مي‌خواهيد چيكار كنيد؟ امام‌ زمان‌ هم‌ بياد شما كه‌ عادت‌ كرديد به‌ اينكه‌ وقتي‌ وعده‌اي‌ مي‌كنيد، وفا نكنيد؛ آدم‌ عادتي‌ كرده‌، امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ وعده‌ مي‌كنيد مي‌گيد آقا فردا صبح‌ مي‌آم‌، نمي‌ريد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وقتي‌ كه‌ خلافت‌ را ازش‌ غصب‌ كردند، هر شب‌ مي‌رفت‌ در خانة‌ مهاجر و انصار، با فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ عليهم‌ السلام‌، همه‌ وعده‌ مي‌كردند كه‌ فردا صبح‌ بيايند. اگر نگوئيم‌ كه‌ خلافت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را همين‌ مسلمانهاي‌ عهد شكن‌، سست‌، به‌ فكر يكديگر نبودن‌، وحدت‌ نداشتن‌، وحدت‌ كلمه‌ نداشتن‌، خلافت‌ را از بين‌ برد، بطور مسلم‌ خلافت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را همين‌ مردم‌ عهدشكن‌ از بين‌ بردند. مي‌گفتند فردا صبح‌ مي‌آئيم‌، يكي‌ دو سه‌ نفر صبح‌ مي‌آمدند. سلمان‌ بود و ابي‌ ذر و مقداد. نگيد اگر ما بوديم‌ مي‌رفتيم‌. نه‌. ما هم‌ اگر عادت‌ به‌ عهد شكني‌، عادت‌ به‌ بي‌ نظمي‌، به‌ من‌ چه‌؟!، چه‌ كنم‌ كه‌ فلاني‌ گرفتاره‌!، اگر عادت‌ به‌ اينها كرديد يقينا در مقابل‌ اماممون‌ هم‌ همينطوريم‌. تمرينش‌، هر كاري‌ يك‌ تمريني‌ داره‌. يك‌ مدتي‌ انسان‌ بايد تمرين‌ بكنه‌ كه‌ عهد شكني‌ نكنه‌، ايني‌ كه‌ ما نمازمون‌ را فراموش‌ مي‌كنيم‌، بخاطر اينه‌ كه‌ خيلي‌ از كارهاي‌ ديگه‌ را هم‌ فراموش‌ مي‌كنيم‌. اگر شما يك‌ دفتري‌ داشته‌ باشيد كه‌ سر صبح‌ بلند ميشيد از خواب‌، نماز صبح‌ را كه‌ خونديد من‌ به‌ شما حرفي‌ ميخوام‌ بزنم‌ كه‌ به‌ قول‌ كسي‌ نه‌ خدا گفته‌ نه‌ پيغمبر، ولي‌ بسيار كار خوبيست‌. بجاي‌ تعقيبات‌، تعقيبات‌، تعقيبات‌ نمازتون‌ اين‌ مستحب‌، استحبابش‌ بيشتره‌. دفتر را برداريد بنويسد ساعت‌ فلان‌، فلان‌ كار، فلان‌ كار، فلان‌ كار. اذان‌ ظهر توي‌ مسجد، نماز جماعت‌. نيم‌ ساعت‌ بعدش‌ منزل‌. چه‌، چه‌، تا شب‌. دفتر هم‌ هي‌ توي‌ دستتون‌ باشه‌. هي‌ نگاه‌ كنيد. ديگه‌ هيچوقت‌ نمازتون‌ فراموشتون‌ نميشه‌. بلكه‌ نماز اول‌ وقتتون‌ فراموش‌ نميشه‌. بلكه‌ نماز جماعت‌ فراموشتون‌ نميشه‌. و اين‌ كارها را كه‌ اين‌ دو چيزي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌: يكي‌ اينكه‌ عهد را انسان‌ عمل‌ بكنه‌، يكي‌ هم‌ مسئلة‌ يگانگي‌ و وحدت‌ و باهم‌ معاشرت‌ و، خوب‌ من‌ خيلي‌ دلم‌ مي‌خواد كه‌ رفقا يك‌ همبستگي‌ داشته‌ باشند، يك‌ چندي‌ قبل‌، مثلا چند وقت‌ قبلش‌ اعلام‌ بكنيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، گاهي‌ مسافرتهاي‌ با هم‌ بريم‌. هنوز، عجيبه‌ها، هنوز ما آن‌ انسجام‌، آن‌ صميميت‌، آن‌ رفاقت‌ را نداريم‌. چون‌ اگر خداي‌ نكرده‌ مثل‌ ساير مسافرتها كه‌ با افراد پا ميشوند مي‌روند و خدمتتان‌ عرض‌ شود كه‌ وقتي‌ برميگردند همه‌ از هم‌ دلخور باشند، آن‌ را ما نمي‌خواهيم‌. مي‌خواهيم‌ وابستگيمون‌ بيشتر بشه‌، صميمتمون‌ بيشتر بشه‌. يك‌ وقتي‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ما شيش‌ نفر بوديم‌. رفتيم‌ مسافرت‌، سه‌ نفرمون‌ توي‌ راه‌ ماندند. يعني‌ اخلاقشون‌، روششون‌، رويه‌اشون‌ طوري‌ بود كه‌ با اين‌ سه‌ نفر ديگه‌ سازش‌ نداشتند. اينجوري‌ كه‌ نبايد باشه‌، نمي‌خوايم‌ باشه‌، نمي‌خوايم‌ رفقا را از دست‌ بديم‌. ما مي‌خواهيم‌ هي‌ رفقا انشاء الله‌ با هم‌ همبستگيشون‌ بيشتر بشه‌، وابستگيشون‌ شديدتر بشه‌.

 خوب‌ اين‌ هست‌. يكي‌ دو تا، خوب‌ مسافرتهاي‌ كوچيك‌ كه‌ هنوز، من‌ خودم‌ اين‌، هنوز زوده‌. هنوز ما غمخور يكديگر نيستيم‌، گذشت‌، صفا، صميميت‌، جامون‌ را به‌ همديگه‌ اهدا كنيم‌. يك‌ صميمت‌ فوق‌ العاده‌. خلاصه‌اش‌ آقايون‌، همانطوري‌ كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ تمام‌ جمع‌ شماها بايد مثل‌ اعضاي‌ يك‌ بدن‌ باشيد، يكي‌ انگشت‌ كوچك‌، يكي‌ انگشت‌ بزرگتره‌، يكي‌ انگشت‌ بزرگتره‌. يكي‌ آن‌ انگشته‌، يكي‌ آن‌ دسته‌، يكي‌ آن‌ دست‌ و كه‌ همون‌، چو عضوي‌ بدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. مواسات‌ داشته‌ باشيد، يعني‌ گذشت‌ داشته‌ باشيد. تا يك‌ نفرتون‌ يك‌ ناراحتي‌ داره‌، همه‌اتون‌ بشينيد ببينيد چه‌ كاري‌ مي‌تونيد بكنيد. بعضي‌ از رفقايي‌ كه‌ در شهرستانها هستند، همين‌ ديروز يكنفر از اردبيل‌ يك‌ كاري‌ داشت‌، سفارشي‌ كرده‌ بود، من‌ واقعا اين‌ فكر به‌ جهتي‌ كه‌ من‌ اگر مطرح‌ كنم‌، فورا رفقا در سر يك‌ ساعت‌ حلش‌ ميكنند. گفتم‌، با خودم‌ البته‌ به‌ او چيزي‌ نگفتم‌، با خودم‌ گفتم‌ كه‌ اگر اين‌ مطلب‌ گفته‌ بشه‌، من‌ آبروي‌ طرف‌ را هم‌ بردم‌ هيچ‌ كاري‌ هم‌ انجام‌ نميشه‌. اينجوري‌ نبايد باشه‌. شما ميگيد ماها چيزي‌ نداريم‌. كاري‌ نميتونيم‌، هر كاري‌ ميتونيد. در روايت‌ داره‌ اگر يك‌ گرفتاري‌ داشتيد به‌ دوستتون‌ بگيد از سه‌ حال‌ خارج‌ نيست‌. يا خودش‌ حلش‌ ميكنه‌. يا از آبروش‌ استفاده‌ ميكنه‌، ديگران‌ را به‌ كمك‌ ميگيره‌ و مسئله‌ را حل‌ ميكنند. يا دعا ميكنه‌. خوب‌ اگر يك‌ وقتي‌ ديديد يك‌ گرفتاري‌ براي‌ يكي‌ از دوستانتون‌ پيدا شد، مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ ميليون‌ تومان‌ بدهي‌ داره‌، تقصيري‌ هم‌ نداره‌، البته‌ اگر جزو اين‌ رفقا و اين‌ جمع‌ باشه‌، تقصيري‌ نخواهد داشت‌، آدم‌ تزكيه‌ شده‌، كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌، كسي‌ كه‌ مراحل‌ را گذرونده‌، ديگه‌ معنا نداره‌ كه‌ تقصير داشته‌ باشه‌. فورا بشينيم‌ هر كداممون‌ يك‌ مقداري‌، هر چي‌ داريم‌، فرش‌ خونه‌امون‌ را مي‌فروشيم‌، بعله‌. هيچ‌ مسئله‌اي‌ نيست‌، حالا ما فرش‌ نداشته‌ باشيم‌. همه‌ را، ما اين‌ وضع‌ را حلش‌ ميكنيم‌. نمي‌تونيد، يك‌ جلسة‌ دعا تشكيل‌ بديد، همه‌امون‌ بشينيم‌ براش‌ دعا بكنيم‌. اشكال‌ نداره‌ها. يك‌ جلسة‌ دعا تشكيل‌ بديد براي‌ گرفتاري‌ فلان‌ آقا. اينهم‌ جزء برنامه‌ انشاء الله‌ بايد باشه‌. اين‌ خواست‌ منه‌، اين‌ بايد عمل‌ بشه‌ انشاء الله‌. يكي‌ از دوستان‌ مثلا فرض‌ كنيد بدهي‌ داره‌، قرض‌ داره‌. بشينيم‌ اول‌ اگر مي‌تونيم‌ حلش‌ كنيم‌ خوب‌ مي‌ديم‌ بهش‌. نمي‌تونيم‌ راه‌ مي‌افتيم‌ براش‌. مشكلش‌ را حل‌ مي‌كنيم‌. نمي‌تونيم‌، يك‌ جلسة‌ دعا و توسل‌ تشكيل‌ ميديم‌ و اين‌ جلسه‌ در آنجا دعا ميشه‌. ديگه‌ اگر دعا كردي‌ و مستجاب‌ نشد ديگه‌ وظايفت‌ را انجام‌ دادي‌. اين‌ را بايد حتما انشاء الله‌ عملي‌ كنيد.

  و سوم‌ اينكه‌ آقايوني‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بيشتر كار كردند در تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌، يك‌ خورده‌اي‌ به‌ من‌ كمك‌ بدهند. يعني‌ افرادي‌ هستند، همين‌ امروز به‌ آقاي‌ نعمتي‌ صحبت‌ بود. ما وقتي‌ كه‌ شماها را مقايسه‌ مي‌كنيم‌ با اين‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار، خودتون‌ متوجه‌ هستيد كه‌ يك‌ فردي‌ كه‌ يك‌ دونه‌ هم‌ گناه‌ نميكنه‌، عادله‌، ميشه‌ پشت‌ سرش‌ نماز خوند، با اين‌ مردم‌ بي‌ ادب‌ و بي‌ تربیتی‌ كه‌ توي‌ كوچه‌ و بازار هستند كه‌ حتي‌ حيفه‌ اسم‌ انسان‌ را روي‌ بعضي‌ از اينها گذاشتند. اين‌ چقدر خوبه‌، چقدر شماها الحمدلله‌ به‌ كمالات‌ رسيديد، به‌ رشد روحي‌ رسيديد. خوب‌. بيائيد كمك‌ كنيد، خيلي‌ مراجعه‌ زياده‌. هر روز يك‌ عده‌اي‌ مراجعه‌ ميكنند كه‌ مي‌خوان‌ تزكية‌ نفس‌ كنند. راهش‌ هم‌ بلد نيستند. دنبال‌ استاد مي‌گردند. و من‌ واقعا ديگه‌ از حد طاقتم‌ خارجه‌. يعني‌ اگر دوستان‌ كمك‌ نكنند، من‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ نميتونم‌ قبول‌ كنم‌. الان‌ حدودا شايد هفتاد هشتاد نفر مردها هستند، همين‌ تعداد هم‌ خانمها هستند. به‌ همه‌اشون‌ هم‌ بايد وقت‌ خصوصي‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌ من‌ ميگم‌ وقت‌ ندارم‌، واقعا ناراحتم‌ از اين‌ جهت‌. به‌ همه‌اشون‌ هم‌ لااقل‌ من‌ بايد در ماه‌ يك‌ وقت‌ خصوصي‌ بدم‌. اقلش‌. و گاهي‌ نميشه‌ها. مشكلاتشون‌ گاهي‌ طوريه‌ كه‌ به‌ روحياتشون‌ صدمه‌ وارد ميكنه‌. گاهي‌ بعضي‌ از مسائل‌ مشكل‌ دارند كه‌ نمي‌تونند قدم‌ از قدم‌ بردارند در مقابل‌ اين‌ مشكل‌. زياد داريم‌ رفقايي‌ كه‌ مثلا مشكلات‌ سبب‌ شده‌ كند شدند در مسيرشون‌، در حركتشون‌ بسوي‌ پروردگار و بسوي‌ اهداف‌ عاليه‌اشون‌.

 خوب‌ اين‌ گاهي‌ ميشه‌ با چند كلمه‌ صحبت‌ كه‌ من‌ فرصت‌ بكنم‌ براشون‌ صحبت‌ بكنم‌، راه‌ مي‌افتند. يك‌ سنگي‌ جلوي‌ پاشون‌ افتاده‌ و نمي‌تونند كاري‌ بكنند. موندند. اين‌ سنگ‌ را بهشون‌ ميگيم‌ اينجوري‌ بردار بنداز آنور، و زياد داريم‌ اينطور. و متأسفانه‌ من‌ فرصتم‌ خيلي‌ كم‌ شده‌. گاهي‌ احساس‌ ميكنم‌ كه‌ دارم‌ صدمة‌ بدني‌ و جسمي‌ به‌ خودم‌ ميزنم‌. و از آقايون‌ تقاضا دارم‌ يك‌ مقدار كمك‌ بكنند. كمكها را هم‌ من‌ خودم‌ ميگم‌ كه‌ چه‌ نحوه‌ كمك‌، شماها غالبا افراد را تشويق‌ ميكنيد به‌ تزكية‌ نفس‌ و هولش‌ ميديد به‌ طرف‌ من‌. اين‌ كار درست‌ نيست‌. تشويق‌ بكنيد، همه‌ را از خواب‌ غفلت‌ بايد بيدار بكنيد. من‌ خودم‌ كتاب‌ نوشتم‌ براي‌ اينكه‌ واقعا تزكية‌ نفس‌ بكنند همه‌، واقعا از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشوند، همين‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌، خوب‌ خيلي‌ باز مؤثره‌ بعد از پرواز روح‌. و افراد را تكان‌ ميده‌ و خوب‌ يك‌ كاريست‌. بيدار كردن‌ مردم‌ از خواب‌ غفلت‌ از شغلهاي‌ بزرگ‌ انبياست‌. و شايد بگيم‌ كه‌ شغل‌ منحصر بفرد در امور مردم‌. انما انت‌ مذكر. اي‌ پيغمبر تو مذكري‌، يعني‌ از خواب‌ بيدار كننده‌. يعني‌ مردم‌ بايد، قرآن‌ هم‌ ذكره‌، يعني‌ انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بايد بيدار كنه‌. خداي‌ تعالي‌ كه‌ اينهمه‌ دربارة‌ قصص‌ انبياء و مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌ شايد نصف‌ از قرآن‌ براي‌ بيدار كردن‌ مردم‌ است‌ از خواب‌ غفلت‌. خيلي‌ مهمه‌. اما از خواب‌ غفلت‌ بيدارشون‌ كنيد، تا جائي‌ كه‌ خودتون‌ مي‌تونيد باهاشون‌ كار كنيد. هر جائي‌ كه‌ گير كرديد، آنوقت‌ من‌ در خدمتتون‌ هستم‌. افرادي‌ كه‌ هستند ديگه‌. الان‌ دوستانمون‌، بعضي‌ها، خودشون‌، زنشون‌، فرزندشون‌، اقوامشون‌، خوب‌ اينها ديدند اين‌ آقا خيلي‌ خوب‌ شده‌، راه‌ راست‌، صراط‌ مستقيم‌، زندگي‌ بهشتي‌، داره‌. زندگي‌ خوبي‌ داره‌. خوب‌ اينها ميگن‌ تو از كجا اينطوري‌ شدي‌؟ بعله‌ در جلسات‌ با فلاني‌، بهمان‌، فلان‌ كتاب‌ را خوندم‌، چه‌ كردم‌، فلان‌. خوب‌ حالا ما چيكار كنيم‌؟ بيا تا من‌ تعليمت‌ بدهم‌. بگيد. شما همه‌اتون‌ مي‌تونيد كه‌ افرادي‌ كه‌ در اطرافتون‌ هستند تعلميات‌ بديد و اينها را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كنيد و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و من‌ احسن‌ قولا من‌ من‌ دعا الي‌ الله‌. در ميان‌ كساني‌ كه‌ حرف‌ ميزنند، بالاترينشون‌ و بهترينشون‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ ميكنه‌. به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد. بچة‌ كوچكش‌، يك‌ شخصي‌ امروز آمده‌ بود ايشان‌ را شما بگيد. آخه‌ اينو شما پدر بزرگوارشون‌، كه‌ توي‌ مجلس‌ هم‌ هستند خود اين‌ پدر بزرگوار، گفتم‌ پيشرفته‌ هستند، به‌ كمالات‌ رسيدند، من‌ ايشان‌ را بعنوان‌ استاد براي‌ بعضي‌ها قبول‌ دارم‌. حالا ديگه‌ خانمشون‌ و بچه‌اشون‌ و همة‌ اقوامشون‌ را من‌ بايد مستقيما دستورات‌ بدم‌. اينكه‌ نميشه‌ كه‌. يعني‌ واقعا نميتونم‌، از عهده‌ بر نمي‌تونم‌ بيام‌. علتش‌ اينه‌ كه‌ من‌ مجلس‌ روضه‌ و مثل‌ كانون‌ بحث‌ انتقاد نيست‌ والا هر شب‌ من‌ همين‌ منبر را برم‌ مسئله‌اي‌ نيستش‌. اما اين‌ برنامه‌، برنامة‌ فردي‌ است‌ يعني‌ من‌ بايد يك‌ يك‌ شما را تمام‌ زندگيتون‌ را بدونم‌، معاشرتهاتون‌ را بدونم‌، شغلتون‌ را بدونم‌ همانطور كه‌ خوب‌ عملا شماها با من‌ اين‌ برنامه‌ را داريد. بعضي‌ها، همين‌ امروز يكي‌ تلفن‌ مي‌زد فلان‌ كار را من‌ بكنم‌ يا نكنم‌.شما چيه‌ نظرتون‌، يك‌ خرده‌ آمدم‌ بهش‌ بگم‌ هر چيزي‌ را از من‌ سؤال‌ نمي‌كنند ديدم‌ نه‌ خوب‌ راست‌ مي‌گه‌ ممكنه‌ همين‌ موضوع‌ ارتباطي‌ به‌ من‌ نداشته‌ باشد در روحياتش‌ مؤثر باشه‌ و از پيشرفتش‌ بكاهه‌. و اينطوره‌ و واقع‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد تمام‌ زندگي‌ خصوصيات‌ و وضع‌ زندگي‌ و معاشرتهاش‌ را انسان‌ كنترل‌ بكنه‌ تا بتونه‌ كاملا او را موفق‌ به‌ وظايفش‌ و پيشرفتش‌ بكنه‌. خوب‌ اونوقت‌ شماها حساب‌ بكنيد حدودا صد و پنجاه‌ نفر اقلش‌ يا مثلا شايد هم‌ بيشتر جمعيت‌ را اقلا من‌ بايد ماهي‌ يك‌ دفعه‌ اينها را برسي‌ بكنم‌. شما ببينيد تقسيمش‌ بكنيد به‌ سي‌ روز روزي‌ چند نفر مي‌شه‌؟ روزي‌ پنج‌ نفربدون‌ تعطيلي‌ و تازه‌ اونوقت‌ دوستاني‌ كه‌ از شهرستانها مي‌يان‌ كه‌ ديديد اون‌ هفته‌ جمعيت‌ اينجا شايد يك‌ برابر و نيم‌، شايد هم‌ بيشتر بود همه‌ هم‌ توقع‌ دارند و شماها كمك‌ كنيد حالا كه‌ الحمد الله‌ راه‌ راست‌ را پيدا كرديد و لذت‌ برديد از اين‌ راه‌ نجات‌ از اين‌ صراط‌ مستقيم‌ از اين‌ برنامة‌ صحيح‌ از اينكه‌ انشاء الله‌ همش‌ توأم‌ با آيات‌ محكم‌ قرآن‌ چه‌ مرحلة‌ توبتون‌ چه‌ مراحل‌ استقامتتون‌، چه‌ مراحل‌ ديگه‌تون‌. اينها همش‌ با آيات‌ قرآن‌ توأمه‌ و به‌ قول‌ يكي‌ از دانشمندان‌ بايد بگم‌ همين‌ چند روز قبل‌ مي‌فرمود كه‌ همة‌ كارها كلاسيك‌ شده‌ جز تزكية‌ نفس‌. وقتي‌ من‌ جريان‌ را، همين‌ راه‌ و روشي‌ كه‌ انتخاب‌ كرديم‌ براي‌ شماها، گفت‌ اين‌ بهترين‌ طرز كلاسيك‌ شدن‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ تزكية‌ نفسه‌ و رسيدن‌ به‌ كمالاته‌ و آنهايي‌ كه‌ اقلا همين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ هفت‌ هشت‌ تا مرحله‌ هست‌، طي‌ كردند؛ مي‌دونند كه‌ با سهلترين‌ و آسانترين‌ برنامه‌، بدون‌ اينكه‌ خودشون‌ كوچكترين‌ مبارزه‌ با يكي‌ از صفات‌ رذيله‌ بكنند، صفات‌ رذيله‌ آنها را ترك‌ كرده‌ و رسيدند به‌ تزكية‌ نفس‌. همين‌ چند تا مرحله‌اي‌ كه‌ هست‌، همين‌ مرحلة‌ استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبته‌ و جهاد با نفس‌ و عبوديت‌ و اينها. همين‌ چند تا. يعني‌ انسان‌ را آنچنان‌ ميسازه‌ كه‌ تمام‌ شرائطي‌ را كه‌ يك‌ ولي‌ خدا بايد داشته‌ باشه‌، طبعا بايد در اين‌ شخص‌ بوجود بياد. طبعا بايد بوجود بياد. و دارند بعضي‌ از افراد شماها كه‌ الحمد لله‌ پشتكارشون‌ خوب‌ بوده‌ و موفق‌ شدند من‌ مي‌تونم‌ بگم‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ اولياء خدا را اينها دارند. نه‌ خوفي‌ از چيزي‌ دارند، نه‌ حزني‌ دارند، نه‌ ترسي‌ از مرگ‌ حتي‌ دارند. استعداد براي‌ موت‌ دارند. بل‌ استعداد للموت‌ قبل‌ حلول‌ الفوت‌. و واقعا دنيا را يك‌ زنداني‌ براي‌ خودشون‌ مي‌دانند. منتهي‌ در همين‌ زندان‌ خيلي‌ با نشاط‌ دارند زندگي‌ ميكنند. با صبر و تحمل‌ زندگي‌ ميكنند.

 اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همه‌امون‌ توفيق‌ عنايت‌ كنه‌ كه‌ اين‌ مطالبي‌ كه‌ امشب‌ من‌ گفتم‌، اينها را جدي‌ عمل‌ كنيد. اول‌ قولي‌ كه‌ ميديد به‌ هر قيمتي‌ هست‌ به‌ سر قولتون‌ باشيد و عهد شكن‌ نباشيد كه‌ اگر با مردم‌ عهدشكني‌ كرديد، با خدا هم‌ عهدشكني‌ مي‌كنيد، با امام‌ زمانتون‌ هم‌ عهد شكني‌ مي‌كنيد. ايني‌ كه‌ روايت‌ داره‌ من‌ لم‌ يشكر المخلوق‌ لم‌ يشكر الخالق‌، اين‌ معناش‌ اينه‌ كسي‌ كه‌ عادت‌ نداره‌ كه‌ شكر بكنه‌ و تشكر بكنه‌، خدا را هم‌ شكر نميكنه‌. عادت‌ نكرده‌. عادت‌ نكرده‌ به‌ عهد، سر قولش‌ باشه‌، سر عهدش‌ باشه‌. اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ طبعا با خدا هم‌ عهدشكني‌ ميكنه‌. با امام‌ زمان‌ هم‌ فردا، خوب‌ يك‌ مدتي‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌، خيلي‌ محترم‌ و همه‌ تعظيم‌ مي‌كنند. يك‌ مدتي‌ توي‌ ماها بمانه‌ و هي‌ دو سه‌ تا فرمان‌ بده‌ و دستور بده‌، اينها بالاخره‌ آدم‌ عهد شكن‌ تنبل‌ و نامنظم‌، اين‌ حوصله‌اش‌ سر ميره‌ ديگه‌. مي‌بيني‌ با امام‌ زمان‌ هم‌ عهد شكني‌ كرد.

 پس‌ اين‌ يك‌. دوم‌ اينكه‌ با هم‌ صميمت‌ و صفا و كمال‌ محبت‌ را با يكديگر داشته‌ باشيد انشاء الله‌ و سوم‌ اينكه‌ اگر يك‌ گرفتاري‌ براي‌ يكي‌ از شماها پيدا شد، انشاء الله‌ از سه‌ تا كار يك‌ كار را حتما بكنيد. به‌ ترتيب‌. گرفتاريش‌ را رفع‌ كنيد. نمي‌تونيد، از آبروتون‌ استفاده‌ كنيد براي‌ رفع‌ گرفتاريش‌. نمي‌تونيد. جلسه‌ فورا تشكيل‌ بديد و بيشنيد دعا كنيم‌ براي‌ شخص‌ او. اين‌ روايت‌ داره‌. يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ خيلي‌ گرفتار شده‌ بود، خيلي‌ گرفتار شده‌ بود، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌، البته‌ آمد از آنطريق‌، گفت‌ ميشه‌ چهارده‌ نفر سيد را شما دعوت‌ كنيد و اينها براي‌ من‌ دعا كنند. من‌ ديدم‌ كه‌ خوب‌ كار خوبيست‌. حالا تعدادش‌ وارد نشده‌. ولي‌ حالا او نيتش‌ اين‌ بود كه‌ چهارده‌ تا سيد بعنوان‌ چهارده‌ معصوم‌… همه‌اش‌ با هم‌. اين‌ تقريبا تضعيف‌ ميشه‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اللهم‌ اشف‌ كل‌ مريض‌. خوب‌ بنا نيست‌ كل‌ مريضها شفا پيدا بكنند و اين‌ يك‌ مريضي‌ هم‌ كه‌ ما منظورمونه‌، قاطي‌ همونها، خوب‌ هر وقت‌ آنها شفا پيدا كردند اين‌ را هم‌ شفاش‌ ميديم‌. اما گفتيم‌ خدايا همين‌ مريض‌ را شفاش‌ بده‌، همينه‌. اصرار كرديم‌. در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ يا چهل‌ نفر دور هم‌ جمع‌ بشيد يك‌ مرتبه‌ دعا كنيد براي‌ يك‌ كار. يا اگر بيست‌ نفريد دو مرتبه‌. اگر ده‌ نفريد چهار مرتبه‌. اگر يكنفريد چهل‌ مرتبه‌. چهل‌ نفر جمع‌ بشيد دور هم‌، از خدا بخواهيد. و چه‌ اشكال‌ داره‌ كه‌ انسان‌ چهل‌ مرتبه‌ اين‌ حاجت‌ را از خدا بخواد. حاجتي‌ هم‌، حالا البته‌ انشاء الله‌ هيچوقت‌ گرفتار نشيد گرفتاري‌ كه‌ خيلي‌ سخت‌ باشه‌. ولي‌ اگر يك‌ وقتي‌ توي‌ شماها يك‌ نفري‌ اينطوري‌ شد، انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حتي‌ المقدور يك‌ كاري‌ براش‌ بكنيد. يكي‌ از اين‌ سه‌ تا كار را، سه‌ تا كار هم‌ نه‌، آن‌ كار آخري‌ بي‌ خرج‌ و بي‌ زحمته‌. ما دعا مي‌كنيم‌. نه‌. اگر اولي‌ و دومي‌ را نتونستيد، سومي‌. اولي‌، حتي‌ اگر اولي‌ را مي‌تونيد دومي‌ نبايد باشه‌. ميگيد خوب‌ پولهاي‌ خودم‌ را ميگذارم‌ كنار، ميرم‌ حالا از اين‌ و از اون‌ براش‌ قرض‌ ميكنيم‌ كه‌ مسئوليتش‌ هم‌ با خودش‌ باشه‌. نه‌. تو خودت‌، براي‌ برادر مؤمنت‌ خودت‌ بايد. دوستاني‌ هستند خوب‌ طبعا مي‌خوان‌ بيان‌ مشهد فرض‌ كنيد. زندگيشون‌ را بيارن‌ مشهد بهر عنواني‌ هست‌. ممكنه‌ دنبال‌ خونه‌ بگردند، ممكنه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود دوستاني‌ هستند دنبال‌ كار و فعاليت‌ مي‌خوان‌ باشند. بهرحال‌ بايد همه‌امون‌ انشاء الله‌ انسجامي‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ وقتي‌ يكي‌ از اين‌ آقايون‌، از اين‌ دوستان‌، از اين‌ همسفرها، ببينيد عين‌ سفرهاي‌ ظاهري‌ باشه‌. يكي‌ پاش‌ درد گرفت‌. چيكارش‌ مي‌كنند؟ همه‌ كولش‌ مي‌كنند. ما يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ به‌ كاشان‌. من‌ و حاج‌ آقاي‌ راضي‌ كه‌ شايد الان‌ صداي‌ من‌ را هم‌ بشنوند، توي‌ آن‌ اطاق‌ نشستند و استاد ما هم‌ هستند و از علما هستند، رفته‌ بوديم‌ كاشان‌. بعد نواب‌ صفوي‌ بنا بود كه‌ بياد كاشان‌. يك‌ اتوبوسي‌ را گرفته‌ بودند با جمعيتشون‌، ما دو نفر جلو رفته‌ بوديم‌، با آن‌ اتوبوس‌ نرفته‌ بوديم‌. وقتي‌ مي‌خواستيم‌ برگرديم‌، مي‌خواستيم‌ با همينها برگرديم‌، ماشين‌ هم‌ كم‌ بود آنوقتها. يادمه‌ مرحوم‌ نواب‌ صفوي‌ بلند شد، از راننده‌ پرسيد چند ساعت‌ توي‌ راهيم‌؟ از كاشان‌ تا قم‌. گفت‌ كه‌ دو ساعت‌ مثلا. چند نفر هستيم‌. فلان‌ تعداد. تقسيم‌ كرد. گفت‌ كه‌ هر نفري‌، هر دو نفر، يعني‌ دونفر دو نفر مي‌خواست‌ بگه‌، چون‌ ما دو نفر بوديم‌. بايد پنج‌ دقيقه‌ مثلا وسط‌ اتوبوس‌ بايسته‌. همه‌، دو نفر دو نفر، پنج‌ دقيقه‌ ايستادند وسط‌ اتوبوس‌. هميشه‌ دو نفر وسط‌ اتوبوس‌ ايستاده‌ بودند. و همه‌ هم‌ نشستند. يعني‌ ما دو نفر را از اين‌ طريق‌ جايمون‌ را پيدا كرد. يك‌ همچين‌ تعاوني‌، يك‌ همچين‌ وضعي‌ داشتند. خوبان‌، البته‌ حالا از اينها هم‌ بهتر بودند. كمك‌ باشيد براي‌ يكديگر. من‌ جاي‌ بهتر بنشينم‌، من‌ غذاي‌ بهتر بخورم‌، من‌ زندگي‌ بهتري‌ داشته‌ باشم‌، ديگران‌ خودشون‌ مي‌دونند، اين‌ حرفها در بين‌ مسلمانهاي‌ واقعي‌ نبايد باشه‌.

 حالا امشب‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ فرصت‌ براي‌ حرف‌ زدن‌ نيست‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما لطف‌ كنه‌ و به‌ اينها عمل‌ كنيم‌ و من‌ اين‌، نمي‌خواستم‌ با تهديد حرفهايم‌ را بزنم‌. چون‌ هر چه‌ بشه‌، بازهم‌ بهتر همين‌ است‌ كه‌ انسان‌ با محبت‌، ولي‌ خوب‌ واقعا در اين‌ دو قسمت‌ اول‌ چند دفعه‌ گفتم‌ و عمل‌ نشده‌. گفت‌ كه‌ انسان‌ سه‌ دفعه‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ را به‌ يك‌ كسي‌ گفت‌ گوش‌ نكرد ديگه‌ بايد كم‌كم‌ رفاقتش‌ را با او بهم‌ بزنه‌. و اين‌ واقعا جدي‌ ميگم‌ كه‌ بعد از اين‌ تعاون‌ با هم‌ داشته‌ باشيد، تعهد با هم‌ داشته‌ باشيد، كارهايي‌ كه‌ بايد انجام‌ بديد، انشاء الله‌ صميمانه‌ انجام‌ بديد، نگيد ديگران‌ هستند ميكنند. و كارهاي‌ بعله‌، راسته‌، اگر من‌ يك‌ كاري‌ از شما خواستم‌ كه‌ به‌ نفع‌ شخص‌ من‌ تمام‌ ميشه‌، نكنيد. من‌ الان‌ دارم‌ اين‌ را عرض‌ ميكنم‌. ولي‌ كارهايي‌ كه‌ براي‌ دينه‌، براي‌ خداست‌، براي‌ راه‌ و روشه‌، يك‌ وقتي‌ هست‌ كه‌ من‌ يك‌ كاري‌ را از شما مي‌خوام‌، مثل‌ يك‌ نفري‌ ديگه‌اي‌ كه‌ از شما مي‌خواد، يعني‌ عادي‌. يك‌ مشتري‌ داريد مثلا از شما خواسته‌ كه‌ آقا اين‌ در را تا كي‌ درست‌ ميكني‌ آقاي‌ جاويد؟ چون‌ من‌ در گفتم‌، حالا آقاي‌ جاويد هم‌ ظاهرا در ساز نيست‌. ما اخيرا فهميديم‌ مثلا. ايشان‌ گفته‌ پس‌ فردا بهت‌ ميدم‌. آن‌ پس‌ فردا سر وقت‌ بده‌. چه‌ به‌ مشتري‌ چه‌ به‌ دوستان‌. فرقي‌ نميكنه‌. آن‌ ملكة‌ نفساني‌ شماست‌ كه‌ بايد متعهد باشيد. سر عهدتون‌ باشيد. و كارهاي‌ اجتماعيتون‌ هم‌ انشاء الله‌ مرتب‌ باشه‌.

 يا صاحب‌ الزمان‌. تو را قسم‌ ميديم‌ به‌ جان‌ مادرت‌ زهرا، ما نمي‌خواستم‌ قسم‌ بدم‌، يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ ما از اين‌ حرفها زياد لازم‌ نباشه‌ بزنيم‌. و بيشتر به‌ ياد تو باشيم‌ در اين‌ مجالس‌. بيشتر با خدايمون‌ حرف‌ بزنيم‌. يا صاحب‌ الامر، آقا كمكمون‌ كن‌ كه‌ ما نواقصمون‌ را رفع‌ كنيم‌ و تا اين‌ حد مسائل‌ عادي‌ جزئي‌ كه‌ واقعا براي‌ مؤمني‌ كه‌ هنوز در اول‌ كاره‌ بايد حل‌ شده‌ باشه‌، ما هنوز بايد به‌ اين‌ مسائل‌ بپردازيم‌. يا بقية‌ الله‌. اگر شما ظاهر مي‌بودي‌، اگر شما ما شما را مي‌ديديم‌، اگر اين‌ كلمات‌ را شما به‌ ما مي‌گفتيد، ما يك‌ نحوة‌ ديگري‌ گوش‌ مي‌كرديم‌. يك‌ جور ديگري‌ با اينها، اين‌ مطالب‌ روبرو مي‌شديم‌. يا حجة‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، دستمون‌ را بگير آقا. مولاي‌، يا مولاي‌، خذ بايدينا يا صاحب‌ الامر، يا بقية‌ الله‌. ما در شبهاي‌ جمعه‌ و وقتهاي‌ مختلفي‌ كه‌ داريم‌، در موقعي‌ كه‌ حال‌ دعا داريم‌ شما را دعا مي‌كنيم‌. مي‌گيم‌ اللهم‌ احفظ‌ من‌ بين‌ يديه‌ و من‌ خلفه‌ و من‌ يمينه‌ و يساره‌. و احفظها ان‌ يمنع‌ بالسوء. خدايا خودت‌ حافظش‌ باش‌ كه‌ بدي‌ بهش‌ نرسه‌، ناراحت‌ نشه‌، براي‌ شما از خدا طلب‌ رحمت‌ خاصه‌اش‌ را مي‌كنيم‌. ميگيم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد، اسم‌ شما را حتي‌ به‌ ما اجازه‌ دادند كه‌ صلواتمون‌ را به‌ مستقيما به‌ شما عرض‌ كنيم‌ و از خدا رحمت‌ خاصه‌اش‌ را براي‌ شما بخواهيم‌. آقا جان‌، در قرآن‌ فرموده‌ است‌ اذا دعيتم‌ بالتحية‌ تحي‌ باحسن‌ اذا ردوها. من‌ نمي‌خوام‌ استدلال‌ براي‌ شما بكنم‌ يا بقية‌ الله‌. توي‌ قرآنه‌ اينها، شما كمال‌ لطف‌ را داريد. من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ بالاي‌ سر حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ همين‌ حرفها را ميزدم‌. خودمون‌ را طلبكار نسبت‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ معرفي‌ ميكردم‌، سرم‌ را گذاشته‌ بودم‌ به‌ سجده‌، يك‌ خورده‌اي‌ همچين‌ حال‌ خواب‌ يا مكاشفه‌اي‌ بهم‌ دست‌ داد، ديدم‌ آقا مي‌فرمايند كه‌ ما شب‌ و روز به‌ ياد تو هستيم‌، تو ما را فراموش‌ كردي‌، تو قطع‌ رحم‌ كردي‌. ما گاهي‌ به‌ ياد حضرت‌ مي‌افتيم‌ آنهم‌ خيلي‌ با سردي‌ و غفلت‌. آقاجان‌ شما دائما براي‌ ما دعا مي‌كنيد. من‌ اشتباه‌ كردم‌ مي‌خواستم‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بگم‌ كه‌ آقاجان‌ شما هم‌ براي‌ ما دعا كنيد. ولي‌ اشتباه‌ كردم‌. انا غير محملين‌. ما اصلا اهمال‌ نمي‌كنيم‌، خودشون‌ فرمودند. آقاجان‌ ببخشيد، عذر مي‌خواهيم‌. عذر مي‌خواهيم‌ آقا. ما كوتاهي‌ كرديم‌. شما دعا كرديد اما خداي‌ تعالي‌ آنقدر براي‌ ما لياقت‌ قائل‌ نيست‌ كه‌ حتي‌، يعني‌ ما ظرفيتش‌ را نداريم‌. و الا امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ فرموده‌ كه‌ خدايا اگر اينها گناه‌ مي‌كنند، از ثوابهاي‌ ما، از آن‌ عبادتهاي‌ ما براي‌ آنها قرار بده‌ كه‌ آنها راحت‌ باشند. جانمون‌ به‌ قربانت‌ يا بقية‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌، ما وظيفه‌امون‌ اين‌ است‌ كه‌ دعا بكنيم‌، اظهار علاقه‌ و محبتمون‌ را بكنيم‌ و شما ما را از جميع‌ بدبختيها نگه‌ مي‌داريد. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. امام‌ زمان‌ براي‌ ما عصمته‌، نگهدارنده‌ است‌، پناهگاهه‌. يا بقية‌ الله‌ عذر مي‌خواهيم‌. بايد ما عرض‌ ارادت‌ بكنيم‌. در مقابل‌ صدها و هزارها دعايي‌ كه‌ شما براي‌ ما مي‌كنيد و از خدا براي‌ ما رحمت‌ و غفران‌ مي‌خواهيد، ما در مقابل‌ حالا اگر شب‌ و روز هم‌ دعا بكنيم‌ كاري‌ نكرديم‌.

 خدايا به‌ خاطر امام‌ زمان‌ ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا بخاطر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ معرفت‌ امام‌ زمان‌ را به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ادب‌ حضور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را براي‌ ما خدايا كم‌كم‌ مهيا بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را آمادة‌ براي‌ محضرش‌، براي‌ خدمتش‌، براي‌ ياريش‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۳ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۱۶ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره کوثر

 تفسير سورة‌ كوثر 16 ارديبهشت‌ ماه‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در هفتة‌ گذشته‌ مقداري‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ از نظر تحقيقاتي‌ كه‌ دربارة‌ كلمة‌ كوثر و چقدر اهميت‌ دارد اينكه‌ خداي‌ بزرگ‌ و پيغمبر بزرگ‌ خير كثير اعطا كند. يك‌ مقدار صحبت‌ كرديم‌. شخص‌ بزرگ‌، اگر به‌ يك‌ فرد بزرگي‌ آنهم‌ ذكر بشود كه‌ اين‌ هديه‌ و اين‌ اعطا بزرگ‌ است‌. به‌ او عنايت‌ كند. اين‌ خيلي‌ بايد اهميت‌ داشته‌ باشد. بسيار بايد شي‌ء بزرگي‌ باشد. تنها يك‌ حوض‌ كوثر و نهر كوثر و حتي‌ شفاعت‌ عظماي‌ پيغمبر در روز قيامت‌ اكتفا نميشود. بهترين‌ معنا و تفسير براي‌ كلمة‌ كوثر ذرية‌ طيبة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌ كه‌ هر يك‌ از ائمة‌ اطهار و فرزندان‌ پيغمبر اكرم‌ نقش‌ فوق‌ العاده‌ مؤثري‌ در بقاء دين‌، بقاء انسانيت‌، در ايجاد مدينة‌ فاضله‌، در ايجاد عدل‌ و داد در سراسر جهان‌ بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد، در پخش‌ علوم‌ و معارف‌ حقه‌، اين‌ معنا بهترين‌ معناست‌ براي‌ كلمة‌ كوثر از دوازده‌ معنايي‌ كه‌ در كتب‌ شيعه‌ و سني‌ براي‌ كلمة‌ كوثر نقل‌ شده‌ و به‌ قول‌ بعضي‌ از علماء و مفسرين‌، چون‌ اين‌ كلمه‌ به‌ طور عام‌ بيان‌ شده‌، شايد هم‌ همة‌ معاني‌ كه‌ در كتابها نقل‌ شده‌ و فخر رازي‌ حتي‌ دوازده‌ معنا نقل‌ كرده‌، همه‌اش‌ معني‌ كلمة‌ كوثر باشد. خداي‌ تعالي‌ در مقابل‌ سرزنش‌ بني‌ اميه‌ فرمود ما به‌ تو كوثر داديم‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. البته‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ اين‌ كلمة‌ آخر كه‌ شانئك‌ هو الابتر، يعني‌ مبغضك‌، يعني‌ دشمن‌ تو اي‌ پيغمبر ابتر است‌ و مقطوع‌ النسل‌ است‌، باز تأييد مي‌كند كه‌ شرح‌ مفصلي‌ هفتة‌ گذشته‌ در اين‌ خصوص‌ عرض‌ كردم‌، تأييد ميكند كه‌ معني‌ كوثر، ذرية‌ طيبة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌باشد. و بارزترين‌ و بزرگترين‌ فرد ذرية‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فداه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) آن‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ اديان‌ بزرگ‌ جهان‌ منتظر اين‌ وجود مقدسند.

 يك‌ تحقيقاتي‌ يك‌ وقتي‌ داشتيم‌ دربارة‌ مصلح‌ آخر الزمان‌. چون‌ يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در دنيا امروز مطرح‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد بالاخره‌ حكومت‌ جهان‌ به‌ دست‌ دين‌ بيفتد و اين‌ كار عملي‌ خواهد شد. و حتي‌ مذاهب‌ مختلف‌ مثل‌ مذهب‌ مسيحيت‌، يهوديت‌، زرتشتي‌ها، هندوها، اينها در كتابهاشون‌ اين‌ پيش‌ بيني‌ را كردند. و بلكه‌ اروپائيان‌ امروز به‌ فكر اين‌ افتادند كه‌ اين‌ مسئله‌ قطعي‌ است‌ و انجام‌ خواهد شد. بايد مانعي‌ در مقابل‌ اين‌ پديده‌اي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ يك‌ روزي‌ پيدا شود و دنيا را تحت‌ سيطرة‌ خود بگيرد و طبعا غصة‌ بعضي‌ از اينها چون‌ ضد مسيحي‌ است‌، ضد ابرقدرتهاست‌، چون‌ ضد تعينات‌ و تشريفات‌ دنيايي‌ است‌، بايد از آمدنش‌ جلوگيري‌ كرد. و لذا يك‌ فيلمي‌ هم‌ ساخته‌اند، يك‌ فيلم‌ مفصلي‌ كه‌ يك‌ پيش‌ بيني‌ كننده‌اي‌ در چهارصد سال‌ قبل‌ بنام‌ نوستر آداموس‌، اين‌ شخص‌ ميگه‌ كه‌ از نسل‌ پيغمبر آخر الزمان‌، از نسل‌ پيغمبر اسلام‌، يك‌ شخصي‌ ظاهر خواهد شد كه‌ دنيا را متحول‌ ميكند. و آمريكا را بخصوص‌ از بين‌ مي‌برد. و بايد مانع‌ اين‌ شخص‌ شد. نگذاريد اين‌ شخص‌ ظهور كند.

 دشمنان‌ ما به‌ فكر از بين‌ بردن‌ اين‌ پديدة‌ الهي‌، اين‌ مسئلة‌ حياتي‌ بشري‌ افتاده‌اند. ما هنوز اصل‌ موضوع‌ را سختمونه‌ قبول‌ كنيم‌. در كتابهاي‌ انجيل‌ آنقدر اين‌ مطلب‌ قطعي‌ گفته‌ شده‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ جمع‌ كرده‌ بودم‌ مطالب‌ انجيل‌ را دربارة‌ مصلح‌ آخر الزمان‌، به‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ براي‌ آنها قرائت‌ مي‌كردم‌، مي‌گفتم‌ كه‌ فكر نكنيد اينها را من‌ از كتاب‌ جلد سيزده‌ بحار جمع‌ كردم‌ دارم‌ براتون‌ مي‌خونم‌. اينها مطالب‌ انجيله‌. در همين‌ انجيل‌ فعلي‌ اين‌ مطالب‌ هست‌. اينها مطالب‌ كتابهاي‌ زرتشتيانه‌، اينها مطالب‌ كتابهاي‌ هندوهاست‌ كه‌ يك‌ فردي‌، حتي‌ به‌ اسم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اشاره‌ شده‌. اين‌ شخص‌ خواهد آمد، از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌، از نسل‌ پيغمبره‌. اين‌ شخص‌ مي‌آد و دنيا را بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد، پر از عدل‌ و داد ميكنه‌. اگر در ميان‌ عقائد مسيحي‌ها ده‌ تا اعتقاد صددرصد كه‌ همة‌ مسيحي‌ها بايد به‌ آن‌ اعتقاد داشته‌ باشند، داشته‌ باشيم‌ و بخواهيم‌ جمع‌ كنيم‌، بهترينش‌ و واضحترينش‌ همين‌ مسئلة‌ مصلح‌ آخر الزمانه‌. در عقايد زرتشتي‌ها همينطور. در عقائد هندوها همينطور. در عقائد يهود همينه‌ كه‌ يكي‌ از عقائد مسلمة‌ اينها همين‌ عقيده‌اي‌ است‌ كه‌ امروز من‌ و شما به‌ نام‌ حضرت‌ صاحب‌ الامر، حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌، و بالاخره‌ آنچه‌ كه‌ در كتب‌ احاديث‌ شيعه‌ و سني‌ هست‌، حضرت‌ مهدي‌ روحي‌ فداه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) او خواهد آمد. يعني‌ امروز در اين‌ زماني‌ كه‌ ما داريم‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ شايد متجاوز از سه‌ ميليارد جمعيت‌، معتقد به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمانند. چون‌ يك‌ ميليارد مسلمان‌، شما خواهيد گفت‌ كه‌ سني‌ها آيا معتقدند؟ من‌ يك‌ دانشمند سني‌ در تحقيقاتم‌ نديدم‌ كه‌ معتقد به‌ امام‌ زمان‌ نباشه‌. حتي‌ يك‌ دانشمندي‌ است‌ در رياض‌ الان‌ زندگي‌ ميكنه‌، از مابقي‌ آن‌ علمايي‌ است‌ كه‌ در تخريب‌ قبرستان‌ بقيع‌ شريك‌ بوده‌، از علماي‌ وهابيته‌، بن‌ باز بهش‌ ميگن‌. من‌ خودم‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌. در مدينه‌ آنوقت‌ بود. او معتقد به‌ امام‌ زمانه‌. با اينكه‌ وهابي‌ بود. حتي‌ چيزي‌ نوشته‌. من‌ نوشته‌اش‌ را دارم‌. مقاله‌اي‌ نوشته‌. در يكي‌ از همان‌ سالهاي‌ قبل‌ از انقلاب‌ من‌ يكسال‌ در مكه‌ بودم‌. رابطة‌ عالم‌ اسلامي‌ تشكيل‌ شده‌ بود. يعني‌ مردم‌ كه‌ آمده‌اند به‌ مكه‌، علما را در يك‌ محل‌ جمع‌ ميكرد عربستان‌ سعودي‌ و اكثر اينها را دعوت‌ كرده‌ بود و بعضي‌ هم‌ به‌ مناسبت‌ موسم‌ حج‌ كه‌ براي‌ زيارت‌ رفته‌ بودند، از آنها هم‌ دعوت‌ كرده‌ بود و در آن‌ مراسم‌ من‌ بودم‌. تصادفا مسئله‌اي‌ سؤال‌ شد كه‌ نظر رابطة‌ عالم‌ اسلامي‌ كه‌ از تمام‌ دنيا آنجا جمع‌ شدند، و يك‌ مملكتي‌ هم‌ آنها را جمع‌ كرده‌ كه‌ بسيار متعصب‌ است‌. آن‌ مسئله‌ سؤال‌ شد. البته‌ سؤال‌ كننده‌ يك‌ نفر كنيايي‌ بود كه‌ آيا دربارة‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌، امام‌ زمان‌، نظر رابطة‌ اسلامي‌ چيه‌؟ بيانيه‌اي‌ دادند، همه‌ اشون‌ امضا كردند، مهر رابطه‌ پاش‌ خورد، مضمونش‌ همين‌ بود كه‌ ما شيعه‌ معتقديم‌.

 آنقدري‌ كه‌ امروز مردم‌ دنيا اعتقاد به‌ امام‌ عصر و صاحب‌ زمان‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ دنيا را خواهد آمد و پر از عدل‌ و داد خواهد كرد، آنقدري‌ كه‌ مردم‌ به‌ او معتقدند به‌ پيغمبر اكرم‌ معتقد نيستند. آنقدري‌ كه‌ او را مي‌شناسند، رسول‌ اكرم‌ و پيغمبر اسلام‌ را نمي‌شناسند. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ اين‌ يك‌ اعتقادي‌ است‌ مخصوص‌ شيعه‌ و آنهم‌ در ميان‌ شيعيان‌ يك‌ عده‌ افراد تندرو و پر محبت‌ نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌. من‌ مي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ غافلترين‌ افراد از اين‌ جمعيتي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ شايد يك‌ عده‌ از شيعيان‌ باشند نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌. ما در ايران‌ هنوز يا جرأت‌ نكرديم‌ يا اينكه‌ اهتمامش‌ را نداريم‌ و يا اينكه‌ ارزشش‌ را معتقد نيستيم‌ كه‌ يك‌ معتمري‌، يك‌ كنفرانس‌ بين‌المللي‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ تشكيل‌ بديم‌ و نظر خواهي‌ كنيم‌ از دانشمندان‌ دنيا دربارة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. ولي‌ قبل‌ از انقلاب‌، الان‌ دقيقا يادم‌ نيست‌ كه‌ سال‌ چند بود، فكر مي‌كنم‌ سال‌ 46 بود يا 51 بود، چون‌ هر دو سال‌ من‌ مشرف‌ بودم‌. اين‌ كنفرانس‌ و اين‌ معتمر و اين‌ رابطه‌ در مكه‌ تشكيل‌ شد. ما در ايران‌ مجالسي‌ تشكيل‌ ميديم‌، كنفرانسهايي‌ تشكيل‌ ميديم‌ دربارة‌ شيخ‌ مفيد. شيخ‌ مفيد رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ از علماي‌ بزرگ‌ بوده‌. من‌ دقت‌ كردم‌ در همين‌ معتمر، شيخ‌ مفيد مطالب‌ زيادي‌ داره‌ در مسائل‌ مختلف‌. همة‌ آن‌ مسائلي‌ را كه‌ او مطرح‌ كرده‌ بود در معتمر مطرح‌ شد و يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در كتب‌ شيخ‌ مفيد زياد اصرار داشته‌، موضوع‌ وجود مقدس‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. يكنفر از اين‌ علما و دانشمنداني‌ كه‌ در معتمر شركت‌ كرده‌ بودند، بعنوان‌ يكي‌ از مطالب‌ مهم‌ شيخ‌ مفيد مطرح‌ نكرده‌ بودند. فرق‌ ما كه‌ شيعه‌ هستيم‌ و علماي‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ سني‌ هستند و دور از ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ هستند ببينيد چقدره‌؟ ما چقدر معناي‌ كوثر را درك‌ كرديم‌؟ اين‌ خير كثيري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ تشريفات‌ مي‌گويد انا، اين‌ يك‌، اينها همه‌اش‌ شرحش‌ را بعضي‌ هاش‌ را دادم‌، بعضيش‌ طولانيه‌. يكي‌ با كلمة‌ انا گفته‌، يكي‌ با كلمة‌ اعطينا گفته‌، يكي‌ با كلمة‌ كوثر گفته‌. آنهم‌ خداي‌ بزرگ‌ به‌ پيغمبر بزرگ‌ چيز بزرگ‌ داده‌ و بزرگترين‌ چيزهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ كلمات‌ و معاني‌ كوثر هست‌ كه‌ اگر غير از اين‌ را معتقد باشيم‌، نمي‌فهميم‌، درك‌ نداريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تمام‌ انبياء و اولياء آمده‌اند كه‌ دنيا را تحت‌ حكومت‌ الهي‌ بكشند. تمام‌ فعاليت‌ و همت‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار اين‌ بوده‌ كه‌ تمام‌ دنيا دين‌ اسلام‌ را داشته‌ باشند. و يظهره‌ علي‌ الدين‌ كله‌ و لوكره‌ المشركون‌. آنوقت‌ اين‌ كار بوسيلة‌ اين‌ بزرگوار انجام‌ ميشه‌. و ما به‌ ياد اين‌ بزرگواريم‌. علماي‌ اقلا داخل‌ ايران‌ را، از سني‌ و شيعه‌ جمع‌ كنيم‌. آقايون‌ بنشينيد دربارة‌ امام‌ زمان‌ مطلبي‌ بگوييد. اقلا هزار جلد كتاب‌ دانشمندان‌ گذشتة‌ ما دربارة‌ اين‌ وجود مقدس‌ نوشته‌اند. اين‌ كتابها را بررسي‌ كنيم‌. جوانهامون‌ الان‌ دربارة‌ اين‌ وجود مقدس‌ شبهاتي‌ دارند، اشكالاتي‌ دارند، نظراتي‌ دارند، گاهي‌ از طول‌ عمر حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند، گاهي‌ از غيبتش‌ سؤال‌ ميكنند، گاهي‌ از ملاقاتش‌ مي‌پرسند، هنوز براي‌ ما مردم‌ شيعة‌ ولايتي‌ امام‌ زماني‌ اين‌ مسئله‌ حل‌ نشده‌ كه‌ آيا ميشه‌ در زمان‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ را ديد يا نه‌؟ خيلي‌ عجيبه‌. آيا ميشه‌ شناختش‌ يا نه‌؟ اگر يك‌ شخصي‌ بگويد من‌ در خواب‌ امام‌ زمان‌ را ديدم‌، يا بگويد در مسجد جمكران‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌، ميگيم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ دروغ‌ ميگه‌، مدعي‌ دروغه‌. هنوز ما اين‌ مطلب‌ برامون‌ جا نيفتاده‌. خيلي‌ جاي‌ تأسفه‌. و شما مطمئن‌ باشيد كساني‌ كه‌ مي‌گويند در زمان‌ غيبت‌ نميشود خدمت‌ حضرت‌ رسيد، اينها نمي‌خوان‌ مردم‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسند. نمي‌خوان‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ بر ملاء بشه‌. حالا چه‌ فكر مي‌كنند؟ خدا كنه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ باطنشون‌ و خبث‌ طينتشون‌ نباشه‌. مربوط‌ به‌ جهلشون‌ باشه‌. چون‌ اين‌ قابل‌ علاجه‌. اما اگر خداي‌ نكرده‌ مربوط‌ به‌ خبث‌ طينتشون‌ و حلال‌ زاده‌ نبودنشون‌ باشه‌ كه‌ اين‌ جاي‌ تأسفه‌. رفتند، رسيدند، به‌ مطالبي‌ رسيدند، دانشمندان‌ دنيا عرض‌ مي‌كنم‌، آنهايي‌ كه‌ دشمنند به‌ فكر اينند كه‌ اين‌ نور را خاموش‌ كنند. اين‌ نور ظاهر شده‌. به‌ قول‌ استاد مرحوم‌ ما، استاد اخلاق‌ ما، خدا رحمتش‌ كنه‌، ايشان‌ مي‌گفت‌ مثل‌ خورشيد، چون‌ پيغمبر اكرم‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را به‌ خورشيد تشبيه‌ كرده‌. به‌ خورشيد. هشت‌ تا روايت‌ تقريبا من‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ كلمة‌ كالشمس‌ اين‌ مطرح‌ شده‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌. تشبيه‌ به‌ خورشيد از جهاتي‌ است‌. يكي‌ از آن‌ جهات‌ اين‌ است‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ خورشيد بعد از غروب‌ تا يكي‌ دو ساعت‌ نورش‌ باقيه‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ دفعه‌ مردم‌ در تاريكي‌ محض‌ قرار نگيرند و ناراحتي‌ ايجاد نشه‌. يكي‌ ديگر اينكه‌ وقت‌ ظهورش‌، قبل‌ از ظهورش‌، همانطوري‌ كه‌ خورشيد يكي‌ دو ساعت‌ در تمام‌ دنيا، در آن‌ قسمتي‌ كه‌ مي‌خواد ظهور كند، ظاهر ميشه‌ بعد خودش‌ مي‌آد، اين‌ وجود مقدس‌ هم‌ قبل‌ از ظهور يك‌ نورانيتي‌ از خودش‌ نشان‌ ميده‌. مردم‌ را آماده‌ ميكنه‌. يكي‌ ديگر اينكه‌ خورشيد وقتي‌ كه‌ پشت‌ ابره‌، نورش‌ به‌ اينطرف‌ ظاهره‌ و اثرات‌ نور او براي‌ بشر هست‌ و فوايدش‌ هست‌. و يك‌ مطلبي‌ كه‌ شايد ماها متوجه‌ نباشيم‌. و اين‌ نكتة‌ حساسي‌ است‌. در روايت‌ هم‌ اشاره‌ داره‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ پشت‌ ابره‌، ميگه‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. خورشيد به‌ تمام‌ عالم‌ ميتابه‌، لااقل‌ منظومة‌ شمسي‌ را نور افشاني‌ ميكنه‌. يك‌ شهر مشهد ابر گرفته‌، مي‌دونيد مثل‌ چي‌ مي‌مونه‌؟ يك‌ كسي‌ لحاف‌ را روي‌ سرش‌ بكشه‌، تاريك‌ بشه‌. بگه‌ دنيا تاريك‌ شد. ما زير ابريم‌. ما پشت‌ پرده‌ هستيم‌، نه‌ خورشيد. خورشيد به‌ تمام‌ كرات‌ داره‌ نور مي‌تابه‌. خورشيد به‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌، يا لااقل‌ نيمكرة‌ زمين‌ داره‌ نور افشاني‌ ميكنه‌. حالا يك‌ گوشه‌اي‌ ابر قرار گرفته‌. ما به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. همينطور ما وقتي‌ كه‌ مي‌خوايم‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ حرف‌ بزنيم‌، مي‌گيم‌ امام‌ زمان‌ در پس‌ پردة‌ غيبته‌. نه‌ تو در پس‌ پردة‌ غيبتي‌. كه‌ غيبة‌ منا. اين‌ از ناحية‌ ماست‌. ما لحاف‌ روي‌ سرمون‌ كشيديم‌. ما گناهانمون‌ پرده‌اي‌ روي‌ چشممان‌ كشيده‌. ما امراض‌ روحيمون‌، عدم‌ تزكية‌ نفسمون‌ پرده‌اي‌ شده‌ كه‌ ما را از امام‌ زمانمون‌ دور كرده‌. و الا ميگيد نه‌. تزكية‌ نفس‌ كن‌، از اولياء خدا باش‌، گناه‌ نكن‌، ببين‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بيني‌ يا نه‌؟ محبت‌ پيدا كن‌، علاقه‌ پيدا كن‌، چشمت‌ را باز كن‌ تا ببيني‌ اين‌ نور پر عظمت‌ خورشيد وجود مقدس‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را مشاهده‌ ميكني‌ يا نه‌؟

 مرحوم‌ سيد بحر العلوم‌ نشسته‌ بود توي‌ يك‌ مجلسي‌. يك‌ شاگردي‌ داره‌ كنارش‌ نشسته‌. يك‌ نفر از در وارد شد، از همين‌ افراد كور، از همين‌ افرادي‌ كه‌ كور باطن‌ حتي‌ هستند. آخه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ امام‌ زمان‌ را نديده‌ ميگه‌ خوب‌ من‌ توفيق‌ نداشتم‌. يك‌ وقت‌ جهل‌ مركبش‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ بگه‌ نه‌ اصلا نميشه‌. اگر ميشد ببينند من‌ مي‌ديدم‌. اين‌ كبر و غرور، همين‌ خودش‌ يك‌ پردة‌ ضخيمي‌ است‌ كه‌ روي‌ صورت‌ اين‌ افراد افتاده‌. او وارد شد. رو كرد به‌ سيد بحر العلوم‌ گفت‌ كه‌ آقا در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد؟ ايشان‌ بلند چيزي‌ نگفتند. چون‌ بعضي‌ افراد اينقدر لياقت‌ ندارند كه‌ حتي‌ جوابشون‌ را يك‌ همچين‌ بزرگواري‌ بدهند. آهسته‌ فرمود چطور نميشه‌ در زمان‌ غيبت‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد و حال‌ اينكه‌ آقا مرا مكرر در بغل‌ گرفتند و مرا به‌ خود فشردند. اينها افرادي‌ هستند كه‌ اينقدر لياقت‌ ندارند كه‌ به‌ آنها جواب‌ داد. و شما هم‌، شما دوستان‌ امام‌ زمان‌، كه‌ امشب‌ الحمد لله‌ يك‌ عده‌ از دوستان‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، از كساني‌ كه‌ مثل‌ يك‌ چنين‌ شبي‌ سالها در مسجد جمكران‌ بودند و امشب‌ به‌ ما لطف‌ كردند و اينجا ميخوان‌ انشاء الله‌ از آقا دعوت‌ كنند كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فدا كه‌ در همه‌ جا هست‌، كور باد چشمي‌ كه‌ وجود مقدسش‌ را نبيند. انشاء الله‌ ما امشب‌ از اين‌ آقايان‌، از اين‌ بزرگان‌، از اين‌ دانشمندان‌، از اين‌ علما، از اين‌ اهل‌ معناهايي‌ كه‌ من‌ چند روزه‌ خدمتشون‌، خدمت‌ بعضي‌ از اين‌ آقايون‌ ميرسم‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد و ميگند هر هفته‌ شبهاي‌ جمعه‌ از بروجرد و ملاير و شهرهاي‌ اطراف‌ جمعي‌ مي‌شيم‌، حركت‌ مي‌كنيم‌ مي‌ريم‌ در مسجد جمكران‌، شبهاي‌ جمعه‌ و يا بقية‌ الله‌ ميگيم‌، يا صاحب‌ الزمان‌ ميگيم‌. خوشا به‌ حالشون‌. و امروز هم‌ مي‌خواستند بروند براي‌ مسجد جمكران‌ امشب‌، بزرگشون‌، آن‌ آقايي‌ كه‌، آن‌ آقاي‌ بزرگواري‌ كه‌ بعنوان‌ استادي‌ و عالم‌ اين‌ آقايون‌، چون‌ من‌ اين‌ كلمة‌ عالم‌ زمان‌ غيبت‌، مثل‌ عالم‌ بني‌ اسرائيل‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌نشست‌ و همه‌اش‌ ياد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌كرد، ياد حضرت‌ موسي‌ مي‌كرد و آنها اطرافش‌ جمع‌ مي‌شدند. انشاء الله‌ ايشان‌ هم‌ به‌ ياد حضرت‌ بقية‌ الله‌ با ايشان‌ آمدند و ايشان‌ فرموده‌ بودند كه‌ كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شب‌ جمعه‌ نبايد رفت‌ و به‌ من‌ بشارت‌ دادند كه‌ امشب‌ اينجا هستند. من‌ جدا امشب‌ از آقايان‌ مي‌خوام‌ كه‌ دعوت‌ كنند از آقا بقية‌ الله‌. بگن‌ آقا ما هر شب‌ جمعه‌ از آن‌ راه‌ دور مي‌آئيم‌ براي‌ مسجدي‌ كه‌ تو به‌ حسن‌ مصلح‌ دستور فرمودي‌ آنجا را بساز. من‌ صلاهما فكانهما صلي‌ في‌ بيت‌ العتيق‌. عظمت‌ اين‌ مسجد به‌ قدري‌ زياده‌ كه‌ كسي‌ كه‌ در آنجا دو ركعت‌ نماز حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را بخوانه‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ در كعبه‌، در خانة‌ خدا نماز خوانده‌. و مكرر افراد در مسجد جمكران‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيدند. هني‌ء لارباب‌ نعيم‌ نعيمهم‌. خوشا به‌ حال‌ آنهايي‌ كه‌ صاحب‌ نعمتند. در دنيا انسان‌ بياد يك‌ مشت‌ گناه‌ بكنه‌، معصيت‌ بكنه‌، يك‌ مشت‌ آذوقه‌اي‌ مردم‌ دنيا را بخوره‌ و اموالي‌ جمع‌ بكنه‌ و بعد هم‌ در راه‌ گناه‌ از دار دنيا بره‌، چقدر اين‌ شخص‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ از روز تولد، آن‌ شخص‌ ميگفت‌ مادر من‌، خودش‌ مي‌گفته‌ كه‌ هر وقت‌ پستان‌ به‌ دهان‌ من‌ مي‌گذاشت‌، تا وقتي‌ كه‌ من‌ داشتم‌ شير مي‌مكيدم‌ يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ميگفت‌. من‌ از او سؤال‌ كردم‌ كه‌ تو چطور اينهمه‌ علاقه‌ به‌ امام‌ زمان‌ داري‌؟ گفت‌ يك‌ همچين‌ مادري‌ من‌ داشتم‌. پدرم‌ وقتي‌ از در وارد ميشد يا صاحب‌ الزمان‌ مي‌گفت‌. خوشا به‌ حال‌ اين‌ افراد و متصل‌ به‌ اقيانوس‌ عالم‌ هستي‌ هستند. و ماها افرادي‌ كه‌ با اين‌ ظهور مقدس‌ ارتباط‌ ندارند، مثل‌ يك‌ قطره‌ آب‌ گنديده‌ كه‌ در يك‌ مزبله‌اي‌ افتاده‌ باشه‌، خدا ميدونه‌ جز اين‌ چيزي‌ نيست‌.

 ما امشب‌ اميدواريم‌ انشاء الله‌ آقامون‌، مولامون‌ لطفي‌ بكند. آقا ما اگر قلبمون‌ هنوز تزكيه‌ نشده‌ و لايق‌ انعكاس‌ جمال‌ مقدست‌ در قلبمون‌ هنوز نشده‌، آقا خدا ميدونه‌، ما در هيچ‌ منبري‌، در هيچ‌ مجلسي‌، در هيچ‌ وقت‌ دعائي‌، نميشه‌ كه‌ اول‌ نام‌ تو را نبريم‌ و اول‌ به‌ ياد تو نباشيم‌. حالا هر طوري‌ هست‌ از شما توقع‌ داريم‌ كه‌ امشب‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ ما بفرمائيد و در اين‌ مجلس‌ قدم‌ رنجه‌ فرمائيد و ما را، قلب‌ ما را امشب‌ روشن‌ كنيد. يكي‌ از جهت‌ تشبيه‌ پيغمبر اكرم‌ آن‌ وجود مقدس‌ را به‌ خورشيد، اين‌ است‌ كه‌ مستقيم‌ نميشه‌ به‌ خورشيد نگاه‌ كرد. نميشه‌ به‌ نورش‌ نگاه‌ كنيم‌. چشمها لياقت‌ آن‌ ديدن‌ را نداره‌. آن‌ جمال‌ مقدس‌ را نداره‌. انسان‌ بايد به‌ آثار وجودي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نگاه‌ بكنه‌. بيائيد در خدمت‌ امام‌ زمان‌، با اخلاص‌ به‌ آن‌ حضرت‌ متوجه‌ بشويد، ببينيد چطور راهتون‌ را به‌ رويتون‌ باز ميكنه‌. چقدر نورانيت‌ پيدا مي‌كنيد. زندگيتون‌ مرتب‌ ميشه‌. من‌ تعهد مي‌كنم‌، روي‌ اخلاص‌ كسي‌ دست‌ به‌ دامن‌ امام‌ زمان‌ باشد، ارتباط‌ داشته‌ باشد، فرزندانش‌ را، اهل‌ بيتش‌ را اينها را با امام‌ زمان‌ آشنا كنه‌، زندگي‌ دنياش‌ هم‌ مرتب‌ ميشه‌. امام‌ زمان‌ بهش‌ كمك‌ ميكنه‌. ما زير پردة‌ غيبتيم‌ نه‌ آن‌ وجود مقدس‌. يك‌ قدري‌ تعالي‌ پيدا كن‌. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ هر چه‌ هم‌ هوا ابر باشه‌ خورشيد را مي‌بينم‌. بعد تحقيق‌ كرديم‌ ديديدم‌ خلبانه‌. روزها پرواز ميكنه‌ ميره‌ آن‌ بالا، بالاي‌ ابر و خورشيد را مي‌بينه‌. ماهم‌ بايد بالاي‌ ابر، از اين‌ مسائل‌ دنيائي‌ بكنيم‌ خودمون‌ را. محبت‌ دنيا در دلمون‌ نباشه‌، وابستگيها نباشه‌. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اينها سبيل‌ خدا هستند، اينها راه‌ خدا هستند. اينها صراط‌ مستقيم‌ هستند. اگر مي‌خواي‌ به‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برسي‌ بايد از هر چه‌ غير اوست‌ دل‌ بركني‌. اگر خواهي‌ آري‌ به‌ كف‌ دامن‌ او برو دامن‌ از هر چه‌ جز اوست‌ برچين‌. هر چه‌ جز اوست‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. يا بقية‌ الله‌. شايد آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ امشب‌ كنار قبر جدش‌ سيد الشهدا، يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ معنا، يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ معنا مي‌گفت‌، نمي‌دونم‌ از كجا مي‌گفت‌، مكاشفه‌اي‌ داشت‌، ميگفت‌ سر شب‌ همه‌ مي‌روند براي‌، حتي‌ ارواح‌ انبياء و اولياء، براي‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا و يك‌ زيارت‌ مختصري‌ مي‌كنند. مثل‌ ماها كه‌ بيتوته‌ مي‌كنند تا صبح‌ نيست‌. بعد در شب‌ جمعه‌ به‌ يك‌ يك‌ از مشاهد مشرفه‌ دسته‌ جمعي‌ سر مي‌زنند و حوائج‌ افرادي‌ كه‌ متوسل‌ به‌ آن‌ قبور مقدسه‌ و حرمهاي‌ مطهره‌ شده‌اند، آنها عنايت‌ مي‌كنند. شايد امشب‌ و يقينا امشب‌ هم‌ به‌ مشهد و حرم‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا آنهم‌ در ماه‌ امام‌ رضا، اين‌ ماه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ رضاست‌. يازدهم‌ اين‌ ماه‌، تولد وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ حضرته‌. بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌ روز دفع‌ الارض‌، افضل‌ اعمال‌ روز دفع‌ الارض‌، زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. روز آخر اين‌ ماه‌ هم‌ كه‌ وفات‌ فرزندش‌ امام‌ جواد. انشاء الله‌ خدا توفيقمان‌ بدهد، ما را خداي‌ تعالي‌ جزء زائرين‌ خوب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قرار بدهد. ما را جزء مجاورين‌ خوب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قرار بدهد. و زيارت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را در اين‌ ماه‌، در اين‌ شب‌ عزيز نصيبمان‌ بفرمايد.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. يكي‌ از اثرات‌ گريه‌ كردن‌ بر سيد الشهدا اين‌ است‌ كه‌ چشم‌ انسان‌ از گناهان‌ پاك‌ ميشه‌ و شايد پرده‌ها بالا برود، چشمها لايق‌ ملاقات‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشود. آقا به‌ محمد علي‌ فشندي‌ در شب‌ هشتم‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ فرمودند كه‌ روز عرفه‌ به‌ خاطر اينكه‌ شما روضة‌ عمويم‌ ابو الفضل‌ عباس‌ را مي‌خوانيد، امام‌ زمان‌ به‌ خيمة‌ شما خواهد آمد. السلام‌ عليك‌ يا اباالفضل‌ العباس‌. ابن‌ امير المؤمنين‌. السلام‌ عليك‌ ايها العبد الصالح‌ المطيع‌ لله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌. اشهد انك‌ قتلت‌ مظلوما. يا ابو الفضل‌. شهادت‌ مي‌دهم‌ كه‌ تو مظلوم‌ كشته‌ شدي‌. آنقدر ابو الفضل‌ العباس‌ شجاع‌ است‌ كه‌ وقتي‌ شمر به‌ ابن‌ زياد پيشنهاد كرد كه‌ من‌ بروم‌ ابو الفضل‌ را از ميان‌ اصحاب‌ سيد الشهدا بيرون‌ بيارم‌، فورا قبول‌ كرد. چون‌ اگر او نباشد كار آسانتر انجام‌ خواهد شد. ولي‌ اين‌ بزرگوار، از اين‌ اشهد انك‌ قتلت‌ مظلوما، رفته‌ آب‌ بياورد، هدفش‌ اين‌ است‌ كه‌ جرعة‌ آبي‌ به‌ لبهاي‌ فرزندان‌ حسين‌ بن‌ علي‌ برساند. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزاي‌ بهتري‌ پيدا كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ امشب‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ روضة‌ ما را گوش‌ بدهند، از ديوار خيمة‌ است‌ و دارد گوش‌ ميدهد مصائب‌ عمويش‌ ابو الفضل‌ عباس‌ را و اشك‌ مي‌ريزد، امشب‌ امام‌ زمان‌ ما در اين‌ مجلس‌ تشريف‌ بياورد. آقا براي‌ شما اين‌ روضه‌ را مي‌خونيم‌. وارد شريعه‌ شد. دستها را برد زير آب‌، چشمش‌ كه‌ به‌ آب‌ افتاد صدا زد يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشوا. اي‌ نفس‌ من‌، اي‌ ابو الفضل‌، آيا تو مي‌خواي‌ آب‌ بخوري‌، حسين‌ بن‌ علي‌ با لبهاي‌ تشنه‌ در… آب‌ را روي‌ آب‌ ريخت‌. از شريعه‌ بيرون‌ آمد. اينجاست‌ كه‌ اشهد انك‌ قتلت‌ مظلوما. همتش‌ اين‌ است‌ كه‌ آب‌ را به‌ خيمه‌هاي‌ حرم‌ برساند. ظالمي‌ آمد و شمشيري‌ به‌ بازوي‌ راست‌ ابو الفضل‌، بند مشك‌ را به‌ شانة‌ چپ‌ انداخت‌. دارد حركت‌ ميكند. از بازوي‌ راستش‌ خون‌ مي‌ريزد. آنوقت‌ ظالم‌ ديگري‌ كمين‌ كرد دست‌ چپ‌ ابو الفضل‌ را از بدن‌ جدا كرد. ابو الفضل‌ العباس‌ بند مشك‌ را به‌ دندان‌ گرفت‌، خودش‌ را انداخته‌ روي‌ مشك‌. مي‌خواد مشك‌ را حفظ‌ كند. آبها روي‌ زمين‌ نريزد. يك‌ وقت‌ نگاه‌ كردند ديدند ابو الفضل‌ آئس‌ من‌ الحيات‌ عازم‌ من‌ الموت‌. وقتي‌ بود كه‌ ديد آبها روي‌ زمين‌ ريخت‌. ظالمي‌ هم‌ آمد و با عمود آهنين‌ فرق‌ مباركش‌…

 يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الزمان‌ جانم‌ به‌ قربانت‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌. آقاجان‌ يا بقية‌ الله‌. آقا سلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌ في‌ ارضه‌. سيدي‌ تقاضامون‌ از شما اين‌ است‌، امشب‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ و اهل‌ اين‌ مجلس‌ بفرمائيد.

 

۱۱ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۱۴ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی – ولادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

@ متن سخنراني 11 ذي‌القعده 1413 مصادف با 14 ارديبهشت 1372 و 4 مي 1993

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

روز تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌است‌.

براي ما اهل مشهد از يك جهت بزرگترين عيد و روز سرور است و از جهت ديگر براي شيعه، شيعيان‌ دنيا، كه‌ در احاديث‌ هست‌ «لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ»([1]). بَضعة‌ پيغمبر اكرم‌، پارة‌ تن‌ پيغمبر اكرم‌، در ارض‌ طوس‌ دفن خواهد شد. در آن روايت است كه زيارت‌ نمي‌كند او را مگر خواص‌ از شيعه‌.

شيعيان‌ دنيا البته‌ دوازده‌ امامي‌ زيادند ولي‌ شيعه‌ در اصطلاح‌ هم‌ روايات‌ و در اصطلاح‌ مردم‌ مسلمان‌ به‌ كسي‌ مي‌گويند‌ كه‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ معتقد به‌ خلافت‌ بلافصل‌ امير المومنين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ باشد و اين‌ها كساني‌ هستند كه‌ اسمشان‌ عرفاً شيعه‌ است.

بعضي‌ها سه‌ امامي‌ هستند، بعضي‌ها چهار امامي‌ هستند، بعضي‌ها شش‌ امامي‌ هستند اما به‌ مجرد اينكه‌ انسان‌ اعتقاد به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌پيدا كرد ديگر‌ شيعة‌ دوازده‌ امامي‌ است‌ از اين‌ جهت‌ فرموده‌اند كه‌ زيارت‌ نمي‌كند علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه السلامرا مگر خواص‌ از شيعه‌، يعني‌ شيعيان‌ خاص‌. و لذا كسي‌ كه‌ به‌ مشهد بيايد براي‌ زيارت‌ يا ساكنين‌ مشهد كه‌ طبعاً يا خودشان‌ و يا اجدادشان‌ در اين‌ سرزمين‌ سكونت‌ پيدا كرده‌اند، به خاطر محبت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌بوده‌ و چون‌ اين طور است‌ زائر و مجاور ، هر دو از شيعيان‌ خاص‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و از شيعيان‌ دوازده‌ امامي‌ هستند. و لذا روايات‌ زيادي‌ دربارة‌ فضيلت‌ زيارت‌ حضرت علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا وارد شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ اللّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌فرمودند: «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»([2]) عن قريب‌ در زمين‌ خراسان،‌ چون‌ هنوز آن‌ موقع‌ مشهدي‌ در كار نبوده،‌ مشهد يعني‌ محل‌ شهادت‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌و تا حضرت‌ در اين‌جا شهيد نشدند اسم‌ اين‌جا مشهد نبود. اين‌ اراضي‌، اراضي‌ خراسان است.‌ از تهران‌ تا بلخ‌ و بخارا در جغرافيايي‌ و در تاريخ‌ قديم‌ اراضي‌ خراسان‌ به آن‌ مي‌گفتند.

در اين‌ سرزمين‌ پارة‌ تن‌ من‌ به‌ زودي‌ دفن‌ خواهد شد «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ» «أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِي غُرْبَتِهِ»، همه‌ بدانند كسي‌ كه‌ در غربت‌ اين‌ پارة‌ تن‌ من‌ را زيارت‌ كند ، خود من‌ شفيع‌ او خواهم‌ بود در روز قيامت‌.

روايتي‌ ديگر از علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌است‌ كه‌ فرمود: «سَتُدْفَنُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ يُقَالُ لَهَا طُوسُ،اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرَانَ مُوسَى» در سرزمين‌ خراسان‌([3]) – اين‌ها معجزات‌ خاندان‌ عصمت‌ است كه‌ در آن‌ زمان‌ قبل‌ از اينكه‌ حتي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا متولد شود بيان‌ فرموده‌اند – اسم‌ او اسم‌ من‌ است‌ «علي‌» است‌، «علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا» كه‌ در تفسير آية‌ شريفة «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ» مي‌فرمايد كه‌ منظور دوازده‌ امامي‌ است‌ كه‌ جانشينان‌ پيغمبر اكرمند.

چهار نفر از آن‌ها اسمشان‌ علي است‌، «مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ» در همين‌ آيه‌ است‌ كه‌ چهار نفر از اين‌ها اسمشان‌ علي است‌. دربارة‌ اين‌ چهار علي‌ كه‌ احترام‌ بيشتري‌ بايد داشته‌ باشند، «فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»([4]) شما دربارة‌ اين‌ها ظلم‌ به‌ خودتان‌ نكنيد، يعني‌ اگر بي‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ اين‌ چهار امام‌ و چهار علي‌ كرديد ظلم‌ به‌ خودتان‌ كرده‌ايد.([5])

من‌ گاه گاهي‌ به‌ مردمي‌ كه‌ در ايران‌ ساكنند و از دوستان‌ ما هستند و سالي‌ يك‌ دفعه‌ لااقل‌ به‌ مشهد مشرف‌ نمي‌شوند ، مي‌گويم‌ به‌ خودتان‌ ظلم‌ كرديد چون‌ لااقل‌ بايد انسان‌ سالي‌ يك‌ مرتبه‌، والا ما افرادي‌ داريم‌ كه‌ هر شب‌ جمعه‌ از تهران‌ براي‌ زيارت‌ مي‌آيند. افرادي‌ هستند شب‌هاي‌ اول‌ ماه‌ براي‌ زيارت‌ به‌ مشهد مي‌آيند. حالا شايد براي‌ افرادي‌ ميسر نباشد كه‌ هر شب‌ جمعه‌ يا هر ماه‌ به‌ مشهد بيايند،‌ لااقل‌ سالي‌ يك‌ مرتبه‌ را اگر نيامدند و لو به‌ نظر من‌ پياده‌؛ چون‌ آن‌ ثواب‌ها و آن‌ اجري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا تعيين‌ فرموده‌ است‌، ارزش‌ دارد كه‌ انسان‌ پياده‌ هم‌ شده‌ براي‌ زيارت‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌به‌ مشهد بيايد. و فرموده‌اند، حضرت‌ امير المومنين‌ فرمود: اسم‌ او اسم‌ من‌ ، «علي» است‌. اين‌ چهار علي‌، «علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ است‌ و علي‌ بن‌ الحسين‌ است‌ و علي‌ بن‌ موسي‌ است‌ و علي‌الهادي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌» هستند كه‌ متاسفانه‌ ما امام‌ هادي‌ را نه‌ مي‌شناسيم‌، نه‌ شرح‌ حالش‌ را مي‌دانيم‌، نه‌ براي‌ وفات‌ و تولدشان‌ اهميتي‌ قائليم‌ به‌ هر حال‌ خداي‌ تعالي‌ با علم‌ غيبش‌ مي‌دانسته‌ كه‌ به‌ اين‌ چهار علي‌ ظلم‌ زيادي‌ خواهد شد؛ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌اولين‌ مظلوم‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر است‌، امام‌ سجاد آن‌ همه‌ مصيبت‌ ديد، اگر نگوييم‌ اول‌ مظلوم است‌ مسلماً بعد از علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مظلومترين است‌ و حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا چون‌ فاصل‌ بين‌ شيعيان‌ خالص‌ و شيعيان‌ غير خالص است‌، شيعيان‌ دوازده‌ امامي‌ و شيعيان‌ غير دوازده‌ امامي‌ است‌ و امام‌ هادي‌ را بخاطر مظلوميتش‌، بخاطر اينكه‌ در زمان‌ اكفر‌ بني‌ العباس‌ قرار گرفته‌ بود، متوكل‌ عباسي‌ حاضر نبود اسم‌ امام‌ هادي‌ را مردم‌ ببرند و دائماً در محبس‌ آن‌ حضرت‌ را نگه‌ داشته‌ بود. اين‌ چهار امام‌ را خداي‌ تعالي‌ سفارش‌ كرده‌، پيغمبر اكرم‌ سفارش‌ فرموده ‌ ثواب‌ زيادتشان‌ بسيار زياد است‌ و من‌ جمله‌ امامي‌ است‌ كه‌ ما نسبت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ خيلي ظالميم و اطراف‌ بدنش‌، حالا يا اطراف‌ قبر مقدسش‌ جمع‌ شديم‌ و گناه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ به‌ قول‌ يكي‌ از اولياء خدا مي‌فرمود كه‌ يزيد سر مقدس‌ سيد الشهداء را در مقابل‌ گذاشته‌ بود و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كرد، ما بدن‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را در وسط‌ گذاشته‌ايم‌ و گناه‌ مي‌كنيم‌.

فرمود كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌ فرزند من‌ كه‌ اسمش‌ اسم‌ من است‌ و اسم‌ پدرش‌ موسي‌ است‌، در سرزمين‌ خراسان‌ زيارت‌ كند ، «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ» خداي‌ گناهان‌ او را مي‌آمرزد.‌

يكي‌ از اولياء خدا يك مكاشفه‌اي‌ در اين‌ ارتباط‌ داشت‌، بد نيست‌ در مجلسي‌ است‌ كه‌ همة‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ در روز تولدش‌ جمع‌ شدند، ‌مي گفت‌: من‌ زيارت‌ كردم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را گناهان‌ زيادي‌ داشتم‌، وقتي‌ از در حرم‌ بيرون‌ آمدم‌ يك‌ احساس‌ سبكي‌ و تميزي‌ در خودم‌ كردم‌. آمدم‌ در منزل‌، اين‌ قسمتش‌ را ديگري‌ ديده‌ بود درباره‌اش‌ كه‌ يك‌ جواهري‌، يك‌ جواهر پر قيمتي‌، اين‌ شخص‌ دارد‌ برده‌ در مغازة‌ زرگري‌ ولي‌ اين‌ جواهر را اين‌ شخص‌ خيلي‌ كثيفش‌ كرده، توي‌ كثافت‌ آلوده‌اش‌ كرده‌ بود. كثافت‌ هم‌ به آن‌ خشك‌ شده‌ ، برده‌ در مغازه‌ زرگري‌، اين‌ زرگر بدون‌ اينكه‌ از او اجازه‌ بگيرد‌ اول‌ فوراً او‌ را انداخت‌ در ميان‌ آب‌ و خوب‌ تميزش‌ كرد بعد آورد و گفت‌: اين‌ جواهري‌ كه‌ تو داري‌ قيمتش‌ اين است‌ حالا اگر مي‌فروشي‌ من‌ مي‌خرم‌. اگر نمي‌فروشي‌ بدان‌ اين‌ جواهر حيف است‌ كه‌ تو اين‌ اندازه‌ كثيفش‌ كرده‌ باشي‌. حالا واقعاً اين‌طور است.‌

ما در حرم‌ حضرت‌ رضا كه‌ مشرف‌ مي‌شويم،‌ اين‌ روايت‌ اين طوري‌ مي‌گويد:‌ كسي‌ كه‌ زيارت‌ كند‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌را، همين قدر وارد حرم‌ شديد البته زيارت‌ يك‌ مقدار شرايطي‌ دارد‌ كه‌ شرايطش‌ خوب‌ مشخص است.‌ تا شما وارد شديد آن‌ جواهرشناس‌ كه‌ حقيقت‌ انسان‌ را مي‌شناسد،‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا است‌، اين‌ را شما بخواهيد يا نخواهيد تميزش‌ اول مي‌كند‌. آخر‌ تو انسان‌، تو مي‌خواسته‌ خليفة‌ اللّه‌باشي‌، تو مي‌خواسته‌ جانشين‌ خدا باشي‌ در زمين‌. چشم‌ تو چشم‌ خدا باشد‌، گوش‌ تو گوش‌ خدا باشد‌. جمعي‌ از شما ملت‌ يك خرده به‌ خودشان‌ رسيدند اين‌ها انبياء شدند. اين‌ يكصدو بيست‌ و چهار هزار پيغمبر غير از چهارده‌ معصوم‌ عليهم الصلاة‌ والسلام‌اين‌ها از همين‌ شماها بودند، اهل‌ كمالات‌ بودند، با تعهدات‌ پروردگار به‌ اصطلاح‌ رعايت‌ كردند و اهميت‌ دادند تعهدات‌ الهي‌ را، پيغمبر شدند. شماها هم‌ همان‌ها هستيد. آمديد در دنيا اين‌ جور خودتان‌ را كثيف‌ كرديد آلوده‌ كرديد اين‌ كثافت‌ها به‌ قلبتان‌ و روحتان‌ خشك‌ شده‌ كه‌ با يك‌ جلسه‌ و دو جلسة‌ توبه‌ و استغفار پاك‌ نمي‌شود‌ تا وارد اين‌ حرم‌ مطهر شديد اين‌ آقا، اين‌ جوهر شناس‌، اين‌ جواهر شناس‌ فوراً شما را، دل‌ شما را مي‌برد‌ تميزتان‌ مي‌كند،‌ مي‌گويد‌ قيمتش‌ اين است‌، حالا ببين‌ چه‌ قيمتي‌ داري‌؟

حالا بعضي‌ها مي‌گويند:‌ بابا ول‌ كن‌، يك‌ انگشتري‌ بوده‌ بابام‌ به من‌ داده‌ حالا هم‌ تو انگشت‌ من‌ است‌ و من‌ مي‌برم‌، آدم‌ مثلاً فرض‌ كنيد گچ‌ كاري‌ است‌ دورش‌ را گچ‌ مي‌گيرد‌، كثافت‌ مي‌گيرد‌ همان كار‌ خودش‌ را مي‌كند‌.

اين‌ جواهر شناس‌ مي‌گويد:‌ من‌ اين‌ را از تو مي‌خرم‌. مي‌خرم‌ به‌ قيمت‌ زياد. در مقابل‌ اين‌ جواهري‌ كه‌ در دست‌ تو است‌ چقدر حاضري‌ پول‌ بگيري‌ چقدر؟ يك‌ خانة‌ هزار متري‌ در بهترين‌ جاهاي‌ مشهد به تو‌ بدهم‌، اين را مي‌دهي‌؟ ده‌ هزار متر باشد‌ خانه‌ چطور است‌؟ اگر به‌ وسعت‌ آسمان‌ها و زمين‌ بود آن‌ هم‌ خانة‌ ساختة‌ آماده‌ مي‌دهي‌؟ آن بي غيرت‌ بايد گفت‌ به‌ اين‌، آدم‌ بعضي‌ وقت‌ها نمي‌تواند‌ يك‌ جوري‌ فحش‌ بايد بدهد به‌ بعضي‌ها كه‌ دلش‌ خنك‌ بشود‌. اين‌ بي‌ ارزش‌ مي‌گويد:‌ نه‌ همان‌ گناهاني‌ كه‌ مي‌كرديم‌ باز مشغوليم‌ نه‌ همان، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى»، ببينيد قرآن‌ مي‌گويد؛‌ زبان‌، زبان‌ پيغمبر اكرم‌، زبان‌ خدا، زبان‌ علي‌بن موسي‌ الرضا ‌يكي است،‌ اين‌ها همه‌ يك‌ كلمه‌ دارند «كُلُّهُمْ‌ نُورٌ وَاحِدُ» و همه شان‌ با خدا وحدت‌ دارند در كلام‌.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ»([6]) خدا از شما مي‌خرد‌ اين‌ روحتان‌ را، اين‌ جانتان‌ را، اين‌ جوهري‌ كه‌ در شما هست‌، اين‌ جواهرتان‌ را اين‌ دانة‌ پر قيمتتان‌ را از شما مي‌خرد. اين‌ را تميز كه‌ بكني‌ مي‌فهمي‌ چيست‌. انسان‌ گناهانش‌ آمرزيده‌ بشود،‌ يك‌ مقدار دور و بر گناه‌ نگردد و ببين‌ چه‌ جلايي‌ دارد‌ اين‌ قلب؟ چقدر اين‌ پر ارزش است‌، چشم‌ دنيا را به‌ اين‌ جواهر خيره‌ مي‌كند‌، آن وقت‌ خدا از شما مي‌خرد‌ «بِأَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ» آقا! يك‌ خانة‌ هزار متري‌؟ نه‌. يك‌ آپارتمان‌ ده‌ طبقه‌اي‌؟ نه‌. اين‌ها كم است.‌ تا به‌ اندازة‌ كرة‌ زمين‌؟ نه‌، بيشتر. «وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ»([7]) بهشتي‌ كه‌ آسمان‌ها و زمين‌ وسعتش است‌، حالا ببينيد ما چقدر ضرر مي‌كنيم‌.

«وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ»([8]) قسم‌ به‌ عصر! خدا قسمي‌ بالاتر از اين‌ ندارد‌، چون‌ دو تا عصر تفسير شده‌؛ يكي‌ عصر ظهور خاتم‌ انبياء صلي‌ اللّه‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، يكي‌ هم‌ عصر ظهور حضرت‌ بقية‌اللّه‌كه‌ دو مرحله‌ از سعادت‌ بشر و رسيدن‌ به‌ خدا وجود دارد‌. يكي‌ آن عصر است،‌ يكي‌ اين‌ عصر. مرحلة‌ اولش‌ آن است،‌ مرحلة‌ دومش‌ اين است.‌«إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ». «إِنَّ»كلمة‌ تاكيد است.‌ با تاكيد، با دقت‌ اين‌ كلام‌ گفته‌ شده‌ كه‌ انسان‌، همة‌ انسان‌ها، هر كدام‌ يكي‌مان‌ هستيم‌ كه‌ اين‌ ارزش‌ را براي‌ خودمان‌ قائل‌ باشيم‌ كه‌ ما باطنمان‌، اين‌ قلبمان‌، يك‌ جواهري‌ است‌ كه‌ اگر يك‌ گناه‌ بكنيد مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ مشت‌ نجاست‌ به‌ اين‌ جواهر پر قيمت‌ زديد. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌فرمود: كسي‌ كه‌ يك‌ گناه‌ مي كند‌ يك‌ نقطة‌ تاريك‌ در قلبش‌ پيدا مي‌شود،‌ وقتي‌ گناهان‌ پشت‌ سر هم‌ انجام‌ شد، سراسر قلب‌ را سياه‌ مي‌كند‌، سياه‌ مي‌كند‌ عاقبتش‌ راهم بدانيد گاهي‌ مي‌شود‌ مثل‌ فيروزه‌‌هايي‌ كه‌ هست‌، مي‌گويند:‌ به‌ چربي‌ نزنيد خراب‌ مي‌شود‌. كم‌كم‌ اين‌قدر در اثر گناه‌ انسان‌ قلبش را اين‌ جواهر وجودش‌ را آن‌قدر خراب‌ مي‌كند‌ كه‌ ديگر‌ هيچ‌ قيمتي‌ ندارد‌.

«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى» عاقبت‌ كساني‌ كه‌ كار بد مي‌كنند ـ انجام‌ نده‌ اگر مي‌خواهي‌ دو مرتبه‌ باشي‌ اين‌ جلو نيا بزار برو آن طرف‌ بنشين‌ ديگر‌ جلو نيا پشت‌ من‌ نياست‌ ـ «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى»([9])، اساء السوء يعني‌ چي‌؟ يعني‌ كار بد بكني‌. عاقبتشان‌ چيست‌؟ هي نگوييد:‌ «خدايا! عاقبت‌ ما را بخير كن‌»؟ گناه‌ نكن‌ عاقبتت‌ به‌ خير است‌. خدا كه‌ در اين‌ كارها دخالتي‌ ندارد. نمي كندگناه‌ نكن‌، خودت‌ را درست‌ كن‌، اين‌ باطن‌ حسودت‌ را تنبيه‌ كن‌، اين‌ قلبي‌ كه‌ دوست‌ دارد‌ هر جا هست‌ گناه‌ بكند‌ و لو توي حرم حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌اين‌ را درستش‌ كن‌.تو هي‌ مي‌گويي:‌ «خدايا عاقبت‌ من‌»، عاقبت‌، تو يك‌ عمر گناه‌ مي‌كني‌ مي‌بيني‌ آخر مرگت‌ هم‌ كه‌ مي‌رسد،‌ خدا مي خواهي تو را از اولياي خودش‌ قرار بدهد؟ اين‌ را كي‌ راضي‌ مي‌شود‌؟ كي‌ همچين‌ كاري‌ مي‌كند‌؟ خدايا! ما را عاقبت‌ بخير كن‌، هي‌ دعا مي‌كنيم‌ كه‌ اين‌ دعاهايي‌ كه‌ ابداً صداي‌ ما را نمي‌شنود‌، روايت‌ هم‌ دارد‌ كه‌ مستجاب نمي‌شود‌. خوب‌ يك‌ خرده‌ خودت‌، البته‌ انسان‌ گناه‌ نكند‌، معصيت‌ نكند،‌ درست‌ كند‌ خودش‌ را، خودسازي‌ بكند،‌ بعد آن ،از خدا بخواهد كه‌ خدا عاقبتش‌ را بخير كند‌. و الا من‌ دارم‌ هر چي‌ كه‌ دلم‌ مي‌خواهد مي‌كنم‌، هر جنايتي‌ راكه‌ دوست‌ دارم‌ انجام‌ مي‌دهم‌ ،هواي‌ نفس‌ بر من‌ مسلط‌ شده‌، شيطان‌ بر من‌ مسلط‌ شده‌، هيچ‌ چي‌ جز شيطان‌، هواي‌ نفس‌ را نمي‌فهمم، باز هم‌ بگويم‌ كه‌ خدايا! عاقبت‌ من‌ را بخير كن‌.

يكي‌ از محترمين‌ تهران‌ بود، به او‌ گفتم‌: آقا! اينجور دعا نكن‌. هر كي‌ را مي‌ديد مي‌گفت‌: خدا عاقبتت‌ را بخير كند.‌ نخير، اين‌ عاقبتش‌ را خدا به‌ شر كرده‌ كه‌ دارد‌ اين جور سرسام‌ آور به‌ طرف‌ گناه‌ مي‌رود.‌ عاقبت‌ كسي‌ بخير است‌ كه‌ گناه‌ نكند‌.

رفتي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا براي‌ اولين دفعه‌، اين‌ اولين‌ دفعه‌ را آخرين‌ دفعه‌ بايد باشد‌، و الا دفعة‌ دومش‌ معلوم‌ نيست‌ اين‌ جور فايده‌ داشته‌ باشد‌.

شما يك‌ انگشتر پر قيمتي‌ را يك‌ جواهر پر قيمتي‌ را برداشتي‌ بردي‌ پيش‌ يك‌ زرگر، يك‌ جواهر شناس‌ اين‌ برد فوراً تميزش‌ كرد به تو‌ داد، گفت‌: اين‌ قيمتش‌ اين است، ديگركثيفش‌ نكنيد، من‌ حاضرم‌ به‌ قيمت‌ بالا از شما‌ بخرم‌. خدا هم‌ مي‌خرد‌، تازه من دلال خدا هستم باز رفتي خدا هست ها!‌ كثيفش‌ كردي‌ آوردي‌ تو حرم،‌ تو مغازة‌ جواهر فروشي‌، مي‌گويد:‌ مرد حسابي! چرا باز اين‌ را كثيفش‌ كردي‌، من‌ نگفتم‌ اين‌ قيمت‌ دارد‌؟ باز هم‌ بي‌ اعتنا شدي‌؟! دفعة‌ دوم‌ و سوم‌ و چهارم‌.نه ديگر مي گويد: برو گم شو اين فلاني چيزهاي قيمتي دست افراد بي ارزش بي چه عرض كنم ‌ هر چه‌ «بي»‌ بلديد بايد به‌ اينجور آدم‌ها بگوييد، اين‌ دست‌ اين جور آدم‌ها هست‌ مي‌فرمايد كه‌ «فَمَنْ زَارَهُ» كسي‌ كه‌ او را زيارتش‌ كند، حضرت‌ رضا را. اين‌ مكاشفه‌،اين طور ببينيد خيلي‌ روشن‌ مي‌كند‌ اين ها! معناي‌ مكاشفة‌ انساني است ‌ها! كه‌ «فَمَنْ زَارَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ» خدا همة‌ گناهانش‌ را مي‌آمرزد‌ «وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ». اين‌جا ديگر‌ آن باصطلاح‌ جواهرشناس‌ حساب‌ اين‌ را دارد‌ كه‌ خيلي‌ كثيف است‌ يا كم‌ كثيف است‌. حالا هر چي‌ هم‌ باشد‌ به‌ اندازة‌ عدد ستاره‌ها باشد‌، «وَرَقِ الْأَشْجَارِ»، براي‌ همان‌ دفعة‌ اول است‌ ها! من‌ البته‌ نمي‌خواهم‌ بگويم:‌ دفعة‌ اول است.‌ دفعة‌ اول‌ قاعده‌اش‌ اين است‌. قاعده‌اش‌ اين است‌ كه‌ يك‌ دفعه‌، دو دفعه‌، سه‌ دفعه‌ ديگر‌ مي‌گويند‌ كه‌ خوب‌ حالا چه كارش‌ مي‌شود‌ مي‌كرد، برو گم‌ شو. ديگر‌ حالا هي‌ بيا مي‌گويد‌ كه‌ آقا من‌ اين‌ جواهر را من‌، مي‌گويند‌ كه‌ خوب‌ برو ما به تو‌ گفتيم‌. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ».

حضرت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرمود: كسي‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را زيارت‌ كند «عَارِفاً بِحَقِّهِ»، كه‌ بشناسد‌ حضرت‌ را «كُنْتُ أَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»([10]) من‌ و اجدادم‌ همه‌مان‌ شفيع‌ او هستيم‌ روز قيامت(و ما عرفان حقه) آخر‌ اين‌جا حضرت‌ يك‌ جمله‌اي‌ را اضافه‌ كرده‌ كه‌ بشناسيمش‌. آخر‌ شما وقتي‌ كه‌ امامتان‌ را نشناسيد، وقتي‌ اين‌ جواهرشناس‌ را نشناسيد مي‌برد‌ دست به جواهر من نزن ، من‌ حيوان‌ متولد شدم‌، مي‌خواهم‌ حيوان‌ هم‌ بميرم‌. من‌ انسان‌ نيستم‌ نمي‌شناسيد او را.‌

كسي‌ كه‌ امام‌ زمانش‌ را نشناسد‌ «مات ميتةالجاهليه‌» مثل‌ كسي‌ كه‌ زمان‌ جاهليت‌، زمان‌ جاهليت‌ مي‌دانيد چه‌ زماني‌ بود؟ هيچي‌ نمي‌فهميدند؛ يعني‌ فاصله‌اي‌ بين‌ انبياء واقع‌ شده‌ بود، حضرت‌ عيسي‌ آمده‌، رفته‌؛ بعد آن‌هايي‌ هم‌ كه‌ وصي‌ حضرت‌ عيسي‌ بودند خيلي‌ ضعيف‌ بودند و يك‌ مدتي‌ مردم‌ مخصوصاً جزيرة‌ العرب‌خيلي‌ بدبخت‌ بودندكه‌ در حالاتشان‌ نوشتند كه‌ اين‌ها يك‌ وضع‌ خاصي‌ داشتند، نمي‌شود‌ شرح‌ داد. اين‌ نشانه‌اي دارند در قرآن‌ هست‌ كه‌ دخترهايشان‌ را به خاطر غيرتشان‌ – اين‌ غيرت‌ بي‌ غيرتي يشان‌ – زير خاك‌ مي‌كردند و پسرهايشان‌ را بخاطر اينكه‌ جمعيتشان‌ زياد بشود‌ زير خاك‌ مي‌كردند «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ»([11]) و يك‌ مشت‌ آن پولدارهايشان‌ هيچ‌ كاري‌ بلد نبودند يك‌ گوشه‌اي‌ بخورند و بخوابند و نوكرها مشغول‌ فعاليت‌ باشند آن هم‌ سوسمار مي‌خوردند يك‌ وضع‌ خاصي‌ كه‌ شرحش‌ مفصل است‌. كسي‌ كه‌ امام‌ زمانش‌ را در حالا مي‌خواهد عصر اتم‌ باشد‌ هر وقت‌ مي‌خواهد باشد‌، امام‌ زمانش‌ را نشناسد‌ مثل‌ زمان‌ جاهليت‌ مرده‌ است. مثل‌ آن وقت است. يعني‌ مي‌برند‌ در عالم‌ برزخ‌ به‌ آن‌ها ملحقش‌ مي‌كنند. از امام‌ سوال‌ شد كه‌، معرفت‌ حق‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا … در هيچ‌ زمان‌ هم‌ نمي‌شود‌ كه‌ اين‌ها وساطتشان‌ قطع بشود.‌ اين‌ هم‌ يك‌ روايت‌.

خود حضرت‌ رضا فرمود، خود امام‌ هشتم‌: فرمودكه‌ من‌ در زمين‌ خراسان‌؛ البته‌ يك‌ جرياني‌ دارد‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ دعبل‌ خزائي‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌آن اشعاري‌ كه‌ خطاب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا است‌ مي‌خواند تا رسيد «وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادٍ لِنَفْسٍ‌ زَكِيَّةٍ‌»([12]) يك‌ قبري‌ است‌ در بغداد، خطاب‌ از ابتدا به‌ فاطمة‌ زهرا است‌ كه‌ فاطمه‌ «اَ فَاطِمُ قُومِي يَا ابْنَةَ الْخَيْرِ وَ انْدُبِي»([13]) اي‌ فاطمه‌! برخيز و براي‌ پراكندگي‌ فرزندانت‌ كه‌ هر كدامي‌ در گوشه‌اي‌ از دنيا افتاده‌اند و پناه‌ به‌ يك‌ گوشه‌اي‌ برده‌اند بر اثر ظلم‌ و ستم‌ دشمنان‌ گريه‌ كن‌ «وَ انْدُبِي          نُجُومُ سَمَاوَاتِ بِأَرْضٍ فُلاةٍ».

يكي‌ يكي‌ از اين‌ها را اسم‌ مي‌برد؛‌ يكي‌ در كنار نهر فرات‌ افتاده‌. يكي‌ در … مي‌رسد‌ در «وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادٍ لِنَفْسٍ‌ زَكِيَّةٍ‌» يك‌ قبري‌ هم‌ در بغداد مال‌ يك‌ نفس‌ زكيه‌ است‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر است‌. حضرت‌ رضا وقتي‌ كه‌ اين‌ شعر را دعبل‌ خواند فرمود: اين‌جا مي‌خواهم‌ يك‌ فرد شعر در اين‌ شعرت‌ اضافه‌ كنم‌. از معجزات‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بود. گفت‌: آقا! شما شعرتان‌ را، او اول‌ فكر كرد كه‌ شعر معمولي‌ مي‌خواهد، حضرت‌ هوس‌ كردند كه‌ يك‌ شعري‌ بگويند‌، گفت‌: آقا! من‌ راس‌ شعرام‌ مي‌گذارم‌. حضرت‌ فرمود: نه‌، همينجا جايش است، همينجا. «وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ»([14]) يك‌ قبري‌ در طوس‌، چقدر بر اين‌ قبر مصيبت‌ وارد مي‌شود‌ تا وقتي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ بيايد اين‌ قبر هست‌ و داراي‌ مصيبت است كه‌ اين‌ جمله‌ را نمي‌خواهم‌ شعرش‌ را بخوانم‌ چون‌ خوب‌ كلمه‌اي‌ هستش‌ كه‌ معمولا بايد در مقابلش‌ مستحب‌ است‌ كه‌ احترام‌ كرد و به‌ پا ايستاد حتي‌ «يَبْعَثَ اللهُ» تا اين‌ جمله‌، تا او را خدا تعالي‌ مبعوثش‌ كند.‌ اين‌ بيايد اين‌ قبر مصيبت‌ دارد‌، گفت‌ آقا اين‌ قبر كيست‌؟ خوب‌ وارد بود دعبل‌ كسي‌ از فرزندان‌ پيغمبر اين‌جاها دفن‌ نيست‌، من‌ دارم‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را توي‌ اين‌ شعرم‌ آورده ام‌، حضرت‌ فرمود: آن قبر من است،‌ من‌ در اين‌جا مسموم‌ مي‌شوم‌ و از دارد دنيا مي‌روم‌ و از عجايب و اعجاز حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا است‌ كه‌ مي‌فرمايد كه‌ «يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ» چقدر اين‌ قبر مصيبت‌ بر آن‌ وارد مي‌شود،‌ بر قبر مصيبت‌ وارد مي‌شود،‌ آقا! در تاريخ‌ مي‌خواهيد فقط‌ آنچه‌ كه‌ چشم‌گير است‌ نگاه‌ كنيد؛ يك‌ دفعه‌ «عبدالمومن‌ ازبك‌» از افغانستان‌ حمله‌ كرد و تمام‌ كساني‌ كه‌ دستشان‌ به‌ ضريح‌ بود و متوسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بودند دست‌هايشان‌ را قطع‌ كرد و توي‌ حرم‌ هزارها نفر كشته‌ شد و حضرت‌ رضا دارد‌ نگاه‌ مي‌كند،‌ آن امام‌ رئوف‌ كه‌ بعد آوردند در اين‌ قتلگاه‌. يك‌، سابق‌ يك‌ محلي‌ بود در مشهد كه‌ بعد شد باغ‌ رضوان‌ كه‌ حالا توي‌ فلكه‌ افتاده‌ كنار قبر مرحوم‌ طبرسي‌، اين‌جا اسمش‌ قتلگاه‌ بود. به قدري‌ جنازة‌ كشته‌هاي‌ صحن‌ و حرم‌ مطهر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را آن‌جا ريختند كه‌ زمين‌ مثل‌ يك‌ تپة‌ بلندتر از ساير قسمت‌هاي‌ مشهد بود. دفعة‌ دوم‌ شوروي‌ها حمله‌ كردند كه‌ «هدف‌» گنبد مطهر بود. يعني‌ آني‌ كه‌ مي‌زدند «گنبد» بود و بعد اسب‌هايشان‌ را بردند در توي‌ صحن‌ بستند كه‌ در دهم‌ ربيع الثاني‌ اين‌ مسئله‌ است‌ و بايد روز عزاي‌ مردم‌ باشد‌ و متاسفانه‌ اهميت‌ ما نمي‌دهيم‌ و صدها شايد هزارها نفر كشته‌ شدند و دفعة‌ سومش‌ هم‌ آني‌ كه‌ رضا خان‌ خبيث‌ – خدا لعنتش‌ كند -‌ موقع‌ كشف‌ حجاب‌، قضية‌ مسجد گوهر شاد به‌ اسم‌ مسجد گوهر شاد خود او دوست‌ داشت‌ اعلام‌ بشود‌ ولي‌ خوب‌ مسجد گوهر شاد و حرم‌ يكي است‌ ديگر‌ كه‌ بعضي‌ از علماء ديده‌ بودند، خوب‌ اين‌ در همين‌ اواخر بوده‌. دو هزار نفر مي گفت جنازه‌ ما از توي‌ صحن‌ مسجد گوهر شاد جمع‌ كرديم‌.

و تا دو سه‌ متر ديوارهاي‌ مسجد گوهرشاد چون‌ مسجد است خوني‌ بود كه‌ ما چند روز اين‌ها را مي‌شستيم‌ ببينيد اين‌ «يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ» اين‌ ضمير «لَهَا» برمي‌ گردد‌ به‌ آن قبر.

امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌شخصي‌ آمد خدمتش‌ عرض‌ كرد: آقا! آيا زيارت‌ جدتان‌ سيدالشهداء، چون‌ زيارت‌ سيدالشهداء را خيلي‌ ثواب‌ برايش‌ نقل‌ كرده اند خيلي‌، خيلي‌ هم‌ تاكيد شده‌. عرض‌ كرد: ثواب‌ زيارت‌ حضرت‌ سيدالشهداء، جدتان‌ بالاتر است‌ يا زيارت‌ حضرت‌ رضا پدرتان‌؟ سه‌ مرتبه‌ فرمود: «وَ اللهِ‌ زِيَارَةُ‌ اَبِي‌ اَفْضَلُ‌ وَ اللهِ‌ زِيَارَةُ‌ اَبِي‌ اَفْضَلُ وَ اللهِ‌ زِيَارَةُ‌ اَبِي‌ اَفْضَلُ»، قسم‌ به‌ خدا ! زيارت‌ پدرم‌ افضل است‌. و وقتي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواهند‌ نقل‌ فضيلت‌ را بكنند، زيارت‌ سيدالشهدا صد حج‌ و صد عمره‌ ثواب‌ دارد‌، اما زيارت‌ حضرت‌ رضا هزار حج‌ و هزار عمره‌ بلكه‌ حضرت‌ صادق صلواة‌ اللّه‌ عليه‌مي‌فرمايد: تو مي‌خواهي‌ زيادتر بگويم‌؟ چون‌ براي‌ خدا حالا اين‌ البته‌ مربوط‌ به‌ طرز زيارت است.‌ يك‌ كس‌ وارد حرم‌ مي‌شود‌، يك‌ آدم‌ معصيت‌ كار ،‌ بي‌ توجه‌ وارد حرم‌ مي‌شود،‌ او اهل‌ نيست‌؛ هزار حج‌ و هزار عمره‌ اما يك‌ نفر با معرفت‌ كامل‌، يكي‌ از اولياء خدا را ديدم‌ توي‌ حرم‌ در مقابل‌ ضريح‌ ايستاده‌ بود، خدا مي‌داند،‌ من‌ البته‌ آن وقت‌ اشتباه‌ مي‌كردم‌ رفتم‌ صدايش‌ زدم‌ ديدم‌ اعتنايم‌ نكرد خودمم‌ چيز شدم‌ يعني گفتم‌ كه صحيح هم‌ نبود اين‌جا حرف‌ با او بزنم‌ مشغول‌ زيارت‌ بود بعد آمد طرف‌ بالا سر من به او گفتم‌: آقا! من‌ آن‌جا خدمتتان‌ سلام‌، گفت‌: من‌ اصلاً متوجه‌ نبودم‌، من‌ تمام‌ توجهم‌ به‌ آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بود، اصلاً نفهميد كه‌ من‌ به او‌ دستي‌ به‌ شانه‌اش‌ زدم‌، با او مي‌خواهم‌ حرف‌ بزنم‌.

گاهي‌ اينجور يك‌ حال‌ توجهي‌ نسبت‌ به‌ امامشان‌ دارند اين‌ ديگر‌ حالا چندتا است‌؟ هزارتا؟ بيشتر حضرت‌ فرمود: هر چه‌ بگويي‌، ده‌ هزار، صد هزار. اين‌ روي مراحل‌ اشخاص‌ مي‌رود‌ بالا. مي‌رود‌ بالا.

و خدا به‌ ما معرفت‌ كامل‌ عنايت‌ كند‌، خدا ما را جز آن‌هايي‌ قرار بده‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ رضا پيشنهاد خريداري‌ اين‌ جواهر وجودمان اين‌ را مي‌فرمايد از طرف‌ پروردگار، فوري‌ بگوييم‌: آقا! قابل‌ ندارد‌، تقديم‌؛ جانمان‌، مالمان‌ هر چه‌ داريم‌ تقديم‌ به‌ محضرش‌. انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشد‌ اين بگويد:‌ اين‌ جواهر قيمتي‌ را مي‌فروشي‌ به‌ من‌؟ انسان‌ بگويد‌، آن شخص‌ بگويد‌ كه‌ آقا! تقديم‌، تقديم‌ خدمت‌ شما، آن هم‌ مرد كريمي‌ باشد‌ در مقابل‌ اينكه‌ شما تقديم‌ كرديد و مزد نخواستيد. علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ خدايا! تو را به خاطر طمع‌ به‌ بهشتت‌، من پول‌ نمي‌خواهم‌. خدا با مردم‌ بازاري‌ باصطلاح‌ امروز ما با كاسب‌ها با آن‌ها معامله‌ مي‌كند‌ مي‌گويد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ».

خدا مي‌خرد‌ و مي‌فروشد‌ والا خدا يا ما هر چه‌ داريم‌ مال‌ تو است‌ از تو است‌، قابل‌ ندارد‌،

جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌

اين‌ متاعي‌ است‌ كه‌ هر بي‌ سراپايي‌ دارد

ما چيزي‌ نداريم‌ از خودمان‌. شما مي‌خريد، شما همة‌ وجودمان‌.

اصحاب‌ سيدالشهداء گفتند شب‌ عاشورا كه‌ آقا !اگرهفتاد مرتبه‌ ما را بكشند، بسوزانند، دو مرتبه‌ زنده مان‌ كنند دست‌ از تو برنمي‌ داريم‌، جان‌ چيست‌ كه‌ در راه‌ تو بدهيم‌ خوشا به‌ حال‌ آن‌ها! آن‌ها كه‌ ديگر‌، آقا هم‌ مي‌دانيد‌ كه‌ چه‌ كند‌. يعني‌ تو خودت‌ را فروختي‌ آن‌ها هم‌ مي‌ خرند، نه؛ خريد و فروشي‌ در كار نيست‌، در آن آية‌ شريفه‌ هست‌ كه‌ «وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ، إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»([15]) هر چه‌ كاري‌ كرديد مزد مي‌گيريد، مگر بندگان‌ مخلص‌ خدا كه‌ اين‌ها بي‌ حساب‌ خدا مي‌گويد‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ تو داشتي‌ دادي‌ به‌ من‌، من‌ هم‌ هر چه‌ دارم‌ در اختيار تو. همه‌ چيز در اختيار تو. باور نمي‌كنيد، شما مردم‌ مومن‌ مرحلة‌ ضعيف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب را پيدا مي‌كنيد «قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»([16]) مي‌شويد.روز قيامت در روايت دارد مي‌گويد: خدايا! اين‌ دوست‌ من‌ را ببرش‌ توي‌ بهشت‌. خدا مي‌گويد:‌ بسيار خوب‌، خدايا! اين‌ دشمن‌ من‌ را ببرش‌ جهنم‌، چشم‌، بسيار خوب‌ بندة‌ من‌. اين‌ معناي‌، البته‌ خوب‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بين‌ بهشت‌ و جهنم‌، اصلاً مالك‌ بهشت‌ و جهنم است‌، اما ما هم‌ به‌ اندازة‌، ان‌شاءالله‌ ما كه‌ مي‌گوييم‌ ان‌شاءالله‌ مي‌شود‌ گفت‌ كه‌ «آرزو بر جوانان‌ عيب‌ نيست»‌ ان‌شاء اللّه‌ «قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ» بايد باشيد؛ يعني‌ بين‌ بهشت‌ و جهنم‌ مي‌ايستيد و مي‌گوييد كه‌ «هذا» اين‌ دشمن‌ من است، اين‌ دوست‌ من است.‌ روايت‌ زياد داريم‌ كه‌ مومنين‌ شفيع‌ مي‌شوند.‌ روز قيامت‌ براي‌ دوستانشان‌، براي‌ افرادي‌ كه‌ در اطرافتان هستند.

حالا اين‌ مختصر عرضي‌ بود كه‌ دربارة‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا كه‌ بحمد الله‌ شما هم‌ حالي‌ پيداكرديد و اميدواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ ما جزء آن افرادي‌ باشيم‌ كه‌ در مقابل‌ آن جواهر فروش‌، من‌ خودم‌ را كه‌ خيلي‌ تكان‌ داد. اين‌ مكاشفه‌ و خواب‌ خيلي‌ تكان‌ داد، شماها را هم‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ آن‌هايي‌كه‌ خواب‌ نبودند آن‌هايي‌ كه‌ از دنيا نرفته‌ بودند تو مجلس‌ ما بودند آن‌ها را هم‌ تكان‌ داد وقتي‌ مي‌رويد تو حرم‌ حضرت‌ رضا فوراً اصلاً پيشنهاد خريد انفستان‌ را كرد حضرت‌ رضا تميزش‌ كرد و داد، آقا اين‌ خيلي‌ قيمتي است.‌ شما فوري‌ بگوييد كه‌ آقا پيش‌كش‌، تقديم‌ مي‌كنيم‌، قربانت‌ برويم‌. ما آنقدر ارزش‌ داريم‌، آنقدر وجودمان‌ قيمت‌ دارد‌ كه‌ شما مي‌خواهي‌ ما را جز اموال‌ خودت‌، جز بندگان‌ خودت‌، جز دوستان‌ خودت‌ قرار بدهي‌؟! جانمان‌ به‌ فدايت‌!

در زيارت‌ جامعه‌ مكرر مي‌گوييم‌: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ مَالِي»، آقاجان‌، اي‌ خاندان‌ عصمت‌! پدرم‌ به‌ قربانت‌، مادرم‌ به‌ قربانت‌، جانم‌ به‌ قربانت‌، اولادم‌، مالم‌ به‌ قربانت‌ بلكه‌ «باُسَرَتِي‌» هر چي‌ دارم‌. خوب‌ من‌ چي‌ دارم‌ هر چي‌ دارم‌. ما، شما و ان‌شاء اللّه‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ حالت‌ توجه‌ را ما داشته‌ باشيم‌ و جز آن‌هايي‌ نباشيم‌ كه‌ هر روز برويم‌ حرم‌ يك‌ دفعه‌، دو دفعه‌، سه‌ دفعه‌، ده‌ دفعه‌ حضرت‌ رضا اين جواهر وجود ما را تميز بكند‌ به‌ ما بدهد و باز هم‌ نفروشيم‌ كه‌ هيچ‌ و بعد برويم‌ كثيفش‌ هم‌ بكنيم.‌ ديگر‌ بي‌ اعتنايي‌ مي‌كند‌ علي بن موسي الرضا

حالا چند تا دعا مي‌كنيم‌، سر ظهر است،‌ روز تولد است،‌ آقا و مولاي‌ ما حجة‌بن‌ الحسن‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا روحي‌ فداه و ان‌شاء اللّه‌ حضرت‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ فدايش‌ با ما در اين‌ مجلس‌ شركت‌ مي‌كنند لذا حالا كه‌ رو به‌ قبله‌ نشستيد من‌ هم‌ اين‌ دعاي‌ فرج‌ را بخوانم‌.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ‌ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ‌ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌ وَ مُنِعَتِ‌ السَّمَاءُ وَ اَنْتَ‌ الْمُسْتَعَانُ‌ وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكَي‌ وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَةِ‌ وَ الرَّخَاءُ اَللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَي‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدً اُولِي‌ الْاَمْرِ الَّذِينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌ وَ عَرَفْتَنَا بِذَلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُمْ‌ وَ فَرِّجْ‌ عَنَّا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجًا عَاجِلاً قَرِيبًا كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ‌ مِنْ‌ ذَلِكَ‌ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ‌ يَا عَلِيُّ‌ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي‌ فَاِنَّكُمَا كَافِيَانِ‌ وَ انْصُرَانِي‌ فَاِنَّكُمَا نَاصِرَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلْعَجَلُ‌ اَلْعَجَلُ اَلْعَجَلُ»([17])

دعاي آخر نسئلك اللهم وندعوك

اللهم عجل لوليك الفرج

اللهم عجل لوليك الفرج

خدايا! به آبروي آن آقا فرج آن حضرت را هر چه زودتر برسان

چشم‌هاي‌مان به جمالش روشن بفرما

همه ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما

عيدي كامل در اين روز بزرگ به همه مان مرحمت بفرما

پروردگارا! به آبروي حجةبن الحسنقسمت مي‌دهيم، شيعيان دنيا را در زير سايه امام زمان از همه بلاها حفظ بفرما

مرض‌هاي روحي‌مان شفا مرحمت بفرما

ما را ازاولياء خودت قرار بده

خدايا! امراض جسمي‌مان را برطرف بفرما



[1]«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ الرِّضَا عليه السلام أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَقَالَ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ» كافي: 4 / 584، فقيه: 2 / 582، عيون‏أخبارالرضا عليه السلام: 2 / 261

[2]«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله: سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَا يَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ» فقيه: 2 / 585، «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله: سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللهُ كُرْبَتَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللهُ ذُنُوبَهُ» عيون‏أخبارالرضا عليه السلام: 2 /257

[3]«رَوَى النُّعْمَانُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام  أَنَّهُ قَالَ سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ بِالسَّمِّ ظُلْماً اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرَانَ مُوسَى عليه السلام أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِي غُرْبَتِهِ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذُنُوبَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ» فقيه: 2 / 584؛ وسائل‏الشيعه: 14 / 554، بحار: 49/286، أمالي صدوق: 119

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِيبٌ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِينَ شَهِيداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى حَقِيقَةٍ» فقيه: 2 / 584، وسائل الشيعه: 14 / 554، بحار: 99 / 35، امالى صدوق: 121، عيون: 2 / 259

[4]توبه/36

[5]«وَ رَوَى جَابِرُ الْجُعْفِي قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ تَأْوِيلِ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ [إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ] قَالَ فَتَنَفَّسَ سَيِّدِي الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ أَمَّا السَّنَةُ فَهِيَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله وَ شُهُورُهَا اِثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فَهُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيَّ وَ إِلَى ابْنِي جَعْفَرٍ وَ ابْنُهُ مُوسَى وَ ابْنُهُ عَلِيٍّ وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٍ وَ ابْنُهُ عَلِيٍّ وَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْهَادِي الْمَهْدِي اِثْنَا عَشَرَ إِمَامًا حُجَجُ اللهِ فِي خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ عِلْمِهِ وَ الْأَرْبِعَةُ الْحُرُمِ الَّذِينَ هُمُ الدِّيْنُ الْقَيِّمِ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ يَخْرُجُونَ بِاسْمِ وَاحِدِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ فَالْإِقْرَارُ بِهَؤلاءِ هُوَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ أَيْ قُولُوا بِهِمْ جَمِيعًا تَهْتَدُوا، و في خبر آخر حُرُمٌ علي و الحسن و الحسين و القائم بدلالة قوله ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» بحار:24 / 240 و 241

[6]«قطعاً خدا جان و مال مردم با ايمان را در مقابل بهشتي كه نصيب آن‌ها خواهد كرد، خريداري مى‏كند» توبه/111

[7]آل عمران/133

[8]عصر/1-2

[9]روم/10

[10]«وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ بِخُرَاسَانَ لَبُقْعَةً يَأْتِي عَلَيْهَا زَمَانٌ تَصِيرُ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ فَلَا يَزَالُ فَوْجٌ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ فَوْجٌ يَصْعَدُ إِلَى أَنْ يُنْفَخَ فِي الصُّورِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَيَّةُ بُقْعَةٍ هَذِهِ قَالَ هِيَ بِأَرْضِ طُوسَ فَهِيَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ مَنْ زَارَنِي فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ كَتَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ كُنْتُ أَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» فقيه: 2/585، تهذيب: 6 / 108، وسائل: 14 / 567، بحار: 99 / 3

[11]إسراء/31

[12]بحار: 49 / 239

[13]«اَ فَاطِمُ قُومِي يَا ابْنَةَ الْخَيْرِ وَ انْدُبِي          نُجُومُ سَمَاوَاتِ بِأَرْضٍ فُلاةٍ» بحار: 45 / 257

[14]«وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ                 تُوقَدُ بِالْأَحْشَاءِ فِي الْحَرَقَاتٍ»

  «اِلِي الْحَشْرِ حَتَّى يَبْعَثَ اللهُ قَائِمًا               يُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْكُرُبَاتِ» بحار: 49 / 239

[15]صافات/39-40

[16]«قال رسول الله صلي الله عليه و آله فكذلك أنت قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»بحار: 7 / 186، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا قَسِيمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»كافي: 4 / 570

[17]مصباح كفعمي: 176

۹ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ملكوت‌ اشياء ۲ اخلاق‌ ۴۶

 ملكوت‌ اشياء 2 اخلاق‌ 46

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 العلم‌ نور يغظفه‌ الله‌ في‌ قلبه‌ من‌ يشاء. هفتة‌ قبل‌ دربارة‌ ملكوت‌ عالم‌، چون‌ تمركز فكر يكي‌ از مسائل‌ مهم‌ رسيدن‌ به‌ كمالاته‌. در هفتة‌ گذشته‌ دربارة‌ عالم‌ ملك‌ و ملكوت‌ صحبت‌ كرديم‌. و مقداري‌ از مطالب‌ از هفتة‌ گذشته‌ باقي‌ ماند اگر آقايان‌ توجه‌ كنند و انشاء الله‌ خدا توفيق‌ بده‌، ما بتوانيم‌ امشب‌ يك‌ مطلب‌ بسيار مهم‌ روحي‌ و عرفاني‌ را تذكر بديم‌. مايي‌ كه‌ در اين‌ مجلس‌ مقيديم‌ كه‌ افراد هر هفته‌ بيان‌ و افراد خاصي‌ بيان‌ براي‌ اين‌ كه‌ من‌ بتونم‌ آزاد باشم‌ مطالب‌ عميق‌ علمي‌ و عرفاني‌ را دقيقا براي‌ برادران‌ عزيزم‌ عرض‌ كنم‌. بعضي‌ فكر مي‌كنند ما يك‌ جلسه‌اي‌ داريم‌ و سري‌ هست‌ و برنامه‌اي‌ هست‌ و نه‌. اينها سلسله‌ مطالبي‌ هست‌ كه‌ تقريبا به‌ هم‌ بستگي‌ داره‌. در هفتة‌ گذشته‌ گفتيم‌ كه‌ انسان‌ داراي‌ دو بعده‌، يكي‌ بعد ملك‌ يكي‌ بعد ملكوت‌. همچنين‌، همة‌ اشياء، همة‌ اشياء عالم‌. يك‌ بعد ملكي‌ دارند يك‌ بعد ملكوتي‌.

 همة‌ اشياء عالم‌ يك‌ بعد ملكي‌ دارند يك‌ بعد ملكوتي‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد وبيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ در هفتة‌ گذشته‌ اين‌ مسائل‌ را كاملا توضيح‌ دادم‌. در دنيا انسان‌ در اثر تزكية‌ نفس‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ بعد ملكوتيش‌ بر بعد ملكيش‌ غلبه‌ پيدا مي‌كند. يعني‌ اون‌ چه‌ را كه‌ در دنيا مي‌بينيم‌ و مي‌شنويم‌ و حس‌ مي‌كنيم‌ اينها همش‌ بعد ملكه‌. آنچه‌ را كه‌ نمي‌بيني‌، آنچه‌ را كه‌ با حواسمون‌ حس‌ نمي‌كنيم‌، اينها بعد ملكوته‌. يكوقت‌ انسان‌ مشغول‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و استراحت‌ كردن‌ و كارهاي‌ دنيايي‌ است‌. حيواني‌ آمده‌ توي‌ دنيا و حيواني‌ هم‌ از دنيا ميره‌. اين‌ در بعد ملكه‌ و بعد ملكيش‌ بر بعد ملكوتيش‌ غلبه‌ داره‌. حتي‌ او را شايد از بين‌ هم‌ برده‌ باشه‌. ولي‌ اگر انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كرد، خودش‌ را به‌ كمالات‌ رسوند، صفات‌ رذيله‌ را از خودش‌ دور كرد، صفات‌ حسنه‌ را در خودش‌ ايجاد كرد، اين‌ شخص‌ طبعا جريان‌ بعكس‌ ميشه‌. يعني‌ بعد ملكوتيش‌ بر بعد ملكيش‌ غلبه‌ ميكنه‌. همة‌ چيزها را مربوط‌ به‌ خدا ميدانه‌. ما الان‌ در عالم‌ مردمي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند همة‌ چيزها را وابستة‌ به‌ اسبابي‌ كه‌ خدا در عالم‌ خلق‌ كرده‌ ميدانند. ولي‌ آنجا انسان‌ همة‌ چيزها را مربوط‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار ميدانه‌ و ملك‌ عالم‌ را به‌ هيچ‌ چيز حساب‌ نميكنه‌.

 يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ امشب‌ مي‌خواستم‌، اينها را در هفتة‌ گذشته‌ مشروح‌ عرض‌ كردم‌. يكي‌ از چيزها و مطالبي‌ را كه‌ مي‌خواستم‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ قلب‌ انسان‌ هم‌ دو بعد داره‌. قلب‌ كه‌ در اينجا ميگوئيم‌ منظور روح‌ انسانه‌. چون‌ قلب‌ اسم‌ روحه‌ در حقيقت‌. يكي‌ از اسماء روح‌، قلبه‌. اين‌ قلب‌ صنوبري‌ مانندي‌ كه‌ در بدن‌ انسان‌ هست‌، اين‌ را به‌ مناسبت‌ اينكه‌ اگر او قطع‌ بشه‌، از بين‌ بره‌، روح‌ انسان‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشه‌، از اين‌ جهت‌ بهش‌ قلب‌ ميگن‌. و الاّ در آيات‌ قرآن‌ كاملا استفاده‌ ميشه‌ كه‌ قلب‌ همون‌ روح‌ انسانه‌. لدل‌ القلوب‌ الحناجر مثلا. وقتي‌ كه‌ قلب‌ به‌ حنجره‌ ميرسه‌، خوب‌ روحه‌ كه‌ به‌ حنجره‌ ميرسه‌. حالا آياتي‌ داريم‌ در اين‌ زمينه‌ و روايات‌ هم‌ فراوانه‌. كه‌ از امام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ چرا به‌ قلب‌ قلب‌ گفتند؟ مي‌فرمايد بخاطر اينكه‌ در انقباض‌ و انبساطه‌، در حال‌ گردشه‌. گاهي‌ انقباض‌ داره‌ گاهي‌ انبساط‌ داره‌.

 قلب‌ انسان‌ دو بعد داره‌، روح‌ انسان‌ دو بعد داره‌. يكي‌ بعد ملكي‌ است‌ و از علوم‌ معمولي‌ استفاده‌ ميكنه‌، علم‌ رسمي‌، علمهايي‌ كه‌ هست‌. از كلاس‌ اول‌ دبستان‌ گرفته‌ تا آخرين‌ كلاسهاي‌ دانشگاه‌ و تخصصها و اينها. اينها همه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ ملك‌ قلبه‌. علوم‌ رياضي‌، هر چي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ صنعت‌، اكتشافات‌، تمام‌ آنچه‌ كه‌ انيشتين‌ مثلا ميدونه‌، تمام‌ آنچه‌ كه‌ دانشمندان‌ فلك‌ شناس‌ بلدند، اينها همه‌ چون‌ علوم‌ ملكيست‌، مربوط‌ به‌ عالم‌ ملكه‌. علم‌ ملكي‌ باصطلاح‌، علم‌ رسمي‌. بهرحال‌ چند چيز را با هم‌ مخلوط‌ ميكنند، علم‌ شيمي‌ مثلا، علم‌ فيزيك‌، رياضيات‌، اينها همه‌ مربوط‌ به‌ همين‌ عالم‌ است‌ و همين‌ دنيا است‌ و همين‌ جهان‌. اينها تمامش‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ ملكه‌. يعني‌ همانطور كه‌ فرش‌ هست‌، سقف‌ هست‌، بلندگو هست‌، هر چي‌ كه‌ مي‌بينيم‌ هست‌، اين‌ علومي‌ هم‌ كه‌ هست‌ همه‌اش‌. حتي‌ علوم‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ صرف‌ و نحو و معاني‌ و بيان‌ و منطق‌ و فقه‌ و اصول‌ و اين‌ درسهايي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ تا ميرسه‌ به‌ مرحلة‌ اجتهاد، اينها همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ عالم‌ ملكه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ از چيزهاي‌ محسوس‌ ما داريم‌، احكام‌ محسوسات‌ را ما داريم‌ بيان‌ مي‌كنيم‌. و اينها تحصيليه‌ يعني‌ فاسق‌ترين‌ افراد ميتونه‌ اينها را تحصيل‌ بكنه‌. اينها، كفار مي‌تونند اينها را تحصيل‌ بكنند. هيچكس‌ استثناء نميشه‌. تمام‌ افراد ميتونند اين‌ علوم‌ را تحصيل‌ كنند. شما فرض‌ بفرمائيد كه‌ مثلا آيا يك‌ فاسقي‌ ميتونه‌ مجتهد بشه‌؟ بعله‌. صرف‌ و نحو ميخونه‌، بعد هم‌ علم‌ اصول‌ ميخونه‌، بعد هم‌ روايات‌ را و آيات‌ قرآن‌ را برميداره‌ و تحقيق‌ ميكنه‌ و فتوي‌ ميده‌. ميشه‌. كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ ميتونه‌ مجتهد بشه‌؟ بعله‌، ميتونه‌ همانطوري‌ كه‌ ميتونه‌ مهندس‌ بشه‌، ميتونه‌ طبيب‌ بشه‌، ميتونه‌ پزشك‌ بشه‌، ميتونه‌ اونهم‌ مجتهد بشه‌. سرتاسر علومي‌ كه‌ هست‌ و داره‌ تدريس‌ ميشه‌، تمامش‌، اينها علوم‌ دنيايي‌ و رسمي‌ و معموليست‌. مربوط‌ به‌ عالم‌ ملكه‌. اما يك‌ علمي‌ هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ ملكوته‌. كه‌ او تحصيلي‌ نيست‌. يعني‌ شما بايد مثل‌ اگر رفته‌ باشيد توي‌ بيابانها، جاهايي‌ كه‌ چشمة‌ آب‌ هست‌، شما بايد يك‌ قسمت‌ زمين‌ را بكنيد خودش‌ آب‌ جاري‌ ميشه‌. شما اگر مي‌خواهيد آن‌ علوم‌ را دست‌ بياريد، نمي‌تونيد بريد در دانشگاه‌، در مدرسه‌، در حوزه‌ درسش‌ را بخونيد. آنها را بايد تزكية‌ نفس‌ كنيد، يعني‌ يك‌ درس‌ ديگه‌اي‌ داره‌. يك‌ استاد ديگه‌اي‌ داره‌. يك‌ برنامة‌ ديگري‌ داره‌. آنها را بايد شما انجام‌ بديد، تا اينكه‌ بتونيد به‌ اين‌ علوم‌ دست‌ پيدا كنيد. يعني‌ اين‌ علوم‌ خودش‌ بوجود مي‌آيد. و آن‌ مسئله‌، مسئلة‌، كاري‌ كه‌ بايد بكنيد تزكية‌ نفسه‌. تزكية‌ نفس‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يعني‌ وقتي‌ انسان‌ خوب‌ خودش‌ را پاك‌ كرد از جميع‌ رذائل‌ كه‌ متأسفانه‌ ما آن‌ علوم‌ را مي‌خواهيم‌ ولي‌ تزكية‌ نفس‌ را مقدمه‌اش‌ قرار نداديم‌. تزكية‌ نفس‌ بقدري‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ حتي‌ اسلام‌ قبل‌ از ياد گرفتن‌ كتاب‌، شما از واجب‌ترين‌ چيزها براتون‌ ياد گرفتن‌ حقايق‌ قرآن‌ و احكام‌ قرآنه‌. خوب‌. احكام‌ قرآن‌ را من‌ مي‌تونم‌ قبل‌ از تزكية‌ نفس‌ ياد بگيرم‌؟ قرآن‌ ميگه‌ كه‌ و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. كتاب‌، بعد حكمت‌. اول‌ پيغمبر بايد تزكية‌ نفس‌ كنه‌ مردم‌ را. بعد تعليم‌ كتاب‌ بده‌. چون‌ اگر انسان‌ عالم‌ شد ولي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرد. خطرناك‌ ميشه‌. دانشمنداني‌ بودند كه‌ خيلي‌ باسواد بودند، مثل‌ فرض‌ كنيد كه‌ علماي‌ بزرگي‌، حالا اسم‌ هم‌ مي‌تونيم‌ ببريم‌ از علماي‌ بزرگي‌ كه‌ اينها تزكية‌ نفس‌ نكردند. تزكية‌ نفس‌ هم‌ به‌ همين‌ ترتيبي‌ كه‌ باصطلاح‌ ما حركت‌ مي‌كنيم‌، يعني‌ ممكنه‌ كه‌ همة‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را حركت‌ كرده‌ باشه‌ و صراط‌ مستقيم‌ را نرفته‌ باشه‌. يعني‌ يك‌ صراط‌ مستقيم‌. اين‌ نتيجه‌ ميشه‌ شيخ‌ عطار كه‌ اينقدر درك‌ نداره‌ كه‌ ميگه‌ ابو حنيفه‌ اعلم‌ از امام‌ صادق‌ بود. اين‌ ميشه‌ ملاي‌ رومي‌. اين‌ همة‌ كارش‌ را درست‌ كرده‌. تمام‌ مراحل‌ را اگر دقت‌ بكنيد، حالا آنها كه‌ در مراحل‌ بالا توي‌ رفقا هستند آنها ميدونند كه‌ يكي‌ از مراحل‌ صراط‌ مستقيمه‌. تمام‌ مراحل‌ را خوب‌ طي‌ كرده‌، اما همين‌ يكي‌ را نتونسته‌ خوب‌، استادش‌ بهش‌ نگفته‌ چون‌ خود استادش‌ هم‌ در صراط‌ مستقيم‌ نبوده‌. همين‌ يكي‌ را بد رفته‌. وزنوا بالقسطاس‌ المستقيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اعمالتون‌، عقايدتون‌، افكارتون‌ را با ميزان‌ مستقيم‌ بكشيد. اين‌ يكي‌ را نرفته‌. ميخوام‌ بگم‌ كه‌ عالم‌ ميشه‌، تزكية‌ نفس‌ هم‌ ميكنه‌، اما يكي‌ از مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را لنگ‌ ميزنه‌. اين‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، ميشه‌ ملاي‌ رومي‌. ميشه‌ محي‌ الدين‌ عربي‌ كه‌ ميگه‌ من‌ شيعه‌ را به‌ شكل‌ خنزير ديدم‌. ميشه‌ فرض‌ بفرمائيد كه‌ بعضي‌ از متصوفة‌ اهل‌ سنت‌. عرض‌ كردم‌ ديگه‌ حالا سم‌ زياد نبرم‌. بعضي‌هاشون‌ كه‌ اصلا هيچ‌ از كمالات‌ بو نبردند. مثل‌ فخر رازي‌. فخر رازي‌ فقط‌ عالم‌ بوده‌. هيچيك‌ از مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را نپيموده‌. مرحلة‌ استقامت‌ را نپيموده‌ كه‌ وقتي‌ پول‌ مي‌آورند بهش‌ مي‌دهند مدح‌ خلفاي‌ جاني‌ عباسي‌ يا اموي‌ را نكنه‌. اين‌ اندازه‌ نتونسته‌ خودش‌ را كنترل‌ كنه‌. صائنا لنفسه‌ نيست‌. اعتماد به‌ خدا و خودش‌ نداره‌. متكي‌ به‌ قدرته‌. عالمي‌ كه‌ مرحلة‌ استقامت‌ را خوب‌ نگذرانده‌ وقتي‌ از طرف‌ دربار مي‌آيند بهش‌ يك‌ مقدار پول‌ ميدهند، فتوي‌ را طبق‌ آن‌ نظر شاه‌ ميده‌. شريح‌ قاضي‌ ميشه‌ كه‌ فتوي‌ را بر قتل‌ سيد الشهداء بخاطر يزيد و بخاطر پول‌ يزيد و بخاطر قدرت‌ يزيد ميده‌. دقت‌ كرديد؟ اينها همينجور هست‌. شما همين‌ عده‌ از علما و بزرگان‌ و اهل‌، حتي‌ صوفيه‌ و اهل‌ معرفتي‌ كه‌ باصطلاح‌ امروز ما كه‌ امروز روز معلم‌ بوده‌، بنام‌ مرحوم‌ شهيد مطهري‌، چقدر اراجيف‌ توي‌ راديو و تلويزيون‌ ما متأسفانه‌ گفته‌ ميشه‌. كه‌ ايشان‌ نميدونم‌ چقدر محي‌ الدين‌ را عظمت‌ دادند. اينها در صراط‌ مستقيم‌ نبودند، دقت‌ مي‌كنيد؟ نه‌ مرحوم‌ مطهري‌، اينها نشناختند. ما بيشتر با ايشون‌ آشنا بوديم‌. نه‌. محي‌ الدين‌ عربي‌ كه‌ حاضر نيست‌ در تفسير قرآن‌ از اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ حرف‌ بزنه‌ و از آنها چيز ياد بگيره‌، يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ملاي‌ رومي‌ كه‌ حاضر نيست‌ زير بار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بره‌، ميگه‌ هر كه‌ را خلقش‌ نكو نيكش‌ شمر، خواه‌ از نسل‌ علي‌ خواه‌ از عمر، اين‌ افراد يك‌ مرحله‌ را قطعا نرفتند و آن‌ صراط‌ مستقيمه‌. صراط‌ مستقيم‌، خدا، پيغمبر، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ائمة‌ اطهار. شما اگر انشاء الله‌ يك‌ دورة‌ كمالات‌ روحي‌ را و اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را بپيمائيد، خواهيد فهميد كه‌ كي‌ها اشتباه‌ كردند و كجا هم‌ اشتباه‌ كردند و چه‌ مرحله‌اي‌ را نگذراندند و اينها پا در مرحلة‌ بعدي‌ گذاشتند. بعضيهايشون‌ مرحلة‌ استقامت‌ را نپيمودند خوب‌، با بادي‌ مي‌لغزند. بعضي‌ از اينها بسوي‌ خدا نرفتند، توبه‌ نكردند. بعضي‌ از اينها صراط‌ مستقيم‌ را نرفتند. بعضي‌ از اينها محبت‌ دنياشون‌ شديدتر از محبت‌ به‌ خدا بوده‌. بعضي‌ از اينها جهاد با نفس‌ نكردند. بعضي‌ از اينها بندة‌ خدا نبودند. و همينطور مراحل‌ كمالات‌ تا آخر كه‌ اميدوارم‌ انشاء الله‌، هر چه‌ زودتر آقايون‌، با هر سختي‌ هم‌ كه‌ هست‌ چون‌ بعضي‌ها حوصله‌اشون‌ زود سر مي‌آيد، اين‌ مراحل‌ را بگذرونيد تا بعد متوجه‌ بشيد كه‌ چه‌ راه‌ صحيحي‌ را به‌ سوي‌ خدا و به‌ سوي‌ كمالات‌ قدم‌ برداشتيد.

 انسان‌ اين‌ مراحل‌ را طي‌ كرد، يعني‌ اين‌ مراحل‌ را طي‌ كنه‌. حالا هرچي‌ مي‌خواد بشه‌. خدا ميدونه‌ من‌ عوام‌ بيسوادي‌ كه‌ الفبا را نميتونه‌ بنويسه‌ و اين‌ مراحل‌ را زير نظر استاد طي‌ كرده‌ ديدم‌ كه‌ تمام‌ مضامين‌ روايات‌، آنهايي‌ كه‌ مجتهدين‌، البته‌ مجتهديني‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، نمي‌فهمند اينها مي‌فهمند. من‌ مثلا بهش‌ ميگم‌ تو روايت‌ ديدي‌؟! ميگه‌ نه‌. ميگم‌ ايني‌ كه‌ تو فهميدي‌ يا در مكاشفه‌ بهت‌ گفته‌اند، اين‌ مضمون‌ رواياته‌. ميگه‌ خدا ميدونه‌ من‌ روايت‌ نديدم‌. اگر راه‌ را درست‌ حركت‌ كنيد ميرسيم‌ به‌ جائي‌ كه‌، به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ ميرسيم‌، چون‌ وصف‌ العيش‌ نصف‌ العيش‌. چون‌ هر كدومتون‌ نرسيديد تقصير خودتونه‌. و الاّ، انشاء الله‌ راه‌ خيلي‌ ساده‌ و آسون‌ و همين‌ ديروز دو نفر از اطباء، يكي‌ رئيس‌ بيمارستانهاي‌ استان‌ هرمزگان‌ اينجا بودش‌، يكي‌ هم‌ بيمارستانهاي‌ مشهد. من‌ با اينها صحبت‌ ميكردم‌. گفتم‌ شما چند سال‌ درس‌ خونديد تا شديد يك‌ طبيب‌ حاذق‌ متخصص‌؟ گفت‌ سي‌ سال‌. گفتم‌ چند سال‌ مي‌خواهيد از اين‌ مدركتون‌ استفاده‌ كنيد توي‌ اين‌ دنيا. گفتند چهل‌ سال‌. بعله‌ ديگه‌. سي‌ سال‌ و چهل‌ سال‌، ده‌ سال‌ هم‌ كه‌ آنطرفه‌، بيشتر از اينهم‌ آدم‌ عمر نميكنه‌، مخصوصا اطبا، چون‌ اين‌ را بدونيد اطبا عمرشون‌ بعضي‌هايشون‌ كمتر از غير اطباست‌. گفتم‌ خوب‌ شما حاضريد، چون‌ از من‌ تقاضاي‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ و اينها ميكردند. گفتم‌ حاضريد كه‌ ده‌ سال‌ زحمت‌ بكشيد براي‌ بي‌ نهايت‌ زندگي‌ راحت‌ با مدرك‌. با مدرك‌ ولي‌ خدا بودن‌. متأسفانه‌ شيطان‌ مي‌آيد ميگه‌ نه‌. ده‌ سال‌! بعضي‌ها دوست‌ دارند از شهرشون‌ تلفني‌ ما برنامه‌ بهشون‌ بديم‌. ميگم‌ آقا تو دانشگاه‌ رفتي‌؟ ميگه‌ بعله‌. ميگم‌ كه‌ هيچوقت‌ شده‌ كه‌ تلفني‌ مثلا استاد دانشگاه‌ براي‌ شما درسي‌، برنامه‌اي‌ بگذاره‌؟ بعضي‌ها اسما، ميگيم‌ اسمت‌ چيه‌ حالا تو كه‌ مي‌خواي‌ اين‌ برنامه‌ را داشته‌ باشي‌؟ ميگه‌ اسمم‌ را نميتونم‌ بگم‌. اسمش‌ هم‌ حاضر نيست‌ بگه‌. خدا ميدونه‌ شيطان‌ آنچنون‌ دست‌ و پاهاي‌ ما را ميگيره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. من‌ الان‌ دارم‌ بهتون‌ اعلام‌ ميكنم‌. چون‌ رفقاي‌ همة‌ رفقا الحمد لله‌ هستند. بهتون‌ اعلام‌ ميكنم‌ كه‌ بايد همتتون‌ را عالي‌ كنيد. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كه‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. جانتون‌ را ميخره‌ كه‌ شما ديگه‌ هيچ‌ گيري‌ نداشته‌ باشيد. اين‌ مراحل‌ را اگر طي‌ كرديد، رسيديد يك‌ مرحله‌اي‌ كه‌ مرحلة‌ خلوصه‌. آنجا به‌ مجرد اينكه‌ پاتون‌ را توي‌ آن‌ مرحله‌ گذاشتيد، شما نگيد كه‌ خوب‌ من‌ همين‌ الان‌ خالص‌ ميشم‌. نخير همين‌ الان‌ نميشه‌ خالص‌ بشي‌. همينطور كه‌ الان‌ نميتوني‌ تيمسار بشي‌، خالص‌ هم‌ نميتوني‌ بشي‌. اِ. كار خدا، خدا براي‌ تو اين‌ كار را بكنه‌ ما حرفي‌ نداريم‌. ولي‌ راهش‌ اين‌ نيست‌. همينطور كه‌ نميتوني‌ پرفسور بشي‌، دكتر بشي‌، طبيب‌ بشي‌؛ همينطور هم‌ نميتوني‌ خالص‌ بشي‌. ميهماندارها به‌ ما ميگن‌ كه‌ خلوص‌ پيدا كنيد. خوب‌ اوشان‌ مي‌خواد منبر بره‌ ما هم‌ مي‌خواهيم‌ پاي‌ منبر بنشينيم‌ و ثوابي‌ ببريم‌ و الاّ خلوص‌ اصلا يعني‌ چي‌؟ من‌ خلوص‌ را ديدم‌ يكي‌ با سين‌ نوشته‌ بود. خلوص‌ نميدونست‌ با سينه‌ يا با صاد. وقتي‌ كه‌ ده‌ بيست‌ مرحله‌ را گذرونديد، بعد مرحلة‌ خلوصه‌. خلوص‌ آنطوره‌، اين‌ فرزند محترم‌ استاد ما اينجا هست‌، ولو ايشان‌ ممكنه‌ حرفهاي‌ ما را نشنوه‌. ولي‌ بهرحال‌ اين‌ آقازادة‌ خوب‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، اين‌ استاد عزيزمون‌ طوري‌ بود ميگفت‌ من‌ از خونه‌ آمدم‌ بيرون‌. ديدم‌ صدائي‌ آمد به‌ گوشم‌. اينها را من‌ ننوشتم‌ توي‌ پرواز روح‌. چون‌ هضمش‌ براي‌ مردم‌ مشكل‌ بود. به‌ من‌ گفتند برو. گفتم‌ كجا برم‌؟ گفتند برو طرف‌ عراق‌. از زنجان‌ پياده‌ برو طرف‌ عراق‌. گفتم‌ زن‌ و بچه‌ را چيكار كنم‌؟ گفتند تو مگه‌ در مقابل‌ امر ما زن‌ و بچه‌ داري‌؟! گفتم‌ نه‌. رفتم‌. اين‌ معناي‌ خلوصه‌. وقتي‌ انسان‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از خلوص‌، يعني‌ مرحلة‌ خلوص‌، همينقدر پايتون‌ را گذاشتيد توي‌ خلوص‌، جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمي‌ كه‌ هيچكس‌ نمي‌فهمه‌. البته‌ از همان‌ اوائل‌ پيش‌ قسطش‌ را كم‌كم‌ بهتون‌ مي‌دهند. شما اگر حتي‌ مرحلة‌ توبه‌ را خوب‌ بگذارنيد صريح‌ قرآنه‌ كه‌ بعد از توبه‌ و استقامت‌ فتزل‌ عليهم‌ ملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا يك‌ آرامشي‌ بهتون‌ مي‌دن‌، ملائكه‌ مي‌يان‌ براتون‌. اما در مرحلة‌ خلوص‌ اين‌ قلب‌ انسان‌ مي‌شه‌ مركز الهامات‌ پروردگار. مستقيم‌ از جانب‌ خدا به‌ شما مطالب‌ گزارش‌ مي‌شه‌، مستقيمها.در دلهاي‌ شما در قلوب‌ شما، كتاب‌ علوم‌ همه‌ چيز باز مي‌شه‌ كه‌ ملائكه‌ بلد نيستند. ملائكه‌ بلد نيستند. نه‌ ملائكه‌ كه‌ فقط‌ بگيم‌ ملائكه‌هاي‌ خيلي‌ جز، نه‌ خود جبرائيل‌. خود ميكائيل‌. وقتي‌ كه‌ خدا آدم‌ را خلق‌ كرد. وعلم‌ آدم‌ اسماء كلها هر چه‌ اين‌ را بدونيد به‌ حضرت‌ آدم‌ خداي‌ تعالي‌ داده‌ به‌ همة‌ فرزندانش‌ داده‌. وعلم‌ آدم‌ الاسماء كلها ثم‌ ارضهم‌ علي‌ الملائكه‌، فقال‌ انبعوني‌ اسماء هاولاء  ان‌ كنتم‌ صادقين‌. قالوا لا علما لنا علم‌ الا ما علم‌. خدايا ما چيزي‌ بلد نيستيم‌. خدا در قلب‌ همه‌ اين‌ علم‌ را گذاشته‌. منتهي‌ خاكستر روي‌ اين‌ آتش‌، روي‌ اين‌ نور گرفته‌. با تزكية‌ نفس‌ اين‌ خاكسترها رفع‌ مي‌شه‌.

 دل‌ انسان‌ تلؤلؤ پيدا مي‌كنه‌. مجتهدي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ به‌ قدري‌ فتواهاش‌ با اون‌ مجتهدي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ فتواهاش‌ فرق‌ داره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. ما ديديم‌ حالا منتهي‌ انسان‌ دليلي‌ نداره‌ كه‌ مشخص‌ بكنه‌. علوم‌ را از يك‌ ديد ديگه‌اي‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. مي‌بينه‌ قلبش‌ پر از علمه‌. مملو از علمه‌. اون‌ هم‌ نه‌ علم‌ رسمي‌، مثلا طبيب‌ خوبي‌ مي‌شه‌، نه‌. مهندس‌ خوبي‌ مي‌شه‌ نه‌. دانشمند به‌ اصطلاح‌ شيمي‌ دان‌ خوبي‌ مي‌شه‌، فيزيك‌ دان‌ خوبي‌ مي‌شه‌، نه‌. چي‌ مي‌شه‌؟ خدا را مي‌بينه‌. خدا را مشاهده‌ مي‌كنه‌. با خدا در ارتباطه‌. از علوم‌ خدايي‌ استفاده‌ مي‌كنه‌. ينابي‌ الحكمه‌. حكمت‌ را براتون‌ معنا كردم‌ كه‌ حكمت‌ با فلسفه‌ فرقش‌ اينه‌، كه‌ اين‌ را هي‌ من‌ مكرر مي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ در كتابها نمي‌خونيد كتابها به‌ عكس‌ مي‌خونيد اين‌ را هي‌ مي‌گم‌ شايد از ابتكارات‌ فكري‌ من‌ باشه‌ شايد هم‌ حالا اين‌ بحثش‌ كردم‌ براتون‌ كه‌ علم‌ حقايق‌ به‌ اشياء از طريق‌ الهامات‌ و وحي‌ الهي‌ است‌. اين‌ را مي‌گن‌ حكمت‌ و آتيناه‌ الحكمه‌.

 و آتينا لقمان‌ الحكمه‌. مي‌بني‌ همه‌ جا نسبت‌ به‌ خودشه‌ پروردگار. اما فلسفه‌ ديگه‌ همه‌ نوشته‌اند كه‌ مربوط‌ به‌ افكار بشري‌ است‌. علم‌ به‌ حقايق‌ اشياء متكيا به‌ افكار بشري‌. كه‌ در رأسش‌ سقراط‌ و افلاطون‌ و اينها واقع‌ شدند و بعد هم‌ ديگه‌ همينها كه‌ هستند مي‌ياد تا زمان‌ ما. خداي‌ تعالي‌ اون‌ الهاماتش‌ را اون‌ وحيش‌ را، اون‌ اونچه‌ را كه‌ يك‌ دوست‌ يه‌ دوستش‌ مي‌ده‌. بين‌ المحبين‌ سر. بين‌ دو تا دوست‌ بين‌ دو تا محب‌ يك‌ اسراري‌ هست‌ اون‌ علمي‌ كه‌ مخصوص‌ خداست‌. شما بگرديد تو هيچ‌ كتابي‌ پيدا نمي‌كنيد. يا من‌ دل‌ علي‌ ذاته‌ به‌ ذاته‌. خدا خودش‌ خودش‌ را به‌ شما معرفي‌ مي‌كنه‌. اون‌ معرفت‌ را هيچ‌ كس‌ نداره‌. از تو كتاب‌ نمي‌شه‌ در آورد. العلم‌ نور يغظفه‌ الله‌ قلب‌ من‌ يشاء يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ اون‌ علم‌ واقعيها. والا به‌ قول‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ علم‌ رسمي‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌. ده‌ تا عالم‌ نشستند او مي‌گه‌ اين‌ طور نيست‌، او مي‌گه‌ اين‌ طوره‌، او مي‌گه‌ اين‌ طور نيست‌. يك‌ ده‌ صفحه‌ كتاب‌ پر مي‌شه‌. حالا عالم‌ در هر علمي‌ باشه‌ و فسر الجاهلين‌. اينها اصلا اسمشون‌ عالم‌ نيست‌، جاهلند. چون‌ علم‌ واقعي‌ نقطة‌ العلم‌ نقطة‌ كثره‌ الجاهلون‌ اين‌ جهله‌ كه‌ هي‌ ان‌ قلت‌  و قلت‌. يعني‌ اين‌ ط‌ور اگر باشه‌، اون‌ طور اگر باشه‌. والا اون‌ كسي‌ كه‌ با سرچشمة‌ وحي‌ ارتباط‌ داره‌، هيچ‌ وقت‌ دو تا امام‌ معصوم‌ با هم‌ بحث‌ نمي‌كنند كه‌ او بگه‌ مطلب‌ اين‌ طوره‌ او بگه‌ نه‌ اين‌ طور باشه‌. به‌ قول‌ يكي‌ از علما مي‌گفت‌ اگر تمام‌ انبياء يكصد و بيست‌ و چهار هزار انبياء با هم‌ يك‌ جا جمع‌ بشن‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ با هم‌ ندارند. در هيچ‌ مسئله‌اي‌.

 العلم‌ نور يغظفه‌ الله‌ قلب‌ من‌ يشاء هر كه‌ را كه‌ خدا بخواد. خدا كيا را دوست‌ داره‌؟  كيا را مي‌خواد؟ دوستانش‌ را مي‌خواد. اوليائش‌ را مي‌خواد. به‌ مرحلة‌ اولياء خدا برسيد ببينيد خدا بهتون‌ چي‌ مي‌گه‌. شما از غير خدانترسيد فقط‌ از خدا بترسيد. شما در صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ خدا تعيين‌ كرده‌ باشيد، شما فقط‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد. نفس‌ امارة‌ باسوء را بگذاريد كنار شيطان‌ را بگذاريد كنار ببينيد كه‌ قلبتون‌ چه‌ جوري‌ مي‌شه‌. پر از نور. به‌ خدا قسم‌ همة‌ كارهاتون‌ را خودتون‌ مي‌فهميد چكار مي‌كنيد. هم‌ دنيا داريد هم‌ آخرت‌. هم‌ پاكي‌ داريد هم‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ روح‌ را مي‌شناسيد. ديگه‌ حالا دانشمندان‌ بيان‌ بگن‌ كه‌ روح‌ چيه‌؟ من‌ واقعا گاهي‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ كه‌ اينها دربارة‌ روح‌، روح‌ كه‌ خودمون‌ هستيم‌ ديگه‌، دربارة‌ خودش‌ اين‌ قدر بحث‌ مي‌كنه‌ و خودش‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. واقعا هم‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. دربارة‌ خدا چيزي‌ نمي‌فهمه‌. دربارة‌ روح‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. دربارة‌ عالم‌ قيامت‌ و بهشت‌ و برزخ‌ و جهنم‌ هيچ‌ چي‌ نمي‌فهمند. از صراط‌ مستقيم‌ خارجند. و جرت‌ ينابي‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ و لسانه‌. نه‌ اين‌ كه‌ در قلبتون‌ علوم‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌، اون‌ طور پر از علم‌ هستيد و همه‌ چيز را مي‌فهميد، همة‌ حقايق‌.

 يك‌ كسي‌ از بزرگان‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ فلاني‌ من‌ هيچ‌ احتياج‌ ندارم‌ كه‌ مثلا تحقيق‌ كنم‌ كه‌ فلاني‌ در چه‌ وضعي‌ هست‌. همان‌ قدر كه‌ چند كلمه‌ با من‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ مي‌فهمم‌ كه‌ اين‌ در چه‌ وضع‌ روحي‌ است‌. باطن‌ اشخاص‌، ظاهر اشخاص‌ البته‌ اگر بخواهد. بندة‌ خدا نمي‌خواد هيچ‌ وقت‌ از باطن‌ بد اشخاص‌ اطلاع‌ داشته‌ باشه‌. هيچ‌ وقت‌ نمي‌خواد و جرت‌ ينابي‌ الحكمه‌ من‌ قلبي‌ و لسانه‌ از قلبش‌ كه‌ حالا اونجا سرچشمة‌ معرفت‌ هست‌ اونجا جاري‌ هم‌ مي‌شه‌. شما با بعضي‌ از افراد مي‌شينيد همش‌ حرف‌ دنيا مي‌زنند، حرف‌ بي‌ ربط‌ مي‌زنند. خوب‌ زياد ديديد ديگه‌. حرفهاي‌ بيخود، بيهوده‌. يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ هيچ‌ وقت‌ كار بيهوده‌ نمي‌كنه‌. اين‌ كه‌ من‌ بعضيهاتون‌ را مي‌گم‌ سيگار نكشيد يا مثلا، كار بيهوده‌ است‌ ديگه‌ نكنيد اين‌ كار را. ما اعتياد به‌ اين‌ طور چيزهاي‌ از اين‌ قبيل‌ نداشته‌ باشيد. سالك‌ الي‌ الله‌ يك‌ قدم‌ در راه‌ خدا با اين‌ جور مسائل‌ برداه‌. كار بيفايده‌ نبايد بكنيد. با افراد، افرادي‌ كه‌ مي‌نشينيد ببينيد اگر كلامشون‌ حكمته‌، هر چي‌ مي‌گن‌ مفيد بود، عجب‌ حرفي‌، عجب‌ استفاده‌اي‌، عجب‌ جمله‌اي‌، اين‌ جوري‌ ديديد كه‌ هستيد، اين‌ افراد هستند باشون‌ بنشينيد. حتي‌ نگاه‌ بهشون‌ بايد شما را به‌ ياد خدا بياندازه‌. من‌ يجالس‌؟ قال‌: من‌ يذكر الله‌ ذكره‌. پرسيدند با كي‌ ما بنشينيم‌؟ ديدنش‌، نگاه‌ به‌ جمالش‌ شما را به‌ ياد خدا بياندازه‌. من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. و منطقش‌ انسان‌ را به‌ كمالات‌ برسونه‌. حرف‌ كه‌ مي‌زنه‌، عجب‌ استفاده‌اي‌ كرديم‌ و خودت‌ هم‌ طالب‌ باشي‌. البته‌ بعضيها هستند طالب‌ نيستند، خسته‌ مي‌شن‌. تو مجالس‌ اين‌ طوري‌ كه‌ مي‌نشينند چرتشون‌ مي‌گيره‌. اين‌ طوري‌ كه‌ مي‌نشينند چرتشون‌ مي‌گيره‌. اون‌ وقت‌ علوم‌ واقعي‌ جاري‌ شد از قلبتون‌ به‌ زبانتون‌ شما مي‌شيد صاحب‌ حكمت‌.

 حضرت‌ لقمان‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ توصيف‌ مي‌كنه‌ كه‌ و لقد آتينا الحكمه‌. بعد مي‌فرمايد كه‌ خوب‌ چي‌ گفت‌ حضرت‌ لقمان‌؟ حرفهاش‌ را خداي‌ تعالي‌ نقل‌ كرده‌. و لا تسعر خدك‌ لناس‌. اين‌ قدر محبت‌ دنيا در دلت‌ نباشه‌ كه‌ اين‌ خودت‌ را در مقابل‌ مردم‌ ذليل‌ كني‌. و لا تشف‌ الارض‌ و الحكمته‌ حالا شما مي‌گيد حكمت‌ اينه‌ كه‌ بله‌، نمي‌دونم‌، يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ اداشون‌ را در مي‌آورد حالا من‌ خودم‌ نمي‌تونم‌. بنشينم‌ يك‌ چيزهايي‌ بگم‌ كه‌ مردم‌ نفهمند. حكمت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بدونه‌ با خدا چه‌ جور رفتار كنه‌. خدا را بشناسه‌. حقايق‌ همة‌ چيزها را بدونه‌. كيفيت‌ برخورد با مردم‌ را بلد باشه‌. اخلاقیات‌ اجتماعي‌ و فرديش‌ را كاملا از قرآن‌ و روايات‌ يا از الهامات‌ قلبيش‌ به‌ دست‌ بياره‌. خوب‌ مي‌بينيد ديگه‌ خدا در قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد كه‌ آتينا لقمان‌ الحكمه‌. بعد مي‌فرمايد كه‌ ولقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌ رديفش‌ را الان‌ يادم‌ نيست‌، بعد مي‌فرمايد خلاصه‌ به‌ فرزندش‌ اذ قال‌ لقمان‌ ابنه‌ و هو يعظهوا يا بني‌ لا تشرك‌ بالله‌. اول‌ به‌ خدا مشرك‌ نشو. اينها حكمته‌. و بالوادين‌ احسانا. بعد و لا تسعر خدك‌ لناس‌. و لا تمشي‌ في‌ الارض‌ منها وقتي‌ روي‌ زمين‌ راه‌ مي‌ري‌ خيال‌ نكن‌ كه‌ شخصيتي‌ داري‌. عالمي‌. نمي‌دونم‌ متقي‌ هستي‌. نمي‌دونم‌ دانشمند هستي‌. و لا تمشي‌ في‌ الارض‌ منها. انك‌ اي‌ پسر من‌ تو نمي‌توني‌ هر چه‌ قدت‌ را بالا بكشي‌ و سر و گردنت‌ را راست‌ كني‌ به‌ كوهها برسي‌ و زمين‌ را هم‌ نمي‌توني‌ سوراخ‌ كني‌  پات‌ را محكم‌ بزني‌ زمين‌.

 خوب‌ ببينيد اينها مطالب‌ ساده‌، هيچ‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ حكمت‌ و علم‌ توي‌ مطالب‌ مشكل‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ توي‌ كتابهاي‌ فلاسفه‌ هست‌ نيست‌. اينه‌ حكمت‌. انسان‌ بايد بدونه‌ چه‌ بايد بكنه‌. اين‌ حكمت‌ را خدا به‌ انسان‌ مي‌ده‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ مرحلة‌ خلوص‌ رسيد. ديگه‌ كارش‌ آسونه‌ راه‌ براش‌ بازه‌. همة‌ علوم‌ را خدا ممكنه‌ از اين‌ راه‌ بهش‌ بده‌. البته‌ علومي‌ كه‌ نافعه‌ براش‌. ما همة‌ علوم‌ برامون‌ نافع‌ نيست‌. هر كسي‌ را خداي‌ تعالي‌ بهر كاري‌ ساخته‌ است‌. حالا يك‌ نفر همة‌ علوم‌ رياضي‌ و نمي‌دونم‌ مثلا فيزيك‌ و طب‌ و شيمي‌ و رياضيات‌ و اينها را همه‌ را بدونه‌ چه‌ فايده‌ داره‌. نمي‌تونه‌ هم‌ بدونه‌. يكيش‌ بسه‌ براش‌، براي‌ اين‌ كه‌ نظام‌ اجتماع‌ را بتونه‌ بگردونه‌. كمك‌ بكنه‌ به‌ نظام‌ اجتماعي‌. ولي‌ اوني‌ كه‌ لازمه‌ ارتباطش‌ با خداست‌. خدا باهاش‌ حرف‌ بزنه‌.

 و ما كان‌ لبشر ان‌ يكلم‌ الله‌. بشر را خدا باهاش‌ صحبت‌ نمي‌كنه‌، حرف‌ نمي‌زنه‌. مگر از صراط‌ وحيا، باهاش‌ از طريق‌ وحي‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. به‌ خدا قسم‌ اگر يك‌ لحظه‌ اين‌ ارتباط‌ مخصوص‌ كه‌ وحيه‌ اسمش‌ اگر يك‌ لحظه‌ بين‌ شما و خدا برقرار بشه‌ از لذت‌ هزار سال‌، همان‌ لذائذي‌ كه‌ در دنيا هست‌ هر چي‌ مي‌خواد براتون‌، هر چي‌ لازم‌ داريد. هزار سال‌ لذت‌ مداوم‌ اون‌ اين‌ لذتش‌ بيشتره‌. ارتباط‌ با خدا. يك‌ چيزهاي‌ خيلي‌ كمي‌ ممكنه‌ به‌ ماها داده‌ باشن‌ بعضيهاتون‌ شايد متوجه‌ شده‌ باشيد. نصف‌ شب‌ پاشيد با خدا صحبت‌ كنيد. مي‌گفت‌ اين‌ قدر گفتم‌ خدا جان‌ كه‌ افتادم‌، بيهوش‌ افتاده‌ بودم‌. آخه‌ خدا را انسان‌ بشناسه‌ها. دقت‌ مي‌كنيد خدا آيا هست‌ يا نيست‌ اين‌ اولا، ثانيا خدا يعني‌ چي‌؟ خدا يعني‌ يك‌ صد تا مسئله‌ داريم‌. خدا را بشناسيد. چه‌ قدر، مرده‌ رفته‌ بود با شاه‌ صحبت‌ كرده‌ بود او هم‌ فحشش‌ داده‌ بود او هم‌ خيلي‌ خوشحال‌ بود كه‌ من‌ شخصيتي‌ هستم‌ كه‌ با شاه‌ حرف‌ زدم‌. حالا فحشش‌ هم‌ داده‌. يك‌ قدرت‌ پوشالي‌ ظالم‌ را اگر انسان‌ باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ مي‌گه‌ بله‌ ما اينيم‌. حالا اين‌ را هي‌ ببرش‌ بالا. هي‌ اين‌ قدرت‌ را زيادش‌ كن‌.

 شما يك‌ ده‌ دقيقه‌ از امام‌ زمان‌، از امام‌ زمان‌ را نمي‌شناسيم‌ها. ده‌ دقيقه‌ نه‌ يك‌ دقيقه‌ با امام‌ زمان‌ حرف‌ بزنيد. ببينيد چي‌ مي‌شه‌؟ چقدر لذت‌ داره‌. چقدر خوشحال‌ مي‌شيد. صد برابر، هزار برابر، ميلياردها برابر، بي‌ نهايت‌ برابر عظمت‌ پروردگار نسبت‌ به‌ امام‌ زمانها. با خدا حرف‌ بزنيد. ماها نمي‌فهميم‌. نمي‌فهميم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌گيم‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌ و قنا عذاب‌ النار يعني‌ چه‌؟ اگر اين‌ را مي‌فهميديم‌ يك‌ لذتي‌ مي‌برديم‌ كه‌ خوب‌ خيلي‌ مثالش‌ را ساده‌ عرض‌ كردم‌ شما الان‌ ملاقات‌ داشته‌ باشيد با يك‌ قدرتمندي‌، حالا هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. مي‌گن‌ آقا فلان‌ روز ملاقات‌ داريد. شما از امروز هم‌ به‌ فكر لباس‌ هستيد هم‌ به‌ فكر مقدماتش‌ اينها، و مهم‌ شب‌ كه‌ مي‌خوابيد حالا من‌ رفتم‌ چه‌ كار مي‌كنم‌، چقدر كيف‌ داره‌، چقدر خوبه‌، حالا كاري‌ هم‌ نداري‌ها. هيچي‌. رفتي‌ اونجا دست‌ به‌ سينه‌ ايستادي‌، تعظيم‌ هم‌ كردي‌ و ايشان‌ هم‌ مخصوصا يك‌ خرده‌اي‌ با شما اظهار محبت‌ بكنه‌، بگه‌ باريك‌ الله‌ تو را من‌ دوستت‌ دارم‌ بعد كه‌ مي‌يايي‌ تا چند وقت‌ كيف‌ مي‌كني‌. امام‌ زمان‌ چقدر بر قدرتمندان‌ زمانمون‌ ولو خوب‌ باشند، ولو خوب‌. چقدر مزيت‌ داره‌. دو دقيقه‌، پنج‌ دقيقه‌ با امام‌ زمان‌ اگر صحبت‌ كرديد، رفتي‌ تو مسجد جمكران‌، با حضرت‌ چند دقيقه‌اي‌ حرف‌ زدي‌. اين‌ چرا چه‌ خبر مي‌شه‌، چي‌ مي‌شه‌؟ چي‌ مي‌شه‌؟ حالا اين‌ چندين‌، بي‌ نهايت‌ برابرش‌ كن‌. چرا پس‌ ما لذت‌ نمي‌بريم‌، چرا كيف‌ نمي‌كنيم‌؟ چرا نمي‌گيم‌ كه‌ ما، خوشحال‌ نمي‌شيم‌ كه‌ ما با خدا حرف‌ زديم‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرديم‌. علتش‌ اينه‌ كه‌ هنوز به‌ اون‌ كمال‌ نرسيديم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را، يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ چيزي‌ مي‌خوره‌. شما فكر نكنيد بازي‌ در مي‌آره‌، نه‌ به‌ خدا. گفتم‌ چي‌ مي‌كنيد؟ خيلي‌ همچين‌ خوشمزه‌، همچين‌ خيلي‌ مارچ‌ و مارچ‌ مي‌كنه‌. خيلي‌ كيف‌ داره‌ مي‌كنه‌. اين‌ چيه‌ شما؟  گفتش‌ اين‌ عرق‌ چهل‌ گياهه‌. من‌ عرق‌ چهل‌ گياه‌ تا اون‌ روز نخورده‌ بودم‌. يك‌ خرده‌ هم‌ ما، خيال‌ كرديم‌ كه‌ خوشمزه‌ است‌. ديدم‌ به‌ عجب‌ بد مزه‌ است‌ ، تلخ‌، خيلي‌ ناراحت‌، گفتم‌ اين‌ چيه‌ شما؟ گفت‌ را محبوب‌ من‌ خلق‌ كرده‌. اين‌ را خداي‌ عزيز من‌ خلق‌ كرده‌. من‌ در عشق‌ مجازي‌ هم‌ اين‌ را بگم‌. يك‌ نفر عاشق‌ يك‌ نفري‌ بود. اين‌ خيار خورده‌ بود و بر فرض‌ عين‌ رضا، من‌ از يك‌ كسي‌ خوشم‌ بياد اصلا عيبش‌ را نمي‌بينم‌. عيبش‌ را اصلا احساس‌ نمي‌كنم‌. انسان‌ اگر با خدا انس‌ بگيره‌، بفهمه‌ يعني‌ چي‌؟ ما نمي‌فهميم‌ واقعا نمي‌فهميم‌. حالا بگيم‌ كه‌ ما نمي‌فهميم‌ آيا؟ نه‌ حتي‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ جز پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار بقيه‌ ديگه‌ گفت‌ كه‌ فرمود پيغمبر اكرم‌ كه‌ من‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز علي‌ و خدا. علي‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز خدا و من‌. و خدا را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و علي‌.

 همان‌ قدر شخصيت‌ خدا معلوم‌ باشه‌. رفتي‌ شما نصب‌ شب‌ باهاش‌ صحبت‌ كردي‌. نشستيد رو به‌ قلبه‌ و خداي‌ عزيز اين‌ خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌. اي‌ خداي‌ مهربان‌، او هم‌ بگه‌ لبيك‌. او هم‌ بگه‌ دلم‌ مي‌خواد چشم‌ و گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد محاله‌ شما با اخلاص‌ بگيد يا الله‌ و خدا نگه‌ لبيك‌. محاله‌. حالا وقتي‌ كه‌ حواستون‌ جاي‌ ديگه‌ است‌ شما مي‌گيد يا الله‌، يا الله‌، يا الله‌، خوب‌ شما جواب‌ نخواستيد كه‌ بده‌. و جواب‌ مي‌گه‌ پروردگار. محاله‌ كه‌ شما به‌ امام‌ زمان‌ سلام‌ كنيدو حضرت‌ جواب‌ به‌ شما نده‌. چشم‌ دلش‌ را انسان‌ باز كنه‌، گوش‌ دلش‌ را انسان‌ باز كنه‌، اين‌ خود اين‌ چشم‌ دل‌ باز شدن‌ و گوش‌ دل‌ باز شدن‌ انشاءالله‌ در همين‌ جلسات‌ من‌ كم‌ كم‌ براتون‌ مي‌گم‌ شايد انشاءالله‌ دارويي‌ باشه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ كه‌ چشمتون‌ باز بشه‌ ببينيد. گوشتون‌ باز بشه‌ بشنويد. گفتم‌ هفتة‌ گذشته‌ كه‌ اگر عالم‌ يك‌ ملكوتي‌ نداره‌، اگر ما يك‌ چشم‌ و گوش‌ ديگه‌اي‌ در باطنمون‌ نيست‌ چرا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و لهم‌ اعين‌ لا يبسرون‌ بها و لهم‌ آذان‌ لا يسمعون‌ بها. اينها چشم‌ دارند نمي‌بينند، گوش‌ دارند نمي‌شنوند. چرا اينها را خدا را؟ چون‌ حيوانات‌ هم‌، حيوانات‌ بعضيهاشون‌ خيلي‌ بهتر از ما مي‌بينند. خيلي‌ از ما بهتر مي‌شنوند. همة‌ اونچه‌ كه‌ در اطرافشون‌ هست‌. هد هد تا سه‌ متر زير زمين‌ را مي‌بينه‌ كه‌ آب‌ هست‌ يا نيست‌. چرا ما بايد مثل‌ حيوانات‌ باشيم‌. ما بايد خدا را ببينيم‌. اين‌ چشم‌ را براي‌ كارهاي‌ زندگي‌ مادي‌ و روزمره‌مون‌ خدا قرار داده‌. اين‌ چشم‌ براي‌ خدا ديدن‌ نيست‌. اين‌ چشم‌ براي‌ امام‌ زمان‌ ديدن‌ هم‌ نيست‌. اين‌ گوش‌ براي‌ صداي‌ امام‌ زمان‌ شنيدن‌ و خدا شنيدن‌ نيست‌. اينها مال‌ همين‌ صداي‌ همديگر را ما بشنويم‌. اين‌ گوش‌ مال‌ اينه‌ كارهاي‌ عادي‌. كارهاي‌ دم‌ دستي‌. اون‌ گوشي‌ كه‌ صداي‌ خدا را مي‌شنوه‌ اون‌ تو وجود ماست‌، كه‌ بايد شنوا باشه‌. يعني‌ حالا بايد روش‌ كار بكنيد تا شنوا بشه‌. اون‌ چشمي‌ كه‌ خدا را مي‌بينه‌ در وجود ماست‌، در ملكوت‌ ماست‌ كه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيد تا اون‌ چشم‌ باز بشه‌. والا معنا نداره‌ اولئك‌ كالانعام‌ آذان‌ له‌ لا يسمعون‌ بها. اين‌ را خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد. اينها چشم‌ دارند، نمي‌بينند. گوش‌ دارند، نمي‌شنوند. با اون‌ گوش‌ نمي‌شنوند. آيا اين‌ كفار و مشركيني‌ كه‌ خدا اين‌ جوري‌ وصفشون‌ مي‌كنه‌ اينها واقعا نمي‌شنوند. اينها واقعا نمي‌بينند. اون‌ چشم‌ و گوشي‌ كه‌ در باطن‌ خدا قرار داده‌ اون‌، اون‌ را ما از بين‌ برديم‌. اون‌ را نمي‌بينيم‌، اون‌ را به‌ اصطلاح‌ ازش‌ استفاده‌ نمي‌كنيم‌.

 و راهش‌ هم‌ فقط‌ همين‌ است‌ كه‌ انسان‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ برسه‌، به‌ مقام‌ خلوص‌ هم‌ بايد برسه‌ نه‌ به‌ مقام‌ اخلاص‌. چون‌ مقام‌ اخلاص‌ پايين‌تر از مقام‌ خلوصه‌. خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ما را در راهمون‌ موفق‌ و پايدار بدار(الهي‌ آمين‌). خداي‌ خيلي‌ دوستت‌ داريم‌. خدايا شب‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌اند كه‌ اين‌ چشم‌ ما را، اين‌ گوش‌ ما را، اين‌ زبان‌ ما را شفا بدن‌. ما آمديم‌ در خانة‌ حضرت‌ رضا كه‌ چشم‌ ظاهرمون‌ را، كوريم‌ مي‌گيم‌، چشممون‌ كم‌ سو بود رفتيم‌ از ضريح‌ حضرت‌ رضا ماليديم‌ و چشممون‌ خيلي‌ پر نور شد و اين‌ را  خيلي‌ هم‌ مهم‌ مي‌دونيم‌ و اين‌ بعد حيواني‌ را مي‌گيم‌ حضرت‌ رضا شفا بده‌، و حال‌ اين‌ كه‌ اونها آمده‌اند، اونها طبيب‌ قلب‌ ما هستند، اونها طبيب‌ روح‌ ما هستند. اونها آمده‌اند كه‌ ما را به‌ كمال‌ برسونند. هو الذي‌ بعث‌ في‌ الاميين‌  رسولا منهم‌ يتلوا عليه‌ آياته‌ و يذكيهم‌ آيات‌ قرآن‌ را بر ما تلاوت‌ كند، تزكية‌ نفسمون‌ كند، و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. بعد ما را به‌ مقام‌ خلوص‌ برساند. تا حكمت‌ از قلبمون‌ به‌ زبانمون‌ سرازير بشه‌. آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا امشب‌ شب‌ تولد شماست‌. ما خوشحاليم‌ كه‌ خدا باز توفيق‌ داد امسال‌ هم‌ شب‌ يازدهم‌ ذي‌ قعده‌ اون‌ هم‌ در كنار مرقد مطهر امام‌ هشتم‌، اون‌ هم‌ در اين‌ بحثها باشيم‌. اگر ما عاقل‌ باشيم‌، اگر ما فهم‌ داشته‌ باشيم‌، درك‌ داشته‌ باشيم‌، فقط‌ حاجتمون‌ بايد اين‌ باشه‌ كه‌ آقا چشم‌ دلمون‌ را، گوش‌ دلمون‌ را، زبان‌ دلمون‌ را، فهم‌ و دركمون‌ را به‌ سوي‌ حقايق‌ و معنويات‌ امشب‌ باز بفرماييد. دست‌ ما را بگيريد. ما را با خدا آشتي‌ بديد. ما به‌ خدا خيلي‌ ظلم‌ كرديم‌. ما اين‌ محبوب‌ را اين‌ خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌ را اعتنا نكرديم‌.

 انك‌ تدعوني‌ فابلين‌ و تتحبد علي‌ عليك‌ خدايا تو من‌ را دعوت‌ مي‌كني‌ من‌ رو مي‌گردونم‌. پروردگارا، به‌ فرمودة‌ امام‌ عليه‌ السلام‌  من‌ ان‌ حتي‌ تغذب‌ عليه‌ من‌ كيم‌ كه‌ تو به‌ من‌ غضب‌ بكني‌. من‌ كيم‌ كه‌ تو من‌ را به‌ حساب‌ بياري‌.من‌ لياقت‌ اين‌ جهت‌ را ندارم‌ خدايا با لطف‌ و كرمت‌ همان‌ طوري‌ كه‌ يا مبتدا بنعن‌ قبل‌ استحقاقا. اي‌ خدايي‌ كه‌ خودت‌ ابتدا كردي‌ به‌ نعمت‌. نعمتهاي‌ ما در اختيار ما نبودكه‌ ما بشري‌ باشيم‌ و در مملكت‌ تشيع‌ متولد بشيم‌ و در توي‌ دامن‌ مادر و پدر شيعه‌ ما  رشد كنيم‌ اين‌ لطف‌ توست‌ خدا، خداي‌ عزيز، خداي‌ مهربان‌. يا قياس‌ المستقيسين‌، يا حبيب‌ قلوب‌ العارفين‌، يا الرحم‌ الراحمين‌، يا رحمن‌ و يا رحيم‌، يا رئوف‌، يا كريم‌، يا من‌ هو اقرب‌ علي‌ من‌ هبل‌ المتين‌، خوشا به‌ حالتون‌. اي‌ كاش‌ گوش‌ دلتون‌ باز بود مي‌ديديد خداي‌ مهربان‌ چه‌ با شما حرف‌ مي‌زند، چه‌ مي‌گويد! چه‌ دستي‌ به‌ سر شماها مي‌كشد كه‌ بندگانم‌ در خانة‌ من‌ آمده‌ايد من‌ را دوست‌ داريد، من‌ هم‌ شماها را دوست‌ دارم‌.

 

۶ ذوالحجه ۱۴۱۳ قمری – ۷ خرداد ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره ماعون

 تفسير سورة‌ ماعون‌ 3 27/3/1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چند هفته‌اي‌ است‌ كه‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ عرايضي‌ تقديم‌ حضورتون‌ شد. و به‌ تفسير اين‌ جملة‌ اواخر سورة‌ مباركه‌ رسيده‌ايم‌ كه‌ الذين‌ هم‌ يراعون‌. يك‌ عده‌ نماز گزاران‌ هستند كه‌ اينها نمازشون‌ را سهو مي‌كنند. كه‌ بحث‌ مفصلي‌ دربارة‌ منظور از سهو در هفتة‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌. و اينها يراعون‌. ريا مي‌كنند. ما اكثر واژه‌هاي‌ اسلامي‌ و قرآني‌ را معناش‌ را نفهميديم‌. گاهي‌ در نهايت‌ درجة‌ رياكاري‌ هستيم‌. يك‌ مسئله‌اي‌ را كه‌ نمي‌خوايم‌ اظهارش‌ بكنيم‌، مي‌گيم‌ اگر بگيم‌ ريا ميشه‌. گاهي‌ در مقام‌ خلوص‌ هستيم‌. فكر مي‌كنيم‌ ريا مي‌كنيم‌. ريا يك‌ معناي‌ خاصي‌ دارد كه‌ اكثر رياهايي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ رياست‌، ريا نيست‌، و اكثر چيزهايي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ ريا نيست‌ ريا است‌.

 ريا به‌ معناي‌ ارائه‌ است‌. نشان‌ دادن‌. انسان‌ گاهي‌ اعمالش‌ را فقط‌ براي‌ اينكه‌ مردم‌ ببينند انجام‌ ميده‌. نماز را اگر در خلوت‌ باشد يا كسي‌ نبيند نمي‌خونه‌. ولي‌ حالا كه‌ جلوي‌ مردم‌ واقع‌ شده‌ نماز ميخونه‌. به‌ مردم‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ من‌ نمازخونم‌. اين‌ يك‌ معناي‌ رياست‌. ريا باز در كيفيت‌ نماز ممكن‌ است‌ باشد. نماز ميخونه‌ چه‌ در خلوت‌ باشد چه‌ در جلوت‌. اما در بين‌ مردم‌ بهتر نماز مي‌خونه‌ تا در خلوت‌. در بين‌ مردم‌ وقتي‌ نماز مي‌خونه‌ با قرائت‌ بهتري‌، با حال‌ بهتري‌، با توجه‌، يعني‌ آن‌ توجه‌ واقعي‌ كه‌ نيست‌، با اظهار توجه‌ بيشتري‌ نمازش‌ را مي‌خونه‌. اما وقتي‌ تنها هست‌ يك‌ نماز سريع‌ بي‌ مبالات‌ بي‌ طمأنينه‌اي‌ مي‌خونه‌. اين‌ هم‌ آن‌ طمأنينه‌ و موالاتي‌ كه‌ داره‌ و حال‌ و توجهي‌ كه‌ از خودش‌ اظهار ميكنه‌، اينهم‌ رياست‌. گاهي‌ از اوقات‌ انسان‌ در كميت‌ شرايط‌ نماز ريا ميكنه‌. مثلا فرض‌ كنيد. اگر در بين‌ مردم‌ باشه‌ ركوع‌ و سجودش‌ را طول‌ ميده‌ و مثلا قنوتش‌ را طول‌ ميده‌ مستحباتش‌ را زياد ميكنه‌ اما در بين‌ مردم‌ كه‌ نبود، در خلوت‌، نه‌ اين‌ كارها را انجام‌ نميده‌ اينهم‌ رياست‌.

 گاهي‌ ريا در اداي‌ يك‌ كلمه‌ است‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بعضي‌ از كلمات‌ نماز را بهتر مي‌گه‌ اگر در بين‌ مردم‌ بود. ولي‌ وقتي‌ كه‌ تنها باشه‌ اينطور مقيد نيست‌. هر يكي‌ از اينهايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ نماز انسان‌ را علاوة‌ بر آنكه‌ باطل‌ ميكنه‌، معصيت‌ هم‌ انسان‌ كرده‌. يعني‌ هر يكي‌ از اين‌ چند خصوصيت‌ از چه‌ در اصل‌ نماز باشه‌، چه‌ در كيفيتش‌. چه‌ در كميت‌ شرايطش‌، چه‌ در تكرار كلمات‌ يا اداء كلمات‌ به‌ يك‌ نحو خاص‌ اينها نماز را باطل‌ ميكنه‌. علاوة‌ بر اينكه‌ نماز نخونده‌ معصيت‌ هم‌ كرده‌. از اينها بگذره‌ بعضي‌ از چيزها ريا نيست‌. مثلا شما ديشب‌ نماز شب‌ خونديد. صبح‌ آمديد به‌ مردم‌ ميگيد من‌ نماز شب‌ خوندم‌. اين‌ ريا نيست‌. خودنمائي‌ هست‌. اين‌ يك‌ مرض‌ ديگه‌ است‌. خودنمائي‌ است‌. باصطلاح‌ انسان‌ خودش‌ را متقي‌ نشان‌ دادن‌ كه‌ اگه‌ نباشه‌، هست‌. اما اين‌ گفته‌ كه‌ من‌ ديشب‌ نماز شب‌ خوندم‌، نماز شب‌ ديشب‌ شما را باطل‌ نمي‌كنه‌. ممكنه‌ اگر روي‌ خودنمائي‌ باشه‌، امراض‌ روحي‌ اينطوري‌ باشه‌، اين‌ از نظر اخلاقی‌ يك‌ آدم‌ بدي‌ است‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ مريضه‌، اما ريا اسمش‌ نيست‌. اگر شما وضوتون‌ را مثلا خوب‌ گرفتيد. در بين‌ مردم‌ و در خلوت‌ مساوي‌ بود. شما دلهره‌ نداشته‌ باشيد كه‌ مبادا اين‌ كار من‌ ريا باشه‌. يا نمازتون‌ را در خلوت‌ همانطور مي‌خونيد كه‌ در بين‌ مردم‌ مي‌خونيد. اينجا دلهره‌ نداشته‌ باشيد. چون‌ شيطان‌ مي‌آد ميگه‌ كه‌ نمازت‌ را يك‌ جوري‌ بخون‌ كه‌ مردم‌ فكر كنند شما نماز را خوب‌ بلد نيستي‌. شيطان‌ از آنطرف‌ به‌ بعضي‌ از مقدسها آنقدري‌ كه‌ شيطان‌ به‌ افراد متدين‌ كار داره‌ با افراد بي‌ بندو بار كار نداره‌. ترتيب‌ كار را اگر عرض‌ كنم‌ كه‌ شيطان‌ چه‌ جوري‌ فعاليت‌ مي‌كنه‌، كفار و مشركين‌ را هيچ‌ كار نداره‌. آزادشون‌ گذاشته‌. آنها خيلي‌ كم‌ به‌ امراض‌ روحي‌ مبتلا مي‌شوند از طريق‌ وسوسه‌. آنهايي‌ كه‌ از نظر عقايد كارشون‌ خرابه‌ اينها را كاريشون‌ نداره‌. شما مي‌ريد در مسجد الحرام‌، باور كنيد يك‌ نمازي‌ مي‌خونند كه‌ اي‌ كاش‌ توي‌ مساجد ما هم‌ يك‌ همچين‌ نمازهايي‌ خونده‌ ميشد. از صد هزار جمعيت‌ كوچكترين‌ صدايي‌ بلند نميشه‌، كوچكترين‌ بي‌ نظمي‌ ديده‌ نميشه‌. نه‌ سيگار مي‌كشند، نه‌ چايي‌ مي‌خورند، نه‌ غذا مي‌خورند. اگر كسي‌ حالا معتكف‌ شده‌ باشه‌، در يك‌ گوشه‌اي‌ پنهاني‌، و الا سفرة‌ غذا بيندازند توي‌ مسجد، مسجد جاي‌ خوردن‌ نيست‌. مسجد غذاي‌ روحه‌. توي‌ مساجد مثلا مساجد ما من‌ برام‌ زياد اتفاق‌ افتاده‌. روز عاشورا در يك‌ شهر بوديم‌ غير از مشهد، البته‌ مشهد هم‌ هست‌، منتهي‌ حالا من‌ آنجا را مي‌گويم‌. اول‌ ظهر كه‌ اذان‌ گفتند سفره‌ را انداختند. گفتيم‌ اين‌ اذان‌ را براي‌ غذا خوردن‌ گفتند. گفتند آقا جمعيت‌ زياد نميشه‌ نماز خوند. گفتم‌ ميشه‌. سفره‌ با اينكه‌ افتاده‌ بود. چون‌ جدا آنجا غذا خوردن‌ از نظر اخلاقی‌ حرامه‌. آخه‌ مسجد را براي‌ نماز خوندن‌ ساختند. اذان‌ را براي‌ نماز خوندن‌ مي‌گويند. شما نماز را مي‌گذاري‌ كنار سفره‌ مي‌اندازيد. تقريبا يك‌ جنبة‌ مبارزه‌اي‌ پيدا كرد. گفتند غذا را كشيديم‌. گفتم‌ بيخود كشيديد. من‌ تنهايي‌ تا نمازم‌ را نخونم‌ سر اين‌ سفره‌ نمي‌نشينم‌. مهمان‌ هم‌ بود جايي‌ هم‌ نداشتيم‌ بريم‌. و الا اگر فشار مي‌آوردند قهر مي‌كردم‌. آقا غذاها را نگه‌ داشتند. همة‌ مردم‌ نمازشون‌ را خواندند. نه‌ غذا سرد شد نه‌ سفره‌ها اوضاعش‌ بهم‌ خورد نه‌ مردم‌ ناراحت‌ شدند. فقط‌ و فقط‌ شيطان‌ داشت‌ فعاليت‌ مي‌كرد كه‌ نمازي‌ كه‌ بايد توي‌ مسجد خوانده‌ بشه‌، خوانده‌ نشه‌. توي‌ مسجد سيگار ما مي‌كشيم‌ توي‌ مسجد خدمتتون‌ عرض‌ شود هر كاري‌ كه‌ بشه‌. بعضي‌ از كارها نميشه‌ و الا آنها را هم‌ مي‌كرديم‌. اما توي‌ مسجد الحرام‌ جز عبادت‌، جز،

 آخه‌ شيطون‌ چرا مي‌آد به‌ سراغ‌ اين‌ مسجد كوچك‌ سر محله‌ ما و ما را اينقدر منحرف‌ ميكنه‌ و اين‌ جمعيت‌ مفصل‌ را منحرف‌ نمي‌كنه‌؟ مي‌گيم‌ آنها را از جهت‌ ديگر منحرف‌ كرده‌. آنها علي‌ را ول‌ كردند و ديگري‌ را به‌ جاي‌ علي‌ گرفتند. آنجا كار را تموم‌ كرده‌. ولي‌ شماها را  نه‌. اگر نمازتون‌ را درست‌ خوانديد و اعمالتون‌ را درست‌ انجام‌ داديد جاتون‌ توي‌ بهشته‌. شيطان‌ يك‌ عده‌ را كار نداره‌ آنها كه‌ از نظر عقيده‌ انحراف‌ دارند. همه‌اش‌ مي‌آيد سراغ‌ كساني‌ كه‌ در اعتقادات‌ درستند. از نظر اعتقادات‌ درستند. اينها خطرناكند براي‌ شيطان‌. اينها را بايد خرابشون‌ كرد. بي‌ نظمشون‌ مي‌كنه‌، رياكارشون‌ مي‌كنه‌، اگر خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌ مي‌آيد توي‌ خلوت‌ و توي‌ جلوت‌ نمازش‌ را مي‌خونه‌ ميگه‌ اگر تو خيلي‌ يك‌ محاسني‌ داشته‌ باشي‌ و توي‌ مردم‌ زياد پيدات‌ بشه‌ مردم‌ مي‌گويند تو آدم‌ رياكاري‌ هستي‌. پس‌ بيا ريشت‌ را بتراش‌ شيطان‌ ميگدها، توي‌ مسجد هم‌ كمتر پيدات‌ بشه‌ صف‌ اول‌ هم‌ ننشين‌. مبادا مردم‌ بگويند كه‌ تو رياكاري‌. ميگيم‌ كه‌اي‌ فلان‌ فلان‌ شده‌. تو بخاطر اينكه‌ اخلاص‌ ما را حفظ‌ كني‌ اينجور به‌ ما برنامه‌ مي‌دي‌؟ نه‌ براي‌ اينكه‌ توفيقاتت‌ را كم‌ كني‌. صف‌ اول‌ جماعت‌ هر كس‌ بايستد ثوابش‌ بيشتر از، اگر يك‌ سفره‌اي‌ باشه‌ يك‌ طرفش‌ مرغ‌ باشه‌ يك‌ طرفش‌ مثلا عدس‌ پلو باشه‌. كدوم‌ طرف‌ مي‌نشيني‌؟ يك‌طرف‌ غذاي‌ خوب‌تري‌ باشه‌ يك‌ طرف‌ مثلا غذاي‌ معموليتر. اول‌ نگاه‌ مي‌كني‌ آنجا. آنجا جا تنگه‌ بيا اينور، نه‌ ما اينجا مي‌شينيم‌. چون‌ صف‌ اول‌ جماعت‌ كه‌ تا صف‌ اول‌ تكميل‌ نشده‌ صف‌ دوم‌ نبايد نشست‌. حالا نبايد حرامي‌ نيست‌. يعني‌ به‌ طور حرمت‌ نيست‌ ولي‌ خوب‌ فرقي‌ نميكه‌. يكي‌ از بزرگان‌ اهل‌ معنا ازش‌ پرسيدند كه‌ شما از كجا به‌ اين‌ مقام‌ رسيديد. فرمود اول‌ خودم‌ را درست‌ كردم‌ يعني‌ تزكيه‌ نفس‌ كردم‌. بعد هم‌ احكام‌ خمسه‌ چون‌ احكام‌ ما بر پنج‌ قسمه‌. واجب‌ و حرام‌ و مكروه‌ و مستحب‌ و مباح‌. ما از احكام‌ خمسه‌، دو تا حكم‌ بيشتر نداشتيم‌. واجب‌ و حرام‌. هر كاري‌ را كه‌ خدا مي‌خواست‌، دوست‌ داشت‌ كه‌ من‌ انجام‌ بدم‌ اينها واجب‌ بود براي‌ ما. هر كاري‌ را هم‌ دوست‌ نداشت‌ حرام‌ بود براي‌ ما. ديگه‌ مكروه‌ و مباح‌ نداشتيم‌.

 تا صف‌ اول‌ جا هست‌ صف‌ دوم‌ نبايد نشست‌. تا صف‌ دوم‌ جا هست‌ نبايد نشست‌. مي‌ره‌ آن‌ عقب‌ مي‌نشست‌. چرا رفتي‌ آنجا؟ اي‌ آقا ما كجا لياقت‌ داريم‌. دروغ‌ ميگه‌ها. اكثرا دروغ‌ مي‌گويند. ما كجا لياقت‌ داريم‌، خوب‌ لياقت‌ پيدا كن‌. آقا بيا برو جلو مردم‌ پشت‌ سرت‌ نماز بخونند. آقاما لياقت‌ نداريم‌. لياقت‌ پيدا كن‌. بدبخت‌ تو چهل‌ سال‌ از عمرت‌ گذشته‌ هنوز لياقت‌ پيدا نكردي‌؟ كاري‌ نداره‌. ترك‌ محرمات‌ انجام‌ واجبات‌. اين‌ يك‌ قدم‌ اول‌ دينه‌. قدم‌ كوچك‌ دينه‌.  اصلا قدمي‌ نيست‌ در راه‌ كمالات‌. ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجبات‌ كه‌ شرط‌ براي‌ امام‌ جماعته‌، اصلا قدم‌ حساب‌ نميشه‌. اصلا قبل‌ از تكليف‌ اين‌ قدم‌ را برداشته‌ بودي‌. نه‌ واجبي‌ برت‌ بود كه‌ انجام‌ بدي‌ نه‌ محرمي‌ بود كه‌ ترك‌ كني‌. ميگه‌ نه‌ آقا من‌ عادل‌ نيستم‌. تو هنوز گناه‌ مي‌كني‌؟ تو چند سال‌ از تكليفت‌ گذشته‌ هنوز گناه‌ مي‌كني‌؟ بازهم‌ واجباتت‌ را ترك‌ مي‌كني‌. نه‌ آقا، خدا نكنه‌ ما گناه‌ كنيم‌. حالا اينجا داره‌ بايد تعادل‌ وجهه‌ حفظ‌ بشه‌. تا اونجا كه‌ مي‌گفت‌ مه‌ ليافت‌ ندارم‌، شكسته‌ نفسي‌ مي‌كرد حالا اينجا داره‌ جدي‌ ميگه‌ اينجا ميخواد تعادل‌ را حفظ‌ كنه‌. خدا نكنه‌ من‌ گناه‌ بكنم‌ واجباتم‌ را انجام‌ ندم‌. خوب‌ پس‌ بيا برو جلو بايست‌. اينجوري‌ هستيم‌ ما. و همة‌ اينها شيطان‌ كار ميكنه‌. شيطان‌ فعاليت‌ ميكنه‌.

 مي‌آد به‌ ما ميگه‌ كه‌ ريا ميشه‌. تو اينقدر ضعيفي‌ كه‌ اگر، يك‌ وقتي‌ من‌ با يكي‌ از اولياء خدا نشسته‌ بودم‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌. آدم‌ خوبي‌ بود به‌ نظر من‌ شايد از اولياء خدا بود. از اين‌ كلامش‌ شايد معلوم‌ بشه‌. يك‌ آقائي‌ وارد مجلس‌ شد. از شخصيتها بود. مردم‌ صلوات‌ فرستادند ايستادند براش‌. ايشان‌ رفت‌ بالاي‌ منبر گفت‌ آقايون‌ اين‌ كارها را نكنيد. اين‌ نفس‌ امارة‌ من‌ ممكنه‌ خيلي‌ من‌ را اذيت‌ كنه‌. من‌ وارد ميشم‌ نه‌ صلوات‌ بفرستيد نه‌ بلند بشيد. من‌ ميرم‌ خودم‌ بالاي‌ منبر و اينها. خوب‌ از نظر منهم‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ به‌ نظر رسيد و. اين‌ كه‌ كنار من‌ نشسته‌ بود گفت‌ اي‌ بيچاره‌. از زبانش‌ در آمد. من‌ ول‌ نكردم‌. گفتم‌ منظورتت‌ چيه‌؟ گفت‌ چه‌ خوب‌ بود كه‌ اين‌ صلوات‌ فرستادنها و قيام‌ و قعودها در او اصلا تأثير نمي‌كرد. ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌. گفتم‌ ببين‌ چي‌ ميگه‌. يعني‌ تمام‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌، تمام‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ اگر در مقابلت‌ ايستادند، دستت‌ را بوسيدند، رأي‌ بهت‌ دادند، تو را بزرگت‌ كردند. بردنت‌ بالا هيچ‌ ناراحت‌ نشي‌، تمام‌ هم‌ كوبيدنت‌ هيچ‌ ناراحت‌ نشي‌. آني‌ كه‌ خدا مي‌خواد اينه‌. بنده‌اش‌ مي‌خواد اينطور باشه‌. لكيل‌ لا تأسوا علي‌ ما فاتاكم‌. اين‌ كلمة‌ ما فاتكم‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ است‌ فكر نكنيد كه‌ مادياته‌. ماديات‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌ براي‌ اولياء خدا.

 تمام‌ دنيا براي‌ شما باشه‌ بالاخره‌ ازت‌ مي‌گيرند. اين‌ را معلوم‌ نيست‌ قرآن‌ بخواد بگه‌. تمام‌ احترامات‌ مال‌ شما باشه‌. تمام‌ رأيها، همه‌ آمدند رأي‌ دادند شما بايد بشي‌ رئيس‌ جمهور، شما بايد بشي‌ شخص‌ اول‌ دنيا نه‌ مملكت‌. تمام‌ كرة‌ زمين‌. هيچ‌ خوشحال‌ نشي‌. كه‌ به‌به‌ عجب‌ به‌ من‌ مردم‌ محبت‌ دارند. لكيلا لا تأسوا علي‌ مافاتكم‌ و لا تفرحوا بما آتاكم‌. همچين‌ آدمي‌ مي‌تونيد پيدا بكنيد. يك‌ همچين‌ آدمي‌ كه‌ اين‌ سوره‌ بيان‌ كرده‌ جز،نگيد نيست‌ها، هست‌. منتهي‌ ماها نديديم‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ نيست‌ فقط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بعضي‌ها مي‌خواند خودشون‌ را شيطان‌ مي‌آد ميگه‌ كه‌ اگر بگي‌ كه‌ هست‌ ميگن‌ تو چرا اينجور نيستي‌؟ تو را ديدند وقتي‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود بچه‌ اتون‌ يك‌ خورده‌ مريض‌ شده‌ چقدر زير و رو شدي‌، يك‌ خورده‌اي‌ مالت‌ گم‌ شده‌ چقدر حواست‌ پرت‌ شده‌، تو را مي‌شناسند. خوب‌ من‌ چيكار كنم‌ كه‌ من‌ كه‌ مردم‌ به‌ من‌ نظر پستي‌ نداشته‌ باشند. بايد بگم‌ اين‌ كار اين‌ آيه‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ شده‌. دربارة‌ ائمة‌ اطهاره‌. خوب‌ اگه‌ دربارة‌ ائمه‌ اطهار، خدا با ائمة‌ اطهار صحبت‌ كرد. چرا در اختيار ما گذاشت‌. مي‌خواست‌ ما را جيزك‌ باصطلاح‌ بده‌. مي‌خواست‌ بگه‌ يك‌ همچين‌ مقامي‌ هست‌ و به‌ شما داده‌ نميشه‌. نخير اينطور نيستش‌. توي‌ اين‌ اولياء خدا افرادي‌ هستند كه‌ اگر تمام‌ كرة‌ زمين‌ مال‌ آنها باشه‌ و تمام‌ احترامات‌ كرة‌ زمين‌ مال‌ آنها باشه‌ و تمام‌ خوبيها، تفريحها، خوشيها، همة‌ اينها مال‌ اونها باشه‌ اينها خوشحال‌ نمي‌شوند، مهم‌ نمي‌دونند. اينقدر شرح‌ صدر دارند كه‌ اصلا به‌ فكرش‌ نيستند.

 و لا تأسوا علي‌ مافاتكم‌. همة‌ اينها مال‌ تو بود ازت‌ گرفتند. هميشه‌ خودش‌ را انسان‌ مقايسه‌ بكنه‌ با كساني‌ كه‌ از خودش‌ برترند و هي‌ غصه‌ بخورد و هي‌ در فشار خودش‌ را قررا بده‌. براي‌ افراد ضعيف‌ مريض‌ گفتند كه‌ هميشه‌ در امور مادي‌ به‌ زيردست‌ خودتون‌ نگاه‌ كنيد. تو سالمي‌ اون‌ مريضه‌. يكي‌ ديگر را پيدا كن‌ همسن‌ خودت‌ مريض‌. پيدا نمي‌كني‌ برو توي‌ بيمارستان‌ هست‌. همسن‌ خودت‌. تو كم‌ پولي‌ يك‌ كسي‌ كم‌ پولتر از خودت‌ پيدا كن‌ نگاه‌ كن‌ كه‌ شكرت‌ زياد بشه‌. اي‌ بابا فلان‌ قوم‌ و خويشم‌، فلان‌ همسايه‌، فلان‌ كس‌ اينها پولدارتر از منند. من‌ در مقابل‌ اينها چه‌ كنم‌؟ هيچ‌ هيچ‌ كاري‌ نمي‌خواد بكني‌. آنهايي‌ كه‌ از تو پائين‌ترند اگر بخواهند اين‌ حرف‌ را دربارة‌ تو بزنند چيكار ميكنند، هر كسي‌ در وضع‌ خودش‌، در حال‌ خودش‌. قانع‌ بما ان‌ رزقه‌ الله‌. بهترين‌ انسانها آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ آنچه‌ خدا بهش‌ داده‌ قانع‌ باشه‌. يك‌ شخصي‌ فقير بود آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد كه‌ آقا من‌ خيلي‌ وضعم‌ بده‌. حضرت‌ فرمود چطور؟ گفت‌ نه‌ پول‌ دارم‌ نه‌ زندگي‌ دارم‌ نه‌ هيچ‌. حضرت‌ فرمود اگر تمام‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ پر از طلا و نقره‌ باشه‌ بهت‌ بدهند حاضري‌ با ولايت‌ ما معاوضه‌ كني‌؟ گفت‌ نه‌. حضرت‌ فرمودند پس‌ تو خيلي‌ ثروتمندي‌. تو خيلي‌ چيز داري‌، تو توي‌ راه‌ واقع‌ شدي‌، توي‌ اين‌ برنامه‌ واقع‌ شدي‌، آمدي‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌.

 عنوان‌ بصري‌ هشتاد سال‌ از عمرش‌ مي‌گذشت‌. اين‌ شاگرد مالك‌ بن‌ انس‌ بود. خود مالك‌ بن‌ انس‌ چه‌ چيزي‌ هست‌ كه‌ شاگردش‌ باشه‌. بعد از هشتاد سال‌ فهميد كه‌ اشتباه‌ كرده‌. آمد در خانة‌ امام‌ صادق‌. امام‌ صادق‌ راهش‌ نداد. خوب‌ تو را از روز اول‌ راه‌ دادند. تو را از سن‌ جواني‌ راهت‌ دادند. هر چه‌ كرد راهش‌ ندادند. گفت‌ برو پيش‌ همان‌ كسي‌ كه‌ هميشه‌ بودي‌. هشتاد سال‌ آدم‌ در خانة‌ يك‌ فرد صوفي‌ بي‌ ربط‌ منحرف‌ با او كار داره‌ ميكنه‌ حالا مي‌آد. حالا وقت‌ حواس‌ جمع‌ شدنه‌؟ رفت‌ توي‌ مسجد پيغمبر اكرم‌. در مدينه‌ بود. دو ركعت‌ نماز خوند متوسل‌ شد گفت‌ يا الله‌ يا الله‌ در روايت‌ عين‌ اين‌ تعبيره‌ كه‌ خدايا اعتف‌ قلب‌ جعفر بن‌ محمد الصادق‌ عليه‌. خدايا اين‌ دل‌ امام‌ صادق‌ را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌. اين‌ ما را راه‌ بده‌ آخه‌. ميگه‌ برگشتم‌ در زدم‌. بايد گفت‌ ايمانش‌ نسبتا خوب‌ بوده‌. اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مدتها دنبال‌ حقيقت‌ گشته‌ و پيدا نكرده‌. حالا رسيده‌ خوب‌ بايد بياد. وارد شد. حضرت‌ بهش‌ اجازه‌ فرمودند. بهش‌ گفتند اسمت‌ چيه‌؟ گفت‌ عبد الله‌. حضرت‌ فرمود كه‌ خدا به‌ اين‌ نام‌ تو را به‌ اصطلاح‌ پابندت‌ كنه‌. اين‌ نام‌ در تو واقعيت‌ پيدا كنه‌ يك‌ همچين‌ تعبيري‌. بعد حضرت‌ دربارة‌ عبوديت‌ باهاش‌ صحبت‌ كردند. منظورم‌ كه‌ وقتي‌ آمده‌ بود بيرون‌ مي‌گفته‌ كه‌ اگر هيچ‌ چيز من‌ از امام‌ صادق‌ گيرم‌ نيامده‌ بود جز آن‌ دعايي‌ كه‌ كرد خدا تو را بندة‌ واقعي‌ خودش‌ قرار بده‌.

 حالا ولايت‌ اينقدر ارزش‌ داره‌، به‌ شما داده‌، به‌ شما عنايت‌ كرده‌. شما از فقر مي‌ناليد. تو خيلي‌ ثروتمندي‌ امام‌ فرمود بهش‌. خيلي‌ ثروتمندي‌. يك‌ خورده‌اي‌ به‌ خودمون‌ بياييم‌. خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ در تمام‌ اين‌ جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ يك‌ عده‌اي‌ را انتخاب‌ كرده‌ كه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند و در راه‌ كمالات‌ قدم‌ بردارند. شيطان‌ هم‌ مي‌آيد مستقيم‌ به‌ سراغ‌ اينها. از طرف‌ ريا كردن‌ و خودنمائي‌ كردن‌ نتونسته‌ كاري‌ بكنه‌، مي‌آيد مي‌گه‌ اگه‌ مرتب‌ رفتي‌ مسجد و صف‌ اول‌ هم‌ ايستادي‌، مردم‌ به‌ تو مي‌گويند رياكار. نكن‌. اين‌ شيطان‌ ميگه‌ نه‌ از خودش‌ بپرسيد كه‌ تو كي‌ هستي‌ كه‌ به‌ من‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زني‌؟ اگر گفت‌ من‌ از طرف‌ خدا آمدم‌، خيلي‌ خوب‌ شما بعد از اين‌ صف‌ اول‌ نماز جماعت‌ واي‌ نيستا. بعد هم‌ چرا بايد تو اينقدر ضعيف‌ باشي‌ كه‌ صف‌ اول‌ نماز جماعت‌ حال‌ تو را عوض‌ كنه‌. صف‌ دوم‌ حالت‌ را مثلا عوض‌ كنه‌ نسبت‌ به‌ صف‌ سوم‌. ميگم‌ آن‌ شخص‌ گفت‌ آن‌ ولي‌ خدا گفت‌ اي‌ بيچاره‌. چرا اينقدر ضعيفي‌ كه‌ صلوات‌ مردم‌ تو را تحت‌ تأثير قرار ميده‌. بي‌ اعتنائي‌ مردم‌ تو را تحت‌ تأثير قرار مي‌ده‌. قيام‌ مردم‌ تو را تحت‌ تأثير قرار مي‌ده‌. قعود مردم‌ تو را تحت‌ تأثير قرار مي‌ده‌. آخه‌ تو چرا اينقدر ضعيف‌ بايد باشي‌. واقعا بيچاره‌ است‌. بيچارة‌ چي‌؟ بيچارة‌ يك‌ موضوع‌ واهي‌. شما در دوران‌ انقلاب‌ ديديد چطور يك‌ عده‌ بالا رفتند چطور يك‌ عده‌ پائين‌ آمدند. يك‌ عده‌اي‌ كه‌ در عرش‌ به‌ اصطلاح‌ از نظر ظاهر بودند افتادند در آن‌ اعماق‌ تاريكيها. يك‌ عده‌اي‌ از آن‌ پايين‌ آمدند از نظر ظاهر ديديد ديگه‌. توي‌ همين‌ رئيس‌ جمهوري‌هاي‌ كه‌ همين‌ دوران‌ انقلاب‌، نه‌ زمان‌ شاه‌، همين‌ دوران‌ انقلاب‌. مردم‌ همه‌ رأي‌ دادند، همه‌ طردش‌ كردند همه‌ فحشش‌ دادند. همه‌ بالاش‌ بردن‌. همه‌ پائين‌. اينه‌. آخه‌ تو چرا بايد براي‌ يك‌ به‌ اصطلاح‌ جوي‌ كه‌ بوجود آمده‌. حالا اينها اكثرا جو سازيه‌. اگر كه‌ يكي‌ دو نفر افراد ظاهر الصلاح‌ يك‌ گناهي‌ را به‌ من‌ نسبت‌ بدهند و به‌ همديگر بگويند و آن‌ يك‌ كلاغ‌ چهل‌ كلاغش‌ بكنند، فردا مي‌بيني‌ همه‌ به‌ من‌ تف‌ و لعنت‌ مي‌كنند. اينجوريه‌. يك‌ مسئله‌اي‌ هم‌ كه‌ حالا مثلا پيش‌ اومده‌ به‌ همديگه‌ بگويند، يك‌ جوسازي‌ هايي‌ هست‌، هميشه‌ هم‌ بود. آنچنان‌ جو سازي‌ كرده‌ بود معاويه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را وقتي‌ كه‌ گفتند علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را توي‌ محراب‌ عبادت‌ شمشير به‌ فرقش‌ خورد. مردم‌ مي‌گفتند علي‌ مگه‌ نماز مي‌خونده‌؟ چطور شده‌ رفته‌ توي‌ محراب‌. از آنطرف‌ دربارة‌ معاويه‌ يك‌ جو سازيهايي‌ كرده‌ بودند كه‌ مردم‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ بهترين‌ خلق‌ خداست‌. هيچ‌ چيزي‌ نبايد انسان‌ را تحت‌ تأثير قرار بدهد. شما فكر مي‌كنيد كسي‌ كه‌ پولدار شد خيلي‌ راحته‌؟ به‌ خدا قسم‌ كسي‌ كه‌ پولدار شد از همة‌ افراد من‌ مي‌خوام‌ بگم‌ آن‌ پولدارها خيلي‌ بيشتر ناراحتند از بي‌ پولها. بي‌ پولها ناراحتيشون‌ فقط‌ اينه‌ كه‌ پول‌ ندارند. حالا مي‌خواستند يك‌ غذاي‌ مرتبي‌ بخورند، حالا غذاي‌ نامرتب‌ مي‌خورند. اما پولدارا اينقدر گرفتارند. حالا كسي‌ نگفته‌ شما پولدار نباشيد نه‌. ولي‌ براي‌ پول‌ نداشتن‌ غصه‌ نخوريد.

 شيطان‌ به‌ سراغ‌ افراد اينطوري‌ مي‌آيد. من‌ زياد نمي‌خواستم‌ در مسائل‌ مختلف‌ وارد بشوم‌ فقط‌ مي‌خواستم‌ در مسئلة‌ ريا. شيطان‌ اول‌ مي‌آد به‌ سراغ‌ ما. شما را از نماز جماعت‌ مي‌اندازه‌. مي‌خواي‌ گريه‌ بر سيد الشهدا بكنه‌. گريه‌ بر امام‌ حسين‌ ديگه‌ تباكي‌. تباكي‌ يعني‌ ريا كردنه‌. الان‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ كه‌ بعضي‌ از رياها اشكال‌ نداره‌. يكي‌ اين‌ تباكيه‌. يعني‌ انسان‌ خودش‌ را مثل‌ گريه‌ كنندگان‌ قرار بدهد. خوب‌ گريه‌ام‌ نمي‌آد جيكار كنم‌؟ سرت‌ را بنداز پائين‌ خودت‌ را وادار به‌ گريه‌ بكن‌. مردم‌ نگويند شما گريه‌ نمي‌كني‌. بعضي‌ چيزها جنبة‌ شعاري‌ داره‌. شما اگر توي‌ همين‌ اوائل‌ انقلاب‌ مثلا فرض‌ كنيد توي‌ تظاهرات‌ شركت‌ نمي‌كرديد مي‌گفتي‌ ريا ميشه‌، همه‌ هم‌ اينطور مي‌گفتند. آنوقت‌ چطوري‌ بود. يا چراغاني‌ در شب‌ نيمة‌ شعبان‌ نكني‌ كه‌ ريا ميشه‌. يا همانطوري‌ كه‌ گفتم‌ محاسن‌ نداشته‌ باشي‌ كه‌ ريا ميشه‌. يا ظاهر الصلاح‌ نباشي‌ كه‌ ريا ميشه‌. اين‌ بعضي‌ هاش‌ حسابي‌ داره‌. ريا يعني‌ انسان‌ فقط‌ براي‌ مردم‌ كار كردن‌ و براي‌ خدا كار نكردن‌. اين‌ معناي‌ رياست‌. شيطان‌ مي‌آد اين‌ زمينه‌ها را در انسان‌ بوجود مي‌آره‌ و انسان‌ را از حقايق‌ باز مي‌داره‌. شما را توي‌ حرم‌ رفتيد يك‌ حال‌ توجهي‌ داريد. آقا آنجا نشسته‌. حتما حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. شما بريد توي‌ حرم‌ ببينيد چند نفر با اين‌ توجه‌ دارند زيارت‌ مي‌كنند. شما هم‌ مي‌رويد مي‌خوايد با همون‌ توجه‌ زيارت‌ كنيد مي‌گوئيد ريا ميشه‌. اين‌ كلمة‌ ريا ميشه‌ آنچنان‌ توي‌ مغز انسان‌ مي‌آد. نمازش‌ را عقب‌ مي‌اندازه‌، نمازش‌ را به‌ جماعت‌ نمي‌خونه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود نمازش‌ را با حال‌ نمي‌خونه‌، توي‌ حرم‌ نمي‌ره‌، توي‌ حرم‌ حال‌ نداره‌ و همه‌ كار. بعضي‌ از كارها اصلا بايد ريا بشه‌. يعني‌ به‌ مردم‌ نشان‌ بدهد انسان‌. منتهي‌ براي‌ خدا به‌ مردم‌ نشان‌ بده‌. اين‌ را خوب‌ متوجه‌ باشيد. در قلبتون‌ براي‌ خدا داريد اين‌ كار را مي‌كنيد. اما براي‌ خدا به‌ مردم‌ نشان‌ مي‌دهيد. يكيش‌ انفاقه‌. انفاق‌ را شما مثلا فرض‌ كنيد توي‌ اين‌ مجلس‌ آمديد يك‌ كاري‌ خيري‌ مي‌خواد انجام‌ بشه‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در يكي‌ از اين‌ دهات‌ مشهد مرا دعوت‌ كرده‌ بودند كه‌ سخنراني‌ كنم‌ و حرف‌ بزنم‌. يك‌ عده‌ از پولدارهاي‌ اطراف‌ ده‌ را هم‌ دعوت‌ كرده‌ بودند كه‌ من‌ حرف‌ بزنم‌ پول‌ جمع‌ كنم‌ از اينها براي‌ ساختن‌ يك‌ مدرسة‌ علوم‌ دينيه‌ كه‌ الحمد الله‌ ساخته‌ هم‌ شد. قبل‌ از اينكه‌ من‌ برم‌ منبر، آنوقت‌ پنج‌ هزار تومان‌ خيلي‌ پول‌ بود، من‌ يادمه‌ آنموقع‌ بيست‌ هزار تومان‌  يك‌ خانة‌ دويست‌ و پنجاه‌ متري‌ مي‌دادند توي‌ مشهد. من‌ خودم‌ آنموقع‌ هيجده‌ هزار تومان‌ يك‌ خونه‌ خريدم‌ دويست‌ و چهل‌ متر بود. پنج‌ هزار تومان‌ خيلي‌ پول‌ بود. آمد در گوش‌ من‌ گفت‌ من‌ پنج‌ هزار تومان‌ ميدم‌. شما نگذاريد كسي‌ بفهمه‌. گفتم‌ چرا؟ گفت‌ ريا نشه‌. گفتم‌ ريا بشه‌ گناهش‌ گردن‌ من‌ ثوابش‌ براي‌ تو. باهاش‌ يك‌ مقداري‌ صحبت‌ كردم‌. گفتم‌ حرفهاي‌ من‌ به‌ اينجا كه‌ رسيد تو پاشو بگو پنج‌ هزارتومان‌ من‌ دادم‌. گفتم‌ وقتي‌ به‌ كجا رسيد پاشو، اول‌ كس‌ هم‌ باش‌. و بقية‌ مالكيني‌ كه‌ آن‌ اطراف‌ ده‌ آنجا بودند، طبعا اينها هم‌ چشم‌ و هم‌ چشمي‌ ديگه‌، او ميگه‌ من‌ چهار تومان‌ دادم‌، اون‌ ميگه‌ من‌ سه‌ تومان‌ دادم‌، اون‌ يكي‌ ميخواد بالا دست‌ تو بزنه‌ ميگه‌ من‌ شش‌ تومان‌ دادم‌. خدا ميدونه‌ اين‌ برنامه‌ را ما پياده‌ كرديم‌، هموني‌ كه‌ اول‌ مي‌گفت‌ ريا ميشه‌. بلند شد گفت‌ پول‌ آن‌ مدرسه‌، مدرسة‌ بزرگيه‌ حالا هم‌ هست‌، پول‌ آن‌ مدرسه‌ تقريبا در همان‌ مجلس‌ تعهد شد و يك‌ عده‌ همراشون‌ نبود، تعهد شد،  دادند. شما نگو آهسته‌ من‌ بدم‌ كه‌ ريا نشه‌. گاهي‌ ميشه‌ چرا. يك‌ مرد مستحقي‌ است‌، يك‌ فردي‌ است‌ مستحق‌ و آبرومند. تو حالا جلوي‌ مردم‌ كلاهت‌ را برداشتي‌ و مي‌گي‌ براي‌ اين‌ آقا پول‌ بدهيد. ما يك‌ همچين‌ جرياني‌ را ديدم‌. يك‌ آقاي‌ ناشي‌ بلند شده‌ بود توي‌ مسجد براي‌ يك‌ نفري‌ پول‌ جمع‌ كرده‌ بود. بعد صاحبش‌ را گم‌ كرد. اين‌ بندة‌ خدا آدم‌ آبرومندي‌ بود. از خجالت‌ پا شده‌ بود، همان‌ وقتي‌ كه‌ داشتند برايش‌ پول‌ جمع‌ مي‌كردند، فرار كرده‌ بود. بعضي‌ها آبرومندند. اين‌ كارهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مساجد انجام‌ ميشه‌ هيچ‌ كدومش‌ را خدا مي‌دونه‌ اين‌ را به‌ قاطعيت‌ مي‌گويم‌، اين‌ كلاه‌ برداشتن‌ و پول‌ جمع‌ كردن‌ و پول‌ ولو مستحق‌ باشه‌ خدا و امام‌ زمان‌ راضي‌ نيست‌. اين‌ آدم‌ اگر آبرومنده‌، من‌ مكرر در مسجد صاحب‌ الزمان‌ كه‌ مرتب‌ به‌ مسجد مي‌رفتم‌ اين‌ كار را مي‌كردم‌. به‌ فقيره‌ مي‌گفتم‌ بيا اينجا. تو هر چي‌ اين‌ جمع‌ بخوان‌ بدن‌ من‌ بهت‌ مي‌دهم‌. مثل‌ اينكه‌ يك‌ مزة‌ ديگري‌ داشت‌ يك‌ قرون‌ يك‌ قرون‌ پول‌ گرفتن‌ مي‌گفتش‌ كه‌ نه‌ من‌ خودم‌ مي‌گيرم‌. به‌ خادم‌ مسجد ميگفتم‌ اين‌ را بيرونش‌ كن‌ اين‌ مستحق‌ نيست‌. و الا للفقراء الذين‌ احسبوا آية‌ شريفه‌ كه‌ ميرسه‌ يحسب‌ هم‌ الجاهل‌ عن‌ التعفف‌. آنقدر اينها عفت‌ نفس‌ دارند كه‌ جاهلها فكر مي‌كنند اين‌ آدم‌ ثروتمندي‌ است‌. اصلا يك‌ آدم‌ ثروتمندي‌ است‌ اين‌ شخص‌. فقرش‌ را هيچ‌ احساس‌ نميكنه‌. گاهي‌ است‌ نه‌ براي‌ يك‌ كاري‌ است‌ يك‌ جوري‌ است‌ كه‌ انسان‌ هم‌ خودش‌ تشخيص‌ ميده‌ كه‌ بايد علنا پول‌ بده‌ تا مردم‌ هم‌ تشويق‌ بشوند و بدهند كه‌ اكثرا كارهاي‌ اجتماعي‌ اينطوريه‌.

 ريا در گرية‌ بر سيد الشهدا مستحبه‌ كه‌ انسان‌ به‌ مردم‌ نشان‌ بدهد. خوب‌ اگر انسان‌ در مجلس‌ عزاداري‌، ايام‌ محرم‌ هم‌ نزديكه‌، شما نشستيد. گريتون‌ نمي‌آد. اينجوري‌ سرتون‌ را بالا گرفتيد و توي‌ صورت‌ روضه‌ خوان‌ نگاه‌ مي‌كنيد. همه‌ بر فرض‌ اينطوري‌ باشند، اصلا اين‌ مجلس‌ برپا نميشه‌. من‌ يك‌ وقت‌ بچه‌ بودم‌ نشسته‌ بودم‌ پاي‌ منبر يك‌ روضه‌ خون‌ من‌ هم‌ نگاش‌ مي‌كردم‌. اين‌ روضه‌ خون‌ معلوم‌ بود عصباني‌ شده‌. در بين‌ اينكه‌ گرم‌ براي‌ مردم‌ روضه‌ مي‌خوند شوري‌ شده‌ بود براي‌ مردم‌ خم‌ شد به‌ من‌ گفت‌ سرت‌ را بنداز پائين‌. دعوام‌ كرد من‌ از آنجا فهميدم‌ كه‌ اين‌ تباكي‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. خوب‌ آقا سرت‌ را بنداز پائين‌. اين‌ بچه‌ها، جوآنها، نادآنها، تباكي‌ خيلي‌ مهمه‌. اما خودت‌ را مثل‌ عزادارها، گريه‌ ات‌ نمي‌آد نياد، قلبت‌ مريضه‌ كه‌ بر عزاي‌ فرزند عزيز فاطمة‌ زهرا تو اشكت‌ نمي‌ريزه‌. خوب‌ مرضت‌ را اظهار نكن‌. نگذار مردم‌ بفهمند كه‌ تو مريضي‌. من‌ بكي‌ اين‌ روايت‌ را اتفاقا خيال‌ مي‌كنند بعضي‌ها كه‌ درست‌ نيست‌. اما درسته‌ منتهي‌ شرايط‌ داره‌. من‌ بكي‌ او ابكي‌ او تباكا كسي‌ كه‌ گريه‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ معلومه‌، كسي‌ كه‌ بگرياند ديگران‌ را. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ يكي‌ از كارهاش‌ روضه‌…مي‌گفتند حاج‌ ملا آقا جان‌ مجنون‌. چون‌ اصلا فاميليش‌ مجنون‌ بود. اين‌ آقا روضه‌ خواني‌ مي‌كرد. خدا مي‌دونه‌ تا مي‌نشست‌ روي‌ منبر مي‌گفت‌ آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. خودش‌ شروع‌ مي‌كرد به‌ گريه‌ كردن‌. گاهي‌ ميشه‌ روضه‌ خوان‌ خودش‌ گريه‌ نميكنه‌. ديگران‌ گريه‌ مي‌كنند. خوب‌ اينهم‌ عيبي‌ نداره‌ خوبه‌ ابكي‌ است‌. من‌ بكي‌ و ابكي‌. اما گاهي‌ هم‌ خودش‌ انسان‌ گريه‌ مي‌كنه‌، اين‌ خيلي‌ خوبه‌. به‌ من‌ مي‌گفت‌ تو هر وقت‌ مي‌خواي‌ مقتل‌ را مطالعه‌ كني‌ ايني‌ كه‌ مي‌بيني‌ روضه‌ خونها اشكشون‌ نمي‌آيد آنجا كه‌ مطالعه‌ مي‌كنند بياييند براي‌ مردم‌ بخونند آنجا خوب‌ معمولا مقيد نيستند كه‌ گريه‌ بكنند. اين‌ حالت‌ براشون‌ عادت‌ شده‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ مردم‌ بخونند گريه‌ اشون‌ نميگيره‌. اگر خواستي‌ مقتل‌ را مطالعه‌ كني‌ به‌ فكر اين‌ باش‌ كه‌ اين‌ روضه‌ را براي‌ خودت‌ مي‌خواي‌ بخواني‌. همونجا هم‌ گريه‌ كن‌ تا وقتي‌ بين‌ مردم‌ آمدي‌ گريه‌ بكني‌. مصيبت‌ را لمس‌ كن‌. احساس‌ كن‌. اين‌ تباكي‌ خودش‌ ابراز حزن‌ است‌. شما بريد توي‌ يك‌ مجلسي‌. حالا مثلا فرض‌ كنيد قبل‌ از اينكه‌ مجلس‌ عزاداري‌، يك‌ كسي‌ پدرش‌ مرده‌ يك‌ مجلس‌ عزايي‌ گرفته‌، تعزيه‌اي‌ گرفته‌، شما قبلش‌ هم‌ يك‌ نفر صد هزار تومان‌ بهتون‌ داده‌ اينقدر خوشحال‌ شديد كه‌ حد ندارد. حالا با همون‌ خوشحالي‌، توي‌ دلتون‌ مي‌خنديد، رويتون‌ باز، همينطور مي‌خنديد. آنجا ولو دلت‌ خوشحاله‌ ولي‌ صورتت‌ را درهم‌ بكش‌، خودت‌ را اهل‌ مصيبت‌ قرار بده‌. همدردي‌ بكن‌ با صاحب‌ مجلس‌. اينه‌ كه‌ گفتند در مجالس‌ عزاتون‌ اگر خواستيد بر چيزي‌ گريه‌ كنيد بر سيد الشهدا گريه‌ كنيد و در مجالس‌ عزاداري‌ براي‌ مثلا متوفي‌ يك‌ جمعي‌، خوب‌ همة‌ اينها كه‌ مي‌آيند توي‌ اين‌ مجلس‌ همه‌ غصه‌ ندارند براي‌ فوت‌ اين‌ آقا هر كي‌ بوده‌. همه‌ غصه‌ ندارند. اما وقتي‌ روضة‌ سيد الشهدا خونده‌ بشه‌، همه‌ گريه‌ مي‌كنند، همه‌ متحد ميشوند چون‌ همه‌ بر حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ محزونند. اينجور ريا هم‌ اشكالي‌ نداره‌.

 گاهي‌ يك‌ آدمي‌ است‌ كه‌ بعنوان‌ يك‌ متدين‌ شناخته‌ شده‌. اينهم‌ گاهي‌ ميشه‌ بايد كارش‌ را نشان‌ بده‌ به‌ مردم‌. تو توي‌ مجلس‌ مؤدب‌ باش‌ تا بچه‌ات‌ هم‌ مؤدب‌ باشه‌، رفيقت‌ هم‌ مؤدب‌ باشه‌. در مقابل‌ پدر پسر بزرگ‌ مؤدب‌ باشه‌ تا پسر كوچك‌ هم‌ مؤدب‌ باشه‌. در مقابل‌ يك‌ عالم‌ مي‌خواي‌ فرزندت‌ مؤدب‌ باشه‌، تو ادب‌ كن‌ تا او هم‌ ادب‌ كنه‌. ريائاها براي‌ اينكه‌ به‌ بچه‌ ات‌ نشان‌ بدي‌ كه‌ چطور بايد مرد ادب‌ داشته‌ باشه‌. اينها همه‌ رياست‌ مي‌خوام‌ نشون‌ بدن‌. اگر بچم‌ نبود من‌ اين‌ كار را نمي‌كردم‌. عملا تربيتش‌ كنم‌. عملا مي‌خوام‌ نماز خوندن‌ را به‌ او ياد بدهم‌. اينها رياهائي‌ است‌ كه‌ اگر واجب‌ نباشه‌ مستحبه‌ و اشكال‌ هم‌ ندارد. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ ريا نيست‌ و شما فكر مي‌كنيد كه‌ ريا هست‌. گاهي‌ ميشه‌ گفتم‌ ريا هست‌ و شما فكر مي‌كنيد ريا نيست‌. ريا نيست‌ يعني‌ شما (قطع‌ صداي‌ نوار)

 ذكري‌ از يك‌ شخصي‌ ميشه‌. بعضي‌ از مقدسها هستندها مي‌خوان‌ ريائا غيبت‌ نكرده‌ باشند. ميگن‌ فلاني‌ را حرفش‌ را نزن‌ به‌ غيبت‌ مي‌افتيم‌. معلومه‌ خيلي‌ آدم‌ بديه‌ كه‌ اگر حرفش‌ را آدم‌ بزنه‌ غيبت‌ ميشه‌. ديديد ديگه‌ لابد. كه‌ از بدترين‌ غيبتها اين‌ غيبته‌. فلاني‌ را مي‌گي‌؟ چه‌ عرض‌ كنم‌. خدا عاقبت‌ همة‌ ما را بخير كنه‌. ديديد. من‌ ديدم‌ حالا شما شايد با مقدسها زياد برخورد نكرديد ولي‌ من‌ زياد. اي‌ آقا. بعضي‌ها واقعا، حالا صحبت‌ از فلانيه‌، بعضي‌ها واقعا گرگند در لباس‌ ميش‌. پدر بابا را درآورديد تو در غيبت‌. يعني‌ بدترين‌ غيبتها را كرديد. من‌ غيبت‌ كردم‌؟ حرفي‌ نزدم‌. همين‌ سرت‌ را تكون‌ مي‌ديد غيبته‌. فلاني‌. يك‌ همچين‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد كه‌ اينها، همين‌ سر تكان‌ دادن‌ اين‌ يك‌ ريائي‌ است‌ كه‌ تو مي‌خواي‌ غيبت‌ نكني‌ و او را هم‌ خرابش‌ مي‌كني‌ و در حقيقت‌ غيبته‌ و ايني‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ ريا گاهي‌، تعبير خيلي‌ عجيبي‌ است‌ها، كه‌ در شب‌ تاريك‌ مورچه‌ مثل‌ سنگ‌ اگر عبور بكنه‌ جاي‌ پاش‌ معلوم‌ ميشه‌؟ نه‌. گاهي‌ ريا اينطور در انسان‌ وجود داره‌ و خودش‌ هم‌ فكر ميكنه‌ نيست‌. افرادي‌ هم‌ كه‌ اطرافش‌ هستند فكر نمي‌كنند كه‌ اين‌ رياكاره‌. بالاخره‌ آني‌ كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌. الذينهم‌ يراعون‌ ريا مي‌كنند معناي‌ ريا را فكر مي‌كنم‌ تا حدي‌ براتون‌ عرض‌ كردم‌ و انشاء الله‌ هفتة‌ بعد و يمنعون‌ المائون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌.

 ماه‌ محرم‌ نزديكه‌. ظاهرا سه‌ شنبه‌ اول‌ ماه‌ محرم‌ است‌. و اول‌ سال‌ 1314 قمري‌ است‌. سال‌ واقعي‌ اسلام‌. من‌ يك‌ خواهش‌ از رفقاي‌ خودم‌ لااقل‌ دارم‌ كه‌ شماها كوشش‌ كنيد كه‌ همانطوري‌ كه‌ حساب‌ ماههاي‌ شمسي‌ را بلديد، بخاطر چك‌ و سفته‌ و اينها، اين‌ بخاطر چكي‌ داريد، سفته‌اي‌ داريد، اداره‌اتون‌ چه‌ روزي‌ تعطيله‌ و امثال‌ اينها. خوب‌ اينها همه‌ حفظيم‌. الان‌ از هركدومتون‌ بپرسند امروز چندم‌ برج‌ بوده‌، حتي‌ من‌ هم‌ كه‌ خيلي‌ ارتباط‌ ندارم‌ مي‌دونم‌ بيست‌ و هفتم‌ بوده‌ ظاهرا. اما امروز چندم‌ ماه‌ ذيحجه‌ است‌؟ بيست‌ و ششم‌. حالا چطور شده‌ كه‌ اين‌ چند تا بلدند، ولي‌ غالبا ماها يادمون‌ ميره‌.براي‌ چك‌ و سفته‌ و اداره‌ و هر چيزي‌، ماههاي‌ شمسي‌ را خوب‌ حفظيم‌ بيايم‌ براي‌ خدا ماه‌ قمري‌ را هم‌ حفظ‌ بشيم‌. چون‌ هر روزش‌ يك‌ عبادتي‌ داره‌. براي‌ خدا. مي‌گيد چطور براي‌ خدا؟ خدا صريحا در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ عدّة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر شهرا في‌ كتاب‌ الله‌ تا ذلك‌ الدين‌ القيّم‌ روش‌ قيم‌ و درست‌ و صحيح‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ ماهها توجه‌ بشه‌. خدا ميگه‌ها. و بعد مي‌فرمايد كه‌ به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد در اينكه‌ اين‌ ماهها را نمي‌دونيد و اين‌ ماههاي‌ حرام‌ را نمي‌دونيد. ماه‌ حرام‌ كدومه‌؟ اصلا ماه‌ حرام‌ يعني‌ چي‌؟ بعضي‌ فكر مي‌كنند حرومه‌؟ چيش‌ حرومه‌؟ نمي‌فهمند. ماه‌ حرام‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ احترام‌ داره‌،از احترام‌ گرفته‌ شده‌. ماههايي‌ است‌ كه‌ احترام‌ داره‌. ذيقعد و ذيحج‌ و محرم‌ و رجب‌. اين‌ چهار ماه‌ چهار ماه‌ محترمي‌ است‌. براي‌ خدا ببينيم‌ حالا از اين‌ به‌ بعد رفقاي‌ خودمون‌، از اين‌ به‌ بعد من‌ امتحانتون‌ مي‌كنم‌. شب‌ جمعه‌ مي‌پرسم‌ چندم‌ برجه‌ چندم‌ ماهه‌؟ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ بدونيد چندم‌ برجه‌ چندم‌ ماهه‌. هردوش‌ را بدونيد. اگر برج‌ را نمي‌دونستيد من‌ زياد مؤاخذتون‌ نمي‌كنم‌ اما ماه‌ را حتما بدونيد.

 ذلك‌ الدين‌ القيم‌. و اين‌ ايام‌ هم‌ ايام‌ بسيار متبركي‌ است‌ كه‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ را كه‌ جناب‌ آقاي‌ ثاني‌ مي‌خوندند من‌ به‌ ياد اين‌ سه‌ روز روزة‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ و حضرت‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فضة‌ خادمه‌. ببينيد زن‌ خدمتگزار چقدر مقامش‌ بالا ميره‌ كه‌ در عبادت‌ به‌ اين‌ مهمي‌ كه‌ يك‌ سوره‌ درباره‌اش‌ نازل‌ شده‌، مي‌آد در رديف‌ اينها. خودتون‌ را بكشونيد، برسونيد كه‌ در عبادت‌، در بندگي‌، در توجه‌ به‌ خدا، در كار، در همه‌ چيز در رديف‌، يعني‌ اقلا پشت‌ سر ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، آنها آقا هستند. در رديف‌ خودشون‌ قرارتون‌ بدهند. و يطعمون‌ الطعام‌. اين‌ كلمة‌ يطعمون‌ جمعه‌ اطعام‌ مي‌كنند. همه‌ نوشته‌اند كه‌ علي‌ بود فاطمة‌ زهرا و حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فضه‌. فضه‌ هم‌ آمده‌ توي‌ اينها. علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. امشب‌ اگر خواستيد بريد در خانه‌ خدا، در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگيد آقا، يا در خانة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، كه‌ علي‌ ما امام‌ زمانه‌، امام‌ حسن‌ ما حضرت‌ بقية‌ الله‌، امام‌ حسين‌ ما حضرت‌ حجت‌ ارواحناه‌ فداهه‌. تمام‌ ائمه‌ ايشانند براي‌ ما. امام‌ زمان‌ ماست‌. امام‌ عصر ماست‌. امام‌ زندة‌ ماست‌، امام‌ ماست‌، واسطة‌ بين‌ ما و خداست‌. هر چه‌ مي‌خوايم‌ بايد بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. بگيم‌ يا ايها العزيز مثنا علي‌ الجور و اوفنا الكيل‌ و تصدق‌ علينا ان‌ الله‌ يجذب‌ المتصدين‌.

 برادران‌ يوسف‌ وقتي‌ كه‌ قحطي‌ آمد گفتند ما بضاعتي‌ نداريم‌، پولي‌ نداريم‌. پول‌ ببضاعة‌ المضجات‌. يعني‌ خيلي‌ پول‌ كمي‌ آورديم‌ در مقابل‌ نيازي‌ كه‌ داريم‌. حالا ما همون‌ را هم‌ نداريم‌. امشب‌ بدونيد همة‌ ماها بايد بدونيم‌ كه‌ ما يتيم‌ آل‌ محمديم‌. يتيميم‌. ليس‌ اليتيم‌ هو الذي‌ قد مات‌ والده‌. يتيم‌ آن‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ پدرش‌ يا مادرش‌ مرده‌ باشه‌. ليس‌ اليتيم‌ الذي‌ قد مات‌ والده‌ ان‌ اليتيم‌ يتيم‌ العلم‌ و الادبي‌. يتيم‌ آن‌ كسي‌ است‌ علم‌ و ادب‌ نداره‌. علم‌ و ادبش‌ را از سرچشمة‌ ولايت‌ نگرفته‌ باشد. ما هر چه‌ علم‌ و ادبي‌ داشته‌ باشيم‌ در مقابل‌ آن‌ علم‌ و ادبي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ از ما انتظار داريه‌ هيچه‌. يتيميم‌. اسيريم‌. كدوم‌ اسير اسيرتر از ماست‌ كه‌ اسير هواي‌ نفسه‌. اسير شيطانيم‌. هر چي‌ نفسمون‌ ميگه‌، هرجا ما را ميكشانه‌ ميريم‌. اسيريم‌. و يتيما و اسيرا و مسيكنا. مسكين‌ هم‌ كه‌ ديگه‌ مسكنت‌ به‌ تمام‌ معنا به‌ ما خورده‌. مسكينيم‌. فقيريم‌ محتاجيم‌. يك‌ وقتي‌ ديده‌ بودم‌ يكي‌ از خوبان‌ دم‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا عرض‌ مي‌كرد خدمت‌ حضرت‌ كه‌ انا اليتيم‌. انا المسكين‌. انا الاسير. شما هم‌ كه‌ و يطعمون‌ الطعام‌. طعامي‌ هم‌ كه‌ مي‌ديد به‌ مردم‌ اين‌ طعام‌ ظاهري‌ نيست‌. طعام‌ ظاهري‌ را حاتم‌ طائي‌ هم‌ مي‌داد. طعام‌ ظاهري‌ را الان‌ هم‌ يك‌ عده‌ ممكنه‌ باشند اطعام‌ كنند. هر كس‌ پول‌ داشته‌ باشه‌ و سخاوت‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، خوب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ اطعام‌ ميكنه‌. آن‌ طعام‌ روحي‌ و معنوي‌ كه‌ بايد بشر انتظار از شما داشته‌ باشه‌، آن‌ را به‌ ما لطف‌ كنيد كه‌ مي‌دهند. بگيد كه‌ ما يتيميم‌، ما اسيريم‌، ما مسكينيم‌، اطعموني‌. طعاممون‌ ميدهند. يا اهل‌ البيت‌ النبوه‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و آنقدر اين‌ جهت‌، اين‌ كلمات‌ اگر انسان‌ بتونه‌ با يك‌ زبان‌ خودماني‌، چون‌ آنچه‌ كه‌ اهميت‌ داره‌ در زيارتها و توجهات‌، توجه‌ انسان‌ است‌ به‌ آن‌ معنويات‌ و امام‌ و خداي‌ تعالي‌. و الا الفاظ‌ همه‌اش‌ براي‌ بوجود آوردن‌ توجه‌ است‌.

 اصحاب‌ سيد الشهدا در محضر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از طرف‌ مكه‌ حركت‌ كردند به‌ طرف‌ كربلا بيايند. خبر شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌ بن‌ سيد الشهدا رسيده‌. همه‌ متوجه‌اند كه‌ اين‌ راهي‌ را كه‌ دارند مي‌روند، بسوي‌ شهادت‌ دارند حركت‌ مي‌كنند. علي‌ اكبر ميگه‌ كه‌ من‌ ديدم‌ پدرم‌ سرش‌ را روي‌ زين‌ اسب‌ گذاشته‌ منهم‌ متوجه‌ پدرم‌ هستم‌، مواظب‌ پدرم‌ هستم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ سر مباركش‌ را بلند كرد صدا زد انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. گفتم‌ اين‌ كلمه‌ را براي‌ چي‌ فرموديد؟ چون‌ اين‌ كلمه‌ را معمولا در موقعي‌ اولياء خدا مي‌گويند كه‌ يك‌ عده‌ يا كسي‌ از دار دنيا رفته‌ باشه‌. اين‌ كلمة‌ استرجاع‌ را در همچين‌ موقعي‌ مي‌گن‌. اينجا كه‌ خبري‌ نيست‌. حضرت‌ فرمود سرم‌ را كه‌ گذاشته‌ بودم‌ روي‌ زين‌ اسب‌، يك‌ منادي‌ ندا مي‌كرد كه‌ اين‌ جمعيت‌ مي‌روند و مرگ‌ به‌ استقبالشون‌ مي‌آيد. ببيند چطور فرزند تربيت‌ مي‌كنند خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌.

 علي‌ اكبر عرض‌ ميكنه‌ او الاثني‌ علي‌ الحق‌. ما برحقيم‌. ما داريم‌ به‌ طرف‌ حق‌ مي‌ريم‌. اين‌ كلمه‌ را من‌ مي‌توانم‌ اينطوري‌ تفسير كنم‌، اينطوري‌ ترجمه‌ كنم‌. ما كه‌ به‌ كمالاتي‌ رسيديم‌، ما كه‌ از مرگ‌ نمي‌ترسيم‌، ما كه‌ به‌ سوي‌ خدا داريم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌. او الاثني‌ علي‌ الحق‌. پدر گفت‌ چرا فرزند. ما بر حقيم‌، به‌ سوي‌ حق‌ مي‌رويم‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ مي‌كنيم‌. فرمود اذا لا نبالي‌ بالموت‌. ما از مرگ‌ چه‌ باك‌ داريم‌. نمي‌خواست‌ پدرش‌ را چيز ياد بده‌. مي‌خواست‌ اظهار وجود بكنه‌. مي‌خواست‌ علي‌ اكبر بگه‌ كه‌ پدر من‌ همان‌ فكري‌ را دارم‌ كه‌ تو داري‌. روز عاشورا هم‌ خودش‌ را نشان‌ داد. حالا مي‌خوايد چراغها را خاموش‌ كنيم‌. شب‌ جمعة‌ آخر ذيحجه‌ است‌. شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. يك‌ سال‌ گناه‌ كرديم‌، يك‌ سال‌ معصيت‌ كرديم‌. امشب‌ بايد در خانة‌ خدا برويم‌. روز عاشورا، ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، صبح‌ عاشورا كه‌ صف‌ آرائي‌ كرد. لما اصبع‌ الحسين‌ يوم‌ عاشورا و صلي‌ باصحابه‌ صلاة‌ الصبح‌ قام‌ خطيبا. ايستاد خطبه‌ خوند و صف‌ آرائي‌ كرد. يكي‌ از اصحاب‌ صدا زد تا ما زنده‌ باشيم‌ نبايد بگذاريم‌ يك‌ نفر از بني‌ هاشم‌ به‌ ميان‌ لشگر بره‌. خوب‌ اصحاب‌ باوفاي‌ سيد الشهدا اين‌ كار را كردند. اصحاب‌ تمام‌ شدند. نوبت‌ به‌ بني‌ هاشم‌ رسيد. اول‌ كسي‌ كه‌ آمد در محضر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، علي‌ اكبر بود. اجازة‌ ميدان‌ خواست‌. سيد الشهدا هم‌ بدون‌ معطلي‌ به‌ او اجازة‌ ميدان‌ دادند. اما ديدند حسين‌ دست‌ زير محاسن‌ كرده‌. با خداي‌ تعالي‌ مناجات‌ ميكنه‌. از لسان‌ خدا از زبان‌ خدا اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ مي‌كنه‌. ان‌ الله‌ اصطفي‌ آدم‌ و نوحا و ابراهيم‌ و آل‌ ابراهيم‌ و آل‌ عمران‌ ذرية‌ بعضها من‌ بعض‌. اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ كرد. بعد صدا زد خدايا شاهد باشد. اللهم‌ اشهد هؤلاء القوم‌ الغلام‌ اشبه‌ الناس‌ خلقا و خلقا و منطقا برسوله‌. خدايا شاهد باش‌ يك‌ جواني‌ را به‌ طرف‌ اين‌ جمع‌ فرستادم‌ كه‌ از همه‌ جهت‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. حضرت‌ علي‌ اكبر رفت‌ به‌ جنگ‌ نماياني‌ كرد. جنگ‌ عده‌اي‌ را به‌ خاك‌ هلاكت‌ انداخت‌. برگشت‌ به‌ طرف‌ پدر از پدر تقاضاي‌ آب‌ كرد. العطش‌ قد قتلني‌ و ثقل‌ الحديد اجحدني‌. پدر عطش‌ مرا كشت‌. سنگيني‌ اسلحه‌ من‌ را به‌ سختي‌ انداخت‌. آيا راهي‌ به‌ يك‌ شربت‌ آب‌ داري‌ كه‌ به‌ من‌ مرحمت‌ كني‌. حسين‌ بن‌ علي‌ دهان‌ به‌ دهان‌ فرزندش‌ گذاشت‌. علي‌ اكبر به‌ طرف‌ لشگر برگشت‌. در ميان‌ لشگر شمشيري‌ آمد به‌ فرق‌ نازنين‌ علي‌ اكبر. در مقتل‌ دارد علي‌ اكبر سرش‌ را گذاشته‌ روي‌ سر اسب‌. دستها را به‌ گردن‌ اسب‌ انداخته‌. لشگر كفار اطراف‌ اسب‌ او را گرفتند. با شمشيرهايشون‌ به‌ بدن‌ علي‌ اكبر زدند. فقد دعوا بسويف‌ اربا. بدن‌ علي‌ اكبر را قطعه‌ قطعه‌ كردند. از روي‌ اسب‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاد. حسين‌ بن‌ علي‌ خودش‌ را با عجله‌ به‌ بالين‌ علي‌ اكبر رسوند. يك‌ وقت‌ هم‌ ديدند كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ از جا برخاست‌ و گفت‌ جوانان‌ بني‌ هاشم‌ بياييد و بدن‌ علي‌ اكبر را به‌ طرف‌ خيمه‌ها ببريد. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ و فرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌. ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌. الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌. العجل‌ العجل‌ العجل‌

 

۶ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ۹ اردیبهشت ۱۳۷۲شمسی – تفسیر سوره کوثر

 تفسير سورة‌ كوثر 9 ارديبهشت‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هوالابتر. در هفتة‌ گذشته‌ يك‌ مقدار دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ اشاره‌اي‌ كردم‌ كلمة‌ پر معنايي‌ كه‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ هست‌ كلمة‌ كوثره‌، كوثر در تفاسير نوشته‌اند كه‌ منظور خير كثيراست‌.

 خوبيهاي‌ زياد، اي‌ پيغمبر ما به‌ تو خوبيهاي‌ زيادي‌ عنايت‌ كرديم‌. دوازده‌ معنا براي‌ اين‌ كلمه‌ در تفاسير اهل‌ سنت‌ حتي‌ آمده‌. اونچه‌ كه‌ براي‌  پيغمبر اكرمي‌ اون‌ هم‌ از ناحية‌ پروردگار با عظمت‌ كوثر و خوبي‌ زياد گفته‌ مي‌شود بايد يك‌ چيز بسيار مهمي‌ باشد. مثلا فرض‌ كنيد به‌ ما وقتي‌ بگويند كه‌ به‌ شما خوبيهاي‌ زيادي‌ داديم‌ طبعا به‌ مقتضاي‌ شخصيتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ پولدار باشيم‌، سلامتي‌ داشته‌ باشيم‌، خانة‌ خوبي‌ داشته‌ باشيم‌، زندگي‌ مرتبي‌ داشته‌ باشيم‌ اين‌ مناسبت‌ شخصيت‌ ما خوبيهايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ به‌ ماداده‌ باشند همين‌ هاست‌. ولي‌ اگر بخواهند به‌ يك‌ فرض‌ كنيد به‌ يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بگن‌ ما به‌ تو خوبيهاي‌ زيادي‌ داديم‌ اون‌ ديگه‌ يك‌ خانه‌ و سلامتي‌ و اينها را تقريبا بايد تحت‌ الشعاع‌ قرار بده‌ يك‌ چيزهاي‌ مهمتر مثلا موفق‌ بشود يك‌ مملكتي‌ را فتح‌ بكند، عدالت‌ را بر مملكت‌ مستقر بكند، تورم‌ را از بين‌ ببرد، يك‌ چيزهايي‌ از اين‌ قبيل‌. اين‌ را عرض‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ خوبيها نسبت‌ به‌ افراد فرق‌ مي‌كند. مخصوصا از جانب‌ پروردگار گفته‌ شده‌ باشد. از جانب‌ خداي‌ با عظمت‌ اون‌ هم‌ با اين‌ منت‌، كه‌ ما به‌ تو عطا كرديم‌، عطيه‌ معمولا بدون‌ استحقاقه‌ يعني‌ انسان‌ در مقابل‌ عملي‌ عطيه‌ را نمي‌گيره‌، هديه‌ را نمي‌گيره‌. در اثر محبت‌ هديه‌ كننده‌ به‌ اون‌ كسي‌ كه‌ هديه‌ بهش‌ داده‌ شده‌، انجام‌ خواهد شد. بخاطر نماز پيغمبر نبود اين‌ عطيه‌. بخاطر اعمال‌ عباديش‌ نبود بخاطر اين‌ بود كه‌ چون‌ پيغمبر بسيار خوبه‌ و خدا زياد دوستش‌ داره‌ يك‌ هديه‌اي‌ مناسب‌ مقام‌ علوهيت‌ بايد به‌ پيغمبر اكرم‌ داده‌ بشود.

 مناسب‌ مقام‌ علوهيت‌ باشه‌ چون‌ ان‌ الهدايا علي‌ مقدار مهديها، هديه‌ها به‌ مقدار شخصيت‌ هديه‌ كننده‌ است‌. مورچه‌ وقتي‌ مي‌خواد هديه‌اي‌ را براي‌ حضرت‌ سليمان‌ ببره‌، ران‌ ملخي‌ مي‌بره‌. اما يك‌ نفر شخصيت‌ دار اگر يك‌ چيز كم‌ قيمتي‌ را براي‌ ديگري‌ ببره‌ بهش‌ اعتراض‌ مي‌شه‌ ببين‌ با اين‌ همه‌ پولي‌ كه‌ داره‌ با اين‌ همه‌ قدرتي‌ كه‌ داره‌ با اين‌ هم‌ شخصيتي‌ كه‌ داره‌ چي‌ آورده‌. هدايا به‌ مقدار هديه‌ كننده‌ بايد باشد. شخصيت‌ هديه‌ كنند منظور بشود هديه‌ به‌ مناسبت‌ اون‌ شخصيت‌. خدا بخواهد به‌ كسي‌ هديه‌ بدهد مطابق‌ شخصيت‌ خودش‌، عظمت‌ خودش‌ بايد به‌ طرف‌ بده‌، حالا گاهي‌ مي‌شه‌ طرف‌ گنجايش‌ و پذيرش‌ اون‌ هديه‌اي‌ كه‌ مناسب‌ شخصيت‌ خداست‌ نداره‌. خدا نهايت‌ به‌ من‌ و امثال‌ من‌ اگر سلامتي‌ داد و پول‌ و فراواني‌ داد و خانة‌ مرتبي‌ داد، بيشتر از اين‌ ما استعدادش‌ را نداريم‌. ولي‌ اگر هديه‌ گيرنده‌ اون‌ هم‌ يك‌ شخصيت‌ بسيار با عظمتي‌ باشد، ثاني‌ خدا باشد، نفر دوم‌ بعد از خدا در عالم‌ وجود باشد. طبيعي‌ است‌ كه‌ بايد هديه‌اي‌ بسيار با عظمت‌ و بزرگ‌ از طرف‌ بزرگي‌ به‌ بزرگي‌ داده‌ شود. از باب‌ مثال‌ كه‌ گفت‌، خاك‌ بر فرق‌ من‌ و تمثيل‌ من‌، ولي‌ اگر يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بخواد براي‌ يك‌ رييس‌ جمهوري‌ بخواد هديه‌ ببرد اين‌ ديگه‌ فرض‌ كنيد يك‌ گلدون‌ يا فرض‌ كنيد يك‌ قابي‌ اين‌ جور چيزها هديه‌ نمي‌برد يك‌ چيزي‌ كه‌ مناسب‌ هديه‌ دادن‌ يك‌ ريس‌ مملكت‌ به‌ يك‌ رييس‌ مملكت‌ ديگر باشد خواهد داد.

 اينها را عرض‌ مي‌كنم‌ براي‌ اينكه‌ مسئله‌ كاملا براتون‌ روشن‌ بشد. كه‌ خدا مي‌گويد اي‌ پيغمبر ما به‌ تو چيزي‌ عطا كرديم‌ اون‌ هم‌ در حال‌ امتنان‌. يعني‌ با منت‌ گذاشتن‌ اون‌ هم‌ بعد بگويد كه‌ بايد در مقابل‌ اين‌ عطيه‌اي‌ كه‌ ما به‌ تو داديم‌ شكر كني‌ نماز شكر بخواني‌ فصل‌ لربك‌، و بخاطر اينكه‌ اين‌ هديه‌ با عظمت‌ را دريافت‌ كرده‌اي‌ بايد قرباني‌ كني‌ آن‌ هم‌ نه‌ گوسفند بلكه‌ شتر قرباني‌ كني‌، وانحر. و اسم‌ اين‌ هديه‌ كوثره‌، كوثر، خدا مي‌گه‌ خير كثير شخص‌ بزرگ‌ اگر چيزي‌ را بزرگ‌ دانست‌ خيلي‌ بزرگه‌. خداي‌ بزرگ‌ كه‌ الله‌ اكبر، خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ به‌ لفظ‌ بياد اين‌ خداي‌ بزرگ‌ مي‌گويد خير كثير. خوبي‌ بزرگ‌، خوبيهاي‌ بزرگ‌ به‌ تو عطا كرديم‌ و ان‌ شانئك‌ هو الابتر. شان‌ء تو دشمن‌ تو او مقطوع‌ خواهد بود، قطع‌ مي‌شه‌. يعني‌ با دادن‌ اين‌ خير كثير اونچنان‌ دشمنان‌ منكوب‌ مي‌شن‌ كه‌ هيچ‌ اسمي‌ و يادي‌ از نسلشون‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. نمي‌تونند در مقابل‌ اين‌ خيل‌ كثير عرض‌ اندام‌ كنند. نمي‌توانند خودشون‌ را نگه‌ بدارند باقي‌ نمي‌مانند. ان‌ شانئك‌ هوالابتر.

 خوب‌ بسيار خلاصه‌ و مختصر ولي‌ واضح‌ عظمت‌ اين‌ عطية‌ الهي‌ را فهميديد. اين‌ خير كثير چيه‌؟ عرض‌ كردم‌ روايات‌ متعددي‌ دارد حوض‌ كوثر است‌، نهر كوثر است‌، شفاعت‌ كبري‌ پيغمبر است‌. و اونچه‌ كه‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتره‌ فاطمة‌ زهرا و ذرية‌ پاكه‌ اون‌ بي‌ بي‌ است‌ بالاخص‌ با قرينه‌ قرار دادن‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. بالاخص‌ با قرينه‌ قرار دادن‌ شأن‌ نزول‌ سورة‌ مباركه‌، كه‌ عاص‌ لعين‌ از بني‌ اميه‌ بود در ميان‌ مسجد الحرام‌ نشسته‌، پيغمبر اكرم‌ وارد شدند فرمود، با اونها شايد هنوز سخني‌ نگفته‌ و دارد عبور مي‌كند عاص‌ گفت‌، جاء ابتر. پيغمبري‌ كه‌ اگر از دنيا برود كسي‌ نيست‌ كه‌ كارهاي‌ او را تعقيب‌ كند مطالب‌ او را نگهداري‌ كند، گاه‌ گاه‌ يك‌ دشمني‌ كه‌ بر انسان‌ هجوم‌ مي‌كند مي‌گه‌ خوب‌ وقتي‌ مرد راحت‌ مي‌شيم‌. يك‌ مزاحمي‌ وقتي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ پيدا مي‌شود، مي‌گه‌ انشاء الله‌ از دنيا كه‌ رفت‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ كار او را تعقيب‌ كند، بني‌ اميه‌ شجرة‌ ملعونه‌ بودند كه‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌گوييم‌، الهم‌ العن‌ بني‌ امية‌ غاطبة‌ خدايا غاطبة‌ بني‌ اميه‌ را لعنت‌ كن‌. خوبشون‌ هم‌ خوب‌ نبوده‌. و اين‌ شجرة‌ ملعونه‌اي‌ بوده‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قران‌ ذكر كرده‌ و اينها را به‌ صورت‌ بوزينه‌ در رويا به‌ پيغمبر اكرم‌ نشان‌ داده‌ كه‌ بر منبرش‌ بالا مي‌روند و اينها چند ماهي‌ چند سالي‌ حكومت‌ مي‌كنند، با قرينه‌ قرار دادن‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، نسل‌ و ذرية‌ پيغمبر را خوب‌ معرفي‌ مي‌كنه‌ كه‌ اون‌ چه‌ از خير كثير بيشتر منظور است‌ در اين‌ كلمة‌ مباركه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و به‌ اتقاق‌ مسلمانان‌ دنيا اگر ذرية‌ فاطمة‌ زهرا نبودند اسلام‌ باقي‌ نبود. اگر لازم‌ بود با معاويه‌ صلح‌ كنند كه‌ اسلام‌ باقي‌ بماند صلح‌ كردند. اگر لازم‌ بود كشته‌ بشوند و زن‌ و فرزندشون‌ اسير بشه‌، و در كربلا اون‌ همه‌ فجايع‌ بوجود بياد و اسلام‌ حفظ‌ بشود اين‌ كار را ذرية‌ فاطمة‌ زهرا انجام‌ دادند. اگر بنا بود كه‌ در گوشه‌اي‌ بنشينند و با خوندن‌ دعا صحيفه‌هاي‌ سجاديه‌ را در بين‌ مردم‌ پخش‌ كنند و مردم‌ از اين‌ صحف‌ و صحائف‌ استفاده‌ كنند كردند.

 اگر بنا بود با علومشون‌ با رواياتشون‌ با احاديثشون‌ مثل‌ احاديث‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ اسلام‌ را حفظ‌ كنند انجام‌ دادن‌ و اگر بنا بود در گوشة‌ زندان‌ و در قعر سجون‌ در ظلم‌ مكامير در اون‌ فشارهاي‌ فوق‌ العادة‌ هارون‌ الرشيد دين‌ اسلام‌ را حفظ‌ كنند كردند، و اگر بنا بود با مسافرتهاي‌ طولاني‌، ايام‌ تعلق‌ دارد به‌ امام‌ هشتم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. مسافرت‌ از مدينة‌ اون‌ زمان‌ اون‌ هم‌ رفتن‌ به‌ سوي‌ دشمن‌ اون‌ هم‌ دشمني‌ كه‌ به‌ هيچ‌ چيز رحم‌ نمي‌كند، دشمن‌ قدرتمند. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ آلاف‌ التهيه‌ والثنا حركت‌ كرد آمد تا دين‌ مقدس‌ اسلام‌ حفظ‌ بشه‌. و بالاخره‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ آخرين‌ فرزندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد آمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ال‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا بعد ما مئلت‌ ظلما و جورا.تمام‌ كرة‌ زمين‌ را تمام‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ را، به‌ طرف‌ كمالات‌ به‌ طرف‌ علم‌ و دانش‌ به‌ طرف‌ تقوا به‌ طرف‌ عدالت‌ دعوت‌ مي‌كند و دين‌ مقدس‌ اسلام‌ را تا روز قيامت‌ پابرجا مي‌كند كه‌ ليظهره‌ علي‌ الدين‌ كل‌ ولو كره‌ المشركون‌. امشب‌ به‌ مناسبت‌ ايامي‌ كه‌ متعلق‌ است‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، اثار وجودي‌ اين‌ امام‌ بزرگوار اين‌ امامي‌ كه‌ و من‌ ثارت‌ به‌ عرض‌ خراسان‌، خراسان‌. كسي‌ كه‌ زمين‌ خراسان‌، خراسان‌ شد. خراسان‌ از خورشيد آستان‌ گرفته‌ شده‌، خورشيد وجود مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در اين‌ آستان‌ مقدسه‌ كه‌ قرار گرفته‌ تمام‌ دنيا را منور كرده‌. عالم‌ آل‌ محمد اسم‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اسم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در روايات‌ آمده‌. علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنت‌ و مسيحيت‌ را مامون‌ جمع‌ مي‌كرد، بعضي‌ از مورخين‌ نوشته‌اند كه‌ چون‌ مامون‌ عالم‌ دوست‌ و علم‌ دوست‌ بود از  اين‌ جهت‌ هميشه‌ در، دربارش‌ علما بطور وفور بودند بعضيها هم‌ بودند كه‌ مي‌خواست‌ حضرت‌ رضا عليه‌ اصلاة‌ والسلام‌ را در بين‌ بني‌ هاشم‌ و طرفدارانش‌ به‌ يك‌ صورتي‌ مفتضح‌ كند. در يك‌ جا اگر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا يا در يك‌ مسئله‌ اين‌ امام‌ عزيز مثلا نمي‌توانست‌ جواب‌ بگويد كافي‌ بود براي‌ اينكه‌ خط‌ باطلي‌ روي‌ امامت‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بكشد. اما معرفت‌ به‌ مقام‌ امام‌ نگذاشت‌. نمي‌دونست‌ كه‌ امام‌ از نظر قرآن‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ خدا در سورة‌ ياسين‌ درباره‌اش‌ فرموده‌ و كل‌ شي‌ احسيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. در امام‌ علم‌ همه‌ چيز را خدا قرار داده‌. كل‌ شي‌ چه‌ علوم‌ مادي‌ و چه‌ علوم‌ معنوي‌. لذا علما جمع‌ مي‌شدند با اهل‌ انجيل‌ با انجيلشون‌ با اهل‌ تورات‌ با توراتشون‌، با علماي‌ اهل‌ سنت‌ با رواياتي‌ كه‌ خود اونها نقل‌ كرده‌اند. اونچنان‌ بحث‌ را تمام‌ مي‌كرد كه‌ مامون‌ روز به‌ روز مجبور مي‌شد اظهار ارادتش‌ را به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا زيادتر كنه‌. و اونچنان‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در مقابل‌  امام‌ زمان‌ تواضع‌ مي‌كرد نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را در مقابل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌بردند دست‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سر بلند مي‌شد از جا در مقابل‌ نام‌ امام‌ زمان‌ و مي‌فرمود صل‌ الله‌ عليه‌، صل‌ الله‌ عليه‌.

 گاهي‌ بعضي‌ از افراد مي‌آمدند خدمت‌ حضرت‌، حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ عرض‌ مي‌كردند اانت‌ صاحب‌ هذاالامر؟ عظمت‌ حضرت‌ امام‌ هشتم‌ را كه‌ مي‌ديدند اون‌ همه‌ قدرت‌ اون‌ همه‌ علم‌، اون‌ همه‌ دانش‌، اون‌ همه‌ محبوبيت‌ در ميان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ محبوبتر از حضرت‌ رضا در ميان‌ همين‌ مردم‌ معمولي‌ كسي‌ نبود. البته‌ الان‌ نه‌. الان‌ همة‌ شيعيان‌، همة‌ ائمه‌ را دوست‌ دارن‌. اما در زمان‌ زندگيشون‌، در زمان‌ حياتشون‌، در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ عده‌ اصحاب‌ و دوستان‌ دارن‌ اينها خيلي‌ اظهار محبت‌ مي‌كردند اما اونقدري‌ كه‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مردم‌ شيعه‌ اظهار علاقه‌ مي‌كردند به‌ حضرت‌ اميرالمومنين‌ نمي‌كردند. و همينطور يك‌ يك‌ ابتهه‌. اونقدر محبوب‌ است‌، اونقدر با عظمت‌ است‌ گاه‌ گاهي‌ واقعا مامون‌ با تمام‌ قدرتي‌ كه‌ داشت‌ مي‌ترسيد اين‌ مردم‌ حضرت‌ يك‌ اشاره‌اي‌ بكنه‌ مردم‌ بريزن‌ و اونها را از بين‌ ببرند.

 لذا تا مي‌تونست‌ عظمت‌ و قدرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را محدود مي‌كرد. كنترل‌ مي‌كرد. قضية‌ نماز عيدشون‌ را شنيديد و قضاياي‌ ديگر ولي‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در توس‌ از دار دنيا مي‌رود و از اونجا بناست‌ جنازه‌ را تا محل‌ دفن‌ اون‌ حضرت‌ تشييع‌ كنند حدودا شايد بيست‌ و پنج‌ كيلومتر راه‌ باشه‌ اين‌ راه‌ طولاني‌ را مردم‌ تشييع‌ مي‌كنند و حتي‌ صدها هزارها زن‌، مهريه‌ها را به‌ شوهرها مي‌بخشند كه‌ بتوانند در تشييع‌ جنازة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا شركت‌ كنند. و شوهرها اجازه‌ بدهند كه‌ در تشييع‌ جنازه‌ شركت‌ كنند. محبوبيت‌ فوق‌ العاده‌ و تا حدي‌ است‌ كه‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ را ابن‌ الرضا مي‌گن‌. بخاطر عظمت‌ و معروفيت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌. اين‌ شخصيت‌ با عظمت‌ در مجالس‌ علمي‌ كتابهايي‌ كه‌ در مسائل‌ علمي‌ نوشته‌ شده‌، بحثهايي‌ كه‌ حضرت‌ داشتند مطالب‌ زيادي‌  هست‌ در يك‌ جا، در يك‌ بحث‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌پرسند چه‌ فضيلتي‌ فرزندان‌ پيغمبر بر سايرين‌ دارن‌؟ حضرت‌ دوازده‌ مزيت‌ از قرآن‌ بيان‌ مي‌كنه‌ كه‌ يكيش‌ اينه‌، من‌ امشب‌ به‌ عنوان‌ اينكه‌ اميدواريم‌ همة‌ ما از فرزندان‌ پيغمبر باشيم‌ و يك‌ بشارتي‌ امشب‌ بهتون‌ بدم‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ظهور مي‌كنند اكثر شيعيان‌ را به‌ عنوان‌ فرزندان‌ پيغمبر معرفي‌ مي‌كند. چون‌ از نظر علم‌ و قرآن‌ و روايت‌ و عقل‌ ثابته‌ كه‌ كسي‌ كه‌ مادرش‌ سيداست‌ مادرش‌ از نسل‌ پيغمبره‌ مساوي‌ است‌ با كسي‌ كه‌ پدرش‌ از نسل‌ پيغمبره‌. چون‌ مربوط‌ به‌ جنبه‌هاي‌ بدني‌ است‌. از نظر شركت‌ در انعقاد نطفه‌ پدر و مادر مساوي‌ هستند، از نظر روايات‌ ما، امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ فرزندان‌ پيغمبر هستند. از نظر قرآن‌ هم‌ صريحا خداي‌ تعالي‌ حسن‌ و حسين‌ را دو فرزندان‌ پيغمبر ميدانه‌. بحثش‌ مفصله‌ كه‌ در كتاب‌ انوار زهرا من‌ بحثش‌ را كردم‌ و هيچ‌ جاي‌ ترديد نيست‌. يعني‌ اگر شما گفتيد ايني‌ كه‌ مادرش‌ سيده‌ با آني‌ كه‌ پدرش‌ سيده‌، اين‌ سيدتر از آنه‌. همين‌ كلمه‌ را گفتيد بر خلاف‌ ضرورت‌ مذهب‌ تشيع‌ عمل‌ كرديد و پيرو عمر شديد. چون‌ اين‌ كلمه‌ و اين‌ ابتكار مال‌ ايشانه‌. گفت‌ كه‌ بنونا بنو ابنائنا. ايشان‌ البته‌ فكر سياسيش‌ خوب‌ بود. در فكر سياسي‌ در اسلام‌ من‌ او را كم‌ نظير مي‌دانم‌. در كاري‌ كه‌ خلاف‌ انجام‌ ميشه‌، معمولا آن‌ كسي‌ كه‌ قدم‌ اول‌ را برميداره‌ و جلو مي‌افته‌، معمولا فحشها متوجه‌ او ميشه‌. و خودش‌ را خليفه‌ نكرد با اينكه‌ قدرتش‌ را داشت‌. ابابكر را جلو انداخت‌ كه‌ علي‌ الحساب‌ تا جاده‌ صاف‌ ميشه‌، فحشها را مردم‌ به‌ او بدهند، بگن‌ قدم‌ اول‌ را او برداشته‌. و براي‌ اينكه‌ بعدها نوبت‌ خودش‌ كه‌ شد، خوب‌ هر وقت‌ كه‌ بخواد ميتونه‌ اين‌ پيرمرد را از بين‌ ببره‌، حالا يا از بين‌ ببره‌ يا هر كاري‌ بكنه‌، وقتي‌ نوبت‌ خودش‌ شد، يك‌ چيز خيلي‌ او را مي‌ترساند و آن‌ حسن‌ و حسين‌ عليهم‌ السلام‌ بودند. از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زياد نمي‌ترسيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در تمام‌ جنگها شركت‌ كرده‌ بود و مردم‌ عرب‌ خيلي‌ متعصبند، حقد و كينة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در دل‌ داشتند. در دعاي‌ ندبه‌ ميگيم‌ كه‌ احقاد بدرية‌ و خيبرية‌ و حنينية‌ و غيرهن‌ ابغضت‌ علي‌ عداوته‌. مردم‌ حاضر نبودند زير بار علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بروند چون‌ بالاخره‌ يكي‌ از اقوامشون‌ به‌ دست‌ علي‌ كشته‌ شده‌ بود. و از ديگري‌ هم‌ كه‌ در مقابلش‌ علم‌ بشه‌، نمي‌ترسيد. فقط‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، اينها فرزند پيغمبر توي‌ مردم‌ باشند و كس‌ ديگري‌ ادعاي‌ خلافت‌ بكنه‌. و لذا فورا اين‌ مطلب‌ را طرح‌ كرد كه‌ بنونا، بنو ابنائنا. پسران‌ ما، پسران‌ پسران‌ ما هستند. و فرزندان‌ دختران‌ ما، فرزندان‌ مردهاي‌ غريبه‌ هستند. يعني‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ فرزند علي‌ بن‌ ابيطالبند ديگه‌، فرزند علي‌ بن‌ ابيطالبند. خود پدر را ما كنار گذاشتيم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ فرزندانش‌. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ پيش‌ بيني‌ را، خوب‌ پيغمبر است‌، و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. پيغمبر اكرم‌ گاهي‌ دو دست‌، دست‌ امام‌ حسن‌ را به‌ يك‌ دست‌، دست‌ امام‌ حسين‌ را به‌ يك‌ دست‌، مي‌گرفت‌ مي‌آمد توي‌ مردم‌. ابنان‌، اين‌ دو تا پسر ما، امامان‌، هر دوشون‌ امامند. قاما او قعدا. چه‌ قيام‌ بكنند، چه‌ توي‌ خانه‌ بنشينند، چه‌ صلح‌ بكنند، چه‌ جنگ‌ بكنند. هر دو امامند. آنقدر به‌ اينها اظهار محبت‌ مي‌كرد. گاهي‌ حسن‌ عليه‌ السلام‌ را روي‌ شانة‌ راست‌ مي‌گذاشت‌، امام‌ حسين‌ را روي‌ شانة‌ چپ‌، توي‌ شهر مدينه‌ حركت‌ مي‌كرد، توي‌ مردم‌ حركت‌ ميكرد. به‌ اينها مي‌گفت‌ اگر، واقعا عجيبه‌، اينها را توي‌ روايت‌ نقل‌ كردند. كه‌ اگر عربها بچه‌هاي‌ عرب‌ شتر دارند، منهم‌ براي‌ شما سواري‌ دهندة‌ خوبي‌ هستم‌. گاهي‌، شما مي‌دونيد امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، بچه‌ هم‌ كه‌ باشند بزرگند. ولي‌ مي‌خواد به‌ مردم‌ بفهمانه‌ كه‌ اينها بچه‌هاي‌ منند، اينها فرزندان‌ منند.

 در سجده‌ است‌. ديدند پيغمبر سجده‌ را طول‌ داد. بعضي‌ها خوب‌ بلند مي‌شوند نگاه‌ مي‌كنند. ديدند اين‌ دو آقا زاده‌ رفتند روي‌ پشت‌ پيغمبر. كوچيكند. پيغمبر بخاطر اينكه‌ اينها ناراحت‌ نشوند، سر از سجده‌ بر نميداره‌. هي‌ ميگه‌ سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌. آن‌ خدائي‌ كه‌ اين‌ دو نور را به‌ من‌ عطا كرده‌، اين‌ دو فرزند را به‌ من‌ داده‌ و به‌ اين‌ وسيله‌ به‌ همة‌ مردم‌ مي‌فهماند كه‌ اينها فرزندان‌ من‌ هستند. ولي‌ با اين‌ كلمه‌ كه‌ متأسفانه‌ تا امروز كه‌ ما هستيم‌ پيروي‌ از او مي‌كنيم‌ حتي‌ شيعيان‌ گفت‌ بنونا بنو ابنائكم‌ و بناتنا بنوهن‌ ابناء رجال‌ الاباعي‌. و ما هم‌ همينطور ميگيم‌ بعله‌. بعله‌ فلاني‌، تو كي‌ سيد شدي‌؟ من‌ مادرم‌ سيده‌. خوب‌ تو شبهاي‌ جمعه‌ سيدي‌. اين‌ چه‌ حرفيه‌!! كسي‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ سيده‌، ساير اوقات‌ هم‌ سيده‌ ديگه‌. شبهاي‌ جمعه‌ مثلا چي‌ ميشه‌ كه‌ سيد بشه‌.

 و لذا ميگي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ مأمور به‌ باطنه‌، به‌ حقيقته‌، حقايق‌ را ظاهر ميكنه‌. يكي‌ كه‌ تحت‌ تأثير بنونا بنو ابنائنا نيست‌. آنجا اكثر شيعيان‌، چون‌ شما كه‌ اطلاع‌ نداريد، شايد مادربزرگ‌ پدرتون‌، مثلا فرض‌ كنيد سيد باشه‌. قاطي‌ شده‌ ديگه‌. اكثر شيعيان‌، اينها فرزندان‌ پيغمبرند و اينها از نسل‌ پيغمبرند. اين‌ جمله‌ را گفتم‌ توي‌ مجلس‌، يك‌ وقتي‌ ما تعريف‌ از سادات‌ مي‌كرديم‌، يك‌ جواني‌ رفته‌ بود شب‌ با مادرش‌ دعوا كرده‌ بود كه‌ تو چرا نرفتي‌ زن‌ يك‌ سيد بشي‌ من‌ سيد بشم‌. حالا براي‌ اينكه‌ توي‌ مجلس‌ نريد انشاء الله‌ با مادرها دعوا كنيد، اين‌ را بدونيد. ماها خوب‌ سيادتمون‌ ظاهر شده‌، شماها انشاء الله‌ امام‌ زمان‌ ظاهر ميكنه‌.

 و لذا حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يكي‌ از فضائل‌ سادات‌ را اين‌ ميدونه‌ كه‌ مي‌فرمايد در سورة‌ و الصافات‌، دقت‌ كنيد، در سورة‌ و الصافات‌ خدا به‌ پيغمبران‌ اولوالعزم‌ سلام‌ ميكنه‌، ميگه‌ سلام‌ علي‌ نوح‌ في‌ العالمين‌. به‌ حضرت‌ آدم‌ سلام‌ نميكنه‌. سلام‌ علي‌ ابراهيم‌، پيغمبر اولو العزمه‌. سلام‌ علي‌ موسي‌ و هارون‌. البته‌ هارون‌ خوب‌، برادر و طفيلي‌ از حضرت‌ موسي‌ بهش‌ سلام‌ شده‌. هارون‌ هم‌ خيلي‌ آنهم‌ مرد خوبي‌ بود، خيلي‌ اذيتش‌ كردند. جدا آدم‌ گاهي‌ دلش‌ به‌ حال‌ هارون‌ ميسوزه‌ كه‌ ان‌ القوم‌ استضعفوني‌ و كادوا يقتلونني‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ از كوه‌ طور برگشت‌ و ديد همه‌ بت‌ پرست‌ شده‌اند اخذ برأس‌ اخيه‌ يجره‌ اليه‌، موهاي‌ جلوي‌ سرش‌ را گرفت‌. موي‌ جلو سر بلند هم‌ باشه‌ اسباب‌ دردسره‌. گاهي‌ اينجوري‌ ماية‌ اينطور برنامه‌ها ميشه‌. اخذ برأس‌ اخيه‌، سرش‌ را نگرفت‌، موهاي‌ سرش‌ را گرفت‌. يجره‌ اليه‌، كشيدش‌. گفت‌ چرا گذاشتي‌ اينها بت‌ پرست‌ بشوند؟ قال‌ يابن‌ ام‌. ان‌ القوم‌ استضعفوني‌، مرا ضعيف‌ كردند. من‌ كه‌ مثل‌ تو قدرت‌ تو را كه‌ ندارم‌ كه‌. تو اصلي‌، و كادوا يقتلونني‌. نزديك‌ بود مرا بكشند. اگر من‌ بيشتر حرف‌ مي‌زدم‌ مرا مي‌كشتند. در مقابل‌ مردم‌ آبروي‌ مرا نبر. اينجور ما دو تا با هم‌ دعوا كنيم‌ كه‌ مردم‌ به‌ روي‌ سرمون‌ مي‌ريزند. راسته‌ دو تا دوست‌ در مقابل‌ مردم‌، يك‌ زن‌ و شوهر در مقابل‌ مردم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود دو تا برادر در مقابل‌ مردم‌، دعوا نكنند. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ خودتون‌ با خودتون‌ دعوا كرديد، ديگران‌ هم‌ دعوا مي‌كنند.

 سلام‌ علي‌ موسي‌ و هارون‌. آنجا عرض‌ كردم‌ اصل‌ حضرت‌ موسي‌ است‌، هارون‌ خوب‌، طفيليه‌ ديگه‌. خداي‌ تعالي‌ چون‌ هميشه‌ همراه‌ او هميشه‌ هست‌ و در تمام‌ مشكلات‌ با او هست‌، او را ردش‌ نميكنه‌. بعد مي‌فرمايد سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. تا آنروز آقايون‌ بدونند، تا زمان‌ حضرت‌ رضا، حتي‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ نشنيده‌ بودند كه‌ سلام‌ علي‌ الياسين‌ كه‌ توي‌ قرآنهاي‌ ما الان‌ هست‌. و اين‌ بر خلاف‌ قرائت‌ اهل‌ بيته‌. اين‌ را بدونيد. چون‌ اگر سني‌هايي‌ كه‌ آنجا جمع‌ بودند، اينها مي‌خواستند اشكال‌ كنند به‌ حضرت‌ رضا. مي‌گفتند آقا قرآن‌ را غلط‌ خوندند. ما اگر الان‌ بخونيم‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، ما يك‌ كسي‌ آنجا نشسته‌ باشه‌. ما توي‌ يك‌ مجلسي‌، دورة‌ قرآن‌ بود، يك‌ وقتهايي‌ رفته‌ بوديم‌. سورة‌ و الصافات‌ افتاد و تصادفا همين‌ آيه‌، آن‌ آقاي‌ استاد قرائت‌ هم‌ آن‌ بالا نشسته‌، شخصيتي‌ هم‌ بود. ما رسيديم‌ به‌ همين‌ آيه‌، من‌ گفتم‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. گفت‌ نه‌ آقا الياسين‌. گفتم‌ نه‌ آل‌ ياسين‌. آخه‌ قرائت‌ اهل‌ بيت‌، ما پيرو قرائت‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارتيم‌. قراء سبعه‌ اينها هفت‌ تا قاري‌ بودند روي‌ كلمات‌ قرآن‌ اعراب‌ گذاشتند. همشون‌ هم‌ با هم‌ اختلاف‌ دارند. شما مجمع‌ البحرين‌ را ورداريد نگاه‌ كنيد مي‌بينيد در تمام‌ آيات‌ اختلاف‌ هست‌. ملك‌ يوم‌ الدين‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ديديد بعضي‌ از قرآن‌ خونهاي‌ مصري‌ را اون‌ جورهاي‌ مختلفي‌ مي‌خوانند، قالت‌، قلت‌ لك‌، اينها همش‌ با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌. ملك‌ يوم‌ الدين‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌ حالا زياد هست‌ كه‌ خود اينها به‌ انهاي‌ مختلف‌ مي‌خونند يعني‌ خود قراء به‌ قرائتهاي‌ مختلف‌ مي‌خوانند. و يك‌ دسته‌ از قرا هم‌ ائمة‌ اطهار بودند كه‌ اين‌ قرائت‌ اهل‌ بيت‌ است‌. البته‌ ما قرانمون‌ را نبايد با قرآن‌ اهل‌ سنت‌ تغيير بديم‌. حالا. اما تا روزي‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، اين‌ روايت‌ روايت‌ صحيحه‌اي‌ در كتاب‌ اخبار الرضا هست‌ و به‌ بعضي‌ از مسائلش‌ مراجع‌ عمل‌ كردند.

 در اين‌ روايت‌ چنين‌ قضيه‌اي‌ است‌ كه‌ نشسته‌ حضرت‌ با علماي‌ سني‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ بودند دور مامون‌ بودند داره‌ بحث‌ مي‌كنه‌، يك‌ نفر اونجا نگفت‌ آقا سلام‌ علي‌ ال‌ ياسين‌، معلومه‌ تا اون‌ زمان‌ هنوز اين‌ طرح‌ داده‌ نشده‌ بوده‌. كه‌ اين‌ فضيلت‌ بسيار مهم‌، خيلي‌ مهم‌ است‌. آل‌ ياسين‌ به‌ تصديق‌ تمام‌ مفسيرين‌ ذرية‌ پيغمبر هستند تا روز قيامت‌. ذريه‌ پيغمبر تا روز قيامت‌ چون‌ آل‌ شامل‌ ذريه‌ مي‌شه‌، ياسين‌ هم‌ كه‌ اسم‌ پيغمبره‌ خوب‌ ديگه‌ صريح‌ خود قرآنه‌ ياسين‌ والقرآن‌ الحكيم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد كه‌ ياسين‌ كيه‌؟ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌پرسند مي‌گن‌ پيغمبر. حضرت‌ مي‌فرمايددر رديف‌ پيغمبران‌ اولي‌ العظم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر سلام‌ گفته‌. و گفته‌ است‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، در يك‌ جاي‌ ديگه‌ هم‌ اضافة‌ بر اونچه‌ كه‌ بر انبياء اولي‌ العظم‌ گفته‌ شده‌ سلام‌ گفته‌ شده‌، يك‌ آية‌ ديگر هم‌ هست‌ و سلام‌ علي‌ الذين‌ الصطفي‌ كه‌ همة‌ مفسرين‌ گفته‌اند  كه‌ مصطفين‌ در اين‌ آيه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا تا روز قيامتند.

 اين‌ را حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرمود. و همه‌ تصديق‌ كردند عرض‌ كردم‌ يك‌ نفر نگفت‌ آقا شما قرآن‌ را اشتباه‌ خونديد. گاهي‌ بر ائمه‌ ايراد مي‌گرفتند كه‌ شما معلومه‌ قرآن‌ نخونديد. يك‌ نفر پيدا شده‌ بود در زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ خيلي‌ مقدس‌ بود، ماها آخر ميزاني‌ براي‌ قدس‌ و تقوا نداريم‌. آقا كي‌ مقدسه‌؟ چه‌ ميزاني‌ داري‌ تو؟ كي‌ با تقواست‌؟ هر كس‌ نماز زيادتري‌ بخونه‌، عبادتي‌ بكنه‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ تحت‌ الحنكي‌ داشته‌ باشه‌، اشك‌ رواني‌، رخ‌ زردي‌، خوب‌ اينها تقواست‌ از نظر ما. زندگي‌ نداشته‌ باشه‌ خونه‌ نداشته‌ باشه‌، مال‌ زيادي‌ نداشته‌ باشه‌، نون‌ و نمك‌ بخوره‌ مثلا نه‌ اينها تقوا نيست‌، تقوا اول‌ معرفت‌ امام‌ است‌. و بعد اقتداي‌ به‌ امام‌. در زمان‌ حضرت‌ صادق‌ يك‌ نفر پيدا شده‌ بود معروف‌ شده‌ بود در بين‌ مردم‌ خيلي‌ با تقواست‌، خيلي‌. از تقوا و زهد به‌ او تعريف‌ مي‌كردند. حضرت‌ فرمود يك‌ روز من‌ به‌ فكرم‌ رسيد كه‌ من‌ برم‌ ببينم‌ كه‌ اون‌ كيه‌ كه‌ اينقدر مردم‌ تعريفش‌ را مي‌كنند. گفت‌ بله‌ ديدم‌ مي‌ياد پشت‌ سرش‌ آمدم‌ ديدم‌ آهسته‌ رفت‌ در دكان‌ ميوه‌ فروشي‌ دو تا انار كرد زير لباسش‌ و صاحب‌ مغازه‌ نفهميد خوب‌ اين‌ يك‌ تقوا و زهدش‌ كه‌ معلوم‌ شد، در مغازه‌ نانوايي‌ هم‌ كه‌ رفت‌ يك‌ نوني‌ آهسته‌ كرد زير لباسش‌. حضرت‌ مي‌گه‌ من‌ همينجور عقب‌ سر اين‌ رفتم‌ ديدم‌ رفت‌ توي‌ يك‌ خرابه‌اي‌ و يك‌ چند تايي‌ اونجا فقيري‌ بود اينها را داد به‌ اونها. من‌ گرفتم‌ گفتم‌ اين‌ چه‌ كاري‌ بود. گفت‌ تو مگر قرآن‌ نخوندي‌، منظورم‌ اينه‌. به‌ امام‌ صادق‌ مي‌گه‌ تو مگر قرآن‌ نخوندي‌، گفتم‌ خوب‌ چرا؟ قرآن‌ كجاش‌ نوشته‌ كه‌ بايد انار دزديد بايد نان‌ دزديد. گفت‌ كه‌ من‌ دو تا اناري‌ يك‌ سگه‌ پام‌ نوشتن‌ درست‌، دو تا سگه‌، حسابش‌ را داشته‌ باش‌ خيلي‌ اهل‌ حساب‌ و رياضيش‌ خوب‌ بوده‌. يك‌ نون‌ هم‌ دزديدم‌ اين‌ هم‌ يك‌ گناه‌ حالا دو تا گناه‌.بردم‌ به‌ فقير، خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد من‌ جاء بالحسنه‌ فلهو عشر امثالهم‌ هر كس‌ يك‌ كار خوب‌ بكنه‌ خدا ده‌ برابر بهش‌ جزا مي‌ده‌ خيلي‌ خوب‌ دو تا انار كه‌ ما دزديديم‌ خدا دو تا انار از ما طلبكاره‌، يك‌ نان‌ هم‌ يك‌ نون‌ طلبكاره‌، بعد اينها را وقتي‌ كه‌ مي‌خواد بده‌ ده‌ تا انار داديم‌ به‌ فقير خوب‌ ده‌ تا بهمون‌ مي‌ده‌، دوتاش‌ را مي‌ديم‌ به‌ خودش‌ باز براي‌ ما بيست‌ تا انار براي‌ خودمون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هيجده‌ تا انار مي‌مونه‌. ده‌ تا نون‌ به‌ ما بدهكاره‌ خداي‌ تعالي‌ يكيش‌ را به‌ طلبش‌ مي‌ديم‌ باز نه‌ تا براي‌ خودمون‌ مي‌مونه‌ امام‌ صادق‌ فرمود اي‌ بدبخت‌ مگر اين‌ آيه‌ را نخوندي‌ كه‌ انما يتقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. خدا كار خوب‌ را از اهل‌ تقوي‌، لا اقل‌ بايد تقواي‌ اين‌ كارت‌ را انجام‌ داده‌ باشي‌. من‌ خمس‌ نميدم‌، زكات‌ نميدم‌، سهم‌ امام‌ نميدم‌. اما همينجوري‌ پول‌ به‌ فقرا ميدم‌. به‌ درد نميخوره‌. تقوي‌ را رعايت‌ نكردي‌. دزدي‌ مي‌كنم‌، چپاول‌ مي‌كنم‌، ظلم‌ مي‌كنم‌، مال‌ مردم‌ مي‌خورم‌ ولي‌ خيلي‌ هم‌ آدم‌ خوبي‌. هر كس‌ هم‌ چيزي‌ ازش‌ مي‌خواد بهش‌ ميده‌. خوب‌ اين‌ همينطوريه‌. گاهي‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايراد مي‌گرفتند كه‌ شما مگر قرآن‌ نخونديد. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ شما مگر قرآن‌ نخونديد؟! به‌ امام‌ كه‌ تمام‌ علوم‌ قرآن‌ در قلبش‌ هست‌، به‌ اين‌ شخص‌ ميگن‌ قرآن‌ نخوندي‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ معرفت‌ ندارند.

 لذا در زيارت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روايات‌ عجيبي‌ هست‌. در زيارتها اينجور روايت‌ حتي‌ براي‌ سيد الشهدا يا براي‌ پيغمبر اكرم‌ نيست‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را زيارت‌ كند الف‌ حجة‌ مبرورة‌ و الف‌ عمرة‌ مقبوله‌. و هزار عمرة‌ بهش‌ مزد. و حضرت‌ مي‌فرمايد و كنت‌ انا و آبائي‌ شفاء يوم‌ القيامه‌. هم‌ من‌، هم‌ آبائم‌ شفيع‌ او هستند روز قيامت‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ستدفن‌ رجل‌ من‌ ولدي‌ بارض‌ خراسان‌ يقال‌ لها طوس‌. آنموقع‌ مشهد نبوده‌. زود است‌ كه‌ دفن‌ بشود يكي‌ از فرزندان‌ من‌ در سرزمين‌ خراسان‌ كه‌ اسم‌ آن‌ محل‌ طوسه‌. علي‌ فمن‌ زاره‌ في‌ غربته‌. البته‌ بعدش‌ مي‌فرمايد اسمه‌ اسمي‌ و اسم‌ ابيه‌ اسم‌ ابن‌ عمران‌ موسي‌، اسم‌ ايشان‌ اسم‌ منه‌، علي‌. و اسم‌ پدرش‌ موسي‌ است‌. علي‌ فمن‌ زاره‌ في‌ غربته‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌. خدا گناهانش‌ را مي‌بخشه‌ ما تقدم‌ منها و ما تأخر. كه‌ واقعا بعضي‌ هاش‌ را انسان‌ سختشه‌ معنا كنه‌. نه‌ اينكه‌ ما بخيليم‌، ماها خدا بخشيده‌. آخه‌ ميگن‌ بخيل‌ دو جوره‌. يكي‌ خودش‌ بخل‌ داره‌ از اينكه‌ خودش‌ چيزي‌ به‌ يكي‌ بده‌. يكي‌ اينكه‌ يكي‌ ديگه‌ داره‌ به‌ يكي‌ ديگه‌ چيزي‌ عنايت‌ ميكنه‌، اين‌ ناراحته‌. الان‌ اگر بگيم‌ خدا گناهان‌ اول‌ و آخر شما را مي‌بخشه‌ با يك‌ زيارت‌ با معرفت‌ بر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، خوب‌ اين‌ روايته‌. من‌ چيكار كنم‌. ميگن‌ نه‌ اينها را نبايد گفت‌. مردم‌ جري‌ ميشن‌. خدا اين‌ فكر را مي‌كرد كه‌ مردم‌ چي‌ ميشن‌. مي‌خواست‌ نگن‌ تا ما نگيم‌. غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ و ما تأخر ولو مثل‌ كان‌ ما عدد النجوم‌. اگر چه‌ گناهانش‌ مثل‌ عدد ستاره‌ها باشه‌ و قطر الامطار، به‌ عدد دانه‌هاي‌ باران‌ باشه‌، و ورق‌ الاشجار، به‌ اندازة‌ برگهاي‌ درخت‌ باشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اينها را ما همينطور يك‌ چيزي‌ مي‌شنويم‌. پاي‌ منبر كه‌ نشستيم‌ خوب‌ براي‌ ثوابش‌، يك‌ چيزي‌ منبري‌ ميگه‌ يك‌ چيزي‌ شنونده‌ مي‌شنوه‌. من‌ اينجا كه‌ مي‌شينم‌ها از اول‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خداوندا، پرودگارا، يا توسلي‌ دارم‌، حالا گفتن‌ شرح‌ توسل‌ خيلي‌ كوتاهه‌، يك‌ چيزي‌ به‌ زبان‌ من‌ جاري‌ كن‌ به‌ درد مردم‌ بخوره‌ و ظرف‌ واقعا بايد آنهائي‌ كه‌ پاي‌ منبر مي‌نشينند، آن‌ كسي‌ كه‌ در بالاي‌ منبر هست‌ اينجوري‌ تصور كنه‌ كه‌ اينها همه‌ ظرفها را آوردند، منتظرند يك‌ چيزي‌ توي‌ اين‌ ظرفها ريخته‌ بشه‌. ظرف‌ خالي‌ بياد ظرف‌ خالي‌ بره‌ نباشه‌. برنامه‌هايي‌ از قبيل‌ مثلا، يك‌ منبري‌ را من‌ ديدم‌ گفتم‌ آقا تمام‌ منبري‌ كه‌ تو رفتي‌ امروز توي‌ روزنامه‌ نوشته‌ بود. بسه‌ ديگه‌. توي‌ روزنامه‌ آدم‌ بياد روي‌ منبر حرف‌ بزنه‌. منبر پيغمبر اكرم‌. اينها را توي‌ روزنامه‌ نوشته‌ بود. اين‌ مسائلي‌ كه‌ تو ميگي‌ اينها توي‌ مجلات‌ هم‌ بعضي‌ وقتها نوشته‌. چيزي‌ بايد گفته‌ بشه‌ كه‌ اثري‌ داشته‌ باشه‌. خدا ميدانه‌ كه‌ من‌، الان‌ اين‌ روايت‌ را خود من‌ معتقدم‌ كه‌ اگر كسي‌ با معرفت‌، زيارت‌ كنه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را، خدا يك‌ سر سوزن‌ گناه‌ براش‌ باقي‌ نمي‌گذاره‌.

 يكي‌ از دوستان‌ ما مكاشفه‌اي‌ داشت‌ مناسبه‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌، زيارت‌ كردم‌ برگشتم‌. اين‌ را در مكاشفه‌ مي‌ديدم‌. مي‌ديدم‌ كه‌ اين‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مثل‌ مغازة‌ جواهر فروشيه‌ و حضرت‌ رضا هم‌ مثل‌ يك‌ فرد، مثلا، كسي‌ كه‌ جواهر فروشه‌، جواهري‌ باصطلاح‌. و من‌ اين‌ نفسم‌ مثل‌ يك‌ جواهريست‌، مثل‌ يك‌ انگشتر فرض‌ كنيد، فيروزه‌اي‌، عقيقي‌، ولي‌ خيلي‌ كثيفش‌ كردم‌. كثيفش‌ كردم‌. رفتم‌ وارد شدم‌ خيلي‌ كثيف‌. ديديد بعضي‌ها دستشون‌ روغنيه‌، به‌ انگشترشون‌ مي‌مالند، كثيف‌ كردند. مي‌گفت‌ تا من‌ وارد شدم‌ اين‌ جواهر فروش‌ انگشتر مرا گرفت‌. گفت‌ با اين‌ كثافت‌ كه‌ نميشه‌ نگاش‌ كرد. برد آن‌ پشت‌ تميزش‌ كرد، خوب‌ براقش‌ كرد آورد. گفت‌ اين‌ جواهره‌، خيلي‌ قيمتيه‌. قيمتش‌ هم‌ خيلي‌ زياده‌. بدون‌ اينكه‌ من‌ بگم‌ تميزش‌ كن‌ها، تميزش‌ كرد. منظورم‌ اينه‌. اينكه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌، منظور اينه‌. بدون‌ اينكه‌ شما بگي‌ آقا تميز كن‌، من‌ را ببخش‌، از خدا بخواه‌ گناهان‌ مرا ببخشه‌، اصلا او جواهر شناسه‌، تو نمي‌فهمي‌ كه‌ چي‌ داري‌. ماها خودمون‌ درك‌ نداريم‌ كه‌ چي‌ در وجودمون‌ هست‌. و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. مثل‌ خداست‌ آني‌ كه‌ در وجود ما هست‌. منتهي‌ كثيفش‌ كرديم‌. برد تميزش‌ كرد آورد. گفت‌ كه‌ اين‌ جواهر خيلي‌ قيمتيه‌ و من‌ يك‌ خريدار پر پولي‌ را سراغ‌ دارم‌ كه‌ اين‌ را مي‌خره‌ ازت‌. ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنة‌. خيلي‌ مهمه‌. بهشت‌ را خدا در مقابل‌ اين‌ نفس‌ شما ميده‌. شما مثلا فرض‌ كنيد يك‌ انگشتر داشته‌ باشيد، يك‌ جواهري‌ داشته‌ باشيد. اين‌ را بگن‌ آقا، تمام‌ كرة‌ زمين‌ را بهت‌ ميدهند در مقابل‌ اين‌. خيلية‌ ديگه‌. نه‌ از كرة‌ زمين‌ بيشتر. چون‌ و جنة‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. بهشتي‌ كه‌ وسعتش‌ به‌ اندازة‌ آسمانها و زمينه‌. اينها آية‌ قرآنه‌. گفت‌ يك‌ همچين‌ معامله‌اي‌ ميكني‌ يا نه‌؟ ماها غالبا ميگيم‌ نه‌ لازمش‌ داريم‌. باز مي‌آريم‌ كثيفش‌ مي‌كنيم‌. باز مي‌ريم‌ حرم‌ باز تميزش‌ مي‌كنيم‌. باز كثيفش‌ مي‌كنيم‌. كم‌كم‌ مثل‌ اين‌ فيروزه‌هائي‌ كه‌ هست‌، ميگن‌ خيلي‌ كه‌ توي‌ روغن‌ بماليش‌، از قيمت‌ مي‌افته‌. ثم‌ كان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء سوئا. عاقبت‌ كساني‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنند.

 من‌ يك‌ چيزي‌ امروز به‌ نظر آمد. بد نيست‌ براي‌ همة‌ آقايون‌ بگم‌. گرفتاريهاي‌ فردي‌، بعضي‌ها هستند كارشون‌ رديف‌ نميشه‌، رديف‌ نميشه‌. همين‌ امروز دو تا نامة‌ اينطوري‌ براي‌ من‌ فرستاده‌ بودند كه‌ ما دست‌ به‌ طلا كه‌ مي‌زنيم‌ ميشه‌ سنگ‌. كارمون‌ درست‌، روبراه‌ نميشه‌. من‌ اين‌ را تحقيق‌ كردم‌ آقايون‌ و بعنوان‌ هديه‌ امشب‌ بهتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر كس‌ گرفتاري‌ داره‌، كارش‌ رديف‌ نميشه‌، باصطلاح‌ سر و ساماني‌ پيدا نميكنه‌، نكبت‌ توي‌ زندگيش‌ وارد شده‌، از سه‌ حال‌ خارج‌ نيست‌. يا يك‌ گناهي‌ را عادت‌ بهش‌ كرده‌ و قبحش‌ هم‌ از نظرش‌ رفته‌ و انجام‌ ميده‌. اين‌ يك‌. دوم‌ يك‌ نفري‌ از مظلومها، يك‌ مظلومي‌، اين‌ از تو دلگيره‌. ظلم‌ بهش‌ كردي‌ و خودت‌ يادت‌ نيست‌. گاهي‌ ميشه‌ آدم‌ يك‌ كاري‌ كرده‌، گاهي‌ ميشه‌ يك‌ نفر با يك‌ نگاه‌ محزون‌ ميشه‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌، نگاههاتون‌، سخنتون‌، كلامتون‌. نشستيد غيبت‌ مي‌كنيد آبروي‌ يك‌ نفر را بردي‌. و او ممكن‌ بوده‌ كلي‌ براي‌ اون‌ شخص‌ مفيد باشه‌ و حالا نيست‌ و اين‌ شخص‌ حالا از شما دلگرفته‌ است‌. دلگرفته‌ باشه‌ يك‌ نفر مخصوصا مظلوم‌ باشه‌. تا وقتي‌ او از شما راضي‌ نشه‌ شما همين‌ گرفتاريها را داريد. يا يك‌ مال‌ حرامي‌ قاطي‌ اموالت‌ شده‌. مال‌ حرام‌. اين‌ سه‌ چيز را من‌ تفحص‌ كردم‌. يعني‌ صد مورد افرادي‌ كه‌ اينطوري‌ بودند. گفتم‌ روش‌ فكر كنيد، رفتند آوردند گفتند راست‌ گفتي‌. ما متوجه‌ نبوديم‌ و ترك‌ كردند و درست‌ هم‌ شده‌. خيلي‌ مواظب‌ بكنيد. اين‌ سه‌ مورد، گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ گناه‌ ميكنه‌ ولي‌ گناه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ گناه‌ كرده‌، گناه‌ هم‌ خيلي‌ بزرگ‌. اما يك‌ دفعه‌ ازش‌ سر زده‌. اين‌ ممكنه‌ باصطلاح‌ توبه‌ بكنه‌ و نكبت‌ نمي‌آره‌ توي‌ زندگي‌ اونجوري‌ كه‌ يك‌ گناة‌ صغيرة‌ مدام‌، نكبت‌ مي‌آره‌. يك‌ مال‌ حرامي‌ كه‌ توي‌ زندگي‌ انسان‌ وارد شده‌، انسان‌ هم‌ اهميت‌ نميده‌.

 اين‌ جواهر وجود شما وقتي‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ ميشه‌ حضرت‌ تميزش‌ ميكنه‌. چه‌ بخواي‌ چه‌ نخواي‌. او تميز ميكنه‌. بعد پيشنهاد خريداري‌ ميكنه‌. ان‌ الله‌ اشتري‌، از طرف‌ خدا. فروختي‌ كه‌ خوشا به‌ حالت‌. انشاء الله‌ اگر حرم‌ مشرف‌ شديد امشب‌ يا فردا، با اين‌ توجه‌ مشرف‌ بشيد كه‌ آقا ما حاضريم‌ جانمون‌ را، نفسمون‌ را، شما واسطه‌ بشيد بفروشيد به‌ خدا. اختياراتتون‌ را بديد دست‌ خدا. به‌ خدا قسم‌ خدا بهتر از ما ميدونه‌ چيكار بكنه‌. ماها خيلي‌ دخالتهاي‌ بيجا مي‌كنيم‌. عسي‌ ان‌ تحبو شيئا و هو شر لكم‌. چه‌ بسا چيزهايي‌ هست‌ كه‌ شما خيلي‌ دوست‌ داريد، آخه‌ ماها خيلي‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌، خيلي‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌. اگر بشينم‌ من‌ براي‌ شما شرح‌ بدم‌ كه‌ چقدر شما اشتباه‌، همه‌امون‌ها، چقدر ما اشتباه‌ در زندگيمون‌، 90 درصد كارهامون‌ اشتباهست‌. بفروش‌ به‌ خدا جانت‌ را، مالت‌ را، زندگيت‌ را. خدا نميگذاره‌ يك‌ دونه‌ اشتباه‌ توي‌ زندگيت‌ وارد بشه‌. و عسي‌ ان‌ تكرهوا شيئا و هو خيرا لكم‌.

 خدايا ما را از زائرين‌ خوب‌ حضرت‌ رضا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ثوابهايي‌ كه‌ براي‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا قرار دادي‌ براي‌ ما هم‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. ما را از مجاورين‌ خوب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد در اين‌ ماه‌، روز بيست‌ و سوم‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ حضرته‌. بيست‌ و سوم‌ ذيقعد. بطور كلي‌ اين‌ ماه‌ تعلق‌ خاصي‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌. چون‌ يازدهم‌ تولد آن‌ حضرت‌ كه‌ روز دوشنبه‌ است‌ ظاهرا و ما انشاء الله‌ مجلس‌ جشنمون‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد قبل‌ از ظهر از ساعت‌ 10 تا 12 خواهد بود. و روز بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. روز بيست‌ و پنجم‌ كه‌ روز دفع‌ الارضه‌، افضل‌ اعمال‌ روز دفع‌ الارض‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و آخر ماه‌ هم‌ كه‌ وفات‌ امام‌ جواد، فرزند عزيز حضرت‌ رضا عليه‌ السلامه‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ دو نفر از فرزندانش‌ بضعه‌ گفته‌. بضعه‌ يعني‌ پارة‌ تن‌. يكي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا يكي‌ هم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. ستدفن‌ بضعة‌ مني‌ بارض‌ خراسان‌. پارة‌ تن‌ من‌. امشب‌ برويم‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا اميدواريم‌ كه‌ اگر چه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌ اينجور تعبير ميكرد، مي‌گفت‌ كه‌ اگر يزيد سر سيد الشهدا را در وسط‌ گذاشته‌ بود و در اطرافش‌ گناه‌ مي‌كرد؛ ما مجاورين‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ رضا را در وسط‌ گذاشتيم‌ و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. مرحوم‌ آشيخ‌ حبيب‌ الله‌ گلپايگاني‌ ميگفت‌، از بزرگان‌ بود، از اوتاد بود. مي‌گفت‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌ ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ در وسط‌ پا به‌ قبله‌ درازه‌ و روي‌ بدن‌ مقدسشون‌ يك‌ پارچة‌ سفيدي‌ كشيده‌ شده‌. بادي‌ آمد آن‌ پارچه‌ را آنطرف‌ كرد. ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ سوراخ‌ سوراخه‌. عرض‌ كردم‌ آقا من‌ شنيدم‌ بودم‌ شما را با سم‌ شهيدتون‌ كردند. اينها چيه‌ در بدنتون‌؟ فرمود بعضي‌ از زوار كه‌ گناه‌ مي‌كنند، وقتي‌ مي‌آيند در حرم‌ مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. در عين‌ حال‌، آقا شما كريميد. شما حتي‌ راضي‌ نمي‌شديد كه‌ مأمون‌ هم‌ مفتضح‌ بشه‌. ما امشب‌ متوسل‌ به‌ شما خواهيم‌ شد. امام‌ رئوف‌ است‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ رئوف‌. سلام‌ بر امام‌ مهربان‌، امام‌ عزيز، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ميگفت‌ يك‌ شب‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا بودم‌. متوجه‌ شدم‌ يكنفر مورد غضب‌ واقع‌ شد. من‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا حضرت‌ رضا را ديدم‌ عرض‌ كردم‌ آقا ما نشنيده‌ بوديم‌ شما غضب‌ بكنيد. امام‌ مهربانيد حضرت‌ رضا. شفا ميده‌ امراض‌ را اما غضب‌ به‌ كسي‌ نميكنه‌. حضرت‌ فرمود عمويم‌ ابو الفضل‌ اينجا بودند. اين‌ شخص‌ هم‌ خيلي‌ بي‌ حيائي‌ كرد. ايشان‌ به‌ او غضب‌ كردند. به‌ قدري‌ رئوفه‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ وقتي‌ كه‌ به‌ اباصلت‌ فرمود درهاي‌ حجره‌ را ببند، چون‌ طبعا با آن‌ محبوبيتي‌ كه‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد، تا مردم‌ متوجه‌ بشوند كه‌ آن‌ حضرت‌ مريضه‌، مي‌آن‌ سؤال‌ ميكنن‌، آقا چه‌ كسالت‌ داريد؟ چرا افتاديد؟ حضرت‌ مجبور ميشه‌ بگويد كه‌ مأمون‌ مرا سم‌ داده‌، لذا فرمود درها را ببند، كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ نياد. چراغها را خاموش‌ كنيد حالا كه‌ حال‌ توجه‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را داريد عرض‌ كنم‌. اباصلت‌ ميگه‌ قبل‌ از ظهري‌ بود كه‌ ما رفتيم‌ به‌ كاخ‌ مأمون‌ و برگشتيم‌، ظهر شد. حضرت‌ با اينكه‌ در ميان‌ حجره‌ يتململ‌ تململ‌ السليم‌. مثل‌ مار گزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد، مرا صدا زد فرمود آيا غلامان‌ غذا خورده‌اند يا نه‌؟ گفتم‌ آقا با اين‌ حالي‌ كه‌ شما داريد، چگونه‌ ممكن‌ است‌ غلامان‌ غذا بخورند. حضرت‌ آمد نشست‌، سفره‌ انداختند. خودش‌ را كنترل‌ كرد، غلامان‌ نشستند، غذا خوردند. وقتي‌ رفتند باز مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. ميگه‌ من‌ متحير در ميان‌ منزل‌ ايستاده‌ بودم‌. درها هم‌ بسته‌ است‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ است‌ وارد منزل‌ شد. آقا شما از كجا وارد شديد؟ منكه‌ درها را بسته‌ بودم‌. فرمود همان‌ كسي‌ كه‌ من‌ را از مدينه‌ به‌ طوس‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آورده‌ ميتواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. متوجه‌ شدم‌ امام‌ جواد است‌. وارد حجره‌ شد. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا برخاست‌ فرزندش‌ را در بغل‌ گرفت‌. يك‌ وقت‌ هم‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ بيرون‌ آمد، صدا زد اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 

۲ ذی القعده ۱۴۱۳ قمری – ملكوت‌ اشياء ۱ اخلاق‌ ۴۵

 ملكوت‌ اشياء 1 اخلاق‌ 45

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و به‌ يدهي‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ بايد انسان‌ در دنيا تحصيل‌ كند شناخت‌ حقايق‌ اشياء است‌. در دعاها هست‌ كه‌ خدايا ارن‌ الاشياء كما هي‌. خدايا اشياء را همان‌ طوري‌ كه‌ هست‌ به‌ من‌ نشان‌ بده‌. ما يك‌ چشم‌ ظاهر بيني‌ داريم‌ كه‌ اشياء را در بعد مادي‌ مي‌بينيم‌. سنخيت‌ بين‌ چشمهاي‌ ما و جهان‌ ماده‌ خيلي‌ واضحه‌. يعني‌ چون‌ بين‌ چشم‌ ما و ديد ما و جهان‌ ماده‌ و چيزهايي‌ كه‌ از ماده‌ خلق‌ شده‌ يك‌ سنخيتي‌ هست‌ روي‌ اين‌ اصل‌ يك‌ سنخيت‌ ديگر را با هم‌ مرتبط‌ مي‌كنه‌ و هر چه‌ ما مي‌بينيم‌ مادياته‌.

 حتي‌ توقع‌ داريم‌ اگر ارواح‌ يا ملائكه‌، يا حتي‌ بعضيها گستاخي‌ را اون‌ قدر بالا برده‌اند كه‌ خدا را مايلند به‌ همين‌ چشم‌ ظاهر ببينند و خدا را يا ملائكه‌ را يا ارواح‌ را با قيافة‌ مادي‌ مشاهده‌ كنند. يعني‌ ما بسيار دوست‌ داريم‌ كه‌ اونها را با خودمون‌ تطبيق‌ كنيم‌ حاضر نيستيم‌ كه‌ خودمون‌ را با اونها تطبيق‌ بديم‌. يعني‌ ما از عالم‌ ماده‌ بيرون‌ بياييم‌ و به‌ عالم‌ معنا و يا با عالم‌ معنا سنخيت‌ پيدا بكنيم‌. خوب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ اين‌ كار انجام‌ نمي‌شه‌ و بعضي‌ از افراد هستند كه‌ از اول‌ عمرشون‌ تا آخر عمرشون‌ در همين‌ ماديات‌ قوطه‌ ورند. ماديات‌ را مي‌بينند، ماديات‌ را مشاهده‌ مي‌كنند، همين‌ هايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ اگر بخواهيم‌ براش‌ اسمي‌ بگذاريم‌ همان‌ طوري‌ كه‌ در آيات‌ و قرآن‌ هست‌، عالم‌ ملك‌ را مشاهده‌ مي‌كنند. اينها عالم‌ ملكه‌. و اين‌ عالم‌ ملك‌ يك‌ پشت‌ پرده‌اي‌ دارد كه‌ او با اين‌ چشمها ديده‌ نمي‌شه‌ با اين‌ حواس‌ ظاهري‌ احساس‌ نمي‌شه‌. يك‌ چشم‌ ديگري‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ حواس‌ ديگري‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌ تا اون‌ بعد دوم‌ عالم‌ كه‌ اسمش‌ ملكوته‌ اون‌ را مشاهده‌ بكنه‌. و اين‌ مسئله‌ هست‌. فكر نكنيد كه‌ مسله‌ هر چه‌ را كه‌ ما مي‌بينيم‌ هست‌. نه‌. هر چه‌ را كه‌ مي‌بينيم‌ يك‌ جزئي‌ از اونچه‌ كه‌ هست‌، هست‌. ما خيلي‌ چيزها را حتي‌ با حواس‌ ديگر حسش‌ مي‌كنيم‌ اما با چشم‌ نمي‌بينيم‌. سرما، گرما خود هوا اينها را با چشم‌ نمي‌بينيم‌ ولي‌ با حواس‌ با حس‌ لامسه‌مون‌ حسش‌ مي‌كنيم‌. بعضي‌ از چيزها هست‌ كه‌ با هيچ‌ يك‌ از حواس‌ حس‌ نمي‌شه‌. يقين‌ داريم‌ كه‌ هست‌ . اثرات‌ وجوديش‌ را حتي‌ ماديين‌ نمي‌تونن‌ منكر بشن‌. مثل‌ نيروي‌ جاذبه‌ مثلا كه‌ با هيچ‌ يك‌ از حواس‌ حس‌ نمي‌شه‌ ولي‌ خوب‌ هست‌ نمي‌شه‌ منكرش‌ هم‌ شد. اينها هيچ‌ كدوم‌ جزء ملكوت‌ عالم‌ نيست‌. ملكوت‌ عالم‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ با هيچ‌ يك‌ از حواس‌ حس‌ نمي‌شه‌، ولي‌ اثرات‌ وجودي‌ عجيبي‌ دور و  بر ما داره‌ كه‌ من‌ جمله‌ بلكه‌ در رأس‌ همة‌ اينها وجود مقدس‌ پروردگاره‌. كه‌ با هيچ‌ يك‌ از حواس‌ حس‌ نمي‌شه‌ و خداي‌ تعالي‌ از آفتاب‌ روشن‌تر و از هر چيزي‌ واضحتره‌ براي‌ كساني‌ كه‌ معرفت‌ دارند، براي‌ كساني‌ كه‌ درك‌ دارند، براي‌ كساني‌ كه‌ دلايل‌ اثبات‌ وجود خدا كاملا روشنه‌. اونها خدا را از هر چيزي‌ بين‌تر و ظاهرتر مي‌بينند. حالا از همين‌ جا ما چشم‌ باطن‌ را براتون‌ شرح‌ مي‌ديم‌.

 چرا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و لهم‌ اعين‌ لا يبصرون‌ بها. يك‌ عده‌ هستند كه‌ اينها چشم‌ دارند ولي‌ به‌ اون‌ چشمشون‌ حقايق‌ را نمي‌بينند و لهم‌ آذان‌ لا يسمعون‌ بها. يك‌ عده‌ گوش‌ دارند حقايق‌ را نمي‌شنوند. اينها را خداي‌ تعالي‌ كالانعام‌ مثل‌ حيوانات‌ مثال‌ زده‌. اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ عزل‌. معلومه‌ كه‌ در واقع‌ يك‌ چشم‌ ديگري‌ هم‌ هست‌. يعني‌ انسان‌ بايد بصيرتي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. روز قيامت‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ يك‌ عده‌ را خداي‌ تعالي‌ كور محشور مي‌كنه‌. مي‌گن‌ كه‌ رب‌ لمحشر تني‌ اعما و لقد كنت‌ بصيرا. خدايا ما چرا اين‌ جا كور محشور شديم‌؟ ما در دنيا چشم‌ داشتيم‌ بايد اوني‌ را كه‌ در دنيا اقلا داشتيم‌ اون‌ را بهمون‌ بدي‌. مي‌فرمايد كه‌: و كذالك‌ آتدنا آياتنا ما در دنيا آياتمون‌ وقتي‌ آمد تو اونها را نديده‌ گرفتي‌ امروز هم‌ ما تو نديده‌ گرفتيم‌ و ما تو را نديديم‌. ببينيد در دنيا، منظورم‌ اينه‌ كه‌ آيات‌ الهي‌ را اگر انسان‌ نديده‌ بگيره‌، نبينه‌، توجه‌ بهش‌ نداشته‌ باشه‌، اين‌ شخص‌ از حيوانات‌ بدتره‌. در دنيا انسان‌ بايد يك‌ چشم‌ ديگه‌اي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. فعتبروا يا اولي‌ الاباب‌ يا اولي‌ ابصار عبرت‌ بگيريد. گاهي‌ انسان‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ وارد شده‌ چيزي‌ كه‌ ديده‌ در است‌ و ديوار است‌ و كتاب‌ است‌ و چند نفري‌ نشسته‌اند. يك‌ وقت‌ يك‌ نفر وارد اين‌ اطاق‌ مي‌شه‌ در و ديوار را نمي‌بينه‌  نگاه‌ به‌ افراد مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ عجب‌ افراد ملكوتي‌ خوبي‌ هستند. در يك‌ جايي‌ وارد مي‌شه‌ مي‌بينه‌ يك‌ مشت‌ افراد به‌ اصطلاح‌ تاريك‌ سياهي‌ هستند. افرادي‌ بودند در اجتماع‌ در ميان‌ اولياء خدا در گذشته‌ ماديديم‌ اينها را، كه‌ اينها به‌ بعضي‌ مي‌رسيدند مثل‌ اين‌ كه‌ سالها با هم‌ رفيق‌ بودند جذب‌ مي‌شدند چون‌ سنخيت‌ روحي‌ با هم‌ داشتند. چشمي‌ داشتند مي‌ديدند كه‌ اين‌ شخص‌ با خودشون‌ سنخيت‌ روحي‌ داره‌. پس‌ با بعضيها اون‌ چنان‌ تنفر پيدا مي‌كردند نسبت‌ به‌ اونها كه‌ انسان‌ فكر مي‌كرده‌ اينها با هم‌ مثلا پدر كشتگي‌ دارند برخورد تند، اصلا نمي‌تونستند طرف‌ را تحملش‌ كنند. اين‌ همان‌ چشم‌، چشم‌ باطني‌ است‌، چشم‌ ملكوتي‌ است‌. ببينيد شما چشم‌ داريد و همه‌ را مي‌بينيد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ چشم‌ داره‌ و همة‌ اشياء را مي‌بينه‌. علي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما رأيت‌ شي‌ و رأيت‌ الله‌ قبله‌ و بعده‌ و معه‌. من‌ هيچي‌ را نديدم‌ جز اين‌ كه‌ خدا را قبلش‌ ديدم‌ با او ديدم‌، بعدش‌ ديدم‌، ببينيد دو چيز علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌بينه‌ يكي‌ اين‌ كه‌ خدا را مي‌بينه‌، يكي‌ را هم‌ همان‌ چيزي‌ كه‌ جلوي‌ چشمشه‌. اما ما يك‌ چيز فقط‌ مي‌بينيم‌ همان‌ فردي‌ كه‌ در مقابلمون‌ هست‌. اگر يك‌ وقت‌ هم‌ اگر متوجه‌ خدا بشيم‌ باز او را نمي‌بينيم‌. نمي‌تونيم‌ دوتايي‌ را با هم‌ ببينيم‌. ما دو تا چشم‌ نداريم‌ ولي‌ اولياء خدا دو تا چشم‌ دارند. مؤمنين‌ را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ وصف‌ مي‌فرمايد كه‌ يك‌ عده‌ از مؤمنين‌ هستند كه‌ اسمشون‌ را رجال‌ گذاشته‌ خداي‌ پروردگار، مرد، مردان‌. حالا در بين‌ اين‌ مردان‌ زنها هم‌ ممكنه‌ باشند. منظور جنسييت‌ نيست‌، منظور شخصيته‌. مي‌فرمايد كه‌ رجال‌ لا تنهيهم‌ مرداني‌ هستند كه‌ اينها را الحاه‌ نمي‌كنه‌. لا تلهيهم‌. يعني‌ باز نمي‌داره‌. تجارت‌، مشغول‌ به‌ كسب‌ و كارند، مشغول‌ معاشرت‌ با مردمند. دارن‌ حرف‌ با مردم‌ مي‌زنند. لا تلهيهم‌ تجارت‌ و لا بيع‌ از چي‌ اينها را باز نمي‌داره‌، از ديدن‌ خدا. از ياد خدا. از ذكر الله‌. اينها را باز نمي‌داره‌. صاحب‌ به‌ اصطلاح‌ به‌ اين‌ مرحله‌ رسيده‌اند كه‌ لا يشغله‌ شأن‌ ان‌ شأن‌. خدا از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ اون‌ را شأني‌ از شأني‌ مشغولش‌ نمي‌كنه‌. يعني‌ وقتي‌ با شما، شما با خدا صحبت‌ داريد مي‌كنيد، خدا با شما صحبت‌ مي‌كنه‌ اين‌ نيستش‌ كه‌ ديگه‌ متوجه‌ اون‌ يكي‌ نشه‌. يك‌ كاره‌ او، او را از كار ديگه‌ باز نمي‌داره‌.

 لازم‌ نيست‌ وقتي‌ كه‌ شما مي‌خواييد با خدا مناجات‌ كنيد بگن‌ اول‌ تو بيا صحبت‌ كن‌ بعد بعدي‌، بعد بعدي‌ تو صف‌ بايستيد. همه‌ را در يك‌ لحظه‌ تمام‌ آسمانها و زمينها را هر يك‌ از اتمهاش‌ انساني‌ بشن‌ و بخوان‌ با خدا حرف‌ بزنن‌، همه‌ را خدا مي‌شنوه‌. يك‌ راه‌ گوش‌ مخصوص‌ نداره‌ كه‌ فقط‌ يك‌ صدا باي‌ واردش‌ بشه‌. يك‌ مغز و يك‌ حس‌ مشترك‌ نداره‌ كه‌ تنها از همين‌ راه‌ گيرندگي‌ بخواد مطالب‌ را بگيره‌. خداي‌ تعالي‌ وجودش‌، تمام‌ وجودش‌ شنوايي‌ است‌. تمام‌ وجودش‌ به‌ اصطلاح‌ علمه‌. تمام‌ وجود خداي‌ تعالي‌ دانايي‌ است‌. اين‌ كه‌ دربارة‌ خداي‌ تعالي‌ حرفي‌ نيست‌ و دربارة‌ بحث‌ خداشناسي‌ اين‌ بحثها را يا خودمون‌ اينجا انجام‌ داديم‌ يا مي‌دونيم‌. ولي‌ اولياء خدا هم‌ در مرتبة‌ بعد همين‌ طور مي‌شن‌. يعني‌ در خصوص‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ را ماكملا درك‌ مي‌كنيم‌ يعني‌ اين‌ طوري‌ هستيم‌. هزار نفر مي‌رن‌ توي‌ حرم‌ مطهر همه‌ حاجت‌ دارن‌، اصلا به‌ خودمون‌ اجازه‌ نمي‌ديم‌ كه‌ همچين‌ فكري‌ بكنيم‌ كه‌ تو صف‌ بايستيم‌ و يكي‌ يكي‌ بخواهيم‌ بريم‌ حوائجمون‌ را بخواهيم‌. شايد امام‌ رضا اين‌ طور سرش‌ شلوغ‌ بشه‌ متوجه‌ حاجت‌ ما نشه‌. يعني‌ در كارهاي‌ عاديمون‌ اين‌ طوري‌ هستيم‌. اگر در كارهاي‌ عاديمون‌ اگر يك‌ مجتهدي‌ يك‌ آيت‌ اللهي‌ يك‌ شخصيت‌ بالايي‌ هر چي‌ هم‌ عالم‌ باشه‌، دانشمند باشه‌ هر چي‌ هم‌ بخواد در يك‌ لحظه‌ صحبت‌ كنه‌ نمي‌شه‌. بايد يكي‌ يكي‌ باهاش‌ صحبت‌ كنند. ولي‌ اين‌ فكر را ما دربارة‌ ائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌كنيم‌. همان‌ فكري‌ را داريم‌ درباة‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ دربارة‌ خدا داريم‌. يعني‌ مي‌گيم‌ اينها هم‌ لا يشغلهم‌ شأن‌ ان‌ شأن‌ يعني‌ اينها هم‌ اون‌ گوشي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ حتي‌  امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ هم‌ كه‌ در همين‌ بدن‌ ظاهري‌ هستند اون‌ گوشي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌  كه‌ بايد از يك‌ راه‌ مخصوص‌ وارد بشه‌ و بعد متوجه‌ مطلب‌ بشن‌ اين‌ را دربارة‌ ائمه‌ فكر نمي‌كنيم‌ به‌ همين‌ دليل‌ صدها بلكه‌ هزارها نفر در يك‌ لحظه‌ همه‌ سلام‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ مي‌كنيم‌. و هممون‌ حاجت‌ از امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌خواييم‌ و به‌ خودمون‌ اجازه‌ نمي‌ديم‌ بگيم‌ كه‌ حالا مثلا نوبت‌ فلان‌ شخص‌ بوده‌ آقا صحبت‌ بكنه‌ تو عقب‌ بايست‌ حالا صبر كن‌ صحبتش‌ تمام‌ بشه‌ يا يكي‌ يكي‌ وارد اطاقش‌ بشيم‌ يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يكي‌ يكي‌ حوائجمون‌ را بگيم‌، يكي‌ يكي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مطالبمون‌ را عرض‌ كنيم‌. نه‌ اين‌ را نمي‌گيم‌. اين‌ را معتقد نيستيم‌. دربارة‌ اولياء خدا هم‌، ما دربارة‌ ائمه‌ به‌ خصوص‌ اين‌ حالت‌  را اصلا مثل‌ اين‌ كه‌ حقيقت‌ هم‌ هست‌ اين‌ حالت‌ جزء درسهايي‌ است‌ كه‌ ما در عالم‌ ارواح‌ آموختيم‌. لذا فطرتا حالا معرفت‌ كاملي‌ به‌ امام‌ داشته‌ باشيم‌ يا نداشته‌ باشيم‌. حالا مخصوصا افرادي‌ كه‌ وارد حرم‌ مي‌شن‌ يك‌ گوشه‌اي‌ مي‌نشينند حوائجشون‌ را مي‌گن‌. هيچ‌ وقت‌ با خودشون‌ نمي‌گن‌ كه‌ خوب‌ امام‌ شايد اونهايي‌ كه‌ جلوي‌ ضريح‌ هستند جواب‌ اونها را بده‌ تا من‌ بعد جواب‌ من‌ را بده‌. نه‌ اين‌ يك‌ مسئلة‌ غريضة‌ فطري‌ است‌ و اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ از همان‌ مسائلي‌ كه‌ يعني‌ در عالم‌ زر ، در عالم‌ ارواح‌ ياد گرفتيم‌ و اين‌ فطريمون‌ هست‌ دربارة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌.

 دربارة‌ ارواح‌ هم‌ باز همين‌ را فكر مي‌كنيم‌. يعني‌ باز فطريمونه‌. شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ سر قبر يك‌ امامزاده‌ يكي‌ از اولياء خدا مي‌ريد. باز از اونها براي‌ اونها حريم‌ قائل‌ نمي‌شيد كه‌ يكي‌، يكي‌. مي‌بينيد حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها كه‌ خوب‌ امام‌ زاده‌ هستند ديگه‌. در مقام‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيستند. باز هم‌ همان‌ برنامه‌ را انجام‌ مي‌ديم‌ فطرتا. و اگر كسي‌ بگه‌ كه‌ آقا، خوب‌ حضرت‌ معصومه‌ بالاخره‌ يك‌ نفر آدمه‌ يكي‌ يكي‌ وارد بشيد مي‌گيد آقا اين‌ حرفها نيست‌. ببينيد اينهايك‌ مسائلي‌ است‌ كه‌ همين‌ طور مي‌خوام‌ بيام‌ جلو تا انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌. يعني‌ اگر همين‌ طور بياد جلو مي‌بينه‌ كه‌ يك‌ حقيقتي‌ هست‌ يك‌ چشم‌ ديگري‌، يك‌ گوش‌ ديگري‌. مربوط‌ به‌ ملكوته‌ عالمه‌ كه‌ ما نداريم‌ ولي‌ يك‌ عده‌ هستند كه‌ دارند. يك‌ عده‌ از اولياء خدا هستند كه‌ دارند. و بايد داشته‌ باشند كه‌ در اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ دارن‌ با شما صحبت‌ مي‌كنند دارن‌ با خدا هم‌ صحبت‌ مي‌كنند. همان‌ وقتي‌ كه‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌ انگشتر به‌ سائل‌ مي‌ده‌، غرق‌ و محو جمال‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ مثل‌ همان‌ وقتي‌ است‌ كه‌ تير را از  پاش‌ مي‌كشن‌. اونجا منتهي‌ تمركز نكرده‌ و در درد تير پا. اون‌ جايي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ پول‌ به‌ سائل‌ مي‌ده‌ يا انگشتر به‌ سائل‌ مي‌ده‌ اونجا در از اون‌ شأن‌ ديگه‌اش‌ از اون‌ بعد ديگه‌اش‌ هم‌ استفاده‌ كرده‌. و ما در اين‌ دنيا بايد در الان‌ اكثر ماها شايد در بين‌ شماها افرادي‌ باشند كه‌ مقهور اين‌ جهتي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ ولي‌ حالا كليتا مردمي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند لااقل‌ اينها مقهور حواس‌ ظاهريشون‌ هستند. ببينيد دو حس‌ و دو بعد در ما هست‌. يكي‌ همان‌ بعد ملكوتيه‌، يك‌ همان‌ بعد ظاهريه‌. گاهي‌ بعد ملكوتي‌ غلبه‌ پيدا مي‌كنه‌ بر بعد ظاهري‌، گاهي‌ بعد ظاهري‌ غلبه‌ پيدا مي‌كنه‌ بر بعد ملكوتي‌.

 گاهي‌ مي‌شود كه‌ اين‌ تحت‌ تأثير اون‌ واقع‌ مي‌شه‌، گاهي‌ اون‌ تحت‌ تأثير اين‌ واقع‌ مي‌شه‌. و اگر ما بتوانيم‌ اين‌ بعد ظاهريمون‌ را تحت‌ تأثير بعد ملكوتيمون‌ قرار بديم‌ كه‌ البته‌ با تزكية‌ نفس‌ اين‌ كار عمليه‌ و مي‌شه‌ و هستند عده‌اي‌ كه‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيدند. شايد در بين‌ خود شماها باشند كساني‌ كه‌ اين‌ مرحله‌ را رسيده‌ باشه‌ ولي‌ اگر توانست‌ تحت‌ تأثير بعد ملكوتي‌ خودش‌ را قرار بده‌. اونجا همين‌ مسائلي‌ كه‌ دربارة‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ داريم‌، دربارة‌ رجال‌ لا تلهيهم‌ تجارت‌ و لا بيعنن‌ ذكر الله‌ داريم‌. دربارة‌ اولياء خدا خودمون‌ معتقديم‌، در او پيدا مي‌شه‌، در او پيدا مي‌شه‌. اون‌ وقت‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ طوري‌ شد حقايق‌ اشياء را درك‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ ملكوت‌ اشياء را درك‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ به‌ اين‌ معنا كه‌ فرض‌ كنيد يكي‌ در و ديوار را مي‌بينه‌ اگر تحت‌ تأثير، تحت‌ نفوذ بعد ملكوتيش‌ قرار بگيره‌ در و ديوار را كه‌ مي‌بينه‌ هيچ‌ خداي‌ خالق‌ در و ديوار را هم‌ با او مي‌بينه‌. تسبيح‌ اشياء را با او مي‌شنوه‌. باز اين‌ با اين‌ گوش‌ ظاهريش‌ لازم‌ نيست‌ بشنوه‌ها. با اون‌ گوش‌ باطنش‌ مي‌شنوه‌ چون‌ همش‌ مطابق‌ خودش‌. اونجا ديگه‌ لا يشغله‌ شأن‌ ان‌ شأن‌.

 يعني‌ يك‌ كاري‌ او از كار ديگر باز نمي‌داره‌. در عين‌ اين‌ كه‌ دارد كارهاي‌ معمولي‌ ظاهري‌ مي‌كنه‌ در عين‌ حال‌ دارد كارهاي‌ عبادت‌ پرودگار را مي‌كنه‌. ماها غالبا تحت‌ نفوذ ملكمون‌ هستيم‌، عالم‌ ملكمون‌ هستيم‌. ولي‌ اولياء خدا تحت‌ نفوذ عالم‌ ملكوت‌ هستند. و ملكوت‌ عالم‌ در دست‌ خداست‌ و بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌. در دست‌ خدا ملكوت‌ هر چيزي‌ هست‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار ملكوت‌ هر چيزي‌ را به‌ ما نشان‌ مي‌ده‌. يعني‌ حقيقت‌ هر چيزي‌ را انسان‌ درك‌ مي‌كنه‌. بديها و خوبيهاي‌ هر چيزي‌ را انسان‌ مي‌فهمه‌. اگر انسان‌ خودش‌ را در اون‌ مقام‌ قرار بده‌. يك‌ خرده‌اي‌ مطلب‌ ممكنه‌ سنگين‌ باشه‌ من‌ توضيح‌ مي‌دم‌ خيلي‌ واضح‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خوب‌ متوجه‌ بشيد.

 اگر انسان‌ خودش‌ را در اون‌ مرحله‌ قرار بده‌ كه‌ تحت‌ تأثير و تحت‌ نفوذ ملكوت‌ وجودي‌ خودش‌ قرار بگيره‌ و ملكش‌ به‌ اصطلاح‌ تحت‌ تأثير باشد اين‌ شخص‌ از آينده‌ اطلاع‌ داره‌، از گذشته‌ اطلاع‌ داره‌. از حقايق‌ اشياء اطلاع‌ داره‌ چون‌ به‌ اصطلاح‌ چشم‌ ديگري‌ پيدا كرده‌. حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ تا من‌ تو را مثل‌ خودم‌ قرار بدم‌. چشمت‌ چشم‌ من‌ باشه‌، گوشت‌ گوش‌ من‌ باشه‌، زبانت‌ زبان‌ من‌ باشه‌. اراده‌ات‌ ارادة‌ من‌ باشه‌. من‌ وقتي‌ اراده‌ مي‌كنم‌ مي‌گم‌ چيزي‌ باش‌، باشه‌. تو هم‌ وقتي‌ اراده‌ مي‌كني‌ كه‌ چيزي‌ باشه‌ هست‌. شيطان‌ ديگه‌ دور و بر انسان‌ اصلا نمي‌ياد. هواي‌ نفس‌ را كه‌ خودش‌ از بين‌ برده‌. چون‌ اگر هواي‌ نفس‌ را از بين‌ نبره‌ كه‌  به‌ اين‌ مراحل‌ نمي‌رسه‌. و همان‌ حالتي‌ كه‌ ما از اولياء خدا توقع‌ داريم‌ در وجود اين‌ انسان‌ پيدا مي‌شه‌. يعني‌ لا يشغله‌ شأن‌ ان‌ شأن‌. دقت‌ كرديد. و اون‌ حالتي‌ كه‌ ملائكه‌ دارند البته‌ ملائكه‌ همشون‌ به‌ اون‌ مرحله‌ نرسيدند كه‌ لايشغلهم‌ شأن‌ ان‌ شأن‌ اين‌ را بدونيد به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گاهي‌ انسان‌، ملائكه‌اي‌ كه‌ موكل‌ ما هستند، ديده‌ بودند اون‌ ملائكه‌اي‌ كه‌ موكل‌ انسان‌ هستند كه‌ دو تاشون‌ فقط‌ مربوطه‌ به‌ اعمال‌ هستند بقيه‌شون‌ محافظ‌ شايد در هر انساني‌ دائما باهاش‌ هستند يكي‌ دو تا نيستند و اينها با اين‌ كه‌ موكل‌ اعمال‌ ما هستند، خداكارهاي‌ بد ما را از اينها مخفي‌ مي‌كنه‌. يعني‌ حتي‌ جلوي‌ چشم‌ اينها را مي‌گيره‌. كه‌ تا هفت‌ ساعت‌ به‌ اونها اجازه‌ نمي‌ده‌ كه‌ اينها اون‌ را ضبطش‌ كنند. كه‌ اگر تا هفت‌ ساعت‌ انسان‌ استغفار كرد، خدا بخشيدش‌ ديگه‌ لازم‌ نباشه‌ كه‌ اونهاتوي‌ پروندة‌ انسان‌ درج‌ كرده‌ باشند. ولي‌ انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ همة‌ چيزهايي‌ را كه‌ بخواد بفهمه‌ مي‌فهمه‌. و حقايق‌ اشياء را درك‌ مي‌كنه‌ و شناخت‌ حقايق‌ اشياء همان‌ حكمتي‌ است‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ براتون‌ بحث‌ كردم‌. حكمت‌، كه‌ شما مي‌گيد كه‌ حكمت‌ چيه‌؟ اصلا معناي‌ حكمت‌ چيه‌؟ حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء است‌. به‌ اتكاي‌ وحي‌. وحيي‌ كه‌ از جانب‌ خدا آمده‌. و شما فكر نكنيد كه‌ اين‌ مرحلة‌ از كمال‌ را مخصوصا مثلا يك‌ عدة‌ خاصي‌ است‌ نه‌. انبياء آمده‌اند براي‌ اين‌ كه‌ حكمت‌ را به‌ انسان‌ تعليم‌ بدن‌. انبياء آمدند.

 ببينيد قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ هو الذي‌ بعث‌ في‌ الاميين‌ رسولا منهم‌ يتلوا عليهم‌ آياته‌ و يذكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. يعني‌ پيغمبران‌ براي‌ سه‌ چيز، براي‌ سه‌ تا كار آمده‌اند. يكي‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ خيلي‌ اهمييت‌ داره‌ دوم‌ براي‌ تعليم‌ كتاب‌ و قرآن‌ سوم‌ براي‌ تعليم‌ حكمت‌ يعني‌ براي‌ باز كردن‌ اين‌ بعد ملكوتي‌ انسان‌ را به‌ طرف‌ حقايق‌ و شناخت‌ حقايق‌ اين‌ حكمته‌. يعني‌ همه‌ دربارة‌ حكمت‌ همين‌ را گفتند. فلسفه‌ البته‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌. همان‌ طوري‌ كه‌ گفتم‌ متكيا به‌ افكار بشري‌ و با همين‌ بعد ملكي‌. ايني‌ كه‌ ميگيم‌ متكيا به‌ افكار بشري‌، متكيا به‌ بعد ملكي‌. شما ملاحظه‌ بكنيد در منطق‌، در كه‌ مقدمة‌ فلسفه‌ است‌ ميگن‌ كه‌ بايد انسان‌ از معلومات‌ پي‌ به‌ مجهولات‌ ببره‌. معلومات‌ چيه‌؟ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ آتش‌ داغه‌ و آتش‌ هر چيزي‌ را مي‌سوزانه‌ واين‌ علت‌ است‌ براي‌ او. اين‌ آتش‌ است‌ و اين‌ چيز هم‌ غير آتش‌ است‌، پس‌ اين‌ چيز را آتش‌ مي‌سوزانه‌. يك‌ همچين‌ چيزهايي‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ در فلسفه‌ بحث‌ ميشه‌ مربوط‌ به‌ حواس‌ ملكي‌ انسانه‌. ولي‌ در حكمت‌ مربوط‌ به‌ جنبه‌هاي‌ ملكي‌ نيست‌ مربوط‌ به‌ جنبه‌هاي‌ ملكوتيه‌. چون‌ متكي‌ به‌ وحيه‌. ببينيد قرآن‌ ميگه‌ و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌. لقمان‌ حكمت‌ را از خدا تعليم‌ گرفت‌. آتيناه‌ حكمت‌ السبيا، آتيناه‌ حكما و علما، زياد داريم‌ مكرر داريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حكمت‌ را نسبت‌ داده‌ به‌ خودش‌. ولي‌ تمام‌ فلاسفه‌ فلسفه‌ را نسبت‌ دادند به‌ افكار بشري‌، هيچكس‌ نگفته‌ كه‌ فلسفه‌ را خدا نازل‌ كرده‌ از آسمان‌. فرق‌ حكمت‌ و فلسفه‌ اينه‌ كه‌ اين‌ را يك‌ وقتهاي‌ ديگه‌ هم‌ شرح‌ دادم‌ براتون‌.

 پس‌ اگر انسان‌ از بعد مُلكي‌ آمد بيرون‌، نه‌ اينكه‌ صددرصد بياد بيرون‌، البته‌ بعد از مرگ‌ طبيعتا مي‌آد بيرون‌، اجبارا مي‌آد بيرون‌، حقايق‌ را درك‌ ميكنه‌؛ لذا مرگ‌ را خداي‌ تعالي‌ اسمش‌ را يقين‌ گذاشته‌. فاعبد ربك‌ حتي‌ يأتيك‌ اليقين‌. فاعبد ربك‌ حتي‌ يأتيك‌ اليقين‌. عبادت‌ كن‌ پروردگارت‌ را تا يقين‌ بهت‌ برسه‌. يقين‌ را همة‌ مفسرين‌ به‌ مرگ‌ تفسير كردند. چرا گفتند به‌ مردن‌ يقين‌؟ بخاطر اينكه‌ انسان‌ خودبخود از عالم‌ ملك‌ ديگه‌ بيرون‌ افتاده‌ ميشه‌، بيرون‌ مي‌اندازندش‌. آنجا چه‌ كافر باشه‌، چه‌ مسلمان‌، چه‌ شيعه‌، چه‌ فاسق‌، چه‌ فاجر، يك‌ دفعه‌ درهاي‌ ملكوت‌ به‌ رويش‌ باز ميشه‌. منتهي‌ وقتي‌ آنجا انسان‌ درهاي‌ ملكوت‌ به‌ روش‌ باز ميشه‌ و حقيقت‌ اشياء را درك‌ ميكنه‌ اگر آدم‌ بد عملي‌ باشه‌ بيشتر در فشار واقع‌ ميشه‌. بيشتر عذاب‌ را احساس‌ ميكنه‌، بيشتر متأسف‌ ميشه‌. بلكه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ و شايد هم‌ روايت‌ زيادي‌ هم‌ در بحار و اينها هست‌ كه‌ دربارة‌ سكرات‌ موت‌ يك‌ مقدار از جلوتر، يعني‌ همينقدر كه‌ انسان‌ به‌ سكرات‌ مي‌افته‌، چشمش‌ به‌ حقايق‌ باز ميشه‌. يعني‌ ارتباط‌، هر چي‌ انسان‌ بتونه‌ خودش‌ را قطع‌ بكنه‌ از دنيا، ارتباطش‌ با عالم‌ ملك‌، با عالم‌ ملكوت‌ زياد ميشه‌. و بعد از مرگ‌ لازم‌ نيست‌، همون‌ قبل‌ از مرگ‌، سكرات‌ باشه‌، در حال‌ سكرات‌، مي‌بينيد كه‌ ملائكه‌ را مي‌بينه‌، ائمه‌ را مي‌بينه‌. يكي‌ از بزرگان‌، ايشان‌ نقل‌ ميكرد يكنفر كه‌ من‌ بالاي‌ سرش‌ بودم‌. ديدم‌ كه‌ هي‌ در همان‌ حال‌ نيم‌خيز ميشه‌ سلام‌ ميكنه‌ به‌ يك‌ يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. از سادات‌ بود، از بزرگان‌ بود. ميگه‌ من‌ ازشون‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ تشريف‌ آورده‌اند؟ ايشون‌ گفتند كه‌ حضرت‌ زهرا مي‌روند اين‌ ائمه‌ را يكي‌يكي‌ مي‌آورند، با هم‌ مي‌آيند. و زياد ديده‌ شده‌ كه‌ آن‌ چشم‌ ملكوتي‌ انسان‌ در حال‌ سكرات‌ باز شده‌، انقطاع‌ انسان‌ وقتي‌ پيدا كرد، جلوتر. حالا چند ساعت‌ زودتر؟ بعضي‌ها چند روز زودتر. مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ خوانساري‌ را نقل‌ كردند، آقا زاده‌اشون‌ براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد كه‌ يك‌ سفيد پوشي‌ آمده‌ بود قبل‌ از يك‌ هفته‌. ايشان‌ پرسيده‌ بودند شما كي‌ هستي‌؟ ايشان‌ گفته‌ بود مثلا من‌ ملك‌ الموتم‌. آمدي‌ براي‌ قبض‌ روح‌ من‌؟ نه‌. يك‌ هفتة‌ ديگه‌ مي‌آيم‌. بعد از يك‌ هفته‌، در همان‌ حال‌، حالشون‌ هم‌ بهتر بوده‌، ديده‌ بودند كه‌ ايشان‌ گفتند بعله‌ ايشان‌ آمد و در همانجا از دار دنيا مي‌روند. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ هفته‌ جلوتر.

 اگر يك‌ مقدار انسان‌ تكاني‌ به‌ خودش‌ بدها، انقطاع‌ پيدا بكنه‌، لازم‌ نيست‌ انسان‌ نزديك‌ به‌ مرگش‌ اين‌ طوري‌ بشه‌. در دوران‌ عمرش‌، از اول‌ جوانيش‌، بعد از تزكية‌ نفس‌ بالاخره‌، بعد از مراحل‌ در مراحل‌ اوليه‌ موفق‌ ميشه‌ كه‌ ملائكه‌ را ببيننه‌ و آنها را احساس‌ كنه‌ كه‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا، اول‌ آنهايي‌ كه‌ ميگند پروردگار ما خداست‌ بعد استقامت‌ مي‌كنند. فقط‌ يك‌ استقامت‌. ببينيد اين‌ نتيجة‌ يك‌ استقامته‌. استقامت‌ واقعي‌ها. ثم‌ استقاموا تنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. ملائكه‌ بر آنها نازل‌ ميشوند. ببينيد حتي‌ ثم‌ تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌ هم‌ نيست‌ كه‌ بگيم‌ حالا يك‌ فاصله‌اي‌ داره‌. آخه‌ ثم‌ تتنزل‌ براي‌ فاصله‌ است‌. نه‌. قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. اينجا ثم‌ داره‌. ولي‌ بعد از استقاموا، تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. نميگه‌ ثم‌ تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌. ملائكه‌ نازل‌ ميشوند. حالا افراد فرق‌ ميكنند. بعضي‌ها ملائكه‌ را از اثرشون‌ احساس‌ ميكنند. مي‌بينند يك‌ توفيقات‌ فوق‌ العاده‌اي‌. اكثر دوستان‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ هم‌ هستيد و اينها، اين‌ را ديگه‌ خودتون‌ همه‌اتون‌ به‌ من‌ گفتيد، اكثرتون‌ حالا، كه‌ ما فكر نمي‌كرديم‌ اينقدر موفق‌ بشيم‌. يك‌ توفيقات‌ فوق‌ العاده‌اي‌، وضعمون‌ روبراه‌ شده‌، زندگيمون‌ روبراه‌ بشه‌، خوب‌ اينجا، ساعت‌ هم‌ مي‌گذاشتيم‌ نمي‌تونستيم‌ نماز شب‌ بخونيم‌. حالا مي‌بينيم‌ نه‌، خودمون‌ بيدار ميشيم‌، يكي‌ مثل‌ اينكه‌ بيدارمون‌ ميكنه‌. اينها همه‌اش‌ همون‌ نزول‌ ملائكه‌ است‌. كمكهاي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ ميشه‌. كسي‌ دقيق‌، صحيح‌، حركت‌ بكنه‌ توي‌ برنامه‌ بياد، در مرحلة‌ استقامت‌ ملائكه‌ به‌ كمكش‌ مي‌آيند. حتي‌ ترس‌ و خوف‌ را از او بر ميدارند. ان‌ لا تخافوا ميگند، همينجوري‌ نمي‌آن‌ نصيحتش‌ بكنند بگن‌ نترس‌. همانطوري‌ كه‌ شما وجودش‌ را مشاهده‌ نميكنيد، همينطور صدايش‌ را هم‌ نمي‌شنويد. هر دويش‌ عمليه‌. ان‌ لا تخافوا. نترس‌. نترس‌ اين‌ با اراده‌. يعني‌ از حالا ديگه‌ نميترسي‌ هم‌ حتي‌. و لاتحزنوا. حزن‌ هم‌ نداشته‌ باش‌. غصه‌ براي‌ هيچي‌ نخور. حزن‌ نداشته‌ باش‌. شما فكر نكنيد كه‌ حزن‌ يكي‌ از چيزهاي‌ ضرورتي‌ است‌ براي‌ هر فردي‌ از افراد. من‌ همين‌ دو سه‌ روز قبل‌ ميگفتم‌. ميگفتم‌ به‌ ما تعليم‌ دادند كه‌ همه‌اش‌ بايد گريه‌ بكنيم‌، همه‌اش‌ بايد محزون‌ باشيم‌. خيال‌ مي‌كنيم‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ متبسمه‌ اين‌ آدم‌ خوبي‌ نيست‌. اوني‌ كه‌ هميشه‌ گريه‌ ميكنه‌ اون‌ آدم‌ خوبيه‌. و حال‌ اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ دائما متبسم‌ بود. مجالسي‌ كه‌ تشكيل‌ ميديم‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ همه‌اش‌ بايد گريه‌ كنيم‌. نه‌ اينطور نيست‌. فرحين‌ بما آتاهم‌ الله‌ من‌ فضله‌. بايد خوشحال‌ بشيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ توفيق‌ را بهتون‌ داده‌ كه‌ توي‌ اين‌ راه‌ حق‌ قرار گرفتيد. فرحين‌، اصلا فرح‌ دارند، خوشحالند، علي‌ ان‌ اولياء الله‌ لا خوف‌، اصلا نفي‌ خوف‌ ميكنه‌، و لا هم‌ يحزنون‌. حالا بعضي‌ها كه‌ خوب‌ اين‌ مسائل‌ را متوجه‌ نيستند، ميگند اينها مربوط‌ به‌ آخرته‌. آخرت‌ با دنيا چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. آنجا كه‌ بيشتر آدم‌ بايد محزون‌ باشه‌، بيشتر بايد بترسه‌، بيشتر بايد خدمت‌ شما عرض‌ شود گريه‌ بكنه‌. آنجا كه‌ نزديكتر به‌ خداست‌. اگر قرب‌ به‌ خدا گريه‌ داره‌، قرب‌ به‌ خدا حزن‌ داره‌، قرب‌ به‌ خدا ترس‌ داره‌، كه‌ آنجا بايد بيشتر باشه‌. نه‌. توي‌ همين‌ دنياست‌، آرامش‌ پيدا ميكنه‌ انسان‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. راضيه‌ يعني‌ خوشنود. خوشنود. اصلا خوشحال‌. ما رضا را بمعناي‌ خوشنود بودن‌، خوشحال‌ بودن‌، بايد اينجوري‌ معنا بكنيم‌. راضية‌ مرضيه‌، فادخلي‌ في‌ عبادي‌. يك‌ سر سوزن‌ توي‌ بهشتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بر آن‌ بهشت‌ قاهر است‌ و غالب‌ است‌ و احاطه‌ دارد و اهل‌ بهشت‌ خدا را با چشم‌ دل‌ محيط‌ بر خودشون‌ مي‌بينند، يك‌ سر سوزن‌ انسان‌ حزن‌ نداره‌. هيچ‌ حزن‌ نداره‌. اگر بهشت‌ شما توي‌ اين‌ دنيا مقرر شد كه‌ باشه‌، شما اينجا هم‌ نبايد حزن‌ داشته‌ باشي‌. اينجا بايد، فيها تشتهي‌ الانفس‌ و لاز الاعين‌. هر چي‌ كه‌ بخواهيد بهتون‌ داده‌ ميشه‌.

 من‌ در معناي‌ اين‌ حديث‌ كه‌ العبد يدبر و الله‌ يقدر، عبد تدبير ميكنه‌ و خدا تقدير ميكنه‌، اين‌ را معمولا اينجوري‌ برداشتشونه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تدبير ميكنه‌، ما تدبير مي‌كنيم‌، يعني‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌خواهيم‌، فكر مي‌كنيم‌. خدا بعكس‌ آن‌ تقدير ميكنه‌. اين‌، غالبا اينجور برداشت‌ مي‌كنند. يعني‌ مثلا من‌ مي‌خوام‌ بلند شوم‌ بروم‌ فلانجا، حرم‌، خدا سر راه‌ من‌ يك‌ مانعي‌ پيش‌ مي‌آره‌ و نمي‌گذاره‌ بريم‌ حرم‌. اينجوري‌ معنا مي‌كنند. و حال‌ اينكه‌ نه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ يك‌ استادي‌ داشتيم‌ ايشان‌ خوب‌ معنا ميكرد. العبد چون‌ داره‌، عبد، آني‌ كه‌ بندة‌ واقعي‌ خداست‌. او تدبير ميكنه‌، خدا هم‌ طبق‌ تدبير او تقدير ميكنه‌. يعني‌ تو تدبير ميكني‌ كه‌ اين‌ كار بشه‌، خدا هم‌ تقدير ميكنه‌ اين‌ كار بشه‌. چرا اينجوري‌ معنا نمي‌كنيد؟ چرا همه‌اش‌ با خدا با سوء ظن‌ برخورد ميكنيد؟ شما تدبير مي‌كنيد، نشستيد با خودتون‌ فكر مي‌كنيد، چون‌ بنده‌ايد، بنده‌ هيچوقت‌ كاري‌ را بر خلاف‌ خواست‌ پروردگار نميكنه‌ و نمي‌خواهد. منتهي‌ تدبير كرده‌ كه‌ امروز مثلا فلان‌ اعمال‌ را انجام‌ بده‌. خدا هم‌ مقدر ميكنه‌ كه‌ تو اين‌ كار را انجام‌ بدي‌. كمكت‌ ميكنه‌. خدا معين‌ توست‌. اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. ما از خدا كمك‌ مي‌گيريم‌، اعانت‌ مي‌گيريم‌. آنوقت‌ خدا همة‌ كارهاي‌ ما را، كارهاي‌ بندگانش‌ را برداره‌ بعكسش‌ كنه‌! مگه‌ خدا با انسان‌ لج‌ بازي‌ داره‌؟ مگه‌ خدا ما را مي‌خواهد اذيت‌ بي‌ جهت‌ بكنه‌؟!

 بنابراين‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواستم‌ از مجموع‌ عرايضم‌ عرض‌ كنم‌ اينه‌ كه‌ اگر انسان‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ تزكية‌ نفس‌ و در نتيجه‌ از اولياء خدا بشه‌، بايد يك‌ ارتباطي‌ با ملكوت‌ عالم‌ پيدا بكنه‌ و حقايق‌ اشياء را از اين‌ راه‌ درك‌ كنه‌. و حقيقت‌ كل‌ شي‌ء هم‌ در دست‌ خداست‌ و ارتباطش‌ وقتي‌ با خدا برقرار شد، از اين‌ طريق‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء را در اختيار بگيره‌. اين‌ يك‌ بحثي‌ مربوط‌ به‌ امشب‌.

 و اما ايام‌ ذيقعده‌ است‌ و ذيقعدة‌ الحرام‌ از ماههاي‌ بسيار محترم‌ و جزء اشهر حج‌ هست‌ و دعا كنيد كه‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ اگر به‌ ما توفيق‌ خانه‌اش‌ را، حج‌ خانه‌اش‌ را عنايت‌ ميكنه‌ كه‌ چه‌ بهتر. و الاّ ما را در ثواب‌ حاجيها كه‌ از حالا به‌ فكر حج‌ هستند و رفتن‌ به‌ مكه‌ هستند، خداي‌ تعالي‌ قرار بده‌.

 ايام‌ ايام‌ سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌. يكي‌ دو روز گذشته‌ تولد حضرت‌ معصومه‌ بوده‌ است‌ و هفتة‌ آينده‌ هم‌ ولادت‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا است‌ كه‌ آقايون‌، رفقا بعد از ختم‌ جلسه‌ بنشينند دربارة‌ روز تولد انشاء الله‌ تصميم‌ بگيرند كه‌ در كانون‌ انشاء الله‌ يك‌ جلسة‌ خوبي‌ داشته‌ باشيم‌. من‌ ديگه‌ روضه‌ نمي‌خونم‌. ذكر مصيبتي‌ عرض‌ نميكنم‌. فقط‌ يك‌ قدري‌ دعا بخونيم‌ و يك‌ حال‌ توجهي‌ پيدا بكنيم‌. و حاجتتون‌ امشب‌ اين‌ باشه‌ كه‌ اين‌ انقطاعي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ بندگان‌ خوبش‌ عنايت‌ ميكنه‌ و ملكوت‌ عالم‌ را احساس‌ ميكنند و حقايق‌ را درك‌ مي‌كنند، و خلاصة‌ اين‌ مضمون‌ كه‌ اللهم‌ ارن‌ الاشياء كما هي‌، اين‌ مضمون‌ در حقشون‌ مستجاب‌ بشه‌ امشب‌ و اين‌ را انشاء الله‌ از خداي‌ تعالي‌ امشب‌ تقاضا بكنند.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. خدايا در خانه‌ات‌ آمده‌ايم‌. از تو مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را جزء اولياء خودت‌ قرار بدهي‌. پروردگارا ما تا جائي‌ كه‌ برايمون‌ ميسر باشد از تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ و راهنمائيهايي‌ كه‌ انبيائت‌ به‌ ما كردند در ضمن‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ انشاء الله‌ انجام‌ مي‌دهيم‌. ولي‌ از تو مي‌خواهيم‌ كه‌ خدايا خودت‌ دست‌ ما را بگيري‌. نظر لطفي‌ به‌ ما داشته‌ باشي‌. حضرت‌ امام‌ هشتم‌ عليه‌ السلام‌ امر فرمودند كه‌ از براي‌ حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌ عليه‌ السلام‌ اينطور دعا كنيم‌ كه‌ امشب‌ اين‌ دعا را به‌ مناسبت‌ اينكه‌ آقامون‌ و مولايمون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ دعايش‌ كرده‌ باشيم‌، او شايد ما را دعا كند و ما به‌ اون‌ كمال‌ برسيم‌، آنهم‌ به‌ امر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. چون‌ روايت‌ مال‌ يونس‌ بن‌ عبد الرحمانه‌ كه‌ او گفت‌ حضرت‌ امام‌ هشتم‌ فرمودند كه‌ براي‌ امام‌ زمانتون‌، صاحب‌ الامر، اين‌ دعا را بكنيد. ببينيد حضرت‌ امام‌ هشتم‌ آنزمان‌ كه‌ هنوز حجة‌ ابن‌ الحسن‌ متولد نشده‌اند، اين‌ دستور را داده‌ است‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اللهم‌ ادفع‌ عن‌ وليك‌ و خليفتك‌ و حجتك‌ علي‌ خلقك‌ و لسانك‌ معبر عنك‌ ان‌ ناطق‌ بحكمتك‌ و اين‌ ناظرتك‌ باذنك‌ و شاهدك‌ علي‌ عبادك‌. اين‌ عباراتي‌ كه‌ تا همين‌ الان‌، همين‌ چند سطر و چند كلمه‌اي‌ كه‌ خوندنم‌، خلاصة‌ همان‌ عرايضي‌ بود كه‌ عرض‌ كردم‌ دربارة‌ امام‌. لسانك‌ المعبر عنك‌. معبر عنك‌. الناطق‌ بحكمتك‌. امام‌ زمان‌ را اينطوري‌ توصيف‌ ميكنند كه‌ زباني‌ كه‌ زبان‌ تو اي‌ خدا، كه‌ از تو سخن‌ مي‌گويد. نطق‌ به‌ حكمت‌ تو مي‌كند. حكمتي‌ كه‌ از ناحية‌ توست‌ ميكند. و عينك‌ ناظرة‌ باذنك‌. چشم‌ توست‌ كه‌ به‌ بندگان‌ تو نگاه‌ ميكند و شاهدك‌ علي‌ عبادك‌ المجاهد العائذ بك‌ العابد عندك‌ و اعزه‌ من‌ شر جميع‌ ما خلقته‌ و برئته‌ و انشئت‌ و صبرت‌ و احفظه‌ من‌ بين‌ يده‌ و من‌ خلفه‌ و عن‌ يمينه‌ و عن‌ شماله‌ و من‌ فوقه‌ و من‌ تحته‌ بحفظك‌ الذي‌ لا يضيع‌ من‌ حفظته‌. من‌ حفظته‌ به‌. و احفظ‌ فيه‌ رسولك‌ و آبائه‌ ائمتك‌ و دعائم‌ دينك‌ و جعله‌ في‌ وديعتك‌ التي‌ لا تضييع‌ و في‌ جوارك‌ التي‌ لا يغفر. و في‌ منعك‌ و عزك‌ التي‌ لا يظهر. و آمنه‌ بأمانك‌ ان‌ وفيد. الذي‌ لا يخذل‌ منها منته‌ به‌ و اجعله‌ في‌ كنفك‌ لا يري‌. من‌ كان‌ فيه‌ و انصره‌ بنصرك‌ العزيز و ايده‌ بجندك‌ الغالب‌ و قوه‌ بقوتك‌ و ارجفه‌ بملائتك‌ و واله‌ من‌ والاه‌ و عاده‌ من‌ عاداه‌. و البسه‌ زرعك‌ الحصينة‌ و حبه‌ بالملائكته‌ حبا. اللهم‌ اشهد به‌ صدق‌ و ارتق‌ به‌ الفتق‌ و اعن‌ به‌ الجور و اظهر به‌ العبد و زين‌ بطول‌ بقائه‌ العبد و ايده‌ بالنصر و انصره‌ بالرعب‌ و قونا سريه‌ و اخذل‌ خاذليه‌ و دنده‌ من‌ نطق‌ عليه‌ و دمر من‌ غشه‌ و اقتل‌ به‌ جواهرة‌ الكفر و اعمده‌ و دعائمه‌ و اقسم‌ به‌ رؤوس‌ الضلاله‌ و شارعت‌ البدعه‌ و منيبة‌ السنه‌ و مقوية‌ الباطل‌ و زلل‌ به‌ الجبابره‌ و ابر به‌ الغافلين‌ و جميع‌ الملحدين‌ في‌ مشارق‌ الارض‌ و مغاربها و برها و بحرها و سهلها و جبلها حتي‌ لا تدع‌ منهم‌ ديانها و لا تبقي‌ لهم‌ آثارا. اللهم‌ طهر بهم‌ من‌ آدائك‌ و اشف‌ منهم‌ عبادك‌ و عز به‌ المؤمنين‌ و احيي‌ به‌ سنن‌ المرسلين‌ و دارس‌ حكم‌ النبيين‌ و جدد به‌ من‌ تهام‌ دينك‌ و بدل‌ من‌ حكمك‌ حتي‌ لا تعيد دينك‌ بك‌ و علي‌ يديه‌ جديدا مفزا معزا صحيحا لا وجد فيه‌ و لا بدعة‌ معه‌ و حتي‌ تنير بعدله‌ الظلم‌ الجور و تصبح‌ به‌ نيران‌ الكفر و توزع‌ بكي‌ معالم‌ الحق‌ و طول‌ العدل‌ فانه‌ عبدك‌ الذي‌ استخلصته‌ لنفسك‌ و اصطفيته‌ علي‌ بيتك‌ و اصمته‌ من‌ الذنوب‌ و برئته‌ من‌ العيوب‌ و طهرته‌ من‌ الرجس‌ و سلمته‌ من‌ الدنه‌. اللهم‌ فانه‌ نشهد له‌ يوم‌ القيامه‌ و يوم‌ حلول‌ التامه‌. انه‌ لا يسقر الذنب‌ و لا تا حبا و لا يرتكب‌ المعصيه‌ و لا يزين‌ لك‌ الطاعه‌ و لا يهدك‌ لك‌ العرزه‌ و لم‌ يبدل‌ لك‌ الفريضه‌ و لم‌ يغير لك‌ الشريعه‌ و ان‌ الهادي‌ المهتدي‌ الطاهر التقي‌ النقي‌ الرضي‌ الزكي‌. اللهم‌ اعته‌ في‌ نفسه‌ و اهله‌ و ولده‌ و ذريته‌ و امته‌ و جميع‌ رعيته‌ ما تقر به‌ عينه‌ و تضر به‌ نفسه‌ و تجمع‌ له‌ ملك‌ المملكات‌ كلها قريبها و بعيدها و عزيزها و ذليلها حتي‌ تجري‌ حكمه‌ علي‌ كل‌ حكم‌ و يغلب‌ بحقه‌ علي‌ كل‌ باطل‌. اللهم‌ اسئلك‌ بنا يديه‌ من‌ حاج‌ الهدي‌ و محجة‌ الحسني‌ و الطريقة‌ الوسعي‌. حتي‌ التي‌ يرجع‌ اليه‌ الغالي‌ و يلحق‌ به‌ التالي‌ و قونا علي‌ طاعتك‌. خدايا به‌ ما قوت‌ بده‌ كه‌ طاعت‌ و بندگي‌ او را بكنيم‌ و ثبتنا مشايعته‌. خدايا در پيروي‌ از اين‌ وجود مقدس‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را ثابت‌ بدار و امنن‌ علينا بمتابعته‌. خدايا منت‌ بگذار بر ما كه‌ متابعت‌ و پيروي‌ آن‌ حضرت‌ را بكنيم‌. و اجعلنا في‌ حزبه‌ القوامين‌ و امر الصابرين‌ معه‌ الطالبين‌ رضاك‌ بمناصحته‌ حتي‌ تحشرنا حتي‌ يوم‌ القيامه‌ في‌ انصاره‌ و اعوانه‌ و مغذيته‌ سلطانه‌. خدايا روز قيامت‌ ما را در ميان‌ انصار و اعوان‌ آن‌ حضرت‌ و كساني‌ كه‌ سلطنت‌ آن‌ حضرت‌ را تقويت‌ كردند قرارمون‌ بده‌. 

۲۹ شوال ۱۴۱۳ قمری -۲ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی – تفسیر سوره کوثر

 تفسير سورة‌ كوثر2  2 ارديبهشت‌ ماه‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 گر گنه‌ مي‌كني‌ در شب‌ آدينه‌ بكن‌ تا كه‌ از صدر نشينان‌ جهنم‌ باشي‌. گاهي‌ انسان‌ در شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ گناه‌ مي‌كند كه‌ چندين‌ برابر گناهش‌ عدات‌ داره‌. علتش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ ايام‌ گاهي‌ يك‌ حسابي‌ داره‌. مكانهاي‌ يك‌ حساب‌ خاصي‌ داره‌، بعضي‌ از مكانها حتي‌ درش‌ عبادت‌ نبايد كرد. و بعضي‌ از امكنه‌ هست‌ كه‌ جز عبادت‌ كار ديگري‌ نبايد انجام‌ داد. در بعضي‌ از زمانها هست‌ كه‌ انسان‌ بايد دائما عبادت‌ كنه‌ شب‌ و روز جمعه‌ را كه‌ براش‌ احترام‌ قائلند بخاطر اين‌ است‌ كه‌، خداي‌ تعالي‌ ملكي‌ را يا ملائكه‌اي‌ را به‌ آسمان‌ دنيا مي‌فرستد و مردم‌ را دعوت‌ براي‌ انس‌ با خودش‌ و دعا و مناجات‌ با خودش‌ و طلب‌ آمرزش‌ از او مي‌كنند. ما اگر شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ كه‌ متاسفانه‌ فرهنگ‌ غلطه‌ ما اينطوري‌ شده‌ كه‌ چون‌ تعطيليم‌ جمعه‌ را كه‌ اسلام‌ تعطيل‌ اعلام‌ كرده‌ فرموده‌ است‌ اذا نودي‌ الصلاة‌ من‌ يوم‌ الجمعه‌ وسعوا الي‌ ذكر الله‌ و ذر البيع‌ خريد و فروش‌ را ترك‌ كنيد، وسعو الي‌ ذكر الله‌ را هم‌ بايد انسان‌ در نظر بگيرد، كه‌ روز جمعه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ تعطيل‌ مي‌كنه‌ كجا بره‌، بره‌ دنبال‌ عياشي‌ وسعو الي‌ ذكر الشيطان‌. اكثر ماها مي‌ريم‌ به‌ طرف‌ شيطان‌. بشينيد شب‌ و روز جمعتون‌ را حساب‌ كنيد، ببينيد كه‌ اعمال‌ شيطانيتون‌ بيشتره‌، شماها كه‌ انشاء الله‌ معتقديد اما فرهنگ‌ مردمي‌ كه‌ اسمشون‌ را گذاشتند مسلمان‌، آيا در شب‌ و روز جمعه‌ بيشتر گناه‌ مي‌كنند يا در ايام‌ ديگر. در ماه‌ ذيقعده‌ و ذيحجه‌ و محرم‌، اين‌ ماهها بسيار محترمه‌. فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌ مبادا به‌ خودتون‌ ظلم‌ كنيد، مبادا كوچكترين‌ گناهي‌ را در اين‌ سه‌ ماه‌ انجام‌ بدهيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ در اين‌ سه‌ ماه‌ گناهان‌ بيشتر مورد مؤاخذه‌ است‌. افرادي‌ هستند حتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ از آنها بيشتر توقع‌ داره‌. مثل‌ زنهاي‌ پيغمبر اكرم‌ يا اولاد پيغمبر اكرم‌. زنهاي‌ پيغمبر اكرم‌ صريح‌ قرآنه‌ كه‌ اگر گناه‌ بكنند دو برابر عذاب‌ مي‌شوند. و فرزندان‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ همينطوره‌ كه‌ اگر گناه‌ كردند دو برابر عذاب‌ خداي‌ تعالي‌ براشون‌ در نظر گرفته‌ است‌. كان‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ يقول‌ لهم‌ ضعفين‌ من‌ العذاب‌. براي‌ فرزندان‌ پيغمبر، اينهايي‌ كه‌ سيدند، اولاد پيغمبرند، دو برابر عذاب‌ دارند. علتش‌ هم‌ خيلي‌ روشنه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بر اينها دو دفعه‌ مبعوث‌ شده‌ و اينها دو مرتبه‌ به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ شده‌اند. دو مرتبه‌ تكليف‌ به‌ اينها، تكليف‌ اسلام‌ به‌ اينها پيشنهاد شده‌.

 بنابراين‌ اگر اينها رد كردند، دو مرتبه‌ مؤاخذه‌ مي‌شوند. پيغمبر اكرم‌ روزي‌ كه‌ مبعوث‌ شدند، خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ فرمود كه‌ و انذر عشيرتك‌ الاقربين‌. اول‌ عشيره‌ ات‌ را، آنهائي‌ كه‌ خيلي‌ نزديكند به‌ تو، اينها را دعوت‌ كن‌ به‌ طرف‌ خدا. اينها را از عذاب‌ جهنم‌ بترسان‌. يك‌ مرتبه‌ براي‌ اقربينش‌ و نزديكانش‌ پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شده‌ كه‌ اين‌ خاصه‌ و يك‌ مرتبه‌ بر همة‌ مردم‌ كه‌ منجمله‌ فرزندان‌ پيغمبر هستند مبعوث‌ شده‌. بنابراين‌ توقع‌ دو برابر، ثواب‌ دو برابر، عذاب‌ هم‌ دو برابره‌. اين‌ مال‌ فرزندان‌ پيغمبر، عشيرة‌ پيغمبر. و صريح‌ قرآنه‌ در خصوص‌ زنهاي‌ پيغمبر كه‌ اينها بايد، اگر گناه‌ بكنند دو برابر عذاب‌ مي‌شوند اگر ثواب‌ هم‌ بكنند. دو برابر.

 بنابراين‌ از افرادي‌ هست‌ كه‌ توقع‌ بيشتري‌ دارند. از مكانهايي‌ هست‌ كه‌ توقع‌ بيشتر هست‌ كه‌ در آن‌ مكانها عبادت‌ بشه‌. از زمانهايي‌ هست‌ كه‌ توقع‌ بيشتر است‌ كه‌ در آن‌ زمانها عبادت‌ بشه‌. شما در شب‌ قدر گناه‌ بكنيد، در شب‌ جمعه‌ گناه‌ بكنيد. اين‌ گناهتون‌ بيشتر مورد مؤاخذه‌ قرار ميگره‌. حضرت‌ داره‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اين‌ شخص‌ فرمودند كه‌ گناه‌ و بدي‌ از همه‌ بده‌، ولي‌ از تو بدتر. چون‌ از تو توقع‌ نداريم‌. تو از ما هستي‌. پس‌ زمانها و مكانها و افراد و اينها بايد حساب‌ داشته‌ باشه‌. شب‌ جمعه‌ است‌. اول‌ ماه‌ ذيقعده‌، خيلي‌ بايد حواسمون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ جز عبادت‌ و بندگي‌ و جز ياد خدا، ماه‌ ذيقعده‌ از ماههاي‌ محترمه‌، بايد احترامش‌ كرد. همانطوري‌ كه‌ در ميان‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، چهار نفر بنام‌ علي‌ هست‌ و حساستر است‌ مسائل‌ و باصطلاح‌ مسائل‌ اعتقادي‌ ما نسبت‌ به‌ اين‌ چهار علي‌ كه‌ اول‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را قبول‌ كند، بعنوان‌ خلافت‌ بلا فصل‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ شخص‌ خوب‌ شيعه‌ است‌ دوم‌ علي‌ بن‌ الحسينه‌ كه‌ در زمان‌ بني‌ اميه‌ قرار گرفته‌ بوده‌ است‌ كه‌ شايد لازم‌ بوده‌ است‌ كه‌ سفارش‌ بيشتري‌ نسبت‌ به‌ امام‌ سجاد عليه‌ السلام‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بكند. و سوم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ است‌ كه‌ كسي‌ كه‌ معتقد به‌ وجود علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا باشد ديگه‌ طبعا دوازده‌ امامي‌ است‌ مرز بين‌، سران‌ مختلف‌ شيعه‌ كه‌ ظاهرا شيعه‌ هستند، شيعه‌ نبايد اسمشون‌ را گذاشت‌، اينهايي‌ كه‌ سه‌ اماميند، چهار اماميند، شش‌ اماميند، اينها يك‌ عده‌ كفاري‌ هستند كه‌ خودشون‌ را به‌ مسلمانها نسبت‌ داده‌اند.

 حالا به‌ هر حال‌ اونهايي‌ كه‌ معتقد به‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستند، اينها دوازده‌ امامي‌ ديگه‌ هستند. و چهارم‌ علي‌ الهادي‌، كه‌ جان‌ هممون‌ به‌ قربانش‌ امامي‌ است‌ كه‌ در زمان‌ طغيان‌ بن‌ العباس‌ قرار گرفته‌ بود. در زمان‌ اكثر بن‌ العباس‌ قرار گرفته‌ بود. متوكل‌ عباسي‌ كه‌ كوشش‌ مي‌كرد نور الهي‌ را خاموش‌ كنه‌ لذا به‌ اين‌ چهار امام‌ بيشتر بايد مردم‌ توجه‌ داشته‌ باشند. و اين‌ چهار امامي‌ هستند كه‌ منها اربعة‌ حرم‌، فلا تنذرو فيه‌ انفسكم‌ اين‌ جمله‌ خيلي‌ بايد مورد توجه‌ واقع‌ بشه‌ كه‌ در مورد اين‌ چهار نفر به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. يعني‌ معتقد باشيد كه‌ مثلا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خليفة‌ چهارم‌ پيغمبره‌. اين‌ ظلمه‌ به‌ علي‌، ظلمه‌ به‌ خودشه‌ انسان‌ كه‌ عقلش‌ را زير پا بگذاره‌. اينقدر بي‌ درك‌ باشه‌ كه‌ فرقي‌ بين‌ اون‌ سه‌ نفر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نگذاشته‌ باشه‌. جدا گاهي‌ برخورد با بعضي‌ مسائل‌، مسائل‌ اعتقادي‌ انسان‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ كه‌ چقدر بعضيها از فكر و عقل‌ و دانش‌ دورند. يك‌ نواري‌ را به‌ من‌ داده‌ بودند در اين‌ مسافرت‌ كن‌ بوديم‌ گوش‌ مي‌دادم‌ از اين‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌، كه‌ به‌ اصطلاح‌ حملاتي‌ داشت‌ به‌ شيعه‌ من‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ يا ديوانه‌ است‌، جداها شما هم‌ اگر نوار را گوش‌ كنيد فكر نمي‌كنم‌ غير از اونچه‌ كه‌ من‌ فكر كردم‌ فكر كنيد يا ديوانه‌ است‌ اين‌ مرد يا اينكه‌ ولد الزناست‌.

 به‌ جهت‌ اينكه‌ نمي‌شه‌ انسان‌ خورشيد تابان‌ را اينطور نديده‌ بگيره‌. در اونجا مي‌گفت‌ كه‌، بعضي‌ از مردم‌ معتقدند علي‌ عليه‌ السلام‌ با خلافاي‌ راشدين‌ مساوي‌ است‌، بعضيها مي‌گن‌ نه‌ به‌ اندازة‌ خلفاي‌ راشدين‌ هم‌ علي‌ فضيلت‌ نداره‌. خوب‌ اين‌ كلام‌ خودش‌ روي‌ چون‌ بي‌ سواد نيست‌ اون‌ شخص‌ خيلي‌ مهمه‌، از علماي‌ اهل‌ سنته‌. يا اين‌ شخص‌ متعصبه‌ و مي‌خواد دروغ‌ بگه‌، يك‌ نفري‌ كه‌ سيصد آيه‌ در شانش‌ نازل‌ شده‌ كه‌ يكيش‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ كه‌ خود اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردن‌ با كسي‌ كه‌ يك‌ آيه‌ هم‌ در قرآن‌ در شان‌ او نازل‌ نشده‌. اينها يا با هم‌ مساوي‌ يا علي‌ پايين‌ ترند. شما حالا بعضيهاشون‌ مي‌گن‌ علي‌ افضله‌. ولي‌ اين‌ شخص‌ را منظورم‌، اين‌ يا ديونه‌ است‌ كه‌ اصلا حساب‌ نداره‌ حرفاش‌ ديوانه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مثلا در و ديوار را درهم‌ بكوبه‌ و شكستنيها را بشكنه‌. ديوانه‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ عقلش‌ را بكار نياندازه‌ و فكر نكنه‌. اون‌ هم‌ نواري‌ پر كنه‌ و پخش‌ كنه‌ و اين‌ همه‌ مسائل‌ را مطرح‌ كنه‌. فلا تنذرو فيهن‌ انفسكم‌. دربارة‌ اينهابه‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. تو كي‌ مي‌گي‌ علي‌ با اونها مساوي‌ است‌ به‌ خودت‌ ظلم‌ كردي‌. نور خدا هيچ‌ وقت‌ خاموش‌ نمي‌شه‌. اگر يك‌ نفر اينجا ايستادو گفت‌ اين‌ چراغها چه‌ فايده‌ داره‌، اينجا روشن‌ شده‌ و چرا چراغ‌ روشن‌ كرده‌اند اين‌ دليل‌ بر بي‌ عقلي‌ خودشه‌. خودش‌ را خراب‌ كرده‌ والا خوب‌ علت‌ چراغ‌ روشن‌ كردن‌ خوب‌ معلومه‌.

 اگر گفت‌ خورشيد چه‌ فايده‌ داره‌ براي‌ بشر؟ يك‌ همچين‌ جمله‌اي‌ اگر گفت‌. اين‌ ما مي‌گيم‌ اين‌ آدم‌ مثل‌ اين‌ كه‌ عقلش‌ را از دست‌ داده‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با سايرين‌ فرقي‌ در فضيلت‌ ندارند. بخدا قسم‌ اگر كسي‌ مختصر تحصيلات‌ علوم‌ اعتقادي‌ را كرده‌ باشه‌ مي‌خواد سني‌ باشه‌ يا شيعه‌، عينا همينه‌ كه‌ بگه‌ كه‌ خورشيد به‌ چه‌ درد مي‌خوره‌، چه‌ فايده‌ داره‌، نور نداره‌. و اين‌ ظلم‌ به‌ خودش‌ كرده‌ نه‌ ظلم‌ به‌ مردم‌. چرا؟ اين‌ حرفها شايد در بعضي‌ از نفوس‌ ضعيفه‌ مؤثر باشه‌ افراد بي‌ سوادي‌ كه‌ دور او، اون‌ افراد را گرفتند مؤثر باشه‌. اما براي‌ دانشمندان‌ و عقلاي‌ جهان‌ اين‌ حرفها ظلم‌ به‌ خودشه‌. همه‌ مي‌گن‌ عجب‌ آدم‌ بي‌ عقليه‌. عجب‌ آدم‌ نافهمي‌ است‌ آبروي‌ خودش‌ را از دست‌ داده‌.

 كسي‌ كه‌ امام‌ سجاد را نمي‌شناسه‌، عظمت‌ امام‌ سجاد را متوجه‌ نيست‌. كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ براي‌، شايد تو همين‌ مجلس‌ بود، اهميت‌ كاري‌ كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در دوران‌ عمرش‌ كرد كسي‌ كه‌ او را نمي‌شناسه‌ و فرقي‌ بين‌ او و يزيد نمي‌گذاره‌ اين‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كرده‌. كسي‌ كه‌ دوازده‌ امام‌ را معتقد نيست‌ كه‌ صدها روايت‌ از پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌ كه‌ حتي‌ سني‌ها هم‌ قبول‌ دارند. اونوقت‌ شش‌ امامي‌ شده‌، سه‌ امامي‌ شده‌، محمد بن‌ حنفيه‌ را با مثلا امام‌ سجاد فرق‌ نمي‌گذاره‌. يا مثلا فرض‌ كنيد آقا خان‌ كذائي‌ را با امام‌ زمان‌ فرق‌ نمي‌گذاره‌ مي‌گفتن‌ كه‌ اين‌ رئيس‌ شما، امام‌ شما مشروب‌ مي‌خوره‌ مي‌گفت‌ كه‌ بله‌ اين‌ مشروب‌ از گلوش‌ كه‌ پايين‌ مي‌ره‌ شربت‌ مي‌شه‌. اين‌ از همين‌، تا تو دهنش‌ مشروبه‌. گفته‌ بود خودش‌ كه‌ مردم‌ هندوستان‌ گاو را مي‌پرستند من‌ كه‌ از گاو بدتر كه‌ نيستم‌، پستر كه‌ نيستم‌، حالا من‌ را بپرستند.

 خوب‌ اين‌ ظلم‌ به‌ خودش‌ كرده‌ فلا تضربوا فيهن‌ انفسكم‌، اين‌ كه‌ شش‌ امام‌ را قبول‌ كرده‌ بقيه‌ را قبول‌ نكرده‌ چرا؟ آخه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ امام‌ صادق‌ با موسي‌ بن‌ جعفر چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ كه‌ وقتي‌ در مقابل‌ امام‌ صادق‌ مي‌ايستي‌ تعظيم‌ مي‌كني‌ ولي‌ در كاظمين‌ روت‌ را از گنبد حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌گردوني‌. ما ديديم‌ها اين‌ شش‌ اماميها كه‌ متاسفانه‌ همين‌ اطراف‌ مشهد ما هم‌ زيادند اينها وقتي‌ كه‌ مي‌آمدند براي‌ زيارت‌ كربلا و زيارت‌ نجف‌ به‌ كاظمين‌ مجبور بودند چون‌ وارد بغداد مي‌شدند از بغداد اينها تو كاظمين‌ روشون‌ را از گنبد حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌گردوندند، آخه‌ چه‌ فرقي‌ داره‌. يا مثلا امام‌ هادي‌ را فلا تضربوا فيهن‌ انفسكم‌، امام‌ هادي‌ با ائمه‌ ديگر چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ چرا شما روز عاشورا روت‌ را سرش‌ از پا نمي‌شناسيد روز وفات‌ امام‌ هادي‌ اصلا يادتون‌ نيست‌. كه‌ امروز وفاته‌ امام‌ هادي‌ است‌. ظلم‌ هايي‌ كه‌ ما به‌ خودمون‌ كرديم‌ خدا ازمون‌ گرفت‌، يك‌ وقتي‌ به‌ زيارت‌ عطبات‌ كه‌ مشرف‌ مي‌شديم‌، من‌ مي‌ديدم‌ يعني‌ همين‌ شيعيان‌ها ايرانيها كه‌ مي‌آمدند براي‌ عراق‌ كربلا ده‌ روز، نجف‌ ده‌ روز، كاظمين‌ با اينكه‌ دو تا امام‌ بود پنج‌، شش‌ روز، همچين‌ كارهاشون‌  را، كارهاي‌ گذرنامه‌ و بليط‌ را انجام‌ مي‌دادن‌. سامراء يك‌ ماشين‌ مي‌گرفتند، ماشين‌ دم‌ در حرم‌ بايسته‌ ما بريم‌ يك‌ زيارتي‌ بكنيم‌، برگرديم‌ بياييم‌ سوار ماشين‌ بشيم‌ بريم‌ منزل‌ اون‌ هم‌ براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ وقتي‌ رفتيم‌ ايران‌ نگن‌ كه‌ سامرا رفتي‌ يا نرفتي‌. همين‌ معامله‌ را با سلمان‌ مي‌كردن‌ يعني‌ سلمان‌ هم‌ كه‌ مي‌رفتند همينطوري‌ بود. سلمان‌ در تقريبا دوازده‌ كيلومتري‌ يا شصت‌ كيلومتري‌، دوازده‌ فرسخ‌ اون‌ موقع‌ مي‌گفتيم‌، حدودا شصت‌ كيلومتري‌ بغداد واقع‌ شده‌، اونجا هم‌ همينجور ماشين‌ مي‌گرفتند و مي‌رفتند و برمي‌گشتند. امام‌ هادي‌، مي‌گفتند اگر اينها امامند امام‌ هادي‌. چه‌ عرض‌ كنم‌. خلوت‌. دور صحن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قبرها به‌ قدري‌ پر ارزشه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌، مقبره‌ها، علما، مراجع‌، با هم‌ توي‌ هر مقبره‌اي‌ چند تا از مراجع‌ دفنند. اما دور صحن‌ حضرت‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ و سرداب‌ مطهر حضرت‌ بقية‌ الله‌ و خانة‌ امام‌ عسگري‌، يك‌ نفر دفن‌ نشده‌. يك‌ مقبره‌ نيست‌. ببينيد حق‌ داره‌ خداي‌ تعالي‌ سفارش‌ اين‌ چهار علي‌ را به‌ ما بكنه‌. فلا تضربوا فيهن‌ احدا. جدا امشب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ شايد باشه‌، تصميم‌ بگيريد كه‌ اگر انشاء الله‌ مشرف‌ شديد، راه‌ باز شد، گفت‌ كه‌ انشاء الله‌ داره‌ يك‌ نسيمي‌، يك‌ خبري‌، از باز شدن‌ راه‌ داره‌ مي‌آد. اگر راه‌ باز شد اينجور معامله‌ با امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ نكنيد. در يك‌ ضريح‌ چهار شخصيت‌ دفن‌ است‌. دو تا امام‌، حضرت‌ حكيمه‌ خاتون‌ كه‌ شايد مقامش‌ از مقام‌ حضرت‌ معصومه‌ بالاتر باشه‌، ايشان‌ هم‌ توي‌ همان‌ ضريح‌. و حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌، مادر حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ همين‌ حكيمه‌ خاتون‌ به‌ ايشان‌ فرمود كه‌ بل‌ انت‌ سيدتي‌. تو خانم‌ من‌ هستي‌، تو سرور من‌ هستي‌، اينها چهار نفري‌ توي‌ يك‌ ضريح‌ دفنند. و مكرر در مكرر شده‌ بود، آنوقتهايي‌ كه‌ ما مشرف‌ مي‌شديم‌، من‌ چون‌ مقيد بودم‌ برم‌ هر جور كه‌ شده‌ بيشتر هم‌ بمانم‌. كه‌ تنها من‌ بودم‌ توي‌ حرم‌ و آن‌ خادمي‌ كه‌ آنجا از مردم‌ پول‌ ميگرفت‌. خادم‌ هم‌ براي‌ اين‌ بود كه‌ باشه‌ براي‌ پول‌ گرفتن‌ از مردم‌. گدايي‌ بود آنجا، از گداهاي‌ سامراء معروفند. مكرر اين‌ اتفاق‌ افتاد. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ يك‌ عده‌ از طلاب‌ را، طلاب‌ نجف‌ را، اينها را پول‌ مي‌داد شما بريد در ماه‌ رمضان‌ در سامراء بمانيد كه‌ شبها بريد زيارت‌ كه‌ حرم‌ يك‌ چند تا زائر داشته‌ باشه‌.

 ببينيد ماها چي‌ هستيم‌؟ به‌ خدا قسم‌ يك‌ خورده‌ خودمون‌ فكر كنيم‌. يك‌، چي‌ بگم‌ كه‌ توهين‌ به‌ خودمون‌ نشده‌ باشه‌؟ يك‌ افرادي‌ هستيم‌، چون‌ انسان‌ كه‌ خيلي‌ سخته‌ به‌ همچين‌ افرادي‌ گفته‌ بشه‌. يك‌ چيزهايي‌ كه‌ عقلمون‌ به‌ چشممانه‌. تا پنج‌ قدم‌ مانده‌ به‌ قبر مطهر چهار امام‌، حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌، حضرت‌ امام‌ سجاد، حضرت‌ امام‌ باقر، حضرت‌ امام‌ صادق‌، پنج‌ قدم‌ مانده‌، آنجا با كفش‌ مي‌روند، آب‌ دهن‌ مي‌ريزند و اظهار ارادت‌ مي‌كنند در قبرستان‌ بقيع‌. تا پنج‌ قدم‌ مانده‌ به‌ خود قبر. يكي‌ نيست‌ بگه‌ شما كنار ضريح‌ مطهر حضرت‌ رضا هم‌ اين‌ كارها را مي‌كنيد؟ وقتي‌ هم‌ مي‌گفتيم‌ آقا كفشهايتون‌ را درآريد از در قبرستان‌ بقيع‌. مي‌گفتند آقا زمينهاي‌ مردم‌ آب‌ دهن‌ ريختند و كف‌ پامون‌، و اينطوري‌. چيه‌؟ عقل‌، آن‌ عقلي‌ كه‌ مي‌خواسته‌ توي‌ مغزمون‌ باشه‌، توي‌ چشممانه‌، هر چي‌ مي‌بينيم‌. همين‌ تشكيلات‌ حضرت‌ رضا را بهم‌ بزنند و مثل‌ قبرستان‌ بقيع‌ بشه‌، فردا خواهيد ديد كه‌ ديگه‌ مردم‌ چه‌ جوري‌ باهاش‌ رفتار مي‌كنند. نسبت‌ به‌ همة‌، اكثر كارهامون‌ همينطوره‌. هيچ‌ حسابي‌ نداره‌. هيچ‌. ادبي‌ كه‌ ما در مقابل‌ پروردگار بايد داشته‌ باشيم‌، ادبي‌ كه‌ در مقابل‌ اماممون‌ داشته‌ باشيم‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ الان‌ چون‌ در بين‌ ما نيست‌ اينقدر براش‌ احترام‌ قائليم‌. يك‌ چند روز بياد باهامون‌ زندگي‌ بكنه‌، مخصوصا به‌ خير و شرمون‌ هم‌ كار داشته‌ باشه‌. آنوقت‌ خواهيد ديد كه‌ ما بهترين‌ يا اصحاب‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌. بابا ولمون‌ كن‌ بگذار زندگيمون‌ را بكنيم‌. حدود معرفتمون‌ همينه‌. الان‌ تا امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در بين‌ ما نيست‌، چرا؟ چون‌ كاري‌ به‌ ما نداره‌. سهمش‌ هم‌ كه‌ يك‌ عده‌ نميدهند، مي‌خورند. يك‌ عده‌ هم‌ كه‌ مي‌دهند باز ديگران‌، بهرحال‌. مزاحمتي‌ نداره‌، امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌ الان‌ مزاحمتي‌ نداره‌. خيلي‌ هم‌ مخلصشيم‌. گاهي‌ هم‌ مي‌نشينيم‌ دعاي‌ ندبه‌ هم‌ مي‌خونيم‌. اين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود چاي‌ شيرين‌ و نون‌ شيرمال‌ و شير و اينها عايد ميشه‌ از اين‌ دعاي‌ ندبه‌، خيلي‌ دعاي‌ ندبة‌ خوبيه‌. دوستان‌ را هم‌ مي‌بينيم‌ آنجا و رفقا را هم‌ زيارت‌ مي‌كنيم‌ و پس‌ ضرري‌ نداره‌، دعاي‌ ندبه‌ تشكيل‌ بشه‌. مجالس‌ امام‌ زمان‌ هم‌ خوب‌ همه‌اش‌ مطابق‌ تفريح‌ خودمون‌. خرجهاي‌ بسيار زيادي‌ مي‌كنند كه‌ هيچ‌ ترويج‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. بنام‌ امام‌ زمان‌ اگر به‌ يك‌ نفر كه‌ مي‌خواد مثلا، البته‌ من‌ مخالف‌ جشنهاي‌ مفصل‌ در تولد حضرت‌ نيستم‌، بايد باشه‌، اينها تعظيم‌ شعائره‌. اما به‌ هر آن‌ كسي‌ كه‌ جشن‌ مفصلي‌ گرفته‌، بگند يكي‌ از اين‌ كتابهاي‌ قديمي‌ كه‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ نوشته‌ شده‌، اين‌ را بيا چاپ‌ كن‌، خرجش‌ را تو بده‌، پخش‌ كن‌ در بين‌ مردم‌. اين‌ را ديگه‌ ذوقش‌ نميگيره‌. يعني‌ اين‌ را مي‌داني‌ چرا ذوقش‌ نميگيره‌؟ براي‌ اينكه‌ نموداري‌ نداره‌، كي‌ مي‌فهمه‌؟! ما هميشه‌ مطابق‌ فكر خودمون‌ مي‌خوايم‌ از اماممون‌ هم‌ احترام‌ قائل‌ باشيم‌، براي‌ اماممون‌ هم‌ احترام‌ قائل‌ باشيم‌. مطابق‌ فكرمون‌. ميگند بچه‌ شيري‌، خودش‌ به‌ پستانك‌ علاقه‌ داره‌. وقتي‌ توي‌ دامن‌ پدرش‌ مي‌شينه‌ پستانكش‌ را ميكنه‌ توي‌ دهن‌ باباش‌. خوب‌ ميگه‌ منكه‌ خوشم‌ مي‌آد او هم‌ حتما خوشش‌ مي‌آد. ما مي‌ريم‌ سر قبر را درست‌ مي‌كنيم‌، فرش‌ مي‌اندازيم‌، ميوه‌ مي‌چينيم‌، شيريني‌ مي‌چينيم‌، تشريفاتي‌ براي‌ روي‌ قبر درست‌ مي‌كنيم‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ شيطان‌ يا بندة‌ خدائي‌ كه‌ از دنيا رفته‌ الان‌ در عذابه‌. اين‌ خرجها را نكن‌، يك‌ مقداري‌ رد مظالم‌ براش‌ بده‌ تا از مظالم‌ نجات‌ پيدا بكنه‌. نه‌. آنهاش‌ ديگه‌ نه‌. آبروي‌ خودمون‌. آقا وصيت‌ نكرده‌، يك‌ شخصي‌ از دار دنيا رفته‌ اگر صغير داشته‌ باشه‌ شما حق‌ نداريد از اموالش‌ تصرف‌ كنيد. ميگن‌ آبروي‌ ما چي‌ ميشه‌؟ آبروي‌ خودش‌ را مي‌خواد. امام‌ زمان‌ را مي‌خواد براي‌ اينكه‌ الان‌ فرض‌ كنيد بريد آمار بگيريد، امام‌ زمان‌ بياد خوشحاليم‌، خوشبختانه‌ راديو تلويزيون‌ نمي‌دانم‌ سؤال‌ بكنند از مردم‌ كه‌ دوست‌ داريد امام‌ زمان‌ بياد يا نه‌؟ چون‌ ماها هيچ‌ كداممون‌ با امام‌ زمان‌ ارتباطي‌ نداريم‌ كه‌ از او سؤال‌ بشه‌. و الا اگر ميكروفون‌ را بردارند توي‌ كوچه‌ و بازار از مردم‌ سؤال‌ كنند شما دوست‌ داريد امام‌ زمان‌ بياد؟ ميگن‌ نه‌ مگر امام‌ زمان‌ ميشه‌ بياد. چه‌ جوري‌ ميشه‌، كجاست‌ كه‌ بياد؟ اكثر جوانهاي‌ ما اينطوري‌ خواهند بود. آنهائي‌ هم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ شناس‌ باشند ميگند بعله‌ بياد. خوب‌ بياد چيكار كنه‌؟ بياد وضعمون‌ را روبراه‌ كنه‌، زندگيمون‌ روبراه‌ بشه‌، قرضهايمون‌ ادا بشه‌. يك‌ سر سوزن‌ به‌ فكر كمالات‌ و علم‌ و دانش‌ نيستيم‌. رشد فكري‌ پيدا كنيم‌. از اين‌ بدبختيهايي‌ كه‌ دشمنان‌ اسلام‌ به‌ صورت‌ به‌ خورد ما دادند، ما نجات‌ پيدا بكنيم‌. از سرچشمة‌ زلال‌ معرفت‌ ما استفاده‌ كنيم‌. از زمان‌ غيبت‌ صغري‌ و بلكه‌ از اول‌ غيبت‌ صغري‌ تا حالا، هزار و صد و چند، پنجاه‌ و چند سال‌ گذشته‌. طبعا اين‌ احكام‌ و معارف‌ خدشه‌ دار شده‌. يك‌ عده‌ صوفي‌ دخالت‌ كردند، يك‌ عده‌ كوفي‌ دخالت‌ كردند، يك‌ عده‌ از نزاعهاي‌ فلسفي‌ واردش‌ شده‌، ما مانديم‌ عقيده‌امون‌ نسبت‌ به‌ خدا الان‌ چطوري‌ باشه‌؟ آيا خدا غير ماست‌. توي‌ همين‌ مسئله‌ كه‌ ما آيا غير خدا هستيم‌ خدا غير ماست‌، توي‌ سر و كلة‌ هم‌ دارند مي‌زنند. آيا گوساله‌ خداست‌؟ هنوز نمي‌دانيم‌. محي‌ الدين‌ عربي‌ ميگه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ برادرش‌ را كه‌ عتاب‌ كرد، گفت‌ كه‌ با برادرش‌ دعوا كرد كه‌ چرا، توي‌ قرآن‌ اينطوريه‌ كه‌ چرا گذاشتي‌، شما هم‌ همينطور شنيديد، كه‌ چرا گذاشتي‌ مردم‌ گوساله‌ پرست‌ بشوند؟ او گفت‌ كه‌ چرا مانعشون‌ شدي‌ كه‌ گوساله‌ را بپرستند. مگر نميدوني‌ خدا دوست‌ داره‌ در هر صورتي‌ پرستيده‌ بشه‌. شما را به‌ خدا ببينيد آنوقت‌ ما در يك‌ همچين‌ وضعي‌ قرار گرفتيم‌. امام‌ زمان‌ را ما بايد بخوايم‌ كه‌ فكرمون‌ را اصلاح‌ كنه‌، علممون‌ را تنظيم‌ كنه‌، افكارمون‌ را مرتب‌ كنه‌، به‌ كمالات‌ روحي‌ برسيم‌، اين‌ موانعي‌ كه‌ در سر راه‌ كمالات‌ براي‌ ما قرار گرفته‌ كه‌ اينهمه‌ مشكل‌ كرده‌ كمالات‌ روحي‌ را. بچه‌ وقتي‌ مكلف‌ ميشه‌ بايد در ظرف‌ مدت‌ كوتاهي‌ بتونه‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. پيرمردهاي‌ هفتاد ساله‌اش‌ هنوز نتوانسته‌اند تزكية‌ نفس‌ بكنند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ دور مانديم‌ از دامن‌ معلم‌ بزرگمون‌. آن‌ ثقل‌ اكبر، آن‌ كسي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ الله‌ و عترتي‌. آن‌ عترت‌، از اين‌ دور مانديم‌. از آن‌ كوثري‌ كه‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ هست‌ ما جدا مانديم‌. ارتباط‌ روحي‌ را كه‌ اصلا نمي‌فهميم‌ يعني‌ چي‌؟ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا. اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد صبر كنيد، بردبار باشيد، اگر بهتون‌ گفتند تو امام‌ زماني‌ هستي‌، عقب‌ نزن‌. بگو بعله‌ هستم‌. افتخار ميكنم‌. اصبروا، صبر كنيد. اگر تابحال‌ يك‌ تابلو نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ توي‌ اطاقت‌ بوده‌ بهت‌ طعن‌ زدند، برو يك‌ تابلو هم‌ در خانه‌ات‌، توي‌ خيابان‌ بزن‌، هيچ‌ طور نميشه‌. امام‌ زمان‌ به‌ كمكت‌ مي‌آد. اصبروا و صابروا، يكديگر را وادار به‌ صبر بكنيد. شماها بايد همه‌اتون‌ همديگر را وادار كنيد به‌ صبر راه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. صبر نگيد كه‌ يعني‌ دستمون‌ را روي‌ دست‌ بگذاريم‌. نه‌. صبر را اينجوري‌ معنا كردند تحمل‌ مشقات‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌. تحمل‌ مشقات‌ كردن‌، اين‌ صبره‌. بعد مي‌فرمايد و رابطوا، رابطه‌ پيدا كنيد. در تفسير امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد اي‌ رابطوا مع‌ امامكم‌ المنتظر. با امام‌ منتظرتون‌ رابطه‌ پيدا بكنيد. رابطة‌ بدني‌ كه‌ احتمالا منع‌ شده‌ باشه‌ و بابيت‌ را باصطلاح‌ چيز. پس‌ حتما ارتباط‌ روحي‌ منظوره‌. روزي‌ يكي‌ دو ساعت‌، بيشتر، دائما. انسان‌ بايد بنشينه‌ و با امام‌ زمانش‌ حرف‌ بزنه‌. آقاجان‌ من‌ چيكار كنم‌؟ كم‌ كم‌ مي‌بينيد كه‌ الهاماتي‌ از ناحيه‌ حضرت‌ براش‌ پيش‌ مي‌آد. كم‌ كم‌ صدا ممكنه‌ كه‌ بشنوه‌. كم‌ كم‌ وجود مقدسش‌ خوب‌، بدن‌ تابع‌ روحه‌، تو وقتي‌ كه‌ با روح‌ حضرت‌ ارتباط‌ داشتي‌، بدن‌ حضرت‌ هم‌ تابع‌ روح‌ مقدسشونه‌، بدن‌ حضرت‌ را هم‌ خواهيد ديد. خيلي‌ مسئله‌ ساده‌ است‌. اما ما هيچ‌ نوع‌ رابطه‌اي‌ با امام‌ زمانمون‌ نداريم‌. هيچ‌ نوع‌. رابطة‌ روحي‌ بايد داشت‌. مسئلة‌ رابطة‌ روحي‌ خيلي‌ مهمه‌. امام‌ زمان‌ را بدونيد و اعتقاد داشته‌ باشيد كه‌ همه‌ جا هست‌. و الا خيلي‌ كارهاي‌ شما بيفايده‌ و عبثه‌. زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را امشب‌ مي‌خونيد السلام‌ عليك‌ يا داعي‌ الله‌. اگر امام‌ زمان‌ اينجا نيست‌، پس‌ السلام‌ عليك‌ چه‌ معنا داره‌؟ پس‌ زيارت‌ چه‌ معنا داره‌؟ پس‌ هست‌. روح‌ مقدسش‌ احاطه‌ داره‌ بر ماسوي‌ الله‌. با روح‌ مقدس‌ آن‌ حضرت‌ كه‌ بر ما سوي‌ الله‌ احاطه‌ داره‌، با او در ارتباط‌ باشيد. رابطوا، ربط‌ داشته‌ باشيد. يك‌ مدتي‌ يك‌ طرفه‌ حرف‌ مي‌زنيد بعد دو طرفه‌ ميشه‌. اصلا خداي‌ تعالي‌ امام‌ زمان‌ را براي‌ چي‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ نگه‌ داشته‌؟ توي‌ اين‌ زندان‌ پر مشقت‌. ظلم‌ مي‌خواسته‌ به‌ امام‌ زمان‌ بكنه‌؟ نه‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. خدايا تو او را در دنيا قرارش‌ دادي‌ براي‌ اينكه‌ نگهدارندة‌ من‌ باشه‌، عصمت‌ به‌ معناي‌ نگهدارنده‌ و ملاذ من‌ باشه‌. پناهگاه‌ من‌ باشه‌. من‌ تا يك‌ ناراحتي‌ پيدا ميكنم‌ برم‌ در خانة‌ او. نگذاره‌ ناراحتيها اصلا متوجه‌ من‌ بشه‌. هم‌ ناراحتيها را از من‌ دفع‌ كنه‌ هم‌ رفع‌ كنه‌. اگر ناراحتي‌ در اثر ندانم‌ كاريهام‌ برام‌ بوجود آمده‌ برام‌ رفعش‌ كنه‌. اين‌ معني‌ ملاذ بودنشه‌. و اگر مي‌خواد يك‌ ناراحتي‌ براي‌ من‌ پيش‌ بياد دفعش‌ كنه‌. اين‌ معناي‌ اينه‌ كه‌ نگهدارندة‌ ماست‌. لنا عصمة‌ و ملاذا. خوب‌ و الا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ مي‌خواد فقط‌ توي‌ مردم‌ باشه‌، در سال‌ يك‌ دفعه‌ يك‌ كسي‌ توي‌ بيابان‌ گمشده‌ باشه‌، حضرت‌ او را به‌ راه‌ برسانند. يعني‌ واقعا خداي‌ تعالي‌ يك‌ همچين‌ وجود با اينهمه‌ عظمت‌ را براي‌ همين‌ كار مختصر توي‌ كرة‌ زمين‌، مسئله‌ را كه‌ به‌ ايشان‌ كاري‌ نداريم‌، مرجع‌ تقليد داريم‌ و رساله‌ داريم‌ و مسائلمون‌ آنطوري‌. معارفمون‌ هم‌ كه‌ توي‌ كتابها نوشته‌ به‌ ايشان‌ كاري‌ نداريم‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود ديگه‌ چي‌ باقي‌ مي‌مانه‌. همين‌ كه‌ گاهي‌ يكي‌ توي‌ بيابان‌، آنهم‌ از صد تا يكي‌، توي‌ بيابان‌ گم‌ شده‌ باشه‌ يا كسي‌ مريض‌ سرطاني‌ داشته‌ باشه‌ مثلا متوسل‌ بشه‌، خوب‌ بيمارستانها بيشتر معالجه‌ مي‌كنند مريضها را تا اينجور كه‌ تو فكر كردي‌ از امام‌ زمان‌. شايد نستجير بالله‌، شايد اين‌ چوپونها بيشتر مردم‌ را راهنمايي‌ مي‌كنند به‌ جاده‌ مي‌رسونند تا اگر امام‌ زمان‌ براي‌ اين‌ ساخته‌ شده‌. و اين‌ را توي‌ مغز ما، فكر ما اينجوري‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌. اگر ما آمديم‌ گفتيم‌ آقا من‌ متوسل‌ شدم‌ به‌ حضرت‌ و حضرت‌ كسالتهاي‌ روحي‌ نجات‌، من‌ معصيتكار بودم‌، من‌ گناهكار بودم‌، من‌ اهل‌ فحشا بودم‌، يك‌ دفعه‌ آقا مرا يك‌ آدم‌ صالحي‌ كرد. اولا كسي‌ باور نميكنه‌. ميگه‌ اينهم‌ مي‌خواد خودنمائي‌ بكنه‌. و بعد خود آدم‌ هم‌، خود انسان‌ هم‌ باور نميكنه‌. اهميت‌ هم‌ نداره‌. حتما خودت‌ تصميم‌ گرفتي‌ اينجوري‌ باشي‌. اما وقتي‌ كه‌ ميگند بعله‌، فلان‌ كس‌ فلان‌ مرض‌ را داشت‌، فلان‌ حاجت‌ را داشت‌، متوسل‌ به‌ امام‌ زمان‌ شد و حضرت‌ بهش‌ عنايتي‌ كردند. حسابي‌ ميگيم‌ به‌ به‌ باريك‌ الله‌. آنهم‌ بايد باز خيلي‌ مواظب‌ باشه‌ طرف‌ كه‌ به‌ خودش‌ نسبت‌ نده‌. بگه‌ يك‌ نفري‌ اينجوري‌ مي‌گفت‌.

 شما فكر كنيد دربارة‌ امام‌ زمانتون‌ كه‌ چقدر براي‌ شما اهميت‌ داره‌؟ چيكاره‌ است‌؟ چه‌ ارزشي‌ داره‌؟ المعروف‌ بقدر المعرفه‌. وجود امام‌ زمان‌ براي‌ شما امام‌ زماني‌ چه‌ نقشي‌ داره‌ در زندگيت‌؟ چه‌ نقشي‌؟ اگر ما رابطة‌ روحي‌ با حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ نداشته‌ باشيم‌ پس‌ چرا ايشان‌ هستنند اصلا؟ فرق‌ ما با آن‌ سني‌هايي‌ كه‌ مي‌گن‌ هنوز متولد نشده‌، يك‌ عده‌ از سني‌ها ميگن‌ هنوز متولد نشده‌ حضرت‌، فرق‌ ما با آنها چيه‌؟ شما ميگيد كه‌ ما معتقد، اين‌ اعتقاد، اعتقاد مفت‌ و مجاني‌ فايده‌اي‌ نداره‌ كه‌. ما اعتقاد داريم‌ امام‌ زمان‌ هست‌. خوب‌ هست‌. گاهي‌ هم‌ مريضي‌ را شفا بده‌. خيلي‌ خوب‌. يعني‌ واقعا شما حساب‌ بكنيد، دورة‌ سال‌ چقدر از اين‌ كارها ميشه‌، چند تا؟ آيا واقعا اگر حضرت‌ منحصرا همين‌ كاره‌ باشه‌ شما نميگيد كه‌ خدايا اين‌ وجود مقدس‌ را چرا اينقدر كم‌ كار قرارش‌ دادي‌؟ كار بهتري‌ به‌ دستش‌ بديد. به‌ شأن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بخوره‌. يك‌ عالم‌ را بگن‌ آقا تو توي‌ بيابانها باش‌. اگر يك‌ كسي‌ گم‌ شد، آنهم‌ توي‌ ده‌ تا يكي‌، برسونش‌ به‌ راه‌. يك‌ مرجع‌ تقليد را، اين‌ بهش‌ توهينه‌. و امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را اينجور پائينش‌ نياريد. البته‌ نميگم‌ اين‌ كارها را نميكنه‌. خوب‌ امام‌ است‌، مهربان‌ است‌، منجمله‌ از كارهاش‌ كه‌ شايد اكثر اين‌ تشرفات‌ هم‌، كساني‌ كه‌ مريضهايي‌ كه‌ شفا پيدا مي‌كنند يا به‌ راه‌ مي‌رسند، اينها نماينده‌هاي‌ آقا وليعصر باشند كه‌ اين‌ كارها را مي‌كنند، منتهي‌ اگر بشه‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. و الا اصحاب‌ خاص‌ حضرت‌، اينها شب‌ و روز مشغول‌ خدمتگزاري‌ هستند. اوامر حضرت‌ را انجام‌ ميدهند، به‌ داد مردم‌ مي‌رسند، به‌ فكر مردم‌ هستند، كار زيادي‌ بهشون‌ داده‌ شده‌. خود حضرت‌، واقعا من‌ از اين‌ جهت‌ غصه‌ مي‌خورم‌، چه‌ كنم‌، كه‌ چرا اينجوري‌ ما فكر مي‌كنيم‌. چرا اينجوري‌. مجبورم‌ من‌ خودم‌ كتاب‌ ملاقاتي‌ كه‌ نوشتم‌، هر چي‌ نوشتم‌ از همين‌ قبيل‌ باشه‌. فلاني‌ گم‌ شده‌ بود حضرت‌ رساندش‌. فلاني‌. چرا ما اينجوري‌ هستيم‌. صدها مورد حضرت‌ وليعصر گمراه‌ را گرفتند و به‌ راه‌ رسوندند.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آميرزا مهدي‌ اصفهاني‌ كه‌ يكي‌ از علما و مراجع‌ زمان‌ خودش‌ بود. ميگه‌ سالها رفتم‌ پيش‌ يكي‌ از اقطاب‌ صوفيه‌ كه‌ من‌ به‌ جائي‌ برسم‌. آنهم‌ هر چي‌ بلد بود به‌ ما داد و ما هم‌ تمام‌ فكرمون‌ را شش‌ دنگ‌ داده‌ بوديم‌ به‌ اين‌ كه‌ هر چي‌ ميگه‌ عمل‌ كنيم‌ شايد به‌ يك‌ چيزي‌ برسيم‌. لا يزيد لي‌ الا بعدا. آخه‌ انسان‌ وقتي‌ راه‌ را كج‌ بره‌ هر چي‌ جلوتر بره‌، دورتر ميشه‌ از حقيقت‌. هر چه‌ پيش‌ بره‌ ديگه‌ بدتر ميشه‌. يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ ديگه‌ تو همين‌ چيز هستي‌، خودت‌ قطبي‌. ميگه‌ من‌ فكر كردم‌ من‌ هچي‌ نيستم‌، هيچي‌ ياد نگرفتم‌. چون‌ باطنم‌ الان‌ دلم‌ مي‌خواد همة‌ گناهان‌ را حتي‌ انجام‌ بدم‌. فهميدم‌ ايشان‌ پيشش‌ چيزي‌ نيست‌. رفتم‌ به‌ مسجد سهله‌. آنجا، اين‌ تشرفات‌ را بايد ماها اهميت‌ بديم‌. كه‌ تا امروز به‌ بركت‌ آن‌ تشرف‌، هنوز نتونسته‌اند بحمد لله‌ يك‌ عده‌ افراد انحرافي‌، بعضي‌ از علمايي‌ كه‌ تابع‌ ايشان‌ بودند و تابع‌ تشرف‌ ايشان‌ بودند، از راه‌ خارجشان‌ كنند. و الا ما هم‌ جزء كساني‌ بوديم‌ كه‌ به‌ دامن‌، جاتون‌ خالي‌ بود من‌ رفته‌ بودم‌ در سوريه‌ سر قبر محي‌ الدين‌ عربي‌. ديدم‌ يك‌ عده‌ افراد نافهم‌ آمدند به‌ آن‌ قبر متوسل‌ شدند تا نجات‌ پيدا كنند از گرفتاريها. مردي‌ كه‌ خودش‌ در كمال‌ گرفتاريه‌. آنوقت‌ ايشان‌ ميره‌ براي‌ مسجد سهله‌، شب‌ چهارشنبه‌اي‌ ظاهرا بوده‌. مي‌بينه‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ فرمودند طلب‌ المعارف‌ من‌ غير طريقنا اهل‌ البيت‌ مثاب‌ لامكان‌. بخدا قسم‌ بقدري‌ اين‌ كلام‌ جالبه‌، اين‌ كلام‌ اگر يك‌ ميليون‌ سرطاني‌ را رديف‌ كرده‌ باشند، حضرت‌ با يك‌ اشاره‌ شفاشون‌ بده‌، اين‌ كلام‌ مهمتره‌. و شفا داد. دهها هزار عالم‌، عارف‌، حتي‌ يك‌ عده‌ از دانشمندان‌ متصوفه‌ را اين‌ كلام‌ نجات‌ داد.

 يكي‌ از علما نقل‌ مي‌كرد. ميگفت‌ من‌ در مسلك‌ فلان‌ مسلك‌ خيلي‌ استاد شده‌ بودم‌، الان‌ هم‌ بلدم‌ چه‌ حقه‌ بازيها دارند، چه‌ بايد كرد. ميگه‌ يك‌ روز پاي‌ منبر مرحوم‌ ميرزا نشستم‌. يك‌ دفعه‌ عوض‌ شدم‌. اصلا خط‌ جدا شد. راه‌ جدا شد. من‌ يك‌ صوفي‌ درجة‌ يك‌ بودم‌، يك‌ انسان‌ درجة‌ يك‌ شدم‌. با يك‌ منبر. خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ تشرفات‌ را بايد نقل‌ كرد. منتهي‌ اين‌ تشرفات‌ را ما كه‌ نمي‌فهميم‌ چي‌ گفتند، چي‌ شد. طلب‌ معارف‌، ببينيد صراط‌ مستقيم‌. هميني‌ كه‌ توي‌ هر نماز ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. طلب‌ معارف‌، تجسس‌ معارف‌، تحقيق‌ در معارف‌، از غير راه‌ ما، از اين‌ جاده‌اي‌ كه‌ ما هستيم‌، اين‌ صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ اينها نعمت‌ داده‌. به‌ خدا قسم‌ غير از اين‌ طريق‌، مغضوبند و ضالين‌اند. غير المغضوب‌ عليهم‌ و لا الضالين‌. ميگه‌ اين‌ جمله‌ را آقا فرمودند كه‌ من‌ ديدم‌ يك‌ نوري‌ در دلم‌ روشن‌ شد. قلبم‌ چراغي‌ شد در كلامش‌ اثر گذاشته‌ بودند با يك‌ كلمه‌. آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند، آيا شود كه‌ گوشه‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. در كلام‌ ايشان‌ يك‌ اثر خاصي‌ بود. من‌ روزي‌ كه‌ ايشان‌ فوت‌ كرد شش‌ سالم‌ بود. دو روز قبلش‌ با پدرم‌ توي‌ يكي‌ از اين‌ كوچه‌هاي‌ مشهد، ديدم‌ ايشان‌ را. دو روز قبلش‌. ايشان‌ را ديدم‌. پدر من‌ چون‌ شال‌ سياه‌ داشت‌ و سر منهم‌، چون‌ پدرم‌، شما الان‌ ميگيد بچة‌ شش‌ ساله‌ مگه‌ ميشه‌ يك‌ چيز سبزي‌ سر ما مي‌بست‌ بهرحال‌. ايشان‌ دولا شد صورت‌ مرا بوسيد و من‌ خيلي‌ محبت‌ عجيبي‌ با آن‌ يكي‌ دو كلمه‌ كه‌، جملاتي‌ گفتند كه‌ روز قيامت‌، ايشان‌ به‌ پدر من‌ مي‌گفتند، كه‌ روز قيامت‌ ما انتظار شفاعت‌ شما فرزندان‌ پيغمبر را داريم‌، يك‌ حالي‌، يك‌ محبتي‌ در دل‌ من‌ پيدا شده‌ بود از ايشان‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. دو روز بعدش‌ ايشان‌ آمد، پدر من‌ آمد گفتش‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ آن‌ روز آنجا ديديم‌، گفتم‌ها كجاست‌؟، گفت‌ ايشان‌ فوت‌ كرد. و من‌ يادمه‌ كه‌ آن‌ روز آنقدر گريه‌ كردم‌. يك‌ اثر عجيبي‌ در كلامش‌ بود. بقدري‌ معارف‌ را صحيح‌ حل‌ و فصل‌ ميكرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. علماي‌ بزرگ‌، مجتهدين‌ را در مقابل‌ خودش‌ خاضع‌ ميكرد. اينها همه‌ اثرات‌ يك‌ كلمه‌، يك‌ رابطه‌، حالا البته‌ بعدش‌ هم‌ طبعا رابطه‌ داشتند ديگه‌. يك‌ رابطه‌. حالا يك‌ رابطه‌اش‌ را ما ميدانيم‌ كه‌ همين‌ جمله‌ رد و بدل‌ شد. پانزده‌ سال‌، بيست‌ سال‌ پيش‌ آن‌ قطب‌، پيش‌ آن‌ شخص‌ صوفي‌ مسلك‌، ايشان‌ زحمت‌ كشيده‌. اونهم‌ از علما بوده‌ها. نوشته‌هايي‌ داره‌ كه‌ من‌ در علميت‌ استاد ايشان‌، من‌ نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌، چون‌ متأسفانه‌ ايشان‌ حالا باز دو مرتبه‌ برگشته‌ توي‌ علما و دانشمندان‌، آن‌ استاد مرحوم‌ ميرزا. يك‌ شخص‌ با فضيلت‌ و با علم‌. علوم‌ ظاهري‌ را خوب‌ داشت‌. يعني‌ فلسفة‌ اشراق‌ را كاملا وارد بود. خوب‌. ايشان‌ پانزده‌ سال‌ پيش‌ ايشان‌ رياضت‌ كشيده‌، زحمت‌ كشيده‌. با يك‌ كلام‌ امام‌، پانزده‌ سال‌ آدم‌ مريض‌ سخت‌ مردني‌ باشه‌ فرض‌ كنيد، با يك‌ كلمه‌ شفا پيدا بكنه‌. نه‌ خودش‌ تنها شفا پيدا بكنه‌. بلكه‌ هر كه‌ به‌ او مي‌رسيد، نفسش‌ نفس‌ شفا دهنده‌اي‌ باشه‌. و شفا مي‌داد. اينجور بايد قضايا را از امام‌ زمان‌ نقل‌ كرد. امام‌ زمان‌ براي‌ اينجور چيزها هست‌ روي‌ كرة‌ زمين‌. علمايي‌ كه‌ روي‌ اخلاص‌ بروند در خانة‌ حضرت‌، حضرت‌ آنها را نگه‌ مي‌داره‌. توي‌ مراجع‌ انتخاب‌ مي‌فرمايد مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ را و ميگه‌، مي‌نويسند براش‌ كه‌ تو در خانه‌ات‌ را باز بكن‌، خودت‌ دم‌ در اطاقي‌ داشته‌ باش‌، آنجا بشين‌ (به‌ تعبير من‌ و توضيح‌ من‌) و اقض‌ حوائج‌ الناس‌، حوائج‌ مردم‌ را برآر. نحن‌ ننصرك‌. ما ياريت‌ ميكنيم‌. كه‌ يكي‌ از بزرگان‌ از علما كه‌ من‌ خدمتشون‌ رسيده‌ بودم‌ بنام‌ مرحوم‌ آشيخ‌ عبد النبي‌ اراكي‌، يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بود كه‌ خودش‌ را رديف‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ مي‌دانست‌ و ميگفت‌ چرا ايشان‌ مرجع‌ بشه‌. من‌ بايد مرجع‌، مثلا حالا. ايشان‌ ميگه‌ كه‌ من‌ يك‌ رياضتي‌ كشيدم‌، حالا دارم‌ خلاصه‌اش‌ را ميگم‌، مكاشفه‌اي‌ بهم‌ دست‌ داد، ديدم‌ حضرت‌ دارند تشريف‌ مي‌برند. من‌ پشت‌ سرشون‌ رفتم‌، وارد يك‌ قصري‌ شديم‌. وقتي‌ كه‌ توي‌ آن‌ قصر وارد شديم‌ حضرت‌ نشسته‌ بودند آنطرف‌ و من‌ اينطرف‌، پنج‌ تا مسئله‌ بود من‌ مي‌خواستم‌ از حضرت‌ سؤال‌ كنم‌، چهارتاش‌ را سؤال‌ كردم‌، بقيه‌اش‌ را يادم‌ رفتم‌. يعني‌ يكيش‌ را يادم‌ رفت‌. آمدم‌ بيرون‌ دو مرتبه‌ خواستم‌ وارد آن‌ قصر بشوم‌، يك‌ حاجبي‌ بود جلوي‌ مرا گرفت‌. گفتم‌ مي‌خوام‌، الان‌ من‌ آنجا بودم‌. مي‌خوام‌ خدمت‌ حضرت‌ برسم‌. گفت‌ امام‌ زمان‌ آنجا نيستند. گفتم‌ اِ. من‌ الان‌ آنجا بودم‌. گفتند نيستند ولي‌ الان‌ نايبشون‌ هستند. گفتم‌ خيلي‌ خوب‌. وارد شدم‌. ديدم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ جاي‌ امام‌ زمان‌ نشسته‌. و مسئله‌ام‌ را از ايشان‌ سؤال‌ كردم‌ و ايشان‌ جواب‌ دادند. فرداش‌ كه‌ مثلا در بيداري‌، در عالم‌ معمولي‌ رفتم‌ خدمتشون‌، مسئله‌ را پرسيدم‌ يك‌ تبسمي‌ كردند و همان‌ جواب‌ را دادند كه‌ در عالم‌ مكاشفه‌ داده‌ بودند. مرجع‌ تعيين‌ ميكنه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. افراد را انتخاب‌ مي‌كنه‌ حالا ما كوريم‌ و ما دوريم‌ و ما ارتباطي‌ نداريم‌ نبايد گفت‌ خبري‌ نيست‌. اين‌ را جدا آقايون‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ دلم‌ مي‌خواست‌ اين‌ جمله‌ را حتما تو ذهناتون‌ لااقل‌ از اين‌ مجلس‌ بسپاريد كه‌ امام‌ زمان‌ را يك‌ جوري‌ معرفي‌ نكنيد كه‌ فقط‌ و فقط‌ براي‌ حالا اينهايي‌ كه‌ معتقد به‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ هستند، يك‌ عده‌ هم‌ كه‌ خدا عقلشون‌ بده‌ چون‌ بعضيهاشون‌، چي‌ بگم‌ يك‌ افراد، بدي‌ نيستند ولي‌ نفهمند، مي‌گن‌ نمي‌شه‌ در زمان‌ غيبت‌ اصلا امام‌ زمان‌ را ديد كه‌ اونها هم‌ كه‌ اصلا راحت‌ كردن‌ از اول‌ ديگه‌. پريشب‌ با يكي‌ از علماي‌ شهرستانها حالا صحبت‌ مي‌كردم‌، ايشان‌ مي‌گفتند كه‌ يك‌ نفر در كجا هزار قضيه‌ در ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ جمع‌ آوري‌ كرده‌. و ظاهرا آقاي‌ نعمتي‌ هم‌ گفتند كه‌ ما هم‌ هزار قضيه‌ جمع‌ كرديم‌. توي‌ تحقيقاتي‌ كه‌ داريم‌ در كانون‌. اين‌ همه‌ جريانات‌، حالا. ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را كه‌ جان‌ هممون‌ به‌ قربانش‌ روحي‌ فدا، من‌ اين‌ كلمه‌ را الان‌ يك‌ دفعه‌ بدون‌ عليه‌ السلام‌ و اينها مي‌گم‌ از آقا عذر مي‌خوام‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا ايشان‌ را معرفي‌ طوري‌ بكنيم‌ كه‌ همه‌ چيز ما از ايشانه‌. بيومنهي‌ يوم‌، ببينيد خدا چطور معرفي‌ كرده‌. بيومنهي‌ رزق‌ و بوجودهي‌ نامفهوم‌، اي‌ يبن‌ النبي‌ المصطفي‌ وبن‌ علي‌ المرتضي‌ و بن‌ فاطمة‌  الزهرا، اين‌ خصوصيات‌ امام‌ زمان‌ ماست‌.

 خوب‌ امشب‌ برويم‌ در خانة‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ آقا عذر مي‌خوايم‌ از شما، ما خيلي‌ كوتاهي‌ مي‌كنيم‌، نمي‌شناسيم‌ شما را، نمي‌فهميم‌ درك‌ نداريم‌، از اين‌ رو به‌ قبله‌ نشستن‌ شماها من‌ احساس‌ مي‌كنم‌ كه‌ شماها انشاء الله‌ در انتظار امام‌ زمانتون‌ هستيد. يا بقية‌ الله‌. گفته‌اند كه‌ اگر مي‌خواد دعاهاتون‌ مستجاب‌ بشه‌، يك‌ چند جمله‌ مصيبت‌ حضرت‌ سيدالشهداء را بخوانيد. ما امشب‌ مصيبت‌ آقا را از زبان‌ امام‌ زمانمون‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ مي‌خوانيم‌. در زيارت‌ ناحيه‌ مي‌فرمايد و اسرع‌ فرصك‌ شائدا. چراغها را خاموش‌ كنيد حالي‌ داشته‌ باشيم‌. و اسرع‌ فرصك‌ شائدا. هشتاد نفر در ميان‌ خيمه‌ها به‌ دستور امام‌ زمانشان‌ نشسته‌اند منتظرند ببينند سيدالشهدابا اين‌ جنگ‌ چه‌ مي‌كند. يك‌ وقت‌ صداي‌ شيهية‌ اسب‌ را شنيدند، اين‌ جملات‌ را امام‌ زمان‌ مي‌فرمايد اين‌ حيوان‌ يك‌ زمزمه‌اي‌ داشت‌، يك‌ سخني‌ داشت‌، صدا مي‌زد واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر بزرگ‌ پيغمبرشون‌ را. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ از ميان‌ خيمه‌ها بيرون‌ ريختند. اطراف‌ زوالجناح‌ را گرفتند. هر كسي‌ سخني‌ از زوالجناح‌ مي‌گفت‌. سكينة‌ ناز دانه‌ آمد در گوش‌ زوالجناح‌ يك‌ كلمه‌اي‌ را گفت‌، كه‌ حتي‌ اون‌ حيوان‌ را تحت‌ تاثير قرار داد صدا زد اي‌ اسب‌ بابا، پدرم‌ وقتي‌ كه‌ از خيمه‌ رفت‌ لبهايش‌ تشنه‌ بود، آيا به‌ او آب‌ دادند يا با لبهاي‌ تشنه‌ شهيدش‌ كردند يا بقية‌الله‌. يا بقية‌ الله‌ از شما مي‌خواييم‌ كه‌ اين‌ دريچه‌هاي‌ ما را به‌ معارف‌ و انوار مقدستون‌ باز كنيد. اين‌ دلهاي‌ ما هم‌ روشن‌ به‌ اين‌ نور شما باشد. يا حجة‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌، آقاجان‌. هل‌ من‌ معين‌ نامفهوم‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء به‌ خدا قسم‌ آقايان‌ بالاترين‌ مصيبتها همين‌ جملاته‌، اين‌ دعاي‌ شريفه‌ اين‌ دعاي‌ شريفه‌ را شما اگر معناش‌ را متوجه‌ باشيد بزرگترين‌ مسائل‌ را تذكر مي‌ده‌ الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۲ شوال ۱۴۱۳ قمری – ۲۶ فروردین ۱۳۷۲ شمسی – تفسير سورة‌ كافرون‌

 تفسير سورة‌ كافرون‌ 26 فروردين‌ماه‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. قل‌ يا ايها الكافرون‌. لا اعبد ما تعبدون‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. و لا انا عابد ما عبدتم‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. لكم‌ دينكم‌ و لي‌ دين‌.

 هفتة‌ گذشته‌ و هفته‌هاي‌ قبل‌ از ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ بحثي‌ داشتيم‌. و يك‌ جمله‌ در اين‌ سوره‌ كه‌ بيشتر از همة‌ مطالبش‌ بايد مورد توجه‌ واقع‌ شود باقي‌ ماند. و آن‌ جمله‌ مسئلة‌ عبوديت‌ و بندگيست‌. معناي‌ عبوديت‌ و عبادت‌ و بندگي‌ كه‌ فارسيش‌ ميشه‌ بندگي‌، اين‌ به‌ چه‌ معناست‌؟ بحث‌ اول‌ اينكه‌ آيا ما مي‌توانيم‌ غير خدا را عبادت‌ كنيم‌ يا خير؟ بحث‌ دوم‌ اينكه‌ عبادت‌ خدا در چيست‌؟ و بالاخره‌ بحث‌ سوم‌ اينكه‌ اگر ما مي‌توانيم‌ خدا را عبادت‌ كنيم‌ و مخلوق‌ خدا را هم‌ عبادت‌ كنيم‌، آيا چه‌ افرادي‌ را مي‌توانيم‌ عبادت‌ كنيم‌ و چه‌ چيزهايي‌ را مي‌توانيم‌ عبادت‌ كنيم‌.

 از بعضي‌ از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ نخواسته‌ غير خودش‌ را، بشر عبادت‌ كنه‌. مي‌فرمايد و قضي‌ ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. خدا اين‌ مطلب‌ را خواسته‌ و قطعيش‌ كرده‌ كه‌ عبادت‌ نكنيد كسي‌ را جز خدا. و همينطور هم‌ معروفه‌ در بين‌ ما كه‌ بندگي‌ و عبادت‌ مخصوص‌ خداست‌. اگر اينطوره‌ پس‌ معني‌ اينكه‌ در صدر اسلام‌ و بلكه‌ قبل‌ از اسلام‌ در بين‌ مسلمانها حتي‌ اين‌ مسئله‌ معروف‌ بود و اسلام‌ هم‌ رد نكرده‌ كه‌ يك‌ عده‌ را بعنوان‌ برده‌ و عبد، مخصوصا كلمة‌ عبد هست‌. مي‌خريدند و اين‌ عبد صددرصد، همه‌ چيزش‌ و حتي‌ اختياراتش‌ مال‌ صاحبش‌ بود. كه‌ معروفه‌ العبد و ما كان‌ في‌ يده‌ لمولاه‌. عبد و هر چي‌ دارد مال‌ مولاشه‌. افرادي‌ را اسير مي‌كردند در جنگها، قبل‌ از اسلام‌ بود به‌ آن‌ كاري‌ نداريم‌. چون‌ از مورد بحث‌ ما خارجه‌. ولي‌ بعد از اسلام‌ وقتي‌ كه‌ لشگر اسلام‌ هجوم‌ مي‌كردند به‌ يك‌ جمعي‌ از كفار و آنها را از بين‌ مي‌بردند، عده‌اي‌ را اسير مي‌كردند. مردهاشون‌ را بعنوان‌ فارسيش‌، برده‌ و عربيش‌ بعنوان‌ عبد، مي‌فروختند. يعني‌ آنهائي‌ كه‌ رفته‌ بودند براي‌ جنگ‌، جزء غنائم‌ جنگيشون‌ اسلحه‌ بود كه‌ از دشمن‌ مي‌گرفتند، اموال‌ بود كه‌ از دشمن‌ مي‌گرفتند و خود افراد دشمن‌ را بعنوان‌ اسير و برده‌ مي‌آوردند. اين‌ را اسلام‌ تجويز كرده‌ بود. حالا شرحي‌ داره‌ كه‌ چطور تجويز كرده‌ و چرا تجويز كرده‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ اين‌ را در يكي‌ از نوشته‌هام‌ نوشته‌ام‌ و علتش‌ را بيان‌ كرده‌ام‌ و الان‌ مجال‌ براي‌ بحثش‌ نيست‌. اگر مايل‌ باشند دوستان‌ بحثي‌ درباره‌اش‌ بكنند، در جلسات‌ كانون‌ مناسب‌ اين‌ بحثها هست‌. ولي‌ اين‌ اندازه‌ بوده‌، يقينيه‌، حرفي‌ هم‌ درش‌ نيست‌ كه‌ اينها را بعنوان‌ عبد مي‌آوردند و هر چه‌ داشت‌، تمام‌ اختياراتش‌ مال‌ مولاش‌ بود. و تا اين‌ اواخر هم‌ و حتي‌ بعضي‌ از ممالك‌ الان‌ هم‌ هست‌ كه‌ برده‌ فروشي‌ و بنده‌ فروشي‌ و افرادي‌ بعنوان‌ عبد بودند و خيلي‌ از اين‌ افراد در اسلام‌ و صدر اسلام‌ بعنوان‌ برده‌ بودند، بعنوان‌ عبد بودند. عبد هم‌ اينطوري‌ بود كه‌ تمام‌ اختياراتش‌ دست‌ مولاش‌ بود. حتي‌ همة‌ فرمان‌ مولا را ميخواست‌ اطاعت‌ كنه‌. و فرار هم‌ نمي‌تونست‌ بكنه‌ و الا عبد عابق‌ ميشد و جاش‌ توي‌ جهنم‌ بود. و زنها را بعنوان‌ عمه‌ مي‌آوردند. عمه‌ هم‌ همان‌ معناي‌ عبد را داره‌. يعني‌ عمه‌ با عبد، به‌ زن‌ ميگن‌ عمه‌ به‌ مرد ميگن‌ عبد.

 اگر عبد و عبوديت‌ و عبادت‌ فقط‌ مال‌ خداست‌، اين‌ چه‌ معنا داره‌؟ اين‌ يك‌ بحث‌، يك‌ مطلب‌. ما رواياتي‌ داريم‌ كه‌ حتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شايد در نهضت‌ سواد آموزي‌ چون‌ خيلي‌ معروف‌ شده‌، ديديد روايتي‌ نقل‌ مي‌كنند، اين‌ در نهج‌ البلاغه‌ است‌ كه‌ و من‌ علمني‌ حرفا فقد سيرني‌ عبدا. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود هر كس‌ به‌ من‌ حرفي‌ را بياموزه‌ و تعليم‌ بدهد، مرا عبد خودش‌ قرار داده‌. اگر بندگي‌ فقط‌ مال‌ خدا بود، اينجا اصلا اين‌ كلام‌ درست‌ نبود. و ما در ضمن‌ رواياتمون‌ زياد هست‌ كه‌ فلاني‌ مولا فلان‌. البته‌ يك‌ فرقي‌ بين‌ عبد و مولا هست‌. مولا به‌ معناي‌، مولا دو معنا داره‌. يكي‌ فرمانده‌، يكي‌ فرمانبردار. به‌ هر دو ميگن‌ مولا. اين‌ كسي‌ كه‌ بندگي‌ ميكنه‌ اين‌ را هم‌ بهش‌ ميگن‌ مولا در عربي‌ و به‌ آني‌ هم‌ كه‌ دستور ميده‌ و آقاست‌ به‌ اونهم‌ ميگن‌ مولا. و لذا در زيارت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در روز جمعه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ مولاي‌ انا مولاك‌. اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ مولاي‌ تو هستم‌. و در جائي‌ مي‌گيم‌ كه‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌، علي‌ ولي‌ خداست‌. و در جائي‌ مي‌گيم‌ كه‌ ما ولي‌ خدا هستيم‌، اولياء خدا هستيم‌ مثلا، و از آنطرف‌ ميگيم‌ كه‌ الله‌ مولانا. الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا. خدا ولي‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند. چون‌ اين‌ كلمه‌ هم‌ به‌ بنده‌ اطلاق‌ ميشه‌ هم‌ به‌ مولا هم‌ به‌ آقا.

 بنابراين‌ در احاديث‌ و روايات‌، اگر يك‌ فردي‌ مثلا غلام‌ و نوكر ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود، به‌ او مي‌گفتند مولا. علتش‌ اينه‌ كه‌ چه‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ مولاش‌ را چه‌ دوست‌ نداشته‌ باشه‌ بايد اطاعت‌ كنه‌ مولاش‌ را، بخاطر كتك‌ زدنش‌. ممكن‌ بوده‌ كه‌ مثلا مولايي‌ بنده‌اش‌ را كتك‌ مي‌زده‌ كه‌ بايد اطاعت‌ كني‌. اينه‌ كه‌ عبد بوده‌، يا با كتك‌ زدن‌، يا با پول‌ دادن‌ و تشويق‌، يا بدون‌ هيچ‌. اين‌ اطاعت‌ ميكرده‌. اين‌ ميشده‌ عبد. اما اگر روي‌ محبت‌ اطاعت‌ كرد آقاش‌ را ميشه‌ مولاي‌، ولي‌. روي‌ اين‌ اساس‌ در روايات‌ زياد داريم‌. حالا معناي‌ بعضي‌ از روايات‌ را اينطوري‌ بايد بفهميم‌ كه‌ فلاني‌ مولا فلان‌. مثلا ميگن‌ فلان‌ صحابي‌، فلان‌ راوي‌ حديث‌ مولاي‌ فلان‌ كس‌ بوده‌، بندة‌ فلان‌ كس‌ بوده‌. منتهي‌ چون‌ مسلمانها آن‌ عملي‌ كه‌ غير مسلمانها با برده‌ها مي‌كردند، اينها نمي‌كردند و با محبت‌ با آنها روبرو مي‌شدند، و لذا كلمة‌ عبد به‌ آنها اطلاق‌ نميشده‌، كلمة‌ مولا اطلاق‌ ميشده‌. و روي‌ اين‌ اصل‌ در روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ فلاني‌ مولا فلان‌. حالا آنهائي‌ كه‌ اهل‌ تحقيق‌ در روايات‌ هستند خودشون‌ مي‌دونند كه‌ زياد داريم‌ در روايات‌. يعني‌ اين‌ نوكر فلاني‌ بوده‌، اين‌ عبد فلاني‌ بوده‌ منتهي‌ كلمة‌ عبد در اينجا اطلاق‌ نميشه‌. مثلا قنبر اين‌ مولا علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ولي‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطور بودند كه‌ او را گاهي‌ هم‌ بر خودشون‌ ترجيح‌ مي‌دادند. مثلا داره‌ در احاديث‌ كه‌ يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تشريف‌ بردند براي‌ خريدن‌ لباس‌. يك‌ لباس‌ پر قيمت‌ خريدند و يك‌ لباس‌ كم‌ قيمت‌. بعد قنبر ديدند كه‌ لباس‌ پر قيمت‌ را دادند او و لباس‌ كم‌ قيمت‌ را براي‌ خودشون‌ برداشتند. عرض‌ كرد يا امير المؤمنين‌، شما چرا لباس‌ كم‌ قيمت‌ را براي‌ خودتون‌ برداشتين‌؟ فرمود كه‌ من‌ از رسول‌ اكرم‌ شنيدم‌ كه‌ البسوهم‌ مما تلبسوا و اطعموهم‌ مما تطعمون‌. از آنچه‌ كه‌ مي‌خوريد به‌ بنده‌هاتون‌، بردهاتون‌ بدهيد، بخوران‌ و از آنچه‌ كه‌ مي‌پوشيد به‌ آنها بپوشانيد. در اسلام‌ يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ بوده‌. ولذا كلمة‌ عبد خيلي‌ كم‌ اطلاق‌ شده‌.

 ولي‌ اين‌ مسئله‌، اصل‌ مسئله‌، معناي‌ بندگي‌ بهرحال‌ اين‌ بوده‌. مي‌رفتند كنيز مي‌خريدند، باصطلاح‌ عبد مي‌خريدند. دربارة‌، تا زمان‌ حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ السلام‌ هست‌ كه‌ حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ را پول‌ فرستاد امام‌ عسگري‌ و ايشان‌ را خريدند و آوردند. اكثر مادرهاي‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كنيز هستند و اين‌ مسئله‌ مسلمه‌. حالا معناي‌ اينكه‌ و قضي‌ ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا كه‌ بعد از همين‌ جمله‌ است‌، اين‌ چيه‌؟ اينجا يك‌ مقدار دقت‌ بشه‌. چون‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ هم‌ مي‌فرمايد كه‌ لا اعبد ما تعبدون‌. من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ آنچه‌ را شما عبادت‌ مي‌كنيد. يك‌ وقت‌ هست‌ عبادت‌ و بندگي‌، اين‌ ذاتيه‌. يعني‌ بطور اطلاق‌، بدون‌ هيچ‌ قيد و شرطي‌ بايد انسان‌ خدا را عبادت‌ كنه‌، خدا را بندگي‌ كنه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ نه‌ اينطور نيست‌. با يك‌ قيديه‌، با يك‌ شرطي‌، با يك‌ خصوصيتي‌ يكي‌ را بايد عبادت‌ كنه‌. عبادت‌ مطلق‌ مخصوص‌ خداست‌. يعني‌ شما اگر خواستيد بدون‌ قيد و شرطي‌، هر چه‌ خدا گفته‌، چه‌ فلسفه‌اش‌ را بفهميد چه‌ فلسفه‌اش‌ را نفهميد. فلسفة‌ هفت‌ شوط‌ دور خانة‌ خدا گشتن‌ هيچ‌ نمي‌فهميد. فلسفة‌ دويدن‌ بين‌ صفا و مروه‌ را ما هيچ‌ درك‌ نمي‌كنيم‌. مثلا. حالا چيزهايي‌ كه‌ كمتر درك‌ مي‌كنيم‌ فلسفه‌اش‌ را، فلسفة‌ اينكه‌ توي‌ آن‌ شلوغي‌، سنگ‌ به‌ آن‌ ديوار، به‌ آن‌ باصطلاح‌ جمره‌ زدن‌ را ماها درك‌ نمي‌كنيم‌. مثلا حالا ميشه‌ چون‌ فلسفه‌اش‌ را درك‌ نمي‌كنيم‌، نكنيم‌؟ نه‌. مطلقا تو بندة‌ خدا هستي‌، بدون‌ هيچ‌ چيز. هيچ‌ قيدي‌ بهش‌ نميخوره‌. خدا بگه‌ زنده‌ باش‌ بايد باشي‌. بمير، بمير. بخور، بخور. نخور، نخور. هر چه‌ ميگه‌ بايد بندگي‌ كني‌. اگر يك‌ چنين‌ بندگي‌ را بخواي‌ تصور كني‌ براي‌ غير خدا جايز نيست‌. يعني‌ در مقابل‌ غير خدا، هر كه‌ باشه‌، هر چه‌ قدرت‌ داشته‌ باشه‌. اينكه‌ من‌ مطلقا بندة‌ او باشم‌ و حتي‌ ديگه‌ اعتنايي‌ به‌ خدا نداشته‌ باشم‌ و خدا هم‌ حق‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ به‌ من‌ امر و نهي‌ بكنه‌، اين‌ دربارة‌ مردم‌، غير خدا جايز نيست‌. به‌ اين‌ معنا كه‌ ما وقتي‌ بندة‌ خدا شديم‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ مسائل‌ را، تمام‌ كارهامون‌ را، چه‌ فلسفه‌اش‌ را بدونيم‌ چه‌ فلسفه‌اش‌ را ندونيم‌ بايد ما اطاعت‌ كنيم‌. اين‌ معناي‌ بندگيست‌. معناي‌ عبوديت‌ واقعي‌ است‌. اين‌ باصطلاح‌ بندگي‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد لااعبد ما تعبدون‌ اينه‌.

 اما در مسائل‌ ديگر، در بندگيهاي‌ ديگر. مثلا فرض‌ فلان‌ شخص‌ رفته‌ پول‌ داده‌ يك‌ اسيري‌ را خريده‌ آورده‌. اينجا ايشان‌ تا چه‌ حد ميتونه‌ به‌ او امر و نهي‌ بكنه‌؟ تا چه‌ حد اين‌ بندة‌ اوست‌؟ تا جائي‌ كه‌ با بندگي‌ خدا منافات‌ نداشته‌ باشه‌. تا جائي‌ كه‌، مثلا مولا مي‌تواند به‌ بنده‌اش‌ هر كاري‌ را بگه‌ بكن‌، بايد بكنه‌. اما نميتونه‌ بگه‌ يك‌ گناه‌ بكن‌. نمي‌تواند به‌ او بگويد واجبت‌ را ترك‌ كن‌. نمي‌تونه‌ به‌ او بگه‌ كه‌ تو مثلا فرض‌ كنيد، بر جانش‌ ديگه‌ حق‌ نداره‌. خدا ميتونه‌ جان‌ ما را بگيره‌ اما مولاي‌ معمولي‌ نميتونه‌ جان‌ بنده‌اش‌ را بگيره‌. مولاي‌ معمولي‌ مثلا حالا هوس‌ كرده‌ بره‌ يك‌ برده‌هايي‌ را بخره‌ بياره‌ توي‌ خانه‌ اينها را بكشه‌ و خوشش‌ مي‌آد از آدمكشي‌. ميتونه‌؟ نه‌. ببينيد محدوده‌ اين‌ بندگي‌ نسبت‌ به‌ آن‌ بندگي‌. اما ذات‌ مقدس‌ پروردگار مطلقا بر ما معبوديت‌ داره‌. يعني‌ ما عابد بايد باشيم‌ و او معبود و ما بنده‌ باشيم‌ و او آقا.

 خوب‌ روي‌ اين‌ اصل‌ يك‌ معنايي‌ ضمنا براي‌ ما روشن‌ ميشه‌ كه‌ ما در بندگيمون‌ نسبت‌ به‌ خدا حق‌ اظهار نظر ديگه‌ نداريم‌. اين‌ چيز عقلم‌ نميرسه‌، آن‌ چيز را من‌ كه‌ نمي‌فهمم‌، فلان‌ مسئله‌ را چون‌ فلسفه‌اش‌ را نميدونم‌، ترك‌ بكنم‌. نه‌. اين‌ خلاف‌ عبوديته‌. بندگي‌ واقعي‌ آني‌ است‌ كه‌ مطلقا انسان‌ در تمام‌ شئونات‌، در تمام‌ شئونات‌، الان‌ خداي‌ تعالي‌ خواسته‌ كه‌ من‌ مريض‌ باشم‌. باشم‌. خداي‌ تعالي‌ خواسته‌ كه‌ من‌ فقير باشم‌. هستم‌. خداي‌ تعالي‌ خواسته‌ كه‌ من‌ زنده‌ باشم‌. خداي‌ تعالي‌ خواسته‌ كه‌ من‌ بميرم‌. بايد، اگر مي‌خوايد به‌ آن‌ معناي‌ واقعي‌ بندگي‌ برسم‌ بايد اينطور باشم‌. دقت‌ كرديد؟ و مسئلة‌ فلسفة‌، البته‌ كلمة‌ فلسفه‌ هم‌ درست‌ نيست‌، حكمت‌ مثلا بعضي‌ از احكام‌ را ياد داشتن‌ و ياد گرفتن‌، اين‌ اگر مثلا بعضي‌ از، حكمت‌ بعضي‌ از مطالب‌ را، بعضي‌ از احكام‌ را تونستيد پيدا كنيد، ياد بگيريد، بلد باشيد اشكالي‌ نداره‌. اما اگر نمي‌دونستي‌ بايد بندگي‌ كني‌. بايد بندگي‌ بكني‌. يعني‌ عقل‌ انسان‌ ميگه‌ چون‌ او معبود مطلق‌ است‌ و من‌ چون‌ عبدم‌، آنهم‌ عبد مطلق‌، بدون‌ هيچ‌ قيد و شرطي‌، هر چه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار فرموده‌ و هر چه‌ دستور داده‌، چه‌ فلسفه‌اش‌ را بدونم‌ چه‌ ندونم‌ بايد انجام‌ بدم‌.

 و لذا در مراسم‌ حج‌، اين‌ را آقايون‌ بدونيد، خيلي‌ از مسائل‌ حج‌ هست‌ كه‌ فلسفه‌اش‌ را انسان‌ نميدونه‌. مثلا در حال‌ احرام‌ شما گاهي‌ ميشه‌، اگر كسي‌ از مسجد شجره‌ احرام‌ ببنده‌ تا بره‌ مكه‌، مخصوصا آن‌ زماني‌ كه‌ مردم‌ پياده‌ اين‌ راه‌ را مي‌رفتند. حدود چهارصد كيلومتر راه‌ را، خوب‌ طبعا چند روزي‌ طول‌ مي‌كشيد. حالا ممكنه‌ صبح‌ حركت‌ كنند ظهر برسند به‌ مكه‌ و تا عصري‌ از احرام‌ بيرون‌ بيايند. اما آنوقتها شايد ده‌ روزي‌ طول‌ مي‌كشيد اين‌ چهارصد كيلومتر را بروند و در آنجا اعمال‌ عمره‌ را انجام‌ بدهند و از احرام‌ بيان‌ بيرون‌. در اين‌ مدت‌ بيست‌ و يك‌ چيز يا دو چيز به‌ اختلاف‌ فتوا، بر انسان‌ حرامه‌. از جمله‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر بوي‌ بدي‌ اطرافتون‌ بود نبايد بينيتون‌ را بگيريد. خوب‌ فلسفه‌اش‌ چيه‌؟ چرا من‌ نبايد بيني‌ام‌ را بگيرم‌؟ هيچ‌. هميني‌ كه‌ هست‌. فلسفه‌اش‌ را هيچ‌ نپرس‌. خدا، يعني‌ واقعا فلسفه‌اي‌ آخه‌، اگر نبايد بوي‌ بد را انسان‌ بيني‌ اش‌ را بگيره‌، و بايد استشمام‌ بكنه‌ خوب‌ هميشه‌. اگر نبايد بكنه‌ كه‌ حالا هم‌ همينطور. بوي‌ عطر را شما نبايد استشمام‌ بكنيد. بعكسه‌. كاملا جديد. پوشيدن‌ صورت‌ زن‌ اگر واجب‌ نباشه‌ لااقل‌ كار خوبيست‌. آنجا واجب‌ است‌ كه‌ زن‌ صورتش‌ را باز بكنه‌. ببينيد. اينها با هيچ‌ فلسفه‌اي‌ جور در نمي‌آد. ديگه‌ نميشه‌ گفت‌ فلسفه‌اش‌ اينه‌. آنجا بايد باز باشه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همين‌ هفت‌ شوط‌ دور خانة‌ خدا گشتن‌، شما بشينيد، من‌ در اين‌ مسائل‌ خيلي‌ كار كردم‌. حالا كاري‌ نداريم‌. شما بشينيد فكر بكنيد كه‌ ما چرا بايد هفت‌ دور مثلا دور اين‌ خانة‌ سنگي‌ بگرديم‌. اينهم‌ اگر يك‌ قدم‌ كمتر بگرديد باطله‌. توي‌ آن‌ شلوغي‌. چرا من‌ بايد هفت‌ مرتبه‌ از صفا به‌ مروه‌ و از مروه‌ به‌ صفا، آنهم‌ با آن‌ حركات‌ مخصوص‌ كه‌ اگر يك‌ نفر از خارج‌ بايسته‌ و تماشا بكنه‌، شايد بگه‌ اينها چيكار مي‌كنند كه‌ يك‌ چند قدميش‌، يك‌ مقداري‌ از آن‌ را بايد انسان‌ بدوه‌، هروله‌ بكنه‌. آدم‌ مسنه‌، شخصيتها، من‌ مرجع‌ تقليد را ديدم‌ كه‌ آنجا داشت‌ مي‌دويد و چرا نبايد لباس‌ انسان‌ يك‌ گره‌ و يا يك‌ مختصر دوخته‌ باشه‌؟ اينقدر چرا داره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. و اينها همه‌اش‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بندگي‌ انسانه‌. يك‌ فلسفه‌اش‌ را ميشه‌ فهميد و آن‌ اينكه‌ تو را خدا مي‌خواست‌ كه‌ بندة‌ واقعي‌ خودش‌ قرار بده‌. هر چي‌ گفته‌ بكن‌ بگي‌ چشم‌. هر چي‌ گفته‌ نكن‌ بگي‌ چشم‌. دقت‌ كرديد؟ بنده‌ بايد بشيد. يك‌ وقتي‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ وضو خوب‌ فلسفه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ دست‌ و صورت‌ انسان‌ معمولا از لباس‌ خارجه‌ و كثيف‌ ميشه‌. روزي‌ چند دفعه‌اي‌ شستشوش‌ خيلي‌ خوبه‌. خيلي‌ خوب‌. ما روز پنج‌ دفعه‌ صابون‌ مي‌زنيم‌، حسابي‌ سر و دستمون‌ را مي‌شوريم‌ و حمام‌ هم‌ حتي‌ مي‌ريم‌. ميشه‌ ديگه‌ وضو نگيريم‌؟ تميز شديم‌ ديگه‌. گفتيم‌ نه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نصف‌ كار را انجام‌ داديد، نصفش‌ را نه‌. تميز شدن‌ ضمن‌ بندگيه‌. تو بندگي‌ نكردي‌ تميز شدي‌. صورتت‌ اگر صورتت‌ را اول‌ نشوري‌، دستهات‌ را اول‌ بشوري‌، اول‌ مسح‌ پاهات‌ را بكشي‌ و بعد دستهات‌ را بشوري‌ و بعد صورتت‌ را. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ با اينكه‌ من‌ اول‌ صورتم‌ را بشورم‌، بعد دستهام‌ را بعد مسح‌ پاهام‌ را بكشم‌. فرقش‌ اينه‌. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ از نظر شستشو؟ از نظر بندگي‌ تو بنده‌ نيستي‌. دقت‌ كرديد؟ اينكه‌ گفتند اول‌ صورت‌ بعد دستها بعد مسح‌ سر بعد مسح‌ پاها، اين‌ اگر طبق‌ اين‌ برنامه‌ انجام‌ دادي‌، ميشي‌ بنده‌. و خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد مردم‌ بنده‌اش‌ بشوند. خلق‌ كرده‌ براي‌ بندگي‌. ميگه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌. ببينيد هدف‌ غائي‌ خلقت‌، خلقت‌ انسان‌ لااقل‌، بندگي‌ و عبوديته‌.

 پس‌ بنابراين‌ معناي‌ عبوديت‌ معلوم‌ شد. حالا بندگي‌ محدود به‌ غير خدا ميشه‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ عبد محدود. در بعضي‌ از چيزها. من‌ بندگي‌ تو را ميكنم‌ در آنچه‌ كه‌ خدا اجازه‌ داده‌. زن‌ بايد مطيع‌ مردش‌ باشه‌ در بيرون‌ رفتن‌ از منزل‌ و داخل‌ شدن‌ در منزل‌ و اين‌ مسائل‌. اين‌ در واقع‌ يك‌ نوع‌ بندگيست‌ اما فقط‌ همين‌. فقط‌ همين‌. ميگه‌ كه‌، در همين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ و قضي‌ ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا. تا اينكه‌ مي‌فرمايد و ان‌ جاحداك‌ ان‌ لا تشرك‌ به‌ فلا تطع‌. اگر اينها اصرارت‌ كردند كه‌ مثلا تو يك‌ كاري‌ بكن‌ كه‌ خدا، مثلا يك‌ شريكي‌ براي‌ خدا درست‌ كن‌. شيطان‌ را شريك‌ كن‌ با خدا، يك‌ عمل‌ شيطاني‌ انجام‌ بده‌، يك‌ گناه‌ بكن‌، يك‌ معصيت‌ بكن‌، فلا تطعهما. ببينيد محدود كرده‌ بندگي‌ را. اين‌ يك‌ معنا. معناي‌ بعدي‌ ما در مقابل‌ ائمه‌ چه‌ حالتي‌ داريم‌. آيا بندگي‌ ما محدوده‌ يا مطلقه‌. اين‌ هم‌ يك‌ بحثه‌. آيا ما در مقابل‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ يا حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ يا ساير ائمه‌ آيا بندگيمون‌ محدوده‌ يا مطلقه‌؟ در جواب‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در دو بعد ما از اينها بندگي‌ مي‌كنيم‌. يكي‌ از بعد من‌ علمني‌ حرفا فقد سيرني‌ حرفا. خوب‌ همه‌ چي‌ را آنها به‌ ما تعليم‌ دادند و ما را بندة‌ خودشون‌ كردند و آنها معلم‌ بشرند و حضرت‌ سجاد صلواة‌ الله‌ عليه‌ فرمود اگر عرب‌ فرزندان‌ پيغمبر را روي‌ دوشهايشون‌ سوار كنند و اينطور احترامشون‌ كنند، كاري‌ نكردند. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقذكم‌. خداي‌ تعالي‌ شما را ديد در لب‌ گودي‌ آتش‌، در زمان‌ جاهليت‌ بشريت‌ در لب‌ گودي‌ آتش‌ بودند. خداي‌ تعالي‌ بوسيلة‌ پيغمبر و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اينها را نجات‌ داد. پس‌ بنابراين‌ از باب‌ من‌ علمني‌ حرفا فقد سيرني‌ عبدا ما عبد، ما بندة‌ محدود ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستيم‌.

 و اما از جهت‌ اينكه‌ اينها معصومند، اينها مشيت‌ اللهند. اينها ارادة‌ ربي‌ في‌ مقادير تحبط‌ اليكم‌ و تصدر من‌ بيوتكم‌. ارادة‌ پروردگار از در خانة‌ اينها خارج‌ ميشه‌ و خداي‌ تعالي‌ اطاعت‌ آنها را اطاعت‌ خودش‌ قرار داده‌. اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ و اولي‌ الامر منكم‌. و بالاخره‌ آنها با ذات‌ مقدس‌ خدا در معبوديت‌ وحدت‌ دارند. يعني‌ ما ينطق‌ عن‌ الهوي‌ ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌. بخاطر اينكه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ كلمه‌ از خودشون‌ حرف‌ نمي‌زنند. بخاطر آنكه‌ آنها لسان‌ اللههند. زبان‌ خدا هستند. به‌ خاطر اينكه‌ آنها باصطلاح‌ ارادة‌ الله‌ هستند، مشية‌ الله‌ هستند و وجه‌ آنها وجه‌ اللهه‌. در دعاي‌ ندبه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اين‌ وجه‌ الله‌ التي‌ اليه‌ يتوجه‌ الاولياء. اولياء خدا وقتي‌ مي‌خوان‌ به‌ خدا توجه‌ كنند، به‌ او متوجه‌ مي‌شوند. از اين‌ جهت‌ بندگي‌ آنها را ميشه‌ بندگي‌ مطلق‌ دونست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد اگر هر چه‌ من‌ گفتم‌، عين‌ كلامي‌ باشه‌ كه‌ شما ميگيد، يكنفر مي‌خواد حرف‌ من‌ را يا حرف‌ شما را گوش‌ كنه‌، فرقي‌ نميكنه‌ چه‌ حرف‌ شما را گوش‌ كنه‌، چه‌ حرف‌ مرا. اگر اينطور شد كه‌ هر چه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌، فرمايش‌ ايشان‌ فرمايش‌ خداست‌. امر ايشان‌ امر خداست‌، نهي‌ ايشان‌ نهي‌ خداست‌. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ كه‌ ما اطاعت‌ از امام‌ زمان‌ بكنيم‌ يا اطاعت‌ از خدا بكنيم‌؟

 پس‌ بنابراين‌ بندگي‌ خدا بطور مطلق‌ بايد باشه‌ و در رديف‌ بندگي‌ خدا، بندگي‌ ائمة‌ اطهار و خاندان‌ عصمت‌. و لذا شما در آيات‌ قرآن‌ زياد به‌ اين‌ معنا برخورد مي‌كنيد كه‌ اطاعت‌ خاندان‌ عصمت‌، اطاعت‌ پيغمبر اكرم‌، ما آتاكم‌ الرسول‌ فخذوا، هر چه‌ پيغمبر بهتون‌ ميده‌، شأن‌ نزول‌ اين‌ آيه‌ اين‌ بوده‌ كه‌ در غنائم‌ جنگي‌ پيغمبر اكرم‌ آنها را بعد از جنگ‌ مي‌خواست‌ تقسيم‌ بكند. يك‌ چيزي‌ به‌ اين‌ آقا ميده‌ يك‌ چيز به‌ او. اين‌ ميگه‌ چرا به‌ من‌ اين‌ را دادي‌ به‌ او اون‌ را دادي‌. به‌ آن‌ يكي‌ چرا بيشتر دادي‌، به‌ آن‌ يكي‌ چرا كمتر دادي‌. و يك‌ همچين‌ مسائلي‌ كه‌ طبعا در بين‌ هر جمعي‌ هست‌ كه‌ در يك‌ چيزي‌ بخوان‌ مشترك‌ باشند. پيغمبر با همان‌ ديد عميق‌ خودش‌ مي‌دوند كه‌ اين‌ شخص‌ در جنگ‌ كمتر زحمت‌ كشيده‌، كمتر بهش‌ داده‌ و اين‌ شخص‌ كمتر، هيچ‌ كس‌ حاضر نيست‌ بگه‌ من‌ كمتر كار كردم‌. سر تقسيم‌ غنائم‌ غالبا اينطوره‌ كه‌ نه‌، ما بيشتر از همه‌ كار كرديم‌. پيغمبر تقسيم‌ ميكرد. تقسيم‌ مساوي‌ نبود. يك‌ مقدار كم‌ و زياد داشت‌ در بعضي‌ از جاها. اعتراض‌ مي‌كردند. اين‌ آيه‌ نازل‌ شد ما آتاكم‌ الرسول‌ فخذوا و ما نهاكم‌ عنه‌ فنتهوا. هر چي‌ هم‌ بهتون‌ كم‌ داد شما اعتراض‌ نداشته‌ باشيد. چرا؟ تحميله‌؟ آيا ما بايد هميشه‌ تحت‌ نفوذ يك‌ فردي‌ باشيم‌؟ ما بايد، آنطوري‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ مي‌كنند اولي‌ الامر را مي‌گويند سلاطين‌ زمان‌ هستند، يا رئيس‌ جمهور زمان‌، يا حاكمين‌ زمان‌ كه‌ اينها اولي‌ الامرند و هرچه‌ امر كردند ما بايد اطاعت‌ كنيم‌ در رديف‌ اطاعت‌ خدا و پيغمبر؟ نه‌. اطاعت‌ پيغمبر اطاعت‌ خداست‌. يعني‌ هر چه‌ پيغمبر بهتون‌ داد خدا داده‌. هر چي‌ پيغمبر بهتون‌ نداد خدا نداده‌. هر چه‌ پيغمبر فرمود بكنيد خدا فرموده‌. هر چه‌ گفت‌ نكنيد خدا فرموده‌. ما آتاكم‌ الرسول‌ فخذوا و ما نهاكم‌ عنه‌ فنتهوا. و حالا چرا اين‌ دربارة‌ پيغمبر اكرمه‌ كه‌ و ما ينطق‌ من‌ هوي‌ الا وحي‌ يوحي‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ زياد هست‌ و در روايات‌ هم‌ هست‌. دربارة‌ ائمه‌ ما چطور اين‌ را بپذيريم‌؟ اين‌ خودش‌ يك‌ بحثي‌ است‌ كه‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما چطور اين‌ را بپذيريم‌؟ در جواب‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ اولا در آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ دربارة‌ ائمه‌ هم‌ هست‌. ببينيد ميگه‌ اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌. اطاعت‌ كنيد خدا را و اطاعت‌ كنيد پيغمبر را. با همان‌ جمله‌ ميگه‌ و اولي‌ الامر منكم‌. و صاحبان‌ امر را. ميترسم‌ كسل‌ بشيد. چون‌ بعضي‌ها را دارم‌ مي‌بينم‌ دارند كسل‌ ميشوند، و الا اين‌ بحث‌ را عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ از خود آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ اولي‌ الامر فقط‌ امام‌ معصومه‌. فقط‌. و مرجع‌ تقليد نايب‌ امام‌ معصومه‌. يعني‌ اينكه‌، اولا روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ اولي‌ الامر چيه‌. منجمله‌ روايتي‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ جابر آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ و از اين‌ آيه‌ سؤال‌ كرد كه‌ اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ و اولي‌ الامر منكم‌، ما خدا را شناختيم‌، پيغمبر را هم‌ شناختيم‌، اولي‌ الامر كي‌ هستند؟ پيغمبر هم‌ آنها را اسم‌ برد. فرمود اول‌ آنها علي‌ بن‌ ابيطالب‌، بعد حسن‌، بعد حسين‌، بعد علي‌ بن‌ الحسين‌، بعد هم‌ محمد بن‌ علي‌ الباقر كه‌ اي‌ جابر تو او را خواهي‌ ديد و سلام‌ مرا به‌ او برسان‌. يك‌ معجزه‌ هم‌ توش‌ قرار داد. و بعد هم‌ يك‌ يك‌ اسامي‌ اينها را گفت‌ تا حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. كه‌ ببينيد در رديف‌ خدا و پيغمبر اولي‌ الامر هم‌ هستند. و عقل‌ انسان‌ هم‌ همين‌ را ميگه‌. چطور؟ عرض‌ كردم‌ آيات‌ و روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ فرمان‌ امام‌ يكي‌ از اين‌ دوازده‌ امام‌، عين‌ فرمان‌ خدا و پيغمبره‌. اين‌ را ما داريم‌. و علاوه‌ عقل‌ هم‌ همين‌ را ميگه‌. خوب‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفت‌، ما بندگي‌ كي‌ را بكنيم‌؟ خدا. ميگيد خدا. چه‌ جور؟ از چه‌ راه‌؟ چطور ما بندگي‌ خدا را بكنيم‌؟ پيغمبر كه‌ نيست‌ كه‌ واسطة‌ وحي‌ باشه‌. يا بايد بگيم‌ بندگي‌ خدا ديگه‌ تمام‌ ميشه‌. يا بايد بگيم‌ يك‌ نماينده‌ از جانب‌ پروردگار كه‌ كلامش‌ كلام‌ خداست‌، و از همينجا عصمت‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ تقيين‌ ميشه‌، كلامش‌ كلام‌ خداست‌. اعمالش‌ اعمالي‌ است‌ كه‌ خدا روش‌ صحه‌ گذاشته‌ و سكوتش‌ هم‌ حتي‌ سكوتي‌ است‌ كه‌ خدا روش‌ صحه‌ گذاشته‌ كه‌ قول‌ امام‌ و فعل‌ امام‌ و تقرير امام‌. اين‌ چند چيز حجت‌ است‌ و ما بايد اطاعت‌ و بندگي‌ او را بكنيم‌. و يا بايد بگيم‌ ارتباط‌ قطع‌ شد. به‌ جهت‌ اينكه‌ ما، قرآن‌ همة‌ احكام‌ و مسائل‌ را داره‌ اما در ضمن‌ لفافه‌. ما تمام‌ قرآن‌ را زير و رو بكنيم‌، نمي‌توانيم‌ ركعات‌ نمازمون‌ را كه‌ هر روز مورد ابتلامونه‌ پيدا بكنيم‌. خيلي‌ از مسائل‌ و احكام‌ را نمي‌توانيم‌ ياد بگيريم‌. شما سرتاسر قرآن‌ را بگرديد بخوايد بدونيد مبطلات‌ روزه‌ چيه‌ نمي‌تونيد پيدا كنيد. سرتاسر قرآن‌ را بچرخيد بخوايد ببينيد اعمال‌ حجتون‌ چي‌ هست‌ نمي‌تونيد. يك‌ چند جمله‌، يك‌ چند تا مسئله‌ را گفته‌ بطور اجمال‌ و رد شده‌. خوب‌ كي‌ مي‌خواد مفسر قرآن‌ باشه‌؟ پيغمبر هم‌ كه‌ آنقدر زمانش‌ زياد نبود، فرصت‌ نبود كه‌ همة‌ احكام‌ را براي‌ همة‌ مردم‌ بگه‌. يا بايد بگيم‌ كه‌ ارتباط‌ قطع‌ شده‌، اينها را من‌ ميگم‌ براي‌ جواب‌ اين‌ وهابيهاي‌ نابكاري‌ كه‌ توي‌ ما افتادند و يك‌ حرف‌ مزخرف‌ كه‌ نبايد توجهي‌ به‌ امام‌ كرد، نبايد توسلي‌ به‌ امام‌ كرد. امام‌ را به‌ هيچ‌ حساب‌ نمي‌كنند و مي‌گن‌ فقط‌ پيغمبر اكرم‌ معصوم‌ بوده‌. و بقيه‌ هيچ‌ كدوم‌ عصمت‌ نداشتند، براي‌ اينها مي‌گم‌. البته‌ مي‌گيد ما كه‌ هيچ‌ كدوممون‌ وهابي‌ نيستيم‌ ولي‌ اينها واكسينه‌ كردن‌ شماهاست‌ دفع‌ مي‌كنيم‌ از شماها كه‌ يك‌ وقتي‌ مبتلا به‌ اين‌ افرادي‌ كه‌ شديد، خدا مي‌دونه‌ از بدهيات‌ اينها، يعني‌ يك‌ مسائل‌ بديهي‌ را منكرند. خيلي‌ واضحه‌، پيغمبر اكرم‌ مسلما قرآن‌ را نازل‌ كرده‌ از جانب‌ پروردگار و به‌ دست‌ ما داده‌. توي‌ قرآن‌ همة‌ مسائل‌ و احكام‌ هست‌. ما اين‌ را قبول‌ داريم‌. تبيان‌ كل‌ شي‌ء. اما از ظاهر قرآن‌ و از باطني‌ هم‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ هيچي‌ از اين‌ مسائل‌ و احكام‌ بدست‌ نمي‌آد. اگر بگيم‌ پيغمبر اكرم‌ قرآن‌ را با همين‌ اجمالش‌ نازل‌ كرد و آورد به‌ ما داد و رفت‌. اين‌ بايد بگيم‌ اين‌ قرآن‌ را بايد با خودش‌ مي‌برد. چون‌ مائي‌ كه‌ نتونيم‌ اين‌ قرآن‌ را ازش‌ استفاده‌ كنيم‌، براي‌ خودش‌ نگه‌ مي‌داشت‌. بگوئيم‌ كه‌ به‌ تمام‌ مردم‌ احكامش‌ را ياد داد، تفسيرش‌ را ياد داد كه‌ اصلا فرصت‌ نشد. خيلي‌ از اصحاب‌ پيغمبر از نزديكان‌ پيغمبر بودند كه‌ معناهاي‌ ظاهري‌ قرآن‌ را نمي‌فهميدند. اين‌ روايت‌ را سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كردند. در كتاب‌ الغدير متواترا از اهل‌ سنت‌ نقل‌ شده‌ كه‌ وقتي‌ اين‌ آيه‌ را ابي‌ بكر، دربارة‌ ابي‌ بكر هم‌ داره‌ دربارة‌ عمر هم‌ داره‌. وقتي‌ اين‌ آيه‌ را خوندند فواكهه‌ و ابا، اب‌ يعني‌ چي‌؟ نمي‌دونستند. كلمة‌ عربي‌ هست‌ها. كتاب‌ فارسي‌ نبوده‌ بگيم‌ آنها اهل‌ زبان‌ نبودند. ماها ندونيم‌ اب‌ يعني‌ چي‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. اما آنها نفهميدند. اينور بزن‌ آنور بزن‌ معناش‌ را آمدند خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و از حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سؤال‌ كردند. حضرت‌ فرمود منظور علوفه‌ است‌. علوفه‌. فواكه‌ ميوه‌، اب‌ يعني‌ ميوه‌. خود آيه‌ هم‌ تقريبا تفسير كرده‌. متاعا لكم‌ و لانعامكم‌. روي‌ ترتيب‌ هم‌ اگر مي‌آمدند جلو معناش‌ را شايد حدس‌ مي‌زدند لااقل‌. خوب‌ كسي‌ كه‌ معني‌ ظاهري‌ و لغوي‌ يك‌ آيه‌ را نميدونه‌، آنهم‌ نزديك‌ بودند. اينها، اين‌ دو نفر بالاخص‌ خيلي‌ از نظر ظاهر به‌ پيغمبر نزديك‌ بودند. يعني‌ هر روز پيش‌ پيغمبر بودند. ولي‌ نگفته‌ بود. حالا وقتي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌، به‌ مردم‌ كه‌ نگفته‌، اگر بگيم‌ به‌ يكنفر حتي‌ اينها را نگفته‌، اين‌ قرآن‌ براي‌ ما عبث‌ ميشه‌. بيفايده‌ ميشه‌. پس‌ حتما براي‌ يك‌ نفر گفته‌ كه‌ خود پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ انا مدينة‌ العلم‌ و علي‌ بابها. اين‌ روايت‌ را همة‌ مسلمانها كه‌ كتاب‌ دربارة‌ روايات‌ نوشته‌اند نقل‌ كرده‌اند. سني‌ و شيعه‌ نداره‌. انا مدينة‌ العلم‌ و علي‌ بابها. حتي‌ من‌ يك‌ وقتي‌ جشني‌ گرفته‌ بودند در آن‌ رئيس‌ وهابيها جشن‌ را تحريم‌ كرد. جشن‌ براي‌ تولد پيغمبر اكرم‌ گرفته‌ بودند در مدينه‌. ايشان‌ گفت‌ جشن‌ اصلا حرامه‌. حالا از كجا ايشان‌ گفته‌ بود، همين‌ ابن‌ باز، و آنجا رفتم‌ چون‌ من‌ عمره‌ رفته‌ بودم‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ را نوشته‌. قال‌ رسول‌ الله‌ انا مدينة‌ العلم‌ و علي‌ بابها. اين‌ را همه‌ قبول‌ دارند. همة‌ اهل‌ سنت‌، كسي‌ نيست‌ كه‌ قبول‌ نداشته‌ باشه‌. من‌ مدينة‌ علمم‌، و علي‌ در آن‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ هر چيزي‌ توي‌ شهري‌ مي‌خواد وارد بشه‌ از در وارد ميشه‌ و هر چيزي‌ كه‌ بخواد خارج‌ بشه‌ از در خارج‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ از آقايون‌ روايتي‌ جعل‌ كرد كه‌ انا مدينة‌ العلم‌ و ابي‌ بكر سقفها. در زمان‌ ما هم‌ روي‌ شهر هيچوقت‌ سقف‌ نمي‌زنند. ميشه‌؟ اصلا نميشه‌. يا باز روايت‌ ديگه‌. انا مدينة‌ العلم‌ و عمر جدارها. ديوارش‌. در را كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گرفته‌. ديگه‌ نوبت‌ اينها نميرسه‌. خوب‌ يك‌ سقف‌ مي‌خواسته‌ يك‌ ديوار. يكي‌ از شيعيان‌ هم‌ گفته‌ بود كه‌، كنارش‌ من‌ ديدم‌ حاشيه‌ زده‌ بود كه‌ اگر كسي‌ از ديوار بره‌ بالا و وارد بشه‌ دزده‌.

 حالا ما نمي‌خوايم‌ اينها را، خداي‌ تعالي‌، خدا ميدونه‌ حق‌ را ظاهر كرده‌. اما هديناه‌ السبيل‌ اما شاكرا و اما كفورا. ديدند الحسن‌ و الحسين‌ شباب‌ اهل‌ الجنه‌. خوب‌ پيرمردها چي‌؟ ابي‌ بكر و عمر سيدا كهول‌ اهل‌ الجنه‌. آخه‌ بنا شد پيرمرد توي‌ بهشت‌ نباشه‌. پيرمردها اين‌ دو نفر سيدهاشون‌ هستند. يك‌ رواياتي‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ به‌ دست‌ خودشون‌، يك‌ رواياتي‌ را داده‌ كه‌ احتياج‌ به‌ اينكه‌ ما بحثش‌ را بكنيم‌ نداره‌. به‌ خدا قسم‌ اگر كسي‌ با چشم‌ دقت‌ نگاه‌ بكنه‌ توي‌ كتب‌ اهل‌ سنت‌، مي‌بينه‌ فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شايد بهتر از اونچه‌ كه‌ ما نوشتيم‌. و مطاعن‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ يك‌ عده‌ از اوني‌ كه‌ ما اعتراف‌ داريم‌ اونها نوشته‌اند منتهي‌ مخلوط‌ شده‌. يك‌ كتابي‌، شايد من‌ در همنيجا داشته‌ باشم‌، بله‌. يك‌ سه‌ جلد كتابي‌ كه‌ اينجا رديف‌ سه‌ جلد سياه‌ اول‌، اين‌ اسمش‌ تشيد المطاعنه‌، مطاعن‌ يعني‌ طعنه‌ زدن‌ و خلاصه‌ اعتراض‌ كردن‌ و اين‌ حرفها. در كتب‌ اهل‌ سنت‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ ايشان‌ در پنج‌ جلد چاپ‌ كرده‌، اين‌ سه‌ جلدش‌ را وقتي‌ چاپ‌ كردند ممنوعه‌ چون‌ اين‌ كتاب‌ در تمام‌ ممالك‌ اسلامي‌ ممنوعه‌ چاپش‌. در دواران‌ انقلاب‌ كه‌ ايران‌ به‌ اصطلاح‌ به‌ چاپ‌ و اينها توجه‌ نداشتند و مشغول‌ سياسي‌ و اينها بودند يك‌ بنده‌ خدايي‌ اين‌ كتاب‌ را چاپش‌ كرد. البته‌ خطي‌ بود اين‌ را چاپ‌ كرد. سه‌ جلدش‌ كه‌ چاپ‌ شد و ديگه‌ اوضاع‌ آرام‌ شد و دو جلدش‌ چاپ‌ نشد. يعني‌ همه‌ جا ممنوعه‌ها اين‌ را بدونيد به‌ طور كلي‌. ممنوعه‌ در اين‌ كتاب‌ ايشان‌ اين‌ كار را كرد كه‌ من‌ پنجاه‌ دوره‌ همون‌ موقع‌ رفتم‌ ازش‌ خريدم‌ و به‌ علما اهدا كردم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ صدوقي‌ كه‌ امام‌ جمعة‌ يزد بودند ايشان‌ قبل‌ از انقلاب‌ خيلي‌ با من‌ محبت‌ داشتند حتي‌ مشهد تشريف‌ آوردند كانون‌ ما مي‌آمدند و اين‌ حرفها. ايشان‌ رفتند در پاكستان‌، اونوقت‌ در پاكستان‌ يك‌ خرده‌ اوضاعش‌ به‌ اصطلاح‌ در چاپ‌ كتاب‌ آزادتر بود. رفتند پاكستان‌ يك‌ چاپخانه‌ خريدند كه‌ اين‌ كتاب‌ را فقط‌ چاپ‌ كنند و بيارند. يك‌ چاپخانه‌ خريدند و كتاب‌ را در اونجا چاپ‌ كردند. وقتي‌ كه‌ خواستند بيارنش‌ تو ايران‌، يعني‌ در ايران‌ ممنوع‌ اعلام‌ شد كه‌ نبايد پخش‌ بشه‌. كتاب‌ خيلي‌ مهمه‌، خيلي‌. و ايشان‌ نگهش‌ داشت‌ من‌ رفتم‌ يك‌ وقتي‌ بله‌ همان‌ سالي‌ كه‌ ايشان‌ در دهم‌ ماه‌ رمضان‌ شهيد شدند در پانزده‌ شعبان‌، همان‌ اطراف‌ پانزده‌ شعبان‌ بود در گيلان‌ غرب‌ در جبهه‌ من‌ با ايشان‌ بودم‌ گفتم‌ حاجاقا اين‌ كتابها را اجازه‌ بديد پخش‌ بشه‌ گفتند نه‌. الان‌ اول‌ انقلاب‌ است‌ و سني‌ها اين‌ را مي‌بينند و عليه‌ ما حرف‌ مي‌زنند و اين‌ حرفها. گفتم‌ من‌ يك‌ راهي‌ يك‌ پيشنهادي‌ دارم‌ كه‌ پخش‌ بشه‌ و به‌ اونها كاري‌ نداشته‌ باشه‌. ايشان‌ مي‌فرمايد چيه‌؟ گفتم‌ كه‌ اين‌ كتابها را بداريم‌ يكي‌ يكي‌ به‌ در خانة‌ علما شما كه‌ پولش‌ را از سهم‌ امام‌ داديد ديگه‌ لازم‌ نيست‌ بفروشيدش‌، به‌ در خانة‌ علماي‌ شيعه‌ مي‌ريم‌ مي‌ديم‌ بنده‌ خودم‌ مي‌برم‌ مي‌دم‌. هديه‌. و تو كتابخانه‌ها لااقل‌ بمونه‌. ايشان‌ فرمود خوب‌ پيشنهادي‌ است‌، گفتم‌ خرجش‌ هم‌ با خود من‌ گفتند نه‌ من‌ خرجش‌ را مي‌دم‌ حالا سر خرجش‌ بحث‌ نيست‌.

 گفتم‌ من‌ از همين‌ الان‌ حاضرم‌ در راه‌ مولا امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اين‌ خدمت‌ را بكنم‌. ايشان‌ فرمودند كه‌ خوب‌ حالا نزديك‌ ماه‌ رمضان‌ است‌ و ماه‌ رمضان‌ بگذرد و بعد از ماه‌ رمضان‌ خوبه‌ اين‌ در اختيار تو. متاسفانه‌ دهم‌ ماه‌ رمضان‌ همون‌ سال‌ ايشان‌ شهيد شدند و الان‌ هم‌ كتاب‌ بايد باشه‌ و من‌ نامه‌اي‌ براي‌ آقازاده‌اش‌ نوشتم‌ ايشان‌ براي‌ من‌ چند جلد از همان‌ كتاب‌ البته‌ غير از چاپ‌ يك‌، چاپ‌ ديگر از آن‌ براي‌ من‌ فرستادند. به‌ هر حال‌ اين‌ كتاب‌ چي‌ مي‌خواد بگه‌؟ اين‌ كتاب‌ تشييد المطاعنه‌، راجع‌ به‌ هر كار بد يا ضعيفي‌ كه‌ بعضي‌ از اصحاب‌ پيغمبر مخصوصا اون‌ اصحاب‌ خاص‌ كردند اين‌ كتاب‌ رفته‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ جمع‌ كرده‌ و كاملا اين‌ را مشخصش‌ كرده‌. يك‌ كتابي‌، آخه‌ حالا مي‌ترسم‌ وقتمون‌ خيلي‌ بگذره‌، خيلي‌ از آقايون‌ عذر مي‌خوام‌ گفت‌ الكلام‌ يجر الكلام‌، يك‌ كتابي‌ سنيها نوشتند به‌ نام‌ تحفة‌ اثني‌ عشري‌، اسمش‌ ظاهرا آدم‌ خيال‌ مي‌كنه‌ مال‌ شيعه‌ است‌، هر چه‌ فحش‌ و بد و بيراه‌ در اون‌ كتاب‌ عليه‌ شيعه‌ دادن‌ الان‌ هم‌ هست‌ هي‌ هم‌ چاپ‌ مي‌شه‌، توحفة‌ اثني‌ عشري‌. تهمتها مثلا وقتي‌ كه‌ اينها نمازشون‌ را تمام‌ مي‌كنند خان‌ الامين‌ مي‌گن‌ يك‌ حرفهايي‌ كه‌ شيعه‌ اصلا نشنيده‌ يك‌ تهمتهاي‌ عجيبي‌. خدا رحمت‌ كنه‌ پدر صاحب‌ عبقات‌ سيد حامد حسين‌ ظاهرا بوده‌ ايشان‌ اين‌ كتاب‌ تشييد المطاعن‌ را نوشته‌، و صاحب‌ عبقات‌، عبقات‌ را نوشته‌. هر دوشون‌ البته‌ در پاكستان‌ بودن‌ اونوقت‌ پاكستان‌ نبود، هندوستان‌ بود. الان‌ هم‌ در هندوستان‌ فرزندانشون‌ و اين‌ دوتا كه‌ عبقات‌ در رواياتي‌ كه‌ در مدح‌ خاندان‌ عصمته‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌ شده‌ بسيار كتاب‌ بزرگ‌ قطوري‌ است‌ كه‌، به‌ اصطلاح‌ مي‌يان‌ اخيرا خلاصه‌اش‌ مي‌كنند و چاپش‌ مي‌كنند. و تشييد المطاعن‌، مطاعني‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردند عليه‌ ائمة‌ خودشون‌، اينها را اين‌ توي‌ كتاب‌ تشييد المطاعن‌ نوشته‌ شده‌ حالا منظور نمي‌دونم‌ از كجا به‌ اين‌ جا منتهي‌ شديم‌.

 كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ از نظر اهل‌ سنت‌ اگر به‌ كتبشون‌ مراجعه‌ بشه‌ اينها معصومند و هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داره‌ بدون‌ غير از نبوت‌ بقيه‌اش‌ را همة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ دارند. بله‌ و روي‌ اين‌ اصلي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ قرآن‌ را اگر پيغمبر اكرم‌ مفسري‌ براش‌ نگذاشته‌ باشه‌، قرآن‌ الف‌ مي‌شه‌ و حتما مفسري‌ گذاشته‌ و علي‌ است‌ كه‌ انا مدينه‌ العلم‌ و علي‌ بابه‌ و همه‌ هم‌ نوشتن‌ و بعد هم‌ ائمة‌ اطهار تا امروز رسيده‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ لله‌ كه‌ هممون‌ از او، غافليم‌. كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ باد. بنفسي‌ عرش‌ من‌ مقيد لم‌ يحل‌ منها امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اين‌ را آقايون‌ بدونند از نظر بدني‌ غايب‌ نيست‌ يعني‌ اگر يك‌ جايي‌ باشند همه‌ مي‌بيننشون‌. از نظر شناخت‌ غايبه‌ شما الان‌ اينجا جمعيتي‌ را مي‌بينيد شايد يكي‌ دونفر بشناسه‌ كه‌ ايشون‌ كيند؟ ولي‌ بقيه‌ را نمي‌شناسيد شناخت‌ نداريد نسبت‌ به‌ او. اينجوري‌ غايبند و شايد ما هر روز حضرت‌ ببينيم‌. گاهي‌ مي‌شه‌ در يكجايي‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ كه‌ حضرت‌ هم‌ حالا براي‌ يك‌ مدتي‌ اونجا زندگي‌ مي‌كند، هر روز خدمت‌ حضرت‌ مي‌رسيم‌. خوب‌ يك‌ آقايي‌ است‌ مي‌ياد و مي‌ره‌ مگر شما هر كي‌ را هر روز مي‌بينيد مي‌پرسي‌ كه‌ تو پسر كي‌ هستي‌؟ و اهل‌ كجا هستي‌؟ چكاره‌ هستي‌؟ مخصوصا در شهرهاي‌ بزرگ‌، كه‌ اصلا اين‌ مسائل‌ مطرح‌ بشد.

 حالا چرا حضرت‌ در پردة‌ غيبت‌ است‌؟ چرا خودشون‌ را معرفي‌ نمي‌كنند؟ چرا ظاهر نمي‌شن‌؟ خداي‌ تعالي‌، دوازده‌ نفر را انتخاب‌ كرده‌ كه‌ اين‌ دوازده‌ نفر تا روز قيامت‌ رهبران‌ اين‌ يك‌ مشت‌ مردمي‌ كه‌ روي‌ كره‌ زمين‌ هستند باشند. يازده‌تاشون‌ را فرستاده‌ اينها را با بي‌ مهري‌ مردم‌ روبرو شدند. مردم‌ بيمهري‌ كردند اونقدر بعضي‌ از ائمه‌ را نسبت‌ به‌ مردم‌ بي‌ مهري‌ كردند كه‌ مثل‌ امام‌ هادي‌ را اصلا ضبط‌ نكردند كه‌ كي‌ متولد شد؟ كي‌ وفات‌ كرد؟ خيلي‌ عجيبه‌. اونقدر نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ اينها بي‌ مهر بودند كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ انسان‌ واقعا دچار وحشت‌ مي‌شه‌ كه‌، نمي‌دونن‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌؟ من‌ يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از اهل‌ سنت‌ كه‌ نسبتا فاضل‌ هم‌ بود گفتم‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌؟ به‌ من‌ گفت‌ بعض‌ يقول‌ في‌ البقيع‌ و بعض‌ في‌ اليقول‌ كجا و بعض‌ اليقول‌ كجا؟ گفتم‌ چرا دربارة‌ قبر پيغمبر اين‌ بعض‌ يقول‌ و اين‌ حرفها نيست‌؟ گفت‌ اونجا همه‌ بودند همه‌ اجتماع‌ كردند و خوب‌ ديدند كه‌ كجا پيغمبر را دفن‌ كردند و بعد همينطور به‌ همديگر گفتند هي‌ مي‌رفتند سر قبر پيغمبر اكرم‌ خوب‌ باقي‌ موند ديگر مثل‌ ساير قبور. گفتم‌ چرا دربارة‌ فاطمة‌ زهرا اين‌ كار را نكردند؟ با اون‌ همه‌ سفارشي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ كرده‌ بود. پيغمبر اكرم‌ سفارش‌ كرد، آخه‌ اين‌ جمله‌ اون‌ روز فقط‌ دربارة‌ حضرت‌ زهرا صادق‌ بود، كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ اجرا الا مودت‌ في‌ القربا بگو اي‌ پيغمبر من‌ از شما اجري‌، دوستي‌ سوال‌ نمي‌كنم‌ مگر به‌ ذي‌ القرباي‌ من‌ نزديكتر از دختري‌ كه‌ از پيغمبر باقي‌ مونده‌ كسي‌ ديگري‌ بوده‌؟ اينها همنطوري‌ كه‌ تو مي‌گي‌، اون‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ يا اينكه‌، اينها اينقدر بي‌ مهر بودند و به‌ اين‌ دستور پيغمبر عمل‌ نكردند كه‌ وقتي‌ جنازة‌ فاطمة‌ زهرا را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و شايد امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ برداشتند آوردند اينجا دفن‌ كردند هيچ‌ كس‌ نبود كه‌ مثلا ببينه‌ كجا دفنش‌ كردند. يا اينكه‌ همانطوري‌ كه‌ شيعه‌ مي‌گويد به‌ او گفتم‌، همانطوري‌ كه‌ شيعه‌ ميگه‌ كه‌ شبانه‌ فاطمة‌ زهرا دستور داده‌ بود كه‌ او را غسلش‌ بدهند، كفنش‌ كنند، دفنش‌ كنند. و لا تعلم‌ احدا. به‌ كسي‌ خبر نده‌ اي‌ علي‌. گفت‌ خوب‌ حالا شايد اينطوري‌ بوده‌. گفتم‌ چرا اينكار را بكنه‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمه‌اي‌ كه‌ پيغمبر درباره‌اش‌ ميگه‌ سيدة‌ نساء العالمين‌، چرا اين‌ كار را كرد؟ موند. آيا فاطمة‌ زهرا روي‌ احساسات‌ زنانگي‌ خودش‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ را زد؟ آيا روي‌ حقد و حسد و اين‌ مسائل‌ نستجير بالله‌ بود كه‌ پيغمبر اكرم‌ درباره‌اش‌ شهادت‌ داده‌، دربارة‌ عصمتش‌ شهادت‌ داده‌. پس‌ معلومه‌ كه‌ اينها بد بودند. اينها اذيت‌ كردند فاطمة‌ زهرا را و بعلاوه‌ كه‌ در روايات‌ خود اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردند كه‌ من‌ در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ براي‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ در مكه‌ همان‌ چرا كه‌ خود اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردند دربارة‌ آتش‌ زدن‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا از قول‌ خودشون‌ نقل‌ كردم‌. آوردند در خانة‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها مقدراي‌، ظاهرا، چون‌ چيز ديگري‌ آنوقت‌ نبوده‌. وسائل‌ آتشزا، چون‌ بعضي‌ از رواياتشون‌ اينطوري‌ ميگه‌، ظاهرا همان‌ هيزم‌ بوده‌، هيزمهاي‌ خشكي‌ كه‌ اينها وقتي‌ سوخت‌ آتش‌ بزنه‌ به‌ در و در را بسوزانه‌. كسي‌ سؤال‌ كرد كه‌ چه‌ كار مي‌خواهي‌ بكني‌؟ گفت‌ مي‌خوام‌ اين‌ خونه‌ را آتش‌ بزنم‌. گفتند فيها فاطمه‌. بعضي‌ از اينهايي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ باز مسلمان‌ بودند، گفتند در او فاطمة‌ زهراست‌! گفت‌ ويل‌. باشه‌. باشه‌. آوردند آتش‌ زدند، در خانه‌ آتش‌ گرفت‌. شما مي‌دونيد درهاي‌ آنوقت‌ با وسائل‌ محكمي‌ به‌ ديوار بسته‌ نبوده‌، درهاي‌ سابق‌ اينطوري‌ بوده‌ كه‌ اين‌ پاش‌ روي‌ يك‌ چوبي‌ مي‌چرخيده‌ به‌ جاي‌ لولا. اينجا را كه‌ آتش‌ زدند، سوخت‌. كنده‌ ميشه‌ حالا در. احساس‌ كرد كه‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌. صداي‌ فاطمه‌ داره‌ مي‌آد. بعضي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند كه‌ اين‌ اشتباهي‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا خورد. و حال‌ اينكه‌ حرف‌ زدن‌ فاطمة‌ زهرا را با عمر بيان‌ كردند در كتبشون‌.

 داره‌ با عمر از پشت‌ در حرف‌ مي‌زنه‌ اين‌ در نيمسوخته‌ شده‌ مي‌خوام‌ با چراغ‌ خاموش‌ و با حال‌ بهتري‌ شماها عزاداري‌ كنيد نام‌ فاطمة‌ زهرا، فردا شب‌ شب‌ وفات‌ امام‌ صادقه‌، من‌ فكر مي‌كنم‌ خود امام‌ صادق‌ هم‌ دوست‌ داره‌ ما اينجا دربارة‌ مادرش‌ زهرا، آقا امام‌ صادق‌ سبب‌ وفات‌ مادرت‌ زهرا چه‌ بود؟ فرمود: ان‌ قنفذ لعنة‌ الله‌ عليه‌ من‌ نمي‌دونم‌ اين‌ ضربه‌اي‌ كه‌ قنفذ به‌ بازوي‌ فاطمة‌ زهرا زد اين‌ چقدر سخت‌ بود كه‌ سبب‌ شهادت‌ فاطمة‌ زهرا را امام‌ صادق‌، عليه‌ السلام‌ اين‌ ضربه‌ مي‌داند. پشت‌ در و ديوار صداي‌ فاطة‌ زهرا بلند شد. يا فضة‌ خضيني‌ فضه‌ مرا درياب‌. ريختند جمعي‌ از اعراب‌ در ميان‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا، در بعضي‌ از احاديث‌ دارد كه‌ چهل‌ نفر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بطرف‌ مسجد مي‌كشيدند. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را گرفته‌. با اينكه‌ پهلويش‌ شكسته‌، با اينكه‌ تمام‌ وجودش‌ در اثر فشار جمعيت‌ در عين‌ حال‌ وقتي‌ دامن‌ علي‌ را به‌ طرف‌ خانه‌ مي‌كشيد، آن‌ چهل‌ نفر روي‌ زمين‌ مي‌ريختند. يك‌ عده‌ ريختند فاطمة‌ زهرا را زدند. السلام‌ عليك‌ يا فاطمة‌ الزهرا. يا بنت‌ محمد، يا قرة‌ عين‌ الرسول‌. يا سيدتنا و مولاتنا. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. يا وجيهة‌ عند الله‌ اشفعي‌ لنا عند الله‌. يا بقية‌ الله‌. عذر مي‌خوايم‌ آقا. شما از نظر ظاهر نبوديد اما از نظر روحي‌ قطعا ايستاده‌ بوديد مي‌ديديد آن‌ شبي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بدن‌ فاطمه‌ را غسل‌ مي‌داد، اسماء آب‌ مي‌ريخت‌، يك‌ وقت‌ ديدند علي‌ دست‌ از غسل‌ دادن‌ كشيد. سر به‌ ديوار گذاشت‌ زار زار گريه‌ مي‌كند. عن‌ الفقد الزهرا تبكي‌. آيا از دوري‌ فاطمة‌ زهرا گريه‌ ميكني‌؟ خير. آيا براي‌ يتيم‌ شدن‌ حسنين‌ گريه‌ مي‌كني‌؟ نه‌. اسماء همينطور كه‌ داشتم‌ فاطمه‌ را غسل‌ مي‌دادم‌ دستم‌ به‌ بازوي‌ فاطمه‌ رسيد. يا بقية‌ الله‌، شما مي‌بينيد چه‌ حالي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌. گرية‌ بلند كرد علي‌ بن‌ ابيطالب‌. با اينكه‌ خودش‌ به‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا دستور داده‌ بود كه‌ آهسته‌ گريه‌ بكنيد. وقتي‌ هم‌ كه‌ جنازه‌ را وارد قبر ميكنه‌ صدا ميزند يا رسول‌ الله‌ لقد استرجعت‌ الوديعه‌. يا رسول‌ الله‌ اين‌ وديعه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ سپرده‌ بودي‌. به‌ تو برگرداندم‌. از كلمات‌ بعد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرموده‌ به‌ چند مطلب‌ استفاده‌ ميشه‌. يكي‌ اينكه‌ استخبره‌ الحال‌. يا رسول‌ الله‌ از فاطمه‌ بپرس‌ كه‌ امت‌ با او چه‌ كردند؟ چون‌ خود فاطمه‌ حرف‌ نميزنه‌. به‌ من‌ هم‌ نگفت‌ كه‌ بازويش‌ را كه‌ شكسته‌؟ استخبره‌ الحال‌. و جاء امتك‌ علي‌ الحال‌. اين‌ جمله‌ هم‌ عجيبه‌. ميگه‌ امتت‌ هجوم‌ آوردند ما را كتك‌ زدند و اذيت‌ كردند. حضرت‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ در آن‌ مجلس‌ فرمود و اما انت‌ يا مغيره‌. اما تو اي‌ مغيره‌ مادرم‌ زهرا را كشتي‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۱۵ شوال ۱۴۱۳ قمری- ۱۹ فروردین ۱۳۷۲ شمسی – تفسير سورة‌ كافرون‌

 تفسير سورة‌ كافرون‌ 19 فروردين‌ماه‌ 1372

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 مطلبي‌ كه‌ اين‌ سوره‌ بايد در اين‌ سورة‌ مباركه‌ توجه‌ بشود دو چيزه‌. يكي‌ بندگي‌ خدا كه‌ فكر ميكنم‌ يك‌ مقداري‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كردم‌. دوم‌ قاطعيت‌ يك‌ انسان‌، روشن‌ شدن‌ خطش‌، و باصطلاح‌ يا زنگي‌ زنگ‌ يا رومي‌ روم‌. انسان‌ بايد خودش‌ را مشخص‌ كند، شخصيتش‌ را مشخص‌ كند، اين‌ مسئله‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ دقيقا تعيين‌ شده‌. لا اعبد ما تعبدون‌. من‌ عبادت‌ نميكنم‌ آنچه‌ را كه‌ شما عبادت‌ ميكنيد. خيلي‌ ساده‌ و راحت‌. بدترين‌ شعري‌ كه‌ من‌ تابحال‌ شنيدم‌ اين‌ شعر بوده‌. چنان‌ با نيك‌ و بد سر كن‌ كه‌ بعد از مردنت‌ عرفي‌، مسلمان‌ با آب‌ زمزم‌ شويد و هندو بسوزاند. اين‌ يعني‌ منافق‌ باش‌. يعني‌ دو رو باش‌، يعني‌ بالاخره‌ مشخص‌ نشود كه‌ تو مسلماني‌ يا هندو هستي‌. قرآن‌ بر خلاف‌ اين‌ مطلب‌ را فرموده‌. مي‌فرمايد كه‌ لا اعبد ما تعبدون‌. من‌ خطم‌ را روشن‌ ميكنم‌. من‌ بندگي‌ نمي‌كنم‌ آنچه‌ را كه‌ شما بندگي‌ مي‌كنيد. و من‌ آنچه‌ را كه‌ شما عبادت‌ مي‌كنيد عبادت‌ نمي‌كنم‌. و آنچه‌ را كه‌ من‌ عبادت‌ مي‌كنم‌ شما عبادت‌ نمي‌كنيد. جدا بشيم‌ از هم‌. بيائيم‌ تكليفمون‌ را روشن‌ بكنيم‌. يا مسلمان‌ واقعي‌ به‌ تمام‌ شرايط‌ اسلام‌ عمل‌ بكنيم‌. يا بريم‌ يك‌ مذهب‌ ديگه‌اي‌ انتخاب‌ كنيم‌. اگر اين‌ مذهب‌ به‌ دردتون‌ نميخوره‌ يك‌ مذهب‌ ديگه‌. اگر اين‌ مذهب‌ حق‌ نيست‌، بريد مذهب‌ حق‌ را پيدا كنيد. يك‌ مسلمان‌ بي‌ حال‌ بي‌ شخصيت‌ مثل‌ پشه‌. كه‌ وقتي‌ يك‌ مختصر هواي‌ باصطلاح‌ متغير ميشه‌، باد مي‌آد، اينهم‌ به‌ همان‌ طرف‌ ميره‌. شبهاي‌ تابستان‌ اگر روي‌ پشت‌ بام‌ خوابيده‌ باشيد ميگيد خدا كنه‌ يك‌ بادي‌ بياد اين‌ پشه‌ها را ببره‌. پشه‌، اين‌ همج‌ الرعاء، هر طرف‌ باد بياد همانطرف‌ ميره‌. توي‌ مجلس‌ ايام‌ نوروز امتحانتون‌ را حتما داديد. توي‌ مجالس‌ فاميلي‌ مي‌شينيد، نشستند غيبت‌ مي‌كنند، حرف‌ شوخي‌ و لاطائلات‌ مي‌زنند شما هم‌ جزء آنها شديد. شبهاي‌ احياء يا الله‌ گفتيد. نه‌ آن‌ يا اللهتون‌ به‌ درد ميخوره‌ نه‌ آن‌ مجلس‌. آدم‌ بايد شخصيت‌ داشته‌ باشه‌. انسان‌ انسان‌ بايد باشه‌. پشه‌ نبايد باشه‌، همج‌ الرعاء نبايد باشه‌. يك‌ انسان‌، امتيازش‌ با حيوانات‌ اين‌ است‌ كه‌ حيوانات‌ را يك‌ افساري‌ به‌ گردنشون‌ مي‌اندازند و عقب‌ سر آن‌ كسي‌ كه‌ افسار را مي‌كشه‌، البته‌ همة‌ حيوانات‌ هم‌ باز اينطور نيستند، حيوانات‌ (نامفهوم‌) بعضي‌ از حيوانات‌ مي‌خوان‌ شخصيتشون‌ را مي‌خوان‌ انتخاب‌ كنند. يك‌ الاغ‌ وقتي‌ كه‌ پاش‌ يكدفعه‌ روي‌ يك‌ پلي‌ فرو رفته‌ باشه‌، ما انسانها صد دفعه‌ پامون‌ توي‌ پل‌ خراب‌ شده‌ فرو ميره‌، بازهم‌ مي‌ريم‌. ده‌ ده‌ دفعه‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ و كتكش‌ را هم‌ مي‌خوريم‌ باز هم‌ نمي‌فهميم‌.

 افراد زيادي‌ ما ديديم‌ كه‌ اينها گناه‌ كردند، بعد از گناه‌ كتكشون‌ را خدا زده‌ مريضون‌ كرده‌، بي‌ پولشون‌ كرده‌، گرفتاري‌ براشون‌ بوجود آورده‌ چون‌ دوستستشون‌ داشته‌ اونوقت‌ خداي‌ تعالي‌، باز هم‌ اون‌ كار را كردن‌. در روايت‌ است‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود المومن‌ لا يضعر مومن‌ دو دفعه‌ يعني‌ دو مربته‌ از يك‌ سوراخ‌ گزيده‌ نمي‌شه‌. انگشتت‌ را كردي‌ تو يك‌ سوراخ‌ زنبور بود، دو مرتبه‌ نكن‌. ديدي‌ يك‌ كاري‌ را كردي‌ ضرر داشت‌ خوب‌ خودت‌ هم‌ پشيمان‌ شدي‌، دو مرتبه‌ نكن‌. ماها انسان‌ واقعي‌ نشديم‌ هنوز، تا وقتي‌ كه‌ شخصيت‌ نداريم‌. شخصيت‌ يك‌ مسلمان‌ اين‌ است‌ كه‌ دقيقا بگه‌ لا اعبدوا ما تعبدون‌. وارد مجلس‌ شد نشسته‌اند مجالس‌ عروسي‌ تشكيل‌ داده‌اند زن‌ و مرد مخلوط‌ و معصيت‌ و تشكيلات‌، من‌ وارد نمي‌شم‌ آقا چرا نمي‌ياي‌ تو، لا اعبدوا ما تعبدوا شما همتون‌ داريد شيطان‌ را مي‌پرستيد من‌ كه‌ شيطان‌ پرست‌ نيستم‌ نمي‌يام‌ تو. اين‌ را بايد بگيد آقايون‌، بايد اعلام‌ بكنيد، بده‌. بد تويي‌ كه‌ نمي‌فهمي‌ اين‌ حرفها را. بد چيه‌؟ بده‌ من‌ بگم‌ كه‌ آقايون‌ غيبت‌ نكنيد. بد اون‌ است‌ نگي‌ آقايون‌ غيبت‌ نكنيد. تو بد و خوبي‌ سرت‌ نمي‌شه‌. بده‌ كه‌ من‌ بگم‌ آقايون‌ موسيقي‌ نزنيد. بده‌ كه‌ من‌ بگم‌ كه‌ فلاني‌ فلان‌ گناه‌ را نكن‌. همين‌ كلامت‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ تو اصلا بدي‌ و خوبي‌ سرت‌ نمي‌شه‌. تو اصلا از بچه‌ كوچكتري‌. از پشه‌اي‌ پست‌تري‌، كف‌ روي‌ دريايي‌.

 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در يك‌ سخن‌ ديگر مي‌فرمايد، قصاء، قصاء اين‌ كفهاي‌ روي‌ آب‌ هست‌، آب‌ از اونور سرازير بشه‌ اونها هم‌ مي‌رن‌ از اينور سرازير مي‌شه‌ اينها هم‌ از اينور. يك‌ خرده‌اي‌، جداها همة‌ انبياء  اولياء آمدند كه‌ شخصيت‌ شما را مشخص‌ كنند. شما را تكليفتون‌ را روشن‌ كنند.  كان‌ الناس‌ امت‌ واحده‌، خداي‌ تعالي‌ همه‌ را وقتي‌ خلق‌ كرد يك‌ امت‌ واحده‌ همه‌ بيشعور، همه‌ بيفهم‌، همه‌ بي‌ درك‌. گفت‌ اينجوري‌ بوديد فبعث‌ الله‌ النبيين‌ المبشرين‌ و منذرين‌ خدا پيغمبرها را مبعوث‌ فرمود كه‌ مردم‌ را تكليفشون‌ را روشن‌ كنند. فريق‌ في‌ الجنه‌ و فريق‌ في‌ السعير. يك‌ دسته‌ برن‌ به‌ طرف‌ بهشت‌ يك‌ دسته‌ هم‌ برن‌ به‌ طرف‌ جهنم‌.

 رسما وضعتون‌ را با دوستانتون‌ روشن‌ كنيد، دوست‌ عزيز من‌ تا حالا با تو خيال‌ مي‌كردم‌ تو آدم‌ خوبي‌ هستي‌، نه‌ حالا با تو نمي‌فهميدم‌ رفيق‌ بودم‌ تو هم‌ نمي‌فهميدي‌ با من‌ چرا رفيقي‌. از حالا من‌ مسلمانم‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ نمي‌خوام‌ بكنم‌، يك‌ دونه‌ مكروه‌ هم‌ انجام‌ نمي‌دم‌ و اگر تو با من‌ رفيقي‌ رفيق‌ باش‌ والا خداحافظ‌ شما. من‌ ديروز اين‌ حرفها را براي‌ زنها گفتم‌. و بايد هم‌ براي‌ شما بگم‌. زنتون‌ اهل‌ معصيت‌ و گناهه‌، خانم‌ از اين‌ به‌ بعد نبايد معصيت‌ توي‌ اين‌ خونه‌ بكني‌، معصيت‌ كردي‌ بايد خطمون‌ جدا بشه‌ ايني‌ كه‌ اسلام‌ مي‌گه‌ كه‌ مرد مومن‌ با زن‌ غير مومن‌ يعني‌ زن‌ كافره‌ ازدواج‌ نكنه‌ و باطله‌ ازدواجش‌ براي‌ اين‌ كه‌ دو تا خطند. او مي‌خواد بره‌ كليسا مثلا او مي‌خواد بره‌ مسجد. او مي‌خواد گوشت‌ خوك‌ بخوره‌ او مي‌خواد گوشت‌ گوسفند بخوره‌. اصلا همه‌ جا با هم‌ دعوا دارند. همه‌ جا با هم‌ حرف‌ دارند. خوب‌ اين‌ در مرحلة‌ اعلاشه‌. مرحلة‌ پايينش‌، اين‌ مي‌خواد گناه‌ بكنه‌ اين‌ نمي‌خواد گناه‌ بكنه‌، اين‌ مي‌خواد نوار به‌ اصطلاح‌ ويدئو بگذاره‌ اين‌ نمي‌خواد بگذاره‌، هميشه‌ دعواست‌ ديگه‌ زندگي‌ نشد كه‌. خطتون‌ را بنشينيد، يك‌ ساعت‌، دو ساعت‌ يك‌ شبانه‌ روز دو شبانه‌ روز، دعواتون‌ هم‌ مي‌شه‌ اين‌ دعواي‌ اول‌ به‌ از صلحه‌ آخره‌. بشينيد خطتون‌ را روشن‌ كنيد بگيد كه‌ من‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ قانون‌ نامة‌ زندگيمه‌، رسالة‌ توضيح‌ المسائل‌ را بگذاريد جلوي‌ زنتون‌ بگيد اين‌ قانون‌ نامة‌ زندگيمه‌ هر جا با هم‌ اختلاف‌ داشتيم‌ به‌ اينجا مراجعه‌ مي‌كنيم‌ در احكام‌. هر جا در مثلا عقايد يا صفات‌ روحي‌ با هم‌ اختلاف‌ داشتيم‌ با هم‌ به‌ فلان‌ مدرك‌ به‌ فلان‌ مثلا مسئلة‌ اسلامي‌ مراجعه‌ مي‌كنيم‌.

 مي‌خواي‌ يا علي‌ زندگي‌ كنيم‌، نمي‌خواي‌ ما نمي‌تونيم‌ هر روز دعوا داشته‌ باشيم‌ صاف‌ و پوست‌ كنده‌ اين‌ دستور اسلامه‌. ما افرادي‌ را ديديم‌ كه‌ پنج‌ شش‌ تا بچه‌ دارن‌ هنوز نتونستند اين‌ زن‌ و شوهر با هم‌ كنار بيان‌ هنوز اختلاف‌ دارن‌. اين‌ فاسقه‌ اون‌ مومن‌، اون‌ نماز شب‌ خونه‌ اين‌ نماز صبح‌ نخونه‌. تا اين‌ حد. اين‌ كه‌ زندگي‌ نشد اين‌ جهنمه‌ كه‌ شماها داريد. يك‌ سره‌اش‌ كنيد از اين‌ سورة‌ مباركه‌ اين‌ معنا استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ كارتون‌ را يكسره‌ كنيد. يا قاطعيتي‌ داشته‌ باشيد، قاطعيت‌ يعني‌ انسانيت‌. قاطعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ فهميدم‌ اين‌ كار خوبه‌ به‌ قيمت‌ جانمم‌ تمام‌ شده‌ بايد انجام‌ بدم‌. هيچ‌ كس‌ را هم‌ نمي‌شناسم‌ تا اين‌ حد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ولا تقل‌ لهم‌ اف‌ به‌ پدر و مادرتون‌ اف‌ نگيد. احترامشون‌ بكنيد و قل‌ لهم‌ ميسورا. با زبان‌ خيلي‌ خوب‌ باهاشون‌ رفتار بكنيد. چه‌ بكنيد، چه‌ بكنيد. بعد از خدا و عبادت‌ خدا پدر و مادر و ان‌ جاهداك‌ علي‌ ان‌ تشرك‌ به‌ فلا تطعهما. اگر گفتن‌ كه‌ بيا مشرك‌ بشو، البته‌ شرك‌ درجاتي‌ هم‌ داره‌، از معصيت‌ گرفته‌، آمدن‌ مي‌گن‌ پدر و مادره‌ ديگه‌ مي‌گن‌ بيا طابع‌ شيطان‌ بشو بگو نه‌. يك‌ كار معصيتي‌ را پيشنهاد كردن‌ بگو نه‌. فلا تطعهما. شما حق‌ نداريد پدر و مادرتون‌ ولو اينكه‌ از شما قهر مي‌كنن‌، چند روز اصلا با شما حرف‌ نمي‌زنن‌، عصباني‌ مي‌شن‌ گريه‌ مي‌كنن‌، مي‌گن‌ بابا يك‌ دروغ‌ بگو. خدا گفته‌ نگو. من‌ تو را كه‌ احترام‌ مي‌كنم‌ بابا جان‌، نه‌ نه‌ جان‌ شماها را كه‌ احترام‌ مي‌كنم‌ بخاطر خداست‌. خدا گفته‌ احترامت‌ بكنم‌. اگر تو را خدا نگفته‌ بود احترام‌ بكنيد ماهم‌ مثل‌ حيوانات‌، حيوانات‌ وقتي‌ كه‌ بچه‌ هاشون‌ بزرگ‌ مي‌شن‌ ديگه‌ همديگر را نمي‌شناسن‌. خوب‌ ما هم‌ نمي‌شناختيم‌ همديگر را.

 اينكه‌ مي‌شناسيم‌ اينكه‌ عاطفه‌ داريم‌ خدا گفته‌. تو مي‌خواي‌ با خدا مخالفت‌ كني‌؟ نه‌. پهلوي‌ مادرت‌ نشستي‌ مادرت‌ داره‌ غيبت‌ مي‌كنه‌، مادر جان‌ مي‌دوني‌ غيبت‌ معناش‌ چيه‌؟ اگر الان‌ به‌ تو بگن‌ زنا بكن‌، تو حاضري‌ نگيد اين‌ حرفها بده‌ من‌ به‌ مادرم‌، نخير خدا گفته‌ بگيد، بگيد تا بفهمه‌ معناي‌ غيبت‌ چيه‌؟ تو حاضري‌ زنا بكني‌؟ بله‌ بدترش‌ را داري‌ انجام‌ مي‌دي‌. بدترش‌. الغيبت‌ اشد من‌ الزنا. غيبت‌ نكنيد. نه‌ اين‌، حالا گوش‌ بده‌، نه‌ گوش‌ نده‌. بدش‌ مي‌ياد، بياد، گريه‌ مي‌كنه‌ نفرينت‌ مي‌كنه‌، نفرينش‌ هيچ‌ تاثيري‌ نداره‌. نفرينش‌ با من‌ هيچ‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نشو در مقابل‌ دينت‌. من‌ الان‌ دارم‌ به‌ همتون‌ مي‌گم‌ مادرتون‌ نفرينتون‌ كرد و گريه‌ هم‌ كرد و هر چه‌ كرد كه‌ شمايك‌ دقيقه‌ به‌ غيبتي‌ كه‌ او مي‌كنه‌ گوش‌ بديد و شما گوش‌ نداديد گناهش‌ گردن‌ و ثوابش‌ مال‌ شما.

 هيچ‌ طور نمي‌شه‌. آخه‌ ظلمه‌ نخير او داره‌ به‌ شما ظلم‌ مي‌كنه‌ كه‌ شما را داره‌ جهنميتون‌ مي‌كنه‌. حضرت‌ امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ آهن‌ را داغ‌ كرد، آهن‌ را داغ‌ كرد برد به‌ دست‌ برادرش‌ چسبوند. گفت‌: برادر مي‌خواي‌ من‌ را بسوزاني‌. حضرت‌ فرمود تو مي‌خواي‌ من‌ را تو آتش‌ جهنم‌ بسوزاني‌ من‌ چيزي‌ نگفتم‌، تو. اين‌ آتش‌ دنياست‌. آتش‌ دنيا، آتش‌ دنيا كه‌ خوب‌ مي‌شه‌ درست‌ مي‌شه‌. آتش‌ جهنمه‌ كه‌ اولئك‌ اصحاب‌ النارهم‌ فيها خالدون‌. انسان‌ بايد تكليفش‌ را در دنيا روشن‌ كنه‌. من‌ اين‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ واقعا خوب‌، همة‌ دوستانمون‌ بعد از ماه‌ رمضانه‌ ديگه‌ ما يك‌ ماه‌ رمضان‌ بر ماگذشته‌ و شبهاي‌ احياء و روزه‌ و همة‌ اين‌ حرفها را داشتيم‌ و اينهاو تكليفمون‌ را با خدا روشن‌ كنيم‌ يا صد در صد مسلمان‌ يا ايها الذين‌ ادخلوا في‌ صلم‌ كافه‌اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد داخل‌ بشيد در تسليم‌، تسليم‌ محض‌ هر چه‌ خدا مي‌گه‌ اون‌ را عمل‌ كنيد. ولا تطبعوا خطباط‌ الشيطان‌. اين‌ خطاباط‌ شيطان‌ اين‌ قدمهايي‌ كه‌ شيطان‌ مي‌خواد شما برداريد شما برنداريد. و پيروي‌ نكنيد از شيطان‌. آخه‌ تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ از شيطان‌ همينجور بي‌ فايده‌ گفت‌ كه‌ خر عيسي‌ اگر بمكه‌ رود باز آيد همان‌ خر است‌ كه‌ بود. حرت‌ كرده‌ رفته‌ به‌ مكه‌، ما يك‌ همسفري‌ داشتيم‌ در سفر حجمون‌، اين‌ همة‌ گناهان‌ را مي‌كرد و آخرش‌ هم‌ اسمش‌ شد حاجي‌. و اينجور افراد وقتي‌ كه‌ برن‌ مكه‌ و برگردن‌ پست‌تر مي‌شن‌ چون‌ اونجا سنگه‌ محكه‌. افراد مي‌بيني‌ بعضيها حاجي‌ شدن‌ خيلي‌ از قبلشون‌ كه‌ حاجي‌ نبودن‌ بدترن‌.

 ولا تطبعوا خطباط‌ الشيطان‌. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد در دينتون‌ آقايون‌ اينجور نباشيد كه‌ نمي‌دونيم‌ دين‌ اسلام‌ واقعا حقه‌ يا نه‌؟ ما يك‌ مقداري‌ اينطوري‌ هستيم‌. آيا دين‌ اسلام‌ حقه‌ يا نه‌؟ اين‌ را نمي‌دونيم‌. خوب‌ يك‌ چند روزي‌ تحقيقي‌ بكنيد. تحقيق‌ بكنيد دين‌ اسلام‌ حق‌ شد من‌ حالا كه‌ فهميدم‌ اين‌ راه‌ حقه‌ كوچكترين‌ انحرافي‌ پيدا نخواهم‌ كرد. شما مي‌خواييد بريد يك‌ شهري‌ يك‌ مسافرتي‌ مي‌خواييد بريد اول‌ يك‌ تحقيقي‌ مي‌كنيد كه‌ راه‌ اون‌ شهر كجاست‌ و از كجاست‌. وقتي‌ كه‌ راه‌ را پيدا كرديد مي‌افتيد توي‌ جاده‌ و ديگر كوچكترين‌ انحراف‌ هم‌ پيدا نمي‌كنيد. يك‌ ذره‌ فرمان‌ را مي‌كشيد به‌ طرف‌ راست‌ يا طرف‌ چپ‌ مي‌افتيد تو دره‌ به‌ مقصد نمي‌رسيد. ما مسلمانها اين‌ را كه‌ مي‌بينيد هيچ‌ به‌ مقصد نمي‌رسيم‌ جوانيهامون‌ هم‌ مثل‌ پيريهامونه‌، پيريهامون‌ هم‌ مثل‌ جوانيهامونه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هميشه‌ كارهامون‌ روي‌ عادت‌.

 يك‌ نفر مي‌گفت‌: چهل‌ ساله‌ بود، اين‌ شخصي‌ پي‌ برده‌ بود توي‌ حمام‌ اونوقتها كه‌ خزينه‌ بود مي‌گفت‌ من‌ ديدم‌ اين‌ داره‌ يك‌ غسل‌ هم‌ مي‌كنه‌ گفتم‌ اين‌ چه‌ غسلي‌ است‌ داري‌ مي‌كني‌ گفت‌ غسل‌ حيض‌، مرد تو مردي‌، گفت‌ من‌ بچه‌ بودم‌ دو ساله‌، سه‌ ساله‌ يادمه‌ مادرم‌ هم‌ اين‌ غسل‌ را مي‌كرد ما هم‌ همينجور اين‌ غسل‌ را مي‌كنيم‌ تا حالا. نخنديد. به‌ خدا قسم‌ بعضي‌ از عقايد ما، بعضي‌ از اعمال‌ ما بعضي‌ از نمازهاي‌ ما همينطوره‌ تقليد، اون‌ هم‌ تقليد از پدر و مادر. اون‌ تقليد از همسايه‌ اون‌ هم‌ تقليد از يك‌ آدم‌ بيسوادي‌ مثل‌ خودمون‌. خيلي‌ از بدعتها هست‌ توي‌ ماها هست‌ بدعته‌ اصلا. چرا آقا اين‌ بدعت‌ را انجام‌ دادي‌ حالا نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌. چرا اين‌ بدعت‌ را اين‌ كار را چرا انجام‌ مي‌ديد؟ همه‌ مي‌كنن‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌. شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ از روي‌ آتش‌ مي‌پريد اونور چرا اين‌ كار را مي‌كنيد؟ همه‌ مي‌كنن‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌ ديگه‌. حالا اين‌ پدر و مادر مسلمانش‌، حالا نمي‌دانم‌ اين‌ خانم‌ مسلمان‌ بوده‌ اين‌ غسل‌ را مي‌كرده‌، ما كه‌ داريم‌ از روي‌ آتش‌ مي‌پريم‌ از اجداد زرتشتيمون‌ اين‌ كار را ياد گرفتيم‌. بيفايده‌. او يك‌ وقتهايي‌ شايد ده‌ پشت‌ قبلمون‌ زرتشتي‌ بودن‌. اينها آتش‌ پرست‌ بودند اين‌ كار را مي‌كردند دادن‌ به‌ پسرشون‌ اون‌ هم‌ به‌ فرزندشون‌ اون‌ هم‌ به‌ فرزندش‌ حالا رسيده‌ به‌ ما. ايام‌ نوروز همينطور بعضي‌ از مسائلش‌. روز سيزده‌ نوروز خوب‌ تازه‌ گذشته‌ چون‌ اينها بد نيست‌ هنوز يادتونه‌. چند ماهي‌ نگذشته‌ كه‌ بگيم‌ فراموش‌ كرديد. يك‌ پيرمردي‌ را من‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ ناراحت‌ بود دم‌ غروب‌ بود گفتم‌ چرا ناراحتي‌؟ گفت‌ من‌ امروز بيرون‌ نرفتم‌ از خانه‌. خوب‌ ما هم‌ بيرون‌، من‌ غالبا روز سيزدة‌ نوروز بيرون‌ نمي‌رم‌. من‌ هم‌ نرفتم‌ گفت‌ تا بيرون‌ نره‌، از شهر بيرون‌ نره‌ سيزده‌ را بدر نكنه‌ نحصيش‌ تا ساله‌ ديگه‌ مي‌مونه‌. شما را به‌ خدا اين‌ بدتره‌ اين‌ غير عقلائي‌ تره‌ اين‌ حرف‌ يا يك‌ مرد چهل‌ ساله‌ غسل‌ حيض‌ بكنه‌. غسل‌ حيض‌ باز اقلا يك‌ تميزي‌ داره‌ يك‌ چيزي‌ داره‌. يك‌ مدرك‌ اساسي‌ براي‌ يك‌ عده‌ از انسانهاي‌ مسلمان‌ داره‌. اما اين‌ چي‌؟

 اينكه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ ما مسلمان‌ حسابي‌ نيستيم‌ مال‌ اينه‌. اونقدري‌ كه‌ سيزده‌ به‌ در را ماها اهميت‌ مي‌ديم‌ فرهنگ‌ ما اهميت‌ مي‌ده‌ شما را بخدا شبهاي‌ قدري‌ كه‌ در قرآن‌ با او صراحت‌ آمده‌ ما اهميت‌ مي‌ديم‌. شب‌ قدر شب‌ بيست‌ و سوم‌. مي‌تونستيد بريد حرم‌ تحويل‌ سال‌ هم‌ بريد حرم‌. ببينيد كدام‌ يكي‌ شلوغتر بود؟ كدام‌ يكي‌ شلوغتر بود؟ اينكه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ ما مسلمان‌ حسابي‌ نيستيم‌ براي‌ اين‌ مي‌گم‌. ما چكاره‌ايم‌؟ چييم‌؟ مسلمانيم‌ بايد تمام‌ قوانين‌ اسلام‌ را مو به‌ مو عمل‌ كنيم‌ و بلد باشيم‌. روز قيامت‌ از انسان‌ سوال‌ مي‌كنند كه‌ چرا بلد نبودي‌؟ شما نگيد كه‌ اونهايي‌ كه‌ مسئله‌ دونن‌ و عمل‌ نمي‌كنن‌ بيشتر معصيت‌ مي‌كنند، نخير. روز قيامت‌ دو تا سوال‌ از اوني‌ كه‌ بلد نبوده‌ و عمل‌ نكرده‌ مي‌پرسند، يكي‌ چرا ياد نگرفتي‌؟ چون‌ تحصيل‌ علم‌ دين‌ ولو به‌ اندازة‌ مسئله‌ ياد گرفتن‌ بر هر مسلماني‌ واجبه‌ و اگر كسي‌ مسائل‌ و احكامش‌ را بلد نباشه‌ يك‌ واجب‌ ترك‌ كرده‌. و اگر عمل‌ هم‌ نكرد دو تا واجب‌ ترك‌ كرده‌. اين‌ فردي‌ كه‌ مسائل‌ را بلده‌ ولي‌ عمل‌ نمي‌كنه‌ اين‌ يك‌ واجب‌ را ترك‌ كرده‌. چرا بلد نشدي‌؟ چرا ياد نگرفتي‌؟ همة‌ كارها را بلد شدي‌ اين‌ كار را چرا بلد نشدي‌؟ انسان‌ بايد مسائل‌ دينش‌ را اقلا اون‌ چرا كه‌ مورد ابتلاشه‌، يعني‌ ممكنه‌ پيش‌ بياد اينها را بلد باشه‌.

 بعضيها مي‌يان‌ به‌ من‌ مي‌گن‌ ما مي‌خواييم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌ خوب‌ قدم‌ اول‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ محرمات‌ را ترك‌ كن‌ و تمام‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، يك‌ قدمه‌ اوله‌ تا اين‌ كار انجام‌ نشه‌ شما نمي‌توني‌ يك‌ قدم‌ به‌ سوي‌ خدا برداري‌. يك‌ قدم‌ بسوي‌ خدا برداري‌. بر فرض‌ شب‌ و روز هم‌ كه‌ عبادت‌ بكني‌ يك‌ گنتاه‌ كه‌ كردي‌ مثل‌ اين‌  است‌ كه‌ يك‌ جواني‌ را پر از جواهرات‌ بكني‌ تهش‌ را هم‌ سوراخ‌ كني‌ هي‌ مي‌ريزه‌ ازش‌. اولائك‌ ليحبطن‌ عمله‌، درباره‌ افراد معصيت‌ كاره‌ شما آمدي‌ زيارت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ گناه‌ مي‌كني‌ اين‌ ثواب‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ هزار حج‌، هزار عمره‌ و خيلي‌، خيلي‌ ثواب‌ داره‌ كيسه‌هاي‌ جواهرات‌ را پر كردي‌ اما وقتي‌ به‌ شهرت‌ مي‌رسي‌ مي‌بيني‌ اينها خالي‌ شده‌، دو سه‌ تا تو راه‌ غيبت‌ كردي‌، گناه‌ كردي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ معصيت‌ كردي‌ اين‌ تهش‌ را سوراخ‌ كردي‌ همين‌ جور كه‌ مي‌رفتي‌ ريخته‌. خالي‌ شده‌ تا اونجا ثواب‌ بهت‌ مي‌دن‌ از اون‌ ور هم‌ مي‌گيرند. ماها بيايم‌ و واقعا امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌، خوب‌ گفتم‌ كه‌ پانزدهم‌ اين‌ ماه‌ شهادت‌ حضرت‌ همزه‌ و جريان‌ احد و خوب‌ الگوي‌ خوبي‌ است‌ جناب‌ همزه‌ سيدالشهداء براي‌ اينكه‌ انسان‌ خودش‌ را نشان‌ بده‌. حضرت‌ همزه‌ عليه‌ السلام‌ ايشان‌ عموي‌ پيغمبره‌. سنش‌ بيشتر از پيغمبره‌، تشخيص‌ داد كه‌ اسلام‌ حقه‌ با همة‌ فشارها ايستاد. شنيديد زياد هم‌ شنيديد تا اينكه‌  در جنگ‌ احد خوب‌ شهادت‌ پيدا كرد، شهيد شد و خدا قسمتتون‌ كنه‌ بريد در مدينه‌ در احد قبر مطهرش‌ را زيارت‌ كنيد. حتي‌ جگرش‌ را در آوردند، پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ ديد بقدري‌ ناراحت‌ شد كه‌ فرمود اگر دستم‌ به‌ اينها برسه‌، هفتاد نفرشون‌ را مي‌كشم‌. آيه‌ نازل‌ شد كه‌، فان‌ عاقبتم‌ بعاقبوا مثل‌ ما عقبتم‌ به‌ اگر خواستيد مجازات‌ كنيد البته‌ دربارة‌ پيغمبره‌ نه‌ اينكه‌ پيغمبر خلاف‌ واقع‌ فرموده‌ باشه‌، هفتاد نفر قريش‌ به‌ اندازة‌ يك‌ موي‌ حضرت‌ همزه‌ ارزش‌ نداشتند، ولي‌ چون‌ پيغمبره‌ بايد كاري‌ بكنه‌ كه‌ الگو باشه‌ ممكنه‌ بعدها كه‌ مثلا يك‌ نفر كه‌ كشته‌ مي‌شه‌ بگن‌ هفتاد نفر در مقابلش‌ كشته‌ بشه‌ پيغمبر اين‌ كار را كرد. يك‌ نفر و اون‌ را هم‌ اگر ببخشي‌ بهتره‌. خيلي‌ عجيبه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ آمد وارد شهر مكه‌ شد آمدند اينهايي‌ كه‌ خيلي‌ اذيت‌ كرده‌ بودند، آزار داده‌ بودند پيغمبر اكرم‌ را، مثل‌ ابوسفيان‌ و هند و امثال‌ اينها حضرت‌ همه‌ را بخشيد، بخشيدشون‌.

 وحشي‌ كه‌ پيغمبر را اونطور آزار كرده‌ بود و حضرت‌ همزه‌ را كشته‌ بود و مصلش‌ كرده‌ بود فرمودند كه‌ من‌ تو را نمي‌كشم‌ اما جلوي‌ چشمم‌ نباش‌. چون‌ هر وقت‌ من‌ تو را مي‌بينم‌ به‌ ياد عمويم‌ همزه‌ مي‌افتم‌. همزه‌ يك‌ وجود پر قيمت‌ با استقامتي‌ كه‌، تكليف‌ خودش‌ را با اسلام‌ روشن‌ كرده‌ بود همه‌ بايد اينطوري‌ باشن‌. مسلمان‌، من‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گم‌ استادم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ دارم‌ بهت‌ مي‌گم‌ يا مسلمان‌ باش‌ يا برو يك‌ دين‌ ديگه‌ را انتخاب‌ كن‌. در اونجا هم‌ رفتي‌ باز مسيحي‌ كامل‌ عياري‌ باش‌ آخه‌ هر جا انسان‌ مي‌ره‌ بايد همون‌ باشه‌. يك‌ آدمهاي‌ بي‌ حاله‌ بي‌، كه‌ حضرت‌ امير فرمود قد ملئتم‌ قلبي‌ قيحا قاتلكم‌ الله‌ شما دل‌ من‌ را پر از خون‌ كرديد خدا شماها را بكشيد. حاضرم‌ يك‌ نفر از اصحاب‌ معاويه‌ را بگيرم‌ كه‌ شماها را بكشه‌. آخه‌ اينقدر انسان‌ بيحال‌.

 در تابستان‌ به‌ شماها مي‌گم‌ بريد جنگ‌ مي‌گيد هوا گرمه‌. در زمستان‌ مي‌گم‌ بريد مي‌گيد سرده‌. كسي‌ كه‌ از سرما و گرما بترسه‌ از شمشير بيشتر مي‌ترسه‌. اينطوري‌ بود هميشه‌ اينهايي‌ كه‌، آخه‌ چرا بايد اهل‌ حرف‌ اينهايي‌ كه‌ طرفدار حقند در كارشون‌ سست‌ باشن‌ و آدمهاي‌ كم‌ عرضه‌اي‌ باشند. باور كنيد الان‌ شيعه‌ در دنيا اگر عرضه‌ داشته‌ باشه‌ اگر شخصيت‌ داشته‌ باشه‌ نبايد بگذاره‌ كه‌ اينطور به‌ سرش‌ هجوم‌ بيارن‌. در تمام‌ دنيا اينطوره‌. اگر يك‌ شيعه‌اي‌ اين‌ با عرضه‌ باشه‌ مثل‌ همونطوري‌ كه‌ دشمنان‌ با عرضه‌اند. وهابيها كه‌ اكثر اعتقاداتشون‌ با وجدانيات‌ هر فرد عوامي‌ مخالفه‌. باور كنيد مي‌گن‌ بوسيدن‌ حرامه‌. بوسيدن‌ ضريح‌ حضرت‌ رضا حرامه‌. يك‌ وجداني‌ را بياريد بگيد حضرت‌ رضا را انسان‌ مي‌شه‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ ضريحش‌ را نبوسه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همينطور معمولي‌ مي‌گن‌ حضرت‌ رضا را، پيغمبر را شما دوست‌ داشته‌ باش‌ اما ضريحش‌ را نبوس‌. امثال‌ اينها. شفاعت‌ غلطه‌. فرض‌ بفرماييد كه‌ توسل‌ نمي‌خواد خدا در خانه‌اش‌ بازه‌. توسل‌ نمي‌خواد، واسطه‌ نمي‌خواد خدا. دو، قضاياي‌ خيلي‌ عادي‌. من‌ يك‌ قضيه‌اي‌ از بچگيم‌ يادم‌ بود به‌ يك‌ وهابي‌ گفتم‌ خيلي‌ تعجب‌ كرد خيلي‌ علمي‌ شد براش‌. گفتم‌ من‌ بچه‌ بودم‌ يك‌ كار بدي‌ كرده‌ بود پدرم‌ مي‌خواست‌ من‌ را بزنه‌، مي‌خواست‌ من‌ بفهمم‌ كه‌ من‌ كار بدي‌ كردم‌ هم‌ مي‌خواست‌ به‌ اصطلاح‌ من‌ را نزنه‌، بچه‌ام‌ دوستم‌ داره‌ نمي‌خواست‌ من‌ را كتك‌ بزنه‌. تا من‌ كتك‌ نخورم‌ هميشه‌ يك‌ كار بد را مي‌كنم‌. حالا از يك‌ راهي‌ متوجه‌ شديم‌ رفت‌ همساية‌ مغازه‌اش‌ را ديد گفت‌ كه‌ من‌ اين‌ را مي‌خواهم‌ تنبيهش‌ كنم‌ ولي‌ نمي‌خوام‌ بزنمش‌، چوب‌ را كه‌ بلند كردم‌ يا مثلا خواستم‌ كه‌ بزنمش‌ شما بيا دست‌ من‌ را بگير. اين‌ چند تا فايده‌ داشت‌ يكي‌ اينكه‌ خوب‌ اين‌ همسايه‌ پيش‌ من‌ محبوبيتي‌ پيدا مي‌كرد، يكي‌ اينكه‌ ما كتك‌ نمي‌خورديم‌ يكي‌ اينكه‌ ما فهميده‌ بوديم‌ كه‌ اين‌ كار ما كار بدي‌ است‌ خوب‌ حالا اين‌ را ما فهميديم‌ اين‌ آمد با خيلي‌ تندي‌ و تشر و دعوا، و فلان‌ واينها تا خواست‌ شروع‌ كنه‌ همسايه‌ گفت‌ آقا چكار مي‌كني‌ بچه‌ است‌، اون‌ نفهميده‌ اين‌ دفعه‌ به‌ من‌ ببخشش‌. اونوقت‌ دفعة‌ ديگر اگر اين‌ كار را بكنه‌ ما چه‌ مي‌كنيم‌، چه‌ مي‌كنيم‌، خيلي‌ خوب‌.

 خوب‌ اين‌ معناش‌، آقا از اين‌ مسئله‌ روشن‌تر چيزي‌ هست‌. نه‌ جدا، اين‌ معناش‌ شفاعته‌، اين‌ معناي‌ واسطه‌ بودنه‌ اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ شما يك‌ كار بدي‌ كردي‌، گناهي‌ كردي‌ برو دست‌ به‌ دامن‌ امام‌ رضا بشو، دفعة‌ بعدش‌ خود من‌، من‌ اون‌ دفعه‌ چون‌ فهميدم‌ كه‌ چكار كرده‌ يك‌ كار بدي‌ كرده‌ من‌ خودم‌ رفتم‌ به‌ همون‌ همسايه‌ گفتم‌ اين‌ بابامون‌ امشب‌ ممكنه‌ حسابي‌ ما را بزنه‌، حالا من‌ خودم‌ اومدم‌ بهت‌ خبر مي‌دم‌ بيا يك‌ كاري‌ بكن‌، خوب‌ اين‌ واسطه‌ قرار دادنه‌. كار به‌ اين‌ سادگي‌ را، مسئله‌اي‌ به‌ اين‌ واضحي‌ را، وجداني‌ را اين‌ حيوانهاي‌ دو پا كه‌ واقعا نمي‌شه‌ اسمشون‌ را گذاشت‌ انسان‌. چه‌ شيعه‌ باشند، چه‌ سني‌ باشن‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ اين‌ را منكرن‌. پيغمبر با اون‌ عظمتش‌ خدا واسطه‌ قرارش‌ داده‌ و چرا خداي‌ تعالي‌ خودش‌ نمي‌بخشه‌؟ بايد اينها واسطه‌ بشن‌. براي‌ اينكه‌ اينها محبوب‌ مردم‌ واقع‌ بشن‌ محبوبيت‌ پيدا بكنن‌ توي‌ مردم‌. همون‌، همون‌ فلسفه‌اي‌ كه‌ تو اون‌ جريان‌ مغازة‌ همساية‌ ايشان‌ بود، همينجور. سه‌ چيز يكي‌ اينكه‌ من‌ بفهمم‌ چقدر گناه‌ كردم‌، چه‌ كار بدي‌ كردم‌ كه‌ اگر اصلا در دلش‌ عفو مي‌كرد گفت‌ هر كاري‌ كردي‌ باريك‌ الله‌ پسرم‌ دفعة‌ ديگر مي‌رفتم‌ بدترش‌ را انجام‌ مي‌دادم‌. دوم‌ اينكه‌ محبوبيتي‌ از همسايه‌ در دل‌ من‌ پيدا بشه‌، سومم‌ اينكه‌ او مهربانه‌ من‌ را نزنه‌. خوب‌ شما بگيد كه‌ آيا اين‌ كار غير عقلاييه‌؟ اين‌ را مردم‌ معمولي‌ و عوام‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ شفاعت‌ و واسطه‌ گري‌ و اينها را اصلا نخوندن‌ بلد نيستند اينها مي‌كنن‌ اين‌ كار را. در يك‌ مسئله‌ به‌ اين‌ سادگي‌ كتابها نوشتن‌ كه‌ اين‌ مي‌شه‌ يا نمي‌شه‌؟ اين‌ توسلات‌ درسته‌ يا نه‌؟

 توي‌ يك‌ مجلس‌ با شكوهي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ منبر نبودم‌ يكي‌ از علما منبر بود داشت‌ راجع‌ به‌ توسل‌ صحبت‌ مي‌كرد يك‌ آقايي‌ از اون‌ گوشه‌ بلند شد، نخير توسل‌ غلطه‌. مجلس‌ را بهم‌ ريخت‌ من‌ با خودم‌ فكر كردم‌ اين‌ عجب‌ آدم‌ احمقيه‌. مي‌گه‌ توسل‌ غلطه‌. واقعا اينطوره‌ خود من‌ در تهران‌ اون‌ اوائل‌ جوانيمون‌ منبر مي‌رفتيم‌ جمعيت‌ هم‌ خيلي‌ زياد بود يك‌ شب‌ دم‌ در به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آقا، يك‌ كسي‌ كه‌ آقا دربارة‌ توسل‌ شما امشب‌ صحبت‌ بكنيد. ما هم‌ از باب‌ اينكه‌ خوب‌ صاحب‌ مجلس‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گه‌ ما بايد عمل‌ بكنيم‌، صاحب‌ مجلس‌ هم‌ بود تا حدي‌. رفتيم‌ راجع‌ به‌ توسل‌ و دربارة‌ محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و چه‌ و اينها، ضمنا ديديم‌ يك‌ عمامه‌ گنده‌اي‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ واقعا حيف‌ انسان‌ رو من‌ بگذارند، اون‌ گوشه‌ نشسته‌ ما اول‌ كه‌ صحبت‌ را شروع‌ كرديم‌ فكر كرديم‌ كه‌ خوب‌ يكي‌ از علماست‌، نمي‌شناختمش‌، يكي‌ از علماست‌ و بايد خيلي‌ مواظب‌ حرفها و حرفها بزنيم‌. وسطهاي‌ حرفمون‌ به‌ اين‌ روايت‌ رسيدم‌ كه‌، روايت‌ زياده‌ يعني‌ متواتر هست‌ تا يك‌ حدي‌، كه‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرموده‌اند كه‌ نزلون‌ علي‌ الربوبيه‌ وارفعونا ان‌ حدود البشريه‌ ان‌ خطوط‌ البشريه‌ يك‌ جملات‌ مختلفي‌ داره‌ فقولوا فينا ما شئتم‌. اين‌ را من‌ داشتم‌ مي‌گفتم‌ خيلي‌ گرم‌ صحبت‌ و اون‌ وقتها هم‌ مثل‌ حالا صحبت‌ نمي‌كرديم‌ خيلي‌ مسلسل‌  و تند و همچين‌ اجتماع‌ پسند.

 ديديم‌ آقا بلند شد وايستاد گفت‌: آقا اين‌ روايتها دروغه‌ نيست‌. گفتم‌، معناش‌ اينكه‌ كه‌ من‌ الان‌ اينجا روي‌ منبر جعل‌ كردم‌، اگر خيلي‌ هنرمند بايد باشم‌ كه‌ يك‌ همچي‌ عباراتي‌ را جعل‌ بكنم‌ من‌ اينجا. گفت‌ نه‌ اينها سندش‌ صحيح‌، گفتم‌ نه‌ اينها متواتره‌، سندش‌ را من‌ فردا شب‌ من‌ براي‌ شما مي‌يارم‌ چون‌ اينها محفوظات‌ هم‌ بودش‌ داشتم‌ مي‌گفتم‌، ديدم‌ مجلس‌ را داره‌ بهم‌ مي‌زنه‌ فهميدم‌ كيه‌. در ضمن‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ نزديكتر بود به‌ من‌ گفت‌ اين‌ آقاي‌ كيه‌. حالا اسمش‌ را من‌ نمي‌خوام‌ بشنويد اين‌ اسم‌ نحص‌ را. كه‌ يك‌ مكتبي‌ براي‌ خودش‌ درست‌ كرد. توي‌ يك‌ كتابش‌ نوشته‌ كه‌ يك‌ فردي‌ آمد در خانه‌ من‌ گفت‌ يا ابوالفضل‌، گفتم‌ اگر من‌ را مي‌گي‌ اسمش‌ ابوالفضل‌ بود، اگر من‌ را مي‌گي‌ لبيك‌، اگر اون‌ ابوالفضل‌ كربلا را مي‌گي‌ كه‌ اون‌ مرده‌ و هيچ‌ اثري‌ ازش‌ نيست‌ و حرف‌ بيخود نزن‌. اتفاقا در همون‌ موقع‌ در اين‌ سر گردنة‌، الله‌ اكبره‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ دره‌ گرم‌ يك‌ ارمني‌ راننده‌، اين‌ را اكثر مشهديها قضيه‌اش‌ را مي‌دونن‌ اين‌ ماشينش‌ فرمانش‌ يا مي‌بره‌ يا پنچر مي‌شه‌ اين‌ مي‌ره‌ طرف‌ دره‌ گردنة‌ بسيار تنديه‌. مي‌گه‌ يا ابوالفضل‌. اين‌ ماشين‌، اون‌ طاير به‌ اصطلاح‌ روي‌ هوا وايمي‌ايسته‌ اونجا. و اين‌ را همه‌ شنيدن‌ و ديدن‌ در همون‌ موقع‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ علامه‌ اميني‌ صاحب‌ الغدير را. در يك‌ مجلسي‌ در خدمتشون‌ بوديم‌ در تهران‌، يك‌ معتمري‌ از علما تشكيل‌ داده‌ بودند از ايران‌ هم‌ يك‌ نفري‌ را دعوت‌ كرده‌ بودند يك‌ نفر از همين‌ وهابي‌ مسلك‌ها. علامة‌ اميني‌ مي‌گفت‌ من‌ به‌ او گفتم‌ چرا تو را مي‌يان‌ از مصر دعوت‌ مي‌كنن‌، من‌ را دعوت‌ نمي‌كنن‌. مي‌دوني‌ چرا تو را دعوت‌ مي‌كنن‌؟ براي‌ اينكه‌ هرچه‌ راجع‌ به‌ شيعه‌ بگيد مي‌گيد كه‌ عوام‌ شيعه‌. چرا لعن‌ مي‌كنيد؟ براي‌ اينكه‌ عوام‌ شيعه‌ لعن‌ مي‌كنه‌ ما نمي‌كنيم‌، چرا شفاعت‌ مي‌گيد؟ عوام‌ مي‌گن‌ ما نمي‌گيم‌. چرا سينه‌ مي‌زنيد براي‌ سيدالشهدا؟ عوام‌ مي‌گه‌.

 بيان‌ من‌ را دعوت‌ كنن‌ تا من‌ اونجا تو اون‌ كنفرانس‌ ثابت‌ كنم‌ كه‌ خدا و پيغمبر و فاطمة‌ زهرا از كتابهاي‌ خودشون‌ اينهايي‌ را كه‌ شيعه‌ لعن‌ مي‌كنه‌ خدا لعنتشون‌ كرده‌. بيان‌ تا من‌ ثابت‌ كنم‌ تا شفاعت‌ يعني‌ چي‌؟ ايشان‌ براي‌ من‌ قضيه‌ را نقل‌ مي‌كرد، در يك‌ مجلسي‌ نشسته‌ بوديم‌ كه‌ فلاني‌ رفته‌ براي‌ معتمل‌ در مصر و از ايران‌ فقط‌ اون‌ رادعوت‌ كردن‌ ولي‌ كس‌ ديگر را دعوت‌ نكردن‌. و علتش‌ را من‌ به‌ خود اون‌ طرف‌ مي‌فرمود، گفتم‌. اينه‌. اونوقت‌ انسان‌ اينقدر نادان‌. نافهم‌، ما هم‌ البته‌ چند شب‌ ديگه‌ رفتيم‌ منبر و خداي‌ تعالي‌ هم‌ بهمون‌ كمك‌ كرد هر شب‌ راجع‌ به‌ توسل‌ با مدارك‌ صحبت‌ كرديم‌ تا مردم‌ اون‌ محل‌، چون‌ ايشان‌ خانه‌اش‌ همونجا بود، مردم‌ اون‌ محل‌ به‌ سرش‌ ريختند و مجبور شد از اون‌ محل‌ اون‌ آخوند نفهمه‌، خدمت‌ شماعرض‌ شود كه‌ وهابي‌ از اونجا فرار كنه‌ بعدها آمد اين‌ اطراف‌ مشهد و قوچان‌ و اينجاها يك‌ مسائلي‌ را مطرح‌ كرد و يك‌ عده‌اي‌ را چيز كرد و ما باز اينجا هم‌ رفتيم‌ در كانون‌ بحث‌ و انقاد شعبه‌اش‌ را در قوچان‌ ترتيب‌ داديم‌ و بحمدالله‌، اينقدر انسان‌ نادان‌ كه‌ بگه‌ توسل‌ بيخوده‌. ما دائما داريم‌ توسل‌ مي‌كنيم‌ها، حالا من‌ نشسته‌ باشم‌ اينجا بلندگو خراب‌ باشه‌ مي‌گم‌ آقاي‌ فلاني‌ بياييد، توسل‌ همينه‌ ديگه‌، خودم‌ بلد نيستم‌، خودم‌ نمي‌تونم‌، خودم‌، به‌ اصطلاح‌ يك‌ واسطه‌ مي‌خواد. يك‌ چيز خيلي‌ ساده‌. تشنه‌ام‌ مي‌گم‌ آب‌ بده‌. حالا يك‌ چيزي‌ در توان‌ اين‌ آقاست‌ براي‌ من‌ انجام‌ بده‌ يك‌ چيزي‌ در توان‌ امامه‌ براي‌ من‌ انجام‌ بده‌، يك‌ چيزي‌ در توان‌ فلان‌ ولي‌ خداست‌ براي‌ من‌ انجام‌ بده‌، اين‌ معناي‌ توسله‌.

 خيلي‌ ساده‌، روشن‌ و اينقدر مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ ماها حتي‌ عقايدمون‌ را نمي‌ريم‌ اصلاح‌ كنيم‌. سر اين‌ مسائل‌ گيريم‌. بيان‌ واقعا قاطعيت‌ پيدا بكنيم‌ در دينمون‌. با مردم‌ با رفقا با دوستانمون‌ با افراد بد، افرادي‌ كه‌ مجبورتون‌ مي‌كنن‌ كه‌ بر خلاف‌ اسلام‌ در كارهاي‌ زرتشتي‌ها را انجام‌ بدي‌، اقلا اعتقاد نداشته‌ باشيد كه‌، به‌ اين‌ معنا اعتقاد نداشته‌ باشيد كه‌ اگر روز سيزده‌ از خونه‌ نتوانستيد بريد بيرون‌، نحصي‌ مي‌ياد شما را تا آخر سال‌ مي‌گيره‌، پس‌ به‌ خودتون‌ اين‌ نحصي‌ را تلقين‌ نكنيد، مي‌گيردتون‌، واقعا مي‌گيره‌. اقلا اين‌ اندازه‌ فكرمون‌ درست‌ باشه‌. حالا عملمون‌ درست‌ نيست‌. و همينطور كارهاي‌ ديگر را. گاهي‌ مقدسيهامون‌ زياد مي‌شه‌.گاهي‌ بي‌ بند و باريمون‌ زياد مي‌شه‌، مثل‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ گيجه‌ها از اين‌ ور بلند مي‌شه‌ از اونور، از اون‌ ور بلندش‌ مي‌كنن‌ از اون‌ ور مي‌افته‌. هواسش‌ نيست‌ نمي‌تونه‌ روي‌ يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ حركت‌ كنه‌. نمي‌تونه‌ يك‌ راه‌ راستي‌ را بره‌. اينجور نبايد بود.

 معناي‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ اينه‌ كه‌ لا اعبدوا ما تعبدون‌ و لا انتما عابدون‌ ما اعبد. خيلي‌ صريح‌ واضح‌، جدي‌. اي‌ بندگان‌ شيطان‌، اي‌ بندگان‌ شيطان‌. اي‌ كساني‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را مي‌كنيد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ شيطان‌ را. تو هم‌ كه‌ عبادت‌ نمي‌كني‌ خدا را. من‌ چرا؟ نخير تو هم‌ نمي‌كني‌. دروغ‌ مي‌گي‌. در شبانه‌ روز يك‌ كار شيطاني‌ بكني‌ بندگي‌ خدا را نكردي‌ تو. من‌ مثال‌ زدم‌ براتون‌ يك‌ وقتي‌ همين‌ تازگيها بود گفتم‌ يك‌ سرباز سر مرز وقتي‌ جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ بود، اين‌ در شبانه‌ روز يك‌ دفعه‌ مي‌ره‌ گوش‌ به‌ حرف‌ صدام‌ هم‌ مي‌ده‌ مي‌ياد باز اينور، در شبانه‌ روز يك‌ دفعه‌. مي‌ره‌ تحت‌ فرمان‌ اونطرف‌، اون‌ جبهه‌، يك‌ چيزي‌ از اونها گوش‌ مي‌ده‌ خيلي‌ هم‌ چيزهاي‌ جزئي‌، خيلي‌ جزئي‌ مي‌گن‌ فرض‌ كن‌ برو يك‌ ده‌ مني‌ نان‌ براي‌ ما بيار اين‌ مي‌ره‌ مي‌ياره‌.من‌ قبولش‌ مي‌كنم‌. يك‌ تبسم‌ اگر به‌ صورت‌ صداميها بكنه‌ اين‌ سرباز را بيرونش‌ مي‌كنن‌. شماها همتون‌، اقلا اگر ارتش‌ رفته‌ باشيد كه‌ مي‌دونيد اگر نرفته‌ باشيد هم‌ حدسش‌ را مي‌تونيد بزنيد يك‌ تبسم‌، يك‌ خنده‌اي‌ بكنه‌ به‌ سربازهايي‌ كه‌ عراقي‌ هستند. شيطان‌ عدوه‌ خداست‌. الم‌ احد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ما تعبدوا الشيطان‌. شما در شبانه‌ روز اگر يك‌ دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ داديد، يك‌ عمل‌ طبق‌ دستور شيطان‌ كرديد. شما را خدا قبول‌ نمي‌كنه‌ حق‌ هم‌ داره‌ قبول‌ نكنه‌، بندة‌ او نيستيد. بندة‌ تمام‌ عيار او لااقل‌ نيستيد. يا اين‌ طرف‌ يا اون‌ طرف‌. شيطان‌ هم‌ قبولت‌ نمي‌كنه‌ها. روز قيامت‌ در قرآنه‌ شيطان‌ مي‌گه‌ بيخود تو در عقب‌ سر ما آمدي‌، دروغ‌ مي‌گن‌ اينها من‌ را كجا ديدن‌؟ نه‌ شيطان‌ را شماها ديديد نه‌ كتابي‌ براتون‌ فرستاده‌، نه‌ مبلغي‌ داره‌، نه‌ هيچي‌، هيچي‌. روز قيامت‌ مي‌گه‌ خدايا من‌ كجا، كجا من‌ را ديدن‌؟ كي‌ من‌ بهشون‌ گفتم‌؟ بيارن‌ دليل‌ بيارن‌. پس‌ بياييم‌ امشب‌ واقعا تصميم‌ بگيريم‌ چون‌ من‌ از منبر رفتن‌ و حرف‌ زدن‌ و اينها فقط‌ مي‌خوام‌ نتيجه‌ بگيرم‌. هميشه‌ هم‌ اينطور بودم‌. بيائيم‌ تصميم‌ بگيريم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ كوچكترين‌ كاري‌ را مطابق‌ دستور شيطان‌ نكنيم‌. رسما بگيم‌ لا اعبد ما تعبدون‌. به‌ شيطان‌ سيرتها بگيم‌ كه‌اي‌ شيطان‌ سيرتها ما بندگي‌ نمي‌كنيم‌ آنچه‌ را كه‌ شما بندگي‌ مي‌كنيد. و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. شما هم‌ كه‌ شيطان‌ پرستيد، شيطان‌ بهتون‌ گفته‌ اين‌ گناه‌ را بكنيد شما هم‌ بندگي‌ خدا را نمي‌كنيد. لكم‌ دينكم‌  و لي‌ دين‌. دين‌ شما مال‌ خودتون‌، دين‌ ما هم‌ مال‌ خودمون‌. ما روز سيزده‌ به‌ در ميريم‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، حرم‌ چون‌ خلوت‌ ميشه‌. روز سيزده‌ اين‌ را بدانيد هر چي‌ در موقع‌ تحويل‌ سال‌ حرم‌ شلوغه‌، در موقع‌ سيزده‌ بدر حرم‌ خلوته‌. چون‌ شيطان‌ درموقع‌ تحويل‌ حرمه‌، واقعا حرمه‌ها. من‌ ثابت‌ مي‌كنم‌ كه‌ شيطان‌ موقع‌ تحويل‌ ميره‌ آنجا، جمعيتش‌ هم‌ آنجا جمع‌ شدند. و روز سيزده‌ هم‌ توي‌ بيابانهاست‌. ولذا اينها مريدهاش‌ آن‌ طرف‌ مي‌روند. روز سيزده‌ شما بريد حرم‌، روز تحويل‌ سال‌ هم‌ بريد توي‌ بيابانها مشغول‌ مناجات‌ با خدا بشيد. اين‌ اگر بخوايد جدا بشه‌، و لكم‌ دينكم‌ ولي‌ دين‌. ايني‌ را كه‌ ميگم‌ از باب‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. و الا در تمام‌ كارها. هر كاري‌ كه‌، حتي‌ لباسي‌ را كه‌ اهل‌ كفر مي‌پوشند شما نبايد بپوشيد. من‌ تشبه‌ بقوم‌ فهو منهم‌. يك‌ لباسي‌ مخصوص‌ آنهاست‌، شما پوشيديد، شما را خداي‌ تعالي‌ جزء آنها قرار ميده‌. حتي‌ لباس‌، حتي‌ قيافه‌ اتون‌. حتي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ طرز حركاتتون‌، بايد شما صددرصد طبق‌ دستور اسلام‌، همه‌ چيزتون‌، عملا، امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ تشريف‌ بياره‌ بگه‌ باريك‌ الله‌. هيچ‌ ايرادي‌ توي‌ وجود تو نيست‌. اگه‌ يك‌ وقت‌ اينجوري‌ شديم‌ ما مسلمان‌ حسابي‌ هستيم‌. هيچ‌ ايرادي‌ نيست‌. باريك‌ الله‌. آقا سرم‌، صورتم‌، لباسم‌، جائي‌ ايراد داره‌؟ نه‌. باريك‌ الله‌. كفشم‌؟ نه‌. تشريف‌ بياريد خونه‌ را ببينيد. خونه‌ آمد. نه‌ باريك‌ الله‌. زنم‌، خوب‌ زنيه‌، باريك‌ الله‌. بچه‌ هام‌، اگه‌ اينجوري‌ شديد آنوقت‌ حضرت‌ شما را بعنوان‌ اصحاب‌ و يار خودش‌ انتخاب‌ ميكنه‌. يقين‌ بدونيد. اما وقتي‌ نيستيد، خودتون‌ هم‌ نبايد توقع‌ داشته‌ باشيد. واقعش‌ توقع‌ بيجاست‌. بياد خونتون‌ را ببينه‌ عكسهاي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، چه‌ عكسهاي‌ بدي‌ زدي‌ به‌ در و ديوارت‌. تا مي‌خواد.

 من‌ يك‌ وقتي‌ وارد منزل‌ و خونة‌ يك‌ كسي‌ شدم‌، ديدم‌ ما را دم‌ در خيلي‌ معطل‌ كردند. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ تقريبا داشت‌ بهم‌ توهين‌ ميشد. آنجا. بعد آمدم‌ ديدم‌ حق‌ داشته‌ بيچاره‌ ما را معطل‌ كرده‌. روي‌ آن‌ را بپوشانه‌، آن‌ قاب‌ را بكنه‌، روي‌ آن‌، خونه‌ را روبراهش‌ كنه‌ كه‌ ما بدمون‌ نياد، يك‌ يك‌ ربعي‌ ما بايد معطلي‌ داشته‌ باشيم‌. اين‌ اقلش‌ بود. باز من‌ فهميدم‌ چون‌ بعضي‌ هايش‌ را نتوانسته‌ بود حمل‌ و نقلش‌ كنه‌، روش‌ پرده‌ انداخته‌ بود. متأسفانه‌ امام‌ زمان‌ مثل‌ من‌ نيست‌ كه‌ از داخل‌ خونه‌ات‌ اطلاع‌ نداشته‌ باشه‌. چرا اينجوري‌ هستي‌؟ خونه‌ات‌ را روبراه‌ كن‌. قيافه‌ ات‌ را روبراه‌ كن‌. قلبت‌ را حتي‌ بايد روبراه‌ كني‌. قلبت‌ بايد امام‌ زماني‌ باشه‌. دلت‌ بايد پاك‌ باشه‌. من‌ اين‌ مثلا حقد و كينه‌، نمي‌تونم‌ از دلم‌ بيرون‌ كنم‌. خوب‌ برو گمشو. نميتوني‌ برو گمشو. يك‌ مؤمن‌، يك‌ مسلمان‌ چرا نميتوني‌ از دلت‌ حقد و كينه‌اش‌ را بيرون‌ كني‌. و لا تجعل‌ في‌ قلوبنا قل‌ للذين‌ آمنوا. آخه‌ به‌ من‌ فحش‌ داده‌. خوب‌ تو برو عذرخواهي‌ بكن‌. برو بهش‌ بگو كه‌ تو فحش‌ دادي‌، وجدان‌ داره‌ مي‌فهمه‌. به‌ من‌ بد نگاه‌ كرده‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌، مي‌گفت‌ من‌ يك‌ استادي‌ داشتم‌. ديدم‌ يك‌ مدتي‌ اين‌ استاد با من‌ همچين‌ سر سنگينه‌. چون‌ گاهي‌ سوء ظنها سبب‌ كينه‌ ميشه‌. من‌ خودم‌ روم‌ نشد. رفتم‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ برو از ايشان‌ بپرس‌ چرا با من‌ اينجور سنگيني‌. رفت‌ ايشان‌ سؤال‌ كرد. ايشان‌ گفت‌ كه‌ بعله‌ اين‌ شاگرد منه‌، پيش‌ من‌ درس‌ خونده‌، چه‌ فلان‌ اينها. اين‌ ادب‌ نداره‌. توي‌ كوچه‌ به‌ من‌ رسيده‌، ادا اصول‌ درآورده‌، سلام‌ هم‌ نكرده‌، رد شده‌. آمد به‌ من‌ گفت‌. من‌ گفتم‌ راست‌ ميگه‌ من‌ حالا يادم‌ آمد حق‌ با ايشانه‌. من‌ يك‌ دفعه‌ عطسه‌ام‌ گرفته‌ بود، اين‌ دماغم‌ مي‌سوخت‌. ايشان‌ هم‌ از جلو داشت‌ مي‌آمد. من‌ هي‌ مي‌خواستم‌ عطسه‌ بزنم‌ و اينها، همينجور از كنار ايشان‌ رد شدم‌، سلام‌ هم‌ طبعا نتوانستم‌ بكنم‌. خوب‌. سوء ظنه‌ ديگه‌، پيدا شده‌. رفتم‌ گفتم‌ آقا من‌ عطسه‌ام‌ گرفته‌ بود. ببخشيد من‌ نتونستم‌ عرض‌ ارادت‌ بكنم‌. آخه‌ سوء ظن‌ نداشته‌ باشيد. شايد يك‌ عذري‌ داشته‌. سلامت‌ نكرده‌ عذري‌ داشته‌. تو سلام‌ كن‌. فحشت‌ داده‌، عصباني‌ شده‌ از كوره‌ در رفته‌. خدا را شكر كن‌ كه‌ تو بر غضبت‌ آنچنان‌ مسلطي‌ كه‌ به‌ ديگري‌ فحش‌ نمي‌دي‌. او ضعف‌ داره‌. حالا تو بگذر. اينجوري‌ باش‌. نميدونم‌ من‌ نميتونم‌ خدمت‌ شما، حسود نباشم‌. نميتونم‌ كينه‌ نداشته‌ باشم‌. نمي‌تونم‌ مثلا فلان‌ صفت‌ بد را نداشته‌ باشم‌. خوب‌ تو نميتوني‌ با جزء ناتوانهاي‌ عالم‌ توي‌ جهنم‌ زندگي‌ كن‌. يكي‌ از اين‌ صفات‌ رذيله‌ در وجودت‌ باشه‌ توي‌ بهشت‌ راهت‌ نمي‌دهند ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشي‌. البته‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را تزكيه‌اشون‌ مي‌كنند در روز قيامت‌ توي‌ آن‌ هواي‌ گرم‌ و بعد مي‌برندشون‌ به‌ بهشت‌. و معناي‌ شفاعت‌ هم‌ همينه‌. و الا هيچ‌ آدم‌ ولو تزكية‌ نشدة‌ صددرصد تزكيه‌ نشده‌ را توي‌ بهشت‌ نمي‌برند. اين‌ را بدانيد. خلاصه‌اش‌ اينكه‌ بايد امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ مي‌آد توي‌ خانه‌ات‌، توي‌ زندگيت‌، توي‌ قلبت‌، توي‌ اعتقادت‌، توي‌ مغزت‌، هر جائي‌ را ببينه‌ بگه‌ باريك‌ الله‌. بگه‌ باريك‌ الله‌. آنوقت‌ تو اين‌ را بدون‌ چه‌ دعا بكني‌ چه‌ دعا نكني‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زماني‌. و اگر غير از اين‌ باشه‌، هر چقدر دعا بكني‌ خدايا من‌ را از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌، تا اينكارها انجام‌ نشه‌، قرار داده‌ نميشيد. اين‌ همچين‌ لا اعبد ما تعبدون‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد و انتم‌ عابدون‌ ما عبدتم‌ و لا انتم‌ عابدون‌ ما اعبد. لكم‌ دينكم‌ و لي‌ دين‌. حرف‌ تمام‌.

 خوب‌ وفات‌ امام‌ صادق‌ از يكطرف‌ نزديكه‌، شب‌ شنبة‌ آينده‌، طبق‌ آنچه‌ كه‌، البته‌ توي‌ تقويمها شب‌ يكشنبه‌ را نوشته‌اند بخاطر اينكه‌ يك‌ روز ماه‌ جلوتر ديده‌ شد و جنگ‌ احد و شهادت‌ حضرت‌ حمزة‌ سيد الشهدا بوده‌ و جنگ‌ احد بسيار جنگ‌ پر مصيبتي‌ براي‌ مسلمين‌ بوده‌. خانه‌اي‌ از خانه‌هاي‌ مهاجر و انصار نبود جز آنكه‌ عزادار بودند. و اينهم‌ بخاطر يك‌ ضعف‌ و عدم‌ استقامت‌ و طمع‌، پيغمبر اكرم‌ دستور فرموده‌ بود كه‌ آن‌ تنگة‌ بين‌ دو تا كوه‌ هست‌، كه‌ ما رفتيم‌ آنجا را ديديم‌، اينجا را مسلمانها از دست‌ ندهند، نگه‌ دارند. خوب‌ رفتند و مسلمانها شكست‌ دادند كفار را و اينها هم‌ فرار كردند. بعد آمدند از اين‌ پشت‌، مسلمانها چشمشون‌ به‌ اينطرف‌ بود كه‌ مي‌ديدند دارند غنائم‌ را جمع‌ مي‌كنند، اينها مسلمانهايي‌ كه‌ توي‌ جنگ‌ بودند، و مسئله‌ حل‌ شده‌. اينها چرا اينجا وايستند؟ هر چه‌ فرمانده‌اشون‌ گفت‌ نريد، اينها ول‌ كردند و رفتند و كفار هم‌ از همان‌ راه‌ آمدند حمله‌ كردند و مردم‌ مسلمان‌ را، حتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زخمهاي‌ زيادي‌ برداشت‌، پيغمبر اكرم‌ دندانش‌ شكست‌، حمزة‌ سيد الشهدا شهيد شد. خيلي‌ صدمه‌ وارد شد. در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ همانجا اين‌ آيه‌ را نازل‌ كرد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم‌ الاعلون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. شما هيچ‌ سستي‌ به‌ خودتون‌ راه‌ نديد، محزون‌ نباشيد. شما بر ملأ خواهيد بود. شما در دنيا با عظمت‌ خواهيد شد اگر مؤمن‌ باشيد، اگر ايمان‌ داشته‌ باشيد. و خرابي‌ قبرستان‌ بقيع‌ هم‌ ظاهرا همين‌ ايام‌ بوده‌ كه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ وهابي‌ها را. دشمن‌ترين‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ حتي‌ از يهوديها دشمن‌تر اين‌ وهابيها هستند. توي‌ خودتون‌ راهشون‌ نديد. توي‌ شيعه‌ها هم‌ حتي‌ گاهگاهي‌ پيدا ميشه‌. توي‌ خودتون‌ راهشون‌ نديد. هيچ‌. اينها آدم‌ نيستند. بخدا قسم‌ اگر چشم‌ معنويتون‌ باز بشه‌، مي‌بينيد اينها شكل‌ حيوانات‌ هستند. اصلا قيافه‌اشون‌ عوض‌ ميشه‌. كسي‌ كه‌ بي‌ اعتناي‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ كه‌ بيمنه‌ رزق‌ الوري‌، بوجوده‌ و بوجوده‌ ثبت‌ في‌ الارض‌ و السماء. ما هر چه‌ داريم‌ از اينها داريم‌ و توسلاتتون‌ را زياد كنيد و خداي‌ تعالي‌ هم‌، حالا كه‌ اينها، اين‌ وهابيها اين‌ حرفها را دارند القاء مي‌كنند، خداي‌ تعالي‌ هم‌ مستقيم‌ حوائجتون‌ را شايد ديرتر بده‌ تا اينكه‌ با توسل‌ حاجت‌ بگيريد. چون‌ باب‌ المبتلي‌ به‌ الناس‌ و مردم‌ بايد در اين‌ خانه‌ بروند. اگر يك‌ مانعي‌ پيدا شد، بايد بيشتر آنها را به‌ طرف‌ اين‌ خانه‌ بكشانند. و لذا مي‌بينيد كه‌ معجزات‌ زياد شده‌، معجزات‌ ائمة‌ اطهار حتي‌ امامزاده‌ها زياد شده‌ براي‌ اينكه‌ جبران‌ اين‌ تبليغات‌ سوء وهابيها را بكنند.

 وليكن‌ لا يوم‌ كيومك‌ يا ابا عبد الله‌. همة‌ اين‌ مصائب‌ از روز كربلا، از روز شهادت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ بوجود آمد. ما هر چه‌ داريم‌ از عزاداري‌ بر سيد الشهدا داريم‌. روز عاشورا را اينطوري‌ بعضي‌ از شعرا توصيف‌ كرده‌ بودند، يوم‌ ابو الفضل‌ استجار به‌ الهدي‌. روزي‌ كه‌ ابو الفضل‌ عليه‌ السلام‌ آنقدر شخصيت‌ پيدا كرده‌ بود كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ به‌ او متوجه‌ بود. ميگن‌ وقتي‌ اين‌ شعر را گفت‌، خودش‌ يك‌ خورده‌اي‌ سختش‌ بود، اين‌ جمله‌ آخر خيلي‌ مهمه‌، استجار به‌ الهدي‌. بعد شب‌ در عالم‌ رؤيا حضرت‌ سيد الشهدا را ظاهرا مي‌بينه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد يوم‌ ابو الفضل‌ استجار الهدي‌. بخدا قسم‌، نام‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ برده‌ شد. بخدا قسم‌ ابو الفضل‌ كه‌ نه‌ ظاهرا امام‌ است‌ و نه‌ پيغمبر است‌ و آنقدر معجزه‌ داره‌. من‌ قضية‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ اميني‌ را كه‌ گفتم‌، اين‌ جمله‌اش‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌ كه‌ خوب‌ شد آنوقت‌ نگفتم‌ و حالا يادم‌ آمد. مي‌گفت‌ بعد من‌ به‌ آن‌ عالم‌ گفتم‌، آن‌ كه‌ در مصر دعوتش‌ كرده‌ بودند. او وقتي‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آخر شيعه‌ هم‌ خيلي‌ مسائل‌ را ميگه‌. ميگه‌ كه‌ يا ابو الفضل‌ حاجتم‌ را بده‌، يا ابو الفضل‌ قرضم‌ را بده‌، يا ابو الفضل‌ چه‌ بكن‌، آقاي‌ اميني‌ مي‌فرمودند من‌ و تو اگر شيعة‌ واقعي‌ باشيم‌، بايد اين‌ كارهايي‌ را كه‌ مردم‌ از ابو الفضل‌ مي‌خواهند بايد از ما بخواهند. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بايد دنيا و آخرت‌ را درست‌ كنه‌. مرحوم‌ ميرزاي‌ قمي‌ را يك‌ قمي‌ خواب‌ ديده‌ بود. او سؤال‌ كرده‌ بود كه‌ آيا حضرت‌ معصومه‌ مردم‌ قم‌ را روز قيامت‌ شفاعت‌ ميكنه‌؟ ايشان‌ فرموده‌ بودند كه‌ شفاعت‌ مردم‌ قم‌ بعهدة‌ ماست‌. حضرت‌ معصومه‌ تمام‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ را ميتونه‌ شفاعت‌ كنه‌. ايني‌. اينه‌ مسئله‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، وارد شريعة‌ فرات‌ ميشه‌. به‌ خدا قسم‌ كارهايي‌ كه‌ ابو الفضل‌ كرده‌، اگر در مكتبهاي‌ علمي‌ بخوان‌ اين‌ را بعنوان‌ درس‌ بگذارند، همه‌ نمي‌تونند ياد بگيرند. وارد شريعة‌ فرات‌ شد. با آنهمه‌ زحمات‌. آب‌ را برداشته‌ كه‌ بخوره‌. مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ پيدا بكنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ همة‌ ما امشب‌ مورد لطف‌ آقا وليعصر ارواحنا فداه‌ قرار بگيريم‌. آب‌ را روي‌ آب‌ ريخت‌ و ذكر عطش‌ الحسين‌. به‌ ياد لبهاي‌ تشنة‌ سيد الشهدا افتاد. مشك‌ را پر از آب‌ كرد، همت‌ ابو الفضل‌ اين‌ است‌ كه‌ آبها را به‌ خيمه‌ها برساند. گاهي‌ يادش‌ مي‌آد كه‌ اطفال‌ سيد الشهدا آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ رفت‌ پردة‌ خيمه‌ را بالا زد. نگاه‌ كرد ديد اطفال‌ پيراهنهاي‌ عربي‌ را بالا زدند، شكمها را روي‌ زمين‌ مرطوب‌ گذاشتند و از رطوبت‌ زمين‌ استفاده‌ ميكنند، تمام‌ همتش‌ اين‌ است‌ كه‌ آبها را به‌ خيمه‌ها برساند. يك‌ وقت‌ ديدند ابو الفضل‌ صدا زد برادر برادرت‌ را درياب‌. عائس‌ من‌ الحياة‌ عازم‌ علي‌ الموت‌. حسين‌ بن‌ علي‌ با عجله‌ خودش‌ را رساند. راوي‌ ميگه‌ من‌ ديدم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ همينطور كه‌ داره‌ مي‌آد بطرف‌ صداي‌ ابو الفضل‌، در بين‌ راه‌ دو مرتبه‌ از روي‌ اسب‌ پياده‌ شد و از روي‌ زمين‌ چيزي‌ را برداشت‌ و بوسيد. وقتي‌ خوب‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دستهاي‌ ابو الفضل‌ روي‌ زمين‌… اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. آقايون‌ با توجه‌. گرفتار زياد داريم‌، يك‌ عده‌ مريض‌ دارند، التماس‌ دعا گفتند. مريضهايي‌ كه‌ به‌ ما امروز التماس‌ دعا از شهرستانها گفتند. حوائج‌ حاجتمندان‌، گرفتارها، همه‌ را در نظر بگيريم‌. متوسل‌ به‌ آقامون‌ و مولامون‌ و سرورمون‌ و آني‌ كه‌ همه‌ از او فراموش‌ كردند و انشاء الله‌ شما به‌ يادش‌ خواهيد بود، از امام‌ زمانمون‌ بگيريم‌ امشب‌. آقاجان‌ ما جز در خانة‌ شما، در خانة‌ ديگري‌ را بلد نيستيم‌. ما راه‌ نزديكتر به‌ رسيدن‌ به‌ مقاصدمون‌ و گرفتن‌ حوائجمون‌ را از خدا، از طريق‌ شما مي‌دانيم‌. همه‌ با توجه‌، اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، يك‌ عده‌ محتاج‌، فقير، مبتلا، گرفتار در خانة‌ شما آمده‌ايم‌. به‌ جان‌ مادرتون‌ زهرا همين‌ امشب‌، در اين‌ مجلس‌ هر كس‌ هر حاجتي‌ دارد، با دست‌ با كرامتتون‌ به‌ او حاجتش‌ را مرحمت‌ بفرمائيد. الهي‌ آمين‌.

 

۱۶رمضان ۱۴۱۳ قمری – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ اخلاق‌ ۴۳

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ اخلاق‌ 43

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 هفده‌ شب‌ بار ديگر به‌ بركت‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ در افطار، در لحظة‌ حساسي‌ كه‌ خوشحالي‌ براي‌ انسان‌ هست‌، روايتي‌ هست‌ كه‌ للصائم‌ فرحتان‌، براي‌ روزه‌دار دو خوشحالي‌ هست‌. يك‌ خوشحالي‌ دم‌ افطاره‌ كه‌ الحمدلله‌ امروز توانستم‌ يكي‌ از اوامر پروردگار را انجام‌ بدم‌. و در اين‌ بين‌ مريض‌ نشدم‌، شيطان‌ برم‌ مسلط‌ نشد روزه‌ام‌ را بخورم‌ و خلاصه‌ مؤمن‌ واقعي‌ خوشحاله‌ كه‌ روزه‌اش‌ را امروز صحيح‌ و سالم‌ به‌ پايان‌ رسونده‌. يك‌ خوشحالي‌ هم‌ در روز قيامته‌ كه‌ روزه‌خوراني‌ كه‌ مؤاخذه‌اشون‌ مي‌كنند، اين‌ خوشحال‌ است‌ كه‌ من‌ الحمدلله‌ بندگي‌ خدا را كردم‌ و هيفده‌ شب‌ در آن‌ لحظات‌ حساس‌ خوشحالي‌ و به‌ پايان‌ رسوندن‌ بندگي‌ خدا، بحمدالله‌ دور هم‌ بوديم‌. يك‌ برنامة‌ منظمي‌ الحمدلله‌ انجام‌ شد و اين‌ سرمشق‌ باشد براي‌ هميشگي‌ زندگيتون‌. افرادي‌ هم‌ كه‌ خواهي‌ نخواهي‌ نامنظم‌ بودند يا بهرحال‌ از اين‌ مجالس‌ استفادة‌ زيادي‌ نكردند، آنها، خوب‌ هر كسي‌ يك‌ ظرفي‌ داره‌. يك‌ نفر ظرفش‌ كوچكه‌، يكي‌ ظرفش‌ بزرگه‌، ظرفها را در ماه‌ رمضان‌ پر مي‌كنند. اگر ظرفيتتون‌ كم‌ بود، خوب‌ كمتر نصيبتون‌ ميشه‌. شما اگر از خونه‌ فرض‌ كنيد يك‌ جائي‌ دارند يك‌ فرض‌ كنيد يك‌ چيزي‌ تقسيم‌ مي‌كنند. شما يك‌ ظرف‌ كوچكي‌ برداشتيد، نبايد توقع‌ داشته‌ باشيد كه‌ به‌ شما بيشتر از ظرفتون‌ بدهند. شما به‌ همين‌ مقدار قانعيد. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ دلها، ان‌ هذه‌ القلوب‌ اوعية‌، اين‌ دلهاي‌ مردم‌ ظرفه‌. بهترينش‌ آني‌ است‌ كه‌ فخيرها اوعاها. آني‌ كه‌ ظرفيتش‌ بيشتر باشه‌. در تمام‌ دوران‌ زندگيتون‌ ظرفيتتون‌ را بسنجيد. يكي‌ از نعمتهاي‌ بسيار بزرگ‌ پروردگار خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ منت‌ مي‌گذاره‌ و به‌ او تذكر ميدهد، شرح‌ صدره‌. مي‌فرمايد الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌، من‌ شرح‌ صدر به‌ تو ندادم‌. شرح‌ صدر يعني‌ ظرفيت‌ داشتنه‌. تنگ‌ نظر نبودنه‌. آنهايي‌ كه‌ از اين‌ گونه‌ مجالس‌ اكتفا بكنند به‌ همون‌ غذا خوردن‌ و چند جمله‌ شوخي‌ كردن‌ و با يكديگر حرف‌ زدن‌ و دور هم‌ جمع‌ شدن‌ كه‌ البته‌ خودش‌ خيلي‌ خوبه‌. امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ جلسه‌ ترتيب‌ بدهيد، دور يكديگر بنشينيد، منتهي‌ احياي‌ امر ما را بكنيد. امر آنها هم‌ مسئلة‌، آن‌ امر بسيار مهم‌، آن‌ مطلب‌ بسيار مهمي‌ كه‌ از ما خواسته‌اند احيائش‌ كنيم‌، آمادگي‌ براي‌ ظهور حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ و دنيا پر از عدل‌ و داد شدنه‌. اين‌ مجالستها خيلي‌ خوبه‌ اما خوب‌ بعضي‌ها تعمدا به‌ همون‌ مقدار غذا و كيفيت‌ غذا و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوشگذراني‌ ظاهري‌ و شوخي‌ كردنهاي‌ همينطور سطحي‌ به‌ همون‌ اكتفا مي‌كنند و از معنويات‌ جلسه‌ هيچ‌ استفاده‌اي‌ نمي‌كنند. اين‌ ظرفش‌، يك‌ ظرف‌ يك‌ مثقاليه‌. آورده‌ يك‌ مثقال‌ هم‌ از اين‌ مجالس‌ بهره‌ برداشته‌ و رفته‌. يكي‌ ظرفيتش‌ يك‌ قدحه‌. نه‌. اينها كافي‌ نيست‌. بايد از آن‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ علوم‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ از او يك‌ جويي‌، يك‌ نهري‌، باز كنه‌ و توي‌ قدح‌ اين‌. و الا به‌ اين‌ آسونيها پر نميشه‌. بايد از سخنان‌ خاندان‌ عصمت‌ برايش‌ بگويند. از قرآن‌ براش‌ حرف‌ بزنند. سخن‌ خدا را براي‌ او بگند. تا اين‌ قدح‌ و اين‌ درياچة‌ قلب‌ اون‌ آدم‌ پر بشه‌. و الا اين‌ درياچه‌ يك‌ شرح‌ صدري‌ بعضي‌ها دارند كه‌ هر چه‌ از علوم‌ استفاده‌ ميكنند باز كمشونه‌. بايد اين‌ قلب‌ اينها را فقط‌ يك‌ رودخانة‌ بسيار پر آب‌ از اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ علوم‌ خاندان‌ عصمت‌ و قرآن‌ به‌ طرف‌ قلب‌ اين‌ سرازير كنند تا اين‌ خوب‌ پر بشه‌. و الاّ با شلنگ‌ و نميدونم‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود پيمانه‌ و فرض‌ كنيد سطل‌ و اينها، اين‌ پر نميشه‌. يك‌ درياچة‌ بزرگي‌ را شما بخواهيد با سطل‌ آبش‌ بكنيد. با يك‌ پيمانه‌ پرش‌ كنيد. نميشه‌. از خدا شرح‌ صدر بخواهيد، يكي‌ از دعاهاتون‌ در شب‌ قدر اين‌ باشه‌ كه‌ خدايا به‌ من‌ شرح‌ صدر بده‌. قانع‌ نباشيد به‌ اينكه‌ آدم‌ خوبي‌ شديد ديگه‌ معصيت‌ نمي‌كنيد. گفتم‌ به‌ شماها عرض‌ ميكنم‌. و الاّ توي‌ مجالس‌ عمومي‌ ما تنها آرزومون‌ اينه‌ كه‌ اينها گناه‌ نكنند. شبهاي‌ احيا وقتي‌ كه‌ جمعيت‌ مي‌آمد سال‌ گذشته‌ يا حتي‌ امسال‌، ما فقط‌ خواهشمون‌ اينه‌ كه‌ تصميم‌ بگيريد، تعهد بكنيد كه‌ گناه‌ نكنيد. ولي‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ به‌ شماها چي‌ ميگم‌؟ ميگم‌ حيوانات‌ هم‌ گناه‌ نمي‌كنند. كدوم‌ حيوان‌ را ديدي‌ گناه‌ بكنه‌؟ بچه‌ها قبل‌ از تكليف‌ گناه‌ نمي‌كنند. تازه‌ شماها اگر گناهان‌ را ترك‌ كرديد حالا تا حالا كه‌ گناه‌ مي‌كرديد مثلا يك‌ آدم‌ گنهكار تا اين‌ ساعت‌ كه‌ گناه‌ ميكرد از حيوانات‌ هم‌ بدتر بود. اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌. شر الدواب‌. حالا كه‌ گناه‌ را ترك‌ كردي‌ شدي‌ مساوي‌ با حيوانات‌. اگر رشد فكري‌ پيدا كرديد، علم‌ و دانش‌ پيدا كرديد، آنوقت‌ مي‌آئيد از حيوانات‌ مي‌رويد بالاتر. البته‌ خداي‌ تعالي‌ قانعه‌ كه‌ شماها همون‌ گناه‌ نكنيد. همة‌ مبلغين‌ اولياء خدا هم‌ خواهششون‌ اينه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ ما اهل‌ گناهيم‌. حال‌ اين‌ گناه‌ را نكن‌ اقلا. مثل‌ مريضي‌ كه‌ توي‌ بيمارستان‌، توي‌ آن‌ سالني‌ كه‌ همة‌ مريضها خوابيدند، اين‌ بهش‌ گفتند ناله‌ نكن‌، ديگران‌ را ناراحت‌ نكن‌. اين‌ آدم‌ خوبيه‌ كه‌ ناله‌ نميكنه‌.و الا مريض‌ مريضه‌. كسي‌ كه‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌ و معصيت‌ بكنه‌، اين‌ شخص‌ مريضه‌. حالا معصيت‌ هم‌ نكنه‌ مثل‌ آن‌ مريضي‌ است‌ كه‌ ناله‌ نكرده‌.

 شرح‌ صدر انسان‌ بايد آنقدر باشه‌، ظرف‌ قلب‌ انسان‌ آنقدر وسيع‌ باشه‌ كه‌ هر چي‌ از عجائب‌ حتي‌، از مسائل‌ معنوي‌ در قلبش‌ ريختند اين‌ جا داشته‌ باشه‌. اين‌ جاي‌ پنهان‌ كردنش‌ را حتي‌ داشته‌ باشه‌. اگر آمدند بعضي‌ها آنقدر كم‌ ظرفيتند كه‌ خواب‌ ديده‌ مثلا حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌، ديگه‌ نميتونه‌ خودش‌ را كنترل‌ كنه‌. برفرض‌ محبت‌ هم‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌، محبت‌ زيادي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، خيلي‌ هم‌ خوشحال‌ باشه‌، ولي‌ بايد خودش‌ را حفظ‌ كنه‌. بعضي‌ها در بيداري‌ مي‌بينند، بعضي‌ها شب‌ و روز با امام‌ زمان‌ مأنوسند، آنقدر ظرف‌ قلبشون‌ وسيعه‌ كه‌ احدي‌ متوجه‌ نيست‌. انسان‌ يك‌ چيزي‌، يك‌ خواب‌ مختصري‌ ديده‌، چشمش‌ به‌ انوار ملائكه‌ باز شده‌، يك‌ چيزهايي‌ ديده‌، داد فرياد، ديگه‌ از من‌ بهتر كسي‌ نيست‌، اگر بهترند چرا اين‌ مردم‌ باصطلاح‌ نمي‌بينند. تو از كجا مي‌دوني‌ كه‌ اين‌ مردم‌ نمي‌بينند؟ مرغ‌ يك‌ بيضه‌ داره‌ داد و فرياد ميزنه‌. يك‌ تخم‌ داره‌ هي‌ قاقا ميكنه‌ ولي‌ صدها مرواريد، صدف‌ داره‌ ولي‌ دم‌ نميزنه‌. هر كسي‌ را اسرار حق‌ آموختند مهر كردند و دهانش‌ دوختند. اين‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ شرح‌ صدر داره‌. شما وارد يك‌ خانه‌اي‌ بشيد، اين‌ خانه‌هايي‌ كه‌ جديدا مي‌سازند نه‌ پستو داره‌ نه‌ بقول‌ سابقها دولابچه‌ داره‌، هيچي‌ هيچي‌، هر چي‌ هست‌ بايد توي‌ طاقچه‌ها آويزان‌ باشه‌. گنجه‌ و اينها نداره‌. ولي‌ خانه‌هاي‌ قديمي‌ خيلي‌ ديوارها قطور بود، مصالح‌ ارزان‌، ديوارها قطور، با خشت‌ خام‌ و آهن‌ و اينها هم‌ كه‌ نبود، با خشت‌ خام‌ و نهايتا آجر كه‌ مي‌خواستند بسازند، ديوارها را، جا داشت‌ كه‌ وسط‌ ديوار را بشكافند و يك‌ پستو برايش‌ بگذارند. يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، باصطلاح‌ گنجه‌اي‌ تويش‌ دربيارند. آنوقت‌ توي‌ اينها همه‌ چيز بود. آذوقه‌اشون‌ را توي‌ همانجا جا مي‌كردند. يك‌ همچين‌ قلبي‌ مي‌خواد انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ميگفت‌ كه‌ در اين‌ كاروانسراي‌ محمديه‌، يك‌ كاروانسرايي‌ بود نميدونم‌ هست‌ يا نه‌، توي‌ فلكه‌ نيفتاده‌ باشه‌، كاروانسراي‌ محمديه‌ سه‌ تا كاروانسرا بود توي‌ هم‌. يك‌ طرفش‌ توي‌ كوچه‌ گرمآباد واز ميشد يك‌ طرفش‌ هم‌ توي‌ بازار بزرگ‌. يعني‌ اين‌ سه‌ تا كاروانسرا همينطور سرهم‌ بود، يك‌ درش‌ از آنور يك‌ درش‌ از اينور. من‌ ديده‌ بودم‌ آنجا را. طبقة‌ بالا اطاقهايي‌ بود كه‌ بعضي‌ از افراد اجاره‌ مي‌كردند و آنجا اجاره‌ ميكردند. در آنجا يك‌ آقاي‌ محمدي‌ بود كه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بعنوان‌ يكي‌ از اولياء خدا ميرفت‌ خدمت‌ ايشان‌. يعني‌ براي‌ ايشان‌ خيلي‌ احترام‌ قائل‌ بود. اوايل‌ من‌ ميرفت‌ پيش‌ ايشان‌. من‌ كوچيك‌ بودم‌، يك‌ دفعه‌ مرا هم‌ برد. اين‌ آقاي‌ آسيد جواد خامنه‌اي‌ كه‌ سال‌ قبل‌ از دنيا رفتند، مسجد صديقيها نماز مي‌خواندند ايشان‌ هم‌ از مريدهاي‌ همون‌ آقاي‌ محمدي‌ بود. اين‌ آقاي‌ محمدي‌ يك‌ برخوردي‌ را با يكي‌ از اولياء  خدا، فرماندار تبريز بوده‌ او، بعد يك‌ ولي‌ خدا بهش‌ ميگه‌ اين‌ كارها را ترك‌ كن‌ و برو يك‌ گوشه‌اي‌ مشغول‌ عبادت‌ باش‌، در اين‌ دستگاهها نباش‌. اين‌ استعفا ميده‌ و مي‌آيد اينجا توي‌ اين‌ كاروانسراي‌ محمديه‌ بود. من‌ تا روزي‌ كه‌ پدرم‌ من‌ را برده‌ بود آنجا، ايشان‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ بود داشت‌ زيارت‌ عاشورا مي‌خوند. اين‌، همينطور كه‌ زيارت‌ عاشورا مي‌خوند، ما نشستيم‌، آن‌ گوشه‌ نشستيم‌. مزاحمش‌ پدر من‌ نشد. كه‌ وسط‌ زيارت‌ عاشورا باهاش‌ حرف‌ بزنه‌. بعضي‌ها اين‌ ادب‌ را ندارند كه‌ مثلا اين‌ شخص‌ يك‌ دعائي‌ ميخونه‌، داره‌ عبادت‌ ميكنه‌، يك‌ آداب‌ جزئي‌ را من‌ به‌ آقايون‌ بگم‌. من‌ گاهي‌ حيا مي‌كنم‌. چون‌ در بعضي‌ از آقايون‌ هست‌ بگم‌ خيال‌ ميكنه‌ به‌ او گفتم‌. توي‌ يك‌ مجلسي‌ مثلا الان‌ مشغول‌ صحبت‌ هستيم‌. كراهت‌ داره‌ وقتي‌ وارد ميشيد سلام‌ بكنيد. همين‌ اسلامي‌ كه‌ ميگه‌ توي‌ اطاق‌ خالي‌، هيچكس‌ نيست‌، وقتي‌ وارد شديد سلام‌ كنيد؛ در يك‌ همچين‌ جاهايي‌ سلام‌ نكنيد. سكوت‌ داشته‌ باشيد. الان‌ آقاي‌ جليلي‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ آيا اين‌ آقاي‌ كاشاني‌ براي‌ ما الگو هست‌ در اين‌ سكوتي‌ كه‌ داره‌ و.. گفتم‌ بعله‌. ايشان‌ زحمت‌ زياد كشيده‌ و بايد همه‌اتون‌ اينجوري‌ باشيد. اين‌ يك‌ روحاني‌ فاضل‌ تقريبا نيمه‌ مجتهده‌، مي‌آيد توي‌ ما اينجوري‌ مي‌نشينه‌. بعله‌. آقاي‌ نعمتي‌ كه‌ اهل‌ فن‌اند مي‌دوند كه‌ در چه‌ حدي‌ از علم‌ و فضل‌ و كمالاته‌. و بايد آرامش‌ را رعايت‌ كنيد. ظاهرا همين‌ امروز توي‌ مسجد، آقاي‌ نعمتي‌ وايستاده‌، داره‌ نماز ظهر و عصر را بلند ميخونه‌. كه‌ اصلا جائي‌ كه‌ دارند موعظه‌ مي‌كنند، جائي‌ كه‌ حتي‌ يك‌ جمعي‌ نماز مي‌خونند، شما ميريد در ركعت‌ دوم‌ شما و سوم‌ امام‌ اگر باشه‌، حمد و سورة‌ نماز مغرب‌ يا عشا را واجبه‌ آهسته‌ بخونيد. چون‌ در نماز جماعته‌. واجبه‌. اين‌ نشونگر اين‌ است‌ كه‌ بايد آرامش‌ را در اجتماعات‌ حفظ‌ كنيد. هر كسي‌ براي‌ خودش‌، همين‌ كار شما درست‌ نيست‌. در موقع‌ صحبت‌ بنشين‌ همونجا. نمي‌خواد به‌ همديگه‌ تعارف‌ كنيد. اين‌ از همون‌ قبيله‌ كه‌ حواس‌ يك‌ عده‌ پرت‌ ميشه‌. ميگم‌ ديگه‌. اگر من‌ آداب‌، يعني‌ كم‌كم‌ بايد گفت‌. منتهي‌ من‌ مي‌بينم‌ كه‌ يكدفعه‌ روي‌ سر يكي‌ خراب‌ ميشه‌. و الاّ همه‌امون‌ همينطوريم‌. الحمدلله‌ خيلي‌ جلسات‌ اين‌ شبها، الانش‌ با اوائلش‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌. با هم‌ شروع‌ ميكنيد غذا را به‌ خوردن‌، با هم‌ تعطيل‌ ميكنيد، با هم‌ دعا مي‌كنيد. خوب‌ اينها آداب‌ معاشرته‌. من‌ انشاء الله‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ دوستانم‌ الگو باشند براي‌ سايرين‌. از فردا شب‌ كه‌ جلسة‌ منزل‌ شروع‌ ميشه‌ و عموما، اصلا مشخص‌ باشند اين‌ عده‌اي‌ كه‌ مثلا روضه‌ تمام‌ ميشه‌. مثل‌ زنها كه‌ حرفهايشون‌ تموم‌ نشده‌، گله‌ گله‌ واي‌ مي‌ايستند حالا، يك‌ بزرگتري‌ آنجا نشسته‌، يك‌ محترمي‌ آنجا نشسته‌. هم‌ واي‌ مي‌ايستند با هم‌ حرف‌ زدن‌. خوب‌ آقا بيائيد گوشه‌ بنشينيد حرفهايتون‌ را بزنيد. اين‌ از شماها توقع‌ نميره‌ كه‌ يك‌ جست‌ و خيزهاي‌ نامأنوسي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ حركات‌ نامأنوسي‌ داشته‌ باشيد. توي‌ مجالس‌، آخه‌ اهل‌ باطن‌ در باطنشون‌ بهتر از اهل‌ حق‌ توي‌ حقشون‌. شما توي‌ جلسة‌ صوفيها كه‌ بريد ديديد يا نه‌؟ مي‌بينيد كه‌ چه‌ ادبي‌، چه‌ آدابي‌ رعايت‌ ميشه‌. كأنّ علي‌ رؤس‌ متحد. مثل‌ اينكه‌ روي‌ سر اينها، خدمت‌ شما عرض‌ شود، پرنده‌ نشسته‌. تكان‌ نمي‌خورند. يك‌ حالات‌ مخصوصي‌ كه‌ حالا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هميشه‌ كار خوب‌ از هر كسي‌ خوبه‌. حالا ولو اينكه‌ عقايدشون‌ را ما درست‌ ندونيم‌، ولو كارهايشون‌ را ما درست‌ ندونيم‌. ولي‌ خيلي‌ رعايت‌ اين‌ جهات‌ ميشه‌. بحمدالله‌ حالا خيلي‌ خوب‌ شده‌، منظم‌ شديد، انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد در يك‌ جمعي‌ كه‌ نشسته‌ايد از چيزهايي‌ كه‌ خيلي‌ بده‌، در گوشي‌ دو نفر با هم‌ صحبت‌ كردنه‌. انما النجوا من‌ الشيطان‌. چون‌ اين‌ آهسته‌ با هم‌ صحبت‌ كردن‌، اين‌ صاحبخانه‌ ميگه‌ چيه‌؟ آن‌ كسي‌ كه‌ شما چشمتون‌ تصادفا بهش‌ دوخته‌ شده‌ اون‌ ميگه‌ چمه‌؟ هر كسي‌ مي‌بينيد يك‌ ناراحتي‌ داره‌ و محزون‌ ميشوند. يك‌ چيزي‌ بوده‌ اينها با هم‌ حرف‌ زدند. با اينكه‌ هيچ‌ مسئله‌اي‌ نبوده‌، مربوط‌ به‌ خودشونه‌. ولي‌ از كارهاي‌ بسيار زشت‌ توي‌ مجلس‌ عمومي‌ اين‌ است‌ كه‌ دو نفر با هم‌ آهسته‌ حرف‌ بزنند، ولو حرفهاي‌ خودشون‌ باشه‌. آقا مربوط‌ به‌ كسي‌ نيست‌. ولي‌ نبايد اينجا بزنيد. صريح‌ قرآنه‌ كه‌ انما النجوا، اين‌ است‌ و جز اين‌ نيست‌ كه‌ نجوا از عمل‌ شيطانه‌. يعني‌ ليحضر الذين‌ آمنوا. براي‌ اينكه‌ افرادي‌ كه‌ مثلا ايمان‌ دارند، اينها محزون‌ ميشوند. نميخواستم‌ حالا اين‌ مطالب‌ را بگم‌. انشاء الله‌ بازهم‌ بايد با هم‌ خصوصي‌ بنشينيم‌. باز هم‌ بايد با هم‌ جلسه‌ تشكيل‌ بديم‌. وقتي‌ كه‌ افراد كم‌ ظرفيتي‌ توي‌ ما ممكنه‌ باشند كه‌ شما توي‌ مجلس‌ وقتي‌ كه‌ شوخي‌ كرديد، او ديگه‌ فرق‌ بين‌ بزرگتر و كوچكتر را نميگذاره‌. ميگه‌ شوخي‌ شوخيه‌ ديگه‌. ما هم‌ شوخي‌ مي‌كنيم‌، يك‌ بچة‌ كوچيك‌ با يك‌ آدم‌ ريش‌ سفيدي‌ ممكنه‌ شوخي‌ بكنه‌. من‌ خودم‌ يك‌ جريان‌ دارم‌.

 يك‌ شب‌ با آقاي‌ محرابي‌ بود، يك‌ جائي‌ نشسته‌ بوديم‌. ايني‌ كه‌ ميگند سالهاست‌ از مجالس‌ شب‌ نهم‌ ربيع‌ فرار ميكنم‌، فكر نكنيد عمري‌ هستم‌. آقاي‌ فاني‌ ميدونه‌ كه‌ ما عمري‌ نيستيم‌. ولي‌ از كارهايي‌ كه‌ در شب‌ نهم‌ ربيع‌ ميشه‌ كه‌ يقينا عمر را خوشحال‌ ميكنه‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا را محزون‌ ميكنه‌. بخاطر اينكه‌ حرفهاي‌ بد زده‌ ميشه‌، شوخيهاي‌ بدي‌ انجام‌ ميشه‌. چون‌ اين‌ كارها، اين‌ حرف‌ بد گفتن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، گناه‌ كردن‌، اينها كارهاي‌ عمريه‌ ديگه‌. به‌ كمك‌ اوست‌، شيطان‌ را خوشحال‌ ميكنه‌. چون‌ آدمي‌ كه‌ بفهمه‌ گناه‌ يعني‌ چه‌، حالا بر فرض‌ گناه‌ را آزادش‌ كنند. مثل‌ اين‌ مي‌مانه‌ كه‌ گناه‌ مثل‌ زهره‌، روايت‌ هم‌ داريم‌. شما بهتون‌ بگند آقا سه‌ روز زهر خوردن‌ آزاده‌. شما بگيد الحمدلله‌ حالا كه‌ زهر خوردن‌ آزاده‌ من‌ زهر بخورم‌. ميشه‌ همچين‌ چيزي‌؟ گناه‌ گناهه‌. گناه‌ بده‌ يا خوب‌؟ اگر خوبه‌ بايد هميشه‌ خوب‌ باشه‌. اگر بده‌ بايد هميشه‌ بد باشه‌. حالا كه‌ آزاد شد من‌ زهر بخورم‌. يا اين‌ آقا گفته‌ امروز سيلي‌ زدن‌ به‌ من‌ مانعي‌ نداره‌. بگيم‌ الحمدلله‌، حالا دوست‌ ما اجازه‌ داده‌ يك‌ چند تا سيلي‌ بهش‌ بزنيم‌. خوب‌ گناه‌ يا مثل‌ سيلي‌ زدن‌ به‌ خداست‌ يا مثل‌ خوشحال‌ بودن‌ و لعن‌ كردن‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود، اينها دستوره‌. اما فكر نكنيد كه‌ لاطائلات‌ گفتن‌ دستور باشه‌. هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ اسم‌ نميدونم‌ اسماء قبيحه‌ را توي‌ مجالسشون‌ نمي‌گفتند. ما هم‌ توي‌ صراط‌ مستقيميم‌. شما ببينيد امام‌ صادق‌ شب‌ نهم‌ ربيع‌ چيكار ميكرد؟ اگر اسم‌ نميدونم‌، چي‌ بگم‌، حالا بعضي‌ از حرفها، فحشها، خجالت‌ دادن‌ مردم‌ با ايمان‌، توي‌ مجلس‌ وارد بشه‌، دست‌ بزنند، آي‌ خودشه‌، بخندند به‌ هيكلش‌، او خجالت‌ بكشه‌ بره‌ يك‌ گوشه‌ بنشينه‌. ائمه‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كردند؟ اگر يك‌ جا سندي‌ بياريد كه‌ اين‌ كار را مي‌كردند، ما هم‌ از سال‌ آينده‌ مي‌كرديم‌. اگر انسان‌ بخواد مبارزه‌ بكنه‌ ميگند اين‌ ناجنس‌ سني‌ مسلكه‌. اگر هم‌ بخواد انسان‌ با اينها باشه‌ خوب‌ منهم‌ ميشم‌ مثل‌ اينها. اينها را ميدونم‌ الان‌ بعضي‌ طبايع‌ شايد خوششون‌ نياد، يعني‌ چه‌؟ نه‌. من‌ با شماها ميتونم‌ همة‌ حقايق‌ را بگم‌. همين‌ آقاي‌ فاني‌ جلساتي‌ اوايل‌ تشكيل‌ مي‌دادند. بهشون‌ گفتم‌ نكنيد اين‌ كار را. ايشون‌ گوش‌ كردند. همه‌اش‌ تفريح‌ و همه‌اش‌ باصطلاح‌ اينها، علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ ذاتا اينجوريه‌. حالا شما مي‌خواهيد بفهميد يكنفر چيكاره‌ است‌ يك‌ خورده‌ آزادش‌ بگذاريد ببينيد چيكار ميكنه‌؟ كدوم‌ طرف‌ ميره‌. شبهاي‌ نهم‌ ربيع‌ آزاد بگذارند اهل‌ گناه‌ برند گناه‌ بكنند. تا حالا چرا گناه‌ نميكردي‌؟ خوب‌ حالا، خدا راضي‌ نيست‌. پس‌ معلومه‌ تو ذاتا گناهكاري‌ منتهي‌ آنجا ملاحظة‌ خدا را ميكردي‌. در مجالس‌، ما يك‌ جلسه‌اي‌ بوديم‌، شب‌ نهم‌ ربيع‌. همه‌ شوخي‌ مي‌كردند، مي‌خنديدند. يك‌ بچه‌اي‌ هم‌ آنجا بود. بچه‌ هم‌ نبود، پانزده‌ سال‌ داشت‌ مثلا. آنجا خوب‌. او ميگفت‌ مي‌خنديد، مثل‌ همه‌، مثل‌ بقيه‌. ملاحظه‌ هم‌ البته‌ اهل‌ جلسه‌ نمي‌كردند كه‌ جلوي‌ بچه‌ نبايد اين‌ حرفها، اين‌ كارها را بكنند. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد بچه‌ها نبايد چشم‌ و گوششون‌ باز بشه‌. اين‌ حرفها خوب‌ بعضي‌ از قسمتهايش‌ درست‌ نباشه‌. اما اين‌ ضررها را داره‌. چون‌ اين‌ ظرفيت‌ نداره‌. توي‌ منزل‌ آقاي‌ قمي‌ آنوقتها كه‌ مبارزه‌ بود، سال‌ چهل‌ و يك‌، من‌ خدمت‌ آقاي‌ قمي‌ نشسته‌ بوديم‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود داشتيم‌ فكر سياسي‌ مي‌كردم‌ چه‌ بايد، با علماي‌ قم‌ بايد چه‌ ارتباطي‌، چون‌ من‌ واسطة‌ علماي‌ قم‌ و مشهد بودم‌، وحدت‌ ايجاد كنيم‌، آن‌ بچه‌ توي‌ مجلس‌ وسط‌ جمعيت‌ نشسته‌ بود. خوب‌ ما الان‌ يك‌ خورده‌اي‌ خودمان‌ را گرفتيم‌ كه‌ طرف‌ شاه‌ و آية‌ الله‌ قمي‌ و، اون‌ از آن‌ وسط‌ بلند ميشد هي‌ به‌ من‌ همچين‌ ميكرد. من‌ به‌ خودم‌ گفتم‌ اي‌ فلان‌ فلان‌ شده‌. اگر توي‌ اين‌ مجلس‌ تو شركت‌ نميكردي‌ اين‌ حالا، همه‌ هم‌ نگاه‌ مي‌كردند. از آن‌ مجلس‌ يادش‌ بود آنجا ديده‌ بود، خيال‌ ميكرد اين‌ مجلس‌ هم‌ مثل‌ همان‌ مجلسه‌.

 با افراد احمق‌، روايت‌ داره‌ در خلوت‌ شوخي‌ نكنيد كه‌ در جلوت‌ آبرويتون‌ را مي‌برند. بچه‌ هم‌ مثل‌ يك‌، عقلش‌ هنوز به‌ كمال‌ نرسيده‌، همينطوره‌. مني‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ نظرم‌ اينه‌ كه‌ افراد كم‌ ظرفيت‌ توي‌ مجالسمون‌ نباشند، بيشتر به‌ همين‌ جهته‌. خيال‌ ميكنند كه‌ مثلا اگر من‌ با آقاي‌ كرمانشاهي‌ مثلا يك‌ چيزي‌ گفتم‌ و خنديدم‌، او هم‌ به‌ من‌ ميتونه‌ يك‌ چيزي‌ بگه‌ و بخنده‌. من‌ اگر به‌ ايشان‌ شوخي‌ كردم‌ اينهم‌ ميتونه‌ با ايشان‌ شوخي‌ بكنه‌. نه‌. باصطلاح‌ خنديدن‌ و مزاح‌ كردن‌، مزاح‌ حلال‌ البته‌، از ناحية‌ بزرگتر به‌ كوچكتر، تواضع‌ اوست‌. يعني‌ بزرگتر تواضع‌ كرده‌. اما هر كوچكتري‌ نسبت‌ به‌ بزرگتر، بي‌ ادبي‌ كرده‌. همون‌. يك‌ عمل‌. اون‌ تواضع‌ كرده‌ اين‌ بي‌ ادبي‌ كرده‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ هست‌ اين‌ هر چه‌ هم‌ مؤدب‌ باشه‌، شما خيلي‌ جلوي‌ او مؤدب‌ باشيد چون‌ الگو هستيد. يا بريد از مجلس‌ بيرونش‌ كنيد. بچه‌هاي‌ با ادب‌، پدرمادرها باادبند توي‌ خانه‌ كه‌ بچه‌هاشون‌ با ادبند. با حيا هستند پدرمادرشون‌ با حيا هستند كه‌ بچه‌ها، مگر اينكه‌ حالا گاهي‌ هم‌ ميشه‌ معكوس‌ ميشه‌، قبول‌ دارم‌. چون‌ گاهي‌ از هر چيزي‌ كه‌ زياد بود، انسان‌ سير ميشه‌ و به‌ طرف‌ مخالف‌ مي‌پيچه‌. گاهي‌ ميشه‌. اما خوب‌ اكثرا اينطوره‌. شرح‌ صدر شماها همه‌اتون‌ انشاءالله‌، يعني‌ تمام‌ دوستاني‌ كه‌ در اين‌ جلسه‌ الان‌ هستند بايد الگو براي‌ ديگران‌ باشند. يكوقت‌ خداي‌ نكرده‌ جوري‌ نباشد كه‌ بگند فلاني‌ از اولياء خداست‌. همينها اولياء خدا! يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ از اينهايي‌ كه‌ تسخير روح‌ ميكنه‌ و احضار ارواح‌ ميكنه‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هيپنوتيزم‌ دارد و از اين‌ مسائل‌ مختلف‌ كه‌ كتابها هم‌ نوشته‌، خيلي‌ به‌ ما اظهار علاقه‌ ميكرد. خيلي‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ اگر بهرحال‌ قابل‌ براي‌ رحمته‌. اين‌ يك‌ جائي‌ در خارج‌ شهر بود تقريبا، منزل‌ يك‌ دكتري‌ بود ما را هم‌ دعوت‌ كرده‌ بود. ميگفت‌ كه‌ يك‌ جلسه‌ مي‌خواهيم‌ ترتيب‌ بديم‌، دوستان‌ شما باشند من‌ ببينم‌. آنوقتها من‌ هنوز دلم‌ نمي‌خواست‌ دوستانم‌ را با آن‌ وضع‌ ببينم‌. يعني‌ او خيال‌ ميكرد حالا همه‌ ارتباط‌ با معنويات‌ و با روح‌ و با چه‌ و اينها هستند و بهش‌ گفتم‌ كه‌ ما هم‌ يك‌ جلسة‌ شب‌ جمعه‌ داريم‌، بيا. اما الحمدلله‌ خيلي‌ خوشحالم‌. از شما بايد يك‌ جوري‌ باشه‌، ببينيد آقايان‌ يك‌ جلسه‌اي‌ باشه‌ مثل‌ كر. هر آدم‌ نجسي‌ را بيندازند تويش‌ بياد بيرون‌، پاك‌ شده‌ باشه‌. الان‌ همين‌ مجلس‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. يك‌ نفر آدم‌ معصيتكار بياد اينجا يك‌ جلسه‌ بنشينه‌ توي‌ يك‌ حوض‌، توي‌ يك‌ استخر كر كه‌ تميزه‌، اگر يك‌ نجسي‌ را بيندازند، بكشند بيرون‌، واردش‌ كنند و بيارندش‌ بيرون‌، پاكه‌. اينجوري‌ بايد باشه‌. و اين‌ را واقعا از آقايون‌ تقاضا دارم‌، بايد مشخص‌ بشه‌. بايد در تمام‌ جهات‌ مرتب‌ باشيد، منظم‌ باشيد، حتي‌ روي‌ همة‌ سر و صورت‌ شما، قيافة‌ شما كم‌ كم‌ امام‌ زمان‌ حساب‌ ميكنه‌. شما فكر نكنيد كه‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌، اصحابش‌، سيصد و سيزده‌ نفر، همه‌ فرض‌ كنيد كه‌، هر كدام‌ يك‌ جوري‌ هستند. هر كدام‌ يك‌ اداي‌ مخصوصي‌ براي‌ خودشون‌ دارند. آدابي‌ كه‌ از خونة‌ پدر مادرشون‌ آوردند، به‌ همان‌ آداب‌ رفتار ميكنند. اين‌ نيست‌. مطمئن‌ بدونيد اصحاب‌ امام‌ زمان‌ همه‌ طبق‌ يك‌ آداب‌ كه‌ حضرت‌ مي‌خواد عمل‌ مي‌كنند. و بايد كم‌كم‌ اين‌ ادب‌ را ياد بگيريد. چون‌ امام‌ زمان‌ در بدن‌ ظاهري‌ هستند ما ادب‌ ظاهري‌ را هم‌ بايد حفظ‌ كنيم‌. يعني‌ وقتي‌ كه‌ حتي‌ در يكي‌ از مكاشفات‌، نميدونم‌ اين‌ جريان‌ را عرض‌ كردم‌ متأسفانه‌ هنوز به‌ اون‌ حد نرسيديم‌ كه‌ بشود هر مطلبي‌ را گفت‌ در يكي‌ از مكاشفات‌ حالا چون‌ به‌ زبانم‌ آمد (قطع‌ نوار) ديده‌ بودند. اين‌ سيصد و سيزده‌ نفر كه‌ در محضر حضرت‌ بودند. از نظر نشستن‌، از نظر لباس‌ از نظر نگاه‌ كردن‌، يكي‌ از كارها اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ من‌ دارم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ شما داريد به‌ من‌ نگاه‌ مي‌كنيد، يك‌ وقت‌ هستش‌ نه‌ بي‌ جهت‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ را نگاه‌ مي‌كنيد. حضرت‌ سجاد از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ يغضي‌ حياعا و يغضي‌ محابر. از روي‌ هوا چشمهاش‌ هميشه‌ جلوي‌ خودش‌ بود و از محابتش‌ و هيبتش‌ چشمها مي‌آمد روي‌ هم‌. جرأتي‌ داشت‌ نگاه‌ كنند بد بود. يغضي‌ حياء و يغضي‌ من‌ محابته‌. اصحاب‌ حضرت‌ را ديده‌ بودند با حضرت‌ جايي‌ مي‌رفتند. يك‌ مفصلي‌ بود كه‌ هر جا حضرت‌ مي‌ايستاد مي‌ايستادند، هر جا حضرت‌ مي‌نشست‌، مي‌نشستند. هر جا حضرت‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود هر جور حضرت‌ مي‌كرد، مي‌كردند. هر همة‌ اينها چون‌ حسابي‌  تنظيم‌ شدة‌ روي‌ برنامة‌ امام‌ زمان‌ بودند تنظيم‌ كه‌ آدم‌ مثلا يك‌ وقتي‌ مي‌گه‌ اينها ادا درمي‌آرن‌ شايد. نه‌. چون‌ قلبه‌، قلب‌ اين‌ را بدونيد، قلب‌ عالم‌ امكانه‌. اونهايي‌ كه‌ تحت‌ فرمان‌ قلب‌ هستند، تحت‌ تأثير قلب‌. چون‌ امام‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌. قلب‌ بشريت‌ ديگه‌، عالم‌ امكان‌ حالا تمام‌ كون‌ كه‌ خودشون‌ تحت‌ فرمانش‌ هستند ولي‌ تحت‌ شما دستتون‌ تحت‌ فرمان‌ قلبتونه‌. تا وقتي‌ تحت‌ فرمان‌ قلبتونه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ دست‌ مال‌ شماست‌. اما آمد و فلج‌ شده‌ بود، اين‌ تحت‌ فرمان‌ قلبتون‌ نيست‌. دست‌ فلج‌ بار گرانيست‌ كشيدن‌ بدوش‌. يعني‌ اگر انسان‌ دستش‌ فلج‌ بشه‌ ميگه‌ اگه‌ نميداشتم‌ بهتر بود. ماها اگر بخواهيم‌ ياران‌ امام‌ زمان‌ بشيم‌ بايد تحت‌ فرمان‌. عمل‌ الگوست‌، گفتار الگوست‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود تمام‌ كارهاي‌ حضرت‌، حضرت‌ اگر يك‌ مدتي‌ انشاء الله‌ در محضر امام‌ زمانتون‌ باشيد آنچنان‌ تربيت‌ ميشيد كه‌ صد سال‌ اگر با من‌ بنشينيد اينجور، منهم‌ بگم‌ هم‌ آنجور نميشه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ او قلب‌ امكانه‌، قلب‌ عالم‌ امكانه‌. و ما هم‌ دوست‌ داريم‌ كه‌ انشاء الله‌ شماها عضو اضافي‌ عالم‌ امكان‌ نباشيد، عضو فلج‌ عالم‌ امكان‌ نباشيد. عضوي‌ باشيد كه‌ تحت‌ نفوذ قلب‌ عالم‌ امكان‌ هستيد. حالا شما هر كجا از بدنتون‌ كه‌ تحت‌ نفوذ قلبتون‌ نباشه‌، اين‌ عضو، عضو زياديه‌. بيفايده‌ است‌. عضو فاسده‌. تو هر وقت‌ مي‌خواي‌ تكانش‌ بدي‌، كجه‌، همينجوري‌. اين‌ انگشت‌ نباشه‌ بهتر از اينه‌ كه‌ باشه‌. عضو فلج‌ جامعه‌ است‌. ماها اگر قلب‌، قبول‌ داشته‌ باشيم‌، يعني‌ كسي‌ را قلب‌ عالم‌ امكان‌ بشناسيم‌، بايد همانجوري‌ كه‌ خورشيد ميليونها ساله‌، صبح‌ در مي‌آيد، شب‌ فرو ميره‌. تحت‌ فرمان‌ كامل‌. شما هم‌ بايد همانطور تحت‌ فرمان‌ باشيد. نفس‌ كشيدنمون‌ بايد تحت‌ فرمان‌ باشه‌. نگاه‌ كردنمون‌ تحت‌ فرمان‌ باشه‌. لباس‌ پوشيدنمون‌ تحت‌ فرمان‌ باشه‌. نشستنمون‌ تحت‌ فرمان‌ باشه‌. و الاّ هر مقدار كه‌ از تحت‌ فرمان‌ بودن‌ خارج‌ بشه‌، اين‌ عضو فلج‌ عالم‌ امكانيم‌ و ارتباطتمون‌ با قلب‌ قطع‌ شده‌. اگر ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را شما بدونيد، اگر با قلب‌ عالم‌ امكان‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيم‌، هر چه‌ او بخواد ما مي‌خواهيم‌، هر چه‌ او بكنه‌ ما مي‌كنيم‌، هر كاري‌ كه‌، هر جوري‌ كه‌ او حركت‌ ميكنه‌ ما حركت‌ مي‌كنيم‌.

 حالا انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ جلسات‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ من‌ خيلي‌ از مطالب‌ را نميخوام‌ بگم‌ چون‌ افراد ضعيفي‌ هم‌ توي‌ جمعمون‌ هستند كه‌ من‌ بازم‌ بگم‌ كه‌ چطور بشينيد، چطور بلند شيد، چطور عمل‌ كنيد، ممكنه‌ بگند فلاني‌، ممكنه‌ حالا حرفي‌ به‌ زبان‌ مي‌آيد. من‌ خودم‌ را خدا ميدونه‌ خاك‌ پاي‌ همه‌اتون‌ مي‌دونم‌ و اين‌ از افتخارات‌ منه‌. شماهائي‌ كه‌ قدم‌ در راه‌ امام‌ زمان‌ برداشتيد من‌ خودم‌ را خاك‌ پاي‌ شماها ميدونم‌. دوستاني‌ كه‌ با من‌ مسافرت‌ كردند مي‌دونند شخصيتهايي‌ در سطح‌ خيلي‌ بالا، حتي‌ به‌ مرحلة‌ وزير و امثال‌ اينها رسيده‌، اينها دوست‌ دارند من‌ يك‌ ساعت‌ باهاشون‌ بنشينم‌. حالا كتابهاي‌ من‌ را مطالعه‌ كردند، چه‌ كردند، و من‌ اگر دنبال‌ اين‌ مسائل‌ بودم‌، اين‌ را براي‌ آن‌ نفوس‌ ضعيفه‌اي‌ كه‌ ممكنه‌ در گوشه‌ كنار مجلس‌ پيدا بشه‌ عرض‌ ميكنم‌. من‌ اگر دنبال‌ اين‌ مسائل‌ بودم‌ كه‌ براي‌ من‌ احترامي‌ قائل‌ بشيد، براي‌ من‌ نميدونم‌ اهميتي‌ قائل‌ بشيد شايد خوب‌ بهتر از اين‌ مي‌تونستم‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشم‌. ولي‌ خدا ميدونه‌ دلم‌ مي‌خواد كه‌ انشاء الله‌ كم‌كم‌ اين‌ رگهاي‌ بدنتون‌ را، رگهاي‌ روحتون‌ را وصل‌ كنيد به‌ روح‌ مقدس‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و آن‌ قلب‌ در شما نفوذ كامل‌ داشته‌ باشه‌ و تحت‌ فرمان‌ آن‌ قلب‌ باشيد. يعني‌ اين‌ دست‌ فلج‌ را، چرا فلج‌ شده‌؟ ميگيد رگي‌ ازش‌ قطع‌ شده‌. ارتباطش‌ با قلب‌ قطع‌ شده‌. اين‌ يك‌ پيوندي‌ بزنيم‌، يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ عمل‌ جراحي‌ قلبي‌، روحي‌ بكنيم‌ و اين‌ ارتباط‌ را برقرار بكنيد تا اين‌ دست‌ فلج‌ كار بيفته‌. با زحمت‌، با مثال‌ زدن‌، بالاخره‌ انشاء الله‌ راهش‌ خواهيم‌ انداخت‌. من‌ هم‌ يك‌ مأموريتي‌ دربارة‌ خودشون‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ اعمالتون‌ را، افكارتون‌ را، حتي‌ افكارتون‌ را، باصطلاح‌ عقائدتون‌ را، اينها همه‌ را مرتبط‌ كنم‌ انشاء الله‌ با قلب‌ عالم‌ امكان‌ و تحت‌ فرمان‌ او باشيم‌. همانطوري‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود بدن‌ انسان‌ سرتاپاي‌ بدن‌ تحت‌ فرمانه‌. يك‌ سلول‌ از بدن‌ شما اگر خداي‌ نكرده‌ تحت‌ فرمان‌ نباشه‌، توي‌ برنامة‌ نظم‌ خودش‌ نباشه‌ و بي‌ حساب‌ تكثير بشه‌، افراط‌ بكنه‌ يا تفريط‌ بكنه‌، مي‌بينيد ميشه‌، غدة‌ سرطاني‌ و انسان‌ را مي‌كشه‌. يك‌ كار انسان‌ اگر، يك‌ عملتون‌، اگر شما را از امام‌ زمان‌ دور بكنه‌. يعني‌ ارتباطتون‌ را يك‌ عمل‌ قطع‌ بكنه‌. حالا اين‌ دروغي‌ كه‌ تو گفتي‌، امام‌ زمان‌ دروغ‌ نمي‌گه‌. اين‌ امروز از تحت‌ فرمان‌ قلب‌ خارج‌ شد، فلج‌ شد. اين‌ دروغي‌ كه‌ تو گفتي‌ امروز سبب‌ شد كه‌ تو ارتباطت‌ قطع‌ بشه‌.

 حالا ارتباطت‌ بقية‌ روز هر روز صبح‌ بري‌ جلوي‌ آيينه‌ بنشيني‌ ريشت‌ را بتراشي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ دروغ‌ شوخي‌ مي‌گه‌، هر روز يك‌ مسئلة‌ جزئي‌ را انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ مثل‌ همان‌ سلول‌ كوچكه‌ كه‌ هي‌ هر روز داره‌ تكثير مي‌شه‌، هر روز تكثير مي‌شه‌، مي‌شه‌ غدة‌ سرطاني‌ مي‌كشه‌ آدم‌ را. خيلي‌ بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ تمام‌ اعضاء وجودتون‌ تحت‌ فرمان‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ باشه‌ و وقتي‌ كه‌ تحت‌ فرمان‌ شديد بيمار نمي‌شيد. خوب‌ اين‌ دست‌ شما وقتي‌ تحت‌ فرمان‌ قلبتونه‌ مي‌شه‌ مال‌ شما. شما مي‌خواييد واقعا مال‌ امام‌ زمان‌ باشيد. بايد در اعمالتون‌ حتي‌ در ريزه‌ كاريتون‌، اين‌ را بدونيد اگر يك‌ نفر از رفقايي‌ كه‌، اين‌ قدر بدم‌ مي‌ياد. چرا، چرا اقا؟ چون‌ من‌ براشون‌ حرف‌ مي‌زنم‌. اين‌ رفته‌ تو باغ‌ وحش‌ خوب‌ به‌ جهتي‌ كه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كند اين‌ ريش‌ تو تحت‌ فرمان‌ قلب‌ نيست‌. دقت‌ كرديد. اين‌ تحت‌ فرمان‌ قلبت‌ نيست‌. ولي‌ اگر شماها باشيد نه‌ من‌ مي‌گم‌ كه‌، ببينيد گفتم‌ من‌ مثالهاي‌ مختلفي‌ زدم‌ و اين‌ مثال‌ خيلي‌ مثال‌ خوبي‌ است‌ كه‌ يك‌ سلول‌ اگر از محور خودش‌ خارج‌ بشه‌ اين‌ طور مي‌شه‌ يا همان‌ مثال‌ هميشگيمون‌ كه‌ براي‌ صراط‌ مستقيم‌ مي‌زنم‌. كه‌ پشت‌ فرمان‌، اون‌ كسي‌ كه‌ داره‌ با سرعت‌ مي‌ره‌ اگر فرمان‌ را بچرخونه‌، يك‌ سر سوزن‌ بچرخونه‌. ريش‌ تراشيدن‌ به‌ اندازة‌ يك‌ فرمان‌ چرخاندن‌ به‌ طرف‌ چپ‌ و راست‌ كه‌ بدي‌ داره‌ ديگه‌. بله‌ بدي‌ نداره‌، بعضيها نمي‌دونن‌ كه‌ فرمان‌ را به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌ پيچوندن‌ بدي‌ داره‌. يك‌ كسي‌ هستش‌ كه‌ پشت‌ ماشين‌ نشسته‌، تو ماشين‌ نشسته‌ ماشين‌ هم‌ هست‌ ولي‌ ماشينش‌ كنار خيابانه‌، اصلا خاموشه‌. مرده‌ است‌. بنزين‌ هم‌ نداره‌، خاموشه‌. اين‌ حالا هي‌ فرمان‌ را از اين‌ ور بچرخونه‌، هر چي‌ از اون‌ ور بچرخونه‌، هيچ‌ طور نمي‌شه‌ فقط‌ اين‌ چرخ‌ زيرش‌ اين‌ جور، اين‌ جور مي‌شه‌. اما يك‌ كسي‌ صد و بيست‌ كيلومتر داره‌ با سرعت‌ مي‌ره‌. او هم‌ بگيره‌ بچرخونه‌! شماهايي‌ كه‌ مي‌خواييد به‌ راه‌ خدا بريد يك‌ دونه‌ از كارهاتون‌، نمي‌خوام‌، ديشب‌ كه‌ بهتون‌ گفتم‌ اگر بخوام‌ اون‌ وظيفة‌ واقعي‌ تون‌ را بگم‌ مي‌ترسم‌ بعضيها مأيوس‌ بشن‌.

 يك‌ سر سوزن‌ يك‌ كار كوچك‌ نبايد از شماها به‌ اصطلاح‌ بر خلاف‌ خواستة‌ امام‌ زمانتون‌ انجام‌ بگيره‌. چون‌ همان‌ به‌ اندازة‌ نيم‌ ميليمتر پيچاندن‌ فرمان‌، خلاصه‌ انشاءالله‌ همان‌ طور كه‌ ديشت‌ گفتيم‌ براي‌ آخرين‌ جلسة‌ افطار منزل‌ آقاي‌ مقدم‌ و يك‌ خانوادة‌ خوب‌ الحمد الله‌ اين‌ شب‌ آخر اين‌ جلسه‌ با اين‌ كه‌ تصادفي‌ بود اين‌ در اين‌ جلسه‌ نبودم‌ كه‌ اين‌ نسيب‌ ايشان‌ شد ولي‌ خوب‌ بود يعني‌ همه‌ را هفده‌ شب‌ در تمام‌ اين‌ جلسات‌ مثل‌ اين‌ كه‌ خود امام‌ رضا همش‌ نظر خاص‌ خودش‌ بود. اگر بنشينم‌ شرح‌ بدم‌ ممكنه‌ شماها خيال‌ كنيد كه‌ من‌ شده‌ بود. كه‌ در چه‌ شبي‌ باشه‌، كه‌ در چه‌ شبي‌ باشه‌. اگر جرأت‌ كنم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ خود آقا اين‌ كارها را تنظيم‌ كردن‌. و من‌ با اين‌ كه‌ مريض‌ بودم‌ الحمد الله‌ احتمال‌ مي‌دادم‌ كه‌ مجبور بشم‌ روزه‌ام‌ را بخورم‌، يعني‌ دستورشه‌ كه‌ روزه‌ام‌ را بخورم‌ ولي‌ خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرد من‌ تعطيل‌ نكردم‌. و اونهايي‌ هم‌ كه‌ تعطيل‌ كردن‌، اونها هم‌ خيلي‌، اين‌ جا يك‌ مجلسه‌ معمولي‌ كه‌ هر وقت‌ دلش‌ مي‌خواست‌ بيان‌، هر وقت‌ دلش‌ نخواست‌ نيان‌. اما نه‌ الحمد الله‌ از خداي‌ تعالي‌ ممنونم‌ و از امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تشكر مي‌كنم‌ كه‌ هر شب‌ تونستم‌ تو اين‌ مجلس‌ باشم‌ حتي‌ يك‌ شب‌ صحبت‌ كه‌ داشتم‌ مي‌كردم‌ حالم‌ داشت‌ بهم‌ مي‌خورد، يعني‌ فشار عجيبي‌ آمد روم‌. مربوط‌ به‌ همان‌ كسالتم‌ هم‌ شايد بود. با خودم‌ فكر كردم‌ تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ كجا برم‌، ولي‌ الان‌ مي‌بينيد كه‌ وقت‌ زيادي‌ هم‌ مي‌گذاريم‌ بيشتر هم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ الحمد الله‌ و باز اين‌ توفيق‌ را هم‌ خداي‌ تعالي‌ از ما نگرفت‌.

 و انشاء الله‌ شماها هم‌ كوشش‌ بكنيد عرايض‌ امشب‌ را انشاء الله‌ گوش‌ بديد. شرح‌ صدري‌ براي‌ خودتون‌ به‌ وجود بياريد. چون‌ شرح‌ صدر مربوط‌ به‌ خود انسانه‌. انسان‌ يك‌ خرده‌ به‌ خودش‌ فشار بياره‌، يك‌ خرده‌اي‌ رياضت‌ بكشه‌. خدا مي‌دونه‌ من‌ در بنارس‌ هندوستان‌ يك‌ چيزهايي‌ ديدم‌ كه‌ شماها اگر، فكرش‌ را هم‌ نمي‌تونيد بكنيد. براي‌ شيطان‌، ببينيد براي‌ شيطان‌، يعني‌ از همان‌ رياضت‌ كشه‌ بگيد براي‌ خدا اين‌ كار را مي‌كنيد يا نه‌؟ براي‌ شيطان‌. براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ نيروز شيطاني‌. يك‌ نفر، يك‌ نفرها اين‌ قدر اينجوري‌ مي‌ايسته‌ كه‌ حيوانات‌ خيال‌ مي‌كنند اين‌ مجسمه‌ است‌. روي‌ اين‌ لونه‌ مي‌كنند. اوني‌ را كه‌ من‌ خودم‌ ديدم‌ در يك‌ معبدي‌ از معبدهاي‌ هندو اسم‌ خداشون‌ رامه‌. اين‌ تو صداي‌ بلند گو مي‌آمد تو منزلي‌ كه‌ ما بوديم‌ همش‌ مي‌گفت‌، رام‌، رام‌، رام‌. من‌ گفتم‌، آخه‌ يك‌ شب‌ هم‌ اين‌ صدا مي‌آمد من‌ خيال‌ مي‌كردم‌ افراد عوض‌ مي‌شن‌، گفت‌ نه‌ آقا اين‌ نه‌ شبانه‌ روزه‌ اين‌ يك‌ سره‌ داره‌ مي‌گه‌ رام‌. نه‌ شبانه‌ روز. رفتم‌ ديدمش‌ ديدم‌ يك‌ نفر نشسته‌ و توجهي‌ به‌، بتش‌ كرده‌، بت‌ هم‌ جلوش‌. حالا ما اگر ما به‌ يك‌ نفر، همين‌ امرزو به‌ يك‌ نفر مي‌گفتم‌ هزار مرتبه‌ بگو يا تواب‌، گفت‌ آقا طول‌ مي‌كشه‌ خيلي‌. هزار مرتبه‌ يا تواب‌ گفتن‌ يك‌ روز بيشتر طول‌ نمي‌كشه‌. گفتم‌ تو به‌ درد ما نمي‌خوري‌ تو حواست‌ از، واقعا خيلي‌ عجيبه‌ها.

 اگر به‌ شما هر چه‌ را كه‌ تصور مي‌كنيد كه‌ خوبه‌ و مي‌دونيد خوبه‌ خودتون‌ را عادت‌ به‌ اون‌ خوبي‌ و انشاء الله‌ عمل‌ كنيد. اميدوارم‌ موفق‌ باشيد، اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همتون‌ خير و وسعت‌ عنايت‌ كنه‌ و همتون‌ از ياران‌ خوبه‌ امام‌ زمان‌ باشيد. 

۱۳ رمضان ۱۴۱۳ قمری – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ ۴۱ و ۴۲

 

معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 41 و 42

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 امروز روز سيزدهم‌ ماه‌ رمضان‌ بود. ظاهرا امروز بوده‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ در مسجد كوفه‌ منبر تشريف‌ داشتند رو كردند به‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ كه‌ فرزندم‌ چقدر از اين‌ ماه‌ گذشته‌؟ چند روز از اين‌ ماه‌ گذشته‌؟ عرض‌ كرد سيزده‌ روز. از حضرت‌ سيد الشهدا سؤال‌ كردند كه‌ از اين‌ ماه‌ چند روز باقي‌ مانده‌؟ عرض‌ كرد كه‌ هفده‌ روز. حضرت‌ دستي‌ به‌ محاسنشون‌ كشيدند و فرمودند عن‌ قريب‌ محاسن‌ من‌ به‌ خون‌ سرم‌ خضاب‌ خواهد شد. ديگه‌ كم‌كم‌ مقدمات‌ دهة‌ دوم‌، مقدمات‌ عزاداري‌ و شبهاي‌ قدر و لحظات‌ حساس‌ روزهاي‌ حساس‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌. اگر يك‌ مهماني‌ هم‌ كه‌ شما بريد، آن‌ وسط‌ مهماني‌ آنهايي‌ كه‌ عقب‌ ماندند آمدند و آنهايي‌ كه‌ مي‌خواهند زودتر بروند نرفتند. بهرحال‌ ضيافة‌ اللهه‌. اين‌ روزها را خيلي‌ قدر بدانيد تا شب‌ بيست‌ و سوم‌ كه‌ پايان‌ شبهاي‌ قدره‌. و كوشش‌ كنيد انشاء الله‌ كه‌ نتائجي‌ كه‌ در ماه‌ رمضاني‌ مي‌خواهيد از اين‌ رحمت‌ واسعة‌ الهي‌ استفاده‌ كنيد، انشاء الله‌ در اين‌ ايام‌ استفاده‌ كنيد. و بهترين‌ اعمال‌ در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ تحصيل‌ علمه‌. چند روز قبل‌ يك‌ نفري‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ هميشه‌ از خدا علم‌ لدني‌ مي‌خواستم‌. گفتم‌ ميدوني‌ علم‌ لدني‌ چيه‌؟ آخه‌ آدم‌ يك‌ چيزي‌ را كه‌ از خدا ميخواد بايد بدونه‌ چي‌ هست‌. همينطوري‌ نگيد كه‌ خدايا به‌ من‌ علم‌ لدني‌ بده‌. علم‌ لدني‌ البته‌ اين‌ كلمة‌ لدني‌ هم‌ يعني‌ از نزد من‌. اين‌ را خدا بايد بگه‌. لذا آتيناه‌ من‌ لدنا علما. اين‌ را خدا ميگه‌ كه‌ ما از جانب‌ خودمون‌ به‌ او علمي‌ داديم‌. علم‌ لدني‌، لدن‌ يعني‌ از نزد مثلا، ني‌ هم‌ يعني‌ من‌. اين‌ غلطه‌. معروفه‌ كه‌ علم‌ لدني‌. و الاّ علم‌ من‌ الله‌ درسته‌. حالا اصطلاح‌ شده‌. علمي‌ كه‌ از جانب‌ خدا باشه‌. بهترين‌ و گل‌ علم‌ خدائي‌ و لدني‌ باصطلاح‌ معرفت‌ امام‌ است‌. اين‌ را آقايون‌ بدونند به‌ جهت‌ اينكه‌ خدا اگر بخواهيد بشناسيد، بايد امام‌ را اول‌ بشناسيد كه‌، اگر آخرت‌ و قيامت‌ را بخواهيد بدونيد چه‌ وضعي‌ خواهيد داشت‌ بايد از طريق‌ شناخت‌ امام‌ باشه‌ و بايد امام‌ را بشناسيد تا او براي‌ شما بيان‌ كنه‌. حتي‌ قرآن‌ را شما بخواهيد بفهميد ايني‌ كه‌ ما فكر كنيم‌ هر كتاب‌ تفسيري‌ مراجعه‌ كرديم‌ خودمون‌ قرآن‌ را مي‌فهميم‌، اينطور نيست‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ ابو حنيفه‌، ابو حنيفه‌ را شما چون‌ دشمنيد ميگيد لابد آدم‌ بيسوادي‌ بوده‌. نه‌. خيلي‌ دانشمند بوده‌. علمش‌ زياد بوده‌. شيخ‌ عطار با اينكه‌ امام‌ صادق‌ را ميدونه‌ كه‌ در زمان‌ ابو حنيفه‌ است‌، شيخ‌ عطار نيشابوري‌ در كتاب‌ تذكرة‌ الاوليائش‌ ميگه‌ اعلم‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌. كه‌ اين‌ حرف‌ غلطيه‌. چون‌ امام‌ صادق‌ هم‌ بوده‌ كه‌ امام‌ صادق‌ را در نظر نگرفته‌ يا فراموش‌ كرده‌. و الا از حضرت‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بگذريم‌ و تقوا را هم‌ براي‌ ابوحنيفه‌ در نظر نگيريم‌ خدا شناسيش‌ هم‌ در نظر نگيريم‌، واقعا اعلم‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌. مرد دانشمندي‌ است‌ كه‌ بعد از هزار و دويست‌ سال‌ شايد چهارصد ميليون‌ مردم‌ مسلمان‌ دارند ازش‌ تقليد ميكنند. علم‌ تنها فايده‌اي‌ نداره‌. حضرت‌ در عين‌ حال‌ به‌ ابو حنيفه‌ با اين‌ دانشش‌، مي‌فرمايد تو يك‌ حرف‌ از قرآن‌ را نفهميده‌اي‌. و يك‌ حرفش‌ را هم‌ نمي‌فهمي‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ قرآن‌ را كسي‌ مي‌فهمه‌ كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. و يك‌ مثالي‌ براتون‌ بزنم‌ تا بدونيد قرآن‌ يعني‌ چي‌؟ قرآن‌ همه‌اش‌ مجمله‌، يعني‌ تفسير داره‌، تأويل‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ما يعلم‌ تأويله‌ الا الله‌. حالا سني‌ها ميگن‌ فلاسفه‌ يقولون‌، جدا ميكنند، قرآنهاي‌ ما هم‌ همينطوره‌. اينجا محل‌ وقف‌ داره‌ و با قرائت‌ اهل‌ بيت‌ سازش‌ نداره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ حالا چه‌ بگيم‌ كه‌ حرف‌ سني‌ها درست‌ باشه‌ چه‌ حرف‌ ما، معناش‌ اينه‌ كه‌ تأويل‌ قرآن‌ را جز خدا كسي‌ نميدونه‌. خوب‌ خدا آيا معاني‌ و حقايق‌ و تفسير قرآن‌ را پيش‌ خودش‌ نگه‌ داشته‌ و به‌ هيچ‌ كس‌ نداده‌؟ اينكه‌ حرف‌ غلطيه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر اين‌ كار را ميكرد قرآن‌ را هم‌ خوب‌ بود براي‌ خودش‌ نگه‌ ميداشت‌. اين‌ الفاظ‌ را مي‌خواهيم‌ چيكار؟ اگر گفته‌، قدر مسلم‌ به‌ كسي‌ كه‌ گفته‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ بايد باشه‌. تأويل‌ قرآن‌ را قدر مسلم‌ پيغمبر ميدونه‌. يعني‌ نميشه‌، عبث‌ ميشه‌، قرآن‌ براي‌ ما بيخود نازل‌ شده‌. آخه‌ قرآني‌ كه‌ ما معنايش‌ را نفهميم‌، تأويلش‌ را ندونيم‌ پس‌ براي‌ چي‌ آمده‌؟ پس‌ پيغمبر ميدونه‌، به‌ پيغمبر گفتش‌. پس‌ چه‌ ما بگيم‌ كه‌، گاهي‌ ميشه‌ اين‌ اهل‌ سنت‌، خوب‌ بحثهاي‌ بيخودي‌ ميگند مي‌خوان‌ اذهان‌ را خراب‌ كنند. البته‌ نه‌ همة‌ اهل‌ سنت‌. ميگند لا يعلم‌ تأويله‌ الا الله‌. خوب‌ باشه‌. الا الله‌. خوب‌ بعدش‌ چي‌؟ ما شيعه‌ ميگيم‌ لا يعلم‌ تأويله‌ الا الله‌ و الراسخون‌ في‌ العلم‌. تأويل‌ قرآن‌ را جز خدا و كساني‌ كه‌ در علم‌ فرو رفته‌اند، راسخ‌ در علمند، كه‌ آنهايي‌ كه‌ راسخ‌ در علمند در روايات‌ داره‌ كه‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهارند. خوب‌ اينها مي‌دونند. يك‌ مثال‌ براتون‌ بزنم‌ كه‌ مي‌خواستم‌ بزنم‌ براي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اينكه‌ چطور ميشه‌ قرآن‌ را جز آنها كسي‌ نمي‌فهمه‌ و اگر هم‌ كسي‌ مي‌خواد چيزي‌ بفهمه‌ بايد در خانة‌ اينها بره‌. حالا مثلا من‌ باب‌ مثال‌ من‌ دربارة‌ يكنفر مثلا ميگم‌ كه‌ يك‌ ساعت‌ مي‌نشينيم‌ صحبت‌ ميكنيم‌. فلاني‌ سنش‌ اينه‌، شغلش‌ اينه‌، تقواش‌ اينه‌، كمالاتش‌ اينه‌، كارهايش‌ اينه‌، هي‌ يك‌ ساعت‌ نشستم‌ توضيح‌ دادم‌ براي‌ شما. وقتي‌ كه‌ حالا مثلا بعد از يك‌ ساعت‌ صحبت‌ كه‌ من‌ توضيح‌ دادم‌ براي‌ شما و اين‌ شخص‌ را معرفيش‌ كردم‌، يك‌ دفعه‌ مي‌بيند همين‌ شخص‌ از در وارد شد. من‌ ميگم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ براي‌ تو معرفيش‌ كردم‌ آمد. اينجا براي‌ تو سه‌ كلمه‌ گفتم‌. آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ او را براي‌ تو معرفي‌ كردم‌ اومد. يا ميگم‌ مثلا يارو اومد خيلي‌ صريح‌. آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ توضيحات‌ من‌ را يك‌ ساعت‌ و دو ساعت‌ نفهميده‌ و نشنيده‌، اين‌ هيچي‌ نميدونه‌، ميبينه‌ يكنفر اومد. اين‌ هيچي‌ نمي‌فهمه‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ ساعت‌ صحبت‌ شرح‌ حال‌ اين‌ را من‌ برايش‌ گفتم‌، او همة‌ مطالب‌ اين‌ آقايي‌ كه‌ اومد، اين‌ مثلا علمش‌ اينطور، درسش‌ اينطور، كارش‌ اينطور، همه‌ توي‌ ذهنش‌ مي‌آيد. حالا آيات‌ قرآن‌ اينطوريه‌. ماها كه‌ تفاسير را بهش‌ توجه‌ نداريم‌. مثل‌ پيغمبر اكرم‌ نيستيم‌، كي‌ مي‌فهمه‌ پس‌؟ ايني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اهل‌ البيت‌، مثلا، كلمة‌ اهل‌ البيت‌، انما يريد الله‌ ان‌ يذهب‌ رجس‌ من‌ اهل‌ البيت‌. حرفهاي‌ ديشب‌ و پريشب‌، چي‌ مي‌فهمه‌؟ مي‌فهمه‌ كه‌ يك‌ اهل‌ بيتي‌ هستند اما آن‌ كسي‌ كه‌ از حقايق‌ قرآن‌ اطلاع‌ داره‌، مي‌بينه‌ كه‌ ده‌ ساعت‌، بيست‌ ساعت‌، بلكه‌ در آية‌ قرآنه‌ كه‌ اگر درياها مركب‌ بشه‌، بخواهند فضائل‌ اهل‌ بيت‌ را بنويسند نمي‌تونند. ببينيد اينهم‌ داره‌ اهل‌ بيت‌ مي‌شنوه‌، او هم‌ داره‌ اهل‌ بيت‌ مي‌شنوه‌. اون‌ تمام‌ آن‌ فضائلي‌ كه‌ باصطلاح‌ پايان‌ نداره‌ توي‌ ذهنش‌ مي‌آيد. اين‌ فقط‌ يك‌ كلمة‌ اهل‌ البيت‌ توي‌ ذهنش‌ مي‌آيد. اين‌ خيال‌ ميكنه‌ عايشه‌ و حفصه‌ و مثلا آنها هم‌ اهل‌ بيتند. به‌ جهت‌ اينكه‌ فرق‌ نميگذاره‌ بين‌ فاطمة‌ زهرا و، چون‌ فرقي‌ نميكنه‌، آنهم‌ يك‌ زنه‌ اينهم‌ يك‌ زن‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ دختر پيغمبره‌ او هم‌ زن‌ پيغمبر. فرقي‌ بين‌ اين‌ دوتا نميگذاره‌. ميگه‌ چطور فاطمة‌ زهرا جزء اهل‌ بيت‌ باشه‌ ولي‌ عايشه‌ نباشه‌؟ و حال‌ اينكه‌ عايشه‌ بيشتر جزء اهل‌ بيته‌، مثلا. از اينجهته‌ كه‌ امام‌ صادق‌ به‌ ابو حنيفه‌ مي‌فرمايد كه‌ تو يك‌ حرف‌ قرآن‌ را نمي‌فهمي‌. فكر نكنيد با علم‌ و دانش‌، با درس‌ خوندن‌ انسان‌ قرآن‌ فهم‌ ميشه‌. نه‌. بعضي‌ها اينقدر مغرورند مثل‌ محي‌ الدين‌ عربي‌ يا افرادي‌ مثل‌ اين‌ افراد، حالا خيلي‌ هستند، شيخ‌ محمود شبستري‌، اينها اينقدر مغرورند كه‌ ميگند اينها، ائمه‌ چيزي‌ در تفسير قرآن‌ نمي‌فهمند. ذوق‌ ما بهتره‌. آنوقت‌ يك‌ مطالبي‌ ميگن‌ كه‌ واقعا خريتشون‌ و نادانيشون‌ از همان‌ كلمات‌ خوب‌ روشنه‌، خوب‌ فهميده‌ ميشه‌. حالا نميخوام‌ براتون‌ مثال‌ بزنم‌. توي‌ كتابهايمون‌ هم‌ الحمد لله‌، ما هر جا بخوايم‌ مختصر كنيم‌ ميگيم‌ به‌ كتاب‌ مراجعه‌ كنيد. اينها را ما اكثرا نوشته‌ايم‌ كه‌ چقدر اينها اشتباه‌ مي‌كنند، چقدر راه‌ را كج‌ مي‌روند. اهل‌ بيت‌ پيغمبر از بيت‌ پيغمبر اساسا اين‌ خانة‌ چهارديواري‌ توي‌ مدينه‌ نبوده‌. چون‌ ميگن‌ هر كسي‌ كه‌ توي‌ خونة‌ پيغمبره‌ كه‌ نتيجه‌اش‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ عايشه‌ و حفصه‌ هم‌ بشوند. اهل‌ خانة‌ پيغمبر. نه‌. اين‌ اهل‌ بيت‌ آنوقتي‌ كه‌ قرآن‌ نازل‌ شد بر پيغمبر، آنجا اهل‌ بيت‌ وجود داشتند. اينها يك‌ عده‌اي‌ بودند كه‌ در عرش‌ الهي‌ ساكن‌ بودند. يعني‌ اول‌ چيزي‌ بودند خلق‌ شدند. اهل‌ بيت‌ واقعي‌ پيغمبر، آنهايي‌ كه‌ هيچ‌ از پيغمبر جدا نميشوند، حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ راوي‌ مي‌پرسه‌ كه‌ زن‌ انسان‌ جزء اهل‌ بيتش‌ نيست‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ نه‌. چون‌ زن‌ با يك‌ طلقت‌ و يك‌ انكحت‌ عزل‌ و نصب‌ ميشه‌. ميگه‌ انكحت‌ ميشه‌ جزء اهل‌ بيت‌. ميگه‌ طلقت‌ ميره‌ بيرون‌، مثلا. اوني‌ جزء اهل‌ بيته‌ كه‌ هميشه‌ با پيغمبر بوده‌. آني‌ كه‌ هميشه‌ با پيغمبر اكرم‌ بوده‌ كي‌ بوده‌؟ فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌. اينها از روزي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌، اين‌ را كه‌ من‌ ميگم‌ روايت‌ سني‌ها هم‌ هست‌ها، از روزي‌ كه‌ خدا پيغمبر را خلق‌ كرده‌ اينها را هم‌ خلق‌ كرده‌، باهاش‌ بودند تا كي‌؟ تا وقتي‌ كه‌ عالم‌ باقي‌ باشه‌. تا وقتي‌ كه‌ خدا خدائي‌ ميكنه‌. اينها هميشه‌ با پيغمبر اكرمند. نه‌ جدائي‌ روحي‌ داشتند نه‌ جدائي‌ جسمي‌. اينها جزء اهل‌ بيت‌ پيغمبرند. كساني‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبرند در مرحلة‌ بعد كه‌ نشه‌ از پيغمبر جداشون‌ كرد. فرزندان‌ پيغمبر را نميشه‌ از پيغمبر جدا كرد. حالا فرض‌ كنيد جعفر كذاب‌، هر چي‌ هم‌ بد باشه‌، بالاخره‌ پسر امام‌ هاديست‌. اونها را نميشه‌ جدا كرد. پسر شما هر چي‌ بد باشه‌. پسر نوح‌ بالاخره‌ پسر نوحه‌. هر چي‌ مي‌خواد باشه‌. اگر آنوقت‌ خوب‌ طبعا اينطوره‌ وقتي‌ كه‌ ميگن‌ انما يريد الله‌ ان‌ يذهب‌ عليكم‌ رجسا اهل‌ البيت‌. اين‌ يك‌ لطفيست‌ از طرف‌ پروردگار كه‌ خداي‌ تعالي‌ بوسيلة‌ رفع‌ و دفع‌ مي‌خواهد اهل‌ بيت‌ پيغمبر را پاكشون‌ كنه‌ و پاكشون‌ كرده‌. مطلبي‌ كه‌، چي‌ بود سؤال‌ كرديد در همين‌ ارتباط‌؟ بعله‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ پليدي‌ را از يك‌ فردي‌ دفع‌ ميكنند. چرا دفعش‌ ميكنند؟ چرا از بقيه‌ دفع‌ نكردند. ميگند خودتون‌ رفع‌ كنيد. علتش‌ اينه‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يكنفر طبيبه‌. مي‌خواد توي‌ بيمارستان‌ همة‌ مريضها را معالجه‌ بكنه‌. اين‌ را بايد صددرصد بسازندش‌، واكسن‌ بزنند بهش‌. واكسن‌ بهش‌ بزنند. اين‌ را خوب‌ از همة‌ آلودگيها نجاتش‌ بدهند. بعد بگن‌ برو بالاي‌ سر مريضها معالجه‌اشون‌ كن‌. ببينيد اگر اين‌ كار را نكنند، خود او، ناقل‌ ميكروبه‌ به‌ مريضها. مثلا فرض‌ كنيد مريضي‌ كه‌ كلي‌ امراض‌ مختلف‌، ميكروبهاي‌ مختلف‌ در بدنش‌ هست‌. اين‌ دكتر هم‌ باشه‌. حالا علمش‌ هر چي‌ باشه‌. اين‌ بره‌ بالاي‌ سر مريض‌ها. مريضهاي‌ همه‌ را مريضتر ميكنه‌. اگر يك‌ مرضشون‌ را معالجه‌ ميكنه‌ چند تا ميكروب‌ وارد بدن‌ آنها ميكنه‌ و مريضشون‌ ميكنه‌. كسي‌ را كه‌ خدا قرارش‌ داده‌ براي‌ رهبري‌ و نجات‌ جامعه‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شفاي‌ امراض‌ روحي‌ جامعة‌ بشريت‌، دقت‌ مي‌كنيد؟ اين‌ شخص‌ بايد حتما خودش‌ سالم‌ باشه‌، ناقل‌ مرض‌ نباشه‌ خودش‌. اين‌ را شما بدونيد كه‌ اگر يك‌ رهبري‌، يك‌ شخصي‌ كه‌ عنوان‌ رهبري‌ داره‌، اگر يك‌ كار كوچك‌ بد بكنه‌، بقيه‌ كار بزرگ‌ بد را انجام‌ مي‌دهند. ميگه‌ كه‌ اگر ز باغ‌ رعيت‌ ملك‌ خورد سيبي‌ برآورند غلامان‌ او درخت‌ از بيخ‌. بايد پيغمبر عمل‌ مكروه‌ هم‌ انجام‌ نده‌، امام‌ عمل‌ ترك‌ اولي‌ هم‌ نكنه‌ تا مردم‌ معصيت‌ نكنند. دقت‌ فرموديد؟ او آمده‌ براي‌ معالجة‌ مردم‌. اگر كسي‌ خودش‌، مثلا فرض‌ كنيد رئيس‌ بيمارستان‌، يك‌ طبيبي‌ را خودش‌ را كاملا از تمام‌، مثلا فرض‌ كنيد مثل‌ سابق‌ كه‌ وبا مي‌آمد همه‌ را مي‌گرفت‌، خوب‌ اگر يك‌ طبيبي‌ وبائي‌ باشه‌، خودش‌ وبا گرفته‌ باشه‌، اين‌ را نمي‌فرستند بالا سر مريضها. مريضي‌ كه‌ همچين‌ شايد وبائي‌ باشند شايد هم‌ نباشند. اين‌ را اول‌ درستش‌ ميكنند، انتخابش‌ مي‌كنند. اگر قدرت‌ بر دفع‌ داشته‌ باشند مرض‌ را ازش‌ دفع‌ مي‌كنند. او را سالمش‌ مي‌كنند كه‌ هم‌ معالجه‌ بكنه‌ و هم‌ ناقل‌ ميكروب‌ نباشه‌. ناقل‌ مرض‌ نباشه‌. گوش‌ بديد اين‌ مثال‌ خوبي‌ است‌ها براي‌ اين‌ معنايي‌ كه‌ گفتيد. خداي‌ تعالي‌ وقتي‌ كه‌ امامي‌ را، پيغمبري‌ را مي‌خواد بفرسته‌، بايد دفع‌ بكنه‌ تمام‌ مرضهاي‌ روحي‌ را از او و بعد او را براي‌ معالجة‌ مرضهاي‌ روحي‌ مردم‌ مبعوث‌ كنه‌. دقت‌ كرديد؟ پس‌ در خصوص‌ انبياء، حالا بالاخص‌ در خصوص‌ پيغمبر اكرم‌ از روز ازل‌، يا در خصوص‌ ائمه‌، بايد يريد الله‌ عنهم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ جنبة‌ دفعي‌ داشته‌ باشه‌. براي‌ اينكه‌ اينها طبيبان‌ مردمند، اينها رهبران‌ مردمند. اين‌ بايد جنبة‌ دفعي‌ داشته‌ باشه‌. و بقيه‌ حالا يا بايد ازشون‌ دفع‌ بشه‌ و يا بايد باصطلاح‌ يا مرض‌ دفع‌ بشه‌ يا رفع‌ بشه‌. فرقي‌ نميكنه‌، بالاخره‌ اينها هم‌ بايد معالجه‌ بشوند. دوستان‌ من‌ اين‌ نكته‌ را توجه‌ داشته‌ باشيد. اينها معمولا در جاهاي‌ ديگه‌ معمولا ممكنه‌ كمتر گيرتون‌ بياد. حالا. كه‌ چرا، آيا، سؤال‌ ايشون‌ اين‌ بود كه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ ازش‌ دفع‌ ميشه‌ بهتره‌ يا آن‌ كسي‌ كه‌ رفع‌ ميشه‌. بهتر آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ ازش‌ دفع‌ ميشه‌ مرض‌. امراض‌ روحي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ اصلا مريض‌ نشده‌. زحمتش‌ را كشيده‌، كارهايش‌ را كرده‌ و خودش‌ را از مرض‌ نجات‌ داده‌. بالاخره‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مريض‌ شده‌ و معالجه‌ شده‌، اون‌ فرق‌ ميكنه‌. يعني‌ ولو براي‌ يك‌ ساعت‌، يك‌ روز، ده‌ روز، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اين‌ ناسالم‌ بوده‌. مرض‌ اومده‌ در بدنش‌ و بعد رفع‌ شده‌. ممكنه‌ مشكلتر باشه‌ رفع‌ امراض‌ روحي‌ براي‌ او. حالا هر چه‌، مشكلتر باشه‌ يا آسانتر باشه‌، هر چي‌ باشه‌ سبب‌ فضيلت‌ بيشتري‌ براي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مثلا مرض‌ را از خودش‌ رفع‌ كرده‌ نميشه‌.

 اهل‌ بيت‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ از روز اول‌، از روز نخست‌ كه‌ خدا خلقشون‌ كرد، پاك‌ خلقشون‌ كرد و همانطوري‌ كه‌ ما دربارة‌ امام‌ زمانمون‌ ميگيم‌. اين‌ دعا درسته‌ در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ كه‌ اللهم‌ احفظه‌ من‌ بين‌ يديه‌. خدايا او را از جلوي‌ رو حفظش‌ كن‌، از پشت‌ سر حفظش‌ كن‌. از طرف‌ راست‌ حفظش‌ كن‌، از طرف‌ چپ‌ حفظش‌ كن‌. از واحرسه‌. حراستش‌ كن‌. يعني‌ پاسداريش‌ بكن‌ و مع‌ ان‌ يوصل‌ عليه‌ بالسوء. اينها همه‌اش‌ معناي‌ دفعه‌ كه‌ خدايا منع‌ كن‌ اينكه‌ بدي‌ بهش‌ برسه‌. بالاخره‌ او هم‌ در همين‌ كرة‌ زمين‌ داره‌ زندگي‌ ميكنه‌ و ممكنه‌ امراض‌ جسمي‌، امراض‌ روحي‌، اينها، مخلوق‌ هم‌ هست‌ و او هم‌ مثل‌ ماها، اگه‌ خدا ولش‌ كنه‌، فرقي‌ نميكنه‌. مخلوقه‌ بهرحال‌. ما خواهشمون‌ از خدا اين‌ است‌ كه‌ او را حفظش‌ كن‌. حتي‌ در اين‌ دعاي‌ افتتاح‌ ميگيم‌ كه‌، دعا مي‌كنيم‌ امام‌ زمان‌ را، من‌ يادمه‌ يك‌ سؤالي‌ را من‌ خودم‌ از مرحوم‌ علامة‌ اميني‌، صاحب‌ الغدير پرسيدم‌. گفته‌ بود چه‌ دعايي‌ ما حضرت‌ وليعصر را مي‌كنيم‌ كه‌ خدايا، به‌ او تمكيني‌ عنايت‌ بكن‌، يعبدك‌ لا يشرك‌ بك‌ شيئا. خدايا آنجور با قدرتش‌ كن‌ كه‌ عبادتت‌ را بكنه‌ و به‌ تو مشرك‌ هم‌ نشه‌. خيلي‌، مشرك‌ به‌ تو نشه‌. اين‌ چه‌ دعايست‌ كه‌ ما به‌ حضرت‌ وليعصر ميكنيم‌؟! دعا مي‌كنيم‌ خدايا مشرك‌ نشه‌ امام‌ زمان‌ در زماني‌ كه‌ ظهور ميكنه‌. ايشان‌ فرمودند اين‌ جمله‌ از اقتباس‌ از آية‌ قرآنه‌، در قرآن‌ اين‌ معنا آمده‌ كه‌ يعبدونني‌ لا يشركون‌ بي‌ شيئا. وقتي‌ كه‌ ظهور ميشه‌، اين‌ رواياتي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ظهوره‌ كه‌ مردم‌ زمان‌ ظهور عبادت‌ مي‌كنند ما را و به‌ من‌ مشرك‌ نمي‌شوند. ايشان‌ فرمود همة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، يازده‌ تا امام‌، غير از پيغمبر اكرم‌، يازده‌ تا امام‌، اينها مجبور بودند، زمانشون‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ رعايت‌ حال‌ خليفة‌ زمانشون‌ را بكنند. شرك‌، شرك‌ باطني‌ نيست‌ها. هم‌ خدا را بپرستند هم‌ حرفهاي‌ اينها را عمل‌ بكنند. هم‌ حرفهاي‌ خدا را عمل‌ بكنند هم‌ حرفهاي‌ اينها را. از باب‌ تقيه‌. مثلا چطور؟ روز آخر ماه‌ رمضانه‌. هارون‌ الرشيد گفته‌ كه‌ امروز عيده‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر ميگه‌ من‌ ميدونم‌ امروز روز آخر ماه‌ رمضانه‌. در عين‌ حال‌ اين‌ شخص‌ گفته‌ كه‌ امروز عيده‌، بايد نشست‌ و عيد داشت‌. خوب‌ تقيه‌ است‌. ولي‌ در عين‌ اينكه‌ بندة‌ خدا هستند، در عين‌ حال‌ گوش‌ به‌ حرف‌ قدرتمند زمانشون‌ بخاطر تقيه‌ مي‌كنند، دستور هم‌ هست‌، و وظيفه‌ هم‌ هست‌. و در حقيقت‌ اين‌ در عمل‌ يك‌ نحوه‌ براي‌ خدا شريك‌ قرار دادن‌ روي‌ اجبار. مثلا علي‌ بن‌ يقطين‌ فلسفه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ روزه‌ را مثل‌ شيعه‌ها بگيره‌. ولي‌ چون‌ امروز از طرف‌ هارون‌ الرشيد آمده‌اند نگاه‌ مي‌كنند، و او هم‌ خبر نداره‌، بيا تو دستور ثانوي‌ را عمل‌ كن‌. چون‌ مجبور بشه‌ خلاصه‌ يك‌ دستور ثانوي‌ را عمل‌ بكنه‌. دقت‌ كرديد؟ همينكه‌ مجبور شد يك‌ دستور ثانوي‌ را عمل‌ بكنه‌ در واقع‌ در عمل‌ دو جور كار كرده‌. هم‌ به‌ فرمان‌ اين‌ طاغوت‌ زمان‌، هم‌ به‌ فرمان‌… حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر با اينكه‌ خودشون‌ فرمودند غير از امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، كلمة‌ امير المؤمنين‌ بر ديگران‌ حرامه‌ گفتنش‌. خودش‌ مي‌آيد در مقابل‌ هارون‌ الرشيد ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا امير المؤمنين‌. خوب‌ فهميديد يا نه‌؟ ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ خدايا او را تمكين‌ بده‌ در روي‌ زمين‌ كه‌ يعبدك‌ لا يشرك‌ بك‌ شيئا يعني‌ طوري‌ تو را بندگي‌ مردم‌ بكنند، خودش‌ بندگي‌ بكنه‌ هيچ‌ تقيه‌ توي‌ كارش‌ نباشه‌. صاف‌ و صوف‌. كس‌ ديگري‌ توي‌ كار نباشه‌ كه‌ مجبور بشه‌ امام‌ زمان‌ رعايت‌ او را بكنه‌. مثل‌ ساير ائمه‌ نباشه‌. دقت‌ كرديد؟ آية‌ قرآن‌ هم‌ همين‌ را ميگه‌. البته‌ يك‌ خورده‌ مشكل‌ بود ايني‌ كه‌ من‌ ميگم‌ هي‌ اخطار كه‌ گوش‌ بديد، براي‌ اينكه‌ اين‌ را متوجه‌ بشيد. و الاّ توي‌ اين‌ دعاي‌ افتتاحي‌ كه‌ از ناحية‌ خود حضرت‌ هم‌ هست‌، اين‌ دچار اشكال‌ ميشه‌. كه‌ يعبدك‌ لا يشرك‌ بك‌ شيئا. ما براي‌ امام‌ زمان‌ دعا ميكنيم‌ كه‌ خدايا اين‌ بندة‌ تو بشه‌ و مشرك‌ هم‌ بتو نشه‌. شركي‌ هم‌ نياره‌. يعني‌ چي‌؟ دقت‌ فرموديد؟

 اين‌، همين‌ بحثي‌ كه‌ امشب‌ من‌ كردم‌، همين‌ بهترين‌، حالا اگر گوش‌ بديم‌ و متوجه‌ معناش‌ باشيم‌، بهترين‌ عبادتهاي‌ شبهاي‌ ماه‌ رمضانه‌. اينها شب‌ قدر فرمود بهترين‌ اعمالش‌ تحصيل‌ علمه‌.

 اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از متعلمين‌ علم‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرار بده‌ و از همان‌ علم‌ لدني‌ نصيبمون‌ بكنه‌ كه‌ آخر هم‌ من‌ معناي‌ علم‌ لدني‌ را براتون‌ نگفتيم‌ و انشاء الله‌ بعد برايتون‌ خواهيم‌ گفت‌.

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. سخنراني‌ حضرت‌ آية‌ الله‌ استاد سيد حسن‌ ابطحي‌ در منزل‌ آقاي‌ مغيثي‌. به‌ تاريخ‌ هيجدهم‌ اسفند 1371 درس‌ چهل‌ و دوم‌ اخلاق‌.

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 شب‌ شانزدهم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ است‌ و چهارده‌ شب‌ در خدمت‌ آقايان‌ دوستان‌ بوديم‌. الحمدلله‌ خود اينكه‌، توفيق‌ اينكه‌ در اين‌ شانزده‌ شب‌ دور هم‌ جمع‌ بشيم‌ و بتوانيم‌ در اين‌ جلسه‌ شركت‌ كنيم‌ و حرف‌ از خدا و دين‌ بزنيم‌، خود اين‌ يكي‌ از الطاف‌ خفية‌ پروردگار متعال‌ است‌ كه‌ از لطفش‌ متشكريم‌. اهميت‌ زيادي‌ معرفت‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و نقش‌ بسيار فوق‌ العاده‌اي‌ دارد در زندگي‌ بشر كه‌ ديشب‌ هم‌ اشاره‌اي‌ كردم‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در روز غدير خم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ مردم‌ معرفي‌ كرد، دو سه‌ آيه‌ نازل‌ شد. يكي‌ قبل‌ از معرفي‌. يكي‌ دو آيه‌ هم‌ بعد از معرفي‌. آية‌ قبل‌ از معرفي‌ را شنيديد اكثرا كه‌ جبرئيل‌ آمد مهار ناقة‌ پيغمبر اكرم‌ را گرفت‌ و عرض‌ كرد كه‌ خدايت‌ فرموده‌ يا ايها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ اليك‌ من‌ ربك‌ فان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌ و الله‌ يعصمك‌ من‌ الناس‌. اين‌ آيه‌ خودش‌ نشون‌ ميده‌ اين‌ كار خيلي‌ اهميت‌ داره‌. بسيار اهميت‌ داره‌ مسئلة‌ تعيين‌ وصي‌ و مسئلة‌ خلافت‌ و امامت‌. كه‌ مي‌فرمايد ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌. اگر اين‌ كاري‌ را كه‌ امروز بايد بكني‌ نكني‌، همة‌ زحماتت‌ هدر ميره‌. و رسالت‌ واقعي‌ را از اول‌ بعثت‌ تا بحال‌، كاري‌ نكردي‌. اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهمه‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ تعيين‌ وصيش‌ را فرمود، خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ اليوم‌، يأس‌ الذين‌ كفروا من‌ دينكم‌. كفار از دين‌ شما، از دستبرد به‌ دين‌ شما مأيوس‌ شده‌اند. بخاطر اينكه‌ يك‌ فرد شجاع‌ پر قدرتي‌ را خداي‌ تعالي‌ براي‌ محافظت‌ دين‌ تعيين‌ ميكنه‌. اين‌ شجاع‌ و پرقدرت‌ توي‌ ذهنتون‌، چون‌ ماها هميشه‌ به‌ جنبه‌هاي‌ مادي‌ فكر مي‌كنيم‌. ميگيم‌ فلاني‌ شجاعه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ ماهيچه‌هاي‌ بازويش‌ خيلي‌ زياده‌، ورزشكاره‌. خيلي‌ از ورزشكارها هستند به‌ اندازة‌ بزي‌ هم‌، از بز هم‌ بيشتر مي‌ترسند. يك‌ ورزشكاري‌ ديدم‌ زمان‌ طاغوت‌ يك‌ ورزشكارهايي‌ بودند در همين‌ مشهد كه‌ هر كدوم‌ يك‌ محله‌اي‌ را اداره‌ مي‌كردند. ولي‌ جيره‌خور ظالمين‌ و ستمگران‌ بودند. بزدلي‌ بقدري‌ زياد بود در اين‌ ورزشكارها كه‌ از هر چيزي‌ مي‌ترسيدند. شجاع‌ منظور آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ اينقدر قويه‌ كه‌ در مقابل‌ امر الهي‌ تحمل‌ ميكنه‌ كه‌ ببينه‌ همسرش‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرايي‌ را كتك‌ مي‌زنند. در راه‌ خدا تحمل‌ ميكنه‌ كه‌ دشمن‌ جاني‌ خودش‌ و سايرين‌ را، اين‌ تحمل‌ شجاعته‌ها، انسان‌ صبر و تحمل‌ داشته‌ باشه‌، استقامت‌ داشته‌ باشه‌، استقامتهاي‌ روحي‌ شجاعته‌. و الا انسان‌ مريض‌ بشه‌، يك‌ شبانه‌ روز انسان‌ فرض‌ كنيد مسموميت‌ پيدا كنه‌ هر چي‌ هم‌ شجاع‌ باشه‌، بيحال‌ ميشه‌. ديگه‌ نميتونه‌ حركت‌ كنه‌ از جاش‌. آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ در شجاعت‌، روحية‌ قويه‌. همين‌ امروز من‌ به‌ يكنفر مي‌گفتم‌، اصرار مي‌كرد كه‌ شما ما را بپذيريد. چون‌ هر روز ما يك‌ چند نفر اينجوري‌ داريم‌. من‌ گفتم‌ كه‌ در يك‌ صورت‌ مي‌پذيرم‌ كه‌ حاضر بشي‌ در راه‌ خدا طبق‌ دستوري‌ كه‌ خدا داده‌ در راه‌ خدا جان‌ و مالت‌ را فدا كني‌. خودش‌ تحليل‌ ميكرد. ميگفت‌ كه‌ تمام‌ اموالم‌ را حاضرم‌ بدهم‌. زن‌ و زندگيم‌ را حاضرم‌، يعني‌ اگر بنا شد يا خدا يا اينها، انسان‌ خدا را داشته‌ باشه‌ اينها را ول‌ كنه‌. ولي‌ يك‌ بچه‌ دارم‌ خيلي‌ دوستش‌ دارم‌. اين‌ را نمي‌تونم‌. گفتيم‌ پس‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. و اين‌ هست‌. شما نگيد ما هيچكداممون‌ اينجوري‌ نيستيم‌. اينكه‌ خيلي‌ موفق‌ نميشيم‌. تا اين‌ كار را نكنيد، اين‌ را بدونيد، تا اين‌ تصميم‌ را نگيريد، تا در راه‌ خدا اين‌ شجاعت‌ را نداشته‌ باشيد، حضرت‌ ابراهيم‌. شماها خيال‌ مي‌كنيد كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ يك‌ كار خيلي‌ مهمي‌ نكرده‌. شما مي‌خواهيد بفهميد كه‌ كار مهمي‌ كرد يا نه‌، زن‌ و بچه‌اي‌ را كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، يك‌ وقت‌ انسان‌ از زن‌ و بچه‌اش‌ بيزاره‌، اين‌ هيچي‌. اما خيلي‌ دوستش‌ داريد، بريد بگذاريد توي‌ شهر تهران‌، بدون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود مال‌، بيائيد. تهران‌. تهراني‌ كه‌ در و ديوارش‌ همه‌اش‌ نعمته‌. ميتونه‌ آدم‌ بره‌ گدايي‌ هم‌ بكنه‌. اگر مي‌خواهيد بفهميد حضرت‌، اين‌ كوچيكه‌، اين‌ يك‌ هزارم‌ كار حضرت‌ ابراهيمه‌. يك‌ هزارم‌. رفتيد تهران‌ خانواده‌اتون‌ در مشهد مونده‌، تلفن‌ كرده‌ كه‌ بعله‌ گوشتمون‌ تموم‌ شده‌، چيكار كنيم‌؟ حواست‌ پرته‌، مي‌خواي‌ سروته‌ كني‌ بيائي‌. رفته‌ گذاشتدش‌ وسط‌ بيابان‌، شما از نظر جغرافيايي‌ اگر بريد آنجا مي‌فهميد چيكار كرده‌ حضرت‌ ابراهيم‌. نزديكترين‌ شهر و آبادي‌ كه‌ قابل‌ براي‌ آبادي‌ بودن‌ هست‌، الان‌ طائف‌، آنموقع‌ جده‌ هم‌ نبوده‌، طائفه‌. طائف‌ حدودا صد و پنجاه‌ كيلومتر با مكه‌ فاصله‌ داره‌. جز اون‌ آبادي‌ اصلا نيست‌. جده‌ هم‌ كه‌ حالا تأسيس‌ شده‌ كه‌ الان‌ هست‌، حدودا شصت‌ كيلومتر با مكه‌ فاصله‌ داره‌. شما اين‌ ساختمانهايي‌ را كه‌ الان‌ شده‌ ورداريد از توي‌ كار. ببينيد چي‌ مي‌مانه‌؟ يك‌ مشت‌ كوههاي‌ سنگي‌ كه‌ آفتاب‌ خورده‌ و داغ‌، زمستانش‌ داغه‌ تا چه‌ برسه‌ تابستان‌. من‌ زمستان‌ رفته‌ام‌. تابستان‌ كه‌ آتشه‌. اينطوري‌ كه‌ معلومه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در تابستان‌ هم‌ برده‌ اين‌ زن‌ و بچه‌ را آنجا گذاشته‌. فاصلة‌ بين‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و اين‌ محل‌ در آن‌ زمان‌، از اورشليم‌ بوده‌، بيت‌ المقدس‌، كه‌ حدودا هشتصد كيلومتر راهه‌. فاصلة‌ بين‌ اردن‌. آوردشون‌ گذاشتشون‌ اينجا يك‌ كوزه‌ آب‌، يك‌ مقداري‌ نان‌. بعله‌. چرا؟ خدا گفته‌. بعد از سالها برگشته‌، پسرش‌ بزرگ‌ شده‌. حالا هر جوري‌ شده‌ ايشان‌ را ديد. اينجوريه‌ كه‌ خدا مي‌آد به‌ سراغ‌ انسان‌. تو گذشت‌ بكن‌ در راه‌ خدا. بعد ببين‌ كه‌ خدا مي‌آد باهات‌ حرف‌ ميزنه‌ يا نه‌؟ زير پات‌ چاه‌ زمزم‌، آب‌ زمزم‌ بيرون‌ مي‌آيد يا نه‌؟ بخدا قسم‌ همين‌ الان‌ هم‌ همين‌ كار ميشه‌. اگر تا اين‌ حد استقامت‌ داشته‌ باشيد. تا اين‌ حد گذشت‌ داشته‌ باشيد. شما استقامت‌ اصحاب‌ كهف‌ را داشته‌ باشيد ببينيد خدا مي‌آيد به‌ سراغتون‌ و نميگذاره‌ بدنتون‌ به‌ يك‌ طرف‌ بيفته‌، و بين‌ ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌، طرف‌ چپ‌ و راستتون‌ ميكنه‌، اينطرف‌ آنطرف‌ ميكنه‌ كه‌ آفتاب‌ بخوره‌ و دو طرف‌ مساوي‌ باصطلاح‌ هوا بخوره‌. شما استقامت‌ اينطوري‌ داشته‌ باشيد در راه‌ دين‌ ببينيد كه‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ فقط‌ در خواب‌ ديد. البته‌ خواب‌ انبياء مثل‌ بيداريه‌. حالا شما در بيداري‌. ما يك‌ نمونه‌اي‌ داشتيم‌. مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. اينها از اسراري‌ است‌ كه‌ به‌ هيچكس‌ هم‌ نمي‌تونيم‌ بگيم‌، توي‌ كتاب‌ هم‌ نمي‌تونيم‌ بنويسيم‌. ما يك‌ شب‌ به‌ ما دستور دادند كه‌ بچه‌ات‌ را بكش‌. خوب‌. البته‌ بعد تا دم‌ دروازه‌اش‌ رفته‌ بود، امتحان‌ بود. و ايشان‌ هم‌ انصافا خوب‌ امتحان‌ داده‌ بود. حالا اصل‌ جريانش‌ را من‌ نمي‌تونم‌ بگم‌. اصلا به‌ يك‌ جهات‌ رواني‌ نميتونم‌ بگم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را خدا گفته‌ توي‌ قرآن‌ جمعيش‌ گفته‌ كه‌ بعد از مدتي‌ آمده‌، پسرش‌ بزرگ‌ شده‌، به‌ دوران‌، خيلي‌ سرحال‌. اينقدر اين‌ پسر گوش‌ به‌ حرف‌ كنه‌، به‌ فرمان‌ پدره‌، پدري‌ كه‌ آورده‌ بچه‌ و مادرش‌ را گذاشته‌ به‌ خاطر يك‌ حرفي‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد زن‌ اولش‌ بهش‌ گفته‌. او هم‌ آورده‌ گذاشتدشون‌ و رفته‌. حالا وقتي‌ برميگرده‌ و آنها را احوالشون‌ را بپرسه‌، پسر بايد بگه‌ برو تو پدر نيستي‌. براي‌ چي‌ رفتي‌. ما باشيم‌ اين‌ را ميگيم‌. تلويزيونها هم‌ تبليغ‌ همين‌ معناست‌ نسبت‌ به‌ پدرها. تو پدر نيستي‌. من‌ و مادرم‌ را گذاشتي‌ توي‌ بيابان‌ و رفتي‌. بخدا قسم‌ زمان‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را هم‌ بصورت‌ فيلم‌ و نمايش‌ در بياورند، همة‌ فرزندها از اينجور پدري‌ بدشون‌ مي‌آيد. منتهي‌ چون‌ امر الهيست‌، حالا بعد از مدتي‌ آمده‌، پسر رشيد شده‌. اينقدر تحت‌ فرمانه‌ كه‌ وقتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ دفعة‌ بعد كه‌ آمد، حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ آمد خود حضرت‌ اسماعيل‌ نبود. زنش‌ بود. اين‌ آمد و ايشان‌ گفت‌ كه‌، هيچ‌ هم‌ بهش‌ اعتنايي‌ نكرد و همينجور كه‌ عروسها با پدرشوهرها، شما هم‌ بعضي‌ وقتها برخورد ميكنيد، همينجور. حضرت‌ ابراهيم‌ گفتش‌ كه‌ در خانه‌ات‌ را عوض‌ كن‌. يك‌ جمله‌اي‌ گفت‌. حضرت‌ اسماعيل‌ آمد فوري‌ زنش‌ را طلاق‌ داد. گفت‌ تو به‌ درد من‌ نميخوري‌. تويي‌ كه‌ به‌ پدر من‌ بي‌ احترام‌ كردي‌ و احترامات‌ او را حفظ‌ نكردي‌، خيليه‌ اين‌ حرف‌. احترام‌ نداره‌، حرف‌ نداره‌، ببينيد كجاست‌، آن‌ بندة‌ خدا، خليفة‌ الله‌ كجا داره‌ پرواز ميكنه‌، ما كجا هستيم‌. دفعة‌ دوم‌ كه‌ آمد اين‌ دختر، اين‌ زني‌ كه‌ دوباره‌ گرفته‌ بود خيلي‌ احترام‌ كرد، خيلي‌ احترام‌ كرد. حضرت‌ ابراهيم‌ باز رفت‌، پسرش‌ را باز نديد. دفعة‌ دوم‌ هم‌ نديد. فقط‌ گفتش‌ كه‌ اين‌ را حفظش‌ كن‌. گفت‌ چشم‌. يك‌ همچين‌ پسري‌. پسريست‌ كه‌ پيغمبره‌، خود حضرت‌ اسماعيل‌ جزء انبياست‌. يك‌ همچين‌ پسري‌ را شب‌ كه‌ آمده‌ در مكه‌ خبر از بچه‌هايش‌ بگيره‌، از زن‌ و بچه‌ هايش‌ بگيره‌. در خواب‌ مي‌بينه‌ كه‌ بچه‌ ات‌ را بكش‌ قرباني‌ كن‌. بچه‌ ات‌ را بكش‌، انسان‌ را كه‌ قرباني‌ نمي‌كنن‌. صبح‌ پا شد آمد آهسته‌ به‌ پسرش‌ گفت‌ كه‌ ان‌ عرف‌ المن‌ الضحك‌. من‌ ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ تو را بكشم‌. پسر مي‌بينه‌ كه‌ خواب‌ شيطاني‌ بوده‌، مي‌گه‌ خوابت‌ شيطاني‌ بوده‌. بچه‌اش‌ را كسي‌ مي‌كشه‌. مي‌دونه‌ كه‌ اين‌ قدر معرفت‌ داره‌ كه‌ مي‌دانه‌ كه‌ پيغمبر اين‌ جور خواب‌ شيطاني‌ نمي‌بينه‌. بر فرض‌ ببينه‌ خودش‌ بهتر از فرزند تشخيص‌ مي‌ده‌. دوم‌ اين‌ كه‌ خواب‌ پيغمبرها را مي‌دونه‌ كه‌ با بيداري‌ يكيه‌. سوم‌ مي‌دانه‌ كه‌ اين‌ تحت‌ امر الهي‌ است‌، بندة‌ خداست‌ حضرت‌ ابراهيم‌، اينها را اسماعيل‌ مي‌دونه‌ها. كه‌ بندة‌ خداست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ لذا نمي‌گه‌ كه‌ بايد به‌ خوابت‌ عمل‌ بكن‌. مي‌گه‌ يا ابطي‌ تعمل‌ امر الهي‌ را انجام‌ بده‌ خيلي‌، تو اين‌ كلمه‌ خيلي‌ حرفه‌. امر الهي‌ تو مأموريت‌ داري‌ انجام‌ بده‌.تعمل‌ خوب‌ تو چكار مي‌كني‌؟ فتجدني‌ انشاءالله‌ من‌ الصابرين‌. من‌ را خواهي‌ ديد كه‌ چنان‌ استقامت‌ دارم‌ من‌ از اين‌ امتحان‌ بيرون‌ مي‌يام‌. هيچ‌ ناراحت‌ نشو. خيلي‌ مهمه‌ها. حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌بينه‌ توي‌ زنهاي‌ عالم‌ از بهترين‌ زنهاي‌ بسيار با عظمته‌ كه‌ قبرش‌ مطاف‌ تمام‌ حجاجه‌. شما انشاءالله‌ اونهايي‌ كه‌ مكه‌ رفتيد مي‌دونيد وقتي‌ رفتيد اين‌ حجر اسماعيل‌ يك‌ دايره‌اي‌ است‌ كنار خانة‌ خدا. بين‌ خانة‌ خدا و حجر اسماعيل‌، آن‌ ديوار، يك‌ راهرويي‌ است‌. شما وقتي‌ داريد طواف‌ ميكنيد بايد از جلوي‌ حجر رد بشيد نه‌ از پشت‌ حجر. چون‌ هر كه‌ از جلوي‌ حجر رد بشه‌ طوافش‌ باطله‌. سني‌ و شيعه‌ ميگه‌. بايد آن‌ حجر را بيندازه‌ توي‌ طوافش‌. يعني‌ حتما بايد دور خانة‌ حضرت‌ اسماعيل‌ و قبر حضرت‌ هاجر طواف‌ بكنه‌. يك‌ همچين‌ زني‌ است‌ كه‌ مطاف‌ واقع‌ شده‌. چون‌ هيچ‌ قبري‌ در عالم‌ نباشه‌ كه‌ اينجور محل‌ طواف‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، انبياء و اولياء، ائمة‌ اطهار واقع‌ بشه‌ كه‌ هفت‌ مرتبه‌ دور اين‌ خونه‌ كه‌ مي‌گردند دور قبر اونهم‌ بگردند. يك‌ همچين‌ زنيست‌. در عين‌ حال‌ مسئلة‌، آخه‌ شما فكر كنيد. يك‌ پسر بزرگ‌ كرده‌ توي‌ اين‌ اوضاع‌ كه‌ تنها حامي‌ او توي‌ اين‌ بيابان‌ همين‌ پسره‌. كس‌ ديگري‌ را كه‌ داره‌، بچة‌ ديگري‌ كه‌ نداشت‌. اصلا كس‌ ديگري‌ نداره‌ جز يك‌ پسر كه‌ بزرگ‌ كرده‌ اون‌ هم‌ با خون‌ جگر بزرگش‌ كرده‌. حالا اين‌ را مي‌خواد ببره‌ بكشه‌. شما حساب‌ بكنيد اگر به‌ گوش‌ او برسد ممكنه‌ كه‌ ايمانش‌ اون‌ قدر قوي‌ نباشه‌، نه‌ فكر كنيد ايمانش‌ مثل‌ ايمانه‌ ماها بوده‌، چرا قوي‌ نبايد باشه‌.  نه‌. ايمانش‌ صدها برابر از ايمان‌ ما بالاتر بوده‌ در عين‌ حال‌ يك‌ شرايطي‌ داره‌ كه‌ ممكنه‌ يك‌ قدري‌ تكان‌ بخوره‌. در عين‌ حال‌ بهش‌ نگفتند. حضرت‌ اسماعيل‌ هم‌ كه‌ بزرگ‌ كرد. تشنه‌ راه‌ افتاد آمدند در بيابانهاي‌ نما توي‌ راه‌ كه‌ مي‌رفت‌، انسان‌ در مقابل‌ راه‌ خير بايد اين‌ جوري‌ بشه‌ تا يك‌ لحظه‌ مي‌رفت‌ فورا عنادش‌ كنيد. تو راه‌ كه‌ مي‌رفت‌ دو سه‌ تا خوب‌ اسماعيل‌ به‌ هر حال‌ به‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نرسيده‌ بود. يكي‌ دو جا شيطان‌ وسوسه‌ كرد. چرا مي‌كشي‌. گفت‌ فوري‌ به‌ پدرش‌ گفت‌ كه‌ شيطان‌ وسوسه‌ كرد. گفت‌ با سنگ‌ بزن‌، سنگ‌ پرتاب‌ كن‌، سنگ‌ برداشت‌ زد. نه‌ اين‌ كه‌ مي‌ديده‌ شيطان‌ را نه‌ خود اين‌ عمل‌ هميشه‌ اين‌ را بدونيد گاهي‌ اعمال‌ اثر داره‌ در روحية‌ انسان‌.

 شما اگر ركوع‌ مي‌كنيد، سجده‌ مي‌كنيد خدا احتياج‌ نداره‌ خوب‌ تو دلتون‌ مي‌گيد ما خاضعيم‌ در مقابل‌ خدا. نه‌ اين‌ بدنتون‌ بايد اين‌ كارها را بكنه‌. در روحيه‌ موثره‌. اين‌ پرتاب‌ سنگ‌، شماها اگر يك‌ وقت‌ ديديد كه‌ شيطان‌ خيلي‌ بهتون‌ چيز مي‌كنه‌ هيچ‌ اشكال‌ نداره‌. در اون‌ اطاق‌ بازه‌ يك‌ خانمي‌ هم‌ داره‌ اونجا راه‌ مي‌ره‌ شيطان‌ مي‌گه‌ به‌ اون‌ نگاه‌ كن‌ يك‌ متكايي‌، چيزي‌ پرت‌ كنيد به‌ طرفش‌ اين‌ خيلي‌ مؤثره‌ در روحيتون‌. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. اگر كسي‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ حالا شماها به‌، اگر ماها انسان‌ حسابي‌ باشيم‌ اشكالي‌ نمي‌كنه‌، اما مي‌ريد در وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيد حج‌ انجام‌ بديد من‌ خودم‌ ديدم‌ مرجع‌ تقليد سنگ‌ را گرفته‌ پرتاب‌ مي‌كنه‌. خوب‌ اين‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌. انسان‌ حديث‌ نفس‌ بايد بكنه‌. انسان‌ رو اعمالش‌  خدمتون‌ عرض‌ شود شيطان‌ را از خودش‌ برانه‌. با يكي‌ از اولياء خدا نشسته‌ بودم‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ گفت‌ شما مي‌شه‌ چند دقيقه‌ بريد بيرون‌ و بياييد تو. گفتم‌ بله‌. رفتم‌ ديدم‌ يك‌ تق‌ و توقي‌ مي‌ياد، تنها بود تو اطاق‌. رفتم‌ ديدم‌ اين‌ عصاش‌ را اونجا گذاشته‌، معلومه‌ با عصا يك‌ چيزي‌ را زده‌. گفت‌ چون‌ تو مي‌خواي‌ تربيت‌ بشي‌ بهت‌ مي‌گم‌. من‌ اونجا نشسته‌ بودم‌ با تو صحبت‌ مي‌كردم‌ شيطان‌ تو جلد من‌ رفته‌ بود يك‌ چيز دروغي‌ بهت‌ بگم‌، يك‌ چيزي‌ بهت‌ بگم‌. گفتم‌ برو بيرون‌ من‌ با اين‌ عصا چند دفعه‌ پرتاب‌ كردم‌ به‌ طرفش‌ اينها كه‌ خودم‌ را راحت‌ كنم‌. حالا شما مي‌خنديد به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ تو اين‌ جريانات‌ اصلا واقع‌ نمي‌خواييد بشيد. واقع‌ بشيد. شيطان‌ هست‌. من‌ از اول‌ جلسه‌ هم‌ گفتم‌ قويه‌.

 شيطان‌ خيلي‌ قويه‌، خيلي‌. هستش‌ موجوديت‌ داره‌ خدا مي‌دونه‌. و از حركاتتون‌ و از اخمتون‌، هر طور كه‌ مي‌تونيد والا موفق‌ نمي‌شيدها. حضرت‌ اسماعيل‌ صد تا سنگ‌ پرتاب‌ كرد. يك‌ حالت‌ اخلاصي‌ بهش‌ دست‌ داد داره‌ مي‌ره‌ به‌ طرف‌ مسلخ‌. ماها اگر باشيم‌ از همان‌ قدم‌ اول‌ تمام‌ وجودمون‌ را شيطان‌ تصرف‌ مي‌كنه‌. نگيد كه‌ چرا حضرت‌ اسماعيل‌ اين‌ جوري‌. نه‌. مي‌ره‌ به‌ طرف‌ كشتارگاه‌، پاي‌ چوبة‌ اعدام‌، پاي‌ چوبة‌ كشته‌ شدن‌. جاي‌ دوم‌ رسيد باز حضرت‌ اسماعيل‌ سنگ‌ انداخت‌. جاي‌ سوم‌ كه‌ وقتي‌ رسيد سنگ‌ را پرتاب‌ كرد ديگه‌ راحت‌ شد. راحت‌، آرام‌ خوابيده‌ بود زير چاقويي‌ كه‌ پدر در دست‌ گرفته‌ و خودش‌ مي‌گه‌ از اين‌ ور مي‌خود ببره‌ مي‌بينه‌ كه‌ نمي‌شه‌. از پشت‌ سر. مي‌گه‌ پدر من‌ را به‌ رو بخوابون‌ كه‌ چشمت‌ به‌ صورت‌ من‌ نيافته‌. عاطفة‌ پدري‌ مانع‌ بشه‌ از اون‌ كه‌ امر الهي‌ را تو كوتاهي‌ درش‌ بكني‌. خيلي‌ عجيبه‌.

 اينها هستند كه‌ آدم‌ مي‌شن‌. ما كي‌ آدم‌ مي‌شيم‌. يك‌ حالت‌ استقامت‌ اين‌ طوري‌ ماها بايد داشته‌ باشيم‌. والا خوب‌ جلسات‌ و گفتن‌ و شنيدن‌ و خنديدن‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود تا وقتي‌ كه‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ خوشيم‌ با هم‌ رفيقيم‌ و تا وقتي‌ كه‌ داريم‌ با هم‌ رفيقيم‌ و تا وقتي‌ داريم‌ با هم‌ رفيقيم‌ و اينها، اينها واقعيت‌ نيست‌. اينها همين‌ بازيهاي‌ حيواني‌ است‌ كه‌ همه‌ دارند. خوب‌ الحمد الله‌ خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ ما با محبت‌ با آرامي‌، با ناز و نوازش‌ به‌ طرف‌ خودش‌ داره‌ مي‌كشونه‌ والا رياضت‌ داره‌. الجنة‌ مخصوص‌ بامكاره‌، بهشت‌ پيچيده‌ شده‌ به‌ مكاره‌. شما نمي‌تونيد بگيد من‌ مي‌رم‌ تو جلسة‌ امتحان‌ هيچ‌ فشاري‌ نداشته‌ باشم‌، هيچ‌ فكري‌ نداشته‌ باشم‌. هيچ‌ ناراحتي‌ نداشته‌ باشم‌، ورقة‌ امتحان‌ را خودش‌ و سؤالاتش‌ را توش‌ پركرده‌ و داده‌ باشم‌. والا اگر كوچكترين‌ حرفي‌ با من‌ بزنن‌ من‌ خدمتون‌ عرض‌ شود من‌ بدم‌ مي‌ياد، سيديد، شما به‌ من‌ اينجوري‌ گفتن‌ به‌ من‌ مردم‌ بزنن‌. اول‌ كاري‌ كه‌ انسان‌ مي‌كنه‌، جان‌ شما اين‌ صريح‌ قرآنه‌ و جاهدوا باموالكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌ جان‌ ما، اين‌ چرا مي‌گن‌ جان‌ ما به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌. به‌ همين‌ شخص‌ گفتم‌ بچه‌ات‌ را دوست‌ داري‌ نمي‌توني‌. خوب‌ بچه‌ ات‌ اصله‌ و خدا حاشيه‌. بچه‌ مي‌شه‌ اصل‌ چون‌ خودت‌ مي‌گي‌ كه‌ من‌ خدا را نمي‌تونم‌ داشته‌ باشم‌ اگر بچه‌ را ول‌ كنم‌. خوب‌ بچه‌ اصل‌ مي‌شه‌، خدا فرع‌. جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ قدم‌ اوله‌ تازه‌. مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌. مثل‌ ساير انبياء. خوب‌ يك‌ مادر موسي‌ را گفتم‌ براتون‌، مادر موسي‌ بچه‌اش‌ را پرت‌ كرده‌ توي‌ دريا چون‌ خدا گفته‌. افعل‌ ما تعمل‌. شما مي‌خواييد بندة‌ خدا باشيد بايد حرفش‌ را هم‌ لااقل‌ پنج‌ تا شش‌ تا از طرف‌ پروردگار به‌ شما امر مي‌شه‌ شما انجام‌ بديد. حالا اگر يك‌ كسي‌ آمد به‌ شما گفت‌ كه‌ آقا من‌ مأموريت‌ داشتم‌ فلان‌ كار را بكنم‌. خوب‌ براي‌ مايك‌ چيز عجيبيه‌. مأموريت‌ از كي‌ از طرف‌ خدا. خوب‌ بندة‌ خدا معناش‌ همينه‌. همين‌ الانش‌ هم‌ اين‌ طوريه‌. اوني‌ كه‌ قطع‌ شده‌، الهامي‌ كه‌ قطع‌ شده‌ در احكام‌ شريعته‌ اين‌ را بدونيد يعني‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ در احكام‌ شريعت‌ وحي‌ نمي‌شد. اگر به‌ كسي‌ در احكام‌ شريعت‌ وحي‌ بشه‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ اين‌ را شما بدانيد معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ بهش‌ وحي‌ شده‌ اين‌ پيغمبر آخره‌، نه‌ خود پيغمبر آخر زمان‌. تازه‌ اين‌ حكم‌ به‌ اون‌ هم‌ وحي‌ شده‌ كه‌ پس‌ شما تنها نيستي‌ يا اين‌ كه‌ به‌ او وحي‌ نشده‌ به‌ شما وحي‌ شده‌. خوب‌ شما پيغمبر بعد از او هستي‌. خود پيغمبر خاتم‌ نميشه‌. لذا در احكام‌ شريعت‌ وحي‌ قطع‌ شده‌. اين‌ را بدونيد ولي‌ وحي‌ خدا با همه‌، اصلا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ما كان‌ لبشرا ان‌ يكلمه‌ الله‌، بشر، هر بشري‌، خدا صحبت‌ باهاشون‌ نميكنه‌ مگر از سه‌ راه‌. يا وحيه‌ يا الهامه‌ يا بوسيلة‌ پيغمبره‌. اين‌ آيه‌ كه‌ ميگه‌ و ما كان‌، و ما كان‌ لبشرا ان‌ يكلمه‌ الله‌، اين‌ آيه‌ اصلا مربوط‌ به‌ انبياء نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ به‌ انبياء يرسل‌ رسولا فرموده‌ ديگه‌. اين‌ در جهت‌ علميش‌ يك‌ خورده‌اي‌ دقيقه‌ها. بعضي‌ها هستند ميگند منظور پيغمبره‌ كه‌ بهشون‌ وحي‌ ميشه‌. نه‌. اولا ما در قرآن‌ داريم‌ كه‌ به‌ غير پيغمبر وحي‌ شده‌. مادر موسي‌ هيچكس‌ نگفته‌ كه‌ پيغمبر بوده‌. ولي‌ بهش‌ وحي‌ شده‌. و اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌. و ثانيا همين‌ آيه‌ هم‌ ميگه‌ و ما كان‌، نميگه‌ و ما كان‌ لنبي‌، ميگه‌ ما كان‌ لبشر، بشر، يا بهش‌ وحي‌ ميشه‌، يا بهش‌ الهام‌ ميشه‌ يا اينكه‌ رسولي‌ فرستاده‌ ميشه‌ كه‌ حرف‌ خدا را ميزنه‌. خوب‌ پس‌ وحي‌ هم‌ ميشه‌. حالا خوب‌ چرا به‌ ماها نميشه‌؟ ماها چه‌ عرض‌ كنم‌. خدمت‌ شما، حضرت‌ ابراهيم‌ بشيم‌ ببينيم‌ وحي‌ ميشه‌ يا نميشه‌؟ مرحلة‌ استقامت‌ را به‌ آن‌ حد برسون‌ كه‌ هر چه‌ برت‌ فشار بياورند بگي‌ چون‌ خدا گفته‌، چشم‌. تكان‌ نخوري‌. مي‌بينيد ديگه‌ به‌ مادر موسي‌ وحي‌ ميشه‌، به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ وحي‌ ميشه‌. به‌ زنبور عسل‌ وحي‌ شده‌ كه‌ اوحينا الي‌ النحل‌. به‌ قدري‌ كارش‌ را مرتب‌ انجام‌ ميده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. ميره‌ از روي‌ گلها خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ شيره‌ يا عطر مي‌گيره‌ مي‌آوره‌ توي‌ كندو پر ميكنه‌ ميده‌ تحويل‌ شما. نه‌ عصر اتم‌ برايش‌ مطرحه‌ نه‌ تمدن‌ برايش‌ مطرحه‌ نه‌ هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود نميدونم‌ عصر چي‌. بعله‌. وحي‌ براي‌ انسان‌ ميرسه‌. هر انساني‌ هم‌ ميشه‌ بهش‌ وحي‌ بشه‌. منتهي‌ ما الان‌، اگر يك‌ نفر به‌ شما بگه‌ به‌ من‌ وحي‌ شد كه‌ يه‌ همچين‌ كاري‌ بكنم‌. تو! صدتا فحشش‌ ميديم‌ و طردش‌ ميكنيم‌ از جامعه‌ و علما مي‌بينيم‌ كتابها نوشتند و چه‌ و فلان‌. و لذا اولياء خدا هيچي‌ اصلا اشخاصي‌ هستند كه‌ اينها دائما مأموريتهايي‌ دارند، وظايفي‌ دارند، شب‌، روز، برنامه‌، اينها، حتي‌ زن‌ و بچه‌اشون‌ نمي‌دونند اينها براي‌ اينكه‌ مردم‌ آمادگي‌ ندارند.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ آن‌ استقامت‌ را انسان‌ داشته‌ باشه‌، آن‌ مرحلة‌ كمال‌ استقامت‌ را كه‌ نمونه‌هايش‌ را ديديد خداي‌ تعالي‌ بخاطر اينكه‌ حضرت‌ آدم‌ يك‌ خورده‌اي‌ ضعف‌ نشون‌ داد، يعني‌ ضعف‌ نبودها، يعني‌ ازش‌ توقع‌ نداشت‌. مي‌فرمايد و لم‌ يجد له‌ عظما. ما در حضرت‌ آدم‌ استقامت‌ نديديم‌. لذا او را پيغمبر اولواالعزمش‌ نكرد. پيغمبر اولواالعزم‌ حضرت‌ آدم‌ نيست‌. اگر گفتند پيغمبر اولوالعزم‌ حضرت‌ نوح‌ است‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ است‌ و حضرت‌ خدمت‌ شما، موسي‌ است‌ وحضرت‌ عيسي‌ است‌ و پيغمبر آخر الزمان‌. براي‌ اينكه‌ در حضرت‌ آدم‌ عزمي‌ ما نديديم‌، امتحان‌ اينقدر دقيقه‌. نميتونيم‌ خودمون‌ را ده‌ دقيقه‌ كنترل‌ كنيم‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ دستوري‌ را، يك‌ وظيفه‌اي‌ را انجام‌ بديم‌.

 انشاء الله‌ كوشش‌ بشه‌ كه‌ حالا فايده‌اي‌ كه‌ از اين‌ جلسات‌ شبها داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ تنها بوديد فكر كنيد كه‌ چه‌ چيزي‌ در اين‌ جلسات‌ اين‌ شبها جلب‌ توجه‌اتون‌ را كرده‌؟ منزل‌ آقاي‌ نميدونم‌ فلان‌ دوستمون‌ خوب‌ پذيرائي‌ كردند. منزل‌ فلان‌ دوستمون‌ منزلش‌ يك‌ خورده‌ كمتر بود. منزل‌ ما ديشب‌ نبود مثلا. و امثال‌ اينها. ببينيد اين‌ توي‌ ذهنتون‌ مي‌آيد يا حرفهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ زده‌ شده‌، ببينيد كدومش‌ توي‌ ذهنتون‌ مي‌آيد؟ ما گاهي‌ كه‌ خونه‌ ميريم‌، شما هم‌ ميدونم‌، خونة‌ فلاني‌ چي‌ خورديد، چي‌ غذا درست‌ كرده‌ بود؟ ميگيد اينجور. خانوادة‌ انسان‌ مي‌پرسند. انشاء الله‌ بعضي‌ از شماها ميدونم‌ خانواده‌اتون‌ اينجوري‌ نيستند. بعضي‌ها ممكنه‌ اينجوري‌ باشند. چي‌ درست‌ كرده‌ بود؟ باور كنيد گاهي‌ از من‌ مي‌پرسند من‌ يادم‌ نيست‌ و خدا ميدونه‌ من‌ يادم‌ نيست‌ كي‌ از شما پذيرائي‌ خوب‌ كرده‌ كي‌ بد. يعني‌ بد نداشتيم‌ الحمد لله‌. همه‌اش‌ خوب‌ بوده‌. ولي‌ بهرحال‌ توي‌ ذهنم‌ نسپردم‌. شماها توي‌ تنهايي‌ نشستيد ببينيد، مي‌خواهيد بفهميد اهل‌ كدوم‌ معنويت‌ هستيد يا ماديت‌، ببنيد كدوم‌ بعد مجلس‌ بيشتر لذتبخش‌ بوده‌ براي‌ شما. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ از خدا و دين‌ و همين‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنند، مي‌زنيم‌ اينها بيشتر مفيد بوده‌ يا خدمت‌ شما عرض‌ شود خورشت‌ مختلف‌ آقاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آقاي‌ مغيثي‌. از اين‌ سفره‌ يادمه‌، يعني‌ تازه‌ است‌. سفرة‌ مفصل‌ آقاي‌ مغيثي‌ يادتونه‌. اين‌ توي‌ ذهنتون‌ مي‌آيد. اگر ديديد كه‌ نه‌. الحمد لله‌ خدا را شكر كه‌ انشاء الله‌ اكثرتون‌ همينيد. خدا را شكر كه‌ بيشتر چند جمله‌ ياد گرفتيم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌. چند تا كار را من‌ ترك‌ مي‌كردم‌ حالا دارم‌ انجام‌ مي‌دهم‌. چند قلم‌ كار بد را انجام‌ مي‌دادم‌ حالا فرق‌ كردم‌. اگر انشاء الله‌ اينطوري‌ بوديد كه‌ روز، اميدي‌ هست‌، روز شفاي‌ سلامتي‌ و اينها هستيد. اگر نه‌، نه‌. حرفهاي‌ ما يادتون‌ نيست‌. غذاها، خونة‌ آقاي‌ كي‌ غذاش‌ بهتر از خونة‌ آقاي‌ كي‌ بود. آش‌ آقاي‌ فلاني‌ بهتر از آش‌ آقاي‌ فلاني‌ بود. نميدونم‌ برنجش‌ را خوب‌ مغزپخت‌ كرده‌ بود. آقاي‌ گنجي‌ مثلا فلان‌، يادم‌ نيست‌ چي‌ درست‌ كرده‌ بود آن‌ شب‌؟ حالا لازم‌ نيست‌ كه‌ بگه‌، يا مثلا غذاش‌ خيلي‌ خوب‌ بود. امثال‌ اينها. اينها واقعا اميدوار نباشيد. تا اينجوري‌ هستيد اميدوار نباشيد كه‌ در آينده‌، كج‌ داريد ميريد، الان‌ داريد كج‌ ميريد. هر چي‌ بريد دورتر ميشيد. دورتر ميشيد. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد ما خيلي‌ برنامه‌هاي‌ خوبي‌ بود، جلسات‌ خوبي‌ بود، آزمايشهاي‌ خوبي‌ بود. براي‌ خود من‌ مزيت‌ داشت‌ كه‌ من‌ دوستان‌ را هر شب‌ ببينمشون‌، به‌ وضع‌ روحيشون‌ آشنا بشوم‌، بعضي‌ها را خيلي‌ بهتر از اينها فكر مي‌كرديم‌. بعضي‌ها را نه‌، مثل‌ اينجور حالا فكر نميكردم‌، اينقدر خوب‌ باشند. براي‌ من‌ خوب‌ بود، براي‌ شما هم‌ خوب‌ بود انشاء الله‌. فرداشب‌ هم‌ كه‌ منزل‌ جناب‌ آقاي‌ مقدم‌ هست‌ با اينكه‌ ايشان‌ مقدمند، مؤخرند! و مثل‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ صدر انبياست‌ ولي‌ آخر انبياء بود. انشاء الله‌ فردا شب‌ جلسه‌، جلسه‌ تا آخر هست‌، اينكه‌ اصل‌ غذاي‌ روح‌ هست‌. انشاء الله‌ بايد تا فردا شب‌ به‌ جائي‌ برسيد كه‌ فقط‌ و فقط‌ غذاي‌ روحي‌ مطرح‌ بشه‌. شبهاي‌ احياء جوري‌ باشيد كه‌ اگر تا امشب‌ به‌ فكر كيفيت‌ سفره‌ بوديد، خداي‌ نكرده‌ كه‌ انشاء الله‌ حتي‌ يك‌ نفرتون‌ هم‌ دلم‌ نمي‌خواد اينجوري‌ باشيد، انشاء الله‌ از فردا شب‌ به‌ بعد به‌ فكر كيفيت‌ سفرة‌ معنوي‌ باشيد. و از خدا بخواهيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ من‌ توفيق‌ خدمتگزاري‌ شماها را بده‌ و من‌ بتونم‌ واقعا خدمتگزار شماها باشم‌ و دعا بكنم‌ درباره‌اتون‌. دربارة‌ شماها انشاء الله‌، يك‌يكتون‌ را بتونم‌ انشاء الله‌ طوري‌، من‌ از خدا خواستم‌ الان‌ واقعش‌ مي‌بينم‌ هيچ‌ حاجتي‌ جز اينكه‌ دوستان‌ به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از كمال‌ برسند ندارم‌. واقعاها، گاهي‌ اينجوري‌ فكر ميكنم‌. هيچ‌ حاجتي‌ جز اين‌ ندارم‌. هيچ‌ چيزي‌ جز اين‌ نميخوام‌. و شما ميگيد، ميگم‌ حتي‌ اينه‌، باور كنيد، قبل‌ از فرج‌ اين‌ جهت‌ را مي‌خوام‌، ميگم‌ وقتي‌ آقا تشريف‌ مي‌آورند لااقل‌ يك‌ عده‌ دوستان‌ را اهدا بكنيم‌، همينطور به‌ خواب‌، اين‌ گفتنش‌ شايد صحيح‌ نباشه‌ كه‌ بگم‌ قبل‌ از فرج‌، ولي‌ به‌ اين‌ جهت‌ كه‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد، ميگم‌ قبل‌ از فرج‌ همه‌اتون‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشيد. همه‌اتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشيد. وقتي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ تشريف‌ مي‌آورد هيچ‌ گيري‌ نداشته‌ باشيد كه‌ پشت‌ سر امام‌ زمان‌ تا حالا بوديد، حالا هم‌ باشيد. كسي‌ كه‌ توي‌ راه‌ داره‌ ميره‌، حالا فرض‌ كنيد كه‌ همة‌ راههاي‌ ديگه‌ خراب‌ شده‌، خوب‌ الحمد الله‌ اين‌ راه‌ درسته‌. يك‌ جوري‌ نباشيم‌ كه‌ همه‌اش‌ حرف‌ باشه‌ و همه‌اش‌ باصطلاح‌ بعضي‌ از دوستان‌ ميگند آقا ما مرحله‌امون‌ چي‌ ميشه‌، ما خيلي‌ وقت‌ هست‌ توي‌ اين‌ مرحله‌ هستيم‌، فلان‌، اينها. ميگم‌ اين‌ تقصير منه‌ يا تقصير توئه‌؟ دو سه‌ تا جمله‌ بهش‌ گفتيم‌ اينجوري‌ اينجوري‌ اينجوري‌. تو هستي‌ يا نه‌؟ گفت‌ نه‌ من‌ نيستم‌. خوب‌ تقصير خودته‌. اين‌ فشارش‌ را روي‌ من‌ نياريد، فشارش‌ را روي‌ وضع‌ روحي‌ خودتون‌ بياريد. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ قبل‌ از ظهور، چون‌ ما يك‌ حاجت‌ قبل‌ از ظهور داريم‌. حالا يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ ديگه‌ اگر امام‌ زمان‌ مي‌خواد تشريف‌ بياورد، نيم‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ ديگه‌ شما بايد خوب‌ بشيد و بعد امام‌ زمان‌ بيايد. ترتيبش‌ اينه‌. چون‌ اگه‌ بنا باشه‌ آقا تشريف‌ بياورد و آية‌ قرآن‌ دارد كه‌ يوم‌ لا ينفع‌ نفسا ايمانها لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ او كسب‌ ما فيه‌ خيرا. منظورش‌ اينه‌ كه‌ رجعت‌، صريحش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ ان‌ رجعتكم‌ حق‌ الله‌ او لا ينفع‌ نفسا ايمانا. در موقع‌ رجعته‌، و الا اگر در موقع‌ ظهور باشه‌ كه‌ هر كس‌ در هر جا هست‌ همانجا بخواد باهاش‌ معامله‌ بشه‌ خوب‌ ما خيلي‌ عقبيم‌. ما جزء ياران‌ دستة‌ اول‌ كه‌ هيچي‌، جزء دسته‌ دوم‌ و سوم‌ و پنجم‌ و دهم‌ و صدم‌ هم‌ شايد قرار ندند. شما نمي‌دونيد توي‌ اين‌ عالم‌ چه‌ اولياء خدائي‌ هستند. خدا، بعضي‌هايشون‌ را مخفي‌ ميكنه‌ خدا كه‌ شما مأيوس‌ نشيد. يعني‌ ما مأيوس‌ ميشيم‌ از اينكه‌ ما بتونيم‌ اينجور در صراط‌، يك‌ جوري‌ شما مي‌بينيدش‌، آنچنان‌ عبد خداست‌، اين‌ شيريني‌ جلوي‌ انسان‌ هست‌، او عينا بايد يك‌ قرص‌ يك‌ دارو باشه‌. البته‌ از همه‌اتون‌ توقع‌ نيست‌ها. ولي‌ وقتي‌ انسان‌ جهاد با نفس‌ كرد، تكميل‌ شد در اين‌ جهت‌، اين‌ فكر ميكنه‌ اين‌ شيريني‌ من‌ بخورم‌ فايده‌اي‌ داره‌ يا نداره‌؟ من‌ بايد بخورم‌ نداره‌ توي‌ كارش‌. نه‌ اين‌ شيريني‌ها، يك‌ كلمه‌ حرف‌، يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود نگاه‌، يك‌ كلمه‌ حرف‌ گوش‌ دادن‌، حالت‌ يك‌ قرصه‌، هيچوقت‌ شده‌ قرص‌ را بخاطر اينكه‌ خوشمزه‌ است‌ بخوريد؟ يك‌ شربتي‌ كه‌ بهتون‌ داده‌ بگيد به‌به‌ عجب‌ شربت‌ شيرينه‌، همه‌اش‌ را برداريد بخوريد. آنهم‌ معده‌اي‌ كه‌ طبيب‌ گفته‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مي‌بينيد براتون‌ مفيده‌، به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ دوست‌ داريد كه‌ شفا پيدا بكنيد، به‌ اون‌ اندازه‌ بخوريد. و حالا اوصاف‌ اولياء خدا را انشاءالله‌ يك‌ خورده‌اي‌، من‌ عرض‌ كردم‌ اگر من‌ بشينم‌ اوصاف‌ اولياء خدا را بگم‌ براي‌ شماها، بعضي‌هاتون‌ ممكنه‌ مأيوس‌ بشيد بگيد نميشه‌ ما به‌ اونجا برسيم‌. از راه‌ بيفتيد. اگر قبل‌ از حركت‌ از مشهد به‌ تهران‌، تمام‌ جاده‌ را انسان‌ بخواهد توي‌ ذهنش‌ بگذرونه‌، خيلي‌ سختش‌ مي‌آيد. ولي‌ يك‌ وقتي‌ كه‌ حركت‌ كرد، كم‌كم‌ رفت‌ مي‌بينيد كه‌ همينطور هضم‌ ميشه‌، ميره‌. معطل‌ نميشيد. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همة‌ شماها زير ساية‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ و با تربيت‌ خود ايشان‌ به‌ مقامي‌ برسيد كه‌ اگر آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ فرمود عزيزترين‌ فرزندتون‌ را جلو بگذاريد سرش‌ را بزنيد، بگيد چشم‌. كيف‌ هم‌ بكنيد از اين‌ كار. همانطور كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ لذت‌ برد. تازه‌ شما فكر نكنيد حضرت‌ ابراهيم‌ مرحلة‌ كمال‌ صددرصد بود. همينكه‌ برگشت‌ گفت‌ اللهم‌ رب‌ زرني‌ انظرت‌ بواد غير ذي‌ زرع‌ عند بيتك‌ المحرم‌، همين‌ هم‌ ازش‌ توقع‌ نبود و حضرت‌ سيد الشهدا اين‌ كار را نكرد. طفل‌ شيرخوارش‌ را، تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود به‌ حلقومش‌ وارد كردند، ميگه‌ كه‌ خدايا ببين‌ چه‌ ميكنند و روي‌ دست‌ اين‌ بچه‌ را نگهداشته‌. واقعا هر كاري‌ در كربلا مي‌بينيد كه‌ دانشگاهيست‌، يك‌ كتاب‌ درسه‌ براي‌ تمام‌ انبياء حتي‌، تمام‌ اولياء. بالاخره‌ حضرت‌ ابراهيم‌ حضرت‌ اسماعيل‌ و حضرت‌ هاجر را گذاشت‌ توي‌ يك‌ بياباني‌. دشمني‌ ظاهري‌ نبود، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آب‌ بود. به‌ همان‌ مقداري‌ كه‌ آب‌، خوب‌، در مقابل‌ آنها قرار داد. غذا بود. دشمن‌ هم‌ ظاهرا نبود. خدا هم‌ محيط‌ بر آنها. خوب‌ گذاشت‌ رفت‌. اما سيد الشهدا عليه‌ السلام‌، هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ را در وسط‌ سي‌ هزار دشمن‌ آنهم‌ با لبهاي‌ تشنه‌ گذاشته‌ و مي‌فرمايد عليكن‌ منا السلام‌. بر همة‌ شما سلام‌ باد كه‌ من‌ رفتم‌ و توي‌ وسط‌ ميدان‌ و كشته‌ ميشه‌. وقتي‌ كه‌ اسبش‌ برميگرده‌، ذوالجناح‌ برميگرده‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها، اين‌ حيوان‌ در عالم‌ حيوانيت‌ خودش‌، در عالم‌ طبيعيت‌، در عالم‌ تكوين‌ صدا ميزنه‌ ازلي‌ معزلي‌ به‌ امة‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيها. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

۱۰ رمضان ۱۴۱۳ قمری- ۱۳اسفند ۱۳۷۱ شمسی – صراط‌ مستقيم‌ در كارها

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌ هو الرحمن‌ الرحيم‌. آياتي‌ را كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ جملة‌ شريفه‌ در آن‌ آيات‌ خونده‌ شد. عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌. خداي‌ تعالي‌ عالم‌ به‌ غيب‌ است‌ و عالم‌ به‌ شهادت‌، مشهودات‌ هستش‌. و اوست‌ كه‌ رحمان‌ است‌ و رحيم‌ است‌. شبهاي‌ ماه‌ مبارك‌ رمضانه‌. با خدا در اين‌ شبها زياد مناجات‌ بكنيد. بايد خداي‌ تعالي‌ را بشناسيد. بزرگترين‌ وظيفة‌ ما در دنيا و بزرگترين‌ امتحانمون‌، شناختن‌ ذات‌ مقدس‌ متعال‌ است‌. وجود خدا را همه‌ معتقدند. شايد كم‌ كسي‌ باشد در روي‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ به‌ خدا اعتقاد نداشته‌ باشد. حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ و لئن‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ السماوات‌ و الارض‌ ليقولن‌ الله‌. اي‌ پيغمبر اگر از اين‌ مردم‌، مشركين‌، كفار، از هر كدام‌ كه‌ سوال‌ كنيد كه‌ آسمان‌ و زمين‌ را كي‌ خلق‌ كرده‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ عاقل‌ باشند مي‌گويند خدا. پيامبران‌ هم‌ وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ مي‌شدند، اول‌ مطلبي‌ كه‌ از مردم‌ مي‌خواستند، از كفار مي‌خواستند، اين‌ نبود كه‌ معتقد به‌ وجود خدا باشيد. بلكه‌ در وحدانيت‌ خدا تبليغ‌ مي‌كردند. شنيده‌ايد كه‌ پيغمبر اكرم‌ روزي‌ كه‌ مبعوث‌ شدند، فرمود قولوا لا اله‌ الا الله‌ تفلحوا. بگوئيد لا اله‌ الا الله‌ تا رستگار بشيد. يعني‌ خدا را قبول‌ داريد. وحدانيت‌ پروردگار را بپذيريد. اكثر انبياء همينطور بودند. همة‌ مردم‌ معتقد به‌ خدا هستند. فطرة‌ الله‌ التي‌ فطر الناس‌ عليها.

 در تاريخ‌ دارد كه‌ مرحوم‌ سيد نعمة‌ الله‌ جزايري‌ مي‌خواست‌ كتابي‌ در اثبات‌ وجود خدا بنويسه‌. كنيزي‌ داشت‌ وارد اطاق‌ شد از عالم‌ بزرگ‌ سؤال‌ كرد كه‌ چه‌ مي‌كنيد؟ گفت‌ تصميم‌ دارم‌ امروز شروع‌ كنم‌ به‌ يك‌ كتابي‌ در اثبات‌ وجود خدا. ايشان‌ اين‌ آيه‌ را خوند افي‌ الله‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. آيا در خدا هم‌ مگر شكي‌ هست‌؟ يك‌ خورده‌ انسان‌ عقلش‌ را جمع‌ كنه‌، از غفلت‌ بياد بيرون‌، خوب‌ اين‌ تشكيلات‌، اين‌ آسمونها، اين‌ زمين‌، اين‌ انسان‌ با اين‌ نحوة‌ از خلقت‌، اين‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ با اين‌ نظم‌ عجيب‌، اينها خودشون‌، خودشون‌ را بوجود آوردند كه‌ نميشه‌. يعني‌ محاله‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ نيست‌ خودش‌ را بوجود آورده‌ باشه‌. بگيم‌ كه‌ اينها نيستند، چون‌ يك‌ عده‌ آدمهايي‌ هستند گوشه‌ و كنار اينها سوفسطائي‌ هستند. ميگن‌ كه‌ ما الان‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ جمعي‌ اينجا نشسته‌اند، آن‌ در و ديوار و اينها همه‌ تخيلات‌ ماست‌. اينها را بايد فرستادشون‌ دار المجانين‌. با آنها بحثي‌ هم‌ نداريم‌. يك‌ نفر از اينها در كانون‌ آمده‌ بود با ما بحث‌ مي‌كرد، ما وقتي‌ خيلي‌ غافلش‌ مي‌كرديم‌، ميگفتيم‌ تو الان‌ در امريكا نشستي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. مي‌گفت‌ نه‌ مشهده‌. مي‌گفتيم‌ نه‌ تو خيال‌ ميكني‌. مي‌گفتيم‌ اينجا از كجا ميگي‌ شايد آمريكا باشه‌. آنوقتها هيپي‌ را بد مي‌دونست‌. مي‌گفتيم‌ تو يك‌ هيپي‌ هستي‌. مي‌گفت‌ نه‌. نه‌ ما كه‌ خيال‌ نمي‌كنيم‌، اقلا هر چيزي‌ را خيال‌ كنيم‌، خودمون‌ را كه‌ خيال‌ نمي‌كنيم‌.، هستيم‌. ماده‌ كه‌ خودش‌ را بوجود نياورده‌. پس‌ بايد يك‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ اينها را بوجود آورده‌ باشه‌. اين‌ ديگه‌ قدر مسلم‌ از يك‌ عقل‌ باصطلاح‌ ضعيف‌ ضعيف‌ هم‌ اين‌ را از بديهيات‌ مي‌دونه‌. لذا در وجود خدا شكي‌ نيست‌. هيچ‌ كس‌ نمي‌گه‌ خدايي‌ نيست‌. در صفات‌ خدا بايد بحث‌ كرد. صفات‌ خدا.

 در مرحلة‌ اول‌ توحيد. يكتايي‌ پروردگار. كه‌ وقتي‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا جانمون‌ به‌ قربانش‌، از مدينه‌ به‌ طوس‌ تشريف‌ مي‌آوردند، رسيدند به‌ نيشابور، حديث‌ سلسلة‌ الذهب‌ را همه‌ شنيده‌ايد. اين‌ حديث‌ را از اين‌ جهت‌ گفته‌اند سلسلة‌ الذهب‌، براي‌ اينكه‌ تمام‌ سلسلة‌ اسنادش‌ ائمه‌ هستند. حضرت‌ رضا از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر، موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از امام‌ جعفر صادق‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌ از امام‌ محمد باقر، همينطور ميرسه‌ تا به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، از رسول‌ اكرم‌، از جبرئيل‌ از خدا كه‌ فرمود كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ آمن‌ من‌ عذابي‌. اين‌ روايت‌ را حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در نيشابور خوندند. مردم‌ نيشابور جمع‌ شده‌ بودند. خيلي‌ شهر بزرگي‌ بوده‌ آنوقت‌ كه‌ تنها ده‌ هزار قلمدان‌ طلا و نقره‌ براي‌ نوشتن‌ اين‌ حديث‌ حاضر شده‌ بود. حالا مردم‌ آنوقت‌ ده‌ درصد اساس‌ سواددار بودند و توي‌ اين‌ ده‌ درصد چقدر روايت‌ دوست‌ بودند. توي‌ اين‌ دسته‌ باز، تنها ده‌ هزار نفرشون‌ آنقدر تشريفاتي‌ بودند كه‌ قلمدان‌ طلا و نقره‌ داشتند. ببينيد چه‌ خبر بوده‌. يك‌ جمعيت‌ فوق‌ العاده‌ جمع‌ شدند. همه‌ موفق‌ نمي‌شوند حضرت‌ رضا را ببيند. چون‌ آنوقتها روي‌ يا شتر يا روي‌ قاطر، كجانه‌ مي‌زدند. يك‌ اطاقچه‌اي‌ درست‌ مي‌كردند سبك‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ مي‌خواهد مسافرت‌ كنه‌ توي‌ اين‌ اطاقچه‌ بنشينه‌ از آفتاب‌ و باران‌ و سردي‌ و گرمي‌ تا حدي‌ محفوظ‌ باشه‌. همين‌ كاري‌ كه‌ ماشينهاي‌ امروز انجام‌ ميده‌. حضرت‌ از ميان‌ منزل‌، خوب‌ يك‌ عده‌ خواص‌ بودند حضرت‌ را ديدند، از ميان‌ منزل‌ آمدند نشستند توي‌ كجاوه‌ و حركت‌ مي‌كنند براي‌ طوس‌، تمام‌ اين‌ جمعيت‌، اين‌ بيابان‌ پر شده‌ از مردم‌ نيشابور. همه‌ محب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. خدا را شكر كنيد كه‌ در ايران‌ متولد شديد. ريشة‌ محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ از هزار و چند صد سال‌ قبل‌ در آباء و اجداد ما بوده‌. اينها از همان‌ قديم‌، محبت‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ در دلهاشون‌ بوده‌. سني‌ هم‌ كه‌ بودند باز با سني‌هاي‌ ديگه‌ فرق‌ داشتند. با محبت‌ بودند. اين‌ جمعيت‌ جمع‌ شده‌. شما دربارة‌ حضرت‌ رضا و توجه‌ مردم‌ خراسان‌ و ايران‌، مطالبي‌ مي‌شنويد كه‌ دربارة‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌، هيچكس‌ حتي‌ اهل‌ مدينه‌ نسبت‌ به‌ ائمة‌ اطهار اينطور با محبت‌ نبودند. تنها وقتي‌ كه‌ مي‌خواهند جنازة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را از طوس‌، حدود بيست‌ و پنج‌ كيلومتر راه‌ از طوس‌ تا محل‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا كه‌ باغ‌ حميد بن‌ قحتبه‌ بوده‌. مردم‌ روي‌ دوش‌ جنازه‌ را برداشتند، تشييع‌ جنازه‌ كردند. زنها مهرية‌ را به‌ شوهرها بخشيدند تا اجازه‌ بدهند در تشييع‌ جنازة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شركت‌ كنند. آن‌ نماز عيد حضرت‌، آن‌ نماز جمعة‌ حضرت‌، آن‌ حركاتي‌ كه‌ بوده‌ واقعا فوق‌ العاده‌ است‌. حالا هم‌ در نيشابور اين‌ جمعيت‌ جمع‌ شدند. از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دو تقاضا داشتند. يكي‌ اينكه‌ آقا يك‌ روايت‌ ما از دو لب‌ مقدستون‌ ما بشنويم‌ كه‌ از پيغمبر نقل‌ شده‌ باشه‌ و ما يادداشت‌ كنيم‌. يكي‌ هم‌ سرتون‌ را از توي‌ كجاوه‌ بيرون‌ بياوريد ما جمال‌ زيباي‌ شما را ببينيم‌. اي‌ خدا ميشه‌ ما هم‌ امامون‌، امام‌ زمانمون‌ را ببينيم‌. يك‌ نگاه‌ به‌ آن‌ جمال‌ ملكوتي‌ بكنيم‌ و حضرت‌ پذيرفتند.

 روايتي‌ كه‌ نقل‌ فرمودند، همين‌ روايت‌ بود كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ اين‌ حصار منه‌. يك‌ حصاري‌ كه‌ هيچ‌ چيز نميتونه‌ واردش‌ بشه‌. شيطان‌ هم‌ نميتونه‌ وارد بشه‌. موحدين‌ از شر شيطان‌ محفوظند. موحدين‌ از گرفتاريهاي‌ دنيا محفوظند. كسي‌ كه‌ توحيد دارد، به‌ مقام‌ والاي‌ توحيد رسيده‌، اين‌ ديگه‌ شيطان‌ و دنيا و ماديات‌ و رياست‌ و هر چي‌ كه‌ شما تصور كنيد، ديگه‌ نميتونه‌ در او نفوذ كنه‌. فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌. كسي‌ كه‌ داخل‌ بشه‌ در حصن‌ من‌، از عذاب‌ من‌ ايمنه‌. خوب‌ حالا توحيد بدون‌ شرطه‌؟ ابدا. توحيد شرط‌ داره‌. شما اگر گفتيد كه‌ لا اله‌ الا فرعون‌. اينهم‌ توحيده‌. يك‌ موجود را بيشتر بعنوان‌ خدايي‌ قبول‌ نداريد و اون‌ فرعونه‌. اينهايي‌ هم‌ كه‌ خورشيد را مي‌پرستند مي‌گويند لا اله‌ الا الشمس‌. يك‌ خدا بيشتر قبول‌ ندارند و آنهم‌ خورشيده‌. فرمود بشرطها. اين‌ شرط‌ داره‌. يعني‌ از چه‌ راهي‌ اين‌ توحيد را شما پيدا بكنيد. همون‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ در نماز همه‌ روزه‌ آن‌ را مي‌طلبيد. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. راه‌ راست‌ چيه‌؟ راهي‌ كه‌ هيچ‌ انحراف‌ نداره‌ چيه‌؟ آيا توحيدي‌ كه‌ در راه‌ راست‌ نباشه‌، قبوله‌، ابدا. توحيدي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نباشه‌. از توحيد گرفته‌ تا كارهاي‌ جزئيتون‌ بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، از افراط‌ و تفريط‌ خارج‌ باشه‌ و دور باشه‌. در صراط‌ مستقيم‌ بايد توحيد ما قرار بگيره‌. صراط‌ مستقيم‌ بدون‌ هيچ‌ ترديد.

 همة‌ مسلمانها معتقدند كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ تحقيق‌ مي‌كردم‌ چهل‌ تا آيه‌ تحت‌ كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ داريم‌. اينها اكثرش‌ تفسير شده‌ به‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و آن‌ وجود مقدس‌ صراط‌ مستقيمه‌، وجودش‌ ميزانه‌ عملش‌ صراط‌ مستقيمه‌، گفتارش‌ صراط‌ مستقيمه‌ و در قرآن‌ هست‌ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. خدا در صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر در صراد مستقيمه‌. در يك‌ آيه‌اي‌ هست‌ كه‌ اين‌ روايت‌ هم‌ داره‌. اين‌ روايت‌ جالبه‌. من‌ در يكي‌ از كتابها نوشته‌ بودم‌، يكي‌ از علماي‌ قم‌ گفت‌ آقا شما اين‌ را به‌ اين‌ صراحت‌ نوشتيد آخه‌ ممكنه‌ اسباب‌ حرف‌ بشه‌. آخه‌ قرائت‌ با تحريف‌ فرق‌ ميكنه‌. قرائت‌ زير و زبر و باصطلاح‌ پيش‌ و فارسي‌ عرض‌ كنم‌، با يك‌ حرف‌ و دو حرف‌ فرق‌ ميكنه‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌، ملك‌ يوم‌ الدين‌. اين‌ هردوش‌ جايزه‌، تحريف‌ هم‌ نيست‌. يا مثلا فرض‌ كنيد سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌، يا سلام‌ علي‌ الياسين‌. سني‌ و شيعه‌ قبول‌ دارند و اين‌ را نمي‌گويند تحريف‌. با اينكه‌ با يك‌ حرف‌ يا دو حرف‌ كم‌ و زياد بكنيم‌. بالاخره‌ يا مالك‌ يوم‌ الدينه‌ يا ملك‌ يوم‌ الدين‌. يا حركات‌. حركات‌. مثلا فرض‌ كنيد شما مي‌بيند كه‌ همين‌ خوانندگان‌ مصري‌ حركات‌ را عوض‌ مي‌كنند. قال‌ هئت‌ لك‌. هيت‌ لك‌. ديديد ديگه‌. يكيش‌ درسته‌. معناش‌ هم‌ فرق‌ ميكنه‌. هي‌ لك‌، هئت‌ لك‌ اينها معناش‌ فرق‌ ميكنه‌. حالا نميخوام‌ دربارة‌ آنها صحبت‌ كنم‌. با حركات‌ اين‌ تحريف‌ نيست‌.

 يك‌ روز عمر آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ يا رسول‌ الله‌ شما اينقدر مي‌گيد علي‌ فضائل‌ چه‌ داره‌ چه‌ داره‌، آخه‌ چرا يك‌ جا اسمش‌ توي‌ قرآن‌ نيامده‌؟ حضرت‌ فرمود يا اعرابي‌. اين‌ كلمه‌ يا اعرابي‌ يعني‌ اي‌ بيسواد. تعبير محترمانه‌اش‌ اينه‌ كه‌ بگيم‌ اي‌ بيسواد. چون‌ الاعراب‌ اشد كفرا و نفاقا. يك‌ عده‌ بودند بيابان‌ نشين‌ كه‌ اينها هيچي‌ نمي‌فهميدند. از كولي‌هايي‌ كه‌ مثلا گوشه‌ كنار، حالا زمان‌ ما اصلا اينجور آدمها نيستند، زمان‌ سابق‌ كه‌ بودند، از اينها هم‌ بيسوادتر بودند. هيچي‌ از مسائل‌ علمي‌ را اينها سرشون‌ نميشد. حضرت‌ اين‌ تعبير را داره‌ يا اعرابي‌ اما قرأت‌. آيا تو نخوندي‌ اين‌ آيه‌ را كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. اين‌ راه‌ علي‌ مستقيمه‌. معناش‌ هم‌ خيلي‌ جالب‌ و خوب‌. توي‌ قرآنهاي‌ فعلي‌ كه‌ زير و زبر گذاشتند. صراط‌ عليّ مستقيم‌. يك‌ خورده‌ معناش‌ همچين‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ اين‌ بعضي‌ نوشته‌ها هست‌ مثل‌ جادة‌ آسفالت‌ بدون‌ پيچ‌ و خمه‌. بعضي‌ نوشته‌ها هست‌ خيلي‌ پر پيچ‌ و خمه‌ آدم‌ بايد خيلي‌ دست‌ فرمونش‌ خوب‌ باشه‌ و خوب‌ دقت‌ بكنه‌ و خوب‌ مطالعه‌ كنه‌ تا بتونه‌ خودش‌ را به‌ يك‌ جايي‌ برسونه‌. اين‌ صراط‌ عليّ مستقيم‌، معناش‌ همينطوري‌ يك‌ خورده‌ پيچ‌ داره‌. راه‌ بر سوي‌ من‌ راسته‌. معناش‌ اينه‌. ولي‌ صراط‌ علي‌ مستقيمه‌. ببينيد چقدر جاده‌ آسفالت‌ و صافه‌. چقدر راحت‌. راه‌ علي‌ مستقيمه‌. اگر صراط‌ عليّ مستقيم‌ خونديد، اين‌ تحريف‌ نكرديد قرآن‌ را، روايت‌ هم‌ داره‌. قرائته‌ مربوط‌ به‌. چرا؟ حالا بگم‌ معناي‌ قرائت‌ يعني‌ چي‌. ببينيد. قرآن‌ اول‌ كه‌ نازل‌ شد، بر مردم‌ عرب‌ نازل‌ شده‌. مثل‌ كتاب‌ فارسي‌ كه‌ براي‌ فارسي‌ زبانها مي‌نويسند. اين‌ ديگه‌ زير و زبر نمي‌گذارند براش‌. يعني‌ حركاتت‌ را رويش‌ نمي‌گذارند. خودشون‌ بلدند چطور بخونند. ديگه‌ كتاب‌ فارسي‌ را شماها ميگيريد مي‌خونيد، هيچ‌ احتياجي‌ به‌ حركات‌ نيست‌. چرا گاهي‌ بعضي‌ از نويسنده‌ها ويرايش‌ خيلي‌ جالبي‌ مي‌كنند، يك‌ ويرگولي‌، يك‌ نقطه‌اي‌، يك‌ علامت‌ تعجبي‌ كه‌ معنا يك‌ خورده‌ روشنتر بشه‌. و الا حركات‌ را روي‌ كلمات‌ نمي‌گذارند. قرآن‌ هم‌ همينطور بوده‌. قرآن‌ هم‌ همينطور بود.

 يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عبور مي‌كرد، ديد يك‌ نفر قرآن‌ را غلط‌ ميخونه‌. يك‌ جور ميخوانه‌ كه‌ معناش‌ غلط‌ ميشه‌. كه‌ اگر بگم‌ چي‌ مي‌گفت‌ باز خودش‌ شرحي‌ مي‌خواد. حالا غلط‌ مي‌خوند. عربه‌ گاهي‌ ميشه‌. انسان‌ نميتونه‌ باصطلاح‌ رديف‌ كلمات‌ را جورش‌ كنه‌. غلط‌ مي‌خونه‌. حضرت‌ مبتكر نحو و ادبيات‌ عرب‌ بودند فلذا المبتكر هذا الفن‌، مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ در صمديه‌ است‌، آنوقتهايي‌ كه‌ ما صمديه‌ مي‌خونيم‌ اين‌ در جامع‌ المقدمات‌ بود. كه‌ المبتكر لهذا الفن‌. فن‌ صرف‌ و نحو علي‌ عليه‌ السلام‌ مبتكرشه‌. آمد و مطالبي‌ را فرمود. كل‌ فاعل‌ مرفوع‌، كل‌ مفعول‌ منصوب‌. مطالبي‌ كه‌ خوب‌ اينها را برداشتند. اين‌ قرائي‌ پيدا شدند، يك‌ افراد اديب‌ باسوادي‌ پيدا شدند و اينها آمدند قرآن‌ را خوندند. درستش‌ را خوندند. حركات‌ گذاشتند و خيلي‌ هم‌ با هم‌ اختلاف‌ دارند در خيلي‌ از جاها. همين‌ ملك‌ يوم‌ الدين‌، يك‌ عده‌ از قراء مالك‌ يوم‌ الدين‌ خوندند و اگر كتاب‌ تفسير مجمع‌ البيان‌ را مطالعه‌ بكنيد چون‌ قرائتهاي‌ مختلف‌ را نوشته‌ مي‌بينيد كه‌ در اكثر آيات‌ قرائتها مختلفه‌ و بنابراين‌. ببينيد صراط‌ عليّ با صراط‌ علي‌ فرقش‌ فقط‌ در حركاته‌. چه‌ اشكالي‌ داره‌؟ با اين‌ روايتي‌ هم‌ كه‌ داريم‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌  بگيم‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. عليّ علي‌ فرقش‌ در حركات‌ اينه‌ كه‌ عَلَيّ سه‌ تا فتحه‌ بايد روي‌ سه‌ تا حرف‌ گذاشت‌. وقتي‌ علي‌ مي‌خونيم‌ يك‌ فتحه‌ روي‌ عين‌ يك‌ كسره‌ زير لام‌ باصطلاح‌ چون‌ صراط‌ اضافه‌ شده‌ بر علي‌ و علي‌ مجرور و تنوين‌ هم‌ زير ي‌ علي‌. صراط‌ علي‌.

 راه‌ علي‌ راسته‌. كوچكترين‌ نقطة‌ ضعفي‌ حتي‌ از نظر مخالفين‌ علي‌ نداره‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كسي‌ نتونست‌ بگه‌ كه‌ فلان‌ جا اشتباه‌ كردي‌، فلان‌ جا كج‌ رفتي‌. حتي‌ آنهايي‌ كه‌ دشمنش‌ بودند، آنها هم‌ نتوانستند كوچكترين‌ ايرادي‌ بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگيرند. پس‌ صراط‌ مستقيم‌ علي‌ است‌. ميزان‌ اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. ميزان‌. شما مي‌خوايد ببينيد عملتون‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌، ببينيد اگر علي‌ در اينجا بود، اين‌ كار شما را مي‌كرد يا نمي‌كرد؟ خودتون‌ مي‌توانيد بفهميد. يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ گفته‌ بود كه‌ در فلان‌ محل‌ فلان‌ طور باش‌. من‌ فكر مي‌كردم‌ فلاني‌ يك‌ آدم‌ باشخصيتيه‌، اگر اينجا بود چكار مي‌كرد؟ چه‌ جور فكر مي‌كرد؟ چه‌ جور غذا مي‌خورد. اين‌ راههاي‌ ميزان‌ تعيين‌ كردن‌ براي‌ خودشه‌ انسان‌. هميشه‌ براي‌ خودتون‌ ميزان‌ تعيين‌ كنيد. اعمال‌ اولياء خدا را براي‌ خودتون‌ ميزان‌ قرار بدهيد. اعمال‌ ائمه‌ را ميزان‌ قرار بديد. افرادي‌ كه‌ باصطلاح‌ يا افراطي‌ هستند يا تفريطي‌، اينها از ميزان‌ خارج‌ هستند.

 من‌ مكرر گفتم‌ اين‌ افراد وسواسي‌ها كه‌ نجاست‌ و طهارتي‌ كه‌ خيلي‌ خودشون‌ را مي‌خواهند تميز نگه‌ دارند، پاك‌ نگه‌ دارند از اسلام‌ نيست‌. همون‌ اسمش‌ را گذاشته‌اند وسواسي‌، خوبه‌. براي‌ اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. در مكة‌ مكرمه‌ يك‌ چاه‌ آب‌ بيشتر نبوده‌ مسلما و از چاه‌ هم‌ با موتور آب‌ نمي‌كشيدند. با سطل‌ آب‌ مي‌كشيدند. و آنجا سگ‌ بوده‌، كافر بوده‌، همه‌ هم‌ بودند. در عين‌ حال‌ هيچوقت‌ شكايتي‌ از اينكه‌ من‌ در اينجا چطور طهارت‌ و نجاست‌ را رعايت‌ كنم‌ نبوده‌، مي‌بينيد روي‌ همين‌ اصل‌، ماها اكثرا وسواسي‌ مي‌شيم‌. چون‌ اگر ما را توي‌ يك‌ همچين‌ جائي‌ بگذارند برامون‌ مشكله‌ كه‌ باصطلاح‌ از راحت‌ باشيم‌، بالاخره‌ راحت‌ نيستيم‌. يه‌ همچين‌ جائي‌. شما فرض‌ كنيد توي‌ يك‌ دهي‌ هستيد، يك‌ چاه‌ آب‌ بيشتر نيست‌ و از اين‌ چاه‌ هم‌ با سطل‌ آب‌ مي‌كشند و شما بخوايد يك‌ مدتي‌ آنجا زندگي‌ كنيد. انسان‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌، در تمام‌ كارهاتون‌.

 مثلا آيا غيبت‌ كردن‌ بدتر از زنا كردن‌ هست‌ يا نيست‌. همه‌اتون‌ مي‌گيد بله‌ روايت‌ داره‌. الغيبة‌ اشد من‌ الزنا. شايد اكثر شما اين‌ روايت‌ را حفظ‌ باشيد. خيلي‌ خوب‌. ولي‌ آيا واقعا همينطوره‌؟ يعني‌ فكر ما اينه‌. ما يك‌ زاني‌ را كه‌ به‌ چشممون‌ مي‌بينيم‌ زنا كرده‌ بيشتر ازش‌ بدمون‌ مي‌آيد يا كسي‌ كه‌ غيبت‌ كرده‌ بيشتر بدمون‌ مي‌آد؟ خودمون‌ بنا بشه‌ زنا بكنيم‌ بيشتر ناراحتيم‌، يعني‌ خودمون‌ را كثيف‌ و باصطلاح‌ معصيتكار مي‌دونيم‌، يا اگر غيبت‌ كنيم‌. اين‌ مال‌ انحراف‌ فكريه‌، انحراف‌ عمليه‌. يا اينكه‌ چون‌ نزديكه‌ بد نيست‌ اينها گفته‌ بشه‌، عيد غدير آيا اهميتش‌ بيشتره‌ يا عيد نوروز؟ همه‌اتون‌ مي‌گوئيد عيد نوروز اهميتي‌ نداره‌. اما خودمونيم‌ شما بيشتر به‌ فكر عيد نوروزيد يا عيد غدير؟ يك‌ نفر پريروزها تلفني‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ حاج‌ آقا من‌ خيلي‌ كار دارم‌، كار مي‌كنم‌ و ضعف‌ بهم‌ دست‌ ميده‌. توي‌ اين‌ روزهاي‌ كوتاه‌ كه‌ همه‌ روزه‌ ميگيرند هيچ‌ طوريشون‌ نميشه‌، من‌ نمي‌تونم‌ روزه‌ بگيرم‌ آيا ميشه‌ بخورم‌؟ گفتم‌ مگه‌ كارت‌ چيه‌؟ گفت‌ خياطم‌. خوب‌ نكن‌. ميگه‌ نميشه‌. شب‌ عيده‌ قول‌ داديم‌ به‌ همه‌. خوب‌ شب‌ عيد غدير هم‌ همينجوري‌؟ شب‌ تولد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ همينطوريد؟ اينها انحراف‌ فكري‌، اينا اشتباهاتي‌ است‌ كه‌ ما داريم‌. يك‌ مسلمان‌ اصلا نبايد به‌ فكر عيد نوروز باشه‌. خوب‌ باشه‌. اصلاها. مگر چقدر موقعيت‌ پيش‌ ما داره‌؟ حالا يك‌ بحثهايي‌ است‌ دربارة‌ عيد نوروز كه‌ اگر زير آية‌ اصحاب‌ رس‌ را در همين‌ كتاب‌ برهان‌، تفسير برهان‌ بخوانيد مي‌بينيد كه‌ تأسيس‌ عيد نوروز از كجا شروع‌ شد و چقدر مورد حمايت‌ طواغيت‌ و طاغوتهاي‌ مثل‌ هارون‌ الرشيد و اينها بوده‌ و چقدر از اين‌ راه‌ فشار روي‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آوردند. حالا نميخوام‌ سنتها را بهم‌ بزنيم‌ و حرفي‌ بزنيم‌. اما ماها از توي‌ راه‌ خارجيم‌، توي‌ صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. عيد نوروز توي‌ ماه‌ رمضان‌ افتاده‌، دم‌ افطار به‌ فكر خريد بازارند براي‌ عيدشون‌. مسلمان‌ همينطوره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در مسجد الحرام‌ بودم‌ موقع‌ تحويل‌ سال‌. خودمم‌ غافل‌ بودم‌ كه‌ الان‌ موقع‌ تحويل‌ ساله‌. ولي‌ مي‌دونستم‌ الان‌ آن‌ ساعات‌ هست‌. در مسجد الحرام‌ كنار يك‌ عالم‌ بزرگي‌ كه‌ در آنوقت‌ خيلي‌ با ما رفيق‌ بود و كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ را من‌ نوشتم‌ دربارة‌ مطالبي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ او است‌، نشسته‌ بودم‌. ايرانيها جمع‌ شده‌ بودند، عمره‌ آمده‌ بودند. جمع‌ شده‌ بودند يك‌ گوشه‌، يك‌ دفعه‌ هم‌ شروع‌ كردند دست‌ زدن‌ و سوت‌ زدن‌ و اين‌ عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ پرسيد چي‌ شد؟ گفتم‌ كه‌ از اين‌ لحظه‌ بهار آمده‌. گفت‌ خوب‌ بياد. وقتي‌ زمستان‌ مي‌آد چي‌ ميشه‌، تابستان‌ مي‌آد چي‌ ميشه‌ مگه‌. خوب‌ من‌ چيكار كنم‌. خدا نصيبتون‌ نكنه‌ كه‌ طرفداري‌ از كسي‌ بخوايد بكنيد كه‌ خودتون‌ به‌ اون‌ كس‌ و به‌ كار او اعتقاد نداشته‌ باشيد. از آنطرف‌ هم‌ چه‌ كنيم‌ آخه‌؟ يك‌ مسئله‌اي‌ نبود كه‌ ما بگيم‌ يك‌ عده‌ جهال‌ اين‌ كار را مي‌كنند. اتفاقا يك‌ عده‌ از علما هم‌ توي‌ آنها بودند. آنها هم‌ نشسته‌ بودند. بعضي‌ از شخصيتها بودند، و چون‌ يك‌ جا جمع‌ شده‌ بودند منتظر تحويل‌ سال‌ بودند. آن‌ ساعت‌ نگاه‌ كرده‌ بودند، ديگه‌ ديدي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا چند سال‌ قبل‌ چقدر آدم‌ كشته‌ شد زير دست‌ و پاي‌ مردم‌ و توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ من‌ بودم‌ يك‌ سال‌، آنقدر فشار بود كه‌ من‌ به‌ ياد صحراي‌ قيامت‌ افتادم‌. چون‌ در صحراي‌ قيامت‌ داره‌ كه‌ زير پاي‌ انسان‌ ،اينقدر عرق‌ انسان‌ مي‌كنه‌ كه‌ تا قوزك‌ پاش‌ آب‌ واي‌ ميايسته‌. اينها آدم‌ ميگه‌ مبالغه‌ است‌. ولي‌ توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌ من‌ ديدم‌. يك‌ جا وايستاده‌ بوديم‌. ديدم‌ زير پاي‌ من‌ تره‌. گفتم‌ چيه‌؟ گفتم‌ شايد من‌ تازه‌ وارد شده‌ بودم‌. يك‌ نفر گفت‌ اين‌ عرق‌ مردمه‌. گفتم‌ يعني‌ چي‌؟ يك‌ چند دقيقه‌ خودمون‌ وايستاديم‌ ديديم‌ راست‌ ميگه‌. اينقدري‌ كه‌ از من‌ عرق‌ ميريزه‌ اگر از هر كسي‌ بريزه‌ همينجورها ميشه‌ آب‌ راه‌ مي‌افته‌. توي‌ حرم‌ امير المؤمنين‌، كنار قبر آقا، همه‌ منتظر، گوش‌ به‌ زنگ‌ ساعت‌ چيز زده‌ بشه‌، تحويل‌. تحويل‌ يعني‌ چه‌؟ شما همه‌ عقلاي‌ شهريد. اصلا يعني‌ چه‌؟ چطور ميشه‌؟ تخم‌ مرغ‌ را بگذار روي‌ آينه‌ مي‌چرخه‌؟ ما كه‌ نديديم‌. هيچ‌ كار، هيچ‌ چي‌ نميشه‌. هر لحظه‌اي‌ به‌ لحظة‌ بعد تحويل‌ داده‌ ميشه‌. بخوايد معناش‌ را بفهميد اين‌ لحظه‌ الان‌ دائما داره‌ اين‌ دقيقه‌ به‌ دقيقة‌ بعد تحويل‌ ميشه‌. آنوقت‌ ما اينقدر براش‌ اهميت‌ قائليم‌. بالاخره‌ ما به‌ آن‌ عالم‌ گفتيم‌ كه‌، نشستيم‌ ديگه‌ حالا چيكار كنيم‌. فلسفه‌ بافي‌. اكثر فلسفه‌ بافي‌ها اينطوره‌. گفتيم‌ كه‌ آقا ايران‌ حالا ببينيد شما مي‌پسنديد يا نه‌؟ اگر نمي‌پسنديد هيچي‌. گفتيم‌ در ايران‌ سرماي‌ شديدي‌ هست‌ زمستان‌. برف‌ مي‌آيد. شرحي‌ داديم‌ از سرماي‌ شديد آنجاها مثلا فرض‌ كنيد اردبيل‌ و آنجاها را در نظر گرفتيم‌. خيلي‌ شديد و مردم‌ توي‌ خانه‌ها همه‌ مجبورند زنداني‌ بشوند، چه‌ بشن‌ چه‌ بشوند، و لذا بهار براي‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. وقتي‌ بهار ميشه‌ مثل‌ اينكه‌ همه‌ از زندان‌ نجات‌ پيدا كردند و لذا اينها گفت‌ خوب‌ حالا توي‌ ايران‌ باشه‌. اينجا چه‌ خبره‌؟ اينجا چطور شد. راست‌ ميگه‌، عربستان‌ سعودي‌ زمستانش‌ مثل‌ بهاره‌، بهارش‌ مثل‌ تابستان‌ اينجاست‌. گفتيم‌ اين‌ روي‌ عادته‌. ما يك‌ همچي‌ حرفي‌ زديم‌. خوب‌ معلومه‌ كه‌ اون‌ حاضر نيست‌ قبول‌ بكنه‌. اينها كارهاي‌ خرافيه‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در تركيه‌ بوديم‌ يك‌ درياچه‌اي‌ است‌ در تركيه‌، مثل‌ اينكه‌ آنجا رسمه‌، كارهاي‌ ما همينطوره‌ شب‌ چهارشنبه‌ و اينها همونه‌، منتهي‌ ما چون‌ زياد كرديم‌ برامون‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. آنجا ماست‌ ميبرند، درياچه‌اش‌ بزرگه‌ يعني‌ توش‌ كشتي‌ و اينها راه‌ ميره‌، ماست‌ ميبرند آن‌ درياچه‌ را دوغش‌ كنند. مي‌گند هر وقت‌ دوغ‌ شد، دنيا پايان‌ پيدا ميكنه‌. آقا ماست‌ مي‌آرند زياد و آنجا ميريزند. بخدا قسم‌ كارهاي‌ ما شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ اينقدر خنده‌ داره‌ براي‌ آنها كه‌ حساب‌ نداره‌.

 ول‌ كنيد ديگه‌ زماني‌ است‌ كه‌ همه‌ باسوادند. همه‌ متدينند. توي‌ جمهوري‌ اسلامي‌، زير ساية‌ علما، مراجع‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ خرافات‌ را ديگه‌ ولش‌ كنيد. شب‌ چهارشنبه‌ آتيش‌ توي‌ خيابانهاي‌ مشهد، كنار قبر حضرت‌ رضا، جدا كه‌ دشمنان‌ ايران‌، دشمنان‌ اسلام‌، ميگن‌ كه‌ اين‌ شيعه‌ها هنوز آتش‌ پرستيشون‌ را ول‌ نكردند. بعد اينهمه‌ اهميت‌ مال‌ عيد نوروز. خوب‌ يك‌ خورده‌اش‌ هم‌ اقلا براي‌ عيد غدير. عيد غدير را من‌ يك‌ جا تلفن‌ زدم‌ خدا ميدونه‌ توي‌ شهرهاي‌ ايران‌. خدا ميدونه‌ توي‌ شهرهاي‌ ايران‌ كاري‌ داشتم‌، از شهرهاي‌ شمال‌ بود اول‌ گفتم‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. گفت‌ براي‌ چي‌ آقا؟ گفتم‌ امشب‌ شب‌ عيد غديره‌. گفت‌ اِ توي‌ شهر ما هيچ‌ خبري‌ نيست‌.

 شب‌ نيمه‌ شعبانمون‌ همينطور. شب‌ نيمة‌ شعبان‌ شبي‌ است‌ كه‌ براي‌ چندمين‌ بار اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌. جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. روي‌ بازوي‌ راست‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌ و نوشته‌ شده‌. يك‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ گذشت‌ هيچ‌ راه‌ دوري‌ نمي‌رويم‌، شب‌ نيمه‌ شعبان‌ بيست‌ و پنج‌ شب‌ قبل‌ بود. ده‌ پانزده‌ شب‌ ديگه‌ هم‌ مانده‌ به‌ عيد نوروز. ببينيد اصلا خودتون‌، كدوم‌ يكي‌ شادتريد؟ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا. ببينيم‌ شيعة‌ جمشيد و زرتشتي‌ها هستيم‌. در خوشحالي‌ آنها بيشتر خوشحاليد يا در خوشحالي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌؟ ديگه‌ فاصله‌اش‌ زياد نيستش‌. مجموعا فاصله‌اش‌ يك‌ ماه‌ و نيم‌ هم‌ كمتره‌. مي‌بينيد خودتون‌ بررسي‌ كنيد. ايني‌ كه‌ ما بايد هر روز بگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. اين‌ است‌ كه‌ ما هر روز بايد از خدا طلب‌ كمالات‌ بكنيم‌. نشد دربارة‌ عالم‌ الغيب‌ و الشهاده‌ مي‌خواستم‌ صحبت‌ كنم‌. لذا حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا فرمودند بشرطها و انا من‌ شروطها. يعني‌ وقتي‌ شما لا اله‌ الا الله‌ را درست‌ گفتيد كه‌ پشت‌ سر من‌ راه‌ بيفتيد. شما توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مي‌ريد مي‌گيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌. السلام‌ عليك‌ يا مقتداي‌. هيچ‌ فكر كرديد به‌ اين‌ كلمه‌؟ مقتدا. يعني‌ من‌ به‌ تو اقتدا كردم‌. توي‌ يك‌ مسجدي‌ رفتيد، يا آقايي‌ اون‌ جلو داره‌ نماز ميخونه‌، يكي‌ هم‌ اينجا. او ايستاده‌ اين‌ ركوع‌ كرده‌، او ركوع‌ ميكنه‌ اين‌ داره‌ سجده‌ مي‌كنه‌. ميگيد دو نفر دارند نماز مي‌خواند. هيچوقت‌ ميگيد اين‌ آقا به‌ او اقتدا كرده‌؟ ولي‌ يك‌ وقت‌ ميريد مي‌بينيد اين‌ ركوع‌ ميكنه‌، او هم‌ ركوع‌ ميكنه‌. او سجده‌ ميكنه‌ اينهم‌ سجده‌ ميكنه‌. هر كاري‌ او ميكنه‌ اين‌ هم‌ مي‌كنه‌. اين‌ ميشه‌ مقتدا. اقتدا. اگر به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا گفتيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌، السلام‌ عليك‌ يا مقتداي‌، بايد هر كاري‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ ميكنه‌ شما هم‌ بكنيد. هيچ‌. هيچ‌ فرقي‌ نگذاريد. عند الله‌ هيچ‌ فرقي‌ نداشته‌ باشه‌.

 انشاء الله‌ روز عيد فطر، عيد خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، خيلي‌ نزديكه‌ به‌ عيد نوروزه‌. در قنوت‌ نماز عيد فطر مي‌خونيد الذي‌ جعلت‌ للمسلمين‌ عيدا و لمحمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌ ذخرا و شرفا و مزيدا. روز عيد فطر، روز شرف‌ اينهاست‌، آقايي‌ اينهاست‌. ببينيم‌ چقدر با عيد نوروز فرق‌ مي‌كنه‌؟ اگر با عيد نوروز فرق‌ نكرد، تازه‌ مشركيم‌. اگر عيد نوروز را بهش‌ اعتنا نكرديم‌ و عيد فطر را بهش‌ اهميت‌ داديم‌، مسلمان‌. اگر بعكس‌ شد ديگه‌ خودتون‌ مي‌دونيد.

 عيد فطر، عيد قربان‌، روز جمعه‌، روز عيد غدير اينها چهار عيد بزرگ‌ مسلمانهاست‌. چهار عيد بزرگ‌ كه‌ شادماني‌ انسان‌ در اين‌ چهار عيد بايد به‌ درجة‌ اعلي‌ برسه‌. و لذا گفتند در آن‌ روز شيعة‌ خاندان‌ عصمت‌ اول‌ صبح‌ غمش‌ زياد ميشه‌. ميدونيد چرا؟ يك‌ جائي‌ كه‌ همه‌ خوشحالند شما به‌ آن‌ معشوقت‌ نرسيدي‌، مي‌بيني‌ همه‌ خوشحالند تو نمي‌توني‌ خوشحال‌ باشي‌، مي‌شيني‌ گريه‌ مي‌كنند. يك‌ وقتي‌ كه‌ همه‌ خوشحالند، همه‌ عيد دارند تو يك‌ آرزويي‌ داري‌ و به‌ آن‌ آرزو نرسيدي‌ بايد بنشيني‌ گريه‌ كني‌. لذا گفتند در اين‌ چهار عيد و يا هر وقت‌، بنشيني‌ و دعاي‌ ندبه‌ بخوني‌. چون‌ تو عاشق‌ آن‌ كسي‌ هستي‌ كه‌ با اين‌ حرفها، اگر او نباشه‌ عيدي‌ براي‌ تو نيست‌. اگر او باشه‌ هر روزش‌ عيده‌. من‌ وجدك‌ ماذا فقد. كسي‌ كه‌ تو را آقا ديد، و داره‌ چي‌ نداره‌؟ و كسي‌ كه‌ تو را نداره‌، چي‌ داره‌؟ صبح‌ جمعه‌، صبح‌ عيد قربان‌، صبح‌ عيد فطر، صبح‌ عيد غذير بنشين‌ زانوهات‌ را بغل‌ بگير بگو اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌ و ابن‌ علي‌ مرتضي‌ و ابن‌ خديجة‌ الكبري‌ و ابن‌ فاطمة‌ الزهرا. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. اين‌ المنثور علي‌ من‌ اعتدا عليه‌ و الدرا. اين‌ المضطر الذي‌ يجاب‌ اذا دعا.

 شب‌ جمعه‌ است‌. انشاء الله‌ امشب‌ همون‌ شبه‌. اين‌ المضطر الذي‌ اذا دعا. در مسجد سهله‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذارد تا صبح‌ مي‌گويد عمن‌ يجب‌ المضطر اذا دعا فيكشف‌ السوء. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و نجعلهم‌ ائمة‌ ما اينها را ائمه‌ قرارشون‌ ميدهيم‌. عمن‌ يجيب‌ المضطر اذا دعا و يكشف‌ السوء و يجعلكم‌ خلفاء الارض‌. خدا اينها را، همين‌ مضطري‌ كه‌ ما او را مضطر كرديم‌، اعمال‌ ما او را مضطر كرده‌، از طرفي‌ ما را دوست‌ داره‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. پناهگاهي‌ است‌ براي‌ ما، نگهدارندة‌ ماست‌، مثل‌ پدري‌ مهربانه‌. از طرفي‌ ما اونقدر كارهاي‌ زشت‌ و ندانم‌ كاري‌ مي‌كنيم‌ كه‌ حضرت‌ در حال‌ اضطرار قرار ميگيره‌ ميگه‌ عمن‌ يجب‌ المضطر اذا دعاها فيكشف‌ السوء. اين‌ المضطر الذي‌ اذا يجاب‌ دعا. يا بقية‌ الله‌. جمعي‌ از دوستانت‌ در اين‌ مجلس‌ جمع‌ شدند. آرزوي‌ ملاقات‌ تو را دارند. مايلند با شما حرف‌ بزنند. روزهاي‌ عيد بگن‌ و جعل‌ مستقره‌ لنا مستقرا و مقاما. خدايا محل‌ زندگي‌ آن‌ حضرت‌ را محل‌ زندگي‌ ما هم‌ قرار بده‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ است‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجه‌ بيشتر انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ ايها الشهيد. السلام‌ عليك‌ ايها لمظلوم‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. زينب‌ كبري‌ روي‌ تل‌ زينبيّه‌ ايستاده‌، برادر را مي‌خواد پيدا كنه‌. يك‌ وقت‌ چشمش‌ ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاد. و وجدهم‌ مكفوفا علي‌ وجهه‌. نگاه‌ كرد ديد برادرش‌ به‌ رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. دوان‌ دوان‌ آمد كنار بدن‌ پاره‌ پارة‌ برادر. دستها را زير بدن‌ برادر كرد. روي‌ دست‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ را بلند كرد. صدا زد خدايا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما. خدايا قسمت‌ كن‌ همين‌ امسال‌ برويم‌ كنار آن‌ قبر مطهر عرض‌ ارادت‌ كنيم‌. زير ساية‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ سلام‌ عرض‌ كنيم‌. يا ابا عبد الله‌ قتلوك‌ و ما عرفوك‌. و من‌ الماء منعوك‌. قربانت‌ بريم‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ خود ابي‌ عبد الله‌. شيعتي‌ ما ان‌ جرفت‌ اسم‌ فذكروني‌. يعني‌ شيعيان‌ من‌ اگر آب‌ گوارائي‌ خورديد به‌ ياد من‌ باشيد. او سمعت‌ بغريب‌ و شهيد اندبوني‌. اي‌ كاش‌ مي‌بوديد، مي‌ديديد. ليتكم‌ في‌ ما شي‌ء جميعا تنظروني‌. اي‌ كاش‌ روز عاشورا همه‌اتون‌ مي‌بوديد مرا مي‌ديديد. يا بقية‌ الله‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. دوستان‌ قدر اين‌ مجلسها را بدونيد. هفتة‌ گذشته‌ يك‌ پسر بچه‌اي‌ در سنين‌ شايد شش‌ سال‌، كمتر بيشتر، پدرش‌ آورد دم‌ در به‌ من‌ نشانش‌ داد. موقعي‌ كه‌ چراغها را خاموش‌ كرده‌ بودند، يك‌ همچين‌ موقعي‌، خانموها هم‌ چراغ‌ را خاموش‌ كنند. گفت‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ وارد مجلس‌ شد، ابروها سياه‌ پر پشت‌، يك‌ خال‌ مشكي‌ روي‌ صورتش‌. با آنچنان‌ معصوميتي‌ اينها را مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خم‌ شدم‌ چشمهايش‌ را بوسيدم‌. ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ و فرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌. ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌. الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌. العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۷ رمضان۱۴۱۳ قمری -محاسبه‌ و مراقبه‌ اخلاق‌ ۳۹

 محاسبه‌ و مراقبه‌ اخلاق‌ 39

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 مراقبت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در شبانه‌ روز دائما مواظب‌ اين‌ جهت‌  باشه‌ كه‌ كاري‌ بي‌ فايده‌ نكنه‌. در مرحلة‌ اول‌ كارهاي‌ عمده‌اش‌، مراقبت‌ بكنه‌ كه‌ در كارهاي‌ مهم‌ لااقل‌ كاري‌ كه‌ يا براي‌ دنياش‌ يا براي‌ آخرتش‌ فايده‌اي‌ نداره‌ انجام‌ نده‌. به‌ جهتي‌ كه‌ وقت‌ انسان‌ خيلي‌ گرانه‌، خيلي‌ گرانقيمته‌ و آدمي‌ كه‌ وقتش‌ را اتلاف‌ مي‌كنه‌ جزء مبذرين‌ و از اخوان‌ شياطين‌ است‌. ان‌ المبذرين‌ كان‌ من‌ اخوان‌ الشياطين‌. شما هر چيزي‌ را كه‌ اسراف‌ بكنيد كه‌ پاية‌ اسراف‌ در وقت‌ نمي‌رسه‌. به‌ جهتي‌ كه‌ هر چه‌ كه‌ از بين‌ ببريد باز جاش‌ ممكنه‌ كه‌ انسان‌ به‌ هر حال‌ يك‌ قدري‌ تلاش‌ بيشتري‌ بكنه‌ يا پولش‌ را از بين‌ ببره‌ يا تلاش‌ بيشتري‌ بكنه‌ اون‌ پول‌ را به‌ دست‌ بياره‌ جاش‌. اما وقتتون‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌تونيد تأمين‌ كنيد. به‌ خاطر اين‌ كه‌ وقت‌ گذشت‌ ديگه‌ و اسراف‌ در وقت‌، ولو اينكه‌ يك‌ لحظه‌ باشه‌ اين‌ بسيار بده‌ و از گناهان‌ بسيار زشتي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ عقب‌ مي‌اندازه‌.

 مثلا شما يك‌ روز بي‌ جهت‌ يك‌ جايي‌ بيكار نشستيد هيچ‌ كاري‌ نمي‌كرديد. اين‌ از كساني‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا مي‌خوان‌ حركت‌ كنند اتلاف‌ وقته‌. در شبانه‌ روز هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد. حالا عرض‌ مي‌كنم‌ جزييش‌ را هم‌ بعد عرض‌  مي‌كنم‌ خدمتتون‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد بايد مراقبت‌ كنيد كه‌ كار با فايده‌اي‌ باشه‌. يا فايدة‌ اخروي‌ داشته‌ باشه‌، ثوابي‌ داشته‌ باشه‌ خدا دوست‌ داشته‌ باشه‌ مثلا. يا فايدة‌ دنيايي‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ مثلا البته‌ فايدة‌ دنيايي‌ منظور فايدة‌ دنيايي‌ حلال‌.

 اگر شما فرض‌ كنيد كه‌ ده‌ دقيقه‌ در يك‌ جا بيكار، بيكار نشستيد. از خودتون‌ هم‌ سؤال‌ كرديد خوب‌ من‌ در اين‌ مدتي‌ كاري‌ كه‌ فايده‌اي‌ براي‌ دنيا و آخرتم‌ داشته‌ باشه‌ كردم‌؟ جواب‌ خودتون‌ اين‌ است‌ كه‌ هيچي‌. اون‌ شخص‌ در اين‌ ده‌ دقيقه‌ فرسخها از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ عقب‌ افتاده‌. مخصوصا اونهايي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ هم‌ سنشون‌ كمتره‌، پايين‌ تره‌ بيشتر مراقب‌ باشند كه‌ ضررشون‌ در آينده‌ كم‌ باشه‌ و اونهايي‌ هم‌ كه‌ سنشون‌ بيشتره‌ چون‌ فرصتشون‌ كمتره‌ باز بيشتر بايد مواظب‌ باشند كه‌ از وقتشون‌ استفاده‌ بكنند و مراقبت‌ كامل‌. حالا مثلا من‌ يك‌ شبانه‌ روز را براتون‌ مراقبتش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ يك‌ فرد سائر الي‌ الله‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد به‌ سوي‌ خدا سير بكنه‌ در يك‌ شبانه‌ روز چكار بايد بكنه‌. بقيه‌اش‌  را ديگه‌ خودتون‌ قياس‌ بكنيد. از اول‌ مغرب‌ مثلا. خوب‌ اول‌ مغرب‌ مراقبت‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ نماز مغرب‌ و عشائش‌ را اول‌ وقت‌ بخونه‌. بعد يك‌ مطالعه‌اي‌، اگر در منزل‌ با زن‌ و بچه‌اش‌ يك‌ جوري‌ صحبت‌ كنه‌ كه‌ اينها ازش‌ لذت‌ ببرند از معاشرت‌ بااو استفاده‌ بكنند. اخلاق‌ خوشي‌ توي‌ خانه‌ داشته‌ باشه‌. به‌ شماها آقايون‌ توصيه‌ مي‌كنم‌. اين‌ را هم‌ به‌ شما آقايون‌ مي‌گم‌ به‌ خانمها هم‌ گفته‌ام‌ كه‌ جوري‌ رفتار بكنيد توي‌ خانه‌ تون‌، توي‌ زندگيتون‌ كه‌ همه‌ بگن‌ از وقتي‌ كه‌ ايشان‌ جزء سالكين‌ الي‌ الله‌ شده‌ خيلي‌ عوض‌ شده‌. خيلي‌ خوب‌ شده‌. الحمد الله‌ اكثرا همين‌ طورند.ولي‌ گاهي‌ مراقبت‌ نيست‌ يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ توي‌ كوچه‌ و بازار با رفقا خيلي‌ خوب‌، خيلي‌ خوش‌ اخلاق‌، بي‌ حوصلگيها را مي‌بره‌ خونه‌، بي‌ حاليها را مي‌بره‌ خونه‌. بد اخلاقیها را مي‌بره‌ خونه‌. اين‌ بر خلاف‌ دستور اسلامه‌ و مراقبت‌ بايد داشته‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ بره‌ خونه‌ اگر بد اخلاق‌ هم‌ هست‌ خوش‌ اخلاق‌ بشه‌. اگر بي‌ حوصله‌ هم‌ هست‌ حوصله‌ دار بشه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ دلش‌ مي‌خواد امر و نهي‌ بكنه‌ اينجا را استثنا كنه‌.

 هيچ‌ وظيفه‌ شما نداريد اين‌ را جدي‌ مي‌گم‌ اگر مراقبت‌ كنيد و طبق‌ دستور اسلام‌ عمل‌ بكنيد و تو  صراط‌ مستقيم‌ باشيد هيچ‌ وظيفه‌ نداريد به‌ زنتون‌ بگيد كه‌ بيا مثلا اين‌ لباسم‌ را درآوردم‌ بگير بذار سر جا لباسي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ خودش‌ محبت‌ مي‌كنه‌ مي‌ياد مي‌گيره‌، خوب‌. محبته‌، گذشته‌. هيچ‌ وظيفه‌ نداريد بگيد غذا درست‌ كردي‌ يا نه‌؟ اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ اقلا يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بلد باشيد و عمل‌ نكنيد ونه‌. هيچ‌ وظيفة‌ امر يا نهي‌ يا بداخلاقی‌ يا تندي‌ نسبت‌ به‌ زن‌ و بچه‌ اتون‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نداريد. آنها لوس‌ ميشن‌ خوب‌ بشن‌. يعني‌ چه‌؟ تو چرا لوس‌ بشي‌ اشكال‌ نداره‌ اما آنها لوس‌ بشن‌ اشكال‌ داره‌! چطور تو كه‌ ميري‌ اونجا باصطلاح‌ تنبل‌ مي‌اندازي‌ و مي‌افتي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود بايد بيان‌ پذيرائيت‌ بكنند، تو زن‌ و بچه‌ لوست‌ كردند، اين‌ اشكال‌ نداره‌. آنها لوس‌ بشن‌ اشكال‌ داره‌؟! يك‌ وقت‌ هست‌، گذشته‌، صفاست‌، محبته‌، اين‌ با قربون‌ صدقه‌ رفتن‌ شما همة‌ كار شما را ميكنه‌. شما هم‌ همة‌ كار او را انجام‌ مي‌ديد. اين‌ حسابش‌، دو تا رفيق‌ هم‌ همينطورند. اما زن‌ انسان‌، توي‌ خونة‌ انسان‌، شريك‌ زندگي‌ شماست‌ نه‌ اسير شما. دربارة‌ زن‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ يك‌ شريك‌ زندگي‌ شماست‌ با اين‌ فرق‌ كه‌ شما واجب‌ است‌ غذاي‌ او را بدي‌، لباس‌ او را بدي‌، مسكن‌ او را بدي‌، مطابق‌ شئوناتش‌ هم‌ها، و هيچ‌ دستوري‌ هم‌ بهش‌ ندي‌. ايني‌ هم‌ گفتند اگر از خونه‌ رفت‌ بيرون‌ بدون‌ اجازة‌ شما اين‌ علتش‌ علت‌ داره‌. يه‌ علتي‌ داره‌. اينكه‌ زن‌ در اجارة‌ شما فرض‌ كنيد، در مقابل‌ مهر و غذا و لباس‌ و مسكن‌، يك‌ برنامه‌ بايد شما داشته‌ باشيد كه‌ هر وقت‌ شما اراده‌ كرديد كه‌ مثلا از او تمتع‌ بگيريد، او آماده‌ باشه‌. خوب‌ با رفتنش‌ بيرون‌ از خونه‌ آمادگيش‌ را از دست‌ ميده‌. فقط‌ از اين‌ جهت‌. و الا علت‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. اگر اين‌ جهت‌ نبود، مثل‌ اين‌ فرض‌ كنيد كارگري‌ كه‌ شما آورديد پول‌ هم‌ بهش‌ داديد ميگيد آقا از حالا تا دو ساعت‌ ديگه‌ بايد تحت‌ اختيار من‌ باشي‌. اين‌ در اين‌ دو ساعت‌ حق‌ اينكه‌ از اختيار شما خارج‌ بشه‌ نداره‌. منتهي‌ او تمام‌ عمرش‌ را اگر ازدواج‌ دائم‌ باشه‌ تمام‌ عمرش‌ را در اختيار شما قرار داده‌ اگر موقت‌ باشه‌ همان‌ ساعت‌، همان‌ روري‌ كه‌، سالي‌ كه‌ تعيين‌ مي‌شه‌.

 خيلي‌ بايد اين‌ جهت‌ را انشاء الله‌ بايد كوشش‌ بكنيد مراقبت‌ اينطوري‌. خواب‌ را هيچ‌ وقت‌، شما تا مي‌تونيد به‌ سراغ‌ خواب‌ نريد. يعني‌ مثلا ساعت‌ ده‌ دراز كشيديد. همين‌ ديروز خود من‌ بعد از نماز صبح‌ هر چي‌ چشمهام‌ را روي‌ هم‌ گذاشتم‌، اين‌ برنامة‌ هر روزه‌ منه‌، خوب‌ خوابم‌ نمي‌بره‌.گفتم‌ بهتر. پا شدم‌ يك‌ كتابي‌ بود مي‌خواستم‌ تصحيحش‌ كنم‌ تمامش‌ كردم‌. امروز صبح‌ باز به‌ عكس‌ شد تا ساعت‌ نه‌ من‌ خوابم‌ برده‌ بود. خوب‌ نه‌ از ديروز ناراحت‌ بودم‌ كه‌ چرا خوابم‌ نبرده‌، نه‌ از امروز ناراحت‌ بودم‌ كه‌ چرا خوابم‌ برده‌. خواب‌ بايد مثل‌ غذاست‌. به‌ ندازة‌ نياز بدن‌ انسان‌ بايد انسان‌ بخوابه‌. هيچ‌ غصه‌ هم‌ نخوريد. چند چيز را شماها ديگه‌ نبايد غصه‌ بخوريد. يكي‌ اينكه‌ چرا من‌ خوابم‌ ببره‌ زياد. يكي‌ ديگه‌ اينكه‌ چرا اشكم‌ نمي‌ياد. بعضيها مي‌گن‌ چرا ما اشكمون‌ نمي‌ياد تو روضه‌. دلت‌ مي‌شكنه‌؟ بله‌ ولي‌ اشكم‌ نمي‌ياد. خوب‌ نياد. مي‌خواي‌ اشكت‌ بياد يك‌ خرده‌اي‌ پياز خدمت‌ شما عرض‌ شود آب‌ پيار مي‌زنند به‌ چشم‌ زود اشكت‌ مي‌ياد. آخه‌ وقتي‌ اشكي‌ كه‌، يا دل‌ نشكسته‌ اشك‌ بياد فايده‌اي‌ نداره‌ دل‌ بشكنه‌ اشك‌ هم‌ نياد فايده‌ داره‌. اينطوري‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعد هم‌ پس‌ مي‌خوابيد. يك‌ جوري‌ هم‌ مي‌خوابيد كه‌ براي‌ نماز شب‌ بلند بشيد. چون‌ نماز شب‌ خيلي‌ مهمه‌. نماز شبتون‌ را بخونيد، نماز صبحتون‌ را هم‌ بخونيد و بعد هم‌ مشغول‌ كارهاي‌ روزانه‌تون‌ بشيد و دقيقا مراقب‌ داشته‌ باشيد كه‌ در يك‌ لحظه‌ حتي‌ كم‌ كم‌ به‌ اينجا مي‌رسه‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ كار بي‌ فايده‌ نكنه‌.

 بعضيها را من‌ ديدم‌ يك‌ كلمه‌ را، آدم‌ خوب‌ فهميده‌ ديگه‌، فهمش‌ همراهشه‌ ده‌ دفعه‌ يك‌ كلمه‌ را تكرار مي‌كنه‌. اين‌ يك‌ دفعه‌اش‌ لازم‌ نه‌ مرتبة‌ ديگه‌اش‌ بيخود. اين‌ كه‌ مي‌گن‌ سمت‌ داشته‌ باشيد كم‌ حرف‌ بزنيد براي‌ اينه‌. پر حرف‌، حرف‌ بيخود زياد مي‌زنه‌. حرفهاي‌ بي‌ فايده‌ زياد مي‌زنه‌. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ به‌ من‌ كه‌ من‌ نمي‌دونم‌ به‌ مادر شوهرم‌ يك‌ خانمي‌ بود چند روز قبل‌، هميشه‌ دعوا مي‌كنيم‌. با خواهر شوهرم‌ هم‌ همين‌ طور هر كس‌ پيش‌ من‌ مي‌نشينه‌ بدش‌ مي‌ياد. گفتم‌ كه‌ گوش‌ مي‌كني‌ به‌ حرف‌ من‌ يا نه‌؟ گفت‌، بله‌. گفتم‌ كم‌ حرف‌ بزن‌. وقتي‌ انسان‌ با مادر شوهرش‌ زياد حرف‌ زد بالاخره‌ توي‌ حرفها يك‌ حرفي‌ مي‌زنه‌ مي‌گه‌ به‌ من‌ داشت‌، كنايه‌ به‌ من‌ داشت‌. كم‌ حرف‌ بزن‌. كم‌ حرف‌ زدن‌ خودش‌ عزت‌ مي‌ياره‌. قرآن‌ مي‌گه‌ و قولو لناس‌ حسني‌. براي‌ مردم‌ حرف‌ نيك‌ بزنيد حرف‌ خوب‌ زيادي‌. يعني‌ اگر شما زياد حرف‌ زديد، هر چيزي‌ كه‌ زياد باشه‌ ارزش‌ نداره‌. شما حرف‌ زياد كه‌ زديديد حرفهاتون‌ بي‌ ارزش‌ مي‌شه‌. نيكو حرف‌ بزنيد، حرف‌ نيكو بزنيد. حساب‌ بكنيد كه‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنيد روي‌ چه‌ حسابي‌، چي‌ مي‌گيد. و مراقبت‌ شديد خلاصه‌اش‌. هر كسي‌ مربوط‌ به‌ خودشه‌. مراقبت‌ شديد كه‌ يك‌ كار بيفايده‌، يك‌ كلمه‌ اضاغه‌ نگيد. يك‌ كلمه‌ گفتي‌ طرف‌ هم‌ فهميد، تكرار ديگه‌ نكنيد. اين‌ كه‌ تكرار بده‌ مال‌ اينه‌ كه‌ خوب‌ يك‌ كلمه‌ گفتي‌ فهميد ديگه‌ ديگه‌ نمي‌خواد اصرار بكنيد.

 حرفها را روي‌ حساب‌ بزنيد كارها را روي‌ حساب‌ بكنيد. و مراقبت‌. ببينيد يك‌ مثالي‌ براي‌ مراقبت‌ بزنم‌ براتون‌، كه‌ بايد مراقبتتون‌ اين‌ طور عادت‌ و ملكتون‌ بشه‌. يك‌ راننده‌ پشت‌ فرمان‌ ماشين‌ نشسته‌، اين‌ داره‌ مسافرتي‌ مي‌ره‌، مراقبت‌ داره‌ كه‌ از جاده‌ منحرف‌ نشه‌. حالا در عين‌ اين‌ كه‌ داره‌ با رفيقش‌ هم‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. اما در عين‌ حال‌ علائم‌ راهنمايي‌ را رعايت‌ مي‌كنه‌. مي‌بينيد همين‌ جور كه‌ داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ مي‌بينيم‌ مي‌ايسته‌. چرا وايستاد مي‌گيم‌ چيه‌ چرا وايستادي‌؟ مي‌گه‌ چراغ‌ قرمزه‌. مي‌بينيد فرمان‌ را پيچوند. مي‌گيد چيه‌؟ مي‌گه‌ اينجا گردش‌ به‌ چپ‌ يا گردش‌ به‌ راسته‌. اطراف‌ را نگاه‌ مي‌كنه‌. مي‌گيم‌ چرا نگاه‌ مي‌كني‌؟ مي‌گه‌ اين‌ جا چهار راه‌ مثلا احتمال‌ آمدن‌ ماشينه‌. در عين‌ اين‌ كه‌ ممكنه‌ غافل‌ بشه‌، در عين‌ حال‌ مراقبت‌ داره‌. اگر مراقبت‌ نداشته‌ باشه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌، نهصد كيلومتر راهه‌ تا تهران‌ مثلا اين‌ يك‌ جايي‌ بالاخره‌ تصادف‌ مي‌كنه‌. مراقبت‌ اينه‌. مثل‌ يك‌ راننده‌ كه‌ پشت‌ فرمان‌ ماشين‌ نشسته‌ و نيم‌ ميليمتر فرمون‌ را حتي‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌ نمي‌پيچونه‌. دوم‌ محاسبه‌ چيزي‌ كه‌ خيلي‌ باز ضروريه‌. حساب‌ بكنيد محاسبه‌. حاسبوا انفسكم‌ قبل‌ ان‌ تحاسبوا. از صبح‌ تا حالا موقع‌ خوابتون‌ هست‌ تا حالا چند تا كار بيفايده‌ كرديد چند تا كار با فايده‌؟ شما انشاء الله‌ گناه‌ كه‌ نمي‌كنيد. ما كارهاي‌ پر فايده‌ و بي‌ فايده‌ تون‌ را حساب‌ مي‌كنيم‌. فلان‌ كار ما بي‌ فايده‌ بود. چرا، چه‌ فايده‌اي‌ داشت‌؟ فردا نكنيد ديگه‌. محاسبه‌ معناش‌ اينه‌.

 فلان‌ حرف‌ را من‌ بيخود زدم‌، ديگه‌ نزن‌. فلان‌ جا بيخود نگاه‌ كردم‌، ديگه‌ نكن‌. فلان‌ صدا را بيخود شنيدم‌، ديگه‌ نشنو. همين‌ طور. وقتي‌ انسان‌ محاسبه‌ كنه‌ مي‌بينه‌ هفت‌، هشت‌ كار بيخود، همين‌ بخود كلمة‌ منقولي‌ است‌. من‌ اين‌ كار را بي‌ خود كردم‌. ضررش‌ زياد باشه‌ مي‌گه‌اي‌ كاش‌ نكرده‌ بودم‌. خوب‌ اين‌ كارهاي‌ بيخود را از زندگيت‌ جمع‌ كن‌. اينها براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ گناهه‌. يعني‌ مثل‌ كسي‌ مي‌مونه‌ كه‌ با يك‌ غافله‌اي‌ حركت‌ كرده‌ و داره‌ به‌ طرف‌ يك‌ مسافرتي‌ مي‌ره‌ مثلا يك‌ نيم‌ ساعتي‌ بيخود كنار جاده‌ خواسته‌ بنشينه‌. حالا همه‌ دارن‌ مي‌رن‌ اين‌ نشسته‌. همان‌ يك‌ لحظه‌ غافل‌ شدم‌ صد سال‌ راهم‌ دور شده‌.

 همان‌ من‌ را از راه‌ انداخت‌. اين‌ ديگه‌ از برنامه‌ خارج‌ شد. محاسبه‌ بكنيد مبادا كار بيخود، كار بي‌ فايده‌، كار كم‌ فايده‌. آخه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ مي‌گه‌ نه‌ فايده‌ داشته‌. چه‌ فايده‌ داشته‌ اين‌ كارت‌. يك‌ جواني‌ را ازش‌ پرسيدم‌ تو چكار مي‌كني‌؟ گفته‌ كه‌ اتوبوسهاي‌ شهري‌ بود يك‌ قران‌ مي‌گرفتند، از دم‌ بست‌ مي‌بردنتون‌ كنار خيابون‌ بهش‌ گفتم‌ تو چكار مي‌كني‌؟ گفت‌ من‌ كمك‌ راننده‌ هستم‌. خوب‌ روزي‌ چقدر بهت‌ مي‌دن‌؟ گفت‌ روزي‌ هشت‌ قران‌. گفتم‌ پس‌ اينجا چكار مي‌كني‌، گفت‌ كه‌ پول‌ كه‌ بهم‌ نمي‌دن‌ من‌ يك‌ قران‌ از دم‌ بست‌ سوار مي‌شم‌ تا اون‌ ور خيابان‌. ايني‌ كه‌ پاي‌ ركاب‌ ماشين‌ وايمي‌ ايستاد و داد مي‌زد اينها را حساب‌ مي‌كرد من‌ كه‌ پول‌ ازش‌ نمي‌گرفتم‌ باز يك‌ قران‌ از سوار مي‌شم‌ مي‌يام‌ اينجا. همين‌ جور يك‌ قرآنهارا حساب‌ كرده‌ بود و يك‌ چيزي‌ شده‌ بود. اينجوري‌. اين‌ فايده‌ها اينها فايده‌هاي‌ موهومه‌. وقتش‌ را انسان‌ بايد حساب‌ كنه‌، چقدر قيمت‌ داره‌. خرجي‌ كه‌ كرده‌ بايد حساب‌  كنه‌ ببينه‌ چقدر خرج‌ كرده‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اگر همين‌ كار را يك‌ جور ديگه‌ انجام‌ مي‌داد، محاسبه‌ مي‌كنه‌. محاسبه‌ و مراقبت‌ هر دو با هم‌ باشه‌. آقا تو الان‌ اين‌ جوان‌، اين‌ هر كس‌ تو الان‌ صبح‌ تا غروب‌ بري‌، فرض‌ كنيم‌ يك‌ با همين‌ موقعيت‌ يك‌ كار ديگه‌اي‌ بكني‌ چقدر درآمد داري‌؟ اين‌ قدر. حالا اينجا يك‌ چيزي‌ داري‌. حساب‌ داشته‌ باشه‌. خرجش‌ و دخلش‌ و اهل‌ كمال‌.

 اصلا ببينيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ الكمال‌ كل‌ الكمال‌.همة‌ كمال‌. اتفقه‌ في‌ الدين‌. اين‌ معناش‌ خيلي‌، انسان‌ در دينش‌ فهم‌ داشته‌ باشه‌، بفهمه‌ دينش‌ را. يعني‌ فكر بكنه‌ توي‌ دينش‌. و تقدير المعيشه‌. آقا تقدير بكنه‌ معيشتش‌ را. معيشت‌ تنها پول‌ نيست‌. يعني‌ تمام‌ زندگيش‌ را تقدير بكنه‌، اندازه‌گيري‌ بكنه‌. الان‌ شما شروع‌ مي‌كنيد به‌ يك‌ كاري‌ اين‌ كار دو ساعت‌ طول‌ مي‌كشه‌ شما يك‌ ساعت‌ بيشتر وقت‌ نداريد. بيخود كردي‌ كه‌ اين‌ چيزي‌ را كه‌ دو ساعت‌ وقت‌ مي‌خواد تو در ظرف‌ يك‌ ساعت‌، اگر يك‌ وقت‌ ديگه‌اي‌ انجام‌ مي‌دي‌ نصفش‌ را الان‌ شروع‌ كن‌ ولي‌ نه‌ يك‌ ساعت‌ بيشتر وقت‌ نداري‌، تو دو ساعت‌ بايد روي‌ اون‌ كار بكني‌. اين‌ را ولش‌ كني‌ بري‌ يك‌ كار ديگه‌اي‌ بكني‌. يا تقدير معيشت‌ نكردي‌. معيشت‌ از به‌ اصطلاح‌ عيش‌ مي‌ياد معناي‌ زندگي‌. يعني‌ به‌ اندازة‌ زندگي‌ را بلد نبودي‌. يا سه‌ ساعت‌ وقت‌ داري‌ يك‌ كاري‌ را نيم‌ ساعته‌ مي‌كني‌ بقيه‌اش‌ را بيكار مي‌نشيني‌. اين‌ هم‌ غلطه‌. حساب‌ بكنه‌ انسان‌، نظم‌ بده‌ به‌ كارهاش‌. اين‌ كار من‌ يك‌ ساعت‌ طول‌ مي‌كشه‌ يك‌ ساعت‌ هم‌ وقت‌ دارم‌ دقت‌ بكنيد خوب‌ اين‌ جا مي‌افته‌ توي‌ اين‌. يك‌ ساعت‌، اين‌ كار قايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ طول‌ مي‌كشه‌. دو ساعت‌ من‌ وقت‌ دارم‌. يك‌ ساعت‌ ديگه‌اش‌ را مي‌خواي‌ چكار كني‌؟ مي‌گه‌ حالا. بيكار مي‌شينيم‌، خوب‌ اين‌ بده‌. بايد تو دو كار يك‌ ساعتي‌ بكني‌. يك‌ ساعت‌ كار دارم‌ ولي‌ دو ساعت‌، ولي‌ نيم‌ ساعت‌ وقت‌ دارم‌. خوب‌ اين‌ جا نمي‌يافته‌ توي‌ اين‌ كار. اين‌ را نكن‌. خيلي‌ بايد انسان‌ دقيق‌ باشه‌ و اگر اين‌ جور دقت‌ كنيد هم‌ دنياتون‌ پيش‌ مي‌ره‌ هم‌ آخرتتون‌. هم‌ محاسبه‌ داشته‌ باشيد هم‌ مراقبه‌. شب‌ها بنشينيد حساب‌ بكنيد. آقا از صبح‌ كه‌ پا شدي‌ تو چكار كردي‌ براي‌ دنيات‌ يا براي‌ آخرتت‌؟ آقا مي‌گه‌ كه‌ من‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ معلم‌ بودم‌. دبير بودم‌. رفتم‌ توي‌ دبيرستان‌ پنج‌ ساعت‌ درس‌ دادم‌. بقيه‌اش‌ را چكار مي‌كني‌ آقا؟ نمي‌دونم‌، بيكارم‌. اين‌ آقاي‌ گنجي‌ را ازش‌ بپرسند بقيه‌اش‌ چي‌، بقيه‌اش‌ را چكا مي‌كني‌. بايد بگه‌ كه‌ من‌ بقيه‌اش‌ را فلان‌ كار، مطالعه‌ مي‌كنم‌ كه‌ خوب‌ البته‌ ايشان‌ همين‌ طورند. گفتم‌ آقاي‌ گنجي‌ ماشالله‌ كارش‌ زياده‌ بزار همين‌ جوري‌. اگر با ديگران‌ بود ليلي‌. بله‌ خوب‌.

 شما كارمنديد همين‌ قدر كه‌ يك‌ حقوقي‌ در بياريد و به‌ اندازة‌ زندگيتون‌ تأمين‌ بشيد درسته‌؟ نه‌ بيكار ننشين‌. يك‌ كار عصرانه‌اي‌ براي‌ خودت‌ در نظر بگير، يك‌ كاري‌ كه‌ بهت‌ محول‌ كردن‌ در نظر بگير. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يا فايده‌اي‌ براي‌ آخرتت‌ داشته‌ باشه‌، يا فايده‌اي‌ براي‌ دنيات‌. به‌ من‌ استادم‌ مي‌گفت‌ كه‌، به‌ من‌، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ در زنجان‌ بمونم‌ پيش‌ ايشان‌، خيلي‌ به‌ ايشان‌ علاقه‌ داشتم‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ اگر يك‌ درس‌ اينجا به‌ اصطلاح‌ تعطيل‌ بشه‌ بخاطر موندن‌ اينجات‌ فعل‌ حرام‌ كردي‌. گناه‌ تو اين‌ نيست‌ كه‌ زنا بكني‌، نه‌ خوب‌ نمي‌توني‌. يا مثلا بري‌ سينما. اون‌ وقتها سينما مثل‌ حالا خيلي‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بد بود. چون‌ اگر بگم‌ حالا خوب‌ شده‌، نيست‌. الان‌ قبحش‌ فقط‌ رفته‌ چون‌ اون‌ وقتها خيلي‌ بد بود. و هيچ‌ فرقي‌ نداره‌ تو كه‌ نمي‌توني‌ بري‌ سينما، تو كه‌ نمي‌توني‌ چه‌ بكني‌، تو كه‌ نمي‌توني‌ هم‌ چين‌ كارهايي‌ بكني‌. گناه‌ تو درس‌ نخوندن‌ است‌. گناه‌ تو يك‌ روز درست‌ تعطيل‌ شدنه‌. گناه‌ تو وقتت‌ را هدر دادنه‌. شماها اين‌ بعضيها چون‌ طلبه‌ هستند بهشون‌ مي‌گم‌. سال‌ چهل‌ و يك‌ براي‌ سال‌ و سن‌ من‌ يك‌ ببينيد چند ساله‌ من‌ مي‌شم‌. من‌ اون‌ موقع‌ دورة‌ درس‌ خارجم‌ را ديده‌ بودم‌ و تقريبا حالا چيز نباشه‌، مجتهد تقريبا. دورة‌ درس‌ خارج‌ را كه‌ انسان‌ ببينه‌ انسان‌ مجتهده‌. برگردم‌ مشهد. در عين‌ اينكه‌ مي‌رفتم‌ زنجان‌ در سير و سلوك‌ كار مي‌كردم‌ چون‌ و تقريبا سال‌ چهل‌ و يك‌ سي‌ سال‌ قبل‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود من‌ بيست‌ و پنج‌ ساله‌ تقريبا، بيست‌ و شش‌ ساله‌ بودم‌. همين‌ جور مي‌شه‌ سي‌ سال‌، بيست‌ و هشت‌ سال‌. حالا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همش‌ به‌ خاطر برخورد و سفارشات‌ ايشان‌ بود. شما اون‌ موقع‌ اگر، اينها را من‌ براي‌ شماها مي‌گم‌. دوست‌ ندارم‌ قايم‌ بگم‌ كه‌، بعضيها نوارها را پخش‌ نكنيد براي‌ همين‌ اين‌ جهته‌ كه‌ بعضي‌ فكر نكنن‌ ما حالا مي‌خواييم‌ ادعايي‌ چيزي‌ بكنيم‌. در اون‌ زمان‌ كه‌ يك‌ وجب‌ زمينهاي‌ جاده‌ها اسفالت‌ نبود، شما حساب‌ بكنيد از قم‌، ماشين‌ هم‌ كم‌ بود من‌ مي‌رفتم‌ گاهي‌ زنجان‌، خيلي‌ راهه‌ها. الان‌ مي‌شه‌ صبح‌ حركت‌ كرد ظهر رسيد ولي‌ اون‌ وقتها اقلش‌ يك‌ صبح‌ زود تا آخر شبي‌ راه‌ بود. بعضي‌ وقتها دو روز مي‌رفتيم‌. مي‌رسيدم‌ مي‌گفت‌ كه‌ فردا درس‌ داري‌؟ مي‌گفتم‌ بله‌ مي‌گفت‌ خوب‌ همين‌ الان‌ بايد پاشي‌ بري‌. هر چي‌ مي‌گفتم‌ خوب‌ رفيقم‌ درسها را خوب‌ گوش‌ مي‌ده‌ بعد به‌ من‌ مي‌گه‌، مي‌گفت‌ نمي‌شه‌ بايد خودت‌ بري‌. يادم‌ يك‌ وقتي‌ مرحوم‌ علامه‌ اميني‌ آمده‌ بودن‌ مشهد و منبر مي‌رفتند درسها به‌ مناسبت‌، مثل‌ اين‌ كه‌ وفات‌ حضرت‌ زهرا بود تعطيل‌ بود. من‌ هم‌ از اين‌ تعطيلي‌ استفاده‌ كردم‌ رفتم‌ مازندران‌ خدمت‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ كوهستاني‌. اين‌ آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ خيلي‌ به‌ من‌ علاقه‌ داشت‌، ديديد كه‌ حتي‌ پسرش‌ مي‌گفت‌ كه‌ شما از من‌ نزديكتر بوديد به‌ ايشان‌. خيلي‌ به‌ من‌ علاقه‌ داشت‌. از من‌ پرسيد كه‌ مشهد چه‌ خبر بود؟ گفتيم‌ علامة‌ اميني‌ آمده‌ بودند منبر مي‌رفتند، خوب‌ اخبار را بهش‌. گفت‌: پس‌ شما چرا آمدي‌ اينجا؟ با همة‌ محبت‌ كه‌ من‌ هنوز روم‌ نشه‌ به‌ يك‌ نفر از شما اين‌ جور تند بگم‌. چرا شما اومديد، چرا اومدي‌ اينجا؟ گفتم‌ مگر چيه‌؟ گفت‌ از منبر ايشان‌ بايد استفاده‌ مي‌كردي‌. ايشان‌ تخصص‌ داره‌ در مسئلة‌ ولايت‌. پيدا نمي‌شه‌ ديگه‌.

 گفتم‌ حالا چكار كنم‌؟ گفت‌: چقدر ديگه‌ مونده‌؟ گفتم‌: سه‌ شب‌ منبر رفته‌ بودن‌، هفت‌ شب‌ مونده‌، ده‌ شب‌ بوده‌. گفت‌ برگرد. ما را برگردوند كه‌ باز دو، سه‌ شب‌ ديگه‌ هم‌ از منبر ايشان‌ ما استفاده‌ كرديم‌. هر چي‌ گفتم‌ از خودتون‌ بيشتر گفت‌، گفت‌ من‌ نه‌، اينجا معلوم‌ نيست‌ حالش‌ را داشته‌ باشم‌ اينجا محيا شده‌، مجهز شده‌ براي‌ اين‌ كار. حساب‌ داره‌ كار. وقتهاتون‌ را بايد براش‌ ارزش‌ قائل‌ باشيد. به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ به‌ همتون‌ كمك‌ كنه‌ و به‌ محاسبه‌ و مراقبه‌. چون‌ از مرحلة‌ توبه‌ كه‌ انسان‌ شروع‌ مي‌كنه‌ تا آخرين‌ مرحله‌ اين‌ دو چيز بايد حتما در انسان‌ وجود داشته‌ باشه‌. يكي‌ محاسبه‌ يكي‌ هم‌ مراقبه‌. مخصوصا در وقتي‌ كه‌ انسان‌ از صراط‌ مستقيم‌ مي‌خواد عبور كنه‌. مي‌خواد تو صراط‌ مستقيم‌ باشه‌. اينجا ديگه‌ اگر يك‌ سر سوزن‌ مراقبتش‌ كم‌ بشه‌، مثل‌ همان‌ كسي‌ مي‌شه‌ كه‌ پشت‌ فرمون‌ ماشين‌ نشسته‌ هيچي‌ چشمهاش‌ را گذاشته‌ روي‌ هم‌. فرمون‌ را بي‌ جهت‌ پيچونده‌. توي‌ دره‌ مي‌افته‌ و از بين‌ مي‌ره‌.

 الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آله‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. ما كه‌ لب‌ تشنة‌ ديدار توييم‌. ما كه‌ لب‌ تشنة‌ ديدار توييم‌. ما كه‌ ناديده‌ خريدار توييم‌. نخريدار گرفتار توييم‌. نه‌ گرفتار، كه‌ بيمار توييم‌. مولا جان‌. چهره‌ بگشاي‌ كه‌ رخسار تو ديدن‌ دارد، سخن‌ از لعل‌ تو اي‌ دوست‌ شنيدن‌ دارد. ما كه‌ سرگشته‌ و حيران‌ توييم‌. چون‌ گدايان‌ به‌ سر خان‌ توييم‌. جز به‌ كف‌ در خط‌ فرمان‌ توييم‌. جمله‌ شرمندة‌ احسان‌ توييم‌. گيسويت‌ سورة‌ واليل‌، كلامت‌ مي‌كرد. چهره‌ ات‌ سورة‌ والشمس‌ حكايت‌ مي‌كرد. حالا كه‌ دلهاتون‌ متوجه‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ الاعظم‌ امام‌ زمانتون‌ گرديد، بياد بياورد اون‌ وقت‌ و ساعتي‌ را كه‌ اهل‌ بيت‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌، دارن‌ امام‌ زمانشون‌ را در يك‌ صحراي‌ دشمن‌ مي‌بينند. تمام‌ ياران‌ كشته‌ شدن‌، تمام‌ اصحاب‌ و فرزندان‌ شهيد شدن‌. صداي‌ امام‌ زمانشون‌ به‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌ مي‌شنوند. از طرفي‌ جهاد به‌ اونها حرامه‌، از طرفي‌ ديگه‌ مولا اونها را امر به‌ صبر مي‌كنه‌. مي‌فرمايد راضي‌ نيستم‌ صداتون‌ را به‌ ناله‌ و گريه‌ بلند كنيد. دشمن‌هاي‌ صداي‌ شماها را مي‌شنوند، نامحرمان‌ صداي‌ شما را مي‌شنوند. دلهاشون‌ آتش‌ گرفته‌، نفسها تو سينه‌ هاشون‌ حبس‌ شده‌. اطراف‌ امام‌ زمانشون‌ را گرفتند. هشتاد و چهار زن‌ و بچة‌ بي‌ سرپرست‌. هر كدام‌ از عرض‌ ارادتي‌ مي‌كنند. مي‌گه‌ اقا ما غير شما كسي‌ را نداريم‌ يكي‌ مي‌گه‌ آقا ما بجز شما محرم‌ ديگه‌اي‌ نداريم‌. يكي‌ مي‌گه‌ ما را برگردان‌ به‌ مدينه‌. مدينة‌ جدمون‌ رسول‌ خدا. هر كدام‌ عرضة‌ ادبي‌ مي‌كنند. اما مولا همة‌ اونها را امر به‌ صبر فرمود علي‌ الخصوص‌ عمة‌ سادات‌، زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها برآوردن‌ حاجات‌ و رفع‌ موانع‌ ظهور امام‌ زمانمون‌، جان‌ خواهر در غمم‌ زاري‌ مكن‌، با صدا بهرم‌ عزاداري‌ مكن‌. جان‌ خواهر با تو هستم‌ همسفر، تو به‌ پايت‌ راه‌ كوبي‌ من‌ به‌ سر. خان‌ رسول‌ الله‌ تو صاحبخانه‌ باش‌، با زنان‌ در همرهي‌ مردانه‌ باش‌. گر خورد سيلي‌ سكينه‌ دم‌ مزن‌، عالمي‌ زين‌ دم‌ زدن‌ برهم‌ مزن‌. هر چه‌ باشد تو علي‌ را دختري‌، ماده‌ شيرا كي‌ كم‌ از شير نري‌. و لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

۳ رمضان ۱۴۱۳ قمری- ۱ اسفند ۱۳۷۱ شمسی- بیدارشدن از خواب غفلت

 بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ 1/12/1371

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذوبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. شهر الرمضان‌ الذي‌ انزل‌ فيه‌ القرآن‌ هدي‌ الناس‌ و بينات‌ من‌ الهدي‌ و الفرقان‌.

 شب‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ است‌، ماهي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ ماه‌ قرآن‌ را نازل‌ فرموده‌، قرآني‌ را كه‌ هدايت‌ است‌ براي‌ انسان‌، مطلبي‌ كه‌ امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ دربارة‌ اين‌ يك‌ كلمه‌ است‌، هدي‌ الناس‌ قرآني‌ براي‌ انسان‌ هدايته‌. در يك‌ جاي‌ ديگر از قرآن‌ مي‌فرمايد هدي‌ للمتقين‌، براي‌ اهل‌ تقوا قرآن‌ هدايته‌.

 اگر انسان‌، انسان‌ نباشد قرآن‌ را مي‌خواند، ولي‌ ازش‌ استفاده‌اي‌ نمي‌كند، اگر انسان‌ اهل‌ تقوا نباشد قرآن‌ او را راهنمايي‌ نمي‌كند اول‌ كاري‌ كه‌ انسان‌ مي‌كند بايد اين‌ باشد كه‌ انسان‌ بشه‌، تا وقتي‌ كه‌ در چاه‌ طبيعت‌ تن‌ در چاه‌ حيوانيت‌ در ميان‌ حجابهاي‌ شيطاني‌ و حيواني‌ و در ميان‌ ظلمات‌ اين‌ نوري‌ كه‌ يخرجنهم‌ من‌ النور الي‌ الظلمات‌، كه‌ بعضيها از نور به‌ ظلمت‌ رفته‌اند اونقدر گناه‌ كردن‌ اونقدر دور يك‌ سال‌ معصيت‌ كرده‌اند كه‌ هر گناهي‌ هر معصيتي‌ يك‌ ديوار ضخيمي‌ دور اونها بوجود آورده‌ كه‌ اونها نمي‌توانند فضاي‌ روشن‌ را ببينند. اونهايي‌ كه‌ در ظلمات‌ بسر مي‌برند اونهايي‌ كه‌ از انسانيت‌ دورند، اونهايي‌ كه‌ اهل‌ تقوا نيستند قرآن‌ براي‌ اونها فايده‌اي‌ نداره‌ گاهي‌ هم‌ خصم‌ اونهاست‌.

 و ينزل‌ هو القرآن‌ ما هو شفاء و رحمة‌ للمونين‌ و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا، براي‌ اونها خسرانه‌.  رب‌ قال‌ القرآن‌ و القرآن‌ يلعنه‌، چه‌ بسا افرادي‌ هستند كه‌ قرآن‌ را تلاوت‌ مي‌كنند ولي‌ قرآن‌ اونها را لعنت‌ مي‌كنه‌. قرآن‌ هدايته‌. عينا مثل‌ اينكه‌ يك‌ آدرسي‌ يك‌ نقشه‌اي‌ را به‌ شما داده‌ باشن‌ به‌ شما بگن‌ اين‌ آدرس‌ فلان‌ محله‌ اين‌ نقشة‌ فلان‌ شهره‌ شما بنا نداشته‌ باشي‌ كه‌ از اون‌ آدرس‌ يا از اون‌ نقشه‌ استفاده‌ كني‌ فايده‌اي‌ نداره‌. دربارة‌ علماي‌ يهود در قرآن‌ مجيد آمده‌ كه‌ اينها كتاب‌ را مي‌خونند تورات‌ را مي‌خونن‌ اما مثلهم‌ كمثل‌ الحمار، مثل‌ اينها، مثل‌ الاغه‌ كه‌ يحمل‌ اسفارا. كتاب‌ را به‌ بارش‌ كردند. و جز از بار كشي‌ و خستگي‌ از اين‌ كتابها استفادة‌ ديگري‌ نمي‌كنه‌. بعضي‌ از علما كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند و تزكية‌ نفس‌ نكردند در بين‌ علماي‌ مذاهب‌ مختلف‌ زياد و در بين‌ علماي‌ شيعه‌ هم‌ گاهي‌ پيدا مي‌شود كه‌ اينها كتاب‌ زياد خونده‌اند همة‌ كتاب‌ را هم‌ حفظند ولي‌ از اين‌ بار كتاب‌ جز همان‌ مثل‌ الاغ‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ بار كتاب‌ بارش‌ مي‌كنن‌ هيچي‌ نمي‌فهمه‌ هم‌ المستنفره‌، مثل‌ اينها كه‌ مي‌گن‌ همون‌، اگر ترجمة‌ خود آيات‌ را براي‌ شما بگم‌ شما بگيد كه‌ اين‌ كلمات‌ خوب‌ نيست‌ كه‌ تو مجلس‌ برده‌ بشه‌ خوب‌ خدا گفته‌ اينها مثل‌ خرند، مستنفره‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ الاغي‌ خيلي‌ هم‌ زيباست‌ نفرت‌انگيز نيست‌، اما بعضي‌ وقتها هم‌ خيلي‌ نفرت‌ انگيزه‌. كوشش‌ بكنيد اگر مي‌خواد در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ قرآن‌ و خوندن‌ قرآن‌ براتون‌ مفيد باشد اهل‌ تقوا باشيد انسان‌ باشيد هدي‌ الناس‌ و بينات‌ من‌ الهدي‌ الفرقان‌.

 قرآن‌ هدايته‌. ما در شبانه‌ روز ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ اكثرمون‌ كمتر مسلماني‌ است‌ كه‌ يك‌ جزء قرآن‌ لااقل‌ نخوانه‌، اما قرآن‌ اينكه‌ بعضي‌ از قسمتهاش‌ را يا همة‌ اقسامش‌ را آيات‌ اسمش‌ را گذاشتن‌، آيات‌، شما مي‌گيد كه‌ سورة‌ حمد چند آيه‌ داره‌ سورة‌ توحيد چند آيه‌ داره‌؟ آيه‌. آيه‌ ديديد ديگه‌. لذا شما مي‌گيد آيه‌ يعني‌ بندهايي‌ كه‌ شماره‌ گذاشتن‌ اما لفظ‌ آيه‌ يعني‌ نشانه‌ آيت‌ الله‌ يعني‌ نشانة‌ خدا، يعني‌ اگر خدا را مي‌خواهي‌ ببيني‌ به‌ اين‌ نگاه‌ كن‌. اگر مي‌خواي‌ بفهمي‌ كه‌ خدا چه‌ صفاتي‌ داره‌ به‌ اين‌ آيت‌ الله‌ نگاه‌ كن‌. اگر مي‌خواي‌ خدا را ببيني‌ به‌ اين‌ آية‌ قرآن‌ نگاه‌ كن‌ آيه‌ يعني‌ نشانه‌. نشانة‌ خدا هر يك‌ از آيات‌ قرآنه‌.

 اون‌ كسي‌ از قرآن‌ استفاده‌ مي‌كنه‌ كه‌ از هر آيه‌اي‌ از قرآن‌ نشانه‌اي‌ از حقيقت‌ از خدا از واقعيت‌ از حق‌ در ذهنش‌ بياد. شما مي‌گيد الحمدلله‌ رب‌ العالمين‌ سورة‌ حمد هفت‌ آيه‌ داره‌. كه‌ يكيش‌ بسم‌ لله‌ در شش‌ آيه‌ هم‌ خود سورة‌ حمده‌. الحمدلله‌ رب‌ العالمين‌، در همين‌ يك‌ كلمه‌ خدا را به‌ چند صفت‌ نشان‌ مي‌ده‌، يكي‌ اينكه‌ تمام‌ كرنشها بايد در مقابل‌ پروردگار باشه‌، الحمد، الف‌ و لام‌ الحمد يعني‌ جميع‌ تواضعها، جميع‌ فروتنيها، جميع‌ كرنشها اين‌ لله‌ مال‌ خداست‌ در مقابل‌ غير خدا نبايد انسان‌ كرنش‌ كنه‌. اين‌ ملك‌ خداست‌ شما ملك‌ خدا را، ملك‌ ديگري‌ را نبايد براي‌ ديگري‌ مصرف‌ كنيد الحمد لله‌ چه‌ در دل‌ و چه‌ در ظاهر. در ظاهر در مقابل‌ احدي‌ به‌ سجده‌ نيافتيد در دل‌ هم‌ به‌ هيچ‌ كس‌ غير از خدا متكي‌ نباشيد، فقط‌ خدا را معبود خودتون‌ بدانيد، شريك‌ براي‌ خدا قايل‌ نباشيد. شريك‌ اون‌ هم‌ از دشمن‌ خدا براي‌ خدا شريك‌ قائل‌ شدن‌ روز قيامت‌ اعمالي‌ را كه‌ ريا شده‌ درش‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ خوب‌ شريكي‌ هستم‌ تمام‌ حقم‌ را به‌ شريكم‌ وا مي‌گذارم‌، برو مزدت‌ را هم‌ از همون‌ شريك‌ من‌ بگير.

 در باطن‌ انسان‌ به‌ هيچ‌ كس‌ نبايد اتكا كنه‌. به‌ هيچ‌ چيز. از هيچ‌ انسان‌ نبايد بترسه‌. نه‌ اعتماد به‌ كسي‌ نه‌ ترس‌ از كسي‌ و لا تخافهم‌ و خافون‌ از اين‌ لشگر عظيمي‌ كه‌ حمله‌ كرده‌اند اين‌ جمعيت‌ نترسيد و لا نخافهم‌، پس‌ از كه‌ بترسم‌؟ از خدا. خدا هم‌ اونطوري‌ كه‌ يك‌ مظلوم‌ از ظالم‌ مي‌ترسه‌ نبايد ترسيد بايد از گناهانمون‌ بترسيم‌ از حاكم‌ و قاضي‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ محكمة‌ عدل‌ مي‌نشيند دقيق‌ حكم‌ مي‌كند بايد ترسيد از قاضي‌ عادل‌ كي‌ انسان‌ مي‌ترسه‌ وقتي‌ كه‌ خائن‌ باشه‌. از قاضي‌ عالم‌  كه‌ از دل‌ تو اطلاع‌ داره‌ كي‌ مي‌ترسي‌؟ وقتي‌ كه‌ خيانت‌ كرده‌ باشي‌. وقتي‌ كه‌ خيانت‌ نكردي‌ چه‌ ترسي‌ داري‌. لذا در روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ و لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌، حتماو حتما احدي‌ از شما از چيزي‌ نترسد مگر از گناهش‌. وقتي‌ انسان‌ گناه‌ كرد وقتي‌ انسان‌ معصيت‌ كار بود وقتي‌ انسان‌ بر خلاف‌ قوانين‌ پروردگار عمل‌ كرد اونوقت‌ از خدا بايد بترسه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ او عادل‌ است‌ او حكيم‌ است‌ او لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احساحا، هيچ‌ چيز كوچك‌ و بزرگ‌ نيست‌ مگر به‌ حساب‌ مي‌ياره‌. تو هم‌ كه‌ روي‌ حساب‌ تا بحال‌ كار كردي‌ گفتي‌ خدايا من‌ را مريض‌ كن‌ منهم‌ معصيت‌ تو را مي‌كنم‌ يا تو من‌ را سير كردي‌ من‌ ديگه‌ خوب‌ پول‌ دارم‌ و خونه‌ دارم‌ و زندگي‌ دارم‌ و حقوق‌ دارم‌ و شغلي‌ دارم‌ و ديگه‌ يادت‌ رفت‌ از خدا فراموش‌ كردي‌ خداي‌ تعالي‌ را. اونوقت‌ خدا مي‌يارتت‌ پاي‌ حساب‌ تو روي‌ حساب‌ با من‌ برخورد كردي‌ من‌ هم‌ با حساب‌ با تو برخورد مي‌كنم‌ والا مخلصين‌ باهاشون‌ حسابي‌ نيست‌. اما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عبادالله‌ مخلصين‌ كل‌ نفس‌ بما كسب‌ ترحين‌ الا اصحاب‌ اليمين‌، ببينيد استثنا داره‌. هر كسي‌ گرة‌ عملشه‌ چكار كردي‌ يك‌ مغازه‌ دار مي‌گه‌ هر جنس‌ آوردي‌ بيا بريز تو ترازو سنگ‌ را مي‌زاره‌ اون‌ طرف‌ خدمتون‌ عرض‌ شود در مقابل‌ جنس‌ و وزن‌ جنست‌ پول‌ بهت‌ مي‌ده‌ خيلي‌ هم‌ دقيقه‌ اين‌ ترازو اما بعضيها را همينطوري‌ مي‌بره‌ اونطرف‌ مي‌گه‌ اون‌ دخله‌ بره‌ سرش‌ هر چي‌ پول‌ مي‌خواي‌ بردار برو. اين‌ چرا؟ چرا به‌ او يك‌ همچين‌ دقت‌ نظر داري‌ و براي‌ اون‌ اونطور سر دخل‌ را باز مي‌گذاري‌؟ مي‌گه‌ به‌ اين‌ اعتماد دارم‌ اين‌ آدم‌ خوبيه‌. اين‌ با من‌ با صفا رفتار كرده‌ هر چه‌ من‌ ازش‌ خواستم‌ به‌ من‌ داده‌، او حاضر بوده‌ جانش‌ را در راه‌ من‌ بده‌، من‌ گفتم‌ برو تو دخل‌ هر چي‌ پول‌ مي‌خواي‌ بردار. اما اين‌، اين‌ كيسة‌ برنج‌ را كه‌ آورده‌ براي‌ من‌، كيسه‌ را جدا كشيده‌ يك‌ مشت‌ آشغال‌ هم‌ قاطيش‌ كرده‌ و حالا مي‌خواد بياد پول‌ برنج‌ را بگيره‌. دقيق‌ ما هما دقيق‌ باهاش‌ رفتار كرديم‌. برنجها رو مي‌ريزيم‌ در يك‌ جايي‌ آشغالاش‌ را جدا مي‌كنيم‌ آشغالاش‌ مال‌ خودت‌ كيسه‌اش‌ را هم‌ وزن‌ كرديم‌ مال‌ خودت‌، آخه‌ تو كريمي‌، بله‌، بله‌ من‌ كريمم‌ اما تو، تو اشكال‌ داره‌ كارت‌ در عين‌ حال‌ خدا كريمه‌.

 شما هيچ‌ كس‌ را ديديد كه‌ وقتي‌ كه‌ از شما مي‌خواد بگذره‌ يك‌ گناهي‌ كرده‌ باشيد يك‌ سيلي‌ به‌ صورتش‌ زده‌ باشيد مي‌گه‌ از شما عفو كردم‌ خوب‌ ديگه‌ مي‌گه‌ اصلا فرض‌ كن‌ نكردي‌ اين‌ كار را، ديگه‌ از اين‌ بيشتر كه‌ نمي‌خواييد. يعني‌ يك‌ فرد كريم‌ كه‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنيد شما خيلي‌ آزارش‌ داديد و اذيتش‌ كرديد اين‌ نهايت‌ كاري‌ كه‌ نسبت‌ به‌ شما بكند اين‌ است‌ كه‌ مي‌گه‌ گذشتم‌ ازتون‌، گذشتم‌. هيچي‌ اصلا شتر ديدي‌ نديدي‌. اما بياد تبديل‌ كند سيئات‌ شما را به‌ حسنات‌ نه‌ شما ديديد يك‌ نفر تو دنيا پيدا نمي‌شه‌ كه‌ شما سيلي‌ زده‌ باشيد اون‌ بگه‌ كه‌ من‌ از حالا اينجوري‌ قرارش‌ مي‌دم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ كمكي‌ هم‌ به‌ من‌ كرديد. محبت‌ كردي‌ من‌ اصلا فراموش‌ مي‌كنم‌ سيلي‌ زدن‌ تو رو و به‌ نظر خودم‌ مي‌يارم‌ كه‌ تو كار خوبي‌ هم‌ نسبت‌ به‌ من‌ كردي‌.

 خداي‌ تعالي‌ يك‌ عده‌ از بندگان‌ طاهرش‌ را اونهايي‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ و معصيتند و مي‌يان‌ توبه‌ مي‌كنن‌ اينهارا اولئك‌ يبدلله‌ سيئاتهم‌ حسنات‌ مي‌دوني‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ شب‌ رفتي‌ دنبال‌ قمار و معصيت‌، بعد مي‌ياد مي‌نويسه‌ كه‌ نماز شب‌ خونده‌. خيلي‌ عجيبه‌ و كم‌ من‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهل‌ له‌ نشرته‌، اي‌ خدا تو اينقدر مهرباني‌ كه‌، من‌ چقدر از كارهايي‌ را كه‌ اصلا اهلش‌ نبودم‌ در عمرم‌ اصلا نماز شب‌ نخوندم‌، تو مردم‌ من‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ نماز شب‌ خون‌ معرفي‌ كردي‌، معناي‌ اين‌ جمله‌ اينه‌ها، دعاي‌ كميله‌، و كم‌ من‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهل‌ له‌ نشرته‌. من‌ همش‌ دروغ‌ مي‌گم‌ من‌ را يك‌ راستگو معرفي‌ كردي‌ من‌ هميشه‌ به‌ فكر مردم‌ آزاري‌ هستم‌ من‌ را امين‌ معرفي‌ مي‌كنه‌. هر جا انسان‌ مي‌ره‌ آقا، بزرگوار، آدم‌ مورد اعتماد مي‌خواستي‌ ايشانند، اين‌ خداي‌ مهربان‌ را آدم‌ معصيتش‌ را بكنه‌ اون‌ وقت‌ اين‌ انسانه‌ اين‌ فردي‌ كه‌ اينطوري‌ با خداي‌ عزيز، با خداي‌ مهربان‌ با خداي‌ كريم‌ رفتار مي‌كنه‌ اين‌ را مي‌شه‌ اسمش‌ را انسان‌ گذاشت‌.

 اين‌ ديگه‌ قرآن‌ هدايتش‌ مي‌كنه‌ به‌ خدا قسم‌ آدم‌ معصيت‌ كار درباره‌اش‌ بس‌ كه‌ تو معصيت‌ كاري‌. همين‌ كلمه‌. توي‌ اين‌ كلمه‌ كه‌ تو يك‌ معصيت‌ كردي‌ و معصيت‌ كاري‌ همه‌ چي‌، همة‌ مسائل‌ خوابيده‌ اگر بتونيد صد تا بي‌، بي‌ حيا، بي‌ شرم‌، بي‌ آبرو، بي‌ شخصيت‌، هر چي‌ بي‌ هست‌ بزاريد سر جمله‌هاي‌ خوب‌ و به‌ اين‌ نسبت‌ بديد حق‌ داريد چون‌ در همين‌ كه‌ يك‌ گناه‌ انسان‌ بكنه‌ همه‌ هست‌. مگر اينكه‌ بگيد خدا را نمي‌شناسيد، از خدا فراموش‌ كرده‌ كه‌ باز فراموشي‌ از راه‌ خدا هم‌ خودش‌ همة‌ اون‌ بيها را داره‌. آخه‌ بي‌ شرم‌، بي‌ حيا، بي‌ عاطفه‌ تو با هر كس‌ كه‌ خيانت‌ مي‌كني‌ با خدا ديگه‌ خيانت‌ نكن‌، بخدا ديگه‌ خيانت‌ نكن‌. تو سر هر كسي‌ را كه‌ كلاه‌ مي‌گذاري‌، خدا را نخواسته‌ باش‌ كلاه‌ بگذاري‌. با خدا در اون‌ هم‌، در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌. يك‌ همچين‌ ايامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ قرآن‌ را نازل‌ كرده‌. براي‌ چي‌ نازل‌ كرده‌؟ هدي‌ الناس‌، براي‌ هدايت‌ مردم‌. تقواد داشته‌ باش‌ تا خدا هدايتت‌ كنه‌. مي‌گي‌ خدا چرا دست‌ ما را نمي‌گيره‌؟ براي‌ اينكه‌ تقوا نداري‌. چرا خدا من‌ را هدايت‌ نمي‌كنه‌؟ بجهت‌ اينكه‌ انسان‌ نيستي‌. خداي‌ تعالي‌ اينقدر با انسان‌ كنار آمده‌ كه‌ هر چه‌ ما داريم‌ مال‌ خداست‌، هر چه‌ ما داريم‌ مال‌ خداست‌. جانمون‌، مالمون‌، تمام‌ وجودمون‌ مال‌ خداست‌ در عين‌ حال‌ خدا مي‌گه‌ من‌ خريدار تو فروشنده‌.

 ان‌ الله‌ الشتري‌ من‌ المومنين‌ انفسهم‌، جانتون‌ را هم‌ مي‌خرم‌ اين‌ جاني‌ كه‌ تو داري‌ اين‌ وجودي‌ را كه‌ تو داري‌ بيخود مصرفش‌ مي‌كني‌ بشينيم‌ حساب‌ كنيم‌ از اول‌ عمرمون‌ چقدر گذشته‌ هر كسي‌ مناسب‌ عمرش‌، چقدرش‌ در باطل‌ مصرف‌ شده‌، چقدرش‌ در حق‌.

 اين‌ عمري‌ كه‌ تو در باطل‌ داري‌ مصرفش‌ مي‌كني‌ اين‌ را بيا به‌ من‌ بفروش‌ در مقابل‌ خدا را چي‌ مي‌گي‌. ثمرش‌ چيه‌؟ چقدر تو مي‌ارزي‌؟ الان‌ اگر انسان‌ زير ماشين‌ بره‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گفتن‌ هفصد هزار تومن‌ ديه‌ بده‌، صداي‌ مردم‌ در آمد هفتصد هزار تومن‌ زياده‌، حالا ما مي‌گيم‌ هفتصد تومن‌، يك‌ ميليون‌، هفت‌ ميليون‌، ده‌ ميليون‌ تومن‌، تو بيشتر نمي‌ارزي‌، ده‌ ميليون‌ تومن‌ اگر بدي‌ الان‌ يك‌ خونة‌ دويست‌ متري‌ بيشتر نمي‌دن‌ اون‌ هم‌ كنار خيابان‌ نه‌، تو كوچه‌ پس‌ كوچه‌ها. خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ اين‌ جانت‌ را مي‌خرم‌. نمي‌خرم‌ كه‌ مثلا بگي‌ برم‌ زير ماشينت‌ كنم‌، نه‌. مي‌خرم‌ كه‌ براي‌ خودت‌ باشي‌. شخصيت‌ پيداكني‌، انسان‌ باشي‌، مي‌خرم‌ كه‌ هر چه‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ عمل‌ كني‌ و در اون‌ راه‌ قدم‌ برداري‌، كه‌ چي‌ بهم‌ بدي‌؟ چيزي‌ نبايد ازت‌ بگيره‌ يك‌ معلم‌ مي‌گه‌ كه‌ آقا، يك‌ استاد مي‌گه‌ كه‌ آقا تو خودت‌ را در اختيار من‌ بگذار تا آدم‌ بشي‌، تا با سواد بشي‌، تا به‌ علم‌ و دانش‌ برسي‌، اين‌ را وقتي‌ گفت‌ شما در مقابل‌ چي‌ به‌ اون‌ مي‌دي‌؟ هر چي‌ به‌ اين‌ بدي‌ غلطه‌،خدا وقتي‌ كه‌ مي‌گه‌ ان‌ الله‌ الشتري‌ من‌ المومنين‌ انفسهم‌، در مقابل‌ اين‌ كار چرا مي‌خره‌ خدا شما را؟ براي‌ اينكه‌ به‌ برنامه‌هاي‌ دينتون‌ عمل‌ كنيد از خودتون‌ اختياري‌ نداشته‌ باشيد صد در صد اختيارتون‌ را بديد به‌ خدا تسليم‌ در مقابل‌ پروردگار باشيد، بندة‌ پروردگار باشيد در عين‌ اينكه‌ شما را مي‌خواد به‌ كمال‌ برسونه‌ و همين‌ خريداري‌ هم‌ به‌ نفع‌ شماست‌ در عين‌ حال‌ نه‌، پول‌ مي‌ديد، چقدر ده‌ ميليون‌ تومن‌، نه‌ بيشتر صد ميليون‌ تومن‌ نه‌، و ان‌ لهم‌ الجنه‌.

 بهشت‌ رو بهتون‌ مي‌ده‌، بهشت‌ آقا چقدر قيمتشه‌، زمينهاي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ كم‌ قيمت‌ هم‌ كه‌ بخواييم‌ حساب‌ كنيم‌ متري‌ دو سه‌ هزار تومن‌ قيمتشه‌. زمينهايي‌ كه‌ خدا، يك‌ باغي‌، يك‌ باغي‌،  حيف‌ كه‌ مي‌ترسم‌ آب‌ به‌ دهنتون‌ بيافته‌ ماه‌ رمضانم‌ هست‌ انوقت‌ خداي‌ نكرده‌ دعا كنيد زودتر از اين‌ دنيا بريد كه‌ هيچ‌ وقت‌ همچين‌ دعايي‌ نخواهيد كرد از اين‌ دنيا بريد، بريد تو اون‌ بهشت‌ هواي‌ بهشت‌ بيافته‌ به‌ دلتون‌. در بهشتيد بزرگ‌، خوب‌ مي‌گي‌ من‌ جاي‌ به‌ اين‌ بزرگي‌ را مي‌خوام‌ چكار كنم‌، مي‌خواييد به‌ جهت‌ اينكه‌ روح‌ اونقدر باصطلاح‌ قوي‌ مي‌شه‌ يك‌ حركت‌ كه‌ مي‌خواي‌ بدي‌ به‌ خودت‌ از زمين‌ مي‌ري‌ به‌ آسمان‌، از سرعت‌ نور هم‌ سريعتر، مي‌گن‌ بچه‌ در رحم‌ مادر وقتي‌ بود بهش‌ گفتن‌ كه‌، وقتي‌ بهش‌ بگن‌ كه‌ وقتي‌ مي‌ري‌ در دنيا هر چي‌ كم‌ بهت‌ بدن‌، يك‌ جايي‌ بهت‌ مي‌دن‌ كه‌ صد برابر اينجاست‌، دويست‌ برابر اينجاست‌ هزار برابر اينجاست‌، يك‌ خونة‌ دويست‌ متري‌ تقريبا همينجورا مي‌شه‌ كه‌ پونصد برابره‌ چون‌ هر جايي‌ كه‌ انسان‌ وايسته‌ يعني‌ هر متري‌ مي‌شه‌ سه‌، چهار نفر وايسته‌، خوب‌ يك‌ همچين‌ جايي‌، هر متري‌ شما بگيد چهار نفر، يك‌ خونة‌ دويست‌ متري‌ شما داشته‌ باشيد، صد متري‌ داشته‌ باشيد مي‌شه‌ چهار صد برابر مثلا، بهت‌ مي‌دن‌. مي‌گه‌ مي‌خوام‌ چكار؟ يك‌ غذاهاي‌ خوب‌، اين‌ خوني‌ كه‌ تو داري‌ اينجا مي‌خوري‌ كه‌ اگر يك‌ سر سوزن‌، چون‌ اين‌ خون‌ مخصوص‌ اين‌ دماء سلاسه‌ يك‌ سر سوزنش‌ هم‌ در نماز به‌ بدن‌ انسان‌ باشه‌ نمازش‌ باطله‌ اون‌ خونهاي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ اشكال‌ نداره‌. اين‌ رو داري‌ مي‌خوري‌ يك‌ غذاهاي‌ خوبي‌ هم‌ هست‌، ميوه‌هاي‌ خوبي‌، نمي‌دانم‌ چند جور سر يك‌ سفره‌ خورشت‌ و، مي‌گه‌، نمي‌خوام‌، هيچي‌. ما هم‌ به‌ خدا قسم‌ از اون‌ بدتريم‌ تو اين‌ دنيا هستيم‌ مي‌گيم‌ مي‌خواييم‌ چكار كنيم‌. خودمون‌ را، الانمون‌ را حساب‌ مي‌كنيم‌ مي‌گيم‌ ما از چندتا پله‌ كه‌ مي‌خواييم‌ بريم‌ بالا بايد بين‌ چهار تا پله‌ كه‌ رفتيم‌ بالا، مهندسين‌ اينجور مي‌گن‌ بايد يك‌ ايستگاهي‌ بايد داشته‌ باشه‌. يك‌ خرده‌ همچين‌ آرام‌ بگيريم‌ قلبمون‌ مي‌گيره‌ ده‌تا پله‌ را يكسر بريم‌ بالا.

 با اين‌ بدن‌ راسته‌ همينجوره‌، اما روح‌ انسان‌ بقدري‌ قويه‌ كه‌ طبق‌ اطلاعات‌ علمي‌ صحيح‌، اينكه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ صحيح‌، تحقيق‌ شده‌، كه‌ صدها برابر نور سرعت‌ داره‌ و لطيفتره‌. با يك‌ چنين‌ روحي‌ با يك‌ بدن‌ كوچك‌ شما فكر كنيد مثلا عاصف‌ بن‌ برخيا كه‌ مي‌گه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌، با همين‌ بدنه‌ ديگه‌ من‌ تخت‌ بلقيس‌ را از شش‌ ماه‌ راه‌ مي‌يارم‌ اين‌ بقدري‌ اين‌ سرعت‌ داره‌ و بدنش‌ هم‌ همراه‌ خودشه‌ اگر انسان‌ روحش‌ تقويت‌ شد بدن‌ را حركت‌ مي‌ده‌ يك‌ كتابي‌ من‌ اخيرا ديدم‌ برام‌ فرستادن‌ بنام‌ پرواز جسم‌، تا حالا سه‌، چهار تا كتاب‌ به‌ نام‌ پرواز روح‌ نوشتن‌ طبق‌ اسم‌ كتاب‌ ما خوب‌ ما مي‌گيم‌ موثر نيست‌ اين‌ حالا شما مي‌خواييد به‌ اين‌ اسم‌ كتابهاتون‌ را بفروشيد. ولي‌ پرواز جسم‌ تو اين‌ كتاب‌ آمده‌ گفته‌ كه‌ انسان‌ مي‌تونه‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ جسمش‌ هم‌ به‌ آسمان‌ بره‌، راسته‌ها،  راسته‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در مكه‌ با يك‌ نفر از اين‌ سني‌هاي‌ وهابي‌ متعصب‌، آخه‌ چون‌ بعضيها متعصبند بي‌ خود، چه‌ شيعه‌ باشه‌، چه‌ سني‌، حالا تعصب‌ يعني‌ چي‌؟ چرا تو با دين‌ با من‌ شريك‌ نيستي‌؟ والا مي‌كشمت‌، كشتن‌ نداره‌ كه‌ آقا نيستم‌. الان‌ شما كه‌ اينجا نشستيد چهار ميليارد از پنج‌ ميليارد روي‌ كرة‌ زمين‌ در دين‌ با شما يكي‌ نيستند، اگر انسان‌ بخواد بكشه‌ بايد همة‌ اين‌ چهار ميليار جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ را بكشه‌. به‌ هر حال‌ بعضيها متعصبند اين‌ مي‌گد كه‌، مهماني‌ من‌ را دعوت‌ كرد من‌ وارد در خانه‌اش‌ شدم‌ گفت‌ كه‌ خلاصه‌ اگر كاري‌ وصيتي‌، من‌ مي‌خوام‌ تو را بكشمت‌، وصيتي‌ چيزي‌ داري‌ بكن‌، گفتم‌ من‌ فقط‌ دو ركعت‌ نماز روي‌ پشت‌ بام‌ اگر بشه‌ بخونم‌ مي‌خوام‌ نهوه‌ حركت‌ سريع‌ طي‌ الارض‌ را بهتون‌ بگم‌، طي‌ الارض‌ از مسلمياته‌ها توي‌ قرآن‌ هم‌ آمده‌ چون‌ اگر توي‌ قرآن‌ نيامده‌ بود ممكن‌ بود تشكيك‌ بشه‌، ولي‌ ما الان‌ اگر بگيم‌ شايد دروغ‌ باشه‌ كافريم‌ چون‌ قرآن‌ را تكذيب‌ كرديم‌. مي‌گه‌ روي‌ پشت‌ بام‌ من‌ ازش‌ اجازه‌ گرفتم‌، خيالش‌ راحت‌ بود كه‌ پشت‌ بام‌ بالاخره‌ مي‌خواد من‌ را بكشه‌، اگر از پشت‌ بام‌ خودش‌ را پرت‌ كنه‌ پايين‌ بدون‌ تقصير به‌ گردن‌ من‌ بيافته‌ خودش‌ اين‌ كار را انجام‌ داده‌، مي‌گه‌ يك‌ دو ركعت‌ نماز خوندم‌ سرم‌ را به‌ سجده‌ گذاشتم‌ گفتم‌: خدايا به‌ فاطمة‌ زهرا متوسل‌ شدم‌ گفتم‌ مارا خودت‌ نجات‌ بده‌، راه‌ فراري‌ ظاهرا نداريم‌. مي‌گه‌ سرم‌ را از سجده‌ برداشتم‌ ساختمانهاي‌ اطراف‌ را نگاه‌ كردم‌ چون‌ اهل‌ يزد بود ديدم‌ اين‌ ساختمونهاي‌ اطراف‌ ما در يزد همين‌ شكليه‌، پا شدم‌ ديدم‌ حياط‌ هم‌ حياط‌ منزل‌ ماست‌، دختر بچه‌اي‌ هم‌ كنار حوض‌ ايستاده‌ چشمش‌ به‌ من‌ افتاد گفت‌ بابا كي‌ آمدي‌ از مكه‌ كه‌ رفتي‌ بالاي‌ پشت‌ بام‌. طي‌ الارض‌ اينطوره‌. خود اون‌ كسي‌ كه‌ طي‌ الارض‌ مي‌كنه‌ نمي‌فهمه‌ گاهي‌ كه‌ يك‌ حركتي‌ انجام‌ شد يك‌ لحظه‌.

 و روح‌ انسان‌ به‌ اون‌ قدرت‌ مي‌رسه‌ كه‌ بدن‌ را، بدن‌ را حركت‌ بده‌ و انسان‌ نمي‌تونه‌ بفهمه‌ كه‌ حركت‌ كرده‌ سر رو سجده‌، سر را برداشته‌ رو پشت‌ بام‌ منزلشه‌ از مكه‌ تا يزد.

 يكي‌ از بزرگان‌ از علما را، حالا نمي‌خوام‌ در اين‌ موضوع‌ وارد بشم‌ مي‌خواستم‌ شرح‌ زندگي‌ بعد از مرگ‌ را بهتون‌ بگم‌ كه‌ ما هممون‌ همينطور مي‌شيم‌، يكي‌ از علما مي‌گفت‌ كه‌ چهل‌ روزه‌ كه‌ نماز صبحم‌ را در مكه‌ تو مسجدالحرام‌ مي‌خونم‌ نماز ظهر و عصر را توي‌ يزد مي‌خونم‌. البته‌ خودش‌ تنها نمي‌گفت‌ ديده‌ بودند همه‌.

 ماها اينجا توي‌ قفس‌ هستيم‌ ما گرفتار قفس‌ تن‌ هستيم‌ والا اولياء خدا اينطوري‌ هستند به‌ هر حال‌ انسان‌ وقتي‌ توي‌ بهشت‌ رفت‌ بهشتي‌ خدا به‌انسان‌ مي‌ده‌. ارضه‌ السماوات‌ و الارض‌، آسمانها و زمين‌، اين‌ را شما بدونيد كه‌ اقل‌ مثالي‌ كه‌ دربارة‌ آسمانها و زمين‌ گفته‌اند همين‌ منظومة‌ شمسي‌ ماست‌، منظومة‌ شمسيها. بعضيها گفته‌اند آسمانها، آسمان‌ هفت‌گانه‌ اونچه‌ كه‌ شما از ستاره‌ها مي‌بينيد آسمان‌ اوله‌ حالا اين‌ را زياد نگيم‌ اين‌ از منظومة‌ شمسي‌. شما منظومة‌ شمسي‌ مي‌دونيد چقدره‌ خورشيد در وسط‌ باشه‌ اين‌ ستاره‌ها دورش‌ دارن‌ مي‌چرخن‌ تمام‌ اين‌ محورها و باصطلاح‌ مدارهايي‌ كه‌ دور كرة‌ خورشيد هست‌ اين‌ يك‌ بهشت‌ مي‌شه‌ براي‌ من‌ و شماها.

 ببينيد جونتون‌ چقدر قيمت‌ داره‌، چقدر ارزش‌ داره‌ خدا اون‌ را به‌ اين‌ قيمت‌ ازتون‌ مي‌خره‌ و جنة‌ الارض‌ السموات‌ و الارض‌، و ان‌ لهم‌ الجنه‌ خوب‌ اگر شما اين‌ معامله‌ را با خدا كرديد خداي‌ تعالي‌ به‌ شما قرآن‌ مي‌ده‌ هدي‌ للمتقين‌، هدي‌ لناس‌، اين‌ قرآن‌ هدايت‌ مي‌شه‌ براي‌ شما. هدايت‌ يعني‌ چي‌؟ ما قرآن‌ را براي‌ چي‌ بيشتر دوست‌ داريم‌؟ قربون‌ اين‌ سورة‌ حمد بشيم‌ هر وقت‌ كه‌ مريض‌ مي‌شيم‌ فورا هفت‌ تا كه‌ مي‌خونيم‌ خوب‌ مي‌شيم‌. قرآن‌ كه‌ انسان‌ مي‌خونه‌ روزيش‌ زياد مي‌شه‌، الان‌ يك‌ كتاب‌ اگر من‌ بنويسم‌ دربارة‌ خواص‌ آيات‌ كه‌ اين‌ خواص‌ آيات‌ اينكه‌ چكار بكنيد قرضتون‌ ادا بشه‌، چكار كنيد عمرتون‌ زياد بشه‌، چكار كنيد مريضيتون‌ رفع‌ بشه‌، چكار كنيد خونه‌ دار بشيد، چكار كنيد زندار بشيد، چكار كنيد شوهر دار بشيد به‌ هر جهت‌ يك‌ كتابيه‌ اينقدر مشتري‌ داره‌، همه‌ خط‌ مي‌گيرند براي‌ همين‌ جور چيزها اما يك‌ كتابي‌ انسان‌ بنويسه‌ كه‌ خوب‌ طبعا من‌ نوشتم‌ چكار كنيد كه‌، حالا خلاصه‌اش‌ انسان‌ بشيد، چكار كنيم‌ انسان‌، خوب‌ ما انسانيم‌ ديگه‌ انسان‌ كه‌ شاخ‌ و دم‌ نداره‌ كه‌. انسان‌ مگه‌ چي‌ داره‌،  تو آيينه‌ هم‌ صبح‌ به‌ صبح‌ نگاه‌ مي‌كنيد مي‌بينيد انسانيد. خوب‌ الان‌ كسي‌ مي‌تونه‌ به‌ غير انسان‌ تو اين‌ مجلس‌ باشه‌؟ نه‌. انسانيد. پس‌ آقاي‌ انسان‌ چرا اينقدر گرفتاري‌؟ آخه‌ ببينيد اخلاق‌ چيه‌؟ او انسان‌ بود يا تو؟علي‌ بن‌ ابيطالب‌ انسان‌ بود يا تو؟ سلمان‌ فارسي‌ انسان‌ بود يا تو؟ يكيتون‌ بالاخره‌ يك‌ اشكالي‌ داريد و اون‌ اشتباه‌ رفته‌ يا تو؟ انسان‌ كه‌ اينطوري‌ نيست‌ انسان‌ كه‌ اينقدر بي‌ اعتناي‌ به‌ خدا نيست‌. خليفة‌ الله‌ مي‌تونه‌ بي‌ اعتنا به‌ خدا باشه‌؟ بندة‌ خدا ممكنه‌ اينقدر معصيت‌ كار باشه‌؟ نمي‌دونم‌ يك‌ انسان‌ آيا بايد بيشتر به‌ فكر آخرش‌ باشه‌ يا به‌ فكر معنوياتش‌، غذاي‌ روح‌ را در شبانه‌ روز شما چكار مي‌كنيد؟ شما يك‌ نوع‌ باصطلاح‌ مركب‌ از روح‌ و بدنيد. غذاي‌ جسمتون‌ كه‌ معلومه‌ ماه‌ رمضان‌ متاسفانه‌ نمي‌تونيم‌ نهار بخوريم‌،عصرها هم‌ گرسنه‌ مي‌شيم‌ و تشنه‌ مي‌شيم‌ و خوب‌ اصلا، حالا الحمد لله‌ روزها كوتاه‌ است‌ بالاخره‌ تا افطار خودمون‌ را مي‌رسونيم‌.

 حالا روزه‌گيهاش‌، روزه‌ نگير هاش‌ هم‌ كه‌ هيچي‌ بقية‌ ماه‌ رمضان‌ هم‌ كه‌ صبحانه‌ بايد مرتب‌ باشه‌ و ظهر و شب‌، تنقلاتي‌ هم‌ اون‌ وسطها باشه‌ كه‌ اگر دلمون‌ ضعف‌ رفت‌ خيلي‌ مواظب‌ صبح‌ از توي‌ خونه‌ بعضيها را من‌ ديدم‌ كه‌ چند تا شكلات‌ توي‌ جيبشون‌ مي‌ذارن‌ يك‌ چند تا بيسكوييت‌، ساعت‌ ده‌، يازده‌ خوب‌ دلشون‌ ضعف‌ مي‌ره‌ يك‌ چيزي‌ بخورند. ببينيد كه‌ به‌ وضع‌ آخرمون‌ خوب‌ مي‌رسيم‌ اينجا خيالمون‌ راحت‌. اما اگر به‌ وضع‌ روحمون‌ رسيديم‌ غذاي‌ روح‌ اصلا چي‌ هست‌؟ اصلا غذاي‌ روح‌ را نمي‌دونيم‌ چي‌ هست‌. ثانيا ما چند وعده‌ غذاي‌ روح‌ مي‌خوريم‌؟ وقتي‌ كسي‌ نمي‌دونه‌ غذاي‌ روح‌ چي‌ هست‌ نمي‌دونه‌ چند وعده‌ هم‌ بايد بخوره‌. اصلا روح‌ يعني‌ چي‌؟ ببينيد حروم‌ مي‌شه‌ها اصلا انسانيت‌ يعني‌ چي‌؟ انسانيت‌ يعني‌ چي‌؟ اگر آدمي‌ به‌ چشم‌ است‌ زبان‌ و حلق‌ و بيني‌ به‌ گوش‌ و چشم‌ و ابرو چه‌ ميان‌ نقش‌ ديوار و آدميت‌ ما توي‌ موزه‌اي‌ در تهران‌ وارد شديم‌ يك‌ نفر واقعا من‌ باورم‌ شد كه‌ يك‌ نفر اونجا ايستاده‌ هيچ‌ فرقي‌ حتي‌ موهاي‌ روي‌ صورتش‌ را نقاش‌ آورده‌ بود مجسمه‌ ساز آورده‌ بود، واقعا هيچ‌ فرقي‌ بين‌ يك‌ انسان‌ زيباي‌، خيلي‌ هم‌ خوش‌ قد و قامت‌تر از همة‌ ماها بود اونجا ايستاده‌ بود فقط‌ فرقش‌ اين‌ بود كه‌ روح‌ نداشت‌  خوب‌ بله‌ اگر من‌ و شماها هم‌ روح‌ نداشته‌ باشيم‌ مثل‌ او هستيم‌ منتهي‌ از نوع‌ پستش‌ از نوع‌ بد تركيبش‌ اون‌ خوش‌ تبپه‌ بالاخره‌ مجسمه‌ ساز خوش‌ تيپ‌ مي‌سازه‌، از نوع‌ بد تيپش‌، حالا نمي‌دونم‌ بد تيپ‌ هم‌ مي‌گن‌ يا نه‌ خوش‌ تيپ‌ كه‌ مي‌گن‌ بد تيپ‌ نمي‌دونم‌ مي‌گن‌ يا نه‌؟

 وقتي‌ كه‌ انسان‌ ندونه‌ كي‌ هست‌؟ غذاش‌ چي‌ هست‌؟ كي‌ سيره‌؟ كي‌ گرسنه‌ هست‌؟ ندانه‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ با خدا مناجات‌ مي‌كنه‌ چه‌ حالي‌ بهش‌ دست‌ مي‌ده‌ وقتي‌ قرآن‌ مي‌خونه‌ چجوري‌ مي‌شه‌ وقتي‌ دعاي‌ ابوحمزة‌ ثمالي‌ را مي‌خونه‌ چه‌ حالي‌ داره‌ اين‌ چه‌ فرقي‌ داره‌ با مجسمه‌؟ مجسمه‌ ضرري‌ نداره‌ تو ضرر هم‌ داري‌. چند كيلو مواد غذايي‌ را تبديل‌ به‌ چي‌ مي‌كني‌؟ به‌ ازره‌. نه‌ واقعاها، بشينيم‌ فكر كنيم‌ همينهاست‌ يقظه‌اي‌ كه‌ مي‌گن‌ همين‌ حرفها و تكاني‌ كه‌ انسان‌ را مي‌ده‌ و بيدار مي‌كنه‌ از خواب‌ و اگر بيدار نشديم‌ بايد به‌ خودمون‌ غصه‌ بخوريم‌ كه‌ ما مرده‌ هستيم‌. چرا اينطوريم‌؟ روح‌ ما غذا مي‌خواد، يكي‌ از بزرگان‌ را من‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ يك‌ روز نمازش‌ تاخير شده‌ بود عينا شما كه‌ در عصر تابستان‌ در ماه‌ رمضان‌ چي‌ مي‌پيچيد از گرسنگي‌ او همينطور به‌ خودش‌ مي‌پيچيد. چيه‌؟ نماز نخوندم‌. نمازم‌ را نخوندم‌.

 نمازش‌ را اول‌ وقت‌ نخونده‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ صبح‌ كه‌ نماز خوندي‌ يك‌ غذايي‌ براي‌ روحت‌ خوردي‌ و بعد سر ظهر بايد غذا بخوري‌، گرسنه‌ مي‌شي‌ اما نه‌ تو مسافرت‌ خوشحاليم‌ كه‌ دو ركعتش‌ كم‌ شده‌. توي‌ مثلا زنها خوشحالند كه‌ ايام‌ عادت‌ نماز نمي‌خونند، آقا اين‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ شما بگي‌ كه‌ الحمد لله‌ كه‌ يك‌ پرس‌ چلوكباب‌ ما نصف‌ شد تو مسافرت‌ غصه‌ مي‌خوره‌ آدم‌. بايد نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌، با غصه‌ جبران‌ بكنيد بعضيها مي‌گن‌ كه‌ ما در مسافرت‌ هم‌ نماز درست‌ مي‌خونيم‌، نه‌ دو ركعت‌ نماز نافله‌ بخون‌ الصلاة‌ خير موضوع‌ فمن‌ شاء استقر و من‌ شاء استكثر. نماز بهترين‌ كاره‌ هر كي‌ مي‌خواد زياد بخونه‌ هر كي‌ مي‌خواد كم‌ بخونه‌.

 اينكه‌ واجب‌ كردن‌ گفتن‌ نماز صبح‌ واجب‌، ببينيد صبحانه‌ را واجب‌ نكردن‌ چرا؟ بجهت‌ اينكه‌ خودت‌ مي‌خوري‌. نهار را هم‌ واجب‌ نكردن‌ خودت‌ مي‌خوري‌، جلوت‌ را گاهي‌ مثل‌ روزه‌ گرفتن‌، گرفتن‌، همينطور كه‌ گاهي‌ من‌ مثال‌ مي‌زنم‌ براتون‌، چه‌ مي‌دونم‌ يادتون‌ باشه‌ كه‌ انسان‌ به‌ طرف‌ ماديات‌ و جسمانيات‌ و اينها به‌ طرف‌ سرازيريه‌ خودش‌ انجام‌ مي‌ده‌، ماشين‌ تو سرازيري‌ موتورش‌ را هم‌ خاموش‌ كن‌ خودش‌ مي‌ره‌، ولي‌ در معنويات‌ بايد هلش‌ داد بايد، براي‌ چي‌ خدا واجب‌، اگر انسان‌ انسان‌ باشه‌ واجب‌ باشه‌ يا واجب‌ نباشه‌ انسان‌ نمازش‌ را مي‌خونه‌. گرسنه‌ نمي‌مونه‌ كه‌، روحش‌ گرسنه‌ است‌ اما نه‌ اينكه‌ ما گرسنگي‌ نمي‌فهميم‌ گرسنگي‌ روحي‌ را نمي‌فهميم‌، اوليا خدا اينطورند توجه‌ به‌ اينكه‌ يك‌ چيزي‌ واجبه‌ ندارند نماز ظهر فطرت‌ مي‌گه‌، نماز ظهر، نيازمندي‌ انسان‌ مي‌گه‌ نماز بخوان‌. نماز شب‌ را نياز انسان‌، نصف‌ شب‌ شما شام‌ نخورديد يك‌ شب‌ حالا مي‌بينيد ميل‌ نداريد شما نخورديد نصف‌ شب‌ از گرسنگي‌ بيدار مي‌شيد، پا مي‌شي‌ يخچال‌ يك‌ چيزي‌ پيدا كني‌ بخوري‌ اين‌ دل‌ ضعفات‌ كم‌ بشه‌. اوني‌ كه‌ روح‌ را، روحش‌ زنده‌ است‌ روح‌ را مي‌شناسه‌، روحش‌ مريض‌ نيست‌، نصف‌ شب‌ دل‌ روح‌ ضعف‌ مي‌ره‌ براي‌ مناجات‌ با خدا نمي‌تونه‌ بخوابه‌ نماز شب‌ نخونه‌، نمي‌تونه‌.

 نمي‌تواند، حالا مي‌گيد آقا ما كه‌ هيچكدوممون‌ اينطور نيستيم‌، من‌ چكار كنم‌ راسته‌ ماها هيچكدممون‌ اينجور نيستيم‌ لذا به‌ همين‌ حساب‌ هم‌ من‌ مي‌گم‌ هيچ‌ كدوممون‌ سلمان‌ فارسي‌ نيستيم‌ ماها هيچكدوممون‌ آدم‌ حسابي‌ نيستيم‌، چي‌ بگم‌؟ من‌ خودم‌ را مي‌گم‌، انسان‌ والا مگر مي‌تونه‌؟ مكر مي‌تواند كه‌ همين‌ طور راحت‌ شب‌ تا صبح‌ بخوابه‌ نماز صبحش‌ هم‌ قضا بشه‌ يك‌ رفيقي‌ ما داشتيم‌ با ما آمده‌ بود كربلا يك‌ وقتي‌ به‌ من‌ روز آخر سفر مي‌گفت‌ كه‌ يك‌ روز صبح‌ ما نشد نماز صبحمون‌ را در وقت‌ بخوانيم‌، راست‌ هم‌ مي‌گفت‌ ما مي‌رفتيم‌ قبل‌ از اذان‌ با بعضي‌ از دوستان‌ حرم‌ حضرت‌ سيدالشهدا، بعد از آفتاب‌ مي‌آمديم‌ اين‌ هنوز خوابيده‌ بود، خوب‌ اين‌ چيه‌؟ دل‌ ضعفه‌ نداره‌ اين‌. دلش‌ ضعف‌ نمي‌ره‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد گرسنه‌ نمي‌شه‌، نه‌ اصلا مرده‌، مرده‌ گرسنه‌ نمي‌شه‌ انك‌ لا تسمع‌ الموت‌ اي‌ پيغمبر تو به‌ مرده‌ها نمي‌توني‌ حرفي‌ را بشنوني‌. در حمر المستنفره‌ قرآن‌ وقتي‌ براي‌ اونها قرائت‌ مي‌شه‌ اصلا دنبال‌ اينند كه‌ عبدالواسط‌ بهتر مي‌خونه‌ يا عبدالقادر كدام‌ يكيشون‌ بهتر مي‌خونه‌؟ تازه‌ رفته‌ رو آهنگش‌.

 روي‌ حقيقت‌ قرآن‌ نمي‌ره‌، من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌، قرآن‌ يك‌ دستوره‌ با صوت‌ حسن‌ بخوانيد اما نه‌ اينكه‌ تمام‌ فكر اين‌ باشه‌ كه‌ كدوم‌ يكي‌ آهنگش‌ بهتره‌، كدوم‌ يكي‌ صداشون‌ بهتره‌؟ اينجوري‌ نباشه‌ به‌ هر حال‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. شبهاي‌ ماه‌ مبارك‌ رمضانه‌ تا كي‌ مي‌خواييم‌ مثل‌ بچه‌ها بازي‌ كنيم‌؟ بازيهامون‌ هم‌ مثل‌ خودمون‌ بزرگ‌ شده‌، بچه‌ بوديم‌ اونوقتها كه‌ تو خيابونها خاك‌ داشت‌ حالا نيست‌، كنار خيابونها خاك‌ زيادي‌ داشت‌ تو حياطها هم‌ موزاييك‌ نبود خاك‌ بود، خاك‌ بازي‌ مي‌كردند خونه‌ درست‌ مي‌كردند خونة‌ چند طبقه‌ من‌ خودم‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ خونة‌  چند طبقه‌ درست‌ مي‌كردم‌، حالا خودمون‌ بزرگ‌ شديم‌ بازيهامون‌ هم‌ بزرگ‌ شده‌، همونه‌ هيچ‌ فرقي‌ نداره‌. بچه‌ بودن‌ دخترها عروسك‌ درست‌ مي‌كردند بزرگ‌ مي‌شن‌ باز همونطور مي‌گن‌ يك‌ شبه‌ ديگه‌ بايد بر خلاف‌ خدا و پيغمبر و دين‌ اين‌ عروسك‌ سازي‌ را ما انجام‌بديم‌ عروس‌ را بايد درست‌ كنن‌ بشوننش‌ تو ماشين‌ جوانها بهش‌ نگاه‌ كنن‌ براش‌ سوت‌ بزنن‌، نمي‌دونم‌ چي‌ براش‌ پرتاب‌ كنند، اين‌ داماد بي‌ غيرت‌ هم‌ پهلوش‌ نشسته‌، ديگه‌ نمي‌شه‌ با برنامه‌ها مخالفت‌ كرد. عروس‌ را ببرن‌ توي‌ زنها دومادم‌ ببرن‌. تو يك‌ مجلسي‌ داشتن‌ داماد رو مي‌بردن‌ توي‌ اطاق‌ خانمها گفتم‌ لابد عروس‌ را هم‌ براي‌ توي‌ اطاق‌ مردها مي‌يارن‌ گفت‌ نه‌، اين‌ حرفها چيه‌ آقا؟ گفتم‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ اونها هم‌ نامحرمند به‌ اين‌ داماد ما هم‌ مي‌خواييم‌ عروس‌ را ببنيم‌، نه‌ آنها مي‌خوان‌ ببينن‌ داماد چه‌ تيپيه‌ گفتم‌ خوب‌ ما هم‌ ممكنه‌ بخواييم‌ ببينيم‌ عروس‌ چه‌ تيپه‌؟ مگه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ نه‌ واقعا اينها رسم‌ شده‌، حيا رفته‌، تا اينجاش‌ رفته‌ تا اينجاش‌ مونده‌. والا يقينا اين‌ دسته‌ از خانمهايي‌ كه‌ نامحرمند دارن‌ به‌ اين‌ دوماد نگاه‌ مي‌كنن‌ اقلا چندتاشون‌ روي‌ شهوت‌ نگاه‌ مي‌كنن‌. متقي‌ هم‌ باشه‌ اگر متقي‌ باشه‌ اينجا تو مجلسه‌ معصيت‌ نمي‌شينه‌. نمي‌دونم‌ من‌ دلم‌ اين‌ را مي‌خواد آخه‌ دل‌ تو مطرحه‌ يا خدا، خدا به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد ولا تطبع‌ اهوائكم‌ اي‌ پيغمبر، خوب‌ تو طابع‌ هواي‌ نفسه‌ مردم‌ نباش‌ همه‌ مي‌گن‌ يا رسول‌ الله‌ ما اينجوري‌ مي‌خواييم‌ پيغمبر مي‌گه‌ هر چي‌ خدا مي‌گه‌.

 هر چه‌ خدا بگه‌. بياييد توي‌ اينهايي‌ كه‌ اهل‌ هواي‌ نفس‌ هستند ببينيد چقدر اختلاف‌ دارند رفع‌ اختلاف‌ وقتي‌ مي‌شه‌ كه‌ همه‌ تحت‌ فرمان‌ خداي‌ عزيز باشيم‌. يكي‌ روزه‌ مي‌گيره‌ معصيت‌ مي‌كنه‌ يكي‌ مي‌خوره‌ معصيت‌ مي‌كنه‌، اونهم‌ دلش‌ مي‌خواد، اين‌ هم‌ دلش‌ مي‌خواد. اينم‌ دكتر بهش‌ گفته‌ مريض‌ مي‌شي‌ روزه‌ بگيري‌، مي‌گه‌ من‌ نمي‌تونم‌ روزه‌ نگيرم‌ خوب‌ بگير تو همون‌ جهنمي‌ كه‌ اون‌ روزه‌ خورها را مي‌برن‌ تو رو هم‌ مي‌برن‌، يكي‌ هم‌ مي‌گه‌ كه‌اي‌ بابا روزه‌، تمام‌ ارزش‌ اصحاب‌ سيدالشهداء عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ به‌ اين‌ بود كه‌ مطيع‌ خدا و پيغمبر و ائمة‌ اطهار بودند. دربارة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ يك‌ وقتي‌ صحبت‌ مقايسه‌ بود من‌ به‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌گفت‌، به‌ من‌ اعتراض‌ مي‌كرد كه‌، شما مي‌گيد كه‌ حضرت‌ رضا بالاتر از حضرت‌ موسي‌ است‌ گفتم‌ حضرت‌ موسي‌ حضرت‌ ابراهيمه‌ تازه‌ افتخارش‌ اينه‌ كه‌ به‌ علمه‌ من‌ شيعة‌، از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ابراهيم‌ خليله‌، حالا اينجا بحثي‌ داره‌ كه‌ چون‌ وقت‌ گذشت‌ نمي‌خوام‌ زياد درباره‌اش‌ بحث‌ كنم‌. مقايسه‌ مي‌كنن‌ مقايسه‌ چون‌ اين‌ كار را خودشون‌ هم‌ كردن‌، حضرت‌ آدم‌، پيغمبر و نكاتي‌ هم‌ دربارة‌ ساير انبياء هم‌ داره‌ حتي‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ ابراهيمش‌ هم‌ من‌ اگر بخوام‌ مقايسه‌ كنم‌ مي‌تونم‌ منتهي‌ يك‌ خرده‌ بايد توضيح‌ داده‌ بشه‌ ولي‌ اين‌ خيلي‌ واضحه‌ حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌  و خود علي‌ بن‌ ابيطالب‌، در بهشت‌ حضرت‌ آدم‌ همة‌ ميوه‌ها همة‌ غذاها همه‌ چي‌ در اختيارش‌ بود بهش‌ گفتن‌ از اين‌ درخت‌ گندم‌ نخور، هي‌ يك‌ قدري‌ رفت‌ نزديك‌ درخت‌ يك‌ قدري‌ برگشت‌ شيطان‌ آمد رفت‌ با حضرت‌ حوا اول‌ صحبت‌ و حضرت‌ حوا را وادار به‌ خوردن‌ كرد و بعد اومد تعريف‌ كردو خلاصه‌ خورد اما ابوالفضل‌ العباس‌، من‌ نمي‌گم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ابوالفضل‌ كه‌ شاگرد خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، شاگرد عليه‌، ببينيد از روزي‌ كه‌ حضرت‌ سيدالشهدا وارد كربلا شد چون‌ مي‌دونست‌ مسئلة‌ آب‌ اينها حتي‌ از جهت‌ حالا علم‌ امامت‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ باشه‌ چون‌ سابقه‌ داشت‌، معاويه‌ اين‌ كار را كرد همين‌ آب‌ فرات‌ را به‌ روي‌ لشگر علي‌بن‌ابيطالب‌ بست‌ و وقتي‌ علي‌ بن‌ابيطالب‌ غالب‌ بر آب‌ فرات‌ شد، اصحاب‌ گفتند كه‌ آقا ما هم‌ همينكار را بكنيم‌ حضرت‌ فرمود نه‌ آب‌ را بگذاريد باشه‌. سابقه‌ داشت‌ و مي‌دونست‌ سيدالشهداء كه‌ يزيد جلوي‌ آب‌ را مي‌گيره‌.

 يك‌ فرد شجاع‌ قويي‌ براي‌ اين‌ كار لازمه‌ و لذا از روز اول‌ مسئلة‌ آب‌ را به‌ عهدة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ گذاشت‌  اينجا شما هم‌ حالا مي‌گيد سقاي‌ كربلا. مسئلة‌ آب‌ حل‌ مسئلة‌ آب‌، مسئوليت‌ آب‌ رساني‌ به‌ خيمه‌ها بعهده‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ بود. خوب‌ تا روزي‌ كه‌ آب‌ بود مسئله‌اي‌ نبود يك‌ عده‌ رو حضرت‌ ابوالفضل‌ برمي‌ داشت‌ مي‌برد با مشك‌ آب‌ مي‌آوردند براي‌ خيمه‌ها از روز هفتم‌ كه‌ آب‌ را بر روي‌ خيمه‌ها بستند حضرت‌ ابوالفضل‌ خوب‌ طبعا كارش‌ به‌ زحمت‌ افتاد يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ خود ايشان‌ مي‌كرد اين‌ بود كه‌ چون‌ آب‌ جيره‌ بندي‌ شد طبيعيه‌ ديگه‌ آب‌ نمي‌تونن‌ زياد بيارن‌ جيره‌ بندي‌ مي‌شه‌، آب‌ جيره‌ بندي‌ شد، هر يك‌ كسي‌ يك‌ سهمي‌ يك‌ كوزه‌اي‌ آب‌ داشت‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ خودش‌ آبش‌ را نمي‌خورد تا اينكه‌ يك‌ وقتي‌ بچه‌ها، مي‌يان‌ پيش‌ ابوالفضل‌ اين‌ آب‌ را به‌ اونها بده‌.

 با اين‌ حساب‌ اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در كربلا زودتر از همه‌ لب‌ از آب‌ برداشت‌ و از همه‌ بيشتر تشنه‌ بود. بجهت‌ اينكه‌ اونها مسئوليت‌ نداشتند ولي‌ اين‌ مسئول‌ بود بايد اين‌ كار را مي‌كرد روز عاشورا هم‌ هر كس‌ آب‌ مي‌خواست‌ باز هم‌ خوب‌ بايد به‌ مسئول‌ آب‌ بايد مراجعه‌ مي‌كرد، آقا آب‌ داريد؟ آب‌ هست‌؟ اولا تشنه‌ است‌ با زحمت‌ زياد چهار هزار نفر شريعه‌ را محافظت‌ مي‌كنند يك‌ نفر مي‌خواد بره‌ شريعه‌ را باز كنه‌، شريعه‌ يعني‌ يك‌ راهي‌ كه‌، چون‌ خدا قستتون‌ كنه‌ بريد كربلا، شط‌ فرات‌ را، بهر فرات‌ را ببينيد يك‌ خرده‌ آبش‌ پايينه‌ مخصوصا در تابستان‌ آب‌ پايين‌ مي‌ره‌ يك‌ راهي‌ براي‌ رفتن‌ به‌ لب‌ آب‌ باز مي‌كنن‌ اون‌ را بهش‌ مي‌گن‌ شريعه‌. راه‌ آب‌ برن‌ پايين‌ و آب‌ بتونن‌ بردارن‌. چهار هزار نفر مواظب‌ شريعه‌ هستند، شريعه‌ البته‌ يك‌ راه‌ نبوده‌ چند تا راه‌ بوده‌ مواظب‌ بودند حضرت‌ اينها را شكست‌ داد وارد شريعه‌ شده‌ رفته‌ كنار آب‌ نشسته‌ طبيعي‌ است‌ يك‌ آدم‌ تشنه‌ ماها باشيم‌ مي‌گيم‌ اول‌ خودمون‌ را سيراب‌ كنيم‌ قدرتي‌ پيدا كنيم‌، شيطان‌ هم‌ مي‌گه‌ حالا هر چي‌ شايد شيطان‌ هم‌ نباشه‌ نيرويي‌ پيدا بكنيم‌ بياييم‌ اين‌ آب‌ را ببريم‌ به‌ خيمه‌ها. اينه‌. خدا راضيه‌ كه‌ ابوالفضل‌ آب‌ بخوره‌، پيغمبر راضيه‌، امام‌ حسين‌ راضيه‌ همه‌ راضيند عبارتي‌ كه‌ ابوالفضل‌ در اونجا مي‌گه‌ دستش‌ را برده‌ زير آب‌، وقتي‌ آدم‌ تشنه‌ است‌ حالا اين‌ روزها هم‌ كه‌ تشنه‌ هم‌ نمي‌شه‌ انسان‌ در ماه‌ رمضان‌ تا اينكه‌ بگم‌ كه‌ اين‌ را آزمايش‌ كنيد يك‌ وقتي‌ انسان‌ خيلي‌ تشنه‌ است‌ دست‌ به‌ آب‌ كه‌ مي‌زنه‌ عطشش‌ مثل‌ اين‌ كه‌ زيادتر مي‌شه‌، آب‌ را گرفته‌ توي‌ دستش‌ نگاه‌ مي‌كنه‌، مي‌دونيد چي‌ گفت‌؟ گفت‌: يا نفس‌ هوري‌. ببينيد با نفسش‌ مبارزه‌ مي‌كنه‌ نفسش‌ نمي‌خواد اين‌ درسه‌ براي‌ ما. همين‌ كه‌ نقل‌ شده‌ درسه‌ براي‌ ماكه‌ شما اينطور مبارزة‌ با نفس‌ و جهاد با نفس‌ بايد بكنيد.

 يا نفس‌ هو. چرا خوار شد؟ چرا اظهار عظش‌ نكنه‌ مي‌گه‌: والحسين‌ عطشه‌ حسين‌ چون‌ تشنه‌ است‌. شما ببينيد اين‌ وفاداري‌ را اين‌ اطاعت‌ را، اين‌ ولي‌ خدا بودن‌ را، حالا جاش‌ هست‌ كه‌ خدا هم‌ به‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ بگه‌ كه‌ ابوالفضل‌ اين‌ كليد بهشت‌ مال‌ تو، تو كه‌ اينطور در راه‌ ما در راه‌ خليفة‌ ما در راه‌ امام‌ زمان‌ ما اينطور فداكاري‌ مي‌كني‌ كليد بهشت‌ مال‌ تو.

 لذا و ماتجزون‌ ما كنتم‌ الا تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصون‌، بندگان‌ خالص‌ خدا هستند كه‌ اينها به‌ اونچه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ عمل‌ كردند جزا داده‌ نمي‌شن‌، اين‌ معنا نداره‌ بيا ابوالفضل‌، همينجاست‌ فقط‌ براي‌ همين‌ كارش‌. بيا ابوالفضل‌ اين‌ كليد در بهشت‌ تو هر كي‌ را مي‌خواي‌ ببر تو. لذا روز قيامت‌ حالا دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهشت‌ و جهنم‌ را اختيارش‌ را مي‌ده‌ دست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و سني‌ و شيعه‌ نقل‌ كردند كه‌ علي‌ قصي‌ الجنة‌ و الناره‌ كه‌ وقتي‌ مامون‌ از علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا معناي‌ اين‌ را مي‌پرسه‌، حضرت‌ يك‌ جواب‌ علمي‌ بهش‌ مي‌ده‌ كه‌ محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ايمانه‌، و بغضش‌ كفره‌ و كسي‌ كه‌ كافر بايد بره‌ تو جهنم‌ وكسي‌ كه‌ ايمان‌ داره‌ بايد بره‌ تو بهشت‌ پس‌ اينجوريه‌ كه‌ قصي‌ النار و الجنة‌. اباسلط‌ با حضرت‌ رضا آمد بيرون‌ تو خيابان‌ تو كوچه‌ گفت‌: كه‌ خيلي‌ خوب‌ جوابش‌ را دادي‌ بعضيها هستند كه‌ مثلا خوشحال‌ مي‌شن‌ كه‌ اون‌ آقاشون‌، اون‌ آخوندشون‌ هر كي‌ خوب‌ جواب‌ دشمن‌ را بده‌ خوشحال‌ مي‌شن‌. حضرت‌ فرمود اين‌ را به‌ او گفتم‌ چون‌ اهل‌ استدلال‌ و اينجوريه‌ والا حقيقتش‌ مي‌دوني‌ چيه‌ اباسلط‌، علي‌ بين‌ بهشت‌ و جهنم‌ مي‌ايسته‌ مي‌گه‌، هذه‌ لي‌ و هذه‌ لك‌. اين‌ آدمي‌ كه‌ اومد اين‌ مال‌ منه‌ من‌ با خودم‌ مي‌برمش‌ تو بهشت‌ جهنم‌ اين‌ هم‌ مال‌ تو، هر كاري‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بخواد بكنه‌ مي‌كنه‌. هذه‌ لي‌ و هذه‌ لك‌.

 اونوقت‌ جايي‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌ كه‌ اگر به‌ ابوالفضل‌ اين‌ سمت‌ را بدن‌ جاي‌ دوري‌ نرفته‌ خدا ، خداي‌ مهربان‌ او، او در راه‌ خدا يك‌ چنين‌ گذشتي‌ كرده‌ گفته‌ يا نفس‌ هوني‌، و الحسين‌ معطشه‌ خوب‌ آب‌ نخورد، همه‌ نوشته‌اند همة‌ مورخين‌ نوشته‌اند كه‌ شايد چند هزار چشم‌ داشت‌ ابوالفضل‌ را نگاه‌ مي‌كرد همه‌ داشتند از اون‌ بالاي‌ شريعه‌ داشتن‌ نگاه‌ مي‌كردند ببينن‌ ابوالفضل‌ داره‌ چكار مي‌كنه‌. آب‌ رو روي‌ آب‌ ريخت‌ مشك‌ رو پر از آب‌ كرد با اون‌ لبهاي‌ تشنه‌ از ميان‌ شريعه‌ بيرون‌ آمد، امشب‌ نام‌ مقدس‌ ابوالفضل‌ العباس‌ به‌ زبانم‌ جاري‌ شد شب‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ رمضانه‌. آيا مي‌شه‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌ چون‌ به‌ اون‌ مرحوم‌ حاج‌ محمد علي‌ بشندي‌ فرموده‌ بودند در خيمة‌ شما چون‌ روضة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ خوانده‌ بشه‌ من‌ خواهم‌ آمد مي‌شه‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌ تشريف‌ بيارن‌؟ چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ اول‌ جمعة‌ اول‌ ماه‌ رمضانه‌ انشاء لله‌ بتوانيم‌ كسب‌ نيرويي‌ از اين‌ مجلس‌ براي‌ عباداتمون‌ در اين‌ ماه‌ بكنيم‌.

 آب‌ را روي‌ آب‌ ريخت‌ از شريعه‌ خارج‌ شد لبها مثل‌ چوب‌ خشك‌، تشنه‌ راه‌ خيمه‌ها را در پيش‌ گرفت‌، تمام‌ كوشش‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ آب‌ رو به‌ خيمه‌هاي‌ حرم‌ برساند لذا در مقتل‌ نوشته‌اند كه‌ وقتي‌ دست‌ راست‌ ابوالفضل‌ قطع‌ شد بند مشك‌ رو به‌ دست‌ چپ‌ انداخت‌ وقتي‌ كه‌ دست‌ چپش‌ قطع‌ شد بند مشك‌ را به‌ دندان‌ گرفت‌ ناگهان‌ تيري‌ آمد و آب‌ را به‌ روي‌ زمين‌ ريخت‌، از روي‌ اسب‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاد صدا زد، صدا زد برادر، برادرت‌ را درياب‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌ انشاء لله‌ من‌ روضه‌ را كمتر خوندم‌ حاجاقا يونسيان‌ هستند انشاء لله‌ به‌ فيض‌ كامل‌ مي‌رسيم‌. طبق‌ معمولمون‌ رو به‌ قبله‌ همه‌ بنشينيد اين‌ دعايي‌ كه‌ دستور شده‌ در اين‌ مجلس‌ البته‌ در خواب‌ در اين‌ مجلس‌ خونده‌ شود كه‌ سالهاست‌ خونده‌ مي‌شود، با توجه‌ زيادتري‌ با حال‌ بهتري‌ انشاء لله‌ بخوانيم‌، زبان‌ حال‌ ما رو ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيان‌ كرده‌اند.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۸ شعبان ۱۴۱۳ قمری- دوري‌ از مقدس‌ بازي‌ اخلاق‌۳۸

 دوري‌ از مقدس‌ بازي‌ اخلاق‌ 38

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قد اقبل‌ عليكم‌ شهر الله‌. ماه‌ خدا، ماه‌ رمضان‌، ماهي‌ كه‌ قرآن‌ در اون‌ نازل‌ شده‌. ليلة‌ قدر در اين‌ ماه‌ قرار گرفته‌ به‌ شما رو كرده‌ است‌ يا امشب‌ شب‌ اول‌ ماهه‌ يا فردا شب‌. چون‌ ماه‌ شعبان‌ بيست‌ و نه‌ روز اگر باشد امشب‌ اول‌ ماهه‌. اگر سي‌ روز باشد فردا شب‌. به‌ هر حال‌ ماه‌ رمضان‌ آمد. اقل‌ كاري‌ كه‌ انسان‌ در ماه‌ رمضان‌ بايد بكنه‌ اين‌ است‌ كه‌ هيچ‌ يك‌ از صفات‌ رزيله‌ را نداشته‌ باشه‌ يا لااقل‌ لباس‌ تميزي‌ روي‌ بدن‌ پر از زخمش‌، بدن‌ پر از چرك‌ و خونش‌ كثافتش‌ بپوشه‌ كه‌ بديهاش‌ ديده‌ نشه‌. حالا اين‌ را توضيح‌ بدم‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ بدني‌ داره‌ سالم‌ از باب‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌ هيچ‌ عيب‌ و نقصي‌ نداره‌ بسيار خوش‌ تيپ‌، زيبا يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌ بدني‌ داره‌ پر از پيسي‌ و زخم‌ و كج‌ و ماوج‌ و اينها اين‌ شخص‌ مي‌خواد بره‌ براي‌ يك‌ مهماني‌. خوب‌ هر دو از اين‌ افراد بايد حتما لباس‌ خوبي‌ داشته‌ باشند. اوني‌ كه‌ لباس‌ خوب‌ نداره‌ اين‌ را به‌ هر حال‌ با نظر پستي‌ بهش‌ نگاه‌ مي‌كنن‌، چه‌ اون‌ خوش‌ تيپ‌، خوش‌ اندام‌، سفيد پوست‌، بدنش‌ خيلي‌ زيباست‌ باشه‌ چه‌ اون‌ كسي‌ كه‌ بدنش‌ پر از زخم‌ و كثافته‌ باشه‌. اينها هر دو بايد لباسي‌ داشته‌ باشند. البته‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بدنش‌ هم‌ سالم‌ باشد. قد رساي‌ كشيدة‌ سر بلند، همه‌ چيز مرتب‌ اگر اين‌ را نداره‌ لباس‌ خوبي‌ لااقل‌ بايد داشته‌ باشد.

 تقوا لباسه‌. و لباس‌ التقوا ذالك‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ اسم‌ تقوا را لباس‌ گذاشته‌ است‌. انسان‌ اين‌ لباس‌ را حتما تو ماه‌ رمضان‌ بايد داشته‌ باشد. يعني‌ چه‌ باطنش‌ را درست‌ كرده‌ باشه‌ چه‌ درست‌ نكرده‌ باشد. يعني‌ البته‌ باطنش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌ هم‌ معلوم‌ نيست‌ مورد عنايات‌ صاحب‌ خانه‌ باشه‌. اما اگر درست‌ نكرده‌ باشه‌ و در راه‌ درست‌ كردنه‌ لباس‌ تقوا را بايد داشته‌ باشه‌. انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌ لباس‌ تقواست‌. اين‌ را بدونيد.تحت‌ برنامة‌ اسلام‌ قرار گرفتن‌ و صد در صد تحت‌ برنامة‌ قوانين‌ اسلام‌ بودن‌ اين‌ لباس‌ تقواست‌. حالا چه‌ صفات‌ رزيله‌ در شما باشه‌ يا نباشه‌ اين‌ را بايد داشته‌ باشيد. يعني‌ اگر حسوديد حسادت‌ نكنيد، اگر بخيليد بخل‌ نكنيد. اما اگر انسان‌ يك‌ لباسي‌ پوشيده‌ همة‌ چرك‌ و خونهاش‌ از زير لباس‌ زده‌ بيرون‌، همش‌. لباس‌ كثيفي‌ اين‌ پوشيده‌. پشتش‌ چرك‌ و خونه‌ اين‌ طرفش‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كثافت‌ ديگه‌اي‌ هست‌،اونطرفش‌ نجاسته‌ اون‌ لباس‌، لباس‌ صحيح‌ نيست‌. به‌ درد مهماني‌ خدا نمي‌خوره‌. ترك‌ واجبات‌ نكنيد و محرمات‌ را ترك‌ كنيد اين‌ اولين‌ لباسي‌ است‌ كه‌ بايد بپوشيد همه‌ بايد بپوشند. چون‌ كه‌ خودش‌ را تزكيه‌ كرده‌، چون‌ كه‌ انسانه‌، چون‌ كه‌ تزكيه‌ نكرده‌ و هنوز انسان‌ نشده‌، بالاخره‌ تو اين‌ ميزباني‌ تو اين‌ مهماني‌ ميزبان‌ توقع‌ داره‌ كه‌ شما وقتي‌ كه‌ وارد مي‌شيد لباستون‌ تميز باشه‌. لباس‌ فاخري‌ داشته‌ باشيد. لباسي‌ مناسب‌ با مجلس‌ داشته‌ باشيد.

  خداي‌ تعالي‌ شما را دعوت‌ كرده‌. خيلي‌ مهماني‌ بسيار پر عظمت‌ و پر اهميّتي‌ است‌. چون‌ هر چه‌ ميزبان‌ شخصيتش‌ بالاتر باشه‌ مهماني‌ پر اهميّت‌تر است‌. الان‌ مثلا توي‌ يك‌ مملكت‌ يك‌ وقت‌ هستش‌ مثلا فرض‌ كنيد رئيس‌ جمهور مي‌خواد بده‌ به‌ شما، بايد سر وقت‌ رفت‌، بايد ببينيم‌ شرايطش‌. دورانهاي‌ طاغوتي‌ كه‌ خيلي‌ تشريفاتي‌ بود، كلاس‌ داشتند، كلاس‌ وارد شدن‌ به‌ مهماني‌. شما يك‌ وقت‌ هستش‌ يك‌ فرد فقير مثلا فرض‌ كنيد يك‌ آدم‌ مستحقي‌ دعوتتون‌ كرده‌. مي‌گيد حالا هر جور شد ديرتر هم‌ رفتيم‌ بالاخره‌ اين‌ افتخار را بهش‌ خواهيم‌ داد كه‌ يك‌ ساعتي‌ مي‌ريم‌ پيشش‌. مهمانيش‌ مي‌ريم‌. دير بريد، زود بريد، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ غذاتون‌ را خرده‌ باشيد بريد با لباس‌ خوب‌ بريد با لباس‌ بد بريد، فرقي‌ نمي‌كنه‌. اما هر چه‌ شخصيت‌ يك‌ فرد بالاتر مي‌ره‌، هر چه‌ اهميتش‌ بيشتره‌ شما بايد بيشتر قائل‌ باشيد. اصلاح‌ مي‌كنيد. نمي‌گم‌ ريشتون‌ را مي‌تراشيد. حالا ببينيم‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد ميزبان‌ ريش‌ تراشيده‌ است‌ انسان‌ ريشش‌ را بايد بتراشد. اصلاح‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ اين‌ افساد كه‌ ريشش‌ راكسي‌ بتراشه‌. اصلاح‌ بكنيد. سر و صورتتون‌ را مواظبيد. لباستون‌ را يك‌ لباس‌ خوبي‌ تهيه‌ مي‌كنيد. حتي‌ پول‌ نداشته‌ باشيد، از زنها بپرسيد مي‌رن‌ عاريه‌ مي‌كنن‌. بايد لباس‌ خوب‌ باشه‌.

 سر ساعت‌ مي‌رسيد، مبادا بگن‌ چرا دير آمدي‌! منظم‌ هستيد توي‌ مجلس‌ كه‌ نشستيد مواظب‌ هستيد كه‌ ببينيد بزرگترهاي‌ مجلس‌، شخصيتهاي‌ بالاتر چكار مي‌كنن‌، شما هم‌ همان‌ كار را بكنيد. تا بزرگترها دست‌ به‌ غذا دراز نكردن‌ شما دست‌ دراز نمي‌كنيد. منتظر مي‌شويد كه‌ تمام‌ محتواي‌ سفره‌ را بچينند بعد شروع‌ كنيد. اين‌ آدابي‌ است‌ ديگه‌ حالا من‌ نمي‌خوام‌ آداب‌ سر سفره‌ را براتون‌ بگم‌. يك‌ جمله‌اي‌ را بد نيست‌ بهتون‌ تذكر بدم‌، گاهي‌ بعضي‌ از افراد خيلي‌ مقدس‌ بازي‌ در مي‌آورند تا نون‌ و نمك‌ را گذاشتند شروع‌ مي‌كنند به‌ خوردن‌. مستحب‌ هست‌، ببينيد اين‌ را مي‌خوام‌ خوب‌ بفهميد، ولو جملة‌ معترضه‌ است‌ اين‌ وسط‌ ولي‌ بد نيست‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ شما به‌ دره‌ كه‌ بقية‌ غذا را بياره‌ اينجا اسلام‌ مي‌گه‌ نه‌ شروع‌ كن‌، نه‌ همينه‌ شايد. يك‌ وقت‌ هست‌ مي‌دونيد اين‌ نيست‌ تنها. اينجا اگر مخصوصا صاحب‌ خانه‌ دو تا بيشتر كارگر نداره‌، خدمتگزار نداره‌، سفره‌ پهن‌ كن‌ به‌ اصطلاح‌ نداره‌ اين‌ تا وقته‌ از اونجا بكشه‌ و برداره‌ بياره‌ اين‌ نون‌ را شما تمام‌ كردي‌، و او دوست‌ نداره‌، دعوتت‌ كرده‌، مي‌خواد از بهترين‌ غذاش‌، اون‌ غذاي‌ خوبش‌ را هم‌ مي‌خواد گرما گرم‌ بهت‌ بده‌. اينجا مقدس‌ بازيها اصلا به‌ طور كلي‌ بايد از بين‌ شماها بره‌. اصلا به‌ طور كلي‌. من‌ آقا مستحب‌ است‌ كه‌ نان‌ و نمك‌ آمد بخور. اين‌ خلاف‌ ادبه‌. ما خودمون‌، من‌ خودم‌ يك‌ وقت‌ افطاري‌ رفته‌ بودم‌ يك‌ جا اينجا معناي‌ اينكه‌ نون‌ و نمك‌ اگر آماده‌ شد روايت‌ داره‌ كه‌ بخور اين‌ كه‌ مي‌گم‌ به‌ روايت‌ شماها حالا باز هم‌ عرض‌ مي‌كنيد به‌ دستور مجتهد باز هم‌ عرض‌ مي‌كنيد همينه‌ معناش‌. نان‌ و نمك‌، ما يك‌ جا افطار رفته‌ بوديم‌ پنير  بود و چايي‌ شيرين‌ و نون‌. يك‌ غذايي‌ هم‌ اوجا سر بار بود. طبعا مي‌گن‌ افطاره‌. ما نون‌ و پنير را شروع‌ كرديم‌ آرام‌، آرام‌ به‌ خوردن‌، تا ببينيم‌ اين‌ آقا مي‌ره‌ اين‌ غذاي‌ سر بار را برمي‌ داره‌ مي‌ياره‌ ديگه‌ به‌ هر حال‌. ديديم‌ نه‌ ايشان‌ هم‌ همينجوري‌ نشسته‌ داره‌ نون‌ و چايي‌ را خودش‌ تندتر از ما هم‌ مي‌خوره‌. خوب‌ من‌ داشتم‌ كم‌ كم‌ حدس‌ مي‌زدم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نان‌ و پنير و چايي‌ نبايد باشه‌. وضع‌ زندگيش‌ هم‌ همينطورها بود. ولي‌ يك‌ نفر صداش‌ درآمد گفت‌ آقا من‌ بين‌ دو غذام‌ فاصله‌ بشه‌، نمي‌دانم‌ مراعات‌ كنيد ماها عادت‌ كرديم‌ كه‌ بين‌ غذا فاصله‌ نياندازيم‌. انشاء الله‌ افطاريها مي‌گم‌ چه‌ جوري‌ افطاري‌ بايد بديد شماها. فاصله‌ نياندازيد. چايي‌ شيرين‌ بخور با نون‌، بردار، من‌ فاصله‌ بندازم‌ غذام‌ بهم‌ ميخوره‌، ديگه‌ نميتونم‌ سحري‌ بخورم‌، ترش‌ مي‌كنم‌، به‌ او به‌ صاحبخانه‌ گفت‌. هرچي‌ مي‌خواي‌ بياري‌، بيار بخوريم‌. گفت‌ اون‌ مال‌ سحره‌. غذاي‌ شما همينه‌. خوب‌ اينجور جايي‌ آدم‌ همينطور بايد رفت‌. خوب‌ منتظر غذاي‌ ديگه‌اي‌ نباشه‌. اما وقتي‌ مي‌بيني‌ كه‌ زير دستي‌ برات‌ گذاشتند، قاشق‌ برات‌ گذاشتند، چنگال‌ گذاشتند، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خورشت‌ هم‌ گذاشتند. برنجش‌ هنوز، با عجله‌، تو شروع‌ بكني‌ به‌ خوردن‌ اينجا خلاف‌ اخلاقه‌. صبر كن‌، همة‌ سفره‌ را كه‌ چيدند، خودتون‌ ميزبان‌ باشيد خوشحال‌ ميشيد. مي‌بينيد مهمان‌ دست‌ به‌ هيچي‌ نزده‌ تا همة‌ غذا را چيديد بعد دست‌ ميزنه‌. خوشحال‌ ميشه‌. ولي‌ اگر شروع‌ بكنيد اينهايي‌ كه‌ مي‌بيني‌ سفره‌ را يك‌ اطاق‌ مي‌اندازند بعد ميگن‌ بريد براي‌ همينه‌ كه‌ شما زودتر از برنامه‌ شروع‌ مي‌كنيد اگر سفره‌ را بيارن‌ جلوتون‌ بيندازند. اينها را دقت‌ كنيد. روايت‌ داريم‌. ولي‌ روايت‌ را شماها نبايد عمل‌ بكنيد. نه‌ اينكه‌ شماها، مردم‌ نبايد عمل‌ بكنند. اين‌ ميشه‌ مقدس‌ عمل‌ كردن‌. ميشه‌ خشكه‌، همين‌ خشكه‌ مقدسها گرفتاري‌ همه‌اش‌ همينه‌ كه‌ اينها خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ روايت‌ آقاي‌ نعمتي‌ رفته‌ روي‌ منبر خونده‌ كه‌ افطاري‌ دادن‌ ولو بشق‌ تمرة‌ ولو به‌ نصف‌ خرمايي‌ افطاري‌ دادن‌ مستحبه‌. آخه‌ ولو داره‌. معناش‌ اينه‌ كه‌ تو يك‌ بشقاب‌ چيز، خرما برداري‌ بياري‌ توي‌ مسجد، آنهم‌ نصفه‌اش‌ بكني‌، ثواب‌ افطاري‌ دادن‌ را خدا به‌ شما داد. نه‌. خدا هم‌ سرش‌ كلاه‌ نميره‌. اين‌ را بدونيد. تو ميتوني‌ شكمي‌ سير بكني‌، بايد شكم‌ سير كني‌. نصف‌ خرما چيكار ميكنه‌، اگر اين‌ بندة‌ خدا جاي‌ ديگه‌ دعوت‌ باشه‌ كه‌ حق‌ خوردن‌ نداره‌. شما دعوتيد اينجا بيائيد افطاري‌ بخوريد. توي‌ مسجد خرما بهتون‌ دادند نبايد بخوريد. بيا اينجا افطارت‌ را بخور. ما دوست‌ داريم‌ تو افطارت‌ را اينجا بكني‌. نه‌ اينكه‌ حالا اخلاقا بگيم‌ نه‌ شرعا. اگر طرف‌ طي‌ كرده‌ باشه‌ كه‌ شرعي‌ ميشه‌. آقا جاي‌ ديگه‌ افطار نكن‌ بيا خونة‌ ما افطار كن‌. دعوتي‌ كرده‌. اين‌ اخلاقا خوب‌ نيست‌ كه‌ شما ولو نصف‌ خرما بخوريد بعد بياييد خونة‌ اين‌ آقا. اگر هم‌ كه‌ دعوت‌ نيستيد، بازهم‌ خدمتتون‌، حالا. اين‌ مسئلة‌ ديگه‌ است‌. ولي‌ بدونه‌ كسي‌ كه‌ افطاري‌ اينجوري‌ ميده‌، توي‌ يك‌ بشقاب‌ خرما رفتي‌ گرفتي‌ به‌ دويست‌ تومان‌. به‌ خود صاحبخانه‌ كه‌ خود خداست‌، بهتر از اين‌ دويست‌ توماني‌ كه‌ خرما خريدي‌ و به‌ همه‌ دادي‌، اين‌ است‌ كه‌ يك‌ چلوكباب‌ بدي‌ به‌ يك‌ گرسنه‌اي‌ كه‌ پول‌ نداره‌ بخوره‌. يك‌ نفر را تو سير كن‌. ايني‌ كه‌ مي‌بينيد يك‌ عده‌ آن‌ كار را مي‌كنند، آنها مقدسند. مقدس‌ با عارف‌، مقدس‌ با سالك‌، مقدس‌ با خدمت‌ شما عرض‌ شود اينهايي‌ كه‌ ميگيم‌ مقدس‌، اسمشون‌ نيست‌ها، يعني‌ پاك‌. از قدس‌ مي‌آد، از پاكي‌ مي‌آد. مقدس‌ حالا اصطلاح‌ شده‌، و الا اين‌ آدم‌ بايد اسمش‌ را گذاشت‌ احمق‌. اين‌ احمق‌ سود جوي‌ سر ديگران‌ را كلاه‌ گذاري‌ كه‌ خدا را هم‌ مي‌خواد سرش‌ را كلاه‌ بگذاره‌. باور كنيدها، همينجوريه‌. تو آقا يا داري‌ يا نداري‌. داري‌ برو يك‌ غذاي‌ حسابي‌ بگير بده‌ به‌ يكنفر بخوره‌، از گرسنه‌ها پيدا بكن‌، گرسنه‌ هم‌ نباشه‌، يك‌ كسي‌ يك‌ غذاي‌ حسابي‌ بهش‌ بده‌ بخوره‌. و اگر نداري‌، همون‌ آرزويش‌ را داري‌ بسه‌. اين‌ كارها را شماها نكنيد لااقل‌. شماها لااقل‌ كارهايي‌ كه‌ سليقه‌اتون‌، يك‌ سر سوزن‌ نبايد سليقة‌ شما در عباداتتون‌ دخالت‌ داشته‌ باشه‌. من‌ دوست‌ دارم‌ سجده‌ام‌ را زياد طول‌ بدم‌! سجده‌ را براي‌ هواي‌ نفست‌ كردي‌ و براي‌ شيطان‌، براي‌ خدا نيست‌، از همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ ميگي‌ من‌ دلم‌ مي‌خواد زيادي‌ طولش‌ بدم‌ از آن‌ لحظه‌ تو بندة‌ شيطان‌ شدي‌ و سجده‌ات‌ هم‌ براي‌ شيطانه‌ نه‌ براي‌ خدا. بعله‌. حالا لابد شما سؤال‌ مي‌كنيد كجا؟ جاش‌ راسته‌، حق‌ باشه‌. واقعا نصف‌ شب‌ است‌ و دوست‌ داريد با خدا خودتون‌ مناجات‌ بكنيد. مستحبه‌ انسان‌ كارهاي‌ مستحبش‌ را مخفي‌تر بكنه‌ و كارهاي‌ واجبش‌ را نمازهاي‌ واجبش‌ را، اينها را علني‌تر انجام‌ بده‌. نصف‌ شبه‌ و دوست‌ داري‌ با خدا مناجات‌ كني‌. بكن‌. آنجا را نميگم‌. اما نه‌. توي‌ مسجد سرت‌ را از ديگران‌ ديرتر بردارم‌ از سجده‌، اينجا چرا اين‌ كار را كردي‌ آقا؟ ميگد كه‌ همانجا اگر به‌ نفسش‌ مراجعه‌ كنه‌ ميفهمه‌ كه‌ داره‌ بندگي‌ كي‌ را ميكنه‌؟ بندگي‌ شيطان‌ را خداي‌ نكرده‌ اگر ملاحظه‌ بكنيم‌، بهرحال‌.

 به‌ ما گفتند كه‌ مثلا در يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ پنير كراهت‌ داره‌. خوب‌، روايتي‌ هم‌ هست‌، شما مي‌دونيد، روايتي‌ هست‌ كه‌ بهش‌ عمل‌ ميشه‌ يعني‌ روايت‌ صحيحه‌اي‌ است‌ كه‌ امام‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ فرمودند به‌ يكي‌ از اصحابشون‌ كه‌ برو پنير بخر بيا بخوريم‌. او پرسيد. حضرت‌ فرمود كل‌ شي‌ء لك‌ حلال‌ حتي‌ تعلم‌ انه‌ حرام‌ بعينه‌. من‌ پنير نميخورم‌. نخور. ولي‌ اين‌ را بدون‌ اگر بگي‌ كه‌ كراهت‌، مگر فتوا داده‌ باشند. هر جا كه‌ فتوا هست‌، مرجع‌ تقليد گفته‌ هيچ‌. اما روايت‌ را حق‌ نداريد عمل‌ بكنيد.

 بهرحال‌ از اين‌  حرفها بگذريم‌. اينها يك‌ جلسة‌ مستقلي‌ مي‌خواد كه‌ من‌ براتون‌ بگم‌. ماه‌ رمضانه‌. لباس‌ تقوي‌ بايد بپوشيد، همه‌اتون‌. لباس‌ تقوي‌ چيه‌؟ ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجبات‌. طبق‌ دستور. شما مي‌خواهيد وارد اين‌ مجلسي‌ كه‌ مفصله‌ بشيد. كسي‌ يك‌ مقداري‌ نجاست‌ من‌ مي‌خوام‌ بچسبونم‌ به‌ سينه‌ام‌، دم‌ در مجلس‌، يا توي‌ مجلس‌. حاضر ميشيد؟ لباس‌ سفيد مرتبي‌ هم‌ پوشيديد. خيلي‌ منظم‌. يك‌ مقدار نجاست‌ به‌ بدنتون‌ بزنند. خودت‌ هم‌ مواظبي‌ غذا را طوري‌ بخوري‌ كه‌ ترشح‌ روغن‌ روي‌ لباست‌ نريزه‌. توي‌ ماه‌ رمضان‌ يك‌ دونه‌ كار مكروه‌، لااقل‌ به‌ اندازة‌ يك‌ ترشح‌ روغني‌ روي‌ لباست‌ مي‌ريزند. كار حرام‌ يك‌ كثافتي‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ تو، به‌ لباس‌ تو چسباندند. ترك‌ واجب‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ توي‌ يك‌ همچين‌ مجلسي‌ شلوارش‌ را درآره‌. اِ. خيلي‌ بدتر از اين‌. خيلي‌ بدتره‌. واجبه‌، چون‌ بقية‌ لباسها واجب‌ نيست‌. آني‌ كه‌ واجبه‌ عورتين‌ پوشاندنه‌. آدم‌ توي‌ مجلس‌ باشكوهي‌ كه‌ يكطرف‌ فرض‌ كنيد رئيس‌ جمهور نشسته‌، يك‌ طرف‌ كي‌ نشسته‌، شلوارش‌ را درآره‌. ميگن‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. به‌ حق‌ حق‌ قسم‌ كسي‌ كه‌ در ماه‌ رمضان‌ گناه‌ بكنه‌ها، از كسي‌ كه‌ توي‌ مجلسي‌ كه‌ همه‌ وزرا نشستند، شخصيتها نشستند، شلوارش‌ را درآره‌ و عورتينش‌ را نشون‌ بده‌ بدتره‌. حيف‌ كه‌ ما اينها را نمي‌فهميم‌. خيلي‌ بدتره‌ها. يك‌ وقت‌ گناه‌ نكنيد، واجباتتون‌ را ترك‌ نكنيد. واجبات‌ انجام‌ بشه‌ و محرمات‌ ترك‌ بشه‌. اين‌ لباس‌ تقواست‌. نداشته‌ باشيد، ترك‌ واجب‌ مثل‌ شلوار درآوردنه‌ و گناه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ يك‌ كثافتي‌ روي‌ لباستون‌ بچسبه‌. مثال‌ ميخوايد اينه‌. و صدها برابر بدتر. همان‌ اندازه‌اي‌ كه‌ فرق‌ بين‌ شخصيت‌ رئيس‌ جمهور تا خدا، همين‌ اندازه‌ هم‌ اين‌ گناهان‌ در اين‌ مجلس‌، در اين‌ يك‌ ماه‌، اين‌ لباس‌ را بايد داشته‌ باشيد. اگر كسي‌ خوب‌، باطنش‌ هم‌ درست‌ باشه‌ كه‌ چه‌ بهتر. حالا ممكنه‌ بعضي‌هاتون‌ بگيد ما هنوز خوب‌، مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را كامل‌ نكرديم‌، پس‌ توي‌ اين‌ مهماني‌ وارد نشيم‌. نه‌. حلاله‌، واجبه‌ همة‌ مردم‌، دعيتم‌ فيه‌ ضيافت‌ الله‌ همه‌ را دعوت‌ كرده‌اند. اما لباس‌ را بايد داشته‌ باشيد. لباس‌ تقوي‌ را بايد داشته‌ باشيد. خداي‌ نكرده‌ يك‌ وقتي‌ شهوات‌ بر شما مسلط‌ نشه‌ كه‌ يك‌ گناه‌ ولو كوچك‌ انجام‌ بديد. كار مكروه‌ حتي‌. اين‌ لباس‌ تقواست‌. اگر كسي‌ هم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌ خوشا بحالش‌. هم‌ خوش‌ قامت‌، هم‌ خوش‌ لباس‌، خوب‌. مي‌برندش‌ آن‌ بالاها مي‌نشانندش‌. اولياء خدا قرارش‌ ميدن‌. توي‌ اين‌ مجلس‌ امام‌ زمان‌ هست‌. خوب‌ شما ميگيد كه‌ مواد غذايي‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ چيه‌؟ مواد غذايي‌ اينقدر عجيبه‌ كه‌ روح‌ شما آنچنان‌ تغذيه‌ ميكنه‌ در اين‌ ماه‌ كه‌ اولا صبر شما را، استقامت‌ شما را، حالا من‌ اگر بخوام‌ مراحل‌ كمالات‌ را براي‌ شما توضيح‌ بدم‌ كه‌ همة‌ اينها را به‌ طرز نمونه‌ در شما بوجود مي‌آره‌، شايد آنهايي‌ كه‌ مراحلشون‌ پائينه‌، مراحل‌ بالا را بفهمند. ولي‌ اين‌ اندازه‌اش‌ است‌. شما از امشب‌ كه‌ انشاء الله‌ اگر ماه‌ رمضان‌ باشه‌ يا از فردا شب‌، خداي‌ تعالي‌ اول‌ كاري‌ كه‌ ميكنه‌ توبة‌ همه‌ را قبول‌ ميكنه‌. دوم‌ كاري‌ كه‌ ميكنه‌ شما را با روزه‌ گرفتن‌، چون‌ شكم‌ خيلي‌ مهمه‌، انسان‌ هر چه‌ هست‌ توي‌ شكمشه‌ ديگه‌. همة‌ بديها را كه‌ انجام‌ ميده‌ براي‌ شكمشه‌، براي‌ اينه‌ كه‌ گرسنه‌ نمونه‌. شما را با روزه‌ گرفتن‌ داراي‌ استقامتتون‌ ميكنه‌. اين‌ دو تاش‌ كه‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. در هر شبانه‌روز يك‌ ميليون‌، هزار هزار نفر را توبه‌اشون‌ را قبول‌ ميكنه‌. يقينا، خدمت‌ شما عرض‌ شود دستة‌ اول‌ آنهايي‌ هستند كه‌ توبه‌ كردند. آنوقت‌ انفاسكم‌ فيه‌ تسبيح‌. نفستون‌، نفس‌ مجبوره‌ انسان‌ بكشه‌، در ماه‌ رمضان‌ تسبيحه‌. يعني‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ داريد ميگيد سبحان‌ الله‌، سبحان‌ الله‌، و تسبيح‌ شما اين‌ را بدونيد سبحان‌ الله‌ اهميتش‌ بالاتر از هر ذكريست‌. البته‌ با توجه‌. لولا كان‌ من‌ المسبحين‌ اگر حضرت‌ يونس‌ از مسبحين‌ نبود للبث‌ في‌ بطنه‌ الي‌ يوم‌ يبعثون‌. تا روز قيامت‌ در شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. انفاسكم‌ فيه‌ تسبيح‌. خوابتون‌ عبادته‌. مي‌خوابيد، كه‌ روزه‌ را بتونيد بهتر بگيريد، ملائكه‌ چيكار مي‌كنند آقا؟ حالا كه‌ ايشان‌ خوابيده‌، بنويسيد داره‌ نماز ميخونه‌، بنويسيد داره‌ بندگي‌ خدا را ميكنه‌، بنويسيد داره‌ ذكر ميگه‌، هر چي‌. عبادته‌، همينطور نومكم‌ فيه‌ عباده‌. اين‌ مواد غذايي‌ اين‌ ماهه‌. از اين‌ بهتر ديگه‌ نميشه‌. كه‌ شما نفستون‌ تسبيح‌ باشه‌، ديگه‌ بقيه‌اش‌ معلوم‌. قرآن‌ خوندنتون‌ چي‌؟ خيلي‌. دعاي‌ ابو حمزة‌ ثمالي‌ خوندنتون‌ چي‌؟ خيلي‌ مهمه‌. افطاري‌ دادنتون‌؟ خيلي‌ مهم‌. افطاري‌ خوردنتون‌؟ خيلي‌. دعاهاتون‌ مستجاب‌. همه‌ چيز درست‌. خوب‌. اينهم‌ مواد غذاييش‌. ميزبان‌ هم‌ خداست‌. سگ‌ هم‌ از در خانه‌ برداشتند، شيطان‌ را دورش‌ كردند. شما مي‌تونيد راحت‌ بريد با خدا انس‌ بگيريد، با خدا حرف‌ بزنيد. شيطان‌ هم‌ در ماه‌ رمضان‌ ميگن‌ محبوس‌ ميشه‌. بعضي‌ها هستند شيطان‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ كه‌ كوكشون‌ ميكنه‌، تا آخر ماه‌ رمضان‌ خودشون‌ كار مي‌كنند. بعله‌ اين‌ ساعتهايي‌ بودش‌ سابق‌، شبانه‌روز كوك‌ بود. الان‌ كه‌ ساعتهاي‌ كامپيوتريه‌، دائم‌ الكوكه‌! ولي‌ ساعتها يك‌ شبانه‌روز كه‌ كوكش‌ نمي‌كردي‌ بعد واي‌ مي‌ايستاد. بعضي‌ها بود ماه‌ كوك‌ بود، من‌ ديده‌ بودم‌. كه‌ ساعتي‌ بود كه‌ هر يك‌ ماه‌ مي‌خواست‌…، هفته‌ كوك‌ كه‌ ماها يا، قبل‌ از ماه‌ رمضان‌ همه‌ را كوك‌ ميكنه‌ كه‌ تا آخر ماه‌ رمضان‌ خودشون‌ كار شيطاني‌ را انجام‌ بدهند. خودشون‌ ميشوند فعال‌ از طرف‌ شيطان‌. اينهم‌ مربوط‌ به‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، شيطان‌ نيست‌، شيطان‌ فعاليتهايش‌ خيلي‌ ضعيف‌ ميشه‌. يعني‌ اصلا فعاليت‌ مستقيم‌ نداره‌. اين‌ را روايت‌ هم‌ داره‌، درست‌ هم‌ هست‌، تجربه‌ هم‌ شده‌. منتهي‌ عرض‌ كردم‌ ديگه‌. خود عادت‌ انسان‌ را وادار به‌ آن‌ كارهاي‌ شيطاني‌ ميكنه‌.

 در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ كارهايي‌ را كه‌ من‌ اين‌ را بدونيد، امشب‌ خودم‌ را رسوندم‌ براي‌ اين‌ مجلس‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ جلسه‌ امشب‌ باشه‌. و الا كارهايي‌ داشتم‌ كه‌ ضرورت‌ داشت‌ كه‌ يكي‌ دو روزي‌ تهران‌ بمونم‌. و اين‌ را هم‌ ضمنا خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ من‌ آن‌ هفته‌اي‌ كه‌ در سوريه‌ بودم‌ از طرف‌ همة‌ آقايون‌، شايد مكرر زيارت‌ كردم‌. هم‌ از حضرت‌ زينب‌ هم‌ از حضرت‌ رقيه‌، هم‌ ساير مشاهدي‌ كه‌ آنجا هست‌. آقاي‌ فاني‌ هم‌ انشاء الله‌ همين‌ كار را كرده‌ باشند. و اين‌ را خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خودم‌ را رسوندم‌ براي‌ امشب‌ براي‌ چند موضوع‌. يكي‌ اينكه‌ برنامة‌ ماه‌ رمضانتون‌، برنامة‌ عموميتون‌ معلوم‌ باشه‌. يك‌ اينكه‌ اگر وظيفه‌اتون‌ روزه‌ گرفتنه‌ روزه‌ بگيريد. اگر وظيفه‌اتون‌ روزه‌ نگرفتنه‌، به‌ همان‌ خوشحالي‌ و راحتي‌ كسي‌ كه‌ روزه‌ ميگيره‌ شما هم‌ همان‌ اندازه‌ خوشحال‌ باشيد. خوشحال‌ باشيد كه‌ روزه‌اتون‌ را مي‌خوريد. اگر كسي‌ ميگه‌ اِ چطور، اين‌ توي‌ مجلس‌ ما نمونه‌. چون‌ خدا گفته‌ كه‌ روزه‌ات‌ را بخور. فان‌ كنتم‌ مرضي‌ او علي‌ سفر او عدة‌ من‌ ايام‌ اخر، اگر مريضيد يا مسافريد، روضه‌ اتون‌ يك‌ وقت‌ ديگه‌، هر وقت‌ مريض‌ نيستيد يا مسافر نيستيد. هميشه‌ مريضيد؟ خدا ازتون‌ روزه‌ نخواسته‌. نگيد اِ. اي‌ خدا اي‌ كاش‌ من‌ ميشد روزه‌ ميگرفتم‌! خدايا، نه‌ بخور. همان‌ ثوابي‌، من‌ از فيوضات‌ ماه‌ رمضان‌ عقب‌ موندم‌! نه‌. اگر وظيفه‌ات‌ بوده‌ كه‌ روزه‌ات‌ را بخوري‌ از فيوضات‌ ماه‌ رمضان‌ عقب‌ نماندي‌. هيچ‌ فرقي‌ بين‌ تو، چون‌ روزه‌ مسئله‌ نيست‌ در ماه‌ رمضان‌. يكي‌ از برنامه‌ش‌ روزه‌ براي‌ افراد سالم‌، افراد غير مسافر. مسافري‌ بخور. اگر توي‌ دلت‌ مي‌گفتي‌ كه‌اي‌ كاش‌ من‌ مريض‌ نبودم‌، تا اينجاش‌ خوبه‌، اي‌ كاش‌ من‌ مريض‌ نبودم‌. خوب‌ خوبه‌. انسان‌، مرض‌ يك‌ نقصي‌ است‌، يك‌ كسري‌ است‌ در انسان‌. از خدا بخواهيد مريض‌ نباشيد. اما «كه‌ روزه‌ مي‌گرفتم‌» اينجاش‌ داريد از عبوديت‌ خارج‌ ميشيد. چرا روزه‌ گرفتن‌ را بهتر از روزه‌ نگرفتن‌ مي‌خوايد؟ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بود، اهل‌ معنا. شايد اسمش‌ را ببرم‌ يك‌ عده‌ اتون‌ بشناسيد، به‌ معنويت‌ مي‌شناسيد. من‌ خدمتشون‌ بودم‌. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌، هشتاد سال‌ از عمرشون‌ ميگذشت‌. گفت‌ من‌ در اين‌ مدت‌ عمرم‌ يك‌ روز روزة‌ ماه‌ رمضانم‌ ترك‌ نشده‌، مريض‌ هم‌ بودم‌ روزه‌ را گرفتم‌، هر جوري‌ بوده‌ روزه‌ را گرفتم‌. من‌ به‌ جان‌ شما آن‌ اعتقادي‌ كه‌ تا اين‌ لحظه‌ داشتم‌، برگشت‌. گفتم‌ اي‌ بابا! ما خيال‌ مي‌كرديم‌ تو از اولياء خدا هستي‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ من‌ بعضي‌ حرفها را توي‌ اين‌ مجلس‌ مي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ جاي‌ ديگه‌ نميتونم‌ بگم‌ براي‌ اينه‌. واقعا معتقد شدم‌ كه‌ از اولياء خدا نيست‌. و الا اين‌ كار را نميكرد. ولي‌ خدا بهش‌ ميگن‌ روزه‌ بگير ميگه‌ چشم‌. ميگن‌ نگير ميگه‌ چشم‌. و به‌ ولي‌ خدا بگن‌ كه‌ آقا، تو نماز بخون‌ ميگه‌ چشم‌. نماز نخون‌ ميگه‌ چشم‌. پيغمبر اكرم‌ سرش‌ را گذاشته‌ بودند روي‌ دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ديد پيغمبر را كه‌ نميشه‌ بيدار كرد. ما باشيم‌ ميگيم‌ پاشو. ما تو را هم‌ كه‌ دوست‌ داريم‌ براي‌ نماز دوست‌ داريم‌. آفتاب‌ رفت‌ پائين‌، نماز عصر حضرت‌ امير، آفتاب‌ غروب‌ كرد نماز حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ قضا شد. گفت‌ اصل‌ نماز روي‌ زانوي‌ منه‌. اين‌ را من‌ ميگم‌. شايد اينهم‌ نگفت‌. الان‌ خدا داره‌ ميبينه‌، پيغمبر خدا سرش‌ روي‌ دامن‌ منه‌، نماز چيه‌ در مقابلش‌. نماز قضا شد. به‌ جان‌ همه‌امون‌، اگر يك‌ عده‌اي‌، شما حالا انشاء الله‌ داريد درست‌ مي‌شيد، درستيد، اگر بعضي‌ از ماها نگاه‌ بكنيم‌ ميگيم‌ بابا! علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ما خيال‌ مي‌كرديم‌ اهل‌ نمازه‌. نمازت‌ داره‌ آقا قضا ميشه‌! ابدا. پيغمبر از خواب‌ سرش‌ را برداشت‌. حتي‌ توجيه‌ هم‌ نكرد كه‌ پيغمبر خواب‌ و بيداري‌ نداره‌، پاشو مي‌خوام‌ نماز بخونم‌. ماها باشيم‌ ميگيم‌ پيغمبر خواب‌ و بيداري‌ نداره‌. پاشو، حالا نقدا سرش‌ را گذاشته‌، اگر خواب‌ و بيداري‌ نداره‌ كه‌ ميدونه‌ نماز من‌ داره‌ قضا ميشه‌. اگر هم‌ خواب‌ و بيداري‌ داره‌ كه‌ خوب‌ خوابه‌. نبايد بيدارش‌ كرد. بي‌ ادبيه‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر. بعد يك‌ مورد رد شمس‌ همينه‌ها. يعني‌ وقتي‌ پيغمبر بلند شد در مدينه‌ بود، فرمود نمازت‌ قضا شد يا علي‌؟ اشاره‌ فرمود خورشيد برگشت‌ به‌ موقع‌ عصر رسيد، حضرت‌ نمازش‌ را خوند، بعد خورشيد غروب‌ كرد.

 يك‌ مورد ديگه‌. دو مورد رد شمسه‌ كه‌ معروفه‌. رسيده‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ اراضي‌ بابل‌، از جنگ‌ صفين‌ داره‌ برميگرده‌ رسيده‌ به‌ اراضي‌ بابل‌، با لشگر. اذان‌ ميگن‌، ظهر شده‌. حضرت‌ امير فرمود كه‌ هيچ‌ پيغمبري‌ و هيچ‌ وصي‌ پيغمبري‌ در زميني‌ كه‌ بهش‌ غضب‌ شده‌ و اراضي‌ بابل‌ از جاهايي‌ است‌ كه‌ غضب‌ شده‌، نبايد نماز بخونه‌. اينها را رد كردند. يك‌ عده‌ همانجا وايستادند نماز خوندند. يك‌ عده‌ رفتند ديدند نه‌ داره‌ نماز هيچي‌ داره‌ از بين‌ ميره‌. باز آنجا وايستادند. يك‌ نفر عقب‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حركت‌ كرد. اون‌ ديد كه‌ غروب‌ شد اصلا. علي‌ نماز نخونده‌. داره‌ ميتازه‌ ميره‌. رسيد به‌ حله‌. يعني‌ حلة‌ فعلي‌. آنجا كه‌ رسيد حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ مغرب‌ شده‌، آفتاب‌ يعني‌ غروب‌ كرده‌. شماها باشيد چيكار ميكنيد؟ شما نگيد او امامه‌ ما هر چي‌… الان‌ اين‌ حرفها را مي‌زنيد. ما دوازده‌ امام‌، كلماتشون‌ و همة‌ مراجع‌ و بزرگان‌ و علما گفتند كه‌ ما اينجور امام‌ شناس‌ شديم‌. ميگيم‌ نماز فداي‌ سر امام‌. و الاّ مردم‌ آنوقت‌ همچين‌ فرقي‌ بين‌ علي‌ و معاويه‌ نمي‌گذاشتند. حتي‌ گاهي‌ ترجيح‌ مي‌داد يك‌ عده‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را، يك‌ عده‌ هم‌ معاويه‌ را. الان‌ مي‌بينند علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نمازش‌ را نميخونه‌. بهانه‌ هم‌ آورده‌ نستجير بالله‌ كه‌ اينجا زمينهاي‌ باصطلاح‌ مغضوبه‌ است‌. حضرت‌ رسيدند آنجا در حله‌، كه‌ الان‌ محل‌ رد شمس‌ در حله‌ هست‌، در مدينه‌ هم‌ بود. و حضرت‌ اشاره‌ خودشون‌ فرمودند خورشيد برگشت‌ نمازشون‌ را خوندند. اينجاهاست‌ كه‌ گرفتاري‌ درست‌ مي‌كنند مقدس‌ها. گرفتاري‌ براي‌ خودشون‌ براي‌ كس‌ ديگه‌ نه‌. صد تا حرف‌ پشت‌ سر يك‌ كسي‌ مي‌زنند براي‌ يك‌ كاري‌ كه‌ ده‌ تا توجيه‌ دارها، ولي‌ در عين‌ حال‌ توجيه‌ نمي‌كنند به‌ ظاهرش‌ اكتفا مي‌كنند. غيبت‌ مي‌كنند، تهمت‌ مي‌زنند، حرفهايي‌ مي‌زنند. ايني‌ كه‌ ميگم‌ مقدس‌ نشيد، مقدس‌ مقدس‌ اصطلاحي‌ منظورمه‌؛ به‌ همين‌ جهته‌. ما هميشه‌ در فكرمون‌ از آدم‌ خوب‌ يك‌ ترسيمي‌ داريم‌ و همة‌ خوبها را و بدها را با آن‌ ترسيم‌ تطبيق‌ ميديم‌. آدم‌ خوب‌ چطور آدميه‌؟ هر وقت‌ كه‌ بهش‌ برخورد ميكنند بگند روزه‌ است‌. ما يك‌ دوستي‌ داريم‌ كه‌ شايد سالهاست‌ به‌ من‌ اصرار داره‌ كه‌ من‌ جزء مثلا توي‌ برنامه‌اي‌ باشم‌ و اينها. براي‌ يك‌ كارش‌، براي‌ يك‌ كارش‌ من‌ تابحال‌ قبولش‌ نكردم‌. آن‌ يك‌ كار را نميگم‌ بخاطر اينكه‌ شماها مي‌شناسيدش‌. براي‌ يك‌ عمل‌ عبادي‌ بي‌ نظمش‌. ميگه‌ همين‌ يك‌ چيز را نگيد شما، تركش‌ كن‌، عبادت‌ ميكنه‌ها، عبادت‌ خيلي‌ اهل‌ حال‌. اين‌ را هم‌ اگه‌ ترك‌ كن‌ هر چي‌ شما بگيد من‌ حاضرم‌ گوش‌ بدم‌. ميگم‌ منهم‌ هيچي‌ بهت‌ نميگم‌. من‌ اگر يك‌ وقتي‌ ميگم‌ پدر من‌ مثلا هميشه‌ روزه‌دار بود يا فلاني‌ هميشه‌ روزه‌داره‌، اين‌ تعريف‌ نيست‌. اين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ حالا، كي‌ گفته‌ شما هميشه‌ روزه‌ دار باشيد. كي‌ گفته‌ كه‌، اگر طبق‌ دستور باشه‌ خوبه‌. اما اگر روي‌ هواي‌ نفس‌ باشه‌، خيلي‌ بده‌، خيلي‌ زشته‌. هميشه‌ مفاتيح‌ زير بغلشه‌. كبوتر حرمه‌. كي‌ گفته‌ توي‌ حرم‌ دائما شما بريد بمونيد آنجا؟ جرم‌ انظر فانصرف‌. وقتي‌ وارد حرم‌ ميشيد السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، آقاجون‌ خداحافظ‌. همه‌اش‌ هم‌ به‌ همين‌ يك‌ جمله‌ ختم‌ ميشه‌. يعني‌ زيارت‌ وارث‌ هم‌ كه‌ مي‌خونيد همين‌ جمله‌ تكرار ميشه‌. زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ را كه‌ بخونيد، معارفتون‌ مي‌خواد بره‌ بالا، سطح‌ معارف‌ شما، اگر معناش‌ را نفهميد هيچي‌. مثل‌ يك‌ جمله‌ بگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، همان‌ كافيه‌. براي‌ اينكه‌ معارف‌، چون‌ آنجا يك‌ دنيا معارفه‌. چهار جلد، پنج‌ جلد كتاب‌ در شرح‌ زيارت‌ جامعه‌ نوشته‌اند. براي‌ اينكه‌ معارفتون‌ در ضمن‌ اينكه‌ محبتتون‌ تحريك‌ شده‌ و داريد با مولا، حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا داريد صحبت‌ مي‌كنيد، معارفتون‌ هم‌ بره‌ بالا. ببينيد ميگه‌ السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ البيت‌ النبوه‌ و موزع‌ الرساله‌ و مختلف‌ الملائكه‌ و محبط‌ الوحي‌. اينها همه‌اش‌ جمله‌ به‌ جمله‌اش‌ حساب‌ داره‌، بايد اعتقادتتون‌ اين‌ باشه‌. اشهد انكم‌ ائمة‌ الراشدون‌ المهديون‌ المعصومون‌. شما به‌ همين‌ چند جمله‌ كه‌ الان‌ گفتم‌ معتقد باشيد، امام‌ شناسيد. زيارت‌ جامعه‌، بهترين‌ زيارت‌ را چرا حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ در وقتي‌ كه‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ ميگه‌ آقا افضل‌ زيارات‌ را براي‌ من‌ بخونيد. حضرت‌ زيارت‌ امين‌ الله‌، شما مي‌بينيد يك‌ سلام‌ هم‌ بيشتر نداره‌، السلام‌ يا امين‌ الله‌ في‌ ارضه‌ و حجته‌ علي‌ عباده‌ اشهد انك‌ جاهدت‌ في‌ الله‌ حق‌ جهاده‌ و عملت‌ بكتابه‌ و اتبعت‌ سنن‌ نبيه‌. تازه‌ همينهايش‌ هم‌ معارفه‌، بعد هم‌ دعا. اگر مي‌بينيد تكرار در سلام‌ هست‌، اگر مثلا در زيارت‌ عاشورا، اين‌ بخاطر اينكه‌ يكيش‌ را درست‌ بگي‌ اقلا. شب‌ تا صبح‌ كي‌ گفت‌ بري‌ توي‌ حرم‌ مزاحم‌ مردم‌ بشي‌؟ كي‌ گفته‌ كه‌ شما با چرت‌ و كسالت‌ دعاي‌ كميل‌ بخونيد؟! كي‌ اين‌ حرفها را به‌ شما گفته‌؟ با نشاط‌. با برنامه‌هاي‌ صحيح‌، اينه‌ يكي‌ از مسائل‌ كه‌ مي‌خواستم‌ بهتون‌ بگم‌ كه‌ فكر نكنيد اگر يك‌ وقتي‌ حالا، يك‌ جوري‌ شد، طبيب‌ متدين‌ گفت‌ روزه‌ براي‌ شما ضرر داره‌. شما غصه‌ بخوريد كه‌، عيب‌ نداره‌ كه‌ غصه‌ بخوريد چرا مريضيد. ولي‌ غصه‌ نخوريد بخاطر اينكه‌ چرا روزه‌ نمي‌تونيد بگيريد. خدا خواسته‌، شما هم‌ روزه‌ نگيريد. خدا خواسته‌ روزه‌ بگيرم‌ ميگيرم‌. ما روزه‌ را براي‌ هواي‌ نفسمون‌ نه‌ مي‌گيريم‌ نه‌ ترك‌ مي‌كنيم‌.

 دوم‌ اينكه‌ در اين‌ ماه‌ بهترين‌ كارها تحصيل‌ علم‌ و دانشه‌. چيز فهميدن‌. مجالس‌ تشكيل‌ دادن‌ براي‌ چيز فهميدن‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در تمام‌ اين‌ ماه‌، در تمام‌ ماه‌ رمضان‌، بهترين‌ شبش‌ شب‌ قدره‌. و در شب‌ قدر از امام‌ سؤال‌ ميكنه‌ كه‌ چه‌ كاري‌ بكنم‌ بهترينش‌ باشه‌؟ چه‌ اعمالي‌ بهترينشه‌؟ مي‌فرمايند چيز ياد گرفتند. يك‌ دوره‌ رسالة‌ توضيح‌ المسائل‌ را نگاه‌ كن‌، حفظ‌ كن‌. ميگيد اِ، قرآن‌ نخونم‌. ميگم‌ نه‌، از من‌ مي‌شنويد اگر تزاحم‌ پيدا كرد، اين‌ كار لازمتر از قرآنه‌. حالا نمي‌خوام‌ اين‌ را توي‌ برنامه‌ اتون‌ بگذارم‌ها. يك‌ دوره‌ توضيح‌ المسائل‌ را نگاه‌ بكن‌، اين‌ ثوابش‌ بيشتر از يك‌ ختم‌ قرآن‌ كه‌ هيچي‌، بيشتر از ده‌ ختم‌ قرآن‌ كردنه‌. اينها را باور ميكنيد يا نه‌؟ اگر باور نكنيد شما هم‌ مثل‌ همان‌ مقدسها هستيد. من‌ هر سال‌ يك‌ ختم‌ قرآن‌ مي‌خوندم‌. امسال‌ نخون‌. امسال‌ اگر مزاحم‌، قرآن‌ را بخونيد. اگر تزاحم‌ داره‌، يعني‌ يا بايد اين‌ كار را بكنيد يا توضيح‌ المسائل‌ را يك‌ دوره‌ نگاه‌ كنيد، توضيح‌ المسائل‌ را يك‌ دوره‌ نگاه‌ كنيد، قرآن‌ را نخونيد . گناهش‌، نخونيد، گناهش‌ گردن‌ من‌ ثوابهاش‌ مال‌ شما. تحصيل‌ علم‌. اول‌ تحصيل‌ علم‌. و لذا من‌ يك‌ پيشنهادي‌ دارم‌. چون‌ در ماه‌ رمضان‌، آن‌ اواخر ماه‌ رمضان‌ ميشه‌ تزاحم‌ ميشه‌ در دعوتهاي‌ افطاري‌. بعضي‌هاتون‌ مي‌خوايد افطاري‌ بديد به‌ رفقا، بعضي‌هاتون‌ نمي‌خوايد بديد. آنهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ بدن‌، ولو آخر ماه‌ باشه‌، اينها الان‌، امشب‌ تعيين‌ بكنند و ما بيست‌ و پنج‌ نفر بيشتر حق‌ افطاري‌ دادن‌ در اين‌ ماه‌، زن‌ و مرد ندارند. يعني‌ بيشتر فرصت‌ نيست‌. چون‌ پنج‌ شبش‌ مال‌ متفرقه‌هاست‌. و بيست‌ و پنج‌ شب‌. يك‌ شبش‌ شب‌، اين‌ بيست‌ و پنج‌ شب‌ هر كس‌ مي‌خواد افطاري‌، كوشش‌ هم‌ بكنيد كه‌ همين‌ رفقاي‌ جلسه‌ باشند. هر كي‌ مي‌خواد افطاري‌ بده‌ اسمهايشون‌ نوشته‌ بشه‌، بعد قرعه‌ مي‌زنيم‌ هر شبي‌ خونة‌ هر كسي‌ واقع‌ شد، ميريم‌ آنجا. منهم‌ مي‌آم‌. اين‌ برنامة‌ افطاري‌ امسال‌. و هر شب‌ هم‌ دور هم‌ باشيد. همون‌ سر سفره‌ هم‌ بهترين‌، چون‌ روايت‌، يك‌ چيزي‌ كه‌ شما شايد باورتون‌ نياد، سر سفره‌ نشستن‌ ساكت‌ اين‌ كراهت‌ داره‌. انسان‌ ساكت‌ بنشينه‌ هيچي‌ نگه‌. سر سفره‌ مستحبه‌ كه‌ حرفهاي‌ علمي‌ زده‌ بشه‌، مستحبه‌ كه‌ حرفهاي‌ شادي‌ گفته‌ بشه‌، غذا در انسان‌ مفيد واقع‌ بشه‌ و كراهت‌ شديد داره‌ كه‌ حرفهاي‌ ناراحت‌ كننده‌ زده‌ بشه‌. كه‌ غذا را، غذاي‌ آدم‌ بخيل‌ را انسان‌ بخوره‌، آدم‌ بخيل‌ را مي‌دونيد چرا غذاشون‌ كراهت‌ داره‌ خوردنش‌؟ بگيد مراعات‌ نكرد. غذا البخيل‌ دار. درده‌. آدم‌ اگه‌ بدونه‌ طرف‌ بخيله‌ها، اين‌ لقمه‌ را كه‌ برميداري‌ مي‌بيني‌ اين‌ داره‌ ميشمره‌. من‌ چند تا لقمه‌ تا حالا برداشتم‌. و غذاي‌ شخص‌ سخي‌ شفاست‌. بر انسان‌ نيرو ميده‌. اين‌ را در كتب‌ روانشناسي‌ همه‌ نوشته‌اند كه‌ اگر انسان‌ غذا را با شادي‌ و راحتي‌ و خوشحالي‌ بخوره‌، غذا به‌ بدنش‌ باصطلاح‌ اثر مفيد داره‌، انرژي‌ ميده‌. اما اگر كه‌ غذا را با ناراحتي‌ بخوره‌. شما يك‌ روز با زنتون‌ دعوا كنيد سر سفره‌. اين‌ بدونيد غذا را ترش‌ ميكنه‌ معده‌اتون‌ بعد هم‌ اذيت‌ ميشيد. همة‌ دعواها را بگذاريد يا دو ساعت‌ قبل‌ از غذا، يا دو ساعت‌ بعد از غذا. شما كه‌ دعوا نبايد بكنيد انشاء الله‌. سر سفره‌ هم‌ انسان‌ نشسته‌ يك‌ نشاطي‌ داره‌، و آنجور تزاحم‌ هم‌ پيدا نميشه‌. پارسال‌ تزاحمي‌ پيدا شد كه‌ بعضي‌ها واقعا دعوت‌ كردند، من‌ ديدم‌ جاي‌ ديگه‌ دعوتم‌. نرفتم‌. از همين‌ اول‌ ماه‌ انشاء الله‌ روشن‌ بشه‌ و هر شب‌ دور هم‌ باشيم‌. سحري‌ را با خانواده‌اتون‌ بخوريد كه‌ آنها هم‌ حقي‌ دارند. خوب‌.

 اينهم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ انشاء الله‌ سر سفره‌ هم‌ به‌ اين‌ مستحب‌ اسلامي‌ عمل‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ چند جمله‌اي‌، مطالبي‌ گفته‌ بشه‌، حالا بعدش‌، قبلش‌، دعايي‌، آن‌ ديگه‌ مربوط‌ به‌ حال‌ شماست‌. من‌ گفتم‌ هميشه‌ دعا را، عبادت‌ را تحميلي‌ انجام‌ نديد. انشاء الله‌ اگر برنامه‌اي‌ شد، خدا به‌ منهم‌ كمك‌ كنه‌، دعايي‌ كنيد كه‌ كمك‌ كنه‌ كه‌ من‌ بتونم‌ خدمت‌ بكنم‌ به‌ شماها. نتونم‌ بكنم‌ هم‌ ناراحت‌ نيستم‌. ولي‌ بتونم‌ خدمتگزار شماها باشم‌. اگر هم‌ نتونستم‌ عرض‌ كردم‌، خيلي‌ غصه‌ ندارم‌. همون‌ بندة‌ خدا بايد بود بهرحال‌. انشاء الله‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ منهم‌ بتونم‌ اين‌ برنامه‌ را ادامه‌ بدم‌ و بتونم‌ خدمت‌ دوستان‌ باشم‌. نماز را ممكنه‌ بريم‌، بياييم‌ آنجا، آقاي‌ نعمتي‌ نماز بخونند يا ما نماز بخونيم‌ و بعد هم‌ افطار بكنيم‌ و بعد هم‌ يك‌ دعاي‌ مختصري‌ و بعد هم‌ خداحافظ‌. اينهم‌ مطلب‌ دوم‌. سوم‌ بود نمي‌دونم‌ يا دوم‌.

 مسئلة‌ سوم‌ اينكه‌ قرآن‌ در اين‌ ماه‌ حتما يك‌ ختمي‌ بكنيد. با برنامه‌هاتون‌ منافات‌ نداره‌. برنامه‌ هاتون‌ را انجام‌ بديد. يك‌ ختم‌ قرآن‌ را شروع‌ بكنيد به‌ خوندن‌. آنهايي‌ كه‌ قرآن‌ خوب‌ نمي‌تونند بخونند مقيد باشند، اين‌ راديو قرآن‌ خوبي‌ ميخونه‌. آن‌ ساعت‌ قرآن‌ را بگذارند از راديو گوش‌ بدهند و اينها هم‌ آهسته‌ بخونند، چون‌ قرائت‌ قرآن‌ ثواب‌ داره‌، لبشان‌ تكان‌ بخوره‌ و قرآن‌ را انشاء الله‌، يك‌ ختم‌ قرآن‌ را حتما بخونند. بيشتر خواستيد بخونيد اشكال‌ نداره‌. ولي‌ يك‌ ختم‌ قرآن‌ حتما بخونيد.

 و صلوات‌ در اين‌ ماه‌ زياد بفرستيد. خوب‌ دعاهاي‌ مختصر روزانه‌ يا شبها را بخونيد. حالش‌ را داشتيد بخونيد حالش‌ هم‌ نداشتيد مسئله‌اي‌ نيست‌، واجب‌ نيست‌. و نماز شب‌ را هم‌ انشاء الله‌ در اين‌ ماه‌، چون‌ قيام‌ ليلش‌ خيلي‌ تأكيد شده‌، چه‌ توي‌ برنامه‌هاتون‌ باشه‌، چه‌ توي‌ برنامه‌هاتون‌ نباشه‌، نماز شب‌ را بخونيد. تا سفره‌ را بيندازند سحري‌ بخوريد، نماز شبتون‌ را هم‌ بخونيد. چيز ديگه‌اي‌ به‌ نظرم‌ نمي‌آد كه‌ بخوام‌ عرض‌ كنم‌. و انشاء الله‌ امشب‌ اگر شب‌ آخر شعبان‌ باشه‌، خدا در اين‌ ماه‌ لباس‌ تقوي‌ را به‌ ما پوشانده‌ باشد و اميدواريم‌ كه‌ اگر خودمون‌ لايق‌ نيستيم‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ وساطت‌ كرده‌ باشند و ما را در اين‌ ضيافت‌ الله‌، دعيتم‌ فيه‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌ بالبركة‌ و الرحمة‌ و المغفره‌. بركت‌ هست‌ در اين‌ ماه‌، رحمت‌ هست‌، بخشش‌ هم‌ هست‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما كمك‌ كنه‌، برنامه‌هامون‌ صحيح‌ انجام‌ بشه‌، قرآن‌ را هم‌ اگر مي‌تونيد شب‌ بخونيد يا اينكه‌ بعد از نماز صبح‌ بخونيد. شب‌ را يك‌ مقداري‌ استراحت‌ بكنيد، شب‌ بلنده‌، عيبي‌ نداره‌. الا سه‌ شب‌ احياء. خوب‌ احياء در شبهاي‌ احياء انسان‌ بهرحال‌ ديگه‌ بايد ولو اينكه‌ همون‌ شب‌ هم‌ احيائش‌ مستحبه‌. ولي‌ اگر كسي‌ مريض‌ ميشه‌ اگر نخوابه‌ يا ناراحت‌ ميشه‌، چون‌ نومكم‌ فيه‌ عباده‌. آنهم‌ عبادت‌ حساب‌ ميشه‌، ولي‌ خوب‌. تأكيد شده‌، خيلي‌ تأكيد شده‌ در احياي‌ شبهاي‌ احيا و شب‌ قدر. به‌ جهت‌ اينكه‌ حتي‌ در روايتي‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ زهرا آب‌ به‌ صورت‌ بچه‌ها مي‌پاشيدند كه‌ بيدار بمونند. يعني‌ معلومه‌ حتي‌ بيدار موندنش‌ مسئله‌ است‌. مقدماتش‌ را فراهم‌ كنيد. حالا يك‌ روز از كار دست‌ بكشيد. ميگيد آقا من‌ روز مثلا فرض‌ كنيد بيست‌ و دوم‌ ماه‌ رمضان‌ دنبال‌ كار نرم‌. حالا نمونه‌اش‌، يك‌ روز مرخصي‌ بگيريد. از حالا زمينه‌اش‌ را فراهم‌ كن‌ كه‌ آن‌ روز بخوابي‌. بهرحال‌ شبهاي‌ احيا را بايد بيدار بود. اينجا خوبه‌ كه‌ بگي‌ من‌ از اول‌ عمرم‌ تا حالا شب‌ احيا نخوابيدم‌. اين‌ بد، چون‌ خيلي‌ تأكيد شده‌. حتي‌ از اين‌ روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را به‌ زور هم‌ بيدار نگه‌ داره‌ بهتره‌. يكي‌ بين‌ الطلوعين‌ يكي‌ شبهاي‌ احياء. و بقية‌ شبها را بگيريد استراحت‌ كنيد. يك‌ مقداري‌ كه‌ بتونيد انشاء الله‌ به‌ عبادتهايتون‌ با كمال‌ راحتي‌ و با خيال‌ راحت‌ برسيد.

 خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ توفيق‌ بندگي‌ كامل‌ خودت‌ را به‌ ما مرحمت‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ بودن‌ در صراط‌ مستقيم‌ را به‌ همة‌ ما عنايت‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ لباس‌ تقوي‌ را به‌ همة‌ ما بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا لباس‌ پر قيمتي‌ از لباسهاي‌ تقوا، از البسة‌ تقوا كه‌ ما بتونيم‌ در كنار حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در اين‌ ماه‌ در مهماني‌ تو بنشينيم‌، به‌ ما عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۴ شعبان ۱۴۱۳ قمری- صراط‌ مستقيم‌ نظم‌ در امور، اخلاق‌ ۳۷

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ اهل‌ البيت‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 وزنوا بالقسطاس‌ المستقيم‌.

 يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ سالك‌ الي‌ الله‌ بايد خيلي‌ رعايت‌ كنه‌، نظم‌ در كارها و امور و زندگي‌ خودش‌ مي‌باشد. امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ فرمود ايكم‌ بنظم‌ اموركم‌. بر شما باد كه‌ امورتون‌ را منظم‌ كنيد. كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌، همان‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ در هر نماز از خداي‌ تعالي‌ به‌ امر پروردگار تقاضا مي‌كنيم‌ كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، آن‌ صراط‌ مستقيم‌ اگر بخواهيم‌ توسعه‌اش‌ بدهيم‌ شامل‌ تمام‌ كارهايي‌ كه‌ در شب‌ و روز انجام‌ ميدهيم‌ مي‌شود. يكي‌ از كارها يعني‌ انسان‌ قطعا، يقينا، بايد كارهاي‌ خوب‌ را انتخاب‌ كنه‌. مقياس‌ در خوبي‌ هم‌ عرف‌ نيست‌. يعني‌ شما مي‌خواهيد كار خوب‌ را انتخاب‌ كنيد. خوب‌ چي‌ هست‌؟ خود اينكه‌ آيا كار خوب‌ چي‌ هست‌، اين‌ بايد يك‌ مقياسي‌ داشته‌ باشه‌. مقياس‌، عرف‌ نيستش‌. مقياس‌ خانواده‌ و فرهنگ‌ نيست‌. مقياس‌ شما حكومت‌ و قوانين‌ حكومتي‌ نيست‌. مگر قوانين‌ حكومتي‌ طبق‌ اسلام‌ تنظيم‌ شده‌ باشه‌. مقياس‌ و ميزان‌ شما حتما و حتما دينه‌. و الاّ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ ميشيد. دين‌. دين‌ مقدس‌ اسلام‌ وقتي‌ كه‌ ما گفتيم‌ مسلمانيم‌، بايد مقياسمون‌ باشد براي‌ اعمالمون‌. يك‌ دونه‌ عبادت‌ بدون‌ تجويز دين‌ جز زحمت‌ و خسارت‌ براي‌ ما چيز ديگري‌ نيست‌. رسم‌ ما اين‌ است‌، براي‌ كسي‌ كه‌ سالك‌ الي‌ اللهه‌، غلطه‌. شهر ما اينطور رسمه‌ ما بايد اين‌ كار را بكنيم‌، براي‌ يك‌ فردي‌ كه‌ راه‌ راست‌ را مي‌خواد حركت‌ كنه‌ زشته‌. مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ پشت‌ فرمون‌ نشستيد بگيد من‌ عادت‌ كردم‌ دستم‌ را به‌ طرف‌ چپ‌ نگه‌ دارم‌. ميري‌ مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. رسم‌ من‌ اينه‌. نخير. رسومات‌ را بايد گذاشت‌ كنار. قوانين‌ غير اسلام‌ را بايد گذاشت‌ كنار. هر چيزي‌ كه‌ منافات‌ با اسلام‌ داره‌، چه‌ هواي‌ نفست‌ باشه‌، چه‌ شيطان‌ باشه‌، چه‌ دوستان‌ دوروبرت‌ باشند، چه‌ آداب‌ زندگي‌ يك‌ شهر باشه‌. فرقي‌ نميكنه‌. اينها را بايد انسان‌ بگذارد كنار و بهترين‌ را انتخاب‌ بكنه‌. بهترين‌ عمل‌، بهترين‌ زندگي‌، بهترين‌ هم‌ بوسيلة‌ اسلام‌، بوسيلة‌ احكام‌ اسلام‌ بايد تنظيم‌ بشه‌. ماها بنده‌ايم‌. بندة‌ خدا بايد طبق‌ دستورات‌ خدا عمل‌ بكنه‌. ما از خودمون‌ رأي‌ نبايد داشته‌ باشيم‌. از خودمون‌ نظر نبايد داشته‌ باشيم‌. در هيچ‌ كاري‌. در هيچ‌ عملي‌. در هيچ‌ فكري‌. يك‌ فردي‌ كه‌ جهاد ميكنه‌، جهاد في‌ سبيل‌ الله‌ ميكنه‌، با نفسش‌ مي‌خواد مبارزه‌ بكنه‌، اين‌ شخص‌ اگر گفت‌ من‌ سليقه‌ام‌ اينطوره‌، اين‌ مطيع‌ نفسشه‌. حالا چه‌ مي‌خواد در جهت‌ افراط‌ باشه‌ چه‌ در جهت‌ تفريط‌. ميزان‌ واقعي‌، قسطاس‌ مستقيم‌، اسلامه‌. كارهاتون‌ را اول‌ ببينيد چه‌ كاري‌ بهتره‌ آن‌ را انتخاب‌ كنيد طبق‌ برنامة‌ اسلام‌. و نظم‌ بديد به‌ زندگيتون‌. منظم‌ كنيد. محاسبه‌ و مراقبه‌ از اساسي‌ترين‌ دستورات‌ سير و سلوكه‌. اگر محاسبه‌ و مراقبه‌ انسان‌ نداشته‌ باشد هيچي‌ نداره‌. محاسبه‌ چيه‌؟ بشينيد حساب‌ بكنيد كارها كدومش‌ بهتره‌. عرض‌ كردم‌ بهتر هم‌ نه‌ با ذوق‌ شما. من‌ ذوقم‌ اينطوري‌ ميگيره‌. ذوق‌ تو هواي‌ نفس‌ توئه‌. جامعة‌ ما اينطوري‌ اقتضاء ميكنه‌. جامعة‌ شما شايد يك‌ جامعة‌ كفري‌ باشه‌، تو هم‌ بايد طرف‌ كفر بروي‌؟! دوستان‌ بدشون‌ مي‌آد من‌ اين‌ كار را بكنم‌. خجالت‌ ميكشم‌. اين‌ حرفها نبايد باشه‌. دقيقا آنچه‌ كه‌ خوبه‌ از نظر اسلام‌ لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌. هيچيك‌ از شما جز گناهتون‌ نترسيد. هر كس‌ هر چي‌ مي‌خواد بگه‌. بالاخره‌ اين‌ دنيا كه‌ شايد پنج‌ ميليارد، شش‌ ميليارد؛ يك‌ ميلياردش‌ مسلمانند. تازه‌ آنهم‌ از يك‌ ميليارد سيصد ميليونش‌ شيعه‌ باشند. اين‌ سيصد ميليون‌ همه‌اشون‌ هم‌ كه‌ با شما خوب‌ باشند، پنج‌ ميليارد و هفتصد ميليونش‌ با شما بدند. يك‌ عده‌اي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواد با شما بد باشند، آنهم‌ روي‌ آنها. مسئله‌اي‌ نيست‌. مردم‌ چي‌ ميگن‌؟ هر چي‌ ميخوان‌ بگن‌. شما فقط‌ و فقط‌ از خدا بايد بترسيد. فقط‌ و فقط‌. نه‌ باز از خود خدا بترسيد. خدا ترس‌ نداره‌، خدا ظالم‌ كه‌ نيست‌. خدا مهربانه‌، رحمانه‌، رحيمه‌. از گناهتون‌ بايد بترسيد كه‌ حكيم‌ علي‌ الاطلاق‌، خدايي‌ كه‌ حكيم‌ است‌ و حكم‌ مي‌كند و قاضيست‌. به‌ دست‌ قضاي‌ الهي‌ مبتلا نشيد. آنجا از قضاي‌ الهي‌ كه‌ قضا را براتون‌ معنا كردم‌ مكرر. كه‌ قضا چيه‌؟ كه‌ يك‌ كار بدي‌ كه‌ انسان‌ ميكنه‌، خدا حكم‌ ميكنه‌، قضاوت‌ ميكنه‌ كه‌ تو بايد مبتلاي‌ به‌ اين‌ ناراحتي‌ بشي‌. اللهم‌ تجعل‌ نفسي‌ مطمئنة‌ بقضائك‌ راضية‌ بقضائك‌. بقضاي‌ الهي‌ راضي‌ باشيد. توي‌ يك‌ محكمة‌ قاضي‌ وقتي‌ وارد شديد، يك‌ قاضي‌ عادلي‌ آنجا نشسته‌، هر دو طرف‌ دعوا، چه‌ آن‌ طرفي‌ كه‌ حقه‌ چه‌ آن‌ طرفي‌ كه‌ ناحقه‌، هر دو وقتي‌ بيرون‌ مي‌آن‌ مي‌گويند كه‌، مخصوصا آنكه‌ به‌ ضرر او حكم‌ داده‌ شده‌، ميگه‌ اين‌ چه‌ محكمه‌اي‌ بود! اگر خداي‌ تعالي‌ براتون‌ يك‌ حكمي‌ صادر فرمود در اثر اعمال‌ خودتون‌ و بي‌ توجهي‌ خودتون‌ و بي‌ نظمي‌ خودتون‌، نگيد اين‌ چه‌ حكمي‌ بود! راضية‌ بقضائك‌. بقضاي‌ الهي‌ راضي‌ باشيد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ از صد تا كار بدي‌ كه‌ تو كردي‌، يك‌ چندتاش‌ را، آنهم‌ براي‌ تنبه‌ تو، براي‌ گوشمالي‌ تو، براي‌ اينه‌ تو اين‌ راههاي‌ بد را ادامه‌ ندي‌، يك‌ برنامه‌اي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ مبتلات‌ ميكنه‌. اينجا راضي‌ بقضاي‌ الهي‌ باش‌. راضية‌ بقضائك‌.

 انسان‌ اگر كارهايش‌ را طبق‌ برنامة‌ دين‌ منظم‌ بكنه‌ كه‌ من‌ مكرر به‌ دوستان‌ عرض‌ كردم‌. اكثر شماها تا اين‌ مرحله‌ آمديد كه‌ بايد تمام‌ برنامه‌هاي‌ زندگيتون‌ منظم‌ باشه‌ و به‌ مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌، راه‌ راست‌، راه‌ صحيح‌، دور از افراط‌ و تفريط‌، يك‌ سر سوزن‌ انحراف‌ نه‌ طرف‌ راست‌ نه‌ طرف‌ چپ‌، اين‌ مرحله‌ را از سرتون‌ رد كرديد و رسيديد. آنهايي‌ هم‌ كه‌ نرسيدند مي‌رسند بهرحال‌. معني‌ اين‌ مرحله‌ اين‌ است‌ كه‌ كوچكترين‌ انحرافي‌ نداشته‌ باشيد. كوچكترين‌ بي‌ نظمي‌ در زندگيتون‌ نباشه‌. چه‌ مانعي‌ داره‌ يك‌ دفتري‌ داشته‌ باشيد همه‌اتون‌ محاسبه‌ كنيد. محاسبه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ حساب‌ كنيد بهترينش‌ را انتخاب‌ كنيد و بعد هم‌ مراقبت‌ داشته‌ باشيد كه‌ مبادا يك‌ كاري‌ را اشتباه‌ بكنيد. يك‌ كاري‌ كه‌ براي‌ شماها ضرر داره‌، اشتباه‌ بكني‌. نبايد اين‌ كار را بكني‌. اين‌ نظم‌ عموميه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ من‌ جدا از دوستان‌ مي‌خوام‌ كه‌ كارهايتون‌ منظم‌ باشه‌. من‌ در عين‌ اينكه‌ متشكرم‌ از همة‌ دوستان‌ كه‌ برنامه‌هاي‌ جشن‌ نيمة‌ شعبان‌ را خوب‌ برگزار كردند. همه‌ تصديق‌ ميكنند كه‌ خوبه‌ و اگر من‌ بگم‌ كه‌ بسيار خوب‌ بود، منهم‌ اينطوري‌ بگم‌ شما را از اين‌ حدي‌ كه‌ هستيد ترقيتون‌ ندادم‌، شما را اينجا نگرتون‌ داشتم‌. براي‌ اينكه‌ تشويق‌ بيجا انسان‌ را از رشد باز ميداره‌. اگر به‌ يك‌ عده‌اي‌ كه‌ در مسابقه‌ شركت‌ كردند، ممكنشونه‌ يك‌ قدري‌ تندتر حركت‌ كنند، يكنفر گفت‌ خوب‌ مي‌دويد در مسابقه‌. اگر به‌ مجرد اينكه‌ گفت‌ خوب‌ مي‌دوي‌، اين‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ نمي‌دوه‌. سست‌ ميشه‌ در مسابقه‌. و لذا من‌ خيلي‌ توقعم‌ بيشتر از اين‌ بود كه‌ كارهاتون‌ منظمتر از اين‌ بشه‌. نمي‌خوام‌ مطالبم‌ را به‌ اينجا منتهي‌ كنم‌. اين‌ يك‌ كار جزئي‌ بود. بهرحال‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ مورد لطف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهيد بود و همه‌اتون‌ زحماتتون‌ مرضي‌، آن‌ شبي‌ كه‌ آقاي‌ احسان‌ پور بود ظاهرا، خواب‌ ديده‌ بودند در يك‌ ماه‌ و نيم‌ قبل‌ بود. كه‌ براي‌ نيمة‌ شعبان‌ بايد مجلس‌ كاملا با شكوه‌ تنظيم‌ بشه‌، ما از همانجا فهميديم‌ كه‌ مأموريتي‌ داده‌ شده‌ كه‌ بايد همه‌امون‌ كار بكنيم‌. اگر منظم‌ بود بهتر از اين‌ كار انجام‌ ميشد. حالا هر كسي‌ هم‌ نيندازه‌ گردن‌ ديگري‌. يك‌ مقداري‌ سست‌ حركت‌ كرديد. انشاء الله‌ جبران‌ كنيد. اين‌ يك‌ مطلب‌. نمي‌خواستم‌ دربارة‌ اين‌ مطلب‌ زياد صحبت‌ بكنم‌. اگر يك‌ سنگ‌ را كه‌ بايد پنجاه‌ نفر، شصت‌ نفر بگيرند بلند كنند، بلند كردند دوستان‌ پنج‌ شيش‌ نفر انداختند، ولش‌ كردند. آن‌ پنج‌ شيش‌ نفر را خفه‌ ميكنه‌، سنگ‌ هم‌ بلند نميشه‌، كاري‌ هم‌ انجام‌ نميشه‌. بايد تا آخر باشيد. بايد جدي‌ باشيد. بايد دقيق‌ باشيد. اين‌ آقاي‌ اسدي‌ نمي‌دونه‌ چه‌ موقعي‌ بايد بياد. و الا اگر كسي‌ غير از آقاي‌ اسدي‌ بود راهش‌ نمي‌دادم‌. و الاّ ما در هفته‌ يك‌ شب‌ شماها را منظم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در دورة‌ هفته‌ خودتون‌ منظم‌ باشيد. شما نگيد حالا چي‌ ميشه‌ وسط‌ جلسه‌ بياد. نه‌. امروز من‌، در تمام‌ كارهايم‌، حالا، يك‌ كسي‌ امروز به‌ من‌ ميگفت‌ چرا ميگي‌ در را ببندند، چه‌ بكنند، شما چرا ميگيد؟ راست‌ هم‌ ميگن‌. در شأن‌ سن‌ و وضع‌ من‌، اينه‌ كه‌ اينجا بشينم‌ هر كسي‌ هر كاري‌ كرد هيچي‌ نگم‌. ولي‌ خدا من‌ را اينجوري‌ نساخته‌. دلم‌ مي‌خواد همانطوري‌ كه‌ استاد من‌، كوچكترين‌ كاري‌ را كه‌ مي‌كردم‌ به‌ من‌ ايراد ميگرفت‌، ما بايد لحظه‌ به‌ لحظه‌، دقيقا همة‌ كارهاتون‌ را بهتون‌ ميگم‌. بعضي‌هايش‌ را هنوز هم‌ روم‌ نميشه‌. حالا كم‌كم‌ انشاء الله‌. به‌ بعضي‌ از رفقا ميگم‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ بيائيد، بهتون‌ ميگم‌ اينجور بكن‌ بايد بگي‌ چشم‌. ما گاهي‌ با بعضي‌ از رفقا همينجا دعوا كرديم‌. بايد منظم‌ بود. هفته‌اي‌ يك‌ شب‌ ما شما را منظم‌ مي‌كنيم‌ بقيه‌اش‌ هم‌ با خودتون‌. سر ساعت‌ به‌ نماز جماعت‌ بنا داريد بريد، نگيد حالا به‌ ركعت‌ دوم‌ من‌ ميرسم‌. همينطوره‌ كه‌ الان‌ اگر كسي‌ وارد اين‌ جلسه‌ بشه‌ من‌ عصباني‌ ميشم‌، ناراحت‌ ميشم‌؛ يقين‌ بدونيد خدا نه‌ بخاطر اينكه‌ شما ركعت‌ دوم‌ آمديد، بخاطر اين‌ بي‌ نظميت‌! بي‌ نظميت‌ بده‌. تو كه‌ مي‌توني‌ بيايي‌. ركعت‌، خوب‌، يك‌ نماز دو نماز مي‌كنند. سابقها اجازه‌ مي‌دادند بعضي‌ از مراجع‌ وسط‌ نماز انسان‌ فرادا بكنه‌. اين‌ چه‌ جماعتي‌! نه‌ خدا احتياج‌ به‌ اين‌ نماز تو داره‌. بخدا قسم‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ ما داريم‌ هي‌ به‌ خدا كمك‌ مي‌كنيم‌. خدايي‌ كه‌ ما خلق‌ كرديم‌، واقعاها، خدا را ما خلق‌ مي‌كنيم‌ گاهي‌. اون‌ خدايي‌ كه‌ هست‌ ما نمي‌پسنديم‌. اين‌ خدايي‌ كه‌ ما خلق‌ كرديم‌ بعله‌ بايد كمك‌ كرد بهش‌، خدمت‌ بهش‌ كرد، ضعيفه‌، بيچاره‌ است‌. اون‌ خدايي‌ كه‌ ما خلقش‌ كرديم‌. اون‌ خدايي‌ كه‌ ما را خلق‌ كرده‌ احتياجي‌ به‌ نمازمون‌ نداره‌. بوسيلة‌ نماز مي‌خواد شما را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بده‌. ميگه‌ بگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. بوسيلة‌ نماز خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد شما را عارف‌ بحق‌ خودش‌ قرار بده‌. نماز، خوب‌ تو شب‌ تا صبح‌ نماز بخون‌. كجا، خدا ديگه‌ چاق‌ ميشه‌. خدا مثلا پولدار ميشه‌؟ خدا قويتر ميشه‌؟ اين‌ حرفها چيه‌! تو هم‌ كه‌ چيزي‌ استفاده‌ از اين‌ كارهات‌ نميكني‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آدمي‌ كه‌ بنا شد بي‌ نظم‌ باشه‌، آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ صفات‌ خوب‌ روحيه‌. انسان‌ انسان‌ بشه‌. بدخواه‌ مردم‌ نباشه‌، تقلب‌ نداشته‌ باشه‌، محبت‌ دنيا در دلش‌ نباشه‌، نسبت‌ به‌ ديگران‌ مهربان‌ باشه‌. كينة‌ مردم‌ در دلش‌ نباشه‌. غيبت‌ نكنه‌، دروغ‌ نگه‌، ايمانش‌ قوي‌ باشه‌، آرامش‌ داشته‌ باشه‌، راضي‌ به‌ رضاي‌ حق‌ باشه‌، خدا را ببينه‌ و عبادت‌ كنه‌، محبوب‌ را، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را مشاهده‌ كنه‌ و قربانش‌ بره‌. اينها ارزش‌ داره‌. اينها. نماز بخون‌. گفت‌ كه‌ خر عيسي‌ اگر به‌ مكه‌ رود اگر بيايد همان‌ خر است‌ كه‌ بود. هي‌ بره‌ و بياد. اينقدر اين‌ جمعيت‌ عجيبي‌ كه‌ چند ميليون‌ جمعيت‌ به‌ مكه‌ مي‌روند، آدم‌ نگاه‌ ميكنه‌ واقعا اينها ما اكثر الضجيج‌ و اقل‌ الحجيج‌. چقدر ضجه‌ و ناله‌ زياده‌ اما چقدر حاجي‌ كمه‌. ضجه‌ مي‌زنند، سر و صدا، آن‌ جمعيت‌ عجيب‌. چند تاشون‌ اينها مرضي‌ امام‌ زمانند؟ عدة‌ زياديشون‌ كه‌ سنيند اصلا. شب‌ و روز، زمستان‌ و تابستان‌، دورة‌ سال‌، هر چه‌ عبادت‌ بكنند، دليل‌ من‌ دارم‌، دليل‌ علمي‌؛ كه‌ هر چه‌ عبادت‌ بكنند، تمام‌ دورة‌ سال‌ را روزه‌ بگيرند، هر سال‌ به‌ مكه‌ بروند، خداي‌ تعالي‌ به‌ رو اينها را مي‌اندازه‌ به‌ آتش‌ جهنم‌. ميگيد اِ! بعله‌. چرا آقا؟ براي‌ اينكه‌ اين‌ طبق‌ برنامه‌ عمل‌ نكرده‌. شما يك‌ عمله‌ مي‌آريد اينجا، يك‌ كارگر مي‌آريد آقا اين‌ ديوار را خراب‌ كن‌. اين‌ بيچاره‌ اين‌ ديوار را خراب‌ نميكنه‌. ميره‌ آن‌ ديوار و اين‌ ديوار و اين‌ ديوار را خراب‌ ميكنه‌. خوب‌ سه‌ تا ديوار خراب‌ كرده‌، عرق‌ كرده‌، شب‌ مثل‌ مرده‌اي‌ افتاده‌. ميگي‌ آقا تو من‌ اين‌ ديوار را گفته‌ بودم‌ خراب‌ كن‌. تو. نه‌ من‌ دلم‌ خواست‌ اينها را خراب‌ كنم‌. تو غلط‌ كردي‌ دلت‌ خواست‌ اينها را خراب‌ كني‌. پولش‌ كه‌ نمي‌ديد يك‌ دست‌ كتك‌ هم‌ بهش‌ مي‌زنيد. اين‌ ديوارها را نمي‌خواستيم‌ خراب‌ كنيم‌. برنامه‌ داره‌ اينجا. اين‌ اداره‌ برنامه‌ داره‌. اين‌ خدمت‌ شما، نه‌ اينها هرچي‌ هستند مي‌دونند. اين‌ پادگان‌ حساب‌ داره‌. وقتي‌ ميگه‌ به‌ چپ‌ چپ‌ بايد همانجور كه‌ ميگه‌ انجام‌ بديد. حالا شما بگيد نه‌ من‌ دلم‌ مي‌خواد از اينور وايستم‌. خيلي‌ هم‌ زحمت‌ كشيدم‌. برنامه‌ داره‌. اين‌ دين‌ مقدس‌ با اينهمه‌ عظمت‌ هر كاري‌ تو دلت‌ مي‌خواد بكن‌. درسته‌؟! بعد هم‌ كي‌ به‌ تو گفته‌ كه‌ تو عبادت‌ كن‌؟ عمر گفته‌. كي‌ گفته‌ تو عبادت‌ كن‌؟ ابو حنيفه‌ گفته‌. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كي‌ گفت‌ ابو حنيفه‌ امامته‌؟ چي‌ جواب‌ ميده‌. معطل‌ ميكنه‌. سني‌ كه‌ روز حشر شفيعش‌ عمر شود، كوري‌ بيايد و عصاكش‌ كور دگر شود. فكر نكنيد كه‌ فقط‌ اين‌ مسئله‌ مال‌ سني‌هاست‌. بنده‌ و جنابعالي‌ هم‌ وقتي‌ روي‌ سليقه‌امون‌ كار كرديم‌ همينطور ميشه‌. سليقه‌ نبايد توي‌ كار بياد. طبق‌ برنامه‌. طبق‌ نظام‌. به‌ شما گفتند آقا اين‌ كار را بكن‌. من‌ يك‌ وقتي‌ عقب‌ يك‌ استادي‌ كه‌ از اولياء خدا بود، خدا رحمتش‌ كند، علماي‌ خوب‌، خيلي‌ مرد خوبي‌ بود. چند روز دويدم‌. روز آخر دلش‌ به‌ حال‌ ما سوخت‌. مثل‌ اين‌ آقاي‌ موسوي‌ بود، همچين‌ قيافة‌ مظلوم‌ حق‌ به‌ جانبي‌ هم‌ داشتيم‌. وقتي‌ خيلي‌ دنبالش‌ دويديم‌ گفتش‌ روز هفت‌ تا لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ بخون‌. من‌ خيلي‌ تعجب‌ كردم‌. آخه‌ اينهمه‌ مدت‌، الان‌ هم‌ من‌ هم‌ دارم‌ از اين‌ دوستان‌. بعضي‌ها مي‌آن‌ پيش‌ ما، خيال‌ مي‌كنند ما روزي‌ ده‌ هزار، صد و ،بعله‌، يك‌ كسي‌ به‌ يك‌ كسي‌ گفته‌ بود كه‌، جلوي‌ من‌ نشسته‌ يادم‌ مي‌افته‌، يك‌ كارهايي‌! ده‌ هزار مرتبه‌ بگو يا علي‌. ده‌ هزار مرتبه‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. خوب‌. هي‌ بگو بگو بگو. هفت‌ تا لا حول‌ و لا.. آقا اين‌. گفت‌ تو به‌ اين‌ كلمة‌ مقدس‌ مي‌خواي‌ بي‌ توجه‌ باشي‌! همين‌ دليل‌ بر اينه‌ كه‌ چند روزه‌ معطلي‌. گفتيم‌ چشم‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ را بعدش‌ گفت‌ تو بعد از هر نماز هفت‌ مرتبه‌ بگو. خدا ميدونه‌ در مدت‌ چند روز يك‌ حالي‌ پيدا كرده‌ بودم‌ كه‌ ميگفتم‌ اگر بخوام‌ دستم‌ را تكان‌ بدم‌ اين‌ حول‌ و قوه‌ مال‌ خداست‌ من‌ حق‌ در، حق‌ تصرف‌ در ملك‌ خدا ندارم‌. مانده‌ بودم‌ چيكار كنم‌؟ حق‌ تصرف‌، البته‌ اينهم‌ مال‌ نپختگي‌ بود، بعد مطلب‌ حل‌ شد. اگر يك‌ دونه‌ قرص‌ ريز دادند به‌ شما گفتند اين‌ اعصابت‌ را تمامش‌ را آرامش‌ ميده‌، اين‌؟! بعله‌. حجم‌ كار كه‌ مهم‌ نيست‌. تحت‌ برنامة‌ صحيح‌ بودن‌ مهمه‌. ابوحنيفه‌ را كي‌ براي‌ تو تعيين‌ كرده‌ كه‌ امام‌ تو باشه‌؟ كي‌؟ هارون‌ الرشيد. هارون‌ الرشيد كيه‌؟ خليفة‌ پيغمبر. جدا عجيبه‌ها. ايني‌ كه‌ به‌ شما گفتند آقا خودت‌ مرجع‌ تقليدت‌ را پيدا بكن‌ نگفتند كه‌ هر كس‌ اسمش‌ حسن‌ باشه‌، حسين‌ باشه‌، تقي‌ باشه‌، اينها نه‌. من‌ كان‌ من‌ الفقهاء. كسي‌ كه‌ از فقهاست‌. اول‌ فقيه‌. صائن‌ لنفسه‌. من‌ در هر كلمه‌اش‌ مي‌تونم‌ يك‌ ساعت‌ حرف‌ بزنم‌. اين‌ صائن‌ لنفسه‌ خيلي‌ مهمه‌. صائن‌ لنفسه‌ خلاصه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ خودش‌ را بتونه‌ نگه‌ بداره‌. انسان‌ آقا در يك‌ پست‌ و مقامي‌ قرار بگيره‌ خودش‌ را بتونه‌ نگه‌ بداره‌. توي‌ جاده‌ نگه‌ بداره‌، توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نگه‌ بداره‌. يك‌ راننده‌ ميگن‌ كه‌، راننده‌اي‌ ميگن‌ خوبه‌ كه‌ اين‌ خودش‌ را بتونه‌ توي‌ جاده‌ نگه‌ بداره‌، پرت‌ نشه‌ از جاده‌. خودش‌ را بتونه‌ كنترل‌ بكنه‌. سريع‌ هم‌ حركت‌ بكنه‌، به‌ كمال‌ هم‌ برسه‌ و كنترلش‌ هم‌ خوب‌ باشه‌. صائن‌ لنفسه‌. در عين‌ اينكه‌ خودش‌ را نگه‌ ميداره‌، دين‌ را هم‌ نگه‌ ميداره‌. حافظ‌ دين‌ باشه‌. حافظا لدينه‌. خوب‌. خوب‌ هر جوري‌ كه‌ دلم‌ خواست‌ حافظ‌ دين‌ و صائن‌ نفس‌ باشم‌؟ نه‌. مخالفا لهواه‌. يعني‌ هر چي‌ كه‌ دلت‌ مي‌خواد نه‌. خيلي‌ها. دل‌ يعني‌ چي‌؟ دل‌ اصلا نبايد تو داشته‌ باشي‌. دلي‌ داشته‌ باش‌ كه‌ آن‌ دل‌ درش‌ خدا باشه‌. حاكم‌ در دل‌ شما فقط‌ بايد خدا باشه‌. خوب‌. مخالف‌ هواي‌ نفست‌ باش‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد شب‌ نيمة‌ شعبان‌ عبادت‌ كنم‌. خوب‌ تو نگفتي‌ خدا مي‌خواد، گفتي‌ دلم‌ مي‌خواد. برو تا صبح‌ توي‌ حرم‌ باش‌. صبح‌ هم‌ خسته‌ بيا چرت‌ بزن‌. بعد هم‌ هيچي‌. حالا مخصوصا اگر سني‌، من‌ يك‌ چند تا سني‌ را در مكه‌، شبها مي‌رفتم‌ توي‌ مسجد الحرام‌ به‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كرديم‌ عوض‌ اينكه‌ عبادت‌ كنيم‌. ببينيم‌ اينها چه‌ جورند. چه‌ جور جونورهايي‌ هستند. يك‌ جونور را ديدم‌ اين‌ در حجر اسماعيل‌ ايستاده‌ اينقدر گريه‌ ميكرد. اينقدر حال‌ خوبي‌ داشت‌. لذا ميگم‌ اين‌ حالهاي‌ خوب‌ خيلي‌ ارزش‌ نداره‌ها. يك‌ يا الله‌هايي‌ ميگفت‌. خوب‌ بعدش‌ نشستيم‌ باهاش‌ صحبت‌ كرديم‌. گفتم‌ كه‌ من‌ يك‌ سؤالي‌ دارم‌. شما خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيد. خيلي‌ هم‌ آدم‌ متواضعي‌ بود از بعضي‌ جهات‌. گفت‌ بپرس‌. گفتم‌ كه‌ اين‌ نمازها را من‌ نمي‌دونم‌ كي‌ گفته‌ بخونيم‌. خدا گفته‌؟ گفت‌ بعله‌. گفتم‌ آخه‌ اين‌ نماز را چه‌ جوري‌ گفته‌. خدا به‌ ما وحي‌ كرده‌؟ گفت‌ نه‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌. گفتم‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ كه‌ اينجوري‌، گفت‌ نه‌ ابو حنيفه‌ گفته‌. گفتم‌ خوب‌ ابوحنيفه‌ را كي‌ تعيين‌ كرده‌؟ پيغمبر؟ مي‌توني‌ يك‌ روايتي‌ را براي‌ من‌ بگي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود مردم‌ از ابو حنيفه‌ تا روز قيامت‌ تقليد كنيد. موند. گفت‌ چيه‌ پس‌؟ گفت‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ كه‌ از علي‌ پيروي‌ كنيد. علي‌ هم‌ فرموده‌ از امام‌ حسن‌ مجتبي‌ پيروي‌ كنيد. حالا خوبه‌. بعد ديدم‌ ولي‌ با اين‌ حرفها هدايت‌ نميشه‌. يك‌ يك‌ از ائمه‌ را گفتم‌. گفت‌ پس‌ اين‌ جمعيت‌ همه‌ دارند اشتباه‌ مي‌كنند؟! گفتم‌ اين‌ جمعيت‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌. اين‌ تازه‌ يك‌ ميليون‌ نفره‌. شما برو چين‌ يك‌ ميليارد و دويست‌ ميليون‌، اينها را چي‌ ميگي‌؟ برو هندوستان‌، چند ميليون‌، نزديك‌ به‌ يك‌ ميليارد، اينها جلوي‌ بت‌ تعظيم‌ مي‌كنند. يك‌ جوان‌ راننده‌اي‌ بود. اين‌ اول‌ به‌ ما گفت‌ من‌ مسلمانم‌. بعد سوار اين‌ ماشينهاي‌ سير و سفر مقيد بوديم‌ نشيم‌. چون‌ احتياط‌ مي‌كرديم‌، باران‌ و اينها، گفت‌ مسلمانم‌. رسيد جلوي‌ بتخانه‌، دو تا دستش‌ را از فرمون‌ ول‌ كرد يك‌ تعظيمي‌ كرد به‌ بت‌. گفتيم‌ تو كه‌ گفتي‌ مسلمانم‌. دروغ‌ گفته‌ بود. اينها جونورند. اينها انسان‌ نيستند. حالا اينقدر عبادت‌ بكنند، حال‌ خوبي‌ هم‌ داشته‌ باشند. حال‌ لازم‌ نيست‌، بندگي‌ مي‌خوان‌. شما ببينيد در سراسر قرآن‌، ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا لحال‌ داشتن‌! ديگه‌ بريد. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. بنده‌ بشيد. بنده‌. بنده‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ هر چي‌ گفتند بگيم‌ چشم‌. خوشت‌ بياد يا خوشت‌ نمي‌آد. زحمت‌ داره‌ يا زحمت‌ نداره‌. بنده‌ اينجور ايستاده‌. هيچوقت‌ هم‌ فشار نمي‌آره‌ روي‌ مولا كه‌ اين‌ حاجت‌ را من‌ حتما مي‌خوام‌. مكرر گفتم‌ كه‌ فرق‌ ما با خدا، فرق‌ بنده‌ با مولا اين‌ است‌ كه‌ هر چي‌ مولا ميگه‌ ما بگيم‌ چشم‌، و عمل‌ كنيم‌. هر چي‌ ما ميگيم‌، مولا دلش‌ خواست‌ چشم‌ ميگه‌، نخواست‌ هم‌ نميگه‌. اگر ما جامون‌ را عوض‌ كرديم‌، اسم‌ را هم‌ بايد عوض‌ كنيم‌. هر چي‌ خدا گفته‌ ما ميگيم‌ نه‌ چشم‌. هيچ‌ اعتنا نمي‌كنيم‌. ولي‌ هر چي‌ ما ميگيم‌ خدا بايد فورا بگه‌ چشم‌. اين‌ جامون‌ را عوض‌ كرديم‌ با خدا. خدا شده‌ بنده‌ نستجير بالله‌. ما شديم‌ مولا. نبايد اينطور باشه‌.

 خيلي‌ انشاء الله‌ دقت‌ بكنيد اين‌ مطلب‌ دوم‌ را كه‌، يعني‌ همون‌ مطلب‌ اول‌ هست‌ كه‌ در ميزان‌ مستقيم‌، وزنوا في‌ القسطاس‌ المستقيم‌. خودتون‌ را با ميزان‌ مستقيم‌ وزن‌ كنيد. روز، شب‌، در محاسبه‌ اتون‌ اين‌ باشه‌ اين‌ عملتون‌ را بگذاريد در كفة‌ ترازوي‌ دين‌. اگر اين‌ عقربه‌هاش‌ مقابل‌ هم‌ وايستاد باريك‌ الله‌، بردار بگذار كنار. باز يه‌ عمل‌ ديگه‌اتون‌، عمل‌ ديگه‌اتون‌، عمل‌ ديگه‌اتون‌، تمامش‌ را. كوشش‌ بكنيد اينطور باشيد. دوستان‌ ما بعضي‌ها در عين‌ اينكه‌ به‌ ما ميگن‌ هر چي‌ تو بگي‌ ما گوش‌ مي‌كنيم‌، در عين‌ حال‌ مي‌بينم‌ كه‌ وقتي‌ من‌ اينطوري‌ باشم‌، خداي‌ تعالي‌ طبعا ديگه‌ او متكبره‌. ما كه‌ متكبر نبايد باشيم‌ ولي‌ خدا متكبره‌. وقتي‌ مي‌بينه‌ انسان‌ نه‌، به‌ زبان‌ ميگه‌ من‌ هر چي‌ تو بگي‌ گوش‌ ميكنم‌، ولي‌ در قلب‌ يا در عمل‌ نميكنه‌. اين‌ شخص‌، من‌ خودم‌ اينجوريم‌، من‌ خودم‌ ببينم‌ دو سه‌ قلم‌ اينجوريه‌ ميگم‌ ولش‌ كن‌. حالا براي‌ اينكه‌ دلش‌ نشكنه‌ باشه‌. ديگه‌ براش‌ ارزشي‌ قائل‌ نيستم‌. خداي‌ تعالي‌ از باطن‌ ما اطلاع‌ داره‌. تا ببينه‌ ما گوش‌ به‌ حرف‌ خدا نمي‌كنيم‌، ميگيم‌ بندة‌ خدا هستيم‌، ميگيم‌ اياك‌ نعبد. به‌ خدا قسم‌ همين‌ كلمة‌ اياك‌ نعبد را هر روز داريم‌ دروغ‌ ميگيم‌. تنها تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌. كسي‌ كه‌ هر چي‌ دلش‌ مي‌خواد، ميگم‌ در مقابل‌ هر عملي‌ كه‌ انجام‌ ميديد بايد يك‌ علامت‌ سؤال‌ بگذاريد كه‌ آقا اين‌ را تو مي‌خواستي‌، دلت‌ مي‌خواست‌ يا خدا؟ اگر مي‌گفتي‌ خدا مي‌خواد و تونستي‌ ثابت‌ كني‌ها؛ بدون‌ كه‌ موفقي‌. اما اگر كه‌ در مقابل‌ هر عملي‌ سؤال‌ بكني‌، ميگي‌ دلم‌ مي‌خواست‌. خودم‌ ميدونم‌، اختيار خودم‌ را دارم‌. تو بندة‌ خدا نيستي‌. دلم‌ مي‌خواست‌ و من‌ خودم‌ ميدونم‌ و هر چي‌ بخوام‌ ميكنم‌ و به‌ كسي‌ ارتباط‌ نداره‌؛ اين‌ بندة‌ خدا نيست‌.

 خوب‌ امروز روز ميلاد مسعود حضرت‌ بقية‌ الله‌ بود. خوشا به‌ حالتون‌. خوشا به‌ حالمون‌ كه‌ يك‌ روز ديگر از نيمه‌هاي‌، از روزهاي‌ نيمة‌ شعبان‌ در دوران‌ عمرمون‌ باز داشتيم‌. من‌ امروز دوستان‌ خودم‌ را و دوستان‌ اين‌ جلسه‌ را، اكثرا كه‌ يادم‌ بود و توجه‌ داشتند، چشمهايشون‌ را مي‌بوسيدم‌. شما فكر نكنيد كه‌ ما كه‌ آقا را نديديم‌. كجا خبر داريد؟! آقا حتما بايد بشينه‌ پهلوي‌ شما بگه‌ آقا من‌ فلاني‌ هستم‌. آنوقت‌ بعد هم‌ بهتون‌ بگه‌ حاجتي‌ چيزي‌ داريد بگيد من‌ بهتون‌ بدم‌ و شما هم‌ ولش‌ نكنيد و از اين‌…. تازه‌ حاجتهاي‌ ما چي‌ هست‌؟ حاجتهاي‌ بي‌ ربط‌. شخصي‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌ بود مي‌گفت‌ هر چي‌ فكر كردم‌ چي‌ از حضرت‌ بخوام‌؟ بخدا اگر اين‌ كارها رسم‌ بشه‌، اين‌ مسائل‌، حضرت‌ هر كس‌ كه‌ دلش‌ بخواد خدمت‌ حضرت‌ برسه‌ و ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ بكنه‌، كم‌كم‌ مثل‌ اين‌ احضار ارواحهها كه‌ بازي‌ شده‌ها، مي‌نشينند براي‌ سرگرمي‌، اينجوري‌ در ميآد. اين‌ شأن‌ آقا نيست‌. خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌ بود. هر چي‌ ميگفت‌ فكر كردم‌ چي‌ بگم‌، چه‌ سؤالي‌ بكنم‌؟ يادم‌ نيامد. مگه‌ اختيار دست‌ خودته‌ كه‌ يادت‌ بياد. ميگه‌ پرسيدم‌ اين‌ ني‌ قليان‌ را توي‌، اين‌ قسمت‌ آب‌ قليان‌، يك‌ ني‌ آن‌ تو داره‌، اگر آن‌ بيفته‌ توي‌ آب‌ در اصفهان‌ ظاهرا، ميگن‌ آقا پول‌ گيرش‌ مي‌آد. آقا اين‌ راسته‌؟ پهلوي‌ يكي‌ از مراجع‌ تقليد يك‌ وقت‌ نشسته‌ بوديم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود سؤال‌ ميكرد كه‌ آقا راسته‌ اين‌ مسئله‌، خيلي‌ با طمطراق‌ هم‌ سؤال‌ ميكرد، اين‌ مسئله‌اي‌، ميگفت‌، شل‌ غم‌ خورده‌ مرده‌. ايشان‌ يك‌ خورده‌اي‌ خنديد. ما خيلي‌ عصباني‌ شديم‌، استادمون‌ بود آن‌ مرجع‌. گفتيم‌ تو، فلان‌ فلان‌ شده‌ آمدي‌ با مرجع‌ تقليد، اين‌ سؤاله‌ كه‌ تو ميكني‌؟! كه‌ شل‌ غم‌ خورده‌ مرده‌؟! شل‌، يك‌ شلي‌، پاش‌ شل‌ بوده‌، اينجوري‌ ميخواست‌ بگه‌، غم‌ خورده‌ مرده‌. آنوقت‌ شلغم‌ خورده‌ مرده‌. اين‌ يك‌ چيزي‌ است‌، بخدا قسم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ الان‌ بيان‌ اينجا بشينند، خيلي‌ خيلي‌ آدمهاي‌ خوبي‌ باشيم‌ چند تا خواب‌ براش‌ نقل‌ مي‌كنيم‌ و چند تا حوائجمون‌ را مي‌خواهيم‌. و بعد… مي‌شينيم‌ ميگيم‌ اي‌ آقا آن‌ آقايي‌ كه‌ ما، شايد امام‌ زمان‌ نباشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اون‌ يك‌ خال‌ داره‌. اين‌ خالش‌ را ما نديديم‌. دنبال‌ خالش‌ مي‌گرديم‌ و دنبال‌ ابروي‌ پيوسته‌اش‌ مي‌گرديم‌ و از اين‌ حرفها. به‌ من‌ ميگن‌ چرا مثلا يك‌ نامه‌اي‌ كه‌ يقين‌ دارم‌، من‌ خودم‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ خط‌ حضرت‌ بقية‌ اللههه‌. چرا به‌ ما نشون‌ نميدي‌؟ چرا آن‌ امضاي‌ امام‌ زمان‌ در قرآن‌ را به‌ ما نشون‌ نمي‌دي‌؟ ميگم‌ آخه‌ تو، اين‌ شد كه‌ عرض‌ ميكنم‌، ميگم‌ تو برميداري‌ نگاه‌ ميكني‌ اين‌ امضاش‌ را خوب‌ ننوشته‌. اينجاش‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ از نظر رسم‌ الخطي‌ درست‌ نيست‌. من‌ اگر انسان‌ باشم‌، نميخواد علاقه‌ داشته‌ باشم‌، به‌ غيرتم‌ برميخوره‌ كه‌ محبوبي‌ به‌ اين‌ عزيزي‌ كسي‌ بهش‌ ايراد بگيره‌. من‌ اين‌ را يقين‌ دارم‌ كه‌ اين‌ خط‌ حضرته‌. آخه‌ ماها ارزشي‌ براي‌ دوستيمون‌، براي‌ محبوبمون‌ قائل‌ نيستيم‌. و اين‌ رضا عن‌ كل‌ عيبه‌ كليلتو. آدم‌ يك‌ كسي‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ اگر صد تا عيب‌ هم‌ داشته‌ باشه‌ نمي‌خواد عيبهايش‌ را ببينه‌ و نمي‌بينه‌. يك‌ موجودي‌ كه‌ گل‌ سر سبد خلقته‌. خداي‌ تعالي‌ ايني‌ كه‌ ميگن‌ اگر او نبود هيچي‌ را خلق‌ نميكرد. مگر خلقت‌، مگر خلقت‌ عالم‌ بخاطر شناختن‌ خدا نبوده‌؟ مگر خدا نمي‌خواست‌ شناخته‌ بشه‌؟ مگر خدا نمي‌خواست‌ بندة‌ واقعي‌ داشته‌ باشه‌؟ ماها هستيم‌ آني‌ كه‌ خدا را معرفي‌ مي‌كنيم‌؟! آني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد خلقتك‌ خلق‌ لكي‌ اعرف‌. بوسيلة‌ ما خدا شناخته‌ ميشه‌؟! بوسيلة‌ ما انسان‌ شناخته‌ نميشه‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ خدا. ما اگر مردم‌ ببينند شك‌ دارند كه‌ ما حيوان‌ دو پا هستيم‌ يا انسانيم‌! انسانيت‌ شناخته‌ نميشه‌ از ما، خدا مي‌خواد شناخته‌ بشه‌! بندة‌ خدا، آن‌ بنده‌اي‌ كه‌، شما ميگيد ما بندة‌ خدا هستيم‌، شما هيچ‌ كاري‌ نمي‌تونيد بكنيد كه‌ بندة‌ خدا هستيد. اگر بهت‌ بدهند اين‌ حالت‌ را كه‌ ماسوي‌ الله‌ تحت‌ اختيارت‌ باشه‌. يعني‌ اراده‌ بكني‌ها، پنج‌ ميليون‌ ستاره‌ توي‌ آسمون‌ پيدا بشه‌. اراده‌. كه‌ امام‌ زمان‌ هست‌ اينطور. يعني‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ آن‌ بندة‌ مطلق‌ نيست‌. اراده‌ بكنيد تمام‌ آنچه‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌، ده‌ برابرش‌ دو باره‌ خلق‌ بشه‌. اين‌ حالات‌ را بهت‌ بدهند در عين‌ حال‌ يك‌ موئي‌ را ايجاد نكني‌، يك‌ موئي‌ را از بين‌ نبري‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار. يك‌ مو! يك‌ مريض‌ را شفا ندي‌، يك‌ آدم‌ سالم‌ را مريض‌ نكني‌. اينه‌ معناي‌ بندگي‌. و الاّ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. ماها را ميگن‌؟! بنده‌ يعني‌ ماها بنده‌ايم‌؟! من‌ اثبات‌ ميكنم‌ ما و حال‌ اينكه‌ بنده‌ نيستيم‌، مي‌خوايم‌ بر خدا مولويت‌ به‌ خرج‌ بديم‌. خدا را بندة‌ خودمون‌ قرار بديم‌. يك‌ سردرد بگير ببين‌ با خدا چه‌ جور حرف‌ ميزني‌. يك‌ خورده‌اي‌ جيبت‌ خالي‌ بشه‌، نون‌ نداشته‌ باش‌ ببين‌ با خدا چه‌ درگيري‌ داري‌. ببين‌ هيچ‌ مولايي‌ نسبت‌ به‌ بنده‌اش‌، هيچوقت‌ خدا با تو اينجور رفتار كرده‌ براي‌ ترك‌ نماز واجبت‌ يا روزة‌ واجبت‌ يا اعمالي‌ كه‌ تو با خدا براي‌ يك‌ روز گرسنگي‌ برخورد داري‌؟! اينها معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بندة‌ خدا نيستيم‌. خدا بنده‌ مي‌خواد. بنده‌ خواسته‌ خلق‌ كنه‌. يك‌ موجودي‌ كه‌ خدا را معرفي‌ بكنه‌. يك‌ آية‌ الله‌ العظمي‌. آية‌ الله‌ به‌ هركي‌ ميشه‌ گفت‌. اما آية‌ الله‌ العظمي‌ مخصوص‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلامه‌. كه‌ مي‌فرمايد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اي‌ آية‌ اعظم‌ مني‌. نشانة‌ بالاتر خداست‌. او را مي‌بيني‌ خدا را مي‌بيني‌. در قدرت‌ همينطور. هر كس‌ بگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا امام‌ زمان‌ نمي‌تونند عالم‌ را در يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ خلق‌ بكنند، اينها معرفت‌ به‌ امام‌ ندارند. مي‌تونند خلق‌ كنند. حالا بايد خلق‌ بكنه‌؟! اين‌ ما هستيم‌ كه‌ هر كاري‌ را بتونيم‌ بايد بكنيم‌. ما كه‌ مي‌تونيم‌ يك‌ مشت‌ بزنيم‌ توي‌ سر يك‌ كسي‌، بايد بزنيم‌. ما كه‌ مي‌تونيم‌ يك‌ كسي‌ را كه‌ مثلا يك‌ كسالتي‌ داره‌ شفا بديم‌، بايد فورا شفا بديم‌. هيچ‌ مصالح‌ را در نظر نمي‌گيريم‌. هيچي‌. ما بايد مصالحي‌ كه‌ خدا در نظر ميگيره‌ در نظر بگيريم‌. لا ابرح‌ الاكمه‌ و الابرص‌ باذن‌ الله‌. حضرت‌ عيسايي‌ كه‌ از خدمة‌ خيلي‌ كوچك‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ است‌، خدمة‌ بزرگتر هم‌ داره‌ امام‌ عصر. (قطع‌ صداي‌ نوار) زانوهايش‌ را در بغلش‌ ميگيره‌ و مي‌فرمايد اگر من‌ زمان‌ او را درك‌ مي‌كردم‌ تا وقتي‌ زنده‌ بودم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌، يك‌ همچين‌ دوستان‌ بزرگي‌ داره‌ امام‌. من‌ و شما حالا، دشمن‌ نيستيم‌. و الاّ امام‌ صادقه‌، امام‌ صادق‌ ميگه‌ كه‌ اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌ شب‌ و روز خدمتگزارش‌ بودم‌، تا زنده‌ بودم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌. آنوقت‌ يك‌ همچين‌ آقايي‌ اسباب‌ بازي‌ بشه‌ براي‌ ما مثل‌ احضار ارواحمون‌. من‌ در احضار ارواح‌ حالا عرض‌ كنم‌. احضار ارواح‌ اولا غلطه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ روح‌ آزاد اولياء خدا تو مي‌خواي‌ بياري‌ ازش‌ بپرسي‌، از يك‌ نفر شك‌ داره‌ بپرسه‌ كه‌ اسم‌ پدر من‌ چيه‌؟ آن‌ يكي‌ ميگه‌ توي‌ خانة‌ ما الان‌ چه‌ خبره‌؟ آن‌ يكي‌ ميگه‌ چي‌ شده‌؟ اينها مگر مي‌آن‌؟ مگر اولياء خدا ميآن‌ تو بازي‌ باهاشون‌ بكني‌! آنهايي‌ كه‌ اهل‌ درك‌ هستند، فهم‌ هستند. چرا. شب‌ و روز نيمة‌ شعبان‌ مخصوصا در حرم‌ مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، در مجالس‌ و محافل‌، چشمشون‌ طبعا به‌ امام‌ زمان‌ مي‌افته‌. خوشا به‌ حالشون‌. من‌ اكثر دوستان‌ را امروز دوست‌ داشتم‌ چشمشون‌ را ببوسم‌. چون‌ يقينا توي‌ شما جمع‌، يك‌ عده‌اتون‌، حالا نگم‌ همه‌اتون‌، يقينا چشمتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ افتاده‌. حالا شما نشناختيد. مگر حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ را نشاني‌ داره‌ كه‌ شما بشناسيد؟ مگر يك‌ گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ صددرصد اعتماد داره‌ كه‌ اين‌ آقاست‌. من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ عقب‌ سر يك‌ نفر راه‌ افتاده‌ بودم‌. صددرصد تمام‌ نشانه‌ها و علائم‌ مي‌رسوند ايشان‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. خوب‌ شك‌ داشتم‌. گفتم‌ توي‌ حرم‌ برداشت‌ با مفاتيح‌ زيارت‌ خوند معلومه‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. ايشان‌ هم‌ رفتند توي‌ حرم‌ و مفاتيح‌ برداشتند و زيارت‌ خوندند. اگر امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ هم‌ باشند اين‌ كار را كردند كه‌ من‌ برم‌. برو رد كارت‌. بعله‌. گفتم‌ ديشب‌، كي‌ بود مي‌گفت‌؟ يكي‌ از آقايون‌، قضية‌ رجل‌ صابوني‌، دين‌ بايد توش‌ نميشه‌ هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود هم‌ آشغال‌ پاشغال‌ باشه‌ هم‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. اي‌ يك‌ دلة‌ صد دله‌، تو يك‌ دله‌ كن‌. اگر خواهي‌ آري‌ دامن‌ او را بكف‌، برو دامن‌ از هر چه‌ جز اوست‌ برچين‌. بايد انسان‌ اينطوري‌ باشه‌.

 حالا انشاء الله‌ كم‌كم‌ در اين‌ مراحل‌، به‌ اين‌ كمالات‌ خواهيم‌ رسيد و اميدواريم‌ انشاء الله‌ امشب‌ عيدي‌ ما را قبل‌ از فرج‌، ما دعايي‌ بهتر از فرج‌ نداريم‌. من‌ يك‌ چيزي‌ گاهي‌ به‌ ذهنم‌ مي‌آد شايد به‌ ذهن‌ شما هم‌ بياد. حالا آمديم‌ و الان‌ فرج‌ شد، آقا تشريف‌ آوردند. معلوم‌ نيستش‌ كه‌ همة‌ ما را فورا در يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ برسونند. آنوقت‌ ما در درجات‌ مختلف‌ هستيم‌ و همينجوري‌ قبولمون‌ بكنند. پس‌ از ايشون‌ بخواهيم‌ قبل‌ از فرج‌، يعني‌ از نظر رتبه‌ نه‌ زمان‌، از نظر رتبه‌ همه‌امون‌ از اوليائش‌ بشيم‌. از مخلصينش‌ باشيم‌. از عارفينش‌ باشيم‌، از بندگان‌ خالصش‌ باشيم‌. از كساني‌ باشيم‌ كه‌ جز او كس‌ ديگه‌ قبلة‌ ما، محبوب‌ ما، معشوق‌ ما نباشه‌. الحمد لله‌. باز هم‌ خدا را شكر مي‌كنيم‌ كه‌ به‌ ما اجازه‌ دادند اين‌ حرفها را بزنيم‌، اين‌ حرفها را بشنويم‌. به‌ ما اجازه‌ دادند نام‌ مقدسشون‌ را بر زبان‌ جاري‌ كنيم‌. به‌ ما اجازه‌ فرمودند كه‌ محبتشون‌ را ولو كم‌، در دلمون‌ قرار بديم‌. الحمد لله‌.

 حالا به‌ وجود مقدسش‌، براي‌ وجود مقدسش‌، يك‌ بخشي‌ از همان‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را مي‌خونم‌ و انشاء الله‌ فقط‌ بعنوان‌ دعا خوندن‌ نباشه‌.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۴ شعبان ۱۴۱۳ قمری- ۸بهمن ۱۳۷۱ شمسی- تفسير سورة‌ نصر معناي‌ خواب‌ و تائب‌

 تفسير سورة‌ نصر معناي‌ خواب‌ و تائب‌ 8/11/1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اذا جاء نصر الله‌ و الفتح‌. و رأيت‌ الناس‌ يدخلون‌ في‌ دين‌ الله‌ افواجا. فسبح‌ بحمد ربك‌ و استغفره‌ انه‌ كان‌ توابا.

 يكي‌ از صفات‌ پروردگار كه‌ در همين‌ سورة‌ مباركه‌ ذكر شده‌ و براي‌ توضيح‌ جملات‌ اين‌ سوره‌ به‌ همين‌ جمله‌ رسيده‌ايم‌، كلمة‌ توابه‌. خداي‌ تعالي‌ تواب‌ است‌. معناي‌ تواب‌ چون‌ صفت‌ مبالغه‌ است‌ يعني‌ بسيار توبه‌پذير. يا بسيار به‌ سوي‌ بندگانش‌ سريع‌ بر مي‌گردد. يك‌ مثال‌ ساده‌ كه‌ غالبا هم‌ براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ عرض‌ كرده‌ام‌ در معني‌ تواب‌ اين‌ است‌ كه‌ ما تائبيم‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار توابه‌. ما به‌ سوي‌ خدا مي‌رويم‌، خدا به‌ سوي‌ ما با سرعت‌، با كيفيت‌ خيلي‌ زيادتر به‌ طرف‌ ما مي‌آد. در بعضي‌ از روايات‌ دارد كه‌ شما يك‌ قدم‌ به‌ سوي‌ خدا برويد، خدا ده‌ قدم‌ به‌ طرف‌ شما مي‌آد. اين‌ كلمة‌ ده‌ يا هفت‌ يا هفتاد كه‌ در بعضي‌ از روايات‌ آمده‌، غالبا منظور كثرته‌. يعني‌ شما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا برداريد خدا زياد به‌ طرف‌ شما مي‌آد. يا مثلا كسي‌ كه‌ ده‌، كسي‌ كه‌ يك‌ حسنه‌ داشته‌ باشه‌ و له‌ عشر امثالها. اينجا هم‌ بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ منظور زياده‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در جاي‌ ديگر هست‌ كه‌ كساني‌ كه‌ انفاق‌ ميكنند در راه‌ خدا الذين‌ ينفقون‌ في‌ سبيل‌ الله‌ كمثل‌ حبة‌ انبتت‌ سبع‌ سنابل‌. في‌ كل‌ سنبلة‌ مأة‌ حبه‌. خوب‌ اينجا ميشه‌ هفتصد تا. يك‌ بر هفتصد. پس‌ معلومه‌ كه‌ يك‌ بر ده‌ تنها نيست‌. و خيلي‌ هست‌ در روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ هفت‌ و هفتاد و ده‌ و اينها منظور كثرته‌.

 بنابراين‌ اگر گفتيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ده‌ قدم‌ به‌ طرف‌ ما مي‌آد، نه‌ اينكه‌ منظور ده‌ برابر ما به‌ طرف‌ ما بياد. اگر ما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا برداشتيم‌ ما به‌ قدر توانمون‌ به‌ طرف‌ خدا بريم‌. خدا هم‌ حالا به‌ قدر توان‌ نگيم‌، با همان‌ عظمت‌ خودش‌ به‌ سوي‌ ما توجه‌ ميكنه‌. يك‌ مثالي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اگر بخوايد خوب‌ روشن‌ بشه‌ براتون‌ مطلب‌ مثلا انسان‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌، يك‌ معشوقي‌ داره‌، دو نفر همديگر را دوست‌ دارند. يك‌ نفر هيچي‌ نداره‌. نه‌ پا داره‌، نه‌ قدرت‌ داره‌، نه‌ پول‌ داره‌، نه‌ وسيله‌ داره‌. هيچ‌ هيچي‌ نداره‌. يكي‌ در مقابل‌ همه‌ چي‌ داره‌. هم‌ ماشين‌ داره‌ هم‌ پول‌ داره‌ هم‌ قدرت‌ بدنيش‌ خوبه‌. ايني‌ كه‌ قدرت‌ نداره‌ ميگه‌ من‌ آمدم‌. عشق‌ تو، محبت‌ تو، علاقه‌ام‌ به‌ تو مرا داره‌ حركت‌ ميده‌. سينه‌ خيز مي‌آم‌. خوب‌ معلومه‌ اگر خبر به‌ او برسه‌، طبعا اينطوره‌ كه‌ تا اين‌ مي‌آد يك‌ حركت‌ جزئي‌ بكنه‌، او هر مقدار هم‌ راه‌ دور باشه‌، خودش‌ را به‌ اين‌ طرف‌ ميرسانه‌. مخصوصا اگر محبت‌ او به‌ اينهم‌ بيشتر باشه‌. ما در مقابل‌ خداي‌ تعالي‌ فقيريم‌. انتم‌ الفقراء الي‌ الله‌. همة‌ شما فقيريد. حالا گفتن‌ لازم‌ نداره‌. هيچي‌ نداريم‌. محتاج‌ محض‌. حتي‌ اختيار هيچ‌ چيزمون‌ را نداريم‌. اختيار اينكه‌ تا فردا صبح‌ زنده‌ حتما باشيم‌ نداريم‌. هيچي‌. فقير محض‌. و الله‌ هو الغني‌. خدا غنيه‌. خدا قوي‌ حميده‌. خداست‌ قويه‌. خدا همه‌ چيز داره‌، همه‌ چي‌. ما هم‌ هيچي‌ نداريم‌. خوب‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ هيچي‌ نداره‌ و از آنطرف‌ محبت‌ خدا به‌ ما آنقدر زياده‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ براش‌ حدي‌ قائل‌ باشيم‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌. كساني‌ كه‌ رو كنند طرف‌ خدا، خدا آنها را دوست‌ داره‌. كساني‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ بكنند بگن‌ ربنا الله‌، پروردگار ما خداست‌، آنها را پروردگار خيلي‌ دوست‌ داره‌. يحب‌ التوابين‌. و بعد هم‌ مي‌فرمايد يحب‌ المتطهرين‌. آنهائي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنند، قلبشون‌ را پاك‌ كنند، دلشون‌ را از آلودگي‌ نجات‌ بدن‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ توابين‌ را دوست‌ داره‌ و محبتش‌ تكميل‌ ميشه‌ در خصوص‌ كساني‌ كه‌ خودشون‌ را تطهير كنند از آلودگيها. پس‌ خدا محب‌ ماست‌. ما را دوست‌ داره‌، خيلي‌ هم‌ دوست‌ داره‌. ماها اگر بدونيم‌ خدا چقدر ما را دوست‌ داره‌، شايد، و اعتقاد داشته‌ باشيم‌ و يقين‌ داشته‌ باشيم‌ و اعتماد داشته‌ باشيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را خيلي‌ دوست‌ داره‌، خدا ميدونه‌ قالب‌ تهي‌ مي‌كنيم‌. و لولا آجال‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لماتوا شوقا الي‌ الدوام‌. اهل‌ تقوي‌ و متقين‌ در آن‌ خطبة‌ همام‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر آجالشون‌ نبود، يعني‌ اگر خداي‌ تعالي‌ مقدر نكرده‌ بود كه‌ هر كسي‌ در يك‌ وقتي‌ بميره‌ و خدا نگهشون‌ باصطلاح‌ نميداشت‌، اينها، لماتوا شوقا الي‌ الله‌. از كثرت‌ شوق‌ و محبت‌، محبت‌ خدا را مي‌ديدند، آن‌ كشش‌ پروردگار را مشاهده‌ مي‌كردند، آن‌ عنايات‌ حضرت‌ حق‌ را احساس‌ مي‌كردند، ديگه‌ نمي‌تونستند حتي‌ يك‌ لحظه‌ بمانند. كه‌ نمونه‌اش‌ خود همام‌ بود. وقتي‌ كه‌ كلمات‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اينجا رسيد و صعق‌ همام‌ صعقة‌. يك‌ دفعه‌ يك‌ فريادي‌ كشيد، منفجر شد كه‌ جانش‌ در همان‌ صعقه‌اش‌، همان‌ فريادش‌ بود و از بدنش‌ خارج‌ شد.

 خدا خيلي‌ ما را دوست‌ داره‌. همان‌ بهتر كه‌ ما غافل‌ باشيم‌ و مشغول‌ آخورمون‌ باشيم‌ و گرفتار زرق‌ و برق‌ دنيا باشيم‌ و نفهميم‌ كه‌ خدا چقدر ما را دوست‌ داره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنقدر خداي‌ تعالي‌ بشر را دوست‌ داره‌. يك‌ وقتي‌ خدا مي‌خواست‌ انسان‌ را خلق‌ كنه‌ فرمود اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ جانشيني‌ براي‌ خودم‌، جانشين‌ يعني‌ يك‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ با من‌ مأنوس‌ باشه‌، انس‌ با من‌ داشته‌ باشه‌، با من‌ شب‌ و روز حرف‌ بزنه‌، هميشه‌ به‌ ياد من‌ باشه‌، من‌ به‌ ياد او باشم‌. اذكروني‌ اذكركم‌. شما به‌ ياد من‌ باشيد تا منهم‌ به‌ ياد شما باشم‌. اگر خدا را ما در دنيا فراموش‌ كرديم‌، خدا ما را فراموش‌، نه‌ اينكه‌ خدا، به‌ آن‌ معناي‌ فراموشي‌ ما، مثل‌ كسي‌ كه‌ اصلا ما را نميشناسه‌. با يك‌ دوستي‌ انسان‌ برخورد ميكنه‌، مثلا فرض‌ كنيد توي‌ يك‌ محلي‌ مخصوصا در پشت‌ ميزش‌ كه‌ در سر پستش‌ هست‌، آنجا اصلا با آدم‌ حرف‌ نزد. ميگيم‌ مثل‌ اينكه‌ فلاني‌ ما را فراموش‌ كرده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اليوم‌ ننساكم‌ روز قيامت‌ ما اين‌ مردم‌ را، اينها را فراموش‌ مي‌كنيم‌ همانطوري‌ كه‌ در دنيا اينها ما را فراموش‌ كردند. كما نسوا لقاء يوما. و در بعضي‌ از دعاها عرض‌ مي‌كنيم‌ و لا تسرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما صورت‌ برنگردان‌. خداي‌ تعالي‌ اگر توجهش‌ را از ما برگردونه‌، آني‌ ما را به‌ حال‌ خودمون‌ وا بگذاره‌ ما از هر حيواني‌ هم‌ پست‌تر مي‌شيم‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ با همة‌ اينها محبت‌ خدا نسبت‌ به‌ ما زياده‌ و آنقدر زياده‌ كه‌ اگر بخوايم‌ بگيم‌ كه‌ آيا محبت‌ مجنون‌ به‌ ليلي‌ چقدر بود؟ ميگيم‌ نه‌ او استعداد اين‌ اندازه‌ محبت‌ را نداشت‌. يعني‌ ظرفش‌ كوچك‌ بود و الا خودش‌ را اينطور از دست‌ نمي‌داد. يك‌ وقتي‌ يادمه‌ يكي‌ از شاگردان‌ مرحوم‌ استاد اخلاقمون‌، خدا رحمتش‌ كنه‌، همين‌ حاج‌ ملا آقا جان‌، اين‌ يك‌ حالت‌ فوق‌ العادة‌ عجيبي‌ در عشق‌ به‌ پروردگار پيدا كرده‌ بود. خدا را همينجور يا الله‌ مي‌گفت‌ و مي‌سوخت‌. حتي‌ بعضي‌ از افراد فكر مي‌كردند كه‌ اين‌ يك‌ حالت‌ رواني‌ پيدا كرده‌. يك‌ روز آمد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌، ديديم‌ كه‌ حالش‌ معمولي‌ شد. آمد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ من‌ در عالم‌ رؤيا مي‌ديدم‌، در عالم‌ مكاشفه‌ بود در عالم‌ رؤيا كه‌ يك‌ چراغ‌ پر حرارتي‌ گذاشته‌ شده‌ و يك‌ ظرف‌ غذاي‌ كوچكي‌ هم‌ روي‌ اين‌ آتش‌. آتش‌ خيلي‌ زياد به‌ طوري‌ كه‌ هر چي‌ توي‌ اين‌ ظرف‌ هست‌ داره‌ با جوشش‌ از ظرف‌ بيرون‌ مي‌ريزه‌. حتي‌ در ظرف‌ هم‌ مي‌خواد كنده‌ بشه‌، بيفته‌. آتش‌ زياد، ظرفيت‌ كم‌ و معلومه‌ ديگه‌. مي‌گفت‌ شما آمديد، به‌ استاد مي‌گفت‌، شما آمديد پيچ‌ به‌ اصطلاح‌ پريموس‌، از اين‌ پريموسهاي‌ سابق‌ را باز كرديد، يك‌ خورده‌اي‌ هوايش‌ را خالي‌ كرديد، يك‌ خورده‌اي‌ ملايم‌ شد، معمولي‌ مي‌جوشيد. واقعا ما استعداد نداريم‌. آن‌ محبتي‌ كه‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نسبت‌ به‌ پروردگار داره‌ و آن‌ معرفتي‌ كه‌ او به‌ خدا داره‌، اگر يك‌ سر سوزنش‌ را به‌ ما بدهند ما منفجر ميشيم‌. استعداد مي‌خواد، خدا فوق‌ العاده‌ به‌ ما محبت‌ داره‌. فوق‌ العاده‌ به‌ ما حبش‌ زياده‌.

 و لذا وقتي‌ كه‌ ما يك‌ نامه‌اي‌، يك‌ اظهاري‌، يك‌ مختصر جدي‌ بگيم‌ خدايا به‌ سوي‌ تو آمديم‌، اني‌ تائب‌، من‌ دارم‌ مي‌آم‌، خداي‌ تعالي‌ توابه‌. ببينيد، تا تو حركت‌ كردي‌، او خودش‌ را از فرسخها راه‌ به‌ تو رسوند. در همين‌ ماه‌ مبارك‌ شعبان‌ دعاهاي‌ خيلي‌ عجيبي‌ داره‌. اين‌ دعاها را با توجه‌ بخوانيد. خيلي‌ پر انرژي‌، پر ويتامين‌، حالا هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد. خيلي‌ عالي‌. در همين‌ دعاي‌ مناجات‌ شعبانيه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ به‌ پروردگار كه‌ خدايا نور چشم‌ ما را، نور چشم‌ دل‌ ما را آنقدر زياد كن‌ كه‌ اين‌ حجب‌ نور را بشكافه‌. حتي‌ تخرج‌ حجب‌ النور. آخه‌ ما يك‌ حجاب‌ نوري‌ داريم‌. اكثرا در كتابها و شايد در كلمات‌ بزرگان‌ اين‌ معني‌ شرح‌ داده‌ نشده‌. يك‌ نفر از علما به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ فقط‌ من‌ در كتاب‌ تو ديدم‌ كه‌ اينطور شرح‌ داده‌ شده‌ باشه‌ كه‌ آيا حجاب‌ نور و حجاب‌ ظلمت‌ چيه‌؟ حجاب‌ نور و ظلمت‌ بين‌ ما و خدا هست‌. حجاب‌ ظلمت‌ آن‌ علاقه‌ها و آن‌ محبتهايي‌ است‌ كه‌ ما به‌ گناهان‌ و به‌ معصيتها و بعضي‌ از صفات‌ رذيله‌ داريم‌. اين‌ حجاب‌ ظلمت‌. حجاب‌ نور هر محبت‌ به‌ غير خدا ولو حلال‌ باشه‌. مثلا شما عبادت‌ مي‌كنيد براي‌ رفتن‌ به‌ بهشت‌. خوب‌ براي‌ خدا نيست‌ در واقع‌ براي‌ بهشت‌ رفتنه‌. محبت‌ داريد به‌ عبادت‌ براي‌ بهشت‌. در واقع‌ بهشت‌ را دوست‌ داريد، در واقع‌ زندگي‌ راحت‌ را دوست‌ داريد. نماز شب‌ مي‌خونيد براي‌ وسعت‌ رزق‌. اينها حجابه‌ ولي‌ حجاب‌ نوراني‌. يعني‌ شما، حجابي‌ نيست‌ كه‌ مبغوض‌ پروردگار باشه‌. اين‌ حجابي‌ است‌ كه‌ مبغوض‌ نيست‌. خدا خودش‌ اجازه‌ فرموده‌ كه‌ شما براي‌ وسعت‌ رزق‌ نماز شب‌ بخونيد. اما اگر مي‌خوايد از حجاب‌ خارج‌ بشيد براي‌ خدا نماز شب‌ بخون‌. براي‌ اينكه‌ خدا دوست‌ داره‌ نماز شبت‌ را بخون‌. براي‌ اينكه‌ خدا مي‌خواد نماز شب‌ بخون‌. حالا ولو اينكه‌ فقيري‌. ماها اكثرا حساب‌ دنيامون‌ را مقدم‌ بر آخرتمون‌ قرار ميديم‌. ميگيم‌ براي‌ اينكه‌ كارمون‌ پيشرفت‌ كنه‌. البته‌ اينطور هم‌ هست‌ كه‌ نماز شب‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در هر وضعي‌ كه‌ هست‌ به‌ كمال‌ آن‌ جهت‌ انسان‌ را ميرسانه‌. و باصطلاح‌ به‌ فتهجد به‌ نافلة‌ لك‌. عسي‌ ربك‌ ان‌ يبعثك‌ مقاما محمودا. مقام‌ محمود هر كسي‌ بالنسبه‌ به‌ خودشه‌. شما رفتيد درس‌ طب‌ مي‌خونيد، مقام‌ محمود طبابت‌ چيه‌؟ اينه‌ كه‌ انسان‌ يك‌ پرفسور استادي‌ كه‌ قلب‌ را پيوند كنه‌ و مغز را پيوند كنه‌؛ به‌ آنجا برسه‌. اين‌ مقام‌ محمود همين‌ راهيه‌ كه‌ تو داري‌ ميري‌. مقام‌ محمود هر كسي‌ نسبت‌ به‌ خودشه‌. با نماز شب‌ انسان‌ به‌، البته‌ اگر راه‌ صحيحي‌ باشه‌ها. يعني‌ مثلا يك‌ دزدي‌ را بگيم‌ نماز شب‌ بخونه‌ رئيس‌ دزدها ميشه‌. اين‌ نه‌. كارهاي‌ صحيح‌. كارهاي‌ حلالي‌ كه‌ خدا اجازه‌ فرموده‌. كارهايي‌ كه‌ چه‌ در امور دنيا، چه‌ در امور آخرت‌. يك‌ طلبه‌ اگر مقيد باشه‌ كه‌ نماز شب‌ بخونه‌، مجتهد ميشه‌، مرجع‌ تقليد ميشه‌. يك‌ منبري‌ اگر مقيد باشه‌ نماز شب‌ بخونه‌، منبري‌ خوبي‌ ميشه‌، سخنگوي‌ خوبي‌ ميشه‌. و همينطور. ممكنه‌ براي‌ دنيا باشه‌. اما حجابه‌. خدا هم‌ اجازه‌ داده‌. حجابه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ بين‌ تو و محبوبت‌ يك‌ فاصله‌اي‌ بنام‌ بهشت‌، يك‌ فاصله‌اي‌ بنام‌ نمي‌دونم‌ همين‌ مقام‌ محمود غير از آن‌ مقام‌ محمودي‌ كه‌ نصيب‌ پيغمبر اكرم‌ ميشه‌. پيغمبر اكرم‌ مقام‌ محمودش‌ آن‌ شفاعت‌ كبري‌ است‌. كه‌ نهايت‌ درجة‌، نهايت‌ چيزي‌ كه‌ آرزوي‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ اين‌ بوده‌ كه‌ مردم‌ همه‌ به‌ خدا برسند. به‌ آنچه‌ او رسيده‌ برسند. از آن‌ لذائذي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ در انس‌ با پروردگار استفاده‌ ميكرده‌، مردم‌ هم‌ استفاده‌ كنند. اين‌ بوده‌.

 و لذا اگر كسي‌ به‌ آن‌ مرحله‌ از كمال‌ و انس‌ رسيد، به‌ مقام‌ محمود عبوديت‌ رسيده‌. يك‌ بندة‌ خدا، يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌، يك‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد خودش‌ را به‌ خدا برسونه‌، اين‌ مقام‌ محمودش‌ چيه‌؟ اينكه‌ جزء مخلصين‌ باشه‌، آنهائي‌ كه‌ خالص‌ خالصند. خالص‌. مخلص‌، يعني‌ در وجودش‌ جز خدا هيچي‌ نباشه‌. هيچي‌ جز خدا نخواد. فكري‌ جز خدا نداشته‌ باشه‌. كاري‌ جز براي‌ خدا نكنه‌. اين‌ شخص‌ جزء مخلصينه‌. كه‌ خيلي‌ زحمت‌ داره‌ انسان‌ خودش‌ را به‌ اين‌ مقام‌ برسونه‌. هر كسي‌ كه‌ تا آمد و دو ركعت‌ نماز خوند مخلص‌ نميشه‌ها. بايد در وجودش‌ يك‌ سر سوزن‌، در مرحلة‌ اول‌، صفات‌ رذيله‌ نباشه‌. يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ غير خدا نباشه‌. يك‌ سر سوزن‌ كار براي‌ غير خدا نكنه‌. فقط‌ و فقط‌ خدا. و حالا مسئلة‌ شرح‌ مقام‌ مخلصين‌ مفصله‌ كه‌ مجالسي‌، جلساتي‌ مي‌خواد كه‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنيم‌. اين‌ در دعاي‌ ماه‌ مبارك‌، در مناجات‌ ماه‌ مبارك‌ شعبانه‌ كه‌ خدايا در اين‌ ماه‌ ما را به‌ جائي‌ برسون‌ كه‌ تمام‌ حجابها پاره‌ بشه‌. من‌ باشم‌ و تو، تو باشي‌ و من‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ بين‌ من‌ و تو فاصله‌اي‌ نباشه‌. حتي‌ جبرئيل‌ هم‌ ديگه‌ فاصله‌ نباشه‌. پيغمبر اكرم‌ در معراج‌ وقتي‌ كه‌ رفت‌، اينها جنبة‌ مثال‌ اكثرا براي‌ ما داره‌، رفت‌ تا جائي‌ كه‌ جبرئيل‌ گفت‌ ديگه‌ من‌ نمي‌آم‌. نمي‌تونم‌ بيام‌. لو دنوت‌ ام‌ ان‌ قدم‌ لحترق‌. اگر يك‌ قدم‌، يك‌ ميليمتر، از اين‌ جلوتر بيام‌، من‌ از بين‌ ميرم‌. من‌ استعداد آنجا را ديگه‌ ندارم‌. اين‌ البته‌، جا، منظور جاي‌ مكاني‌، حالا ممكنه‌ در يك‌ بعد جنبة‌ مكاني‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، و الاّ از جنبه‌، از جهت‌ كيفي‌. يعني‌ اين‌ حالتي‌ كه‌ تو، اين‌ ظرفيتي‌ كه‌ تو پيغمبر داري‌، هيچ‌ موجودي‌ در عالم‌ نداره‌ كه‌ بتونه‌ به‌ قاب‌ قوسين‌ برسه‌. قاب‌ قوسين‌ مي‌دونيد، دو تا كمون‌، قوس‌، دو تا كمون‌ اينها سرهاشون‌ را به‌ هم‌ دادند ميشه‌ يك‌ واحد، يك‌ دايره‌. او ادني‌، بلكه‌ اين‌ شكم‌ قوس‌، شكم‌ قوس‌ بچسبه‌، اين‌ خيلي‌ نزديكه‌. پيغمبر اكرم‌ رسيد به‌ جائي‌ كه‌ با خدا طوري‌ يكي‌ شد كه‌ يك‌ واحد تشكيل‌ دادند. يك‌ دائره‌ تشكيل‌ دادند. يك‌ وجود مثل‌ اينكه‌ شدند. خيلي‌ كار مي‌خواد كه‌ مخلوق‌ تراب‌، ما لتراب‌ و رب‌ الارباب‌، به‌ جائي‌ برسه‌ كه‌ بصورت‌ ظاهر لااقل‌، تعبيراتي‌ بكنيم‌ كه‌ مي‌فهميم‌، از نظر وجود، از نظر باصطلاح‌ مقام‌ با خدا انسان‌ يكي‌ بشه‌. بلكه‌ از اين‌ نظر. اينجور بايد توبه‌ كرد. تواب‌ اگر انسان‌ مي‌خواد بهش‌ توجه‌ بكنه‌، بايد بره‌ به‌ طرف‌ خدا. همانطوري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ رفت‌. معراج‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. نماز معراج‌ مؤمنه‌. انسان‌ معراج‌ ميكنه‌ ميرسه‌ به‌ خدا و آنوقت‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار مأنوس‌ ميشه‌، انس‌ مي‌گيره‌. ببينيد در سورة‌ حمد برنامه‌ داده‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌، الرحمن‌ الرحيم‌، مالك‌ يوم‌ الدين‌. تا اينجا انسان‌ داره‌ ميره‌ به‌ طرف‌ خدا. حجابها را پاره‌ ميكنه‌، ميره‌. آنجا با خدا انس‌ ميگيره‌. اياك‌ نعبد. من‌ بندة‌ تو هستم‌، من‌ تحت‌ فرمان‌ تو هستم‌. اياك‌ نعبد. ولي‌ در مقابل‌ اين‌ كلمه‌ كه‌ من‌ بندة‌ تو هستم‌، اين‌ را عرض‌ كنيم‌ به‌ پروردگارمون‌ كه‌ فقيريم‌، محتاجيم‌، هيچي‌ نداريم‌، بايد تو به‌ ما كمك‌ كني‌ و تو كمك‌ ما هستي‌ و منهم‌ از تو كمك‌ مي‌خوام‌ و تنها از تو كمك‌ مي‌خوام‌ و ميگم‌ اياك‌ نستعين‌.

 خوب‌ تا اينجا ميگيم‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. خوب‌ حالا راه‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ چيه‌؟ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. راه‌ راست‌. از راه‌ راست‌ برو. از صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ بكن‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ گمراه‌ شدند نه‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ مغضوبند، مورد غضب‌ واقع‌ شده‌اند نه‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنها، پروردگارا نعمت‌ دادي‌، دستشون‌ را گرفتي‌، بهشون‌ محبت‌ كردي‌، بهشون‌ عنايت‌ كردي‌. صراط‌ امام‌ سجاد، صراط‌ ابو الفضل‌ العباس‌، به‌ خدا قسم‌ چون‌ ميگيم‌ كه‌ لا يقاصدنا احد، امام‌ سجاد و سيد الشهدا را بگذاريد كنار، ما خودمون‌ را نمي‌توانيم‌ قياس‌ كنيم‌. ابو الفضل‌ العباس‌. اين‌ باب‌ الحوائج‌. ايشان‌ در صراط‌ مستقيمند. مطيع‌ محض‌، يك‌ پارچه‌ نيرو و قدرته‌، اما تحت‌ فرمان‌ سيد الشهداست‌. شما شب‌ و روز تاسوعا و عاشورا را يك‌ قدري‌ در حالات‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ دقت‌ كنيد. ببينيد چقدر مطيعه‌. با اينكه‌ فرماندة‌ سپاه‌ سيد الشهداست‌، اما آب‌ بدون‌ اجازة‌ آقا حسين‌ بن‌ علي‌ نميخوره‌. حركتي‌ بدون‌ اجازة‌ مولاش‌ و امامش‌ نميكنه‌. وقتي‌ كه‌ شمر آمد پشت‌ خيمه‌ها، روز تاسوعا، صدا زد اين‌ بني‌ اختنا، به‌ تعبير ما قوم‌ و خويشهاي‌ ما كجا هستند. يك‌ نسبتي‌ با حضرت‌ ام‌ البنين‌ داشت‌، از نظر فاميلي‌ حالا، از بني‌ كلاب‌ بود. او مي‌خواست‌ ابو الفضل‌ و برادرهاي‌ ابو الفضل‌ را از لشگر سيد الشهدا خارج‌ بكنه‌ تا نيرو را تضعيف‌ بكنه‌. هدفش‌ اين‌ بود. تحت‌ همين‌ عنوان‌ آمد اين‌ بني‌ اختنا. پسران‌ خواهر ما كجا هستند؟ ابو الفضل‌ در مقابل‌ سيد الشهدا نشسته‌ بود، سرش‌ را پائين‌ انداخت‌، خجالت‌ كشيد. به‌ خدا قسم‌ خيلي‌ خجالت‌ داره‌ كه‌ يك‌ فاسق‌ به‌ انسان‌ اظهار محبت‌ بكنه‌ در بين‌ اولياء خدا. شما تا ولي‌ خدا نشيد، تا آدم‌ خوب‌ نشيد، تا آدم‌ حسابي‌ نشيد نمي‌تونيد بفهميد كه‌ يك‌ فاسق‌ آمده‌ ميگه‌ آقا سلام‌. انسان‌ به‌ قدري‌ ناراحت‌ ميشه‌. چه‌ ارتباطي‌ بين‌ من‌ و تو هست‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ بقدري‌ خجالت‌ كشيد كه‌ حساب‌ نداره‌. سرش‌ را انداخت‌ پائين‌. و حال‌ آنكه‌ كاري‌ نكرده‌ بود حضرت‌ ابو الفضل‌. حتي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ شايد با شمر احوالپرسي‌ نكرده‌ بود. با بعضي‌ افراد بد راه‌ نريد، ننگتون‌ باشه‌ هر چه‌ مقام‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ شخص‌، هر كه‌ مي‌خواد باشه‌، ننگتون‌ باشه‌ كه‌ با افراد فاسق‌ صحبت‌ كنيد. يك‌ شخصي‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ يك‌ شخصي‌ آمده‌ بود توي‌ خيابان‌، خيلي‌ همچين‌ ديديم‌ يك‌ حالي‌ داره‌. گفتيم‌ چيه‌؟ گفت‌ شاه‌ با من‌ صحبت‌ كرده‌. اِ. بعله‌ به‌ ما چند تا فحش‌ داده‌. معلومه‌ ما را آدم‌ حساب‌ كرده‌! بعضي‌ وقتها خدا ميدونه‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌بينه‌ افرادي‌ را ولو در هر پستي‌ باشند، حالا، اگر فاسق‌ بودند، اگر از اولياء خدا بودند كه‌ افتخاريست‌، اما اگر فاسق‌ بودند نگيد ما با فلان‌ شخص‌، نگيد ما، ميگه‌ من‌ با فلاني‌ رفيقم‌. فلاني‌ رشوه‌گيره‌. اي‌ آقا همه‌ رشوه‌ گيرند. با آدم‌ فاسق‌ ولو فسق‌ كمي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، رفيق‌ نشيد و به‌ وجودش‌ هم‌ افتخار نكنيد. ارزش‌ هم‌ نداره‌ كه‌ اصلا حرفش‌ را بزنيد. اما افراد متدين‌. خوب‌. بسيار خوب‌. ولو بيكاره‌اند. ولو بي‌ ارزشند، ولو شغل‌ معمولي‌ دارند. متدين‌ باشه‌، معصيتكار نباشه‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سرش‌ را انداخته‌ پائين‌، شايد هم‌ عرق‌ كرده‌ باشه‌ از خجالت‌. حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ عليه‌ و آله‌ بهش‌ فرمودند كه‌ جوابش‌ را بده‌ ام‌ كان‌ فاسقا. اگر چه‌ اين‌ اومده‌ حالا با اينكه‌ فاسقه‌. من‌ ميدونم‌ تو با او هيچ‌ ارتباطي‌ نداري‌. جوابش‌ را بده‌. تا حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ او نفرموده‌ بود جوابش‌ را بده‌، جواب‌ نداد. اينقدر عجيبه‌. و تا سيد الشهدا به‌ او نفرموده‌ بود كه‌ برادر برو آب‌ بردار بيار، نرفت‌. و در شريعه‌ ذكر عطش‌ الحسين‌، وقتي‌ كه‌ آب‌ را برداشت‌، روي‌ دست‌ آورد، شما فكر نكنيد كه‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ حاضر شد آب‌ بخوره‌ و آب‌ را برداشت‌ بعد پشيمان‌ شد. نه‌. من‌ اين‌ را عقيده‌ ندارم‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ را كف‌ دستش‌ ميكنه‌، مي‌خواد به‌ دنيا نشان‌ بده‌، به‌ من‌ و شما درس‌ بده‌ چون‌ استاد دانشگاه‌ اسلامه‌، درس‌ بده‌ كه‌ من‌ مي‌تونستم‌ آب‌ را بخورم‌. اگر برنميداشت‌ كف‌ دستش‌ نگه‌ نميداشت‌، ما امروز فكر مي‌كرديم‌ نتونسته‌. خوب‌ شايد تا ده‌ قدمي‌ شريعه‌ رسيده‌ بعد نرسيده‌ به‌ آب‌. نه‌. آب‌ را برداشت‌. بعد انسان‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ را توي‌ دستش‌ مي‌گيره‌، يك‌ آدم‌ عطشان‌، عطشش‌ زياد ميشه‌. آب‌ را مي‌ريزه‌ فذكر عطش‌ الحسين‌. به‌ ياد تشنگي‌ حسين‌ بن‌ علي‌. يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشا. اي‌ نفس‌ من‌، اين‌ نفس‌ خودش‌ را نمي‌فرمايد. نفس‌ آنهائي‌ را كه‌ مي‌خواهند بي‌ وفائي‌ كنند نسبت‌ به‌ حسين‌. هوني‌، خار باش‌. و الحسين‌ امام‌ تو، رهبر تو، آقاي‌ تو تشنه‌ باشه‌ تو اينجا آب‌ بخوري‌. ببين‌ چقدر زيباست‌. در تمام‌ دوران‌ زندگي‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ سر سوزن‌ از تحت‌ فرمان‌ آقا ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ دور نشد. اينجاست‌ كه‌ بايد تمام‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، يعني‌ امام‌ سجاد و ساير ائمه‌، بيان‌ در مقابل‌ قبرش‌ بايستند بگن‌ السلام‌ عليك‌ يا ابو الفضل‌ العباس‌ تا اينكه‌ بگن‌ المطيع‌ لله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ رسيده‌ به‌ مقام‌ خلوص‌، به‌ مقام‌ مخلصين‌. مخلَص‌ با مخلِص‌ فرق‌ ميكنه‌. مخلِص‌ كسي‌ است‌ كه‌ عبادتش‌ را خالص‌ ميكنه‌، شايد در خيلي‌ از ماها عبادتمون‌ را خالص‌ بكنيم‌ و جزء مخلِصين‌ باشيم‌. مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما مخلَص‌ آنهايي‌ كه‌ پاكند، نه‌ تنها، خودشون‌ پاكند. يك‌ موقع‌ هست‌ ميگيم‌ كارش‌ را پاك‌ كرده‌ اما بعضي‌ وقتها خودش‌ را پاك‌ كرده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفر شغلي‌ داره‌، اما آدم‌ خائني‌ است‌، ولي‌ اين‌ كارش‌ نقدا تؤام‌ با خيانت‌، غشي‌ توي‌ كارش‌ نزده‌. اين‌ كارش‌ خالصه‌. اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ آب‌ ليمويي‌ گرفته‌، توي‌ شيشه‌ كرده‌، خالصه‌. اين‌ كارش‌ خالصه‌. خالص‌ كننده‌ است‌. اما گاهي‌ خودش‌ خالصه‌، وجودش‌ خالصه‌. مخلَصه‌. از نظر ادبي‌ مخلِص‌ با مخلَص‌ اين‌ فرق‌ را داره‌.

 و لذا شيطان‌ با مخلَصين‌ كاري‌ نداره‌. ميگه‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عبادكم‌ منهم‌ المخلَصين‌. من‌ مخلَصين‌ را، آخه‌ نميتونم‌. نميتونه‌ وارد بشه‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ ما اگر يك‌ قدم‌ روي‌ اخلاص‌ برداريم‌ به‌ طرف‌ خدا، خدا به‌ طرف‌ ما مي‌آد. خدا به‌ طرف‌ ما مي‌آد. انه‌ كان‌ توابا. خدا هميشه‌ هم‌ توابه‌. هميشه‌. يعني‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ نيست‌ كه‌ خدا تواب‌ نباشه‌. توابه‌. انه‌ كان‌ توابا. به‌ سوي‌ تو مي‌آيد. و لذا كوشش‌ بكنيد كه‌، مخصوصا شبهاي‌ عزيزي‌ مثل‌ اين‌ شبهاي‌ ماه‌ شعبان‌، الذي‌ كان‌ رسول‌ الله‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و ادعه‌ في‌ صيامه‌ و قيامه‌. دعوش‌ اين‌ بود، عادتش‌ اين‌ بود كه‌ در ماه‌ شعبان‌ روزهاش‌ روزه‌ ميگرفت‌، شبها هم‌ مشغول‌ عبادت‌ بود. البته‌ از همه‌ نخواستندها. ولي‌ شعبان‌ حفظته‌ منك‌ بالرحمة‌ و الرضوان‌. شعبان‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا اين‌ ماه‌ را پيچونده‌ به‌ رحمت‌ و مهرباني‌ خودش‌ و رضوان‌ خودش‌. و ماه‌ پيغمبره‌. و هذا شهر نبيك‌. خدايا اين‌ ماه‌، ماه‌ پيغمبره‌. كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ به‌ پيغمبر اقتدا كنند، در اين‌ ماه‌ بايد خودشون‌ را خوب‌ بسازند و اين‌ را هم‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ بايد هفتة‌ آينده‌ به‌ استقبال‌ نيمة‌ شعبان‌ كه‌ جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا، شايد قبل‌ از نيمة‌ شعبان‌ امسال‌ آقامون‌ و مولامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ظاهر بشوند و اينهمه‌ گرفتاريها را برطرف‌ كنند. دعيتم‌ فيه‌ اليه‌ ضيافة‌ الله‌. خدا ما را دعوت‌ كرده‌ در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ براي‌ مهماني‌ خودش‌، يك‌ مهماني‌ فوق‌ العاده‌اي‌ در پيش‌ داريم‌ آقايون‌. بيائيم‌ لباس‌ تقوامون‌ را از حالا تهيه‌ كنيم‌. اگر شما يك‌ مهماني‌ داري‌ يك‌ ماه‌ ديگه‌، اي‌ كاش‌ ما لازم‌ نبود به‌ اين‌ مثالها متوسل‌ بشويم‌ و فهم‌ اين‌ را داشتيم‌ كه‌ اين‌ مثالها را نمي‌خواست‌ بزنيم‌. ولي‌ چه‌ كنيم‌؟ چه‌ كنيم‌؟ ان‌ الله‌ لا يستحيي‌ ان‌ يضرب‌ مثلا ما بعوضة‌ و ما فوقها. واقعا شايد اين‌ را بدونيدها، خدا كه‌ به‌ بعوضه‌، به‌ مگس‌ يا پشه‌ مثال‌ ميزنه‌ اين‌ نه‌ اينكه‌ خدا ديگه‌ چيز ديگه‌اي‌ گيرش‌ نيامده‌. نه‌. ماها بيشتر از اين‌ نمي‌فهميم‌. مثال‌ بايد زد تا مطلب‌ را انسان‌ برسونه‌. شما يك‌ ماه‌ ديگه‌ دعوتي‌ داريد. رئيس‌ جمهور هست‌، ولي‌ فقيه‌ هست‌ آنجا، تمام‌ علماء، مراجع‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود وزرا هستند. شما هم‌ هستيد. خوب‌ الان‌ چيكار مي‌كنيد. لباستون‌ هم‌ خيلي‌ خرابه‌. يك‌ دست‌ لباس‌ بيشتر نداريد. آنهم‌ توي‌ مغازة‌ مكانيكي‌ مي‌پوشيد مي‌ريد زير ماشين‌ و چرب‌ و چركينه‌. مي‌خوايد چيكار كنيد؟ بي‌ فكر همينجور. يك‌ ماه‌ ديگه‌. ميگيد خوب‌ مي‌ريم‌ آنجا مي‌شينيم‌ ديگه‌. راه‌ نمي‌دهند. راهت‌ هم‌ بدهند همه‌ با چشم‌ تحقير بهت‌ نگاه‌ مي‌كنند. دلم‌ نمي‌خواست‌ اين‌ مثال‌ را بزنم‌. چون‌ مثال‌ خيلي‌ فرقشه‌. ميزبان‌ كيه‌؟ ميزبان‌ شخص‌ اول‌ مملكت‌. چيكار مي‌كنيم‌؟ از الان‌ ميگم‌ يك‌ پارچة‌ خوبي‌ از راه‌ قرض‌ هم‌ شده‌، قسطي‌ هم‌ شده‌، هر جوري‌ هم‌ شده‌ يك‌ دست‌ لباسي‌ كه‌ به‌ آن‌ مجلس‌ بخوره‌، لااقل‌ اگر هم‌ مي‌خوان‌ رديف‌ كنند، ما شمارة‌ صدم‌ باشيم‌ از شمارة‌ يك‌ باشيم‌ و ما را توي‌ رديف‌ راهمون‌ بدهند. اين‌ كار را مي‌كنيد؟ من‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ شماها هر كدومتون‌ همچين‌ مجلسي‌ بخوايد بريد، لباس‌ هم‌ يك‌ دست‌ بيشتر نداشته‌ باشيد و كثيف‌ باشه‌، چركين‌ باشه‌، بالاخره‌ اندازة‌ شما نيست‌. هر جوري‌ باشه‌ يك‌ كاريش‌ مي‌كنيد. آن‌ مجلس‌، ماه‌ رمضان‌ خدا ميزبانه‌. گوش‌ كرديد؟ تمام‌ شخصيتهاي‌ طراز اول‌ كه‌ در رأسش‌ امام‌ زمان‌ قرار گرفته‌ توي‌ آن‌ مجلس‌ هستند. شما فكر نكنيد هر كه‌ روزه‌ گرفته‌ توي‌ آن‌ مجلسه‌. نه‌. اولياء خدا، شخصيتهاي‌ اول‌ عالم‌ وجود، امام‌ زمان‌، سيصد و سيزده‌ نفر اوتاد، ابدال‌. حالا ائمة‌ ديگر ميگيم‌ شايد در آن‌ عالم‌ برنامة‌ ديگري‌ داشته‌ باشند، آنهائي‌ كه‌ توي‌ اين‌ عالم‌ هستند و روزه‌ ميگيرند. اوتاد هستند، هشت‌ نفر كه‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر بركت‌ وجود آنها اصلا برپا هست‌. اينها اصلا قابل‌ مقايسه‌ با يك‌ رئيس‌ جمهور يا يك‌ وزير هست‌؟! امام‌ زمان‌ كه‌ مي‌بينيم‌ بزرگان‌ دين‌، مراجع‌ تقليد، رهبران‌ عظم‌ الشأن‌، اينها ميگن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. روح‌ من‌ و روح‌ تمام‌ مردم‌ دنيا فداي‌ خاك‌ پاي‌ او. ايشان‌ هم‌ هست‌. نگيد ماه‌ رمضان‌ ما روزه‌ مي‌گيريم‌، همين‌ روزه‌ گرفتن‌. در روايت‌ داره‌ كه‌ خيلي‌ افراد هستند كه‌ روزه‌ گرفتن‌ اينها، فقط‌ از روزه‌ گرفتن‌ يك‌ گرسنگي‌ و تشنگيش‌ بهرمند مي‌شوند. اگر اين‌ فكر كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ توي‌ مغز شما نباشه‌، روزه‌ گرفتن‌ فقط‌ يك‌ رفع‌ تكليفه‌. همين‌. يك‌ رفع‌ تكليف‌. به‌ ضيافة‌ الله‌ نرفتيد. اينها هم‌ هستند. شما مي‌خوايد بريد كنار اينها با همين‌ لباس‌! با همين‌ افكار! با همين‌ كثافتها، با همين‌ حقه‌ بازيها، با همين‌ دروغها، با همين‌ غيبتها، با همين‌ بدخواهيها نسبت‌ به‌ مردم‌. اينها همه‌اش‌ يك‌ لكة‌ كثافتيه‌ كه‌ روي‌ لباس‌ ما افتاده‌. نگيد ما كه‌ غيبت‌ نمي‌كنيم‌ جلو رويش‌ هم‌ ميگيم‌، خيلي‌ بد مي‌كنيد تو حرف‌ بد را در حضور بگي‌ بدتره‌. ما دروغ‌ نميگيم‌. ولي‌ به‌ مشتري‌ خوب‌ نميشه‌، دنياست‌، دار همينجوري‌ اگر ما دروغ‌ نگيم‌ آنها به‌ ما دروغ‌ ميگن‌. ما معصيت‌ نميكنيم‌ فقط‌ چند قلم‌ نميدونم‌، بعله‌، نمي‌خواهم‌ تشريح‌ فاحشه‌ بشه‌. خوب‌ با همين‌ كثافتهايي‌ كه‌ روي‌ لباسمون‌ چسبيده‌ مگه‌ راهت‌ مي‌دهند؟! در كنار كفشها مي‌نشوننت‌. تحقيرت‌ مي‌كنند. به‌ خدا قسم‌ انسان‌ بايد خودش‌ بفهمه‌، تحقير ميشه‌ در محضر اولياء خدا، اوتاد، ابدال‌. شما هنوز نمي‌دانيد اوتاد و ابدال‌ يعني‌ چه‌؟ گفتم‌ اوتاد آنهائي‌ هستند كه‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر بودن‌ آنها در كرة‌ زمين‌، زمين‌ برپاست‌. خدا يعني‌ به‌ خاطر او نگهش‌ داشته‌. ميگيد امام‌ زمان‌. امام‌ زمان‌ كرة‌ زمين‌ چيزي‌ نيست‌. امام‌ زمان‌ ما سوي‌ الله‌ بخاطر وجود حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هست‌. اوتاد همين‌ كرة‌ زمين‌ كوچيك‌ ما كه‌ هيچ‌ چيزي‌ هم‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد، اين‌ را بخاطر اونها. ابدال‌ كيند؟ يك‌ عده‌ هستند توي‌ صف‌ وايستاند. ابدال‌ معناش‌ اينه‌، يكي‌ از آن‌ اوتاد از دار دنيا بره‌ و از اين‌ زندان‌ خلاص‌ بشه‌، يكي‌ ديگه‌ از اين‌ ابدال‌ را مي‌گذارند جاش‌. اينها هم‌ تقريبا تالي‌ تلو اوتادند. اولياء خدا، و آنها سر اين‌ سفره‌ هستند توي‌ ماه‌ رمضان‌. دعيتم‌ فيه‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌. از همه‌ اتون‌ دعوت‌ كرده‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ مهماني‌. لباس‌ تقوي‌ بايد بپوشيم‌. و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ خير لكم‌. يك‌ لباس‌ تقوي‌، يك‌ كت‌ و شلواري‌ هستيد، كت‌ و شلوار فاستوني‌ خوب‌ و قيمتي‌، آخوند مثل‌ بنده‌ هستيد يك‌ دست‌ عبا و قبا و عمامه‌. بالاخره‌ بايد يك‌ كاري‌ كرد. لباس‌ تقوي‌.

 و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد از همين‌ الان‌، من‌ چرا الان‌ مي‌گم‌ بايد روز آخر ماه‌ شعبان‌ اين‌ حرفها را بزنم‌. نه‌ آنجا ديگه‌ ديره‌. آنجا به‌ لباس‌ درست‌ كردن‌ ديگه‌ نمي‌رسيد. از همين‌ الان‌ بايد تمرين‌ ماه‌ رمضان‌ را بكنيم‌. بعضي‌ از اولياء خدا، دو ماه‌ رجب‌ و شعبان‌ را تمرين‌ مي‌كردند. ارتباطتون‌ را با خدا برقرار كنيد. وارد ميشيد توي‌ اين‌ مهماني‌، نگن‌ آقا شما كجا؟ صاحبخانه‌ با من‌ آشناست‌. خدا اين‌ را مي‌شناسيد؟ بعله‌، تو از اولياء مني‌، تو از ياران‌ مني‌، تو بوسيلة‌ دستت‌، زبانت‌، بيانت‌، قلمت‌، همه‌ چيزت‌ ياري‌ من‌ مي‌كردي‌. اگر خداي‌ نكرده‌ كسر داريد، خوب‌ اولش‌ امام‌ حسين‌ را گذاشته‌ كه‌ رحمة‌ الله‌ الواسعه‌. ببيند خودش‌ زمينه‌ را درست‌ كرده‌. اينها خياطهاي‌ لباس‌ درست‌ كن‌ شما هستند. لباس‌ تقوي‌ آماده‌، دوخته‌، بيا بپوش‌. بعد حضرت‌ ابو الفضل‌. بعد امام‌ سجاد كه‌ من‌ الان‌ فرصت‌ ندارم‌، وقت‌ گذشت‌، فرصت‌ ندارم‌ بگم‌ اينا چه‌ ترتيبي‌ داره‌. چه‌ جوري‌ واقعا اين‌ تولدها پشت‌ سر هم‌ روي‌ چه‌ حسابي‌، اينهاست‌. كدوم‌ يكيشون‌ بدوزند؟ و از همه‌ بالاتر، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ آقايي‌ كه‌ به‌ قدري‌ مهربانه‌، نميدونم‌ من‌ چي‌ بگم‌؟ خدا مي‌دونه‌ نمي‌تونم‌ قضايا را نقل‌ بكنم‌. ماها چقدر از او غافليم‌ و او چقدر به‌ ياد ما هست‌! يك‌ شب‌ من‌ خودم‌ در بالاسر حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، داشتم‌ زيارت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را مي‌خواندم‌. آقا آخه‌ ما پسر عموي‌ شما هستيم‌، سرم‌ را گذاشته‌ بودم‌ به‌ سجده‌، ظاهرا خوابم‌ برده‌ بود. ديدم‌ آقا مي‌فرمايند كه‌ ما شب‌ و روز به‌ فكر تو هستيم‌، به‌ ياد تو هستيم‌. تو به‌ ياد ما نيستي‌، تو ما را فراموش‌ كردي‌. اگر يك‌ وقت‌ هم‌ به‌ ياد امام‌ زمانمون‌ بيفتيم‌، ازش‌ توقع‌ داريم‌ كه‌ قرضمون‌ را ادا كنه‌، نميدونه‌، از همين‌ چيزها كه‌ اصلا ارزش‌ نداره‌ انسان‌ با امام‌ زمانش‌ در ميان‌ بگذاره‌. هيچوقت‌ نخواستيم‌ آقا ما را آدممون‌ كن‌، ما را از اين‌ كثافت‌ بيرون‌ بيار، دست‌ ما را بگير، خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. آقاجون‌ تو را خداي‌ تعالي‌ با اينهمه‌ زحمت‌ كه‌ ما مي‌دونيم‌ چقدر تو زحمت‌ مي‌كشي‌، چقدر ناراحتي‌. هزار و صد و پنجاه‌ و هشت‌ ساله‌، امروز با يكي‌ از دوستان‌ حساب‌ مي‌كرديم‌، خداي‌ تعالي‌ اين‌ وجود مقدس‌ را در اين‌ زندان‌ دنيا، كه‌ ماها نمي‌فهميم‌ يعني‌ چه‌؟، عادت‌ كرديم‌ به‌ اين‌ دنيا، در اين‌ زندان‌ دنيا براي‌ اينكه‌ ماها را هدايت‌ كنه‌، ما را پناه‌ بده‌، باصطلاح‌ ما را از خطرات‌ نگهداري‌ بكنه‌، قرارش‌ داده‌. هنوز ما حاضر نيستيم‌ كه‌ بگيم‌ لبيك‌. يا صاحب‌ الزمان‌ لبيك‌. اي‌ كاش‌ همين‌ را مي‌گفتيم‌ لبيك‌ آقا تشريف‌ مي‌آورد.

 يا بقية‌ الله‌. امروز روز تولد امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. آقا امام‌ سجاد در دوران‌ عمرشون‌، در دوران‌ عمر شريفشون‌ خيلي‌ اذيت‌ كشيدند. جريانات‌ كربلا را شنيديد، جريانات‌ اسارت‌ كوفه‌ و شام‌ را شنيده‌ايد، بعد هم‌ تشريف‌ آورد در مدينه‌. دائما اشك‌ مي‌ريخت‌. و بوسيلة‌ اشكش‌ كه‌ از شما هم‌ توقع‌ همين‌ را دارند، مسئلة‌ كربلا را زنده‌ نگه‌ مي‌داشت‌ و يكي‌ از كارهاي‌ مهم‌ امام‌ سجاد، احياء قضية‌ كربلا بود. آب‌ مي‌ديد گريه‌ ميكرد. اگر مي‌ديد گوسفندي‌ را مي‌خوان‌ ذبح‌ كنند تشريف‌ مي‌آورد مي‌پرسيد آيا اين‌ گوسفند را آبش‌ داديد يا نه‌؟ عرض‌ مي‌كردند آقا ما برنامه‌امون‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خوايم‌ گوسفندي‌ را بكشيم‌، قبل‌ از آن‌ آبش‌ مي‌ديم‌. حضرت‌ مي‌ايستاد، اشك‌ مي‌ريخت‌، مي‌گفت‌ پدر مرا كنار آب‌ فرات‌ با لبهاي‌ تشنه‌ شهيد كردند. دائما امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ در يك‌ حديث‌ ديدم‌ امام‌ سجاد عليه‌ السلام‌ از ايشان‌ دعوت‌ كردند كه‌ يك‌ مجلس‌ عروسي‌ هست‌، شيعيان‌ هستند، محبين‌ شما هستند. آقا شما تشريف‌ بياوريد در اين‌ مجلس‌. حضرت‌ فرمود ما بعد از قضية‌ شهادت‌ پدرم‌ در كربلا، به‌ اينگونه‌ مجالس‌ نمي‌رويم‌. اين‌ شيعة‌ خالص‌ عرض‌ كرد آقا ما توي‌ مجلس‌ عروسي‌ هم‌ ذكر مصيبت‌ پدرت‌ سيد الشهدا را داريم‌. حضرت‌ فرمود اگر اينطوره‌ من‌ مي‌آم‌. در تمام‌ دوران‌ عمرش‌ بر عزاي‌ سيد الشهدا اشك‌ مي‌ريخت‌ و به‌ مردم‌ اهميت‌ قضية‌ كربلا را معرفي‌ ميكرد. تا امروز كه‌ از دار دنيا، تا امروز، يعني‌ امروز، من‌ اشتباه‌ كردم‌، امروز روز تولده‌. در چنين‌ روزي‌ حضرت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ متولد شد و به‌ دست‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيد. اين‌ وجود مقدس‌، بقدري‌ خوشحال‌ شد. زين‌ العابدين‌، امام‌ سجاد، آنقدر عبادت‌ مي‌كرد، بندگي‌ خدا را مي‌كرد كه‌ در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ خطاب‌ شد به‌ آن‌ حضرت‌ انت‌ زين‌ العابدين‌. تو زينت‌ بندگان‌ خدا هستي‌. امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در دوران‌ عمرش‌ اين‌ وضع‌ را گذروند. البته‌ من‌ يادم‌ مي‌آد در بعضي‌ از كتابها، كتاب‌ پاسخ‌ ما فكر مي‌كنم‌، سه‌ كار در دوران‌ عمر امام‌ سجاد بوسيلة‌ امام‌ سجاد انجام‌ شد. يكي‌ صحيفة‌ سجاديه‌. شما فكر نكنيد اين‌ كتاب‌ صحيفة‌ سجاديه‌، البته‌ دعاهاي‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ مجموعا هشت‌ كتابه‌. يكيش‌ اين‌ صحيفة‌ سجاديه‌ است‌. هشت‌ تا صحيفة‌ سجاديه‌. تمام‌ معارف‌ در اين‌ كتاب‌ ريخته‌ شده‌ كه‌ در بعضي‌ از گفته‌ها هست‌ كه‌ اخت‌ القرآن‌. يك‌ كتاب‌ از آسمان‌ در اسلام‌ به‌ زمين‌ آمد. يك‌ كتاب‌ هم‌ از زمين‌ به‌ آسمان‌ رفت‌ براي‌ خدا. و بعد هم‌ غلامان‌ و كنيزان‌ را تربيت‌ مي‌كرد و در بين‌ مردم‌ مي‌فرستاد تا مردم‌ را هدايت‌ كنند كه‌ مفصله‌ جريانش‌. امشب‌ بعد از سه‌ تولد و سه‌ عيد بزرگ‌، تولد حضرت‌ سيد الشهدا، تولد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ و تولد امام‌ سجاد، شب‌ جمعه‌ هم‌ كه‌ هست‌، شب‌ عيد بزرگ‌ مسلمانها، جمعه‌. حالا آنهائي‌ كه‌ عيدي‌ هايشون‌ را نگرفته‌اند و به‌ محبوبشون‌ نرسيده‌اند، امشب‌ شب‌ دعا و تضرع‌ و زاريست‌ در خانة‌ خدا.

 يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. آقاجان‌ ما از شما امشب‌ عيديمون‌ را مي‌خواهيم‌. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌، شب‌ جمعه‌ است‌ و شب‌ دعا و شب‌ تضرع‌ و زاري‌ در خانة‌ خدا. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۳۰ رجب ۱۴۱۳ قمری- حكمت‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ اخلاق‌ ۳۶

 حكمت‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ اخلاق‌ 36

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌.

 همينطوري‌ كه‌ مكرر عرض‌ كردم‌ حكمت‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ خدا به‌ هر كس‌ بخواهد عنايت‌ مي‌كند. يعطي‌ الحكمت‌ من‌ يشاء. خدا حكمت‌ را به‌ هر كس‌ بخواهد عطا مي‌كند ، اهدا مي‌كند. به‌ لقمان‌ خداي‌ تعالي‌ حكمت‌ را عنايت‌ كرد. انسان‌ چكار كند كه‌ خدا به‌ او حكمت‌ را مرحمت‌ كند. آيا خداي‌ تعالي‌، خداي‌ حكيم‌، بدون‌ هيچ‌ علتي‌ يكي‌ را هدايت‌ مي‌كند و يكي‌ را گمراه‌ مي‌كند كما اينكه‌ بعضي‌ از جهال‌ فكر مي‌كنند. بدون‌ هيچ‌ دليلي‌ به‌ يكي‌ حكمت‌ مي‌دهد به‌ يكي‌ نمي‌دهد. بدون‌ هيچ‌ فعاليتي‌ به‌ يك‌ نفر ثروت‌ مي‌دهد، به‌ يك‌ نفر فقر. هر كس‌ اينطور فكر كند، بسيار جاهل‌ است‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ فرد عاقل‌، با شعور اينچنين‌ كاري‌ را كه‌ ما به‌ خدا بعضي‌ از ماها نسبت‌ مي‌دهيم‌، نمي‌شود نسبت‌ داد. يك‌ عاقل‌ دو نفر نزد او بيايند هر دوي‌ اونها مساوي‌ باشند به‌ هيچ‌ وجه‌ يكي‌ كار بدي‌ نكرده‌ باشد يكي‌ هم‌ كار خوبي‌ نكرده‌ باشد. مساوي‌ مساوي‌. دو نفر مساوي‌ و هيچ‌ دليلي‌ ندارد كه‌ يكي‌ را من‌ دوست‌ داشته‌ باشم‌ و يكي‌ را دوست‌ نداشته‌ باشم‌. اينها بيايند در مقابل‌ مني‌ كه‌ ادعاي‌ عقل‌ ميكنم‌، يكي‌ را خيلي‌ احترام‌ كنم‌، خيلي‌ بهش‌ محبت‌ كنم‌، و يكي‌ ديگر را اصلا بهش‌ اعتنا نكنم‌ و بلكه‌ نسبت‌ به‌ او دشمني‌ هم‌ بكنم‌. اگر من‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را كردم‌، شما مرا عاقل‌ نمي‌دونيد. ديوانه‌ مي‌دونيد. و شايد هم‌ براي‌ اينكه‌ حد عقل‌ مرا درك‌ بكنيد از من‌ بپرسيد خوب‌ به‌ چه‌ دليل‌ اينها را مساوي‌ ندانستيد و بين‌ اين‌ دو نفر تفاوت‌ قائل‌ شديد. يك‌ عاقل‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را نميكنه‌ كه‌ بعضي‌ افراد نادان‌ به‌ خدا نسبت‌ مي‌دهند. هر كي‌ را خدا بخواد، خواسته‌اش‌ هم‌ بدون‌ علت‌ باشه‌، او را هدايت‌ كنه‌. هر كه‌ را خدا بخواد گمراه‌ ميكنه‌ بدون‌ هيچ‌ علتي‌. اين‌ را ما نه‌ مي‌توانيم‌ بپذيريم‌ و نه‌ هيچ‌ عاقلي‌ يك‌ چنين‌ حرفي‌ را مي‌تواند بزند و اساسا حرف‌ غير عقلائي‌ است‌ كه‌ يك‌ عاقل‌، تا چه‌ برسد به‌ حكيم‌. حكيمي‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ علتي‌ هيچ‌ كاري‌ را نمي‌كند. هيچ‌ عاقل‌ اينچنني‌ كاري‌ را نميكنه‌ كه‌ دو نفر مساوي‌، هيچ‌ آشنايي‌ مثلا باهاشون‌ نداريم‌. از راه‌ مي‌رسند، بلند ميشم‌، سلام‌ ميكنم‌، صورتش‌ را مي‌بوسم‌، بهش‌ اعطاء و انعام‌ ميدم‌. به‌ يكي‌ اصلا نگاه‌ نميكنم‌. اصلا با عقل‌ سازش‌ نداره‌. هر كس‌ دربارة‌ يك‌ فردي‌ كه‌ فكري‌ را بكنه‌ يا خودش‌ را، يا خودش‌ عاقل‌ نيست‌ يا آن‌ طرف‌ را عاقل‌ نميدونه‌. ما نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار نبايد يك‌ چنين‌ فكري‌ را بكنيم‌. كه‌ حكيمه‌. خدا حكيم‌ است‌. ايني‌ كه‌ فرموده‌ است‌ يعطي‌ الحكمة‌ من‌ يشاء، هر را بخواهد بهش‌ حكمت‌ ميده‌ معناش‌ در حقيقت‌ اينه‌ كه‌ هر كس‌ كه‌ شرايط‌ پذيرفتن‌ حكمت‌ را در خودش‌ ايجاد كرده‌ باشه‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ او ميدهد. هر كس‌ كه‌ شرايط‌ هدايت‌ را در خودش‌ ايجاد كرده‌ باشه‌ خدا هدايتش‌ ميكنه‌. و هر كس‌ كه‌ شرايط‌ جهل‌ و ناداني‌ را در خودش‌ ايجاد كرده‌ باشه‌، خدا او را واش‌ مي‌گذاره‌ و گمراه‌ ميشه‌. اين‌ را خوب‌ توجه‌ كنيد. و نه‌ اينكه‌ من‌ اين‌ حرف‌ را همينطوري‌ بگم‌. اولا عقل‌ همين‌ را ميگه‌. عقل‌ ميگه‌ خدا يك‌ چنين‌ كاري‌ را نميكنه‌. آن‌ خدائي‌ كه‌ ما شناختيم‌ كه‌ حكيمه‌، يكي‌ از صفاتش‌ اينه‌ كه‌ حكيم‌ است‌، آن‌ خدا حتما بدون‌ حكمت‌ چنين‌ كاري‌ را انجام‌ نميده‌ و حكمت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ بي‌ علت‌ يكي‌ را گمراه‌ نكنه‌، يكي‌ را هدايت‌ نكنه‌. يكي‌ را حكمت‌ بهش‌ بده‌ و يكي‌ را حكمت‌ بهش‌ نده‌. حكمت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ اينجور برنامه‌اي‌ نداشته‌ باشه‌.

 خوب‌. لقمان‌ را خدا حكمت‌ بهش‌ عنايت‌ كرد. حكمتي‌ كه‌ خدا به‌ لقمان‌ عنايت‌ كرد اينها چي‌ بود؟ و چطور ممكن‌ است‌ خدا به‌ ما هم‌ حكمت‌ را مرحمت‌ كند؟ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما حكمت‌ را در صورتي‌ عنايت‌ ميكنه‌ كه‌ ما به‌ مقام‌ خلوص‌ برسيم‌. روايتي‌ هم‌ هست‌ كه‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. حكمت‌ علم‌ الهيست‌. حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء است‌ بطور صحيح‌. كه‌ از جانب‌ پروردگار به‌ بشر داده‌ ميشه‌. آنهائي‌ كه‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيده‌اند و داراي‌ حكمت‌ شده‌اند، اينها فلاسفه‌ را كور مي‌دونند. معروفه‌ ميگند كه‌ يكي‌ از عرفا و دانشمندان‌ علم‌ تزكية‌ نفس‌ گفت‌ كه‌ بوعلي‌ سينا با عصاي‌ علم‌ هر كجا ما رفتيم‌ آمد. با عصاي‌ علم‌. يعني‌ كور، بعضي‌ كورها خيلي‌ باهوشند، با همين‌ چوب‌ مي‌زنند اينطرف‌ آنطرف‌ راه‌ را پيدا مي‌كنند. ولي‌ چيزي‌ نمي‌فهمند. لذتي‌ از زيبائيهاي‌ اطراف‌ خودشون‌ نمي‌برند. ولي‌ مي‌آن‌. آدرس‌ بهشون‌ بدهي‌ مي‌آيند. ولي‌ رنگهاي‌ مختلف‌ را نمي‌بينند. حقيقت‌ را درك‌ نمي‌كنند. العلم‌ نور كه‌ باز همون‌ حكمته‌، يقذف‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. يا من‌ يريد. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ خدا در دل‌ كسي‌ كه‌، علم‌ نوري‌ است‌ كه‌ از دل‌ كسي‌ كه‌ خدا ميخواد، او را دوستش‌ داره‌، مي‌اندازه‌. خوب‌ اينها مطالبي‌ است‌ كه‌ بايد گفته‌ بشه‌ و مقدمه‌اش‌.

 انسان‌ اگر به‌ خلوص‌ رسيد، به‌ خلوص‌ رسيد. از اين‌ روايت‌ استفاده‌ بشود حالا من‌ توضيح‌ ميدهم‌ كه‌ اين‌ روايت‌ اگر صحتش‌ هم‌ درست‌ نباشه‌ و معناش‌ را هم‌ ما نفهميم‌، مطلب‌ درسته‌ و عقلا درسته‌. خدا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ با انسان‌ رفيق‌ ميشه‌. خدا با ما رفيق‌ ميشه‌ مثلا. ما با خدا رفيق‌ نميشيم‌، خدا با ما رفيق‌ ميشه‌. اين‌ رفق‌، چون‌ از رفق‌ و مدارا مي‌آد هميشه‌ بزرگتر با كوچكتر بايد رفيق‌ بشه‌. يعني‌ مدارا باهاش‌ بكنه‌. چون‌ نقص‌ داره‌ انساني‌ كه‌ كوچكتره‌، ضعيفتره‌، آن‌ بزرگتر و آن‌ كسي‌ كه‌ كاملتره‌ بايد مدارا بكنه‌ با اين‌ كسي‌ كه‌ كوچكتره‌. خدا رفيق‌ ميشه‌ با ما ولي‌ ما غلطه‌ كه‌ بگيم‌ با خدا رفيق‌ شديم‌. ما با خدا رفاقت‌ كرديم‌. رفاقت‌ هم‌ غلطه‌. دو طرفي‌ هم‌ نيست‌. رفاقت‌ از طرف‌ خداست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ از رفق‌ و مدارا مي‌آد. خدا با ما مدارا ميكنه‌ نه‌ اينكه‌ ما با خدا مدارا بكنيم‌. خدا وقتي‌ كه‌ با انسان‌ رفيق‌ شد، مدارا كرد، نواقص‌ ما را نديده‌ گرفت‌، روح‌ ما با او يكي‌ شد، صفات‌ الهي‌ در ما بوجود آمد، به‌ مقام‌ متخلق‌ شدن‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ رسيديم‌، يعني‌ صفات‌ حيواني‌ را از خودمون‌ دور كرديم‌ و تزكية‌ نفس‌ كرديم‌ و بعد كمالات‌ روحي‌ در خودمون‌ ايجاد كرديم‌. مثل‌ قطره‌اي‌ هست‌ كه‌ مي‌افته‌ توي‌ دريا. يك‌ قطره‌ افتاد توي‌ دريا. همان‌ صفات‌ يا يك‌ آهني‌ را شما انداختيد توي‌ آتش‌. داغ‌ ميشه‌، صفات‌ آتش‌ را به‌ خودش‌ مي‌گيره‌. صفات‌ آتش‌ را كه‌ به‌ خودش‌ گرفت‌، همان‌ كارهاي‌ آتش‌ را هم‌ ميكنه‌. همون‌ سوزندگي‌ را داره‌، همون‌ روشنايي‌ را داره‌. اگر يك‌ كسي‌ صفات‌ الهي‌ را به‌ خودش‌ گرفت‌. يعني‌ اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را رفت‌ جلو. بعد مراحل‌ كمالات‌ را پيمود. خودش‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ رسوند، اگر خودش‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ رسوند خدا بهش‌ حكمت‌ ميده‌. يعني‌ خيلي‌ چيزهايي‌ را كه‌ فلاسفه‌، دانشمندان‌ با زحمت‌ زياد مي‌خواهند بفهمند، اين‌ همينطور نشسته‌ مي‌فهمه‌. از طريق‌ الهام‌ مي‌فهمه‌. خدا بايد بهش‌ بده‌. از طريق‌ مكاشفه‌ مي‌فهمه‌. مكاشفه‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ حتما چرت‌ بزنه‌. نه‌. كشف‌ مطالب‌ علمي‌ خيلي‌ زياد اتفاق‌ مي‌افته‌. گاهي‌ انسان‌ يك‌ جا نشسته‌ عبادتي‌ داره‌ ميكنه‌. با خدا در ارتباطه‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند حواسشون‌ پرت‌ ميشه‌. اينجور حواس‌ پرتي‌ عيبي‌ نداره‌. انسان‌ داره‌ با خدا حرف‌ ميزنه‌. نماز ميخونه‌. ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. رفته‌ توي‌ معناي‌ صراط‌ مستقيم‌ و اين‌ نكاتي‌ از اينجا در ذهنش‌ مي‌آد. اين‌ مال‌ اتصالشه‌ به‌ پروردگار. اين‌ را شما بدونيد. مال‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ خدا وصل‌ شده‌ و از حكمت‌ الهي‌ داره‌ بهره‌مند ميشه‌. مثل‌ يك‌ كسي‌ كه‌ رفته‌ لب‌ دريا و از آن‌ آب‌ دريا داره‌ استفاده‌ ميكنه‌.

 در ركوعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. با خدا گرم‌ صحبته‌. داره‌ ذكر ميگه‌، تسبيح‌ ميگه‌، سبحان‌ ربي‌ العظيم‌ و بحمده‌. قلبش‌ در اختيار خداست‌، وصل‌ به‌ خدا شده‌، اين‌ يك‌ قطرة‌ آب‌، يك‌ قطرة‌ نورانيت‌ وصل‌ به‌ منبع‌ خورشيد شده‌. يك‌ فقيري‌ مي‌آد دم‌ در، سائلي‌ مي‌آد سؤال‌ ميكنه‌. همانطوري‌ كه‌ خدا لا يشغله‌ شأن‌ عن‌ شأن‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ در اينجا لا يشغله‌ شأن‌ عن‌ شأن‌، يعني‌ در عيني‌ كه‌ داره‌ با خدا حرف‌ ميزنه‌، در عين‌ حال‌ انگشترش‌ را به‌ سائل‌ ميده‌. در عين‌ اينكه‌ داره‌ نماز ميخونه‌ حقايقي‌ براش‌ كشف‌ ميشه‌. يكي‌ از اولياء خدا ميگفت‌ اكثر مسائل‌ علمي‌ در نماز براي‌ من‌ كشف‌ ميشه‌. در توي‌ نماز. نماز شب‌.

 حالا مرحوم‌ سيد بحر العلوم‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ داشت‌ نماز مي‌خوند. در حالي‌ كه‌ مي‌خواست‌ از سجده‌ سرش‌ را برداره‌ و بايسته‌، يكوقت‌ ديدند همينجور ماتش‌ برده‌. يك‌ مدتي‌ همينطور. بعد نمازش‌ را تمام‌ كرد. دوستانش‌ بهش‌ گفتند چرا اينطوري‌. گفت‌ آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ را ديدم‌ جلوم‌ ايستادند. به‌ مرآة‌ پروردگار داشتم‌ نگاه‌ مي‌كردم‌، اين‌ تعبير مال‌ منه‌، مبهوت‌ جمال‌ الهي‌ شده‌ بودم‌. مقهور جلال‌ پروردگار شده‌ بودم‌. اينجوري‌ ميشه‌. حالا اينجا، اينجا يك‌ بحثي‌ هست‌ كه‌ من‌ هنوز براي‌ اكثر دوستاني‌ كه‌ توي‌ جلسه‌ هستند زوده‌ كه‌ بخوام‌ اين‌ را بحث‌ بكنم‌. در نمازهاي‌ مستحبي‌ حالا بگيم‌. يا در اذكاري‌ كه‌ غالبا ميگيد، آن‌ وسطهايش‌ وقتي‌ خوب‌ قلبتون‌ متوجه‌ ميشه‌، آنجا ببينيد يك‌ حقايقي‌ در دلتون‌ باز ميشه‌. من‌ يك‌ برنامه‌اي‌ داشتم‌، يك‌ ماه‌ رمضان‌ يك‌ رياضتي‌ داشتيم‌ كه‌ خيلي‌ سخت‌ هم‌ گذشت‌ بر من‌. روزها روزه‌ ميگرفتم‌، روزهاي‌ بلند بود. شبها هم‌ مشغول‌ يك‌ ذكر خيلي‌ طولاني‌ به‌ ما داده‌ بودند. آنقدر كه‌ ميگفتم‌ البته‌ نه‌ كه‌ با خستگي‌ خوابم‌ ببره‌ها. طبيعي‌ خوابم‌ مي‌برد، تا چشمهايم‌ مي‌رفت‌ روي‌ هم‌، همينجور كه‌ مشغول‌ ذكر بودم‌، مي‌ديدم‌ يكنفر مي‌آد جلوم‌ مي‌ايسته‌، اين‌ را من‌ حالا براي‌ شما ميگم‌، نقلش‌ نكنيد. و مراحل‌ ايمان‌ را براي‌ من‌ كه‌ ده‌ درجه‌ داره‌، براي‌ من‌ ميگفت‌. خيلي‌ هم‌ گفت‌. من‌ شايد آنوقت‌ متجاوز از پانصد صفحه‌ كتاب‌ نوشتم‌ در مراحل‌ ايمان‌. ماه‌ رمضان‌ كه‌ تمام‌ شد جمع‌ شده‌ بود، خيلي‌ شده‌ بود، خيلي‌ هم‌ خوشحال‌ بودم‌ كه‌ يك‌ مجموعه‌اي‌، هنوز كتاب‌ ننوشته‌ بودم‌ آنموقع‌، يك‌ مجموعه‌اي‌ خيلي‌ پر محتوي‌ دستم‌ آمده‌. اين‌ جلسة‌ آخر بعد از آن‌ ديگه‌ آن‌ فرد، آن‌ فرد را هم‌ اصلا نمي‌شناختم‌ كي‌ بود. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد امام‌ زمان‌، نه‌. يقينا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ نبوده‌. يا روحي‌ بود يا ملكي‌ بود هر چي‌ بود از سؤال‌ نميكردم‌. تمام‌ اين‌ چيزها را جلسة‌ آخر به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بكن‌ زير خاك‌. ما هم‌ توي‌ باغچة‌ خونه‌امون‌، منزل‌ پدرم‌ آنوقت‌ بودم‌، يك‌ گودالي‌ كنديم‌ و اينها را همه‌ را زير خاكش‌ كرديم‌. اين‌ معناي‌ مكاشفه‌ است‌. در همان‌ حال‌ ذكر كه‌ انسان‌ مشغول‌ ذكره‌، براي‌ اكثرتون‌ هم‌ اتفاق‌ افتاده‌ منتهي‌ خوب‌ شماها شغلهاي‌ ديگه‌ هم‌ داريد، من‌ آنوقت‌ بيكار بودم‌ بقول‌ بعضي‌ها بيكار آدم‌ بودم‌، همچين‌ خيلي‌ كار نداشتم‌. شماها گرفتاريد. گرفتار زن‌ و بچه‌ و شغل‌ و كار و اينها. ولي‌ من‌ درسم‌، زندگيم‌، هوش‌ و حواسم‌ همينها بود.

 اين‌ معناي‌ مثلا مكاشفه‌ است‌. حالا اين‌ كي‌ بود؟ عرض‌ كردم‌ واقعا نميدونم‌ اگر مي‌دونستم‌ براي‌ شماها مي‌گفتم‌. احتمالا يا ملكي‌ بود، يا روحي‌ بود، چون‌ در همان‌ چشمهايم‌ را روي‌ هم‌ مي‌گذاشتم‌ مي‌ديدم‌، تجسم‌ خارجي‌ نداشت‌. اگر يك‌ كس‌ ديگري‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود، چون‌ بود، يك‌ نفر ديگه‌اي‌ باهام‌ بود آن‌ موقع‌.  اون‌ حالا نميدونم‌ چطور بود، البته‌ استادش‌ كس‌ ديگري‌ بود. در شب‌ بيست‌ وسوم‌، بيست‌ و چهارم‌ ديوانه‌ شد. ما اينجوري‌ شديم‌. حالا نمي‌دونم‌ اسم‌ ايني‌ كه‌ هستيم‌ ديوانگيه‌ يا نه‌؟ بهرحال‌.

 انسان‌ گاهي‌ در آنوقتي‌ كه‌ اوج‌ ميگيره‌ خلوصش‌، توجهش‌، انقطاعش‌، اوج‌ مي‌گيره‌ گاهي‌ بهش‌ نشون‌ ميدهند يك‌ همچين‌ چيزهايي‌. ولي‌ آني‌ كه‌ اصله‌ اين‌ است‌ كه‌ همين‌ مراحل‌ را طي‌ بكنه‌ تا برسه‌ به‌ مراحل‌ خلوص‌ و از اين‌ روايت‌ هم‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ چهل‌ روز توي‌ اين‌ مرحله‌ بمانه‌. يعني‌ بعضي‌ها خيال‌ ميكنند بهشون‌ ميگند كه‌ روايت‌ داره‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا كسي‌ كه‌ خودش‌ را خالص‌ كنه‌ چهل‌ روز، جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌. ميگه‌ خيلي‌ خوب‌. من‌ از امروز خودم‌ را خالص‌ ميكنم‌. تو خودت‌ را بكشي‌ نميتوني‌ از امروز خودت‌ را خالص‌ بكني‌. نه‌ از امروز، از دو سال‌ ديگه‌ هم‌ نمي‌توني‌. از پنج‌ سال‌ ديگه‌ هم‌ نمي‌توني‌. از همين‌ الان‌! يك‌ پارچه‌ گناه‌ و معصيت‌ و گرفتاري‌ و حواس‌ پرتي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود محبت‌ به‌ غير خدا و تو چطور، كار كار چي‌ بگم‌؟ حتي‌ انبياء نيست‌. اين‌ كاري‌ كه‌ تو تصميم‌ داري‌. من‌ از همين‌ الان‌، بعله‌، خالص‌. تو نميتوني‌. اين‌ حتما بايد مرحلة‌ يقظه‌ را بگذراني‌، مرحلة‌ توبه‌ را بگذراني‌، سالها كار بكني‌ تا برسي‌ به‌ در دروازة‌ خلوص‌. آنوقت‌ از آنجا به‌ بعد چهل‌ روز تمرين‌ بكني‌ تازه‌ قلبت‌ منبع‌ و سرچشمة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حكمت‌ ميشه‌. ديگه‌ آنجا وقتي‌ به‌ آن‌ مرحله‌ رسيدي‌، هر كس‌ ازت‌ هر چي‌ بپرسه‌، خواستني‌ نيست‌ها، مي‌بيني‌ آنچه‌ خدا گفته‌، آني‌ كه‌ خدا راضيه‌، آني‌ كه‌ پيغمبر و ائمه‌ گفتند، آن‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ زبانت‌ جاري‌ ميكنه‌. آنهم‌ اختيار دست‌ اوست‌، باذن‌ الله‌ها. شما نگيد كه‌ خيلي‌ كار آسونيه‌، چهل‌ روز آدم‌ خودش‌ را، بهر حال‌، يك‌ عده‌ يك‌ وقتي‌ ما همينجور فكر مي‌كرديم‌. من‌ تازه‌ رفته‌ بودم‌ قم‌. چند نفر را گفتم‌ بيائيد اين‌ روايت‌ را چيز كنيم‌. خوب‌ چيكار كنيم‌؟ بريم‌ كوه‌ خضر. يك‌ كوهي‌ هست‌ نزديك‌ قم‌ كه‌ الان‌ تقريبا چسبيده‌ به‌ شهره‌. سر كوه‌ يك‌ جائي‌ بود مقام‌ حضرت‌ خضر. يك‌ مسجدي‌ بود. گفتند مي‌ريم‌ آنجا. با هيچكس‌ حرف‌ نمي‌زنيم‌. خيلي‌ خوب‌. شما تازه‌ عملت‌ را ميتوني‌ خالص‌ بكني‌. تازه‌ عملت‌ هم‌ هنوز معلوم‌ نيست‌ خالص‌ بشه‌. تو مي‌خواي‌ ببيني‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌ يا نه‌؟ اين‌ را ميخواي‌ امتحان‌ بكني‌. بعد هم‌ عمل‌ نميتوني‌ خالص‌ بكني‌. حواست‌ پرت‌ زن‌ و بچه‌اته‌ چي‌؟ حواست‌ پرت‌ طلب‌ و بدهي‌ و نميدونم‌ مغازه‌ و خيلي‌ مسائل‌، اگر بخواهيم‌ بشماريم‌ شايد لا تحصوها. نتوانيم‌ بشماريم‌. اينها را، خالص‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ خالص‌ باشه‌ ديگه‌. هيچي‌ جز خدا نداشته‌ باشه‌. هيچ‌ چيز جز خدا. فكري‌ جز خدا، محبتي‌ به‌ غير خدا، يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ به‌ غير خدا نداشته‌ باشيد. خدا دوست‌ داره‌ فرزند عزيزت‌ جلوي‌ چشمت‌ با چاقو تكه‌تكه‌اش‌ بكنند. باشه‌. چون‌ تو دوست‌ داري‌ عيبي‌ نداره‌. حالا نمي‌تونم‌ من‌ توضيح‌ بدم‌. سرتاپاي‌ وجود انسان‌ خدا باشه‌. اين‌ خيلي‌ زحمت‌ داره‌. نگيد كه‌ ما از همين‌ الان‌. يك‌ استادي‌ داشتيم‌ در درس‌ فقه‌ البته‌. ايشون‌ يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ كرد. اين‌ مي‌خواست‌ بگه‌ كه‌ براي‌ امتحان‌ كارها را نكنيد خدا را امتحان‌ نكنيد، روايات‌ را امتحان‌ نكنيد، آن‌ روز چند نفر پا شدند رفتند توي‌ دره‌ها و بيابانها كه‌ اين‌ روايت‌ من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا را امتحان‌ كنند. چهل‌ روز هم‌ زحمت‌ كشيدند، عبادت‌ كردند، بعد وقتي‌ كه‌ آمدند هر چي‌ بهم‌ گفتند شما خبري‌ شده‌؟ چهل‌ روز زحمت‌ كشيديد، چيزي‌، احساسي‌. نه‌ فرقي‌ نكرديم‌، ما كه‌ هيچي‌ نمي‌فهميم‌. يك‌ نفر را آنقدر توي‌ اينها غير قابل‌ توجه‌ بود كه‌ هيچ‌ اصلا نپرسيدند ازش‌. آمدند دم‌ يك‌ قهوه‌خانه‌اي‌ و، چون‌ ايشان‌ نقل‌ ميكرد. من‌ بعضي‌ از مطالبش‌ را خيلي‌ قبول‌ ندارم‌. آمدند در يك‌ قهوه‌خانه‌اي‌ چايي‌ براي‌ اينها آوردند. اون‌ يك‌ نفري‌ كه‌ مورد اعتنا نبود اين‌ چايي‌ را نخورد. بقيه‌ خوردند. ازش‌ پرسيدند تو چرا نخوردي‌؟ گفت‌ اين‌ چايي‌ آلودة‌ به‌ خون‌ انسانه‌. گفتند چطور؟ گفت‌ من‌ اينجوري‌ احساس‌ ميكنم‌. گفت‌ خوب‌ مي‌ريم‌ مي‌پرسيم‌. رفتند پرسيدند از قهوه‌چي‌ گفت‌ بعله‌. من‌ وقتي‌ كه‌ داشتم‌ مي‌خواستم‌ چايي‌ را دم‌ كنم‌ بريزم‌ توي‌ قوري‌، دستم‌ خوني‌ شده‌ بود. يك‌ مختصر از خون‌ دستم‌ قاطي‌ چاييها شده‌ بود. آمدند دور اين‌ را گرفتند و گفتند چطور شد تو؟ حالا عرض‌ كردم‌ معني‌ ينابيع‌ الحكمه‌، غيبگوئي‌ نيست‌. حالا. ازش‌ پرسيدند. گفت‌ من‌ روزي‌ كه‌، مطلبش‌ خوبه‌، من‌ روز اولي‌ كه‌ با شما آمدم‌ براي‌ امتحان‌ روايت‌ نيامدم‌، من‌ اطمينان‌ داشتم‌ كه‌ اينطوري‌ ميشه‌، چهل‌ روز خودم‌ را خالص‌ كردم‌. شما براي‌ اينكه‌ ببينيد اين‌ روايت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌ اومديد. خود اين‌ خلاف‌ خلوصه‌. خلاف‌ اخلاصه‌. خود اين‌ مسئله‌. اينقدر دقيقه‌.

 اگر كسي‌ خودش‌ را خالص‌ كنه‌، خداي‌ تعالي‌ با لقمان‌ قوم‌ و خويشي‌ كه‌ نداشته‌. لقمان‌ بعضي‌ها ميگن‌ پيغمبر هم‌ نبوده‌. البته‌ نبي‌ بوده‌. مي‌فرمايد و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. من‌ بدم‌ نمي‌آد بعضي‌ از مطالب‌ ايشان‌ را ببينيم‌ حضرت‌ لقمان‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ حكمت‌ را عنايت‌ كرد چه‌ خصوصيتي‌ داشت‌؟ ببينيد لطف‌ الهي‌، تا باز كرديم‌ سورة‌ لقمان‌ آمد. اتفاقا همون‌ آيه‌اي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ لقمانه‌. و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌، ما عطا كرديم‌، ما داديم‌، اينجوري‌ بگيم‌، لقمان‌ را حكمت‌. حكمت‌ بهش‌ داديم‌. ان‌ اشكر لله‌. و من‌ يشكر فانما يشكر لنفسه‌. حكمت‌ لقمان‌ چي‌ بود؟ اين‌ بود كه‌ شكر بكن‌ براي‌ خدا. يكي‌ از صفات‌ بسيار خوب‌ اولياء خدا، انسان‌ بعد از اينكه‌ به‌ مرحلة‌ اولياء خدا ميرسه‌ها، جزء شاكرين‌ بايد باشه‌. شكر بكنه‌. كسي‌ كه‌ شكر بكند و خوب‌ براي‌ خودش‌ شكر كرده‌، مفيد براي‌ خودشه‌. اين‌ از حكمته‌ها. كه‌ بفهمه‌ انسان‌ كه‌ شكرش‌ چه‌ در مقابل‌ مردم‌ چه‌ در مقابل‌ خداها، اينطوره‌. شكرش‌ مفيده‌ براي‌ خودشه‌. و كسي‌ كه‌ كفران‌ نعمت‌ الهي‌ را بكنه‌، خدا بي‌ نيازه‌ از شكرش‌. هيچ‌ احتياجي‌ به‌ شكر شما نداره‌. اما اگر شكر كرديد، شكر نعمت‌ را زياد ميكنه‌. شكر شما را يك‌ انسان‌ معرفي‌ ميكنه‌. شكر شما را داراي‌ صفات‌ حميده‌ معرفي‌ ميكنه‌. چه‌ در مقابل‌ مردم‌ چه‌ در مقابل‌ خدا. و اذ قال‌ لقمان‌ لابنه‌ و هو يعزه‌. حضرت‌ لقمان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ پسرش‌ فرمود، حرف‌ عادي‌ نمي‌زد، يعني‌ حرفهاي‌ آب‌ بيار، نون‌ بيار، برو نون‌ بخر، اين‌ حرفها نبود. يعظه‌ موعظه‌اش‌ ميكرد، يا بني‌، فرمود پسرم‌ لا تشرك‌ بالله‌ ان‌ الشرك‌ لظلم‌ عظيم‌. شرك‌ به‌ خدا پيدا نكن‌. مشرك‌ نشو. غير خدا را نپرست‌. در رديف‌ خدا هيچي‌ را قرار نده‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ شرك‌ ظلم‌ عظيمه‌. يعني‌ ظلم‌ عظيم‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ بزرگترين‌ حق‌ كشي‌هاست‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ در رديف‌ يك‌ شخص‌ بزرگي‌ حتي‌، يك‌ وقتي‌ من‌ اينجوري‌ فكر مي‌كردم‌ براي‌ خودم‌، كه‌ اگر ما گفتيم‌ خدايا بخاطر تو ما گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ نمي‌ديم‌، اين‌ جسارته‌. نميديم‌! همين‌ جسارته‌. بخاطر تو گوش‌ به‌ حرف‌ نفس‌ اماره‌امون‌ نمي‌ديم‌. اين‌ جسارت‌ به‌ خداست‌. خوب‌ چطور؟ الان‌ براتون‌ ميگم‌، يك‌ مثال‌ ميزنم‌ روشن‌ ميشيد. يك‌ مرجع‌ تقليد با عظمتي‌ آنجا نشسته‌ باشه‌. يك‌ قمارباز كفتر باز بي‌ سوادي‌ هم‌ پهلوش‌ نشسته‌ باشه‌. او يك‌ حرفي‌ به‌ شما مي‌زنه‌ اينهم‌ يك‌ حرفي‌ به‌ شما مي‌زنه‌. شما بگيد من‌ به‌ خاطر حرف‌ شما گوش‌ به‌ حرف‌ اين‌ نميدم‌. اين‌ توهين‌ است‌ به‌ اين‌ مرجع‌ تقليد يا نه‌؟ نه‌ مي‌فهميد يا نه‌. مگه‌ بنا بود تو گوش‌ به‌ حرف‌ او بدي‌ با وجود من‌! شما با معلمتون‌، با استادتون‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ نمي‌زنيد. توهينه‌. خداي‌ با آن‌ عظمت‌. شيطان‌ به‌ اون‌ پستي‌! تو خيلي‌ منت‌ هم‌ داري‌ مثل‌ اينكه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ نميدي‌ و گوش‌ به‌ حرف‌ خدا ميدي‌. اين‌ معناش‌، اين‌ اصلا توهين‌ به‌ خداست‌. حالا واي‌ بر آن‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ شيطان‌ را در رديف‌ خدا قرار بده‌، يك‌ قدري‌ حرف‌ او را گوش‌ بده‌ يك‌ قدري‌ حرف‌ اين‌ را. يك‌ قدري‌ حرف‌ نفس‌ اماره‌اش‌ را گوش‌ بده‌ يك‌ قدري‌ حرف‌ خدا را گوش‌ بده‌. يا اصلا حرف‌ خدا را گوش‌ نده‌، اين‌ كه‌ اصلا از الاغ‌ هم‌ الاغتره‌. الاغ‌ وقتيه‌ انسان‌ كه‌ يك‌ قدري‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ بده‌ يك‌ قدري‌ هم‌ گوش‌ به‌ حرف‌ خدا. فرقي‌ بين‌ شيطان‌ و خدا نگذاره‌. ظلم‌ عظيميه‌، حق‌ كشي‌ بزرگيست‌. ظلم‌ يعني‌ حق‌ كشي‌. و وصينا الانسان‌ بوالديه‌ حملت‌ امه‌ وهنا علي‌ وهن‌. ما وصيت‌ كرديم‌ به‌ انسان‌، انسان‌ را بوالدته‌، ميگيم‌ بوالدته‌، نه‌ بوالديه‌. ببخشيد. به‌ پدر و مادرش‌ را وصيت‌ بهش‌ كرديم‌ كه‌ مواظبش‌ باش‌. امش‌، مادرش‌، وهنا علي‌ وهن‌. اين‌ را نه‌ ماه‌ روي‌ ضعف‌، بخدا قسم‌ آنهايي‌ كه‌ مادر دارند يا مادرشون‌ از دنيا رفته‌ و مي‌تونند براش‌ خيرات‌ كنند، بايد خيلي‌ مواظب‌ باشند. نه‌ ماه‌ روي‌ ضعف‌ روي‌ ضعف‌، سستي‌ روي‌ سستي‌، اين‌ بچه‌ را حملش‌ كرده‌. و فصاله‌ في‌ عامين‌. دو سال‌ شيرش‌ داده‌. شما همه‌ اتون‌ بالاخره‌ يا خودتون‌ بچه‌ داريد يا ديديد مادرهايي‌ كه‌ بچه‌ دارند يا مادر خودتون‌ كه‌ چقدر خدمتتون‌ عرض‌ شود در با زحمت‌ اين‌ بچه‌ را بزرگ‌ ميكنه‌ و وقتي‌ بزرگ‌ ميشه‌، حالا شده‌ بيست‌ ساله‌ سي‌ ساله‌، ميگه‌ ننه‌ تو نمي‌فهمي‌! خاك‌ بر سرت‌. تو مي‌فهمي‌ اون‌ نمي‌فهمه‌؟ نمي‌فهمه‌ تو نبايد بهش‌ بگي‌. وهنا علي‌ وهن‌. و فصاله‌ في‌ عامين‌. ان‌ اشكرلي‌. ببينيد اين‌ جمله‌ مهمه‌. ان‌ اشكرلي‌ و لوالدتك‌. يكي‌ خدا را شكر بكن‌ يكي‌ هم‌ والدينت‌ را. من‌ به‌ اينهايي‌ كه‌، بعله‌. و لوالديك‌. پدر و مادرت‌ خوب‌ ديگه‌. شكر كن‌ مرا و پدر و مادرت‌ را. اين‌ يك‌ مسئله‌. به‌ سوي‌ من‌ است‌ راهتون‌. در ضمن‌ اينكه‌ خدا را شكر مي‌كنيد و پدر و مادر را شكر ميكني‌، بدون‌ كه‌ راه‌ به‌ سوي‌ خدا بايد داشته‌ باشي‌. لذا بعد مي‌فرمايد و ان‌ جاهداك‌، اگر پدر و مادر، فقط‌ يك‌ مورد را خدا استثناء كرده‌، علي‌ ان‌ تشرك‌ بي‌، اگر اينها اصرارت‌ كردند كه‌ به‌ خدا شرك‌ بورز، ما لك‌ بهي‌ ارث‌، فلا تطعهما. اطاعتشون‌ را نكن‌. در عين‌ حال‌ و صاحبهما في‌ الدنيا معروفا. با خوبي‌ مصاحبت‌ كن‌، با همين‌ پدر و مادري‌ كه‌ ميگن‌ كه‌ بيا مشرك‌ بشو! و اتبع‌ سبيل‌ من‌ اناب‌ اليه‌ ثم‌ الي‌ مرجعكم‌ و انبئكم‌ بما كنتم‌ تعلمون‌. يا بني‌ انّها، اينها يك‌ جملاتش‌ را دلم‌ مي‌خواد چند تايش‌ را بخونم‌ براتون‌، براي‌ روحياتتون‌ و اخلاقتون‌ خوبه‌. اگر معنا نمي‌كنم‌، آنها كه‌ لازمه‌ براتون‌ بگم‌. انّها ان‌ تكن‌ مثقال‌ حبة‌ من‌ خردل‌ و تكن‌ في‌ صخرة‌ او في‌ السماوات‌ او في‌ الارض‌ يعتب‌ به‌ الله‌. اگر به‌، اي‌ پسرم‌، اي‌ تكن‌ مثقالة‌ حبة‌ من‌ خردل‌، اگر اعمال‌ بد و خوب‌، اعمال‌ بد و خوب‌ تو را يا خلق‌ را يا هر چي‌ را، اگر چه‌ به‌ مقدار خردلي‌ باشه‌، خردل‌ همين‌ ذراتي‌ است‌ كه‌ توي‌ آسمانهاست‌، و تكن‌ في‌ صخرة‌، كه‌ در كوهي‌ افتاده‌ باشه‌ يا در آسمانها باشه‌، يعط‌ به‌ الله‌. خدا اين‌ را مي‌آرتش‌ روز قيامت‌. همون‌ معناي‌ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌ و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌ ان‌ الله‌ لطيف‌ الخبير. يا بني‌ اقم‌ الصلاة‌ و امر بالمعروف‌. اي‌ پسرم‌ نماز با بپا بدار. امر به‌ معروف‌ بكن‌. و انه‌ عن‌ المنكر. و نهي‌ از منكر كن‌. و اصبر علي‌ ما اصابك‌. مرحلة‌ استقامت‌ را ميگه‌. صبر كن‌ بر آنچه‌ كه‌ بهت‌ ميرسه‌. ان‌ ذلك‌ من‌ ادني‌ الامور. از نشانه‌هاي‌ عظم‌ و ثبوت‌ در كارهاست‌ كه‌ انسان‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ صبر بر همة‌ مصائب‌ بكنه‌، همة‌ چيزهايي‌ كه‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ هدفش‌ هست‌، صبر بكنه‌. و لا تسعر خطك‌ للناس‌. اين‌ جمله‌ خيلي‌ مهمه‌. بلند طبع‌ باش‌ به‌ تعبير ما صورتت‌ را در مقابل‌ مردم‌ خوار نكن‌ براي‌ مال‌ دنيا، آقا قربان‌ شما! خيلي‌ متشكريم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ احتمالا يك‌ پولي‌ بخواد بده‌. كسي‌ كه‌ به‌ يك‌ ثروتمند بخاطر ثروتش‌ سلام‌ بكنه‌، مقداري‌ از ايمانش‌ از بين‌ ميره‌. و لا تسعر خطك‌ للناس‌. و لا تمشي‌ في‌ الارض‌ مرها. روي‌ زمين‌ وقتي‌ كه‌ راه‌ ميري‌، با تبختر و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ همچين‌، با شخصيت‌ راه‌ نرو. خدا كساني‌ كه‌ مختال‌ هستند، متكبر هستند، افتخار مي‌فروشند به‌ ديگران‌، دوست‌ نداره‌. و اخص‌ في‌ مشيك‌. وقتي‌ مي‌خواي‌ راه‌ بري‌ متوسط‌ راه‌ برو. نه‌ بدو كه‌ سبك‌ باشه‌ نه‌ هم‌ آنقدر سنگين‌ راه‌ برو. نه‌ اينها، حالا يك‌ وقت‌ پاش‌ درد ميكنه‌، اينها استثنائست‌. يك‌ جوري‌ راه‌ مي‌روند كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مثل‌ اينكه‌ داره‌ كي‌ مي‌آد؟! نه‌. يك‌ كسي‌ بود وارد مجلس‌ كه‌ ميشد سرش‌ را همچين‌ همچين‌ ميكرد تا مردم‌ سلامش‌ كنند بعد جواب‌ بده‌. يا سري‌ همچين‌ ميكنه‌، طرف‌ ميگه‌ سلام‌ عليكم‌، اين‌ بگه‌ عليك‌ السلام‌. همين‌ ديروز بود كه‌ بايد گفت‌ سلام‌ بايد از بزرگتر باشه‌ به‌ كوچكتر. ما اگر معناي‌ سلام‌ را بدونيم‌، ماها ابتدائا، يعني‌ اگر بخواهيم‌ بزرگيمون‌ را به‌ طرف‌ بفهمونيم‌، بايد ما سلام‌ بكنيم‌. اگر خودمون‌ را بزرگتر بدونيم‌. بزرگتر بايد به‌ كوچكتر سلام‌ بكنه‌. چون‌ سلام‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ تو از دست‌ من‌ سالمي‌. من‌ اذيتي‌ بهت‌ ندارم‌. قدرتمندتر كوچكتر را بايد خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ سلامت‌ قرار بده‌ و اعلام‌ سلامتي‌ براش‌ بكنه‌ نه‌ كوچكتر. كوچكتر كه‌ بچة‌ كوچكي‌ وارد اطاق‌ بشه‌. او كه‌ اذيتي‌ نداره‌ كه‌ اعلام‌ سلامتي‌ را بكنه‌. و اغضض‌ من‌ صوتك‌. اينجا يك‌ جمله‌اي‌ بعد از اين‌ گفته‌ كه‌ آدم‌ مي‌فهمه‌ خداي‌ تعالي‌، يعني‌ انسان‌ مي‌فهمه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ حرفي‌ زده‌ كه‌ دردمون‌ بياد، دردمون‌ بياد. مي‌بيني‌ انسان‌ اگر بخواد به‌ يك‌ كسي‌ درست‌ متنبه‌ بشه‌، يك‌ مثل‌ بدي‌ هم‌ براش‌ ميزنه‌. مجالس‌ زنها آدم‌ تا مي‌آد از اطاق‌ بيرون‌، مي‌بينه‌ همچين‌ شروع‌ شد به‌ سروصدا كه‌ چه‌. من‌ آن‌ هفته‌ و هفته‌هاي‌ قبل‌، بعضي‌ از رفقام‌ گله‌ كردم‌. گفتم‌ همچين‌ كه‌ مجلس‌ تمام‌ ميشه‌ همه‌ شروع‌ ميكنند به‌ صحبت‌. خوب‌ يك‌ نفر صحبت‌ كنه‌ بقيه‌ گوش‌ كنند. ما حالت‌ اولياء خدا، من‌ خدا ميدونه‌ يك‌ دفعه‌ پيش‌ يكي‌ از اولياء خدا نيم‌ ساعت‌ نشستم‌ يك‌ كلمه‌ حرف‌ نزد. داشت‌ فكر مي‌كرد. بعد هم‌ دو سه‌ كلمه‌ كه‌ با من‌ حرف‌ زد، بهتر از يك‌ ساعت‌ حرف‌ زدن‌ ديگران‌ بود. ارزش‌ داشت‌. تمرين‌ بكنيد. بعضي‌ از آداب‌ اسلام‌ را تمرين‌ بكنيد. بعضي‌ها را انسان‌ مي‌بينه‌ ذاتا كم‌ حرفند، ذاتا تن‌ صداشون‌ خيلي‌ كمه‌. بعضي‌ها هستند نه‌. عادت‌ كردند. مثلا اينهايي‌ كه‌ در جاهاي‌ وسيع‌ زندگي‌ مي‌كنند، معمولا، اينها نه‌ اينكه‌ مي‌خوان‌ رفيقشون‌ را از آن‌ دور صدا بزنند صداشون‌ بايد خيلي‌ بلند باشه‌. اينها كه‌ در دهات‌ زندگي‌ مي‌كنند كنترل‌ باصطلاح‌ صداشون‌ خيلي‌ مشكله‌. آخه‌ همه‌اش‌ داد زده‌، ديگه‌ نميشه‌، توي‌ اطاق‌ هم‌ داد ميزنه‌، توي‌ حرم‌ هم‌ داد ميزنه‌، همه‌ جا داد ميزنه‌. ولي‌ اولياء خدا بايد كنترل‌ داشته‌ باشند. بهرحال‌ حالا يا عادت‌ كردند يا عادت‌ نكردند، اخلاق‌ رذيله‌اي‌ دارند يا ندارند. بايد عادت‌ بكنند به‌ اينكه‌ لقمان‌ از حكمتش‌ به‌ فرزندش‌ ميگه‌ و اغضض‌ من‌ صوتك‌. صدايت‌ را يك‌ خورده‌اي‌ آن‌ ولومش‌ را كم‌ كن‌. اين‌ و اغضض‌ من‌ صوتك‌ يعني‌ همين‌. بعد خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ ان‌ انكر الاصوات‌ لصوت‌ الحمير. اي‌ پسرم‌، اگر صدات‌ را خيلي‌ بالا بكني‌ بدان‌ كه‌ بلندترين‌ صداها، نكره‌ترين‌ صداها، ناشناخته‌ترين‌ صداها، صداي‌ خره‌. همين‌ ديگه‌. ما بايد فارسيش‌ بكنيم‌. اگر انسان‌ دردش‌ بياد بايد مواظب‌ باشه‌، سر و صدا نكنه‌. توي‌ نماز هم‌ حتي‌، توي‌ نماز من‌ دارم‌ نماز مي‌خونم‌. در نماز جماعت‌ آقايون‌ اين‌ را بدونيد، مستحب‌ است‌ در بعضي‌ جاهاش‌ هم‌ واجبه‌ كه‌ مأموم‌ صداش‌ به‌ امام‌ نرسه‌. يعني‌ حتي‌ ركعت‌ دوم‌ شما اگر بود، ركعت‌ دوم‌ شما و ركعت‌ سوم‌ امام‌ كه‌ زياد هم‌ اتفاق‌ مي‌افته‌، حمد و سورة‌ نماز مغرب‌ و عشا را واجبه‌ كه‌ آهسته‌ بخونيد. چرا؟ چون‌ در نماز جماعتيد. همين‌ امروز ديدم‌ يك‌ نفري‌ از آن‌ عقب‌، در ركعت‌ سوم‌، در ركعت‌ سوم‌ ما بود و ركعت‌ دوم‌ او، بسم‌ الله‌ را، اون‌ چون‌ شنيده‌ مستحبه‌ بلند بخونه‌، بسم‌ الله‌ الرحمن‌! مستحب‌ مؤكد، بعضي‌ جاهاش‌ واجبه‌ كه‌ در نماز جماعت‌ صداي‌ مأموم‌ به‌ امام‌ نرسه‌. اصلا آرامشي‌ بايد داشته‌ باشه‌. ما شيعه‌ را بفرستند مكه‌. يكي‌ اينكه‌ آنجا تبعيت‌ مي‌كنيم‌. اگر همة‌ اين‌ جمع‌ شيعة‌ مثل‌ ما بودند نه‌ شيعة‌ واقعي‌. شيعة‌ واقعي‌ بهتر از آنها نظم‌ را رعايت‌ ميكنه‌. تمام‌ اين‌ مسجد الحرام‌ كه‌ شايد يك‌ ميليون‌ گاهي‌ شايد جمعيت‌ باشه‌ بيرون‌ و اينهاش‌، فقط‌ صداي‌ سرفه‌، سرفه‌ چون‌ طبيعي‌ مي‌آد، صداي‌ سرفه‌ مي‌آد. وقتي‌ امام‌ داره‌ حمد و سوره‌ مي‌خونه‌، نماز را او آهسته‌ ميخونه‌ مردم‌ هم‌ آهسته‌ مي‌خونند. همچين‌ بهت‌، انسان‌ مبهوت‌ ميشه‌ كه‌ اينهمه‌ جمعيت‌ صدايي‌ ندارند. آنهايي‌ كه‌ مكه‌ رفتند مي‌دونند من‌ چي‌ ميگم‌. توي‌ نماز جماعت‌ يكي‌ آنجا فرادا داره‌ براي‌ خودش‌ بلند بلند ميخونه‌. يكي‌ آنجا داره‌ صلوات‌ مي‌فرسته‌، يكي‌ آنطرف‌ داره‌ نماز براي‌ خودش‌ نماز ميخونه‌. اصلا مساجد ما مسجد اسلامي‌ نيست‌. يكي‌ مي‌آد گدائي‌ ميكنه‌، يكي‌ داره‌ سيگار ميكشه‌. يك‌ مقداري‌ اقلا شماها الگو باشيد براي‌ ديگراني‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ مسجد. يكي‌ از كمالات‌ افراد خوب‌ و متدين‌ و از اولياء خدا، صمته‌. كم‌ حرف‌ زدن‌. آياتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ لقمان‌ هم‌ بود در همينجا تمام‌ شد. بعدش‌ مربوط‌ به‌ مسائل‌ ديگه‌ است‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. يك‌ كلمه‌، هر چه‌ مي‌تونيد آهسته‌تر حرف‌ بزنيد. هر چه‌ مي‌تونيد كمتر حرف‌ بزنيد. هر چه‌ مي‌تونيد باصطلاح‌ كنترل‌ كنيد كلماتتون‌ را. ايني‌ كه‌ مي‌فرمايد ان‌ انكر الاصوات‌، نكره‌ يعني‌ چيز ناشناخته‌، صدائي‌ كه‌ مناسب‌ نيست‌. من‌ و شما پهلوي‌ هم‌ نشستيم‌، چرا داد ميزني‌؟! مثلا. اين‌ مناسب‌، بايد صدا مناسب‌ مجلس‌ باشه‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مجلس‌ لازم‌ داره‌ صدات‌ را بلند كن‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ رفيقت‌ بشنوه‌ صدات‌ را بلند كن‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ لازمه‌ حرف‌ بزن‌. اين‌ خيلي‌ ضروريه‌ها. اين‌ مطلبي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌. مواظب‌ باشيد انشاء الله‌ كه‌ مشمول‌ اين‌ جملة‌ ان‌ انكر الاصوات‌ لااقل‌ نباشيم‌.

 خوب‌. ايام‌ ايام‌ خوبي‌ است‌. انشاء الله‌ نيمة‌ شعبان‌ نزديك‌ است‌ و اين‌ نيمة‌ شعبان‌ را با ظهور وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جشن‌ بگيريم‌ و دوستان‌ انشاء الله‌ فعاليت‌ زيادي‌ بكنند براي‌ اينكه‌ به‌ هر نحوي‌ كه‌ ميشه‌ خودتون‌ را به‌ آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ نزديك‌ كنيد، يدي‌ داشته‌ باشيد. باصطلاح‌ توسلي‌ بكنيد. وسيله‌اي‌ براي‌ خودتون‌ درست‌ بكنيد كه‌ نزديك‌ بشيد به‌ امام‌ زمان‌. همين‌ كارهاي‌ كه‌ مي‌كنيد. همينها انشاء الله‌ حساب‌ داره‌. همين‌ خدماتي‌ كه‌ مي‌كنيد. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌ همانطور كه‌ انسان‌ يك‌ چند روز به‌ عيد نوروز مانده‌، دست‌ از كار و فعاليت‌ و اينها مي‌كشيد مشغول‌ تميز كردن‌ خونه‌ و زندگي‌ و لباس‌ و اينها ميشيد، شما بيائيد برنامه‌اتون‌ را عوض‌ كنيد. به‌ جاي‌ عيد نوروز عيد ميلاد مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را داشته‌ باشيد. خدا ميدونه‌ من‌ پدرم‌ تمرينم‌ داده‌ بود، من‌ هيچوقت‌ يادم‌ نمي‌آد عيد نوروز را جشني‌ داشته‌ باشيم‌، يا حواسم‌ پرت‌ شده‌ باشه‌، يعني‌ اصلا مطرح‌ نيست‌ براي‌ من‌. مگه‌ اينكه‌ كسي‌ بياد بگه‌ آقا تبريك‌ عرض‌ ميكنم‌، تازه‌ متوجه‌ بشم‌ كه‌ عيد نوروز است‌. بچه‌هاي‌ ما هستند، توي‌ خونة‌ ما اين‌ حرفها نيست‌. نيمة‌ شعبان‌ داريم‌، عيد غدير داريم‌، ميلاد ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. حالا من‌ فكر مي‌كنم‌ از همة‌ اينها لازمتر و واجبتر، اول‌ نيمة‌ شعبانه‌ و بعد عيد غدير. الان‌ در زمان‌ ما اينطوره‌. خيلي‌ بايد براي‌ نيمة‌ شعبان‌ اهميت‌ قائل‌ بشيد. الان‌ بعله‌ ديگه‌، يك‌ هفته‌ هم‌ كمتر شد. مثل‌ امروزي‌ كه‌ گذشت‌، هفتة‌ آينده‌ نيمة‌ شعبانه‌. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌، انشاء الله‌ خدمت‌ بكنيد، همه‌اتون‌ بايد بسيج‌ بشيد، روز جمعه‌ و روز يكشنبه‌ مثل‌ هفته‌هاي‌ گذشته‌ كه‌ اعصاب‌ ما را خورد مي‌كنيد نباشيد كه‌ روزهاي‌ جمعه‌ بعضي‌ از رفقا آخر مجلس‌ مي‌آن‌. شماها اگر مي‌خواهيد من‌ خوشحال‌ بشم‌ ازتون‌، حالا نميگم‌ خدا و امام‌ زمان‌ كه‌ نميدونم‌، هر برنامه‌اي‌ داريد خيلي‌ دقيق‌ باشيد، اول‌ وقت‌. شبهاي‌ دوشنبه‌ خوب‌، اينجا كه‌ نماز مي‌خونديم‌ از اول‌ نماز كسي‌ نمي‌آمد، در را مي‌بستيم‌ ديگه‌. مسجده‌ حالا، به‌ خاطر اينكه‌ خدا حالا اضافه‌ شده‌ بر جريان‌. سر وقت‌ بيائيد. تمرين‌ بكنيد و الا يك‌ مسلمان‌ واقعي‌ بايد هم‌ ظهر، هم‌ شب‌، هم‌ صبح‌ اول‌ وقت‌ توي‌ مسجد باشه‌، نماز جماعت‌ بخونه‌. سست‌ نباشيد، ضعف‌ نداشته‌ باشيد، در مرحلة‌ استقامت‌ در آية‌ شريفه‌ ايني‌ كه‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد شيبتني‌ سورة‌ هود لمكانت‌ هذه‌ الآيه‌، چون‌ در آنجا داره‌ فاستقم‌ كما امر و من‌ تاب‌ معك‌. اينها هم‌ كه‌ توبه‌ كرده‌اند بعد به‌ مرحلة‌ استقامت‌ وارد شده‌اند، اينها هم‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشند، و من‌ تاب‌ معك‌. خوب‌ اينها استقامت‌ نداشتند و پيغمبر را پير كردند. از شما واقعا دوستان‌ توقع‌ اين‌ است‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد با استقامت‌ باشيد، شما مي‌خواهيد انشاء الله‌ آمادة‌، حالا اون‌ را خدا ميدونه‌. يك‌ وقت‌ مي‌بينيد همين‌ فردا صداي‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بلند شد كه‌ بيائيد. ما حالا حالش‌ را نداريم‌. عادت‌ اصلا، انسان‌ اگر عادت‌ به‌ استقامت‌ و پابرجائي‌ و فعاليت‌ و زرنگي‌ و اينها نداشته‌ باشه‌، اين‌ نميتونه‌ موفق‌ بشه‌. نميتونه‌ حركت‌ بكنه‌. يك‌ نفر ما، هر وقت‌ يك‌ دوستي‌ داشتيم‌، من‌ كم‌كم‌ رابطه‌ام‌ را باهاش‌ بهم‌ زدم‌. اين‌ هر وقت‌ مي‌گفتيم‌ بريم‌ درس‌، با هم‌ مي‌خواستيم‌ بريم‌ درس‌، توي‌ راه‌ با هم‌ يك‌ مباحثه‌اي‌ داشتيم‌. اين‌ حدودا يك‌ ربع‌، بيست‌ دقيقه‌، شال‌ و كلاهش‌ طول‌ ميكشيد كه‌ لباس‌ بپوشه‌. بعضي‌ افراد هستند اصلا تنبلند. بايد خودتون‌ را عوض‌ كنيد. تنبلها بايد زرنگ‌ بشوند. زرنگها بايد زرنگتر بشوند. بعضي‌ها ذاتا تنبلند. از توي‌ خونه‌ مي‌خواد بياد بيرون‌، بعله‌ از وقتي‌ كه‌ نيت‌ ميكنه‌ پاشه‌ بره‌ بيرون‌، تا وقتي‌ كه‌ پاشه‌ بره‌، نيم‌ ساعت‌ سه‌ ربع‌ طول‌ ميكشه‌. حمام‌ ميره‌، بعضي‌ آدم‌ تعجب‌ ميكنه‌ اينها توي‌ حموم‌ چيكار ميكنند؟ جاي‌ خوشي‌ كه‌ نيست‌. حمام‌ ميره‌ يك‌ ساعت‌ توي‌ حمام‌، باور مي‌كنيد من‌ هيچوقت‌ از ده‌ دقيقه‌ حمامم‌ بيشتر طول‌ نكشيده‌. مستراح‌ پر گند و پر بول‌، مي‌بيني‌ آنجا مي‌نشينه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ انگار توي‌ يك‌ باغي‌ نشسته‌. بابا بيا بيرون‌. اين‌ اخلاقیات‌ مقدسها را كه‌ با هيچ‌ يك‌ از برنامه‌هاي‌ ائمه‌ سازگار نيست‌ نداشته‌ باشيد. بيحال‌، تنبل‌، انسان‌ اينقدر بي‌ عرضه‌ باشه‌ كه‌ نتونه‌ خودش‌ را جمع‌ و جور بكنه‌. يك‌ كسي‌ ديگه‌ بياد جمع‌ و جورش‌ بكنه‌.

 بهرحال‌ حالا اين‌ حرفها را نمي‌خواستم‌ زياد بزنم‌. خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ حرفهاي‌ كه‌ من‌ ميزنم‌، از زبانم‌ كه‌ در مي‌آد، بايد حتما دوستان‌ انشاء الله‌ عمل‌ بكنند. من‌ تا بتونم‌ مدارا مي‌كنم‌ در حرف‌ زدن‌. ولي‌ وقتي‌ گفتم‌ دلم‌ مي‌خواد كه‌، يعني‌ اگر نكنيد شايد به‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ شكايتتون‌ را بكنم‌ها. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. انسان‌ اينقدر بيحال‌. لباس‌ پوشيدن‌ معطلي‌ ندارد. نميدونم‌ ديگه‌ حالا. خيلي‌ جدي‌ باشيد. سر وضو معطل‌ نشيد. غسل‌ معطلي‌ نداره‌. هيچي‌ از اينها اينها همه‌اش‌ فكر مي‌كنيد غسل‌ چقدر معطلي‌ داره‌؟ يك‌ دقيقه‌. وضو نيم‌ دقيقه‌. مي‌خواهيد نه‌ من‌ براتون‌ انجام‌ بدم‌. (نامفهوم‌) حالا نميگم‌ شما نيم‌ دقيقه‌ يا يك‌ دقيقه‌ و اين‌ حرفها، ولي‌ بهرحال‌ يك‌ جوري‌ باشه‌ هر كس‌ شما را مي‌بينه‌ بگه‌ آدم‌ زرنگيست‌ لااقل‌. اطلاق‌ زرنگي‌ بر شما بشه‌ تا انشاء الله‌ آمادگي‌ براي‌ ظهور امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ داشته‌ باشيد.

 

۲۴ رجب ۱۴۱۳ قمری- ۲۸ دی ۱۳۷۱ شمسی- کنترل کردن غضب

 كنترل‌ كردن‌ غضب‌ 28 دي‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و الكاظمين‌ الغيظ‌ و العافين‌ عن‌ الناس‌.

 يكي‌ از صفات‌ رذيلة‌ انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ حقد و كينه‌ داشته‌ باشد و مردم‌ را زود عفو نكند. مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر حتي‌ بهش‌ ظلمي‌ شد، آن‌ ظالم‌ را اگر ظالم‌پروري‌ نميكند، ببخشد. غيضش‌ را كظم‌ كند. فرو بنشاند. از مردم‌ بگذرد. عفو كند. از خصوصياتي‌ كه‌ بسيار ظاهر بود در زمان‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از اين‌ امام‌ همام‌، اين‌ امام‌ عظيم‌ الشأن‌ در بين‌ مردم‌، كظم‌ غيظ‌ بود. و لذا نام‌ مقدس‌ اين‌ بزرگوار را كاظم‌ پيغمبر اكرم‌ گذاشت‌. و شايد از جانب‌ پروردگار اين‌ لقب‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ شده‌. همة‌ ائمه‌ كاظم‌ بودند. ولي‌ چون‌ زمان‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مصادف‌ بود با نظرات‌ مردم‌ در خصوص‌ امام‌. بعضي‌ها ديگران‌ را امام‌ مي‌دانستند. و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دشمنانشون‌ را مي‌ديدند. اظهار تنفر از آنها نمي‌كردند، كظم‌ غيظ‌ مي‌كردند. و لذا نام‌ مقدس‌ ايشان‌ كاظم‌ شد. در يك‌ چنين‌ شبي‌ كه‌ دور يكديگر جمع‌ شده‌ايم‌، براي‌ اقامة‌ عزاي‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، بد نيست‌ از اين‌ مكتب‌ اين‌ درس‌ را امشب‌ بياموزيم‌ و انشاء الله‌ به‌ اين‌ درس‌ عمل‌ كنيم‌. و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ هر مؤمني‌ كه‌ كينه‌ در دلش‌ بيشتر از برادران‌ مؤمنش‌ باشد، اين‌ شخص‌ را خداي‌ تعالي‌ دوست‌ نداره‌. كينه‌ در دلتون‌ نباشه‌. روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ بعضي‌اش‌ به‌ اين‌ مضمون‌ است‌ كه‌ لا هجرة‌ الا ثلاث‌. قهر كردن‌ و دوري‌ كردن‌ از برادر مؤمن‌ بيشتر از سه‌ روز نبايد طول‌ بكشد. اگر با كسي‌ نزاعي‌ كرديد، حق‌ هم‌ با شماست‌، انسان‌ هيچوقت‌ نميگه‌ حق‌ با منه‌. هميشه‌ حق‌ را با، بعله‌، ميگه‌ حق‌ با منه‌ و طرف‌ داره‌ ظالمه‌، ظلم‌ ميكنه‌. كه‌ من‌ مكرر گفتم‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ هميشه‌ مي‌خواد بديها را به‌ ديگران‌ نسبت‌ بدهد. حالا در واقع‌ هم‌ حق‌ با شما باشه‌، بيشتر از سه‌ روز حق‌ جدائي‌ نداريد. سه‌ روز كه‌ شد، اگر نرفتيد و به‌ هر صورتي‌ كه‌ شده‌ او را از خودتون‌ راضي‌ نكرديد و باصطلاح‌ معمولي‌ آشتي‌ نكرديد، خداي‌ تعالي‌ نماز و اعمالتون‌ را قبول‌ نميكنه‌. لا هجرة‌ فوق‌ ثلاث‌. مؤمن‌ بايد كوشش‌ كند كه‌ كينة‌ كسي‌ را در دل‌ نداشته‌ باشد. ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ للذين‌ آمنوا. خدايا در دل‌ ما غل‌ و كينة‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ دارند قرار نده‌. و براي‌ اينكه‌ رفع‌ اين‌ كينه‌ها بشه‌، ببينيد دلتون‌ نسبت‌ به‌ يكنفر خلاصه‌ نرم‌ نميشه‌. خيلي‌ اذيتتون‌ ميكنه‌. خيلي‌ ناراحتتون‌ كرده‌. دلتون‌ آرام‌ نميگره‌. همين‌ آيه‌ را مكرر بخونيد. ربنا لا تجعل‌ في‌ قلوبنا غل‌ للذين‌ آمنوا. اين‌ اشكال‌ نداره‌ كه‌ انسان‌ روزي‌ صد مرتبه‌، دويست‌ مرتبه‌، هر چي‌ كه‌ دلش‌ مي‌خواد، اين‌ دعاست‌ و آية‌ قرآن‌ هم‌ هست‌. هم‌ بعنوان‌ آية‌ قرآن‌ ثواب‌ داره‌ و هم‌ دعائيست‌ كه‌ خدايا كينة‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ دارند در دل‌ من‌ قرار نده‌. چون‌ دل‌ مؤمن‌ جاي‌ كينه‌ نسبت‌ به‌ برادر مؤمن‌ نيست‌. مهربان‌ باشيد. با يكديگر الفت‌ داشته‌ باشيد. در احاديث‌ متعدده‌اي‌ وارد شده‌ كه‌ المؤمن‌ مألوف‌. مؤمن‌ اهل‌ الفته‌. لا خير فيه‌ من‌ لا يألف‌ و لا يؤلف‌. در كسي‌ كه‌ الفت‌ با مردم‌ نمي‌گيره‌ و الفت‌ ديگران‌ را هم‌ قبول‌ نميكنه‌، در يك‌ چنين‌ شخصي‌ خيري‌ قبول‌ نداشته‌ باشيد. خيري‌ وجود نداره‌. اگر يك‌ دوستي‌ با شما گرم‌ صحبت‌ شد و با شما طرح‌ دوستي‌ ريخت‌، شما دوستي‌ او را قبول‌ كنيد. نهايت‌ مي‌ترسيد كه‌ خوب‌ سرتون‌ كلاه‌ بگذاره‌. كلاهتون‌ را قرص‌ بگيريد كه‌ سرتون‌ را يا كلاه‌ نگذاره‌ يا كلاهتون‌ را برنداره‌. هردوش‌ درسته‌. چه‌ انسان‌ كلاه‌ سرش‌ بره‌ و چه‌ كلاهش‌ را بردارند، اين‌ در هر دو صورت‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ تعبير خيانت‌ نسبت‌ به‌ طرف‌ كردنه‌. خوب‌ اين‌ كارش‌ آسونه‌. انسان‌ بايد خيلي‌ زرنگ‌ باشه‌. المؤمن‌ فطن‌. مؤمن‌ زيركه‌، مؤمن‌ باهوشه‌، مؤمن‌ حواسش‌ جمعه‌ و با افراد رفاقت‌ ميكنه‌. اما در عين‌ حال‌ مواظبه‌ كه‌ كلاه‌ سرش‌ نگذارند. چون‌ گاهي‌ ميشه‌ رفاقتها براي‌ كلاه‌ گذاشتن‌ هست‌. يك‌ شخصي‌ مي‌آيد خيلي‌ يك‌ مدتي‌ اظهار محبت‌ ميكنه‌، اظهار ديانت‌ حتي‌ ميكنه‌. شما چون‌ يك‌ فرد متديني‌ هستيد مي‌خواد بوسيلة‌ ابراز ديانت‌ شما را به‌ خودش‌ جلب‌ بكنه‌. مطمئن‌ بشيد نسبت‌ به‌ او. وقتي‌ كه‌ مطمئن‌ شديد، كلاه‌ سرتون‌ بگذاره‌. خوب‌. شما نسبت‌ بهش‌ مطمئن‌ بشيد، آرامش‌ پيدا كنيد، رفيق‌ باشيد، كلاهتون‌ را هم‌ قرص‌ بگيريد. هر دوش‌ ميشه‌. روايت‌ داره‌ در زماني‌ كه‌ فساد بر عدل‌ غلبه‌ پيدا كرد، اكثر مردم‌ مثلا فرض‌ كنيد خائن‌ شدند، شما در ظاهر، ايني‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ از مجموع‌ چند روايته‌، شما در ظاهر نسبت‌ به‌ آنها با محبت‌ برخورد كنيد، با دوستي‌ و صميميت‌ برخورد بكنيد، ولي‌ در باطن‌ با سوء ظن‌ برخورد كنيد. يعني‌ احتمال‌ اينكه‌ سرتون‌ را كلاه‌ مي‌خواهند بگذارند. سوژه‌ دستش‌ نديد، راه‌ كلاه‌ گذاشتن‌ روي‌ سرتون‌ را در اختيارش‌ نگذاريد. ولي‌ اگر عدل‌ و انصاف‌ و اينها در جامعه‌اي‌ زيادتر بود، در بين‌ يك‌ جمعي‌ بيشتر بود، در يك‌ عده‌ از دوستاني‌ صميمت‌ و صفا بيشتر بود، در يك‌ چنين‌ برخوردهايي‌، اينجا با حسن‌ ظن‌ برخورد كنيد و ظنتون‌ هم‌ نسبت‌ به‌ طرف‌ خوب‌ باشد. اگر يك‌ وقتي‌ كلاهي‌ يك‌ سرتون‌ رفت‌ در يك‌ چنين‌ وضعي‌، خداي‌ تعالي‌ جبران‌ ميكنه‌.

 منظورم‌ اين‌ است‌ كه‌ درسي‌ كه‌ امشب‌ ما بايد از اين‌ شب‌ عزيز، شب‌ بيست‌ و پنجم‌ ماه‌ رجب‌ از شهادت‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر صلواة‌ الله‌ و سلامه‌ عليه‌ بگيريم‌ اين‌ باشد كه‌ در دلمون‌ حقد و كينه‌ نسبت‌ به‌ برادران‌ مؤمن‌ نداشته‌ باشيم‌. كظم‌ غيظ‌ كنيم‌. غضب‌ نكنيم‌. غضب‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ خيلي‌ حواسش‌ را جمع‌ كنه‌ كه‌ در وجودش‌ نباشه‌. البته‌ غضب‌ از صفاتي‌ است‌، از صفات‌ باصطلاح‌ بدي‌ است‌ كه‌ اگر از آن‌ بيجا مصرف‌، استفاده‌ بشه‌، بد ميشه‌. و بيشتر بيجا استفاده‌ ميشه‌. ايني‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ لا تغضب‌، شخصي‌ آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌. عرض‌ كرد كه‌ من‌ را يك‌ نصيحت‌ كنيد و اين‌ نصيحتتون‌ هم‌ خيلي‌ كوتاه‌ باشه‌ و هم‌ خيلي‌ جامع‌. بعضي‌ افراد هستند خيلي‌ حوصله‌ ندارند، وقتش‌ هم‌ ندارند. دنيا آنچنان‌ آنها را گرفته‌ كه‌ وقت‌ شنيدن‌ كلمات‌ حكمت‌آميز را ندارند. خيلي‌ مختصر و كوتاه‌، من‌ مي‌خوام‌ برم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تغضب‌. غضب‌ نكن‌. ايني‌ كه‌ فرموده‌ است‌ غضب‌ نكن‌، غضب‌ در وجود انسان‌ اگر هيچي‌ نباشه‌ و يك‌ شخصي‌ مثلا باشد كه‌ غضب‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ بدرد نميخوره‌. اين‌ يك‌ كمالي‌ را نداره‌. غضب‌ تقريبا مثل‌ اين‌ گازه‌ كه‌ توي‌ لوله‌ها هست‌. گاز بايد باشه‌ و دائما هم‌ بايد باشه‌، يك‌ لحظه‌ هم‌ قطع‌ نشه‌. ولي‌ شير گاز بسيار محكم‌ آب‌بندي‌ شده‌ باشه‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ ازش‌ نفوذ نكنه‌. و هر وقت‌ لازم‌ شد، بازش‌ كنيد ازش‌ استفاده‌ كنيد. گاهگاهي‌ غضب‌ براي‌ بشر خيلي‌ مورد نيازه‌. مي‌بينيم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يك‌ غضب‌ كرده‌ و اظهار غضب‌ فرموده‌، شيعيان‌ را يا هر مسلماني‌ را هدايت‌ كرده‌. نسبت‌ به‌ آنهايي‌ كه‌ اذيتش‌ كردند، غضب‌ كرد. پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ يغضب‌ لغضب‌ فاطمه‌ و يرضي‌ لرضاها. خداي‌ تعالي‌ غضب‌ ميكند بخاطر غضب‌ فاطمه‌ و راضي‌ ميشود بخاطر رضاي‌ فاطمه‌. آن‌ دو نفر در عيادت‌ فاطمة‌ زهرا وقتي‌ آمدند. فاطمة‌ زهرا از آنها سؤال‌ كرد كه‌ آيا شما شنيديد از پيغمبر اكرم‌ كه‌ فرمود فاطمة‌ بضعة‌ مني‌، فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌. من‌ اغضبها فقد اغضبني‌. در رواياتي‌ هست‌، اين‌ كلمه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ در صحيح‌ بخاريه‌، خود اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردند. ولي‌ روايات‌ ديگري‌ در كتب‌ ديگر اهل‌ سنت‌ هست‌ كه‌ من‌ آذاها فقد آذاني‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌ من‌ را اذيت‌ كرده‌. ولي‌ من‌ اغضب‌ها هم‌ در اين‌ كتاب‌ هست‌ كه‌ فقد اغضبني‌. كسي‌ كه‌ او را به‌ غضب‌ بياره‌، من‌ را به‌ غضب‌ آورده‌. و كسي‌ كه‌ مرا به‌ غضب‌ بياورد، خدا را به‌ غضب‌ آورده‌. اين‌ را شنيديد؟ گفتند بعله‌، شنيديم‌. عرض‌ كرد خدايا شاهد باش‌ كه‌ اينها من‌ را به‌ غضب‌ آوردند، و مرا اذيت‌ كردند و من‌ هر صبح‌ و شام‌ اينها را نفرين‌ مي‌كنم‌. بزرگترين‌ حجت‌ بر بطلان‌ ادعاي‌ اينها همين‌ مسئله‌ است‌ كه‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ شده‌. مي‌بينيد كه‌ غضب‌ گاهي‌ لازمه‌. اشداء علي‌ الكفار. مؤمنين‌، اصحاب‌ پيغمبر، آنهايي‌ كه‌ در محضر رسول‌ اكرم‌ بودند، اينها نسبت‌ به‌ كفار تند بودند. غضب‌ مي‌كردند. عمر ميگه‌ در جنگ‌ احد وقتي‌ مسلمانها كه‌ من‌ هم‌ با آنها بودم‌، فرار مي‌كرديم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با يك‌ قيافة‌ غضباني‌، پر از غضب‌، پشت‌ سر ما داشت‌ مي‌آمد. گفت‌ اول‌ بايد شماها را از بين‌ ببرم‌ كه‌ هر وقت‌ در مدت‌ عمر يادم‌ از آن‌ قيافة‌ غضبان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌آيد، بدنم‌ مي‌لرزه‌. علي‌ غضب‌ داره‌. اما اين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ قدري‌ مواظب‌ غضبش‌ هست‌ كه‌ وقتي‌ با بچة‌ يتيم‌، با زني‌ كه‌ شوهرش‌ را در جنگ‌ از دست‌ داده‌، با ضعفا و مستضعفين‌ برخورد ميكند اگر انسان‌ حالات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را در آن‌ وقت‌ مشاهد بكند، چون‌ شنيدن‌ كي‌ بود مانند ديدن‌، براي‌ ما نقل‌ كردند، اگر مي‌ديديم‌ فكر مي‌كرديم‌ كه‌ در وجود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ سر سوزن‌ غضب‌ نيست‌. در ميان‌ جنگ‌ وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را مي‌ديدند، فكر مي‌كردند كه‌ يك‌ سر سوزن‌ در وجود اين‌ مرد رحم‌ نيست‌. اشداء علي‌ الكفار، رحماء بينهم‌. در بين‌ خودشون‌ كه‌ بودند، با كمال‌ مهرباني‌، مؤمنين‌ بايد در بين‌ خودشون‌ مألوف‌ باشند، اهل‌ الفت‌ باشند، من‌ لا خير فيه‌ من‌ لا يألف‌ و لا يؤلف‌، كسي‌ كه‌ الفت‌ ديگران‌ را نمي‌پذيره‌، كسي‌ كه‌ با مردم‌ الفت‌ نمي‌گيره‌ و مأنوس‌ نميشه‌، در وجود يك‌ چنين‌ شخصي‌ خيري‌ وجود نداره‌.

 پس‌ كظم‌ غيظ‌ كردن‌ يكي‌ از صفات‌ حميدة‌ انسانه‌ و غيظ‌ بيجا و غضب‌ بيجا كه‌ كنترل‌ در دست‌ انسان‌ نباشه‌، گاهگاهي‌ براي‌ اكثر ما پيش‌ مي‌آيد كه‌ مي‌گيم‌ كه‌ كنترل‌ از دستم‌ در رفت‌، به‌ قدري‌ من‌ را فلاني‌ ناراحت‌ كرد كه‌ بچه‌ام‌ كنارم‌ بود، زدم‌ توي‌ صورتش‌. گاهگاهي‌ بعضي‌ از افراد، بيرون‌ دعوا كرده‌اند با مردم‌، شب‌ مي‌آيند با زنشون‌ دعوا مي‌كنند. غضبشون‌ را آنجا اظهار مي‌كنند. اين‌ مال‌ نداشتن‌ كنترله‌. مال‌ نداشتن‌ كظم‌ غيظه‌. مال‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ انسان‌ واقعي‌ نيست‌. يك‌ انسان‌ واقعي‌ و انسان‌ خودساخته‌، من‌ يكي‌ را ديدم‌. داشت‌ اينطرف‌ يك‌ نفر وايستاده‌ بود واقعا از بدان‌، داشت‌ باهاش‌ دعوا ميكرد خيلي‌ تند. اينطرف‌ يكي‌ از دوستانش‌ ايستاده‌ بود. گاهي‌ مي‌خواست‌ باهاش‌ صحبت‌ بكنه‌ مي‌ديديم‌ يك‌ دفعه‌ اين‌ قيافه‌ با يك‌ برگشتن‌، كلي‌ عوض‌ ميشه‌. انسان‌ خودساخته‌ اينطوريه‌. لولة‌ گازي‌ كه‌ شيرش‌ محكمه‌، هر وقت‌ ببنديدش‌، يك‌ سر سوزن‌، حتي‌ صابون‌ مي‌زنند، من‌ ديدم‌، يك‌ كسي‌ اينجا لولة‌ گاز را مي‌كشيد، به‌ من‌ گفت‌ صابون‌ داريد. گفتم‌ صابون‌ براي‌ چي‌؟ آورديم‌. يك‌ خورده‌اي‌ كف‌ صابون‌ زد. گفتم‌ اين‌ را چرا زدي‌؟ گفت‌ مي‌خوام‌ ببينيم‌ اگر يك‌ ذره‌ گاز از آن‌ گوشه‌ و كنار بيرون‌ مي‌آيد با اين‌ باصطلاح‌ حباب‌ درست‌ كردن‌ كف‌ صابون‌ ما بفهميم‌. بعضي‌ها اينطورند. يك‌ سر سوزن‌ غضبشون‌ را بيجا از وجودشون‌ اظهار نمي‌كنند. ماه‌ رمضان‌ روزه‌ مي‌گيريد. عصر كه‌ ميشه‌ كنترل‌ غضبتون‌ از دستتون‌ در مي‌آيد. يك‌ نفر به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ آقا با من‌ حرف‌ نزن‌، من‌ آدم‌ نيستم‌. گفتم‌ چرا؟ گفت‌ روزه‌ هستم‌. تو روزه‌ گرفتي‌ كه‌ آدم‌ بشي‌، تو آدم‌ نيستي‌ يعني‌ چي‌؟ گرسنه‌، بندة‌ شكم‌. بعضي‌ها هستند بندة‌ شكمند. يعني‌ عبد البطن‌. من‌ لا معاش‌ له‌ لا معاد له‌. كسي‌ كه‌ معاشش‌ درست‌ نباشه‌ دين‌ نداره‌. يعني‌ دينش‌ بر اساس‌ معاششه‌. اگر زندگيش‌ روبراه‌ بود مسلمانه‌. اگر روبراه‌ نبود مسلمان‌ نيست‌. اين‌ روايتي‌ است‌ شايد هم‌ درست‌ هم‌ باشه‌. اما اين‌ بخاطر اكثريت‌ مردمه‌. و الا مي‌خواست‌ ابي‌ ذر غفاري‌ كه‌ در ربذه‌ از گرسنگي‌ مرد دين‌ نداشته‌ باشه‌ ديگه‌. چون‌ من‌ لا معاش‌ له‌. كلي‌ نيست‌ منظور. بعضي‌ها هستند اكثر مردم‌، عبد البطنند. بندة‌ شكمند. تا وقتي‌ كه‌ وضع‌ شكمشون‌ روبراه‌ باشه‌ مسلمانند. وقتي‌ كه‌ روبراه‌ نبود، ديگه‌ نه‌. اصل‌ ماه‌ رمضان‌ انسان‌ بايد يكپارچه‌ خدائي‌ شده‌ باشه‌. ديگه‌ به‌ ياد خدا باشه‌. رحم‌ و عطوفت‌ الهي‌ درش‌ ظاهر شده‌ باشه‌. مظهر صفات‌ خوب‌ پروردگار باشه‌. چرا غضبت‌ را نمي‌توني‌ كنترل‌ كني‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ گرسنته‌؟ بايد خوش‌ اخلاقتر باشيد. شما شنيديد در جنگ‌ خندق‌ پيغمبر اكرم‌ عليه‌ و آله‌ صلواة‌ الله‌، ايشان‌ با شكم‌ گرسنه‌، سنگ‌ به‌ شكمشون‌ مي‌بستند. يعني‌ يك‌ جوري‌ مي‌كردند كه‌ شكم‌ بره‌ عقب‌، گرسنگي‌ كمتر احساس‌ بشه‌. خيلي‌ از حرفها همين‌ مطالبي‌ كه‌ گاهي‌ مشكلاتي‌ بوجود مي‌آره‌ يكي‌ همين‌ سنگ‌ يعني‌ چي‌ به‌ شكم‌ بستن‌. نه‌ گاهي‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ باصطلاح‌ برجستگي‌ داشته‌ باشه‌، زير شال‌ محكم‌ ببندند. شما گاهي‌ كه‌ گرسنه‌اتون‌ ميشه‌ دستتون‌ را فشار بديد روي‌ شكمتون‌، گرسنگيتون‌ كم‌ ميشه‌. ايني‌ كه‌ نوشتند سنگ‌ به‌ شكم‌ مي‌بستند، معنايش‌ شايد اينطور باشه‌. خوب‌ بهرحال‌ گرسنه‌ بودند. شما هيچ‌ شنيديد آن‌ خلق‌ عظيم‌ پيغمبر تغيير كرده‌ باشه‌ آنجا. عصباني‌ باشه‌؟ كسي‌ حق‌ حرف‌ زدن‌ با پيغمبر اكرم‌ را نداشته‌ باشه‌؟ نه‌. اخلاق‌ رذيلة‌ بايد از انسان‌ بره‌، اخلاق‌ حسنه‌ جايش‌ را بگيره‌ تا انسان‌ اينجوري‌ بشه‌. ديگه‌ گرسنگي‌ و غير گرسنگي‌، اينها برايش‌ مفهومي‌ نداره‌. غضب‌ پيغمبر اكرم‌ فقط‌ در مقابل‌ دشمنان‌ دين‌ بود كه‌ بعضي‌ از كفار وقتي‌ كه‌ با پيغمبر برخورد ميكردند، همان‌ پيغمبر انك‌ لعلي‌ خلق‌ العظيم‌، وقتي‌ كه‌ برخورد با او مي‌كردند و نصرته‌ في‌ الرعب‌. يك‌ ترسي‌ از پيغمبر در وجود اينها پيدا ميشد كه‌ جرأت‌ حرف‌ زدن‌ نداشتند. در دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونيم‌ و نصرته‌ في‌ الرعب‌. خدايا تو پيغمبر را ياري‌ كردي‌ به‌ رعب‌. شما مهربان‌ باشيد. نگيد كه‌ طرف‌ اگر خيلي‌ بهش‌ محبت‌ بكنم‌، خودش‌ را گم‌ ميكنه‌. بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ در مقابل‌ من‌. نه‌. تو وظايفت‌ را انجام‌ بده‌. مهربان‌ باش‌. خداي‌ تعالي‌ خودش‌ يك‌ رعبي‌ اگر مقتضي‌ باشد در دل‌ طرف‌ از تو مي‌اندازه‌ كه‌ همه‌ احترامات‌ تو را حفظ‌ مي‌كنند. ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌ و يجعل‌ لهم‌ الرحمان‌ ودا. كساني‌ كه‌ ايمان‌ داشته‌ باشند و عمل‌ صالح‌ بكنند. عمل‌ صالح‌ ماها فكر مي‌كنيم‌ چيه‌ مثلا؟ غالبا نمي‌دونيم‌ عمل‌ صالح‌ يعني‌ چه‌؟ كار خوب‌. كار خوب‌ هم‌ خواهي‌ نخواهي‌ توي‌ مقدسها نماز خوندنه‌، روزه‌ گرفتن‌، دعا خوندن‌، مفاتيح‌ داشتن‌ و اينهاست‌. نه‌. عمل‌ صالح‌ آنطوري‌ كه‌ من‌ برداشتم‌ از روايات‌ تفسيرية‌ صالح‌ و عمل‌ صالح‌ در قرآن‌ هست‌ اينه‌ كه‌ عمل‌ شايستة‌ به‌ مقام‌ انسانيت‌. هر چيزي‌، يك‌ چيزي‌ نسبت‌ به‌ آن‌ صالحه‌، شايسته‌ است‌. شما صالح‌ را برداريد شايسته‌ بگذاريد جايش‌. از توي‌ حيوانات‌ وارد بشيد. از يك‌ اسب‌ چيه‌ شايسته‌؟ چه‌ شايسته‌ است‌؟ دويدن‌. از يك‌ گاو چه‌ شايسته‌ است‌. يك‌ گاو شايسته‌ چيه‌؟ شير خوب‌ بده‌. اما اگر يك‌ اسبي‌ شير داد ولي‌ ندويد. اين‌ را ميگند اسب‌ شايسته‌اي‌ نيست‌. يك‌ گاوي‌ خوب‌ مي‌دوه‌ ولي‌ شير نميده‌. اينهم‌ گاو شايسته‌اي‌ نيست‌. يك‌ انسان‌ بايد ببينيم‌ براي‌ چي‌ خدا خلقش‌ كرده‌. انسان‌ را براي‌ چي‌ خلقش‌ كردند؟ ما هم‌ مي‌دونيم‌ اسب‌ را براي‌ دويدن‌، گاو براي‌ شير دادن‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود گوسفند براي‌ گوشتش‌. بشينيم‌ حساب‌ بكنيم‌، همه‌ چيز معلومه‌. فقط‌ ما انسان‌ را نمي‌دونيم‌ براي‌ چي‌ خدا خلقش‌ كرد. خوب‌ بريم‌ به‌ قرآن‌ مراجعه‌ بكنيم‌. خوب‌ براي‌ يك‌ مسلمان‌ مطلب‌ اصلي‌ قرآنه‌. قرآن‌ مي‌فرمايد اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. وقتي‌ انسان‌ را مي‌خواد خلق‌ كنه‌ فرمود من‌ مي‌خوام‌ روي‌ زمين‌ خليفة‌ خودم‌، جانشين‌ خودم‌، مظهر صفات‌ و اسماء خودم‌، خلق‌ كنم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. مي‌خوام‌ بنده‌ خلق‌ كنم‌. مي‌خوام‌ من‌ معبودش‌ باشم‌ و او بندة‌ من‌. يعني‌ هر چه‌ گفتم‌ عمل‌ كنه‌. عباداتش‌ به‌ جاي‌ خود، از نظر روحيات‌ هم‌ آنچه‌ را كه‌ من‌ گفتم‌ خوبه‌، او در خودش‌ پياده‌ كنه‌ و آنچه‌ را كه‌ من‌ گفتم‌ بد است‌ از وجودش‌ دور كنه‌. خوب‌. اين‌ معلومه‌. پس‌ يك‌ انسان‌ صالح‌ كيه‌؟ حالا روي‌ اين‌ حساب‌. آن‌ انساني‌ است‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ بشه‌. آن‌ انساني‌ است‌ كه‌ بندة‌ خوب‌ خدا بشه‌. حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودش‌ ايجاد كرده‌ باشه‌. خوب‌. پس‌ ان‌ الذين‌ آمنوا. اول‌ ايمان‌. ايمان‌ هم‌ معناش‌ آرامش‌. ايمان‌ غير از اعتقاد و علمه‌. بعد از اعتقاد و علم‌، يك‌ آرامشي‌ در انسان‌ بايد پيدا بشه‌. فكرش‌ راحت‌ بشه‌. به‌ آنچه‌ كه‌ اعتقاد داره‌ پابند باشه‌. آرامشي‌ درش‌ بوجود بياد. اطميناني‌ پيدا كرده‌ باشه‌. مورد خطاب‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ بشه‌. خوب‌. پس‌ ايمان‌، عمل‌ صالح‌، بقيه‌اش‌ را بگذار به‌ عهدة‌ خدا. نگو كه‌ من‌ بايد كاري‌ بكنم‌ كه‌ مردم‌ خوششون‌ بياد. چون‌ من‌ را دوست‌ داشته‌ باشند. نه‌. تو ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ بكن‌، يك‌ انسان‌ شايسته‌ بشو، خداي‌ تعالي‌ محبت‌ تو را در دلها قرار ميده‌. سيجعل‌ الرحمان‌ ودا. خيلي‌ هم‌ صريحه‌. خدا محبت‌ او را در دلها مي‌اندازه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چون‌ اين‌ آيه‌ تأويلش‌ چون‌ ائمة‌ اطهار در رأس‌ همة‌ فضائلند، يك‌ نمونة‌ بارزي‌ را كه‌ در روايات‌ آمده‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ كردند. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كارهايي‌ در دوران‌ زندگي‌ كرد كه‌ از نظر اجتماعي‌ خيلي‌ مردم‌ دشمنش‌ بودند. در دعاي‌ ندبه‌ هست‌ كه‌ از جنگ‌ بدر و جنگهاي‌ مختلف‌، احقادي‌ در دلها پيدا شد. احقادا، حقدها، كينه‌ها، احقادا بدريا و خيريتا و حنينيتا و غيرهم‌. اغضب‌ علي‌ عداوته‌. حقد و كينه‌اي‌ در دلهاي‌ مردم‌، همينهايي‌ كه‌ مسلمان‌ بودند بالاخره‌ با جنگ‌ مسلمان‌ شدند. يكي‌ برادرش‌ كشته‌ شده‌، يكي‌ پدرش‌ كشته‌ شده‌، يكي‌ پسرش‌ كشته‌ شده‌. آمدند حالا مسلمان‌ شده‌اند. و همه‌اشون‌ كينه‌ دارند. با خود پيغمبر كه‌ نمي‌تونند اظهار كينه‌ كنند و در تمام‌ جنگها هم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بوده‌. كينه‌اشون‌ را نسبت‌ به‌ علي‌ اظهار كردند. احقادا بدريتا و خيبريتا و حنينيتا و غيرهم‌ فعذبت‌ علي‌ عداوته‌ و اكبت‌ علي‌ حتي‌ قتل‌ الناكثين‌ و القاسطين‌ و المارقين‌. كه‌ حتي‌ در زمان‌ خلافتش‌ هم‌ با اين‌ دو دسته‌، مارقين‌ و ناكثين‌ و اينها جنگ‌ كردند. پس‌ هيچ‌ دليلي‌ بر اينكه‌ علي‌ را كسي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ از نظر ظاهر نبود. اما چون‌ عمل‌ صالح‌ داشت‌، چون‌ مؤمن‌ واقعي‌ بود، نگيد اين‌ كلمه‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كوچكه‌. نه‌ ايمان‌ واقعي‌ اول‌ مال‌ پيغمبره‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليك‌ من‌ ربه‌. ايمان‌ واقعي‌ مال‌ اينهاست‌. مؤمن‌ واقعي‌ اينها هستند جعل‌ لهم‌ الرحمان‌ ودا. خداي‌ تعالي‌ همة‌ اين‌ دشمنيها را تبديل‌ به‌ محبت‌ ميكنه‌. الان‌ شما اگر بخواهيد در دنيا يك‌ مردي‌ كه‌ از نظر همه‌ محبوب‌ باشه‌ و دشمن‌ يا نداره‌ يا يك‌ عده‌ غير انسانها و ولدالزناها باهاش‌ دشمن‌ باشند، علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. آنقدر كه‌ اشعار در فضائل‌ علي‌ گفته‌ حتي‌ در فضائل‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ نشده‌. آنقدر كتاب‌ كه‌ در فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نوشته‌ شده‌، نه‌ از طريق‌ شيعه‌، نه‌، مسيحي‌ها، يهودي‌ها، سني‌ها، آنقدر كه‌ روايت‌ در فضائل‌ علي‌ بيان‌ شده‌، دربارة‌ هيچكس‌ بيان‌ نشده‌. اين‌ معناي‌ سيجعل‌ الرحمان‌ لهم‌ الودا. تو نيكي‌ ميكن‌ و در دجله‌ انداز، كه‌ ايزد در بيابانت‌ دهد باز. تو محبت‌ خودت‌ را نسبت‌ به‌ خدا اظهار بكن‌. تو كارهاي‌ صحيح‌ و عمل‌ صالح‌ را انجام‌ بده‌، كينه‌ از مردم‌ در دل‌ نداشته‌ باش‌ كه‌ عمدة‌ محور اعظم‌ در اين‌ مسئله‌ است‌. كوشش‌ كنيم‌ همين‌ امشب‌ جدا تصميم‌ بگيريم‌ اگر كسي‌ از ما ناراحته‌ يا ما كينة‌ كسي‌ را در دل‌ داريم‌ بخاطر موسي‌ بن‌ جعفر كه‌ كاظم‌ است‌، آن‌ كينه‌ها را بيرون‌ بريزيم‌ و از خدا بخواهيم‌ به‌ ما كمك‌ بكنه‌. من‌ شايد براتون‌ يك‌ وقت‌ ديگه‌ هم‌ گفته‌ باشم‌. يك‌ نفري‌ در قم‌ استاد من‌ بود. اون‌ يك‌ كتابي‌ نوشته‌ بود و از يك‌ شخصي‌ تعريف‌ كرده‌ بود. يك‌ شخصي‌ كه‌ دشمن‌ آن‌ شخص‌ بود، آن‌ شخصي‌ كه‌ تعريف‌ شده‌ بود در اين‌ كتاب‌، اين‌ رسيد به‌ ايشان‌ تصادفا سيد هم‌ بود، يك‌ آب‌ دهني‌ انداخت‌ به‌ صورت‌ اين‌ مؤلف‌، اين‌ دوست‌ خدا كه‌ بنظر من‌ از اولياء خداست‌. اينهم‌ دستي‌ به‌ صورتش‌ كشيد و گفت‌ صورتم‌ تبرك‌ شد و فلاني‌ بدان‌ يك‌ ذره‌ كينه‌ از تو در دلم‌ نيست‌. ما فكر مي‌كنيم‌ اين‌ كارها مال‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. نه‌. در بين‌ مردم‌ معمولي‌ و اولياء خدا هم‌ هست‌. مي‌تونيم‌ ما هم‌ خودمون‌ را همينطور كنيم‌. حضرت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يكي‌ از پسرعموهايشون‌ با كارد حمله‌ كرد به‌ ايشان‌. خوب‌ نگذاشتند. حضرت‌ تشريف‌ آوردند منزل‌، وضو گرفتند به‌ اصحابشون‌ فرمودند مايليد بريم‌ جواب‌ اين‌ پسرعمويمون‌ را بدهيم‌؟ عرض‌ كردند آقا ما دوست‌ مي‌داشتيم‌ همانجا اجازه‌ مي‌داديد جوابش‌ را مي‌داديم‌. اينها خيال‌ كردند كه‌ مثلا حضرت‌ مي‌خواهد تلافي‌ كنه‌. راوي‌ ميگه‌ من‌ در راه‌ كنار حضرت‌ سجاد مي‌رفتم‌ ديدم‌ اين‌ آيه‌ را ميخونه‌. و الكاظمين‌ الغيظ‌ و العافين‌ عن‌ الناس‌. فهميدم‌ حضرت‌ مي‌خواد او را عفوش‌ كنه‌. آمدند در زدند در خانه‌اش‌ اون‌ باز رفت‌ كارد را برداشت‌ آمد. حضرت‌ فرمودند اين‌ پاكت‌ پول‌ را بگير، هر وقت‌ كاري‌ داشتي‌ به‌ من‌ مراجعه‌ كن‌. من‌ دوست‌ تو هستم‌. و در حديث‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، دقت‌ كنيد، پولهايي‌ براي‌ بني‌ اعمامش‌ مي‌فرستاد از سهم‌ سادات‌ و به‌ آنها مي‌گفت‌ كه‌، به‌ آن‌ واسطه‌ها، شما نگيد كي‌ اينها را فرستاده‌. اونها مي‌رفتند آن‌ پول‌ را مي‌دادند به‌ آن‌ سيد مثلا. آن‌ سيد ميگفت‌ كه‌ خدا تو را رحمت‌ كنه‌، خدا دست‌ شما به‌ اصطلاح‌ ما درد نكنه‌. اما خدا چه‌ كنه‌ اين‌ پسرعمويمون‌ را امام‌ سجاد را، هيچوقت‌ به‌ فكر ما نيست‌. اينجوري‌ بودند. در اين‌ زمينه‌ آنقدر روايات‌ در شرح‌ حال‌ ائمة‌ اطهار هست‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. اگر يك‌ انسان‌ بخواهد خودش‌ را مظهر صفات‌ پروردگار بكنه‌، اگر بخواهد متخلق‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ باشه‌، بايد يك‌ يك‌ از اين‌ صفات‌ رذيله‌ را از خودش‌ دور بكنه‌. كينه‌ يعني‌ چي‌؟ آنهم‌ نسبت‌ به‌ شيعه‌! حالا شيعه‌ فاسقه‌، فاجره‌، ظالمه‌. خوب‌ در يك‌ صورت‌، آنهم‌ شيطان‌ گولتون‌ نزنه‌ كه‌ اين‌ صورتش‌ همان‌ صورته‌. در يك‌ صورت‌، ظالم‌پروري‌ نكنيد. شقي‌ را، البته‌ فرق‌ انجيل‌ و قرآن‌ همينه‌، انجيل‌ ميگه‌ حتي‌ شرير هم‌ حتي‌ به‌ صورتت‌ طپانچه‌ زد، طرف‌ راستت‌ را طپانچه‌ زد طرف‌ چپت‌ را بگير. اما قرآن‌ ميگه‌ نه‌، و في‌ القصاص‌ حيات‌ يا اولي‌ الالباب‌. اگر يك‌ شرير، شرير، قيد شرير، يعني‌ شرير كسي‌ كه‌ شروره‌. ما ديديم‌. قديمها توي‌ محله‌ داشها و الواتها توي‌ محله‌ ميداندار بودند، شريري‌، اون‌ سر بلند كرده‌ بايد همه‌ ازش‌ بترسند. هر كي‌ يك‌ خورده‌اي‌ ترسش‌ كم‌ ميشد يك‌ اذيتي‌ بهش‌ وارد مي‌كردند كه‌ ترسش‌ باز به‌ جاي‌ خودش‌ بيايد. آن‌ شرير پيدا شد سر جايش‌ بنشانيد. قصاصش‌ كنيد. سيلي‌ زد سيلي‌ بزنيد تا بدانه‌ سيلي‌ زدن‌ و سيلي‌ خوردن‌ چه‌ معني‌ داره‌. اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ استثنائي‌ است‌ و مربوط‌ به‌ حكومت‌ اسلامي‌ است‌ و حاكم‌ اسلام‌. و شايد اگر حاكم‌ عادلي‌ در رأس‌ مملكت‌ اسلامي‌ باشه‌ نوبت‌ به‌ مردم‌ نمي‌رسه‌ كه‌ شرير را سركوب‌ كنند. بايد شكايت‌ كنند و حكومت‌ عادل‌ مملكت‌ به‌ وضعش‌ برسه‌. نه‌ اينكه‌ در زمان‌ طاغوت‌ به‌ وضعش‌ كه‌ نمي‌رسيدند، تأييدش‌ هم‌ مي‌كردند. اين‌ آدمي‌ است‌ كه‌ به‌ دردمون‌ ميخوره‌. بد نيست‌. بياريم‌ حتي‌ استخدامش‌ كنيم‌ مردم‌ را خوب‌ سركوب‌ كرده‌ و آرامشون‌ كرده‌. در جمهوري‌ اسلامي‌ هم‌ انشاء الله‌ زودتر به‌ وضع‌ افراد شرير كه‌ در يك‌ جائي‌ مثلا ازشون‌ گزارشاتي‌ داده‌ ميشه‌ و مردم‌ آزاري‌ مي‌كنند برسند كه‌ اين‌ تا وقتي‌ كه‌ مي‌آيند به‌ حسابش‌ برسند كارهايش‌ را نكنه‌. بهش‌ برسند. بهرحال‌ انشاء الله‌ آن‌ ايده‌آلش‌، آن‌ واقعيتش‌ بعد از ظهور خواهد بود كه‌ انشاء الله‌ آقا بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ تشريف‌ بياورند. چون‌ احاط‌ بكل‌ شي‌ء علما. اوست‌ كه‌ ديگه‌ احتياج‌ به‌ گزارش‌ نداره‌. احاط‌ بكل‌ شي‌ء علما. اوست‌ كه‌ قادر علي‌ كل‌ شي‌ء. بر همه‌ چيز قدرت‌ داره‌، احاطة‌ بر همه‌ چي‌ داره‌. اوست‌ كه‌ آينة‌ تمام‌ نماي‌ پروردگاره‌ كه‌ محيط‌ علي‌ كل‌ شي‌ء. و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌. با واو عاطفه‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. علم‌ هر چيزي‌ را در امام‌ مبين‌ قرار داديم‌.

 شما فكر كرديد موسي‌ بن‌ جعفر سلام‌ الله‌ عليه‌ در ميان‌ زندان‌ وقتي‌ كه‌ افتاده‌، ايشان‌ محدود شده‌ و در همانجاست‌ و هيچي‌ اطلاع‌ نداره‌. مصيب‌ ميگه‌ من‌ يك‌ روز صبح‌ آمدم‌ ديدم‌ كه‌ غل‌ و زنجير هست‌ ولي‌ موسي‌ بن‌ جعفر نيست‌. خيلي‌ پريشان‌ شدم‌. اين‌ آقا چه‌ شد. هارون‌ حالا جواب‌ هارون‌ را چه‌ بدهم‌؟ ميگه‌ همينطور كه‌ توي‌ فكر بودم‌، ديدم‌ صداي‌ زنجيرها بلند شد. نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ آقا خودش‌ داره‌ زنجيرها را به‌ گردن‌ و دست‌ و پاي‌ خودش‌ مي‌اندازه‌. گفتم‌ آقا كجا تشريف‌ داشتيد؟ بايد به‌ شيعيانشون‌ برسند. اين‌ شتيته‌، انشاء الله‌ اگر نيشابور رفتيد قبرش‌ در كنار شهر هست‌. اين‌ خانم‌ بخاطر اطاعت‌ پروردگار، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر آنچه‌ كه‌ او فرستاده‌ قبول‌ مي‌كنند و بقيه‌ را قبول‌ نمي‌كنند و مي‌فرمايند كه‌ به‌ او بگو كه‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواهد از دار دنيا بره‌، من‌ خودم‌ به‌ بالينش‌ خواهم‌ آمد. امام‌ زمان‌ هر زماني‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ از دار دنيا ميره‌، مخصوصا دوستان‌، به‌ بالين‌ آنها مي‌آيند. و آمد حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر. ولي‌ بايد ظالم‌ را معرفي‌ كرد. اگر اين‌ كارها انجام‌ نميشد، اين‌ ظلمها را موسي‌ بن‌ جعفر بر ملأ نميكرد، ما امروز هارون‌ الرشيد را نمي‌شناختيم‌ كه‌ در كنار قبرش‌ كه‌ دو تا قبر، يكي‌ قبر بهترين‌ خلق‌ خدا، يكي‌ قبر بدترين‌ خلق‌ خدا در كنار هم‌ باشه‌. اگر موسي‌ بن‌ جعفر را مثل‌ فردايي‌ و من‌ يك‌ دو جمله‌ فقط‌ بعنوان‌ اينكه‌ من‌ روضه‌خوان‌ آقا جدم‌، چون‌ يك‌ افتخاري‌ كه‌ من‌ دارم‌ اين‌ است‌ كه‌ با سي‌ پشت‌ دقيقا سي‌ پشت‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌رسم‌، شجره‌ دارم‌ و بتونم‌ شب‌ شهادت‌ جد بزرگوارم‌ كه‌ يكي‌ از افتخاراتم‌، نه‌ يكي‌ از افتخاراتم‌، تمام‌ افتخار من‌ در دنيا خدا ميدونه‌ نه‌ به‌ تحصيلاتمه‌، نه‌ به‌ كتاب‌ نوشتنمه‌، نه‌ به‌ هيچي‌ هيچي‌، يك‌ چيزي‌ كه‌ فكر ميكنم‌ حتي‌ شب‌ اول‌ قبر بگم‌، اينكه‌ من‌ با يك‌ سلسله‌ نسبي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر ميرسم‌. آقا، موسي‌ بن‌ جعفر، جمعي‌ از اهل‌ خراسان‌ رفته‌ بودند به‌ بغداد، زندان‌ آقا و امامشون‌ را پيدا كنند. بالاخره‌ رسيدند كنار زندان‌ بغداد. سؤال‌ كردند آيا امام‌ ما در اين‌ زندان‌ است‌؟ كسي‌ به‌ آنها گفت‌ بعله‌ الان‌ آزاد ميشود. اينها منتظرند امامشون‌ از ميان‌ زندان‌ آزاد بشه‌. يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ را كه‌ چهار نفر به‌ دوش‌ گرفته‌اند از ميان‌ زندان‌ خارج‌ شد. يكي‌ هم‌ فرياد ميزند هذا امام‌ الرفضه‌. اين‌ امام‌ رافضي‌هاست‌. اين‌ موسي‌ بن‌ جعفره‌.

 

۱۳ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۱۷ دی ۱۳۷۱ شمسی – فضائل‌ حضرت‌ علي‌ عليه‌ السلام‌

 فضائل‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌ السلام‌ 13 رجب‌ 1413

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌،

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمین‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علی‌ اشرف‌ الانبیاء و المرسلین‌. سیدنا و نبینا ابو القاسم‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علی‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علی‌ آله‌ الطیبین‌ الطاهرین‌ لا سیما علی‌ سیدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحی‌ و ارواح‌ العالمین‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علی‌ اعدائهم‌ اجمعین‌ من‌ الآن‌ الی‌ قیام‌ یوم‌ الدین‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌، یدالله‌ فوق‌ ایدیهم‌.

 

 در ضمن‌ زیارات‌ متعدده‌ و روایات‌ كثیره‌ و آیات‌ قرآن‌، خدای‌ تعالی‌ و خاندان‌ عصمت‌ علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ صفات‌ و القابی‌ برای‌ حضرت‌ امیر المؤمنین‌ علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌اند كه‌ قابل‌ تحمل‌ و تأمل‌ و شرح‌ صدری‌ می‌خواهد كه‌ این‌ معانی‌ را درك‌ كند.

در قرآن‌ شریف‌ ید الله‌ فوق‌ ایدیهم‌ كه‌ در تفاسیر شیعه‌ و سنی‌ گفته‌اند «یدالله‌» علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌، «صراط‌ مستقیم‌» علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است، عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ  «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌.

 در زیارتها لسان‌ الله‌، علیست، اذن‌ الله‌ علیست‌، عین‌ الله‌ علیست‌، جنب‌ الله‌ علیست‌ و بالاخره‌ نفس‌ الله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌ كه‌ هر یك‌ از این‌ كلمات‌ و معانی‌، من‌ با همه‌ كم‌ بضاعت‌ علمیم‌ در این‌ باب‌ درباره هر یك‌ از این‌ كلمات‌ می‌توانم‌ متعهد بشوم‌ كه‌ ده‌ ساعت‌ صحبت‌ بكنم‌، یعنی‌ برای‌ كلمه‌ یدالله‌ فقط‌.

آنقدر درباره‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ فضائل‌ زیاد است‌ كه‌ گفت‌

كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافی‌ نیست‌ – كه ‌تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌.

 

من‌ یك‌ وقتهایی‌ فكر می‌كردم‌ كه‌ مبالغه‌ انگیزترین‌ اشعار این‌ شعر باشد، برخورد كردم‌ به‌ یكی‌ دو آیه‌ قرآن‌، قرآن‌ یك‌ كلمه‌ مبالغه‌ ندارد، هر چه‌ هست‌ واقعیت‌ است‌. خدای‌ تعالی‌ در قرآن‌ می‌فرماید قُل لَوْ كانَ البحرُ مدادًا لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبحرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا.

اگر تمام‌ دریا، مركب‌ بشود و بخواهند كلمه‌ خدا را، كلمات‌ خدا را بنویسند دریا آبش‌ تمام‌ میشود ولی‌ كلمات‌ پروردگار تمام‌ نخواهد شد، ولو اینكه‌ یك‌ دریای‌ آزاد دیگری‌ بهش‌ ضمیمه‌ بشود، در یك‌ آیه‌ دیگر می‌فرماید هفت‌ دریا، اینها همه‌اش‌ خشك‌ میشود‌ و سخنان‌ پروردگار و كلمات‌ خدا تمام‌ نمیشود.

 در روایت‌ دارد كه‌ در شب‌ معراج‌ جبرائیل‌ با رسول‌ اكرم‌ میرفتند، به‌ قطاری‌ از شتر كه‌ عبور میكردند رسیدند، پیغمبر ایستاد ببیند این‌ شترها كجا می‌روند؟ جبرئیل‌ گفت‌ من‌ از روز اول‌ تابحال‌ نتونستم‌ این‌ قطار شتر را انتهایش‌ را ببینم‌، اینها همه‌اش‌ مثالهایی‌ است‌ برای‌ ما می‌زنند، باید شكافته‌ شود و رویش‌ حرف‌ زده‌ بشود، و شما هم‌ هرچه‌ بایستید اینها تمام‌ نمی‌شود، پیغمبر اكرم‌ فرمود اینها چی‌ بار دارند؟ عرض‌ كرد كتاب‌ فضائل‌ پسر عمت‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را.

 اینها برای‌ ما غیر قابل‌ هضمه‌، یعنی‌ هضمش‌ خیلی‌ مشكله‌، یك‌ غذای‌ سنگینی‌ را انسان‌ بخواهد بخوره‌، باید یك‌ قدری‌ بجوشوننش‌، یك‌ قدری‌ بپزنش‌، یك‌ قدری‌ چاشنی‌ بهش‌ بزنند، خلاصه‌ قابل‌ هضم‌ كنند، این‌ هنر برای‌ همه‌ كس‌ میسر نیست‌، همه‌ آشپز نیستند، همه‌ غذا نمی‌توانند بپزند، آنهم‌ این‌ غذاهای‌ روحی‌ ثقیل‌ سنگین‌ با این‌ مزاجهای‌ ضعیف‌ ما.

ما چه‌ می‌فهمیم‌؟ هفت‌ تا دریا اگر بخواهد، اینها بدهندش‌ توی‌ خودكار مثلا، اینها نوشته‌ بشه‌، كلمات‌ خدا تمام‌ نمیشود‌ و امام‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود «نحن‌ كلمات‌ الله‌».

 این‌ را هم‌ ضمنا بدونید، این‌ را چطور ما می‌تونیم‌ هضمش‌ كنیم‌؟ چطور می‌تونه‌ انسان‌ هضم‌ کند كه‌ مثلا فرض‌ كنید كه‌ چی‌ مثلا علی‌ بن‌ ابیطالب‌ داره‌ كه‌ این‌ اندازه‌ فضائل‌ هست‌؟ علی‌ كیه‌ مگر كه‌ ید اللهش‌ گفتند، عین‌ اللهش‌ گفتند، تعارف‌ كردند، ما به‌ یك‌ نفر كه‌ خیلی‌ علاقه‌ بهش‌ داریم‌ میگیم‌ كه‌ این‌ چشم‌ منه‌، ما دروغ‌ میگیم‌، ما تعارف‌ می‌كنیم‌، فلانی‌ دست‌ منه‌، ماها غالبا دروغ‌ میگیم‌ یا تعارف‌ می‌كنیم‌، اما خدا هم‌ دروغ‌ میگه‌؟

ید الله‌ فوق‌ ایدیهم‌، این‌ آیه‌ در سوره‌ انا فتحنا، سوره‌ فتح‌ وارد شده‌، در وقتی‌ است‌ كه‌ پیغمبر اكرم‌ از مردم‌ بیعت‌ میگیره‌، بیعت‌ ضمیمه‌اش‌ ولایت‌ علی‌ بن‌ ابیطالبه‌، می‌خواد به‌ مردم‌ بگوید كه‌ اگر با من‌ دست‌ می‌دید، با خدا دست‌ دادید، دست‌ من‌ دست‌ خداست‌، دست‌ خدا، دست‌ علی‌ بن‌ ابیطالبه‌ و اگر امروز با من‌ بیعت‌ می‌كنید، شما خودتون‌ را در مقابل‌ خدا، «إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» و «انَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»

كسانی‌ كه‌ زیر درخت‌، درختی‌ بوده‌، حالا مفصله‌ شرحش‌؛ با تو بیعت‌ كردند اینها جز این‌ نیست‌ كه‌ با خدا بیعت‌ كردند، ید الله‌ فوق‌ ایدیهم‌.

امام‌ می‌فرماید ید الله‌ علی‌ بن‌ ابیطالبه‌، ید الله‌ امروز امام‌ زمان‌ شماست‌، این،‌ فوق‌ ایدیهم‌.

 دست‌ خدا دست‌ علیست‌، علی‌ بن‌ ابیطالب‌ دست‌ خداست‌، حالا شما بیائید بنشینیم‌ با هم‌ ببینیم‌ این‌ چه‌ معنا داره‌؟ آیا همانطوری‌ كه‌ ما نسبت‌ به‌ یكدیگر تعارف‌ می‌كنیم‌ میگیم‌ فلانی‌ دست‌ ماست‌، آیا همینه‌ معناش‌؟ نه‌.

تمام‌ قدرت‌ پروردگار آنچه‌ كه‌ از آن‌ قدرت‌، اینهایی‌ را كه‌ می‌خوام‌ بگم‌ خیلی‌ خلاصه‌ میگم‌، هم‌ وقت‌ كمه‌، هم‌ مطرح‌ كردند، تمام‌ قدرت‌ پروردگار، قدرت‌ پروردگار بینهایته‌، این‌ معلوم‌ باشه‌، اما آنچه‌ كه‌ متوجه‌ خلقش‌ میشود‌، و مخلوقش‌ میشود‌، خوب‌ طبعا چون‌ مخلوق‌ محدوده‌، یك‌ بخشی‌ از قدرت‌ پروردگار اعمال‌ میشود‌ تا مخلوق‌ بوجود بیاد، آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ مخلوقه‌ و اظهار میشود و خلقی‌ به‌ وجود می‌آید، این‌ بخش‌ از قدرت‌ در وجود مقدس‌ علی‌ بن‌ ابیطالبه‌.

یعنی‌ اگر خدا می‌خواد اظهار قدرت‌ بكند، بوسیله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ اظهار قدرت‌ میكند‌. همانطوری‌ كه‌ شما وقتی‌ می‌خواید اظهار قدرت‌ بكنید، با دستتون‌ اظهار قدرت‌ می‌كنید، دست‌ مظهر قدرت‌ انسانه‌، حتی‌ گاهی‌ میشود‌ كه‌ انسان‌ قدرتش‌ را آنچه‌ كه‌ دارد بهش‌ متوجه‌ میشود، نمیرسد، در عین‌ حال‌ دست‌ را به‌ استقبال‌ آن‌ خطر مثلا می‌فرستد، سقف‌ داره‌ پائین‌ می‌آد، دستش‌ را انسان‌ بالا میكند‌، این‌ معناش‌ اینه‌ كه‌ بالفطره‌ و بالذات‌ ما دوست‌ داریم‌ كه‌ وسیله‌ اعمال‌ قدرتمون‌ دستمون‌ باشه‌.

 اینی‌ كه‌ گفتند ید الله‌ علیست‌، منظور اینه‌ كه‌ هر چه‌ خدای‌ تعالی‌ می‌خواد در مخلوقش‌ اظهار قدرت‌ بفرماید بوسیله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ خواهد فرمود و معنای‌ دیگری‌ هم‌ براش‌ تصور نمیشود‌.

اصلا شما! مگر چه‌ معنای‌ دیگری‌ داره‌ ید الله‌، شما بشینید باصطلاح‌ تحلیلش‌ كنید و این‌ كلمه‌ را سنی‌ها هم‌ در كتابهاشون‌ نقل‌ كردند كه‌ علی‌ ید اللهه‌، علی‌ بن‌ ابیطالب‌ دست‌ خداست‌، این‌ چه‌ معنا داره‌؟

 علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اذن‌ اللهه‌، گوش‌ خداست‌، یعنی‌ هر چه‌ كه‌ خدا می‌خواد از بندگانش‌ بشنوه‌، بوسیله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ می‌شنوه‌.

یعنی‌ اگر شما حاجتی‌ داشته‌ باشید، حتما باید به‌ این‌ وسیله‌ متوسل‌ بشوید تا حاجتتون‌ برآورده‌ بشه‌، راه‌ دیگری‌ نداره‌، اگر یك‌ انسانی‌ گوشهایش‌ را گرفت‌، شما هر چی‌ حرف‌ بزنید باهاش‌ بیفایده‌ است‌، اگر علی‌ از كسی‌ بیزار بود، هر چه‌ با خدا مناجات‌ کند بیفایده‌ است‌

و علاوه‌، اینها ید الله‌ هستند، اذن‌ الله‌ هستند، تحت‌ فرمان‌ پروردگار هم‌ هستند. یعنی‌ اگر كسی‌ مثلا دستش‌ تحت‌ اختیارش‌ نبود، اون‌ برای‌ خودش‌ كار میكند‌ منهم‌ یك‌ چیز دیگری‌ اراده‌ كردم‌، این‌ دست‌، دست‌ من‌ نیست‌، دست‌ فلجی‌ است‌. علی‌ بن‌ ابیطالب‌ بنده‌ خداست‌، تحت‌ فرمان‌ پروردگاره‌ «و عباد مكرمون‌ لا یسبقونه‌ بالقول‌ وهم‌ بامره‌ یعملون‌»، تحت‌ فرمان‌ خداست‌.

 

 علی‌ بن‌ ابیطالب‌ وجه‌ اللهه‌، وجه‌ الله‌ یعنی‌ چی‌؟ به‌ امام‌ زمان‌ صلوات الله‌ علیه‌ می‌گیم‌ كه‌ « أَیْنَ وَجهُ اللهِ الذى الیه یتوَجَّهُ الاَولِیاء».

 یا باید بگیم‌ این‌ كلام‌ معنا نداره‌ یا خیلی‌ ما اشتباه‌ می‌كنیم‌، و نمیشود‌ هم‌ حتی‌، یعنی‌ گاهی‌ میشود‌ یك‌ غذایی‌ را خیلی‌ كه‌ می‌پزننش‌ باز هم‌ قابل‌ هضم‌ نیست‌ برای‌ مزاجهای‌ ضعیف‌، برای‌ مزاجهای‌ مریض‌، دعا كنید در امروز كه‌ كسالتهای‌ روحی‌ رفع‌ بشه‌.

ما نه‌ اینكه‌ اهل‌ بدن‌ و مادیات‌ هستیم‌، الان‌ دو تا معجزه‌ سرطان‌، حضرت‌ امیر، روز تولد خوبش‌ كرد، ما میگیم‌ به‌به‌به‌، اما چون‌ اهل‌ كمالات‌ روحی‌ نیستیم‌، امراض‌ روحی‌ برامون‌ فرقی‌ نمیكند‌ مریض‌ باشیم‌، مریض‌ نباشیم‌ هیچ‌ فرقی‌ نمیكند‌، از حسادت‌ داریم‌ می‌تركیم‌، جانمون‌ به‌ لبمون‌ آمده‌، مهم‌ نیست‌، طبیعیه‌ خیال‌ میكنیم‌ انسانه‌، بخدا قسم‌ یك‌ مرض‌ حسد، یك‌ مرض‌ طمع‌، یك‌ مرض‌ حب‌ دنیا، یك‌ مرض‌ چی‌ بگم‌، همین‌ خیانت‌، این‌ امراض‌ها، هر یكیش‌ كبر، غرور خودخواهی‌ اینها هر یكیش‌ از صد تا سرطان‌ بدتره‌ و آنها هم‌ آمدند برای‌ معالجه‌ این‌ امراض‌، اینها برای‌ معالجه‌ جنبه‌های‌ حیوانی‌ ما نیامدند.

 شما اگر الاغتون‌ را یك‌ وقت‌ بردارید به‌ مطب‌ آقای‌ دكتر، بگید آقا این‌ الاغ‌ را آوردم‌ معالجه‌اش‌ كنید! اونهم‌ تواضع‌ كرد، خودش‌ را شكست‌، گفت‌ بیار، یك‌ آمپولی‌ زد، یك‌ كاری‌ كرد این‌ الاغه‌ معالجه‌ شد، دیگه‌ نرید بشینید بگید این‌ دكتر این‌ الاغ‌ را معالجه‌ كرد.

نمیگم‌ معجزات‌ را نقل‌ نكنید، نه‌ نقل‌ كنید، چون‌ ماها دركمون‌، می‌خوام‌ مطلب‌ را بهتون‌ بگم‌، ماها دركمون‌ بیشتر از این‌ نیست‌، ما فقط‌ الاغ‌ می‌بینیم‌ و مرض‌ الاغی‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ دامپزشك‌، از این‌ تجاوز نمی‌تونیم‌ بكنیم‌، و الا «طبیبٌ دَوَّاربطبه». حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ دور می‌زد برای‌ معالجه‌ مردم‌، آیا معالجه‌ امراض‌ بدنیشون‌ را معالجه‌ می‌كرد یا امراض‌ روحیشون‌ را؟

منتهی‌ بعضی‌ چیزها قابل‌ هضم‌ نیست‌، همین‌ الان‌ همینجا، توی‌ همین‌ مجلس‌، ده‌ تا سرطانی‌ باشه‌، ما همه‌ جمعیتی‌ كه‌ اینجا داریم‌ یك‌ عده‌اشون‌ اهل‌ تزكیه‌ نفس‌ و كمالات‌ هم‌ هستند و اینها. ده‌ تا مریض‌ سرطانی‌ را آورده‌ باشند این‌ كنار خوابونده‌ باشند، اینها همه‌ پاشند صحیح‌ و سالم‌ بعد از جلسه‌، شماها همه‌اتون‌ها بیشتر تعجب‌ می‌كنید و خوشحالید یا ده‌ تا آدم‌ فرض‌ كنید حسود، حسود از این‌ مجلس‌ دیگه‌ میبینه‌ حسادت‌ نداره‌، كینه‌ نداره‌، واقعا روحش‌ سالمه‌، ده‌ تا مرض‌ هم‌ داشته‌ خوب‌ شده‌.

میگیم‌ بابا این‌ حرفها چیه‌؟ نه‌ دانشكده‌ای‌ برای‌ شناخت‌ امراض‌ روحی‌ داریم‌، شما خیال‌ نكنید این‌ دانشكده‌های‌ روانپزشكی‌ و اینها، هنوز ما نمی‌تونیم‌ خودمون‌ را در سنین‌ بالا حتی‌ كنترل‌ كنیم‌ كه‌ مخالفت‌ امر الهی‌ را نكنیم‌، هنوز خدا را نشناختیم‌، هنوز نمی‌دونیم‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از ما چی‌ می‌خوان‌؟ كبر و غرور و خودخواهیمون‌ آنچنان‌ ما را بیچاره‌ كرده‌ كه‌ كشتتمون‌، چه‌ عرض‌ كنم‌، حالا میخوام‌ بگم‌ كه‌ بعضی‌ مسائل‌، اصلا چطور می‌توانیم‌ اینها را هضم‌ كنیم‌.

 علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وجه‌ الله‌ است‌، این‌ وجه‌ الله‌ الذی‌ یا وجه‌ الله‌ التی‌ یتوجه‌ الیه‌ الاولیاء، وجه‌ خدایی‌ كه‌ اولیاء خدا به‌ او متوجه‌ بشن‌ وقتی‌ میخوان‌ متوجه‌ خدا بشن‌، این‌ را من‌ برای‌ شما نمی‌تونم‌ حتی‌ بپزمش‌ و بعد تحویل‌ بدم‌. نمی‌تونم‌. اگر خیلی‌، چند نفر خصوصی‌ بشینم‌ براشون‌ توضیح‌ بدم‌. در دعای‌ ندبه‌ هم‌ هر روز، جمعه‌ها می‌خونیم‌. یا معنی‌ نداره‌ اصلا یا نمیشود‌ توضیح‌ داد. ولی‌ كلمه‌ وجه‌ الله‌ را می‌تونم‌ توضیح‌ بدم‌. یك‌ خورده‌ قابل‌ هضمه‌.

كلمه‌ وجه‌ الله‌ یعنی‌ صورت‌ خدا، این‌ تشبیه‌ شده‌ به‌ وجه‌ ما تقریبا. خدای‌ تعالی‌ با كودك‌ سر و كارش‌ افتاده‌، چون‌ كه‌ با كودك‌ سروكارت‌ فتاد، با زبان‌ كودكی‌ باید گشاد. زبان‌ كودكی‌ با ما حرف‌ زده‌. می‌خواد به‌ ما بگه‌ كه‌ همه‌ صفات‌ درونی‌ تو گاهی‌ از صورتت‌ ظاهر میشود‌. مخصوصا قیافه‌ شناسها می‌شناسند. غیر قیافه‌شناسها هم‌ گاهی‌ بعضی‌ از صفات‌ باطنی‌ انسان‌ در صورتش‌ ظاهر میشود‌. مثلا شما عصبانی‌ بودید. عصبانیت‌ یك‌ صفت‌ روحیه‌، یك‌ حالت‌ روحیه‌ ولی‌ در قیافه‌اتون‌ معلوم‌ میشود‌. خوشحالید، معلوم‌ میشود‌. اگر پشتتون‌ را لخت‌ كنید، از پشتتون‌ نه‌ غضبتون‌ نه‌ خوشحالیتون‌ فهمیده‌ نمیشود‌ اما از صورت‌ فهمیده‌ میشود‌. تمام‌ صفات‌ درونی‌ انسان‌، قیافه‌شناسها از صورت‌ می‌شناسند. اگر می‌خواید خدا را بشناسید باید به‌ علی‌ نگاه‌ كنید. اما هر چشمی‌ نه‌. یك‌ عده‌ اینقدر نافهم‌ و كم‌ دركند كه‌ طرف‌ اخمها را كشیده‌، خیلی‌ هم‌ غضب‌ كرده‌، در عین‌ حال‌ طرف‌ نمی‌فهمه‌ درك‌ نمیكند‌.

 یا مثلا طرف‌ خیلی‌ خوشحاله‌، او درك‌ نمیكند‌. بعضی‌ قیافه‌شناسها هستند كه‌ تمام‌ صفات‌ درونی‌ را از صورت‌ می‌شناسند. بعضی‌ها هستند كه‌ وقتی‌ علی‌ را دیدند انگار خدا را دیدند. علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را كه‌ مشاهده‌ می‌كنند واقعا اینطوره‌ كه‌ مرآت‌ تمام‌ نمای‌ الهی‌ را تماشا می‌كنند. من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌ كسی‌ كه‌ شما را شناخت‌ بتحقیق‌ خدا را شناخته‌. اینهم‌ تا حدی‌ اجمال‌ معنای‌ وجه‌ الله‌.

 اذن‌ الله‌ اگر خدا بخواهد حرف‌ كسی‌ را گوش‌ بدهد بوسیله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ گوش‌ میدهد‌. برو دستت‌ را بنداز دامن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌، حرفت‌ را به‌ علی‌ بگو او به‌ خدا بگه‌ تا خدا تو را حاجتت‌ را بدهد. دقت‌ كردید؟ آیه‌ شریفه‌ قرآن‌ می‌فرماید كه‌ وَلَو انهم اذ ظَلَموا أانفسهم جاءوكَ فَاستغفروا االلهَ وَاستَغفَرَ لَهم الرسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابا رَحيمًا. اگر رسول‌ استغفار كرد آنوقت‌ خدا را تواب‌ و رحیم‌ پیدا خواهید كرد. حتما باید این‌ واسطه‌ باشه‌.

 من‌ با یك‌ عالم‌ وهابی‌ خدا میداند‌، بحث‌ كردم‌ برای‌ او ثابت‌ كردم‌ كه‌ راه‌ نزدیكتر به‌ خدا برای‌ قضای‌ حوائج‌ این‌ است‌ كه‌ ما توسل‌ به‌ ائمه‌ اطهار و پیغمبر اكرم‌ و اینها بكنیم‌. چون‌ وقتی‌ مطلبمون‌ به‌ اینجا رسید كه‌ باید حتما انسان‌ وسیله‌ای‌ داشته‌ باشه‌، گفت‌ فقط‌ شما میگید راه‌ منحصر به‌ فرد اینطرفه‌، گفتیم‌ نه‌ خدا اجازه‌ داده‌ كه‌ گاهی‌ مستقیما حرف‌ بزنیم‌. و الاّ ما می‌گفتیم‌ یك‌ راه‌ بیشتر نیست‌ و واقعا یك‌ راه‌ بیشتر برای‌ كسانی‌ كه‌ حاجتمتندند نیست‌.

متوسل‌ بشو آنها كه‌ شنیدند، خدا هم‌ میشنوه‌. خدا آنها را گوش‌ خودش‌ قرار داده‌. آنها اذن‌ الله‌ هستند.

آنها لسان‌ اللهند. زبان‌ خدا هستند. هركس‌ ادعا بكند یك‌ كلمه‌ در احكام‌ دین‌ بخصوص‌ و در معارف‌ حقه‌ از طریق‌ غیر معصومین‌ چیزی‌ دریافت‌ كرده‌، اشتباه‌ میكند‌ و راه‌ انحراف‌ رفته‌. یعنی‌ چه‌ در اعتقادات‌، چه‌ در معارف‌ حقه‌ و چه‌ در مسائل‌ اخلاقی‌ و چه‌ در احكام‌، یك‌ كلمه‌ از غیر امام‌ صادق‌ و امام‌ باقر، و امام‌ صادق‌ و امام‌ باقر هم‌ از غیر پیغمبر اگر بیان‌ بشه‌ این‌ انحرافه‌. یك‌ كلمه‌. روایات‌ زیادی‌ هم‌ در این‌ باب‌ داره و پیغمبر اكرم‌ هم‌ لا ینطق‌ عن‌ الهوی‌ ان‌ هو الا وحی‌ یوحی.. همه‌اش‌ از جانب‌ خداست‌.

ببینید سلسله‌ مراتب‌ جلو میره‌. خدا میگه‌، خدا مطلب‌ را بیان‌ میكند‌ منتهی‌ از زبانش‌. زبانش‌ كیه‌؟ پیغمبر، ائمه‌ اطهار علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اینها لسان‌ اللهند

 

و از همه‌ بالاتر. این‌ باز یكخورده‌ هضمش‌ مشكله‌. از آن‌ غذاهای‌ سنگین‌ روحیه‌ كه‌ علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نفس‌ پیغمبراست‌. خوب‌ این‌ در قرآن‌ هست‌ و سنی‌ و شیعه‌ هم‌ قبول‌ دارند كه‌ در آن‌ آیه‌ مباهله‌ است‌ كه‌ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم

این‌ دیگه‌ زیاد هم‌ شنیدید و منهم‌ زیاد نمی‌خوام‌ در اطرافش‌ بحث‌ كنم‌. كه‌ پیغمبر اكرم‌ وقتی‌ فرمود انفسنا، نفس‌ پیغمبر علی‌ بن‌ ابیطالب‌ بود. جان‌ او خود من‌، یعنی‌ علی‌ یعنی‌ من‌. من‌ یعنی‌ علی‌. من‌ شجرة‌ واحده‌. از یك‌ درختیم‌. نفسك‌ نفسی‌ لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى،وَ دَمُکَ مِنْ دَمى. خون‌ تو خون‌ منه‌. گوشت‌ تو گوشت‌ منه‌. وَالْإیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى‌ تا بقیه‌ دعای‌ ندبه‌.

اینها یكی‌ هستند. نفس‌ پیغمبر یعنی‌ خود پیغمبر. هر جا علی‌ برود مثل‌ اینكه‌ پیغمبر رفته‌ هر جا پیغمبر برود مثل‌ اینكه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ رفته‌. هر چه‌ پیغمبر بگوید مثل‌ این‌ است‌ علی‌ علیه‌ السلام‌ فرموده‌. هر چه‌ كه‌ علی‌ بگوید مثل‌ اینكه‌ پیغمبر صلواته‌ و سلامه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم‌ فرموده‌ است‌. فرقی‌ نیست‌. لسان‌ خدا هستند.

تا می‌رسیم‌ به‌ اینجا كه‌ نفس‌ الله‌. در قرآن‌ آمده‌. عرض‌ كردم‌ یك‌ خورده‌ای‌ ثقیله‌. و یحذرکم الله‌ نفسه‌. شما به‌ تفسیر برهان‌ نگاه‌ كنید. خدا می‌ترسانه‌ شما را از نفس‌ خودش‌. در ذیل‌ این‌ آیه‌ شریفه‌ می‌فرماید كه‌ نفس‌ الله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌. حالا تا اینجا میگید ما شدیم‌ علی‌ اللهی‌. نه‌. نه‌. ما علی‌ اللهی‌ نشدیم‌. ما میگیم‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ همینجا مشكله‌، سر دل‌ آدم‌ اینها گیر میكند‌. نمی‌تونه‌ هضمش‌ کند. نه‌ علی‌ اللهی‌ شدن‌ اینجور نمیشود‌.

 درسته‌. هر چی‌ تو میگی‌، تو چیزی‌ نمیگی‌.(قطع‌ صدای‌ نوار)

 بوده‌ است‌ كه‌ این‌ را خلق‌ كرده‌. همین‌ یك‌ جمله‌. ما به‌ اینجا می‌رسیم‌ كه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ نفس‌ اللهه‌. یعنی‌ همانطوری‌ كه‌ نفس‌ پیغمبره‌، آنجا می‌تونید هضم‌ كنید، همینطور نفس‌ الهیه‌. یعنی‌ آنچه‌ علی‌ می‌بینید خدا می‌بینید. آنچه‌ علی‌ نمی‌بیند خدا نمی‌بیند. نه‌ اینكه‌ چشمش‌ را ندارد كه‌ نمی‌بیند. لا تصرف‌ عنی‌ وجهك‌. خدایا رو از من‌ بر نگردون‌. انظر الیك‌. خدایا به‌ من‌ نگاه‌ كن‌.

گاهی‌ میشود‌ یك‌ كارهایی‌، یك‌ اعمالی‌ خدای‌ تعالی‌ نسبت‌ به‌ انسان‌ انجام‌ میدهد‌، مثل‌ اینكه‌ انسان‌ را ندیده‌ گرفته‌، ندیده‌ انسان‌ را. و جملاتی‌ دیگر هم‌ هست‌ كه‌ درباره‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ من‌ فكر می‌كنم‌ از همه‌ مهمتر این‌ جمله‌ است‌. كه‌ خدای‌ تعالی‌ می‌فرماید كه‌ قل‌ كفی‌ بالله‌ شهیدا بینی‌ و بینكم‌ و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌. ای‌ پیغمبر این‌ مردم‌ تو را قبول‌ نمی‌كنند به‌ پیغمبری‌. بگو شاهد من‌ یكی‌ خداست‌ یكی‌ هم‌ كسی‌ است‌ كه‌ نزد او علم‌ كتابه‌. بعضی‌ از مفسرین‌ كه‌ خیلی‌ با علی‌ بن‌ ابیطالب‌ مخالف‌ بودند، خواستند بگن‌ كه‌ این‌ عبد الله‌ ابن‌ السلام‌ هست‌ و چه‌ هست‌ و اینها، ولی‌ خوشبختانه‌ هم‌ اهل‌ سنت‌ و هم‌ شیعه‌ از پیغمبر اكرم‌ نقل‌ كردند كه‌ منظور از و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌، علی‌ بن‌ ابیطالب‌ است‌. این‌ كتاب‌ چه‌ كتابی‌ است‌؟ اگر منظور قرآن‌ باشه‌

 یا این‌ آیه‌ را درباره‌اش‌ در وصفش‌ بگیم‌ كه‌ و لا رطب‌ و لا یابس‌ الا فی‌ كتاب‌ مبین‌. یا آن‌ آیه‌ شریفه‌ دیگه‌ كه‌ ما فرطنا فی‌ الكتاب‌ من‌ شی‌ء. هیچ‌ چیز را فروگذار نكردیم‌ در قرآن‌. علم‌ همه‌ چیز بیان‌ شده‌. پس‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ دارای‌ همه‌ علمه‌. الف‌ و لام‌ الكتاب‌ هم‌ از نظر اهل‌ ادب‌ مسلم‌ مسلم‌ است‌ كه‌ كل‌ كتاب‌ منظوره‌. یا كتاب‌ معهود. اگر الف‌ و لام‌ الف‌ و لام‌ عهد هم‌ كه‌ باشد، باز تمام‌ علم‌ كتاب‌ منظوره‌. علم‌ كتاب‌ را بهش‌ دادیم‌. خوب‌ علاوه‌ بر این‌ ما در مقابل‌ این‌ یك‌ علم‌ الكتاب‌، علم‌ من‌ الكتابی‌ هم‌ داریم‌ توی‌ قرآن‌.

 این‌ را بدونید قرآن‌ بعضیش‌ بعضی‌ دیگر را تفسیر میكند‌، ولی‌ امام‌ باید این‌ كار را بکند. این‌ اعتقادی‌ است‌ خود من‌ تحقیقش‌ هم‌ كردم‌، در كتاب‌ دو مقاله‌ بیان‌ كردیم‌ كه‌ امام‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باید تفسیر آیات‌ را با آیات‌ بکند و خوشبختانه‌ این‌ آیه‌ را تفسیر كردند كه‌ كسی‌ كه‌ علم‌ كتاب‌ را دارد این‌ شخص‌ همان‌ مثل‌ همان‌ كسی‌ است‌ كه‌ بعضی‌ از علم‌ كتاب‌ را داره‌. آن‌ كی‌ بوده‌؟ آصف‌ بن‌ برخیا. آصف‌ بن‌ برخیا درباره‌اش‌ خدای‌ تعالی‌ می‌فرماید كه‌ و قال‌ الذی‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌، حضرت‌ سلیمان‌ روی‌ تختش‌ نشسته‌ بود. هدهد خبر آورد كه‌ یك‌ شخصی‌ هست‌، یك‌ خانمی‌ هست‌ بنام‌ بلقیس‌ كه‌ ایشان‌ ادعای‌ پادشاهی‌ میكند‌ و يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ و خورشید پرست‌ هم‌ هستند. و لها عرش‌ عظیم‌. این‌ خانم‌ یك‌ تخت‌ بسیار بزرگی‌ داره‌. معلومه‌ چشم‌ هدهد را تختش‌ گرفته‌. یك‌ تخت‌ بسیار بزرگ‌.

حضرت‌ سلیمان‌ گفت‌ كه‌ من‌ یعطینی‌ بعرشها. كیه‌ كه‌ برای‌ من‌ تختش‌ را بیاره‌. قال‌ عفریت‌ من‌ الجن‌. یكی‌ از اجنه‌ گفت‌ كه‌ انا آتیك‌ به‌ قبل‌ ان‌ تقوم‌ من‌ مقامك‌. تا وقتی‌ كه‌ تو اینجا نشستی‌ من‌ می‌رم‌ می‌آرم‌. خلاصه‌ به‌ این‌ تعبیر. تا وقتی‌ اینجا نشستی‌ من‌ می‌رم‌ می‌آرم‌. شش‌ ماه‌ راه‌ و رفتن‌ و آوردن‌.

حضرت‌ سلیمان‌ یك‌ تأملی‌ كرد یك‌ نفر كه‌ آصف‌ بن‌ برخیا بود، گفتش‌ كه‌ انا آتیك‌ قبل‌ ان‌ یرتد الیك‌ طرفك‌. چشمت‌ را بهم‌ بزنی‌ من‌ می‌آرم‌، آورد دیگه‌، معطل‌ نكرد چون‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ كه‌ كاری‌ نداره‌. اینجا خدا از این‌ شخص‌، اسم‌ آصف‌ بن‌ برخیا را نمی‌بره‌ الذی‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب، كسی‌ كه‌ در نزد او بعضی‌ از علم‌ كتاب‌ بود، همه‌اش‌ نبود. یك‌ همچین‌ با این‌ علمش‌ یك‌ همچین‌ كاری‌ كرد. چون‌ از طریق‌ علمی‌ این‌ كار را كرد. از امام‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ میشود‌ كه‌ این‌ چقدر از علم‌ كتاب‌ را داشت‌. آخه‌ من‌، من‌ تبعیضیه‌ است‌. بعضی‌ از علم‌ كتاب‌ را داشت‌ عاصف‌ بن‌ برخیا. بعض‌ غالبا زیر پنجاه‌ درصده‌. و الاّ اكثر میشود‌. عنوان‌ اونی‌ كه‌ نداره‌ بعض‌ میشود‌. بعض‌ را هم‌ معمولا از نظر محاورات‌ خودمن‌ همینطوره‌ اگر گفتیم‌ بعضی‌ از مثلا ثروتش‌ را به‌ ما داد، یعنی‌ كمتر از نصفش‌ را، و الا میگیم‌ نصفش‌ را.

 انسان‌ می‌خواد بدانه‌ چقدر كمتر بوده‌؟ چقدر كمتر از نصف‌ بوده‌؟ امام‌ صادق‌ می‌فرماید كه‌ به‌ اندازه‌ای‌ كه‌ یك‌ مگس‌ بالش‌ را بزنه‌ توی‌ اقیانوس‌، این‌ چقدرتر بشه‌، چقدر آب‌ برمیداره‌. آصف‌ بن‌ برخیا همین‌ اندازه‌ از علم‌ كتاب‌ داشت‌. این‌ علم‌ را دارد و این‌ قدرت‌ را از خودش‌ نشان‌ میدهد بقدر بال‌ مگسی‌ از اقیانوس‌ علم‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ دارد و خوشبختانه‌ هر دو آیه‌ را هم‌، همینهایی‌ را كه‌ الان‌ گفتم‌، اهل‌ سنت‌ نقل‌ كرده‌اند. این‌ كتاب‌ احقاق‌ الحق‌، خدا رحمت‌ کند مرحوم‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ نجفی‌ مرعشی‌، جامع‌ این‌ كتاب‌، ایشان‌ روایاتش‌ را نقل‌ كردند از اهل‌ سنت‌. خوب‌ شما حساب‌ كنید كه‌ كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافی‌ هست‌ یا نیست‌؟ كه‌ تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌.

 بخدا قسم‌ ما علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را نشناختیم، شیعیان‌. جرج‌ جرداق‌ مسیحی‌ میگه‌ من‌ علی‌ را در آسمان‌ هفتم‌ می‌بینیم‌ و وصفش‌ می‌كنم‌ و شیعه‌ او را در زمین‌ می‌بیندش‌. آن‌ مسیحی‌ میگه‌. ولو مسیحی‌ دیگه‌ نبود. این‌ اواخر آمده‌ بود نجف‌ و با علمای‌ نجف‌ رفت‌ و آمد می‌كرد. ولی‌ خوب‌ آن‌ وقتی‌ كه‌ این‌ كتاب‌ را نوشته‌ بود مسیحی‌ بود. علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌، در وصفش‌ آن‌ دانشمندان‌ اروپایی‌، از مكتشفینه‌. میگه‌ كه‌ ای‌ كاش‌ ما زمان‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ می‌بودیم‌. علی‌ روی‌ منبر می‌فرماید كه‌ سلونی‌ قبل‌ ان‌ تفقدونی‌. قبل‌ از اینكه‌ من‌ را نبینید، از من‌ سؤال‌ كنید. من‌ به‌ طرق‌ آسمانها واردم‌.

سعد وقاص‌ كه‌ یك‌ فرد خوب‌ پدر عمر سعده‌ دیگه‌، این‌ می‌خواد علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را ناراحت‌ کند. از جا برمیخیزه‌ میگه‌ سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌؟ تو كه‌ راست‌ میگی‌. این‌ فهمیده‌ كه‌ در یك‌ سطح‌ بالایی‌ باید سؤالش‌ باشه‌. اما بیشتر از این‌ عقلش‌ نمیرسه‌. حضرت‌ می‌فرماید كه‌ من‌ بخوام‌ بگم‌ برای‌ تو ثابت‌ نمیشود‌ تو باید بنشینی‌ بشماری‌ ببینی‌ درست‌ گفتم‌ یا درست‌ نگفتم‌. اما یك‌ چیزی‌ برات‌ بگم‌ كه‌ تو برات‌ ثابت‌ بشه‌. تاریخ‌ ثابت‌ میكند‌ و آن‌ اینه‌ كه‌ یك‌ كرخه‌ای‌، یك‌ بچه‌ای‌ توی‌ خانه‌ داری‌، این‌ فرزند مرا حسین‌ بن‌ علی‌ را میكشه‌.

عمر سعد را گفت‌ و این‌ كار هم‌ شد. آن‌ شبی‌ كه‌ مشورت‌ می‌كرد از یاران‌  و دوستانش‌، همه‌ بهش‌ گفتند كه‌ نكن‌. نرو كربلا. امام‌ حسین‌ را شهید نكن‌. چون‌ مردمی‌ كه‌ اطرافش‌ بودند، یا دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ بودند یا دشمنان‌ بودند. دشمنان‌ یادشون‌ بود كه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ توی‌ مسجد كوفه‌ جلوی‌ جمع‌ یك‌ همچین‌ پیش‌ بینی‌ را كرده‌. می‌خواستند پیش‌ بینی‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ عملی‌ نشه‌. دوستان‌ هم‌ روی‌ علاقه‌ای‌ كه‌ به‌ سید الشهدا داشتند و به‌ اهل‌ بیت‌ عصمت‌ نهیش‌ می‌كردند. در عین‌ حال‌ شیطان‌ آمد باهاش‌ حرف‌ زد. از شر شیطان‌ خودتون‌ را به‌ خدا پناه‌ بدهید. شیطان‌ آمد باهاش‌ وسوسه‌ كرد. خودش‌ توی‌ اطاق‌ تنها نشسته‌ بود. كی‌ گفته‌ بهشتی‌ هست‌، جهنمی‌ هست‌، آخرتی‌ هست‌. نقدا دم‌ غنیمته‌. نقد را به‌ نسیه‌ نده‌.

این‌ كاری‌ كه‌ همه‌ ما خدای‌ نكرده‌، منتهی‌ ما ارزون‌ می‌فروشیم‌ او گرانتر فروخت‌. اگر ما ارزان‌ بفروشیم‌ از او بدتریم‌. ما دینمون‌ را، ایمانمون‌ را به‌ یك‌ مشتری‌، به‌ یك‌ پول‌ مختصر، توی‌ ادارات‌ با یك‌ مقدار رشوه‌ می‌فروشیم‌. او با حكومت‌ ملك‌ ری‌ آنوقت‌ معامله‌ میخواست‌ بکند. اأترك ملك الري و الري منيتي. آیا من‌ ملك‌ ری‌ را ترك‌ بكنم‌ و حال‌ اینكه‌ این‌ آرزوی‌ من‌ بوده‌. میگند كه‌ قیامتی‌ هست‌، بهشت‌ و جهنمی‌ هست‌ اگر بود كه‌ ما قبل‌ از مردن‌ توبه‌ می‌كنیم‌. اگر هم‌ نبود كه‌ ما زندگی‌ راحتی‌ در دنیا داشتیم‌ و قبول‌ كرد و رفت‌.

 

علی‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ یك‌ همچین‌ فردی‌ است‌. آن‌ دانشمند میگه‌ كاش‌ بجای‌ سعد وقاص‌ ما نشسته‌ بودیم‌. مشكلات‌ فضائیمون‌ را می‌پرسیدیم‌. می‌پرسیدیم‌ كه‌ به‌ چه‌ وسیله‌ ما به‌ كره‌ ماه‌، كرات‌ دیگر مسافرت‌ كنیم‌. او داره‌ خودش‌ با زبان‌ خودش‌ می‌فرماید كه‌ من‌ راههای‌ آسمان‌ را بهتر از شما كه‌ راههای‌ زمین‌ را بلدید، بلدم‌. سلونی‌ قبل‌ ان‌ تفقدونی‌. كسی‌ سوال‌ نكرد.

 

 خدایا در این‌ روز عظیم‌، بزرگترین‌ حاجت‌ ما حتی‌ قبل‌ از فرج‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌، شاید همه‌ توی‌ ذهنتون‌ بیاد كه‌ من‌ بزرگترین‌ حاجت‌ می‌خوام‌ بگم‌ فرج‌ امام‌ زمانه‌. نه‌ قبل‌ از فرج‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و قبل‌ از این‌ حاجت‌، خدایا معرفت‌ ائمه‌ اطهار را به‌ ما مرحمت‌ كن‌. مرحمت‌ خودت‌ را به‌ ما عنایت‌ كن‌. خدایا آیات‌ و روایات‌ و مطالبی‌ كه‌ در زیارتهای‌ اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ رسیده‌ و ما نمی‌تونیم‌ هضمش‌ كنیم‌، خدایا به‌ آبروی‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، به‌ آبروی‌ مولود امروز، این‌ مطالب‌ را این‌ معارف‌ را قابل‌ هضم‌ برای‌ ما قرار بدهد.

 

 خوب‌ انشاء الله‌ امیدواریم‌ كه‌ عیدی‌ كاملمون‌ را با معرفت‌، فرج‌ امام‌ زمانمون‌ قرار بدهد. چون‌ همه‌ این‌ تاریكیها و گرفتاریها مال‌ زمان‌ غیبته‌. و الا در زمان‌ حضور سلمان‌ و ابیذر بعد از سالها كه‌ در معارف‌ زندگی‌ كردند، سلمان‌ و ابی ذر اینها با هم‌ میگن‌ بریم‌ از علی‌ بن‌ ابیطالب‌، معرفت‌ علی‌ را یاد بگیریم‌. می‌آن‌ خدمت‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ حضرت‌ می‌فرماید، جریان‌ مفصله‌، در كتاب‌ بحار الانوار و در كتاب‌ الزام‌ الناصب‌ این‌ روایت‌ مفصلا نقل‌ شده‌. حضرت‌ اینها را خیلی‌ تشویق‌ می‌فرماید و جمله‌ خلاصه‌اش‌ اینه‌ كه‌ درباره‌ معرفت‌ امام‌ به‌ اینها می‌فرماید مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ  وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ.

این‌ جمله‌ خیلی‌ عجیبه‌. با نورانیت‌، با چراغ‌، با نور باید علی‌ را شناخت‌. تو به‌ تاریكی‌ علی‌ را دیده‌ای‌ زین‌ سبب‌ غیری‌ بر او بگزیده‌ای‌. آنهایی‌ كه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را در ردیف‌ مردمان‌ معمولی‌ تصور می‌كنند به‌ نظر من‌ بزرگترین‌ جسارت‌ را به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ كرده‌اند. هرچه‌ هم‌ علی‌ را دوست‌ داشته‌ باشند. یك‌ وقت‌ هست‌ میگن‌ كه‌ یك‌ مرجع‌ تقلید، یك‌ آیة‌ الله‌، یك‌ دانشمند بسیار بزرگ‌ اینجا نشسته‌. میگند آقا اول‌ ایشان‌ یك‌ قمارباز كثیف‌ بیسوادی‌، اول‌ ایشان‌ بعد جنابعالی‌. این‌ بزرگترین‌ توهینه‌ به‌ او. ما دوستت‌ داریم‌ اما اول‌ ایشان‌ بعد شما. اینجوریه‌ جریان‌.

 یك‌ فردی‌ كه‌ سیصد آیه‌ به‌ تصدیق‌ آنها، از نظر ما نصف‌ قرآن‌، نازل‌ شده‌ یك‌ تنها سوره‌ هل‌ اتی‌ تنها همین‌ آیه‌ای‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌، یك‌ همچین‌ فردی‌، كسی‌ كه‌ یك‌ آیه‌ آنهم‌ به‌ زور،گفتند این‌ آیه‌ را نقل‌ نكنید برای‌ ابی‌ بكر خواهش‌ می‌كنم‌، هم‌ ضعیف‌ الایمان‌ معرفی‌ كردی‌، هم‌ خیلی‌ ترسو، یك‌ آیه‌ برداشتند تابلو زدند. از این‌ آیاتی‌ كه‌ در وصف‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ هست‌ هیچ‌ جای‌ مسجد الحرام‌ یا مسجد النبی‌ تابلو نزدند. ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ اذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا

تا اینجاش‌ دو نفری‌، ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا كه‌ از آنجا سكینه‌ هم‌ حتی‌، یعنی‌ آرامش‌ هم‌ حتی‌ به‌ این‌ شخص‌ ندادند و پهلوی‌ پیغمبر، شما كدوم‌ یكیتون‌، پهلوی‌ پیغمبر نشسته‌ باشید از چی‌ می‌ترسید؟ نه‌ جدا.

من‌ فكر میكنم‌ ضعیف‌ الایمان‌تر از همه‌ اگر توی‌ همین‌ مجلس‌ كسی‌ باشه‌، زانو به‌ زانوی‌ پیغمبر توی‌ غاری‌ نشسته‌ باشه‌، دیگه‌ از هیچ‌ چیزی‌ نمیترسه‌ لا اقل‌. صریح‌ قرآنه‌ اینقدر كه‌ پیغمبر گفت‌ لا تحزن‌. خدا با ماست‌ بالاخره‌. حالا نمی‌خوایم‌ این‌ را توضیح‌ بدیم‌، شرح‌ بدیم‌. حتی‌ المقدور نمی‌خواد، پیغمبر می‌كشند. خوب‌ خدای‌ تعالی‌ وعده‌ كرده‌ دین‌ او را نگه‌ می‌داره‌ هنوز اوائل‌ دینه‌. فكر كرده‌ بود كه‌ مثلا اینها می‌آیند با او، آخه‌ بعضی‌ افراد هستند، یكی‌ آمده‌ بود پیش‌ من‌ گفت‌ آقا من‌ خیلی‌ مخفی‌ آمدم‌ پیش‌ شما. گفتم‌ چرا؟ ترسیدم‌ بعضیها ببیند من‌، گفتم‌ بیخود آمدی‌، كی‌ گفته‌ بیائی‌ متهمت‌ كنند به‌ اینكه‌ ما اینقدر ضعیف‌، با پیغمبر می‌ترسید. برای‌ چی‌ می‌ترسید؟ چرا محزون‌ بود؟ نه‌ سؤالی‌ است‌.

من‌ اینها را از سنی‌ها پرسیدم‌ خدا میداند، چرا محزون‌ بود. پیغمبر فرمود، اینقدر هم‌، آخه‌ یك‌ وقت‌ هست‌ حزن‌ كمیه‌، پیغمبر هم‌ نمیگه‌ لا تحزن‌، خدا هم‌ نقل‌ نمیكند‌ اما وقتی‌ كه‌ پیغمبر فرموده‌ معلومه‌ حزن‌ شدیدی‌ بوده‌. در روایت‌ داره‌ كه‌ آنقدر بدنش‌ می‌لرزید، دندانهاش‌ بهم‌ می‌خورد كه‌ صدای‌ دندانهاش‌ ممكن‌ بود كفار را خبر کند، كه‌ یك‌ آدم‌ ترسوئی‌ دیدید كه‌ آدمی‌ كه‌ میترسه‌، حتی‌ صداش‌ هم‌ ممكنه‌ بیاد بیرون‌، اینجا نشسته‌. آنوقت‌ این‌ آیه‌ را خدا قسمتتون‌ کند بروید پشت‌ باب‌ جبرئیل‌، از باب‌ جبرئیل‌ كه‌ وارد شدید، آنطرف‌ كه‌ قبر ابی‌ بكره‌، آنجا یك‌ تابلوی‌ بزرگی‌، ثانی‌ اثنین‌ اذ هما فی‌ الغار اذ یقول‌ لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا فانزل‌ الله‌ سكینته‌ علیه‌.

این‌ را بعضی‌ها میگن‌ این‌ را خدا بر پیغمبر نازل‌ نكرده‌، بر ابی‌ بكر نازل‌ كرده‌ و حال‌ اینكه‌ نه‌، مسلمه‌ كسی‌ كه‌ یك‌ خورده‌ دقت‌ کند فانزل‌ الله‌ سكینته‌ علیه‌ و ایده‌ بجنود لم‌ ترونها

وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا تا آخر آیه‌. كفروا السفلی‌ بعله‌ … و كلمة‌ الله‌ هی‌ العلیا. خب‌.

آنوقت‌ شما را به‌ خدا اگر یك‌ همچین‌ فردی‌ خوب‌ این‌ دیگه‌ دو دو تا چهارتا، حالا من‌ همینجور كتاب‌ دست‌ بكنم‌ بیارم‌ برای‌ شما، سیصد آیه‌ درباره‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ كه‌ یكیش‌ هل‌ اتی‌ است‌، یكیش‌ مثلا اطیعوا الله‌ و اطیعوا الرسول‌ و اولی‌ الامر منكم‌، یكیش‌ الذین‌ آمنوا و الذین‌ آمنوا و یقیمون‌ الصلوة‌ و شما را به‌ خدا كسی‌ كه‌ سیصد آیه‌ اینطوری‌ با كسی‌ كه‌ یك‌ آیه‌ آنهم‌ اینطور داره‌، آنوقت‌ بگیم‌ اول‌ این‌ بعد او. این‌ توهین‌ نیست‌ به‌ او. این‌ جسارت‌ نیست‌. این‌ كم‌ دركی‌ نیست‌. دیگه‌ زمان‌ زمانی‌ نیستش‌ كه‌ ما با تعصبات‌ جاهلانه‌ بخوایم‌ این‌ مسائل‌ را حل‌ و فصل‌ بكنیم‌.

 خدایا ظهر روز سیزدهم‌ ماه‌ رجب‌ روز اول‌ ایام‌ البیض‌، روزهای‌ بسیار پر بركت‌ و بسیار پر عظمت‌ و روز تولد آقامون‌ و مولامون‌ امیر المؤمنین‌ كه‌ خدایا یك‌ مختصر به‌ ما معرفت‌ دادی‌، ما فهمیدیم‌ كه‌ علی‌ تا هست‌ نوبت‌ به‌ دیگران‌ نمیرسه‌.

خدایا معرفت‌ ما را نسبت‌ به‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ زیاد كن‌.

نسئلك‌ اللهم‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بامام‌ زماننا یا الله‌ یا الله‌ یا الله‌ یا الله‌ یا الله‌ اللهم‌ صل‌ علی‌ محمد و آل‌ محمد.

خدایا به‌ آبروی‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و به‌ آبروی‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌.

همه‌ ما را از یاران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بدهد.

قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضی‌ بفرما.

خدایا معرفت‌ كامل‌ خاندان‌ عصمت‌ را به‌ همه‌امون‌ مرحمت‌ فرما.

پروردگارا به‌ آبروی‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ می‌دهیم‌ رفع‌ گرفتاریهای‌ شیعه‌ را بفرما.

خدایا زیر سایه‌ امام‌ عصر همه‌ ما را به‌ آنچه‌ وظائفمون‌ ایجاب‌ میكند و وظائف‌ دینیمون‌ ایجاب‌ میكند موفق‌ بفرما.

خدایا مسئولین‌ این‌ مملكت‌، این‌ مملكت‌، كسانی‌ كه‌ برای‌ خدا در این‌ مملكت‌ خدمت‌ می‌كنند، زیر سایه‌ امام‌ زمان‌ همه‌اشون‌ را حفظ‌ بفرما.

دشمنان‌ این‌ مملكت‌، دشمنان‌ شیعه‌ را، دشمنان‌ اسلام‌ را به‌ آبروی‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ذلیل‌ بفرما.

خدایا به‌ آبروی‌ امام‌ زمان‌ عیدی‌ كاملی‌ به‌ همه‌امون‌ مرحمت‌ بفرما.

ما را به‌ كمالات‌ روحی‌ و معنوی‌ برسان‌.

ما را به‌ مقام‌ اولیاء خودت‌ و به‌ مقام‌ خلفای‌ خودت‌ در روی‌ زمین‌ برسان‌.

خدایا به‌ آبروی‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ می‌دهیم‌ و تقاضا می‌كنیم‌ و خواهش‌ می‌كنیم‌ كه‌ قلب‌ مقدس‌ امام‌ زمانمون‌ را از ما راضی‌ بفرما.

چشمهایمون‌ را لایق‌ زیارتش‌ بفرما.

گوشهای‌ ما را لایق‌ شنیدن‌ صدای‌ مباركش‌ بفرما.

خدایا لبهای‌ ما را لایق‌ بوسیدن‌ دست‌ و پای‌ امام‌ زمانمون‌ بفرما.

امواتمون‌ غریق‌ رحمت‌ بفرما. مرضهای‌ روحیمون‌ شفا عنایت‌ بفرما.

مریضهای‌ اسلام‌ شفای‌ كامل‌ عنایت‌ بفرما.

امواتمون‌ غریق‌ رحمت‌ بفرما.

و عجل‌ لفرج‌ مولانا.

 

 

 

۲۳ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۲۷ دی ۱۳۷۱ شمسی – قرب‌ و بعد الهي‌ اخلاق‌ ۳۵

 قرب‌ و بعد الهي‌ اخلاق‌ 35

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌.

 مطلبي‌ كه‌ مي‌خواستم‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ جلسه‌ دربارة‌ يك‌ دوره‌ اصول‌ اعتقاداته‌. تفويض‌ شده‌. و بايد افرادي‌ كه‌ از اول‌ نبودند، اينها متوجه‌ باشند كه‌ من‌ همينطوري‌ منبر نمي‌روم‌. يك‌ سلسله‌ مطالبي‌ بوده‌ كه‌ به‌ اينجا رسيده‌ و ما رسيديم‌ به‌ روح‌ در عالم‌ برزخ‌ و بعد از مرگ‌. طبعا شايد چند ماهيست‌ كه‌ ما در همين‌ مسئله‌ مطلبمون‌ ادامه‌ پيدا كرده‌. چون‌ همة‌ مطالبي‌ كه‌ بايد دربارة‌ انسان‌ و زندگي‌ انسان‌ گفته‌ بشود، مربوط‌ به‌ بعد از مرگه‌. وقتي‌ كه‌ از اين‌ دنيا ما رفتيم‌. يكي‌ از آن‌ مطالب‌ كه‌ براي‌ روح‌ انسان‌ مسئله‌ هست‌ بعد از مردن‌، قرب‌ به‌ پروردگاره‌. چه‌ اشخاصي‌ و چه‌ افرادي‌ مقربند؟ و قرب‌ يعني‌ چه‌؟ قربت‌ الي‌ الله‌ چه‌ معنا داره‌ و چگونه‌ روح‌ ممكن‌ است‌ كه‌ به‌ خدا نزديك‌ باشد؟ طبيعي‌ است‌ كه‌ معني‌ قرب‌ يعني‌ نزديك‌ بودن‌ فلان‌ چيز قريب‌ به‌ فلان‌ چيزه‌ يعني‌ نزديك‌ به‌ فلان‌ چيز. قرب‌ پروردگار يعني‌ نزديك‌ بودن‌ به‌ پروردگار. تقرب‌ الي‌ الله‌ يعني‌ قربتا الي‌ الله‌ يعني‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ سوي‌ خدا، به‌ خدا. اعمال‌ عبادي‌ ما براي‌ تقرب‌ به‌ خداست‌. براي‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ خداست‌. اين‌ نزديك‌ شدن‌ چه‌ معني‌ مي‌ده‌. و اگر نماز براي‌ تقرب‌ به‌ خدا نباشد، يا قبول‌ نيست‌ و يا باطل‌ است‌ اين‌ يعني‌ چي‌؟ نزديك‌ شدن‌ اساسا چه‌ معنا داره‌؟ فلاني‌ به‌ خدا نزديكه‌. و فلاني‌ از خدا دوره‌. بعد از تصور اينكه‌ خدا در همه‌ جا هست‌ احاط‌ به‌ كل‌ شي‌ احاطه‌ به‌ همه‌ چيز دارد نزديك‌ و دوري‌ چه‌ معنا دارد. نزديك‌ شدن‌ و نزديك‌ بودن‌ به‌ خدا از نظر بعد مكاني‌ نيست‌. مثلا من‌ در زمينم‌ خدا در آسمان‌ و از خدا دورم‌. نه‌. اين‌ را همه‌ كس‌ مي‌دونه‌. از نظر زماني‌ هم‌ معلومه‌ كه‌ نيست‌.

 خدا چندين‌ سال‌ قبل‌ بوده‌ و من‌ حالا هستم‌ اين‌ هم‌ كه‌ معنا نداره‌. خدا باز به‌ معنايي‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌ معنا نداره‌. كه‌ انسان‌ از خدا دور باشه‌. جدا باشه‌. مثلا خدا در تهران‌ باشه‌ ما در مشهد به‌ فراقش‌ مبتلا بشيم‌. يك‌ عاشق‌ و معشوق‌ وقتي‌ به‌ فراق‌ يكديگر مبتلا مي‌شن‌ چه‌ از نظر مكاني‌ از هم‌ جدا باشند اين‌ هم‌ كه‌ معنا نداره‌. در بهشت‌ خدا هست‌ در جهنم‌ هم‌ خدا هست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ مي‌فرمايد و حبني‌ يا الهي‌ صبرت‌ علي‌ حر نارك‌ و كيف‌ اصبر علي‌ فراقك‌ يعني‌ چه‌؟ من‌ چطور توي‌ جهنم‌ صبر به‌ جدايي‌ از تو بكنم‌. اينها اگر يك‌ مسئله‌ را متوجه‌ باشين‌ كه‌ همة‌ هدف‌ هم‌ همينه‌ معناي‌ قرب‌ را مي‌فهميد. و اون‌ اينه‌ كه‌ قرب‌ و نزديك‌ بودن‌ واقعي‌ از نظر روحيه‌ است‌. از نظر صفات‌ دروني‌ است‌. در اصطلاحات‌ خود ما هم‌ هست‌. ما البته‌ اين‌ دوري‌ زماني‌ و مكاني‌ را اشتباه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مي‌گيم‌ اين‌ دوري‌ و نزديكي‌ است‌. دوري‌ و نزديكي‌ واقعي‌ و حقيقي‌ همين‌ معنايي‌ است‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌.

 دوري‌ و نزديكي‌ زماني‌ و مكاني‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ ما در اين‌ دنيا هستيم‌ و تحت‌ تأثير ديدنها و احساسات‌ ظاهريمون‌ هستيم‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ دوري‌ و نزديكي‌ مكاني‌ و زمانيه‌. دوري‌ و نزديكي‌ دوري‌ و نزديكي‌ روحي‌ است‌. شما مي‌بينيد بعضي‌ از افراد هستند كه‌ از نظر روحي‌ به‌ شما خيلي‌ نزديكند يعني‌ سنخيت‌ روحي‌ دارند. در خيلي‌ از صفات‌ با شما يكي‌ هستند. مثلا شما سخييد او هم‌ سخي‌ است‌. شما بخيليد او هم‌ بخيله‌. شما مسلمانيد او هم‌ مسلمانه‌. شما صفات‌ حميده‌ داريد او هم‌ صفات‌ حميده‌ داره‌. اين‌ شخص‌ را خودتون‌ هم‌ به‌ زبان‌ خودتون‌ مي‌گيد او به‌ من‌ روحا خيلي‌ نزديكه‌. ما با هم‌ فاصلة‌ روحي‌ داريم‌ با فلاني‌. شما سخييد او بخيله‌. مي‌گيد ما فاصله‌ با هم‌ داريم‌ و حال‌ اين‌ كه‌ پهلوي‌ هم‌ نشسته‌ايد. فاصله‌ يعني‌ با هم‌ تضاد داريد. با يكديگر منافات‌ داريد. يك‌ چيزهايي‌ من‌ مي‌خوام‌ كه‌ اون‌ نمي‌خواد، يك‌ چيزهايي‌ كه‌ اون‌ مي‌خواد من‌ نمي‌خوام‌. يك‌ حالاتي‌ او داره‌ كه‌ من‌ ندارم‌، يك‌ حالاتي‌ من‌ دارم‌ كه‌ او نداره‌. دربارة‌ اويس‌ قرني‌ گفته‌اند كه‌ فاصلة‌ بين‌ اويس‌ قرن‌، فاصلة‌ بين‌ مكه‌ يا مدينه‌ و يمن‌ بود. او در يمن‌ زندگي‌ مي‌كرد و پيغمبر اكرم‌ در مدينه‌ يا مكه‌ تشريف‌ داشتند ولي‌ فاصلة‌ روحي‌ نداشتند. به‌ هم‌ نزديك‌ بودند. ولي‌ بعضي‌ از منافقين‌ مثل‌ ابابكر و عمر و امثال‌ اينها اينها پهلوي‌ پيغمبر نشسته‌ بودند ولي‌ فرسنگها از نظر روحي‌ با يكديگر فاصله‌ داشتند.

 گفت‌ در يمني‌ پيش‌ مني‌، پيش‌ مني‌، در يمني‌. قرب‌ سوري‌ در طريق‌ عشق‌ بعد معنوي‌ است‌. عاشق‌ ار معشوق‌ را بي‌ وصل‌ بيند عاشق‌ است‌. و اگر انسان‌ از نظر كمالات‌ روحي‌ متخلق‌ به‌ اخلاق‌ پروردگار بشه‌، به‌ قرب‌ الهي‌ رسيده‌ اگر متخلق‌ به‌ اخلاق‌ پروردگار نباشه‌ از خدا دوره‌. نماز كه‌ مي‌خوانيد قربت‌ الله‌ بايد باشه‌. يعني‌ شما را نماز به‌ خدا نزديك‌ كرده‌ باشه‌. يعني‌ اگر تا الان‌  خداي‌ جواد، خداي‌ رحمن‌، خداي‌ رحيم‌، او مي‌خواسته‌ با شما انس‌ داشته‌ باشه‌ و بخاطر اينكه‌ تو رحمان‌ و رحيم‌ و جواد و غفور نيستي‌ با تو انس‌ نگرفته‌. يك‌ نماز بخوان‌ و در سورة‌ حمد در هر ركعتي‌ چهار مرتبه‌ كلمة‌ رحم‌ را به‌ زبان‌ جاري‌ كن‌ يا بله‌ در هر نماز در هر دو ركعت‌ نماز انسان‌ شش‌ مرتبه‌ كه‌ باز به‌ يك‌ معنا دوازده‌ مرتبه‌ كلمة‌ رحمان‌ و رحيم‌، يعني‌ هر دوش‌ از يك‌ ماده‌ است‌. كلمة‌ مهربان‌ بودن‌ خدا را به‌ زبان‌ جاري‌ مي‌كنيد. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد الله‌ الرب‌ العالمين‌. الرحمن‌ الرحيم‌. در سوره‌اي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواد بخونه‌، حالا هر سوره‌اي‌ كه‌ بخونه‌ مي‌گه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. در هر ركعتي‌ شش‌ مرتبه‌.  و در هر دو ركعت‌ نمازي‌ دوازده‌ مرتبه‌ معناي‌ مهرباني‌ خدا را به‌ زبان‌ جاري‌ مي‌كنه‌. با تويي‌ كه‌ مهربان‌ نيستي‌ به‌ كسي‌. كينه‌ توز و كينه‌ دل‌ هستي‌، خوب‌ فاصله‌ داره‌ خدا. دو ركعت‌ كه‌ نماز خوندي‌ اين‌ جمله‌ را دوازده‌ مرتبه‌ به‌ زبانت‌ جاري‌ كردي‌ بايد معناي‌ رحم‌ را در دلت‌ به‌ وجود بياره‌. اين‌ نماز والا نمازت‌ قربت‌ الي‌ الله‌ نيست‌.

 نمازت‌ تقربي‌ براي‌ تو به‌ خدا به‌ وجود نياورده‌ و ساير كارها. كم‌ كم‌ بايد همة‌ كارهات‌ قربتا الي‌ الله‌ باشه‌. يعني‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كني‌ بگي‌ خدايا براي‌ تو مي‌كنم‌. هر كاري‌ انجام‌ مي‌دهي‌، هر كاري‌ كه‌ انجام‌ مي‌دهي‌ بگي‌ كه‌ براي‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ خدا انجام‌ مي‌دم‌ و واقعا تو را به‌ خدا نزديك‌ كند. الصلات‌ قربان‌ كل‌ تقي‌. نماز هر با تقوايي‌ را به‌ خدا نزديك‌ مي‌كنه‌. اگر نماز خوندي‌ ديدي‌ صفات‌ رزيله‌ ات‌ از بين‌ نرفت‌ البته‌ ممكنه‌ با يك‌ نماز صفات‌ رزيلة‌ انسان‌ همش‌ از بين‌ نره‌ اما با نمازها با عبادتها، با كارهايي‌ كه‌ موجب‌ قرب‌ توست‌ به‌ خدا اگر تو را به‌ خدا نزديك‌ نكرد و صفات‌ حيواني‌ و شيطاني‌ باز هم‌ درت‌ بود، بدان‌ قربتا الي‌ الله‌ نبوده‌. اگر حتي‌ دو تا دوست‌ بهم‌ مي‌گن‌ من‌ قربانت‌ گردم‌، قربانت‌ گردم‌. اين‌ قربانت‌ گردم‌ را اينها اصلا معناش‌ را نمي‌فهميم‌ كه‌ به‌ هم‌ مي‌گيم‌. يعني‌ من‌ با تو يك‌ صميميتي‌ پيدا كنم‌ كه‌ نزديك‌ به‌ تو بشم‌. نزديك‌ بهت‌ بشم‌. من‌ و تو روحياتمون‌ يكي‌ بشه‌. در يك‌ مسير قرار بگيريم‌. با يك‌ صميميت‌ با هم‌ زندگي‌ بكنيم‌. با يك‌ صفايي‌، با يك‌ وحدتي‌ با هم‌ باشيم‌. اين‌ معناي‌ قربانت‌ گردم‌ است‌. معناي‌ قربانه‌. كلمة‌ تقريبا نيمه‌ فارسي‌ قربان‌. بله‌ قربان‌، قربانت‌ گردم‌. اينها توي‌ زبانهاي‌ ما زياده‌. ولي‌ خوب‌ همان‌ طور كه‌ دروغ‌ به‌ دوستانمون‌ مي‌گيم‌ و هيچ‌ قصد نزديك‌ شدن‌ به‌ دوست‌ نداريم‌ و بلكه‌ توي‌ دلمون‌ دوست‌ داريم‌ كه‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ باهاش‌ حرف‌ نزنيم‌ و فاصلة‌ زيادي‌ داشته‌ باشيم‌ و اين‌ كلمه‌ را در عين‌ حال‌ مي‌گيم‌ به‌ خدا هم‌ همين‌ جور. خدا مي‌فرمايد اونهايي‌ كه‌ صادقا، اونها مقربند. والصابقون‌ الصابقون‌ اولئك‌ المقربون‌.

 هر كس‌ سبقت‌ بگيره‌ در مسابقه‌اي‌ كه‌ قبلا براتون‌ عرض‌ كردم‌ روح‌ شما در مسابقة‌ فاستبع‌ الخيرات‌ در اين‌ مسابقه‌ بر يكديگر سبقت‌ بگيريد. يك‌ مسابقه‌ ديديد، مسابقة‌ دويدن‌ باشه‌، مسابقة‌ چرخ‌ سواري‌ باشه‌، هر مسابقه‌اي‌ باشه‌ دربارة‌ امور معنوي‌ دستور اين‌ است‌ كه‌ به‌ بالا دست‌ خودتون‌ نگاه‌ كنيد اوني‌ كه‌ از شما جلوتره‌ شما بايد از او جلوتر باشيد. فالتبع‌ الخيرات‌. سابقوا الي‌ مغفرته‌ در امور مادي‌ به‌ زير دستتون‌ نگاه‌ كنيد كه‌ شكرتون‌ زياد بشه‌ من‌ اين‌ را دارم‌ اون‌ نداره‌، الحمد الله‌. اما در امور معنوي‌ هميشه‌ به‌ اوني‌ كه‌ پيشرفتش‌ بيشتر بوده‌، موفقتر بوده‌، بهتر درس‌ خونده‌، بهتر كار كرده‌، بهتر عبادت‌ كرده‌، بهتر به‌ كمالات‌ رسيده‌، بهتر روحش‌ را تزكيه‌ كرده‌ به‌ او نگاه‌ كنيد و سبقت‌ را ببريد. شما هم‌ در مسابقه‌ اول‌ باشيد. كسي‌ كه‌ در سبقت‌ بر ديگران‌ پيشي‌ بگيره‌  در مسابقه‌ برنده‌ باشه‌. در شناخت‌ كمالات‌ و در موفقيت‌ به‌ كمالات‌ موفقتر باشه‌ كه‌ اينها اسمشون‌ سابقونه‌. كه‌ اينها فرض‌ كنيد حالا از باب‌ مثل‌ فرض‌ بفرماييد يك‌ مسابقة‌ دويدني‌ هست‌ يك‌ عده‌ يا يك‌ چند تا اينها موفق‌ شدن‌ كه‌ جلوتر از همه‌ به‌ خط‌ پاياني‌ برسند. اينها سابقونند. اينها جايزه‌ دارند. اولائك‌ المقربون‌. كساني‌ كه‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا مسابقه‌ را ببرند، و كساني‌ كه‌ همه‌ چيزشون‌ خدا باشه‌ در اين‌ دنيا لااقل‌ همه‌ چيزشون‌. حتي‌ هر چه‌ دارند. عرض‌ كردم‌ روز اول‌ آب‌ پاكي‌ را پروردگار روي‌ دست‌ همه‌ ريخته‌. فرموده‌ خدا، جان‌ شما را مي‌خره‌ و ان‌ لهم‌ الجنه‌. ان‌ الله‌ الشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جهاد كنيد در راه‌ خدا به‌ جانتون‌ و به‌ مالتون‌. يعني‌ جانتون‌ را بديد، مالتون‌ را بديد، خدا شما را خريده‌.

 مال‌ خودتون‌ نيستيد. بنابر اين‌ اين‌ قدر از طرف‌ خدا اظهار محبت‌ شده‌. او تواب‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ تواب‌ است‌. تواب‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ زياد، زياد به‌ طرف‌ بنده‌اش‌ مي‌ياد از طرف‌ او مانعي‌ نيست‌. ولي‌ چون‌ تو بايد خودت‌ را به‌ او نزديك‌ كني‌ او نبايد خودش‌ را به‌ تو نزديك‌ كنه‌. ببينيد دو نفر كه‌ يكي‌ خوبه‌ و يكي‌ بد، يكي‌ صفات‌ بد داره‌، يكي‌ صفات‌ خوب‌. كدوم‌ يكي‌ بايد خودش‌ را به‌ ديگري‌ نزديك‌ كنه‌. اوني‌ كه‌ صفات‌ بد داره‌ بايد خودش‌ را پاك‌ كنه‌ و صفات‌ حسنه‌ داشته‌ باشه‌ و خودش‌ را به‌ اوني‌ كه‌ خوبه‌ نزديك‌ كنه‌. اگر بگوييم‌ كه‌ او بياد به‌ او نزديك‌ بشه‌ يعني‌ او صفات‌ او را پيدا  كنه‌. ما بايد خودمون‌ را به‌ معصومين‌ نزديك‌ كنيم‌. ما بايد خودمون‌ را به‌ خدا نزديك‌ كنيم‌. ما بايد خودمون‌ را به‌ اولياء خدا نزديك‌ كنيم‌. اگر خدا بخواد به‌ ما نزديك‌ بشه‌ با همة‌ بديهايي‌ كه‌ داريم‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ با اون‌ معنايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ معناي‌ نزديك‌ شدن‌ چي‌ هست‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا مثل‌ ما بخيل‌ باشه‌، مثل‌ ما حسود بشه‌، خدا مثل‌ ما جاهل‌ نستجيب‌ بالله‌ بشه‌ و امثال‌ اينها. بلكه‌ اين‌ راه‌ ماست‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ دست‌ ما را مي‌گيره‌. شما حركت‌ كن‌ به‌ طرف‌ خدا، خدا دستت‌ را بگيره‌. اگر حركت‌ نكردي‌ به‌ طرف‌ خدا، خدا معنا نداره‌ كه‌ به‌ طرف‌ تو حركت‌ كنه‌. سبقت‌ را بايد تو ببري‌ تا مقرب‌ بشي‌. تمام‌ اعمال‌ انسان‌ كه‌ يكي‌ از مراحل‌ اعلاي‌ تقواست‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد تمام‌ اعمال‌ انسان‌ براي‌ خدا و بخاطر قرب‌ به‌ خدا باشه‌. اگر انسان‌ آخه‌، اين‌ را بايد توضيح‌ بدم‌ كه‌ تقوا سه‌ مرحله‌ داره‌. طبق‌ فرمايش‌ امام‌ صادق‌ در، به‌ نقل‌ از كتاب‌ مصباح‌ الشريعه‌. تقوي‌ يك‌ مرحله‌اش‌ ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجبات‌. يعني‌ طوري‌ خودت‌ را ساخته‌ باشي‌ كه‌ محرمات‌ را ترك‌ كني‌ و واجبات‌ را خود به‌ خود انجام‌ بدي‌. نه‌ اينكه‌ به‌ زور وادار كني‌ خودت‌ را به‌ ترك‌ محرمات‌ و به‌ زور وادار كني‌ خودت‌ را به‌ انجام‌ واجبات‌. اين‌ زور انسان‌  خودش‌ را وادار بكنه‌ و ترك‌ محرمات‌  خودش‌ را وادار كنه‌ اين‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ چيزي‌ را اهلش‌ نيست‌ خودش‌ را وادار به‌ اون‌ كرده‌.

 مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ غذايي‌ را شما ميل‌ نداريد به‌ زور بخوريد. يك‌ غذايي‌ را خيلي‌ ميل‌ داريد نمي‌گذارند بخوريد. اين‌ مال‌ آدمهاي‌ مريضه‌. اگر باطن‌ انسان‌ مريض‌ نباشه‌ انسان‌ هيچ‌ وقت‌ ميل‌ به‌ گناه‌ پيدا نمي‌كنه‌ هر چي‌ هم‌ باشه‌. قطعه‌، قطعه‌اش‌ بكنن‌. به‌ تمام‌ معنا شهوت‌ برش‌ غلبه‌ پيدا كرده‌ باشه‌ و جز حرام‌ چيز ديگري‌ در اختيارش‌ نباشه‌ اصلا مثل‌ اينكه‌ شهوتي‌ نداره‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌. هر وقت‌ اينجوري‌ شديد بدونيد از نظر روحي‌ تا حدي‌ سالميد. تازه‌ پا در مرحلة‌ اول‌ تقوا گذاشتيد. ترك‌ محرمات‌ انجام‌ واجبات‌. اين‌ كه‌ مي‌گن‌ ترك‌ محرمات‌ اگر به‌ زور وادار كردن‌ اين‌ را شامل‌ نمي‌شه‌. خوب‌ اكثر مردم‌ خيلي‌ از محرمات‌ را نمي‌تونن‌ انجام‌ بدن‌. خوب‌ همه‌ كه‌ همة‌ محرمات‌ را انجام‌ نمي‌دن‌. تو شراب‌ پيدا نكردي‌ كه‌ بخوري‌ والا يك‌ مجلسي‌ باشه‌ كه‌ همه‌ دارن‌ مي‌خورند تو هم‌ مي‌خوري‌. تو مجلس‌ قمار پيدا نكردي‌ كه‌ قمار بازي‌ نمي‌كني‌، تو كسي‌ را پيدا نكردي‌ كه‌ غيبتهايي‌ كه‌ مي‌خواي‌ بكني‌ را گوش‌ بده‌ والا غيبت‌ مي‌كردي‌. تو از نظر روحي‌ ممكنه‌ از نظر ظاهري‌ حالا، ببينيد دو جور خداي‌ تعالي‌ حكم‌ داره‌ همان‌ جور كه‌ در يك‌ مملكت‌ هم‌ ممكنه‌ دو جور حكم‌ باشه‌. يك‌ حكم‌ براي‌ نظام‌ اجتماع‌ مي‌گن‌ معصيت‌ نبايد بكني‌. مريض‌ هم‌ هستي‌ معصيت‌ نبايد بكني‌. تو مسافري‌ ديگه‌ از اين‌ بالاتر كه‌ نيست‌ تو مسافري‌ نبايد توي‌ اين‌ خيابان‌ روزه‌ بخوري‌ اين‌ براي‌ حفظ‌ نظام‌ اجتماعي‌. توي‌ فرض‌ كنيد سر چهار راه‌ رسيدي‌ هيچ‌ ماشيني‌ هم‌ نيست‌ نصف‌ شبه‌، چراغ‌ قرمزه‌ شما وايستادي‌ اين‌ كار خوبي‌ كرديد يا كار بدي‌. چون‌ احترام‌ به‌ قانون‌ ممكلت‌ گذاشتي‌ كار خوبي‌ كردي‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌گه‌ كار بدي‌ كردي‌. بابا ماشين‌ نمي‌ياد برو. مي‌گه‌ نه‌.

 احترام‌ به‌ قانون‌ خوبه‌ بايد هم‌ همه‌ رعايت‌ كنند حتي‌ يك‌ نفر يهودي‌، مسيحي‌، يهودي‌ مسيحي‌ توي‌ مملكت‌ هست‌ اين‌ آيا مي‌تونه‌ در ماه‌ رمضان‌ روزه‌ بخوره‌ بياد بيرون‌ يك‌ سيگار بكشه‌. نبايد اون‌ هم‌. ببينيد من‌ مكلف‌ به‌ فروع‌ نيستم‌ نباش‌. كيان‌ اسلام‌ بايد در مملكت‌ اسلامي‌ حفظ‌ بشه‌. يك‌ قوانيني‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ طوري‌ گذاشته‌. تو مريضي‌ ناله‌ات‌ مي‌ياد حق‌ نداري‌ توي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ سالني‌ كه‌ همة‌ مريضها خوابيدن‌ ناله‌ بكني‌. والا ناله‌ تو ناله‌ مي‌افته‌ و همة‌ مريضها اعصابشون‌ خرد مي‌شه‌. متوجهيد. اين‌ قوانين‌ اين‌ مال‌ آدم‌ مريض‌ و غير مريض‌. اوني‌ كه‌ مي‌گه‌ مرحلة‌ اول‌ تقوا ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجباته‌ معنيش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ هر كس‌ كه‌ به‌ زور خودش‌ را وادار كرد، معصيت‌ نكرد. يك‌ سال‌ هم‌ شده‌ اين‌ يك‌ دونه‌ معصيت‌ نكرده‌. اين‌ با تقواست‌. مي‌خواييد اگر باور نمي‌كنيد به‌ روايات‌ مراجعه‌ كنيد. تق‌ بالقلوب‌ داره‌. تقواي‌ قلب‌ مي‌خواد. اين‌ تقواي‌ عملي‌ است‌. اين‌ جلوگيريه‌. يك‌ اسب‌ وحشي‌ را كردي‌ توي‌ اسطبل‌ اين‌ نمي‌تونه‌ بياد بيرون‌ لنگ‌ و لقد بزنه‌ به‌ اين‌ و اون‌. اين‌ تقوا، اين‌ وحشي‌ گري‌ به‌ اصطلاح‌ فرقي‌ نكرده‌. شما قلبت‌ را كنترل‌ كردي‌ حالا فرض‌ كنيد به‌ خاطر يك‌ نفري‌ معصيت‌ نمي‌كنه‌ براي‌ اين‌ كه‌ پيش‌ نمازه‌ مردمه‌ خوب‌ بده‌ كه‌ پيش‌ نماز معصيت‌ خدا را بكنه‌. به‌ زور خودش‌ را وادار كرده‌. اگر كسي‌ به‌ زور خودش‌ را وادار به‌ ترك‌ گناه‌ كرد اين‌ را متقي‌ نمي‌گن‌ اگر يك‌ خرده‌ تفحص‌ عميق‌ بكنند خوب‌ آقايون‌ اهل‌ علم‌ و فضلا هستند ديگه‌. تفحص‌ عميق‌ بكنند مي‌بينند اين‌ تقوا كه‌ مي‌گن‌ اين‌ تقواي‌ قلبيه‌ نه‌ تقواي‌ عملي‌. اين‌ تقوا، تقوا نيست‌ اين‌ هيچه‌.

 اين‌ هيچي‌ نيست‌. شما يك‌ نفري‌ اگر يقين‌ بدونيد كه‌ اگر گناه‌ گيرش‌ بياد مي‌كنه‌ اين‌ تقوا داره‌ .الان‌ همين‌ خيلي‌ها تو خونه‌ هاشون‌ تقوا دارند به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ گناهي‌ پيدا نمي‌كنن‌ كه‌ انجام‌ بدن‌. تقواي‌ قلب‌. بايد اين‌ قدر قلب‌ سالم‌ باشه‌ كه‌ محرمات‌ را ترك‌ كنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ بده‌. يعني‌ روي‌ ميل‌ اوليه‌اش‌ها. اين‌ مرحلة‌ اول‌ تقوا. مرحلة‌ دوم‌ تقوا و بالاتر تقوا اين‌ است‌ كه‌ يك‌ اشتياقي‌ به‌ كارهاي‌ خوب‌ پيدا بكنه‌ كه‌ مستحبات‌ را هم‌ انجام‌ بده‌ و مكروهات‌ را هم‌ انجام‌ بده‌. ببينيد اين‌ مرحله‌ هي‌ زيادتر مي‌شه‌. عشق‌ و علاقه‌ است‌. يعني‌ اين‌ هم‌ باز طبيعي‌ و فطري‌ انسانه‌. يعني‌ بايد از باطن‌ بجوشه‌ها. اين‌ مرحلة‌ دوم‌ تقوا هم‌ بايد از باطن‌ بجوشه‌. باز انسان‌ ممكنه‌ خيلي‌ها هستند خودشون‌ را وادار كردند به‌ انجام‌ مستحبات‌. خيال‌ مي‌كنند اگر زياد عبادت‌ كردند آدم‌ بهتري‌ هستند. والسابقون‌ السابقون‌ سبقت‌ را در عبادت‌ مي‌دونند. سر شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ كردن‌. خوب‌ يكي‌ ديگه‌ هم‌ سر شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ كرده‌ با هم‌ رديف‌ هستند. سبقت‌ را آدم‌ نمي‌تونه‌ در عمل‌ ببره‌. فاطبق‌ الخيرات‌، خيرات‌ بيشتر منظور خوبيهاي‌ باطني‌ است‌. مستحبات‌ و مكروهات‌ هم‌ دقيقا از باطن‌ انسان‌، باطن‌ انسان‌ تقواي‌ دل‌ داشته‌ باشه‌ و مستحبات‌ را هم‌ انجام‌ بده‌ و مكروهات‌ را هم‌ ترك‌ كنه‌. البته‌ انسان‌ مي‌تونه‌ همة‌ مكروحات‌ را ترك‌ كنه‌. همة‌ مستحبات‌ را نمي‌تونه‌ انجام‌ بده‌. مستحبات‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ شفاي‌ امراض‌ روحيش‌ باشه‌. همان‌ طور كه‌ گفتم‌ مستحبات‌ مثل‌ داروست‌. توي‌ يك‌ داروخانه‌ كه‌ انسان‌ وارد مي‌شه‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ معالجة‌ مرض‌ را بكنه‌ بايد از اون‌ داروخانه‌ استفاده‌ بكنه‌.

 مثل‌ باغ‌ گله‌. لازم‌ نيست‌ حالا وارد باغ‌ گل‌ بشي‌ و هر چي‌ گل‌ هست‌ تو بچيني‌ و همه‌ را دستت‌ بگيري‌. يك‌ دونه‌ گل‌ مي‌چيني‌. روايت‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ عمل‌ كم‌ مداوم‌ بهتر از عمل‌ زياد غير مداومه‌. مسلمانيد هميشه‌ مسلمان‌ باشيد. مرحلة‌ سوم‌ تقوا كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ همة‌ كارهات‌ براي‌ خدا باشه‌، همة‌ كارهات‌. غذا مي‌خوري‌، غذا خوردن‌ دو جور غذا خوردن‌ هست‌. يك‌ غذا خوردن‌ هستش‌ كه‌ براي‌ خداست‌. يك‌ غذا خوردن‌ براي‌ نفسه‌. شما دارو مي‌خوريد يك‌ وقت‌ هست‌ دارو را براي‌ دستور طبيب‌ معالجتون‌ مي‌خوريد يك‌ وقت‌ هست‌ براي‌ خوشمزگيش‌ مي‌خوريد. يك‌ داروي‌ خوشمزه‌اي‌ گير آورديد مي‌خوريد. دارو را بايد براي‌ معالجة‌ مرضتون‌ بخوريد اگر دارو را همان‌ طور كه‌ طبيب‌ دستور داده‌، طبق‌ دستور طبيب‌ دوا را خورديد به‌ طبيب‌ نزديك‌ مي‌شيد. طبيب‌ مي‌ياد مي‌گه‌ كه‌ شما چه‌ جوري‌ اين‌ داروها را خورديد؟ همان‌ جور كه‌ گفته‌ بوديد صبح‌ ساعت‌ شش‌ يك‌ دونه‌. ظهر يك‌ دونه‌، عصر هم‌ غروب‌ يك‌ دونه‌. بعدش‌ هم‌ يك‌ ليوان‌ آب‌ خوردم‌ همش‌ طبق‌ دستور. باريك‌ الله‌ اين‌ آدم‌ مي‌بنه‌ مقرب‌ او شده‌. نزديك‌ شده‌ به‌ او. اما اگر گفت‌ كه‌ آقا ما صبحي‌ هر سه‌ تا قرص‌ را خورديم‌. مي‌گه‌ تو بيخود كردي‌. خوب‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ خوب‌ صبح‌ مي‌خواسته‌ طبق‌ دستور خودم‌، هواي‌ نفس‌ خودم‌. تو مي‌خواستي‌ سه‌ قرص‌ را امروز بخوري‌ بعد ديدم‌ كه‌ چرا سودا چنان‌ كشد كه‌ يك‌ جا كشد كسي‌. نه‌. صبحي‌ همة‌ قرصها را خوردم‌. اينجا دور مي‌شي‌ از طبيب‌. طبيب‌ مي‌گه‌ برو گم‌ شو من‌ ديگه‌ به‌ تو كاري‌ ندارم‌. غذا مي‌خوريد. اين‌ را هنوز براي‌ اكثر شماها زوده‌ اين‌ حرف‌. غذا مي‌خوري‌ هر كاري‌ مي‌كني‌ مثل‌ دوا خوردن‌ باشه‌. دوا خوردن‌. اينها را مي‌گم‌ حالا لازم‌ نيست‌ همتون‌ عمل‌ كنيد چون‌ براتون‌، براي‌ بعضيها كه‌ هنوز به‌ اون‌ مرحله‌ نرسيدن‌ زوده‌.

 ولي‌ خوب‌ به‌ عنوان‌ طرح‌. وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ يك‌ نقاشي‌ بكنن‌ اول‌ با مداد خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خطش‌ را مي‌كشند. خوب‌ ما چون‌ اميدواريم‌ كه‌ انشاء الله‌ همة‌ شماها به‌ مقام‌ مخلصيني‌ كه‌ در اين‌ مرحلة‌ از تقوا هست‌ برسيد. خيلي‌ مهمه‌. كه‌ انسان‌ به‌ جايي‌ برسه‌. من‌ ديدم‌ فردي‌ را خدا رحمت‌ كنه‌ يكي‌ از علماي‌ قم‌ كه‌ كم‌ اسم‌ شريفشون‌ برده‌ مي‌شه‌. آقاي‌ فاطمي‌ بودند از علماي‌ قم‌ بودند ما شب‌هاي‌ پنج‌ شنبه‌ مي‌رفتيم‌ خدمتشون‌. ايشان‌ يك‌ شب‌ خصوصي‌ به‌ من‌ گفت‌ همين‌ حرف‌ را، مي‌گفت‌ من‌ چيزي‌ نمي‌خورم‌ عملي‌ را انجام‌ نمي‌دم‌ مگر مثل‌ يك‌ دارو خوردن‌، مثل‌ دارو خوردنه‌ براي‌ من‌. آدم‌ دارو را بيشتر از اون‌ انداره‌اي‌ كه‌ طبيب‌ گفته‌ نمي‌خوره‌. براي‌ خاطر گفتة‌ طبيب‌. براي‌ معالجة‌ بدنش‌ مي‌خوره‌. خوشمزه‌ باشه‌ يا بد مزه‌ مي‌خوره‌. بله‌. هيچ‌ وقت‌ شده‌ بگيد اين‌ داروي‌ خوشمزه‌اي‌ است‌ ما دو سه‌ تا از اين‌ شيشه‌هاي‌ شربت‌ خوشمزه‌ را بكشيم‌ بالا. نمي‌خوريم‌ يك‌ قاشق‌ مرباخوري‌. قاشق‌ مرباخوري‌ را قاشق‌ آش‌ خوريش‌ هم‌ نمي‌كنه‌. مي‌گيد آقا توي‌ نسخه‌اش‌ نوشته‌ مرباخوري‌. يك‌ قطره‌اي‌ مي‌دن‌ به‌ شما مي‌گن‌ توي‌ يك‌ استكان‌ آب‌ ده‌ قطره‌، همچين‌ دقيق‌ مي‌شمريد از ركعات‌ نمازت‌ بهتر حواست‌ جمعه‌ كه‌ ده‌ قطره‌ يازده‌ قطره‌ نشه‌. ده‌ قطره‌ نه‌ قطره‌ نشه‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ بدنت‌ را دوست‌ داري‌.حالا چرا توي‌ نماز حواست‌ پرت‌ مي‌شه‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ نمازت‌ را دوست‌ نداري‌، خدات‌ را دوست‌ نداري‌. روحت‌ را دوست‌ نداري‌. اگر به‌ اون‌ مرحله‌ انسان‌ برسه‌ هر كاري‌ كه‌ انسان‌ مي‌كنه‌ قربتا الي‌ الله‌ است‌. ديگه‌ خداي‌ عزيز خداي‌ مهربان‌، خدايي‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ بعد مهربانيش‌ سرازير مي‌شه‌. مي‌گه‌ نفس‌ تو تسبحه‌ قبول‌ دارم‌.

 ديگه‌ نفس‌ انسان‌ مجبوري‌ مي‌كشه‌. نفس‌ كه‌ انسان‌ عمل‌ خود انسان‌ نيست‌. به‌ هر حال‌ عملي‌ است‌ كه‌ انسان‌ طبيعي‌ است‌. مي‌گه‌ نفست‌، خوابت‌ عبادته‌. در حقيقت‌ خداي‌ مهربان‌ انسان‌ را در آغوش‌ مي‌گيره‌ باريك‌ الله‌ تو خوب‌، مريضي‌ اما خوب‌ مريضي‌. به‌ فكر علاج‌ خودت‌ هستي‌. اما يك‌ مريضي‌ اگر طبيب‌ بياد بالاي‌ سرش‌ ببينه‌ كه‌ هر چي‌ كه‌ گفته‌ نخور خورده‌، هر چي‌ كه‌ گفته‌ بخور نخورده‌، يك‌ روز، دو روز، ده‌ روز دعواش‌ مي‌كنه‌ كه‌ چه‌، فلان‌ مي‌بينه‌ كه‌ نه‌ اصلا اون‌ مي‌گه‌ بمير، تو مريض‌ نيستي‌ تو خود رأيي‌.

 خداي‌ تعالي‌ به‌ ما، ما تا حالا كي‌ شده‌ كه‌ هنوز من‌ دارم‌ براي‌ شماها مي‌گم‌ كه‌ زوده‌ كه‌ من‌ براي‌ شماها اين‌ حرف‌ را بزنم‌. ببينيد چقدر جاي‌ تأسفه‌. كه‌ تمام‌ كارهامون‌ مثل‌ يك‌ مريضي‌ باشه‌ كه‌ در مقابل‌ يك‌ طبيب‌ خدمتون‌ عرض‌ شود شايد طبيب‌ مسيحي‌، خوب‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ براي‌ ما مسيحي‌ باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، فاسق‌ باشه‌ گفته‌ اين‌ كار را بكن‌. من‌ يك‌ روز يادمه‌ يك‌ نفر سكته‌ كرده‌ بود طبيب‌ بهش‌ گفته‌ بود ترشي‌ نخور يك‌ غذاي‌ ترشي‌ بهش‌ داده‌ بودند خورده‌ بود. اينقدر ناراحت‌ شد، نمي‌دونست‌ اين‌ قدر ترشيش‌ هم‌ ضعيف‌ بعد بهش‌ گفتن‌ چند تا ليمو توش‌ بوده‌، اين‌ قدر ناراحت‌ شد كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ سكتة‌ دوم‌ كرد و فوت‌ شد بخاطر اون‌ ناراحتي‌ بعدي‌ بود. كه‌ چرا، دكتر گفته‌ كه‌ ترشي‌ نخورم‌، چرا ترشي‌ ريختي‌ توي‌ غذاي‌ من‌. مي‌گم‌ اين‌ قدر كم‌ بود كه‌ خودش‌ نفهميده‌ بود بعد بهش‌ گفتن‌. شما را به‌ خدا بياييم‌ و همين‌ اندازه‌ تقوا در مقابل‌ خدا داشته‌ باشيم‌. همين‌ اندازه‌ كه‌ در مقابل‌ اين‌ طبيب‌ فاسق‌ فاجر، ريش‌ تراشيدة‌ بدون‌ هيچ‌ چيز ما داريم‌ خدا را همين‌ اندازه‌. ماها خدا را دوست‌ داريم‌. ماها به‌ خدا قسم‌، خدايا تو مي‌دوني‌ كه‌ اين‌ را روي‌ اعتقاد عرض‌ مي‌كنم‌، كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ ما را به‌ بدترين‌ عذاب‌ معذبمون‌ كنه‌ جا داره‌. چون‌ توهيني‌ كه‌ ما به‌ خدا مي‌كنيم‌ به‌، آخه‌ ايني‌ كه‌ گفتن‌ و اشهد ان‌ محمد عبده‌ و رسوله‌. عبده‌ و رسوله‌ اون‌ عبوديت‌، اون‌ عبوديتي‌ كه‌ او داره‌، اون‌ عبوديتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داره‌ اين‌ ارزش‌ داره‌ اينها كه‌ عبوديت‌ نيست‌. چه‌ ارزشي‌ براي‌ خدا قائل‌ شديم‌.

 همة‌ كارهامون‌ رامي‌ كنيم‌ بعد دو ركعت‌ نماز حواس‌ پرت‌ مي‌خونيم‌ بعد هم‌، من‌ مكرر گفتم‌ ما جاهامون‌ را با خدا عوض‌ كرديم‌. الان‌ حساب‌ دقيق‌ بكنيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ ما معبوديم‌ و خدا بنده‌. نستجيب‌ بالله‌. هر چه‌ خدا به‌ ما گفته‌ يا ما عمل‌ نكرديم‌ يا بد عمل‌ كرديم‌. و هر چه‌، ما مي‌گيم‌ بايد خدا خوب‌ عمل‌ كنه‌. اگر يك‌ حاجتي‌ داشته‌ باشيم‌ از خدا بخواهيم‌ از خدا كه‌ خدايا اين‌ حاجت‌ ما را برآور. اگر حاجت‌ ما را برنياوره‌، براش‌ وقت‌ تعيين‌ مي‌كنيم‌. تا فلان‌ وقت‌. حاجت‌ ما را برآوردي‌، آوردي‌، نياوردي‌ من‌ ديگه‌ نماز نمي‌خونم‌. نخون‌. اصلا نمازت‌ الانش‌ هم‌ فايده‌اي‌ نداره‌. من‌ ديگه‌ حرم‌ امام‌ رضا نمي‌رم‌. ما زياد اينجا مشهد مي‌بينيم‌. مي‌يان‌ با لجبازي‌ با تو مشهد مي‌ياد حرم‌ نمي‌ره‌. مي‌گم‌ چرا نمي‌ري‌ حرم‌؟ ميگه‌ بخاطر اينكه‌ امام‌ رضا بهش‌ گفتم‌ فلان‌ حاجت‌ مرا بده‌، نداده‌. با نوكرش‌ هم‌ انسان‌ اينطوري‌ رفتار ميكنه‌ كه‌ ماها با مولامون‌ اينطوري‌ رفتار مي‌كنيم‌؟! ماها با نوكر پستمون‌ هم‌، اينطور كه‌ ما با خدا رفتار مي‌كنيم‌، با يك‌ مرد عادي‌، با يك‌ فرد عادي‌، من‌ مكرر گفتم‌، اينقدر به‌ خدا بي‌ اعتنائي‌ كرديم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ألم‌ يعلن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. هنوز نوبت‌ خدا نشد. خدايا ما را بيامرز. خدايا ما نمي‌فهميم‌، بندگان‌ جاهلت‌ هستيم‌. امام‌ سجاد مي‌فرمايد الهي‌ من‌ ان‌ تغضبت‌ عليك‌. خدايا من‌ كيم‌ كه‌ تو به‌ من‌ غضب‌ بكني‌. من‌ چه‌ ارزشي‌ دارم‌ كه‌ تو با من‌ با غضب‌ روبرو بشي‌. كدوم‌ كارمون‌ مطابق‌ دستور پروردگاره‌. خدايا ماه‌ رجبه‌، ماه‌ رحمت‌ توست‌. فردا شب‌ هم‌ شب‌ وفات‌ ولي‌ تو، آن‌ بندة‌ تو كه‌ وقتي‌ توي‌ زندان‌ افتادند، آن‌ زندانهاي‌ سخت‌، السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. و ظلم‌ المطامير. در آن‌ سياهچالها. سياه‌ چاهها. در آنجا ميگه‌ خدايا من‌ جاي‌ خلوتي‌ از تو مي‌خواستم‌ به‌ من‌ عنايت‌ كردي‌. ما كجا و بندگان‌ خوب‌ تو كجا. ما كجا و تقوي‌ كجا. اينهمه‌ سفارش‌ شده‌ كه‌ حتي‌ در نماز جمعه‌ مردم‌ را به‌ تقوي‌ دعوت‌ كنيد. اينهمه‌ اصرار شده‌، تقوي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ما بگيم‌ كه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ بگيم‌ قربة‌ الي‌ الله‌. فقط‌ به‌ لفظ‌. فقط‌ به‌ زبان‌. بايد واقعا قربة‌ الي‌ الله‌ باشه‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ يك‌ قدم‌ ما را به‌ خدا نزديك‌ بكنه‌. براي‌ خدا باشه‌. ولي‌ چاره‌ نداريم‌. به‌ ما گفتند باز هم‌ خوشحال‌ باشيد كه‌ شماها اين‌ حرفها را مي‌فهميد. ماها اين‌ حرفها را خوشحاليم‌ كه‌ باز مثل‌ ساير مردم‌ نيستيم‌ كه‌ اين‌ حرفها را نفهمند. يا خداي‌ نكرده‌ عناد با اين‌ حرفها داشته‌ باشند.

 خدايا از خودمون‌ خسته‌ شده‌ايم‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء، از اين‌ نفس‌ امارة‌ به‌ بدي‌ ما خسته‌ شديم‌. و شيطان‌ يغرني‌. قد ملأ بالوسواس‌ قلبي‌. خدايا شيطان‌ دلهايمون‌ را پر از وسوسه‌ كرده‌. خسته‌ شديم‌ خدا جان‌ ما را بگير. اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تهتك‌ العصم‌. مي‌بينيد كه‌ هر مرحلة‌ از كمال‌ برسيد، خودتون‌ را معصيتكارتر مي‌دونيد. به‌ هر مرحله‌اي‌ از كمال‌ برسيد، باز هم‌ خودتون‌ را در مقابل‌ پروردگارتون‌ مقصر مي‌دونيد. ما با همين‌ چيزهايي‌ كه‌ معقوله‌، اگر مقايسه‌ بكنيم‌ خدايمون‌ را، مي‌بينيم‌ چقدر بي‌ اعتنا به‌ خدا هستيم‌. در يك‌ حديث‌ قدسي‌ خودش‌ مي‌فرمايد اي‌ بندة‌ من‌، اگر يك‌ بچه‌ را نگاه‌ بكني‌ تو بعضي‌ از اعمال‌ خلاف‌ را انجام‌ نميدي‌. اما تو در محضر من‌ همة‌ كارهاي‌ خلاف‌ را انجام‌ ميدهي‌. الهي‌ البست‌ الخطايا ثوب‌ مذلتي‌. خدايا من‌ اسير نفس‌ و شيطان‌ شدم‌. من‌ را از تو دور كردند اينها. به‌ آبروي‌ موسي‌ بن‌ جعفر دست‌ ما را بگير. ما را از اولياء خودت‌ قرار بده‌. اگر نمي‌خواستي‌ ما را از اولياء خودت‌ قرار بدهي‌، چرا ما را به‌ اين‌ فكرها انداختي‌ خدا. ما هم‌ مثل‌ حيوانات‌ دوپاي‌ ديگر توي‌ كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌رفتيم‌ و اين‌ درد را نداشتيم‌. اين‌ فكر را نداشتيم‌ خدا.

 

۱۶ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۲۰ دی ۱۳۷۱ شمسی – مرحلة‌ محبت‌، مخلصين‌ اخلاق‌ ۳۴

 مرحلة‌ محبت‌، مخلصين‌ اخلاق‌ 34

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا.

 اعمال‌ بندگان‌ خدا و اولياء خدا و آنهايي‌ كه‌ كارهايشون‌ براي‌ خدا خالصه‌ و يا آنهايي‌ كه‌ خودشون‌ خالصند و مخلصند و مخلصند از جهات‌ روحي‌ و مالي‌ هست‌ اينها براي‌ خدا انجام‌ مي‌دهند. همة‌ كارهايشون‌ را. مي‌بينيم‌ كه‌ در سورة‌ هل‌ اتي‌ در وصف‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و فاطمة‌ زهرا و حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فضة‌ خادمه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌، ما اين‌ طعام‌ را به‌ شما ميديم‌ مسكين‌ و يتيم‌ و اسير، بر حب‌ خدا. روي‌ محبت‌ به‌ پروردگار. محبت‌ به‌ خدا به‌ طور اجمال‌ بايد تمركز تمام‌ محبتها به‌ خدا باشه‌. يعني‌ شما هيچ‌ چيزي‌ را جز خدا دوست‌ نداشته‌ باشيد. فقط‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد. وقتي‌ كه‌ انسان‌ خدا را دوست‌ داشت‌، طبعا متعلقات‌ خدا را هم‌ دوست‌ داره‌. هر چي‌ كه‌ به‌ خدا تعلق‌ داره‌. وجهة‌ خدايي‌ داره‌. مثلا انسان‌ بهترين‌ مثل‌ كه‌ ميشه‌ زد اين‌ است‌ كه‌ شما حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ داريد. وارد حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ ميشيد. در را مي‌بوسيد. ضريح‌ را مي‌بوسيد. اگر راهتون‌ بدهند، قبر مطهر را مي‌بوسيد. اينها همه‌ متعلقات‌ حضرت‌ رضاست‌. اگر همين‌ ضريح‌ را بگذارند روي‌ قبر معاويه‌، همين‌ ضريح‌ را، شما نمي‌بوسيدش‌. همين‌ در را بكنند بگذارند به‌ در قبر مثلا ابوحنيفه‌. شما آنجا او را نمي‌بوسيد. خوب‌ ميگيد كه‌ از شما مي‌پرسند كه‌ در كه‌ فرقي‌ نميكنه‌. الان‌ تا يك‌ ساعت‌ قبل‌، اين‌ در را مي‌بوسيديد. چرا الان‌ نمي‌بوسيد؟ ميگيد آنجا تعلق‌ به‌ حضرت‌ رضا داشت‌. حالا تعلق‌ به‌ معاويه‌ داره‌. من‌ نقره‌ را كه‌ دوست‌ ندارم‌. من‌ فرض‌ كنيد زيبايي‌ يك‌ در را كه‌ دوست‌ ندارم‌. من‌ تعلق‌ را دوست‌ دارم‌ و تعلق‌ را دشمن‌ دارم‌.

 پس‌ ببينيد اينجا محبت‌ شما متمركز شده‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ و چون‌ آنحضرت‌ را دوست‌ داريد، هر چه‌ كه‌ بنام‌ آن‌ حضرت‌ باشه‌، متعلق‌ به‌ آن‌ حضرت‌ باشه‌، شما دوستش‌ داريد. و هرچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌ شما دوست‌ داريد. اما هرچه‌ كه‌ تعلق‌ به‌ حضرت‌ نداشته‌ باشه‌ شما دوست‌ نداريد. خوب‌ همينجور مي‌ريم‌ جلو. حضرت‌ رضا را چرا دوست‌ داريد؟ ميگيد بخاطر اينكه‌ ايشان‌ فرزند پيغمبرند و امام‌ ما هستند و واسطة‌ فيض‌ بين‌ خدا و خلقند. بخاطر پيغمبر ميگيد كه‌ دوستش‌ داريم‌.خوب‌. پيغمبر را چرا دوست‌ داريد؟ بخاطر خدا. پس‌ ببينيد سلسله‌ مراتب‌، در صحن‌ را كه‌ دوست‌ داريد و مي‌بوسيد، در حقيقت‌ خدا را دوست‌ داشته‌ايد. و اگر اين‌ در، خود همين‌ در، برده‌ بودند گذاشته‌ بودند مثلا در حرم‌، در مقبرة‌ معاويه‌، شما بدتون‌ هم‌ مي‌آمد. شايد اظهار تنفر هم‌ ازش‌ مي‌كرديد. پس‌ الان‌ محبت‌ شما متمركز شده‌ روي‌ خدا. پيغمبر خدا را بخاطر خدا دوست‌ داريد. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را بخاطر خدا دوست‌ داريد. ضريح‌ امام‌ رضا را بخاطر خدا دوست‌ داريد. در حرم‌ را بخاطر خدا دوست‌ داريد و همينطور.

 پس‌ اگر كسي‌ محبت‌ به‌ خدا پيدا كرد لازمة‌ محبت‌ به‌ خدا اظهار محبت‌ به‌ متعلقات‌ خداست‌. هرچه‌ كه‌ به‌ خدا تعلق‌ داره‌. اين‌ كلمة‌ تعلق‌ خوب‌ همه‌ چيز به‌ خدا تعلق‌ داره‌. اين‌ كلمة‌ تعلق‌ منظورم‌ اينه‌ كه‌ وجهة‌ خدايي‌ داره‌. هر چي‌ كه‌ وجهة‌ خدائيش‌ بيشتر باشه‌، انسان‌ به‌ او بيشتر بايد اظهار محبت‌ بكنه‌. مثلا ضريح‌ امام‌ رضا بيشتر شما را به‌ ياد امام‌ رضا مي‌اندازه‌. تعلقش‌ بيشتره‌. هر چي‌ از در حرم‌ اگر هم‌ ضريح‌ خلوت‌ باشه‌ و هم‌ در حرم‌ خلوت‌ باشه‌ و يكي‌ از اين‌ دو تا بگن‌ ببوسيد كدوم‌ يكي‌ را اول‌ بيشتر ما طالبيم‌ ضريح‌ را. چرا به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ وجة‌ امام‌ رضا را بيشتر داره‌. تعلقش‌ به‌ حضرت‌ رضا نزدكيتره‌. اگر ضريح‌ باشد و قبر مطهر هم‌ باشد يكي‌ از اين‌ دو تا. كدوم‌ يكي‌ را اظهار علاقه‌ بهش‌ مي‌كنيد، قبر مطهر. اين‌ يك‌ رابطة‌ كلي‌ و يك‌ قائدة‌ كلي‌ است‌ كه‌ مي‌خواستم‌ خدمتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ معناي‌ محبت‌ اگر يك‌ كسي‌ گفت‌ كه‌ به‌ خدا محبت‌ داشته‌ باشيد معناش‌ اين‌ است‌، اين‌ نيستش‌ كه‌ طرف‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشه‌ مثل‌ اين‌ وهابيها. وهابيها مي‌گن‌ نه‌ پيغمبر، نه‌ امام‌، نه‌ ضريح‌، نه‌ هيچ‌ چي‌، هيچ‌ چي‌ را نبايد دوست‌ داشت‌ فقط‌ خدا را. اين‌ حرف‌ غلطه‌ بر خلاف‌ فطرته‌.بر خلاف‌ وجدان‌ انسانه‌. انسان‌ يكي‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ خانة‌ او را هم‌ دوست‌ داره‌، لباسهاي‌ او را هم‌ دوست‌ داره‌، و هر چيزي‌ كه‌ به‌  او تعلق‌ داره‌ بالاخره‌ دوست‌ داره‌. هر چي‌ هم‌ تعلقش‌ بيشتر باشه‌ و نزديكتر باشه‌ محبتش‌ به‌ او نزديكتره‌. هر چي‌ تعلقش‌ كمتر باشه‌ محبتش‌ به‌ او كمتر مي‌شه‌. يعني‌ اگر كسي‌ محبتش‌ را متمركز كنه‌ روي‌ خدا، و به‌ اين‌ نقطة‌ حساس‌ قلبش‌ را متوجه‌ بكند خودش‌ محبتش‌ تنظيم‌ مي‌شه‌. يعني‌ اوني‌ را كه‌ بايد دوست‌ داشته‌ باشه‌ دوست‌ خواهد داشت‌. اوني‌ را كه‌ بايد كمتر دوست‌ داشته‌ باشه‌ كمتر دوست‌ داره‌. اوني‌ را كه‌ هم‌ اصلا نبايد دوست‌ داشته‌ باشه‌ اصلا دوست‌ نداره‌. اين‌ يك‌ قائدة‌ كلي‌ و برنامة‌ كلي‌ است‌. خوب‌ اون‌ وقت‌ در اينجا با اين‌ بيان‌ يك‌ نظمي‌ وقتي‌ در محبت‌ پيدا شد خواهي‌ نخواهي‌ محبتهاي‌ انحرافي‌، وجه‌ انحرافي‌ اونها روشن‌ مي‌شه‌. مثلا يك‌ زرگر رفته‌ توي‌ حرم‌، چشمش‌ مي‌افته‌ به‌ يكي‌ از اين‌ جواهراتي‌ كه‌ توي‌ تابلو اون‌ بالا زدن‌. مي‌بينه‌ خيلي‌ جواهر قشنگ‌ است‌ و كار خوبي‌ روش‌ شده‌ و اينها و مدتي‌ به‌ اون‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. اينجا اين‌ محبت‌ معلوم‌ مي‌شه‌ محبت‌ انحرافي‌ است‌. اين‌ محبت‌ به‌ امام‌ رضا نيست‌. يا مثلا فرض‌ كن‌ يكي‌ هست‌ طلا دوسته‌، رفته‌ توي‌ حرم‌ هم‌ رفته‌ ضريح‌ را هم‌ مي‌بوسه‌، هر دوي‌ افراد يعني‌ اوني‌ كه‌ به‌ حضرت‌ رضا علاقه‌ داره‌ و هموني‌ كه‌ به‌ طلا علاقه‌ داره‌ هر دو ضريح‌ را مي‌بوسند. اما اين‌ با اون‌ فرق‌ مي‌كنه‌. اين‌ بخاطر امام‌ رضاست‌ يعني‌ اين‌ بوسيدن‌ يعني‌ چون‌ دستم‌ به‌ خدا نمي‌رسه‌ اين‌ را مي‌بوسم‌ ولي‌ اين‌ نه‌ مستقله‌. شما هر چيزي‌ را كه‌ دوست‌ داشته‌ باشيد مي‌تونيد با همان‌ ضابته‌ و قائده‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ مقايسه‌ بكنيد. و اگر شما محبتتون‌ اون‌ طور تنظيم‌ شد كه‌ هر چيزي‌ كه‌ وجة‌ خداييش‌ بيشتره‌ اون‌ را بيشتر دوست‌ داشتيد و هر چي‌ كه‌ وجة‌ خداييش‌ كمتر است‌ اون‌ را كمتر دوست‌ داشتيد از نظر اين‌ صفت‌ به‌ كمال‌ رسيديد خيلي‌ عالي‌ است‌.

 به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ انحراف‌ ديگه‌ نداشته‌ باشيد. مثلا انسان‌ در خيلي‌ جاها اين‌ طوره‌، مثلا در حرم‌ حضرت‌ رضا هم‌ اين‌ طوره‌. اما يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ اين‌ براي‌ تأييد حرفم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ لا يكون‌ المؤمن‌ مومنا، مومن‌، مؤمن‌ واقعي‌ كه‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. و مرحلة‌ محبت‌ را گذرونده‌ نخواهد بود مگر اين‌ كه‌ من‌ را بيشتر از خودش‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد من‌ را از خودش‌ بيشتر دوست‌ داشته‌ باشه‌. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ پيغمبر به‌ خدا تعلقش‌ بيشتره‌ تا خود، مثل‌ اين‌ كه‌ خود تو فرض‌ كن‌ در صحن‌ و حتي‌ اگر از اولياء خدا هم‌ باشي‌، خودت‌ را در صحن‌ حساب‌ كن‌ پيغمبر را قبر مطهر حساب‌ كن‌. كدوم‌ يكي‌ بيشتر مورد علاقه‌ است‌. لا يكون‌ المؤمن‌، مؤمنا حتي‌ اكون‌، حتي‌ اين‌ كه‌ من‌ در نزد او محبوبتر باشم‌ از خودش‌. و ذرية‌ احب‌ عليه‌ من‌ ذرية‌. فرزندان‌ من‌ از فرزندان‌ خودش‌ پيش‌ او محبوب‌تر باشند. يك‌ ظرف‌ غذا داريد يك‌ فرزند پيغمبر اينجا هست‌، فرزند خودت‌ هم‌ اينجا نشسته‌ به‌ اندازة‌ يك‌ نفر هم‌ بيشتر نيست‌. اگر گذاشتي‌ جلوي‌ او تو مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌ اما اگر كه‌ نه‌ بچه‌ام‌، بچه‌ام‌ را دوست‌ دارم‌ اين‌ اون‌ مؤمن‌ واقعي‌ نيستي‌. اينجا محبت‌ زرگره‌ است‌ محبت‌ او نيست‌. كه‌ طلا را دوست‌ داره‌، خدا را دوست‌ نداره‌، امام‌ رضا را دوست‌ نداره‌، پيغمبر را دوست‌ نداره‌. طلا را دوست‌ داره‌. فرزندش‌ چون‌ فرزندشه‌ دوست‌ داره‌. ايثار نمي‌تونه‌ نسبت‌ به‌ فرزند پيغمبر بكنه‌ اما نسبت‌ به‌ فرزند خودش‌ چرا.

 نسبت‌ به‌ فرزند خودش‌ فرزند، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ شماها كه‌ الحمد الله‌ نداريد يك‌ همچين‌ موردي‌. اما خوب‌ هستند ديگه‌ فرزند فاسق‌، فاجرش‌ را وقتي‌ كه‌ مي‌خواد داماد كنه‌ كلي‌ براش‌ خرج‌ مي‌كنه‌ از روي‌ دل‌ و جون‌. وقتي‌ مي‌خواد زندگي‌ براش‌ تشكيل‌ بده‌ همه‌ چيز براش‌ مي‌ده‌. اما اگر بهش‌ بگن‌ كه‌ بيا كمكي‌ بكن‌ اين‌ سيد اولاد پيغمبر داماد بشه‌. هيچ‌ با زحمت‌، با مشكل‌. اين‌ محبت‌ و اين‌ عمل‌، يعني‌ ديگه‌ محبت‌ به‌ خدانيست‌. اين‌ همان‌ زرگره‌ است‌. طلا را دوست‌ داره‌، بچه‌اش‌ را دوست‌ داره‌ و اولياء خدا اين‌ طور نيستندها. اصلا.

 من‌ نمونه‌ هايي‌ كه‌ مكرر روش‌ تكيه‌ هم‌ مي‌كنم‌ گاهي‌ حضرت‌ نوح‌، فرزند بدش‌ را ببينيد يك‌ ذره‌ خيلي‌ كمه‌، شما هر چي‌ بكنيد خيلي‌ كمه‌. شما همين‌ جمع‌ را كه‌ ماها اينجاها نشستيم‌ هممون‌ ده‌ برابر حضرت‌ نوح‌ خوب‌ و بدمون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. ده‌ برابر حضرت‌ نوح‌ محبت‌ داريم‌ نسبت‌ به‌ فرزندمون‌ از اين‌ سنخ‌ محبت‌. بچه‌ انسان‌ مي‌بينه‌ داره‌ غرق‌ مي‌شه‌، و تنها راه‌ نجات‌ هم‌ اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در اختيار منه‌. يك‌ عده‌ را هم‌ داريم‌ نجات‌ مي‌ديم‌. غريبه‌ها را داريم‌ نجات‌ مي‌ديم‌ از توي‌ غرق‌ شدن‌ ولي‌ فرزند من‌ هم‌ اونجا داره‌ توي‌ آب‌ دست‌ و پا مي‌زنه‌. اينجا خوب‌ بايد خدا حق‌ بده‌ بايد به‌ اين‌ مثلا ما باشيم‌ مي‌گيم‌ بايد خدا حق‌ بده‌ به‌ اين‌ پيرمرد. نتيجة‌ عمرش‌ بعد از نهصدو پنجاه‌ سال‌ يك‌ بچه‌اي‌ داره‌ حالا خوب‌ بده‌ ديگه‌، معصيت‌ كاره‌، گناه‌ كاره‌، كافره‌ به‌ هر حال‌ بچه‌اش‌ است‌. اينجا تا گفت‌ كه‌ ان‌ نبني‌ من‌ اهلي‌، خداگفت‌ كه‌ تو دائما حرف‌ بيخود مي‌زني‌. تو چرا اين‌ حرف‌ را گفتي‌. اني‌ اعزك‌ من‌ تو را موعظه‌ ات‌ مي‌كنم‌ كه‌ جزء جهال‌ نباش‌. انت‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌. جاهل‌ نباش‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ با اون‌ مقام‌ بالاشون‌، حضرت‌ ابراهيم‌ پسرشون‌ كه‌ از دنيا مي‌ره‌ گريه‌ مي‌كنه‌، اشك‌ مي‌ريزند. خدا يك‌ كلمه‌ به‌ اين‌ نمي‌گه‌ كه‌ چرا اين‌ كار را كردي‌. ابراهيم‌ پسر خوبي‌ بود. امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كشته‌ مي‌شه‌ تمام‌ انبياء تمام‌ اولياء علاوه‌ بر اين‌ كه‌ گريه‌ مي‌كنند بر اون‌ حضرت‌ كسي‌ بهشون‌ اعتراض‌ نمي‌كنه‌، علاوة‌ بر اين‌ ثواب‌ زيادي‌ هم‌ براي‌ گريه‌ كردن‌ براي‌ سيد الشهدا تعيين‌ كردن‌. ببينيد عينا همينه‌ كه‌ مثالي‌ كه‌ زدم‌، شما يك‌ وقت‌ هست‌ مي‌ريد توي‌ حرم‌، تو حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌، چشمتون‌ به‌ اون‌ جواهراتي‌ كه‌ اون‌ قاب‌ چيدن‌ مي‌ره‌ و دلتون‌ از حال‌ مي‌ره‌ و اظهار محبت‌ مي‌كنيد و به‌ به‌ عجب‌ جواهراتي‌. خدا رحمت‌ كنه‌ ناصر الدين‌ شاه‌ كه‌ اين‌ شمشير را آورده‌ ببين‌ چه‌ جلدي‌ داره‌، چه‌ منبت‌ كاري‌، حالا رفتيد توي‌ ناصر الدين‌ شاه‌ و شمشير و اين‌ حرفها. اينجا جاشه‌ كه‌ شما بريد دست‌ به‌ شونه‌اش‌ بزنيد اني‌ اعزك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌. تو چرا حواست‌ پرته‌ اينجا. جزء جهال‌ نباش‌. عين‌ اون‌ كلامي‌ كه‌ خدا به‌ حضرت‌، حالا اين‌ شمشير توي‌ حرم‌ است‌ و متعلق‌ به‌ حضرت‌ رضاست‌ اما چون‌ مستقلا روي‌ شمشير و اون‌ جواهرات‌ و اينها داري‌ فكر مي‌كني‌ اني‌ اعزك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌ .همة‌ توجهات‌ و امام‌ رضا را ول‌ كرده‌ رفته‌ تو اين‌ شمشير منبت‌ كاري‌ اون‌ بالا.

 من‌ خودم‌ تو حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ ديدم‌ يكي‌ دستش‌ را به‌ كمرش‌ زده‌ و داره‌ اون‌ بالاها را نگاه‌ مي‌كنه‌ و من‌ اين‌ قدر عصاني‌ شده‌ بودم‌ مي‌خواستم‌ اگر روم‌ مي‌شد اين‌ را يك‌ كتكش‌ مي‌زدم‌ آخه‌ اينجا جاي‌ اين‌ حرفهاست‌. اما اگر يك‌ نفر بياد و هي‌ اين‌ ضريح‌ را ببوسه‌. در حرم‌ را ببوسه‌، اين‌ طرف‌ را ببوسه‌، اون‌ طرف‌ را ببوسه‌. شما بگيد عجب‌ آدم‌ خوبيه‌. عجب‌ با محبته‌. افتاده‌ زمين‌ را مي‌بوسه‌، در را مي‌بوسه‌، ديوار را مي‌بوسه‌، و اشك‌ مي‌ريزه‌، گريه‌ مي‌كنه‌، قربان‌ و صدقة‌ در و ديوار مي‌شه‌ مي‌گيد عجب‌ آدم‌ خوبيه‌. عين‌ اين‌ تو قرآن‌ هست‌. حضرت‌ يعقوب‌ براي‌ يوسف‌ چهل‌ سال‌ گريه‌ كرد. خدا علاوه‌ بر اين‌ كه‌ نگفت‌ چرا اين‌ قدر به‌ بچه‌ ات‌، بچه‌ اصلا مطرح‌ نبود، حضرت‌ يوسف‌ يك‌ پيغمبر بود. او براي‌ اين‌ كه‌ به‌ پيغمبر خدا توهين‌ نشه‌ اين‌ كار را مي‌كرد. چرا كه‌ پسرهاي‌ من‌، پسرها، يازده‌ پسر ديگه‌ داشت‌ همشون‌ از چشم‌ حضرت‌ يعقوب‌ افتادند. بخاطر اين‌ كار. خدايا تو يازده‌ تا بچه‌ از من‌ بگير اون‌ يكي‌ را ولش‌ كن‌. بعضي‌ از مفسرين‌ نشستند گفتن‌ كه‌ نمي‌دونم‌ اون‌ از يك‌ مادر ديگه‌ بوده‌، اين‌ حرفهايي‌ كه‌ اصلا شأن‌ انبياء نيست‌. اين‌ حرف‌ را زدن‌ كه‌ چرا آخه‌ حضرت‌ يعقوب‌ يوسف‌ را اين‌ همه‌ دوست‌ داشت‌ ولي‌ بچه‌هاي‌ ديگه‌ را دوست‌ نداشت‌. چرا اين‌ قدر به‌ او اظهار محبت‌ مي‌كرد؟ براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ بچه‌ها فاسق‌ بودند. او پيغمبر بود. شما فكر نكنيد اينها درسه‌ براي‌ ما. اين‌ توهينه‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ نبوته‌ كه‌ اگر ما بگوييم‌ كه‌ مادر او را بيشتر دوست‌ داشته‌ مثلا مي‌خواست‌ بچه‌اش‌ را بيشتر دوست‌ داشته‌. اينها بخاطر اين‌ كه‌ از مادر ديگه‌ بودن‌ كمتر دوست‌ داشته‌، اين‌ حرفها اصلا زشته‌. اون‌ وقت‌ مخصوصا خدا هم‌ تأييد كرده‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ تأييد كرده‌ باشه‌. نه‌، فقط‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ اونها فاسق‌ بودند و اين‌ يكي‌، اينها فاسق‌ بودند و اين‌ يكي‌ غير فاسق‌ بود، بلكه‌ پيغمبر بود.

 اين‌ بوسيدن‌ اين‌، اين‌ اظهار محبت‌ كردن‌ به‌ اين‌ مثل‌ بوسيدن‌ و اظهار محبت‌ كردن‌ شما به‌ ضريح‌ امام‌ رضاست‌ و اگر نسبت‌ به‌ اونها اظهار محبت‌ مي‌كرد فقط‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ اونها بچه‌هاشند. هر وقت‌ اين‌ جوري‌ شديد، اين‌ يك‌ مرحله‌اي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌، از مراحل‌ كماله‌. بعضي‌ هاتون‌ رسيديد، بعضي‌ هاتون‌ نرسيديد، بعضي‌ هاتون‌ در مرحله‌ هستيد. اونهايي‌ كه‌ رسيدند و رد شدند اگر نقص‌ دارند درستش‌ كنند، اونهايي‌ كه‌ در اين‌ مرحله‌ هستند بفهمند كه‌ چي‌ مي‌گم‌ و اونهايي‌ كه‌ هنوز نرسيدند طرحش‌ در دلشون‌ انجام‌ بشه‌ تا انشاء الله‌ بعد برسن‌. يك‌ سر سوزن‌، يك‌ ذره‌ اگر محبت‌ مستقل‌ به‌ يك‌ چيزي‌ داشته‌ باشيد كه‌ از خدا جدا باشه‌ اين‌ وبال‌ براي‌ شماست‌. و اشتباه‌ شماست‌ و جاهليد نسبت‌ به‌ اصل‌ مسائل‌. يعني‌ چي‌ جاهليد؟ اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اني‌ اعزك‌ جاهل‌ فرموده‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ نوح‌. اين‌ براي‌ اينه‌ كه‌ اين‌ محبت‌ كه‌ محبت‌ خدايي‌ نيست‌. اين‌ محبت‌، محبتي‌ است‌ كه‌ مستقلا يك‌ بخشي‌ از محبت‌ به‌ خدا را دادي‌ به‌ او و شريك‌ براي‌ خدا در محبتت‌ درست‌ كردي‌. اون‌ وقت‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ نمي‌رسي‌، خالص‌ نيستي‌. خالص‌ نيستي‌. انسان‌ خالص‌ اون‌ كسي‌ خالص‌ است‌ و اون‌ كسي‌ به‌ مقام‌ مخلصين‌، البته‌ اينها زمينه‌ سازيهايي‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ خلوص‌. اونهايي‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ مي‌رسند كه‌ در همه‌ جهت‌ خالص‌ باشند و قدم‌ به‌ قدم‌ داريم‌ مي‌ريم‌ جلو. استقامت‌ براي‌ خدا.

 هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ را كه‌ انسان‌ قدم‌ برمي‌ داره‌ براي‌ خدا. محبتش‌ براي‌ خدا باشه‌. بنشينيد با خودتون‌ حساب‌ بكنيد اينها يك‌ مسائلي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ برزخه‌ من‌ متأسفانه‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ در اين‌ جلسه‌ افرادي‌ تازه‌ تشريف‌ بيارن‌ و سلسلة‌ مباحثمون‌ براي‌ اون‌ عده‌ مفيد نيست‌، من‌ متفرق‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. ولي‌ ما از بحث‌ خداشناسي‌ رسيديم‌ به‌ معاد و روح‌ و عالم‌ برزخ‌ و اينها ولي‌ محبت‌ مستقل‌ به‌ غير خدا، كه‌ مربوط‌ به‌ خدا نباشه‌ اين‌ از اغلالي‌ است‌ كه‌ به‌ پاي‌ انسان‌ مي‌بندند. وقتي‌ انسان‌ مي‌خواد جانش‌ كنده‌ بشه‌ كنده‌ نمي‌شه‌. يعني‌ شما اگر كه‌ به‌ اندازة‌ سر سوزني‌ محبت‌ مستقل‌ به‌ فرزندتون‌، به‌ زنتون‌، به‌ مالتون‌، هر چي‌ داشته‌ باشيد و الان‌ از دنيا بريد گرفتار اونها هستيد. حالا منتهي‌ گاهي‌ يك‌ زنجير بسيار ضخيمي‌ به‌ پاي‌ انسان‌ بستند و ميخكوبش‌ كردن‌ به‌ زمين‌ گاهي‌ يك‌ زنجير نازكتره‌. گاهي‌ مي‌شينه‌ انسان‌ گريه‌ مي‌كنه‌، مي‌گن‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ مي‌گه‌ من‌ مي‌ترسم‌ بميرم‌. خوب‌ بمير. مي‌گه‌ كه‌ آخه‌ زن‌ و بچه‌ام‌ چي‌. از اونها دور بشو. خوب‌ نمير. تو نمي‌ميري‌ هم‌، منتهي‌ جونت‌ بيرون‌ مي‌ياد از توي‌ تنت‌. همين‌ جا محبوست‌ مي‌كنند، همين‌ جا در عذابت‌ قرار مي‌دن‌. گرفتار مي‌شيد. دلت‌ را بكن‌. خيلي‌ سخته‌. موقعي‌ كه‌ انسان‌ مي‌ميره‌ فرض‌ كنيد كه‌ از اين‌ جا محروم‌ از اون‌ جا هم‌ محروم‌. از اين‌ ورم‌ مونده‌ از اون‌ ورم‌ مونده‌. روح‌ در مي‌ياد از بدن‌، بدن‌ راكه‌ مي‌برند خاكش‌ مي‌كنند و اين‌ گرفتار اون‌ محبتي‌ است‌ كه‌ در دلش‌ هست‌ و همراهش‌ هست‌ و نمي‌تونه‌ از اين‌ خانم‌ و زندگي‌ جدا بشه‌، چطور جدا بشه‌؟ همة‌ اينها را با خون‌ جگر به‌ قول‌ خودش‌ درست‌ كرده‌ و سر هم‌ كرده‌ و خيلي‌ خوب‌. بدنش‌ را كه‌ بردن‌ اونجا دفن‌ كردن‌ در اختيار او نيست‌ و تمام‌ شد. هر روز هم‌ كه‌ مي‌گذره‌ روز سوم‌ و چهارم‌ و پنجم‌ اين‌ ديگه‌ باد مي‌كنه‌، متعفن‌ مي‌شه‌ و مي‌پوسه‌ و اين‌ قدر بوش‌ منزجز مي‌شه‌ كه‌ ديگه‌ سر قبرش‌ نمي‌ره‌. اگر آزاد باشه‌. باقي‌ مي‌مونه‌ اين‌ طرف‌. اين‌ طرف‌ مي‌ياد مي‌بينه‌ روز اول‌ بچه‌ها خيلي‌ گريه‌ كردن‌، روز دوم‌ نه‌ ديگه‌ كم‌ كم‌، روز سوم‌ هم‌ يادشون‌ مي‌ره‌، روز چهارم‌ هم‌ مي‌رن‌ سر تقسيم‌ ارث‌. دعوا و مرافعه‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود گور پدرش‌ كه‌ اين‌ مال‌ را يك‌ جوري‌ نگذاشت‌ كه‌، يك‌ وصيت‌ نامه‌ ننوشت‌. يك‌ جوري‌ عمل‌ نكرد كه‌ ما اقلا راحت‌ باشيم‌. بله‌. هيچي‌ همان‌ بچه‌ هايي‌ كه‌ انسان‌ به‌ خاطر همان‌ها الان‌ گرفتاره‌، همانها تمام‌ اموالش‌ را تصرف‌ مي‌كنند و هيچي‌ هم‌ به‌ فكرش‌ نيستند. واقعا اين‌ كه‌ مي‌گم‌ هيچ‌ به‌ فكرش‌ نيستند، نيستند.

 همين‌ چندي‌ قبل‌ يك‌ نفري‌، يك‌ خانمي‌ از جايي‌ به‌ من‌ تلفن‌ زد گفت‌ كه‌ من‌ فقط‌ يك‌ دختر، مادري‌ بودم‌ كه‌ مادرم‌ فوت‌ كرد. يك‌ خونه‌اي‌ داره‌ و تشكيلات‌ و زندگي‌ و طلا و فلان‌ و اينها. آقا تمام‌ ارث‌ هم‌ به‌ ايشان‌ مي‌رسيد. خيلي‌ خوب‌ همش‌ حلالت‌. حالا من‌ چكار بكنم‌ براي‌ ايشان‌. افرادي‌ است‌ از اهل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالاته‌ها نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد كه‌ اين‌ يك‌ خانم‌ مثلا غافلي‌ باشه‌ نه‌. چكار كنم‌ براي‌ مادرم‌ كه‌ گفتم‌ كه‌ رد مظالم‌ بشه‌. چون‌ من‌ اولا اين‌ كاري‌ كه‌ خودم‌ براي‌ مادرم‌ كردم‌ و خيلي‌ مؤثر بود كه‌ اكثرا به‌ فكر نيستند كه‌ دم‌ غروب‌ هم‌ بود دفنشون‌ كرديم‌ شب‌ من‌ رفتم‌ يك‌ نفر را پيدا كردم‌ گفتم‌ بيا يك‌ مقداري‌ رد مظالم‌ پول‌ ندارم‌ دست‌ گردون‌ مي‌كنم‌ يك‌ سي‌، چهل‌ هزار تومني‌ مثلا تا، اون‌ وقت‌ خيلي‌ هم‌ پول‌ بود من‌ رد مظالم‌ دستگردون‌ مي‌كنم‌ و تو قبول‌ كن‌ مادر من‌ نجات‌ پيدا كنه‌. و اون‌ كار را كردم‌ و خيلي‌ از ما تشكر كرد. چون‌ نماز، روزه‌، اينها لازمه‌. ولي‌ طول‌ ميكشه‌. ولي‌ كار فوري‌. آقا يك‌ مشت‌ مال‌ مردم‌ بهرحال‌ انسان‌ در زندگي‌ كم‌ و زياد بشه‌ اين‌ رد مظالم‌ بده‌ او را نجاتش‌ بده‌. يك‌ دقيقه‌اش‌ هم‌ ديره‌. خيلي‌ خوب‌ حالا، مجالس‌ تمام‌ بشه‌ بعد بريم‌ پولي‌ باشه‌ فلان‌. نه‌ او آنجا گرفتاره‌ تو اگه‌ پدرت‌ را بيندازند زندان‌ ميگي‌ يك‌ شب‌ هم‌ نبايد توي‌ زندان‌ بمانه‌. آنجا خيلي‌ سخت‌تر از زندانه‌. من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ اين‌ كار را بكن‌. گفت‌ اينها را ببرم‌ بفروشم‌. چون‌ از بحمدالله‌ از شاگردان‌ خوبمونه‌، گفتم‌ دير ميشه‌. گفت‌ الان‌ ندارم‌ نقد. گفتم‌ پس‌ من‌ ميدم‌ تو بعد به‌ من‌، حالا هر جوري‌ تونستي‌ بده‌. گفت‌ خيلي‌ خوب‌. خدا ميدونه‌ امروز تلفن‌ زد، من‌ ديروز اين‌ كار را ميكردم‌ برايش‌، امروز تلفن‌ زد گفت‌ ديشب‌ مادرم‌ را خواب‌ مي‌ديدم‌. ازش‌ پرسيدم‌ كه‌ چطوري‌؟ گفت‌ تا ديروز گرفتار بودم‌. ديروز يك‌ آقا سيدي‌ به‌ اين‌ شكل‌ و به‌ اين‌ قيافه‌ آمد من‌ را نجات‌ داد. كه‌ او ميگفت‌ كه‌ مادرش‌ مرا نديده‌. ميگفت‌ كه‌ همة‌ خصوصيات‌ شما را گفت‌.

 ببينيد ميخوام‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ در وقتي‌ كه‌ انسان‌ مرد چيزهايي‌ كه‌ او را نگهش‌ ميداره‌، چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را نگه‌ ميداره‌ محبته‌، محبت‌ به‌ دنياست‌. البته‌ اگر انسان‌ خودش‌ تا وقتي‌ زنده‌ هست‌ اين‌ كارها را بكنه‌ بهتره‌ها. نگيد خوب‌ ما وصيت‌ مي‌كنيم‌ همان‌ شب‌ اول‌ مثلا برامون‌ اينطور بكنند، اين‌ كارها را بكنند، حالا. نه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ شخصي‌ وصيت‌ كرد كه‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ انبار خرمايش‌ را در راه‌ خدا بده‌. شنيديد، اكثرتون‌ شنيديد بهرحال‌. حضرت‌ بعد از فوت‌ او يك‌ انبار خرما را داد. بعد يك‌ دونه‌ از اين‌ خرماها را برداشت‌. فرمود كه‌ اگر اين‌ يك‌ دونه‌ را خودش‌ به‌ دست‌ خودش‌ داده‌ بود، بهتر از اين‌ بود كه‌ من‌ پيغمبر به‌ دست‌ خودم‌ انبار خرماي‌ او را تقسيم‌ كنم‌. مي‌دونيد علت‌ اين‌ حرف‌ چيه‌؟ حرف‌ كتره‌اي‌ نيستش‌. اين‌ يك‌ دونه‌ خرما دادن‌ اين‌ از سلامت‌ روح‌ برمي‌ خيزه‌. اما آني‌ كه‌ نداده‌ و بعد از مردنش‌ ميگه‌ بديد، او هيچ‌ معلوم‌ نيست‌ سلامت‌ روحي‌ داشته‌ باشه‌. او مريضه‌. او روحش‌ مريضه‌. دليل‌ بر اينكه‌ او روحش‌ مريضه‌ اينه‌ كه‌ تا زنده‌ بوده‌ نداده‌. وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌، خوب‌ كسي‌ كه‌ دستش‌ را زمين‌ و آسمون‌ كوتاهه‌، ميگه‌ خوب‌ چرا بچه‌ها بخورند؟! ديگران‌ بخورند باشه‌ باز ثوابش‌ به‌ من‌ برسه‌. اين‌ زياد ارزشي‌ نداره‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ تا مي‌تونيد محبتتون‌ را خالص‌ براي‌ خدا قرار بديد. اين‌ يكي‌ از كمالات‌ انسانه‌. يعني‌ شما بالاخره‌ بايد به‌ مقام‌ مخلصين‌ برسيد و مقام‌ مخلصين‌ آنقدر مقام‌ خوبيست‌ كه‌ اگر انسان‌ برسه‌، در همين‌ دنيا هم‌ ميشه‌ شروع‌ بكنيد، توي‌ اين‌ دنيا راحته‌. شيطان‌ وقتي‌ كه‌ گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌، همه‌ را اغوا ميكنم‌. در مقابل‌ خدا ايستاد گفت‌ من‌ همة‌ بندگان‌ تو را اغوا ميكنم‌. سر راهشون‌ را ميگيرم‌، مزاحمشون‌ ميشم‌، از جلو، از عقب‌، از طرف‌ راست‌، از طرف‌ چپ‌، بالاخره‌ نميگذارم‌ اينها توي‌ راه‌ راست‌ قرار بگيرند و راه‌ را به‌ اينها مي‌بندم‌. حالا خودش‌ حساب‌ كرد بعد ديد آنكه‌ همه‌ چيزش‌ خالص‌ براي‌ خداست‌، به‌ او زورش‌ نميرسه‌. گفت‌ الا عبادك‌ منهم‌ المخلصين‌. مگر بندگان‌ خالص‌ را، نمي‌تونم‌ از عهده‌اشون‌ بر بيام‌. شما بالاخره‌ بايد برسيد به‌ مقام‌ بندگان‌ مخلصين‌. شيطان‌ ديگه‌ بهتون‌ كار نخواهد داشت‌. فايدة‌ ديگه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا با شما حرف‌ ميزنه‌. روز قيامت‌ اصلا حساب‌ نداريد. هيچ‌. ثروت‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را هم‌ كه‌ داشته‌ باشيد، يك‌ كلمه‌ ازتون‌ سؤال‌ نميشه‌ كه‌ شما چي‌ داشتيد، چه‌ جور خرج‌ كرديد. حتي‌ در قيامت‌ افراد مخلص‌ حاضر نميشوند. انهم‌ لمحضرون‌. تمام‌ مردم‌ حاضر ميشوند در قيامت‌، الا عباد الله‌ المخلصين‌. عباد مخلص‌ خدا حاضر نميشوند. اصلا مستقيم‌ از توي‌ قبر مي‌روند توي‌ بهشت‌. مستقيم‌. هيچ‌ كاري‌ به‌ جلسة‌ حساب‌ ندارند. يكي‌ ديگه‌ از فوايدش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر يك‌ وقت‌ هم‌ حساب‌، خوب‌ خدا حساب‌ را داره‌، مطابق‌ اعمال‌ شما به‌ شما مزد نمي‌دهند. آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. جزا داده‌ نميشيد، همة‌ مردم‌، مگر آنچه‌ را كه‌ عمل‌ كرديد. مزدتون‌ را بگيريد آقا. يك‌ روز كار كردي‌ يك‌ روز. نميتوني‌ يك‌ روز كار كردي‌ دو روز بگيري‌. دو روز كار كردي‌ دو روز مزد بگير. ساعتي‌ هم‌ هست‌، شايد دقيقه‌اي‌ هم‌ هست‌. دقيق‌. اينقدر خدا دقيق‌ حساب‌ ميكنه‌ها، كه‌ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌، و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌. اگر به‌ وزن‌ ذره‌اي‌ كار خوب‌ بكني‌ مي‌بيني‌. اگر به‌ وزن‌ ذره‌اي‌ كار بد بكني‌ مي‌بيني‌. كل‌ نفس‌ بما كسبت‌ رهينه‌. هر كسي‌، هر نفسي‌ گرو اعمالشه‌. مي‌دونيد ديگه‌، از اين‌ آيات‌ زياد داريم‌. كل‌ عمر بما كسب‌ رهين‌. هر انساني‌ مرهون‌ آن‌ كاريست‌ كه‌ كرده‌. همه‌. در همه‌ جا اينطوره‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. جزا داده‌ نميشيد مگر آنچه‌ كه‌ عمل‌ كرديد. خوب‌. حتي‌ اينقدر دقيقه‌ كه‌ وقتي‌ نامة‌ اعمال‌ انسان‌ را به‌ دست‌ انسان‌ ميده‌ ميگه‌ ما لهذا الكتاب‌. چه‌ نوشته‌ايست‌! آخه‌ اينقدر دقيق‌! لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. چيز كوچك‌ و بزرگ‌ همه‌ را حساب‌ كرده‌. پيش‌ يكنفر كه‌ خيلي‌ دقيقه‌ توي‌ حسابها ميگيد مثلا دو تومان‌ هم‌ پول‌ تاكسيت‌ كه‌ از آنجا رفتي‌ تا آنجا، يك‌ تومان‌ هم‌ پول‌ چي‌. ميگي‌ بابا اينها چيه‌؟ اينها… ميگه‌ نه‌. دقيق‌. بايد حساب‌ دقيق‌. خوب‌ تمام‌ اينها درست‌. همانجا كه‌ ميگه‌ و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ ميگه‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. بندگان‌ خالص‌ نه‌. آنها ما به‌ اعمالشون‌ كاري‌ نداريم‌. آنها را حسابشون‌ جداست‌. هر چه‌ آنها داشتند در راه‌ ما خالصانه‌ دادند ما هم‌ هر چي‌ داريم‌، خيليه‌ها، خداي‌ با آن‌ عظمت‌. آنها حساب‌ ندارند. و ما تجزون‌، اينها صريح‌ آية‌ قرآنه‌، الا عباد الله‌ المخلصين‌. اولئك‌ لهم‌ رزق‌ معلوم‌. اينها يك‌ رزقي‌ دارند كه‌ اصلا از دنيا معلوم‌ شده‌ براشون‌. فلان‌ بهشت‌ مال‌ تو. در همين‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ مي‌فرمايد كه‌ انما نطعمكم‌ لوجه‌ الله‌، لا نريد كم‌ جزاء و لا شكورا. ببينيد خالص‌ بودن‌ فرد چقدر در سطح‌ بالاست‌. مي‌فرمايد كه‌ ما از شما جزا كه‌ نمي‌خواهيم‌ هيچ‌، شما الان‌ يك‌ كار خيري‌ كرديد، يك‌ پولي‌ به‌ يك‌ مستحقي‌ داديد، يك‌ خدمتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كرديد، تشكر كه‌ نمي‌خواهيد باصطلاح‌ نمي‌خواهيد كاري‌ بكنيد، كاري‌ در مقابلش‌ آن‌ طرف‌ بكنه‌، اين‌ هيچ‌. اصلا تشكر هم‌ نمي‌خواهيد بكنيد. ما اصلا توقع‌ نداريم‌. لا نريد منكم‌ جزاء و لا شكورا. شكر نمي‌خواهيد. آقا ممنونيم‌. آمده‌ مثلا من‌ اينقدر پول‌ بهش‌ دادم‌، كمكش‌ كردم‌. يك‌ كلمه‌ نگفت‌ آقا ممنونيم‌. پول‌ را گرفت‌ و رفت‌. خوب‌ رفت‌. مي‌آمدند در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ خرقة‌ پيغمبر را، عباي‌ پيغمبر را به‌ گردن‌ پيغمبر مي‌انداخت‌ مي‌كشيد كه‌ گردن‌ رسول‌ اكرم‌ مجروح‌ ميشد، ميگفت‌ پول‌ بده‌. ميگفت‌ بفرمائيد. اصلا شكر نمي‌خواهد. ببينيد. اين‌ معناي‌ محبت‌ به‌ خداست‌. ما اگر مي‌خواهيم‌ مثلا يك‌ وقتي‌ كمكي‌ به‌ كسي‌ بكنيم‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ بي‌ محبتي‌ بهت‌ بكنه‌، گاهي‌ بعضي‌ از رفقا به‌ من‌ اظهار ميكنند فلاني‌ بي‌ محبته‌، بي‌ وفاست‌، گفتم‌ اين‌ حرفش‌ را نزن‌، من‌ دلم‌ نمي‌خواد حرفش‌ را بزني‌. ولو ما غير از، يعني‌ اصلا غير هيچي‌. لا يقاس‌ بنا احد. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطوريند. اصلا، مثل‌ اينكه‌ هيچ‌ كاري‌ در مقابل‌ اين‌ شخص‌ نكردند. هيچ‌ منتي‌ ندارند. كيسة‌ پول‌ كه‌ هزار دينار پول‌ تويش‌ بوده‌، حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ الله‌ عليه‌ ميده‌ به‌ فقير از درز در، ميگه‌ من‌ دستم‌ تنگه‌، ما نمي‌توانيم‌ آنطور كه‌ وظيفه‌امونه‌ در مقابل‌ تو كار انجام‌ بديم‌. لا نريد بكم‌ جزاء و لا شكورا انما نطعمكم‌ وجه‌ الله‌. شما ضريح‌ را بوسيديد براي‌ محبتتون‌ به‌ امام‌ رضا. لوجه‌ الله‌ معناش‌ اينه‌. شما در حرم‌ را بوسيديد بخاطر امام‌ رضا. ميگند در حرم‌ طلا بود يا نقره‌ بود كه‌ بوسيدي‌؟ يادتون‌ نيست‌. چوب‌ بود؟ نميدونم‌. اصلا نگاه‌ نكردم‌. پس‌ چي‌ را بوسيديد؟ امام‌ رضا را من‌ بوسيدم‌. در واقع‌ امام‌ رضا را بوسيدم‌. چي‌ را بوسيدي‌؟ خدا را. چون‌ امام‌ رضا را هم‌، دست‌ امام‌ رضا را هم‌ ببوسه‌ باز بخاطر اينكه‌ امام‌ رضا ولي‌ خداست‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ ديدند يك‌ جواني‌ كنار خيابان‌ افتاده‌، بچة‌ كوچيك‌، سنش‌ كم‌ بود. همچين‌ خيلي‌ با محبت‌ پرسيدند كه‌ من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا پدرت‌ را؟ گفت‌ شما را. من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا مادرت‌ را؟ شما را. از هر كي‌ پرسيدند گفت‌ شما را. من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا خدا را؟ گفت‌ الله‌ الله‌، خدا را. شما را كه‌ دوست‌ دارم‌ بخاطر خدا دوست‌ دارم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود اينطور باشيد. اين‌ معناي‌ خلوصه‌ در محبت‌، و خيلي‌ هم‌ مهمه‌ها. يعني‌ محبت‌ انسان‌ خالص‌ باشه‌، ديگه‌ به‌ هيچ‌ چيزي‌ طرف‌ فكر نميكنه‌. محبت‌ شما نسبت‌ به‌ اولياء خدا وقتي‌ بود، ببينيد الاخ‌ الله‌ بعضكم‌ ببعض‌ عدو. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ همة‌ دوستان‌ به‌ هم‌ دشمن‌ مي‌شوند. علتش‌ هم‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. چون‌ آن‌ جهتي‌ كه‌ در دوستي‌ داشته‌ حالا ديگه‌ نيست‌. من‌ فلاني‌ را دوست‌ دارم‌ چون‌ ثروتمنده‌ گاهگاهي‌ پول‌ بهمون‌ ميده‌ دوستش‌ دارم‌. خوب‌ توي‌ روز قيامت‌ كه‌ ديگه‌ پول‌ نداره‌. فلاني‌ را دوست‌ دارم‌ بخاطر اينكه‌ خيلي‌ خوش‌ تيپ‌ و خوش‌ قامت‌ و اينهاست‌. آنجا ديگه‌ اين‌ حرفها نيست‌. فلاني‌ را دوست‌ دارم‌ چون‌ گاهي‌ به‌ من‌ كمك‌ مثلا فرض‌ كنيد از زور بازوش‌ استفاده‌ ميكنم‌، دشمنها ازش‌ مي‌ترسند. آنجا ديگه‌ نيست‌. فلاني‌ را دوست‌ دارم‌ چون‌ قدرت‌ داره‌، در رأس‌ يك‌ اداره‌اي‌ واقع‌ شده‌. آنجا نيست‌. خيلي‌ خوب‌. پس‌ تموم‌ شد. نتيجه‌اش‌ هم‌ همينه‌ كه‌ دشمني‌ هم‌ هست‌. چون‌ دوستي‌ نبود دشمنيه‌ پشت‌ سرش‌. بعضكم‌ لبعض‌ عدو. الا المتقون‌. اهل‌ تقوي‌، بعله‌؟، الا المتقين‌؟ بعله‌. اهل‌ تقوي‌ اينها خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعضيشون‌ براي‌ بعضي‌ روز قيامت‌ آنجا كه‌ بهم‌ مي‌رسند بهم‌ كمك‌، آنجا چون‌ ديگه‌ تقواست‌، ميدان‌ ميدان‌ تقواست‌. ثروت‌ تقواي‌ انسان‌ در آنجا هست‌. چون‌ محبت‌ براي‌ خدا بوده‌، خدا آنجا بيشتر، ظاهرتره‌ خدا. آنجا اهل‌ تقوي‌ اگر يك‌ نقيصه‌اي‌ هم‌ در دوستشون‌ كه‌ روي‌ تقوي‌ باهاش‌ آشنا بودند و دوست‌ بودند، مي‌آيند فورا شفاعت‌ ميكنند، جبران‌ مي‌كنند. تنها و تنها محبتي‌ كه‌ در روز قيامت‌ براي‌ اهل‌ تقوي‌، براي‌ مردم‌ باقي‌ ميمانه‌ بر اساس‌ تقواست‌. در دنيا هم‌ همينطور. شما يقين‌ بدونيد آني‌ كه‌ بخاطر موقعيت‌ شما، شما را دوست‌ داره‌؛ شما را دوست‌ نداره‌ موقعيت‌ شما را دوست‌ داره‌. آن‌ كسي‌ كه‌ شما را به‌ خاطر پولتون‌ دوست‌ داره‌، شما را دوست‌ نداره‌ پولتون‌ را دوست‌ داره‌. توقع‌ هم‌ نداشته‌ باش‌ وقتي‌ بي‌ پول‌ ميشي‌ باز هم‌ دوستت‌ داشته‌ باشه‌. نه‌ ديگه‌. تو پول‌ نداري‌، پولت‌ را دوست‌ داشتم‌ كه‌ نداري‌ ديگه‌. چي‌ مي‌خواي‌؟ توقع‌ نداشته‌ باش‌ خودت‌. چون‌ محبتش‌ خالص‌ نبوده‌. اوني‌ كه‌ تو را بخاطر، ايني‌ كه‌ تو را رئيس‌ جمهوري‌ تو را مثلا دوستت‌ داره‌، تعظيم‌ ميكنه‌، فلان‌. الان‌ عزل‌ شدي‌ بهت‌ نگاه‌ هم‌ نميكنه‌. چه‌، اي‌ بابا اين‌ چي‌ بود، خيلي‌ هم‌ مردم‌ خوبي‌ هستند، بسيار خوبند. براي‌ اينكه‌ تو آني‌ كه‌ داشتي‌ براي‌ اون‌ تو را دوست‌ داشت‌. خودت‌ هم‌ ميدوني‌. خودت‌ هم‌ مي‌فهميدي‌ براي‌ اينكه‌ تو پشت‌ اين‌ ميز نشسته‌اي‌، پشت‌ اين‌ قدرت‌ نشسته‌اي‌، داراي‌ اين‌ قدرتي‌ تعظيمت‌ مي‌كنند. نداشته‌ باشي‌ خوب‌ به‌ چي‌ تعظيم‌ كنند؟ عاشق‌ چشم‌ و ابرويت‌ كه‌ نبودند كه‌. تعظيم‌ مي‌كردند بخاطر قدرتت‌. حالا هم‌ نيست‌. چي‌ بيخود تعظيم‌ كنند. بخاطر لباست‌ حتي‌. يك‌ كسي‌ رفته‌ بود يك‌ جا سور. لباسش‌ خيلي‌ بد بود. همانجا دم‌ در نشوندند. مي‌خواستند بيرونش‌ كنند حالا بهش‌ ترحم‌ كردند دم‌ در نشاندنشون‌. يك‌ غذاي‌ پس‌ مانده‌اي‌ بهش‌ دادند. فردا يك‌ دست‌ لباس‌ خوب‌ پوشيد. از در كه‌ وارد شد بفرمائيد آن‌ بالا، اين‌ غذاها را مي‌كرد توي‌ آستينش‌ ميگفت‌ لباس‌ غذا بخور. گفتند چرا همچين‌ ميكني‌؟ گفت‌ هم‌ من‌ نيست‌، اين‌ احترامات‌ مال‌ لباسه‌. ما ديروز آمديم‌ هيچ‌ بهمون‌ محبت‌ نكردند. راست‌ ميگه‌. خودش‌ آدم‌ فهميده‌ايه‌ها. هميشه‌ آدم‌ فهميده‌اي‌ باشيد. وقتي‌ كه‌ توي‌ اداره‌ هستيد و همه‌ مي‌آيند تعظيمتون‌ مي‌كنند فردا مي‌آئيد، ما زياد ديديدم‌ الحمد لله‌ در دوران‌ زندگيمون‌. شماها هم‌ ديديد. دوران‌ عجيبي‌ بود اين‌ دوران‌ انقلاب‌ و اينها. عجيب‌ بود. زياد ديديم‌ بالا رفت‌، پائين‌ آمد. وقتي‌ مي‌نشستيم‌ پيش‌ آنهايي‌ كه‌ بالا بودند و آمدند پائين‌، عجب‌ مردمي‌! نه‌. هيچ‌ هم‌ عجب‌ مردمي‌ نيستند. خيلي‌ مردم‌ خوبي‌ هستند. تو داراي‌ اين‌ پست‌ بودي‌، مقام‌ بودي‌. مردم‌ هم‌ نياز داشتند احترامت‌ مي‌كردند. حالا هم‌ نداري‌. چرا بيخود احترام‌ بكنند. محبتهاي‌ دنيا همه‌اش‌ همينه‌ ديگه‌.

 من‌ گاهي‌ بعضي‌ها به‌ خود من‌، گاهي‌ مي‌بينم‌ كه‌ آني‌ كه‌ براي‌ يك‌ چيزي‌ آمده‌ پيش‌ من‌، نه‌ براي‌ خدا. از اول‌ هم‌ من‌ خيلي‌ محبتم‌ باهاش‌ صميمانه‌ نيست‌. چون‌ ميدانيم‌ بالاخره‌ تمام‌ ميشه‌. بالاخره‌ اوني‌ كه‌ او فكر ميكنه‌ يا در من‌ هست‌ يا در من‌ نيست‌. اگر نباشه‌ كه‌ اصلا اشتباه‌ فكر كرده‌. اگر هم‌ باشه‌ كه‌ بالاخره‌ تمام‌ ميشه‌. لذا محبت‌ دوستي‌ اينطوري‌ هيچ‌ اساسي‌ نداره‌. هيچ‌ فايده‌اي‌ نداره‌. تا به‌ اشتباهش‌ پي‌ برد فورا از من‌ زده‌ ميشه‌. و يا اگر كه‌ نه‌ واقعا در من‌ باشه‌. بالاخره‌ مربوط‌ به‌ دنياست‌، تمام‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ مرده‌ بود گفتند فلاني‌ مرد. گفتند نوكر فلاني‌ مرد. رفت‌ براي‌ تشييع‌. وسط‌ راه‌ فهميد نه‌ خودش‌ مرده‌. برگشت‌. گفتند چرا برگشتي‌؟ گفت‌ من‌ مي‌رفتم‌ تا او ببينه‌ كه‌ آمده‌ام‌ به‌ تشييع‌ نوكرش‌. حالا برم‌ به‌ كي‌، كي‌ من‌ را ببينه‌. من‌ براي‌ خدا كه‌ نمي‌رفتم‌ كه‌. اينجوري‌ جريانات‌. و بخدا قسم‌ ضرر ميكنه‌ كسي‌ كه‌ محبت‌، اين‌ سرماية‌ بسيار پر عظمتش‌ را، مخصوص‌ خداست‌ محبت‌. و در آيات‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و الذين‌ آمنوا اشد حبا لله‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ دارند، محبتشون‌ خيلي‌ شديده‌ به‌ خدا و محبت‌ مال‌ خداست‌ و مال‌ متعلقات‌ خداست‌ و هر كس‌ كه‌ به‌ خدا نزديكتره‌. اين‌ محبت‌ به‌ اين‌ پر قيمتي‌ را صرف‌ زباله‌دانيهاي‌ عالم‌ مي‌كنند. بچة‌ انسان‌ باشه‌، پدر انسان‌ باشه‌، مادر انسان‌ باشه‌، هركي‌ مي‌خواد باشه‌. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌ كه‌ زباله‌دون‌ باشه‌.

 من‌ يك‌ جرياني‌ را از قول‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ نوشتم‌. ايشان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ از شهر خودم‌ براي‌ مشهد مي‌آمدم‌. توي‌ راه‌ يك‌ دختري‌ را ديدم‌، مجلسمون‌ زنها كه‌ نيستند، مي‌تونيم‌ آزاد بگيم‌. و چشمم‌ بهش‌ افتاد عاشقش‌ شدم‌، خيلي‌ سخت‌. بطوري‌ كه‌ اصلا شب‌ و روز نداشتم‌. حالا ميخوام‌ مختصر بگم‌. چون‌ مفصلش‌ را فكر ميكنم‌ در كتاب‌ در محضر استاد نوشته‌ باشم‌. بعد خوب‌ خيلي‌ ناراحت‌ بودم‌. خيلي‌. غالبا دور خونة‌ آن‌ طرف‌ پرسه‌ مي‌زديم‌ و همانجاها مي‌گشتيم‌ و يك‌ وقتي‌ بياد ببينيمش‌. ميگفت‌ يك‌ شب‌ ديدم‌ كه‌، البته‌ در عالم‌ مكاشفه‌ اين‌ را ديد، كه‌ من‌ را خواباندند، اين‌ توي‌ قلبم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ چراغ‌ قوة‌ پر نوري‌ هست‌. اين‌ چراغ‌ قوه‌ افتاده‌ روي‌ يك‌ مزبله‌اي‌. يك‌ جاي‌ كثيفي‌. اينجا را روشن‌ كرده‌. هوا هم‌ پر از گرد بود. اينهم‌ آمد با آچار دستي‌ و پيچهايش‌ را پيچوند و پيچوند و اين‌ را متوجه‌اش‌ كرد به‌ طرف‌ خدا. آن‌ كمال‌ حقيقي‌. كه‌اي‌ كاش‌ ما برسيم‌ واقعا به‌ كمال‌ حقيقي‌. ان‌ الله‌ جميل‌. خدا جميله‌. خدا زيباست‌. خداي‌ تعالي‌ داراي‌ تمام‌ صفات‌ جماليه‌ است‌. هنوز آن‌ پيچ‌ و مهره‌ هايش‌ را بايد بپيچونيم‌. ماها مي‌دونيد چطور هستيم‌؟ يك‌ مقدار محبت‌ داريم‌. فرض‌ كنيد كه‌ محبت‌ ما مثل‌ نور خورشيده‌. اين‌ آمده‌ متفرق‌ شده‌. يك‌ بخشش‌ به‌ زن‌، به‌ بچه‌، به‌ خونه‌، به‌ زندگي‌، به‌ چه‌، به‌ چه‌، به‌ چه‌. يك‌ مقدارش‌ هم‌ داديم‌ به‌ خدا. و لذا گرمي‌ هم‌ نداره‌. آن‌ گرمي‌ محبت‌ كه‌ انسان‌ عجبا لمحب‌ كيف‌ ينام‌ عجب‌ از عاشقي‌ كه‌ خواب‌ كند، بخدا قسم‌ اولياء خدا منتظرند كه‌ همسايه‌ها، افرادي‌ كه‌ در اطراف‌ هستند، اينها خوابشون‌ ببره‌، اينها پاشند بنشينند دو زانو، يا الله‌. عجبا لمحب‌ كيف‌ ينام‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ با هم‌ مي‌خوابيديم‌ با هم‌ هم‌ پا ميشديم‌. اين‌ روز چرت‌ ميزد. گفتم‌ آقاجون‌ ما با هم‌ خوابيديم‌. تو چرا چرتي‌ هستي‌. اين‌ هيچي‌ نميگفت‌. يك‌ شب‌ ما با خودمون‌ قرار گذاشتيم‌، اين‌ چرا نمي‌خوابه‌. خيال‌ ميكنيم‌، اين‌ كي‌ چرتي‌ بود؟ هيچي‌. ديديم‌ بعله‌. تا احساس‌ كرد كه‌ من‌ خوابم‌ برده‌، خوب‌ نفس‌ خواب‌ غير از نفس‌ شخص‌ بيداره‌. پاشد. پا ميشد مي‌رفت‌ وضوئي‌ ميگرفت‌، اگر نميشد سروصدا داشت‌ وضو گرفتن‌، همان‌ گوشه‌ تيمم‌ ميكرد و مشغول‌ مناجات‌ با خدا ميشد. و واقعا تا صبح‌ نمي‌خوابيد. حالا نميگم‌ شماها اين‌ كارها را بكنيدها. تحميل‌ هيچوقت‌ به‌ خودتون‌ نكنيد. آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ خوابش‌ نبره‌ از عشق‌ به‌ خدا. اينهايي‌ كه‌ چشمايشون‌ را باز بكشه‌، باز نگه‌ داره‌، آب‌ بزنه‌ به‌ صورتش‌، قهوه‌ بخوره‌، ما بچه‌ بوديم‌ بعضي‌ از اين‌ مقدسها به‌ ما دستور مي‌دادند قهوه‌ بخور كه‌ خوابت‌ نبره‌، آب‌ به‌ صورتت‌ برو بزن‌، چه‌ بكن‌ چه‌ بكن‌، اينها نه‌. اينها برخلاف‌ وظيفه‌ است‌. بر خلاف‌ تزكية‌ نفسه‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ مريضي‌ را، مريضي‌ مي‌خواد مثلا ده‌ پرس‌ كباب‌ برگ‌ آورده‌ هي‌ مي‌خواد به‌ زور بخوره‌. بيشتر مريض‌ ميشه‌. معالجه‌ بكن‌ خودت‌ را. معده‌ات‌ خوب‌ معالجه‌ بشه‌، هضمش‌ خوب‌ بشه‌. آنوقت‌ بشين‌ ده‌ تا كباب‌ برگ‌ بخور، هر چي‌ ميخواي‌، هر چي‌ ميلته‌ بخور. اينجوري‌ بايد بود. بعله‌ ما مي‌ديديم‌ كه‌ ايشان‌ مشغوله‌. بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ صدايي‌ ازش‌ بلند بشه‌. يعني‌ واقعا اگر من‌ خودم‌ را بيدار نگه‌ نمي‌داشتم‌ نمي‌فهميدم‌ كه‌ او مشغول‌ مناجات‌ و نماز شب‌ و اين‌ برنامه‌هاست‌. كه‌ البته‌ ما يك‌ مسافرتي‌ با اين‌ مرد بزرگ‌ بوديم‌، هنوز هم‌ حيات‌ داره‌، ايشان‌، چند روزش‌ كه‌ درگير بوديم‌، روزش‌ هي‌ چرت‌ ميزد، ميگفتيم‌ تو چرتي‌ هستي‌، فلان‌ اينها. ايشان‌ نميگفت‌. آن‌ شب‌ اول‌ كه‌ متوجه‌ شديم‌ شبهاي‌ بعد، ديد كه‌ نفس‌ من‌ فلانه‌، خوب‌ خرخري‌ هيچي‌ چيزي‌ نيست‌. بعد همانجا آهسته‌ تيمم‌ ميكرد. همانجا توي‌ رختخوابش‌، نشسته‌ مشغول‌ نماز شبش‌ بود. آهسته‌ مشغول‌ مناجات‌ بود. چون‌ ما اگر هر چي‌ هم‌ آهسته‌ با خدا حرف‌ بزنيم‌، مثل‌ اينكه‌ دست‌ گذاشتيم‌ در گوش‌، مثلا من‌ مي‌خوام‌ با شما صحبت‌ كنم‌. ميگم‌ در گوشتون‌ داد بزنم‌. اينجوري‌ ميشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خدا از رگ‌ گردن‌ به‌ ما نزديكتره‌. شما توي‌ قلبت‌ هم‌ اراده‌ بكني‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ داري‌ با خدا حرف‌ ميزني‌. صدا نميخواد. فاذكر ربك‌ في‌ نفسك‌ تضرعا و خفيه‌. دون‌ الجهر من‌ الخوف‌. در نفست‌، اصلا نميگه‌ به‌ زبانت‌ بيار، ياد كن‌ پروردگارت‌ را در نفس‌ خودت‌ به‌ حال‌ تضرع‌ و خيلي‌، و لا تجهر بالصلاتك‌. اصلا بعضي‌ از آيات‌ داره‌ كه‌ حتي‌ نمازت‌ را بلند نخون‌. مگر موارد استثنائي‌ كه‌ دستور دادند. بطوري‌ اين‌ شخص‌ مشغول‌ بود و بعد نماز صبحش‌ را هم‌ مي‌خوند و بعد مي‌ديد اگر من‌ خوابم‌ بعد به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ پاشو نماز صبحت‌ را بخون‌. آنهم‌ تازه‌ به‌ خاطر اينكه‌ من‌ بهش‌ گفته‌ بودم‌ من‌ را بيدار كن‌ و فلان‌. شبهاي‌ ديگه‌ كه‌ همينطور من‌ دراز كشيده‌ متوجه‌ او بودم‌، مي‌ديدم‌ كه‌ همانجا، البته‌ از سر شب‌ مواظب‌ بود جايش‌ را جوري‌ بيندازه‌ كه‌ اگر خواست‌ بره‌ بيرون‌ مثلا خيلي‌ مثل‌ آن‌ عقب‌ اطاق‌ اين‌ وسط‌ هم‌ جمعي‌ خوابيده‌اند، خوب‌ نمي‌رفت‌ آنجا بخوابه‌. ميگفت‌ همينجا دم‌ در مي‌خوابم‌. يك‌ جوري‌ كه‌ خلاصه‌ سهل‌ المؤنه‌ باشه‌. و مهر و اينهايش‌ هم‌ حاضر ميكرد و توي‌ رختخوابش‌ مشغول‌ ميشد. مشغول‌ عبادتش‌ بود. اينجوري‌ بايد محبت‌ انسان‌ وقتي‌ به‌ خدا زياد شد، مخصوصا خالص‌ باشه‌. مي‌بينيد كه‌ همه‌ جور انسان‌ را درست‌ ميكنه‌.

 و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌، عرض‌ كردم‌، اين‌ خودش‌ يكي‌ از مراحل‌ بسيار مهم‌ سير الي‌ اللهه‌ كه‌ محبت‌ به‌ خداست‌. و محبت‌ به‌ متعلقات‌ خدا. و اين‌ محبت‌ به‌ متعلقات‌ خدا را وهابيت‌ نمي‌فهمند. يعني‌ آنها، اصلا حرفشون‌ تاريكي‌ مي‌آره‌. انسان‌ هر كسي‌ كه‌ بر خلاف‌ وجدان‌ انسان‌ حرف‌ بزنه‌، اصلا تاريكي‌ براي‌ انسان‌ مي‌آوره‌. حرف‌ را اصلا درك‌ نمي‌كنند. مگر شما مي‌توانيد يك‌ فطرت‌ پاكي‌ را نگهش‌ بداريد از اين‌ كه‌ تو ضريح‌ را نبوس‌ امام‌ رضا را فقط‌ دوست‌ داشته‌ باش‌. مگر مي‌شه‌، مگر مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ يك‌ كسي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ عباش‌ را دوست‌ نداشته‌ باشه‌، لباسش‌ را دوست‌ نداشته‌ باشه‌. دستش‌ را بگه‌ اين‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخونه‌، روحش‌ را دوست‌ دارم‌ چون‌ اين‌ روح‌ عالم‌ و مثلا با تقواست‌ من‌ دستش‌ را ديگه‌ دوست‌ ندارم‌. آخه‌ اينها دست‌ خدا هستند. ائمة‌ اطهار دست‌ خدا هستند. ضريحشون‌ متعلق‌ به‌، مثل‌ لباس‌ امامه‌. اينها يك‌ چيزهاي‌ فطريه‌. يك‌ كسي‌ بگه‌ حالا خوب‌ اين‌ درست‌ نيست‌ اينها ديونه‌اند اصلا توي‌ مثل‌ كوري‌ كه‌، كور مادر زادها حالا اين‌ اظهار نظر بكنه‌ كه‌ رنگ‌ قرمز خوب‌ نيست‌ رنگ‌ سفيد خوبه‌. تو اصلا رنگ‌ مي‌فهي‌ چي‌ هست‌ كه‌ بگي‌ اين‌ رنگ‌ خوبه‌، اين‌ رنگ‌ بده‌. اصلا مي‌فهمي‌. با اين‌ كه‌ هي‌ توضيح‌ بدي‌. محبت‌ اصلا سرت‌ مي‌شه‌، محبت‌ به‌ خدا چي‌ هست‌ كه‌ تو بگي‌ بايد ضريح‌ را نبوسيد و پيغمبر را بهش‌ اظهار محبت‌ نكنيد و فقط‌ خدا را. تو كوري‌. كور از اون‌ كورهاي‌ غير قابل‌ علاج‌. مرده‌. اينها اينجوري‌ هستند و هيچ‌ بحثي‌ هم‌ با شماها، انسان‌ گاهي‌ من‌ خودم‌ گاهي‌ برخورد مي‌كردم‌ مي‌ديدم‌ اينها قابل‌ بحث‌ هم‌ نيستند.

 اين‌ يك‌ مطلبي‌ بود كه‌ امشب‌ در ارتباط‌ با، كه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ قطع‌ علاقه‌اش‌ را به‌ غير خدا كرد روحش‌ آزاد مي‌شه‌، وقتي‌ انسان‌ مرد روحش‌ پرواز بكنه‌ و مي‌ره‌ به‌ طرف‌ خدا. اميدواريم‌ در اين‌ ماه‌ رجب‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ ما را از جز محبين‌ خودش‌ در رديف‌ اولياء خودش‌ قرارمون‌ بوده‌. كه‌ اگر اين‌ محبت‌ را در انسان‌ زياد كرد انسان‌ از اولياء خداست‌. كه‌ ديد كار در اين‌ كه‌ انسان‌ چطور مي‌شه‌ كه‌ از اولياء خدا مي‌شه‌ عمل‌ همين‌ حرفهايي‌ است‌ كه‌ امشب‌ عرض‌ كردم‌. يعني‌ اگر شما به‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ امشب‌ عرض‌ كردم‌ اگر عمل‌ بكنيد البته‌ اين‌ را عرض‌ كردم‌ برنامه‌اي‌ خودش‌ بياد جلو و شماها رو برنامة‌ صحيح‌ خودتون‌ بياييد جلو. انشاء الله‌ اونهايي‌ كه‌ مقدمات‌ اين‌ مرحله‌ را انجام‌ ندادن‌ سريع‌ انجام‌ بدن‌ و اونهايي‌ كه‌ مقدماتش‌ را انجام‌ دادن‌ و رسيدن‌ اونها هم‌ دقت‌ بيشتري‌ بكنند و اونهايي‌ كه‌ رد شدن‌ اگر هنوز مي‌بينند گوشه‌ و كنار دلشون‌ محبت‌ غير خدايي‌ هست‌ به‌ اصطلاح‌ باز هنوز خوب‌ تكميل‌ نشدن‌ و خودشون‌ را درست‌ كنند و تذكرات‌ اين‌ جلسات‌ فقط‌ براي‌ همينه‌. ديروز وفات‌ حضرت‌ يا امروز بوده‌ ولي‌ اوني‌ كه‌ هست‌ مغرب‌ چهاردهم‌ ماه‌ رجب‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها از دار دنيا رفته‌اند. چهارده‌ ماه‌ رجب‌ ديديم‌ يار شيرينش‌ كه‌ در كتاب‌ زينب‌ كبري‌ بود كه‌ تاريخ‌ وفات‌ حضرت‌ بود حالا روز پانزدهم‌ وفات‌ باشه‌، شب‌ پانزدهم‌ وفات‌ باشه‌، به‌ هر حال‌ ايام‌ وفات‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌. ام‌ المصائب‌.

 اي‌ كاش‌ يك‌ سر سوزن‌ از محبت‌ حضرت‌ زينب‌ را به‌ خدا به‌ ما مي‌دادن‌. باور كنيد. خوب‌ مطالعه‌اي‌ در همين‌ دوران‌ كربلا و اسارت‌ و تا موقع‌ وفات‌. انسان‌ اگر يك‌ دوره‌اي‌ برسي‌ بكنه‌ مي‌بينه‌ كه‌ چقدر اين‌ خانم‌ محبت‌ به‌ خدا داشته‌. تا مي‌ياد، يكي‌ از علائم‌ محبت‌ خوب‌ اينه‌ كه‌ تا يك‌ كسي‌ بياد به‌ اون‌ محبوبش‌ بخواد كوچكترين‌ مكثي‌ را نسبت‌ بده‌، كوچكترين‌ توهيني‌ بكنه‌، بيشترين‌ تقصير را به‌ گردن‌ او بياندازه‌ اين‌ نمي‌تونه‌ خودداري‌ بكنه‌. لذا ابن‌ زياد گفت‌ هل‌ من‌ يتساء عليه‌ ديدي‌ خدا باهات‌ چكار كرد؟ گفت‌ من‌ رأيت‌ جميلا. از خدا جز خوبي‌ هيچي‌ نديدم‌ خدا خيلي‌ خوبه‌ تو نمي‌فهمي‌ اصلا. شماها به‌ من‌ اذيت‌ كرديد. من‌ رأيت‌ الا جميلا. خيلي‌ عجيبه‌. در شب‌ يازدهم‌ محرم‌ امام‌ سجاد فرموده‌ كه‌ ديدم‌ عمه‌ام‌ زينب‌ نماز شبش‌ را نشسته‌ مي‌خونه‌. اين‌ نشسته‌ خوندش‌ را مي‌خواد بگه‌، نمي‌خواد بگه‌ نماز شبش‌ ترك‌ نشد. مي‌دونيم‌ كه‌ حضرت‌ زينب‌ اصلا نماز شبش‌ ترك‌ نمي‌شد. ولي‌ اون‌ شب‌ نشسته‌ مي‌خوند از بس‌ از نظر بدني‌ بهش‌ فشار آوردند. بخدا قسم‌ شجاعترين‌ مردهاي‌ روزگار اگر يك‌ نصف‌، يك‌ دهم‌ اين‌ مصائب‌ بهشون‌ متوجه‌ بشه‌، نمي‌تونند از جا حركت‌ كنند. ايشان‌ اينهمه‌ كار، در تمام‌ اين‌ دوران‌ مصائب‌ هيچ‌ جا نداره‌ كه‌ يك‌ جا حضرت‌ زينب‌ رفت‌ براي‌ استراحت‌. عجيبه‌ها. ابدا. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها، بعضي‌ ميگند البته‌ اين‌ هست‌. مقام‌ ايشان‌ اگر، يكي‌ فاطمة‌ زهرا، يكي‌ حضرت‌ زينب‌، حضرت‌ ام‌ كلثوم‌، اينها اگر يقينا مرد بودند، مقامشون‌ مقام‌ امامت‌ بود. و ببينيد استقامت‌ در چه‌ حد! حضرت‌ سجاد صبح‌ يازدهم‌ محرم‌ داره‌ نگاه‌ ميكنه‌ به‌ بدنهاي‌ قطعه‌ قطعه‌ شدة‌ شهدا. خوب‌. امامه‌. حضرت‌ زينب‌ نگاه‌ كرد به‌ حضرت‌ سجاد از جمله‌اش‌ معلومه‌ كه‌ حضرت‌ سجاد معلوم‌ بود قالب‌ تهي‌ كنه‌. بسكه‌ مصيبت‌ شديد بود. خدمت‌ امام‌ سجاد مي‌فرمايد كه‌، عرض‌ مي‌كند كه‌ ما لي‌ اراك‌ تجودك‌ بنفسك‌. من‌ چيه‌؟ من‌ مي‌بينم‌ داري‌ جانت‌ را از دست‌ مي‌دهي‌. تو حجت‌ خدائي‌. حضرت‌ سجاد مي‌فرمايد آخه‌ اينهم‌ بدن‌ حجت‌ خداست‌ كه‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌. ببينيد چقدر استقامت‌ داره‌ كه‌ حالا خودش‌ را كه‌ كنترل‌ كرده‌، قلب‌ عالم‌ امكان‌ را داره‌، يعني‌ اگر امام‌ سجاد تكان‌ ميخورد، تمام‌ عالم‌ هستي‌ از بين‌ مي‌رفت‌ در آنوقت‌. اين‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ را داره‌ حفظ‌ ميكنه‌. ما لي‌ اراد تجود بنفسك‌. خيلي‌ عجيبه‌. محبت‌ در درجة‌ نهائيست‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. و اظهار محبت‌ هم‌ به‌ سر مقدس‌ سيد الشهدا ميكنه‌ روزي‌ كه‌ مي‌بينه‌ روي‌ نيزه‌ داره‌ قرآن‌ ميخونه‌. ببينيد چه‌ سوره‌اي‌ را انتخاب‌ كرده‌ حضرت‌ سيد الشهدا، ام‌ حسبت‌ اصحاب‌ الكهف‌ و الرقيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا. اين‌ آيه‌ را داره‌ ميخونه‌، سورة‌ كهف‌ را، شروع‌ كرده‌ از اول‌ سورة‌ كهف‌ منتهي‌ نميگن‌ همه‌اش‌ را خوند. يعني‌ مردم‌ بدونيد استقامت‌ ما آنچنانه‌ كه‌ اينها ما را از پا در نمي‌آره‌، اين‌ مسائل‌ ما را از پا در نمي‌آره‌ام‌ حسبت‌ اصحاب‌ الكهف‌ و الرقيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا كه‌ آن‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ آقا قضية‌ تو عجيب‌تره‌. اصحاب‌ كهف‌ كاري‌ نكردند. از جاه‌ و مقام‌ و رياستشون‌ رفتند توي‌ غار و پناهنده‌ شدند. ولي‌ تو زن‌ دادي‌، فرزند دادي‌، فرزند شيرخوار در راه‌ خدا دادي‌. علي‌ اكبرت‌ را دادي‌، تمام‌ شجاعان‌ اطراف‌ خودت‌ را دادي‌ كه‌ دوستشون‌ داشتي‌، همه‌ را در راه‌ خدا دادي‌. مسئلة‌ تو خيلي‌ مهمتره‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ موضوعي‌ را باصطلاح‌ بيان‌ كنند براي‌ استقامت‌ انسان‌ قضية‌ سيد الشهدا را ميگند، قضية‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها را ميگن‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ از استقامت‌ زينب‌ كبري‌ در اين‌ ايام‌ عزيز، از محبت‌ زينب‌ كبري‌ در اين‌ ايام‌ عزيز، ذره‌اي‌ هم‌ نصيب‌ ما بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ ما را جزء آن‌ افرادي‌ قرار بده‌ كه‌ خودت‌ نعتك‌ في‌ كتابك‌، آنها را مدح‌ كردي‌ در قرآنت‌ كه‌ فرموده‌اي‌ كانهم‌ بنيان‌ مرصوص‌. مانند بنيان‌، يعني‌ يك‌ ديوار قوي‌ مرصوص‌، بتوني‌ كه‌ هيچ‌ حمله‌اي‌ بهش‌ كارگري‌ نميكنه‌. خدايا اينجوري‌ ما را قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. 

۹ رجب ۱۴۱۳ قمری – ۱۳ دی ۱۳۷۱ شمسی – صراط‌ مستقيم‌ – مطيع‌ بودن‌، اخلاق‌ ۳۳

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ اهل‌ البيت‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و انعبدوني‌ هذه‌ صراط‌ مستقيم‌. يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در تمام‌ مراحل‌ كمالات‌ بايد دقيقا رعايت‌ بشود مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌. يعني‌ صد در صد در چهار چوب‌ يك‌  دين‌ حركت‌ كردن‌. صد در صد مطابق‌ دستورات‌ دين‌ راه‌ رفتن‌. از هر گونه‌ افراط‌ و تفريطي‌ روح‌ انسان‌ مبري‌ بودن‌. كوچكترين‌ انحراف‌ براي‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ مفاسد بسيار زيادي‌ به‌ بار مي‌آورد. مكرر مثال‌ زده‌ام‌ مثل‌ راننده‌اي‌ كه‌ پشت‌ فرمان‌ ماشين‌ نشسته‌ اگر يك‌ سر سورن‌ انحراف‌ از راه‌ دين‌ داشته‌ باشد از راه‌ جاده‌ يا مسيري‌ كه‌ داشته‌ باشد هر چه‌ سرعتش‌ هم‌ بخصوص‌ زياد باشد زودتر سقوط‌ مي‌كند. اما اگر ماشين‌ يك‌ جا پارك‌ شده‌ باشد هر چه‌ فرمان‌ را انسان‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌ بگردونه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. يعني‌ انسان‌ سقوط‌ نمي‌كنه‌.

 اگر شما مي‌بينيد يك‌ عده‌ از افراد مقدس‌ خيلي‌ هم‌ حالت‌ عبادت‌ و بندگيشون‌ زياده‌. گاهي‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ هستند. روزها روزه‌ مي‌گيرند و انحرافاتي‌ دارند و طوريشون‌ هم‌ نمي‌شه‌ اينها قصد پيشرفت‌ ندارند ديگه‌ رسيده‌اند مثل‌ اينكه‌ به‌ مقصد. بعضي‌ مقصدشون‌ همينكه‌ كه‌ ترك‌ گناهان‌ را بكنند و واجباتشون‌ را انجام‌ بدن‌. بيشتر از اين‌ چيزي‌ نمي‌خوان‌ خيلي‌ زياد از افراد سوال‌ مي‌شه‌ كه‌ شما فكر مي‌كنيد مقصد اصلي‌ از دين‌ و مقصود دين‌ از ارسال‌ كتب‌ و ارسال‌ رسل‌ چه‌ بوده‌؟ مي‌گن‌ براي‌ اينكه‌ ما واجباتمون‌ را انجام‌ بديم‌ و محرماتمون‌ را ترك‌ كنيم‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ مقصد نيست‌، اين‌ مقصود نيست‌. اگر اين‌ باشد حيوانات‌ اهلي‌ هم‌ همينطوريند. هيچ‌ حيواني‌ كار حرام‌ نمي‌كنه‌. تكليف‌ هم‌ نداره‌، هيچ‌ حيواني‌ ترك‌ واجب‌ نمي‌كنه‌.

 اين‌ انسان‌ است‌ كه‌ مي‌گه‌ حالا عصر اتم‌ است‌ و عصر فضا است‌ و ما ديگه‌ نماز نبايد بخونيم‌ نه‌ اينطور در حيوانات‌ نيست‌. اما كمالي‌ هم‌ انسان‌ پيدا نمي‌كنه‌ اگر تنها به‌ ترك‌ واجبات‌ و انجام‌ به‌ ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجبات‌ پرداخت‌ كند. بايد به‌ فكر پيشرفت‌ باشه‌. اينكه‌ مي‌گن‌ من‌ ساوا يالله‌. هر كي‌ دو روزش‌ مساوي‌ باشه‌ خوب‌ كسي‌ كه‌ نمازهاش‌ اول‌ وقت‌ باشه‌ و روزي‌ يك‌ جز هم‌ قرآن‌ بخونه‌ و تمام‌ دعاهاي‌ مفاتيح‌ را هم‌ دور مي‌كنه‌ اين‌ ديگه‌ روز بعد هم‌ همين‌ كار را مي‌كنه‌ اين‌ ديگه‌ مساوي‌ است‌ هر روزش‌. اين‌ يومها كه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ مساوي‌ نباشه‌، اين‌ منظور از نظر روحي‌ است‌ كه‌ ديروز روح‌ تو يك‌ قدم‌ برداشته‌ به‌ طرف‌ كمال‌ امروز يك‌ قدم‌ ديگر بايد برداره‌. والا از نظر عبادي‌ كه‌ عبادت‌ به‌ هر حال‌ محدوده‌. شما فرض‌ از اذان‌ صبح‌ شروع‌ مي‌كنيد به‌ عبادت‌ بيست‌ و چهار ساعت‌ تا فردا صبح‌، صبح‌ اول‌ اذان‌ صبح‌ اين‌ ديگه‌ آخرشه‌ ديگه‌ روز هم‌ روزه‌. خوب‌ اين‌ در اين‌ محدوده‌ با توجه‌ كامل‌ اين‌ در اين‌ محدوده‌ توقف‌ مي‌كنه‌ ديگه‌. شما به‌ اين‌ مرحله‌ كه‌ رسيديد هر روزتون‌ مساوي‌ است‌. اونوقت‌ مغضوب‌ يعني‌ چه‌؟ معلومه‌ كه‌ يك‌ سيري‌ است‌ يك‌ راهي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ بره‌ و اگر نرفت‌ دو روزش‌ مساوي‌ شد در جا زد اين‌ ضرر كرده‌. نمي‌دونم‌ خوب‌ دقت‌ كرديد اين‌ مطلب‌ را يا نه‌.

 و اگر مي‌بينيد يك‌ عده‌ هستند در ادعيه‌ در واجبات‌ در محرمات‌ در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنند افراط‌ و تفريط‌ دارند هيچيشون‌ هم‌ نمي‌شه‌ همان‌ مسلمان‌ كه‌ بودند هستند اينها علتش‌ اين‌ هست‌ كه‌ پارك‌ كردند يك‌ جا متوقف‌ شدن‌. آدم‌ متوقف‌ هم‌ كه‌ حالا اين‌ ور و اون‌ ورش‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. مثل‌ همين‌ ماشين‌. از لحظة‌ اولي‌ كه‌ انسان‌ قدم‌ برمي‌ داره‌ انسان‌ بايد تو جاده‌ باشه‌ تا وقتي‌ مي‌رسه‌ به‌ مقصد. حتي‌ تا اين‌ حد. اگر امام‌ نفرموده‌ بود من‌ نمي‌گفتم‌ به‌ جهتي‌ كه‌ به‌ خيلي‌ از افراد به‌ خيلي‌ از جلسات‌ ممكنه‌ اين‌ اعتراض‌ باشه‌ ولي‌ امام‌ گفته‌ من‌ چه‌ كنم‌. در همين‌ مفاتيح‌ هست‌ در شرح‌ دعاي‌ حوبي‌ كه‌ مرحوم‌ آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ يك‌ مطالبي‌ مي‌گه‌ اونجا روايت‌ مي‌كنه‌. مورد وسوق‌ هم‌ هست‌ اين‌ روايت‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ به‌ طرف‌ عده‌اي‌ مي‌گه‌ بگو يا مقلب‌ القلوب‌ ثبت‌ قلبي‌ علي‌ دينك‌. اين‌ از اين‌ مقدسهاي‌ دو آتيشه‌ بوده‌. گفته‌ يا مقلب‌ القلوب‌ و البصار ثبت‌ قلبنا حضرت‌ مي‌گه‌ كه‌ ابصار را از كجا آوردي‌؟ يا مقلب‌ القلوب‌ ثبت‌ قلبنا. ابصار را چرا گفتي‌؟ چرا تو دعاي‌ كميل‌ سه‌ دفعه‌ گفتن‌ كه‌ يارب‌، يارب‌، يارب‌ شما هم‌ نه‌ مرتبه‌ مي‌گيد آخه‌ از كجا مي‌گيد اينها را. اين‌ شش‌ تاي‌ ديگه‌اش‌. تو دعاي‌ ندبه‌ الهم‌ و والدا والا و سه‌ دفعه‌ ننوشته‌ كه‌ شما چرا سه‌ دفعه‌؟ ما مي‌خواييم‌ حال‌ بهتري‌ خوب‌ اين‌ را امام‌ بهتر مي‌فهمه‌. صراط‌ مستقيم‌ معناش‌ اينه‌ خدا، حضرت‌ فرمود مقلب‌ القلوب‌ والبصار خدا هست‌. اما هر چي‌ من‌ مي‌گم‌ اطاعت‌ كنيد.

 بندگي‌ خدا در اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ بيشتر از اون‌ چيزي‌ كه‌ خدا گفته‌ انجام‌ بده‌. بهت‌ مي‌گن‌ يك‌ ليوان‌ آب‌ بيار تو مي‌ري‌ يك‌ خم‌ آب‌ مي‌ياري‌. معلومه‌. بهت‌ مي‌گن‌ نماز ظهر چهار ركعته‌ تو مي‌گي‌ من‌ حالا كه‌ حالي‌ دارم‌ يك‌ ده‌ بيست‌ ركعت‌ نماز بخونم‌. مي‌شه‌؟ يك‌ كلمه‌ تو نماز، نمازهاي‌ واجب‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ نمازهاي‌ واجب‌ و مستحب‌ هيچيش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، چون‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌. به‌ هر حال‌ استحبابش‌ در حد استحباب‌ و واجبش‌ در حد واجب‌ شما يك‌ كلمه‌ به‌ قصد ورود مخصوصا اضافه‌ بكنيد در نماز بگيد چون‌ مثلا سه‌ تا قل‌ هو الله‌ جاي‌ ختم‌ قرآنه‌ من‌ در هر ركعت‌ بعد از حمد سه‌ نا قل‌ هو الله‌ بخونم‌. نمازتون‌ باطله‌. در نماز حضرت‌ امير پنجاه‌ تا قل‌ هو الله‌ هست‌ شما پنجاه‌ و يكي‌ بخونيد نمازت‌ باطله‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. هر چي‌ كه‌ اونها گفتن‌ بايد عمل‌ بشه‌. يعني‌ ما به‌ هر حال‌ از خودمون‌ در هيچ‌ موضوعي‌ ابراز سليقه‌ نكنيم‌.

 در احكام‌ دين‌ كه‌ واجبات‌ است‌، مستحبات‌ است‌ و مكروهات‌ هست‌ و محرمات‌ هست‌ و مباحات‌. احكام‌ خمسه‌. اگر خودتون‌ مجتهديد معناش‌ اينه‌ كه‌ مراجعه‌ مي‌كنيد به‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ قوة‌ اثتنبات‌ داريد و احكام‌ دين‌ را از توي‌ آيات‌ و روايات‌ در مي‌آوريد و خوب‌ متوجه‌ مي‌شيد كه‌ حكم‌ خدا حالا لااقل‌ روي‌ ظن‌ يا يقين‌ اين‌ است‌. اما اگر مجتهد نيستيد دقيقا بايد اونچه‌ كه‌ توي‌ رساله‌ها نوشته‌ است‌ عمل‌ بشه‌. در زماني‌ كه‌ ما در قم‌ بوديم‌ اين‌ استفتاء خيلي‌ معروف‌ شد بين‌ مردم‌. با اينكه‌ خيلي‌ مسئلة‌ مهمي‌ نبود، حقيقتي‌ است‌ كه‌ از مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ سؤال‌ كرده‌ بودند. شما از هر كدام‌ از مراجع‌ هم‌ كه‌ سؤال‌ كنيد همين‌ را جواب‌ خواهند داد. كه‌ آيا دعاهاي‌ مفاتيح‌ را ما مي‌تونيم‌ به‌ قصد استحباب‌ بخونيم‌؟ فرمودند، نه‌. شما ببينيد خيلي‌ مسئله‌ ساده‌ است‌، دعاي‌ كميل‌ شب‌ جمعه‌ چيه‌ حكمش‌؟ دعاي‌ كميل‌ الان‌ بپرسند مي‌گيد مستحبه‌. ما مي‌پرسيم‌ از كجا مي‌گيد مستحبه‌؟ اجتهاد كرديد؟ مي‌گيد كه‌ نه‌ من‌ مجتهد نيستم‌. پس‌ از كجا مي‌گيد؟ تو مفاتيح‌ نوشته‌. صاحب‌ مفاتيح‌ كيه‌؟ آقا آشيخ‌ عباس‌ قمي‌. ايشان‌ مجتهد اعلم‌ مرجع‌ تقليده‌؟ مي‌گيد نه‌. والا اين‌ مجتهد بودن‌ و مرجعيت‌ بودن‌ ايشان‌ ثابت‌ نشده‌ بر فرض‌ هم‌ ثابت‌ بشه‌ هيچ‌ عالمي‌ هيچ‌ مجتهدي‌ اجازه‌ نمي‌ده‌ كه‌ ابتداعا از ميت‌ شما تقليد بكنيد. مستحبه‌.كجا مي‌گيد مستحبه‌؟

 ببينيد اول‌ كتاب‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ كه‌ هر مكلفي‌ واجبه‌ كه‌ در عباداتش‌ و معاملاتش‌ چه‌ مستحب‌، چه‌ واجب‌، چه‌ حرام‌، چه‌ مكروه‌. يا مقلد بشد يا مجتهد يا محطاط‌. اجتهاد كه‌ نداريد، تقليد هم‌ كه‌ از آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ جايز نيست‌، خوب‌ از كجا مي‌گيد دعاي‌ كميل‌ مستحبه‌ شب‌ جمعه‌ انجام‌ بشه‌ از كجا مي‌گي‌ كه‌ دعاي‌ ندبه‌ مستحبه‌ كه‌ صبح‌ جمعه‌ خونده‌ بشه‌؟ نماز شب‌ از كجا مي‌دونيد مستحبه‌ خوندنش‌، غسل‌ جمعه‌ از مي‌گيد كه‌ مستحبه‌ كه‌ عمل‌ بشه‌؟ شما مي‌گيد كه‌ من‌ در توضيح‌ المسائلم‌ ديدم‌. آهان‌ اون‌ مي‌شه‌ درسته‌. تو توضيح‌ المسائل‌ اگر گفته‌ باشند كه‌ غسل‌ جمعه‌ مستحبه‌ درسته‌. يعني‌ مرجع‌ تقليدتون‌ گفته‌ باشه‌. مرجع‌ تقليد شما گفته‌ شب‌ جمعه‌ دعاي‌ كميل‌ بخون‌. چشم‌. مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ در مسائل‌ حجتون‌ مخصوصا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ نماز طواف‌ نساء. آخه‌ چون‌ در حج‌ اين‌ حاجيها همة‌ اعمال‌ را با مسامحه‌ مي‌گذرونن‌ موقع‌ نماز طواف‌ نساء كه‌ مي‌افته‌ به‌ دست‌ و پا مي‌افتند. هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ نماز خودتون‌ با طواف‌ نساء. اين‌ رو علاقة‌ به‌ خانمشه‌. به‌ جهتي‌ كه‌ اگر طواف‌ نساء را خوب‌ انجام‌ نداد و نمازش‌ را با قرائت‌ صحيح‌ انجام‌ نداد زن‌ به‌ خانه‌اش‌ حرامه‌. نه‌ اينكه‌ محرم‌ و نامحرم‌ باشه‌. حق‌ عمل‌ زناشويي‌ ديگه‌ نداره‌. يعني‌ مهر مي‌شه‌. تا وقتي‌ كه‌ دومرتبه‌ بياد و نماز طواف‌ نساء در صحيح‌ بخونه‌.  خوب‌ اينجا كه‌ مي‌رسه‌. چون‌ محبت‌ به‌، تا حالا كه‌ مربوط‌ به‌ خدا بود و دين‌ و به‌ اينها كه‌ علاقه‌اي‌ نداشت‌ اينجا چون‌ به‌ خانمش‌ علاقه‌ داره‌ خوب‌ برگرده‌ با خانمش‌ هيچ‌ احوال‌ پرسي‌ هم‌ نكنه‌ و هيچي‌، اين‌ خيلي‌ سخت‌ مي‌شه‌. اينجا من‌ مكرر ديدم‌ مثلا يك‌ روحاني‌ پيدا، آقا يك‌ نماز طواف‌ نساء، مي‌گم‌ نماز طواف‌ خودت‌ را چكار كردي‌؟ مي‌گه‌ خوب‌ خوندم‌، مي‌گه‌ خيلي‌ خوب‌، مي‌گه‌ مي‌ترسم‌. انسان‌ در تمام‌ كارهاش‌ همان‌ طوري‌ كه‌ نماز طواف‌ نساء را بايد با تقليد طبق‌ برنامه‌ دقيق‌ انجام‌ بده‌ دعاي‌ كميل‌ هم‌ همينطور.

 دعاي‌ ندبه‌ هم‌ همين‌ طور. زيارت‌ آل‌ ياسين‌ هم‌ همين‌ طور. شما مي‌گيد اينجوري‌ اگر باشه‌ همه‌اش‌ را توي‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌. از آقا بروجردي‌ اين‌ را سؤال‌ كرده‌ بودند. آقاي‌ بروجردي‌ فرموده‌ بود در مستحبات‌ انسان‌ به‌ قصد رجاء بخونه‌. رجا مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اگر نباشه‌، از طرف‌ معصومين‌ نرسيده‌ باشه‌ با خوندن‌ يقين‌ مي‌دونن‌ كه‌ گناه‌ نكردن‌ و اگر هم‌ رسيده‌ باشه‌ اميد ثواب‌ داره‌. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ شما الان‌ مولايي‌ داريد، آقايي‌ داريد يك‌ ليوان‌ آب‌، احتمال‌ مي‌ديد اين‌ تشنه‌اش‌ باشه‌. مي‌ريد يك‌ ليوان‌ آب‌ مي‌ياريد. ايشان‌ مي‌گه‌ چرا آب‌ براي‌ من‌ آوردي‌؟ مي‌گيد احتمال‌ دادم‌ شما تشنتون‌ باشه‌. اين‌ را بهش‌ مي‌گن‌ باريك‌ الله‌ دقت‌ مي‌كنيد. اما نمي‌تونه‌ اين‌ شخص‌ بگه‌ به‌ مولاش‌ كه‌ چون‌ شما آب‌ خواستيد من‌ آب‌ آوردم‌. به‌ جهتي‌ كه‌ نه‌ شنيده‌ با گوشش‌، كه‌ شنيدن‌ با گوش‌ مثل‌ اجتهاد كردنه‌ها. نه‌ هم‌ كسي‌ كه‌ مورد وسوقش‌ بوده‌ آمده‌ گفته‌ كه‌ آقا آب‌ مي‌خوان‌. كه‌ اين‌ مثل‌ تقليده‌ دقت‌ فرموديد اينها را خوب‌ روشن‌ بشيد. به‌ قصد رجاء من‌ ديدم‌ آقا دهنش‌ را مزه‌ مزه‌ مي‌كنه‌ غالبا هم‌ اينجوري‌ است‌ كه‌ اينجور وقتها يا يك‌ نفري‌ كه‌ من‌ نمي‌دونم‌ راست‌ مي‌گه‌ يا دروغ‌ مي‌گه‌ آمده‌ گفته‌ كه‌ آقا آب‌ مي‌خواد. خوب‌ آب‌ آوردن‌ كه‌ ضرري‌ نداره‌ اگر نخواست‌ كه‌ برمي‌ گردوني‌ و اگر هم‌ كه‌ خواست‌ كه‌ خيلي‌ خوشحال‌ مشه‌ ممنوع‌ مي‌شه‌ از من‌ آب‌ را مي‌ياره‌. اين‌ به‌ معناي‌ قصد به‌ رجاء است‌. شما دعاهاي‌ مفاتيح‌ را به‌ طور كلي‌ به‌ قصد رجاء مي‌تونيد بخونيد. زيارت‌ عاشورا جزء زيارتهايي‌ است‌ كه‌ صحيحترين‌ زيارتهاست‌ توي‌ روايات‌ من‌ خودم‌ اين‌ تعقيبش‌ را كردم‌ سندش‌ آل‌ الآله‌. گفت‌ شما كه‌ نمي‌دونيد اينجا نوشته‌ زيارت‌ عاشورا. شما كه‌ نرفتيد سندش‌ را ببينيد. سند درسته‌ آل‌ الآل‌ اما كي‌ اين‌ را مي‌دونه‌؟ اون‌ كه‌ رفته‌ تحقيق‌ كرده‌ به‌ رجال‌ سند نگاه‌ كرده‌، اجتهاد كرده‌ مي‌گه‌ آل‌ الآله‌.

 مي‌تونه‌ به‌ قصد ورود بخوني‌. اما شما كه‌ تحقيق‌ نكردي‌، مفاتيح‌ را باز كردي‌، شما مي‌دونيد تو همين‌ مفاتيح‌ يك‌ اذكاري‌ هست‌ كه‌ به‌ نظر من‌ تعجبه‌ مي‌خواد از اعتبار مثلا چيز باشه‌. اعتبار زيادي‌ برخوردار نيست‌. از شيخ‌ مغربي‌، بدون‌ اينكه‌ مغربي‌ هم‌ از كسي‌ نقل‌ كرده‌ باشه‌ ايشان‌ يك‌ ذكري‌ يك‌ مطلبي‌، اسم‌ اعظم‌ را نقل‌ كرده‌. اين‌ در همين‌ مفاتيح‌ هم‌ هست‌. شيخ‌ مغربي‌ كيه‌؟ شيح‌ مغربي‌ يك‌ شيخ‌ سني‌ صوفي‌ بي‌ ربتي‌ است‌. پس‌ بنابر اين‌ براي‌ شما كه‌ مفاتيح‌ را باز مي‌كنيد، شيخ‌ مغربي‌ معروفه‌ از صوفياي‌ به‌ اصطلاح‌ سني‌ معروف‌ هم‌ هست‌. از اون‌ صوفيهاي‌ درجه‌ يك‌. خوب‌ نقل‌ كرده‌. و شما مي‌تونيد بگيد كه‌ مستحبه‌. براي‌ شما چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ كه‌ زيارت‌ عاشورا را از توي‌ مفاتيح‌ بخونيد يا دستور شيخ‌ مغربي‌ را. شما كه‌ به‌ سندش‌ نگاه‌ نمي‌كنيد. بنابر اين‌ بايد با اين‌ توجه‌ باشه‌ كه‌ شما يا اجتهاد بايد بكنيد كه‌ نمي‌كنيد، پس‌ بايد تقليد كنيد، تقليد از كي‌؟ از مرجع‌ حي‌ و اعلم‌. اوني‌ كه‌ توي‌ اين‌ دعاها را توي‌ كتاب‌ خودش‌ ننوشته‌. حالا پس‌ چه‌ كار كنيم‌؟ به‌ قصد رجاء.

 تازه‌ فكر نكنيد كه‌ به‌ قصد رجاء اگر خونديد هر كاري‌ بتونيد بكنيد. هر كاري‌ نه‌. چيزي‌ كه‌ يقين‌ داريد كه‌ نگفته‌ امام‌ نبايد انجام‌ بديد. مثلا همين‌ مثالي‌ كه‌ زدم‌. يا رب‌، يا رب‌، يارب‌ حالي‌ پيدا شده‌، يا رب‌، يارب‌، يارب‌ خوب‌ اين‌ را ما يقين‌ داريم‌ كه‌ هيچ‌ كتاب‌ دعايي‌، در دعاي‌ كميل‌ نگفته‌ كه‌ نه‌ مرتبه‌ شما بگيد يارب‌، هيچ‌ جا شما ديديد؟ نه‌.  چرا مي‌گن‌؟ مي‌گن‌ من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ شماها نبايد بگيد. اين‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ نبايد بگيد براي‌ اينكه‌ اين‌ شش‌ تا يارب‌ به‌ اندازة‌ اين‌ فرمان‌ را به‌ اندازة‌ شش‌ ميليمتر فرمان‌ را به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌ پيچوندن‌ مؤثره‌. لا اقل‌ به‌ اندازة‌ والبصاري‌ كه‌ اون‌ آقا گفت‌ مؤثره‌. شخصي‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ از كليب‌، از كليبي‌ كه‌ در كوفه‌ بودش‌ تعريف‌ مي‌كند مي‌گه‌ كه‌ اين‌ هر وقت‌ كه‌ روايتي‌ از شما مي‌رسه‌ تحقيق‌ مي‌كنه‌، اگر بدانه‌ كه‌ از جانب‌ شماست‌ مي‌گه‌ كه‌ تسليمم‌. اسمش‌ بوده‌ كليب‌ تسليم‌. بايد اينطوري‌ بود در مقابل‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ در مقابل‌ مرجع‌ تقليدش‌ انسان‌. ام‌ خالد معبديه‌ يك‌ خانمي‌ است‌ آمده‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌، ابي‌ وصي‌ هم‌ خدمت‌ حضرت‌ نشسته‌، عرض‌ مي‌كنه‌ آقا اطباي‌ عراق‌ اون‌ وقت‌ در عراق‌ مركز اطباي‌ مهم‌ بود همانطور كه‌ حالا مثلا مي‌رن‌ براي‌ خارج‌ اون‌ وقتها هم‌ از مدينه‌ مي‌آمدند عراق‌ براي‌ اينكه‌ اطباي‌ عراق‌ حاذقتر بودند. اطباي‌ عراق‌ گفتند براي‌ اين‌ كسالت‌ درد دل‌ كهنة‌ تو شراب‌ تجويز بشه‌، شراب‌ بخوري‌ خوبه‌. شما چي‌ مي‌فرماييد؟ حضرت‌ فرمود: چرا آمدي‌ از من‌ مي‌پرسي‌؟گفت‌ اقّلدك‌ دين‌. من‌ در دين‌ از شما پيروي‌ مي‌كنم‌ قلادة‌ فرمان‌ شما را به‌ گردن‌ انداختم‌. مي‌خوام‌ روز قيامت‌ كه‌ مي‌شه‌ امام‌، يا خداي‌ تعالي‌ فرمود به‌ من‌ كه‌ چرا شراب‌ خوردي‌؟ بگم‌ امام‌ صادق‌ گفت‌، بياندازم‌ گردن‌ شما. چرا نخوردي‌ و مرض‌ كشتت‌؟ بگم‌ امام‌ صادق‌ گفت‌. حضرت‌ خوشحال‌ مي‌شه‌. رو مي‌كنه‌ به‌ ابوبصير مي‌گه‌ ببين‌ چه‌ زن‌ با كمالي‌ است‌. اينها درسه‌ براي‌ ما. چقدر با كماله‌. نه‌ خداي‌ تعالي‌ در حرام‌ شفا قرار نداده‌ و من‌ اجازه‌ نمي‌دم‌ تو يك‌ قطره‌ شراب‌ بخوري‌ ولو اينكه‌ جانت‌ به‌ لبت‌ بياد. گفت‌ چشم‌. پاشد رفت‌. اينها دستوره‌.

 اينها برنامه‌ است‌. مي‌گيد پس‌ چرا توي‌ اين‌ همه‌ مجالس‌ مي‌خورند. اونها با شما كاري‌ ندارند. اين‌ عرايضي‌ كه‌ من‌ كردم‌ دو دو تا چهار تاست‌ به‌ نظر خودم‌ و انشاء الله‌ براي‌ شما هم‌ همين‌ طور شده‌ و چرا اينها اين‌ كارها را مي‌كنند، و هيچ‌ طور هم‌ نيست‌ و همه‌ هم‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستند. خوب‌ بله‌ ما هم‌ قبولش‌ داريم‌ بسيار ماشين‌، بسيار خوب‌ مرتب‌ آخرين‌ سيستم‌ همه‌ جورش‌ منظم‌ منتهي‌ يك‌ كم‌ راه‌ نمي‌ره‌، هر چي‌ مي‌خواي‌ فرمانش‌ را از اين‌ ور بپيچون‌ از اون‌ ور بپيچون‌ اين‌ طوري‌ نمي‌شه‌. صاف‌ و ساده‌ و راحت‌ هم‌ وايستاده‌. اما ماشين‌ تو خوب‌ باشه‌، بد باشه‌ چون‌ داره‌ تو جاده‌ مي‌ره‌ مواظب‌ فرمانت‌ باش‌. كوچكترين‌ انحراف‌ نداشته‌ باش‌. تو غير از اونهايي‌. اين‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ همة‌ اين‌ حرفها را نبايد تو مجلس‌، شب‌ جمعه‌ شايد اين‌ حرفها را توي‌ مجلس‌ به‌ اين‌ دقت‌ نزنن‌ به‌ خاطر اينكه‌ مردم‌ خوب‌ متوجه‌ اين‌ مسائل‌ نيستند. و ماشينشون‌ هم‌ پارك‌ هست‌ و به‌ هر حال‌ بگذار بازي‌ كنن‌ با اين‌ فرمان‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. اما تويي‌ كه‌ مي‌خواي‌ قدم‌ برداري‌ بايد توي‌ جادة‌ راست‌ قدم‌ برداري‌. بدون‌ كوچكترين‌ انحراف‌. هر چه‌ گفتند. هر چه‌ كه‌ دستور رسيد. خيلي‌ بايد مواظبت‌ كرد.و اين‌ ملكتون‌ هم‌ بايد بشه‌. ملكه‌ يعني‌ چي‌؟ ملكه‌ معناش‌ اينه‌ شما پشت‌ فرمان‌ نشستيد درسته‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بيست‌ ساله‌ داري‌ رانندگي‌ مي‌كني‌ بغل‌ دستت‌ هم‌ يك‌ نفر نشسته‌ البته‌ تا حد المقدور نبايد با بغل‌ دستي‌ صحبت‌ كنه‌ ولي‌ ملكش‌ شده‌ راه‌ راست‌ رفتن‌. فرمان‌ را مواظب‌ بودن‌ اين‌ ملكش‌ شده‌ يعني‌ با اين‌ داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ و هواسش‌ را خيلي‌ به‌ جاده‌ نداده‌ و اينها در عين‌ حال‌ راه‌ را مي‌ره‌. اما يك‌ كسي‌ كه‌ تازه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ اين‌ چقدر بايد حواسش‌ را جمع‌ كنه‌. بايد خيلي‌ مواظب‌ باشه‌. حالا من‌ نمي‌گم‌ شماها تازه‌ پشت‌ فرمان‌ نشستيد نه‌. اما بايد ملكتون‌ باشه‌. ملكه‌ اونچه‌ كه‌ يك‌ كلمه‌ يك‌ جمله‌، يك‌ حرف‌ حتي‌ بر خلاف‌ اونچه‌ كه‌ دستور رسيده‌. اگر مجتهدي‌ در قرآن‌ و روايات‌ اگر مقلدي‌ در رساله‌ها انحراف‌ نداشته‌ باشه‌. شما اين‌ جملاتي‌ كه‌ تكرار مي‌كنيد در دعا چرا تكرار مي‌كنيد؟ به‌ قصد رجا كه‌ نمي‌توني‌ كه‌ بگي‌ به‌ قصد رجاء. چون‌ رجاء معناش‌ اينه‌ كه‌ احتمال‌ مي‌دم‌ كه‌ خدا دوست‌ داشته‌ باشه‌ اگر خدا دوست‌ مي‌داشت‌ ائمه‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمودند ديگه‌.

 خيلي‌ جاها هست‌ توي‌ دعاي‌ عشرات‌، اصلا عشرات‌ كه‌ مي‌گن‌ يعني‌ ده‌ تا ده‌ تا بگيد. لا اله‌ الا الله‌ ده‌ تا بگيد نمي‌دونم‌ چه‌ را ده‌ تا بگيد. دعاي‌ عشرات‌ خوب‌ هستش‌. در بعضي‌ از دعاها هستش‌ به‌، به‌، به‌، به‌. خوب‌ اينجا چند دفعه‌ اين‌ تازه‌ داري‌ به‌ قصد رجاء مي‌گي‌. متوجه‌اي‌ تازه‌ بايد همين‌ به‌ را، چون‌ شما نمي‌دونيد كه‌ آيا مرجع‌ تقليدتون‌ اين‌ را مستحب‌ مي‌دونه‌ يا نمي‌دونه‌. تازه‌ اين‌ را مي‌شه‌ به‌ قصد رجا بگيد. اما در دعاي‌ كميل‌ نه‌ مرتبه‌ يارب‌ را مي‌توني‌ بگي‌ به‌ قصد رجا مي‌گم‌. و احتمال‌ مي‌دم‌ مولا خواسته‌ باشه‌، نه‌ من‌ كه‌ احتمال‌ نمي‌دم‌. مي‌توانيد بگيد كه‌ مثلا اين‌ انحراف‌ نيست‌. خوب‌ چطور شد يا مقلب‌ القلوب‌ و البصار يك‌ كلمه‌ بود اون‌ انحراف‌ بود اما من‌ اشكه‌ اين‌ انحراف‌ نيست‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ بايد همه‌ شما توي‌ هر مجلسي‌ ديديد مثلا يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ انجام‌ شد بايد دعوا كنيد و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر چه‌ فلان‌. نه‌ ،نه‌ كاري‌ نداشته‌ باشيد اما شماها بايد دقيق‌ تو چارچوبة‌ دين‌ باشيد. والا از تو جاده‌ پرت‌ مي‌شيد سقوط‌ مي‌كنيد. برو برگرد هم‌ نداره‌.

 دعاهايي‌ كه‌ دستور داده‌ شده‌، از من‌ پرسيدند يك‌ وقتي‌ كه‌ شبهاي‌ چهار شنبه‌ آيا مسجد جمكران‌ مستحبه‌؟ گفتم‌: نه‌. خود مسجد جمكران‌ رفتن‌ طبق‌ اون‌ جرياني‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فرمودند، اون‌ هم‌ تازه‌ اجتهادا اگر من‌ بگم‌ شما بايد ببينيد مرجع‌ تقليدتون‌ چي‌ مي‌گه‌. رفتن‌ به‌ مسجد جمكران‌ و اون‌ اعمال‌ را انجام‌ دادن‌، رجاعا لااقل‌. يا طبق‌ فتواي‌ مرجع‌ ممكنه‌ مستحب‌ باشه‌. اما شب‌ چهار شنبه‌اش‌ را كه‌ نگفتن‌. شب‌ جمعه‌اش‌ را كه‌ نگفتن‌. هر وقت‌ كه‌ رفتيد اونجا اين‌ اندازه‌ هست‌. حالا پس‌ چرا اين‌ همه‌ مردم‌ مي‌رن‌؟ خوب‌ برن‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. ولي‌ اگر گفتيم‌ كه‌ مستحبه‌ و كاري‌ كرديم‌ كه‌ اين‌ استحباب‌ يك‌ جنبة‌ عمومي‌ داره‌، كم‌ كم‌ مردم‌ گفتن‌ شب‌ جمعه‌ رفتن‌ به‌ مسجد جمكران‌ مستحبه‌، و اين‌ سببش‌ مثلا من‌ شدم‌ بدعت‌ گذار در دينم‌ و كافرم‌.

 من‌ بدعت‌ گذارم‌. چون‌ بدعت‌ معناش‌ همينه‌. دقت‌ كنيد بدعت‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ انسان‌ در دين‌ چيزي‌ را قرار بده‌ كه‌ در دين‌ نيست‌. شب‌ چهار شنبه‌ رفتن‌ به‌ مسجد جمكران‌ را از كجا آورديد؟ آخه‌ كي‌ گفت‌؟ خود آقا كه‌ نفرمودند. بعد از آقا هم‌ كه‌ ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ امامي‌ پيغمبري‌ كه‌ نبوده‌ و بر فرض‌ در يك‌ ملاقات‌ با حضرت‌ هم‌ اگر گفته‌ باشند باز خوبه‌. باز انسان‌ به‌ قصد رجاء مي‌تونه‌. اما ديگه‌ از اينها كه‌ بگذري‌ ديگه‌ چي‌ مي‌مونه‌. دقت‌ كرديد. تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌، اينها را من‌ مي‌گم‌ براي‌ اينكه‌ شماها انشاء الله‌ يك‌ خرده‌اي‌ وضعتون‌ رو به‌ راه‌ بشه‌ها. تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ شما مثلا هر شب‌ چهار شنبه‌ پاشديد رفتيد مسجد جمكران‌. خيلي‌ خوب‌، از راه‌ دور، از نزديك‌ حالا ما نمي‌خواييم‌ راه‌ دور و نزديكش‌ را، شب‌ چهارشنبة‌ آخر هم‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ نرسيديد. دعواست‌ با خدا، با پيغمبر، من‌ ديگه‌ دين‌ را بوسيدم‌ گذاشتم‌ كنار اصلا به‌ اين‌، ببينيد اينها همان‌ پرت‌ شدن‌ به‌ ته‌ دره‌ است‌. اين‌ ماشين‌ ته‌ دره‌ رفته‌ و تكه‌ پاره‌ هم‌ شده‌. چون‌ پرت‌ شدن‌ شاخ‌ و دم‌ هم‌ نداره‌. ازش‌ مي‌پرسن‌ آخه‌ كي‌ گفته‌ بود كه‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ بري‌ مسجد جمكران‌ بر فرض‌ گفتن‌، كي‌ گفته‌ بود  خدمت‌ امام‌ زمان‌ مي‌رسي‌؟ كجا گفته‌ بودن‌؟ مي‌گه‌ من‌ اين‌ همه‌ زحمت‌ كشيدم‌، تو بيخود كشيدي‌. اگر شما يك‌ عمله‌اي‌ را بياريد توي‌ خونه‌ بگيد آقا اين‌ ديوار را خراب‌ كن‌، اين‌ بايد ديوار را خراب‌ كنه‌ اون‌ را مي‌گذاره‌ سر جاش‌، شب‌ مزد مي‌خواد، بهش‌ مزد مي‌ديد؟ توي‌ يك‌ اداره‌ يك‌ كسي‌ وارد بشه‌ يك‌ اطاق‌ مخصوصي‌ را مي‌دن‌ مي‌گن‌ آقا بايگاني‌ مال‌ تو، اين‌ بايگاني‌ را كه‌ نكرده‌ هيچ‌ رفته‌ يك‌ كار ديگه‌اي‌ كرده‌. بهش‌ دعوا مي‌كنيد كي‌ به‌ شما گفته‌ كه‌ اين‌ كار را بكن‌. و بعد كي‌ گفته‌ كه‌ چهل‌ شب‌ چهار شنبه‌ بري‌، چه‌طلبي‌ تو داري‌ كه‌ امام‌ زمان‌ نداده‌.

 نه‌ واقعا حالا خودمان‌ باشيم‌، چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ اشخاص‌ زيادي‌ ديدم‌ كه‌ رفتن‌ از مشهد من‌ ديدم‌ رفتن‌ شب‌ چهار شنبه‌ها چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌. از يك‌ جاي‌ ديگه‌اي‌ ديدم‌ رفتن‌. از تهران‌ و قم‌ و اينها كه‌ زياد. خوب‌ و خدمت‌ حضرت‌ هم‌ نرسيدن‌ هم‌ چين‌ صريح‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ اگر برسن‌ مگر خدا ترحمش‌ بياد. حالا روي‌ نفهمي‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ والا اگر بخواد روي‌ فهم‌ و بخواد اين‌ مسئله‌ بدعت‌ بشه‌ خدا هم‌ تأييد كرده‌ اين‌ بدعت‌ را. ونبايد بگذاره‌ اين‌ به‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. اگر يك‌ فردي‌ باشد كه‌ به‌ اصطلاح‌ كارهاش‌ روي‌ حساب‌ باشه‌ بايد تنبيهش‌ كنيم‌ نرسه‌ خدمت‌ حضرت‌. خوب‌ زياد هم‌ هستند كه‌ نرسيدن‌ از علما هم‌ من‌ ديدم‌. دعوا. كه‌ چرا من‌ اين‌ همه‌ زحمت‌ كشيدم‌ تو بيخود زحمت‌ كشيدي‌. من‌ آخه‌ از اين‌ همه‌ راه‌، آقا يك‌ قدم‌ آقا از تو بيزاره‌. تو بهت‌ گفتن‌ اونچه‌ كه‌ قرآن‌ و روايات‌ مي‌گه‌ ببينيد ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. انك‌ لمن‌ المرسل‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. الائمه‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌ طبق‌ تفاسير. خوب‌ اونها درست‌ معصومند ولي‌ گفتن‌ ولا تطبع‌ الصبر. اصلا نهي‌ كرده‌ كه‌ راه‌هاي‌ بيخود را نريد. ممنوعه‌. خوب‌ شما بيخود از خودت‌ اختراع‌ كردي‌ يا ديگري‌ برات‌ اختراع‌ كرده‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌.

 من‌ سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ انداختم‌ بايد حاجتم‌ برآورده‌ بشه‌، نشد. كي‌ گفته‌ بود. من‌ نمي‌دونم‌ ختم‌ انعام‌ گرفتم‌. همين‌ چيزهايي‌ كه‌ خوب‌ تحقيق‌ نكرديم‌ و نه‌ مرجع‌ تقليدمون‌ گفته‌ نه‌ امام‌ معصومي‌ فرموده‌ است‌ نه‌ به‌ قصد رجاء نه‌ به‌ قصد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ استحباب‌. هيچ‌ كدوم‌ نيستش‌. خوب‌ چرا؟ يك‌ نفري‌ نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ كه‌ در يكي‌ از قطارها در خارج‌ از كشور من‌ داشتم‌ مي‌رفتم‌ يك‌ نفر خارجي‌ اونجا نشسته‌ بود. خوب‌ اونجا همه‌ خارجي‌ بودند، او سرش‌ درد مي‌كرد، گفتم‌ سرت‌ درد مي‌كنه‌ گفت‌، بله‌. يك‌ قرص‌ فورا آسپريني‌ چيزي‌ بود از جيبم‌ در آوردم‌ بهش‌ دادم‌ گفتم‌ بيا بخور خوب‌ مي‌شي‌. اون‌ خرد و خوب‌ هم‌ شد. خيلي‌ تشكر كرد از من‌ آقا ممنون‌. شما كجا درس‌ خونديد در كدوم‌ دانشكده‌ در كدون‌ دانشگاه‌. گفت‌ من‌ بقالم‌ در شهرمون‌. گفت‌ تو بقالي‌؟ پس‌ چرا قرص‌ را به‌ من‌ دادي‌ گفتم‌ اين‌ مهم‌ نيست‌. براي‌ چي‌ مهم‌ نيست‌؟ وقتي‌ رسيديم‌ به‌ پاسگاه‌ اون‌ فورا ما را تحويل‌ داد. اين‌ مي‌خواسته‌ من‌ را بكشه‌، هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ ديگه‌. اگر اين‌ قرص‌ از نظر، تو كه‌ تحقيق‌ نكردي‌. تو كه‌ وضع‌ من‌ را نسنجيدي‌. ببيني‌ اين‌ قرص‌ در وجود من‌ چه‌ اثر مثبت‌ يا منفي‌ داره‌. روي‌ جهل‌ بود. چرا اين‌ كار را كردي‌؟ تمام‌ حق‌ را به‌ او دادند. در مسئلة‌ دين‌ هم‌ همين‌ طوره‌ ديگه‌. چطور شد مسئلة‌ دين‌ هيچ‌ حسابي‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ خيلي‌ دقت‌ بكنيد كه‌ تا مي‌تونيد متعبع‌ باشيد بنده‌ باشيد تحت‌ فرمان‌ باشيد و بندگي‌ خدا را به‌ عهده‌ بگيريد. نه‌ اينكه‌ خود رأي‌ و خود خواه‌ و خود بين‌ باشيد.

 من‌ زياد ديدم‌ من‌ در اين‌ سنم‌ با اينكه‌ مي‌شه‌ عرض‌ كنم‌ از سن‌ شونزده‌ سالگي‌ تا به‌ حال‌ تو همين‌ مسائل‌ بودم‌. اون‌ قدر افراد مختلف‌ را ديدم‌ كه‌ اينها به‌ خاطر كارهايي‌ كه‌ بر خلاف‌ دستور بوده‌، و خيال‌ مي‌كردن‌ عباديه‌ و خيال‌ مي‌كردن‌ بندگي‌ خدا را كردن‌ طلب‌ كاري‌ از خدا مي‌كردند خدا هم‌ اعتنا بهشون‌ نمي‌كرده‌ و كم‌ كم‌ به‌ كفر منتهي‌ شده‌. اين‌ كه‌ دستوره‌ كه‌ شما يا خودتون‌ يا مجتهد باشيد يا از يك‌ مجتهدي‌ تقليد بكنيد اين‌ براي‌ همينه‌. يا لااقل‌ اون‌ هم‌ با اذن‌ مجتهد به‌ قصد رجاء. حالا هر چيزي‌ را هم‌ نمي‌شه‌ به‌ قصد رجا خوند. شما الان‌ همين‌ مطلبي‌ كه‌ ايشان‌ از شيخ‌ مغربي‌ نقل‌ كرده‌، چه‌ رجائي‌. شيخ‌ مغربي‌ چه‌ كاره‌ است‌؟ كه‌ من‌ طبق‌ دستور او اين‌ كار را عمل‌ بكنم‌ مثلا. يا همين‌ تكرار در بعضي‌ از جملات‌ ادعيه‌. اين‌ را كه‌ من‌ مي‌دنم‌ امام‌ نفرموده‌ چرا اين‌ را من‌ بايد انجام‌ بدم‌. و لذا اين‌ درس‌ امشب‌ و مطلب‌ امشب‌ بايد در تمام‌ امور زندگيتون‌ انشاء الله‌ دخالت‌ داشته‌ باشه‌. و الا بدونيد موفق‌ نمي‌شيد مي‌گم‌ ديگه‌. ديگه‌ از اين‌ كار سختتر نمي‌شه‌، چهل‌ شب‌ چهار شنبه‌، حدودا شايد نزديك‌ يك‌ سال‌ مي‌شه‌ از مشهد پاشه‌ انسان‌ بره‌ جمكران‌ و شب‌ تا صبح‌ اونجا بيدار باشه‌. زمستان‌ بره‌، تابستان‌ بره‌. زمستان‌ مسجد جمكران‌ مثل‌ تابستانه‌، تابستانش‌ هم‌ مثل‌ تابستانه‌ هر دوش‌، فقط‌ بهار و پاييزش‌ ممكنه‌ يك‌ خرده‌اي‌ مناسب‌ باشه‌ هواش‌ والا هردوش‌ فشار مي‌ياد اذيت‌ داره‌. نيتش‌ هم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ برسه‌. من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر خدا دوستش‌ داشته‌ باشه‌ و يا يك‌ عده‌اي‌ به‌ او نگاه‌ مي‌كنند اونها را دوست‌ داشته‌ باشه‌  نمي‌گذاره‌ خدا، بنا هم‌ بوده‌ كه‌ برسه‌ نمي‌گذاره‌ برسه‌ خداي‌ تعالي‌. و حالا يك‌ نفري‌ تصادفا اين‌ كار را كرده‌ و اين‌ جور شده‌ و حالا مسجد سهله‌ را، چون‌ بعضي‌ از بزرگان‌ گتفته‌اند كه‌ بايد سيرة‌ بزرگاني‌ بوده‌ من‌ اون‌ را عرض‌ نمي‌كنم‌. ولي‌ مسجد جمكران‌ هيچ‌ نداره‌، و حتي‌ زماني‌ كه‌ ما بوديم‌ شبهاي‌ چهار شنبه‌اش‌ با شبهاي‌ غير چهار شنبه‌اش‌ فرقي‌ نمي‌كرد. شب‌ جمعه‌اش‌ هم‌ همين‌ طور بود. شب‌ جمعه‌ البته‌ خوب‌ شب‌ رحمته‌، انسان‌ در مكان‌ رحمت‌ باشه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌ اين‌ را توجه‌ داشته‌ باشيد و دقيق‌ هم‌ روش‌ كار بكنيد.

 يكي‌ از مراحل‌ كمالات‌ انشاء الله‌ اونهايي‌ كه‌ نرسيدن‌ مي‌رسن‌ و اونهايي‌ كه‌ رسيدن‌ متوجه‌ شدن‌، اونهايي‌ كه‌ عبور كردن‌ باز احساس‌ كردن‌، يكي‌ از مراحل‌ كمالات‌ اين‌ مطلبه‌. يك‌ مطلب‌ ديگه‌اي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ مكان‌، غذا، دقت‌ كنيد، غذا مكان‌ و حتي‌ زمان‌ هيچ‌ تأثيري‌ در روح‌ انسان‌ خودش‌ نداره‌. خوب‌ دقت‌ كنيد من‌ همة‌ مطالب‌ را مي‌خوام‌ دقيق‌ بگم‌. خودش‌ هيچي‌ نداره‌ مگر اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ يك‌ مكاني‌، به‌ يك‌ زماني‌، به‌ يك‌ غذايي‌ يك‌ عنايتي‌ كرده‌ باشه‌. شما فكر كنيد كه‌ با اينكه‌ يك‌ پارچه‌ معصيت‌ انسان‌ هست‌ يك‌ مكاني‌ اگر باشه‌ حتما در اون‌ مكان‌ مي‌ره‌ به‌ بهشت‌. نه‌. اگر كسي‌ بگه‌ يك‌ مكان‌ يا يك‌ زمان‌ يا يك‌ غذا در انسان‌ در روح‌ انسان‌ مؤثره‌، در انسان‌ در روح‌ انسان‌ مؤثره‌، مستقلا منهاي‌ ارادة‌ پروردگار اين‌ مشركه‌.

 دقت‌ كرديد. اثر وضعي‌ غذا دروغه‌ هيچ‌ اثر وضعي‌ نداره‌. اون‌  كاري‌ بوده‌ كه‌ دراويش‌ درست‌ كردند چون‌ اين‌ را بدونيد ادعاي‌ رهبري‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ارشاد را خيلي‌ها دارن‌. و موفقيت‌ هم‌ خيلي‌ كمه‌. يعني‌ مثل‌ همان‌ شماها نيست‌ كه‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ احساس‌ موفقيت‌ بكنيد. نه‌ كمه‌. و موفق‌ هم‌ نمي‌شن‌. بعد مي‌اندازن‌ اون‌ به‌ اصطلاح‌ مرشدها به‌ گردن‌ غذا. خوب‌ شما كه‌ نمي‌دونيد كه‌ غذا صد در صد كه‌ يقين‌، يقين‌ داشته‌ باشيد كه‌ حلاله‌. نمي‌توني‌ همچين‌ كاري‌ را بكني‌، مي‌گه‌ غذات‌ خراب‌ بوده‌ تو نرسيدي‌ به‌ مقصود نرسيدي‌. با كي‌ حرف‌ مي‌زني‌؟ با كي‌ زندگي‌ مي‌كني‌؟ تو خونة‌ كي‌؟ بين‌ دوستان‌ تفرقه‌ مي‌اندازند. بين‌ زن‌ و شوهر را تفرقه‌ مي‌اندازند بين‌ خودشون‌ و زندگيشون‌ و اجتماعشون‌ تفرقه‌ مي‌اندازند كه‌ مي‌خواد آقا بگه‌ كه‌ من‌ تقصير نداشتم‌ و حال‌ اونكه‌ من‌ تقصير نداشتم‌. دقت‌ كرديد. نه‌ غذا، يعني‌ صراط‌ مستقيم‌ هم‌ همينه‌ معناش‌. نه‌ غذا، نه‌ مكان‌، نه‌ زمان‌ مستقلا هيچ‌ اثري‌ در هيچ‌ كس‌ نداره‌. خدا ممكنه‌ در بعضي‌ از امكنه‌ اثر بگذاره‌. يعني‌ شما تو حرم‌ حضرت‌ رضا نماز بخوني‌ يا تو مسجد نماز بخوني‌ خدا چون‌ بيشتر دوست‌ داره‌ يك‌ اثري‌ خدا مي‌گذاره‌. دقت‌ كرديد؟ يك‌ غذايي‌ را كه‌ شما از راه‌ حلال‌ بدست‌ آوردي‌، اين‌ غذا خدا اثر ميگذاره‌ در شما كه‌ شما محبوب‌ خدا بشيد. غذاي‌ حلال‌. يك‌ زماني‌ كه‌ مثل‌ شب‌ قدر، كه‌ خدا تعيين‌ كرده‌ و بار عام‌ داده‌ به‌ باصطلاح‌ همة‌ مردم‌. ليلة‌ قدره‌. خداي‌ تعالي‌ در آن‌ شب‌ اثر ميگذاره‌.دقت‌ كرديد. اين‌ اثرات‌ از خداست‌. و گاهي‌ ميشه‌ خدا جاهاش‌ را هم‌ عوض‌ ميكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ شما توي‌ حرم‌ سيد الشهدا هيچ‌ فايده‌اي‌ نمي‌بري‌. يكي‌ هم‌ ممكنه‌ توي‌ يك‌، چي‌ بگم‌، توي‌ خانة‌ خودش‌ پر از فايده‌ باشه‌ براش‌. چون‌ از قرآن‌ كه‌ بالاتر نيست‌ كه‌. و ننزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو شفاء و رحمة‌ للمؤمني‌. ببيند. قرآن‌ شفا و رحمت‌ است‌ از براي‌ مؤمنين‌. كي‌ شفا و رحمت‌ را گذاشته‌؟ خدا. و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا. ظالم‌ جز خسارت‌ چيزي‌ ديگه‌اي‌ نمي‌بره‌. ديگه‌ قرآنه‌! قرآن‌ خوندن‌. از قرآن‌ خوندن‌ و خود قرآن‌، چيزي‌ بالاتر و بقصد معرفته‌ يعني‌ در يك‌ پائين‌ترين‌ درجة‌ معرفته‌ كه‌ العلم‌ بانه‌ امام‌ مفترض‌ الطاعه‌. علم‌ به‌ اينكه‌ اين‌ آقايي‌ كه‌ اينجا هست‌ مفرض‌ الطاعه‌ هست‌. شما يك‌ دفعه‌ هم‌ حرم‌ اينجوري‌ بريد. ببينيد چند نفر توي‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ دور حرم‌ مي‌گردند اينجور معرفتي‌، حتي‌ درجة‌ اخص‌ معرفته‌. يعني‌ درجة‌ پائين‌ترين‌ درجة‌ معرفته‌ كه‌ شما بدونيد امام‌ مفترض‌ الطاعه‌ است‌ و حي‌ و حاضره‌. و الا آني‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ وجود در اختيارش‌ است‌ و همة‌ امكانات‌ در اختيارش‌ است‌، آنكه‌ مقام‌ بالاتري‌ است‌ كه‌ اگر خدا بنا بود مجسم‌ بشه‌ ميشد امام‌ هشتم‌ عليه‌ السلام‌. اين‌ اندازه‌. شما ببينيد چند تا؟ چند تا اينجوري‌ اعتقاد دارند. همينهايي‌ كه‌ زيارت‌ ميكنند. همينها. حرم‌ حضرت‌ رضا، گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ ميره‌ توي‌ حرم‌ برميگرده‌ خسارت‌ زده‌ برش‌. يك‌ شخص‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا هستم‌، هر چه‌ دور ضريح‌ هست‌ حيواناتند. همينجور دارند دور مي‌چرخند. واقعا انسان‌ اگر ماها هم‌ بريم‌ با چشم‌ دقت‌ نگاه‌ بكنيم‌ مي‌بينيم‌ اينها اعمالشون‌ اعمال‌ حيواني‌ است‌. بچه‌ را گذاشته‌ سر شونه‌اش‌ و خودش‌ و بچه‌ مي‌پره‌ روي‌ سر مردم‌، يك‌ عده‌ مردم‌ زير پاش‌ دارند له‌ مي‌شند. مي‌خواد چيكار كنه‌؟ مي‌خواد ضريح‌ را ماچ‌ كنه‌. حالا ما نبايد به‌ افراد، گاهي‌ ميشه‌ به‌ قلب‌ اشخاص‌ انسان‌ بايد مراجعه‌ بكنه‌ و ما هم‌ كه‌ به‌ قلوب‌ مطلع‌ نيستيم‌. خلاصه‌ ميشه‌ كه‌ گاهي‌ پول‌ زيادي‌ دادند يك‌ جنازه‌اي‌ را بردند توي‌ حرم‌ دفن‌ كردند و ملك‌ نقاله‌، حالا ملك‌ نقاله‌ به‌ هر معنايي‌ هست‌، اينها را در آوردند بردند توي‌ بيابان‌ و بجاش‌ يك‌ مؤمني‌ را آوردند اينجا. تا اين‌ حد. مكان‌ مؤثر نيست‌. خدا بخاطر ايمان‌ تو و بخاطر ارزشي‌ كه‌ صاحب‌ آن‌ مكان‌ داره‌، نه‌ باز خود مكان‌، اين‌ ارزش‌ را به‌ انسان‌ ميده‌، اين‌ محبت‌ را به‌ انسان‌ ميده‌.

 زمان‌ همينطور. ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر. شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌. خودش‌؟ بعد مي‌فرمايد تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌. نه‌ بخاطر تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر.حتي‌ مطلع‌ الفجر. نه‌ اين‌ بخاطر اينه‌. از دائرة‌ قدرت‌ پروردگار خارج‌ شده‌ باشه‌. يك‌ شب‌ خيلي‌ پر ارزش‌ باشه‌، خيلي‌ پر قيمت‌ باشه‌. اين‌ نه‌. چون‌ خدا ارزش‌ بهش‌ داده‌. اينم‌ يكي‌. و اگر يك‌ وقتي‌ فكر كرديد كه‌ حالا مثلا اين‌ انگشتر را دستتون‌ كرديد، اين‌ انگشتر از حالا ديگه‌ ضمانت‌ سعادت‌ شما را ميكنه‌. من‌ حرز جواد، حرز جواد ديگه‌ من‌ اگه‌ داشتم‌ هر چي‌ هم‌ آدم‌ بدي‌ باشم‌، هر چي‌ باشم‌، من‌ را ديگه‌ گلوله‌ بهم‌ كار نميكنه‌. هيچي‌. نه‌ اينطور نيست‌. اگر حرز جواد مورد توجه‌ پروردگار باشه‌، چون‌ مال‌ جواد الائمه‌ است‌، چون‌ از امام‌ جواد رسيده‌ و گفتند اين‌ را داشته‌ باش‌ تا متوجه‌ به‌ خدا باشي‌، متوجه‌ به‌ امام‌ جواد باشي‌، بعله‌. ارزش‌ داره‌. و حفظ‌ هم‌ ميشي‌. و اما اگر كه‌ نه‌. بگي‌ اين‌ را من‌ مي‌بندم‌ هر كاري‌ هم‌ شد مي‌كنم‌. ديگه‌ راحت‌ شدم‌. ميرم‌ گناه‌ ميكنم‌، معصيت‌ ميكنم‌، چه‌ مي‌كنم‌. نه‌ همة‌ اينها ممكنه‌ سبب‌ خطراتي‌ براي‌ تو باشه‌ و تو را، غذا چطور؟ غذايي‌ كه‌ شما مي‌دونيد حرامه‌ چون‌ با خدا مخالفت‌ كرديد تاريكي‌ مي‌ياره‌ براتون‌.

 نه‌ اينكه‌ غذا تاريكي‌ مي‌ياره‌، غذا كاره‌اي‌ نيست‌. مخالفت‌ با پروردگار چون‌ كردي‌ و غذاي‌ حرام‌ قطعي‌ را خوردي‌ خوب‌ معلومه‌ از خدا دور مي‌شي‌. اما يا غذاي‌ حلاله‌ يا غذاي‌ مشتمل‌، يعني‌ نمي‌دوني‌ غذاي‌ حلاله‌ يا حرامه‌. روز ظواهر حلاله‌ برات‌  خدا گفته‌ مي‌توني‌ بخوري‌. اين‌ غذا را رو خوردي‌ هيچ‌ اثري‌ در روح‌ شما نداره‌. حتي‌ زياد هم‌ خوردي‌، زياد خوردي‌ چون‌ مكروهه‌ غذاي‌ زياد بخوري‌ ممكنه‌ چون‌ با خدا باز در حد كراهت‌ رفتار كردي‌. ولي‌ اگر معده‌ات‌ سنگين‌ شد، ترش‌ كردي‌ دلت‌ درد گرفت‌. اينها اثرات‌ طبيعي‌ است‌. اثرات‌ نه‌ مربوط‌ به‌ خداست‌، نه‌ مربوط‌ به‌ گناه‌ توست‌ و نه‌ مربوط‌ به‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود نه‌ مربوط‌ به‌ ثواب‌ توست‌. اينها را بايد دقت‌ كنيد معتقد هم‌ باشيد والا از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ خواهيد شد. امشب‌ شب‌ تولد حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ است‌. همة‌ ارزش‌ امامهاي‌ ما در يك‌ مسئله‌ است‌ و اون‌ اينه‌ كه‌ اينها بندة‌ خدا هستند. و اشهد ان‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسول‌ اون‌ گاهي‌ در تشهدها مي‌گم‌ عبده‌ خيلي‌ تأسف‌ مي‌خورم‌ كه‌ چرا من‌ عبد، عبد يعني‌ نه‌ افراط‌ نه‌ تفريط‌. بر خلاف‌ و خواست‌ معبود نمي‌كنم‌. خوش‌ به‌ حال‌ پيغمبر. خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ بندة‌ واقعي‌ خدا هستند. بنده‌.

 روز قيامت‌ بهت‌ مي‌گن‌ آقا چرا اين‌ كار را كردي‌. جزئي‌ و كلي‌. مي‌گي‌ چون‌ تو گفتي‌. هر چي‌ را نتونيد بگيد خدايا چون‌ تو گفتي‌ ما انجام‌ داديم‌ او از بندگي‌ ما را خارج‌ كرده‌. چون‌ تو گفتي‌، خدايا. خوب‌ خدا مي‌پرسه‌ چرا من‌ گفتم‌؟ مي‌گيد كه‌ من‌ كه‌ خودم‌ خوب‌ مشغول‌ كار ديگه‌اي‌ بودم‌ براي‌ حفظ‌ نظام‌ اجتماع‌ شما هم‌ كه‌ واجب‌ نكرديد كه‌ خودم‌ برم‌ اجتهاد كنم‌ من‌ مقلد بودم‌ آقاي‌ مثلا فلان‌ مرجع‌ را من‌ از اين‌ از اون‌ سؤال‌ كردم‌ به‌ عنوان‌ اعلم‌ به‌ من‌ معرفي‌ كردند يا به‌ عنوان‌ مجتهد او گفت‌. كجا نوشته‌؟ تو رساله‌اش‌. اينها را بايد جواب‌ بديم‌ها. نگيم‌ كه‌ درست‌ مي‌شه‌، يك‌ جوري‌ مي‌شه‌. نه‌ هيچ‌ جوري‌ نمي‌شه‌. شما فردا اگر خداي‌ نكرده‌ دادگاه‌ داشته‌ باشيد مي‌شينيد اين‌ قدر با خودتون‌ حساب‌ مي‌كنيد كه‌ اگر اينجوري‌ پرسيدند من‌ چي‌ بگم‌. نمي‌گيد درست‌ مي‌شه‌. تو رساله‌ نوشته‌. كو رساله‌؟ اونها اونجاست‌. خدا هم‌ رساله‌ را خونده‌، باريك‌ الله‌، يك‌ باريك‌ الله‌ بهتون‌ مي‌گه‌ مي‌برنت‌ بهشت‌ مي‌رن‌ مرجع‌ تقليد، آقا تو از كجا گفتي‌ اين‌ كار را بكن‌؟ مي‌گه‌ كه‌ من‌ از فلان‌ روايت‌ و از فلان‌ آيه‌ و از فلان‌ چيز استفاده‌ كردم‌. اگر درست‌ استفاده‌ كرده‌ باشه‌ مي‌گن‌ باريك‌ الله‌. دو تا اجر هم‌ بهش‌ مي‌دن‌. يكي‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ زحمت‌ را كشيده‌ و زحمت‌ مردم‌ را كم‌ كرده‌ يكي‌ هم‌ بخاطر اينكه‌ به‌ همين‌ دستور خودش‌ هم‌ عمل‌ كرده‌. اگر نه‌ حالا زحمتش‌ را كشيده‌ ولي‌ اشتباه‌ كرده‌. اينجا فقط‌ يك‌ اجري‌ به‌ اين‌ زحمتش‌ مي‌دن‌. البته‌ صادقانه‌ اشتباه‌، يعني‌ اشتباه‌ كرده‌ باشه‌ واقعا. يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌ هواي‌ نفس‌ گفته‌ كه‌ اينجوري‌. اينجا پدرش‌ را در مي‌آورند. امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، يعني‌ همة‌ معصومين‌ ما اينطور بودند. اين‌ طوري‌ بودند يك‌ كلمه‌ از ناحية‌ خودشون‌ نمي‌گفتند. تا راوي‌ سؤال‌ مي‌كرد آقا اين‌ روايتي‌ كه‌ فرموديد در كجاست‌؟ از امام‌ مي‌آمدند، امام‌ معصومه‌ها، از اونها مي‌پرسيدند حضرت‌ مي‌رفت‌ يك‌ كتاب‌ مي‌آورد به‌ قطر ران‌ شتر. تقريبا يك‌ همچين‌ كتاب‌ قطوري‌ داشت‌. مي‌گذاشت‌ جلوش‌، خط‌  علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نوشته‌ شده‌، و انشاء پيغمبر. پيغمبر كنارش‌ نشسته‌ گفته‌ علي‌ نوشته‌ توش‌ همة‌ مسائل‌ هست‌. حضرت‌ خط‌ را مي‌ديد اين‌ بود حرفي‌ كه‌ من‌ زدم‌. اينجاست‌. اين‌ شايد صد تا روايت‌ اينجوري‌ داريم‌ها. اون‌ كتاب‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود آيت‌ الله‌ بروجردي‌ كردند جمع‌ احاديث‌ شيعه‌ در جلد اولش‌ اين‌ روايت‌ هست‌. هيچ‌ حضرت‌ بدش‌ نمي‌آمد. آقا تو مگه‌ من‌ را معصوم‌ نمي‌دوني‌ حرف‌ من‌ را گوش‌ كن‌. يكي‌ از اقطام‌ صوفي‌ را شما ببينيد آقا اين‌ را شما از كجا؟ خوب‌ فضولي‌ به‌ تو نيامده‌. حضرت‌ البته‌، ادب‌ در مقابل‌ معصوم‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ انسان‌ هر چه‌ معصوم‌ مي‌فرمايد بگه‌ چشم‌. اما چون‌ آدم‌ كه‌ كارش‌ درسته‌ها هيچ‌ ناراحت‌ نمي‌شه‌ كه‌، چون‌ بعضيها زحمت‌ آوردن‌ و برداشتن‌ كتاب‌ را اينجا نوشتن‌ آه‌ اينه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد

 اين‌ دربارة‌ اكثر ائمة‌ عليه‌ السلامه‌. اون‌ شخص‌ مي‌گه‌ كه‌، مردم‌ هم‌ البته‌ انسان‌ هزار جور، انسان‌ اگر بخواد از راه‌ راست‌ بره‌ خيال‌ نكنيد اينها كه‌ تو دره‌ افتادند انسان‌ اعتراض‌ مي‌كنه‌، مي‌گن‌ چرا از اون‌ بالا مي‌ري‌؟ تو دره‌ افتاده‌ و مي‌گه‌ چرا از اون‌ بالا مي‌ري‌. بيا تو هم‌ پايين‌. بله‌ اينقدر حرف‌ هست‌، اينقدر دعوا هست‌. يك‌ شخصي‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ رفتم‌ در بغداد ظاهرا يك‌ نفر معروف‌ شده‌ بود كه‌ اين‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ كرده‌ چيزي‌ كه‌ نبوده‌ به‌ انسان‌ نسبت‌ مي‌دن‌. ادعاي‌ پيغمبري‌ كرده‌. و اين‌ را گرفتن‌ كردنش‌ زندان‌. من‌ رفتم‌ پيشش‌ گفتم‌ برم‌ ملاقاتش‌ كنم‌ گفتم‌ آقا حرف‌ بيخود چرا زدي‌ مگر نمي‌دوني‌ پيغمبر اسلام‌ خاتم‌ پيغمبرانه‌؟ ايشون‌ گفت‌ من‌ خدا مي‌دونه‌ من‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ نكردم‌. من‌ يك‌ شب‌، ببخشيد در شام‌ بوده‌. يك‌ شب‌ در مسجد رأس‌ الحسين‌ در شام‌، در مسجد رأس‌ الحسين‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ كنار مسجد اموي‌ است‌. اونجا نشسته‌ بودم‌ يك‌ آقايي‌ آمد بعد از احوال‌ پرسي‌ و اينها من‌ را برداشت‌ برد يك‌ زيارت‌ جامع‌، مكه‌ مدينه‌، كاظمين‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهد، نجف‌، ويك‌ دوره‌ زيارت‌ ائمه‌ را، زيارت‌ اماكن‌ مقدسه‌ بعد اورد گذاشت‌ همانجا و رفت‌. من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌ چرا نپرسيدم‌ اين‌ آقا كي‌ بوده‌. يك‌ شب‌ تا صبح‌ هم‌ با هم‌ بوديم‌ اين‌ همه‌ زيارتگاهها را رفتيم‌ و با طي‌ الارض‌ رفتيم‌. سال‌ بعد همان‌ شب‌ باز آمد. ما را برداشت‌ و برد باز همان‌ زيارتها را كرديم‌ و دامنش‌ را گرفتم‌ گفتم‌ نمي‌گذارم‌ از من‌ جدا بشي‌، شما بگيد شما كي‌ هستيد ما دوساله‌ با هم‌ همسفريم‌، نشناسم‌. فرمود من‌ امام‌ زمان‌ تو جواد الائمه‌ام‌. ما اين‌ قضيه‌ را براي‌ يك‌ عده‌ نقل‌ كرديم‌. اينكه‌ مي‌گن‌ بعضي‌ از چيزها را نقل‌ نكنيد براي‌ قيل‌ اهله‌. يك‌ افراد نادان‌، نافهم‌. اينها ما نقل‌ كرديم‌، يكي‌ گفت‌ عجب‌ ادعايي‌، دومي‌ گفت‌ اُ، سومي‌ گفت‌ اِ. و از اين‌ حرفها كم‌ كم‌ گفتند او ادعاي‌ پيغمبري‌ كرده‌ و رفت‌ رسيد به‌ گوش‌ حاكم‌ و حاكم‌ هم‌ كه‌ حاكم‌ طاغوتي‌ بود و بدون‌ تحقيق‌ گفتند كه‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ كرده‌ و او هم‌ ما را گرفت‌ و انداخت‌ زندان‌. اينه‌ جريان‌.

 مي‌گه‌ من‌ برداشتم‌ آمدم‌ بيرون‌ ديدم‌ اين‌ بيچاره‌ راست‌ مي‌گه‌ اين‌ چرا بيخود توي‌ زندان‌ باشه‌. نوشتم‌ براي‌ اون‌ حاكم‌ كه‌ قضية‌ ايشان‌ اينه‌ و اين‌ بيچاره‌ را بيخود انداختيد زندان‌. ديدم‌ زير نامة‌ من‌ نوشته‌، همون‌ كسي‌ كه‌ يك‌ شب‌ او را از شام‌ ميبره‌ به‌ مكه‌ و مدينه‌ و همه‌ جا، بياد از زندان‌ نجاتش‌ بده‌. جواب‌ سربالائي‌ تقريبا. خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. آمدم‌ بهش‌ دلداري‌ بدم‌ در زندان‌. صبح‌ اول‌ وقت‌ رفتم‌ در زندان‌ ديدم‌ زندانبانها متوحشند. ميگن‌ اين‌ زنداني‌ كه‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ مي‌كرد يا به‌ آسمانها رفته‌ يا به‌ زمين‌ فرو رفته‌. من‌ فهميدم‌ كه‌ آقا امام‌ جواد، جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، به‌ غيرتش‌ برخورده‌. واقعا اينطوره‌.

 در جريان‌ اباصلت‌ داره‌. اباصلت‌ توي‌ زندان‌ افتاده‌ بود بعد از جريان‌ حضرت‌ رضا. يادش‌ آمد كه‌ آقا امام‌ جواد از در بسته‌ آمد تو از مدينه‌ به‌ طوس‌، يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آمد. من‌ چرا توي‌ زندان‌ به‌ او متوسل‌ نشم‌. بياد مرا نجات‌ بده‌. اينجا، تا اين‌ را فكر كردم‌ ديدم‌ آقا جواد الائمه‌ پيدا شد. من‌ گفتم‌ من‌ آقا يكسال‌ توي‌ زندان‌ هستم‌. حضرت‌ فرمودند تو حالا من‌ را خواستي‌. گاهي‌ انسان‌ خودش‌ مسامحه‌ ميكنه‌. تو الان‌ من‌ را خواستي‌ من‌ اومدم‌. بخدا قسم‌ ما هم‌ نسبت‌ به‌ امام‌ زمانمون‌ همينطور بايد باشيم‌. اگر با اعتقاد، همة‌ هدفها از اين‌ جلسات‌ و تشكيلات‌ و زحمات‌ و اينها اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ برسه‌ به‌ يك‌ جائي‌ كه‌ بگه‌ آقا اين‌ كار را اگر صلاح‌ مي‌دونيد بكنيد. آقا هم‌ بگه‌ بعله‌، ميكنم‌. حتي‌ ممكنه‌ بگه‌ اگر صلاح‌ هم‌ نباشه‌ بخاطر تو ميكنيم‌. تو را ما دوست‌ داريم‌. تو بندة‌ ما هستي‌، تو مطيع‌ ما هستي‌.

 آن‌ شخص‌، يه‌ سياهي‌ ديدم‌ توي‌ كشتي‌ دراز كشيده‌، كشتي‌ هم‌ افتاده‌ توي‌ دست‌انداز و باصطلاح‌ توي‌ تلاطم‌ و طوفان‌. داره‌ غرق‌ ميشه‌. همه‌ متوحش‌. آمدم‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ تو چرا ناراحت‌ نيستي‌؟ گفت‌ چيه‌ مگه‌؟ گفتم‌ كشتي‌ داره‌ غرق‌ ميشه‌. گفت‌ خدايا يك‌ عمر گفتي‌ بكن‌ كرديم‌. حالا ما ميگيم‌ خدايا اين‌ كشتي‌ را تو از غرق‌ شدن‌ نجات‌ بده‌. كشتي‌ فورا، طوفان‌ خوابيد. نه‌ عالم‌ بود، نه‌ مجتهد بود، يك‌ سياه‌.

 سعيد بن‌ مصيب‌ ميگه‌ من‌ نگاه‌ ميكردم‌ مردم‌ مدينه‌ رفتند در بيابان‌ هر چي‌ دعاي‌ باران‌ خوندند باران‌ نيامد. فردا صبح‌ يك‌ غلام‌ سياهي‌ رفت‌ سرش‌ را گذاشت‌ روي‌ زمين‌ گفت‌ خدايا باران‌ رحمتت‌ بر اين‌ مردم‌ فرو بريز. يك‌ دفعه‌ هوا پر از ابر شد، باران‌ مي‌آد. من‌ گفتم‌ تو كي‌ هستي‌؟ رفتم‌ عقب‌ سرش‌. ديدم‌ غلام‌ امام‌ سجاد. بايد اينجور در مقابل‌ ائمه‌ بود.

 خوب‌ امشب‌ شب‌ تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ و كنار قبر پدرش‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستيم‌. اللهم‌ اني‌ اسئلك‌ بالمولدين‌ في‌ رجب‌. اين‌ دعا را امام‌ زمان‌ ما به‌ ما… علي‌ بن‌ محمد، علي‌ بن‌ محمد الثاني‌ و ابنه‌ علي‌ بن‌ محمد المنجب‌. محمد بن‌ علي‌ الثاني‌ امام‌ جواده‌. كه‌ خدا حضرت‌ بقية‌ الله‌، خدا را قسم‌ داده‌ به‌ امام‌ جواد و امام‌ هادي‌ كه‌ دعاش‌ مستجاب‌ بشه‌. حالا امشب‌ ما بعضي‌ از اين‌ دعاهاي‌ ماه‌ رجب‌ را بخونيم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ مورد لطف‌ حضرت‌ امام‌ جواد كه‌ از اين‌ جهت‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ به‌ جواد معروف‌ شد كه‌ جود و سخاوت‌ ايشان‌ خيلي‌ زياد بود. ما كه‌ گدا هستيم‌ در خانة‌ اينها، مسلّم‌، حرفي‌ نيست‌. گدايي‌ هم‌ مي‌كنيم‌. اما اينقدر آنها آقا هستند كه‌ گاهي‌ گداها مي‌رفتند در خانة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، حضرت‌ روشون‌ را به‌ آنها نشون‌ نمي‌دادند. حضرت‌ سيد الشهدا مي‌آمد در خانه‌، دق‌ الباب‌ كرد. حضرت‌ از درز در بهش‌ كيسة‌ پول‌ را دادند. براي‌ اينكه‌ چشم‌ فقير توي‌ صورت‌ اين‌ آقاي‌ بخشندة‌ مهربان‌ نيفته‌ كه‌ خجالت‌ بكشه‌. اين‌ را يقين‌ بدونيد كه‌ حوائجتون‌ را آني‌ كه‌ صلاح‌ باشه‌، قبل‌ از ايني‌ كه‌ شما بگيد بهتون‌ مي‌دهند. در همين‌ دعاهاي‌ ماه‌ رجب‌ هست‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ سئله‌، يك‌ عده‌ هستند كه‌ سؤال‌ ميكنند و خدا بهشون‌ عنايت‌ ميكنه‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و من‌ لم‌ يعرفه‌ تهنن‌ منه‌ و رحمه‌. نه‌ سؤال‌ كرده‌، نه‌ مي‌شناسه‌ اصلا خدا را، خدا بهش‌ ميده‌. انشاء الله‌ امشب‌ شب‌ بسيار خوبيست‌ و بايد حوائجمون‌ را از، بايد نگيدها، روز عيد انسان‌ اگر برود پيش‌ بزرگتر يا شب‌ عيد، هيچ‌ لازم‌ نيست‌ كه‌، آنهم‌ امام‌ جواد، هيچ‌ لازم‌ نيست‌ انسان‌ تقاضا و خواهش‌ و اينها بكنه‌.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۲۹ جمادی الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۳ دی ۱۳۷۱ شمسی – تفسير سورة‌ تبت‌ يدا ابي‌ لهب‌

 تفسير سورة‌ تبت‌ يدا ابي‌ لهب‌1 3 ديماه‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. تبت‌ يدا ابي‌ لهب‌ و تب‌. ما اغني‌ عنه‌ ماله‌ و ما كسب‌. سيصلي‌ نارا ذات‌ لهب‌. و امراتها حمالة‌ الحطب‌. في‌ جيدها حبل‌ من‌ مسد.

  اين‌ سورة‌ مباركه‌ دربارة‌ ابي‌ لهب‌ نازل‌ شده‌. بطور كلي‌ بدانيد كه‌ هر چه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌، اينها اگر چه‌ در مورد خاصي‌ نازل‌ شده‌است‌ ولي‌ منظور همة‌ مردم‌ بوده‌. ابي‌ لهب‌ بعنوان‌ يك‌ نمونه‌، هر كه‌ كار ابي‌ لهب‌ را بكند او هم‌ دستش‌ قطع‌ باد. و حتي‌ تا روز قيامت‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ براي‌ همة‌ مردم‌ در دورانهاي‌ مختلف‌…

 يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ ابي‌ لهب‌ ميكرد، ابي‌ لهب‌ يعني‌ صاحب‌ شعله‌. لهيب‌ به‌ معناي‌ شعلة‌ آتشه‌. اب‌ هم‌ در لسان‌ عرب‌ به‌ معناي‌ صاحبه‌. گاهي‌ مثلا مي‌گويند اب‌ البيت‌، گاهي‌ توي‌ عربها كه‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ مي‌گفتيم‌ كه‌ اب‌ البيت‌ كو؟ يعني‌ پدر خانه‌، يعني‌ صاحب‌ خانه‌. گاهي‌ يك‌ كسي‌ باصطلاح‌ چهارپادار بود، بهش‌ مي‌گفتند ابو الحمار. شايد اين‌ لفظ‌ براي‌ ما بد نبود. ولي‌ خودش‌ ميگفت‌ لبيك‌، بعله‌. ابو، مثلا ابو الفرش‌، اينها هست‌. در معاني‌ بالا هم‌ هست‌ كه‌ ابوالفضل‌، يعني‌ صاحب‌ فضيلت‌. اينجا به‌ معناي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ پدر فضله‌. نه‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ فرزندي‌ بنام‌ فضل‌ نداشتند. حتي‌ كنيه‌ از چيزهايي‌ بود كه‌ بچه‌ وقتي‌ متولد مي‌شد براش‌ مي‌گذاشتند. چنين‌ فرزندي‌ داشته‌ باشه‌ يا نداشته‌ باشه‌. مثلا حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كنيه‌ اشون‌ ابوالحسنه‌ و حال‌ اين‌ كه‌ فرزندي‌ به‌ نام‌ حسن‌ ندارند. روزي‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا متولد شد كنيه‌ اشون‌ ابوالقاسم‌ بود قاسمي‌ هم‌ نداشتند. عرب‌ رسمشه‌ يك‌ كسي‌ را مي‌خواد بزرگش‌ كنه‌ با كنيه‌ كه‌ اولش‌ ابه‌ اسم‌ مي‌گذارند. ابوالفضل‌ يعني‌ صاحب‌ فضيلت‌. به‌ معني‌ صاحب‌ هم‌ هست‌ و ابو لهب‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ شعله‌هاي‌ آتشه‌. گفته‌اند درباره‌اش‌ كه‌ گونه‌ هاش‌ خيلي‌ قرمز بود و بخاطر اين‌ مثل‌ شعلة‌ آتش‌ صورتش‌ برافروخته‌ بود مي‌گفتنش‌ ابولهب‌. معاني‌ ديگه‌ هم‌ هست‌ حالا نمي‌خوام‌ دربارة‌ اين‌ موضوع‌ زياد حرف‌ بزنم‌. ولي‌ به‌ طور كلي‌ اين‌ شخص‌ و زنش‌. بسيار پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ كردند. اين‌ كه‌ شنيديد وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آوردند و فرياد زدند قولوا لا اله‌ الا الله‌ تفلحوا و بعضي‌ از افراد قريش‌ سنگ‌ به‌ طرف‌ حضرت‌ پرتاب‌ كردند كه‌ پاهاي‌ مباركش‌ پر از خون‌ شد، سردستة‌ اينها ابي‌ لهب‌ بود. و زنش‌ هم‌ باصطلاح‌ هيزم‌ ميبرد در روي‌ پشت‌ بام‌ سر راه‌ پيغمبر اكرم‌ آتش‌ مي‌زد و مي‌انداخت‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر اكرم‌. حمالة‌ الحطب‌ بود. يعني‌ اينقدر هيزم‌ را ميبرد كه‌ اسمش‌ حمالة‌ الحطب‌. خيلي‌ پيغمبر را اذيت‌ كردند اينها. و كساني‌ كه‌ معصيت‌ مي‌كنند، چون‌ بدانيد اين‌ مطلب‌ را. يك‌ مسئلة‌ كلي‌ در عالم‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ ميشه‌ آنهايي‌ كه‌ داراي‌ هدف‌ هستند و مربي‌ هستند و يا مثل‌ پيغمبر ديني‌ آورده‌اند از جانب‌ خدا، اينها را اگر قطعه‌ قطعه‌اشون‌ بكنند برايشون‌ آسانه‌. اما اگر دين‌ آنها را، دستورات‌ آنها را، روش‌ تربیتی‌ آنها را كسي‌ پايمال‌ بكنه‌ بهشون‌ خيلي‌ سخت‌ ميگذره‌. يا اگر به‌ مذهب‌ اسلام‌ كسي‌ توهين‌ بكنه‌ پيغمبر اكرم‌ نمي‌تونه‌ ازش‌ بگذره‌. لذا در وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ وارد شهر مكه‌ مي‌خواهد بشود، در خارج‌ از شهر اردو زده‌اند مسلمانها. ابوسفيان‌ رفت‌ عباس‌ عموي‌ پيغمبر اكرم‌ را ديد و دو نفري‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ رسيدند. پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ ابوسفيان‌ آيا باز هم‌ دربارة‌ وجود خدا شك‌ داري‌؟ گفت‌ نه‌. من‌ خدا را قبول‌ كردم‌. و الا اگر خدائي‌ نبود و بتها بودند خدايان‌ ما، طبعا من‌ مي‌خواست‌ پيروز باشم‌ و تو شكست‌ بخوري‌. و علت‌ اينكه‌ قدرت‌ دست‌ من‌، مردم‌ و هواي‌ نفس‌ مردم‌ و شيطان‌ با من‌، و تو هيچي‌ نداشتي‌. و معلوم‌ است‌ كه‌ خدايان‌ ما كاري‌ از پيش‌ نمي‌برند و تنها خداي‌ توست‌ كه‌ تو را اينهمه‌ عظمت‌ داده‌ و همين‌ دليل‌ براي‌ من‌ كافيه‌ كه‌ معتقد به‌ وجود خداي‌ تو باشم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود دربارة‌ رسالت‌ من‌ چيه‌ نظرت‌؟ گفت‌ او را شك‌ دارم‌. نميدونم‌ تو فرستادة‌ خدا باشي‌ يا نه‌. و حال‌ اينكه‌ اگر اولي‌ را قبول‌ كرده‌ باشه‌، دومي‌ را هم‌ مي‌خواست‌ قبول‌ بكنه‌. اولي‌، خداي‌ تعالي‌ اگر باشد، چون‌ يكي‌ از مطالبي‌ كه‌ در قرآن‌ زياد بهش‌ توجه‌ شده‌، شهادت‌ خداست‌ بر حقانيت‌ پيغمبر اكرم‌. مثلا ميگه‌ قل‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌. شهادت‌ خدا براي‌ من‌ كافيست‌. خدا شهادت‌ ميده‌ براي‌ پيغمبر. حالا خدا چطور شهادت‌ ميده‌؟ ما فكر مي‌كنيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ شهادت‌ ميده‌ بر رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ اينطوري‌ كه‌ يا توي‌ خواب‌ كسي‌ خدا بيايد يا وحي‌ بكنه‌ به‌ اين‌ يا الهام‌ بكنه‌، از اين‌ قبيل‌. نه‌. خداي‌ قادر متعالي‌ كه‌ ما بهش‌ معتقديم‌، اگر اعتقاد داشته‌ باشيم‌، و دستش‌ هم‌ بازه‌. يك‌ نفر آمده‌ ادعا ميكند كه‌ من‌ فرستادة‌ اون‌ خدا هستم‌ و خدا هم‌ به‌ دستش‌ معجزاتي‌ صادر ميكنه‌. اين‌ خود همين‌ عمل‌ و اينكه‌ جلوي‌ او را نميگيرد، شهادت‌ پروردگاره‌. يعني‌ مثلا حالا فرض‌ كنيد اگر شخصي‌ در اينجا با كمال‌ قدرت‌ نشسته‌ و زبانش‌ باز و داراي‌ قدرت‌ و از هيچ‌ نيرويي‌ نمي‌ترسه‌. يكنفر آمد آقا اينطوري‌ گفتند مثلا. به‌ همة‌ شما يك‌ چنين‌ ادعايي‌ كرد و گفت‌ فلاني‌ كه‌ در اينجا نشسته‌ اين‌ مطلب‌ را گفته‌اند. اينهم‌ كه‌ اينجا نشسته‌ يك‌ سري‌ تكان‌ داد. اين‌ شهادتشه‌. خداي‌ تعالي‌ اينطور دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ شهادت‌ داده‌ كه‌ مي‌فرمايد قل‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌. و الا اگر خداي‌ تعالي‌ مثلا نمي‌خواست‌ شهادت‌ بده‌، كارهايي‌ انجام‌ ميداد كه‌ آبروي‌ اين‌ پيغمبر برود. مدعيان‌ پيامبري‌ در رديف‌ پيغمبر اكرم‌ و بعدها ادعاي‌ پيغمبري‌ كردند و اگر عاقل‌ باشد انسان‌، در كتب‌ خود همانها يك‌ مطالبي‌ را به‌ زبانشون‌ خداي‌ تعالي‌ داده‌ كه‌ خط‌ قرمزي‌ است‌ روي‌ كتابهاي‌ آنها كشيده‌ شده‌. يك‌ وقتي‌ يادمه‌ يك‌ مبلغ‌ بهائي‌ از من‌ پرسيد شما معتقديد كه‌ هيچيك‌ از مطالب‌ كتاب‌ بيان‌ از جانب‌ خدا نيست‌؟ گفتم‌ چرا بعضي‌هايش‌ را ميگويم‌ از جانب‌ خداست‌. گفت‌ مثلا چه‌ جمله‌؟ گفتم‌ مثلا آنجا كه‌ ميگه‌ لا تضربن‌ البيضه‌ علي‌ شيئا و ما فيه‌. ببينيد عبارت‌ شايد شماها متوجه‌ نشيد يعني‌ چي‌؟ ميگه‌ تخم‌ مرغ‌ را به‌ جائي‌ نزنيد به‌ جهت‌ اينكه‌ مي‌شكنه‌. شما ببينيد اين‌ كلام‌ توي‌ كتابي‌ آمده‌ كه‌ قرآن‌ را باصطلاح‌ مي‌خواهد كنار بزنه‌، اين‌ خط‌ قرمزي‌ است‌ كه‌ روي‌ كتاب‌ بيان‌ كشيده‌ شده‌. آخه‌ تخم‌ مرغ‌ را به‌ جائي‌ نزنيد، اين‌ از احكام‌ اين‌ كتابيست‌ كه‌ ميگه‌ تمام‌ كتابها را به‌ دور بريزيد و فقط‌ همين‌ كتاب‌ را نگه‌ بداريد. و مطالب‌ زيادي‌، فكر نكنيد كه‌ همين‌ يك‌ مطلبه‌، آدم‌ عاقل‌ حالا شما بخواهيد كتاب‌ بنويسيد، يا هر كسي‌، اصلا اين‌ حرف‌ را مي‌نويسه‌ توي‌ كتاب‌؟ تا برسد به‌ اينكه‌ ادعاي‌ پيغمبري‌ هم‌ بكنه‌. تا برسد به‌ اينكه‌ بگويد اين‌ كتاب‌ بالاتر از قرآنه‌. اين‌ جمله‌ خط‌ قرمزي‌ است‌ كه‌ روي‌ تمام‌ مطالبش‌ كشيده‌.

 يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مسيلمة‌ كذاب‌ يك‌ كتاب‌ آورد در مقابل‌ قرآن‌. در آنجا مثلا مطالبي‌ داره‌. خدا در قرآن‌ فرموده‌ است‌ كه‌ القارعة‌ ما القارعة‌ و ما ادراك‌ ماالقارعه‌. قارعه‌ است‌. قارعه‌ يعني‌ چيزي‌ كه‌ كوبنده‌ است‌. چه‌ ميداني‌ آنكه‌ كه‌ كوبنده‌ است‌ چي‌ هست‌؟ كي‌ ميدونه‌ كه‌ كوبنده‌ چيه‌؟ بعد مي‌فرمايد، خودش‌ شرح‌ ميده‌، اين‌ مسيلمة‌ كذاب‌ ميگه‌ الفيل‌ و مالفيل‌. فيل‌ چيه‌؟ و ما ادراك‌ ما الفيل‌؟ كسي‌ چه‌ ميدونه‌ كه‌ فيل‌ چيه‌؟ بابا بالاخره‌ يا ديده‌اند خود فيل‌ را، يا عكس‌ فيل‌ را ديده‌اند. آخه‌ اين‌ چه‌ حرفيه‌. بعد هم‌ شرح‌ ميده‌ كه‌ فيل‌ چيه‌. له‌ خرطوم‌ طويل‌. يك‌ خرطوم‌ بلندي‌ داره‌. امثال‌ اينها. اينها خط‌ قرمزي‌ است‌ كه‌ خدا روي‌ اين‌ كتابها كشيده‌ و كتابها را از بين‌ برده‌. اينها را متوجه‌ بشيد. سرتاسر قرآن‌ را شما بگرديد يك‌ كلمة‌ سست‌ درش‌ نيست‌. يك‌ كلمه‌اي‌ كه‌ امروز مثلا بگويند كه‌ چه‌ لزومي‌ داشت‌ اين‌ كلام‌ را خدا در قرآن‌ بفرمايد، نيستش‌. دقت‌ كرديد؟ همين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها را به‌ حقانيتش‌ شهادت‌ نداده‌ و بلكه‌ قطع‌ وطينشون‌ كرده‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ به‌ من‌ دروغ‌ نسبت‌ بدهي‌، قطع‌ وطينت‌ مي‌كنم‌. يعني‌ رگ‌ حياتت‌ را مي‌زنم‌. اين‌ نه‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ پيغمبر ممكن‌ است‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ كرده‌ باشه‌. انسان‌ وقتي‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌، اين‌ را دوست‌ داره‌ خيلي‌ نزديكه‌ بهش‌، ممكنه‌ با او دعوا بكنه‌. از باب‌ به‌ در ميگن‌ ديوار تو گوش‌ كن‌! از باب‌ واسمعي‌ باصطلاح‌ واسمعي‌ يا جارا. كه‌ در به‌ تو بگويم‌ تا همسايه‌ بشنوه‌. و خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ بر خلاف‌ آنچه‌ كه‌ من‌ گفته‌ام‌ بگي‌، قطع‌ وطينت‌ مي‌كنم‌ و آبرويت‌ را جلوي‌ مردم‌ مي‌برم‌. و خداي‌ تعالي‌ اين‌ كار را دربارة‌ انبيائي‌ كه‌ اين‌ ادعاها را بعد از پيغمبر اكرم‌ كردند عمل‌ نموده‌. حتي‌ عجيب‌تر اينكه‌ دربارة‌ پيغمبران‌ حقيقي‌ گذشته‌ كه‌ مدتشون‌ تمام‌ شده‌، مثل‌ حضرت‌ موسي‌، حضرت‌ عيسي‌، با اينكه‌ خدا اونها را فرستاده‌ و تورات‌ را هم‌ به‌ آنها داده‌ و انجيل‌ را به‌ حضرت‌ عيسي‌ داده‌، شايد اوستا را هم‌ به‌ زرتشت‌ داده‌ باشد، حالا هر چي‌ هست‌، ولي‌ مدتش‌ تمام‌ شده‌. خدا يك‌ خط‌ بطلاني‌ رويش‌ كشيده‌ و گذاشتدش‌ كنار. مثلا مثل‌ بچه‌اي‌ كه‌ ميره‌ مدرسه‌. كلاس‌ اولش‌ تمام‌ شده‌. لازم‌ هم‌ بوده‌ كه‌ توي‌ اين‌ كلاس‌ اول‌ باشه‌. بعد كتاب‌ كلاس‌ اول‌ را ازش‌ مي‌گيرند مي‌گذارندش‌ كنار. اگر خيلي‌ اصرار داشته‌ باشه‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ كلاس‌ اول‌ را، مي‌خواهد وفايش‌ را نسبت‌ به‌ كلاس‌ اول‌ حفظ‌ كنه‌! ميگه‌ تا بيست‌ ساله‌ بشوم‌، پنجاه‌ ساله‌ هم‌ بشوم‌، بايد همين‌ كلاس‌ اول‌ باشم‌. مثل‌ اين‌ نادانهايي‌ ك‌ به‌ اين‌ اديان‌ قديمي‌ با وجود قرآن‌ مجيد، با وجود اسلام‌، پابندند، اينها مثل‌ آن‌ بچه‌هايي‌ هستند كه‌ توي‌ آن‌ كلاس‌ اول‌، خيلي‌ باوفا به‌ آن‌ ميز و كلاس‌ و استاد و همه‌ اظهار وفا مي‌كنند. اين‌ را چيكارش‌ كنند كه‌ اين‌ كلاس‌ را ول‌ كنه‌؟ بشريت‌ را چه‌ كنند كه‌ كلاس‌ يهوديت‌ را ترك‌ بكنه‌؟ كلاس‌ مسيحيت‌ را ترك‌ بكنه‌ و به‌ كلاس‌ اسلام‌ وارد بشه‌؟ اين‌ كتاب‌ را از دستش‌ بگيرند. يك‌ خط‌ قرمزي‌ هم‌ رويش‌ بكشند، پاره‌اش‌ هم‌ بكنند، بيندازندش‌ كنار. بگن‌ اين‌ كتاب‌ را نمي‌خواد بخوني‌، باندازة‌ ضرورت‌ اين‌ كتاب‌ را خوندي‌. اينكار را پروردگار متعال‌ با تورات‌ و انجيل‌ كرده‌. شما شايد ندونيد كه‌ الان‌ انجيل‌ حضرت‌ عيسي‌ وجود نداره‌. اينهايي‌ كه‌ هست‌ يا مربوط‌ به‌ يوحني‌ است‌، يا متي‌ است‌ يا لوقا است‌. يا بعضي‌ را برداشتند بعدها نوشتند. انجيل‌ را از دست‌ مردم‌ مسيحي‌ گرفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و بعد هم‌ يك‌ خط‌ قرمزي‌ روي‌ اين‌ كتاب‌ انجيل‌ كشيده‌. باور كنيد من‌ در اين‌ كتابي‌ كه‌ اخيرا بنام‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ الان‌ زير چاپه‌، در اين‌ كتاب‌ من‌ برداشتم‌ حالات‌ تولد حضرت‌ عيسي‌، ديگه‌ از همه‌ بهتر تولد حضرت‌ عيسي‌ است‌. از نظر انجيل‌ و قرآن‌. بين‌ اين‌ دو تا كتاب‌ را كنار يكديگر بگذاريم‌، ببينيم‌ آيا شأن‌ حضرت‌ عيسي‌ آيا آن‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ ميگه‌ يا اين‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ انجيل‌ ميگه‌؟ اين‌ را من‌ عمل‌ كردم‌ و هيچ‌ اظهار نظري‌ هم‌ نكردم‌. خود مسيحيها هم‌ بخونند مسلمانها هم‌ بخونند. كدام‌ يكي‌؟ من‌ يك‌ وقتي‌ در آتن‌ اين‌ را مطرح‌ كردم‌ با يك‌ كشيش‌ مسيحي‌. گفتم‌ من‌ دربارة‌ حضرت‌ عيسي‌ از نظر قرآن‌ ميگم‌. دربارة‌ حضرت‌ عيسي‌ از نظر انجيل‌ هم‌ برايتون‌ ميگم‌. ببينيد يك‌ مختصري‌ انجيل‌ دربارة‌ حضرت‌ عيسي‌ مناسبت‌ هم‌ داره‌، اين‌ ايام‌ شب‌ تولد حضرت‌ عيسي‌ است‌ و جشن‌ كريسمس‌ است‌ و خوب‌ انشاء الله‌ حضرت‌ عيسي‌ خودش‌ تشريف‌ مي‌آورد در ركاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و انشاء الله‌ خودش‌ حقانيت‌ مطلب‌ را بيان‌ ميكنه‌. حالا آنچه‌ كه‌ هست‌. در انجيل‌ ميگه‌ كه‌ حضرت‌ مريم‌ توي‌ جمعي‌، توي‌ كارونسرايي‌ بود، اولا نامزد يوسف‌ نجار بود، و يا نامزد باصطلاح‌ اسمي‌ تنها نبودندها، ازدواج‌ كرده‌ بودند. منتهي‌ هنوز عقد نكرده‌ بودند، هنوز حضرت‌ مريم‌ باكره‌ بود. و اينها توي‌ يك‌ جمعي‌ بودند توي‌ يك‌ كاروانسراي‌ شلوغ‌. حضرت‌ مريم‌ حامله‌ شد. كه‌ هيچ‌ معلوم‌ نيست‌ حامله‌ شدن‌ حضرت‌ مريم‌ از چه‌ طريقي‌ بوده‌. بعضي‌ جاها اشاره‌ كرده‌اند كه‌ ملكي‌ ايشان‌ را حامله‌ كرد. حالا هر چي‌. تمام‌ شد. بعد آمد توي‌ آخور الاغ‌، اين‌ را حتي‌ در تفسير انجيل‌ عكس‌ هم‌ كشيده‌، يك‌ الاغي‌ در اين‌ قسمت‌ داره‌ جو ميخوره‌، در آن‌ آخور آنطرفي‌ حضرت‌ عيسي‌ متولد شد. و بعد چوپانها ديدند يك‌ بچه‌اي‌ آنجا هست‌ و مردم‌ را خبر كردند و آمدند و با يك‌ افتضاحي‌ بالاخره‌ توي‌ آخور اين‌ بچه‌ را پيدا كردند و برداشتند بردند. اما خداي‌ تعالي‌، يا قرآن‌. قرآن‌ ميگه‌ حضرت‌ مريم‌ در محراب‌ عبادت‌ دائما مشغول‌ بود. به‌ نفع‌ آنهاست‌ كه‌ اين‌ را قبول‌ بكنند. و انما دخل‌ زكريا المحراب‌ وجدوا عنده‌ رزقا. هر وقت‌ حضرت‌ ذكريا كه‌ استاد حضرت‌ مريم‌ بود، متكفل‌ امور حضرت‌ مريم‌ بود. خوب‌ يك‌ دختر در مسجد بايد زندگي‌ بكند، عبادت‌ بكند، متصدي‌ مسجد، يك‌ مردي‌ بايد متكفل‌ او باشد. هر وقت‌ حضرت‌ زكريا وارد ميشد بر حضرت‌ مريم‌ مي‌ديد كه‌ كنارش‌ يك‌ مجمعة‌ غذا گذاشته‌ شده‌. ازش‌ مي‌پرسيد كه‌ اين‌ از كجاست‌؟ آخه‌ من‌ متكفل‌ زندگي‌ تو هستم‌. قالت‌ هي‌ من‌ الله‌. خدا مستقيما براي‌ من‌ فرستاده‌. مائده‌ است‌. اين‌ قبل‌ از جريان‌ تولد حضرت‌ عيسي‌. موقعي‌ كه‌ مي‌خواهد حضرت‌ عيسي‌ متولد بشه‌، روح‌ ما مي‌فرمايد، خدا مي‌فرمايد من‌ روحم‌ را، روح‌ خودش‌ را فرستاده‌ است‌. روح‌ خودم‌ را. حالا حضرت‌ جبرئيل‌ بوده‌، قل‌ انا بشرا صبيا. بصورت‌ يك‌ بشري‌ مستقيم‌ القامت‌، صددرصد مثل‌ يك‌ بشر اين‌ آمده‌ خدمت‌ حضرت‌ مريم‌ بدون‌ اينكه‌ نزديك‌ بشه‌ به‌ حضرت‌ مريم‌. فقط‌ بشارت‌ ميده‌ كه‌ تو داراي‌ فرزند خواهي‌ شد. و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را خدا بدون‌ پدر و مادر خلق‌ كرد، حضرت‌ عيسي‌ را هم‌ همينطور خلق‌ كرد. و حضرت‌ مريم‌ وقتي‌ كه‌ غذا را هم‌ نخورد الي‌ جذع‌ النخله‌ وقتي‌ كه‌ درد زايمانش‌ مي‌گيره‌، حضرت‌ مريم‌ مي‌آيد در زير درخت‌ خشك‌ خرما، درخت‌ خرما يك‌ مرتبه‌ پربار ميشه‌ و پر از خرما. و وقتي‌ كه‌ فرزندش‌ متولد ميشه‌، فرزند بهش‌ ميگه‌ كه‌اي‌ مادر تو از اين‌ رطب‌ تازه‌ بخور و از اين‌ آب‌ كه‌ زير پاي‌ من‌ به‌ معجزة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار اين‌ جاري‌ شده‌، صورت‌ بشوي‌. چشمهايت‌ را باصطلاح‌ روشن‌ كن‌ و بعد هم‌ حضرت‌ مريم‌ حضرت‌ عيسي‌ را در بغل‌ گرفت‌ و مي‌آره‌ در ميان‌ مردم‌ و همان‌ روز اول‌ ميگه‌ كه‌ اني‌ عبد الله‌ آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا. من‌ بندة‌ خدا هستم‌، روز اول‌ تولد حرف‌ ميزنه‌. و من‌ پيغمبرم‌ خدا به‌ من‌ كتاب‌ داده‌ و جعلني‌ مباركا. من‌ يك‌ موجود بابركتي‌ هستم‌ تا آخر.

 خوب‌ حالا نگاه‌ كنيد. دو تا ترجمه‌ برايتون‌ بيان‌ كردم‌. شما ببينيد انجيل‌ راست‌ ميگه‌، انجيلي‌ كه‌ هست‌. يعني‌ بنا باشه‌ يكي‌ از اين‌ دو تا كتاب‌ درست‌ باشه‌، نه‌ اينكه‌ من‌ با شما حرف‌ ميزنم‌، با بعضي‌ از كشيشها صحبت‌ كردم‌، اسقفها صحبت‌ كردم‌. كدوم‌ يكي‌ بهتره‌ كه‌ دربارة‌ حضرت‌ عيسي‌ باشه‌؟ كه‌ وقتي‌ من‌ اين‌ آيات‌ را خوندم‌، انجيل‌ را هم‌ كه‌ آنها بهتر از ما بلد بودند، خودشون‌ در نظر گرفتند گفت‌ نه‌، قبوله‌، اين‌ بهتر از انجيل‌ ما بيان‌ كرده‌ تولد حضرت‌ عيسي‌ را. و همچنين‌ مطالب‌ ديگه‌. هر مطلبي‌ كه‌ مقايسه‌ بشه‌ با وجود، با آن‌ مطلبي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌. كه‌ قابل‌ مقايسه‌ باشه‌، يعني‌ اين‌ مطلب‌ باشه‌، قرآن‌ خيلي‌ بهتر اين‌ را بيان‌ كرده‌ و اين‌ مطلب‌ همان‌ موضوع‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را، خوب‌ اينها معتقدند كه‌ در آخر الزمان‌ يك‌ نفر خواهد آمد و دنيا را پر از عدل‌ و داد خواهد كرد و حكومت‌ عدل‌ را در جهان‌ مستقر خواهد فرمود. آنها هم‌ معتقدند ما هم‌ معتقديم‌. ولي‌ آنچه‌ كه‌ در كتب‌ ما هست‌ بقدري‌ دقيقه‌، بقدري‌ روشنه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. ولي‌ آنچه‌ كه‌ در كتب‌ مسيحي‌ها هست‌، نه‌، آنقدر دقيق‌ نيست‌.

 بهرحال‌ اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ روي‌ كتاب‌ انجيل‌ يك‌ خط‌ قرمز كشيده‌، يك‌ خط‌ باطلي‌ كشيده‌ و باصطلاح‌ آن‌ كتاب‌ را گذاشتند كنار. تورات‌ هم‌ همينطور. شما تورات‌ را برداريد نگاه‌ كنيد. عجيبه‌. تورات‌ را اگر من‌ بخواهم‌ شرح‌ بدهم‌ برايتون‌ خيلي‌ مشكله‌. حضرت‌ آدم‌ را خدا خلق‌ كرده‌، اصلا شعور نداشته‌. هيچي‌ نمي‌فهميده‌. حتي‌ نوشته‌اند كه‌ لخت‌ لخت‌ بود. هيچي‌ پايش‌ نبود. ولي‌ خجالت‌ نمي‌كشيد. وقتي‌ كه‌ از درخت‌ معرفت‌ خورد، يك‌ درختي‌ آنجا بود، يك‌ درختي‌ بنام‌ درخت‌ معرفت‌. وقتي‌ از درخت‌ معرفت‌ خورد تازه‌ فهميد اين‌ بده‌، برگ‌ درخت‌ انگور را جلوي‌ خودش‌ گرفت‌ كه‌ خجالت‌ نكشه‌. يا خدا با حضرت‌ يعقوب‌ كشتي‌ مي‌گيره‌، مي‌خوره‌ به‌ زمين‌، يك‌ گرفتاري‌ بوجود مي‌آره‌. نه‌ خدا را براي‌ انسان‌ از اينها فكر نكنيد كه‌ آخه‌ چطور ميشه‌ كه‌ اينها را بنويسند؟ اينها را خدا به‌ اينها داده‌ كه‌ بنويسند. اينها خطهاي‌ قرمزه‌ ضربدر روي‌ صفحات‌ كتاب‌ تورات‌ و انجيله‌ كه‌ ديگه‌ نخونندش‌. اين‌ بشر اينقدر لجباز، يك‌ عده‌ معلم‌ هستند توي‌ مجلس‌. آن‌ها كه‌ معلمند ميدونند. يك‌ بچه‌ هست‌ لجبازي‌ ميكنه‌. عين‌ همان‌ كلاس‌ اول‌، يك‌ ميليارد انسان‌ ميگه‌ همون‌ كلاس‌ اول‌. كتاب‌ نيست‌. باشه‌. معلم‌ نيست‌. باشه‌. من‌ مي‌روم‌ سر جاي‌ خودم‌ مي‌نشينم‌. قرآن‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ لا يأتيهم‌ باطلا من‌ بين‌ يدي‌ و لا من‌ خلفه‌، اين‌ قرآن‌ ما طرد شد. بدتر از اين‌، بعضي‌ از انسانها هستند كه‌ آخه‌ تو مي‌خواهي‌ دعا بخوني‌، تو مي‌خواهي‌ ذكر بگوئي‌، تو مي‌خواهي‌ باصطلاح‌ ختمي‌، توي‌ اين‌ كتابهاي‌ ادعيه‌ ما هست‌، امامها فرمودند. اين‌ را از خودش‌ اختراع‌ ميكنه‌. حتما بايد از مخترعات‌ خود من‌ باشه‌. اختراع‌، بدعت‌ كه‌ نه‌ سندي‌ داره‌، نه‌ باصطلاح‌ فايده‌اي‌ داره‌ و گناه‌ هم‌ ميكنه‌. اختراع‌ يعني‌ چي‌؟ هر چه‌ كه‌ از امام‌ صادق‌ و امام‌ باقر رسيده‌، تنها آنها را ما حق‌ داريم‌، صراط‌ مستقيم‌ ما ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ تنها آنها را عمل‌ كنيم‌. چرا حالا يك‌ خصوصياتي‌ گاهي‌ ميشه‌ خوب‌ يك‌ نفر گناهكاره‌، شب‌ جمعه‌ است‌، دعاي‌ كميل‌ مي‌خواهد بخونه‌، يكي‌ عاشقه‌ دعاي‌ ندبه‌ ميخونه‌. ميگه‌ تو فعلا دعاي‌ كميل‌ بخون‌ به‌ تو كه‌ گناهكاري‌ و به‌ آن‌ فردي‌ كه‌ عاشق‌ امام‌ زمانه‌، ميگه‌ دعاي‌ ندبه‌ بخون‌. ممكنه‌ در انتخاب‌ دعا انسان‌ اظهار نظري‌ داشته‌ باشه‌ و اينكه‌ مي‌بينيد من‌ در بعضي‌ كتابهايم‌ مي‌نويسم‌ استاد داشته‌ باشيد، علت‌ عمده‌اش‌ اينه‌ كه‌ روحيات‌ طرف‌ را انسان‌ بدست‌ بياره‌ و يكي‌ از اين‌ دعاها را، اذكار و اينها را با روحيات‌ او تطبيق‌ بده‌ كه‌ نمونه‌اش‌ را عرض‌ كردم‌، آنوقت‌ بگه‌ كه‌ اين‌ كارها را بكن‌. يكي‌ در مرحلة‌ عشق‌ به‌ پروردگاره‌. بايد اينجا ميگه‌ يا قهار، ميبينه‌ اصلا جور در نمي‌آيد. اسم‌ خدا قهار هست‌، اسم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار ديان‌ است‌، اما با محبت‌ سازش‌ نداره‌، ميگه‌ يا محبوب‌. يك‌ نفر معصيتكاره‌. بايد يا تواب‌ بگو، يا غفار بگو. يكنفر از خدا نمي‌ترسه‌. ميگه‌ يا قهار بگو، يا ديان‌ بگو كه‌ من‌ يادمه‌ يك‌ وقتي‌ از مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ سؤال‌ كردم‌ يا ديان‌ چيه‌؟ اين‌ بدنش‌ بنا كرد لرزيدن‌، رنگش‌ پريد. گفت‌ چرا اين‌ سؤال‌ را كردي‌؟ گفتم‌ خوب‌ يكي‌ از اسماء پروردگاره‌. گفت‌ خدا نكنه‌ خدا با كسي‌ با اين‌ اسم‌ رفتار كنه‌. ديان‌ يعني‌ جزا دهنده‌. دقيق‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌ و من‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌. حساب‌ را دقيق‌ خداي‌ تعالي‌ ميكنه‌. لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. ما لهذا الكتاب‌. از خدا بخواهيد كه‌ خدا با عفو و رحمتش‌ با شما رفتار كنه‌. الهنا عاملنا بفضلك‌ و لا تعاملنا بعدلك‌. عدل‌ الهي‌ اگر بيايد خيلي‌ ما باقي‌ داريم‌. يك‌ شخصي‌ ميگفت‌ در عالم‌ مكاشفه‌ من‌ قيامت‌ را ديدم‌. و قيامت‌ هم‌ يك‌ جائي‌ است‌ ما آمده‌ايم‌ دو تا گوني‌ باصطلاح‌ جنس‌ آورده‌ايم‌ بفروشيم‌ و يك‌ تكه‌اي‌ از بهشت‌ را بخريم‌. بار ما را روي‌ ترازو گذاشتند گفتند خوبه‌، بارش‌ سنگينه‌.

 حالا بياريد ببينيم‌ اين‌ بدرد مشتري‌ ميخوره‌ يا نه‌. يكي‌ را باز كردند سيب‌ بود. اين‌ را ميگفت‌ در عالم‌ مكاشفه‌ و خوابم‌ يك‌ مقدار سيبه‌. سيبهاي‌ پوسيده‌، اينها را يكي‌ يكي‌ درآورد، در آورد، درآورد، تا نصف‌ كيسه‌ تقريبا خالي‌ شد. بعد هم‌ ته‌ كيسه‌ را گرفت‌ تكان‌ داد آنطرف‌ و گفت‌ اينها به‌ درد نميخوره‌. كيسة‌ دوم‌ آن‌ يكي‌ هم‌ همينجور، همه‌ پوسيده‌، كرمو، بعله‌، دندان‌ زده‌، كي‌ دندان‌ زده‌؟ شيطان‌. اينها را بيرون‌ ريخت‌. گفتم‌ بابا چكار مي‌كني‌. گفتم‌ اينها اگر تمام‌ بشه‌ ديگه‌ هيچ‌ ندارم‌. گفت‌ خوب‌ بيا اينها را مي‌خواي‌ بردار ببر. يك‌ همچين‌ حالتي‌. اين‌ نمازت‌ كه‌ مي‌خوني‌. اين‌ نمازهايي‌ كه‌ همش‌ توش‌ وسوسة‌ شيطانه‌. يك‌ نفر به‌ من‌ مي‌گفت‌ آقا من‌ يك‌ نماز خوندم‌ اين‌ نماز باطله‌ يا نه‌؟گفتم‌ چكار كردي‌؟ گفت‌ اول‌ نماز چشمم‌ به‌ يك‌ خانمي‌ افتاد تا آخر نماز تو فكر اون‌ بودم‌. و اصلا يادم‌ رفته‌ بود كه‌ دارم‌ نماز مي‌خونه‌. روي‌ عادت‌ نماز خوندم‌. خوب‌ اين‌ همين‌ كرمي‌ كه‌ توي‌ نماز وارد شده‌ اين‌ نماز قبول‌ نيست‌. اين‌ سيب‌ كرمويي‌ كه‌ توش‌ پر از كرمه‌، سيب‌ هست‌ ممكنه‌ باطنش‌ امابه‌ درد هم‌ نمي‌خوره‌. نمازي‌ كه‌ حواس‌ هم‌ جمع‌ نباشه‌ به‌ درد نمي‌خوره‌. زيارتي‌ كه‌ حواست‌ به‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ باشه‌ و امام‌ رضا را توي‌ حرم‌ نبيني‌ خوب‌ درسته‌، يك‌ زيارت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ هزار حج‌، هزار عمره‌ و دارد روز قيامت‌ اين‌، اما زيارت‌ سالم‌ ديگه‌! زيارتي‌ كه‌ توش‌ شيطان‌ دخالت‌ كرده‌، درش‌ چشم‌ چرانيها كرده‌، افكار مختلف‌ دخالت‌ كرده‌، اين‌ هم‌ قبوله‌. شما باشيد قبول‌ مي‌كنيد. شما الان‌ يك‌ كيلو سيب‌ براتون‌ بيارند پول‌ هم‌ بخواهند بگيرند. خيلي‌ خوب‌ اين‌ آقا اين‌ سيبها تو خونه‌اش‌ مونده‌ آورده‌ به‌ ما داده‌. اما پول‌ مي‌خواد بگيره‌ از شما. آورده‌ به‌ شما مي‌ده‌ هفت‌ هشت‌ برابر معمول‌ بازارش‌ را هم‌ مي‌خواد بگيره‌. آخه‌ اين‌ نمازهايي‌ كه‌ ما خوب‌، خوب‌ درست‌ هم‌ كه‌ مي‌خونيم‌ يك‌ سال‌ نماز و روزه‌ صحيح‌ با قرائت‌ صحيح‌ به‌ نظر من‌ الان‌ درست‌ نمي‌دونم‌ حدودا، پانزده‌ الي‌ بيست‌ هزار تومن‌ ارزش‌ داره‌. حالا تو خونه‌ كسي‌ داريد كه‌ فوت‌ كرده‌ حالا از اين‌ به‌ بعد بگيد يك‌ سال‌ نماز صحيحي‌ براتون‌ مي‌خونم‌. با حمد و سورة‌ صحيح‌ خوب‌ اين‌ شما از خدا چقدر مي‌خواييد بگيريد؟ بيست‌ هزار تومن‌، سي‌ هزار تومن‌، چهل‌ هزار تومن‌، صد هزار تومن‌ هر چه‌ نه‌ اينها به‌ درد ما نمي‌خوره‌. چون‌ روز قيامت‌ مي‌خواييم‌ تا ابد زندگي‌ كنيم‌. شصت‌ سال‌ نماز و روزه‌ خونديم‌ و گرفتيم‌ الي‌ ابد مي‌خواييم‌ يك‌ باغي‌ كه‌ هر مترش‌ شايد ميليونها اصلا با پول‌ دنيا نمي‌شه‌ سنجيدش‌، بخواييم‌ با پول‌ دنيا حسابش‌ بكنيم‌ هر متري‌ از باغهاي‌ بهشت‌ ميليونها قيمتشه‌. و از اون‌ طرف‌ هم‌ يك‌ باغ‌ مفصلي‌ به‌ شما مي‌دن‌ يعني‌ يك‌ هكتار، نه‌ خيلي‌ بيشتر، صد هكتار، هزار هكتار نه‌ و جنة‌ عرضها السموات‌ لا ارض‌. به‌ اندازة‌ اين‌ منظومة‌ شمسي‌ مي‌خوان‌ به‌ شخص‌ شما مي‌خوان‌ خونه‌ بدن‌ و باغ‌ بدن‌ و جوي‌ آب‌ و همه‌ چيز. هيچ‌ كسري‌ آب‌ هم‌ نداريد. خوب‌ اون‌ وقت‌ شما با همين‌ خواستيد چند سال‌ نماز و روزه‌ خونديد. گفتيد شصت‌ سال‌. شصت‌ تا بيست‌ هزار تومن‌ چقدر مي‌شه‌؟ اين‌ چقدر طلب‌ كاره‌ از خدا. همين‌ تو اين‌ دنيا بهت‌ داده‌ روزي‌ كه‌ متولد شدي‌ هيچي‌ نداشتي‌ ولي‌ خدا بهت‌ داد حالا خونه‌ داري‌، زندگي‌ داري‌ همه‌ چي‌ داري‌. آخه‌ اون‌ وقت‌ هم‌ تازه‌ وقتي‌ آورده‌ اين‌ جنسهاي‌ پوسيده‌ را. ما مي‌خريم‌، اين‌ سيبها را هر دونه‌اي‌ را مي‌خريم‌. اما پوسيده‌ نباشه‌، بشه‌ توي‌ ديسي‌ چيد اينها را آورد در محضر خداي‌ با اون‌ عظمت‌. ولي‌ نه‌ ماها اين‌ برنامه‌ها را نداريم‌. به‌ هر حال‌ به‌ انسان‌ مي‌گن‌، انسان‌ لج‌ باز بيا تو كلاس‌ دين‌، تو اين‌ كلاس‌ مي‌گه‌ نه‌. من‌ مسيحي‌ مي‌خوام‌ باشم‌. من‌ مي‌خوام‌ يهودي‌ باشم‌. من‌ مسلمان‌ هم‌ اگر هستم‌ مسلمان‌ حسابي‌ نمي‌شم‌. تكان‌ هم‌ نمي‌خورم‌، هيچ‌ حركتي‌ هم‌ نمي‌كنم‌. دائما با لج‌ بازي‌ با خدا رو به‌ رو هستم‌.

 خوب‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌گه‌ كه‌ تو از حكومت‌ من‌ كه‌ نمي‌توني‌ فرار كني‌. به‌ هر حال‌ دعاي‌ كميل‌ را شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيد. كه‌ الهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تحت‌ الاثم‌. حتك‌ عصمت‌ مي‌كنه‌، بعضي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ آبروي‌ انسان‌ را مي‌بره‌. تحتك‌ الاثم‌. انسان‌ تا حالا شريف‌ بوده‌، محترم‌ بوده‌، كسي‌ هم‌ نمي‌دونسته‌. حضرت‌ علي‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ يك‌ دزدي‌ را آوردند خدمتش‌. ثابت‌ شد كه‌ دزدي‌ كرده‌ حضرت‌ بهش‌ فرمود چند دفعه‌ دزدي‌ كرده‌؟ گفت‌ دفعة‌ اوله‌.حضرت‌ تأمل‌ كرد، گفت‌ ببريد كه‌ دستش‌ را قطع‌ كنيد وقتي‌ كه‌ خواستند دستش‌ را قطع‌ كنند عرض‌ كرد كه‌ يا اميرالمؤمنين‌ من‌ دفعة‌ هفتادم‌. حضرت‌ فرمود تعجب‌ كردم‌ كه‌ چطور خدا دفعة‌ اول‌ خدا تو را مفتضحت‌ كرد. خدا هفتاد مرتبه‌ تو را حفظ‌ مي‌كنه‌. گناه‌، انسان‌ هر كس‌ خوب‌ مي‌دونه‌ چقدر گناه‌ كرده‌. در اين‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌خونيم‌ كه‌ لو علمت‌ الارض‌ بذنوبي‌ لساخت‌ اگر زمين‌ بدونه‌ من‌ چقدر گناهكارم‌ من‌ را در خودش‌ فرو مي‌بره‌. اب‌ الجبا، او السموات‌ خداي‌ با اون‌ عظمت‌ حتي‌ نمي‌گذاره‌ ملائكه‌اش‌ بفهمند. تا هفت‌ ساعت‌ مانع‌ مي‌شه‌ كه‌ ملائكه‌اي‌ موكل‌ بر ما هستند اين‌ گناه‌ قلبي‌ ما را متوجه‌ بشن‌. و حفظ‌ مي‌كنه‌. ستار العيوبه‌ پررودرگار. يا ستار العيوب‌. بلكه‌ در همين‌ دعاي‌ كميله‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يعني‌ حضرت‌ امير صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌فرمايد كه‌ اينجوري‌ مي‌خونيد و هست‌ خدا، همه‌ هم‌ مي‌دونند كه‌ اينطوري‌ است‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ و كم‌ من‌ ثناء جميع‌ لست‌ اهل‌ له‌ نشرته‌. ما اي‌ خدا بعضي‌ از چيزها را اهلش‌ نبودم‌. اهل‌ نبودم‌، نماز شب‌ من‌ اصلا نخوندم‌. يك‌ نفر را خود من‌ نماز شبش‌ خون‌ مي‌دونستم‌. بهش‌ گفتم‌ آقا تو نماز شبت‌، گفت‌ نماز شب‌ چيه‌؟ بد ما نشستيم‌ بهش‌ گفتيم‌. يك‌ آدم‌ خوبي‌ بوده‌ها. خوب‌ اصلا نماز شب‌ نخونده‌. خدا معرفيش‌ كرده‌، چون‌ آدم‌ درستي‌ است‌ معرفيش‌ كرده‌ نماز شب‌ خونه‌. آدم‌ در باطن‌ دزده‌ خدا معرفيش‌ كرده‌ كه‌ امينه‌. رعايت‌ شؤنات‌ و اخلاق‌ و همه‌ چيز را كرده‌ و كم‌ من‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهلا له‌ نشرته‌. خدايي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌ را اون‌ وقت‌ ما باهاش‌ مبارزه‌ مي‌كنيم‌. خودمون‌ به‌ دست‌ خودمون‌، آبروي‌ خودمون‌ را مي‌بريم‌. در غيبت‌ مومن‌ غيبتش‌ حرامه‌. شايد از گناهان‌ كبيره‌ است‌ و شايد از بدترين‌ گناهان‌ هم‌ باشه‌، غيبت‌ كردن‌. حتي‌ تعبير ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قرآن‌ اين‌ است‌ اي‌ يحب‌ يأكل‌ ان‌ اخيه‌ موتا، مثل‌ اينه‌ كه‌ گوشت‌ برادر مؤمنتون‌ را در وقتي‌ كه‌ مرده‌ مي‌خوريد. چقدر بده‌. فكرهتموه‌. اين‌ غيبت‌. غيبت‌ اشد من‌ الزنا در بعضي‌ از روايات‌ هست‌ كه‌ حتي‌ انسان‌ با مادرش‌ در خانة‌ كعبه‌ زنا بكه‌ اين‌ قدر بد نيست‌ كه‌ غيبت‌ بكنه‌. خوب‌ غيبت‌ اين‌ همه‌ اهميت‌ دارد و اين‌ همه‌ مهمه‌. گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ اگر غيبت‌ بكنه‌ همة‌ گناهان‌ اون‌ شخص‌ مي‌ياد رو دوش‌ اين‌ شخص‌. داره‌ كه‌ شيخ‌ بهايي‌ يك‌ شخصي‌ غيبتش‌ را كرده‌ بود. شيخ‌ بهايي‌ يك‌ طبقي‌ يك‌ سيني‌ بزرگي‌ پر از ميوه‌ و شيريني‌ و اينها كرد و فرستاد در خونه‌اش‌. گفت‌ اين‌ به‌ چه‌ مناسبت‌؟ ايشان‌ پيغام‌ داد كه‌ تو هر چه‌ اعمال‌ خوب‌ داشتي‌ تا حالا براي‌ ما هديه‌ فرستادي‌ من‌ اين‌ را داشتم‌ براي‌ شما هديه‌ فرستادم‌. به‌ به‌.

 غيبت‌ اينطوره‌. اما شخصي‌ كه‌ خودش‌، آبروي‌ خودش‌ را ببره‌ يا گناه‌ علني‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ ديگه‌ غيبت‌ نداره‌. مي‌شه‌ كرد. چرا خدا حفظت‌ كرده‌، خدا آبروت‌ را نگه‌ داشته‌ تو چرا آبروي‌ خودت‌ را مي‌بري‌. انسان‌ تو خونة‌ خلوت‌ مي‌نشينه‌ روزة‌ ماه‌ رمضان‌ را بخوره‌ يك‌ گناه‌ كرده‌ اما اگر آمد در كوچه‌ و بازار روزه‌ را خورد اين‌ خيلي‌ ده‌ برابر گناهش‌ بيشتره‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ خدا دوستت‌ داره‌ مي‌گه‌ من‌ ممكنه‌ تو را ببخشم‌ اما مردم‌ نمي‌بخشند. و واقعا اينطوره‌. من‌ يك‌ نفر را مي‌شناختم‌ يك‌ آدم‌ معصيت‌ كار، گناهكاري‌ بود، اين‌ بعدا توبه‌ كرد و خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ شده‌ بود ولي‌ در عين‌ حال‌ مردم‌ يادشون‌ بود كه‌ اون‌ وقت‌ اين‌ دزدي‌ كرده‌. اون‌ وقت‌ اين‌ خيانت‌ كرده‌. يك‌ وقتي‌ جوان‌ بوده‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ مردم‌ نمي‌بخشند. خدا مي‌گه‌ كه‌ عزيزم‌، محبوبم‌، باور كنيد اينها را خدا مي‌گه‌، عزيزم‌ محبوبم‌ تو هر كاري‌ مي‌خواي‌ بكني‌ نگذار مردم‌ بفهمند. تشييع‌ فاحشه‌ نكن‌. من‌ تو را مي‌بخشم‌ مردم‌ تو را نمي‌بخشند. آبروي‌ خودت‌ را نبر. اين‌ كلام‌ را باور كنيد همين‌ جمله‌اي‌ كه‌ گفتم‌ در اساسة‌ قرآنه‌ از سراسر روايات‌ استفاده‌ مي‌شه‌. اگر گناه‌ كرديد يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ آبروي‌ خودتون‌ را لااقل‌ توي‌ مردم‌ نبريد. خوب‌ اساسا چرا انسان‌ به‌ خداي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ را مخالفت‌ باهاش‌ بكنه‌. خدايي‌ كه‌ عزيزترينه‌، عزيزترين‌ موجوداتش‌ را و مرأت‌ تمام‌ نماش‌ را اين‌ را فرستاده‌ تو كرة‌ زمين‌ هزار و صد و پنجاه‌ و چند سال‌ اين‌ منتظره‌ كه‌ ماها آدم‌ بشيم‌ بياد با ما حرف‌ بزنه‌. يك‌ همچين‌ محبتي‌ كرده‌. شما فكر مي‌كنيد امام‌ زمان‌ جاش‌ تو كرة‌ زمينه‌. امام‌ زمان‌ هم‌ مثل‌ ماست‌ كه‌ كرة‌ زمين‌ براش‌ ارزش‌ داشته‌ باشه‌. براي‌ مؤمن‌ دنيا زندانه‌. الدنيا سكر مؤمن‌ در قرآن‌ مي‌گيم‌ اولياء خدا قل‌ يا ايها الذين‌ هادوا ان‌ انكم‌ اولياء الله‌ من‌ دون‌ الناس‌ يتمنوا الموت‌. اگر شما از اولياء خدا هستيد پس‌ چرا به‌ اين‌ زندان‌ دنيا، تمناي‌ مرگ‌ بكنيد. اون‌ وقت‌ اين‌ عزيز را آورده‌ توي‌ زندان‌ دنيا كه‌ براي‌ ما اگر دنيا زندان‌ باشه‌ براي‌ او سلوله‌ تنگ‌ و تاريكه‌ اين‌ را آورده‌ در اين‌ دنيا. ناظر اعمال‌ ما قرارش‌ داده‌. معصيتهاي‌ ما را مي‌بينه‌، جسارتهاي‌ ما را مي‌بينه‌. ناراحتيهايي‌ كه‌ ما ايجاد مي‌كنيم‌ مي‌بينه‌ كه‌ هر گناهي‌ اين‌ را مسلمان‌ها، كه‌ هر گناهي‌ كه‌ از انسان‌ صادر مي‌شه‌ مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ امام‌ مي‌خوره‌. اون‌ شخص‌ ديده‌ بود حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ در توي‌ حرم‌ مطهر كه‌ جسد مطهرشون‌ را باز كردند، يك‌ پارچة‌ سفيد هم‌ روش‌ انداختند. مي‌گه‌ باد آمد پارچه‌ عقب‌ افتاد تمام‌ بدن‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ سوراخ‌، سوراخه‌. گفتم‌ آقا شما را كه‌ با سم‌ كشتند اين‌ جاي‌ تير چيه‌؟ حضرت‌ فرمود اين‌ زواري‌ كه‌ مي‌يان‌ توي‌ حرم‌ من‌ و معصيت‌ مي‌كنند تيري‌ است‌ كه‌ به‌ مي‌خوره‌ اين‌ جاي‌ اون‌ تيرهاست‌. اون‌ وقت‌ اين‌ امام‌ عزيز را آورده‌ توي‌، خداي‌ تعالي‌ و لا عصمت‌ و ملازا آورده‌ توي‌ دنيا خدا نگه‌ داشته‌ كه‌ ما در تير هم‌ بياندازيم‌ بهش‌ و در عين‌ حال‌ هيچ‌ وقت‌ دنبالش‌ هم‌ نباشيم‌ و هيچ‌ تكاني‌ هم‌ نخوريم‌. اعمال‌ زشت‌ و معصيت‌ و اينها هم‌ انجام‌ بديم‌. خوب‌ اين‌ بعدا توقع‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ هر وقت‌ در خدمتم‌. اينجوريم‌ ما ديگه‌. يك‌ لحظه‌ دير بشه‌ خلاف‌ توقع‌ ما باشه‌. يك‌ خرده‌ به‌ خودمون‌ بياييم‌. يك‌ چه‌ كسي‌ چرا اينقدر گناه‌ مي‌كنيم‌. نزديكه‌ حالا طبق‌ اونچه‌ كه‌ خوب‌ حالا از علائم‌ گفته‌اند. خيلي‌ نزديكه‌ خيلي‌ خوب‌ روشنه‌ كه‌ ديگه‌ از لحاظ‌، اگر به‌ ما قضاوت‌ را بسپارند ديگه‌ وقتي‌ باقي‌ نمانده‌ همة‌ كارها شده‌. خوب‌ نزديكه‌ ظهوره‌. الان‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ ظهور كنه‌ همين‌ امشب‌ و صبح‌ شماها انشاء الله‌ بريد به‌ محضرش‌ و سربازان‌ ايشان‌ باشيد. آيا آمادگي‌ داريد. آماده‌ هستيد؟ آقاجان‌ يك‌ خرده‌ صبر كن‌، امروز و فردا كه‌ جمعه‌ است‌ و روز تعطيل‌، يعني‌ اگر بناي‌ اين‌ كارها باشه‌ بايد هزارها سال‌ ديگر امام‌ زمان‌ تشريف‌ نيارن‌. منتظر شما باشند. بياييم‌ يك‌ خرده‌ تكان‌ بخوريم‌. اين‌ مجالس‌ چرا تشكيل‌ مي‌شه‌. يك‌ نفر از شماها براي‌ خاطر اين‌ كه‌ صاحب‌ مجلس‌ توقع‌ داشته‌ از شماها. اين‌ را مي‌دونم‌ براي‌ اين‌ مجلس‌ نمي‌يان‌ چون‌ توقعي‌ از هيچ‌ ندارم‌. و من‌ هم‌ خدا مي‌دونه‌ كه‌ اگر فايده‌اي‌ نداشته‌ باشه‌ اينجور مجالس‌ اين‌ مجلس‌ ما من‌ دوست‌ ندارم‌ تشكيل‌ بشه‌، فايده‌ نداشته‌ باشه‌. دليلي‌ نداره‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ به‌ اصطلاح‌ حرم‌ حضرت‌ رضا را آدم‌ بگذاره‌ بياد اينجا بنشينه‌، بيخود. و وقتي‌ اين‌ مجلس‌ پر ارزشتر است‌ حتي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا باشه‌ كه‌ حرف‌ در شما تأثير كنه‌. همين‌ الان‌ تصميم‌ بگيريد اگر گناه‌ كاريد گناه‌ ديگه‌ نكنيد. اگر پيشرفتي‌ در كمالاتتون‌ كنديد از حالا تصميم‌ بگيريد پيشرفتمون‌ سريع‌ باشه‌. اگر اهل‌ مثلا ضرر و كامل‌ هر كسي‌ در هر مرحله‌اي‌ هست‌ جلوتر يك‌ قدمي‌ برداره‌ به‌ جلو و هر حركتي‌ به‌ خودش‌ بده‌، يك‌ تكاني‌ به‌ خودش‌ بده‌. لا مقابلكم‌. هميشه‌ آدم‌ نماز صبحش‌ را اول‌ وقت‌، نماز ظهرش‌ را اول‌ وقت‌، نماز عصرش‌ را هم‌ بخونه‌ تعقيبات‌ بخونه‌. هميشه‌ در يك‌ انجماد، من‌ نمي‌گم‌ حالا اهل‌ گناه‌ باشيد نه‌ منجمد بودن‌ هم‌ خودش‌ بدبختي‌ است‌. آقا بيست‌ ساله‌ كه‌ ما همين‌ طور بودم‌. بعضيها افتخار مي‌كنند فلاني‌ به‌ به‌ قدري‌ آدم‌ خوبي‌، به‌ قدري‌ آدم‌ خوبيه‌ از بيست‌ سال‌ قبل‌ تا حالا هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌. اين‌ بده‌ من‌ ثار، كسي‌ كه‌ دو روزش‌ مساوي‌ باشه‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ مال‌ التجاره‌اي‌، يك‌ پول‌ زيادي‌ برداشته‌ باشه‌ رفته‌ باشه‌ به‌ يك‌ محل‌ تجارت‌ و دويست‌ تومني‌ كار نكرده‌ نه‌ خرج‌ كرده‌ ونه‌ هم‌ به‌ اصطلاح‌ منفعتي‌ كرده‌. اين‌ سرماية‌ زندگي‌ براي‌ ما اين‌ عمر ما سرماية‌ زندگي‌ انفساس‌ شما بايد تسبيح‌ براي‌ شما باشد. من‌ اصلا معصيت‌ نكردم‌. من‌ در سطح‌ بالاتري‌ مي‌خوام‌ صحبت‌ كنم‌ براتون‌. من‌ گناهكار نيستم‌. بيست‌ سال‌ قبل‌ تا حالا گناه‌ نكردم‌. شما ميگيد كه‌ خوب‌ عمل‌ كرده‌. البته‌ ترقي‌ اگر كرده‌ باشه‌ خوبه‌. اما تنها گناه‌ نكردن‌ نه‌. بيست‌ سال‌ قبل‌ تا حالا گناه‌ نكردي‌. پيشرفتت‌ چي‌ بوده‌. نه‌ همانجايي‌ كه‌ بودم‌ هستم‌. ملائكه‌، اقلا جسارت‌ نشه‌ چون‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ حيوانات‌ هم‌ همين‌ جورند چون‌ حيوانات‌ هم‌ هيچ‌ گناه‌ نمي‌كنند و اين‌ را نخواستم‌ بگم‌ براي‌ اين‌ كه‌ جسارت‌ يك‌ وقت‌ نشه‌، ملائكه‌ كه‌ هم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، ملائكه‌ هم‌ همين‌ طورند. اين‌ ملائكه‌ از پنجاه‌ سال‌ قبل‌، صد سال‌ قبل‌، تا حالا هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌اند. فقط‌ مشغول‌ تقديس‌ و تهييت‌ و همين‌ جور هستند. ولي‌ بدونيد تو نبايد ملك‌ باشي‌. تو از ملك‌ پروا مي‌شوي‌. ملائكه‌ خادم‌ شما بايد باشند. تو خيلي‌ افتخار نكن‌ كه‌ در مرحلة‌ خدمتگزاران‌ خودت‌ هستي‌. ان‌ الملائكة‌ لخدمنا، لخدامنا محبينا، ملائكه‌ خدمتگزاران‌ ما هستند و خدمتگزاران‌ دوستان‌ ما نه‌ شيعتنا. دوستا ما هستند. من‌ يك‌ وقتي‌ در روايت‌، ان‌ الملائكة‌ لخدامنا شيعتنا مثلا باشه‌. بعضي‌ از مراجع‌ گفتند نه‌ همه‌ محبينا بايد باشه‌. دوستان‌ ما خدمتگزارند. اينها خدمتگزاران‌ شما هستند. شما اگر مي‌خواييد ملائكه‌ گفتند كه‌ خدايا چرا حضرت‌ آدم‌ به‌ زبان‌ ما البته‌ ترجمه‌ داره‌ در تفسير من‌، چرا حضرت‌ آدم‌ مي‌خوايي‌ ما هم‌ تسبيحت‌ را مي‌كنيم‌، هم‌ تقديست‌ را مي‌كنيم‌ و هم‌ حمدت‌ را مي‌كنيم‌ خوب‌ اگر عبادت‌ مي‌خواي‌ ما هستيم‌. فرمود اني‌ اعلم‌ مالا تعلم‌. خدا آدم‌ مي‌خواد. آدم‌ بشو. صفات‌ رزيله‌ را بيانداز كنار. پيشرفت‌ كن‌. تو اگر ده‌ سال‌ قبل‌ از مثلا فرض‌ كنيد تزكية‌ نفس‌ كردي‌ حالا بايد از اولياء خدا باشي‌. سلمان‌ مگر چه‌ كرده‌. سلمان‌ هم‌ چه‌ كرده‌، سلمان‌ از معصومين‌ بود؟ ابيذر از معصومين‌ بود. اون‌ همه‌ بزرگان‌ دين‌ اين‌ همه‌ كمالات‌ داشتند غير از شماها بودند. هميشه‌ در جا زدند، همش‌ كار داشتند. چه‌ عرض‌ كنم‌. من‌ يك‌ كلماتي‌ تو زبانم‌ مي‌ياد نمي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ جسارت‌ مي‌شه‌. درجا زدن‌ فايده‌اي‌ نداره‌. و كوشش‌ كنيد كه‌ انشاء الله‌ پيشرفتهايي‌ روحي‌ داشته‌ باشيد و، واي‌، واي‌ به‌ حال‌ كسي‌ كه‌ روز بعدش‌ بدتر از روز قبلش‌ باشه‌. من‌ جوان‌ بودم‌، اهل‌ عبادت‌  مي‌بينم‌ حالا هنوز به‌ فكر دنيا هستم‌. من‌ جوان‌ بودم‌، چه‌ بودم‌، چه‌ بودم‌ حالا نيستم‌. من‌ بچه‌ بودم‌ خوابهاي‌ خوب‌ مي‌ديدم‌ شما فكر نكنيد اين‌ هايي‌ كه‌ مي‌گم‌ از خودم‌ مي‌گم‌. ما هيچ‌ كدامش‌. ولي‌ خيلي‌ هر روز به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌شه‌. توي‌ شايد ده‌ نفر كه‌ مي‌يان‌ با صحبت‌ مي‌كنند سه‌، چهار تاشون‌ اينجورند. آقا ما يك‌ وقتي‌ حالي‌ داشتيم‌، توجهي‌ داشتيم‌، خوابهاي‌ خوبي‌ مي‌ديديم‌. ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ داشتيم‌. ولي‌ حالا همة‌ درها بسته‌ شده‌. زياد داريم‌ها اينطور. و اين‌ بدبختيها. اين‌ ديگه‌ قابل‌ تحمل‌ نيست‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ يعني‌ روايت‌ هم‌ هستها كسي‌ كه‌ روز بعدش‌ بدتر از روز قبلش‌ باشه‌ اين‌ ملعونه‌. ملعون‌ يعني‌ دور از رحمت‌ خدا. اصحاب‌ منافقيني‌ كه‌ اطراف‌ پيغمبر اكرم‌ بودند اينها هم‌ ملعونند، اين‌ شخص‌ هم‌ ملعونه‌. ملعون‌. كسي‌ كه‌ روز بعدش‌ بدتر از روز قبلش‌ باشه‌ ملعونه‌. نكنه‌ يك‌ وقتي‌ خدايي‌ نكرده‌ ما ملعون‌ باشيم‌. ماه‌ رجب‌ همانطوري‌ كه‌ فرمودند ماهي‌ است‌ كه‌ بسيار اهميت‌ داره‌. يعني‌  ماه‌ رجب‌ و شعبان‌ و رمضان‌ اين‌ سه‌ ماه‌ پشت‌ سر هم‌ ديگه‌ ماههاي‌ عبادته‌. معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ دو ماه‌ را روزه‌ مي‌گرفتند و متصل‌ به‌ ماه‌ رمضانش‌ مي‌كردند. حالا روزه‌ گرفتن‌ شرايطي‌ داره‌ هر كس‌ كه‌ شرايطش‌ را مي‌تونه‌ روزه‌ بگيره‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ مخصوصا روزهاي‌ به‌ اين‌ كوتاهي‌ در سالهاي‌ بعد هم‌ گيرتون‌ نياد. در گذشته‌ هم‌ گيرتون‌ نمي‌آمد در سالهاي‌ بعد هم‌. حضرت‌ رسول‌ در ماه‌ شعبان‌ مي‌فرمايد هذا شهر نبيك‌ سيد الرسلك‌ شعبانه‌ الذي‌ باچه‌ تا مي‌رسه‌ به‌ اين‌ كه‌ مي‌فرمايد و كان‌ رسول‌ الله‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ يدعب‌ في‌ صيامه‌ و قيامه‌، اصلا دردش‌ اين‌ بود، عادتش‌ اين‌ بود كه‌ روزها را روزه‌ مي‌گرفت‌ شبها را به‌ عبادت‌ مي‌پرداخت‌. ماه‌ رجب‌ هم‌ كه‌ ماه‌ بسيار با عظمتي‌ است‌ كه‌ ماه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌ و با شادي‌ هم‌ تأمه‌. يعني‌ من‌ يك‌ وقتي‌ حساب‌ مي‌كردم‌ محرم‌ و صفر ماه‌ عزاست‌ بعد خدمت‌ شما، ربيع‌ الاول‌ و ربيع‌ الثاني‌ ماه‌ شادي‌، جمادي‌ الاول‌ و جمادي‌ الثاني‌ ماه‌ عزاست‌، رجب‌ و شعبان‌ ماه‌ شادي‌. اگر دقت‌ بكنيد اين‌ ماهها توهاش‌، جشنهاش‌ بيشتر از خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ عزاشه‌ و اينها هم‌ هست‌. و ماه‌ رمضان‌ و شوال‌ باز به‌ مناسبتهاي‌ عزاست‌. ذي‌ قعد و ذي‌ حج‌ باز ماه‌ شاديه‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ در اين‌ ماههاي‌ شادي‌ بيشتر فروزاتش‌ را فرو ريخته‌. اين‌ دو ماه‌، دو ماه‌ شاديه‌ تقريبا، يعني‌ شما فكر كنيد در ماه‌ رجب‌ از اين‌ دعا استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ هم‌ تولد امام‌ جواد هست‌ هم‌ تولد امام‌ هادي‌. الهم‌ اني‌ اسئك‌ بالمولدين‌ في‌ رجب‌ محمد علي‌ ابن‌ ثاني‌ و ابن‌ علي‌ ابن‌ محمد المنتجب‌. اين‌ دو تا به‌ اصطلاح‌ تولد در اين‌ دو ماه‌ هست‌ كه‌ كمتر هم‌ ذكر شده‌. تولد امام‌ هادي‌ و تولد امام‌ جواد. تولد امام‌ باقر هم‌ كه‌ نوشته‌اند. بعد تولد اميرالمؤمنين‌ كه‌ ديگه‌ گفت‌ اسد الله‌ في‌ الوجد زهر، ما كان‌ خلف‌ كله‌ زهر اين‌ شعر عربي‌ است‌ ترجمه‌ اينه‌ كه‌ مي‌گه‌ اسد الله‌ در وجود آمد در پس‌ پرده‌ هر چه‌ بود آمد. و مبعث‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ البته‌ وفات‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ هم‌ در اين‌ ماه‌ هست‌. البته‌ شاديهاش‌ خيلي‌ زيادتره‌. و ماه‌ شعبان‌ سوم‌ ماه‌ شعبان‌ تولد سيد الشهداست‌. چهارم‌ ماه‌ شعبان‌ تولد حضرت‌ ابوالفضله‌، پنجم‌ ماه‌ شعبان‌ تولد حضرت‌ سجاده‌، نيمة‌ شعبان‌ كه‌ باز هر چه‌ در پس‌ پرده‌ هر كه‌ بود آمد. كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ در قرآن‌ مجيد جاء الحق‌ و ذحق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ ذهوقا. و اين‌ دو ماهي‌ است‌ كه‌ با كمال‌ شادي‌ و خوشي‌ و انسان‌ با تبسم‌ و با عيدي‌ گرفتن‌ اونها بهتر مي‌تونه‌ به‌ اصطلاح‌ پيشرفت‌ كنه‌ تا با عزاداريها. البته‌ عزاداري‌ خودش‌ باز همش‌ رحمته‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌ تمامش‌ رحمته‌، تمامش‌ لطفه‌ و انشاء الله‌ ماه‌ رجب‌ را خيلي‌ قدر بدانيد يكي‌ از ماههاي‌ بسيار محترمه‌. و خيلي‌ احترام‌ داره‌. و در ماه‌ رجب‌ دعاهايي‌ وارد شده‌ بخوانيد. اين‌ دعاها خيلي‌ اهميت‌ داره‌، اين‌ دعاهايي‌ است‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ است‌. الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بجميع‌ ما يدعوك‌ به‌ قدري‌ اين‌ دعا سطحش‌ بالاست‌ كه‌ معتقدم‌ با شخص‌ خودم‌ با همين‌ كم‌ سواديم‌ و كم‌ علميم‌ اگر بخوام‌ همين‌ دعا را تفسير كنم‌ و شرح‌ بدم‌ شايد يك‌ جلد قطور كتاب‌ بشه‌. خيلي‌ عجيبه‌ تمام‌ معارف‌ توش‌ ريخته‌ شده‌. همين‌ دعايي‌ كه‌ خوندم‌، زيارت‌ رجبيه‌، زيارت‌ مخصوصي‌ داره‌ كه‌ الحمد الله‌ الذي‌ اشهدنا مشهدا اوليائه‌ في‌ رجب‌ خدا را شكر مي‌كنيم‌ كه‌ ما در مشهديم‌ يكي‌ از اولياء خدا هستيم‌ در ماه‌ رجب‌ و اين‌ مال‌ ماست‌. خيلي‌ مهمه‌. اشهدنا مشهدا اوليائه‌ في‌ رجب‌. اونهايي‌ كه‌ در كربلا هستند، اونهايي‌ كه‌ در سامراء هستند اونهايي‌ كه‌ در كاظمين‌ هستند، اونهايي‌ كه‌ در نجف‌ هستند، اونهايي‌ كه‌ در مشهد هستند كه‌ اين‌ زيارت‌ خوب‌ بخونند و خيلي‌ مهمه‌، دعاهاي‌ شعبان‌، ماه‌ شعبان‌ هم‌ همينطور. دعاهاي‌ خيلي‌ عميق‌ و اكثرش‌ هم‌ معلمش‌، آخرين‌ معلم‌ بقية‌ الله‌ حضرت‌ ولي‌ عصر كه‌ بقية‌ الهي‌ كه‌ بقية‌ عمر الهي‌ كه‌ بناست‌ توي‌ بشر پخش‌  بشه‌ به‌ وسيلة‌ ايشان‌ باشه‌ و من‌ حساب‌ كردم‌ در دعاها و كلمات‌ از ائمه‌ مثل‌ كلاسها بوده‌، اونچه‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ فرموده‌اند در سطح‌ خيلي‌ عالي‌، خيلي‌ بالاست‌، كلاس‌ آخره‌ و اين‌ دعاها را بخونيد اقلا ظواهرش‌ را حفظ‌ كنيد. دعاها در اين‌ ماه‌ رجب‌ بخونيد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ امام‌ زمانمون‌ در اول‌ ماه‌ رجب‌، يك‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ حضرت‌ ظاهر مي‌شن‌. چون‌ يك‌ جمله‌ العجب‌ كل‌ العجب‌ همين‌ روزهاي‌ آخر ماه‌ جمادي‌ و اول‌ رجب‌، فردا شب‌، حالا احتمالا هم‌ امشب‌ باشه‌ ولي‌ اختلاف‌ ايجاد نكنيم‌ چون‌ سي‌ روز تمام‌ بوده‌ جمادي‌ الثاني‌ حالا به‌ هر حال‌ فردا شب‌ طبق‌ تقويم‌ شب‌ اول‌ ماه‌ رجبه‌ و انشاء الله‌ دعا كنيد. روز اول‌ ماه‌ رجب‌ روزي‌ است‌ كه‌ حتي‌ روزه‌اش‌ مستحبه‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اعمال‌ ماه‌ رجب‌ را صحيح‌ انجام‌ بديد.

 آقا ولي‌ عصر جان‌ هممون‌ به‌ قربانت‌. ماه‌ جمادي‌ الاول‌ و جمادي‌ الثاني‌ هم‌ تمام‌ شد و خبري‌ از شما نشد. البته‌ اگر يك‌ لحظه‌ ماها به‌ خودمون‌ بياييم‌ و امام‌ زمانمون‌ را واقعا بخواييم‌ حضرت‌ تأخير نمي‌اندازند در ظهورشون‌. دليلي‌ نداره‌ كه‌ تأخير بياندازند. ما غيبته‌ منا، غيبت‌ امام‌ زمان‌ از ناحية‌ ماست‌. يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. اين‌ ماه‌ براي‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهرا عزاداري‌ كن‌. در اين‌ دو ماه‌ گرد يكديگر نشستيم‌ و دربارة‌ پهلوي‌ شكستة‌ مادرت‌، دربارة‌ بازوي‌ ورم‌ كردة‌ مادرت‌، دربارة‌ اونچه‌ مادرت‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ از دار دنيا رفت‌. شهيد شد. دربارة‌ اين‌ كه‌ شب‌ او را غسل‌ دادند، شب‌ كفنش‌ كردند، شب‌ او را به‌ خاك‌ سپردند، نشستيم‌ و گريه‌ كرديم‌ و اشك‌ ريختيم‌. اجر اين‌ گريه‌ هامون‌ اگر ثوابي‌ دارد در مقابلش‌ يك‌ خواهش‌ از خودت‌ داريم‌. شب‌ جمعه‌ است‌ شب‌ آخر ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ در حديث‌ است‌ كه‌ اگر وقت‌ ظهورش‌ فرا برسد شب‌ جمعه‌اي‌ خواهد بود. پس‌ مي‌رود در مسجد سهله‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذارد و مكرر مي‌گويد امن‌ يجيب‌ المضطر اذا دعا و يكشف‌ سوء. كيست‌ كه‌ جواب‌ مضطر. خداي‌ تعالي‌ به‌ او عرض‌ مي‌كنم‌، عزيزم‌، محبوبم‌ برخيز كه‌ ما فرجت‌ را به‌ تو عنايت‌ كرديم‌. امشب‌ اون‌ شب‌ جمعه‌ باشه‌ اين‌ خواهش‌ را دارم‌. يا بقية‌ الله‌. مزد عزاداريهاي‌ ما از شما خواهشمون‌ اين‌ است‌ كه‌ چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ پيدا كنيم‌، يا حجت‌ الله‌. آقاجون‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ امشب‌ امام‌ زمانتون‌ در كنارتون‌ باشد و يقينا صداي‌ ناله‌ را مي‌شنود. يا حجت‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌، آقاجان‌. بدون‌ امشب‌ بر كه‌ نظر داري‌. بدونيد اونهايي‌ كه‌ آمدند اونهايي‌ كه‌ آمدند در خانة‌ مادرتون‌ را آتش‌ زدند. در به‌ پهلوش‌ زدند. اينها رفتند بيرون‌. صداي‌ دلنوازت‌  را بشنويم‌ فردا صبح‌ الا يا اهل‌ العالم‌، اين‌ مردم‌ دنيا

 جد من‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را در كنار نهر فرات‌ با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. يا بقية‌الله‌. (نامفهوم‌).

 

۲۸ جمادی الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۲ دی ۱۳۷۱ شمسی – معناي‌ عقل‌ و عاقل‌ كيست‌؟

 معناي‌ عقل‌ و عاقل‌ كيست‌؟ 28 جمادي‌2 1413

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 دربارة‌ عقل‌ كه‌ آيا عقل‌ چي‌ هست‌؟ و چرا به‌ انسان‌ عاقل‌ مي‌گن‌؟ و چرا حيوانات‌ را عاقل‌ نمي‌گن‌؟ و آيا خداي‌ تعالي‌ عاقل‌ است‌ يا نه‌؟ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند از خدا تا جمادات‌ اينها چند تاشون‌ عاقلند چند تاشون‌ عاقل‌ نيستند. اولا عقل‌ را معنا بكنم‌ براتون‌. عقل‌ به‌ معناي‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را محدود مي‌كنه‌ و در يك‌ خط‌ مستقيمي‌ مي‌گذاره‌. اگر انسان‌ محدود نشه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ اين‌ عاقل‌ نيست‌. حالا دقت‌ كنيد، مثلا شتر را وقتي‌ كه‌ پاشو مي‌بندند، وقتي‌ كه‌ شتر مي‌خوابه‌ مي‌يان‌ يك‌ ريسموني‌ به‌ پاي‌ شتر مي‌بندند كه‌ نتونه‌ از جاش‌ حركت‌ كنه‌ مي‌گن‌ عقالش‌ كردند، يعني‌ الان‌ داراي‌ عقاله‌، عقال‌ از همان‌ عقل‌ مي‌ياد. انسان‌ هم‌ در اثر معرفت‌ خدا و وقتي‌ خدا شناس‌ شد، مسلمان‌ شد اين‌ اسلام‌ و شناختش‌ خدا را مثل‌ همان‌ ريسماني‌ مي‌مونه‌ كه‌ به‌ پاش‌ بستند. محدودش‌ مي‌كنه‌. يعني‌ مي‌يارتش‌ تو خط‌ شرع‌. خط‌ دين‌. و كسي‌ كه‌ تو خط‌ دين‌ واقع‌ شد عاقله‌. شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اينهايي‌ را كه‌ مي‌گم‌ از نظر قرآن‌ و رواياته‌ها نظر فرهنگ‌ ما نيست‌، توي‌ فرهنگ‌ خودتون‌ وارد نشيد، خودتون‌ مي‌گم‌ يعني‌ فرهنگ‌ مردم‌ دنيا. از نظر روايات‌ و احاديث‌ مردم‌ اونهايي‌ كه‌ در خط‌ ديني‌ قرار گرفته‌اند. در خط‌ شرعي‌ قرار گرفته‌اند و توي‌ خط‌ دين‌ هستند اين‌ دين‌ مثل‌ اون‌ ريسماني‌ است‌ كه‌ شتر را پا بند مي‌زنه‌ نمي‌گذاره‌ از جاش‌ حركت‌ كنه‌، فرار كنه‌، بيراهه‌ بره‌، همين‌ طور انساني‌ هم‌ كه‌ در راه‌ خدا قرار گرفت‌ در راه‌ شرع‌ قرار گرفت‌ و مسلمان‌ شد و ايمان‌ واقعي‌ پيدا كرد اين‌ شخص‌ هم‌ مي‌شه‌ محدود و كسي‌ كه‌ محدود به‌ يك‌ حدي‌ هست‌ اين‌ را مي‌گن‌ عاقل‌. البته‌ اسلام‌ عاقل‌ را فقط‌ به‌ يك‌ دسته‌ مي‌گه‌ و اونهايي‌ كه‌ خدا را خوب‌ شناختن‌ و از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌اند و چرتي‌ نيستند. و پابندي‌ به‌ نام‌ اسلام‌ به‌ پاشون‌ زده‌اند.

 اما كساني‌ كه‌ خوابند اين‌ خواب‌ گاهي‌ مي‌شه‌ دستش‌ از روي‌ بدنش‌ بلند مي‌شه‌ اونور مي‌افته‌، مي‌گيم‌ خوابه‌، كار بي‌ جهت‌ مي‌كنه‌، اعمال‌ بي‌ فايده‌ انجام‌ مي‌ده‌. حتي‌ گاهي‌ ممكنه‌ ديديد در بعضي‌ از افراد خوابند ولي‌ پا مي‌شن‌ راه‌ مي‌افتند از جايي‌ به‌ جايي‌ مي‌رن‌. ارواح‌ خبيثه‌ مي‌يان‌ ازشون‌ استفاده‌ مي‌كنند از جانشون‌ استفاده‌ مي‌كنند، وارد بدنشون‌ مي‌شن‌ اونها را راه‌ مي‌برند اين‌ طرف‌ و اونطرف‌ مي‌برند حرفهاي‌ بيخودي‌ مي‌زنند اينها خوابند. اكثر مردمي‌ كه‌ بي‌ بند و باري‌ مي‌كنند اسمشون‌ مسلمانه‌ ولي‌ در حقيقت‌ طبق‌ دستور اسلام‌ عمل‌ نمي‌كنند، اينها افراد خواب‌ هستند. آنهايي‌ كه‌ در صراطند، در راه‌ راستند، در صراط‌ مستقيمند. اينها همان‌ پابند بهشون‌ خورده‌ اسم‌ آنهم‌ عقله‌.

 پس‌ بنابراين‌ هر جانداري‌ كه‌، هر انسان‌ جانداري‌ كه‌، هر حيوان‌ جانداري‌ كه‌، هر كسي‌ كه‌ جان‌ داره‌، اين‌ اگر پابند معرفت‌ خدا، اگر پابند باصطلاح‌ اطاعت‌ پروردگار و معرفت‌ خدا بهش‌ خورده‌، اين‌ شخص‌ مسلما بدونيد كه‌ عاقله‌. اما اگر نخورده‌، عاقل‌ نيست‌. حالا معناي‌ عقل‌ را هم‌ خوب‌ فهميديد. برگرديم‌ ببينيم‌ توي‌ اين‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند كدام‌ يكيشون‌ عاقلند و كدام‌ يكيشون‌ عاقل‌ نيستند. خدا پابندي‌ بهش‌ نخورده‌ كه‌ تحت‌ فرمان‌ چيزي‌ يا كسي‌ باشه‌. پس‌ عقل‌ دربارة‌ خدا معنا نداره‌. يكي‌ از اسماء خدا عاقل‌ نيست‌. او حكيمه‌. حكيم‌ بالاتر از، خالق‌ عقله‌ خداي‌ تعالي‌. خداي‌ تعالي‌ حكيمه‌. نگيد يك‌ وقت‌ خدا عاقله‌. خدا حكيمه‌. يعني‌ يك‌ معنايي‌ بالاتر از عقل‌. تمام‌ كارهايش‌، ببينيد عقل‌ گفتيم‌ از خارج‌ يك‌ پابندي‌ بيايد اين‌ را پابند بزنه‌. اينكه‌ معنا نداره‌ دربارة‌ خدا. بگيم‌ خدا بندة‌ چيه‌ كه‌ پابند بهش‌ بخوره‌. پس‌ خداي‌ تعالي‌ بدون‌ مصلحت‌ هيچ‌ كاري‌ را نميكنه‌. حكيمه‌. حقايق‌ اشياء را طبق‌ آنچه‌ كه‌ ميداند براي‌ آنها عمل‌ ميكنه‌.

 پس‌ بنابراين‌ اول‌ خدا حكيم‌ است‌ ولي‌ بهش‌ نميشه‌ گفت‌ عاقل‌. دوم‌ ملائكه‌ هستند. ملائكه‌ عقل‌ دارند، عاقلند. به‌ جهت‌ اينكه‌ بندة‌ خدا هستند ديگه‌. خدا را شناختند، معرفت‌ خدا را هم‌ دارند و بندگي‌ خدا را هم‌ مي‌كنند. پابند محكمي‌ هم‌ بهشون‌ خورده‌ و عاقلند. سوم‌ اجنه‌ هستند. اينها هم‌ بايد بندگي‌ خدا را بكنند عاقلند. لذا فرق‌ جن‌ و ملك‌ در اين‌ است‌ كه‌ ملائكه‌ خداي‌ تعالي‌ غضب‌ و شهوت‌ درشون‌ قرار نداده‌ لذا گناه‌ نمي‌كنند. يا خيلي‌ كم‌ گناه‌ مي‌كنند اگر اهل‌ گناه‌ باشند. اما در اجنه‌ قوة‌ غضب‌ و شهوت‌ هست‌ بنابراين‌ اينها مثل‌ ما هم‌ مي‌توانند گناهكار باشند هم‌ مي‌توانند خدمتتون‌ عرض‌ شود بندة‌ خدا باشند. و اگر بندة‌ خدا شدند عاقلند. و بعله‌، چهارم‌، انسانه‌. خدا، ملك‌، جن‌، چهارم‌ انسان‌. كه‌ انسانها اينها هم‌ ممكنه‌ عاقل‌ باشند. طبق‌ معنايي‌ كه‌ براي‌ عقل‌ كرديم‌. چطور ممكنه‌ عاقل‌ باشند؟ يعني‌ فرض‌ بفرمائيد كه‌ اگر از معرفت‌ خدا و درك‌ حقايق‌ و شناخت‌ معصيت‌ و زشتي‌ معصيت‌ اگر پابندي‌ به‌ اينها خورد، اينها ميشوند تازه‌ عاقل‌. متوجه‌ شديد؟ و اگر پابندي‌ نخورد، عاقل‌ نيستند. اگر محدود نشدند، عاقل‌ نيستند. و پنجم‌ حيوانات‌ هستند كه‌ حيوانات‌ هم‌ عقل‌ ندارند. بجهت‌ اينكه‌ پابندي‌ بعنوان‌ بندگي‌ خدا در ظاهر ندارند. البته‌ باطنشون‌ چيز ديگه‌ است‌، ملكوتشون‌ چيزهاي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ همه‌ عاقلند. عقل‌ كمك‌ ميكنه‌ و به‌ ملكوتشون‌ كاري‌ نداريم‌. و ششم‌ گياهها هستند كه‌ اينها هم‌ معلومه‌ ديگه‌ بطريق‌ اولي‌ عاقل‌ نيستند. و هفتم‌ هم‌ جماداته‌ اينها هم‌ عاقل‌ نيستند.

 خوب‌ پس‌ در اين‌ وسط‌ سه‌ تا از موجوداتي‌ كه‌ هستند عاقلند، ممكنه‌ كه‌ عاقل‌ باشند، يكي‌ كه‌ صددرصد عاقله‌، ملائكه‌ است‌. دو تايشون‌ هم‌ مي‌توانند عاقل‌ باشند، اختيار دست‌ خودشونه‌، مي‌تونند عاقل‌ نباشند. بنابراين‌ عقل‌ چيه‌؟ در وجود افراد حق‌. عقل‌ يك‌ نيرويي‌ است‌ كه‌ در انسان‌ پيدا ميشه‌ كه‌ انسان‌ را پابند مي‌زنه‌ و نمي‌گذاره‌ كه‌ از محدودة‌ فرمان‌ الهي‌ خارج‌ بشه‌. در ملائكه‌ صددرصد تقريبا هست‌. در اجنه‌ و انسانها باختيار خودشونه‌ مي‌توانند داشته‌ باشند مي‌توانند نداشته‌ باشند.

 بنابراين‌ حالا مقدمه‌، كفار و آنهايي‌ كه‌ از دائرة‌ اسلام‌ خارجند، هيچ‌ عاقل‌ نيستند. به‌ همين‌ جهت‌ حضرت‌ صادق‌ دربارة‌ معاويه‌ مي‌فرمايد كه‌ معاويه‌ عاقل‌ نبود. و در يك‌ روايت‌ ديگر مي‌فرمايد العقل‌ ما عبد به‌ الرحمان‌. عقل‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدا باهاش‌ بندگي‌ بشه‌. يعني‌ يك‌ پابندي‌ بهش‌ زدند كه‌ فقط‌ در راه‌ خدا ميره‌، راههاي‌ انحرافي‌ نميره‌. ما عبد به‌ الرحمان‌ و يوصل‌ الي‌ الجنان‌. بهشت‌ انسان‌ به‌ وسيلة‌ عقل‌ ميرسه‌. دقت‌ كرديد؟ پس‌ بنابراين‌ از امام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ پس‌ آنچه‌ در معاويه‌ هست‌ چيست‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ انسان‌ مطاع‌ و الشيطنه‌، اين‌ مطاع‌ و شيطنت‌ است‌. حالا شما بر اين‌ حساب‌ مي‌تونيد قياس‌ بكنيد همة‌ مسائل‌ را، يعني‌ همة‌ افراد را، شريك‌ تو نقص‌ نداره‌، عقل‌ نداره‌، نمي‌دونم‌ فلان‌ خانم‌ بدحجابي‌ كه‌ توي‌ خيابان‌ مي‌ياد چطور، عقل‌ نداره‌. فلان‌ خانمي‌ كه‌ لباسهاي‌ قيمتي‌ و زيور آلاتش‌ را براي‌ زنهاي‌ مجالس‌ براي‌ خودنمايي‌ مي‌پوشه‌ چطور، عقل‌ نداره‌. كساني‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد بندگي‌ خدا را نمي‌كنند چطور؟ اينها عقل‌ ندارند. اينها عقل‌ را حساب‌ نكردند. خدا در قرآن‌ مكرر مي‌فرمايد افلا تعقلون‌، افلا تعقلون‌ معناش‌ همينه‌ كه‌ چرا از عقل‌ استفاده‌ نمي‌كنيد. چرا از اين‌ محدودة‌ الهي‌ از اين‌ ساختة‌  الهي‌ چرا به‌ اصطلاح‌ پيروي‌ نمي‌كنيد، استفاده‌ نمي‌كنيد! افلا تعقلون‌، يعني‌ چرا از محدودة‌ اسلام‌ استفاده‌ نمي‌كنيد اينه‌ معناي‌ افلا تعقلون‌. عقل‌ اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ بگه‌ كه‌، خوب‌ مثلا من‌ زرنگم‌ خيلي‌ عاقلم‌، نه‌. شما به‌ هر كسي‌ را ديديد كه‌ گناه‌ مي‌كنه‌ اون‌ را شما عاقلش‌ ندونيد. اگر، يك‌ كلمة‌ عقل‌ كلمة‌ عربيه‌ در روايات‌ آمده‌. شما بايد طبق‌ معنايي‌ كه‌ روايات‌ گفته‌اند عقل‌ را معنا بكنيد. عاقل‌ كسي‌ است‌ كه‌ بي‌ بند و باره‌ نيست‌، اين‌ كه‌ گفتند خانمها يك‌ خرده‌ عقلشون‌ كمتره‌اين‌ منظور حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نيست‌ مسلما. خانمهاي‌ متدينه‌ نيستند. اكثرا چون‌ خانمها بي‌ بندو بارترند اكثرا چون‌ اينها به‌ يك‌ چيزهاي‌ خيلي‌ جزيي‌ دينشون‌ را از دست‌ مي‌دن‌، از اين‌ جهت‌ اكثريت‌ را گفته‌اند. اكثرا در اين‌ سو عقل‌ كمتر فعاله‌. كمتر فعاليت‌ مي‌كنه‌، دقت‌ كرديد. والا يك‌ خانمي‌ مثل‌ حالا نمونه‌اش‌ حضرت‌ زهرا، حضرت‌ زينب‌، حضرت‌ سكينه‌، حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ اينهايي‌ كه‌ نمي‌گم‌، اينها در تحت‌ به‌ اصطلاح‌ عقل‌ كل‌ حتي‌ اينها قرار گرفته‌اند. اينها برشون‌ يك‌ پابندي‌ خورده‌ كه‌ در شب‌ يازدهم‌ محرم‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها نماز شبش‌، شب‌ يازدهم‌ خوب‌ خيلي‌ شب‌ سختي‌ بود بر حضرت‌ زينب‌. دقيقا حدود هفتاد و چند نفر كشته‌ اونطرف‌ افتاده‌ از عزيزانشون‌، هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ هم‌ سرپرستيش‌ با حضرت‌ زينبه‌، هيچ‌ تزلزل‌ در عبادت‌ و بندگي‌ خدا به‌ خودش‌ راه‌ نمي‌ده‌. نماز شبش‌ را حضرت‌ سجاد مي‌فرمايد ديدم‌ كه‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها شب‌ يازدهم‌ نشسته‌ خوند. از ايشان‌ سؤال‌ كردند كه‌ چرا نشسته‌ مي‌خونيد؟ فرمود كه‌ من‌ ديگه‌ بدنم‌ طاقت‌ ايستاده‌ نماز خوندن‌ نداره‌ بله‌، اين‌، اين‌ زن‌ را نمي‌گن‌ كه‌، شما كوشش‌، شماها اين‌ را بدونيد جنسيت‌ زن‌ و مرد كه‌ اين‌ همه‌ از راه‌ غير صريح‌ وارد شدن‌ و مي‌خوان‌ بگن‌ كه‌ مساوي‌ هستند من‌ مي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ خانمها بيشتر اظهار محبت‌ كرده‌ اگر اينها بي‌ بند و بار نباشند و عاقل‌ باشند و محبتهايي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ كرده‌ اگر من‌ بخوام‌ براتون‌ شرح‌ بدم‌ انشاء الله‌ يك‌ وقت‌ ديگه‌اي‌ شرح‌ مي‌دم‌ كه‌ محبتهاي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ كرده‌. و اهميت‌ بيشتري‌ از مردها به‌ اونها داده‌. البته‌ با عاقلهاش‌، با غير عاقلهاشون‌ نه‌.

 اون‌ زني‌ كه‌ توي‌ خونه‌ اونقدر ضعيفه‌ كه‌ حتي‌ بچه‌هاي‌ خودش‌ را و شوهر خودش‌ را نمي‌تونه‌ آدم‌ كنه‌ و نمي‌تونه‌ تربيتشون‌ بكنه‌ اين‌ زن‌ خوب‌ طبعا دين‌ بهش‌ نخورده‌ عاقل‌ نيست‌. من‌ شماها را نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ خدايي‌ نكرده‌ به‌ بي‌ بند و باري‌ و معصيت‌، شما از اين‌ مراحل‌ گذشتيد من‌ همة‌ شماها را افراد پاك‌ و بي‌ گناه‌ مي‌شناسم‌  و هر كدامتون‌ هم‌ كه‌ خدايي‌ نكرده‌ گناه‌ مي‌كنيد بدونيد جاتون‌ اينجا نيست‌ عوضي‌ آمديد اينجا. ولي‌ اكثر شما و يا همة‌ شما طبق‌ برنامه‌ آمديد جلو افرادي‌ هستيد كه‌ گناه‌ نمي‌كنيد. يك‌ خانمي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌، اونروز كه‌ منزل‌ خانم‌ گنجي‌ بوديم‌ كه‌ چقدر اين‌ مجلس‌، شش‌ هفت‌ سال‌ نشستيم‌ اونجا يك‌ كلمه‌ غيبت‌ نشده‌، يك‌ كلمه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود معصيت‌ نشده‌. شما بريد تمام‌ مشهد كه‌ شهر مذهبيه‌، يك‌ مجلسي‌، حتي‌ بريد توي‌ مجالس‌ ديني‌ ببينيد اينقدر پاك‌ و اين‌ قدر به‌ اصطلاح‌ بدون‌ معصيت‌ مجلسي‌ از خانمها تشكيل‌ مي‌شه‌؟ و دومي‌ داره‌؟ انشاءالله‌ داره‌ ولي‌ به‌ هر حال‌ اين‌ مسلم‌ مي‌شه‌، همش‌ حرف‌ خدا، همش‌ حرف‌ دين‌، همش‌ حرف‌ كمالات‌. من‌ نمي‌خوام‌ به‌ شما بگم‌ كه‌ معصيت‌ نكنيد چون‌ معصيت‌ نيست‌ اين‌ قدر عقل‌ داريد كه‌ گناه‌ نكنيد، اين‌ قدر عقل‌ داريد كه‌ حتي‌ گناه‌، خطور گناه‌ در دلهاتون‌ نگذره‌. ولي‌ عقل‌ شما ايجاب‌ مي‌كنه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بكنيد، فرزندانتون‌ را خوب‌ تربيت‌ كنيد. فاميلتون‌، اطرافيانتون‌ را خوب‌ تربيت‌ كنيد. يك‌ وقت‌ هستش‌ يك‌ كسي‌ است‌ مثل‌ فرض‌ كنيد ابوجهل‌، پيغمبر نتونست‌ تربيتش‌ كنه‌ اين‌ استثنا بود. حمر المستنفره‌، بعضي‌ افراد هستند خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد اينها مثل‌ خرهاي‌ كه‌ مورد تنفر هستند. مستنفره‌، تنفر. بعضي‌ خرها هستند لااقل‌ خوش‌ قيافه‌ هستند خر سفيد خوبي‌ است‌ آدم‌ دوستش‌ داره‌، بعضيها هستند كه‌، بعضي‌ از خرها هستند كه‌ تمام‌ بدنشون‌ هم‌ پر از زخم‌ و كثافته‌. اين‌ را خداي‌ تعالي‌ تشبيه‌ مي‌كنه‌، هيچ‌ حرف‌ به‌ مغزشون‌ فرو نمي‌ره‌، خواب‌ باشند بالاخره‌ يك‌ تكاني‌ مي‌خورند. يك‌ آقايي‌ به‌ زنش‌ گفته‌ بود من‌ كه‌ اهل‌ عبادت‌ و معنويت‌ و اينها نيستم‌ تو برو، خوب‌ اين‌ باز ارزش‌ داره‌، باز خوبه‌. بعضي‌ هستند كه‌ سد عن‌ سبيل‌ اللهند. اينها بايد آدم‌ بشن‌، اينها تا كي‌ مي‌خوان‌ همينطور باقي‌ بمانند؟  اينها حمر مستنفره‌ هستند. اينها خرهايي‌ هستند كه‌ مورد تنفرند. بايد اول‌ كاري‌ كه‌ شماها مي‌كنيد كه‌ عقل‌ شما ايجاب‌ مي‌كنه‌، عقلتون‌ به‌ شما دستور مي‌ده‌، همين‌ راه‌ خدا دستور مي‌ده‌ اين‌ است‌ كه‌ و جاهدوا و اموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. در راه‌ خدا هم‌ با اموالتون‌ هم‌ با جانتون‌. اگر جان‌ خواست‌ بديد، اگر مال‌ خواست‌ بديد، اين‌ راه‌ باز است‌، شما يك‌ جاده‌اي‌ را انتخاب‌ كرديد توي‌ اين‌ جاده‌ هفت‌، هشت‌ تا سنگ‌ بزرگ‌ افتاده‌ مي‌گيد كه‌ خوب‌ چون‌ سنگ‌ افتاده‌ من‌ نمي‌رم‌، خوب‌ پياده‌ بشيد سنگ‌ را بياندازيد كنار بريد.

 گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ چون‌ ما، اوني‌ كه‌ ما روش‌ كار مي‌كنيم‌ روحمونه‌، گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ آدم‌ بايد يك‌ پولي‌ خرج‌ بكنه‌ تو اين‌ راه‌ بره‌، خوب‌ خرج‌ مي‌كنه‌. جدي‌ بايد باشيد. الان‌ شايد در به‌ طور متوسط‌ شايد هفت‌، هشت‌ تا از خانمها هستند حالا آقايون‌ كه‌ بيشتر از خانمها مراجعت‌ مي‌كنند مي‌گن‌ ما مي‌خواييم‌ شاگرد بشيم‌. مشكلاتي‌ هم‌ دارند و ضعيفند در خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ در خانه‌ و زندگي‌. خوب‌ من‌ نمي‌تونم‌ كه‌ دست‌ و پنجه‌ با، يعني‌ وقتش‌ را هم‌ ندارم‌، حوصله‌اش‌ را هم‌ ندارم‌…(نامفهوم‌). اطرافيانتون‌ را خودتون‌ بايد هدايتشون‌ كنيد، خودتون‌ بايد راهنمايي‌ بكنيد، خودتون‌ بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدارشون‌ كنيد. اين‌ يكي‌ از وظايف‌ لازم‌ شماست‌. نگيد كه‌ اي‌ بابا به‌ اينها بگيم‌ اين‌ را بكن‌، اين‌ كار را نكن‌، بله‌. مگر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يا حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها اينها مرد و زن‌ براشون‌ داشت‌،  حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد توي‌ مسجد يك‌ طرزي‌ با ابي‌ بكر صحبت‌ كرد كه‌ واقعا بدن‌ آدم‌ مي‌لرزيد. اونجا ابي‌ بكري‌ كه‌ در رأس‌ قدرت‌ قرار گرفته‌ رئيس‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود قواي‌ مسلمينه‌، اي‌ پسر، وقتي‌ عرب‌ مي‌خواد يك‌ كسي‌ را كوچكش‌ كنه‌ مي‌گه‌ پسر فلاني‌، اگر بخواد بزرگش‌ كنه‌ مي‌گه‌ پدر فلاني‌. مثلا ما وقتي‌ اسامي‌ هم‌ را نام‌ مي‌بريم‌ مي‌گيم‌ يا ابوالحسن‌ مثلا به‌ حضرت‌ امير بگو يا ابو الحسن‌ اين‌ را احترام‌ كرديد. اگر گفتيم‌ كه‌ مثلا يابن‌ الحسن‌ به‌ حضرت‌ ولي‌ عصر اين‌ در واقع‌ خوب‌ درسته‌ پدر حضرت‌ ولي‌ عصر حضرت‌ عسگري‌ است‌، خيلي‌ مهمه‌ اما در عين‌ يعني‌ كه‌ خودت‌ شخصيت‌ نداري‌ بخاطر پدرت‌ بهت‌ شخصيت‌ مي‌ديم‌. كوچك‌ كردنه‌ امام‌ زمانه‌، لذا نديديم‌ هيچ‌ وقت‌ دوستان‌ بگن‌ ياابن‌ الحسن‌، را خوب‌ بعضيها، و الا يا بقية‌ الله‌، يا حجت‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌ اين‌ كلمات‌ را بگيد.

 حالا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، دقت‌ كرديد. يا حجت‌ الله‌ بگيد. حضرت‌ زهرا به‌ رئيس‌ حكومت‌ اون‌ وقت‌ كه‌ كنارش‌ يك‌ ديوي‌ نشسته‌ مثل‌ عمر مي‌گه‌ يابن‌ ابي‌ وقاصه‌اي‌ پسر ابي‌، اترس‌ اباك‌…با اين‌ تندي‌ باهاش‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ و خوب‌ اون‌ يك‌ الاغي‌ است‌ كه‌ هيچي‌ درك‌ نمي‌كنه‌ يك‌ مطلب‌ ديگه‌اي‌ است‌ اما بايد قوي‌ باشه‌. بايد خيلي‌ شجاع‌ باشه‌، نگه‌ من‌ زنم‌، نه‌ در امور دينتون‌ بايد خيلي‌ قوي‌ باشيد، خيلي‌ عاقل‌ باشيد، خيلي‌ قدرتمند باشيد. بنا نيست‌ كه‌ حالا بريد كه‌ مثلا دعوا بكنيد فرزندانتون‌ با زباني‌ خوش‌ با زباني‌ ملايم‌، يك‌ دفعه‌ گفتيد، دو دفعه‌ گفتيد، ده‌ دفعه‌ گفتيد اين‌ اگر بخواد با شما زندگي‌ كنه‌ بايد خودش‌ را كنترل‌ كنه‌، عاقل‌ مي‌شه‌ اون‌ هم‌. و كوشش‌ بكنيد كه‌ هم‌ خودتون‌ را هم‌ شوهر و فرزندانتون‌ را از آتش‌ جهنم‌ نجات‌ بديد. نگيد اون‌ به‌ راه‌ خودش‌ ما به‌ راه‌ خودمون‌. ما را تو قبر او نمي‌گذارند. چرا! اين‌ از حرفهاي‌ بسيار غلطه‌ من‌ را تو قبر اون‌ نمي‌گذارند. اگر تو نهي‌ از منكر نكردي‌ تو را مي‌گذارند تو قبر او و بايد با آتش‌ او بسوزي‌، روايت‌ داره‌. خداي‌ تعالي‌ دستور داد به‌ يك‌ عده‌ از ملائكه‌ كه‌ بريد فلان‌ شهر را زير و روش‌ كنيد از بين‌ ببريدش‌، گفتند آخه‌ يك‌ مشت‌ بندگان‌ خدا در اونجا هستند اينها در يك‌ گوشه‌اي‌، اطاق‌ خلوتي‌ در يك‌ مسجدي‌ اين‌ همه‌ دارن‌ عبادت‌ مي‌كنند. خداي‌ تعالي‌ فرمود بخاطر اين‌ كه‌ اونها هم‌ در (قطع‌ نوار).

 خودت‌ روحته‌، خودت‌ را مي‌خوان‌ نشون‌ بدي‌ روحت‌ را نشون‌ بده‌. اين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود لباس‌ تو، زينت‌ تو، اينها را كه‌ مي‌خوان‌ نشون‌ بدي‌ حتي‌ آرايشت‌ كه‌ مي‌خواي‌ نشون‌ بدي‌ تو نيستي‌ كه‌، معلومه‌ چيه‌؟ همه‌ هم‌ مي‌دونن‌. همه‌ هم‌ مربوط‌ به‌ مغازة‌ زرگري‌ است‌ بايد بنشينه‌ اونجا بلند هم‌ نشي‌. مربوط‌ به‌ مغازة‌ زرگري‌ است‌، اين‌ طلاهايي‌ كه‌ تو به‌ مردم‌ نشان‌ مي‌دي‌، يك‌ مغازة‌ زرگري‌ توش‌ داره‌، هر چه‌ كه‌ تو طلا…اين‌ لباست‌ هم‌ مربوط‌ به‌ لباس‌ فروشي‌ است‌ و آرايشت‌ هم‌ مربوط‌ به‌ مغازة‌ آرايشي‌ فروشي‌ است‌ تو نيستي‌. اينها يك‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ روي‌ تو بار شده‌، گفت‌ كه‌ الاغي‌ كه‌ بهش‌ بار گذاشتن‌ و هي‌ مي‌خواد خودش‌ را بگيره‌ و به‌ اصطلاح‌ شخصيتش‌ را نشون‌ بده‌ بارش‌ زعفرانه‌، چه‌ باش‌ چغندره‌ از نظر مردم‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اين‌ زعفرانها مال‌ صاحبشه‌، چغندرها هم‌ مال‌ صاحبشه‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. و اما اين‌ يكي‌ كه‌ جز خودنمايي‌، خود هم‌ نيست‌، جز زينت‌ نمايي‌، جز اينجور چيزها هيچ‌ چيز ديگه‌اي‌ نيست‌. من‌ اونچه‌ هفتة‌ گذشته‌ گفتم‌ كه‌ خانمهايي‌ كه‌ چادرهاي‌ گل‌ گلي‌ دارند اينها را عوض‌ كنند، اينطوري‌ نبودها، كه‌ حتما به‌ من‌ گفته‌ كه‌ اين‌ را عوض‌ كنم‌، يك‌ چادري‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد خواستيد بخريد ساده‌اش‌ را بخريد دليلي‌ نداره‌ كه‌ گرانتر هم‌ پول‌ بديد، بيشتر هم‌ پول‌ بديد، و چادرهاي‌ گل‌ گلي‌، چون‌ خودنمايي‌، چادر نمايي‌ است‌. خودنمايي‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ روحش‌ را نشان‌ بده‌. انشاء الله‌ همة‌ كارهاتون‌ را بايد نگاه‌ كنيد همه‌اش‌ راها. من‌ بعضيها را كه‌ تذكر مي‌دم‌ مي‌بينم‌ كه‌ بعضيها خانمها، خدا انشاء الله‌ با فاطمة‌ زهرا محشورشون‌ كنه‌، يكيشون‌ مي‌گفت‌ من‌ پول‌ ندارم‌ الان‌ چكار بكنم‌، ما از همة‌ خانمها ممنونيم‌ كه‌ خوب‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ما مي‌دن‌ و اون‌ لباس‌ نمايي‌ است‌ و اينه‌ بديش‌ كه‌ است‌ كه‌ براي‌ خودنمايي‌ است‌.

 دوميش‌ اينه‌ كه‌ توي‌ يك‌ مجلس‌ خوب‌ مي‌خواد نشون‌ بده‌ لباسش‌ را، اوني‌ كه‌ نداره‌ دلش‌ مي‌سوزه‌، دلشكسته‌ مي‌شه‌. من‌ زياد ديدم‌ ايني‌ كه‌ مي‌گم‌، زياد ديدم‌. يك‌ آهي‌ از نهادشون‌ بيرون‌ مي‌ياد، چون‌ اونها كه‌ اهل‌ تهذيب‌ نفس‌ نيستند، مثل‌ شماها كه‌ نيستند كه‌ خودشون‌ را مهذب‌ كرده‌ باشند اعتنايي‌ به‌ مال‌ دنيا نداشته‌ باشند. تو پاي‌ گردنت‌، دستت‌، همه‌ جات‌ طلاست‌، لباست‌ خوب‌ پوشيدي‌ و توي‌ خونه‌ خانمهاي‌ ديگه‌ هم‌ احترامت‌ مي‌كنند، مي‌گه‌اي‌ كاش‌ من‌ هم‌ مي‌داشتم‌، من‌ هم‌ مثل‌ اين‌ خانم‌ مي‌بودم‌. اين‌ دلشكستن‌ اين‌ يك‌ طوفاني‌ به‌ وجود مي‌ياره‌، عكس‌ العملي‌ نشان‌ مي‌ده‌ كه‌ وجود تويي‌ كه‌ اين‌ كار را كردي‌ تاريك‌ مي‌كنه‌ اين‌ را بدونيد. من‌ همچين‌ سياهي‌ دور وجود شما را مي‌گيره‌ كه‌ باعث‌ اون‌ دلشكستن‌ اون‌ مي‌شه‌ خوب‌ اون‌ دومش‌.

 سومش‌، سومش‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ شما خودتون‌ را اينجور نشان‌ داديد اون‌ كسي‌ كه‌، عرض‌ كردم‌ اكثر خانمها اينطوريند كه‌ به‌ هر حال‌ دوست‌ دارند كه‌ مثل‌ شما باشند، شمايي‌ كه‌ لباس‌ خوب‌ پوشيدي‌، تزئينات‌ خوبي‌ داري‌. اينها مي‌يان‌ به‌ شوهرشون‌ فشار مي‌يارن‌ كه‌ بايد اين‌ چيزهايي‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ بخري‌ براي‌ من‌ بلكه‌ اكثرا هم‌ بهترش‌ را مي‌خوان‌ كه‌ من‌ وقتي‌ وارد مي‌شم‌ بايد بالاتر از او بنشينم‌. اين‌ محترم‌ از اون‌ خانمي‌ كه‌ مي‌ياد اونجا، زن‌ فلاني‌ را ببين‌ چه‌ هست‌، زن‌ فلاني‌ با اين‌ كه‌ شوهرش‌ نمي‌دونم‌ شغلش‌ كمتر از توست‌، او وضعش‌ بهتر از من‌ و توست‌ فلان‌ و اينها هيچي‌، دعوا به‌ وجود مي‌ياره‌ توي‌ خانه‌ و اختلاف‌ به‌ هر حال‌ شوهر هر چه‌ هم‌ پولدار باشه‌ و هر چه‌ هم‌ چيز باشه‌ از اين‌ افراط‌ كاريها خوشش‌ نمي‌ياد. حالا چه‌ مسلمان‌ باشه‌ چه‌ غير مسلمان‌، چه‌ متدين‌ باشه‌ چه‌ غير متدين‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. كه‌ مي‌خواي‌ تو اون‌ مجلس‌ مي‌خواي‌ در جايي‌ كه‌ من‌ نيستم‌ حالت‌ تفضل‌طلبي‌ پيدا بكني‌، اگر هم‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ تمام‌ زندگي‌ اصلا تلخه‌، همش‌ باعثش‌ تو شدي‌ كه‌ از عقل‌ خارج‌ شدي‌. چطور از عقل‌ خارج‌ شدم‌؟ عقل‌ مي‌گه‌، عقل‌ چيه‌؟ خداست‌. عقل‌ چيه‌؟ اون‌ پابندي‌ است‌ كه‌ به‌ پاي‌ انسان‌ خداي‌ تعالي‌ زده‌. عقل‌ چيه‌؟ عقل‌ صفات‌ حضرت‌ زهرا و حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌. اين‌ از اين‌ دايره‌ تو خارج‌ شدي‌ حالا اين‌ همه‌ ضرر كردي‌، اين‌ همه‌ ضرر زدي‌، هم‌ به‌ خودت‌، تمام‌ اينها برمي‌ گرده‌ مي‌ياد مي‌نشينه‌ دودي‌ دور شما را مي‌گيره‌ و حجاب‌ شما مي‌شه‌ از رسيدن‌ به‌ كمالات‌. چرا من‌ كُندم‌؟ چرا من‌ حركت‌ ندارم‌، چرا من‌ پيشرفت‌ ندارم‌؟ خوب‌ علتش‌ خودتي‌، همه‌ جا خودت‌ را بشكن‌. كسي‌ كه‌ تواضع‌ بكنه‌ براي‌ خدا، خدا او را بالاش‌ مي‌ياره‌. اينها جزء عقله‌. اينها جزء عقله‌، جزء فهمه‌، جزء دركه‌، كوشش‌ بكنيد كه‌، كوشش‌ بكنيد كه‌ عاقل‌ باشيد، وقتي‌ كه‌ صبح‌ مي‌خواييد از خونه‌ بياييد بيرون‌ يك‌ نگاهي‌ تو آيينه‌  بياندازيد جوري‌ نباشيد كه‌ بر سايرين‌ تفوق‌ داشته‌ باشيد. تميز بودن‌ منافات‌ نداره‌، پاك‌ بودن‌ منافات‌ نداره‌، يك‌ وضو بگيري‌ و از خونه‌ بري‌ بيرون‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بهترين‌ عطرها را به‌ بدن‌ بزنيد، يعني‌ خدا به‌ انسان‌ وجه‌ مي‌ده‌، خدا به‌ انسان‌ كمالات‌ مي‌ده‌. اگر كه‌ وضو گرفتي‌ از خونه‌ رفتي‌ بيرون‌، اگر تو با نيت‌ پاك‌ از خونه‌ رفتي‌ بيرون‌، چشمت‌ را پايين‌ انداختي‌ و به‌ مردها نگاه‌ نكردي‌ و رفتي‌ از خونه‌ بيرون‌ خدا يك‌ عظمتي‌ بهت‌ مي‌ده‌. مثل‌ اين‌ كه‌ سر تا پات‌ را طلا گرفتي‌. وقتي‌ وارد اين‌ مجلس‌ مي‌شيد، من‌ ديدم‌ زياد اينطوري‌ بوده‌، از توي‌ آقايون‌، توي‌ خانمها هم‌ مي‌بينم‌ اينطوريه‌، يك‌ خانمي‌ كه‌ نه‌ طلا داره‌، لباس‌ داره‌، كمالات‌ داره‌. يك‌ وقتي‌ در تهران‌ بودم‌ يك‌ خانمي‌ مجتهده‌ بود، درس‌ خونده‌ بود مجتهد شده‌ بود ايشان‌ بنا بود توي‌ اون‌ مجلس‌ بياد با ما يك‌ ملاقاتي‌ بكنه‌. يك‌ عده‌ از خانمها آمده‌ بودند و همة‌ اعيان‌ و اشراف‌ اونطرف‌ بودند چند تا از آقايون‌ هم‌ اينطرف‌، مجلس‌ از خانمها بود، بنا بود بياد با من‌ راجع‌ به‌ يك‌ مسائلي‌ با من‌ صحبت‌ بكنه‌. اين‌ خانم‌ وقتي‌ وارد اين‌ مجلس‌ شد اين‌ خانمها مثل‌ مجسمه‌ بلند شدند، يقينا نه‌ طلا داشت‌، نه‌ لباس‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داشت‌، نه‌ زينت‌ و آلات‌ و آرايش‌ داشت‌ نه‌ هيچي‌، ايمان‌ داشت‌، اجتهاد داشت‌، درس‌ خونده‌ بود، كمالاتي‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار تعليم‌ گرفته‌ بود. اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ نبود. كسي‌ را اذيت‌ نكرده‌ بود كه‌ مثلا متنفر باشند ازش‌، بايد اينجوري‌ باشيم‌. بنابر اين‌ اين‌ مسئله‌ را انشاء الله‌ توجه‌ كنيد و خيلي‌ از كارهاتون‌ بدونيد هست‌ كه‌ اينها حجاب‌ مي‌شه‌ براي‌ انسان‌ كه‌ انسان‌ اصلا فكرش‌ را هم‌ نمي‌كنه‌، ما چه‌ گناهي‌ كرديم‌! لباس‌ خوب‌ پوشيدم‌، لباس‌ خوب‌ كه‌ اشكال‌ نداره‌، لباس‌ خوب‌ در صورتي‌ اشكال‌ نداره‌ كه‌ همة‌ مردم‌ بتونند مثل‌ لباس‌ تو را بپوشند. تو مجالسي‌ كه‌ حالا همه‌ بهتر از تو پوشيدن‌ تو، تو اون‌ مجلس‌ لباست‌ را بپوش‌ نه‌ اين‌ كه‌ جايي‌ كه‌ مردمان‌ مستمند و فقيري‌ هستند كه‌ نمي‌تونن‌ اين‌ لباس‌ را بپوشند و آه‌ مي‌كشند و مخصوصا و بهتر از خانمهايي‌ كه‌ در اين‌ مجلس‌ هستند باشند، بهتر از همة‌ ما كه‌ با خانمهاي‌ مهذب‌ و پاك‌ بنشينيد كه‌ اگر يك‌ وقتي‌ لباس‌ شما بهتر بود شما آه‌ نكشيد و اگر يك‌ وقت‌ لباس‌ اونها بهتر بود شما آه‌ نكشيد و اگر همش‌ به‌ معنويات‌ و هر چه‌ داريد براي‌ اين‌ بكشيد كه‌ چرا فلاني‌ در كمالات‌ از من‌ بهتره‌.اين‌ خوبه‌. براي‌ اون‌ هم‌ خوبه‌ براي‌ شما هم‌ خوبه‌. كه‌ چرا فلان‌ خانم‌ كمالات‌ بيشتري‌ از من‌ داره‌. حسادت‌ نكنيدها، پيشرفت‌ كنيد بگيد من‌ چي‌ كمتر از او  دارم‌.

 من‌ چيم‌ كمتر از اونه‌؟ جز او استقامت‌ داشته‌ و اتكاش‌ خوب‌ بوده‌ و هفت‌، هشت‌، ده‌ سال‌ تو اين‌ راه‌ زحمت‌ مي‌كشه‌ و به‌ اين‌ مقام‌ رسيده‌ ما هم‌ بايد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ خودمون‌ را به‌ اين‌ مقام‌ برسونيم‌. اين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ هدف‌ و به‌ اصطلاح‌ مسئلة‌ نهايي‌ موضوع‌ است‌ و شماها تا مي‌تونيد به‌، كم‌ هم‌ نيستيد الحمد الله‌ هر كدوم‌ بيشتر از اونهايي‌ كه‌ اينجا هستند. از قوم‌ و خويش‌ اينها براي‌ شما بهترند، از خواهر براي‌ شما بهترند از هر چه‌ تصور كنيد اينها براي‌ شما بهترند. به‌ جهتي‌ كه‌ اينها هستند كه‌ در بهشت‌ هم‌ باهاتونند. انشاء الله‌ در بهشت‌ همة‌ شما براي‌ اقوامتون‌ شفاعت‌ كنيد. شما شفيع‌ باشيد و نگيد كه‌ يك‌ كسي‌ بياد شفاعت‌، چون‌ انسان‌ طفيلي‌ وارد يك‌ جايي‌ بشه‌ اون‌ هم‌ جايي‌ كه‌ مي‌خواد دائمي‌ بمونه‌ اين‌ خودش‌ جهنم‌ مي‌شه‌ براي‌ اين‌. شفاعت‌ طفيليه‌. طفيلي‌ شما دم‌ در ايستاديد شما را راه‌ نمي‌دن‌ يك‌ كسي‌ مي‌ياد دست‌ شما را مي‌گيره‌ مي‌بره‌ تو چقدر بهتون‌ سخت‌ مي‌گذره‌. براي‌ اين‌ كه‌ خانمي‌ باشيد كه‌ تمام‌ اونهايي‌ كه‌ دم‌ در ايستادند تعظيم‌ بكنند. بفرماييد، كارتتون‌ را مي‌خواييد نشون‌ بديد، ببخشيد شما؟ شما شناخته‌ شده‌ هستيد. شما شناخته‌، من‌ چند نفر را مي‌خوام‌ با خودم‌، شما همه‌ را بيار، بفرماييد. اينجوري‌ باهاتون‌ برخورد مي‌كنند، ببينيد تا اينجا ملائكه‌ يا دربان‌ خانه‌ به‌ اصطلاح‌ يك‌ آدم‌ محترمي‌ مي‌ياد مي‌گه‌ كه‌ من‌ زورم‌ نمي‌رسه‌، دومي‌، سومي‌، چهارمي‌، بالاخره‌ يك‌ نفر مي‌ياد خيلي‌ شريفه‌. مثلا فاطمة‌ زهرا در بهشت‌. مي‌ياد و اين‌ ملائكه‌اي‌ كه‌ دم‌ در ايستادند زير چشمي‌ همچين‌ اخم‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ مي‌كنند، حضرت‌ فاطمة‌ زهرا نيامده‌ بود ما تو را راه‌ نمي‌داديم‌. اينجوري‌ بريد تو خوبه‌؟ شما فكر نكنيد كه‌ غير از فاطمة‌ زهرا همه‌ بايد با شفاعت‌ برن‌، آية‌ قرآنه‌ ربنا ارجع‌ لنا ستا يوم‌ قبل‌ الحساب‌، بنشين‌ حساب‌ كن‌، خوب‌ عجله‌ كن‌ براي‌ ما. كارت‌ را بده‌، قطنا، يعني‌ كارت‌ چك‌ يا كارت‌ ما را بده‌، قبل‌ از اين‌ كه‌ (نامفهوم‌). خوب‌ حالا يك‌ كسيه‌ اينطوريه‌، بعضيها هستند مخلصينند به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيدن‌. اينها اصلا حسابي‌ ندارند. هيچ‌ كس‌ سؤال‌ نمي‌كنه‌ آيا تو كارت‌ داري‌ يا نداري‌؟ هر چند نفر هم‌ مي‌خواي‌ بردار همرات‌ ببر، هر چي‌ مي‌توي‌، هر كس‌ را هم‌ ببري‌ مانع‌ نداره‌. اينجوري‌ باشيد، انشاء الله‌ اينجوري‌ هم‌ هستيد. بايد باشيد و هستيد و كوشش‌ بكنيد كه‌ در دنيا هم‌ شفاعت‌ بكنيد. بعضيها را دعا كنيد كه‌ اينها افرادي‌ باشند كه‌ يك‌ نحوه‌ البته‌ در دعا براي‌ خوب‌ شدن‌ اشخاص‌ پنجاه‌ درصدش‌ دعا مؤثره‌، پنجاه‌ درصد ديگه‌اش‌ فكر و فهم‌ خود طرف‌ داره‌ و اينقدر درك‌ نداره‌ مي‌بينه‌ همه‌ دارن‌ مي‌رن‌ به‌ طرف‌ بهشت‌ راه‌ بيافته‌، اينقدر بي‌ شعوره‌، همه‌ دارن‌ به‌ طرف‌ يك‌ كمالات‌ حركت‌ مي‌كنند، الان‌ شماها زياد داريد دور و برتون‌ افرادي‌ كه‌ شماها را نمي‌شناسن‌، بعضيها مي‌بينن‌ دخترشون‌، خواهرشون‌، مادرشون‌ دارن‌ سوي‌ كمالات‌ مي‌رن‌ حركت‌ مي‌كنند، مي‌گن‌ چرا او بره‌ ما نريم‌؟ دير هم‌ حركت‌ كردن‌ ولي‌ حركت‌ كردن‌، اونجا موندن‌ وايستادن‌. ولي‌ خوب‌ ازشون‌ بايد ممنون‌ بود كه‌ حركتي‌ كردن‌ اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ همانجا موندن‌، وايستادن‌. چقدر آدم‌ بيشعور باشه‌ كه‌ اين‌ را مي‌بينه‌، اگر از زنها باشه‌…او خودش‌ مي‌بينه‌ داره‌ به‌ بهشت‌ در عين‌ حال‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ لجش‌ مي‌گيره‌ مي‌شينه‌ غيبتش‌ را مي‌كنه‌ اگر حسادتش‌ را مي‌كنه‌، زياده‌ روي‌ كرده‌، زياد رفته‌، خوب‌ زياد روي‌ كردن‌ در راه‌ بهشت‌ كه‌ در راه‌ پاكي‌ كه‌ اشكالي‌ نداره‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد اوني‌ كه‌ مي‌خواييم‌ ما، نه‌ خيلي‌ علاقه‌ دارم‌ شما خوابهاي‌ خوب‌ ببينيد، نه‌ خيلي‌ علاقه‌ دارم‌ مكاشفه‌ بكنيد نه‌ خيلي‌ حتي‌ علاقه‌ دارم‌ كه‌ شماها مثلا فرض‌ كنيد ملائكه‌ را ببينيد اين‌ هم‌، بالاخره‌ اگر اون‌ راهي‌ را كه‌ من‌ مي‌گم‌ بريد اون‌ راه‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ كه‌ شماها بريد براي‌ رسيدن‌ به‌ خدا راه‌ رسيدن‌ كمالاته‌، رسيدن‌ به‌ بهشته‌، اين‌ راه‌ همة‌ معصومين‌ را خواهيد ديد، همة‌ انبياء را خواهيد ديد، فاطمة‌ زهرا همنشين‌ شما خواهد بود. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ ملائكه‌ كه‌ نوكرها و خدمتگزاران‌ شما هستند، كسي‌ ملائكه‌ را اين‌ قدر اهميت‌ نمي‌ده‌ كه‌ ببينه‌ يا نبينه‌ اينجوري‌ باشيد و دست‌ يك‌ عده‌ افرادي‌ كه‌ البته‌ اين‌ را بدونيد كساني‌ كه‌ حسادت‌ مي‌كنند، لجبازي‌ مي‌كنند، معاندت‌ مي‌كنند اينها مشمول‌ شفاعت‌ هم‌ نمي‌شن‌ها. اگر يك‌ خانمي‌ وقتي‌ شما را ديد گفت‌ اين‌ چيه‌ ديگه‌، اين‌ چادر سرش‌ كرده‌، اين‌ نمي‌دونم‌ پوشيه‌ زده‌، اين‌ نمي‌دونم‌ نماز مي‌خونه‌، نمي‌دونم‌ نماز شب‌ مي‌خونه‌، اين‌ فلان‌ فلان‌ شده‌ است‌  مثلا اين‌ معاندته‌،معاندين‌ را خداي‌ تعالي‌ مشمول‌ شفاعت‌ نمي‌كنه‌ ولي‌… اين‌ را بدونيد گاهي‌ آدمهايي‌ هستند كه‌ وايستادن‌ تماشا مي‌كنند هم‌ مي‌خوان‌ هم‌ تنبلند، اينها حالا ممكنه‌ كه‌ شفاعت‌ بشن‌ اين‌ هم‌ عرض‌ كردم‌ شفاعت‌ هم‌ خودش‌ خيلي‌ عذابي‌ است‌ براي‌ انسان‌ كه‌ انسان‌ راه‌ ندن‌ و به‌ زور ديگري‌ بياد به‌ سوي‌ بهشت‌ و هميشه‌ توي‌ بهشت‌ هم‌ كه‌ هست‌ هر وقت‌ ملائكه‌ هم‌ ممكنه‌ سرزنش‌ بكنن‌ كه‌ به‌ زور فلاني‌ آمدي‌ تو بهشت‌، خيلي‌ حرف‌ نزن‌، خيلي‌ دستور نده‌ مثلا عرض‌ كردم‌ اين‌ را شايد هم‌ نباشه‌. خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عقل‌ كاملي‌ به‌ هممون‌ مرحمت‌ بفرما(الهي‌ آمين‌).

 

۲۲ جمادی الثانی۱۴۱۳ قمری – ۲۶ آذر ۱۳۷۱ شمسی – تفسیر سوره توحید

 سورة‌ توحيد 26 آذر ماه‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. قل‌ هو الله‌ احد الله‌ صمد لم‌ يلد و لم‌ يولد و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا احد.

 سه‌ جمله‌ از اين‌ سورة‌ مباركه‌ باقي‌ ماند تا توضيح‌ داده‌ شود. يكي‌ كلمة‌ لم‌ يلد. دوم‌ كلمة‌ لم‌ يولد. سوم‌ هم‌ و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا احد. جملة‌ اول‌، كلمة‌ اول‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خدا، ذات‌ مقدس‌ پروردگار از چيزي‌ توليد نميشود. از چيزي‌ گرفته‌ نميشود. از عصارة‌ چيزي‌ نيست‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌ بالاخره‌ از يك‌ جائي‌، از يك‌ مبدائي‌، از يك‌ مركزي‌ گرفته‌ شده‌. و بالاخره‌ همة‌ موجودات‌ مخلوق‌ آن‌ خالق‌ ازلي‌ هستند. غير از خداي‌ تعالي‌ كه‌ ازلا بوده‌ است‌ و اول‌ ندارد و زماني‌ يا وقتي‌ نبوده‌ كه‌ او نباشد. لم‌ يولد يعني‌ از او هم‌ چيزي‌ گرفته‌ نميشود. توليد نميشه‌. به‌ صورت‌ توليد از خدا چيزي‌ بيرون‌ نمي‌آيد. و سوم‌ هم‌ كفوي‌ ندارد. هم‌ پايه‌اي‌ ندارد. همدوشي‌ ندارد. مثل‌ و مانندي‌ ندارد. ايني‌ كه‌ بعضي‌ ترجمه‌ها نوشته‌اند كه‌ خدا نمي‌زاد و زاييده‌ هم‌ نشده‌ و زن‌ و اينها نداره‌، اين‌ خيلي‌ معناي‌ پست‌ و مبتذلي‌ است‌. معناي‌ آيه‌ اينطور نيست‌. لم‌ يلد.

 خدا، ببينيد يك‌ جمله‌ ولو سخته‌ اينجا پياده‌ كردنش‌. اين‌ عوالمي‌ كه‌ هست‌، اين‌ موجوداتي‌ كه‌ الان‌ هست‌، بالاخره‌ ما هستيم‌. يا بايد بگيم‌ كه‌ ماده‌ و انرژي‌ هميشه‌ بوده‌. يا بگيم‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ اين‌ را ايجاد و خلق‌ كرده‌. سوم‌ هم‌ ديگه‌ نداره‌. ما به‌ ازليتي‌ اجمالا معتقد هستيم‌. يا همين‌ عالم‌ يا يك‌ چيزي‌ كه‌ هميشه‌ بوده‌ اين‌ عالم‌ را خلق‌ كرده‌. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ هيچ‌ نبوده‌. پس‌ اينهايي‌ كه‌ هست‌ از كجا بوجود آمده‌؟ نمي‌تونيم‌ بگيم‌ هيچي‌ اينها را بوجود آورده‌. پس‌ ازليت‌ قطعيه‌. و بحثهايي‌ است‌ كه‌ امشب‌ را من‌ نمي‌خوام‌ شب‌ جمعه‌ را به‌ بحثهاي‌ علمي‌ و فلسفي‌ اختصاص‌ بدم‌. انشاء الله‌ اگر در بحثهاي‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد اين‌ مطلب‌ پيش‌ آمد و سؤال‌ شد آنجا جواب‌ مي‌ديم‌. ببينيد، خداي‌ تعالي‌ موجودات‌ را خلق‌ كرده‌ و حتما هم‌ بايد معتقد باشيم‌ كه‌ موجودات‌ حادثند. يعني‌ نبودند بعد بود شدند. در دعاها زياد داريم‌. كساني‌ كه‌ ميگن‌ هميشه‌ موجودات‌ بودند، بيخود ميگن‌. در مقابل‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ اظهار نظر كردن‌ خيلي‌ حرف‌ بسيار، كار بسيار غلطي‌ است‌. كنت‌ اذ لم‌ تكن‌ سماء مبنيا و علي‌ ارض‌ مدحيا و چه‌ و چه‌. كنت‌ قبل‌ كل‌ شي‌ء و كرمت‌ كل‌ شي‌ء. تو قبل‌ از همة‌ چيزها، خدايا بودي‌ و همة‌ چيزها را تو تكوين‌ كردي‌. يك‌ وقتي‌ بچه‌ بوديم‌ ما، مي‌خواستند برامون‌ قصه‌ بگن‌ مي‌گفتند يكي‌ بود يكي‌ نبود غير از خدا هيچكس‌ نبود. اين‌ حرف‌ درسته‌. اين‌ حرف‌ مال‌ بچه‌ هاست‌. الان‌ هم‌ بگيد. بگيد اين‌ فكر را توي‌ بچه‌ها زياد كنيد كه‌ غير از خدا هيچي‌ نبود. بريد به‌ مبارزة‌ اين‌ فلاسفة‌ مادي‌ و اسما الهي‌ كه‌ آنها ميگند كه‌ نه‌، قبل‌ از خدا، اصلا خدا قبل‌ و بعد نداره‌، با خدا همه‌ چيز بود. همه‌ چيز هميشه‌ بوده‌. عالم‌ حادث‌ نبوده‌، عالم‌ قديم‌ بوده‌. نه‌. يكي‌ بود يكي‌ نبود. غير از خدا هيچي‌ نبود. هيچي‌ نبود. خدا بود. اين‌ خوب‌، واقعا حتي‌ در تعليمات‌ ديني‌ ما هم‌ خوب‌ تعليمي‌ بود. وقتي‌ مي‌خواستند برامون‌ قصه‌، اينجوري‌، اين‌ طرز قصه‌ گفتن‌ مال‌ بچه‌هاي‌ سه‌ ساله‌ و چهار ساله‌ بود كه‌ پدرها و مادرها مي‌خواستند خوابشون‌ كنند، اينجوري‌ حرف‌ مي‌زدند كه‌ يكي‌ بود يكي‌ نبود. متأسفانه‌، حالا حرف‌ خدا اصلا نيست‌ تا قدم‌ و حدوث‌ بحثي‌ باشه‌. و خداي‌ تعالي‌ هميشه‌ بوده‌. ازليست‌. چون‌ اگر بگيد كه‌ خدا، خدا را كي‌ خلق‌ كرده‌؟ بعضي‌ها اين‌ سؤالشونه‌ ديگه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ را كي‌ خلق‌ كرده‌؟ ما ميگيم‌ كه‌ تو معني‌ خدا را نفهميدي‌ كه‌ ميگي‌ خدا را كي‌ خلق‌ كرده‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر معناي‌ خدا را انسان‌ بفهمه‌، ازليت‌ و ابديت‌ باهاش‌ تؤامه‌. چون‌ انسان‌ فكرش‌ به‌ جائي‌ نميرسه‌. ما يا بايد بگيم‌ همين‌ عالم‌ هميشه‌ بوده‌. يا بايد بگيم‌ خدايي‌ هميشه‌ بوده‌ كه‌ اين‌ عالم‌ را خلق‌ كرده‌. سومي‌ هم‌ نداره‌.

 و خدا ازش‌ چيزي‌ توليد نميشه‌. فرق‌ بين‌ توليد و خلق‌. خلق‌ خيلي‌ ساده‌ و صريح‌ بهتون‌ بگم‌، يعني‌ از، از نداره‌ بازم‌، هيچي‌ نيست‌، اراده‌ ميكنه‌ كه‌ باشه‌، اذا اراد الله‌ لشي‌ء اذا قال‌ كن‌ فيكون‌. حالا خدا موجودات‌ را از چي‌ خلق‌ كرده‌، از نداره‌. اراده‌ كرده‌ كه‌ باشه‌ و هست‌. خيلي‌ ساده‌ است‌. اين‌ ما هستيم‌ كه‌…، عرض‌ كردم‌ هفتة‌ قبل‌ كه‌ اين‌ ما هستيم‌ كه‌ هميشه‌ مي‌خواهيم‌ يك‌ چيزي‌ را كه‌ مي‌خواهيم‌ بفهميم‌، بشناسيم‌، تصديقش‌ كنيم‌، بايد با يك‌ چيزي‌ كه‌ ديديم‌ مقايسه‌اش‌ كنيم‌. ما هميشه‌ ديده‌ايم‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ از چيز ديگري‌ گرفته‌ شده‌. نجار يك‌ در را از چوب‌ مي‌سازه‌. بنا خانه‌ را از آهك‌ و آهن‌ و اينجور چيزها ميسازه‌. اينجوريه‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ موجودات‌ را، ماده‌ را، انرژي‌ را اينها را از چي‌ ساخته‌؟ فرق‌ خدا و ما اينه‌. ما توليد مي‌كنيم‌. از چيزي‌ چيز ديگري‌ مي‌گيريم‌ و يك‌ چيزي‌ بوجود مي‌آوريم‌. توليدي‌ ما كار مي‌كنيم‌. خدا، لم‌ يلد. نه‌. كار توليدي‌ نميكنه‌. از هيچ‌ چيز هيچ‌ چيز را توليد نميكنه‌. از نابودي‌ محض‌، از نيستي‌ محض‌، همه‌ چيز بوجود آورده‌. و لم‌ يولد. من‌ بيشتر نمي‌تونم‌ دربارة‌، اينها مسائلش‌ خيلي‌ علميه‌. و لم‌ يولد. از خدا چيزي‌ زاييده‌ نميشه‌. گرفته‌ نميشه‌. دقت‌ كرديد. نه‌ خودش‌ از چيزي‌ بوجود آمده‌ و نه‌ هم‌ چيزي‌ از او بوجود آمده‌. يعني‌ از ذات‌ او بوجود آمده‌. بلكه‌ باز خلق‌ كرده‌ كه‌ معناش‌ را گفتم‌. و ذات‌ مقدس‌ پروردگار، جملة‌ آخر، كفوي‌ نداره‌. كفو يعني‌ هر خصوصيتي‌ كه‌ اين‌ خدا داره‌، يك‌ خداي‌ ديگه‌ هم‌ پهلوش‌ داشته‌ باشه‌. اينه‌ معناش‌. معناش‌ زن‌ نيست‌، خيلي‌ها هستند زن‌ ندارند. حضرت‌ يوسف‌ تا آخر عمرش‌ زن‌ نگرفت‌. كفو نداره‌. كفو حتي‌ ميگن‌ زن‌ و شوهر بايد كفو باشند يعني‌ هم‌ فكر، همسر، هم‌ عقيده‌، هم‌ شأن‌، اينها باشند. يعني‌ آنچه‌ كه‌ خدا داره‌ يك‌ خداي‌ ديگه‌ هم‌ پيدا بشه‌ همينها را داشته‌ باشه‌. خلق‌ نشده‌ باشه‌، ازلي‌ باشه‌، و خدا مثل‌ هم‌ نداره‌ بهمين‌ معناست‌. و خداي‌ تعالي‌ مَثَل‌ داره‌. از اينجا مي‌خوام‌ اين‌ مطلب‌ را بيشتر بگم‌.

 خدا مَثَل‌ داره‌. خداي‌ تعالي‌ مانند داره‌. مَثَل‌ يعني‌ مانند. خداي‌ تعالي‌، بعضي‌ها گفته‌اند مِثل‌ هم‌ به‌ معناي‌ مَثَله‌. فرقي‌ نميكنه‌. مثل‌ داره‌. ميگند ببيند من‌ زار عبد العظيم‌ بري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. كسي‌ كه‌ عبد العظيم‌ را در شهر ري‌ زيارت‌ كند مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را در كربلا زيارت‌ كرده‌. آيا معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ فضايلي‌ كه‌ به‌ شخص‌ زاير حضرت‌ سيد الشهدا ميدهند، همة‌ آنها را به‌ زائر حضرت‌ عبد العظيم‌ مي‌دهند؟ نه‌. اگر گفتند فلاني‌ مثل‌ فلانيه‌ نه‌ در جميع‌ خصوصيات‌، در بعضي‌ از خصوصيات‌. اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌، ببينيد. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ چيزي‌ خيلي‌ نزديك‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌. اين‌ معصومين‌ ما عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، چهارده‌ نور پاك‌، اينها مثل‌ اعلاي‌ پروردگارند. اينها مثل‌ خدا هستند. مَثَل‌ خدا هستند. نه‌ مثلي‌ كه‌ ما بخواهيم‌ تشبيه‌ كنيم‌. نه‌. ببينيد. در روايات‌ هست‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌. كسي‌ كه‌ شما را دوست‌ داشته‌ باشه‌، بتحقيق‌ خدا را دوست‌ داره‌. كسي‌ كه‌ شما را بشناسه‌ بتحقيق‌ خدا را شناخته‌ و كسي‌ كه‌ شما را دوست‌ داشته‌ باشه‌ بتحقيق‌ خدا را دوست‌ داشته‌. معرفت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همان‌ معرفت‌ خداست‌. بجاي‌ آن‌ هست‌. چرا اينطوره‌؟ براي‌ اينكه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا هم‌ عبادك‌ و خلقك‌. دو تا فرق‌ بين‌ خدا و امام‌ زمان‌ ما عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. يكي‌ اينكه‌ امام‌ زمان‌ مخلوق‌ خداست‌ و مربوط‌ به‌ گذشته‌ است‌. و دومي‌ اين‌ است‌ كه‌ بندة‌ خداست‌. يعني‌ مطيع‌ خداست‌، يعني‌ خدا فرمان‌ ميده‌، او فرمان‌ برميداره‌. اين‌ دو چيز. ولي‌ در صفات‌ افعال‌، دوم‌ پروردگار است‌. يعني‌ فرد دوم‌ است‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا هر يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها رحمانند، خدا الرحم‌ الراحمينه‌، رحيمند، خدا ارحم‌ الراحمينه‌. اينها خالقند، خدا احسن‌ الخالقينه‌. اينها ربند، خدا رب‌ الاربابه‌. هر يك‌ از معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ناظرند، و تمام‌ صفات‌ افعال‌ پروردگار تا آخر و خداي‌ تعالي‌ با افعل‌ تفعيل‌ يعني‌. با كلمة‌ افعل‌ تفعيل‌ خدا هست‌ و اينها در مرحلة‌ دوم‌ هستند.

 و بالاخره‌ من‌ آنچه‌ كه‌ مي‌خوام‌ الان‌ عرض‌ كنم‌ خلاصة‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها در هر مرحله‌اي‌ از مقام‌ و اتصالشون‌ به‌ پروردگار كه‌ باشند، مثل‌ خدا هستند، كفو خدا نيستند. كفو يعني‌ در تمام‌ صفات‌ بايد نظير هم‌ كفوش‌ باشه‌. هيچ‌ با هم‌ فرقي‌ نكنند. فرقي‌ نداشته‌ باشند. چه‌ در صفات‌ ذات‌، چه‌ در صفات‌ افعال‌. و الا كفيت‌ مطلق‌ نيست‌. اما مثل‌ چرا. مثلا ميگند فلاني‌ مثل‌ شيره‌. بعله‌؟ حالا واقعا اين‌ چهار دست‌ و پا راه‌ ميره‌؟ مو داره‌ بدنش‌؟ نه‌ در شجاعت‌ مثل‌ شيره‌. اگر گفتند ائمة‌ اطهار مثل‌ خدا هستند، مَثَل‌ خدا هستند، اين‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ در صفت‌ ذات‌، در صفات‌ ذات‌ با خدا فرق‌ مي‌كنند. يعني‌ خدا را كسي‌ خلق‌ نكرده‌ ولي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را خدا خلق‌ كرده‌ و او معبود است‌ و اينها عابدند. اينها بندگي‌ خدا را مي‌كنند و او معبوده‌، بندگي‌ ميشه‌، يعني‌ عبادت‌ ميشه‌.

 خوب‌ اين‌ يك‌ مطلبي‌ بود كه‌ مربوط‌ به‌ و لم‌ يكن‌ له‌ كفوا احد به‌ همين‌ مناسبت‌ و در پيرو همين‌ حرف‌ تمام‌ معجزاتي‌ كه‌ شما از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌بينيد، بعلت‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها يد اللهند، دست‌ خدا هستند. چند روز قبل‌ به‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفتم‌ يا علي‌، كلمة‌ يا علي‌ يك‌ اسمي‌ است‌ كه‌ هم‌ خطاب‌ ميشه‌ كرد به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و هم‌ ميشه‌ خطاب‌ كرد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. به‌ هردو ميشه‌ خطاب‌ كرد. خوب‌ اينجا اگر ما گفتيم‌ يا علي‌، حاجتمون‌ را بده‌. يا مثلا حالا، به‌ امام‌ زمانمون‌ گفتيم‌ يا صاحب‌ الامر حاجت‌ ما را بده‌، آيا درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ رفتيد توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا. به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ عرض‌ كرديد كه‌ آقا شما فلان‌ كسالت‌ ما را شفا بديد. اين‌ حرف‌ درسته‌ يا نه‌؟ يك‌ عده‌ هستند اينها يك‌ قدري‌ بوي‌ وهابيت‌ بهشون‌ خورده‌. ميگند بايد اينجوري‌ بگيد، يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا از خدا بخواه‌، خدا مثلا فلان‌ كسالت‌ من‌ را شفا بده‌. يا فلان‌ قرض‌ مرا ادا كنه‌. آيا اين‌ لازمه‌ يا لازم‌ نيست‌؟ من‌ ميگم‌ لازم‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ هر كسي‌ هر چه‌ در توانش‌ هست‌ و تحت‌ بندگي‌ پروردگار هم‌ اين‌ توانش‌ را اعمال‌ ميكنه‌، ديگه‌ معلومه‌ كه‌ با ارادة‌ الهي‌ اين‌ كار را ميكنه‌. من‌ در توانمه‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را از اينجا بردارم‌ و بدم‌ به‌ شما و حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هم‌ در توانش‌ اين‌ است‌ كه‌ كور را شفا بده‌. بلكه‌ در توانش‌ اين‌ است‌ كه‌ موجودي‌ كه‌ وجود نداره‌، ايجاد كنه‌. همينطوري‌ كه‌ صحيح‌ نيست‌، يعني‌ لازم‌ نيست‌ لا اقل‌، كه‌ شما به‌ من‌ بگيد كه‌ از خدا بخواه‌ كه‌ خدا بهت‌ قدرت‌ بده‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را از توي‌ قفسه‌ برداري‌ به‌ من‌ بدي‌، همينطور لازم‌ نيست‌ به‌ حضرت‌ رضا شما بگيد كه‌ از خدا بخواه‌ كه‌ خدا اين‌ اجازه‌ را به‌ شما بده‌ كه‌ مثلا فلان‌ حاجت‌ من‌ برآورده‌ بشه‌. لازم‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خودبخود انجام‌ ميشه‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا از خصوصياتشون‌ و از خصوصيات‌ هر يك‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌ پاك‌، ارواح‌ ما لهم‌ الفداء اين‌ است‌  كه‌ اينها بندة‌ خدا هستند يك‌ حركت‌ جزئي‌ بر خلاف‌ خواست‌ پروردگار نمي‌كنند مكرر گفتم‌، ايني‌ كه‌ مي‌گين‌ يك‌ كسي‌ بنا بود بميره‌ و حضرت‌ ابوالفضل‌ رفت‌ درگير شد با خدا و ائمه‌ و خلاصه‌ اينكه‌ مصلحت‌ نبود در دنيا بمانه‌، ايشان‌ شفاشو گرفت‌ و نگهش‌ داشت‌ تو دنيا. اينكه‌ بحث‌ بندگي‌ نيست‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بندة‌ خداست‌. مي‌گيم‌ اسلام‌ عليك‌ يا عبد الصالح‌ المطيع‌ للله‌ سلام‌ بر تو اي‌ بندة‌ صالح‌ خدا كه‌ مطيع‌ خدا هستي‌ اگر بنا باشه‌ كه‌ خدا يك‌ كاري‌ را نخواسته‌ باشه‌، و ما به‌ زور از خدا بگيريم‌ من‌ مكرر به‌ دوستان‌ عرض‌ كردم‌، كه‌ در حوائجتون‌ دعا كنيد دعوا نكنيد، فرق‌ دعا و دعوا در همينه‌. كه‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌ره‌ يك‌ ريسماني‌ را گردنش‌ مي‌بنده‌ يكي‌ را هم‌ مي‌بنده‌ به‌ ضريح‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ لله‌ عليه‌ يا پشت‌ پنجره‌، به‌ هر تا صبح‌ دعوا بعد هم‌ شرش‌ را مي‌كنه‌ و مي‌گه‌ من‌ رفتم‌ ديگه‌ پامو تو حرم‌ نمي‌گذارم‌. اون‌ هم‌ مي‌گه‌ گر جمله‌ كائنات‌ كافر گردند بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گردي‌. تو به‌ من‌ احتياج‌ دارم‌ من‌ كه‌ به‌ تو احتياجي‌ ندارم‌.

 اين‌ معناي‌ دعوا است‌ و لذا اكثرا اينها دعوا مي‌كنند، يك‌ فرقي‌ بين‌ بنده‌ و آقا هست‌. اين‌ را آقايون‌ دقت‌ كنند. بنده‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ هر چه‌ آقا گفت‌ گوش‌ كنه‌ بدونه‌ حرف‌ و فرق‌ بنده‌ هم‌ هر چه‌ به‌ مولا گفت‌ مولا خواست‌ گوش‌ كنه‌، خواست‌ گوش‌ نكنه‌. شما يك‌ نوكري‌ داشته‌ باشيد همين‌ نوكرهاي‌ معمولي‌ هر چه‌ شما به‌ او مي‌گوييد او بايد بگويد چشم‌، اما هر چه‌ او مي‌گه‌ شما لازم‌ نيست‌ بگيد چشم‌. مي‌گيد نه‌. يك‌ دست‌ كت‌ و شلوار براي‌ شب‌ عيد من‌ درست‌ كنيد، حقوق‌ من‌ را اضافه‌ كنيد، نمي‌ديد. نهار ظهرمون‌ را غذاي‌ بهتري‌ بديد، مي‌گيد نه‌. بعضيها وقتها هم‌ كه‌ مي‌بينن‌ كه‌ نه‌ مصلحت‌ نيستش‌ يك‌ دست‌ كت‌ و شلوار بهش‌ بدن‌. مصلحت‌ نيست‌ حقوقش‌ را اضافه‌ كنند. اينجوريه‌ رسمش‌ اينه‌. اصلا معناي‌ مولا و بنده‌ همينه‌.

 خداي‌ تعالي‌ است‌ كه‌ تمام‌ مصالح‌ را در نظر گرفته‌. مصلحت‌ شما را بهتر از خود شما منظور كرده‌ حالا شما مي‌گيد كه‌ خدايا اين‌ را حاجت‌ بده‌ خودش‌ هم‌ گفته‌ ادعوني‌ استجب‌ لكم‌، دعا كن‌ تا من‌ اجابت‌ كنم‌، و زمان‌ دعا و مكان‌ دعا را همه‌ را تعيين‌ كرده‌. اما همش‌ بدون‌ اونه‌. همش‌ اگر ببينه‌ مصلحت‌ هستش‌، يك‌ بچه‌ كه‌ دستش‌ مي‌شكنه‌ مي‌برنش‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ شكسته‌ بند، دو تا دست‌ به‌ طرف‌ شكسته‌ بند درازه‌ يكي‌ دستشو فشار بده‌، بكش‌ جا بنداز هر چقدر هم‌ دردش‌ بيايد بياد دست‌ پدره‌، يك‌ دست‌ هم‌ دست‌ خود بچه‌ است‌ مي‌گه‌ دست‌ به‌ دستم‌ نزن‌ خواهش‌ ميكنم‌، اين‌ دست‌ من‌ درد گرفته‌. مصلحت‌ كدومه‌؟ مصلحت‌ آني‌ است‌ كه‌ ميگه‌ بگير، بكش‌، هر چي‌ مي‌خواد بشه‌. ماها مصالحمون‌ را نمي‌دونيم‌. عسي‌ ان‌ تحبوا شيئا و هو شر لكم‌. چه‌ بسا خيلي‌ چيزهايي‌ را شما دوست‌ داريد اين‌ شره‌ براي‌ شما. اينقدر اتفاق‌ افتاده‌ براي‌ انسان‌ كه‌ انسان‌ دعاها كرده‌، سالها دعا كرده‌ كه‌ فلان‌ خانمي‌ كه‌ بهش‌ علاقه‌ داره‌، اين‌ زنش‌ بشه‌. بعد از همة‌ اينها كه‌ زنش‌ شده‌، ميگه‌ چه‌ غلطي‌ ما كرديم‌، اينقدر دعا كرديم‌، دنبال‌ اين‌ رفتيم‌. من‌ كه‌ زياد ديدم‌ اينجور افراد. و چه‌ بسا افرادي‌ انسان‌ ازشون‌ بدشون‌ مي‌آد، بعضي‌ها هستند و بعد پدر فشار مي‌آره‌، نمي‌دونم‌ مادر فشار مي‌آره‌. با اين‌ ازدواج‌ ميكنه‌ بعد مي‌بينه‌ عجب‌، درست‌ به‌ جا افتاد. فرض‌ كنيد خدا تخته‌ تراش‌ نيست‌ بهم‌ بندازه‌ ولي‌ واقعا در و تخته‌ را خوب‌ تنظيم‌ كرده‌. اين‌ معناي‌ عسي‌ ان‌ تحبوا شيئا و هم‌ شرا لكم‌ و عسي‌ ان‌ تكرهوا شيئا و هو خيرا لكم‌. اينجوريه‌. خداي‌ تعالي‌ مصالح‌ را ميدونه‌، ما اگر معتقد به‌ خدا باشيم‌ بايد بدونيم‌ كه‌ خدا مصالح‌ ما را بهتر ميدونه‌. و لذا دعا بكنيد، اصرار هم‌ اشكالي‌ نداره‌، انسان‌ دعا را چند مرتبه‌ بكنه‌. در روايتي‌ هم‌ هست‌ كه‌ اگر در يك‌ جا چهل‌ نفر جمع‌ شديد دعا كنيد مستجابه‌، اگر مصلحت‌ باشه‌. اگر بيست‌ نفر بوديد دو دفعه‌ اين‌ دعا را بكنيد. اگر ده‌ نفر بوديد چهار مرتبه‌ اين‌ دعا را بكنيد. تكرار كنيد. من‌ گاهي‌ ميگم‌ شايد چهل‌ نفر نباشيم‌، براي‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ دو دفعه‌ يا سه‌ دفعه‌ دعا ميكنم‌ روي‌ همين‌ اصله‌. اگر يك‌ نفر بودي‌، چهل‌ مرتبه‌ بگو خدايا اين‌ حاجت‌ مرا بده‌، خدايا اين‌ حاجت‌ مرا بده‌. خدايا اين‌ حاجت‌ مرا بده‌. اين‌ برنامه‌ خيلي‌ نزديكتره‌ به‌ مستجاب‌ شدن‌. اما در تمام‌ اينها دعوا توش‌ نباشه‌. چهل‌ دفعه‌ گفتي‌، خدا مصلحت‌ ندونسته‌.خيلي‌ خوب‌ چشم‌. مصلحت‌ نمي‌دوني‌. تو بهتر از من‌ ميدوني‌. اصلا بهتر معنا نداره‌. فكر ما كجا و خدا كجا. فكرت‌ پروردگار كجا و عقل‌ ما كجا. ما چي‌ مي‌فهميم‌. ما از فردامون‌ اطلاع‌ نداريم‌ كه‌ چه‌ خواهد شد.

 و لذا آنچه‌ كه‌ از ائمة‌ اطهار مي‌خواهيد، بدونيد از خدا خواسته‌ايد و هر چه‌ آنها به‌ شما مي‌دهند، خدا داده‌. و هيچ‌ اختلافي‌ هم‌ با هم‌ ندارند. اينهمه‌ تشرفات‌ خدمت‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ پيدا شده‌. دوستاني‌ من‌ دارم‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ بهشون‌ علاقه‌ دارم‌، اينها در قم‌ بعضي‌ هاشون‌ هستند، بعضي‌ هاشون‌ در كاشان‌ هستند، حتي‌ يك‌ نفر همين‌ ديروز اينجا بود از رفسنجان‌ هر شب‌ جمعه‌ حركت‌ ميكنه‌ كه‌ حدود شايد هفتصد كيلومتر راه‌ باشه‌، ميره‌ مسجد جمكران‌ و برميگرده‌. من‌ پرسيدم‌ شب‌ چندمته‌ گفت‌ كه‌ شب‌ سي‌ و پنجمه‌. يعني‌ سي‌ و پنج‌ هفته‌ پشت‌ سر هم‌ از آنجا حركت‌ كرده‌ رفته‌ مسجد جمكران‌ برگشته‌. بهش‌ سفارش‌ مي‌كردم‌، به‌ همشون‌ سفارش‌ مي‌كردم‌ كه‌ اگر آمد و شب‌ چهلم‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ نرسيدي‌، دعوا نكنيد. وظيفه‌ ات‌ را انجام‌ دادي‌، اصرارت‌ را كردي‌. چون‌ من‌ دق‌ باب‌ و لجر و لج‌. انسان‌ يك‌ دري‌ را هر چي‌، ميدوني‌ كسي‌ هست‌ بكوب‌ و بسيار هم‌ بكوب‌. ديگه‌ آن‌ كوبة‌ آخر را تق‌ بزني‌ به‌ در و بگي‌ من‌ ديگه‌ اصلا نمي‌آم‌، اينجاش‌ نه‌ ديگه‌. ببينيد طرز دعا كردن‌ را بلد باشيد. آن‌ آخريش‌ ديگه‌ توهينه‌. در را حالا ديرتر آمدند باز كردند. قدر نعمتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ بهت‌ بدهند بداني‌. لااقل‌ اينه‌. حاجتت‌ را ديرتر دادند. اينطور نباش‌ كه‌، در خانة‌ شما بياند، شما مشغول‌ نمازيد مثلا. درب‌ زدند. خوب‌ نماز مي‌خوندي‌. نرفتي‌ در را باز كني‌. دفعة‌ دوم‌، دفعة‌ سوم‌، دفعة‌ آخر در را تق‌ زدند. حالا اگر فحش‌ داد كه‌ خيلي‌ بدتر، اگر هم‌ نداد بگه‌ ديگه‌ من‌ نمي‌آم‌ اينجا. اين‌ ديگه‌ دعوا ميشه‌. دعواست‌. دعوا نكنيد با خدا كه‌ خداي‌ نكرده‌ اگر انسان‌ با ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ذات‌ اقدس‌ پروردگار دعوا كرد و سر حاجتش‌ خيلي‌ فشار آورد، آنوقت‌ هلك‌. روايت‌ داره‌ كه‌ هلاك‌ ميشه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ انسان‌ با نظر بغض‌ نگاه‌ ميكنه‌. و لا تسرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا صورت‌ از من‌ برنگردان‌. خدايا با من‌ قهر نكن‌. خدايا من‌ هر چه‌ بيام‌ در خانة‌ تو، ولو تو حاجت‌ مرا نديد، در عين‌ حال‌ همينكه‌ به‌ من‌ اجازه‌ دادي‌ من‌ بيام‌ با تو حرف‌ بزنم‌ براي‌ من‌ خيلي‌ زياده‌. تو را بهت‌ اجازه‌ مي‌دهند بيائي‌ با خدا حرف‌ بزني‌. همينكه‌ به‌ من‌ اجازه‌ فرمودي‌ كه‌ با اوليائت‌ بنشينم‌ و از آنها حاجت‌ بخوام‌. و الاّ بعضي‌ از بزرگان‌ مي‌گفتند همينكه‌ خدا اجازه‌ داده‌ به‌ اين‌ زبان‌ معصيتكار ما نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ جاري‌ بشه‌، اين‌ خيلي‌ نعمته‌. اگر مي‌گفتند شماها لياقت‌ نداريد اسم‌ امام‌ زمان‌ را ببريد. اگر مي‌گفتند شماها حق‌ نداريد در خانة‌ خدا بيائيد. شماها كي‌ هستيد، تجربه‌ كنيد. يك‌ آدمي‌ كه‌ هيچ‌ شخصيت‌ نداره‌، پاشه‌ بره‌ در خانة‌ رئيس‌ جمهور مثلا، رئيس‌…، شاهي‌، كسي‌، در بزنه‌. ميگن‌ تو كي‌ هستي‌ كه‌ آمدي‌؟ من‌ كار دارم‌. برو. كارت‌ چيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ در شبانه‌ روز پنج‌ مرتبه‌ شما را دعوت‌ كرده‌ بيا با هم‌ حرف‌ بزنيم‌. شماها اعتنا نمي‌كنيد، اهميت‌ براي‌ پروردگار قائل‌ نمي‌شويد. در شبانه‌ روز، من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را مي‌گفتم‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ اگر رئيس‌ جمهور يك‌ مملكتي‌ هر روز صبح‌ يك‌ تلفن‌ به‌ انسان‌ بزنه‌ بگه‌ كه‌ شما تمام‌ كارهايي‌ كه‌ مي‌خواي‌ بكني‌ با من‌، من‌ پشتيبانت‌ هستم‌. هر كار بخواي‌ بكني‌، هر جا بخواي‌ بري‌، هر اداره‌اي‌، هر جا من‌ هستم‌. به‌ من‌ بگو من‌ كمكت‌ مي‌كنم‌. چه‌ آرامشي‌ داريد. نفس‌ مطمئنه‌ معناش‌ اينه‌. وقتي‌ انسان‌ اين‌ را باور بكنه‌، با اينكه‌ شايد تا وقتي‌ كه‌ شما كار داري‌ او عزل‌ بشه‌، ممكنه‌ بميره‌، ممكنه‌ يادش‌ بره‌، ممكنه‌ حالا مثلا باهات‌ خوبه‌ فردا باهات‌ بد بشه‌. همه‌ چيز داره‌. اما خداي‌ تعالي‌ لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌. حتي‌ چرتش‌ هم‌ نميگيره‌، فراموش‌ هم‌ نميكنه‌، هميشه‌ هم‌ هست‌، هميشه‌ در سر خدمتش‌ هست‌. اگر همين‌ اندازه‌ كه‌ خيلي‌ توهين‌ به‌ خداست‌ در عين‌ حال‌، همين‌ اندازه‌ كه‌ يك‌ رئيس‌ جمهور هر روز صبح‌ به‌ انسان‌ تلفن‌ ميزنه‌ كه‌ من‌ دنبال‌ كارت‌ هستم‌، من‌ با تو هستم‌، من‌ پشتيبان‌ تو هستم‌، انسان‌ يك‌ آرامشي‌ داره‌، وقتي‌ توي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ توي‌ سپاه‌ وارد بشه‌، يك‌ جوري‌ وارد ميشه‌ كه‌ شخصيتي‌ است‌ ديگه‌، كسي‌ آمده‌. رئيس‌ سپاه‌ بهش‌ ميگه‌ تو. آقا تو خودتي‌. به‌ من‌ چرا ميگي‌ تو. الان‌ هيچكس‌ هم‌ نميدونه‌ اين‌ چيكاره‌ است‌، چه‌ ارتباطي‌ داره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ خودش‌ را ميگيره‌. يك‌ آرامشي‌ داره‌. معناي‌ نفس‌ مطمئنه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ ميگه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. معناي‌ نفس‌ مطمئنه‌ اينه‌. اين‌ اندازه‌ هست‌. بايد صدها برابر اين‌ ما اطمينان‌ داشته‌ باشيم‌. مطمئن‌ باشيم‌، آرامش‌ داشته‌ باشيم‌. تو به‌ من‌ توهين‌ ميكني‌، من‌ به‌ رئيس‌ جمهور فردا صبح‌ كه‌ تلفن‌ زد بهش‌ ميگم‌. جرأت‌ داره‌. خدا را دست‌ كم‌ نگرفته‌. خدا هر روز صبح‌ بهش‌ ميگه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. كلمة‌ نستعين‌ يعني‌ خدايا تنها تو كمك‌ من‌ هستي‌. خودش‌ گفته‌. خود خدا پيشنهاد كرده‌ كه‌ من‌ معين‌ تو هستم‌، من‌ يار تو هستم‌، من‌ پشتيبان‌ تو هستم‌. ائمة‌ اطهار كلشون‌ مخصوصا حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحي‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء در دعاي‌ ندبه‌ مي‌خوانيم‌ خلقت‌ له‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. خدايا تو او را براي‌ ما در دنيا خلق‌ كردي‌ كه‌ عصمت‌ ما باشه‌، نگه‌ دارندة‌ ما باشد از تمام‌ ناراحتيها و بلاها و از تمام‌ ضعفها. و ملاذ. پناهگاهمون‌ باشه‌. هر جا كسي‌ خواست‌ اذيتمون‌ كنه‌ بريم‌ طرف‌ او بگيم‌ يا صاحب‌ الزمان‌. هر جا فشاري‌ برمون‌ آمد بگيم‌ يا صاحب‌ الزمان‌.

 يكي‌ از علماء مي‌گفت‌ من‌ فلج‌ شده‌ بودم‌. تمام‌ اطباء به‌ من‌ گفتند كه‌ تو معالجه‌ نميشي‌. من‌ دوازده‌ مرتبه‌ گفتم‌ يا مهدي‌، پام‌ را بلند كردم‌ و پاشدم‌ و راه‌ رفتم‌ و خوب‌ شدم‌. بگو يا الله‌، بگو يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌. چرا وقتي‌ انسان‌ گرفتار ميشه‌ نره‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. بگه‌ يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. اي‌ مولاي‌ من‌، اي‌ فاطمة‌ زهرا، پناه‌ به‌ من‌ بده‌. تو كسي‌ هستي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ آمد در خانة‌ تو، بصريح‌ حديث‌ كساء، صدا زد اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا قلت‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ از ضعف‌ شكايت‌ ميكنه‌. فاطمة‌ زهرا عبا را ميكشه‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر. ميگه‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ اذا وجه‌ يتلألأ كانه‌ البدر في‌ ليلة‌ تمامه‌ و كماله‌ و ما را اينطور مي‌فرستند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا، ميگن‌ ما كه‌ پيغمبر هستيم‌، ما كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هستيم‌، ما كه‌ حسن‌ و حسين‌ هستيم‌، اينطور بايد بريم‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا، آنوقت‌ فاطمة‌ زهرا خودش‌ شفيعة‌ ما باشه‌ و ما از او غافل‌ باشيم‌. ميريم‌ اينطرف‌، آنطرف‌، پيش‌ اين‌ طبيب‌، پيش‌ آن‌ طبيب‌، پيش‌ اين‌ دولتمند، پيش‌ آن‌… و آن‌ آخر آخرها كه‌ دستمون‌ از همه‌ جا كوتاه‌ ميشه‌، تازه‌ آيا خدا به‌ ما برسه‌ يا نرسه‌. به‌ خدا قسم‌ اين‌ اعتمادي‌ كه‌ ما به‌ خدا داريم‌، اين‌ توكلي‌ كه‌ ما به‌ خدا داريم‌، من‌ مكرر گفته‌ام‌ كه‌ اگر به‌ يك‌ معتاد هروئيني‌ بي‌ ارزش‌ بي‌ حال‌ اگر اين‌ اعتماد را داشته‌ باشي‌ بهش‌ برميخوره‌. فرستاديش‌ توي‌ دادگستري‌ گفتي‌ برو فلان‌ كار را بكن‌. هي‌ نگاه‌ ميكني‌ اين‌ كار را ميكنه‌ يا اين‌ كار را نميكنه‌. تو گفتي‌ خدايا اين‌ كار را براي‌ من‌ انجام‌ بده‌. آيا خدا ميكنه‌ يا نميكنه‌. و قلبمون‌ آرامش‌ نداره‌. اكثر ما، حتي‌ همين‌ افرادي‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ در درجات‌ بالا هستند، مي‌بيني‌ آن‌ آرامشي‌ كه‌ بايد نسبت‌ به‌ خدا داشته‌ باشند ندارند. آن‌ اعتمادي‌ كه‌ بايد به‌ خدا داشته‌ باشند ندارند. وقتي‌ كه‌ مي‌گن‌ خدايا، همين‌ شما امشب‌، يك‌ نيازي‌ داريد. بگيد خدايا كار من‌ را درست‌ كن‌، دعوا هم‌ نكن‌، فقط‌ يك‌ كلمه‌، ادعوني‌ استجب‌ لكم‌. و اطمينان‌ داشته‌ باشيد كه‌ خدا ميكنه‌. هرچه‌ اطمينانتون‌ قوي‌تر باشه‌ يقين‌ بدونيد كه‌ زودتر حاجتتون‌ برآورده‌ ميشه‌ و درجة‌ اعتمادتون‌ و اطمينانتون‌ به‌ خدا هر چه‌ قوي‌تر بود، درجة‌ لطف‌ پروردگار هم‌ به‌ شما بيشتر خواهد بود. ولي‌ وقتي‌ آدم‌ به‌ خدا اطمينان‌ نداره‌، خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ تو ده‌ تا در را بلدي‌ يكيش‌ هم‌ در خانة‌ من‌ بوده‌. خوب‌ حالا در خانة‌ ما را در نظر نگير. در روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد من‌ شريك‌ خوبي‌ هستم‌ تمام‌ حق‌ خودم‌ را به‌ شريكم‌ وا مي‌گذارم‌. اگر انسان‌ در عبادت‌ يا در بعضي‌ از چيزها، نيتش‌ را هم‌ مردم‌ قرار ميده‌ هم‌ خدا. خدا ميگه‌ من‌ شريك‌ خوبي‌ هستم‌ حق‌ خودم‌ را واگذار به‌ شريكم‌ مي‌كنم‌. حالا ما همة‌ كارهامون‌ وابستگيه‌. در عين‌ حال‌ نميگم‌ كه‌ اگر مريض‌ شديد پيش‌ طبيب‌ نريد. طبيب‌ هم‌ تازه‌ يك‌ وسيله‌اي‌ است‌ از وسايل‌ پروردگار. اينجوري‌ فكر كنيد. قدرتمند، هر كسي‌، همة‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند از خود حضرت‌ وليعصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ گرفته‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌، ما سوي‌ الله‌ تحت‌ نفوذشه‌، از ايشان‌ گرفته‌ تا يك‌ فرض‌ كنيد فرد كوچكي‌ كه‌ شما مي‌خوايد يك‌ كاري‌ براتون‌ انجام‌ بده‌، همه‌ بايد اسباب‌ و وسايل‌ پروردگار به‌ نظر شما باشند. يعني‌ خوبها، اينها را وسيله‌ قرار مي‌دهند و هستند. هيچ‌ شيعه‌اي‌ نيست‌ كه‌ يك‌ همچين‌ فكري‌ نداشته‌ باشه‌ از نظر اعتقادات‌. ولي‌ از نظر عمل‌ ماها خيلي‌ ضعيفيم‌.

 اميدوارم‌ پروردگار متعال‌ به‌ همه‌ امون‌ اين‌ حالت‌ آرامش‌ قلب‌ را عنايت‌ كنه‌. الهي‌ آمين‌. و اطمينان‌ به‌ خدا ما پيدا بكنيم‌. الهي‌ آمين‌. و از خدا بخواهيم‌ ما جزء، نفسمون‌، روحمون‌، جزء آن‌ ارواح‌ مطمئنه‌اي‌ باشد كه‌ اگر به‌ آن‌ مرحله‌ از كمال‌ رسيديد كه‌ آرامش‌ پيدا كرديد، راحت‌ باشيد. خداي‌ تعالي‌ به‌ ما خطاب‌ ميكنه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ برگرد، بيا طرف‌ من‌. ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌. بيا هم‌ تو از من‌ خوشت‌ بياد، هم‌ من‌ از تو خوشم‌ بياد. هم‌ من‌ به‌ وجود تو خشنود باشم‌ هم‌ تو به‌ وجود من‌ خشنود باشي‌. رضي‌ الله‌ عنهم‌ و رضوا عنه‌. هم‌ آنها از خدا خشنودند هم‌ خدا از آنها خشنوده‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. برو در رديف‌ بندگان‌ من‌ قرار بگير، حرفي‌ از خودت‌ نداشته‌ باش‌، تخلفي‌ با من‌ نداشته‌ باش‌، مخالفتي‌ با من‌ نداشته‌ باش‌، فكرت‌ خواستة‌ من‌ باشه‌. اعتقادت‌ آنچه‌ كه‌ از نظر من‌ حقيقته‌ و درسته‌، تو معتقد باش‌. و از نظر عمل‌ هم‌ آنچه‌ كه‌ ائمة‌ اطهار كه‌ اينها نمايندگان‌ من‌ هستند و عمل‌ مي‌كنند، تو هم‌ عملت‌ همانطور باشه‌. فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و بعد هم‌ پشتش‌، فادخلي‌ جنتي‌. اگر انسان‌ از بندگان‌ خالص‌ خدا شد و حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودش‌ ايجاد كرد وارد بهشت‌ ميشه‌، يعني‌ با بندگان‌ خدا وارد بهشت‌ ميشه‌. با امام‌ زمانش‌ وارد بهشت‌ ميشه‌. با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد بهشت‌ ميشه‌ و جايگاهش‌ بهشته‌.

 بهرحال‌ اميدواريم‌ اين‌ شب‌ جمعه‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ پروردگار به‌ ما مي‌فرمايد اين‌ باشد كه‌ به‌ ما آرامش‌ دل‌ و روح‌ مطمئن‌ و نفس‌ مطمئنه‌ عنايت‌ بفرمايد.

 ايام‌ تعلق‌ دارد به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. اين‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ بخصوص‌، هم‌ در اين‌ ماه‌ وفات‌ آن‌ حضرت‌ واقع‌ شده‌ هم‌ تولد آن‌ حضرت‌ و يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ العجب‌ كل‌ العجب‌ ان‌ الجمادي‌ و الرجب‌ كه‌ همان‌ ماه‌ جمادي‌ الثانيه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ انتظار ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ را در ماه‌ جمادي‌ الثاني‌، بخصوص‌ اين‌ روزهاي‌ آخر ماه‌ داشته‌ باشه‌. خوشا به‌ حال‌ كساني‌ كه‌ اينها به‌ هر مناسبتي‌ انتظارشون‌ بيشتر ميشه‌، ارادتشون‌ نسبت‌ به‌ امام‌ زمانشون‌ بيشتر ميشه‌ و اظهار علاقه‌ اشون‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بيشتر ميشه‌. سلام‌ الله‌ عليها هم‌ شفيعة‌ ما باشد. به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ خيلي‌ برمون‌ سخته‌ اين‌ زندگي‌ پر از رنج‌ و غم‌ را در فراق‌ امام‌ زمانمون‌ بگذرانيم‌. يا فاطمة‌ الزهرا. دو ماه‌ است‌ تقريبا براي‌ شما مردم‌ شيعه‌ عزاداري‌ مي‌كنند. بخاطر اجر اين‌ عزاداريها هم‌ كه‌ شده‌، بخاطر عيدي‌ كه‌ براي‌ تولد فاطمة‌ زهرا بنا بوده‌ به‌ ما بدهند، بخاطر اين‌ عيدي‌ هم‌ كه‌ شده‌، امشب‌ خودت‌ از خدا بخواه‌ كه‌ فرج‌ فرزندت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را خداي‌ تعالي‌ برسانه‌. الهي‌ آمين‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها روزهاي‌ آخر عمرش‌ مي‌آمد كنار قبر پيغمبر اكرم‌. گاهي‌ از اوقات‌ هم‌ بدنش‌ عليل‌ بود نمي‌توانست‌ همان‌ چند قدم‌ راه‌، يعني‌ از خانه‌ تا مسجد، از خانه‌ تا كنار قبر پيغمبر، بيايد. لذا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها خيلي‌ گريه‌ مي‌كرد. خيلي‌. اظهار محبت‌ به‌ پدر بزرگوارش‌ مي‌فرمود. معلومه‌ يك‌ دختري‌ كه‌ اينهمه‌ سفارش‌ از جانب‌ خدا، از جانب‌ پيغمبر، از جانب‌ عقل‌ حتي‌، درباره‌اش‌ شده‌ كه‌ مردم‌ بايد اين‌ دختر را دوست‌ داشته‌ باشند، به‌ او اظهار علاقه‌ بكنند. در مدت‌ 95 روز حداكثر، چقدر مصيبت‌ بر اين‌ بي‌بي‌ وارد شد. پهلويش‌ را شكستند، محسنش‌ را سقط‌ كردند، بازويش‌ را شكستند، سيلي‌ به‌ صورتش‌ زدند، جنازه‌اش‌ را تشييع‌ نكردند، مخفي‌ دفنش‌ كردند. اينهمه‌ مصيبت‌ كه‌ خودش‌ مي‌فرمود ثبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سر لياليا. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزائي‌ اينجا بگيريم‌. صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سر لياليا. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، آقاجان‌. ما چطور در محضر شما مصائب‌ مادرتون‌ زهرا را بخوانيم‌. من‌ خيلي‌ كم‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ اين‌ جريان‌ در كوچه‌ با آن‌ شخص‌ خبيث‌، فاطمة‌ زهرا روبرو شد؛ به‌ زبان‌ بيارم‌. خيلي‌ عمل‌ زشتي‌ بود انجام‌ داد. من‌ نميدونم‌ چطور سيلي‌ بود كه‌ به‌ صورت‌ مادر ما زد كه‌ تا آخر عمر صورتش‌ كبود بود. خدا دستت‌ را بشكنه‌. خدا آن‌ به‌ آن‌ عذابش‌ را زياد كنه‌. الهي‌ آمين‌. وقتي‌ كه‌ متوجه‌ شد فاطمة‌ اطهر آن‌ سند را از اولي‌ گرفته‌، اول‌ گرفت‌ سند را پاره‌ كرد و بعد هم‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ زهرا زد. يا الله‌، يا الله‌، يا الله‌. در بعضي‌ از مقاتل‌ دارد كه‌ فاطمه‌ به‌ زمين‌ خورد، از جا برخاست‌، به‌ خانه‌ رفت‌، چادرش‌ را روي‌ صورتش‌ گرفته‌. يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الزمان‌. آقاجان‌ آجرك‌ الله‌. اينقدر دل‌ امام‌ زمان‌ را آتش‌ زده‌ اين‌ مصائب‌ كه‌ در اولين‌ روزهاي‌ ظهورش‌ بيايد بدن‌ آنها را از ميان‌ قبر خارج‌ ميكنه‌، آتش‌ ميزنه‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. همه‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.  الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌. رو به‌ قبله‌ ايستاده‌ايم‌. انشاء الله‌ آقامون‌ در ميان‌ ما هست‌. و انشاء الله‌ نظر لطفشون‌ به‌ ما خواهد بود. چند تا دعا مي‌كنم‌ با توجه‌ آمين‌ بگيد. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آقامون‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا يك‌ عده‌ از راههاي‌ دور در همين‌ مجلس‌ هم‌ هستند، حوائجي‌ دارند. خدايا ما دعوا نداريم‌، امر توست‌، اختيار هم‌ با توست‌، ما هم‌ بندگان‌ تو هستيم‌. اما خودت‌ فرموده‌اي‌ كه‌ دعا كنيد تا اجابت‌ كنم‌.

 

۲۰ جمادی الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۲۴ آذر ۱۳۷۱ شمسی – معناي‌ كوثر مقام‌ حضرت‌ زهرا (س‌)

 معناي‌ كوثر مقام‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها) 20 ج‌ 2 1413

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بني‌ اميه‌ خوشحال‌ بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ چون‌ فرزند ندارد فرزند پسري‌ ندارد بنابر اين‌ چند روزي‌ تا خودش‌ هست‌ مي‌تواند يك‌ عده‌اي‌ را دور هم‌ جمع‌ كند به‌ يك‌ حكومتي‌ سر و سامان‌ بدهد و بعد به‌ خاطر اينكه‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ ادامه‌ برنامه‌ را بدهد پس‌ حتما زحماتش‌ را او مي‌كشد و استفاده‌اش‌ را ما مي‌كنيم‌، خوشحال‌ بودند و اين‌ مسئله‌ براشون‌ جدا مطرح‌ بود و تا حدي‌ هم‌ اقدام‌ كردند.

حتي‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ از نظر ظاهر نگران‌ همين‌ مطلب‌ بود كه‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ خواب‌ را ديد كه‌ در عالم‌ رويا مشاهده‌ فرمود كه‌ بر منبرش‌ بوزينه‌ها بالا مي‌روند و صبح‌ كه‌ از خواب‌ برخاسته‌ بود و تعبيرش‌ را خودش‌ مي‌دانست‌ كه‌ منظور از اين‌ بوزينه‌ هايي‌ كه‌ در منبر او جاي‌ گرفته‌اند بني‌ اميه‌ هستند لذا خيلي‌ مكدر بود، اين‌ آيه‌ شريفه‌ نازل‌ شد:

 ما وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ  تا آخر آيه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ چند ماهي‌ كه‌ حدود هزار ماه‌، همان‌ هزار ماهي‌ است‌ كه‌ سورة‌ قدر بهش‌ اشاره‌ شده‌، حكومت‌ بني‌ اميه‌ كه‌ خواهد شد اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ امتحان‌ بدهند ما وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ.

بنابر اين‌ چند ماهي،‌ هزار ماهي‌، چند سالي‌ بني‌ اميه‌ حكومت‌ خواهند كرد اين‌ براي‌ امتحان‌ مردم است.

اما اگر اين‌ تو را ناراحت‌ مي‌كند‌ ما به‌ تو كوثر داديم‌ كوثر يعني‌ خير كثير، اون‌ قدر اين‌ وجود مقدس‌ فاطمه‌ زهرا اين‌ حوض‌ كوثر، حوضي‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ ولايت‌، علم‌ و دانش‌ بر او وارد مي‌شود و از يك‌ طرف‌ خارج‌ مي‌گردد همانطوري‌ كه‌ حوض‌ از يك‌ طرف‌ آب‌ بر او وارد مي‌شود و از يك‌ طرف‌ براي‌ مزارع‌ و درختهاو كشتزارها آب‌ خارج‌ مي‌گردد فاطمة‌ زهرا از طرف‌ پروردگارش‌ علوم‌ بر قلبش‌ وارد مي‌شود و به‌ وسيلة‌ فرزندانش‌ كه‌ از او صادر شده‌اند كه‌ اول‌ حسن‌ و حسين‌ هستند و بعد فرزندان‌ حسين‌ بن‌ علي‌ هستند و در آخر حضرت‌ بقية‌ لله‌ است‌ از اين‌ وجود مقدس‌ براي‌ اينكه‌ دنيا را آباد كند تمام‌ مزارع‌ قلوب‌ را احيا كند تمام‌ اونچه‌ كه‌ در عالم‌ هستي‌ بلكه‌ هست‌ زنده‌ نگه‌ دارد خداي‌ تعالي‌ اين‌ حوض‌ كوثر را قرار داده‌.

 خدا رحمت‌ كند استادمون‌ مي‌فرمود دوتا حوض‌ كوثر داريم‌ يكي‌ ظاهري‌ كه‌ در بهشت‌ است‌ به‌ وسيلة‌ نهر كوثر اين‌ آب‌ كوثر وارد اون‌ حوض‌ مي‌شود كه‌ هر كس‌ يك‌ قطره‌ از آب‌ اون‌ حوض‌ بياشامد الي‌ الابد سيراب است‌ هميشه‌ زنده‌ است‌ آب‌ حيات‌ واقعي‌، آب‌ كوثر است‌. حوض‌ كوثر است‌. در حوض‌ آب‌ از يك‌ طرف‌ وارد مي‌شود از يك‌ طرف‌ خارج‌، در بهشت‌ هم‌ همينطوره.

در بعضي‌ از روايات‌ دارد نهر كوثر و در بعضي‌ از روايت‌ هست‌ حوض‌ كوثر و نهر كوثر اينطوره‌ كه‌ وارد حوض‌ كوثر مي‌شود، و از حوض‌ كوثر آب‌ براي‌ تمام‌ اهل‌ بهشت‌ داده‌ مي‌شه‌ همه‌ سيراب‌ مي‌شه‌ در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ مي‌گيد كه‌ و سقانا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكاسه‌ و بيده‌ ريا، رويا، حنيا، سائقا،  تا اينجاش‌ كاري‌ نداشتم‌ براتون‌ معناش‌ را گفته‌ بودم‌ لا زمه‌ البعده‌ هركس‌ از اين‌ آب‌ بخورد بعد از اون‌ ديگر تشنگي‌ ندارد سيراب‌ مي‌شود سرشار از نشاط‌ مي‌گردد همينطور يك‌ حوض‌ كوثر معنوي‌ داريم‌، حوض‌ كوثر معنوي‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ لله‌ عليهاست‌ كه‌ از طرف‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و خداي‌ تعالي‌ و به‌ وسيلة‌ ملائكه‌ كه‌ او محدثه‌ است‌ بر علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ نازل‌ مي‌شود و به‌ وسيله‌ فرزندانش‌ اين‌ كوثر اين‌ خير كثير، در ميان‌ مردم‌ بلكه‌ در ماسولله‌ پخش‌ مي‌شه‌ همه‌ زندة‌ به‌ اين‌ آب‌ ولايتند و من‌ الما كل‌ شي‌ حي‌ از همين‌ آب‌ كوثر است‌ كه‌ همة‌ چيزها حي‌ است‌ زنده‌ است‌ و حيات‌ علمي‌ حيات‌ تقوايي‌ حيات‌ عبادي‌ حيات‌ بالاخره‌ همه‌ چيز انسان‌ داراست‌ لذا عرض‌ كردم‌ امروز از نظر خاندان‌ عصمت‌ بزرگترين‌ روز دوران‌ ساله‌.

فاطمة‌ زهرا سلام‌ لله‌ عليهاوقتي‌ كه‌ متولد شد فكر نكنيد كه‌ قبلا فاطمه‌ مثل‌ همة‌ بچه‌ هايي‌ كه‌ متولد مي‌شن‌ اين‌ يك‌ قدمي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ بر ما منت‌ گذاشته‌ در بين‌ ما فاطمه‌ را قرار داده‌ و الا اينها انواري‌ بودند اينها منبع‌ علومي‌ بودند منبع‌ تقوايي‌ بودند كه‌ در عرش‌ محدقين‌ بودند خَلَقَکُمُ‌ اللهُ‌ اَنوَاراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ خدا منت‌ بر ما گذاشته‌، نازلش‌ كرده‌ همانطوري‌ كه‌ قرآن‌ را نازل‌ مي‌كند اين‌ انوار مقدسه‌ را نازل‌ كرده‌، و سر منشا انوار مقدسه‌ وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ لله‌ عليهاست‌.

سمیت فاطمه‌ فاطمه  لان الله ‌ فطمها و ذريتها و محبيها من‌ النار، خدا نام‌ فاطمه‌ را فاطمه‌ گذاشته‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ از اين‌ حوض‌ كوثر هر كس‌ يك‌ قطره‌ حتي‌ بياشامد استفاده‌ كند، يك‌  سر سوزن‌ محبت‌ فاطمة‌ زهرا در دلش‌ باشد، خدا ديگه‌ او را در آتش‌ جهنم‌ نمي‌اندازد. لانه‌، لان‌ لله‌، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روايات‌ مختلفه‌ حالا اوني‌ كه‌ بهتر مي‌شه‌ معناش‌ را گفت‌، و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كردند، فطمها خدا او را جدا كرد و ذريه‌ او و محبين‌ او را از آتش‌ جهنم‌.

كسي‌ يك‌ قطره‌ از محبت‌ اين‌ بي‌ بي‌ استفاده‌ كند كسي‌ يك‌ قطره‌ از تقوا و علم‌ فاطمه‌ زهرا استفاده‌ كند خودش‌ را شبيه‌ به‌ فاطمه‌ قرار بدهد، تا مي‌گم‌ خودش‌ را شبيه‌ به‌ فاطمه‌ قرار بدهد فكر نكنيد كه‌ از نظر ظاهر مي‌گم‌ مثلا حجابش‌، نه‌ اينها مسائلي‌ جزيي‌ است‌ فاطمة‌ زهرا مظهر پروردگار است‌، آينه‌ تمام‌ نماي‌ الهي‌ است‌، تمام‌ انبياء و اوليا بايد بيان‌ خودشون‌ را از نظر روحي‌ شبيه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا كنند. فاطمة‌ زهرا با زنهاي‌ ما زنهاي‌ حتي‌ اوليا خدا از زنهاي‌ ما خيلي‌ تفاوت‌ داره‌ تا بياييم‌ مقايسه‌ كنيم‌ ببينيم‌ فاطمه‌ آيا در خانه‌ كار مي‌كرد زنهاي‌ ما هم‌ كار كنند، اگر كار نمي‌كرد شغل‌ اداري‌ داشت‌، نستجير بالله‌ او در زمان‌ خودش‌ اداره‌اي‌ نبوده‌ والا پا مي‌شد مي‌رفت‌ صبح‌ وارد اداره‌ مي‌شد و رئيس‌ اداره‌ هم‌ به‌ او با چه‌ نظرهايي‌ به‌ او نگاه‌ مي‌كرد و بچه‌ هاش‌ را هم‌ در خانه‌ مي‌گذاشت‌ تا پرورشگاه‌ و مهد كودك‌ بزرگ‌ كنه‌ و حقوقي‌ بگيره‌ و بياره‌ به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بده‌ و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ چشمش‌ به‌ دست‌ حقوق‌ زنش‌ باشه‌ اين‌ حرفها را بايد بگذاريم‌ براي‌ همان‌ مردمان‌ طاغوتي‌ قبل‌ از انقلاب‌ و الا زمان‌ ما فاطمة‌ زهرا نتيجه‌اش‌ همان‌ مي‌شه‌.

 كه‌ وقتي‌ ما آورديم‌ فاطمة‌ زهرا را در اين‌ مرحله‌ از زندگي‌  و مقايسة‌ با زنهاي‌ خودمون‌ كرديم‌ كه‌ لاَ يُقاسُ بِنَا أَحَد نتيجه‌ اين‌ مي‌شه‌ كه‌ اون‌ احمق‌ هم‌ كه‌ در چند سال‌ قبل‌ در همين‌ ايام‌ بود، اون‌ دختره‌ كثيف‌ هنر پيشة‌ ژاپني‌ را مي‌گفت‌ او بهتر است‌ كه‌، دهان‌ من‌ لال‌ بشه‌ اگر بخوام‌ حرفش‌ را نقل‌ كنم‌. اينجوري‌ مي‌شه‌ ما از معصومين مان‌ كه‌ خودشون‌ فرموده‌اند لايقاس بنا احد، حضرت‌ ابراهيم‌ را آيا مي‌تونيد با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مقايسه‌ كنيد ابدا ابراهيم‌ يك‌ مخلوقي‌ از مخلوقات‌ خداست‌ بشري‌ است‌ مردم‌ معمولي‌ از فرزندان‌ آدم‌ و نوكر اونها، نوكر اگر بهش‌ خيلي‌ محبت‌ كردم‌، إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، وقتي‌ كه‌ در درگاه‌ الهي‌ با دل‌ سالم‌ آمد يعني‌ وقتي‌ روحش‌ را ساخته‌ بود، سالم‌ سالم‌ وقتي‌ كه‌ خدمت‌ محضر پروردگار رسيد با قلب‌ سالم‌ و خليل‌ لله‌ شد تازه‌ گفتند بهش‌ كه‌  وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ، اين‌ افتخار را بهش‌ دادند كه‌ اسم‌ شيعه‌ را بالاش‌ گذاشتند، از ابراهيم‌ ما كسي‌ را بعد از چهار ده‌ معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بالاتر نداريم‌ ما اگر بخواهيم‌ معصومين مان‌ را بشناسيم‌ بايد خدا را بشناسيم‌ كه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌ با خدا بايد اينها را مقايسه‌ بكنيم‌. فرق‌ اينها با خدا، نه‌ با ما، با ما خيلي‌ فرق‌ دارند ما لِتراب وَ رَبُّ الأَرباب با خدا اگر بخواهيم‌ مقايسشون‌ كنيم‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ الخليفه‌ اينها يكي‌ بندة‌ تو هستند تحت‌ فرمان‌ تو هستند يا يستقونه‌ بالقول‌ و هم‌ بامره‌ يعملون‌، و دومم‌ اينكه‌ مخلوق‌ خدا هستند.

 خود خدا مي‌ايستد همين‌ دو با ما مقايسه‌ نمي‌شن‌، خدا مي‌دونه‌ من‌ وقتي‌ كه‌ ديدم‌ در خوب‌ هفتة‌ زن‌ اعلام‌ شده‌ خوبه‌ هفتة‌ مادر هفتة‌ زن‌ نمي‌دونم‌. گفتم‌ خدا كنه‌ به‌ مقايسه‌ باز نيافتند. اين‌ مردم‌ مسلمان‌ معارفشون‌ از اين‌ نظر پايين‌ نياد، چرا مقايسه‌ مي‌كنيد فاطمة‌ زهرا را با هر خانمي‌؟ حتي‌ خانمهاي‌ بزرگ‌ آسيه‌ زن‌ فرعون‌ را مي‌شه‌ با حضرت‌ فاطمه‌ مقايسه‌ كرد، مادرش‌ خديجه‌ را مي‌شه‌ با فاطمة‌ زهرا مقايسه‌ كرد، كسي‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ امروز متولد مي‌شه‌ و به‌ دست‌ پيغمبر اكرم‌ او را مي‌دن‌ پيغمبر اكرم‌ افتخار مي‌كنه‌، شما فكر كرديد اين‌ دست‌ بوسيدن‌ پيغمبر فاطمة‌ زهرا را بخاطر اينكه‌ دخترش‌ بوده‌، كدام‌ پدره‌، پدر كه‌ بايد يك‌ خرده‌ خودش‌ را نگه‌ داره‌ شخصيتش‌ را حفظ‌ كنه‌، شايد جز آداب‌ هم‌ باشه‌ كه‌ اين‌ قدر تواضع‌ در مقابل‌ دخترش‌ نكنه‌، شما فكر كرديد پيغمبر اكرم‌ رو محبت‌ پدر و فرزندي‌ گفت‌ ام‌ ابيها، رو محبت‌ پدر و فرزندي‌ فرمود فداها ابوها پدرش‌ به‌ قربانش‌.

 مقام‌ فاطمه‌ يك‌ مقامي‌ است‌ كه‌ لا يقاس بها احد، لا يقاس بها، ما چيزي‌ از فاطمة‌ زهرا از اين‌ حوض‌ كوثر از اين‌ همه‌ عظمت‌ استفاده‌ نكرديم‌. من‌ در هفتة‌ گذشته‌ سر يك‌ اسمي‌ از اسما فاطمة‌ زهرا بحث‌ كردم‌ بعضي‌ از آقايون‌ اهل‌ علم‌ و فضلا گفتند كه‌ واقعا فوق‌ العاده‌ است‌ يك‌ كلمة‌ محدثه‌، شما هم‌ همين‌ كلمة‌ محدثه‌ را بشينيد تحليلش‌ كنيد. محدثه‌، بله‌ اگر ما بخواهيم‌ با فهم‌ و درك‌ ضعيف‌ خودمون‌ اين‌ را معنا كنيم‌ ملائكه‌ نهايت‌ مي‌آمدند حضرت‌ زهرا را حديث‌ مي‌گفتند. ملائكه‌ كه‌ خدمتگذار دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ هستند ماها را هم‌ حديث‌ مي‌گن‌ شما خيال‌ نكنيد اكثر شماها مي‌خواهيد براي‌ نماز شب‌ بيدار شديد ملائكه‌ مي‌يان‌ بيدارتون‌ مي‌كنند گاهي‌ صداشون‌ را هم‌ مي‌شنويد. اين‌ حديثه‌ اين‌ حديثه‌ منه‌. از علم‌ مكنون‌ الهي‌ از مكنون‌ الهي‌، از جانب‌ خداي‌ تعالي‌ مسائل‌ جديدي‌ را مي‌آوردند به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌گفتند كه‌ گاهي‌ اتفاق‌ مي‌افتاد كه‌ هنوز به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ اونها را نگفته‌ بودند و وقتي‌ علي‌ وارد مي‌شد حضرت‌ زهرا مسائل‌ را مي‌فرمود علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ تعجب‌ مي‌كرد از علم‌ مكنون‌ الهي‌. والا از علوم‌ ظاهري‌ و بلكه‌ علوم‌ واقعي‌ علومي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بدا نيست‌ اينها حالا همش‌ بحث‌ داره‌ از اونهاكه‌ همشون‌ مي‌دونستند. همة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ علم‌ ماكان‌ و ما يكون‌ ديگه‌ از اين‌ بهتر اون‌ آية‌ شريفه‌، و قل‌ العملوا فسيرلله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المومنون‌.

 شما فكر نكنيد كه‌ ما در خانه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ ائمه‌ نمي‌بينند اين‌ اشتباهه‌، كارهايي‌ كه‌ ما در خانه‌ مي‌كنيم‌ حضرت‌ عيسي‌ در قرآن‌ شريفه‌ كه‌، حضرت‌ عيسي‌ مي‌دونست‌ در قرآن‌ اين‌ مطلب‌ را صريحا بيان‌ كرده‌. كه‌ حضرت‌ عيسي‌ مي‌دانست‌ كه‌ شما در خانه‌ چه‌ ذخيره‌ كرديد و چه‌ عملي‌ انجام‌ داديد. اينها كاري‌ نيست‌ كه‌ شايد بعضي‌ از اوليا خدا هم‌ بدونند. مسئلة‌ مهمي‌ است‌ اونچه‌ مهم‌ است‌ هر چه‌ خدا اراده‌ كرده‌ و خلق‌ شده‌ اينها را مي‌دونن‌ همة‌ علومي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ مخلوقه‌ خدا هست‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌داند، يك‌ علم‌ مكنوني‌ هست‌ كه‌ مثلا از قبيل‌ لحظة‌ ظهور حجة‌ بن‌ الحسن‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌دونه‌ فقط‌ خود خدا مي‌دونه‌. و ائمة‌ اطهار هم‌ نمي‌دونند امام‌ زمان‌ هم‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ نمي‌دونه‌، اين‌ را بدونيد اين‌ كه‌ مي‌گم‌ نمي‌دونه‌ نقص‌ اونها نيست‌ بلكه‌ كمالشونه‌، يك‌ بحثي‌ داره‌ و وقتي‌ كه‌ بخواد خبر داده‌ بشه‌ در شبهاي‌ قدر در روزهاي‌ دوشنبه‌، در شبهاي‌ جمعه‌ خبر داده‌ بشه‌ اون‌ از همون‌ تقدير خبر داده‌ مي‌شه‌ و اين‌ اسمش‌ حديثه‌، يعني‌ چيز جديدي‌ است‌ خبر جديدي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها محدثه‌ است‌.

 حالا اينجا عرض‌ كردم‌ يك‌ بحث‌ علمي‌ خيلي‌ مفصلي‌ است‌ كه‌ بين‌ فلاسفه‌ و حكما و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اهل‌ قرآن‌ و اهل‌ دين‌ اختلافه‌، حرفه‌، بحثه‌، حالا معناي‌ محدثه‌ اينه‌.

 فاطمة‌ زهرا طاهره‌ است‌ شما خيال‌ كرديد كه‌ همانطور كه‌ ما اسم‌ بچمون‌ را مي‌زاريم‌ طاهره‌ اون‌ هم‌ پيغمبر اكرم‌ اسم‌ دخترش‌ را گذاشته‌ طاهره‌. نخير. يعني‌ شما اون‌ را با خودتون‌ قياس‌ نكنيد، فاطمة‌ زهرا را با خودتون‌ قياس‌ نكنيد درسته‌ به‌ شكل‌ شما هست‌ آمده‌ با ما زندگي‌ مي‌كنه‌ اما او غير از شماست‌ لا يقاسبنا احد نزلونا علي‌ الربوبيه‌ فقولو فينا ما شئتم‌ شما بكنه‌ بحر و اقيانوس‌ فاضل‌ ما نمي‌رسيد صريح‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ در دو سه‌ آيه‌ است‌ كه‌ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ  اگر دريا، مركب‌ بشه‌ تمام‌ درختان‌ قلم‌ بشن‌، بخوان‌ كلمات‌ خدا را بنويسن‌ كلمات‌ خدا يعني‌ چي‌؟ هر چي‌ شما معني‌ كنيد بر مي‌گرده‌ به‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ من‌ اين‌ را مفصل‌ يك‌ جايي‌ شرح‌ دادم‌، هر جوري‌ حساب‌ بكنيم‌ كلمات‌ الله‌ هر چي‌ باشه‌. حضرت‌ عيسي‌ يك‌ كلمة‌ لله‌ كلمات‌ الله‌ هر چه‌ باشه‌ برمي‌ گرده‌ به‌ روح‌ مقدس‌ ائمة‌ اطهار، قرآن‌ باشد برمي‌گرده‌ به‌ پيغمبر، لوحه‌ محفوظ‌ باشه‌ برمي‌ گرده‌ به‌ اونها كلام‌ خدا باشه‌ برمي‌ گرده‌ به‌ اونها چون‌ اينها همش‌ در قلب‌ اونها هست‌. فرمودند كه‌ خودشون‌ نحن‌ كلمات‌ الله‌، اگر شما بخواهيد فضايل‌ اونها را بنويسيد لَنَفِدَ الْبَحْرُ  در يك‌ آية‌ ديگر داره‌ كه‌ اگر هفت‌ تا دريا هم‌ اضافه‌ كنيد اون‌ اقيانوسها و درياهايي‌ كه‌ روي‌ كرة‌ زمينه‌ خدا مبالغه‌ نداره‌ ماها باشيم‌ مبالغه‌ مي‌كنيم‌. طبعا يك‌ اشعاري‌، شاعر مثلا معمولا در كلماتش‌ مبالغه‌ مي‌كنه‌ اما خدا مبالغه‌ اگر گفتيد داره‌ كفر گفتيد خدا مبالغه‌ نداره‌.

 لنفد البحر سبعد البحر اين‌ هم‌ تمام‌ مي‌شه‌ ولي‌ كلمات‌ خدا تمام‌ نمي‌شه‌، حالا شما چطور مي‌خواهيد زهرا را مقايسه‌ كنيد با زنهاي‌ خودتون‌، چطور فاطمة‌ زهرا را با فلان‌ خانمي‌ كه‌ نمي‌دونم‌ حالا با تقوا، با علم‌ تحصيل‌ كرده‌، ليسانس‌ دكتر نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌ ديگه‌ بالاتر و بالاتر، اينها چي‌ بلدند، آخه‌ و دكتر و ليسانس‌ و اينها مداركي‌ است‌ كه‌ شما و پدرتان‌ اين‌ اسما را گذاشتيد براي‌ اينكه‌ فخر فروشي‌ كنيد بر ديگران‌ اون‌ بنده‌ خدايي‌ كه‌ همة‌ علوم‌ واقعي‌ را داره‌ ولي‌ دانشگاه‌ نرفته‌ و مدرك‌ نگرفته‌، هيچي‌ نداره‌ و شما برش‌ فخر بفروشيد، و اين‌ حرفها والا علم‌ واقعي‌ به‌ قول‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ علم‌ رسمي‌ است‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌. نه‌ از اون‌ كيفتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. اينهاچيزي‌ نيست‌ اين‌ أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فرق‌ هم‌ نمي‌كنه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ علم‌ فقه‌ باشه‌ علم‌ اصول‌ باشه‌ علم‌ پزشكي‌ باشه‌، مهندسي‌ باشه‌، رياضي‌ باشه‌ هر چي‌ مي‌خواد باشه‌، هر چي‌ مي‌خواد باشه‌ همه‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌. اينها يك‌ اصطلاحاتي‌ است‌ كه‌ ما ياد گرفتيم‌ كه‌ مطالبمون‌ را جور ديگر بگيم‌. نه‌ حالي‌ از اينها به‌ دست‌ مي‌ياد نه‌ كيفيتي‌ داره‌.

 يك‌ قطره‌ از علوم‌ حضرت‌ بقية‌ لله‌ نصيبتون‌ بشه‌، ديگه‌ شما نمي‌تونيد يك‌ لحظه‌ آرام‌ باشيد، اونوقت‌ معناي‌ انسانيت‌ را متوجه‌ مي‌شيد، به‌ هر حال‌ فاطمة‌ زهرا را با هيچ‌ چيز و به‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌شه‌ قياس‌ كرد مگر همانطوري‌ كه‌ پدر … (قطع‌ نوار) ما اظهار محبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌كنيم‌ روز قيامت‌ سبب‌ شفاعت‌ ما و ورود ما به‌ بهشت‌ باشد. الهي‌ آمين‌ ما امروز وقت‌ كمه‌ من‌ در زير آسمان‌ يك‌ برادر بيشتر ندارم‌ و الحمدلله‌ ايشان‌ هم‌ از فضلا و درسخوانده‌ها هستش‌ اكثرتون‌ مي‌شناسيد اين‌ كاظم‌ آقاي‌ ما، و ايشان‌ با پيشنهاد خودش‌ پيشنهاد كرده‌ كه‌ طلبة‌ فاضلي‌ است‌ها درساش‌ خيلي‌ خوبه‌ الحمدلله‌ نجيب‌ فاضل‌ با تقوا، اگر نگيد كه‌ خيلي‌ مي‌ترسم‌ بشنوه‌ بعد توقع‌ پيدا كنه‌ والا من‌ اونقدر خوبش‌ مي‌دونم‌ پشت‌ سرش‌ نماز مي‌خوانم‌. يعني‌ يك‌ دونه‌ معصيت‌ الحمدلله‌ نكرده‌، و ايشان‌ امروز اينجا زير نام‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا مي‌خواد لباس‌ پر افتخار روحانيت‌ را بپوشه‌، و به‌ همين‌ اساس‌ ما اين‌ جلسه‌ را در حضور شما كه‌ شماها شاهد باشيد انشاء الله‌، ايشان‌ انشاء لله‌ در حضور شما شماها انشاء الله‌ شهادت‌ بديد كه‌ ايشان‌ افتخار نوكري‌ و سربازي‌ امام‌ زمان‌ را رسما، مثل‌ سردوشي‌ گرفتن‌ است‌ البته‌ باز اين‌ را با اون‌ نبايد مقايسه‌ كرد به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ وقتي‌ سر يك‌ نفري‌ عمامه‌ مي‌گذاشتند بسيار مرد خوبي‌ است‌ من‌ خودم‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلواة‌ لله‌ عليه‌ سرشون‌ عمامه‌ گذاشت‌. و ماها از اين‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ استفاده ناصحيح‌ مي‌كنيم‌  كه‌ منه‌ نالايق‌ بايد اين‌ كار را بكنم‌ والا اين‌ سردوشيها را خود امام‌ زمان‌ بايد تصديق‌ و تاييد بكند، و روي‌ سر اينها بگذارند كه‌ عمامه‌ تاج‌ ملائكه‌ است‌. و انشاء لله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ در خصوص‌ ايشان‌ و فرزندانم‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ شماها را شاهد بگيرم‌ كه‌ من‌ دارم‌ مي‌گم‌ كه‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌ ايشان‌ سرباز شما مي‌خواد بشه‌، و قول‌ مي‌ده‌ كه‌ كاري‌ را كه‌ بر خلاف‌ خواستة‌ شما باشه‌ نكنه‌. و فردي‌ نباشد كه‌ براي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ماية‌ سرافكندگي‌ باشد، و انشاء لله‌ ماية‌ زينت‌ باشد و شماها هم‌ انشاء لله‌ شهادت‌ بديد در روز قيامت‌ كه‌ ما بعد از عمامه‌ گذاري‌ آقاي‌ كاظم‌ آقاي‌ ابطحي‌ را ديديم‌ كه‌ گناه‌ نكرد ايشان‌ اهل‌ تقوا بود.

 و از حوض‌ كوثر معنويت‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ ما از نظر بدني‌ هم‌ خوب‌ از نظر بدن‌ متصليم‌ چون‌ سي‌ پشت‌ بين‌ من‌ و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر فاصله‌ است‌ در شجره‌اي‌ كه‌ داريم‌ خوب‌ طبعا ايشان‌ هم‌ مثل‌ من‌ است‌ ديگه‌. و لذا انشاء لله‌ بايد كوشش‌ بشه‌ ايشان‌ كوشش‌ مخصوصا بكنن‌ كه‌ حتي‌ تا جايي‌ كه‌ براشون‌ ميسره‌ مكروهي‌ را هم‌ انجام‌ ندن‌. تاجايي‌ كه‌ براشون‌ ميسره‌ ترك‌ اولادي‌ هم‌ نكنن‌ و انشاء لله‌ يك‌ روحاني‌ كه‌ ماية‌ آبروي‌ روحاني‌ باشه‌ باشن‌، مثل‌ من‌ نشن‌ بالاخره‌ و حالا به‌ خاطر اينكه‌ مستحبه‌ عمامه‌ را ايستاده‌ ايشان‌ بگذاره‌ من‌ مي‌ايستم‌ ايشان‌ هم‌ مي‌ايسته‌ شما هم‌ تا من‌ عمامه‌ را مي‌گذارم‌ سر ايشون‌ صلوات‌ بفرستيد كه‌ بهترين‌ ذكره‌، الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و اله‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌.

 حالا آقايون‌ بنشينند چند دقيقه‌اي‌ كه‌ وقت‌ داريم‌ جناب‌ آقاي‌ يونسيان‌ از اشعارشون‌ استفاده‌ كنيم‌.

 

۱۸ جمادی الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۲۲ آذر ۱۳۷۱ شمسی – تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاقی‌ ۳۱

 تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ اخلاقی‌ 31

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چند تا تذكر خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ موجب‌ تأثر منه‌. اول‌ اينكه‌ اين‌ صندوق‌ تعاون‌ براي‌ اين‌ تشكيل‌ شده‌ كه‌ به‌ يكي‌ از آيات‌ قرآن‌ ما عمل‌ كنيم‌ و آن‌ آيه‌ مورد تأييد حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ واقع‌ شده‌ بود و خودش‌ ماية‌ تزكيه‌ و تطهيره‌. كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. چون‌ در تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ مسئله‌ مؤثره‌ و دوستان‌ حالا كه‌ صورت‌ را به‌ من‌ دادند، مي‌بينم‌ بعضي‌ها خيلي‌ مسامحه‌ كردند. مسامحة‌ زيادي‌. اين‌ صندوق‌ به‌ نفع‌ شخص‌ بنده‌ نيست‌. يعني‌ من‌ شايد يك‌ قرونش‌ را استفادة‌ شخصي‌ ندارم‌. اگر چه‌ من‌ روز اول‌ گفتم‌ شما فرض‌ كنيد كه‌ اين‌ پولها را به‌ من‌ مي‌ديد. اين‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ اختيار داشته‌ باشيم‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ جائي‌ يك‌ موردي‌ مورد توجه‌ واقع‌ شد و دستور آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ ولو ضمني‌، حالا صريحا نباشه‌، ضمني‌ شد و يقين‌ كرد انسان‌ كه‌ براي‌ يك‌ چنين‌ جائي‌ حضرت‌ راضي‌ هستند كه‌ ما اين‌ پول‌ را خرج‌ كنيم‌، ديگه‌ احتياج‌ به‌ اينكه‌ از فرد فرد شما اجازه‌ بگيريم‌ نداشته‌ باشه‌. لذا اينجوري‌ گفتم‌. و الاّ دفتر دست‌ جناب‌ آقاي‌ مغيثيه‌. من‌ حتي‌ بعنوان‌ قرض‌ الحسنه‌ هم‌ از اين‌ صندوق‌ نگرفته‌ام‌. و بعضي‌ از دوستان‌ اين‌ را هم‌ بدونند كه‌ اگر تأخير بيندازند قطعا و يقينا در پيشرفتهاي‌ روحيشون‌ مؤثره‌. يعني‌ در كند پيشروي‌ كردن‌ مؤثره‌. و چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد خذ من‌ اموالهم‌ صدقة‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. بها اين‌ كلمة‌ بها يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ صدقه‌ اينها را پاكشون‌ و تزكيه‌اشون‌ كن‌. چون‌ معلومه‌ كه‌ اين‌ معنا درش‌ مؤثره‌. يعني‌ اگر مؤثر نبود كه‌ بها معنا نداشت‌. من‌ خودم‌ حتي‌ يك‌ وقتي‌ اشتباه‌ مي‌كردم‌، آقايون‌ اشتباه‌ ميكردند فكر مي‌كردند كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقة‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ صل‌ عليهم‌ نه‌. بها. يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌. و بعضي‌ از رفقا جدا من‌ حتي‌ صورت‌ را آوردند كه‌ اسمهايشون‌ را بخونم‌، من‌ باز چون‌ دفعة‌ اولشونه‌ ملاحظه‌ ميكنم‌. دفعة‌ اول‌ را ملاحظه‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ دفعات‌ بعد اين‌ كار را نكنند. و ماهي‌ يك‌ چيزي‌ پول‌ دادن‌، اين‌ زياد اقتصادي‌ نباشيد، بگيد از كجا بياريم‌، چه‌ بكنيم‌، و چه‌ جوري‌ اين‌ را حلش‌ بكنيم‌. چگونه‌ اون‌ را پيدا بكنيم‌. شما اراده‌ بكنيد، خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ چندين‌ برابرش‌ را ميرسونه‌. اگر نمي‌تونستيد بديد من‌ هيچوقت‌ نميگفتم‌ كه‌ اين‌ كار را بكنيد.

 اين‌ يك‌ مطلب‌. و اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ اكثر مجالس‌ جشن‌ و مجالسي‌ كه‌ جنبه‌هاي‌ عمومي‌ داره‌ كه‌ خودتون‌ هم‌ اكثرا شركت‌ مي‌كنيد، مي‌خوام‌ ثوابش‌ شامل‌ حال‌ همه‌اتون‌ بشه‌. آقاي‌ فاني‌ اطلاع‌ دارند كه‌ براي‌ تمام‌ مجالس‌ جشن‌ و عزاي‌ اين‌ منزل‌، يا مثلا با كمال‌ اصرار ميگفتيم‌ كه‌ بانيش‌ من‌ باشم‌ و مدتي‌ هم‌ مخارجش‌ را ميداد. ولي‌ من‌ دوست‌ داشتم‌ كه‌ همة‌ شماها در اين‌ كارها شركت‌ كنيد. هم‌ پولتون‌ حلالتره‌، هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اخلاصتون‌ بيشتره‌ و هم‌ براي‌ شما مفيدتره‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مجالس‌ جشني‌ از اينجا از حالا به‌ بعد در پيش‌ داريم‌. يكي‌ روز تولد حضرت‌ زهراست‌ سلام‌ الله‌ عليها. بعد تولد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و بعد مبعث‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌ و بعد تولد حضرت‌ سيد الشهدا هست‌، تولد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ هست‌، تولد حضرت‌ امام‌ سجاد هست‌ و از همة‌ اينها مهمتر، نيمة‌ شعبان‌ در پيش‌ است‌. لذا يك‌ مشت‌ جشنهاي‌ پر اهميت‌ پر ارزش‌ در پيشه‌ و من‌، اين‌ را هم‌ بدونيد آقايون‌ حتي‌ اگر بعضي‌هاش‌ را مخصوصا اگر يك‌ باني‌ درست‌ و حسابي‌ داشته‌ باشه‌ و بهتر هم‌ خرج‌ بكنه‌، ما ترجيح‌ ميديم‌ اگر صندوق‌ پول‌ داشته‌ باشه‌ از صندوق‌ خرج‌ كنيم‌. اين‌ يك‌ مطلب‌.

 مطلب‌ دوم‌ مسئلة‌ رسيدگي‌ آقايونه‌ به‌ زندگي‌ هاشون‌. زندگيهاي‌ ماديتون‌ را يك‌ مقداري‌ اصلاح‌ كنيد. يعني‌ يك‌ خورده‌اي‌ به‌ وضعتون‌ رسيدگي‌ كنيد. كوشش‌ كنيد كه‌ هر كدام‌ از شما حساب‌ سال‌ نداره‌، حتما و حتما دفترچه‌اي‌ تهيه‌ بكنه‌ و يك‌ روزي‌ را براي‌ حساب‌ سالش‌ تعيين‌ بكنه‌ و حساب‌ سال‌ داشته‌ باشه‌. چون‌ هر مكلفي‌ برش‌ واجبه‌ كه‌ حساب‌ سال‌ داشته‌ باشه‌. اكثرتون‌ داريد. چون‌ اكثرتون‌ را مي‌دونم‌ داريد. ولي‌ گاهي‌ برخورد ميكنم‌ يك‌ فردي‌ مثلا يكي‌ دو مرحله‌ هم‌ از كمالات‌ را گذرونده‌ و شايد تقصير من‌ باشه‌. ولي‌ اين‌ تقصير بخاطر عفت‌ نفسي‌ است‌ كه‌ من‌ خودم‌ دارم‌. با خودم‌ فكر مي‌كنم‌ اگر من‌ به‌ اين‌ آقا گفتم‌ كه‌ بيار حساب‌ سالت‌ را بكن‌، چون‌ همان‌ روز اول‌ بايد بگم‌، در مرحلة‌ توبه‌ بايد اين‌ كار انجام‌ بشه‌، اين‌ خيال‌ ميكنه‌ كه‌ من‌ آمدم‌ مثلا ازش‌ پول‌ مي‌خوام‌. نه‌. اين‌ را مطمئن‌، البته‌ شماها كه‌ الحمدلله‌ مطمئن‌ هستيد و هر كدامتون‌ هم‌ مطمئن‌ نيستيد شما را به‌ جان‌ حضرت‌ حجت‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نيائيد. اگر يعني‌ من‌ نميگم‌ حتما مطمئن‌ باشيد كه‌ من‌ طمع‌ مادي‌ به‌ شماها ندارم‌. آن‌ ميل‌ خودتونه‌. اما اگر يه‌ كسي‌ فكر ميكنه‌ كه‌ من‌ طمع‌ اينجوري‌ بهش‌ دارم‌، اين‌ خواهش‌ را دارم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نياد. چون‌ تاريك‌ ميكنه‌ مجلس‌ ما را. و ما مي‌خواهيم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ خيلي‌ با صفا باشيم‌. ايني‌ كه‌ نميگم‌ در اوائل‌ سيرشون‌، آنها بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اين‌ هنوز آشنا نشده‌ با روحيات‌ من‌. و الاّ شماها الحمد لله‌ آشنا هستيد و لذا اين‌ عفت‌ نفس‌ من‌ اينطوره‌ كه‌ من‌ ميگم‌ بايد غيبت‌ نكني‌ و ازش‌ التزام‌ ميگيرم‌ غيبت‌ نكنه‌ در همان‌ مرحلة‌ اول‌ توبه‌، اين‌ مسئلة‌ خمسش‌ را بهش‌ نميگم‌. و يكي‌ دو تا مرحله‌ را هم‌ گذرونده‌. ميبينم‌ اِ اين‌ حساب‌ سال‌ نداره‌! و خيلي‌ اين‌ براي‌ من‌ مشكل‌ ميشه‌ گاهي‌. براي‌ خود من‌ مذمت‌ مي‌كنم‌. لذا همه‌اتون‌، بدون‌ استثناء، چه‌ پول‌ داريد چه‌ نداريد، چه‌ درآمدي‌ داريد چه‌ نداريد، چه‌ استحقاق‌، چه‌ ثروتمنديد چه‌ مستحق‌ باشيد. همه‌اتون‌ بايد يك‌ روزي‌ را بعنوان‌ روز اول‌ سالتون‌ تعيين‌ بكنيد و مسئلة‌ حساب‌ سال‌ هم‌ اينطوريه‌ كه‌ روز اول‌ تكليف‌، يا روز و ساعتي‌ كه‌ اول‌ فايده‌ به‌ دستتون‌ رسيده‌، اين‌ را بايد بعنوان‌ روز اول‌ سالتون‌ تعيين‌ كنيد. و هر چه‌ داريد حساب‌ بكنيد. خوب‌ يك‌ دفترچه‌ هم‌ داشته‌ باشيد و هر سال‌ هم‌ مرتب‌ بهش‌ رسيدگي‌ بكنيد. خوب‌ اكثرتون‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ را داريد، نمي‌خوام‌. ولي‌ اين‌ را الان‌ ميگم‌ كه‌ بعد از يكي‌ دو تا از مراحل‌ را گذرونديد من‌ مي‌بينم‌ همه‌اش‌ از بين‌ رفته‌ بايد برگرديد از اول‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تمام‌ اين‌ برنامة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود توبه‌ و اين‌ مسائل‌ را كه‌ انجام‌ داديد، روي‌ زمين‌ غصبي‌ انجام‌ داديد، روي‌ فرش‌ غصبي‌ انجام‌ داديد و باطله‌. اين‌ كار را هم‌ بكنيد.

 اينهم‌ مسئلة‌ دوم‌ الان‌ اعلام‌ كردم‌ و ديگه‌ بعد از اين‌ كسي‌ نگه‌ كه‌ من‌ نميدونستم‌، چيكار بايد بكنم‌ و حالا مثلا مشكله‌، افرادي‌ هستند پول‌ توي‌ بانك‌ گذاشتند بيكار، مي‌آن‌ ميگن‌ آقا بيا دست‌گردان‌ بكن‌ كه‌ ما مال‌ را مثلا فلان‌ مقدار بيائيم‌ ببريم‌. خوب‌ اين‌ معلومه‌ كه‌ نمي‌خواد بده‌ يا سختشه‌ كه‌ بده‌. شماها روز اولي‌ كه‌ پا توي‌ اين‌ راه‌ گذاشتيد، اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌، به‌ اكثرتون‌ هم‌ گفتم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، راهش‌ را، راه‌ بسوي‌ خودش‌ را با دو تا شرط‌ شروع‌ كرده‌. اول‌ اموالتون‌ را بديد بعد هم‌ جانتون‌ را. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ ديگه‌ يك‌ آيه‌اي‌ است‌ در قرآنه‌ و همه‌ هم‌ مي‌دونند. جهاد كنيد بوسيلة‌ مالتون‌ و جانتون‌ اگر مي‌خواهيد در راه‌ خدا حركت‌ كنيد. جانتون‌ را بايد بديد مالتون‌ را هم‌ بايد بديد. مي‌بينيد كه‌ حضرت‌ خضر وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ را با خودش‌ حركت‌ داد ببره‌، ازش‌ توقع‌ داشت‌ كه‌ هيچي‌ نگه‌. او براش‌، براي‌ حضرت‌ موسي‌ براش‌ مشكلتر بود كه‌ مثلا خدمتتون‌ عرض‌ شود اينكه‌ ببينه‌ آدمي‌ را حضرت‌ خضر كشت‌ تا آنكه‌ بگه‌ خودت‌ را من‌ مي‌خوام‌ بكشم‌. آن‌ مشكلتر بود. جانش‌ را داده‌ بود، مالش‌ را هم‌ داده‌ بود، اين‌ امر مشكل‌ را كه‌ در مقابل‌ خودش‌ كه‌ آدمكشي‌ باشه‌؛ اين‌ را نمي‌تونست‌ هضمش‌ كنه‌. آنهم‌ تازه‌ باز دستور هضمش‌ را داد بهش‌. حالا ماها كه‌ اين‌ امتحانات‌ را نداريم‌، امت‌ مرحومه‌ هستيم‌، امتي‌ هستيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما مهرباني‌ كرده‌. ولي‌ اگر قدم‌ اول‌ را انسان‌ در راه‌ دينش‌ برنداره‌ و آن‌ جهاد با نفس‌ و مال‌ هست‌، اين‌ ديگه‌ توي‌ راه‌ خدا نيفتاده‌. اصلا توي‌ راه‌ نيفتاده‌. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ ديگه‌ خيلي‌، سه‌ تا كلمه‌ است‌، جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. در راه‌ خدا. شما ميگيد اين‌ مال‌ كيه‌؟ اگر مال‌ شما اولياء خدا نباشه‌ كه‌ ما يك‌ عده‌اتون‌ را به‌ مرحلة‌ اولياء خدا رسيديد. اگر مال‌ شما نباشه‌ مال‌ مردم‌ معموليه‌؟! مال‌ كيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. خدا ميخره‌ جان‌ مردم‌ را و تمام‌ اختيارات‌ شما را خريده‌ كه‌ بندة‌ خدا باشيد، اين‌ خيال‌ كرديد كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، مال‌ ائمة‌ اطهار. ائمة‌ اطهار آنها كه‌ در عالم‌ زر همه‌ چي‌ را در راه‌ خدا داده‌ بودند. اين‌ مال‌ من‌ و شماست‌ كه‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. بهشت‌ را بهتون‌ در مقابل‌ ميده‌. بهشت‌ هم‌ دو تا بهشت‌ ما داريم‌. يكي‌ بهشت‌ سيب‌ و گلابي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مخده‌ و حور العين‌ و امثال‌ اينهاست‌. يكي‌ هم‌ بهشتي‌ است‌ كه‌ في‌ مقعد صدق‌ عند مليك‌ مقتدر. در محضر ائمة‌ اطهار نشستن‌ و در رديف‌ آنها قرار گرفتن‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمودند كه‌ كساني‌ كه‌ در دنيا از جانشون‌ و مالشون‌ در راه‌ خدا بگذرند، در بهشت‌ با من‌ همسايه‌ خواهند بود. همنشين‌ خواهند بود. شما لذتي‌ كه‌ در محضر انشاء الله‌ خاندان‌ عصمت‌ در بهشت‌ خواهيد ديد و برد، آنقدره‌ كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ حور العين‌ همه‌ منتظر شما هستند در بهشت‌، وارد بهشت‌ شديد. ماهها، سالها، بهتون‌ ميگن‌ آقا بيا. بگيد ما الان‌ اينجا نشستيم‌ و داريم‌ به‌ قيافة‌ پيغمبر اكرم‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، قيافة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، قيافة‌ امام‌ زمان‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، شما فكر نكنيد قيافة‌ آنها هم‌ همين‌ تصوري‌ كه‌ شما از قيافة‌ آنها داريد، همين‌ تصوره‌. نه‌. يك‌ لحظه‌ گرش‌ ببيني‌ و جسارت‌ اين‌ شعر خوب‌ ديگه‌ بيشتر از اين‌ نميشه‌ گفت‌. يعني‌ ديگه‌ آدم‌ تصوري‌ نميتونه‌ بكنه‌. و الا يوسف‌ كجا و آن‌ واقعيت‌ و معنويت‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كجا. يوسف‌ يك‌ لكة‌ سياهي‌ است‌ توي‌ صورت‌ پر نور حجة‌ ابن‌ الحسن‌. اصلا طرف‌ نسبت‌ نيستند. گرش‌ ببيني‌ و دست‌ از ترنج‌ بشناسي‌، روا بود كه‌ ملامت‌ كني‌ زليخا را. يك‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ امام‌ زمانش‌ بكنه‌، آن‌ امام‌ زماني‌ كه‌ هست‌، كه‌ اولياء خدا مي‌بينند، آن‌ بقية‌ اللهي‌ كه‌ چي‌ بگم‌؟ تازه‌ ما هر چي‌ كه‌ بگيم‌ از آنچه‌ كه‌ ديديم‌ بيان‌ خواهيم‌ كرد. با تصور آنچه‌ كه‌ ديديم‌، با مقايسة‌ به‌ اصطلاح‌ با آنچه‌ كه‌ ما ديديم‌ ما ميگيم‌. و الا ما نميدونيم‌ يعني‌ چي‌؟ نور بگيم‌. همين‌ نورها را فكر مي‌كنيم‌. معنويت‌ بگيم‌، همين‌ معنويات‌ را در نظر مي‌گيريم‌. زيبايي‌ بگيم‌ همين‌ زيبايي‌ هايي‌ كه‌ ديديم‌ در نظر مي‌گيريم‌. اما حالا شما توي‌ كرة‌ زمين‌ يك‌ زيبا صورتي‌ را در همين‌ زمان‌ ما مي‌شناسيد كه‌ به‌ اندازة‌ يوسف‌ زيبائي‌ داشته‌ باشه‌؟ كه‌ خيلي‌ پائين‌تر از امام‌ زمان‌ ماست‌. كه‌ انسان‌ وقتي‌ چشمش‌ به‌ او مي‌افته‌، دستش‌ را ببره‌ نفهمه‌. يك‌ همچين‌ فردي‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ نباشه‌. اگه‌ نه‌ اعلامش‌ مي‌كردند. آنوقت‌ ما نميتونيم‌ مقايسه‌ كنيم‌، نمي‌تونيم‌ درك‌ كنيم‌ زيبائي‌ يعني‌ چه‌. نمي‌تونيم‌ حتي‌ همون‌ زيبائيهاي‌ ظاهر را نميتونيم‌ درك‌ كنيم‌. يك‌ ولي‌ خدا، همين‌ خود شماها، خدا ميدونه‌ اي‌ كاش‌، يعني‌ همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ بود كه‌ نيستش‌ توي‌ مجلس‌، مسافرت‌ رفت‌. مي‌گفتم‌ كه‌ انسان‌ اگر همون‌ باطن‌ خودش‌ را ببينه‌، خودش‌ آنقدر زيباست‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. همين‌ خودتون‌. يكي‌ از الطاف‌ پروردگار كه‌ به‌ ما شده‌ غفلته‌. غفلت‌. الان‌ شما يقين‌ داريد كه‌ خدا اينجا هست‌. و همة‌ خطورات‌ قلبي‌ ما را ميدونه‌. اين‌ را يقين‌ داريد ديگه‌. امام‌ زمان‌ هم‌ عين‌ اللهه‌. بعد از خدا همينطور ما را داره‌ مشاهده‌ ميكنه‌. صريح‌ قرآنه‌ و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. خوب‌ اين‌ خدا ميبينه‌، پيغمبر مي‌بينه‌، مؤمنين‌ هم‌ مي‌بينند. كه‌ تفسير شده‌ مؤمنين‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلام‌. ما اين‌ را يقين‌ داريم‌. اما غفلت‌ داريم‌. شما ميگيد ما غافل‌ نيستيم‌. چرا. هر چه‌ بگيد بازهم‌ غافليد. هر مرحله‌اي‌ از كمال‌ كه‌ برسيد باز هم‌ غافليد. ميدونيد چطور معلوم‌ ميشه‌ غفلتتون‌؟ الان‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بيان‌ با بدنشون‌ آنجا بنشينند. شما همانجور كه‌ الان‌ هستيد هستيد؟! شما براي‌ بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ احترام‌ قائليد يا براي‌ روحشون‌؟ طبيعتا در مرحلة‌ اول‌ براي‌ روحشون‌. ولي‌ غفلت‌ هست‌. ماها از خودمون‌ حتي‌ غافليم‌. ما نمي‌دونيم‌ خدا چي‌ ما را ساخته‌. اگر بدونيم‌، اگر بدانيم‌ كه‌ خدا چه‌ موجود جميلي‌ خلق‌ كرده‌! و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. اينقدر اين‌ جميله‌، اينقدر روح‌ شما زيباست‌، آنقدر پر قيمته‌، كه‌ هر چه‌ خدا زيبايي‌ داره‌ شما هم‌ زيبايي‌ داريد. خداي‌ تعالي‌ فقط‌ نسبت‌ داده‌ به‌ خودش‌. متأسفانه‌ عينا روح‌ ما كه‌ مناسب‌ با عرايض‌ شبهاي‌ دوشنبة‌ گذشته‌امون‌ هم‌ باشه‌، اين‌ مطالب‌ را عرض‌ كنم‌. آنقدر به‌ روحمون‌ كثافت‌ بار كرديم‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ مخفي‌ شده‌، بد شده‌، بد قيافه‌اي‌ شده‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ يك‌ خورده‌اي‌ انسان‌، خوب‌ شماها متوجه‌ هستيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد، بيشتر از اين‌ متوجه‌ بشيد برخورد ميكنيد به‌ يكنفر، اينقدر متشنج‌ ميشيد، اين‌ كيه‌؟ اين‌ چيه‌؟ اين‌ چرا آمد توي‌ مجلس‌ ما. باور كنيد. نميخوام‌ اين‌ را باصطلاح‌، چون‌ اين‌ خيلي‌ پيش‌ پا افتاده‌ است‌، خيلي‌ مرحله‌اش‌ بالا نيست‌. الان‌ اكثر شماها تلفن‌ مي‌زنيد به‌ من‌ ميگيد ما با مردم‌ ديگه‌ نمي‌تونيم‌ زياد رفت‌ و آمد داشته‌ باشيم‌، مخصوصا مردم‌ معصيتكار و حق‌ هم‌ داريد. ايني‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آن‌ شيخ‌ كه‌ وارد اطاق‌ مسجد سهله‌ شد، آنجور حالي‌ پيدا كرد، آن‌ زياد براي‌ ماها اتفاق‌ افتاده‌، براي‌ شماها هم‌ اتفاق‌ افتاده‌. منتهي‌ شماها مي‌دونيد چي‌ هستيد؟ صبر مي‌كنيد. صبر مي‌كنيد. يك‌ جائي‌ پر از دود باشه‌ ميگيد بالاخره‌ مي‌گذرانيم‌. اين‌ دوده‌. ما روحمون‌ اينقدر پاك‌ و تميز بايد باشه‌ كه‌ در آن‌ شوشتري‌ كه‌ در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ نوشته‌ام‌، آن‌ با اينكه‌ آدم‌ خوبي‌ بود. ميگه‌ وقتي‌ من‌ را بردند خدمت‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، توي‌ اطاق‌ نشستم‌، من‌ مي‌تونم‌ اينجوري‌ برات‌ توضيح‌ بدم‌ كه‌ مثل‌ يك‌ شاگرد مكانيك‌ كه‌ از زير ماشين‌ درآمده‌، پر از روغن‌ و سياه‌، سر و صورتش‌ كثيف‌، اين‌ را ببرند توي‌ يك‌ مجلسي‌ كه‌ فرض‌ كنيد رئيس‌ جمهور نشسته‌ و وزرا نشستند، يك‌ چند دقيقه‌اي‌ بخواد بنشينه‌. درسته‌ از اينجا دل‌ نميخواد بكنه‌. اما خودش‌ خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ اينجا بشينه‌. ميگه‌ برم‌ زود خودم‌ را تميز كنم‌ بيام‌. شماها بايد خودتون‌ را زود تميز كنيد تا بتونيد با آنها بنشينيد. تميزي‌ روح‌ آنقدر ارزش‌ داره‌ كه‌ اگر خدا ميدونه‌، شما بدونيد كه‌ چقدر زشته‌. شما از همينجا كه‌ مي‌آئيد بيرون‌، توي‌ خونه‌، تا حرم‌ كه‌ مي‌ريد يقينا بدونيد كه‌ چند تا از اولياء خدا چشمشون‌ به‌ شما مي‌افته‌ و اگر سياهي‌ تاريكي‌ در شما باشه‌، مي‌بينند شما را و مخصوصا خوب‌ در اماكن‌ مقدسه‌. حالا اگر شما صورتتون‌ يك‌ مقداري‌ مثلا گريس‌ روي‌ پيشانيتون‌ ماليده‌ باشيد و يك‌ مقدار فرض‌ كنيد چه‌ بگم‌، كثافت‌ اين‌ گريس‌ كه‌ من‌ ميگم‌، چون‌ آني‌ كه‌ هست‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ بكنم‌. و الا يك‌ مقداري‌ نجاست‌ بايد بگم‌ به‌ صورت‌ ماليده‌ باشيد. چون‌ گناه‌ و معصيت‌ و رذائل‌ روحي‌ نجسه‌. آنوقت‌ با همين‌ صورت‌ پر از تعفن‌ و نجاست‌ بريد توي‌ مردم‌. حاضريد؟ اگر حاضريد خوب‌ اين‌ صفات‌ رذيله‌ را هم‌ از خودتون‌ دور نكنيد. بقدري‌ روح‌ شما پر ارزشه‌، خدا ميدونه‌اي‌ كاش‌ ميشد من‌ مي‌تونستم‌ بيان‌ بكنم‌ كه‌ روح‌ يعني‌ چه‌؟ و شما چه‌ هستيد! و خداي‌ تعالي‌ چي‌ دربارة‌ شما گفته‌! خدايي‌ كه‌ ماسوي‌ الله‌ تحت‌ اختيارشه‌. ماسوي‌ الله‌ چيه‌؟ ما سوي‌ الله‌ يك‌ نقطة‌ كوچكي‌ است‌ در اختيار خدا. اين‌ خدا در قرآن‌ ميگه‌ و لقد كرمنا بني‌ آدم‌. ما اكرام‌ كرديم‌، مثل‌ ميهماني‌ كه‌ وارد ميشه‌، بلند ميشيد جلوي‌ پاش‌، احترامش‌ مي‌كنيد، مي‌ريد بالا مي‌نشانيدش‌، دستتون‌ را به‌ سينه‌ مي‌گذاريد، احترام‌ مي‌كنيد، ميگن‌ اكرامش‌ كردند. كرمنا بني‌ آدم‌. اين‌ اكرام‌ در چيه‌؟ در همين‌ كه‌ كاه‌ و جو آخورتون‌ درست‌ كرده‌؟! اينه‌ اكرام‌؟! اينكه‌ اكرام‌ مركب‌ زير پاته‌. اين‌ اكرامي‌ كه‌ كرده‌ چيه‌؟ يك‌ استعدادي‌ خدا بهت‌ داده‌، يك‌ آمادگي‌ روحي‌ داده‌ كه‌ تو بشي‌ خليفة‌ الله‌. خليفة‌ الله‌ را شما نمي‌تونيد بازهم‌ درك‌ كنيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ببينيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يكي‌ از بزرگترين‌ فضائلش‌ اين‌ است‌ كه‌ خليفة‌ رسول‌ اللهه‌. خليفة‌ پيغمبره‌. شما البته‌ ايني‌ كه‌ مي‌خوام‌ بگم‌، نمي‌خوام‌ مزيتي‌ براي‌ شما بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نستجير بالله‌ عرض‌ كنم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، اگر ما خليفة‌ الله‌ بشيم‌ مثل‌ يك‌ سر سوزني‌ است‌ در مقابل‌ اقيانوس‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اقيانوس‌ خليفة‌ اللهه‌ و اصل‌ خليفة‌ الله‌ اونه‌. ولي‌ چقدر اهميت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ خليفة‌ پيغمبر بشه‌! و صدها و ميليونها برابر اهميت‌ خليفة‌ اللهي‌ بيشتره‌ و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ روي‌ زمين‌ خليفه‌ام‌ را مي‌خوام‌ قرار بدم‌. شما را خلق‌ كرده‌. شماها را ساخته‌. و توفيق‌ هم‌ بهتون‌ داده‌. و روحتون‌ را به‌ حد كمال‌ رسونده‌. شما گير كجا هستيد؟ گير خانه‌، زندگي‌، يك‌ چيزهاي‌ پستي‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ به‌ زندگيهايي‌ كه‌ ما بهش‌ دل‌ بستيم‌، شماها الحمد لله‌ اكثرتون‌ دلبستگي‌ آنجوري‌ نداريد، ولي‌ عموم‌ مردم‌ بسته‌اند؛ عينا چون‌ من‌ نشستم‌ حساب‌ كردم‌ يك‌ مثالي‌ كه‌ واقعيت‌ را بخواد نشون‌ بده‌ چيه‌؟ يك‌ مثالي‌ كه‌ زندگي‌ ما را از نظر اولياء خدا واقعيتش‌ چيه‌. كاخ‌ ساختيم‌، خيلي‌ هم‌ زندگيمون‌ خوبه‌. به‌به‌ عجب‌ زندگي‌ ساختيم‌. وارد يك‌ خانه‌اي‌ من‌ شدم‌، واقعا همه‌ گفتند به‌به‌ عجب‌ زندگي‌ داره‌. زندگيهاي‌ خوب‌، چند طبقه‌ ساختمان‌، پول‌ چه‌ جور توي‌ گاوصندوق‌، توي‌ بانك‌ چه‌ جور، اصلا همه‌ چي‌. همه‌ چي‌، سلامتي‌، همه‌ چي‌ درست‌. اين‌ زندگي‌ را ميگم‌. مثالي‌ كه‌ من‌، بي‌ ادبي‌ هم‌ هست‌ نمي‌دونم‌ چيكارش‌ كنم‌. مثالي‌ كه‌ به‌ نظر من‌ رسيده‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را ديده‌ بودم‌. يك‌ بچه‌اي‌ كنار كوچه‌ بول‌ كرده‌ بود، اين‌ دقيقا همانه‌ها، گل‌ درست‌ كرده‌ بود با بول‌ خودش‌. يك‌ خانه‌ ساخته‌ بود و بهش‌ مي‌گفتند پاشو دستهايت‌ را بشور بيا غذا بخور، دل‌ نميكند از اينجا. خوب‌ اين‌ پولهاي‌ حرام‌، اين‌ پولهايي‌ حرامي‌ كه‌ توي‌ دست‌ و بال‌ همة‌ مردم‌ هست‌، اهل‌ دنيا هست‌، آيا از بول‌ نجستر نيست‌. آيا اين‌ ساختمانهايي‌ كه‌ اينجور ما را گرفته‌ نمي‌گذاره‌ تكان‌ بخوريم‌.

 يكي‌ از اين‌ ضد انقلابها بود در اوايل‌ انقلاب‌، به‌ من‌ گله‌ ميكرد من‌ مورد بي‌ مهري‌ واقع‌ شدم‌، چه‌ و اينها. و گذرنامه‌ام‌ هم‌ درسته‌ و ميتونم‌ برم‌ خارج‌. گفتم‌ چرا نميري‌؟ خيلي‌ ثروت‌ داشت‌. دم‌ در خونه‌اش‌ بودم‌ در تهران‌. گفت‌ بيا اين‌ خانه‌ را نگاه‌ بكن‌. رفتم‌ ديدم‌ بعله‌ خيلي‌… گفت‌ اين‌ مرا نگه‌ داشته‌. اين‌ خونه‌ام‌ را چيكار كنم‌؟ گفتم‌ حق‌ داري‌. خونه‌ خيلي‌ مفصل‌، در آن‌ زعفرانيه‌ بود. گرفتندش‌، نفهميدم‌ اعدامش‌ كردند يا نه‌. بهرحال‌ اين‌ اينقدر گير اين‌ خونه‌ بود كه‌ همون‌ لحظه‌ واقعا مي‌تونست‌ فرار كنه‌ از ايران‌، ميتونست‌ بره‌، همة‌ كارهايش‌ را هم‌ كرده‌ بود. گير اين‌ خونه‌ بود. زندانش‌ كه‌ حتما كردن‌ ولي‌ نمي‌دونم‌ اعدامش‌ كردن‌ يا مثلا حالا هر چي‌كه‌ بود. ما اينجورييم‌ ما اينجور گرفتاريم‌. قدم‌ اول‌ اين‌ راه‌ اين‌ است‌ كه‌ خودت‌ را بشناسي‌. من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد عرب‌ ربه‌. خودت‌ را بشناس‌. من‌ چجور خودم‌ را بشناسم‌؟ من‌ كييم‌؟ راست‌ مي‌گي‌ نمي‌توني‌ بفهمي‌ كيي‌. يك‌ خرده‌ كار بكن‌ ببين‌ كيي‌. برو حمام‌، خودت‌ را بشور بعد بيا تو آيينه‌ نگاه‌ كن‌. يك‌ فرض‌ كنيد كه‌ سابقها گلخند بود نمي‌دونم‌ شماها حالا ديگه‌ گلخند نديديد. گلخند، يك‌ آتشخانه‌اي‌ بود كه‌ اون‌ زير مي‌كندند براي‌ اينكه‌ خزانة‌ حمام‌ را گرم‌ كنند. و غالبا با از اين‌ نفتهاي‌ سياه‌ و هر آشغال‌ ماشغالي‌ پيدا مي‌كردند مي‌ريختند اون‌ زير كه‌ بالاخره‌ بسوزونند اين‌ خزانة‌ حمام‌ خيليه‌ها آب‌ اين‌ را گرم‌ مي‌كند. اونوقت‌ يك‌ گلخنتابي‌ بود، اين‌ گلخنتاب‌ نيم‌ ساعت‌ هم‌ كه‌ مي‌رفت‌ اونجا برمي‌ گشت‌ تمام‌ اين‌ بدنش‌ سياه‌ بود، من‌ ديده‌ بودم‌ واقعا وحشت‌ آور بود فقط‌ اين‌ چشمهاش‌، سفيدي‌ چشمهاش‌ سفيدي‌ مي‌زد توي‌ هيكلش‌. و تمام‌ لباسها كثيف‌ معلومه‌ لباسهاي‌ پارة‌ اينطوري‌. اين‌ وضعش‌ بود. يك‌ روز يك‌ جواني‌، كه‌ جواني‌ حدود بيست‌ و پنج‌ سال‌ داشت‌ اين‌ گلخنتاب‌ بود. اين‌ را من‌ زياد مي‌ديدمش‌ سه‌ راه‌ نزديك‌ منزل‌ ما حمام‌ بود و گاهي‌ مي‌آمد در كنار كوچه‌ مي‌نشستند خوب‌ بدم‌ هم‌ مي‌آمد ازش‌. اين‌ رفته‌ بود حمام‌ از حمام‌ در آمده‌ بود من‌ نشناختمش‌. به‌ قدري‌ زيبا گفتم‌ تو فلاني‌ هستي‌ گفت‌ بله‌، بقدري‌ دلم‌ سوخت‌ كه‌ هنوز اثر ناراحتي‌ اون‌ وقت‌ در دلم‌ هست‌ كه‌ اين‌ بيچاره‌ چرا مي‌رفت‌ اونجا؟ خوب‌، تأمين‌ زندگي‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ گلخنتابي‌ بكنه‌. حالا همة‌ ماها اينجوريم‌. حالا اين‌ باز مثالي‌ است‌ كه‌ نميرسونه‌ مطلب‌ را. يعني‌ نميشه‌ بگيم‌ كه‌ اون‌ انسان‌، روح‌ انسان‌ چقدر ارزش‌ داره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همه‌امون‌ مثل‌ هم‌ هستيم‌. همه‌ گلخنتابيم‌ و همه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود سياه‌ و چرك‌ و چرب‌ و چركين‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ لباسها همه‌ يك‌ جور، اصلا نمي‌تونيم‌… يك‌ حمامي‌ برو. حمام‌ هم‌ با يك‌ دفعه‌ و دو دفعه‌ آدم‌ تميز نميشه‌. آنجور آدمها تميز نمي‌شدند. مي‌رفتند سوراخهاي‌ ريز بدنشون‌، توهاش‌ سياه‌ بود. پشت‌ ناخنهايشون‌ سياه‌ بود. آخه‌ با چقدر صابون‌ بزنه‌ تا سفيد بشه‌. بايد هفت‌ هشت‌ دفعه‌ بره‌ حمام‌ تا تميز بشه‌. خيلي‌ كثيف‌ شديم‌ ماها. ما اقلا پانزده‌ سال‌ توي‌ گلخنتاب‌، توب‌ گلخن‌، توي‌ گلخنيم‌. از زماني‌ كه‌ انسان‌ از مادر متولد ميشه‌ توي‌ گلخن‌ هست‌ تا خدمتتون‌ عرض‌ شود پانزده‌ سالگي‌، حداقلش‌. از پانزده‌ سالگي‌ انسان‌ شروع‌ ميكنه‌ به‌ اگر به‌ تكليفش‌ عمل‌ بكنه‌، شروع‌ ميكنه‌ به‌ تميز كردن‌ خودش‌ و اكثر ماها هم‌ كه‌ نه‌. تازه‌ شروع‌ ميكنيم‌، امروز يك‌ كسي‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ مي‌خوام‌ جشن‌ تكليف‌ براي‌ بچه‌هاشون‌ چند تا هستند بگيرند. اجازه‌ هست‌ توي‌ آن‌ جشن‌ تكليف‌ سنتور بزنند و برقصند و اينها. از منهم‌ اجازه‌ مي‌خواست‌ بگيره‌. گفتم‌ خوبه‌ جشن‌ تكليف‌ اسمش‌ را نگذارند. جشن‌ شروع‌ به‌ معصيت‌ اسمش‌ را بگذارند. جشن‌ تكليف‌ كه‌ ديگه‌ اين‌ حرفها نيست‌. اصلا نمي‌تونند بعضي‌ها بفهمند. من‌ به‌ همان‌ واسطه‌اش‌ گفتم‌. گفتم‌ آنوقت‌ شما اينها را قبول‌ بكن‌ بعنوان‌ شاگرد بيان‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را، اين‌ فرهنگ‌ اينه‌. خيال‌ ميكنه‌ يك‌ عده‌اي‌ دور هم‌ جمع‌ شدند اگر رقاصي‌ نكنند و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ از اين‌ كارها نكنند، اصلا اين‌ كار درست‌ نيست‌. جشن‌ تكليف‌ مي‌خواد بگيره‌، اينجا هم‌ بايد معصيت‌ بكنه‌. به‌ جان‌ شما اين‌ را يكي‌ از، البته‌ از آقايون‌ نيست‌، ولي‌ يك‌ خانمي‌ كه‌ از باصطلاح‌ خانمهاي‌ خيلي‌ مرحلة‌ بالاست‌، اول‌ ميگفت‌ فلاني‌ را شما قبول‌ بكنيد، بعد هم‌ به‌ من‌ ميگفت‌ جشن‌ تكليف‌ اينها ميگن‌ توش‌ سنتور بزنيم‌… گفتم‌ تعجب‌ كردم‌. ما اينيم‌. ما اينقدر كثيفيم‌. ماها نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ خدا يعني‌ چه‌؟ و نمي‌تونيم‌ نفس‌ خودمون‌ را بشناسيم‌. بيائيم‌ و خودمون‌ را واقعا تميز كنيم‌. يك‌ خورده‌ به‌ خودمون‌ برسيم‌. يك‌ خورده‌اي‌ شستشو كنيم‌. اين‌ توبه‌ براي‌ همينه‌. يك‌ كسي‌ بهش‌ برنامة‌ توبه‌ داده‌ بوديم‌. ميگفت‌ دائيم‌ ميگه‌ تو اينقدر گناه‌ نداري‌ كه‌ چهل‌ روز بايد توبه‌ بكني‌! گفتم‌ آخه‌ تو مي‌خواستي‌ توبه‌ را براش‌ معنا بكني‌. دائيت‌، خوب‌ او نمي‌فهمه‌ كه‌ توبه‌ يعني‌ چه‌؟ چهل‌ روز كه‌ كمه‌، ما پانزده‌ سال‌ خودمون‌ را كثيف‌ كرديم‌، اگر اول‌ تكليفمون‌ خودمون‌ را تميز كنيم‌ لااقل‌ بايد پنج‌ شش‌ سال‌ خودمون‌ را تميز كنيم‌. چهل‌ روز بهتون‌ گفتند توبه‌، توبه‌ بعد هم‌ معناش‌ استغفار كه‌ نيست‌. معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنيم‌. مجهز بشيم‌ براي‌ حركت‌ بسوي‌ خدا. اينقدر سست‌، اين‌ يكي‌ دو تا تذكر بود كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ تذكر ديگه‌ كه‌ بعد مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ بود كه‌ من‌ الان‌ حساب‌ مي‌كنم‌ تقريبا نزديك‌ هشتاد نفر آقايون‌ حالا يك‌ عده‌اشون‌ مشهد نيستند البته‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ چهل‌ پنجاه‌ نفر اينجا هستيد. در اين‌ هشتاد نفر به‌ اندازة‌ هشت‌ نفر از اولياء خدائي‌ كه‌ جدي‌ هستند در كارها، كار نمي‌كنند. با اينكه‌ همه‌اتون‌، البته‌ همه‌اتون‌ آدمهاي‌ بسيار خوب‌، انتخاب‌ شده‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ در روز شايد به‌ طور متوسط‌ چهار پنج‌ نفر در هر روز، البته‌ يك‌ روز يكنفر، يك‌ روز پنج‌ نفر، يك‌ روز شش‌ نفر، چه‌ بوسيلة‌ تلفن‌، چه‌ بوسيلة‌ ملاقات‌ از من‌ تقاضا مي‌كنند و من‌ شايد توي‌ پنجاه‌ نفر، يك‌ نفر را انتخاب‌ ميكنم‌. و شماها انتخاب‌ شده‌ايد. و اين‌ حرفي‌ درش‌ نيست‌. و همه‌اتون‌ با همتيد. آن‌ مرحلة‌ اولي‌ كه‌ بعد از مرحلة‌ توبه‌ ميگذرانيد، مرحلة‌ استقامته‌ و بايد هم‌ قوي‌ باشيد و هستيد. و يا اينكه‌ شايد تقصير من‌ بوده‌ و شايد هم‌ باز قصور من‌ بوده‌. چون‌ من‌ تقصير دربارة‌ شما نكردم‌. من‌ نتونستم‌ بقية‌ آيه‌ را شرح‌ بدم‌ كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها، تا اينجا مربوط‌ به‌ صدقه‌ است‌. و صل‌ عليهم‌. بر اينها صلوات‌ بفرست‌. از خدا طلب‌ رحمت‌ خاصه‌ را بكن‌. من‌ اين‌ را به‌ شما ميگم‌، هر يكنفر كه‌ در اين‌ جمع‌ اضافه‌ ميشه‌، يك‌ باري‌ روي‌ دوش‌ من‌ گذاشته‌ ميشه‌. يعني‌ مثل‌ يك‌ حمالي‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ حالا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ كيلو هم‌ بيشتر وزن‌ نداشته‌ باشه‌، هي‌ آوردند گذاشتند. هي‌ مي‌گذارند، مي‌گذارند. خلاصه‌ كم‌كم‌ سنگين‌ ميشه‌. من‌ حرم‌ ميرم‌ شماهم‌ براي‌ همديگه‌ زيارت‌ كنيد، منهم‌ كه‌ ميرم‌ براي‌ همه‌اتون‌ زيارت‌ ميكنم‌. معناي‌ صل‌ عليهم‌ اينه‌. برايتون‌ دعا ميكنم‌. براي‌ يك‌ يكتون‌ گاهي‌ به‌ اسم‌ دعا ميخونم‌. خوب‌ اين‌ يك‌ باري‌ است‌ بهرحال‌ خيال‌ ميكنم‌ كه‌ چون‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ و استقم‌ كما امر و من‌ تاب‌ معك‌. كسي‌ كه‌ تابه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ توبه‌ كرده‌ به‌ سوي‌ خدا، حالا بعضي‌ها ميگن‌ كه‌ كسي‌ كه‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرده‌ با تو، حالا اين‌ فرقي‌ نميكنه‌، من‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ پيغمبر باشم‌، اينها دستورات‌ كليه‌. خطاب‌ به‌ پيغمبره‌ ولي‌ همة‌ علما اين‌ مسئوليت‌ را دارند. همة‌ كساني‌ كه‌ رهبران‌ ديني‌ هستند اين‌ مسئوليت‌ را دارند. همه‌ اينجوريند. و الا بگيم‌ اينها مال‌ پيغمبر بوده‌، از خصائص‌ پيغمبر بوده‌، ديگه‌ به‌ ما هيچ‌ ارتباطي‌ نداره‌. نه‌. اين‌ را بدونيد كه‌ هر كسي‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر حتي‌ ميكنه‌ و ديگري‌ حرف‌ او را قبول‌ ميكنه‌، اين‌ تمام‌ آن‌ خطاباتي‌ كه‌ به‌ پيغمبرشون‌ شده‌ دربارة‌ او هم‌ هست‌. مخصوصا حالا روحاني‌ باشه‌، مخصوصا شغلش‌ اين‌ باشه‌، مخصوصا مثل‌ ما مسئوليتي‌ را پذيرفته‌ باشه‌. اينجا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ شما براي‌ اينها طلب‌ رحمت‌ كن‌. صل‌ عليهم‌. صلوات‌ مخصوص‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر و صابرين‌ و اينهاست‌ و ميرسه‌ به‌ اينكه‌ بايد رهبران‌ براي‌ كسي‌ كه‌ با اينها در راه‌ خدا حركت‌ كرده‌، فاستقم‌ كما امر و من‌ تاب‌ معك‌، كسي‌ كه‌ با تو توبه‌ را شروع‌ كرده‌، راه‌ به‌ سوي‌ خدا را حركت‌ كرده‌، بايد آنها هم‌ استقامت‌ كنند. استقامت‌ مال‌ آنها هم‌ هست‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد شيبته‌ صورته‌ لمكانت‌ هذه‌ الآيه‌. حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد لمكانت‌ هذه‌ الآيه‌. سورة‌ هود مرا پير كرد براي‌ مكانت‌ اين‌ آيه‌. هر چي‌ مي‌خواست‌ آنها كه‌ باهاش‌ تعهد كردند كه‌ به‌ سوي‌ خدا بروند، اين‌ قافله‌، خوب‌ قافله‌ است‌ ديگه‌، آنهايي‌ كه‌ كاروانچي‌ بودند مي‌دونند. يك‌ كارواني‌ كه‌ حركت‌ مي‌دهند، عين‌ همين‌ برنامة‌ ما عين‌ همان‌ كاروان‌ حجه‌. فرقي‌ نميكنه‌. بلكه‌ يك‌ خورده‌اي‌ ظريفتر. منتهي‌ خوب‌ الحمدلله‌ اينها در راه‌ خوبي‌ هستند. كه‌ اينهايي‌ كه‌ كاروان‌ حج‌ دارند مي‌دونند كه‌ چقدر سخته‌ با يك‌ عده‌اي‌ انسان‌ حركت‌ كنه‌ و بره‌ و اينها را هم‌ راضي‌ برگردونه‌. شما هر چه‌ استقامتتون‌ كم‌ باشه‌ خدا ميدونه‌، خدايا تو شاهدي‌ كه‌ من‌ راست‌ ميگم‌، من‌ يك‌ نفر يك‌ ماه‌، دو ماه‌ اين‌ اعمالش‌ را انجام‌ بده‌ و حركتي‌ نكرده‌، پيشرفتي‌ نكرده‌، اينقدر رنج‌ ميبرم‌ كه‌ گاهي‌ سردرد ميشم‌ كه‌ چرا اين‌ تكان‌ نخورده‌. چرا اين‌ حركت‌، چرا اين‌ بهتر نشده‌. چرا اين‌ وضع‌ روحيش‌ كاملتر نشده‌. يك‌ نفر از شما يك‌ وضع‌ خداي‌ نكرده‌ شيطان‌ ببينه‌، خوب‌ مي‌بينند به‌ من‌ خيلي‌ علاقه‌ دارند، محبت‌ دارند، و من‌ بهشون‌ ميگم‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ بكنيد مثل‌ اينكه‌ يك‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ من‌ زديد. مثل‌ يك‌ سنگي‌ به‌ سر من‌ زديد. كوشش‌ بكنيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ دروغ‌ گناه‌، هيچي‌. گناه‌ اصلا نبايد دوروبر اين‌ جمع‌ لااقل‌ باشه‌. حتي‌ فكرش‌ هم‌ نياد.

 مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظيم‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ مي‌گفت‌ از روي‌ الاغ‌ داشتم‌، آنوقتها خوب‌ مركب‌ سواريشون‌ الاغ‌ بود، داشتم‌ مي‌رفتم‌. الاغ‌ پاش‌ بند شد من‌ با سر خوردم‌ به‌ زمين‌. بعد كه‌ ايشان‌ را برداشته‌ بودند، لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ازشون‌ سؤال‌ كردند كه‌ خوب‌ شما چه‌ گناهي‌ كرديد؟ آخه‌ پيرمرد مرجع‌ تقليد به‌ آن‌ پاكي‌. چه‌ گناهي‌ كردي‌ ميگي‌ هي‌ لا اله‌ الا الله‌، آخه‌ اين‌ كه‌ ميگي‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، ايني‌ كه‌ من‌ خوردم‌ به‌ زمين‌ من‌ خودم‌ تقصير دارم‌. فرموده‌ بودند كه‌ من‌ يك‌ فكر گناهي‌ آمد زود هم‌ ردش‌ كردم‌. فكر گناه‌ او را خدا حفظ‌ ميكنه‌. فكر گناه‌ نبايد باشد توي‌ مغزتون‌. يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ بگيد كه‌ حالا كه‌، خدا مي‌بخشه‌. خدا همه‌ را ممكنه‌ ببخشه‌، شماها را نمي‌بخشه‌. مي‌خواستيد نيائيد توي‌ اين‌ راه‌. چرا نمي‌بخشه‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ شماها را دوستتون‌ داره‌. چرا نمي‌بخشه‌؟ براي‌ اينكه‌ شماها را مي‌خواد جانشين‌ خودش‌ كنه‌. سخت‌ ميگيره‌.

 حضرت‌ يوسف‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ يك‌ روز توي‌ آينه‌ نگاه‌ ميكرد. گفت‌ به‌به‌. من‌ اگر با اين‌ زيبايي‌ غلام‌ بودم‌ خيلي‌ قيمتم‌ بالا بود. يك‌ روز برادرانش‌ ايستاده‌ بودند در كنارش‌. فكر كرد آيا كسي‌ جرأت‌ داره‌ به‌ من‌ بگه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروست‌. برادرهاي‌ به‌ اين‌ خوبي‌، همه‌ رديف‌ ايستاده‌اند مگه‌ ميشه‌. همين‌ برادرها، خدا كردها، براي‌ اينكه‌ تو تكيه‌ات‌ را به‌ برادرهات‌ ندي‌. تكيه‌ به‌ زيبائيت‌ نكن‌. تو مي‌خواي‌ پيغمبر بشي‌. تو مي‌خواي‌ جانشين‌ من‌ باشي‌. تو غير از سايريني‌. سايرين‌ هر كاري‌ مي‌خوان‌ بكنند بكنند. اول‌ كتكي‌ كه‌ خورد، و اول‌ اذيتي‌ كه‌ ديد از دست‌ همين‌ برادرها ديد. و روزي‌ هم‌ كه‌ خواستند به‌ غلامي‌ بفروشندش‌، صريح‌ قرآنه‌، بثمن‌ بخس‌ دراهم‌ معدوده‌. ثمن‌ بخس‌ يعني‌ پولي‌ كه‌ بازار قبولش‌ نمي‌كنند، پول‌ زمان‌ شاه‌ مثلا، پولي‌ كه‌ سوراخ‌ شده‌ باشه‌ اگر سكه‌ باشه‌، دراهم‌ معدوده‌. معدوده‌ يعني‌ همينكه‌، آخه‌ يك‌ وقت‌ پول‌ زياده‌ آدم‌ بايد يك‌ مدتي‌ بشماره‌. يك‌ وقت‌ اينقدر كمه‌ كه‌ نه‌. همينكه‌ مي‌بينه‌ اصلا خودش‌ شمرده‌ ميشه‌. معدوده‌ است‌ اصلا. معدوده‌ يعني‌ شمرده‌ شده‌. مثلا چهار تا اسكناس‌، همينجور كه‌ مي‌گذاريم‌ توي‌ دست‌ انسان‌، ديگه‌ چهار تا اسكناس‌! كه‌ نبايد شمردش‌. معدوده‌. بردند فروختندش‌. و كانوا فيه‌ من‌ الزاهدين‌. خيلي‌ هم‌ زهد نشون‌ دادند. يعني‌ خوب‌ براي‌ حضرت‌ يوسف‌ ارزش‌ قائل‌ نشدند. شماها و ماها اين‌ يوسف‌ روحمون‌ را خيلي‌ ارزون‌ مي‌فروشيم‌. حتي‌ از يوسف‌، حتي‌ از آن‌ تجار هم‌ ارزونتر مي‌فروشيم‌. آخه‌ چي‌ را ما معامله‌ مي‌كنيم‌. با يك‌ دروغ‌، با يك‌ چيز بيخود. روم‌ نشد من‌ اين‌ گناه‌ را نكنم‌! چقدر ارزون‌. ببينيد آنها از زاهدين‌ بودند، زاهد اينجا يعني‌ آدمي‌ كه‌ هيچ‌ چيز در مقابل‌ همه‌ چيز. همه‌ چيز را ميده‌، حالا يك‌ زاهدي‌ هست‌ دنيا را ميده‌ هيچي‌ هم‌ نمي‌خواد انتخاب‌ كنه‌ براي‌ خودش‌. ولي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ هر چي‌ خوب‌ داره‌ ميده‌. اينهم‌ ميگن‌ زاهدين‌. چي‌ را آخر تو در مقابل‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ معامله‌ گرفتي‌؟ تو خدا را فروختي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هيچي‌ هم‌ در مقابلش‌ نگرفتي‌. هيچي‌. شماها نبايد اينطور باشيد كه‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ قرار بگيريد خداي‌ نكرده‌ روم‌ نشد مثلا جلوي‌ گناه‌ را بگيرم‌. منهم‌ به‌ گناه‌ افتادم‌. اين‌ ضعفها را از خودتون‌ دور كنيد. در روز، خدا رحمت‌ كنه‌ شيخ‌ بهائي‌ را، ميگه‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌. تو با خدا قرارداد بستي‌. اگر جريان‌ را يك‌ وقتي‌ فرصت‌ بشه‌ انشاء الله‌ من‌ جريان‌ عالم‌ زر را كه‌ فكر ميكنم‌ تنها از روايت‌ نيست‌ و مشاهداتي‌ است‌ تقريبا براتون‌ نقل‌ كنم‌، آنوقت‌ شما مي‌فهميد خدا چقدر با شماها، شما را آدم‌ حساب‌ كرده‌، چقدر، اصلا از آدم‌ هم‌ بالاتر. نشسته‌ قرارداد با شماها امضا كرده‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، خداي‌ با آن‌ عظمت‌ ميگه‌ الست‌ بربكم‌. منتظره‌ ببينه‌ شما چي‌ ميگيد. روز ميثاق‌ اسمش‌ را گذاشتند. ميثاق‌ يعني‌ قرارداد بستن‌. امروز به‌ بستر لا خفتي‌. امروز اصلا هيچي‌. در چاه‌ طبيعت‌ تن‌ ماندي‌. حالا اشعارش‌ يادم‌ نيست‌ ولي‌ شعر خوبيه‌. اله‌ اله‌ كه‌ تو چه‌ بي‌ دردي‌ كه‌، چه‌ بي‌ دردي‌. تكاني‌ بخور.

 جدي‌ باشيد انشاء الله‌ و اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همتون‌ كمك‌ كنه‌ و منظور، انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد و جدي‌ خودتون‌ را از اولياء خدا قرار بديد. اسمتون‌ اين‌ باشه‌ كه‌ بيائيد توي‌ اين‌ مجلس‌ و پاشيد بريد نباشه‌. به‌ خدا قسم‌ چه‌ در اين‌ مجلس‌ چه‌ در مجلس‌ زنها، اينقدر افراد به‌ من‌ ميگن‌، من‌ با اينكه‌ يكي‌ از بزرگترين‌ بديها را براي‌ خودم‌ دل‌ شكستن‌ افراد ميدونم‌، ميگم‌ نه‌. آنوقت‌ مي‌آئيد اينجا، سست‌، كم‌ اراده‌، و با خداي‌ نكرده‌ بعضي‌هاتون‌ با يك‌ افكاري‌، انشاء الله‌ خودتون‌ را تميز كنيد، پاك‌ كنيد، اينجا باشه‌، اين‌ مجلس‌ باشه‌ يك‌ حمامي‌ براتون‌ اسمش‌. حالا من‌ حاضرم‌ گلخن‌تابتون‌ باشم‌ و شماها اينجا خودتون‌ را تميز كنيد. باشه‌ ما كثيف‌ باشيم‌، سياه‌ باشيم‌، خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ مزد ما را جمع‌ ميكنه‌ يكجا، يك‌ حمام‌ تميزي‌ هم‌ آخر ما را مي‌بره‌ و از اين‌ دنيا اگر خواست‌ ببره‌، ما با اين‌ آرزو. و الاّ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ همة‌ شماها بريد توي‌ بهشت‌ و ببينيد من‌ توي‌ جهنم‌ دارم‌ ميسوزم‌. و اميدواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ اينجوري‌ نشه‌. ولي‌ عيبي‌ نداره‌. گفت‌ از آن‌ گناه‌ كه‌ نفعي‌ به‌ غير رسد چه‌ باك‌. شما اقلا خودتون‌ را تميز كنيد توي‌ اين‌ مجلس‌. وقتي‌ يك‌ جلسه‌ اين‌ را گذاشتيم‌ بخاطر اينكه‌، نه‌ اين‌ جلسه‌، جلسه‌ شبهاي‌ جمعه‌ هم‌ همينطوره‌. حتي‌ جلسة‌ كانون‌ را من‌، نميدونم‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ همين‌ امروز بود مي‌گفتم‌، من‌ همة‌ جلسات‌ را كه‌ تشكيل‌ ميدم‌ فقط‌ در مرحلة‌ اول‌ براي‌ دوستانه‌، حالا اگر دوستان‌ قدر نمي‌دونند كه‌ بيان‌، در اعتقادات‌ بايد كار كنين‌، در كانون‌ الان‌ زياد متفرقه‌ ولي‌ بالاخره‌ مسائل‌ اعتقادي‌ اصيل‌ را كه‌ من‌ دلم‌ مي‌خواد دوستان‌ بلد باشند بهشون‌ ميگم‌. خوب‌ من‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها يعني‌ همة‌ كارهايمون‌ يك‌ خورده‌اي‌ مسامحه‌ داره‌ ميشه‌. و من‌ جدي‌ دارم‌ ميگم‌. مسامحه‌ ميشه‌ هيچ‌ تعهدي‌ در مقابل‌ هيچ‌ كدومتون‌ ندارم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ خودتون‌ مسامحه‌ كرديد. جلسة‌ شب‌ جمعة‌ ما شايد باز مفيد باشه‌ براتون‌. اين‌ شبها، مثل‌ امشب‌ كه‌ اصلا برنامه‌ اينه‌. يعني‌ من‌ همين‌ الان‌ اگر باصطلاح‌ چشم‌ دل‌ را باز كنيد، مي‌بينيد كه‌ من‌ دارم‌ آب‌ مي‌ريزم‌ به‌ سر همه‌اتون‌ و باصطلاح‌ صابون‌ مي‌زنم‌. بهرحال‌ اين‌ دنيا، اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ زندگي‌ دنيا آلودگي‌ داره‌. و شما من‌ اينجا مي‌نشينم‌ خيلي‌ صدام‌ خوبه‌ كه‌ دعا بخونم‌ براتون‌. ميشينيم‌ دعا مي‌خونم‌، يا خودتون‌ نمي‌تونيد دعا بخونيد! شما مي‌تونيد بهتر بخونيد حالتون‌ هم‌ بهتر از اينه‌. اين‌ مي‌خوام‌ اينجا يك‌ حمامي‌ بشه‌ كه‌ همه‌اتون‌ شستشو بشيد. اگر خودتون‌ حمام‌ سر خانه‌ نداريد، اينجا حمام‌ عموميه‌، اقلا شستشو بكنيد. و حرفهايي‌ هم‌ از كلمة‌ اول‌ كه‌ ميگم‌ تا آخر، خود من‌ البته‌، تشخيص‌ من‌ اينه‌ كه‌ نمي‌خوام‌ منبر بروم‌ و وقت‌ بگذرونم‌. براي‌ اينكه‌ گفتم‌، گفتم‌ من‌ اصلا نرم‌ منبر چي‌ ميشه‌. نه‌ كسي‌ بهم‌ پول‌ ميده‌ منبر ميرم‌، نه‌ باريك‌ الله‌، نه‌ احسنت‌، نه‌ هيچي‌. انشاء الله‌ پيش‌ خدا، فقط‌ و فقط‌ الان‌ خود من‌ از اولي‌ كه‌ مي‌نشينم‌ تا آخر، تا بعد از دعا، تا بعد از نماز حضرت‌ بقية‌ الله‌، نماز استغاثه‌ كه‌ ميرسيم‌، تمامش‌ احساس‌ ميكنم‌ كه‌ دارم‌ صابون‌ مي‌زنم‌ سر شماها را، دارم‌ آب‌ مي‌ريزم‌، من‌ دلاك‌ شما هستم‌، من‌ گلخنتاب‌ شما هستم‌، من‌ حمامي‌ شما هستم‌، نمي‌دونم‌ چه‌ اسمي‌، هر اسمي‌ كه‌ دلتون‌ مي‌خواد اسمش‌ را بگذاريد. بهرحال‌ و شماها بايد تميز باشيد هميشه‌. تا آن‌ يوسف‌ وجودتون‌ ظاهر بشه‌. خدا كنه‌ شما خودتون‌ هم‌ يك‌ آينة‌ خوبي‌ گيرتون‌ بياد و ببينيد. يك‌ آينة‌ تميزي‌ گيرتون‌ بياد و بعد از شستشو ببينيد خودتون‌ را. اي‌ يوسف‌ مصر برآ از چاه‌. شما بايد از چاه‌ طبيعت‌ تن‌ بيرون‌ بيائيد. پس‌ انشاء الله‌ تذكرات‌ ما را توجه‌ بكنيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ مثل‌ آن‌ بچه‌هايي‌ كه‌ مي‌برندشون‌ حموم‌ گريه‌ ميكنند، اوقات‌ تلخي‌ مي‌كنند، مادر مهربان‌، پدر مهربان‌، حالا هر كس‌ اينها را توي‌ فشار قرارشون‌ ميده‌، فشاري‌ نداره‌. حمام‌ ترس‌ نداره‌ كه‌. اينجا كه‌ ترسي‌ نداره‌. همه‌اتون‌ بايد با كمال‌ شهامت‌ تصميم‌ بگيريد تميز بشيد. بهترين‌ صابونها، بهترين‌ آبها، كه‌ از آب‌ كوثر هم‌ بهتره‌ الان‌ داره‌ استفاده‌ ميشه‌. آيات‌ قرآن‌، علوم‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌، اين‌ آيات‌ قرآن‌، اين‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ يك‌ صابوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از هر كثافتي‌ خارج‌ ميكنه‌. كلامكم‌ نور. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ سخن‌ شما نوره‌. با نور شما را مي‌شورند. كلامكم‌ نور. و امركم‌ رشد. اوامر شما انسان‌ را رشد ميده‌. و من‌ الماء كل‌ شي‌ء حي‌. آن‌ شاعر گفت‌ آب‌ آب‌ ولايت‌ است‌ بالله‌. آبي‌ كه‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌، دلم‌ مي‌خواست‌ شما مي‌فهميديد كه‌ ديدن‌ سيرت‌ واقعي‌ امام‌ زمان‌ چقدر لذت‌ داره‌، چقدر لذت‌ داره‌. آنوقت‌ محبتتون‌ را ظاهر ميكرديد، اين‌ محبتتون‌ به‌ اصطلاح‌ شكوفا ميشد، مثل‌ آب‌ دوش‌ خيلي‌ پر باصطلاح‌ زيادي‌ كه‌ به‌ سر شما مي‌ريزه‌، يك‌ دفعه‌ صابون‌ هم‌ كه‌ زديد، يك‌ دفعه‌ تمام‌ بدن‌ مثل‌ بلور، مثل‌ نور. آنوقت‌ شما مي‌آمديد خودتون‌ را توي‌ آينه‌ مي‌ديديد يا لااقل‌ همديگه‌ را. مي‌تونيد الان‌ هم‌ ببينيد. الان‌ هم‌ خدا را شكر كه‌ يك‌ مقايسه‌هايي‌ هست‌. بريد خودتون‌ را با مردم‌ كوچه‌ و بازار مقايسه‌ كنيد، زندگي‌ هايتون‌ را، زن‌ و بچه‌هايتون‌ را. باور گاهي‌ نمي‌كنند. من‌ به‌ بعضي‌ها گاهي‌ يادآوري‌ ميكنم‌. آقا تو پارسال‌ چه‌ جوري‌ بودي‌ امسال‌ چه‌ جوري‌ هستي‌؟ تو ده‌ سال‌ قبل‌ چه‌ جوري‌ بودي‌ امسال‌ چه‌ جوري‌ هستي‌؟ زندگي‌هايي‌ كه‌ همه‌اش‌ توافق‌، همه‌اش‌ صميميت‌، اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ كسر داره‌ بدونيد يكيتون‌ كثيفيد، باهم‌ نمي‌تونيد زندگي‌ كنيد. من‌ الان‌ بعضي‌ از شماها را مي‌شناسم‌ ديگه‌. همينطور نگاه‌ مي‌كنم‌، خوب‌ اونهم‌ ميگه‌ كه‌ من‌ همه‌اش‌ را كه‌ اطلاع‌ دارم‌، آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ اطلاع‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ كلي‌ اينها زندگيشون‌ فرق‌ كرده‌. خوب‌ قدرداني‌ بكنيد، اين‌ نظافت‌ را قدرداني‌ بكنيد. انشاء الله‌ مقيد باشيد و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ در آينده‌ بهتر از گذشته‌ فعال‌ باشيد و همت‌ داشته‌ باشيد. يكي‌ از دستورات‌ اسلام‌ كه‌ ماية‌ نظافت‌ انسان‌ ميشه‌ تعظيم‌ شعائر الهيه‌، و من‌ عظم‌ شعائر الله‌ فانها من‌ تقوي‌ القلوب‌. اصلا خودش‌ از تميزي‌ باطن‌ آدمه‌. شعائر الهي‌ را اهميت‌ بديد. اينهمه‌ ماشاء الله‌ جمعيت‌ هستيد، تولد حضرت‌ زهرا را بشينيد فكر بكنيد چه‌ جوري‌ كنيد كه‌ تعظيم‌ شعائر الهي‌ بشه‌. باهم‌ جلسه‌ داشته‌ باشيد. تولد حضرت‌ امير چكار كنيم‌ كه‌ تعظيم‌ شعائر الهي‌ باشه‌. جدي‌ باشيد. اين‌ تقواي‌ قلبه‌. كي‌ مي‌خوايد شما از اين‌ ثمرة‌ بحمدالله‌ شجرة‌ طيبة‌ وجودتون‌ استفاده‌ بكنيد. ثمره‌ برداريد. وسائل‌ هم‌ تاحدي‌، تا اندازه‌اي‌ كه‌ شماها كار كنيد در اختيار هست‌. اين‌ كانون‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، اين‌ كانون‌ را يا از پول‌ شخصي‌ خودم‌ يا از پول‌ افرادي‌ كه‌ حلال‌ و طيب‌ و طاهر بوده‌، نه‌ دزدي‌ شده‌، نه‌ گرگي‌ شده‌، نه‌ هيچي‌ اينها ساخته‌ شده‌. هيچكس‌ هم‌ حقي‌ بر اين‌ تشكيلات‌ نداره‌. خونة‌ من‌ در اختيار شما، كانون‌ در اختيار شما، آنهم‌ در ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌، آنهم‌ جائي‌ كه‌ الحمد لله‌ در گذشته‌ در زماني‌ كه‌ بهائي‌ها اينجا فعال‌ بودند، اين‌ زمينها را خداي‌ تعالي‌، من‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشتم‌ كه‌ اين‌ را به‌ كسي‌ نگفتم‌، در همان‌ اوائل‌ كه‌ من‌ تقريبا مأموريت‌ بود كه‌ اينجا اين‌ كارها را بكنم‌، اين‌ زمينها را يك‌ افراد پاكي‌ وقف‌ مسجد گوهرشاد كردند. آنوقت‌ بهائي‌ها بيان‌ اينجا زندگي‌ بكنند و استفاده‌اش‌ را آنها بكنند. تو بايد اينجا را از وجود اينها پاك‌ بكني‌ و نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ در اين‌ ميدان‌ و خيابان‌ گذاشته‌ بشه‌ و اين‌ قبل‌ از انقلاب‌ بود. و الحمدلله‌ همة‌ وسايل‌ هم‌ در اختيارتون‌. ديگه‌ همت‌ از اين‌ به‌ بعد با شماست‌. همت‌ كنيد. من‌ مي‌خوام‌ چيكار؟ من‌ بيشتر از اين‌، آقاي‌ يونسي‌ ميدونه‌، از همة‌ كارها را بايد من‌ بكنم‌؟! نه‌ آقاجون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همه‌امون‌ را از بهترين‌ اوليائش‌ قرار بده‌. همه‌امون‌ از اصحاب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ بشه‌ كه‌ در رديف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا، در رديف‌ مسلم‌ بن‌ عوسجه‌، و انشاء الله‌ حتي‌ اظهار محبت‌ و نظر لطفي‌ هم‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ و علي‌ اكبر و قاسم‌ بن‌ الحسن‌، به‌ خدا قسم‌ قدر خودتون‌ را نمي‌دونيد. آن‌ شخص‌ ميگفت‌ كه‌ يك‌ طلبة‌ پاكي‌ بود، يك‌ روحاني‌ پاكي‌ بود، من‌ ديده‌ بودمش‌. ميگفت‌ توي‌ مدرسة‌ هندي‌ در كربلا طلبه‌ بودم‌، هيچي‌ هم‌ نداشتم‌. يك‌ عده‌ از ايران‌ آمده‌ بودند، همه‌اشون‌ شب‌ بود، مهمان‌ ما شدند. گفت‌ من‌ اينجوريه‌ها، خدا به‌ ما عقل‌ بده‌، خدا ما را زودتر از خواب‌ غفلت‌ بازهم‌ بيدار كنه‌ تا ما اوليائمون‌ را بشناسيم‌، محبت‌ اينها را متوجه‌ باشيم‌. ميگه‌ من‌ از توي‌ مدرسه‌ آمدم‌ بيرون‌. گفتم‌ حالا اينها را مي‌گذارم‌ اينجا گفتند شام‌ نخورديم‌. اگر هم‌ شد يك‌ چيزي‌ تهيه‌ ميكنم‌ مي‌آرم‌ براشون‌. ولي‌ خوب‌ خيلي‌ مأيوس‌ بودم‌، آخر شب‌، بازاري‌ هست‌ روي‌ تل‌ زينبيه‌، تل‌ زينبيه‌ جاي‌ مرتفعي‌ است‌ توي‌ كربلا و آنجا بازاره‌، بازار كوچكي‌ است‌. توي‌ آن‌ بازار وارد شدم‌ ديدم‌ يك‌ مغازه‌ بازه‌. وارد مغازه‌ شدم‌ ديدم‌ يك‌ سوپري‌ است‌ همه‌ چي‌ داره‌. يك‌ آقايي‌ هم‌ آنجا هست‌. گفتم‌ كه‌ آقا شما نسيه‌ به‌ من‌ مي‌دهيد يك‌ چيزي‌ بخوام‌؟ گفتند بعله‌. ما هم‌ ديديم‌ اين‌ همه‌ چيز داره‌، حتي‌ نون‌ گرم‌ هم‌ داره‌. غذا، پختني‌، غير پختني‌، ما هم‌ گفتيم‌ كه‌ حالا كه‌ ايشان‌ به‌ ما نسيه‌ ميده‌ ما اين‌ مهمانها را خوب‌ پذيرائي‌ كنيم‌، زوار سيد الشهدا هستند. همه‌ چيز گرفتيم‌. اينقدر زياد شد كه‌ من‌ نمي‌توانستم‌ ببرم‌. البته‌ مدرسة‌ هندي‌ تا تل‌ زينبيه‌ خيلي‌ راه‌ نيست‌. شايد به‌ اندازة‌ اينجا تا آن‌ مسجد حسين‌ بن‌ علي‌، ظاهرا آنجوري‌ كه‌ من‌ يادمه‌ زياد راه‌ نيست‌، اينقدر راهه‌. ولي‌ خوب‌ در عين‌ حال‌ اينها را نمي‌تونم‌ ببرم‌. گفتم‌ شما نمي‌بنديد من‌ دو سه‌ دفعه‌ برم‌ بيام‌؟ گفتند نه‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ تو بري‌ بياي‌. من‌ الان‌ چند نفر را صدا مي‌زنم‌ كمكت‌ بكنند. گفت‌ آن‌ آقا آمد دم‌ در صحن‌، صدا زد برادر ابو الفضل‌، علي‌ اكبر، قاسم‌، ديدم‌ يك‌ جوانها آمدند به‌ من‌ كمك‌ كردند. اينها را آوردند رسوندند. غذا دادم‌ آنها خوردند. خوب‌ خيلي‌ خوشحال‌ كه‌ الحمدلله‌ خدا درست‌ كرد ولي‌ غافل‌. اين‌ غفلت‌ها ضمنا نعمته‌ها. آنها خودشون‌ شما را غافل‌ مي‌كنند. شما الان‌ فهميديد كه‌ جريان‌ چي‌ بوده‌. ولي‌ او تا فرداش‌ هم‌ نفهميد. گفت‌ فردا آمدم‌ كه‌ ببينم‌ خلاصه‌ كي‌ پول‌ را بهش‌ رد كنم‌ بدم‌، ديدم‌ يك‌ همچين‌ مغازه‌اي‌ نيست‌. و واقعا هم‌ نيست‌. چون‌ آنجا مغازه‌هاي‌ كوچكي‌ هستش‌، يك‌ دفعه‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ آقا چطور به‌ ما نسيه‌ داد، چطور همه‌ چيز داشت‌. چطور آمد گفت‌ ابو الفضل‌، قاسم‌، اينقدر به‌ من‌ مهربانند براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ گناهان‌ ما؟ براي‌ اينكه‌ ما خليفة‌ اللهيم‌، ما اگر پاك‌ باشيم‌، تميز باشيم‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ ما خيلي‌ اظهار محبت‌ ميكنه‌.

 يك‌ روايتي‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اوليائي‌ تحت‌ ردائي‌. اولياء من‌، دوستان‌ من‌، مطيعين‌ من‌ اينها زير اين‌ رداي‌ من‌ هستند. اينها را كسي‌ غير از خود من‌ نمي‌شناسه‌. هر كس‌ اينها را يك‌ سر سوزن‌ اذيت‌ كنه‌ آنها را اولياء خدا را، خوب‌ بيائيم‌ از اولياء خدا بشيم‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را قدردان‌ اين‌ راهي‌ كه‌ در پيش‌ گرفته‌ايم‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را از اولياء خودت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۵جمادی الثانی ۱۴۱۳قمری – ۱۹ آذر ۱۳۷۱شمسی – تفسیر سوره توحید

 تفسير سورة‌ توحيد 19 آذر 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 خدا صمد است‌. يعني‌ الذي‌ لا جوف‌ له‌. معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا تو نداره‌. اين‌ را بخوايم‌ خوب‌ معنا كنيم‌ براتون‌ بايد يك‌ معناي‌ خيلي‌ خلاصه‌اي‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا مجرده‌. نه‌ ابعادي‌ داره‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار هست‌. اينقدر مي‌دونيم‌ هست‌. و آنقدر مي‌دونيم‌ كه‌ متصف‌ به‌ صفات‌ ماده‌ هم‌ نيست‌. آن‌ حتي‌ اتم‌ را كه‌ تصور كنيد، داراي‌ جوفه‌، شكم‌ داره‌، داخل‌ داره‌. هر چيزي‌ را كه‌ تصور شما بكنيد يك‌ ظاهري‌ داره‌، يك‌ باطني‌، يك‌ پوستي‌ داره‌، يك‌ داخلي‌. تنها و تنها خداست‌ كه‌ نميشه‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ را براش‌ تصور كرد. اذا بلغ‌ الكلام‌ فامسكوا. وقتي‌ كه‌ سخنتون‌ به‌ خدا ميرسه‌ ديگه‌ حرف‌ نزنيد تفكروا في‌ آلاء الله‌ و لا تتفكروا في‌ ذات‌ الله‌. در آلاء خدا، نعمتهاي‌ پروردگار فكر كنيد. در افعال‌ پروردگار فكر كنيد. اما در ذات‌ خدا فكر نكنيد. فتهلكوا. اگر در ذات‌ خدا فكر كرديد هلاك‌ مي‌شويد. هلاك‌ شدنتون‌ هم‌ علتش‌ اينه‌ شما هر چي‌ را كه‌ نديديد و بخوايد درباره‌اش‌ فكر بكنيد، بايد با آن‌ چيزي‌ كه‌ ديديد مقايسه‌اش‌ كنيد. اگر با آني‌ كه‌ ديديد مقايسه‌ نكنيد نمي‌تونيد بفهميد. مثلا فرض‌ كنيد ميگن‌ يك‌ پرنده‌اي‌ بنام‌ سيمرغ‌ اين‌ مثلا بالش‌ 20 متره‌، 30 متره‌، 100 متره‌. مثلا سرش‌ چقدر طولانيه‌. مثلا يك‌ حيواني‌ يك‌ هيولاي‌ بسيار بزرگي‌ را براي‌ شما شرح‌ ميدهند. در قصه‌ها، در حكايات‌، يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ رستم‌ را براي‌ شما در كتاب‌ شاهنامه‌ شرح‌ ميده‌، ديو سفيد را شرح‌ ميده‌. تمام‌ اينها را با يك‌ فردي‌، با يك‌ انساني‌، با يك‌ حيواني‌ كه‌ بالاخره‌ كوچكش‌ را ديديد بايد مقايسه‌ كنيد آنوقت‌ بزرگش‌ را شما تصور كنيد. اگر چيزي‌ را نديده‌ باشيد و نتوانيد تصورش‌ را هم‌ بكنيد، چون‌ نديديد نمي‌تونيد تصورش‌ را هم‌ بكنيد، نمي‌تونيد آن‌ را با هم‌ مقايسه‌ كنيد. لذا وقتي‌ كه‌ از امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ معني‌ الله‌ اكبر چيه‌. خدا بزرگتر است‌. خدا بزرگتر از چيه‌؟ خوب‌ اگر خدا يك‌ موجودي‌ بود كه‌ ميشد با بقية‌ موجودات‌ مقايسه‌اش‌ كرد. خواهي‌ نخواهي‌ مي‌گفتيم‌ اين‌ بزرگترشه‌. فرض‌ كنيد آسمانها، زمين‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ تمام‌ كهكشانها. خوب‌ اينها را اول‌ ما تصور مي‌كنيم‌ بعد مي‌گيم‌ خدا بزرگتر از اينهاست‌. حضرت‌ فرمود نه‌. اينطور نگيد. بگيد الله‌ اكبر. يعني‌ الله‌ اكبر من‌ ان‌ يوصف‌. بزرگتر از اينكه‌ شما اصلا بتونيد وصفش‌ را بكنيد. بزرگتر است‌ از اينكه‌ فكرش‌ را بكنيد. معني‌ سبحان‌ الله‌ و اين‌ الله‌ اكبرهاي‌ مختلفي‌ كه‌ توي‌ نماز هست‌، بيشتر به‌ خاطر اينه‌. شما مي‌بينيد شروع‌ مي‌كنيد به‌ نماز ميگيد الله‌ اكبر. يعني‌ من‌ هر چه‌ توي‌ اين‌ نماز خدا را وصف‌ كنم‌، خدا بزرگتر از آني‌ است‌ كه‌ من‌ وصفش‌ را كردم‌. وقتي‌ مي‌خوايد بريد به‌ ركوع‌ ميگيد الله‌ اكبر. يعني‌ حمد و سوره‌اي‌ كه‌ خوندم‌ حتي‌. مثلا فرض‌ كنيد شما گفتيد الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. خدا پروردگار عالمين‌. آن‌ عالميني‌ كه‌ شما در تصورتون‌ هست‌ چقدره‌؟ تمام‌ كهكشانها، صد برابر هم‌ اضافه‌، يك‌ ميليون‌ برابر هم‌ اضافه‌، تمام‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ در توان‌ فكريتون‌ هست‌، بعله‌. در عين‌ حال‌ يك‌ مثال‌ براتون‌ بزنم‌ تا خوب‌ مطلب‌ براتون‌ واضح‌ بشه‌. در مقابل‌ قدرت‌ پروردگار مثلش‌ اينه‌. اگر يك‌ مهندسي‌ پيدا بشه‌. خودش‌ به‌ تنهائي‌ بنشينه‌ توي‌ باصطلاح‌ كارگاهش‌. و يك‌ سفينة‌ فضانورد پرتاب‌ كنه‌ بطرف‌ آسمان‌ و اين‌ بره‌ به‌ يكي‌ از كرات‌ بنشينه‌ و آنجا را فتح‌ بكنه‌ و بعد هم‌ سفينه‌اش‌ برگرده‌ به‌ زمين‌. يك‌ همچين‌ هنر فوق‌ العاده‌اي‌ بكنه‌. شما آن‌ را نديديد. اما ديديد كه‌ توي‌ منزل‌ براي‌ فرزند كوچكش‌ يك‌ بادبادك‌ درست‌ بكنه‌. و شما ميگيد به‌ يك‌ نفر مي‌خوايد اين‌ را تعريف‌ كنيد. ميگيد اين‌ كسي‌ است‌ كه‌ اينقدر قدرت‌ فكري‌ دارد كه‌ اين‌ بادبادك‌ را درست‌ كرده‌. اين‌ چقدر توهينه‌ به‌ او. اگر شما گفتيد خدا كسي‌ است‌ كه‌ تمام‌ آسمانها و زميني‌ كه‌ من‌ فكرش‌ را مي‌كنم‌ و يك‌ ميليون‌ برابر، صد ميليون‌ برابر، اينها را درست‌ كرده‌، شما خدا را از اين‌ مهندس‌ كوچكتر كرديد. حالا ميگم‌ چرا. به‌ جهت‌ اينكه‌ آن‌ سفينه‌اي‌ را كه‌ اين‌ شخص‌ ساخته‌، اين‌ سفينه‌اي‌ كه‌ اين‌ فرد ساخته‌، اين‌ سفينه‌ محدود، يك‌ كاريست‌ محدود. بادبادك‌ هم‌ محدود. اما قدرت‌ پروردگار نامحدود و اين‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ محدود، و محدود در مقابل‌ نامحدود صفره‌. نميدونم‌ خوب‌ متوجه‌ شديد يا نه‌.

 بنابراين‌ هرچه‌ شما دربارة‌ پروردگار بگيد. بگيد خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ آسمانها و زمين‌ را خلق‌ كرده‌ باز بهش‌ توهينه‌. پس‌ چي‌ بايد بگيم‌؟ بگيم‌ يكي‌ از كارهاي‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ خلق‌ كردنه‌. الله‌ اكبر. شما فكر نكنيد كه‌ اين‌ شما هستيد كه‌ اگر يك‌ چنين‌ حرفي‌ را زديد خداي‌ تعالي‌ را كوچك‌ كرديد. نه‌ اگر پيغمبر اكرم‌ اينطوري‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌، بگويد خدا آن‌ موجودي‌ است‌ كه‌ همة‌ آسمانها و زمين‌ و از همه‌ بالاتر، چون‌ آسمان‌ و زمين‌ زياد مهم‌ نيست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ كرده‌. علي‌. علي‌ كه‌ يد الله‌. علي‌ كه‌ با يك‌ اراده‌ آسمانها و زمين‌ را خلق‌ ميكنه‌، حتي‌ اگر بگيم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ كرده‌ و قدرتش‌ به‌ اينجا محدوده‌، اگر اينجوري‌ گفتيم‌ خدا را كوچك‌ كرديم‌. خدا بهتر از همة‌ اين‌ است‌ كه‌ بگيم‌ نمي‌شناسيمش‌. ما عرفناك‌ حق‌ معرفتك‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود خدايا ما تو رانشناختيم‌ حق‌ شناختنت‌ را. نمي‌تونيم‌ هم‌ بشناسيمت‌. الله‌ اكبر من‌ ان‌ يوصف‌. حالا اين‌ واصف‌، اين‌ كسي‌ كه‌ وصف‌ ميكنه‌ پروردگار را، پيغمبر باشه‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشد يا افرادي‌ مثل‌ ماها. فرقي‌ نميكنه‌. همه‌ بايد بگن‌ الله‌ اكبر. همه‌ بايد بگن‌ سبحان‌ الله‌. ايني‌ كه‌ در هر ركوع‌ و سجده‌ ميگيد سبحان‌ الله‌، سرتون‌ را روي‌ خاك‌ مي‌گذاريدو ميگيد خدا منزه‌ است‌، منزه‌ از چه‌؟ از هر چه‌ كه‌ وصف‌ بشه‌. سبحان‌ الله‌ عما وصفوا. در سورة‌ صافاته‌. خدا منزه‌ است‌ از آنچه‌ كه‌ وصف‌ مي‌كنند عما يصفوا الا عباد الله‌ المخلصين‌. بندگان‌ خالص‌ خدا خدا را وقتي‌ وصف‌ مي‌كنند درست‌ وصف‌ مي‌كنند. حالا چطور خدا را آنها درست‌ وصف‌ مي‌كنند و ديگران‌ نادرست‌. ماها چون‌ جز بادبادك‌ از آن‌ مهندس‌ چيز ديگري‌ را نديديم‌ چون‌ چيز ديگري‌ را از او نديديم‌ ميگيم‌ به‌ به‌ اين‌ مهندس‌ اينقدر مهمه‌ كه‌ اين‌ بادبادك‌ را ساخته‌. اين‌ وصف‌ درسته‌. اما اگر گفتيم‌ يكي‌ از كارهاي‌ جزئي‌ اين‌ مهندس‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ بادبادك‌ به‌ اين‌ زيبايي‌ را ساخته‌. درسته‌ و بقية‌ قدرت‌ پروردگار را ما اصلا نمي‌تونيم‌ فكرش‌ را حتي‌ بكنيم‌. خدا صمده‌ ما چيزي‌ كه‌ جوف‌ نداره‌ نمي‌تونيم‌ اين‌ را اصلا فكرش‌ را بكنيم‌. چي‌ ميشه‌ جوف‌ نداشته‌ باشه‌. باشه‌ و جوف‌ نداشته‌ باشه‌. باشه‌ و باطني‌ و پوست‌ و ظاهري‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ حرفها نداشته‌ باشه‌. نميشه‌. اصلا نمي‌تونيم‌ بفهميم‌. تصورش‌ را نمي‌توانيم‌ بكنيم‌.

 و لذا دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بايد اينطور قائل‌ باشيم‌ كه‌ خدا هست‌. فقط‌ هست‌. سبحان‌ الله‌ عما يصفون‌. خدا را ما بايد فقط‌ بدانيم‌ كه‌ هست‌. چي‌ هست‌؟ فضولي‌ موقوف‌. چقدر قدرت‌ داره‌، حرف‌ نزن‌، قدر نداره‌. چقدر ميتوني‌ تو درباره‌اش‌ فكر كني‌؟ ابدا. لا تتفكروا في‌ ذات‌ الله‌. در ذات‌ خدا فكر نكنيد. يك‌ عده‌ در قبل‌ از اسلام‌ پيدا شدند. آنها خواستند باصطلاح‌، ذات‌ خدا را بشناسند. فلاسفه‌اي‌ الان‌ هم‌ شايد باشند در دنيا يك‌ عده‌ از فلاسفه‌ هستند كه‌ اينها مي‌گويند ما حقايق‌ همة‌ اشياء را بشناسيم‌ منجمله‌ حقيقت‌ خدا را. اين‌ روايات‌ دربارة‌ همانهاست‌. كه‌ كسي‌ كه‌ دربارة‌ ذات‌ خدا فكر كنه‌، اينهمه‌ كه‌ به‌ ما گفتند بگيد سبحان‌ الله‌، الله‌ اكبر، شما ببينيد در نماز، شروع‌ به‌ اذان‌ مي‌كنيد چهار مرتبه‌ مي‌گيد الله‌ اكبر. اذان‌ را ختم‌ مي‌كنيد يك‌ دفعه‌ بگيد الله‌ اكبر. اقامه‌ را شروع‌ مي‌كنيد دو دفعه‌ بگيد الله‌ اكبر. اقامه‌ را ختم‌ مي‌كنيد، يك‌ دفعه‌ بگيد الله‌ اكبر. نماز را مي‌بنديد اگر با استحبابش‌ بخوايد عمل‌ بشه‌ هفت‌ مرتبه‌ بگيد الله‌ اكبر كه‌ يكيش‌ تكبيرة‌ الاحرامه‌. نماز را وقتي‌ كه‌ حمد و سوره‌ را خوانديد بگيد الله‌ اكبر، سر از ركوع‌ برمي‌ داريد بگيد الله‌ اكبر، مي‌خواهيد بريد به‌ سجده‌ مي‌گيد الله‌ اكبر سر از سجده‌، هر جا، همه‌ جا اين‌ كلمة‌ الله‌ اكبر هست‌ و همه‌ جا يعني‌ خدا را نمي‌شه‌ شناخت‌، خدا بزرگتر از اوني‌ است‌ كه‌ فكرش‌ را بكنيد. خدا بالاتر از اين‌ است‌ كه‌ شما بخواهيد بشناسيدش‌. اين‌ الله‌ اكبر را من‌ و شما نمي‌گيم‌ تنها، امام‌ زمان‌ با اون‌ عظمت‌ و با اون‌ قدرت‌ همين‌ الان‌ هر شبانه‌ روز مكرر در مكرر عرض‌ مي‌كنه‌ الله‌ اكبر. سبحان‌ الله‌ به‌ همين‌ معناست‌. پس‌ ما ذات‌ خدا را نمي‌تونيم‌ بشناسيم‌. صمد يعني‌ خدا از هر چيزي‌ كه‌ تصورش‌ را مي‌كنيد، نه‌ شما، هر مخلوقي‌ مي‌كنه‌ خدا بالاتر است‌ مجرده‌، يعني‌ از اونها برهنه‌ است‌. پاكه‌، بعضي‌ از نادونها مي‌گن‌ روح‌ بر خلاف‌ گفتة‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اونهايي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ نيستند اونهايي‌ كه‌ از راه‌ خاندان‌ عصمت‌ منحرف‌ شدند خدا را شكر كنيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ شما را در راه‌ خاندان‌ عصمت‌ قرار داده‌. در صراط‌ مستقيم‌ قرارتون‌ داده‌. انحراف‌ پيدا نكنيد. عده‌اي‌ از علما، فلاسفه‌، بزرگان‌ اينها معتقدند كه‌ روح‌ مجرده‌، اگر بعضيشون‌ را هم‌ اسم‌ ببرم‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد.

 روح‌، اگر مجرد مطلقه‌، مجرد مطلق‌ يعني‌ يك‌ دونه‌، كه‌ هيچ‌ امتيازي‌ بين‌ او و مجرد ديگري‌ نباشه‌. اين‌ كه‌ فقط‌ خداست‌ و اگر مجرد نسبي‌ كه‌ هر چيزي‌ نسبت‌ به‌ چيز ديگر مجرده‌. او كه‌ زن‌ نداره‌ مجرد نسبت‌ به‌ كسي‌ كه‌ زن‌ داره‌، اون‌ كه‌ لباس‌ نداره‌ نسبت‌ به‌ اونكه‌ لباس‌ داره‌ مجرده‌. اينطوري‌ مي‌شه‌ ديگه‌. روح‌ مجرده‌ يعني‌ چي‌؟ امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد، من‌ در كتاب‌ محضر استاد اين‌ را نقل‌ كردم‌، كه‌ روح‌ چيه‌؟ وقتي‌ مي‌خوان‌ اون‌ را معرفي‌ كنن‌ يك‌ جسمي‌، جسمي‌ لطيف‌، جسم‌ لطيفي‌ داره‌. جسم‌ يعني‌ چي‌؟ يعين‌ داراي‌ قد و قواره‌ است‌ يعني‌ يك‌ جا هست‌ يك‌ جا نيست‌ يك‌ وقت‌ بوده‌ يك‌ وقت‌ نبوده‌. بله‌ شما قائليد كه‌ روح‌ شما هميشه‌ بوده‌ و خدا هم‌ خلقش‌ نكرده‌؟ كي‌ هم‌ چي‌ حرفي‌ را وجدانش‌ قبول‌ مي‌كنه‌؟ معناي‌ مجرد اين‌ است‌ كه‌ روح‌ هميشه‌ بوده‌ و هيچ‌ وقت‌ نبوده‌ كه‌ نباشه‌ زمان‌ نبايد داشته‌ باشه‌ والا زمان‌ تا داشت‌ مجرد مطلق‌ نمي‌شه‌. اگر گفتيم‌ روح‌ مكان‌ نداره‌ يعني‌ همه‌ جا هست‌. پس‌ اين‌ كه‌ روح‌ من‌ و روح‌ شما و روح‌ اون‌ و روح‌ اين‌ يعني‌ چه‌؟ روح‌ در بدن‌ انسانه‌، ديگر مجرد مطلق‌ معنا نداره‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ واقعا امروز دانشمندان‌ دنيا دارن‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ رسيده‌اند ولو غير مسلمانند اما ما متاسفانه‌ هنوز به‌ اين‌ حقيقت‌ نمي‌تونيم‌ حاضر بشيم‌ كه‌ خودمون‌ را برسونيم‌ بخاطر اينكه‌ مي‌گيم‌ فلان‌ عالم‌، فلان‌ دانشمند. من‌ اشتباهات‌ دانشمندان‌ بزرگ‌ را در گذشته‌ بخوام‌ براتون‌ نقل‌ كنم‌ بقدري‌ زياده‌ كه‌ مي‌ترسم‌ اعتبار حرفهاي‌ ديگرشون‌ هم‌ از دست‌ شما بره‌.

 خوب‌ در زمان‌ ديگه‌ هم‌ چنين‌ اشتباهاتي‌ داشته‌اند. فلان‌ دانشمند، فلان‌ عالم‌، فلان‌ آيت‌ الله‌ كه‌ صدها كتاب‌ هم‌ نوشته‌ مثلا ايشان‌ نوشته‌ بود كه‌ مجرده‌. ايشان‌ مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ مطلب‌ را فلان‌ طور نوشته‌. و يكي‌ از بديهاي‌ ما مردم‌ اين‌ است‌ كه‌ هميشه‌ به‌ گويندة‌ سخن‌ بيشتر توجه‌ داريم‌ تا به‌ اصل‌ سخن‌. بر خلاف‌ اون‌ شعر كه‌، تو سخن‌ را نگر كه‌ حالش‌ چيست‌، برگزارندة‌ شعر ننگر. و بر خلاف‌ قرآن‌ الذين‌ يتمعون‌ القول‌ فيتبعون‌ احسن‌ بر خلاف‌ گفتة‌ قرآن‌ و شاعر و روايات‌ كه‌ انظر الي‌ ماقان‌ و لا انظر الي‌ منقاط‌ ما به‌ گوينده‌ بيشتر اهميت‌ مي‌ديم‌ تا به‌ كلام‌. اگر بعضي‌ از كلمات‌ را از توي‌ بعضي‌ از كتابها، من‌ يك‌ روز يك‌ جمله‌اي‌ را مي‌خواستم‌ به‌ يك‌ نفر از بزرگان‌ نشان‌ بدم‌، بزرگ‌، آيت‌ الله‌ از فضلا بود مي‌خواستم‌ بهش‌ نشان‌ بدهم‌ انگشتم‌ را گذاشتم‌ روي‌ اسم‌ صاحب‌ كتاب‌ كه‌ ايشان‌ اسم‌ صاحب‌ كتاب‌ را نبينه‌، بعد تحت‌ تاثير واقع‌ بشه‌. گفتم‌ اين‌ مطلب‌ را، گفت‌ خيلي‌ اشتباهه‌ نمي‌دونست‌ صاحب‌ كتاب‌ كيه‌؟ گفت‌ خيلي‌ اشتباهه‌. بحث‌ كرديم‌ گذاشتيم‌ كنار دوتايي‌ بحث‌ كرديم‌ و معتقد شديم‌ كه‌ اين‌ حرف‌ خيلي‌ اشتباهه‌. بعد من‌ انگشتم‌ را از روي‌ اسم‌ صاحب‌ كتاب‌ برداشتم‌ او تعجب‌ كرد حالا بحثمون‌ مي‌خواست‌ شروع‌ شه‌ كه‌ ايشان‌ مي‌خواست‌ بگه‌ كه‌ نه‌ اين‌ حرف‌ درسته‌. اين‌ گرفتاري‌ است‌ كه‌ ما داريم‌ هميشه‌ كوشش‌ بكنيد به‌ سخن‌ نگاه‌ كنيد. من‌ اينقدر گاهي‌ خوشحال‌ مي‌شم‌ در شهرستانهاي‌ مختلف‌ هستند به‌ من‌ مي‌گن‌ ما شما را نديديم‌ اما از كتابهاتون‌ مثلا استفاده‌ كرديم‌، كتاب‌ شما در فلان‌ جا، فلان‌ مطلب‌ فلان‌ اينها. اين‌ معلومه‌ ديگه‌ حالا من‌ بخاطر اينكه‌ نمي‌دونم‌ ريس‌ كجا هستم‌ يا آيت‌ الله‌ كجا هستم‌ و حجت‌ الاسلام‌ كجا هستم‌، براي‌ اين‌ جهات‌ حرفهاي‌ من‌ را نگاه‌ نكرده‌، همين‌ طور كتاب‌ را نگاه‌ كرده‌ و انظر الي‌ ما قاله‌ و اين‌ خيلي‌ خوبه‌.

 نگيد كه‌ روح‌ مجرده‌، نگيد كه‌ ملائكه‌ مجردند ، ملائكه‌ مجردند حتي‌ با دند مي‌گي‌ مي‌دوني‌ يعين‌ چي‌ نمي‌گه‌ ملائكه‌ مجرد است‌ آخر مجردند يعني‌ جمعي‌ هستند كه‌ مجرد، آخه‌ جمع‌ كه‌ مجرد نمي‌شه‌. مي‌گفت‌ ملك‌ مجرد است‌  باز بهتر بود يا مثلا اجنه‌ مجرد است‌، خوب‌ اما اجنه‌ مجردند اين‌ غلطه‌. به‌ هر حال‌ خداست‌ كه‌ مجرده‌ و كلمة‌ صمد، ببينيد خدا مجرده‌. خداست‌ كه‌ همه‌ جا هست‌، هيچ‌ جا نمي‌شه‌ كه‌ خالي‌ از خدا باشه‌ در عين‌ حال‌ با ماده‌ هم‌ مخلوط‌ نشده‌. با هيچ‌ چيز داخل‌ في‌ الاشياء نابالممازجه‌ خارج‌ عن‌ الاشيا لافي‌ المفارقه‌. حالا معنيش‌ همينجور باشه‌ ولي‌ اين‌ جمله‌ درسته‌. در ميان‌ همة‌ اشياء هست‌ نه‌ اينكه‌ با اشياء ممزوج‌ شده‌ باشه‌ و جداي‌ از همه‌ چيز هست‌ نه‌ اينكه‌ از چيزها بيرون‌ باشه‌. خدا مجرد، يك‌ چيزه‌. يك‌ هستي‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ بشناسيمش‌ فقط‌ موجوديتش‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌، موجوديتش‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ مي‌دونيم‌ هست‌، مي‌دونيم‌ كارهاش‌ را ببينيم‌. الان‌ اگر يك‌ روح‌ فعالي‌ بياد توي‌ اين‌ اطاق‌، مثلا يك‌ اظهار وجودي‌ از خودش‌ بكنه‌ من‌ يك‌ نمونه‌اش‌ را ديدم‌ حالا مي‌گم‌ نترسيد ولي‌ من‌ اونشب‌ كه‌ ديدم‌ نترسيدم‌ اين‌ لامپها را بهم‌ مي‌زدند، چراغها را بهم‌ مي‌زدند اول‌ فكر كرديم‌ زلزله‌ شده‌، بعد ديديم‌ نه‌ يك‌ لامپ‌ را عقب‌ جلوش‌ كردن‌ اگر زلزله‌ بشه‌ همه‌ با هم‌ مي‌جنبه‌. يك‌ روح‌ فعالي‌ حالا بياد يك‌ همچين‌ كارهايي‌ بكنه‌ شما مي‌دونيد يك‌ چيزي‌ اينجا هست‌، يك‌ نيرويي‌ هست‌ يك‌ باصطلاح‌ چيزي‌ نمي‌بينيد ولي‌ هست‌ مي‌تونيد بگيد چيزي‌ نيست‌؟ نمي‌تونيد. الان‌ يك‌ موجودي‌ اينجا پيدا بشه‌، يك‌ نيرويي‌ در اين‌ اطاق‌ پيدا بشه‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اين‌ لوستر را عقب‌، جلوش‌ كنه‌، اون‌ پنكه‌ را عقب‌ جلوش‌ كنه‌، تكان‌ بده‌، يك‌ همچين‌ وضعي‌ شما مي‌گيد يك‌ نيرويي‌ هست‌ حالا اين‌ چي‌ هست‌ نمي‌دونيد.

 خداي‌ تعالي‌ را اينقدر بايد بدونيد، كه‌ يك‌ خالقي‌ هست‌ كه‌ خلق‌ مي‌كنه‌، خدا خالقي‌ است‌ كه‌ خلق‌ مي‌كنه‌. رازقي‌ است‌ كه‌ رزق‌ مي‌ده‌، رئوفي‌ است‌ كه‌ مهربانه‌. رحماني‌ است‌ كه‌ بخشندگي‌ داره‌. رحيمي‌ است‌ كه‌ محبت‌ مي‌كنه‌ و خلاصه‌ اين‌ صفات‌ در او هست‌ و حالا قدش‌ چيه‌؟ قواره‌اش‌ چيه‌؟ چجوري‌ هست‌؟ كيه‌ هست‌؟ اصلا فكرش‌ را نكن‌. نه‌ اين‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد، حالا به‌ شما مي‌گن‌ فكرش‌ را نكن‌ بخاطر اينكه‌ مثلا شما هنوز كوچكي‌ بچه‌اي‌ فكرت‌ قد نمي‌ده‌ نه‌ اينها نيست‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ نبايد فكرش‌ را بكنه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نبايد فكرش‌ را بكنه‌. و اين‌ الله‌ اكبر را همه‌ بايد بگن‌.

 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با همة‌ عظمتش‌ آيا مي‌تونه‌ خدا را به‌ كل‌ ذاتش‌ وصف‌ كنه‌؟ نه‌ الله‌ اكبر. وصف‌ افعال‌ خدا را مخلصين‌ مي‌تونن‌ بكنند كه‌ سبحان‌ الله‌ اما يصف‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌ حالا مخلصين‌ كياهستند؟ اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ را خالص‌ كردند و هيچ‌ چيز غير از خدا نمي‌شناسن‌. خوب‌ اين‌ يك‌ معناي‌ صمد. البته‌ يازده‌ معنا براي‌ صمد ذكر شده‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ شرح‌ بدم‌ و كلمة‌ صمد را براي‌ شما در همين‌ مجلس‌ كه‌ نمي‌شه‌ بمانه‌ اگر بخواد نوشته‌ بشه‌ يك‌ كتاب‌ مي‌شه‌. الله‌ صمد. ولي‌ مهمش‌ اوني‌ كه‌ روايات‌ داره‌ و چندتا روايت‌ هم‌ داره‌ همين‌ الذي‌ لا جوف‌ له‌، خدا تو نداره‌ خوب‌ ما كه‌ نمي‌فهميم‌ تو نداره‌ يعني‌ چي‌؟ چيزي‌ مگر مي‌شه‌ كه‌ تو نداشته‌ باشه‌. ديگه‌ حالا اگر نمي‌فهمي‌ نفهم‌. يعني‌ حرفش‌ را هم‌ نزن‌، فكرش‌ را هم‌ نكن‌، همون‌ معناي‌ مجرد هم‌ همينه‌، و يك‌ كسي‌ را من‌ ديدم‌ روي‌ منبر كه‌ بعد من‌ بهش‌ اعتراض‌ كردم‌ و بعد او گفت‌ كه‌ من‌ در يك‌ كتابي‌ ديدم‌ اشتباه‌ مال‌ كتاب‌ بوده‌ و حق‌ هم‌ داشت‌. اينطور معنا مي‌كرد كه‌ خدا تو پره‌. گفتم‌ نه‌ الذي‌ لا جوف‌ له‌، تو پر را نمي‌گن‌ هر چيزي‌، اونوقت‌ هم‌ رفته‌ بود تو اتم‌ و اينها كه‌ اتم‌ هم‌ هست‌ و توش‌ خاليه‌ و هيچي‌ نيست‌ كه‌ توش‌ خالي‌ نباشه‌ مگر خدا كه‌ تو پره‌. گفتم‌، نه‌ اول‌ بايد براي‌ خدا تويي‌ تصور كني‌ بعد اون‌ تو را پرش‌ كني‌ بعد بشه‌ تو پر.

 خدا، ببينيد آخه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ لا جوف‌ له‌، خدا جوف‌ نداره‌، خدا تو نداره‌ اصلا. تو پر معناش‌ اين‌ مي‌شه‌، يعني‌ تويي‌ بايد باشه‌ بعد پر بشه‌ بعد بشه‌ تو پر. و بعضي‌ از كتابها ديديم‌ راست‌ مي‌گه‌ تو كتاب‌ نوشته‌، معناي‌ صمد و معناي‌ اين‌ روايت‌ را كه‌ الذي‌ لاجوف‌ له‌ يعني‌ خدا تو پر است‌ و رفته‌ تو اين‌ مسئله‌ كه‌ ماده‌ تو خاليه‌، حالا شايد بعضي‌ از آقايون‌ كه‌ مطالعه‌ كرده‌ باشن‌ يادشون‌ بياد كه‌ كدوم‌ كتاب‌ يا چه‌ كتابي‌ را من‌ مي‌گم‌ كه‌ لا جوف‌ له‌ يعين‌ تو پره‌ و اتم‌ چون‌ تو پر نيست‌ و همه‌ چيز هم‌ از اتم‌ تشكيل‌ مي‌شه‌ پس‌ خدا ماده‌ نيست‌ و اينجوري‌ برنامه‌ را طرحش‌ را ريخته‌. نه‌ همين‌ مطالبي‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌. معني‌ لا جوف‌ له‌ يعني‌ جوف‌ نداره‌ و هر چيزي‌ جوف‌ داره‌ مجرد مطلق‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌.

 الله‌ صمد لم‌ يلد، لم‌ يلد را همتون‌ مي‌گيد يعني‌ خدا نمي‌زايد، بله‌. توي‌ ترجمه‌هاي‌ قرآن‌ هم‌ نوشته‌اند خوب‌ هيچ‌ مردي‌ نمي‌زايد، لم‌ يولد هم‌ يعني‌  زاييده‌ نشده‌ خوب‌ حضرت‌ آدم‌ هم‌ زاييده‌ نشده‌. خيلي‌ مهمه‌ لم‌ يلد يعني‌ از چيزي‌ خدا توليد نشده‌، اينجوري‌ معناش‌ را بكنيد، خدا از چيزي‌ توليد نشده‌ از چيزي‌ گرفته‌ نشده‌ همة‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند از چيزي‌ گرفته‌ شده‌اند. لا اقل‌ از ماده‌ توليد شده‌اند. مي‌ذارد اين‌ مطلب‌ را براي‌ هفتة‌ آينده‌ و انشاء لله‌ چون‌ يك‌ مقداري‌ دوست‌ دارم‌ در اين‌ ايام‌ دربارة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ حرف‌ بزنم‌.

 لم‌ يلد، اين‌ كلمة‌ لم‌ يلد را كه‌ گفتم‌ عرض‌ كنم‌، يعني‌ خدا از چيزي‌ توليد نشده‌، توليد ديگه‌. اصلا بچه‌ هم‌ كه‌ مي‌گن‌ ولد به‌ معناي‌ توليده‌. يعني‌ از پدر و مادري‌ توليد شده‌ است‌ اينها از او گرفته‌ شده‌اند. به‌ معناي‌ زاييده‌ شده‌ يا زاييده‌ نزاييده‌ است‌ خدا. ماها يك‌ عده‌ عجيبه‌ها توي‌ دانشگاههاي‌ ما مي‌گن‌ كه‌ و نفقت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ يعني‌ ما از خدا توليد شديم‌ از خدا توليد شديم‌. و معناي‌ ويفقت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا يك‌ تكه‌ از روحش‌ را ما را خلق‌ كرده‌. روح‌ ما را خلق‌ كرده‌ اين‌ همين‌ لم‌ يلد و لم‌ يولد داره‌ همين‌ را مي‌گه‌ كه‌ هيچ‌ چيز درست‌ نيست‌. ماها از توليد شده‌ نيستيم‌ اين‌ روحي‌، روح‌ ما اگر از قطعه‌اي‌ از خدا بود كه‌ حالا مي‌خواست‌ پنج‌ ، شش‌ ميليارد خدا از روحش‌ تكه‌ كنده‌ باشه‌ و تو بدن‌ ما كرده‌ باشه‌. و اين‌ حلوله‌ اين‌ روحي‌ هيچ‌ معناي‌ ديگري‌ نداره‌ و هر كس‌ مي‌گه‌ خدا دهانش‌ را بشكنه‌، جز اينكه‌ روح‌ يعين‌، روحي‌ يعني‌ روحي‌ كه‌ منتصب‌ به‌ منه‌. روحي‌ كه‌ من‌ دوستش‌ دارم‌ مثل‌ بيت‌ الله‌، ثارالله‌، مثل‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود يدالله‌، خدا خون‌ داره‌؟ نه‌. خدا دست‌ داره‌؟ نه‌. چرا مي‌گن‌ علي‌ يد الله‌؟ چرا مي‌گن‌ سيدالشهدا ثارالله‌؟ يعني‌ اين‌ يك‌ خون‌ بزرگي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خداست‌، در راه‌ خدا ريخته‌ شده‌. اين‌ دستي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هر اعمال‌ قدرتي‌ كه‌ مي‌خواد توي‌ اين‌ مخلوق‌ بكنه‌ بوسيلة‌ اين‌ دست‌ مي‌كنه‌. اين‌ لسان‌ الله‌، اين‌ عين‌ الله‌، معناش‌ اينه‌. حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كوچكش‌ هم‌، همين‌ ماها هستيم‌، بزرگش‌ اون‌ در سطح‌ عالم‌ و ما سوالله‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌ يد الله‌، در سطح‌ كوچكش‌ هم‌ به‌ دل‌ شما مي‌افته‌ يك‌ نفر دعا كرده‌ توي‌ خونه‌ خدايا يك‌ پولي‌ براي‌ ما برسون‌ من‌ امشب‌ پول‌ ندارم‌، به‌ دل‌ شما افتاده‌ كه‌ پاشيد بريد به‌ او پول‌ بديد. شما مي‌شيد يد الله‌ فقط‌ در همين‌ امر جزئي‌.در همين‌ امر جزئي‌. ما يك‌ شب‌ در قم‌ بوديم‌ مي‌خواستيم‌ بريم‌ منزل‌ پول‌ نداشتيم‌، به‌ حضرت‌ معصومه‌ عرض‌ كرديم‌ كه‌ بي‌ بي‌ ما پول‌ نداريم‌ مي‌خواهيم‌ بريم‌ خانه‌. اين‌ جريان‌ به‌ زبانم‌ آمد نمي‌خواستم‌ نقل‌ كنم‌. چون‌ قدر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بدونيد. شب‌ هم‌ بود ديگه‌ كسي‌ كه‌ ازش‌ قرض‌ بكنيم‌ نديديمش‌، پيداش‌ نكرديم‌ تازه‌ هم‌ منزل‌ گرفته‌ بوديم‌ يعني‌ سه‌ روز بود به‌ يك‌ منزل‌ جديد منتقل‌ شده‌ بوديم‌ مستاجر بوديم‌، منتقل‌ شده‌ بوديم‌ و يك‌ نفر از طلاب‌ مدرسة‌ حجتية‌ قم‌ به‌ ما كمك‌ كرد و اثاثية‌ ما را آورد تو اون‌ منزل‌. فقط‌ او ميدانست‌ آدرس‌ ما كجاست‌. شب‌ من‌ در، شب‌ سيزده‌ ماه‌ رجب‌ هم‌ بود، به‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها عرض‌ كردم‌ كه‌ بي‌ بي‌ ما خلاصه‌ پول‌ نداريم‌ امشب‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ برو خونه‌ ما برات‌ مي‌فرستيم‌، البته‌ كار ديگه‌اي‌ هم‌ نمي‌تونستم‌ بكنم‌ شايد اين‌ براي‌ دلخوشي‌ خودم‌، خودم‌ به‌ خودم‌ تلقين‌ كردم‌ حالا هر چي‌ بود، رفتيم‌ خونه‌ و نصف‌ شب‌ ديديم‌ در مي‌زنند، خيلي‌ هم‌ تعجب‌ كردم‌ ما سه‌ روزه‌ آمديم‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌دونيم‌ كي‌ خونة‌ ما را بلد شده‌؟ در را باز كرديم‌ يك‌ نفر از دوستان‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بود كه‌ من‌ فقط‌ يك‌ دفعه‌ او را با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ديده‌ بودم‌ ايشان‌ وارد منزل‌ شد، و يك‌ خرده‌اي‌ به‌ مانگاه‌ مي‌كنه‌ و گريه‌ مي‌كنه‌ و من‌ هم‌ تعجب‌ كردم‌ كه‌ اين‌ آخه‌ چرا اين‌ موقع‌ شب‌؟ شام‌ هم‌ من‌ نخورده‌ بودم‌ غذام‌ را گذاشته‌ بودم‌ براي‌ سحر، روزه‌هاي‌ قرضي‌ داشتم‌ كه‌ روزه‌هام‌ را بگيرم‌، به‌ ايشان‌ پرسيدم‌ شام‌ خوردي‌ گفت‌ نه‌، ما هم‌ سحريمون‌ را داديم‌ ايشان‌ ميل‌ كرد. بعد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ سر شب‌ در تهران‌ خوابيده‌ بودم‌ اونوقتها هم‌ راه‌ بين‌ قم‌ و تهران‌ راه‌ خاكي‌ بود، و دو سه‌ ساعت‌ وقت‌ تقريبا مي‌شد انسان‌ خودش‌ را به‌ قم‌ برسونه‌. در خواب‌ ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ و شما هم‌ نشستيد به‌ من‌ فرمودند كه‌ اين‌ مقدار پول‌ را برو بده‌ به‌ اين‌، و من‌ از خواب‌ بيدار شدم‌. خوب‌ يك‌ روزي‌ مي‌بريم‌ مي‌ديم‌ ديگه‌ به‌ هر حال‌ معلوم‌ شد كه‌ حواله‌اي‌ بايد بره‌. باز دو مرتبه‌ خوابيدم‌ ديدم‌ كه‌ نه‌ حضرت‌ با تندي‌ فرمودند همين‌ امشب‌. من‌ هيچ‌ جاي‌ شما را هم‌ بلد نبودم‌ فقط‌ اسم‌ شما را از مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌، البته‌ اون‌ موقع‌ مرحوم‌ نشده‌ بود، حاج‌ ملا آقاجان‌ شنيده‌ بودم‌ گفتم‌ مي‌رم‌ قم‌. اون‌ كسي‌ كه‌ اينجور به‌ من‌ دستور مي‌ده‌ مي‌رم‌ قم‌ ببينم‌ چي‌ مي‌شه‌؟ اون‌ آقا سيدي‌ كه‌ به‌ ما كمك‌ كرده‌ بود  اثاث‌ مارا منتقل‌ كرده‌ بود به‌ اين‌ منزل‌ تصادفا، خودش‌ مي‌گفت‌ من‌ نصف‌ شب‌ پاشدم‌ احساسه‌ اين‌ پيدا كردم‌ كه‌ بايد برم‌ دستشويي‌ آفتابه‌ را برداشتم‌ برم‌ دستشويي‌ ديدم‌ اين‌ حاجي‌ وسط‌ مدرسه‌ ايستاده‌ و اول‌ كسي‌ هم‌ كه‌ بهش‌ برخورد مي‌كنه‌ همينه‌. شما فلاني‌ نيستي‌ بله‌، منزلش‌ را مي‌دوني‌؟ بله‌. اتفاقا توي‌ اين‌ قم‌ جز من‌ كسي‌ ديگه‌ منزل‌ اين‌ را نمي‌دونه‌. من‌ را ببر اونجا آقا ما فردا حساب‌ كرديم‌ ديديدم‌ اگر يك‌ قران‌ كم‌ بود كم‌ بود، به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ بدهيهامون‌ را بديم‌، پول‌ دار بشيم‌ يكي‌ دو روزي‌ به‌ هر حال‌ اين‌ اندازه‌ حضرت‌ پول‌ فرستاده‌ اين‌ مي‌شه‌ يد الله‌.

 كار خيري‌ اگر در راه‌ خدا انجام‌ داديد شما مي‌شيد يد الله‌. اگر يك‌ حرف‌ خوبي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كرديد شما مي‌شيد لسان‌ الله‌. آيات‌ قرآن‌ را اگر براي‌ مردم‌ خونديد شما مي‌شيد لسان‌ الله‌ اما اگر حرف‌ دروغي‌ به‌ كسي‌ گفتيد مي‌شيد لسان‌ الشيطان‌. اگر مدحه‌ مومنين‌ را شنيديد گوشتون‌ اذن‌ الله‌ است‌. اما اگر غيبت‌ شنيديد گوشتون‌ اذن‌ الشيطانه‌. اين‌ يك‌ قائدة‌ كلي‌ است‌. اما در يك‌ سطح‌ بسيار وسيعي‌ كه‌ ماسوالله‌ را شامل‌ مي‌شه‌ يد الله‌ امير المومنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، يد الله‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلام‌، اونها بر تمام‌ كرات‌، بر تمام‌ مخلوقات‌، بر ملائكه‌ بر اجنه‌ بر ارواح‌ بر تمام‌ جمادات‌ و غير جمادات‌ اينها تسلط‌ دارند و ارادشون‌ ارادة‌ خداست‌ و قدرتشون‌ بر همه‌ احاطه‌ داره‌ و اينها خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ يد الله‌ الواسعه‌. عين‌ الله‌ واسعه‌ هستند.

 بنابر اين‌، البته‌ يد الله‌ هستند، عين‌ الله‌ هستند وجه‌ الله‌ هستند همة‌ اينها هستند اما از ذات‌ خدا گرفته‌ نشده‌اند. از خدا توليد نشده‌اند هيچ‌ كس‌ از خدا توليد نشده‌ است‌. هيچ‌ كس‌ از وجود خدا اصلا، بين‌ خدا و خلق‌ خدا تباينه‌، تباين‌. اون‌ يك‌ چيزيه‌ ما يك‌ چيز ديگه‌. بعضيها خيال‌ مي‌كنن‌ كه‌ خلق‌ خدا با خدا مثلا از مقولة‌ تشكيك‌، تشكيك‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ما خداي‌ كوچكي‌ هستيم‌ خداي‌ بزرگ‌ هم‌ خداي‌ يك‌ ما خداي‌ پنجاهم‌، پيغمبر خدايي‌ دوم‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خدايي‌، اين‌ حرفها چيه‌؟ اينها بسيار غلطه‌. خدا را از، خودشون‌ فرمودند نزلون‌ عن‌ الربوبيه‌ نگيد خدا. همش‌ براي‌ همين‌ عده‌ از افراد خرافي‌ كه‌ به‌ نام‌ فيلسوف‌، به‌ نام‌ افراد با فهم‌ و با علم‌ و با شعور توي‌ جامعه‌ ما مطرح‌ شدند همش‌ براي‌ اينهاست‌ نزلون‌ علي‌ الربوبيه‌. از مرحلة‌ خدايي‌ ما را بياريد پايين‌. نگيد خدا، فقول‌ في‌ ناما شئتم‌ هر چي‌ مي‌خواييد دربارة‌ ما از وصف‌ ما بگيد شما به‌ اين‌ زوديها از كنه‌ معرفت‌ و مقام‌ ما نخواهيد رسيد. شما بگيد كه‌ تمام‌ ماسوالله‌ تحت‌ نفوذ، تمام‌ ماسوالله‌ را كه‌ مي‌گيم‌ يعني‌ خدا را بگذاريد كنار بقيه‌ هر چه‌ هست‌، تحت‌ نفوذ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدااست‌ اون‌ چيزي‌ نگفته‌. مهم‌ نيست‌ حالا صد ميليون‌ برابر اونچه‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌ خدا باز هم‌ خلق‌ مي‌كنه‌. باز هم‌ محدوده‌ باز هم‌ زير نفوذ امام‌ زمان‌ باشد. اينجوريه‌ نزلون‌ علي‌ الربوبيه‌ فقول‌ في‌ نام‌ ما شئتم‌. شما توي‌ يك‌ كرة‌ كوچكيد در مقابل‌ اين‌ همه‌ كرات‌ اون‌ هم‌ باز توي‌ مملكت‌ كوچكي‌ در مقابل‌ اين‌ همه‌ مملكت‌ بعد باز هم‌ توي‌ يك‌ شهري‌ توي‌ اين‌ همه‌ شهرهاي‌ مملكت‌. باز توي‌ يك‌ خونه‌اي‌ توي‌ اين‌ همه‌ خونه‌هاي‌ اين‌ شهر باز يك‌ گوشه‌اي‌ نشسته‌ مي‌خواي‌.

 چي‌ هستي‌؟ شبها وقتي‌ كه‌ براي‌ نماز شب‌ بيرون‌ مي‌ياي‌ يك‌ چشمي‌ به‌ آسمان‌ بدوزيد بگيد كه‌ اين‌ آيات‌ را بخوانيد كه‌، ان‌ في‌ خلق‌ السموات‌ و الارض‌ واختلاف‌ اليل‌ و النهار، لايات‌ لاولي‌ الاباب‌ الذين‌ يذكرون‌ الله‌ قيام‌ و قعود و علي‌ جنوبهم‌ مي‌دونيد همين‌ يعني‌ چي‌؟ ببينيد نگاه‌ كنيد آسمان‌.اين‌ ستاره‌ها را ببينيد اين‌ ستاره‌ها هر كدامش‌ چندين‌، چند صد برابر زمينه‌ اين‌ آسمان‌ اين‌ خورشيد اين‌ زمين‌ اين‌ جو، اينقدر اينها همه‌ از هم‌ فاصله‌ دارن‌ كه‌ همين‌ جور دارن‌ با سرعت‌ دارن‌ مي‌چرخن‌ بهم‌ نمي‌خورن‌. في‌ خلق‌ السماوت‌ و الارض‌ لايات‌ نشانه‌ هايي‌ است‌ براي‌ كي‌؟ براي‌ ما، نصف‌ شب‌ پاشديم‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ ببينيم‌ آسمان‌ ابره‌ يا نه‌؟ آسمان‌ همين‌ ابر و يك‌ خرده‌ هم‌ اون‌ ورتره‌ ابره‌. اين‌ بخارات‌ و يك‌ خرده‌ اونورترش‌. ابره‌ هوا يا ابر نيست‌؟ اگر ابره‌ هوا فردا صبح‌ برف‌ مي‌ياد بارون‌ مي‌ياد، اينقدر كوچك‌ فكر مي‌كنيم‌. برو تو اعماق‌ آسمانها ببين‌ خدا چه‌ كرده‌. كيه‌ خداي‌ تو؟ ايني‌ كه‌ تو را دعوت‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ بيا پيش‌ من‌ ببين‌ كي‌ دعوتت‌ مي‌كنه‌؟ و كي‌ تو را مي‌خواد؟ كي‌ هست‌ اون‌ كسي‌ كه‌ به‌ تو مي‌گه‌ بيا با هم‌ بنشينيم‌ با هم‌ حرف‌ بزنيم‌؟ بيا با من‌ مناجات‌ كن‌، بيا با من‌ ذكر من‌ را بگو. الذين‌ يذكرون‌ الله‌ قياما در حال‌ ايستاده‌ ذكر مي‌گه‌ در حال‌  نشسته‌ ذكر مي‌گه‌. اينقدر خدا بزرگه‌، اينقدر مهربانه‌ كه‌ مي‌گه‌ هر جا هستي‌ با من‌ باش‌. من‌ چي‌ كم‌ دارم‌؟ من‌ چه‌ چيز كم‌ دارم‌؟ واقعاها اليس‌ الله‌ بكاف‌ عبده‌ تو چي‌ مي‌خواي‌ كه‌ خدا نداره‌ و مي‌ري‌ به‌ اين‌ و اون‌ متوسل‌ مي‌شي‌. اليس‌ الله‌ به‌ كاف‌ من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ دوستي‌ داشتم‌، خيلي‌ به‌ من‌ محبت‌ داشت‌ هم‌ برام‌ مي‌تونست‌ درس‌ بگه‌، يعني‌ برام‌ مي‌گفت‌، هم‌ درس‌ مي‌گفت‌ هم‌ با من‌ مباحثه‌ مي‌كرد هم‌ با من‌ بازي‌ مي‌كرد اونموقع‌ كه‌ سنم‌ كم‌ بود هم‌ همچي‌ بود. هم‌ پول‌ گاهي‌ هم‌ به‌ من‌ مي‌داد. يك‌ روز ما رفته‌ بوديم‌ يك‌ رفيق‌ بي‌ خودي‌ گرفته‌ بوديم‌ اين‌ به‌ من‌ گفت‌ من‌ چي‌ كم‌ دارم‌ كه‌ تو رفتي‌ با اين‌ حرف‌ مي‌زني‌؟ با او رفاقت‌ مي‌كني‌؟ ديدم‌ نفهمي‌ كردم‌، نفهمي‌. واقعا نفهميدم‌.

 خدا چه‌ كم‌ داره‌ كه‌ شماها مي‌ريد با غير خدا اينقدر زد و بند مي‌كنيد؟ چي‌ كم‌ داره‌؟ بهت‌ پول‌ نمي‌تونه‌ بده‌؟ كنذ الفقرا، خدا كنذ فقراست‌. چي‌ كم‌ داره‌؟ همين‌ يك‌ كلمه‌ بگو چي‌ كم‌ دارد؟ برو با. حتي‌ اينقدر مهربانه‌ كه‌ ديده‌ تو ممكنه‌ ابتدا نتوني‌ خوب‌ باهاش‌ مانوس‌ بشي‌ ائمة‌ اطهار را به‌ لباس‌ بشري‌ آورده‌ توي‌ شما قرار داده‌ گفته‌ با او مانوس‌ شو مثل‌ اينه‌ كه‌ با من‌ مانوس‌ شدي‌. كه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌ من‌ احبكم‌ من‌ احب‌ الله‌. با من‌ مانوس‌ بشو. اين‌ هفته‌ را اسمش‌ را گذاشتن‌ هفتة‌ زن‌، هفتة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها است‌.

 خدا كنه‌ مثل‌ اون‌ سال‌ نشه‌ كه‌ ترجيح‌ دادن‌، شنيديد اون‌ دخترة‌ توي‌ سريال‌ را بر فاطمة‌ زهرا. و بوش‌ مي‌ياد من‌ واقعا اگر دستم‌ مي‌رسيد اين‌ مصاحبه‌ها را با اين‌ مردم‌ نادان‌ نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا نكنيد. فاطمة‌ زهرا خيلي‌ اهميتش‌ بيشتر از اين‌ حرفهاست‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را من‌، در كجا بود من‌ يك‌ وقت‌ همين‌ تازگي‌ در وفات‌ فاطمة‌ زهرا پاي‌ يك‌ منبري‌ نشسته‌ بودم‌ اين‌ آقا تمام‌ خطبة‌ فاطمة‌ زهرا را بلد بود حفظ‌ بود. و روي‌ منبر مي‌خوند من‌ دقت‌ مي‌كردم‌ بخدا قسم‌ اگر ده‌ ساعت‌ يك‌ دانشمند بشينه‌ توي‌ يك‌ اطاق‌ خلوت‌ بخواد اين‌ جور جملات‌ را سر هم‌ بكنه‌ و به‌ عنوان‌ كلام‌، بهترين‌ كلام‌ بخواد در اختيار مردم‌ بخواد بگذاره‌ نمي‌تونه‌. واقعا اينطوره‌. تو بايد در مرحلة‌ استقامت‌ و كمالات‌ اونقدر قوي‌ باشي‌ كه‌ اگر در تمام‌ عمرت‌ حتي‌ صدات‌ را مرد نامحرم‌ نشنيده‌ حالا وظيفه‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ حالا بياد در ميان‌ مسجد اون‌ هم‌ در مقابل‌ آشناها اون‌ هم‌ كساني‌ كه‌ مي‌شناسنش‌ خطبه‌ بخوانه‌. سخنراني‌ كنه‌، حرفهاي‌ پر معنا بزنه‌، مردهاي‌ غصي‌ القلبي‌ كه‌ در تحت‌ تاثير پيغمبر قرار نگرفتند اونقدر گريه‌ كنند كه‌ شانه‌ هاشون‌ بلرزه‌، خوب‌ اگر يك‌ چنين‌ زني‌ در اسلام‌ تربيت‌ بشه‌ خوب‌ راه‌ فاطمة‌ زهرا را گرفته‌.  اما يا اينقدر پر حرف‌ و مرد و نامردي‌ را نمي‌شناسه‌ جلو هر كسي‌ واي‌ مي‌ايسته‌ براش‌ صحبت‌ كردن‌ و بي‌ حيا و حرفهاي‌ بد و حرفهاي‌ بي‌ ربط‌، يا اينكه‌ اصلا نمي‌تونه‌ دوتا كلمة‌ معمولي‌، افراط‌ و تفريط‌ معناش‌ همينه‌. دوتا كلمة‌ معمولي‌ هم‌ با مردا صحبت‌ كنه‌. فاطمة‌ زهرا را چرا؟ همين‌ ديشب‌ ديدم‌ دارن‌ مصاحبه‌ مي‌كنند ديدم‌ مي‌گه‌ كه‌ اگر زني‌ كارمند دولت‌ يا كارمند باشه‌ اگر نشد چه‌ اشكالي‌ داره‌؟ اون‌ يكي‌ هم‌ اون‌ خانمه‌ مي‌گه‌ كه‌ غلطه‌، نبايد اينطور باشه‌، بايد زن‌ درآمد خودش‌ داشته‌ باشه‌. بايد زن‌ خودش‌ كار كنه‌ و حال‌ اينكه‌ اسم‌ غلطه‌، يعني‌ اينكه‌ اسلام‌ غلط‌ كرده‌ است‌. اسلام‌ آقايون‌ مي‌گه‌ كه‌ مهر به‌ زن‌ بده‌ تمام‌ مخارج‌ و خوراكش‌ را بده‌، لباسش‌ را بده‌، مسكنش‌ را بده‌ بگو بنشينه‌ توي‌ خانه‌ بچه‌اش‌ را تربيت‌ كنه‌ اين‌ دستور اسلامه‌.

 مگر خدا لعنت‌ كنه‌ اين‌ رضا، اون‌ محمد رضا را اون‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گفت‌ من‌ جمعيت‌ ايران‌ را دو برابر كردم‌ مردم‌ اول‌ خيال‌ مي‌كردند كه‌ او چكار كرده‌ كه‌ دو برابر شده‌ بعد مي‌گفت‌ زنها را ما از خونها بيرون‌ آورديم‌ حالا مثل‌ اينكه‌ اگر زن‌ توي‌ خانه‌ مي‌شست‌ جزء ايران‌ حساب‌ نمي‌شد. حالا اگر اينجوره‌ همة‌ مردم‌ اين‌ جمعيت‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيت‌ ايران‌ هميشه‌ تو ايران‌ باشند و موجوديتشون‌ باشه‌ هميشه‌ هيچ‌ كدوم‌ هيچ‌ كس‌ توي‌ خونه‌ نره‌ همة‌ توي‌ خيابونها راه‌ برن‌ آخه‌ اگر زن‌ تو خونه‌، ما نمي‌گيم‌ كه‌ زن‌ تو خونه‌ بنشينه‌، مثلا محدود باشه‌، بالاخره‌ مرد هم‌ تو مغازه‌اش‌ محدوده‌. من‌ را يك‌ وقتي‌ پدرمون‌ فرستاده‌ بود در يك‌ مغازه‌اي‌ شاگردي‌، من‌ مي‌ديدم‌ بايد از صبح‌ ساعت‌ هشت‌ تا ظهر بايد از توي‌ اين‌ مغازه‌ بيرون‌ نيام‌ باز از ظهر تا شب‌ خوب‌ ما هم‌ اونجا محدوديم‌. شما كدوم‌ يكيتون‌ تو ادارتون‌ محدود نيستيد؟ هر كس‌ بالاخره‌ يك‌ جوري‌ محدوده‌. حرفها چيه‌؟ بيايد يك‌ خرده‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ را ببينيد چي‌ مي‌گه‌؟ اگر يك‌ زني‌ صبح‌ دويد رفت‌ اداره‌ و برگشت‌ و مثل‌ يك‌ مرد اين‌ كارها را كرد . اين‌ ديگه‌ محدود نيست‌. اين‌ كه‌ بيشتر محدوده‌. تو خونه‌ بنشين‌ خانم‌ باش‌، اسلام‌ اين‌ را گفته‌، هر كس‌ هم‌ بگه‌ كه‌ اسلام‌ غير از اين‌ گفته‌ در هر مرحله‌اي‌ دارد اينها، بعضي‌ از بزرگان‌ كه‌ اين‌ حرفها را مي‌زنند بخاطر اينكه‌ مي‌بينند جامعه‌ اين‌ را مي‌خواد. خوب‌ درگير مي‌شن‌ با خود مردم‌ ايران‌ والا اسلام‌. اوني‌ كه‌ همة‌ ائمه‌، همة‌ معصومين‌ همين‌ بوده‌ همه‌، همه‌ اين‌ بوده‌.

 شما اين‌ كتاب‌ رياحين‌ الشريعه‌ را بگيريد بخونيد در حالات‌ زنهاي‌ خوبه‌ اسلامي‌ چيز نوشته‌، ببينيد كدام‌ يكيشون‌ كارمند بوده‌اند. تو هم‌ بنشين‌ خونت‌ بچه‌ هات‌ را نگه‌ دار. بچة‌ تو، آخه‌ مادري‌ و دامن‌ پاكه‌ مادره‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فرزندان‌ خوب‌ تربيت‌ مي‌كنه‌. من‌ الان‌ اين‌ حرفهارا جرات‌ نمي‌كنم‌ بزنم‌، ولي‌ جرات‌ كرد، با ما چكار مي‌كنند مثلا آخرش‌ مي‌گن‌ كه‌ نمي‌يان‌ اينجا، نيان‌ ما همچي‌ مسئله‌اي‌ نداريم‌ از اينجا. مي‌ترسند بعضيها بهشون‌ بربخوره‌ از خانمها كارمندي‌، چرا ايشان‌ مي‌گه‌ اينطور. كارمند يعني‌ چي‌؟ بشين‌ خودت‌ را درست‌ كن‌. بچه‌هات‌ را بساز. واجب‌ است‌ بر شوهر كه‌ خرج‌ تو را بده‌ مطابق‌ شئوناتت‌.

 يك‌ چيزي‌ من‌ لازم‌ دارم‌ و فلان‌، بعضي‌ از حرفها. همين‌ امروز يك‌ كسي‌ به‌ من‌ تلفن‌ مي‌زد، اظهار مي‌كرد من‌ با اينكه‌ من‌ ماهي‌ چقدر حقوق‌ دارم‌ يك‌ خانمي‌بود، در عين‌ حال‌ هر كي‌ مي‌ياد براي‌ حقوق‌ من‌، من‌ بهش‌ مي‌گم‌ بايد اين‌ حقوقم‌ را بدم‌ به‌ پدرم‌، مي‌گن‌ نه‌ و من‌ تو خونه‌ موندم‌، تو خونه‌ مونده‌ بخاطر اينكه‌ سنش‌ هم‌ بالاست‌ بخاطر اينكه‌ هر كس‌ هم‌ كه‌ مي‌ياد ايشان‌ مي‌گه‌ كه‌ حقوقم‌ را بايد بدم‌ به‌ پدرم‌، اونها هم‌ مي‌گن‌ نه‌. با حقوقش‌ مي‌خوان‌ ازداواج‌ بكنن‌. با درآمدش‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها چهار تا فرزند توي‌ خونه‌ اداره‌ كرد در سن‌ هيجده‌ سالگي‌، نه‌ سال‌ زندگي‌ كرده‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌. چهار تا بچه‌ دوتا دختر، دو تا پسر. اينها را بهشون‌ رسيد ساير خاندان‌ عصمت‌ همشون‌ همينطور. خوب‌ مااگر تو صراط‌ مستقيم‌ هستيم‌ تو راه‌ راست‌ هستيم‌ خوب‌ يعني‌ چي‌ زنمون‌ بايد بره‌ كارمند دولت‌ باشه‌؟ كارمند باشه‌، اينها رانشنويد از اين‌، اينها مجبورند، راديو و تلويزيون‌. اتفاقا با كساني‌ مصاحبه‌ مي‌كنه‌ كه‌ مطابق‌ نظر خودشون‌.

 همين‌ خانمهاي‌ بي‌ چادر را مي‌ره‌ بيشتر باهاشون‌ مصاحبه‌ مي‌كنه‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ انشاء لله‌ شب‌ تولده‌ حضرت‌ در مسجد بناست‌ جشني‌ باشه‌، مسجد حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ و صبحش‌ هم‌ انشاء لله‌ اينجا خدمت‌ آقايون‌ هستيم‌ انشاء الله‌ شرح‌ مي‌دم‌ كه‌ فاطمه‌ يعني‌ چي‌؟ فاطمة‌ زهرا اوني‌ نيست‌ كه‌ تابحال‌ به‌ ما معرفي‌ كردند. محدثه‌ است‌، محدثه‌ من‌ بهترين‌ صفت‌ فاطمة‌ زهرا را همين‌ كلمة‌ محدثه‌، محدثه‌ يعني‌ از عالم‌ بالا، از جانب‌ پروردگار خبرهاي‌ جديد را بهش‌ مي‌دادن‌. كما اينكه‌ بعضيهاش‌ را هنوز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نگفتند. و اينها خيلي‌ عجيبه‌ يعني‌ از حوادث‌ جديد از بدااين‌ حالا شرحي‌ داره‌ خيلي‌ مفصله‌. چون‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌والسلام‌ فقط‌ چيزي‌ را كه‌ نمي‌دونن‌ بدا است‌ مثلا الان‌ خود امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ چون‌ بدا در كار هست‌ نمي‌دونه‌ دقيقا زمان‌ ظهورش‌ كيه‌؟ اونوقت‌ از جانب‌ خدا وحي‌ مي‌شه‌ اينها در هفته‌ دفعه‌ اين‌ خبرهاي‌ جديد وحي‌ مي‌شه‌ از جانب‌ پروردگار. مطالب‌ مختلفي‌ در روايات‌ هست‌ در مقابل‌ او پيدا مي‌شه‌ كه‌ امام‌ خبرهاي‌ جديد را مي‌خونه‌. حالا گاهي‌ براي‌ اينكه‌ مقام‌ يك‌ فردي‌ را معرفي‌ كنند اين‌ نكته‌ را خيلي‌ دلم‌ مي‌خواد توجه‌ كنيد نكته‌اي‌ است‌ كه‌ شايد تو كتابها نوشته‌ نشده‌ به‌ نظر من‌، خودم‌ آمده‌ كه‌ يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد بر فاطمة‌ زهرا،فاطمة‌ زهرا از اخبار جديد يك‌ حرفهايي‌ زد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عقب‌ عقب‌ رفت‌ تو مسجد، مسجد و خانه‌ خيلي‌ چيز نبود، مثل‌ اينكه‌ عقب‌، عقب‌ برن‌ تو راهرو منزل‌، راهي‌ نبود. الان‌ هم‌ ما اونجا نشسته‌ بوديم‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ كه‌ داشتم‌ راجع‌ به‌ تابوت‌ داشتم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ البته‌ ايشان‌ تو كتاب‌ خواندند و حق‌ هم‌ دارن‌ ولي‌ گفتم‌ آخه‌ بين‌ مسجد و خانة‌ حضرت‌ ديگه‌ تابوت‌ لازم‌ نيست‌، بعد هم‌ شب‌ خدمت‌ شما عرض‌ شودكه‌ كسي‌ هم‌ كه‌ نبوده‌، بدن‌ حضرت‌ ديده‌ نمي‌شه‌ بعد هم‌ ايشان‌ نقل‌ كردن‌ كه‌ نمي‌خوان‌ بفهمن‌ كه‌ طرف‌ مرده‌ يا زنه‌. گفتم‌ وقتي‌ توي‌ كفن‌ هم‌ بود كه‌ زن‌ و مرد حتي‌ بيرون‌ هم‌ باشه‌ بهرحال‌ فهميده‌ نميشه‌ كه‌ اين‌ زنه‌ يا مرده‌. بهرحال‌ اصل‌ موضوعش‌ البته‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌، شايد طرح‌ شده‌ در همان‌ زمان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، طرح‌ شده‌ بخاطر اينكه‌ واقعا اين‌ مسئله‌ مطرح‌ بشه‌ و حفظ‌ حدود زن‌ بشه‌. در هر حال‌ اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ مطلب‌ خيلي‌ مهمه‌. حضرت‌ امير عقب‌ عقب‌ رفتند توي‌ مسجد. من‌ از اينجا يك‌ استفاده‌اي‌ مي‌كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ يك‌ اخبار جديدي‌ از ناحية‌ پروردگار به‌ حضرت‌ زهرا رسيده‌ كه‌ هنوز به‌ حضرت‌ امير نگفته‌ بودند. و الا حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ را داره‌. كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. قدر مسلمش‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. اما از حوادث‌ جديد، شخصيتها به‌ همديگه‌ كه‌ مي‌رسند ميگن‌ خبر تازه‌ چيه‌؟ اين‌ خبر تازه‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا گفته‌ بودند و هنوز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نگفته‌ بودند. كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تعجب‌ كرد. يعني‌ خلاف‌ انتظارش‌ بود كه‌ خدا به‌ فاطمه‌ وحي‌ بكنه‌ ولي‌ هنوز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نگفته‌ باشند و واسطة‌ وحي‌ فاطمة‌ زهرا بشه‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. عقب‌ عقب‌ رفت‌ توي‌ مسجد به‌ پيغمبر گفت‌ كه‌ فاطمه‌ يك‌ همچين‌ حرفهايي‌ زده‌. رسول‌ اكرم‌ فرمودند كه‌ فاطمة‌ مني‌. فاطمه‌ از ماست‌، از منه‌. همون‌ روايت‌ معروف‌. به‌ قدري‌ اين‌ كلام‌ مهمه‌، محدثه‌. بعضي‌ها مي‌گن‌ كه‌ حالا ملائكه‌ مي‌آمدند با حضرت‌ زهرا حرف‌ مي‌زدند. اينكه‌ بعضي‌ از اين‌ خانمهايي‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ ما نشستند تزكية‌ نفس‌ كردند، ملائكه‌ باهاشون‌، ملائكه‌ با همه‌ اتون‌ حرف‌ مي‌زنند. آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ ديگه‌. مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. همون‌ مرحلة‌ استقامت‌ را انسان‌ خوب‌ بگذرونه‌، تتنزل‌ الملائكه‌، ملائكه‌ وقتي‌ مي‌آيند بيكار كه‌ نمي‌آيند، چي‌ مي‌گن‌؟ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة‌ التي‌ كنتم‌ توعدون‌. با انسان‌ حرف‌ مي‌زنند. دو تا مرحله‌ را بگذرون‌. حضرت‌ زهرا يكي‌ از مقامات‌ خيلي‌ عاليه‌اش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ ملائكه‌…، ملائكة‌ خدامنا و خدام‌ محبينا. حتي‌ نميگه‌ خدام‌ شيعتنا، خدام‌ محبين‌ ما هستند. اين‌ كه‌ مي‌آمد ملك‌ با حضرت‌ صحبت‌ مي‌كرد منظور اين‌ است‌ كه‌ خبرهاي‌ جديد را براي‌ حضرت‌ مي‌آورده‌، اخبار تازه‌. تازه‌اي‌ كه‌ حتي‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گفته‌ نشده‌، به‌ پيغمبر گفته‌ نشده‌. خبرهاي‌ جديد. و اينه‌ معناش‌، اين‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ ما جزء فضائل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بگيم‌.

 خوب‌ ايام‌ متعلق‌ به‌ اين‌ بي‌بي‌ است‌. من‌ چند كلمه‌ بخاطر اينكه‌ چراغها خاموش‌ بشه‌، يك‌ حالي‌ پيدا بكنيم‌. چون‌ كم‌كم‌ داريم‌ به‌ طرف‌ سرور آل‌ محمد عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نزديك‌ ميشيم‌ و بهترين‌ سرورها براي‌ آنها، تولد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. اين‌ ايام‌ جاي‌ خالي‌ فاطمة‌ زهرا را از نظر ظاهر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فرزندانش‌ در ميان‌ خانه‌ مي‌ديدند. گاهگاهي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌آمد سر قبر فاطمة‌ زهرا. چراغها را خاموش‌ كنيد حالي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌ ما را مورد نظر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ قرار بده‌. شما ديديد قبري‌ را كه‌ تازه‌ ميت‌ را درش‌ دفن‌ كرده‌ باشند، يك‌ مقدار خاك‌ هست‌. مي‌آمد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ انگشتها را در ميان‌ اين‌ خاكها فرو مي‌كرد. اشك‌ مي‌ريخت‌، گريه‌ مي‌كرد، آنقدر علي‌ گريه‌ مي‌كرد، سر قبر فاطمة‌ زهرا كه‌ خاك‌ قبر بوسيلة‌ اشك‌ چشم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گل‌ مي‌شد. بعد دستها را از ميان‌ خاك‌ قبر بيرون‌ مي‌آورد مي‌رفت‌ طرف‌ منزل‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ به‌ قدري‌ برش‌ سخت‌ گذشت‌، مخصوصا فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ دور علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را مي‌گرفتند. راجع‌ به‌ مادر و ضرباتي‌ كه‌ به‌ مادر وارد شده‌، مصائبي‌ كه‌ بر آن‌ بي‌بي‌ وارد شده‌ است‌ حرف‌ مي‌زدند. يا امير المؤمنين‌ چه‌ دلي‌ داشتيد آن‌ وقتي‌ كه‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌ ببينيد بدن‌ حسينتون‌ قطعه‌ قطعه‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. سر مقدسش‌ روي‌ نيزه‌ از اين‌ شهر به‌ آن‌ شهر. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.  الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء بلاي‌ فراق‌ امام‌ زمان‌ بر ما سخته‌، عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۸ جمادی الثانی۱۴۱۳ قمری – ۱۲ آذر ۱۳۷۱ شمسی – توضیح سوره توحید

 

اعوذ بالله من الشیطانالرجیم

بسم الله الرحمنالرحیم

الحمدلله ربالعالمین، و الصلاه و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین، سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لاسیما علی سیدنا و مولانا حجه بن الحسن روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنهالدائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یومالدین.

اعوذ بالله من الشیطانالرجیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ» (توحید/۱-۴)

 

اهمیت سوره‌ی مبارکه‌ی توحید

سوره‌ی‌ توحید از سوره‌های‌ بسیار پر اهمیت‌ قرآن‌ است‌ که‌ در روایات‌ آمده است کسی که سوره‌ی‌ توحید را سه‌مرتبه بخواند مثل‌ این‌ است‌ که‌ یک ختم‌ قرآن‌ خوانده، و یک روز پیغمبر اکرم‌ فرمودند: در میان‌ اصحاب‌ من‌ کیست‌ که‌ هر شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ کند، دوره‌ی‌ سال‌ را روزه‌ بگیرد و هر شب‌ یک ختم‌ قرآن‌ بخواند؟ سلمان‌ گفت:‌ من‌! بعضی‌ از منافقین‌ گفتند: یا رسول‌‌الله‌! ما زیاد دیدیم‌ این‌ شب‌ها می‌خوابد‌، و زیاد در بین‌ سال‌ دیده‌ایم‌ که‌ روزه‌اش‌ را می‌خورد‌ و این‌ فرد فارسی‌، ایرانی‌، می‌خواهد این‌جا بر ما فخر کند‌. پیغمبر اکرم‌ به‌ سلمان‌ فرمودند:‌ خودت‌ توضیح‌ بده‌. عرض‌ کرد: یا رسول‌‌الله‌! من‌ از خودتان‌ شنیدم‌ که‌ فرمودید: هر کس‌ سه‌‌مرتبه‌ سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» را بخواند یک ختم‌ قرآن‌ خوانده و من‌ هر شب می‌خوانم‌، – به‌‌خصوص‌ در موقع‌ خوابیدن،‌ دست‌ و صورت‌ تمیز باشد و حتی‌ در حفظ‌ سلامتی‌ انسان‌ موثر است- اگر انسان‌ با وضو بخوابد مثل‌ این‌ است‌ که‌ تا صبح‌ عبادت‌ کرده، و اگر کسی‌ روز اول‌ ماه‌ و وسط‌ ماه‌ و آخر ماه‌ را روزه‌ بگیرد‌ مثل‌ این‌ است‌ که‌ تمام‌ ماه‌ را روزه‌ گرفته (بحارالانوار/ جلد ۲۲، صفحه ۳۱۷)؛‌ حالا منظورم‌ این‌ جمله‌ بود که‌ اگر کسی‌ سه‌‌مرتبه‌ سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله»‌ را بخواند‌، مثل‌ کسی‌ است‌ که‌ تمام‌ قرآن‌ را خوانده‌ باشد، البته‌ طبعا قرآنی‌ که‌ انسان‌ سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله»‌اش‌ را نخواند،‌ در بعضی‌ از تعبیرات‌ این‌طوری‌ است‌ دیگر، مثلا «لیله‌ القدر خیر من‌ الف‌ شهر» (قدر/۳)، از هزار ماهی‌ که‌ شب‌ قدر در آن نباشد بهتر است،‌ و الا اگر انسان‌ هزار ماه‌ عبادت‌ کند حتما هر دوازده‌ ماهی‌ یک شب‌ قدر دارد، این‌که‌ فرمودند: «لیله‌ القدر خیر من‌ الف‌ شهر»، هزار ماهی‌ منظور است که‌ شب‌ قدر نداشته‌ باشد‌. این‌ هم که‌ در این‌جا فرمودند:‌ مِثل‌ یک ختم‌ قرآن است‌، ختم‌ قرآنی‌ که‌ سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» مثلا در آن نباشد،‌ به‌ هر حال‌ زیاد نمی‌خواهم‌ درباره‌ی‌ این‌ موضوع‌ بحث‌ کنم، سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» خیلی‌ پرفایده‌ است‌، در میان‌ نمازهای‌ ائمه‌ علیهم السلام‌، نماز علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاه‌ والسلام‌ به‌خاطر دویست‌ مرتبه‌ «قل‌ هو الله‌» که‌ در آن‌ خوانده‌ می‌شود‌ خیلی‌ نورانیت‌ به‌ انسان‌ می‌بخشد‌. خدا رحمت‌ کند‌ استاد ما را، ایشان‌ در اکثر حوائج‌ معنوی‌اش‌ بالاخص،‌ این‌ نماز امیرالمؤمنین‌ علیه‌ الصلاه‌ والسلام‌ را می‌خواند، هر روز مخصوصا صبح،‌ چون‌ ساعت‌ اول‌ روز تعلق‌ به‌ امیرالمؤمنین‌ دارد، یعنی‌ روز اگر به‌ دوازده‌ بخش‌ و ساعت‌ تقسیم‌ بشود‌، ساعت‌ قبل‌ از آفتاب،‌ تعلق‌ به‌ امیرالمؤمنین‌ دارد‌، ساعت‌ دوم‌ به‌ امام‌ حسن‌ مجتبی‌، ساعت‌ سوم‌ به‌ حضرت‌ سیدالشهداء و ساعت‌ آخر روز متعلق‌ است‌ به‌ حضرت‌ بقیه‌‌الله‌ و لذا نماز امام‌زمان‌ علیه‌‌الصلاه‌ والسلام‌ را انسان‌ اگر در آن‌ ساعت‌ آخر روز بخواند،‌ مخصوصا روز جمعه‌ که تمام‌ روز به‌ حضرت‌ ولی‌‌عصر علیه‌الصلاه‌ والسلام‌ تعلق‌ دارد‌، بسیار پرفایده‌تر و موثرتر است‌. سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌»، سوره‌ی‌ توحید است،‌ کوشش‌ بکنید که‌ در نمازهای‌تان‌ حتما سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» را بخوانید. فکر می‌کنم‌ بعضی‌ از دانشمندان‌ فرموده‌اند که‌ سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌»، شناسنامه‌ی‌ پروردگار است (الکافی، ج ۱، ص ۹۱/ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۷۰)‌، هر کسی‌ یک شناسنامه‌ای‌ دارد‌، خدای‌‌تعالی‌ هم‌ شناسنامه‌اش‌ که‌ هم‌ تولدش‌ را در آن‌جا نوشته‌، چون‌ «لم‌ یلد»، متولد نشده‌، نمی‌شود، به‌ هرحال‌ یا نشده‌ یا شده‌ آن‌جا نوشته‌‌شده‌، و فرزند دارد‌ یا ندارد‌ آن‌جا هست، همسر دارد‌ یا ندارد‌ در سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» است‌، ببینید تمام‌ خصوصیات‌ شناسنامه‌ در این‌جا هست، و این‌‌که‌ اسمش‌ چیست‌؟ لقبش‌ چیست‌؟ و این‌که‌‌ خصوصیات‌ خدای‌تعالی‌ به طور خلاصه‌ چه‌ هست‌؟ در این‌ سوره‌ی‌ مبارکه‌ گفته‌ شده‌، و انسان‌ باید وقتی‌ «قل‌ هو الله»‌ را می‌خواند، این‌ کلمه‌ی‌ «قل»‌ – این‌ را من‌ از یکی‌ از بزرگان‌ از علماء شنیدم،‌ و لازم‌ نیست‌ که‌ روایتی‌ هم داشته‌ باشد،‌ چون‌ از ظاهرش‌ استفاده‌ می‌شود‌، انسان‌ وقتی‌ می‌گوید‌ «قل»‌، حالا در نماز نخواستید این‌ کار را بکنید، چون‌ دستور این‌ است‌ که‌ در نماز، حمد و سوره‌ را به‌ قصد قرآنی‌ بخوانید، در غیر نماز وقتی‌ می‌گویید: «قل»‌- یعنی‌ بگو! باید تمام‌ وجود انسان‌، تمام‌ سلول‌های‌ انسان‌، تمام‌ اعمال‌ انسان‌، تمام‌ خصوصیات‌ انسان‌، رفتار انسان،‌ بگوید‌، این‌طوری‌ باشد‌، بگو! که‌ او «اللهِ‌ احد» است‌، یکی‌ است‌. حالا من‌ این‌ جملات‌ را، «هو» و «الله»‌ و «احد» را برای‌تان‌ یک‌کلمه‌ یک‌کلمه‌ معنا می‌کنم‌ و توضیح‌ می‌دهم‌،‌ به‌ بقیه‌ی‌ مطالب‌ امشب‌ فکر نمی‌کنم‌ برسیم‌. بگو! باید انسان‌ بگوید‌، زبانش‌ بگوید،‌ تمام‌ بدنش‌ بگوید، تمام‌ زندگی‌اش‌ بگوید‌، تمام‌ حرکات‌ و افعال‌ و اعمالش‌ این‌ را بگوید، که‌ چه‌؟

 

معنای کلمه‌ی «هو»

او! نگویید «هو» مال‌ دراویش است‌! نه‌، «هو» خودش‌ یکی‌ از اسماء پروردگار است، یعنی‌ «او»، او اشاره‌ است؟‌ ضمیر است‌؟ نه‌، اسم‌ مستقلی‌ است‌. حالا این‌جا یک بحث‌ علمی‌ دارد‌ که‌ من‌ فکر می‌کنم نتوانم‌ طوری‌ بگویم‌ که‌ همه‌تان‌ متوجه‌ بشوید، ولی‌ از این‌ می‌گذریم‌، بگو: «او»، آن‌ خدا، که‌ یک روزی‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌ الصلاه والسلام‌ – این روایت در کتاب‌ توحید صدوق‌ است، روایتش‌ هم‌ صحیحه‌ است‌- در یکی‌ از جنگ‌ها، – ظاهرا جنگ‌ بدر است‌ فکر می‌کنم- همین‌طور که‌ مشغول‌ جنگ‌ بود، پیغمبر اکرم‌ دید می‌گوید:‌ «یا هو، یا من‌ لا هو الا هو»، به ذهنم‌ می‌آید که‌ این‌ مال‌ دراویش است‌، ولی‌ نه،‌ این‌ روایتش‌ هم صحیحه‌ است‌ و در کتاب‌ توحید صدوق‌ است (اسرار توحید/ ترجمه التوحید للصدوق؛ ص۷۸)، ای‌ او، ای‌ کسی‌ که‌ نیست‌ اویی‌ جز او، یعنی‌ ما به‌ هر کس‌ بگوییم‌: «او»، او نیست‌، نه‌ این‌که‌ ظاهرا او نیست،‌ شخصیتی‌، ارزش‌ وجودی‌، استقلالی،‌ هیچ‌ چیز که‌ او باشد‌ ندارد‌ جز او، جز خدا، ماها خیال‌ می‌کنیم‌ که‌ کسی‌ هستیم‌، «اگر نازی‌ کند در هم‌ فرو ریزند قالب‌ها»، ما هر لحظه‌ به‌وسیله‌ی‌ او هستیم، هستی‌ ما به هستی‌ او وابسته‌ است‌، وابسته‌‌ی به‌ تمام‌ معنا، در هر لحظه‌ دارد‌ ما را نگهداری‌ می‌کند‌، حفظ‌ می‌کند،‌ دائما ما را دارد خلق‌ می‌کند، دائما ذات‌ مقدس‌ پرودگار همه‌ی‌ موجودات‌ را دارد‌ ایجاد می‌کند‌، منتها‌ ما از او غافلیم‌، «یا هو»، ای‌ او، ای‌ کسی‌ که‌ اویی‌ نیست‌، واقعا اویی‌ نیست، وقتی‌ که‌ هیچ‌ چیز شخصیت‌ ندارد‌، موجودیت‌ ندارد‌، انسانیت‌ ندارد‌، هیچ چیز‌ ندارد‌، هیچ چیز‌ ندارد‌، فقیر مطلق‌، نیازمند واقعی،‌ «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ» (فاطر/۱۵)، همه‌ی‌ شما فقیرید، فقیر یعنی‌ چه‌؟ یعنی‌ نیازمند؛ نیازمند به‌ حیات‌، نیازمند به‌ بقاء، نیازمند به‌ نگهداری‌، خدای‌‌تعالی‌ به‌‌وسیله‌ی‌ رحمانیتش‌ تمام موجودات‌ را، حتی‌ کفار را، حتی‌ آن‌هایی‌ را که‌ با خدا معاندند، همه‌ را نگه‌ می‌دارد‌، رحمان است‌، یعنی‌ با مهربانی‌ عمومی‌اش‌ همه‌ را نگهداری‌ می‌کند‌. ای‌ «او»، ای‌ کسی‌ که‌ نیست‌ «او»یی‌، خیلی‌ این‌ جمله عجیب است،‌ نیست‌ «او»یی‌ مگر او. ماها بی‌خود معطلیم‌. شخصی آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ صادق‌ درباره‌ی‌ روح‌ انسان‌ در عالم بالا، قبل‌ از این‌که‌ در این‌ عالم‌ بیاید، مطالبی‌ را برای‌ این راوی‌ بیان‌ فرمودند، آن‌ها در عرش‌ بودند، چه‌، چه‌، عرض‌ کرد که‌ خب،‌ روح‌ با این‌ عظمت‌ که‌ در عرش‌ بوده‌ و این‌ همه‌ صفات‌ الهی داشته‌ و خدای‌تعالی‌ درباره‌اش می‌فرماید: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (ص/۷۲)، روح‌ خودم‌، روحی‌ که‌ منتسب‌ به‌ من است،‌ من‌ در انسان‌ دمیدم،‌ چرا با این‌ فلاکت‌ در‌ این‌ دنیا آورده؟ خیلی‌ ما مفلوکیم، شاید از هر حیوانی‌ هم مفلوک‌تریم! از ضعف‌ به وجود آمدیم،‌ در ضعف‌ هم‌ از بین‌ خواهیم رفت. «ما لابن آدم و العجب، اوّله نطفه مذره، و آخره جیفه قذره، و هو بین ذلک یحمل العذره» (غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۲، ح ۶۰۴۷)،‌ اگر به‌ بدن‌ ما باشد‌ که‌ همه‌ی‌ ارزش‌ را ما برای بدن‌ قائلیم‌ و برای‌ روح‌ هیچ‌ ارزشی قائل نیستیم‌، حضرت امیر این بدن را این‌طوری می‌گوید: اولش آب گندیده‌ی نطفه بوده، آخرش‌ لاشه‌ی‌ مرده‌‌ی بودار، این‌ وسط چه‌ هست؟ حیوان‌ نجاست‌‌کش‌، «و بین ذلک یحمل العذره‌»، حالا من‌ این‌ کلمه‌ی‌ «عذره‌» را بخواهم‌ در مجلس‌ترجمه‌ کنم‌ اصلا بد است‌. «کیف‌ یتکبر؟» (علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۶)، تو چه‌ می‌گویی‌؟ من‌ این‌ حکم‌ اسلام‌ را قبول‌ ندارم! این‌ حرف‌ها مال‌ سابق‌ها بوده‌! نمی‌دانم‌ نماز فلان‌، امام‌زمان،‌ حالا ببینیم!‌ و صدها حرف‌ دیگر‌، که‌ واقعا گاهی انسان‌ می‌گوید:‌ آخر‌ تو که‌ هستی‌؟ تو چه‌ هستی‌؟ آیینه‌ را بردار، قیافه‌ات‌ را نگاه‌ کن،‌ ببین‌ این حرف‌های‌ درشت‌ و بزرگ‌ به تو‌ می‌آید؟ گاهی‌ انسان‌ به خودش‌ فکر بکند‌؛ من‌ که‌ قبول‌ ندارم‌! تو که هستی‌ که‌ قبول‌ نداری‌؟ تو که تحصیلی‌ نکردی‌، مراجع‌ تقلید نود سال تحصیل می‌کردند‌، مرحوم‌ آیت‌ الله‌ بروجردی‌ می‌فرمود که‌ من‌ نود سال‌ از عمرم‌ می‌گذرد،‌ از سن‌ چهارده‌‌سالگی‌ مشغول‌ تحصیلم،‌ دیروز فکر کردم‌، – چون‌ درس‌ طهارت‌ را دو مرتبه‌ می‌خواستند‌ شروع‌ کنند-‌ فکر کردم‌ حالا دیگر‌ بدون‌ مطالعه‌ درس‌ بدهم، دیدم‌ نه‌! «روایاتنا صعب‌ مستصعب» (بحارالانوار/جلد۲، باب۲۶)‌، روایات‌ ما خیلی‌ مشکل است‌، هر کسی‌ نمی‌تواند‌ روایات‌ را بفهمد،‌ «لا یحتمله‌ الا ملک مقرب» ملک مقرب؛ جبرئیل‌، میکائیل،‌ ممکن است‌ روایات‌ را بفهمند، «او نبی‌ مرسل»‌ پیغمبران‌ اولوالعزم‌ و رسلِ‌ خدای‌تعالی‌، «أو مؤمن امتحن الله قلبه للایمان»‌. یا مؤمنی‌ که‌ دلش‌ برای‌ ایمانش ‌امتحان شده؛ ایمان‌، مراحلی‌ دارد‌، هر مرحله‌ای‌ که‌ انسان‌ می‌گذراند‌، از همان‌ مرحله‌ی‌ توبه‌ تا مرحله‌ی‌ توحید، این‌ها یک‌یک امتحان‌ داده باشد،‌ امتحانش‌ هم‌ خوب‌ باشد‌، رفوزه‌ نشده‌ باشد، نمره‌ بیست‌ِ بیست‌ِ بیست‌، رفته‌ بالا، بارک الله‌، حالا تو بیا روایات‌ را بفهم‌، آن‌وقت‌ «جرت‌ ینابیع‌ الحکمه‌ من‌ قلبه‌ الی‌ لسانه‌» (البحار/ ج ۴۱، ص ۲۴۲-۲۴۳)، منبع‌های‌ حکمت‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جاری‌ می‌شود، همین‌طور مفت‌ و مجانی. من‌ طلبه‌ بودم‌ درس‌ عربی‌ خواندم‌! خب‌ درس‌ عربی‌ خوانده‌ باش‌، او ‌هم‌ درس‌ فارسی‌ خوانده‌! این‌ یکی‌ هم‌ درس‌ انگلیسی‌ خوانده‌! چه‌ مربوط‌! من‌ آخر‌ زیر بار هر حرفی‌ نمی‌روم‌! خب‌ نرو، کسی‌ نگفته‌ برو، من‌ تا فلسفه‌ی‌ حکمی‌ را نفهمم‌ عمل‌ نمی‌کنم‌! خیلی‌ نادانی‌، پیش‌ طبیب‌ که‌ رفتی‌ به تو‌ ده‌ تا قرص داده گفته روزی‌ شش‌ ساعت‌ به‌ شش‌ ساعت‌ یک دانه‌ بخور، به‌ او بگو این‌ حرف‌ها را، که تا من‌ فلسفه‌ی‌ این‌ شش‌‌ساعت‌ به‌ شش‌ساعت‌ را ندانم‌ نمی‌خورم‌! چرا آن‌جا نمی‌گویی؟ روایات به‌ این‌ آسانی‌ها نیست، درباره‌ی سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» روایاتی‌ داریم‌ که‌ امام سجاد می‌فرماید: این‌ها را شما نمی‌فهمید، یک عده‌ای‌ در آخرالزمان‌ می‌آیند، آن‌ها سوره‌ی‌ «قل‌ هو الله‌» را می‌فهمند (کتاب التوحید, ص۲۸۳) ؛ پیغمبر اکرم فرمود: مَثَل‌ «قل‌ هو الله‌»  در امت پیغمبر،‌ مَثَل‌ علی‌ بن‌ ابیطالب است، کسی‌ که‌ علی‌ را به‌ دل‌ و زبان‌ و عمل‌ دوست‌ داشته‌ باشد‌، مثل‌ این است‌ که‌ تمام‌ قرآن‌ را قبول‌ دارد (بحارالانوار/ جلد ۲۲، صفحه ۳۱۷) ‌.

 

معنای رفع و دفع امراض

بنابراین‌ ماها فکر کردیم‌ کسی‌ هستیم؟ حضرت‌ فرمود:‌ بله،‌ این‌که‌ خدای‌ تعالی‌ ما را، بشر را از دو مجرای‌ بول‌ آورده‌ وارد دنیا کرده‌، این‌طور ضعیف، این علت دارد؛ بچه‌ی‌ هر حیوانی‌ یکی دو ساعتی‌ یک‌خورده‌ای‌ دست‌ و پایش‌ شل است‌، بعدش‌ راه‌ می‌افتد، فرزند انسان‌ را ببینید که‌ در چه‌ وضعی است، آن‌قدری‌ که‌ ما مریض‌ می‌شویم‌، آن‌قدری‌ که‌ ما ضعف‌ داریم‌، آن‌قدری‌ که‌ ما گرفتاری‌ داریم، حیوانات ندارند؛ من‌ یک روزی‌ به‌ یک دندان‌پزشکی‌ می‌گفتم‌: چرا هیچ‌وقت‌ این‌ حیوانات‌ با این‌که‌ مسواک نمی‌کنند، با این‌که‌ خلال‌ نمی‌‌کنند، دندان‌های‌شان‌ تا آخر عمرشان‌ هست؟ ماها چرا با این‌همه‌ خلال‌ و مسواک و جرم‌گیری‌ و این‌ها، تا وسط‌های‌ عمرمان‌ بیشتر دندان‌های‌مان‌ عمر نمی‌کند؟ یک‌نفر صدساله‌ حتما از پنجاه‌‌سالگی‌ دیگر‌ دندان‌هایش‌ خراب‌ شده‌، علتش‌چیست؟ چرا ماها این‌قدر بیمارستان‌ها، دکترها، روی ما‌ کار می‌کنند، در عین‌ حال‌ همین‌ الان اگر بگوییم‌ یک‌نفر که هیچ‌ کسالتی‌ در وجودش‌ نباشد دستش را بلند کند‌، شاید سه‌ چهار نفرتان دست‌تان‌ را بلند کنید، بقیه‌ بالاخره‌، یکی‌ چشمش‌ ضعیف است‌، یکی‌ گوشش‌ درد می‌کند‌، همه، آخر چرا باید این‌طوری‌ باشد؟ آن‌ زندگی‌ که‌ حیوانات‌ می‌کنند اگر ماها داشته‌ باشیم‌، به‌ خدا قسم‌ شاید در ظرف یکی‌ دو شبانه‌روز اصلا از بین‌ می‌رویم‌، درون آن‌ طویله‌، داخل آن‌ کثافت‌ها، با آن‌ خوراک، یکی‌ دو روز اگر زنده‌ بمانیم! آن‌‌هم‌ معلوم‌ نیست! این‌ آدم‌ چرا این‌قدر «یتکبر»، چرا این‌قدر تکبر می‌کند؟ بعد فرمود: اگر این‌ها در عرش‌ می‌بودند، – این‌ ارواح‌ در عرش‌ می‌بودند، همان‌ جائی‌ که‌ هستند، بین ملائکه‌، در کنار ملائکه‌ می‌بودند- اینها ادعای‌ خدائی‌ می‌کردند. به‌ حضرت‌ صادق‌ عرض‌ شد که‌ آقا! این‌ها را با این‌که‌ این‌همه‌ آوردند، لجن‌مال‌شان‌ کردند، در عین‌ حال‌ ادعای‌ خدائی‌ می‌کنند؟ آن شخص می‌گوید:‌ «طوفوا حولی‌ فمکه بیتالله‌ و انا الله‌»، بیائید دور من‌ طواف‌ کنید، دور بدنم، این‌ بدنم‌ مکه است،‌ روحم‌ هم‌ خود خداست! «سبحانی‌ ما اعظم‌ شأنی‌» می‌گوید: «لیس‌ فی‌ جُبّتی‌ سوی‌ الله‌»، در لباس‌ من‌ جز خدا چیز دیگری‌ نیست‌! حالا کسی که این‌ها را می‌گوید‌ نمی‌خواهم‌ اسمش‌ را ببرم (الفوائد العشره/ص۱۸۷) ‌. هیچ‌‌کس‌ جز او وجود ندارد، «یا هو یا من‌ هو الا هو»، این‌ معنای‌ «هو» است، یعنی‌ همه‌‌چیز «او» است‌. شما وسط‌ آن‌ نقطه‌ی‌ حساس‌ اتم‌ اگر بروید، مثلا این‌جا بزرگ‌ شد یا شما کوچک شدید، رفتید در آن‌ هسته‌ی‌ اتم‌ قرار گرفتید، آن‌جا بخواهید اشاره‌ کنید، همه‌‌جا خداست! «دل‌ هر ذره‌ای‌ که‌ بشکافی‌، آفتابی‌ش‌ در میان‌ بینی»، این‌‌طور باید ما خدا را بشناسیم‌، «ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ» (فیض کاشانی، عین الیقین، ج ۱، ص ۴۹)‌، شیشه‌ را در مقابل‌ آفتاب‌ نگه‌ دارید، – شیشه‌ی‌ روشن‌، نه‌ مشجر- آفتاب‌ وارد شده، از آن طرف رد شده، این‌ یک مثل‌ خیلی پایین است که‌ گفت:‌ «خاک بر فرق‌ من‌ و تمثیل‌ من‌»، ببینید جائی‌ از این‌ وجود هست‌ که‌ آفتاب‌ به آن‌جا نتابیده‌ باشد‌؟! مرحوم‌ فیض‌ کاشانی‌ درکتابش می‌نویسد‌، مثل‌ می‌زند‌، که‌ ماهی‌ها یک روز گفتند که‌ این‌ آب‌ کجاست‌ که‌ می‌گویند‌ حیات‌ ماهی‌ به‌ آب است‌؟ کجاست‌ که‌ ندیدیم‌؟ یکی‌ از ماهی‌ها گفت‌ که‌ در فلان‌ اقیانوس‌، یک ماهی‌ بزرگی‌ هست‌، او آب‌ را دیده، برویم پیش‌ او، همه‌ رفتند پیش‌ او، او گفت‌ که‌ شما غیر از آب‌ را به‌ من‌ نشان‌ بدهید تا من‌ آب‌ را نشان‌تان‌ بدهم‌. موجودیت‌ خدا را همه‌ باید بفهمیم‌، در همه‌ جا. یک پنکه‌ دارد کار می‌کند، شما موجودیت‌ برق‌ را در آن‌ احساس‌ می‌کنید، می‌گویید: برق‌ در آن‌ هست، تا برق‌ قطع‌ شد، دیگر‌ این‌ کار نمی‌کند‌. همه‌ی‌ عالم‌ خلقت‌، همه‌ی‌ موجودات‌، همه‌ی‌ هستی‌، حتی‌ اتم‌ که‌ الکترون‌ها دارد‌ دور هسته‌‌ با آن‌ سرعت‌ می‌چرخد‌، تمام‌ خداست، نه‌ این‌که خودش خداست! مثل‌ فرقه‌ی‌ متصوفه، نه‌، آن‌ را نمی‌گویم‌، یعنی‌ موجودیت‌ خدا، قدرت‌ خدا، احاطه‌ی‌ وجودی‌ پروردگار در همه‌ی‌ این‌ها را انسان‌ باید ببیند، «ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ»‌. از علی‌ بن‌ ابیطالب‌ سؤال‌ کردند: « هل رأیت ربّک؟» آیا پروردگارت‌ را دیدی‌؟ فرمود: «لم‌ اعبد ربا‌ لم‌ اره‌» (الکافی/ ج۱، ص۹۸; توحید الصدوق/باب ما جاء فی الرؤیه، ص۱۰۹، ح۶; البحار/ ج۴، ص۴۴; جامع السعادات/ ج۳، ص۱۶۷; الفصول المهمه: ۴۹)، من‌ خدائی‌ را که‌ نبینم‌ عبادت‌ نمی‌کنم‌. ماها خیال‌ می‌کنیم‌ دیدن‌ به‌ این‌ چشمِ‌ بدنی‌ و حیوانی‌ و این‌هاست‌، این‌ دیدن‌ نیست، این‌ دیدنِ‌ محدودی‌ است،‌ برای‌ این است ‌که‌ جلوی‌ پای‌مان‌ را ببینیم، ان‌شاء‌الله‌ وقتی‌ که‌، «انا انشاءالله‌ بکم‌ لاحقون» (من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۱۷۹)‌، وقتی‌ از دنیا رفتیم‌ آن‌وقت‌ می‌فهمیم‌ دیدن‌ یعنی‌ چه‌؟ آن‌جا دیدن‌ معنایش‌ خوب‌ معلوم‌ می‌شود، و در عالم‌ ارواح‌ هم‌ همان‌طور بوده، حالا فراموش‌ کردیم‌، «من‌ ملک بودم‌ و فردوس‌ برین‌ جایم‌ بود؛ آدم‌ آورد در این‌ دیر خراب‌ آبادم»، ما را در یک قفسی‌ کردند، اگر حقیقتش‌ را بخواهید، یک قفسی‌ که‌ پنجره‌ ندارد، سیاه‌ و تاریک، آوردند این‌جا، «چند روزی‌ قفسی‌ ساخته‌اند از بدنم». «هو»، «او»؛ هر روز هم‌ می‌خوانید؛ «قل هو»، بگو او، همه‌‌چیز، همه‌ی‌ حرکات، «لاحول‌ و لاقوه‌ الا بالله‌ العلی‌العظیم»‌ هیچ‌ حول‌ و قوه‌ای‌ نیست‌ مگر مال‌ خداست‌. یک وقتی‌ ما استادی‌ داشتیم،‌ این‌ را به‌ من‌ گفته‌ بود بخوانم‌، زیاد هم‌ می‌خواندم‌، یک‌وقت‌ احساس‌ کردم‌ که‌ خب،‌ این‌ دستم‌ را که‌ حالا می‌خواهم‌ حرکت‌ بدهم‌ این‌ قوه‌اش‌ مال‌ خداست‌ دیگر، بی‌ اذن‌ خدا من‌ حق‌ ندارم‌ در مال‌ خدا تصرف‌ کنم‌! یک چند لحظه‌ای‌ مانده‌ بودم، بعد متوجه‌ این‌ معنا شدم‌ که‌ خدای‌‌تعالی‌ اجازه‌ داده‌ که‌ نه‌، حالا ما به‌ تو دادیم‌، اختیارش‌ دست‌ تو، این‌ حول‌ و قوه‌ای‌ که‌ ما داریم،‌ این‌ حرکات‌، اختیارش‌ را دست‌ ما داده‌اند، ولی‌ آیا اجازه‌ هست‌ که‌ در راهی‌ که‌ خدا دوست‌ ندارد،‌ انسان‌ از این‌ حول‌ و قوه‌ استفاده‌ بکند؟ انسان‌ بدون‌ اذن یا نهی‌‌ در مِلک دیگری‌ تصرف کرده‌ باشد، جواب‌ خدا را روز قیامت‌ چه‌ می‌دهد؟ «لا حول‌ و لا قوه‌ی‌ الا بالله‌ العلی‌ العظیم»، در یک روایت‌ دیدم‌ که‌ هفت‌ مرتبه‌ بعد از هر نماز: «بسم‌الله‌ الرحمن‌الرحیم‌، لاحول‌ و لاقوه‌ الا بالله‌ العلیالعظیم»‌ بگویید و بعد از نماز مغرب‌ و نماز صبح‌ اگر انسان‌ این‌ را روی‌ اخلاص‌ بگوید‌، هفتاد نوع‌ مرض‌ از او‌ دفع‌ می‌شود (مفاتیح الجنان/ رساله باقیات الصالحات، باب اول: اعمال شب و روز، فضیلت بسمله و حوقله) که‌ کمترین‌اش‌ مثلا همین‌ مرض‌های‌ درشتی‌ است‌ که‌ از نظر ما هست، شما می‌گویید که این‌قدر مرض‌! بله، شما این‌جا نشستید، این‌قدر میکروب‌، این‌قدر مرض‌، امراض‌ مختلفی‌ متوجه‌ شماست، شما متوجه‌ نیستید، خدا دفع‌ می‌کند، یک‌مشت‌ امراض‌ دفع‌ می‌شود،‌ یک‌مشت‌ رفع‌ می‌شود‌. فرق‌ رفع‌ و دفع‌ این است: دفع‌ را اصلا نمی‌گذارد‌ بفهمی‌ مرض‌ متوجه‌ات‌ شده؛ بچه‌ را شما دستش‌ را گرفتید، دارید از خیابان‌ عبور می‌دهید، بچه‌ حواسش‌ دنبال‌ بازی‌اش هست، ماشین‌ می‌خواهد به‌ این‌ بزند‌، می‌کشید‌ش این‌طرف، می‌خواهد بیفتد‌، در بغل‌تان‌ می‌گیرید نگهش‌ داشتید؛ این‌ها معنایش‌دفع است، نمی‌گذارد‌ مرض بیاید‌، مثلا فرض‌ کنید در وقتی‌ که‌ خردسال است‌، آمپول‌های‌ مختلف‌ به او‌ می‌زنید که‌ این‌ امراض‌ مثل‌ آبله‌ و امراضی‌ که‌ الان‌ هست‌، آن‌ها را نگیرد، این‌ها اسمش‌دفع است، دفع‌ می‌کند، خدای‌تعالی‌ بیشتر امراض‌ را از ما دفع‌ می‌کند‌، ما را حفظ‌ می‌کند، ماها حواس‌مان نیست، می‌گوییم‌ مائیم‌ که‌ این‌طوری هستیم‌! من‌ تا به‌ امروز طبیب‌ نرفتم‌! خدا خواسته‌ که‌ تو نروی، و الا تو چه‌ خصوصیت‌ داری؟ خدای‌‌تعالی‌ دفع‌ می‌کند، آن‌وقت‌ در اثر بی‌بند و باری‌ و نامرتبی‌ کارهایت‌، یک امراضی‌ واردت‌ می‌شود‌، آن‌جا از تو‌ رفع‌ می‌کند‌، برمی‌دارد‌. بگو: اوست‌! بیائیم‌ و یک‌خورده‌ای‌ واقعا خداشناس‌ بشویم، بیائیم‌ بدانیم‌ کارها دست‌ کیست، حول‌ و قوت‌ دست‌ کیست‌؟ خدا می‌داند‌ اگر این‌ کلمه‌ را ما معتقد بشویم، این‌ معنا را خوب‌ درک بکنیم‌، همه‌ی‌ کارهای‌مان‌ کنترل‌ می‌شود‌. عرض‌ می‌کنم‌؛ من‌ فکر می‌کردم‌ این‌ دستم‌ را چرا حرکت‌ می‌دهم‌؟ خب‌ مالکش‌ کس‌ دیگری‌ است‌، به‌ من‌ اجازه‌ داده‌ من‌ دستم‌ را این‌طوری‌ بکنم‌؟ خب‌ اجازه‌ داده، روی‌ مهربانی‌ اجازه‌ داده، اما آن را‌ که‌ اجازه‌ نداده‌ چطور‌؟ آن را که‌ به‌ شما گفته‌ نکن‌ چطور؟ آن‌ حرکتی‌ که‌ در بدنت‌ هست‌، آن‌ اعمال‌ زشتی‌ که‌ تو می‌کنی‌، آن‌ گناهانی‌ که‌ تو می‌کنی‌، این‌ها را می‌توانی‌ جوابش‌ را بدهی‌؟ این‌ وجودت‌ مال‌ من است‌، شما که حق‌ نداری یک سوزن‌ به‌ دستت‌ بزنی؛ شما نمی‌توانی‌ یک سوزن‌ به‌ دست‌ خودت‌ بزنی‌ خون‌ بیاید، حرام است، مگر‌ من‌ صاحب‌ خودم‌ نیستم؟! اختیار خودم‌ را ندارم؟ نه‌خیر! تو اختیار خودت‌ را از کجا داری؟ تو که‌ هستی‌ که‌ اختیار خودت را داشته باشی‌؟

 

معنای کلمه‌ی «الله» و محبت به متعلقات محبوب

«قل‌ هو»، «خدا»، «الله»، این‌ کلمه‌ی‌ «الله»‌ یعنی‌ همه‌ی‌ صفات‌ الهی،‌ چه‌ بگویید: «الله»‌، چه‌ بگویید:‌ «رحمن»‌؛ چه‌ بگویید: «الله»،‌ چه‌ بگویید: «رحیم»، سابق‌ این‌ را می‌گفتند: اسمی‌ است‌ که‌ مستجمع‌ جمیع‌ صفات‌ کمالیه‌ است،‌ تمام‌ صفات‌ الهی‌‌، این‌ را از سابق‌ به‌ ما می‌گفتند، خب‌، «قل‌ هو الله» اوست‌ «الله»، یعنی‌ محبوبی‌ نیست‌ مگر او، «لا اله‌ الا هو» که‌ زیاد هم‌ در قرآن‌ هست‌، اگر بخواهیم‌ تقسیمش‌ کنیم‌، روی‌ اسماء پروردگار پخش‌ کنیم معنایش‌ این است‌ که‌ محبوبی‌ نیست‌ مگر او، معبودی‌ نیست‌ مگر او، خالقی‌ نیست‌ مگر او، رحمانی‌ نیست‌ مگر او، رحیمی‌ نیست‌ مگر او، حتی‌ موجودی‌ نیست‌ – که‌ گاهی‌ از این‌ سوء استفاده‌ می‌شود‌- موجودی‌ نیست، «یا موجودا فی‌ کل‌ مکان» (دعای حزین/ حاشیه مفاتیح الجنان، تعقیبات نماز شب)‌، یکی‌ از اسماء پروردگار «موجود» است، موجودی‌ نیست‌، هستی‌ نیست‌ مگر او، – از نظر اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت این‌ به‌ معنای‌ استقلالی‌اش‌ منظور است البته‌،‌ نه‌ از نظر فلاسفه، فلاسفه‌ چیز دیگری می‌گویند، حالا ما می‌گوییم‌ که‌- موجودی‌ نیست‌ مگر او، موجود مستقل؛ یعنی‌ خودش‌ بر خودش‌ اعتماد داشته‌ باشد؛ نیست‌ مگر او، تمام‌ صفات‌ الهی‌ زیر کلمه‌ی‌ «الله‌» است، وقتی‌ شما گفتید: «لا اله‌ الا هو»، «لا اله‌ الا الله»، یعنی‌ من‌ محبوبی‌ ندارم‌، – این‌ها را راست‌ می‌گوییم‌؟!- من‌ محبوبی‌ ندارم‌ جز خدا، معبودی‌ ندارم‌ جز خدا، این است‌ معنایش‌ دیگر، خب‌ شما هیچ‌ چیزی‌ را دوست‌ ندارید جز خدا؟ باید بگوییم:‌ جز خدا همه‌ چیز را دوست‌ داریم! چون‌ واقعا محبت‌مان‌ به‌ همه‌ چیز هست. یک‌نفر می‌گفت:‌ من‌ چرا این‌قدر محبتم‌ به‌ خدا کم است؟ آمده‌ بود پیش‌ من؛ گفتم‌: علتش‌ این است‌ که‌ تو یک کیلو محبت‌ داشتی‌، این‌ها را تقسیم‌ کردی، یک‌مقدار دادی‌ به‌ خانه‌ات‌، یک‌مقدار دادی‌ به‌ زنت‌، یک‌مقدار دادی‌ به‌ بچه‌هایت‌، یک‌مقدار دادی‌ به‌ کسبت‌، یک‌مقدار دادی‌ به‌ شغلت‌، یک‌مقدار چه‌ و چه، آن‌ آخرش‌ که‌ یک‌ذره‌ می‌ماند‌، می‌خواهی‌ بدهی‌ به‌ خدا! این‌طوری است‌ دیگر‌. انسان‌ یک‌وقت‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ علیه‌ مشرف‌ می‌شود، یک زرگر، طلاشناس‌، به‌‌به‌! عجب‌ طلاهائی است‌! این‌ طلاها را می‌بوسد‌ و احترام‌ می‌کند‌، به‌خاطر این‌که‌ طلایش‌ تمام‌ عیار است‌! یک‌وقت‌ می‌رود‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌الله‌‌علیه‌، اگر هر چه‌ باشد‌ که‌ متعلق‌ به‌ علی‌‌بن‌موسی‌الرضا است‌ می‌بوسد‌، حتی‌ خاک‌ها را، حالا اگر کسی‌ این‌جا بگوید‌ که‌ این‌ ضریح‌ مقدس‌ را که‌ مردم‌ این‌قدر می‌بوسند، از هرکسی‌ یک میکروبی‌ به‌ این‌ ضریح‌ می‌چسبد‌ و فلان‌ و این‌ها، تو چرا می‌بوسی‌؟ دعوا می‌کند‌، اوقاتش‌ تلخ‌ می‌شود، می‌گوید‌: هر چیزی‌ که‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ رضا باشد‌ من‌ می‌بوسم. شما یک وقتی‌ تمام‌ زندگی‌ات‌، زنت‌ و بچه‌‌ات‌ و این‌ها را به‌خاطر خدا دوست‌ داری، این‌ خوب است، مثل‌ ضریحی‌ که‌ به‌خاطر حضرت‌ رضا دوست‌ داری، اما یک‌وقت‌ هست‌ نه‌، مستقلا دوست داری، زنم‌ فاسد باشد‌ دوستش‌ دارم‌، زنم‌ بی‌دین‌ باشد‌ دوستش‌ دارم‌، زنم‌ مثلا فرض‌ کنید در راه‌ خدا نباشد‌ دوستش‌ دارم، بچه‌هایم‌، بچه‌ام هست‌ آقا! چه‌کارش‌ کنم‌؟ بچه‌ام است، ولو بد باشد‌ بچه‌ی من است‌. مکرر من‌ گفتم‌ که‌ حضرت‌ نوح‌ یک کلمه‌، – خیلی‌ آدم‌ دلش‌ برای‌ حضرت‌ نوح‌ می‌سوزد‌، یک کلمه-‌ گفت:‌ «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی»‌ (هود/۴۵)، خدایا! این‌ بچه‌ی‌ من‌ از اهل‌ من است‌، تو هم‌ وعده‌ کردی‌ که‌ اهل‌ مرا نجات‌ بدهی؛ خدا با تندی فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ، إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ، فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» (هود/۴۶)، تو نباید جاهل‌ باشی‌، این‌ حرف‌ها چه هست‌ که‌ تو می‌زنی‌؟ تقریبا این‌طور است، آخر بچه‌ام هست، همین‌ حرف‌هایی‌ که‌ ماها می‌زنیم‌، بچه‌ام! بچه‌ی‌ نکبتش‌ را که‌ هزار کار بد کرده‌ بود گرفته بودند در زندان ‌انداخته بودند، می‌گفت:‌ شب‌ تا صبح‌ خوابم‌ نبرده، بچه‌ام را آن‌جا غذا دادند یا ندادند… این‌ بچه‌ را تو می‌خواهی‌ چه‌کار کنی‌؟ ولی یک بچه‌ای‌ مثل‌ یوسف‌ باشد‌، حضرت‌ یعقوب‌ چهل‌‌سال‌ برایش‌ گریه‌ می‌کند‌، چشمانش‌ سفید می‌شود،‌ خدا نمی‌گوید:‌ چرا اینکار را می کنی؟ برای‌ این‌که‌ پسرش‌ در راه‌ خداست، یوسف‌، یوسفی‌ است‌ که‌ گناه‌ آمده‌ کنارش‌، جوان است‌، شهوت‌ دارد، «وَهَمَّ بِهَا» (یوسف/۲۴)، همه‌‌طور آماده‌ است، اما فرار می‌کند، این‌طور بچه‌ را هر چه‌ می‌خواهی‌ در فراقش‌ گریه‌ کن‌! حتی‌ «ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ» (یوسف/۸۴)، چشمانش‌ سفید شده، بارک الله،‌ گریه‌ کن، نه‌ برای‌ او، برای‌ همه‌ی‌ اولیاء خدا گریه کن، شما برای‌ امام‌ حسین‌ گریه‌ می‌کنید، کسی‌ نمی‌گوید چرا‌. ببینید این‌ راه‌ را باید ما در پیش‌ بگیریم‌، این‌طوری‌ باید باشیم‌. خدای‌‌تعالی‌ رحمان‌ است‌، اما دومی‌ هم‌ دارد، پیغمبر اکرم‌ هم‌ «ارحمالراحمین»‌ مطلق‌ نیست،‌ بگو که‌ «او» در ذاتش «احد» است، هیچ‌ هم‌ردیفی‌، هم‌‌کُفوی‌ ندارد، که‌ البته‌ بقیه‌ی‌ سوره‌، تفسیر همین‌ «احد» خواهد بود.

 

اهمیت کلمه‌ی انشاءالله و معنای حقیقی آن

درباره‌ی پیغمبر اکرم‌ در دعای‌ ندبه‌ می‌گوییم:‌ «و اودعته‌ علم‌ ما کان‌ و مایکون‌» (مفاتیح الجنان/دعای ندبه)، «علم‌ ما کان‌ و مایکون»‌ را پیغمبر اکرم‌ می‌داند‌ تا «انقضاء خلقک»، اما در قرآن‌ می‌گوید:‌ «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ» (کهف/۲۳-۲۴)، ای‌ پیغمبر! تو با همه‌ی‌ این‌هایی که می‌دانی، با همه‌ی‌ عظمتت‌، با همه‌ی‌ شخصیتت‌، بدان‌ که‌ تمام اختیارت‌ در دست‌ پروردگار است‌! تو از خودت‌ هیچ‌ اراده‌ای‌ که‌ از خدا جدا باشد‌ نداری،‌ و حتما نگویی‌ من‌ فردا فلان‌ کار را می‌کنم‌، مگر این‌که‌ خدا بخواهد، اگر خدا بخواهد تو می‌توانی‌ فلان‌ کار را قول‌ بدهی‌ که‌ فردا بکنی، اگر خدا نخواهد نمی‌توانی، «وَلَا تَقُولَنَّ» با نون‌ تاکید ثقیله‌، «إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ»، ماها اصلا «ان‌شاء‌الله‌» را لفظی‌ هم‌ حتی نمی‌گوییم، «ان‌شاءالله‌» لفظی‌ هیچ‌ارزشی‌ ندارد‌، بعضی‌ وقت‌ها من‌ به‌ بعضی‌ها می‌گویم‌: ان‌شاءالله‌ فردا می‌آیم،‌ می‌گوید:‌ آقا نه،‌ قطعی‌ بگو، ان‌شاءالله‌ نگو، بگو می‌آیم‌، اصلا نمی‌خواهند‌ بفهمند که‌ «ان‌شاءالله»‌ باید در هر کلامی‌ پشت‌ سرش‌ باشد؛ من‌ به‌ یک خلبانی‌ در هواپیما گفتم‌: وقتی‌ می‌گویید ما ساعت‌ فلان،‌ در فرودگاه‌ مشهد می‌نشینیم،‌ بگو: «ان‌شاءالله»، گفت:‌ مگر خطری هست؟ گفتم‌: نه‌، یک‌خورده‌ هم‌ به‌ من‌ به‌ قول‌ خودش‌ عقیده‌ داشت، گفت:‌ مگر خطری را احساس می‌کنید؟ گفتم:‌ نه‌، گفت:‌ پس نمی‌شود،‌ اگر بگویم‌ که‌ ان‌شاءالله‌ ما وارد مشهد می‌شویم‌ مردم‌ می‌ترسند، راست‌ هم‌ می‌گوید، اگر‌ الان‌ یک خلبانی‌ وقتی‌ که‌ دارد پرواز می‌کند، بگوید‌: ان‌شاءالله‌ تا ساعت‌ فلان‌، همه می‌گویند: ان‌شاءالله‌ گفت‌؟ بله! پس حتما‌ یک خطری‌ هست! ببینید؛ از همین‌جا احساس‌ کنید که‌ فرهنگ‌ ما با فرهنگ‌ قرآن‌ و اسلام‌ اساسا عوض‌ شده‌. حضرت‌ بقیه‌الله‌ ارواحنافداه، ایشان‌ را خدای‌‌تعالی‌ وعده‌ کرده‌ و «إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آل عمران/۹)، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» (نور/۵۵)، پروردگار وعده‌ای‌ کرده‌ و این‌هایی‌ هم‌ که‌ وقت‌ تعیین‌ می‌کنند خیلی‌ غلط‌ می‌کنند، هیچ‌کس‌ نباید وقت‌ تعیین‌ بکند، چرا؟ به جهت‌ این‌که‌ این‌ از آن مسائلی‌ است‌ که‌ در آن خیلی‌ بداء حاصل‌ می‌شود، با دعا جلو می‌افتد،‌ با بدی‌ مردم‌ عقب‌ می‌افتد‌، و تا به حال‌ شاید صدها مرتبه‌ بداء حاصل‌ شده‌، و چون‌ معنای‌ بداء هم‌ این‌ است‌ که «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ» (رعد/۳۹)، خدا عقب‌ جلویش‌ می‌کند.

 

جریان بنی‌اسرائیل و ظهور حضرت موسی و تشابه با ظهور امام عصر علیه‌السلام

در قضیه‌ی‌ بنی‌اسرائیل‌ دارد‌ که‌ حضرت‌ یوسف‌ به‌ بنی‌‌اسرائیل‌ وعده‌ فرموده‌ بود که‌ بعد از مدتی،‌ شما که‌ در فشار فرعون‌ و فرعونیان‌ قرار گرفتید و ظلم‌ خیلی‌ به شما‌ فشار آورد، حضرت‌ موسایی‌ خواهد آمد و شما را از زیر بار ظلم‌ نجات‌ می‌دهد، بنی‌اسرائیل‌ در فشار قرار گرفتند، یک‌شب‌ در وسط‌ بیابان‌ – که‌ این‌ وضع‌ را هم‌ از ما گرفتند که‌ برویم‌ در بیابان،‌ گاهی‌ با دوستان‌ بنشینیم‌، برای‌ فراق‌ امام‌ زمان‌مان‌ گریه‌ بکنیم،‌ یک‌وقتی‌ یک‌چنین‌ برنامه‌‌هایی‌ بین دوستان‌ بود‌- بنی‌اسرائیل در وسط‌ بیابان‌ رفته‌ بودند‌ و گریه‌ می‌کردند، اشک می‌ریختند، عالم‌شان‌ هم‌ برای‌ آن‌ها علائم‌ ظهور را می‌گفت‌ و خصوصیات‌ حضرت‌ موسی‌ را می‌گفت‌، یک‌شب‌ از این‌ شب‌ها، شبِ‌ مهتاب‌‌شبی‌ هم‌ بوده، دیدند که‌ یک جوانی‌ دارد‌ می‌آ‌ید، نزدیک شد، تمام‌ علائم‌ موسی‌ در این‌ هست‌، آن‌ عالم‌ پرسید: آقا اسم‌تان‌ چیست‌؟ گفت‌: من اسمم‌ موسی‌ است.‌ پسر که هستی‌؟ پسر عمران!‌ شما هستید که‌ باید بیایید ما را از این‌ گرفتاری‌ نجات‌ بدهید؟ گفت‌: بله‌. ان‌شاءالله‌ ما هم‌ یک‌وقتی ببینیم‌ آقای‌مان، ولی‌ عصر را‌، بگوییم:‌ آقا شما پسر که‌ هستید؟ -هر احمقی‌ که‌ نباید ادعای‌ این‌ بکند که‌ من‌ امام‌ زمانم، یک آقایی‌ اخیرا در آلمان‌ گفتند‌ این‌ امام‌‌زمان است! خصوصیات‌ حضرت‌ ولی‌ عصر صلوات‌ الله‌ علیه‌ را آن‌چنان‌ برای ما بیان‌ کردند که‌ اگر پنج‌ میلیارد جمعیت کره‌ی زمین را،  همه‌ را صف کنند‌، ما دست‌مان‌ را می‌گذاریم روی وجود مقدس‌ حجه‌ابن‌‌الحسن،‌ همه‌ی‌ خصوصیات‌، حتی‌ خال‌ صورتش‌ را گفتند- آقا جان‌! شما که‌ هستید؟ اسم‌تان‌؟ پسر که‌ هستید؟ پسر حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌، آقاجان‌ کی‌ می‌آیید؟ به‌ ما بفرماید که‌ حالا مثلا یک مدتی‌ تاخیر دارد؛ حضرت‌ موسی‌ فرمود: چهل‌ سال‌ دیگر‌ من‌ می‌آیم‌، چهل‌ سال! برای‌ کسی‌ که‌ بفهمد درد است، فشار را درک بکند‌… ماها نمی‌فهمیم‌، ماها تخدیر شدیم، عادت‌ کردیم‌، اگر فشار را انسان‌ درک بکند‌، احساس‌ بکند‌، و بداند که‌ بعد از ظهور، – این‌ را من‌ مکرر گفته‌ام‌ و تحقیقی‌ عرض‌ می‌کنم‌ که-‌ جاهل‌ترین‌ مردم‌ بعد از ظهور از اعلم‌ِ علمای‌ قبل‌ از ظهور عالم‌تر است، ببینید چقدر ما در ظلمیم‌، در جهلیم‌، در تاریکی هستیم، حضرت‌ موسی‌ فرمود: چهل‌ سال‌ دیگر!. آن‌ها گریه‌ کردند، آیا می‌توانی‌ مدت‌ را کم‌ کنی؟ حضرت‌ موسی‌ برای‌ این‌ها خبر آورد که‌ ده‌‌سال‌ تخفیف‌ داده‌ شد، دعاهای‌ شما اثر کرد، این‌‌که‌ فرمودند: «افضل‌ الاعمال‌ انتظار الفرج» (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰)، دعا کنید برای‌ فرج‌ امام‌ زمان‌تان‌، برای این است، دعا جلو می‌اندازد، ده‌ سال‌ جلو افتاد، این‌ها شکر کردند، تشکر کردند، «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» (ابراهیم/۷)‌، شکر کردند، حضرت‌ موسی‌ خبر آورد که‌ ده‌سال‌ هم‌ برای‌ خاطر شکرتان تخفیف داده شد، راه‌ را بلد شده‌ بودند، باز دعا کردند، ده‌ سال‌ دیگر‌ تخفیف‌ داده‌ شد، حضرت‌ موسی‌ هم‌ در این‌ مدت‌ رفت‌ برای مدین‌، مدتی‌ خدمت‌ شعیب‌ را کرد و برگشت‌ و آمد این‌ها را نجات‌ داد، و امام‌ صادق‌ می‌فرماید: – قابل‌ توجه‌ است‌ که‌- همین‌ جریان عینا در امت‌ پیغمبر، نسبت‌ به‌ حضرت‌ ولی‌ عصر صلوات‌ الله‌ علیه‌ خواهد بود، طابق النعل بالنعل (ترجمه کمال‌الدین و تمام‌النعمه/الشیخ الصدوق؛ مترجم منصور پهلوان، جلد : ۲، صفحه : ۴۰۰)، و اگر مردم‌ دعا کنند جلو می‌افتد‌، دعا کنید، به‌ یاد امام‌‌زمان‌تان‌ باشید، اگر دعا کردید جلو می‌افتد، و بدانید هر دعایی اثر دارد‌، همین‌ امشب‌، همین‌ مجلس،‌ اگر شما جدی‌ دعا کنید بالاخره‌ یک‌مقداری،‌ به‌ اندازه‌ای‌ که‌ خدا به‌ ما لطف‌ داشته‌ باشد‌ ظهور حضرت‌ را جلو می‌اندازد‌، و بعدش‌ هم‌ شکر کنید، ممنونیم‌ خدا که یک‌ تفضلی‌ به‌ ما کردی،‌ باز شکرش‌ هم‌ مزد دارد‌، دعا کنید، شکر کنید، دعا کنید، شکر کنید تا ان‌شاء‌الله‌ حضرت‌ بقیه‌‌الله‌ ارواحنافداه تشریف‌ بیاورند و واقعا از این‌ گرفتاری‌ها ما را نجات‌ بدهند‌.

 

تعلق ماههای جمادی به حضرت زهرا سلام الله علیها

ایام‌ تعلق‌ دارد به‌ حضرت‌ فاطمه‌ی‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها، بیستم‌ این‌ ماه‌ روز تولد حضرت‌ زهرا خواهد بود. دو ماه‌ جمادی‌‌الاول‌ و جمادی‌‌الثانی‌ بیشتر مربوط‌ به‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها است‌. فاطمه‌ی‌ زهرا به‌قدری‌ عزیز است، به قدری باعظمت است، من‌ هفته‌ی‌ گذشته‌ چند کلمه‌ راجع‌ به‌ معنای‌ «محدثه»‌ عرض‌ کردم‌، محدثه یعنی‌ از مسائلی‌ که‌ مربوطه‌ به‌ علم‌ مکنون‌ خداست‌ از جانب‌ پروردگار برای‌ فاطمه‌ی‌ زهرا خبر می‌آوردند، خبرهای‌ تازه‌، خبرهای‌ کلی‌ را که‌ همه‌ی‌ ائمه‌ی معصومین‌ می‌دانستند، خبرهای‌ جدید بود، حضرت را حدیث‌ می‌کردند، و اطلاعاتی داشت (علل الشرائع، جلد ‏۱، صفحه ۱۸۳)، امیرالمؤمنین‌ وارد منزل‌ می‌شود‌، حضرت‌ زهرا می‌فرماید که‌ می‌خواهی خبر بدهم‌ از آن‌چه‌ خواهد آمد واز آنچه‌ گذشته؟ «ما کان‌ و ما یکون»‌، فاطمه‌ی زهرا این است، روایات‌ زیادی‌ هم‌ درباره‌ی‌ حضرت‌ زهرا از شیعه‌ و سنی‌ وارد شده، به‌قدری‌ با‌ عظمت است‌، به‌قدری‌ بزرگ است‌، به‌قدری‌ محبوبه‌ی‌ خداست‌ که‌ هر کجا «ذی‌القربی» در قرآن‌ آمده‌ اول‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ زهراست، «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ» (شوری/۲۳)، اول‌ حضرت‌ زهراء است، «وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ» (اسراء/۲۶)‌، اول‌ حضرت‌ زهراء، «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ» (انفال/۴۱)، اول‌ فاطمه‌ی زهراست، بقیه‌ همه‌ زیر سایه‌ی‌ فاطمه‌ی‌ زهرا هستند. در همین‌ حدیث‌ کساء است‌ دیگر؛‌ «هم‌ فاطمه‌ و ابوها و بعلها و بنوها»، فاطمه‌ است‌ و پدر‌ فاطمه، فاطمه است و فرزندان‌ فاطمه‌، فاطمه است و شوهر فاطمه‌، این‌قدر اهمیت دارد، روایات‌ زیادی‌ داریم‌ که‌ چرا فاطمه‌ را فاطمه‌ گفتند؛ در روایات‌ مختلف است‌، یک روایت‌ که‌ ان‌شاءالله‌ برای‌ شماها بشارتی‌ است:‌ «لان الله‌ فطمها و شیعتها و محبیها»، این‌هایی‌ که‌ می‌گویم‌ این‌ها هر کدام‌ در یک روایت است‌ (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، جلد ۳، صفحه ۳۳۰ – ۳۲۹ / عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد‏۲، صفحه ۷۳- ۷۲ / عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ‏۲، صفحه ۴۶ / الأمالی (للطوسی)، صفحه ۵۷۰ – بحار الأنوار، جلد ‏۴۳، صفحه ۱۸) ، «و ذریتها من‌ النار» ، «فطم»‌ یعنی‌ جدا کردن‌، خدای‌‌تعالی‌ حضرت‌ زهراء را، شیعیانش‌، دوستانش‌، ذریه‌اش‌ را از آتش‌ جهنم‌ جدا کرده‌، هیچ‌‌وقت‌ به‌ آتش‌ جهنم‌ مبتلا نمی‌شوند‌، و در روایت دارد:‌ روز قیامت‌ که‌ تشریف‌ بیاورد‌، می‌خواهد وارد بهشت‌ که‌ بشود،‌ عرض‌ می‌کند: پروردگارا! در دنیا که‌ قدر من‌ را ندانستند، در این‌جا هم‌ که‌ مردم‌ چشمان‌شان‌ را بستند، «غضوا ابصارکم‌ حتی‌ تجوز فاطمه‌ بنت‌ محمد صلی الله علیه و اله وسلم» (عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۱۱۸۰)، چشم‌ها را ببندید تا فاطمه‌ بگذرد، که‌ از امام‌ سوال‌ می‌شود:‌ سادات‌ هم‌ چشم‌های‌شان‌ را ببندند؟ حضرت‌ می‌فرماید که‌ برای‌ محرم‌ و نا محرمی‌ نیست،‌ آن‌جا فاطمه‌ یک جلال‌ و عظمتی‌ دارد که‌ هیچ‌ چشمی‌ نمی‌تواند‌ آن‌ جلال‌ و عظمت‌ را ببیند؛ خب‌ حالا وارد بهشت‌ می‌خواهند‌ بشوند،‌ خدای‌تعالی‌ می‌فرماید: برگرد به قیامت، هر کس‌ تو را و ذریه‌ی‌ تو را دوست‌ دارد‌ شفاعتش‌ کن، در این‌ حدیث‌ دارد‌ مثل‌ مرغی‌ که‌ دانه‌‌ی خوب‌ را از میان‌ دانه‌های‌ بد جمع‌ می‌کند، تمام‌ دوستانش‌ و محبینش‌ و شیعیانش‌ را از میان‌ مردم‌ قیامت‌ جمع‌ می‌کند، تا جایی‌که‌ یک‌نفر می‌گوید:‌ فاطمه!‌ من هم‌ به‌ تو حق‌ دارم‌! تو چه‌ حقی‌ داری؟ می‌گوید:‌ من‌ در یک شهری‌ خانه‌ داشتم‌، دیوار خانه‌ام‌ بلند بود، یک‌روز یکی از فرزندان‌ تو آمد زیر سایه‌ی‌ دیوار من‌ نشست‌ و استراحت‌ کرد، حضرت‌ او را هم‌ شفاعت‌ می‌کند.

 

روضه و توسل و دعای ختم مجلس

خدایا! به‌ آبروی‌ فاطمه‌ی‌ زهرا ما را مشمول‌ شفاعت‌ آن‌ حضرت‌ بفرما، ما را از محبین‌ این‌ خاندان‌ قرار بده‌، خدایا! این‌ چشم‌های‌مان‌ را به‌ جمال‌ امام‌‌زمان‌مان‌ روشن‌ کن. فاطمه‌ی‌ زهراء پشت‌ در ایستاده‌، ناگهان‌ درِ نیم‌سوخته‌ به‌ پهلوی‌ مبارکش‌ می‌خورد‌، صدا می‌زند: «یا فضه‌ خذینی» (عوالم العلوم؛ ج ۱۱، ص ۹۴۱/ بحارالانوار؛ ج ۸، ص ۲۳۰)، – چراغ‌ها را خاموش‌ کنید حال‌ عزاداری‌ پیدا کنیم‌، یک چند لحظه‌ای‌ برای‌ شادی‌ دل‌ امام‌ زمان‌مان‌ برای‌ فاطمه‌ی‌ زهراء اشک بریزیم- فضه‌ آمد، سر فاطمه‌ی‌ زهرا را به‌ زانو گرفت‌، مردم‌ ریختند در خانه‌ی‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌، علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را دستگیر کردند، به‌ طرف‌ مسجد می‌برند، فاطمه‌ی‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها چشم‌ها را باز کرد، صدا زد: فضه!‌ پسر عمم‌ را کجا بردند؟ فضه‌ گفت:‌ به‌ طرف‌ مسجد، از جا برخاست،‌ آمد دامن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را گرفت‌، در تاریخ‌ دارد وقتی‌ فاطمه‌ی‌ زهرا دامن‌ علی‌ را به طرف‌ خانه‌ می‌کشید، – و فکر هم‌ نکنید که‌ راه‌ زیادی‌ بین‌ خانه‌ و مسجد بوده‌، نه‌، یک در فاصله‌ بوده‌- به‌ طرف‌ خانه‌ کشید، چهل‌‌نفر که‌ علی‌ را به‌ طرف‌ مسجد می‌بردند همه‌ روی زمین‌ افتادند، معلوم است در این‌جا اراده‌ی‌ ولایتی‌ کرده‌، دومی‌ دید که‌ نمی‌تواند به‌ این‌ وسیله‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد ببرد، صدا زد: قنفذ!‌ دست‌ زهراء را کوتاه‌ کن! در تاریخ‌ دارد، جمعی‌ ریختند فاطمه‌ی‌ زهرا را کتک زدند، که‌ امام‌ صادق‌ علیه‌‌السلام‌ وقتی‌ از ایشان‌ سوال‌ می‌شود:‌ سبب‌ شهادت‌ مادرتان‌ زهراء چه‌ بود؟ فرمود: «و کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السَّیْفِ بِاَمْرِهِ» (بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۰)، قنفذ با غلاف‌ شمشیر آن‌چنان‌ به‌ بازوی‌ مادر ما زهراء زد… همه‌ با توجه‌؛ زن‌ها هم‌ چراغ‌شان‌ را خاموش‌ کنند، همه‌ رو به‌ قبله‌ بنشینید، «اعوذ بالله‌ من‌ الشیطان‌الرجیم‌، بسم الله الرحمن الرحیم، الهی‌ عظم‌ البلاء، الهی‌ عظم‌ البلاء»، خدایا بلای‌ فراق‌ امام‌‌زمان‌مان‌ بر ما سخت‌ شده‌، «الهی‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انکشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و الیک المشتکی‌ و علیک المعول‌ فی‌ الشده و الرخاء، اللهم‌ صل‌ علی‌ محمد و آل‌ محمد، اولی‌ الامر الذین‌ فرضت‌ علینا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلک منزلتهم‌، ففرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قریبا کلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلک، یا محمد یا علی‌، یا علی‌ یا محمد، اکفیانی‌ فانکما کافیان‌، و انصرانی‌»، به خدا قسم، ما جز خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ کس‌ دیگری را نداریم، اگر آن‌ها ما را کفایت‌ نکنند ما هیچ چیز‌ نداریم‌، اگر آن‌ها ما را یاری‌ نکنند، ما هیچ‌ چیز نداریم‌، «وانصرانی‌ فانکما ناصران‌، یا مولانا یا صاحبالزمان‌، یا مولانا یا صاحب‌الزمان‌، یا مولانا یا صاحب‌الزمان، الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌، ادرکنی‌ ادرکنی‌ ادرکنی،‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه،‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌». حالا که‌ با‌ آقای‌مان‌ حجه‌ابن‌‌الحسن‌ حرف زدیم‌، از ایشان‌ سؤالی‌ کردیم‌، خواهشی‌ کردیم‌ که‌ به‌ فریادمان‌ برسد، با توجه‌ بیشتر؛ ده‌‌مرتبه‌: «یا مولای یا صاحبالزمان‌، یا مولای یا صاحبالزمان‌، یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌ یا مولای یا صاحبالزمان‌»، آقاجان‌! ما می‌دانیم‌ تو ما را می‌بینی،‌ اگر ما شما را نمی‌بینیم‌، به‌ جان‌ مادرتان‌ زهراء، که‌ آن‌ شخص‌ در خواب دیده‌ بود، می‌گفت:‌ در عالم‌ رؤیا به‌ استقبال‌ آقا رفتیم، دیدم‌ حضرت‌ زهرا دارند می‌آیند، امام‌‌زمان‌ دست‌ به‌ سینه‌ پشت‌ سر فاطمه‌ی‌ زهراء بودند، به‌ جان‌ مادر عزیزتان‌ قسم‌تان‌ می‌دهیم‌، خودتان‌ فرج‌ ما و فرج خودتان‌ را از خدای‌تعالی‌ درخواست‌ کنید، از خدای‌‌تعالی‌ بخواهید همین‌ امشب‌، شب‌ آخر غیبت‌ شما باشد ان‌شاء‌الله،. صبح جمعه‌ی‌ فردا که از خواب برمی‌خیزید ببینید آقا فریاد بزند: «الا یا اهل‌العالم‌ انا امامکم‌ المنتظر، الا یا اهل‌العالم‌ ان‌ جدی‌ الحسین‌ قتلوه‌ عطشانا» (الزام الناصب فی اثبات الحجه الغایب، یزدی حائری، ج۲، ص۲۸۲).

۱ جمادی الاول ۱۴۱۳ قمری – ۵ آذر ۱۳۷۱شمسی – تفسیر سوره فلق

 تفسير سورة‌ فلق‌. 5/9/71

 يك‌ خانمي‌ را آوردن‌ اينجا با چرخ‌ هم‌ آوردنش‌. هر دو كليه‌ها از كار افتاده‌ بود. خيلي‌ وضع‌ بدي‌ داشت‌ طبعا وقتي‌ كه‌ وارد اين‌ منزلش‌ كردند من‌ گفتم‌ شايد آوردند اين‌ خانم‌ را براي‌ اينكه‌ شفاش‌ را، خوب‌ دوستان‌ دعا كنند و بگيرند. ايشان‌ بوسيلة‌ يكي‌ از همراهانش‌ درخواست‌ كرده‌ بود كه‌ من‌ يك‌ چند كلمه‌اي‌ باهاش‌ صحبت‌ كنم‌. من‌ هم‌ رفتم‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ من‌ اينجا نيامدم‌ براي‌ اينكه‌ كسالت‌ بدنيم‌ را از امام‌ زمان‌ شفاش‌ را بخوام‌. يك‌ دو تا كسالت‌ روحي‌ و مرض‌ روحي‌ دارم‌ امدم‌ شفاي‌ اون‌ را مي‌خوام‌ خيلي‌ من‌ تكان‌ خوردم‌ اون‌ شب‌. او در فشار و ناراحتي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بود. با همون‌ كسالت‌ هم‌ از دنيا رفت‌ ولي‌ تمام‌ فكرش‌ اين‌ بود كه‌ يكي‌ دوتا مرض‌ روحي‌ هست‌ اينها بايد معالجه‌ بشه‌. بعد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مرض‌ بدن‌ را بالاخره‌ اگر هم‌ خوب‌ بشه‌، مثلا فرض‌ كنيد كه‌ امشب‌ شفاي‌ مرض‌ من‌ را شما بگيريد خيلي‌ من‌ باز دو مرتبه‌ زنده‌ باشم‌ پنجاه‌ سال‌. ولي‌ اگر مرض‌ روحيم‌ باقي‌ بمانه‌ من‌ از همين‌ الان‌ مردة‌ روحي‌ هستم‌ الابد. و حتي‌ در بهشت‌ من‌ را راه‌ نمي‌دن‌ حالا يك‌ ميليون‌ ساله‌، دو ميليون‌ ساله‌، بيشتر انسان‌ از سعادت‌ دوره‌. خيلي‌ من‌ تكان‌ خوردم‌. بهش‌ تحسين‌ كردم‌ و من‌ يقين‌ دارم‌ از اولياء خدا شد و از دار دنيا رفت‌ يك‌ برخورد ديگر هم‌ كه‌ داشتيم‌ يكي‌ از علماي‌ محترم‌ معروف‌ ايشان‌ آمده‌ براي‌ مشهد به‌ زيارت‌ و از هر دو چشم‌ نابينا شده‌ بود و اتفاقا روزي‌ كه‌ من‌ به‌ ملاقاتشون‌ رفته‌ بودم‌ دو روز قبل‌ سكتة‌ قلبي‌ هم‌ كرده‌ بودكه‌ روي‌ بستر افتاده‌ بود عده‌اي‌ از علماي‌  مشهد هم‌ به‌ ديدن‌ ايشان‌ رفته‌ بودند. طبعا هر كدام‌ از اين‌ علما كه‌ بودند در مجلس‌ معجزه‌اي‌ از حضرت‌ علي‌ بن‌ الرضا كه‌ خودشون‌ ديده‌ بودند براي‌ ايشان‌ نقل‌ مي‌كردند كه‌ مثلا فلان‌ شب‌ كوري‌ شفا داده‌ شد، فلان‌ وقت‌ مريضي‌ معالجه‌ شد و فلان‌ ساعت‌ مثلا فلان‌ فرد افليج‌ با توسل‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا شفا داده‌ شد اينها را كه‌ نقل‌ كردند شايد حدود يك‌ ساعت‌، از اين‌ مطالب‌ علما و حضار براي‌ ايشان‌ نقل‌ مي‌كردند و ايشان‌ سرشون‌ پايين‌ بود و گوش‌ مي‌داند. بعد سرشون‌ را بلند كردن‌ گفتن‌ الان‌ من‌ چند روزه‌ من‌ مشهدم‌ يك‌ مرتبه‌ از حضرت‌ رضا عليه‌السلام‌ نه‌ كسالت‌ قلبيمو متذكر شدم‌ و شفاش‌ را خواستم‌ نه‌ چشمم‌ را. از خدا بخواهيد شما آقايون‌ از حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا بخواهيد كه‌ من‌ با ايمان‌ كامل‌ از دنيا برم‌ با روح‌ سالم‌ از دنيا برم‌، روحم‌ مريض‌ نباشه‌. ما عندكم‌ ينفد. هر چه‌ كه‌ در نزد شماست‌ از بين‌ مي‌ره‌، اين‌ بدن‌ بالاخره‌ از بين‌ خواهد رفت‌ اونچه‌ كه‌ باقي‌ است‌، اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در راه‌ خدا قرار بگيره‌ و ما عند الله‌ باق‌. يك‌ جانبازي‌، به‌ اصطاح‌ اون‌ روز ما حرف‌ مي‌زديم‌ كه‌ در جبه‌ يك‌ پاش‌ را از دست‌ داده‌ بود گفت‌ كه‌ من‌ آقا يك‌ پا پيش‌ خدا دارم‌. ولي‌ دست‌ و پاهام‌ و ساير بدنم‌ براي‌  خودم‌ مونده‌ و در واقع‌ يك‌ پا بيشتر نداره‌. او گفت‌ من‌ يك‌ خرده‌ دقت‌ كردم‌ ديدم‌ مي‌خواد بگه‌ كه‌، اين‌ پا را كه‌ از دست‌ دادم‌، از دست‌ ندادم‌ اين‌ را در امانات‌ الهي‌ براي‌ قيامتم‌ گذاشتم‌.

 بقيه‌اش‌ هست‌ در معرض‌ خطر. انسان‌ يكي‌ پولي‌ را گذاشته‌ توي‌ بانك‌ اين‌ محفوظه‌ مثلا حالا اگر بانكها اعتباري‌ داشته‌ باشه‌. بانك‌ الهي‌ اعتبار داره‌، او محفوظه‌. اوني‌ كه‌ تو جيبشه‌ احتمال‌ خرج‌ كردن‌ داره‌، احتمال‌ دزد داره‌، احتمال‌ از بين‌ رفتن‌ و گم‌ شدن‌ داره‌. ما اگر اينجوري‌ فكر بكنيم‌ يك‌ مومن‌ حسابي‌ هستيم‌، ما عندكم‌ ينفع‌، گفت‌ آقا چي‌ داري‌؟يك‌ خونه‌دارم‌، زن‌ دارم‌ فرش‌ دارم‌، بچه‌ دارم‌. اينها ينفد. ينفد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ هيچ‌، از بين‌ رفتني‌. تا همون‌ لب‌ قبر بيشتر با شما نيستند هل‌ عتي‌ الانسان‌ من‌ الدهر لم‌ يكن‌ شي‌ء مذكورا. آنچنان‌ انسان‌ فراموش‌ ميشه‌ كه‌ آيا نه‌ فكر كنيد كه‌ خوب‌ ما مثلا آدمهاي‌ گمنامي‌ هستيم‌، فراموش‌ ميشيم‌. نه‌. آدمهاي‌ معروفش‌ هم‌ فراموش‌ مي‌شوند. معروفترين‌ افراد توي‌ كتابها گاهي‌ به‌ مناسبتي‌ اسمشون‌ برده‌ ميشه‌ و خدا نكنه‌ كه‌ به‌ نام‌ بد انسان‌ معروف‌ بشه‌. مثل‌ يزيد و افرادي‌ مثل‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. و الاّ نامي‌ از انسان‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. هيچ‌. لم‌ يكن‌ شيئا مذكورا. يعني‌ اصلا چيزي‌ كه‌ قابل‌ ذكر باشه‌ نيست‌ اين‌ شخص‌. همين‌ آدمي‌ كه‌ فلانكس‌ بوده‌.

 مي‌گويند كه‌ بهلول‌ مي‌رفته‌ سر قبرستانها لگد ميزده‌ به‌ اين‌ قبرها ميگفته‌اي‌ دروغگوها. گفتند تو اينها را از كجا مي‌شناسي‌ ميگي‌ دروغگو؟ وقتي‌ اينها زنده‌ بودند مي‌گفتند شهر ما، كوچة‌ ما، محلة‌ ما، خانة‌ ما، زن‌ ما، بچة‌ ما، و خلاصه‌ چيزهاي‌ زيادي‌ را به‌ خودشون‌ نسبت‌ مي‌دادند. كو؟ كو؟ ما عندكم‌ ينفد. چشمهاي‌ زيباي‌ پرنورت‌ ينفد. گوش‌ تيز شنوايت‌ ينفد. بدن‌ سالم‌ خوش‌ تيپت‌ ينفد. لباست‌ ينفد. ينفد مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ هيچ‌. از كلمة‌ ينفد ما در فارسي‌ خوب‌ نمي‌تونيم‌ بگيم‌ چي‌ بگيم‌ در مقابلش‌. يعني‌ هيچ‌. لم‌ يكن‌ شيئا مذكورا. زنت‌، بچه‌ ات‌، زندگيت‌، هر چه‌ بگي‌. همة‌ تزئيناتت‌، پولهات‌، همه‌اش‌ ينفد، ينفد. چي‌ باقي‌ مي‌مانه‌؟ ايمانت‌، روحت‌، روح‌ سالمت‌، روح‌ تزكيه‌ شده‌ ات‌، ارتباطتت‌ با امام‌ زمان‌، ارتباطتت‌ با ائمة‌ اطهار، محبتت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌، بغضت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌، اينها باقيست‌. اينها باقيست‌. اين‌ فكر نكنيد كه‌ از نظر اين‌ مجلس‌، همة‌ متدينين‌ به‌ اديان‌ جهان‌ همين‌ حرف‌ را مي‌زنند. همه‌. و از جزء اعتقادات‌ همة‌ اديانه‌. همة‌ مسلمانها. ديگه‌ اين‌ آية‌ قرآنه‌ ما عندكم‌ ينفد و ما عند الله‌ باق‌. پس‌ چرا ما به‌ فكر تربيت‌ روحمون‌ نيستيم‌.

 همين‌ ديروز بود. من‌ واقعا ناراحت‌ بودم‌. يك‌ دانشكده‌ درست‌ نكردند كه‌ اعتقادات‌ مردم‌ را آنجا اصلاح‌ كنند. يك‌ كلاس‌ نداريم‌، در مشهد كه‌ نداريم‌ در شهرهاي‌ ديگه‌ شايد انشاء الله‌ باشه‌، كه‌ براي‌ مردم‌ درس‌ اعتقادات‌ بگويند كه‌ مردم‌ همه‌ اعتقاداتشون‌ خوب‌ بشه‌. اعتقادات‌ ما و شما و همه‌ اعتقاداتي‌ است‌ كه‌ پدر و مادرمون‌ به‌ ما القاء كردند. همانطور كه‌ مسيحي‌ها پدرمادرشون‌ بهشون‌ القاء كردند مسيحيت‌ درسته‌، يهوديها بهشون‌ پدرمادرشون‌ القاء كردند كه‌ يهوديت‌ درسته‌. آخه‌ يك‌ درس‌ عقائدي‌، اينها از كجا معلوم‌. حالا خوشبختي‌ ما اينه‌ كه‌ تصادفا ما توي‌ دامن‌ اسلام‌ و تشيع‌ افتاديم‌. ولي‌ شما كاري‌ نكرديد. روحتون‌ را از نظر اعتقادي‌ بايد بسازيد. از همه‌ مهمتر كه‌ اين‌ مربوط‌ به‌ ديني‌ هم‌ نيست‌، سلامت‌ روح‌ را بايد انسان‌ بدست‌ بياره‌. عزادار هست‌، در مجلس‌ سيد الشهدا هست‌، خوب‌ هم‌ گريه‌ ميكنه‌ اما حسوده‌. اين‌ مريضه‌. و شما بدونيدها من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌ تا يك‌ سر سوزن‌ حسادت‌ در وجود انسان‌ باشه‌، انسان‌ را در بهشت‌ راهش‌ نمي‌دهند. اينجا ديگه‌ جاي‌ حسادت‌ نيست‌. اينجا گرفتاريهايي‌ كه‌ در دنيا داشتيم‌ در آنجا نميشه‌ بود و داشت‌. مي‌گيد شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و اينهمه‌ محبت‌ پس‌ چي‌ ميشه‌؟ نگرتون‌ مي‌دارند اينقدر توي‌ قيامت‌ توي‌ آن‌ آفتاب‌ گرم‌، آنقدر نگرتون‌ مي‌دارند تا تزكية‌ نفس‌ كنيد. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ هر روز ما پنجاه‌ هزار سال‌ طول‌ ميكشه‌. آخه‌ خوب‌ ببينيد. مردم‌ قيامت‌ از دو حال‌ يا از سه‌ حال‌ خارج‌ نيستند. يك‌ عده‌ اهل‌ عذابند كه‌ بي‌ حساب‌ مي‌روند جهنم‌. معطلي‌ نداره‌. يك‌ عده‌ هم‌ اهل‌ بهشت‌ هستند كه‌ انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصون‌. آنها هم‌ ميروند توي‌ بهشت‌. يك‌ عده‌ هم‌ اهل‌ شفاعت‌ هستند شفاعت‌ مي‌شوند. آنجور شفاعتي‌ كه‌ نه‌ فكر مي‌كنيد. معناي‌ شفاعت‌ اين‌ نيست‌ كه‌ تند و تند حضرت‌ باصطلاح‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تند تند هم‌ هست‌، اما چون‌ جمعيت‌ زياده‌ هر چي‌ تند هم‌ باشه‌ زودتر از پنجاه‌ هزار سال‌ نميشه‌ انجام‌ داد. آنها را بگيرند بكنند توي‌ بهشت‌. حالا آنجور هم‌ باشه‌، دو روز نهايت‌، نه‌ ده‌ روز طول‌ ميكشه‌ پس‌ چرا پنجاه‌ هزار سال‌؟ شفاعت‌، اين‌ را بدونيد، معناش‌ از شفع‌ مي‌آد، يعني‌ جفت‌ كردن‌. شما يك‌ در ساختي‌ يك‌ پنجره‌ هم‌ داري‌. اينها به‌ هم‌ نمي‌خوره‌. بالاخره‌ بايد يك‌ مدتي‌ يا در را بتراشي‌ يا پنجره‌ را بزرگ‌ كني‌، يك‌ كاري‌ بكني‌ تا اينها جفت‌ بشه‌. جفت‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما برداريد در كوچك‌ را بگذاريد توي‌ پنجرة‌ بزرگ‌، همينجوري‌ وايستونيش‌ .جفت‌ اين‌ نيست‌. اين‌ به‌ درد نميخوره‌. جفت‌ نشد. متوجه‌ شديد؟ شفاعت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا روي‌ شما كار ميكنه‌ تا شما به‌ درد بهشت‌ مي‌خوريد. زحمت‌ توي‌ دنياتون‌ كمتره‌ اگر طبق‌ دستوري‌ كه‌ آنها دادند شما خودتون‌ را بهشتي‌ كنيد. البته‌ شايد خود ائمه‌ اينجوري‌ نباشند، يك‌ عده‌اي‌ را، عدة‌ زيادي‌، ميلياردها جمعيت‌ را مي‌گويند كه‌ اينها اهل‌ بهشتند. خوب‌ حالا بسازيد خودتون‌ را بريد توي‌ بهشت‌. تميز كنيد خودتون‌ را بريد توي‌ بهشت‌. چون‌ ما يقين‌ دارمي‌ كه‌ بدون‌ نظافت‌ نميشه‌ رفت‌ توي‌ بهشت‌. خوب‌ بكنيد. شما خيال‌ كرديد كه‌ شفاعت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌، شايد هم‌ شما تقصير نداريد. ما منبريها، ما گويندگان‌، ما آخوندها خوب‌ معناي‌ شفاعت‌ را به‌ شما نفهمانديم‌. شفاعت‌ يعني‌ جفت‌ كردن‌. از شفع‌ مي‌آد. شما نماز شفع‌ داريد و نماز وتر. نماز شفع‌ يعني‌ دو ركعتي‌، يعني‌ جفت‌. مثال‌ هم‌ براتون‌ زدم‌ يعني‌ شما بايد اين‌ در را با اين‌ پنجره‌ جفتش‌ كنيد، بهم‌ برسانيد. يا پنجره‌ را كوچيك‌ كنيد يا در را بزرگ‌ كنيد. بالاخره‌ نميشه‌ كه‌ از كنارش‌ باد بياد بره‌.

 در روز قيامت‌، اين‌ پنجاه‌ هزار سال‌ مال‌ اينه‌ كه‌ بعضي‌ها طول‌ ميكشه‌ كه‌ اينها بيدار بشوند. خيلي‌ وقت‌ مي‌خواد. آخه‌ اين‌ بنده‌ خدا خائن‌ بوده‌، حسود بوده‌، نميدونم‌ طماع‌ بوده‌، هواي‌ دنيا برش‌ مسلط‌ بوده‌. اين‌ را اگر بخوان‌ با همين‌ مرضها بفرستندش‌ توي‌ بهشت‌، همه‌ را مريض‌ ميكنه‌. يك‌ امراض‌ مسري‌ موذي‌، اينجام‌ بايد قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌ بخونيم‌. در توي‌ بهشت‌ هم‌ بايد بگيم‌ من‌ شر ما خلق‌. من‌ شر حاسد اذا حسد. آنجا هم‌ بايد از گرفتاريهايي‌ كه‌ مردم‌ بوجود مي‌آورند، ما پناه‌ به‌ خدا ببريم‌. آنجا كه‌ ديگه‌ شب‌ و روز خواب‌ نداشته‌ باشيم‌. آنجا ديگه‌ در و ديوار و ديوارهاي‌ بلند و قفل‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود، قصرهاش‌ اين‌ حرفها نبايد داشته‌ باشه‌. بايد همه‌ خوب‌ باشند. ديگه‌ تمام‌ مردم‌ به‌ هم‌ محرم‌ باشند. صفا داشته‌ باشند. زندگي‌ طيبه‌اي‌ كه‌ انشاء الله‌ نمونه‌اش‌ را بعد از ظهور آقا وليعصر خواهيم‌ ديد، البته‌ نمونه‌اش‌ را، نمونة‌ بهشت‌ بعد از ظهور حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خواهيم‌ ديد، آنجور زندگي‌ بايد داشته‌ باشيم‌. حضرت‌ زهرا شفاعت‌ مي‌كنند، تمامه‌…، حتي‌ بعضي‌ از مؤمنين‌ اقوامشون‌ را شفاعت‌ مي‌كنند، اما دست‌ به‌ كار مي‌شوند، مشغول‌ تزكية‌ نفس‌. حالا بگيد خيلي‌ خوب‌. ما حالا نقدا توي‌ دنيا لذائذمون‌ را استفاده‌اش‌ را بكنيم‌، آنجا اگر بدانيد يك‌ ساعت‌ وايستادن‌ توي‌ آنجا، مي‌گيد كه‌ اي‌ كاش‌ ما در دنيا هزار سال‌ زحمت‌ مي‌كشيديم‌ يك‌ ساعت‌ اينجا واي‌ نمي‌ايستاديم‌. در روايت‌ داره‌ قيامت‌ آنقدر وضعش‌ عجيبه‌ و خرابه‌، از نظر آب‌ و هوا كه‌ ميگند خدايا ما را از اينجا نجات‌ بده‌ ولو الي‌ النار. ولو اينكه‌ ما را ببريد توي‌ جهنم‌. اينهمه‌ جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا آخر مردند، همه‌ زنده‌ شدند. آب‌ خبري‌ نيست‌. چلوكبابي‌ و رستوران‌ و نميدونم‌ خانواده‌ و اين‌ حرفها، يوم‌ يفر المرء من‌ اخيه‌ همه‌ از هم‌ فرار مي‌كنند. در فشار. آنچنان‌ انسان‌ عرق‌ كرده‌ كه‌ پاهاش‌ توي‌ آب‌ مي‌خوره‌. من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را، شب‌ گرمي‌ بود، در حرم‌ حضرت‌ امير صلوات‌ الله‌ عليه‌ بودم‌. من‌ ديدم‌ زير پام‌ آبه‌. خيال‌ كردم‌، تازه‌ من‌ وارد حرم‌ شده‌ بودم‌، حرم‌ خيلي‌ شلوغ‌ بود. شب‌ ظاهرا نوروز بود. گفتم‌ به‌ يكي‌ اين‌ آب‌ چيه‌؟ گفت‌ عرقه‌. من‌ باور نكردم‌. عرق‌ آخه‌، اين‌ آب‌ راه‌ افتاده‌. يك‌ چند دقيقه‌ وايستادم‌ ديدم‌ نه‌ حق‌ با اونه‌. اينقدر من‌ عرق‌ كردم‌ و داشت‌ از پاهام‌ مي‌ريخت‌ كه‌ از هر كسي‌ دو سه‌ قطره‌ بريزه‌ همينجور ميشه‌. عرق‌، گرفتاري‌، خورشيد آمده‌، تاريكي‌، خدا نياره‌ براتون‌ در يك‌ چنين‌ جائي‌ گرفتار بشيد. و آنوقت‌ آنجا، آقا ما را زودتر بفرستيد بريم‌ بهشت‌. بهشت‌ نميشه‌. تابلو زده‌ يك‌ نفر حسود نبايد وارد بشه‌، يك‌ نفر بخيل‌ نبايد وارد بشه‌. يك‌ نفر طماع‌ نبايد وارد بشه‌. يك‌ نفر دنيا پرست‌ و مال‌ پرست‌ و مال‌ دوست‌ نبايد وارد بشه‌. هيچ‌. آدم‌ تزكيه‌ شدة‌ صاف‌ و صوف‌. خوب‌ چيكار كنيم‌؟ اينجا وايستا تا درست‌ بشي‌. عقايدت‌ خوبه‌ باريك‌ الله‌. اعتقادات‌ خوبه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خليفة‌ بلا فصل‌ پيغمبر ميداني‌، آنهايي‌ كه‌ اعتقاداتشون‌ خرابه‌ كه‌ خيلي‌ عقبند. ولي‌ اين‌ صفات‌ را نبايد داشته‌ باشي‌.

 من‌ شر حاسد اذا حسد. حسود خيلي‌ در همين‌ دنيا هم‌ ضرر داره‌ ميكشه‌. حسادت‌ مي‌دونيد چيه‌؟ ام‌ يحسدون‌ الناس‌ علي‌ ما آتاهم‌ الله‌ من‌ فضله‌. يك‌ عده‌ هستند به‌ محبتهاي‌ الهي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ داده‌ شده‌. اكثر ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ كه‌ كشته‌ شدند و شهيد شدند بخاطر حسادته‌. و ضمنا معناي‌ حسادت‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌ كه‌ بعضي‌ از سؤالاتشون‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ معني‌ حسادت‌ را نمي‌دونند. حسادت‌ با غبطه‌، با مسابقه‌ فرق‌ ميكنه‌. شما يك‌ وقت‌ هست‌ مي‌خواهيد اول‌ آدم‌ خوب‌ باشيد، اول‌ ثروتمند حتي‌ باشيد. اول‌ با شخصيت‌ باشيد. اول‌ رئيس‌ باشيد. حالا هر چي‌. خوبه‌ يا بد؟ به‌ كسي‌ كاري‌ نداريد. خودتون‌ تلاش‌ مي‌كنيد كه‌ اول‌ بشيد. اين‌ مسابقه‌ است‌. اين‌ حتي‌ در كارهاي‌ خوب‌ خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را در اين‌ مسابقه‌ وادار كرده‌. گفته‌ سابقوا الي‌ من‌ رب‌ مغفرتهم‌. اكثرهم‌ خيرات‌. در خيرات‌ و مغفرت‌ پروردگار سبقت‌ بگيريد. در همين‌ مسابقات‌ ورزشي‌ كه‌ هست‌، خوب‌ حسادت‌ نيست‌. اين‌ مي‌خواد اول‌ بشه‌. عيبي‌ نداره‌. خوب‌ هم‌ هست‌. اگر غير از اين‌ باشه‌ مردم‌ پيشرفت‌ نمي‌كنند. مسابقه‌ را ببريد. بهترين‌ باشيد، شما كوشش‌ بكنيد در مشهد اول‌ ولي‌ خدا باشيد. اين‌ دستوره‌، همون‌ فاستبقوا الخيرات‌. اين‌ را حسادت‌ نمي‌گويند. آقا من‌ مي‌خوام‌ اول‌ باشم‌. برو خيلي‌ هم‌ خوبه‌ و از اين‌ افراد هم‌ تقدير شده‌، تشويق‌ شده‌. يكي‌ ديگه‌ هم‌ غبطه‌ است‌ كه‌ لازمة‌ سبقت‌ و موفقيت‌ در مسابقه‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ غبطه‌ بخوره‌. فلاني‌ جلو افتاده‌، من‌ به‌ حال‌ او غبطه‌ مي‌خورم‌. غبطه‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ دلم‌ مي‌خواد جاي‌ او باشم‌. دلم‌ مي‌خواد از او هم‌ جلوتر باشم‌. اينهم‌ عيبي‌ نداره‌ها. خوبه‌. خوش‌ به‌ حال‌ فلاني‌ كه‌ جلوتر از همه‌ است‌. خوش‌ به‌ حال‌ فلاني‌ كه‌ نماز شبش‌ را مرتب‌ مي‌خونه‌. شما هنوز نيستيد، هنوز راه‌ نيفتاديد، ولي‌ ميگيد خوش‌ به‌ حال‌ فلاني‌، اينهم‌ خوبه‌. حسادت‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ نه‌ مي‌خواد جلو بيفته‌، نه‌ از كار او خوشش‌ مي‌آد. ميگه‌ اين‌ ديگه‌ نبايد راحت‌ باشه‌. اين‌ نبايد پول‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ لياقتش‌ را نداره‌. اين‌ حسادته‌. فلاني‌!!! آدم‌ بيعرضه‌ رفته‌ در فلان‌ پست‌ نشسته‌. نميگه‌ منهم‌ برم‌ جاي‌ او، منهم‌ كاش‌ جاي‌ او باشم‌، من‌ از او جلوتر باشم‌. همه‌اش‌ چشمش‌ را دوخته‌ ميگه‌ او نبايد باشه‌. نبايد پول‌ داشته‌ باشه‌. نبايد مثلا فرض‌ كنيد كه‌ فلان‌ مقام‌ را داشته‌ باشه‌. اين‌ حسادته‌. اين‌ بدترين‌ صفات‌ رذيله‌ است‌ كه‌ انسان‌ داره‌. اين‌ تا وقتي‌ كه‌ در باطن‌ انسان‌ هست‌ و هي‌ داره‌ خودش‌ را ميخوره‌ كه‌ چرا فلاني‌ داراي‌ فلان‌ امتيازه‌ و ناراحته‌ از داشتن‌ او اينچنين‌ امتيازي‌ را، اين‌ آدم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود مريضه‌. مريض‌. روايت‌ داره‌ كه‌ حسود قبل‌ از آنكه‌ به‌ ديگري‌ ضرر بزنه‌ به‌ خودش‌ ضرر ميزنه‌. اعصابش‌ را خورد كرده‌ كه‌ چرا فلاني‌ موفقه‌، چرا فلاني‌ نميدونم‌ پولداره‌، چرا فلاني‌ خونة‌ خوبي‌ داره‌. چرا فلاني‌ سالمه‌. خودش‌ را ميخوره‌. قبل‌ از اينكه‌ به‌ او صدمه‌ بزنه‌ داره‌ به‌ خودش‌ صدمه‌ ميزنه‌. اگر يك‌ چنين‌ صفتي‌ خداي‌ نكرده‌ در كسي‌ بود، اين‌ از مضرترين‌ صفاته‌. اين‌ را يقين‌ بدونيدها، صد برابر، هزار برابر، دست‌ كم‌، از سرطان‌ حنجره‌ كه‌ ممكنه‌ انسان‌ را خفه‌ در يك‌ لحظه‌ بكنه‌، بدتره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ سرطان‌، آدم‌ مي‌خواسته‌ پنجاه‌ سال‌ ديگه‌ زنده‌ باشه‌، حالا ميميره‌. ولي‌ اين‌ مرض‌ از همين‌ الان‌ كشته‌ انسان‌ را، الي‌ الابد كشته‌.

 خوب‌ اين‌ حسادت‌ در باطن‌ انسان‌ باشه‌ و انسان‌ با كمال‌ فشار نگذاره‌ ظاهر بشه‌. گناه‌ به‌ پاش‌ نمي‌نويسند. ولي‌ مريضه‌. مثل‌ مريض‌، مريض‌ سرطاني‌ كه‌ درد زيادي‌ داره‌ ولي‌ ناله‌ نميكنه‌ كه‌ مردم‌ ناراحت‌ نشوند. ولي‌ اين‌ مريضه‌. و ما بايد از شر حسود وقتي‌ كه‌ حسادتش‌ را ظاهر ميكنه‌، در اين‌ سورة‌ مباركه‌، اذا حسد. حسادتش‌ را ظاهر ميكنه‌. گاهي‌ بعضي‌ افراد هستند در تواريخ‌ آمده‌ و بوده‌، فكر هم‌ نكنيد خيلي‌ كم‌ هم‌ هست‌، در صد نفر شايد پنجاه‌ نفر اينجوري‌ باشند، وقتي‌ انسان‌ خودش‌ را تزكيه‌ نكرد، خودش‌ را نساخت‌ مبتلا ميشه‌ به‌ حسادت‌. مبتلا ميشه‌ به‌ اين‌ امراض‌. انسان‌ گاهي‌ خودش‌ را بدنام‌ ميكنه‌ و مي‌اندازه‌ گردن‌ همسايه‌ كه‌ اين‌ همسايه‌ بدنام‌ بشه‌. گاهي‌ خودش‌ را به‌ كشتن‌ ميده‌، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خلاصه‌اي‌ است‌ از قضاياي‌ زيادي‌ كه‌ در تواريخ‌ نقل‌ شده‌، خودش‌ را به‌ كشتن‌ ميده‌ براي‌ اينكه‌ آبروي‌ همسايه‌ را ببره‌ و اون‌ همسايه‌ از شخصيتش‌ پائين‌ بيفته‌. قضاياي‌ زيادي‌ در اين‌ ارتباط‌ هست‌ كه‌ نقلش‌ زياد لزومي‌ نداره‌.

 ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ فضائلي‌ از خداي‌ تعالي‌ دريافت‌ كردند. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر يك‌ عناياتي‌ كرده‌. من‌ زياد ديدم‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ خورده‌ فضائل‌ سادات‌ را پيش‌ يك‌ غير سيدي‌ ميگه‌ انسان‌، نه‌ آقا اينجورها هم‌ نيست‌. اي‌ بابا. من‌ كه‌ نميگم‌. اين‌ توي‌ رواياته‌، آيات‌ قرآنه‌. نخير! زياد داريم‌ها. مثلا همين‌ سورة‌ كوثر، فاطمة‌ زهرا، مادر سادات‌، به‌ سادات‌ خيلي‌ محبت‌ كرده‌. نخير. اون‌ يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ سني‌ها نقل‌ كردند اولا. بعد هم‌ توي‌ روايت‌ دروغ‌ داره‌، بعد هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، صد تا با كم‌ و زيادش‌ حالا، اشكال‌ هم‌ داره‌. اين‌ روايت‌ را، اين‌ كارهاي‌ ما علما هستش‌ها. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد شما، شما كه‌ روايت‌ بلد نيستيد بعضي‌ هاتون‌. مي‌بينيد كه‌ حضرت‌ سجاد فرمود كه‌ نمي‌دونم‌ خدا خلق‌ كرده‌ آتش‌ را براي‌ كسي‌ كه‌ معصيت‌ كنه‌ ولو كان‌ سيدا قرشيا. ميگيم‌ بعله‌ سيد قرشي‌ با سيد فاطمي‌ فرق‌ ميكنه‌. خود راوي‌ اسمعي‌ سنيه‌. اسمعي‌ ميگه‌، خود اسمعي‌ ميگه‌ من‌ وارد مسجد الحرام‌ شدم‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ گريه‌ ميكنه‌ و افتاد و غش‌ كرد و يك‌ شعري‌ را به‌ امام‌ سجاد توي‌ همين‌ روايت‌ نسبت‌ مي‌دهند كه‌ به‌ نظر من‌ جسارت‌ به‌ امام‌ سجاده‌ و ما شيعه‌ نبايد تلفظ‌ كنيم‌. به‌ خدا قسم‌ من‌ الان‌ دلم‌ مي‌خواد، يعني‌ مي‌خوام‌ اين‌ شعر را بگم‌ ناراحتم‌. از قول‌ امام‌ سجاد اسمعي‌ نقل‌ ميكنه‌ كه‌ امام‌ سجاد فرمود كه‌ خدايا جنايتكارتر از من‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ پيدا نميشه‌. جنايتكارتر، خوب‌ زماني‌ كه‌ يزيد بوده‌، وليد بن‌ يزيد بوده‌، بني‌ اميه‌ بودند. بعله‌، فليري‌ كجنايتي‌.كسي‌ جنايتي‌ كرده‌ باشه‌. چكار كرده‌ بود كه‌ اينقدر. اقا خدا مي‌دونه‌ ان‌ يحسدون‌ الناس‌ علي‌ ما آتاهم‌ الله‌ من‌ فضله‌ و لقد آتينا علي‌ آل‌ ابراهيم‌ كتاب‌، ما يك‌ عده‌ حسوديم‌، حسودي‌ مي‌كنيم‌. بگو خدايا، حالا به‌ جاي‌ اينكه‌ حسودي‌ كنيم‌ بگو خدايا ما را هم‌ جز محبين‌ كه‌ محبين‌ خاندان‌ عصمت‌ در رديف‌ فرزندان‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبرند، خدايا مارا جز محبين‌ قرار بده‌. يك‌ حركتي‌ بكن‌ يك‌ كاري‌ بكن‌ كه‌ از همة‌ سادات‌ روز قيامت‌ تو جلوتر باشي‌. حضرت‌ صادق‌ فرمود ولايتي‌ لعلي‌ احبتي‌ من‌ ولايتي‌ ببينيد ولايت‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌. ولايت‌ من‌ وعلي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ من‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دارم‌، امام‌ صادق‌..مي‌فرمايد از اينكه‌ من‌ تولد از فرزندان‌ امام‌ صادقم‌ براي‌ من‌ ارزشش‌ بيشتره‌.

 خوب‌ بله‌ براي‌ شما هم‌ همينطوره‌ شما فكر نكنيد يك‌ شيعة‌ خالص‌ و خوب‌ اين‌ كمتر از يك‌ سيده‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ من‌ اگر گفتيم‌ كه‌ اولاد پيغمبر اين‌ فضيلت‌، يك‌ فضيلت‌ پيش‌ افتاده‌ كه‌ همة‌ شيعيان‌ قبول‌ دارند. اينكه‌ زكات‌ بخاطر چرك‌ كف‌ دست‌ مردمه‌ و صدقة‌ سر سادات‌ حرامه‌ و براي‌ اونها خدا خمس‌ را تعيين‌ كرده‌. خمس‌ مي‌دونيد چيه‌؟ يك‌ سفره‌اي‌ است‌ كه‌ يك‌ طرف‌ خدا نشسته‌ يك‌ طرف‌ پيغمبر نشسته‌، يك‌ طرف‌ امام‌ نشسته‌ يك‌ طرف‌ هم‌ فرزندان‌ پيغمبر نشسته‌اند يك‌ همچين‌ سفره‌اي‌ به‌ اصطلاح‌ با شخصيتي‌ است‌. زكات‌ اينطور نيست‌. زكات‌ حرامه‌ بر، خوب‌ اينكه‌ ديگه‌ نمي‌تونيم‌ تو همة‌ رساله‌ها هم‌ نوشته‌اند در اين‌ فضيلت‌ به‌ نظر من‌ بالاترين‌ فضائل‌ ساداته‌. همة‌ فضائل‌ هم‌، اكثر فضائل‌، اكثر فضائل‌ سادات‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌، حتي‌ ساداتي‌ كه‌ اينها اولاد علي‌ بن‌ ابيطالبند ولي‌ از فاطمة‌ زهرا نيستند. مثل‌ اولاد حضرت‌ ابوالفضل‌ العباس‌ و اولاد ديگري‌ كه‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هستند. اون‌ فضائل‌ اولاد فاطمه‌ را ندارند، خداي‌ تعالي‌ بخاطر فاطمه‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ خدا به‌ بهانه‌، به‌ بهانه‌ مي‌خواد افراد را ببره‌ به‌ بهشت‌. خوب‌ چه‌ بهانه‌اي‌ از اين‌ بالاتر كه‌ اين‌ بچة‌ فاطمه‌ زهراست‌. اين‌ فرزند فاطمة‌ زهراست‌. اين‌ دوست‌ فاطمة‌ زهراست‌. آقا دوستي‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ اهميت‌ داره‌. اين‌ دلهاي‌ شما كه‌ محبت‌ فاطمة‌ زهرا درش‌ هست‌ اونقدر پرارزشه‌، اونقدر قيمت‌ داره‌ كه‌ شايد با قاطعيت‌ بشه‌ گفت‌ كه‌ آتش‌ جهنم‌ يقينا دور و برش‌ نمي‌ياد. نمي‌ياد. اون‌ شخص‌ راهزن‌ سر راه‌ سيدالشهدا را مي‌گرفت‌، دزد بود. سابق‌ زياد بود. يك‌ شب‌ خوابش‌ برد اين‌ را مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ در كتاب‌ الغدير مي‌فرمايد، از سندهاي‌ بسيار صحيح‌. يك‌ شب‌ به‌ اصطلاح‌ قافله‌ دير آمد اين‌ شخص‌ خوابش‌ برد، خوابيد قافله‌ اومد عبور كرد، خاك‌ كف‌ پاي‌ اسب‌ زوار سيد الشهدا روي‌ بدن‌ اين‌ نشست‌ در همون‌ موقع‌ مي‌بينه‌ كه‌ قيامته‌، او را دارن‌ مي‌برنش‌ طرف‌ جهنم‌. مي‌برنش‌ به‌ طرف‌ جهنم‌ آتش‌ ازش‌ فرار مي‌كنه‌. بالاخره‌ صدايي‌ آمد از طرف‌ آتش‌ كه‌ در بدن‌ و لباس‌ اين‌ خاك‌ كف‌ پاي‌ زوار ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌ ما چطور اين‌ را بسوزانيم‌؟ از خواب‌ بيدار شد ديد قافله‌ رد شده‌ و متوجه‌ همين‌ معنا شد همين‌ سبب‌ هدايتش‌ شد، همين‌ باعث‌ شد كه‌ شعر بگه‌. شعرش‌ اونقدر پر ارزش‌ بشه‌ كه‌ در كتاب‌ الغدير درج‌ بشه‌.

 خوب‌ ببينيد از همين‌ جا شروع‌ مي‌شه‌. حالا اگر يك‌ نفر محبت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را داشته‌ باشه‌، عزادار سيد الشهدا باشه‌، عزادار فاطمة‌ زهرا باشه‌، محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ در دلش‌ باشه‌، آتش‌ كجا مي‌سوزانه‌؟ آتش‌ كساني‌ را مي‌سوزانه‌ كه‌ اينها هيچ‌ چيز در وجودشون‌ جز خرافات‌ نباشه‌ اين‌ را شما بدونيد جهنم‌ مال‌ اقسمتها تملعها من‌ الكافرين‌ من‌ الجنة‌ و الناس‌ اجمعين‌ و ان‌ تخلد في‌ هل‌ معاندين‌، خلود مخصوصا مال‌ معالدينه‌. اينهايي‌ كه‌ دشمنند ولي‌ مني‌ كه‌ يك‌ مشت‌ گناه‌ دارم‌ اتسلط‌ من‌ النار ساجدة‌ آيا در اين‌ صورتهايي‌ كه‌ سر به‌ سجده‌ گذاشتند در مقابل‌ عظمت‌ تو روي‌ خاك‌ پيشاني‌ را گذاشتيم‌ آتش‌ مسلط‌ مي‌شه‌؟ و علي‌ السن‌ نطقت‌ بتوحيدك‌ صادقه‌ و زباني‌ كه‌ به‌ توحيد تو باز شده‌، به‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ باز شده‌، حسين‌ جان‌ گفته‌، فاطمه‌ جان‌ گفته‌، شب‌ عزاي‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در مجلس‌ عزاي‌ فاطمه‌ نشسته‌ گريه‌ كرده‌، و علي‌ السنن‌ نطقت‌ بتوحيدك‌ صادقه‌ و علي‌ القلوب‌ بعترفت‌ به‌ الهية‌ اين‌ دلهايي‌ كه‌ من‌ روضه‌ نمي‌خوانم‌ شما اينجور داريد گريه‌ مي‌كنيد، دلتون‌ شكسته‌ اين‌ حال‌ را پيدا كرديد آتش‌ برش‌ مسلط‌ بشه‌؟ هيهات‌.  اين‌ كلام‌ امير است‌. اين‌ كلام‌ مولاست‌ مي‌گويد، هيهات‌ ماذالك‌ الظن‌ اصلا چنين‌ گماني‌ بخدا. اگر يك‌ چنين‌ گماني‌ به‌ خدا پيدا كرديد كه‌ عزادار حسين‌ بن‌ علي‌، عزادار فاطمة‌ زهرا در آتش‌ جهنم‌ مي‌سوزه‌ اين‌ سوگند خداست‌، خودش‌ گفته‌، هيهات‌ ما ذالك‌ الظن‌ بك‌ و للمعروف‌ من‌ فضلك‌. اصلا از فضل‌ تو از رحمت‌ تو يك‌ چنين‌ چيزي‌ شناخته‌ نشده‌، اصلا خدايي‌ كه‌ اينطوري‌ باشه‌ ما اصلا نمي‌شناسيم‌. و لا مشبه‌ مقامات‌ الاهل‌ دين‌ من‌ برك‌ و احسانك‌ اصلا شبيه‌ به‌ كارهاي‌ تو نيست‌ ايني‌ كه‌ من‌ برم‌ به‌ جهنم‌. ببينيد با چه‌ قاطعيتي‌.

 فباليقين‌ ابطح‌ خيلي‌ عجيبه‌. مي‌گه‌ باليقين‌ اقطع‌، لو لا ما حكمته‌ من‌ جاهدي‌ و من‌ اخلادي‌ معانديك‌ لجعلة‌ النار. اگر اين‌ دشمنان‌ نبودند اگر معاويه‌ نبود، اگر يزيد نبود، اگر پيروان‌ اونها نبودند اگر اونهايي‌ كه‌ پهلوي‌ مادر ما فاطمة‌ زهرا را شكستند نبودند، اگر اينطور نبود اگر مغره‌ بود كه‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ روي‌  بام‌ فرمود اي‌ مغيره‌ تو مادر من‌ را كتك‌ زدي‌ اگر اينها نبودند لا جعلت‌ النار كل‌ بردا و سلاما اصلا آتشي‌ در كار نبود. محبت‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ اين‌ طور انسان‌ را از جهنم‌ و آتش‌ و عذاب‌ نجات‌ مي‌ده‌. بايد يك‌ كاري‌ بكنيم‌ در دنيا و كه‌ گرفتار كفرو ظلالت‌ و اينها نشيم‌. كاري‌ بكنيم‌ اين‌ صفات‌ رزيله‌ را از خودمون‌ دور كنيم‌. امراضي‌ ممكن‌ است‌ باعث‌ شرمندگي‌ ائمة‌ اطهار بشه‌ در روز قيامت‌ نداشته‌ باشيم‌. روز قيامت‌ هر كسي‌ با امام‌ خودش‌ محشور مي‌شه‌ يك‌ دسته‌ با علي‌ بن‌ ابيطالبند، يك‌ دسته‌ با امام‌ حسن‌ مجتبي‌ هستند، يك‌ دسته‌ با ابي‌ بكر هستند يك‌ دسته‌ با عمرند يك‌ دسته‌ با عثمانند، يك‌ دسته‌ با معاويه‌ هستند، يك‌ دسته‌ با امام‌ صادقند، يك‌ دسته‌ با علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستند هر امامي‌ امام‌ هر زماني‌ بوده‌ با شيعيان‌ خودش‌ حركت‌ مي‌كنه‌ و انشاء الله‌ ما هم‌ با حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فداء جان‌ هممون‌ به‌ قربانش‌ اگر دير به‌ ما دادن‌ خوبش‌ را دادن‌، بهترينش‌ را دادن‌. اگر تو اين‌ دنياي‌ ظلماني‌ كه‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفا و انكشف‌ القطاء و زاقت‌ الارض‌ دنياي‌ تنگ‌ و تاريك‌ پر از مخمصه‌ و بي‌ عدالتي‌ اگر قرارمون‌ دادن‌ يك‌ امامي‌ هم‌ در مقابل‌ بهمون‌ دادن‌ كه‌ مهربان‌ است‌.

 روز قيامت‌ اول‌ كه‌ انسان‌ حركت‌ مي‌كند در صحراي‌ محشر اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌ مي‌بينيد كه‌ يك‌ جايي‌ از آب‌ كوثر دست‌ امام‌ زمانه‌ به‌ شما مي‌ده‌ كه‌ تشنه‌ نباشيد، از دنيا آمدي‌ از راه‌ آمدي‌، رفع‌ عطش‌ كن‌. رفعنا من‌ حوض‌ جدهي‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ و بكسه‌ و بيده‌ ولي‌ سابق‌ لازمه‌ بعده‌ يا ارحم‌ الراحمين‌. به‌ دست‌ امام‌ زمان‌. با جام‌ امام‌ زمان‌ كه‌ انشاء الله‌ ديگه‌ لا زمعه‌ بده‌ ديگه‌ تا زنده‌ هستيد به‌ روايت‌ صحيحتر فردا شب‌، شب‌ وفات‌ فاطمة‌ زهراست‌. يعني‌ سه‌ تاريخ‌  و سه‌ نقل‌، براي‌ شهادت‌ فاطمة‌ زهرا داريم‌.

 اول‌ بعد از چهل‌ و پنج‌ روز كه‌ خوب‌ ضعيفه‌، نسبت‌ به‌ اين‌ دو سند ديگر ضعيفه‌ بعد روايت‌ هفتاد و پنج‌ روزه‌، بعد هم‌ كه‌ از همه‌ صحيحتره‌ روايت‌ نود و پنج‌ روز. نود و پنج‌ روز سوم‌ جمادي‌ الثاني‌ مي‌شه‌، و بيشتر احتمالش‌ هست‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در يك‌ چنين‌ روزي‌ از دار دنيا رفته‌ باشه‌ و لذا انشاء الله‌ فردا شب‌ هم‌ كه‌ شب‌ وفاته‌ اينجا مراسم‌ هست‌ و انشاء الله‌ عزاداري‌ كنيم‌ براي‌ اين‌ بي‌ بي‌ معصومه‌. المغصوبة‌ حقا، حقش‌ را غصب‌ كردند. مجهلوت‌ قدرا، قدرش‌ مجهول‌ بوده‌، فاطمة‌ زهرا را نشناخت‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ دچار حالت‌ ضعف‌ مي‌شه‌ مي‌ياد پناهندة‌ فاطمة‌ زهرا مي‌شه‌. اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا قلت‌ اعيذك‌ بالله‌ من‌ تو را پناه‌ مي‌دم‌ به‌ خدا يا ابطي‌ من‌ الضعف‌. خيلي‌ عجيبه‌. بعد مي‌فرمايد ما ذكر خبرنا هذا في‌ محفل‌ من‌ محافل‌، من‌ بيشتر فكر مي‌كنم‌ بيشتر بخاطر اين‌ نكته‌اش‌ باشه‌ چون‌ نكته‌ خيلي‌ حساسه‌ دوستان‌ يادشون‌ باشه‌ كه‌ هر وقت‌ ناراحتي‌ و كسالتي‌ پيدا كردند به‌ فاطمة‌ زهرا پناهنده‌ بشن‌. پيغمبر مي‌ياد خانة‌ فاطمة‌ زهرا مي‌گه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا من‌ در بدن‌ خودم‌ ضعف‌ احساس‌ مي‌كنم‌. فورا فاطمة‌ زهرا مي‌گه‌ يا ابطي‌ اين‌ ارديك‌ بالله‌ يا ابطي‌ من‌ الضعف‌ از ضعف‌ تو را من‌ به‌ خدا پناه‌ مي‌دم‌. بعد كساء يماني‌ را مي‌اندازد روي‌ پيغمبر مي‌دونيد بعد چي‌ مي‌گه‌؟ مي‌گه‌ فصرت‌ انظر عليه‌ من‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ با يك‌ عبا انداختن‌ روي‌ پيغمبر ضعف‌ كه‌ رفت‌ هيچ‌، اذا اليتلالؤلؤ وجه‌ يتلالؤلؤ كانه‌ بدر في‌ اليلة‌ يك‌ مريضي‌ كه‌ ضعف‌ داره‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ كه‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ شب‌ چهارده‌ داره‌ مي‌درخشه‌. بعد هم‌ ديگه‌ اثري‌، خبري‌ از ضعف‌ نيست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد، حسين‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد همه‌ را در بغل‌ گرفت‌، چه‌ روز خوشي‌ بود آنروز. و آية‌ شريفة‌ انما يريد الله‌ ليذهب‌ و انكم‌ راس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا نازل‌ شد. اگر مي‌خواهيد آقايون‌ زندگيتون‌ خوش‌ باشه‌، اگر مي‌خواهيد تمام‌ ناراحتيها رفع‌ بشه‌، اگر مي‌خواييد خوش‌ و خرم‌ زندگي‌ كنيد پناهنده‌ بشيد به‌ فاطمة‌ زهرا و بخاطر همين‌ جملات‌ هست‌ كه‌، من‌ اينتجوري‌ فكر مي‌كنم‌ چون‌ مطلب‌ زيادتري‌ درش‌ نيست‌ چون‌ آية‌ قرآن‌ درش‌ هست‌ و مي‌گه‌ ما ذكر خبرنا هذا، اين‌ روايت‌ ما را بگيد به‌ مردم‌. و در محفلي‌ از محافل‌ اهل‌ عرض‌ اين‌ روايت‌ خوانده‌ نمي‌شه‌ مگر اينكه‌ در بين‌ اينها اگر هم‌ و غمي‌ داشته‌ باشه‌، هم‌ و غمش‌ رفع‌ مي‌شه‌. اگر ناراحتي‌ داشته‌ باشه‌ ناراحتيش‌ رفع‌ بشه‌، اگر كربي‌ داشته‌ باشه‌ كربش‌ رفع‌ بشه‌، خدايا ما مي‌دونيم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا پيش‌ تو خيلي‌ عزيزه‌. سجده‌ فقط‌ و فقط‌ براي‌ خدا، اين‌ ديگر معروف‌ است‌ ما در بين‌ روايات‌ در جايي‌ كه‌ سجده‌ براي‌ غير خدا هم‌ اجازه‌ داده‌اند اين‌ است‌ كه‌ بعد از نماز استغاثه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سرت‌ را بگذار به‌ سجده‌ بگو يا مولاتي‌، يا فاطمة‌ اغيثيني‌، اي‌ فاطمة‌ عزيز اين‌ محبوبة‌ خدا، اي‌ معشوقه‌، كلمة‌ معشوقه‌، محبوبة‌ بر اشد محبت‌ اين‌ عزيز اي‌ كسي‌ كه‌ پيغمبر مي‌گه‌ فداها ابوها، پدرش‌ به‌ قربانش‌. اين‌ كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را وقتي‌ پيغمبر مي‌بينه‌ دست‌ فاطمه‌ را مي‌بوسه‌. اي‌ فاطمه‌اي‌ كه‌ لولاها، اگر او نبود خدا هيچ‌ چيز را خلق‌ نمي‌كرد، اي‌ فاطمه‌اي‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ سوال‌ مي‌شه‌ در همين‌ حديث‌ صحيح‌ كساء كه‌ كيه‌ در زير اين‌ كساء؟ مي‌گه‌ كه‌ هم‌ فاطمة‌ و ابوها. اينقدر لطيفه‌ اين‌ مطلب‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. يك‌ بزرگي‌ كه‌ در يك‌ مجلسي‌ باشه‌ مي‌گن‌ فلاني‌ هست‌ و برادرش‌، فلاني‌ هست‌ و مثلا فلان‌ قوم‌ و خويش‌، اونها اونقدر مثل‌ اين‌ شخص‌ اينقدر اهمييت‌ ندارند كه‌ اسمشون‌ را بگن‌. و خداي‌ تعالي‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ چقدر اظهار علاقه‌ مي‌كنه‌، مي‌گه‌ هم‌، به‌ ملائكه‌ مي‌گه‌، هم‌ فاطمة‌ و ابوها و بئنوه‌ و بنوها. فاطمه‌ اين‌ زير خوابيده‌ است‌ و پدرش‌، فاطمه‌ خوابيده‌ است‌ و دو فرزندان‌ فاطمه‌. جبرييل‌ مي‌گه‌ اجازه‌ هست‌ برم‌ و قاطي‌ بشم‌؟ ام‌ السلمه‌ با اون‌ عظمت‌ زنه‌ پيغمبره‌، خيلي‌ خانم‌ بزرگوار، از خانمهايي‌ است‌ بسيار پر ارزش‌، مي‌ياد حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌گه‌ انت‌ علي‌، انت‌ خير، تو خوبي‌، تو در راه‌ و روش‌ خوبي‌ هستي‌ اما اينجا جاي‌ تو نيست‌. تو جزء اينها نيستي‌ خديجة‌ كبري‌ هم‌ فكر نكنيد جزء اينها باشه‌، نه‌، نه‌. اينها انوارشون‌ از اون‌ عالم‌ بالا آمده‌. خلقكم‌ الله‌ انوار فجعلكم‌ بعرشه‌بحلقين‌ ، حتي‌ منا عليكم‌ خوب‌ فاطمة‌ زهرا است‌. ولي‌ به‌ شما يك‌ چيزي‌ عرض‌ كنم‌ و اف‌ بر اين‌ دنيا، يك‌ مطلب‌ عجيبي‌ گاهي‌ من‌ حالا شايد به‌ عنوان‌ اينكه‌ شيعه‌ هستم‌ يا به‌ عنوان‌ اينكه‌ ادعاي‌ بزرگي‌ است‌، به‌ عنوان‌ سيد هستم‌، فرزند فاطمة‌ زهرا هستم‌ فكر مي‌كنم‌ عايشه‌ هشتاد سال‌ در دنيا بمانه‌ مادر ما زهرا در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ اون‌ هم‌ با پهلوي‌ شكسته‌ با دست‌ كبود شده‌ با صورت‌ سيلي‌ خرده‌ از دار دنيا بره‌. چراغها را خاموش‌ كنيد انشاء لله‌ برادران‌ و دوستاني‌ كه‌ از اردبيل‌ تشريف‌ آوردند كه‌ عزاداري‌ آذربايجانيها معروف‌ مخصوصا دوستان‌ امام‌ زمان‌. اين‌ ياران‌ امام‌ زمان‌ كه‌ انشاء الله‌ از اينجا هم‌ جمعي‌ حركت‌ مي‌كنند توقع‌ دارم‌ كه‌ انشاء الله‌ مجلس‌ ما را امشب‌، يا فاطمة‌ الزهرا. از امام‌ صادق‌ پرسيدند آقا علت‌ شهادت‌ مادرت‌ زهرا چه‌ بود؟ فرمود: عند قنفذ مولا عمر. فنقذ آنچنان‌ ضربه‌اي‌ به‌ بازوي‌ مادرم‌ زهرا زد مادرم‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ شهيد شد. (بقية‌ نوار نامفهوم‌ بود)

۱۷ جمادی الاول ۱۴۱۳ قمری – روح‌ انسان‌ و صفات‌ آن‌ اخلاق‌ ۲۸

 روح‌ انسان‌ و صفات‌ آن‌ اخلاق‌ 28

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يسئلونك‌ عن‌ الروح‌. قل‌ الروح‌ من‌ امر ربي‌. و ما اوتيتم‌ من‌ العلم‌ الا قليلا.

 موضوع‌ روح‌ در هفته‌هايي‌ كه‌ مجلسي‌ در اينجا بود، بحث‌ شد و اين‌ بحث‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مقدمه‌اي‌ براي‌ معاد و عالم‌ برزخ‌ و بيان‌ مطالبي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ برزخ‌ است‌ داشته‌ باشيم‌. روح‌ انسان‌ كه‌ همين‌ خود انسانه‌،همين‌ حقيقت‌ انسانه‌. همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ انسانيت‌ انسان‌ بستگي‌ به‌ او داره‌. اين‌ اونچه‌ كه‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌ و طبعا هم‌ غير از اين‌ نبايد باشه‌ انسان‌ داراي‌ يك‌ روح‌ بيشتر نيست‌. يك‌ نفس‌. منتهي‌ همين‌ روح‌ انسان‌ كه‌ مستقل‌ هم‌ هست‌ اين‌ رنگ‌ عوض‌ مي‌كنه‌ هر روزي‌، هر زماني‌ ممكنه‌ يك‌ شكلي‌ باشه‌. نه‌ شكل‌ ظاهري‌ از نظر صفات‌ از نظر خصوصيات‌ ممكنه‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ نفس‌ امارة‌ باشه‌، كه‌ در قرآن‌ آمده‌ ان‌ النفس‌ لعمارت‌ البسوء نفس‌ امارة‌ بسوئه‌. امارة‌ به‌ بدي‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ صفات‌ بد داره‌. يعني‌ مثلا يك‌ نفس‌ بخاطر اينكه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌، تزكية‌ نفس‌ نشده‌، پاك‌ نشده‌، خواسته‌ هاش‌ خواسته‌هاي‌ بد است‌. آدمهاي‌ شرور را شما ديديد هميشه‌ خواسته‌ هاشون‌ خواسته‌هاي‌ بد است‌. گناه‌ را بهتر از غير گناه‌، از يك‌ جنس‌ كار مي‌پسندند. مثلا. دروغ‌ را بهتر از راستگويي‌ پذيرفتند. يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ شرارت‌ به‌ طور كلي‌، شرارت‌ دارند. روح‌ يك‌ شخص‌ شرور و يك‌ شخص‌ شريف‌ مثلا روح‌ شمر با روح‌ سلمان‌ فارسي‌ اينها هر دو روحه‌. نه‌ اينكه‌ يك‌ روحه‌ اضافي‌ توي‌ بدن‌ سلمان‌ فارسي‌ باشه‌ كه‌ در بدن‌ شمر نباشه‌. اينجور نيست‌ اون‌ هم‌ يك‌ روح‌ داره‌ اين‌ هم‌ يك‌ روح‌. منتهي‌ روح‌ او رنگ‌ صفات‌ رزيله‌ را به‌ خودش‌ گرفته‌ روح‌ اين‌ رنگ‌ صفات‌ حسنه‌ را به‌ خودش‌ گرفته‌. اين‌ هم‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ انسان‌ چند تا روح‌ داره‌ يعني‌ همان‌ منظور حالات‌ روحه‌، حالات‌ مختلفه‌ روحه‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اول‌ امارة‌ بالسوء. امر به‌ بدي‌ مي‌كنه‌ شايد به‌ جهت‌ اينكه‌ صفات‌ بد باشه‌.

 بد همين‌ روح‌، همين‌ نفس‌ مي‌شه‌ مؤمن‌. ايمان‌ مي‌ياره‌ همين‌ روح‌، همين‌ نفس‌ عوض‌ بشه‌ نه‌ وجودش‌ عوض‌ بشه‌ها روحياتش‌ يعني‌ صفاتش‌ عوض‌ مي‌شه‌ و اين‌ مي‌شه‌ مطمئنه‌، روح‌ مطمئنه‌. همان‌ روح‌ با ايمان‌، روح‌ مؤمن‌. يا ايتهاالنفس‌ المطمئنه‌. اي‌ نفس‌ آرام‌. چون‌ ايمان‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ آرامش‌ به‌ انسان‌ مي‌ده‌. اون‌ جست‌ و خيزهايي‌ كه‌ مي‌كرديم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اون‌ امارة‌ بالسوئي‌ كه‌ بوده‌ حالا ديگه‌ آرامه‌، تحت‌ برنامه‌ قرار ميگيره‌. روح‌ مطمئنه‌ بعد وقتي‌ آرام‌ شد، بعد روح‌ حقيقت‌ عبوديت‌ درش‌ بوجود مي‌آيد. يعني‌ داراي‌ حقيقت‌ عبوديت‌ ميشه‌. كه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ ايمان‌ داشت‌، ايمان‌ كم‌كم‌ شدت‌ ميكنه‌، شدت‌ ميكنه‌، تمام‌ اعضاي‌ وجود را تحت‌ تأثير خودش‌ قرار ميده‌ و بعد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ داخل‌ در ميان‌ بندگان‌ واقعي‌ خدا ميشه‌. همين‌ يك‌ نفس‌ بيشتر نيست‌. يك‌ روح‌ بيشتر نيست‌، اسمش‌ را از جهتي‌ نفس‌ مي‌گذارند، از جهتي‌ روح‌ مي‌گذارند. از جهتي‌ باصطلاح‌ نفس‌ اماره‌ مي‌گذارند، از جهتي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود نفس‌ مطمئنه‌ اسمش‌ را ميگذارند. از جهتي‌ نفس‌ راضيه‌ اسمش‌ را مي‌گذارند از جهتي‌ نفس‌ مرضيه‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. از جهتي‌ نفس‌ مثلا بندة‌، يعني‌ داراي‌ حقيقت‌ بندگي‌ اسمش‌ را ميگذارند. بالاخره‌ يك‌ روح‌ بيشتر نيست‌. يك‌ مثالي‌ براتون‌ بزنم‌ تا خوب‌ مسئله‌ روشن‌ بشه‌ براتون‌. اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ بايد خوب‌ ياد بگيريد بخاطر اينه‌ كه‌ يك‌ بحثي‌ در بين‌ عرفا و فلاسفه‌ هست‌ كه‌ بعد به‌ اون‌ مي‌خوام‌ اشاره‌ كنم‌.

 پس‌ يك‌ مثال‌ براتون‌ بزنم‌. يك‌ آينه‌ شما داريد. آينه‌ را در مقابل‌ صورت‌ يك‌ آدم‌ زشت‌ بگيريد، يك‌ صورت‌ زشت‌ توي‌ آينه‌ پيدا ميشه‌. در مقابل‌ يك‌ صورت‌ زيبايي‌ بگيريد، يك‌ صورت‌ زيبايي‌ در آينه‌ پيدا ميشه‌. اين‌ طبيعيه‌ ديگه‌، خيلي‌ واضحه‌. شما روحتون‌ را يك‌ آينه‌ تصور كنيد. آينه‌ فرقي‌ نكرده‌ وقتي‌ در مقابل‌ صورت‌ زشت‌ گرفتيد. وقتي‌ هم‌ در مقابل‌ صورت‌ زيبا گرفتيد بازهم‌ فرقي‌ نكرده‌. آينه‌ همون‌ آينه‌ است‌. آن‌ وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ صورت‌ زشت‌ گرفتيد از آينه‌ بدتون‌ مي‌آد. اين‌ آينه‌ چيه‌؟! وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ صورت‌ زيبا گرفتيد هي‌ مي‌خواهيد نگاش‌ كنيد مثلا. اين‌ روح‌ ماهم‌ همينطوره‌. اگر در مقابل‌ صورت‌ شيطان‌ گرفتيدش‌. همة‌ خصوصيات‌ و صفات‌ شيطان‌ در روح‌ ما منعكس‌ ميشه‌ و ما هم‌ ميشيم‌ شيطان‌ سيرت‌. شيطان‌ صفت‌. اگر در مقابل‌ صورت‌ يا سيرت‌ پيغمبر اكرم‌ روحمون‌ را قرار داديم‌. ما ميشيم‌ آينة‌ تمام‌ نماي‌ رسول‌ اكرم‌. دقت‌ كرديد. اين‌ را شيطان‌ آنجا ايستاده‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود پيامبر اينجا. شما هم‌ آنجا. اين‌ آينة‌ دلتون‌ را، آينة‌ روحتون‌ را، دل‌ همون‌ روحه‌، قلب‌ هم‌ همان‌ روحه‌، اينها همه‌ اسمهايي‌ است‌ كه‌ به‌ مناسبتهايي‌ رويش‌ گذاشته‌اند. و الا قلب‌ و اين‌ آينة‌ دل‌ و چشم‌ دل‌ و اين‌ حرفها، همه‌ يعني‌ روح‌. يعني‌ روح‌. اگر در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌ روحتون‌ را، دلتون‌ را قرار داديد، عكس‌ پيغمبر افتاد توي‌ دلتون‌. توي‌ روحتون‌. پيغمبر داراي‌ خلق‌ حسن‌ بود شما هم‌ داراي‌ خلق‌ حسن‌ ميشيد. شديد مثلا. حالا اينها كار داره‌ها، تا انسان‌ به‌ آن‌ مرحله‌ برسه‌ كه‌ آينة‌ دلش‌ صددرصد در مقابل‌ صورت‌ پيغمبر اكرم‌ باشه‌. اگر، يا سيرت‌ پيغمبر اكرم‌. اگر پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) داراي‌ خلق‌ حسنه‌، شما هم‌ داراي‌ خلق‌ حسن‌ ميشيد. اگر حسادت‌ درش‌ نيست‌ شما هم‌ حسادت‌ نداريد. اگر فرض‌ كنيد خدا شناسه‌، شما هم‌ خداشناس‌ ميشيد. اگر صفات‌ رذيله‌ هيچ‌ درش‌ نيست‌، شما هم‌ داراي‌ اين‌ حالت‌ نيستيد كه‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ در شما باشه‌ يا صفت‌ رذيله‌اي‌ در شما باشه‌. و اگر داراي‌ كمالاته‌، شما هم‌ داراي‌ كمالات‌ ميشيد. چون‌ هر چه‌ كه‌ در روح‌ رسول‌ الله‌ هست‌ عينا منعكس‌ ميشه‌ در روح‌ شما.

 اما اگر گرفتيد در مقابل‌ شيطان‌، اينهم‌ همينطور. هرچه‌ شيطان‌ داره‌ در شما هم‌ هست‌. صفات‌ رذيله‌ هست‌، صفات‌ بد هست‌، تمام‌ بديها در شيطان‌ جمعه‌، تمام‌ خوبيها هم‌ در پيغمبر اكرم‌. عقل‌ در روايت‌، روايت‌ هشامه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ عقل‌ جنودي‌ قرار داده‌، براي‌ جهل‌ هم‌ جنودي‌. منظور از عقل‌ پيغمبر اكرمه‌، روح‌ رسول‌ اللهه‌. لذا مي‌فرمايد و هو اول‌ خلق‌ من‌ روحانيين‌. در همين‌ روايته‌. اين‌ اول‌ مخلوق‌ از موجودات‌ روحي‌ بود، روح‌ پيغمبر اكرم‌. و جهل‌، شيطان‌ هم‌ اسمش‌ جهله‌. يك‌ عده‌ ميگن‌ شيطان‌ خيلي‌ داناست‌. نه‌ خيلي‌ هم‌ نافهمه‌. اصلا جاهله‌. من‌ در كتاب‌ محضر استاد، آن‌ آخرش‌ نوشتم‌ كه‌ در مدرسه‌، به‌ حساب‌ از اين‌ بچه‌هايي‌ كه‌ توي‌ مدرسه‌ مي‌نشينند هيچي‌ هم‌ ياد نميگيرند، اينجوري‌ بود. مقدس‌! بترسيد از شر كساني‌ كه‌ خودسرانه‌ مقدسند. من‌ همين‌ امشب‌ توي‌ مسجد، شما هم‌ هر كدامتون‌ بوديد مسجد ديديد كه‌ يك‌ نفري‌ بلند نماز مي‌خوند يا دو سه‌ نفري‌ بودند هرچي‌. من‌ برگشتم‌ ديدم‌ اين‌ رفيقه‌، سي‌ ساله‌ با ما رفيق‌ هم‌ هست‌. من‌ خجالت‌ كشيدم‌ حرفي‌ بزنم‌. برگشتم‌ اعتراض‌ كنم‌. سي‌ ساله‌ با ما رفيقه‌، اگر خصوصياتش‌ را بگيم‌… بعد حساب‌ اين‌ جهت‌ را كردم‌ كه‌ يك‌ نفر از شماها اينطور نيستيد كه‌ نظم‌ اسلامي‌ را بلد نباشيد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ خودتون‌ را تحت‌ تربيت‌ قرار داديد. اما يكي‌ هست‌ مسلمانه‌، هفتاد سال‌، هشتاد سال‌ مسلمانه‌. خيلي‌ هم‌ آدم‌ خوب‌. ميگي‌ عجب‌ آدم‌ خوبيه‌ وقتي‌ مي‌بينيش‌. اما نظام‌ اسلامي‌ را بلد نيست‌. توي‌ مسجد مي‌آد، حالا حمد و سوره‌ واجبه‌ كه‌ بلند بخونيد، اصلا نماز فرادا خوندن‌ توي‌ مسجد، اين‌ را بدونيد به‌ فتواي‌ خود من‌ كه‌ اصلا باطله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌، حالا بعضي‌ها ممكنه‌ باطل‌ ندونند. ولي‌ خود من‌ نظرم‌ اينه‌ كه‌ جايي‌ كه‌ نماز جماعت‌ هست‌، نماز فرادا خوندن‌ باطله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ غيبت‌ عملي‌ است‌ و وحدت‌ پيدا ميكنه‌ با عمل‌ كار حرام‌ و كار عبادي‌. و هر چيزي‌ كه‌ وحدت‌، هر عبادتي‌ كه‌ وحدت‌ پيدا كرد با يك‌ كار حرامي‌، يك‌ وقت‌ هست‌ شما كار حرام‌ را توي‌ نماز انجام‌ مي‌ديد، مثلا به‌ زن‌ نامحرم‌ نگاه‌ مي‌كنيد توي‌ نماز، اين‌ نمازتون‌ باطل‌ نيست‌. اما اگر كه‌ نمازتون‌ با يك‌ كار حرامي‌ وحدت‌ پيدا كرد. مثلا روي‌ يك‌ زمين‌ غصبي‌ ايستاديد نماز خونديد. اين‌ وحدت‌ پيدا ميكنه‌، تصرف‌ در غصب‌ و نماز. باطله‌. و اگر كسي‌ وحدت‌ كارش‌ پيدا كرد، عبادتش‌ پيدا كرد با يك‌ فعل‌ حرامي‌ كه‌ يقينا غيبت‌ بدترينه‌، چون‌ غيبت‌ عملي‌ فرقي‌ نميكنه‌، چه‌ شما غيبت‌ عملي‌ بكنيد چه‌ غيبت‌ لفظي‌ بكنيد، هردوش‌ مثل‌ همه‌. شما آمديد توي‌ مسجد نگاه‌ كرديد به‌ امام‌ جماعت‌. گفتيد اوه‌! اين‌ نماز ميخونه‌ من‌ پشت‌ سرش‌ نماز نميخونم‌. اين‌ غيبت‌ عمليه‌. نماز، اگر اين‌ اولا فعل‌ حرام‌ كرديد. اگر ايستاديد آنجا نماز خونديد، چون‌ داريد به‌ زبان‌ حال‌، به‌ زبان‌ عمل‌ ميگيد كه‌ اين‌ آقا عادل‌ نيست‌. خوب‌ تو داري‌ نماز ميخوني‌ منهم‌ دارم‌ نماز ميخونم‌، او هم‌ داره‌ نماز ميخونه‌. اينهمه‌ هم‌ ثواب‌ هست‌ در نماز جماعت‌. چرا نمازت‌ را فرادا مي‌خوني‌؟ هيچ‌ دليل‌ ديگه‌اي‌ نمي‌تونه‌ داشته‌ باشه‌ جز اينكه‌ بگيد اين‌ عادل‌ نيست‌، اين‌ معصيتكاره‌. و اين‌ غيبت‌ عمليست‌. خوب‌ نماز باطله‌. حالا بعلاوه‌، خوب‌ انسان‌ وقتي‌ نماز مغرب‌ و عشا ميخونه‌، فقط‌ حمد و سوره‌اش‌ را واجبه‌ كه‌ بلند بخونه‌، بقيه‌اش‌ را در جائي‌ كه‌ مردم‌ حواسشون‌ پرت‌ ميشه‌ بايد آهسته‌ بخونه‌. حالا چرا اين‌ مثلا مقدسين‌ اين‌ كار را مي‌كنند؟ اين‌ بخاطر اينه‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ اسلام‌ نبودند. فقط‌ شنيدند بايد نماز خوند، به‌ هر قيمتي‌ هست‌ بايد نماز خوند. هر جوري‌ شد اشكال‌ نداره‌. تقليدشون‌ باز از مرجع‌ تقليد نيستش‌. از بقال‌ و عطار كوچه‌ و محله‌ و اينهاست‌. چون‌ بالاخره‌ نماز چهار ركعت‌ نماز ظهر را كه‌ انسان‌ ميخونه‌، كي‌ گفته‌ كه‌ تو، يك‌ كسي‌ آمده‌ بود ميگفت‌ من‌ تقليد نميكنم‌! گفتم‌ مجتهدي‌؟ گفت‌ نه‌. گفتم‌ پس‌ تو تقليد ميكني‌. منتهي‌ از مرجع‌ اعلم‌ تقليد نمي‌كني‌، از پدر و مادرت‌، از مردم‌ كوچه‌ و بازار تقليد ميكني‌. اين‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌، شيطان‌ اهل‌ عبادت‌ بود. شنيديد كه‌ در ميان‌ ملائكه‌ در رديف‌ ملائكه‌ داشت‌ عبادت‌ ميكرد. يك‌ نفر كه‌ تمام‌ صفات‌ خبيثه‌ را داشته‌ باشه‌ و جاهل‌ هم‌ باشه‌، مثل‌ اين‌ است‌ توي‌ صف‌ نماز جماعت‌ كه‌ وايسته‌ به‌ همة‌ دانشمندان‌ و علما و متدينين‌ و آنهايي‌ كه‌ تهذيب‌ نفس‌ كردند، همه‌ در ريف‌ هم‌ وايستاده‌اند. هيچ‌ فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. وقتي‌ كه‌ امتحان‌ پيش‌ مي‌آد، اين‌ يكي‌ را مي‌كشند تو، از بين‌ جمعيت‌ بيرونش‌ مي‌كشند. و شيطان‌ را خدا عمدا اين‌ كار را كرد. به‌ همة‌ ملائكه‌ گفت‌ اسجدوا لآدم‌. همه‌ سجده‌ كردند اين‌ نشست‌. توي‌ نمازهاي‌ جماعت‌ ديديد يك‌ نفر نمازش‌ فرادا است‌، آن‌ دو ركعت‌ آخر نشسته‌. اين‌ نشست‌. چرا سجده‌ نكردي‌؟ جلب‌ توجه‌ هم‌ كرد. ارواح‌ همة‌ ما هم‌ بوديم‌ آنجاها. يعني‌ ماها همه‌امون‌ آن‌ زمان‌ بوديم‌ و مخالفت‌ با خدا را از او ياد گرفتيم‌. چرا تو سجده‌ نكردي‌؟ خودش‌ را ظاهر كرد، جهلش‌ را ظاهر كرد. يعني‌ اگر كسي‌ گفت‌ شيطان‌ عالم‌ بود، اشتباه‌ كرده‌ها. اصلا در روايات‌ اسمش‌ جهله‌. جهل‌. جهلش‌ را ظاهر كرد. گفت‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقته‌ من‌ طين‌. شما ميگيد اينكه‌ علمه‌. علم‌ ظاهري‌ جهله‌. گفت‌ كه‌ ايني‌ كه‌ بدونيم‌ ما از چي‌ خلق‌ شديم‌ او از چي‌ خلق‌ شده‌، مثلا از نظر فيزيكي‌، از نظر اينجور مسائل‌، اينها چيزي‌ نيست‌ در مقابل‌ آن‌ خداشناسي‌ واقعي‌. اين‌ رفته‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ فيزيكي‌ كه‌ خلقتني‌ من‌ نار، من‌ بدنم‌ از آتشه‌ تو خلق‌ كردي‌ و خلقته‌ من‌ طين‌. خلقتني‌ من‌ نار و خلقته‌ من‌ طين‌. او از خاك‌. كسي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ كار نداشت‌. يك‌ فردي‌ كه‌ صفت‌ شيطاني‌ درش‌ هست‌، وقتي‌ مي‌خواد در يك‌ مجلسي‌ كه‌ دعوتش‌ كردند بره‌، بيشتر به‌ لباسش‌ و سر و كله‌اش‌، هي‌ ميره‌ صابون‌ ميزنه‌، شامپو سرش‌ ميزنه‌ برق‌ برق‌ بزنه‌، اينها را ماية‌ مزيت‌ مي‌دونه‌و چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ صفت‌ شيطاني‌ درش‌ هست‌. اگر ما صفات‌ الهي‌ درمون‌، البته‌ نمي‌گم‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را تميز نكنه‌ توي‌ مجالس‌ مي‌ره‌ بايد لباسش‌ تميز باشه‌، خودش‌ را زينت‌ كنه‌ بره‌ به‌ مسجد. اما اگر منحصرا خوبي‌ را در همين‌ بدونه‌، اين‌ غلطه‌. منحصرا خوبي‌ را در اين‌ ببينه‌ كه‌ لباسش‌ مرتب‌ باشه‌. سر و كله‌اش‌ مرتب‌ باشه‌. باطنش‌ هر چي‌ بود، بود. اين‌ مي‌شه‌ همين‌ حرف‌ شيطان‌.

 خدا باهاش‌ بحث‌ نمي‌كنه‌ و بعضي‌ از پيغمبران‌ كه‌ عامي‌ بوده‌، گوشه‌ كناري‌ جهل‌ داشتند باهاشون‌ بحث‌ مي‌كرده‌ حاليشون‌ مي‌كرده‌. اصلا اينقدر شيطان‌ جاهل‌ بود، بعضيها جهل‌ دارند، جهل‌ مركب‌ دارند. مي‌گه‌ اون‌ كس‌ كه‌ نداند و نداند كه‌ نداند در جهل‌ مركب‌ ابد الدهر بماند. خودش‌ را عالم‌ مي‌دونه‌ ولي‌ جاهله‌ و نمي‌دونه‌ كه‌ جاهله‌. اين‌ هيچ‌ وقت‌ به‌ فكر ياد گرفتن‌ نيست‌. خدا اصلا باهاش‌ بحث‌ نكرد. گفت‌ انّك‌ رجيم‌. برو گم‌ شو. و انك‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ الدين‌. دوري‌ از رحمت‌ من‌ تا روز قيامت‌ بر تو باد. ديگه‌ هيچ‌ حرفي‌ نداره‌ باهاش‌. اون‌ هم‌ باز جهلش‌ را ظاهر كرد گفت‌: بما اقويتني‌ بخاطر اينكه‌ تو من‌ را گمراه‌ كردي‌. خدا تو را گمراه‌ كرده‌؟ اينها كه‌ غالب‌ به‌ جبرند اينها جاهلند. خدا چيه‌؟ خدا كجا تو را گمراه‌ كرد. خدا اصلا به‌ روي‌ خودش‌ هم‌ نياورد كه‌ تو تو ملائكه‌ خودت‌ را جا دادي‌ و به‌ قاطي‌ شدي‌ و جاهل‌ شدي‌، آبروت‌ را حفظ‌ كرد. خودت‌ خودت‌ را از راه‌ به‌ در آوردي‌. خوب‌ مي‌خواستي‌ يك‌ سجده‌ بكني‌. بما اقويتني‌ كه‌ گفته‌ بخاط‌ اينكه‌ تو من‌ را گول‌ زدي‌، گمراهم‌ كردي‌. حالا ديديد آدمهاي‌ لج‌ باز اولا كار را طرف‌ نكرده‌ مي‌گه‌ تو كردي‌. حالا بخاطر اينكه‌ تو اين‌ كار را كردي‌، بخاطر اينكه‌ تو اين‌ كار را كردي‌ من‌ لجبازي‌ مي‌كنم‌. مي‌شينم‌ سر راه‌ بندگانت‌ همشون‌ را گمراه‌ مي‌كنم‌.

 جهل‌ نفس‌، شما اگر دقت‌ كنيد در كار شيطان‌ اين‌ فقط‌ اشكال‌ كارش‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ جاهل‌ بود. نافهم‌ بود معارف‌ را بلد نبود اون‌ روزي‌ كه‌ درس‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ درس‌ به‌ ارواح‌ ما، به‌ ما و به‌ اجنه‌ مي‌دادند شيطان‌ اونجا بي‌ غيرتي‌ كرد و درس‌ نخوند سر كلاس‌ اونجا حواسش‌ پرت‌ بود. درس‌ نخوند جاهل‌ موند. و اين‌ مجسمة‌ جهل‌ شد و لذا هفتاد صفت‌ در اون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ مال‌ شيطانه‌ و هفتاد صفت‌ هم‌ مال‌ عقل‌ كل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ است‌. بنابر اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حالا خدا در مقابل‌ شما دو چيز قرار داده‌، شيطان‌، جهل‌. تعليمات‌ اينطوري‌ داره‌. به‌ نام‌ كفر. در اثر جهل‌ انسان‌ كفران‌ مي‌كنه‌. كفران‌ نعمتهاي‌ الهي‌ را مي‌كنه‌، حق‌ را مي‌پوشانه‌. كفر به‌ معناي‌ پوشاندن‌ حق‌، حق‌ را مي‌پوشونه‌. و ديگه‌ همينطور اين‌ عقل‌ يعني‌ عقل‌ كل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ يا حضرت‌ ولي‌ عصر هر كدام‌ يك‌ از معصومين‌ اينها داراي‌، وزيرش‌ ايمانه‌. صفات‌ حميده‌ يك‌ يك‌ در اين‌ عقل‌ كل‌ هست‌ و صفات‌ رزيله‌ هم‌ د جهل‌ هست‌ درست‌ شد در مقابل‌ اينها. مثلا عجله‌ مال‌ شيطانه‌ همين‌ جا بگم‌ . تأني‌ مال‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ رسول‌ اكرمه‌ و همين‌ طور چيزهايي‌ هست‌ حالا شايد مجموعه‌اش‌ را و خلاصه‌اش‌ را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ دادم‌. پس‌ بنابر اين‌ تنها كاري‌ كه‌ ما در اين‌ دنيا بايد بكنيم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ آيينة‌ قلبمون‌ را آيينة‌ وجودمون‌ را، اين‌ آيينة‌ روحمون‌ را در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌ قرار بديم‌ و صفات‌ باطن‌ پيغمبر اكرم‌ و در مقابل‌ از شيطان‌ و شيطان‌ سيرتان‌ بايد دوري‌ كنيم‌ و آيينة‌ قلبمون‌ را در مقابل‌ شيطان‌ قرار نديم‌.

 دقت‌ كرديد. خوب‌ اين‌ بحث‌ ماست‌. و روايات‌ زيادي‌ هم‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ گفتم‌ تأييد مي‌كنه‌، آيات‌ قرآن‌، روايات‌. همة‌ انبياء امدند براي‌ اينكه‌ آيينة‌ قلبمون‌ را به‌ طرف‌ روح‌ مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ باشه‌ و به‌ اصطلاح‌ با شيطان‌ هم‌ هيچ‌ ارتباطي‌ و آيينة‌ قلبمون‌ را در مقابل‌ روح‌ شيطان‌ قرار نديم‌ مقابل‌ وجود شيطان‌ قرار نديم‌. در اين‌ جا اينهايي‌ كه‌ قائل‌ به‌ تجرد روح‌ هستند اينها مين‌ كه‌ انسان‌ داراي‌ چند نفسه‌، چندتا روحه‌. و خودشون‌ هم‌ فكر مي‌كنم‌ نمي‌دونن‌ دارن‌ چي‌ مي‌گن‌. همين‌ ما كه‌ نفهميديم‌ اينها چي‌ مي‌گن‌، گاهي‌ آدم‌ شكسته‌ نفسي‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ ما نفهميديم‌ اينها چي‌ مي‌گن‌ اينها خيال‌ مي‌كنند حرفهاشون‌ اينقدر مهمه‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌فهمه‌. لذا يك‌ بادي‌ تو غبغب‌ مي‌اندازند بله‌ ما حرفهاي‌ ما اونقدر مهم‌ هست‌ كه‌ كسي‌ نمي‌فهمه‌. يك‌ كسي‌ كتابي‌ را مي‌خوند، مال‌ همين‌ عده‌ بود مال‌ همين‌ عده‌ بود به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ من‌ هيچ‌ نمي‌فهمم‌ كه‌ چي‌ نوشته‌. گفتم‌ خبر نداري‌ خود اون‌ نويسنده‌ هم‌ نمي‌دونه‌ كه‌ چي‌ نوشته‌. ببينيد همين‌ يك‌ مسئلة‌ خيلي‌ ساده‌ روح‌ مي‌گن‌ مجرده‌. ما ازشون‌ سؤال‌ مي‌كنيم‌ مجرد مطلقه‌ يا مجرد نسبي‌؟ ببينيد اين‌ بحث‌ را دقت‌ كنيد يك‌ وقت‌ هست‌ مي‌گيم‌ مجرد نسبي‌. مجرد نسبي‌ يعني‌ اين‌ چيز نسبت‌ به‌ اون‌ چيز مجرده‌،مجرد يعني‌ برهنه‌. خالي‌ بودن‌ از. مثلا اون‌ كسي‌ كه‌ زن‌ نداره‌ نسبت‌ به‌ اون‌ كسي‌ كه‌ زن‌ داره‌ مجرده‌. اوني‌ كه‌ تو حمام‌ لباسش‌ را درآورده‌ نسبت‌ به‌ اون‌ كسي‌ كه‌ لباس‌ داره‌ مجرد از لباسه‌ اينجوري‌ مي‌شه‌. اين‌ را مجرد نسبي‌ مي‌گن‌ هر چيزي‌ نسبت‌ به‌ چيز ديگه‌ مجرده‌. اين‌ را بگيد ما قبول‌ داريم‌ روح‌ مجرد است‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ جسم‌ صغيله‌، مثلا از گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌ و اينها. اين‌ را قبول‌ داريم‌. اين‌ كه‌ فكر نمي‌كنم‌ اونها با اين‌ تشريفات‌ بگن‌ روح‌ مجرده‌. و تو كتابها نوشتن‌ دلائلي‌ مثلا براي‌ اين‌ مسئله‌ مي‌يارن‌. اينكه‌ خوب‌ هر چيزي‌ مجرده‌. شما الان‌ اين‌ فرش‌ اون‌ فرش‌ جلويي‌ مجرده‌ از عقل‌. يعني‌ عقل‌ نداره‌. مجرده‌ از حركته‌. بايد بگي‌ مجرد نسبت‌ نيستي‌. اگر ميگيد مجرد مطلقه‌، كه‌ همين‌ را مي‌خوام‌ بگم‌، روح‌ مجرد مطلقه‌، اگر ايني‌ را ميگي‌، مجرد مطلق‌ يك‌ دونه‌ اصلا بيشتر تصور نداره‌. محاله‌ كه‌ دو تا باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ ببينيد، مجرد يعني‌ مجرد از مكان‌، مجرد از زمان‌، مجرد از هر، مجرد مطلق‌ها، مجرد از هر چيزي‌ كه‌ ماية‌ امتياز او باشه‌ بر چيزهاي‌ ديگه‌. يعني‌ از همه‌ چيز برهنه‌ است‌. هيچ‌ باصطلاح‌ امتيازي‌ نداره‌ و هيچ‌ چيز او را از چيزهاي‌ ديگه‌ جدا نميكنه‌. گوش‌ كرديد. يعني‌ از همه‌ چيزها جداست‌. و اين‌ يك‌ دونه‌ بيشتر تصور نميشه‌ و او خود خداست‌. گوش‌ مي‌ديد. يعني‌ يه‌ موجودي‌ كه‌ نه‌ مكان‌ داره‌، نه‌ زمان‌ داره‌، نه‌ ابعاد داره‌. مكان‌ نداره‌ يعني‌ همه‌ جا هست‌. باشه‌ و مكان‌ نداشته‌ باشه‌ يعني‌ همه‌ جاهست‌. درست‌. زمان‌ نداره‌ يعني‌ خلق‌ نشده‌ يك‌ روز نبوده‌ و بعد بود شده‌ باشه‌ نيست‌. داراي‌ ابعاد نيست‌ يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد داراي‌ چند متر قد و طول‌ و اينها باشه‌، نيست‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مركب‌ نيست‌. چون‌ اگه‌ تركيب‌ شده‌ باشه‌ مجرد معنا نداره‌، مجرد مطلق‌ نيست‌. همين‌ صفاتي‌ كه‌ مال‌ خداست‌ خلاصه‌ نه‌ مجرد دارد و جسم‌، نه‌ مرئي‌ نه‌ محل‌ يا صفات‌ باصطلاح‌ چيز، صفات‌ سلبية‌ الهي‌، اينها همه‌ را ندارد مجرد مطلق‌ باشه‌. آنوقت‌ مجرد مطلق‌ اگر دو تا شد، يعني‌ مجرد مطلق‌ اين‌ غلطه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ را از اين‌ يك‌ چيزي‌ ممتاز كرده‌ كه‌ دو تا شده‌. و الا دو تا معنا نداره‌. متوجه‌ايد. بحثش‌ يك‌ خورده‌اي‌ حالا ممكنه‌ خسته‌ كننده‌ باشه‌.

 بنابراين‌ اين‌ را توجه‌ داشته‌ باشيد مجرد مطلق‌ دو تا معنا نداره‌. آنوقت‌ حالا روح‌ ما آيا همون‌ خداست‌؟ كه‌ بعضي‌هاشون‌ ميگن‌ بعله‌. بي‌حياها هيچ‌ حيا از خدا نمي‌كنند كه‌ ميگن‌ بعله‌ روح‌ ما خداست‌. استدلال‌ هم‌ مي‌كنند و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. و از روح‌ خودم‌ در وجود انسان‌ يك‌ سري‌ ميگن‌ يك‌ مشت‌ خمير مثلا برداشته‌اند انداختند توي‌ يك‌ باصطلاح‌ مثلا چي‌ بگم‌، خمي‌، و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. اين‌ روح‌ معناش‌ روحي‌ است‌ كه‌ منتسب‌ به‌ منه‌. اين‌ روحي‌ است‌ كه‌ مثل‌ بيت‌ الله‌، ثار الله‌، يد الله‌، توي‌ قرآن‌ هست‌. و چيزهايي‌ كه‌ خدا به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌ ولي‌ خدا نيستش‌. يعني‌ از وجود خدا نيست‌. پس‌ بنابراين‌ روح‌ هم‌ همينطوره‌. الان‌ روح‌ من‌ غير از روح‌ شما هست‌ يا نيست‌. يك‌ مسئلة‌ وجدانيه‌. مسلما روح‌ من‌ غير از روح‌ شماست‌. اينها ميگن‌ نه‌ تمام‌ روحها يكيه‌ و آنهم‌ خود خداست‌ و بقيه‌ هم‌ همه‌ باصطلاح‌ امواج‌ درياست‌ و حرفهاي‌ كه‌ بنظر من‌ اگر اينها را يادداشت‌ بكنند بهتر از آن‌، خنده‌دارتر از آن‌ حرفهايي‌ است‌ كه‌ در شب‌ نهم‌ ربيع‌ گفته‌ ميشه‌. ما همه‌ اينجا نشسته‌ايم‌، همه‌ خداهايي‌ هستيم‌ كه‌ اينجا نشستيم‌ و دعواهايي‌ هم‌ كه‌ مي‌كنيم‌، همه‌ ظاهرسازيه‌. خودم‌ به‌ خودم‌ ميگم‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. صريحا گفتند اينها را. و اصلا خودم‌ خودم‌ را عبادت‌ ميكنم‌ و شما همه‌ چشمهايتون‌ مثل‌ چشمهاي‌ كلاجا ميمونه‌، كلاجا، احولها دو تا مي‌بينند. شما هم‌ غير خدا را چون‌ در عالم‌ مي‌بينيد، معلومه‌ كه‌ چشمتون‌ احوله‌. از اين‌ حرفها. انسان‌ يك‌ خورده‌اي‌ كه‌ فكر كنه‌ بايد بخنده‌. حرفهاي‌ ما را نمي‌فهميد! خودتون‌ هم‌ نمي‌فهميد چي‌ ميگيد.

 و لذا روح‌ هميني‌ است‌ كه‌ الان‌ توي‌ بدن‌ شماست‌، هميني‌ كه‌ داره‌ مي‌بينه‌، هميني‌ كه‌ داره‌ ميشنوه‌، هميني‌ كه‌ اگر اينجا خوابتون‌ ببره‌، چرتتون‌ ببره‌، چرت‌ نزنيدها بعضي‌ هاتون‌! اگر خوابتون‌ برد ديگه‌ نمي‌بينيد، ديگه‌ نمي‌شنويد، ديگه‌ نمي‌چشيد، ديگه‌ لمس‌ نمي‌كنيد، همين‌ روحه‌، هيچي‌ ديگه‌ هم‌ نيست‌. نميدونم‌ در محل‌ بالايي‌ هست‌ در آنجا ما را ميبينه‌ كنترل‌ ميكنه‌، اين‌ حرفها نيستش‌. و اگر شما روحتون‌ را در مقابل‌ صورت‌ و سيرت‌ پيغمبر اكرم‌ گرفتيد، شما داراي‌ عقليد، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ او عقل‌ كله‌. آينة‌ دلتون‌ را اگر در مقابل‌ صورت‌ يك‌ زيباصورتي‌، يك‌ باصطلاح‌ معممي‌ مثلا گرفتيد، توي‌ آينة‌ دل‌ شما عكس‌ يك‌ معمم‌ مي‌افته‌. توي‌ آينه‌ عكس‌ يك‌ معمم‌. در مقابل‌ يك‌ غير معمم‌ گرفتي‌، غير معمم‌ مي‌افته‌. در مقابل‌ نور گرفتيد، نور. در مقابل‌ خورشيد گرفتيد، خورشيد. در مقابل‌ گربه‌ گرفتيد، عكس‌ گربه‌ مي‌افته‌ توي‌ آينه‌. هر كاري‌، اين‌ دست‌ شماست‌ و لذا اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اينجا خيلي‌ نكتة‌ حساسيه‌. شما اگر اين‌ را بدونيد، هر كسي‌ عقل‌ نداره‌. اگر صددرصد روحتون‌ در مقابل‌ روح‌ پيغمبر قرار گرفت‌ و عكس‌ روح‌ پيغمبر در قلب‌ شما منعكس‌ شد، يعني‌ هر چه‌ او از صفات‌ حميده‌ داشت‌ در قلب‌ شما هم‌ منعكس‌ شد، شما ميشيد عاقل‌. اين‌ را بدونيد. ماها فرهنگمون‌ غير از فرهنگ‌ اسلاميه‌. ما به‌ هر كي‌ كه‌ ديوانه‌ نباشه‌ ميگيم‌ عاقل‌. نه‌. اسلام‌ غير از اين‌ را ميگه‌. عقل‌ اصلا معناش‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌. عقل‌ در مقابل‌ جهله‌. اگر روح‌ شما از صفات‌ پيغمبر صددرصد در وجود خودش‌ بوجود آورد، عقل‌ كامله‌. اگر نود درصد بود، عقل‌ ناقصه‌. همينطور با همين‌ مناسبت‌. اگر در مقابل‌ جهل‌ قرارش‌ داديد اصلا عقل‌ نداريد. اصلاها. روايات‌ حالا ببينيد معناش‌ چيه‌. اولا كتابي‌ كه‌ ما داريم‌ دربارة‌ عقل‌، همين‌ بحار الانوار كتاب‌ را عنوان‌ كرده‌، هم‌ اصول‌ كافي‌، كتاب‌ عقل‌ و جهل‌، عقل‌ و ديوانگي‌ نداريم‌. عقل‌ و جهل‌. عقل‌ همون‌ علوم‌ و معارفي‌ است‌ كه‌ در روح‌ شما از وجود پيغمبر اكرم‌ منعكس‌ شده‌. متوجه‌ايد؟ جهل‌ وجود شيطانه‌ و ضد روح‌ پيغمبر اكرم‌. و هر، و اگر شما در مقابل‌ او خودتون‌ را قرار داديد، جاهل‌ مطلقيد و اصلا عقل‌ نداريد. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ اين‌ مطلب‌ را بيان‌ مي‌فرمايد، ببينيد به‌ اين‌ عبارته‌. العقل‌ ما عبد به‌ الرحمن‌. عقل‌ چيه‌ آقا؟ سؤال‌ ميكنند عقل‌ چيه‌. اگر ماها باشيم‌ ميگيم‌ عقل‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ ديوانه‌ نباشه‌. مي‌ريم‌ توي‌ ديوانه‌ خانه‌ ميگيم‌ اينها عقل‌ ندارند. امام‌ صادق‌ اين‌ را نميگه‌. اينجا حضرت‌ صادق‌ به‌ يك‌ نفر برخورد كردند. فرمودند كه‌ اين‌ مرضي‌ پيدا كرده‌. مرض‌ به‌ تعبير امروزي‌، ميگيم‌ مغزش‌ يك‌ تحولي‌ پيدا كرده‌ نميتونه‌ از اين‌ وسيله‌ استفاده‌ كنه‌. اين‌ نه‌ عاقله‌ نه‌ جاهل‌. اين‌ بايد سالم‌ بشه‌ ببينيم‌ عاقل‌ ميشه‌ يا جاهل‌. اين‌ الان‌ هيچيش‌ معلوم‌ نيست‌. ماها اين‌ را ديوانه‌ ميدونيم‌ ميگيم‌ عقل‌ نداره‌. يك‌ ديونه‌ را ميگيم‌ عقل‌ نداره‌ و اين‌ غلطه‌.

 يكي‌ از علما بود در قم‌ اين‌ ديوانه‌ شده‌ بود. خيلي‌ هم‌ مرد بزرگواري‌ بود، مدرس‌ بود. خوب‌ ديوانه‌ بود، ديوانگي‌ مرضي‌ است‌ كه‌ به‌ همه‌، اين‌ مي‌نشست‌ توي‌ مسجد اعظم‌، مسجد اعظم‌ را تازه‌ درست‌ كرده‌ بودند. ما كم‌ گيرمون‌ مي‌آمد كه‌ يك‌ دانشمند استادي‌ بيكار باشه‌. مسائلي‌ كه‌ خيلي‌ طولاني‌ بود ميگفت‌ آنها را من‌ جواب‌ نميدم‌. اما مسائل‌ كوتاه‌ را تند تند جواب‌ ميداد. گفت‌، گفت‌ من‌ تا دو دقيقة‌ ديگه‌ آب‌ ميشم‌. حالا به‌ ذهنش‌ به‌ فكرش‌ اينجوري‌ رسيده‌ بود. كه‌ من‌ تا دو دقيقة‌ ديگه‌ آب‌ ميشم‌، فقط‌ سؤالاتي‌ كه‌ دو دقيقه‌ وقت‌ ميگيره‌ من‌ حاضرم‌ جواب‌ بدم‌. بعد وقت‌ ندارم‌ بايد، آنوقت‌ ما دو دقيقه‌ دو دقيقه‌ باصطلاح‌ مسائل‌ را مي‌پرسيديم‌. خوب‌ آنوقت‌ اين‌ عالم‌، خيلي‌ هم‌ عالم‌، خيلي‌ هم‌ با تقوا، همه‌ چيزش‌ هم‌ خوب‌، فقط‌ اين‌ مغزش‌ يك‌ خورده‌اي‌ تكان‌ خورده‌ بود بهرحال‌. اين‌ را نميگن‌ ديوانه‌. اين‌ را ببخشيد نميگن‌ باصطلاح‌ غير عاقل‌. اين‌ ديوانه‌ است‌. اين‌ مرضي‌ پيدا كرده‌. همانجور كه‌ چشم‌ شما ممكنه‌ نبينه‌. گوش‌ شما ممكنه‌ نشنوه‌. مغز شما كار نميكنه‌. اين‌، حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد العقل‌ ما عبد به‌ الرحمن‌. عقل‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ بوسيلة‌ آن‌ چيز، وقتي‌ آن‌ را داريد خدا را واقعا بندگي‌ مي‌كنيد. چه‌ چيز سبب‌ بندگي‌ خدا ميشه‌؟ صفات‌ حميده‌. صفات‌ حميده‌ از كجا؟ از پيغمبر، از عقل‌ كل‌. ما عبد به‌ الرحمن‌. و اكتسب‌ به‌ الجنان‌. بوسيلة‌ آن‌ عقل‌ كسب‌ ميشه‌ بهشت‌. بوسيلة‌ چي‌ بهشت‌ را انسان‌ كسب‌ ميكنه‌؟ بوسيلة‌ داشتن‌ معارف‌ و صفات‌ حميده‌ و تزكية‌ نفس‌. و الا اگر تزكية‌ نفس‌ نكرديد توي‌ بهشت‌ راهتون‌ نمي‌دهند. متوجه‌ايد؟ از حضرت‌ سؤال‌ ميشه‌ پس‌ آنچه‌ كه‌ در معاويه‌ هست‌، معاويه‌ خيلي‌ زرنگ‌ بود، گفت‌ هيچي‌ توانست‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را زير سؤال‌ ببره‌. آدم‌ زرنگي‌، سياستمدار عجيبي‌، حضرت‌ فرمود كه‌ تلك‌ المكراء و الشيطنه‌. ببينيد عرايضي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ عينا در اين‌ روايت‌ هست‌. او مكراه‌، او شيطنته‌، او باصطلاح‌ روحش‌ را در مقابل‌ شيطان‌ قرار داده‌ شيطنت‌ درش‌ پياده‌ شده‌. عكس‌ شيطان‌ در آينة‌ قلبش‌ افتاده‌ و ليس‌ بعقل‌. حضرت‌ مي‌فرمايد ايني‌ كه‌ شما مي‌بينيد در او هست‌ عقل‌ نيست‌، اصلا عاقل‌ نيست‌. در روايات‌ ديگه‌ هم‌ هست‌ اين‌ معنا و معناهايي‌ شبيه‌ به‌ اين‌ و بنابراين‌ كار انسان‌ در دنيا از روزي‌ كه‌ انسان‌ را خدا خلق‌ كرد، حالا ده‌ هزار سال‌ قبل‌ بوده‌، دوازده‌ هزار سال‌ قبل‌ بوده‌، هر وقت‌ از وقتي‌ انسان‌ را خدا خلق‌ كرد و بهش‌ يك‌ مدتي‌ لباس‌ نداده‌، در عالم‌ ارواح‌ بوده‌. بعد يك‌ مدت‌ كه‌ باصطلاح‌ كوچكي‌ بهش‌ داده‌ كه‌ همون‌ عالم‌ زر بوده‌. بعد در اين‌ دنيا يك‌ لباس‌ باصطلاح‌ اينجوري‌ كه‌ الان‌ داريم‌ مي‌بينيم‌ بهمون‌ داده‌ و بعدها هم‌ همينطور. از آن‌ وقتي‌ كه‌ پدر انسان‌ را خلق‌ كرده‌ يك‌ هدف‌ براي‌ انسان‌ تعيين‌ كرده‌ و آن‌ يك‌ هدف‌ چيه‌؟ اين‌ است‌ كه‌ شما هر جوري‌ كه‌ براتون‌ ميسره‌ و ممكنه‌ اين‌ باصطلاح‌ آينة‌ دلتون‌ را، قلبتون‌ را صددرصد برگردونيد به‌ طرف‌ پيغمبر اكرم‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. اني‌ بعثت‌ لاتمم‌ مكارم‌ الاخلاق‌. اي‌ مردم‌ اگر مي‌خواهيد به‌ نيكي‌ برسيد اقتدا كنيد به‌ پيغمبر اكرم‌. پيغمبر مبعوث‌ شده‌ براي‌ اينكه‌ مكارم‌ اخلاق‌ را تمام‌ بكنه‌. يعني‌ اين‌ آينة‌ روح‌ شما را صددرصد به‌ طرف‌ خودش‌ قرار بده‌… او خداست‌. ببينيد يك‌ آينة‌ ديگه‌اي‌ كه‌ خورشيد را در خودش‌ منعكس‌ كرده‌ باشه‌ شما هم‌ آينه‌اتون‌ را در مقابلش‌ قرار بديد، همون‌ خورشيد را توي‌ آينة‌ شما. منتهي‌ واسطه‌ داره‌ و بدون‌ واسطه‌ هم‌ نميشه‌.

 پس‌ بنابراين‌ ما بايد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ كوچكترين‌، آخه‌ گاهي‌ ميشه‌ آينه‌ را اينجوري‌ گرفتيد يك‌ گوشه‌اش‌ خورشيد افتاده‌، بقيه‌اش‌ آنطرفها تاريكه‌. بعضي‌ها نصفي‌ از خورشيد را منعكس‌ كرده‌اند، بعضي‌ها تمام‌ خورشيد را. تمام‌ خورشيد را بايد در خودتون‌ منعكس‌ كنيد. و هر چيزي‌ انسان‌ داره‌ مربوط‌ به‌ روحشه‌. و من‌ همين‌ امروز از سؤالات‌ بعضي‌ از دوستان‌ گله‌مند شدم‌. توي‌ ذهنيات‌ خودم‌ ديدم‌ من‌ هنوز كاري‌ براي‌ دوستان‌ نكردم‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ خودتون‌ را از جسمانيت‌ بكنيد. شما الان‌ اگر فرض‌ كنيد كه‌ رفتيد توي‌ يك‌ امامزاده‌اي‌، امامزادة‌ معتبر و اينها، روحش‌ آنجاست‌. شما موجوديت‌ روح‌ او را بيشتر از اينكه‌ امامزاده‌ خودش‌ تشريف‌ آورده‌ باشه‌ آن‌ گوشه‌ نشسته‌ باشه‌ يا مجسم‌ كرده‌ باشه‌ خودش‌ را، براش‌ قائل‌ باشيد. همة‌ وجود ما الان‌ شده‌ خواب‌ و ديدن‌ با چشم‌ و شنيدن‌ با گوش‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ دست‌ مثلا آقا را بوسيدن‌ و اينها. خوبه‌. من‌ نميگم‌، اون‌ مرحلة‌ كمالشه‌. اما به‌ حقيقت‌، الان‌، الان‌ همين‌ خود ما جمع‌، از در حضرت‌ بقية‌ الله‌ وارد بشوند، يك‌ حال‌ ديگه‌اي‌ پيدا مي‌كنيم‌. همه‌امون‌. خيلي‌ عوض‌ ميشويم‌، خوب‌ عقلش‌ هم‌ هست‌، جاش‌ هم‌ هست‌، بايد بشيم‌. اما آيا شماها اعتقاد داريد كه‌ حضرت‌ روح‌ مقدسشون‌ بر ما احاطه‌ داره‌ يا نه‌؟ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. روح‌ مهمتره‌ يا بدن‌. آيا شما وقتي‌ ميگيد السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌، به‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌ حضرت‌ نستجير الله‌، يا ميريد توي‌ يك‌ امامزاده‌ به‌ بدن‌ حضرت‌ سلام‌ مي‌كنيد يا به‌ روحشون‌. روح‌ معجزه‌ ميكنه‌ يا بدن‌. من‌ در يك‌ شهري‌، شهر بابك‌ كه‌ رفته‌ بوديم‌ همين‌ سفر، يك‌ امامزاده‌اي‌ رفتيم‌ كه‌ نصفش‌ را ساختند نصفش‌ مانده‌. گفتيم‌ اين‌ چرا اينجوريه‌؟ گفتند كه‌، اينها همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ جهله‌ خدا ميدونه‌. گفتند كه‌ يك‌ شخصي‌ فرزندش‌، پسرش‌ مريض‌ بوده‌. آمده‌ اينجا به‌ اين‌ امامزاده‌ متوسل‌ شده‌ و دخترش‌ را شفا دادند و اين‌ بنا گذاشته‌ كه‌ بناي‌ اين‌ امامزاده‌ را بسازه‌. گفتم‌ خوب‌ چرا تموم‌ نكرده‌؟ گفتند آخوند محل‌ گفته‌ كه‌ اينجا معلوم‌ نيست‌ امامزاده‌ باشه‌، معلوم‌ نيست‌ اينجا دفن‌ شده‌ باشه‌. و اينهم‌ همينجا متوقفش‌ كرده‌. اصلا نهيش‌ كرده‌، گفته‌ اين‌ كار را نكن‌. ببينيد دفن‌ شده‌ باشه‌ يا نشده‌ باشه‌. ما الان‌ جاهايي‌ داريم‌ كه‌ هيچكس‌، ظاهرا هم‌ دفن‌ نيست‌. دفني‌ هم‌ در كار نيست‌. اين‌ حسينية‌ اهل‌ كلا، روزي‌ چند تا معجزه‌ ميكنه‌. آخه‌ ما با يك‌ مي‌خوايم‌ خودمون‌ را از ماديات‌، از ظواهر بكنيم‌. خودتون‌ را بكنيد، معطل‌ نشيد. شماها مثل‌ يك‌ مسافرين‌ يك‌ اتوبوس‌ هستيد و منهم‌ راننده‌اتون‌ هستم‌. رسيديم‌ توي‌ شهر شماها همه‌اتون‌ اگر پياده‌ بشيد پشت‌ ويترينهاي‌ اين‌ شهر وايستيد تماشا. به‌به‌به‌. اين‌ چقدر اصلا دردسر درست‌ مي‌كنيد شماها. به‌ جان‌ همه‌اتون‌ قسم‌ همين‌ دردسر را همين‌ الان‌ همه‌اتون‌ براي‌ من‌ فراهم‌ مي‌كنيد. خيلي‌ هم‌ تأسف‌ ميخورم‌. مي‌خواهم‌ هم‌ گاهي‌ از آن‌ راننده‌هايي‌ باشم‌ كه‌ از خط‌ كمربندي‌ ببرمتون‌ هيچي‌ هم‌ نبينيد. مي‌ترسم‌ خسته‌ بشيد. و آنوقت‌ مسافرت‌ با ما را تحريم‌ كنيد، با ما ديگه‌ مسافرت‌ نكنيد. و لذا جسته‌ گريخته‌ خواب‌ مي‌بينيد، خدمت‌ حضرت‌ وليعصر مي‌رسيد، خدمت‌ امامزاده‌اي‌ مي‌رسيد، چيزي‌، بوي‌ عطري‌ استشمام‌ مي‌كنيد.خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هر چيزي‌ از اينهايي‌ كه‌ خوب‌ همه‌ اتون‌، بالاخره‌، همه‌اتون‌ يا بعضيتون‌ داريد. اين‌ براي‌ اينه‌ كه‌ خسته‌ نشيد. هيچي‌ ديگه‌ نيست‌. فكر نكنيد آنهايي‌ كه‌ بيشتر مي‌بينه‌، فضيلتش‌ بيشتر از آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ نديده‌. او فقط‌ همينه‌. شما يك‌ خواب‌ خوبي‌ ديدي‌ خوب‌ تشويق‌ بشيد بهتر با ما همسفر بشيد. و الا اساتيد ما اينطور بودند، يكيشون‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ فلاني‌ انسان‌ ملاحظة‌ اينكه‌ من‌ خسته‌ دارم‌ ميشم‌ نميكنه‌. ميگه‌ مي‌خواي‌ بيا مي‌خواي‌ نيا. حتي‌ اگر خوابهاي‌ خوب‌، در بيداري‌، خيلي‌ چيزها را گاهي‌ رفقاي‌ ما، خود من‌ حتي‌ مي‌ديدم‌ مي‌آمدم‌ مي‌گفتم‌. چرا رفتي‌، چرا معطل‌ شدي‌. همچين‌ يك‌ جوري‌ كه‌ انگار كار بدي‌ هم‌ كردم‌ حتي‌. علتش‌ هم‌ همين‌ مثالي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. آني‌ كه‌ هدف‌ نهايي‌ اعلاست‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها انشاء الله‌ صفات‌ حميده‌ پيدا بكنيد. آينة‌ دلتون‌ مقابل‌ آينة‌ پيغمبر، عبد الله‌، اشهد و اشهد، صلوات‌ آهسته‌ بفرستيد، اگر خواستيد بفرستيد، براي‌ هميشه‌ بگم‌ در وسط‌ سخنراني‌ آهسته‌ بفرستيد. و اشهد ان‌ محمدا عبده‌ و رسوله‌. عبد. مي‌دونيد عبد كيه‌؟ آني‌ كه‌ هر چي‌ مولا بگد، هر چي‌ بخواد، او هم‌ همون‌ را بخواد. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد. يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. يكي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ خواب‌ ديدن‌ پسندد، يكي‌ نديدن‌ پسندد. هرچي‌. هر چي‌ تو بپسندي‌، پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. بندگي‌ يعني‌ اين‌. و بايد شماها برسيد به‌ مقام‌ عبوديت‌. كه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌. حالا رسيديم‌ به‌ مرحلة‌ عبوديت‌. داراي‌ كراماتيد. خوب‌ باشيد. نيستيد. نباشيد. خدا، شما فكر نكنيد آنهايي‌ كه‌ كرامت‌ دارند، حضرت‌ ابو الفضل‌ كرامت‌ داره‌، اينها در مقابل‌ خدا يك‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ جبهه‌اي‌ گرفتند. اينها حرفهايي‌ است‌ كه‌ اهانت‌ به‌ ائمة‌ اطهار و امامزاده‌ها و حضرت‌ ابو الفضله‌. اهانته‌. اول‌ اينها بندة‌ خدا شدند بعد خداي‌ تعالي‌ كرامت‌، شما خدا دوست‌ داره‌ آقا سردرد بشه‌، شما دستتون‌ را بگذاريد روي‌ سرش‌ و خدا، حالا اينها گفتن‌ نداره‌. يعني‌ شما به‌ من‌ بيشتر از آنچه‌ كه‌ هستم‌ معتقديد و علاقه‌ داريد، عيبي‌ نداره‌ پيش‌ شما اين‌ حرفها را من‌ بزنم‌. آخه‌ يك‌ كسي‌ مثلا فرض‌ كنيد سرش‌ درد ميكنه‌. يك‌ فردي‌ مثلا، يك‌ كسي‌ مثلا سرش‌ درد ميكنه‌. من‌ گاهي‌ فكر كردم‌ روي‌ او مي‌بينم‌ كه‌ خدا مي‌خواد اين‌ سرش‌ الان‌ درد بكنه‌. دعا نمي‌خونم‌. و ديدم‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ من‌ احساس‌ كردم‌ خدا الان‌ مي‌خواد و البته‌ يك‌ افكاري‌ است‌ كه‌ بعضي‌ وقتها پيش‌ مي‌آد. خدا مي‌خواد اين‌ الان‌ سرش‌ خوب‌ بشه‌ منتهي‌ خدا مي‌خواد به‌ گردن‌ ما بيندازه‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بگند فلاني‌ كه‌ دست‌ ميگذاره‌ روي‌ سر فلانكس‌ خوب‌ ميشه‌. به‌ اسم‌ ما دربياد به‌ اصطلاح‌. من‌ آنجا دست‌ مي‌گذارم‌. ماها هم‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. آنجا دست‌ مي‌گذارم‌ ديدم‌ بعضي‌ از رفقا فورا خوب‌ شده‌. اين‌ را خدا خوب‌ ميكنه‌. من‌ مي‌خوام‌ براتون‌ ميزان‌ قرار بدم‌. در تمام‌ كرامتها، در تمام‌ مسائل‌ اينطوره‌. دقت‌ كرديد؟ خدا خوب‌ ميكنه‌ منتهي‌ به‌ اسم‌ بعضي‌ها تموم‌ ميشه‌. اين‌ معناي‌ كرامت‌ اصلا همينه‌. دقت‌ فرموديد؟ و الا اگر خدا بخواد اين‌ سرش‌ درد بكنه‌، من‌ نمي‌خوام‌، اي‌ بابا، دعوا شد؟ اينجا تو ديگه‌ بندة‌ خدا نيستي‌. بايد بندة‌ خدا اول‌ فكر بكنه‌ كه‌ آيا سردرد اين‌ مطابق‌ مصلحت‌ هست‌ يا نيست‌؟ اگر مصلحت‌ هست‌ كه‌ هيچ‌. خودتون‌ را قطعه‌ قطعه‌ بكنيد، آنها كه‌ اهل‌ مسائلي‌ هستند و اين‌ مسائل‌ را احساس‌ ميكنند، هيچ‌ دعا هم‌ براتون‌ نمي‌خونند. خدا مي‌خواد اينهم‌ بايد باشه‌. اگر خدا مصلحت‌ ميدونه‌ كه‌ خوب‌ بشه‌ باذن‌ الله‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هم‌ هست‌، و ابرع‌ الاكمل‌ و الابرص‌، و تبرع‌ الاكمل‌ و الابرص‌ باذن‌ خدا ميگذاره‌. تو باصطلاح‌ برص‌، يعني‌ پيسي‌ را و مثلا كور مادرزاد را شفا ميدادي‌ به‌ اذن‌ خدا. به‌ اذن‌ من‌. يعني‌ بدون‌ اذن‌ من‌ كه‌ معنا نداره‌ خدا را ما بگذاريم‌ توي‌ حاشيه‌. بگيم‌ كه‌ ما بندة‌ خدائيم‌، اسما ما بندة‌ خدا باشيم‌ و خداي‌ تعالي‌ ميخواد فلان‌ كار را بكنه‌، فلان‌ مصلحت‌ را انجام‌ بده‌، فلان‌ مسئله‌ را انجام‌ بده‌، آيا مثلا سرماخوردگي‌ شما را بخواد شفا بده‌، خوب‌ مي‌بينيم‌ كه‌ فورا به‌ يك‌ وسيله‌اي‌ شفا داده‌ ميشه‌. بهرحال‌ آنچه‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ و پايان‌، پايان‌ و خلاصة‌ عرضم‌ هست‌ براي‌ دوستان‌ اينه‌ كه‌ بايد برسيم‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ خدا. اينها را كم‌كم‌ بگذاريد كنار كه‌ من‌ خواب‌ ديدم‌. خواب‌ ببينيد خوبه‌، همة‌ اينها مشوقه‌، تشويق‌ كننده‌ است‌. ولي‌ اينها هدف‌ نيست‌. من‌ كسي‌ را سراغ‌ داشتم‌ كه‌ اين‌ هم‌ مكاشفات‌ خوبي‌ داشت‌، هم‌ خوابهاي‌ خوبي‌ داشت‌، ولي‌ من‌ شخصا حاضر نبودم‌ ده‌ دقيقه‌ پهلويش‌ بنشينم‌. وقتي‌ كه‌ مي‌نشستم‌ تاريكي‌ مي‌خواست‌ مرا خفه‌ بكنه‌. گاهي‌ توي‌ همين‌ مكاشفات‌ و خوابها انسان‌ خفه‌ ميشه‌. همانجا ميميره‌. گاهي‌ در عبادت‌ انسان‌ مي‌ميره‌. شيطان‌ در عبادتش‌، غرورش‌ مرد و الي‌ الابد هم‌ مرده‌. مردة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود موذي‌.

 حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ طبيعتا ايام‌ متعلق‌ به‌ ايشانه‌. الان‌ خدا ميدونه‌ به‌ صدها مرتبه‌ تجربه‌ هم‌ حتي‌ شده‌ كه‌ در امراض‌ مختلف‌ وقتي‌ انسان‌ متوسل‌ به‌ بي‌بي‌ بشه‌ شفا پيدا ميكنه‌. خدا هم‌ اين‌ را مي‌خوادها. حالا شما فكر نكنيد حالا خدا كه‌ خودش‌ شفا ميده‌، چرا ما در خانة‌ خود خدا نريم‌؟ ممكنه‌ خدا با اينكه‌ مصلحت‌ باشه‌ كه‌ شما شفا پيدا كنيد بخاطر همينكه‌ شما ميگي‌ كه‌ من‌ از خود خدا مي‌خوام‌، و متوسل‌ نميشم‌ به‌ دوستان‌ خدا، خدا شفات‌ نده‌. اينهم‌ هست‌. چون‌ ميگن‌ باب‌ المبتلا به‌ الناس‌. اينها مردم‌ بايد برن‌ در خانة‌ اينها. و اين‌ را فكر نكنيد كه‌ اگر بندگان‌ خدا واسطه‌ نشوند، با بشن‌ فرقي‌ نميكنه‌. نه‌ اينطور نيست‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر واسطه‌ شدند، خدا هماني‌ كه‌ خودش‌ هم‌ مي‌خواد انجام‌ ميشه‌. اما چون‌ شما آمديد بي‌ اعتنايي‌ به‌ دوستان‌ خدا كرديد، خدا مرضي‌ كه‌ مصلحت‌ هم‌ بوده‌ شفا پيدا بشه‌ براتون‌ مرض‌ را شفا نميده‌. و حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، هر كس‌ بهش‌ متوسل‌ بشه‌ شفا بهش‌ مي‌دهند و بهرحال‌ البته‌ با اذن‌ پروردگار. اما همين‌ فاطمة‌ زهرايي‌ كه‌ حتي‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌آد در خانة‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها و كساء يماني‌ را حضرت‌ زهرا مي‌كشه‌ روش‌ و ضعف‌ پيغمبر برطرف‌ ميشه‌ و اذا وجهه‌ يتلألأ كانه‌ بدر في‌ ليلته‌ التمامه‌ و كماله‌، همين‌ فاطمة‌ زهرا، شايد همين‌ ايام‌ باشه‌، از درد پهلو داره‌ مي‌ناله‌. مصلحت‌ خدا ميدونه‌ كه‌ هفتاد و پنج‌ روز، نود و پنج‌ روز، فاطمة‌ اطهر را مردم‌ ببينند به‌ اين‌ وضع‌، فاطمه‌ هم‌ راضيه‌ تا بدونند كه‌ اينهايي‌ كه‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ بودند، اينها جز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ لياقت‌ مقام‌ خلافت‌ رسول‌ اكرم‌ را ندارند. اين‌ را بايد بدونند. و بدونند كي‌ اظهار علاقه‌ ميكنه‌، كي‌ اظهار بغض‌ ميكنه‌ و بي‌ اعتناست‌. الان‌ در بين‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ هستند كساني‌ كه‌ خودشون‌ اين‌ مسائل‌ را نوشتند در كتابهاشون‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند. اما هيچ‌ متأثر نيستند. ميگن‌ فاطمة‌ زهرا يك‌ خانم‌ احساساتي‌ بود. خوب‌ نميشه‌ حكومت‌ را بخاطر احساسات‌ يك‌ زن‌ نستجير بالله‌ مسيرش‌ را عوض‌ كرد. اگر لازم‌ ميشد حضرت‌ زهرا را آنا هم‌ بكشند، ميشد بكشند. به‌ جهت‌ اينكه‌ مصلحت‌ اهمي‌ در كار است‌. همينها. و يك‌ عده‌ هم‌ هستند ميگن‌ نه‌. دين‌ ما فاطمة‌ زهراست‌، او احساساتش‌ هيچوقت‌ غلبه‌ پيدا نميكنه‌ بر عقلش‌. او پاكه‌، او نمايندة‌ خداست‌، او براي‌ ما ثابته‌ كه‌ هر چه‌ كه‌ ميكنه‌ از جانب‌ پروردگار انجام‌ ميده‌. حجت‌ خداست‌. و لذا شماها در اين‌ ايام‌ دور هم‌ كه‌ جمع‌ ميشيد، خوب‌ طبعا مصيبت‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌خونيد و ما هم‌ يك‌ مختصر توسلي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داشته‌ باشيم‌.

 السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ رسول‌ الله‌. يا قرة‌ عين‌ الرسول‌. يا سيدتنا و مولاتنا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. يا وجيهة‌ عند الله‌ اشفعي‌ لنا عند الله‌. السلام‌ علي‌ مظلومة‌ مغصوبة‌ حقها. سلام‌ ما بر آن‌ بي‌بي‌ كه‌ حقش‌ را غصب‌ كردند. به‌ او ظلم‌ كردند. با اينهمه‌ سفارشاتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بود. سفارش‌ فاطمة‌ زهرا را بالاخص‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود. فاطمه‌ تو بضعة‌ مني‌. فاطمه‌ پارة‌ تن‌ من‌ است‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كند من‌ را اذيت‌ كرده‌. كسي‌ كه‌ مرا اذيت‌ كند خدا را اذيت‌ كرده‌. يا رسول‌ الله‌. هنوز آب‌ غسل‌ شما خشك‌ نشده‌ بود، آمدند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. در خانة‌ فاطمه‌ را آتش‌ زدند، آنقدر اذيت‌ كردند كه‌ فرمود صبت‌ علي‌ مصائبي‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبتك‌ امك‌ فاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. حالا همه‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 

۲۴ ربیع الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۳۰ مهر ۱۳۷۱شمسی – قصص انبیاء در قرآن

 قصص‌ انبياء در قرآن‌ 30 مهرماه‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌. من‌ شر ما خلق‌. و من‌ شر نفاثات‌ في‌ العقد. و من‌ شر حاسد اذا حسد.

 اين‌ سورة‌ مباركه‌ يكي‌ از چهار سوره‌اي‌ است‌ كه‌ در اولش‌ قل‌ داره‌. چهار قل‌ كه‌ مي‌گويند يكيش‌ سورة‌ قل‌ هو اللهه‌، يكيش‌ سورة‌ قل‌ يا ايها الكافرونه‌، يكي‌ هم‌ قل‌ اعوذ برب‌ الناسه‌، يكي‌ هم‌ قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌. قل‌ هو الله‌ چون‌ زياد مورد بحثمون‌ هست‌ و زياد در نمازها خونده‌ ميشه‌ و حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ در شبانه‌روز حتما توي‌ يكي‌ از نمازهايتون‌ سورة‌ قل‌ هو الله‌ را بخونيد. يا در نماز سورة‌ قل‌ هو الله‌ را بخونيد. اگر ركعت‌ اول‌ نماز مثلا سوره‌هاي‌ ديگر را خونديد، در ركعت‌ دوم‌ سورة‌ قل‌ هو الله‌ خونده‌ بشه‌. اين‌ كلمة‌ قل‌ يعني‌ بگو. آيا كي‌ به‌ كي‌ ميگه‌ بگو؟ خدا به‌ ما ميگه‌ بگو، پس‌ ديگه‌ قلش‌ را نبايد گفت‌. اگر گفتيم‌ كه‌ قل‌ هو الله‌ احد، خدا فرموده‌ است‌ كه‌ بگو اوست‌ احد، پس‌ ديگه‌ بگويش‌ را نبايد گفت‌. قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌، اينجا قلش‌ را طبعا ما نبايد بگيم‌. بايد بگيم‌ اعوذ برب‌ الفلق‌. ولي‌ پيغمبر امين‌، پيغمبر باصطلاح‌ لاينطق‌ عن‌ الهوي‌ ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌، پيغمبري‌ كه‌ هر چه‌ مي‌گويد وحيه‌، هر چه‌ نطق‌ ميكنه‌، بيان‌ ميكنه‌، لااقل‌ در معارف‌ و احكام‌ دين‌، اينها وحيه‌. اين‌ پيغمبر هر چه‌ بهش‌ گفته‌اند همان‌ را ميگه‌. خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ قل‌، او هم‌ ميگه‌ قل‌. گفت‌ در پس‌ آئينه‌ طوطي‌ صفتم‌ داشته‌اند، هر چه‌ استاد ازل‌ گفت‌ بگو ميگويم‌. معني‌ بندگي‌ همينه‌. بنده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ يك‌ حرف‌ از خودش‌ كم‌ و زياد نكنه‌. يك‌ كلمه‌ از خودش‌ كم‌ و زياد نكنه‌. كلمات‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار را حتي‌ نقل‌ به‌ معني‌ نكنه‌. خوب‌ فرقي‌ نميكنه‌، منظور خدا اين‌ بوده‌. خيلي‌ بايد دقت‌ كنيد. سخنان‌ پروردگار متعال‌ همانطوري‌ كه‌ گفته‌ شده‌، بايد همانطور بيان‌ بشه‌. ترجمة‌ قرآن‌ قرآن‌ نيست‌. اگر ترجمة‌ قرآن‌ را خونديد نگيد كه‌ ما قرآن‌ اينطوري‌ ميگه‌. نه‌. ترجمة‌ قرآن‌ يك‌ فارسي‌ است‌ كه‌ مضمونش‌ را تقريبا قرآن‌ به‌ اين‌ حدودها گفته‌. والا تجرمه‌ هايي‌ كه‌ هست‌، حتي‌ تفاسيرش‌. تفسيرهايي‌ كه‌ هست‌ اينها واقعيت‌ را نمي‌تونه‌ بيان‌ كنه‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ قرآن‌ يك‌ ظاهري‌ دارد، يك‌ باطني‌ براي‌ باطنش‌، باطن‌، باطن‌، باطن‌ تا هفت‌ بطن‌. بعضي‌ روايات‌ داره‌ هفتاد بطن‌، هفتاد باطن‌. يك‌ روايتي‌ ديدم‌ كه‌ براي‌ هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معنا، هر حرفي‌. شما مي‌گيد مثلا مي‌شه‌ ب‌ معنا داشته‌ باشه‌. بله‌ من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ كتابي‌ در لتمه‌ هندوستان‌، كتاب‌ خيلي‌ قطور بود شايد به‌ قطر نهج‌ البلاغه‌ بود فقط‌ يك‌ مصراع‌ براي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ شاعر گفته‌ بود. تمام‌ اون‌ كتاب‌ شرح‌ اين‌ قصيده‌ بود.

 و اسمش‌ قصيدة‌ معجزيه‌ بود و واقعا فوق‌ العاده‌ بود. اون‌ شعر اينطوري‌ بود مي‌خوام‌ براي‌ تحليل‌ ذهنتون‌ كه‌ مي‌شه‌ يك‌ حرف‌ چند تا معنا داشته‌ باشه‌. اين‌ شعر اينطوري‌ بود، كه‌ مثلا اولش‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ شعر معمولي‌ يك‌ شاعر معمولي‌ اگر به‌ دست‌ شما مي‌دادند اون‌ شرح‌ مفصل‌ را به‌ شما نمي‌دادند شما مي‌گفتيد يك‌ شعري‌ است‌. نه‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌ نه‌ هم‌ خيلي‌ پايين‌. يك‌ شاعري‌ است‌ يك‌ شاعر گفته‌ در مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌. اما به‌ اصطلاح‌ فوق‌ العادگيش‌ در اين‌ بود كه‌ اين‌ شعر را وقتي‌ كه‌ حروفهاي‌ اول‌ هر فردي‌ از شعر را جمع‌ مي‌كرديد. متوجه‌ايد چي‌ مي‌گم‌. يعني‌ مثلا حرف‌ الف‌ مال‌ فرد اول‌ يك‌ فردي‌ اول‌ كه‌ هست‌ فرض‌ كنيد حرف‌ الفش‌ را. مثلا علي‌ اي‌ هماي‌ رفعت‌ تو چه‌ آيتي‌ خدا را. اين‌ عينش‌  را علي‌ اولش‌، عينش‌ را برداريد. اون‌ وقت‌ حرف‌ اول‌ شعر دوم‌. حرف‌ اول‌ شعر دوم‌، حرف‌ اول‌ شعر سوم‌، حرف‌ اول‌ شعر چهارم‌ اينها را كه‌ جمع‌ مي‌كرديد مدحي‌ مي‌شه‌ اون‌ هم‌ با شعر از مثلا امام‌ مجتبي‌. يك‌ شعر جالب‌ خيلي‌ خوب‌ كه‌ شاعرش‌ كه‌ شرح‌ داده‌ بود واقعا آدم‌ مي‌ديد همين‌ طوره‌. فرد اول‌، حرف‌ دوم‌، فردم‌ حرف‌ دوم‌، فرد سوم‌ حرف‌ سوم‌ همين‌ طور مي‌آمد تا اين‌ كنار. مي‌ديديد رباعي‌ دربارة‌ امام‌ حسين‌ بود. از هر طرف‌، عرض‌ كردم‌ من‌ متأسفانه‌ اونجا به‌ عنوان‌  بهترين‌ كتاب‌ آوردند به‌ من‌ نشان‌ دادند و الان‌ هم‌ شايد باشه‌ اون‌ كتاب‌ و من‌ نتونستم‌، حتي‌ قصد دارم‌ يك‌ وقتي‌ برم‌ هندوستان‌ به‌ عنوان‌ زيارت‌ دوم‌ اين‌ كتاب‌. اون‌ قدر از همين‌ يك‌ قصيده‌ و از تنظيم‌ حروفش‌ با يكديگر به‌ عكس‌ مثلا از حرف‌ اول‌ آخرين‌ فرد، با حرف‌ دوم‌ مثلا ما قبل‌ اين‌ فرد همين‌ جور مي‌آمد بالا. از اون‌ طرف‌ زده‌ بود، از اون‌ ور از اين‌ ور چهار خانه‌ هايي‌ درست‌ كرده‌ بود، عرض‌ كردم‌ يك‌ كتاب‌ به‌ قطر مفاتيح‌. اين‌ تمامش‌ دربارة‌ همين‌ يك‌ قصيدة‌ پنجاه‌ شعري‌. پنجاه‌ تا شعر بود. معناي‌ مختلف‌. ذوقش‌ را بكار انداخته‌ بود واقعا بايد اسم‌ بدي‌ نيست‌ ولو معجزه‌ را فقط‌ به‌ صنع‌ الله‌ گفته‌ مي‌شه‌ به‌ كار خدا گفته‌ مي‌شه‌ ولي‌ اسمش‌ به‌ اصطلاح‌ قصيدة‌ معجزه‌ بود. من‌ اونجا يك‌ دفعه‌ به‌ اين‌ فكر افتادم‌ كه‌ اگر اين‌ شرح‌ را اين‌ شاعر دربارة‌ شعرش‌ نمي‌داد. كي‌ مي‌تونست‌ بفهمه‌ كه‌ اينطوريه‌ اين‌ شعر؟ جدا كي‌ مي‌تونست‌ بفهمه‌. عالمترين‌ و دانشمندان‌ دنيا ممكن‌ بود فكرشون‌ به‌ اين‌ حقايقي‌ كه‌ در اين‌ شعر هست‌ برسه‌؟ نه‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ روي‌ هر قصيده‌اي‌ آدم‌ اين‌ قدر فكر نمي‌تونه‌ بكنه‌. اگر فرض‌ كنيد كه‌ مثلا شيخ‌ بهايي‌ كه‌ خيلي‌ معلومه‌ با استعداد بوده‌، فوق‌ العاده‌ بوده‌ اين‌ قصيده‌ را مي‌دادن‌ مي‌گفتن‌ آقا اين‌ را نگاه‌ كن‌ ببين‌ چه‌ خصوصياتي‌ داره‌. ايشان‌ نگاه‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ شعر خوبي‌ است‌ نهايتا. خوب‌ شعر گفته‌. اما ديگه‌ يك‌ قطر مفاتيح‌ را مي‌تونست‌ از توش‌ در بياره‌. اين‌ جمله‌ را براي‌ چي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ براي‌ اين‌ كه‌ بدونيد اين‌ كسي‌ كه‌ اين‌ هنر را در اينجا ريخته‌ او خودش‌ مي‌تونه‌ اين‌ مطالب‌ را بيان‌ كنه‌. خدايي‌ كه‌ مي‌خواد معجزه‌ نشان‌ بده‌. يعني‌ قرآنش‌ معجزه‌ است‌. اينجا در قرآن‌ قل‌ لاجتمعت‌ الجن‌ و الانس‌ علي‌ ان‌ يعطوا بمثل‌ هذه‌ القرآن‌ لا يعطوا بمثلهي‌ و لا بعض‌ بعضهم‌ ظهيرا. اگر جن‌ و انس‌ بيان‌، جن‌ و انس‌ يعني‌ تمام‌ دانشمندان‌، خدمتون‌ عرض‌ شود بزرگ‌ دنيا. مثل‌ سقراط‌ و افلاطون‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود هر چي‌ از اين‌ دانشمندان‌ غربي‌ و شرقي‌ و مجتهدين‌ و مراجع‌ تقليد و تمام‌ اينها بيان‌. پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدن‌ اينها حالا همين‌ صاحب‌ شعر هم‌ مي‌تونه‌ اين‌ ادعا را بكنه‌. مي‌گه‌ اگر تمام‌ دانشمندان‌ بيان‌ بخوان‌ اين‌ قصيده‌ را معناش‌ را بفهمند نمي‌تونند بفهمند.

 اگر جن‌ و انس‌ بياد بخواد اين‌ طور چيزي‌ بياره‌ يك‌ سوره‌ مثل‌ قرآن‌. انا اعطيناك‌  الكوثر فصل‌ لربك‌ والانحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر. تمام‌ جن‌ و انس‌ بخوان‌ بيان‌ اين‌ سوره‌ را بيارن‌ نمي‌تونند. ببينيد با اين‌ مثال‌ با اين‌ قضيه‌ با اين‌ مطلبي‌ كه‌ من‌ از اين‌ كتاب‌ گفتم‌ حالا شما مي‌تونيد تا حدي‌ بفهميد كه‌ يك‌ حرف‌ گاهي‌ مي‌شه‌ همان‌ يك‌ حرف‌ اول‌ اون‌ شعر. من‌ حساب‌ كردم‌ در همانجا يادمه‌ كه‌ حدود ده‌ تا معنا داشت‌. يعني‌ اينطوري‌ مي‌خوندي‌ يك‌ معنا داشت‌، اينطوري‌ مي‌خوندي‌ يك‌ معنا داشت‌. افقي‌ مي‌خوندي‌ يك‌ معنا داشت‌، مثلا فرض‌ كنيد به‌ عكس‌ مي‌خوندي‌ يك‌ معنا داشت‌. ده‌ تا معنا براي‌ يك‌ حرف‌. خدايي‌ كه‌ خالق‌ بشره‌ نمي‌تونه‌ هفتاد هزار معنا را در يك‌ حرف‌ بگذاره‌. اون‌ هم‌ بنا داره‌ كه‌ معجزه‌ كنه‌. بنا داره‌ كه‌ يك‌ معجزة‌ باقيه‌اي‌ براي‌، پيغمبر اكرم‌ چون‌ اين‌ را هم‌ بدونيد كه‌ چون‌ پيغمبر دائمي‌ است‌، پيغمبر باقي‌ است‌، پيغمبر جاويده‌، پيغمبري‌ است‌ كه‌ بعد از او پيغمبري‌ نخواهد آمد بايد معجزه‌اش‌ هم‌ معجزة‌ دائمي‌ باشه‌. پيغمبران‌ گذشته‌ اينطوري‌ بودند. مثلا حضرت‌ نوح‌ كشتي‌ ساخته‌ بود خوب‌ كشتي‌ براي‌ فردي‌ در اون‌ زمان‌ اون‌ هم‌ اون‌ كشتي‌. كشتي‌ خيلي‌ عظيمي‌ بوده‌، كشتي‌ فرض‌ كنيد كه‌ بلم‌ كوچكي‌ يا مثلا قايق‌ بزرگي‌ حتي‌ نبوده‌. سفينه‌ به‌ كشتيهاي‌ بزرگ‌ مي‌گن‌ لازمه‌اش‌ هم‌ همينه‌. آخه‌ يك‌ كشتي‌ كه‌ مي‌خواد توش‌ از هر حيواني‌ يك‌ جفت‌ در اون‌ بگذاره‌ كه‌ نسل‌ حيوانات‌ از بين‌ نره‌. انسانها هم‌ هر چه‌ ايمان‌ آورده‌اند اونها هم‌ بيان‌. خوب‌ طبعا يك‌ مقداري‌ هم‌ وسعت‌ بايد داشته‌ باشه‌. اين‌ حيوانات‌ همه‌ كه‌ يك‌ جا يك‌ چند روزي‌ واينمي‌ ايستند. يك‌ قدري‌ ميدان‌ بايد داشته‌ باشند. كشتي‌ با اون‌ عظمت‌ را ساخته‌ و جدا معجزه‌ بوده‌، كرامتي‌ بوده‌ و تمام‌ خصوصياتي‌ كه‌ يك‌ كشتي‌ بايد داشته‌ باشه‌ بدون‌ داشتن‌ وسيله‌ تنها، چون‌ مسخره‌اش‌ مي‌كردند تو تو زمين‌ خشك‌ كشتي‌ چرا مي‌سازي‌؟ اينجا كه‌ آب‌ نيست‌. بعد هم‌ كشتي‌ به‌ اين‌ بزرگي‌ آخه‌ مي‌خواي‌ كولت‌ بگيري‌ كه‌ ببري‌ تو دريا! الان‌ شما مثلا توي‌ وسط‌ مشهد داره‌ يك‌ كسي‌ كشتي‌ مي‌سازه‌ فرض‌ كنيد به‌ طول‌ همين‌ خيابان‌ دروازه‌، يك‌ همچين‌ بساطي‌. هر كي‌ مي‌رسه‌ بهش‌ سرزنشش‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ چي‌ ساختي‌. حالا چكارش‌ مي‌خواي‌ بكني‌ بعد. رو كدوم‌ كارون‌ مي‌خواي‌ بگذاري‌ ببريش‌ تو دريا. اگر گفتش‌ كه‌ همين‌ جا اين‌ قدر باران‌ مي‌ياد كه‌ تا مي‌شه‌ دريا بيشتر بهش‌ مي‌خنديد و لذا حضرت‌ نوح‌ خيلي‌ خسته‌ شد. هر كي‌ مي‌آمد حرف‌ بهش‌ مي‌زد. هر كس‌ مي‌آمد فحشش‌ مي‌داد. اين‌ قدر مسخره‌اش‌ كردند كه‌ ديگه‌ حوصله‌اش‌ سر آمد. خدا هم‌ ول‌ نمي‌كرد. يك‌ دفعه‌ كشتي‌ را ساخت‌ خداي‌ تعالي‌ گفت‌ نه‌ اينجا خوب‌ نساختي‌ يكي‌ ديگه‌ بساز. معطلش‌ كرد. شايد اين‌ بنده‌هاي‌ خودش‌ به‌ راه‌ بيان‌. بندگانش‌ را خدا خيلي‌ دوست‌ داره‌. بندگانش‌ را اينقدر خدا دوست‌ داره‌ كه‌ نمي‌خواد به‌ ارزاني‌ اينها دچار بلا بشن‌. قدر خودتون‌ را بدونيد. ماها را بخاطر پيغمبر اكرم‌، بخاطر، به‌ قول‌ يكي‌ گل‌ روز پيغمبر مبتلا به‌ عذابهاي‌ مختلف‌ نمي‌كنه‌.

 بخاطر پيغمبر ما را دوست‌ داره‌. بخاطر انتصاب‌ به‌ رسول‌ الله‌ ماها را دوست‌ داره‌. اما اونها را هم‌ دوست‌ داشت‌. يك‌ وقتي‌ يك‌ روايتي‌ ديدم‌ حالا سندش‌ را و سصحتش‌ را زياد مطمئن‌ نيستم‌. حضرت‌ موسي‌ خيلي‌ اصرار مي‌كرد كه‌ مردم‌ ديگه‌ اين‌ بني‌ اسرائيل‌ خدايا خيلي‌ خراب‌ شده‌اند اينها را كلكشون‌ را بكن‌ يك‌ دستة‌ ديگه‌اي‌ بيارش‌. خداي‌ تعالي‌ گفت‌ يك‌ چند تا كوزه‌ بساز بگذار رو پشت‌ بوم‌ تا خشك‌ بشه‌ ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌. چند تا كوزه‌ با گل‌ ساخت‌ و گذاشت‌ اونجا. هنوز خشك‌ نشده‌ بود، منتظر بود كه‌ خشك‌ بشه‌ اين‌ كوزه‌ها يك‌ باراني‌ آمد كوزه‌ها را همه‌ از بين‌ برد. كوزة‌ گلي‌ اون‌ وقتها پختن‌ نبود. گفت‌ خدايا اينها مخلوق‌ من‌ هستند. اينها را من‌ درست‌ كردم‌. خداي‌ تعالي‌ بهش‌ فرمود كه‌ اين‌ بندگان‌ را من‌ هم‌ خلق‌ كردم‌ تو مي‌گي‌ اينها را بكش‌، اينها را از بين‌ ببر. اوقاتت‌ تلخ‌ شده‌ فورا نفرين‌ مي‌كني‌، والا ما دوستشون‌ داريم‌. تو كوزه‌ ات‌ را حاضر نشدي‌ از بين‌ بره‌ ما بندگان‌ را بالاخره‌ در عمرشون‌ يك‌ دفعه‌اي‌ يا الله‌ گفته‌اند. يك‌ مرتبه‌ مثلا سرشون‌ را به‌ سجده‌ گذاشته‌اند. اتسلط‌ النار علي‌ خرت‌ لعظمتك‌ ساجده‌ و علي‌ السن‌ نطقت‌ بتوحيدك‌ صادقه‌ و بشرك‌ مادح‌ و علي‌ قلوبا الاعترفت‌ باللهيتك‌ محققه‌ و علي‌ اينها را در همين‌ دعاي‌ كميل‌ در شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيد ديگه‌. آيا بر اين‌ صورتي‌ كه‌ روي‌ خاك‌ در مقابل‌ عظمت‌ تو گذاشته‌ شده‌ آتش‌ مسلط‌ مي‌شه‌. آتش‌ جهنم‌. هيهات‌، هيهات‌ ما ذالك‌ الظن‌ بك‌ وللمعروف‌ من‌ فضلك‌. ابدا مگر مي‌شه‌. خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌ خداي‌ مهربان‌ چقدر انسان‌ بايد بي‌ حيا باشه‌ و چقدر بايد بد بكنه‌ تا اين‌ خداي‌ مهربان‌ را به‌ غضب‌ بياره‌. خدايي‌ كه‌ بندگانش‌ را دوست‌ داره‌. حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ صريح‌ قرآنه‌. دعوت‌ كرد قومش‌ را. مي‌گه‌ كلما دعوت‌ ليل‌ و النهار فلم‌ يزدهم‌ في‌ دعائي‌ الا فرارا هر چه‌ من‌ اينها را دعوتشون‌ كردم‌ اينها بيشتر فرار كردند. شب‌ و روز هم‌ بندة‌ خدا كار مي‌كرد. روزها سخنراني‌ مي‌كرده‌، شبها مي‌رفته‌ در خونة‌ مردم‌، مردم‌ را مي‌كشيده‌ بيرون‌ بياييد با خدا رفيق‌ بشيد التماس‌، هيچ‌ كس‌. از آخر هم‌ كشتي‌ چقدر جا داشت‌. صد نفر، دويست‌ نفر، معلوم‌ نيست‌ به‌ هزار نفر رسيده‌ باشه‌.

 حضرت‌ نوح‌ اين‌ بوده‌، معجزه‌اش‌. كه‌ هنوز هم‌ دنبال‌ كشتي‌ نوح‌ گشته‌اند و آثاري‌ ازش‌ پيدا كرده‌اند و چندي‌ قبل‌ در بعضي‌ از مجلات‌ خارجي‌ و داخلي‌ نوشتند كه‌ يك‌ تخته‌ پاره‌اي‌، تخته‌اي‌ از كشتي‌ نوح‌ پيدا كردند و روش‌ نوشته‌ شده‌ بود كه‌ حالا از كلمة‌، اسم‌ پيغمبر اكرم‌، محمد و علي‌ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسين‌. (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) اين‌ اسامي‌ مقدسه‌ حافظ‌ كشتي‌ نوح‌ بوده‌. و بعد خوب‌ طبعا حضرت‌ ابراهيم‌ بوده‌ كه‌ ديگه‌ اون‌ قدر اين‌ بزرگوار آقاست‌ كه‌ واقعا كارهاي‌ خودش‌ شبيه‌ به‌ معجزه‌ است‌. حضرت‌ ابراهيم‌ عليه‌ السلام‌ خوب‌ يكي‌ از كارهاش‌ اين‌ بود گفت‌ كه‌ خدايا رب‌ اعرني‌ كيف‌ تهي‌ الموت‌ قال‌ او لم‌ تعمل‌. آيا ايمان‌ نداري‌. قال‌ بلي‌ و لاكن‌ يطمئن‌ القلوب‌. خدا قسمتتون‌ كنه‌ با خدا دوست‌ بشيد. با خدا انس‌ بگيريد. انسان‌ وقتي‌ با خدا انس‌ گرفت‌ دوست‌ داره‌ همش‌ با خدا حرف‌ بزنه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ شنيده‌ كه‌ خدا مي‌خواد يك‌ دوست‌ صميمي‌ خوبي‌، اون‌ هم‌ از خود خدا شنيده‌. صميمي‌ خوبي‌ براي‌ خودش‌ از توي‌ مردم‌ انتخاب‌ كنه‌. خدا دوست‌ مي‌خواد داشته‌ باشه‌ توي‌ مردم‌، رفيق‌ مي‌خواد داشته‌ باشه‌. اين‌ دوستش‌ از خصوصياتش‌، اينها به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ فرموده‌ بود و حضرت‌ ابراهيم‌ اينها را شنيده‌ بود كه‌ اين‌ دوستش‌ به‌ دست‌ اين‌ دوستش‌ مرده‌ زنده‌ مي‌شه‌. اين‌ علامتشه‌. حالا چكار كنه‌؟ مي‌دونه‌ خودشه‌. مي‌دونه‌ كه‌ حضرت‌ باري‌ تعالي‌ در ميان‌ مردم‌ در اين‌ زمان‌ كسي‌ را بهتر از حضرت‌ ابراهيم‌ نداره‌. اون‌ حالا چون‌ دلش‌ مي‌خواد آرام‌ باشه‌. شما مي‌خواييد امضاء را بگيريد. مي‌گيد درسته‌ من‌ شما را به‌ عنوان‌ معاون‌ اداره‌ تعيين‌ كرده‌ام‌، همه‌ چيز، مي‌گيد حالا بنويس‌ بده‌، امضاء كن‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كنه‌. مي‌گه‌ خدايا مرده‌ زنده‌ كن‌ من‌ ببينم‌ چه‌ جوري‌ مرده‌ زنده‌ مي‌كني‌. از اين‌ راه‌ وارد شده‌. رب‌ اعرني‌، به‌ من‌ نشون‌ بده‌ كه‌ چه‌ طور مرده‌ زنده‌ مي‌كني‌. خدا مي‌گه‌ عزيزم‌ دوستم‌، مگر تو هنوز باورت‌ نيومده‌ كه‌ من‌ با تو دوست‌ شدم‌. تو دوست‌ مني‌، كس‌ ديگه‌اي‌ كه‌ نيست‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ تنها بود. مي‌گه‌ بلي‌ و لا كن‌ ليطمئن‌ القلوب‌. با اين‌ كه‌ امضاء كن‌ كه‌ قطعي‌ بشه‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود و خذ اربعطا من‌ الطير چهار تا پرنده‌ را بگير، اينها را بكش‌. توي‌ هاون‌ بكوبشون‌. بعد وقتي‌ خوب‌ مخلوتش‌ كردي‌ مثل‌ گوشت‌ چرخ‌ كرده‌، خوب‌ مخلوتش‌ كردي‌ از هر، يعني‌ چهار قسمتش‌ بكن‌ سر چهار تا كوه‌ بگذار. بعد بخونشون‌، فدع‌ هن‌ اينها را بخون‌. يعطينك‌ سعيا. گفت‌ طاوس‌ بيا. ديد يك‌ مقدار گوشت‌ از اينجا رفت‌ اون‌ وسط‌، يك‌ مقدار از اونجا، يك‌ مقدار هم‌ از اونجا يك‌ طاوسي‌ شد، پر زد آمد طرف‌ حضرت‌ ابراهيم‌. خروس‌ بيا، اومد، كبوتر بياد آمد خلاصه‌ اين‌ حيوانات‌ پريدند آمدند. امضاء را گرفت‌. به‌ دست‌ ايشان‌ مرده‌ زنده‌ شد و خداي‌ تعالي‌ اسم‌ او را خليل‌ الله‌ گذاشت‌. امضاء مقام‌ خُلَت‌ را از ذات‌ مقدس‌ پروردگار گرفت‌. حضرت‌ موسي‌ اينها همه‌ معجزاتشون‌ مربوط‌ به‌ زمان‌ خودشونه‌. حضرت‌ موسي‌ از همان‌ روز اول‌،چون‌ حضرت‌ موسي‌ در مقابل‌ فرعون‌ با اون‌ عظمت‌ قرار گرفته‌، فرعون‌ خيلي‌ آدم‌ بدي‌ بود. خيلي‌ آدم‌ بدي‌ بود. يعني‌ واقعا قصي‌ القلب‌تر از او شايد در بين‌ بشر كمتر بود. حالا اين‌ كاري‌ كه‌ فرعون‌ كرد نمي‌كرد. حالا اين‌ در يك‌ جايي‌ قرار گرفته‌ كه‌ صدام‌ يك‌ شقاوت‌ ديگه‌اي‌ خدا لعنتش‌ كنه‌ داشت‌. شقاوت‌ زمان‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ ما را داره‌. او تمام‌ بچه‌هاي‌ پسر، خيلي‌ مشكله‌ها. اين‌ بچه‌ تازه‌ متولد شده‌، پسر هم‌ هست‌ اين‌ را جلوي‌ چشم‌ مادرش‌ مي‌كشت‌. يا دخترها را هم‌ نگه‌ مي‌داشت‌ براي‌ كنيزي‌. صريح‌ قرآنه‌. خداي‌ تعالي‌ در كوه‌ تور به‌ حضرت‌ موسي‌ فرمود كه‌ عصات‌ را بيانداز، عصاش‌ را نداخت‌ و اذا يا حيت‌ تسقا يك‌ مار بسيار بزرگي‌ شد حمله‌ هم‌ مي‌كنه‌. يك‌ ماره‌، مارها گاهي‌ بي‌ حالند. مارهايي‌ كه‌ طرف‌ مازندران‌ هستند حتي‌ بچه‌ها دورش‌ را مي‌گيرند و بازي‌ مي‌كنند. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ توي‌ رطوبت‌ و آب‌ و اينها زياد. اما اين‌ مارهايي‌ كه‌ سر اين‌ كوههاي‌ هزار مسجد هستند. اينها مي‌پرند به‌ آدم‌. به‌ اصطلاح‌ خيلي‌ حيت‌ تسعا. اين‌ حركت‌ داشت‌. خيلي‌ سعي‌ داشت‌. حضرت‌ موسي‌ خوب‌ بشره‌ ديگه‌، انسانه‌. يك‌ در مقابل‌، در شب‌ اون‌ هم‌ توي‌ بيابان‌ تنها يك‌ خرده‌ هم‌ همين‌ صداهايي‌ كه‌ توي‌ كوه‌ به‌ اصطلاح‌، آخه‌ مي‌دونيد من‌ نمي‌خوام‌ قضيه‌اش‌ را نقل‌ كنم‌ چون‌ مفصله‌. خوب‌ با زنش‌ داره‌ توي‌ بيابان‌ مي‌ره‌. زنش‌ درد زايمانش‌ گرفته‌ گفت‌ اينجا بنشين‌ من‌ برم‌ اينجا آتش‌ بيارم‌. اونجا اون‌ دور يك‌ چراغي‌ چيزي‌ روشنه‌. حالا زن‌ را اونجا نشونده‌ آمد ديد كه‌ يك‌ درختي‌ تمامش‌ نوره‌. يك‌ دفعه‌ صدا آمد كه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ فخر عليك‌ بالوادي‌ المقدس‌ طوي‌ و ان‌ اخترتك‌ فستمع‌ الي‌ بما يوحي‌ و خلاصه‌ اني‌ انا الله‌ حضرت‌ موسي‌ خوب‌ اونجا ايستاده‌، حرفها را هم‌ گوش‌ مي‌ده‌. خوب‌ اينجاها چون‌ انس‌ با خدا داره‌ زياد براش‌ مهم‌ نيست‌. ولي‌ وقتي‌ كه‌ چشمش‌ به‌ اين‌ اژدها افتاد، به‌ اين‌ مار عظيم‌ افتاد ترسيد. افعي‌ بود ترسيد. خداي‌ تعالي‌ فرمود لا تخافوا خذها و لا تخافوا. بگيرش‌.

 شماها استقامتتون‌ چقدره‌! و چقدر مي‌تونيد نترسيد. خودتون‌ را اونجا بگذاريد ببينيد اگر نترسيديد خوبه‌. اين‌ دست‌ كرد دم‌ اين‌ مار را گرفت‌ خدا هم‌ نمي‌گه‌ اين‌ چي‌ مي‌شه‌ حالا، بگيرمش‌ چكارش‌ كنم‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود بگيرش‌، خذها و لا تخف‌ نترس‌. سنريدها سيرته‌ الولي‌. اين‌ را براي‌ اين‌ كه‌ فردا او خيلي‌ نترسه‌. مشكله‌ ديگه‌ يك‌ دفعه‌ عصا شد. گفت‌ هر وقت‌ تو اراده‌ بكني‌ اين‌ عصا تبديل‌ به‌ اژدها مي‌شه‌ هر وقت‌ هم‌ بخواي‌ تبديل‌ به‌ عصا مي‌شه‌. خوب‌ اين‌ يك‌ وسيله‌، يك‌ نشانه‌. نشانة‌ ديگه‌ دستت‌ را بكن‌ تو جيبت‌ تو بغلت‌، دستش‌ را كرد تو بغلش‌ در آورد تمام‌ فضا را پر نور كرد. مثل‌ يك‌ نورافكن‌ خيلي‌ عالي‌. اين‌ هم‌ دوميش‌ مال‌ تو. حالا برو پيش‌ فرعون‌. در عين‌ حال‌ حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ نفر از اونها كشته‌ام‌ وضعم‌ خوب‌ نيست‌ اونجا. خدايا يك‌ كمكي‌ براي‌ من‌، رب‌ الشرحلي‌ صدري‌. شرح‌ صدر خيلي‌ چيز خوبيه‌ آقايون‌. خدا مي‌دونه‌ بزرگترين‌ نعمت‌ براي‌ هر بشري‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر در مقابل‌ تنگ‌ نظريه‌. بعضي‌ افراد  هستند كه‌ تا بهشون‌ مي‌گه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروئه‌ بدشون‌ مي‌ياد. شرح‌ صدر داشته‌ باش‌. يك‌ كسي‌، اين‌ فلان‌، فلان‌ شدة‌ فلان‌. مردم‌ را نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌، مصائب‌ را نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ دستش‌ باز نيست‌ در راه‌ انفاق‌ به‌ مردم‌ كارهاي‌ خير نمي‌تونه‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ را بهش‌ مي‌گن‌ تنگ‌ نظر. در مقابلش‌ داراي‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. من‌ همين‌ امروز براي‌ يك‌ نفر مي‌گفتم‌، مي‌گفتم‌ پيغمبر اكرم‌ اونقدر شرح‌ صدر داشت‌ به‌ خدا قسم‌ شماها يعني‌ همين‌ خوب‌، خوب‌ هاشون‌ها نمي‌تونند يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوس‌ شرح‌ صدر پيغمبر را داشته‌ باشند. عمر و ابابكر اينها فكر نكنيد از اول‌ همين‌ بوده‌اند. اينها با پيغمبر مي‌يان‌ مي‌نشينند. پيغمبر دختر مي‌گيره‌ ازشون‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ به‌ عثمان‌ دختر مي‌ده‌. باهاشون‌ زندگي‌ مي‌كنه‌. شمايك‌ خرده‌ ببينيد يك‌ نفر اخلاقش‌ خرابه‌ اصلا نمي‌تونيد باهاش‌ حرف‌ بزنيد. اين‌ قدر شرح‌ صدر! اين‌ قدر گذشت‌ داره‌. اين‌ قدر قويه‌! لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. اي‌ پيغمبر ما به‌ تو شرح‌ صدر نداديم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌خواد مي‌گه‌ من‌ تنگ‌ نظر نباشم‌، شرح‌ صدر داشته‌ باشم‌. وقتي‌ رفتند پيش‌ فرعون‌، فرعون‌ خوب‌ فحش‌ هم‌ مي‌ده‌. اذيت‌ هم‌ مي‌كنند. بعد هم‌ بايد مي‌گن‌، حضرت‌ زكريا يك‌ خرده‌ همين‌ جوري‌ شد. حضرت‌ زكريا عليه‌ السلام‌ ايشان‌ نتونست‌ تحمل‌ كنه‌ زد بيرون‌. فظن‌ نقدر عليه‌ فكر كرد كه‌ خدا برش‌ تنگ‌ نمي‌گيره‌، سخت‌ نمي‌گيره‌.

 گفت‌ مي‌رم‌ بيرون‌ ديگه‌ بسه‌، خدا هم‌ انداختش‌ تو دهن‌ ماهي‌، ماهي‌ و مادا في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. در ظلمات‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ گفت‌ خدايا تقصير من‌ بوده‌، تو بزرگي‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. حضرت‌ موسي‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواد شرح‌ صدره‌. طاقت‌ داشته‌ باشم‌، طاقت‌ داشته‌ باشم‌. طاقت‌ فحش‌ خوردن‌ و كتك‌ خوردن‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ پوست‌ كلفتي‌ مي‌خواد هر چي‌ بزننم‌ هيچي‌ نگم‌. رب‌ شرحلي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌. خدايا كارها را خودت‌ درست‌ كن‌، آسونش‌ كن‌. راحت‌ ترش‌ كن‌. و حلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌. خدايا عقده‌ را، گره‌ را از زبان‌ من‌ باز كن‌ من‌ بتونم‌ ساده‌ صحبت‌ كنم‌ همه‌ بفهمند. اينهايي‌ كه‌ يك‌ جوري‌ صحبت‌ مي‌كنند هيچ‌ كس‌ نمي‌فهمه‌ اينها عقدة‌ لسان‌ دارند. يعني‌ شما يك‌ ساعت‌ نشستي‌ گوش‌ دادي‌ آخرش‌ هم‌ نفهميدي‌ چي‌ گفت‌. بلد نيستند. آدرس‌ بدن‌. اين‌ خيابان‌ راست‌ مي‌ريد دست‌ چپ‌، در دوم‌ خوب‌ اين‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. همين‌ طور كه‌ مي‌ري‌ مثلا از خيابان‌ دست‌ چپي‌ كه‌ عبور نكني‌ مستقيم‌ بري‌، يك‌ چيزهايي‌ كه‌ حواس‌ ما را پرت‌ كرد ما بالاخره‌ مجبور شديم‌ از كس‌ ديگه‌اي‌. اين‌ عقدة‌ لسانه‌. انسان‌ نتونه‌ خوب‌ بيان‌ كنه‌. نتوانه‌ خوب‌ حرفش‌ را ادا بكنه‌. زود به‌ مقصود نرسونه‌ طرف‌ را. به‌ اصطلاح‌ يك‌ كتابي‌ ما داريم‌ مطور، اسمش‌ را گذاشتند مطور كه‌ طلبه‌ خسته‌ نشه‌. خيلي‌ قطور. اگر بخوان‌ به‌ چاپهاي‌ جديد چاپش‌ كنند ده‌ جلد از اين‌ كتابها مي‌شه‌. اين‌ را بايد بخونيد. تمام‌ اين‌ كتاب‌ مي‌گه‌ كه‌ اگر خواستي‌ حرف‌ بزني‌ طوري‌ حرف‌ بزن‌ طرف‌ بفهمه‌ چي‌ گفتي‌. خوب‌ هم‌ بفهمه‌. همة‌ كتاب‌ براي‌ همين‌ يك‌ كلمه‌ را مي‌گه‌.

 معاني‌، باين‌، بديع‌ اينها همش‌ اينه‌. نه‌ مثل‌ اين‌ همانجا خودش‌ مثال‌ مي‌زنه‌ مي‌گه‌ كه‌ يك‌ نفر افتاده‌ بود عرب‌ بود اين‌ ضعفي‌ كرده‌ بود، جمع‌ شده‌ بودند مردم‌ دورش‌. گفت‌ ما كنت‌ كعكعت‌ علي‌ ذي‌ جنت‌ كع‌ كع‌ بياني‌. اينها همه‌ عرب‌ بودند همه‌ به‌ همديگه‌ نگاه‌ كردند گفتند كه‌ شيطانه‌ يتكلم‌ باهنديه‌. يعني‌ خودش‌ كه‌ عربه‌، ولي‌ شيطان‌ تو مغزش‌ رفته‌ داره‌ هندي‌ حرف‌ مي‌زنه‌. ما نمي‌فهميم‌. ما خودمون‌ يك‌ وقتي‌ در راه‌ كربلا و نجف‌ پياده‌ مي‌رفتيم‌، رفتيم‌ مدتي‌ نشستيم‌ يك‌ عربي‌ درست‌ كرديم‌ به‌ يك‌ عربي‌ كه‌ يك‌ حرفي‌ را بزنيم‌ چون‌ ما فارسي‌ زبان‌ عربي‌ بگيم‌. اونها هم‌ فارسي‌ نمي‌فهميدند. ما خيلي‌ مدتي‌ هم‌ صحبت‌ هم‌، من‌ و رفيقمون‌ با هم‌ بوديم‌ بعد گفت‌ شيخ‌ ما والله‌ ما اعرف‌ العجمي‌، به‌ خدا قسم‌ من‌ عجمي‌ نمي‌فهمم‌ من‌ زحمت‌ كشيديم‌ عربي‌ درست‌ كرديم‌، او عجمي‌ نمي‌فهميد.اينجوري‌. مثل‌ بعضي‌ تركها كه‌ فارسي‌ صحبت‌ مي‌كنند حالا خيال‌ مي‌كنند تركي‌ صحبت‌ كردند. لهجه‌ خيلي‌ مؤثره‌. رب‌ الشرحلي‌ صدري‌ و يصرلي‌ امري‌ و حلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌. خيلي‌ مهمه‌. براي‌ مبلغ‌ عقدة‌ لسان‌ خيلي‌ بده‌. حالا خوشتون‌، حالا شماها كه‌ سخران‌ نيستيد ولي‌ خوب‌ بالاخره‌، خوشتون‌ مي‌ياد عجب‌ در سطح‌ بالا صحبت‌ كرد. ما نفهميديم‌. يا كتابي‌ را بخونيد، كتابتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ در سطح‌ بالاست‌ ما نفهميديم‌. نفهميديم‌ همين‌ عقدة‌ لسانه‌.

 وحلل‌ عقدة‌ و من‌ لساني‌ يفقه‌ قولي‌. مردم‌ حرفهاي‌ من‌ را بفهمند. يفقه‌ قولي‌ يعني‌ مردم‌ حرفهاي‌ من‌ را بفهمند. اگر مردم‌ حرفات‌ را نفهميدند. هيچ‌. وجعل‌ لي‌ وزيري‌ من‌ اهله‌. خدايا يك‌ وزيري‌ از اهل‌ من‌ براي‌ من‌ قرار بده‌. وزير يعني‌ كسي‌ كه‌ وزر و وبال‌ را به‌ دوش‌ مي‌گيره‌. اين‌ وزيرا معناش‌ اينه‌. مثلا وزارت‌ كار هر چه‌ در مسائل‌ كاري‌ وزر و وبال‌ داره‌ رو دوش‌ آقاي‌ وزير كاره‌. يك‌ نسخت‌ وزير كه‌ ما نداريم‌ الحمد الله‌ تو مملكتمون‌ تمام‌ وزرا هر چه‌ وزر و وبال‌ رو دوششون‌ گرفتند همه‌اش‌ يكسره‌ رو دوش‌ نخست‌ وزيره‌. باز اصلا وزير يعني‌ به‌ اصطلاح‌ دريافت‌ كنندة‌ وزر. خسارتها را بايد جبران‌ كنند. البته‌ مي‌شه‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ وزارت‌، وزري‌، خسراني‌، وبالي‌ نباشه‌. بايد هم‌ اينطوري‌ باشه‌. حضرت‌ هارون‌ باشه‌ با من‌، گرفتاريهاي‌ من‌ را با من‌ كمك‌ كنه‌ وزير من‌ اهلي‌. خودش‌ فورا تعيين‌ كرد. هارون‌ اخي‌. برادرم‌ هارون‌ خوبه‌. شايد حالا، البته‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ اين‌ كار را نمي‌كرد، بندة‌ خداست‌، ولي‌ شايد ترسيد يكي‌ ديگه‌اي‌ را يك‌ نااهلي‌ را يك‌ كسي‌ را بيارن‌ دنبالش‌ بياندازند حرفش‌ را نفهمه‌. اين‌ مشكله‌ انسان‌ با يك‌ آدم‌ نابابي‌، برادرم‌ را مي‌شناسمش‌ بعد، هارون‌ اخي‌ اشب‌ بي‌ اضري‌. خدايا پشت‌ من‌ را به‌ اين‌ محكم‌ كن‌. و به‌ من‌ كمك‌ باشه‌. خدا هم‌ فرمود كه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌، عيبي‌ نداره‌، دو تاييتون‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تقا و قول‌ له‌ قولا له‌. حضرت‌ عيسي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ بود كه‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كرد. اما همش‌ با اذن‌ خدا. مرده‌ را زنده‌ مي‌كرد. ابره‌ الاكم‌  و ابرث‌ باذن‌ الله‌. كه‌ در آيه‌ منظور اذن‌ خداست‌. و تبري‌ الاكمه‌ و البرث‌ باذني‌ و تهي‌ الموت‌ باذني‌، خدا مي‌فرمايد كه‌ كور مادر زاد را چشم‌ دار مي‌كرد. پيسي‌ يك‌ مرضي‌ است‌ كه‌ ضرر زيادي‌ نداره‌، ولي‌ معالجه‌ هم‌ ظاهرا نداره‌. يعني‌ حالا به‌ هر حال‌ همين‌ جور بايد بمونه‌. اين‌ معالجه‌ مي‌كرد. عيسي‌. كارهايي‌ كه‌ شماها تو خونه‌ هاتون‌ مي‌كنيد من‌ مي‌گم‌. اين‌ هم‌ از معجزات‌ حضرت‌ عيسي‌ بود. كه‌ هر چي‌ مي‌خوريد و هر ذخيره‌ كرده‌ايد. اينهايي‌ كه‌ چيزهايي‌ زيادي‌ در خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ در خانه‌ هاشون‌ ذخيره‌ كرده‌اند اينها را مي‌گه‌ حضرت‌ عيسي‌ مي‌گفت‌، اين‌ محتكرين‌ مثلا احتكار كرده‌اند.

 اينها معجزات‌ حضرت‌، مي‌بينيد كه‌ همة‌ اين‌ معجزات‌ مربوط‌ به‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌. حالا ما قصه‌اش‌ را داريم‌ مي‌شنويم‌. اما معجزة‌ پيغمبر اكرم‌ خاتم‌ انبياء صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌. (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). مربوط‌ به‌ زمان‌ خودش‌ نيست‌. مثلا مثل‌ مرده‌ زنده‌ كردن‌ نيست‌. مثل‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ فرض‌ كنيد اژدهاي‌ حضرت‌ موسي‌ نيست‌. اينجورها نيست‌. مربوط‌ به‌ هميشه‌ است‌. و همين‌ دليل‌ بر خاتميت‌ پيغمبر اكرمه‌. چون‌ امروز هم‌ اين‌ معجزه‌ هست‌. كاري‌ نداره‌ شما يك‌ سورة‌ كوثر را با خصوصيات‌ سورة‌ كوثر بياريد. و نمي‌تونيد هم‌. من‌ در كتاب‌ دو مقاله‌ اين‌ مسئله‌ را اثبات‌ كردم‌ انشاء الله‌ دوستان‌ اگر مايل‌ بودند بخونند خيلي‌ مثتاق‌ خيلي‌ مسائله‌. لذا قرآن‌ بايد به‌ همان‌ صورتي‌ كه‌ نازل‌ شده‌ باشه‌. مردم‌ مسلمان‌ بايد برن‌ زبان‌ قرآن‌ را ياد بگيرند نه‌ قرآن‌ را با زبان‌ خودشون‌ تطبيق‌ بدن‌. مردم‌ مسلمان‌ بايد عربي‌ ياد بگيرند. خداي‌ تعالي‌ خواسته‌ كه‌ همه‌ عربي‌ را بفهمند. درك‌ بكنند و مثل‌ كعبه‌ است‌ قرآن‌. مردم‌ بايد برن‌ دورش‌ طواف‌ كنند، نه‌ كعبه‌ بياد دور مردم‌ طواف‌ كنه‌. زبان‌ مردم‌ بايد با قرآن‌ تطبيق‌ بشه‌، نه‌ قرآن‌ زبانش‌  را با مردم‌ تطبيق‌ كنه‌. يك‌ وقتي‌ يك‌ مسيحي‌ به‌ من‌ گفت‌، انجيل‌ بيشتر از قرآن‌ ترجمه‌ شده‌. گفتم‌ به‌ نظر من‌ همين‌ تعداد ترجمه‌اي‌ هم‌ كه‌ شده‌، نمي‌خواست‌ ترجمه‌ بشه‌. چون‌ انجيل‌ بايد زبانش‌ را با مردم‌ تطبيق‌ بده‌ ولي‌ قرآن‌ مردم‌ بايد زبانشون‌ را با قرآن‌ تطبيق‌ بدن‌. وقتي‌ بعضي‌ از شخصيتهاي‌ بزرگ‌ از مملكتي‌ مي‌رن‌ به‌ مملكتي‌، اينهايي‌ كه‌ خيلي‌ شخصيتشون‌ پايينه‌ زبان‌ شهر را صحبت‌ مي‌كنند. مثلا يادمه‌ زمان‌ اون‌ رژيم‌ گذشته‌ اون‌ شاه‌ وقتي‌ مي‌رفت‌ براي‌ آمريكا انگليسي‌ صحبت‌ مي‌كرد براي‌ اونها. اونها مي‌آمدند ايران‌ انگليسي‌ صحبت‌ مي‌كردند. چون‌ ما را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند خدمت‌ شما عرض‌ شود زبان‌ خودشون‌ صحبت‌ مي‌كردند ايشان‌ هم‌ كه‌ مي‌رفت‌ اونجا زبان‌ اونها را صحبت‌ مي‌كرد. چون‌ خودش‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آورد زبان‌ به‌ اونها صحبت‌ مي‌كرد. زبان‌ هر كسي‌ كه‌ شخصيتش‌ بالاتره‌ بايد ديگران‌ زبانشون‌ را با او تطبيق‌ بدن‌. دنبال‌ زبان‌ رفتن‌ كه‌ زياد مسئله‌اي‌ نيست‌. ماها هنوز اون‌ قدر كسر داريم‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ اگر يك‌ نفر چند زبان‌ بلد بود اين‌ اعلم‌ علماست‌ ديگه‌ از همه‌ علماي‌ درجه‌اش‌ بالاتره‌.

 امروز نرسيدم‌، امشب‌ نرسيدم‌ به‌ تفسير سورة‌ قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌. ديگه‌ وقت‌ داره‌ مي‌گذره‌ و همين‌ اندازه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ اين‌ كلمة‌ قل‌ همانطوري‌ كه‌ خدا نازل‌ كرده‌ همانطور پيغمبر اكرم‌ بيان‌ كرده‌. دست‌ به‌ تركيبش‌ نزنيد. ايام‌ تا حدي‌ تعلق‌ دارد به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ روضة‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را خواند. من‌ اونجا كه‌ نشسته‌ بودم‌ با خودم‌ فكر مي‌كردم‌ كه‌ ما كمتر، چون‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مجلسمون‌ را به‌ مناسبت‌ ايام‌ عزاهاي‌ مختلف‌ كمتر مصيبت‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را مي‌خوانيم‌. امشب‌ من‌ دوست‌ دارم‌ همه‌ امون‌ متوسل‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشيم‌ و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بخواهيم‌ گرفتاريهاي‌ همة‌ دوستان‌ و مسلمين‌ و دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انشاء الله‌ برطرف‌ بشه‌ و حوائجشون‌ انشاء الله‌ برطرف‌ بشه‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ من‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ و حتي‌ اين‌ درايته‌، روايت‌ نيست‌ من‌ يك‌ وقتي‌ مشرف‌ شده‌ بودم‌ كاظمين‌، يك‌ پله‌ بين‌ كاظمين‌ و بغداد. بغداد شهره‌، پايتخت‌ عراقه‌. كاظمين‌ تقريبا سابق‌ كه‌ جدا بود حالا شايد وصل‌ شده‌ باشه‌ تقريبا مثل‌ يك‌ شهركي‌ است‌ كنار بغداد. اين‌ قدر خدا لعنت‌ كنه‌ صدام‌ را كه‌ مؤمن‌ از زيارت‌ اونجا مرقد مطهر حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفره‌. در بغداد شايد پنجاه‌ درصد اهل‌ سنت‌ باشند و خود رسميت‌ مملكت‌ هم‌ با اهل‌ سنته‌ و پنجاه‌ درصد هم‌ شيعه‌ باشند. در عين‌ حال‌ اكثرشون‌ هم‌ حنفي‌ هستند يعني‌ امام‌ اعظمشون‌ ابوحنيفه‌ است‌. در عين‌ حال‌ همين‌ الان‌ هم‌ هست‌. مقبرة‌ بسيار كوچك‌، گنبد كوچك‌ كاشي‌ و شب‌ جمعه‌اي‌ بود ما رفتيم‌ اونجا داشتيم‌ عبور مي‌كرديم‌ ديدم‌ قبر ابو حنيفه‌ است‌ به‌ دوستمون‌ گفتيم‌ ببينيم‌ اينجا را مي‌شه‌ ديد، تماشا كنيم‌. درش‌ بسته‌ بود. قفل‌ بود عصر پنج‌ شنبه‌. بالاخره‌ يك‌ دو سه‌ نفر از اين‌ آقايون‌ متوجه‌ شدند كه‌ ما آمديم‌ اينجا را نگاه‌ كنيم‌ گشتند خادمش‌ را پيدا كردند و رفتيم‌ تو و آمديم‌ بيرون‌ باز در را بست‌. اما حرم‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر. از دو ساعت‌ به‌ اذان‌ صبح‌ باز مي‌شه‌. اون‌ قدر جمعيت‌ وارد مي‌شه‌ صحن‌ و بارگاه‌ بسيار بزرگ‌ و مفصل‌. تا ساعت‌ ده‌ شب‌ كه‌ در حرم‌ را مي‌بندند. من‌ به‌ دوستم‌ گفتم‌ شما را به‌ خدا به‌ حسب‌ تصادف‌ اگر يك‌ كسي‌ آمده‌ بود سر قبر ابوحنيفه‌ قرضش‌ ادا مي‌شد بعد به‌ نام‌ ايشان‌ تمام‌ مي‌شد. مي‌رفت‌ يك‌ عده‌اي‌ را خبر مي‌كرد، اقلا ده‌ نفري‌ را، پانزده‌ نفري‌، شب‌ جمعه‌ به‌ زيارت‌ ايشان‌ مي‌آمدند. و هيچ‌ كس‌ هم‌ توقع‌ برآوردن‌ حاجات‌ را از ايشان‌ نداره‌. اما خود اهل‌ سنت‌ كه‌ در بغداد هستند مي‌گن‌ باب‌ الجوائج‌ موسي‌ ابن‌ جعفره‌. مي‌رن‌ اونجا كنار قبر موسي‌ ابن‌ جعفر. اون‌ قدر حاجت‌ مي‌گيرند. اينها نشانه‌هاي‌ پروردگاره‌ كه‌ هميشه‌، چون‌ خداي‌ تعالي‌ دو تا معجزه‌ براي‌ پيغمبر باقي‌ گذاشته‌ توي‌ اين‌ مردم‌ مسلمان‌. يكي‌ قرآنه‌ يكي‌ عترت‌ پيغمبر پاكه‌ پيغمبر. حتي‌ رقيه‌ در شام‌ بايد معجزة‌ خدا باشد چون‌ جزء عترته‌. مردم‌ مي‌رن‌ زيارت‌ و حوائج‌ مي‌گيرند.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ اين‌ را باز ما خودمون‌ ديديم‌ همان‌ وقتي‌ كه‌ در كاظمين‌ بوديم‌ يك‌ روز آمد گفت‌ كه‌ ديدم‌ وارد حرم‌ كه‌ شدم‌ ديدم‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر نشسته‌اند امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نشسته‌اند، من‌ خدمتشتون‌ سلام‌ عرض‌ كردم‌ ديدم‌ بلند شدند ايستادند. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر سرشون‌ را پايين‌ انداختند ولي‌ امام‌ جواد خيلي‌ به‌ اصطلاح‌ سرشون‌ را بالا گرفتند و با ادب‌ ايستادند. يك‌ وقت‌ ديدم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ وارد شدند بين‌ امام‌ جواد و موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرار گرفتند، نشستند. حضرت‌ رضا رو به‌ فرزندشون‌ امام‌ جواد كردند. ببينيد ادب‌، خود اينها همش‌ مسئله‌ است‌ها. پدر هم‌ بلند شده‌ در مقابل‌ حضرت‌ رضا ولي‌ سر پايينه‌. حضرت‌ جواد جلوي‌ پدر بلند شده‌ اما سرش‌ را بالا گرفته‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر بايد حاجت‌ بدن‌ در اينجا لااقل‌ ولي‌ حضرت‌ رضا به‌ فرزندشون‌ مي‌فرمايد كه‌ پسرم‌، به‌ حضرت‌ جواد حالا تعبيري‌ كه‌ حضرت‌ رضا داشتند يا من‌ فراموش‌ كردم‌ يا ايشان‌ براي‌ ما نقل‌ نكردند به‌ حضرت‌ جواد گفتند ما اينجا هيجده‌ نفر شيعة‌ خوب‌ داريم‌ چرا حاجت‌ اينها را نمي‌ديد؟ حضرت‌ جواد فرمودند، عرض‌ كردند كه‌ بفرماييد اساميشون‌ را ما يادداشت‌ كنيم‌. اين‌ البته‌ ظاهري‌ است‌ كه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ براي‌ ما بيان‌ مي‌كرد.فلاني‌ و فلاني‌، هي‌ اسامي‌ را مي‌گفت‌. يك‌ نفر از شما بود، فلاني‌ هم‌ طبع‌ شعر مي‌خواد، چرا بهش‌ نمي‌ديد؟ آقا عجيب‌ بود از رفقا بود مي‌شناختيمش‌. اين‌ از اون‌ روز صبح‌ حرفهاي‌ عاديش‌ را هم‌ به‌ شعر مي‌گفت‌. يك‌ شاعري‌ شد. چون‌ خودش‌ راضي‌ نيست‌ كه‌ گفته‌ بشه‌ كه‌ كي‌ هست‌ آقا شعر مي‌گفت‌ چقدر اشعار خوب‌. اينجوريه‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر هم‌ تأييد فرمودند. دو تا امام‌، خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌ روي‌ قبرش‌ نوشته‌ كنار حرم‌ موسي‌ ابن‌ جعفر، امام‌ جواد روي‌ قبرش‌ نوشته‌ و كلبهم‌ باسط‌ ضرائر كالوسيع‌. يعني‌ سگ‌ اونها كنار اونها دستهاش‌ را گذاشته‌ سرش‌ را گذاشته‌ روي‌ دستش‌ و خوابيده‌.

 آقا موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرزندان‌ زيادي‌ دارد. اهل‌ بيتش‌ در مدينه‌اند اكثرا. هارون‌ الرشيد آمده‌ در مقابل‌ ضريح‌ مطهر رسول‌ اكرم‌ مي‌گه‌ يا رسول‌ الله‌ عذرم‌ را بپذير. فرزندت‌ چون‌ فساد در جامعه‌ مي‌كنه‌ من‌ او را دستگيرش‌ مي‌كنم‌ خيلي‌ عجيبه‌! حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را مي‌ياره‌ در مقابل‌ خودش‌ مي‌گه‌ خليفتين‌؟ دو تا خليفه‌ در يك‌ زمان‌! حضرت‌ مي‌گه‌ من‌ كه‌ ادعاي‌ خلافت‌ نكردم‌. مي‌گه‌ اين‌ نامه‌ها چيه‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايند من‌ ننوشتم‌، خط‌ من‌ نيست‌. بعد براي‌ حفظ‌ اسلام‌ براي‌ حفظ‌ جان‌ شيعيان‌، مي‌فرمايد كه‌ حالا كه‌ برات‌ ثابت‌ شد كه‌ من‌ اين‌ كارها را نكردم‌ دستت‌ را بده‌ با هم‌ مسافحه‌ بكنيم‌ چون‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود دو تا قوم‌ و خويش‌ وقتي‌ كه‌ دستشون‌ را به‌ دست‌ هم‌ مي‌دن‌ محبتشون‌ زياد مي‌شه‌. دست‌ هارون‌ الرشيد را در دستش‌ مي‌گيره‌. هارون‌ الرشيد مي‌گه‌ بدنم‌ الان‌ لرزيد راست‌ گفتي‌. هم‌ تو راست‌ گفتي‌، هم‌ جدت‌ پيغمبر راست‌ گفت‌. الان‌ يك‌ محبتي‌ به‌ تو پيدا كردم‌. چقدر مظلومند! در عين‌ حال‌ مگر ول‌ كرد. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را در ميان‌ زندانها، السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجود. خيلي‌ عجيبه‌ها. سلام‌ بر اون‌ آقايي‌ كه‌ در قعر سجود. يعني‌ در اون‌ عمق‌ زندانها. و ظلم‌ مطامير در ميان‌ سياه‌ چالها. در اونجا معذب‌ بود. مخصوصا اين‌ زندان‌ آخر. من‌ مي‌خوام‌ اين‌ جملات‌ را چراغها را خاموش‌ كنند حال‌ توجه‌ بيشتري‌ پيدا كنيد. آقا موسي‌ ابن‌ جعفر در ميان‌ زندان‌ شهيد شد، مسموم‌ شد. يك‌ عده‌ اهل‌ خراسان‌ آمده‌ بودند با زحمت‌ زياد زندان‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را پيدا كرده‌ بودند. از زندانبان‌ سؤال‌ كردند كه‌ آقامون‌ را، مولاي‌ ما در اينجا زنداني‌ است‌؟ گفت‌ بله‌، الان‌ خلاص‌ مي‌شه‌ از زندان‌. ايستاده‌ بودند يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ را چهار نفر روي‌ دست‌ بلند كرده‌اند. يكي‌ هم‌ صدا مي‌زد هذا امام‌ الرفضه‌. يك‌ جسارتهايي‌ مي‌كردند كه‌ اكثرا” افراد نمي‌تونند بيان‌ كنند. بدن‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را چهار نفر حمل‌ مي‌كردند.

 سليمان‌ پيداش‌ شد و بدن‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را گرفت‌. شيعيان‌ جمع‌ شدند. هارون‌ الرشيد از ترسش‌ از شهر خارج‌ شده‌ بود. كنار دجلة‌ بغداد بدن‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را گذاشتند، بيان‌ مردم‌ شهادت‌ بدن‌ كه‌ موسي‌ ابن‌ جعفر به‌ اجل‌ خودش‌ از دار دنيا رفته‌. يكي‌ از شيعيان‌ با معرف‌ گفت‌ امام‌ مرده‌ و زنده‌ ندارد، من‌ الان‌ از خودش‌ مي‌پرسم‌، وقتي‌ سؤال‌ كرد، موسي‌ ابن‌ جعفر سه‌ مرتبه‌ فرمود، قتلا قتلا. قتلا قتلا. بدن‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را مؤدب‌ و محترم‌ بردند در قبرستان‌ قريش‌ دفن‌ كردند. اما دلها بسوزد براي‌ اون‌ بدني‌ كه‌ سه‌ شبانه‌ روز در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌. همه‌ با توجه‌ .بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 

۲۲ ربیع الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۲۸ مهر ۱۳۷۱ شمسی – تفسیر سوره ی فلق

 

 تفسير سورة‌ فلق‌ 28 مهرماه‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. قل‌ اعوذ برب‌ الفق‌، من‌ شر ما خلق‌، و من‌ غاسق‌ اذا وقب‌ و من‌ شر النفاسات‌ في‌ العقد و من‌ شر حاسد اذا حسد.

 هفتة‌ قبل‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ چند جمله‌اي‌ عرض‌ شد. جملة‌ بعد جمله‌اي‌ است‌ كه‌ بايد يك‌ مقداري‌ توضيح‌ داده‌ شود و اون‌ جمله‌ من‌ شر ما خلق‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ و به‌ همة‌ مردم‌ و به‌ همة‌ كساني‌ كه‌ امت‌ پيغمبرند، اين‌ خطاب‌ را دارد كه‌ بگو اعوذ برب‌ الفلق‌. من‌ شر ما خلق‌. من‌ پناه‌ مي‌برم‌ از شر اونچه‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌. خدا هر چه‌ خلق‌ كرده‌ خيليه‌. منتهي‌ وقتي‌ كه‌ اشياء جابجا مي‌شوند يعني‌ اونچه‌ بايد در جاي‌ خود باشد در محل‌ ديگري‌ قرار مي‌گيرد اين‌ وجودش‌ شر مي‌شه‌. مثلا چاقو را براي‌ ميوه‌ و امثال‌ اينها ساخته‌اند اگر براي‌ آدم‌ كشي‌ ازش‌ استفاده‌ شود شره‌. شما مي‌تونيد با اين‌ مثال‌ اين‌ مطلب‌ را كاملا برسي‌ كنيد. خداي‌ تعالي‌ در وجود انسان‌ شهوت‌ جنسي‌ را براي‌ بقاي‌ نسل‌ خلق‌ كرده‌. و فقط‌ بايد از همسر حلال‌ خود استفاده‌ كند اگر جاي‌ خود را به‌ يك‌ عمل‌ حرامي‌ واگذار كرد شره‌.

 غضب‌ را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌ در وجود انسان‌ كه‌ انسان‌ با كفار با اونهايي‌ كه‌ راه‌ كج‌ مي‌روند غضبش‌ را اظهار كنه‌. اشداء اللكفار. در مقابل‌ كفار شديد باشند غضب‌ داشته‌ باشند. اگر غضبش‌ را انسان‌ به‌ همسرش‌ به‌ دوستانش‌، به‌ ضعفا اظهار كرد اين‌ شره‌. بايد اولياء خدا مورد محبت‌ واقع‌ بشوند. خاندان‌ عصمت‌ كه‌ از شجرة‌ طيبة‌ اصلها ثابت‌ و فرعها في‌ السماء بايد مورد مودت‌ واقع‌ بشوند هم‌ اجر رسالت‌ است‌ كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا مودة‌ في‌ القربا و هم‌ محبت‌ به‌ اونها راه‌ به‌ سوي‌ بهشت‌ را، به‌ سوي‌ كمالات‌ است‌ كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر، الا من‌ شاء ان‌ يتخذ الي‌ ربه‌ سبيلا. اگر اونها مورد محبت‌ واقع‌ شدند، انسان‌ به‌ كمال‌ مي‌رسد اگر غضبش‌ را نسبت‌ به‌ اينها اظهار كرد اين‌ شره‌.

 لذا وجود دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ اونهايي‌ كه‌ غضبشون‌ را در جاي‌ خود استعمال‌ نمي‌كنند و مصرف‌ نمي‌كنند بايد از شر اينها به‌ خدا پناه‌ برد. از زماني‌ كه‌ پيعغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شدند حالا بخصوص‌ در اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ مردم‌ به‌ صورت‌ ظاهر احساس‌ ضعف‌ كردند و اونهايي‌ كه‌ بنا بود به‌ پيغمبر اكرم‌ محبت‌ كنند ابراز دشمني‌ كردند، چون‌ پيغمبر به‌ اين‌ مهرباني‌ كه‌ انك‌ علي‌ خلق‌ عظيم‌. اين‌ پيغمبر بايد مورد محبت‌ واقع‌ بشه‌. و اظهار بغض‌ و عداوت‌ نسبت‌ به‌ اون‌ حضرت‌ نشود. اما يك‌ عده‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ را نفهميدند غضبشون‌ را عليه‌ بهترين‌ خلق‌ خدا اظهار كردند. تا اونجا كه‌ نگذاشتند رسول‌ اكرم‌ با اينكه‌ حق‌ هر مريضي‌ است‌ در موقع‌ نزع‌، كه‌ وصيت‌ نامه‌ بنويسد مانع‌ شدند و گفتند قد غلب‌ عليه‌ الوجع‌ ان‌ الرجل‌ ليحجر. اينها ببنيد غضبشون‌ را كه‌ خداي‌ براي‌ كارهاي‌ خير در اونها خلق‌ كرده‌ اون‌ غضبي‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ كنيم‌ مثل‌ گازي‌ است‌ كه‌ توي‌ لوله‌ است‌. شركت‌ گاز اين‌ را براي‌ گرم‌ شدن‌ و طبخ‌ غذا و استفاده‌هاي‌ مشروع‌ در لوله‌ قرار داده‌ اما يك‌ نفر ممكن‌ است‌ از همين‌ گاز استفادة‌ نا بجا بكند و لذا مي‌بينيد و تبليغ‌ مي‌كنند از شر استفادة‌ نابجاي‌ گاز بر حذر باشيد گاز اگر شر داره‌، يكي‌ ممكنه‌ كه‌ بگه‌ چرا ايجادش‌ كردند؟ چرا در ميان‌ خانه‌ها لوله‌ كشي‌ شد؟ در جواب‌ مي‌گن‌ استفادة‌ نابجاي‌ گاز شر داره‌. استفادة‌ نابجاي‌ غضب‌ شر داره‌ خدا مخلوقش‌ را براي‌ شرارت‌ خلق‌ نكرده‌. خلق‌ خدا شر نيستند اما وقتي‌ كه‌ استفادة‌ نابجا از يك‌ صفتي‌ از يك‌ حالتي‌ مي‌شود اين‌ شر مي‌شه‌. همانطوري‌ كه‌ مثال‌ زديم‌ و از غضبش‌ گاهي‌ انسان‌ استفادة‌ شر مي‌كنه‌.

 ادمي‌ است‌ به‌ ضعفا اظهار غضب‌ مي‌كنه‌ به‌ خوبان‌ اظهار غضب‌ مي‌كنه‌ شمر بن‌ زي‌ الجوشن‌ لعنت‌ لله‌ عليه‌ اين‌ چرا آدم‌ بدي‌ است‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ از غضبش‌ استفادة‌ شر كرد. يعني‌ غضبش‌ را براي‌ رحمة‌ للعالمين‌ قرار داد نه‌ براي‌ شريفترين‌ مردم‌. چرا اونهايي‌ كه‌ پيغمبر را در بستر مرض‌ آزردند اينها شرند؟ بخاطر اينكه‌ از غضبشون‌ سوء استفاده‌ كردند و غضب‌ را در جاي‌ خودش‌ استفاده‌ نكردند. و در مقابل‌ شريفترين‌ و عظيم‌تري‌ خلق‌ خدا اظهار غضب‌ كردند. فاطمة‌ اطهر را به‌ غضب‌ در آوردند. غضب‌ فاطمة‌ زهرا نسبت‌ به‌ اونهايي‌ كه‌ غضب‌ فرمود خيلي‌ محو بود. چرا؟ بجهت‌ اينكه‌ با بدها بايد انسان‌ بدي‌ كنه‌ والا در مقابل‌ گرگ‌ انسان‌ نبايد بگويد كه‌ نبايد غضب‌ كرد. كساني‌ كه‌ خوي‌ گرگي‌ دارند بايد اظهار غضب‌ در اونجا نمود. مي‌بينيد در آية‌ شريفه‌ اصحاب‌ پيغمبر را كه‌ خلاصه‌ مي‌شود به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فرزندش‌ و در مرحلة‌ اول‌ اونها بودند مي‌فرمايد اشدا اللكفار بينا، اينها آدمهاي‌ خوبي‌ هستند چون‌ در مقابل‌ كفار غضب‌ مي‌كنند ولي‌ در مقابل‌ دوستان‌، خوبان‌ ، مومنين‌ اظهار محبت‌ مي‌كنند. هر چيزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در هر جا قرارش‌ داده‌ اگر انسان‌ جاش‌ را عوض‌ كنه‌ شره‌. و لذا يك‌ مشت‌ مخلوق‌ مخصوص‌ تا وقتي‌ كه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ روحي‌  ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء ظاهر شوند اكثريت‌ مخلوق‌ خدا بخصوص‌ بشر در محل‌ خودشون‌ در صراط‌ مستقيم‌ در راه‌ راست‌ از نظر افكار، اعمال‌، عقايد قرار ندارند. و لذا دنيا پر از ظلم‌ و جوره‌، پر از شره‌. پيغمبر اكرم‌ فرموده‌اند بگو اي‌ رسول‌ ما ميان‌ همة‌ ما، ما همه‌ بايد اين‌ سعي‌ مباركه‌ را بخوانيم‌ قل‌ اعوذ برب‌ الفلق‌، من‌ شر ما خلق‌. شر كساني‌ كه‌ خلق‌ شدند و در صراط‌ مستقيم‌ نيستند بجاي‌ اينكه‌ از نيروي‌ وجوديش‌ در راه‌ حق‌ استفاده‌ كند در راه‌ باطل‌ استفاده‌ مي‌كند. بجاي‌ اينكه‌ در راه‌ ترويج‌ دين‌ حركت‌ كند در تخريب‌ دين‌ قيام‌ مي‌كند من‌ شر ما خلق‌. اين‌ بحث‌ كوتاه‌ را دربارة‌ اين‌ كلمه‌ گفتم‌ كه‌ يك‌ عده‌ نگن‌ خدا مگر شر خلق‌ مي‌كنه‌؟ خدا هر چه‌ خلق‌ كرده‌ حتي‌ اين‌ را بدونيد شمر را خدا براي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌. بدترين‌ خلق‌ خدا را براي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌. اين‌ خود ما هستيم‌ كه‌ خودمون‌ را از دائرة‌ حكمت‌ الهي‌ و از دائرة‌ مصلحت‌ الهي‌ خارج‌ مي‌كنيم‌ و جهنمي‌ مي‌شيم‌ و به‌ طرف‌ جهنم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌.

 راه‌ بد را پيش‌ مي‌گيريم‌. صفات‌ باطني‌ كه‌ بايد كنترل‌ بشود اونها را كنترل‌ نمي‌كنيم‌ شهوت‌ بايد در انسان‌ باشد. شهوت‌ يعني‌ خواستن‌. اما در راهي‌ كه‌ خدا قرار داده‌. غضب‌ بايد در انسان‌ باشه‌، خدا غضب‌ داره‌، پيغمبر غضب‌ داره‌، فاطمة‌ زهرا غضب‌ داره‌. لذا در اون‌ حديث‌ داره‌ ان‌ الله‌ يغضب‌ لغضب‌ فاطمه‌. خدا غضب‌ مي‌كند، معلومه‌ غضب‌ داره‌. بخاطر غضب‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمة‌ زهرا هم‌ غضب‌ داره‌. غضب‌ مطلقا زشت‌ نيست‌ بلكه‌ اگر از كنترل‌ خارج‌ شد اين‌ زشته‌. شهوت‌ بخصوص‌ شهوت‌ جنسي‌ اين‌ بد نيست‌ اما اگر از كنترل‌ خارج‌ شد اين‌ زشت‌ و بده‌. بنا براين‌ خداي‌ تعالي‌ هر چه‌ خلق‌ كرده‌ نيكوست‌ و هر چه‌ عمل‌ كرده‌ نيكوست‌ اين‌ ما هستيم‌ كه‌ برنامه‌ها را منحرف‌ مي‌كنيم‌ يا در جهت‌ افراط‌ قرار مي‌ديم‌ يا در جهت‌ تفريط‌ و از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ مي‌شيم‌ بنابر اين‌ بگو اي‌ پيغمبر اعوذ برب‌ الفلق‌ من‌ شر ما خلق‌ و من‌ شر غاسق‌ اذا وقعب‌ از شر شب‌، شب‌ يك‌ معناي‌ ظاهري‌ داره‌ كه‌ همة‌ خائنين‌ در شب‌ خيانت‌ مي‌كنند باز اين‌ هم‌ يك‌ جملة‌ عجيبي‌ است‌ گاهي‌ سياهي‌ مي‌ياد همه‌ جا را مي‌پوشونه‌. تاريكي‌ فضا را مي‌گيره‌ براي‌ يك‌ عده‌ تاريكي‌ خوبه‌. اونهايي‌ كه‌ از اولياء خدا هستند، به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ يكي‌ از خوبان‌ را در قم‌ وقتي‌ كه‌ طلبه‌ بوديم‌ اونجا مي‌شناختم‌، اين‌ عاشق‌ شب‌ بود منتظر بود كه‌ روز شب‌ بشه‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشاء چون‌ من‌ يك‌ خرده‌اي‌ باهاش‌ انس‌ داشتم‌ جوان‌ هم‌ بود اين‌ مي‌رفت‌ يك‌ گوشه‌اي‌ از بيابانهاي‌ اطراف‌ را انتخاب‌ مي‌كرد سر مي‌گذاشت‌ روي‌ زمين‌، روي‌ اون‌ خاكها با عزيزش‌، با محبوبش‌ خداي‌ عزيز، خداي‌ مهربان‌ خداي‌ رحمان‌، خداي‌ رحيم‌. ماها نمي‌دونيم‌ خدا يعني‌ چي‌. بخودش‌ قسم‌ اگر به‌ ما لذت‌ مناجاتش‌ را بده‌ و شايد هم‌ روي‌ مصلحتي‌ نمي‌ده‌ ما هيچ‌ كاري‌ جز مناجات‌ پروردگار را نمي‌تونيم‌ انجام‌ بديم‌. ما افراد ضعيفي‌ هستيم‌ دو بعدي‌ نيستيم‌. اولياء خدا دو بعدي‌ هستند. روزها با مردم‌ حرف‌ مي‌زنند شبها با خدا حرف‌ مي‌زنند در آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ كه‌ يك‌ عده‌ از مومنين‌ هستند كه‌ تجارت‌ و بيع‌ اونها را از ياد خدا باز مي‌داره‌. لا تضيهم‌ تجارة‌ و الا بيع‌ عرضك‌ روزها ظاهرشون‌ با مردمه‌، كن‌ في‌ الناس‌ اما قلبشون‌ با خداست‌ و لا تكن‌ ناس‌، بشره‌ في‌ وجه‌ تبسمشون‌ در صورتشونه‌ اما حزنه‌ دوري‌ از پروردگار و يا در زمان‌ غيبت‌ دوري‌ از مظهر خدا، حجت‌ ابن‌ الحسن‌ در دلشونه‌. و حزنه‌ في‌ قلبه‌ اين‌ شخص‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ واقعا دنيا براي‌ موندن‌ او ارزشي‌ نداشت‌.

 من‌ چون‌ اسم‌ بردم‌ در كتاب‌ يك‌ جواني‌ بود كه‌ وقتي‌ كه‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداء به‌ يك‌ فردي‌ نظر لطف‌ مي‌كنه‌، من‌ خيلي‌ كنجكاو بودم‌ ببينم‌ اين‌ شخص‌ به‌ نام‌ مرحوم‌ شيخ‌ علي‌ كاشاني‌ كه‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ من‌ شرح‌ خيلي‌ مختصري‌ درباره‌اش‌ نوشته‌ام‌ كه‌ اين‌ چطور شده‌ كه‌ اينقدر مورد لطفه‌. بعضي‌ وقتها انسان‌ روي‌ بعضي‌ افراد دقت‌ مي‌كنه‌ چه‌ شده‌؟ از كجا اين‌ همه‌ لطف‌ و عنايت‌ به‌ اينها شده‌؟ در سن‌ نه‌ سالگي‌ خوب‌ در اون‌ سن‌ طبعا مربوط‌ به‌ خودش‌ نيست‌، يك‌ ملاقاتي‌ با امام‌ زمان‌ داشته‌ آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند، آيا شود كه‌ گوشه‌ چشمي‌ به‌ ما كنند. خوب‌ حالا چرا به‌ ايشان‌ نظر لطف‌ فرمودند؟ من‌ رفتم‌ كاشان‌ با پدرش‌ با مادرش‌ آشنا شدم‌ ديدم‌ اين‌ پدر و مادر يك‌ پارچه‌ اخلاصند. دامن‌ پاك‌ پدر و مادر بچه‌ را عوض‌ مي‌كنه‌. يك‌ پارچه‌ اخلاص‌. مادر اون‌ طرف‌ نشسته‌ مي‌گه‌ يا صاحب‌ الزمان‌، پدر اين‌ طرف‌ نشسته‌ مي‌گه‌ يا صاحب‌ الزمان‌. خدا مي‌دونه‌ من‌ اين‌ را علت‌ مورد لطف‌ واقع‌ شدن‌ اين‌ آقا را ديدم‌. خيلي‌ اهميت‌ بديد به‌ فرزندانتون‌، در حضور اونها گناه‌ نكنيد. هر چه‌ مي‌تونيد ياد خدا و ياد حجت‌ ابن‌ الحسن‌ باشيد. ما داريم‌ در ميان‌ خانواده‌ هايي‌ كه‌ همين‌ دور و بر ما هستند فرزندانشون‌ صاحب‌ الزماني‌ هستند و هميشه‌ به‌ ياد حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هستند به‌ خاطر خوبي‌ پدر و مادر. اين‌ را آقايون‌ توجه‌ داشته‌ باشند خيلي‌ موثر است‌ طرز زندگي‌ پدر و مادر در روحيات‌ فرزند.

 شما نگيد كه‌ مدرسه‌ بايد او را تربيت‌ كنه‌. چهار ساعت‌ مي‌ره‌ مدرسه‌ بقيه‌اش‌ همش‌ خانه‌ است‌. اين‌ حرف‌ بسيار غلط‌ است‌ و اون‌ چهار ساعت‌ را شما بدونيد اگر روحيات‌ فرزندتون‌ را خراب‌ نكنند، من‌ الان‌ دارم‌ مي‌گم‌ با اينكه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ واقع‌ شده‌ و اين‌ حرفها اون‌ معلم‌ دلش‌ به‌ حال‌ فرزند شما نسوخته‌. در زمان‌ سابق‌ خيلي‌ بدتر و در حالا هم‌ يك‌ ظواهري‌ كه‌ بعضي‌ها را از آموزش‌ و پرورش‌ بيرون‌ نكنند يك‌ اسلام‌ دين‌ و اسلامي‌، ولي‌ از امام‌ زمان‌ خبري‌ نيست‌، از حقايق‌ خبري‌ نيست‌. يك‌ وقتي‌ مصاحبه‌اي‌ مي‌كردند در تلويزيون‌ از بچه‌هاي‌ مدرسه‌. من‌ گوش‌ مي‌دادم‌ ببينم‌، واقعا من‌ هم‌ بايد استفاده‌ كنم‌. بچه‌ هايي‌ كه‌ توي‌ مدرسه‌ هستند اينها مي‌خوان‌ چي‌ بشن‌؟ ازشون‌ سوال‌ مي‌كردن‌ شما هم‌ دوست‌ داريد گوش‌ بديد توي‌ اينها يك‌ نفر، شايد با پنجاه‌ نفر مصاحبه‌ شد سوال‌ مي‌شد چي‌ مي‌خواي‌ بشي‌؟ يك‌ نفر نگفت‌ من‌ مي‌خوام‌ انسان‌ بشم‌، من‌ مي‌خوام‌ مسلمان‌ واقعي‌ بشم‌. من‌ مي‌خوام‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بشم‌. اكثر گفتن‌ دكتر. چون‌ خيلي‌ ساده‌ است‌ يك‌ نسخه‌ مي‌خواد بنويسه‌ كسي‌ هم‌ مسوليتي‌ هم‌ نداره‌، پول‌ خوبي‌ هم‌ مي‌گيره‌. كاخها و  ماشينها و بهترين‌ مال‌ اينهاست‌. و خوب‌ دنياشون‌ درسته‌. اينكه‌ رقم‌ خيلي‌ بالاش‌ بود. يكي‌ مي‌گفت‌  مي‌خوام‌ مهندس‌ بشم‌، يكي‌ مي‌گفت‌ هر چي‌ پدرم‌ بگه‌ و همين‌ جور. يك‌ نفر، خدا مي‌دونه‌ من‌ گوش‌ دادم‌ فقط‌ براي‌ همين‌. ببينم‌ يك‌ نفر بچه‌ پيدا مي‌شه‌ كه‌ بگه‌ من‌ مي‌خوام‌ رضايت‌ امام‌ زمانم‌ را بدست‌ بيارم‌. شما  احتمال‌ مي‌ديد توي‌ يك‌ مدرسه‌، يكي‌ از همين‌ مدرسه‌هاي‌ مشهد را انتخاب‌ كنيد بريد از بچه‌ها بپرسيداز دبيرستانيهاشون‌ بپرسيد از دانشگاهيهاشون‌ بپرسيد يك‌ نفر توي‌ اينها پيدا نمي‌شه‌ بگه‌ من‌ مي‌خوام‌ رضايت‌ امام‌ زمان‌ را بدست‌ بيارم‌.

 اينها بدبختي‌ است‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ پدر و مادرها در اين‌ راه‌ نيستند. در اين‌ صراط‌ نبودند. همه‌ مي‌خوان‌ يك‌ حيوان‌ كه‌ آخرشون‌ پر از كاه‌ و جو باشه‌ و كنارشون‌ يك‌ همسري‌ باشه‌ حتي‌ بدتر از اين‌ حرفها. شخصي‌ در خواب‌ در مسجد جمكران‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. حضرت‌ مي‌بينه‌ كه‌ اينها آمدند در جمران‌ اينها براي‌ من‌ نيامدند اينها هيچكدوم‌ براي‌ من‌ نيامدند اينها كارشون‌ به‌ يك‌ جايي‌ رسيده‌ از همه‌ جا موندن‌ حالا خيال‌ مي‌كنن‌ اينجا هم‌ بيان‌ ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌؟ مي‌گي‌ نه‌ بيا بريم‌ بپرسيم‌. از هر كي‌ پرسيديم‌؟ چرا آمدي‌ اينجا؟ مي‌گه‌ خوب‌ من‌ جوانم‌ وضع‌ ماليم‌ خوب‌ نيست‌ من‌ زن‌ مي‌خوام‌. تو چرا آمدي‌؟ براي‌ اينكه‌ خونه‌ نداريم‌، مستاجريم‌. تو چرا آمدي‌؟ قرض‌. نمي‌دونم‌ شوهرم‌ اذيتم‌ كرده‌، نمي‌دونم‌ زنم‌ اذيتم‌ كرده‌. نه‌، فرمود كدوم‌ يكي‌ براي‌ من‌ اومديد.  اين‌ پدر و مادر را من‌ ديده‌ بودم‌ دائما سر زبانشون‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌ بود لذا بچه‌ نه‌ سالشون‌ با امام‌ زمان‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌، حضرت‌ بهش‌ نظر لطفي‌ مي‌كنه‌. من‌ حالا من‌ نمي‌گم‌ از همون‌ موقع‌ شروع‌ به‌ تحصيل‌ كرده‌، در سن‌ يازده‌ سالگي‌ آقايون‌ اينها مبالغه‌ نيست‌ در اين‌ آستانة‌ مقدسه‌ حضرت‌ رضا در كتابخانه‌ اين‌ كتاب‌ هست‌ بريد ببينيد، الان‌ بريد مراجعه‌ كنيد در سن‌ يازده‌ سالگي‌ اشعاري‌ در دستور عربي‌ اين‌ جوان‌  گفته‌، شخصي‌ كه‌ فارسي‌ زبانه‌. به‌ شعر كه‌ يك‌ فرد شعرش‌ اينه‌ اينب‌ مالك‌ لينظر مانظمته‌ فيدرك‌ ما نظمته‌. اون‌ وقت‌ اديب‌ نيشابوري‌ مشهد بود اوقاتش‌ تلخ‌ شد كه‌ بچه‌ چرا جسارت‌ كرده‌ به‌ ابن‌ مالك‌. مي‌گه‌ كجاست‌ ابن‌ مالك‌ شعرهاي‌ من‌ را ببينه‌، شعرهاي‌ خودش‌ را ولش‌ كنه‌. كتاب‌ به‌ اصطلاح‌ سوئتي‌ كه‌ كتاب‌ اشعار ابن‌ مالكه‌ الان‌ هم‌ تو حوضه‌ها داره‌ تدريس‌ مي‌شه‌ مي‌گه‌ اينها. و در سن‌ بيست‌ سالگي‌ كه‌ ما خدمتش‌ رسيده‌ بوديم‌، بيست‌ سال‌ داشت‌. اين‌ مجتهد مطلق‌ بود يعني‌ علماي‌ بزرگ‌ مثل‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ يثربي‌ كه‌ بعضيها معتقد بودند آيت‌ الله‌ بروجردي‌ اعلم‌. و در يك‌ فتوا آيت‌ لله‌ بروجردي‌ را از فتواشون‌ برگردوند، يعني‌ در كاشان‌ آمد آيت‌ الله‌ يثربي‌ در قم‌ ايشان‌ قائل‌ بودند كه‌ بقا بر تقليد ميت‌ جايز نيست‌ ايشان‌ آمد و بحث‌ كرد با آيت‌ الله‌ بروجردي‌ ايشان‌ قانع‌ شدند كه‌ جايز نيست‌. ايشان‌ به‌ او اجازة‌ اجتهاد داده‌ بودند و شعر در مدحش‌ گفته‌ بودند. كه‌ ايشان‌ دريايي‌ است‌ بايد ازش‌ استفاده‌ كنند، بخدا قسم‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ آقايون‌، من‌ راه‌ زندگي‌ را مي‌خوام‌ بهتون‌ ياد بدم‌. اين‌ شب‌ كه‌ مي‌شد نماز مغرب‌ و عشاء را مي‌يامد توي‌ مسجد فيضيه‌ مي‌خوند همانجا طاقت‌ نداشت‌، اي‌ كاش‌ يك‌ افرادي‌ بودند كه‌ من‌ ديدم‌ اونها هم‌ مي‌ديدند. چون‌ خيلي‌ وقته‌ ايشان‌ فوت‌ شده‌ حدودا شايد سي‌ و پنج‌ ساله‌ قبل‌ فوت‌ شده‌. اين‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشاء مي‌افتاد سر به‌ سجده‌، ذكر خدا را مي‌گفت‌. مردم‌ مي‌رفتند، طلبه‌ها مي‌رفتند، فرشها را جمع‌ مي‌كردند، چون‌ توي‌ صحن‌ حياط‌ فيضيه‌ فرشها را مي‌انداختند همين‌ آيت‌ الله‌ اراكي‌ كه‌ الان‌ در قم‌ هستند و مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ خوانساري‌ كه‌ داماد ايشان‌ بودند كه‌ اينها يك‌ برنامه‌اي‌ داشتند كه‌ اينها هر كدام‌ زودتر مي‌آمدند اون‌ مي‌ايستاد براي‌ نماز در پشت‌ سر ايشان‌ خوب‌ علماي‌ بزرگي‌ مي‌آمدند براي‌ نماز و ايشان‌ همين‌ طور مشغول‌ مناجات‌ بودند، فرشها را جمع‌ مي‌كردند اين‌ دو طرف‌ ايشان‌، ايشان‌ مشغول‌ اصلا به‌ فكر اينكه‌ آدمي‌ وجود داره‌ نبودند. بعد كه‌ بلند مي‌شد پا مي‌شد براي‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود براي‌ اونجايي‌ كه‌ من‌.

 يك‌ شب‌ من‌ عقب‌ سرشون‌ رفتم‌. ببينم‌ كجا مي‌ره‌ ايشون‌؟ اون‌ موقع‌ هنوز شهر قم‌ به‌ اين‌ وسعت‌ نبود، قبرستان‌ اون‌ طرف‌ الان‌ هم‌ هست‌ قبرستان‌ شيخ‌ مي‌گفتند ايشان‌ غالبا راهي‌ كه‌ نزديك‌ باشه‌ مي‌رفت‌ اونجا يك‌ مقبره‌اي‌ بود، كه‌ حالا اين‌ جمله‌اش‌ را نمي‌دونم‌ بگم‌ يا نه‌؟ با يك‌ روحي‌ از ارواح‌ اولياء خدا حرف‌ مي‌زد. و مناجاتها داشت‌ و عجيب‌ بود مكرر در مكرر همين‌ جايي‌ كه‌ الان‌ دفنش‌ كردند در همينجا مشغول‌ عبادت‌ بود تا صبح‌. گاهي‌ هم‌ در حجرة‌ مدرسه‌. كه‌ البته‌ ايشان‌ وصيت‌ نداشت‌ وقتي‌ كه‌ در اطراف‌ رودسر از دار دنيا رفت‌ جنازه‌اش‌ را آوردند در همينجا كه‌ مشغول‌ عبادت‌ بود توي‌ قبرستان‌ فقط‌ همينجا جا بود كه‌ ايشان‌ را دفن‌ كردند. اينجاست‌ كه‌ قبل‌ از فوتش‌ مشهد بود من‌ با مرحوم‌ شهيد هاشمي‌ نژاد خوب‌ ايشان‌ بيشتر و من‌ كمتر خوب‌ اون‌ موقع‌ من‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آشنا بودم‌ و ايشان‌ استاد ما بود. بوديم‌ خدمت‌ ايشان‌، ايشان‌ گفت‌ كه‌ من‌ در عالم‌ رويا ديدم‌ كه‌ وارد شدم‌ در يك‌ اطاقي‌، ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا، (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) نشسته‌اند، سلام‌ كردم‌ فرمودند عليك‌ السلام‌ يا شيخ‌ الشهدا. خيلي‌ عجيب‌ خيلي‌. لقب‌ بزرگيه‌ها. شيخ‌ چون‌ به‌ معناي‌ عالمتر باشه‌، عالم‌ باشه‌. عالم‌ شهدا. به‌ معناي‌ پير مرد شهدا كه‌ نبود، خوب‌ سنش‌ حدودا بيست‌ و چهار سال‌ بود به‌ معناي‌ ديگه‌اي‌ هم‌ نبود. اي‌ عالم‌ شهدا كه‌ ما يك‌ وقتي‌ بحث‌ مي‌كرديم‌  دربارة‌ اين‌ جمله‌، چون‌ توام‌ با صدق‌ بود و يكي‌ از ائمة‌ جمعه‌اي‌ كه‌ الان‌ در يكي‌ از شهرهاست‌ ايشان‌ اونوقت‌ رفيق‌ بود، ايشان‌ به‌ من‌ فرمودندكه‌، ايشان‌ در بيداري‌ ديده‌ بود منتهي‌ بعيد هم‌ نيست‌ چون‌ او سنش‌ بيشتر از منه‌ و ما اونوقت‌ سنمون‌ كمتر بود ممكن‌ بود نخواسته‌ به‌ ما بگه‌ من‌ در بيداري‌ ديدم‌. وقتي‌ مي‌خواست‌ مطلبي‌ را بگه‌ مي‌گفت‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌، من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌، به‌ اون‌ شخص‌ ديگه‌، شما كه‌ در بيداري‌ مي‌بينيد، اين‌ چيه‌؟ گفت‌ ماها هميشه‌ در خواب‌ غفلتيم‌ منظورم‌ خواب‌ غفلت‌ بود والا راست‌ مي‌گي‌ در بيداري‌ بوده‌. حالا ايشان‌ اينطور توجيح‌ كرده‌ بودند به‌ ما گفتند در خواب‌ ولي‌ ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ در بيداري‌. وارد شدم‌ در اطاق‌ آقا فرمودند و عليك‌ السلام‌ يا شيخ‌ الشهدا وقتي‌ به‌ ما فرمودند گفتيم‌ شايد تعبيرش‌ اينكه‌ شما مثل‌ مرحوم‌ شيخ‌ فضل‌ الله‌ نوري‌ لابد آخر عمرتون‌ را قيام‌ مي‌كنيد و شيخ‌ هم‌ يعني‌ پيرمرد شهدا اونوقت‌ شما را دار مي‌زنند و از اين‌ حرفها. ايشان‌ تبسمي‌ كرد و چيزي‌ نگفت‌. بعضيها زود تعبير مي‌كنند خواب‌ را، خواب‌ را هميشه‌ خوب‌ تعبير كنيد و با دقت‌ تعبير كنيد. چون‌ خواب‌ در روايت‌ داره‌ دور سر انسان‌ مي‌چرخه‌ هر جور تعبير بشه‌ همنجور فرود مي‌ياد.

 آدمهاي‌ احمق‌ خوابتون‌ را نگيد. بعضيها آدمهاي‌ بد دهن‌، بد تعبير كن‌ خوابتون‌ را نگيد. خواب‌ ديدم‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ خواب‌ ديدم‌ دندونم‌ افتاده‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ گفته‌ يك‌ كسي‌ مي‌ميره‌ از نزدكانت‌. گفتم‌ نه‌ اين‌ دندان‌ طمعه‌ كنده‌ مي‌شه‌ يك‌ صفت‌ از صفات‌ رزيله‌ات‌ از بين‌ مي‌ره‌. بايد اينجوري‌ تعبير كرد. ما هم‌ هيچي‌ نگفتيم‌ ولي‌ بد تعبير نكرديم‌ ولي‌ اونقدر اين‌ را دوست‌ داشتيم‌ كه‌ دلمون‌ نمي‌خواست‌ بهش‌ بگيم‌ كه‌ تو الان‌ جز شهدا خواهي‌ بود. من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌ مات‌ الشهيدا. هر كي‌ در راه‌ طلب‌ علم‌ بميرد ولو به‌ اجل‌ خودش‌ شهيد مرده‌. در راه‌ تبليغ‌ دين‌ اگر كسي‌ بميرد شهيد مرده‌. ايشان‌ رفته‌ بود در رودسر براي‌ تبليغ‌ دين‌. يا براي‌ منبر دوستاني‌ داشت‌ خصوصي‌ با اونها حرف‌ مي‌زد، تبيلغشون‌ مي‌كرد اينها را مي‌ساخت‌ در راه‌ امام‌ زمان‌ اينها را وادار به‌ اظهار علاقه‌ مي‌كرد اما يك‌ دفعه‌، صاحب‌ منزلشون‌ براي‌ من‌ تعريف‌ مي‌كرد، مي‌گفت‌ كه‌ سرش‌ به‌ سجده‌ بود همانطور كه‌ وقتش‌ به‌ نماز مغرب‌ و عشاء سرش‌ را مي‌زاشت‌ به‌ سجده‌ كم‌ كم‌ ديديم‌ صداش‌ كم‌ شد و كم‌ شد، ديديم‌ كه‌ ديگه‌ صداش‌ نمي‌ياد ما هم‌ شام‌ را حاضر كرده‌ بوديم‌ سفره‌ را انداخته‌ بوديم‌ رفتيم‌ كه‌ صداش‌ بزنيم‌ كه‌ ديديم‌ از دنيا رفته‌. خدا رحمتش‌ كنه‌. ببينيد اگر ما درست‌ حركت‌ كنيم‌ اينطوره‌. انشاء لله‌ بعد از ظهور حتما همه‌، همة‌ مخلوق‌ در جاي‌ خودشون‌ قرار مي‌گيرند.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ شب‌ براي‌ اينجور افراد خيلي‌ مقتنم‌ است‌. اما گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ شب‌. شب‌ ظلماني‌ جهل‌ و غيبت‌، يكي‌ از تعبيرات‌ اين‌ آيه‌ و من‌ شر غاسق‌ اذا وقب‌، شب‌ ظلماني‌ غيبت‌ حجت‌ بن‌ الحسنه‌. شما نمي‌دونيد الان‌ چقدر پاكيد. يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌، ما آخوندها چون‌ عمامه‌ داريم‌ كلاه‌ سرمون‌ نمي‌ره‌. حالا باز هم‌ كلاه‌ سرمون‌ مي‌ره‌. آخه‌ تمام‌ مردم‌ مثل‌ اينكه‌ مي‌خوان‌ همديگر را بدزدند همه‌ به‌ همديگه‌ مي‌خوان‌ خيانت‌ كنند.صفا و صميميت‌ از بين‌ مردم‌ برداشته‌ شده‌ مرحوم‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌ در كتاب‌ اخلاق‌ ناصري‌ مي‌فرمايد كه‌ عدل‌ و داد بخاطر ظلم‌ و جوره‌. يعني‌ جامعه‌اي‌ اگر بهشون‌ ظلم‌ و جور بود، عدل‌ و داد بايد بياد اينها را سر جاشون‌ بنشونه‌. حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ كه‌ تشريف‌ مي‌يارن‌ يملعل‌ الارض‌ قستا و عدلا و عظما ظلما و جورا. چون‌ بعد ما و جوراست‌. والا اسلام‌ عدالت‌ نياورده‌. اسلام‌ صفا آورده‌ صميت‌ آورده‌. انما المونون‌ اخوه‌ شما اگر من‌ يك‌ دو قلم‌ از دستورات‌ اسلام‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌ شما مي‌فهميد اسلام‌ چي‌ مي‌خواد از ما؟

 اسلام‌ عدالت‌ نمي‌خواد، انصاف‌ نمي‌خواد، انصاف‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ مورد دعواست‌ يك‌ كسي‌ مي‌ياد نصفش‌ مي‌كنه‌ يك‌ نصف‌ مي‌ده‌ به‌ او يك‌ نصف‌ به‌ او. دعوا شده‌. عدالت‌ هم‌ همينطور اسلام‌ صفا مي‌خواد، صميميت‌ مي‌خواد، برادري‌ مي‌خواد در مستحبات‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ شما وقتي‌ كه‌ رفتيد در مغازة‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ چيزي‌ مي‌خواهيد بخريد ازش‌ تقاضا كنيد يك‌ خرده‌ سبك‌تر بكش‌ به‌ خودت‌ ضرر نكني‌، اين‌ كفة‌ ترازو را بره‌ پايين‌ اين‌ متاع‌ من‌ را سبكتر بكش‌، اون‌ هم‌ مستحب‌ است‌ كه‌ سنگين‌تر بكشد. اگر دعوايي‌ هست‌ سر اين‌ جهت‌ بايد باشه‌. نه‌ سر اونكه‌ كه‌ تو چرا سبك‌ كشيدي‌؟ او هم‌ بگه‌ كه‌ بيشتر از اين‌ حقت‌ نيست‌. اين‌ يك‌ قلم‌. در تمام‌ كارها همين‌ برنامه‌ است‌. ايثار و يعثرون‌ علي‌ انفسهم‌ ولو كان‌ بهم‌ خصاصهم‌، شما را بخدا قسم‌ اگر مردم‌ مسلمان‌ نسبت‌ به‌ يكديگر ايثاگر بوده‌ هيچ‌ دعوايي‌ بود؟ اين‌ همه‌ گرفتاري‌ اين‌ همه‌ مخارج‌، از پول‌ شما مردم‌ بايد خرج‌ بشه‌ دادگستري‌ تشكيل‌ بشه‌. سپاه‌ تشكيل‌ بشه‌، شهرباني‌ تشكيل‌ بشه‌، نمي‌دانم‌ عامر به‌ معروف‌، هر كس‌ از مردم‌ سر جاي‌ خودشون‌ بودند كارهاي‌ صحيح‌ انجام‌ مي‌دادن‌ اينطوري‌ نمي‌شد. اسلام‌ صفا را مي‌خواد. صميميت‌ را مي‌خواد و شب‌ ظلماني‌ غيبت‌ طوري‌ تاريكي‌ بوجود آورده‌ كه‌ انسان‌ جز ماديات‌ هيچ‌ چيز ديگه‌ نمي‌بينه‌. جز خود خواهي‌ و خود پرستي‌ و باصطلاح‌ منافع‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ جلب‌ كردن‌ چيز ديگه‌اي‌ را متوجه‌ نمي‌شن‌.

 ومن‌ شر نفاسات‌ في‌ العقد يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ واقعا باعث‌ گرفتاري‌ شده‌ اين‌ است‌ كه‌ هر بيسوادي‌ ادعايي‌ داره‌. يك‌ عده‌ بودند اينها مردم‌ را دور خودشون‌ جمع‌ مي‌كردند، آقايون‌ يك‌ توصيه‌ بهتون‌ مي‌كنم‌ هر چي‌ مي‌خواهيد بفهميد و از كسي‌ استفاده‌ كنيد در راه‌ دين‌ باشه‌ مخصوصا به‌ خانمها اين‌ توصيه‌ را مي‌كنم‌، در احكام‌ دين‌ باشه‌ طبق‌ ميزان‌ دين‌ باشه‌، دليلي‌ از قرآن‌ باشه‌، هر بيسوادي‌ كه‌ ادعا كرد من‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ مي‌رسم‌، من‌ غيب‌ مي‌دونم‌ من‌ چه‌ مي‌كنم‌، اينها را قبول‌ نكنيد اينها ديوانه‌ان‌، حقه‌ بازند. عجيبه‌ تو اين‌ اوضاعي‌ كه‌ مردم‌ حرف‌ دينشون‌ را حالا به‌ زور دارن‌ قبول‌ مي‌كنن‌ يك‌ عده‌ پيدا مي‌شن‌ قطاء الطريق‌ و نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ و كساني‌ كه‌ دوست‌ امام‌ زمان‌ هستند مردم‌ را بد بين‌ مي‌كنند، امام‌ زمان‌ اسباب‌ بازي‌ براي‌ شما كه‌ نشده‌. معلوم‌ نيست‌ اين‌، با يك‌ فراصتي‌، با يك‌ زرنگي‌ يك‌ چيزهايي‌ دربارة‌ انسان‌ مي‌گه‌ به‌ خدا قسم‌ من‌ كه‌ اينجا خدمتون‌ نشستم‌ اينقدر فراست‌ دارم‌ كه‌ صورت‌ افراد نگاه‌ كنم‌ مي‌تونم‌ يك‌ قدري‌ از زندگيشون‌ تو خونه‌ و اينور، اونور بگم‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد من‌ مثلا علم‌ غيب‌ دارم‌ نمي‌دونم‌ از معنوياتي‌ برخوردارم‌، نه‌ اين‌ طبيعي‌ است‌ بس‌ كه‌ به‌ صورت‌ افراد نگاه‌ كرديم‌، و حقه‌ بازها را ديديم‌ چه‌ قيافه‌اي‌ دارن‌، خوبها را هم‌ ديديم‌ كه‌ چه‌ قيافه‌اي‌ دارن‌ بالاخره‌ تجربه‌ بدست‌ آورديم‌ كه‌ بعضيها چه‌ شكليند چه‌ جورين‌. داريم‌ تو مجلسمون‌ افرادي‌ بودند كه‌ همه‌ مي‌گفتن‌ اينها خائنند ولي‌ من‌ مي‌گفتم‌ كه‌ نه‌.  چون‌ از قيافه‌ معلوم‌ بود. يك‌ پير زن‌، چه‌ مي‌دونم‌، يك‌ بيسواد به‌ قول‌ خودش‌ هيچ‌ سواد نداره‌، به‌ قول‌  او خيال‌ مي‌كنه‌ هر بيسوادي‌ مي‌شه‌ پيغمبر اكرم‌. آخه‌ پيغمبر اكرم‌ بيسواد نبود، پيغمبر اكرم‌ با سواد بود امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد به‌ خدا قسم‌ با هفتاد زبان‌ حرف‌ مي‌زد و با هفتاد زبان‌ مي‌نوشت‌، مكتب‌ نرفته‌ بود. استاد نديده‌ بود، نه‌ اينكه‌ بيسواد باشه‌ و حتي‌ اعمال‌ ظاهريشون‌ را هم‌ خوب‌ انجام‌ نمي‌دن‌، مردم‌ هم‌ ريختن‌ در خانه‌اش‌ بيا تو براي‌ ما از آينده‌ براي‌ ما بگو، از گذشته‌ بگو. مرض‌ من‌ را شفا بده‌، چه‌ بكن‌، چه‌ بكن‌. اين‌ كارها را نكنيد، خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌  شريفه‌ مي‌فرمايد و من‌ شر نفاسات‌ في‌ العقد اونا شر دارن‌ يكي‌ از شرهاشون‌، يكي‌ از شرهاشون‌ اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ را مدتي‌ معطل‌ مي‌كنند آقا مجلس‌ احضار ارواح‌ درست‌ مي‌كنن‌، فال‌ مي‌بينند، فال‌ قهوه‌، يكي‌ آمده‌ بود منزل‌ ما مي‌خواست‌ براي‌ ما فال‌ قهوه‌ بگيره‌، ما با اينكه‌ بهش‌ اجازه‌ نداديم‌ در عين‌ حال‌ فال‌ قهوه‌ را ديد، گفت‌ شماها چه‌ مي‌كنيد، نزديك‌ بود زندگي‌ ما را بهم‌ بريزه‌، همش‌ هم‌ شر مي‌گفت‌ اقلا خيرهاش‌ را نمي‌گفت‌. ما ازش‌ تقاضا كرديم‌ ديگه‌ اينجاها پيدات‌ نشه‌. فرمود من‌ شر نفاسات‌ في‌ العقد، يك‌ گره‌ مي‌زد مي‌گفت‌ كار تو بسته‌ شد حالا خودت‌ را بكش‌. آخه‌ خوب‌ طبيعيه‌ گرفتاري‌ پيش‌ مي‌ياد اين‌ گره‌ افتاده‌. آقا خواهش‌ مي‌كنم‌ اين‌ پول‌ را بگير اين‌ گره‌ را بازش‌ كن‌ .شما پول‌ خوب‌ دادي‌ اين‌ گره‌ را بازش‌ مي‌كرد. گرة‌ دومي‌ را مي‌زد براتون‌ يك‌ كاري‌ است‌ درآمد خوبي‌ هم‌ داره‌ هر كس‌ به‌ اصطلاح‌ بيكار حتي‌، افراد معمولي‌ اينها را گره‌ مي‌زد، مي‌گن‌ يك‌ نفر بيكار بود يك‌ محضري‌ باز كرده‌ بود كسي‌ به‌ او مراجعه‌ نمي‌كرد يك‌ نفر را از توي‌ خيابان‌ صدا زد گفت‌ شما با ايشان‌ دعوا داريد گفت‌ نه‌، من‌ اصلا ايشان‌ را نمي‌شناسم‌. شما چطور با ايشان‌ دعوا داري‌؟ گفت‌ نه‌ من‌ هم‌ نمي‌شناسم‌.گفت‌ بياييد يك‌ ترك‌ دعوا بنويسيد يك‌ حق‌ امضايي‌ به‌ ما بديد حالا دعوا كه‌ نداريد. حالا بعضيها اصلا خوب‌ كاري‌ براش‌، گره‌ مي‌زد پول‌ مي‌گرفت‌، گره‌ باز مي‌گرفت‌.

 به‌ خدا قسم‌ كسي‌ را سراغ‌ دارم‌ بيچاره‌ كرده‌ بود يك‌ نفر را، گفته‌ بود من‌ اگر اجنه‌ام‌ را بفرستم‌ تمام‌ زندگيتو بهم‌ مي‌ريزه‌ بيا اينقدر پول‌ به‌ من‌ بده‌ اينقدر مال‌ به‌ من‌ بده‌. اين‌ بيچاره‌ هم‌ كه‌ شب‌ مي‌خوابيد با هواس‌ پرتي‌ مي‌خوابيد، شايد راست‌ بگه‌. انسان‌ هر چه‌ باشه‌ يك‌ قدري‌ احتمال‌ مي‌ده‌ كه‌ نفس‌ نادرست‌ زده‌. آدماي‌، خوب‌ هستند ديگه‌ طلسم‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌. اگر كسي‌ راه‌ خدا را بگيره‌ آقايون‌، من‌ به‌ يك‌ عده‌ از دوستاني‌ كه‌ راه‌ خدا را گرفته‌اند اين‌ را گفتم‌ اين‌ را شما مطمئن‌ باشيد، نه‌ سحر، نه‌ جادو، نه‌ نكبت‌، نه‌ مرض‌، نه‌ هيچي‌ شمارا كار نداره‌. حالا چون‌ جلسة‌ عمومي‌ است‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ مسائل‌ را خيلي‌ دقيق‌ عرض‌ كنم‌. حيف‌ شد، نه‌ سحر، نه‌ جادو، حالا ممكن‌ است‌ اينها هم‌ باشه‌ ولي‌ هيچي‌، نه‌ جن‌، نه‌ شيطان‌. اگر بندة‌ خدا شديد مي‌گه‌ و ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ تسلط‌ بكن‌ ديگه‌ از شيطان‌ قوي‌تر نيست‌. و من‌ شر نفاسات‌ في‌ العقد.  شرارت‌ آقا خيلي‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ زياد بود همجور شرارت‌، همه‌ جور. مردمي‌ كه‌، من‌ با يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ وقتي‌ راجع‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ حرف‌ مي‌زدم‌ گفت‌ آخه‌ چطور مي‌شه‌ يك‌ دختر از پيغمبر مونده‌ باشه‌ و اصحاب‌ پيغمبر، درسته‌ كه‌ تو كتابها هم‌ نوشته‌، چون‌ اول‌ من‌ براش‌ شرح‌ دادم‌، بحث‌ كردم‌، كه‌ تو كتابهاي‌ خودتون‌ نوشته‌ و قبول‌ كرد، گفت‌ من‌ تعجبم‌ چطور مي‌شه‌، گفتم‌ راست‌ مي‌گي‌، من‌ شما اگر اونوقت‌ بوديم‌ يك‌ همچين‌ كارهايي‌ نمي‌كرديم‌ حتي‌ تو هم‌ نمي‌كردي‌. شايد شريف‌ترين‌ مردم‌ هم‌ نمي‌كردن‌ اما مي‌دوني‌ اونها كي‌ بودند؟ اونها كساني‌ بودند كه‌ دخترهاي‌ خودشون‌ تو تعصب‌ زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند يك‌ همچي‌ روحيه‌اي‌، يك‌ مدتي‌ پيغمبر اكرم‌ كشونده‌ توي‌ يك‌ مسير.

 آخه‌ يك‌ آدمهاي‌ معمولي‌ نبودند اينها عادت‌ كردند به‌ قصاوت‌. همين‌ خبيث‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ دخترم‌ را مخفي‌ كردند از من‌ و به‌ خيال‌ اينكه‌ همون‌ روز اول‌ بردن‌ دفنش‌ كردن‌ به‌ من‌ نگفتن‌ يك‌ روز ديدم‌ يك‌ دختر تقريبا خوب‌ بزرگ‌ شده‌اي‌ خوب‌ تقريبا مثلا پنج‌، شش‌ ساله‌اي‌ تو خانة‌ ماست‌، گفتم‌ اين‌ دختر كيه‌؟ چيه‌؟ گفتند كه‌ چون‌ فكر مي‌كردند وقتي‌ كه‌ بزرگ‌ شد ديگه‌ من‌ همچي‌ كاري‌ نمي‌كنم‌ گفتند دخترته‌. اين‌ را ما مخفيش‌ كرديم‌، دختر بسيار زيبا، خوب‌، گفتم‌ بسيار خوب‌. اذا بشر عهدهم‌ بالبشرا خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ آيه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ يكي‌ از اينها مي‌گفتند كه‌ دختر داري‌، ضل‌ وجه‌ مسوده‌ صورت‌ سياه‌ مي‌شد، اصلا متواري‌ مي‌شد از تو مردم‌ مي‌رفت‌، مدتي‌ من‌ سوء بشره‌ به‌، از بدي‌ خبري‌ كه‌ بهش‌ دادن‌.  مي‌رفت‌ مدتي‌ گم‌ مي‌شد تا بچه‌ را بكنن‌ زير خاك‌ بياد، يك‌ همچي‌ مردمي‌.

 دختر را برداشت‌ يك‌ مقطوعي‌ از مادرش‌ و اينها برداشت‌ برد، مي‌گه‌ داشتم‌ قبر مي‌كندم‌ كه‌ اين‌ را بكنمش‌ زير خاك‌، خاك‌ مي‌ريخت‌ روي‌ ريش‌ نفسش‌ مي‌گفت‌ اين‌ مي‌آمد با دست‌ كوچكش‌ صورت‌ من‌ را پاك‌ مي‌كرد من‌ اين‌ را گرفتم‌ خوابوندمش‌ زير خاك‌ و خاك‌ ريختم‌ روش‌. خوب‌ يك‌ همچين‌ آدمي‌ بود. اين‌ هم‌ آيه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ اصلا خواري‌ بوده‌ است‌ در چشم‌ اونها كه‌ چرا پيغمبر دخترش‌ را نگه‌ داشته‌. اينها نمي‌دانن‌ وقتي‌ اينها را براش‌ گفتم‌ و آية‌ شريفه‌ را براش‌ خوندم‌ و اينها گفت‌ نه‌ بعيد نيست‌، بعله‌ حق‌ با شماست‌. گفت‌ كه‌ من‌ با خودم‌ مقايسه‌ مي‌كردم‌. چون‌ هر كسي‌ هر بدي‌  را و هر خوبي‌ را با خودش‌ مقايسه‌ مي‌كنه‌. مي‌گه‌ خوب‌ نمي‌شه‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ خوب‌ چطور مي‌شه‌؟ بفهمند فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌ بيشتر غضب‌ كنند، بيشتر لج‌ كنن‌ ، گفت‌ نه‌ حق‌ باشماست‌. آقايون‌ سني‌ در مكه‌، به‌ من‌ گفتند شايد راسته‌، بله‌ من‌ متوجه‌ اين‌ نكته‌ نبودم‌. راستي‌ هم‌ نكته‌اي‌ است‌. اينها اصلا نگاه‌ نمي‌كردن‌ ببينند كي‌ هست‌؟ يك‌ كسي‌ از همين‌ مومنين‌ از خوبان‌ ولي‌ يك‌ خرده‌اي‌ جز. گفت‌ فيها فاطمه‌. گفت‌ توي‌ اين‌ خونه‌ فاطمه‌ است‌.  چرا در را آتش‌ مي‌زنيد؟ گفت‌ باشه‌، دنبال‌ اين‌ زمان‌ مي‌گشتيم‌، دنبال‌ اين‌ وقت‌ مي‌گشت‌. بنابر اين‌ فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، عرض‌ كردم‌ شما انشاء الله‌ اگر توانستيد در همين‌ كتاب‌ الغدير اونجاهايي‌ كه‌ احتمال‌ مي‌دن‌ قبر فاطمة‌ زهراست‌ بي‌ اعتنا. خدا لعنت‌ كنه‌ وهابيت‌ را اينها با همة‌ مقدسات‌ درگير هستند. اكثر بشر روي‌ كرة‌ زمين‌ امروز وهابيته‌.

 اكثر حتي‌ از يهوديها هم‌ كافرترند. باز اقلا، من‌ همين‌ امروز يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ آمده‌ بود توي‌ دفتر كار من‌، اول‌ پرسيدم‌ مي‌خواستم‌ ببينم‌ اگر وهابيه‌ اصلا باهاش‌ حرف‌ نزنم‌. ديدم‌ نه‌ من‌ با وهابيت‌ خوب‌ نيستم‌. اينها انسان‌ نيستند. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. اين‌ ايام‌ تعلق‌ به‌ بي‌ بي‌ داره‌ به‌ روايت‌ نود و پنج‌ روز شايد الان‌ فاطمة‌ زهرا در ميان‌ بستر افتاده‌ باشه‌. پهلويش‌ شكسته‌، بازويش‌ ورم‌ كرده‌، صورتش‌ سيلي‌ خرده‌، مي‌گويد ثبت‌ علي‌ المصائب‌ الو ثبت‌ علي‌ الايام‌ من‌ اليال‌ بر من‌ اونقدر مصيبت‌ وارد شد كه‌ اگر بر روزها وارد مي‌شد شب‌ مي‌شد و من‌ شر غاسق‌ اذا وقب‌. در تفسير آية‌ شريفه‌ واليل‌ كلمة‌ شب‌ بر اولي‌ و دومي‌ اطلاق‌ شده‌. اينها روزگار اسلام‌ را سياه‌ كردند، روزگار اسلام‌ را شب‌ كردند و لذا وقتي‌ كه‌ بقية‌ لله‌ تشريف‌ مي‌آورد اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كند اين‌ دو نفر را از قبر بيرون‌ مي‌آورد كنار قبر فاطمة‌ زهرا اونها را به‌ دار مي‌زند بدن‌ اونها را مي‌سوزاند. حالا مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد يك‌ حال‌ توجهي‌ پيدا كنيم‌، شما بدانيد هممون‌ مثل‌ فرزندان‌ مادر مرده‌ بايد صدامون‌ اين‌ روزها و اين‌ شبها به‌ يا فاطمه‌، يا فاطمه‌ بلند بشود.

 اي‌ مادر پهلو شكسته‌، امير المومنين‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ چه‌ كند وصيته‌ پيغمبره‌. بندة‌ خداست‌ امر الهي‌ است‌ نبايد حرف‌ بزند عكس‌ العملي‌ داشته‌ باشد وقتي‌ كه‌ اون‌ خبيث‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ فاطمة‌ زهرا زد فاطمه‌ آمد در ميان‌ خانه‌، مثل‌ بچه‌ها را در بغل‌ گرفت‌ چرا نشستي‌؟ چه‌ كند علي‌ بن‌ ابيطالب‌؟ وقتي‌ كه‌ جنازة‌ فاطمة‌ زهرا را باز مي‌كرد چند صورت‌ قبر در بقيع‌ درست‌ كرد خبر دادند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌خوان‌ اين‌ قبرها را نبش‌ كنند بدن‌ فاطمه‌ را از قبر خارج‌ كنند، شمشير به‌ دست‌ گرفت‌، پيغمبر اكرم‌ از اون‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ لباس‌ جنگ‌ بپوشد فرمود اگر به‌ يكي‌ از اين‌ صورتهاي‌ قبر دست‌ بزنيد زمين‌ را از خونتون‌ سيراب‌ مي‌كنم‌، اينها رفتند به‌ منزل‌ علي‌ نشست‌،  هاي‌ هاي‌ گريه‌ كرد. يا بقية‌ لله‌ آقاجان‌ عاجركالله‌ فاطمة‌ الزهرا. حال‌ خوشي‌ داريد اميد است‌ مورد عنايت‌ امام‌ عصر واقع‌ شود.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلا. آي‌ خدا، بر ما علي‌ اين‌ شب‌ تاريك‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ چشم‌، چشم‌ را نمي‌بينه‌ اين‌ ما را حوصله‌ام‌ را سر آوردي‌، ديگه‌ طاقت‌ نداريم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۰ ربیع الثانی ۱۴۱۳ قمری – تشريح‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ اخلاق‌ ۲۷

 

تشريح‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ اخلاق‌ 27

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ المعصومين‌ و علي‌ اهل‌ بيته‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اينكه‌ تكرار كردم‌ و گفتم‌ و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ اگر گفتيم‌ المعصومين‌ منحصرا درود و صلوات‌ ما بر ائمة‌ يازده‌ گانه‌ كه‌ حالا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. ولي‌ اگر گفتيم‌ كه‌ و علي‌ اهل‌ بيته‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ يا و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ شامل‌ همة‌ فرزندان‌ پيغمبر مي‌شه‌. چون‌ همشون‌ در طينت‌ و اصل‌ طيب‌ و طاهرند. مسئله‌اي‌ كه‌ امشب‌ بايد مورد بحث‌ واقع‌ بشه‌ كه‌ انشاة‌ الله‌ دوستان‌ توجه‌ بكنند مسئلة‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ است‌. اين‌ كتاب‌ بنا نداشتم‌ كه‌ اون‌ را چاپ‌ كنيم‌ و پخش‌ كنيم‌ بعد يك‌ مسئله‌اي‌ پيش‌ آمد كه‌ چاپ‌ شد. به‌ هر حال‌ اون‌ مقداري‌ كه‌ مسلمه‌ بايد دوستاني‌ كه‌ در سير الي‌ الله‌ با ما همسفر و هم‌ قدم‌ و همراهند، اين‌ كتاب‌ را بگيرند، مطالعه‌ كنند و دقيقا مراحلي‌ را كه‌ در اين‌ كتاب‌ يادداشت‌ شده‌ با خودشون‌ و روحيات‌ خودشون‌ تطبيق‌ بدن‌ و مثل‌ همين‌ مطالب‌ و همين‌ حقايق‌ خودشون‌ را بسازند. اين‌ كتاب‌ داراي‌ شش‌ بخش‌ است‌. بخش‌ اول‌ يغظه‌ است‌. يغظه‌ به‌ معناي‌ بيداري‌ است‌، بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌. من‌ شايد مكرر اين‌ مطلب‌ را گفته‌ باشم‌ و اهمييت‌ هم‌ زياد داره‌. و بخاطر اهميتش‌ تكرار شده‌ و باز هم‌ تكرار خواهد شد و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ بيدار بودنش‌ نسبت‌ به‌ خودش‌ هست‌.

 شما يك‌ وقت‌ ممكنه‌ فرض‌ كنيد داريد يك‌ كاري‌ داريد مي‌كنيد اما دقيقا نمي‌توانيد بگيد كه‌ اين‌ كار چقدر اهميت‌ داره‌ و چقدر ارزش‌ داره‌. يك‌ زميني‌ را شما مي‌كنيد، مي‌دانيد كه‌ در زير اين‌ زمين‌ يك‌ گنج‌ بسيار پر قيمتي‌ قرار گرفته‌. اين‌ را با هر وضعي‌ كه‌ شده‌ ولو نيمه‌هاي‌ شب‌ مي‌ياييد و اين‌ زمين‌ را با هر وسيله‌اي‌، حتي‌ گاهي‌ با يك‌ وسايلي‌ كه‌ معمولا نمي‌شه‌ زمين‌ را كند به‌ هر حال‌ مي‌كنيد تا به‌ اون‌ مقصد مي‌رسيد. اما يك‌ كارگر كه‌ اين‌ را آوردن‌ همين‌ زمين‌ را ممكنه‌ بكنه‌ يك‌ پولي‌ بهش‌ مي‌دن‌ مثلا فرض‌ كنيد دويست‌ تومن‌، سيصد تومن‌ بهش‌ مي‌دن‌ مي‌گن‌ اين‌ را بگير و اين‌ را تا يك‌ متري‌ بكن‌ اين‌ شخص‌ غافل‌ از اين‌ است‌ كه‌ چقدر كندن‌ او ارزش‌ داره‌ فقط‌ به‌ همان‌ مقدار پولي‌ كه‌ از صاحب‌ كار مي‌گيره‌ به‌ همان‌ مقدار اين‌ ارزش‌ داره‌. پس‌ هر كاري‌ ممكنه‌ با اينكه‌ انسان‌ كار را انجام‌ مي‌ده‌، غافل‌ از واقعيت‌ كار هم‌ باشه‌. در عين‌ اينكه‌ مشغول‌ آن‌ كار هست‌، در عين‌ حال‌ از ارزشش‌، از اهميتش‌ غافله‌. ما هر چه‌ بكنيم‌، هر چه‌ جدي‌ باشيم‌، اين‌ را بدونيد تا در اين‌ دنيا هستيم‌ از اهميت‌ كاري‌ كه‌ در پيش‌ گرفته‌ايد بالاخره‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از غفلت‌ را داريد. و اين‌ غفلت‌ همين‌ خوابيست‌ كه‌ ما ميگيم‌. الناس‌ نيام‌. آن‌ بيداري‌ واقعي‌ را اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميريم‌، بميرند، متنبه‌ مي‌شوند و از غفلت‌ مي‌آن‌ بيرون‌. لذا در اين‌ حديث‌ مي‌فرمايد الناس‌ نيام‌. تمام‌ مردم‌، منتهي‌ يك‌ فردي‌ خواب‌ خواب‌ خوابه‌. يك‌ فردي‌ از واقعيت‌ مطلب‌ خوابه‌. اهميت‌ مطلب‌ خوابه‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اين‌ راه‌ خدا و رفتن‌ به‌ سوي‌ خدا كه‌ سبيل‌ اللهه‌، اين‌ اول‌ بايد جهاد با نفس‌، يا جهاد با مال‌ و بعد هم‌ جهاد با نفس‌ انجام‌ بشه‌. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. انسان‌ اگر جهاد با نفس‌ نكنه‌، جهاد با مال‌ نكنه‌، در راه‌ خدا اينطور و با اين‌ تجهيزات‌ حركت‌ نكنه‌، آنطوري‌ كه‌ واقعيت‌ مطلب‌ هست‌، آنطور بيدار نيستند. الان‌ بنا بشه‌ كه‌ شما اين‌ راه‌ را يا ترك‌ كنيد يا اينكه‌ اين‌ راه‌ را در اين‌ راه‌ تمام‌ اموالتون‌ را بديد. بايد اينطور باشيد كه‌ تمام‌ اموالتون‌ را بدهيد و راه‌ را ترك‌ نكنيد. در سورة‌ كهف‌ خداي‌ تعالي‌ قصة‌ اصحاب‌ كهف‌ را بيان‌ ميكنه‌. مي‌فرمايد كه‌ اصحاب‌ كهف‌ فيتة‌ آمنوا بربكم‌. اينها ايمان‌ به‌ پروردگارشون‌ داشتند. هر چه‌ داشتند دادند. كسي‌ كه‌ از خونه‌ مي‌آد بيرون‌ و به‌ غاري‌ پناهنده‌ ميشه‌، اين‌ نه‌ مالي‌ همراه‌ خودش‌ برده‌، نه‌ زني‌، نه‌ فرزندي‌، نه‌ سياستي‌. اينها همه‌ شخصيتهاي‌ مهم‌ بودند. اينها حركت‌ كردند رفتند در ميان‌ غار زندگي‌ كردند و يا استراحت‌ كردند. البته‌ بعد خدا به‌ كمكشون‌ رفت‌ و اينها بيدار بودند. اهميت‌ كار را تشخيص‌ داده‌ بودند. مي‌فهميدند كه‌ در چه‌ وضعي‌ قرار گرفته‌اند و در چه‌ مرحله‌اي‌ هستند.

 حضرت‌ سيدالشهدا و اصحاب‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها جهاد با نفس‌ كردند. اينها ديدند كه‌، مثل‌ زدند. حالا شايد از بين‌ همة‌ اصحاب‌ سيد الشهدا آني‌ كه‌ درجه‌اش‌ پائينتره‌، حر بن‌ يزيد رياحيست‌ و آني‌ كه‌ درجه‌اش‌ بالاتر از همه‌ است‌ در ميان‌ اصحاب‌، حبيب‌ بن‌ مظاهره‌. حالا همين‌ حر بن‌ يزيد رياحي‌ كسي‌ است‌ كه‌ هزار سوار در اختيارشه‌ و كسي‌ است‌ كه‌ قدرت‌ داره‌ و كسي‌ است‌ كه‌ اگر يك‌ مقدار سازش‌ بكنه‌ با عمر سعد، يقينا يك‌ مدتي‌ در دنيا مي‌مانه‌ و در روز عاشورا كشته‌ نميشه‌. اما راه‌ خدا براش‌ اينقدر اهميت‌ داشت‌ كه‌ آمد، همة‌ شخصيتش‌، حيثيتش‌، مالش‌، زنش‌، فرزندش‌، رفقاش‌، لشگرش‌، هزار سوار، هزار پياده‌، هر چي‌ در اختيارش‌ بود؛ همه‌ را ترك‌ كرد و راه‌ به‌ سوي‌ خدايش‌ را ادامه‌ داد.

 بنابراين‌ بايد اول‌ قدمي‌ كه‌ در اين‌ راه‌ برداشته‌ ميشه‌ يقظه‌ باشه‌ و من‌ از همة‌ دوستان‌، حالا آنهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند يا مراحل‌ پائين‌ فرقي‌ نميكنه‌. اين‌ مرحلة‌ يقظه‌ را دقيقا بخونند، دقيقا خودشون‌ را با اين‌ مرحله‌اي‌ كه‌ در كتاب‌ نوشته‌ شده‌ و بيشتر قضاياش‌ مربوط‌ به‌ افرادي‌ از قبيل‌ شماهاست‌، تطبيق‌ بدهند و خودشون‌ را مطابق‌ افرادي‌ كه‌ در آنجا ذكر شده‌اند و خلاصه‌ مطابق‌ مطالبي‌ كه‌ آنجا ذكر شده‌ بسازند.

 مرحلة‌ دوم‌ و بخش‌ دوم‌ اين‌ كتاب‌ انتخاب‌ استاده‌. بعد از اينكه‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد، ببينيد يك‌ حساب‌ دو دو تا چهارتاست‌. و هر كس‌ غير از اين‌ فكر بكنه‌ علاوة‌ بر اينكه‌ به‌ مقصد نميرسه‌ اشتباه‌ هم‌ كرده‌. و ما صدها اگر نگيم‌ هزارها نفر را ديديم‌ كه‌ اينها اين‌ اشتباه‌ را كردند و علاوة‌ بر آنكه‌ به‌ مقصد نرسيدند بيچاره‌ هم‌ شدند. چرا؟ بخاطر اينكه‌ من‌ مكرر به‌ همه‌اتون‌ شايد در ابتداي‌ شروع‌ به‌ حركت‌ در مراحل‌ كمال‌ گفته‌ام‌. كه‌ مقصد ما بايد اين‌ باشد كه‌ ما خليفة‌ الله‌ باشيم‌. مقصدمون‌ هدف‌ خلقته‌. هدف‌ خلقت‌ اين‌ بوده‌ كه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. ما جن‌ و انس‌ را خلق‌ نكرديم‌ مگر براي‌ عبادت‌. شما ميگيد ما كه‌ الحمد لله‌ عبادت‌ مي‌كنيم‌. نه‌ اين‌ عبادتهاي‌ ما را نميگن‌. بندگي‌. تا آن‌ حد كه‌ اگر در تحت‌ قدرت‌ شما قرار بدهند تمام‌ آسمانها و زمين‌ را، همانطوري‌ كه‌ اگر كف‌ دستتون‌ يك‌ پر كاهي‌ باشه‌، چطور فوت‌ مي‌كنيد مي‌افته‌ آنطرف‌، همانطور اگر تمام‌ ماسوي‌ الله‌ را خداي‌ تعالي‌ بگذاره‌ در اختيار شما، با يك‌ اراده‌ نيستش‌ بكنيد، با يك‌ اراده‌ هم‌ بوجودش‌ بياريد. اما چون‌ بندة‌ خدا هستيد هر چه‌ خدا بخواد همون‌ را مي‌خواهيد. عظمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ببينيد. در خيبر را ميكنه‌، لشگر را از اينطرف‌ خندق‌ به‌ آنطرف‌ خندق‌ عبور ميده‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ فرمود به‌ پاهاش‌ نگاه‌ كن‌. پاهاش‌ هم‌ در معلق‌ بين‌ زمين‌ و آسمانه‌. اين‌ قدرته‌. در آن‌ وقتي‌ كه‌ در خانه‌ آمدند فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را كتك‌ زدند، در به‌ پهلوش‌ زدند قدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌ بود. گفت‌ آقا چرا از قدرتت‌ استفاده‌ نميكني‌؟! بندة‌ خداست‌. قدرت‌ در اينجا خدا كه‌ قدرتش‌ بيشتره‌. او چرا استفاده‌ نميكنه‌؟! منهم‌ بندة‌ خداهستم‌. اينجوري‌ بايد انسان‌ باشه‌. تحت‌ فرمان‌ الهي‌. مني‌ كه‌ زورم‌ نميرسه‌ كاري‌ نميكنم‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. انسان‌ مي‌تونه‌ همة‌ كارها را بكنه‌ ولي‌ چون‌ خدا راضي‌ نيست‌ يا مكروه‌ است‌ حتي‌، نميكنه‌. توي‌ مردم‌ راه‌ ميره‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ قدرتي‌ نداره‌. و حال‌ اينكه‌ ماسوي‌ الله‌ تحت‌ اختيارشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ريسمان‌ به‌ گردنش‌ مي‌اندازند، مي‌كشند، ماها اگر باشيم‌، با همين‌ قدرت‌ كمي‌ كه‌ داريم‌ بالاخره‌ يك‌ عقب‌ مي‌كشيم‌ خودمون‌ را، يك‌ تكاني‌ مي‌خوريم‌. اما بندة‌ خدا اينطوريه‌ كه‌ شما نگيد ما بريم‌ برسيم‌ به‌ جايي‌ كه‌ دست‌ بزنيم‌ به‌ سر يك‌ مريض‌ سرطاني‌، اين‌ فورا شفا پيدا بكنه‌. اين‌ تازه‌ اول‌ جدا شدن‌ تو از خداست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر شما نيتت‌ اين‌ باشه‌، خدا آن‌ مريض‌ سرطاني‌ را يا مي‌خواد شفاش‌ بده‌ كه‌ خودش‌ شفا ميده‌. اگر هم‌ نمي‌خواد شفا بده‌ تو با خدا درگير ميشي‌ آنجا. يعني‌ من‌ يكي‌ خدا يكي‌. اين‌ حرفهايي‌ هم‌ كه‌ مي‌زنند، اينها را همه‌ را بريزيد دور. كه‌ مثلا حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفت‌ اسم‌ باب‌ الحوائجي‌ را از روي‌ من‌ برداريد يا اين‌ مريض‌ را، اين‌ مرده‌ را شفاش‌ بديد بايد زنده‌ بشه‌. اين‌ مقام‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ را مي‌آرن‌ پائين‌. با خدا كه‌ دعوا نداريد. با خدا كه‌ درگير نميشه‌ شد. هيچوقت‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ همچين‌ فرمايش‌ نمي‌فرمايد. چرا. خداي‌ تعالي‌ بعضي‌ از كارها را خودش‌ مي‌خواد انجام‌ بده‌، مي‌خواد بنام‌ دوستانش‌ تمام‌ كنه‌، بوسيلة‌ آنها اين‌ كارها را انجام‌ ميده‌ تا آنها مورد توجه‌ مردم‌ واقع‌ بشوند. و چه‌ بسا نكنه‌ كاري‌ را اگر شما بگيد كه‌ من‌ متوسل‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نميشم‌. خود خدا انجام‌ بده‌. خدا ميگه‌ نه‌. من‌ ميگم‌ از اين‌ طريق‌ برو بيار و اين‌ كار تخلفه‌.

 اين‌ هدف‌ خلقته‌ كه‌ ما به‌ مقامي‌ از بندگي‌ خدا برسيم‌ كه‌ با خدا فكرمون‌، عقيده‌امون‌، اعتقاداتمون‌ يكي‌ بشه‌. اين‌ هدف‌ از خلقته‌. يعني‌ مقصد اينه‌ كه‌ ما به‌ اينجا برسيم‌. ما به‌ خليفة‌ اللهي‌ برسيم‌. اين‌ مقصده‌. هر كس‌ بخاطر اين‌ آمده‌ توي‌ اين‌ راه‌، تا يك‌ مكاشفاتي‌ داشته‌ باشه‌، داراي‌ يك‌ كراماتي‌ بشه‌، داراي‌ يك‌ خوابهاي‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌، اينها مقصد نيست‌. و شايد هم‌ اين‌ راهي‌ كه‌ ما انتخاب‌ كرديم‌ نرسونه‌ شما را به‌ آنجا. اين‌ را مطمئن‌ باشيد. مقصد لااقل‌ اين‌ نيست‌. خوب‌ اين‌ يك‌. مقصد معلوم‌.

 مسئلة‌ دوم‌ وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ ما را به‌ اين‌ مقصد برسونه‌. اين‌ وسيله‌ را باز من‌ مكرر گفتم‌، باز هم‌ ميگم‌ اينها را باصطلاح‌ دو مرتبه‌ رله‌ مي‌كنم‌ كه‌ همه‌اتون‌ توي‌ ذهنهايتون‌ بمونه‌. كه‌ وسيله‌ قرآن‌ است‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌. بهترين‌ وسائل‌، فلان‌ درويش‌ فلان‌ حرف‌ را زده‌، ابو السعيد ابو الخير فلان‌ مطلب‌ را گفته‌. نمي‌دونم‌ فلان‌ فرض‌ كنيد بوق‌ عليشاه‌ فلان‌ حرف‌ را زده‌. اينها وسيلة‌ مطمئني‌ كه‌ شما را به‌ مقصد برسونه‌ نيست‌. عقلتون‌ هم‌ همين‌ را ميگه‌. عقل‌ شما ميگه‌ قرآن‌ است‌ و كلمات‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. قرآن‌ معصومه‌ حجته‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در خود قرآن‌، عصمت‌ قرآن‌ را بيان‌ كرده‌ و سخنان‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها هم‌ وسيلة‌ ما هستند. ماشيني‌ كه‌ با اين‌ ماشين‌ به‌ آن‌ مقصد برسيم‌. هواپيمايي‌ كه‌ با آن‌ هواپيما به‌ آن‌ مقصد برسيم‌. هر چي‌ دلتون‌ مي‌خواد اسمش‌ را بگذاريد. اينهم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ وسيلة‌ وصول‌ به‌ اين‌ مقصد. خوب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خواستم‌ بگم‌، مقدمه‌ براي‌ اين‌ بود.

 در اينجا انسان‌ يك‌ استادي‌ لازم‌ داره‌. استادي‌ مي‌خواد كه‌ از اين‌ وسيله‌ براي‌ شما استفاده‌ كنه‌ كه‌ شما را به‌ آن‌ مقصد برسونه‌. ببينيد در همين‌ كتاب‌ اين‌ مسائل‌ مطرحه‌. من‌ خلاصه‌اش‌ را دارم‌ ميگم‌. براي‌ اينكه‌ اهميت‌ بديد و انشاء الله‌ جدي‌ مشغول‌ مطالعه‌ بشيد و اين‌ كتاب‌ درسي‌ شماست‌. ديگران‌ ممكنه‌ بخوانند و ازش‌ يك‌ استفادة‌ كلي‌ بكنند. ولي‌ براي‌ شماها كه‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نشستيد، اين‌ كتاب‌ درسي‌ شماست‌. بايد صددرصد در وجودتون‌ پياده‌ بشه‌. و الاّ بيفايده‌ است‌ حركتتون‌. استاد نقش‌ يك‌ راننده‌ را داره‌. نقش‌ يك‌ دكتر را داره‌، يك‌ طبيب‌ را داره‌. نقش‌ يك‌ راهنما را داره‌. ببينيد. همانطوري‌ كه‌ شما اگر عمل‌ جراحي‌ داشته‌ باشيد، مي‌ريد توي‌ بيمارستان‌، يك‌ ورقه‌اي‌ را مي‌آرن‌ ميگن‌ امضا بكنيد كه‌ اگر ما بيهوشت‌ كرديم‌ و تو مردي‌ به‌ گردن‌ خودت‌ و تو هم‌ امضا ميكنيد و بعد بيهوشتون‌ مي‌كنند و بعد چاقو را برميدارند و جراحي‌ مي‌كنند؛ خوب‌ اينجا چرا اين‌ كار را كرديد؟ براي‌ اينكه‌ يك‌ مرضي‌ هست‌ شما را داره‌ ميكشه‌. اين‌ آقا هم‌ طبيب‌ حاذقه‌. تجربه‌ داره‌، تحقيق‌ كرده‌ و راهي‌ هم‌ جز اينجور تسليم‌ بودن‌ در مقابل‌ او نيست‌. به‌ اين‌ جهت‌. يا توي‌ ماشيني‌ نشستيد. راننده‌ اول‌ دو تا كار مي‌كنيد. آقا مقصد اين‌ ماشين‌ كجاست‌؟ تهران‌. مقصدش‌ تعيين‌ شده‌ با مقصد شما يكيه‌. خيلي‌ خوب‌. دوم‌ آيا اين‌ راننده‌ قطاع‌ الطريق‌ يا مثلا دزد يا مثلا فرض‌ كنيد راه‌ بلد هست‌ يا نه‌؟ اگر قطاع‌ الطريقه‌ يا دزده‌، شما سوار ماشينش‌ نشيد. اگر راه‌ بلد نيست‌ سوار ماشينش‌ نمي‌شيد. اما اگر راه‌ بلد هست‌ سوار ماشينش‌ مي‌شيد و ميريد. اين‌ اندازه‌ اعتماد لااقل‌ لازمه‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يك‌ روزي‌، ما خيلي‌ باهاش‌ صميمي‌ شده‌ بوديم‌. شايد در بين‌ شماها اينقدر كه‌ من‌ با او صميمي‌ بودم‌، شماها هيچكدومتون‌ اينقدر با من‌ صميمي‌ نيستيد. من‌ يك‌ روز به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ شما هم‌ اشتباه‌ مي‌كنيد، شما كه‌ معصوم‌ نيستيد! چرا هر چي‌ شما ميگيد ما بايد گوش‌ كنيم‌. ايشان‌ به‌ من‌ گفتش‌ كه‌ تو در ده‌ تا نه‌ تاش‌ را اشتباه‌ ميكني‌، من‌ در ده‌ تا يكيش‌ را اشتباه‌ ميكنم‌. حالا اين‌ را بناست‌ با اين‌ عوض‌ كنيم‌. بعله‌. نود درصد را، نود درصد اشتباهه‌ با يك‌ درصد اشتباه‌. يك‌ كاري‌ بوده‌، ما كرديم‌، تحقيق‌ كرديم‌، رفتيم‌، رسيديم‌، روي‌ افراد پياده‌ شده‌. اين‌ مطلب‌ هستند الان‌ در بين‌ همين‌ شما جمعيت‌ حتي‌، خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ يكي‌ از شاگردان‌ خوبش‌، آقاي‌ نصيبي‌ بود. اين‌ چند ماه‌ قبل‌ فوت‌ كرد، من‌ تازه‌ شنيدم‌. خدا رحمتش‌ كنه‌، از شاگردان‌ خوب‌ ايشان‌ بود، از علماي‌ بزرگ‌ قم‌ بود و مردي‌ بود منزوي‌. چون‌ مدتها بود من‌ اطلاعي‌ از ايشان‌ نداشتم‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ چندي‌ قبل‌ يكي‌ از آقايون‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ ايشان‌ فوت‌ كرد. اوهم‌ بود در آنوقت‌، منهم‌ كه‌ بچه‌ بودم‌، بودم‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، حرفهايي‌ كه‌ ايشان‌ مي‌زد، روي‌ تجربه‌ بود. روي‌ او من‌ ديدم‌ پياده‌ كرده‌، مرد مهذب‌، روي‌ مرحوم‌ آميرزا تقي‌ زرگري‌ پياده‌ كرده‌ مطالبش‌ را، خيلي‌ پاك‌، مهذب‌، عالي‌. و الان‌ در بين‌ شماها، افرادي‌ هستند خوب‌. خودتون‌ بهتر مي‌شناسيدشون‌. مدتهاست‌ دارند كار مي‌كنند. مهذب‌، پاك‌، اگر روحاني‌ هستند در بين‌ روحانيون‌ واقعا امتياز دارند. اگر در بين‌ كسبه‌ هستند واقعا امتياز دارند، پرارزشند و خوب‌ برنامه‌ پياده‌ شده‌. مثل‌ يك‌ كارواني‌ كه‌ ده‌ دفعه‌ برده‌ و برگردونده‌، همه‌ صحيح‌ و سالم‌ برده‌ به‌ مقصد مثلا رسونده‌ و برگشته‌، اين‌ ديگه‌ احتياج‌ به‌ اينكه‌ آيا ميشه‌ يا نميشه‌، اين‌ مربوط‌ به‌ شيطانه‌. و بعلاوه‌ من‌ از همه‌ تقاضا ميكنم‌ كه‌ اول‌ بريد توسل‌ بكنيد به‌ خاندان‌ عصمت‌ و نسبت‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ مي‌خواد راهنمائي‌ كنه‌ شما را به‌ سوي‌ كمالات‌، اعتماد پيدا كنيد. بدون‌ اعتماد نميشه‌. ببينيد حضرت‌ خضر اول‌ چيزي‌ كه‌ از حضرت‌ موسي‌ مي‌خواد اعتماد اونه‌. و اصلا نفي‌ باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌. از نظر رواني‌ نفيا، نفي‌، منفي‌ صحبت‌ كردن‌ خوب‌ نيست‌. ولي‌ مگر اينكه‌ بخواد طرف‌ را خيلي‌ محكمش‌ كنه‌. ميگه‌ تو نميتوني‌ با من‌ صبر كني‌. شما اگر خواستيد يك‌ كسي‌ را وادار به‌ كاري‌ بكنيد بگيد مي‌توني‌ اين‌ كار را بكني‌، هي‌ تشويقش‌ بكنيد، بگيد نه‌، هي‌ تشجيعش‌ بكنيد. اما اگر بخواهيد خيلي‌ اين‌ را وادار بيشتر به‌ كارش‌ بكنيد، بگيد تو نميتوني‌! انك‌ لم‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. تو نميتوني‌ هرگز با من‌ صبر كني‌. اصلا نميتواني‌، اينقدر مي‌خواد او را محكمش‌ كنه‌ كه‌ يك‌ اعتباري‌ او پيدا بكنه‌. اگر گفت‌ بمير بميره‌. و لذا مدتها هم‌ شايد باهم‌ راه‌ مي‌رفتند. شايد ماهها با هم‌ بودند. اين‌ سه‌ تا قضيه‌ را خداي‌ تعالي‌ پشت‌ سر هم‌ بيان‌ كرده‌، شايد بعنوان‌ اختصار بوده‌، بقية‌ قضاياش‌ زياد مهم‌ نبوده‌، بعنوان‌ اختصار مي‌خواسته‌ آن‌ واقعيت‌ مطلب‌ را بيان‌ كنه‌. لذا مي‌بينيد كه‌ همين‌ اول‌ ميرسند به‌ كشتي‌. كشتي‌ را سوراخ‌ ميكنه‌. شما ببينيد در يك‌ موقعيتي‌ واقع‌ ميشيد. شما نشستيد توي‌ كشتي‌، خود آن‌ طرف‌ هم‌ نشسته‌ توي‌ كشتي‌. شماها ببينيد در مقابل‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ بايد اعتماد داشته‌ باشيد، اينقدر اعتماد داريد يا نداريد؟ اگر داشته‌ باشيد بخشي‌ از كتاب‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود سير الي‌ الله‌ را روي‌ خودتون‌ پياده‌ كرديد كه‌ خود شما نشسته‌ باشيد توي‌ كشتي‌، او هم‌ نشسته‌ و جمعي‌ هم‌ نشستند كشتي‌ هم‌ مال‌ ديگريه‌. مال‌ مردمه‌. اين‌ يك‌ كناري‌ نشسته‌ و اين‌ كشتي‌ را سوراخش‌ ميكنه‌. شما باز هم‌ بهش‌ معتقد باشيد. مي‌تونيد؟ نه‌ اينكه‌ فكر كنيد در بين‌ شماها كسي‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ ببينه‌ و در عين‌ حال‌ معتقد باز باشه‌. سوراخ‌ كردن‌ كشتي‌ همانا، آب‌ افتادن‌ توي‌ كشتي‌ همانا، حالا مال‌ مردم‌ از بين‌ رفتنش‌ و خراب‌ شدنش‌ و تصرف‌ در مال‌ غير حرام‌ بودنش‌؛ اينها يك‌ طرف‌. مهمترش‌ غرق‌ شدن‌ اهلها. ستغرق‌ اهلها. آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر كشتي‌ را سوراخ‌ كردي‌ كه‌ اهلش‌ كه‌ غرق‌ كني‌! جون‌ يك‌ عده‌اي‌ در خطره‌. گفت‌ كه‌ الم‌ اهنك‌ لك‌ لم‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا. نگفتم‌ تو نميتوني‌ مرا صبر كني‌. باز برگشت‌. گفت‌ ببخشيد. ببخشيد. اما من‌ البته‌ ترجمة‌ دقيق‌ را نميگم‌. خوب‌. حالا از اين‌ مخمصه‌ رد شديم‌. آب‌ هم‌ افتاد و كار هم‌ انجام‌ شد، منتهي‌ غرق‌ نشدند ولي‌ زمينة‌ غرق‌ شدن‌ بود. آمدند بيرون‌، باز هم‌ تصور خودتون‌ بكنيد. نگيد اون‌ حضرت‌ خضر بود و ما كه‌ خضري‌ نديديم‌. چرا. شما هم‌ حضرت‌ موسي‌ نيستيد بالاخره‌ اگر او خضر نبود. گفت‌ بله‌ ديگ‌ بله‌ چغندر. ما هم‌ بالاخره‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ استاد پائينه‌، شاگرد هم‌ پائينه‌. به‌ هم‌ مي‌خورند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد بفرماد، چون‌ ميدونه‌ پيغمبره‌ چون‌ بعد ديگه‌ قرآن‌ نمي‌آد. اين‌ مي‌خواد چرا اين‌ را بگه‌؟ مي‌خواد بگه‌ اين‌ اعتماد لازمه‌ در كار. از اينجا رد شدند. حالا دو نفري‌ توي‌ يك‌ شهر غريبي‌ دارند مي‌روند. رسيدند به‌ يك‌ جواني‌. چون‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ جوان‌ بود، مكلف‌، مرتد، كشتني‌ بود. ولي‌ حضرت‌ موسي‌ نميدونست‌، خضر ميدونست‌. يك‌ كناري‌ گرفت‌ حضرت‌ خضر را زد آن‌ جوان‌ را كشت‌ و فرار كرد. دو تائيشون‌ هم‌ مقصر بودند، چون‌ با هم‌ بودند، گفت‌ دو تايي‌ فرار كنيم‌. توي‌ راه‌ گفت‌ بهش‌ كه‌ قتلت‌ نفسا زكيتا بغير نفس‌. آخه‌ يك‌ جواني‌ كه‌ آخه‌ زكيه‌ يعني‌ كاري‌ نكرده‌ كه‌ تو بكشيش‌. تو كه‌ اينجا نبودي‌. بغير نفس‌. گفت‌ نگفتم‌ كه‌ تو حق‌ حرف‌ زدن‌ نداري‌. خدا قسمتتون‌ نكنه‌ همچين‌ استاد اينجوري‌، ديكتاتور، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ هيچي‌، بايد هيچي‌ نگيد. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ جرياني‌ از مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ديدم‌ خيلي‌ برام‌ سخت‌ بود. گفتم‌ كه‌ چرا شما همچين‌ كارهايي‌ كرديد؟ گفتش‌ كه‌ نگفتم‌ تو نبايد حرف‌ بزني‌، عين‌ همين‌. بعد هم‌ ديدم‌ كه‌ حق‌ با او بوده‌، من‌ اشتباه‌ كردم‌. بعد هم‌ رفتند توي‌ آن‌ قريه‌ و حالا دو نفري‌ كه‌ راه‌ افتادند با هم‌، مسافرت‌ با هم‌ دارند ميكنند، توي‌ سفر هم‌ انسان‌ بهتر رفيقش‌ را مي‌شناسه‌، آدم‌ كشتند، دو تايي‌ فرار كردند، گرسنه‌اشون‌ شده‌، آمده‌اند توي‌ ده‌. هر دري‌ را كه‌ زدند اينها را هيچي‌ ندادند. نه‌ آب‌ نه‌ غذا. فابي‌ ان‌ يضيفوهما. همه‌ ابا كردند از اينكه‌ اينها را ميهماني‌ كنند. خوب‌. يك‌ همچين‌ مردم‌ بدي‌. خسته‌ كرده‌ حضرت‌ موسي‌ را. ببينيد خيلي‌ خسته‌ ميشه‌ انسان‌. دلهره‌ انسان‌ را بيشتر از دويدن‌ خسته‌ ميكنه‌. هم‌ دويده‌ هم‌ دلهره‌ داشته‌، هم‌ ديوار ساخته‌، گفت‌ كه‌ من‌ بنا نيستم‌ تو هم‌ عمله‌. آجر بده‌ مي‌خوايم‌ اين‌ ديوار را بسازيم‌. ديوار را ساختند رفت‌ بالا. گفت‌ از اين‌ مردمي‌ كه‌ نون‌ بهت‌ ندادند مي‌خواي‌ مزد بگيري‌. آخه‌ اين‌ چه‌ كاريه‌، اين‌ چه‌ كارهايي‌ كه‌ تو ميكني‌؟ گفت‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. بين‌ من‌ و تو جدائي‌ مي‌اندازه‌. تو نميتوني‌ با من‌، بيا حالا برات‌ بگم‌ كه‌ چرا من‌ اين‌ كارها را كردم‌. حالا منظور يك‌ همچين‌ اعتمادي‌ بايد باشه‌. هر يك‌ از اينهايي‌ كه‌ من‌ ميگم‌ اگر لنگ‌ بزنه‌، انسان‌ نميتونه‌ به‌ مقصد برسه‌. دقت‌ كرديد. يك‌ فرد مورد اعتمادي‌ كه‌ بتونه‌ به‌ شما برنامه‌ بده‌، بتونه‌ دست‌ شما را بگيره‌، دلسوز براي‌ شما باشه‌ و بخواد خلاصه‌ شما را به‌ يك‌ مقصدي‌ برسانه‌، اين‌ حتما لازمه‌. و اين‌ باز قسمت‌ دوم‌ آن‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ را بخونيد و در روي‌ خودتون‌ پياده‌ بكنيد. حتماها. قسمت‌ سوم‌، چهارم‌، قسمت‌ سوم‌ توبه‌ است‌. توبه‌ كه‌ انسان‌ كرد اگر گناه‌ كرد بدونه‌ توبه‌اش‌ قبول‌ نيست‌. توبة‌ نصوح‌ها. توبة‌ نصوح‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ ان‌ لا تعود اليه‌ ابدا. اين‌ توبه‌اي‌ كه‌ شما مي‌كنيد در اين‌ سير الي‌ الله‌، در اين‌ مسير، اين‌ توبة‌ نصوحه‌ اسمش‌. چهل‌ روز، بيشتر، كمتر، زحمت‌ مي‌كشيد. من‌ افرادي‌ را گاهي‌ مي‌بينم‌، مي‌بينم‌ براشون‌ زياده‌ چهل‌ روز. افرادي‌ هستند كه‌ چهل‌ روز كمشونه‌. دو تا چهل‌ روز، سه‌ تا چهل‌ روز. به‌ جهات‌ اينكه‌ در روايات‌ آمده‌ كه‌ مثلا قضية‌ توبة‌ نواب‌ چهل‌ روز بوده‌. چهل‌ روز انسان‌ بايد لااقل‌، حالا اين‌ باز عرض‌ كردم‌ اينجا هر چي‌ نوشتم‌ كلياته‌. تشخيص‌ جزئياتش‌ ديگه‌ با استاده‌ از اينجا به‌ بعد كه‌ دقيقا مطالعه‌ بكنيد. ببينيد آنچه‌ كه‌ دربارة‌ توبه‌ در آنجا نوشته‌ شده‌ در شما هست‌ يا نيست‌ و در خودتون‌ ايجاد كنيد، در خودتون‌ بوجود بياريد. در وقتي‌ كه‌ انسان‌ توبه‌ ميكنه‌ لااقل‌ بايد تصميم‌ قطعي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ ديگه‌ گناه‌ ازش‌ سر نزنه‌. اگر گناه‌ كرد، اين‌ شخص‌ توبه‌اش‌ درست‌ نيست‌. بعضي‌ از دوستان‌ به‌ ما مي‌آن‌ ميگن‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ برگرديم‌ از اول‌. خيلي‌ هم‌ خوبه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌، البته‌ از جهتي‌ خوبه‌ها كه‌ خودشون‌ فهميدند اشتباه‌ كردند. ولي‌ از جهت‌ اينكه‌ هي‌ بخواد برگرده‌ و برگرده‌ و برگرده‌ هي‌ درجا بزنه‌، ديگه‌ همسفر ما نيست‌. نميتونه‌ پيش‌ بره‌. يك‌ تحولي‌ در زندگيش‌ پيدا ميشه‌ ميبيني‌ باز همون‌ معصيتكار شد. توبه‌ بايد طوري‌ باشد كه‌ وقتي‌ ماشين‌ را سرته‌ كردي‌ بطرف‌ خدا حركت‌ كردي‌، ديگه‌ پشت‌ سرت‌ را نگاه‌ نكني‌. در سعي‌ بين‌ صفا و مروه‌ كه‌ انشاء الله‌ خدا قسمت‌ همه‌اتون‌ بكنه‌ اگر مكه‌ بريد، در آنجا وقتي‌ انسان‌ از طرف‌ صفا حركت‌ ميكنه‌ بطرف‌ مروه‌، نبايد برگرده‌. نبايد برگرده‌. همينجور بره‌ تا آخر. در اينجا هم‌ همينطوره‌. برگشتن‌ نداره‌. هيچ‌ نبايد برگرده‌. خودتون‌ را كاملا تزكيه‌ كنيد، گناهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ گوش‌ انجام‌ شده‌ و گناهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ چشم‌ انجام‌ شده‌ و گناهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ زبان‌ انجام‌ شده‌ و گناهاني‌ كه‌ بوسيلة‌ اعضاي‌ ديگة‌ بدن‌ انجام‌ شده‌ اينها را همه‌ را پاك‌ بكنيد. حمام‌ رفتيد ديگه‌؟ حمام‌ اگر انسان‌ ميره‌، ما يك‌ وقتي‌ در راه‌ اهواز از قطار پياده‌ شدم‌. سؤال‌ كردم‌ از يكي‌ ميخواستم‌ نماز صبح‌ بخونم‌. هوا هنوز تاريك‌ بود، شايد هم‌ هنوز اذان‌ نگفته‌ بودند، هوا تاريك‌ بود. آنجا يك‌ جايي‌ بود برق‌ ميزد من‌ خيالم‌ آبه‌، رفتم‌ دستم‌ را زدم‌، زدم‌ به‌ صورتم‌ ديدم‌ كه‌ بوش‌ را استشمام‌ كردم‌ ديدم‌ اين‌ روغنهاي‌ سياهه‌، نفت‌ سياه‌. و طوري‌ هم‌ زده‌ بودم‌ كه‌ همه‌ جام‌. حالا از آن‌ نفتهاي‌ سياه‌ انسان‌ زده‌ به‌ سر و صورتش‌ و گناهان‌ مثل‌ نفت‌ سياهه‌. بايد بشينه‌ اينقدر براي‌ من‌ زحمت‌ شد، با آن‌ قيافه‌ كه‌ نميشد وضو هم‌ بگيريم‌ حتي‌، اينقدر براي‌ من‌ زحمت‌ شد كه‌ آن‌ روز صبح‌ وضو هم‌ نتونستم‌ بگيرم‌ بهرحال‌، نماز صبح‌ داشت‌ قضا ميشد، با اينكه‌ فكر ميكنم‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ بود آمدم‌ پائين‌ براي‌… تمام‌ اين‌، آنموقع‌ البته‌ سني‌ نداشتم‌، بچه‌ بودم‌، تمام‌ اين‌ سوراخها، باصطلاح‌ صورت‌ همه‌ جا را مجبور شديم‌ كه‌ بشينيم‌ تميز كنيم‌. به‌ ياد فرمايش‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ افتادم‌ كه‌ ميگفت‌ گوشت‌ را بايد خوب‌ تميز كني‌، اين‌ گوش‌ غيبت‌ شنيده‌، اينقدر هم‌ شنيده‌ كه‌ عادي‌ شده‌ براش‌ غيبت‌ شنيدن‌. الان‌ يك‌ غيبتي‌ اينجا بشه‌، غيبت‌ بد كاري‌ شده‌ بله‌. اما اگر اينجا زنا جلوي‌ چشممون‌ بشه‌ خيلي‌ بدمون‌ مي‌آد. و حال‌ اينكه‌ الغيبة‌ اشد من‌ الزنا. اين‌ زبان‌ ما غيبت‌ كرده‌ گناه‌ كرده‌ اين‌ بايد پاك‌ بشه‌. اينقدر بايد شستشو بشه‌ كه‌ ديگه‌ ازش‌ غيبت‌ بيرون‌ نياد. اين‌ چشم‌ ما به‌ نامحرم‌ نگاه‌ كرده‌، با شهوت‌ به‌ يك‌ جاهايي‌ نگاه‌ كرده‌، اين‌ بايد تميز بشه‌، پاك‌ بشه‌.

 و خلاصه‌ انسان‌ بايد همانطوري‌ كه‌ اگر شما را فرو كنند توي‌ آن‌ نفت‌ سياهي‌، بايد بشينيد دقيقا همه‌ جا را خوب‌ تميز كنيد، سياهي‌ها را درآريد تا پوست‌ دستتون‌، بدنتون‌ پوست‌ بندازه‌ بايد تا آن‌ اندازه‌ كار بكنيد بايد كار كنيد. و بعد هم‌ ديگه‌ برنگرديدها. ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. هرگز. يك‌ ميليارد تومان‌ بهت‌ ميدهند يك‌ گناه‌ كوچك‌ بكني‌ بگي‌ نه‌. نخير نميكنم‌. به‌ همين‌ محكمي‌ها. اگر نباشيد نميتونيد راه‌ را ادامه‌ بديد. بهتون‌ بگم‌. اگر اينجور نباشيد راه‌ را نميتونيد ادامه‌ بديد.

 خوب‌ اينهم‌ مرحلة‌ توبه‌. حالا البته‌ در تمام‌ اينها مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ فرض‌ كنيد داروهايي‌ است‌ توي‌ داروخانه‌، شما هم‌ ميگيد من‌ مريضم‌، اين‌ داروها را برم‌ بردارم‌ از يك‌ طرف‌ همينجوري‌ علي‌ الحساب‌، بي‌ حساب‌ بخورم‌. نه‌. اينجوري‌ نيست‌. در همين‌ مرحلة‌ توبه‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌، مطالبي‌ هست‌. افراد مختلف‌ كارهاي‌ مختلفي‌ كردند و آنها را من‌ آنجا نوشتم‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد همه‌ را بايد برداريد عمل‌ كنيد. هر كسي‌ يك‌ كاري‌ بايد بكنه‌، يكي‌ با توسل‌ به‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ توبه‌اش‌ قبول‌ شده‌. يكي‌ با دعا خوندن‌ توبه‌اش‌ قبول‌ شده‌، يكي‌ با زيارت‌ حضرت‌ رضا رفتن‌ توبه‌اش‌ قبول‌ شده‌. و جدا از همه‌اتون‌ مي‌خوام‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را بگيريد و مطالعه‌ بكنيد، از همين‌ فردا، چون‌ جزء كتابهاي‌ درسيتونه‌. و بعد هم‌ استقامت‌. مرحلة‌ بعدي‌ استقامته‌ كه‌ تا اين‌ مرحله‌ را من‌ نوشتم‌ در آن‌ كتاب‌. البته‌ جلد اوله‌. و بيشتر حواس‌ من‌ به‌ شماها بود. مي‌خواستيم‌ اول‌ يك‌ جزوه‌اي‌ باشه‌ به‌ يك‌يك‌ شما بديم‌ بخونيد. ديدم‌ نه‌ ميشه‌ كلي‌ نوشت‌ و شايد يك‌ عده‌، يكي‌ از علما در يك‌ جائي‌ اين‌ كتاب‌ را در دست‌ من‌ ديد، گفتش‌ كه‌ من‌ اينقدر بهم‌ مراجعه‌ ميكنند چطوري‌ ما تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، حالا راهش‌ را پيدا كردم‌ و اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ نشون‌ داده‌ شده‌. منتهي‌ بايد آن‌ طرف‌ خودش‌ تشخيص‌ بده‌. چون‌ فرض‌ كنيد اگر شد، سابقها زياد بود پابرهنه‌ چون‌ زياد بودش‌، من‌ توي‌ حمام‌ ديده‌ بودم‌، يك‌ پاهايي‌ بودش‌ با سنگ‌پا يك‌ ساعت‌ طرف‌ اين‌ را مي‌تراشيدش‌، جوراب‌ هم‌ پاشون‌ نميكردند آنوقتها، تركهاي‌ بزرگي‌ هم‌ كف‌ پا بود، اين‌ را سنگ‌ پا مي‌ماليدند تا يك‌ خورده‌اي‌ تميز بشه‌. يك‌ پايي‌ هم‌ بود كه‌ با صابون‌ تميز ميشد. اگر آنكه‌ با صابون‌ تميز ميشه‌، سنگ‌ پا بردارند؛ خوب‌ مجروح‌ ميشه‌، پوستش‌ كنده‌ ميشه‌، نميشه‌. اينها حساب‌ داره‌. افراد فرق‌ ميكنند. توبه‌ها براي‌ افراد فرق‌ ميكنه‌. فكر نكنيد كه‌ هر چي‌ آنجا نوشته‌ شده‌ ميخونيد ديگه‌. فلاني‌ چرا همه‌ را نوشت‌؟ يكي‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ چرا همه‌ را نوشتي‌؟ گفتم‌ نه‌. هيچيش‌ را من‌ ننوشتم‌. كجا همه‌ را نوشتم‌! و بعد هم‌ استقامت‌. اينقدر كه‌ در مراحل‌ كمالات‌ استقامت‌ ارزش‌ داره‌، هيچ‌ چيز ارزش‌ نداره‌. اين‌ را بدونيد استقامت‌ خيلي‌ مهمه‌. استقامت‌ بقدري‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ اگر بگم‌ تمام‌ مسئله‌ در استقامت‌ خلاصه‌ ميشه‌، كمه‌. از قرآن‌ صريحه‌ در اينجهت‌ كه‌ مي‌فرمايد الذين‌ قالوا ربنا الله‌، خوب‌ قولش‌ معلومه‌، ميگن‌ ربنا الله‌، خدا. ثم‌ استقاموا، بعد استقامت‌ كردند. اين‌ استقامت‌ چه‌ حده‌؟ اگر تمام‌ بلاهاي‌ دنيا را جمع‌ بكنند و بيارن‌ بريزند روي‌ مغز شما، شما مثل‌ كوه‌ محكم‌ بايستيد. هيچ‌، بلا چيه‌! مشكل‌ چيه‌! كوه‌ براش‌ باران‌ بياد كوه‌ كوهه‌. برف‌ بياد دو سه‌ متر روي‌ كوه‌ برف‌ باشه‌. اول‌ بهار سرش‌ را مي‌آره‌ بيرون‌ مثل‌ اينكه‌ وقتي‌ كه‌ رفته‌ زير برف‌. هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. المؤمن‌ كالجبل‌ الراسخ‌. هر كوهي‌ را هم‌ نفرموده‌. كوه‌ راسخ‌. باد بياد، طوفان‌ بياد، سيل‌ بياد، آب‌ بياد، دريا بياد بالا، كوه‌ كوهه‌. اما خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ افرادي‌ كه‌ ضعيفند. اي‌ آقا ما چند روزي‌ رفتيم‌ تهران‌ آمديم‌ حالمان‌ بهم‌ خورد. رفقاي‌ بد، فلان‌. اي‌ بابا! تو معلومه‌ كه‌ پشه‌ هستي‌. همج‌ الرعاء اسماء كل‌ اتباع‌ كل‌ ناعق‌. يميرون‌ مع‌ كل‌ الريح‌. تا اينجا هستيم‌ مشغول‌ فلان‌ كار بوديم‌، من‌ بعضي‌ از جوانها مي‌خوان‌ ازدواج‌ كنند، ميگم‌ اول‌ ازدواجت‌ را بكن‌ بعد ببينيم‌ چيكاره‌ هستي‌. آيا توي‌ مرحله‌ ميتوني‌ راه‌ بري‌ يا نه‌؟ چون‌ يك‌ تحولي‌ درش‌ پيدا ميشه‌. معلوم‌ نيست‌ اين‌ تحول‌ كه‌ ميشه‌، اين‌ طوفاني‌ كه‌ مي‌آد، چون‌ طوفاني‌ است‌ بالاخره‌، اين‌ طوفان‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ درخت‌ اگر يك‌ طوفاني‌ بشه‌، ممكنه‌ اگر از آن‌ درختهاي‌ ضعيف‌ باشه‌، ممكنه‌ ريشه‌اش‌ را بكنه‌ بيندازه‌ آنطرف‌. ديديم‌ اگر ريشه‌اش‌ را كند انداخت‌ آنطرف‌ كه‌ رفته‌ ديگه‌ التماس‌ دعا. اگر نه‌، محكم‌ بود. معلومه‌ كه‌ ميشه‌ باهاش‌ كار كرد. بايد كالجبل‌ الراسخ‌. آنقدري‌ كه‌ خدا ميدونه‌ من‌ رنج‌ ميبرم‌ از دوستاني‌ كه‌، شايد توي‌ مجلس‌ هم‌ داشته‌ باشيم‌ بعضي‌هاشون‌ را، ميگم‌ كه‌ بدونند چه‌ جوريه‌، آنقدري‌ كه‌ من‌ رنج‌ ميبرم‌ از دوستاني‌ كه‌ اينها ضعف‌ نشون‌ مي‌دهند در مقابل‌ مشكلات‌، مشكلات‌ چه‌ دنيايي‌ چه‌ معنوي‌ هر چه‌ هستش‌؟ از هيچي‌ رنج‌ نمي‌برم‌. چه‌ مشكلاتي‌! هيچ‌ مشكلاتي‌ نيست‌. همة‌ امراض‌ دنيا بياد به‌ سراغتون‌، فقر بياد به‌ سراغتون‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مورد تنفر همه‌ واقع‌ بشيد، خدا دوستتون‌ داره‌. بگيد الحمدلله‌. حضرت‌ موسي‌ عرض‌ كرد پروردگارا آيا در ميان‌ بندگانت‌ در اين‌ جهان‌ كسي‌ هست‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داشته‌ باشي‌؟ فرمود بعله‌ يك‌ بنده‌اي‌ دارم‌ من‌ در فلان‌ جا. برو ببينش‌. آمد ديد يك‌ نفري‌ آنجا افتاده‌ كور هم‌ هست‌. هيچي‌ گوشة‌… الحمدلله‌، شكر لله‌، حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ تو چي‌ داري‌ كه‌ اينقدر شكر ميكني‌؟! آخه‌ چي‌ داري‌. من‌ نعمتهاي‌ خدا را ميگم‌. تازه‌ اگر هم‌ ببينيد ميگيد با فعاليت‌ خودمون‌ بوجود آورديم‌، چي‌ شكرا لله‌! گفت‌ كه‌ قلبي‌ با ايمان‌، و زباني‌ شاكر دارم‌. خودش‌ براي‌ همين‌ شكر لله‌ هم‌ بايد شكر كنم‌. گفت‌ هر نفسي‌ كه‌ فرو ميرود ممد حيات‌ است‌، اين‌ از نظر ظاهري‌ گفته‌ سعدي‌، و چون‌ بيرون‌ آيد مفرح‌ ذات‌. پس‌ در هر نفسي‌ دو شكر لازم‌. از دست‌ و زبان‌ كه‌ برآيد كز عهدة‌ شكرش‌ بدرآيد. حالا اگر معنويتي‌ مي‌داشت‌، روحياتي‌ مي‌داشت‌، اينجا بيشتر شكر لازم‌ بود.

 استقامت‌ خيلي‌ مهمه‌. استقامت‌. مقاوم‌ باشيد. ضعف‌ از خودتون‌ نشون‌ نديد. هر ضعفي‌ كه‌ از خودتون‌ نشون‌ بديد چند قدم‌ عقب‌ گرد. هيچ‌ ضعف‌ نشون‌ نديد. الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. ببينيد از اين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ ماية‌ تمام‌ موفقيتها اين‌ استقامته‌. ثم‌ استقاموا، اگر استقامت‌ داشتيد، تتنزل‌ عليهم‌ الملائكه‌، شروع‌ ميشه‌ امدادهاي‌ غيبي‌. آقا ملائكه‌ بر شما نازل‌ ميشه‌. ميگيد چطور؟ پس‌ چرا من‌ نمي‌بينم‌! همين‌ اين‌ علامت‌ ضعفه‌ كه‌ تو ميگي‌ من‌ چرا نمي‌بينم‌. مگر هر چيزي‌ را بايد ديد؟! شما الان‌ حياتتون‌ بستگي‌ به‌ هوا داره‌. چرا نمي‌بيني‌ هوا را! حيات‌ ما الان‌ اينجا نشستيم‌، اگر هوا نباشه‌ مي‌ميريم‌ همه‌امون‌. بسته‌ به‌ هواست‌. هوا را مي‌بينيم‌؟! كمكهايي‌ كه‌ ميشه‌، كمكهايي‌ از جانب‌ پروردگار بوسيلة‌ ملائكه‌ ميشه‌. اول‌ كاري‌ كه‌ ميكنند خوف‌ را از شما برميدارند. از هيچي‌ نمي‌ترسيد. تا وقتي‌ كه‌ از چيزي‌ مي‌ترسي‌ بدون‌ كه‌ استقامت‌ نداري‌. ان‌ لاتخافوا. اصلا از هيچي‌. از هيچي‌، هيچ‌ هيچي‌، هيچ‌ هيچي‌، هيچي‌. آخه‌ من‌ از تاريكي‌… تاريكي‌ كه‌ اصلا چيزي‌ نيست‌. مرده‌ كه‌ كم‌ هم‌ داره‌ از زنده‌! نميدونم‌ از شيطان‌. شيطان‌! از شيطان‌ آدم‌ بترسه‌! نفس‌ اماره‌. هيچي‌. تمام‌ خوف‌ را از انسان‌ برميدارند. اين‌ را بدونيد هر وقت‌ رسيديد، اينجا خوب‌ خدا در قرآن‌ ديگه‌ روشن‌ كرده‌، هر وقت‌ رسيديد كه‌ از هيچي‌ نمي‌ترسيد، بدونيد استقامتتون‌ تكميل‌ شده‌، آنهم‌ در يك‌ بعدها. نه‌ در چند تا مرحله‌. از هيچي‌. اين‌ يكي‌.

 دوم‌ لا تحزنوا. هيچي‌ محزونتون‌ نميكنه‌. رئيس‌ اداره‌ گفت‌ آقا از فردا شما نيا! برداشته‌ التماس‌ دعات‌ را هم‌ نوشته‌ داده‌ دستت‌. محزون‌ نشيد. اِ محزون‌ نشيم‌؟! نه‌. خوب‌. صبر داشته‌ باش‌. خدا خواسته‌ كه‌ تمام‌ فاميلت‌ در مقابل‌ چشمت‌ بميرند، يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ عاطفه‌ است‌، گريه‌ است‌، مصيبته‌. خوب‌. بايد اظهار عاطفه‌ بكنه‌. اما بخواد، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ وقتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ فوت‌ كرده‌ بود، گريه‌ مي‌كردند. يكي‌ از آن‌ اصحاب‌ نافهم‌ مي‌گفتش‌ كه‌ شما به‌ ما ميگيد گريه‌ نكنيد، خودتون‌… حضرت‌ فرمود كه‌ دل‌ ميسوزه‌ اشك‌ هم‌ مي‌ريزه‌. اما بر خلاف‌ خواستة‌ خدا چيزي‌ نمي‌خوام‌. حزني‌ كه‌ خلاف‌ خواستة‌ خدا باشه‌ نداريد. ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا. اينجا ملائكه‌، همون‌ امدادهاي‌ غيبي‌ به‌ انسان‌ بشارت‌ مي‌دهند كه‌ اگر استقامتت‌ درست‌ شد، ديگه‌ بقية‌ كارهايت‌ درسته‌. و ابشروا بالجنة‌ التي‌ تا آخر. بشارت‌ به‌ جنت‌. اگر در مراحل‌ بعد از استقامت‌ انسان‌ ديد كه‌ لنگ‌ ميزنه‌، بدونه‌ كه‌ استقامتش‌ درست‌ نيست‌. ما همينجا را ظاهرا مي‌ساختيم‌. يك‌، فاميلمون‌ مي‌ساخت‌. پي‌ ديوار را كنده‌ بود و شفته‌ كرده‌ بود و رفته‌ بود. همينجوري‌ مانده‌ بود. عجله‌ هم‌ داشتيم‌ كه‌ اينجا زودتر درست‌ بشه‌ و ما مبتلا نشيم‌ خونة‌ همسايه‌، روضه‌امون‌ را ببريم‌ آنجا. اين‌ آمد پاش‌ را گذاشت‌ گفت‌ تا اين‌ شفته‌ قرص‌ نشه‌ من‌ آجر نميتونم‌ روش‌ بگذارم‌. اين‌ بايد خشك‌ بشه‌. اين‌ بايد محكم‌ بشه‌. اگر اون‌ پي‌، اين‌ شفته‌ بقول‌ مشهديها، اگر اين‌ قرص‌ نشه‌، وقتي‌ ساختمان‌ رويش‌ ساختند، آنطرفش‌ شلتره‌، اينطرفش‌ سايه‌ بوده‌ كمتر، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، خشك‌ شده‌، اينطرف‌ زيادتر خشك‌ شده‌، ساختمان‌ مي‌خوابه‌، شكست‌ ميخوره‌، خراب‌ نميتونه‌ بشه‌. همه‌اش‌ در استقامته‌. استقامت‌. حالا ديگه‌ نميخوام‌ روي‌ شماها تأثير بگذارم‌. كوشش‌ بكنيد داراي‌ استقامت‌ بشيد. هيچ‌ چيز شما را از كارتون‌ باز نداره‌. وفاداري‌ مربوط‌ به‌ استقامته‌. جديت‌ مربوط‌ به‌ استقامته‌. هر چه‌ هست‌ زير ساية‌ استقامته‌ و تا اينجا من‌ بيشتر فعلا ننوشته‌ام‌. اگر شما خودتون‌ را به‌ همين‌ مرحله‌ رسونديد، ديگه‌ بدونيد خودش‌ راه‌ مي‌افته‌. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌، درسته‌، ماشين‌ سرو ته‌ نباشه‌، روش‌ مثلا به‌ طرف‌ زاهدان‌ نباشه‌، شما هرچي‌ گاز هم‌ بديد مرتب‌ اين‌ حركت‌، داريد دور ميشيد از مقصد. توبه‌. بعد هم‌ اگر كه‌ اعضاي‌ وجودش‌ درست‌ نباشه‌، شما نمي‌تونيد با اين‌ حركت‌ كنيد. حالا اينها درست‌ شد، بقية‌ راه‌ ديگه‌ راهي‌ است‌، راه‌ راست‌ انشاء الله‌ موفق‌ ميشيد. ولو مشكله‌. يعني‌ همين‌ استقامت‌ را در همين‌ جهات‌ بايد اعمال‌ كرد، ولو مشكله‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ بالاخره‌ مي‌رسيد. خوب‌.

 اين‌ حرفهايي‌ بودش‌ كه‌ راجع‌ به‌ اين‌ كتاب‌ زدم‌ و براي‌ اين‌ جهت‌ گفتم‌ كه‌ با همين‌ فكر و با همين‌ مسئله‌، واقعا مطالعه‌ كنيد و واقعا براتون‌ خودآموزي‌ باشه‌ و حتي‌ آنهايي‌ كه‌ در مراحل‌ خيلي‌ بالا هستند و هستند كساني‌ كه‌ از هفت‌ هشت‌ مرحله‌ از اين‌ مرحلة‌ استقامت‌ بالاترند. ولي‌ در عين‌ حال‌ بايد اينها را باز دو مرتبه‌ تجديد كنيد. باز دومرتبه‌ بايد مطالعه‌ كنيد. و انشاء الله‌ مطالعه‌ بكنيد و اين‌ مسئله‌ مربوط‌ به‌ اين‌ بحث‌.

 و اما دوستان‌ باز دارم‌ سفارش‌ ميكنم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ نسبت‌ به‌ زنهاتون‌ مهربان‌ باشيد. نسبت‌ به‌ فرزندانتون‌ مهربان‌ باشيد. خدمت‌ خانه‌ از كارهايي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ انجام‌ ميداد. خيلي‌ سختتون‌ نباشه‌ روزهاي‌ چهارشنبه‌ بايد بچه‌ نگه‌ داريد تا خانمتون‌ بياد براي‌ جلسه‌. بدونيد يك‌ روز سختي‌ مي‌كشيد ولي‌ يك‌ عمر راحتي‌. انشاء الله‌ همين‌ خانمتون‌ اگر كه‌ به‌ كمال‌ برسه‌، در روز قيامت‌ خواهيد گفت‌ كه‌ خدايا ما همون‌ يكي‌ را مي‌خوايم‌. همة‌ حور العين‌ هم‌ مال‌ خودت‌. واقعاها. و اين‌ زندگي‌ خوب‌، خيلي‌ خوبه‌. زندگي‌ معنوي‌، زندگي‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. زندگي‌ كه‌ وقتي‌ زن‌ انسان‌ در يك‌ قضيه‌اي‌ داره‌ كه‌ يك‌ فردي‌ فرزندش‌ را خيلي‌ دوست‌ داشت‌. اين‌ تصادفا فوت‌ كرد اين‌ بچه‌. زن‌ برد اين‌ بچه‌ را در اطاق‌ مجاور قرارش‌ داد. مرد وقتي‌ كه‌ مي‌آمد از راه‌ فورا مي‌دويد و بچه‌اش‌ را در بغل‌ ميگرفت‌. حالا بچه‌ مرده‌. پدر آمده‌ ميگه‌ بچه‌ام‌ كو؟ مريض‌ هم‌ بوده‌ صبح‌ كه‌ رفته‌. بهش‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ سري‌ صحبتي‌ دارم‌. از اين‌ همسايه‌ قابلمه‌اي‌ گرفته‌ و برده‌. بنا بوده‌ يكي‌ دو روز پيشش‌ باشه‌. حالا كه‌ رفتيم‌ بگيريم‌ گريه‌ كه‌ من‌ نميدم‌، من‌ به‌ اين‌ دلبستگي‌ پيدا كردم‌. هي‌ گريه‌، ناراحتي‌، دعوا. غلط‌ كرده‌ مال‌ او نبوده‌. يك‌ مقدمه‌چيني‌ اينجوري‌ كرد. بعد گفتش‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ بچه‌اي‌ به‌ ما داد، چند روزي‌ هم‌ ما باهاش‌ بوديم‌. امروز هم‌ آمده‌ ازمون‌ گرفتدش‌. اگر دعوا كنيم‌ با خدا همينجور ميشيم‌. بعله‌. اين‌ زندگي‌، اگر انسان‌ زن‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌ ببيند چقدر آرامش‌ داره‌. حالا اين‌ زن‌ با زني‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد از در كه‌ انسان‌ وارد ميشه‌ گفتم‌ فلان‌ چيز را بگير نگرفتي‌. به‌ خدا، به‌ پيغمبر كه‌ يادم‌ رفته‌، پول‌ نداشتم‌. بگه‌ شنيديد خيلي‌ كه‌ الحمدلله‌ نصيب‌ شما انشاءالله‌ نشده‌. زنها هستند، دعواها ايجاد ميكنند، به‌ من‌ شكايت‌ مي‌كنند، خداميدونه‌ دود از سر انسان‌ بلند ميشه‌. اينقدر اذيت‌! اينقدر فشار! به‌ جان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ اين‌ قسم‌ را من‌ خيلي‌ براش‌ اهميت‌ قائلم‌، انه‌ لقسم‌ عظيم‌، لو تعلمن‌ است‌. خيلي‌. اگر انسان‌ ميلياردها خرج‌ بكنه‌ كه‌ زنش‌ بياد توي‌ راهي‌ كه‌ خودش‌ هست‌ و با خودش‌ همراه‌ باشه‌ در راه‌ كمالات‌، ارزش‌ داره‌. خيلي‌ ارزش‌ داره‌. عجله‌ هم‌ نكنيد مثل‌ بعضي‌ از رفقا. حساب‌ داره‌. بعضي‌ از رفقا خيلي‌ عجله‌ مي‌كنند در خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعله‌ بايد همسرمون‌، هر كسي‌ حساب‌ داره‌. و زندگي‌ راحت‌! راحت‌. انسان‌ اگر بدترين‌ كار را بكنه‌، ولي‌ بدونه‌ مرضي‌ امام‌ زمانه‌، ميگه‌ بسيار خوب‌ من‌ قبول‌ ميكنم‌. ما داريم‌ افرادي‌ كه‌ اينچنين‌ هستند. در صراط‌ مستقيم‌ انسان‌ حركت‌ بكنه‌. با زنش‌ در اين‌ راه‌ انسان‌ باشه‌، زندگيشون‌ خوب‌ ميشه‌. و لذا، من‌ جدا مجلس‌ را جدا كردم‌ از خانمها، براي‌ اينكه‌ به‌ شما اين‌ توصيه‌ها را بكنم‌. نسبت‌ به‌ زنهاتون‌ مهربان‌ باشيد، زنهايي‌ كه‌ مخصوصا در راه‌ كمالات‌ حركت‌ مي‌كنند، خيلي‌ بهشون‌ مهرباني‌ بكنيد، نگذاريد ناراحتي‌هاي‌ شما را حتي‌ آنها احساس‌ بكنند. مرد يك‌ باصطلاح‌ استقامت‌ ديگري‌ داره‌. و كوشش‌ بكنيد يك‌ كلمه‌ بهم‌ دروغ‌ نگيد. اگر با زن‌ بد انسان‌ روبرو بشه‌ به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌، نصيحت‌ ميكرد، ميگفت‌ در مقابل‌ زنت‌ دو جات‌ كبود باشه‌، يكي‌ روي‌ زانوت‌، يكي‌ روي‌ چشمت‌. صبح‌ كه‌ از خونه‌ ميري‌ بيرون‌ هرچي‌ ميگه‌ بگو چشم‌. اينقدر بزن‌ روي‌ چشمت‌ تا اينجات‌ كبود بشه‌. شب‌ هم‌ كه‌ مي‌آيي‌ بگو آي‌ يادم‌ رفت‌، آي‌ يادم‌ رفت‌. اين‌ خوب‌ مال‌ زنهايي‌ است‌ كه‌ بايد اينجوري‌ باهاشون‌ رفتار كرد. اما زنهايي‌ كه‌ نه‌. خوبند. فقط‌ و فقط‌ همين‌ چشمتون‌، چشم‌! او هم‌ از حد خودش‌ تجاوز نميكنه‌. در بين‌ اين‌ خانمهايي‌ كه‌ مي‌آيند اينجا، خانمهايي‌ هستند كه‌ اينقدر در مقابل‌ شوهر پاكند، در مقابل‌ شوهر واقعا امانتدارند، آنقدر بزرگند، آنقدر خانمند كه‌ واقعا بايد گفت‌ كه‌ نمونه‌ هستند در بين‌ زنهاي‌ الان‌ دنيا. كه‌ من‌ خدا ميدونه‌ گاهي‌ ازشون‌ تقاضاي‌ دعا ميكنم‌ و بهشون‌ ميگم‌ شماها دعا كنيد، دعاتون‌ مستجاب‌ ميشه‌. و شايد شوهرهايشون‌ آنقدر قدرشون‌ را ندونند و قدرشون‌ را نمي‌دانند. همينقدر آمده‌ توي‌ اين‌ راه‌ قدرش‌ را بدونيد، خيلي‌ پر ارزشه‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ تا مي‌تونيد خانمهايتون‌ را با خودتون‌ همراه‌ بكنيد آنهايي‌ كه‌ نيستند و اگر هم‌ وارد نميشوند، نمي‌آيند، خيلي‌ بهشون‌ اينقدر بهشون‌ محبت‌ بكنيد تا بدونند آنوقتي‌ كه‌ شما در اين‌ راه‌ نبوديد، خيلي‌ الان‌ بهتر از آنوقت‌ شديد و الحمدلله‌ مثلا، بحمد الله‌ اين‌ را به‌ من‌ هم‌ زياد گفتند كه‌ آنوقتي‌ كه‌ فلاني‌ در اين‌ راه‌ نبود چه‌ ميكرد، چه‌ ميكرد؛ حالا الحمد الله‌ خوب‌ شده‌. اينهم‌ انشاء الله‌ توصيه‌اي‌ بودش‌ كه‌ راجع‌ به‌ خانمهايتون‌ كردم‌ و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ خواسته‌هاشون‌ عمل‌ بكنيد، حالا نگيد شماها بايد همتون‌ رياضت‌ بكشيد. همانطوري‌ كه‌ قبلا با فشار و دعوا مي‌گرفتند، حالا با خودتون‌ با محبت‌ بهشون‌ بديد اينها را چيزهايي‌ كه‌ مي‌خواستند.

 خدايا به‌ آبروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ما را در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 تمركز دو راه‌ داره‌، يكيش‌ را تذكر داديم‌. بعله‌ اين‌ را مي‌خواستم‌ از همين‌ مقدمه‌ بگم‌. تمركز دو تا راه‌ داره‌: يكي‌ عشق‌ و علاقه‌ است‌ كه‌ طبيعي‌ تمركز پيدا ميشه‌. با كساني‌ كه‌ در سير الي‌ الله‌ حركت‌ مي‌كنند، اين‌ را كم‌كم‌ طبيعي‌ تمركز برايشون‌ بوجود مي‌آد. ولذا من‌ توصيه‌ نميكنم‌ كه‌ كارهايي‌ كه‌ آنجا دستور داده‌ شده‌ انجام‌ بديد. و كساني‌ كه‌ نه‌، مي‌خوان‌ فقط‌ تمركز داشته‌ باشند، آن‌ دستورات‌ مؤثر بوده‌ تا حدي‌. و لذا آن‌ را من‌ به‌ حساب‌ نمي‌آرم‌ در مراحلم‌ كه‌ آقايون‌ حركت‌ مي‌كنند، يكي‌ از برنامه‌ها تمركز نيست‌. ولي‌ خوب‌ تمركز لازمه‌. يعني‌ در مراحل‌ بالا تمركز هم‌ بوجود مي‌آد، طبيعي‌ بوجود مي‌آد. و همين‌ طبيعيش‌ بهتر از تصنعيشه‌.

 

۲۶ ربیع الاول ۱۴۱۳ قمری – ۲ مهر ۱۳۷۱ شمسی – لعنت شده ها در قرآن

 لعنت‌ شده‌ها در قرآن‌ 2 مهرماه‌ 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و قالوا قلوبنا غلف‌ بل‌ لعنهم‌ الله‌ بكفرهم‌ و قليلا ما يؤمنون‌.

 در هفته‌هاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ و اين‌ آياتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بني‌ اسرائيل‌ است‌ عرايضي‌ عرض‌ كردم‌. يك‌ جمله‌ و يك‌ مطلب‌ باقي‌ ماند و اون‌ دربارة‌ لعن‌ و لعنت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ لعنتي‌ كه‌ مي‌كند يعني‌ چه‌؟ و ما كه‌ لعنت‌ مي‌كنيم‌ يعني‌ چه‌؟ لعنت‌ ملائكه‌ به‌ چه‌ معناست‌؟ و اساسا” معناي‌ لعنت‌ چيه‌؟ و چه‌ اثري‌ دارد؟ و چه‌ كساني‌ را انسان‌ مي‌تواند لعنت‌ كند. خود لعن‌ به‌ معناي‌ ترك‌ كردن‌ و از رحمت‌ خدا دور كردن‌ و مشمول‌ رحمت‌ خدا نشدن‌ است‌. شخص‌ ملعون‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ مرحوم‌ نيست‌. مرحوم‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ ملعون‌ نيست‌. لعنت‌ خدا معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا اون‌ كسي‌ را لعنت‌ كند و لعنهم‌ الله‌. لعنه‌ الله‌ اين‌ جملات‌ در قرآن‌ هم‌ زياد آمده‌ و در ضمن‌ كلمات‌ ما هم‌ آمده‌ است‌. كه‌ لعنت‌ خدا يعني‌ چه‌ كه‌ خدا لعنت‌ بكند. فلاني‌ را فلان‌ .كس‌ را. اين‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا مي‌فرمايد از رحمت‌ ما دوره‌. و برحمتك‌ التي‌ وسعت‌ كلي‌ شي‌. رحمت‌ خدايي‌ كه‌ بر هر چيزي‌ وسعت‌ دارد و بر هر چيزي‌ احاطه‌ دارد و شامل‌ همة‌ چيزها مي‌شود گاهي‌ بعضي‌ از انسانها اين‌ قدر خبيث‌ مي‌شن‌ بد مي‌شن‌ كه‌ نه‌ رحمت‌ خاص‌ و نه‌ رحمت‌ عام‌ شاملشون‌ مي‌شه‌. هيچ‌ كدوم‌. البته‌ در دنيا رحمت‌ عام‌ شامل‌ همة‌ كساني‌ كه‌ مورد لعنتند مي‌شه‌. خود وجود رحمت‌ عامه‌، رزقي‌ كه‌ مي‌خورند رحمت‌ عامه‌. حتي‌ سلامتي‌ كه‌ دارند، عيوبشون‌ را كه‌ ستر مي‌كند اينها جزء رحمت‌ عامه‌ پروردگاره‌. اين‌ در دنياست‌. خدا در دنيا ستار العيوبه‌. يعني‌ عيبهاي‌ ما را ستر مي‌كنه‌. مي‌پوشونه‌. يكي‌ از صفات‌ الهي‌ ستار العيوب‌ بودنه‌ كه‌ اولياء خدا هم‌ بايد ستارالعيوب‌ باشند. نگذارند عيوب‌ ديگران‌ آشكار بشه‌ مگر شخص‌ خودش‌ عيبش‌ را ظاهر كرده‌ باشه‌. كسي‌ كه‌ فسق‌ علني‌ مي‌كنه‌، معصيت‌ علني‌ مي‌كنه‌ اين‌ عيب‌ باطن‌ خودش‌ را ظاهر كرده‌. يك‌ كوزه‌اي‌ كه‌ سوراخه‌ از باطنش‌ اگر سركه‌اي‌ توش‌ باشه‌ ترشيش‌ مي‌زنه‌ بيرون‌. شخصي‌ كه‌ گناه‌ علني‌ مي‌كنه‌ اين‌ خودش‌ بي‌ ايماني‌ خودش‌ را، جرأتش‌ را بر پروردگار و بي‌ حياييش‌ را ظاهر كرده‌.

 اين‌ هيچ‌ شما غيبت‌ شخصي‌ كه‌ معصيت‌ علني‌ كرديد. احتياطش‌ اينه‌ كه‌ در همان‌ كاري‌ كه‌ انجام‌ داده‌ و علني‌ كرده‌ بگيم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ غيبت‌ نداره‌. اولياء خدا كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ راه‌ خدا را در پيش‌ بگيرند و صفات‌ الهي‌ در وجودشون‌ ظاهر بشه‌ و متخلف‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ بشن‌ اينها بايد ستار العيوب‌ باشند يك‌ عيبي‌ از يك‌ كسي‌ ديديد به‌ ديگران‌ بگيد. سابقها مي‌گفتند كه‌ تا نباشيد چيزكي‌ مردم‌ نگويند چيزها. حالا بايد بگيم‌ تا نباشيد چيزها مردم‌ بگويند چيزها. گاه‌ گاهي‌ انسان‌ يك‌ حرفهايي‌ براي‌ افراد درست‌ مي‌كنه‌ كه‌ آدم‌ مي‌مونه‌ اصلش‌ چي‌ بوده‌. مدتي‌ هم‌ فكر مي‌كنه‌ هيچي‌ هم‌ نبوده‌. خداي‌ تعالي‌ يكي‌ از صفات‌ بارزش‌ كه‌ هممون‌ لمسش‌ مي‌كنيم‌ و از رحمت‌ واسعة‌ پروردگاره‌ اين‌ است‌ كه‌ ستارالعيوبه‌. در دعاي‌ كميل‌ مي‌گيم‌ كه‌ و كم‌ من‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهلا له‌ نشرته‌. خدايا چقدر از ثناء جميل‌ كه‌ من‌ اصلا اهلش‌ نبودم‌، اهل‌ نماز شب‌ نبودم‌ من‌ را نماز شب‌ خون‌ معرفي‌ كردي‌، من‌ آدم‌ رسمي‌ نبودم‌، من‌ را رسمي‌ معرفي‌ كردي‌. من‌ مورد اعتماد نبودم‌، مردم‌ به‌ من‌ اعتماد كردند. تو من‌ را اينجور معرفي‌ كردي‌. اين‌ معناي‌ كم‌ من‌ ثناء جميل‌ لست‌ اهل‌ له‌ نشرته‌. خداي‌ تعالي‌ اينطوره‌. شما حالا نمي‌خواييد اينطور باشيد. مي‌گيد حالا دروغ‌ كه‌ من‌ نمي‌تونم‌ بگم‌، شما اگر رفتيد گفتيد فلاني‌ اهل‌ عبادته‌، اهل‌ نماز و اينهاست‌، اتفاقا بعضي‌ از دروغها خوبه‌. يك‌ جواني‌ آمد يك‌ روزي‌ پيش‌ من‌ يكي‌ را زده‌ بود. جوان‌ شروري‌ بود. گفتم‌ كه‌ چرا اين‌ را زديش‌؟ به‌ اون‌ جوان‌ شرور من‌ گفتم‌. گفت‌ اين‌ ريشش‌ را تراشيده‌ بود من‌ زدمش‌. من‌ گفتم‌ بارك‌ الله‌. بعضي‌ از اشخاص‌ به‌ قدري‌ با غيرتند، به‌ قدري‌ متعصبه‌، به‌ قدري‌ با ايمانه‌ كه‌ براي‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ كتك‌ زده‌. اين‌ باورش‌ بالاش‌ رفت‌ كم‌ كم‌. كم‌ كم‌ اين‌ باورش‌ خودش‌ آمد كه‌ باايمانه‌ و با غيرت‌ است‌ و مؤمن‌ است‌ و متقي‌ هست‌ و چون‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌. من‌ مي‌دونستم‌ كه‌ دروغ‌ مي‌گه‌. گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ تربيت‌ افراد به‌ اين‌ است‌ كه‌ بگن‌ خوبه‌. شما اگر دوستانتون‌ را هي‌ گفتيد خوبند. اين‌ كه‌ سوء ظن‌ پيدا نكنيد، حمل‌ بر صحت‌ بكنيد چه‌ بكنيد، اين‌ دستورات‌ را كه‌ هست‌. عذر افراد را زود بپذيريد. مي‌گن‌ فلان‌ شب‌ چرا نيامدي‌ مجلس‌؟ مي‌گه‌ مثلا من‌ دير رسيدم‌. خيلي‌ خوب‌ چشم‌. البته‌ تا حدي‌ كه‌ نگن‌ اين‌ خوله‌، نمي‌فهمه‌ اين‌ حرفها را اندازه‌اي‌. بايد عذر را بپذيريد. اساسا كلمة‌ عذر، مؤمن‌ هيچ‌ وقت‌ كاري‌ را نمي‌كنه‌ كه‌ عذر بخواد. يك‌ روايت‌ تندي‌ داره‌ چون‌ بعضي‌ رفقا خيال‌ كردند كه‌ ما به‌ اونها داريم‌، مي‌ترسم‌ اين‌ روايت‌ را بخونم‌ ولي‌ نه‌ خدا مي‌دونه‌ نظرم‌ به‌ كسي‌ نيست‌. روايت‌ تندي‌ هست‌ كه‌ مي‌فرمايد كه‌ المؤمن‌ لا يصني‌ و لا يتعذر. مومن‌ هيچ‌ وقت‌ بدي‌ نمي‌كنه‌ و عذر خواهي‌ هم‌ نمي‌كنه‌. اگر هي‌ انسان‌ گفت‌ آقا ببخشيد خوب‌ چرا بايد اين‌ قدر ببخشيد بگي‌. نكن‌. والمنافق‌ يصير الحق‌. منافق‌ هي‌ بدي‌ مي‌كنه‌ هي‌ هم‌ عذر ميخواد. اين‌ علامته‌. انسان‌ بايد كارهاش‌ روي‌ حساب‌ باشه‌ ولي‌ عذر هم‌ بايد پذيرفته‌ بشه‌. يك‌ كسي‌ عذر آورد آقا نتونستم‌. خيلي‌ خوب‌. انشاء الله‌ بعد از اين‌ مي‌توني‌. اما اگر بهش‌ گفتي‌ كه‌ مي‌تونستي‌ نيامدي‌، مي‌گه‌ تو كه‌ برات‌ فرق‌ نمي‌كنه‌ كه‌ من‌ عذر داشته‌ باشم‌، نداشته‌ باشم‌ پس‌ همين‌ طوره‌ كه‌ تو مي‌گي‌. اخلاق‌ حتي‌ در تربيت‌ افراد تا مي‌تونيد كوشش‌ بكنيد كه‌ ستار العيوب‌ باشيد. بديهاي‌ فرزندانتون‌ را خيلي‌ به‌ رخشون‌ نكشيد. اگر گناهي‌ كرد خودتون‌ يك‌ كاري‌ بكنيد اين‌ گناهش‌ را در عين‌ اين‌ كه‌ بهش‌ مي‌فهمونيد كه‌ بد كردي‌ در عين‌ حال‌ پرده‌ پوشي‌ كنيد غفار باشيد.

 غفار يعني‌ پرده‌ پوش‌، يا غفار الذنوب‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ پرده‌اي‌ روي‌ گناهان‌ من‌ مي‌اندازي‌ همين‌ تقريبا معناي‌ ستارالعيوبه‌. ستار العيوب‌ اعم‌ از غفار الذنوبه‌. خداي‌ تعالي‌ ستار العيوبه‌. عيب‌ انسان‌ را كه‌ مي‌پوشونه‌ هيچي‌ انسان‌ را خوب‌ هم‌ معرفي‌ مي‌كنه‌. چقدر ماها گناه‌ مي‌كنيم‌. همين‌ گناهاني‌ كه‌ ما كرديم‌ هر كسي‌ تو فكر خودش‌ بياد اگر كه‌ مردم‌ بفهمند چه‌ عكس‌ العملي‌ دارند، اگر كه‌ خدا فهميده‌ كه‌، نمي‌تونيم‌ بگيم‌ كه‌ ندونسته‌. چه‌ عكس‌ العملي‌ داشته‌. در اين‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌خونيم‌ لو علمت‌ ارض‌ بذنوبي‌ و ساعتي‌ او الجبا محبت‌ او السماوات‌ اگر زمين‌ بدونه‌ كه‌ من‌ چقدر گناه‌ كردم‌، زمين‌ خوب‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. من‌ را در خودش‌ فرو مي‌بره‌. كوهها بر سر من‌ فرود مي‌يان‌. آسمان‌ من‌ را خفه‌ مي‌كنه‌ حالا اينجور تعبير مي‌كنيم‌. قد تكرر بقوفي‌ لضيافتك‌ خدايا مكرر من‌ در ضيافت‌ مهماني‌ تو قرار گرفتم‌. فلا تحملني‌ ما بعبد متعرضين‌ بمسئلتك‌. اين‌ حالت‌ بايد در انسان‌ باشه‌. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ ستار العيوبه‌. شماها هم‌ اگر مي‌خواهيد يكي‌ از صفات‌ الهي‌ در شما پيدا بشه‌، ستار العيوب‌ باشيد. گناهان‌ اشخاص‌ را ده‌ تا نكنيد رويش‌ بگذاريد. يك‌ روايت‌ داره‌ كه‌ كلمة‌ دروغگو براي‌ كسي‌ كه‌ هرچه‌ شنيد و گفت‌ و نقل‌ كرد صادقه‌. من‌ شنيده‌ام‌، من‌ شنيده‌ام‌ همچين‌ شده‌. بيخود. بين‌ حق‌ و باطل‌ چهار انگشت‌ حضرت‌ امير در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايند كه‌ حق‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ ديدي‌. حالا مثلا هر چه‌ كه‌ ديده‌ايد بايد بگيد. نه‌. شما اگر ديديد كسي‌ زنا كرد بايد بيائيد بگيد به‌ مردم‌؟ نه‌. شراب‌ خورد؟ نه‌. پس‌ چيكار كنيم‌ همچين‌ آدمي‌ را؟ خيلي‌ بهش‌ اعتماد داري‌، تو بهش‌ اعتماد نكن‌. برو. آنهم‌ نه‌ يك‌ جوري‌ كه‌ عملا غيبت‌ بكني‌. يك‌ غيبتهاي‌ عملي‌ هست‌. چون‌ غيبتهاي‌ عملي‌ گاهي‌ ميشه‌ گناهش‌ از غيبتهاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ لفظي‌ بيشتره‌. ما ديديم‌. بعضي‌ از مقدسها مي‌خواهند غيبت‌ نكنند. ميگه‌ آقا فلاني‌ را مي‌شناسي‌؟ بعله‌. چطور آدميه‌؟ دهنم‌ را باز نكن‌ به‌ غيبت‌ مي‌افتم‌. اين‌ غيبت‌ كردي‌ ده‌ برابر آني‌ كه‌ يك‌ كلمه‌ ميگفتي‌ به‌ او. يا بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند ميگويند غيبتش‌ نباشه‌، ديگه‌ غيبتش‌ نيست‌! اينها يك‌ حرفهايي‌ است‌ كه‌ واقعا از روي‌ جهل‌ انسانه‌. يا هيچي‌ نميگيد. فلاني‌. چه‌ عرض‌ كنم‌. خدا همه‌ را هدايت‌ كنه‌. اينها هم‌ غيبته‌، خيال‌ نكنيد كه‌ ديگه‌ راحت‌ شديد. عجب‌ آدم‌ خوبيه‌ غيبت‌ نكرده‌. يك‌ كسي‌ يك‌ وقتي‌ از همين‌ افراد پشت‌ سر من‌ يك‌ چيزي‌ ميگفت‌. ميگفت‌ فلاني‌ يك‌ جوريه‌ كه‌، يكي‌ از علما ميگفت‌ آقا شما برو ازش‌ خواهش‌ بكن‌ آن‌ كاري‌ را كه‌ شما كرده‌اي‌ بگه‌ توي‌ مردم‌. چون‌ اينجوري‌ كه‌ اين‌ ميگه‌ خيلي‌ بدتر از اون‌، هر كاري‌ كه‌ كردي‌. چون‌ انسان‌ همه‌ جور احتمال‌ ميده‌. فلان‌ عالم‌ را ميگي‌! بعله‌. خدا همه‌ را از شر شيطان‌ حفظ‌ كنه‌. خدا محبت‌ دنيا را از دل‌ همه‌، يعني‌ محبت‌ دنيا داره‌، خدا رياست‌، حب‌ جاه‌ و رياست‌ را از ما دور كنه‌. حالا داره‌ دعا ميكنه‌. اينها خيلي‌ بده‌. ستار العيوب‌ باشيد. رحمت‌ واسعة‌ پروردگار شامل‌ حال‌ ما ميشه‌. و الاّ گاهي‌ بعضي‌ نيتهايي‌ كه‌ ما داريم‌، آنها را خدا علنيش‌ كنه‌ ماها بيچاره‌ايم‌. يا ستار العيوب‌. يا غفار الذنوب‌. اينها رحمت‌ واسعة‌ پروردگاره‌. لعنت‌ خدا كه‌ دوري‌ از رحمت‌ پروردگاره‌ اين‌ مربوط‌ به‌ روز قيامته‌.

 روز قيامت‌ يكي‌ از اسماء قيامت‌ يوم‌ تبلي‌ السرائر. روزي‌ كه‌ همة‌ باطنها ظاهر ميشه‌. خدا آنجا سترش‌ را برميداره‌. خداي‌ تعالي‌ آنجا، آنها هم‌ براي‌ آنهايي‌ كه‌ مشمول‌ لعنت‌ شدند. مشمول‌ دوري‌ از رحمت‌ پروردگار شدند. آنجا خداي‌ تعالي‌ سترش‌ را برميداره‌. ديگه‌ خدا در روز قيامت‌ ستار العيوب‌ نيست‌. نه‌ اينكه‌ اين‌ صفت‌ را نداشته‌ باشه‌. نه‌. يك‌ عمر خدا در دنيا بهش‌ مهلت‌ داده‌ و سترش‌ كرده‌. حالا روز جزاست‌. آخه‌ يكي‌ از اسماء روز قيامت‌، روز جزاست‌. حالا اينجا هم‌ اگر بخواهد ستر بكنه‌ كه‌ جزا داده‌ نميشه‌. كسي‌ كه‌ مشمول‌ لعنت‌ پروردگار ميشه‌، ديگه‌ روز قيامت‌ رحمت‌ الهي‌ مشمول‌ او نميشه‌، شامل‌ او نميشه‌. ميگيم‌ كه‌ حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌فرمايد كه‌ هبني‌ يا الهي‌ صبرت‌ علي‌ حر نارك‌ و كيف‌ اصبر علي‌ فراقك‌. خدايا اگر من‌ به‌ حرارت‌ آتش‌ جهنم‌ كه‌ فوق‌ العاده‌ عجيبه‌، بر فرض‌ صبر كردم‌؛ چطور بر فراق‌ از رحمت‌ تو صبر كنم‌. رحمت‌ تو شامل‌ حال‌ من‌ نشه‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ مشمول‌ رحمت‌ خدا در دنيا و آخرت‌ باشيد. رحمت‌ پروردگار هم‌ يك‌ رحمت‌ عامه‌ كه‌ شامل‌ همه‌ ميشه‌. حتي‌ در دنيا شامل‌ شمر هم‌ شده‌، شامل‌ يزيد هم‌ شده‌، شامل‌ همة‌ بدهاي‌ عالم‌ شده‌ و يك‌ عرض‌ كردم‌، يك‌ مسئله‌اش‌ همين‌ ستار العيوب‌ بودن‌ پروردگاره‌. اما اگر آمد و مشمول‌ لعنت‌ پروردگار انسان‌ شد، ديگه‌ در قيامت‌ پرده‌ها كنار ميره‌. تبلي‌ السرائر. الهي‌ لا تفضحني‌ بين‌ خلقك‌. خدايا مرا مفتضح‌ نكن‌ بين‌ خلقت‌. واقعا يكي‌ از دعاهايمون‌ هميشه‌ بايد اين‌ باشه‌ كه‌ خدايا ما را آبرويمون‌ را نريز.

 يك‌ شخصي‌ را آوردند خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. دزدي‌ كرده‌ بود. حضرت‌ بهش‌ فرمودند كه‌ چند دفعه‌ است‌ دزدي‌ ميكني‌؟ گفت‌ دفعة‌ اولمه‌. حضرت‌ يك‌ تأملي‌ كردند و خوب‌. طبق‌ قانون‌ اسلام‌ بايد دستش‌ بريده‌ بشه‌. خواستند دستش‌ را ببرند. گفت‌ حالا كه‌ مي‌خواهيد دستم‌ را ببريد، من‌ هفتاد مرتبه‌ دزدي‌ كرده‌ام‌. حضرت‌ فرمود من‌ تأملم‌ همين‌ بود كه‌ خداي‌ مهربان‌، خداي‌ ستار العيوب‌، چطور در دفعة‌ اول‌ تو را مفتضح‌ كرده‌. خداي‌ مهربان‌ دفعة‌ اول‌ كسي‌ را مفتضح‌ نميكنه‌. تو معلومه‌ كه‌… من‌ همين‌ را فكر ميكردم‌ كه‌ چطور تو دفعة‌ اوله‌ ميگي‌ من‌ دزدي‌ كردم‌ و آوردنت‌ اينجا و دستت‌ را ميخواهيم‌ قطع‌ بكنيم‌.

 لعنت‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ رحمت‌ الهي‌ شاملش‌ نميشه‌. كه‌ عمدة‌ رحمت‌ هم‌ روز قيامته‌. دنيا اين‌ رحمتهاي‌ عامه‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. به‌ مورچه‌ داده‌، به‌ همه‌ جاندارها، به‌ همة‌ موجودات‌، خدا ديگه‌ صريح‌ دعاي‌ كميله‌ كه‌ و برحمتك‌ التي‌ وسعت‌ كل‌ شي‌ء. اين‌ رحمت‌ عامه‌ است‌. رحمت‌ خاصه‌ البته‌ مشمول‌، شامل‌ افراد مؤمن‌ ميشه‌. مؤمنين‌ خاصه‌. كه‌ وقتي‌ در تفسير رحمان‌ و رحيم‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ رحمان‌ بالجميع‌ خلائق‌. خدا مهربانه‌ به‌ جميع‌ خلائق‌. و الرحيم‌ بالمؤمنين‌ خاصه‌. رحمت‌ خاصة‌ پروردگار كه‌ يك‌ بخشش‌ صلواته‌. يكي‌ صلوات‌، مربوط‌ به‌ افراد خاصي‌ است‌. اول‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. بعد صابرين‌. و نبلونكم‌ بشي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. اولئك‌ عليهم‌ صلواة‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌. اينجا صلوات‌ شامل‌ افرادي‌ كه‌ صابرند، آنهم‌ در زمان‌ غيبت‌. چون‌ آية‌ و لنبلونكم‌ يك‌ بعد تفسيريش‌ مربوط‌ به‌ مردماني‌ است‌ كه‌ در غيبت‌ كبري‌ واقع‌ شده‌اند. در زمان‌ غيبت‌. خدا شما را امتحانتون‌ ميكنه‌، مبتلايتون‌ ميكنه‌. و نبلونكم‌ بشي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌ كه‌ خيلي‌ مفصله‌ بخواهم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌. بشر الصابرين‌. و صلوات‌، اولئك‌ عليهم‌ صلواة‌ من‌ ربهم‌، صلوات‌ خدا بر اين‌ افراد. صلوات‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ هم‌ بر پيغمبر و آلش‌ هست‌ و هم‌ بر كساني‌ كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ و تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌. دستوره‌ كه‌ صلوات‌ بر اينها بفرستيد. رحمت‌ خاصه‌ را براي‌ آنهايي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كنند، براي‌ آنهايي‌ كه‌ پاك‌ ميشوند، تطهرهم‌ و تزكيهم‌ و صل‌ عليهم‌. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. صلوات‌ تو ماية‌ آرامش‌ آنهاست‌. اگر انسان‌ مشمول‌ رحمت‌ الهي‌، آن‌ رحمت‌ خاصه‌، بشه‌ يك‌ آرامش‌ عجيبي‌ داره‌. راحت‌. يك‌ آرامش‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داره‌. سكن‌ به‌ معناي‌ آرامش‌، آرامشي‌ كه‌ در مقابل‌ هيچ‌ دشمني‌ كوچكترين‌ ترسي‌ نداره‌. در مقابل‌ هيچ‌ فردي‌ خضوع‌ نداره‌. اعتماد به‌ نفس‌، استقلال‌، با شخصيت‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ مشمول‌ صلوات‌ خدا شده‌، صلوات‌ پيغمبر. يك‌ آرامش‌ فوق‌ العاده‌اي‌. ايمان‌، ايمان‌ كامل‌ بايد پيدا بكنه‌ طبعا تا اين‌ آرامش‌ را پيدا بكنه‌. قاطعيت‌ داره‌. آدمي‌ كه‌ باصطلاح‌ يك‌ آرامشي‌ داره‌ و يك‌ سكوني‌ دارد و اينها، اون‌ با قاطعيت‌ حرف‌ ميزنه‌. از هيچي‌ نميترسه‌. به‌ هيچكس‌ تكيه‌ نكرده‌. ماها كه‌ مي‌بينيد زبونيم‌، گاهي‌ ترس‌ مي‌گيرتمون‌، من‌ آخوند ممكنه‌ كه‌ اعتماد به‌ مريد كرده‌ باشم‌، ميگم‌ اينها بدشون‌ مي‌آيد اگر فلان‌ حرف‌ را بزنم‌. اگر امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر كردم‌ از من‌ بدشون‌ مي‌آيد از دور من‌ پراكنده‌ مي‌شوند. من‌ اعتماد به‌ اينها كرده‌ام‌. يك‌ نفر اعتماد به‌ اداره‌اش‌ كرده‌. رئيس‌ بدش‌ مي‌آيد. اين‌ امضاء را نكنم‌ رئيس‌ بدش‌ مي‌آيد. اعتماد به‌ اوست‌. اعتماد به‌ حقوقش‌. اعتماد مثلا به‌ پدر مادرش‌. يك‌ فرد مؤمن‌، اين‌ فقط‌ اعتماد به‌ خدا داره‌ و از هيچ‌ چيز نمي‌ترسه‌. و لا تخافوهم‌ و خافوهم‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. از من‌ بترسيد، به‌ من‌ اعتماد كنيد. اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. نستعين‌. ياري‌ از خدا بخواهيد. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. علامت‌ ايمان‌ اينه‌. اعتماد به‌ خدا.

 اگر انساني‌ مورد لعنت‌ واقع‌ شد، اين‌ اعتمادش‌ را بكلي‌ از دست‌ داده‌. حالا در همين‌ دنيا. يك‌ آدم‌ ناثبات‌ متزلزل‌ ناراحت‌. به‌ هيچ‌ چيز نميتونه‌ اعتماد كنه‌. به‌ همه‌ سوء ظن‌ داره‌. همه‌ را فكر ميكنه‌ دشسمنانش‌ هستند. و دائما به‌ فكر اين‌ هست‌ كه‌ يك‌ كاري‌ بكنه‌ مردم‌ خوششون‌ بيايد، رياكار ميشه‌ انسان‌. باصطلاح‌ كارهاي‌ مختلف‌ بدي‌ كه‌ شماها حالا بخواهم‌ شرح‌ بدهم‌ خيلي‌ زياده‌، اين‌ علامت‌ ملعون‌ شدن‌ انسانه‌. انسان‌ اگر ايمان‌ به‌ خدا پيدا نكرد و مشمول‌ صلوات‌ الهي‌ نشد و مشمول‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ نشد اين‌ طبعا ملعونه‌. آدم‌ ملعون‌ هم‌ هميشه‌ در تزلزله‌. آيا من‌ ميتونم‌ كاري‌ را انجام‌ بدهم‌؟ ضعف‌ از خودش‌ نشان‌ ميده‌، استقامت‌ نداره‌. يك‌ فردي‌ است‌ هر روزي‌ به‌ يك‌ صورتي‌ در مي‌آيد. همج‌ الرعاء، اطواء كل‌ ناعق‌. يميلون‌ مع‌ كل‌ ريح‌. با هر بادي‌ حركت‌ ميكنه‌. يك‌ استقلالي‌ نداره‌. اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ از رحمت‌ الهي‌ دوره‌. شما فكر نكنيد بعضي‌ از معصيتكارها، از آنهايي‌ كه‌ ظالمين‌ به‌ آل‌ پيغمبرند، اينها مشمول‌ لعنت‌ خدا نيستند. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ لعنت‌ الهي‌ آمده‌ شامل‌ اين‌ شخص‌ شده‌ بوسيلة‌ آن‌ لعنت‌، باصطلاح‌ اين‌ شخص‌ ملعون‌ شده‌، همين‌ تزلزلي‌ است‌ كه‌ داره‌، همين‌ ناآرامي‌، نا اطميناني‌. نه‌ نماز شب‌ او را آرام‌ ميكنه‌، نه‌ اعمال‌ خوب‌ او را آرام‌ ميكنه‌، نه‌ اعمال‌ بد او را آرام‌ ميكنه‌. يك‌ روز بطرف‌ شهوترانيهاي‌ مي‌بينه‌ آرام‌ نميشه‌. يك‌ روز طرف‌ ايمان‌ ميره‌، مي‌بينه‌ آرام‌ نميشه‌. هيچوقت‌ هيچ‌ چيز درش‌ استقرار پيدا نميكنه‌. اينها معناي‌ در اين‌ آية‌ شريف‌ ثاني‌ اثنين‌ في‌ الغار اذ يقول‌ لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا، فانزل‌ الله‌ سكينته‌ علي‌، حالا اينجا بحثه‌ كه‌ سني‌ها مي‌گويند كه‌ اين‌ آرامش‌، چون‌ الف‌ با ضمير مفرد آمده‌، كه‌ اين‌ سكينت‌ و آرامش‌ بر ابي‌ بكر نازل‌ شده‌ يا بر پيغمبر؟ كه‌ به‌ دلائل‌ متقني‌ بر پيغمبر و خداي‌ تعالي‌ به‌ او آن‌ آرامش‌ را نداد. حالا بر فرض‌، بر او هم‌ وارد شده‌ باشه‌، معلومه‌ قبلا سكينت‌ نداشته‌، آرامش‌ نداشته‌. كنار پيغمبر كسي‌ نشسته‌ باشه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. من‌ فكر نمي‌كنم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ يك‌ كسي‌ نشسته‌ باشه‌ كه‌ همچين‌ حالتي‌ داشته‌ باشه‌. كنار پيغمبر انسان‌ نشسته‌ باشه‌ و در غار، غار ثور را من‌ ديده‌ام‌. غار بزرگي‌ نيست‌ كه‌ بگيم‌ يكي‌ اون‌ سر نشسته‌ باشه‌ يكي‌ اون‌ سر. طبعا اگر بخواهند پهلوي‌ هم‌ بنشينند بايد چسبيدة‌ به‌ هم‌ باشند. آنوقت‌ آنقدر بترسه‌ كه‌ پيغمبر مجبور بشه‌ بگه‌ بهش‌ كه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. نترس‌، محزون‌ نشو، خدا با ماست‌، غصه‌ نخور. بعد خدا سكينه‌ را بر او نازل‌ بكنه‌. بر فرض‌ تفسير آنها. و الا سكينت‌ بر پيغمبر نازل‌ شده‌. و ايدهم‌ بجنود لم‌ تروها و جعل‌ كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. اينها همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ پيغمبره‌. نميشه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ابي‌ بكر باشه‌. حالا هر چي‌.

 آرامش‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌. شماها در يك‌ بعد آرامش‌ داريد. الان‌ اگر حضرت‌ بقية‌ الله‌ اروحنا فداه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) ملاقات‌ كنيد و ببينيد و حضرت‌ بهتون‌ اطمينان‌ بدهند كه‌ من‌ همه‌ جا پشتيبان‌ تو هستم‌ و با تو خواهم‌ بود، شما ببينيد چه‌ آرامشي‌ داريد. خيلي‌ آرامش‌ خواهد بود. بعضي‌ها توي‌ خواب‌ هم‌ كه‌ مي‌بينند آرامش‌ پيدا مي‌كنند. يك‌ جوان‌ نسبتا معصيتكاري‌ آمده‌ بود. اين‌ خيلي‌ يك‌ گرفتاري‌ برايش‌ پيش‌ آمده‌ بود. خيلي‌ متزلزل‌ بود. خيلي‌ زياد. مبلغ‌ زيادي‌ بدهكاري‌ پيدا كرده‌ بود و طلبكارها هم‌ خيلي‌ بهش‌ فشار آورده‌ بودند. ايشون‌ ميگفت‌ ده‌ ميليون‌ تومان‌ من‌ بدهكاري‌ دارم‌. طلبكارها بهش‌ فشار آورده‌ بودند. فرار كرده‌ بود. اين‌ از تهران‌ به‌ من‌ تلفن‌ ميزد. ميگفت‌ شبها در كنار مرقد امام‌ مي‌مانم‌. چون‌ آنجا امنه‌. الان‌ هم‌ هنوز تهرانه‌. ولي‌ ميگفت‌ يك‌ شب‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را در خواب‌ ديدم‌. حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ ناراحت‌ نباش‌. همين‌ يك‌ كلمه‌. من‌ يك‌ آرامشي‌ پيدا كردم‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ صدها ميليون‌ تومان‌ پول‌ توي‌ بانك‌ كنار گذاشته‌ داشت‌. يك‌ همچين‌ حالتي‌. اين‌ علامت‌ ايمان‌ شماست‌. ايمان‌ شما. در خواب‌ ديده‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بهش‌ گفته‌اند ناراحت‌ نباش‌. بسيار آدم‌ خوبي‌ هم‌ هست‌. تقصير نداره‌ در اين‌ وضعي‌ كه‌ برايش‌ پيش‌ آمده‌. خدا انشاء الله‌ فرجي‌ براي‌ ايشان‌ برساند. و جدا حالا كه‌ اسم‌ ايشان‌، يعني‌ به‌ ياد ايشان‌ من‌ افتادم‌ من‌ خيلي‌ دعايش‌ كردم‌. بسيار مرد خوبيست‌. از رفقاي‌ نزديكمون‌ نيست‌. من‌ قيافه‌اش‌ را هم‌، يك‌ دفعه‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ را ديديد. يعني‌ ايشان‌ در ضمن‌ يك‌ خواب‌ ديگري‌ كه‌ بعد از اون‌ خوابهاي‌ زيادي‌ هم‌ ديده‌، به‌ اون‌ پيغمبر اكرم‌ سه‌ مرتبه‌ سفارش‌ كرده‌ بودند كه‌ از فلاني‌ مثلا بخواه‌ كه‌ دعايت‌ بكنه‌. حالا خواب‌ ديده‌ بهرحال‌. روي‌ اين‌ دليل‌ با من‌ تماس‌ گرفته‌، صحبت‌ كرده‌، نامه‌اي‌ برايم‌ نوشته‌ بود. من‌ الان‌ فكر نمي‌كنم‌ بشناسمش‌. ولي‌ اينها را ميگم‌ بخاطر اينكه‌ چون‌ نظائر اين‌ جريان‌ توي‌ بعضي‌ از رفقا هست‌، فكر نكنند او را من‌ دارم‌ ميگويم‌. مي‌خواهم‌ خصوصياتش‌ را خوب‌ ذكر كنم‌ كه‌ ذهنها به‌ اشخاصي‌ كه‌ اطرافمون‌ هستند منتقل‌ نشه‌. منظورم‌ اين‌ بود. كه‌ در خواب‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ بهش‌ فرموده‌اند كه‌ ناراحت‌ نباش‌، اين‌ آرامشه‌. اما اگر كسي‌ در بيداري‌ كنار پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ باشه‌، پيغمبر اكرم‌ بهش‌ بفرمايند كه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. خدا با ماست‌، خدا كمك‌ ماست‌. اين‌ بازهم‌ بترسه‌ خيلي‌…

 لذا من‌ به‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌، در مدينه‌ بود. چون‌ من‌ اين‌ آيه‌ را كنار قبر ابي‌بكر در حرم‌ پيغمبر تابلو كرده‌اند و زده‌اند كه‌ يك‌ آيه‌ در شأن‌ ايشان‌ نازل‌ شده‌ و آن‌ آيه‌ اينه‌. اذا صاحبه‌، لذا ميگويند رفيق‌ غار پيغمبر. خيلي‌ من‌ به‌ او سفارش‌ ميكردم‌ اين‌ آيه‌ را براي‌ ايشان‌ نخون‌ و اين‌ پيرمرد صحابي‌ را ضعيف‌ الايمان‌ معرفي‌ نكن‌. سفارش‌ ميكردم‌ توصيه‌ ميكردم‌ كه‌ اينجوري‌، اين‌ گناهه‌ كه‌ تو يك‌ پيرمرد صحابي‌، آنهم‌ پدرزن‌ پيغمبر اكرم‌، اينجور باهاش‌ صحبت‌ بكني‌ كه‌ بگي‌ ترسيد. كنار پيغمبر! اين‌ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ ديگه‌ مي‌گويند سيصد آيه‌ در شأن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اگر نازل‌ شده‌، يك‌ آيه‌ هم‌ در شأن‌ خليفة‌ اول‌ نازل‌ شده‌ كه‌ خيلي‌ قيمت‌ داره‌. خوب‌ چيه‌ اين‌؟ ثاني‌ اثنين‌، دومي‌ از دو تا كه‌ هر دويشون‌ در غار بودند، هما في‌ الغار اذ يقول‌، اين‌ نفر كه‌ پيغمبر اكرمه‌، خوب‌ معلومه‌. اذ يقول‌ لصاحبه‌، به‌ همصحبتش‌، به‌ رفيقش‌، به‌ كسي‌ كه‌ باهاش‌ بود. لا تحزن‌. محزون‌ نباش‌. ان‌ الله‌ معنا. خدا با ماست‌. اين‌ واقعا مشكله‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چنين‌ آيه‌اي‌ را براي‌ آنهم‌ عظمت‌ شخص‌، بيان‌ كنه‌.

 ناآرامي‌ علامت‌ لعنته‌. منتهي‌ لعنت‌ گاهي‌ خيلي‌ قويه‌ خيلي‌ انسان‌ را مفتضح‌ ميكنه‌. گاهي‌ ضعيفشه‌. قلبي‌. ناآرامي‌ قلبي‌. كساني‌ كه‌ مي‌گويند قلوبنا غلف‌. نمي‌آيند توي‌ راه‌ بهرحال‌. يا خوابند، يا مرده‌ هستند. و مأيوس‌ از رحمت‌ پروردگارند؛ اينها مي‌گويند قلوب‌ ما قفله‌. درش‌ باز نميشه‌. آقا چيكار كنيم‌؟ زياد هم‌ به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند در اين‌ باره‌ كه‌ آقا چيكار كنيم‌ حرف‌ حق‌ به‌ مغز ما فرو نميره‌. ما يك‌ ساعت‌ پاي‌ روضه‌ بشينيم‌ مي‌بينيم‌ رفيق‌ پهلوي‌امون‌ همچين‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شده‌ كه‌ بدنش‌ داره‌ مي‌لرزه‌ و اشك‌ مي‌ريزه‌. اما ما هيچي‌، هيچي‌. كسل‌ هم‌ شده‌ايم‌، خسته‌ هم‌ شده‌ايم‌. معلومه‌ كه‌ من‌ بايد مأيوس‌ از رحمت‌ الهي‌ باشيم‌. و قالوا قلوبنا غلف‌. هيچكس‌ قلبش‌ قفل‌ نيست‌. مگر انسان‌ خودش‌ معصيتهايي‌ بكنه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ختم‌ الله‌ علي‌ قلوبهم‌ و علي‌ سمعهم‌ و علي‌ ابصارهم‌ غشاوه‌. خدا مهرش‌ بكنه‌. بگه‌ تو ديگه‌ به‌ درد نميخوري‌. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ رحيم‌. و الاّ اين‌ كلام‌ اصلا درست‌ نيست‌. قلوبنا غلف‌. بل‌ لعنهم‌ الله‌ بكفر. كفر هم‌ ضد شكره‌، در اين‌ آيه‌ بخصوص‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌ جور بهت‌ لطف‌ كرده‌. عقل‌ بهت‌ داده‌، فكر بهت‌ داده‌. در مملكت‌ اسلامي‌ متولدت‌ كرده‌، در دامن‌ پدر و مادر شيعه‌ تو را بزرگت‌ كرده‌. تمام‌ توفيقات‌ را برايت‌ فراهم‌ كرده‌. خوب‌ چي‌ مي‌خواهي‌ ديگه‌؟ وقتي‌ كه‌ باز هم‌ پشت‌ پا به‌ تمام‌ اين‌ نعمتهاي‌ الهي‌ زدي‌، بخاطر اين‌ كفرت‌ خداي‌ تعالي‌ لعنتت‌ ميكنه‌. بل‌ لعنهم‌ الله‌ بكفرهم‌. خود اينكه‌ انسان‌ بگه‌ قلوبنا غلف‌، همينكه‌ انسان‌ بگه‌ كه‌ من‌ قابل‌ هدايت‌ نيستم‌. من‌ چرا پيشرفت‌ نمي‌كنم‌؟ چرا به‌ كمال‌ نميرسم‌؟ چرا در راه‌ تزكية‌ نفس‌ نمي‌تونم‌ قدم‌ بردارم‌ و نمي‌تونم‌ بردارم‌. مأيوس‌ بشه‌. خداي‌ تعالي‌ بخاطر اين‌ ناشكريش‌، بخاطر اين‌ كفرش‌، لعنتش‌ ميكنه‌. ميگه‌ حالا تو كه‌ لياقت‌ نداري‌، ملعون‌ باش‌. و از رحمت‌ خودش‌ دورش‌ ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ بحمد الله‌ به‌ همه‌اتون‌ الطاف‌ زيادي‌ كرده‌، مهربانيهاي‌ زيادي‌ فرموده‌. ديگه‌ از همون‌ اول‌ تولد تا آخر. اينها مهربانيهاي‌ خداست‌. يك‌ مقداري‌ انسان‌ همت‌ كنه‌، اقدام‌ داشته‌ باشه‌، اقدام‌ كنه‌، براي‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برداره‌. و البته‌ موفق‌ خواهد شد. بل‌ لعنهم‌ الله‌ بكفرهم‌ و قليل‌ ما يؤمنون‌.

 خوب‌ شب‌ گذشته‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ ساعتها چون‌ يك‌ خورده‌اي‌ عقب‌ كشيده‌ شده‌. بعله‌. از طرفي‌ هم‌ شبها بلند شده‌، فرصت‌ بيشتري‌ هست‌ الحمد لله‌. و من‌ جدا از اين‌ مجالس‌ دلم‌ مي‌خواهد كه‌ بهره‌برداري‌ بكنيد. مجلسي‌ نباشه‌ كه‌ بشينيم‌ و حرفي‌ بزنيم‌ و گفتند كه‌ روايت‌ هست‌ معروفه‌ اين‌ جمله‌ كه‌ هست‌ كه‌ نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌. اين‌ نباشه‌. سالها بعضي‌ها پاي‌ منبرها باصطلاح‌ پير شدند و مواعظ‌ را خوب‌ شنيدند، همين‌ حرفهايي‌ را كه‌ من‌ امشب‌ زدم‌ فكر نمي‌كنم‌ در بين‌ شما كسي‌ باشه‌ كه‌ بالاخره‌ يا مكرر يا نشنيده‌ باشه‌. همة‌ حرفها تذكره‌. انما انت‌ مذكر. اي‌ پيغمبر تو مذكري‌. انا نحن‌ نزلنا الذكر. خدا به‌ انسان‌ يك‌ فطرتي‌ داده‌ كه‌ همة‌ حرفها را ميدونه‌. منتهي‌ بايد تذكرات‌ دائما باشه‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ از اين‌ مجالس‌ بهره‌اي‌ كه‌ برميداريد اين‌ باشد كه‌ از رحمت‌ پروردگار لااقل‌ مأيوس‌ نشيد. دلهايمون‌ متوجه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار باشه‌. امام‌ زمان‌ ما يك‌ آقايي‌ است‌ كه‌ مظهر رحمت‌ پروردگاره‌. يك‌ وقتي‌ اين‌ سه‌ جمله‌ را من‌ در كنار هم‌ در يك‌ رؤيايي‌ ديدم‌. بعد هم‌ نشستم‌ رويش‌ فكر كردم‌. فكر مي‌كنم‌ توي‌ يكي‌ از اين‌ كتابهايم‌ هم‌ نوشته‌ام‌. سه‌ جمله‌. السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ البيت‌ النبوه‌ تا ميرسه‌ و معدن‌ الرحمه‌. ائمة‌ اطهار معدن‌ رحمت‌ خدا هستند. شما هر چيزي‌ را بخواهيد كه‌ داراي‌ معدن‌ باشه‌، بايد از معدنش‌ بگيريد. فيروزه‌اي‌ كه‌ از معدن‌ نياد هيچي‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود طلايي‌ كه‌ از معدن‌ طلا نيايد، هيچي‌. اينها معدن‌ رحمت‌ خدا هستند. و معدن‌ الرحمه‌. جملة‌ دوم‌ و برحمتك‌ التي‌ وسعت‌ كل‌ شي‌ء. قسم‌ ميدهيم‌ خدا را به‌ رحمت‌ خدا كه‌ شامل‌ همه‌ چيز ميشه‌. جملة‌ سوم‌، اين‌ جمله‌ البته‌ شايد معروفه‌، اون‌ دو جمله‌ خوب‌ همه‌اتون‌ زيارت‌ جامعه‌ خونديد و دعاي‌ كميل‌ هم‌ كه‌ مي‌خونيد. ولي‌ جملة‌ سوم‌ يا مرسل‌ الرحمه‌ من‌ معادنها. اين‌ در دعاهاي‌ ماه‌ رجبه‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ رحمت‌ را از معدنش‌ براي‌ ما مي‌فرستي‌. اين‌ سه‌ جمله‌ ببينيد خيلي‌ حرف‌ داره‌. من‌ خودم‌ با همة‌ كم‌ بضاعتيم‌، با همة‌ بيسواديم‌، چي‌ بگم‌ حالا؟ من‌ حوصلة‌ اينكه‌ خيلي‌ شكسته‌ نفسي‌ هم‌ بكنم‌ ندارم‌ها، با همة‌ اينها مي‌تونم‌ ده‌ پانزده‌ تا منبر خيلي‌ مفصل‌ دربارة‌ همين‌ سه‌ جمله‌ بروم‌. خيلي‌ حرف‌ داره‌. معدن‌ رحمت‌ ائمة‌ اطهارند. خدا هم‌ از معدن‌ رحمت‌ را براي‌ ما مي‌فرسته‌ و رحمت‌ خدا شامل‌ همه‌ چيز هم‌ ميشه‌. خيلي‌ عجيبه‌. شامل‌ همه‌ چيز. حتي‌ شامل‌ شيطان‌ هم‌ ميشه‌. حتي‌ شامل‌ همه‌ چيز. حالا چه‌ رحمت‌ عامه‌ باشه‌ چه‌ رحمت‌ خاصه‌. آنوقت‌ يكي‌ از اين‌ معادن‌ رحمت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ ما در تمام‌ دنيا او از افتخاراتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ ما مأموم‌ اين‌ اماميم‌. و فرداي‌ روز جمعه‌ و امشب‌، چون‌ شب‌ قدر متعلق‌ به‌ روز بعده‌ از نظر اسلام‌. از نظر ما ميگيم‌ جمعه‌ شب‌. شب‌ بعد را ملحق‌ مي‌كنيم‌. ولي‌ اين‌ درست‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ شب‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ كيه‌؟ شب‌ بعدش‌ شب‌ قبل‌ ميشه‌. شب‌ اول‌ ماه‌ را انسان‌ وقتي‌ كه‌ هلال‌ رؤيت‌ ميشه‌. حالا اين‌ بحثي‌ داره‌. شب‌ قدر، شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ تعلق‌ دارد به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. در زيارتش‌ ميگيم‌ كه‌ هذا يومك‌ و انا فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌. و انت‌ يا مولاي‌ كرموني‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بالضيافة‌ و الاجاره‌ و اضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليك‌ و علي‌ آل‌ بيتك‌ و انتظر ظهورك‌ و ظهور الحق‌ علي‌ يديك‌. معنايش‌ را مي‌فهميد كه‌ حالتون‌ منقلب‌ شد. من‌ در امروز كه‌ روز توست‌ در پناه‌ توام‌. در كنار توام‌. و تو اي‌ آقاي‌ من‌، اي‌ مولاي‌ من‌، كريمي‌ از اولاد كرام‌ هستي‌. مأموري‌ به‌ ضيافت‌، مأموري‌ كه‌ از طرف‌ خدا امر شدي‌ كه‌ مرا مهماني‌ بكني‌. و به‌ من‌ پناه‌ بدهي‌. پس‌ پناهم‌ بده‌، پس‌ مرا مهماني‌ كن‌. فاضفني‌ فاجرني‌. صلوات‌ خدا بر تو باد، آن‌ رحمت‌ خاصة‌ پروردگار بر تو باد. صلواة‌ الله‌ عليك‌ و علي‌ آل‌ بيتك‌. بر فرزندانت‌ صلوات‌ خدا باد، بر زن‌ و فرزندت‌ صلوات‌ خدا باد. و انتظر ظهورك‌. ما در روز جمعه‌ انتظار ظهور تو را داريم‌. و ظهور الحق‌ علي‌ يديك‌. ظهور حق‌ به‌ دست‌ توست‌. تمام‌ انبياء، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها همه‌ آمدند نتونستند صددرصد، نه‌ آنكه‌ آنها قدرتش‌ را نداشتند، زمينه‌ نبود، مردم‌ آمادگيش‌ را نداشتند؛ كه‌ حق‌ را صددرصد ظاهر بكنند و در اختيار مردم‌ بگذارند. اما حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ ظهور حق‌ به‌ دستش‌ است‌. مي‌آيد دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. و ان‌ يجعلني‌ من‌ المنتظرين‌ لك‌. حالت‌ انتظار را داشته‌ باشيد. ماها بايد جزء منتظرين‌ باشيم‌. منتظرين‌ ميدونيد منتظر كيه‌؟ چون‌ انسان‌ يك‌ محبوب‌ خيلي‌ عزيزي‌ داشته‌ باشه‌ و تعيين‌ هم‌ نكرده‌ باشه‌ كه‌ كي‌ مي‌آيد. خانه‌ را مرتب‌ كرده‌ انسان‌، خانة‌ دلش‌ را از تمام‌ صفات‌ رذيله‌ پاك‌ كرده‌، سفره‌ را پهن‌ كرده‌. تمام‌ مقدمات‌ آمدنش‌ را فراهم‌ كرده‌. نشسته‌ به‌ در نگاه‌ ميكنه‌ كه‌ بيايد. من‌ منتظر ظهور تو هستم‌. و انتظر ظهورك‌ و ظهور الحق‌ علي‌ يديك‌. من‌ انتظار دارم‌. خدايا من‌ را از جزء منتظرين‌ قرار بده‌. و اسئل‌ الله‌ ان‌ يجعلني‌ من‌ المنتظرين‌ لك‌ و التابعين‌ لك‌. از پيروان‌ تو خدا مرا قرار بده‌. بعد از اين‌ اين‌ شعر را مرحوم‌ آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ در مفاتيح‌ نقل‌ ميكنه‌. خيلي‌ شعر مناسبي‌ است‌. نظيرك‌، اين‌ را نسبت‌ مي‌دهند ظاهرا به‌ سيد بحر العلوم‌. نظيرك‌ ان‌ دجت‌ ركابي‌، من‌ هر جا كه‌ هست‌ بيايم‌ بر تو وارد بشوم‌. دنيا مال‌ توست‌. آخرت‌ مال‌ توست‌. هر چه‌ خدا داره‌ در اختيار تو گذاشته‌. نزيلك‌ حيث‌ من‌ اتجهت‌ ركابي‌ و ضيفك‌ ان‌ كنت‌ من‌ البلادي‌. من‌ ميهمان‌ تو هستم‌ در هر جائي‌ از بلاد دنيا كه‌ باشم‌ مهمان‌ تو هستم‌. بيمنه‌ رزق‌ الوري‌ و بوجوده‌ ثبت‌ الارض‌ و السماء.

 خوب‌ حالا كه‌ اينطوره‌، شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. شايد امام‌ زمان‌ ما الان‌ كنار قبر شش‌ گوشة‌ سيد الشهدا باشند و شايد هم‌، چون‌ ايام‌ ديگه‌ بايد كم‌كم‌ تعلق‌ به‌ فاطمة‌ زهرا داشته‌ باشد، كنار قبرستان‌ بقيع‌، يا كنار قبر پيغمبر اكرم‌. يا فاطمة‌ البتول‌. يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. برويم‌ امشب‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. شايد اين‌ مادر مهربان‌ از خدا امشب‌ بخواهد فرج‌ فرزندش‌ را پروردگار متعال‌ برساند. اين‌ ايام‌ فاطمة‌ زهرا دست‌ فرزندانش‌ را ميگرفت‌. از شهر بيرون‌ مي‌آمد. زير يك‌ درختي‌ مي‌نشست‌. مشغول‌ گريه‌ كردن‌ ميشد. چون‌ گفته‌ بودند اهل‌ مدينه‌ كه‌ فاطمه‌ يا روز گريه‌ كند شب‌ آرام‌ داشته‌ باشد. يا شب‌ گريه‌ كند روز آرام‌ داشته‌ باشد. فاطمة‌ زهرا احساس‌ ندامت‌ كرد. از شهر خارج‌ ميشد زير اين‌ درخت‌ مي‌نشست‌. با فرزندانش‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. آمدند درخت‌ را قطع‌ كردند. چراغها را خاموش‌ كنيد، حال‌ عزايي‌ بگيريم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ امشب‌ حضرت‌ زهراي‌ مرضيه‌ به‌ ما نظر لطفي‌ بفرمايد. شنيده‌ايد هنوز سه‌ روز بيشتر از وفات‌ پيغمبر نگذشته‌ بود كه‌ پهلويش‌ را شكستند. و ظاهرا اين‌ قساوت‌ و قساوتي‌ كه‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد سبب‌ وفات‌ مادر ما زهرا، ان‌ قنفذ كنت‌ مولا عمر، قنفذ با غلاف‌ شمشير به‌ بازوي‌ مادر ما زهرا زد و سبب‌ وفاتش‌ شد. پس‌ بايد گفت‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ بازويش‌ شكسته‌ بوده‌، هم‌ پهلويش‌ شكسته‌ بوده‌. شايد اين‌ روزها سيلي‌ هم‌ خورده‌ بود. با اين‌ حال‌ مي‌آمد مي‌نشست‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. و گاهي‌ هم‌ مي‌آمد كنار قبر پدر با پدرش‌ رازو نياز ميكرد. خدايا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ فرزند زهرا را، اين‌ فرزند عزيز زهرا را، از پس‌ پردة‌ غيبت‌ خارجش‌ بكن‌ و در مقابل‌ چشم‌ شيعيان‌ دشمنان‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ بزند. اينها را بسوزاند تا دل‌ فرزندان‌ شيعيان‌ فاطمة‌ زهرا خنك‌ شود.

 

۱۹ ربیع الاول ۱۴۱۳ قمری – ۲۶شهریور ۱۳۷۱شمسی – معرفت امام علیه السلام

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 26 شهريور 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعله‌ لهم‌  الرحمن‌ ودا.

 ما طبق‌ برنامة‌ شبهاي‌ جمعه‌ بايد بقية‌ آياتي‌ كه‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ بحث‌ شد و مورد ترجمه‌ و تفسير قرار گرفت‌ همانها را بحث‌ كنيم‌ حالا به‌ يك‌ مناسبتي‌ كه‌ يك‌ سؤالي‌ از من‌ شد و بايد هم‌ اين‌ مطالبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ به‌ سمع‌ دوستان‌ برسانم‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ مناسبت‌ هم‌ با ايام‌ دارد. يك‌ مقداري‌ حرف‌ بزنيم‌ انشاء الله‌ باز اگر فرصت‌ شد از هفته‌هاي‌ آينده‌ دربارة‌ آيات‌ مورد بحثمون‌ سخن‌ بگوييم‌. ترجمة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ اين‌ است‌ كه‌ ان‌ الذين‌ آمنوا كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و عمل‌ صالح‌ كرده‌اند. خداي‌ تعالي‌ قرار مي‌دهد براي‌ اينها يك‌ محبوبيتي‌، ودا، دوستي‌. اين‌ ترجمة‌ آية‌ شريفه‌ است‌. در تفاسير آمده‌ كه‌ اين‌ آيه‌ دربارة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نازل‌ شده‌ حتي‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ من‌ ديده‌ام‌ كه‌ ميگويند منظور از ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. و يجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا. محبوبيتي‌ از علي‌ عليه‌ السلام‌ در دلها قرار داده‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ با همة‌ تبليغات‌ سوئي‌ كه‌ عليه‌ آن‌ حضرت‌ بوسيلة‌ بني‌ اميه‌ و بالاخص‌ معاويه‌ و يزيد لعنة‌ الله‌ عليهما انجام‌ شد در عين‌ حال‌ علي‌ محبوبيت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ در قلوب‌ مردم‌ دارد. ولي‌ بطور كلي‌ آيات‌ كلي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌ كه‌ تفسير شده‌ به‌ ائمة‌ اطهار بايد ما اينطوري‌ منظور كنيم‌ كه‌ در رأس‌ اين‌ صفات‌ حميده‌ مسلما خاندان‌ عصمت‌ هستند. چون‌ آنها سبقت‌ بر تمام‌ خوبيها گرفته‌اند. فرزندان‌ پيغمبر اكرم‌ را وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ تقسيم‌ ميكند مي‌فرمايد و منهم‌ ظالم‌ لنفسه‌ و منهم‌ مقتصد و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. يك‌ دسته‌ از اينها آدمهاي‌ معصيتكاري‌ هستند، ظالم‌ به‌ نفسند. يك‌ عده‌ مقتصدند، ميانه‌رو هستند. منظورم‌ اين‌ جملة‌ آخره‌ كه‌ و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. يك‌ دسته‌ از فرزندان‌ پيغمبر، اينها سابق‌ بالخيراتند. الف‌ و لام‌ الخيرات‌ از نظر ادبي‌ مسلمه‌ كه‌ منظور كل‌ الخيراته‌. همة‌ خوبيها. سبقت‌ گرفتند آنها، حالا در عالم‌ ارواح‌ بوده‌، در عالم‌ زر بوده‌، در اين‌ دنيا بوده‌، فرقي‌ نميكنه‌. اينها در تمام‌ خوبيها بر ديگران‌ سبقت‌ گرفته‌اند. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. از آيات‌ ديگر هم‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ صراحت‌ داره‌. آيات‌ ديگه‌ هم‌ هست‌ كه‌ السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌. يا مثلا… آيات‌ مختلفي‌ هست‌. حالا وقتتون‌ را سر اين‌ آيات‌ صرف‌ نكنم‌. چون‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ توي‌ قرآن‌ باشه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ صد كلمه‌ باشه‌. براي‌ ما همين‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ حجته‌. و چون‌ آنها سابق‌ بالخيراتند، اگر اسم‌ خيري‌ برده‌ بشود در عالم‌ ان‌ ذكر الخير، اگر خير ياد بشه‌، هر چي‌ شما خوبيهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌، هرچه‌ كه‌ از خوبيهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌، چه‌ صفات‌ خوب‌ باشه‌، چه‌ اعمال‌ خوب‌ باشه‌، آنها سابقند، يعني‌ مسابقه‌ را برده‌اند. يعني‌ آنها اول‌ هستند. باصطلاح‌ ما جام‌ طلايي‌ را آنها برده‌اند. البته‌ در مسابقه‌ گاهي‌ ميشه‌ كه‌ بالنسبه‌ به‌ ديگران‌ آنها سبقت‌ را گرفته‌اند. ولي‌ نه‌. نسبت‌ به‌ عالم‌ وجود و تمام‌ ماسوي‌ الله‌، اين‌ چهارده‌ نور پاك‌ نسبت‌ به‌ تمام‌ انبياء، همة‌ انبياء در اين‌ مسابقه‌ شركت‌ كرده‌اند. بعضي‌هايشون‌ دو سه‌ كيلومتر عقبند، بعضي‌ها جلويند. و بعضي‌ از اين‌ سبقت‌ گيرندگان‌، آنهايي‌ كه‌ در مسابقه‌ شركت‌ كرده‌اند، اينها فرسخها جلوتر از آنهايي‌ هستند كه‌ سبقت‌ را تازه‌ مي‌برند.

 خوب‌. پس‌ نتيجة‌ بحث‌ اين‌ شد كه‌ هر آيه‌اي‌ در قرآن‌، اگر گفتند ان‌ الذين‌ آمنوا، كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند. من‌ و شما را هم‌ شامل‌ ميشه‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌، او را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما تفاوت‌ از زمين‌ تا آسمان‌ است‌. اگر گفتند مهربان‌، يك‌ آدم‌ مهرباني‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌، و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما ميان‌ ماه‌ من‌ تا ماه‌ گردون‌، تفاوت‌ از زمين‌ تا آسمان‌ است‌. اگر گفتند سخي‌، حاتم‌ طايي‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌، و پيغمبر اكرم‌ و حضرت‌ مجتبي‌ و حضرت‌ جواد الائمه‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما گفت‌… چه‌ عرض‌ كنم‌؟ اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيستند. لا يقاس‌ بنا احد. خودشون‌ فرمودند كه‌ با ما احدي‌ را قياس‌ نكنيد. بعضي‌ از اصحاب‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ مي‌آمدند خدمت‌ ائمه‌. آيا شما بالاتريد يا حضرت‌ آدم‌؟ خوب‌ با يك‌ فرد كم‌ معرفت‌ اينطوري‌، بايد كلم‌ الناس‌ علي‌ قدر عقولهم‌. هر كسي‌ را به‌ اندازة‌ عقلش‌ بايد باهاش‌ صحبت‌ كرد. مي‌فرمودند كه‌ ما بالاتريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ آدم‌ تمام‌ نعمتها برايش‌ توي‌ بهشت‌ بود، فقط‌ بهش‌ گفتند گندم‌ نخور. اين‌ خورد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هيچكس‌ بهش‌ نگفته‌ بود گندم‌ نخورد. و در فشار ظاهري‌ هم‌ بودند. اما فرمود تنها بخاطر اينكه‌ يك‌ عده‌ در مملكت‌ اسلامي‌ ممكنه‌ پيدا بشوند كه‌ آنها گندم‌ نداشته‌ باشند بخورند، من‌ در تمام‌ عمر گندم‌ نخوردم‌.

 حضرت‌ ابوالفضله‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، وارد شريعة‌ فرات‌ ميشه‌. سه‌ شبانه‌روزه‌ آب‌ نخورده‌، تشنگي‌ بهش‌ فشار آورده‌. نه‌ خدا گفته‌ بود آب‌ نخور، نه‌ پيغمبر، نه‌… همه‌ هم‌ راضي‌ بودند. من‌ يقين‌ دارم‌ امام‌ حسين‌ خوشحال‌ هم‌ ميشد ابوالفضل‌ آب‌ بخوره‌. ولي‌ آب‌ را روي‌ آب‌ ريخته‌ و ميگه‌ يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشوا. اي‌ نفس‌ من‌ خوار شو. حسين‌ تشنه‌ است‌ تو مي‌خواهي‌ آب‌ بخوري‌! پس‌ ببينيد. ابوالفضل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شما مقايسه‌اش‌ بكنيد با حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌. اصلا لا يقاس‌ بنا احد. منتهي‌ چون‌ با ما مي‌خواستند زندگي‌ بكنند، در مسابقات‌ هم‌ با ما شركت‌ كردند و مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد حالا رفته‌ توي‌ استاديوم‌. رفته‌ ديگه‌ حالا. آنجا نشسته‌ و در مسابقات‌ شركت‌ كرده‌ و از همه‌ برده‌.

 دربارة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد كه‌ منصور وقتي‌ حضرت‌ برش‌ وارد شد، داشتند تيراندازي‌ مي‌كردند. اصرار كه‌ تو… حضرت‌ تير و كمان‌ را گرفت‌. اينجور مسابقه‌ است‌ها. تير اول‌ را به‌ نشان‌ زد، تير دوم‌ را روي‌ آن‌ تير، يعني‌ بالاي‌ تير، تير سوم‌، چهارم‌، هفتم‌… هفت‌ تا تير! اصلا محاله‌. باصطلاح‌ تقريبا معجزه‌ است‌. و در مسابقه‌ برد. حالا بگيم‌ امام‌ تيرانداز خوبيه‌؟! نه‌. امام‌ با جوانها نشسته‌. منصوري‌ هست‌ و يك‌ عده‌ تير انداز و تمام‌ شخصيتشون‌ و حيثيتشون‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ كي‌ تير را بهتر پرتاب‌ ميكنه‌. و امام‌ را هم‌ مجبور كردند كه‌ در بين‌ آنها اين‌ كارها را بكنه‌. و لذا تيراندازيه‌. خوب‌. در مسابقه‌ بايد، حالا كه‌ مجبوره‌ شركت‌ بكنه‌، سبقت‌ را برده‌، مسابقه‌ را برده‌. در همه‌ چيز اينطوري‌ هستند. اينها وقتي‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ ما مردم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مثال‌ زدم‌. گفتم‌ تفاوت‌ و فاصلة‌ بين‌ ما و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا هر يك‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ السلام‌، بيشتر از فاصلة‌ يك‌ مورچه‌ است‌ با حضرت‌ سليمان‌. حالا اگر حضرت‌ سليمان‌ لباس‌ مورچه‌اي‌ پوشيد و آمد توي‌ لونة‌ مورچه‌، بايد تمام‌ شرايط‌ يك‌ مورچه‌ را هم‌ داشته‌ باشه‌. منتهي‌ بهترش‌ را. يعني‌ توي‌ لونة‌ مورچه‌ وقتي‌ حضرت‌ سليمان‌ كوچك‌ شد آمد رفت‌ آنجا براي‌ هدايت‌ مورچگان‌، بايد غذاي‌ مورچه‌اي‌ هم‌ بخوره‌، بايد مثل‌ مورچه‌ها ازدواج‌ كنه‌. بايد با مورچه‌ها زندگي‌ كنه‌، خانه‌اش‌ هم‌ مثل‌ مورچه‌ها باشه‌. ائمة‌ ما، اين‌ را شما بدونيد، مي‌خواهم‌ سطح‌ معرفتتون‌ را طبق‌ آنچه‌ در روايات‌ هست‌، از اين‌ جهت‌ بالا ببرم‌ كه‌ آمدن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، آمدن‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ميان‌ ما، مثل‌ آمدن‌ حضرت‌ سليمانه‌ در بين‌ مورچه‌ها. غذا ميخوره‌، حتي‌ ممكن‌ هم‌ هست‌ غذاي‌ بد درش‌ اثر بد بگذاره‌. حتي‌ ممكن‌ است‌ سم‌ او را بكشه‌. چون‌ همة‌ شرايط‌ مورچه‌ را بايد داشته‌ باشه‌ تا حضرت‌ سليمان‌ بتونه‌ با مورچه‌ها زندگي‌ كنه‌.

 خلقكم‌ الله‌ انوارا و جعلكم‌ بعرشه‌ محدقين‌. خداي‌ تعالي‌ اگر پيغمبر اكرم‌ و آلش‌ نبودند، هيچي‌ را خلق‌ نميكرد. چي‌ را خلق‌ كنه‌؟! ماها را! ما نمونة‌ هنر و صنع‌ پروردگاريم‌؟! حيوانات‌ را؟ جمادات‌ را؟ نباتات‌ را؟ چي‌ را مي‌خواهد خلق‌ كنه‌. گل‌ سر سبدش‌ ماها هستيم‌ كه‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء برمون‌ مسلط‌ شده‌، هر چي‌ دلمون‌ مي‌خواهد انجام‌ مي‌دهيم‌. اگر شيطون‌ تازه‌ بر روي‌ نفس‌ ما سوار نشه‌ و ما را به‌ سوي‌ هلاكت‌ نبره‌. اينقدر ضعيف‌ و بيچاره‌ايم‌ كه‌ شيطان‌ كه‌ دشمن‌ آشكاراي‌ ماست‌، اين‌ مي‌آيد ما را گول‌ مي‌زنه‌. پريروز بود گفتم‌ يك‌ نفري‌ ديد، بقيه‌اش‌ را چون‌ نگفته‌ام‌ عرض‌ ميكنم‌. يك‌ نفري‌ ديد شيطان‌ ريسمانهاي‌ زيادي‌ روي‌ شانه‌اش‌ هست‌. يكيش‌ مال‌ شيخ‌ انصاري‌ بود. اين‌ را تا اينجا گفتم‌. و بعد اين‌ شخص‌ خواب‌ بيننده‌ گفت‌ كه‌ پس‌ ريسمان‌ من‌ كو؟ اينش‌ را نگفتم‌. شيطان‌ گفت‌ تو كه‌ ريسمون‌ نمي‌خواهي‌. تو خودت‌ عقب‌ سر من‌ ميدوي‌. واقعا اينطوره‌. كارهاي‌ شيطاني‌ ما مي‌كنيم‌ كه‌ شيطان‌ شايد به‌ فكرش‌ هم‌، البته‌ شيطان‌ همه‌ چيز را ميدونه‌. ولي‌ بهرحال‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ شيطان‌ ميگه‌ تو مرا نديدي‌. پيغمبري‌ هم‌ نداشته‌ام‌. كتابي‌ هم‌ نداشته‌ام‌. روي‌ منبرها هم‌ همه‌ از من‌ مذمت‌ مي‌كردند و مبلغي‌ نداشتم‌. چطور شد تو مطيع‌ من‌ شدي‌. مطيع‌ خدايي‌ كه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر داشته‌، كتاب‌ داشته‌، مردم‌، وعاظ‌، مبلغين‌، اينها تبليغ‌ از طرف‌ او مي‌كردند. چرا گوش‌ به‌ حرف‌ او نكردي‌؟

 اين‌ انسان‌ را خدا خلق‌ كرده‌. اما خيلي‌ ارزش‌ نداره‌. حتي‌ آنقدر ماها رو به‌ پستي‌ رفته‌ايم‌ و در عالم‌ پستي‌ خودمون‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌ كه‌ گاهگاهي‌ خودمون‌ سؤال‌ مي‌كنيم‌ خدا ماها را چرا خلق‌ كرده‌؟! شما بيائيد توي‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ببينيد چقدر اينطور سؤال‌ داريم‌. جوانها اكثرا سؤال‌ مي‌كنند خدا چرا ما را خلق‌ كرد؟ براي‌ چي‌ خلق‌ كرد؟ راسته‌. اگر اين‌ باشه‌ كه‌ هستيم‌ و خدا اينجوري‌ ما را خلق‌ كرده‌ باشه‌، چرا ما را خلق‌ كرد. گاهي‌ انسان‌ توي‌ اين‌ دارالمجانين‌، تيمارستان‌ كه‌ بره‌ من‌ يك‌ وقتهايي‌ مي‌رفتم‌ براي‌ كمك‌ به‌ اينها گاه‌ گاهي‌ نگاه‌ به‌ اينها مي‌كردم‌، خوش‌ به‌ حال‌ اينها، اينها همة‌ خصوصيات‌ ما را دارند عقل‌ ندارند. چرا عقل‌ ندارند؟ واقعا اينطوره‌. چون‌ ما با يك‌ ديونه‌ فرقمون‌ اينه‌ كه‌ ما غصة‌ آينده‌ و وضع‌ فعليمون‌ و وضع‌ جا و مكانمون‌ را هم‌ مي‌خوريم‌. فقط‌ فرقمون‌ اينه‌. والا همة‌ كارهاي‌ يك‌ ديونه‌، ديونه‌ غذا مي‌خوره‌ خوب‌ ما هم‌ مي‌خوريم‌. ديونه‌ استراحت‌ مي‌كنه‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌. ديونه‌ از ديونه‌هاي‌ ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ تحركاتي‌ مي‌گن‌ يك‌ مشت‌ ديونه‌هارا، بعضي‌ ديونه‌ها هستند كه‌ يك‌ گوشه‌ نشستند كار به‌ كار كسي‌ ندارند يك‌ مشتشون‌ تحركاتي‌، اصطلاحي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اينها را بايد زنجيرشون‌ كرد. اين‌ صدام‌ از اون‌ ديونه‌هاي‌ تحركاتي‌ كه‌ كسي‌ هم‌ نمي‌تونست‌ زنجيرش‌ كنه‌. يك‌ مشت‌ از اين‌ ديونه‌ها ريختند به‌ جان‌ هم‌. بيخود مردم‌ آزاري‌ مي‌كنند. فكر نكنيد اوني‌ كه‌ تو بازار نشسته‌ و صد تا صبح‌ تا غروب‌ دروغ‌ مي‌گه‌ ومردم‌ آزاري‌ مي‌كنه‌ و تمام‌ مردم‌ را به‌ ضررهاي‌ بزرگي‌ مي‌اندازه‌ اين‌ ديونة‌ سالميه‌. ديونة‌ آرامي‌ نيست‌ اين‌ ديوانة‌ تحركاتي‌ است‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ ديوانة‌ تحركاتي‌ نمي‌دونم‌ حالا كدامه‌، اين‌ ديونه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد زنجيرش‌ كرد. من‌ يك‌ ديونه‌اي‌ را ديدم‌ واقعا دلم‌ سوخت‌. خدا مي‌دونه‌ بعضي‌ از اعمال‌ ما اگر چشم‌ دل‌ داشته‌ باشيم‌ عين‌ اون‌ ديونه‌ است‌. يك‌ شيشه‌اي‌ را پيدا كرده‌ بود، يك‌ ليواني‌ كه‌ گذاشته‌ بودند باهاش‌ آب‌ بخورند اين‌ را زده‌ بود شكسته‌ بود تيزيش‌ را خيلي‌ مي‌كشيد به‌ بدنش‌. خون‌ هم‌ مي‌ريخت‌ ماها با روحمون‌ همين‌ كار را مي‌كنيم‌. آخه‌ اين‌ روح‌ نيست‌ كه‌ ما داريم‌. چشمت‌ را به‌ زن‌ نامحرم‌ دوختي‌ الذت‌ النظر سهم‌ من‌ سهام‌ ابليس‌، تير مي‌ياد مي‌خوره‌، كه‌ هر چه‌ ديده‌ بيند دل‌ كند ياد. ما يك‌ ديونة‌ سختي‌ هم‌ هستيم‌ اگر طرف‌ خدا نريم‌. اقدام‌ عليه‌ خودمون‌ مي‌كنيم‌، ظلم‌ به‌ نفس‌ مي‌كنيم‌. الظالم‌ لنفسه‌. اين‌ ذكر يونسيه‌ كه‌ اينقدر ارزش‌ داره‌ و خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر كسي‌ اين‌ را بگه‌ ممكن‌ است‌ از قلب‌ اندوه‌ نجات‌ پيدا كنه‌ بلكه‌ نمي‌گه‌ ممكن‌ است‌ من‌ عرض‌ كردم‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌، اين‌ يك‌ نمونه‌اش‌ را براتون‌ گفتم‌ حضرت‌ يونس‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ذنون‌ اذهب‌ مقاضبا فذل‌ الم‌ نقدر عليه‌، ذنون‌ اسم‌ لقب‌ حضرت‌ يونسه‌. با حال‌ غضب‌ از بين‌ مردم‌ بيرون‌ رفت‌ و وظيفة‌ تبليغاتي‌ خودش‌ را به‌ خيال‌ خودش‌ كه‌ درست‌ انجام‌ داده‌ ولي‌ يك‌ خرده‌اي‌ كوتاه‌ آمد. فضلن‌ الم‌ نقدر عليه‌ طبق‌ دستور امام‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ گمان‌ كرد ما تنگ‌ برش‌ نمي‌گيريم‌. سخت‌ برش‌ نمي‌گيريم‌. الم‌ نقدر عليه‌.

 چكار كرد خدا؟ ديگه‌ خدا نمي‌گه‌ چكار كرد، فنادا في‌ الظلمات‌، در ظلمات‌ شما تصور شكم‌ ماهي‌ را در توي‌ دريا بكنيد كه‌ چقدر تاريكه‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايي‌ نيست‌ جز تو، مؤثري‌ در وجود نيست‌ جز تو، همة‌ كارها را تو انجام‌ مي‌دي‌. لا اله‌ الا انت‌، حالا مي‌گه‌ خوب‌ پس‌ اين‌ بديهايي‌ هم‌ كه‌ قائل‌ به‌ جبر بشيم‌ پس‌ لا مؤثرة‌ وجود الا الله‌ پس‌ قائل‌ به‌ جبر بشيم‌. مي‌فرمايد كه‌ بعدش‌ گفت‌ سبحانك‌، تو پاكي‌ كه‌ كار بد بكني‌، من‌ را به‌ اين‌ گرفتاري‌ مبتلا بكني‌، من‌ را بي‌ جهت‌ تو دهن‌ ماهي‌ بياندازي‌، من‌ را در فشار قرار بدي‌، سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. تمام‌ مردم‌ اين‌ تاريكي‌ الان‌، زمان‌ غيبت‌ اين‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا كه‌ تشبيح‌ به‌ خورشيد شده‌ يعني‌ اگر نبود در بين‌ شما ظلماني‌ محضه‌، عالمه‌ شما و همين‌ طور هم‌ هست‌. الان‌ ما در ظلمات‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مبتلا شديم‌ خوب‌ اينجا چي‌ بگيم‌، بگيم‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ خدايا اين‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ مربوط‌ به‌ تو نيست‌. يعني‌ تو حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را در پردة‌ غيبت‌ قرار ندادي‌. انا ايجا البته‌ آيه‌ اينطور نيست‌ ولي‌ انا كنا من‌ الظالمين‌ اين‌ ماييم‌ كه‌ بر خودمون‌ ظلم‌ كرديم‌.و الا خداي‌ تعالي‌ پيغمبر اكرم‌ را ظاهرا در بين‌ مردم‌ گذاشت‌ بعد هم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، بعد هم‌ امام‌ حسن‌، بعد همه‌اشون‌ ظاهر، همه‌ را كشتند، همه‌ را كشتند. اين‌ يكي‌ را يك‌ جا مخفيش‌ كرده‌ كه‌ ما اين‌ را دسترسي‌ پيدا كنيم‌ شما فكر مي‌كنيد شما به‌ خودتون‌ شما دوستان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ امروز اينجا نشسته‌ايد نگاه‌ نكنيد به‌ خدا قسم‌ يك‌ مقداري‌ زيادتر پيش‌ بعضي‌ از شيعيان‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را ببريد مي‌بينيد اين‌ رگهاي‌ گردنشون‌ حركت‌ مي‌كنه‌ همچين‌ عصباني‌ مي‌شن‌ كه‌ اي‌ آقاتو هم‌ معلومه‌ فلان‌، تو هم‌ چه‌!

 حجت‌ ابن‌ الحسن‌ همين‌ الان‌ اگر تشريف‌ بيارن‌، همين‌ حالا زمان‌ ما اينطور نيست‌ حضرت‌ را قطعه‌، قطعه‌اش‌ مي‌كنند، همانطوري‌ كه‌ با امام‌ حسين‌ عمل‌ كردند با ايشان‌ هم‌ مي‌كنند. ظلمت‌ را ما خودمون‌ به‌ دست‌ خودمون‌ به‌ وجود آورديم‌. شما در دعاي‌ فرج‌ مي‌خونيد كه‌ عظم‌ البلاء واقعا عظم‌ البلاء. مي‌خوانيد و ذاقت‌ الارض‌ واقعا ذاقت‌ الارض‌، دنيا تنگ‌ شده‌، بلا عظيم‌ شده‌. حالا شماها مقصر نيستيد، شماها طالب‌ حجت‌ ابن‌ الحسنيد الحمد الله‌ ولي‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا براي‌ يك‌ عدة‌ خاصي‌ كه‌ نمي‌خواد بياد، يمل‌ الارض‌ قسطا و عدلا… دنيا را مي‌خواد پر از عدل‌ و داد كنه‌ بعد از اين‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. پس‌ تمام‌ مردم‌ بايد سرشون‌ را بگذارند بگن‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ خداي‌ تعالي‌ فستجبنا له‌ ما جواب‌ او را داديم‌ و اجابتش‌ كرديم‌، حاجتش‌ را برآورديم‌. فستجبنا له‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ او را از غم‌ نجاتش‌ داديم‌. تا اينجا مال‌ حضرت‌ يونسه‌، يك‌ قصه‌ نقل‌ كرده‌ براي‌ ما. اينجاش‌ مهمه‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌، همين‌ جوري‌، همينطوري‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ را از ميان‌ اون‌ تاريكي‌ نجات‌ داديم‌، از تاريك‌ غم‌ و اندوه‌ نجاتش‌ داديم‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌ نجات‌ مي‌ديم‌ مؤمنين‌ را، بعضي‌ از اذكار هست‌ كه‌ احتياج‌ به‌ استاد و مرشد  و قطب‌ و از اين‌ حرفها نداره‌. اين‌ خدا دستورش‌ را داده‌ و هر وقت‌ غم‌ و غصه‌اي‌ در دلتون‌ پيدا شد كه‌ در اثر گناه‌ مخصوصا اين‌ غم‌ و غصه‌ بوجود آمد سرتون‌ را بگذاريد به‌ سجده‌ با همين‌ توجه‌ كه‌ لا الا انت‌، سبحانك‌ تو پاكي‌ اين‌ گرفتاري‌ را تو، اگر به‌ خدا نسبت‌ بدي‌ خدا مي‌كنه‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌. خداي‌ تعالي‌ از تهمت‌، از افترا خيلي‌ بدش‌ مي‌ياد. گفتي‌ خدا به‌ من‌ توفيق‌ نداد نماز شب‌ بخونم‌. چي‌ توفيق‌ نداد! امام‌ رضا ما را نطلبيد بريم‌ زيارت‌. تنبلي‌ كرده‌ نيامده‌ زيارت‌ امام‌ رضا و همة‌ گناهان‌ را بيانداز گردن‌ خودت‌. اني‌ كنت‌ من‌  الظالمين‌. ما هر وقت‌ به‌ اين‌ مقام‌، به‌ اين‌ مرحله‌ رسيديم‌ كه‌ نشستيم‌ هر چه‌ بدي‌ بهمون‌ مي‌رسه‌ يك‌ مقدار فكر كنيم‌ ببينيم‌ كه‌ چكار كرديم‌ اينجوري‌ شده‌؟ اگر فكرمون‌ به‌ جايي‌ نرسيد، خوب‌ من‌ كاري‌ نكردم‌ چون‌ خودش‌ خيلي‌ غروره‌ اگر بگه‌ كه‌ من‌ كاري‌ نكردم‌. حالا نكردي‌، يك‌ كاري‌ بوده‌ خدا نكرده‌، يقينا خدا نكرده‌. يك‌ كاري‌ بوده‌ تو كردي‌ به‌ اين‌ گرفتاري‌ مبتلا شدي‌ باز بگو خدايا سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ببينيد چقدر صريح‌ خداي‌ تعالي‌ رفع‌ هم‌ و غمتون‌ را مي‌كنه‌. حضرت‌ يونس‌ تا روز قيامت‌ زندان‌ ابد بود، اون‌ هم‌ زندان‌ ابد نمي‌دونم‌ پنجاه‌ و شست‌ ساله‌ نه‌ها، زندان‌ ابد تا روز قيامت‌.

 و لبث‌ في‌ بطنه‌ الي‌ يوم‌ يك‌ چنين‌ زنداني‌ خيلي‌ بايد براش‌ تخفيف‌ قائل‌ بشن‌، خيلي‌ كار مهمي‌ بايد كرده‌ باشه‌. يك‌ چنين‌ زنداني‌ كه‌ يك‌ ميليون‌ سال‌، ده‌ ميليون‌ سال‌ مي‌خواسته‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ توي‌ زندان‌ باشه‌ و جاي‌ مرطوب‌ با اعمال‌ شاقه‌. ببينيد چقدر اين‌ كلام‌ مؤثره‌. اين‌ ذكر، ذكر لق‌ لقة‌ لسان‌ هم‌ نباشه‌ها، اين‌ ذكرهاي‌ ما همه‌اش‌ لق‌ لقة‌ لسانه‌. اين‌ كلام‌ ببينيد چقدر مؤثره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما او را نجات‌ داديم‌ و همين‌ طور، سه‌ روزه‌ نجاتش‌ داد خدا. زندان‌ اينطوري‌ سه‌ روز خيليه‌ها، چون‌ خدا سريع‌ الحسابه‌. خدا مي‌گه‌، پروندة‌ انسان‌ تو اين‌ دادگاه‌ حالا تا نوبت‌ برسيش‌ برسه‌ و چه‌ بشه‌، يك‌ سال‌، دو سال‌، ده‌ سال‌ انسان‌ علي‌ الحساب‌ زنداني‌ بكشه‌ و تا پرونده‌اش‌ بياد رو و بعد ببينند چي‌ مي‌شه‌ نيست‌، خدا لحظه‌ است‌. تو اقرار بكن‌ فورا خداي‌ تعالي‌ نجاتت‌ مي‌ده‌. پس‌ بنابر اين‌ مي‌بينيد كه‌ تا اينجا مطلب‌ خيلي‌ سريع‌ بود. در اذكاري‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌ نمونه‌هاي‌ ديگه‌ هم‌ داره‌. يكي‌ از اذكار استغفاره‌. و ان‌ الستغفر ربكم‌ ثم‌ توبوا عليه‌، استغفار كنيد بعد به‌ سوي‌ خدا برگرديد. حالا همين‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌ را زياد بگيد. يرسل‌ السماء عليكم‌ مدرارا و يمدكم‌ باموال‌ و بنين‌ خيلي‌ بركت‌ داره‌. آسمان‌ بر سر شما نعمتهاش‌ را فرو مي‌ريزه‌، آخه‌ چه‌ ارتباطي‌ داره‌ وسعت‌ رزق‌ به‌ استغفار كردن‌؟ خيلي‌ هم‌ ارتباط‌ داره‌. خدا براي‌ هيچ‌ كس‌ روزي‌ كم‌ را نخواسته‌. همه‌ مي‌خواد در وسعت‌ باشيد. گناه‌ كردي‌  و من‌ عرض‌ عن‌ ذكري‌ فان‌ لهم‌ معيشت‌ الذنكا، كسي‌ كه‌ اعراض‌ ياد بكنه‌ از ياد خدا از ائمة‌ اطهار از محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ معيشتش‌ تنگ‌ مي‌شه‌. حالا اين‌ يكيشه‌، روز قيامت‌ هم‌ من‌ القيامت‌ اعوا، روز قيامت‌ هم‌ كور وارد صحرا مي‌شه‌.يتقل‌ الله‌ يجعل‌ له‌ مخرجا…كسي‌ كه‌ تقوا داشته‌ باشه‌ روزيش‌ زياد مي‌شه‌ و از جايي‌ كه‌ گمان‌ نمي‌كنه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ روزي‌ مي‌ده‌. خوب‌ پس‌ مي‌شه‌ بگيم‌ كه‌ اگر فقيره‌ انسان‌ استغفار كنه‌ واستغفر ربكم‌ ثم‌ توبوا عليه‌ يرسل‌ السماء عليكم‌ مدرارا. يا دوم‌ استغفاره‌، سوم‌ صلواته‌. صلوات‌ بر آل‌ محمد و آل‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اين‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. من‌ در خصوص‌ صلوات‌ يك‌ جمله‌اي‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌. اولا اين‌ را مقدمتا بگم‌ اولا صلوات‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ ولايت‌ هست‌، دعا كه‌ مخ‌ عبادت‌ هست‌، هست‌ توش‌. ذكر خدا هم‌ هست‌. اين‌ سه‌ چيز خيلي‌ مهمه‌، يكي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمته‌ كه‌ فما نودي‌ بشي‌ كما نودي‌ بالولايه‌، اونقدري‌ كه‌ به‌ ولايت‌ ندا داده‌ شده‌ به‌ هيچ‌ چيز ندا داده‌ نشده‌، يعني‌ دعوت‌ به‌ هيچ‌ چيز به‌ اندازة‌ ولايت‌ نشده‌. دو، دعاست‌، دعا مغز عبادته‌. سه‌ ذكر خداست‌. يا رحمن‌ يا رحيم‌ فقط‌ ذكر خداست‌. ديگه‌ ولايت‌ و دعا توش‌ نداره‌ مثلا و همين‌ طور اذكار ديگر و اين‌ را بدونيد كه‌ در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد، به‌ قصد دعايي‌ خونده‌ بشه‌ جز صلوات‌ تو نماز نيست‌. با دو شرط‌، يكي‌ قصد دعايي‌ انسان‌ بخوانه‌ يكي‌  هم‌ واجب‌ باشه‌. هيچ‌ دعايي‌ سر تا سر نماز نيست‌ مگر اين‌. شما اگر قنوت‌ مي‌خونيد، قنوت‌ مستحبه‌، هر چه‌ هم‌ مي‌خواييد بخونيد. اگر مي‌گيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ به‌ قصد قرآني‌ بايد بخونيد نه‌ به‌ قصد دعايي‌، فقط‌ در تشهده‌ كه‌ مي‌گيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اين‌ هم‌ سني‌ و شيعه‌ مي‌گن‌ و مغز نماز هم‌ همينه‌. چون‌ دعا مخ‌ عبادته‌ در نماز هم‌ جز صلوات‌ دعاي‌ ديگه‌اي‌ نيست‌ پس‌ مغز نماز صلواته‌. لذا وقتي‌ كه‌ مي‌گن‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ تفسير شده‌ خير العمل‌ به‌ ولايت‌. كه‌ عمر نتونست‌ اين‌ را قبول‌ كنه‌ گفت‌ كه‌ خير العمل‌ جهاده‌. و حي‌ خير العمل‌ را توي‌ نماز نگيد از چيزهايي‌ بود كه‌ ايشان‌ ممنوع‌ كردند. حالا به‌ هر حال‌ و پس‌ سوم‌ صلواته‌.

 اين‌ سه‌ تا ذكر را خيلي‌ اهميت‌ بديد. لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، استغفار و صلوات‌. خيلي‌ براي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ پيشرفتهاي‌ روحي‌ هستند اين‌ سه‌ تا ذكر خيلي‌ ضروريه‌، خيلي‌ حالا طبق‌ اونچه‌ كه‌ محسور هم‌ هست‌ بگيم‌. همين‌ طوري‌ هم‌ هر چه‌ زيادتر بگيد بهتر. شب‌ و روز جمعه‌  يعني‌ از غروب‌ امروز تا فردا شب‌ يك‌ ملائكة‌ مخصوصي‌ هستند مي‌ياد فقط‌ و فقط‌ ثواب‌ كساني‌ كه‌ صلوات‌ مي‌فرستند اونها را مي‌برند. مربوط‌ به‌ اين‌ جهت‌ است‌. در شب‌ و روز جمعه‌ هزار صلوات‌ وارد شده‌. خيلي‌ مهمه‌. محبوبيت‌، من‌ در اين‌ موضوع‌ داشتم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌، انشعاب‌ پيدا كرد رفتيم‌ به‌ اين‌ طرف‌ خوب‌ اين‌ هم‌ بد نبود انشاء الله‌ مفيد خواهد بود. محبوبيت‌، انسان‌ اگر مي‌خواد توي‌ مردم‌ پيدا كنه‌، مي‌خواد مردم‌ دوستش‌ داشته‌ باشند. همانطوري‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مردم‌ دوست‌ دارند. نگيد كه‌ اي‌ بابا تبليغات‌ عليه‌ ما زياد شده‌ حسودها چه‌ كردند، حالا نه‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌تونه‌ هيچ‌ كاري‌ بكنه‌. اگر كسي‌ را مي‌خواست‌ مردم‌ به‌ زمين‌ بزنند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود. هفتاد سال‌ مسلمانها جزء برنامة‌ عباديشون‌ بود كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را لعن‌ كنند، خيلي‌ عجيبه‌ها و بعد هم‌ فكر نكنيد كه‌ دوستان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آمدند ديگه‌ بعدش‌ جبران‌ كردند. نه‌ تا همين‌ الان‌ كه‌ هستيم‌ شايد دشمنان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بيشتر از، دشمنان‌ قلبيها، بيشتر از دوستانش‌ باشند. اما يك‌ محبوبيتي‌ خداي‌ تعالي‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در قلوب‌ مردم‌ قرار داده‌، به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ مي‌فرمود كه‌ اون‌ قدري‌ كه‌ شعر در مدح‌ علي‌ گفته‌اند در مدح‌ خود پيغمبر اكرم‌ نگفته‌اند. اون‌ قدري‌ كه‌ روايت‌ در مدح‌ علي‌ هست‌ در مدح‌ خود پيغمبر نيست‌. اون‌ قدر كه‌ آيين‌ قرآن‌ در مدح‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نازل‌ شده‌ در مدح‌ هيچ‌ يك‌ از بزرگان‌ دنيا نازل‌ نشده‌. عجيبه‌، سيصد آيه‌ را همة‌ سنيها متفقند كه‌ در وصف‌ علي‌ نازل‌ شده‌. و ان‌ الذين‌ آمنوا، اينها سبقت‌ را بردند و السابقوان‌ و السابقون‌ اولائك‌ المقربون‌. اينها پيشي‌ گرفته‌اند و بنابر اين‌  وقتي‌ كه‌ مي‌گيم‌ ان‌ الذين‌ آمنوا اول‌ مؤمن‌ پيغمبر اكرم‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليهم‌ من‌ ربه‌ انسان‌ گاهي‌ كاري‌ را مي‌كنه‌ خودش‌ ايمان‌ به‌ كارش‌ نداره‌ همين‌ طور انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ پيشرفتي‌ نداره‌.

 اول‌ بايد خودش‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليه‌ و عمل‌ الصلاحات‌، ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ عمل‌ شايسته‌ در دنيا سبقت‌ عمل‌ شايسته‌ را هم‌ اينها برده‌اند. اينها مسلط‌ بودند. ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا، سيجعل‌ معنيش‌ اينه‌ كه‌ در آينده‌ در مستقبل‌. خدا محبت‌ او را در دلها قرار مي‌ده‌. محبت‌ او را در دلها قرار مي‌ده‌. حالا هر كسي‌ با قدر شخصيتش‌، الان‌ شخصيتها فرق‌ مي‌كنه‌، يك‌ شخصيتش‌ يك‌ چند سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ يك‌ صد سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود هزار سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ از اول‌ عالم‌ تا آخر عالمه‌. ايني‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ روز قيامت‌ خدا حسب‌ و نسب‌ را قطع‌ نمي‌كنه‌، حسب‌ و نسب‌ پيغمبر اكرم‌ را قطع‌ نمي‌كنه‌ شخصيت‌ پيغمبر اكرم‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ حسب‌ و نصب‌ پيغمبر اصلا قطع‌ نشه‌. كل‌ حسب‌ و نصب‌ من‌ قطع‌ اليوم‌ القيامه‌ الا حسبي‌ و نصبي‌. خوب‌ ببينيد علتش‌ اينه‌، مثلا الان‌ يك‌ نفر پيدا بشه‌ كه‌ از اولا قاجاريه‌ باشه‌. اولا يك‌ سلطان‌ بودند، شاه‌ بودند اما حالا ديگه‌ هم‌ خودش‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ كه‌ من‌ از اولاد قاجارم‌ هم‌ خوب‌ باش‌ اولاد قاجار وقتي‌ كه‌ اجدادت‌ روي‌ كار بودند شما شاهزاده‌ بوديد و ما قبولت‌ داشتيم‌ اما حالا ديگه‌ تمام‌ شد اين‌ منقطع‌ شد. مثلا اولا فلان‌ مرجع‌ تقليد خوب‌ صد سال‌، دويست‌ سال‌، اولاد نمي‌دونم‌ فلان‌ شخصيت‌، اولاد فلان‌ اينها همه‌ مي‌بينيد كه‌ ديگه‌ آخرش‌ هزار سال‌ مثلا، بيشتر از اينها نمي‌شه‌. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ديگه‌ هر چه‌ هم‌ طول‌ بكشه‌ تا روز قيامت‌. اينجا ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ يوم‌ يصر مرء من‌ اخيه‌ ديگه‌ اصلا هيچ‌ حسب‌ و نسبي‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. من‌ پسر كي‌ هستم‌، من‌ پدرم‌ كي‌ هست‌ ولي‌ چون‌ شخصيته‌ رسول‌ اكرم‌ اون‌ قدر اهميت‌ داره‌ و اون‌ قدر زياده‌ كه‌ از اول‌ عالم‌ چون‌ خلقتش‌ هم‌ در اول‌ عالم‌ بوده‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرد نور پاك‌ پيغمبر اكرم‌ بود. و تا آخر الي‌ ابد هم‌ اين‌ شخصيت‌ باقي‌ است‌. فرزندانش‌ هم‌ منتصبينش‌ هم‌ حتي‌ اين‌ شخصيت‌ را دارند. حالا اين‌ سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا اين‌ عبارت‌ يكي‌ هست‌ مثلا امروز كاشته‌ فردا درو مي‌كنه‌، خيلي‌ همچين‌ حوصله‌ نداره‌. يكي‌ هست‌ كه‌ امروز بهش‌ بد مي‌گن‌ فردا مي‌ياد تعريفش‌ را مي‌كنند، ان‌ مع‌ العسر يسري‌ و ان‌ مع‌ العسر يسري‌. در اينجا يك‌ برداشت‌ خوبي‌ هست‌ كه‌ با هر سختي‌ آساني‌ هست‌. چون‌ دو مرتبه‌ تكرار مي‌شه‌ ان‌ مع‌ العسر يسري‌ فان‌ معر العسر يسري‌ حالا اين‌ بحثش‌ طولاني‌ مي‌شه‌ اگر من‌ بخوام‌ كه‌ چطور در مقابل‌ يك‌ سختي‌ دو تا آساني‌ خدا در اينجا وعده‌ كرده‌. هر سختي‌ چون‌ الف‌ و لام‌ داره‌ العسر، دوتاييش‌ يكي‌ حساب‌ مي‌شه‌، يسر چون‌ الف‌ و لام‌ نداره‌ دوتاش‌ دو تا حساب‌ مي‌شه‌. اين‌ از نظر ادبي‌ بحث‌ داره‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ ادبيات‌ هستند مي‌فهمند خودشون‌ اونهايي‌ هم‌ كه‌ نيستند كه‌ خوب‌ لزومي‌ نداره‌ ما براشون‌ شرح‌ بديم‌. و خلاصه‌اش‌ اينه‌ كه‌ با هر سختي‌ دو تا آساني‌ هست‌.

 شما امروز فحش‌ شنيديد در راه‌ امام‌ زمان‌، گفتند اي‌ بابا شما چه‌، فلان‌. خيلي‌ انسان‌ مي‌شنوه‌ مسخره‌ هم‌ مي‌كنند، اذيت‌ هم‌ مي‌كنند يك‌ آساني‌ هست‌، يك‌ روزي‌ مي‌شه‌ كه‌ ما اونها را مسخره‌ مي‌كنيم‌. ان‌ مع‌ العسر يسري‌. در دنيا اگر انسان‌ سختيها را تحمل‌ كرد، آسانيهاي‌ زيادي‌ خدا نسيبش‌ مي‌كنه‌. اگر فحش‌ شنيد يك‌ روزي‌ نفيش‌ مي‌كنند. يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از علماي‌ علم‌ اخلاق‌ داشتم‌ توي‌ بيابان‌ رد مي‌شدم‌ البته‌ من‌ كوچك‌ بودم‌ اون‌ موقع‌ سنم‌ كم‌ بود، دوست‌ داشتم‌ دانشمندان‌ و اهل‌ كمال‌ و اينها را، به‌ زبان‌ بچه‌گي‌ بعد ديدم‌ روايت‌ هم‌ داره‌ اتفاقا. براي‌ من‌ توضيح‌ مي‌داد يك‌ روز توي‌ بياباني‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ صبحي‌ بود، مي‌گفت‌ پشت‌ بكنيم‌ به‌ سايه‌امون‌ سايه‌ دنبال‌ ما مي‌دوه‌ اگر رو بكنيم‌ به‌ سايه‌ ما بايد عقب‌ سايه‌ بدويم‌. مثل‌ دنيا و مثل‌ تعريفهاي‌ مردم‌ و مثل‌ مردم‌ و مثل‌ دوستيها و همه‌اش‌ هر چه‌ غير خدا باشه‌ اينطوره‌. تو برو عقبشون‌ ازت‌ فرار مي‌كنند. پشت‌ كني‌ بهشون‌ و به‌ خدا رو كني‌ همه‌اشون‌ عقب‌ سرت‌ مي‌دوند. دلت‌ را محكم‌ نگه‌ دار. و لا تحزنوا و انتم‌… خدايي‌ است‌ها، سست‌ باشيد اين‌ آيه‌ مي‌دونيد كي‌ نازل‌ شد؟ وقتي‌ كه‌ مردم‌ از جنگ‌ احد برمي‌ گشتند. اكثرشون‌ زخمي‌ بودند و كشتة‌ زيادي‌ هم‌ داشتند خيلي‌ گرفتاري‌ برشون‌ بود، يعني‌ سخت‌ترين‌ جنگها، جنگ‌ احد بود. آيه‌ نازل‌ شد و لا تهنوا سست‌ نشيد، محزون‌ هم‌ نباشيد و انتم‌ العلي‌ شما آقاييد، شما علني‌ هستيد، شما برتريد، شما بزرگيد شما با شخصيتيد. مي‌بينيد كه‌ شخصيت‌ پيغمبر اكرم‌ امروز بر چه‌ سطحي‌ قرار گرفته‌. شب‌ ميلاد رسول‌ اكرم‌ ديدم‌ كه‌ رئيس‌ زرتشتيها آمده‌ مدح‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌گه‌. بزرگترين‌ اسقف‌ ارامنة‌ ايران‌ آمده‌ مدح‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌گه‌. نه‌ اين‌ كه‌ اينها چون‌ مجبورند خوب‌ تو اين‌ مملكت‌ زندگي‌ مي‌كنند نه‌ ما الان‌ بدگو به‌ رسول‌ اكرم‌ نداريم‌. كتابهايي‌ نوشته‌ شده‌. يك‌ كتابي‌ هست‌ مال‌ قديم‌ هم‌ هست‌ كه‌ عذر تقصير به‌ پيشگاه‌ محمد، محمد از نظر ديگران‌، اينها كتابهايي‌ هست‌ كه‌ ديگران‌ نوشته‌اند در وصف‌ پيغمبر اكرم‌. شكل‌ شما رهبر مكتب‌ اصلا مسلمان‌ نيست‌ هيچ‌ خدا را هم‌ نمي‌شناسه‌ مي‌گه‌ من‌ بر فرض‌ به‌ دين‌ پيغمبر اكرم‌ كافر بشم‌ آيا مي‌تونم‌ آيات‌ محكم‌ قرآن‌ را هم‌ نديده‌ بگيرم‌؟ آيا مي‌تونم‌ اينها را نديده‌ بگيرم‌؟

 شما ببينيد پيغمبر يتيم‌ توي‌ خانة‌ محقر در جزيرة‌ العرب‌ پر از فساد و پر از تباهي‌، پر از همه‌ چيز يعني‌ بدتر از مردم‌ زمان‌ تولد پيغمبر اكرم‌ شايد در روي‌ كرة‌ زمين‌ از نظر جهل‌ و ناداني‌ كسي‌ نبوده‌. عادات‌ بدشون‌، صريح‌ قرآنه‌ ديگه‌ دخترهاشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند، خيليه‌ها دختر مخصوصا يك‌ شيريني‌ خاصي‌ داره‌. پدر را خيلي‌ تحت‌ تأثير عواطف‌ خودش‌ قرار مي‌ده‌. يك‌ خصوصياتي‌ داره‌ غير از حتي‌ پسر هم‌ هست‌. اون‌ را به‌ دست‌ خودشون‌ زير خاك‌ مي‌كردند. فرزندان‌ پسرشون‌ را هم‌ زير خاك‌ مي‌كردند لا تقرا اولادكم‌ خشيه‌، مي‌كشتند. براي‌ اين‌ كه‌ آخرش‌، شاعر مي‌فرموده‌ كه‌ هر آن‌ كس‌ كه‌ دندان‌ دهد نان‌ دهد. يكي‌ طفل‌ دندان‌ برآورده‌ بود پدر سر بريد تا آخر اشعار كه‌… اينجور روحياتي‌ داشتند. اون‌ وقت‌ يك‌ پيغمبري‌ آمده‌ كلماتي‌ گفته‌ كه‌ امروز بهترين‌ كلماته‌، نه‌ بهترين‌ كلمات‌، يك‌ ميليارد مسلمان‌ مي‌گن‌ معجزه‌ است‌، يك‌ آيه‌اش‌ را نمي‌تونيد، يك‌ سوره‌اش‌ را نمي‌تونن‌ اگر جن‌ و انس‌ پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدن‌ مثلش‌ را بيارن‌. حالا خوب‌ بيارن‌ ديگه‌! اين‌ پيغمبر اكرم‌. ببينيد سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا يعني‌ چي‌؟ امروز حدود هزار و چهار صد و سيزده‌ سال‌ از هجرت‌ پيغمبر و بيست‌ و سه‌ سال‌ از بعثت‌ پيغمبر، هزار و چهار صد و بيست‌ و سه‌ سال‌ از هجرت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گذره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ هيچ‌ بدگو نداره‌. سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا در دلها محبت‌ پيغمبر اكرم‌ زياد شده‌ و حتي‌ غير مسلمانها هم‌ معتقدند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حالا دو تا سني‌ نادان‌ نفهمند و بگن‌ علي‌ در رديف‌ عمر و ابابكر و عثمانه‌ اما خوب‌ پنج‌ جلد كتاب‌ در وصف‌ علي‌ نوشته‌ اگر اين‌ مساوي‌ با اونهاست‌ خوب‌ هر كدوم‌ يك‌ جلد هم‌ براي‌ اينها خوب‌ بود مي‌نوشت‌. علي‌ ابن‌ ابيطال‌ چند جلد كتاب‌ به‌ صورت‌ نهج‌ البلاغه‌ و غرالحكم‌ و چه‌ و چه‌… اونها هم‌ مي‌خواست‌ يك‌ جزوي‌ كوچكي‌ از كلمات‌ دُر بارشون‌ مي‌خواست‌ در اختيار مردم‌ بگذارند. آخه‌ همين‌ جور گفتند، من‌ با يك‌ وهابي‌ در مكه‌ اين‌ سؤال‌ را مي‌كردم‌ گفتم‌ علي‌ افضل‌ از اين‌ سه‌ نفر هست‌؟ گفت‌ نه‌، گفت‌ ابدا افضل‌ ابي‌ بكر بعد عمر بعد عثمان‌ بعد علي‌ و اين‌ از علماشون‌ بود. گفتم‌ خوب‌ افضلي‌ از چه‌ راهي‌ به‌ دست‌ مي‌ياد؟ از چه‌ راهي‌؟ آيات‌ قرآني‌ كه‌ در وصف‌ اين‌ها نازل‌ شده‌؟ خوب‌ سيصد آيه‌ در وصف‌ علي‌ ديگه‌، هيچ‌ چي‌ را قبول‌ نداشته‌ باشند در وصف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سورة‌ هل‌ آتي‌ را همه‌ متفقند. خوب‌ سيصد آيه‌ نه‌ ده‌ آيه‌، شما يك‌ آيه‌ بياريد در وصف‌ جناب‌ عمر. به‌ ابي‌ بكر اين‌ آيه‌ هست‌ كه‌ من‌ به‌ او گفتم‌ كه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را نخون‌ چون‌ پير مردي‌ صحابي‌ ضعيف‌ الايمان‌ معرفي‌ مي‌كنه‌. آية‌…..شما را به‌ خدا قسم‌ اگر شماها، همين‌ شماهايي‌ كه‌ اينجا نشسته‌ايد كنار پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ باشيد و بدونيد الان‌ مي‌يان‌ مي‌كشنتون‌ بگيد به‌ به‌ كنار پيغمبر ما را بكشند، ايمانتون‌ يك‌ خرده‌اي‌ قوي‌ باشه‌، بيان‌ بكشن‌، من‌ و پيغمبر هر دو با هم‌ توي‌، بدن‌ بنا كنه‌ لرزيدن‌، دندانها به‌ هم‌ خوردن‌، پيغمبر دست‌ كشيد به‌ كلة‌ عمر وضع‌ خراب‌ بود. اما علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همان‌ شب‌، اين‌ هم‌ باز مورد اتفاقه‌، كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همان‌ شب‌ جاي‌ پيغمبر، آخه‌ چراغ‌ و برق‌ و شب‌ خواب‌ و اين‌ حرفها نبوده‌ها، تاريك‌ و همه‌ هم‌ نشون‌ گرفتند كه‌ اينجا را بزنند. و اين‌ هم‌ رفت‌، شما زمان‌ موشك‌ بارانهاي‌ شهرهاي‌ ايران‌ اونهايي‌ كه‌ تو اون‌ قسمتها بودند ديدند و هستند بعضيها تو اين‌ مجلس‌، احتمال‌ اين‌ كه‌ اين‌ موشك‌ بياد تو اين‌ شهر تهران‌، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد تو محلة‌ ما، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد رو پشت‌ بام‌ منزل‌ ما، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد به‌ من‌ بخوره‌ تا صبح‌ خوابشون‌ نمي‌برد. ولي‌ قطعا مي‌يان‌ اينجا، قطعا تو تاريكي‌ مي‌خوان‌ فوري‌ كارشون‌ را بكنند. قطعا مي‌خوان‌ كسي‌ نفهمه‌ كه‌ كي‌ اين‌ كار را كرد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ راحت‌، فمن‌ الناس‌ من‌ يشري‌ نفسه‌ التقي‌ مرضات‌ الله‌ حالا شما را به‌ خدا همين‌ دو تا آيه‌اي‌ كه‌ در يك‌ شب‌ هم‌ نازل‌ شده‌ دربارة‌ دو نفر، خوب‌ آخه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ دنبال‌ تحقيقات‌ اعتقادي‌ بودم‌ مي‌گفتم‌ خدا و پيغمبر براي‌ من‌ ثابت‌ بشه‌ بقيه‌اش‌ ثابته‌. واقعا هم‌ اينطوره‌. مگر من‌، نستجيب‌ بالله‌ چي‌ بگم‌ مگر مغز الاغ‌ تو سرمونه‌ كه‌ نفهميم‌ بين‌ اون‌ كسي‌ كه‌ از كنار پيغمبر نشسته‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر وعده‌ كرده‌ كه‌ تو خواهي‌ ماند و اونجور مي‌لرزه‌ و كسي‌ كه‌ تو جاي‌ پيغمبر خوابيده‌ و مي‌خوان‌ بكشن‌، و همه‌ هم‌ به‌ طرف‌ او هجوم‌ آوردن‌ و او راحت‌ كه‌ خدا وصفش‌ مي‌كنه‌. مي‌گيم‌ شايد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌ترسيده‌ ولي‌ خدا تأييد مي‌كنه‌ مي‌گه‌ نترس‌. يشري‌ من‌ التقها نفسه‌ حالا سيجعل‌ الهم‌ الرحمن‌ ودا الان‌ دلها مملو از محبت‌ علي‌ است‌. يا علي‌ مي‌گند و تمام‌ كارهاي‌ پر اهميت‌ را انجام‌ مي‌دن‌. حسين‌ ابن‌ علي‌، فاطمة‌ زهرا، امام‌ حسن‌ مجتبي‌، من‌ نمي‌خوام‌ يكي‌ بگم‌ اينها را با هم‌ مقايسه‌ بكنم‌، نمي‌شه‌ به‌ جهتي‌ كه‌ خيلي‌ طول‌ مي‌كشه‌. كه‌ بگم‌ قبر امام‌ مجتبي‌ در توي‌ بقيع‌ غريب‌ است‌ و هر چه‌ هم‌ تونسته‌اند وهابيهاي‌ ملعون‌ و كثيف‌ اين‌ قبر را بهش‌ اهانت‌ كرده‌اند. مگر با اين‌ كه‌ خاك‌ روش‌ باشه‌ يا مثلا سنگ‌ مرمر باشه‌ مردم‌ براشون‌ فرقي‌، اين‌ محبت‌ قلبي‌ هست‌ كه‌ چند هزار گاهي‌ جمعيت‌ دائما دور اين‌ قبرها مي‌چرخند قبر عثمان‌ اون‌ طرف‌ هستش‌ يك‌ نفر كنارش‌ نايستاده‌. و همين‌ طور هر يك‌ از ائمه‌ تا مي‌رسد به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و اروحنا لتراب‌ مقدم‌ الفدا( الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ من‌ به‌ خدا قسم‌ اخيرا خيلي‌ اين‌ را احساس‌ كردم‌ يك‌ مقداري‌ مطالعات‌ داشتم‌ يك‌ مقداري‌ برخوردهايي‌ داشتم‌ تمام‌ دنيا، يعني‌ الان‌ پنج‌ ميليارد يا شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمينه‌ يك‌ ميليارد و شايد سيصد ميليون‌ مسلمانها هستند. همين‌ مقدار مسيحيها. يك‌ مقدار قابل‌ توجهي‌ زرتشتيها هستند. يك‌ مقدار قابل‌ توجهي‌ تقريبا شايد ششصد ميليون‌ به‌ اصطلاح‌ هندوها يا بت‌ پرستها هستند همه‌ معتقدند كه‌ يك‌ شخصي‌ خواهد آمد و دنيا را پر از عدل‌ و داد خواهد كرد و اساميشون‌ هم‌ تقريبا اسمهايي‌ كه‌ اونها مي‌گن‌ با هم‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ اگر جمع‌ بزنيم‌ حدودا از شش‌ ميليارد چهار ميليارد مردم‌ زمين‌ كرة‌ زمين‌ انتظار آمدمن‌ امام‌ زمان‌ را دارند و همه‌ هم‌ دوستش‌ دارند. همه‌ هم‌ دوستش‌ دارند، حالا من‌ و شما دوستش‌ نداشتيم‌ خدايي‌ نكرده‌ نه‌ اينطوري‌ نيست‌ها. شماها نديديد آقا را، يعني‌ يك‌ شب‌ تو خواب‌ ببينيد، مي‌بينيد چند روز نشاط‌ داريد. صد برابرش‌ بكنيد يك‌ دفعه‌ تو بيداري‌ ببينيد. در موقعي‌ كه‌ مي‌بينيد هم‌ بشناسيد. همه‌اتون‌ دوستدارشيد. انسان‌ تحت‌ تأثير هوسش‌ قرار مي‌گيره‌ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد اونطوري‌ كه‌ بايد امام‌ زمان‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد دوست‌ نداريد اين‌ نيست‌ چون‌ نديديدش‌. دست‌ از ترنج‌ بشناسي‌ روا بود كه‌ ملامت‌ كني‌… يك‌ چند دقيقه‌ آقا را ببيني‌ و باهاش‌ صحبت‌ كني‌ و در همان‌ وقت‌ هم‌ يقين‌ داشته‌ باشي‌ حجت‌ ابن‌ الحسنه‌. اثر اين‌ دوستان‌ كه‌ آقا كه‌ ملاقات‌ نمي‌كنند امام‌ زمان‌ را بخاطر اينه‌ كه‌ طاقت‌ نمي‌يارند به‌ خدا قسم‌ اينطوره‌. من‌ مكرر افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ اينها تشرف‌ پيدا كردند بعد حالت‌، اعصابشون‌ به‌ هم‌ خورده‌، بعضيهاشون‌، يك‌ نفر اظهار محبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ مي‌كنه‌ انسان‌ مي‌خواد اين‌ را بكشه‌ تو بغلش‌ كنه‌، پاشو ببوسه‌، دستش‌ را ببوسه‌، راست‌ مي‌گه‌ دروغ‌ مي‌گه‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ اين‌ كه‌ خود آقا را ببينه‌.

 من‌ ديدم‌ اشخاصي‌ را، يك‌ سيدي‌ را ديدن‌ حالا خودشون‌ هم‌ احتمال‌ مي‌دن‌ كه‌ آقا نبودن‌، اينقدر حالشون‌ عجيبه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. محبت‌ داريد، اين‌ را بدونيد شما در تمام‌ زبانتون‌، قلبتون‌ مملو از محبت‌ امام‌ زمانه‌. منتهي‌ خوب‌ نديديد، نديديد وقتي‌ هم‌ كه‌انشاء الله‌ مشرف‌ شديد به‌ محضر آقا و ديديد آقا را حتما بايد يك‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ بهتون‌ بده‌ تا شما بتونيد خودتون‌، خودتون‌ را كنترل‌ كنيد. اگر استعداد ندن‌ نمي‌تونيد. ما كجا نام‌ تو برب‌ الاباب‌، ما كجا و اون‌ آقا. مي‌گن‌ يك‌ نمونه‌اش‌ همين‌، يك‌ نفر آمده‌ در خانة‌ ما من‌ مي‌خوام‌ شما بگيد فوري‌، گريه‌ مي‌كني‌ تا مي‌شينيم‌ صحبت‌، آقا من‌ ديشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ديدم‌ از شدت‌ شعف‌ نمي‌تونم‌ خودم‌ را كنترل‌ كنم‌، چكار كنم‌؟ اينجوري‌، اين‌ آقا علامت‌ محبته‌، اما يك‌ دشمن‌ خاندان‌ عصمت‌، (قطع‌ نوار). اين‌ نمي‌دونم‌ فلان‌، فلان‌ شده‌ را تو خواب‌ ديدم‌ حالا تعبير بر خلاف‌ ممكنه‌ داشته‌ باشه‌، بله‌ همين‌  كه‌ اظهار بخل‌ بكني‌. اينجوري‌، اينها همش‌ ارزش‌ داره‌. اينها همش‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌، معناي‌ اين‌ آيه‌ است‌ ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ و يجعل‌ الهم‌ الرحمن‌ ودا، مرحوم‌ استادمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحتمش‌ كنه‌ در زمان‌ خودش‌ هيچ‌ كس‌ او را نمي‌شناخت‌. هيچ‌ نمي‌شناخت‌، فقط‌ او يك‌ نفر را مي‌شناخت‌ و يك‌ نفر هم‌ او را مي‌شناخت‌. و اون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا بود. هيچ‌ كس‌ نمي‌فهميد، تازه‌ من‌ هم‌ اوني‌ كه‌ برخورد مي‌كردم‌ مي‌فهميدم‌. الان‌ شما ببينيد چقدر محبت‌ او در دلها قرار گرفته‌. خيلي‌ هم‌ بودند از بزرگان‌ حتي‌، از علما در زمان‌ حياتشون‌ فعاليت‌ مي‌كردند مبادا فلان‌ كار را بكنيم‌ مردم‌ بدشون‌ بياد، مردم‌ محبتشون‌ از ما كم‌ بشه‌، چه‌ بشه‌، چه‌ بشه‌، چه‌ بشه‌ هي‌ مردم‌، مردم‌، مردم‌، مردم‌ به‌ عكس‌ اونچه‌ كه‌ اينها مي‌خواستند بهشون‌ بغض‌ پيدا كردند. پس‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعل‌ الرحمن‌ ودا.

 به‌ اين‌ آيه‌ انشاءالله‌ عمل‌ كنيد. خوب‌ ايام‌، ايام‌ شادي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. اما خدا لعنت‌ كنه‌ دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ را براي‌ ما شادي‌ نگذاشتند. همين‌ ايامي‌ كه‌ به‌ حسب‌ ظاهر ايام‌ شادي‌ است‌ اگر برويم‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌بينيم‌ كه‌ بي‌ بي‌ پهلويش‌ شكسته‌ در ميان‌ بستر افتاده‌، روزهايي‌ است‌ كه‌ با دومي‌ درگيري‌ دارد براي‌ سند فدك‌. كه‌ وقتي‌ كه‌ سند را گرفت‌، اون‌ ورقه‌ را گرفت‌ آمد در كوچه‌ دارد مي‌رد يك‌ شعري‌ نوشته‌اند مي‌خوام‌ اين‌ عرايض‌ را چراغها را خاموش‌ كنند يك‌ حالي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ شايد امام‌ زمانمون‌ به‌ ما نظر لطفي‌ كند امشب‌ در اين‌ مجلس‌ كه‌ دوستانش‌ جمع‌ شده‌اند حضور پيدا كند. متي‌ و نراك‌ آقا وقتي‌ كه‌ تو ما را ببيني‌ و ما هم‌ تو را ببينيم‌. يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌. به‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا با كمال‌ جسارت‌ رو به‌ رو شد، سند فدك‌ را گرفت‌ پاره‌ كرد من‌ نمي‌دونم‌ چه‌ كرد؟ بعضي‌ از بزرگان‌ نوشته‌اند بعضي‌ از علما در ضمن‌ اشعارشون‌ گفته‌اند. من‌ خودم‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌ يك‌ وقتي‌ مدينة‌ منوره‌ مشرف‌ بودم‌، از در جبرئيل‌  در عالم‌ رؤيا ديدم‌ وارد شدم‌. در جبرئيلي‌ يك‌ دري‌ است‌ كه‌ اونجا، يعني‌ طبق‌ اونچه‌ كه‌ در احاديث‌ هم‌ داره‌ و احتمال‌ قوي‌ داره‌ اونجا مرقد مطهر فاطمة‌ زهراست‌. ديدم‌ بيرون‌ اونجا ايستاده‌ام‌. اون‌ دست‌ راستش‌ را روي‌ گونة‌ راستش‌ قرار داده‌، من‌ سلام‌ عرض‌ كردم‌ جواب‌ دادند. تا وقتي‌ ايشان‌ را من‌ مي‌ديدم‌ دستشون‌ روي‌ صورتشون‌ بود. وقتي‌ از خواب‌ بيدار شدم‌ با خودم‌ نامفهوم‌. شايد هنوز صورت‌ زهرا در اثر سيلي‌ اون‌ لعين‌ كبوده‌، درد مي‌كنه‌. كه‌ به‌ صورت‌ فاطمة‌ عزير ما، مادر حجت‌ ابن‌ الحسن‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، همه‌ رو به‌ قبله‌ اميدواريم‌ امشب‌ مورد لطف‌ آقا بقية‌ الله‌ الاعظم‌ اون‌ كسي‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌. جانمون‌ قربان‌ خاك‌ پايش‌. يا بقية‌ الله‌ ز در درآ و شب‌ سياه‌ ما منور كن‌. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء الهي‌ عظم‌ البلاة‌، و برح‌ الخفا وانكشف‌ القطاء و انقطع‌ الرجا و ذاقت‌ الارض‌، منعت‌ السماء و عليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ معول‌ و شدت‌ و الرخا الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا محمد و يا علي‌، يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌. مولا جان‌ ما نمي‌خواستيم‌ اين‌ شبها دل‌ شما را به‌ درد بياريم‌ آقا. حالا كه‌ در مقابلش‌ در محضرش‌ ايستاده‌ايد با آقاتون‌ با مولاتون‌ حرف‌ بزنيد همه‌ با توجه‌، مثل‌ كسي‌ كه‌ در محضر آقاش‌ ايستاده‌، محبوبش‌ را مي‌يابه‌، دست‌ به‌ دامنش‌ انداخته‌ با توجه‌ يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌، يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌…

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 26 شهريور 1371

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعله‌ لهم‌  الرحمن‌ ودا.

 ما طبق‌ برنامة‌ شبهاي‌ جمعه‌ بايد بقية‌ آياتي‌ كه‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ بحث‌ شد و مورد ترجمه‌ و تفسير قرار گرفت‌ همانها را بحث‌ كنيم‌ حالا به‌ يك‌ مناسبتي‌ كه‌ يك‌ سؤالي‌ از من‌ شد و بايد هم‌ اين‌ مطالبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ به‌ سمع‌ دوستان‌ برسانم‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ مناسبت‌ هم‌ با ايام‌ دارد. يك‌ مقداري‌ حرف‌ بزنيم‌ انشاء الله‌ باز اگر فرصت‌ شد از هفته‌هاي‌ آينده‌ دربارة‌ آيات‌ مورد بحثمون‌ سخن‌ بگوييم‌. ترجمة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ اين‌ است‌ كه‌ ان‌ الذين‌ آمنوا كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و عمل‌ صالح‌ كرده‌اند. خداي‌ تعالي‌ قرار مي‌دهد براي‌ اينها يك‌ محبوبيتي‌، ودا، دوستي‌. اين‌ ترجمة‌ آية‌ شريفه‌ است‌. در تفاسير آمده‌ كه‌ اين‌ آيه‌ دربارة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نازل‌ شده‌ حتي‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌ من‌ ديده‌ام‌ كه‌ ميگويند منظور از ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. و يجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا. محبوبيتي‌ از علي‌ عليه‌ السلام‌ در دلها قرار داده‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ با همة‌ تبليغات‌ سوئي‌ كه‌ عليه‌ آن‌ حضرت‌ بوسيلة‌ بني‌ اميه‌ و بالاخص‌ معاويه‌ و يزيد لعنة‌ الله‌ عليهما انجام‌ شد در عين‌ حال‌ علي‌ محبوبيت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ در قلوب‌ مردم‌ دارد. ولي‌ بطور كلي‌ آيات‌ كلي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌ كه‌ تفسير شده‌ به‌ ائمة‌ اطهار بايد ما اينطوري‌ منظور كنيم‌ كه‌ در رأس‌ اين‌ صفات‌ حميده‌ مسلما خاندان‌ عصمت‌ هستند. چون‌ آنها سبقت‌ بر تمام‌ خوبيها گرفته‌اند. فرزندان‌ پيغمبر اكرم‌ را وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ تقسيم‌ ميكند مي‌فرمايد و منهم‌ ظالم‌ لنفسه‌ و منهم‌ مقتصد و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. يك‌ دسته‌ از اينها آدمهاي‌ معصيتكاري‌ هستند، ظالم‌ به‌ نفسند. يك‌ عده‌ مقتصدند، ميانه‌رو هستند. منظورم‌ اين‌ جملة‌ آخره‌ كه‌ و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. يك‌ دسته‌ از فرزندان‌ پيغمبر، اينها سابق‌ بالخيراتند. الف‌ و لام‌ الخيرات‌ از نظر ادبي‌ مسلمه‌ كه‌ منظور كل‌ الخيراته‌. همة‌ خوبيها. سبقت‌ گرفتند آنها، حالا در عالم‌ ارواح‌ بوده‌، در عالم‌ زر بوده‌، در اين‌ دنيا بوده‌، فرقي‌ نميكنه‌. اينها در تمام‌ خوبيها بر ديگران‌ سبقت‌ گرفته‌اند. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌. از آيات‌ ديگر هم‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ صراحت‌ داره‌. آيات‌ ديگه‌ هم‌ هست‌ كه‌ السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌. يا مثلا… آيات‌ مختلفي‌ هست‌. حالا وقتتون‌ را سر اين‌ آيات‌ صرف‌ نكنم‌. چون‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ توي‌ قرآن‌ باشه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ صد كلمه‌ باشه‌. براي‌ ما همين‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ حجته‌. و چون‌ آنها سابق‌ بالخيراتند، اگر اسم‌ خيري‌ برده‌ بشود در عالم‌ ان‌ ذكر الخير، اگر خير ياد بشه‌، هر چي‌ شما خوبيهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌، هرچه‌ كه‌ از خوبيهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌، چه‌ صفات‌ خوب‌ باشه‌، چه‌ اعمال‌ خوب‌ باشه‌، آنها سابقند، يعني‌ مسابقه‌ را برده‌اند. يعني‌ آنها اول‌ هستند. باصطلاح‌ ما جام‌ طلايي‌ را آنها برده‌اند. البته‌ در مسابقه‌ گاهي‌ ميشه‌ كه‌ بالنسبه‌ به‌ ديگران‌ آنها سبقت‌ را گرفته‌اند. ولي‌ نه‌. نسبت‌ به‌ عالم‌ وجود و تمام‌ ماسوي‌ الله‌، اين‌ چهارده‌ نور پاك‌ نسبت‌ به‌ تمام‌ انبياء، همة‌ انبياء در اين‌ مسابقه‌ شركت‌ كرده‌اند. بعضي‌هايشون‌ دو سه‌ كيلومتر عقبند، بعضي‌ها جلويند. و بعضي‌ از اين‌ سبقت‌ گيرندگان‌، آنهايي‌ كه‌ در مسابقه‌ شركت‌ كرده‌اند، اينها فرسخها جلوتر از آنهايي‌ هستند كه‌ سبقت‌ را تازه‌ مي‌برند.

 خوب‌. پس‌ نتيجة‌ بحث‌ اين‌ شد كه‌ هر آيه‌اي‌ در قرآن‌، اگر گفتند ان‌ الذين‌ آمنوا، كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند. من‌ و شما را هم‌ شامل‌ ميشه‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌، او را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما تفاوت‌ از زمين‌ تا آسمان‌ است‌. اگر گفتند مهربان‌، يك‌ آدم‌ مهرباني‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌، و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما ميان‌ ماه‌ من‌ تا ماه‌ گردون‌، تفاوت‌ از زمين‌ تا آسمان‌ است‌. اگر گفتند سخي‌، حاتم‌ طايي‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌، و پيغمبر اكرم‌ و حضرت‌ مجتبي‌ و حضرت‌ جواد الائمه‌ را هم‌ شامل‌ ميشه‌. اما گفت‌… چه‌ عرض‌ كنم‌؟ اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيستند. لا يقاس‌ بنا احد. خودشون‌ فرمودند كه‌ با ما احدي‌ را قياس‌ نكنيد. بعضي‌ از اصحاب‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ مي‌آمدند خدمت‌ ائمه‌. آيا شما بالاتريد يا حضرت‌ آدم‌؟ خوب‌ با يك‌ فرد كم‌ معرفت‌ اينطوري‌، بايد كلم‌ الناس‌ علي‌ قدر عقولهم‌. هر كسي‌ را به‌ اندازة‌ عقلش‌ بايد باهاش‌ صحبت‌ كرد. مي‌فرمودند كه‌ ما بالاتريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ آدم‌ تمام‌ نعمتها برايش‌ توي‌ بهشت‌ بود، فقط‌ بهش‌ گفتند گندم‌ نخور. اين‌ خورد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هيچكس‌ بهش‌ نگفته‌ بود گندم‌ نخورد. و در فشار ظاهري‌ هم‌ بودند. اما فرمود تنها بخاطر اينكه‌ يك‌ عده‌ در مملكت‌ اسلامي‌ ممكنه‌ پيدا بشوند كه‌ آنها گندم‌ نداشته‌ باشند بخورند، من‌ در تمام‌ عمر گندم‌ نخوردم‌.

 حضرت‌ ابوالفضله‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، وارد شريعة‌ فرات‌ ميشه‌. سه‌ شبانه‌روزه‌ آب‌ نخورده‌، تشنگي‌ بهش‌ فشار آورده‌. نه‌ خدا گفته‌ بود آب‌ نخور، نه‌ پيغمبر، نه‌… همه‌ هم‌ راضي‌ بودند. من‌ يقين‌ دارم‌ امام‌ حسين‌ خوشحال‌ هم‌ ميشد ابوالفضل‌ آب‌ بخوره‌. ولي‌ آب‌ را روي‌ آب‌ ريخته‌ و ميگه‌ يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشوا. اي‌ نفس‌ من‌ خوار شو. حسين‌ تشنه‌ است‌ تو مي‌خواهي‌ آب‌ بخوري‌! پس‌ ببينيد. ابوالفضل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شما مقايسه‌اش‌ بكنيد با حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌. اصلا لا يقاس‌ بنا احد. منتهي‌ چون‌ با ما مي‌خواستند زندگي‌ بكنند، در مسابقات‌ هم‌ با ما شركت‌ كردند و مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد حالا رفته‌ توي‌ استاديوم‌. رفته‌ ديگه‌ حالا. آنجا نشسته‌ و در مسابقات‌ شركت‌ كرده‌ و از همه‌ برده‌.

 دربارة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دارد كه‌ منصور وقتي‌ حضرت‌ برش‌ وارد شد، داشتند تيراندازي‌ مي‌كردند. اصرار كه‌ تو… حضرت‌ تير و كمان‌ را گرفت‌. اينجور مسابقه‌ است‌ها. تير اول‌ را به‌ نشان‌ زد، تير دوم‌ را روي‌ آن‌ تير، يعني‌ بالاي‌ تير، تير سوم‌، چهارم‌، هفتم‌… هفت‌ تا تير! اصلا محاله‌. باصطلاح‌ تقريبا معجزه‌ است‌. و در مسابقه‌ برد. حالا بگيم‌ امام‌ تيرانداز خوبيه‌؟! نه‌. امام‌ با جوانها نشسته‌. منصوري‌ هست‌ و يك‌ عده‌ تير انداز و تمام‌ شخصيتشون‌ و حيثيتشون‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ كي‌ تير را بهتر پرتاب‌ ميكنه‌. و امام‌ را هم‌ مجبور كردند كه‌ در بين‌ آنها اين‌ كارها را بكنه‌. و لذا تيراندازيه‌. خوب‌. در مسابقه‌ بايد، حالا كه‌ مجبوره‌ شركت‌ بكنه‌، سبقت‌ را برده‌، مسابقه‌ را برده‌. در همه‌ چيز اينطوري‌ هستند. اينها وقتي‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ ما مردم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مثال‌ زدم‌. گفتم‌ تفاوت‌ و فاصلة‌ بين‌ ما و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا هر يك‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ السلام‌، بيشتر از فاصلة‌ يك‌ مورچه‌ است‌ با حضرت‌ سليمان‌. حالا اگر حضرت‌ سليمان‌ لباس‌ مورچه‌اي‌ پوشيد و آمد توي‌ لونة‌ مورچه‌، بايد تمام‌ شرايط‌ يك‌ مورچه‌ را هم‌ داشته‌ باشه‌. منتهي‌ بهترش‌ را. يعني‌ توي‌ لونة‌ مورچه‌ وقتي‌ حضرت‌ سليمان‌ كوچك‌ شد آمد رفت‌ آنجا براي‌ هدايت‌ مورچگان‌، بايد غذاي‌ مورچه‌اي‌ هم‌ بخوره‌، بايد مثل‌ مورچه‌ها ازدواج‌ كنه‌. بايد با مورچه‌ها زندگي‌ كنه‌، خانه‌اش‌ هم‌ مثل‌ مورچه‌ها باشه‌. ائمة‌ ما، اين‌ را شما بدونيد، مي‌خواهم‌ سطح‌ معرفتتون‌ را طبق‌ آنچه‌ در روايات‌ هست‌، از اين‌ جهت‌ بالا ببرم‌ كه‌ آمدن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، آمدن‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ميان‌ ما، مثل‌ آمدن‌ حضرت‌ سليمانه‌ در بين‌ مورچه‌ها. غذا ميخوره‌، حتي‌ ممكن‌ هم‌ هست‌ غذاي‌ بد درش‌ اثر بد بگذاره‌. حتي‌ ممكن‌ است‌ سم‌ او را بكشه‌. چون‌ همة‌ شرايط‌ مورچه‌ را بايد داشته‌ باشه‌ تا حضرت‌ سليمان‌ بتونه‌ با مورچه‌ها زندگي‌ كنه‌.

 خلقكم‌ الله‌ انوارا و جعلكم‌ بعرشه‌ محدقين‌. خداي‌ تعالي‌ اگر پيغمبر اكرم‌ و آلش‌ نبودند، هيچي‌ را خلق‌ نميكرد. چي‌ را خلق‌ كنه‌؟! ماها را! ما نمونة‌ هنر و صنع‌ پروردگاريم‌؟! حيوانات‌ را؟ جمادات‌ را؟ نباتات‌ را؟ چي‌ را مي‌خواهد خلق‌ كنه‌. گل‌ سر سبدش‌ ماها هستيم‌ كه‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء برمون‌ مسلط‌ شده‌، هر چي‌ دلمون‌ مي‌خواهد انجام‌ مي‌دهيم‌. اگر شيطون‌ تازه‌ بر روي‌ نفس‌ ما سوار نشه‌ و ما را به‌ سوي‌ هلاكت‌ نبره‌. اينقدر ضعيف‌ و بيچاره‌ايم‌ كه‌ شيطان‌ كه‌ دشمن‌ آشكاراي‌ ماست‌، اين‌ مي‌آيد ما را گول‌ مي‌زنه‌. پريروز بود گفتم‌ يك‌ نفري‌ ديد، بقيه‌اش‌ را چون‌ نگفته‌ام‌ عرض‌ ميكنم‌. يك‌ نفري‌ ديد شيطان‌ ريسمانهاي‌ زيادي‌ روي‌ شانه‌اش‌ هست‌. يكيش‌ مال‌ شيخ‌ انصاري‌ بود. اين‌ را تا اينجا گفتم‌. و بعد اين‌ شخص‌ خواب‌ بيننده‌ گفت‌ كه‌ پس‌ ريسمان‌ من‌ كو؟ اينش‌ را نگفتم‌. شيطان‌ گفت‌ تو كه‌ ريسمون‌ نمي‌خواهي‌. تو خودت‌ عقب‌ سر من‌ ميدوي‌. واقعا اينطوره‌. كارهاي‌ شيطاني‌ ما مي‌كنيم‌ كه‌ شيطان‌ شايد به‌ فكرش‌ هم‌، البته‌ شيطان‌ همه‌ چيز را ميدونه‌. ولي‌ بهرحال‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ شيطان‌ ميگه‌ تو مرا نديدي‌. پيغمبري‌ هم‌ نداشته‌ام‌. كتابي‌ هم‌ نداشته‌ام‌. روي‌ منبرها هم‌ همه‌ از من‌ مذمت‌ مي‌كردند و مبلغي‌ نداشتم‌. چطور شد تو مطيع‌ من‌ شدي‌. مطيع‌ خدايي‌ كه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر داشته‌، كتاب‌ داشته‌، مردم‌، وعاظ‌، مبلغين‌، اينها تبليغ‌ از طرف‌ او مي‌كردند. چرا گوش‌ به‌ حرف‌ او نكردي‌؟

 اين‌ انسان‌ را خدا خلق‌ كرده‌. اما خيلي‌ ارزش‌ نداره‌. حتي‌ آنقدر ماها رو به‌ پستي‌ رفته‌ايم‌ و در عالم‌ پستي‌ خودمون‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌ كه‌ گاهگاهي‌ خودمون‌ سؤال‌ مي‌كنيم‌ خدا ماها را چرا خلق‌ كرده‌؟! شما بيائيد توي‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ببينيد چقدر اينطور سؤال‌ داريم‌. جوانها اكثرا سؤال‌ مي‌كنند خدا چرا ما را خلق‌ كرد؟ براي‌ چي‌ خلق‌ كرد؟ راسته‌. اگر اين‌ باشه‌ كه‌ هستيم‌ و خدا اينجوري‌ ما را خلق‌ كرده‌ باشه‌، چرا ما را خلق‌ كرد. گاهي‌ انسان‌ توي‌ اين‌ دارالمجانين‌، تيمارستان‌ كه‌ بره‌ من‌ يك‌ وقتهايي‌ مي‌رفتم‌ براي‌ كمك‌ به‌ اينها گاه‌ گاهي‌ نگاه‌ به‌ اينها مي‌كردم‌، خوش‌ به‌ حال‌ اينها، اينها همة‌ خصوصيات‌ ما را دارند عقل‌ ندارند. چرا عقل‌ ندارند؟ واقعا اينطوره‌. چون‌ ما با يك‌ ديونه‌ فرقمون‌ اينه‌ كه‌ ما غصة‌ آينده‌ و وضع‌ فعليمون‌ و وضع‌ جا و مكانمون‌ را هم‌ مي‌خوريم‌. فقط‌ فرقمون‌ اينه‌. والا همة‌ كارهاي‌ يك‌ ديونه‌، ديونه‌ غذا مي‌خوره‌ خوب‌ ما هم‌ مي‌خوريم‌. ديونه‌ استراحت‌ مي‌كنه‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌. ديونه‌ از ديونه‌هاي‌ ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ تحركاتي‌ مي‌گن‌ يك‌ مشت‌ ديونه‌هارا، بعضي‌ ديونه‌ها هستند كه‌ يك‌ گوشه‌ نشستند كار به‌ كار كسي‌ ندارند يك‌ مشتشون‌ تحركاتي‌، اصطلاحي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اينها را بايد زنجيرشون‌ كرد. اين‌ صدام‌ از اون‌ ديونه‌هاي‌ تحركاتي‌ كه‌ كسي‌ هم‌ نمي‌تونست‌ زنجيرش‌ كنه‌. يك‌ مشت‌ از اين‌ ديونه‌ها ريختند به‌ جان‌ هم‌. بيخود مردم‌ آزاري‌ مي‌كنند. فكر نكنيد اوني‌ كه‌ تو بازار نشسته‌ و صد تا صبح‌ تا غروب‌ دروغ‌ مي‌گه‌ ومردم‌ آزاري‌ مي‌كنه‌ و تمام‌ مردم‌ را به‌ ضررهاي‌ بزرگي‌ مي‌اندازه‌ اين‌ ديونة‌ سالميه‌. ديونة‌ آرامي‌ نيست‌ اين‌ ديوانة‌ تحركاتي‌ است‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ ديوانة‌ تحركاتي‌ نمي‌دونم‌ حالا كدامه‌، اين‌ ديونه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد زنجيرش‌ كرد. من‌ يك‌ ديونه‌اي‌ را ديدم‌ واقعا دلم‌ سوخت‌. خدا مي‌دونه‌ بعضي‌ از اعمال‌ ما اگر چشم‌ دل‌ داشته‌ باشيم‌ عين‌ اون‌ ديونه‌ است‌. يك‌ شيشه‌اي‌ را پيدا كرده‌ بود، يك‌ ليواني‌ كه‌ گذاشته‌ بودند باهاش‌ آب‌ بخورند اين‌ را زده‌ بود شكسته‌ بود تيزيش‌ را خيلي‌ مي‌كشيد به‌ بدنش‌. خون‌ هم‌ مي‌ريخت‌ ماها با روحمون‌ همين‌ كار را مي‌كنيم‌. آخه‌ اين‌ روح‌ نيست‌ كه‌ ما داريم‌. چشمت‌ را به‌ زن‌ نامحرم‌ دوختي‌ الذت‌ النظر سهم‌ من‌ سهام‌ ابليس‌، تير مي‌ياد مي‌خوره‌، كه‌ هر چه‌ ديده‌ بيند دل‌ كند ياد. ما يك‌ ديونة‌ سختي‌ هم‌ هستيم‌ اگر طرف‌ خدا نريم‌. اقدام‌ عليه‌ خودمون‌ مي‌كنيم‌، ظلم‌ به‌ نفس‌ مي‌كنيم‌. الظالم‌ لنفسه‌. اين‌ ذكر يونسيه‌ كه‌ اينقدر ارزش‌ داره‌ و خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر كسي‌ اين‌ را بگه‌ ممكن‌ است‌ از قلب‌ اندوه‌ نجات‌ پيدا كنه‌ بلكه‌ نمي‌گه‌ ممكن‌ است‌ من‌ عرض‌ كردم‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌، اين‌ يك‌ نمونه‌اش‌ را براتون‌ گفتم‌ حضرت‌ يونس‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ذنون‌ اذهب‌ مقاضبا فذل‌ الم‌ نقدر عليه‌، ذنون‌ اسم‌ لقب‌ حضرت‌ يونسه‌. با حال‌ غضب‌ از بين‌ مردم‌ بيرون‌ رفت‌ و وظيفة‌ تبليغاتي‌ خودش‌ را به‌ خيال‌ خودش‌ كه‌ درست‌ انجام‌ داده‌ ولي‌ يك‌ خرده‌اي‌ كوتاه‌ آمد. فضلن‌ الم‌ نقدر عليه‌ طبق‌ دستور امام‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ گمان‌ كرد ما تنگ‌ برش‌ نمي‌گيريم‌. سخت‌ برش‌ نمي‌گيريم‌. الم‌ نقدر عليه‌.

 چكار كرد خدا؟ ديگه‌ خدا نمي‌گه‌ چكار كرد، فنادا في‌ الظلمات‌، در ظلمات‌ شما تصور شكم‌ ماهي‌ را در توي‌ دريا بكنيد كه‌ چقدر تاريكه‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايي‌ نيست‌ جز تو، مؤثري‌ در وجود نيست‌ جز تو، همة‌ كارها را تو انجام‌ مي‌دي‌. لا اله‌ الا انت‌، حالا مي‌گه‌ خوب‌ پس‌ اين‌ بديهايي‌ هم‌ كه‌ قائل‌ به‌ جبر بشيم‌ پس‌ لا مؤثرة‌ وجود الا الله‌ پس‌ قائل‌ به‌ جبر بشيم‌. مي‌فرمايد كه‌ بعدش‌ گفت‌ سبحانك‌، تو پاكي‌ كه‌ كار بد بكني‌، من‌ را به‌ اين‌ گرفتاري‌ مبتلا بكني‌، من‌ را بي‌ جهت‌ تو دهن‌ ماهي‌ بياندازي‌، من‌ را در فشار قرار بدي‌، سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. تمام‌ مردم‌ اين‌ تاريكي‌ الان‌، زمان‌ غيبت‌ اين‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا كه‌ تشبيح‌ به‌ خورشيد شده‌ يعني‌ اگر نبود در بين‌ شما ظلماني‌ محضه‌، عالمه‌ شما و همين‌ طور هم‌ هست‌. الان‌ ما در ظلمات‌ فوق‌ العاده‌اي‌ مبتلا شديم‌ خوب‌ اينجا چي‌ بگيم‌، بگيم‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ خدايا اين‌ غيبت‌ امام‌ زمان‌ مربوط‌ به‌ تو نيست‌. يعني‌ تو حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را در پردة‌ غيبت‌ قرار ندادي‌. انا ايجا البته‌ آيه‌ اينطور نيست‌ ولي‌ انا كنا من‌ الظالمين‌ اين‌ ماييم‌ كه‌ بر خودمون‌ ظلم‌ كرديم‌.و الا خداي‌ تعالي‌ پيغمبر اكرم‌ را ظاهرا در بين‌ مردم‌ گذاشت‌ بعد هم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، بعد هم‌ امام‌ حسن‌، بعد همه‌اشون‌ ظاهر، همه‌ را كشتند، همه‌ را كشتند. اين‌ يكي‌ را يك‌ جا مخفيش‌ كرده‌ كه‌ ما اين‌ را دسترسي‌ پيدا كنيم‌ شما فكر مي‌كنيد شما به‌ خودتون‌ شما دوستان‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ امروز اينجا نشسته‌ايد نگاه‌ نكنيد به‌ خدا قسم‌ يك‌ مقداري‌ زيادتر پيش‌ بعضي‌ از شيعيان‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را ببريد مي‌بينيد اين‌ رگهاي‌ گردنشون‌ حركت‌ مي‌كنه‌ همچين‌ عصباني‌ مي‌شن‌ كه‌ اي‌ آقاتو هم‌ معلومه‌ فلان‌، تو هم‌ چه‌!

 حجت‌ ابن‌ الحسن‌ همين‌ الان‌ اگر تشريف‌ بيارن‌، همين‌ حالا زمان‌ ما اينطور نيست‌ حضرت‌ را قطعه‌، قطعه‌اش‌ مي‌كنند، همانطوري‌ كه‌ با امام‌ حسين‌ عمل‌ كردند با ايشان‌ هم‌ مي‌كنند. ظلمت‌ را ما خودمون‌ به‌ دست‌ خودمون‌ به‌ وجود آورديم‌. شما در دعاي‌ فرج‌ مي‌خونيد كه‌ عظم‌ البلاء واقعا عظم‌ البلاء. مي‌خوانيد و ذاقت‌ الارض‌ واقعا ذاقت‌ الارض‌، دنيا تنگ‌ شده‌، بلا عظيم‌ شده‌. حالا شماها مقصر نيستيد، شماها طالب‌ حجت‌ ابن‌ الحسنيد الحمد الله‌ ولي‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا براي‌ يك‌ عدة‌ خاصي‌ كه‌ نمي‌خواد بياد، يمل‌ الارض‌ قسطا و عدلا… دنيا را مي‌خواد پر از عدل‌ و داد كنه‌ بعد از اين‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. پس‌ تمام‌ مردم‌ بايد سرشون‌ را بگذارند بگن‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ خداي‌ تعالي‌ فستجبنا له‌ ما جواب‌ او را داديم‌ و اجابتش‌ كرديم‌، حاجتش‌ را برآورديم‌. فستجبنا له‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ او را از غم‌ نجاتش‌ داديم‌. تا اينجا مال‌ حضرت‌ يونسه‌، يك‌ قصه‌ نقل‌ كرده‌ براي‌ ما. اينجاش‌ مهمه‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌، همين‌ جوري‌، همينطوري‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ را از ميان‌ اون‌ تاريكي‌ نجات‌ داديم‌، از تاريك‌ غم‌ و اندوه‌ نجاتش‌ داديم‌ و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌ نجات‌ مي‌ديم‌ مؤمنين‌ را، بعضي‌ از اذكار هست‌ كه‌ احتياج‌ به‌ استاد و مرشد  و قطب‌ و از اين‌ حرفها نداره‌. اين‌ خدا دستورش‌ را داده‌ و هر وقت‌ غم‌ و غصه‌اي‌ در دلتون‌ پيدا شد كه‌ در اثر گناه‌ مخصوصا اين‌ غم‌ و غصه‌ بوجود آمد سرتون‌ را بگذاريد به‌ سجده‌ با همين‌ توجه‌ كه‌ لا الا انت‌، سبحانك‌ تو پاكي‌ اين‌ گرفتاري‌ را تو، اگر به‌ خدا نسبت‌ بدي‌ خدا مي‌كنه‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌. خداي‌ تعالي‌ از تهمت‌، از افترا خيلي‌ بدش‌ مي‌ياد. گفتي‌ خدا به‌ من‌ توفيق‌ نداد نماز شب‌ بخونم‌. چي‌ توفيق‌ نداد! امام‌ رضا ما را نطلبيد بريم‌ زيارت‌. تنبلي‌ كرده‌ نيامده‌ زيارت‌ امام‌ رضا و همة‌ گناهان‌ را بيانداز گردن‌ خودت‌. اني‌ كنت‌ من‌  الظالمين‌. ما هر وقت‌ به‌ اين‌ مقام‌، به‌ اين‌ مرحله‌ رسيديم‌ كه‌ نشستيم‌ هر چه‌ بدي‌ بهمون‌ مي‌رسه‌ يك‌ مقدار فكر كنيم‌ ببينيم‌ كه‌ چكار كرديم‌ اينجوري‌ شده‌؟ اگر فكرمون‌ به‌ جايي‌ نرسيد، خوب‌ من‌ كاري‌ نكردم‌ چون‌ خودش‌ خيلي‌ غروره‌ اگر بگه‌ كه‌ من‌ كاري‌ نكردم‌. حالا نكردي‌، يك‌ كاري‌ بوده‌ خدا نكرده‌، يقينا خدا نكرده‌. يك‌ كاري‌ بوده‌ تو كردي‌ به‌ اين‌ گرفتاري‌ مبتلا شدي‌ باز بگو خدايا سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ببينيد چقدر صريح‌ خداي‌ تعالي‌ رفع‌ هم‌ و غمتون‌ را مي‌كنه‌. حضرت‌ يونس‌ تا روز قيامت‌ زندان‌ ابد بود، اون‌ هم‌ زندان‌ ابد نمي‌دونم‌ پنجاه‌ و شست‌ ساله‌ نه‌ها، زندان‌ ابد تا روز قيامت‌.

 و لبث‌ في‌ بطنه‌ الي‌ يوم‌ يك‌ چنين‌ زنداني‌ خيلي‌ بايد براش‌ تخفيف‌ قائل‌ بشن‌، خيلي‌ كار مهمي‌ بايد كرده‌ باشه‌. يك‌ چنين‌ زنداني‌ كه‌ يك‌ ميليون‌ سال‌، ده‌ ميليون‌ سال‌ مي‌خواسته‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ توي‌ زندان‌ باشه‌ و جاي‌ مرطوب‌ با اعمال‌ شاقه‌. ببينيد چقدر اين‌ كلام‌ مؤثره‌. اين‌ ذكر، ذكر لق‌ لقة‌ لسان‌ هم‌ نباشه‌ها، اين‌ ذكرهاي‌ ما همه‌اش‌ لق‌ لقة‌ لسانه‌. اين‌ كلام‌ ببينيد چقدر مؤثره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما او را نجات‌ داديم‌ و همين‌ طور، سه‌ روزه‌ نجاتش‌ داد خدا. زندان‌ اينطوري‌ سه‌ روز خيليه‌ها، چون‌ خدا سريع‌ الحسابه‌. خدا مي‌گه‌، پروندة‌ انسان‌ تو اين‌ دادگاه‌ حالا تا نوبت‌ برسيش‌ برسه‌ و چه‌ بشه‌، يك‌ سال‌، دو سال‌، ده‌ سال‌ انسان‌ علي‌ الحساب‌ زنداني‌ بكشه‌ و تا پرونده‌اش‌ بياد رو و بعد ببينند چي‌ مي‌شه‌ نيست‌، خدا لحظه‌ است‌. تو اقرار بكن‌ فورا خداي‌ تعالي‌ نجاتت‌ مي‌ده‌. پس‌ بنابر اين‌ مي‌بينيد كه‌ تا اينجا مطلب‌ خيلي‌ سريع‌ بود. در اذكاري‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌ نمونه‌هاي‌ ديگه‌ هم‌ داره‌. يكي‌ از اذكار استغفاره‌. و ان‌ الستغفر ربكم‌ ثم‌ توبوا عليه‌، استغفار كنيد بعد به‌ سوي‌ خدا برگرديد. حالا همين‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌ را زياد بگيد. يرسل‌ السماء عليكم‌ مدرارا و يمدكم‌ باموال‌ و بنين‌ خيلي‌ بركت‌ داره‌. آسمان‌ بر سر شما نعمتهاش‌ را فرو مي‌ريزه‌، آخه‌ چه‌ ارتباطي‌ داره‌ وسعت‌ رزق‌ به‌ استغفار كردن‌؟ خيلي‌ هم‌ ارتباط‌ داره‌. خدا براي‌ هيچ‌ كس‌ روزي‌ كم‌ را نخواسته‌. همه‌ مي‌خواد در وسعت‌ باشيد. گناه‌ كردي‌  و من‌ عرض‌ عن‌ ذكري‌ فان‌ لهم‌ معيشت‌ الذنكا، كسي‌ كه‌ اعراض‌ ياد بكنه‌ از ياد خدا از ائمة‌ اطهار از محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ معيشتش‌ تنگ‌ مي‌شه‌. حالا اين‌ يكيشه‌، روز قيامت‌ هم‌ من‌ القيامت‌ اعوا، روز قيامت‌ هم‌ كور وارد صحرا مي‌شه‌.يتقل‌ الله‌ يجعل‌ له‌ مخرجا…كسي‌ كه‌ تقوا داشته‌ باشه‌ روزيش‌ زياد مي‌شه‌ و از جايي‌ كه‌ گمان‌ نمي‌كنه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ روزي‌ مي‌ده‌. خوب‌ پس‌ مي‌شه‌ بگيم‌ كه‌ اگر فقيره‌ انسان‌ استغفار كنه‌ واستغفر ربكم‌ ثم‌ توبوا عليه‌ يرسل‌ السماء عليكم‌ مدرارا. يا دوم‌ استغفاره‌، سوم‌ صلواته‌. صلوات‌ بر آل‌ محمد و آل‌ محمد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اين‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. من‌ در خصوص‌ صلوات‌ يك‌ جمله‌اي‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌. اولا اين‌ را مقدمتا بگم‌ اولا صلوات‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ ولايت‌ هست‌، دعا كه‌ مخ‌ عبادت‌ هست‌، هست‌ توش‌. ذكر خدا هم‌ هست‌. اين‌ سه‌ چيز خيلي‌ مهمه‌، يكي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمته‌ كه‌ فما نودي‌ بشي‌ كما نودي‌ بالولايه‌، اونقدري‌ كه‌ به‌ ولايت‌ ندا داده‌ شده‌ به‌ هيچ‌ چيز ندا داده‌ نشده‌، يعني‌ دعوت‌ به‌ هيچ‌ چيز به‌ اندازة‌ ولايت‌ نشده‌. دو، دعاست‌، دعا مغز عبادته‌. سه‌ ذكر خداست‌. يا رحمن‌ يا رحيم‌ فقط‌ ذكر خداست‌. ديگه‌ ولايت‌ و دعا توش‌ نداره‌ مثلا و همين‌ طور اذكار ديگر و اين‌ را بدونيد كه‌ در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد، به‌ قصد دعايي‌ خونده‌ بشه‌ جز صلوات‌ تو نماز نيست‌. با دو شرط‌، يكي‌ قصد دعايي‌ انسان‌ بخوانه‌ يكي‌  هم‌ واجب‌ باشه‌. هيچ‌ دعايي‌ سر تا سر نماز نيست‌ مگر اين‌. شما اگر قنوت‌ مي‌خونيد، قنوت‌ مستحبه‌، هر چه‌ هم‌ مي‌خواييد بخونيد. اگر مي‌گيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ به‌ قصد قرآني‌ بايد بخونيد نه‌ به‌ قصد دعايي‌، فقط‌ در تشهده‌ كه‌ مي‌گيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اين‌ هم‌ سني‌ و شيعه‌ مي‌گن‌ و مغز نماز هم‌ همينه‌. چون‌ دعا مخ‌ عبادته‌ در نماز هم‌ جز صلوات‌ دعاي‌ ديگه‌اي‌ نيست‌ پس‌ مغز نماز صلواته‌. لذا وقتي‌ كه‌ مي‌گن‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ تفسير شده‌ خير العمل‌ به‌ ولايت‌. كه‌ عمر نتونست‌ اين‌ را قبول‌ كنه‌ گفت‌ كه‌ خير العمل‌ جهاده‌. و حي‌ خير العمل‌ را توي‌ نماز نگيد از چيزهايي‌ بود كه‌ ايشان‌ ممنوع‌ كردند. حالا به‌ هر حال‌ و پس‌ سوم‌ صلواته‌.

 اين‌ سه‌ تا ذكر را خيلي‌ اهميت‌ بديد. لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، استغفار و صلوات‌. خيلي‌ براي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ پيشرفتهاي‌ روحي‌ هستند اين‌ سه‌ تا ذكر خيلي‌ ضروريه‌، خيلي‌ حالا طبق‌ اونچه‌ كه‌ محسور هم‌ هست‌ بگيم‌. همين‌ طوري‌ هم‌ هر چه‌ زيادتر بگيد بهتر. شب‌ و روز جمعه‌  يعني‌ از غروب‌ امروز تا فردا شب‌ يك‌ ملائكة‌ مخصوصي‌ هستند مي‌ياد فقط‌ و فقط‌ ثواب‌ كساني‌ كه‌ صلوات‌ مي‌فرستند اونها را مي‌برند. مربوط‌ به‌ اين‌ جهت‌ است‌. در شب‌ و روز جمعه‌ هزار صلوات‌ وارد شده‌. خيلي‌ مهمه‌. محبوبيت‌، من‌ در اين‌ موضوع‌ داشتم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌، انشعاب‌ پيدا كرد رفتيم‌ به‌ اين‌ طرف‌ خوب‌ اين‌ هم‌ بد نبود انشاء الله‌ مفيد خواهد بود. محبوبيت‌، انسان‌ اگر مي‌خواد توي‌ مردم‌ پيدا كنه‌، مي‌خواد مردم‌ دوستش‌ داشته‌ باشند. همانطوري‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مردم‌ دوست‌ دارند. نگيد كه‌ اي‌ بابا تبليغات‌ عليه‌ ما زياد شده‌ حسودها چه‌ كردند، حالا نه‌ هيچ‌ كس‌ نمي‌تونه‌ هيچ‌ كاري‌ بكنه‌. اگر كسي‌ را مي‌خواست‌ مردم‌ به‌ زمين‌ بزنند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود. هفتاد سال‌ مسلمانها جزء برنامة‌ عباديشون‌ بود كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را لعن‌ كنند، خيلي‌ عجيبه‌ها و بعد هم‌ فكر نكنيد كه‌ دوستان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آمدند ديگه‌ بعدش‌ جبران‌ كردند. نه‌ تا همين‌ الان‌ كه‌ هستيم‌ شايد دشمنان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بيشتر از، دشمنان‌ قلبيها، بيشتر از دوستانش‌ باشند. اما يك‌ محبوبيتي‌ خداي‌ تعالي‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در قلوب‌ مردم‌ قرار داده‌، به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ مي‌فرمود كه‌ اون‌ قدري‌ كه‌ شعر در مدح‌ علي‌ گفته‌اند در مدح‌ خود پيغمبر اكرم‌ نگفته‌اند. اون‌ قدري‌ كه‌ روايت‌ در مدح‌ علي‌ هست‌ در مدح‌ خود پيغمبر نيست‌. اون‌ قدر كه‌ آيين‌ قرآن‌ در مدح‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نازل‌ شده‌ در مدح‌ هيچ‌ يك‌ از بزرگان‌ دنيا نازل‌ نشده‌. عجيبه‌، سيصد آيه‌ را همة‌ سنيها متفقند كه‌ در وصف‌ علي‌ نازل‌ شده‌. و ان‌ الذين‌ آمنوا، اينها سبقت‌ را بردند و السابقوان‌ و السابقون‌ اولائك‌ المقربون‌. اينها پيشي‌ گرفته‌اند و بنابر اين‌  وقتي‌ كه‌ مي‌گيم‌ ان‌ الذين‌ آمنوا اول‌ مؤمن‌ پيغمبر اكرم‌. آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليهم‌ من‌ ربه‌ انسان‌ گاهي‌ كاري‌ را مي‌كنه‌ خودش‌ ايمان‌ به‌ كارش‌ نداره‌ همين‌ طور انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ پيشرفتي‌ نداره‌.

 اول‌ بايد خودش‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، آمن‌ الرسول‌ بما انزل‌ عليه‌ و عمل‌ الصلاحات‌، ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ عمل‌ شايسته‌ در دنيا سبقت‌ عمل‌ شايسته‌ را هم‌ اينها برده‌اند. اينها مسلط‌ بودند. ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا، سيجعل‌ معنيش‌ اينه‌ كه‌ در آينده‌ در مستقبل‌. خدا محبت‌ او را در دلها قرار مي‌ده‌. محبت‌ او را در دلها قرار مي‌ده‌. حالا هر كسي‌ با قدر شخصيتش‌، الان‌ شخصيتها فرق‌ مي‌كنه‌، يك‌ شخصيتش‌ يك‌ چند سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ يك‌ صد سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود هزار سالي‌ است‌، يكي‌ شخصيتش‌ از اول‌ عالم‌ تا آخر عالمه‌. ايني‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ روز قيامت‌ خدا حسب‌ و نسب‌ را قطع‌ نمي‌كنه‌، حسب‌ و نسب‌ پيغمبر اكرم‌ را قطع‌ نمي‌كنه‌ شخصيت‌ پيغمبر اكرم‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ حسب‌ و نصب‌ پيغمبر اصلا قطع‌ نشه‌. كل‌ حسب‌ و نصب‌ من‌ قطع‌ اليوم‌ القيامه‌ الا حسبي‌ و نصبي‌. خوب‌ ببينيد علتش‌ اينه‌، مثلا الان‌ يك‌ نفر پيدا بشه‌ كه‌ از اولا قاجاريه‌ باشه‌. اولا يك‌ سلطان‌ بودند، شاه‌ بودند اما حالا ديگه‌ هم‌ خودش‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ كه‌ من‌ از اولاد قاجارم‌ هم‌ خوب‌ باش‌ اولاد قاجار وقتي‌ كه‌ اجدادت‌ روي‌ كار بودند شما شاهزاده‌ بوديد و ما قبولت‌ داشتيم‌ اما حالا ديگه‌ تمام‌ شد اين‌ منقطع‌ شد. مثلا اولا فلان‌ مرجع‌ تقليد خوب‌ صد سال‌، دويست‌ سال‌، اولاد نمي‌دونم‌ فلان‌ شخصيت‌، اولاد فلان‌ اينها همه‌ مي‌بينيد كه‌ ديگه‌ آخرش‌ هزار سال‌ مثلا، بيشتر از اينها نمي‌شه‌. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ديگه‌ هر چه‌ هم‌ طول‌ بكشه‌ تا روز قيامت‌. اينجا ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ يوم‌ يصر مرء من‌ اخيه‌ ديگه‌ اصلا هيچ‌ حسب‌ و نسبي‌ باقي‌ نمي‌مانه‌. من‌ پسر كي‌ هستم‌، من‌ پدرم‌ كي‌ هست‌ ولي‌ چون‌ شخصيته‌ رسول‌ اكرم‌ اون‌ قدر اهميت‌ داره‌ و اون‌ قدر زياده‌ كه‌ از اول‌ عالم‌ چون‌ خلقتش‌ هم‌ در اول‌ عالم‌ بوده‌ اول‌ چيزي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرد نور پاك‌ پيغمبر اكرم‌ بود. و تا آخر الي‌ ابد هم‌ اين‌ شخصيت‌ باقي‌ است‌. فرزندانش‌ هم‌ منتصبينش‌ هم‌ حتي‌ اين‌ شخصيت‌ را دارند. حالا اين‌ سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا اين‌ عبارت‌ يكي‌ هست‌ مثلا امروز كاشته‌ فردا درو مي‌كنه‌، خيلي‌ همچين‌ حوصله‌ نداره‌. يكي‌ هست‌ كه‌ امروز بهش‌ بد مي‌گن‌ فردا مي‌ياد تعريفش‌ را مي‌كنند، ان‌ مع‌ العسر يسري‌ و ان‌ مع‌ العسر يسري‌. در اينجا يك‌ برداشت‌ خوبي‌ هست‌ كه‌ با هر سختي‌ آساني‌ هست‌. چون‌ دو مرتبه‌ تكرار مي‌شه‌ ان‌ مع‌ العسر يسري‌ فان‌ معر العسر يسري‌ حالا اين‌ بحثش‌ طولاني‌ مي‌شه‌ اگر من‌ بخوام‌ كه‌ چطور در مقابل‌ يك‌ سختي‌ دو تا آساني‌ خدا در اينجا وعده‌ كرده‌. هر سختي‌ چون‌ الف‌ و لام‌ داره‌ العسر، دوتاييش‌ يكي‌ حساب‌ مي‌شه‌، يسر چون‌ الف‌ و لام‌ نداره‌ دوتاش‌ دو تا حساب‌ مي‌شه‌. اين‌ از نظر ادبي‌ بحث‌ داره‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ ادبيات‌ هستند مي‌فهمند خودشون‌ اونهايي‌ هم‌ كه‌ نيستند كه‌ خوب‌ لزومي‌ نداره‌ ما براشون‌ شرح‌ بديم‌. و خلاصه‌اش‌ اينه‌ كه‌ با هر سختي‌ دو تا آساني‌ هست‌.

 شما امروز فحش‌ شنيديد در راه‌ امام‌ زمان‌، گفتند اي‌ بابا شما چه‌، فلان‌. خيلي‌ انسان‌ مي‌شنوه‌ مسخره‌ هم‌ مي‌كنند، اذيت‌ هم‌ مي‌كنند يك‌ آساني‌ هست‌، يك‌ روزي‌ مي‌شه‌ كه‌ ما اونها را مسخره‌ مي‌كنيم‌. ان‌ مع‌ العسر يسري‌. در دنيا اگر انسان‌ سختيها را تحمل‌ كرد، آسانيهاي‌ زيادي‌ خدا نسيبش‌ مي‌كنه‌. اگر فحش‌ شنيد يك‌ روزي‌ نفيش‌ مي‌كنند. يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از علماي‌ علم‌ اخلاق‌ داشتم‌ توي‌ بيابان‌ رد مي‌شدم‌ البته‌ من‌ كوچك‌ بودم‌ اون‌ موقع‌ سنم‌ كم‌ بود، دوست‌ داشتم‌ دانشمندان‌ و اهل‌ كمال‌ و اينها را، به‌ زبان‌ بچه‌گي‌ بعد ديدم‌ روايت‌ هم‌ داره‌ اتفاقا. براي‌ من‌ توضيح‌ مي‌داد يك‌ روز توي‌ بياباني‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ صبحي‌ بود، مي‌گفت‌ پشت‌ بكنيم‌ به‌ سايه‌امون‌ سايه‌ دنبال‌ ما مي‌دوه‌ اگر رو بكنيم‌ به‌ سايه‌ ما بايد عقب‌ سايه‌ بدويم‌. مثل‌ دنيا و مثل‌ تعريفهاي‌ مردم‌ و مثل‌ مردم‌ و مثل‌ دوستيها و همه‌اش‌ هر چه‌ غير خدا باشه‌ اينطوره‌. تو برو عقبشون‌ ازت‌ فرار مي‌كنند. پشت‌ كني‌ بهشون‌ و به‌ خدا رو كني‌ همه‌اشون‌ عقب‌ سرت‌ مي‌دوند. دلت‌ را محكم‌ نگه‌ دار. و لا تحزنوا و انتم‌… خدايي‌ است‌ها، سست‌ باشيد اين‌ آيه‌ مي‌دونيد كي‌ نازل‌ شد؟ وقتي‌ كه‌ مردم‌ از جنگ‌ احد برمي‌ گشتند. اكثرشون‌ زخمي‌ بودند و كشتة‌ زيادي‌ هم‌ داشتند خيلي‌ گرفتاري‌ برشون‌ بود، يعني‌ سخت‌ترين‌ جنگها، جنگ‌ احد بود. آيه‌ نازل‌ شد و لا تهنوا سست‌ نشيد، محزون‌ هم‌ نباشيد و انتم‌ العلي‌ شما آقاييد، شما علني‌ هستيد، شما برتريد، شما بزرگيد شما با شخصيتيد. مي‌بينيد كه‌ شخصيت‌ پيغمبر اكرم‌ امروز بر چه‌ سطحي‌ قرار گرفته‌. شب‌ ميلاد رسول‌ اكرم‌ ديدم‌ كه‌ رئيس‌ زرتشتيها آمده‌ مدح‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌گه‌. بزرگترين‌ اسقف‌ ارامنة‌ ايران‌ آمده‌ مدح‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌گه‌. نه‌ اين‌ كه‌ اينها چون‌ مجبورند خوب‌ تو اين‌ مملكت‌ زندگي‌ مي‌كنند نه‌ ما الان‌ بدگو به‌ رسول‌ اكرم‌ نداريم‌. كتابهايي‌ نوشته‌ شده‌. يك‌ كتابي‌ هست‌ مال‌ قديم‌ هم‌ هست‌ كه‌ عذر تقصير به‌ پيشگاه‌ محمد، محمد از نظر ديگران‌، اينها كتابهايي‌ هست‌ كه‌ ديگران‌ نوشته‌اند در وصف‌ پيغمبر اكرم‌. شكل‌ شما رهبر مكتب‌ اصلا مسلمان‌ نيست‌ هيچ‌ خدا را هم‌ نمي‌شناسه‌ مي‌گه‌ من‌ بر فرض‌ به‌ دين‌ پيغمبر اكرم‌ كافر بشم‌ آيا مي‌تونم‌ آيات‌ محكم‌ قرآن‌ را هم‌ نديده‌ بگيرم‌؟ آيا مي‌تونم‌ اينها را نديده‌ بگيرم‌؟

 شما ببينيد پيغمبر يتيم‌ توي‌ خانة‌ محقر در جزيرة‌ العرب‌ پر از فساد و پر از تباهي‌، پر از همه‌ چيز يعني‌ بدتر از مردم‌ زمان‌ تولد پيغمبر اكرم‌ شايد در روي‌ كرة‌ زمين‌ از نظر جهل‌ و ناداني‌ كسي‌ نبوده‌. عادات‌ بدشون‌، صريح‌ قرآنه‌ ديگه‌ دخترهاشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند، خيليه‌ها دختر مخصوصا يك‌ شيريني‌ خاصي‌ داره‌. پدر را خيلي‌ تحت‌ تأثير عواطف‌ خودش‌ قرار مي‌ده‌. يك‌ خصوصياتي‌ داره‌ غير از حتي‌ پسر هم‌ هست‌. اون‌ را به‌ دست‌ خودشون‌ زير خاك‌ مي‌كردند. فرزندان‌ پسرشون‌ را هم‌ زير خاك‌ مي‌كردند لا تقرا اولادكم‌ خشيه‌، مي‌كشتند. براي‌ اين‌ كه‌ آخرش‌، شاعر مي‌فرموده‌ كه‌ هر آن‌ كس‌ كه‌ دندان‌ دهد نان‌ دهد. يكي‌ طفل‌ دندان‌ برآورده‌ بود پدر سر بريد تا آخر اشعار كه‌… اينجور روحياتي‌ داشتند. اون‌ وقت‌ يك‌ پيغمبري‌ آمده‌ كلماتي‌ گفته‌ كه‌ امروز بهترين‌ كلماته‌، نه‌ بهترين‌ كلمات‌، يك‌ ميليارد مسلمان‌ مي‌گن‌ معجزه‌ است‌، يك‌ آيه‌اش‌ را نمي‌تونيد، يك‌ سوره‌اش‌ را نمي‌تونن‌ اگر جن‌ و انس‌ پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدن‌ مثلش‌ را بيارن‌. حالا خوب‌ بيارن‌ ديگه‌! اين‌ پيغمبر اكرم‌. ببينيد سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا يعني‌ چي‌؟ امروز حدود هزار و چهار صد و سيزده‌ سال‌ از هجرت‌ پيغمبر و بيست‌ و سه‌ سال‌ از بعثت‌ پيغمبر، هزار و چهار صد و بيست‌ و سه‌ سال‌ از هجرت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گذره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ هيچ‌ بدگو نداره‌. سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودا در دلها محبت‌ پيغمبر اكرم‌ زياد شده‌ و حتي‌ غير مسلمانها هم‌ معتقدند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حالا دو تا سني‌ نادان‌ نفهمند و بگن‌ علي‌ در رديف‌ عمر و ابابكر و عثمانه‌ اما خوب‌ پنج‌ جلد كتاب‌ در وصف‌ علي‌ نوشته‌ اگر اين‌ مساوي‌ با اونهاست‌ خوب‌ هر كدوم‌ يك‌ جلد هم‌ براي‌ اينها خوب‌ بود مي‌نوشت‌. علي‌ ابن‌ ابيطال‌ چند جلد كتاب‌ به‌ صورت‌ نهج‌ البلاغه‌ و غرالحكم‌ و چه‌ و چه‌… اونها هم‌ مي‌خواست‌ يك‌ جزوي‌ كوچكي‌ از كلمات‌ دُر بارشون‌ مي‌خواست‌ در اختيار مردم‌ بگذارند. آخه‌ همين‌ جور گفتند، من‌ با يك‌ وهابي‌ در مكه‌ اين‌ سؤال‌ را مي‌كردم‌ گفتم‌ علي‌ افضل‌ از اين‌ سه‌ نفر هست‌؟ گفت‌ نه‌، گفت‌ ابدا افضل‌ ابي‌ بكر بعد عمر بعد عثمان‌ بعد علي‌ و اين‌ از علماشون‌ بود. گفتم‌ خوب‌ افضلي‌ از چه‌ راهي‌ به‌ دست‌ مي‌ياد؟ از چه‌ راهي‌؟ آيات‌ قرآني‌ كه‌ در وصف‌ اين‌ها نازل‌ شده‌؟ خوب‌ سيصد آيه‌ در وصف‌ علي‌ ديگه‌، هيچ‌ چي‌ را قبول‌ نداشته‌ باشند در وصف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سورة‌ هل‌ آتي‌ را همه‌ متفقند. خوب‌ سيصد آيه‌ نه‌ ده‌ آيه‌، شما يك‌ آيه‌ بياريد در وصف‌ جناب‌ عمر. به‌ ابي‌ بكر اين‌ آيه‌ هست‌ كه‌ من‌ به‌ او گفتم‌ كه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را نخون‌ چون‌ پير مردي‌ صحابي‌ ضعيف‌ الايمان‌ معرفي‌ مي‌كنه‌. آية‌…..شما را به‌ خدا قسم‌ اگر شماها، همين‌ شماهايي‌ كه‌ اينجا نشسته‌ايد كنار پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ باشيد و بدونيد الان‌ مي‌يان‌ مي‌كشنتون‌ بگيد به‌ به‌ كنار پيغمبر ما را بكشند، ايمانتون‌ يك‌ خرده‌اي‌ قوي‌ باشه‌، بيان‌ بكشن‌، من‌ و پيغمبر هر دو با هم‌ توي‌، بدن‌ بنا كنه‌ لرزيدن‌، دندانها به‌ هم‌ خوردن‌، پيغمبر دست‌ كشيد به‌ كلة‌ عمر وضع‌ خراب‌ بود. اما علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همان‌ شب‌، اين‌ هم‌ باز مورد اتفاقه‌، كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همان‌ شب‌ جاي‌ پيغمبر، آخه‌ چراغ‌ و برق‌ و شب‌ خواب‌ و اين‌ حرفها نبوده‌ها، تاريك‌ و همه‌ هم‌ نشون‌ گرفتند كه‌ اينجا را بزنند. و اين‌ هم‌ رفت‌، شما زمان‌ موشك‌ بارانهاي‌ شهرهاي‌ ايران‌ اونهايي‌ كه‌ تو اون‌ قسمتها بودند ديدند و هستند بعضيها تو اين‌ مجلس‌، احتمال‌ اين‌ كه‌ اين‌ موشك‌ بياد تو اين‌ شهر تهران‌، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد تو محلة‌ ما، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد رو پشت‌ بام‌ منزل‌ ما، احتمال‌ اين‌ كه‌ بياد به‌ من‌ بخوره‌ تا صبح‌ خوابشون‌ نمي‌برد. ولي‌ قطعا مي‌يان‌ اينجا، قطعا تو تاريكي‌ مي‌خوان‌ فوري‌ كارشون‌ را بكنند. قطعا مي‌خوان‌ كسي‌ نفهمه‌ كه‌ كي‌ اين‌ كار را كرد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ راحت‌، فمن‌ الناس‌ من‌ يشري‌ نفسه‌ التقي‌ مرضات‌ الله‌ حالا شما را به‌ خدا همين‌ دو تا آيه‌اي‌ كه‌ در يك‌ شب‌ هم‌ نازل‌ شده‌ دربارة‌ دو نفر، خوب‌ آخه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ دنبال‌ تحقيقات‌ اعتقادي‌ بودم‌ مي‌گفتم‌ خدا و پيغمبر براي‌ من‌ ثابت‌ بشه‌ بقيه‌اش‌ ثابته‌. واقعا هم‌ اينطوره‌. مگر من‌، نستجيب‌ بالله‌ چي‌ بگم‌ مگر مغز الاغ‌ تو سرمونه‌ كه‌ نفهميم‌ بين‌ اون‌ كسي‌ كه‌ از كنار پيغمبر نشسته‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر وعده‌ كرده‌ كه‌ تو خواهي‌ ماند و اونجور مي‌لرزه‌ و كسي‌ كه‌ تو جاي‌ پيغمبر خوابيده‌ و مي‌خوان‌ بكشن‌، و همه‌ هم‌ به‌ طرف‌ او هجوم‌ آوردن‌ و او راحت‌ كه‌ خدا وصفش‌ مي‌كنه‌. مي‌گيم‌ شايد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌ترسيده‌ ولي‌ خدا تأييد مي‌كنه‌ مي‌گه‌ نترس‌. يشري‌ من‌ التقها نفسه‌ حالا سيجعل‌ الهم‌ الرحمن‌ ودا الان‌ دلها مملو از محبت‌ علي‌ است‌. يا علي‌ مي‌گند و تمام‌ كارهاي‌ پر اهميت‌ را انجام‌ مي‌دن‌. حسين‌ ابن‌ علي‌، فاطمة‌ زهرا، امام‌ حسن‌ مجتبي‌، من‌ نمي‌خوام‌ يكي‌ بگم‌ اينها را با هم‌ مقايسه‌ بكنم‌، نمي‌شه‌ به‌ جهتي‌ كه‌ خيلي‌ طول‌ مي‌كشه‌. كه‌ بگم‌ قبر امام‌ مجتبي‌ در توي‌ بقيع‌ غريب‌ است‌ و هر چه‌ هم‌ تونسته‌اند وهابيهاي‌ ملعون‌ و كثيف‌ اين‌ قبر را بهش‌ اهانت‌ كرده‌اند. مگر با اين‌ كه‌ خاك‌ روش‌ باشه‌ يا مثلا سنگ‌ مرمر باشه‌ مردم‌ براشون‌ فرقي‌، اين‌ محبت‌ قلبي‌ هست‌ كه‌ چند هزار گاهي‌ جمعيت‌ دائما دور اين‌ قبرها مي‌چرخند قبر عثمان‌ اون‌ طرف‌ هستش‌ يك‌ نفر كنارش‌ نايستاده‌. و همين‌ طور هر يك‌ از ائمه‌ تا مي‌رسد به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و اروحنا لتراب‌ مقدم‌ الفدا( الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ من‌ به‌ خدا قسم‌ اخيرا خيلي‌ اين‌ را احساس‌ كردم‌ يك‌ مقداري‌ مطالعات‌ داشتم‌ يك‌ مقداري‌ برخوردهايي‌ داشتم‌ تمام‌ دنيا، يعني‌ الان‌ پنج‌ ميليارد يا شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمينه‌ يك‌ ميليارد و شايد سيصد ميليون‌ مسلمانها هستند. همين‌ مقدار مسيحيها. يك‌ مقدار قابل‌ توجهي‌ زرتشتيها هستند. يك‌ مقدار قابل‌ توجهي‌ تقريبا شايد ششصد ميليون‌ به‌ اصطلاح‌ هندوها يا بت‌ پرستها هستند همه‌ معتقدند كه‌ يك‌ شخصي‌ خواهد آمد و دنيا را پر از عدل‌ و داد خواهد كرد و اساميشون‌ هم‌ تقريبا اسمهايي‌ كه‌ اونها مي‌گن‌ با هم‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ اگر جمع‌ بزنيم‌ حدودا از شش‌ ميليارد چهار ميليارد مردم‌ زمين‌ كرة‌ زمين‌ انتظار آمدمن‌ امام‌ زمان‌ را دارند و همه‌ هم‌ دوستش‌ دارند. همه‌ هم‌ دوستش‌ دارند، حالا من‌ و شما دوستش‌ نداشتيم‌ خدايي‌ نكرده‌ نه‌ اينطوري‌ نيست‌ها. شماها نديديد آقا را، يعني‌ يك‌ شب‌ تو خواب‌ ببينيد، مي‌بينيد چند روز نشاط‌ داريد. صد برابرش‌ بكنيد يك‌ دفعه‌ تو بيداري‌ ببينيد. در موقعي‌ كه‌ مي‌بينيد هم‌ بشناسيد. همه‌اتون‌ دوستدارشيد. انسان‌ تحت‌ تأثير هوسش‌ قرار مي‌گيره‌ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد اونطوري‌ كه‌ بايد امام‌ زمان‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد دوست‌ نداريد اين‌ نيست‌ چون‌ نديديدش‌. دست‌ از ترنج‌ بشناسي‌ روا بود كه‌ ملامت‌ كني‌… يك‌ چند دقيقه‌ آقا را ببيني‌ و باهاش‌ صحبت‌ كني‌ و در همان‌ وقت‌ هم‌ يقين‌ داشته‌ باشي‌ حجت‌ ابن‌ الحسنه‌. اثر اين‌ دوستان‌ كه‌ آقا كه‌ ملاقات‌ نمي‌كنند امام‌ زمان‌ را بخاطر اينه‌ كه‌ طاقت‌ نمي‌يارند به‌ خدا قسم‌ اينطوره‌. من‌ مكرر افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ اينها تشرف‌ پيدا كردند بعد حالت‌، اعصابشون‌ به‌ هم‌ خورده‌، بعضيهاشون‌، يك‌ نفر اظهار محبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ مي‌كنه‌ انسان‌ مي‌خواد اين‌ را بكشه‌ تو بغلش‌ كنه‌، پاشو ببوسه‌، دستش‌ را ببوسه‌، راست‌ مي‌گه‌ دروغ‌ مي‌گه‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ اين‌ كه‌ خود آقا را ببينه‌.

 من‌ ديدم‌ اشخاصي‌ را، يك‌ سيدي‌ را ديدن‌ حالا خودشون‌ هم‌ احتمال‌ مي‌دن‌ كه‌ آقا نبودن‌، اينقدر حالشون‌ عجيبه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. محبت‌ داريد، اين‌ را بدونيد شما در تمام‌ زبانتون‌، قلبتون‌ مملو از محبت‌ امام‌ زمانه‌. منتهي‌ خوب‌ نديديد، نديديد وقتي‌ هم‌ كه‌انشاء الله‌ مشرف‌ شديد به‌ محضر آقا و ديديد آقا را حتما بايد يك‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ بهتون‌ بده‌ تا شما بتونيد خودتون‌، خودتون‌ را كنترل‌ كنيد. اگر استعداد ندن‌ نمي‌تونيد. ما كجا نام‌ تو برب‌ الاباب‌، ما كجا و اون‌ آقا. مي‌گن‌ يك‌ نمونه‌اش‌ همين‌، يك‌ نفر آمده‌ در خانة‌ ما من‌ مي‌خوام‌ شما بگيد فوري‌، گريه‌ مي‌كني‌ تا مي‌شينيم‌ صحبت‌، آقا من‌ ديشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ديدم‌ از شدت‌ شعف‌ نمي‌تونم‌ خودم‌ را كنترل‌ كنم‌، چكار كنم‌؟ اينجوري‌، اين‌ آقا علامت‌ محبته‌، اما يك‌ دشمن‌ خاندان‌ عصمت‌، (قطع‌ نوار). اين‌ نمي‌دونم‌ فلان‌، فلان‌ شده‌ را تو خواب‌ ديدم‌ حالا تعبير بر خلاف‌ ممكنه‌ داشته‌ باشه‌، بله‌ همين‌  كه‌ اظهار بخل‌ بكني‌. اينجوري‌، اينها همش‌ ارزش‌ داره‌. اينها همش‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌، معناي‌ اين‌ آيه‌ است‌ ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ و يجعل‌ الهم‌ الرحمن‌ ودا، مرحوم‌ استادمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحتمش‌ كنه‌ در زمان‌ خودش‌ هيچ‌ كس‌ او را نمي‌شناخت‌. هيچ‌ نمي‌شناخت‌، فقط‌ او يك‌ نفر را مي‌شناخت‌ و يك‌ نفر هم‌ او را مي‌شناخت‌. و اون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا بود. هيچ‌ كس‌ نمي‌فهميد، تازه‌ من‌ هم‌ اوني‌ كه‌ برخورد مي‌كردم‌ مي‌فهميدم‌. الان‌ شما ببينيد چقدر محبت‌ او در دلها قرار گرفته‌. خيلي‌ هم‌ بودند از بزرگان‌ حتي‌، از علما در زمان‌ حياتشون‌ فعاليت‌ مي‌كردند مبادا فلان‌ كار را بكنيم‌ مردم‌ بدشون‌ بياد، مردم‌ محبتشون‌ از ما كم‌ بشه‌، چه‌ بشه‌، چه‌ بشه‌، چه‌ بشه‌ هي‌ مردم‌، مردم‌، مردم‌، مردم‌ به‌ عكس‌ اونچه‌ كه‌ اينها مي‌خواستند بهشون‌ بغض‌ پيدا كردند. پس‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعل‌ الرحمن‌ ودا.

 به‌ اين‌ آيه‌ انشاءالله‌ عمل‌ كنيد. خوب‌ ايام‌، ايام‌ شادي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. اما خدا لعنت‌ كنه‌ دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ را براي‌ ما شادي‌ نگذاشتند. همين‌ ايامي‌ كه‌ به‌ حسب‌ ظاهر ايام‌ شادي‌ است‌ اگر برويم‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌بينيم‌ كه‌ بي‌ بي‌ پهلويش‌ شكسته‌ در ميان‌ بستر افتاده‌، روزهايي‌ است‌ كه‌ با دومي‌ درگيري‌ دارد براي‌ سند فدك‌. كه‌ وقتي‌ كه‌ سند را گرفت‌، اون‌ ورقه‌ را گرفت‌ آمد در كوچه‌ دارد مي‌رد يك‌ شعري‌ نوشته‌اند مي‌خوام‌ اين‌ عرايض‌ را چراغها را خاموش‌ كنند يك‌ حالي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ شايد امام‌ زمانمون‌ به‌ ما نظر لطفي‌ كند امشب‌ در اين‌ مجلس‌ كه‌ دوستانش‌ جمع‌ شده‌اند حضور پيدا كند. متي‌ و نراك‌ آقا وقتي‌ كه‌ تو ما را ببيني‌ و ما هم‌ تو را ببينيم‌. يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌. به‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا با كمال‌ جسارت‌ رو به‌ رو شد، سند فدك‌ را گرفت‌ پاره‌ كرد من‌ نمي‌دونم‌ چه‌ كرد؟ بعضي‌ از بزرگان‌ نوشته‌اند بعضي‌ از علما در ضمن‌ اشعارشون‌ گفته‌اند. من‌ خودم‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌ يك‌ وقتي‌ مدينة‌ منوره‌ مشرف‌ بودم‌، از در جبرئيل‌  در عالم‌ رؤيا ديدم‌ وارد شدم‌. در جبرئيلي‌ يك‌ دري‌ است‌ كه‌ اونجا، يعني‌ طبق‌ اونچه‌ كه‌ در احاديث‌ هم‌ داره‌ و احتمال‌ قوي‌ داره‌ اونجا مرقد مطهر فاطمة‌ زهراست‌. ديدم‌ بيرون‌ اونجا ايستاده‌ام‌. اون‌ دست‌ راستش‌ را روي‌ گونة‌ راستش‌ قرار داده‌، من‌ سلام‌ عرض‌ كردم‌ جواب‌ دادند. تا وقتي‌ ايشان‌ را من‌ مي‌ديدم‌ دستشون‌ روي‌ صورتشون‌ بود. وقتي‌ از خواب‌ بيدار شدم‌ با خودم‌ نامفهوم‌. شايد هنوز صورت‌ زهرا در اثر سيلي‌ اون‌ لعين‌ كبوده‌، درد مي‌كنه‌. كه‌ به‌ صورت‌ فاطمة‌ عزير ما، مادر حجت‌ ابن‌ الحسن‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، همه‌ رو به‌ قبله‌ اميدواريم‌ امشب‌ مورد لطف‌ آقا بقية‌ الله‌ الاعظم‌ اون‌ كسي‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌. جانمون‌ قربان‌ خاك‌ پايش‌. يا بقية‌ الله‌ ز در درآ و شب‌ سياه‌ ما منور كن‌. اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء الهي‌ عظم‌ البلاة‌، و برح‌ الخفا وانكشف‌ القطاء و انقطع‌ الرجا و ذاقت‌ الارض‌، منعت‌ السماء و عليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ معول‌ و شدت‌ و الرخا الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا محمد و يا علي‌، يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌. مولا جان‌ ما نمي‌خواستيم‌ اين‌ شبها دل‌ شما را به‌ درد بياريم‌ آقا. حالا كه‌ در مقابلش‌ در محضرش‌ ايستاده‌ايد با آقاتون‌ با مولاتون‌ حرف‌ بزنيد همه‌ با توجه‌، مثل‌ كسي‌ كه‌ در محضر آقاش‌ ايستاده‌، محبوبش‌ را مي‌يابه‌، دست‌ به‌ دامنش‌ انداخته‌ با توجه‌ يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌، يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌…

 

۱۱ ذی قعده ۱۴۱۲ قمری – ميثاق‌ الهي‌، صراط‌ مستقيم‌۲

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.
 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.
 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و اذ اخذنا ميثاقكم‌ لاتسفكون دمائكم و لا تخرجون‌ انفسكم‌ من‌ دياركم‌ ثم‌ اقررتم‌ و انتم‌ تشهدون‌.
 هفته گذشته‌ درباره همين‌ آيه شريفه‌ درباره اخذ ميثاق‌ با اين‌ كه‌ پروردگار متعال‌ از ما ميثاق‌ گرفته‌. براي‌ خيلي‌ از چيزها. كه‌ يكي‌ از اونها همين‌ مطلب‌ اين‌ آيه‌ است‌. كه‌ يك‌ جمله‌اش‌ را امشب‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ و ان شاءالله‌ براي‌ هفته‌هاي‌ بعد بقيه مطالب‌ اين‌ آيات‌ را عرض‌ خواهيم‌ كرد. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خدا از ما ميثاق‌ گرفته‌ اين‌ است‌ كه‌ همديگر را نكشيم‌. لا تقتلون‌ انفسكم‌. خودتون‌ را نكشيد. براي‌ هيچ‌ چيز خودتون‌ را نكشيد. خود كشي‌ هم‌ نكنيد. مي‌گيد كه‌ ما نه‌ خود كشي‌ مي‌كنيم‌ و نه‌ هم‌ كسي‌ را مي‌كشيم‌. گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را مي‌كشه‌. من‌ نمي‌خوام‌ اين‌ حالا در ارتباط‌ با اين‌ جمله آيه‌ اين‌ عرايض‌ را عرض‌ كنم‌ ولي‌ مي‌خوام‌ يك‌ مطلبي‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ تنها خودكشي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ يك‌ مقداري‌ انسان‌ سم‌ بخوره‌ يا مثلا چاقويي‌ به‌ خودش‌ بزنه‌ يا هفت‌ تيري‌ مثلا در مغز خودش‌ وارد كنه‌ و بزنه‌ اينها خودكشي‌ هست‌ اما بدتر از اون‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در دنيا اونچنان‌ فرو برود كه‌ مثل‌ عنكبوت‌. عنكبوت‌ يا پيله‌ ؛ اونقدر دور خودش‌ تار مي‌دوانه‌ تا خودش‌ در ميان‌ اون‌ پيله‌اش‌ در ميان‌ اون‌ تارش‌ مي‌ميره‌.
 ماها در دنيا بايد كوشش‌ كنيم‌ كه‌ به‌ قدري‌  واردش‌ بشويم‌ كه‌ خودكشي‌ نكنيم‌. در تفسير جمله سوره نباء كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و جعلنا نومكم‌ سباتا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما خواب‌ شما را براي‌ شما سبات‌ قرار داديم‌. سبات‌ با سينه‌ ، به‌ معناي‌ در برگيرنده‌. شما اگر يك‌ بچه‌اي‌ خيلي‌ فعاليت‌ كنه‌ در بازي‌ كردن‌ و خودش‌ را خسته‌ كنه‌ مادر مهربان‌ او را در بر مي‌گيره‌ و او را به‌ خوابش‌ مي‌كنه‌. معناي‌ سبات‌ اينه‌. يعني‌ با مهرباني‌ در بر مي‌گيره‌. اگر اين‌ خواب‌ كه‌ از نعمتهاي‌ پروردگاره‌ نبود انسان‌ اونقدر درباره دنياش‌ كار مي‌كرد تا مي‌مرد. اين‌ خواب‌ مياد انسان‌ را مي‌اندازه‌ يك‌ مدتي‌ حالا چند ساعت‌، پنج‌ ساعت‌، هفت‌ هشت‌ ساعت‌. انسان‌ در استراحت‌ كامل‌ قرار مي‌گيره‌ باز دو مرتبه‌ حركت‌ مي‌كنه‌ فعاليت‌ مي‌كنه‌. هم‌ ما بايد دنيامون‌ را نگه‌ داريم‌ هم‌ آخرتمون‌ را. نه‌ افراط‌ و نه‌ تفريط‌. يكي‌ از مراحل‌ كمالاتي‌ كه‌ بايد هر انساني‌ بپيمايد و خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ در سوره حمد كه‌ از سوره‌هاي‌ بسيار پر عظمت قرآن‌ است‌ و در هر نماز واجب‌ شده‌ است‌ كه‌ ما اون‌ سوره‌ را بخوانيم‌ و حتي‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ فرمود لا صلاة‌ الا بفاتحة الكتاب‌ نماز جز با فاتحة‌ الكتاب‌ نمي‌شه‌. يعني‌ هر نمازي‌ كه‌ باشد بايد اين‌ حمد لااقل‌ باشه‌. نماز ميت‌ دعاست‌، نماز نيست‌. هيچي‌ نداره‌ پنج‌ تا تكبير اين‌ دعاست‌، يك‌ چند دعاست‌ بايد براي‌ مرده‌ اون‌ كسي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌خواد از اين‌ دنيا منتقل‌ بشه‌ به‌ دنياي‌ ديگر بايد انسان‌ براش‌ دعا كنه‌ و الا اون‌ نماز نيست‌. نماز هر نمازي‌ را كه‌ تصور كنيد فاتحة الكتاب‌ داره‌. يكي‌ از جملات‌ فاتحة الكتاب‌ اين‌ است‌ كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. راه‌ راستي‌ كه‌ اونهايي‌ كه‌ نعمت‌ دادي‌، اونها را در اون‌ راه‌ قرار دادي‌، صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌، اگر كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيره‌ از تمام‌ افراط‌ و تفريطها دور مي‌شه‌ و اگر كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگيره‌ هر مقدار هم‌ بخواد آدم‌ خوبي‌ باشه باز فايده‌ نداره‌. خيلي‌ زيادي‌ مقدسه‌، يك‌ عده‌ هم‌ هستند اين‌ طرف‌ افتادند، يك‌ عده‌ هستند دنيا اونچنان‌ اونها را فرا گرفته‌ كه‌ اصلا فكر آخرت‌ خدا و دين‌ نمي‌كنند. درباره يهود ؛ از خصوصيات‌ يهود اين‌ است‌ كه‌ اينها زياد به‌ فكر دنيا هستند و مسيحي‌ هايي‌  كه‌ مي‌خوان‌ به‌ انجيلشون‌ عمل‌ كنند اونها هم‌ زياد اونطرف‌ افتادند به‌ فكر دنيا نبايد باشند. رهبانيت‌ داشته‌ باشند. نه‌ زن‌ بگيرند، نه‌ زندگي‌ داشته‌ باشند . نه‌ اقتدا به‌ حضرت‌ عيسي‌، اونطوري‌ كه‌ خودشون‌ مي‌گن‌، و كتاب‌ تحميل‌ شده‌ اشون‌ بيان‌ مي‌كنه‌ والا دين‌ خدا در همه زمانها يكي‌ بوده‌ و ما در اين‌ جملات‌ اين‌ سوره حمد ميگيم‌ كه‌ غير المغضوب‌ عليهم‌. خدايا ما اونهايي‌ كه‌ بهشون‌ غضب‌ كردي‌ راه‌ اونها را ما نريم‌. اونهايي‌ كه‌ خدا بهشون‌ غضب‌ كرده‌ يهودند.
 ضربت‌ عليهم‌ الظلم‌ و المسكنه‌. خداي‌ تعالي‌ ظلمت‌ و مسكنة را بر اونها زده‌. هيچ‌ وقت‌ هم‌ اونها عزيز نمي‌شن‌، ارزش‌ پيدا نمي‌كنند، عظمت‌ پيدا نمي‌كنند، مگر يك‌ چند سالي‌ قبل‌ از ظهور حجة ابن‌ الحسن‌ اون‌ هم‌ يك‌ علوّ نسبي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در سوره اسراء اشاره‌ به‌ اون‌ كرده‌ و بعد هم‌ اصحاب‌ حجة ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا ميان‌ و اينها را از بين‌ مي‌برند. اينها بهشون‌ غضب‌ شده‌، غير المغضوب‌ عليهم‌ و لاالضالين‌. اونهايي‌ هم‌ كه‌  انحراف‌ دارند ؛ اون‌ طرف‌ افتادند، گمراهند. اونها هم‌ خدايا ما را، راه‌ اونها را هم‌ نمي‌خواييم‌. راهي‌ كه‌ راه‌ پيغمبر و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ باشه‌ ما راه‌ يهودا و نصارا را چرا انتخاب‌ كنيم‌! لباس‌ اونها را چرا انتخاب‌ كنيم‌، شكل‌ و قيافة‌ اونها را چرا انتخاب‌ كنيم‌؟ طرز زندگي‌ اونها را چرا انتخاب‌ كنيم‌؟ يك‌ نفر بره‌ در اروپا يك‌ چند روزي‌ برگرده‌ مي‌بينند، خودش‌ هم‌ احساس‌ مي‌كنه‌ كه‌ راه‌ زندگيش‌ عوض‌ شده‌. در اروپا من‌ رفته‌ بودم‌ اونطور غذا مي‌خورند بايد همانطور غذا خورد. در اروپا اينجوري‌ راه‌ مي‌رفتند ما هم‌ همينطور راه‌ بريم‌. اين‌ همين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در نماز هر روز مي‌گيد كه‌ خدايا ما اونجوري‌ نشيم‌. اين‌ قدر انسان‌ مقلد! اين‌ قدر انسان‌ مقلد كفار! لا تتخذ يهود و نصارا اولياء. اي‌ مردم‌ يهود و نصارا را براي‌ خودتون‌ الگو قرار نديد، ولي‌ّ خودتون‌ قرار نديد، سرپرست‌ خودتون‌ قرار نديد. عقب‌ سر اينها حركت‌ نكنيد. صراط‌ مستقيم‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ نه‌ افراط‌ و نه‌ تفريط‌. ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الاخرة‌ حسنه‌ هم‌ دنيا و هم‌ آخرت‌. اگر انسان‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شد فرقي‌ نمي‌كنه‌ چه‌ طرف‌ راست‌ بيافته‌، چه‌ طرف‌ چپ‌ بيافته‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. چه‌ بي‌ بند و بار باشه‌، چه‌ وسواسي‌ باشه‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌ اين‌ انسان‌ چه‌ زياده‌ روي‌ در عبادتش‌ و اعمال‌ عباديش‌ بكنه‌ و چه‌ دنيا پرست‌ باشه‌ چون‌ هر دوش‌ بالاخره‌ انحرافه‌. ولي‌ يك‌ نفر را اگر ديديد خيلي‌ مقدسه‌، كار و كسب‌ و زندگي‌ را ول‌  كرده‌ رفته‌ گوشة‌ مسجد را گرفته‌ دائما مشغول‌ عبادته‌ و ذكر ميگه‌، يك‌ طلبه‌اي‌ زماني‌، همين‌ چندي‌ قبل‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ استاد من‌ گفته‌ به‌ من‌ كه‌ ميري‌ پنج‌ هزار مرتبه‌ قل‌ هو الله‌ احد را مي‌خوني‌. روزي دو جزء قرآن‌ رامي‌ خوني‌. يك‌ چيزهايي‌، يك‌ رقمهايي‌ كه‌ من‌ يادم‌ بود كه‌ پنج‌ هزار مرتبه‌ قل‌ هو الله‌. گفتم‌ پس‌ چرا تو درس‌ مي‌خوني‌؟ گفت‌ مدتي‌ كه‌ تو خدمت‌ ايشان‌ رسيديم‌ ما ديگه‌ درس‌ نمي‌خونيم‌.
 خوب‌ من‌ يك‌ وقتي‌ يادمه‌ خدمت‌ يكي‌ از اولياء خدا رسيده‌ بودم‌ فكر مي‌كردم‌ خيلي‌ ايشان‌ با شخصيت‌ و با عظمت‌ و واقعا هم‌ بود، سه‌ روز، چهار، پنج‌ روز عقب‌ سرش‌ راه‌ افتادم‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ به‌ ما بگو روز آخر به‌ من‌ گفت‌ كه‌ تو روزي‌ هفت‌ مرتبه‌ بگو كه‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌. خيلي‌ براي‌ من‌ با خودم‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ مي‌خواد من‌ را از سر وا كنه‌. آخه‌ هفت‌ مرتبه‌ اين‌ همه‌ پنج‌ روز پشت‌ سر اين‌ راه‌ مي‌رم‌، ازش‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ با اين‌ اهميت‌، گفت‌ كوچك‌ به‌ نظرت‌ آمد؟ كوچكت‌ به‌ نظرت‌ آمد. يك‌ مرتبه‌ اگر انسان‌ بگه‌ يا حول‌ و و لا قوة‌ الا بالله‌ اين‌ حالش‌ بايد تغيير كنه‌. من‌ يك‌ مدتي‌ روزي‌ هفت‌ مرتبه‌ مي‌گفتم‌ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ يك‌ حالتي‌ بهم‌ دست‌ داد كه‌ رفتم‌ پيش‌ ايشان‌ گفتم‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ است‌، من‌ دستم‌ را اونجا گذاشته‌ بودم‌ مي‌خواستم‌ بلند كنم‌ مي‌گفتم‌ اين‌ حول‌ و قوه‌ مال‌ خداست‌ و من‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار حق‌ ندارم‌ در ملك‌ خدا تصرف‌ كنم‌ پس‌ اين‌ دستم‌ را حالا بلند كنم‌، براي‌ خدا، يك‌ حالتي‌ تقريبا، كه‌ بعد ايشان‌ ولش‌ كرد. اونچنان‌ تحت‌ نفوذ اين‌ مسئله‌ واقع‌ شده‌ بودم‌ كه‌ حول‌ و قوه‌ مال‌ خداست‌. حالا اين‌ حول‌ و قوه‌اي‌ كه‌ ماها داريم‌ مال‌ خداست‌. در ملك‌ خدا چطور تصرف‌ مي‌كنيد بدون‌ اذن‌ پروردگار! وجودتون‌ مال‌ خداست‌. نفستون‌ مال‌ خداست‌. بايد در راه‌ خدا قرارش‌ داد، منظورم‌ اين‌ بود كه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ اعمال‌ خيلي‌ كم‌ ولي‌ اثر داره‌. در روايات‌ زيادي‌ داره‌ كه‌ خوبيهاي‌ اشخاص‌ را به‌ كثرت‌ سجده‌ و كثرت‌ عبادت‌ ندونيد. يك‌ عمل‌ متوالي‌ بهتر از شبهاست‌ تا صبح‌، روزها تا شب‌ مشغول‌ عبادت‌ باشيد و خسته‌ بشيد و ول‌ كنيد.
 يادم‌ مي‌ياد در همين‌ مشهد شايد هم‌ براتون‌ گفته‌ باشم‌، ولي‌ دوستاني‌ كه‌ در مجلس‌ هستند يك‌ عده‌اي‌ كه‌ مسافرند حرفهاي‌ من‌ براشون‌ تكراري‌ چون‌ صبح‌ همين‌ امروز هم‌ رفتيم‌ منبر براشون‌ صحبت‌ كرديم‌ به‌ هر حال‌ واقعا ناراحتم‌ كه‌ اينها را مي‌گم‌ ولي‌ خوب‌ گفت‌ كه‌ فذكر نفع‌ المؤمنين‌ به‌ همان‌ دليلي‌ كه‌ سوره الرحمن‌ مكرر فباي‌ آلاء ربكما تكذبان‌ گفته‌ ما هم‌ ديگه‌ چه‌ كنيم‌ حالا حرفهامون‌ تكرار مي‌شه‌ و معلومه‌ كه‌ شما هم‌ بدتون‌ نمي‌ياد كه‌ حرفهاي‌ تكراري‌ ما را بشنويد. بله‌، يكي‌ از بزرگان‌ از اساتيد اهل‌ معنا اينجا مشهد بود. يك‌ آقايي‌ رفته‌ بود شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ توي‌ حرم‌ مانده‌ بود. خوب‌ كار همه‌مونه‌، اكثر ماها مي‌گيم‌ كه‌ اگر رفتيم‌ تا صبح‌ تو حرم‌ مونديم‌ ديگه‌ هم‌ خدا را از خودمون‌ راضي‌ كرديم‌ هم‌ امام‌ رضا را هم‌ خودمون‌ را، نفسمون‌ را. فردا شبش‌ هم‌ كه‌ شب‌ شنبه‌ بود نماز صبحش‌ هم‌ قضا شده‌ بود اون‌ آقا آمده‌ بود پيش‌ اين‌ استاد به‌ ايشان‌ مي‌گفت‌ حاج‌ آقا من‌ با اين‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ عبادت‌ كردم‌ چرا نماز صبح‌ روز شنبه‌ام‌ قضا شد؟ گفت‌ هم‌، ايشان‌ فرمود كه‌ هم‌ اينش‌ غلط‌ بوده‌ هم‌ اون‌ غلط‌ بوده‌. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ يك‌ شب‌ انسان‌ ده‌ پرس‌ چلو كباب‌ بخوره‌، يك‌ شب‌ هم‌ هيچي‌ نخوره‌. هر روز بايد غذا خورد. هم‌ اون‌ شب‌ مريض‌ مي‌شه‌ هم‌ امشب‌. تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بودن‌، شايد خود ما هم‌ يك‌ وقتي‌ همين‌ طور بوديم‌. عبادتهاي‌ بي‌ رويه‌ بدون‌ دليل‌، عينا مثل‌ اين‌ كه‌ يك‌ كسي‌ وارد داروخانه‌ بشه‌ بگه‌ كه‌ بله‌، من‌ كه‌ مريضم‌ اين‌ داروها هم‌ كه‌ شفا بخشه‌ خوب‌ از يك‌ طرف‌ شروع‌ مي‌كنيم‌ به‌ خوردن‌ بالاخره‌ يكي‌ از اينها به‌ درد ما خواهد خورد. تا آخر داروها را مي‌خوره‌، مي‌افته‌ اون‌ كنار و مي‌ميره‌. دعا داروست‌، و ذكره‌ شفا، اينها داروست‌. شما تا صبح‌ مي‌ريد مشغول‌ عبادت‌ مي‌شيد در حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا و جاي‌ مردم‌ را مي‌گيريد هي‌ چرت‌ مي‌زنيد صبح‌ هم‌ معلوم‌ نيست‌ كه‌ اگر اين‌ حرفها درست‌ بود كه‌ حالا مي‌خواست‌ ما به‌ همه‌ جا رسيده‌ باشيم‌. همين‌ مريض‌ شدن‌ روح‌ شماست‌ كه‌ بر اثر خستگي‌ است‌. تو حرم‌ زياد نشين‌. زيارت‌ كن‌ و برگرد.
 مي‌رفتند خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌نشستند. در زمان‌ حضورشون‌ بعد از ناهار و شامي‌ كه‌ مي‌خوردند خدمت‌ حضرت‌، مي‌گفتند خوب‌ چه‌ بهتر ما هم‌ مي‌نشينيم‌ ولي‌ دستور آمد فانتشروا، غذاتون‌ را خورديد پاشيد بريد. چكار مي‌كنيد اينجا، چكار داريد. زيارتها حساب‌ داره‌. توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا خوب‌ ما زياد ديديم‌ بعضي‌ها هستند كبوتر حرمند. نه‌ اينطور انسان‌ اين‌ طرف‌ بيافته‌ كه‌ خودش‌ را روح‌ خودش‌ را بر اثر عبادت‌ بكشه‌ و لا تقتلوا انفسكم‌  نه‌ هم‌ اونقدر ارتباطش‌ را قطع‌ كنه‌ كه‌ اصلا به‌ ياد خدا نيافته‌. بايد در راه‌ راست‌ حركت‌ كرد. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ اُلگوي‌ ماست‌ و لكنتم‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. ايشان‌ زن‌ داشتند، زندگي‌ داشتند. نه‌ تا زن‌ رسول‌ اكرم‌ داشته‌. به‌ جنگها مي‌رسيدند، نماز شبشون‌ را هم‌ مي‌خوندند، عبادتهاشون‌ را هم‌ مي‌كردند. ائمة‌ اطهارمون‌ همه‌اشون‌ همين‌ طور بودند. اون‌ روشي‌ كه‌ ماها اكثرمون‌ حالا متدينينمون‌ و غير متدينينمون‌ وقتي‌ كه‌ مقايسه‌ مي‌كنيم‌ با پيغمبر اكرم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ هيچ‌ تطبيق‌ نمي‌كنه‌. بعضي‌ افراد انچنان‌ وسواسي‌ هستند كه‌ حساب‌ نداره‌. من‌ مكرر گفتم‌ پيغمبر اكرم‌ ايشان‌ در مكه‌ ده‌ سال‌ زندگي‌ كردند يك‌ چاه‌ آب‌ هم‌ بيشتر در مكه‌ نبوده‌ و اون‌ چاه‌ آب‌ هم‌ با موتور آب‌ را نمي‌رساند. با سطل‌ آب‌ مي‌كشيدند. سگ‌ در اون‌ شهر بوده‌، كافر در اون‌ شهر بوده‌، بچه‌هاي‌ بي‌ مبالات‌ بوده‌اند پيغمبر اكرم‌ داد نمي‌زده‌ كه‌ من‌ چه‌ كنم‌ با اين‌ نجاستها. صبح‌ تا غروب‌ مشغول‌ شست‌ و شو بودن‌. كه‌ بيشتر وقتشون‌ را به‌ شست‌ و شو مي‌گذرانند و همين‌ افرادي‌ كه‌ مبتلا به‌ وسوسه‌ هستند كه‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستيم‌. يك‌ مرد عاقلي‌ ولي‌ وسواس‌ داره‌، حضرت‌ فرمود كيف‌ يكون‌ عاقل‌ و هو الشيطان‌، چطور اون‌ شخص‌ عاقله‌ و اطاعت‌ و بندگي‌ شيطان‌ را مي‌كنه‌! خوب‌ خودت‌ ميگي‌ وسواس‌. بعضي‌ افراد وسواسي‌ بد مرض‌ دارند. هميشه‌ خيال‌ مي‌كنند ما نجسيم‌. از يكي‌ از دوستان‌ خودش‌ ميگه‌ به‌ من‌، ميگه‌ چند روز يك‌ دفعه‌ اگر من‌ تلفن‌ نكنم‌ و شما به‌ من‌ نگيد كه‌ تو خيالات‌ مي‌كني‌ من‌ مريضم‌ تو بستر مي‌افتم‌. هر چند روز يك‌ دفعه‌ به‌ من‌ تلفن‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ آقا من‌ مريض‌ شدم‌، مي‌گم‌ نه‌ تو خوبي‌  حالا من‌ از مشهد تو يكي‌ از شهرهاي‌ اونطرف‌ تهران‌، نه‌ تو خوبي‌، سر حالي‌، فلان‌، مي‌گه‌ خدا خيرتون‌ بده‌، يك‌ مدتي‌ سر حاله‌، باز دو مرتبه‌ مريض‌ مي‌شه‌ باز تلفن‌ به‌ ما مي‌كنه‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌، خودش‌ مي‌گه‌ وسوسه‌ است‌، اين‌ شيطان‌ خدا قسمتتون‌ نكنه‌ حتي‌ اين‌ منظره‌اي‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ ببينيد.
 كه‌ يك‌ روح‌ بسيار كريه‌ و كثيف‌ وقتي‌ انسان‌ اهل‌ گناه‌ و وسوسه‌ بشه‌ اين‌ وارد بدن‌ انسان‌ مي‌شه‌. اي‌ كاش‌ مي‌ديديد تا مي‌ديديد كه‌ افراد وسواسي‌، افرادي‌ كه‌ مطيع‌ شيطانند، افراد گناه‌ كار چه‌ شكل‌ و قيافه‌اي‌ دارند. به‌ قدري‌ مورد تنفرند كه‌ حساب‌ نداره‌. افرادي‌ كه‌ عقايدشون‌ خرابه‌، افرادي‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ و معصيتند. حالا يك‌ عده‌ هستند عقايدشون‌ خوبه‌ از نظر صفات‌ روحي‌ هم‌ خوبند اما از نظر گناه‌ و معصيت‌ اينها اهل‌ گناه‌ و معصيتند اينها همان‌ مثالي‌ كه‌ امروز قبل‌ از ظهر زدم‌ براي‌ شما كه‌ مثل‌ جواهري‌ هستند كه‌ كثيف‌ شده‌. اما اگر خدايي‌ نكرده‌ عقايد خراب‌ بود، اگر خدايي‌ نكرده‌ صفات‌ روحي‌ بد بود. اين‌ به‌ قدري‌ كريهه‌ به‌ قدري‌ قيافة‌ زشتي‌ انسان‌ داره‌، اين‌ ديگه‌ جواهر هم‌ نيست‌ها. اينجا عرايض‌ قبل‌ از ظهرم‌ اگر اين‌ باشه‌ بد نيست‌ كه‌ به‌ همين‌ جا رسيد كه‌ اين‌ ديگه‌ مربوط‌ به‌ اين‌ كه‌ جواهري‌ مي‌خواست‌ حضرت‌ رضا تميزش‌ كنند وقتي‌ كه‌ وارد حرم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌شه‌ اين‌ نيست‌. اين‌ يك‌ حيواني‌ است‌، يك‌ به‌ اصطلاح‌ موجودي‌ است‌ بسيار پست‌. خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اينهايي‌ كه‌ لا يفقهون‌ بها و لهم‌ آذان‌ لا يسمعون‌ بها بعد مي‌فرمايد اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل. اينها مثل‌ حيواناتند. يكي‌ از علما در كتابشون‌ نوشتند در خراسان‌ ايشان‌ تشريف‌ داشند فرمودند كه‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا ديديم‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شدم‌ دور ضريح‌ حيوانات‌ دارن‌ مي‌چرخند من‌ هم‌ جلو ايستادم‌. يك‌ خوكي‌ آمد عبور بكنه‌ حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ اين‌ خوك‌ را تو سه‌ روز ببر مهمانش‌ كن‌. گفتم‌ آقا، آخه‌ من‌ چطوري‌ خوك‌ را مهماني‌ كنم‌؟ آقا فرمود اين‌ همه‌ حيوانات‌ كه‌ من‌ دارم‌ مهماني‌ مي‌كنم‌ يك‌ خوك‌ را هم‌ تو سه‌ روز ببر مهمانش‌ كن‌. گفتم‌ چشم‌. نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ يك‌ خورجيني‌، تعبير خود اون‌ كتاب‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ يك‌ خورجيني‌ روي‌ شانة‌ خوكه‌ كه‌ مثلا يك‌ خصوصياتي‌ داره‌ كه‌ از خواب‌ بيدار شدم‌. نماز صبحم‌ را كه‌ خونده‌ بودم‌، مشغول‌ تعقيب‌ بودم‌ ديدم‌ در خانه‌ام‌ را مي‌زنند.
 رفتم‌ در خونه‌ ديدم‌ يك‌ نفري‌ هست‌، يك‌ آدم‌ متدين‌، يك‌ نفر معمولي‌. اين‌ همان‌ خورجيني‌ كه‌ روي‌ دوش‌ اون‌ خوك‌ بود روي‌ دوش‌ اين‌ بود. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ آمده‌ام‌ سه‌ روز مهمان‌ تو بشم‌. گفتم‌ بله‌ حواله‌ ات‌ رسيده‌. وارد منزل‌ شد. اهل‌ نماز و اهل‌ عبادت‌ بود. ولي‌ يكي‌ دو تا از صفات‌ رذيله‌ را داره‌. اين‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ كه‌ در ما هست‌ خيلي‌ كار دستمون‌ ميده‌. شكل‌ و قيافة‌ ما را بر مي‌گردونه‌. سيرت‌ ما را از حيوانات‌ بدتر مي‌كنه‌. مي‌گم‌ خدا را شكر كنيد كه‌ چشمهاتون‌ بسته‌ است‌ و اون‌ سيرتها را نمي‌بينيد. ميگه‌ آمد منزلمون‌، خوب‌ مهمانمون‌ بود، حضرت‌ رضا هم‌ كه‌ فرموده‌ بودند مهمان‌ تو باشه‌. من‌ هر وقت‌ يادم‌ از اين‌ خواب‌ مي‌آمد خنده‌ام‌ مي‌خواست‌ بگيره‌. مي‌گفت‌ يك‌ چيزي‌ هست‌ تو به‌ من‌ نمي‌خواي‌ بگي‌. گفتم‌ حالا روز آخر بهت‌ مي‌گم‌ تو مهمان‌ مني‌، الان‌ بهت‌ نمي‌گم‌. روز آخر كه‌ خواستي‌ بري‌ ميگم‌ بهت‌. روز آخر گفت‌ چيه‌؟ گفتم‌ هميچين‌ خوابي‌ ديدم‌. گفت‌ راسته‌. من‌ يك‌ صفت‌ روحي‌ دارم‌ كه‌ فرق‌ بين‌ حرام‌ و حلال‌ را نمي‌گذارم‌. هر چي‌ رسيد به‌ دستم‌ از هر كجا، مال‌ مردمه‌، باشه‌. مال‌ مردم‌ ايرانه‌، من‌ مكرر گفتم‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ كارمند دولتند بايد بدونند كه‌ اين‌ مبلغ‌ پولي‌ كه‌ به‌ دستشون‌ مي‌رسه‌ ماهي‌ مثلا چقدر پولي‌ كه‌ بهشون‌ مي‌رسه‌ اين‌ پول‌ مربوط‌ به‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيته‌. كه‌ اگر كوتاهي‌ بكنند در خدمتشون‌ در وظايفشون‌ مديون‌ پنجاه‌ و پنج‌ ميليون‌ جمعيتند. خوب‌ من‌ فرق‌ نمي‌گذارم‌. هر چي‌ رسيد، اين‌ قدر از مردم‌ نگن‌ دزدي‌ كردي‌ مردم‌ (قطع‌ نوار).
 اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌. در بعضي‌ از در يك‌ آيه‌اي‌ است‌ مي‌فرمايد ان‌ الشر الدواب، بدترين‌ جنجالها و جانورها اون‌ انساني‌ است‌ كه‌ صُم‌ّ است‌ بكم‌ است‌ توي‌ مجالس‌ تنبه‌ و تذكر مي‌ياد، مي‌نشينه‌، قبل‌ از مجلس‌ و بعد از مجلس‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ شخص‌ ايمان‌ نداره‌. براي‌ اين‌ كه‌ مؤمنين‌ از علائمشون‌ اين‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ درباره‌ اشون‌ مي‌فرمايد ان‌ المؤمنين‌ لذي‌…مؤمنين‌ كساني‌ هستند وقتي‌ كه‌ بگن‌ خدا، دلشون‌ مي‌ترسه‌. اگر بگيد دو نفر دارن‌ دعوا مي‌كنند شما برسيد بگيد خدا را در نظر بگيريد. اگر ديديد اوني‌ كه‌ زده‌ دست‌ كشيد بدونيد او ايمان‌ داره‌، الان‌ غافل‌ بوده‌. اما گفت‌ برو، بدون‌ نه‌ اين‌ ايمان‌ نداره‌، همانجا امتحانش‌ كرديد. وجدت‌ قلوبهم‌ و اذا تليت‌ عليهم‌ آية‌… وقتي‌ كه‌ بر اونها آيات‌ خدا تلاوت‌ مي‌شه‌، آيات‌ خدا حالا ممكنه‌ شما بگيد ما معناي‌ قرآن‌ را نمي‌فهميم‌ و درك‌ نمي‌كنيم‌ ولي‌ همين‌ عرايضي‌ كه‌ داريم‌ از قرآن‌ و از صراط‌ مستقيم‌ از تفسير قرآن‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اگر ايمانتون‌ فرقي‌ نكرد، تكان‌ نخورديد، فرقي‌ نكرد، شما بدونيد مؤمنين‌ نيستيد. الذي‌ ذكر الله‌ وجدت‌ قلوبهم‌. اگر صداي‌ رساي‌ پروردگار انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار نكنه‌.  او مرده‌ است‌، چون‌ قرآن‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بايد بيدار كنه‌. مرده‌ است‌، فرق‌ خواب‌ و مرده‌ همينه‌ كه‌ شما داد زدي‌ بالاي‌ سرش‌، تكانش‌ دادي‌، توي‌ مجالس‌ آمد نشست‌ هيچ‌ تفاوتي‌ پيدا نكرد اين‌ معلومه‌ مرده‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر مي‌گه‌ خودت‌ را معطل‌ نكن‌. انك‌ لا تسمع‌ الموتا تو با مرده‌ها نمي‌توني‌ چيزي‌ را بشنوني‌. و لا تسمع‌ الصُّم‌َّ الدعاء با آدم‌ كر كه‌ نمي‌توني‌ فريادت‌ را بفهموني‌. خوب‌ ما ديگه‌ امروز هم‌ خيلي‌ حرف‌ زديم‌ و امروز هم‌ خسته‌ شديم‌ و امشب‌ هم‌ ديگه‌ از آقايون‌ نقاضا كرديم‌ كه‌ تشريف‌ بيارن‌ و استفاده‌ كنيم‌ متاسفانه‌ كم‌ لطفي‌ يا چه‌ عرض‌ كنم‌ شايد ماها كم‌ سعادت‌ بوديم‌.
 خوب‌ امروز روز تولد علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا بود. اميدواريم‌ كه‌ اين‌ ميلاد مقدس‌ و اين‌ ميلاد پاك‌ امروز ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كرده‌ باشه‌. اين‌ قضيه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ ماها اگر از خواب‌ بيدار بشيم‌، بياييم‌ طرف‌ ائمة‌ اطهار، برويم‌ به‌ طرف‌ اونها اين‌ قدر به‌ ما تفضل‌ مي‌كنند، اين‌ قدر به‌ ما محبت‌ مي‌كنند. حضرت‌ بقية‌ الله‌ فرمودند كه‌ ما هيچ‌ وقت‌ شما را فراموش‌ نمي‌كنيم‌ و لا ناسين‌ لذكركم‌، فراموشتون‌ نمي‌كنيم‌، هميشه‌ به‌ يادتون‌ هستيم‌. اين‌ جريان‌ چند، شايد سال‌ گذشته‌ يا سال‌ قبلش‌ اتفاق‌ افتاد مي‌خوام‌ بگم‌ تا اين‌ حد مواظب‌ ما هستند. و به‌ خدا قسم‌ از اين‌ هم‌ دقيقتر و انسان‌ غصه‌ مي‌خوره‌ كه‌ چرا يك‌ عده‌ با همة‌ گرفتاريها توي‌ دامن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و خاندان‌ عصمت‌ نميان‌، توي‌ كشتي‌ نجات‌ وارد نمي‌شن‌! مثل‌ اهل‌ بيتي‌ كسفينة‌ نوح‌، و من‌ تخلف‌ عنها غرق‌. انسان‌ چيه‌ اين‌ قدر غافل‌. يك‌ خانواده‌اي‌ اين‌ را نقل‌ كردند، خيلي‌ هم‌ چون‌ دقيقه‌، خيلي‌ ظريفه‌. با ماشين‌ از تهران‌ حركت‌ مي‌كنند ميان‌ براي‌ مشهد يك‌ خانمي‌ در بين‌ اونها بوده‌ كه‌ ظاهرا حامله‌ بوده‌ و هر غذايي‌ مي‌خواسته‌ بخوره‌ حالت‌ تهوع‌ بهش‌ دست‌ مي‌داده‌ فقط‌ فسنجان‌ دوست‌ داشته‌ بخوره‌. و دقت‌ كنيد مي‌خوام‌ به‌ اصطلاح‌ حالي‌ پيدا كنيد انشاء الله‌ و شب‌ جمعه‌ است‌ امروز تولد بوده‌، فردا هم‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله. نزديكهاي‌ سبزوار ظاهرا يك‌ دهي‌ است‌ اونجا يك‌ نفر يك‌ شماره ماشين‌ را دستش‌ گرفته‌ كنار جاده‌ ايستاده‌ و با ماشينها تطبيق‌ مي‌ده‌. جلوي‌ اين‌ ماشين‌ را گرفت‌. اونها ايستادند. گفت‌ بفرماييد ناهار منزل‌ ما، غذا براي‌ شما درست‌ كردم‌ و فسنجان‌ هم‌ درست‌ كردم‌. گفتم‌ تو از كجا مي‌دوني‌؟ گفت‌ من‌ ديشب‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را خواب‌ ديدم‌ آقا فرمودند يك‌ ماشيني‌ مياد با اين‌ شماره‌، شماره‌ را به‌ من‌ دادند، فلان‌ ساعت‌ از جاده‌ مي‌خواد عبور كنه‌ تو اين‌ غذا را درست‌ كن‌ و از اونها دعوت‌ كن‌ بيان‌ غذاي‌ تو را بخورند. شما را به‌ خدا يك‌ چنين‌ امامي‌ اگر انسان‌ داشته‌ باشه‌، بازي‌ نيست‌. اونقدر معجزات‌ و كرامات‌ از اين‌ قبر مطهر ظهور كرده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌.
 من‌ يك‌ وقتي‌ سوال‌ كردم‌ از روابط‌ عمومي‌ آستانه‌ گفتند به‌ طور متوسط‌ در ماه‌ دو تا از معجزات‌ حضرت‌ رضا را ما قبول‌ مي‌كنيم‌ و درج‌ مي‌كنيم‌ در دفاترمون‌، وقتي‌ كه‌ اين‌ همه‌ لطف‌ دارند، اين‌ همه‌ عنايت‌ دارند، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا در تمام‌ مجالس‌ ما نظر لطف‌ دارند. هر كسي‌ هر جايي‌ مجلسي‌ تشكيل‌ بده‌، حالا مجالس‌ كوچك‌ باشه‌، بزرگ‌ باشه‌ يك‌ عده‌ افراد با اخلاصي‌ بالاخره‌ باشند و توسل‌ بكنند مسلما مورد لطف‌ واقع‌ خواهند شد. به‌ هر حال‌ شب‌ جمعه‌ است‌. السلام‌ علي‌.. سلام‌ ما بر اون‌ آقايي‌ كه‌ پناه‌ بيچارگانه‌. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا پناه‌ بيچارگانه‌. السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِيَالَهُ بِالنِّيَاحَةِ عليه‌  سلام‌ ما بر اون‌ آقايي‌ كه‌ اولاد عيالش‌ را در موقعي‌ كه‌ مي‌خواست‌ از مدينه‌ حركت‌ كند اونها را دور خودش‌ جمع‌ كرد و فرمود بنشينيد بر من‌ گريه‌ كنيد. احتمالا روز بيست‌ و سوم‌ ماه‌ ذي‌ القعده‌ باشد طبق‌ بعضي‌ از حدسهايي‌ كه‌ بعضي‌ از علما گفته‌اند كه‌ روزي‌ بوده‌ است‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ از مدينه‌ مي‌خواست‌ حركت‌ كنه‌ براي‌ آمدن‌ به‌ طوس‌. سلام‌ بر اون‌ آقايي‌ كه‌ الذي‌ هيّج‌ احزان‌ وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ غصه‌ و مسئلة‌ روز عاشورا را زنده‌ كرد. حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ در ميان‌ حجره‌ افتاده‌، يتململ‌ تململ‌ السليم مثل‌ مار گيزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. جواد الائمه‌ تشريف‌ آورد به‌ خدمت‌ پدر مشرف‌ شد پدر را در بغل‌ گرفت‌ اباصلت مي‌گه‌ من‌ در خارج‌ از حجره‌ ايستاده‌ بودم‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ امام‌ جواد تشريف‌ آورد اعلام‌ كرد اباصلت پدرم‌ از دار دنيا رفت‌. مردم‌ وقتي‌ كه‌ شنيدند علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا از دار دنيا رفته‌ از طوس‌ تا باغ‌ حميد ابن‌ قحطبه‌ كه‌ همين‌ حرم‌ مطهر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد اين‌ بدن‌ مقدس‌ را تشييع‌ كردند. تشييع‌ كردند، آوردند در اين‌ محل‌ دفن‌ كردند. يا ابا عبد الله‌. كه‌ روز سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ براي‌ اين‌ كه‌ حال‌ توجهي‌ پيدا كنيد چند نفر مريضند در مجلس‌ آورده‌اند من‌ از شما مردم‌ كه‌ حال‌ خوشي‌ داريد التماس‌ دعا مي‌كنم‌. چراغها خاموش‌ بشود، انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا امشب‌ اين‌ مجلس‌ ما را به‌ نور وجودشون‌ منور كنند.
 بدن‌ مقدس‌ سيد الشهدا سه‌ شبانه‌ روز در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌. بياييد امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ برويم‌ كربلا كنار قبر مطهر سيد الشهدا. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌ يا حجة الله‌ علي‌ خلقه‌. يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيها عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌.
 اگر حالش‌ را داريد بريم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. كنار زينب‌ كبري‌ بنشينيم‌ و با اون‌ حضرت‌ گريه‌ كنيم‌. زينب‌ كبري‌ دست‌ برد زير بدن‌ برادر، بدن‌ برادر را روي‌ دست‌ بلند كرد، خدايا اين‌ قرباني‌ را از ما قبول‌ كن‌.
 
 

۴ ذی قعده ۱۴۱۲ قمری- ميثاق‌ الهي‌، صرط‌ مستقيم‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. « و اذ اخذنا ميثاق‌ بني‌ اسرائيل‌».

 دو سه‌ تا آيه‌ است‌ در همين‌ قسمت‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بني‌ اسرائيل‌ است‌ كه‌ كلمة‌ اخذنا ميثاق‌ دارد. دربارة‌ اين‌ جمله‌ و اين‌ كلمه‌ امشب‌ يك‌ مقداري‌ بحث‌ كنيم‌ ببينيم‌ اين‌ كلمه‌ يعني‌ چه‌؟ و آيا از اين‌ اخذ ميثاق‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بني‌ آدم‌ هم‌ در بعضي‌ از آيات‌ هست‌. اين‌ به‌ چه‌ معنا است‌؟ ميثاق‌ يعني‌ چه‌؟ ميثاق‌ همان‌ وثيقه‌اي‌ كه‌ ما در فارسي‌ هم‌ تعبير مي‌كنيم‌. اگر يك‌ فردي‌ را بخواهند‌ از آن‌ اعتباري‌ بگيرند و متعهدش‌ كنند وثيقه‌ و يك‌ پشتوانه‌اي‌ از او مي‌گيرند. كه‌ از آن‌ تعهدي‌ كه‌ دارد تخطي‌ نكني‌. مثلا فرض‌ كنيد يك‌ قرار دادي‌ شما مي‌بنديد. گاهي‌ مي‌شود افراد فرق‌ مي‌كنند. گاهي‌ يك‌ فرد معتبري‌ است‌ قولش‌ كافي است‌. يك‌ افراد سست‌ اراده‌اي‌ هستند كه‌ اينها بايد لااقل‌ امضاء بكنند. بعضي‌ افراد سست‌تر و احتمال‌ خطر در اين‌ كه‌ به‌ قولشان‌ عمل‌ نكنند وجود دارند كه‌ اين‌ افراد را بايد از آنها‌ ميثاق‌ گرفت‌. ميثاق‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ وثيقه‌اي‌ بايد از او‌ گرفت‌ متعهدش‌ كرد. گاهي‌ قسم‌ مي‌خورند. ديديد در ارتش‌ يا در بعضي‌ از كارهايي‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد‌ و به‌ طرف‌ اعتماد نمي‌كنند قرآن‌ را مي‌آورند‌ در جلويش‌ مي‌گذارند و مي‌گويند‌ بايد به‌ قرآن‌ قسم‌ بخوري‌ كه‌ تخطي‌ نكني‌. يا كار زياد اهميت‌ دارد يا شخص‌ كم‌ اعتبار است‌ و گاهي‌ مي‌شود‌ هر دو جهت‌ هست‌. هم‌ كار زياد مهم‌ است‌ و هم‌ طرف‌ كم‌ اعتبار است‌. اينجا خيلي‌ بايد دقت‌ كرد. ميثاق‌ غليظي‌ گرفت‌. در بعضي‌ از آيات‌ هست‌ «و اخذنا مثلا لهم‌ ميثاق‌ غليظا»، يك‌ ميثاق‌ غليظ‌، يك‌ ميثاق‌ بسيار محكم‌. اينطور ميثاقي‌ از افراد كم‌ اعتبار يا بخاطر يك‌ كار بسيار مهم‌.

 خداي‌ تعالي‌ از ما در عالم‌ زر كه‌ عالم‌ ميثاق‌ هم‌ به آن‌ مي‌گويند از تمام‌ بني‌ آدم‌ ميثاق‌ گرفته‌. يعني‌ پيمان‌ گرفته‌، تعهد داده‌ايم‌. و لذا در چيزهايي‌ كه‌ تعهد داده‌ايم‌ بخواهيم‌ يا نخواهيم‌ ما به‌ آنها پايبنديم‌. ممكن است‌ در عمل‌ كوتاهي‌ كنيم‌ اما در اعتقاد و در ضمير و در فطرتمان‌ به‌ آنچه‌ ميثاق‌ با خدا بسته‌ايم‌ پايبند هستيم‌. بعضي‌ فكر مي‌كنند انسان‌ اين‌ كه‌ مثلا خدا را قبول‌ دارد يا ظلم‌ را بد مي‌داند يا حسن‌ خلق‌ را خوب‌ مي‌داند يا دروغ‌ را بد مي‌داند و امثال‌ اينها را اينها يك‌ مسائل‌ فطري‌ است‌، غريضي‌ است‌، فطري‌ هست‌ غريضي‌ هست‌ ولي‌ از كجا به‌ وجود آمده‌؟ ما در عالم‌ ارواح‌ و در عالم‌ ذر در عالم‌ ارواح‌ اينها را ياد گرفتيم‌ مجلسمان‌ مقتضي‌ نيست‌ كه‌ من‌ زياد دربارة‌ عالم‌ زر و عالم‌ ارواح‌ حرف‌ بزنم‌ و بحث‌ كنم‌ اجمالا از بديهيات‌ دين است‌ مقدس‌ اسلام‌ است‌ كه‌ يا عالم‌ ارواحي‌ بوده‌ و عالم‌ ذري‌ هم‌ بوده‌ كه‌ ما در عالم‌ ارواح‌ يعني‌ تمام‌ ارواح‌ بشر تا روز قيامت‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا روز قيامت‌ اينها در آن‌ عالم‌ تعليم‌ گرفته‌اند. همة‌ علوم‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ آنها تعليم‌ داد. استادان‌ اين‌ مكتب‌ هم‌ لسان‌ الله‌ بود. لسان‌ خدا، زبان‌ خدا. يعني‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها معلمين‌ مكتب‌ ارواح‌ بودند و تمام‌ انبياء، اولياء غير از اين‌ چهار ده‌ نفر هر چه‌ بود در آنجا همين‌ مطالب‌ را تعليم‌ گرفت‌.

 اين‌ را فكر نكنيد كه‌ با علم‌ و مثلا مسائل‌ اعتقادي‌ ما جور در نمي‌آيد نه‌. خيلي‌ هم‌ دقيق‌ و بلكه‌ استدلالهاي‌ عقلي‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ من‌ دارم‌ ولي‌ خوب‌ مجلس‌ فعلا مجلس‌ اين‌ مجلس‌ مقتضي‌ بحثش‌ نيست‌، انشاء الله‌ اگر جمعه‌ دوستان‌ تشريف‌ آوردند آنجا محل‌ بحث‌ اين‌ مسائل‌ هست‌ و عرض‌ مي‌كنيم‌. ولي‌ اينها مضامين‌ روايات است‌. روايت‌ و چند تا آية‌ قرآن‌ دربارة‌ اين‌ كه‌ روح‌ ما قبل‌ از اين‌ بدن‌ بوده‌ و مورد لطف‌ پروردگار هم‌ بوده‌ و چيزهايي‌ هم‌ ما در آن‌ مطالب‌ ياد گرفتيم‌ و در عالم‌ ذر عالم‌ ميثاق‌ هم‌ به آن‌ مي‌گويند‌. يعني‌ عالمي‌ كه‌ پيمان‌ از ما گرفتند. يك‌ اعتقاد ما به‌ خدا، دو دوختن‌ پيغمبر و ائمة‌ اطهار. از تمام‌ مردم‌ زمين‌ اين‌ دو تا ميثاق‌ را گرفتن‌ و همه‌ بخواهند‌ يا نخواهند‌ به‌ وجود خدا معتقدند عرض‌ كردم‌ اينها هر كدامش‌ يك‌ ساعت‌ بحث‌ دارد‌ و اثبات‌ هم‌ مي‌كنم‌. يعني‌ همان‌ كمونيست‌ مادي‌ نافهم‌ را نمي‌فهمد‌، خودش‌ اين‌ را از نظر علمي‌ من‌ ثابت‌ مي‌كنم‌. و همان‌ سني‌ كه‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ مي‌كند‌، خودش‌ بخواهد يا نخواهد علي‌ را دوست‌ دارد‌. اينها چيزهايي‌ است‌ كه‌ بحث‌ دارد‌ و من‌ هم‌ اينها را مي‌توانم‌ ثابت‌ كنم‌. از چيزهايي‌ كه‌ از ما ميثاق‌ گرفتن‌ عبادت‌ شيطان‌ را نكنيم‌. در سورة‌ ياسين است‌.« الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الا شيطان‌». آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ پسران‌ آدم‌ اين‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. بندگي‌ شيطان‌ از تعهداتي‌ است‌ كه‌ در آن‌ عالم‌ داده‌ايم‌. والا در اين‌ عالم‌ كه‌ كجا خدا با ما عهد بسته‌ كه‌ ما بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. از چيزهايي‌ كه‌ در آن‌ عالم‌ ما عهد بستيم‌ و وثيقه‌ داديم‌ كه‌ به‌ آن‌ عمل‌ كنيم‌ زهد در دنياست‌، يعني‌ دل‌ به‌ دنيا نبنديم‌. يك‌ جلسة‌ امتحان‌ براي‌ ما گذاشتند قبل‌ از ورود تو آن‌ جلسه‌ معلم‌ به‌ ما مي‌گويد كه‌ وارد اين‌ جلسه‌ كه‌ شدي‌ كوشش‌ كن‌ تمام‌ حواست‌ ورقة‌ امتحانيت‌ باشد‌، به‌ سقف‌ نگاه‌ نكني‌، دل‌ به‌ آن‌ صندلي‌ كه‌ روش‌ نشسته‌اي‌ نبندي‌. اينها را تعهد مي‌كنيم‌ و همه‌مان‌ اين‌ تعهد را به‌ خدا داديم‌. فقط‌ در اين‌ ميان‌ انبياء به‌ تعهدشان‌ بيشتر عمل‌ كردند و خدا به آنها‌ اعتماد كرده‌ بود بقيه‌ ديگر اينها مورد اعتماد نبودند. ممكن‌ بود به‌ اين‌ تعهد عمل‌ كنند ممكن‌ بود به‌ اين‌ تعهد عمل‌ نكنند.

 در دعاي‌ ندبه‌ مي‌گوييم‌ «فشرطت‌ عليه‌ الزهد في‌ درجات‌ هذه‌ الدنيا و زخرفها» و  دربارة‌ انبياء است‌« و… قربتهم‌» يعني‌ چون‌ خدا تو مي‌دانستي‌ كه‌ آنها در دنيا وفاي‌ به‌ اين‌ ميثاق‌ مي‌بندند، ميثاق‌ مي‌كنند و آنها دنيا زهد مي‌ورزند لذا آنها را رهبران‌ مردم‌ قرار دادي‌ بقيه‌ مورد اعتماد نبودند. چون‌ در دنيا كه‌ آمدند خوب‌ دنيا آنها را جذب‌ كرد و توانستند پا بند به‌ دنيا نشوند و الا فطرت‌ انسان‌ يك‌ مقدار كه‌ انسان‌ عقل‌ سليمي‌ داشته‌ باشد‌ و بنشيند‌ فكر كند‌، دنيايي‌ كه‌ هيچ‌ چيش‌ در اختيار انسان‌ نيست‌. يك‌ خانه‌اي‌ شما اجاره‌ كرده‌ باشيد وارد شك‌ شهري‌ شديد، ده‌ روز مي‌خواهيد آنجا زندگي‌ كنيد و بمانيد يك‌ خانه‌اي‌ با تمام‌ وسايل‌ اجاره‌ كرديد. مي‌شود‌ هيچ‌ وقت‌ دل‌ به‌ اينجا ببنديد وقتي‌ كه‌ مي‌خواهند‌ از شما‌ بگيرند‌ بگوييد نه‌، نمي‌دهم‌. مال‌ مال‌ من‌ نيست‌، دل‌ نبايد بست‌. خيلي‌ زيبا است‌، خيلي‌ خوش‌ منظره‌ است‌ اما چون‌ مال‌ شما نيست‌ نمي‌توانيد به آن‌ دل‌ ببنديد، دلبستگي‌ به‌ اين‌ خانه‌اي‌ كه‌ ده‌ روز ديگر مي‌خواهيد از آنجا بيرون‌ بياييد اين‌ غلط است‌. حالا ده‌ روز نباشد‌، بيست‌ روز باشد‌، بيست‌ روز نباشد‌، يك‌ سال‌ باشد‌، يك‌ سال‌ نباشد‌ ده‌ سال‌ باشد‌، ده‌ سال‌ نباشد‌، شصت‌ سال‌ باشد‌، هفتاد سال‌ باشد‌ فرقي‌ نمي‌كند‌ به‌ هر حال‌ مدت‌ كم‌ و زياد شدنش‌ زياد اهميت‌ ندارد‌. بالاخره‌ تو بايد اين‌ بار را بگذاري‌ و بروي‌. بنابر اين‌ دل‌ بستن‌ به‌ اين‌ دنيا كار غلطي‌ است‌. يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ ميثاق‌ با ما بسته‌اند زهد در دنيا است‌. كه‌ همين‌ دل‌ نبستن‌ به‌ دنيا، اولياء خدا اينطورند كه‌ اگر تمام‌ دنيا مال‌ اينها باشد‌، الان‌ در دنيا يك‌ مالك‌ خدا تعيين‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ را سندش‌ را به‌ نام‌ شما نوشتند شما آوردند سندش‌ را به‌ شما دادند شما خوشحال‌ نشويد. «لا تاسوا‌ علي‌ مافاتكم‌ و لا تفرحوا‌ بما آتاكم‌»، اين‌ بما آتاكم‌ معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ اگر گم‌ شد اهميت‌ نداشته‌ باشد‌ ولي‌ اگر ده‌ هزار تومن‌ گم‌ شد اينجا چرا حواسم‌ پرت‌ بشود‌. علي‌ ما فاتكم‌ يعني‌ اگر تمام‌ دنيا مال‌ شما باشد‌ از شما‌ گرفتند‌، ديروز مالك‌ تمام‌ دنيا بوديد، امروز هيچي‌ نداريد. فرقي‌ نكند‌ برايتان‌ و لا..بما آتاكم‌. سند دنيا را آوردن‌ نوشتن‌ دادن‌ دست‌ شما، شما خوشحال‌ نشويد. اين‌ حالات‌ خيلي‌ حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ است‌. اين‌ را معناي‌ زهد مي‌دانند. قرآن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد« الزهد كل‌ الزهد». تمام‌ زهد، معناي‌ زهد واقعي‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ گفته‌ تمام‌ دنيا مال‌ تو باشد‌ خوشحال‌ نشو. تمام‌ دنيا را هم‌ از تو‌ بگيرند‌ بدحال‌ نشوي‌. اين‌ يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ زاهد، بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند زاهد يعني‌ كسي‌ كه‌ هيچي‌ ندارد‌. كسي‌ كه‌ فقير است‌. وارد مي‌شوند‌ توي‌ يك‌ خانه‌اي‌ مي‌بينند‌ نه‌ فرشي‌ نه‌ وضعي‌، نه‌ زندگي‌ يك‌ آدم‌ تنبلة‌ بيكاره‌اي‌ يك‌ گوشه‌اي‌ عبايي‌ به‌ دوش‌ گرفته‌ توي‌ اطاق‌ بي‌ فرش‌ نشسته‌ و مشغول‌ عبادت است‌. اين‌ همچين‌ فردي‌ را ما مي‌بينيم‌ مي‌گوييم‌ به‌ به‌ عجب‌ زاهدي‌ است‌. ولي‌ زاهد اين‌ نيست‌.

 يعني‌ معلوم‌ نيست‌ زاهد باشد‌، ممكن است‌ به‌ همان‌ پوسته‌اش‌ دل‌ بسته‌ باشد‌، و ممكن‌ هم‌ هستش‌ كه‌ دل نبسته‌ باشد‌. وارد يك‌ كاخي‌ شديد زندگي‌ بسيار رو به‌ راه‌ و مرتب‌، آيا اين‌ شخص‌ بوي‌ زهد را استشمام‌ نكرده‌ معلوم‌ نيست‌. مي‌گويند‌ يك‌ درويش‌ از پايين‌ شهر آمد، شنيده‌ بود كه‌ مردي‌ است‌ در اصفهان‌ به‌ نام‌ علامة‌ مجلسي‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ اين‌ مرد بسيار زاهده‌. ترسيم‌ زهد در ذهنش‌ يك‌ چيزي‌ بود. ماها يك‌ اشكالي‌ در كارهايمان‌ هميشه‌ هست‌ كه‌ از اشياء و از عقايد و از واژه‌ها و از مسائل‌ مختلف‌ يك‌ ترسيمي‌ تو مغزمان‌ داريم‌. آدم‌ خوب‌ كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌، زاهد كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. مجتهد كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. يك‌ آدم‌ معتبر و بازاري‌ كيست‌؟ يك‌ ترسيم‌ داريم‌. مي‌آييم‌ يك‌ ترسيمي‌ كه‌ در ذهنمان‌ هست‌ با اين‌ شخص‌ تطبيق‌ مي‌دهيم‌  ببينيم‌ مطابقت‌ نمي‌كند‌ ردش‌ مي‌كنيم‌. ترسيم‌ ما اين‌ را بدانيد آنچه‌ كه‌ در مغز ما بايد ترسيم‌ بشود‌ اين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ فرمودند. اگر غير از اين‌ ترسيم‌ بشود‌ اشتباه‌ كرديد. خدا پيغمبر، چون‌ خدا در صراط‌ مستقيم است‌.« ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌»، پيغمبر در صراط‌ مستقيم است‌، «انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌». علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار در صراط‌ مستقيمند صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌. كه‌ در آيات‌ زيادي‌ از قرآن‌ هست‌ بلكه‌ صراحت‌ دارد‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. البته‌ صراط‌ عليه‌ هست‌ در قرآن‌ ولي‌ در روايات‌ ممكن است‌ كه‌ گفته‌اند صراط‌ علي‌، حالا نباشد‌ هم‌ چهل‌ تا چهل‌ مورد صراط‌ مستقيم‌ ذكر شده‌ اكثرش‌ در روايات‌ سني‌ و شيعه‌ گفته‌اند منظور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ است‌ و عقل‌ هم‌ همين‌ را مي‌گويد‌ اين‌ خيلي‌ بحث‌ ندارد‌. خوب‌ صراط‌ مستقيم‌ اينها هستند.

 ماها اگر مي‌خواهم‌ دقيقا آن‌ ترسيماتي‌ كه‌ در مغزمان‌ هست‌ اول‌ بايد از اين‌ الگوها ترسيم‌ كنيم‌ بعد بگوييم‌ كه‌ فلاني‌ خوب است‌ يا بد است‌! اگر يك‌ فرد وسواسي‌ كه‌ كنار حوض‌ آب‌ دستهايش‌ را اينجوري‌ مي‌آورد‌ كه‌ مثلا آب‌ با بدنش‌ ترشح‌ نكند‌ و دارد‌ مي‌رود‌ به‌ طرف‌ اطاق‌ مي‌گوييم‌ عجب‌ آدم‌ خوبي‌ است‌. نخير، عجب‌ آدم‌ بدي‌ است‌. به‌ جهتي‌ كه‌ هيچ‌ كار ايشان‌ تطبيق‌ با كار ائمه‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌كند‌. اگر يك‌ فرد را ديديم‌ كه‌ با مردم‌ اصلا حاضر نيست‌ معاشرت‌ بكند‌ و حرف‌ بزنه‌، يك‌ كبر و غروري‌ گرفتدتش‌ و نمي‌خواهد مردم‌ را اصلا به‌ حساب‌ انسانها بياورد‌ اين‌ شخص‌، ما مي‌گوييم‌ عجب‌ آدم‌ فوق‌ العاده‌اي‌ است‌. نخير خيلي‌ هم‌ آدم‌ پستي‌ است‌، به‌ جهتي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار اينطور نبودند. ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ با بدها حتي‌ مي‌نشستند. با بدهايي‌ كه‌ تاريخ‌ بدتر از آنها در عالم‌ سراغ‌ ندارد‌ مي‌نشستند و گاهي‌ به‌ رويشان‌ هم‌ نمي‌آوردند كه‌ شما بديد. شما فكر مي‌كنيد پيغمبر اكرم‌ نمي‌دانست‌ اولي‌ و دومي‌ بدند. به‌ روي‌ اينها نمي‌آورد كه‌ بديد شما. ما ترسيمات‌ مغزيمان‌ يك‌ چيز ديگر‌ است‌. يعني‌ بدبختي‌ بشريت‌ هم‌ همين است‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ فكر كرديم‌ مي‌آييم‌ با خوبان‌ دنيا اينها را تطبيق‌، شما باور كنيد اگر ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيايند‌ در بين‌ يك‌ عده‌ مردم‌، نمي‌گويم‌ شماها، يك‌ عده‌ مردم‌ زندگي‌ چند روزي‌ بكنند چون‌ ما از امام‌ يك‌ ترسيمي‌ پيش‌ خيال‌ خودمان‌ داريم‌ مي‌بينيم‌ با اين‌ آقا تطبيق‌ نمي‌كند‌. اين‌ را ردش‌ مي‌كنيم‌. شما فكر نكنيد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را اين‌ دوستانش‌ «ارتد الناس‌ بعد النبي‌ الا ثلاث‌»  اينها همين‌ ترسيمات‌ را داشتند. همين‌ فكر را دربارة‌ علي‌ داشتند. اين‌ فكرشان‌ عملي‌ نشد.

 طلحه‌ و زبير آمدند خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌بينند علي‌ عليه‌ السلام‌ يك‌ وضع‌ ديگري‌ دارد‌. لذا در مدت‌ خلافت‌ خلفاي‌ ثلاثه‌ يك‌ چيز ديگري‌ اينها در ذهنشان‌ رفته‌ بود كه‌ از بيت‌ و المال‌ بريزد و بپاشد و هر چه‌ قوم‌ و خويش‌ دارد به‌ اينها بهتر رسيدگي‌ كند‌. طلحه‌ و زبير وقتي‌ كه‌ اينها را ديده‌ بودند گفتند حالا كه‌ ما مي‌رويم‌ خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ علي‌ آمده‌ روي‌ كار حتما ديگر‌ وضع‌ زندگيمان‌ رو به‌ راه است‌. علي‌ هم‌ در همان‌ مجلس‌ اول‌ شمع‌ را خاموش‌ كرد نان‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ به‌ همة‌ مسلمانها مي‌داد به‌ عقيل‌ داد. و بيشتر هم‌ نداد براي‌ اين‌ كه‌ همه‌ حساب‌ كار خودشان‌ را بكنند. اين‌ ترسيمي‌ كه‌ تو ذهن‌ شما از خليفة‌ پيغمبر شده‌ او من‌ نيستم‌. او همين‌ سه‌ نفرند. لذا اين‌ مسئله‌ را خيلي‌ متوجه‌ باشيد. افكارتان‌ را اول‌ با اسلام‌ و دستورات‌ اسلام‌ و معارف‌ اسلام‌ و به‌ اصطلاح‌ ترسيماتي‌ كه‌ اسلام‌ از افراد خوب‌ و بد كرده‌ شما تطبيق‌ بديد بعد با افراد رو به‌ رو بشويد. ما در دنيا زهد را اينجور ترسيم‌ كرديم‌ كه‌ يك‌ فردي‌ كه‌ هيچي‌ ندارد‌، زاهد يك‌ فردي‌ كه‌ همه‌ چيز دارد‌ اين‌ زاهد نيست‌. لذا اين‌ درويش‌ آمده‌ خدمت‌ علامة‌ مجلسي‌. خودش‌ يك‌ كشكول‌ دارد‌، آمد وارد اصفهان‌ شد ديد يك‌ كاخي‌ را نشان‌ مي‌دهند‌، يك‌ ساختماني‌ را نشان‌ مي‌دهند‌ حالا كاخ‌ نسبت‌ به‌ همان‌ زمان‌ خودشان‌ يك‌ ساختمان‌ چند طبقه‌اي‌ شايد يا دو طبقه‌ لا اقل‌ اطاقهاي‌ مفصل‌، خدمه‌، نوكرها، نويسندگان‌، آخر‌ چون‌ علامة‌ مجلسي‌ يك‌ مكتبي‌ داشت‌، يك‌ عده‌ نويسنده‌ در خدمتش‌ بوندند والا اين‌ كتاب‌ بحار الانوار  كه‌ تنها يك‌ نمونه‌ از كتابهايش‌ از ده‌ها كتابي‌ كه‌ نوشته‌ يك‌ دانه‌ صد و ده‌ جلد است‌ و نمي‌توانست‌ بنويسد‌، واقعا كتابهاي‌ مرحوم‌ علامة‌ مجلسي‌ را بخواهد بخواند‌ خيلي‌ توفيق‌ دارد‌. يك‌ دوره‌ كتابهاي‌ ايشان‌ را بخوانيد. اين‌ خودش‌ توفيقي‌ است‌. بعضي‌ از علما يكي‌ از توفيقاتشان‌ اين‌ را مي‌دانند كه‌ يك‌ دوره‌ از كتابهاي‌ ايشان‌ را خواندند. حالا اين‌ كه‌ نوشته‌ و هر روايتي‌ را هم‌ كه‌ مطرح‌ مي‌كرده‌ زيرش‌ يك‌ بياناتي‌، يك‌ توضيحات‌ يك‌ اظهار نظري‌ كرده‌، اكثرش‌ را البته‌ اين‌ مرد خوب‌ بايد تشكيلاتي‌ داشته‌ باشد‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ رسيد گفتند اين است‌ خانة‌ علامة‌ مجلسي‌. گفت‌ كه‌ عجب‌ ما اشتباهي‌ كرديم‌ كه‌ راه‌ دور را آمديم‌. اين‌ مگر مي‌تواند‌ زاهد باشد‌، اين‌ تفسيري‌ كه‌ در مغزش‌ از يك‌ زاهد شده‌ اين است‌. اگر كنار يك‌ فرض‌ كنيد خرابه‌اي‌ روي‌ يك‌ پوست‌ تختي‌ علامة‌ مجلسي‌ نشسته‌ بود بهتر اين‌ را قبول‌ مي‌كرد ولو بيكار، بيكار هم‌ باشد‌. گفت‌ نه‌ اشتباه‌ كرديم‌، حالا به‌ هر حال‌ گذشته‌، وارد منزل‌ شد و چندين‌ نفر آنجا بود يك‌ روز مرحوم‌ علامة‌ مجلسي‌ به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ بيا با هم‌ برويم‌ بگرديم‌. آمدند از شهر اصفهان‌ بيرون‌ رفتند. كجا برويم‌ خيلي‌ راه است‌، ايشان‌ گفتند مي‌خواهيم‌ اصحاب‌، اين‌ توضيحات‌ را من‌ مي‌گويم‌ شايد آنجا نباشد‌، مثل‌ اصحاب‌ كهف‌ برويم‌ توي‌ غار و اين‌ كوهها آنجا زندگي‌ كنيم‌. اين‌ گفت‌ چرا؟ شما به‌ من‌ نگفتيد كه‌ من‌ كشكولم‌ را بردارم‌، آخر‌ آن‌ كشكولم‌ آنجا ماند. مرحوم‌ مجلسي‌ گفته‌ بود به‌ او كه‌ تو دلت‌ بسته‌ به‌ آن‌ كشكول‌ هست‌. ولي‌ من‌ بسته‌ به‌ تمام‌ اين‌ خانه‌ و كاشانه‌ و اين‌ ثروت‌ نبوده‌، من‌ دارم‌ مي‌روم‌ اين‌ قصة‌ اصحاب‌ كهف‌ را بخوانيد خيلي‌ عجيب است‌. خداي‌ تعالي‌ اينجور افراد را دوست‌ دارد‌. با اين‌ استقامت‌. با اين‌ مقاومت‌. اصحاب‌ كهف‌ اينها فكر نكنيد اصحاب‌ معمولي‌ بودن‌. همه‌اشان‌ وزرا و شخصيتهاي‌ طراز اول‌ حكومت‌ دقيانوس‌ بودند.

 اينها به آنها‌ پيشنهاد شده‌ كه‌ از طرف‌ دقيانوس‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ ادعاي‌ خدايي‌ كنم‌ شماها هم‌ بايد قبول‌ كنيد اگر شماها قبول‌ نكنيد بقية‌ مردم‌ قبول‌ نمي‌كنند و تا فردا هم‌ مهلت‌، نظرتان‌ را اعلام‌ كنيد. اينها هم‌ همة‌ زندگي‌ را، رياست‌ را ول‌ كردن‌، خانه‌ را ول‌ كردن‌، زن‌ و بچه‌ را ول‌ كردند، تمام‌ را ول‌ كردند راهي‌ بيابان‌ شدند و رفتند توي‌ كهف‌، وارد كهف‌ شدند. البته‌ شايد غاركي‌ هم‌ بوده‌، غار كهف‌ فرق‌ مي‌كند‌. كهف‌ به‌ معناي‌ پناهگاه است‌، شايد حالا هر غاري‌ كهف‌ هست‌ ولي‌ هر كهفي‌ غار نيست‌. كهف‌ يعني‌ پناهگاه‌. لذا امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ را مي‌گوييم‌ و الكهف‌ حصين‌ يعني‌ پناهگاه‌ محكم‌. ولي‌ غار نمي‌شود‌ گفت‌ مثلا، در اينجا تعبير غار غلط است‌ ديگر‌. و لذا اين‌ دو تا كلمه‌ مترادف‌ نيست‌ اين‌ را متوجه‌ باشيد. وارد كهف‌ شدند، اصحاب‌ كهف‌. يك‌ جايي‌ است‌، يك‌ مقدار از كوه‌ وارد شده‌، يك‌ غار مانند آنجا وارد شدند، خسته‌ شدند و راه‌ دوري‌ آمدند رفتند كه‌ از دستر‌سي‌ دقيانوس‌ و سربازانش‌ دور باشند حالا در كجا هست‌ اين‌ غار اصحاب‌ كهف‌ در تركيه‌ احتمالش‌ هست‌، و به‌ هر حال‌ اينها از شهر حركت‌ كردند و رفتند تا به‌ آنجا و وارد غار شدند. خوب‌ تا اينجا با آنها بود. ببينيد انسان‌ بخواهد تربيت‌ بشود‌ و خدا دستش‌ را بگيرد‌ بايد يك‌ قدمش‌ را خودش‌ بردارد‌ بقيه‌اش‌ با خدا. تا اينجا با اينها بود كه‌ اينها از رياست‌ از پول‌، از دنيا از ثروت‌ دست‌ بكشند. تا اينجا با اينها بود، از اينجا با خداست‌. اينها ديگر‌ خوابيدند. رساندند خودشان‌ را به‌ (قطع‌ نوار). اما نگفتند. رفتند در غار و كهف‌ آنجا خوابيدند از آنجا خدا اينها را گرفت‌، خدا گرفتدشان‌، يعني‌ خدا در آغوشش‌ اينها را گرفته‌. اينها خوابيدند. بعضي‌ البته‌ آية‌ قرآن‌ است‌ كه‌ در غار سيصد سال‌ خوابيدند. و ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌، خدا اين‌ پهلو و آن‌ پهلوشان‌ مي‌كند‌. خودشان‌ كه‌ خوابند هيچي‌ نمي‌فهمند. براي‌ اين‌ كه‌ نپوسند.

 چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ هميشه‌ يك‌ طرف‌ بخوابد طبعا زمين‌ مرطوب‌، روي‌ زمين‌ مي‌پوسد‌. «ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌ و كلبهم‌ باسط‌ بالوصيد‌». اگر يك‌ سگي‌ هم‌ انسان‌ باشد‌ او هم‌ به‌ كمال‌ ممكن است‌ برسد‌، ديگره‌ از نظر ما سگ‌ حيواني‌ نجس‌تر و به‌ اصطلاح‌ دورتر از واقعيت‌ و امنيت‌ نيست‌ آن‌ هم‌ اگر انسان‌ ،انسان‌ باشد‌ همة‌ متعلقاتش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. لباسش‌ قيمت‌ پيدا مي‌كند‌. آب‌ دهنش‌ شفا دهنده‌ است‌. حتي‌ مثل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چشمهاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ درد آمده‌ بود، پيغمبر اكرم‌ آب‌ دهن‌ به‌ چشم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ماليدند شفا يافتند. اينقدر انسان‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌ كه‌ همة‌ متعلقاتش‌ پر ارزش‌ مي‌شود‌. لباسش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌، خانه‌اش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. سگش‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند‌. سگ‌ اصحاب‌ كهف‌ روزي‌ چند پي‌ نيكان‌ گرفت‌، خوبان‌ شد. انسان‌ واقعا خوب‌ مي‌شود‌. اگر با خوبان‌ بنشيند‌. كوشش‌ كنيد رفيق‌ بد براي‌ خودتان‌ انتخاب‌ نكنيد. افرادي‌ كه‌ بدند اينها را دورشان‌ را قلم‌ بگيريد. «يوم‌ يعض علي‌ يده‌ يقول‌ يا..» دستش‌ را انسان‌ روز قيامت‌ گاز مي‌گيرد‌، مي‌گزد‌. ديديد بعضيها خيلي‌ ناراحتند اين‌ دستشان‌ را مي‌جوند. مي‌جود‌، و مي‌گويد اي‌ كاش‌ با فلاني‌ من‌ رفيق‌ نشده‌ بودم‌. «اتخذ فلان‌ خليلا». كاش‌ كه‌ او دست‌ من‌ نبود. «فلا ليت‌ بيني‌ و بينك‌» شرقه‌اي‌ شيطان‌ اي‌ شيطان‌ سيرت‌ اي‌ كاش‌ بين‌ من‌ و بين‌ تو دوري‌ دو مشرق‌ بود كه‌ دورترين‌ مكانهاي‌ روي‌ كرة‌ زمين است‌. «يا ليت‌ الاتخذ من‌ الرسول‌ سبيلا» اي‌ كاش‌ من‌ با پيغمبر راهي‌ داشتم‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر هست‌ من‌ چرا بروم‌ رفيق‌ ديگران‌ بشوم‌! وقتي‌ كه‌ علي‌ هست‌ چرا بروم‌ رفيق‌ ديگران‌ بشوم‌! يا ليلتا، ليتني‌ لم‌ اتخذ فلان‌، ان‌ الذكر، من‌ را گمراه‌ كرد از ذكر. ذكر قرآن است‌ در بعضي‌ از روايات‌ تفسير شده‌. يعني‌ خود آية‌ قرآن‌ هم‌ هست‌ نحن‌ نزلن‌ الذكر. ما را از ذكر از قرآن‌ دور كرد. يا ذكر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ باشند. با رفيق‌ بد اصلا انسان‌ نبايد بنشيند‌. انسان‌ را گمراه‌ مي‌كند‌ . با خوبان‌ بنشينيد با خوبان‌ باشيد. كه‌ اگر انسان‌ حتي‌ مثل‌ بدترين‌ حيوانات‌ هم‌ كه‌ باشد باز ارزش‌ پيدا مي‌كند. ديگر‌ «كلب‌ باسط‌ زراع‌ بالوسيط‌ »خداي‌ تعالي‌ از اين‌ سگ‌ دارد‌ تعريف‌ مي‌كند‌. آن‌ هم‌ سرش‌ را گذاشت‌ رو دستش‌ خوابيد. خوابيند بعد از سيصد سال‌ كه‌ بعضي‌ اين‌ طوري‌ تفسير كرده‌اند كه‌ سيصد سال‌ با ماه‌ شمسي‌ سيصد سال‌ مي‌شود‌ ولي‌ با ماه‌ قمري‌ نه‌ سال‌ اضافه‌ مي‌شود‌، بعيد هم‌ نيست‌ كه‌ از باب‌ تسعا كه‌ سيصد نه‌ سال‌  با ماه‌ قمري‌ و ماه‌ شمسي‌. به‌ هر حال‌  اينها در كهف‌ خوابيدند. خداي‌ تعالي‌ اينها زنده‌ كرد. يعني‌ بيدارشان‌ كرد. تا اينجا بيدارشان‌ كرده‌. حركت‌ كردند آمدند بيرون‌ يكيشان‌ آمده‌ غذا تهيه‌ بكند‌ مي‌بيند‌ كه‌ وضع‌ شهر عوض‌ شده‌. شهر نزديكي‌ مثلا اگر همين‌ دمشق‌ فعلي‌ باشد‌  خيلي‌ فرق‌ كرده‌، خيلي‌ تغيير كرده‌.

 يك‌ نفر از سيصد سال‌ قبل‌ برود‌ تو مشهد اصلا مشهد را نمي‌شناسد‌. يقينا سيصد سال‌ قبل‌ همين‌ جايي‌ كه‌ ما نشستيم‌ كه‌ الان‌ شايد وسط‌ شهر بلكه‌ اين‌ طرف‌ شهر بيشتر است‌  يك‌ وقتي‌ همين‌ جا بيابان‌ بوده‌. سيصد سال‌ قبل‌ هم‌ نمي‌خواهد صد سال‌ قبل‌. وارد اين‌ شهر مي‌شود‌ مي‌بيند‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌. پولش‌ را داد، پول‌ سيصد سال‌ قبل‌ تا حالا گرفتنش‌ گفتند كه‌ اين‌ پولها را از كجا آوردي‌؟  جريان‌ را گفت‌، گفتند عجب‌ آن‌ جمعي‌ كه‌ در زمان‌ دقيانوس‌ گم‌ شدند كه‌ هيچ‌ كس‌ جاي‌ اينها را پيدا نكرد. آخر‌ هفت‌ تا وزير تو هر مملكت‌ اصلا تو تاريخ‌ ثبت‌ مي‌شود‌. هفت‌ تا وزير يك‌ دفعه‌ گم‌ مي‌شوند‌ تمام‌ دنيا را هم‌ بگردند‌ پيداشان‌ نكنند‌ اين‌ خيلي‌ صدا مي‌كند‌. شما بودي‌؟ بله‌. پس‌ اجازه‌ بدهيد من‌ جلوتر بروم‌، آمدن‌ استقبال‌ خيلي‌ هم‌ به آنها‌ احترام‌ كردند و اينها. آمدند استقبال‌ اين‌ جلوتر رفت‌ خداي‌ تعالي‌ سنگي‌ انداخت‌، نه‌ اين‌ مردم‌ هم‌ هنوز لايق‌ هم‌ صحبتي‌ شما را ندارند، شما را نگه‌ مي‌داريم‌ براي‌ اين‌ كه‌ از اصحاب‌ و ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ باشيد. يك‌ عده‌ از افرادي‌ كه‌ اينها خداي‌ تعالي‌ اينها را نگه‌ داشته‌ براي‌ ركاب‌ حضرت‌. يك‌ عده‌ اعجاز دارند، يكي‌ حضرت‌ عيسي‌ است‌، يكي‌ حضرت‌ خضر است‌، شايد حضرت‌ الياس‌ باشد‌، هفت‌ تا هم‌ اينها هستند. اينها هم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ها را هم‌ نگه‌ داشته‌ كه‌ جز ياران‌ امام‌ زمان‌ باشند. يك‌ كاري‌ بكنيد، كاري‌ كه‌ آنها كردند همين‌ بوده‌ كه‌ از همه‌ چيز‌ گذشتند.

 ما هم‌ اگر همين‌ كارها را عينا بكنيم‌، آنها همه‌ چي‌ داشتند حالا ما كه‌ خيلي‌ هم‌ آنچه‌ داريم‌ اهميت‌ ندارد‌ كه‌ در راه‌ خدا بدهيم‌. ولي‌ خدا فرقي‌ برايش‌ ندارد‌. براي‌ پروردگار نگفته‌ وزير اگر آمد خودش‌ را مثلا فرض‌ كنيد فروخت‌ ما قبول‌ مي‌كنيم‌ ولي‌ اگر يك‌ فرد كاسب‌ عادي‌ اين‌ كار را كرد ما قبول‌ نمي‌كنيم‌،نه‌ همه‌ را قبول‌ مي‌كند‌.

 ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌. شرطش‌ ايمان است‌، انفسهم‌. و دعاي‌ عهد را كه‌ مي‌خوانيد اين‌ دعاي‌ عهد كه‌ معروف‌ هم‌ هست‌ كه‌ هر كس‌ چهل‌ روز بخواند‌ از ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خواهد بود. منتها بايد اين‌ چاشنيش‌ باشد‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ جان‌ و مال‌ و هر چه‌ دارد‌ در راه‌ خدا لااقل‌ آماده‌ باشد‌ كه‌ بدهد. انسان‌ به‌ دستورات‌ اسلام‌ بتواند‌ عمل‌ بكند‌. لذا خداي‌ تعالي‌ از ما ميثاق‌ گرفته‌ كه‌ ما دلبستگي‌ به‌ دنيا پيدا نكنيم‌. اين‌ يكي‌ از ميثاقهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ از ما گرفته‌ و ميثاق‌ زيادي‌ خدا، يعني‌ هر چه‌ در فطرت‌ ما هست‌ هر چه‌ كه‌ در غريزة‌ ما هست‌ اينها را خدا ميثاق‌ گرفته‌ من‌ جمله‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. حالا بد نيست‌ چند دقيقه‌اي‌ همين‌ مسئله‌ را من‌ برايتان‌ ثابت‌ كنم‌ كه‌ همين‌ ناصبين‌، حتي‌ همين‌ دشمن‌ علي‌ اين‌ خودش‌ نمي‌فهمد‌، دوست‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌. خدا در فطرت‌ او گذاشته‌. من‌ از هر چي‌ از آدم است‌ شما سؤال‌ كنيد كه‌ علم‌ را دوست‌ داري‌ يا نه‌؟ مي‌گويد‌ بله‌. عالم‌ را چطور؟ بله‌. هر چه‌ عالم‌ علمش‌ بيشتر باشد‌ بيشتر دوستش‌ داري‌؟ بله‌. دقت‌ كنيد. آدم‌ پاك‌ معصوم‌ چطور، دوستش‌ داري‌ يا نه‌؟ هر چه‌ عصمتش‌ و پاكيش‌ بيشتر باشد‌، بيشتر دوستش‌ داري‌؟ بله‌. خيلي‌ خوب‌ عصمت‌ و علم‌ در هر كجا باشد‌ كه‌ اين‌ آقا دوستش‌ دارد‌ از ناصبين است‌. اين‌ در تشخيص‌ فرد اشتباه‌ كرده‌. مي‌گويد‌  علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اينها را ندارد‌، اگر بداند‌ كه‌ دارد‌ دوستش‌ دارد‌. ببينيد شما وارد يك‌ مجلس‌ مي‌شيد. اطلاع‌ داريد كه‌ يك‌ عالم‌ با تقوا تو اين‌ مجلسه‌ ولي‌ نمي‌شناسيدش‌ اشتباهي‌ يك‌ نفر ديگر‌ را گرفتيد. شما در واقع‌ مي‌دانيد كه‌ عالم‌ با تقوا او را دوست‌ داريد اين‌ يك‌ نفر را شما عوضي‌ گرفتيد. دقت‌ كرديد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را تمام‌ افراد اگر بدانند عالمتر از علي‌ پيدا نمي‌شود‌، و پاكتر از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نيست‌ يقينا همان‌ ناصبي‌ هم‌ دوست‌ دارد‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را. و لذا ببينيد اين‌ كه‌ مي‌گويم‌ در فطرت‌ انسان‌ گذاشتن‌ موضوعات‌ را نگذاشتن‌، مصاديق‌ يعني‌ با كي‌ تطبيق‌ مي‌كند‌ را نگذاشتند. اين‌ را در فطرت‌ انسان‌ گذاشتن‌ كه‌ انسان‌ اعلم‌ بشر را دوست‌ دارد‌، علم‌ را دوست‌ دارد‌ و پاكي‌ و عصمت‌ را انسان‌ دوست‌ دارد‌. شما در هر كجا، شايد هم‌ براي‌ بعضي‌ جا نيافتاده‌ باشد‌ ولي‌ اين‌ قطعي‌، قطعي است‌. شما از يك‌ ناصبي‌ از كسي‌ كه‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ مي‌كند‌ بپرسيد علم‌ را دوست‌ داري‌؟ مي‌گويد‌ بله‌، عالم‌ را دوست‌ داري‌؟ مي‌گويد‌ بله‌. آدم‌ پاك‌ را چطور؟ مي‌گويد‌ بله‌، دقت‌ كرديد. منتهي‌ دليل‌ ندارد‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ فردي‌ باشد‌ كه‌ اينجوري‌.

 دربارة‌ خدا هم‌ همينطور است‌ حالا بحثش‌ مفصل است‌، و لذا تمام‌ مردم‌ بخواهند‌ يا نخواهند‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ دارند‌. بخواهند‌ يا نخواهند‌ حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را به آن‌ اعتقاد دارند و دوست‌ دارند‌. همين‌ روز يك‌ زرتشتي‌ آمده‌ بود در اينجا نوشته‌ بود كه‌ ما زرتشتيها معتقديم‌ به‌ امام‌ زمان‌ اين‌ كتاب‌، شايد اين‌ كتابهاي‌ ما را خوانده‌ بود و ما هم‌ معتقديم‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ بيام‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ با هم‌ صحبت‌ كنيم‌. زرتشتيها قبول‌ دارند كتاب‌ نوشتن‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌. دربارة‌ اين‌ كه‌ يك‌ نفر در آخر الزمان‌ خواهد آمد و دنيا را پر از عدل‌ و داد خواهد كرد اين‌ را تمام‌ مردم‌، اين‌ كلمة‌ صاحب‌ الزمان‌ جهان‌ در انتظار است‌، واقعا همة‌ جهان‌ در انتظارند. منتهي‌ شخصش‌ را نمي‌شناسند‌. سني‌ وهابي‌ مي‌گويد‌ كه‌ او شايد متولد نشده‌ باشد‌. مسيحيها مي‌گويند‌ شايد كه‌ خود حضرت‌ عيسي‌ برگردد‌ يك‌ فردي‌ به‌ نام‌ پسر انسان‌ بيايد و دنيا را پر از عدل‌ و داد مي‌كند‌. يك‌ عده‌اي‌ زرتشتيها هم‌ يك‌ چيز ديگويد‌ مي‌گويند‌، بودائيها يك‌ چيز ديگر‌ مي‌گويند‌ همه‌ معتقدند حالا حتي‌ به‌ شخصش‌ معتقدند و الا اگر كسي‌ خدا را بشناسد‌ و قبول‌ داشته‌ باشد‌ پروردگار را و بعد هم‌ خوب‌ خدا هم‌ عادل است‌ ديگر‌، كسي‌ خدا را بشناسد‌ و قبول‌ داشته‌ باشد‌ و عدل‌ الهي‌ را هم‌ قبول‌ داشته‌ باشد‌. يعني‌ بشر اين‌ را بداند‌ هيچ‌ بشري‌، بدون‌ هيچ‌ زمامداري‌ بدون‌ هيچ‌ فردي‌ كه‌ آنها را به‌ تمام‌ حقايق‌ هدايت‌ كند‌ در دنيا رها و ولشان‌ مي‌كند‌. اين‌ برخلاف‌ عدل‌ الهي‌ است‌. عدل‌ الهي‌ ايجاب‌ مي‌كند‌ كه‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌ و روحي‌ ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا، ايجاب‌ مي‌كند‌ يك‌ چنين‌ فردي‌ باشد تا دنيا را پر از عدل‌ و داد كند. لذا در قرآن‌ شريف‌ مكرر به‌ اين‌ مضمون‌ كه‌ يك‌ آيه‌اش‌ را مي‌گويم‌ هست‌. «انما انتم‌ منذر و لكل‌ قوم‌» در روايات‌ دارد‌ اول‌ كسي‌ كه‌ آمد روي‌ كرة‌ زمين‌ حجت‌ خدا بود. حالا در بخش‌ ما حضرت‌ آدم‌ بود. و آخرين‌ فرد اگر دو نفر باشند اول‌ بايد آن‌ شخص‌ از روي‌ زمين‌ برود‌ بعد امام‌، نمي‌شود‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ بدون‌ امام‌ بشريت‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ زندگي‌ بكند‌. خوب‌ اين‌ مسئله‌ را ما واقعا قبول‌ هم‌ داريم‌ يك‌ خرده‌ هم‌ فكر كنيم‌ خودمان‌ اعتقاد پيدا مي‌كنيم‌ ولي‌ ايمان‌ به او‌ نداريم‌ متأسفانه‌. يعني‌ نمي‌توانيم‌ ايمان‌ پيدا كنيم‌. تو زندگي‌ امام‌ زمان‌ را وارد كنيم‌. ببينيد يك‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ خانه‌اي‌ اگر پدر توي‌ خانه‌ نباشد‌. يا باشد‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ نشسته‌ باشد‌ كه‌ بچه‌ها نبينندش‌، خيلي‌ فرق‌ مي‌كند‌. ما بايد در همة‌ خانه‌هامان‌ در تمام‌ اصطلاحاتمان‌ امام‌ زمان‌ را مثل‌ همان‌ پدري‌ كه‌ تو اطاق‌ پهلويي‌ نشسته‌ به‌ هر حال‌ نظارت‌ دارد‌ وارد تو برنامه‌مان‌، توي‌ مجالس‌ هست‌ اينجوري‌ بگوييم‌ والا دروغ‌ مي‌گوييم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريم‌. امام‌ زمان‌ همه‌ جا هست‌. در بين‌ ما هستند. لنفسي‌ عن‌ من‌ مقيد اين‌ كلمة‌ لم‌ من‌ ما يعني‌ از بين‌ ما از بين‌ اين‌ جوانها الان‌ امام‌ زمان‌ بيرون است‌، نمي‌توانيم‌ يك‌ هميچين‌ حرفي‌ بزنيم‌. از بين‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ بيرون است‌، نه‌. اين‌ كه‌ مسلم‌ بيرون‌ نيست‌ چون‌ امام‌ زمان‌ را اگر به‌ اين‌ معتقد نباشيم‌ كه‌ خيلي‌ كارمان‌ خراب است‌. من‌ معتقدم‌ تو هيچ‌ اجتماعي‌ نيست‌ كه‌ به‌ وجود بيايد الا اين‌ كه‌ امام‌ زمان‌ از آنها خالي‌ نيست‌، در بين‌ آنهاست‌.

 حالا لازم‌ نيست‌ كه‌ با آن‌ بدن‌ به‌ اصطلاح‌ كه‌ از حضرت‌ نرگس‌ متولد شده‌ با آن‌ بدن‌ باشد‌، هستند. جورهاي‌ مختلفي‌ دارد‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يك‌ شب‌ در يك‌ لحظه‌ چهل‌ جا بود، چهل‌ جا با صد هزار جا فرقي‌ نمي‌كند‌ با اين‌ برنامه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كند‌ حالا چهل‌ جا باشد‌، نشستند به‌ هم‌ خبر دادند. والا علي‌ مي‌خواست‌ اراده‌ كند‌ در صد هزار جا هم‌ بود. در صد ميليون‌ جا هم‌ مي‌بود، فرقي‌ ندارد‌، امام است‌، اراده‌ بكند‌، امام‌ «مقادير امور تحبت‌ عليكم‌ و تستر من‌ بيوتكم‌». خدا همانطور كه‌ اراده‌ مي‌كند‌ كه‌ اذا اراد الله‌ و يقول‌ له‌ كن‌ فيكون‌ مي‌گويد‌ باش‌، هست‌. حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ هم‌ اين‌ بندگان‌ معموليش‌ خدا گفته‌ كه‌ عبد اتعني‌ حتي‌ عجعلك‌ مثلي‌…تا اين‌ كه‌ من‌ انفاضا تقول‌ لشي‌ كن‌ فيكون‌.. تو مي‌گويي‌ به‌ هر چيز كه‌ باش‌ هست‌ و من‌ هم‌ به‌ هر چيز كه‌ بگويم‌ باشد‌ هست‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ بندة‌ معمولي‌ در اثر خوندن‌ نوافل‌ به‌ اينجا مي‌رسد‌، يك‌ حجت‌ خدا، يك‌ نور الهي‌ كه‌ مثله‌ كمشكات‌ اين‌ شخص‌ خوب‌ وقتي‌ كه‌ اراده‌ بكند‌ صد هزار بدن‌ در تمام‌ مجالسي‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شود‌ باشد‌، باشد‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ و لذا خيلي‌ قدر مجالسي‌ كه‌ مخصوصا روي‌ اخلاص‌ برقرار مي‌شود‌، مخصوصا بي‌ آلايشي‌، حالا انشاء الله‌ نصيب‌ همه‌امان‌ بكند‌ اين‌ مجالسي‌ كه‌ مرضي‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ باشد‌. در اين‌ مجالس‌ بدانيد حجت‌ ابن‌ الحسن‌ تشريف‌ دارند. و هستند. و لازمة‌ زندگي‌ اين‌ را خودمان‌ را دور از امام‌ زمانمان‌ ندانيم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ هميشه‌ مورد لطف‌ و توجه‌ ايشان‌ باشيم‌. هميشه‌ مورد عنايت‌ ايشان‌ باشيم‌.

 به‌ هر حال‌ ماه‌ ذي‌ قعده‌ است‌ متعلق‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام است‌. يازدهم‌ اين‌ ماه‌ كه‌ ظاهرا روز پنج‌ شنبه‌ است‌، روز پنج‌ شنبة‌ آينده‌ ظاهرا تولد حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌ و بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا افضل‌ اعمال‌ روز ده‌ الارض است‌ و روز آخر ماه‌ هم‌ تولد فرزندش‌ جواد الائمه‌ است‌. ماه‌ تمامش‌ ظاهرا مي‌شود‌ گفت‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ رضاست‌ و شما هم‌ بحمد الله‌ در مشهديد از ماههاي‌ محترم‌ خدا هست‌ ماه‌ ذي‌ القعده‌. پسر شبيب‌ آمده‌ روز اول‌ محرم‌ خدمت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حضرت‌ بهش‌ فرمودند اسائل‌ انت‌ ابن‌ شبيب‌، اي‌ پسر شبيب‌ آيا روزه‌ هستي‌؟ عرض‌ كرد بله‌، روزه‌ بود، روز اول‌ ماه‌، روز اول‌ سال‌، روز اول‌ محرم‌، روز اول‌ ماه‌ قمري‌ است‌ كه‌ مهمتر از روز اول‌ سال‌ شمسي است‌. خوب‌ روزه‌اش‌ مستحب است‌ انشاء الله‌ يادتان‌ باشد‌ توفيقي‌ پيدا شد روزه‌ بگيريد. بعد فرمود كه‌اي‌ پسر شبيب‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر مي‌شد حزن‌ ما اهل‌ بيت‌ شروع‌ مي‌شود‌. لحظه‌ به‌ لحظه‌. شب‌ دوم‌ بيشتر مي‌شود‌، شب‌ سوم‌ بيشتر مي‌شود‌، شب‌ چهارم‌ بيشتر مي‌شود‌، اي‌ پسر شبيب‌ جدم‌ حسين‌ را در كربلا با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. بعد منظورم‌ اين‌ جمله‌ بود، يابن‌ شبيب‌ ان‌ كنتي‌ باكيا لشي‌ فبكي‌ علي‌ الحسين‌ يا فبكي‌ علي‌ جدي‌ عل‌ الحسين‌. اگر خواستي‌ به‌ چيزي‌ گريه‌ كني‌، يعني‌ اگر مصيبتي‌ برايت‌ وارد شد هر مصيبتي‌ كه‌ برسد يقينا مصيبت‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ بالاتر است‌ و محبت‌ تو هم‌ بايد چيزي‌ كه‌ از دست‌ دادي‌ يقينا به‌ امام‌ حسين‌ بيشتر است‌. يعني‌ ببينيد انسان‌ وقتي‌ كه‌ محبتش‌ به‌ چيزي‌ بيشتر بود و اين‌ هم‌ مصيبتش‌ بيشتر است‌ مسائل‌ ديگر‌ را اصلا در نظر نمي‌گيرد‌. لذا حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ مجالسي‌ دعوتش‌ مي‌كردند مي‌فرمود كه‌ ما مجالس‌ سرور نمي‌رويم‌، عرض‌ مي‌كرديم‌ آقا مجالس‌ جشن‌ ما هم‌ اينطور است‌ كه‌ ما مصائب‌ سيد الشهدا را مي‌خوانيم‌ در همانجا هم‌ روضه‌ مي‌خوانيم‌. حضرت‌ مي‌فرمود حالا كه‌ اينطوره‌ مي‌آيم‌ به‌ مجالس‌ شما. خيلي‌ اهميت‌ دارد مصائب‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. يك‌ جمله‌اي‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همين‌ جا دارد‌ كه‌ فرمود يابن‌ شبيب‌ جدم‌ حسين‌ را كشتند همانطوري‌ كه‌ گوسفند را مي‌كشند. ما عرض‌ مي‌كنيم‌ آقا گوسفند را با لبهاي‌ تشنه‌ نمي‌كشيم‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۶ رجب ۱۴۱۲ قمری- معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ اخلاق‌ ۱۱

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اللهم‌ انا نشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبة‌ ولينا و قلة‌ عددنا.

 قلت‌ عدد. به‌ خدا قسم‌ اگر بدونيد كه‌ چقدر امام‌ زمان‌ غريبه‌! چقدر طرفداران‌ حق‌ قليلند. قدر خودتون‌ را مي‌دونيد كه‌ با يك‌ فكر، با يك‌ نيت‌، چند تا خواب‌ و رؤيا بحمدالله‌ ديده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ همة‌ اين‌ جمع‌ از ياران‌ امام‌ زمان‌ هستيد و انشاء الله‌ همه‌ دسته‌جمعي‌ براي‌ استقبالشون‌ خواهيم‌ رفت‌. و انشاء الله‌ آنهايي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ ضعيفند، كوشش‌ كنند كه‌ از قافله‌ عقب‌ نمونند، خوابشون‌ نبره‌، آن‌ روزي‌ كه‌ رجعت‌ شروع‌ ميشه‌ و انه‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها، رجعت‌ كه‌ شروع‌ ميشه‌ يعني‌ همون‌ ظهور حضرت‌، ظهور حضرت‌ وليعصر كه‌ انجام‌ شد و دنيا پر از عدل‌ و داد شد، يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانها لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. ديگه‌ آنجا ايمان‌ كسي‌ به‌ درد نميخوره‌ كه‌ قبلا ايمان‌ نياورده‌ باشه‌. آخه‌ بعضي‌ها هستند كه‌ همج‌ الرعا هستند. حكومت‌ حكومت‌ اسلامي‌ شده‌، همه‌ مسلمانند. حكومت‌ كفر باشه‌ همه‌ كافرند. وقتي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تشريف‌ مي‌آورد چون‌ دنيا پر از عدل‌ و داد شده‌ و هر كس‌ وابستگي‌ به‌ اين‌ حكومت‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ كسي‌ ميشه‌، يك‌ شخصيتي‌ ميشه‌. در حكومت‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ اينطور نيست‌. اين‌ آيه‌ ميگه‌ها. لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ ايمانه‌ خيرا. اين‌ كسي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ قبلا، يعني‌ وقتي‌ كه‌ جنگه‌، چون‌ تقريبا هشت‌ سال‌ طول‌ ميكشه‌ تا عدل‌ و داد برقرار ميشه‌. در اين‌ مدت‌ اگر ايمان‌ نياورده‌ باشه‌ و خيري‌ كسب‌ نكرده‌ باشه‌ ديگه‌ در موقع‌ رجعت‌، بعضي‌ها خيال‌ ميكنند يعني‌ موقع‌ ظهوره‌. نه‌. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ينفع‌ ايمانكم‌. رجعت‌ روز رجعت‌ ديگه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، يعني‌ بعد از استقرار حكومت‌، الان‌ خيلي‌ها هستند. در زمان‌ شاه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اصلا با انقلاب‌ اسلامي‌ و همه‌ چيز مخالف‌ بودند، حالا انقلابي‌ حسابي‌ و دو آتشه‌ شدند. اين‌ خوب‌ چون‌ مرجع‌ تقليد، رهبر، رئيس‌ جمهور اينها متوجه‌ نيستند. شايد هم‌ حتي‌ نزديكترين‌ افرادشون‌ همينطوري‌ باشند و بعد هم‌ كلاه‌ سرشون‌ بره‌. اما امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ اينطور نيست‌. به‌ واقعيات‌ حكومت‌ ميكنه‌. آنجا اگر كسي‌ يك‌ سر سوزن‌ دغلي‌ داشته‌ باشه‌ توي‌ دلش‌، اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مطرود ميشه‌. اين‌ باصطلاح‌ يوم‌ لا ينفع‌، ببينيد آيه‌ چي‌ ميگه‌، يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانها. آن‌ روز هيچكس‌ ايمانش‌ فايده‌ برايش‌ نداره‌. هي‌ ميگه‌ من‌ ايمان‌ دارم‌. ميگه‌ اين‌ بدرد نميخوره‌، مي‌خواستي‌ زودتر ايمان‌ بياري‌. ايمان‌ ما، لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. ايمانش‌ به‌ دردش‌ نميخوره‌ مگه‌ اينكه‌ قبلا ايمان‌ پيدا كرده‌ باشه‌. لو كسبت‌ ايمانها خيرا.

 پس‌ بنابراين‌ انشاء الله‌ ما كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ حتي‌ قبل‌ از ظهور حضرت‌، قبل‌ از، يعني‌ جزء مؤمنين‌ به‌ غيب‌ باشيم‌، كه‌ جزء برادران‌ پيغمبر باشيم‌. پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ هيچ‌ كسي‌ را به‌ برادري‌ انتخاب‌ نكرد جز دو كس‌. يكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را كه‌ انت‌ اخي‌ فرمود. يكي‌ هم‌ مؤمنيني‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌ اينها ايمان‌ واقعي‌ آوردند و تزكية‌ نفس‌ كردند و بسوي‌ خدا حركت‌ كردند. اين‌ دو دسته‌.

 خوب‌ اين‌ انشاء الله‌ مقدمه‌اي‌ بود براي‌ اينكه‌ قدر خودتون‌ را بدونيد و كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ جزء آنهايي‌ نباشيد كه‌ امام‌ زمان‌ را برنجونيد. يك‌ شخصي‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ در عالم‌ رؤيا البته‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ديدم‌. ايشان‌ سرشون‌ را گذاشتند روز شانة‌ من‌ و هي‌ گريه‌ مي‌كردند و از دست‌ دوستان‌ بي‌ تقوايشون‌ اشك‌ مي‌ريختند. مي‌گفتند اينها اظهار دوستي‌ به‌ من‌ مي‌كنند ولي‌ غيبت‌ مي‌كنند، تهمت‌ ميزنند. اظهار دوستي‌ به‌ من‌ مي‌كنند ولي‌ بي‌ جهت‌ مردم‌ و دوستان‌ من‌ را امر به‌ بدي‌ مي‌كنند. اينها اظهار دوستي‌ با من‌ مي‌كنند و با خدا مخالفت‌ مي‌كنند. به‌ خدا قسم‌ حضرت‌ فرمود، به‌ خدا قسم‌ كه‌ اينها را من‌ مؤاخذه‌اشون‌ ميكنم‌. شما ببينيد از هر كسي‌ بدي‌ بده‌. ولي‌ از دوستان‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بدتره‌. انشاء الله‌ كه‌ حالا كه‌ بناست‌ اين‌ قافله‌ حركت‌ بكنه‌ و به‌ خدا و امام‌ زمان‌ برسه‌، يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ همه‌امون‌ پاك‌ باشيم‌، همه‌امون‌ خوب‌ باشيم‌، همه‌امون‌ باصفا باشيم‌، باوفا باشيم‌. من‌ از اول‌ زندگي‌ تابحال‌ يك‌ چيز را هميشه‌ آرزو داشتم‌ و انشاء الله‌ اميدوارم‌ بهش‌ برسيم‌. آن‌ اينكه‌ يك‌ عده‌ دوستاني‌ داشتيم‌ كه‌ يك‌ روح‌ باشيم‌ توي‌ چند بدن‌. واقعاها. يكي‌ باشيم‌. يك‌ جوري‌ باشيم‌ كه‌ هر چه‌، هر چه‌ خدا مي‌خواد همه‌امون‌ بخواهيم‌. هر چي‌ امام‌ زمان‌ ميخواد همه‌امون‌ بخواهيم‌. از خودمون‌ رأيي‌ نداشته‌ باشيم‌، همه‌امون‌ يك‌ چيز مي‌خواهيم‌. همه‌امون‌ يك‌ هدف‌ خواهيم‌ داشت‌.

 مسئلة‌ ديگه‌اي‌ كه‌ قبل‌ از اينكه‌ من‌، اين‌ كتاب‌ را نتونستم‌ گير بيارم‌ ولي‌ هر بوده‌ نوشته‌ بخاطر اينكه‌ يادمون‌ بياد در تعقيب‌ روايت‌ هفتة‌ قبل‌، هفتة‌ قبل‌ كه‌ نبود، هفتة‌ قبلترش‌. ولي‌ يك‌ جملة‌ ديگه‌ هم‌ بگم‌. اعياد بزرگي‌ در پيشه‌. تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. تولد امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. مبعث‌ پيغمبر اكرم‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ و سلامه‌ عليه‌ و آله‌. هيچوقت‌ راجع‌ به‌ پيغمبر نكنيد و راضي‌ نيست‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ بگيد كه‌ عليه‌ السلام‌ يا صلواة‌ الله‌ عليه‌. بگيد كه‌ آل‌ را ضميمه‌ كنيد، بگيد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. يا صلواة‌ الله‌ عليه‌ و علي‌ آله‌. و بعد در ماه‌ شعبان‌ تولد حضرت‌ سيد الشهدا هست‌، حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ هست‌، حضرت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ كه‌ پنجم‌ ماه‌ شعبانه‌ و از همه‌ مهمتر، نيمة‌ ماه‌ شعبان‌، تولد آقامون‌ حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌. انشاء الله‌ تا جايي‌ كه‌ در اين‌ مجالس‌ اين‌ شبها و اين‌ جشنها، بودجه‌ داريم‌، يعني‌ باني‌ داريم‌، مثلا شب‌ تولد امام‌ جواد باني‌ هست‌، كه‌ از بانيها استفاده‌ ميكنيم‌. وقتي‌ نشد از صندوق‌. چون‌ مي‌خواهيم‌ همه‌ انشاء الله‌ استفاده‌ بكنند و همه‌ از اين‌ صندوق‌ به‌ كمال‌ برسند. اين‌ را شما بدونيد، يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد كه‌ پول‌ مگه‌ آدم‌ را به‌ كمال‌ ميرسونه‌؟! نه‌. ميگم‌ من‌ براتون‌ خوندم‌. آية‌ شريفة‌ قرآن‌. خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌. از اموالشون‌ بگير براي‌ خيرات‌ و براي‌ مبرات‌ و براي‌ كارهاي‌ خوب‌. تطهرهم‌. طاهرشون‌ ميكنه‌. تو اي‌ پيغمبر بوسيلة‌ اين‌ پيغمبر طاهرشون‌ ميكني‌. و تزكيهم‌، تزكية‌ نفس‌ شدند. و بخاطر اينكه‌ آنهايي‌ كه‌ اين‌ گذشت‌ را كردند، و صل‌ عليهم‌، خيليه‌ها، ما بزرگترين‌ كاري‌ كه‌ براي‌ بزرگترين‌ فرد عالم‌ بشريت‌ مي‌كنيم‌ اين‌ است‌ كه‌ بر او صلوات‌ مي‌فرستيم‌. صلوات‌ بر پيغمبر مي‌فرستيم‌. بزرگترين‌ كار، يعني‌ اگر بزرگترين‌ كار، بزرگترين‌ كار از اين‌ كار مي‌بود، خداي‌ تعالي‌ براي‌ پيغمبرش‌ دستور مي‌داد توي‌ نماز انجام‌ بديم‌. بزرگترين‌ كاري‌ كه‌ يك‌ انسان‌ ميتونه‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌ انجام‌ بده‌ چيه‌؟ اينكه‌ بر او صلوات‌ بفرسته‌. خدا هم‌ صلوات‌ ميفرسته‌. پيغمبر، ملائكه‌ هم‌ صلوات‌ مي‌فرستند. شما هم‌ بايد صلوات‌ بفرستيد. و اين‌ بزرگترين‌ كاري‌ است‌ كه‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر بزرگ‌ انجام‌ ميده‌. حالا پيغمبر بزرگ‌ خدا ميگه‌ به‌ پيغمبر بزرگ‌ كه‌ براي‌ اينها صلوات‌ بفرست‌. خيلي‌ عجيبه‌. در هيچ‌ جاي‌ قرآن‌ نداريم‌ كه‌ كسي‌، پيغمبر بر كسي‌ صلوات‌ بفرسته‌ جز اينجا. و صل‌ عليهم‌. خوب‌. صلوات‌ پيغمبر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خيلي‌ مهمه‌. و بايد واقعا براي‌ همديگه‌ دعا كنيم‌. من‌ نميگم‌ اين‌ آيه‌ اينجوريه‌ها، و صل‌ عليهم‌. و نتيجة‌ اين‌ آيه‌ اينجوريه‌ كه‌ و سكن‌ عليهم‌ لهم‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. صلوات‌ تو ماية‌ آرامش‌ آنها ميشه‌. يك‌ آرامشي‌! بخدا قسم‌ من‌ به‌ بعضي‌ از رفقا، دلم‌ نمي‌خواد حالا، چون‌ بعضي‌ها خيال‌ ميكنند من‌ كاره‌اي‌ بودم‌. لذا به‌ روشون‌ نمي‌آورم‌. و الاّ اين‌ را، خودتون‌ را خالص‌ كنيد، خدا هدايتتون‌ ميكنه‌. من‌ هيچكاره‌ام‌. پيغمبرش‌ حتي‌ كه‌ مي‌فرمايد كه‌ انك‌ لم‌ تهتدي‌ من‌ احبب‌. توي‌ پيغمبر هرگز نميتوني‌ هدايت‌ كني‌ كسي‌ را كه‌ دوستش‌ داري‌. من‌ در همين‌ منزل‌، در همين‌ جا، جواني‌ را روي‌ جنبه‌هايي‌ كه‌ مغز باصطلاح‌ نادرست‌ من‌ فكر ميكرد، آنقدر اصرار داشتم‌ كه‌ توي‌ اين‌ مراحل‌ واردش‌ كنم‌. من‌ اصرار داشتم‌. هر دفعه‌ كه‌ مي‌آمدم‌ حرف‌ ميزدم‌ مثل‌ يك‌ پتكي‌ مي‌زدند روي‌ سرم‌ كه‌ نكن‌. خدا ميدونه‌. هر چي‌ فكر ميكردم‌ علتش‌ چيه‌ نمي‌فهميدم‌. هيچ‌ نمي‌فهميدم‌. گاهي‌ ميگفتم‌ شايد شيطانه‌. بعد مي‌ديدم‌ نه‌، رحمانه‌. بعدها متوجه‌ شدم‌ كه‌ علتش‌ چي‌ بود و به‌ نتيجه‌، يعني‌ معلوم‌ شد حالا. ايني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، ميخوام‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هدايت‌ ميكنه‌. به‌ ما مربوط‌ نيست‌. ولي‌ به‌ هر يك‌ از شماها، زن‌ و مرد، صحبت‌ مي‌كنيم‌ گاهي‌. صحبت‌ مي‌كنيم‌. همين‌ امروز صبح‌ جناب‌ آقاي‌ مولوي‌، كه‌ از تهران‌ تشريف‌ مي‌آورند، با ايشون‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌. تفاوت‌ شما الان‌ با قبل‌ از اين‌ برنامه‌ چقدره‌؟ نه‌ جدا. چقدر فرق‌ كرديد؟ اگر دنيا را شما خرج‌ مي‌كرديد كه‌ همين‌ حالت‌ فعلي‌ شما به‌ دست‌ شما بود، چون‌ نديدند حقيقت‌ ره‌ افسانه‌ زدند، اين‌ حالت‌ براتون‌ حاصل‌ ميشد؟ من‌ اينقدر الحمد لله‌ مي‌بينم‌ كه‌ هر كدامتون‌ مثل‌ اينكه‌ همه‌اتون‌ قبول‌ داريد. هر كس‌ قبول‌ نداره‌ بگه‌ من‌ قبول‌ ندارم‌. اگر دنيا را تمام‌ مال‌ دنيا را خرج‌ مي‌كرديد كه‌ اين‌ آرامش‌، اين‌ خيال‌ راحت‌، اين‌ نفس‌ مطمئنه‌، خيلي‌ حرفه‌، اين‌ بهتون‌ دست‌ داده‌ بشه‌، باور كنيد كه‌ براتون‌ حاصل‌ نميشد. اين‌ آرامش‌. در بين‌ شما افرادي‌ هستند كه‌ گرفتاريهاي‌ دنيايي‌ شايد داشته‌ باشند ولي‌ براشون‌ هيچي‌ نيست‌. در بين‌ شما افرادي‌ هستند كه‌ مثلا معيشتشون‌ مجهوله‌، وضعشون‌ مجهوله‌، چه‌ چه‌ چه‌، هيچ‌ اينها مطرح‌ نيست‌. و يك‌ آرامشي‌. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌. شما يقين‌ بدونيد كه‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ شما صلوات‌ ميفرسته‌. من‌ دليل‌ قرآني‌ دارم‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ شما صلوات‌ مي‌فرستند. نميخوام‌ بگم‌ كه‌ شما حالا بهترين‌ خلق‌ خدا هستيد يا مثلا حالا، نه‌، همين‌ دو سه‌ قدمي‌ كه‌ برداشتيد. همين‌ دو سه‌ قدم‌. و آية‌ قرآنه‌. مي‌فرمايد كه‌ و لنبلونكم‌ من‌ الشي‌ء بالخوف‌ و الجوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌. شما اكثرتون‌ در مرحلة‌ ديگه‌ شايد، مثلا يكي‌ دو نفري‌ باشند توي‌ جلسة‌ ما كه‌ استقامت‌ را نگذرونده‌ باشند. مرحلة‌ استقامتيد. يكي‌ از مسائلش‌ صبره‌. صبر. در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد و بشر الصابرين‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صبر ميكنه‌، بچشه‌. الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. آنهايي‌ كه‌ مرحلة‌ استقامت‌ را گذروندند و صابرند، اينها وقتي‌ مصيبتي‌ بهشون‌ ميرسه‌ ميگن‌ انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. ما اين‌ انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ را به‌ عنوان‌ فحش‌ ميگيم‌. ولي‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ انا لله‌ يعني‌ ما مال‌ خدا هستيم‌ و همه‌امون‌، همه‌امون‌ ميريم‌ به‌ سوي‌ خدا. اولئك‌ منظوم‌ اين‌ تيكه‌ است‌، اولئك‌ عليهم‌ صلواة‌ من‌ ربهم‌. صلواة‌ از جانب‌ خداست‌. ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. ببينيد خدا و ملائكه‌ صلوات‌ مي‌فرستند بر پيغمبر. اينجا هم‌ مي‌فرمايد و بشر الصابرين‌ ان‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ اولئك‌ عليهم‌ صلواة‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌. صلوات‌ خدا، اين‌ صلوات‌ خداست‌. آنهم‌ صلوات‌ پيغمبر، وقتي‌ صلوات‌ خدا و صلوات‌ پيغمبر بر شماها وارد بشه‌، شماها نمي‌خواهيد آرامش‌ داشته‌ باشيد؟ شما نمي‌خواهيد راحت‌ باشيد. تمام‌ دنيا به‌ شما فحش‌ بدهند، گاهگاهي‌ خدا ميدونه‌ مي‌آيند به‌ من‌ ميگند فلاني‌ بهت‌ بد گفته‌، حالت‌ مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ را من‌ پيدا ميكنم‌. كه‌ شيخ‌ بهائي‌ بهش‌ گفتند كه‌ فلاني‌ غيبتت‌ را كرده‌. گفت‌ خيلي‌ خوب‌. يك‌ طبقي‌ آوردند تويش‌ ميوه‌ چيد و شيريني‌ چيد و خلاصه‌ خيلي‌ مفصل‌. گذاشت‌ روي‌ سر يكنفر گفت‌ ببريد در خونة‌ او بدهيد. اين‌ گفت‌ چيه‌ اين‌؟ شيخ‌ بهائي‌ پيغام‌ داد كه‌ تو تمام‌ اعمال‌ حسنه‌ات‌ را توي‌ طبق‌ گذاشتي‌ براي‌ من‌ فرستادي‌، ما هم‌ در مقابل‌ نتونستيم‌ كاري‌ بيشتر از اين‌ بكنيم‌. اين‌ اندازه‌ تونستيم‌. ان‌ الهدايا علي‌ المقدار معطيها. بعله‌. چقدر خوبه‌. روز قيامت‌ شما مي‌بينيد شما نماز شب‌ اينقدر نخونده‌ بوديد. آخه‌ شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ در فلان‌ سال‌، سال‌ هزار و سيصد و هفتاد، شما بعضي‌ شبها نماز شب‌ خونديد. ولي‌ هر شبي‌ براتون‌ دو تا نماز شب‌ نوشته‌اند. آخه‌ اينها از كجاست‌؟ معلوم‌ ميشه‌ آن‌ آقاي‌ متدين‌ مقدس‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نبوده‌، اين‌ نماز شب‌ مي‌خونده‌. بعد روزش‌ غيبت‌ شما را ميكرده‌، نمازهاي‌ شب‌ او را گذاشتند توي‌ نامة‌ اعمال‌ شما. اينجا خوشحالي‌ داره‌. چيه‌ اين‌ دنيا؟ اصلا تمام‌ دنيا به‌ آدم‌ فحش‌ بدهند، انسان‌ را تف‌ و لعنت‌ كنند، تموم‌ ميشه‌. آني‌ كه‌ مهمه‌ آن‌ عالمه‌. و بشر الصابرين‌. الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ و لهم‌ صلواة‌ من‌ ربهم‌. اين‌، انسان‌ بايد اين‌ مقدار مختصري‌ كه‌ بوده‌، عرض‌ كردم‌ من‌ روز اول‌ بهتون‌ گفتم‌ كه‌ رسما بهم‌ نندازيد كه‌ كسي‌ حرفي‌ نداشته‌ باشه‌. ولي‌ خوب‌ هم‌ حسابش‌ دستمونه‌ هم‌ صددرصد نيست‌، هم‌ اينكه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود خرجهايش‌ را خواهيد ديد. و انشاء الله‌ براي‌ جشنهاي‌ آينده‌ از اين‌ پول‌ انشاء الله‌ استفاده‌ ميكنيم‌ كه‌ همه‌امون‌ انشاء الله‌ بتونيم‌ در اين‌ جشنها شريك‌ باشيم‌ و آرامشي‌ برامون‌ پيدا بشه‌. اين‌ از اين‌. و لذا انشاء الله‌ شب‌ تولد، يعني‌ شب‌ بعد از تولد ميشه‌، امام‌ جواد صلواة‌ الله‌ كه‌ شب‌ جمعة‌ آينده‌ است‌، اينجا مجلس‌ هست‌ و ما باني‌ داريم‌. شب‌ تولد حضرت‌ امير، چندم‌ ميشه‌ تولد حضرت‌ امير؟ يكشنبه‌؟ شب‌ يكشنبه‌ انشاء الله‌ اينجا مجلس‌ خواهد بود و چون‌ باني‌ نداريم‌ از اين‌ پولها استفاده‌ مي‌كنيم‌. و انشاء الله‌ مجلس‌ جشني‌ در همينجا خواهد بود. اين‌ فعلا تا تولد حضرت‌ امير. كه‌ شماها، يك‌ جملاتي‌ بگم‌، بخدا قسم‌ گاهي‌ گفت‌ كه‌ همت‌ زنها خيلي‌ بيشتر از همت‌ مردهاست‌. منتهي‌ الان‌ خيلي‌ خانمها زياد نيستندها. شما زيادتريد. آنها شايد سه‌ چهار نفر، هفت‌ هشت‌ نفر باشند. تا الان‌ سه‌ نفر از خانمها ماهي‌ چهار هزار تومان‌ مي‌دهند. ماهي‌ چهار هزار تومان‌! نه‌. اتفاقا اين‌ سه‌ نفري‌ را كه‌ من‌ ميگم‌ آنهايي‌ كه‌ كم‌ مي‌دهند از مردها مي‌دهند. چون‌ مردها در فشارشون‌ مي‌گذارند. اين‌ سه‌ نفر، چون‌ دارند حرفمون‌ را مي‌شنوند، ببينيد يكنفر، دو نفر، سه‌ نفر. اين‌ سه‌ نفر از پول‌ شخصي‌ خودشون‌ مي‌دهند. بعله‌. اينهايي‌ كه‌ يكي‌ چهار هزار تومان‌ دادند. و، بعله‌. البته‌ يك‌ علت‌ ديگري‌ داره‌. نگيد از پول‌ ما مي‌دهند. مردها خرجشون‌ زياده‌ و زنها خرجشون‌ كمه‌. اين‌ شايد باشه‌. بهرحال‌. خوب‌ اين‌ مطلب‌ هم‌ گفته‌ شد. پس‌ انشاء الله‌ آقاي‌ فاني‌، رفقايي‌ كه‌ در شهرستان‌ هستند بعضي‌هايشون‌ فرستادند، بعضي‌هايشون‌ موفق‌ نشديم‌ باهاشون‌ ارتباط‌ پيدا كنيم‌، هنوز نفرستادند. آنها هم‌ مي‌فرستادند. بهرحال‌ شايد ماهي‌ حدودا پنجاه‌ هزار توماني‌ صندوق‌ درآمد بايد داشته‌ باشه‌ انشاء الله‌، حالا سي‌ چهل‌ تومان‌ كه‌ داره‌. و انشاء الله‌ اين‌ كارهاي‌ خير را انجام‌ ميدم‌ فعلا. چون‌ تولدهاي‌ مختلفي‌ در پيش‌ هست‌ و جشنهاي‌ مختلفي‌ و بعدش‌ اگر ديديم‌ زياد مي‌آيد آنوقت‌ بعدش‌ ازش‌ استفاده‌هاي‌ زيادي‌، يعني‌ هرچه‌ به‌ ما بدهند انشاء الله‌، هر چه‌ پيش‌ بيايد، هر چه‌ دستور باشه‌ انشاء الله‌ انجام‌ ميديم‌.

 حالا با توجه‌، همانطوري‌ كه‌ عرض‌ شد، با توجه‌ يك‌ صلوات‌ بفرستيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌.

 روايت‌ را تا اينجا خونديم‌ كه‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ روايتي‌ صعب‌ مستصعب‌. روايت‌ ما سخت‌ است‌ و سختگير. خيلي‌ سخت‌. كه‌ تحملش‌ را نميكنه‌ مگر ملك‌ مقرب‌ يا نبي‌ مرسل‌ يا مؤمني‌ كه‌ امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. فالملك‌ اذا لم‌ يكن‌ مقربا لم‌ يتحمل‌. ملك‌ وقتي‌ كه‌ مقرب‌ نباشه‌ نميتونه‌ تحمل‌ بكنه‌. خوب‌ از دائرة‌ ما خارجه‌. او نبي‌ لم‌ مرسلا، فرق‌ پيغمبر با پيامبر، يعني‌ آن‌ را پيامبر نميگند، فرد نبي‌ مرسل‌ با نبي‌ غير مرسل‌ اين‌ است‌ كه‌ بهش‌ اينقدر لياقت‌ مي‌دهند، به‌ نبي‌، كه‌ مرسلش‌ مي‌كنند. يعني‌ وادارش‌ مي‌كنند آنچه‌ كه‌ بهش‌ تعليم‌ دادند به‌ ديگران‌ بده‌. اگر مرسل‌ نباشه‌ نميتونه‌ اين‌ را تحمل‌ بكنه‌. يعني‌ هنوز اين‌ لياقت‌، رسالت‌ را نداشته‌ باشه‌ اين‌ را نميتونه‌ تحمل‌ بكنه‌. حالا آن‌ دو تا از موضوع‌ بحث‌ ما خارجه‌ و المؤمن‌ اذا لم‌ يكن‌ امتحن‌ لم‌ يتحمل‌. مؤمن‌. مؤمن‌ به‌ هر كسي‌ ميگند. ولي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ درجات‌ ايمان‌ را پيموده‌، آنكه‌ مراحل‌ ايمان‌ را پيموده‌ و بعد از هر مرحله‌ امتحاني‌ داده‌، اگر كه‌ امتحان‌ نداده‌ باشد و از امتحانها خوب‌ بيرون‌ نيامده‌ باشد، اين‌ نميتونه‌ ولايت‌ ما را تحمل‌ كنه‌. قلت‌ يا امير المؤمنين‌، حضرت‌ سلمان‌ ميگه‌ كه‌ من‌ گفتم‌ يا امير المؤمنين‌. من‌ المؤمن‌؟ مؤمن‌ كيه‌؟ و ما نهايته‌ و ما حده‌ حتي‌ اعرفه‌. مؤمن‌ چه‌ شخصي‌ است‌؟ حد مؤمن‌ چيه‌؟ چه‌ خصوصياتي‌ داره‌ مؤمن‌؟ آخرين‌ درجة‌ ايمان‌ چي‌ هست‌؟ اينها را بفرمائيد ما بشناسيمش‌. قال‌ يا ابا عبد الله‌. امير المؤمنين‌ فرمودند اي‌ ابا عبد الله‌. قلت‌ لبيك‌ يا اخ‌ رسول‌ الله‌. قال‌ المؤمن‌ ممتحن‌ هو الذي‌ لا يعظ‌ من‌ امرنا شي‌ء الا شرطه‌ لقبوله‌ و لا يؤمن‌ و لا يرتد. خيلي‌ عجيبه‌. مؤمن‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌، مؤمني‌ كه‌ قلبش‌ به‌ كمال‌ رسيده‌ و امتحان‌ شده‌، هر چه‌ از امر ما، امر ما يعني‌ مربوط‌ به‌ ما باشه‌، از فضائل‌، از دستورات‌، از برنامه‌ها و خلاصه‌ آنچنان‌ در صراط‌ مستقيمه‌ و خداي‌ تعالي‌ شرح‌ صدر به‌ او عنايت‌ كرده‌ كه‌ همه‌ را قبول‌ ميكنه‌، شكي‌ هم‌ نداره‌، ترديدي‌ هم‌ نداره‌. ديگه‌ نميگه‌ كه‌ من‌ سليقه‌ام‌ اينه‌ كه‌ اينجوري‌ باشه‌. من‌ فكر ميكنم‌ آنطوري‌ باشه‌. نه‌. آنچنان‌ اين‌ در راه‌ راست‌ حركت‌ ميكنه‌ كه‌ هيچ‌ سليقه‌اي‌ از خودش‌ اعمال‌ نميكنه‌. شرح‌ صدر داره‌. شرح‌ صدر يكي‌ از چيزهايست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌، يكي‌ از نعمتهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ به‌ پيغمبرش‌ با منت‌ عنايت‌ كرده‌ كه‌ الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. آيا من‌ به‌ تو شرح‌ صدر ندادم‌. شرح‌ صدر همينه‌ كه‌ انسان‌ آنقدر وسعت‌ نظر داشته‌ باشه‌ كه‌ هر چيزي‌ را تعبدا قبول‌ كنه‌. يعني‌ تنگ‌ نظري‌ نسبت‌ به‌ اعتقاداتش‌ نداشته‌ باشه‌. اگر گفتند علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ تمام‌ عوالم‌ وجود را ممكنه‌ ايجاد كنه‌، اين‌ نگه‌ كه‌اي‌ بابا، امير المؤمنين‌، اون‌ بشري‌ خوب‌ مثل‌ شما بشريست‌. گفتند حضرت‌ سليمان‌ اگر با همان‌ مقام‌ نبوتش‌ اگر به‌ صورت‌ مورچه‌ دربيايد و بره‌ توي‌ لونة‌ مورچه‌ و بخواد مورچه‌ها را هدايت‌ كنه‌، مورچه‌ها ميگند اي‌ بابا اينهم‌ كه‌ مورچه‌ است‌. اين‌ خودش‌ را مثل‌ ما درآورده‌. اين‌ نمايندة‌ الهيه‌، اين‌ خليفة‌ اللهه‌. شما هم‌ اگر به‌ حقيقت‌ خودتون‌ پي‌ ببريد از اين‌ قيافة‌ مورچه‌اي‌ بيرون‌ مي‌آئيد. فاصلة‌ بين‌ ما و امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيشتر از فاصلة‌ بين‌ يك‌ مورچه‌ است‌ با حضرت‌ سليمان‌. يعني‌ ما كوچكتر از مورچه‌ هستيم‌. و وقتي‌ ماها به‌ اصطلاح‌، وقتي‌ ماها به‌ آن‌ حقيقت‌ معرفت‌ مي‌رسيم‌ كه‌ اين‌ را درك‌ بكنيم‌. آنوقت‌ نگيد كه‌ امام‌ زمان‌ هم‌ مثل‌ ما يك‌ فرديه‌. در قرآن‌ شريفه‌ كه‌ ما لهذا الرسول‌ يأكل‌ و تمشي‌ في‌ الارض‌. اينهم‌ كه‌ مثل‌ ماست‌، غذا ميخوره‌، توي‌ بازار و كوچه‌ راه‌ ميره‌. قلت‌ يا اباذر انا عبد الله‌. اين‌ را بدون‌ اي‌ ابي‌ذر. حالا داره‌ خودش‌ را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ من‌ عبد الله‌ام‌. اين‌ بزرگترين‌ مقامه‌ براي‌ يك‌ مخلوق‌ كه‌ بندة‌ خدا باشه‌. ماها هم‌ بندة‌ خدا هستيم‌ منتهي‌ بندگي‌ ما غير از بندگي‌ امير المؤمنينه‌. امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ركوع‌، در توي‌ نماز، خدا امر ميكنه‌ انگشتر قيمتيش‌ را بده‌ به‌ سائل‌ و ميده‌. و گاهي‌ هم‌ آنچنان‌ محو پروردگار ميشه‌ كه‌ تير را از پايش‌ مي‌كشند متوجه‌ نميشه‌. عبد اللهه‌. بندة‌ واقعي‌ خداست‌. پلك‌ نميزنه‌ مگر با خواست‌ خدا. دستش‌ را حركت‌ نميده‌ مگر با خواست‌ خدا. اشداء علي‌ الكفار رحماء بينهم‌. بعد فرمود كه‌ انا عبد الله‌. من‌ بندة‌ خدا هستم‌. و خليفته‌، و من‌ خليفة‌ خدا هستم‌. ببينيد مقام‌ بندگي‌ خدا بالاتر از خلافت‌ از جانب‌ خداست‌. اينجا خليفته‌، خليفة‌ پيغمبر منظور نيست‌ها، خليفة‌ خود خداست‌. چون‌ خود پيغمبر هم‌ خليفة‌ خداست‌. و خليفته‌ علي‌ عباده‌. من‌ خليفة‌ خدا هستم‌ بر عبادش‌. يعني‌ خليفه‌ يعني‌ چي‌؟ شما رفتيد توي‌ يك‌ اداره‌اي‌. ميگن‌ آقا خود رئيس‌ نيست‌ ولي‌ جانشينش‌ هست‌. جانشين‌ چيكاره‌ است‌؟ هر كاري‌ كه‌ رئيس‌ خودش‌ هست‌ ميكنه‌، الان‌ كه‌ او حضور نداره‌، جانشينش‌ ميكنه‌. خدا هم‌ يك‌ خليفه‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ براي‌ خودش‌ تعيين‌ كرده‌ در حد نهائي‌. كه‌ هر كاري‌ را كه‌ او مي‌خواهد بكند، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميكند. و لا تجعلونا اربابا. يك‌ وقت‌، آخه‌ ماها چون‌ اينطوريم‌ ديگه‌ يك‌ خورده‌اي‌ كه‌ با هم‌ راه‌ ميريم‌ بعد مي‌بينيم‌ از آنور مي‌افتيم‌. گفت‌ كه‌ از اينور كج‌ ميشيم‌ از آنور مي‌افتيم‌. هميشه‌ در حال‌ افراط‌ و تفريط‌. نه‌. فورا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ سلمان‌ و ابيذر مي‌فرمايد كه‌ ما را ارباب‌ قرار نديد. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ ما را خدا قرار نديد. و قولوا في‌ فضلنا ما شئتم‌. شما ما را نگيد خدا، هر چي‌ كه‌ مي‌خواهيد در فضل‌ ما بگيد. و انه‌ لا كنه‌ ما فينا. شما به‌ آخرش‌ نمي‌رسيد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربه‌ و نفد البحر قبل‌ ان‌ ينفد كلمات‌ ربه‌، اگر دريا مركب‌ بشه‌ بخواهند فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بنويسند و دريا تمام‌ ميشه‌ و فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تمام‌ نميشه‌، خوب‌ ما چيكار مي‌كنيم‌؟ ما چي‌ مي‌خواهيم‌ بگيم‌؟ ميگيم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خالق‌ ما سوي‌ اللهه‌. خوب‌ اينكه‌ چيزي‌ نيست‌. من‌ نميدونم‌ يك‌ وقتي‌ در همين‌ مجلس‌ بود مثال‌ زدم‌ كه‌ تازه‌ ماسوي‌ الله‌ براي‌ قدرت‌ پروردگار مثل‌ اينه‌ كه‌ يك‌ مهندس‌ فرض‌ كنيد كه‌ به‌ تنهايي‌ مي‌نشينه‌ مهمترين‌ صنعت‌ روز را انجام‌ ميده‌. حالا يك‌ بادبادكي‌ براي‌ بچه‌اش‌ درست‌ كرده‌. ما بگيم‌ بعله‌ اين‌ آقاي‌ مهندس‌ اينقدر مهمه‌ كه‌ اين‌ بادبادك‌ را درست‌ كرده‌! در مقابل‌ قدرت‌ پروردگار، اين‌ كرات‌، اين‌ كهكشانها، همة‌ اينها از آن‌ بادبادك‌ درست‌ كردن‌ آن‌ مهندس‌ براي‌ بچه‌اش‌ آسونتره‌ و سهلتر. ما نگيد اون‌ خدا هستيم‌. ولي‌ هر چه‌ شما بگيد ما از آن‌ بالاتر هستيم‌. و قولوا في‌ فضلنا ما شئتم‌ و انكم‌ في‌ فضل‌ تنظر كنه‌ ما فينا. ما الان‌ اگر به‌ همين‌ كهكشانها، يك‌ خورده‌اي‌ نگاه‌ كنيد شبهاي‌ تابستان‌ انسان‌ سرش‌ را ميگذاره‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ ميكنه‌، زير آسمان‌، با خودش‌ حساب‌ ميكنه‌ چندين‌ برابر بزرگتر از كرة‌ زمينه‌، آدم‌ گيج‌ ميشه‌. مگه‌ ميشه‌. ما محدوده‌ فكرمون‌. ما هر چه‌ بگيم‌ باز محدوديم‌. اصلا فرض‌ كنيد مورچه‌ دربارة‌ صفات‌ حميدة‌ انسان‌ و صفات‌ رذيلة‌ انسان‌ چي‌ ميتونه‌ بگه‌؟ فانكم‌ لا تنه‌ كنه‌ ما فينا و لا نهايته‌. و كنه‌ آنچه‌ كه‌ در ما هست‌، شما هيچگاه‌ نخواهيد رسيد و نهايتي‌ هم‌ نداره‌. فان‌ الله‌ عزوجل‌ قد اعطانا اكبر و اعظم‌ مما يصدره‌ واصدكم‌ او يخطر علي‌ قلب‌ احدكم‌ اذا عرفتموه‌ هكذا فانتم‌ المؤمنون‌. ببينيد مؤمن‌ چه‌ كسيه‌؟ خيلي‌ عجيبه‌ها. مؤمني‌ كه‌ امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌ سؤال‌ ميشه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ به‌ اين‌ حد از معرفت‌ برسه‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ عطا كرده‌ اكبر و اعظم‌ از آنچه‌ كه‌ وصف‌ كند يك‌ وصف‌ كنندة‌ شما يا به‌ قلب‌ يكي‌ از شما خطور بكنه‌. از اون‌ بالاترند. اذا عرفتموها هكذا و انتم‌ المؤمنون‌. اگر اينجوري‌ ما را شناختيد شما مؤمن‌ هستيد. قال‌ سلمان‌ قلت‌ يا اخا رسول‌ الله‌ و من‌ اقام‌ الصلوة‌ اقام‌ ولايتك‌. اي‌ برادر پيغمبر، چقدر با ادب‌ صحبت‌ مي‌كردند. سلمان‌ ميگه‌ گفتم‌ كه‌اي‌ برادر پيغمبر. چون‌ بهترين‌ جمله‌اي‌ كه‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گفته‌ ميشد همين‌ بود. كسي‌ كه‌ اقامه‌ بكند نماز را، ولايت‌ شما را اقامه‌ كرده‌؟ قال‌ نعم‌ يا سلمان‌. فرمود بله‌. كسي‌ كه‌ نماز ميخونه‌، ولايت‌ ما را. به‌ جهت‌ اينكه‌ نمازي‌ كه‌ بدون‌ ولايت‌ باشه‌ نماز نيست‌ اصلا. طبق‌ فرمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ ما داريم‌ نماز مي‌خونيم‌. يا سلمان‌ تصديق‌ ذلك‌ او يتارا. مي‌خواي‌ از قرآن‌ برايت‌ دليل‌ بياورم‌ كه‌ نماز خوندن‌ اقامة‌ ولايته‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود قولوا تعالي‌ في‌ الكتاب‌ العزيز. فاستعينوا بالصبر و الصلاة‌ و انها لكبيرة‌ علي‌ الخاشعين‌. خدا مي‌فرمايد كه‌ بياريد، كمك‌ بگيريد بوسيلة‌ صبر و بوسيلة‌ نماز. كه‌ بعد اين‌ نماز، خيلي‌ سخته‌، خيلي‌ بزرگه‌، مگر بر خاشعين‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ خشوع‌ هستند آنها خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ برايشون‌ سخت‌ نيست‌. فصبر يا رسول‌ الله‌. معناي‌ صبر در اين‌ آيه‌ در تعقيبش‌ رسول‌ خداست‌. و الصلاه‌ اقامة‌ الآيه‌. ولي‌ ثلاث‌ اقامة‌ ولايت‌ منه‌ و ان‌ قال‌ لله‌ تعالي‌ و انه‌ لكبيرة‌. از همينجاست‌ كه‌، چون‌ ولايت‌ خيلي‌ مشكله‌. همه‌ هم‌ زير بارش‌ نميروند. مسلمان‌ زياد داريم‌، معتقد به‌ پيغمبر اكرم‌ زيادند. اما معتقد به‌ ولايت‌ خيلي‌ كمند. و لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ولايت‌ خيلي‌ سخته‌ و سنگينه‌ و بزرگ‌ است‌ مگر خاشعين‌. و انهما لكبيرة‌. و فرمود هر دو هم‌ صبر هم‌ صلاة‌ اينها هر دو كبيرند. لانه‌ ولايه‌ كبيره‌. حملها علي‌ الخاشعين‌. و الخاشعون‌، حضرت‌ فرمود خاشعين‌ هم‌ الشيعة‌ مستبصرون‌. آنها خاشيعن‌ همان‌ شيعياني‌ هستند كه‌ اينها با چشم‌ باز و اعتقاد كامل‌ به‌ ولايت‌ اعتماد پيدا كردند. لان‌ اهل‌ العقادير من‌ المرجعيه‌ و القدريه‌ و الخوارج‌ و غيرهما من‌ الناصبيه‌، يفرون‌ لمحمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. همة‌ اين‌ فرقه‌هاي‌ مختلف‌، مذاهب‌ مختلف‌، حالا هفتاد و دو مذهب‌، در خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اسلام‌ باشه‌، همة‌ اينها معتقد به‌ پيغمبر اكرم‌ هستند. و لا فيهم‌ الخلاف‌. اختلافي‌ هم‌ نيست‌. هم‌ مختلفون‌ في‌ ولايتي‌. مؤمنان‌ واقعي‌. ولي‌ در خصوص‌ ولايت‌ من‌ منكر هستند. جاهدون‌ بها عند القليل‌ و هم‌ الذين‌ الله‌ في‌ كتابه‌ العظيم‌ و ما في‌ امة‌ محمد و في‌ ولايتي‌ فقال‌ عز و جل‌ و بئر معطله‌ و قصر مشيد. خداي‌ تعالي‌ در آية‌ ديگه‌ مي‌فرمايد كه‌ و بئر معطله‌، يعني‌ يك‌ چاه‌ آبي‌ كه‌ مردم‌ تشنه‌ هستند، يك‌ چشمة‌ آبي‌ كه‌ مردم‌ تشنه‌ هستند ولي‌ معطلش‌ گذاشتند. تعطيلش‌ كردند. و يكي‌ هم‌ قصري‌ كه‌ سر به‌ فلك‌ كشيده‌ و همه‌ قبولش‌ دارند، همه‌ مي‌بينندش‌. آخه‌ واسة‌ اينكه‌ چاه‌ را هيچ‌ كس‌ نمي‌بينه‌. ولي‌ يك‌ مادة‌ حياتي‌ تويش‌ هست‌. اما قصر همه‌ مي‌بينندش‌. رفته‌ سر به‌ فلك‌ كشيده‌. قصر پيغمبر اكرمه‌. بئر معطله‌ در قرآن‌ ولايته‌. ولايت‌ منه‌. عطلوها، آن‌ را معطل‌ گذاشتند و جهلوها و انكارش‌ كردند. و اقرار نكردند به‌ ولايت‌ من‌ و كسي‌ كه‌ و من‌ لم‌ يقر بولايتي‌ لم‌ ينفع‌ به‌ امت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌. كسي‌ كه‌ اقرار به‌ ولايت‌ من‌ نكنه‌ نفعي‌ نداره‌ اقرار به‌ نبوت‌ پيغمبر. الا انهم‌ الناس‌ مقرونا ذاكر ام‌ من‌ النبي‌ نبي‌ المرسل‌ و هو امام‌ الخلق‌. نبي‌، نبي‌ مرسل‌ است‌ و او امام‌ خلقه‌. و علي‌ بعده‌ امام‌ الخلق‌ و وصي‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌. كه‌ قال‌ النبي‌ انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌ الا لا نبي‌ بعدي‌. و بعد فرمود اولنا محمد، اولي‌ ما محمده‌. اوسطنا محمد. شما نگيد كه‌ امامان‌ ديگر مگه‌ مقام‌ حضرت‌ رسول‌ را دارند؟ همه‌اشون‌ يكيند. آخرنا محمد. در يك‌ روايت‌ ديگه‌ داره‌ كه‌ كلما محمد. همة‌ ما يكي‌ هستيم‌. فمن‌ استكمل‌ معرفتي‌ فهو علي‌ الدين‌ القيم‌. كسي‌ كه‌ معرفت‌ من‌ را تكميل‌ بكنه‌ در دين‌ قيم‌ هست‌. قال‌ الله‌ تعالي‌ ذلك‌ الدين‌ القيم‌ و سابين‌ ذلك‌ بين‌ الله‌ و توفيقه‌. و حضرت‌ مي‌فرمايد انشاء الله‌ من‌ اين‌ مطلب‌ را بعدا باز براتون‌ بيان‌ مي‌كنم‌ بعون‌ خدا و توفيقات‌ خدا. بعد مي‌فرمايد يا سلمان‌، يا جندب‌، قالا ننبئك‌ يا امير المؤمنين‌ صلواة‌ الله‌ عليك‌. يعني‌ چه‌ جور جواب‌ بدهند. حضرت‌ فرمود اي‌ سلمان‌ و اي‌ ابيذر، به‌ تعبير ما، اينها گفتند بعله‌اي‌ امير المؤمنين‌. صلواة‌ خدا بر تو باد. قال‌ كنت‌ انا و محمد نورا واحدا. روز اول‌ كه‌ خدا خلقمون‌ كرد من‌ و پيغمبر يك‌ نور بوديم‌ از نور خدا عز وجل‌. يعني‌ نمونة‌ نور خدا، مثل‌ نور خدا. خدا خلق‌ كرده‌ ولي‌ مثل‌ نور خودش‌ را. كمال‌ قدرتش‌ را به‌ كار انداخته‌ كه‌ يك‌ نظير و مثل‌ خودش‌ را خلق‌ كنه‌. و لله‌ مثل‌ الاعلي‌. و بعد فرمود كه‌ فامر الله‌ تبارك‌ و تعالي‌ ذلك‌ النور ان‌ يشق‌. خدا امر كرد به‌ اين‌ نور كه‌ دو شقه‌ بشه‌، دو نيمه‌ بشه‌. و قال‌ بالنصف‌ كن‌ محمد. نصفي‌ را گفت‌ محمد اسمت‌. نصف‌ را گفت‌ كه‌ كن‌ عليا. شما فكر نكنيد كه‌ نصفه‌ شده‌، كم‌ شده‌. نه‌. اينجا يك‌ جمله‌ را اشاره‌ بكنم‌. شما از يك‌ شمع‌، شمعي‌ را روشن‌ مي‌كنيد. از آن‌ شمع‌ هيچي‌ كم‌ نميشه‌. نورند. فمنها قال‌ رسول‌ الله‌ علي‌ مني‌ و انا من‌ علي‌. از همينجاست‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ فرمود علي‌ از منه‌ و منهم‌ از علي‌ هستم‌. و لا يعدي‌ عني‌ الا علي‌. و نميتونه‌ كسي‌ جاي‌ من‌ را بگيره‌ مگر علي‌. نميتونه‌ كار من‌ را كسي‌ بكنه‌ جز علي‌. نميتونه‌ ادا بكنه‌ كارها را جز علي‌ بن‌ ابيطالب‌، از طرف‌ من‌ جز علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بعد حضرت‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ اشاره‌ مي‌فرمايد كه‌ سني‌ و شيعه‌ اين‌ را قبول‌ دارند. و قد وجه‌ ابابكر بدعاعة‌ الي‌ مكه‌ و نظر الي‌ جبرئيل‌ فقال‌ يا محمد، قال‌ لبيك‌. قال‌ ان‌ الله‌ يأمرك‌ ان‌ تعديها انت‌ تعرض‌ من‌ المكر. حضرت‌ فرمود كه‌ قضية‌ معروفي‌ است‌. سورة‌ برائت‌ وقتي‌ نازل‌ شد. اين‌ سورة‌ برائت‌ من‌ الله‌ و رسوله‌ يوم‌ الحج‌ الاكبر ان‌ الله‌ بري‌ء من‌ المشركين‌ كه‌ سورة‌ برائت‌. سورة‌ غضب‌. اين‌ سوره‌ وقتي‌ كه‌ نازل‌ شد پيغمبر اكرم‌ داد اين‌ سوره‌ را به‌ ابوبكر كه‌ ميري‌ به‌ مكه‌ توي‌ حج‌ اكبر اين‌ را براي‌ مردم‌ ميخوني‌. فورا جبرئيل‌ نازل‌ شد. نه‌ اينكه‌ پيغمبر اشتباه‌ بكنه‌. اين‌ بايست‌ ميشد تا مردم‌ بفهمند كي‌ چيكاره‌ است‌. فورا جبرئيل‌ نازل‌ شد كه‌ يا رسول‌ الله‌ اين‌ سورة‌ برائت‌ را يا بايد خودت‌ ببري‌ آنجا بخواني‌ يا كسي‌ كه‌ از تو، يعني‌ از وجود توست‌. حضرت‌ به‌ اين‌ اشاره‌ ميكنه‌. كه‌ مي‌فرمايند كه‌ و قد وجه‌ ابابكر ببرائة‌ الي‌ مكه‌، ابي‌ بكر حركت‌ كرد بره‌ براي‌ اينكه‌ سورة‌ برائت‌ را براي‌ مردم‌ بخوانه‌. فنزل‌ جبرئيل‌. جبرئيل‌ نازل‌ شد. فقال‌ يا محمد قال‌ ربك‌. پيغمبر فرمود بعله‌ قال‌ ان‌ الله‌ يأمرك‌ خدا امرت‌ ميكنه‌ اينكه‌ اين‌ سوره‌ را يا خودت‌ بايد بري‌ آنجا بخواني‌ يا اينكه‌ رجل‌ منك‌. يك‌ كسي‌ كه‌ از تو باشه‌. فوجهني‌. حضرت‌ رسول‌ دست‌ مرا گرفت‌ و مرا فرستاد دنبال‌ ابي‌ بكر و به‌ من‌ دستور داد كه‌ من‌ برم‌ ابوبكر را برگردانم‌ و من‌ رفتم‌ او را برگرداندمش‌. فوجدت‌ في‌ نفسه‌. و بعد به‌ من‌ دستور داد. و قال‌ يا رسول‌ الله‌ انزله‌ في‌ القرآن‌. قال‌ يعني‌ ابي‌ بكر آمد به‌ پيغمبر اكرم‌ گفت‌ كه‌ اين‌ مطلب‌ را در قرآن‌ هست‌ كه‌ من‌ بايد برگردم‌. قال‌ لا. و لكن‌ لا يعدي‌ ان‌ انا. اين‌ سوره‌ را جز من‌ و علي‌ كس‌ ديگه‌ حق‌ بردن‌ و وارد كردن‌ و گفتن‌ به‌ مردم‌ نداره‌. خوب‌. بعد حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ قال‌ من‌ لا يصلح‌ لحمل‌ صحيفة‌ يعديها عن‌ رسول‌ الله‌. كسي‌ كه‌ لايق‌ نيست‌ كه‌ يك‌ سوره‌ را بره‌ در مكه‌ از طرف‌ پيغمبر اكرم‌ بخونه‌ كيف‌ يصلح‌ بما يعمل‌. چطور صلاحيت‌ داره‌ كه‌ امامت‌ را عهده‌دار بشه‌؟ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد.

 بهرحال‌ طولانيه‌ آنچه‌ نوشته‌. حالا انشاء الله‌، عرض‌ كردم‌ اين‌ خيلي‌ طولانيه‌، اين‌ روايت‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ حقيقت‌ معرفت‌ اماممون‌ را بدانيم‌ و بخدا قسم‌ بايد ما قدر اين‌ شرح‌ صدري‌ كه‌ خدا بهمون‌ داده‌، شرح‌ صدر، كه‌ اماممون‌ را طبق‌ مأموم‌ بشناسيم‌. بدونيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، يا هر يك‌ از چهارده‌ معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينكه‌ آمدند در بين‌ ما زندگي‌ مي‌كنند يك‌ جرياني‌ را مردم‌ مسيحي‌ دارند. ما آن‌ را نميگيم‌ ولي‌ مثل‌ اون‌ را ميگيم‌. مسيحي‌ها ميگند خداي‌ تعالي‌، خودش‌، مي‌خواست‌ باصطلاح‌ از نزديك‌ معاشرت‌ با مردم‌ را درك‌ كنه‌. مردم‌ چه‌ جوري‌ زندگي‌ مي‌كنند. مثلا بفهمه‌ كه‌ كشته‌ شدن‌ چه‌ جوريه‌؟ درد آدم‌ چقدر مي‌آيد؟ متهم‌ شدن‌ چه‌ نحويه‌ايه‌؟ لذا بصورت‌ حضرت‌ عيسي‌ آمد توي‌ مردم‌ و زندگي‌ كرد. اين‌ حرفي‌ است‌ كه‌ آنها مي‌زنند و توي‌ انجيل‌ هم‌ هست‌. از آن‌ حرفهايي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ پايش‌ ايستاده‌اند. حالا البته‌ بايد گفت‌ فرزند خدا، چون‌ تفسيري‌ است‌ در عين‌ توحيد معناش‌ همين‌ وحدت‌ وجودي‌ است‌ كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود عرفاي‌ ما هم‌ ميگن‌ كه‌ در عين‌ اينكه‌ بصورت‌ ظاهر يكيست‌ و در عالم‌ كثرات‌ سه‌ تا حساب‌ ميشه‌، در عالم‌ وحدت‌ يكيست‌. كه‌ همه‌اش‌ خلافه‌ اين‌ حرفها. در عالم‌ واقع‌ يكي‌ است‌. اينها يك‌ همچين‌ حرفي‌ مي‌زنند كه‌ خدا آمد در بين‌ مردم‌ و با مردم‌ زندگي‌ كرد تا از نزديك‌ ببينه‌ كه‌ مثلا چه‌ جوري‌ انسان‌ دردش‌ مي‌آيد؟ گرسنه‌اش‌ كه‌ ميشه‌ چه‌ حالتي‌ پيدا ميكنه‌؟ اينها را خودش‌ بفهمه‌، يعني‌ وجدان‌ بكنه‌. اين‌ حرف‌ بسيار حرف‌ غلطيه‌ و خداي‌ تعالي‌ اگر بخواهد از تجربه‌ چيزي‌ ياد بگيره‌، علمي‌ پيدا بكنه‌ اينكه‌ خدا نيست‌. يعني‌ طبعا بايد از مخلوقش‌ استفاده‌ بكنه‌. ولي‌ يك‌ طرف‌ ديگة‌ قضيه‌ اينه‌ كه‌، يعني‌ ماها اينطوريم‌ كه‌ انسان‌ اگر بخواد با خدا مأنوس‌ بشه‌، خدا بايد اين‌ لطف‌ را بكنه‌ كه‌ مثل‌ اعلاي‌ خودش‌ را در بين‌ ما واردش‌ بكنه‌. بياد با ما زندگي‌ بكنه‌ تا ما باهاش‌ انس‌ بگيريم‌. ما اين‌ را بدونيد با خدا نمي‌تونيم‌ مستقيما انس‌ بگيريم‌. مگر از طريق‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. خدا را خوب‌ نمي‌تونيم‌ بشناسيم‌ مگر از اين‌ آينه‌ و از اين‌ جمال‌ و از اين‌ مرآت‌. و حالا عرض‌ كردم‌ اين‌ بحث‌ هم‌ خيلي‌ پيچيده‌ است‌ و خيلي‌ عميق‌ و انشاء الله‌ در همين‌ روايت‌ كه‌ مي‌فرمايد معرفتي‌ بنورانيه‌، چون‌ اين‌ روايت‌ از اينجا شروع‌ شد كه‌ معرفتي‌ بنورانيه‌ معرفت‌ الله‌ عز وجل‌. معرفت‌ من‌ با نورانيت‌، يعني‌ با چراغ‌ عقل‌، چون‌ اگر انسان‌ نورانيت‌ نداشته‌ باشه‌ تو به‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ تاريكي‌ وقتي‌ ببينه‌ و نورانيت‌ نداشته‌ باشه‌، علي‌ را يك‌ مرد با فضيلتي‌ مي‌دونند و همينطور كه‌ مسيحي‌ها هم‌ حتي‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتابها در فضائلش‌ نوشتند. جرج‌ جرداق‌ مسيحي‌ پنج‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نوشته‌. دانشمندان‌ عالم‌ شايد هر دانشمندي‌ كه‌ اهل‌ باصطلاح‌ يك‌ مقدار انصاف‌ بوده‌، در جهان‌ شخصيتهاي‌ مهم‌ عالم‌ دنيا را وقتي‌ مي‌خواسته‌ معرفي‌ بكنه‌، يكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ كرده‌. اما همه‌ بدون‌ چراغ‌ علي‌ را ديده‌اند. همه‌ در تاريكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ديده‌اند. سني‌ها فكر نكنيد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زياد اظهار معرفت‌ و علاقه‌ نمي‌كنند. چرا. خيلي‌ زياد. من‌ در اين‌ طيبات‌ رفته‌ بودم‌ به‌ مدرسة‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌. يك‌ مدرسه‌اي‌ دارند آنجا. يك‌ كسي‌ در كنار آن‌ مدرسه‌ دفنه‌ بنام‌ ابوبكر طيباتي‌. قبري‌ و تشكيلاتي‌ اينها. اون‌ عالم‌ سني‌ يك‌ مطلبي‌ براي‌ من‌ از ابوبكر طيباتي‌ گفت‌. گفت‌ كه‌ آمدند به‌ ابي‌ بكر طيباتي‌ گفتند كه‌ ما شنيديم‌ عثمان‌ دستور قتل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را داده‌. ابي‌ بكر طيباتي‌ سرش‌ را پائين‌ انداخت‌ گفت‌ واي‌ بحال‌ عثمان‌ اگر علي‌ دستور قتلش‌ را داده‌ باشه‌. اين‌ حرف‌ خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ علي‌ معصوم‌، علي‌ پاك‌، اگر قتل‌ عثمان‌ را تجويز كرده‌ باشه‌ معلومه‌ عثمان‌ خيلي‌ بد آدميه‌. اين‌ عالم‌ سني‌ در همان‌ طيبات‌ از قول‌ ابي‌ بكر طيباتي‌ اين‌ جمله‌ را گفت‌. واي‌ به‌ حال‌ عثمان‌ اگر علي‌ دستور قتلش‌ را داده‌ باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در عين‌ حال‌ را اينها در تاريكي‌ ديده‌اند. در عين‌ حال‌ هر چه‌ از فضائل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگند در رديف‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ ميگن‌.ولي‌ ما در رديف‌ خدا و پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ و امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را مي‌گيم‌. خدايا اين‌ ايام‌ متبركات‌ ماه‌ رجب‌ كه‌ ماه‌ بسيار پر عظمتي‌ است‌ معرفت‌ كامل‌ اماممون‌، با ايمان‌، با نور ايمان‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرما.

 خوب‌ ايام‌ زياد چون‌ ماه‌ رجب‌ و شعبان‌ دو ماه‌ سروره‌ ولو اين‌ كه‌ در بينش‌ وفات‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ هم‌ هست‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ غلبه‌ با برنامه‌هاي‌ سرور و شادماني‌ در اين‌ دو ماه‌ هست‌. و با سرور و شادماني‌ انشاء الله‌ وارد ماه‌ خدا خواهيم‌ شد. در اين‌ ماه‌ زيارت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مستحبه‌. و تأكيد شده‌ و هر كس‌ كه‌ در كنار قبور يكي‌ از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌ بايد خدا را شكر كنه‌. بگه‌ الحمد الله‌ الذي‌ اشهدنا مشهد اوليائه‌ في‌ الرجب‌. حمد مي‌كنم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ من‌ را حاضر كرد، شاهد قرار داد در مشهد يكي‌ از اوليائش‌ در ماه‌ رجب‌. و اوجب‌ من‌ حقهم‌، الحمد الله‌ الذي‌ اشهدنا مشهد اوليائه‌ في‌ رجب‌ واوجبنا و حقهم‌ ما قد وجب‌. صل‌ الله‌ و علي‌ محمد من‌ منتجب‌ و علي‌ اوصيائهم‌ من‌ تا آخر زيارت‌ كه‌ اين‌ زيارت‌ را هر وقت‌ كه‌ مي‌ريد براي‌ زيارت‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ زيارت‌ رجبيه‌ را بخونيد. در اين‌ ماه‌ از ما خواستن‌ كه‌ معرفت‌ امام‌ را تكميل‌ كنيم‌. در اين‌ شبها ما كوشش‌ مي‌كنيم‌ كه‌ دربارة‌ همين‌ موضوع‌ صحبت‌ كنيم‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ در همين‌ ماه‌ اين‌ دعا را دستور فرموده‌اند. كه‌ بگيد كه‌ الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بجميع‌ ما يدعوك‌ به‌ ولات‌ امرك‌ خدايا من‌ از تو سؤال‌ مي‌كنم‌ به‌ اون‌ چه‌ كه‌ ولات‌ امر تو به‌ اون‌ چيز تو را مي‌خواد. يعني‌ امام‌ زمان‌ با چه‌ دعايي‌ خدا را مي‌خواند. اون‌ وقت‌ المأمون‌. اون‌ جملات‌ مي‌رسه‌ به‌ اينجا كه‌ اوج‌ مي‌گيره‌ معرفت‌، و مي‌گه‌ لا فرق‌ و بينهم‌، فرقي‌ بين‌ توي‌ خدا و بين‌ اين‌ ذات‌ امر كه‌ ائمة‌ اطهار باشند نيست‌ مگر اين‌ كه‌ اونها بندة‌ تو هستند و مخلوق‌. اينجاست‌ معناي‌ اين‌ كه‌ در تمام‌ صفات‌ افعال‌ الهي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ شريكند با خدا و تمام‌ صفات‌ افعال‌ الهي‌ را مي‌خوانند. فرقي‌ هم‌ بين‌ اونها و خدا نيست‌. اين‌ صفات‌ افعال‌ طبعا محدوده‌. البته‌ از نظر ما كه‌ به‌ اصطلاح‌ مقيد به‌ آيات‌ و روايات‌ هستيم‌ والا اين‌ صوفيها و به‌ اصطلاح‌ اين‌ فلاسفه‌ و اينها حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زنند. ولي‌ نه‌. يعني‌ خدا هر مقدار رحمان‌ به‌ مخلوقشه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ رحمانه‌. منتهي‌ از اين‌ جهت‌ ميگيم‌ ارحم‌ الراحيمه‌ به‌ اين‌ جهت‌ كه‌ رحمانيت‌ از او به‌ علي‌ رسيده‌. يعني‌ از جيب‌ خدا خرج‌ ميكنه‌. و الاّ هر چه‌ خدا رحمانيت‌ داره‌ براي‌ مخلوقش‌، اين‌ را شما يك‌ جمله‌ است‌ بدونيد، مال‌ ماه‌ رجب‌ هم‌ هست‌، توي‌ مفاتيح‌ هم‌ هست‌، اين‌ جمله‌ را اين‌ معرفت‌ را پيدا بكنيد كه‌ هر يك‌ از صفات‌ و افعال‌ الهي‌، كه‌ گفتم‌ براتون‌ صفات‌ و افعال‌ الهي‌ يعني‌ چي‌. يعني‌ هر كاري‌ كه‌ خدا ميكنه‌ و به‌ اين‌ خاطر اسمي‌ برايش‌ مي‌گذارند رحمان‌، رحيم‌، رئوف‌، غفار الذنوب‌، ستار العيوب‌، باب‌ الحوائج‌، هر چي‌ كه‌ شما ميگيد. اين‌ صفات‌ همه‌اش‌ در امام‌ زمان‌ شما هم‌ هست‌ و اعمال‌ هم‌ ميكنه‌. بدون‌ هيچي‌ كم‌. ميگيد پس‌ چرا ارحم‌ الراحمين‌ خدا را ميگيم‌؟ با اينكه‌ هر چه‌ هست‌ مال‌ خداست‌. او ارحمه‌، او احسن‌ الخالقينه‌. او… و اين‌ مقدار را از همين‌ دعا امشب‌ ياد بگيريد. اين‌ دعاي‌ رجبيه‌ را انشاء الله‌ امشب‌ بخوانيم‌ و همينطور كه‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ايد ما اين‌ دعاي‌ عظيم‌ الشأن‌ رجبيه‌ را با هم‌ بخوانيم‌.

 همه‌ با توجه‌ بدانيم‌ كه‌ به‌ ما اين‌ دعاها را كه‌ دستور فرمودند به‌ خاطر اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ ما معارفمون‌ و شناختمون‌ و عرفانمون‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و به‌ ائمة‌ اطهار و به‌ پيغمبر اكرم‌، به‌ همة‌ اينها زياد بشه‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اين‌ دعا را كه‌ كوتاهه‌ ولي‌ خيلي‌، بعد از هر نماز يا در هر موقع‌ استحباب‌ داره‌ كه‌ خونده‌ بشه‌ و امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خوندند. با توجه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا من‌ ارجوه‌ لكل‌ خير. و آمنوا سخطه‌ عند كل‌ شر. يا من‌ يعطي‌ الكثير بالقليل‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ در مقابل‌ عمل‌ خيلي‌ كوچك‌ ما زياد ثواب‌ به‌ ما ميدي‌. چقدر محبت‌ داره‌ پروردگار. يا من‌ يعطي‌ الكثير بالقليل‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ سئله‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ عطا ميكني‌ به‌ هر كسي‌ كه‌ از تو سوال‌ كنه‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و من‌ لم‌ يعرفه‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ عطا ميكني‌ به‌ كسي‌ كه‌ حتي‌ تو را نمي‌شناسه‌ و از تو سؤال‌ نميكنه‌. به‌ او هم‌ ميدي‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و من‌ لم‌ يعرفه‌ تحننا منه‌ و رحمه‌. تحننا منك‌ و رحمه‌. اعطني‌. خدايا عطا كن‌ به‌ ما. اعطني‌ بمسئلتي‌ اياك‌. حالا كه‌ ما سؤال‌ ميكنيم‌. جميع‌ خير الدنيا و جميع‌ خير الآخره‌. تمام‌ خوبيهاي‌ دنيا را به‌ ما بده‌، براي‌ تو كه‌ اشكالي‌ نداره‌. و تمام‌ خوبيهاي‌ آخرت‌ را به‌ ما عنايت‌ كن‌. و اصرف‌ عني‌ بمسئلتي‌ اياك‌ جميع‌ شر الدنيا و شر الآخره‌. خدايا از ما بگردان‌، دور كن‌، تمام‌ آنچه‌ كه‌ بديهاست‌، چه‌ در دنيا چه‌ در آخرت‌، بخاطر اين‌ سؤالي‌ كه‌ ما از تو مي‌كنيم‌. و انه‌ غير منقوص‌ ما اعطيت‌ و زدني‌ من‌ فضلك‌ يا كريم‌. يا ذالجلال‌ و الاكرام‌. يا ذا النعماء و الجود. يا ذا المن‌ و الطول‌. حرم‌ شيبتي‌ علي‌ النار. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اللهم‌ اني‌ اسئلك‌ بمعاني‌ جميع‌ ما يدعوك‌ به‌ ولات‌ امرك‌ المأمومين‌ علي‌ سرك‌، المستبشرين‌ بامرك‌، الواسطين‌ لقدرتك‌، المعلنون‌ لعظمتك‌، اسئلك‌ بما اتصف‌ فيه‌ من‌ مشيتك‌ فجعلتهم‌ معادن‌ لكلماتك‌ و اركان‌ بتوحيدك‌ و آياتك‌ و مقاماتك‌ التي‌ لا تعطي‌ و لها في‌ كل‌ مكان‌.

 

۱ جمادی الثانی ۱۴۲۰ – معنای کوثر و اثرات آن در عالم

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌، بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر، فصل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

اين‌ دو سه‌ شب‌ انشاء الله‌ درسي‌ كه‌ ما از كوثر پيغمبر اكرم‌، از كوثر خداي‌ تعالي‌، از كوثر عالم‌ وجود مي‌گيريم‌ مطالبي‌ باشد كه‌ ديشب‌ اشاره‌ كردم‌ و امشب‌ هم‌ به‌ بعضي‌ از نكات‌ باطن‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ اشاره‌ مي‌كنم‌ و انشاء الله‌ فردا شب‌ هم‌ كه‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها است‌ و بي‌ لياقتي‌ بشر لااقل‌ در اون‌ زمان‌ سبب‌ شد كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ كوثر را زود از ما بگيرد و عمر شريفش‌ در دنيا كوتاه‌ باشد. اونقدر اين‌ سورة‌ مباركه‌ حرف‌ دارد كه‌ اگر سالها انسان‌ بخواد درباره‌اش‌ صحبت‌ كند شايد اگر ما نتونيم‌ افراد دانشمند، بزرگ‌، لااقل‌ راسخين‌ در علم‌ كه‌ تفسير و تعيين‌ و متون‌ قرآن‌ را مي‌دانند اونها مي‌تونند درباره‌اش‌ صحبت‌ كنند. يك‌ مطلبي‌ كه‌ انشاء الله‌ امشب‌ به‌ عنوان‌ درس‌، به‌ عنوان‌ تعليم‌ حقايق‌ عرض‌ مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ به‌ شما نعمتي‌ عنايت‌ كرد قدر اون‌ نعمت‌ را با شكرتون‌ بدانيد. اگر خداي‌ تعالي‌ به‌ شما يك‌ نعمتي‌ كه‌ از نظر خودتون‌ نعمت‌ است‌ و اگر متوجه‌ نيستيد خداي‌ تعالي‌ به‌ شما تذكر مي‌دهد اين‌ نعمت‌ را پيدا كرديد، داشتيد خدا بهتون‌ عنايت‌ كرد از كارهايي‌ كه‌ بايد بكنيد اين‌ است‌ كه‌ نماز بخوانيد، نماز خيلي‌ بهترين‌ موضوع‌ است‌. خيلي‌ كار خوبي‌ است‌. همه‌ چي‌ دارد نماز. لذا وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر مي‌فرمايد انا اعطيناك‌ الكوثر، بعد مي‌فرمايد فصل‌، نماز بخوان‌. نماز شكر بخوان‌. ركوع‌ كن‌، سجده‌ كن‌.

 يك‌ حقايقي‌ خداي‌ تعالي‌ توي‌ نماز قرار داده‌ يك‌ مطالبي‌ توي‌ نماز هست‌ كه‌ اگر ما درست‌ اون‌ نماز را بخونيم‌ هم‌ معراج‌ مي‌ريم‌، هم‌ گناهانمون‌ را ترك‌ مي‌كنيم‌ هم‌ از گناه‌ بدمون‌ مي‌ياد هم‌ به‌ واجباتمون‌ عمل‌ مي‌كنيم‌، هم‌ رشد مي‌كنيم‌ هم‌ به‌ كمال‌ مي‌رسيم‌، هم‌ به‌ همة‌ حقايق‌ و حكمت‌ خواهيم‌ رسيد. نماز. ما كه‌ هر روز داريم‌ نماز مي‌خويم‌. اينها نماز نيست‌. اينها اداي‌ نمازه‌، اداي‌ نمازگزاران‌ را درمي‌ ياريم‌. نماز اون‌ نمازي‌ است‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خوندند. همين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ باز طبق‌ عرايض‌ ديشبم‌ كه‌ به‌ ما رسيده‌ نه‌ اون‌ نمازي‌ كه‌ در قلبشون‌ و ارتباطشون‌ با پروردگاره‌. نمازي‌ كه‌ با انس‌ با پروردگار انسان‌ مي‌خونه‌. اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ همه‌اش‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خودتون‌ را به‌ قرب‌ به‌ پروردگار برسونيد. قرب‌ يعني‌ چه‌؟ شما مي‌گيد تقرب‌ عن‌ الي‌ الله‌ يعني‌ براي‌ نزديك‌ شدن‌ براي‌ خدا. خدا مگر كجاست‌ كه‌ شما مي‌خواييد براش‌ نزديك‌ بشيد؟ خدا كه‌ مكان‌ نداره‌. براي‌ اين‌ كه‌ روحتون‌ با خدا نزديك‌ بشه‌، سنخيت‌ پيدا كنه‌، صفات‌ حميدة‌ پروردگار در شما به‌ وجود بياد. اگر شما با دوستتون‌ در يكي‌ از صفات‌ حميده‌ يا رزيله‌ اختلاف‌ داريد شما مثلا سخييد او بخيله‌ مي‌گيد او از من‌ دوره‌ با من‌ نمي‌تونه‌ رفاقت‌ داشته‌ باشه‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ در يكي‌ از صفات‌ با هم‌ هماهنگ‌ نيستيد. نزديك‌ به‌ هم‌ نيستيد. اگر در تمام‌ صفات‌ روحي‌ انسان‌ با خداي‌ تعالي‌ نزديك‌ بشه‌ قرب‌ به‌ خدا پيدا كرده‌. شما مي‌گيد وضو مي‌گيرم‌ تقرب‌ الي‌ الله‌. خوب‌ چرا نزديك‌ نشدي‌ به‌ خدا؟ نماز مي‌خونم‌ قربتا الي‌ الله‌، خوب‌ قربت‌ از قرب‌ يعني‌ نزديك‌، نزديك‌ شدن‌ به‌ خدا. خوب‌ چه‌ جوري‌ نزديك‌ شدي‌ به‌ خدا؟ تو نماز كه‌ راه‌ نرفتي‌! توي‌ نماز كه‌ كاري‌ نكردي‌ كه‌ نزديك‌ بشي‌!

 نزديك‌ شدن‌ به‌ خدا يعني‌ قبل‌ از نمازت‌ اگر صفت‌ رذيله‌اي‌ داشتي‌ بعد از نماز ديگه‌ نداشته‌ باشي‌. يك‌ قدمي‌ بردار به‌ طرف‌ خدا. اگر يك‌ صفت‌ حميده‌اي‌ نداشتي‌ از اون‌ صفات‌ الهي‌ كه‌ فرمود تخلقوا باخلاق‌ الله‌ به‌ اخلاق‌ خدا تخلق‌ پيدا كنيد، خلقتتون‌، خلقتون‌ با خدا و ارتباط‌ با خدا باشند شما كه‌ در نماز فرقي‌ نكرديد، پس‌ نمازتون‌ هم‌ قبول‌ نشده‌. اين‌ را شما بدونيد هي‌ هم‌ دعا نكنيد خدايا نماز ما را قبول‌ كن‌. وقتي‌ قبول‌ نمي‌شه‌، نمي‌شه‌ ديگه‌. نمازي‌ كه‌ ديشب‌ گفتم‌ به‌ اندازة‌ سبحانه‌ شما را سير نمي‌كنه‌، صبح‌ بلند مي‌شي‌ هم‌ نماز مي‌خوني‌ هم‌ صبحانه‌ مي‌خوري‌. صبحانه‌ را كه‌ مي‌خوري‌ خوب‌ مي‌فهمي‌ كه‌ سير شدي‌، اما نماز را هم‌ مي‌فهمي‌ كه‌ روحت‌ سير شد؟ يك‌ چيزي‌ به‌ خودش‌ گرفت‌، يك‌ قدرتي‌ گرفت‌، يك‌ قوه‌اي‌ گرفت‌. صفت‌ رزيله‌اي‌ از تو رفع‌ شد، يك‌ صفت‌ حميده‌اي‌ در تو اضافه‌ شد. نه‌. نماز صبح‌ با اون‌ كسالت‌ مگر كاري‌ مي‌تونه‌ بكنه‌! من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ نماز صبح‌ را مي‌خوندم‌، البته‌ سنم‌ كم‌ بود در اون‌ موقعها يك‌ كسي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشتم‌، اون‌ شب‌ رفته‌ بود به‌ مسافرت‌ شب‌ تا صبح‌ هميجور تو فكرش‌ بودم‌ خوابم‌ هم‌ نمي‌برد. نماز صبح‌ را كه‌ خوندم‌ در تشهد گفتم‌ چرتم‌ مي‌زد، هم‌ چنين‌ هوشم‌ مي‌برد و اينها. اشهد ان‌ لا اله‌ الله‌ ديدم‌ مثل‌ اين‌ كه‌ يك‌ كسي‌ مي‌گه‌اي‌ دروغگو. گفتم‌ همچين‌ از خواب‌ پريدم‌. مي‌دونيد چرا دروغگو بودم‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ من‌ در اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ مي‌گم‌ لا اله‌ الا الله‌ يعني‌ نه‌ محبوبي‌ غير از خدا، نه‌ رازقي‌ غير از خدا، نه‌ كمك‌ و ياري‌ غير از خدا، هيچ‌ كمك‌ و ياري‌ من‌ غير از خدا من‌ ندارم‌. ديشب‌ تا صبح‌ خوابت‌ نبرده‌ براي‌ دوستت‌. حالا كه‌ موقع‌ خدا شده‌، داري‌ چرت‌ مي‌زني‌. رفتم‌ پيش‌ استادم‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتم‌ ما امروز، واقعا اينطوره‌. خيال‌ نكنيم‌ كه‌ اينها نمازه‌ ماها مي‌خونيم‌. يك‌ مشت‌ دروغ‌ تحويل‌ خدا مي‌ديم‌ و مي‌ياييم‌ اينور. دروغ‌، از همان‌ اولي‌ كه‌ شروع‌ مي‌كنيم‌. دروغ‌ مي‌گيم‌. يكي‌ دو تاش‌ را من‌ مي‌گم‌. شما تنها خدا را عبادت‌ مي‌كنيدها؟

 اياك‌ نعبد، شما تنها از خدا حرف‌ گوش‌ مي‌كنيد؟ شما تنها از خدا كمك‌ مي‌خواييد؟ نه‌ جدا ببينيد دروغ‌ مي‌گيم‌ به‌ خدا يا نه‌؟ شما وقتي‌ الله‌ اكبر تكبيرة‌ الاحرام‌ را مي‌گيد همة‌ چيزها را با اون‌ دستتون‌ مي‌ريزيد پشت‌ سرتون‌ و فقط‌ خدا را مي‌پرستيد؟ شما وقتي‌ مي‌گيد اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ واقعا هيچ‌ معبودي‌، هيچ‌ خداي‌، هيچ‌ محبوبي‌ جز خدا نداريد؟ اينجوري‌ نيستيم‌ ما. يك‌ مشت‌ دروغ‌ تحويل‌ خدا، اون‌ وقت‌ مي‌گيم‌ ما چرا به‌ آسمان‌ نمي‌ريم‌؟ چرا ما نشاط‌ نداريم‌؟ خوب‌ براي‌ دروغ‌ گفتن‌ آدم‌ نشاط‌ نداره‌. هر چه‌ هم‌ آدم‌ دروغ‌ گويي‌ باشه‌. ديشب‌ گفتم‌ روز قيامت‌ هم‌ مي‌خواييم‌ همين‌ دروغها را تحويل‌ خدا بديم‌. خدا هم‌ در دهنمون‌ را مي‌بنده‌. در صحراي‌ محشر باز تكرار مي‌كنم‌ خيلي‌ بده‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را بيارن‌ كه‌ دهنش‌ را بسته‌ باشن‌. براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ دروغ‌ مي‌گه‌. نكنيم‌، نباشيم‌ اينطور. دستشون‌ اختياري‌ نداره‌، اراده‌اي‌ نداره‌ او راست‌ مي‌گه‌. فتكلمنا ايديهم‌. پاش‌ چون‌ تا حالا حرف‌ دروغ‌ نزده‌،عادت‌ به‌ دروغ‌ نكرده‌، پاش‌ هم‌ راست‌ مي‌گه‌. نماز را يك‌ نماز حسابي‌ بخونيم‌. وقتي‌ مي‌گيم‌ الله‌ اكبر واقعا تمام‌ چيزها را پشت‌ سر بريزيم‌ و خدا را در مقابل‌ چشممون‌ قرار بديم‌. اگر اينجوري‌ شديم‌ شب‌ خوابمون‌ نمي‌بره‌ تا نماز شب‌ درست‌ و حسابي‌ نخونيم‌. بعضي‌ از دوستان‌ مي‌گن‌ چرا نماز شب‌ كسليم‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ با خدا حرف‌ نمي‌زنيم‌ با خدا مأنوس‌ نيستيم‌، والا انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌، محبوبي‌ داشته‌ باشه‌، اون‌ هم‌ محبوبي‌ كه‌ رحمانه‌، رحيمه‌، روزي‌ مي‌ده‌، همة‌ قدرتها در اختيار اوست‌. وجودي‌ است‌ كه‌ پشت‌ انسان‌ را داره‌. انسان‌ بهش‌ مي‌تونه‌ تكيه‌ بكنه‌، توكل‌ بكنه‌. تسليم‌ در مقابل‌ او باشه‌. همه‌ چي‌ در اختيار انسان‌ گذاشته‌ و مي‌گذراه‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ تو متولد بشي‌ غذات‌ را درست‌ كرده‌، بهترين‌ غذا كه‌ شير مادر باشه‌ و همانطور تو را تربيت‌ كرده‌، پرورش‌ كرده‌، مثل‌ حيوانات‌ تو را قرار نداده‌ كه‌ وجودتون‌، وجود براي‌ ديگر باشه‌. براي‌ خودش‌ تو را خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. همة‌ چيزها را من‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌. انسان‌ براي‌ خدا خلق‌ شده‌. هر چه‌ از انس‌ با خدا دور باشيد همان‌ اندازه‌ از انسانيت‌ دوريد. اين‌ را بدونيد. هر چه‌ بيشتر با پروردگارتون‌ مأنوس‌ باشيد، بيشتر به‌ انسانيت‌ نزديكيد. انسان‌ خدا ما را خلق‌ كرده‌. خلقتك‌، ببينيد خلقتك‌ يعني‌ خلقت‌ كردم‌ براي‌ خودم‌. واصطنعتك‌ لنفسي‌، خوشا به‌ حال‌ اونها. به‌ حضرت‌ موسي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ واصطنعتك‌ لنفسي‌. بعضيها را خدا ساخته‌ براي‌ خودش‌. بعضيها را خلق‌ كرده‌ براي‌ خودش‌، بعضيها را ساخته‌ براي‌ خودش‌.

 يك‌ كاري‌ بكنيد خدا شما را بسازه‌، رب‌ شما باشه‌، تحت‌ تربيت‌ الهي‌ باشيد. اختيار بهتون‌ داده‌ كه‌ شما، احترامتون‌ كرده‌. مثل‌ حيوانات‌ شما را اختيار نمي‌داد براي‌ خودش‌ يا براي‌ هر چي‌ شما را خلق‌ مي‌كرد، نه‌. اختيار داده‌، احترام‌ داده‌. اختيار بهتون‌ داده‌ كه‌ شما خودتون‌ بريد به‌ طرف‌ خدا. قدر خدا را بدونيد. واصطنعتك‌، من‌ گاهي‌ اين‌ جمله‌ را كه‌ با خودم‌ فكر مي‌كنم‌، مي‌گم‌ خوش‌ به‌ حال‌ حضرت‌ موسي‌. حضرت‌ موسي‌ را خدا ساخت‌ براي‌ خودش‌. واصطنعتك‌ لنفسي‌. اون‌ وقت‌ بعد مي‌فرمايد كه‌ چطور شد كه‌ من‌ تو را ساختم‌ براي‌ خودم‌. از مادر كه‌ متولد مي‌شه‌ تو اون‌ وضع‌ فرعون‌ و فرعونياني‌ كه‌ بچه‌هاي‌ شير خوار را مي‌كشتن‌ اين‌ يكي‌ را تو دامن‌ فرعون‌، چون‌ دامن‌ فرعون‌ دامن‌ تربيت‌ يك‌ پدر يا حتي‌ يا ناپدري‌ حتي‌ نبود. دامن‌ دشمن‌ بود. فقط‌ بايد خدا اونجا كار بكنه‌ تا او اونجا بزرگ‌ بشه‌. خدا بايد عقل‌ فرعون‌ را بگيره‌. اين‌ بچه‌ محبتي‌ در دل‌ فرعون‌ پيدا كنه‌. حضرت‌ آسيه‌، سلام‌ الله‌ عليها كه‌ از بانوهاي‌ بسيار پر عظمت‌ است‌ و حجت‌ است‌ بر همة‌ زنهاي‌ عالم‌ زنهايي‌ كه‌ مي‌گن‌ آقا اين‌ شوهرمون‌ نمي‌گذاره‌ ما واجبات‌ را انجام‌ بديم‌. شوهرمون‌ نمي‌گذاره‌ ما خوب‌ بشيم‌، شوهرمون‌ به‌ طرف‌ فساد مي‌كشون‌، نوار مي‌ياره‌ مي‌گذاره‌ نمي‌دونم‌ فيلمهاي‌ نمي‌دونم‌ مزخرف‌ مي‌ياره‌ تو خونه‌ مي‌زاره‌ من‌ هم‌ زنم‌ نمي‌تونم‌ هيچ‌ كاري‌ بكنم‌ خداي‌ تعالي‌ آسيه‌ را تو خونة‌ فرعون‌ قرار داده‌، يك‌ خانم‌ كلاش‌ حسابي‌ پشم‌ داشت‌. چون‌ در مقابل‌ فرعون‌ يك‌ كسي‌ بتونه‌ دينش‌ را حفظ‌ كنه‌ خيلي‌ عظمت‌ داره‌. فرعون‌ با اون‌ قدرت‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ فرعون‌ علي‌ في‌ الارض‌. در روي‌ كرة‌ زمين‌ برجستگي‌ ظاهري‌ پيدا كرده‌، تسلط‌ پيدا كرده‌. همة‌ كارها را مي‌تونه‌ بكنه‌، فقط‌ نمي‌تونه‌ از قدرت‌ زنش‌ اون‌ هم‌ در راه‌ ايمانش‌ جلوگيري‌ كنه‌. خيلي‌ عجيبه‌. زنهايي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ حجابشون‌ خوبه‌ خجالت‌ مي‌كشن‌ برن‌ توي‌ زنهاي‌ بي‌ حجاب‌ و حال‌ اين‌ كه‌ اونها بايد خجالت‌ بكشن‌ اينها ضعفشون‌، اينها ضعيفن‌ اينها بشكند. توي‌ زنهاي‌ پر ارزش‌ دنيا قبل‌ از اسلام‌ و قبل‌ از صديقة‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها چهار تا زنند، يكي‌ حواست‌. خوب‌ حوا مادر، يعني‌ به‌ اصطلاح‌ همدوش‌ پيغمبره‌! و همدوش‌ پيغمبري‌ مثل‌ حضرت‌ آدمه‌، حوا هست‌، مريم‌ هست‌ مادر حضرت‌ عيسي‌، خديجة‌ كبري‌ است‌ همسر پيغمبر. و يكي‌ هم‌ آسيه‌ زن‌ فرعون‌. ببينيد حضرت‌ موسي‌ را قبل‌ از اين‌ كه‌ بياد تو خانة‌ فرعون‌ آسيه‌ را هم‌ خدا اونجا قرار داده‌. به‌ احتمال‌ قوي‌ اونچنان‌ انس‌ با پروردگار آسيه‌ داره‌ كه‌ مي‌گه‌ كه‌ خدا يك‌ خونه‌ بساز مي‌خوام‌ بيام‌ خيليه‌ها! براي‌ من‌ يك‌ خونه‌ در بهشت‌ بساز كه‌ من‌ دارم‌ مي‌يام‌. ببينيد چقدر اين‌ زن‌ انسش‌ با خدا زياده‌، چقدر محبوبة‌ خداست‌. اين‌ در آية‌ قرآنه‌. كدام‌ يكي‌ از ماها مي‌تونيم‌ يك‌ همچي‌ حرفي‌ بزنيم‌ خدايا در بهشت‌ ما را حالا معلوم‌ نيست‌ كجا مي‌خواد ببره‌، در بهشت‌ يك‌ خونه‌اي‌ بساز من‌ اومدم‌. رب‌ ابن لی بيتا‌ في‌ الجنه‌، عين‌ كلام‌ قرآنه‌ خدا نقل‌ مي‌كنه‌. نمي‌گيم‌ بي‌ ادبي‌ كرد. نه‌، رو محبته‌، رو انسه‌. رب‌ ابن لی بيتا في‌ الجنه‌. ديگه‌ حوصله‌ام‌ از فرعون‌ و كارهاش‌ سر آمده‌. حضرت‌ موسي‌ را هم‌ كه‌ بزرگش‌ كرديم‌ و تحويلش‌ داديم‌. حضرت‌ موسي‌ خوب‌ آمده‌ توي‌ جامعه‌ همه‌ دوستش‌ دارند مخصوصا بني‌ اسرائيل‌ خيلي‌ بهش‌ علاقه‌ دارند بعد خداي‌ تعالي‌ فرستادش‌ پيش‌ شعيب‌. شعيب‌ تربيتش‌ كرد. هشت‌ سال‌ در محضر شعيب‌ ماند. هر جا هم‌  كه‌ از علمي‌، دانشي‌ خبري‌ مي‌شد كه‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌تونست‌ استفاده‌ مي‌كرد فورا هم‌ خداكمكش‌ مي‌كرد هم‌ خودش‌ مي‌دويد. با اين‌ سستيهاي‌ ماها ما مي‌تونيم‌ به‌ كمال‌ برسيم‌! راه‌ دور حركت‌ كرده‌ آمده‌ خودش‌ را مي‌خود به‌ خضر برسونه‌.حضر خضر هم‌ سرش‌ را انداخته‌ پايين‌ اينها عبور كردند اصلا متوجه‌ نشدند كه‌ خضره‌. ماهي‌ را گذاشته‌ بود اونجا ماهي‌ حياتي‌ كه‌ خودش‌ گرفت‌ و وارد آب‌ شد. بعدي‌ كه‌ يوشع‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ اونجا ماهي‌ حيات‌ گرفت‌ به‌ خودش‌، حضرت‌ موسي‌ گفت‌ همانجا بايد ما بريم‌ و از حيات‌ معنوي‌ استفاده‌ كنيم‌.

 برگشت‌ آمد ديد حضرت‌ خضر اونجاست‌. اگر يك‌ مقداري‌ پست‌ و مقام‌ داشته‌ باشيم‌ها، يك‌ مقامي‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ شخصيتي‌ داشته‌ باشيم‌، يك‌ اداره‌اي‌ ما را به‌ عنوان‌ يك‌ رئيسي‌، معاون‌ رئيسي‌ قبول‌ كرده‌ باشه‌، حاضر نيستيم‌ به‌ اين‌ آسونيها زير بار تعليمات‌ معنوي‌ بريم‌. حضرت‌ موسي‌ است‌. پيغمبر اولي‌ العظم‌ خداست‌. كسي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ همه‌ بهش‌ محبت‌ كرده‌. ولي‌ چون‌ مي‌خواد خدا بسازدش‌ براي‌ خودش‌. واصطنعتك‌ لنفسي‌.‌ بسازدش‌ براي‌ خودش‌. مي‌ياد خواهش‌ مي‌كنه‌، تمنا مي‌كنه‌، هر چي‌ حضرت‌ خضر بهش‌ مي‌گه‌ كه‌ انك‌ لن تستطيع‌ معی صبرا‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌، برو رد كارت‌. مي‌گه‌ كه‌ ستجدني‌ انشاء الله‌ صالحا، خواهي‌ ديد كه‌ من‌ صبر مي‌كنم‌. اين‌ امتحانات‌ مشكل‌ را جلوي‌ پاش‌ مي‌اندازه‌. قبول‌ مي‌كنه‌. ببينيد استفاده‌ بكنه‌، هل‌ اتبعني‌ تعلمني‌ مما علمت‌ رشدا، هل‌ اتبعك‌ علي‌ ان‌ تعلمني‌ مما علمت‌ رشدا، اينجوري‌ مي‌گه‌، مي‌گه‌ من‌ پيروي‌ از عقل‌ تو بدارم‌. تا از اون‌ علومت‌ استفاده‌ بكنم‌، رشدي‌ پيدا بكنم‌  كمالي‌ برسم‌، ببينيد چقدر ارزش‌ داره‌ اين‌ رشدشون‌ و كمالشون‌ براي‌ بودن‌. اينجوري‌ بوده‌. تا اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌تونه‌ بگه‌ و استعمت‌ و نفسي‌. بينيد چه‌ انسي‌ با خدا داره‌! انسش‌ اونقدر زياده‌، اين‌ انس‌ حتي‌ قبل‌ از بعثتشه‌. قبل‌ از بعثتشه‌. خدا وقتي‌ كه‌ ازش‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ كه‌ چيه‌ تو دستت‌؟ مي‌گه‌ اني‌ عصاي‌ و توكل‌ عليها و احش‌ بها غنمي‌… مي‌خواد همين‌ جور صحبت‌ كنه‌ با خدا. ماها يك‌ ذره‌ دعا مي‌خونيم‌ خسته‌ مي‌شيم‌ مي‌گذاريم‌ كنار. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ نمي‌دونيم‌ چكار مي‌كنيم‌. خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشيم‌ براي‌ ثوابش‌ دعا مي‌خونيم‌. دعاي‌ كميل‌ چرا مي‌خونيد؟ ثواب‌ داره‌. دعاي‌ ندبه‌ را براي‌ چي‌ خوندي‌؟ ثواب‌ داره‌. ثواب‌ چي‌ هست‌؟ نمي‌دونم‌. ثواب‌ با صاد يا ث‌ سه‌ نقطه‌ است‌ يا سينه‌؟ هر چي‌ هست‌. ثواب‌ يعني‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ خدا نزديك‌ بكنه‌. مأنوس‌ با خدا بشيم‌.

 به‌ اون‌ حقيقت‌ مي‌رسه‌، اين‌ را مي‌گن‌ ثواب‌ يعني‌ حق‌، حقيقت‌. اين‌ را مي‌گن‌ يعني‌ اونچه‌ كه‌  بهش‌ مي‌رسه‌ مي‌شه‌ اجر. با ث‌ سه‌ نقطه‌ باشه‌ مي‌شه‌ اجر مزد، مزد كار. خوب‌. اگر مي‌خواييد خدا شما را براي‌ خودش‌ بسازدتون‌ نماز بخونيد. نماز خوندن‌ انسان‌ را مي‌سازه‌. منتهي‌ نماز درسته‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ نمازهاي‌ ماها نه‌. نماز واقعي‌. ان‌ الصلاة‌ تنهی عن‌ الفحشاء و المنكر. الصلاة‌ قربان‌ كل‌ تقي‌، الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌ اين‌ همه‌ روايتي‌ كه‌ دربارة‌ نماز هست‌. پيغمبر اكرم‌ را خدا بهش‌ كوثر داده‌. كوثر يعني‌ خير كثير. يعني‌ هر چي‌ خوبي‌ تصور بكني‌ با اين‌ فاطمه‌ بهت‌ دادند، خدا بهت‌ داده‌. من‌ اگر فرصت‌ بكنم‌ مي‌گم‌ كه‌ هر چه‌ پيغمبر اكرم‌ از دنيا و آخرت‌ بهره‌ برد از اين‌ كوثر بود. حالا فرصتش‌ نيست‌، هر چه‌ بهره‌ برد. هر چه‌ موفقيت‌ داشت‌. از كوثرش‌ بود. يعني‌ خود كوثر هم‌ معناش‌ همينه‌. حالا كه‌ ما بهت‌ كوثر داديم‌، حالا كه‌ به‌ شما خداي‌ تعالي‌ كوثر داده‌، مي‌گيد به‌ ما هم‌ كه‌ كوثر داده‌؟ يك‌ دختر داده‌ مثلا اسمش‌ را گذاشتيد كوثر، نه‌ اين‌ اسميه‌. كوثر چيه‌؟ كوثر از اين‌ حقايقي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ وسيلة‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در لابه‌ لاي‌ اين‌ كتابها ،اين‌ معارف‌ كه‌ شما را آورده‌ اينجا نشونده‌. شما شديد شيعه‌. خيلي‌ راه‌ دوره‌ تا انسان‌ برسه‌ به‌ شيعه‌ بودن‌. خيلي‌ راهه‌. از بي‌ ديني‌، بايد انسان‌ قدمهاي‌ بلندي‌ برداره‌ تا برسه‌ به‌ اينجا كه‌ شما رسيديد و شما هستيد. اين‌ را قدر بدونيد. اين‌ كوثره‌. كوثري‌ است‌ كه‌ به‌ شما خدا عنايت‌ كرده‌.  حالا چكار بايد بكنيد فصّل‌ همانكاري‌ كه‌ به‌ پيغمبر گفتند به‌ شما هم‌ مي‌گن‌. حالا كه‌ ما شيعه‌ شديم‌، حالا كه‌ ما در خانة‌ اهل‌ بيت‌ را بلد شديم‌ حالا كه‌ ما دستمون‌ به‌ در خانة‌ اهل‌ بيت‌ رسيد، حالا كه‌ ما دستمون‌ به‌ دامن‌ فاطمة‌ زهرا بند شده‌ چكار كنيم‌؟ نماز بخونيد. نماز شكر بخونيد.

 عجبا من‌ محب‌ كيف‌ ينام‌. عجب‌ از عاشقي‌ كه‌ خواب‌ كند. با خدا انس‌ داشته‌ باشيد تا ببينيد نماز شب‌ را بلند مي‌شيد يا نه‌. نصف‌ شب‌ انسان‌ بلند شده‌ خوب‌ بيدار شده‌، اين‌ ساعت‌ را نگاه‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ هنوز دو ساعت‌ به‌ اذان‌ صبح‌، خوب‌ پا شو نماز شبت‌ را بخون‌ بعد بخواب‌. نيم‌ ساعت‌ نماز شبت‌ را بخوان‌ بعد يك‌ ساعت‌ و نيم‌ ديگه‌ بخواب‌. شيطان‌ مي‌گه‌ نه‌ بابا بگير بخواب‌، خوابت‌ به‌ هم‌ مي‌خوره‌. مثل‌ اين‌ كه‌ آسمان‌ و زمين‌ به‌ هم‌ مي‌خوره‌، خوب‌ بخواب‌.خوابش‌ آدم‌ به‌ هم‌ بخوره‌ چطور مي‌شه‌؟ سرش‌ درد مي‌گيره‌، يكي‌ از رفقا سرم‌ درد مي‌گيره‌. سرت‌ درد مي‌گيره‌ يك‌ قرص‌ بخور. مريض‌ مي‌شم‌، چه‌ بهتر كه‌ در راه‌ خدا و انس‌ با پروردگار تو مريض‌ بشي‌.  مي‌ميرم‌، به‌ به‌ چه‌ عالي‌ مي‌شه‌ كه‌ تو، از زندان‌ دنيا به‌ وسيلة‌ نماز شب‌ تو نجات‌ پيدا كني‌. از اين‌ بدتر كه‌ نيست‌. آقا چه‌ حرفها مي‌زنيد شما، بله‌ راسته‌. راسته‌. چه‌ حرفها مي‌زنيم‌. ولي‌ حرف‌ حسابي‌ همين‌ است‌. دعا راز و نياز كردن‌. چرا حضرت‌ موسي‌ را مي‌گفتند بيا تور، خوب‌ مگر خدا تو مردم‌ هم‌ نبود باهاش‌ صحبت‌ كنه‌، بنشينه‌ يك‌ جايي‌، بايد يك‌ جايي‌ خلوت‌ باشه‌. تو احتياج‌ به‌ خلوت‌ داري‌ نه‌ اون‌. اون‌ همه‌ جا براش‌ خلوته‌، تو احتياج‌، تو هواست‌ پرته‌. پيغمبر اكرم‌ همه‌ جا براش‌ خلوت‌ بود، همه‌ جا هم‌ برش‌ وحي‌ مي‌رسيد. اما حضرت‌ موسي‌ با رسول‌ اكرم‌ همين‌ فرق‌ را داشت‌ او بايد بياد كوه‌ تور. اينجا خلوت‌ با خدا صحبت‌ كنه‌. نصف‌ شب‌ هم‌ خلوته‌. نصف‌ شب‌ بلند شدي‌ همه‌ خوابيده‌اند. تو آهسته‌ پامي‌شي‌ مي‌ري‌ وضوت‌ را مي‌گيري‌ مي‌ياي‌، تو همان‌ رختخوابت‌ هم‌ مانعي‌ نداره‌، نشسته‌ هم‌ مانع‌ نداره‌، هر جوري‌ كه‌ برات‌ ميسره‌، بنشين‌ با خدا حرف‌ بز، صحبت‌ كن‌، نماز بخوان‌ و شكر كن‌ كه‌ خداتو را شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قرار داده‌، محبت‌ فاطمة‌ زهرا را در دلت‌ قرار داده‌. فصل‌ لربك‌. ببينيد صّل‌ لربك‌ آدم‌ يك‌ مربي‌ داشته‌ باشه‌ بايد حتما در مقابل‌ تواضع‌ بكنه‌. اون‌ هم‌ مربي‌ مثل‌ خدا. ركوع‌ كن‌، سجده‌ كن‌، سرت‌ را بگذار در نيمه‌هاي‌ شب‌ روز خاك‌، روي‌ مهر هم‌، به‌ هر جهت‌ مهر توبه‌ استثناست‌ ولي‌ اگر بتوني‌ يك‌ جايي‌ توي‌، آقا لباسم‌ كثيف‌ مي‌شه‌، خوب‌ بشه‌. بتكونهش‌ بعدا. يك‌ جاي‌ خلوتي‌، يك‌ جاي‌ خاكي‌ را پيدا كن‌، سرت‌ را بكن‌ تو خاك‌ در مقابل‌ پروردگار بزن‌، لذت‌ ذلت‌ در مقابل‌ خدا كه‌ عين‌ عزّته‌ را بچشي‌.  چرا نمي‌خواي‌ بچشي‌؟ كوچكي‌ در مقابل‌ خداي‌ عظيم‌ را بايد لذتش‌ را درك‌ بكني‌. برسي‌ بجايي‌ كه‌ فتحت‌ باب‌ فهمی بلذيذ مناجاتهم‌. به‌ اونجا بتوني‌ خودت‌ را برسوني‌. انس‌ با پروردگار پيدا كني‌. فصّل‌، پيغمبر اكرم‌ نماز شب‌ برش‌ واجب‌ بود. نه‌ اين‌ كه‌ حالا اگر واجب‌ نبود نمي‌خوند، نه‌ چون‌ خدا بيشتر دوستش‌ داشت‌ به‌ او واجب‌ كرده‌ بود. معناي‌ واجب‌ اينه‌ كه‌اي‌ بندة‌ من‌ خيلي‌ دوستت‌ دارم‌ حتما بيا. حتما بيا و اونهايي‌ كه‌ خدا خيلي‌ دوستشون‌ نداره‌ مي‌گه‌ اگر خواستي‌ بيا، همين‌ جوري‌ نيست‌، شما يكي‌ را دوست‌ داريد مي‌گيد حتما بيا. من‌ كه‌ دعوت‌ مي‌كنم‌ تو حتما بيا. اين‌ معني‌ واجبه‌، يكي‌ را هم‌ نه‌، حالا اگر آمد اشكالي‌ نداره‌، اگر خواستي‌ بيا. نسبت‌ به‌ ماها نباشه‌ مستحبه‌ اگر خواستيه‌. اما او را چون‌ دوستش‌ داره‌، حبيبشه‌، مي‌گه‌ حتما بيا و شما هم‌ كاري‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ توي‌ يك‌ راهي‌ خودتون‌ را بياندازيد كه‌ حتما بريد. حتما بريد طرف‌ خدا. خدا هم‌ بهتون‌ بگه‌ كه‌ حتما بيا. اگر يك‌ شب‌ نماز شبشون‌ ترك‌ شد شما روزش‌ كسل‌ باشيد، شما كه‌ چرا من‌ ملاقات‌ با پروردگارم‌ را ترك‌ كردم‌.

 فصّل‌، صبح‌ تا غروب‌ زنده‌ هستي‌، نفس‌ مي‌كشي‌، چشمت‌ بيناست‌ گوشت‌ شنواست‌، زبان‌ گوياست‌، خوب‌ شب‌ براي‌ اين‌ نعمت‌ چكار مي‌خواي‌ بكني‌. اينها همه‌ جزء كوثره‌ها اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌. يعني‌ از كوثر منشعب‌ مي‌شه‌. شب‌ چكار مي‌كني‌؟ فصّل‌. نماز شب‌ بخون‌، چون‌ نماز واجب‌ كه‌ حالا حتما بياست‌ و خوب‌ ما هم‌ حتما به‌ زور مي‌ريم‌ به‌ هر حال‌ هر چي‌ باشه‌ اين‌ حتميه‌ و ما هم‌ روي‌ محبت‌، خدا رو محبت‌ به‌ ما گفته‌ حتما بيا.ما روي‌ به‌ اصطلاح‌ بي‌ محبتي‌ كاري‌ را انجام‌ مي‌ديم‌. نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌ مي‌خونيم‌. اما اوني‌ كه‌ حتما نگفته‌ ما بايد يك‌ كاري‌ بكنيم‌ حتمي‌ بشه‌. يعني‌ مثل‌ واجب‌ بشه‌ برامون‌ نماز شب‌. كه‌ فتهجد به‌ نافلة‌ لك‌ عسي‌‌ ان‌ يبعثك‌ ربك مقاما محمودا، خدا قول‌ هم‌ نداده‌ براي‌ اين‌ كه‌ خوب‌ حالا ازحالا شروع‌ مي‌كنيد براي‌ اين‌ كه‌ ما را به‌ مقام‌ محمود برسون‌. عسي‌‌ ان‌ يبعثك‌ ربك مقاما محمودا. شما يك‌ تجربه‌ بكنيد از امشب‌ شروع‌ بكنيد به‌ نماز شب‌ خوندن‌ ببينيد زن‌ و بچه‌ اتون‌ از فردا چه‌ جوري‌ هستند؟ همه‌اشون‌ عوض‌ مي‌شن‌، كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ ايمان‌ توي‌ زندگيت‌ پيدا شد. اون‌ زن‌ مي‌گه‌ مردي‌ كه‌ نماز شب‌ مي‌خونه‌ چرا من‌ اذيتش‌ كنم‌؟ بچه‌ات‌ مي‌گه‌ اين‌ پدر ما نماز شب‌ خونه‌. من‌ يك‌ نفري‌ را مي‌شناختم‌ خيلي‌ از كارهاش‌ بدم‌ هم‌ مي‌آمد، يك‌ شب‌ يك‌ مسافرتي‌ رفتيم‌ ديديم‌ اين‌ مقيد به‌ نماز شبشه‌ واقعا كلي‌ نظرم‌ نسبت‌ به‌ او فرق‌ كرد و دوستش‌ شدم‌. تغيير مي‌كنه‌، اثر مي‌گذاره‌ و اين‌ را هم‌ تجربه‌ بكنيد سر شب‌ بگيريد بخوابيد تا صبح‌ بعد هم‌ پاشيد يك‌ نماز همچين‌ چرتي‌، نماز صبحتون‌ را بخونيد بعد هم‌ بگيريد بخوابيد. ببينيد زندگيتون‌ چه‌ جوري‌ مي‌شه‌؟ هيچ‌ نمي‌تونيد اينها را تربيتشون‌ كنيد. اينها مي‌خوابند تا ساعت‌ خدمت‌ شما، هشت‌ و نه‌ و نه‌ عبادتي‌، نه‌ دعايي‌، نه‌ به‌ ياد خدايي‌ بعد هم‌ كارهاي‌ ديگر دست‌ و پا گير را انجام‌ مي‌دن‌ و بعد هم‌ فردا هم‌ همين‌ طور. بنابر اين‌ براي‌ نعمتهاي‌ الهي‌ براي‌ محبتهاي‌ الهي‌، براي‌ اين‌ كه‌ از اين‌ كوثري‌ كه‌ خدا به‌ پيغمبر عنايت‌ كرده‌ شما استفاده‌ كرديد فصّل‌، نماز بخونيد و با نماز خودتون‌ را رشد بديد.

 فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها حضرت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ ازشون‌ نقل‌ شده‌ كه‌ مي‌فرمودند مادر ما تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بود. دعا مي‌كرد، براي‌ همسايه‌ها دعا مي‌كرد. نماز مي‌خوند حتي‌ تورم‌ قدماه‌، اين‌ پاهاش‌ مباركش‌، پس‌ كه‌ روي‌ پا مي‌ايستاد، نماز نشسته‌ نمي‌خوند مثل‌ ماها حالا مي‌خواييم‌ نماز شب‌ بخونيم‌، نشسته‌ بخونيم‌. اين‌ قدر روي‌ پا مي‌ايستاد كه‌ پاهاش‌ ورم‌ مي‌كرد. نمي‌گفت‌ من‌ مريض‌ مي‌شم‌، همه‌اش‌ به‌ ياد خدا بود. حالا نمي‌دونم‌ اين‌ روزها مثل‌ ديروزي‌، امروزي‌ اونطوري‌ كه‌ دربارة‌ زينب‌ كبري‌ نوشته‌اند آيا دربارة‌ ايشان‌ هم‌ بوده‌؟ دربارة‌ زينب‌ كبري‌ نوشته‌اند كه‌ حضرت‌ زينب‌ شب‌ يازدهم‌ محرم‌، امام‌ سجاد مي‌فرمود ديدم‌ نشسته‌ نماز شبش‌ را مي‌خونه‌. هيچ‌ وقت‌ زينب‌ نشسته‌ نماز نخونده‌ معلومه‌ كه‌ تعجب‌ كرده‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ السلام‌. آيا مادر شما فاطمة‌ زهرا امشب‌ نماز شبش‌ را نشسته‌ خونده‌؟ خدا لعنت‌ كنه‌ قنفض‌ را در اون‌ دهة‌ فاطميه‌ عرض‌ كردم‌ خيلي‌ دلم‌ مي‌خواست‌ توجه‌ به‌ اين‌ نكتة‌ از مصيبت‌ داشته‌ باشيد كه‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا توي‌ مسجد باز مي‌شد، اصلا در ديگه‌اي‌ نداشت‌. مردم‌ مسلمان‌ اون‌ روز هم‌ توي‌ مسجد جمع‌ بودند، همه‌اشون‌ ايستاده‌ بودند. وقتي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را براي‌ بيعت‌ مي‌بردند فاطمة‌ زهرا هم‌ پشت‌ در ايستاده‌ و در را آتش‌ زدند و اون‌ طور فاطمة‌ زهرا به‌ روي‌ زمين‌ افتاد. آيا اين‌ مسلمانها آمدند كمك‌ كردند؟ با كمال‌ تأسف‌ چهل‌ نفر از اينها آمدند علي‌ را مي‌كشيدند و اكثرشون‌ فاطمه‌ اطهر را كتك‌ مي‌زدند. السلام‌ عليك‌ يا فاطمة‌ البتول‌ يا قرة‌ عين‌ الرسول‌ يا سيدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيهة‌ عند الله‌ اشفعي‌ لنا عند الله‌.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۳۰ جمادی الاول ۱۴۲۰ قمری- معنای ابتر در سوره کوثر

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر فصل‌ لربك‌ و النحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 اگر در زندگيتون‌، در راه‌ و روشتون‌، در كمالات‌ روحيتون‌، در علومي‌ كه‌ تعليم‌ مي‌گيريد بركت‌ نبود. يعني‌ بركتي‌ كه‌ بايد باشد نداشت‌. ديديد كه‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد به‌ ضررتون‌ تموم‌ ميشه‌. قطع‌ شده‌ است‌، محدوده‌، كارهايتون‌ درست‌ انجام‌ نميشه‌، موفقيتهاي‌ معنوي‌ نداريد، اسمتون‌ را گذاشتيد كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسيد ولي‌ موفق‌ نيستيد. به‌ خيال‌ خودتون‌ در حال‌ يقظه‌ هستيد و حال‌ اينكه‌ خوابيد. توبه‌ كرده‌ايد و حال‌ اينكه‌ هيچ‌ حركتي‌ به‌ سوي‌ خدا نمي‌كنيد. در تمام‌ مشكلات‌ ضعف‌ از خودتون‌ نشون‌ مي‌ديد. انحرافات‌ زيادي‌ در زندگيتون‌، در عقائدتون‌، در مسائل‌ مختلف‌ داريد. به‌ همه‌ چيز محبت‌ داريد جز به‌ خدا. نفس‌ اماره‌اتون‌ ولتون‌ نميكنه‌، برتون‌ مسلطه‌. شيطان‌ نميگذاره‌ بندگي‌ خدا را بكنيد. اگر يك‌ همچين‌ وضعي‌ داريد، اين‌ يك‌ مسئله‌ اينجا ممكنه‌ وارد كارتون‌ شده‌ باشه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ در مقابل‌ پيغمبر قرار گرفته‌ايد. پيغمبر اكرم‌ را اسوة‌ خودتون‌ قرار نداديد. حركت‌ آن‌ حضرت‌ را، اعمال‌ آن‌ حضرت‌ را، افكار آن‌ حضرت‌ را براي‌ خودتون‌ اسوه‌ و الگو قرار نداديد و بوي‌ دشمني‌ هم‌ گاهي‌ ممكنه‌ پيدا بكنه‌. آخه‌ دشمني‌ همين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ صورت‌ يك‌ كسي‌ بايسته‌ و بهش‌ بدوبيراه‌ بگه‌. اين‌ يك‌ غضبي‌ است‌، ممكنه‌ شيطان‌ بر انسان‌ عارض‌ كرده‌ باشه‌ و بعد هم‌ دفع‌ بشه‌. دشمني‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ نخواسته‌ باشه‌ اهداف‌ پيغمبر عملي‌ بشه‌. اگر بنا باشه‌ زن‌ و فرزندش‌ را با يكي‌ از زنهاي‌ خوب‌ يا زنهاي‌ بد مقايسه‌ بكنند، بيشتر شبيه‌ به‌ زنهاي‌ بده‌. زنش‌ اينطوريه‌. شما بيائيد مقايسه‌ بكنيم‌ ببينيم‌ زنهاي‌ ما آيا شبيه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا هستند يا شبيه‌ به‌ عايشه‌؟ به‌ كدوم‌ يكي‌ بيشتر شباهت‌ دارند؟ دشمني‌ اين‌ نيست‌ كه‌، شايد هيچوقت‌، اين‌ را بدونيد عمر يا ابوبكر توي‌ روي‌ پيغمبر واي‌ نايستادند بلكه‌ هميشه‌ اظهار محبت‌ هم‌ مي‌كردند. بني‌ اميه‌ كه‌ دشمنان‌ سرسخت‌ پيغمبر اكرم‌ بودند، در اين‌ اواخر مثل‌ ابوسفيان‌ و اينها ديگه‌ همه‌اشون‌ تسليم‌ بودند و اظهار محبت‌ هم‌ مي‌كردند. اما جزء شان‌ پيغمبرند، جزء دشمنان‌ پيغمبرند. و اين‌ را هم‌ بدانيد در اين‌ دنيا كسي‌ كه‌ با پيغمبر دشمني‌ بكنه‌، ابتره‌. ابتر يعني‌ چه‌؟ هماني‌ كه‌ گفتم‌. موفق‌ نيست‌، موفقيت‌ نداره‌، پيشرفت‌ نداره‌، زندگيش‌ مرتب‌ نيست‌. دنيا حالا بالاخره‌ مي‌گذره‌، زياد مهم‌ نيست‌. آخرتش‌ خرابه‌. باهاش‌ رفتار بد مي‌كنند. آقايون‌ فكر نكنيد كه‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هستيد و بالاخره‌ بهشتي‌ هستيد. منهم‌ ميگم‌ شيعه‌ بهشتيه‌. اما شما اين‌ را بدونيد من‌ مكرر گفته‌ام‌ كه‌ تا انسان‌ صددرصد اعمالش‌، عقائدش‌، رفتارش‌ با پيغمبر اكرم‌ كه‌ اسوه‌ است‌، صددرصد تطبيق‌ نكنه‌ توي‌ بهشت‌ راهش‌ نمي‌دهند. پيغمبر داراي‌ خلق‌ عظيم‌ بود. پيغمبر اكرم‌ سخي‌ بود. پيغمبر اكرم‌ در تمام‌ كارها جدي‌ بود. وظائفش‌ را آنقدر انجام‌ ميداد با دقت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را در بندگي‌ يك‌ خورده‌اي‌ ترمز ميكرد. بهش‌ ميگفت‌ طه‌ ما انزل‌ القرآن‌ لتشقي‌. پيغمبر اكرم‌ را آنقدر با مردم‌ مهربان‌ بود كه‌ آية‌ درباره‌اش‌ نازل‌ شده‌ كه‌ فبما رحمة‌ من‌ الله‌ لنت لهم‌. فض‌ غليظ‌ القلب‌ نبود. بداخلاق‌ تندخو نبود. اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر البته‌ آنها در رأس‌ جريان‌ هستند. حكومت‌ بني‌ اميه‌ قطع‌ شد، ابتر بود. خودشون‌ ابتر بودند. ابتر يعني‌ مقطوع‌. يعني‌ دنباله‌ نداشته‌، دنباله‌ ندار. يعني‌ كسي‌ كه‌ دوام‌ نداره‌. مقايسه‌ كنيد الان‌ يك‌ جريانش‌ را فقط‌. و آن‌ يك‌ جريان‌ اينه‌ كه‌ يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ در يكي‌ از كتابها مي‌نويسه‌، ظاهرا در صواعق‌ مهرقه‌ باشه‌، ابن‌ حجر مي‌نويسه‌. اينجوري‌ توي‌ ذهنم‌ هست‌. شايد هم‌ جاي‌ ديگه‌ باشه‌. بالاخره‌ اين‌ كلام‌ هست‌ كه‌ در روزي‌ كه‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌، روز عاشورا، شهيد شدند؛ از فرزندان‌ امام‌ حسين‌ فقط‌ يك‌ عليل‌ بيمار بصورت‌ ظاهر، وجود داشت‌. و در همان‌ وقت‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌، تنها گهواره‌هاي‌ طلا و نقرة‌ بني‌ اميه‌ ده‌ هزار تا بود. و اين‌ شخص‌ در قرن‌ پنجم‌ ظاهرا، پانصد سال‌ بعد از پيغمبر اكرم‌، ميگه‌ در زمان‌ ما تمام‌ ممالك‌ اسلامي‌ را سادات‌ گرفتند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا گرفته‌اند و حال‌ اينكه‌ يك‌ نفر از بني‌ اميه‌ پيدا نميشه‌ كه‌ تعبير او اينه‌ كه‌ مثلا زير ديگي‌ را فوت‌ كنه‌. يك‌ همچين‌ تعبيري‌. اين‌ معناي‌ ابتر است‌ و آن‌ معناي‌ كوثره‌. اين‌ معناي‌ ظاهري‌، مُلكيش‌، معناي‌ دنياييش‌. شما اين‌ بحث‌ را، اين‌ مسئله‌ را مقايسه‌ بكنيد در تمام‌ كارهايتون‌. پيغمبر اكرم‌ در تمام‌ كارهايش‌ جدي‌ بود. در عين‌ حال‌ بهش‌ مي‌فرمودند فرمود خداي‌ تعالي‌ فاستقم‌ كما امرت‌. استقامت‌ كن‌. كاري‌ را كه‌ شروع‌ كردي‌ به‌ پايان‌ برسون‌. شل‌ و سفت‌ نكن‌. يك‌ روزي‌ عشقت‌ كشيده‌ يك‌ آدم‌ جدي‌ هستي‌ در مسائل‌ معنوي‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. يك‌ روز هم‌ يك‌ آدم‌ بيحالي‌ كه‌ اصلا يادت‌ رفته‌ از همه‌ چيز. يك‌ آدمي‌ هستي‌ كه‌ مثلا تكيه‌ات‌ به‌ فلاني‌ و فلاني‌ است‌ كه‌ آنها بيايند هر هفته‌ براي‌ ما صحبت‌ بكنند، همانش‌ هم‌ نمي‌آئيد گوش‌ بديد، هر هفته‌ بيايند براي‌ ما صحبت‌ كنند تا ما شارژ بشيم‌. يك‌ باطري‌ باش‌ كه‌ خودكار شارژ بشه‌. هميشه‌ تكيه‌امون‌ بايد به‌ يك‌ نفري‌ باشه‌. خوب‌ بگذار همه‌ به‌ تو تكيه‌ بكنند. چرا تو تكيه‌ به‌ ديگري‌ بكني‌؟ چرا يك‌ اقدام‌ نمي‌كني‌، چرا يك‌ همتي‌ نمي‌كني‌؟ من‌ توي‌ رفقا، آنروز متأسفانه‌ عرض‌ كردم‌، من‌ مي‌خواستم‌ جلسات‌ خيلي‌ خصوصي‌ باشه‌ در يك‌ سطح‌ اكثرا باشند تا من‌ از راه‌ دور مي‌آيم‌ اينجا، شما از راه‌ دور مي‌آييد اينجا، زحمتتون‌ هدر نره‌. خوب‌ نميشه‌ همة‌ حرفها را در اين‌ مجلس‌ كه‌ افراد مختلف‌ هستند زد. ولي‌ من‌ دوست‌ داشتم‌ كه‌ شماها زود به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از حكمت‌ برسيد كه‌ از باطنتون‌ درس‌ بگيريد. در خلوت‌ بنشينيد با خدا مناجات‌ كنيد، از الهامات‌ الهي‌ استفاده‌ بكنيد. متأسفانه‌ اينطور كه‌ نيست‌ بمانه‌، من‌ از بعضي‌ از دوستان‌ گاهي‌ تلفني‌، گاهي‌ تماس‌ ظاهري‌ كه‌ مي‌پرسم‌ مي‌بينم‌ ابتر به‌ تمام‌ معني‌ هستند. يعني‌ اصلا هيچ‌. همة‌ زحمات‌ هدر داده‌ شده‌. نكنه‌ كه‌ شما روز قيامت‌ خداي‌ نكرده‌ بهتون‌ پروردگار متعال‌ خطاب‌ كنه‌ كه‌ ما تو را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كرديم‌ و راه‌ را بهتون‌ نشان‌ داديم‌ و شما كوتاهي‌ كرديد. تا پاك‌ نشيد، تا صددرصد الگوي‌ پيغمبر اكرم‌ و پيغمبر اكرم‌ الگوي‌ شما نباشه‌، نمي‌تونيد در بهشت‌ وارد بشيد. شما بگيد كه‌ ما شيعه‌ايم‌ وارد ميشيم‌. شما شيعه‌ايد وارد بشيد. سادات‌ هم‌ شايد وارد بشوند. اما پنجاه‌ هزار سال‌ روز قيامت‌ را چه‌ مي‌كنيد؟ چند ميليون‌ سال‌ شايد چند ميليارد سال‌ عالم‌ برزختون‌ را چيكار مي‌كنيد؟ اينجا راحت‌ مي‌تونيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد، منتهي‌ اهميت‌ نمي‌ديد. مرگ‌ هم‌ يك‌ دفعه‌ دامنگير انسان‌ ميشه‌. مي‌گذارندش‌ توي‌ سردخانه‌، توي‌ سردخانة‌ بيمارستان‌ را نميگم‌ها. توي‌ سردخانة‌ زمان‌. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ مي‌آورندش‌ بيرون‌. خوب‌ آقا، آقاي‌ تنبل‌ حالا چيكارت‌ كنيم‌؟ اينجا با شلاقهاي‌ قيامت‌، ميگيد شلاق‌ داره‌ قيامت‌؟ بعله‌. تشنگي‌ كه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ در صحراي‌ قيامت‌ پيدا نميشه‌. اين‌ يك‌ شلاق‌. گرما آنچنان‌ كه‌ اگر مرگ‌، خداي‌ تعالي‌ اگر مرگ‌ را برنميداشت‌ شما نمي‌تونستيد توي‌ قيامت‌ يك‌ لحظه‌ بمانيد. آب‌ بدن‌ خشك‌ ميشه‌، بهت‌ ميگويند كه‌ آقا بشين‌ اون‌ گوشه‌ تزكية‌ نفس‌ بكن‌. اينجا؟! خوب‌ بعله‌. اختيار دست‌ تو بود. توي‌ دنيا جدي‌ نبودي‌. توي‌ دنيا همة‌ زخارف‌ دنيا تو را گول‌ ميزد. همة‌ باصطلاح‌ چيزها تو را به‌ خودش‌ مي‌كشيد. خوب‌ اينجا بشين‌ اين‌ كار را بكن‌. نميشه‌ ما را همينجوري‌… نه‌. بهيچ‌ وجه‌! شفاعت‌ چي‌؟ شفاعت‌ براي‌ گناهانه‌. گناهانت‌ را هم‌ مي‌بخشيم‌، اعتقاداتت‌ را هم‌ قبول‌ داريم‌. اما اگر يك‌ سر سوزن‌ در تو صفت‌ رذيله‌ باشد راهت‌ نمي‌دهند. مكرر من‌ اين‌ را گفته‌ام‌. ما بيداريم‌؟ ما در خواب‌ غفلت‌ نيستيم‌؟ همين‌ امروز صبح‌ تا حالا چقدر به‌ فكر روحتون‌ بوديد؟ چقدر به‌ فكر بدنتون‌ بوديد؟ چقدر روي‌ روحتون‌ كار كرديد چقدر روي‌ بدنتون‌ كار كرديد؟ خيلي‌ ساده‌ است‌. اگر در بين‌ ماها يكي‌ دو سه‌ نفر پيدا بشوند كه‌ روحشون‌ بيشتر از بدنشون‌ كار كرده‌ باشند خيلي‌ ممنونيم‌. منكه‌ واقعا خيلي‌ خوشحالم‌. مثلا چطور؟ از صبح‌ كه‌ پاشديد صبحانه‌ خورديد؟ بعله‌. نماز هم‌ خونديد؟ بعله‌. چقدر از صبحانه‌ لذت‌ برديد چقدر از نمازت‌ لذت‌ بردي‌؟ صبحانه‌ تو را سيرت‌ كرد، نمازت‌ چيكارت‌ كرد. چيكار كرد. قبل‌ از نماز چه‌ حالي‌ داشتي‌ بعد از نماز چه‌ حالي‌؟ قبل‌ از نماز اگر گفتي‌ كه‌ من‌ چون‌ خدا را ملاقات‌ نكرده‌ بودم‌ از سر شب‌ تا صبح‌، و در نماز رفتم‌ به‌ معراج‌ و خدا را ملاقات‌ كردم‌ و روحيه‌ گرفتم‌، نشاط‌ گرفتم‌، توكل‌ به‌ او پيدا كردم‌، تسليم‌ در مقابل‌ او شدم‌، حالا مي‌تونم‌ تا غروب‌ يك‌ آدم‌ حسابي‌ باشم‌؛ خوب‌ به‌ اندازة‌ صبحانه‌ات‌ نمازت‌ كار كرده‌. اينجوري‌ هستي‌؟ به‌ اندازة‌ صبحانه‌، صبحانه‌ كه‌ خوردي‌، يك‌ تخم‌ مرغ‌، و حالا يك‌ اشتهاي‌ خوبي‌ هم‌ داشتي‌، قدري‌ كره‌ و مربا و خوب‌ سير شدي‌. تا ظهر ديگه‌ بري‌ مشغول‌ كارت‌ بشي‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ ساعت‌ هشت‌ و نه‌ يك‌ چيزي‌ بهت‌ تعارف‌ كنند، ميگي‌ من‌ صبحانه‌ امروز خوب‌ خوردم‌، نه‌، اشباعم‌. خوب‌ نمازت‌ هم‌ خوب‌ خوندي‌؟ اشباعي‌؟ روحت‌ سرحاله‌؟ مشتري‌ ساعت‌ هشت‌ اول‌ وقت‌ اومده‌ بهت‌ يك‌ رشوه‌اي‌، يك‌ چيز حرامي‌ تعارف‌ ميكنه‌، حلالش‌ هم‌ نبايد از دست‌ مردم‌، بايد خودكار باطنت‌ آنقدر قوي‌ باشه‌ كه‌ از دست‌ خداي‌ تعالي‌ تو در امور معنويت‌ هم‌ چيز بگيري‌. ولي‌ همان‌ اول‌ صبح‌، روايت‌ داره‌ كه‌ مؤمن‌ در آخرالزمان‌ صبح‌ با ايمانه‌، شب‌ كه‌ مي‌آيد خونه‌ بي‌ ايمان‌. ايمانش‌ چي‌ شده‌؟ از دست‌ داده‌. با اين‌ صحبت‌ كرده‌، با اون‌ صحبت‌ كرده‌، خودش‌ را دچار بدبختي‌ كرده‌، ابتر شده‌. دشمن‌ پيغمبر شده‌ عملا. با پيغمبر اكرم‌ هيچ‌ نسبتي‌ نداره‌. پيغمبر اكرم‌ اينهمه‌ محبت‌ ميكرد ما هم‌ بايد محبت‌ بكنيم‌. پيغمبر اكرم‌ قبل‌ از بعثت‌ معروف‌ به‌ امين‌ بود. تو هم‌ بايد امانتدار باشي‌. پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ قبل‌ از اينكه‌ مبعوث‌ بشه‌ همة‌ مردم‌ بازار و كوچه‌ و اينها قبولش‌ داشتند، قبولش‌ داشتند. تو را هم‌ قبول‌ دارند؟ اميني‌؟ خلف‌ وعده‌ نميكرد. تو هم‌ نميكني‌؟ پيغمبر اكرم‌ اين‌ شما نگيد كه‌ پيغمبر بود، ما كجا و پيغمبر كجا. هرچه‌، همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ بود، هر چه‌ از پيغمبر به‌ ما رسيده‌ از كمالات‌، ما بايد مثل‌ او بشيم‌. يعني‌ ما هم‌ مي‌تونيم‌ كه‌ اين‌ را در خودمون‌ پياده‌ كنيم‌. آنهايي‌ را كه‌ ما نمي‌تونيم‌ در خودمون‌ پياده‌ بكنيم‌، آنها را نگفته‌اند و ما هم‌ نمي‌فهميم‌ و براي‌ ما هم‌ نيست‌. اين‌ را بدونيد. آن‌ خلق‌ عظيم‌ پيغمبر را بايد داشته‌ باشيم‌، به‌ همان‌ اندازه‌اي‌ كه‌ پيغمبر داشت‌. و الاّ شما الگو مي‌فهميد يعني‌ چي‌؟ و الاّ شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ پارچه‌اي‌ بهتون‌ دادند، يك‌ الگويي‌ هم‌ بهتون‌ دادند. گفتند مثل‌ اين‌ بدوز. شما بگيد آن‌ پيرهن‌ را نميدونم‌ در كجا دوختند من‌ نمي‌تونم‌ مثل‌ او بدوزم‌. نميتوني‌ پس‌ بيخوده‌ اين‌ الگو. يك‌ سانت‌، نيم‌ سانت‌ با او فرق‌ بكنه‌، تو بد دوختي‌. بايد عين‌ او بدوزي‌. متر بكني‌ ببيني‌ چقدر كمرشه‌، چقدر آستينشه‌، چقدر يقه‌اشه‌، چه‌ جوريه‌. همانجور بدوزي‌. خدا در قرآن‌ ميگه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. آقا اين‌ الگوي‌ خوبيه‌ پيغمبر. الگوي‌ شما بايد پيغمبر اكرم‌ باشه‌. نماز چه‌ جوري‌ مي‌خوند شما هم‌ آنجوري‌ بخونيد. آنچه‌ كه‌ در وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ بود از نظر روحيات‌، آن‌ را از شما كه‌ به‌ ما هم‌ نرسيده‌، اون‌ را از ما نخواستند. ولي‌ بايد آنچه‌ كه‌ رسيده‌ بايد طبق‌ اون‌ عمل‌ بكنيم‌. خلق‌ عظيم‌ پيغمبر به‌ ما نرسيده‌؟ شرح‌ صدر عظيم‌ پيغمبر، امروز با يكي‌ از رفقا صحبت‌ بود، واقعا عجيبه‌. عمر پهلويش‌ مي‌آيد اصلا نميگذاره‌ عمر بفهمه‌ كه‌ ايشان‌ از او بدش‌ مي‌آيد. ماها يك‌ خورده‌اي‌ يك‌ كسي‌ مطابق‌ ميلمون‌ حركت‌ نكنه‌ ازش‌ اصلا متنفر ميشيم‌، نمي‌خواهيم‌ ببينيمش‌. پيغمبر اكرم‌ قبل‌ از اينكه‌ عمر همة‌ اين‌ كارها را بكنه‌، عمر را مي‌شناخت‌. چون‌ و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. در وجود پيغمبر علم‌ ماكان‌ و ما يكون‌، يعني‌ آنچه‌ كه‌ بعدا مي‌خواهد بشه‌، حالا اينكار كه‌ اصلا معلوم‌ بود. پيغمبر مي‌دونست‌ كه‌ اين‌ آدم‌ براي‌ خلافتش‌ هر كاري‌ را ممكنه‌ بكنه‌. مي‌شناختش‌. ببينيد چه‌ شرح‌ صدري‌ داره‌؟ اين‌ اندازه‌ كه‌ پيغمبر شرح‌ صدر داشته‌ ما هم‌ بايد داشته‌ باشيم‌. و الاّ براي‌ ما آن‌ شرح‌ صدري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داره‌ كه‌ حالا مثلا ما نمي‌فهميم‌، اون‌ را از ما نخواستند. آنكه‌ ازش‌ نمي‌فهميم‌. عبادتهاي‌ پيغمبر را. عبادتهاي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را.

 همة‌ عرض‌ من‌ اينه‌ امشب‌. شب‌ اول‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ است‌ و انشاء الله‌ اميد ظهور را در اين‌ ماه‌ بيشتر از ماههاي‌ ديگه‌ داريم‌. چون‌ يك‌ روايتي‌ است‌ كه‌ نسبتا هم‌ خوبه‌ كه‌ العجب‌ كل‌ العجب‌ بين‌ الجمادي‌ و رجب‌ در جمادي‌ الثاني‌ ميگويند هست‌. و همة‌ حرف‌ من‌ امشب‌ اينه‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ جدي‌ باشيد. فكر نكنيد اسمتون‌ را گذاشتيد اهل‌ تزكية‌ نفس‌ ديگه‌ بهشت‌ و كليد بهشت‌ هم‌ دست‌ شما و بايد هم‌ ديگه‌ همة‌ كارها در دست‌ شما باشه‌. ابتر نباشيد. كه‌ در نتيجة‌ ابتر بودن‌ در كارهاتون‌، در گرفتاريهايتون‌، نتيجه‌اش‌، اگر دقيق‌ باشيد، دشمني‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ كرديد. ميگيد ما دشمن‌ پيغمبر نيستيم‌. دوستش‌ هم‌ داريم‌. خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريم‌. بعله‌ دوستي‌ زباني‌ و قلبي‌ هم‌ قبول‌ دارم‌. اما دوستي‌ عملي‌ ما نداريم‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فاستقم‌ كما امرت. به‌ شما هم‌ ميگه‌ خداي‌ تعالي‌ فاستقم‌ كما امرت همين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد. مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ بر ما تهمت‌ بزنه‌ ولو تقول علينا بعض‌ الاقاويل‌ ما چيكارش‌ مي‌كنيم‌؟ قطع‌ وطينش‌ مي‌كنيم‌. شما هم‌ همينطوريد. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد. اگر بدونيد كه‌ در شبانه‌ روز حرفي‌ كه‌ مي‌زنيد چقدر روز قيامت‌ اين‌ حرفها ضرر برايتون‌ داره‌ها، اصلا خودتون‌ را به‌ لالي‌ مي‌زنيد. بهتر اينه‌ كه‌ آدم‌ اصلا حرف‌ نزنه‌. كم‌ حرف‌ بزنيد. حرفهاي‌ انسان‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، خداي‌ تعالي‌ در دهن‌ آدم‌ را مي‌بنده‌. چون‌ يك‌ آدم‌ بي‌ ربطي‌ كه‌ توي‌ دنيا پرحرفي‌ ميكرده‌ و هي‌ حرف‌ ميزده‌ و همه‌ جا هم‌ مي‌خواسته‌ بوسيلة‌ حرفهاي‌ بيخودش‌ خودش‌ را باصطلاح‌ صالح‌ معرفي‌ بكنه‌ و همة‌ مردم‌ را بد معرفي‌ بكنه‌. هميشه‌ بديهايش‌ را به‌ گردن‌ مردم‌ بيندازه‌، بگه‌ من‌ اينجوري‌ بودم‌ و اون‌ اينجوري‌ بود و اين‌ حرفها، اين‌ در دهنش‌ را مي‌بنده‌. براي‌ اينكه‌ آنجا هم‌ همين‌ عادت‌ را داره‌. خدا هم‌ ديگه‌ اصلا شأنش‌ نيست‌ كه‌ با ما بنشينه‌ به‌ بحث‌ كردن‌. تو اين‌ لب‌ و دهن‌ تو حرف‌ دروغ‌ زياد زده‌. حرف‌ لغو زياد زده‌. اين‌ را مي‌بنديمش‌. از جايي‌ ما حرف‌ را بيرون‌ مي‌كشيم‌ كه‌ تا حالا سابقة‌ دروغ‌ گفتن‌ نداره‌. كجاست‌؟ دست‌ انسان‌. تكلمنا ايديهم‌. دست‌ آدم‌ حرف‌ ميزنه‌. هر چي‌ آدم‌ ميگه‌ حرف‌ نزن‌، آبرويم‌ را نبر. ميگه‌ نه‌، من‌ ديگه‌ مثل‌ تو نيستم‌، من‌ ديگه‌ از قلب‌ تو الهام‌ نمي‌گيرم‌، از قلب‌ تو دستور نمي‌گيرم‌. من‌ از خدا الهام‌ مي‌گيرم‌. خيلي‌ آدم‌ ناراحت‌ ميشه‌. يك‌ بچه‌اي‌ مثلا انسان‌ داشته‌ باشه‌، پهلويش‌ وايستاده‌ باشه‌ مثلا. اين‌ هرچي‌ توي‌ خونه‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ به‌ ضررش‌ هم‌ هست‌ و اينجا نبايد گفته‌ بشه‌، اينجا هي‌ بگه‌. هر چي‌ هم‌ اشاره‌، فلان‌، مي‌بينه‌ نه‌. تند تند تند داره‌ ميگه‌. دست‌ آدم‌ اينجوري‌ ميشه‌. چرا ما زبانمون‌ اينقدر بايد بد بشه‌ كه‌ خدا بگه‌ ديگه‌ اين‌ را ببندش‌. دهنتون‌ را كنترل‌ كنيد. حرفتون‌ را كنترل‌ كنيد. مخصوصا زنها. انسان‌ وقتي‌ كه‌ پرحرفي‌ كرد طبعا حرف‌ خوب‌ و درست‌ و حسابي‌ كه‌ زياد نميتونه‌ باشه‌. كم‌ حرف‌ ميزنه‌. كم‌ حرف‌ بزنيد. اينقدر انسان‌ بي‌ آبرو بشه‌ كه‌ بگند آقا، در دهنش‌ را ببندند. توي‌ يك‌ دادگاهي‌ بگند آقا تو ديگه‌ حرف‌ نزن‌، در دهنش‌ را ببندند. همين‌ در دهن‌ بستن‌ علامت‌ اينه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ كنترل‌ نداشته‌ زبانش‌. اليوم‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌. نكنيد اين‌ كار را. يك‌ جوري‌ باشيم‌ كه‌ در باصطلاح‌ بعضي‌ روايات‌ هست‌، در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ هست‌. و شيعتك‌ علي‌ منابر من‌ نور مبیضه وجوههم‌ حولي‌ في‌ الجنه‌. شيعيان‌ تو يا علي‌ بر بلنديهايي‌ از نور نشسته‌اند. بر منبري‌ از نور نشسته‌اند. براي‌ مردم‌ صحبت‌ مي‌كنند، حرف‌ ميزنند. علاوة‌ بر اين‌ ميگيد در تزكية‌ نفس‌، روز قيامت‌ يك‌ عده‌اي‌ را بهتون‌ مي‌دهند ميگند اينها را بهشون‌ كمك‌ كنيد تزكية‌ نفس‌ كنند، اينها زودتر نجات‌ پيدا بكنند. دهن‌ شما را نمي‌بندند. آرامشي‌ داريد شما در همان‌ صحراي‌ قيامت‌ بي‌ آب‌ و علف‌. شما را خداي‌ تعالي‌ از يك‌ عايق‌ باصطلاح‌ كاملي‌ ميده‌ ميگه‌ بريد مشغول‌ كار بشيد. زبانتون‌ را نمي‌بندند. اما زبان‌ يك‌ آدم‌ دروغگو را مي‌بندند. زبان‌ آدم‌ چرت‌ پرت‌ گو را مي‌بندند. زبان‌ آدمهايي‌ كه‌ اول‌ حرف‌ ميزنند بعد فكر مي‌كنند كه‌ احمقند. اين‌ روايت‌ داره‌ كه‌ احمق‌ اول‌ حرف‌ ميزنه‌ بعد هم‌ فكر ميكنه‌ بعد هم‌ ميگه‌ چرا من‌ اين‌ حرف‌ را زدم‌. احمق‌ اينجور آدميست‌. عاقل‌ كيه‌؟ آنكه‌ اول‌ فكر ميكنه‌ بعد حرف‌ ميزنه‌. ما اگر خودمون‌ بشينيم‌ كفي‌ عليك‌ يوم‌ حسيبا. اگر خودمون‌ بشينيم‌ و حساب‌ بكنيم‌ ببينيم‌ كه‌ مشكلاتمون‌ از كجا شروع‌ شده‌؟ پرحرفيها. اگر يك‌ عده‌ را چشمهايشون‌ را مي‌بندند. يك‌ عده‌ آنهايي‌ هستند كه‌ چشمهايشون‌ بايد كور بشه‌. آنهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا كور بوده‌اند. من‌ كان‌ هذه‌ اعمي‌ فهو في‌ الآخرة‌ اعمي‌. آنهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا كور بودند آيات‌ الهي‌ را نمي‌ديدند. از هر چيزي‌ كه‌ مي‌ديدند عبرت‌ نمي‌گرفتند. شما از صبح‌ تا حالا آمديد راه‌ رفتيد توي‌ خيابانها، بايد كلي‌ عبرت‌ گرفته‌ باشيد از همه‌ چيز. جنازه‌ مي‌برند از جلوتون‌ عبرت‌ بايد بگيريد. لمثل‌ هذا فليعمل‌ العاملون‌. اگر به‌ آدمهاي‌ بيچارة‌ بدبخت‌ مي‌رسيد عبرت‌ بگيريد. اگر به‌ آدمهاي‌ ثروتمند مي‌رسيد عبرت‌ بگيريد. عبرت‌ پند گرفتن‌ از هر چيزي‌، حتي‌ امام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌، سيد الشهدا هم‌ انسان‌ بايد عبرت‌ بگيره‌. و جعلك‌ و اباك‌ و امك‌ و اخيك‌ عبرة‌ لاولي‌ الالباب‌. عبرت‌ يعني‌ پند گرفتن‌. از هر چيزي‌ بايد درس‌ بگيريد، از هر چيزي‌ بايد پند بگيريد. از بي‌ ادبان‌ ادب‌ بياموزيد و از مؤدبها و خوبها تعليم‌ بگيريد كارشون‌ را و نتيجة‌ كارشون‌ را. اين‌ معناي‌ از چشم‌ استفاده‌ كردنه‌. اما چشم‌ شما، نه‌، هيچ‌ استفاده‌اي‌ نداشته‌. كور بوده‌. حقايق‌ را كه‌ نمي‌ديديد، حقايق‌ را انسان‌ نمي‌بينه‌ و تمام‌ در و ديوار معجزه‌ است‌. تمام‌ در و ديوار خدا است‌. هر ورقش‌ دفتريست‌ معرفت‌ كردگار. اينها را نگاه‌ كنيد. عبرت‌ بگيريد. اگر كور بوديد، من‌ كان‌ في‌ هذه‌ اعمي‌ فهو في‌ الآخرة‌ اعمي‌ و اضل‌ سبيلا‌.

 گوشتون‌ هم‌ همينطور. صم‌ بكم‌ عمي‌. صم‌ يعني‌ لال‌، كر، كور، بعله‌. شعور هم‌ كه‌ نداريد. درك‌ هم‌ كه‌ نداريد. شعور در كارهاي‌ دنيا و كلاه‌ سر اين‌ و آن‌ گذاشتن‌ اين‌ را نميگند شعور. شعور ديني‌ بايد داشت‌. حالا من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ هر كسي‌ كه‌، و الاّ واقعش‌ اينه‌ اين‌ مسئلة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، اين‌ بني‌ امية‌ تنها منظور نيستند. هر كس‌ به‌ خدا نزديكتر بشه‌ زندگيش‌ بهتره‌. هر كس‌ بيشتر ياد امام‌ زمان‌ را بكنه‌، بيشتر مورد لطف‌ پروردگاره‌. مي‌گي‌ من‌ خيلي‌ اسم‌ امام‌ زمان‌، يك‌ مشكلي‌ داري‌ كه‌ امام‌ زمان‌ قبولت‌ نداره‌. بگرد پيدا كن‌. حالا مثلا آدم‌ به‌ بعضي‌ها ميگن‌ يك‌ گرفتاري‌… ميگم‌ بگرديد پيدا كنيد. من‌ مي‌دونم‌ نمي‌گرده‌ پيدا كنه‌ والا پيدا مي‌كنه‌. اگر هم‌ پيدا نمي‌كني‌ بگو لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. خدايا من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ مي‌كنم‌ تو پاكي‌. يك‌ چيزي‌ را كه‌ من‌ به‌ بعضيها گفتم‌ و شايد به‌ شماها نگفتم‌ اين‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ هميشه‌ نشاط‌ داشته‌ باشيد. هر چه‌ داريد به‌ همان‌ خوش‌ باشيد. تا خدا بيشتر به‌ شما بده‌. يك‌ معناي‌ شكر همينه‌. اگر يك‌ آدمي‌ نق‌ نقويي‌ بودي‌. اي‌ بابا هر چه‌ گرفتاري‌ هست‌ مي‌ياد به‌ سراغ‌ ما و هر چه‌ بدي‌ هست‌ متوجه‌ ما مي‌شه‌ و چرا ما اون‌ جوري‌ هستيم‌ و آي‌ فلان‌ جام‌ درد مي‌كنه‌ و نمي‌دونم‌ چه‌ و چه‌ هي‌ از اين‌ جوري‌. اين‌ آدم‌ روز به‌ روز بدتر مي‌شه‌ وضعش‌ اين‌ را بدونيد. ولي‌ اگر بگه‌ الحمدلله‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ در مشهد خيلي‌ وضع‌ ماليش‌ هم‌ خوب‌ نبودها، بهش‌ مي‌گفتيم‌ چطوري‌، اصلا مثل‌ اين‌ كه‌ مي‌خواست‌ بپره‌. مي‌گفت‌ خدا به‌ من‌ لطف‌ داره‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ روز سؤال‌ كرد كه‌ خدايا بندة‌ خوبت‌ را مي‌خوام‌ ببينم‌. چون‌ حضرت‌ موسي‌ دنبال‌ بندگان‌ خوب‌ مي‌گشت‌ يك‌ قدري‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ در فلان‌ خرابه‌اي‌ يك‌ بندة‌ بسيار خوبي‌ من‌ دارم‌، بسيار خوب‌. رفت‌ اونجا ديد يك‌ آدم‌ فلج‌، كور، به‌ اصطلاح‌ هيچي‌ نداره‌، اونجا افتاده‌، همش‌ مي‌گه‌ خدايا شكرت‌. الحمدلله‌ چقدر خوب‌ شد، چقدر خوب‌ به‌ من‌ دادي‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ خدا چي‌ بهت‌ داده‌ كه‌ اين‌ قدر شكر مي‌كني‌؟ گفت‌ زبان‌ شاكر. اين‌ يك‌، هر نفسي‌ كه‌ فرو مي‌رود ممد حيات‌ و چون‌ بيرون‌ آيد مفرح‌ ذات‌ پس‌ در هر نفسي‌ به‌ شكر لازم‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برآيد كه‌ از عهدة‌ شكرش‌ به‌ در آيد. در زيارت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌بينيد كيف‌ اشكرك‌. خدايا چطور شكرت‌ كنم‌؟ و شكري‌ منك‌ نعمتي‌ الاخري‌. نمي‌تونم‌ شكر بكنم‌ اين‌ خودش‌ يك‌ نعمتي‌ است‌ كه‌ همه‌ بايد شكر كنند. يك‌ هميچين‌ حالي‌ داشته‌ باشيد. فلان‌ مرض‌ را من‌ دارم‌ خوب‌. شكر كن‌ خدا را كه‌ فلان‌ مرض‌ ديگه‌ را نداري‌. بعد اگر شكر كردي‌ باز اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌، نگيد ما شكر مي‌كنيم‌ كه‌ خدا زياد كنه‌. نه‌. ذاتا نشاط‌ داشته‌ باش‌، ذاتا شاكر باشه‌. حتي‌ در مقابل‌ مردم‌ هم‌ شاكر باش‌. من‌ لم‌ يشكر المخلوق‌ لم يشكر الخالق‌. هميشه‌ نشاط‌ داشته‌ باش‌. آقا وضعت‌ چطوره‌؟ خوب‌. اينها كه‌ نمي‌تونند به‌ تو كمك‌ كنند، سفرة‌ دلت‌ را جلوي‌ اينها باز مي‌كني‌. نمي‌كنند هم‌. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر مؤمن‌ هيچ‌ وقت‌ وسايل‌ مشكلاتش‌ را براي‌ ديگران‌ نقل‌ نمي‌كنه‌. چون‌ از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا طرف‌ دشمنه‌ يا دوست‌. دشمن‌ باشه‌ خوشحال‌ مي‌شه‌. دوست‌ هم‌ باشه‌ محزون‌ مي‌شه‌. خوب‌ دليل‌ نداره‌ كه‌ دشمنت‌ را خوشحال‌ كني‌ يا دوستت‌ را محزون‌ كني‌. نگو. مگر براي‌ علاج‌ باشه‌، مگر براي‌ اين‌ كه‌ انسان‌ خوب‌ حالا رفته‌ پيش‌ دكتر، طبيبي‌ مي‌گه‌ فلان‌ جام‌ درد مي‌كنه‌ مثلا خوب‌ او هم‌ معالجه‌اش‌ مي‌كنه‌. اينجوري‌ چرا؟ ولي‌ بعضيها هستندها از صبح‌ مي‌نشينند شروع‌ مي‌كنند، درد دل‌ كردند، چه‌، چه‌. همش‌ هم‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خدا. يعني‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خدا و كارهاي‌ خدا. و بعضيها معتقدند كه‌ تقديرشون‌ اين‌ بوده‌. نه‌ خودت‌ تقديرت‌ را درست‌ كردي‌، خودت‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ غذا را درست‌ كردي‌ براي‌ خودت‌. اينجوري‌.

 پس‌ كوشش‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ به‌ هر چه‌ خدا به‌ ما داده‌ خوشحال‌ باشيم‌ و ممنون‌ باشيم‌ و جزء كساني‌ قرار نگيريم‌ كه‌ مثل‌ دشمنان‌ پيغمبر اكرم‌ باشيم‌ تا ابتر بشيم‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. امشب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ است‌ و اينطوري‌ كه‌ حساب‌ كردند چون‌ نود و پنج‌ روز سوم‌ ماه‌ جمادي‌ ظاهرا وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌شه‌. چون‌ البته‌ اين‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ هر سه‌ ماه‌ سي‌ روز تمام‌ باشه‌. والا ممكنه‌ امشب‌ شب‌ وفات‌ حضرت‌ زهرا باشه‌. چون‌ دو روز از ماه‌ صفر باقي‌ مانده‌ مثلا فرض‌ كنيد. سه‌ ماه‌ هم‌ سي‌ روز اين‌ مي‌شه‌ نود و دو روز سه‌ روز هم‌ از ماه‌ جمادي‌ بگذره‌ اين‌ مي‌شه‌ نود و پنج‌ روز. حالا اگر اون‌ ماههاي‌ گذشته‌ بيست‌ و نه‌ روز باشه‌ مي‌ياد جلو ديگه‌ طبعا. اگر مثلا هر سه‌ ماه‌ بيست‌ و نه‌ روزه‌ باشه‌ طبعا اول‌ ماه‌ جمادي‌ وفات‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا مي‌شه‌. حالا به‌ هر حال‌ اينها مسئله‌اي‌ نيست‌. كي‌ دقيقا چه‌ روزي‌ وفات‌ كردن‌. اينها اگر مهم‌ بود ائمة‌ اطهار كاملا روشنش‌ مي‌كردند هر وقت‌ شما در مصائب‌ اونها محزون‌ بشيد خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ محبت‌ مي‌كنه‌ و بهتون‌ اجر مي‌ده‌ و هر وقت‌ هم‌ به‌ فرحشون‌ خوشحال‌ بشيد خدا باز بهتون‌ محبت‌ مي‌كنه‌. به‌ هر حال‌، خيلي‌ هم‌ لازم‌ نيستش‌ كه‌ مصائب‌ را ما تند ذكر كنيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در دعاي‌ ندبه‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌دن‌ كه‌ فليبك الباكون‌، گريه‌ كنندگان‌ گريه‌ كنند و ندبه‌ كنندگان‌ ندبه‌ كنند و ضجه‌ زننده‌ها، ضجه‌ بزنند كه‌ چي‌، اين‌ الحسن‌ و اين‌ الحسين‌. امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ كجا هستند. اين‌ بالاترين‌ مصيبته‌. مصيبت‌ حالا لازم‌ نيست‌ دروغ‌ و راست‌ بعضيهاش‌ را اصلا انسان‌ نمي‌تونه‌ بپذيره‌. يعني‌ عاقل‌ نمي‌تونه‌ بپذيره‌. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها حالا من‌ براي‌ شما، رفقاي‌ خصوصي‌ هستيد مي‌گم‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بعد از پدرشون‌ اون‌ قدر گريه‌ كردند كه‌ اهل‌ مدينه‌، گريه‌ زياد كردند. اما ديگه‌ اهل‌ مدينه‌ همه‌ به‌ ستوه‌ درآمدند و گفتند كه‌ يا شب‌ يا گريه‌ بكن‌ يا روز گريه‌ بكن‌. مگه‌ با بلند گو حضرت‌ گريه‌ مي‌كرد؟ حضرت‌ مگر چه‌ جوري‌ صداش‌ را بلند مي‌كرد يك‌ خانم‌ با اون‌ عفت‌ و عظمت‌. نهايت‌ گرية‌ ايشان‌ از محيط‌ خانه‌ اشون‌ بيشتر صداشون‌ تجاوز نمي‌كرد تازه‌ لازم‌ نيست‌ سر و صدا راه‌ بياندازه‌. يك‌ خانم‌ با عفت‌ اون‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا براي‌ گريه‌ كردن‌. تا بيرونش‌ كنند و بره‌ بيرون‌ شهر و اونجا هم‌ درختي‌ باشه‌ و اون‌ هم‌ بيان‌ درخت‌ را قطع‌ كنند. اين‌ حرفها نگيد آقا اينها را حتي‌ نوشته‌ باشند هم‌ نگيم‌. يك‌ چيزي‌ بگيم‌ كه‌ مردم‌ همة‌ مسائلمون‌ را زير سؤال‌ ببرند و خرافي‌ معرفي‌ بكنند و اينها. نه‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هيجده‌ ساله‌ از دنيا رفت‌. چرا؟ الخفية‌ قبرها. والمجهولة‌ قبرها. همين‌ها خودش‌ مصيبت‌ بسيار بزرگي‌ است‌. مصيبت‌ اين‌ نيست‌ مگر كه‌ سه‌ روز بعد از وفات‌ پيغمبر بيان‌ در خانه‌اش‌ و با فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها جوري‌ رفتار بكنند كه‌ او مجبور بشه‌ بياد توي‌ مسجد و خطبه‌ بخوانه‌.

حالا هر كاري‌ كرد و حرفهاش‌ را نپذيرند اينها مصيبت‌ نيست‌. اگر اين‌ عالمي‌ مثلا مورد علاقة‌ شما باشه‌ بري‌ توي‌ يك‌ جمعي‌ صبحت‌ كنه‌ همه‌ مسخره‌اش‌ كنند بهش‌ جسارت‌ كنند حرفهاش‌ را اعتنا نكنند. شماها ناراحت‌ نمي‌شيد. اينها مصيبته‌. مردم‌ اين‌ چيزها خود اين‌ مسئله‌، نمي‌خواهم‌ مصائب‌ را، اين‌ مسئلة‌ ميخ‌ و اينها را اصلا نگيد در صحبتهايتون‌. حالا چطور شده‌ ميخ‌ و…. خدا ميدونه‌ من‌ گاهي‌ دلم‌ آتيش‌ ميگيره‌ كه‌ ما چرا اين‌ حرفها را اصلا مي‌زنيم‌. خوب‌ مجلس‌ خصوصيه‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌. حالا رفتي‌ تو آن‌ ميخ‌ را ديدي‌ و مثلا به‌ سينة‌ حضرت‌ فرو رفت‌ و خون‌ چكيد. اين‌ حرفها يك‌ خورده‌اي‌، من‌ نميگم‌، من‌ بدنم‌ الان‌ واقعا مي‌لرزه‌ كه‌ چرا اين حرفها اصلا من‌ بايد بگم‌ كه‌ بگم‌ نگيد. اين‌ حرفها بسكه‌ گفتيم‌ برايمون‌ عادي‌ شده‌. با كمال‌ شدت‌ هم‌ مي‌خونيم‌، چون‌ مي‌چكيد، مي‌چكيد. هيچكس‌ هم‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. همينكه‌ فاطمة‌ زهرا مجبور ميشه‌ بيايد در مقابل‌ ابوبكر بگه‌ اترث‌ اباك‌ و لا ارث‌ ابي‌. تو از پدرت‌ ارث‌ مي‌بري‌ من‌ ارث‌ نبرم‌. بخواد با اين‌ جرثومة‌ خباثت‌ صحبت‌ بكنه‌، او جسارت‌ بكنه‌، برو شاهد بيار كه‌ فدك‌ مال‌ توئه‌؟ كي‌ ميگه‌؟ بعد هم‌ ميگه‌ علي‌ شاهد منه‌. ميگه‌ قبول‌ ندارم‌، حالا هر جسارتي‌ كه‌ كرد. اينها مصيبته‌، اينها را بگيد. يك‌ خورده‌ محدود كنيد اين‌ توهينهايي‌ را كه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انجام‌ ميشه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا اماه‌. همه‌اتون‌ بگيد، همة‌ شماها فرزند فاطمة‌ زهرائيد. السلام‌ عليك‌ يا اماه‌ يا فاطمة‌ الزهرا يا بنت‌ محمد السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. سيدتي‌، سيدتي‌ مولاتي‌ همه‌امون‌ دوستت‌ داريم‌ مادر. روز قيامت‌ بخاطر پدر بزرگوارت‌ ما را شفاعت‌ بفرما. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. آمدند در خانه‌اش‌ را آتش‌ زدند. اينها گريه‌ داره‌، اينها، اين‌ توهينها بخدا قسم‌ از هر چيزي‌ گريه‌اش‌ بيشتره‌. در خانة‌ پيغمبر! در خانه‌اي‌ كه‌ عزرائيل‌ مي‌خواهد وارد بشه‌ بايد اجازه‌ بگيره‌. شما وقتي‌ وارد يك‌ امامزاده‌ مي‌خواهيد بشيد دم‌ در واي‌ مي‌ايستيد ميگيد كه‌ مثلا أأدخل‌ يا رسول‌ الله‌. اذن‌ دخول‌ مي‌گيريد. ميگيد و قطّع‌ علي‌ باب‌ من‌ ابواب‌ بيوت‌ نبيك‌. خدايا ما را در يكي‌ از خانه‌هاي‌ پيغمبرت‌ ايستاده‌ام‌، خانة‌ پيغمبره‌، خانة‌ فاطمة‌ زهرا خانة‌ پيغمبر نبود؟ آمدند. و مجمّعي حطب على البيت الذي لم يجتمع لولاه شمل الدين و الداخلين على البتولة بيتها. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 اي‌ بانوي‌ حريم‌ شهنشاه‌ لا فتي‌. اي‌ جايگاه‌ تو عصمت‌ و وي‌ رتبه‌ات‌ حيا. همخوابة‌ علي‌ و جگرگوشة‌ نبي‌. مخدومة‌ خلائق‌ و محبوبة‌ خدا. ميراث‌ تو فدك‌ حسنين‌ تو بينوا. كابين‌ تو فرات‌ و حسين‌ تو تشنه‌لب‌، ميراث‌ تو فدك‌ حسنين‌ تو بينوا.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۸ محرم ۱۴۱۱ قمری – صراط‌ مستقيم‌، مغضوبين‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد الله‌ رب‌ العالمين‌، الرحمن‌ الرحيم‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌، اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌.اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و الضالين‌.

 موضوع‌ بحث‌ ما دربارة‌ صراط‌ مستقيم‌ بود. كه‌ در زيارت‌ جامعه‌ هم‌ به‌ او اشاره‌ است‌ كه‌ انتم‌ السبيل‌ الاعظم‌ صراط‌ اقوم‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ شما راه‌ اعظميد. و صراط‌ اقوميد. راههايي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ خدا تعيين‌ كرده‌اند اكثرش‌ به‌ خدا نمي‌رسه‌. يك‌ روايتي‌ نقل‌ شده‌ كه‌ از متصوفه‌ است‌. اترب‌ الي‌ الله‌ بعدد رؤس‌ خلائق‌. راه‌ به‌ خدا به‌ عدد سر هر فردي‌ است‌. يعني‌ هر نفري‌ يك‌ راهي‌ براي‌ خدا داره‌. اين‌ حرف‌ غلطه‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ همة‌ مردم‌ بايد در يك‌ صراط‌  و اون‌ صراط‌ مستقيم‌ اون‌ هم‌ با اين‌ شرط‌ صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ راه‌ كساني‌ كه‌ به‌ اونها نعمت‌ داده‌اي‌. نعمت‌ ولايت‌، به‌ اين‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ چهارده‌ نور پاك‌ خداي‌ تعالي‌ نعمت‌ ولايت‌ را عنايت‌ كرده‌. ولي‌ مردمند. ولي‌ به‌ معناي‌ فرمانده‌اي‌ كه‌ با محبت‌ به‌ فرمانبردار، فرمان‌ مي‌دهد. يك‌ فرمانده‌اي‌ هست‌ كه‌ به‌ خاطر منافع‌ خودش‌ فرمان‌ مي‌ده‌. بعضي‌ فرمانده‌ها بخاطر محبتي‌ كه‌ به‌ اون‌ فرمانبردار دارند فرمان‌ مي‌دن‌. ولي‌ طفل‌ پدر يا مادره‌. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ او را از راههاي‌ كج‌ و اشتباه‌ و راههاي‌ نا صحيح‌ حفظش‌ مي‌كنند كه‌ به‌ نفع‌ خود اون‌ طفله‌. فرمان‌ مي‌ده‌ كه‌ به‌ طرف‌ چاه‌ نرو، به‌ طرف‌ خطر نرو. او را از خطر و راههاي‌ بد حفظ‌ مي‌كند. ولايت‌ تنها احاطة‌ بر امور داشتن‌ و فرماندهي‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ يك‌ عده‌اي‌ را تحت‌ فرمان‌ خودش‌ بگيره‌ اين‌ را ولايت‌ نمي‌گن‌. اين‌ به‌ اصطلاح‌ عامريته‌. و اين‌ فرماندهي‌ است‌ به‌ فارسي‌. اما اگر هم‌ فرمان‌ داده‌ و هم‌ دوست‌ داشت‌ فرمانبردار و بخاطر نفعي‌ كه‌ در او مي‌بيند اين‌ فرمان‌ را مي‌دهد اينجا او را ولي‌ مي‌گويند در زيارت‌ روز جمعه‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا، عرض‌ مي‌كنم‌ مولاي‌، انا مولاك‌. اي‌ فرماندهي‌ كه‌ با محبت‌ كامل‌ به‌ ما فرمان‌ مي‌دهي‌ ما فرمانبردار تو هستيم‌ روي‌ محبت‌. مولا هم‌ جنبة‌ فاعلي‌ دارد، هم‌ جنبة‌ مفعولي‌. هم‌ فرمانده‌ را مولا مي‌گن‌. فرمانده‌اي‌ را كه‌ با محبت‌ فرمان‌ مي‌ده‌ و هم‌ فرمانبرداري‌ كه‌ روي‌ محبت‌ فرمان‌ برمي‌ داره‌ به‌ هر دوي‌ اينها مي‌گن‌ مولا. و ولي‌ الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا. خدا ولي‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند يعني‌ فرمان‌ مي‌دهد و روي‌ محبت‌ هم‌ فرمان‌ مي‌ده‌. و دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا اولياء خدا مي‌گيم‌ كه‌ علي‌ ولي‌ الله‌. مي‌گيم‌ اولياء الله‌. علي‌ ان‌ اولياء الله‌ لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. اينها اولياء خدا هستند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ولي‌ خداست‌. يا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فدا ولي‌ خداست‌. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فرماندة‌ به‌ خداست‌، نه‌. يعني‌ فرمانبرداري‌ كه‌ روي‌ محبت‌ فرمان‌ برمي‌ داره‌.

 چون‌ خدا را دوست‌ داره‌. ما ابدتك‌ خوف‌ من‌ نارك‌ مي‌فرمايد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ بخاطر ترس‌ از جهنم‌ و ما، ما ابدتك‌ خوف‌ من‌ نارك‌. و لات‌ معا الي‌ جنتك‌. نه‌ بخاطر طمع‌ به‌ بهشت‌. من‌ اگر كليد بهشت‌ و جهنم‌ را خدايا به‌ من‌ بدهي‌ من‌ باز هم‌ چون‌ تو را دوست‌ دارم‌ اطاعت‌ مي‌كنم‌. من‌ چون‌ تو را دوست‌ دارم‌. چون‌ انسان‌ گاهي‌ در خانة‌ دوستش‌ وارد مي‌شه‌ مي‌بينه‌ مشغول‌ يك‌ كاري‌ است‌. يك‌ وقت‌ هست‌ بخاطر يك‌ مزدي‌ كمك‌ مي‌كنه‌. يك‌ وقت‌ هست‌، حالا مزد فرق‌ نمي‌كنه‌ به‌ طمع‌ اين‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد اينجا من‌ به‌ او كمك‌ كنم‌. اينجا بعد او مي‌ياد خونة‌ ما، ما رو كمك‌ مي‌كنه‌. يا فلان‌ اداره‌ مراجعه‌ مي‌كنم‌ من‌ هم‌ رئيس‌ يك‌ اداره‌ هستم‌، اين‌ هم‌ رئيس‌ يك‌ اداره‌ من‌ حرف‌ او را گوش‌ مي‌كنم‌ او هم‌ حرف‌ من‌ را گوش‌ خواهد كرد. به‌ اصطلاح‌ خيلي‌ عوامانه‌ نون‌ به‌ قد هم‌ بديم‌. اين‌ رو محبت‌ نيست‌. گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ روي‌ ترسه‌ كه‌ اطاعت‌ مي‌كنه‌. از يك‌ نفر مي‌ترسه‌. از يك‌ قدرتمندي‌ مي‌ترسه‌. اطاعت‌ مي‌كنه‌. اينها هردوش‌ اطاعت‌ روي‌ محبت‌ نيست‌. به‌ هر دوي‌ اينها ولي‌ نمي‌گن‌. نمي‌گن‌ اين‌ ولي‌ اللهه‌. اين‌ از اولياء خداست‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اين‌ مطيع‌ خداست‌. ايني‌ كه‌ از روي‌ ترس‌ اطاعت‌ كرده‌ مطيع‌ خداست‌. ايني‌ كه‌ بخاطر بهشت‌ اطاعت‌ كرده‌ مطيع‌ خداست‌. وقتي‌ انسان‌ ولي‌ خدا مي‌شود كه‌ بگه‌ خدايا چون‌ تو را دوست‌ دارم‌، ببينيد علي‌ عليه‌ السلام‌ در دعاي‌ كميل‌ چه‌ مي‌فرمايد. مي‌فرمايد و حبني‌ يا الهي‌ صبرت‌ علي‌ حر نارك‌، خيلي‌ عجيبه‌. مي‌گه‌ اومدم‌ من‌ صبر كردم‌ جهنم‌ دو اشكال‌ توش‌ هست‌، يك‌ دوري‌ از محبت‌ پروردگار و رحمت‌ و مهر پروردگاره‌ يكي‌ هم‌ آتش‌ سوزنده‌ است‌. علي‌ مي‌فرمايد كه‌ از اين‌ دو تا اوني‌ كه‌ قابل‌ تحمل‌ نيست‌ براي‌ من‌، نمي‌تونم‌ طاقت‌ در مقابلش‌ بيارم‌ حرارت‌ آتش‌ نيست‌. اين‌ حرارت‌ آتش‌ را با اين‌ كه‌ آتش‌ جهنم‌ اون‌ قدر حرارت‌ دارد كه‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد: در هر لحظه‌ كل‌ ما نظجت‌ جلوده‌ بدلنهم‌ جلودا تا در هر لحظه‌، در هر لحظه‌ تمام‌ گوشت‌ انسان‌ سوخته‌ مي‌شه‌، خودا فورا جاش‌ گوشت‌ جمع‌ مي‌كنه‌. تبديل‌ مي‌كنه‌ و يذوق‌ العذاب‌ براي‌ اين‌ كه‌ عذاب‌ را بكشه‌. و ما در دعاي‌ كميل‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌فرمايد كه‌ خدايا من‌ در اين‌ دنيا از عذابهاي‌ مختصر اين‌ دنيا در فشارم‌ چطور آتشي‌ كه‌ از غضب‌ تو برخاسته‌ در مقابل‌ اون‌ تحمل‌ كنم‌. اما در عين‌ حال‌ مي‌گه‌ حالا فرض‌ كردي‌ من‌، فرض‌ كردم‌ كه‌ من‌ تحمل‌ كنم‌ آتش‌ دوزخ‌ را و هبني‌ يا الله‌، صبرت‌ علي‌ حر نارك‌، صبر كردم‌. اما دوري‌ تو را فراق‌ تو را، اين‌ كه‌ من‌ مورد محبت‌ تو واقع‌ نشدم‌ و جمعت‌ بيني‌ و بين‌ اهل‌ بلائك‌، خدايا من‌ را با دشمنان‌ خودت‌ در يك‌ جا قرار دادي‌. ما در دنيا اين‌ همه‌ از دشمنان‌ فاطمة‌ زهرا متنفريم‌ و هر كجا اسمشون‌ برده‌ مي‌شه‌ لعنشون‌ مي‌كنيم‌. حالا در قيامت‌ بياييم‌ تو جهنم‌ پهلوي‌ يكديگر عذاب‌ بكشيم‌.

 هيهات‌، هيهات‌، ما ذالك‌ الظن‌ بك‌. خدايا من‌ چنين‌ گماني‌ به‌ تو ندارم‌. و نالمعروف‌ من‌ فضلك‌. از فضل‌ و رحمت‌ تو اين‌ طور من‌ تو را نشناختم‌. من‌ را با شمر و يزيد و اولي‌ و دومي‌ و كساني‌ كه‌ هيچ‌ دوست‌ ندارم‌ اينها حتي‌ در خواب‌ ببينم‌. من‌ بيام‌ سالها در عذاب‌ تو معذب‌ بشم‌. اما چيزي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را، يعني‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دستور مي‌ده‌ كه‌ در او بناليد يكي‌ فراق‌ خداست‌. فراق‌ محبت‌ خداست‌. و يكي‌ هم‌ با دشمنان‌ خدا در يك‌ جا قرار گرفتنه‌. خيلي‌ سخته‌ يك‌ دوستي‌ از اول‌ عمر تا به‌ آخر با يك‌ دوستي‌ اظهار محبت‌ كنه‌ آخرش‌ اون‌ دوست‌ اون‌ را با همان‌ دشمنش‌ به‌ يك‌ چوب‌ برونه‌. اين‌ خيلي‌ سخته‌ براي‌ انسان‌ و خدا اين‌ كار را نمي‌كنه‌. شما تا به‌ اصطلاح‌ شب‌ اول‌ قبر اين‌ محبتتون‌ را نسبت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ حفظ‌ كنيد و بغضتون‌ را نسبت‌ به‌ اونهايي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا اذيت‌ كردند اونهايي‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ را اذيت‌ كردند، معاندين‌ حفظ‌ كنيد، يقين‌ بدونيد خدا شما را در جهنم‌ پهلوي‌ اونها نمي‌گذاره‌. يقين‌ بدونيد. براي‌ اين‌ كه‌ آخه‌ خيلي‌ بده‌. اتسلط‌ النار علي‌ وجوه‌ خرت‌ لعظمتك‌ ساجده‌. آيا آتش‌ اين‌ صورتي‌ كه‌ روي‌ سجده‌، روي‌ خاك‌ به‌ خاطر عظمت‌ تو گذاشته‌ شده‌، اين‌ آتش‌ اين‌ صورت‌ را مي‌سوزونه‌! و علي‌ السن‌ نطقت‌ بتوحيدك‌ صاقه‌. زباني‌ كه‌ گفته‌ لا اله‌ الا الله‌. زباني‌ كه‌ هميشه‌ با اين‌ زبان‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌  و طهارت‌، اين‌ زبان‌ به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سوزه‌! و علي‌ قلوب‌ العترفت‌ بالهيتك‌ محققه‌. اين‌ دلهايي‌ كه‌ اين‌ روحي‌ كه‌ به‌ الهيت‌ تو اعتراف‌ كرده‌ آيا آتش‌ جهنم‌ اينها را مي‌سوزونه‌؟ هيهات‌، هيهات‌، ما ذالك‌ الظن‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌. صراط‌ كساني‌ كه‌ به‌ اينها نعمت‌ دادي‌ نعمت‌ ولايت‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر به‌ شماها بگه‌ كه‌ سر فرزندت‌ را قطع‌ كن‌ بخاطر محبتي‌ است‌ كه‌ به‌ تو داره‌. امام‌ عصر هر چه‌ دستور بفرمايد بخاطر محبتي‌ است‌ كه‌ به‌ شما داره‌، دوستتون‌ داره‌. حضرت‌ خليل‌ الرحمن‌، ابراهيم‌ بهش‌ در خواب‌ دستور داده‌ مي‌شه‌ كه‌ اسماعيلت‌ را سرش‌ را بزن‌. برو در منا اونجا فرزندت‌ را ضبح‌ كن‌. اين‌ مي‌دونه‌ دوسته‌ داره‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زنه‌. اين‌ يك‌ فايده‌اي‌ داره‌. كار به‌ اين‌ سختي‌ را مي‌گه‌ چشم‌. ناراحته‌ كه‌ چرا چاقو، اين‌ تيغ‌ نمي‌بره‌ سر فرزند عزيزش‌ را اون‌ هم‌ اسماعيل‌ كه‌ پيغمبري‌ بوده‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ مي‌دونه‌ دوسته‌. اما همين‌ حضرت‌ ابراهيم‌ شيطان‌ مي‌ياد بهش‌ مي‌گه‌ كه‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. مي‌گه‌ نه‌ تو دشمني‌ من‌ لا اله‌ الا الله‌ را الان‌ نمي‌گم‌. ما دوست‌ و دشمنمون‌ را بايد بشناسيم‌. يكي‌ از راههاي‌ مستقيمي‌ كه‌ ما بايد حتما از اون‌ پيروي‌ بكنيم‌ تولي‌ و تبري‌ است‌.

 كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ ما را به‌ جهنم‌ ببرند از اينها تبري‌ كنيد. الم‌ عهد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. آيا من‌ با شما عهد نكردم‌ از پسران‌ آدم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. چرا؟ انهم‌ لكم‌ عدوا مبين‌. دشمنتونه‌. شياطين‌ هم‌ فرقي‌ نمي‌كنند جني‌ باشند يا انسي‌. توي‌ مردم‌ يك‌ شياطيني‌ هستند كه‌ افراد را از راه‌ خدا باز مي‌دارند. مايك‌ وقتي‌ يك‌ عده‌ از طلاب‌ مشهد را مي‌فرستاديم‌ اين‌ اطراف‌ در دهات‌ و روستاها يك‌ روز آمدند گفتند كه‌ يك‌ دهي‌ را برخورد كرديم‌ اينها همشون‌ آدمهايي‌ خوبي‌ هم‌ هستند زبانشون‌، روزه‌اشون‌، چه‌، چه‌، چه‌ خيلي‌ تعريف‌ كردند. اما اينها مقلد فلان‌ آقا هستند. اون‌ آقا مجتهد هم‌ نبود. ولي‌ حالا اينها چطور شده‌ بود اونها مقلد اون‌ آقا بودند. گفتم‌ دست‌ به‌ تركيبشون‌ نزنيد. نريد بگيد كه‌ بايد اينها از كسي‌ ديگه‌اي‌ تقليد بكنند. اينها نماز مي‌خونن‌، عبادت‌ مي‌كنن‌، روزه‌ مي‌گيرند، نقدا دست‌ به‌ تركيب‌ اينها نزنيد. اينها را منحرف‌ نكنيد. يك‌ راه‌ مستقيمي‌ كه‌ به‌ خدا داره‌ مي‌رسه‌. حالا اين‌ آقا انتخاب‌ كرده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ داريد مي‌بينيد كج‌ داره‌ مي‌ره‌، انحراف‌ داره‌ اون‌ يك‌ حرفي‌. اما يك‌ راه‌ مستقيمي‌ را، اين‌ تمام‌ اعمالش‌ مطابق‌ با دستور اسلامه‌ فقط‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ از فلاني‌ كه‌ اعلم‌ نيست‌ يك‌ مسئله‌ را اشتباه‌ كرده‌ و تقليد مي‌كنه‌. خوب‌ البته‌ بايد اين‌ را هم‌ گفت‌، تذكر داد، اشتباه‌ اينها را رفع‌ كرد. اما نه‌ اون‌ اول‌ كه‌ درگيري‌ پيدا بشه‌. نمي‌دنه‌ انسان‌ يك‌ عده‌ چرا اين‌ قدر با خدا و دين‌ و همه‌ چيز، افرادي‌ هستند مثلا از خود ما اينها را با يك‌ زحماتي‌ به‌ راه‌ حق‌ كشونديم‌ يا خودشون‌ زحمت‌ كشيدن‌ به‌ راه‌ حق‌ آمدند. يكي‌ مي‌رسه‌ مي‌گه‌ اونجا نره‌، از اين‌ راه‌ نرو. اون‌ مثلا انحراف‌ داره‌. تازه‌ هم‌ نمي‌گه‌اي‌ كاش‌ يك‌ انحرافي‌ را اثبات‌ مي‌كرد. صراط‌ مستقيم‌ اوني‌ است‌ كه‌ با دستورات‌ خاندان‌ عصمت‌ تطبيق‌ كنه‌. حالا از زبان‌ هر كس‌ در اومد. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌. غير المغضوب‌ عليهم‌. غير كساني‌ كه‌ به‌ اينها غضب‌ كردي‌ خدا. ببينيد يك‌ عده‌ مغضوبند، يك‌ عده‌ ظالينند. غير مغضوب‌، غير ظالين‌. اونهايي‌ كه‌ بهشون‌ غضب‌ كردي‌. اينها كيا هستند؟ اونهايي‌ كه‌ مانع‌ راه‌ خدا باشند. بدونيد اين‌ را بهترين‌ انسانها اون‌ انساني‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را به‌ راه‌ خدا وادار كنه‌. و من‌ احسن‌ قول‌ من‌ من‌ لا اله‌ الا الله‌. كي‌ بهتر كلامي‌ را از كسي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ مي‌كنه‌ وجود داره‌. روايات‌ هم‌ زياد، تا اونجايي‌ كه‌ خدا و پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ و علي‌ الهم‌ السلام‌  مي‌فرمايد كه‌ يا علي‌ لو عهدا بك‌ رجل‌ خير لك‌ من‌ الدنيا و ما فيها من‌ الزهر اي‌ علي‌ اگر يك‌ نفر به‌ وسيلة‌ تو هدايت‌ بشه‌ به‌ راه‌ خدا بهتر است‌ براي‌ تو اين‌ كه‌ كرة‌ زمين‌ را پر از طلا و نقره‌ بكنند و بدن‌ به‌ تو.

 اين‌ هم‌ روايات‌ كوشش‌ كنيد مردم‌ را به‌ راه‌ راست‌ وادار كنيد، به‌ صراط‌ مستقيم‌ وادار كنيد. غير المغضوب‌ عليهم‌ به‌ طرف‌ اونهايي‌ كه‌، اونهايي‌ كه‌ غضب‌ بهشون‌ شده‌. خدا يك‌ عده‌اي‌ را غضب‌ كرده‌. خودشون‌ بفهمند و يا نفهمند مغضوب‌ پروردگارند. اول‌ كساني‌ كه‌ مردم‌ را از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ مي‌كنند. مردم‌ را از راه‌ حق‌ باز مي‌دارند. مانع‌ عبادت‌ بندگي‌ خدا از اونها مي‌شن‌. اينها مغضوبند، غضب‌ شده‌ بهشون‌. به‌ خدا قسم‌ هيچ‌ وقت‌ نه‌ عنوان‌ پيدا مي‌كنند، نه‌ شخصيت‌ پيدا مي‌كنند، نه‌ زندگي‌ خوبي‌ دارند هميشه‌ گرفتار، بدبخت‌ بيچاره‌، دنياشون‌ بد، آخرتشون‌ هم‌ بد. اينها مغضوبند. بهترين‌ نمونه‌ هاش‌ كه‌ روايت‌ هم‌ ذكر مي‌كنه‌ يهود هستند. مغضوب‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ نمونه‌اش‌ بهترين‌ نمونه‌اش‌ يهود است‌. اينها ضربت‌ عليهم‌ الظلت‌ و المسكنت‌. اينها اولادان‌ پيغمبر بودند .خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد يا بني‌ اسرائيل‌ اذكروا نعمتي‌ التي‌ انعمت‌ عليكم‌. بياد بياريد نعمتي‌ را كه‌ ما بهتون‌ داديم‌. و فضلتكم‌ علي‌ العالمين‌. بر همة‌ مردم‌ فضيلتتون‌ داديم‌. فرزندان‌ پيغمبر، به‌ اصطلاح‌ مثل‌ سادات‌ امت‌ پيغمبر آخر الزمان‌. اينها اين‌ قدر آقا بودند ولي‌ تيشه‌ به‌ ريشة‌ خودشون‌ زدند. اون‌ قدر با پيغمبر اكرم‌ و با حضرت‌ عيسي‌ اينها ستيز كردند كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرمود ضربت‌ عليهم‌ الظلت‌ و ظلت‌ مال‌ اينهاست‌. شما فكر نكنيد اينها الان‌ هم‌ عزيزند. يك‌ گوشة‌ دنيا را گرفتند. اينها اگر وابستگي‌ داشته‌ باشند، اگر تكيه‌ به‌ آمريكا و مثلا ابرقدرتها نكنند ذليلترين‌ افرادند. دورشون‌ را مسلمانها گرفتند، ولو مسلمانهاي‌ ضعيف‌. همشون‌ در يك‌ جا با اينها دشمنند. ظلت‌ برشون‌، توي‌ ممالك‌ اسلامي‌ يهود حق‌ ندارند روز باراني‌ بيرون‌ بيان‌. وقتي‌ كه‌ بيرون‌ هم‌ مي‌يان‌ بايد عبا را به‌ سر بكشند چون‌ عبا به‌ سر كشيدن‌ علامت‌ ظلته‌.

 و مردم‌ بايد با اينها به‌ طور ذليل‌ وار با اينها رفتار كنند و خدا هم‌ ذليلشون‌ كرده‌. ذليتر از اين‌ معنا نمي‌شه‌ كه‌ يك‌ نفر، يا يك‌ جمع‌ يا يك‌ مملكت‌ اين‌ با داشتن‌ پول‌ با داشتن‌ ثروت‌ در عين‌ حال‌ اطرافش‌ را دشمن‌ گرفته‌ باشه‌ و همه‌ لعنش‌ كنند و وابسطه‌ تا نباشه‌ زنده‌ نتونه‌ باشه‌. اينها مغضوبند. چرا مغضوبند؟ براي‌ اين‌ كه‌ اهل‌ دنيا هستند. در كتاب‌ انجيل‌ فعلي‌ اصلا سخن‌ از قيامت‌ و آخرت‌ و بهشت‌ و جهنم‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. همش‌ سوق‌ مي‌ده‌ مردم‌ را به‌ دنيا. انجيلي‌ كه‌ خودشون‌ درست‌ كردن‌ تحريف‌ شده‌ است‌. اينجيل‌ واقعي‌ نيست‌ اينطور. اينها اهل‌ دنيا هستند. من‌ يك‌ كتابي‌ از اينها ديدم‌ ترجمه‌ كرده‌ بودند كه‌ اونها معتقدند كه‌ تمام‌ مردم‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرده‌ براي‌ سرگرمي‌ اينها خلق‌ كرده‌. اگر مثلا سرگرميشون‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اينها را بكشن‌، بكشن‌. اگر سرگرميشون‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اينها را به‌ گاري‌ ببندند، ببندند. اگر سرگرميشون‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ از اينها مثلا فرض‌ كنيد كه‌ جنبه‌هاي‌ شهوانيشون‌ را ارضا كنند بكنند، هر كاري‌ كه‌ دلشون‌ مي‌خواد. اين‌ اعلامية‌ رسمي‌ يهود بود كه‌ به‌ اصطلاح‌ گرفته‌ بودند و پخش‌ كرده‌ بودند مسلمانها اين‌ كار را كرده‌ بودند براي‌ اين‌ كه‌ ما يهوديها را بشناسيم‌ و خدا اونها مي‌گن‌ تمام‌ مردم‌ را براي‌ سرگرمي‌ ما خلق‌ كرده‌. نه‌ مثل‌ حيوانات‌ كه‌ ما ازشون‌ براي‌ استفادة‌ سرگرمي‌ ممكنه‌ احيانا بكنيم‌ اونها هم‌ همين‌ جور معتقدند.

 ولي‌ خلاصه‌ ذليلند. الان‌ اين‌ وعدة‌ دومي‌ كه‌ مقدمة‌ ظهور. عجيبه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ را من‌ يك‌ وقتي‌ در اول‌ سورة‌ اسراء مي‌فرمايد كه‌ ما يك‌ دفعه‌ اينها را وارد مسجد كرديم‌. همين‌ مسجد منظور قدس‌ شريفه‌. و اذا جاء وعد اخراهما دفعة‌ دوم‌ كه‌ وارد مي‌شن‌ اينها خوب‌ يك‌ قدرتي‌ پيدا مي‌كنند و يك‌ عظمتي‌ پيدا مي‌كنند اينها بعد در تفسير آيه‌ داره‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ با اصحابش‌ اينها از بين‌ مي‌رن‌ و اين‌ دفعة‌ دومي‌ است‌ كه‌ بر مسجد الاقصي‌ اينها مسلط‌ شده‌اند. و قضينا الي‌ بني‌ اسرائيل‌ آيه‌ اگر يادم‌ بياد خيلي‌ خوبه‌، خيلي‌ عجيبه‌ صريح‌ از اعجاز قرآنه‌. كه‌ شما مرأتين‌ دو دفعه‌ وارد مسجد مي‌شيد. دو مرتبه‌. دفعة‌ دوم‌ كه‌ وارد شديد، حالا ايشان‌ قرآن‌ را دادند من‌ بد نيست‌ آيه‌ را بخونم‌ براتون‌ ببينيد خيلي‌ صريح‌. به‌ نظر من‌ از معجزات‌ قرآن‌ مجيده‌. بله‌. و قضينا الي‌ بني‌ اسرائيل‌ في‌ الكتاب‌، كتاب‌ هم‌ حالا لوح‌ محفوظه‌ يا در همين‌ قرآن‌ باشه‌ ما حكم‌ كرديم‌ براي‌ بني‌ اسرائيل‌ در كتاب‌ لبثدن‌ في‌ الارض‌ مرأتين‌. ولتعلون‌ علوا الكبيرا. دو مرتبه‌ شما در كرة‌ زمين‌ فساد مي‌كنيد. و علو كبيري‌ پيدا مي‌كنيد يعني‌ عنوان‌ پيدا مي‌كنيد. آخه‌ اين‌ يهوديها تا شصت‌ سال‌، هفتاد سال‌ قبل‌ دو نفرشون‌ نمي‌توستند دور هم‌ جمع‌ بشن‌. يعني‌ در ممالك‌ اسلامي‌ كه‌ بودند در همين‌ مشهد من‌ خودم‌ يادمه‌ كه‌ يك‌ محله‌اي‌ بود به‌ نام‌ محلة‌ يهوديها اين‌ قدر اينها را كتك‌ زده‌ بودند، اينها گفته‌ بودند ما جديد الاسلاميم‌ محلة‌ جديدها مشهد مي‌گفتند. بله‌ مي‌گه‌ كه‌ خيلي‌ دقيق‌. و لتعلون‌ علوا كبيرا و اذا جاء وعد اولائها. دفعة‌ اول‌. بعثنا عليكم‌ ما برانگيختيم‌ بر شما عباد خودمون‌ را كه‌ حالا اينجا تفسير گفته‌ شده‌ كه‌ كي‌ بوده‌ به‌ هر حال‌. كه‌ شما را از بين‌ بردند و كان‌ بعدا مسؤلا. ثم‌ ردنا لكم‌ الكره‌ كعليهم‌ بعد باز دو مرتبه‌ شما را برگردونديم‌ و ان‌ ددناكم‌ باموال‌ و بنين‌ و جعلناك‌ اكثر نفيها. دو مرتبه‌ شما جون‌ گرفتيد، قدرت‌ گرفتيد. داراي‌ فرزند شديد و داراي‌ اموال‌ شديد و زياد نفر پيدا كرديد كه‌ الان‌. اينجا ان‌ احسنتم‌، احسنتم‌ اگر خوب‌ كرديد، خوب‌ بوديد خوب‌ براي‌ خودتونه‌. همانطوري‌ كه‌ در مرتبة‌ اول‌ شمادر مسجد بوديد باز دو مرتبه‌ شما وارد مسجد مي‌شيد. اذكر ربكم‌ ان‌ يرحم‌ اگر شما خوب‌ بوديد خدا ممكن‌ است‌ بهتون‌ ترحم‌ كنه‌ و مهلتي‌ بهتون‌ بده‌ و ان‌ عدتم‌ ادنا اگر شما به‌ اصطلاح‌ برگشتيد به‌ بدي‌ خدا هم‌ برمي‌گرده‌ به‌ بدي‌ و جعلنا جهنم‌ للكافرين‌ حصيرا. كه‌ خدا وعدة‌ جهنم‌ بهشون‌ داده‌. ببينيد اين‌ عينا همين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ الان‌ شده‌. و مرحلة‌ دوم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد بعدها انجام‌ خواهد شد. و الان‌ لتدخلنا المسجد كما دخلوا اول‌، و الان‌ اينطوريه‌ جريان‌ و اينها بالاخره‌ ذليلند حالا يك‌ اونها اين‌ الان‌ نهايت‌ درجة‌ قدرتشونه‌. الان‌ در اين‌ زمان‌ نهايت‌ درجة‌ قدرتشونه‌ و در تفسير داره‌ كه‌ بعد به‌ وسيلة‌ آقامون‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اينها از توي‌ مسجد بيرونشون‌ مي‌كنند و از بين‌ مي‌برنشون‌ و خداي‌ تعالي‌ ريشة‌ يهود را خواهد كند. اينها مغضوبند. چرا معضوبند؟ بخاطر اين‌ كه‌ اهل‌ دنيا هستند. تمام‌ سرمايه‌ها را اينها جمع‌ مي‌كنند. در تمام‌ ممالكي‌ كه‌ يهود نفوذ دارند اقتصاد اون‌ ممالك‌ دست‌ يهوده‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در استانبول‌ بودم‌ گفتند كه‌ روز جمعه‌ و شنبه‌ و يك‌ شنبه‌ تعطيله‌. گفتم‌ آخه‌ سه‌ روز در يك‌ هفته‌، گفتند بله‌. جمعه‌ مسلمانها به‌ خاطر جمعه‌ بودن‌ تعطيل‌ مي‌كنند. شنبه‌ بخاطر اين‌ كه‌ اقتصاد بازار مسلمانها دست‌ يهوديهاست‌، يهوديها تعطيل‌ مي‌كنند، طبعا بازار اينها هم‌ تعطيل‌ مي‌شه‌. روز يك‌ شنبه‌ هم‌ تعطيل‌ رسمي‌ مملكت‌ اسلامي‌ روز يك‌ شنبه‌ را يكي‌ تركيه‌ است‌ و يكي‌ هم‌ مصره‌ كه‌ به‌ جاي‌ جمعه‌ تعطيل‌ رسمي‌ باشه‌ روز يك‌ شنبه‌ تعطيل‌ رسميه‌. سه‌ روز تعطيلي‌. منظورم‌ روز شنبه‌اشه‌. مسلمانها ضعف‌ نشون‌ دادند اينطوري‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ غضبش‌ را بر اينها وارد كرده‌. اينها ذليلند. اينها افراد ذليل‌ اجتماع‌ هستند. غير المغضوب‌ عليهم‌. اينها اهل‌ دنيا هستند. اينها طرف‌ دنيا را گرفتند. مي‌گن‌ همش‌ كار و كوشش‌. اسلام‌ اين‌ را نگفته‌. ظالين‌ هم‌ كه‌ اونهايي‌ هستند كه‌ منحرفند. مي‌شينند از خودشون‌ مسلك‌ درست‌ مي‌كنند، مذهب‌ درست‌ مي‌كنند. دور مي‌شن‌ از حقيقت‌ و بله‌ آقا با مردم‌ نبايد زندگي‌ كرد، يك‌ گوشه‌اي‌ را گرفت‌، عبادت‌ كرد. هيچ‌ احساس‌ مسؤليتي‌ توي‌ اجتماع‌ ندارند. يك‌ همچين‌ افرادي‌ هستند. رهبانيت‌ را انتخاب‌ كردند. كه‌ بهترين‌ نمونه‌اش‌ خود مسيحي‌ها هستند. يعني‌ نه‌ مسيحيت‌ امروز. مسيحيتي‌ كه‌ انجيل‌ دستور ميده‌. انجيل‌ مسيحيت‌ را دستور داده‌ شما بدونيد اين‌ مسيحي‌ها كه‌ معروف‌ هستند مسيحي‌ هستند، يكنفر به‌ كتاب‌ انجيل‌ عمل‌ نميكنه‌، يكنفر عمل‌ نميكنه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ انجيل‌ بهترين‌ قوانيني‌ كه‌ در انجيل‌ هست‌، يعني‌ درست‌ترينش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ سيلي‌ بهت‌ زد، تو طرف‌ چپ‌ را هم‌ بگير بگو اينطرف‌ هم‌ بزن‌. اگر لباست‌، عبايت‌ را گرفت‌، قبايت‌ را هم‌ بده‌. اگر يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خانة‌ تو تجاوز كرد دو قدم‌ راهش‌ بده‌ بگو بفرمائيد. و هيچوقت‌ هيچي‌ براي‌ خودت‌ جمع‌ آوري‌ نكن‌. در كارهاي‌ دنيا اصلا دخالت‌ نكن‌. بهترين‌ آنها كساني‌ هستند كه‌ در واتيكان‌، بروند آنجا رهبان‌ بشوند نه‌ ازدواج‌ بكنند، نه‌ مالي‌ داشته‌ باشند. اينها هستند. هيچي‌ هيچي‌. كه‌ مسيحي‌هاي‌ فعلي‌ اصلا مي‌بينند اين‌ برنامه‌ قابل‌ عمل‌ نيست‌. خوب‌. اينها ضالينند. نه‌ اينطور ترك‌ دنيا، نه‌ آنطور فرو رفتن‌ توي‌ دنيا. بلكه‌ چيكار بكن‌؟ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌ و قنا عذاب‌ النار. ميگند يك‌ نفري‌ يك‌ ستوني‌ را گذاشته‌ بود وسط‌ مي‌رفت‌ آن‌ سرش‌ را ميگرفت‌ بلند ميكرد، اين‌ سر زمين‌ بود. مي‌آمد اين‌ سر را ميگرفت‌ آن‌ سر زمين‌ بود. گفتند چيكار ميكني‌؟ گفت‌ اينور دنيا، آنور آخرت‌. مي‌آيم‌ دنيا را بردارم‌ آخرتم‌ به‌ زمينه‌. مي‌آيم‌ آخرتم‌ را بردارم‌ دنيام‌ به‌ زمينه‌. وسط‌ چوب‌ را هم‌ كه‌ مي‌گيرم‌ نمي‌تونم‌ بلند كنم‌. اينجا چيه‌ جوابش‌؟ جوابش‌ اينه‌ كه‌ نه‌، برو قدرت‌ پيدا كن‌ وسط‌ چوب‌ را بگير. اسلام‌ ميگه‌ وسط‌ چوب‌ را بگير كه‌ هم‌ دنيا را داشته‌ باشي‌ هم‌ آخرت‌. چه‌ بهتر كه‌ انسان‌ فعاليت‌ بكنه‌ داراي‌ ثروت‌ بشه‌، فقرا را رسيدگي‌ بكنه‌، مفلوكين‌ را رسيدگي‌ بكنه‌. بهترين‌ عبادتها انفاق‌ در راه‌ خداست‌. هم‌ دنيا داشته‌ باش‌ هم‌ آخرت‌. من‌ دنيا نداشته‌ باشم‌ آخرت‌ داشته‌ باشم‌. آخرت‌ نداشته‌ باشم‌ دنيا داشته‌ باشم‌. اين‌ مغضوب‌ و ضالينه‌.

 و بالاخره‌. ما بايد در اين‌ را خيلي‌ اهميت‌ بديد. من‌ اين‌ شبها دوست‌ داشتم‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ را كاملا بحث‌ كنم‌. و الان‌ يك‌ دفعه‌ چشمم‌ به‌ آن‌ تابلو افتاد كه‌ يك‌ قضيه‌اي‌ داره‌ كه‌ يك‌ نفر نوشته‌ براي‌ من‌ هديه‌ آورده‌. مرحوم‌ آميرزا مهدي‌ اصفهاني‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد بود. ايشان‌ در اوائل‌ جواني‌ ميگويند كه‌ من‌ خيلي‌ اشتياق‌ زيادي‌ پيدا كردم‌ كه‌ به‌ كمالات‌ معنوي‌ برسم‌. اين‌ شوقي‌ است‌ كه‌ در اكثر افراد خواهد بود. مگر خيلي‌ خواب‌ و مرده‌ انسان‌ باشه‌ كه‌ اين‌ شوق‌ درش‌ وجود پيدا نكنه‌. خوب‌. رفتم‌ پيش‌ يكي‌ از اين‌ اقطاب‌ متصوفه‌ و سالها زحمت‌ كشيدم‌. پانزده‌ سال‌ رياضت‌ كشيدم‌. به‌ جائي‌ رسيدم‌ كه‌ ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ تو حالا ديگه‌ خودت‌ قطبي‌. تو خودت‌ رسيدي‌ به‌ آن‌ كمال‌. ميگه‌ من‌ به‌ قلبم‌ مراجعه‌ كردم‌ ديدم‌ من‌ قطب‌ كه‌ نيستم‌ هيچي‌، همان‌ اعتقادات‌ فطري‌ اوليه‌ام‌ هم‌ همچين‌ متزلزل‌ شده‌. مأيوس‌ شديم‌ ديگه‌ از اين‌ زد و بندهاي‌ ظاهري‌ و اين‌ مردم‌ ظاهري‌ و اين‌ اقطاب‌ متصوفه‌. خدا قسمتمون‌ بكنه‌، ماها اكثرا ديگه‌، خدا لعنت‌ كنه‌ دشمنان‌ شيعه‌ را كه‌ راه‌ كربلا و عراق‌ و اينهمه‌ فيوضات‌ را به‌ روي‌ ما بستند. اكثر ماها مشرف‌ به‌ كربلا ديگه‌ حالا نشديم‌. چون‌ الان‌ حدودا بيست‌ و چند ساله‌ كه‌ راه‌ كربلا بسته‌ است‌. آنجاها خيلي‌ بركات‌ داره‌. خوب‌ انسان‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ از نجف‌ از مسجد كوفه‌ يكطرف‌، مسجد سهله‌ يكطرف‌، مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌، يك‌ وضع‌ خاصي‌ داره‌ براي‌ انسان‌ دائما مشغول‌ مسائل‌ معنوي‌ باشه‌ كمه‌. شانزده‌ فرسخ‌ اينورتر، حدود شايد نود كيلومتر، با فاصلة‌ نود كيلومتر كربلاست‌. كه‌ ميدونيد ديگه‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد خدا را در عرش‌ زيارت‌ كنه‌ بره‌ حسين‌ را در كربلا زيارت‌ كنه‌. باز حدود صد و ده‌ كيلومتر آنورتر كاظمينه‌. دو تا امام‌ آنجا دفنند. صد كيلومتر آنورتر باز سامراست‌. دو تا امام‌ در آنجا دفنه‌. مقام‌ مقدس‌، خانة‌ امام‌ عسگري‌، جائي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر متولد شده‌، آنجا هست‌. و بالاخره‌ در عراق‌ هر جائيش‌ را شما نگاه‌ كنيد مي‌بينيد يا محل‌ زندگي‌ ائمة‌ اطهار بوده‌ يا مدفن‌ آنهاست‌ و خانة‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌ كه‌ متأسفانه‌ ما نرفتيم‌. يعني‌ من‌ الحمدلله‌ رفتم‌ در همانوقتها. ولي‌ اكثر ماها موفق‌ نشده‌ايم‌. شرايط‌ ايجاب‌ نكرده‌. سابق‌ مي‌رفتند دست‌ مي‌دادند در راه‌ زيارت‌ سيد الشهداء. متوكل‌ ملعون‌ دستها را مي‌بريد و مي‌گفت‌ هر كه‌ ميخواد بره‌ براي‌ كربلا، دستش‌ را مي‌برم‌. يك‌ نفر آمد گفت‌ من‌ پارسال‌ اين‌ دستم‌ را دادم‌، يك‌ دست‌ ديگه‌ام‌ را ببر. بعضي‌ از مراجع‌ تقليد، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، بعضي‌ از مراجع‌ تقليد در عمر يك‌ مرتبه‌ واجب‌ مي‌دونند زيارت‌ سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را كسي‌ كه‌ استطاعت‌ داشته‌ باشه‌ در مكه‌ كسي‌ كه‌ استطاعت‌ داشته‌ باشه‌. استطاع‌ اليه‌ سبيلا. ولي‌ دربارة‌ كربلا ميگويند بدون‌ استطاعت‌ هم‌ واجبه‌. آنهايي‌ كه‌ ميگند. مثل‌ ملا آقاي‌ دربندي‌ و بعضي‌ از مراجع‌ بزرگ‌. شايد اين‌ مسئله‌ را نشنيده‌ بوديد.كه‌ استطاعت‌ شرطش‌ نيست‌. پياده‌ برو. پياده‌ برو. با نداشتن‌ پول‌ برو. هر جوري‌ برايت‌ ممكنه‌. گدائي‌ بكن‌ برو. منتهي‌ اين‌ حرفها ديگه‌ براي‌ ما اصلا مفهومي‌ نداره‌. به‌ هر نحوي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ ميسره‌، بالاخره‌ زنده‌ برسه‌ به‌ كربلا چون‌ اگه‌ بدونه‌ زنده‌ نميرسه‌، اين‌ ديگه‌ اصلا رفتنش‌ محال‌ ميشه‌. هيچ‌. اين‌ از دستورات‌ بعضي‌ از علماست‌ و اين‌ هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ها كه‌ يكوقتي‌ من‌ در رواياتي‌ كه‌ هست‌ در اين‌ باب‌ مطالعه‌ ميكردم‌. و باصطلاح‌ آقايون‌ علما بررسي‌ ميكردم‌ استنباط‌ ميكردم‌، تحقيق‌ ميكردم‌، تفقه‌ مي‌كردم‌، ديدم‌ حق‌ با آنها بوده‌. و خود من‌ يك‌ مرتبه‌ با همين‌ وضع‌ رفتم‌ كربلا. يعني‌ گذرنامه‌ نمي‌دادند. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ رفتيم‌ توي‌ اين‌ باغات‌ آبادان‌، آنجا قاچاق‌، شبها آنجا خوابيديم‌ توي‌ نخلها. ترس‌، وحشت‌، چون‌ مكه‌ اگر انسان‌ اينجوري‌ بره‌ باطله‌ها. ولي‌ قبر حضرت‌ سيد الشهدا اينجوري‌ ثوابش‌ بيشتره‌. امام‌ صادق‌ دست‌ به‌ دعا بلند كرده‌. خدايا آن‌ صورتهايي‌ كه‌ در راه‌ زيارت‌ سيد الشهدا سيلي‌ ميخوره‌، باران‌ ميخوره‌، آفتاب‌ ميخوره‌ اينها را بهش‌ رحم‌ كن‌، توجه‌ كن‌. عجيبه‌. منتهي‌ حالا اصلا نه‌ با استطاعت‌ نه‌ بدون‌ استطاعت‌ ميشه‌ رفت‌. ما رفتيم‌، يك‌ سفر رفتيم‌ ما را از مرز برگردوندند. دستگير كردند. باز دو مرتبه‌ رفتيم‌. كه‌ الحمد الله‌ دفعة‌ دومش‌ موفق‌ شديم‌ ولي‌ خيلي‌ وحشت‌ داشت‌، خيلي‌ ترس‌ داشت‌. دو مملكت‌ با اين‌ حركت‌ ما مخالف‌ بودند. نصفه‌هاي‌ شب‌، خدا حفظ‌ كنه‌ يكي‌ از دوستان‌ كه‌ در مشهد منبري‌ هستند بنام‌ حاج‌ آقاي‌ والي‌، ايشان‌ هم‌ با ما بودند. ما دو نفري‌ بوديم‌ رفتيم‌. رفتيم‌ اول‌ صبح‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ وارد نجف‌ شديم‌ ديگه‌ خيالمون‌ راحت‌ شد. بعله‌. زيارت‌ سيد الشهدا اينه‌. حالا بد نيست‌ ديگه‌ شبهايي‌ است‌ كه‌ آرزوي‌ همة‌ شيعيان‌ دنياست‌. اين‌ است‌ كه‌ بروند در مقابل‌ قبر حسين‌ بن‌ علي‌ بگند السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. يا ابا عبد الله‌. خدا ميدونه‌ من‌ الان‌ حواسم‌ پرت‌ شد. به‌ ياد آن‌ حرم‌ مطهر افتادم‌. روي‌ ضريح‌ حضرت‌ نوشته‌ السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌. حضرت‌ سجاد نوشت‌ هذا قبر الحسين‌ الذي‌ قتلوه‌ عطشانا. كربلاي‌ عجيبي‌ است‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌، اولين‌ دفعه‌اي‌ كه‌ من‌ مشرف‌ شدم‌، با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مشرف‌ شدم‌. هنوز حدودا چهار فرسخ‌ مانده‌ بود به‌ كربلا. ايشون‌، ماشين‌ سواري‌ گرفته‌ بوديم‌، پنج‌ نفر بوديم‌. به‌ راننده‌ گفت‌ ماشين‌ را نگه‌ دار. نگه‌ داشت‌. ما كه‌ اطلاع‌ نداشتيم‌ كجا هست‌. ايشان‌ گفت‌ از اينجا زائر حسيني‌، اين‌ زمينها حضرت‌ سيد الشهدا روزي‌ كه‌ وارد كربلا شد تمام‌ اينها را خريد. اين‌ زمينها ملك‌ سيد الشهداست‌. تربت‌ سيد الشهداست‌. كه‌ يك‌ سر سوزنش‌ شفاي‌ مرضهاي‌ بزرگه‌. ايشان‌ از ماشين‌ آمد پائين‌، يك‌ آدم‌ خيلي‌ خوش‌ سفري‌ بود، مي‌گفت‌ مي‌خنديديم‌. قصه‌هاي‌ مختلفي‌ برايمون‌ نقل‌ مي‌كرد. اما اينجا آمد پائين‌ و افتاد به‌ سجده‌ هي‌ گريه‌ كرد. قتلوك‌ و ما عرفوك‌. اين‌ جمله‌ را يادمه‌ زياد مي‌گفت‌. آقا ابي‌ عبد الله‌ تو را كشتند و نشناختندت‌. قتلوك‌ و ما عرفوك‌. بعد از مدتي‌ بلند شد. خدا گواهه‌ ما حدودا ده‌ روز در كربلا بوديم‌، يك‌ دفعه‌ ايشان‌ را متبسم‌ نديدم‌. الا سر يك‌ جرياني‌ يك‌ خورده‌اي‌ نشاطي‌ ديديم‌ در صورتش‌ كه‌ اين‌ را هم‌ من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ نوشته‌ام‌. ولي‌ ابدا خوشحال‌ نبود. توي‌ خيابانها راه‌ ميرفت‌، توي‌ كوچه‌ها راه‌ ميرفت‌ همينطور گريه‌ ميكرد، اشك‌ مي‌ريخت‌. من‌ يادمه‌ يك‌ روز بهش‌ گفتم‌ من‌ امروز يك‌ چيزي‌ را ديدم‌ شما بهم‌ نشان‌ نداده‌ بوديد. آخر ايشان‌ تعبيرش‌ اين‌ بود كه‌ شما چون‌، من‌ آنوقتها سنم‌ كم‌ بود، شما مثل‌ فرزند بهرحال‌ سيد الشهدا هستيد و من‌ مثل‌ مثلا خدمتگزار شما هستم‌، همه‌ جا بايد شما را ببرم‌ نشان‌ بدم‌. يك‌ روز تنها حرم‌ بودم‌. گفتند اينجا قتلگاهه‌. من‌ خودم‌ رفتم‌ گودي‌ قتلگاه‌ را ديدم‌. آمدم‌ به‌ ايشان‌ توي‌ مسافرخانه‌ گفتم‌ كه‌ من‌ امروز رفتم‌ يك‌ چيزي‌ را ديدم‌ شما به‌ من‌ نشان‌ نداديد. گفت‌ چي‌؟ گفتم‌ قتلگاه‌. گفت‌ تو سيدي‌ رفتي‌ آنجا ديدي‌ و نمردي‌ آنجا؟! تو فرزند حسين‌ بن‌ علي‌ رفتي‌ گودي‌، عجيبه‌ خدا ميدونه‌. اين‌ حرف‌ را با يك‌ حرارتي‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ تكان‌ خوردم‌. تو رفتي‌ آنجا سر جايي‌ كه‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ افتاده‌ سنگها رويش‌ ريخته‌، سر از بدنش‌ جدا شده‌، زينب‌ كبري‌ آمده‌ دستها را برده‌ زير بدن‌ اين‌ شهيد و تو رفتي‌ آنجا و جانت‌ را آنجا ندادي‌. من‌ تو را نمي‌بردم‌ بخاطر اينكه‌ مي‌ترسيدم‌ آنجا تو از دنيا بروي‌، قالب‌ تهي‌ كني‌. آري‌ بخدا همينطوره‌. كربلا همه‌ جايش‌، آن‌ تل‌ زينبيه‌اش‌ خاطراتي‌ را براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آره‌. آن‌ خيمه‌گاه‌ خاطراتي‌ را براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آره‌. امشب‌ شب‌ هشتم‌ ماه‌ محرمه‌. بايد برايتون‌ روضه‌ خوند. بخدا قسم‌ وقتي‌ انسان‌ مقايسه‌ مي‌كنه‌ آن‌ مردان‌ خدا را، آن‌ اولياء خدا را با خودمون‌. مي‌بينيم‌ اصلا ما خيلي‌ از آنها دوريم‌، خيلي‌. و لذا هيچ‌ توجهي‌ هم‌ به‌ ما آنطور كه‌ بايد بشه‌ نخواهد شد. امشب‌ شيعه‌ نبايد آرام‌ داشته‌ باشه‌. مي‌دونيد امروز چه‌ روزي‌ بود؟ امروز روزي‌ بود كه‌ آب‌ را بر خيمه‌هاي‌ سيد الشهدا بستند. از روز اولي‌ كه‌ وارد كربلا شدند مسئلة‌ آب‌ در مخاطره‌ بود. ولي‌ كم‌ و بيش‌ تا امروز آب‌ وارد خيمه‌ها ميشد. اما مثل‌ امروز آب‌ را بر حسين‌ و اصحابش‌ بستند. روز عاشورا آنچنان‌ عطش‌ بر سيد الشهدا فشار آورده‌ بود كه‌ در روايت‌ دارد حضرت‌ وقتي‌ مي‌خواست‌ جائي‌ را نگاه‌ كند، از كثرت‌ عطش‌، مثل‌ دودي‌ مقابل‌ چشمش‌ را گرفته‌ بود. آن‌ لحظات‌ آخر آمده‌ است‌ كنار خيمه‌ها. عليكن‌ من‌ السلام‌. اي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر، من‌ از شما وداع‌ ميكنم‌. منهم‌ رفتم‌ خداحافظ‌. قنداقة‌ علي‌ اصغر را به‌ دست‌ سيد الشهدا دادند. حسين‌ بن‌ علي‌ ديد اينطور طفل‌ شيرخوارش‌ را در بين‌ مردم‌ ببرد ممكن‌ است‌ متوجه‌ اهميت‌ عطش‌ نشوند. يكي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ آلمانيه‌. در كتاب‌ حسين‌ و يارانش‌ مي‌نويسد كه‌ اگر حسين‌ بن‌ علي‌ طفل‌ شيرخوارش‌ را نياورده‌ بود، ما به‌ اهميت‌ حقانيت‌ سيد الشهدا پي‌ نمي‌برديم‌. وارد خيمه‌ها شد. عمامة‌ پيغمبر به‌ سر گذاشت‌. عباي‌ پيغمبر به‌ دوش‌ انداخت‌. سوار شتر شد. قنداقة‌ علي‌ اصغر را زير عبا قرار داد. آمد در يك‌ بلندي‌ ايستاد. مردم‌ همه‌ متوجه‌اند. حسين‌ مي‌خواد چيكار كنه‌؟ توي‌ جبهة‌ جنگ‌ كسي‌ با شتر نمي‌آيد. يك‌ دفعه‌ ديدند حسين‌ بن‌ علي‌ صدا زد يا قوم‌ ان‌ لم‌ ترحموني‌ ترحموا هذا الرضيع‌. اگر به‌ من‌ محبت‌ نمي‌كنيد، بيائيد انسان‌ باشيد و به‌ اين‌ طفل‌ شيرخوار رحم‌ كنيد. اما ترونه‌ كيف‌ يتلظي‌ عطشا. آيا نمي‌بينيد چگونه‌ از كثرت‌ عطش‌ زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌چرخاند؟ مردم‌ نگاه‌ كردند ديدند اين‌ طفل‌ شيرخوار رنگش‌ پريده‌، سر به‌ طرف‌ شانه‌ خم‌ شده‌، چشمها به‌ گودي‌ نشسته‌، زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌چرخاند، يك‌ همهمه‌اي‌ بين‌ اصحاب‌ و لشگر عمر سعد بوجود آمد. همه‌ گفتند حتما به‌ اين‌ طفل‌ شيرخوار آب‌ خواهند داد. ولي‌ يك‌ مرتبه‌ نگاه‌ كردند ديدند تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود…به‌ حلقوم‌ علي‌ اصغر. و ذبح‌ الطفل‌. معمولا وقتي‌ كه‌ تير وارد ميشه‌ سوراخ‌ ميكنه‌. ولي‌ در اين‌ عبارت‌ دارد كه‌ اين‌ طفل‌ ذبح‌ شد. يعني‌ از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علي‌ شكافته‌ شد. سيد الشهدا خونها را مي‌گرفت‌ به‌ طرف‌ آسمان‌. خدايا شاهد باش‌ اين‌ قوم‌ با ما چه‌ مي‌كنند؟! و اينما يخاطبهم‌ اذ صعب‌ معدب‌ مسموم‌ له‌ تلاشه‌. امام‌ عصر عليه‌ السلام‌ در آن‌ زيارت‌ مخصوصة‌ ناحية‌ مقدسه‌ مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌. سلام‌ بر آن‌ طفل‌ شيرخوار. المرمي‌ في‌ هجر ابيه‌. آن‌ طفل‌ شيرخواري‌ كه‌ در روي‌ دست‌ پدر هدف‌ تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود شد. لعن‌ الله‌ قاتله‌ حرملة‌ الكاهل‌ اسدي‌. خدا لعنت‌ كند حرمله‌ را. اين‌ حرملة‌ كاهل‌ اسدي‌ كه‌ در روز عاشورا قلوب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را رنجانده‌.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۳۰ رمضان ۱۴۱۰ قمری – شرح‌ فرازهايي‌ از دعاي‌ ندبه‌ شب‌ عيد فطر

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سيما علي‌ بقية‌الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.« ام‌ حسبت‌ ان‌ اصحاب‌ الكهف‌ و الرقيم‌ كانوا من‌ آياتنا عجبا».

 شب‌ جمعه‌ است‌. عيد فطر است‌. در نماز عيد فطر يك‌ دعا تكرار ميشود. نه‌ مرتبه‌ تقريبا. در ركعت‌ اول‌ در قنوت‌ پنج‌ مرتبه‌، در ركعت‌ دوم‌ چهار مرتبه‌ اين‌ دعا را مي‌خوانيم‌.« اللهم‌ اهل‌ الكبرياء و العظمه‌ و اهل‌ الجود و الجبروت‌…» تا آخر دعا. معناي‌ عيد از عاد يعود است‌. يعني‌ انسان‌ برگرده‌ به‌ يك‌ جريان‌ جديدي‌. يك‌ جريان‌ تازه‌اي‌، يك‌ مدتي‌ انسان‌ به‌ يك‌ مناسبت‌هايي‌ كسالت‌ روحي‌ پيدا كرده‌ يا كسالت‌هاي‌ جسمي‌. يك‌ عيد پيش‌ مي‌آيد. انسان‌ عود ميكند‌ به‌ نشاطي‌. لذا در هر هفته‌ در اسلام‌ دستور داده‌ شده‌ يك‌ روز را عيد بكنيد. در مسيحيت‌ هم‌ روز يكشنبه‌ و در يهودي‌ها هم‌، ميان‌ يهودي‌ها هم‌ روز شنبه‌. روز يكشنبه‌ مدرك‌ درستي‌ ندارد‌. ولي‌ روز شنبه‌ در قرآن‌ اشاره‌ شده‌ كه‌ روز شنبه‌ دست‌ از كار بكشيد، خطاب‌ به‌ بني‌ اسرائيل است‌. اكثرشان‌ چون‌ كنار درياي‌ مديترانه‌ بودند و اورشليم‌ و آن‌ قسمتها بودند، ماهيگير بودند. به‌ آنها دستور داده‌ شد كه‌ روز عيد را يك خرده‌اي‌ استراحت‌ كنيد، راحت‌ باشيد، روز شنبه‌ را عيد بگيريد. و اينها هم‌ روز شنبه‌ را تعطيل‌ كردند. يك‌ مشت‌ افراد طماعي‌ بودند توي‌ بني‌ اسرائيل‌ هم‌ كه‌ روز شنبه‌ مي‌رفتند يك‌ گودالي‌ مي‌كندند، يعني‌ ماهي‌ نمي‌گرفتند، كاسبي‌ هم‌ نمي‌كردند. اماگودال‌ را مي‌كندند. گودالي‌ مي‌كندند، ماهيها سرازير مي‌شدند توي‌ آن‌ گودال‌ جمع‌ مي‌شدند. صبح‌ يكشنبه‌ راحت‌، به‌ اندازة‌ دو برابر قبل‌ ماهي‌ مي‌گرفتند. كه‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌. اصحاب‌ سبت‌ اينها بخاطر اين‌ كلاه‌ گذاري‌ كه‌ كردند، اين‌ حقه‌بازي‌ كه‌ كردند، خدا اينها را تبديل‌ به‌ بوزينه‌اشان‌ كرد. به‌ شما گفتند كار نكنيد، تعطيل‌ كنيد. شما كار، بازي‌ در آورديد، كار نكرديد. يعني‌ ماهي‌ نگرفتيد اما رفتيد گودال‌ كنديد، ماهي‌ها آنجا جمع‌ شدند. صبح‌ يكشنبه‌ سر ساعت‌ هفت‌ رفتند همة‌ ماهي‌ها را يكجا گرفتند. به‌ ما مردم‌ مسلمان‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌ روز جمعه‌ كار نكنيد. در زمان‌ رسول‌ اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) در مسجد براي‌ نماز جمعه‌ تشريف‌ مي‌برد. در صبح‌ جمعه‌ اول‌ وقت‌، در دستورات‌ اسلام‌ اين است‌ كه‌ يك خرده‌اي‌ نظافت‌ كنيد، غسل‌ جمعه‌ كنيد. ناخنها را بگيريد، اصلاح‌ كنيد، لباس‌ خوب‌ بپوشيد كه‌ متأسفانه‌ شيعه‌ خيلي‌ كم‌ به‌ اين‌ مسائل‌ مي‌پردازد‌ ولي‌ اهل‌ سنت‌ بهتر توجه‌ مي‌كنند؛ و خودتان را تميز كنيد. حدود يك‌ ساعت‌ به‌ ظهر برويد به‌ مسجد. يك‌ مقداري‌ دربارة‌ مسائل‌ مختلفة‌ اجتماعيتان‌ صحبت‌ كنند برايتان‌ و بعد هم‌ نماز جمعه‌ را بخوانيد. دو تا خطبه‌ بايد خوانده‌ بشود كه‌ خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ ارزشش‌ به‌ ارزش‌ همان‌ نماز جمعه‌ است‌. بايد دقت‌ بشود، مردم‌ خوب‌ گوش‌ بدهند. توجه‌ بكنند. و بعد از نماز جمعه‌ هم‌ برگردند به‌ خانه‌هايشان‌ براي‌ استراحت‌. در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، وقتي‌ پيغمبر در مسجد مي‌ايستاد براي‌ نماز، مسلمان‌ها هم‌ شبيه‌ به‌ يهودي‌ها، كه‌ «اذا رأوا بتجارة‌ او لهوا انفضوا اليها و تركوك‌ قائما». پيغمبر را تنها مي‌گذاشتندش‌ توي‌ مسجد. مشغول‌ نماز بودند. تا صداي‌ لهو و لعب‌ مي‌آمد، علامت‌ ابلاغ‌ تجاري‌ كه‌ براي‌ فروش‌ اجناسشان‌ بود يك‌ آهنگ‌هايي‌ بود كه‌ مي‌زدند. معلوم‌ بود يك‌ عده‌ تاجر آمده‌اند براي‌ چيز فروختن‌. طبيعي است‌ كه‌ هر كي‌ زودتر برسد‌، جنس‌ بهتري‌ گيرش‌ مي‌آيد. و هر كسي‌ ديرتر برسد‌، آن‌ چيزهايي‌ كه‌ عقب‌ زده‌ شده‌، آنها در اختيار او قرار ميگيرد‌. حالا كي‌ وارد مكه‌ شده‌اند اين‌ تجار؟ آن‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر مشغول‌ نماز جمعه‌ است‌. صداي‌ آهنگ‌ بلند ميشه‌، طبل‌ و هر چه‌ بوده‌، صدايش‌ بلند مي‌شود‌. اينها عجله‌ مي‌كنند. نماز را ول‌ مي‌كنند عجله‌ مي‌كنند براي‌ اينكه‌ جنس‌ بهتري‌ گيرشان‌ بيايد.« اذا رأوا تجارة‌ او لهوا انفضوا اليها و تركوك‌ قائما». خداي‌ تعالي‌ در اينجا مي‌فرمايد:« قل‌ ما عند الله‌ خيرا»، آخر شماها مسلمانيد! شما خداشناسيد. بگو در آنچه‌ كه‌ در نزد خدا هست‌ براي‌ شما بهتر است‌ از لهو و تجارت‌ و اينجور مسائل‌. اگر خدا به‌ تجارت‌ شما بركت‌ ندهد‌، مي‌خري‌ فردا ضرر ميكني‌. اگر به‌ تجارت‌ شما پروردگار متعال‌ كمك‌ نكند‌، اگر نفع‌ هم‌ ببريد، يك‌ كسالتي‌ به تو‌ متوجه‌ مي‌شود‌ كه‌ بايد تمام‌ درآمدت‌ را خرج‌ آن‌ كسالت‌ بكني‌، بعلاوه‌ درد و مرض‌ و ضعف‌ و ناراحتي‌ و اينها را هم‌ بايد تحمل‌ كني‌. «قل‌ ما عند الله‌ خيرا من‌ اللهو و من‌ التجاره‌». روزهاي‌ عيد براي‌ استراحت است‌. عيد براي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تجديد قوايي‌ بكند‌. تجديد نيرويي‌ بكند‌. يك‌ قدري‌ استراحت‌ كند‌. در همين‌ نماز عيد فطر يا عيد قربان‌ كه‌ دو تا عيد هست‌ كه‌ نماز خاصي‌ دارد‌. عيدين‌ مي‌گويند. قبل‌ از نماز عيد مستحب‌ است‌ انسان‌ غسل‌ بكند‌. بعد از خانه‌ كه‌ بيرون‌ مي‌آيد تكبير بگويد‌. «الله‌ اكبر، الله‌ اكبر، علي‌ ما هدانا و له‌ الشكر علي‌ ما اولانا». كه‌ سابقا كه‌ مردم‌ بيشتر به‌ اين‌ مسائل‌ توجه‌ داشتند، تمام‌ كوچه‌ و بازار، البته‌ عيد فطر را الان‌ هم‌ بهتر عمل‌ مي‌كنند. اگر نعمت‌ عيد فطر را خدا از ما نگيرد‌. يكي‌ از بدبختي‌هاي‌ مردم‌، خدا ميداند‌ اگر ما بدانيم‌ درك‌ نماز عيد فطر و برنامة‌ شب‌ عيد فطر چقدر اهميت‌ دارد‌، اين‌ اختلاف‌ ماه‌، خدا ميداند‌ بدانيم‌ چقدر ضرر كرديم‌! اگر ما متوجه‌ آنچه‌ كه‌ در روايات‌ وارد شده‌ كه‌ چقدر ثواب‌ و چقدر فايده‌ و چقدر بهره‌ از شب‌ و صبح‌ عيد، عيد فطر انسان‌ مي‌برد‌، اگر ظهر روز عيد فطر به او‌ خبر دادند كه‌ امروز آخر ماه‌ رمضان‌ نبوده‌، امروز اول‌ ماه‌ شوال است‌. بايد از غصه‌ همانجا دق‌ كند‌. اگر ده‌ ميليون‌ تومان‌ يك‌ دفعه‌ به‌ انسان‌ خبر بدهند آقا ضرر تو شد. چه‌ حالي‌ انسان‌ پيدا ميكند‌؟! از آن‌ حال‌ خيلي‌ بدتر. بايد يك‌ همچين‌ حالتي‌ ما داشته‌ باشيم‌. گاهي‌ به‌ بعضي‌ از افراد، خوب‌ مثل‌ امروزي‌، وقتي‌ خبر مي‌رسيد كه‌ امروز عيد است‌، خوشحال‌ هم‌ مي‌شدند. فورا هم‌ برويم‌ يك‌ چيزي‌ بخوريم‌. خداي‌ تعالي‌، باصطلاح‌، روز عيد فطر را واجب‌ كرده‌ كه‌ روزه‌ را بخوريد و روزه‌ حرام‌، و روز آخر ماه‌ رمضان‌ كه‌ باشد‌، واجب است‌ كه‌ انسان‌ روزه‌ بگيرد‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ كارها منظم‌ باشد‌. از آدمهايي‌ كه‌ هر چه‌ پيش‌ آمد خوش‌ آمد خدا خوشش‌ نمي‌آيد. مرتب‌. الان‌ يا عيد فطر است‌، يا اينكه‌ عيد فطر نيست‌. اگر عيد فطر نيست‌ و آخر ماه‌ رمضان است‌، يك‌ قطره‌ آب‌ بخوري‌، شصت‌ روز بايد روزه‌ بگيري‌. كفارة‌ اين‌، يعني‌ دو ماه‌ پي‌درپي‌، كفارة‌ اين‌ روزه‌ خوردنت‌ و همين‌ يك‌ روز را هم‌ بايد قضا كني‌ و گناه‌ هم‌ كردي‌. اما حالا اگر آمد و يك‌ نفر مقدسيش‌ گرفت‌. روز عيد فطر گفت‌ من‌كه‌ روزه‌ را گرفته‌ام‌، امروز ديگر را هم‌ مي‌گيرم‌. همان‌ كتك‌ مال‌ اين‌ شخصي‌ است‌ كه‌ امروز را روزه‌ بگيرد‌. يك‌ طرف‌ بايد بشود‌. قوانين‌ الهي‌ و حدود پروردگار همينطوره‌. ماها شل‌ گرفته‌ايم‌ كارها را.

 به‌ يكي‌ از بزرگان‌، به‌ يكي‌ از علما گفته‌اند شما به‌ اين‌ مقام‌ رفيع‌ از كجا رسيده‌ايد؟ ظاهرا مربوط‌ به‌ سيد ابن‌ طاووس است‌، يا سيد ابن‌ بحر العلوم‌. يكي‌ از اين‌ بزرگاني‌ كه‌ خيلي‌ مقامشان‌ رفيع‌ بود. ايشان‌ در جواب‌ فرموده‌ بودند كه‌ براي‌ ما مستحب‌ و مكروه‌ وجود نداشت‌. يا واجب‌ بود، يا حرام‌. مستحبات‌ با واجبات‌ ما انجامش‌ مي‌داديم‌ و مكروهات‌ را هم‌ با محرمات‌ تركش‌ مي‌كرديم‌. يك‌ همچين‌ حالتي‌. شب‌ عيد فطر كه‌ خدا ميداند‌ من‌ دلم‌ مي‌خواهد امشب‌ باشد‌. حالا شماها همه‌تان‌ مي‌گوييد كه‌ نه‌ شايد امشب‌ نباشد‌. اما اي‌ كاش‌ امشب‌ باشد‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ ديشب‌ غافل‌ بوديم‌. نميدانستيم‌ عيد است‌. تا ساعت‌ دوازده‌ شب‌ من‌ خودم‌ نشستم‌ و در فكر بودم‌، از بعضي‌ جاها خود من‌ تلفن‌ ميكردم‌ كه‌ ببينم‌ عيد فطر هست‌. يك‌ نماز دارد‌ هزار مرتبه‌ قل‌ هو الله‌ را بايد انسان‌ در آن‌ نماز بخواند‌. بقدري‌ انسان‌ را پاك‌ ميكند‌ كه‌ تمام‌ عبادات‌ ماه‌ رمضان‌ من‌ معتقدم‌ يك‌ طرف‌، اين‌ نماز هزار قل‌ هو الله‌ شب‌ عيد فطر يك‌ طرف‌. خوب‌ اين‌ از دست‌ رفت‌. صبح‌ عيد انسان‌ حركت‌ ميكند‌، يك‌ روحانيتي‌، من‌ آن‌وقتها كه‌ خيلي‌ بيشتر مقيد بودم‌، فراموش‌ نميكنم‌. با اينكه‌ خوب‌ شبها نمي‌خوابيديم‌، صبح‌ عيد، صبح‌هاي‌ ماه‌ رمضان‌ معمولا خواب‌ بوديم‌. قبل‌ از آفتاب‌ يك‌ روحانيتي‌، يك‌ نشاط‌ عجيبي‌ ديده‌ ميشد. جمعيت‌ آمده‌ بودند، الله‌ اكبر مي‌گفتند، «اهل‌ الكبرياء و العظمه‌، الله‌ اكبر، علي‌ ما هدانا، و له‌ الشكر علي‌ ما اولانا». اينها را مي‌گفتند و جمعيتي‌ از در منزل‌ حركت‌ مي‌كرديم‌ مي‌رفتيم‌ مسجد نماز عيد فطر را مي‌خوانديم‌. بعد هم‌ در آن‌ قنوت‌ عجيب‌ نماز عيد فطر، قنوت‌ عجيبي‌ است‌. «اللهم‌ اهل‌ الكبرياء و العظمه‌ و اهل‌ الجود و الجبروت‌ و اهل‌ اللعفو و الرحمه‌. جعلت‌ للمسلمين‌ عيدا و لمحمدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) زخرا و شرفا و مزيدا.» اينها را انسان‌ بخواند‌ و يك‌ نشاطي‌ پيدا بكند‌. و بعد هم‌ فطريه‌اش‌ را بگذارد‌ كنار، قبل‌ از البته‌ نماز عيد انسان‌ بايد فطريه‌ را بگذارد‌ كنار. زكات‌ سلامتي‌ يك‌ سالش‌ را تأمين‌ كند‌. با چقدر؟ با چهل‌ تومان‌ پول‌. آن‌ روز چهل‌ تومان‌ بود. چهل‌ توماني‌ كه‌ شما بخواهيد از اينجا تا آن‌ خيابان‌ سوار ماشين‌ بشويد، تاكسي‌ از تو‌ مي‌گيرد‌. يك‌ سال‌ تمام‌، براي‌ خودتان‌، براي‌ زنتان‌، براي‌ فرزندانتان‌، براي‌ كسي‌ كه‌ نون‌خور شما است‌، قبل‌ از مغرب‌ آمده‌ و بعد از مغرب‌ هم‌ ميره‌. همين‌ قدر نان‌خور شما براي‌ آن‌ ساعت‌ اذان‌ مغرب‌ عرفا گفته‌ مي‌شود‌. اين‌ شخص‌ اينها را بدهيد، سلامتي‌ اينها را تضمين‌ كنيد. جدا اگر ما باورمان‌ بيايد اين‌ مسئله‌ كه‌ ما يكسال‌ سلامتي‌ وجود خودمان‌ و زن‌ و فرزندمان‌ را با چهل‌ تومان‌ تأمين‌ كنيم‌. اين‌ را باورمان‌ بيايد. چقدر ناراحتيم‌ كه‌ عيد بهم‌ خورده‌. چقدر بايد انسان‌ ناراحت‌ باشد‌. اين‌ دعاها، اين‌ عبادتها، يكي‌ از دعاهايي‌ كه‌ در روز عيد فطر وارد شده‌ كه‌ براي‌ عشاق‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ ضرورت‌ دارد‌ هر صبح‌ عيد خوانده‌ بشود‌، دعاي‌ ندبه‌ است‌. اگر امروز عيد فطر بوده‌ دعاي‌ ندبه‌ لازم‌ بوده‌ بخوانيم‌. اگر فرداست‌ عيد فطر، دعاي‌ ندبه‌ را بايد دو چندان‌ بخوانيم‌. يعني‌ دعاي‌ ندبه‌ مي‌دانيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ دعاي‌ گرية‌ با صدا، داد و فرياد، عقده‌اش‌ تركيده‌. ميگويند بگذار گريه‌ بكند‌، اين‌ شخص‌ ديگر‌ نمي‌تواند‌ خودش‌ را نگه‌ بدارد‌. روز عيد است‌، روز جمعه‌ است‌. همة‌ مردم‌ خوشحالند. اما آني‌ كه‌ در فراق‌ امام‌ زمان‌ دارد‌ ميسوزد‌، مي‌گويد‌:«اي‌ كاش‌ من هم‌ خوشحال‌ ميشدم‌. چون‌ خوشحالي‌ براي‌ من‌ جز با ظهور امام‌ زمان‌ معني‌ ندارد‌. شما عشاق‌ مجازي‌ را اگر ديده‌ باشيد. هر چه‌ اطرافش‌ افراد خوشحالتر باشند او محزونتر است‌. اصلا نميتواند‌ خوشحالي‌ را تحمل‌ كند‌. صبح‌ از خواب‌ بلند شده‌ همه‌ عيد گرفته‌اند، لباس‌هاي‌ نو پوشيده‌اند. به‌ طرف‌ مساجد دارند حركت‌ مي‌كنند. اين‌همه‌ برنامه‌ها. اين‌ مي‌گويد‌اي‌ كاش‌ من‌ هم‌ روز عيد فطري‌ مأمون‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ پيغام‌ فرستاد كه‌ امروز شما نماز عيد را بخوانيد. حضرت‌ فرمود من‌ آن‌طور نماز خواهم‌ خواند كه‌ جدم‌ پيغمبر ميرفت‌ براي‌ نماز. نه‌ سلاطين‌ جبار باصطلاح‌ طاغوتي‌. بله‌. نماز عيد رفتن‌ بايد كفش‌ را كند، تحت‌ الحنك‌ را حضرت‌ رضا انداخت‌. پياده‌ به‌ طرف‌ مصلي‌ دارد‌ حركت‌ ميكند‌. اين‌ وزرا و اين‌ شخصيتها و رجالي‌ كه‌ هميشه‌ با مأمون‌ مي‌رفتند براي‌ نماز، اينها وقتي‌ كه‌ ديدند رهبرشان‌، امامشان‌، آقاي‌ مطلقشان‌، امام‌ جماعتشان‌ لااقل‌، پياده‌، با پاي‌ برهنه‌ با اين‌ حالت‌ عجيب‌ دارد‌ اشك‌ مي‌ريزد‌ و حركت‌ ميكند‌ به‌ طرف‌ مناجات‌ با پروردگار، همه‌ لباسها را كندند، لباسهاي‌ زينتي‌ را كندند، كفشها را كندند. از اسبها فرو ريختند. به‌ مأمون‌ خبر دادند يك‌ وضع‌ خاصي‌ پيدا كرده‌. اگر حضرت‌ رضا همين‌طور، خوب‌ طبعا خطبه‌ هم‌ خواهد خواند. چون‌ همان‌ دو تا خطبه‌اي‌ كه‌ در نماز جمعه‌ مستحب است‌ و بلكه‌ واجب است‌، در نماز عيد فطر و عيد قربان‌ هم‌، چون‌ نمازش‌ مستحب است‌، اين‌ دو تا خطبه‌اش‌ هم‌ مستحب است‌. يعني‌ بايد خوانده‌ بشود‌. اگر در خطبه‌ها با اين‌ حال‌، هنوز حرف‌ نزده‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌و السلام‌، اينجور مردم‌ را تحت‌ تأثير قرار داده‌. اگر سخنراني‌ بكند‌، خطبه‌ بخواند‌، بكلي‌ بني‌ العباس‌ و همه‌ را از جا ميكند‌ و ريشه‌كن‌ ميكند‌ و مي‌اندازه‌ كنار. وسط‌ راه‌ يك‌ نفر مأمور فرستاد كه‌ آقا شما نمي‌خواهيد نماز جمعه‌ برويد. نماز عيد برويد. هر كس‌ هميشه‌ مي‌رفته‌، او خواهد رفت‌. و بقدري‌ مصيبت‌ وارد كردند. اذيت‌ كردند حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را كه‌ حساب‌ نداشت‌. مي‌توانند ببينند پيغمبروار اين‌ مملكت‌، اين‌ جمعيت‌، اين‌ مسلمان‌ها حركت‌ كنند؟ الان‌ كه‌ شما به‌ ممالك‌ اسلامي‌ برويد مي‌بينيد گاهي‌ بعضي‌ از روساي‌ جمهور و گاهي‌ بعضي‌ از اين‌ شيوخ‌ كه‌ در خليج‌ و اطراف‌ هستند، اينها براي‌ نماز ظهر نمي‌آيند. تا در مصلي‌ يا نماز عيد، تا در مصلي‌ با محافظ‌ و ماشين‌هاي‌ عجيب‌ و غريب‌، آنجا هم‌ وقتي‌ مي‌آيند وارد محراب‌ مي‌شوند، تمام‌ لباسهايشان‌ پر از جواهرات‌ و تزئينات‌ و كسي‌ هم‌ جرأت‌ ندارد‌ با آنها حرف‌ بزند‌. و بعد هم‌ برميگردند توي‌ خانه‌هايشان‌. اين‌ نماز عيد يا نماز جمعه‌ ارزش‌ ندارد‌. نماز عيدي‌ ارزش‌ دارد‌ كه‌ امام‌ جمعه‌، امام‌ عيد، اين‌ رهبر، در حضور مردم‌ قرار بگيرد‌ با همان‌ لباسي‌ كه‌ مردم‌ دارند با مردم‌ روبرو بشود‌. خودش‌ را خاضع‌ بكند‌، كفش‌ پايش‌ نباشد‌، اين‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كفشش‌ را كند خيال‌ نكنيد كه‌ كفش‌ كندن‌ و پابرهنه‌ راه‌ رفتن‌ ثواب‌ دارد‌. حضرت‌ مي‌خواست‌ بگويد‌ كه‌ من‌ با شماها يكي‌ هستم‌. وحدت‌ دارم‌ با شماها. حضرت‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ به‌ مالك‌ اشتر مي‌فرمايند اي‌ مالك‌ اشتر، بين‌ خودت‌ و مردم‌ يك‌ رابطه‌اي‌ قرار بده‌. يكي‌ دو ساعت‌ در روز يك‌ جوري‌ باشد‌ كه‌ هر كس‌ خواست‌ بيايد تو را ببيند‌، بتواند‌ بيايد. چون‌ افراد قوي‌ با تو برخورد نكنند بهرحال‌ با اطرافيان‌ و دوم‌ و سوم‌ها برخورد مي‌كنند. اين‌ افراد ضعيفند كه‌ هر چه‌ بالايشان‌ فشار مي‌آيند نميدانند چه‌كار كنند. بيايند مستقيم‌ با تو صحبت‌ كنند، با خودت‌ حرف‌ بزنند.

 عيد معنايش‌ اين است‌. ما الان‌ در صبح‌ عيد بايد دعاي‌ ندبه‌ بخوانيم‌. دعاي‌ ندبه‌ را با حال‌ و توجه‌ و با توجه‌ عجيب‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. من‌ چون‌ حالا به‌ هرحال‌ يا امروز عيد بوده‌ يا فردا عيد بوده‌، من‌ سر اين‌ مسائل‌ زياد معطل‌ نميشوم‌. به هرحال‌ فردا هم‌ مثل‌ امروز است                   ‌ اگر امروز عيد بوده‌. فردا هم‌ عيد است. همان‌ عيدي‌ است‌ چهار عيد ما داريم‌ كه‌ دعاي‌ ندبه‌ در اين‌ چهار عيد وارد شده‌. كه‌ يكيش‌ روز جمعه‌ است‌، يكيش‌ عيد غدير است‌، يكيش‌ عيد قربان است‌ و يكيش‌ هم‌ عيد فطر است‌. حالا شما فردا به‌ هر دو نيت‌ مي‌خواهيد دعاي‌ ندبه‌ را بخوانيد يا تنها به‌ نيت‌ جمعه‌. فرقي‌ نميكند‌. اين‌ دعاي‌ ندبه‌ مال‌ عشاق است‌. مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ عشق‌ به‌ امام‌ زمان‌ دارند. يك‌ كسي‌ به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ وقتي‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خوانم‌، عربي‌ دان‌ بود، بهتر حال‌ مي‌آيم‌ تا دعاي‌ ندبه‌. گفتم‌ خوب‌ بله‌، آدم‌ معصيتكار گنهكار بايد دعاي‌ كميل‌ بخواند‌. آدمي‌ كه‌ گنهكار است‌، بايد بشيند‌ رو به‌ قبله‌ شب‌ دعاي‌ كميل‌ بخواند‌ و اشك‌ بريزد‌. «اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تهتك‌ العصم‌»، خدايا اين‌ گناهاني‌ را كه‌ باصطلاح‌ هتك‌ همه‌ چيز مرا ميكند‌، گناه‌ آبروي‌ آدم‌ را مي‌برد‌. گناه‌ وقتي‌ زياد شد. يك‌ شخصي‌ آوردندش‌ خدمت‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. حضرت‌ به او‌ گفتند چند دفعه‌ است‌ دزدي‌ ميكني‌؟ گفت‌ دفعة‌ اوله‌. يك‌ قدري‌ تأمل‌ كردند. گفت‌ خيلي‌ خوب‌. ثابت‌ شده‌ دزديش‌. بياوريد حد برش‌ جاري‌ كنيم‌. گفت‌ حالا كه‌ مي‌خواهيد حد جاري‌ كنيد، من‌ هفتاد مرتبه‌ دزدي‌ كرده‌ام‌. حضرت‌ فرمود من‌ همين‌طور توي‌ همين‌ فكر بودم‌ كه‌ چطور خدا همان‌ دفعة‌ اول‌ تو را مفتضح‌ كرده‌. من‌ هم‌ توي‌ همين‌ فكر بودم‌. انسان‌ گاهي‌ آنقدر گناه‌ ميكند‌ كه‌ هتك‌ مي‌شود‌. پاره‌ مي‌شود‌ آن‌ باصطلاح‌ آبرويش‌، آن‌ حفاظتش‌، آني‌ كه‌ مي‌خواسته‌ محفوظ‌ بماند‌. آبرويش‌ از بين‌ مي‌رود‌. و خدا نكند‌ همچين‌ چيزي‌ بشود‌. ديگر خدا ول‌ كرده‌، «اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تحبس‌ الدعاء». گاهي‌ انسان‌ يك‌ گناهاني‌ دارد‌ كه‌ دعايش‌ حبس‌ مي‌شود‌. همة‌ شرايط‌ دعا درش‌ جمعه‌. همه‌اش‌. خوب‌ گريه‌ كرده‌، شب‌ جمعه‌، نيمة‌ شب‌، صورتش‌ را هم‌ روي‌ خاك‌ گذاشته‌. خلاصه‌ مي‌گويد‌ چرا من‌ اين‌ دعايم‌ مستجاب‌ نمي‌شود‌؟ يك‌ گناهي‌ كردي‌ كه‌ او دعا را حبس‌ كرده‌. همين‌ دعاي‌ حضرت‌ امير. «اللهم‌ اغفر لي‌ الذنوب‌ التي‌ تحبس‌ الدعا». گاهي‌ انسان‌ مي‌بينيد همينجور هر چه‌ بلا هست‌ مي‌آيد توي‌ اين‌ خانه‌ اين‌. بچه‌اش‌ مريض است‌، زنش‌ مريض است‌، خودش‌ هم‌ مريض است‌، پول‌ هم‌ ندارد‌. گرفتارند.

 خوب‌ يكي‌ هست‌ اينجوري‌. يكي‌ هست‌ اهل‌ محبت است‌. اهل‌ عشق است‌. به‌ امام‌ زمان‌ عاشق است‌. گنهكار هم‌ ممكن است‌ باشد‌. اين‌ شخص‌ از دعاي‌ ندبه‌ بيشتر خوشش‌ مي‌آيد. چرا؟ براي‌ اينكه‌ مطابق‌ حالش است‌. اگر ديديد كه‌، البته‌ اينها در صورت‌ فهميدن‌ معاني‌ دعا است‌. اگر ديديد از دعاي‌ ندبه‌ بيشتر خوشتان‌ مي‌آيد تا دعاي‌ كميل‌، پس‌ بدانيد كه‌ عشق‌ و محبت‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌الله‌ عليه‌ در دل‌ شما است‌. من‌ يكي‌ از اولياء خدا را ديدم‌. اين‌ براي‌ من‌ ميگفت‌ و يكي‌ دو مرتبه‌ هم‌ من‌ بودم‌ با او ديدم‌ درش‌. كه‌ دعاي‌ ندبه‌ را هيچوقت‌ نمي‌توانست‌ به‌ پايان‌ برساند‌. يعني‌ در آنجا كه‌ مي‌رسيد كه‌ و« اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌ و ابن‌ علي‌ المرتضي‌ و ابن‌ خديجه‌»، آنجا غش‌ ميكرد مي‌افتاد ديگر بقيه‌اش‌ را نمي‌توانست‌ بخواند. دعاي‌ ندبه‌ ببينيد چه‌ خصوصيتي‌ دارد‌! انسان‌ كه‌ شروع‌ ميكند‌ در اول‌ دعاي‌ ندبه‌ شكايت‌ مي‌كند‌ به‌ خدا. «الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و صل‌ الله‌ علي‌ سيدنا محمدا (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) اجمعين‌ و سلم‌ تسليما كثيرا». تا اينجا خوب‌ مقدمة‌ هر حرفي است‌. «اللهم‌ لك‌ الحمد علي‌ ما جرا بك‌ فيه‌ قضائك‌ به‌ اوليائك‌.» خدايا ما در مقابل‌ تو خضوع‌ مي‌كنيم‌. اما قضاي‌ تو، قضاوت‌ تو، بخاطر بدي‌ مردم‌، يك‌ جرياني‌ را يك‌ چيزهايي‌ جاري‌ شد بر اوليائت‌. «الذين‌ استخلصتهم‌ بنفسك‌ و دينك‌». آن‌ اوليائي‌ كه‌ هم‌ براي‌ تو خالص‌ بودند هم‌ براي‌ دين‌ خالص‌ بودند. هم‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ بودند هم‌ مخلَصين‌ بودند. بعد اينها انبياء بودند. و بعضي‌ «اولدته‌ من‌ غير عبد». بعضي‌ از اينها را بدون‌ پدر و مادر متولد، يعني‌ بوجودشان‌ آوردي‌. بعضي‌ از اينها را حضرت‌ آدم‌ را اول‌ مي‌فرمايد كه‌ اينها را خلقشان‌ كردي‌. بعضي‌ از اينها را براي‌ خودت‌ خليل‌ قرار دادي‌. بعضي‌ از اينها را سوار سفينه‌شان‌ كردي‌ و يك‌ يك‌ از انبياء اولوالعزم‌ را مي‌گويد‌ تا ميرسد‌ به‌ پيغمبر اكرم‌.« فكان‌ كمن‌ تجبت‌». اين‌ پيغمبر همانطور بود كه‌ تو اختيارش‌ كردي‌. «سيد من‌ خلقت‌.» آقاي‌ تمام‌ مخلوق‌. برتر بر تمام‌ مخلوق‌ تو بود. سيد من‌ خلقت‌. مي‌گويد‌ من‌ خلقت‌. خيلي‌ اين‌ جمله‌ عجيب است‌. يعني‌ تمام‌ كساني‌ كه‌ خلق‌ شده‌اند، جمادات‌ و نباتات‌ و حيوانات‌ كه‌ توي‌ جريان‌ نيستند. اينها ارزشي‌ هم‌ ندارند كه‌ بخواهند در مقابل‌ ذوي‌ العقول‌ باشند. من‌ خلقت‌، از عالي‌ تا داني‌، ملائكه‌، بشرهاي‌ گذشته‌، تمام‌ موجوداتي‌ كه‌ در آسمانها هستند كه‌ در احاديث‌ داريم‌ آنها چشم‌ بر هم‌ زدن‌ خلاف‌ دستور پروردگار را انجام‌ نميدهند. از جن‌ و انس‌.« سيد من‌ خلقت‌. و صفوة‌ من‌ اصطفيته‌». از همه‌ بهتر بود. خلاصه‌اش‌. يك‌ همچين‌ پيغمبري‌ را براي‌ ما فرستادي‌. ولي‌ ما حالا قدرش‌ را دانستيم‌؟ «قدمتوه‌ علي‌ انبيائك‌». اين‌ جمله‌ را توجه‌ كنيد. خدايا تو اين‌ پيغمبر را مقدم‌ بر همة‌ انبياء قرار دادي‌. «كنت‌ نبيا و الآدم‌ بين‌ الماء و الطين‌». من‌ پيغمبر بودم‌ آدم‌ در بين‌ آب‌ و گل‌ بود.« قدمته‌ الي‌ انبيائك‌ و بعثته‌ الي‌ ثقلين‌ من‌ عبادك‌». پيغمبر مبعوث‌ شده‌ بر ثقلين‌، هم‌ بر جن‌ و هم‌ بر انس‌. بر تمام‌ انبياء پيغمبر مبعوث‌ شده‌. تمام‌ انبياء بايد پيروي‌ از رسول‌ اكرم‌ بكنند. منتهي‌ امير المؤمنين‌ پيغمبر ما مي‌فرمايد «كنت‌ مع‌ الانبياء سر»ا. من‌ با انبياء گذشته‌ سران‌ بودم‌، يعني‌ پنهاني‌ بودم‌. پنهاني‌ كمكشان‌ مي‌كردم‌. علي‌ بود كه‌ تمام‌ انبياء را حالا خصوصيات‌ را نمي‌خواهم‌ بگويم‌ كه‌ وقت‌ زياد گرفته‌ بشود‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود كه‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ روح‌ علي‌ همان‌ روح‌ القدسي‌ است‌ كه‌ تأييد ميكند‌ تمام‌ انبياء را كه‌ من‌ يك‌ تحقيقي‌ دربارة‌ روح‌ القدس‌ ميكردم‌ كه‌ اين‌ چيست‌ كه‌ تمام‌ انبياء را تأييد ميكند‌؟ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ آن‌ روح‌ پاكه‌ روح‌ القدس‌ يعني‌ روح‌ پاك‌. آن‌ روح‌ پاكي‌ كه‌ در روز اول‌ خداي‌ تعالي‌ بنام‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ خلق‌ كرده‌. آن‌ روح است‌ كه‌ تمام‌ انبياء را تأييد ميكند‌، كمك‌ ميكند‌. «كنت‌ مع‌ الانبياء سرا و مع‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ علانيه‌». (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و بخاطر عظمت‌ پيغمبر علني‌ آمدم‌ به‌ كمك‌ رسول‌ اكرم‌. روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شده‌ بود دستور داده‌ بودند كفار قريش‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را سنگباران‌ كنند. خوب‌ پيغمبر است‌، رحمة‌ للعالمين است‌، چيزي‌ نمي‌گويد‌. اينها هم‌ سوء استفاده‌ كرده‌ بودند. پيغمبر اكرم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را گاهي‌ زير عبايش‌ قايم‌ ميكرد، مخفيش‌ ميكرد. تا بچه‌ها مي‌آمدند علي‌ را ول‌ ميكرد. اينها فرار ميكردند. بعد اينها بلد شده‌ بودند. مي‌آمدند از زير  نگاه‌ مي‌كردند مي‌ديدند اگر چهار تا پا زير عبا دارد‌ عبا راه‌ مي‌رود‌ كه‌ معلوم است‌ دوتايش‌ مال‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ دوتايش‌ مال‌ پيغمبر است‌ دور و بر پيغمبر نمي‌آمدند. از آن‌ لحظات‌ اول‌ با پيغمبر اكرم‌ بود. از تولد تا يك‌ مدت‌ زماني‌ روح‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كمك‌ مي‌كرد پيغمبر اكرم‌ را بعد هم‌ در ظاهر در جنگ‌ خيبر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چشمهايشان‌ درد گرفته‌ به‌ صورت‌ ظاهر براي‌ اين‌ كه‌ قدر علي‌ را بدانند. پرچم‌ را دادند دست‌ اولي‌ رفت‌ شكست‌ خورد، دومي‌ رفت‌ شكست‌ خورد فرمود «لآتينه‌ رايه‌،» فردا من‌ پرچم‌ را به‌ كسي‌ خواهم‌ داد كه‌ هم‌ خدا و پيغمبر او را دوستش‌ دارد‌ و هم‌ او خدا و پيغمبر را دوست‌ دارد‌. شب‌ اين‌ قريش‌ اين‌ مسلمان‌ها گفتند هر كه باشد‌ فوق‌ العاده‌ فضيلت‌ اين‌ جريان است‌. همه‌شان‌ از خدا مي‌خواستند كه‌ اينها باشند. چون‌ فكر نمي‌كردند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيايد توي ميدان‌. فردا صبح‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كجا است‌؟ گفتند آقا ايشان‌ چشمشان‌ درد مي‌كند‌. فرمودند كه‌ بياريدش‌. آوردند آب‌ دهان‌ ماليدند به‌ چشم‌ و امير المؤمنين‌ علي‌ عليه‌ السلام‌. حضرت‌ چشمهايشان‌ كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر براي‌ امتحان‌ مسلمان‌ها آن‌ طوري‌ بود درست‌ شد و پرچم‌ را دادند دستش‌. آنچنان‌ فتح‌ كرد، فاتح‌ خيبر شد.

 در اينجا ما مي‌گوييم‌ كه‌ در همين‌ دعاي‌ ندبه‌ «و فلما قضا نحبه‌». اينها در مقام‌ گله‌ و شكايت‌ و تاريخ‌ بيان‌ كردن‌ و خدايا ما به‌ اينها معتقديم‌ در دعاي‌ ندبه‌. وقتي‌ كه‌ اميرالمؤمنين‌ را پيغمبر اكرم‌ روي‌ دست‌ بلند كرد، فرمود:« والمن‌ والا و عادما عادا، والنصر نصره‌، واخذل من خذله ‌، و قال‌ من‌ كنت‌ انا وليه‌ علي‌ اميره». هر كس‌ من‌ پيغمبر اويم‌، اين‌ علي‌ امير او است‌. تا اين‌ كه‌ بعد يك‌ يك‌ از مصائبي‌ كه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ وارد شد. «و علي‌ الاطائب‌ من‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ فليبكي‌ الباكون». از اينجا شروع‌ مي‌شود‌ به‌ حزن‌ به‌ اندوه‌ و آنچه‌ كه‌ از اهل‌ بيت‌ پيغمبر و علي‌ وارد شده‌. اطائب‌ يعني‌ پاكان‌ اولاد علي‌ و پيغمبر اكرم‌. بايد گريه‌ بكنند گريه‌ كنندگان‌. هر كسي‌ كه‌ اهل‌ گريه‌ است‌ بيايد بنشيند‌ گريه‌ كند‌.« و لمثلهم‌ فالتذرف الدموع، و يضج‌ الضاجون‌ و يعج‌ العاجون‌». ببينيد داد بايد بزنيد، ضجه‌ بزنيد. چند بار تو دعاي‌ ندبه‌ ضجه‌ مي‌زنند. چند تا غش‌ مي‌كنند. كه‌ چه‌؟ اين الحسن‌ و اين الحسين‌. آخر‌ اين‌ سيدا شباب‌ اهل‌ الجنه‌ كجا رفتند؟ كو امام‌ حسن‌، كو امام‌ حسين‌؟ امام‌ حسن‌ قبرش‌ را ما مي‌دانيم‌ كجا است‌، در قبرستان‌ بقيع‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ هيچ‌ قبري‌ خرابتر از قبر امام‌ حسن‌ در قبرستان‌ بقيع‌ حتي‌، خدا لعنت‌ خدا وهابي‌ها را. خدا لعنت‌ خدا سني‌ها را، خدا لعنت‌ كند‌ تمام‌ كساني‌ كه‌ با اهل‌ بيت‌ پيغمبر اين‌ طور رفتار مي‌كنند. اين الحسن‌، اين الحسين‌؟ حسين‌ من‌ كو؟ آن‌ امام‌ حسيني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ روز دوشش‌ سوارش‌ مي‌كرد. او‌ بايد بيايد در كربلا به‌ خدا قسم‌ از اولين‌ تا به‌ آخرين‌ در تمام‌ جنگها اگر دقت‌ كنيد هيچ‌ كس‌ را مثل‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ نكشتند. لبها تشنه‌، بدن‌ قطعه‌، قطعه‌. به‌ اين‌ مرحله‌ رساندند بايد ول‌ كنند بعضي‌ مطالب‌ هست‌ توي‌ كتابها مقتل‌ كه‌ من‌، من‌ هيچ‌ وقت‌ نمي‌خوانم‌ كه‌ اسبها چطور، فلان‌ اينها. هيچ‌ وقت‌ نمي‌توانم‌. يك‌ وقتي‌ من‌ رفته‌ بودم‌ حرم‌، ديدم‌ يك‌ دري‌ آنجا باز است‌، دفعة‌ اولي‌ بود رفتم‌ تو گفتند اينجا گودي‌ قتلگاه است‌ ما اينجا نشستيم‌ يك‌ مقدار گريه‌ كرديم‌ آمديم‌ توي‌ مسافر خانه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ نشسته‌ بود، گفتم‌ حاج اقا من‌ الان‌ رفتم‌ تو گودي‌ قتلگاه‌، او‌ پريد به‌ من‌ گفت‌: تو سيدي‌، رفتي‌ آنجا نمردي‌ و آمدي‌ بيرون‌! به‌ خدا قسم‌ يك‌ هميچين‌ حالتي‌. تو سيدي‌، رفتي‌ آنجا جايي‌ كه‌، ماها چه‌ مي‌گوييم‌.« اين الحسن‌ و اين الحسين‌؟ آين ابناءالحسين‌». اين‌ فرزندان‌ امام‌ حسين‌ چه‌ شدند؟

 امام‌ سجاد در بقيع است‌، امام‌ باقر در بقيع است‌، امام‌ صادق‌ در بقيع است‌ حالا يكي‌ دو سه‌ نفرشان‌ هم‌ در، بقيه‌شان‌ هم‌ در عراقند. همان‌ دست‌ كفار، شما فكر نكنيد كه‌ هر كس‌ كه‌ اسمش‌ را مسلمان‌ گذاشت‌، مسلمان است‌ خدا لعنت‌ كه‌ آن‌ مسلمان‌هايي‌ كه‌ بدتر از كفارند. اين‌ آقا علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا آمده‌ خوب‌ شيعيان‌ دور و برش‌ هستند و انشاء الله‌ قدرش‌ را ما مي‌دانيم‌، يعني‌ ما مجاورين‌ مي‌دانيم‌ كه‌ چقدر قلب‌ مقدسش‌ را مي‌رنجانيم‌. آن‌ آقاي‌ بزرگوار از علماي‌ محترم‌ مشهد بود از اولياء خدا بود مي‌گفت‌ كه‌ وارد حرم‌ شدم‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ رضا در وسط است‌. رويش‌ يك‌ پارچه‌اي‌ انداختند، يك‌ ملافحه‌اي‌ افتاده‌ باد آمد و اين‌ ملافه‌ را عقب‌ زد ديدم‌ بدن‌ امام‌ سوراخ‌، سوراخ است‌. گفتم‌ آقا ما شنيده‌ بوديم‌ شما را با سم‌ شهيد كردند اينها چيست‌؟ فرمود اين‌ معصيت‌ كارهايي‌ كه‌ مي‌آيند در حرم‌ من‌ با حال‌ معصيت‌ تيري‌ است‌ كه‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند.« اين الحسن‌ و اين الحسين‌، اين ابناء الحسين‌، صالح‌ بعدصالح‌ و صادق بعد الصادق‌، اين السبيل‌ بعد السبيل‌ و اين الخيرة بعد الخيرة‌ اين الشموس‌  الطالعه‌ اين‌ ابناء المنيره». خوب‌ تا امام‌ عسگري‌ كه‌ مي‌دانيد چه‌ بلاها به‌ سر اينها آمده‌. امام‌ عسگري‌ را از اين‌ جهت‌ مي‌گويند عسگري‌ كه‌ در لشگرگاه‌ امام‌ زنداني‌ بودند از اول‌ تولد تا وفاتش‌. امام‌ هادي‌ هم‌ چقدر اذيت‌ كشيد. جاي‌ داد و فرياد اينجا است‌. «اين بقية‌ الله‌.» ايني‌ كه‌ نه‌ اثري‌ از او‌ حتي‌، باز اينها قبرشان‌ هست‌ مي‌رويم‌ كنارشان‌ يك‌ سلامي‌ عرض‌ مي‌كنيم‌، عرض‌ ادب‌ مي‌كنيم‌. «اين بقية‌الله‌ التي من العترة الهادية»‌. اين‌ آقا كجا است‌. يا بقية‌الله‌ فردا عيد است‌. روز جمعه‌ در زيارتش‌ مي‌خوانيم‌. «المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌». روزي‌ است‌ كه‌ توقعت‌ مي‌رود‌ كه‌ در اين‌ روز ظهور شما اي‌ آقاي‌ ما، توقع‌ ظهور شما را داريم‌. «.والفرج‌ فيه‌ مؤمنين‌ علي‌ يديك‌». فرجي‌ براي‌ ما برسد‌ تا كي‌ ذليل‌ باشيم‌، تا كي‌ تو سري‌ خور باشيم‌! تا كي‌ اين‌ همه‌ مردم‌ دنيا عليه‌ ما فعاليت‌ كنند. شما اينجا نشستيد مي‌گوييد ما چه‌ دشمني‌ داريم‌؟ دشمن‌ ما نداريم‌. چهار ميليارد و هشتصد ميليون‌ اين‌ جمعيت‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ دشمن‌ خوني‌ شما هستند. اگر دويست‌ ميليون‌ شيعه‌ آن‌ هم‌ با اين‌ اختلافات‌ با اين‌ گرفتاري‌ها. «اين‌ بقية‌ الله‌ التي‌ لا تخلو من‌ العترة‌ الهاديه‌». اينجا انسان‌ رسيده‌ به‌ اسم‌ معشوقش‌ در دعاي‌ ندبه‌ تا اينجا همين‌ طور دارد‌ مي‌گويد‌، آمده‌ جلو آمده‌ جلو حالي‌ پيدا كرده‌ بايد بگويد‌:« اين‌ بقية‌ الله‌».

 يك‌ نفر ميگفت‌ من‌ دعاي‌، از اولياء خدا بود، راست‌ ميگفت‌. گفت‌ به‌ اينجاي‌ دعاي‌ ندبه‌ رسيدم‌ يك‌ حالتي‌ بهم‌ دست‌ داد نميدانستم‌ در چه‌ وضعي‌ هستم‌؟ ديدم‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ هستم‌ دارم‌ آنجا دنبال‌ امام‌ زمانم‌ ميگردم‌. بعد ديدم‌ رفتم‌ كربلا. تمام‌ جاها را گشتم‌. همينطور كه‌ اين‌ جملات‌ را ميخواندم‌، «اين‌ بقية‌ الله‌ التي‌ لا تخلو من‌ العترة‌ الهاديه‌ اين‌ المعد لقطع‌ دابر الظلمه‌ اين‌ المرتجي‌ لازالة‌ الجور و العدوان‌ تا اين‌ ابن‌ النبي‌ المصطفي‌ و ابن‌ علي‌ المرتضي‌ و ابن‌ خديجة‌ الكبري‌ و ابن‌ فاطمة‌ الزهرا»، مي‌گويد‌ تمام‌ جاها را تا اين‌ جملات‌ گشته‌ بودم‌. تا رسيده‌ بودم‌ كنار خانة‌ خدا. يك‌ وقت‌ چشمم‌ افتاد به‌ آقا وليعصر در همان‌ حال‌ خودم‌. ديدم‌ دستها را به‌ در خانة‌ كعبه‌ زده‌، پشتش‌ به‌ جمعيت است‌، دارد‌ دعا ميكند‌. عباي‌ نازنينش‌ را گرفتم‌. گفتم‌:« بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌ لك‌ الوقاء و الحمي‌». پدر و مادرم‌ قربانت‌، كجا بودي‌؟ «بابي‌ و انت‌ و امي‌». پدرم‌ به‌ قربانت‌، مادرم‌ به‌ قربانت‌، جانم‌ به‌ قربانت‌. اي‌ پسر صافيه‌، اي‌ پسر سادات‌، اي‌ پسر آقاها، اي‌ آقاي‌ آقاها، تو كجا بودي‌؟ ميگفت‌ همينطور عبايش‌ را گرفته‌ بودم‌ تكان‌ ميدادم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ كه‌، جملات‌ اين‌ قسمت‌ را كه‌ خواندم‌ آنوقت‌ ديدم‌ برگشت‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ كار در دست‌ خدا است‌. از خدا بخواه‌. مي‌گويد‌ اينجا گفتم‌ «اللهم‌ لك‌ الحمد علي‌، اين‌ قسمت‌، اللهم‌ انت‌ كشاف‌ الكرب‌ و البلوي‌». اي‌ خدا تو كرب‌ و اندوه‌ را توئي‌ كه‌ كشف‌ ميكني‌، توئي‌ كه‌ باز ميكني‌. «انت‌ كشاف‌ الكرب‌ و البلوي‌ و اليك‌ استعدي‌ فعندك‌ العدوي‌ و انت‌ رب‌ الآخرة‌ و الدنيا.» حالا دارم‌ با خدا مناجات‌ ميكنم‌. دستم‌ به‌ دامان‌ آقا وليعصر، اينجور بايد دعاي‌ ندبه‌ بخوانيد. دستم‌ به‌ دامن‌ آقا وليعصر دارم‌ اينجوري‌ ميگويم. «فاغث‌ يا غياث‌ المستغيثين‌»، اي‌ پناه‌ بي‌ پناهان‌ پناهم‌ بده‌. «عبيدك‌ المبتلي‌». اين‌ بندة‌ كوچك‌ ضعيفت‌ مبتلاي‌ به‌ فراق‌ امام‌ زمانش است‌، «عبيدك‌ المبتلي‌ و اره‌ سيده‌ يا شديد القوي‌». آقايش‌ را به او‌ نشان‌ بده‌ اي‌ خدايي‌ كه‌ شديد القوي‌ هستي‌،« و ازل‌ عنه‌ به‌ الأسي‌ و الجوي‌ و برد غليله‌ يا من‌ علي‌ العرش‌ استوي‌ و من‌ اليه‌ الرجعي‌ و المنتهي‌». مي‌گويد‌ بعد نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ اين‌ گرفتارها، اينجا آدم‌ وقتي‌ ميرود‌ در مكه‌ اطراف‌ مسجد الحرام‌، اطراف‌ كعبة‌ معظمه‌ مي‌بيند‌ اينها همينطور دارند مي‌چرخند. فرقي‌ بين‌ علي‌ و عمر نمي‌توانند بگذارند. فرقي‌ بين‌ حق‌ و باطل‌ نمي‌توانند بگذارند. اين‌ مردم‌ اينجور دارند زحمت‌ مي‌كشند، رياضت‌ مي‌كشند. به‌ اين‌ جمله‌ رسيدم‌. «اللهم‌ و نحن‌ عبيدك‌». همة‌ ما بندگان‌ تو هستيم‌ اينها هم‌ بندگان‌ تو هستند. منتهي‌ از آقايشان‌ دور افتاده‌اند. لازمة‌ اين‌ دور افتادن‌ همينه‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ از سرچشمة‌ فيض‌ استفاده‌ نكرد، به‌ آبهاي‌ گل‌ آلود برخورد ميكند‌.« اللهم‌ نحن‌ عبيدك‌ التائقون‌ الي‌ وليك‌ المذكر بك‌ و بنبيك‌ خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا». ببينيد چقدر اين‌ جملات‌ دقيق‌ به‌ اين‌ مطلب‌ ميخورد‌. خدايا تو او را براي‌ ما در اين‌ دنيا نگه‌ داشتي‌ كه‌ پناهگاه‌ ما باشد‌. «و اقمته‌ لنا قواما و معاذا و جعلته‌ للمؤمنين‌ منا اماما  فبلغه‌ منا تحية‌ و سلاما» سلام‌ ما را به‌ او برسان‌. اين‌ ارادتمان‌ را به‌ او ابلاغ‌ كن‌. اين‌ جور بايد انسان‌ دعاي‌ ندبه‌ را بخواند‌. در اين‌ روزهاي‌ پر بركت‌ حالا چه‌ جمعه‌ باشد‌ چه‌ عيد قربان‌ باشد‌، چه‌ عيد غدير باشد‌، چه‌ عيد فطر باشد‌.

 خدايا به‌ حق‌ خودش‌ قسمش‌ مي‌دهيم‌ حالا كه‌ عيد قربان‌ و جمعه‌ حالا يا در دو روز پهلوي‌ هم‌ قرار گرفته‌ باشد‌ يا در يك‌ روز باشد‌، فرقي‌ نميكند‌. حالا كه‌ اينطوري است‌ و عيدي‌ ما را خدايا بايد دو چندان‌ بدهي‌، عيدي‌ ما را ظهور آقامان‌ امام‌ عصر قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. آن‌ اواخر دعا ميگوييم‌ كه‌ «و اجعل‌ مستقره‌ لنا مستقرا و مقاما». خدايا محلي‌ كه‌ او اقامت‌ دارد‌، هرجا هست‌، اينها را جدي‌ مي‌گويي‌؟ امام‌ عسگري‌ فرمود فرزندم‌ در وسط‌ بيابانها زندگي‌ كن‌. در جائي‌ كه‌ دور از مردم‌ باشي‌. «و اجعل‌ مستقره‌ لنا مستقرا و مقاما». ما را هم‌ همانجا باشيم‌. خدايا مي‌شود‌ يك‌ روزي‌، المفقودون‌، يك‌ عده‌اي‌ هستند اينها اسمشان‌ مفقودون است‌. نصف‌ شب‌ گم‌ مي‌شوند. مي‌روند خدمت‌ آقا امام‌ زمان‌. ما متأسفانه‌ براي‌ باور كردنش‌ براي‌ ما حرف است‌. اينكه‌ نيستيم‌ بماند‌، نديديم‌ بماند‌. باور كردنش‌ بايد بحث‌ بشود‌. اي‌ واي‌ بر شيعه‌! چقدر شيعه‌ بدبخت‌ شده‌ در اثر دور افتادن‌ از امام‌ زمان‌. يك‌ عده‌ نيمه‌ شب‌ مفقود مي‌شوند. نيستند. كجا رفته‌ آقا؟ در هم‌ بسته‌ رفته‌. ميگفت‌ در شيراز پنج‌ روز پشت‌ سر هم‌ هر روز مي‌رفتم‌ پشت‌ سر امام‌ زمان‌ نماز مي‌خواندم‌. گفتم‌ عجب‌ مردم‌ بدي‌ هستند اين‌ مردم‌. پنج‌ نفر بيشتر نمي‌آيند پشت‌ سر آقا نماز بخوانند. صبح‌ ايشان‌ اينجا نماز ميخوانده‌. اينها شبها كه‌ مي‌شود‌ حركت‌ مي‌كنند، بخدا قسم‌ اينها هست‌، حركت‌ مي‌كنند. زنشان‌، بچه‌هايشان‌، گاهي‌ اگر اهل‌ باشند متوجه‌ مي‌شوند، اگر هم‌ اهل‌ نباشند متوجه‌ هم‌ نمي‌شوند.بلندمي‌شوند مي‌آيند خدمت‌ آقا مي‌رسند. آقا دستور ميدهد‌ مأموريت‌ ميدهد‌، برويد به‌ فلاني‌، اكثر اينهايي‌ كه‌ به آنها‌ رسيدگي‌ مي‌شود‌ از طرف‌ آقا وليعصر كه‌ خيال‌ مي‌كنند، بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند خود آقا وليعصر است‌. اينها مأمورهاي‌ آقا هستند.« و اجعل‌ مستقره‌ لنا مستقرا و مقاما و اتمم‌ نعمتك‌ بتقديمك‌ اياه‌ امامنا». نعمتت‌ را تمام‌ كن‌. حالا كه‌ ما را، اگر ما را در آنجايي‌ كه‌ او مستقره‌ ما هم‌ مستقر شديم‌ نعمتت‌ تمام‌ بشود‌ به‌ اينكه‌ يك‌ روز پرچم‌ «انا فتحنا لك‌ فتحا مبينا»، ميگفت‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ روي‌ تمام‌ خانه‌هاي‌ مردم‌ مشهد يك‌ پرچم‌ خورده‌ رويش‌ نوشته‌ «انا فتحنا لك‌ فتحا مبينا». انشاء الله‌ يك‌ همچين‌ روزي‌ خواهد آمد. «و اتمم‌ نعمتك‌ بتقديمك‌ اياه‌ امامنا». او را جلوي‌ ما بگذار. «و اتمم‌ نعمتك‌ بتقديمك‌ اياه‌ امامنا حتي‌ توردنا جنانك‌». تا توي‌ بهشت‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ ولش‌ نمي‌كنيم‌. از امام‌ زمان‌ چه‌ بهتر.« حتي‌ توردنا جنانك‌ و مرافقة‌ الشهداء من‌ خلصائك‌». تا اينكه‌ ميرسد‌ كه‌، چقدر خوب است‌ «و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌،» خدايا به‌ ما روز قيامت‌ كه‌ مي‌شود‌ اينقدر انسان‌ تشنه‌اش‌ مي‌شود‌، اينقدر عطش‌ رويش‌ فشار مي‌آورد‌ كه‌ حساب‌ ندارد‌. تا ميرسد‌ در بهشت‌ مي‌بيند‌ كه‌ امامش‌، امام‌ زمانش‌ يك‌ جامي‌ پر از آب‌ كرده‌ آقا بگير بخور، رفع‌ تشنگيت‌ بكن‌.« و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ بكأسه‌ و بيده‌ ريا رويا هنيئا سائغا لا ظما بعده‌ يا ارحم‌ الراحمين‌». انشاء الله‌ دعاي‌ ندبه‌ خوانديد. هر وقت‌ دعاي‌ ندبه‌ خوانديد يادي‌ هم‌ از ما بكنيد. يادي‌ از امام‌ عصرتان‌ بشود‌. فقط‌ به‌ خواندن‌ يك‌ دعاي‌ ندبه‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ اكتفا نكنيد كه‌ خوشحال‌ بشويد دعاي‌ ندبه‌ خوانديد و ثواب‌ برديد. نه‌. دعاي‌ عشق است‌، دعاي‌ محبت است‌، دعاي‌ گريه‌ است‌، دعاي‌ فرياد است‌. من‌ شب‌ عيد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۳ جمادی الثانی ۱۴۱۶ قمری – ۵ آبان ۱۳۷۴ شمسی – فضائل‌ حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 3 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ حقوق‌ مختلفي‌ كه‌ ديگران‌ بر ما دارند تا حدي‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. يكي‌ از حقوقي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد و بايد تمام‌ مسلمانها رعايت‌ آن‌ حقوق‌ را بكنند حق‌ ذرية‌ پيغمبر اكرم‌ بخصوص‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ مردم‌ مسلمان‌ است‌.

 خداي‌ تعالي‌ بعد از آنكه‌ پيغمبر اكرم‌ را سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. كلمة‌ ابتر به‌ معناي‌ مقطوع‌، كوتاه‌، كسي‌ كه‌ عقب‌ نداره‌، كسي‌ كه‌ وقتي‌ خودش‌ رفت‌، ديگه‌ همه‌ چيزش‌ رفته‌. پشتوانه‌ باصطلاح‌ ما نداره‌. چون‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ براي‌ دختر كه‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اينها طوري‌ بودند كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردمي‌، فرزند خودش‌ را، دختر خودش‌ را زنده‌ زير خاك‌ بكنه‌، هر چه‌ هم‌ تحت‌ تربيت‌ واقع‌ بشه‌، ذاتا براي‌ دختر ارزشي‌ آنچنان‌ قائل‌ نيست‌. فاطمة‌ اطهر را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. بني‌ اميه‌ اخلاقشون‌ اين‌ بود كه‌ منتظر بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا برود، بعد جاي‌ او بنشينند. كم‌كم‌ هم‌ تغيير بدهند دين‌ را به‌ يك‌ سلطنت‌. همانطوري‌ كه‌ يزيد اين‌ كار را تقريبا پياده‌ كرد. و در اشعاري‌ كه‌ از او باقيمانده‌، چون‌ يزيد يك‌ شاعر تمام‌ عيار هم‌ بوده‌. حتي‌ اين‌ شعر اول‌ حافظ‌ الا يا ايها الساقي‌ ادر كاسا و ناولها، اين‌ اشعار جزء اشعار يزيده‌. آن‌ معناي‌ همين‌ ظاهرش‌ را گفته‌. يا ميگفت‌ ليت‌ اشاخي‌ ببدر شهدوا. اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما كه‌ در بدر بودند كه‌ كشته‌ شدند ويا زنده‌ بودند و عقده‌اي‌ در دلشون‌ باقي‌ بود، مي‌ديدند كه‌ من‌ چطور انتقام‌ كشيدم‌. و كم‌كم‌ هدفشون‌ اين‌ بود كه‌ خلافت‌ را، مقام‌ معظم‌ امامت‌ را، مقام‌ عظيم‌ رهبري‌ را تبديل‌ كنند به‌ يك‌ سلطنت‌. سلطنت‌ شرايطي‌ نداره‌، قدرت‌ مي‌خواد فقط‌. سلطنت‌ تزكية‌ نفس‌ و عصمت‌ و علم‌ و دانش‌ و تقوي‌ لازم‌ نداره‌. هر كه‌ قدرتمندتر شد، مي‌تواند بر ديگران‌ سلطنت‌ كنه‌.

 لذا اينها وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديدند اظهار خوشحالي‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ ابتره‌، و ديگه‌ بعد از او كسي‌ نيست‌ علم‌ اسلام‌ را برداره‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ از نظر كلمات‌ و قد و اندازه‌ بسيار كوتاه‌ و كوچك‌، شايد در قرآن‌ سوره‌اي‌ كوتاهتر از اين‌ سوره‌ نباشه‌. يعني‌ حتما. سه‌ آيه‌ بيشتر نداره‌ و حتي‌ قل‌ هو الله‌ چهار تا آيه‌ داره‌ بدون‌ بسم‌ الله‌ اما سورة‌ كوثر سه‌ آيه‌ داره‌. بسيار كوتاه‌. دانشمندان‌ اعجاز قرآن‌ ميگن‌ معجزه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ كوثر از جهات‌ مختلف‌ و از مسائل‌ مختلف‌ مندمج‌ شده‌ و قرار گرفته‌، شايد در سراسر قرآن‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ در اين‌ تعداد از آيات‌ وجود نداشته‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ بسيار مهمه‌. متأسفانه‌ ما نمي‌تونيم‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ يا اين‌ سورة‌ مباركه‌، در اين‌ مجلس‌ چيزي‌ عرض‌ كنيم‌. دانشمندان‌ محترمي‌ چه‌ شعيه‌ و چه‌ سني‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ آنقدر قلمفرسايي‌ كردند كه‌ واقعا انسان‌ مبهوت‌ ميشه‌.

 از نظر پيشگوئي‌ كه‌ يكي‌ از وجوه‌ اعجاز قرآنه‌، در اين‌ سوره‌ در نهايت‌ درجة‌ عظمته‌. يك‌ پيشگوئي‌ عجيبي‌ كه‌ طبيعت‌ كار نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ را به‌ ديگران‌ بباورانه‌ و مردم‌ را معتقد بكنه‌. كه‌ اين‌ پيشگوئي‌ هميني‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. گفتند جاء ابتر. آن‌ كسي‌ كه‌ مقطوع‌ النسله‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از خودش‌ ديگه‌ چيزي‌ نمي‌تواند باقي‌ گذاشته‌ باشد، اون‌ داره‌ مي‌آد. اينها را به‌ همديگه‌ گفتند. پيغمبر اكرم‌ شنيدند. محزون‌ شدند. چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را بالاخره‌ متأثر ميكنه‌، همانطوري‌ كه‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند، زخم‌ زبانه‌. اذيت‌ و آزار زبانيست‌. زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد كه‌ در روايات‌ دارد كسي‌ كه‌ زبانش‌ را كنترل‌ نكند اين‌ زبان‌ سرخ‌ در دنيا سر سبز مي‌دهد بر باد، در آخرت‌ هم‌ تمام‌ وجود انسان‌ را اي‌ كاش‌ به‌ باد مي‌داد، به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سپاره‌. خيلي‌ مواظب‌ زبانتون‌ باشيد. مخصوصا اين‌ توصيه‌ را من‌ به‌ خانمها مي‌كنم‌. چون‌ هر كس‌ حرف‌ بيشتر ميزنه‌ طبعا به‌ حرف‌ باطل‌ بيشتر موفقه‌. و حرف‌ نادرست‌، گناه‌، غيبت‌، تهمت‌ بيشتر انجام‌ ميده‌. مواظب‌ حرف‌ زدنهاتون‌ باشيد. در روايات‌ دارد كه‌ بهترين‌ كار صمته‌. صمت‌ يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌، سكوت‌. كه‌ صمت‌ و جوع‌ و سحر و عزلت‌ و ذكر به‌ دوام‌ ناتمامان‌ جهان‌ را كند اين‌ پنج‌ تمام‌. البته‌ عزلتش‌ را ما قبول‌ نداريم‌ اگر عزلت‌ از مردم‌ خوب‌ هم‌ منظور باشه‌. و الا عزلت‌ از مردمان‌ بد مفيده‌ براي‌ انسان‌. در مجالسي‌ كه‌ مشغول‌ غيبت‌ و تهمت‌ و بدگويي‌ به‌ ديگران‌ هستند ننشينيد. عزلت‌ از آنها داشته‌ باشيد. اما صمت‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌. يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌. گرسنگي‌ البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ را بي‌ جهت‌ گرسنگي‌ ميده‌. اما دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشدي‌ غذا نخور و تا هنوز چند لقمه‌ مانده‌ سير كامل‌ بشي‌، دست‌ از غذا بكش‌. صمت‌ و جوع‌ و سحر. سحر خيلي‌ مهمه‌. ولو برخيزي‌ توي‌ رختخوابت‌ بنشيني‌. يك‌ چند مرتبه‌ يا الله‌ بگي‌. اينجا آنوقت‌ لذتي‌ داره‌، اگر بفهميم‌. اگر بيدار بشيم‌. بقدري‌ مناجات‌ با پروردگار در سحر اهميت‌ داره‌ كه‌ يك‌ يا الله‌ آنموقع‌ ارزشش‌ بيشتر از شايد صد تا يا الله‌ در وسط‌ روزه‌ كه‌ حواست‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ باشه‌. سحر و عزلت‌ و ذكر بدوام‌. دائما مشغول‌ ذكر باشيد. نه‌ اينكه‌ به‌ زبان‌ ذكر بگيد. دلت‌ هميشه‌ متوجه‌ پروردگارت‌ باشه‌. با خدا حرف‌ بزن‌. به‌ ياد خدا باش‌. دوام‌ در ذكر داشته‌ باش‌. كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ كه‌ خدايا قلب‌ ما را بذكرت‌ مدام‌ قرار بده‌.

 اين‌ چند چيز انسان‌ را كامل‌ ميكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ در دنيا مواظب‌ اين‌ جهات‌ باشه‌. افراد حرف‌ مفت‌ گو زيادند. اينها پيغمبر اكرم‌ را به‌ اين‌ جهت‌ سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. پيغمبر رفت‌ منزل‌. محزون‌ هم‌ بود. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهائي‌ را كه‌ پيغمبر را محزون‌ مي‌كنند يا اذيت‌ مي‌كنند. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الاخره‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. همين‌ الان‌ هم‌ ممكنه‌ ما پيغمبر را اذيت‌ كنيم‌. در اثر گناه‌ ممكن‌ است‌ ما پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ كنيم‌.

 لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ خدا مي‌خواهد از دل‌ پيغمبرش‌ حزن‌ را برداره‌. آية‌ مباركة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، انا اعطيناك‌ الكوثر، من‌ در دهة‌ قبل‌ حدودا شايد هشت‌ شب‌ در تهران‌، چون‌ بعضي‌ از آنجا اينجا هستند، بعضي‌ از اينجا آنجا بودند، دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كردم‌. ولي‌ اين‌ مقدارش‌ را براي‌ شما هم‌ ميگم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ منتي‌ كه‌ بر پيغمبر گذاشته‌. يك‌ فرد بزرگي‌ اگر بياد به‌ ديدن‌ يك‌ بزرگي‌، اگر هدية‌ كوچكي‌ بياره‌ كه‌ شأن‌ او نباشه‌، اين‌ را آهسته‌ مي‌گذاره‌ گوشة‌ طاقچه‌. اما اگر هديه‌ بزرگ‌ باشه‌، اهميت‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را روش‌ را باز ميكنه‌، وسط‌ مي‌گذاره‌. اگر ببينه‌ باز هم‌ نه‌ ممكنه‌ اهميتش‌ معلوم‌ نشه‌. ميگه‌ ما، ما با اين‌ بزرگيمون‌، اعطينا، باز ما بايد خيلي‌ چيز بزرگي‌ باشه‌، آنهم‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. نميگه‌ فاطمه‌ كه‌ مردم‌ نفهمند، نشناسند. الكوثر. شما به‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر را همه‌ نوشته‌اند به‌ معناي‌ خير كثير. يعني‌ خوبي‌ زياد. خدا داره‌ ميگه‌ زياد. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ مي‌فرمايد خير كثير، در قرآن‌ مجيد اين‌ خير كثير ترجمه‌ شده‌ و تفسير شده‌ به‌ حكمت‌، و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ را كه‌ ما حكمت‌ بهش‌ داديم‌، خير كثير بهش‌ داديم‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. پس‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ حوض‌ كوثر داده‌، يعني‌ حوض‌ حكمت‌ عنايت‌ كرده‌. و از ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌، ما به‌ تفسير مراجعه‌ نمي‌كنيم‌. چون‌ در تفسير كوثر خيلي‌ مطلب‌ گفتند. ولي‌ ظاهر آيه‌، وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ گفتند اين‌ بچه‌ نداره‌، مقطوع‌ النسله‌، مي‌خوان‌ از دلش‌ در بياورند چي‌ را به‌ رخش‌ مي‌كشند؟ همان‌ فرزندي‌ را كه‌ داره‌ به‌ رخش‌ مي‌كشند. ما به‌ تو فاطمه‌ عنايت‌ كرديم‌. انا اعطيناك‌ مساوي‌ است‌ با اينكه‌ بگيد الفاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. فصلم‌. خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را به‌ اين‌ آسوني‌ ولش‌ نميكنه‌ كه‌ خوب‌ داديد، متشكرم‌. نه‌ نماز بخوان‌. تشكر كن‌. يك‌ تشكر در مرحلة‌ بسيار اعلي‌. فصل‌ بربك‌. قرباني‌ بكن‌. گوسفند بكشم‌؟ گاو بكشم‌؟ نه‌. و انحر. شتر بكش‌. شتر بكش‌. نحر كن‌. و اين‌ پيام‌ را هم‌ بهت‌ ميدم‌، اين‌ دلگرمي‌ را بهت‌ ميدم‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. همين‌ دشمن‌ تو، همين‌ بني‌ اميه‌اي‌ كه‌ با بني‌ هاشم‌ دشمنند، اين‌ دشمني‌ كه‌ گفت‌ جاء ابتر، خودش‌ ابتره‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنته‌. اين‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در ظاهرا پنج‌ قرن‌ بعد از هجرت‌ ايشان‌ بوده‌. ايشان‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در زمان‌ ما اين‌ معجزة‌ پيغمبر خيلي‌ روشن‌ شد كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، چون‌ يك‌ بعد اين‌ كوثر فرزندان‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ انشعاب‌ ديگر اين‌ كوثر علومي‌ است‌ كه‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بحمد الله‌ به‌ دست‌ مردم‌ مسلمان‌ رسيده‌. يك‌ شعبة‌ ديگرش‌ معنويات‌ و كمالات‌ و اخلاق‌ و تزكية‌ نفسه‌ كه‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا رسيده‌ كه‌ همون‌ بعد كثرت‌ نسل‌ را اين‌ دانشمند ميگه‌، ميگه‌ در زمان‌ ما من‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ آماري‌ از سادات‌ روي‌ زمين‌ نقل‌ مي‌كردند. حالا خصوصيات‌ آمار در دستم‌ نيست‌، هشتاد ميليون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا در كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند. آن‌ دانشمند ميگه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در كربلا كشته‌ شد، يك‌ فرزند عليل‌ بيمار از او بيشتر باقي‌ نمانده‌ بود. ولي‌ در همان‌ وقت‌ از بني‌ اميه‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌ در حركت‌ بود. همان‌ موقعي‌ كه‌ در عاشورا، سيد الشهدا شهيد شد. ولي‌ امروز، اين‌ كار را شما بهتر از او مي‌تونيد بكنيد. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. در سراسر عالم‌ بگرديد، يك‌ نفر خودش‌ را به‌ بني‌ اميه‌ منتسب‌ نميكنه‌. قطع‌ شد. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ينقطع‌. قطع‌ شد. ابتر دشمن‌ توست‌. ولي‌ شما شايد باور نكنيد من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌. باور مي‌كنيد چون‌ مي‌تونيد بريد تحقيق‌ كنيد. من‌ در هندوستان‌ رفته‌ بودم‌. در يك‌ شهري‌ اسمش‌ نوگاوان‌ سادات‌ بود. اطراف‌ دهليه‌ اين‌ شهر ما را دعوت‌ كردند. آقا يكي‌ از شهرهاي‌ آنجا، دهاتش‌ بيشتر از جمعيت‌ شهر ما، يعني‌ شهرهاي‌ ما جمعيت‌ داره‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ يك‌ شهرك‌ مفصلي‌، در آنجا گفتند همة‌ مردم‌ اين‌ شهر سيدند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ شهر ديگري‌ بنام‌ امروها، بخش‌ مهمشون‌ سيد بودند. در همين‌ ايران‌ خودمون‌ هم‌ سادات‌ زيادند.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ يك‌ مجلسي‌ بود، علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند، منهم‌ رفته‌ بودم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. وقتي‌ كه‌ اينها به‌ من‌ اظهار محبت‌ كردند. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ شد كه‌ من‌ چون‌ در همين‌ لباس‌ بودم‌، ديگه‌ احتياجي‌ به‌ اينكه‌ از من‌ و از مذهبم‌ سؤال‌ كنند نبود، گفتند شما هم‌ در ايران‌ ساداتتون‌ دختر به‌ غير سيد نميده‌؟ گفتم‌ چطور؟ گفت‌ اينها همه‌، يك‌ نفر بود گفت‌ اينها همه‌ سيدند، همه‌ از علما بودند. در مكه‌ و مدينه‌ سادات‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ زيادند. گفت‌ اينها اينقدر تعصب‌ دارند كه‌ دختر به‌ غير سيد نمي‌دهند. گفتم‌ البته‌ ما هم‌ مكروه‌ مي‌دانيم‌ كه‌ غير سيد زن‌ سيد بگيره‌ مگر رعايت‌ احتراماتش‌ را كاملا بكنه‌. در هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ بريد فاطمة‌ اطهر يك‌ دختر از پيغمبر باقيمانده‌. همه‌ جا يابن‌ رسول‌ الله‌. يا مشهد در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌ايستيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. در تمام‌ دنيا ميشه‌ گفت‌، مخصوصا ممالك‌ اسلامي‌، هر كجا مي‌بينيد يك‌ امامزاده‌اي‌ است‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. حالا كوثر كه‌ خود قرآن‌ به‌ خير كثير و خير كثير را به‌ حكمت‌ تفسير ميكنه‌ و امام‌ هم‌ از اين‌ تفسير استفاده‌ فرموده‌ است‌، اين‌ خير كثير علم‌ و حكمته‌. دلهاي‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و ذراري‌ فاطمة‌ زهرا و بالاخص‌ فاطمة‌ اطهر، محبينش‌، اينها بخوان‌ يا نخوان‌ در اثر محبت‌ طبعا تزكية‌ نفس‌ مي‌كنند. در اثر تزكية‌ نفس‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ به‌ زبانش‌ مي‌بينيد منبع‌هاي‌ حكمت‌، چشمه‌هاي‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌. شما شايد اين‌ را نتونيد خوب‌ حلش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ توجه‌ نداشتيد. گاهي‌ همين‌ شماها كه‌ محب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هستيد، مي‌بينيد كه‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌فهميد كه‌ دشمنان‌ فاطمه‌ نمي‌فهمند. يك‌ علومي‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلبتون‌ افاضه‌ كرده‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ فاطمه‌ را نمي‌شناسند، اين‌ علوم‌ را خدا در قلب‌ آنها افاضه‌ نكرده‌. حالا نگيد علوم‌ رياضي‌ و علوم‌ طب‌، اينها قراردادهايي‌ است‌ در بين‌ بشر، خودشون‌ گذاشتند. اينها را از نظر باصطلاح‌ دانشمندان‌ علوم‌ رواني‌، علم‌ نمي‌دونند. يك‌ قراردادي‌ است‌ از حالا به‌ بعد قراردادمون‌ اينه‌ كه‌ اگر گفتيم‌ اگر مثلا فلان‌ مطلب‌ رياضي‌ را گفتيم‌، اين‌ فلان‌ شكل‌ منظورمونه‌. اينها علم‌ نيست‌. زبان‌ علم‌ نيست‌، نميدونم‌ حتي‌ علم‌ طب‌، شناخت‌ خواص‌ اشياء، اينها يك‌ قراردادي‌ است‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ يا طبيعت‌ گذاشته‌ و شما مطلع‌ شديد. علم‌ مي‌دونيد چيه‌؟ علم‌ آني‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ را بسازه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود العلم‌ ثلاثه‌. علم‌ سه‌ چيزه‌. آية‌ محكمه‌. فريضة‌ العادله‌ سنة‌ قائمه‌. اين‌ سه‌ علمه‌ كه‌ طلب‌ العلم‌ فريضة‌ علي‌ كل‌ مسلم‌ و مسلمه‌. و الا اگر منظور همة‌ علوم‌ باشه‌ ما بايد همة‌ علم‌ را بريم‌ ياد بگيريم‌. آنچه‌ كه‌ واجبه‌ بر هر مرد مسلمان‌ و بر هر زن‌ مسلمان‌، اين‌ سه‌ علمه‌. اول‌ اعتقاداتت‌ را درست‌ كن‌. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ تو را ميگيره‌ پاي‌ هر اعتقادي‌ كه‌ داري‌. ازت‌ سؤال‌ ميكنه‌ دليل‌ اين‌ اعتقادت‌ چيه‌، به‌ چه‌ دليل‌ اين‌ اعتقاد را داري‌؟ اين‌ را خيال‌ نكنيد اعتقادات‌ را سؤال‌ نمي‌كنند. حتي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌، لا اله‌ الا الله‌، شما اگر يك‌ مهماني‌ دعوت‌ بكنيد، غذاي‌ خوبي‌ بهش‌ بديد، ولو آن‌ مهمان‌ بعد با شما بد بشه‌، چون‌ شما كريميد ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنيد آقا آن‌ نون‌ را بهت‌ داديم‌ تو خوردي‌، اين‌ قيمتش‌ اين‌ بود. اينها را نميگيد. يك‌ مسائل‌ ديگري‌ را مطرح‌ مي‌كنيد. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ از رزقي‌ كه‌ به‌ ما داده‌، شايد بخواد سختگيري‌ كنه‌ با بعضي‌ها، از اونهم‌ سؤال‌ كنه‌. اما روز قيامت‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ سؤال‌ ميشه‌ از نعمت‌، مي‌فرمايند منظور نعمت‌ ولايته‌. آخر ما براي‌ تو پيغمبر فرستاديم‌. چيه‌ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ چيه‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ امامت‌ چيه‌؟ پدرم‌ اينطوري‌ بوده‌ منهم‌ اينطوري‌ هستم‌. اين‌ جواب‌ شد؟ يعني‌ روز قيامت‌ توي‌ دنيا نيست‌ كه‌ هر طوري‌ باشه‌ طرفت‌ را قانعش‌ بكني‌، آخرش‌ اگر نشد با دعوا ردش‌ مي‌كني‌. قيامت‌ خدا هست‌ و در دهنت‌ را هم‌ مي‌بنده‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌. در دهن‌ زيبش‌ را ميكشه‌ حرف‌ نتوني‌ بزني‌. چون‌ دهنت‌ عادت‌ كرده‌ به‌ دروغگوئي‌، عادت‌ كرده‌ به‌ توجيه‌ گري‌، آقا خدا را قبول‌ داري‌؟ بعله‌ ولي‌ دروغ‌ ميگي‌. ظلم‌ كردي‌ ميگي‌ نه‌ من‌ ظلم‌ نكردم‌. توي‌ دنيا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 اين‌ چون‌ مشتبهه‌. ولي‌ دستت‌ اگر حرف‌ زد اول‌ حرفشه‌ دروغ‌ نميگه‌. و تكلمنا ايديهم‌. دستها حرف‌ خدا كه‌ از حلقوم‌ انسان‌ حرف‌ را ميكشه‌ بيرون‌، از دست‌ هم‌ ميتونه‌ بكشه‌ بيرون‌. پاهاشون‌ شهادت‌ ميدن‌. ميگن‌ آقا چه‌ جور پا حرف‌ ميزنه‌؟ همانطوري‌ كه‌ درخت‌ حرف‌ مي‌زنه‌، با حضرت‌ موسي‌ درخت‌ حرف‌ نزد؟ با پيغمبر اكرم‌ سوسمار حرف‌ نزد؟ از پاي‌ تو حرف‌ ميكشه‌، و تشهد ارجلهم‌. بعله‌ ميگن‌ انسان‌ دهنش‌ بسته‌ شده‌، خودش‌ را اينور آنور ميزنه‌، نگو، به‌ ضررته‌ تو هم‌ با من‌ مي‌آيي‌ توي‌ آتش‌. ميگه‌. بعله‌.

 ما نمي‌تونيم‌ از حساب‌ فرار كنيم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در شب‌ اول‌ قبر در قيامت‌ مطرحه‌، اعتقاداته‌. هيچ‌ هم‌ قبول‌ ازت‌ نمي‌كنند پدرم‌ اينجوري‌ بوده‌، من‌ اينجوري‌ بودم‌. پدرت‌ را هم‌ مي‌گيرند با تو، جفتتون‌ را مي‌كنند توي‌ جهنم‌. براي‌ خدا فرقي‌ نميكنه‌. يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. اعتقاداتمون‌ را تصحيح‌ بكنيم‌. سؤال‌ ميشه‌ ازمون‌.

 حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ قبر شريفش‌ در شهر ري‌ هست‌ ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ خدمت‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ اين‌ كار را بايد ما هم‌ بكنيم‌ و بحمد الله‌ همين‌ زيارت‌ آل‌ ياسيني‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيم‌، ما هم‌ اينكار را مي‌كنيم‌. در محضر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌ايستيم‌ و ميگيم‌ كه‌ و اشهدك‌ يا مولاي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ تو را شاهد ميگيرم‌، اشهدك‌ يعني‌ تو را شاهد مي‌گيرم‌. و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. تصحيح‌ كنيد اعتقاداتتون‌ را. بريد پيش‌ علما، بزرگان‌، نه‌ علمايي‌ كه‌ مورد پسند شماست‌. نه‌ از اين‌ عالم‌ من‌ خوشم‌ مي‌آد. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. اين‌ عالم‌ با من‌ هم‌ مسلكه‌. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. خوب‌ بعله‌. اول‌ تو پس‌ اعتقاداتت‌ را معين‌ كردي‌، يك‌ هم‌ مسلكي‌ هم‌ پيدا كردي‌، در واقع‌ او اعتقاداتش‌ را با تو هماهنگ‌ ميكنه‌. اعتقادت‌ را بايد مستقل‌، يك‌ انساني‌ كه‌ اين‌ با دلايل‌ عقلي‌ برات‌ ثابت‌ كنه‌ كه‌ تو اين‌ عقايدت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ خودت‌ هم‌ بفهمي‌. چون‌ عقيده‌ را نميشه‌ گفت‌ كه‌ چون‌ آقا گفتند كه‌ خدا يكي‌ است‌، منهم‌ ميگم‌ خدا يكي‌ است‌. چون‌ آقا گفتند كه‌ قيامتي‌ هست‌، منهم‌ ميگم‌ قيامتي‌ هست‌. فرقي‌ نميكنه‌. چه‌ تقليد از پدر و مادرت‌ بكني‌ چه‌ تقليد از اعلم‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بكني‌، نمي‌توني‌ اعتقاداتت‌ را روز قيامت‌ جواب‌ بدي‌. بايد خودت‌ مستعد بشي‌، خودت‌ بفهمي‌. خودت‌ درك‌ بكني‌ كه‌ اعتقاداتت‌ چيه‌؟ به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ نمي‌ديدم‌ آقايون‌. جدي‌ باشيم‌. آقا دلايل‌ عقلي‌ و دلايل‌ قرآني‌ ما بايد داشته‌ باشيم‌ بر يك‌ اعتقاد. اعتقاد از عقد مي‌آد يعني‌ گره‌ زدن‌ قلب‌ به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ موضوع‌. ما چطور مي‌تونيم‌ روز قيامت‌ جواب‌ خدا را بديم‌.

 اميدوارم‌ انشاء الله‌ از همين‌ مجلس‌ تصميم‌ بگيريد همه‌اتون‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را تصحيح‌ كنيد. اگر خوبه‌ خوشا به‌ حالتون‌. مي‌تونيد جواب‌ خدا را بديد. شب‌ كه‌ مي‌ريد خونه‌ توي‌ يك‌ اطاق‌ تاريك‌ خدا هست‌، در محضر خدا هستيد. فكر كنيد شب‌ اول‌ قبره‌. خوب‌ آقاي‌ مثلا حسين‌ آقا، آقاي‌ علي‌ آقا، آقاي‌ نمي‌دونم‌ چي‌، شما عقيده‌ات‌ دربارة‌ خدا چيه‌؟ اين‌ اين‌ اين‌ اين‌. مي‌بيني‌ نه‌ قلبت‌ گره‌ خورده‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عقلت‌ هم‌ اين‌ را تصحيح‌ ميكنه‌. از اين‌ يكي‌ رد ميشي‌. دربارة‌ پيغمبر، دربارة‌ امامت‌، دربارة‌ قيامت‌، اينها همينطور. بايد انسان‌ تا كي‌ مي‌خواد همينجور، معلوم‌ نيست‌ چي‌ هست‌؟ معلوم‌ نيست‌ چه‌ مذهبي‌ داره‌. از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار، بدونيد اينهايي‌ كه‌ عقائدشون‌ را تصحيح‌ نكردند با لامذهبها هيچ‌ فرقي‌ ندارند. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. عقايدتون‌ را تصحيح‌ كنيد. ميگيم‌ كه‌ اشهدك‌ يا مولاي‌

 كه‌ اعتقاداتتون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديد، ميگيم‌ حتما زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد. آقا اشهدك‌. امام‌ زمانتون‌ را در مقابل‌ خودتون‌ بدونيد و آن‌ حضرت‌ داره‌ از قلبت‌ هم‌ اطلاع‌ داره‌ اشهدك‌ يا مولاي‌ انه‌ مثلا اشهد لا الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و اشهد ان‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. هم‌ عبد خداست‌ هم‌ رسول‌ خداست‌ تا آخر زيارت‌. حتي‌ ريزه‌ كاريهاش‌ و المرصاد حق‌. اصلا معناي‌ مرصاد مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ در مقابل‌ امام‌ زمان‌ مي‌گوئيد بايد بدونيد معناش‌ چيه‌ تا بگو حقه‌. و الحشر حق‌. و الحساب‌ حق‌. و الجنة‌ و النار حق‌. و الوعد و الوعيد بهما حق‌. اينجوري‌ ياد ميگيريم‌.

 اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ اگر محبت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در دلت‌ بود، و اين‌ كوثر و حكمت‌ در دلت‌ جاري‌ شد، بدان‌ كه‌ قلبت‌ هم‌ عقد اعتقادات‌ را محكم‌ ميكنه‌. اين‌ وعدة‌ الهي‌ است‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. همين‌ محبت‌ شما نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ جمع‌ شديد ميگيد شب‌ شام‌ غريبان‌ رحلت‌ فاطمة‌ اطهر، ام‌ الائمه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ خلاصة‌ فضائل‌ فاطمه‌ را كه‌ در كتابها از دو لب‌ مبارك‌ پيغمبر اكرم‌ صادر شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌، اقلا ساعتها طول‌ ميكشه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ الجنه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ العالم‌. سيدة‌ النساء العالمين‌. محدثه‌ است‌، بتول‌ است‌، زهراست‌، ديگه‌ وقتي‌ كه‌ دشمنان‌ آنطور اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنند و فاطمة‌ زهرا آنقدر قدرت‌ از خودش‌ در بعد از هزار سال‌ كه‌ از وفاتش‌ گذشته‌ نشان‌ بده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ ديشب‌ اين‌ فيلم‌ را كه‌ در پرتغال‌ هست‌ ديدي‌، شايد متجاوز، ميگفت‌ صدها هزار مريض‌ شفا پيدا كردند در يك‌ جائي‌ كه‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اگر جائي‌ ساخته‌ بشه‌. يك‌ حسينيه‌اي‌ هست‌ توي‌ اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌، چشم‌ بندي‌ كه‌ نيست‌ بريد ببينيد. حسينيه‌ است‌. اسم‌ سيد الشهدا روشه‌. روزي‌ بطور متوسط‌ ده‌ تا مريض‌ سخت‌ را مي‌آورند آنجا شفا مي‌گيرند، حساب‌ كردند بعله‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ديروز سال‌ اين‌ آقا جواهري‌ آمدند فرمودند كه‌ سال‌ شفا يافتن‌ بچة‌ ماست‌. دو تا چشم‌ يا حالا يك‌ چشم‌، نابيناي‌ نابينا. ميره‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، خاك‌ ضريح‌ را مي‌مالند به‌ چشم‌ بچه‌، باز ميكنه‌، يك‌ سال‌ هم‌ گذشته‌. با اينكه‌ اطبا گفتند اين‌ رگهاي‌ چشم‌ خشك‌ شده‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. همة‌ مدارك‌ قبل‌ و بعدش‌ هم‌ هست‌. بازهم‌ برده‌ پيش‌ طبيب‌ گفته‌ اين‌ معجزه‌ است‌. خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خاك‌ قبر سيد الشهدا. و شفا في‌ تربته‌.

 امشب‌ مي‌خواهيد بريم‌ كنار قبر فاطمه‌. اما قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. در مدينه‌ كه‌ به‌ اين‌ آساني‌ پيدا نمي‌كنيم‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد قبر مادرش‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. اگر دستمون‌ به‌ قبر فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد، يك‌ سيدي‌ در مدينه‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در مدينه‌ خيلي‌ توسل‌ كردم‌ كه‌ من‌ قبر مادرم‌ زهرا را پيدا كنم‌. در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا فرمودند كه‌ قبر فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ قبر ما را زيارت‌ كردي‌. در كنار قبر حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها، من‌ خودم‌ بودم‌. آنقدر شفا، چون‌ چند سالي‌ آنجا مشغول‌ درس‌ بوديم‌، آنقدر شفا مي‌گرفتند. مردم‌ اگر آقايون‌ چيزي‌ نديده‌ باشند، شفا نگرفته‌ باشند، دوره‌اشون‌ را تأمين‌ نكرده‌ باشند، شب‌ چهارشنبه‌، شب‌ جمعه‌ در آن‌ بيابان‌ جمكران‌، آنهمه‌ جمعيت‌ حاضر ميشه‌ كه‌ جاي‌ سوزن‌ انداز نباشه‌. من‌ گفتم‌ ده‌ هزار، يكي‌ گفت‌ ده‌ هزار! صد هزار هم‌ جمعيت‌ بيشتر آنجا اجتماع‌ ميكنند. چمونه‌؟ ما كجا هستيم‌؟ ما مسملمونها، ما محبين‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ يك‌ گدائي‌ هستيم‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشستيم‌، دستمون‌ را به‌ طرف‌ مردم‌ دراز كرديم‌. بيان‌ بگند در پرتغال‌ فاطمة‌ زهرا معجزه‌ ميكنه‌، آنجا خورشيد را مي‌چرخانه‌. اما اگر اينجا گفتيم‌ كه‌ يك‌ بچه‌، يك‌ طفل‌ شيعه‌اي‌، يك‌ طفل‌ مسلماني‌، حضرت‌ زهرا را ديد، حضرت‌ وليعصر را ديده‌، همه‌ ميگن‌ اين‌ بچه‌ دروغ‌ ميگه‌. اين‌ گرفتاري‌ را هم‌ ما داريم‌. و الا اگر اجازه‌ مي‌دادند، مردم‌ اجازه‌ ميدادند، آنهائي‌ كه‌ خوابند، آنهائي‌ كه‌ مرده‌اند، آنهائي‌ كه‌ بوي‌ تعفن‌ جسد مرده‌اشون‌ تمام‌ شامه‌ها را ناراحت‌ كرده‌، اگر اينها اجازه‌ مي‌دادند، خدا ميدانه‌ در اكثر خانه‌هاي‌ مردم‌ يك‌ همچين‌ مسائلي‌ مثل‌ مسئلة‌ فاطيما وجود داشت‌. اكثر خانه‌ها. اين‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌، فاطمة‌ زهرا را مي‌بينند.

 ما يك‌ باجناقي‌ داريم‌. اين‌ بچه‌اش‌ توي‌ بغلش‌ بود. شايد چهار سال‌ خودش‌ آمد اينجا هم‌ نقل‌ كرد. توي‌ بغلش‌ بود. به‌ پدرش‌ ميگه‌ اين‌ آقا كه‌ توي‌ ضريح‌ نشسته‌ اين‌ آقا با من‌ حرف‌ ميزنه‌. آنجا توي‌ ضريح‌ نشسته‌. ميره‌ جلو خوب‌ توي‌ ضريح‌ كسي‌ ننشسته‌. آقا اين‌ هي‌ مكرر با او صحبت‌ ولي‌ خوب‌ مگه‌ ميشه‌ نقلش‌ كرد. باشه‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ همه‌ حقايق‌ ظاهر ميشه‌ و شما محبين‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرفراز ميشيد. خداي‌ تعالي‌ نميگذاره‌ كه‌ نور خودش‌ خاموش‌ بمانه‌. يريدون‌. بلكه‌ دشمنان‌ شما اراده‌ مي‌كنند يريدون‌ ليفطفؤا نور الله‌ بافواههم‌، ميخواهند با دهنشون‌ با هواي‌ دهنشون‌ نور خدا را خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ ميكنه‌ نورش‌ را ولوكره‌ المشركون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از محبين‌ فاطمة‌ زهرا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از پيروان‌ حقيقي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از شيعيان‌ واقعي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبانه‌. چراغها بيشتر از اين‌ روشن‌ نباشه‌. شب‌ زاري‌ و تضرع‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهراست‌. امشب‌ احتمال‌ شب‌ وفات‌ فاطمه‌ را داره‌. احتمالي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ ايشان‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ داد، كفن‌ كرد، به‌ خاك‌ سپرد. دستها را وقتي‌ كه‌ از تراب‌ قبر، خاك‌ قبر بيرون‌ كشيد هاج‌ به‌ الحزن‌. حزن‌ و اندوه‌ هجوم‌ آورد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. نشست‌ هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. آن‌ علي‌ كه‌ كوه‌ صبره‌، آن‌ علي‌ كه‌ شجاعه‌، آن‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ در عالم‌ مثلش‌ در علم‌ و صبر و شجاعت‌ وجود نداره‌. اما آنقدر فاطمه‌ در نزد او محبوبه‌ كه‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كنار قبر فاطمة‌ زهرا. نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. جان‌ علي‌ در بدن‌ علي‌ محبوسه‌. اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشمش‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مي‌ترسم‌ فاطمه‌، بعد از تو زندگيم‌ به‌ طول‌ انجامه‌. من‌ عزاداريهاي‌ آذربايجانيها را بخصوص‌ دوستاني‌ كه‌ در اردبيل‌ داريم‌، ديدم‌. من‌ زياد نمي‌خوام‌ مصيبت‌ بخوانم‌. امشب‌ مجلس‌ را تحويل‌ به‌ عزاداري‌ كه‌ آنها مي‌كنند، مي‌دم‌. اميدواريم‌ فاطمة‌ زهرا از خدا بخواهد به‌ همة‌ ما اجر جزيل‌ عطا بفرمايد. نفسيعلي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌ و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌.

 خدا ميدونه‌ ديشب‌ آقايون‌ من‌ معمولا بعد از منبر ميرم‌ بيرون‌. ديشب‌ يك‌ قدري‌ خسته‌ شده‌ بودم‌، هواي‌ اينجا هم‌ خوب‌ گرم‌ بود. گفتم‌ اينجا مي‌نشينم‌ اين‌ صداي‌ يا فاطمه‌ يافاطمة‌ اين‌ آقايون‌ من‌ را زنده‌ ميكنه‌. و واقعا هم‌ زنده‌ كرد. من‌ ديشب‌ خيلي‌ خسته‌ بودم‌. بخاطر برنامه‌هايي‌ كه‌ داشتم‌، اين‌ تنفس‌ مي‌كردم‌ اين‌ هوايي‌ كه‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا توش‌ سرد شده‌. حالا يك‌ چند لحظه‌ تا آقايون‌ آماده‌ ميشوند، مثل‌ ديشب‌ همه‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ قمری-۴ آبان ۱۳۷۴ شمسی- ادب حضور امام علیه السلام

 ادب‌ حضور امام‌ عليه‌ السلام‌ 2ج‌2 2 – 1416

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌

 مطلبي‌ را عنوان‌ كردند دربارة‌ ادب‌ و آداب‌ معاشرت‌. آنطوري‌ كه‌ از لغت‌ بدست‌ مي‌آيد ادب‌ بمعناي‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ را در جاي‌ خود گذاشتن‌ و رعايت‌ حد و حدودش‌ را كردن‌. ايني‌ كه‌ به‌ دانشمنداني‌ كه‌ در سخن‌ گفتن‌ يا در سخن‌شناسي‌ و يا در اشعارشناسي‌ اديب‌ مي‌گويند بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اينها مي‌دونند كلمات‌ را در كجا و در چه‌ وضع‌ و با چه‌ اعرابي‌ بيان‌ كنند. دانشمنداني‌ كه‌ در ادبيات‌ عرب‌ استادند قرائتهاي‌ مختلف‌ از قرآن‌ را مي‌دونند. زبان‌ عربي‌ را صحيحش‌ را از غير صحيحش‌ اطلاع‌ دارند. يك‌ فرد مؤدب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ حقوق‌ همه‌ را به‌ خودش‌ و به‌ آن‌ طرفش‌ تقديم‌ كند. ببينيد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اگرچه‌ تفسيرش‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌ ذي‌ القربي‌ را بهش‌ بده‌ ولي‌ در ظاهر معنا اين‌ است‌ كه‌ هر كس‌ به‌ تو نزديك‌ است‌ و آت‌ ذي‌ القربا، صاحب‌ قرابت‌. قرابت‌ يعني‌ نزديك‌ بودن‌، از قرب‌ مي‌آيد. حقه‌ حقش‌ را بهش‌ بده‌. حق‌ هر كسي‌ يك‌ چيز خاصي‌ است‌. حق‌ پدر احترامات‌ پدره‌ و حق‌ پدري‌. حق‌ مادر احترامات‌ مادر است‌ در حد مادري‌. حق‌ فرزند رعايت‌ حال‌ فرزند است‌ در حد فرزندي‌. حق‌ عالم‌ رعايت‌ حقوق‌ عالم‌ است‌ در همان‌ حد علم‌ و دانشش‌. تا ميرسيم‌ به‌ اهل‌ تقوي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ آنها را اكرام‌ كرده‌ و فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌ و بايد همة‌ ما در مقابل‌ اهل‌ تقوي‌ كوچكي‌ كنيم‌ و اينها را احترام‌ كنيم‌. حق‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ او اقتدا كنيم‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. حق‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ مقدمة‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ براي‌ اصل‌ اين‌ مقصوده‌، دو حق‌ آن‌ حضرت‌ بايد رعايت‌ بشه‌. يعني‌ يكي‌ حق‌ معاشرتي‌ ظاهري‌ و يكي‌ هم‌ حق‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌.

 متأسفانه‌ و خيلي‌ هم‌ متأسفانه‌ ما الان‌ اگر شروع‌ كرديم‌ براي‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و اين‌ بحث‌ را خواستيم‌ در چند جلسه‌ عنوان‌ كنيم‌، يك‌ عده‌ افراد چه‌ بگم‌؟ بيكار، افراد بي‌ ارزش‌، افرادي‌ كه‌ كاري‌ جز نشستن‌ در بين‌ مردم‌ و حرف‌ بيهوده‌ گفتن‌ كار ديگري‌ ازشون‌ بر نمي‌آد، ميگن‌ فلاني‌ داره‌ اعلام‌ ظهور ميكنه‌ يا داره‌ مردم‌ را براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آماده‌ ميكنه‌. من‌ يكي‌ از حرفهايي‌ كه‌ مكرر گفته‌ام‌ و اين‌ حرف‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ ما اين‌ كار را بكنيم‌، اين‌ است‌ كه‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ من‌ را وادار ميكنه‌ كه‌ ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را ياد بگيريم‌ و تعليم‌ بگيريم‌ و انشاء الله‌ عمل‌ كنيم‌. آن‌ دو چيز يقيني‌ يكي‌ يقينا امام‌ زمان‌ هست‌. اگر كسي‌ بگويد امام‌ زماني‌ نيست‌، شيعه‌ كه‌ نيست‌ بماند، مسلمان‌ نيست‌ بماند. هيچ‌ يك‌ از مذاهب‌ حتي‌ مسيحيت‌ و زرتشتيت‌ هم‌ او را قبول‌ ندارد. تمام‌ مذاهب‌ بزرگ‌ عالم‌ امروز مي‌گويند يك‌ همچين‌ شخصي‌ خواهد آمد و همه‌ هم‌ مي‌گويند بغتة‌ خواهد آمد يعني‌ دفعتا، بدون‌ خبر قبلي‌، پس‌ دو چيز يقيني‌. يكي‌ خواهد آمد يكي‌ هم‌ هست‌. اين‌ دو چيز را كه‌ شك‌ نداريم‌. يعني‌ اگر شك‌ كنيم‌، مسلمان‌ هم‌ نيستيم‌، مسيحي‌ هم‌ نيستيم‌، زرتشتي‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ بي‌ ديني‌ هستيم‌. جزء دين‌ مقدس‌ اسلامه‌ اين‌ دو چيز. يكي‌ او هست‌، يكي‌ هم‌ بغتة‌ خواهد آمد. حتي‌ روايت‌ آنقدر تأكيد كرده‌ كه‌ اگر يك‌ روز از عمر دنيا باقي‌ بماند و له‌ الله‌ خدا آنقدر آن‌ روز را طولاني‌ مي‌كند تا امام‌ زمانش‌ را ظاهر كند، دنيا را پر از عدل‌ و داد كند و بعد قيامت‌ بر پا شود.

 بنابراين‌ اين‌ دو چيز يقينيه‌. اين‌ چيز احتمالي‌ هم‌ هست‌. من‌ اين‌ را تذكر ميدم‌ ميگم‌ احتمالي‌ و احتياجي‌ به‌ يقيني‌ بودن‌ نداره‌. احتماليش‌ هم‌ ما را وادار به‌ اين‌ كار ميكنه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ احتمال‌ داره‌ بغتة‌ در زمان‌ ما بياد. اين‌ احتمالش‌ نيست‌؟ اگر كسي‌ بگه‌ احتمالش‌ را نمي‌دهم‌ زمان‌ ما بياد، اين‌ باز با آيات‌ و روايات‌ قرآن‌ مبارزه‌ كرده‌. پس‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ سبب‌ ميشه‌ اولا ما منتظر باشيم‌. دوم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، پاك‌ باشيم‌ از جهت‌ روحي‌. سوم‌ آداب‌ معاشرت‌ با آن‌ حضرت‌ را ياد بگيريم‌. و لذا من‌ خودم‌ شخصا مكرر اين‌ تصميم‌ را مخصوصا براي‌ عدة‌ خاص‌ گرفتم‌ كه‌ بنشينم‌ آداب‌ زندگي‌ با امام‌ را براي‌ دوستان‌ بيان‌ كنم‌. چون‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از اعمال‌ و افكار و رفتارها هست‌ كه‌ اين‌ خلاف‌ ادب‌ محضر امامه‌. حتي‌ ما با بعضي‌ از، بعضي‌ هامون‌ اينطوري‌ هستيم‌ كه‌ با علما و متقين‌ هم‌ نمي‌تونيم‌ درست‌ معاشرت‌ كنيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، خدا رحمت‌ كند، يكي‌ از مراجع‌ تقليد قم‌، اين‌ انگشتش‌ را بسته‌. گفتم‌ آقا چي‌ شده‌؟ فرمود يك‌ كسي‌ آمد دست‌ مرا ببوسه‌. ايشان‌ رسمش‌ اين‌ بود دستش‌ را مي‌كشيد. من‌ كشيدم‌ او كشيد دستم‌ از بند در رفت‌. شما را به‌ خدا اين‌ رسم‌ زيارته‌ كه‌ اين‌ مردم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دارند. يك‌ دفعه‌ گناهش‌ مال‌ من‌، ثوابش‌ مال‌ شما. بريد عوض‌ زيارت‌ نگاه‌ بكنيد ببينيد اين‌ مردم‌ چيكار مي‌كنند؟ آقا فرض‌ كنيد امام‌ خودش‌ اينجا بود. اينها چه‌ مي‌كردند؟ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در مدينه‌ بودم‌ داشتم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌. يك‌ شرطه‌ از آنهايي‌ كه‌ دور ضريح‌ مطهر حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بودند اون‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ رو، گفتم‌ من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. نقاط‌ ضعفي‌ كه‌ آنها دارند. من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. من‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌خوام‌ از حضرت‌ بخواهم‌ كه‌ حضرت‌ از خدا بخواهد كه‌ خدا گناهان‌ مرا ببخشه‌. حالا حرفهايي‌ بين‌ من‌ و او رد و بدل‌ شد، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ دعوامون‌ شد. اين‌ دستش‌ را گذاشت‌ توي‌ سينة‌ من‌، من‌ را پرت‌ كرد من‌ هم‌ بلند شدم‌ بزنمش‌ ريختند شيعيان‌ و بالاخره‌ ما را جدا كردند. خيلي‌ عصباني‌ شدم‌. شب‌ عيد غدير هم‌ بود. آمدم‌ توي‌ همان‌ فندق‌ خوابيدم‌ رسول‌ اكرم‌ را خواب‌ ديدم‌. گفتم‌ يا رسول‌ الله‌ ما فرزندتيم‌، ما دوستانت‌ هستيم‌. اينها كيند توي‌ اينجا راهشون‌ دادي‌؟ ما خودمون‌ مي‌آئيم‌ خدمتگزارت‌ مي‌شيم‌. همانطور با همان‌ زبان‌ عوامي‌ خودم‌ و سادگي‌ خودم‌ اين‌ حرفها را زدم‌. حضرت‌ فرمودند تا وقتي‌ پسرم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نيامده‌ و دنيا آشوبه‌. دنيا آشوبه‌. عدل‌ و ادب‌، اينها تعبيراتي‌ است‌ كه‌ من‌ يك‌ خورده‌ كم‌ و زيادش‌ كنم‌. عدل‌ و ادب‌ توي‌ مردم‌ وجود نداره‌. اين‌ تعبير عجيب‌ بود. ما سد بستيم‌ كه‌ حدود ما را حفظ‌ كنند. من‌ صبح‌ پاشدم‌ گفتم‌ عجب‌ خوابي‌. اگر اين‌ قبرستان‌ بقيع‌ را آزاد بگذارند، ما تمام‌ اين‌ خاكهايش‌ را، هر كدام‌ يك‌ مشت‌ خاك‌ بر مي‌داريم‌ حساب‌ اينكه‌ اين‌ قبرها از بين‌ ميره‌ نمي‌كنيم‌. رعايت‌ آداب‌ را نمي‌كنيم‌.

 آقا زيارت‌ اينه‌ كه‌ شما وقتي‌ وارد حرم‌ مطهر شديد همانطوري‌ كه‌ پدر علامة‌ مجلسي‌ ميگه‌ وارد حرم‌ حضرت‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ شدم‌ ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كنار ضريح‌ ايستاده‌. چيكار كنم‌؟ ما باشيم‌ مي‌دويم‌، دامنش‌ را تا ندي‌ آقا ولت‌ نمي‌كنيم‌. مثل‌ اسماعيل‌ هرقلي‌. اسماعيل‌ هرقلي‌ دستش‌ را به‌ دامن‌ حضرت‌ انداخته‌ بود. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌ هر جا بري‌ من‌ هم‌ مي‌آم‌. اگر اينجور باشيم‌ بايد حدودا شايد يك‌ ميليون‌ جمعيت‌ را حضرت‌ دنبال‌ سرش‌ بيندازد. حضرت‌ فرمود برگرد مصلحت‌ تو در برگشتنه‌. گفت‌ نه‌ ابدا. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌. دفعه‌ دوم‌ حضرت‌ فرمود. حضرت‌ خضر كه‌ ظاهرا ايشان‌ بودند، فرمودند تو خجالت‌ نمي‌كشي‌؟ امام‌ زمانت‌ دو دفعه‌ به‌ تو مي‌گه‌ برگرد برنمي‌ گردي‌!

 ماها بايد آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد باشيم‌. باز با يكي‌ از علما من‌ نشسته‌ بودم‌ كه‌ من‌ عصباني‌ شدم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود اين‌ عمامة‌ آقا را، از مراجع‌ بود، گرفته‌ بود مي‌خواست‌ پيشاني‌ آقا را ببوسه‌. ايشان‌ هم‌ مي‌كشيد عمامة‌ ايشان‌ را خراب‌ كرد. نمي‌دونيم‌. بچه‌ را مي‌گذاره‌ سر شونش‌. مي‌پره‌ سر مردم‌، مردم‌ را فشار ميده‌، اذيت‌ ميكنه‌. مرحوم‌ مجلسي‌، ميگه‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ شدم‌ ديدم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آنجا تشريف‌ دارند. ايستادم‌. كالمداحين‌. ديديد مداحهها وقتي‌ كه‌ مي‌ايستند اشعار مي‌خونند در مدح‌ يك‌، مثلا يكي‌ از بزرگان‌، ميگه‌ ايستادم‌ زيارت‌ جامعه‌ را با تمام‌ ادب‌ در محضر حضرت‌ خوندم‌. حضرت‌ فرمودند نعمة‌ الزياره‌. زيارت‌ خوبي‌ است‌. بعد به‌ من‌ فرمودند بيا جلو. من‌ چند قدمي‌ هم‌ اطاعت‌ امر آقا را كرده‌ باشم‌ از اينطرف‌ هم‌ بدنم‌ مي‌لرزه‌ كه‌ مبادا، من‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد نيستم‌. اگر نزديك‌ شدم‌ ممكنه‌ يك‌ كاري‌ بر خلاف‌ ادب‌ انجام‌ بدهم‌. فرمودند بيا جلوتر. رفتم‌ جلو. بيا جلوتر. رفتم‌ جلو تا رسيدم‌ به‌ وجود مقدس‌ آقا وليعصر. شما خيال‌ كرديد كه‌ سيد ابن‌ طاووس‌ يا سيد بحر العلوم‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ مكرر ايشان‌ را در بغل‌ ميگيره‌ و اظهار محبت‌ بهشون‌ ميكنه‌، مثل‌ ماها آدمي‌ بودند كه‌ وقتي‌ مي‌رسيم‌ رعايت‌ هيچ‌ ادبي‌ را نكنيم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ نفر مشرف‌ شده‌ بودم‌ به‌ مكه‌ گفت‌ از من‌ سؤال‌ كرد حالا ما هم‌ روي‌ همان‌ قواعد كلي‌. از من‌ سؤال‌ كرد آيا من‌ مي‌تونم‌ خدمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ برسم‌؟ گفتم‌ اگر يك‌ شرط‌ را رعايت‌ كني‌ احتمالش‌ هست‌. گفت‌ چيه‌؟ گفتم‌ وقتي‌ حضرت‌ را ديدي‌ همان‌ دور بايست‌ سلام‌ عرض‌ كن‌ و از همان‌ دور عرض‌ ارادت‌ بكن‌ و جلو نرو. خيلي‌ مؤدب‌ باش‌. گفت‌ چشم‌. خودش‌ نقل‌ مي‌كرد كه‌ در همان‌ سفر 9 مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد.

 آقايون‌ ادب‌ خيلي‌ مهمه‌. گاهي‌ ميشه‌ حضرت‌ خودش‌ را به‌، مصلحت‌ هم‌ هست‌، ولي‌ اين‌ مصلحت‌ نداره‌، خودش‌ را به‌ شما نشون‌ نميده‌. چون‌ شما ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ كافر بشيد. با يك‌ ملاقات‌. ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ فاسق‌ بشيد. اينطوريه‌. ادب‌ حضور ببينيد امامه‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. وقتي‌ كه‌ نام‌ حضرت‌ وليعصر ارواحناه‌ فداه‌ را مي‌شنوه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اسمش‌ را شنيده‌. از جا بلند مي‌شوند، حضرت‌ رضا، دستش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سرش‌ تعظيم‌ مي‌كنه‌. مي‌فرمايد صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌. ماها اسم‌ امام‌ عصر را، آن‌ اسم‌ خاصي‌ كه‌ واجب‌ است‌ اگر كسي‌ شنيد بلند بشه‌ بايسته‌، آن‌ را مي‌شنويم‌ پاهامون‌ هم‌ درازه‌. يك‌ كسي‌ از رفقا مي‌گفت‌ اخيرا شما در بعضي‌ از مجالس‌ كم‌ نام‌ حضرت‌ را مي‌بريد. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ اون‌ يك‌ مجلس‌ خاصي‌ را مي‌گفت‌. مجلس‌ شماها را نمي‌گم‌. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ من‌ گوشه‌ كنار نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ كه‌ بعضي‌ها نمي‌تونند درك‌ كنند كه‌ نام‌ حضرت‌ در اينجا برده‌ ميشه‌. حضرت‌ ممكن‌ است‌ نظر لطف‌ و خاصي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ پيدا بكنند. اينها حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ پاشون‌ را جمع‌ كنند كه‌ دراز كردند ندارند. حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ حالا چايي‌ باشه‌ بعد بخوريد، چايي‌ نخورده‌ حواسش‌ پرته‌ كه‌ اين‌ رفيق‌ ما اين‌ بندة‌ خدا چايي‌ داد به‌ ما نداد. حواسش‌ اينجاست‌. اين‌ اندازه‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ جات‌ خالي‌ بود يك‌ دعاي‌ ندبة‌ خوبي‌ ما در طرقبه‌، آن‌ روز جمعه‌ خونديم‌ خيلي‌ خوب‌ بود. گفتم‌ چطور؟ خيال‌ كردم‌ عنايات‌ حضرت‌ بهشون‌ متوجه‌ شده‌. گفت‌ نان‌ شيرمال‌ طرقبه‌، هر نفري‌ يك‌ ليوان‌ شير يك‌ چايي‌ شيرين‌ توي‌ سيني‌ مي‌گذاشتند مي‌آوردند. خدا خيرش‌ بده‌. اينيم‌ ما. داره‌ دعا مي‌خونه‌، دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونه‌ ميگه‌ هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ لتلقي‌. آيا يك‌ راهي‌ هست‌ يك‌ ملاقات‌ به‌ من‌ بدي‌ اي‌ پسر احمد، اي‌ پسر پيغمبر. اين‌ فكر نان‌ و چايي‌ و شيرمال‌ و چيزشه‌. يك‌ دعاي‌ ندبه‌ خوني‌ را من‌ ديدم‌، اين‌ بدتر، سيگار را گذاشته‌ بود گوشة‌ لبش‌ دعاي‌ ندبه‌ را هم‌ مي‌خوند. اينجور دعاي‌ ندبه‌ خونها داريم‌، اينجور عشاق‌ امام‌ زمانها داريم‌. حضرت‌ بياد بگه‌ اين‌ سيگارت‌ را چند لحظه‌ ما هستيم‌ نكش‌. حاضر نيست‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ داره‌ به‌ حضرت‌ خطاب‌ ميكنه‌ با امام‌ زمان‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌ و يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ انجام‌ ميده‌ آيا به‌ خود حضرت‌. يك‌ قدري‌ بياد حضرت‌ به‌ خدا قسم‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ اينطور اينه‌ كه‌ تشريف‌ نمي‌آورد براي‌ همينه‌. يك‌ خورده‌اي‌ بياد مزاحمتون‌ ميشه‌. ما خيال‌ مي‌كرديم‌ امام‌ زمان‌ بياد زندگيمون‌ روبراه‌ ميشه‌. اين‌ چيزت‌ حرامه‌، اون‌ حلاله‌، چه‌، فلان‌. دخالتهاي‌ مثلا چه‌ دربارة‌ ما، چيكار داري‌ دربارة‌ زندگي‌ شخصي‌ ما. كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ نه‌ ول‌ نميكنه‌. همون‌ بلايي‌ كه‌ به‌ سر اجدادش‌ آوردند، همان‌ بلا را به‌ سرش‌ مي‌آورند. حالا يك‌ وقت‌ هستش‌ مي‌آد توي‌ زندگي‌ ما بالاخره‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌، ما خودمون‌ جزئي‌ هستيم‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌ آنوقت‌ ميره‌ بالاي‌ سر يك‌ قدرتمند ميگه‌ آقا بيا پائين‌. اينجا جاي‌ تو نيست‌.

 يك‌ روز بهلول‌ رفت‌، بهلول‌ زمان‌ هارون‌ الرشيد، رفت‌ جاي‌ هارون‌ الرشيد نشست‌. خدمه‌ و خدمتگزاران‌ هارون‌ آمدند يك‌ دست‌ كتكش‌ هم‌ زدند نشاندنش‌ پائين‌. اين‌ تخت‌ هارون‌ نشستي‌ چيكار كني‌؟ پائين‌ نشسته‌ بود گريه‌ مي‌كرد. كتك‌ خورده‌ بود. هارون‌ آمد. گفت‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ چون‌ نسبتي‌ هم‌ داشت‌ با هارون‌ الرشيد. گفت‌ من‌ يك‌ دقيقه‌ جاي‌ تو نشستم‌ اينجور كتكم‌ زدند. واي‌ به‌ حال‌ تو كه‌ تمام‌ عمر جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشستي‌. اما اين‌ مرده‌ مگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد. خيلي‌ حرف‌ تندي‌ هم‌ هست‌ها. تو كه‌ خودت‌ مي‌داني‌ اينجا جات‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر تشريف‌ آورده‌ بودند، هارون‌ خيلي‌ احترام‌ كرد. حضرت‌ را جاي‌ خودش‌ نشوند. خيلي‌ احترام‌ كرد و به‌ مأمون‌ گفت‌ بدرقه‌ كن‌ حضرت‌ را برسان‌ به‌ منزل‌. وقتي‌ مأمون‌ برگشت‌ و گفت‌ ايشون‌ كي‌ بود كه‌ اينقدر احترامش‌ كردي‌؟ گفت‌ اين‌ پست‌، اين‌ رياستي‌ كه‌ من‌ دارم‌ مال‌ اينه‌. من‌ غصب‌ كردم‌. گفت‌ اگر تو مي‌دوني‌ كه‌ غصب‌ كردي‌ چرا بهش‌ تحويل‌ نميدي‌؟ گفت‌ تو كه‌ فرزند مني‌، الملك‌ عقيم‌. به‌ تعبير فارسي‌ سياست‌ پدر و مادر سرش‌ نميشه‌، الملك‌ عقيم‌. گفت‌ اگر تو كه‌ فرزند مني‌ به‌ فكر اين‌ باشي‌ كه‌ تا من‌ زنده‌ هستم‌ به‌ جاي‌ من‌ بنشيني‌ چشمات‌ را از حدقه‌ بيرون‌ مي‌آورم‌. اينجوري‌ هستيم‌ ما.

 ما اگر بخواهند با همة‌ اينكه‌ انتظار ظهور را داريم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ تشريف‌ بياورند يك‌ خورده‌ وضعمون‌ بهتر بشه‌. از اين‌ قرض‌ و بدهكاريها و از اين‌ زندگي‌ نامرتب‌ و اينها بيرون‌ بيائيم‌. و الا اگر بخواد خداي‌ نكرده‌ مزاحممون‌ بشه‌، خوب‌ مگر ائمه‌ اطهار غير از عدل‌ و داد چيز ديگري‌ براي‌ مردم‌ مي‌خواستند. همه‌اش‌ محبت‌ بود، همه‌اش‌ عنايت‌ بود، تمامش‌ رأفت‌ بود در عين‌ حال‌ حضرت‌ را غريب‌ مي‌گذاشتند، تنهاش‌ مي‌گذاشتند كم‌ كم‌ هم‌ منتهي‌ ميشد به‌ اينكه‌ يك‌ قدرتمندي‌ مي‌ديد مزاحم‌ قدرتشه‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در يك‌ ملاقاتش‌ با هارون‌ الرشيد، هارون‌ الرشيد به‌ حضرت‌ ميگه‌ كه‌ خليفتين‌، دو تا خليفه‌ در يك‌ مملكت‌؟ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌فرمايد كه‌ من‌ كي‌ ادعاي‌ خلافت‌ كردم‌؟ نامه‌هايي‌ را مي‌آره‌. ميگه‌ اين‌ نامه‌ها را دشمنان‌ من‌ و تو نوشته‌اند. مي‌خواستند اختلاف‌ بين‌ من‌ و تو بيندازند. دستت‌ را دراز كن‌ باهات‌ مصافحه‌ بكنم‌. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ اف‌ بر اين‌ دنيا. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ كه‌ دو تا قوم‌ و خويش‌ وقتي‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهند محبتشون‌ تحريك‌ ميشه‌، اين‌ دشمنيها را كنار بريزند. هارون‌ الرشيد دستش‌ را دراز ميكنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مصافحه‌ با او مي‌كنند. هارون‌ ميگه‌ بعله‌ من‌ الان‌ يك‌ قدري‌ محبت‌ بهت‌ پيدا كردم‌.

 ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلديم‌ يا بلد نيستيم‌؟ يقينا، من‌ خودم‌ را ميگم‌، يقينا آنطوري‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ منظور كردند ما بلد نيستيم‌. خوب‌ بخواهيم‌ ياد بگيريم‌. از آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ بايد تعليم‌ بگيريم‌. تا بخواد يك‌ مكتبي‌، يك‌ دانشكده‌اي‌ يك‌ جلسه‌اي‌ براي‌ اين‌ موضوع‌ تشكيل‌ بشه‌، مگر دشمنها مي‌گذارند. مگر مي‌گذارند شما اين‌ كار را بكنيد. من‌ حتي‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ براي‌ خودم‌، براي‌ خودم‌، بشينم‌ يك‌ حرفهايي‌ را بزنم‌ چون‌ هم‌ خودم‌ ياد مي‌گيرم‌ هم‌ ديگران‌ استفاده‌ مي‌كنند، مي‌بينم‌ يك‌ نفر ممكنه‌ مرموز، يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ آدم‌ ناباب‌ بره‌ بگه‌ بعله‌ فلاني‌ داره‌ اينها را تعليم‌ ميده‌ براي‌ ظهور. و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ ظهور همين‌ فردا انجام‌ ميشه‌ و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ پس‌ ما با چي‌ مخالفيم‌، با چي‌ موافقيم‌، از اين‌ حرفها. واقعا مي‌ترسم‌. من‌ يكي‌ از علما را ديدم‌ قضيه‌اي‌ از ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ نوشته‌ در يك‌ كتاب‌ و اظهار ميكنه‌ كه‌ در آن‌ نوشته‌هاش‌ كه‌ من‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. يك‌ مجلسي‌ بود ديدم‌ ميگه‌ نميشه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد. آن‌ افراد كه‌ رفتند گفتم‌ آقا شما كه‌ آنجا خودتون‌ اظهار كرديد. گفت‌ از اينها ترسيدم‌. همينطور آهسته‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ از اينها من‌ ترسيدم‌. يعني‌ بايد ديدن‌ امام‌ زمان‌ ترس‌ داشته‌ باشه‌ اگر كسي‌ ديد اين‌ را نقل‌ كنه‌. اي‌ واي‌ بر ما. آنوقت‌ آدابش‌ را ما بلد نباشيم‌. الان‌ حضرت‌ فردا صبح‌ همينطوري‌ كه‌ گفتند ظهور كرد چيكار مي‌كنيد؟ چه‌ ادبي‌. چه‌ برنامه‌اي‌ خواهيد داشت‌. بگيد هر چي‌ بگه‌ ما گوش‌ مي‌كنيم‌. اين‌ نميشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانا لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ في‌ ما لها خيرا. اين‌ آية‌ شريفه‌ عجيبه‌ها. دربارة‌ ظهور هست‌. شايد ظاهر قرآن‌ دربارة‌ قيامت‌ باشه‌. اما در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ دربارة‌ رجعت‌ و زمان‌ ظهوره‌. اگر قبلا ياد نگرفته‌ باشي‌ حالا به‌ دردت‌ نمي‌خوره‌. اگر قبلا ايمانت‌ را به‌ كار نينداخته‌ باشي‌، بعد از ظهور ديگه‌ به‌ دردت‌ نميخوره‌. ايشان‌ مي‌خواستي‌ زودتر ياد بگيريد. مثل‌ اين‌ ميمونه‌ كه‌ مثلا اعلام‌ مي‌كنند آقايوني‌ كه‌ ديپلم‌ دارند بيايند مي‌خواهيم‌ فلان‌ جايزه‌ را بهشون‌ بديم‌، فلان‌ برنامه‌ را بهشون‌ بگيم‌، استخدامشون‌ كنيم‌، يك‌ نفر ميگه‌ آقا منهم‌ حاضرم‌. ميگن‌ تو سواد داري‌؟ ميگه‌ نه‌ من‌ درس‌ نخوندم‌. ولي‌ همين‌ الان‌ مي‌خونم‌. آخه‌ نميشه‌. تو بايد مي‌خواسته‌ قبلا اين‌ كارها را بكني‌. نه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌، تمنا مي‌كنم‌، گريه‌… همة‌ مردم‌ مي‌دونند. نصف‌ ديگرش‌ را هم‌ يك‌ چيزهايي‌ نوشتند و مسائلي‌ هست‌ كه‌ حالا ماها كه‌ اين‌ اندازه‌ها را بلديم‌. چطور شد اون‌ ميشه‌ اما اين‌ نميشه‌. اما حيواني‌ بخواد يك‌ دفعه‌ انسان‌ بشه‌. صفات‌ رذيله‌ برداشته‌ بشه‌ صفات‌ حميده‌ جاش‌ گذاشته‌ بشه‌. اون‌ ميشه‌ همه‌ هم‌ به‌ همين‌ اميديم‌. مكرر خدا ميدونه‌ با بعضي‌ از حتي‌ افراد برجسته‌ برخورد كردم‌ كه‌ آقا مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌، شايد ظهوري‌ بشه‌، شايد انشاء الله‌ آقا بخواد تشريف‌ بياورد ما آمادگي‌ نداريم‌، ميگه‌ آقا مي‌آد خودش‌ همه‌ را درست‌ ميكنه‌. ولي‌ اين‌ دروغ‌ ميگه‌. يعني‌ او با آقا حتي‌ معتقد نيست‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ آمدنش‌ و چه‌ برسه‌ به‌… مي‌خواد نقدا هواي‌ نفسش‌ را عملي‌ بكنه‌. و الا آنجور حرف‌ نمي‌زنه‌. شما يك‌ مهمان‌ عزيزي‌ داشته‌ باشيد يك‌ كسي‌ بياد ده‌ صبح‌ بگه‌ ما مهمان‌ داريم‌ يا ممكنه‌ مهمانمون‌ يك‌ دفعه‌ بياد. يك‌ خورده‌ اوضاع‌ را روبراهش‌ كنيم‌. خودش‌ مي‌آد يك‌ كاري‌ ميكنه‌. اين‌ بد نيست‌؟ اين‌ توهين‌ نيست‌؟

 آقايون‌ اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌. اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را ياد نمي‌گيريم‌. خوب‌ ميگيد حالا چيكار كنيم‌؟ واقعش‌ اينه‌ كه‌ منهم‌ بايد بروم‌ مطالعه‌ بكنم‌. ببينم‌ وقتي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار بودند چه‌ افرادي‌ را، آقا ابي‌ بصيره‌، ميگه‌ ديدم‌ يك‌ عده‌ مي‌روند خدمت‌ امام‌ صادق‌. در بازه‌ منهم‌ به‌ اصطلاح‌ با اينها رفتم‌. رفتم‌ تو. نشستم‌. يكي‌ از اصحابه‌. حضرت‌ صدام‌ زدند. سرش‌ را گذاشتند در گوشم‌ فرمودند با اين‌ حال‌ در خانة‌ فرزندان‌ پيغمبر نبايد بيايي‌. من‌ جنب‌ بودم‌. سرم‌ را انداختم‌ پايين‌ عرق‌ كردم‌ رفتم‌ بيرون‌. ببينيد. داخل‌ خانه‌هاي‌ پيغمبر و فرزندان‌ پيغمبر با اين‌ حال‌ نشيد. ما بعضي‌ وقتها يك‌ مجالسي‌ داريم‌، مجالس‌ دعاست‌. مجلس‌ دعا، مجلس‌ تضرع‌، زاري‌. مثلا پيش‌ مي‌آد كه‌ دو ركعت‌ نماز بخونيم‌. مي‌بينيم‌ جمعيت‌ مي‌روند بيرون‌ كه‌ وضو بگيرند. اي‌ بابا شماها اينجا وضو نداشتيد نشستيد؟! شب‌ جمعه‌ توي‌ مجلس‌ ذكر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، ذكر ائمه‌، ذكر امام‌ زمان‌، بي‌ وضو؟! كه‌ البته‌ آنها رفقاي‌ خصوصي‌ بودند كه‌ بعد گفتم‌ شما يا توي‌ اين‌ مجلس‌ چرت‌ زديد وضوتون‌ را باطل‌ كرديد، يا بي‌ وضو آمديد نشستيد آخه‌ يعني‌ چي‌؟ حالا دو ركعت‌ نماز پيش‌ آمده‌. امام‌ سرش‌ را مي‌كنه‌ بغل‌ گوش‌ ابي‌ بصير. كسي‌ نفهمه‌. خودش‌ نقل‌ كرده‌. با اين‌ حال‌ توي‌ خونة‌ ضراري‌ پيغمبر وارد نشيد. امام‌ از قلب‌ او خبر داره‌. از تمام‌ اعمالمون‌ مطلعه‌. اگر بگيم‌ شايد مطلع‌ نباشه‌ دو تا آيه‌ از قرآن‌ يا سه‌ تا آيه‌ از قرآن‌ را منكر شديم‌. از همين‌ قبيل‌ مسائل‌ را انسان‌ ميره‌ دنبالش‌. خوب‌ مي‌فهمه‌ كه‌ بعله‌ از اين‌ به‌ بعد خونة‌ امام‌ در حال‌ داشتن‌ حدثي‌ نبايد وارد بشه‌. اين‌ يكي‌. مثلا مي‌خواستم‌ اين‌ را از باب‌ مثال‌ عرض‌ كنم‌. تحقيق‌ بايد كرد. آقايون‌ به‌ فكر بيفتيد. به‌ خدا قسم‌ اگر امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ دفعة‌ تشريف‌ بياورد شايد ماها بلد نباشيم‌، ما را عقب‌ بزنه‌، كنار بزنه‌. بلد باشيم‌. ما گفتيم‌ قبل‌ از وقتي‌ قرآن‌ مي‌خونند ساكت‌ باشيد. و انصتوا سكوت‌ كنيد و گوش‌ بديد و البته‌ خوب‌ هم‌ هست‌، كلام‌ خداست‌ داره‌ طنين‌ مي‌اندازه‌، با ما داره‌ حرف‌ ميزنه‌. من‌ كه‌ هر مجلسي‌ رفتم‌ جز ناراحتي‌ و ناراحتي‌ اعصابي‌ برام‌ پيدا شد چيز ديگري‌ از اين‌ وضع‌، با اين‌ فكر آدم‌ ميره‌ توي‌ اين‌ مجالس‌ فاتحه‌. آقا مي‌بينه‌ همه‌ كار مي‌كنند جز گوش‌ دادن‌ به‌ قرآن‌. همه‌ كار. يك‌ كسي‌ آمده‌ بود توي‌ مجلس‌ ما ديده‌ بود اينها همه‌ ساكتند گفته‌ بود اينها يك‌ آدمهاي‌ مخصوصي‌ هستند. بعله‌. آخه‌ بايد اينقدر دنيا وضعش‌ بد بشه‌ ادب‌ استماع‌ قرآن‌ اين‌ است‌ كه‌ گوش‌ بديم‌. من‌ چند روز قبل‌ نمي‌دونم‌ كجا بود اين‌ را گفتم‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ يك‌ كسي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ جلوش‌. خوب‌ تحمل‌ ميكنه‌. گاهي‌ مي‌بينه‌ خيلي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ به‌ زبان‌ مي‌آد ميگه‌ درست‌ بشين‌، مؤدب‌ باش‌، يك‌ همچين‌ چيزي‌. اينقدر بده‌ حرف‌ زدن‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ داره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌ اينقدر بده‌ كه‌ خود خداي‌ تعالي‌ گفته‌ و اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. گوش‌ بديد و ساكت‌ باشيد و حتي‌ ذكر نگيد، دعا نخونيد. مهمترين‌ دعا، مهمترين‌ ذكر همينه‌ كه‌ شما گوش‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ بديد. اما كجا عمل‌ ميشه‌؟ اينها همه‌ آداب‌. اصلا انسان‌ است‌ و ادبش‌. انسان‌ است‌ و آدابش‌. هر چيزي‌ را به‌ جاي‌ خود گذاشتن‌. خدا را بايد يك‌ جور انسان‌ در مقابلش‌ ادب‌ بكنه‌، پيغمبر را يك‌ جور ادب‌ بكنه‌، سورة‌ حجرات‌ را بخونيد. بي‌ ادبها چه‌ اعمالي‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ انجام‌ مي‌دادند. آخر خداي‌ تعالي‌، چون‌ پيغمبر خودش‌ روش‌ نميشد، خيلي‌ حيا داشت‌، روش‌ نمي‌شد خودش‌ به‌ اينها بگه‌. خدا آمد به‌ سراغشون‌. ان‌ الذين‌ ينادون‌ من‌ وراء الحجرات‌ اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اينهايي‌ كه‌ از پشت‌ اطاق‌ تو داد مي‌زنند آنهم‌ با كلمة‌ تند، به‌ اسم‌ كوچك‌، محمد محمد، اينها شعور ندارند. اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اگر شما صبر بكن‌ خود پيغمبر هر وقت‌ بخواد مي‌آد، مصلحت‌ بدونه‌ مي‌آد. يك‌ روز صبح‌ پيغمبر يك‌ قدري‌ دير آمد به‌ مسجد. دومي‌ سروصدا كرد، ناراحتي‌ ايجاد كرد، آيه‌ نازل‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. كساني‌ كه‌ پيغمبر خدا را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. چرا پيغمبر را اينقدر اذيت‌ مي‌كنيد. حالا تو خيلي‌ نماز خون‌ شدي‌. ما كه‌ مي‌شناسيمت‌. بعضي‌ها اينجوريند. بعد از انقلاب‌ يك‌ نفر آمد مأمور دستگيري‌ بعضي‌ها زمان‌ شاه‌ بود، يك‌ روز ديديم‌ شعاري‌ ميده‌ توي‌ مسجد، مسجد من‌ گفتم‌ فلاني‌ تو از كي‌. گفت‌ كه‌، حالا من‌ آهسته‌ بهش‌ گفتم‌. گفت‌ ما اگر بدونيم‌ شما انقلابي‌ نيستيد پشت‌ سرتون‌ نمي‌آئيم‌ نماز. گفتم‌ باريك‌ الله‌. جدا آقايون‌. عجيب‌ يك‌ دفعه‌ اينها راننده‌هاي‌ خوبي‌ هستند. سر پيچ‌ همچين‌ فرمون‌ را مي‌پيچونند. با همان‌ سرعت‌ مي‌پيچونند. يك‌ كسي‌ گفته‌ بود من‌ دست‌ فرمونم‌ مثل‌ فلاني‌ نيست‌. انسان‌ بتونه‌ خوب‌ سر پيچها، شاه‌ هست‌ با شاه‌. بني‌ صدر آمد بني‌ صدري‌ باشه‌. بعد فحش‌ به‌ بني‌ صدر بده‌. خيلي‌ بايد دست‌ فرمان‌ آدم‌ خوب‌ باشه‌، خيلي‌ عالي‌. و اي‌ كاش‌ ما اين‌ دست‌ فرمون‌ را دربارة‌ دين‌ مي‌داشتيم‌. ولو خداي‌ تعالي‌ به‌ قلب‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌. ببينيد خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد لانتكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. ايمان‌. چون‌ اگر دست‌ فرمون‌ هم‌ به‌ آن‌ سرعت‌ پيچيد روي‌ ايمان‌ بود، روي‌ اعتقاد بود آن‌ ارزش‌ داره‌. و الا اگر روي‌ ايمان‌ نبود، خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ كه‌ ايمان‌ نداره‌ اين‌ شخص‌. مي‌اندازتش‌ بيرون‌. من‌ باور كنيد خودم‌ آن‌ قديم‌، آن‌ وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ آن‌ دستگاه‌ شاه‌ بود بدم‌ مي‌آمد، اين‌ حرفها را كه‌ زد ده‌ برابر، صد برابر بيشتر بدم‌ آمد. آخه‌ تو اينقدر آدم‌ منافق‌!

 بسازيد خودتون‌ را قبل‌ از اينكه‌ امام‌ عصر بياد. الان‌ يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ آن‌ حضرت‌ تشريف‌ آورد شما را بعنوان‌ ارشد خودش‌ قرار بده‌. جزء افسران‌ خودش‌ قرار بده‌. او تحصيلات‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او هيأتهاي‌ اجتماعي‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او به‌ ايمانتون‌، به‌ اخلاقتون‌، به‌ تزكية‌ نفستون‌ به‌ همتتون‌ توجه‌ داره‌. اينها هست‌.

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد ذوي‌ القربا را، انسان‌ بايد هميشه‌ به‌ آنها كه‌ دور و برش‌ هستند، مأنوسش‌ هستند به‌ اينها بيشتر ادب‌ نشان‌ بده‌. در همين‌ جهت‌، همين‌ جمله‌اي‌ كه‌ من‌ از استادم‌ خدا رحمت‌ كنه‌ ايشان‌ را، شنيدم‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را دوست‌ داره‌ آنچه‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ ميكنه‌ و آنچه‌ خوبه‌ به‌ او هديه‌ ميكنه‌ نه‌ به‌ دشمنانش‌ هديه‌ بكنه‌. شما يك‌ نفري‌ دشمن‌ آمده‌ جلوش‌ خيلي‌ مؤدب‌ نشستيد. اما جلوي‌ دوستتون‌ آداب‌ معاشرت‌ را. البته‌ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ طرف‌ اذيت‌ ميشه‌ ميگه‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ راحت‌ باش‌. اين‌ ديگه‌ ادبش‌ در اينه‌ كه‌ ما راحت‌ باشيم‌. خواهش‌ او را قبول‌ بكنيم‌. ولي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواد ماها را بسازه‌، تربيت‌ كنه‌.

 ابوالفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ در مقابل‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ يك‌ ادب‌ خاصي‌ داشت‌. حضرت‌ سيد الشهدا دوست‌ داشت‌ كه‌ بگه‌ برادر اما نمي‌گفت‌. برادر. برادري‌ يك‌ مساوي‌ بودني‌ را نشان‌ ميده‌. من‌ هيچوقت‌ خودم‌ را با حسين‌ بن‌ علي‌ مساوي‌ نمي‌دونم‌ و نزديك‌ به‌ مساوي‌ هم‌ نمي‌دونم‌. يا سيدي‌، يا مولاي‌، آقاي‌ مني‌ تو. مولاي‌ مني‌، من‌ بندة‌ توام‌. من‌ غلام‌ توام‌، من‌ نوكر توام‌. به‌ تعبير ما. اين‌ كلمات‌ را ادا ميكرد. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ايشان‌ در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌، در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ادب‌ رسالت‌ آن‌ حضرت‌ و ادب‌ امامت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را رعايت‌ مي‌كرد. رسول‌ اكرم‌ هم‌ ادب‌ اين‌ دختر را، شما هم‌ فكر نكنيد شما هم‌ بريد دخترتون‌ را دستش‌ را ببوسيد، احترامش‌ كنيد، بگيد پدرت‌ به‌ قربانت‌، دختر تو كه‌ توي‌ دانشكده‌ با پسرها راه‌ ميره‌ بعد هم‌ مي‌آد توي‌ خونه‌ كلي‌ اخلاق‌ فاسد آورده‌ توي‌ خونه‌ات‌، اينكه‌ اون‌ نيست‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ زهرا اظهار محبت‌ ميكرد ببينيد روي‌ چه‌ اساسي‌ اظهار محبت‌ مي‌كرد. يا روي‌ چه‌ اساسي‌ گاهي‌ مي‌ديدند كه‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ او يك‌ مقداري‌ مثلا خودش‌ را گرفته‌. يك‌ روز از مسافرت‌ پيغمبر اكرم‌ آمده‌ ظاهرا يك‌ خلخال‌ و يك‌ پرده‌اي‌ يك‌ نفر هديه‌ داده‌ به‌ حضرت‌؛ حضرت‌ هم‌ زده‌ به‌ در خانه‌اش‌. خلخال‌ را هم‌ ازش‌ استفاده‌ كرده‌. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورد. خوب‌ هديه‌ است‌ استفاده‌ كرده‌، زيادي‌ هم‌ نيست‌ براي‌ دختر پيغمبر. بعله‌. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ قدري‌ نشستند بعد پا شدند رفتند. حضرت‌ زهرا هم‌ فورا خلخال‌ را گذاشت‌ توي‌ پرده‌، پرده‌ را بست‌ فرستاد مسجد. تا چشم‌ پيغمبر افتاد، ببينيد كجا ميگه‌ فداها ابوها. فرمود پدرش‌ به‌ قربانش‌. اما توي‌ كنكور قبول‌ شده‌، نمي‌دونم‌ اينجا ميشه‌ گفت‌ فداها ابوها. مخصوصا با بي‌ بند و باري‌. مخصوصا با بدحجابي‌. نميدونم‌ ميشه‌ گفت‌. پيغمبر كه‌ نميگفت‌. روي‌ اساس‌ تقوي‌، درس‌ بخوانه‌ زن‌، اما تقواش‌ را رعايت‌ كنه‌. هيچ‌ عالمي‌ در سراسر اين‌ عالم‌ تشيع‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ بگه‌ زن‌ نبايد عالم‌ بشه‌. ميگن‌ عالم‌ باشه‌ اما ميگن‌ رعايت‌ تقوي‌ را بكنه‌. تقواش‌ مهمتر از علمشه‌. فداها ابوها. مي‌آمد دست‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌بوسيد. فاطمه‌ از ماست‌ يك‌ حرفهايي‌ گاهي‌ از راه‌ وحي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا گفته‌ ميشد. او قبل‌ از همه‌ به‌ حضرت‌ امير مي‌گفت‌. حضرت‌ امير مي‌آمد به‌ مسجد به‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ مي‌كرد. پيغمبر مي‌فرمود كه‌ فاطمه‌ از ماست‌. فاطمه‌ مي‌دونيد واقعا من‌ اين‌ هفته‌، شايد گفتند مثل‌ اينكه‌ فردا شبي‌، اينها، فردايي‌، فردا شبي‌ بازهم‌ اين‌ فيلم‌ را مي‌گذارند. آقا اين‌ عجيبه‌. من‌ مي‌ترسم‌، قرآنمون‌ را كه‌ ديگران‌ ازش‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. از نهج‌ البلاغه‌امون‌ را ديگران‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. كم‌كم‌ از توسلات‌، توسل‌ به‌ اين‌ آسوني‌، توسلاتمون‌ را هم‌ ديگران‌ استفاده‌ بكنند و ما عقب‌ بمانيم‌. آقا در يك‌ مملكتي‌ كه‌ همه‌ مسيحي‌ هستند، آنجا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، هفتاد هزار نفر ديدند كه‌، ماها هنوز برامون‌ باورش‌ مشكله‌، هفتاد هزار نفر مسيحي‌ ديدند كه‌ فاطمة‌ زهرا اشاره‌ كرده‌، روح‌ مقدسش‌ خورشيد گشته‌ و خواسته‌ بيفته‌. و بهش‌ ايمان‌ آوردند. و شهرشون‌ را به‌ نام‌ فاطمه‌ دختر پيغمبر گذاشتند و هر سال‌ مي‌روند عجيب‌ بود. ما حالا يك‌ آهنگي‌ زمينه‌اش‌ داره‌ اگر رفقا بتوانند آن‌ آهنگ‌ را چيز بكنند، فردا بد نيست‌ آن‌ فيلم‌ را در كانون‌ نشان‌ بدهند. آقا با زانو مردم‌ دارند مي‌روند به‌ طرف‌ اين‌ مجسمه‌اي‌ كه‌ درست‌ كردند به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تا شفا بگيرند. بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌، خيلي‌ جالبه‌، اسمش‌ هم‌ فاطمة‌ زهراست‌ هم‌ بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌. همه‌اشون‌ تسبيح‌ دستشونه‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ اينهمه‌ روايت‌ داره‌. خيلي‌ عجيبه‌. ما انشاء الله‌ اگر شد، بتونند رفقا چون‌ من‌ از آن‌ آهنگش‌ خوشم‌ نمي‌آد زمينه‌اش‌ هست‌. اگر بشه‌ اين‌ را توي‌ كانون‌ نشان‌ بدهند. خيلي‌ جالبه‌. آنوقت‌ حدود پانصد هزار نفر از تمام‌ دنيا، حتي‌ يكي‌ از آقايون‌ از علما از من‌ به‌ زور در تهران‌ مي‌خواست‌ تعهد بگيره‌ كه‌ بيا باهم‌ بريم‌ آنجا را ببينيم‌. كه‌ من‌ گفتم‌ انشاء الله‌ خودمون‌ فرزند فاطمة‌ زهرا هستيم‌ و حالا انشاء الله‌ ببينيم‌.

 آقايون‌ بيائيم‌ يك‌ خورده‌اي‌ با اين‌ امامهاي‌ خوبمون‌، پيغمبر خوبمون‌، فاطمة‌ زهراي‌ خوبمون‌ آشتي‌ كنيم‌. با امام‌ زمانمون‌ آشتي‌ كنيم‌. روي‌ گنج‌ نشستيم‌ و مثل‌ گداها دستمون‌ را به‌ طرف‌ دشمنان‌ دراز مي‌كنيم‌ و مي‌خواهيم‌ گدايي‌ از آنها بكنيم‌. يا بقية‌ الله‌. ما را ببخش‌ آقا. شب‌ دوم‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ است‌. شايد شب‌ آخر عمر فاطمة‌ زهرا باشد. چراغها را خاموش‌ كنيد. حال‌ توجهي‌ شب‌ جمعه‌ است‌ انشاء الله‌ اين‌ دو سه‌ شبي‌ كه‌ اينجا مجلس‌ هست‌ انشاء الله‌ آقامون‌ را از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ را انشاء الله‌ با لطف‌ پروردگار از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. آقا ما هم‌ جزء عزاداران‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهرا هستيم‌. امشب‌ شب‌ آخر عمر مادرتون‌ فاطمه‌ است‌. امشب‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ حالي‌ دارند. آقاجان‌ شما كه‌ از نظر روحي‌ بوديد آن‌ زمان‌ و عيادت‌ كرديد. آقا ميشه‌ پشت‌ سر شما ما هم‌ بيائيم‌ براي‌ عيادت‌ فاطمه‌؟ دوستان‌ به‌ خدا قسم‌ طاقت‌ ديدن‌ مادرتون‌ زهرا را نداريد. اگر رفتيد كنار بسترش‌ نشستيد، ديديد بازويش‌ ورم‌ كرده‌، پهلويش‌ شكسته‌، زبانم‌ لال‌ صورتش‌ سيلي‌ خورده‌، كبود شده‌، همه‌ با همان‌ حال‌ صفا و صميميتتون‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۷جمادی الاول ۱۴۲۴ قمری- ۱۶ تیر ۱۳۸۲ شمسی- جلسه بیست و هشتم اعتقادات

 

@متن سخنراني 7 جمادي الاول 1424 مصادف با 16 تير 1382 و 7 جولاي 2003

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، وَأَخْرَجَتْ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا، وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا، يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا، بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا، يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ، فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَه، وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»([1])

بحثمان درباره‌ي سكرات موت تا حدّي تمام شد. بايد به يك مسأله‌ي مهمّ مربوطِ به عالم بعد از اين عالم و عوالمي كه در پيش داريم توضيح داده بشود. يكي از چيزهايي كه ما در پيش داريم مسأله‌ي قيامت است، شايد مهم‌ترين برنامه‌اي كه ما بايد با آن برخورد بكنيم اين مسأله‌ي مهمّ و اين عالم بسيار پُراهميّت است.

در سوره‌ي مباركه‌ي “زلزله” خداي تعالي اين طور مسأله را مطرح مي‌كند و يك سوره را براي اين جهت اختصاص داده است، زماني كه زمين يك زلزله‌ي شديدي داشته باشد تا روز قيامت و تا اين زلزله هر وقت زلزله مي‌شود يك گوشه‌اي از زمين تكان مي‌خورد؛ حالا بخارات زمين است، گازهاي زمين است، مسأله‌ي ديگري است من در اين باره نمي‌خواهم وقتتان را بگيرم، هميني است كه مي‌بينيد گاهي به پنج ريشتر، گاهي شش، گاهي هفت كه شش و هفتش مخرّب است و خراب‌كننده است، اين ها زلزله‌هاي بسيار مختصري است، موضعي و مربوط به مكان خاصّي است، شايد در همين يكي دو ماه اخير متجاوز از پنج و شش مرتبه در ايران زلزله شده و هيچ كدام از شما متوجّه زلزله نبوده‌ايد يا اگر بوده‌ايد خرابي آنچنان نداشته، من در زلزله گناباد و فرودس بودم يعني نه اين كه در موقع زلزله بودم بعد از يكي دو روز براي كمك‌رسانيِ به زلزله‌زدگان گناباد و طبس رفتم، در هر نيم ساعت يك مرتبه زلزله مي‌شد ولي ضعيف، امّا آن زلزله‌ي اوّل يك شكاف‌هايي روي زمين بوجود آورده بود كه ما گاهي سنگ مي‌انداختيم يا حتي اين زلزله رودبار هم همين طور بود، من رفتم، سنگ مي‌انداختيم بعد از مدّتي به عمق آن درز و آن شكاف مي‌رسيد، اين ها زلزله‌هاي كوچكي است، امّا اينجا خداي تعالي مي‌فرمايد: «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»،زمين، تمام زمين آن زلزله‌اي كه بايد داشته باشد، آن تكان شديدي كه بايد بخورد، آن تكاني كه كوه ها خُرد شود و در ميانِ گودالهاي زمين بريزد، آب زمين خشك شده، كوه ها نرم شده، خُرد شده و يك طوفان عجيبي مي‌آيد تمام اين سنگ‌خرده‌ها، اين شن‌ها را در ميان گودال‌هاي زمين مي‌ريزد، اين زلزله را خدا مي‌گويد: «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»،آن زلزله‌اي كه بايد در او انجام بشود وقتي كه انجام ‌بشود، زلزله‌ي زمين آني كه بايد انجام بشود يعني چه؟

ببينيد اين زمين را شما تصوّر كنيد مثل يك جعبه‌اي كه با ميخ‌ها او را نگهش داشته‌اند، كوه ها ميخ زمينند، «أَلَمْ نَجْعَلْ الْأَرْضَ»([2])،در آن آيه‌ي سوره‌ي ظاهراً نبأ است كه مي‌فرمايد: «وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا»([3])كوه ها را خداي تعالي براي زمين ميخ قرار داده، حالا اگر اين ميخ‌‌ها تكان خورد و كنده شد، اگر اين وضع بهم خورد، يك فشاري روي اين جعبه آمد كه همه‌ي ميخ‌هايش در آمد و همه‌ي چوب هايش بهم ريخت، اگر روي زمين يك چنين فشاري بيايد و طبعاً زمين داراي اين فشار هم هست؛ يعني شما مي‌دانيد كه زميني كه ما در آن زندگي مي‌كنيم با سرعتِ عجيبي به دور خورشيد مي‌گردد، آن قدر سرعت دارد كه زمين باصطلاح به عقب پرت نمي‌شود، شما اگر يك مثلاً آتش‌گردان را بچرخانيد، قاعده‌اش اين است كه وقتي كه فشار روي آتش‌گردان مي‌آيد اين آتش‌ها وقتي كه معمولي باشد، اين آتش‌ها از بالا مي‌ريزد، شما يك آتش‌گردان را اين جور راست نگه داريد هر چه در آن آتشش است مي‌ريزد، امّا اين كه مي‌بينيد آتش نمي‌ريزد مال اين است كه به طور جدّي، با فشار به طرف عقب پرت مي‌شود و عقبش هم بسته است كه اين را مي‌گويند: “نيروي گريز از مركز”، زمين بايد پرت بشود ولي آنچنان در چرخش سريع است كه از جاي خودش تجاوز نمي‌كند و از آن طرف جاذبه‌ي عمومي آنچنان آن را به طرف خودش مي‌كشد كه در يك حدّ متعادلي زمين ايستاده ولي به خاطر حركتِ سريعي كه به دور خودش مي‌چرخد كه در شبانه‌روز يك مرتبه به دور خود مي‌چرخد و در سال يك مرتبه به دور خورشيد مي‌چرخد، اسمش را مي‌گذارند: “جاذبه‌ي عمومي” – ببخشيد – و جاذبه‌ي زمين و نيروي گريز از مركز اين دو چيز آن را كنترل مي‌كند و آنچه را كه بايد درباره‌ي اين جهت گفت يكي اين است كه اين زمين به خاطر اين كه در شبانه‌روز يك دفعه به دور خودش مي‌‌چرخد شب و روز را به وجود مي‌آورد و به خاطر ‌اين كه يك مرتبه در دوره‌ي سال به دور خورشيد مي‌چرخد، زمستان و تابستان را بوجود مي‌آورد، حالا اين ها بحث‌هايي است كه وقت جلسه گرفته مي‌شود، اين حركت شديدي كه به زمين وارد مي‌شود بايد حتماً زمين را مدوّر كند كه كرده ولي گودال‌ و بلندي، گودي و بلندي نداشته باشد، همه صاف بشود، چه چيز اين گودي و بلندي را نگه داشته؟ همين ميخ‌هاي زمين، كوه هاي زمين، اين وضع را حفظ كرده، اگر شما كوه ها را برداريد كه كوه ها در قيامت مانند پنبه‌ي زده، پشم‌زده، نرم مي‌شود وقتي كه نرم شد كوه ها برداشته مي‌شود، كوه ها كه برداشته شد زمين تكان شديدي مي‌خورد، آن چنان تكان مي‌خورد كه زلزله‌ي خودش را به دست مي‌آورد، آنچه كه بايد زمين داشته باشد، آن حركتي كه آن تكاني كه زمين بايد داشته باشد، به دست مي‌آورد، چون از ميخ‌ها رها شده، اين معني «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا».

در يك چنين وقتي چه مي‌كند؟ «وَأَخْرَجَتْ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»، هر چه سنگيني در آن باشد، هر سنگ سنگيني، هر انسان سنگيني، هر موجود سنگيني را از خودش بيرون مي‌اندازد، يك وضع خاصّي پيدا مي‌كند، من هنوز نمي‌خواهم درباره‌ي خصوصيّات قيامت چيزي عرض كنم، آنچه كه مي‌خواهم عرض مي‌كنم در ارتباط با اين سوره‌ي مباركه است، «وَأَخْرَجَتْ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا».

اينجا “انسان كامل”، امام و حجّت كره‌ي زمين، مي‌آيد مي‌گويد: «چه شده است تو را؟ «مَا لَهَا»،چه‌ات هست؟ براي چه؟» دستي دارد به زمين مي‌زند زمين آرام مي‌گيرد، اعجاز پروردگار، اراده‌اي الهي، زمين را با همان حال حفظ مي‌كند.

«يَوْمَئِذٍ»، زمين به سخن مي‌آيد، اين اتم‌هاي زمين، صداهاي امروز شما و گذشته‌ها را، اعمال شما و گذشته‌ها را همه را ضبط كرده، عين ضبط صوت، الان ما فكر مي‌كنيم اين دَر و ديوار صداي ما را نمي‌شنوند، اين ها چه ارتباطي دارند با شنيدن و ضبط كردن، وقتي ضبط صوت را جلويتان مي‌گذاريد مي‌بينيد يك تشكيلاتِ آهني هست، يك چيزي هم آنجا مي‌چرخد، كسي كه از حقيقت اطلاع نداشته باشد مي‌گويد: اين چي هست؟ ولي وقتي كه نوار بر مي‌گردد، صدايش را باز مي‌كنند مي‌بينيد حتّي صداي نفسِ شما را ضبط كرده، حتّي تُن صداي شما را ضبط كرده، جرأت نمي‌كنيد بگوييد: اين صداي من نيست، چون با اين كه از مصنوعِ دست بشر است، خداي با عظمت، اين آسمان و زمين را آن طور قرار داده كه حتّي دانشمندان در يك مجلّه‌أي ديدم كه مي‌خواستند صداي اميرالمؤمنين، ائمّه‌ي اطهار را در مسجد كوفه و يا در مسجد مدينه از همين اتم‌هايي كه از زمين هست، در آنجا هست از همين‌ها صداي آن بزرگان را بيرون بياورند، شماها شايد نتوانيد، شايد هم علم به جايي برسد كه بتوانيد، چون در گذشته‌ها دويست سال قبل هيچ وقت فكر نمي‌كرديم كه يك روزي يك وسيله‌اي پيدا بشود مثل اينترنت كه آن طرف دنيا شما صحبت مي‌كنيد، اين طرف مي‌گيرند، همه از حال هم مطّلعند، همه همديگر را مي‌شناسند، هنوز در ايران خيلي مسأله‌ي سايت و اينترنت پيشرفت نكرده در بعضي از ممالك، در يكي از ممالك دنيا به من خبر مي‌دادند، تلفني يك كسي از دوستانمان كه در اينجا بود، مي‌گفت: مثل ‌اين كه تلفن در همه‌ي خانه‌ها هست، آنجا مسأله‌ي اينترنت و سايت و امثال اين ها حل شده و در كنار ما هست، حالا درباره‌ي همين سايت خودمان من يك مطلبي ديروز براي من بعضي از دوستان گفتند كه من تعجّب كردم، ايشان مي‌گفت: در ماه شصت‌هزار نفر به سايت شما مراجعه كرده اند، صورتش را آورده بود، خيلي عجيب است، يك ماه شصت هزار نفر در، حالا اين كمترين باصطلاح مسأله است، شايد سايت‌هايي باشد، بيشتر، هزارها برابر بيشتر، همه با هم، دور هم هستند، مثل گذشته نيست كه ما اگر خواستيم يك كاري بكنيم مخفي بتوانيم توي خانه آن كار را انجام بدهيم، يك قدري پيشرفتش بيشتر بشود شايد به جايي برسد كه ما حتّي توي خانه‌ي خلوت خودمان نتوانيم حرف بزنيم و حرفمان را منتقل كنند به همه جا، اين كره‌ي زمين را خداي اين جوري قرار داده، تمام اتم‌هايش صداي شما را ضبط كرده، بدون اشتباه، بدون هيچ مسأله‌اي، اين كار را مي‌كند اينجا خداي تعالي اشاره كرده، «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ»، در آن روز، «تُحَدِّثُ»،يعني زمين بيان مي‌كند، حديث مي‌كند، اخباري كه تويش بوده، حضرت آدم چه كرد؟ حضرت نوح چه كرد؟ خيلي‌ها را ما نمي‌شناسيم اين ها چه كردند، پيغمبراسلام چه كرد، همه‌ي اين ها سخناني كه در او ضبط شده، ضبط را خدا باز مي‌كند، «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»،خوب اين اخبار را كي اين ضبط را باز مي‌كند؟

«بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا»، تحقيقاً پروردگار تو اي پيغمبر! به اين زمين وحي كرده، ما وحي را يك اشتباهي داريم در وحي؛ وحي يك مقداري آن چيزهايي هست كه در وجود ما هست، در وجودِ حيوانات هست، دليلش آياتِ قرآن است، خداي تعالي درباره‌ي نحل مي‌فرمايد كه ما به نحل وحي كرديم، يعني در فطرتش گذاشتيم، در وجودش گذاشتيم، با او ارتباط برقرار كرديم كه چه كار كند؟ «أَنْ اتَّخِذِي مِنْ الْجِبَالِ بُيُوتًا»([4])، اين كه از كوه ها و از كوهستان خانه براي خودت درست كن، از درخت ها خانه براي خودت درست كن و از تو بايد عسلي بيرون بيايد كه “شفا” براي مردم باشد، ببينيد وحي شده به او، به همه چيز وحي مي‌شود، خدا همه چيز را تحت نظر دارد، خدا همه چيز را در احاطه‌ي خودش دارد، اينجا باز مي‌كند روز قيامت، اين ضبط صوتي كه در عالَم بوده، شما مي‌بينيد آن شب، نصف شب يك حرفي زديد اين را باز كردند دارد برايتان مي‌گويد، تصويرتان را هم مي‌گويد، نشان مي‌دهد، صداي شما است، صدايِ آهسته‌ي شما است، صدايِ بلند شما است، گناهاني كه كرده‌ايد، مسائلي كه در دنيا داشته‌ايد كه خيال مي‌كنيد هيچ كس نفهميده، به خدا هم كه زياد اعتقادي نداريم، به ائمّه‌ي اطهار هم كه اعتقادي نداريم،

والاّ خدا دارد مي‌بينيد، ائمّه‌ي اطهار دارند مي‌بينند، شما مي‌گوييد: چطور مي‌شود؟ خدا مي‌گويد: دو تا مَلِك من برايتان قرار دادم، «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ»، لفظي از زبانتان بيرون نمي‌آيد از كلامتان، «إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»([5])،دو تا ملك اين ها را ضبط مي‌كند، اين ها را باور كنيم آقايان! اين ها را چون باور نداريم هر كاري كه دلمان مي‌خواهد مي‌كنيم، باور كنيم، از يك بچّه خجالت مي‌كشيم كه گناه بكنيم، از دو تا مَلك، نمي‌گويم خدا، نمي‌گويم پيغمبراكرم، ببينيد در آيات قرآن خداي‌تعالي مي‌فرمايد: «وَقُلْ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»([6])،هر كاري مي‌خواهيد بكنيد مانعي ندارد بكنيد، ولي خدا مي‌بيند، پيغمبر مي‌بيند، ائمّه‌ي اطهار مي‌بينند، دو تا ملك همراه‌تان هست مي‌بينند، آدم اين قدر در يك چارچوبه سختي قرار گرفته اگر ايمان داشته باشد، اگر معتقد باشد، اگر بفهمد كه انسانيّت يعني چه؟ اگر بفهمد كه چرا آمده توي دنيا و در چه موقعيتي است نمي‌تواند كاري بر خلاف انجام بدهد، يك معصومي مي‌شود، «بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا.

يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا»،مردم دسته‌دسته از توي قبرها مي‌آيند بيرون، در سوره‌ي ياسين خداي تعالي از قول اين ها مي‌گويد كه امروز چه روزي است؟ چه خبر است؟ أي واي بر ما! اين چيزي است كه انبياء به ما گفتند و ما باور نكرديم، هر كاري خواستيم كرديم، در قرآن، اين ها آيات قرآن است، در قرآن خدا بيان كرده، چطور انسان مي‌تواند گناه بكند و حال ‌اين كه خدا دارد مي‌بيند، پيغمبر دارد مي‌بيند، چهارده معصوم عليهم‌السلامدارند مي‌بينند. يك كسي از من مي‌پرسيد كه من يك كسالتي دارم و غالباً كسالت‌هايم را به حضرت زهرا ارجاع مي‌دهم، خودم مراجعه مي‌كنم، يك كسالتي دارم حالا كسالتش چي بود بماند، من رويم نمي‌شود به حضرت زهرا چيزي بگويم، گفتم: حضرت زهرا خودش مي‌بيند، تو توي دلت همان قدر، توي دل به زبان نمي‌خواهد بياوري، بعضي ها اين جور توجّه دارند، من يك مطلبي را مربوط به آيت‌اللّه كوهستاني در كتاب پرواز روح نوشته‌ام، خدا مي‌داند هر وقت يادم مي‌آيد از آن توجّه اين مرد بزرگ به ائمّه‌ي اطهار يك بحث ما داشتيم، من يك طرف بحث بودم، ايشان يك طرف، طبعاً بحث‌مان طوري بود كه ايشان مي‌خواست مثلاً يكي بگويد: بعضي از فرزندان حضرت زهرا اين ها ممكن است كه مورد لطف حضرت زهرا واقع نشوند و من مي‌گفتم: مي‌شوند، يك دفعه ديدم مثل ‌اين كه رنگش بپرد، آقايان! خدا هست به خدا قسم، به چي بگويم؟ ائمّه دارند مي‌بينند ما را، رنگش پريد، گفت: حالا مي‌ترسم بي‌بي، يك طرفي را اشاره كرد، بي‌بي از من ناراحت بشود من دارم اين بحث را، چرا من را توي بحث انداختي؟ بي‌بي مي‌ترسم ناراحت بشود كه من اين جوري دارم مثل ‌اين كه حضرت زهرا را داشت مي‌ديد، شما اگر آن حالتِ آن مرد را مي‌ديديد مي‌گفتيد: حتماً ايشان حضرت زهرا را مي‌ديده، يك همچين حالتي ما بايد داشته باشيم، «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ»،در آن روز، مردم مي‌آيند بيرون براي ‌اين كه اعمالشان را ببينند، تو چه كردي؟ خودت نگاه كن.

انسان گاهي يك فيلم هايي مربوط به بيست سال، سي سال قبل مي‌بيند، نگاه مي‌كند مي‌گويد: عجب قيافه‌اي من داشتم، عجب وضعي داشتم، اين كار سبكي را من انجام دادم؟ در حال مثلاً بازي كردن، كوچك‌تر بودي مشغول خاك‌بازي بوديد، يكي آمده فيلمتان را گرفته، حالا يك مثلاً آيت‌اللّهي شديد، يك دكتر شديد، يك مهندسي، شخصيّت‌تان بالا رفته، مي‌گوييد: اين فيلم را نشان نده، اين ها دوستان من اينجا نبينند كه من در آن موقع خاكبازي كردم، روز قيامت مي‌خواهيد فيلم‌هايتان را نشان ندهند؟ يك راه دارد و آن اين است كه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»([7])،با خدا سازش كنيد، به خود خدا قسم، چون بعضي‌ وقت ها بهترين استدلالها براي مثل شماها همان قسم خوردن است كه اين ها هست، حقيقت دارد، باور كنيد، فيلمي از شما نشان مي‌دهند، از قلبت هم فيلم مي‌گيرند، از چشمت هم فيلم گرفتند، هر چه فيلم دقيق و قوي باشد، وقتي كه شما دارند از شما فيلم‌ مي‌گيرند نهايت مي‌توانند يك نگاه كنند، بگويند، يا مثلاً نشان بدهند كه شما داشتيد به يك زن نامحرمي نگاه مي‌كرديد، حالا اين زن روي شهوت نگاه مي‌كرديد، روي غيرشهوت نگاه مي‌كرديد، هر جوري نگاه مي‌كرديد بالاخره توي فيلم نشان مي‌دهند، امّا آن فيلم‌برداري پروردگار، شما داريد نگاه مي‌كنيد از باطنت هم فيلم مي‌گيرد كه اين دارد روي شهوت نگاه مي‌كند، از باطنت فيلم مي‌گيرد كه تو داري به قصد بعضي از مسائل جنسي اين كار را مي‌كني، از حالاتتان فيلم مي‌گيرند، از روحيّاتتان فيلم مي‌گيرند و همه را نشان مي‌دهد اين صريح قرآن است كه خداي تعالي «لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ»،بيرونت مي‌آورد تا اين كه ببينيد اعمالتان را، نشانتان بدهد اعمالتتان را، خوب همين جا تمام شد، خيلي خوب ديديم، نه، «وَمَن يَعْمَلْ»،كسي كه عمل بكند به وزن ذرّه‌اي، ذرّه وزني ندارد ها! به وزن ذرّه‌اي، عمل خوبي داشته باشد، خيلي مهم است، مي‌بينيد، الان شايد نبينيد ولي آن‌جا مي‌بينيد، «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»،اگر به اندازه‌‌ي ذرّه‌اي كار خوب كرده باشيد مي‌بينيد، اگر به اندازه‌ي ذرّه‌ا‌ي كار بد كرده باشيد خواهيد ديد، گاهي بعضي از مسائل پيش مي‌آيد ممكن است انسان فشار را ببيند من به دوستان مي‌گويم خوبيش اين است كه دنيا دوامي ندارد، يك وقتي آخر، يك وقت ديگري هم هست، يك قيامتي هست، يك روز جزايي هست، حالا ما بحث‌مان ان‌شاءاللّه از امروز درباره‌ي قيامت و روز قيامت است، روز قيامت را خداي تعالي اسامي مختلفي در قرآن برايش بيان كرده، يكي از اسامي همين امروز تلاوت شد كه «يَوْمَ الْجَمْعِ»([8])، روزي كه همه جمع مي‌شوند، هر كس در آسمان چهارم باشد بايد بيايد، هر كس در عالم بيهوشي باشد بايد بيايد، هر كس در عالَم عذاب باشد بايد بيايد، يك وضع خاصّي دارد كره‌ي زمين تمامش توي هم كوبيده شده يك زمينِ شني نرمي ولي بي‌آب و بسيار صاف، خداي تعالي قرار داده، اين ها از آيات قرآن كاملاً استفاده مي‌شود، خورشيد نورش را از دست داده ولي حرارتش را دارد، زمين خودش خيلي داغ است، چون الان كه زمين يك خرده‌اي ابر مي‌شود و هوا و بادي مي‌آيد اين مسايل مال درياها است و اين آب هايي است كه در توي كره‌ي زمين هست امّا فرض كنيد آبش خشك شود، «وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ»([9])، تمام درياها خشك مي‌شود، كوه ها خُرد مي‌شود مي‌ريزد چون زمين در حركت خودش مثل باصطلاح گردونه دارد مي‌گردد خودش دايره‌وار و سنگ‌ها و سنگهاي ريزه‌ اين گودالي‌ها مي‌ريزد همه بايد بيايند، همه، حتّي پيغمبران.

دو دسته هستند از خوبان كه توي اين قيامت مي‌مانند، تا آخر هم بايد بمانند، يكي پيغمبران، پيغمبر مسئوليت دارد نسبت به امّتش، امّتش گرو اعمالشان هستند بايد اين ها را به آن‌ها برسد، اوّل كسي كه در روز قيامت از او سؤال مي‌شود كه «هَلْ بَلَّغْتَ؟»از انبياء، حضرت نوح است، حضرت نوح از او خداي تعالي مي‌پرسد كه تو تبليغ رسالت بالاخره بعد از همه‌ي اين حرفها و به تعبير ما بعد از نهصد و پنجاه سال كاري كردي؟ مي‌گويد: «دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا»([10])، شب و روز داشتم تبليغ مي‌كردم، نصف شب مي‌رفتم دَرِ خانه‌هايشان كه بياييد و از اين كارهايتان دست بكشيد، با خدا آشتي كنيد، به قدري حالات انبياء را اگر بخوانيد به قدري دلتان مي‌سوزد، خدا مي‌گويد: «يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون»([11])،چقدر حسرت خدا، خدا مي‌گويد: «يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ»،پيغمبري نيامد براي اين ها مگر ‌اين كه اين ها او را مسخره‌اش كردند، نصف شب پا شدي آمدي در خانه‌ي ما كه بياييد ايمان به خدا پيدا كنيد؟

نصف شب مي‌آيي موسيقي‌ات را بلند مي‌كني مردم محل را ناراحت مي‌كني در اين كار فرقي نمي‌كند چه اشعار مذهبي بگذاريد و مردم را اذيّت كنيد، چه موسيقي بزنيد، چه كار، هر كاري مي‌خواهيد، مردم‌آزاري بد است، در همسايه‌ي ديوار به ديوار شما شايد يك مريضِ اعصابي باشد ديوانه بشود با اين كار شما، ايّام عاشورا، ايّام ماه رمضان در ضمن كارهاي خوبي كه مي‌كنيد مبادا يك همچين گناهاني بكنيد، افرادي، حضرت نوح مي‌گويد كه بله من تبليغ كردم نصف و شب، «لَيْلًا وَنَهَارًا»،اگر قرآن نمي‌گفت من نمي‌گفتم منتها رعايت همه‌ي جهاتش را مي‌كرده، نصف شب با خودش فكر مي‌كرده حضرت نوح كه اگر بروم سرش خلوت است، مشغله‌أي ندارد، يك دَرِي مي‌زنم آهسته اگر بيدار بودند كه مي‌آيند، اگر بيدار هم نبودند ديگر تكرار نمي‌كنم، مي‌آمد صاحب‌خانه مي‌آمد برو پيرمرد، تو هم حالا ديگر وقت گير آوردي، «إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون»،بالاخره يك هشت و ده نفري يك چند نفري با او هماهنگ شدند، اصلاً مي‌گفتند: اين ها ديوانه‌اند، انبياء را، اكثر انبياء را گفتند: ديوانه است، «إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»([12])، وقتي به پيغمبر كه عقل كلّ است بگويند: «إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»، با نون تأكيد بگويند: اين ديوانه است ديگر به بقيّه معلوم است، حضرت نوح مي‌گويد: خدايا! تبليغ كردم، شاهدي داري؟ بله، روز قيامت سخت مي گيرند “يوم‌الجمع”است، “يوم‌الدين”است، روز جزا است، درباره‌ي هر يكي از اين اسما‌ء شايد ان‌شاءاللّه وقتي باشد صحبت كنم، كي هست شاهدت؟ پيغمبر اسلام، شما باشيد، ما باشيم، مي‌گوييم پيغمبراسلام شايد هشت‌هزار سال بعد آمده، تو حالا او را شاهد گرفتي؟ پيغمبراكرم احاطه‌ي بر ماسوي اللّه از روزي كه خدا كره‌ي زمين را خلق كرده تا همين الان و از حالا هم تا بعدها، حضرت نوح مي‌داند.

حضرت نوح مي‌گويد: پيغمبراسلام، برو بگو بيايد شهادت بدهد يا برو به او بگو ببين قبول مي‌كند شهادتت را يا نه؟ شهادتش را يا نه؟ مي‌شكافد، صحراي محشر، از همين كره‌ي زمين آنچه كه از زمان حضرت آدم مُردند و آنچه كه بعدها مي‌ميرند و آنچه كه زمان ظهور تا وقتي كه قيامت برپا مي‌شود اين ها همه مي‌خواهند بايستند در روي كره‌ي زمين، آنچنان فشارند كه چه عرض كنم؟ همه چسبيده به هم، ايستاده اند، منتظرند همه، ايشان جمعيّت را مي‌شكافد مي‌رساند خودش را به پيغمبراكرم، يا رسول‌اللّه! دستم به دامنت، حضرت مي‌فرمايد كه جعفر و حمزه، دو شاهد عادل برويد براي ايشان شهادت بدهيد و در روايت دارد كه در روز قيامت 124000 پيغمبر را اين دو بزرگوار از ورطه‌ي قيامت نجات مي‌دهند([13])، حالا اين ها كه نمي‌توانند تنها بروند توي بهشت، بايد امّتشان را با خودشان ببرند، «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»([14])، روز قيامت از خصوصيّاتش اين است كه هر كسي را با پيشوايش مي‌خوانند، تو پيشوايت كه بوده؟ حضرت نوح، تو پيشوايت كِه بوده؟ حضرت عيسي، حضرت عيسي بايد باشد در قيامت تا امّتش را جمع‌آوري بكند، ترتيب كارشان را بدهد، هر كدامشان قابل شفاعتند شفاعتشان بكند، هر كدام قابل شفاعت نيستند مطرودشان بكند و پيغمبراكرم هم در قيامت باقي مي‌ماند و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلامهستند و ان‌شاءاللّه ما و شما هم زير سايه‌ي پيغمبراكرم و ائمّه‌ي اطهار باشيم.

دسته‌ي دوّمي كه در قيامت باقي مي‌مانند كه در گذشته هم عرض كردم افرادي هستند كه تزكيه‌ي نفس نكردند، از واجبات اوليّه‌ي است آقايان! كه انسان نفسش را از رذايل پاك كند، اين‌هايي كه تزكيه‌ي نفس نكردند خوب روز قيامت شيعه هستند، محبّند، حتّي معصيت نكردند، امّا تزكيه‌ي نفس هم نكردند روز قيامت مي‌گويند: آقا! با اين حالت نمي‌تواني بروي به بهشت برو آن گوشه، يك گوشه‌اي به او نشان مي‌دهند برو آن گوشه  بنشين تزكيه‌ي نفس كن، خودت را پاك كن، شماها نمي‌دانم زميني به خارج از كشور رفتيد يا نه؟ اگر گذرنامه‌ي انسان يك مشكلي داشته باشد سر مرز، مي‌گويند: آقا تا اين مشكلش را حل نكني حق عبور نداري، حالا من چطور مشكلش حل كنم؟ تو ويزا نداري مثلاً، تو مدّت گذرنامه‌ات اصلاً گذشته، مجبور است انسان از مرز بازرگان برگردد تهران، كارهايش را درست كند يا خيلي به او محبّت كنند همان جا يك تشكيلاتي دارند كه آنجا اين مسأله را حلّش مي‌كنند ولي طول مي‌كشد، تا ارتباط برقرار كنند به تهران، شما را آن‌ها بشناسند، بعد برگرديد، اين حرفها را من نمونه‌هايش را ديدم، اين مدّتي طول مي‌كشد، خوب چه كار كنيم؟ پنجاه هزار سال خدا برايتان وقت قائل شده، پنجاه هزار سال خيلي وقتِ زيادي است ها! پنجاه هزار سال مي‌توانيد در آنجا خودتان را بسازيد، چون با اين روحيّات و با اين مسائل مختلفي كه من واقعاً متأسفم حتّي براي اهل تزكيه‌ي نفس، كه اسماً، ماها اكثراً اسماً اهل تزكيه‌ي نفس هستيم متأسفم، آخر يك صفت رذيله در يك نفر ممكن است باشد اين را هر كارش مي‌كنيم، هر چه زور خودش مي‌زند، ما زور مي‌زنيم چون جدّي نگرفتند نمي‌توانند خودشان را از اين صفت رذيله نجات بدهند، اينجا كه همه‌ي وسايل تزكيه‌ي نفس هست در قيامت نيست، با عذاب شده بايد تزكيه بشوي، با فشار شده بايد تزكيه بشود، تزكيه نفس بايد بكند، محال است كه يك نفر بدون تزكيه‌ي نفس و با داشتن يك صفتِ كوچك رذيله اين را راهش بدهند توي بهشت، حتّي اگر توي بهشت هم برود بيرونش مي‌كنند، حضرت آدم شما فكر نكنيد تزكيه‌ي نفس نكرده بود، پاك بود، پيغمبر بود، «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ»([15])، خدا اصلاً انتخابش كرده، برگزيده‌اش، توي بهشت هم گذاشته او را، حضرت آدم چه مشكلي داشت؟ چه مشكلي داشت؟ ديديد ديگر توي قرآن خدا مكرّر قضيّه‌اش را نقل كرده مشكل حضرت آدم اين بود كه يك خرده‌اي نفسش فعّال بوده، نه نفس خودش، حتي نفس همسرش فعّال بود او كمك شد براي ‌اين كه  نفس ايشان هم يك خرده فعّاليّت خيلي كم‌ ضرري داشته باشد، شما پاي يك سفره‌اي نشسته‌ايد همه‌ي غذاها هم در اختيارتان هست يك وقت مي‌بينيد دلتان مي‌خواهد يك چند تا برنج از آن رفيق پهلويتان همچين مخفي برداريد، يك كار كوچكي است، مهم نيست خوب بردار، امّا به تو گفتند: دست نزن، شما برداشتي آقا آسمان كه به زمين نيامده كه من چند تا برنج از اين رفيقم برداشتم، خوب يك ديس آقا برنج بياوريد يك باصطلاح كفگير برنج برايش بريزيد، مي‌گويند نه آن روحيّه‌ات خراب است، تو بدرد اين مجلس نمي‌خوري. آفتابه دزد هم دزد است، آني هم كه بانك را مي‌زند دزد است، دزدي، صفتِ دزدي بد است، به شغلش و كارش، منتها آن آفتابه‌دزد، دزدِ بي‌عرضه است، آن بانك‌زن دزد باعرضه و شجاع است، بالاخره اينطوري، حضرت آدم رفت يك چند تا دانه گندم ببيند چه مزّه مي‌دهد چون حضرت حوّا فرموده بود كه اين خوب است، خوشمزه است، حالا گندم مزّه‌ي خوبي هم مخصوصاً خامش ندارد، هيچي نبود، ببينيد چه اندازه دقيق است، اطاعت خدا چقدر مهم است، شما فكر نكنيد كه حالا چي مي‌شد؟ كاشكي خدا، أي كاش! اصلاً مطالبه نمي‌كرد، حرفش را نمي‌زد، نه، بنده‌ي مطيع خدا مي‌خواهد بشود، اين اگر به او چيزي نمي‌گفتند حضرت آدم بعد آدم نمي‌شد، اگر حضرت آدم توي بهشت اين كار را كرد مي‌گفتند خوب حالا اين دفعه بخشيديم تو را، دفعه‌ي ديگر كار بزرگتري مي‌كرد، لذا دويست سال گريه كرد، دويست سال گريه كرد، اشك ريخت، صفات رذيله را از خودش دور كرد، با خدا سازش كرد، با خدا رابطه‌اش را برقرار كرد كه وقتي از دنيا رفت باز هم همان آدم قبلي، همان انسان قبلي، همان شخصيّتِ والاي قبلي شد و رفت به عالَم قيامت. «ان‌شاءاللّه» اميدواريم ما همه‌مان دقيق باشيم، بنده‌ي خدا باشيم، اطاعت پروردگار را بكنيم و از خودمان هيچ سليقه‌اي اظهار نكنيم و راه خدا را در پيش بگيريم و موفّق بشويم و ان‌شاءاللّه درباره‌ي اين سوره‌ي مباركه و آنچه مربوط به قيامت است كه خيلي بحث دارد، خيلي حرف دارد، ان‌شاءاللّه چند هفته‌اي درباره‌اش صحبت مي‌كنم و اميدواريم آنچه كه مربوط به مبدأ و معاد است شما خوب ياد بگيريد و اعتقاد صحيح‌تان ان‌شاءاللّه همين‌ها باشد.

ايّام ديگر كم‌كم تعلّق دارد به فاطمه‌ي اطهر سلام اللّه عليها، مظلومه‌ي عالم، فاطمه‌اي كه اگر بگوييم خانم‌ها افتخار كنند كه آن حضرت از آن‌ها و از نوع آن‌ها بوده و مردها افتخار مي‌كنند كه پيغمبراكرم و ائمّه‌ي اطهار از آن‌ها بودند خدا مي‌داند نمي‌خواهم يك حرفي بزنم كه يك طرف جريان يك مقداري مسأله پيدا كند ولي اين افتخار مساوي است با آن افتخار، هر كه از اين حرف من مي‌فهميد و احساس مي‌كنيد نوش جانتان، فاطمه‌ي زهرا كوثر است، سرچشمه علم و حكمت است، علي بن ابيطالب بود، فاطمه‌ي زهرا هم بود، پيغمبر مي‌توانست هر دو دست را ببوسد امّا دست فاطمه‌ي زهرا را مي‌بوسيد، فاطمه‌ي زهرا بود، علي بن ابيطالب هم بود با همه‌ي اهتمامي كه پيغمبر داشت كه علي را معرّفي كند به خلافت خودش، فضائل علي بن ابيطالب را بيان كند امّا اسم فاطمه‌ي زهرا را كوثر گذاشت، خيركثير گذاشت، «فِدَاهَا اَبُوهَا» گفت، «فِدَاهَا اَبُوهَا»([16])،دنيا لياقت ‌اين كه فاطمه‌ي زهرا بيشتر از هيجده سال در اين دنيا بماند نداشت،

«ومجمعي حطب علي البيت        الذي لم يجتمع لولا شمل الديني

الداخل علي البتول ببيتها والمسقطين لها عزجنيني».

يا فاطمة‌الزهراءامروز ما را به عنوان فرزندان خودت، به عنوان دوستانت، به عنوان كسي كه تو را با تمام وجود دوست دارد از كوثرت، از علم و حكمتت به ما قطره‌اي بچشان.

نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب‌الزمان يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا الرحمن و الرحيم، يا مقلّب القلوب، يا قاضي‌الحاجات يا ربّاه يا سيّداه

عجل لوليّك الفرج

عجل لمولانا الفرج

عجّل لسيدنا الفرج،

خدايا! قلب فاطمه‌ي زهرا را با فرج امام زمان خشنود بفرما،

پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت قسمت مي‌دهيم اين جمع را و همه‌ي دوستان ما را و همه‌ي كساني كه در راه تزكيه‌ي نفس قدم بر مي‌دارند به آبروي فاطمه‌ي زهرا از ياران خوب امام زمان قرار بده،

همه‌ي ما را از بندگان خالص خودمان قرارمان بده،

پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت در روز قيامت ما را از كنار پيغمبر و ائمّه‌ي اطهار و فاطمه‌ي زهرا دور نفرما، خدايا! به آبروي خاندان عصمت ايمان كامل به ما مرحمت بفرما،

عقل كامل به ما مرحمت بفرما،

خدايا! ما را از صراط مستقيم يك لحظه دور نفرما،

پروردگارا! مريض‌هاي اسلام، مريض منظور، مريضه‌ي منظوره الساعه! لباس عافيت بپوشان،

امواتمان را غريق رحمت بفرما،

شهداءمان با شهداي كربلا محشور بفرما،

عاقبت ختم بخير بفرما.

و عجل الوليك الفرج .

 

3- از مهم‌‌ترين مسائلي كه انسان با آن برخورد مي‌كند مسأله قيامت است به طوري كه خداي تعالي سوره‌اي به نام « زلزال » را در قرآن به قيامت اختصاص داده است.

بين زلزله‌هايي كه در زمين واقع مي‌شود و زلزله قيامت از نظر علت و نتيجه تفاوت است. زلزله‌هاي دنيايي به علت‌هاي مختلف از جمله خروج بخارات از زمين واقع مي‌شود و به طور موضعي انجام مي‌گيرد و در نوع بسيار مخرب و قوي آن نهايتاً شكاف‌هاي عميق در سطح آن ايجاد مي‌شود اما زلزله قيامت در تمام كره زمين واقع مي‌شود به اين نحوه كه زمين به جهت داشتن دو حركت وضعي و انتقالي در معرض نيروي گريز از مركز قرار دارد كه طبعاً بايد خود زمين و ذرات آن به اطراف پرتاب شود اما به جهت دو نيروي جاذبه زمين و جاذبه عمومي در موضع خود باقي مي‌ماند اما داراي لرزش‌هايي هست و آنچه جلوي اين لرزش‌ها را گرفته وجود كوه‌ةا به عنوان ميخ‌هاي زمين مي‌باشد كه ضمن حفظ زمين از لرزش و زلزله در آن پستي و بلندي‌هايي نيز ايجاد كرده است و بعد از دميدن اسرافيل در سور رفته رفته طي گذشت ميليون‌ها سال آثار حيات كاملاً از كره زمين محو مي‌شود و تابش شديد نور خورشيد سبب انهدام كوه‌ها و در واقع ميخ‌هاي زمين مي‌گردد و بر اثر حركت زمين و وزش بادها بلندي‌ها خرد و پودر شده و در پستي‌ها مي‌ريزد و به اين نحوه كاملاً طبيعي زلزله‌اي در سطح كره زمين كه بسيار شديد مي‌باشد ايجاد مي‌گردد و اين معناي « اذا زلزلت الارض زلزالها » مي‌باشد.

 بعد از زلزله شديد روز قيامت زمين حالتي پيدا مي‌كند كه سنگيني‌هاي خود را بيرون مي‌دهد كه « و اخرجت الارض اثقالها »

 در هنگامي كه نا آرامي زمين به نهايت درجه خود رسيده امام و حجت خدا بر كره زمين و آن انسان كامل از زمين مي‌پرسد كه « تو را چه شده است؟‌ » كه در اينجا زمين آرام مي‌گيرد و در واقع اعجاز و اراده پروردگار زمين را آرام و حفظ مي‌نمايد كه « و قال الانسان ما لها »

 در روز قيامت زمين به سخن مي‌آيد و آنچه بر روي آن اتفاق افتاده است را اعم از صوت و تصوير حديث مي‌كند به اين بيان كه اتم‌هاي زمين تمام حركات و سكنات را در خود ضبط كرده است و در آن روز به اذن پروردگار آن مسائل بيان مي‌شود و هيچ عملي نيست كه در روي زمين انجام گرفته باشد و مخفي بماند « يومئذ تحدث اخبارها »

 تمام موجودات اعم از جماد، نبات، حيوان و انسان مورد وحي پروردگار هستند به اين نحوه كه بخشي از وحي عبارت است از قابليت‌ها و علومي كه خداي تعالي در مخلوقات و در فطرت و نهاد آنها قرار داده است مثل اين كه زنبور عسل با اين قابليت و علم خلق شده كه در ارتفاعات خانه درست كند و از شهد گل‌ها بخورد و به نحو خاصي عسل مصفي كه مايه شفا براي انسان‌ها مي‌باشد را توليد نمايد و در اين خصوص خدا در قرآن مي‌فرمايد: « وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنْ اتَّخِذِي مِنْ الْجِبَالِ بُيُوتًا » و عالم ماده از جمله كره زمين با اين قابليت و علم خلق شده كه تمام وقايعي كه بر آن اتفاق مي‌افتد را در ذرات و اتم‌هاي خود ثبت و ضبط نمايد و لذا قرآن مي‌فرمايد: « بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا »

 اينترنت و خيلي ديگر از پيشرفت‌هاي انجام گرفته بشري دليل بر آن است كه شايد بشر از جهت علمي روزي به حدي برسد كه صدا و تصوير مردم را از اتم‌هاي زمين دريافت نمايد.

 بهترين كاري كه انسان بايد انجام دهد اين است كه اعتقاداتش را درست كند و بفهمد كه خداي تعالي و اهل بيت عص و ملائكه همراه شخص تمام اعمال و رفتار او را مي‌بينند و در نزد آنها ثبت و ضبط مي‌شود و هدف از خلقتش را بفهمد به درجاتي از عصمت دست مي‌يابد.

 در روز قيامت مردم براي ديدن آنچه انجام داده‌اند دسته دسته از قبرها خارج مي‌شوند و با خود مي‌گويند: اي واي برما! اين چيزي است كه انبياء به ما گفتند و ما باور نكرديم.

 در روز قيامت مردم تمام حركات و سكنات ظاهري و باطني كه در دنيا انجام داده‌اند حتي اگر به اندازه ذره‌اي باشد مي‌بينند و تنها كساني دچار اين وضعيت نمي‌شوند كه در دنيا به مقام عبوديت رسيده باشند.

 در روز قيامت تمام بني‌آدم در روي كره زميني كه كاملاً مسطح شده و سطح آن را شن‌هاي نرم فرا گرفته و نور خورشيد از بين رفته است اما حرارت آن وجود دارد جمع مي‌شوند يعني تمام افراد اعم از آنهايي كه در بهشت برزخي هستند و آنهايي كه در عالم بيهوشي بسر مي‌برند و آنهايي كه معذبند همه بر روي كره زمين جمع مي‌شوند به طوري كه جمعيت بهم فشرده‌اي را تشكيل مي‌دهند و لذا اين روز را « يوم الجمع » مي‌گويند.

 در صحنه قيامت دو دسته باقي مي‌مانند:

 1- انبياء كه بايد امت خود را جمع كنند و به امور آنها رسيدگي نمايند يعني كساني كه قابل شفاعتند را شفاعت كنند و كساني كه بايد مطرود گردند را طرد نمايند.

2-كساني كه از جهت اعتقادي خوبند اما نفس خود را از رذايل پاك نكرده‌اند كه بايد در صحراي محشر آنقدر بمانند تا تزكيه نفس شوند.

انبياء در صحنه قيامت نسبت به تبليغ امتشان مورد سؤال قرار مي‌گيرند و آنها پاسخ مي‌دهند كه امر تبليغ را تماماً و كمالاً انجام داده‌اند و خداي تعالي از آنها شاهد مي‌خواهد و آنها پيامبر اكرم mرا شاهد مي‌گيرند و پيامبر اكرم mبه جعفر و حمزه ع امر مي‌فرمايند تا بر تمام انبياء در صحنه قيامت شاهد بر تبليغ آنها بدهد.

 احدي با صفات رذيله حتي اگر به اندازه سر سوزني باشد وارد بهشت نمي‌شود و لذا بايد انسان به هيچ عنوان نفس اماره در او فعاليت نداشته باشد. حضرت آدم uبا وجود اين كه برگزيده الهي بود اما چون به تحريك همسرش نفسش يك خرده فعاليت كم ضرر انجام داد و از اطاعت خدا خارج شد مورد مؤاخذه قرار گرفت و توبه كرد و صفات رذيله را از خودش دور كرد و با خدا سازش كرد و رابطه‌اش را برقرار نمود.

 انسان بايد بنده خدا بشود و از خود هيچ سليقه‌اي اظهار نكند.

 خانم‌ها افتخار مي‌كنند كه فاطمه زهرا س از نوع آنها است و آقايان افتخار مي‌كنند كه پيامبر و ائمه عص از نوع آنها است اما بدانيد كه اين دو افتخار با هم برابر است. فاطمه زهرا س كوثر يعني خير كثير است، سرچشمه علم و حكمت است و از ارزش خاصي در نزد پيامبر اكرم mبرخوردار است.

 

 



[1]سوره مباركه زلزله

[2]نبأ/6

[3]نبأ/7

[4]نحل/68

[5]ق/18

[6]توبه/105

[7]تغابن/12

[8]«000تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ»شورى/7«يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ000»تغابن/9

[9]تكوير/6

[10]نوح/5

[11]يس/30

[12]قلم/51

[13]«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْخَلَائِقَ كَانَ نُوحٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَوَّلَ مَنْ يُدْعَى بِهِ فَيُقَالُ لَهُ هَلْ بَلَّغْتَ فَيَقُولُ نَعَمْ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ يَشْهَدُ لَكَ فَيَقُولُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص قَالَ فَيَخْرُجُ نُوحٌ ع فَيَتَخَطَّى النَّاسَ حَتَّى يَجِي‏ءَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ عَلَى كَثِيبِ الْمِسْكِ وَ مَعَهُ عَلِيٌّ ع وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُول نُوحٌ لِمُحَمَّدٍ ص يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَأَلَنِي هَلْ بَلَّغْتَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ يَشْهَدُ لَكَ فَقُلْتُ مُحَمَّدٌ ص فَيَقُولُ يَا جَعْفَرُ يَا حَمْزَةُ اذْهَبَا وَ اشْهَدَا لَهُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَعْفَرٌ وَ حَمْزَةُ هُمَا الشَّاهِدَانِ لِلْأَنْبِيَاءِ ع بِمَا بَلَّغُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِيٌّ ع أَيْنَ هُوَ فَقَالَ هُوَ أَعْظَمُ مَنْزِلَةً مِنْ ذَلِكَ»كافي:8/267، بحار:7/282، تأويل الآيات: 681

[14]إسراء/ 71

[15]آل عمران/33

[16]امالي صدوق:234، بحار: 43/20

۲۲ صفر ۱۴۲۴ قمری- ۵ اردیبهشت ۱۳۸۲ شمسی- جلسه هجدهم اعتقادات- ولایت

 

@ متن سخنراني 22 صفر المظفر 1424 مصادف با 5 ارديبهشت 1382 و 25 آوريل 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(مائده/55)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»([1])

 

3- معرفت امام عليه السلام

اگر چه مي‌‌‌خواستم اين هفته بحث ولايت و امامت را تمام كنم ولي اصرار بعضي از خوبان كه مطالب را خوب دقّت مي‌‌كنند و ان‌شاء اللّه مي‌‌روند كه زيربناي وجوديشان، روحيشان را كه اعتقادات باشد كاملاً درست كنند؛ بعضي از واژه‌هايي كه در قرآن و يا در روايات نسبت به ائمّه‌ي اطهار و چهارده معصوم عليهم الصلوة و السلام آمده كه من سختم بود آن‌ها را هم در مجلس توضيح بدهم خواهش كردند كه آن‌ها را هر طور ممكن است عرض كنم. در هفته گذشته، معني عين‌اللّه و يد‌اللّه و وجه‌اللّه و اذن‌اللّه و لسان‌اللّه را تا حدي توضيح دادم جملاتي كه باقي ‌ماند: يكي «جنب‌اللّه» است، و ديگري «نفس‌اللّه» و سومي «كلمة‌اللّه» است اين سه اسم كه روي چهارده معصوم پاك عليهم الصلوة و السلام در روايات گذاشته شده اگر چه مشكل است توضيحش، ولي از خدا كمك مي‌‌گيرم كه هم بتوانم توضيح بدهم و هم ان‌شاءاللّه شما بفهميد([2]).

 

C امام عليه السلام جنب الله است

اوّل كلمه‌ي «جنب‌اللّه»: جنب به معناي كنار، به معناي همجوار و اين مطلب و اين كلمه در روايات مكرّراً بيان شده، «نَحْنُ جَنْبُ‌اللّهِ([3])، عَلِيٌّ جَنْبُ اللهِ([4])».

 

c معناي «جنب الله»

جنب به معناي آن چيزي است كه لياقت دارد كه در كنار خدا و كسي كه در كنار خدا قرار گرفت و همنشين پروردگار بود و ممسوس در ذات خدا بود؛ آن كسي است كه تمام صفات الهي را به قدر ظرفيتش داشته باشد،

 

c چرا خداي تعالي براي خودش جَنبي قرار داده‎است؟

درست است كه «مَا لِتُرَابِ وَ رَبِّ الْاَرْبَابِ»، خدا كجا و مخلوقش كجا؟ امّا پروردگار متعال براي آن‌كه اين فاصله عجيب و عميق بين مخلوق و خالق برطرف شود، براي خودش يك جنبي قرار داده، كناري قرار داده، واسطه‌اي قرار داده كه افراد متديّني كه مي‌خواهند بسوي خدا حركت كنند، از اين راه حركت كنند يعني راه ديگري نروند.

 

c درك دقيق معنا و مفهوم «جنب الله»

شيطان هم جنبي دارد، رفيقي دارد، همنشيني دارد و خداي تعالي هم همنشيني دارد.يعني همان‌طوري كه اگر در يك مجلسي قرار گرفتيد، يك دفعه چشمتان به يك دوست صميمي‌تان مي‌‌افتد در مجلس جا نيست امّا وقتي او را ديديد اشاره مي‌‌كنيد: «بيا پهلوي من بنشين، تو با من رفيقي، تو با من هماهنگي، تو با من هم‌صفت و همراهي»، كنار خودتان مي‌‌نشانيدش؛ هر كس ببيند اين تصور در وجودش قطعي است كه اين شخص وارد از دوستان بسيار صميمي اين شخص است، چرا؟ به خاطر اين‌كه پهلوي خودش نشاند، چرا؟ به خاطر اين‌كه او را مقرّب خودش قرار داد. در حقيقت مقربترين،

 

# مقام قرب الهي يعني چه؟

مقرب كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم و «قرب الي‌اللّه» كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم؛ يعني در صفات به پروردگار نزديك بودن و الاّ خداي تعالي كه مكاني ندارد كه پهلو داشته باشد يا جايي باشد كه به او نزديك انسان بشود، از نظر مكاني «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»([5])، از رگ گردن خدا به همه حتي به دشمنان دين نزديك‌تر است.

 

# 14 معصوم عليهم السلام مقربترين هستند

پس اين قرب، اين هم‌جواري، اين جنب و پهلوي او قرار گرفتن فقط و فقط در بُعد معنوي است؛ يعني صفات الهي را اين چهارده معصوم عليهم ‌السلام آنچنان در وجودشان ظاهر و بارز است كه آن‌ها كنار خدا هستند، آن‌ها با خدا هستند،

 

# ائمه‎ي اطهار عليهم السلام مع‎الحق هستند

كه در روايات دارد، «عَلَي مَعَ الْحَقِّ»([6])، حق مطلق خدا است و علي با حق است و حق با علي است، حق مطلق؛ يعني راستي و صداقت مطلق، واقعيّت مطلق؛ يعني آن كسي كه محال است حادثه‌اي بر او وارد شود، محال است از نظر عقلي كه نباشد. امّا شخصي كه باصطلاح ما مخلوق است و خلق شده همه حوادث ممكن است بر او وارد شود. مخلوق؛ يعني مركز هجوم حوادث، مركز هجوم نابودي‌ها، در ميان مخلوقات خدا چه حيوانات، چه انسان‌ها، چه اجنه و چه ملائكه، چهارده نفرند كه اين‌ها چون به خدا متصلند، چون جنب‌اللّه‌اند به هيچ حادثه‌اي و هيچ مشكلي و هيچ فنايي برخورد نمي‌كنند،

 

$ اهميت دنيا و متعلقات و حوادث آن

حادثه‌اي دنيايي اين‌ها حادثه نيست نه براي شما و نه براي آن‌ها، كشته شدن و از بين رفتن «ان‌شاءاللّه» از هفته آينده درباره‌ي مرگ و عالم برزخ كه سخن گفتم آن وقت مي‌‌فهميد كه مُردن و زنده بودن و مريض شدن و بيچاره شدن در دنيا اين‌ها اصلاً قابل ذكر براي يك بشر نيست، براي ما افراد ضعيف، افرادي كه تمام حواسمان متوجّه دنيايمان هست، نه به خدا فكر مي‌‌كنيم، نه به قيامت فكر مي‌‌كنيم، نه به بهشت و جهنم فكر مي‌‌كنيم، اين‌ها مسأله است و الاّ براي ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام اين‌ها به هيچ وجه مسأله نيست. اگر مثلاً فرض كنيد شما مركبي داشته باشيد، مركب شما كه مثلاً فرض كنيد مي‌‌خواهيد صد سال در دنيا زندگي كنيد يك روز به شما يك مركبي دادند اين مركب حالا شَل باشد، كور باشد، هر حادثه‌اي بر او وارد شود براي شما اهميّت ندارد، بلكه از مركب هم يك خرده‌اي نزديك‌تر لباس شما، لباستان اگر گوشه‌اي قبلاً كثيف شد به جايي گير كرد، پاره شد و يا مثلاً در جايي گذاشته بوديد شما صدها دست لباس داريد در جايي گذاشته بوديد بنزين ريختند و آتش دادند شايد ده روز بعدش فراموش كنيد، برايتان اهميّت ندارد، اين بدن در دنيا همين‎طور است؛ براي كسي كه مي‌‌داند كه از كجا شروع كرده و به كجا ختم مي‌‌شود يا بگويم اصلاً ختم نمي‌شود، يك همچنين فردي؛ صد سال توي دنيا برفرض در تمام اين صد سال مبتلا به سرطان باشد مسأله‌اي نيست. چند صد سال بعدش را فراموش مي‌‌كند، يادش مي‌‌رود، تا چه برسد به اين‌كه يك ساعت در جبهه به او مثلاًخمپاره بخورد و قطعه قطعه شود، بدن است، لباس است كه ان‎شاءالله اين مسأله خيلي اهميّت دارد و اميدوارم از هفته‌هاي آينده خوب دقّت كنيد و اين معنا را بفهميد كه تمام سعادتتان به همين معنا است و شناختن اين معنا است. بگذريم،

 

$ ائمه اطهار عليهم السلام تحت تأثير هيچ چيز واقع نمي‎شوند

ائمّه‌ اطهار هيچ حادثه‌اي برايشان پيش نيامد و نخواهد آمد و هيچ چيز آن‌ها را تحت تأثير قرار نمي‌دهد؛ يك روز ايمانشان قوي باشد، يك روز ايمانشان ضعيف باشد، يك روز دچار به افسردگي باشند از نظر روحي، يك روز مثلاً اعتقاداتشان كامل و يك روز ناقص، ابدا،

 

$ مقام باعظمت خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام

آن‌ها ممسوس، آن‌ها جنب‌اللّه‌اند، آن‌ها ممسوس در ذات خدا هستند، فقط فرقشان همين است كه آن‌ها مخلوقند و خدا خالق، خدا هر چه برايش امكان داشته كه در ممكن قدرت‌نمايي كند در روح مقدّس خاندان عصمت و طهارت قدرت‌نمايي كرده كه در مقدمه اذن دخول بعضي از حرم‌هاي مطهره هست كه «اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي»، خدا را شكر مي‌‌كنيم، حمد مي‌‌كنيم كه براي ما ائمّه‌اي قرار داد – خوب دقّت كنيد – ائمّه‌اي قرار داد كه اگر بنا بود خودش به طور محال در مكاني، در مكاني مجسم بشود، اين‌ها مي‌‌شدند، «اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَينَا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَكَانِ»([7]) بنابراين، نمي‌دانم توانستم معني جنب‌اللّه را عرض كنم يا نه.

معني جنب‌اللّه اين است كه كنار خدا، داراي همه‌ي امتيازاتي كه پروردگار دارد جز احديّت و جز خالقيّت مطلق و جز علم مطلق كه آنچه خاندان عصمت دارند معلومات و يادگرفته‌هايي است از پروردگار.

 

C امام عليه السلام نفس الله است

و امّا معناي «نفس‌اللّه»،

 

c معناي نفس

نفس در لغت به معني خود است – خوب دقّت كنيد – مي‌‌گويند فلاني خودش آمد، نفسش آمد، به شما گفته‌اند تزكيه‌ي نفس كنيد، يعني خودتان را پاك كنيد، خود، خوديّت.

 

c علي عليه السلام نفس پيغمبر صلي الله عليه و آله است

در بعضي از روايات و آيات قرآن اين جمله به ائمّه‌ي اطهار اطلاق شده، در قرآن آمده كه «وَيُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ»([8])، خدا شما را از نفسش مي‌‌ترساند. در قرآن مجيد وقتي كه نصاري نجران با رسول‌اكرم بنا شد مباهله كنند خداي‌ تعالي به پيغمبراكرم فرمود: «قُلْ»، بگو: «تَعَالَوْا نَدْعُ»، بگو بياوريد در اين محفل، «أَبْنَائَنَا وَأَبْنَائَكُمْ»، ما فرزندانمان را بياوريم شما هم فرزندانتان را بياوريد، «أَبْنَائَنَا وَأَبْنَائَكُمْ وَنِسَائَنَا وَنِسَائَكُمْ»، زنهايمان را ما مي‌‌آوريم شما هم زنهايتان را بياوريد، «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»؛ درباره اين آيه خيلي حرف است چرا گفته است ابناءنا، چرا فرموده است نسا‌ئنا، كه فقط فاطمه زهرا را آورد؟ خيلي حرف است كه اين‌ها بماند. آن جمله‌اي كه مي‌‌خواهم استفاده كنم اين است كه فرمود: «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»([9])، قطعاً، يقيناً طبق روايات سني و شيعه منظور از كلمه‌ي «أَنْفُسَنَا» علي ابن ابيطالب است خودمان را، چرا پيغمبر اينجا فرمود: خودمان را بياوريم، دعوت كنيم؟ آخر انسان خودش را كه به جايي كه مال خودش است كه دعوت نمي‌كند! چرا فرمود خودمان را، علي را خودش تصور كرد، آيا علي ابن ابي‌طالب از نظر شكل و قيافه مثلاً اين‌ها دو برادر دو قلو بودند، شبيه به هم هر كدامشان رفتند مانعي نداشته باشد؟ نه از چه جهت، پيغمبر فرمود «وَأَنْفُسَنَا»؟ يك مقدار بسيار مختصر اگر فكر كنيد به اين نتيجه مي‌‌‌رسيد كه چون پيغمبراكرم هر چه داشت از علم و تقوا و ايمان و عصمت علي ابن ابيطالب داشت، چيزي كم نداشت جز اين‌كه نام اين علي است و نام او محمّد صلي اللّه عليه و آله وسلم، فرق ديگري نبود. شما اگر فرق ديگري كه كلمه «أَنْفُسَنَا» را به آن اطلاق كرد پيدا كرديد ابدا،

 

c چگونه امام عليه السلام نفس الله است؟

خداي‌ تعالي چرا اين جمله را براي علي ابن ابيطالب يا ساير ائمّه فرموده؟ چون خدا با مخلوقش هيچ تناسبي ندارد، من الان برايتان توضيح مي‌‌‌دهم.

خداي‌ تعالي چند صفت و چند موضوع دارد كه عقل مي‌‌گويد دومي ندارد. (يكي ازليتش، يكي مجرد بودنش و صفات ذاتش) به هر حال كه نمي‌شود بگوييم دو تا موجود در عالم وجود دارد كه يكي او است و يكي هم خدا است، نه، عقل ما مي‌‌گويد. پس باصطلاح اهل علم در درس‌هاي علمي‌مان گفته‌ايم و شنيده‌ايم از اين صفات علي ابن ابيطالب وقتي كه مي‌‌گويند: «أَنْفُسَنَا»، منصرف است، مثلاً اگر گفتند پيغمبر نفس علي است و علي نفس پيغمبر، شما مي‌‌دانيد كه هر دويشان از مثلاً فرض كنيد از فاطمه بنت‌اسد متولّد نشده‌اند و هر دويشان از آمنه متولّد نشده‌اند، از اين منصرف است، از اين‌كه اين‌ها هر دويشان در يك سن هم باشند باز ما چون مي‌‌دانيم آن‌ها سن‌هايشان با هم فرق مي‌‌كند از اين هم منصرف است ، معناي انصراف يعني اين؛ چيزي كه باقي مي‌‌ماند اين است كه هر چه از صفات و خصوصيّات پيغمبر دارد علي ابن ابيطالب هم دارد، همين‌طور هر چه از صفات و خصوصيّاتي كه مي‌‌تواند يك ممكن از خداي‌ تعالي داشته باشد علي ابن ابيطالب عليه الصلوة والسلام دارد، ازلي نيست، ابدي نيست، خالق نيست و علم مطلق و مجرد نيست، امّا بقيّه هست، اين مطلبي است كه در ماه رجب كه چهار ماه ديگران‌شاءالله به‌سراغتان مي‌‌آيد در دعاي رجبيه مي‌‌خوانيد «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»([10])، جدايي نيست بين خدا و بين ائمّه‌ي اطهار. «ولات امر»، ولات مطلق الهي آن اوليايي كه از طرف پروردگار كه چند هفته قبل تذكّر دادم ولايت خاص‌الخاص دارند بين آن‌ها و تُويِ خدا فرقي نيست، جز اين‌كه آن‌ها مخلوق تواند و بنده تو هم هستند و الاّ در صفت رحمانيّت، رحيميّت و كل صفاتي كه از خدا به مخلوقش اظهار مي‌‌شود اين‌ها دارا هستند. اين معني نفس‌اللّه است، «وَيُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ »([11])

در زيارت اميرالمؤمنين عرض مي‌‌كنيم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَفْسَ اللّهِ»([12])، اي نفس خدا! اين هم معناي نفس‌اللّه و

 

C امام كلمه‌الله است

معني «كلمة‌اللّه»، كلمة‌اللّه، البته درباره‌ي حضرت عيسي هم اين گفته شده،

 

c اقسام كلمه‌الله

كلمة‌اللّه، طبق همان صفاتي كه در هفته گذشته عرض كردم به خاص‌ و خاص‌الخاص و عام تقسيم مي‌‌شود: «كلمة‌اللّه العام»، «كلمة‌اللّه الخاص»، «كلمة‌اللّه الخاص‌الخاص».

 

c معناي «كلمه» و شناخت كلمه‌الله عام

اوّل معني كلمه را عرض كنم، چون وقتي كه به ما مي‌‌گويند كلمه يعني حرفي كه ما زديم اين را توي ذهنمان مي‌‌آيد ولي يك قدري وسيع‌تر از اين است.

«كلمه» چيزي است كه آنچه در باطن انسان است به وسيله او ظاهر مي‌‌شود، الان من امروز براي شما حرف مي‌‌زنم، هر چه كه در باطن دارم، هر چه كه مي‌‌فهمم براي شما با سخنم عرض مي‌‌كنم، اظهار علم به هر وسيله‌اي كه انجام شد آن مي‌‌شود كلمه آن شخص.

خداي‌ تعالي بشر را خلق كرده، موجودات مخلتف را خلق كرده، همه‎ي اين‌ها كلمة‌اللّه‌اند، منتها عام، همه كلمة‌اللّه‎ايم، يعني اظهار قدرت پروردگار؛ اظهار خلقت پروردگار، قرآن را كه كلمة‌اللّه مي‌‌گوييم، كلام خدا مي‌گوييم مال اين است كه هر چه خدا از علم مي‌‌خواسته در اختيار بشر بگذارد در قرآن گذاشته اين شده كلمة‌اللّه و خلاصه معني كلمه اظهار آنچه در باطن است، حالا به وسيله زبان باشد، به وسيله اشاره باشد، به وسيله ايجاد يك چيزي باشد، شما وارد يك اتاقي مي‌‌شويد مي‌‌بينيد ده تا مجسمه بسيار زيبا اينجا گذاشته شده مي‌‌فهميد صاحب‌خانه با اين علمش يك چيزي به شما گفته و آن اين‌كه من مجسمه ‌‌سازم، توي يك عكّاسي وارد مي‌‌شويد مي‌‌بينيد عكس‌هاي زيادي آنجا هست معلوم مي‌‌شود صاحب اين مغازه عكاس است و همين‎طور، خداي تعالي ماها را خلق كرده با خلقش سخن گفته كلمه‌اي فرموده؛ يعني من اين قدرت را دارم، من اين خالقيّت را دارم، من رازقم كه دارم به همه روزي مي‌‌دهم، پس – بنابراين، معني كلمه را فهميديد حالا هر چه بشر خداي تعالي كه سهل است، اگر هر چه خلق كرده همه به يك معنا اسمش كلمة‌اللّه‌اند، اين معناي كلمة‌اللّه العام.

 

c اولياء الهي كلمه‎ي خاص خدا هستند

«كلمة‌اللّه الخاص» چه هست؟ آخر كلمة الله العام حتي حيوانات را هم شامل مي‌شود، كلمة‌اللّه العام حتّي حيوانات را هم شامل مي‌‌‌‌‌شود اگر يك فردي هم روحش را درست كرد، صفات حميده پروردگار را در خودش به وجود آورد، خليفة‌اللّه شد در حد خودش و اخلاق انساني پيدا كرد كه همان اخلاق الهي است كه «تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ اللّهِ»([13]).

اگر اين طوري شد كه اكثراً اولياء خدا اين‌طورند، اين‌ها كلمة‌اللّه الخاصند، يعني يك خصوصيّاتي در اين‌ هست كه بهتر خدا را نشان مي‌‌دهد سخن خدا را بهتر معرّفي مي‌‌كنند. شما اگر وارد مثلاً يك اتاقي شديد ديديد كه يك مشت مجسمه‌هاي گِلي بي‌ارزش اينجا هست شما پي به هنر مجسمه‌ساز نمي‌بريد يا لااقل مي‌‌گوييد اين همين است. امّا اگر يك مجسمه بسيار زيبا، بسيار حسّاس ديديد درست كرده، بهتر نشان مي‌‌دهد هنر آن مجسمه‌ساز را، اولياء خدا بهتر خدا را معرفي مي‌‌كنند، اخلاقشان، كردارشان، رفتارشان همه چيزشان روي حساب، در صراط مستقيم، دقيقاً طبق آنچه خدا خواسته اين را مي‌‌گويند كلمة‌اللّه الخاص كه

 

# رمز موفقيت اولياء الهي

حضرت عيسي از اين قبيل بود و «وَكَلِمَتُهُ»([14])‎ كه خدا در قرآن مي‌‌گويد روي اين اساس مي‌‌گويد. كلمة‌اللّه الخاص، يك كلمه‌اي است كه تمام مردم وقتي نگاهش مي‌‌كنند، حرف‌هايش را گوش مي‌‌دهند، مطالبش را مي‌‌شنوند، مي‌‌گويند: اين ارتباط با خدا دارد. حتماً خدا هست، خداي‌ تعالي در قرآن مي‌‌فرمايد: «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»([15]). اين علم كتاب را دارد و در يك جا درباره‌ي آصف بن برخيا، آصف بن برخيا كلمة‌اللّه خاص است كه وقتي حضرت سليمان گفت: تخت بلقيس را كيست براي من بياورد؟ گفت: «أَنَا آتِيكَ»([16])، من براي تو مي‌‌آورم چشمت به هم نخورد، چشم بهم خوردن خيلي سريع است و آورد. اين كلمة‌الله خاص است؛ يعني در ممكنات تصرّف مي‌‌كند، مي‌‌تواند با خدا آنچنان پيمان بسته باشد كه از قدرت پروردگار يك چنين استفاده‌اي بكند كه از خدا بخواهد كه خدايا! اين تخت بلقيس را تو مي‌‌تواني بياوري من كه زورم نمي‌رسد يك ارتباطِ خيلي فوري.

 

$ اسم اعظم خدا

تعبيراتي در كلمات افراد هست كه اين‌ها «اسم اعظم» دارند، من يك جمله‌اي درباره‌ي اسم اعظم برايتان عرض كنم، نمي‌دانم توي جاهاي ممنوعي كه يك عدّه خاصي حق دارند بروند رفتيد يا نه؟ اين‌ها يك اسمي دارند، يك رمزي دارند رمزش ممكن است هيچ معنا هم نداشته با شد، هيچ مناسبتي هم نداشته باشد ولي آن رمز را كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند كلمه رمز شب مثلاً وقتي آن كلمه را آن شخصي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد وارد منطقه ممنوعه بشود گفت، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند: بفرمائيد بفرمائيد. اسم اعظم پروردگار، همه اسم‌هاي خدا اعظم است همه‌اش، منتها بعضي‌هايش به درد بعضي جاها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد نه اين‌كه فكر كنيد، باز آن مثلاً «الف» و «لام» و «ه» اين‌ها مؤثّر است بعضي‌ها خيال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند اين حروف مؤثّر است، بسيار حرف بيخودي است. اگر بگويند حرف، حروف مستقلاً مؤثّر است شريك براي خدا تعيين كرده‌اند و پيدا كرده‌اند، نه. آن كلمه را مي‌‌‌‌‌‌‌گويند، ملائكه مي‌‌‌‌‌‌‌آيند كمكش، مي‌‌‌‌‌‌‌برندش و او را بر‌گردانند، منتها بايد اوّل وليّ‌خدا شد، بعد «امانت‌دار» شد، امانت‌دار. تو را مي‌‌‌‌برند توي انبار مهمّات، اگر يك چند تا از آن مثلاً هفت تيرها برداري زير لباس قايم كني مي‌‌‌‌گيرند و كتكت هم مي‌‌‌‌زنند، علاوه بر اين خداي‌ تعالي مي‌‌‌‌داند كه اين آدم متغلبي است، اصلاً به او نه كلمه رمز مي‌‌‌دهد نه وليّي از اولياءش قرارش مي‌‌‌دهد.

گاهي كلمه اسم اعظم «علي» است، بعضي جاها كار مي‌‌كند، اسم اعظم «حسين» است، البته خداي‌ تعالي حتي در اسم اعظم حرف بي‌ربط بي‌ارزش را قرار نداده، اسماء خودش و اسماء اوليائش را قرار داده، امّا آصف بن برخيا مثلاً حال من نمي‌گويم اين جمله را گفت مي‌‌گويد: «يا علي»، تخت حاضر مي‌‌شود، يا علي گفتن هم لازم نيست همه حروفش را بگويد، همين قدر بگويد: «يا»، تخت حاضر است يك چشم بهم زدن اين اولياء خدا اسم اعظم را بلدند، البتّه نه اين‌كه همه‌ي اسم اعظم همه اختيارات در اختيار اين‌ها باشد هر وليّ خدايي را پيدا كرديد نه اين جوري نيست، براي ضرروت و الاّ آصف ابن برخيا با اين قدرتي كه داشت يك مغازه حمل اثاثيه اين جوري چه مي‌‌گويند، اين‌جوري باز مي‌‌كرد خيلي درآمد داشت، خيلي هم مشكلات مردم رفع مي‌‌شد، نه! يك دفعه به او گفتند اين كار را بكن و كرد، يا آنقدر نزديك بود به خدا، كه خداي تعالي به او اجازه داد براي اين‌كه توي قرآن بيايد، براي اين‌كه بشر بداند به كجا ممكن است برسد، براي اين‌كه مردم را درس بدهد، اين كار را كرد والاّ هميشه اين كارها نبود؛ يعني اگر خدا مي‌‌خواست هميشه بود، ببينيد و در قرآن خوب دقّت كنيد در اين آياتي كه مربوط به حضرت عيسي است مي‌‌گويد: «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»([17])، همه جا مي‌‌گويد: «باذن‌اللّه يا باذني»، اذن خدا، اجازه خدا، اراده خدا، حضرت عيسي اگر از من بپرسيد بالشخصه قدرت حتّي يك مورچه را نداشت، امّا در ارتباط با خدا هر چه خدا لازم بود قدرت در اختيارش مي‌‌گذاشت. در اختيار ما نمي‌گذارد چرا در اختيار ما نمي‌گذارد؟ خوب اين سؤالي است و در اختيار حضرت عيسي و علي‌ابن ابيطالب گذاشته است؟ نه خودمان خودمان را بهتر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسيم، الان شب يك دعا كنيم فوراً مستجاب بشود ببينيد با اين چقدر دكّان باز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم، چقدر با آن فخر بر ديگران مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروشيم، چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم؟! دوستان هر كس به شما گفت كه آقا فرموده است: تو بايد اين كار را بكني. اعتنا نكنيد؛ آخر يك چيزي كه من هميشه از آن پرهيز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم و شماها بعضي‌هايتان متأسفانه مبتلا به اين‌ها هستيد همين ارتباطات دورغي يا بعضي‌هايش شيطاني يا بعضي‌هايش برفرض راست، مي‌‌‌‌‌‌‌‌آييد براي مردم مي‌‌‌‌گوييد، نكنيد اين كارها را هيچ، انسانيّت انسان ارزش دارد.

 

$ عبوديت

من اگر بنا بود مكاشفاتي را نقل كنم خيلي از اين‌ها نقل مي‌‌كردم، مكاشفاتي كه ارزش دارد «مكاشفات علمي» است، بنشين ببين علي ابن ابيطالب چقدر بزرگ است، اين را كشف كن، اين مكاشفه برايت اهميت دارد حالا مثلاً نشستي داري [مي‌‌گويي:] «السلام عليك يا علي [ابن ابيطالب]، يك دفعه مي‌‌بيني در حرم جلويت باز شد، وارد حرم شدي، خوب چي مي‌‌شود تو به كجا رسيدي؟ خوب در بيداري هم همين كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، نگوييد كه اين جور چيز به اين مهمي! بله!، بله من شماها را مي‌‌‌‌‌‌‌خواهم «ان‎شاءالله» خيلي از اين بالاترها باشيد يعني صد درصد در اختيار خدا باشيد، خداي تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌گويد كه زير دست يك بوزينه كه بدتر از بوزينه است خودتان قرار بدهيد، ريسمان به گردنتان بيندازند، بكشندتان، ببرند شما را توي مسجد، بگوييد: چشم. بگويد: در خيبر را بكن، بالا نگه دار لشكر عبور كنند، بگو: چشم هيچكدامشان برايت فرقي نكند، نه آن غصّه‌ات بدهد، نه اين افتخاري برايت باشد، مي‌‌‌‌‌توانيد برسيد به اينجا، مي‌‌‌‌‌گوييد: اين كار علي ابن ابيطالب بود اگر تنها كار علي بود، بيان نمي‌كردند، يك معلم توي كلاس اگر برداشت روي تخته سياه يك چيزي نوشت، براي خودش ننوشته براي تو نوشته، هر دعايي كه در دعاهاي صحيفه سجّاديه مي‌‌‌‌بينيد براي شما است و الاّ نصف شب يكي پا مي‌شود من و شما پا مي‌‌‌‌شويم با خدا مناجات مي‌‌‌‌كنيم فردا بر نمي‌داريم بنويسيم بدهيم دست مردم، اين‌ها براي ما است، آن ارتباط خاص‌الخاصي كه آن‌ها با خدا دارند نه براي ما قابل فهم است، نه هم براي ما مي‌‌‌گويند، نه هم لازم است كه ما بدانيم. دقّت كرديد.

پس اولياء خدا آن‌هايي كه خاصند مثل آصف ابن برخيا، مثل حضرت عيسي، مثل انبياء بزرگ، مثل صالحين، مثل صديقين، مثل شهداء بعد از اين عالم اين‌ها كلمة‌اللّه الخاصند،

 

c امام عليه السلام كلمه خاص‎الخاص الهي است

امّا «كلمة‌اللّه الخاص‌الخاص»، خاص‌الخاص كه بايد ما ائمّه‌ي اطهار را به اين عنوان بشناسيم، بايد بشناسيم، هر چه خدا، هر چه خدا، ببينيد من با اين تعريف كه عرض مي‌‌كنم همين‌جور ياد بگيريد كه مبتلا به شرك و انحراف نشويد. ببينيد به يك نقّاش يك تابلو مي‌‌دهند يك متر در يك متر است، مي‌‌گويند روي اين نقاشي كن، اين تابلو محدود است كه بيشتر از اين نقاشي نكرده، اين تو هستي كه نمي‌تواني بيشتر از اين بفهمي. خداي‌ تعالي بي‌نهايت در علم و قدرت است اصلاً قابل فهم براي ما نيست علم و قدرت پروردگار، امّا در ممكن، ممكن را يك تابلو تصوّر كنيد در ممكن آن حدّي كه امكان داشته خدا علم قرار بدهد، امكان داشته قدرت قرار بدهد، امكان داشته كه صفاتش را در آن‌ها قرار بدهد در اين چهارده معصوم عليهم الصلوة و السلام قرار داده باز فردا بعضي‌ها تلفن به من مي‌‌كنند تعجب مي‌‌كنم من اين‌قدرهمه جان مي‌‌كَنم، زحمت مي‌‌كشم، توضيح مي‌‌دهم، باز بعضي‌ها حضرت جواد سنش كم بود، علمش كمتر بود، حضرت اميرالمؤمنين سنش بيشتر بود پس علمش بيشتر بود، من وقتي اين سؤالات را گوش مي‌‌دهم مي‌‌گويم: «يا حسرتا»! من چي دارم مي‌‌گويم براي من و شما سن مطرح نيست، نبايد باشد، ان شاء الله برايتان شرح مي‌‌دهم. سن يعني چه؟ آني كه سنش زياد است اگر خوب از امتحان بيرون آمده باشد خوش به‌حالش، زودتر امتحانش را داده، آن كسي هم سنش كمتر است اگر مي‌‌‌خواهد امتحان بدهد «ان شاء الله» خدا توفيقش بدهد همين!

آني كه سنش بيشتر است ايمانش بيشتر است نه اينجور نيست، خيلي افراد پيرمرد بي‌ايمان‌ترين‌اند و خيلي جوان‌ها هستند با ايمان‌ترين‌اند. اصلاً سن مطرح نيست مي‌‌خواهم ان‌شاءاللّه كم‌كم آماده بشويد براي آنچه كه درباره‌ي قيامت و معاد مي‌خواهم صحبت كنم، ان شاء الله گوش بدهيد آن كسي كه كلمة‌اللّه الخاص الخاص است كه حضرت عيسي انبياء كلشان حتي حضرت ابراهيم و هيچ يك از صالحين، هيچ يك از اوليا‌ء خدا به آن مقام نمي‌رسند اين كلمة‌اللّه الخاص الخاص است كه هر چه بايد خداي‌ تعالي در كره زمين نه، در تمام ماسوي اللّه از علم قرار بدهد به اين‌ها داده از قدرت انجام بدهد، به اين‌ها عنايت كرده، منتها فرق همين است كه او ازلي است او نامحدود است و اين‌ها در همين محدوده عالم خلقت قدرت و علم دارند و اين كم نيست و براي ما هم فرقي نمي‌كند. لذا «وَقُلْ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»([18]).

 

# آيا مي‎دانيم وقتي مي‎گوييم «يا‎صاحب‎الزمان» يعني چه؟

حالا متوجّه مقام امام عصر عليه ‌السلام شديد روز جمعه است دعاي ندبه خوانديم، هي مي‌‌گوييد: «اَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْاَرْضِ وَ السَّمَاءِ»([19])، معناي اين جمله را امروز شايد با اين سه كلمه‌اي كه ترجمه كردم و من خودم واقعاً در مقابل حقايق مثل يك بچّه شيرخواري هستم كه هيچي نمي‌فهمم ولي خوب چه كنم ديگر حالا اين منبر پيغمبر و اين محافل پر نور شماها به دست افرادي مثل من افتاده‎است. آيا مي‌‌شود آقا بيايد با شما صحبت كند، «كلمة‌الله الاعظم»، كلمة‌الله الخاص الخاص آن كلمة‌اللّهي كه در قرآن خداي‌ تعالي فرموده كه اگر تمام درياها مركب بشود، (اين صريح قرآن است) اگر تمام درخت‌ها قلم بشود، اگر هفت برابر اين دريا، دريا اضافه كنند، «لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي»([20])، قبل از اين‌كه كلمات خدا تمام بشود، كلمات خدا و ائمّه‌ي اطهار، فضائلشان تمام بشود، درياها تمام مي‌‌شوند، حالا مي‌‌دانيد اسم كه را مي‌‌بريد وقتي مي‌‌گوييد: «يا صاحب‌الزمان»، مي‌‌دانيد چقدر لياقت پيدا كرده‌ايد كه اسم يك چنين موجودي به شما اجازه داده‌شده كه به او عرض ارادت كني و روز جمعه خودتان را ميهمان آقا بدانيد، «مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ … هَذَا يَو‎مُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ»([21]).

آقاجان! امروز ما توقع داريم، اگر بگوييد شما ليقات داريد همه‌مان مي‌‌گويم: نه، يك وقتي من بچّه بودم، استادم به من، گفتم: چرا من خدمت آقا نمي‌رسم، حتّي آنقدر بچّه بودم فكر مي‌‌كردم خدمت امام زمان رسيدن يعني خدمت بدنشان بايد برسم، اين را مي‌‌پرسيدم، ايشان به من گفتند كه تو هنوز بچّه‌اي، گفتم: «اگر به لياقت ما باشد كه سلمان هم لياقت ندارد خدمت امام زمان برسد، – حالا اين حرف من نمي‌دانم چطور گفتم – اگر به آقاي آن‌ها باشد به يك سنگي هم ممكن است اين لياقت را بدهند». ايشان بلند شد لب‌هاي من را بوسيد گفت: بارك اللّه! حالا آقا اين حرف را ما از بچگي گفتيم وقتي گفتيم كه استادم به ما گفت: تو بچّه‌اي، حالا هم بچّه‌ايم، حالا هم نمي‌فهميم شما يعني چه، ما يعني چه؟ ولي به لطفتان، به كرمتان، به محبّتتان، به رحمانيّت و رحيميّتتان عنايتي كنيد، «وَ اَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَاَضِفْنِي وَاَجِرْنِي يَا مَوْلايَ وَ اَنْتَ كَريِمٌ مِنْ اَوْلادِ الٌكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَ الْاِجَارَةِ»([22]).

 

4- روضه‎ي امام حسين عليه السلام

صلّي اللّه عليك يا اباعبداللّه، ايّام اربعين اباعبدالله الحسين است، اميدواريم كه ما ان شاء الله از عزاداران ابي‌عبداللّه الحسين در اين دو ماهي كه عزاداري كرديم قرارمان بدهد و همه‌مان را از ياران حجة‌ابن الحسن قرار دهد.

 

5- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا رحمن يا رحيم يا غياث المستغثين

عجل لوليك الفرج

عجل لمولانا الفرج

خدايا! فرج امام ما، امام عزيز ما را الساعة برسان، همه‌ي ما را لايق محضرش قرار بده

پروردگارا! همه‌ي ما را لايق شنيدن صداي مباركش قرار بده

همه‌ي ما را چشم‌هاي همه‌ي ما را لايق زيارت بدن مقدسش قرار بده

پروردگارا! ايمان كامل به ما مرحمت بفرما، توفيق تزكيه‌ي نفس به ما عنايت بفرما

همه ما را از اولياء خودت قرارمان بده

پررودگارا! به آبروي ولي‌عصر قسمت مي‌‌دهيم گرفتاري‌هاي شيعه را در كره زمين بالاخص شيعيان عراق را برطرف بفرما

خدايا! زيارت خانه‌ات، زيارت قبور ائمّه‌ي بقيع و رسول اكرم و زيارت ائمّه‌ي عراق را همين امسال نصيب همه‌مان بفرما

از همه آفات و بليّات همه ما را حفظ بفرما

امواتمان را غريق رحمت بفرما.

 



[1] مائده/55

[2] «أَنَا عُرْوَةُ اللهِ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ اللهِ التَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اللهِ وَ لِسَانُهُ الصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اللهِ الَّذِي يَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتِى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللهِ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» معاني‏الأخبار: 17

[3] غايه المرام، مكيال 2/10

[4] نهج الايمان: 568، كشف اليقين: 24

[5] ق/16

[6] «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ» احتجاج: 1/97، صوارم المهرقه: 148، بحار: 33/331«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ» شهب الثواقب: 72، الشافي في الامامه: 1/202، شرح احقاق الحق: 1/58، الغدير: 3/176، بحار: 28/368«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَي الْحَوْضِ» الغدير: 3/177، غايه المرام: 1/245، منهاج الكرامه: 72، استغاثه: 1/9، بحار: 29/15، اسناد بسيار زياد

[7] بحار 99/115

[8] آل عمران/28

[9] «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»آل عمران/61

[10] مكيال: 2/296، البيان في عقائد اهل الايمان: 121، «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا اِلَّا اَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» بحار: 95/393، مصباح الكفعمي: 529، مصباح المتهجد: 803

[11] آل عمران/28

[12] «اَلسَّلامُ عَلَي نَفْسِ اللهِ الْعُلْيَا»، «اَلسَّلامُ عَلَي نَفْسِ اللهِ الْقَائِمَةِ» مكيال: 2/296

[13] بحار: 58/129، جامع السعادات: 3/116

[14] نساء/171

[15] رعد/43

[16] نمل/40

[17] آل عمران/49

[18] توبه/105

[19] بحار 99/106، مكيال 1/38، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه

[20] كهف/109

[21] «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ… هَذَا يَو‎مُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ»بحار: 99/215، جمال الاسبوع: 37

[22] «000أَنَا يَا مَوْلايَ فِيْهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَريْمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي000» همان مأخذ

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

 

۸صفر ۱۴۲۴ قمری- ۲۱ اسفند ۱۳۸۱ شمسی- جلسه شانزدهم اعتقادات

 

@ متن سخنراني ۸ صفر المظفر ۱۴۲۴ مصادف با ۲۱ اسفند ۱۳۸۱ و ۱۲ مارس ۲۰۰۳

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»([1])

در هفته‌هاي گذشته درباره‌ي اين مسأله كه از اهمّ مسائل زندگي ما افراد بشر است مطالبي عرض شد و بيشتر از همه به اين مطلب اشاره شد كه وليّ ما اوّل خدا است و بعد پيغمبر اكرم با دلايلي كه عرض كردم و سپس ولايتِ ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام كه ولايت آنها ولايتِ خاص‌الخاص و فرمانروايي آنها با كمال محبّت به بشريّت بدون آنكه جهلي در كار باشد و عصمت كامل آنها ولايت بر بشر دارند و بعد هم ولايتِ خاص را عرض كردم كه مربوط به فقهاء است با شرايطي كه در روايات آمده؛ «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»([2])، كه همين مراحل سير و سلوكي است كه شما ان شاء الله قدم بر خواهيد داشت.

در خصوص ولايتِ خاص‌الخاص مطلب زياد است و معرفت امام از هر چيزي براي ما اهميّتش بيشتر است و لذا پروردگار متعال ولايتِ ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام را در رديف ولايت پيغمبر و خدا قرار داده و فرموده: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا»، كه قطعاً منظور از كساني كه ايمان آورده‌اند دوازده امامند و لاغير. گفتم به خاطر اينكه مسأله‌ي ولايت خيلي اهميّت دارد و با كلمه‌ي واو عطف اين مؤمنين را خداي تعالي به پيغمبر اكرم و خودش عطف فرموده و معنايش اين است كه هر چه و هر كيفيّتي كه خدا بر بشر ولايت دارد پيغمبراكرم و اين مؤمنين ولايت دارند. پس بنابراين اين كلمه‌ي« وَالَّذِينَ آمَنُوا»، حتّي شامل سلمان هم نمي‌شود و تنها و تنها شامل علي‌بن ابيطالب، فاطمه‌ي زهرا و يازده فرزندان‌شان خواهد شد. چون ايمان اينها در رديف ايمان پيغمبر است، ايمان اينها در رديف آن كسي است كه: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ»([3])، آنچه بر پيغمبر در شب قدر و يا در شب اوّل خلقت نازل شده به همه‌ي آنها پيغمبر ايمان دارد. شما نگوييد اين وصف فوق‌العاده‌اي نيست، ايمان به حقايق قرآن، ايمان به آنچه كه خدا از علمش براي بشر فرستاده، ايمان به آنچه كه بشر تا ابد كه مي‌‌خواهد در دنيا و برزخ و قيامت و بهشت زندگي كند و هر راهنمايي براي سعادتش لازم است به همه‌ي اينها پيغمبراكرم معتقد است و مثل روز برايش همه‌ي احكام و معارف، همان جمله‌اي كه خلاصه كرده امام صادق عليه الصلوة و السلام در دعاي ندبه «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ اِلَي انْقِضَاء خَلْقِكَ»([4])، يعني پيغمبراكرم را تو آن علم بي‌نهايتي كه عين ذات مقدّس خداي تعالي بوده و به صورت معلومات در قلب پيغمبراكرم نازل شده و بعد به وسيله‌ي اين نزولي كه در قلب پيغمبراكرم از حقايق و معارف به وجود آمده در شب قدر، تمام ماسوي‌اللّه را تنظيم كرده و آن قرآني كه به صورت نازل شده‌ي بعد از چند نزول و به صورت كتاب در اختيار ما قرار گرفته اين علم را خداي تعالي به چهارده نفر عنايت كرده است و اين ايمان را هم پيغمبر به همه‌ي حقايق و علم الهي دارد و ائمّه‌ي اطهار هم دارند و فاطمه‌ي زهرا هم كه «ام‌ابيّها» است، فاطمه‌ي اطهر سلام اللّه عليها كه آنقدر خدا به او علم و معرفت داده كه گاهي مورد توجّه خاص علي‌بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام واقع مي‌‌شد اينها همان مؤمناني هستند كه عطف شدند به پيغمبر و خداي تعالي.

بنابراين با همين دليل و صدها دليل ديگر كه من در اين مجلس مقيّدم مطالب را بسيار خلاصه عرض كنم و خدا حفظ كند دوستانمان را كه در وسط هفته براي سايرين كه ممكن است دقيق متوجّه نشوند توضيح مي‌‌دهند. اين بزرگترين دليل ما است بر اينكه خداي تعالي طبق همان رواياتي كه سنّي و شيعه هم نقل كرده‌اند كه خداي تعالي دوازده جانشين به پيغمبر اكرم عنايت كرده كه در علم و عصمت مساوي با پيغمبرند و از نظر عقلي نمي‌شود كه شخصي كه مي‌‌خواهد از دنيا برود و از نظر ظاهري حتّي كلّي ثروت دارد و بسيار مايل است كارهاي ناتمامش تمام شود و بسيار دوست دارد كه هر چه او نكرده وصيّ‌اش و خليفه‌اش بكند اين چنين فردي هيچ گاه نمي‌گذارد تا قدرت دارد نمي‌گذارد مخصوصاً پيغمبراكرم كه قدرتش وصل به قدرت پروردگار است قطعاً نمي‌گذارد كه كار ناتمامش ناتمام بماند يا وصيّ‌اش كسي باشد كه در علم و عصمت از خودش كمتر باشد چون اگر كمتر بود، قطعاً كاري كه آن حضرت شروع كرده ناتمام خواهد ماند. پيغمبراكرم در جزيرة العرب عدّه‌ي محدودي به او ايمان آوردند و به عدّه‌ي محدودي توانست حقايق را بفهماند. بايد، لازم است و هر كس غير از اين را بگويد قطعاً نادان است كه بعد از پيغمبر بايد كسي جاي پيغمبر بنشيند؛ حالا اگر نگوييم چون دليل داريم و نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم كه از پيغمبر بايد بالاتر باشد ولي اين را نمي‌گوييم ولي مساوي پيغمبر حتماً بايد باشد. مردم آن زمان كه پيغمبراكرم با آنها روبرو بود مردم جاهلي بودند، عقل و درك و فهم نداشتند لذا آنها حامل فقه نمي‌شدند، مقداري از علم اسلام و معارف اسلام را ممكن بود ياد بگيرند و به قول مرحوم آيت‌اللّه العظمي بروجردي كه خودم از ايشان شنيدم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمودند: اصحاب و مسلمانهاي صدر اسلام روايات را از پيغمبراكرم و ائمّه‌ي اطهار گرفتند مثل بقچه‌بندي تعبير خود ايشان بود مثل بقچه‌بندي كه ندانند توي اين بقچه چي هست و به ديگران برسانند كه ديگران آن بقچه را باز كنند و ببينند تويش چيست. «رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ اَفْقَهُ»([5])، مردم اين زمان همه چيز را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمند و بلكه باز ما در مقابل مردم زمان ظهور چيزي نمي‌دانيم و آنها همه چيز را بهتر درك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند بايد اين رواياتي كه از پيغمبراكرم و اين قرآني كه از آن حضرت به ما انتقال پيدا كرده بايد يك شارح داشته باشد، يك مفسر داشته باشد، يك كسي كه همه‌ي حقايق را بداند و براي ديگران شرح بدهد، نمي‌شود كه يك نفري جاي پيغمبر بنشيند كه از پيغمبر علمش كمتر، از پيغمبر عصمتش كمتر، از پيغمبر جهلش و ناداني زيادي داشته باشد، تعبير زيادتر عرض نمي‌كنم؛ چون پيغمبر معصوم از جهل بود و لذا اين را عرض نمي‌كنم جاهل در مقابل پيغمبراكرم، نمي‌شود، معقول نيست. يك نفري آمده يك دين جهاني آورده كه خاتم‌انبياء است پيامبري را ختم كرده، قطع كرده، حقايقي كه تمام مردم دنيا بايد از آن استفاده كنند و سعادتشان را در دنيا و آخرت تأمين كنند، مدّت زماني كه توي مردم بوده بيست و سه سال بوده در ظرف بيست و سه سال با مردم جاهلي روبرو بوده است كه حتّي به وصيّ‌ علي‌بن ابيطالب به وصيّ پيغمبر كه علي بن ابيطالب باشد وقتي كه آن حضرت مي‌‌گويد: از طرق آسمانها از من سؤال كنيد، يك مقداري مي‌‌خواهد روي علوم را باز كند به روي بشر، از طُرق آسمانها از من سؤال كنيد، از طُرق زمين سؤال كنيد، «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»([6])، قبل از اينكه من را ديگر نبنيد سؤالاتتان را بپرسيد، مردمي در پاي سخنانش نشسته بودند كه يك نفر به عنوان مسخره مي‌‌گويد كه اگر راست مي‌‌گويي سر و صورت من چقدر مو دارد؟ چند تا مو دارد؟ كه آن دانشمند فضا شناس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد كه اي كاش! امروز ما پاي منبر علي‌بن ابيطالب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشستيم و مشكلات فضايي‌مان را از او سؤال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديم. با اين مردم روبرو بوده است پيغمبر، مردمي كه هنوز بعد از مدّت‌ها كه در اسلام بودند غصّه‌ي رسوماتشان را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوردند كه ما رسم داشتيم دختر نگه نداريم، رسم داشتيم كه اگر فرزندانمان زياد شد آنها را معدومشان كنيم كه خداي تعالي فرمود: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ»([7])، براي فقر، بچّه‌هايتان را نكشيد نهي‌شان كرد، پيغمبراكرم با يك چنين مردمي روبرو بود، نتوانست در ظرف بيست و سه سال، بناي معجزه هم كه نبود، در ظرف بيست و سه سال حقايق را به اين مردم بفهماند. از دو حال براي هيچ عاقلي خارج نيست؛ يعني هر كس فكر كند يكي از اين دو راه را بايد انتخاب كند، راه سوّم ندارد، آقايان! اين مطالبي كه عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم عالَم اسلام اگر قبول مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد امروز به اين بدبختي‌هايي كه دارد يهود و نصاري بر سر آنها حكومت مي‌‌‌كند، حكومت نمي‌كرد و آن اين بود: يكي از دو راه يا كار پيغمبر بايد ناتمام بماند و مثل جرجيس پيغمبر كه اصلاً ما از او، و از احكامش و از دستوراتش اصلاً اطلاعي نداريم بعد از هزار وچهارصد سال اطلاعي نداشته باشيم و يا بايد در رأس كار يك نفر كه من اين جمله را نمي‌گويم كه بهتر از خودش بلكه عرض مي‌‌كنم لازم است كه مثل خودش يك كلمه نباشد كه وصيّ‌اش بلد نباشد و خود پيغمبر بلد باشد؛ چون اگر اين وصي بلد نبود، پيغمبر هم كه از دنيا رفته به دست مردم آن علومي كه خدا مي‌‌خواست برساند نمي‌رساند. نمي‌دانم قبول مي‌‌كنيد يا نه؟ فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم اگر به عرايضم توجّه كنيد دو دوتا چهارتا است. يا به كلّي دين مخذوف

و يا بايد نه يكي چون حضرت اميرالمؤمنين هم سي سال بيشتر توي مردم نبود كه سي سال هم بيست و پنج سالش در گوشه خانه نشسته، چهار سال الي پنج سال بيشتر در بين مردم نبود آن هم مصادف با سه جنگ وقت‌گير، اين هم كه نشد، امام حسن مجتبي هم آمد نشد، نمي‌گويم نشد بلكه كامل نشد. نتوانست از نظر استقبال مردم كه تمام دنيا را تحت پوشش اسلام و قوانين اسلام قرار بدهد. اين هم نشد. همچنين ساير ائمّه‌ هر كدام يك مقداري را انجام دادند رفتند جلو، هر كدام يك تحقيقاتي در علم الهي براي مردم شرح دادند رفتند، از دار دنيا رفتند و شهيد شدند و الان هم كه مردم رشد فكري كردند و من در يك مجلسي نمي‌دانم هفته‌ي گذشته بود يا در يكي از اين شب‌هايي مجالس خصوصي‌تر صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌كردم گفتم، يكي از مراتب ظهور صغري كه خدا رحمت كند مرحوم استادمان القاء كرد و علمايي بعد صحبت كردند و نوشته شد؛ يكي از بارزترين مسأله‌اي كه ظهور صغري را خيلي روشن مي‌‌‌‌‌‌كند همين كه تمام دنيا امروز طالب عدالتند، از جنگ خسته شده‌اند، مردم رشد كرده‌اند اينكه يك نفر پيدا بشود به عنوان يك ديكتاتور به عنوان يك ابرقدرت بيايد زن و فرزند مردم شيعه را در خانه‌هايشان بكُشد اين را ديگر نمي‌خواهند، اين مال زمان مغول و چنگيز و مثلاً هيلتر و امثال اينها بود الان مردم نمي‌خواهند در يك روز صد و شصت مملكت همه تظاهرات كردند كه ما عدل مي‌‌خواهيم، اين آيا بهتر از آنچه كه در كتا‌ب‌ها نوشته و حتّي در مجله‌ي دوست عزيزمان جناب آقاي نعمتي در گذشته نوشته بودند درباره‌ي ظهور صغري اين علامت و اين مسأله بارزتر نيست؟!

تنها دليلي كه ما داريم براي آمدن امام زمان كه مكرّر در گذشته از من سؤال مي‌‌كردند كه كِي حضرت ظهور مي‌‌كند؟ اين يك سؤالي است، شايد همه‌ي شماها الان داشته باشيد. من در جواب مي‌‌‌‌‌‌‌گفتم وقتي كه مردم آماده‌ي براي پذيرش عدل و داد باشند و از جنگ و ستيز خسته شده باشند، در گذشته هيچ از وضع امروز هم اطلاع نداشتند و الان شده يك مختصر، يك مقدار كوچك بيشتر روي سر اين مردم فشار بيايد مي‌‌گويند كو عدل و داد؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند كي بايد عدل و داد را پياده بكند. شخصش را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبند، آن ابرقدرتي كه در آمريكا نشسته او اهل اين كارها نيست، خلاف اين كار را دارد عمل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كي بايد باشد؟ مردم اين زمان رشد فكري پيدا كرده‌اند، حاضر نيستند زير بار استعمار بروند، حاضر نيستند زير بار افرادي كه اهل تزكيه‌ي نفس نيستند، اهل كمالات نيستند، عصمت ندارند زير بار اينها بروند، بلكه مسلمانها زير بارِ: «لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ»([8])، براي خودتان نصارا و يهود را اولياء، سرپرست، فرمانده با محبّت تصور نكنيد و اينها را براي خودتان رهبر انتخاب نكنيد، اين رشد تا اينجا آمده، يك مقدار ديگر اگر يك تكاني بخورند مردم دنيا، فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم به همان نقطه‌اي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند كه پيغمبراكرم براي آن مبعوث شد، علي‌بن ابيطالب براي آن زحمت كشيد، حضرت مجتبي براي همان توي خانه نشست و صلح كرد، حضرت سيّدالشهداء هم براي همان در ميان گودي قتلگاه افتاد و زن و فرزندش اسير شدند و سرش روي نيزه رفت، به همان نقطه مي‌‌‌‌‌رسد و ان شاء الله اميدواريم در زمان ما، در زمان همه‌ي ما كه اينجا نشسته‌ايم حتّي مسن‌ترين افراد به آنجا برسد همان‌طوري كه شايد شما دو ماه قبل فكر نمي‌كرديد مردم دنيا اينقدر آماده عدل و داد و اين قدر متنفّر از جنگ باشند «ان شاء الله» به زودي ببينيم كه رهبر عدل و داد، رهبر انقلاب حضرت مهدي، حضرت حجة‌بن‎الحسن بيايد و دنيا را پُر از عدل و داد كند و آن معارف حقّه كه بيست و شش بخش از بيست و هشت بخش علم كه همه‌ي پيغمبران آورده‌اند آن بقيّه را به من و شما ان‌شاءاللّه تحويل بدهد و همه‌مان آن چنان بفهميم حقايق قرآن را كه امروز خودمان را مثل مردم صدر اسلام تصوّر كنيم. بنابراين نمي‌دانم فهميديد ان شاء الله همه‌تان فهميد‌يد كه دو دوتا چهارتا است. يعني از دو راه پيغمبر اكرم حتماً مي‌‌خواست يك راه را انتخاب كند: يا اينكه هيچي نگويد، يك مدّتي آمده در دنيا زندگي كرده خوب، يك عدّه دورش جمع شده‌اند از دنيا رفته و تمام شده، حالا بقيّه‌اش را خود مردم مي‌‌دانند. همين‌طوري كه اهل‌سنت معتقدند خودشان مي‌دانند مي‌‌خواهند از بين ببرند اين دين را، اصلاً ديني نباشد، مي‌‌خواهند يك نفري را تعيين كنند بروند توي سقيفه بنشينند يك جاي محدود، شخصيّت‌هاي درجه يك اصحاب كه غير از علي‌بن ابيطالب و آنهايي كه با سياست‌شان مخالف بودند آنجا جمع بشوند، چون علي نبود در سقيفه آنجا جمع بشوند و رأي بدهند به هم تعارف كنند مسأله‌ي خلافت را و بعد هم به همين روال بيايد جلو تا به اصطلاح ابومسلم خراساني پيدا بشود و نسل بني‌اميّه را و خلافت بني‌اميّه را از بين ببرد و بعد هم خلافت بن‌العباس شروع بشود و خواجه‌نصيرالدين طوسي بيايد خلافت بني‌العبّاس را از بين ببرد و تحويل بدهد به شاه‌هاي زمان كه البتّه خواجه اين كار را نكرد طبعاً تحويل داده شد به شاه‌هاي زمان كه الان در دنيا اينها را مشاهده مي‌‌كنيم و ما هم در بيست و پنج سال قبل مشاهده كرديم يك فردي كه به هيچ وجه ضدّ هواي نفس كار نمي‌كند، به هيچ وجه تحت فرمان پروردگار نيست و اين زندگي را پيدا كنيم و دين هم طبعاً تمام شده بود، يعني اگر ائمّه‌ي اطهار نبودند همان زمان يزيد ديگر تمام شده بود دين؛

«لَعُبَتْ هَاشِمُ بِمُلْكٍ فَلَا

خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَل»([9])

يك راه ديگر دارد كه يك راه ديگر كه همين راه را ما معتقديم پيغمبر انتخاب كرد، ما معتقديم كه خداي تعالي براي حفظ دين همين راه را انتخاب كرد و آن راه اين است؛ خداي تعالي‌يي كه پيغمبر را خلق كرده، همه‌ي علوم را به او داده، دستش ديگر بسته نيست كه يك نفر، دو نفر، ده نفر، دوازده نفر ديگر هم خلق مي‌كند و در همه‌ي زمانها باشند، حافظ دين باشند، مالك دين باشند، ولايتِ مطلقه داشته باشند اين هم خدا قدرتش كه تمام نشد در خلقت پيغمبر اكرم، يك نفر ديگر خلق مي‌‌كند و به پيغمبراكرم هم ابلاغ مي‌‌كند: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»([10])، معناي «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» را اينجا شما امروز خوب مي‌‌فهميد كه اگر علي را جاي خودت نگذاري، اگر آن كه مثل نفس تو است، «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»([11]) بلكه در پياده كردن علوم الهي نفس پرودگار، عجيب است! اين من را در اينجا نمي‌خواهم بگويم ولي چون به اينجا رسيدم مي‌‌گويم. در روايت دارد در آن ذيل آيه‌ي شريفه‌ي: «وَيُحَذِّرُكُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ»([12])، خدا از نفسش شما را مي‌‌ترساند به وسيله‌ي نفسش شما را مي‌‌ترساند، حضرت پاسخ فرمود كه راوي مي‌‌فرمايد كه: «اِمَامُ الْاَرْضِ نَفْسُ‌اللّهِ»، معناي اين جمله مي‌‌دانيد چي هست؟ يعني همان طور كه پيغمبر علي نيست و علي پيغمبر نيست در بُعد ظاهري، همان‌طور علي‌بن ابيطالب خدا نيست و خدا علي بن ابيطالب نيست؛ امّا در پياده كردن معارف و احكام الهي همان خدا است، همان كسي است كه بايد به وسيله‌ي او خداي تعالي احكام و معارف را پياده بكند اين چنين شخصي بايد بگذارد، اين مرد، اين شخص احساسات بر عقلش غلبه مي‌كند، عصمت از جهل داشته باشد،

مصالح مردم را در نظر بگيرد، مصالح مردم اگر به اين منتهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه چهار هزار نفر مقدّس خشك بي‌معرفت را بكشد در جنگ نهروان بكُشد و اگر ايجاب مي‌‌‌‌‌‌‌كند كه گردن زير ريسمان بدهد به طرف مسجد بكشندش برود، خوب حالات علي بن ابيطالب را مطالعه كنيد، بعد از بيست و چند سال آن چهارهزار نفر را كُشت، قدرتش طوري نشده بود و قبل از بيست و شش سال گردن زير ريسمان داد، همه‌اش براي خدا، اي كاش! مردم مسلمان هم مثل آن يهودي كه كنار خانه‌ي علي‌بن ابيطالب ايستاده بود و اظهار اسلام كرده بودند، مردم مسلمان نفهميدند علي چرا اين طور به زور دارند به طرف مسجد مي‌‌كشانندش هيچي نمي‌گويد، زنش را مي‌‌زنند چيزي نمي‌گويد، در به پهلويش مي‌‌زند چيزي نمي‌گويد، محسنش را سقط مي‌‌كنند چيزي نمي‌گويد، اين براي چيه؟ آن يهودي گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلا اللّهُ»، ديگران گفتند آن روزي كه اسلام عزّت داشت، زمان پيغمبر تو شهادتين نگفتي امروز چرا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي؟ گفت: من به وسيله علي اسلام را شناختم، اين مرد فقط براي خدا دارد كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، فقط براي پيشرفت اسلام و بقاي اسلام دارد كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و واقعاً هم همين است، كدام عاقل است كه غير از اين معتقد باشد، يك كسي را گذاشته بعد از خودش كه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِينًا»([13])، اين سخن را خدايي گفته كه قادر بر همه چيز است و همه‌ي افتخارات مال خدا است، امّا اينجا دارد فخر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، افتخار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، دارد به خود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بالد، «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»([14])، يك كسي را تعيين كرد كه مردم كفّار ديگر جرأت نمي‌كنند به طرف دين بيايند اين ديني كه الان در دست من و شما است بعد از هزار و چهارصد سال به خاطر همان گذشت‌ها است. امام حسن مجتبي به خودش قسم! اگر اراده مي‌‌‌‌‌كرد معاويه فلج لااقل بشود، مغزش از كار بيفتد مي‌‌‌‌‌شد، الان شما مريض سرطاني را مي‌‌‌‌‌بريد در خانه امام مجتبي، بعد از هزار و چهارصد سال شفايش مي‌‌دهد، چرا نكرد؟ براي اينكه امروز ما بنشينيم فكر بكنيم، من همه‌ي اينها را دلايل علمي و اعتقادي و تحقيقاتي دارم، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد: نه، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد، حالا ان شاء الله من نمي‌خواهم در جزئيات مسأله‌ي امامت وارد بشوم، تمامشان، حتّي امام هادي و امام عسكري كه در مُعَسكر زنداني بودند و شايد كلمات زيادي هم از آنها به دست ما نرسيده همان بودنشان در زندان، همان توي مُعَسكر بودنشان، توي لشكرگاه بودنشان، همان دين اسلام را حفظ كرد، منتها به نخ باريكي رسيد تا امروز،

تا امروز كه ما انتظار داريم، باز دنيا انتظار دارد، اين انتظار نيست كه همه بگويند ما عدالت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم نه جنگ؟ و اين مسأله برايشان هيچ پياده نشود، هيچ اهميّت به همه‌ي اين مردم دنيا داده نشود، چرا؟ چون كه مصالح مردم دنيا مطرح نيست، اينها نمي‌خواهند يك كسي بيايد در رأس قدرت واقع بشود كه تمام مردم دنيا آن چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند برايشان فراهم بكند و همه در رفاه و آسايش باشند به خدا قسم ما خوابيم، غافليم، همه‌ي مردم دنيا امروز وجود مقدّس امام زمان عليه الصلوة و السلام را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند البتّه حتّي خود شيعيان، از چهل سال قبل، پنجاه سال قبل حتّي خوب يادم است احدي حتّي دعاي ندبه نمي‌شناختند چيست، كه آمده بودند سؤال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند از پدر من كه دعاي ندبه در كجا است، تازه كتاب مفاتيح چاپ شده بود ايشان ارجاع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد به كتاب مفاتيح و يك جمعيّت خيلي كوچكي كه چهار نفر يا پنج نفر بودند يكي‌اش پدر من بود مجلس دعاي ندبه تشكيل دادند، مرحوم آيت‌اللّه كلباسي در مشهد بودند ايشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمدند دعاي ندبه را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند همين، الان چي؟ شما صبح كه از خواب بيدار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شويد روز جمعه غير از جمعه، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد همه‌ي مردم رفتند توي حسينيه يا امثال اينها دارند دعاي ندبه مي‌‌خوانند، حالا درست است آني كه شما مي‌‌خواهيد شما همه‌تان همه جا خوانده نمي‌شود ولي كم‌كم خوانده مي‌‌شود، بگذاريد آقا تشريف بياورند،

بگذاريد امام زمان عليه الصلوة و السلام بيايد آن وقت بعضي از جملات را اگر از مدح پيغمبر شما در قرآن نديده باشيد و بعضي از كلمات خاندان عصمت را اگر درباره‌ي پيغمبر نشنيده باشيد؛ همان‌طوري كه يك عدّه از مسلمانان نديدند و نشنيدند وقتي به علوم حضرت بقيةاللّه برخورد مي‌‌كنند مي‌‌گويند: اين آقا كه خيلي بالاتر از پيغمبر است، ما مي‌‌گوييم نه، هر چه ايشان دارد همان چيزهايي است كه پيغمبر دارد و الاّ نمي‌شود مردم باهوش و با درك و دانشمند امروز را و يا با هوش و با درك و با علم دانشمندان فردا را همين‌طور معمولي با آنها برخورد كرد، من يك قدرتمندم آمده‌ام شما را به آنچه كه مصلحت‌تان هست برسانم، همين جور كه همه‌ي قدرتمندان مي‌‌گويند، بايد برساند، در مدّت كوتاهي هم مي‌‌رساند تمام كره‌ي زمين را در ظرف كمتر از ده سال بعضي از روايات هشت سال، تمام مردم سرجايشان نشسته‌اند، راحت، به تمام خوبي‌ها رسيده‌اند يك چنين فردي بايد جانشين پيغمبر باشد، اگر اين چنين شخص نه علم داشته باشد، نه عصمت داشته باشد، به فكر خودش باشد كه اگر يك وقتي دشمني هجوم آورد از كدام سوراخ فرار بكند، اين مسائل را اگر داشته باشد اين هم مثل همين‌ها است، اين داراي آن علم نيست، كوچك‌ترين جهلي در وجود مقدّس امام نبايد باشد، معصوم از جهل، اين جمله را شايد در كتاب‌ها نديده باشيد ولي من هر چه فكر كردم بهترين جمله و خلاصه‌ترين جمله براي اينكه امام چي هست و چه خصوصيّت دارد همين جمله است؛ معصوم از جهل، و چهارده نفر هم بيشتر نمي‌شود باشند، معصوم از جهل، هيچي برايش، چه آينده، مثلاً ما حالا اين كار را براي ملّت انجام بدهيم فردا شايد خراب در آمد از كار، ابدا، اين مردي كه آمده در مقابل من ايستاده و اظهار ارادت مي‌‌كند و خيلي هم دست و پاي ما را مي‌‌بوسد اين در دلش مي‌‌خواهد يك روزي استاندارد، وزير، نمي‌دانم توي مملكت يك كاره‌اي بشود، اين توي دلش اين است، حضرت امير هم مي‌‌فهميد اين را منتها به رويشان نمي‌آورد. زمان زماني نبود كه به رو بياورد، ولي امام زمان نه، زمان زماني است كه به رو بياورد، تو توي دلت اين است، اين كاري كه شماها پيشنهاد مي‌‌كنيد آينده‌اش آن مي‌‌شود، اينها را بايد بداند، معناي معصوم از جهل هم همين است.

اگر بگوييد لازم نيست بداند، همين كلاه‌هايي كه در همه‌ي انقلاب‌ها به سر رهبران انقلاب گذاشته مي‌‌شود كه افراد ناباب وارد مي‌‌شود و كم‌كم فكر نكنيد يك دفعه، كم‌كم راه و روش انقلاب را برمي‌گردانند به آن جهتي كه مي‌‌خواهند همان‌طور مي‌‌شود، امام زمان از دنيا تشريف مي‌‌برند به عالم بالاتر و دنيا اين زندان را به ما وا مي‌‌گذارند و حال آنكه افرادي كه اين‌جوري توي‌مان هست طبعاً كم‌كم زمام اختيار را در دست مي‌‌گيرند و كم‌كم باز مي‌‌شود قبل از ظهور حضرت مهدي صلوات الله عليه، باز همان مي‌‌شود، غير از اين است؟ تجربه براي ما ثابت نكرده است؟

پس امام جانشين پيغمبر، خليفه‌ي پيغمبر، اگر پيغمبر عقل كلّ است كه هست بايد جاي خودش يك نفري را بنشاند كه يا مثل خودش باشد و چون بهتر از آن معنا ندارد ما نمي‌گوييم يا بهتر از خودش باشد، بر و برگرد ندارد و الاّ نه به دين علاقه دارد، نه به آينده‌ي بشريّت علاقه دارد، نه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد دينش ادامه پيدا بكند، اين جوري كه آقايان طرح مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه پيغمبر از دار دنيا رفت و براي خودش وصيّ‌اي تعيين نكرد، چه خدايي، چه پيغمبري، اين كار كساني هست كه يك مدّتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند توي دنيا يك عدّه دورشان باشند، احترامشان كنند و بعد هر چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد بشود، خدا تعيين كرده،

بعضي از جملات غلطي كه توي ماها هست و متأسفانه افراد جاهل القا كرده‌اند اين را مجبورم تذكّر بدهم، نام اين دوازده امام در اوّل خلقت تعيين شده، پسر كيست؟ مادرش حتّي كيست؟ خصوصيّات، بيوگرافي اجمالي، حالا از نظر ذات مقدّس پروردگار كه تفصيلي است ولي از نظر اظهارش اجمالي است، تعيين شده و هيچ بر و برگرد ندارد كه همين‌ها ائمّه‌ي بعد از پيغمبر هستند يعني نمي‌تواند غير از اين باشد آن وقت آنجا ديگر نمي‌خواهم بعضي از گفته‌ها را من تكرار بكنم، يك نسبت‌هايي به حضرت مجتبي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، يك نسبت‌هايي به امام رضا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، يك نسبت‌هايي به ساير ائمّه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند كه اصلاً هر چه غير از ايني كه گفتم شنيديد بدانيد خلاف رضاي خدا و پيغمبر و اگر ترس از قيامت داريد من ان شاء الله مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم همه‌ي گناهِ اعتقادِ اينها به گردن من، اعتقاد داشته باشيد، در روز اوّل همان لحظه‌اي كه پيغمبر خلق شد اين دوازده وصيّ براي او تعيين شد برو و برگرد هم ندارد، گاهي هم اظهار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمود، هفته‌ي گذشته بود ظاهراً عرض كردم در كتاب‌ها، كُتب اهل‌سنّت، من پيش يكي از شخصيّت‌هاي مهم وهابي رفتم، از دار دنيا رفت به ايشان گفتم چون نابينا بود به ايشان گفتم: ما تقول في هذا الروايه، اين روايت را چي هست نظر شما؟ كه «اَلائِمَة مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ»، خيال كرد يكي از همان اصحاب اطرافش هستم، چون لباس من را نمي‌ديد والاّ من با همين لباس بودم، ايشان فرمودند كه منظور اوّل آنها ابي‌بكر، دوّم عمر، سوّم عثمان، چهارم علي، پنجم معاويه، اينجا توقّفي كرد، من فكر كردم خسته شد چون رديفش معلوم است، يك نفر آنجا گفت: ثم يزيد، گفت: نه، يزيد شرابخوار بود، قمارباز بود، بي‌دين بود، من او را قبول ندارم، من گفتم: پس كي؟ شما بشماريد دوازده‌تا مانده، گفت كه: توي اين خلفاي عبّاسي و اموي بگرد هر كدامشان خوب بودند آن را انتخاب كن تا دوازده‌تا، آخر اين نگذاشت من بقيّه روايت را بخوانم، گفتم در روايات هست همان روايتي كه شما گفتيد صحيح است، در روايات هست كه «اَوَّلُهُمْ عَلِيِّ بْنِ اَبِيطَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَيْنِ ثُمَّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ اَنْتَ يَا جَابِرُ» اي جابر تو او را مي‌‌بيني «وَ بَلِّغْ مِنِّي السَّلامَ»([15])، سلام من را به او برسان، گفت: انت جعفري، هنوز تازه آقا فهميد كه ما شيعه هستيم و حالا اين هم به خاطر اينكه هيچكس نمي‌آيد اين روايات را بگويد والاّ خودش مي‌‌دانست شروع كرد به بدگويي كردن به شيعه‌ها، يك نفر هم به من اشاره كرد كه ايشان كه اوقاتش تلخ مي‌شود ممكن است كار دستت بدهد پا شو برو، ما هم پاشديم رفتيم، روايات صحيحه، توي كُتب معتبره نوشته شده، «خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَاعَشَرَ، اَوْصِيائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ»، اينها عبارات مختلفي است كه در شايد اگر مبالغه نباشد هزارتا روايت، دو هزارتا روايت، «اَلائِمَة مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ، كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشَ([۱۶])، كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي‌هَاشِمِ([۱۷])، اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ اَبِيطَالِبٍ»، آخر پيغمبراكرم چه كار كند با اين مردم جاهل؟ چه كار كند؟ چه‌جوري توضيح بدهد،

يك عدّه‌شان كه روايات را خوانده‌اند و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند به اصطلاح خيلي دور از حق نگويند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند: دو دسته ما خليفه داشتيم براي پيغمبر، يك دسته خلفاي معصومِ عالمِ دانشمند كه اوّل آنها علي‌بن ابيطالب است، همين دسته است. يك دسته هم سياستمدارانِ اينجا است كه بعضي مي‌‌گويند: دين از سياست جدا نيست اين است معنايش، يعني اگر گفتيم جدا هست اين جوري مي‌‌شود، يك عدّه هم مملكت‌دار، سياستمدار براي هر چيزي حاضرند هر كاري بكنند يك عدّه هم اينها هستند، آن وقت ائمّه‌ي اطهار را جدايشان مي‌‌كنند، ديگر آقا حالا شما دستتان را ببوسيم، احترامتان كنيم، سهم امام هم آن وقت‌ها نمي‌دادند كه حالا سهم اماممان را به شما بدهيم، نمازمان را مسائل شرعي‌مان را از شما بپرسيم، چون همانها در ذهن صحبت ايجاد مي‌‌كردند، لذا در زمان خلفاي عبّاسي يك چند نفر امام آوردند، اين امام‌ها كه به درد ما نمي‌خورد، امام صادق مي‌‌گويد مثلاً دين از سياست جدا نيست – حالا تعبير من است – تمام «وَ سَاسَةِ الْعِبَادِ»[18] در زيارت جامعه مي‌‌خوانيد، اين‌ها كه مي‌‌گويند دين از سياست جدا نيست نمي‌شود با اينها كنار آمد، چون الان به آ‌ن‌ها بگوييم هر چه شما مي‌‌فرماييد مي‌‌گويد: آقا يك مثلاً فرض كنيد حجّاج بن يوسف ثقفي از آنجا بيا پايين من مي‌‌خواهم بنشينم، با اينها نمي‌شود كنار آمد، با مراجع شيعه هم اين را بدانيد واقعاً سلاطين مشكل داشتند و نمي‌توانستند كنار بيايند منتها خوب قدرت زياد بود، خوب چه كارشان كنيم، امام مي‌براشيم، ما كه خليفه، جانشين براي پيغمبر تراشيديم چرا امام نتراشيديم؟ يكي از شاگردها امام صادق را به او رفتند پول زيادي دادند، با او صحبت كردند، كنار آمدند، به او امكانات دادند، قدرت دادند، گفتند: هر كس به درس تو بيايد ما به او پول مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهيم، هر كس به درس امام صادق برود پول از او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيريم، ماليات از او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيريم خوب، گفت خيلي خوب چشم هر چه هم بگوييد گوش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم، هر چي بگوييد گوش مي‌‌‌‌‌‌‌كنم، گفتند و گوش كردند و امروز گرفتاري‌هاي مسلمين را به اينجا رساندند، ائمّه را هم توي خانه نشاندند

و «ان شاء الله» زمينه خيلي پيش آمده اميدوارم به زودي آن لحظات آخر غيبت كبري ان شاء الله به پايان برسد و همه‌مان در زير سايه امام عصرمان «ان شاء الله» به همه‌ي كمالات موفق بشويم و اميدوارم پروردگار عزيز عيد ميلاد حضرت موسي بن جعفر را كه باعث خيلي خيرات شد؛ من يك جمله‌اي گفتم به كسي كه روز قبل از ميلاد حضرت موسي بن جعفر كه در كنار بغداد قبر مطهرش هست كه روز قبلش ديگر صدام پيدايش نشد كه «ان شاء الله» اين يك اظهاري است كه مردم عراق از دست تمام ظالمين و افرادي كه به آنها ظلم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند فرقي هم براي ما ندارد چه صدام باشد چه غير صدام «ان شاء الله» نجات پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و به كمالاتي خواهند رسيد؛ شيعيان مظلومي كه الان حدوداً شايد چهل سال زير بار ظلم واقع شده‌اند يك مدّتش را ما لمس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم و احساس كرديم و الاّ از روزي كه اين حزب بعث آمده بر سر آنها مسلط شده بيشتر از چهل سال است. اميدواريم با ظهور حضرت همه‌ي حقايق ظاهر بشود، همه‌ي مشكلات ظاهر بشود و به آن امام مبيني كه خدا در قرآن وصفش كرده كه مصون از جهل است «ان شاء الله» به محضرش مشرّف بشويم و دين و دنيا و آخرتمان در پناه آن حضرت محفوظ بماند. من ديگر فرصت براي بيشتر از اين صحبت ندارم ما مثل اينهايي كه توي تلويزيون صحبت مي‌‌‌‌‌كنند، ساعت به آن‌ها نشان مي‌‌‌‌‌دهند ما تقريباً اينجوري شديم، چون حساب دوستان ديگر را مي‌‌‌كنم.

نسئلك و ندعوك بأعظم اسمائك و بمولانا صاحب‌الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه

روز جمعه است، خدايا! به آبروي امام زمانمان ما را از خطرات اين لحظات آخر غيبت خدايا از اين خطرات ما را حفظ بفرما

ما را در صراط مستقيمي كه دستمان به دست امام زمانمان برسد قرار بده

ما را در صراط مستقيمي كه هميشه با خاندان عصمت و طهارت باشيم قرارمان بده

خدايا! استقامت ما را آن‌چنان زياد كن كه در آن صفي كه: «نَعَتَّ اَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»([19])، خدايا! استقامتمان را آن قدر زياد كن كه در آن صف قرار بگيريم

پروردگارا! ما را از همه‌ي گناهان حفظ بفرما

از همه‌ي مشكلات دور بفرما

خدايا! در پناه امام زمانمان ما را حفظ بفرما

ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرارمان بده

خدايا! توفيق تزكيه‌ي نفس، كمالات روحي به همه‌مان مرحمت بفرما

امواتمان، شهدامان، امام راحلمان را غريق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم بخير بفرما

و عجل في فرجه مولانا.

 

 

خلاصه اين درس

 

۳- خداي تعالي و پيامبر اكرم و فاطمه زهرا و ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام در يك رديف و به طور مساوي بر ما ولايت خاص الخاص دارند يعني بدون هيچ‌گونه جهلي و با كمال محبت به بشر فرمان مي‌دهند و بعد از آنها فقهاي جامع‌الشرايط داراي ولايت خاص هستند

(آنچه ائمه عليهم الصلوه و السلام را از جهت ولايت بر بشر در رديف پيامبر اكرم ص قرار مي‌دهد علم و ايمان است يعني علم الهي كه در مرتبه اول نزول، در قلب آنها به صورت معلوم منعكس گرديد و آنگاه ايمان آنها به تمام آن حقايق و علوم سبب شده كه آنها در يك رديف قرار گيرند و نيز عقل حكم مي‌كند كه شخصي كه داراي قدرت است و كارهاي ناتمامي هم دارد ولي عمرش كفايت نمي‌كند تا آنها را به انجام برساند، جانشيني كه از جهت علم و عصمت با خودش مساوي باشد را انتخاب مي‌نمايد تا كارهاي ناتمام را به اتمام برساند و لذا در رمان پيامبر اكرم ص بنا به جهالت فوق العاده كه بر جزيره العرب حاكم بود به طور طبيعي امكان انتقال علوم به بشر نبود و از طرف ديگر به گواهي قرآن و تاريخ برتر از علي بن ابي‌طالب عليه السلام هم در بين مردم نبوده است لذا علي و اولادش عليهم السلام جانشين پيامبر اكرم ص شدند و علت تعدد جانشين براي پيامبر اكرم ص انتقال علوم به بشر و رشد آنها بوده است تا آنجا كه امروز خواسته عمومي جامعه بشري عدالت و عدم جنگ و خونريزي است و اين خود بارزترين علامت براي تحقق هدف الهي در كره زمين و ظهور حضرت ولي‌عصر ارواحنا فداه مي‌باشد. پيامبر  نسبت به بعد از خود دو راه داشته ۱- مانند ساير سلاطين كه مدتي حكومت را به دست مي‌گيرند و بعد هم رها مي‌كنند و مي‌روند باشد يعني هيچ جانشيني براي خود يقين نكرده باشد كه غير شيعه در اسلام ضمن اينكه چنين اعتقادي ندارند اما اين روش را عملي كرده‌اند ۲- چون پيامبر داراي هدف بسيار مهمي بوده حتما جانشينان خود را تعيين كرده است كه اين واقع امر مي‌باشد و شيعه چنين اعتقادي دارد، جانشينان پيامبر ص در روايات كاملا مشخص شده‌اند و بلكه در ابتداي خلقت كاملا مشخص شده‌اند، اگر به دستورات دين مفدس اسلام عمل مي‌كرديم امروز يهود و نصاري بر خلاف نهي قرآن بر سر مسلمين حاكم نمي‌شدند، اگر جانشين پيامبر ص معصوم از جهل نباشد اهداف الهي و وعده‌هاي عصر ظهور ابدا محقق نخواهد شد ، هر انقلابي كه به سركردگي غير معصوم انجام گيرد به انحراف كشيده مي‌شود، آنان كه نخواستند جانشينان الهي و واقعي پيامبر ص را بپذيرند بحث جدايي دين از سياست را مطرح كردند و ايجاد ائمه ساختگي آن را عملي نمودند ، ان‌شاء الله لحظات آخر غيبت كبري مي‌باشد و از جمله علائم آن نابودي حزب بعث عراق است.)

 

 

 

 


[۱] مائده/۵۵

[۲] وسائل‏الشيعه: ۲۷/۱۳۱، احتجاج: ۲/۴۵۸، تفسيرإمام عسكري عليه السلام: ۲۹۹

[۳] بقره/۲۸۵

[۴] بحار: ۹۹/۱۰۴، إقبال‏الاعمال: ۲۹۵

[۵] «فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ» كافي: ۱/۴۰۳، وسائل‏الشيعه: ۲۷/۸۹، بحار:۲/۱۶۴، احتجاج: ۱/۱۵۲

[۶] وسائل‏الشيعه: ۱۵/۱۲۸، مستدرك‏الوسائل: ۱۱/۱۰۱، بحار: ۳/۲۲۴

[۷] اسراء/۳۱

[۸] مائده/۵۱

[۹] احتجاج:۲/۳۰۷، لهوف:۱۸۱

[۱۰] مائده/۶۷

[۱۱] آل عمران/۶۱

[۱۲] آل عمران/۲۸

[۱۳] مائده/۳

[۱۴] مؤمنون/۱۴

[۱۵] «فَاقْرَأْهُ مِنِّي السَّلامَ» كتاب سليم بن قيس

[۱۶] الامامه والتبصره، صحيح مسلم: ۹/۱۰۱، صحيح بخاري: ۳/۱۴۵۲، الغيبه: ۱۰۴

[۱۷] نهج الحق و كشف الصدق: ۱۶۷، الزام الناصب: ۱/۱۷۲

[۱۸] «قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ» فقيه: ۲/۶۰۹، تهذيب‏: 6/95، مستدرك‏الوسائل: ۱۰/۴۱۶، بحار: ۹۷/۳۴۲، عيون‏: 2/272

[۱۹] بحار:۹۹/۱۱۰

۲۶ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – ۹ اسفند ۱۳۸۱ شمسی – جلسه دوازدهم اعتقادات

 

متن سخنراني 26 ذي الحجه الحرام 1423 مصادف با 9 اسفند 1381 و 28 فوريه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(مائده/55)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»([1])

 

3- ولايت خداي تعالي

يك چند جمله درباره‌ي مسأله‌ي ولايت در ايّام عيد سعيد غدير عرض شد و چون اين دوازده روز تا ماه محرم دوازده روز مبارك و ايّام پر نشاطي است و سال قمري و اسلامي‌مان را با ياد خاندان عصمت و طهارت و بالاخص نام مقدّس علي بن ابيطالب و ولايت تامّه‌ي ايشان مي‌خواهيم تمام كنيم و اتّفاقاً بحث ما طبيعتاً به همين آيه‌ي شريفه رسيده است، زيرا در دوازده هفته‌ي گذشته كه درباره‌ي خداشناسي صحبت كرديم نتيجه‌اش اين بايد باشد كه ولايت پروردگار بر ما به خاطر وجودش، به خاطر بدائي كه دارد، به خاطر اختياري كه به ما داده، به خاطر قضايي كه درباره‌ي ما مي‌كند و به خاطر همه‌ي مباحث گذشته بايد به اين نتيجه برسيم كه ذات مقدّس پروردگار ولايت بر ما دارد؛

 

C فرقي كه خدا بين انسان و ساير موجودات قايل شده است

در عين آنكه خداي تعالي مالك ما است، صاحب ما است، خالق ما است و ما را به وجود آورده است. در عين حال مثل يك فرد غريبه به ما اختيار داده است، كه در جبر و اختيار در هفته‌ي گذشته مطالبي عرض شد. اين اختيار به خاطر شخصيّت و اكرامي است كه به بشر فرموده، «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»([2])، ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم، احترامشان كرديم، آن‌ها را مثل ساير مخلوقات با آن‌ها معامله نكرديم. ساير مخلوقات را خداي تعالي اگر هم اختياركي داده خيلي جزئي است؛ ولي به بشر آنقدر اختيار عنايت كرده كه گاهي از خداي تعالي فراموش مي‌كنند، بندگي خدا را ترك مي‌كنند، و گاهي ادّعاي خدايي مي‌كنند، خدا اكرام كرده، يك مثلي برايتان بزنم تا مطلب كاملاً روشن گردد. اگر يك مهماني وارد منزل شما شد اگر خيلي محترم بود، به او اختيار مي‌دهيد كه هر تصرّفي را بكند، هر كاري را انجام بدهد، ولي اگر آن مهمان، مهمان لايقي نبود، و فهم و درك و شعور زيادي نداشت، به او اختيار نمي‌دهيد ممكن است دزد باشد، ممكن است خائن باشد، لذا او را وارد يك اتاق محدودي مي‌كنيد كه به جايي نگاه نكند، چيزي را تصرّف نكند. خداي تعالي نسبت به همه‌ي موجودات الاّ انس و جنّ اين عمل را انجام داده؛ يعني اگر به يك حيوان نگاه كنيد، مي‌بينيد محدود است، فكر زيادي ندارد، نمي‌تواند يك دايره‌اي را در اختيار بگير، اگر هم مي‌گيرد از نظر مكاني، از نظر فكري نمي‌تواند به همه جا احاطه پيدا كند و علم و صنعتي را داشته باشد؛ ولي به بشر خداي تعالي چون اكرامش كرده، چون احترامش كرده، به خاطر آنكه به او عقل داده و داراي عقلش كرده از اين جهت مي‌بينيم كه در قرآن مجيد مكرّر مي‌فرمايد: «وَسَخَّرَ لَكُم الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ »([3])، «و سَخَّرَ لَكُم الارض و السماء»([4])، مثلاً، «وَسَخَّرَ لَكُمْ الْفُلْكَ»([5])، همان‌طوري كه كشتي در اختيار تو است به هر طرف كه مي‌تواني ببري، مي‌تواني، همين گونه خورشيد و ماه در اختيار تو است، آسمان و زمين در اختيار تو است در سوره‌ي «الرحمن» مي‌فرمايد كه «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ»، اي گروه جن و انس! «إِنْ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ»([6])، در آسمان‌ها نفوذ كنيد، در زمين‌ها نفوذ كنيد، در همه‌جا مي‌توانيد حركت كنيد امّا با وسيله، چون بدن داريد. بدنتان از جنس دنيا است و بايد اگر مي‌خواهيد با اين بدن حركت كنيد – چون با كلمه‌ي انس بشر را خطاب كرده و معمولاً انسان و انس به همه‌ي مردم كره‌ي زمين چه مسلمان و چه غير مسلمان گفته مي‌شود – بنابراين، خدايتعالي مي‌فرمايد: اي معشر جنّ و انس! اگر خواستيد به آسمان‌ها نفوذ كنيد، نمي‌توانيد معمولي نفوذ كنيد، مگر با سلطه، مگر با وسيله، كه مي‌بينيم مربوط به مردم مسلمان نيست، سفينه‌هاي فضانورد درست كردند و تا حدّ يك قدمي، به طرف آسمان حركت كردند.

 

C كمال انسان پذيرش ولايت پروردگار است

بنابراين، اگر انسان مؤمن شد، ولايت پروردگار را با همه‌ي اختيار و قدرتي كه دارد اگر قبول كرد، تحت فرمان پروردگار قرار گرفت، آن خدايي كه همه چيز در اختيار او است، اگر قرار گرفت، مثل رسول اكرم كه عبد خدا است، بنده‌ي خدا است و چون بنده‌ي خدا است خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى»([7]) نُطقش حتّي، حركاتش، سخنانش، كلامش روي خواسته‌ي نفس نيست. به خاطر نفوذي كه از نظر طبيعي بايد به آسمان‌ها و زمين نفوذ كند نيست، به خاطر ارتباط اُنسش با پروردگار است لذا، مي‌بينيم اگر ارتباط با خدا برقرار شد، يعني ولايت حق را پذيرفت، با محبّت بندگي خدا را كرد به جايي مي‌رود كه مي‌رسد به «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»([8])، آنچنان بالا مي‌رود كه مثل دو قوس، دو تا قوس را اگر سر به سر هم بگذاريد يك دايره را تشكيل مي‌دهد. اگر خدا و پيغمبر را با هم يكي كرديد يك چيز مي‌شود، بلكه از آن هم نزديكتر، يعني دل قوس اين طرفي را به دل قوس آنطرفي بچسانيد توي هم مي‌روند، آنچنان يكي مي‌شوند كه انسان از دور نگاه مي‌كند نمي‌داند قوس طرف راستي با قوس طرف چپي كدام يكي است و مخلوط مي‌شود كه فرمود درباره‌ي علي بن ابيطالب كه «عَلِيٌّ مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اللّهِ»([9])، علي ممسوس در ذات خدا است و خداي تعالي هم مي‌فرمايد: «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» بنابراين، با ولايت خدا انسان اگر ولايت خدا را بپذيرد كه در هفته‌ي گذشته بود يا روز عيد غدير عرض كردم

 

C معناي «ولي»

معني ولايت زياد نيست كه بعضي معتقدند معاني مختلفي را دارد، معني ولايت اين است كه وليّ اگر به طرف فرمانده اطلاق شود، به معني فرمانده‌ي است كه روي محبّت به فرمانبردار، فرمان مي‌دهد و اگر به طرف فرمانبردار وليّ اطلاق شود، اطاعتي است كه اطاعت كننده با محبّت از مولايش اطاعت مي‌كند. لذا، در كلمات خاندان عصمت و طهارت مي‌خوانيم كه «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»([10])، ببينيد – حواستان به من باشد – «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»، خدا وليّ مؤمنين است و از آن طرف مي‌گوييد كه «عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ»([11])، علي وليّ خدا است، اگر معني وليّ يكي بود، اين‌جا هم فرمانده خدا مي‌شد علي و بسيار غلط بود، آن‌جا مي‌گوييم خدا فرمانده با محبّت به علي بن ابيطالب و مؤمنين است و اين‌جا مي‌گوييم علي بن ابيطالب فرمانبردار با محبّت نسبت به خدا است، اولياء خدا هستند و خدا وليّ مؤمنين است. اولياء خدا به معناي اين است كه همه با محبّت، به مقامي رسيده‌اند كه با محبّت خدا را اطاعت مي‌كنند و خدا وليّ مؤمنين است؛ يعني با محبّت به مؤمنين خدا فرمان مي‌دهد. در همين زيارت روز جمعه مي‌گوئيم: «مَولايَ»، اي فرمانده‌ي با محبّت ما! به حضرت بقيةاللّه عرض مي‌كنيم، «اَنَا مَوْلاكَ» من فرمانبردار با محبّت تو هستم. بنابراين فكر نمي‌كنم بيشتر از اين توضيح معني وليّ را، در اين آيه‌اي كه تلاوت كردم پروردگار متعال مي‌فرمايد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ »([12]) جز اين نيست كه وليّ شما خدا است، وليّ شما خدا است معنايش اين است كه آن كه فرمان مي‌دهد و دوستتان دارد و هر فرماني كه به شما مي‌دهد، هر فرماني كه به شما مي‌دهد، هر دستوري كه مي‌دهد روي محبّت است. گاهي بعضي افراد هستند كه فرماني به شما مي‌دهند امّا به خاطر خودشان است؛ يعني مي‌خواهند كارشان راه بيفتد به شما مي‌گويند: اين كار را براي ما بكن، هيچ محبّتي به شما ندارد، اين شخص ولي نيست، اين شخص فرمانده است، اين شخص كسي است كه امر كرده، آمر است. امّا اگر روي محبّت پدري به فرزندش گفت كه اين كار را بكن، برايت مفيد است، اين را مي‌گويند وليّ. پدر وليّ فرزند است و وليّ بالاخره به كسي مي‌گويند كه روي محبّت امر كند، ما بعد از همه‌ي مسايلي كه در اين مدّت عرض كرديم در هفته‌هاي گذشته، اين مطلب بايد كاملاً برايمان روشن شده باشد كه خدا وليّ ما است. وليّ هم به معناي اين است كه روي محبّت به شما مي‌گويد: اين كار را بكن و آن كار را نكن. اگر مي‌بينيد در بعضي از آيات شريفه قرآن مثل اين آيه كه مي‌فرمايد: وليّ مؤمنين اولي به تصرّف، «اَلرَّسُولُ اَوْلَي بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ»([13]) پيغمبر اولي است به تصرّف از خود شمااست اين در حقيقت همين معناي وليّ است، يعني شما بدانيد اگر پيغمبر به شما گفت: اين فرزندت را بكش، بدان كه تو را دوست دارد. مانند حضرت خضر كه آن جوان را كه كشت بعد به حضرت موسي كه توضيح مي‌داد، فرمود كه اين بچّه وقتي بزرگ مي‌شد، پدر و مادرش را منحرف مي‌كرد، و چون پدر و مادرش را منحرف مي‌كرد از اين جهت من او را كشتم. اگر امام عصر ارواحنافداه تشريف آورد، اگر پيغمبر گفت، اگر خداي تعالي دستور داد، به خاطر ولايتي كه بر شما دارد كه فرزندت را بكش، زنت را از بين ببر، اموالت را در راه خدا بده، اين‌جا روي محبّت بايد شما قبول كنيد،

 

C خصوصيات اولياء خدا

همان‌طوري كه حضرت اسماعيل در عالم رويا مي‌بينيد كه بهترين فرزندش را، حضرت ابراهيم مي‌بيند كه بايد حضرت اسماعيل را ذبح كند؛ بر مي‌دارد بچّه‌ي جوانش را، جوانش را با آن سيماي زيبايش پس از سال‌ها كه او را نديده آمده در مكّه كه او را ببيند، مي‌گويد: «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» پسر مي‌گويد: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ»([14])، اي پدر! آنچه كه به تو دستور داده شده انجام بده و حضرت ابراهيم ناراحت است كه چرا اين كارد نمي‌بُرد، چرا دارد در امر الهي تأخير مي‌شود. شما فكر نكنيد كه ائمّه‌ي اطهار و پيغمبران گاهي كه ناراحت مي‌شدند و يك موانعي پيش مي‌آمد از اين ناراحت مي‌شدند كه چرا فشاري رويشان آمده، نه؛ فشارها و ناراحتي‌ها در راه رضايت پروردگار خيلي آسان است. مي‌ترسيدند مبادا «بداء» شود، مبادا آن امر الهي كه بنا بود به دست آن‌ها انجام گردد، عوض شود و آن‌ها آن امتياز را نبرند، ناراحتي اين بود. لذا مي‌بينيم وقتي كه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام شمشير به فرق نازنينش مي‌خورد، مي‌گويد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةَ»([15])، من به پايان خدماتم رسيدم و موفق شدم.

حضرت سيّدالشهداء در گودي قتلگاه مي‌فرمايد: «رِضًا بِرِضَائِكَ»، خوشنودم، كلمه‌ي رضا به معناي خوشنودي است، خوشنودم كه تو خوشنودي و تو خشنود هستي «وَ تَسْلِيمًا لِاَمْرِكَ»([16])، بنابراين يك وليّ خدا آن وقتي وليّ خدا است كه محبّتش به خدا متمركز باشد، آن وقتي وليّ خدا است كه به خاطر محبّت – خوب دقّت كنيد – به خاطر محبّت خدا را اطاعت كند،

 

C خداي تعالي ولي با محبت است

بنابراين بدانيد چه شما روي محبّت خدا را اطاعت كنيد، چه روي مزد و وسعت رزق و امثال اين‌ها، خدا وليّ شما است يعني فرمانده‌ي خدا روي محبّت است، چه شما محبّت به خدا داشته باشيد؛ چه شما محبّت به خدا نداشته باشيد، خدا روي محبّت،

گر جمله‌ي كائنات كافر گردند

بر دامن كبرياش ننشيند گرد

من نكردم خلق تا سودي كنم – بلكه به تعبير من – با محبّت به بندگان جودي كنم، بنابراين معني ولايت الهي معلوم شد و خداي تعالي وليّ همه‌ي افراد بشر كه سهل است، تمام مخلوقات است و بالاخص مخلوقات خوبش مثل رسول اكرم و علي بن ابيطالب و ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام.

 

4- پايان بحث خداشناسي

امتيازي كه خداي تعالي به پيغمبراكرم داده كه ما از اين‌جا مي‌خواهيم بحث رسالت را شروع كنيم، بحث توحيد تا همين جا كافي است ولو اينكه اگر يك سال در توانم هست نه اينكه ادّعاي زيادي باشد اگر بخواهد كسي كه سوادي داشته باشد و مثل من بيسواد نباشد بخواهد صحبت كند، سال‌ها و بلكه تمام عمر بايد درباره‌ي خداشناسي حرف بزند و فكر بكند ولي به قدر توانِ فكري مجلسمان و به قدر توانِ فكري خودم آنچه كه لازم بود و در صراط مستقيم شما را قرار مي‌داد، مسايلي بود كه در گذشته و در اين هفته‌ها عرض كردم.

 

C مشكلات مربوط به خداشناسي حل شد

من نمي‌خواهم برايتان درس خداشناسي را از اوّل تا به آخر عرض كنم، مي‌خواهم نكاتي كه بعضي از دوستان را گاهي مي‌بينيم سر دو راهي واقع شده بودند و يك طرف الحاد بود و يك طرف صراط مستقيمِ اعتقادي بود اين‌ها را راهشان را مشخص كنم و بحمداللّه فكر مي‌كنم به اندازه‌ي فكر خودم در اين مسايلي كه گذشت، عرايضي عرض كردم.

 

5- آغاز بحث پيغمبر شناسي

امّا در خصوص رسالت رسول اكرم، پيغمبر عظيم الشأن اسلام،

 

C هر كس با هر مذهبي پيغمبر خاتم را بزرگترين انبياء الهي مي‌داند

پيغمبري كه تنها با عقل و فكر و آنچه از پيغمبرمان باقي مانده و آنچه كه الان به صورت واضح در اختيار ما هست نه اينكه ما چون مسلمانيم بلكه اين مطالبي كه اگر امروز موفق شدم عرض مي‌كنم و اگر موفّق نشدم هفته‌هاي بعد عرض خواهم كرد، آنچنان مطلب روشن است كه همه‌ي اين جمع اگر خداينكرده مسيحي مي‌بوديم، يهودي مي‌بوديم، و حرف‌ها را روي انصاف فكر مي‌كرديم، پيغمبر اكرم را بزرگترين پيغمبران و بالاترين فرد بشر متوجّه مي‌شديم و آن مطلب آن است: يك مقدم‌هاي اگر يادتان باشد در روز اول اين جلسه و اين جلسات عرض كردم «اعجاز قرآن»، اعجاز قرآن همان‌‌طوري كه همه‌تان مطالعه كرديد و به نظر من مطلب ثابت شد چون شماها بعيد است يك چنين فردي باشيد، مطلبي برايتان ثابت نشده باشد و ساكت باشيد.

 

c سكوت هميشه دليل بر رضايت نيست

گاهي گفته‌اند كه سكوت موجب رضا است، سكوت در گاهي از اوقات موجب رضا است و گاهي موجب نارضايتي است؛ اگر در مقابل يك فرد ظالمِ ستمگري كه با چوب بالاي سر شما نشسته و از شما يك چيزي را مي‌پرسد به عنوان استفهام تصديقي، از شما چيزي سؤال مي‌كند، شما سكوت كرديد، اين علامت نارضايتي است؛ يعني به شما مي‌گويد: تو دزدي نكردي، شما چيزي نگفتي، مي‌تواني بگويي: نه، ولي مي‌دانيد اگر گفتي نه، چوب مي‌آيد روي سرت، شكنجه مي‌شوي، ساكت بشوي، خيلي شجاعت كردي كه سكوت كردي و الاّ يك خرده ترسو مي‌بودي، مي‌گفتي: چرا دزدي كردم و دروغ اقرار مي‌كردي، اين‌جا سكوت مورد رضا نيست، اين حرف مطلقاً درست نيست. امّا گاهي هست، گاهي هست كه در مقام چيز ياد گرفتن و تعليم دادن و تعليم گرفتن است. گاهي انسان مي‌خواهد چيزي ياد بگيرد به عمقش برسد، اساس و ريشه‌ي زندگي اش است اين‌جا اگر سكوت كرد، اين مورد رضا است؛ يعني قبول دارم، درست است نمي‌گويم بله، ولي مي‌خواهم رويش فكر كنم. ولي راضي هستم. وقتي كه پيغمبراكرم آمد نزد حضرت زهرا سلام اللّه عليها و علي بن ابيطالب را پيشنهاد كرد، حضرت زهرا سكوت كردند اين سكوت روي حيا است. يعني مي‌خواهم، امّا به پدرم نمي‌توانم با اين صراحت بگويم كه من شوهر مي‌خواهم. سكوت كرد، پيغمبراكرم بلند شد فرمود، بله «رِضَاهَا، سُكُوتُهَا رِضَاهَا»([17])، فكر مي‌كنم اين جمله باشد، بالاخره سكوت اين‌جا سكوت حضرت زهرا، رضايت حضرت زهرا است. شماها در اين مدّت كه الان تقريباً دو ماه، نزديك سه ماه مي‌گذرد، سه ماه مي‌گذرد و درباره‌ي اعجاز قرآن چيزي نگفتيد و هنوز هم مي‌توانيد بگوييد: اين علامت اين است كه قبول كرده‌ايد كه قرآن معجزه است، با همان چيزهايي كه خوانده‌ايد و مطالعه كرديد.

 

c از فوائد اثبات اعجاز قرآن، معرفي شخصيت آورنده آن است

اگر قرآن معجزه باشد، گفتيم خدا را ثابت كرديم، چون معني اعجاز اين بود كه هيچ يك از عوامل طبيعت نتوانند آن را به وجود بياورند و مثل كتابي كه قرآن باشد طبعاً جمادات، حيوانات، گياهان كه معلوم است نمي‌توانند به وجود بياورند، جن و انساند كه ممكن است انسان ببيند كه اين‌ها كتاب مي‌نويسند اهل كتاباند، اهل علماند، اين‌ها ممكن است بوجود بياورند، خدايتعالي فرمود: «قُلْ لَئِنْ اجْتَمَعَتْ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»([18])، همه پشت به پشت هم بدهند، همه فكرهايشان را روي هم بريزند، تمام دانشمندان شرق و غرب اين‌ها افكارشان را يكي كنند بخواهند يك سوره، ده آيه مثل اين قرآن را بياورند، نمي‌توانند.

اعجاز قرآن كه ثابت شد، خدا ثابت است؛ چون وقتي كه جن و انس نتوانند، جمادات نتوانند، حيوانات نتوانند معلوم است، پس كي اين كار را كرده، اين پديده را كه به وجود آورده؟ خدا. واسطه اين آوردن قرآن براي ما كِه بوده؟ هيچ وقت شماها هر يكيتان يا در كتاب‌ها نوشته شده باشد كه مثلاً بگويند: حضرت عيسي قرآن را آورده، حضرت موسي قرآن را آورده، يا مثلاً يك فرد ديگري قرآن را آورده، ما كه نه در كتاب‌ها، نه در تاريخ و نه هم كسي تصوّر مي‌كند اگر كسي بگويد كه مثلاً قرآن را حضرت عيسي آورده، به او مي‌خندند، حرفي هم ندارد. يك كسي به من گفت: يك قرآني در موزه كجا هست به خط حضرت يوسف، خوب ما خنديديم، شما هم مي‌خنديد چون درست است حضرت يوسف خيلي زيبا بوده و خطّش هم شايد خوب بوده امّا قرآن را ننوشته، اين معلوم است، قرآن را پيغمبر آورده است. شخصي كه پدرش عبداللّه بوده، اسمش محمّد بوده صلي اللّه عليه و آله، كُنيه‌اش ابوالقاسم بوده، القاب زيادي كه آنچه كه در زمان جاهليّت به او نسبت مي‌دادند، امين بوده و مصطفي بوده اين القاب را هم داشته است. مادرش آمنه بوده و فرزندانش هم كه شنيده‌ايد حضرت فاطمه‌ي زهرا سلام اللّه عليها كه همين يك فرزند را اسم مي‌بريم كافي است براي معرّفي حضرت رسول اكرم. هيچ كس در عالَم يا در هيچ جاي تاريخ گفته نشده كه غير از پيغمبر قرآن را آورده، اوّل امتياز پيغمبراكرم اين است كه رسالت داشت، رسالتش در چيست؟ در آوردن قرآن. اين قرآن را آورده؛ اگر خدا او را رسول قرار نمي‌داد، معجزه منحصربه فردش در كلامش به دست او داده نمي‌شد. پس رسول اكرم واسطه‌ي وحي است، خودش هم بيشتر از اين و خدايش هم بيشتر از اين نمي‌خواهد،

 

# خصوصيات پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله

به او مي‌فرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»، من مثل شما يك بشري هستم. همان‌طوري كه شما مي‌مي‌ريد من هم مي‌ميرم، «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»([19]) همان‌طوري كه شماها ازدواج مي‌كنيد، داراي فرزند هستيد من هم هستم، غذا مي‌خوريد من هم مي‌خورم همه‌ي كارهاي يك بشر غير از كارهاي زشت و بدش كه از عالَم بشريّت خارجش مي‌كند، همه‌ي كارهايش را من هم مي‌كنم، «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»، امّا يك امتياز دارم و همه‌ي امتيازِ پيغمبراكرم هم به همين است «يُوحَى إِلَيَّ»([20])، شما هر چه تزكيه‌ي نفس كنيد اين را به شما بگويم، هر مقدار فعّال باشيد در تزكيه‌ي نفس و پاكي، بخواهيد در شرع يك كلمه به آن‌ها وحي بشود نخواهد شد، نه شما، دوازده امام به آن‌ها در احكام شرع با اين قيد، در احكام شرع به آن‌ها يك كلمه وحي نشده – در احكام شرع هر چه مي‌گويم همان را مواظب باشيد تا تعارضي در كلماتم و در كلمات گذشته‌ام بوجود نيايد – وحي شده، دائماً هم به امام عصر وحي مي‌شود امّا در احكام شرع نيست، چون اگر يك حكم از احكام كه به پيغمبر وحي نشده به امام وحي بشود اين پيغمبر آخراست، نه آن و اگر بگوييد: همان تكرار شده كه آن تأييد وحي نمي‌شود. بنابراين در احكام شرع به هيچ وجه به احدي غير از پيغمبر، چون خاتمالانبياء است به كسي چيزي وحي نشده، علي بن ابيطالب ناشر وحيي است كه به پيغمبر شده، اين‌ها را معتقد باشيد، مخلوط نكنيد، بدتان هم نيايد كه بگوييم: به علي بن ابيطالب چيزي در احكام شرع چيزي وحي نشده، چون بعضي از اين افراد كاسه از آش داغ‌ترها، علي بن ابيطالب را خدا مي‌دانند و خدايي را قائل نيستند جز علي.

من خودم ديدم كسي كه مي‌گفت: لا اله الاّ علي، بعضي‌ها هم هستند كه مي‌گويند به اين‌ها هم مثل پيغمبر وحي مي‌شود، اين توهين به خدا و پيغمبر است ولي اگر گفتيم: همه‌ي علومي كه به پيغمبر اكرم وحي شده به علي بن ابيطالب هم داده شده تا علي براي مردم توضيح بدهد، اين كلام حقي است و همه قبول دارند حتّي اهل سنت هم قبول دارد و اين مطلبي است كه بايد ما معتقد باشيم. از آن جاهايي كه «فصل الخطاب» براي اعتقادات شما همين جمله‌ي امروز است، خداي تعالي وليّ ما است و بعد آن كسي كه علمش به او وحي شده كه پيغمبر اكرم باشد. پيغمبر اكرم به خاطر اين وحيي كه از جانب پروردگار شده به او و به خاطر اينكه همه‌ي علوم اولين و آخرين را مي‌داند و به خاطر آنكه همه چيز به او از طريق وحي مي‌رسد، از اين نظر مسلّم پيغمبر است، پيغمبر معنايش همين است،

 

C پيامبر اولو العزم كيست؟

نبييّ داريم، پيغمبري داريم، پيغمبرِ اولوالعزمي داريم و رسولي. اين چند جمله را هم شرح مي‌دهم امروز عرايضم را تمام مي‌كنم و ان‌شاءالله براي هفته‌هاي آينده، البتّه از شب سه شنبه اين‌جا مجلس عزاداري به خاطر محرّم، عزاي حضرت ابي عبداللّه است. ان‌شاءالله تا شب دوازدهم از محضر جناب آقاي رفيعي استفاده مي‌كنيم و شايد هفته‌ي آينده اين مجلس تعطيل باشد يا از جاي ديگري من با شما صحبت كنم ولي بعد هست يك هفته نهايت تعطيل باشد و بعد جلسات هست من ان‌شاءالله از خدا خواستم كه خدايتعالي به من توفيق بدهد كه تا معاد كه بحث‌هاي بسيار پُر عمقي است، عرايضي عرض كنم كه اكثرش را شما با زحمت حتي در كُتب هم نمي‌توانيد پيدا كنيد مگر در روايات و آيات كه براي افرادي مانند مثلاً دوستاني كه اهل كسب و كارند مشكل است از آيات و روايات اين‌ها را پيدا كردنش و ان‌شاءالله عرايضي در اين ارتباط، حالا چقدر طول بكشد هر چه قدر كه خدا توفيق بدهد؛ ان‌شاءالله برايتان عرض مي‌كنم. ولي اين چند جمله را هم بگويم كه اوّلين مرتبه‌ي نبوّت، خود كلمه‌ي نبيّ است، در زمان‌هاي قبل كه كتاب نبود، رساله نبود، احكام اين‌طوري مثل امروز پخش نمي‌شد مردم هم متفرق در دهات و قراء و شهرها بودند در هر زماني، يك پيغمبر اولوالعزم بود. پيغمبر اولوالعزم معنايش كه اين است يك پيغمبر درست و حسابي. شما مي‌گوييد: مگر پيغمبرهاي ديگر درست و حسابي نبودند؟ حالا عرض مي‌كنم. يك پيغمبر تزكيه شده، مقاوم كه اگر صد ميليارد جواهر جلويش مي‌ريختند، نگاه نمي‌كرد اصلاً متوجّه دنيا و نعمت‌هاي دنيا نبود كه در همين دعاي ندبه مي‌گوييد: «فَشَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجْهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ»([21])، خدايا! تو مي‌دانستي اين‌ها وفاداراند، به دنيا توجّه نمي‌كنند، يك چنين پيغمبراني، حتّي حضرت آدم به خاطر اين كه به طرف درخت گندم رفت، خدا مي‌فرمايد: «وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»([22])، ما او را عزمي در او نديديم لذا پيغمبراولوالعزم نيست. حضرت نوحي مي‌خواهد، حضرت نوح مركز استقامت است، ماها اگر ببينيم، بنده خودم شايد اين‌طوري باشم، يك هفته ببينم جمعيّتتان كم است يك خردهاي سرد بشوم، حضرت نوح نهصد و پنجاه سال تبليغ كرد؛ اين كلام خودش است توي قرآن خدا نقل مي‌كند كه عرض مي‌كند: خدايا! «قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا ، فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا»([23])، مثل اينكه حرف‌هاي ما بسم اللّه بوده و اين‌ها هم جن و همه فرار مي‌كردند، علاوه بر اينكه به طرف جلسات بيايند اصلاً از كلاس فرار مي‌كردند، نه يك و دو سال، نه يك ماه رمضان و يك دهه‌ي محرّم بلكه نه صد و پنجاه سال، آخر هم يك عدّه‌ي خيلي قليلي با او همراه شدند آن هم به خاطر اينكه احساس كردند كشتي است بالاخره بهتر نجات پيدا مي‌كنند. خيلي هم مؤمن نبودند اين پيغمبر را اولوالعزمش كردند. حضرت ابراهيم پيغمبر اولوالعزم است كه بچّه‌اش را مي‌گويند: بكش، مي‌كُشد؛ به او مي‌گويند: توي آتش مي‌اندازيمت و جبرئيل مي‌آيد به كمكش، مي‌گويد: خدا بهتر كمك مي‌كند به تعبير من، او را، فرزندش را مي‌برند براي اينكه به او مي‌گويند: برو بكش مي‌رود، هر كاري، از همه مهمتر به نظر من، به نظر آن‌هايي كه اهل غيرتند به خصوص، از همه اين‌ها مهمتر مي‌دانيد چي هست؟ زنت و بچّه‌ات. زن جوانت و بچّه‌اي كه تازه متولد شده، برو توي بيابان‌ها بگذارش و برو تا صد و پنجاه كيلومتر فاصله از آن‌ها پيدا بكن و برو. به خودش مي‌گويد: «مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ»، خدايا! يك دعا كرد فقط، «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»([24])، اين جور گذشت داشته باشيد در راه خدا تا خدا جزايتان را بدهد. الان كي هست توي اين مجلس دوست نداشته باشد كه برود دور آن خانه‌ي كعبه بگردد و برود چند روزي در مكّه بماند! و دائماً هم مردم با عشق دور حِجر اسماعيل و قبرها جر آن‌جايي كه علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام متولد شد و به آن‌جا نور بخشيد و ولايت بخشيد. «أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» مردمي هواي اين‌جا را، محبّت اين‌ها را داشته باشند. به خدا قسم اين‌ها بزرگترين نمونه است. حسين بن علي، با ائمّه‌ي ديگر فرقي ندارد چرا وقتي مي‌خواهيد برويد عراق، هفت تا امام، مي‌گوييد: مي‌خواهم بروم كربلا، بروم زيارت قبر ابي عبداللّه، «تَهْوِي إِلَيْهِمْ». به هرحال پيغمبران اوالعزم اين خصوصيّت را داشتند. مثل حضرت ابراهيم برده زن و بچّه‌اش را گذاشته تو بيابان، يك ظرف آب، يك مقدار، يك بقچهبندي هم بر فرض نان ديگر بيشتر از اين كه نمي‌شود آن موقع‌ها يخچال و فريزر و اين‌ها كه نبوده، بر فرض هم باشد؛ براي سكونت دائمي در آن‌جا در جايي كه آب نيست، هوا نيست، گرما است، اصلاً ممكن نيست،  فكر هم نكرد آمد، خدا به او كمك كرد، حضرت موسايي مي‌خواهد كه در مقابل فرعون خونخوار برود و بايستد و بگويد: تو خدا نيستي، تو هيچي نيستي و خداي من را بايد بپرستي؛ حضرت عيسايي را مي‌خواهد كه آن وضع را از اول عمر تا آخر عمر داشته باشد و در مقابل دشمناني مثل يهود، چون در عالَم مردمي از بنياسرائيل لجوجتر و بدتر نبوده‌اند. در مقابل اين‌ها بايستد و عمرش را در همين راه قرار بدهد؛ اين‌ها الوالعزماند، و يكي هم پيغمبر ما كه ايشان را ما قاطي پيغمبران اولوالعزم نمي‌كنيم، پيغمبر  سراسري است، يعني تمام مردم دنيا بايد از دين حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت عيسي و پيغمبر اكرم استفاده كنند و از آن احكام پيروي كنند الاّ اينكه در زمان قبل از پيغمبر اكرم وضعِ كتاب و قرائت و خواندن نبوده.

 

c مفاهيم نبي، رسول، پيامبر خاتم و وحدت وحي در انبياء

مردمي بودند هر دست‌هاي در يك دهي – خوب اين‌ها را دقّت كنيد – هر دست‌هاي توي يك دهي، اگر حتي يك نفر آدمي كه مي‌خواسته راه خدا را انتخاب كند در يك جا زندگي مي‌كرد، خدا به خود او وحي مي‌كرد. اگر توي قريه‌اي يك شخص صالحي پيدا مي‌شده خدا به او وحي مي‌كرده، آني كه به او وحي مي‌شده و لازم نبوده به ديگران بگويد نبي بوده، اسمش نبي است. يك نفر توي يك دهي تنها يا حالا مردم از او پيروي مي‌كنند يا تنهايِ تنها است خدا به او وحي مي‌كند، اين مي‌شود نبي. مثل پيغمبراكرم قبل از چهل سالگي اين نبي است. «رسول» آن كسي است كه خدا به او مي‌گويد: همين‌هايي كه من به تو وحي كردم به مردم بگو اين مي‌شود رسول. از معناي لغتش هم پيدا است. پيغمبر اولوالعزم را هم كه عرض كردم منتها تمام انبياء و رُسل هر چه كه خدا به آن‌ها وحي مي‌كرده، همان چيزهايي بوده كه به پيغمبر اولوالعزم وحي كرده، براي حفظ وحدت و حفظ اتحّاد كه همه با هم هماهنگ باشند و پيغمبر خاتم، پيغمبر خاتم معنايش اين است كه بعد از او پيغمبري نخواهد آمد، چرا؟ علّت چي هست؟ علّت اين است كه از حالا به بعد كتاب كار پيغمبران را مي‌كند، لذا اوّلين جمله‌اي كه به پيغمبراكرم يعني آغاز كار است ابتداي كار است، بر پيغمبر اكرم نازل شد «اقْرَأْ»([25]) بود، بخوان، خواندن كتاب مي‌خواهد، كتاب نازل كرد، به وسيله كتاب مي‌شود كار پيغمبران كوچك را، پيغمبران مثلاً يك ده، پيغمبري كه در يك ده هست، در دو تا ده هست مي‌شود انجام داد. الان ببينيد روحانيون مثلاً مي‌خواهند بروند براي تبليغ، يك كتاب توضيح المسائل را نهايتاً يك كتاب اصول كافي بر مي‌دارند مي‌برند و آن‌جا تبليغ مي‌كنند ديگر احتياج به وحي الهي تقريباً ندارند خوب، اين معناي پيغمبران است. و از زمان پيغمبر خاتم كه تمام احكام به پيغمبر اكرم نازل شده و به او وحي شد ديگر پيغمبري نخواهد آمد چرا؟ براي اينكه نيازي نيست، شما همه‌اش نبايد چشمتان به دَر باشد يك نفر بيايد بگويد: خدا اينجوري گفته، خدا تمام كلماتش را توي قرآن گفته، از زبان معصومين هم بيان شده، از همان‌ها استفاده كنيد و براي شما كافي است خدا كار عبث انجام نمي‌دهد.

 

6-افرادي را كه تحت برنامه تزكيه نفس نيستند به كلاس نياوريد

اين عرايض امروزمان بود، ان‌شاءالله اميدواريم كه كوشش بكنيد باز هم اشاره مي‌كنم دوستاني را كه خيلي هم دوستشان داريد، من هم دوستشان دارم ولي مسايل مشكلي كه امروز يك خرده‌اي ساده‌تر گفتم، اين‌ها را دعوت نكنيد به مجلسمان، به خاطر اينكه اين مسايل مشكل است، مورد اختلاف است و ممكن است خداي نكرده درست متوجّه نشوند و من مسايلي را نقل بكنم كه من به آن‌ها معتقد نباشم.

 

7- چرا حضرت ولي عصر ارواحنا فداه منتقم خون سيد الشهداء است

روز جمعه است، روزي است كه بايد به ياد حضرت بقيّةاللّه ارواحنافداه باشيم، دعاي ندبه خوانديد، در دعاي ندبه عرض مي‌كنيم: «اَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْاَنْبِيَاءِ وَ اَوْلَادِ الْاَنْبِيَاءِ اَيْنَ الَّطَالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءِ»([26])، آن كسي كه طلب خون انبياء و اولاد انبياء را بكند كجا است؟ آن كسي كه طلب خون مقتول بكربلا كه همه‌ي ذهن‌هايتان رفت به طرف ابيعبداللّه الحسين كجا است؟ آقاجان! ما اين سؤال را مي‌كنيم، اين عرض را عرض مي‌كنيم به خداي تعالي در دعاي ندبه، براي اين است كه خدا در قرآن مي‌فرمايد: «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا»([27])، ما كسي كه كشته بشود مظلوم، براي وليّش، در دنيا ولييّ براي خون اباعبداللّه الحسين كه روي محبّت اطاعت امر الهي را بكند، نمي‌شناسيم جز شما، آقا! تشريف بياوريد اين دوستانتان اين دوستاني كه همه‌شان مايلند زير سايه‌ي شما، تحت حمايت شما، تحت فرمان شما طلب خون ابيعبداللّه الحسين را بكنند، آماده‌اند. السلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح الّتي بفنائك السلام عليك يابن الرسول اللّه، السلام عليك و علي المستشهدين بين يديك السلام عليك و علي ابنائك السلام عليك و الرحمة اللّه و بركاته.

 

8- ابتداي سال جديد قمري

جمعه آخر سال است يك سال گناه كرديم، «ان‌شاءالله» اميدواريم خداي تعالي سال آينده را براي ما سال مبارك و ميموني قرار بدهد سالي باشد كه شروعش وقتي با توجّه به ابي عبداللّه الحسين كه «رحمة اللّه الواسعه» است وقتي اين‌طوري شروع بشود اميدواريم كه همه‌ي سال مهرباني و رحمت چه رحمانيّت و چه رحميّت نصيبمان شود. خدايا! گناهان سال گذشتمان را به ما ببخش و گناهاني كه ممكن است اطراف ما، نزديك ما در سال آينده بيايد از ما دفع بفرما.

 

9- دعاي ختم مجلس

همه با توجّه نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا رحمن يا رحيم

عجل لوليك الفرج

عجل لمولانا الفرج

خدايا! همه‌ي ما را از سربازان و اصحاب و ياوران خوب امام زمان قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

خدايا! مشكلاتمان را به وسيله‌ي حجةبن الحسن برطرف بفرما

اسلام و مسلمين، به خاطر امام زمان از همه‌ي خطرات محفوظ بفرما

خدايا! دشمنان شيعه را ذليل بفرما

پروردگارا! به آبروي حجةبن الحسن قسمت مي‌دهيم گرفتاري‌هاي مسلمين در سراسر عالم برطرف بفرما

ايمان كامل به ما مرحمت بفرما

تقواي كامل به ما عنايت بفرما

امواتمان، شهدامان، امام راحلمان غريق رحمت بفرما

عاقبت امرمان ختم بخير بفرما

و عجّل في فرج مولانا.

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

دانلود فیلم جلسه



[1] مائده/55

[2] اسراء/70

[3] ابراهيم/33

[4] لقمان/20

[5] ابراهيم/32

[6] الرحمن/33

[7] – نجم/3

[8] نجم/9، كافي: 1/442، بحار: 2/313، مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[9] بحار: 39/313 و 107/31

[10] بقره/257، كافي: 1/245

[11] كافي: 4/220، فقيه: 8/97، وسايل: 5/90

[12] مائده/55

[13] روايات ذيل آيه 67 مائده

[14] صافات/102

[15] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد: 9/207، المناقب: 3/312

[16] «وَ بَقَي الْحُسَيْنُ عليه السلام  ثَلاثَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ مَلْطَخًا بِدَمِهِ رَامِقًا بِطَرْفِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ يُنَادِي: يَا إِلَهِي صَبْرًا عَلَى قَضَائِكَ وَ لامَعْبُودَ سِوَاكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» ينابيع الموده لذوي القربى – القندوزي: 3/82

[17] الوسيله: 299

[18] اسراء/88

[19] زمر/30

[20] كهف/110

[21] مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[22] طه/115

[23] نوح/5-6

[24] ابراهيم/37

[25] علق/1

[26] مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[27] اسراء/33

۱۹ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – ۲ اسفند ۱۳۸۱ شمسی – جلسه یازدهم اعتقادات

 

 متن سخنراني صبح 19 ذي الحجه الحرام 1423 مصادف با 2 اسفند 1381 و 21 فوريه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ اَجْمَعِينَ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- صفات ذات و افعال خداي تعالي

در هفته‌هاي گذشته بعد از ماه مبارك رمضان درباره‌ي خداشناسي و اعتقاد به وجود خداي تعالي عرايضي عرض شد. چند نكته باقي مانده است كه امروز ان‌شاءالله درباره‌ي آن‌ها عرايضي عرض مي‌‌شود. يكي از آن نكات فرق بين صفات ذات خدا و صفات افعال خدا است.

 

C تعريف صفات ذات خداي تعالي

به طور كلي آن صفاتي كه نمي‌شود از خداي تعالي سلب شود و حتماً بايد خدا را با آن صفت شناخت، صفات ذات اقدس متعال است. مثلاً محال است كه بگوييم خدا هست ولي علمش نيست، خداي تعالي هست ولي قدرتش نيست. علم و قدرت از صفات ذات است و يا حيّ و قيوم و يا حيّ و ازلي بودن خدا از صفات ذات خدا است.

 

C تعريف صفات افعال خداي تعالي

ولي هر صفتي كه مربوط به فعل پروردگار است، يعني وقتي كه آن كار را انجام داده اين لقب را، اين اسم را، اين صفت را بر او مي‌گذارند، اين‌ها صفات فعل خدا است و صفاتي است كه روي كار خدا گذاشته مي‌‌شود.

 

c حقيقت صفات فعل پروردگار

صفات فعل پروردگار در حقيقت صفات خدا نيست، صفات كاري است كه انجام شده، مثلاً اگر كسي يا هر يك از شما تا كتك كسي را نزده ضاربش نمي‌گويند، تا كسي را نكشته قاتلش نمي‌گويند، تا يك نجار، نجاري نكرده، نجارش نمي‌گويند و همچنين هر صفتي كه انسان قدرتش را دارد و به مرحلة فعل نياورده آن اسم و آن صفت را بر او اطلاق نمي‌كنند.

 

c درك دقيق مفهوم صفات ذات و فعل پروردگار

خداي تعالي، طبق عقايد ما و آنچه از قرآن استفاده مي‌شود و آنچه از كلمات معصومين برداشت مي‌‌گردد، خداي تعالي بود و هيچ اِعمال قدرتي نكرده بود. مخلوقي نداشت و بعد خلق كرد.

قدرت بر خلق را قبلاً داشت و علم به اينكه بايد مخلوقي ايجاد كند داشت. اما اينكه اين كار را نكرده بود حالا كي بود و چه وقت بود بماند ولي از روايات ما، از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه در آن دعا مي‌گوييم: «كُنْتَ اِذْ لَمْ تَكُنْ سَمَاءٌ مَبْنِيَّةٌ وَ لا اَرْضٌ مَدْحِيَّةٌ وَ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّشَيْ‌ءٍ و كَوَّنْتَ كُلَّشَيْءٍ»([1]). تو قبل از هر چيزي بوده‌اي. در دعاي يستشير اين جملات ديده مي‌‌شود و براي اينكه اين جملات و اين مطالب اعتقاد مردم مسلمان باشد فضيلت زيادي و ثواب زيادي براي كساني كه دعاي يستشير را بخوانند نقل شده و از معصوم رسيده است. بايد معتقد باشيم كه خدا بود، قدرتش بود، علمش بود، حياتش بود و ازلي هم بود ولي خلقي نكرده بود، رزقي نداده بوده، رحمان و رحيم هنوز به اين القاب متصف نشده بود؛ يعني قدرت رحمانيت و رحيميت را داشت، علم به مصلحت خلقت و رزق دادن و رحيم بودن و رحمان بودن را داشت ولي هنوز عمل نكرده بود.

همان طوري كه شما قدرت زدن را داريد ولي نزديد، به شما ضارب نمي‌گويند. وقتي كه شما زديد و اسم ضارب روي شما گذاشته شد، در حقيقت اين اسم روي آن كار شما گذاشته شده و اگر يك وقتي مثلاً شما نتوانستيد به كسي رزقي بدهيد، رازقتان نمي‌گويند اما به مجرد آنكه رزق داديد، غذا داديد، رازق مي‌‌شويد. فكر مي‌كنم معني صفات ذات و صفات افعال توضيح داده شده باشد. بنابراين وقتي خدا اصلاً موجودي را خلق نكرده بود، آن وقتي قادر بود كه خلق كند، ولي خالق اسمش نبوده. بيشتر صفات خداي تعالي يعني از اسمايي كه هست و روايت دارد كه 99 اسم دارد پروردگار يا با اسامي‌مركب هزار اسم، اكثرش و بلكه تمامش جز يكي دو اسم همه‌اش صفات افعال خدا است.

 

C صفات فعل از صفات ذات منشاءمي‌گيرد

صفات افعال به عبارت ديگر آن صفتي است كه خداي تعالي بعد از كاري كه انجام داده بر او اطلاق مي‌‌شود و لذا اكثر صفات، صفات فعل خدا است. مثلاً خدا رحمان است، خدا رحيم است، خدا رازق است، خدا خالق است.

ولي تا وقتي كه خداي تعالي خلق نكرده، رزق نداده، رحم نكرده، بخشش نداشته يعني مخلوقي نداشته كه بر آن‌ها اين اعمال را انجام بدهد، خداي تعالي جلّ و علا داراي همان صفات ذات است كه همه‌ي اين صفات افعال از آن صفات ذات منشاء مي‌‌گيرد و لذا اگر شما گفتيد كه خدا رازق نبوده، يك زماني بوده، يك وقتي بوده كه خدا رازق نبوده كفر نيست.

 

C خداي تعالي در صفات ذات احد و در صفات فعل واحد است

و اگر گفتيد كه خداي تعالي در صفات افعال واحد است، يعني يكي است كه دومي‌هم دارد. اول است و دوم دارد؛ مثلاً به خداي تعالي هيچ وقت نمي‌گوييم كه او حي حي‌ها است. مثلاً حيّ‌ترين حيّ‌ها است، زنده‌ترين زنده‌ها است. اين كلام غلط است، زشت است. براي اينكه حيات پروردگار، قدرت پروردگار، با ساير حيات‌هاي ظاهري صد درصد مجازي فرق مي‌كند. اما مي‌توانيم بگوييم كه خداي تعالي ارحم الراحمين است. يعني مهربان‌ترين مهربان‌ها است. مهربان‌هايي را در نظر مي‌گيريم. چون مهرباني يك مسئله‌اي است كه در عمل اظهار مي‌شود. من به شما محبت دارم، مهربانم، خداي تعالي هم محبت دارد و مهربان است. حالا فرق بين اين مهرباني و آن مهرباني، فرق بين مهرباني پيغمبر اكرم و مهرباني خدا از زمين تا آسمان است. او بي‌نهايت مهربان است و ما هر چه باشيم و هر كي باشيم در يك محدوده‌ي خلقتمان مهربانيم. فكر مي‌كنم به اندازه‌ي كافي اين دو اسم و اين دو صفت فرقش بيان شد و در همين جا كافي است كه مطلب را تمام كنم.

 

3- اراده صفت فعل پروردگار است

در بعضي از اسماء پروردگار، بعضي از صفات، بين علماء و دانشمندان بحث است كه آيا اين‌ها از صفات ذات هستند يا از صفات افعال؟. مثلاً اراده، مشيت و اراده‌ي پروردگار آيا از صفات ذات خدا است يا از صفات افعال خدا است؟ بدون ترديد از نظر روايات ما و از نظر قرآن، اراده از صفات افعال خدا است. يعني خدا گاهي اراده مي‌‌‌‌‌‌كند و گاهي اراده نمي‌كند.

 

C پيدايش متصوفه و منش آن‌ها

علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام فرمود: چون در زمان حضرت رضا كم‌كم متصوفه و بعضي از افراد كه به اصطلاح ما، امروز عرفا مي‌‌‌‌‌‌گوييم، اين‌ها پيدا شدند. در زمان امام صادق عليه الصلوة و السلام اين جمعيت در اسلام پيدا شد. قبل از حضرت صادق در كلمات ائمه از متصوفه بحث نشده و سخني به ميان نيامده ولي امام صادق عليه الصلوة و السلام داشتند عبور مي‌‌‌‌‌كردند، يك دسته حلقه‌ي ذكري گذاشته بودند، دور يكديگر جمع شده بودند و اذكاري مي‌‌‌‌گفتند كه از نظر امام صادق عليه الصلوة و السلام مطرود بود. البته از زمان پيغمبر و علي بن ابيطالب روحيه‌ي تصوف نه به نام تصوف در بين مردم مسلمان كم و بيش پيدا شده بود؛ مثلاً از افرادي كه عملا صوفي مسلك بودند، يك نفر به نام «حسن بصري» ديده مي‌‌‌شود كه به علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام ايرادي مي‌‌‌گيرد كه وقتي حضرت به او مي‌‌‌فرمايد: آب را اسراف نكن براي وضو، مردم آب ندارند، اين همه آب نريز. در جواب حضرت مي‌گويد: خون مردم را ديروز ريختي ما نگفتيم اسراف نكن امروز تو آمدي براي آب به ما مي‌گويي اسراف نكن؟ و افرادي از اين قبيل كه چند نفرشان به عنوان «زهّاد ثمانيه» كه يكي دو نفر آن‌ها مورد لطف علي بن ابيطالب بودند ولي بقيّه‌شان مثل حسن بصري و امثال او نبودند. كساني كه از اين زهاد ثمانيه مورد لطف علي بن ابيطالب بود، اويس قرن بود كه هر چه حضرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌فرمود قبول مي‌‌‌‌‌‌‌‌كرد ولو اينكه عشقش، محبتش سرشار بود. به هر حال در زمان امام صادق اين سلسلة عجيب در اسلام پيدا شدند و تصوف را اظهار كردند. تا آن‌جا كه به هيچ وجه اعتنا به ائمه‌ي اطهار نداشتند و براي خودشان قطبي منظور كردند.

 

c دستور ائمه در برخورد با متصوفه

حضرت رضا عليه الصلوة و السلام مي‌‌‌‌‌‌فرمايد: «مَنْ زَعَمَ» كسي كه حتي گمان كند، يا در روايت ديگر مي‌‌‌‌‌‌فرمايد: «مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ الصُّوفِيَّةُ»([2]). كسي كه در نزد او صوفيه ياد شود و به زبان يا اگر نمي‌تواند، با دل از آن‌ها تبري نكند، از ما نيست. روايت هم صحيحه است، روايت بزنطي است. و رواياتش را ما در گذشته در كتاب‌هاي «پاسخ ما» نقل كرده‌ايم. و مرحوم مقدس اردبيلي در كتابش نقل كرده و مجموع آنچه كه در مذمت اين دسته ذكر شده آن‌جا نقل شده است. ما به اين مسايل كاري نداريم؛ امّا يك عده بودند در زمان حضرت رضا عليه الصلوة و السلام كه اظهار تصوّف مي‌‌كردند. حضرت فرمود، هم حضرت رضا فرموده، هم امام عسگري عليه الصلوة و السلام فرموده، ساير ائمه عليهم الصلوة و السلام بعد از علي بن موسي الرضا به اين مسئله اشاره كرده‌اند كه بكوشيد كه با متصوفه هم آهنگ نشويد. و لذا از آن وقت به بعد رواياتي درباره‌ي متصوفه آمده است

 

C از نظر متصوفه، اراده خداي تعالي صفت ذات است

و يكي از نظرات متصوفه اين بوده كه خداي تعالي دائماً اراده دارد و دائماً مريد است و دائماً مشيت دارد. اين مطلب را مي‌‌گفتند و لذا حضرت رضا عليه الصلوة و السلام فرمود: «مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ لَمْ يَزَلْ مٌرِيدًا شَائِيًا فَلَيْسَ بِمُوَحِدٍ»([3]).

اگر كسي گمان كند كه خداي تعالي هميشه اراده داشته و هميشه خواست داشته است، اين شخص موحد نيست. پس اراده و مشيت از صفات ذات پروردگار نيست.

 

C درك اجمالي مفهوم اراده‌ي پروردگار

حالا معني اراده چيست؟ مشيت چيست؟ متاسفانه مجلسمان زياد اقتضا ندارد كه معني اراده و مشيت را با استدلال عرض كنم، ولي اجمالاً اين را بدانيد و متوجه باشيد كه اراده همان فعل خدا است، همان خلقت خدا است و مثل ما نيست كه ما قصد كنيم و بعد كار كنيم. خدا تا اينكه اراده كرد، خلق مي‌‌‌‌‌‌شود و لذا مي‌‌‌‌‌‌فرمايد: «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا» وقتي خدا به چيزي اراده كند، «أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» تا بگويد باش، بگويد هم تكويني است يعني تا مصلحت دانست و علمش به اين مصلحت به اصطلاح پيدا شد كه كلمة پيدا غلط است به مجرد آنكه مصلحت باشد، خداي تعالي خلق مي‌‌‌‌‌كند «أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([4]) بدون معطلي وجود پيدا خواهد كرد، و مشيت هم خواست پروردگار است كه در قلوب ائمة اطهار عليهم الصلوة و السلام ظاهر مي‌‌‌‌‌شود. همان مصلحتي كه پروردگار در علمش گذاشته و آن‌ها مشية اللّه‌‌اند و آن‌ها اراده مي‌‌‌كنند و يك موجودي بوجود مي‌‌‌آيد. اين هم معناي اراده و مشيت. اين نكته را هم تذكر دادم و بايد ان‌شاءالله همان طوري كه فرموده‌اند خاندان عصمت، ياد بگيريد و خداي تعالي هميشه داراي اراده، چون مخلوقي نداشته، نبوده و از زماني كه خداي تعالي مخلوق را ايجاد كرد، اراده هم بوجود آمد. يعني اين نام اراده، نه خداي تعالي نستجيربالله كم و زياد بشود

 

4- تكلم، صفت فعل پروردگار است

و يكي از صفاتي كه باز مورد بحث است در بين علماء و دانشمندان اينكه آيا خدا متكلم است يا نه؟ كلام خدا عين ذات خدا است يا نه؟ اين بحث بسيار مشكل‌تر و عميق‌تر، ولي از نظر ما كلام خدا مخلوق خدا است. يك مدت زماني، در زمان ائمه عليهم الصلوة و السلام و بعد از آن حتي كتاب‌هايي نوشته‌اند كه آيا كلام خدا عين ذات خدا است ؟ اين قرآني كه الان در مقابل ما است آيا اين قرآن عين ذات خدا است؟ آيا اين قرآن عين ذات خدا است يا مخلوق خدا است؟ البته نه اين مركب و كاغذ كه ديگر معلوم است كه ذات خدا نمي‌تواند باشد. يك قدري عميق‌تر برويد، جلوتر برويد،

 

C حقيقت قرآن

حقيقت قرآن، آن چيزي كه عالم را در نظام قرار داده اگر يادتان باشد كه اكثرتان قطعاً بوده‌ايد در مجالس ما، متاسفانه من مي‌خواهم بعضي مسائل را مطرح كنم، مي‌بينم يك عده افرادي كه نمي‌دانم در گذشته توي اين مجلس ما بوده اند يا نه، هستند.به هر حال دربارة قرآن در شب‌هاي احياء و شب قدر يك مقداري صحبت كردم. قرآن كلام خدا است، حقيقت قرآن علم خدا است. علم خدا هم گفتيم ذات خدا است.

 

c درك اين مفهوم كه «تكلم، صفت ذات پروردگار نيست»

حالا آيا ذات خدا آمده و نازل شده؟ اگر ذات خدا نازل شده بود، كه نازل نشده بود.نزول معنا ندارد براي ذات خدا. نزول يعني پايين آمدن، تنزل كردن و اين براي ذات خدا معنا ندارد.

 

# مفهوم نزول قرآن

آن‌هايي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌گويند: ذات خدا است قرآن، اين‌ها معناي نزول را نفهميده‌اند. نازل شدن يعني از مكان خودش، از مكانيّت خودش پايين آمدن حالا به هر نحوي كه باشد يا پايين آمده تا من و شما بفهميم يا پايين آمده كه مثلاً فرض كنيد عالم هستي را، عالم خلقت را تحت برنامه بكشد كه نزول دوم قرآن است كه در شب قدر خداي تعالي بيان مي‌‌‌‌‌كند. معنا ندارد كه قرآن نازل شده باشد و علم پروردگار يعني عين ذات مقدس پروردگار باشد،. اين محال است. شايد اين را خوب فهميده باشيد ولي بعد از اين كه ما نزول را فهميديم، نزول اين طوري بتوانم مثال بزنم براي شما كه اگر شخصي در جايي ايستاده، يك  آيينه‌اي در مقابلش گذاشته‌اند عكس او در  آيينه افتاده، در عين آنكه همة صفات آن شخص و رنگ و روي آن شخص در اين آيينه افتاده و آن چنان شباهت دارد كه اصلاً انسان فكر مي‌كند اين او است و او اين است در عين حال اين شخص كه عكسش در آيينه افتاده با آن عكسي كه در آيينه هست فرق مي‌كند؛ ما اگر بخواهيم نزول را معنا كنيم، در ذات مقدس پروردگار به هيچ وجه تغييري پيدا نشده. عجيب است بعضي از دوستان ما، بعضي از كساني كه حتي در مراحل هستند، در آن روزي كه من اين مطلب را گفتم، زياد به من تلفن كردند كه مگر اين طوري نيست كه خداي تعالي در قرآن مي‌فرمايد: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»([5]) اگر اين علم خدا نازل نشده، وارد در دنيا نشده، پس روح خدا چطور وارد بدن ما شده ؟ اگر كسي معتقد بشود كه خدا يك پاره‌اي از وجود خودش در بدن ما قرار داده، او معتقد به حلول است و نجس است. حواستان جمع باشد پس «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»([6]) يعني چه؟ معناي اين حرف اين است كه روح انسان را خدا به خودش نسبت داده، همانطوري كه كعبه را خداي تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: بيت‌اللّه، همان‌طوري كه خون سيّدالشهداء را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: «ثارالله»، حالا اين‌ها خون خدا هستند واقعاً، آن‌جا خانه خدا هست واقعاً كه شب‌ها حضرت پروردگار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد توي آن خانه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوابد؟ اين‌ها خيلي انسان را دچار حيرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌كند. به خدا قسم آقايان! من وظيفه‌ام دانسته‌ام در  شب قدر، در شب‌هاي احيا‌ء كه اين برنامه را عرض كنم و جداً و قطعاً «ان‌شاءالله» با امتحاناتي كه خواهيم داشت افرادي كه درست درك نكنند و نفهمند توي برنامه‌ها نخواهند قرار گرفت، يكي دو جلسه‌ي ديگر درباره‌ي خداشناسي شايد صحبت كنم و بعد هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌پرسم اگر كسي در بينتان يك وقتي مطلبي را خوب دست نياورده، نوارها را بگيرند و گوش كنند آنچه را كه گفتم ان‌شاءالله قطعاً و يقيناً امتحان مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنم و الاّ نبايد توي مسايل روحي و معنوي وارد شوند. چطور مي‌‌‌‌‌‌‌تواند كسي كه قايل به حلول است اين شخص راه خدا را پيش بگيرد. آن كسي كه نمي‌تواند بفهمد كه خدا دائماً متكلّم بوده يا نه؟ دائماً اراده داشته يا نه؟ امثال اين صفات را از هم فرق نگذارد چطور ممكن است راه خدا را پيش بگيرد و جلو برود؟ به هر حال نزول قرآن اين‌طوري است معنايش كه كلام خدا هم هست، خداي تعالي تمام اموري كه در قرآن هست در ذاتش همين الان هم هست و از ذات خدا كنده نمي‌شود، از ذات خدا چيزي كم نمي‌شود آنچه كه به پيغمبر اكرم وقتي كه روح مقدّسش را خلق كرد عنايت فرمود معلوماتي بود؛ شما اگر رفتيد پزشك شديد داراي علم پزشكي شديد همه‌ي علم پزشكي را ياد گرفته‌ايد از علم پزشكي كم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟ شما معلوماتي در دلتان از علم پزشكي پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، از علم به مخلوق و ماسوي‌اللّه حضرت رسول‌اكرم علمي‌ اينگونه برايش پيدا شد و قرآن اين طوري نازل گرديد. اگر شما اين را متوجّه باشيد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهميد علم پيغمبر اكرم معلومات در حقيقت كه از خدا ياد گرفته و لذا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»([7])، خدا به تو چيزي ياد داد كه نمي‌دانستي، «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى»([8])، اگر خودت بدون آن علم و هدايت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بودي، خداي تعالي تو را ضال ديده بود، گمراه ديده بود، بله فرقي نمي‌كند هر مخلوقي اگر خدا به او كمك نكند، گمراه هست و ضال است، نادان است ولي به پيغمبراكرم در روز اوّل خلقت كه خداي تعالي او را خلق فرمود و اوّل چيزي هم بود كه خلق كرد همه‌ي علم قرآن را به او مرحمت فرمود و معلوماتي از علم پروردگار بدست آورد و نزول دوّم قرآن كه اشاره شد در وقتي كه شب و روز به وجود آمده شبي داريم و روزي داريم، مخلوقاتي خدا خلق كرده آن‌جا براي نظم امور خلقت خداي تعالي قرآن را بر دنيا نازل كرد. حالا نزول‌هاي بعد بماند كه بعضي از دوستان درباره‌اش كتاب‌ها و كتابي را كه مطلعم نوشته‌اند و دوستان خوب مطلب را بدست آورند بعضي‌هايشان،

 

# قرآن كه كلام خدا است عين ذات خدا نيست

بنابراين كلام خدا عين ذات خدا نيست. ببينيد خيلي روشن شد، سخن خدا كه بارزترين بخش از سخن پروردگار است قرآن است، اين عين ذات خدا نيست نازل شده بر قلب پيغمبر و ذات خدا كه بسيار مشكل است تعبيراتي كه ما بين خودمان داريم بر پروردگارمان اطلاق كنيم به كلّي به هيچ وجه تغيير نكرده، كم و زياد نشده و محال است كه در وجود بشر حتّي در وجود پيغمبراكرم خدا حلول كند و كسي كه معتقد به حلول باشد كافر است. شما در همين كتاب عروةالوثقي در بخش نجاست مراجعه كنيد كه در اين بخش همه فتوا دادند هيچ كس هم حاشيه ندارد كه كسي كه قايل به اين باشد كه خدا در غيرش حلول كرده نجس است و كافر است، پس مسأله‌ي كلام هم برايمان حل شد، حتّي متكلمين كه اسمشان را متكلّمين گذاشته‌اند يك بخشي از دانشمندان علوم اسلامي‌ اسمشان متكلّمين است چون بسيار و پُر اهميّت‌ترين مسايلي كه در علمشان بوده مسأله‌ي كلام بوده كه به اين آساني بحمداللّه شما فهميديد و هيچ مسأله‌اي هم اطرافش بحث نبايد بشود. اين مسايل درباره‌ي مسأله‌ي خداشناسي كه لازم بود امروز عرض كنم عرض كردم.

 

5- تخصص استاد

اميدوارم با همه‌ي مشكلاتي كه ممكن است در زمان ما بخصوص درباره‌ي اين مسايل باشد براي شما حلّ شده باشد و همه‌ي اين‌هايي كه من عرض مي‌‌كنم در تخصّص من نبايد باشد. ما از روز اوّل شايد از بيست سال قبل به خاطر يك مسأله‌اي معنوي كه پيش آمد تصميم گرفتم درباره‌ي تزكيه‌ي نفس بيشتر صحبت كنم ولي گاهي انسان احساس مي‌‌كند يك موانعي سر راه دوستان وجود دارد كه بدون آن يعني با وجود او، آن پيشرفت‌ها ميسّر نيست؛ ما الان افرادي داريم كه متجاوز از پانزده سال شايد بيشتر بعضي بيست سال قدم در راه تزكيه‌ي نفس پا گذاشتند البتّه موفّق هم بودند چون بعضي‌ از اين‌ها خودشان اهل علمند اين‌ها را مي‌‌فهميدند ولي بعضي كه اهل علم نبودند و توي مسايل ديني و اعتقادي زياد كار نكرده بودند يك خرده معطل شدند. تحقيقي كه كردم ديدم درباره‌ي همين مسايل است.

شما ببينيد اگر كسي معتقد باشد كه خدا از روح خودش در بدن انسان وارد كرده، نجس بودن و كافر بودن كجا، رسيدن به خدا كجا؟ يا مثلاً اگر انسان موحّد نباشد صريح كلام علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام است كه «مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ لَمْ يَزَلْ مُرِيدًا شَائِيًا فَلَيْسَ بِمُوَحِّدٍ». آن وقت موحّد نباشد انسان يك خداي ازلي و حيّي را بپرستد و يكي هم اراده‌ي خدا را كه جداي از خدا و يا عين ذات خدا بداند او را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرستد. لذا فرمود: موحّد نيست. موحّد نباشد و بخواهد به سوي خدا برود و همچنين ساير مسايل بنابراين «ان‌شاءالله» گوش بدهيد، حقيقت را درك كنيد، درباره‌ي خداي تعالي آنچه كه مشكل بود همين مسايلي بود كه در ظرف نمي‌دانم ده هفته هست يا كمتر يا بيشتر، يازده هفته هست دارم صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم عمده‌اش همين‌هاي بود كه ان‌شاءالله اگر خوب متوجّه شده باشيد موانع لااقل رفع شده است. و ان‌شاءالله با يك سرعت كاملي، با يك جديّت كاملي ان‌شاءالله حركت كنيد موانع‌تان همين‌ها بود در خداشناسي، در پيغمبرشناسي و امام‌شناسي هم مشكلاتي هست كه همان‌ها را ان‌شاءالله در هفته‌هاي آينده تذكّر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهم و آن چنان بايد جادّه و صراط مستقيم براي شما از همه‌ي موانع صاف بشود كه اگر با سرعت صد و پنجاه كيلومتر در ساعت خواسته‌ايد حركت كنيد، هيچ مشكلي برايتان نباشد اينكه من گفتم: قدم به قدم با هم به طرف خدا برويم بايد اوّل سنگ‌هاي توي جادّه را جمع كرد، سنگ‌ها انداخته‌اند، خدا مي‌‌داند، خوشبختانه! اكثر شما اطلاع نداريد كه دشمنان اسلام چه سنگ‌هايي در اين صراط مستقيم انداخته‌اند، سنگي افتاده كه يك گودالي بوجود آورده كه حتماً ما بايد از كنار گذر عبور كنيم، صراط مستقيم ما را از بين برده‌اند تا آن‌جا، تا آن‌جا، كه واقعاً شرمم مي‌‌كنم كه بگويم.

 

6- روشني بخش قلب

من اكثر سخنان دانشمندان غربي و شرقي، تمام كلمات اين‌ها را مي‌‌دانم، يك وقتي هم توي كانون بحث مي‌‌كردم كه بعضي از رفقا مي‌‌گويند: چطور شما اين مطالب را مي‌‌گفتيد؟ ولي بحمداللّه به اين نكته رسيدم كه امام صادق دل انسان را روشن مي‌‌‌‌‌كند. ولي اگر يك جا پاي يك سخنراني باشيد ‌بينيد از سقراط و افلاطون و انيشتن و نيوتن و امثال اين‌ها حرف مي‌‌‌‌زنند مي‌‌‌‌گوييد: عجب مرد باسوادي است! امّا اگر از امام صادق، امام باقر خودمان سخن گفت، مي‌‌‌‌گوييد: معمولي است. كتاب خوانده؛ كتاب خواندن و فهميدن و حقايق را درك كردن خيلي اهميّت دارد بله! شكر مي‌‌‌كنيم پروردگارمان را، حمد مي‌‌‌كنيم پروردگارمان كه ما را نجات داد، من و دوستان اهل علمم را لااقل نجات داد از اين گودال‌هايي كه در صراط مستقيم به وجود آوردند و جز روايات و آيات به ياري پروردگار تا زنده باشم مطرح نمي‌كنم. هر چه كه گفتم همين امروز كه مورد شايد اختلاف خيلي بود و حتّي در ضمن يك نيمه وحشتي داشتم اين‌ها را بگويم يا نگويم و روي وظيفه گفتم. اكثر اين‌ها مورد نزاع است، مورد دعوا است

 

C راهگشايان ما اينان هستند

ولي راهگشاي ما آن وجود مقدّسي است كه، وجود مقدّسي است كه بالاي سر ما است. همين امروز انتظار ظهورش را داريم، آن وجود مقدّسي كه دستور ظهورحجة‌بن‌الحسن را صادر مي‌‌‌كند.

آن وجود مقدّسي است كه در 1400 سال قبل علايم و خصوصيات امام زمان ما را بيان كرده.

آن وجود مقدّسي است كه ديروز روي دست پيغمبر بلند شد و پيغمبر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاهُ»، آن وجود مقدسي كه به خاطر خدا، به خاطر خدا دست به دست معاويه مي‌‌دهد و نمي‌گذارد مردم شيعه از بين بروند.

آن وجود مقدسي است كه در گودي قتلگاه صداي مي‌‌زند: «رِضًا بِرِضَاكَ تَسْلِيمًا لِاَمْرِكَ لَامَعْبُودَ سِوَاكَ»([9]).

آن وجود مقدسي است كه نيمه‌هاي شب بر مي‌‌خيزد، دعا مي‌‌خواند و تمام معارف را براي ما مي‌‌گذارد. يك كلامش بهتر از تمام كلمات فلاسفه عالَم است.

آن وجود مقدسي است كه باقرالعلوم است تمام علوم را براي ما شكافته و در اختيار ما گذاشته است.

آن وجود مقدسي است كه آن‌قدر براي ما از علم و دانش بيان كرده كه مذهب ما را به او منتسب مي‌‌دانند.

آن وجود مقدسي است كه به خاطر خدا، به خاطر حفظ خون مردم سال‌ها در زندان مي‌‌ماند مورد اذيّت زندانبان‌ها واقع مي‌‌شود.

آن وجود مقدسي است كه در شهر غربت، دور از وطن، در كنار ملعون‌ترين افراد بايد دفن شود و به غربتش ما گريه كنيم.

آن وجود مقدسي است كه در سن 25 سالگي او را با لب‌هاي تشنه مي‌‌كشند و به علومش توجّه نمي‌كنند.

آن وجود مقدسي است كه در ميان معسكر متوكل عباسي – اكفر بني‌العباس – بايد بماند و كسي از او اطلاع پيدا نكند.

آن وجود مقدسي است كه از اول عمر تا آخر بايد در ميان مُعسكر لشگرگاه بماند تا حتي نامش عسكري شود.

و آن وجود مقدسي است كه همه‌‌تان دل‌هاتان به عشق او، به محبت او، متوجّه او و ان‌شاءالله امام ما است و ان‌شاءالله ما پيرو او هستيم، كجا برويم، با كِه حرف بزنيم، سخن كه را نقل كنيم؟ خدايا! تا زنده هستيم در دلمان به علومي‌غير از علوم خاندان عصمت برود و به حق خودت قسمت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهيم ما را در دنيا و آخرت با اين صادقين، با اين خوبان، با اين معصومين قرارمان بده و ما را با ايمان از دنيا ببر، خوشا به حالتان!

 

7- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهم و ندعوك به اعظم اسمائك و بمولانا و سيّدنا و حبيبنا حجت بن الحسن يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه، اللّهم عجّل لوليك الفرج و العافية و النصر و مده في عمره شريف و زين الارض بطول بقائه و انصر ناصريه واخذل خاذليه و اقصم قاصميه واقصم به جبابرة الكفر و اقتل به الكفار و المنافقين و جميع الملحدين.

خدايا! ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

خدايا گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما

امواتمان و شهدائمان غريق رحمت بفرما

خدايا! گناهاني كه كوتاهي‌هايي كه در سال گذشته در اين سالي كه دارد روزهاي آخرش مي‌‌گذارنيم، انجام داده‌ايم خدايا، همه‌ي آن‌ها را تبديل به حسنات بفرما

پروردگارا! به آبروي آقايمان حجةبن‌الحسن و زير سايه حضرت بقيةاللّه ما را از همه انحرافات حفظ بفرما

عافيت كاملت را نصيب همه‌مان بفرما، امواتمان، شهدامان، امام راحلمان و مراجعي كه به ما حقي دارند و از دنيا رفته‌اند غريق رحمتت بفرما

عاقبت امرمان ختم به خير بفرما

و عجل مولانا لوليك الفرج.

 

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 



[1] مفاتيح الجنان، دعاي يستشير ص:146

[2] «مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ الصُّوفِيَّةُ وَ لَمْ يُنْكِرْهُمْ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ مَنْ اَنْكَرَهُمْ فَكَاَنَّمَا جَاهَدَ الْكُفَّارَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولُ اللهِ» مستدرك الوسائل ج:12 ص:323

[3] توحيدصدوق ص:338؛ مستدرك الوسائل ج:18 ص:182؛ بحار ج:4 ص:145

[4] يس/82

[5] حجر/29

[6] ص/72

[7] نساء/113

[8] ضحي/7

[9] ينابيع الموده ج:3 ص:82

۱۲ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری- ۲۵ بهمن ۱۳۸۱ شمسی – جلسه دهم اعتقادات

 

متن سخنراني 12 ذي الجحه الحرام 1423 مصادف با 25 بهمن 1381 و 14 فوريه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللّهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين ( فتح 1و2)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا ، لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا»([1])

يك جمله درباره‌ي آنچه در اين آيه و اين آيات هست عرض كنم و آن اين است كه

 

C تمام كارها را خداي تعالي بر اساس حكمت به انجام مي‌رساند

به طور كلّي همه‌ي كارها به خدا بر مي‌گردد، در اين‌جا پروردگار متعال مي‌فرمايد: «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا»، ما براي تو فتح آشكاري انجام داديم به خاطر اين‌كه گناهان گذشته‌ات و گناهان بعد از آن بخشيده شود.

 

c مردم مكّه پيغمبر اكرم را گناهكار مي‌دانستند

شايد در مرحله‌ي اوّل به نظر بيايد كه پيغمبر معصوم است و گناهي ندارد تا گناهان گذشته و بعد از آن بخشيده شود. آنچه كه در تفسير آمده و از آياتي ديگر هم استفاده مي‌شود معنايش اين است كه پيغمبراكرم وقتي در ميان مردم مكّه بود، مردم مكّه او را گناهكار مي‌دانستند؛ يعني چون با بُتهاي آن‌ها در افتاده بود، چون راه و روشي كه آن‌ها داشته‌اند آن حضرت عمل نمي‌كرد، از اين نظر مردم او را يك گناهكار مي‌دانستند.

 

C برنامه‌ي خداي تعالي در دگرگون كردن فكر اشتباه مردم مكّه نسبت به پيغمبر اكرم

خداي تعالي با آن صلابت و عظمت كه پيغمبر اكرم را وارد مكّه كرد و همه به او ايمان آوردند نتيجه‌اش اين شد كه آنچه مردم آن را گناه مي‌دانستند، خداي تعالي آن گناهاني كه از نظر مردم گناه بود آن را جبران كرد و پرده انداخت و طبعاً مردم او را و گناهان او را كه از نظر آن‌ها گناه بود نديده گرفتند و بلكه فهميدند كه او گناهكار نبوده و مردم گناهكار و منحرف از صراط مستقيم بوده‌اند.

اين جواب اين آيه‌ي شريفه است و معنايش جز اين خصوص پيغمبراكرم نمي‌تواند چيزي باشد به خصوص كه بعد مي‌فرمايد: «وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ»، اين كار را خدا كرد براي اين‌كه نعمتش را بر تو تمام كند و محبّت مردم را به تو جلب كند «وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا» و تو هدايت شده‌ي راه راست هستي. آن كسي كه هدايت شده‌ي به راه راست هست او هيچ وقت گناهكار نيست؛ از نظر مردم، آن مردمي كه آن‌ها اهل گناهند و اهل كجروي هستند، كسي كه در صراط مستقيم حركت مي‌كند او را گناهكار مي‌دانند و با فتح مكّه همه‌ي آن‌ها از آن چيزي كه درباره‌ي پيغمبراكرم فكر مي‌كردند، منصرف شدند و نه اين‌كه او را بخشيدند، «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ»، خدا پرده انداخت، خدا آنچه كه آن‌ها بر خلاف حقيقت فكر مي‌كردند افكارشان را عوض كرد و به آن‌ها فهماند كه پيغمبراكرم در صراط مستقيم است.

 

3- آنچه از خوبي و بدي در عالم به وقوع مي‌پيوندد از ناحيه‌ي خدا است

به طور كلّي، در قرآن مجيد مكرّر خداي تعالي حتّي بعضي از مشكلات را به خودش نسبت مي‌دهد. علّت و مهمّ قضيّه مطلبي است كه در هفته‌ي گذشته عرض كردم. همه‌ي كارهايي كه در دنيا انجام مي‌شود چه به وسيله بندگان خدا و چه به وسيله‌ي خدايتعالي مستقيماً، همه‌اش در حقيقت از جانب خدا است. 

 

C خوبي‌ها مقدرات الهي است

بعضي از آن‌ها تقدير است كه عرض شد، تقدير يعني آنچه را كه خدا براي مخلوقش مقدّر فرموده و اين را هم بدانيد تأكيداً عرض مي‌كنم كه اگر كوچكترين چيزي كه نقص است، عيب است، بد است به خداي تعالي ما نسبت بدهيم، خدا را ظالم معرّفي كرده‌ايم و پروردگار متعال در قرآن مكرّر مي‌فرمايد كه خدا به احدي ظلم نمي‌كند، بنابراين همه‌اش اگر چه ممكن است بگوييم از جانب خدا است؛ ولي يك قسمت تقدير است، همه‌اش خوب، همه‌اش راحتي، حتّي كوچكترين خوفي براي بندگان مؤمنش نمي‌خواهد، براي بشر نمي‌خواهد و كوچكترين حُزني نبايد آن‌ها داشته باشند، هر كه را خدا خلق كرده به عنوان اين‌كه از اولياءاش باشند، «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([2]

 

C بدي‌ها قضاي الهي است

ولي هر چه به ما از بدي‌ها مي‌رسد اين را هم بايد معتقد باشيم كه قضاي الهي است، يعني ما كاري كرديم كه در جزاي آن كار خدا اين مشكل را براي ما به وجود آورده چنانچه هفته‌ي گذشته توضيح دادم.

 

4- جبر و تفويض

اين هفته آنچه را كه مي‌خواهم عرض كنم مسأله‌ي «جبر و تفويض» است.

 

C نه جبر و نه تفويض

امام عليه الصلوة و السلام مي‌فرمايد: «لاجَبْرَ وَ لاتَفْويضَ بَلْ اَمْرٌ بَينَ اَمْرَيْنَ»([3])، نه جبري در كاري است و نه در امور به كسي يا چيزي كارها تفويض شده.

 

C چرا قايل به جبر يا تفويضند

دو دسته از مردم الان هم شايد باشند و عدّه زيادي چون حقيقت را درك نمي‌كنند يا قايل به جبرند يا قايل به تفويض.

 

C معناي جبر

معني جبر اين است كه يك عده معتقدند چون خدا همه‌ي كارها را بدست گرفته ما متوجّه حقيقت نيستيم، همه‌ي كارها را خدا مي‌كند، تا جايي كه مي‌بينيد حكيم عمرخيام در اشعارش گفته كه

مي خوردن حق ز ازل مي‌دانست

گر مي نخورم علم خدا جهل شود

يعني واجب است كه من شراب بخورم و الاّ آنچه را كه خدا مي‌دانسته از ازل آن بهم مي‌خورد، قايلين به جبر يك چنين سخني دارند. تمام كارهاي بد حتّي اعمال عباد، كارهاي بندگان خدا، چه بد باشد چه خوب ، به خدا نسبت مي‌دهند

 

C معناي تفويض

و در مقابل اين‌ها گروهي از فلاسفه و از دانشمندان هستند كه مي‌گويند: خداي تعالي كارها را به ديگران واگذاشته. مثلاً كار نظم عالم را به طبيعت، اعمال عباد را به خود آن‌ها و در مجموع كارها را خودش به وجود آورده. تمام آسمان و زمين را او خلق كرده و بعد در كناري نشسته و كارها را يا طبيعت مي‌كند يا مردم خودشان به اختيار خودشان انجام مي‌دهند

 

c اشتباهي دقيقتر

و يك عدّه هم در ميان مردم مسلمان هستند كه اين‌ها مي‌گويند: كارها را خداي تعالي به ائمّه‌ي اطهار واگذاشته و خودش كنار نشسته است.

 

C نظر امام عليه السّلام در مسأله‌ي جبر و تفويض

امام عليه الصلوة و السلام مي‌فرمايد: نه آن و نه اين بلكه يك مسأله‌اي است بين اين دو.

 

5- ردّ مسأله‌ي جبر

مسأله‌ي جبر خيلي ساده مي‌شود آن را فهميد و ردّ آن را درك كرد، خيلي ساده و آن اين است به قول شاعر:

اين كه گويي اين كنم يا آن كنم

خود دليل اختيار است اي صنم

همين كه شما در وجدانتان، در دركتان، در فهمتان مي‌گوييد: نمي‌دانم اين كار را انجام بدهم يا آن كار را؛ صبح برف آمده از خانه بيرون مي‌آيي مي‌بيني تمام خيابان پُربرف است يك چند لحظه فكر مي‌كني كه «من به جلسه بروم يا نروم؟» اگر تو اختيار نمي‌داشتي يك چنين فكري نمي‌كردي، اگر تو اختيار نمي‌داشتي صبح از خواب يا بلند نمي‌شدي به اختيار خودت و يا بلند مي‌شدي بدون اختيار خودت، همه‌ي كارها.

در تمام مدّت عمر به اين نتيجه بالاخره انسان مي‌رسد كه من مجبورم يا مختار

 

C جبري‌ها خودشان هم در وجدان، قائل به جبر نيستند

و احدي حتّي آن‌هايي كه سخت معتقد به جبرند، عملاً معتقد به جبر نيستند و وجدانشان به آن‌ها اجازه نمي‌دهد كه معتقد به جبر باشند.

معروف است يك استادي داشت  جبر درس مي‌داد، يك شاگردي از مجلس بلند شد يك سيلي محكمي به استاد زد، استاد گفت: چرا اين كار را مي‌كني؟ گفت: خودت گفتي خدا اين كار را مي‌كند.

 

C طرح مسأله توسط ابوحنيفه و حلّ مسأله توسط بهلول

بهلول مي‌گويند در زمان هارون الرشيد در سر درس ابوحنيفه نشسته بود، ابوحنيفه سه مسأله را مطرح كرد: يكي اين‌كه هر كاري كه انجام مي‌شود خدا مي‌كند، دوم اين‌كه نمي‌شود چيزي باشد و با اين چشم سر ديده نشود و سوّم اين‌كه همجنس همجنسش را اذيّت نمي‌كند. شيطان از آتش است توي جهنم اذيّت نمي‌شود، آتش به آتش كاري ندارد، هم جنس به همجنس كاري ندارد. چيزي نمي‌شود كه باشد ديده نشود، خدا پس ديده مي‌شود منتها در عرش است وقتي كه ما هم رفتيم به محضرش مي‌بينيم و سوّم همه‌ي كارها را خدا مي‌كند؛ ايشان هم برداشت يك كلوخ كلوخ تقريباً يك خاكي بسته است، ما مشهد مي‌گوييم كلوخ، نمي‌دانم شما چه مي‌گوييد اين را بلند كرد و زد سر ابوحنيفه، ابوحنيفه گفت: «چرا اين كار را كردي؟» گفت: جواب سه مسأله دادم. تو از خاكي، خدا در قرآن مي‌فرمايد كه ما انسان را از خاك خلق كرديم اين هم خاك بود بايد تو را اذيّت نكرده باشد و ديگر اين‌كه تو مي‌گويي: سرم درد گرفته، كجا است دردش؟ به من نشان بده تا دردش را ببينم؛ از همه بالاتر اين كار را من نكردم خدا كرده، بايد از خدا گله‌مند باشي.

 

c استدلالي پذيرفته است كه وجدان بر آن گواهي دهد

بهترين جواب براي آن كساني كه جبر را معتقدند كه همه‌ي مردم مي‌فهمند، وجدان خود انسان است. تمام استدلالات فلسفي، تمام دلايل فلسفي بايد منتهي بشود به اين‌كه وجدان انسان گواهي به آن مطلب بدهد، بدون استدلال، بدون دليل حالا دلايل علمي زيادي هست كه درباره‌ي اين كه جبر نيست كه مجلسمان زياد مقتضي نيست آن دلايل علمي را بيان كنم

 

C بهترين دليل در ردّ مسأله‌ي جبر

امّا بهترين دليل همين كه

اين‌كه گويي اين كنم يا آن كنم

خود دليل اختيار است اي صنم

اين شعر تصادفاً مربوط به ملّاي رومي است كه بعضي معتقدند ملاّي رومي «جبري» است و حال آن‌كه آنچه در اوّل مثنوي مي‌گويد كه

ما همه شيران ولي شير علم

حمله‌مان از باد باشد دم به دم

منظورش جبر نيست، منظورش اين است كه اساس كار، اساس حول و قوّه مربوط به ذات مقدّس پروردگار است. من ضمناً نمي‌خواهم ملاّي رومي را تبرئه كنم، اشتباهات زيادي در كتاب مثنوي دارد ولي در اين ارتباط اين شعر را بسيار عالي گفته:

اين‌كه گويي اين كنم يا آن كنم

خود دليل اختيار است اي صنم

و اين جواب جبريّ‌ها در همين حدّ كافي است در اين مجلس.

 

6- ريشه‌ي متفوضه

امّا متفوضّه، از فلسفه يهود گرفته شده، تفويض در فلسفه يهود بوده كه شايد الان هم هست

 

C چرا فلسفه‌ي يهود مورد توجه نيست

ولي چون يهودي‌ها مخصوصاً اسرائيلي‌ها حتّي در زمان پيغمبر هم دانشمنداني نداشتند و حتّي الان هم به فكر مسايل علمي نيستند لذا فلسفه‌ي قابل توجّهي، يهود ندارند

 

C اعتقاد يهودي‌ها

ولي اين اندازه است كه در قرآن مجيد خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَقَالَتْ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»([4])، يهود مي‌گويند: دست خدا بسته است، معني اين كه «دست خدا بسته است، يعني مثل يك كارخانهساز، يك كارخانه‌اي ساخته ، يك تشكيلاتي را مرتّب كرده، يك مدير و يك فردي را در سر كار گذاشته اين كارخانه مشغول كار است، خودش رفته خانه نشسته و يا استراحت كرده؛ به خدا اينگونه نسبت مي‌دهند كه خدا همه چيزي را خلق كرده، جريانات طبيعي را مرتّب كرده، يك عدّه كه يهود باشند مي‌گويند به طبيعت واگذاشته، ديگر حالا گفته زمستان‌ها برف بيايد، تابستان‌ها گرم بشوند، نمي‌دانم فلان كره در فلان جا بچرخد، همه‌ي اين‌ها را منظّم كرده و خودش رفته كنار، اين جمله را يهود مي‌گويند.

 

C ردّ مسأله‌ي تفويض

ولي خداي تعالي در سراسر تابستان و زمستان همه جا را، همه جا را -خوب دقّت كنيد -جوري قرار داده كه مثل كارخانه كار نمي‌كند. شما ديروز هيچ فكر نمي‌كرديد، ديشب آن برفي فوق العاده زياد بيايد اگر كارخانه است بايد فكر كنيد، بدانيد شب مثلاً چندم بهمن، بيست و چهارم بهمن يك برف سنگين مي‌آيد كارخانه هست، شما هيچ وقت شده برويد توي كارخانه كه درست باشد و منظم كار بكند بدانيد فلان ساعت، فلان چيز را از خودش خارج نمي‌كند، مي‌كند تمام امور تابستان و زمستان، تا حدّي به خاطر مصلحتي زمستان سرد، تابستان گرم، امّا كدام تابستان گرمتر و كدام زمستان، كدام زمستان هست كه مثلاً بارندگي نمي‌شود و آب در زمين كم مي‌شود اين‌هايش معلوم نيست؛ «يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ»([5])، دقيقاً خدايتعالي در هر لحظه‌اي خودش وارد كار مي‌شود و بداء دارد، بدايي كه در دو هفته قبل عرض كردم اين‌جا معلوم مي‌شود، امام زمان چه روزي مي‌آيد؟ نمي‌دانيم. چرا نمي‌دانيم؟ به خاطر اين‌كه خداي تعالي به خاطر مصالحي ممكن است زمان را عوض كند. فلان شخص فلان وقت مي‌ميرد، اينقدر پيشگويي‌هايي بوده كه افرادي را مرگشان را تعيين كردند، گاهي اتفاقاً همان موقع شده و گاهي هم نشده، افرادي بودند كه مي‌خواستند خيلي كارهاي مهمّي را انجام بدهند ولي موفّق نمي‌شدند. خداي تعالي در تمام امور حتّي در نفس كشيدن شما، حتّي در نگاه شما خودش مستقيماً به وسيله‌ي اراده‌اش، به وسيله‌ي مشيّتش كار مي‌كند.

 

c معرفت امام عليه السّلام

اگر ما «ان‌شاءالله» در بحث امامت و نبوّت عرض مي‌كنيم كه اگر ما مي‌گوييم آن‌ها، يعني چهارده معصوم پاك واسطه‌اند معنايش اين نيست كه خدا كناري رفته و اين‌ها همه‌ي كارها را مي‌كنند، نه، مثل كسي هستند كه پول از جيب شما برمي‌دارد به ديگران مي‌دهد، قدرت را در همان لحظه از خدا مي‌گيرد و كارش را انجام مي‌دهد، اين‌ها از خدا در هر لحظه مي‌گيرند و در همان لحظه كار را انجام مي‌دهند، نه اين‌كه قدرت مستقلي داشته باشند. شما مي‌ببينيد در همين دعاي رجبيّه كه مي‌خوانيم: «لافَرْقَ  بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَم»، ببينيد در دو چيزي فرقي، جدايي است، يكي اين‌كه «اِلّا اَنّهُمْ عِبَادُكَ»([6])، بنده‌ي خدا هستند، يعني خدا مي‌گويد :«بكن» مي‌كند، بگويد: «نكن» نمي‌كند، خدا دست در كار است،

 

# چر خدا خواسته كه امور به وسيله‌ي اهل بيت انجام گيرد

چرا اين‌جوري بايد باشد، چرا خودش اين كار را نمي‌كند؟ خداي تعالي در ميان مخلوق اين‌جوري قرار داده، – خوب دقّت كنيد، – در ميان مخلوقش، در ميان آنچه كه خلق كرده اين‌طوري قرار داده كه «اَبَي اللّهُ اَنْ يَجْرِي الْاُمُورَ اِلاّ بِاَسْبَابِهَا»([7])، خدا ابا كرده، نخواسته، اراده نكرده، جز اين‌كه همه‌ي كارها را با اسبابش انجام بدهد؛ شما همين‌طور تو خانه نشستيد، خدايا! من را سير كن، خدايا من را سيراب كن، نمي‌كند. برو غذا بگير بخور تا سير بشوي؛ غذا مال خدا است، اختيار خوردن هم مال خدا است و بلكه اگر خدا نخواسته باشد كه تو بخوري دهانت قفل، قفل مي‌شود نمي‌تواني بخوري، همه چيز مال خدا است امّا اختيار اين‌كه تو بروي غذا بگيري بخوري، خدا اين اختيار را به تو داده و بعد هم به وسيله‌ي غذا بايد سير بشوي، به وسيله‌ي دوا بايد معالجه بشوي، به وسيله نمي‌دانم بعضي از چيزها بايد آن راحتياي كه مي‌خواهي داشته باشي وسيله مي‌خواهد، خدا مي‌تواند يك انبار سيب، همين، يك لحظه با يك اراده در اين‌جا بوجود بياورد، شما بقّالي، برو سيب‌ها را بفروش، مي‌گويد: نه، بايد بروي كشاورزي بكند، درخت سيب بكاري، چند سال منتظرش بنشيني، سمپاشي بكني، هرس بكني، تا اين‌كه سيب بدستت بيايد و بعد توي جعبه بكني ببري در مغازه بفروشي دقّت كرديد؟ از اين كوچك بگيريد برويد جلو. خلقت كه من شايد كمتر بتوانم حقيقت را عرض كنم، خلقت حتّي، بوجود آمدن هر چيزي، خدا مي‌كند، امّا به وسيله نور پاك خاندان عصمت و طهارت به آنچه كه اوّل خداي تعالي خلق كرده،

 

c ردّ تفويض، وجدان مي‌شود

بنابراين اعتقاد به تفويض بسيار غلط است و ما مشاهده مي‌كنيم، مي‌بينيم، وجدان مي‌كنيم كه تفويض به طبيعت نشده؛ به ما هم كه مي‌بينيم تفويض نشده؛ اگر به شما تفويض شده كارتان، نگذار سرت درد بيايد، نگذار عمرت كوتاه بشود، نگذار به زمين بخوري، نگذار تصادف بكني، اين هم كه تفويض به ما نشده،

 

7- در دنيا امور اين چنين است

پس «لاجَبْرَ وَ لاتَفْوِيضَ بَلْ اَمْرٌ بَينَ اَمْرَيْنَ»، «آن امر بين امرين» يعني چه؟

 

C در بعضي امور انسان اختيار دارد

يعني در بعضي از اوقات خداي تعالي اختيار را به شما داده، كار را مي‌تواني بكني، اين بكنم، يا آن بكنم، اين كار را انجام بدهم يا آن كار، اين خودش دليل بر اختيار است، پس معلوم است مختاري، خودت مي‌تواني خودت را بهشتي كني، خودت مي‌تواني خودت را جهنمي كني و به همين دليل خداي تعالي پيغمبران را فرستاده والّا پيغمبر نمي‌خواست، هر كار كه خودش مي‌خواست مي‌كرد.

 

C انحراف

يك شاعري مي‌گويد كه

خود به خود گويند ايّاك نعبد و اياك نستيعنم كه هر كس قايل به جبر است اكثراً قايل به «وحدت وجود» هم هستند، من خودم دارم به خودم مي‌گويم ايّاك نعبد و ايّاك نستعين، يا مثلاً همان شعر خيّام كه من در كتاب «پاسخ ما» يك تحقيقي يك وقتي كردم كه ببينيم اين خيّام دانشمند حالا ولو اين‌كه اسمش عمر بوده ولي بالاخره اين يك دانشمندِ رياضيداني بوده، اين دانشمند رياضيدان اين اشعار مزخرف را گفته، اشعارش خيلي بعضي‌هايش بيخود است، از نظر شعري شايد قافيه‌اش خوب باشد ولي از نظر مطلب خيلي بيربط است، مي‌گويد:

از من بَرِ مصطفي رسانيد سلام

به او بگوييد با اكرام تمام

البته شعرش بهتر از اين است،

اي سيّد هاشمي نسب از چه نظر

دوغِ ترش حلال و مي ناب حرام

خوب ببينيد اين خيلي مزخرف است اين حرف، حرف بي ربطي است. ميِ ناب به خاطر اين‌كه عقل پوكت را از بين مي‌برد، و دوغ ترش هيچ كاري نمي‌كند خوب اين خورده انسان

 

C بعضي امور از اختيار انسان خارج است

يك كسي آمده بود خدمت مرحوم آيت اللّه خويي در نجف، يك جواني از آمريكا آمده بود، تازه خيلي، به ايشان عرض كرده بود: آقا، يك حوض آب يكي كُر است اين آبش بو هم مي‌دهد، من دست نجسم را بزنم آن تو – مضاف نيست – دست نجسم را بزنم در آن دستم پاك مي‌شود يا نه؟ گفت: نه، خوب اگر ما دستمان را تو آب تصيفه شده‌ي مثلاً آب دماوند بزنيم، كه كمتر از كُر است دستمان پاك مي‌شود فرموده بود: نه آن هم نجس است، گفته بود: من اين دين را دوست ندارم، مرحوم آيتاللّه خويي مي‌گويند همانجا گفته بود كه اين مربوط به دين نيست، من دارم مي‌گويم، اگر مي‌بيني اشكالي به نظر تو مي‌آيد من گفتم. انسان بايد خودش را فداي دينش بكند. من، استنباط من اين بود. حالا بيا بنشين تا با هم صحبت كنيم، نشستند صحبت كردند و درستش هم كردند. شما الحمدللّه درستيد از اين جهت، احتياجي به بحث نداريد، آن قدر انسان بايد نادان باشد كه يك همچنين حرف‌هايي بزند. يك قواعد كلّي است، در كر، در آب قليل، اين‌ها يك مسايلي است كه بايد در جاي خودش، در ميان حوزه‌ي علميّه قم و نجف و اين‌ها بحث بشود، بحث‌ها، روزها، علماء، مجتهدين بحث مي‌كنند اين نتيجه است اين كتاب توضيح المسائل است كه به دست شما دادند، دقّت كرديد؟ بنابراين مي‌بينيم كه جبر در كار نيست، اين همهپيغمبران را خدا فرستاده كه مردم راهنمايي‌هاي آن‌ها را با اختيار خودشان قبول كنند و به راه راست بروند، اگر اختيار نمي‌داشتند ارسال رُسل غلط بود، انزال كُتب غلط بود، خداي تعالي اين همه «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»([8])، «أَقِيمُوا الصَّلَاةَ»([9])، چرا به ما بگويد «أَقِيمُوا الصَّلَاةَ»، به خودش بگويد، تفويض هم نيست، آن «امر بين الامرين» اين است كه شما بعضي از چيزها را اختيار نداريد، در اختيار شما اين نبوده كه در اين زمان متولّد بشويد؛ البتّه يك بحثي مربوط به عالم ذر است كه از آن‌جا اگر شروع كنيم اين‌ها هم تقريباً در اختيار است، حالا به هر حال اين اندازه كه ما مي‌بينيم بعضي از چيزها در اختيار ما نبوده. خيلي از مردها آرزو مي‌كنند كه شايد كاشكي زن بودند، خيلي زن‌ها آروز مي‌كنند كاشكي مرد بودند در اختيار آن‌ها نبوده. خيلي‌ها دوست دارند اي كاش سيّد مي‌بودند، خيلي‌ها دوست دارند كه خوب شد ما سيّد نشديم، يك نجسرواني بود كه اسمش پاك روان بود، ولي نجسروان بود، در مشهد استاندار بود در زمان رضاخان مي‌گفت: من دو تا عيب دارم، به همه هم مي‌گفت، يكي اين‌كه سيّدم، دوّمي‌اش را نمي‌گويم، يكي ديگر هم اين‌كه تُركم، چرا سيد هم در مجلس هست ترك هم هست، اين دو تا را براي خودش عيب مي‌دانست، بله هستند، افرادي كه ننگشان مي‌كند سيّدند، ننگشان مي‌كند كه اين هم باز مي‌ترسم بگويم؛ يك شال سبزي به يك گوشه‌ي از بدنشان وصل كنند بگويند كه آقا ما اين افتخار را داريم كه نواده‌ي پيغمبر اكرميم، ما اين افتخار را داريم كه فرزند فاطمه‌ي زهرا و علي بن ابيطالبيم، چه افتخاري از اين بالاتر، حالا نمي‌گويم همه‌ي سادات بيايند حالا فردا شال سبز ببندند، رسم نشده، خدا لعنت كند بني اميّه را كه آن‌قدر اذيّت كردند سادات را كه بهتر ديدند مخفي باشند توي مردم و اين سيره همچنان ادامه دارد تا اين زمان،

 

C در آنچه خداي تعالي به انسان اختيار داده، انسان كاملًا مختار است

به هر حال، امروز ما به اين مسأله رسيديم – اگر اشكالي هم داريد بگوييد – به اين مسأله رسيديم كه «لاجَبْرَ»، وجدان مي‌كنيم «وَ لاتَفْوِيضَ بَلْ اَمْرٌ بَينَ اَمْرَيْنَ»، خدا بعضي از چيزها را اختيارش را به ما داده، ما انجام مي‌دهيم، گناه مي‌توانيم بكنيم، ثواب مي‌توانيم بكنيم، مي‌توانيم همان لحظه‌اي كه دروغ مي‌گوييم راست بگوييم، همان لحظه‌اي كه غيبت مي‌كنيم ديگري را كه صحبتش شده تعريفش كنيم، مي‌توانيم اذيّت كنيم، ظلم كنيم، مي‌توانيم مهرباني كنيم، اين‌ها را همه را مي‌بينيد و لذا من يك وقتي به يك نفر مي‌رسم مي‌گويم: آقا، مهربان باش مي‌گويد: چشم. ظلم نكن، چشم. چشم يعني چه؟ چند سالت هست؟ پنجاه سال، تو در اين مدّت پنجاه سال نفهميدي كه تو نبايد بگويي چشم، مي‌گويد: چطور؟ اصلاً باورش نمي‌آيد كه اختيار نداشته باشد كه خوبي بكند يا بدي بكند، اين وجداني است. و از آن طرف هم خود ما مي‌دانيم كه به ما تفويض نشده، يك «امراً بين امرين»،

 

c جريان يافتن قضاي الهي براي هر كس، نتيجه‌ي اختيار او است

بعضي از چيزها مي‌گوييم، شده ديگر تو چه كار كردي اين‌طوري شد؟ من يادم نمي‌آيد كاري كرده‌ام اگر هم كردم خودم براي خودم سر درد درست نكردم، من گناه كردم، ظلم كردم، امّا نمي‌خواستم سرم درد بيايد امّا شب يك سر دردي شدم كه تا صبح خوابم نبرده، آن سر درد قضاي الهي است در اثر آن كاري كه شما كردي و آن كاري كه كردي روي اختيار انجام دادي تفويض هم به تو نشده و اين هم كه سردرد شدي اگر تفويض شده بود خودت نمي‌گذاشتي سردرد بشوي، خوب وجداني شد؟

 

8- اعتقاد ما «امر بين امرين» است

مطلب كاملاً روشن. پس يكي از چيزهايي كه بايد ما معتقد باشيم با همين دلايلي كه عرض كردم روي اين شما مي‌گوييد: اين دلايل خيلي دلايل محكمي نيست، خيلي محكم است، محكمتر از اين دلايلي كه براي جبر و تفويض عرض كردم هيچ دليلي نيست؛ اگر مقتضي بود مجلس، يك چند تا دلايلي چه بر نفي، چه بر اثبات جبر برايتان عرض مي‌كردم تا بفهميد كه آن‌ها دليل نيست، يك چيزهايي فلاسفه نشسته‌اند بافتند براي يكديگر گفتند، آن اين را ردّ كرده، اين آن را رد كرد آخرش هم به هيچ نتيجه‌اي هم نرسيده‌اند ولي الان ما به يك نتيجه رسيديم. كه به وجدانمان مراجعه مي‌كنيم، نه جبر است نه تفويض است بلكه در بعضي از جاها يك مقدار اختيار به ما داده‌اند، انتخاب، اختيار انتخاب به ما داده‌اند ما انتخاب مي‌كنيم و بعضي چيزها را هم نمي‌توانيم انتخاب كنيم چون تفويض هم به ما نشده، خيلي راحت. خيلي از چيزها را ما مي‌خواهيم نباشد هست، خيلي از چيزها را مي‌خواهيم باشد نيست و خيلي از چيزها را هم ما خودمان به دست خودمان و با اختيار خودمان انجام مي‌دهيم و انجام هم مي‌شود. پس «وَ لاتَفْوِيضَ بَلْ اَمْرٌ بَينَ اَمْرَيْنَ»، از همين جهت قرآن مجيد آنقدر براي عباد تكليف تعيين كرده، يك عدّه طرف حق را گرفتند روي اختيار خودشان، يك عدّه هم طرف باطل را گرفتند روي اختيار خودشان و پروردگار متعال هم به آن‌هايي كه كار بد مي‌كنند عذاب اليم وعده كرده و نسبت به آن‌هايي كه كار خوب مي‌كند بهشت نعيم وعده فرموده و «ان‌شاءالله» همه‌ي ما جزء همان دسته باشيم با اختيار خودمان، با انتخاب خودمان كارهاي بسيار خوب و صحيح را انجام بدهيم.

 

9- عظمت عيد غدير خم

روز جمعه است، نزديك عيد غدير خُم است، روز پنجشنبه آينده عيد غدير است، عيد غدير آن روزي است كه خداي تعالي درباره‌اش چند آيهنازل كرده، آيات عجيبي است، آياتي است كه درباره هيچ چيز، هيچ چيز حتّي اگر بگويم درباره‌ي قرآن و فضايل قرآن اين آيات را نازل كرده شايد نتوانم اثبات كنم.

 

C اكمال دين

يكي اين‌كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»، خيلي عجيب است، كمال دين، دين كامل شد؛ ببنييد شما يك چيزي را مي‌سازيد، تكه تكه مي‌سازيد بعد سر همش كه كرديد و به كار افتاد مي‌گوييد: كامل شد، دين كامل شد، آن هم به نفع شما كامل شد، «لَكُمْ دِينَكُمْ»، براي شما كامل شد،

 

C اتمام نعمت

دوّم «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» من ترسيدم بگويم درباره‌ي قرآن اين‌جوري خداي تعالي چيزي نگفته ولي هر چه فكر مي‌كنم نگفته «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» امروز من نعمتم بر شما تمام كردم،

 

c هر چه بخواهيم در وجود علي عليه السلام هست

خوب ديگر چي مي‌خواهيد كه به شما ندادم، چي مي‌خواهيد شما مردم كه علي ندارد؟ چه علمي، چه دانشي، چه معنويّتي، چه جمالي، كه در اختيار علي بن ابيطالب نيست؟ «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» معنايش اين است نعمتم تمام شد، نه اين‌كه نعمت ديگر ندارم،نه؛ براي شما نعمت من تمام شد، هيچ چيز ديگر لازم نداريد جز اين‌كه در علي بن ابيطالب هست، آن دانشمند مي‌گويد: «احتياج الكلّ اليه و استغنائه عن الكل دليل علي انّه امام الكل». شما تمام كُتب تاريخ را نگاه كنيد، علي بن ابيطالب بعد از پيغمبر از احدي مسأله‌اي سؤال نكرده و هيچي نپرسيده همه را مي‌دانسته و باز تمام كُتب تاريخ را نگاه كنيد، چه مال سني، چه مال شيعه، همه‌ي اصحاب، همه‌ي اصحاب مرتّب از علي بن ابيطالب سؤال مي‌كردند

 

c اعترافات خلفاي اهل سنت

تا جايي كه عمر مي‌گويد كه در هفتاد جا مي‌گويد: «لَولا  عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ»[10]، من گرفتار شده بودم، مردم آمده بودند، معناي «لَهَلَكَ عُمَرُ» اين است، مردم آمده بودند سؤال مي‌كردند، من جوابي بلد نبودم، مشكل شده بود، داشتم خفه مي‌شدم، داشتم هلاك مي‌شدم، علي رسيد جواب را داد، من زنده شدم، اين معناي «لَهَلَكَ عُمَرُ» است معناي ديگري شما مي‌فهميد بگوييد. ابي بكر مكرّر گفت: خدا آن روز را نياورد من باشم در رأس خلافت و علي آن اطراف نباشد! خوب چي مي‌خواهيد در علي باشد؟ «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»

 

c عظمت علم علي عليه السلام

اين كتاب نهج البلاغه را ديديد، مي‌بينيد ديگر، آن‌قدر شرح و آنقدر تعريف از كتاب نهج البلاغه شده كه حساب ندارد، اهل سنّت كتاب‌ها در شرحش نوشته‌اند، و كتابي بسيار با عظمت است، اين كتاب يك دهم چيزهايي است كه علي گفت، يك دهم، شما يك ربع اين كتاب را از كلمات ابي بكر پيدا بكنيد ما ايشان را به خليفه‌ي اوّل قبول داريم، يك ربعش آخر انسان به علمش است، به دانشش است، به قيافه‌اش است، به سنّش است اقلاً، پدرش گفت كه من كه از تو بزرگترم، اگر براي سن است خوب من پدر تو هستم، اين‌طوري، اين منظورم طعن آنطرفي نبود، منظورم اين بود كه «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»، خدا نعمتش بر شما تمام كرد.

 

C خشنودي پروردگار

مهمّتر از همه «وَرَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِينًا» حالا خوشنودم كه دين شما اسلام است تا حالا ناقص بود كامل نبود. سرپرست نداشت؛ شما اگر يك اوّل مثلاً يك اجناس خيلي قيمتي داشته باشيد اگر به يك نفر اميني سپرديد كه به جا مصرف مي‌كند، فكرتان راحت مي‌شود، خوشحال مي‌شويد، اين آدم امين است، فكرش هم خوب است، درست هم مصرف مي‌كند «وَرَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِينًا»

 

C يأس دشمن

چهارم: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»([11])، كفّار و مشركيني كه تا حالا مي‌خواستند دين شما را دستاندازي كنند و قرآن شما را تحريف كنند و وضع شما را به وضع يهود و نصاري برگردانند، الان ديگر علي است، در رأس كار علي است، علي هست كه به خاطر حفظ دين ريسمان به گردنش مي‌اندازند، مي‌كِشندش هيچي نمي‌گويد، زهرايش را كتك مي‌زنند چيزي نمي‌گويد، جسارت به او مي‌كنند چيزي نمي‌گويد، در جاي خودش هم جنگ صفين و نهروان و جمل تشكيل مي‌شود شجاعانه فرمود: از اين جمع ده، نفر از چهارهزار نفر بيشتر باقي نمي‌ماند، از شما هم ده نفر بيشتر كشته نمي‌شود. چقدر شجاع، چقدر آقا، چقدر بزرگ! مأيوس شدند.

 

c چرا غير علي عليه السلام حاكم شدند

شما مي‌گوييد: پس چرا اين‌ها آمدند سر كار؟ اين سركاري بود، آنچه كه آن‌ها داشتند سركاري بود. فردا كه آقا تشريف بياورند ،امام زمان، آن وقت مي‌فهميد، براي ما زمان خيلي طول بكشد چيزي نيست، 1000 سال، بشود 1400 سال، باشد آن‌ها كارهاي خودشان بكنند، ولي آني كه آقا بيايد اسمي از اين‌ها باقي نمي‌گذارد، وجودي باقي نمي‌گذارند، اگر زير خاك بدن نحسشان هم خاك شده بيرونشان مي‌كشد و آتششان مي‌زند، از بني اميّه، بني العباس هيچكدام اسمي باقي نمي‌ماند، آن‌جا مي‌فهميديد كه همه‌ي رياست‌هاي اين‌ها و آقايي‌هاي آن‌ها كه ظاهرش آقايي بود، اين‌ها كه بيارزش است و هيچ ارزش ندارد. «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ»([12]) براي حق پايداري است، حق چيست؟ «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ» سنّي و شيعه اين روايت را نقل كردند و «وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُ دَار»([13])، با هم دور مي‌زنند بر جا حق هست علي هست، هر جا علي هست حق هست، اين‌طوري، دور مي‌زنند جاي ديگري هم نمي‌رود. و لذا وقتي كه آقامان حجةبن الحسن متولد شد روي بازويش نوشته شده بود، حالا تأويل داشته باشد، ظاهري باشد هر دويش هم ممكن است باشد، تأويلش اجمالاً اين است كه اين بازوي با كفايت حضرت بقيّةاللّه، حق را به مردم نشان مي‌دهد و باطل را از بين مي‌برد «للْحَقِّ دَوْلَةٌ»، «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»([14])،

 

C فوايد تكرار

روز جمعه است، نزديك عيدغدير است، ان‌شاءالله اگر فرصت شد در روز عيد غدير، حالا نمي‌دانم كجا جمع بشويم، به هر حال صداي همديگر را مي‌شنويم «ان‌شاءالله،» با هم هستيم، روز عيد غدير درباره‌ي همين آيات، اين آيات را هر چه توضيح بدهيم، شما مي‌گوييد سال قبل هم گفتي، باز هم مي‌گويم، هر سال بايد بگوييم، هر روز بايد بگوييم، آقايمان را بشناسيم، بفهميم كه فرقي بين ما و ديگران هست، بفهميم چقدرخدا به ما نعمت داده كه ما را به ولايت علي بن ابيطالب آشنا كرده و بگوييم روز عيد غدير، شب عيد غدير، «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتِسَكِّينَ بِوِلايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ اَلادِهِ الْمَعْصُومِينَ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعِينَ»([15])،

 

C كافر از نظر خداي تعالي به طور كلي

خوب، امّا آن‌هايي كه هيچ از دين چيزي نفهميدند، خدا به طور كلّي اسمشان را كافر گذاشته، فرمود: اگر كسي احتمال بدهد اين‌ها يك چشم بهم زدن به خدا و پيغمبر ايمان آوردند، خودش حالش خراب است حالا تعبير روايت را كه هست نمي‌خواهم عرض كنم، يك چشم بهم زدن، از كافر هم كافرتر، «اكفر من في الارض، اكفر القريش، اكفر من بني اميّه»، اين‌ها اين‌جوري بودند. كافرترين بودند. خوب يك چند كلمه‌اي من مي‌گويم به درد دل امام زمانمان توجّه كنيم، من چند جمله از زيارت را فقط مي‌خوانم:

 

10- ذكر مصيبت سيد الشهداء عليه السلام

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاعَبْدِاللّهِ»، در دعاي ندبه خوانديم: «اَيْنَ الْحَسْنُ اَيْنَ الْحُسَيْنَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِاللّهِ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ»، آقا! خدا لعنت كند آن‌هايي را كه تو را كشتند، آبت ندادند، به تو كمال توهين و جسارت را كردند، «لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِيبةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَي جَمِيعِ اَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَورِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».

 

11- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهمّ و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا ارحم الراحمين، يا غياث المستغيثين، يا ربّاه يا سيّداه

عجّل لوليك الفرج

عجّل لمولانا الفرج

خدايا! فرج امام زمان ما را برسان

ما را از بهترين ياران و اصحابش قرار بده

خدايا! عيدي ما را عيد قربان و عيد غدير اعيادي كه بعد از آن تا ماه محرّم هست،خدايا تمام اين‌ها را جمع بزن و فرج امام زمان را به ما عيدي مرحمت بفرما

خدايا! به آبروي ولي‌عصر قسمت مي‌دهيم رفع گرفتاري از همه‌ي ما بفرما

اسلام و مسلمين را در مقابل دشمنانشان خدايا! به آبروي امام زمان پيروز بفرما

دشمنان مسلمين ذليل و منكوب بفرما

پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت قسمت مي‌دهيم، به آبروي تمام عزيزانت قسمت مي‌دهيم ما را به كمالات روحي برسان

ما را با خودت مأنوس بفرما

پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت قسمت مي‌دهيم ولايت و محبّت خاندان عصمت را در دل‌هاي ما زيادتر بفرما

بندگي ما را در مقابل خودمان زياد بفرما

معرفت ما را زياد بفرما

عاقبت امرمان را ختم بخير بفرما

و عجّل في فرج مولانا.

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

دانلود فیلم جلسه



[1] فتح/1-2

[2] بقره/62

[3] بحار: 4/197، توحيد: 206، تصحيح الاعتقاد: 46

[4] مائده/64

[5] آل عمران/40

[6] بحر: 95/392، اقبال: 646، مفاتيح الجنان، دعاي هر روز ماه رجب: 251

[7] «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَن عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهْ» كافي: 1/183، بحار: 2/90، بصائرالدرجات: 6، «قال الصادق عليه السلام أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا عَلَي الْأَسْبَابِ» عوالي‏اللآلي: 3/286

[8] عنكبوت/69

[9] بقره/43

[10] رساله السعديه:25، جواهر الكلام: 2/233، جامع المدارك: 4/286، كافي: 7/424، الغدير: 3/97 و 4/64 و 6/81 و 6/93

[11] مائده/3

[12] غرر الحكم: 68، شرح نهج البلاغه: 9/72

[13] الفصول‏المختاره: 339، بحار: 10/431، إعلام‏الورى: 159، شرح‏نهج‏البلاغه: 2/297، الصوارم‏المهرقه: 203

[14] اسراء/81

[15] اقبال: 464

۵ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – ۱۸ بهمن ۱۳۸۱ شمسی – جلسه نهم اعتقادات

 

متن سخنراني 5 ذي الحجه الحرام 1423 مصادف با 18 بهمن 1381 و 7 فوريه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللّهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(محمد صلي الله عليه و آله/14)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ»([1])

 

3- مبناي تمام دلائل در اثبات وجود خدا قرآن است

تمام دلايلي كه درباره‌ي اثبات وجود خدا و صفات پروردگار گفته مي‌شود از قرآن و راهنمايي قرآن است. بعضي از افراد فكر مي‌كنند ما به خاطر اين‌كه قرآن گفته كه خدا واحد است مثلاً ما مي‌گوييم خدا واحد است. البتّه پنجاه درصد و شايد هم بيشتر وقتي كه ما قرآن را و اعجازش را ثابت كرديم، دلايلي كه در قرآن آمده براي ما حجّيّت دارد و عقلي است. ولي در عين حال آنچه را كه در اثبات وجود خدا عرض مي‌كنيم و مي‌گوييم در قرآن اين مطلب آمده مثل اين است كه ما در يك كتابي غير از قرآن مطلبي را مشاهده كنيم كه راهنماي فكر ما باشد. عقلمان را به كار بياندازد، در اين صورت توجّه نمي‌كنيم كه اين كتابي كه عقلمان را راه انداخته، فكر ما را راه انداخته چه كتابي بوده است؟ البتّه اگر كتاب معتبري باشد، با دلگرمي بيشتري روي آن مسأله فكر مي‌كنيم تا برسد به قرآن كريم كه معجزه است طبعاً با يك توجّه بيشتري روي مطلب مطالعه مي‌كنيم و عقلمان را به كار مي‌اندازيم و فكرمان را فعّال مي‌كنيم. پس آنچه از قرآن و از احاديث درباره‌ي صفات پروردگار عرض مي‌كنيم نه به خاطر اين است كه تنها چون در قرآن آمده حقّ است، بلكه عقلمان، فكرمان و استدلالاتمان صحيح انجام مي‌شود و تمام مطالبي كه گفته مي‌شود عقلي است و اعتقاد به آن‌ها پيدا مي‌كنيم.

 

4- قضا و قدر الهي

يكي از مسايلي كه در قرآن و در احاديث و روايات آمده و بسيار اهميّت دارد و اكثراً اطّلاعي از آن ندارند «قضا و قدر» است. مسأله‌ي قضا و قدر از مسايل بسيار مهمي است كه در كُتب فلسفي و كُتب كلامي مطالبي درباره‌اش ذكر شده ولي اكثراً آن يكي را به جاي اين و اين را به جاي آن استفاده مي‌كنند. قضا به معنايي است كه قدر نيست و قدر به معنايي است كه قضا نيست.

 

C همه‌ي كارها اعم از خوب و بد از ناحيه‌ي خدا است

همه‌ي كارها را در دنيا و در آخرت و در قيامت خداي تعالي انجام مي‌دهد. «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»([2]) همه‌ي كارها از جانب خدا است.

 

c خوبي‌ها منتسب به خدا است و بدي‌ها منتسب به ما

ولي در قرآن مجيد خطاب به پيغمبراكرم يا خطاب به مؤمنين كه آنچه از مصيبت به شما اصابت مي‌كند، از جانب خود شما است و آنچه كه نيكي به شما مي‌رسد، از جانب خدا است. اين مطلب را وقتي ما بخواهيم تحليل كنيم اين گونه بايد مثال بزنيم تا واضح شود، يك قاضي، يك شخصي كه مسلّط بر فرد ديگر است، ممكن است هر چه به او مي‌رسد از جانب آن فرد باشد، يعني چه بدي و چه خوبي از جانب آن فرد مسلّط به اين فرد برسد، گاهي در اثر قضا است و گاهي به خاطر تقدير است،

 

C درك مفهوم «قضا و قدرالهي»

مثلاً انسان ممكن است به خاطر جُرمي كه انجام داده، آن شخص مسلّط او را به زندان بيندازد. زنداني كه اين شخص رفته به خاطر كاري است كه كرده ولو آن كه آن قاضي و آن شخص مسلّط دستور داده باشد كه او را به زندان بيندازند. ببينيد مطلب خيلي واضح است و من كوشش مي‌كنم ان‌شاءالله از اين به بعد مطالبي كه هضمش براي شما مشكل باشد عرض نكنم. گاهي انسان همه‌ي كارهايش خوب است، كارهاي خوبي انجام مي‌دهد، مثل اولياء خدا و بندگان واقعي پروردگار، در نتيجه آنچه از جانب پروردگار به او مي‌رسد اجر است، ثواب است، خير است و براي او خوبي است. و همه‌ي اين‌ها از جانب خدا است و گاهي انسان گناه مي‌كند، معصيت مي‌كند، مشرك مي‌شود، خداي تعالي او را عذاب مي‌كند، با آن‌كه خدا عادل است. عذاب پروردگار؛ چون عادل است و بلكه چون رئوف و مهربان است بسياري از گناهان او را نديده مي‌گيرد، «وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ»([3])، از بسياري از گناهان او مي‌گذرد ولي بعضي از گناهانش را مؤاخذه مي‌كند. اين مؤاخذه در حقيقت به دست خود بنده، بنده‌ي خدا بوجود آمده. اگر يك فردي زنا كرد و يا مشروب خورد قاضي حكم مي‌كند كه او را صد تازيانه بزنند، نمي‌گويند كه قاضي صد تازيانه زد، مي‌گويند: كاري كرد كه مستحق اين صد تازيانه شد، همين‌طور كارهايي كه در دنيا به خصوص انجام مي‌شود، مثلاً انسان مريض مي‌شود، درد شديدي به او عارض مي‌گردد و يك گرفتاري مثلاً براي او پيدا مي‌شود، اين قضا الهي است. يعني كاري كرده كه انسان در همين دنيا جزاي عمل زشتش را بكشد. اگر اينگونه شد، اسمش قضا است. افراد معمولي در يك حكومتي كه زندگي مي‌كنند، براي آن‌ها زندان نيست، تازيانه نيست، تبعيض نيست، براي همه‌ي مردم عادي معمولي جز خوبي و خيرات چيزي نيست، همه در رفاه باشند، همه در امنيّت باشند، همه از همه‌ي مواهب مملكت استفاده كنند، اين تقدير است؛ يعني رئيس مملكت، باني مملكت آن كسي كه مملكت را اداره مي‌كند، مقدّر كرده، به حساب رسيده كه بايد مردم مملكتش همه در رفاه و آسايش باشند و همه هم در رفاه و آسايشند، به كسي فشاري وارد نمي‌شود، اين معناي تقدير است. خداي مهربان، خداي رحمان و رحيم مقدّر فرموده كه تمام افراد بشر در رفاه و آسايش باشند، نه كسي مريض بشود، نه كسي فقير شود، نه كسي گرفتار شود و همه با كمال رفاه و آسايش در دنيا زندگي كنند، اين تقدير الهي است. خداي تعالي مقدّر كرده كه همه يك مقداري در اين دنيا عمر كنند و از تمام لذّت‌ها لذّت ببرند و از تمام غذاهاي پاك و پاكيزه استفاده كنند كه مي‌فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»، ببينيد زينت دنيا را مي‌فرمايد: «أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ»([4])، و غذاهاي پاك را كي براي شما حرام كرده؟ هيچ كس براي شما حرام نكرده است، «وَتَمَتَّعُوا»([5])، هر چه مي‌توانيد از اين دنيا، از زندگي دنيا لذّت ببريد و آرامش داشته باشيد، اين تقدير الهي است، براي همه اين را مقدّر كرده، همان‌طوري كه يك رئيس مملكت براي همه‌ي آزادي، خوشي، راحتي را مقدّر كرده و قرار داده است؛ امّا در اين ميان، اگر دزدي پيدا شد كه آرامش ديگران را از بين برد، اگر جنايتكاري پيدا شد كه نسبت به ديگران جنايت كرد، اگر يك فرد بيبند و باري پيدا شد مشروب خورد و در ميان مردم عربده كشيد، اين شخص را دستگير مي‌كنند به محكمه مي‌برند و در آنجا قاضي قضاوت مي‌كند كه اين شخص را يا صد شلاّق بزنيد يا در زندان بيندازيد و يا تبعيدش كنيد. مي‌بينيد كه آن يكي تقدير است و اين يكي قضا است، اين قضاوت است به خاطر عملي كه شما انجام داديد، عمل معصيتي كه يك فرد انجام داده، قضاوت چنين است كه بايد زندان برود، شلاّق بخورد، حتّي سنگسار بشود، معني قضا و قدر را فكر مي‌كنم خوب توضيح دادم، همه كس فهميد ولي يك مطلب هست همه‌ي اين‌ها از جانب خدا است، از جانب پروردگار است.

 

c خداي تعالي تمام خوبي‌ها را مقدر فرموده است

تقدير كه معلوم است، براي همه رفاه و آسايش خواستن معلوم است، خدا بندگانش را خلق كرده، بايد آن‌ها را در رفاه و آسايش بگذارد، حيوانات را در رفاه و آسايش گذاشته، «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»([6])، هيچ جانداري در زمين نيست مگر آن‌كه بر عهده‌ي خدا است كه او را روزي بدهد و مي‌دهد. شما ببينيد همه‌ي حيوانات، سالم، در رفاه، در آسايش و غذاي خود و طعام خود را در هر وضعي و شرايطي كه هست دريافت مي‌كنند. اين معني تقدير الهي است.

 

# بعد از ظهور، فقط مشمول قدر الهي هستيم

خدا براي شما خوبي‌ها را خواسته، زمين مال مؤمنين است، زمين مال افرادي هست كه بنده‌ي خدا باشند، كه «أَنَّ ألاَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»([7])، زمين را به ارث به بندگان صالح خدا خواهند داد، وقتي كه ظهور حضرت بقيّةاللّه ارواحنافداه بشود، همه‌ي مردم صالح باشند، ديگر قضايي در كار نيست، قضاوتي در كار نيست، زندان و شكنجه و كتك در كار نيست، همه در دنيا با رفاه كامل زندگي مي‌كنند و تقدير الهي صد درصد پياده مي‌شود.

 

c هر بدي مربوط به قضاي الهي است

امّا قضا مال كساني است كه انحراف دارند، يا جامعه‌اي كه انحراف دارند، قضاي الهي، حكم الهي، قضاوت پروردگار براي بندگاني كه در زمان ما واقع شده‌اند چون همه با هم معصيت‌كارند، همه با هم زير بار ظلم رفته‌اند، همه به هم ظلم مي‌كنند،

 

# غيبت امام زمان ارواحنا فداه قضاي الهي است

از اين جهت قضاي الهي بر اين قضاوت كرده، حكم الهي بر اين حكومت كرده كه امام زمانشان غايب باشد، امامشان را نبينند، آن كسي كه رهبر آن‌ها است او ديده نشود و رهبري ظاهري نكند، اين معناي قضا است.

 

5- علت قضاوت پروردگار بر غيبت

معني قدر اين است كه همه بايد زير سايه‌ي امام عصر باشند، همه بايد به عدالت واقعي و اجتماعي برسند، عدل و داد بر سر همه سايه بيندازد، امّا مردمي كه علي بن ابيطالب را ترك مي‌كنند، دست به دامن ابيبكر مي‌شوند، مردمي كه علم و عصمت را نمي‌خواهند و بلكه كفر و شرك و بت پرستي را دوست دارند، قضاي الهي هم ايجاب مي‌كند كه يك فردي مثل خودشان بر آن‌ها مسلّط شود كه علي بن ابيطالب مي‌فرمايد، نفرين مي‌كند آن‌ها را كه خدا كسي را بر شما مسلّط كند كه به شما رحم نكند، اين معني قضاي الهي است.

 

C قدر علي عليه السلام را ندانستند

معني قضاي الهي اين است كه وقتي انسان قدر علي بن ابيطالبي كه سيصد آيه در شأنش در قرآن به تصديق اهل سنت نازل شده كه يكي از آن آيات و يكي از سوره‌ها سوره‌ي «هل اتي» است كه من يك وقتي بررسي مي‌كردم دوازده دليل بر عصمت علي بن ابيطالب و فاطمه‌ي زهرا و امام حسن و امام حسين در سوره‌ي هل اتي آمده، سيصد آيه شبيه به اين و بلكه قويتر از اين، در شأن علي بن ابيطالب نازل شده، اين شخص را ترك مي‌كنند

 

c شأن ابي‌بكر در قرآن

و كسي را انتخاب مي‌كنند كه يك آيه بيشتر درباره‌اش نازل نشده كه اي كاش، شايد اهل سنت هم اين را بگويند كه اي كاش اين آيه هم نازل نشده بود! «ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»([8]) چون صدايم را ممكن است بعضي بشنوند توضيح نمي‌دهم، ولي معنا مي‌كنم، دوّمي از دوتا كه هر دوتاشان در غار بودند، شما مي‌دانيد در غار يكي ابيبكر بود و ديگري رسولاكرم، اين‌ها هر دو در غار بودند، «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ»، مسلّم است و همه‌ي مفسّرين گفته‌اند كه پيغمبر به آن همراهش در غار گفت: «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، اگر او مي‌دانست كه خدا با او است، اگر او مي‌دانست كه در كنار پيغمبر عظيمالشأني كه خدا وعده كرده كه تمام دنيا بايد در زير سايه دينش قرار بگيرند، اگر او را مي‌شناخت و در كنار او خودش را مي‌ديد هيچ گاه محزون نمي‌شد و اگر بگوييم كه نه محزون شده و هم مي‌دانسته كه خدا با آن‌ها است، اين گفتار پيغمبر عبث مي‌شد كه «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ»، خدا سكنيت و آرامش را به پيغمبر نازل كرد، در اين‌جا نمي‌گويد: «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عليهما»، شما ممكن است بگوييد كه سكنيه و آرامش را بر ابيبكر نازل كرد، پيغمبر شأنش اجلّ از اين بود كه سكينت و آرامش را بر پيغمبر نازل كند، مي‌گوييم در آيه ديگر خداي تعالي مي‌فرمايد كه: «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»، در، يقيناً در آن‌جا درباره‌ي پيغمبر است و آرامش بر پيغمبر نازل كرد، «وَأَيَّدَهُ»، مخصوصاً با اين جمله‌ي بعد كه: «وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»، او را به لشكري، آن حضرت را به لشكري تأييدش كرد، به لشكري آن حضرت را كمك كرد كه آن لشكر را نمي‌ديدند. خوب، ببينيد يك آيه نازل شده، اگر نگوييم كه آنچنان شيخ مفيد فرمود كه اين آيه به ضرر جناب ابيبكر است نمي‌توانيم بگوييم از فضايل ايشان است.

 

c شأن علي عليه السلام در قرآن

امّا سيصد آيه، سيصد آيه به تصديق اهل سنّت و نصفي از قرآن از نظر شيعه و سنّي درباره‌ي يك فرد نازل بشود، كه يكي از آن‌ها همين آياتي است كه «ان‌شاءالله» در روز غدير خم برايتان اگر موفّق شدم عرض مي‌كنم، «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ، الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»([9])، «الْيَومَ» امروز اين كلمه‌ي الْيَوْمَ اشاره به همين روز است، «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»([10])، شما ببينيد چه آياتي است، از اين بالاتر و مهمّتر آيه‌ي ولايت است كه خداي تعالي مي‌فرمايد: «انّما»، جز اين نيست، منحصراً، وليّ شما خدا است، وليّ شما پيغمبر است و نگفته وليّ شما، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، با اسم نام نبرده، با لقب، با صفات حميده اسم برده، «وَالَّذِينَ آمَنُوا»، آن كساني كه، ببينيد چقدر شخصيّت را بالا برده، آن كساني كه ايمان به خدا دارند، بلكه ايمان به هر چيز صحيحي دارند، بلكه ايمان به حقيقت دارند، «وَالَّذِينَ آمَنُوا»، مي‌خواهيد بشناسيدش، مي‌خواهيد ببينيدش، برويد در مسجد، «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» نه نماز مي‌خوانند تنها، به پا دارنده نمازند، نماز را تأسيس مي‌كنند، «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ»، زكات مي‌دهند؛ نفرموده انگشتر به سائل مي‌دهند، وجودشان، روحشان، بخشنده و مهربان و به اصطلاح صاحب جود است كه حتّي در ركوع نماز هم اين كار را ترك نمي‌كنند، «وَهُمْ رَاكِعُونَ»([11])، شما برويد ببينيد اين كِي است؟ صدها مرتبه بعد از اين جريان، بعضي از اصحاب منافق به سائل حتّي دارد بعضي‌ها عمل كرده‌اند يك آيه برايشان نازل نشد چون خدا خلوص را مي‌خواهد، خدا اخلاص را مي‌خواهد، خداي تعالي ايمان را مي‌خواهد،

 

c برويد تا از زير سايه امامتان خارج شويد

شما مردمي كه اينگونه هستيد، خدا درباره‌تان چه بايد قضاوت كند، قضاوتش همين است كه برويد عقب سر همان شخصي كه دوستش داريد باشيد و از اين همه فضايل صرفنظر كنيد و بيست و پنج سال اين مركز فضلت و علم و دانش را در خانه بنشانيد. و وقتي هم كه نوبت خلافت به او مي‌رسد و آنچنان اجتماع مي‌كنيد و تنبيه شديد و مي‌خواهيد جبران كنيد، در مقابل آن حضرت معاويه را قرار مي‌دهيد، «اَنْزَلَنِي الدَّهْرُ»، آنقدر زمانه مرا پايين آورد كه گفته شد: علي و معاويه، يك خليفه علي است و يك خليفه معاويه هست كه به دلايل اهل سنّت، من با يك عالِم سنّي نشسته بودم، از من او پرسيد: «چقدر و چند دليل بر لعن معاويه تو مي‌تواني اقامه كني؟» من گفتم: هفت تا، ايشان هم گفت: من هم پنج تا اضافه مي‌كنم كه دوازده تا باشد. دلايل زيادي بر لعن معاويه است كه يكي از آن‌ها اين بود كه فرمود به عمّار، «يَا عَمَّارُ فَيَقْتُلُكَ فِئَةٌ بَاغِيَةٌ»([12]) يك جمعيّت طغيانگر، يك جمعيّتي كه مي‌كنند، بر اسلام تجاوز مي‌كنند، كه خدا آن‌ها را لعنت كرده در قرآن در آن‌جا كه پيغمبراكرم خواب ديد، كه بوزينه‌ها بر منبرش بالا مي‌روند وقتي كه از خواب بيدار شد، خداي تعالي اين آيه را نازل فرمود كه آن خوابي كه تو ديده، اين مربوط به شجره‌ي ملعونه است، شجره ملعونه هست. شما در زيارت عاشورا مي‌گوييد: «اَللّهُمَّ الْعَنْ بَنِي اُمَيَّةَ قَاطِبَةً»([13])، خدايا! بني اميّه را همه شان لعنت كن، اين‌ها لعنت شده هستند، ملعونند، آن وقت اين فرد ملعون، آن طرف آن كسي كه منصوص در ذات خدا است و همه‌ي صفات الهي را دارا است در رديف يكديگر قرار دادن و يا بلكه او را ترجيح دادن و امام مجتبي را منكوب كردن و او را به امام مجتبي تفوّق دادن، قضاوت پروردگار اين مي‌شود حالا كه شما اين مسير را انتخاب كرديد، برويد تا برسيد به يزيد بن معاويه، كه او ديگر نه رحمي به دين‌تان مي‌كند، نه رحمي به امامتان مي‌كند، نه رحمي به ناموستان مي‌كند و همه‌ي بدي‌ها براي او خوبي است، و همه‌ي خوبي‌ها براي او بدي است؛ برويد زير سايه‌ي او، شما ارزش اين كه زير سايه‌ي امام زمانتان قرار بگيريد نداريد، مردم متنبّه نشدند، ادامه دادند، تا رسيد به جايي كه وليد و مروان و حجّاج و امثال اين افراد خونخوار و جنايتكار كه در تاريخ نمونه‌اش وجود ندارد اين‌ها بر سر مردم مسلّط شدند، اين قضاي الهي است.

 

C علت قضاي الهي خواست خودمان است

اگر گفتند قضاي الهي، نگوييد:« خدا خواسته ما چه كار كنيم؟» نه، شما خواستيد تا خدا خواست، شما انجام عملي داديد كه خدا اين قضاوت را براي شما كرد، و الاّ پروردگار متعال تقديرش اين بوده كه همه‌تان راحت باشيد، حتّي يك سردرد جزئي بندگانش نبايد داشته باشند، يك سرماخوردگي جزئي بندگانش نبايد داشته باشند، مگر خدا ظالم است؟ امّا هوا را كثيف كرديد، آبتان را كثيف كرديد، غذايتان را آلوده كرديد، غذاهاي غيرطبيعي خورديد، سردرد شديد، قضاي الهي هست كه در مقابل اين هواي آلوده، اين امراض مختلف براي شما به وجود بياورد. در هواي بسيار خوب سيگار گرفتيد، دود كرديد تمام جهاز ريه‌تان همه خراب شد، حالا سرفه مي‌كنيد، حالتان بهم مي‌خورد، خوب، خودت خواستي.

 

6- انسان در قبال قضاي الهي

قضاي الهي همين است، در عين حال انسان بايد به قضاي الهي راضي باشد، چرا؟ اگر انسان يك جنايت كرد، او را عفوش كردند، جنايت دوّم، عفوش كردند، جنايت سوم، عفوش كردند، براي اين‌كه اين جنايت را ادامه ندهد و اصلاح بشود يك تنبيه مختصرش كرده‌اند، اين شخص نبايد راضي بشود، بگويد: الحمدللّه، بخير گذشت. يك دزدي كه دزدي كرده، بايد دستش را ببرند، قاضي گفت: حالا دستت را نمي‌بريم ولي دو روز بايد در زندان باشي تا حواست جمع بشود، اين مي‌گويد: «الحمدللّه بخير گذشت.»

 

 Cخداي تعالي براي بني آدم همه‌ي خوبي‌ها را مقدر فرموده بود

لذا در زيارت امين اللّه عرض مي‌كنيم: «اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»([14])، خدايا! اين نفس من را به قَدرت مطمئن كن، يعني بدانيم كه خدا خوشي ما را خواسته، خداي تعالي خواسته همه‌مان راحت در كنار هم زندگي كنيم، فكر نكنيد اين تقديري است بعد از ظهور، نه از آن ساعتي كه حضرت آدم را خدا در بهشت قرار داد اين تقدير را كرده بود، و الاّ چرا ببردش توي بهشت، مي‌بردش توي يكي از بيابان‌هاي كويري، آن‌جا رهايش مي‌كرد تا كار زمين را بكند، همان‌طوري كه در تورات آمده، كار زمين را بكند. برده توي بهشت، ميوه‌ها مختلف، همسر خواسته برايش فوري خلق كرده، تمام وسايل، لباس خوب، مائده، ميوه، همه چيز زير سايه، راحت، اين تقدير خدا است.

 

C اولين قضاي الهي براي بني آدم

گفتم: از اين درخت نخور، «لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنْ الظَّالِمِينَ»([15])، اين‌ها رفتند خوردند، خدا قضاوت كرد كه شما ديگر نبايد توي بهشت باشيد، خوب از همين جا معني قضا و قدر را بفهميد، توي بهشت باشيد كار را خراب مي‌كنيد.

 

c معرفت به حضرت آدم از ديدگاه تورات و قرآن

تورات مي‌گويد: وقتي اين‌ها توي بهشت بودند دو تا درخت بود، يكي درخت حيات بود، يكي درخت علم و دانش، آدم و حوّا، تورات مي‌گويد ما نمي‌گوييم، آدم و حوّا هيچي نمي‌فهميدند، حتّي لخت بودند از لختيشان بدشان نمي‌آمد، اصلاً شعور نداشتند، آدم و حوّا توي بهشت شعور نداشتند. شيطان آمد گفت: «اگر از اين درخت بخوريد، داراي علم مي‌شويد»، آن‌ها رفتند از آن درخت خوردند داراي علم شدند، خداي تعالي به ملائكه گفت كه اگر از اين درخت ديگر بخورند، چون علم و دانش را دريافت كردند، حيات را هم دريافت كنند، خدا مي‌شوند، ديگر آخر كنار خدا، يك خدايي، خدا هم كه خداي آن‌ها در مقابل خودش ببيند، خدا مي‌شوند با شمشيرهاي آتشبار دور درختِ حيات ملائكه گرفتند، حضرت آدم را هم بيرون انداختند، كه آدم خدا نشود. توي همين كتاب تورات شايد من در اين‌جا داشته باشم، اگر از روي بخوانم شما بيشتر مي‌خنديد.

امّا قرآن، كه حضرت آدم را خدا علم همه چيز را به او تعليم فرمود، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»([16])، حيات هم كه در دست خدا است، حيات ابدي داد خدا خودش به او، به همه مان داده، همه‌ي ما كه اين‌جا نشسته‌ايم هميشه زنده خواهيم بود، نه صد سال، صد و بيست سال، هميشه، تا خدا خدايي مي‌كند زنده خواهيد بود، حالا بدن فرق مي‌كند، اين بدن باشد، قبل بدن عالَم ذر بوده، بعد بدن بهشت برزخي هست، بعد بدن همين دنيا است، با همين بدن وارد بهشت خُلد مي‌شويم كه «أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»([17])، ببينيد خدا هم حيات به ما داده، هم علم و دانش به ما داده،

 

c اولين امتحان بني آدم

امّا در اين وسط مي‌گويد: «از اين درخت نخوريد»، مي‌خواهد امتحانتان كند؛ مي‌خواهد وقتي صعصه مي‌آيد كنار بستر علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام و علي مي‌فرمايد: من افضل از آدم هستم، اين را اثبات كند، چطور شما افضل از آدم هستيد؟ به اندازه فهم شنونده، آن مطلب را فرموده، كه آدم همه‌ي ميوه‌ها و نعمت‌هاي بهشتي در اختيارش بود، به او گفتند: «گندم نخور»، خورد ولي من در مدّت عمرم كسي به من نگفت: «گندم نخور»، من به خاطر اين‌كه مبادا كسي پيدا بشود كه گندم گيرش نيايد، من گندم نخوردم.

 

c عمل حضرت آدم در بهشت او را مشمول قضاي الهي كرد

خوب، حضرت آدم رفت گندم خورد، اين‌جا خدا به قضاوت نشست، حكم كرد و فرمود كه از بهشت خارج شويد،

 

# قَدرِ بعد از قضا در خصوص بني آدم:

«بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ»([18])، خوش به شما بگذارد، خوب باشد، منتها آن راحتي كه توي بهشت داشتيد با اين قضا آن راحتي از دستتان گرفته شد. ولي در عين حال در دنيا هم خوش باشيد، اگر از طرف من، «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([19])، از طرف من راهنماهايي خواهد آمد، شما اگر پيروي از آن راهنماها بكنيد، نه خوفي داريد، نه محزون مي‌شويد، يعني آن قدر به شما خوش مي‌گذارد كه ابداً محزون نخواهيد شد. «فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»، اولياي خدا باشيد؛

 

7- علم و معرفت خيلي مهم است

امّا اين‌جا گاهي دسته جمعي و گاهي فردي، يك كارهايي مي‌كنيم كه نه بهمان خوش مي‌گذرد.

 

C حرف‌هاي جاهلانه

گاهي بعضي از اين جوان‌ها سؤالاتي مي‌كنند كه انسان را دچار حيرات مي‌كنند، چگونه جواب بدهيم؟ اين همه حرف را كه من نمي‌توانم در مقابل يك سؤال عرض كنم، مي‌گويند: خدا چرا ما را خلق كرد. با اين همه فشار و فقر و ناراحتي، چرا ما را خلق كرد؟ هيچ وقت شده يك عاشقي در بغل معشوقش بگويد: «چرا من اين‌جا آمدم؟» نه! امّا وقتي كه تو چاله مي‌افتد، توي يك راهي مي‌رود كه توي تاريكي پايش به صدتا سنگ و ناراحتي برخورد كرده، اين‌جا مي‌گويد: «چرا من اين‌جا آمده‌ام؟»

 

C اگر مي‌فهميديم

اگر توي دامن معشوقتان بوديد، اگر در ظلّ عنايات پروردگارتان بوديد، اگر معني قضا و قدر را مي‌فهميديد و به آن توجّه مي‌كرديد هميشه خوش بوديد. در ناراحتي‌ها هم خوش بوديد كه الحمدللّه دارد گناهانمان جبران مي‌شود، خدا را شكر كه ما به اين وسيله از عذاب جهنّم با آن عظمت دور شديم و هر چه اذيّت و عذاب بود خدا در همين دنيا ما را به آن مبتلا كرد، «رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»، آن وقت طبعاً «مُحِبَةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيَائِكَ»، ائمّه را دوست داريد، اين‌ها صفّ‌هاي الهي هستند، انتخاب شده‌هاي الهي هستند، همين اشك، همين گريه، همين دعاي ندبه روز جمعه دليل بر اين است كه «مُحِبَةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيَائِكَ»، نتيجه چي هست؟ «مَحْبُوبَةً فِي اَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ»([20])، هم در دنيا محبوبيد، «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»([21])، كساني كه كار خوب بكنند، ايمان بياورند، محبّتشان در دل‌هاي مردم به وجود مي‌آيد، «مَحْبُوبَةً فِي اَرْضِكَ» آن وقت و «سَمَائِكَ»، در آسمان هم محبوبيد، فلاني را مي‌گويي ما همه دوستش داريم. بعضي‌ها كه از دنيا مي‌روند، مي‌روند در بهشت برزخي، آنجا ارواح مؤمنين دورش جمع مي‌شود، فلاني چطور است حالش؟ مي‌گويند: خوب بود اين متوفّي مي‌گويد: خوب بود، سرحال، ما همه او را دوست داريم، وقتي كه از دنيا مي‌رود به آن‌ها وارد مي‌شود، همه به استقبالش مي‌آيند، «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ»([22])، الحمدللّه. كوشش كنيد «ان‌شاءاللّه» همه‌تان آن گونه باشيد كه خداي تعالي شما را دوست داشته باشد، ائمّه‌ي اطهار دوست‌تان داشته باشند، ملائكه دوست‌تان داشته باشند و از شما هيچ يك از اين‌ها، هيچ‌گونه بدي نديده باشند.

 

8- ندبه در اعياد بزرگ اسلامي

روز جمعه‌ي اوّل ماه ذي الحجّه هست، در اين ماه دو تا از چهار يا سه تا از چهار عيد عظيم اسلامي وجود دارد، اعظم آن‌ها عيدغدير هست و بعد عيد قربان، و روز جمعه هم كه از اعياد چهارگانه هست در اين ماه سه مرتبه و روزهاي جمعه‌اش را اگر بخواهيم حساب كنيم شش مرتبه مي‌نشينيد دعاي ندبه مي‌خوانيد، هم روز عيد قربان وارد شده، هم روز عيد غدير، به شما اجازه مي‌دهند. يك كسي امروز، همين امروز صبح مي‌گفت كه در مشهد بودم، ديدم كه وقتي كه رسيد دعاي ندبه‌شان، من نمي‌دانستم اين كار را مي‌كنند و نمي‌دانم شما اين كار را مي‌كنيد يا نه، ولي خيلي من را تكان داد، دعاي ندبه‌شان به اين جمله رسيد «بِاَبِي اَنْتَ وَ اُمِّي»، همه برخاستند در مقابل امام زمانشان ايستادند تا وقتي كه خطاب به امام زمانشان مي‌كردند ايستاده بودند، مؤدّب بودند، خوشا به حال همه‌تان! كه تا حدّي به امامتان نزديك شده‌ايد، اميدوارم روحتان به امامتان نزديكتر باشد، اميدوارم همه‌تان زير سايه‌ي امام زمانتان از همه‌ي خوبي‌ها برخوردار و خوفي نداشته باشيد، محزون هم براي هيچ چيز نباشيد و به قضا و قدر الهي راضي باشيد.

 

9- ذكر مصيبت سيد الشهداء عليه السلام

همان‌طوري كه حسين بن علي در ميان گودي قتلگاه عرض مي‌كند «رضاً برضائك، تسليم لامرك، لامعبودا سواك، يا غياث المستغيثين»، خدايا! توفيق درك عصر عرفه را به همهمان عنايت بفرما، خدايا! توفيق عبادت در اين ماه عزيز به همهمان مرحمت بفرما، خدايا! توفيق جبران سالي كه بر ما گذشت از نظر گناه و معصيت به همه‌ي ما مرحمت بفرما.

 

10- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا رحمن يا رحيم، يا غياث المستغثين، يا حبيب قلوبنا العارفين يا اله العالمين يا ربّاه يا سيّداه

عجّل لوليّك الفرج

عجّل لمولانا الفرج

خدايا! فرج امام زمان ما را برسان

همه‌ي ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده

قلب مقدسّش از ما راضي بفرما

پروردگارا! به آبروي ولي‌عصر قَسمت مي‌دهيم، گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما

دشمنشان ذليل بفرما

مريض‌هاي اسلام، مريض معلوم، مريضه منظوره السّاعه! لباس عافيت بپوشان

امواتمان را غريق رحمت بفرما

شهدامان با شهداي كربلا محشور بفرما

خدايا! به آبروي ولي‌عصر به آبروي ولي‌عصر، اين جمع و هر كس صداي من را مي‌شنود و در مجالس حاضرند به آبروي ولي‌عصر همه‌ي ما را جز اصحاب خوب امام زمان قرار بده

پروردگارا! توفيق پيمودن راه معرفتت، راه رسيدن به تو و رسيدن به همه‌ي حقايق به ما مرحمت بفرما

عاقبتمان را ختم بخير بفرما

و عجّل في فرج مولانا.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید


[1] محمد (ص)/14

[2] نساء/78

[3] مائده/15

[4] اعراف/32

[5] مرسلات/46

[6] هود/6

[7] انبياء/105

[8] توبه/40

[9] مائده/3

[10] مائده/67

[11] مائده/55

[12] بحار: 33/21

[13] مفاتيح الجنان، زيارت عاشوراء

[14] مفاتيح الجنان، زيارت امين الله

[15] بقره/35

[16] بقره/31

[17] بقره/82

[18] بقره/36

[19] بقره/38

[20] مفاتيح الجنان، زيارت امين الله

[21] مريم/96

[22] يس/58

۲۷ ذی قعده ۱۴۲۳ قمری – ۹ بهمن ۱۳۸۱ شمسی- جلسه هشتم اعتقادات

 

متن سخنراني 27/ذي القعده الحرام/1423 مصادف با 9 بهمن 1381 و 29 ژانويه 2003

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُللهِ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللّهِ لاسيّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الانِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

در شروع كلام امروز بايد عرض كنم كه مسايلي در توحيد و شناختن پروردگار هست كه اگر دوستان و عزيزان توجّه نكنند و يك مقدار دقّت ننمايند، ممكن است دچار مشكلاتي بشويم. مخصوصاً كه اكثر اين مباحث مورد اختلاف، و جهّال در تمام مسايل اين اعتقاد «اِنْ قُلْتُ قُلْت هايي» دارند، بحث‌هايي دارند كه من طبق آيات و روايات به پيش ميرويم و دوست دارم ان‌شاءالله دوستان عزيز فقط به عرايض من دقّت كنند و اگر مشكلي از جايي برايشان پيش آمد، سؤال كنند و توضيح اين مطالبي را كه من در جلسات عرض ميكنم، از من نخواهند. همين جا خودم توضيح ميدهم، خوب گوش بدهيد و خودتان را آماده كنيد.

 و ضمناً بعضي از دوستان روي محبّتي كه دارند، دست دوستان ديگرشان را گاهي ميگيرند، براي نمايش به اين جلسه ميآورند و من از روز اوّلي كه اين جلسه را تشكيل دادم، عرض كردم يك سلسله مباحثي است كه بايد همه‌اش را باشند و خوب دقّت كنند. امروز با بحث هفتهي قبل دچار يك مشكل شدهايم، چون بخشي از درس و بحث هفتهي قبل را بعضي كأنّه نفهميده بودند. يا دقّت نكرده بودند با اين كه من كمال توضيح را، آن مقداري كه ميسّر است ميدهم. امّا به خاطر اين‌كه سابقهي ذهني اكثراً ندارند و متأسّفانه دربارهي خداي با اين عظمت كه همه چيز ما است و در همه‌ي امور معنوي و مادّي ما حضور دارد و ظاهرترين چيزها است، به خاطر غفلت‌هايي كه داريم، ديرتر متوجّه حقايق واضحي كه عرض ميكنم ميشوند.

اين هفته من ميخواستم درباره ي علم غيب پروردگار و مسأله‌ي بداء صحبت كنم امّا اين را بدانيد كه هر چه من ميگويم بايد آن‌ها را ياد بگيريد و الاّ در سفر سير الي اللّه شايد نتوانيم همگام حركت كنيم.

خداي تعالي داراي «علم غيب» است.

غيب به معناي پنهاني است، هر چيزي كه پنهان است غيب است. عرب به پنهان، غيب ميگويد و به زبان فارسي، پنهان ميگويند. اگر در اوّل سوره‌ي بقره ميخوانيم: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ، الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»([1]) ايمان به غيب يعني ايمان به چيزي كه پنهان است، حالا يا از نظر ديد ظاهري‌مان پنهان و يا از نظر عقل و فكرمان پنهان است.

ما در آيات قرآن و در دعاها زياد به اين جمله برخورد ميكنيم كه خدا را «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ»([2]) معرفي ميكنند. – خوب دقّت كنيد، – عالم به غيب و عالم به شهود، خداي تعالي هم عالم به پنهاني است و هم عالم به شهود است.

«شهود» به معناي چيزي كه مشهود است و ديده ميشود و يا آن كه از نظر علمي انساني، و يا هر موجود ديگري او را ميتواند درك كند.

براي ما در نمازها و در اذان و اقامه ميگوييم: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلاّ اللهُ»، شهادت ميدهيم، شاهديم، ميبينيم كه خدايي جز خداي يكتا نيست. اين ديدن و اين شهادت به معناي اين كه با چشم يا با حواس ديگر مشاهده ميكنيم نيست. به معناي اين است كه با عقل‌مان، با فكرمان و با آيات الهي مشاهده ميكنيم كه خدا يكي است. همان‌طوري كه در جلسات گذشته عرض كردم، هماهنگي خلقت ما را به اين معنا ميرساند كه شهادت بدهيم كه خداي تعالي يكي است يا ميگوييم: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، اين شهادت، اين ديدن، باز از نظر ظاهر نيست؛ از نظر فكري، عقلي، وقتي كه ما به قرآن كريم ميرسيم، آن همه اعجاز را در قرآن شريف ميبينيم و ميدانيم كه پيغمبراكرم آن كتاب عظيم را از جانب پروردگار آورده، شاهديم، ميبينيم كه او فرستاده‌ي خدا است، و چون در هيچ كجاي از قرآن دخالت نكرده و آنچه به او وحي شده، داده است، ميفهميم كه او بنده‌ي خدا است، شهادت ميدهيم كه پيغمبراكرم هم عبد او است و هم رسول او است، اين معني شهادت در تشهّد يا شهادت‌هايي است كه در اذان و اقامه ميگوييم.

هر چه مشهودمان است، بر همان شاهديم، الان اگر در اين مجلس اتّفاقي بيافتد شما از اين مجلس خارج شويد، به شما ميگويند: شما شاهد بوديد و ديديد كه چه جرياني آن‌جا اتّفاق افتاد. امّا اگر خارج از اين اتاق يا از اين مجلس باشيد، ميگوييد: من شاهد نبودم؛ شهود و شاهدين و آن‌هايي كه شاهدند، بايد دقيقاً مسأله را ديده باشند و دقّت كرده باشند، لذا در اذان، اقامه در تشهّد ميگوييم: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلاّ اللّهُ» و يا ميگوييم: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللّهِ صلي اللّه عليه و آله و سلّم، اين معني شهود است،

خداي تعالي هر چه را كه خلق كرده بر آن عالِم است و شاهد است و علمش، اين علمش، علمِ شهود است. هيچ چيز از پروردگار غايب نيست، هيچ چيز بر پروردگار پنهان نيست، اين را بايد بدانيم و همه‌مان هم معتقديم.

امّا عالِم به غيب يعني چه؟ درباره‌ي پروردگار متعال؟ آيا منظور غيبي است كه براي ما غايب است؟ كه اين معنا ندارد. آن چيزي منظور باشد كه براي ديگري غايب باشد و براي من مشهود باشد. ما به آن كِه برايش غايب است، بگوييم عالم الغيب، براي آن كسي كه شاهد است، بگوييم عالِم الغيب، يك مثالي ميزنم چون خيلي بايد اين مطالب را با مثال روشن كرد. من وقتي اين طرف ديوارم، عالم به جمعي كه در اين طرف ديوار هستند، هستم و علم به شهود دارم، ميبينم؛ امّا اگر پشت اين ديوار جمعيّتي بود، آن‌ها براي من پنهانند و براي آن كسي كه در آن طرف ديوار است باز آن طرف برايش مشهود است، اين طرف برايش غيب است. اگر يك كسي روي ديوار نشسته بود، هر دو طرف را ميديد اين هر دو طرف برايش مشهود است، نميشود به آني كه بالاي ديوار نشسته بگوييم به نسبت به اين طرفي، آن طرف برايش غيب است و اين عالم بر آن غيب است و براي آن كسي كه روي ديوار نشسته به عكس، اين طرف، نسبت به آن كسي كه اين طرف هست، آن طرف غيب باشد و آني كه آن بالا نشسته عالم به غيب و شهود باشد. اين غلط است. آني كه آن بالا نشسته، هر دو طرف برايش مشهود است و آني كه اين طرف نشسته، آن طرف غيب و اين طرف مشهود و آن كسي كه آن طرف نشسته، اين طرف غيب و آن طرف مشهود؛ اين معلوم، خيلي يك مثال ساده و واضح. اگر گفتيم كه خداي تعالي عالِم به غيب بالنّسبه به ما كه بعضي چيزها برايمان غيب است، هست؛ يعني براي ما خيلي چيزها غيب است، الان تمام دنيا و بلكه كهكشان‌ها همه براي ما غيب است، فقط اين اتاق است كه براي ما مشهود است و شهود است، خدا بالنّسبه به ما عالم به غيب باشد مثل همين است كه بگوييم آني كه روي ديوار نشسته نسبت به آن كه آن طرف است عالم به غيب است نسبت به اين طرف، اين غلط است. ايني كه ما ميگوييم خدا عالم به غيب و شهود است، يك غيبي بايد براي خدا منظور كنيم، تصوّر كنيم و بعد بگوييم عالم به آن غيب است – خوب دقّت كنيد – اوّل بايد تصوّر يك چيزي كه بر خداي تعالي پنهان باشد، تصوّر كنيم، بعد بگوييم: عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، كه او عالم بر آن پنهاني است. براي خدا هيچ چيز تصوّر ندارد كه پنهان باشد مگر آن چيزهايي كه خلقت نشده، خودش خلقت نكرده، نيست كه، نيست كه بر آن احاطه علمي داشته باشد، نيست كه مشهودش باشد امّا آنچه را كه تا ابد خلق كند و هنوز خلق نكرده، همهي اين‌ها از نظر وجودي پنهان ولي از نظر علم پروردگار بر همهي آن‌ها ذات مقدّس متعال احاطهي علمي دارد. نميدانم خوب مطلب معلوم شد يا توضيح بدهم؟ ببينيد خداي تعالي بر هر چه كه تا اين لحظه خلقت شده، عالِم است، به چه علمي؟ مشهودش است، خلقت كرده، احاطه دارد و بر همه چيز شاهد است، عَالِمُ الشَّهَادَةِ؛ امّا خيلي از چيزها، مثلاً ورود جنابعالي به بهشت، ورود فلان مشرك به جهنّم هنوز انجام نشده، چون انجام نشده نيست، چون نيست، غيب است و چون غيب است، هيچ كس اطّلاع ندارد، جز ذات مقدّس پروردگار و لذا عَالِمُ الْغَيْبِ است. پس تصوّر شد كه يك غيبي براي خدا باشد ولي احاطه‌ي علمي به آن چه كه غيب است داشته باشد، بنابراين، خداي تعالي عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ است.

شما ميگوييد پيغمبراكرم، ائمّه‌ي اطهار در همين دعاي ندبه امروز خوانديد كه «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ اِلَي انْقِضَاءِ خَلْقِكَ»([3])، خدايا! تو به پيغمبراكرم علم ماكان، گذشته را و علم آينده را تا انقضاء خلق به او دادي، پس پيغمبراكرم هم عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ  است روي اين معنايي كه كردم، ائمّهي اطهار عليهم الصلاة و السلام هم عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هستند، ما هم نسبت به بهشت و جهنّم ميتوانيم بگوييم كه عالم به او هستيم، چون نيامده ولي علم داريم، خدا گفته، بنابراين ما هم عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هستيم. در جواب عرض ميكنم كه علم ائمّه عليهم الصلوة و السلام علمي است كه خداي تعالي به آن‌ها تعليم داده و تمام علم بي‌نهايتش را به آن‌ها ياد نداده. علم بي‌نهايت معنا ندارد در مخلوق كه محدود است قرار بگيرد. تمام علوم را به ائمّهي اطهار و پيغمبر اكرم تا انقضاء خلق فرموده؛ تا جايي كه اگر ميلياردها سال ديگر- خوب دقّت كنيد و اعتقاد را بدانيد تا ميلياردها سال ديگر بنا بشود بادي بيايد، يك ذرّهي غباري را از اين محلّ بلند كند و به جاي ديگر بيندازد، امروز امام زمانتان ميداند. تا اين اندازه علم دارد. ولي خدا به آن‌ها ياد داده، تحت تعليم پروردگار بودند، تحت همان علم محدود يا معلومات است نه اين‌كه علم ذاتي باشد و كسي به آن‌ها تعليم نداده باشد.

آن علم ذاتي است كه اگر يك فردي داشت كه ذات مقدّس پروردگار دارد، آن علم است كه تغييرناپذير است، فقط و فقط علم خدا است كه تغييرناپذير است، علم مخلوق محال است كه هم مخلوق باشد و هم تغييرناپذير باشد، اگر تغييرناپذير شد، احاطهي علمي پروردگار، شخصيّت پروردگار، عظمت پروردگار از بين ميرود.

آمد و تمام چيزهايي كه ميخواست تا روز قيامت، تا ابد انجام بشود پيغمبر اكرم دانست، براي خدا چيزي باقي نميماند، اگر مسألهي بداء نباشد – كه توضيح ميدهم نباشد، براي قدرت و عظمت و فعّاليّت پروردگار چيزي باقي نميماند و دست خدا بسته ميشود كه يهود و فلسفه يهود و بعضي از فلاسفه غير يهود به اين معتقدند كه «جفّ القلم»، تمام چيزها در گذشته ثابت شده، مسلّم شده و ديگر قابل تغيير نيست. پس خدا چه كاره است؟ اين‌جا جوابي ندارند. يهود ميگفتند اين حرف را – در قرآن هم آمده – كه «وَقَالَتْ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ » يهود گفتند كه دست خدا بسته است، خدا كناري نشسته، كاري به اوضاع و احوال ندارد «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»([4])، دست آن‌ها بسته باد، بر آن‌ها لعنت باد! خدا ميفرمايد دست‌هاي خدا باز است، مشغول كار است، «فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ»([5])، پس ميبينيد كه يك بخشي از علوم، آن هم مربوط به آنچه كه انجام نشده و خلق نشده، در اختيار ذات مقدّس پروردگار است

و يك مثالي برايتان بزنم كه ائمّه چطور همه چيز را ميدانند ولي در عين حال از بداء اطّلاع ندارند و آن اين است، مثلاً شما ماشينتان را سوار شديد با سرعت صد كيلومتر داريد حركت ميكنيد و طبعاً جاده هم صاف، شما چه علمي داريد؟ عالميد كه سر ساعت به صد كيلومتري ميرسيد اين علم شما است، امّا از حوادثي كه ممكن است يك قدرتمندي سر راه شما قرار بدهد، براي اين‌كه اختيار را در دست خودش نگه بدارد نداريد، اين‌جا اگر از شما بپرسند يك ساعت ديگر كجا هستيد، ميگوييد: هر چه خدا بخواهد. يعني از نظر اسباب، معلوم؛ ماشين دارد ميرود، جادّه هم صاف، ماشين هم سالم حتماً سر يك ساعت ديگر من سر صد كيلومتري هستم امّا از حوادثي كه ممكن است يك قدرتمندي سر راهتان قرار بدهد اطّلاع نداريد، ميگوييد. شايد، من خودم از يك راننده پرسيدم: «كي ميرسيم به فلان محلّ؟» گفت كه «قاعدتاً، شايد، روي حساب دو ساعت ديگر،» امّا، گفتم: چرا ميگويي قاعدتاً، مگر جايي ميخواهي توقّف كني، گفت: كارها دست من نيست، آمد ماشين پنجر شد، آمد يك سنگي سر راه ما قرار گرفت تا اين را برداريم آن طرف بيندازيم، يك ساعت طول كشيد، ميشود سه ساعت. با اين حساب خوب دقّت كنيد، – يك مسأله‌اي هست كه هم در قرآن آمده و هم در روايات زياد به آن توجّه شده. در قرآن خداي تعالي ميفرمايد: «يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ»([6])، خدا محو مي‌كند، خدا ثابت نگه ميدارد، همهي امور كه در آينده ميخواهد بشود، يك چيزهايي ميخواهد در آينده بشود، فردا صبح با همين دقّتي كه عرض ميكنم فردا صبح، خورشيد سر ساعت ده دقيقه مثلاً به هفت بايد از افق بيرون بيايد. حتمي است؟ ميگوييد: اگر خدا بخواهد، سال‌ها ميليون‌ها سال اين تكرار شده، آنچنان اطمينان ما را جلب كرده، كه حساب ندارد، امّا آن كسي كه معتقد به خدا است، نميتواند بگويد كه حتماً اين كار انجام ميشود؛ آمد و خدا نخواست، اراده نكرد، يكي دو سه مورد هم اين كار را انجام داده، اگر ما مسلمانيم بايد معتقد باشيم، دو سه مورد هم اين كار را انجام داده؛ يكي ردّ شمس براي علي بن ابيطالب در جنگ نهروان و يكي ردّ شمس براي علي بن ابيطالب وقتي كه سر رسول اكرم روي دامنش بود، يكي هم براي يوشع بن نوح وصي حضرت موسي اين كار انجام شده. براي آن قدرتمندي كه همه چيز در اختيار او است، اراده بكند بدون مفسده، حالا بعضي از منجّمين مي‌گويند: اين‌ها مفسده دارد، نميشود، بدون مفسده همه چيزش دست خودش هست، يك و دو ساعت فردا صبحي كه شما به ديگري گفتيد: سر ساعت هفت مثلاً خورشيد بيرون ميآيد، يكي و دو ساعت عقب بياندازد، شما كه علم نداريد. شما كه متوجّه اين معنا نيستيد، اين معناي بداء است. بداء، «نه بداء للّه، بداء من اللّه» اين جوري بايد معنا كرد، بداء للّه؛ يعني ظاهر شد چيزي كه براي خدا، مخفي بود ظاهر شد. البتّه به يك معناي خيلي دقيق كه الان نميشود مطرحش كرد، بداء للّه هم درست است، ولي بداء من اللّه، پيغمبر ميدانست الان بايد اين كار انجام بشود نشد، خدا نگذاشت، به هر دليلي كه هست، جرياناتي هم در اين ارتباط هست. حضرت عيسي عليه السلام در اصول كافي است، كه از كنار يك مجلسي عبور ميكرد در آن مجلس مشغول جشن و سرور بودند، فرمود: اين‌جا عروسي است، فردا شب همين موقع، اين مجلس تبديل به عزا ميشود. حواريين هم خوب معتقد بودند به سخنان حضرت عيسي، فردا شب آمدند، ديدند نه. شب دوّم جشن شان را ميگذرانند هيچ مسأله‌اي هم پيش نيامده، حضرت عيسي ميدانست، درست هم فهميده بود، صحيح هم فهميده بود كه فردا شب اين‌جا عزاداري است، امّا از بداءيي كه به مصلحتي پيش ميآيد، اطّلاع نداشت و آن مخصوص پروردگار بود. لذا آمدند براي اين‌كه آبروي پيغمبري، سخنان پيغمبر از اعتبار نيافتد، آمدند وارد مجلس شدند، رفتند كنار بستر عروس ديدند كه يك سوراخ ماري است، يك مار كبرايي هم سر از سوراخ بيرون آورده، شايد حضرت عيسي از او سؤال كرد: «چرا نزدي، اين عروس را نكشتي؟!» گفت: «اين‌ها صدقه دادند و صدقه دفع بلا ميكند.» صدقه دادن او را حضرت عيسي نبايد اطلاع داشته باشد، اين را بدانيد. نگوييد چرا حضرت عيسي از آن اين صدقه دادن اطّلاع نداشت؟ اين در علم پروردگار است نبايد اطّلاع داشته باشد. روايت دارد كه اگر بداء را معصومين عليهم الصلوة و السلام ميدانستند يا هر مخلوق ديگري اگر ميدانست ديگر خدا طبعاً نميتوانست كاري بكند، دستش بسته بود. خدا تغيير ميدهد، «يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ» هر چه را كه بخواهد محو ميكند. هر چه را كه بخواهد ثابت نگه ميدارد اين معناي بداء است؛ بداء من اللّه، يعني از جانب پروردگار، آنچه كه بر پيغمبر، ائمّهي اطهار، حضرت عيسي چون ائمّه عليهم الصلوة و السلام يا پيغمبراكرم اين‌ها پخته بودند، اين‌ها از جانب پروردگار همه چيز به آن‌ها رسيده بود، در روز اوّلي كه قرآن به آن‌ها وحي شد اين آيه هم وحي شده بود، اين حقيقت هم وحي شده بود كه خداي تعالي گاهي عوض ميكند. اگر شما هم بدانيد يك كاري كه دارد پيش ميرود، يكي ممكن است بيايد عوضش بكند، اعتماد نداريد صد درصد بيان كنيد.

خداي تعالي در ازل آن وقتي كه قرآن شريف بر قلب مقدّسش در ابتداء خلق نازل شد، اين آيه هم در آن بود، «وَلَا تَقُولَنَّ»، هرگز نگويي: «إِنِّي»، قدرت هم در دست تو است، باشد، من كنندهي اين كارم، نگويي اين حرف را ، بدان كه تو نيستي كنندهي اين كار، اگر خدا نخواهد، «إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ» خيلي عجيب است! از روز اوّل ميدانست. شايد حضرت عيسي آنقدر كه پيغمبر اكرم آگاه بود حضرت عيسي آنقدر آگاه نبود كه «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا، إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ»([7])، هر كاري كه ميخواهي بكني بگو، «ان‌شاءالله». ان‌شاءالله يعني چه؟ يعني اگر خدا بخواهد، آقا شما الان نشستيد، بلند، ميتوانيد بلند بشويد؟ ميگوييد: «ان‌شاءالله،» يعني چه؟ يعني اگر خدا بخواهد، خدا نخواهد، من خودم ديدم يك نفر نشسته بود، بعد نتوانست بلند بشود، پايش درد گرفت نتوانست. بدتر از اين يا بهتر از اين مُرد. نشسته بود، يكدفعه مُرد. بله! نتوانست بلند بشود. لذا در هر كارتان ان‌شاءاللهي بگوييد كه طرف را، چون طرفتان را ملاحظه كنيد، بعضي از افراد هستند وقتي انسان ميگويد ان‌شاءالله اين چك من فردا صبح اول وقت ميپردازم، ميگويند نه، جدّي بگو، ان‌شاءالله را حمل بر جدّي نبودن ميگيرند، در هواپيما آن مهماندار مثل اين‌كه يك فردِ متوجّه خدا بود گفت: ان‌شاءالله چند دقيقه ديگر در مثلاً فرودگاه مشهد به زمين مينشنيم. يكي پهلوي من نشسته بود – جدّي ميگويم – به من گفت: مثل اين كه چرخ‌هايش باز نشده كه ميگويد ان‌شاءالله، گفتم: آخر ان‌شاءالله اگر چرخ‌هايش هم باز نشده، خداي تعالي كمك ميكند چون به او واگذار كرديم چرخش هم باز ميشود، خيلي ترسيده بود، رنگش هم پريده بود، ولي ان‌شاءاللهي كه بايد حتّي پيغمبراكرم كه «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ اِلَي انْقِضَاءِ خَلْقِكَ»، بايد بگويد، به اين معنا است كه من نميدانم، نميدانم ميشود يا نميشود. رسول اكرم خيلي دقيقتر و صدها برابر دقيقتر از آنچه كه شما ميدانيد فردا صبح خورشيد در ميآيد نسبت به همه چيز اطّلاع دارد امّا در همين حدّ، خوب فهميديد؟ چون علم پروردگار آمده معلوم شده، – خوب دقّت كنيد اين مسئلهي علمي را برايتان شرح بدهم، –

علم پروردگار آمده معلوم شده، چنان كه در گذشته برايتان توضيح دادم، يعني از آن بي‌نهايت بودنش آمده محدود شده، معلوم يعني محدود، از باب مثال، يكي كسي اين‌جا ايستاده باشد، يك آيينه هم آن طرف، عكسش توي آيينه افتاده باشد، آن را معلوم حساب كنيد، اين را خود علم، معلوم شده، پس محدود شده و چون محدود شده، نمي تواند علم بي‌نهايت پروردگار را در خودش جا بدهد، بنابراين آن علم بي‌نهايت، اين علم محدود را، اين معلومات را ميتواند تغيير بدهد و اين هم جنبهي علمي‌اش.

حالا، اگر ما گفتيم خداي تعالي همهي علوم را به ائمّهي اطهار داده، بسيار خوب، معتقديد، گفتم يك ذرّه از آن طرف بعد از ميلياردها سال ديگر ميخواهد به آن طرف بيفتد، الان امام زمان شما اطّلاع دارد، منتها همين اندازه، محدود. لذا ميگوييم كه امام عصر ارواحنافداه از ظهور خودشان اطّلاع ندارند، لحظهي ظهور، قطعاً، يقيناً امام عصر ظهور پيدا ميكند، قطعاً، يقيناً امام زمان عليه الصلوة و السلام ظاهر ميشود. وقت ظهورشان كي بوده؟ آن لحظه‌اي كه امام عسكري از دار دنيا رفت؛ اين را بدانيد، تقدير الهي اين بوده، تمام مسايل همين جا بوده، امام است، آمده توي دنيا، بايد رهبري مردم را به عهده بگيرد، پس چرا اين قدر عقب افتاد، بداء، هيِ بداء شد،

معلّم را فرستادند سر كلاس، برود درس بدهد، آمده پشت در كلاس، ميبيند بچّه‌ها آنچنان به هم ريخته اند و آنچنان همديگر را كتك ميزنند كه اگر معلّم وارد كلاس بشود، سر او را زودتر از همه ميكوبند. پشت در كلاس ايستاده، اين‌ها ساكت بشوند، آرام بشوند، بفهمند اين‌جا كلاس است، بفهمند اين‌جا بايد با ادب بنشينيد، بفهمند اين‌جا آمده اند چيز ياد بگيرند، آماده بشوند. منتها اين قدر ما بچّه‌هاي سرخود و بي‌تربیتی هستيم كه خدا ميداند تربيت اصلاً نداريم، آنچنان به جان هم افتاده ايم، هيچ حساب ندارد.

من يك وقتي در تركيه تنها بودم، بيكار بودم، عصري بود، حركت كرده بودم – من اين را توي كتاب «شب‌هاي مكّه» فكر ميكنم نوشته باشم، – ديدم يك زمين خالي است كنار يك ساختمان بلندي، اين بچّه‌ها، هفت هشت ده تا بچّه، اين‌جا را خط‌كشي كرده بودند براي خودشان، آن‌جا اسم ايران نوشته شده – قبل از انقلاب بود يك وقت نگويد بعد از انقلاب بوده – آن‌جا اسم ايران نوشته شده، اين‌جا تركيه، آن‌جا بلغارستان، آن‌جا آلمان، همين جور هفت و هشت مملكت براي خودشان درست كرده بودند، اين‌ها هر كدام هم روي اين ممالك ايستاده بودند، حالا براي خودشان بازي ميكردند. سر و صدا ميكردند، يكي كسي از آن بچّه‌ها آهسته پايش را ميگذاشت روي مرز آن مملكت، او حمله ميكرد، اين پايش را عقب ميكشيد، آن از اين طرف، آن يكي ميگذاشت، بازيشان بود سر و صدايي راه انداخته بودند، بعداز ظهر بود، يك مردي از آن ساختمان سرش را بيرون كرد، بچّه‌ها! چرا سر و صدا ميكنيد؟ آن‌ها اعتنا نكردند، چوب را برداشت و آمد همه را بيرون كرد، خط‌ها را پاك كرد كه ديگر نيايند. يك جوان تبريزي كنار من ايستاده بود فارسي بلد بود، گفتم: عجب بازي قشنگي، گفت: چه قشنگي داشت، مزاحمت؛ گفتم: الان دنياي ما همين‌طور است؛ مَردِ نامرد! تو از آن طرف دنيا از آمريكا ميگويي: عراق بايد اين‌جوري بشود، آن‌جوري بشود، به تو چه؟ حالا كنار پايش را نگذاشته، ميخواهد تمام پايش را بگذارد، آن يكي همين‌طور، اين يكي همين‌طور، من به اين جوان گفتم: تو چه مذهب داري؟ گفت: شيعه هستم. گفتم: پس چطور آن پيرمردي كه با چوب بايد بيايد همهي اين خط‌ها را پاك كند، همه را بيرون بريزد نميشناسي؟ گفت: امام زمان را ميگوييد. گفتم: بله.

واقعاً وضع‌مان همين‌طور است، حضرت ولي‌عصر از روز اوّلي كه، يعني روز نهم ربيع، هشتم ربيع ا گر شهادت حضرت عسكري عليه الصلوة و السلام باشد، آماده براي اين است كه اين مسايل حلّ بشود، دنيا پر از عدل و داد نه اين‌كه پر از عدل و داد بشود، پر از عدل و داد باشد، همهي انبياء آمده‌اند، همه پيغمبران آمدند، همهي ائمّهي اطهار عليهم السلام هدفشان اين بوده كه دنيا پر از عدل و داد باشد، حالا كه نشده، دنيا پر از ظلم و جور شده، ميگوييم بيايد پر از عدل و داد بشود، و الاّ بايد باشد، خدا مخلوق را خلق نكرده كه به يكديگر ظلم كنند، خدا مخلوق را خلق نكرده كه اين‌طور به سر و جان يكديگر بريزند و يكديگر را از بين ببرند و ظلم به يكديگر بكنند. خداي تعالي مخلوق را خلق كرده كه مثل بهشت در كنار يكديگر همه به آنچه كه دارند قانع باشند، همه با خودشان در آيهي قرآن است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»([8]) همه مثل برادر با يكديگر زندگي كنند. براي اين جهت خلق كرده، حالا چرا هزار و صد و چند سال است كه اين معلّم بشر، اين امام بشر، اين بايد پشت در بايستد، شاگردان نبينندش، از او استفاده نكنند، براي همين جهت است، هر لحظه شايد يك بداء حاصل بشود، هر لحظه شايد از جانب پروردگار خطاب مي‌شود كه، يا حجة بن الحسن! حالا هنوز زود است، آماده است. اين هم كه بعضي از نادان‌ها ميگويند اين همه مدّت ماندن چه معنا دارد؟ براي همين است كه هميشه بايد امام زمان مهيّا باشد، حتّي مرحوم حاج ملا آقا جان خدا رحمتش كند، حالا از كجا ميگفت، من به مدركش دسترسي پيدا نكردم ولو من كلام او را تا حدّي صحيح ميدانستم، ايشان ميگفت: سيصد و سيزده نفر هم هميشه آماده‌اند، آن‌ها هم هميشه در محضر حضرت هستند تا اگر امر فرج از جانب پروردگار آمد، ديگر منتظر اصحاب خاصّ، فرماندهان خاصّ، اين‌ها نباشند. همهي اين مدّت بداء شده و باز هم ممكن است خداي نكرده بداء بشود. نمونه‌هايش را ما در مدّت عمرمان ديديم و بداء  هم علّت دارد، نه اين‌كه فكر كنيد همين جور خداي تعالي گاهي دوست دارد بگويد: عقب بيندازيم، گاهي دوست دارد بگويد: جلو بيندازيم، و دوستياش هم و اين اراده‌اش هم بي‌حساب باشد، نه؛ او آمده براي ما، ما بايد پذيرايش  باشيم، هر وقت صد درصد بشر پذيراي امام زمان، يعني چه؟ مؤمنين او را دوست دارند پذيرايش هستند، كفّار و مشركين زير بار و فشار ظلم قرار گرفتند و دنبال يك منجي ميگردند پذيرايش هستند،

چه بسا همين مثلاً فرض كنيد، سياست آمريكا آنچنان فشار بياورد روي ممالك مختلف كه تمام رؤساي جمهور ممالك مختلف همه دنبال يك قدرتمندتري بگردند كه بيايد اين مرد بي‌حساب و قُلدر را به جاي خودش بنشاند و دنيا را پر از عدل و داد كند، هر كسي را به حق خودش برساند؛ همان‌طوري كه تا حدّي زمينه‌هايش شروع شده؛ همان‌طوري كه دوست عزيز، جناب آقاي نعمتي، در مجلّه‌شان اين مطلب را در يكي دو مجلهي قبل اعلام كردند، «ظهور صغري» همين معنايش، الان شما ميبينيد در دنيا هر روز يك راهپيمايي است كه چرا بايد عراقي‌ها كشته بشوند؟ همه دارند عليه اين دستگاه ظالم حرف ميزنند، تظاهرات ميكنند، قيام كردند

و «ان‌شاءالله» آنچه كه مؤثّر واقع خواهد شد، از شما مردم شيعه، از مردم ايران خواهد بود و همان مطلبي كه وعده دادند كه «ان‌شاءالله» از ايران پرچم‌هاي سياهي حركت ميكنند، به رهبري يك فردي، حالا اين سيّد حسيني باشد، حسني باشد، چون اين‌ها را گفته‌اند، از قزوين حركت كند يا از خراسان حركت كند، من نميخواهم بگويم كداميكش درست است، كداميكش درست نيست، اين حركت كند و شما ايراني‌ها لااقل جزو آن‌هايي باشيد كه برويد ملحق به امام عصر ارواحنافداه بشويد و اين بداء را خاتمه بدهيد؛ «ان‌شاءالله».

اميدوارم اين مطالب امروز را حتماً با يك ذكري كه يادتان ميدهم، ديشب نميدانم چطور بود به خواب ميديدم كه اين ذكر را امروز بگويم و شما هم عمل كنيد، و خيلي هم مفيد است. قرآن شريف وعده كرده، براي خواب من عمل نكنيد، خواب است، هشتاد و يا نود درصدش بيهوده است و بيفايده است و بي‌اثر. ولي براي اين‌كه ان‌شاءالله شماها، از آيهي قرآن استفاده ميشود و مربوط به بحثمان هم هست، مربوط به مراتبتان هم هست، از يك مرتبه تا نهايت صد مرتبه، تنبل‌هايش مسلّماً ممكن است بگويند: ما يك مرتبه را انتخاب ميكنيم؛ نه، زرنگ‌هاش يك مرتبه انتخاب را كنند، زرنگ‌هايي كه خودشان را به خدا رسانده‌اند، با يك مرتبه، كارشان و فكرشان راست ميشود، درست ميشود. شما ديديد يك ديواري كه خيلي نرم و ملايم است، ميخ را ميگذاريد، يك چكش ميزنيد چكش هم ميرود توي ديوار، اين قدر شُل است، امّا بعضي از ديوارها سيماني است، محكم است چكش ميزنيد، ميخ فولادي لازم است، بعد از مدتّي تازه يك خرده‌اي رفته، آن‌هايي كه دلشان خيلي سنگ است، صد مرتبه، آن‌هايي كه به ياد خدا كمترند، صد مرتبه، آن‌هايي كه نه! اهل معنا هستند، يك مرتبه كه ميگويند: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنْ الظَّالِمِينَ»، هيچ خدايي نيست مگر تو، با خطاب است آقايان! خطاب معنايش اين است كه خدا را حاضر ميبينيم و خطاب به او ميكنيم، تو پاكي، تو براي ما بدي نميخواهي، تو غيبت امام زمان را هيچ‌گاه نخواستي و نميخواهي، تو نميخواهي ما بي‌سرپرست باشيم، تو نميخواهي ما به جان هم بيفتيم و يكديگر را اذيّت كنيم و ظلم و جور به وجود بياوريم، «سُبْحَانَكَ، إِنِّي كُنتُ،» همه‌تان هم به خودتان نسبت بدهيد ظلم را، همه‌مان اگر خوب بشويم تك تك، «ان‌شاءالله» آقامان تشريف ميآورد، سر به سجده بگذاريد بعد از نماز شب اگر فرصت داريد، قبل از نماز شب اگر فرصت براي نماز شب نداريد، هر جوري است اين يك هفتهي آيندهي اين ذكر را بگوييد: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنْ الظَّالِمِينَ» ، خدا ميدانيد در همين آيه چي گفته: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ» غافليم ها از اين اذكار، آخر قرآن كه دروغ نيست، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ» ما براي حضرت يونس اجابت كرديم، «وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ» دوستان امام زمان غمتان امروز چيه؟ امروز عيد است، غم شما چيه؟ اگر ميخواهيد از غم نجات پيدا كنيد، «وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ»([9])، ما مؤمنين را همين‌طور از غم نجات ميدهيم، همان‌طوري كه حضرت يونس را نجات داديم. ان‌شاءالله، حالا لااقل يك هفته والاّ هميشه انسان بايد خودش را در مقابل پروردگار ظالم به نفس بداند و هميشه خدا را پاك و منزّه بداند و ان‌شاءالله اميدواريم كه بتوانيد لااقل اگر فرج عمومي نيست، براي خودتان فرج خصوصي از حضرت ولي‌عصر، از خداي تعالي، بگيريد.

روز جمعه هست، «اَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الارْضِ وَ السَّمَاءِ»([10])، كجا است آن آقايي كه رابط بين ما و خدا است، آن آقايي كه غريب است، آن آقايي كه پشت در ايستاده، منتظر است. منتظر واقعي، امام زمان است، منتظر است كه ببيند كي ما سر عقل ميآييم، و حاضريم از محضرش استفاده كنيم. اميدوارم هر چه زودتر با چند قطره اشكي كه براي امام جواد امروز ما ميريزيم كه روز آخر ماه ذيقعده، شهادت امام جواد است. چقدر ظلم كردند به خاندان عصمت و طهارت.

امام جواد تشنه است، اثر زهر آنچنان در بدن، وجود مقدّسش اثر گذاشته كه لب‌هاي نازنينش مثل دو چوب خشك به هم ميخورد و تشنگي را اظهار ميكند، آن كنيز يك ظرفي آب كرد آورد آمد به حضرت جواد بدهد، ام الفضل صدا زد: بگذار ابن الرضا با لب‌هاي تشنه شهيد شود، «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاجَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».

نسئلك و ندعوك باعظم اسمائك و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة بن الحسن يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا اللّه، يا ارحم الراحمين، يا غياث المستغثين، يا اله العالمين، يا ربّاه، يا سيّداه

عجّل لوليّك الفرج، عجّل لمولانا الفرج

خدايا! فرج امام زمان ما را برسان

ما را از بهترين اصحاب و ياورانش قرار بده

خدايا هر چه زودتر به وسيلهي ارادهي آن حضرت، به وسيلهي محبّت آن حضرت همهي ما را آمادهي ظهور آن حضرت قرار بده

پروردگارا! گرفتاري‌هايمان را برطرف بفرما

خدايا! به آبروي ولي‌عصر مريض‌هاي اسلام، مريضه منظوره، مريض منظور، السّاعة! لباس عافيت بپوشان، امواتمان غريق رحمت بفرما.

يكي از دوستان، از خوبان – جناب آقاي حاج اسماعيل دولابي – كه من در جواني خيلي با ايشان خيلي مأنوس بودم، همان جوري كه نشسته‌ايد يك فاتحه براي ايشان بخوانيد.

 

 

 

خلاصه اين درس

2- عقايد حقه شيعه بايد از فقيه اهل بيت عصمت و طهارت (عص) اخذ شود و لاغير

3- در اين دوره از مياحث عقيدتي فقط به فكر خوب دقت كردن به درس‌ها باشيد.

 Cعلت خوب درك نكردن مباحث عقيدتي عدم سابقه ذهني و غفلت افراد نسبت به حقايق عالم هستي مي‌باشد.

4- علم غيب و شهود پروردگار و مسأله بداء

C « غيب » يعني « پنهان »

C خداي تعالي عالم به غيب و شهود است.

c شهود داشتن نسبت به يك چيز يعني درك كردن آن توسط حواس پنجگانه و يا عقل

# شهادت بر وحدانيت خداي تعالي و نيز عبوديت و رسالت پيامبر اكرم (ص) از نوع درك عقلي است.

# هماهنگي خلقت، انسان را متوجه يگانگي خداي تعالي مي‌كند.

# اثبات اعجاز قرآن؛ رسالت پيامبر اكرم (ص)، عدم دخالت ايشان در كلام خداي تعالي و عبوديت پيامبر اكرم (ص) را ثابت مي‌نمايد.

C « شهود » درك دقيق مي‌باشد.

C « عالم الشهاده » بودن خداي تعالي يعني هر چه خلق كرده بر آن شاهد و عالم بوده است.

C « عالم الغيب » بودن خداي تعالي يعني آنچه خداوند تا كنون خلق نكرده و بلكه فقط در علم پروردگار وجود دارد كه مسلماً براي مخلوق با رعايت مراتب پنهان است، از نظر خداي تعالي پنهان و غيب نيست و به آن علم دارد.

c علم خداي تعالي ذاتي و بي‌نهايت است اما علم امام معصوم (ع) در اثر تعليم خداوند به آنها مي‌باشد لذا علم آنها از نوع معلومات و با محدوده بسيار بسيار گسترده است.

# علم ذاتي يعني علم تغيير ناپذير كه صرفاً مختص خداي تعالي مي‌باشد.

# بخشي از علم در تحت عنوان بداء هست كه حتي براي ائمه (عص) نيز غيب مي‌باشد و تنها و تنها خداي تعالي آن را مي‌داند كه به اين وسيله عظمت و  احاطه علمي پروردگار محفوظ مي‌ماند.

( رد خداشناسي يهود )

# بداء در خصوص مسائلي واقع مي‌شود كه هنوز خلق نشده و مربوط به آينده است و در علم غيب مطلق الهي مي‌باشد و به همين دليل ائمه (عص) نيز از آن بي‌اطلاعند.

(اشاره به قضايايي از رد شمس و جرياني از حضرت عيسي (ع) )

# نهي شديد خداي تعالي به انسان از حتمي قراردادن امور آينده، مسأله بداء را تعمق مي‌بخشد و حقيقت ان‌شاء الله گفتن در هر كاري را روشن مي‌كند.

# علت بي‌اطلاعي تمام مخلوقات و حتي معصومين (عص) از بداء محدوديت مخلوق در برابر علم پروردگار است.

# تأخير در ظهور حضرت بقية الله (ا) ضمن اينكه سنگين‌ترين بدايي است كه تا كنون رخ داده ثابت مي‌كند كه حتي معصومين (عص) هم از بداء اطلاع ندارند.

# علت بداء در ظهور حضرت بقية الله (ا) عدم آمادگي مردم جهان از پذيرش ايشان به عنوان معلم عالم بشريت است.

# با بازي‌هاي بچه‌گانه‌اي كه سردمداران جهان به راه انداخته‌اند ممكن است حتي بدون آمادگي مردم، ظهور آن حضرت محقق گردد.

# علت تداوم غيبت حضرت ولي‌عصر (ا) فقط و فقط عدم آمادگي ملت‌ها و متعاقباً بداء بوده است ولي در عين حال امام زمان (ا) و (313 نفر ) ياران خاصشان در كنار بداء آماده امر ظهور هستند.

# سياست آمريكا تا حدودي غفلت را از ملت‌ها زدوده و آثار منجي طلبي را در آنان تقويت كرده است و اين از علائم ظهور صغري است.

# ان‌شاء الله ختم بداء در ظهور حضرت ولي‌عصر (ا)، بدست شيعيان ايران خواهد بود.

# راه نجات از غم غيبت حضرت ولي‌عصر (ا) اقرار به ظلم‌هايي است كه كرده‌ايم و پاك و منزه دانستن خدا و موحد شدن است ( ذكر يونسيه ) تا ان‌شاء الله به ظهور خصوصي دست پيدا كنيم.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

دانلود فیلم جلسه

 



[1] بقره/2-3

[2] انعام/73

[3] مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[4] مائده/64

[5] بروج/16

[6] رعد/39

[7] كهف/23-24

[8] حجرات/10

[9] انبياء/78-79

[10] مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

۲۰ ذی قعده ۱۴۲۳قمری- ۲ بهمن ۱۳۸۱ شمسی- جلسه هفتم اعتقادات

 

متن سخنراني 20 ذي القعده 1423 مصادف با 2 بهمن 1381 و 22 ژانويه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُللهِ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ اَجْمَعِينَ لاسيّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الانِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (جاثيه/20)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»([1])

 

C عذاب متعاقب غفلت است

با توجّه به عرايض هفتههاي گذشته و تلاوت اين آياتي كه امروز قرائت شد، به يك مسئلهي بسيار مهمّ كه خداي نكرده اگر ما غافل از آن باشيم، مشمول اين آياتي كه بخشي از آن وعدهي عذاب است، خواهيم شد. مطلب مهمّي كه در اين آيات، ذات مقدّس پروردگار متذكّر شده است فراموشي از خدا است؛ و يا خداي نكرده بدتر از آن استهزاء به آيات الهي است.

 

C آيات الهي چيست؟

در اين‌جا اگر گفته ميشود كه آيات الهي، يا در اين آيات قرآن اين كلمه تكرار شده، منظور آيات قرآن نيست تنها، آيات؛ نشانههاي خدا است كه در همه جا وجود دارد. نشانههاي پروردگار است كه حتّي از ريزترين موجودات زنده و يا موجودات عالم هستي گرفته تا كهكشان‌ها اين‌ها همه آيات الهي هستند. با چشم معرفت خاصّ كه در هفتههاي گذشته تذكّر دادم، هر چيزي كه در عالَم هست همهاش آيات الهي است. نشانهي خدا است، معرّف خدا است؛

 

c علت آفرينش خلق

چون پروردگار متعال در يك حديث قدسي فرموده است: «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَاَحْبَبْتُ اَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَي اُعْرَفَ»([2])، خلقت خلق، به خاطر معرفت خدا است و هر چيزي كه مخلوق خدا است، معرّف خدا است و حتّي كيفيت مخلوقات، در كنار يكديگر گذاشتن و منظّم نمودن، نشانهي بارز پروردگار است.

 

C تمام ذرّات عالم خدا را معرفي ميýكنند

اگر شما در يك محلّي باشيد كه در آن محل همه چيزش نشانگر يك فرد خاصّي باشد، صدايي كه آن‌جا ميآيد صداي آن شخص باشد، در و ديوار مثلاً تصوير او گذاشته شده باشد، در روي فرش آن محل همه چيز از آثار و نشانههاي او باشد و شما از آن شخص فراموش كنيد، بسيار نادان و نافهميد. در تمام ذرّات وجود اگر غفلت از بين برود، اگر از خواب عميق غفلت بيرون بياييم، اگر موفّق به يقظه كامل بشويم، اگر مرحلهي يقظهاي كه در مراحل سير و سلوك گفتهاند داشته باشيم، بايد به ياد خدا بيفتيم و از همهي ذرّات وجود متوجّه خدا بشويم؛ و اگر در يك چنين موقعيّتي غفلتي برايمان حاصل شد، روي يك نفهمي و كم دركي و بياستعدادي است.

 

C خدا خودش را ميýشناساند

خداي تعالي در قرآن مجيد خودش را معرّفي كرده، هم با «معرفت عام» بايد خدا را شناخت آنچه را كه همه ميفهمند و هم اگر يك مقدار با تزكيهي نفس و رياضت‌هاي شرعي روحمان را پاك كنيم، متوجّه «معرفت خاص» خواهيم شد و آنچه را كه همه ممكن است نفهمند، ما خواهيم فهميد.

 

/ توضيح سوره‌ي توحيد

خداي تعالي در قرآن شناسنامهي خود را اين چنين بيان ميكند:

 

C شناسنامه‌ي خدا در قرآن

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ»([3]) اين سوره شايد بعد از سورهي حمد بيشترين سورهاي است كه در نمازها يا در غير نماز تلاوت ميكنيم

 

c فضيلت سوره توحيد

و در روايت دارد هر كس يك دفعه سورهي توحيد را بخواند، مثل اين است كه يك ثُلث قرآن را خوانده و بلكه اگر دو دفعه يا سه دفعه بخواند، مثل اين است كه تمام قرآن را تلاوت كرده است.

 

# علت فضيلت بسيار زياد سوره‌ي توحيد

علّت اين ثواب يا علّت اين جهت كه تمام قرآن خوانده شود با خواندن سه مرتبه سورهي توحيد، اين است كه نشانگر حقيقت ذات مقدّس پروردگار است اين سوره. اگر يك مرتبه بخواند انسان، به معرفت عام ميرسد. معني اين سورهي مباركه اين است كه

 

3- معناي «قل»

بگو، اين بگو به پيغمبراكرم تنها گفته نشده بلكه در سوره آمده، يعني شما هم امروز كه ميخواهيد سورهي توحيد را در نماز بخوانيد شما هم بايد بگوييد: «قُل»، بگو، به كه ميگوييد بگو؟ به تمام اعضاي و سلّول وجودتان، بلكه تمام عالَم ميگويد كه بگو. همهي موجودات عالم هستي علاوه‌ي بر اين‌كه خودشان گوياي توحيد پروردگارند، امر هم ميكنند كه ديگران هم بگويند بلكه خداي تعالي ميفرمايد: بگو. همه بايد گوياي اين معنا باشيم. «قُل»، كه چه؟

 

4- معناي «هو الله احد»

«هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».

 

C معناي «هو»

او، كه ضمير، غالباً بعد از اسم ظاهر در كلام مي‎‎آيد امّا در اين‌جا كلمهي «هو»، خودش اسم است. اسم اشاره است، يعني اگر شما در دل اتم هم كه برويد به شش جهت اشاره مي‎‎كنيد و او وجود دارد. آن، خداي تعالي همه جا هست، جايي نيست ولو به مقدار سر سوزن و يا كمتر از آن كه خدا مؤثّر نباشد، همه جا هست، همه جا فعّال است، همه چيز را منظّم ميكند، لذا وقتي كه يك اين انسان ميگويد: «هو»، اين هو يعني همه جا و احاطهي كلّي پروردگار را بر همه چيز ميرساند.

 

c «هو» اسم اعظم است

در جنگ اُحد است ظاهراً، يا در جنگ خيبر، عليبن ابيطالب عليه الصلوة و السلام در حال جنگ با صداي بلند ميگفت: «يَا هُو، يَا مَنْ لا هُوَ اِلاّ هُو»([4])، وقتي كه پيغمبر اكرم اين جمله را شنيد فرمود: اين اسم اعظم است، كه به تو اين را ياد داده؟! كه تمام اين مسائل با آن اصولي كه ما داريم منافات ندارد، براي تعليم است. حضرت عرض كرد كه من ديشب جناب خضر را در خواب ديدم او به من گفت: اين ذكر را بگو؛ بسيار ذكر پُر اهميّت و پُر عظمت، اگر چه شايد بعضي گمان كنند كه اين اذكار صوفيه است ولي نه در كتاب توحيد شيخ صدوق تعدادي از روايات بر اهميّت اين ذكر مقدّس روايت آمده. معناي «يَا هُو»، اين است: اي آن كسي كه در تمام ذرّات وجود فعالي، در تمام ذرّات وجود هستي، اي كسي كه همه جا وجود داري و جايي از آيات تو خالي نيست. در اين‌جا هم ميگوييم: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بگو: او است خداي واحد، خداي احد،

 

C معناي «احد و واحد»

يك فرقي متكلّمين بين احد و واحد گذاشتند كه گاهي هم تخلّف كرده و آن فرق اين است كه احد به موجودي ميگويند كه دوّمي نداشته باشد و واحد به چيزي ميگويند كه دوّم داشته باشد. بنابراين احد است در ذات؛ يعني دوّم تصوّر ندارد كه وجود داشته باشد. مثلاً از باب مثال كه باز هم: خاك بر فرق من و تمثيل من؛ ولي براي تأنيف و براي اين كه استينافي باشد با يك معنايي كه يكي باشد و دو نداشته باشد مثل اين است كه بگوييم: مثلاً دو دو تا چهارتا، اين دو دو تا چهارتا يكي است، دوّم ندارد. يعني نميشود كه مثلاً در آسمان دو دو تا پنج تا باشد و در زمين دو دو تا چهارتا باشد. اين يكي است كه دو ندارد، تمام مجرّدات اين چنيند.

 

c اقسام مجرد

مجرّدات معنا ضمناً ندارد، مجرّد يكي است و مجرد مطلق يك چيز بيشتر تصور ندارد. اگر گفتيم كه روح مجرّد است، مجرد نسبي است. يعني نسبت به چيز ديگر مجرّد است، اگر يك جواني را به طور واضح مثلاً اين مثال را عرض ميكنم؛ يك جواني را گفتيد مجرّد است، نسبت به آن مردي كه ازدواج كرده مجرّد است. اگر يك نفر لباس نداشته باشد گفتيم اين شخص مجرّد است، نسبت به آن كسي كه لباس دارد مجرّد است.

 

c خدا مجرد مطلق است

اگر گفتيم يك موجودي هست مجرد مطلق است، يعني يكي است، دو تا نيست؛ چون به مجرّد آن كه تفكّر كرديم و دو چيز تصور كرديم يك ما به الامتيازي بين اين دو چيز بايد باشد و مجرّد، نسبي خواهي نخواهي خواهد بود. اين بحث يك مقداري شايد سنگين باشد، همه متوجه نشوند. ولي همين مقدار بيشتر نميخواهم عرض كنم.

 

c احد يعني مجرد مطلق

ذات مقدس پروردگار احد است، يعني مجرّد مطلق است كه دو تصوّر ندارد. به مجرّد آن كه دومي را تصوّر كرديم از تجرّد مطلق سلب ميشود و دو چيز با دو امتياز و با دو تفاوت بايد حتماً باشد. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، امّا واحد اين‌طوري نيست؛

 

c خدا واحد است يعني در صفات و افعال، فرد نخست است

خداي تعالي واحد است يعني در صفاتش واحد است، در افعالش واحد است، اول است.

 

# رحمت پروردگار

مثلاً اگر خدا مهربان است، موجوداتي كه خودش خلق كرده آن‌ها هم مهربانند، منتها او ارحم الراحمين است، مهربانترين مهربان‌ها است ولي بقيّه مهربانند. مثلاً پيغمبراكرم مهربان است امّا خداي تعالي ارحم الرّاحمين است. و

 

# خالقيّت پروردگار

يا مثلاً حضرت عيسي در ضمن سخنانش كه در قرآن آمده ميگويد: «أَخْلُقُ لَكُمْ مِنْ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ»([5])، من خلق ميكنم، من خالقم، خدا هم خالق است؛ امّا خدا تعالي احسنالخالقين است و حضرت عيسي خالق است «أَخْلُقُ لَكُمْ مِنْ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ»

 

# ربوبيت پروردگار

پدر و مادر مربّي فرزندانشان هستند كه خداي در قرآن مي‎‎فرمايد: «وَقُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا»([6]) خدايا! همان‌طوري كه اين پدر و مادر دو ربّ من بودند در كوچكي آن‌ها را بهشان محبّت كن. ولي خداي تعالي «ربّ الارباب» است، ربّ ربّها هست، احسن الخالقين، ارحم الراحمين، اكرم الاكرمين، و بالاخره همهي صفات فعل پروردگار را مي‎‎توان اگر در مخلوق باشد، دوّم و اگر در ذات مقدّس پروردگار تصوّر كنيم، اوّل و واحد.

 

5- معناي «صمد»

بعد ميفرمايد: «اللَّهُ الصَّمَدُ»، «صمد» كه غالباً معنيش را نميدانيم. صمد خيلي معناي پر اهميّتي دارد؛ يك معنايش كه روايات به آن بيشتر توجّه كردهاند و متعدّد روايت دارد از ائمّهي اطهار، اين است كه فرمودهاند: «اَلَّذِي لا جَوْفَ لَهُ»([7])، خدا آن موجودي است كه «تو» ندارد، تو ندارد. بعضي از مفسّرين و بعضي از نويسندگان گاهي ديدهام كه ميگويند: خدا آن كسي است كه توخالي است، توخالي نيست. اين غلط است چون اوّل بايد «تويي» برايش منظور كنيم، بعد خالي بودن و خالي نبودن را تصوّر كنيم. خدا تو ندارد، «اَلَّذِي لا جَوْفَ لَهُ»، شما در عالَم وجود هر چه را كه ببينيد داخل و خارج دارد، حتّي اتم شنيدهايد كه اتم هستههايي دارد كه به دور، الكترون‌ها به دور هسته ميچرخد و اگر؛ در يك كتابي ديدهام، كه اگر كرهي زمين آن خلأش بخواهيم آن خلأش را، مركزهاي خاليش را يعني بين الكترون‌ها و هسته آن خلا را از بين ببرند، كرهي زمين به اندازهي يك نارنج ميشود با همين وزن كرهي زمين. همه چيز جوف دارد از اتم گرفته تا تمام موجوداتي كه در عالم هست اين‌ها جوف دارند، يعني تو دارد، يعني بيرون دارد، داخل دارد و خلايي در داخلش تصوّر ميشود الاّ ذات مقدّس پروردگار كه: «اَلَّذِي لا جَوْفَ لَهُ»، خدا آن كسي است كه از مادّه نيست، از عالم مادّه نبوده است و به وجود هم نيامده، كه جملات بعد از «اللَّهُ الصَّمَدُ»، به اين جهت ميگويم تفسير صمد است كه عرض خواهم كرد. پس «اَلَّذِي لا جَوْفَ لَهُ»، معنايش اين است از مادّه خدا نيست، جا ندارد، مكان ندارد، همه جا هست و همه جا بايد متوجّه ذات مقدّس پروردگار بود و او را ديد قبل از هر چيز.

 

6- معناي «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»

بعد ميفرمايد: «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»؛بسيار معنايي كه غالباً در ترجمهها ميكنند مبتذل و پايين است. خدا نزاييده و زاده هم نشده، اين حرف خيلي حرف پاييني است. بايد اين‌طور معنا كرد «لَمْ يَلِدْ»، يلد از «توليد» ميآيد، يعني خداي تعالي از چيزي توليد نشده و از او چيزي توليد نميشود. يك مقدار به اين معنا توجّه كنيد. اين معنا خيلي اهميّت دارد، همان معناي صمد است، غالباً چيزي كه از چيزي توليد ميشود، آن چيزي كه اين چيز از او توليد شده، توخالي و مجوّف است؛ مثلاً شما آب انار را از انار توليد ميكنيد، مثلاً آب سيب را از سيب توليد ميكنيد، ميفشاريدش، آبش بيرون ميآيد پس معلوم است كه داخلش جوف دارد و داخل دارد و اين آب از او توليد شده و طبعاً چيزي كه از چيزي توليد ميشود آن چيز اوّلي كم ميشود، سبك ميشود، از او گرفته ميشود. از ذات مقدّس پروردگار هيچ چيز توليد نميشود. يعني اين همه مخلوق كه خدا خلق كرده از ذات خودش نگرفته، تا او كم بشود و اين چيزها به وجود بيايد. بلكه بين خداي تعالي خوب دقّت كنيد بين خداي تعالي و مخلوقش «تباين» است، يعني او يك موجود خاصّي است كه همهي وجود منتسب به او است ولي مخلوقش موجوداتي هستند غير او. از او گرفته نشدهاند بلكه او خالق موجودات است، او خلق كرده، ايجاد كرده، عدم بوده قبل از اين، كه در دعاها ما ميخوانيم: «كُنْتَ اِذْ لَمْ تَكُنْ سَمَاءٌ مَبْنِيَّةٌ وَ لا اَرْضٌ مَدْحِيَّةٌ»، تا ميرسيم به اين‌جا كه «كُنْتَ قَبْلَ كُلِّشَيْءٍ وَ كَوَّنْتَ كُلِّشَيْءٍ»، همه چيز را تو تكوين كردي، قبل از هر چيز بودي، «كَانَ اللهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ»([8])، خدا بود و هيچ چيز نبود و همه چيزهايي كه در عالَم هست حتّي روح مقدّس پيغمبر اكرم را خدا ايجاد كرد، خلق كرد «كَوَّنْتَ كُلَّ شَيْءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ»([9])، معني «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» اين است كه از او چيزي توليد نميشود و او هم از چيزي توليد نشده، يعني خداي تعالي، چون گاهي توي ذهن‌ها ميآيد مخصوصاً – متأسفانه مجلسمان مجلسي نيست كه همهي حرف‌ها را من بتوانم راحت بزنم چون افرادي هستند كه ممكن است به همين فكرهايي كه من ميخواهم به عنوان رفع اين فكر بگويم به فكر بيشتر بيفتند، – غالباً انسان چون خودش از يك چيزي خلق شده، يك پدر و مادري داشته، يا هر چيزي را كه ما در عالم ميبينيم، ميبينيم از يك چيزي ديگري بوجود آمده، يك وقت نبوده بعد بود شده، تو ذهنمان غالباً ميآيد كه خداي تعالي از چه بوجود آمده و چگونه به وجود آمده؟! چرا هست؟! اين كلام را همان كلامي است كه وقتي ائمّه عليهم الصلوة و السلام دربارهي خداشناسي سخن ميگويند، ميگويند: «اِذَا بَلَغَ الْكَلامُ اِلَي اللّهِ فَامْسِكُوا»([10]) وقتي كه سخنتان به اين‌جاها رسيد، به آنچه كه عقلتان نميتواند تشخيص بدهد، به آنچه كه برخلاف آن چيزهايي است كه تا بحال ديدهايد و بايد دربارهي ذات مقدّس پروردگار معتقد باشيد وقتي كه سخن به اين‌جا رسيد، امساك كنيد، حرف نزنيد، ديگر رويش حتّي فكر نكنيد؛ «مَنْ تَفَكَّرَ فِي ذَاتِ اللّهِ فَهُوَ كَافِرٌ»([11])، كسي كه در ذات خدا فكر كند كافر است، اين نه به خاطر اين است كه نهي معمولي كردهاند، نه، «نهي عقلي» است، شما نميتوانيد بفهميد كه چيزي كه بر خلاف آن چيزهايي است كه شما ديدهايد و تا به حال مشاهده كردهايد دربارهي او چيزي فكر كنيد. بنابراين، «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»، اين اندازه بايد معتقد باشيد كه خدا از چيزي توليد نشده و چيزي هم از او توليد نشده، توليد به همان معنا است كه از او گرفته شود. فرزند را هم كه ميگويند ولد، يعني اين از آن انسان گرفته شده، از او بوجود آمده، از اين جهت بايد معتقد باشيم كه «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»،

 

7- معناي «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْوًا اَحَدٌ»

بعد ميفرمايد: «وَلَمْ يَكُنْ» نميباشد براي او «كفّوي»، آن معناي تجرّد مطلق اين‌جا است.

معناي اين كه دو چيز نميتواند باشد خداي تعالي، يك وقتي يك شخصي آمد خدمت علي بن موسي الرّضا، عرض كرد؛ آقا، شايد از همين زردتشتي‌ها ايران بوده، كه آقا! من معتقدم خدا دو تا است. مثلاً اهريمن و اهورامزدا اين دو تا خدا هستند، يكي خداي شرّ، يكي خداي خير. حضرت فرمود: در يك خدا كه با هم رفيقيم، خداي اوّلي؛ تو ميگويي دو تا خدا است، در يكي اوّلي با هم هماهنگيم، در دومي تو بايد استدلال كني، چون «اَلْبَيِّنَةُ عَلَي الْمُدَّعِي»، استدلال كني كه خداي ديگري هم در كنار اين خدا هست. خيلي جواب در عين آنكه جواب براي عوام است در عين حال خيلي عالمانه و خيلي صحيح است. ما در اين‌كه يك خالق در عالم است و يك ناظم در جهان است و يك محيط و يك منظّم و يك فردي كه، يك موجودي كه قدرت دارد و علم هم دارد وجود دارد در اين حرفي نيست. حالا اين تقسيم براي چي هست؟! كه تو بگويي كارهاي بد را، اصلاً در عالم اولاً هيچ چيز بد نيست كه اگر يك وقتي در معارف قرآن نباشد صحبت كنيم اين را توضيح ميدهيم و اگر بد از نظر تو تصوّري بشود، شرّي در عالم تصوّر بشود اين تقسيم را كي كرده كه شرّ مربوط به اهريمن است و خير مربوط به اهورامزدا است؟ اين از كجا است؟ دليل بياور، اثبات كن. و امّا اگر كسي معني مجرّد را، مجرّد مطلق را نه مجرّد نسبي، مجرّد مطلق را بفهمد محال است كه بتواند حتّي فكر كند كه خدا دو تا است، چون معني مجرّد اين است – خوب دقّت كنيد – معني مجرّد مطلق اين است كه نه زمان دارد، نه مكان دارد، نه حدّي دارد، نه يك چيزي كه مايهي امتياز او باشد هست، يك وجودي هست كه عالَم هستي را دارد ميچرخاند و ما برايش نه مكاني قائليم، نه زماني قايليم، نه حدّي قايليم، اگر نه حدّي داشته باشد و نه زماني و نه مكاني نميتوانيم تصوّر كنيم كه او دو تا باشد. چون به مجرّد اين كه گفتيم دو تا است، يكي بايد در آسمان باشد يك در زمين، اگر گفتيم دو تا است، يكي در آن سال‌هاي قبل باشد، يكي در اين سال‌ها اگر گفتيم دو تا است، بايد حتماً يك چيزي براي او قايل باشيم كه براي او قايل نباشيم و يا براي او قايل باشيم كه براي اين قايل نباشيم. محال اصلاً تصوّر دو تا بودن با مجرّد مطلق بودن، مجرّد مطلق بودن مساوي است با اين كه خدا كفوّي ندارد، همدوشي ندارد؛ كفوّ به معناي زن نيست، زن بايد كفوّ براي شوهر باشد نه اين‌كه هر كفوّي كه شما هر جاي عالَم ديديد يا در كُتب مشاهده كرديد بگوييد: منظور زن است، اين ترجمه غلط است، زن، خداي تعالي معنا ندارد كه داشته باشد تا شما نفي بكنيد و بگوييم خداي در قرآن فرموده: «وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ»، كفو به معناي اين است كه مثل خودش يك موجود ديگري اين طرف باشد و كمك او يا باشد يا مخالف او باشد كه خداي تعالي ميفرمايد: حتماً اگر خدايي در آسمان و زمين ميبود، – اين‌ها خدمتتان عرض شود آسمان و زمين فاسد ميشد. «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ»([12])، باز بعضي از ترجمهها اين‌طوري من ديدهام ترجمه كردهاند كه اگر «فِيهِمَا»، در آسمان و زمين دو خدا ميبود، آسمان و زمين فاسد ميشد، نه، در آيه ميفرمايد: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا»، فيهما يعني در آسمان و زمين «آلِهَةٌ» خداياني ميبودند «إِلَّا اللَّهُ» مگر آن واحد، مگر آن احد، مگر آن كسي كه صمد است، مگر آن كسي كه «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ»، است اگر ميبود، آسمان و زمين فاسد ميشد، چرا؟ «إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ»([13]) كه اگر اين‌جوري ميبود هر كدام ميرفت طرف آن چيزي كه خلق كردهاند، طبعاً خلقتشان هم بايد متفاوت باشد؛ مثال پنجره و در را در روز اوّلي كه اين جلسه بر پا شد زدم، اگر در و پنجرهساز دو نفر بودند، در را يك نفر ساخته بود و پنجره را يك بنّايي ساخته بود بدون اين كه با هم همفكري بكنند، قطعاً، و يقيناً يا در بزرگتر بود و پنجره كوچكتر و يا به عكس. محال است كه اين‌ها با هم همفكري نكرده باشند، يك مهندس رهبري اين‌ها را به عهده نگرفته باشند، سانت نگرفته باشند و در عين حال در و پنجره دقيق بدون يك ميلمتر كم و زياد درست در بيايد، محال است، از همين يكي شما توجّه بكنيد به عالَم هستي. اگر خداي تعالي؛ اگر دوتا خدا در عالم ميبود يا اين كه مثل مهندسين ما همفكري ميكردند، يعني فكرهايشان را يكي ميكردند، يعني يك فكر دوتايشان ميداشتند، يك اندازه ميداشتند و ميساختند، درست در ميآمد. امّا اگر آمد و اين‌ها با هم حرف نزدند، مشورت نكردند، او براي خودش توي مغازهي نجّاري فكر كرد، اين هم توي محل كارش وقتي بنّايي ميكند فكر كرد، اين يقيناً «لَفَسَدَتَا»، يقيناً هر دويش كنار هم نميشود گذاشت، از هم جدا ميشوند.

 

C معناي فساد

فساد معنايش اين نيست كه خونريزي حتماً بشود، يك جملهاي را توي پرانتز عرض كنم: (فساد تنها بيبند و باري براي زن‌ها و جوان‌ها نيست؛ فساد اين غيبت‌ها و تهمت‌هايي است كه مطابق خون مسلمان اهميّت دارد، شما اگر عِرض يك مسلماني را بردي، مثل اين است كه خون او را ريختهايد، فساد همين اختلافاتي است كه بين ما مردم مسلمان شيعه وجود دارد و هر كدام به طرفي حركت ميكنيم. بالاخره فساد اين است كه هماهنگي بين مردم شيعه و مسلمان نباشد. هماهنگي بين در و پنجره نباشد، اين هم فساد است. حالا درست است اين فسادي است كه زود ميشود جبرانش كرد ميآيند يا آن را ميتراشند، يا اين را كم ميكنند و به هم جورش ميكنند، ولي اگر بخواهد همين‌طور بماند، اين فساد است نه اين در به درد اين اتاق ميخورد و نه اين پنجره به درد اين در. بنابراين اگر دو تا خدا در عالم هستي ميبود و اين‌ها با هم مشورت نميكردند، فكرشان را يكي نميكردند و ميخواستند عالم را خلق بكنند، فساد به وجود ميآمد. امّا خدا كه مثل ما بدن ندارد، جاي خاصّي كه ندارد خوب اين را توضيح ميدهم چون بعضي‌ها متوجّه نشدهاند تكرار ميكنم – . خدا كه بدن ندارد، الان مثلاً اين‌جا شايد صد نفر، دويست نفر آدم باشد، همهي ما شيعه هستيم، درست همهي ما همفكريم، همهي ما اعتقاد داريم كه علي بن ابيطالب خليفهي بلافصل پيغمبر است مثلاً، خوب، اين تعداد از كجا بوجود آمده؟ اين تعداد از نظر بدن‌ها بوجود آمده؛ همهي بدن‌ها را جمع كنيم چي باقي ميماند در خصوص علي بن ابيطالب؟ «يك فكر» و آن اين‌كه علي خليفهي بلافصل پيغمبر است. – خوب دقت كرديد؟ اين مثال را خوب بلد باشيد، – يك فكر، بدن‌ها را جمع ميكنيم ميريزيم توي حياط، ميماند آن فكر شما، آن فكر شما، دو تا است يا يكي؟ ميتوانيد بگوييد دو تا است؟ آن ميگوييد: آن يكي مال من است اين يكي مال او؟ نه. معنا ندارد، او يكي هم ميگويد: خليفهي بلافصل پيغمبر، وقتي كه آن يكي بود و بدن داشت ميگفت: خليفهي بلافصل پيغمبر علي بن ابيطالب است. اين هم وقتي بدن داشت، دو تا بود، يكي ديگر بود، ميگفت خليفهي بلافصل پيغمبر علي بن ابيطالب است، بدن‌ها را كه برداشتيم چي باقي ميماند؟ يك چيز، خليفهي بلافصل پيغمبر علي بن ابيطالب است. براي خدا كه ما بدن قايل نيستيم كه اين‌ها دو تا فكر بكنند و بيايند پهلوي هم بنشيند با هم مشورت كنند، فكرشان را يكي بكنند، نه، از اوّل يكي هست، اين را يك خردهاي رويش كار كنيد اگر باز هم متوجّه نشديد از خود من سؤال كنيد، از كسي ديگري هم سؤال نكنيد چون او ممكن است يك وقت بگويد: او بيخود گفته. راحتتر است اين‌جور جواب، از خودم سؤال كنيد، – ببينيد، باز تكرار ميكنم، – همهي شما، بدن‌ها را ميريزيم بيرون و باقي ميماند يك فكر، در اختراعات اين‌طور است، در صنايع اين‌طور است، يك چيزي باقي ميماند، حالا من مثال به اين جهت زدم اين مثال را شما نگيريد يك چيز باقي ميماند و آن اين‌كه: خليفهي بلافصل پيغمبر علي بن ابيطالب است مثلاً، دو تا چيز باقي نميماند، درست است؟ و اگر شما همين فكر را دربارهي ذات مقدّس پروردگار بكنيد، خدا بدن ندارد، خداي تعالي زمان ندارد، مكان ندارد، يك فكر، من نميگويم فكر، خداي تعالي متصف به تفكّر و متّصف به تعقّل نيست، حكيم است. يك حكمت بيشتر وجود ندارد و آن اين كه امروز صبح بايد سر ثانيه خورشيد بيرون بيايد و سر ثانيه هم غروب بكند، خوب متوجه شديد همين است، بدن كه ندارد بگوييم: دو تا خدا است با هم نشستند، مشورت كردند و همديگر را قانع كردند كه بايد ساعت شش حتماً خورشيد بيرون بيايد، ان‌شاءالله فهميديد و اميدوارم در اين مسايلي كه من به قدري ساده عرض ميكنم و با اصطلاحات فلسفي و علمي عرض نميكنم اين مسايل را بالاخره بايد بفهميد، اوّل چيزي كه در اوّل قبر، شب اوّل قبر سؤال ميشود از خدا است، اوّل چيزي كه در قيامت به دردتان ميخورد خدا است، در همين دنيا هم اگر عقلمان فعّال باشد، ميفهميم كه همه چيزمان بايد خدا باشد و ان‌شاءالله اميدوارم كه آنچه عرض شد، اگرچه باز هم من هم نميتوانم كاملاً عرايضم را مبسوط و مشروح كه همه بفهمند عرض كنم ولي واقعيّت اين است و ان‌شاءالله اگر مشكلي داشتيد از خود من چون كه گفتم سؤال ميكنيد و ان‌شاءالله خدمتتان عرض ميكنيم. اميدواريم كه جلسهي اين هفته هم مفيد برايتان باشد و با همين ترتيبي كه پيش ميرويم، خدا را بشناسيم كه واقعاً معارف قرآن كريم بهترين معارف است، ما هيچ وقت نيازمند به دانشمندترين دانشمندان عالَم چه در گذشته چه در حال نداريم. فقط قرآن را بايد محور قرار بدهيم و «ان‌شاءالله» معارف قرآن را درك كنيم و با همان كليدي كه عرض كردم اين حقايق را بفهميم.

و از همه بهتر اين است كه از خدا بخواهيم روز جمعه است اماممان؛ انسان گاهي آب بدست مي?آورد امّا از 10 تا تقريباً ظرف اين ظرف و آن ظرف شدن و بالاخره آلودگي‌هايي از هر ظرفي به داخل آب وارد شده ممكن است كه، ما درست است از روايات و آيات استفاده مي?كنيم امّا در اين كه آب زلالي است ان‌شاءالله اشتباه نمي?كنيم امّا در اين كه اين ظروفي كه بعد از 1400 سال از اين ظرف به آن ظرف ريخته شده، اين مفسّر به آن مفسّر تحويل داده است اين عالِم به آن عالِم و «اَلْعِلْمُ نُقْطَةٌ كَثَّرَهُ الْجَاهِلُونَ»، اين جاهل به آن جاهل و حالا دست ما رسيده و اين آب؛ «ان‌شاءالله» كوشش مي?كنيم كه آلوده نباشد، ضدعفوني بشود، تا جايي كه برايمان مؤثّر است نگذاريم آلودگي‌هاي لفظي، آلودگي‌هاي معنوي، آلودگي‌هاي مختلف در آن پيدا بشود و ان‌شاءالله جز آيات و روايات كه باز آب است، آخر بعضي از مطالبي كه در كتاب‌ها گفته شده كه زير سايه?ي آيات و روايات نيست آن‌ها را اصلاً نمي?شود گفت آب، يك چيز ديگري است، حالا رفع تشنگي بكند يا نكند ما كاري نداريم، ولي اين‌ها آب است، آب ولايت است، آب محبّت خاندان عصمت و طهارت است و حالا در اين كه آلوده شده باشد يا نشده باشد من هم مثل شما نمي?فهمم، درك نمي?كنم و «ان شاءاللّه» امام زمانمان حامي ما است، كه در همين دعاي ندبه‌اي كه خوانديد عرض مي?كنيم كه: «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذًا»([14])، امام زمان را در كره?ي زمين خداي تعالي نگه داشته براي اين‌كه ما را از آلودگي‌ها نگه بدارد، عصمت، اگر يك آلودگي حمله ور شد به ما، ما به آن حضرت پناه ببريم، «عِصْمَةً وَ مَلاذًا»، اميدواريم كه دعا بكنيد روز جمعه است از خداي تعالي بخواهيد كه آن عاصم ما، آن كسي كه ما بايد به او اعتصمام كنيم، «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»([15])، آن عاصم ما، آن ملاذ ما زودتر برسد كه رسماً با آن آقا در ارتباط باشيم و حضرتش به ما حقيقت و حقايق عالم وجود را به نحو احسن معرّفي بفرمايد.

 

8- ماه ذي قعده ماه علي بن موسي الرضا عليه السلام

يا صاحب‌الامر! ماه محترم ذيقعده است، از ماههاي پُر احترام است، متعلّق به علي بن موسي الرضا عليه الصلوة و السلام است، روز دوشنبه آينده زيارتي مخصوص حضرت علي بن موسي الرضا است، روز چهارشنبه روز دحوالارض، متعلّق به علي بن موسي الرّضا است و افضل اعمال روز دحوالارض، زيارت حضرت علي بن موسي الرّضا است و يازدهم اين ماه هم كه گذشت تولّد آن حضرت بود كه خوشا به حال كساني كه عيديشان را گرفتند! و اگر كساني باشند كه هنوز عيديشان به ايشان نرسيده بايد خيلي متأثّر باشند و يا خودشان عيدي خودشان را تعيين كنند يا وا بگذارند آقا علي بن موسي الرضا عنايت كند و حتماً به شما عنايت خواهد فرمود. حضرت علي بن موسي الرضا بعضي از علما گفتهاند كه از نظر تاريخي روز بيست و سوّم ذيقعده، روزي بوده كه حضرت وارد سرزمين خراسان شدهاند. اگر اين‌طور باشد يا روز قبولي ولايتعهدي، روز بيست و سوم ذيقعده بوده، هر يك از اين دوتا باشد، اوّل مصيبت علي بن موسي الرضا است، آن قدر اين مصيبت و اين آمدن و اين قبولي ولايتعهدي براي حضرت رضا مصيبت بود كه وقتي ميخواهد از مدينه بيرون بيايد، «اَمَرَ اَهْلَهُ وَ عَيَالَهُ» امر فرمود كه اهل و عيالش نوحه كنند، نوحه غير از گريه است، نوحه وقتي زن‌ها مصيبت خيلي شديدي به ايشان ميرسد با فرياد گريه ميكنند، «بِالنِّياحَةِ عَلَيْهِ»، نوحه كردند، نشستند گريههاي بلند كردند، خودش هم امر كرده بود، آقا! مگر اين چه مسافرتي است كه اين‌طور شما به ما امر ميكنيد؟ حضرت فرمود: من از اين مسافرت بر نميگردم. «اَلسَّلامُ عَلَي الْاِمَامِ الرَّئُوفِ الَّذِي هَيَّجَ اَحْزَانَ يَوْمِ الطُّفُوفِ([16])، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَولايَ يَا اَبَالْحَسَنِ يَا علي بن مُوسَي الرَّضَا وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».

 

9- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهم و ندعوك باسمك عظيم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا رحمن يا رحيم، يا قاضي الحاجات، يا كافي المهمّات، يا احد يا واحد

صلّ علي محمّد و آل محمّد

اللّهم عجّل لوليك الفرج، عجّل لمولانا الفرج

خدايا! فرج امام زمان ما را برسان

قلب مقدّسش را از ما راضي بفرما

خدايا! همهي ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده

پروردگارا! به آبروي آن حضرت، به آبروي امام زمان قسمت ميدهيم گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما

دشمنانشان را ذليل بفرما

حوايج اين جمع برآور

خدايا! قرض مقروضين ادا بفرما

پروردگارا! به آبروي آقايمان حجةبن الحسن امراض روحيمان شفا مرحمت بفرما

مريض‌هاي اسلام شفا عنايت بفرما

مريض منظور لباس عافيت بپوشان

امواتمان را غريق رحمت بفرما

شهدايمان با شهداي كربلا محشور بفرما

عاقبت امرمان ختم بخير بفرما

و عجّل في فرج مولانا صاحب الزمان .

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

دانلود فیلم جلسه



[1] جاثيه/20

[2] بحار: 84/199 و 344

[3] توحيد/1-4

[4] بحار: 19/310، توحيد: 89، عده الداعي: 278، مكارم الاخلاق:346

[5] آل عمران/49

[6] اسراء/24

[7] كافي: 1/124، بحار: 3/220، تحف العقول: 456

[8] بحار: 54/238

[9] مفاتيح الجنان، دعاي يستشير

[10] روايات زيل آيه 42 نجم

[11] روايات زيل آيه 42 نجم

[12] انبياء/22

[13] مؤمنون/91

[14] مفاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[15] آل عمران/103

[16] بحار: 99/52، 

۱۳ ذی قعده ۱۴۲۳ قمری- ۲۷ دی ۱۳۸۱ شمسی – جلسه ششم اعتقادات

متن سخنراني13 ذي قعده 1423 مصادف با 27 دي 1381 و 17 ژانويه 2003

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل اللهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ فِي الْعَالَمِينَ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ  لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(دخان 45 و 46)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ ، كَغَلْيِ الْحَمِيمِ»([1])

اين آياتي كه امروز تلاوت شد، خيلي تكان دهنده بود براي كساني كه توجّه به آيات الهي ندارند و خداي نكرده گاهي گناه مي‌كنند و خدا را از خودشان ناراضي نگه مي‌دارند.

 

3- مقدمه درس

به طور كلّي همه‌مان بايد بدانيم كه هدايت و ضلالت كه بحث امروز ما خواهد بود، در دست ذات مقدس پروردگار است. همان‌طوري كه شايد اطّلاع داشته باشيد، بحث‌هايي در اوايل ان‌شاءالله روزهاي جمعه براي دوستاني كه در اين جلسه شركت مي‌كنند داريم كه امروز خداي تعالي توفيق عنايت كرد در مشهد در كنار قبر حضرت علي بن موسي الرّضا عليه الصلوة و السلام باشيم. با طرح و برنامه‌اي كه دوستان ريخته‌اند ان‌شاءالله دوستان ساير شهرستان‌ها هم گوش مي‌دهند و

 

C قافله‌ي معنوي

دقيقاً همان‌طوري كه هفته‌ي گذشته عرض كردم، بايد قدم به قدم به سوي خدا برويم؛ هم اعتقاداتمان را كامل كنيم و هم صفات رذيله را از خودمان دور كنيم و هم در راه خدا قدم‌هاي بلندي برداريم.

 

c آماده‌ي ديدار شويم

همه با هم، همه با يك دل و يك فكر و يك گام تا آنكه كه «ان‌شاءالله» اگر آن طوري كه به ما وعده مي‌دهند و مكررّ اشاره كرده‌اند، شايد خداي تعالي مقدّر بفرمايد در زمان ما ظهور حضرت بقيةالله ارواحنافداه ميسّر شود و «ان‌شاءالله» همه‌مان از ياران خوب آن حضرت باشيم.

 

4- درس اين جلسه «هدايت و ضلالت»

در اعتقاداتمان بايد اين باشد كه همه‌ي هدايت در دست خدا است.

 

C تقسيمات هدايت

هدايت عام داريم و هدايت خاصّ و هدايت خاصّ‌الخاص.

 

C غير خدا در هدايت واسطه است

حتّي به پيغمبراكرم خداي تعالي اجازه نمي‌دهد كه معتقد باشد كه هدايت در دست پيغمبر است. هيچ كس در هدايت افراد نمي‌تواند دخالت كند مگر به عنوان واسطه،

 

5- هدايت عام

«هدايت عام» همان قرآن است كه به وسيله‌ي پيغمبراكرم براي ما فرستاده و همه را هدايت كرده و تمام مردم را به اين وسيله راهنمايي فرموده است.

 

C قرآن و سخنان فرستادگان الهي مردم را به نحو عام به خدا هدايت مي‌كند

با سخنان پيغمبراكرم، با سخنان ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام، مردم را هدايت كرده‌اند؛ به خدا هدايت‌شان كرده‌اند، به حقايق هدايت‌شان كرده‌اند، هدايت به نحو عام، همه كس فهم، براي همه،

 

c علت آسان بودن قرآن هدايتگري عمومي آن است

همان طوري كه در اين آيات امروز تلاوت شد كه فرمود: ما قرآن را براي تو آسان كرديم. در جاي ديگر مكرّراً خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»([2])، قرآن را براي يادآوري آسان قرار داديم، هر كس بخواهد از قرآن هر مقدار استفاده كند، مي‌تواند. قرآن كتابي است كه در اختيار عموم هست،

 

C خبيث‌ترينِ افراد عالَم نيز مورد هدايت عام پروردگار واقع مي‌شود

حتّي آن قدر بني‌اسرائيل و اهل كتاب را مورد خطاب قرار داده در هيچ كتاب آسماني، مذاهب ديگر و جمعيّت‌هاي ديگر را مورد خطاب قرار نداده است. مكّرر فرموده: يا بني‌اسرائيل! مكّرر به نصاري خطاب كرده و آن‌ها را براي هدايت دعوت فرموده، حتّي از فرعون نگذشته و به حضرت موسي مي‌فرمايد: «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى»([3])، يا در آن آيه ديگر خطاب به حضرت موسي و هارون «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى »([4])، از فرعون خبيثتر در عالم نبوده از نظر كار و همه‌ي مردم دنيا را، اين آيات و اين سوره‌هاي قرآن به طرف خدا دعوت فرموده است. اين معني هدايت عام است و همه مي‌توانند از اسلام تحقيق كنند، همه مي‌توانند از قرآن تحقيق كنند، همه مي‌توانند حقايق قرآن را به طور عادي و ساده درك كنند. اين معني هدايت عام خدا است. لذا همه را هدايت كرده، و حالا بعضي از مردم هستند توجّه نمي‌كنند؛ همان‌طوري كه در اين آيات خوانديد و امروز شنيديد كه بعضي فراموش مي‌كنند آيات الهي را، بعضي توجّه نمي‌كنند، آيات خدا در مقابل چشمشان هست نمي‌بينند. من در جلسات اوايل اين جلسه در روزهاي اول عرض كردم كه

 

C هر چيزي در عالَم، به نحوي انسان را به خدا هدايت مي‌كند

انسان گاهي مي‌شود كه اگر يك مقدار فكر بكند همه چيز براي او نشانه‌ي خدا است. هر چيزي كه در عالم هست از يك ذرّه گرفته كه از چند اتم ممكن است تشكيل شود تا به كهكشان‌ها و ستاره‌ها و كرات بالا تمام اين‌ها نشان‌هاي از پروردگار هست و آيتيّت كاملي براي خداي تعالي دارد. همه‌ي اين‌ها هدايت مي‌كند انسان را.

 

C مردم در قبال هدايت عام پروردگار

انسان‌ها در اين زمينه بر دو بخش تقسيم مي‌شوند: جمعي هدايتپذير، جمعي بي اعتنا و حيوان‌زاد و زندگي حيواني را ادامه مي‌دهند.

 

c افراد بي اعتنا به هدايت عام الهي از حيوانات پستتراند

هر كس به آيات الهي و هدايت پروردگار توجّه نكند، بايد او را يك حيواني دانست كه شايد حيوانات از جهتي بهتر به خاطر اين كه خداي تعالي اين سرمايه‌ي عظيم را در اختيار آن‌ها نگذاشته و آن‌ها نمي‌توانند در آيات الهي بيشتر از آنچه كه خدا راهنماييشان كرده فكر كنند؛ امّا بشر مي‌تواند به اعماق وجود همه چيز از صفات و ذرّه‌ترين و كوچكترين جانداران‌ها تفكّر كند. اين معناي هدايت عام است، پس در اين‌جا يك عدّه توجّه به هدايت عام كرده‌اند، يك عده هم ندارند كه آن‌هايي كه به هدايت عام پروردگار توجّه دارند، انساناند و بقيّه را خداي تعالي مي‌فرمايد: «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» چرا؟ براي اين كه «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا [حتّي] وَ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا»- ببينيد – اين دو دست‌هاي كه عرض كردم؛ يك عدّه هستند چشم دارند امّا آيات الهي را نمي‌بينند، گوش دارند ولي آيات الهي را نمي‌شنوند، زبان دارند به آيات الهي باز نمي‌شود، دل دارند امّا حقايق را نمي‌فهمند، خداي تعالي با همين صراحت فرموده است: «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ» اين‌ها مثل حيواناتند. ولي به حيوانات هم نمي‌رسند از حيوان هم پستتر،«بَلْ هُمْ أَضَلُّ»([5]) كوشش كنيم «ان‌شاءالله» راه رسيدن به «هدايت خاص» را ياد بگيريم، هدايت عام پروردگار را بپذيريم،

 

C تفكر در آيات الهي ابتداي هدايت به سوي خدا

و همان طوري كه در هفته‌هاي گذشته عرض كردم در هر روز چند دقيقه‌اي، نيم ساعتي، يك ساعتي در آيات الهي تفكّر كنيد، تا خداي تعالي از حالت حيوانيّت ما را بيرون بياورد و انسان‌مان قرار دهد، منتها انساني كه در كلاس اول نشسته، از هدايت عام پروردگار استفاده مي‌كند و اين طور نباشيم مثل همه‌ي مردم كه هيچ به فكر حقيقت و حقايق نباشيم و اصلاً آيات الهي را فكر نكنيم و در آن‌ها دقّت نكنيم.

 

c غذاي روح انسان، تفكر در آيات الهي، توجه به پروردگار و انس با خدا است

اگر يك شبانه روز بر شما گذشت كه بعيد است از شما دوستان عزيز كه اين طوري باشيد، يك شبانه روز بر شما گذشت و آن چنان غافل بوديد كه حتّي در كنار يك مثلاً بوستاني، در كنار يك درختي، در كنار افكار خودتان ننشستيد و درباره‌ي خداي تعالي و صفات پروردگار تفكّر نكرديد و اهميّت هم نداديد، بايد عرض كنم يا روحتان مريض است و يا خداي نكرده از دنيا يا مرده، چون از دنيا رفتنش هم درست نيست، روحتان مرده است. چرا؟ براي اين‌كه روح غذا مي‌خواهد. اگر يك نفر يك شبانه روز غذا نخورد، شما مي‌گوييد كه اين مريض است، ذائقه ندارد، احساس گرسنگي نمي‌كند، اگر بيشتر ادامه پيدا كرد، مي‌گوييد: اين مرده است، روح انسان هم همين طور است. غذاي او تفكّر در آيات الهي است، غذاي او توجّه به پروردگار است، غذاي او انس با خدا است،

 

C هدايت عام مقدمه‌ي هدايت خاص الهي است

كه اگر «ان‌شاءالله» با همان گام‌هايي داريم دسته جمعي بر مي‌داريم به سوي خدا و در اين هدايت عام پروردگار وارد شديم ان‌شاءالله قدم بعدي كه ورود در «هدايت خاصّ» خدا است موفّق مي‌شويم.

 

c جهاد در راه خدا

خداي تعالي در قرآن مجيد فرموده: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا»([6])، كساني كه در راه ما جهاد مي‌كنند؛ يعني صبح از خواب بلند شدند، يا قبل از اذان صبح از خواب بلند شدند، نماز شبشان را خوانده‌اند، يك مقدار تصفيه‌ي روح پيدا كرده‌اند، و بعد نشسته‌اند تا اذان صبح دقايقي وقت دارند درباره‌ي آيات الهي فكر مي‌كنند، كه «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ» يا مي‌روند زير آسمان به آسمان نگاه مي‌كنند و اين آيات را تلاوت مي‌كنند، كه در اختلاف اين شب و روز، انسان وقتي به آسمان نگاه مي‌كند، اين ستاره‌ها به آن بزرگي كه كره‌ي زمين ما در مقابل آن‌ها بسيار كوچك است، اين اختلاف شب و روز، «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ »([7]) مي‌خواهيد صاحب مغز باشيد؟ مي‌خواهيد صاحب فكر باشيد؟ مي‌خواهيد از حيوانات بيايي بيرون و داراي مغز بشوي؟ مغز، خيلي مهم است. خدا هم در قرآن مي‌فرمايد: «لِأُولِي الْأَلْبَابِ» براي صاحبان مغز، اين‌ها آيات الهي را در شب و روز مشاهده مي‌كنند. «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا» اوّل قيام در زير آسمان انسان نگاه به آسمان مي‌كند

 

# مستحبات نماز شب

اين آيات مستحب است كه انسان وقتي براي وضو گرفتن مي‌آيد زير آسمان، آن‌جا اين آيات را در قبل از نماز شب بخواند. تفكّر مي‌كند، فكر مي‌كند، با دوستانشان يك قدم بلندي بر مي‌دارند،

 

c از قافله جا نمانيم

اگر شما خواب مانديد و دوستانتان مشغول نماز شب بودند و در آيات الهي تفكّر كردند، مثل آن فردي است با يك قافله‌اي حركت كرده مي‌خواهد به مقصدي برود و آن شخص مي‌خوابد، عقب مي‌افتد، آيا بعدش برسد يا نرسد؟ آيا بتواند جبران كند يا نتواند؟ كوشش كنيد ان‌شاءالله تصميم بگيريد، متّعهد با خودتان باشيد، و يك فرد متّعهد مسؤولي باشيد كه شب‌هاي بلند زمستان، اين شب‌ها خيلي بلند است، تا جايي كه مي‌توانيد زودتر بخوابيد و از قبل از اذان صبح به اندازه‌اي كه يك نماز شب وقت داشته باشيد و يك چند دقيقه‌اي يك ربع ساعتي تفكّر كنيد در آيات الهي، خيلي مؤثّر است. يك قدم بسيار مؤثّري است در رسيدن به حقايق و رسيدن به ذات مقدس پروردگار و انس با خدا،

 

# حوادث بعد از دنيا

آن قدر بعد از مردن انسان مي‌خوابد، خدا رحمت كند روز جمعه است يادي از پدرم بكنم، ايشان مي‌آمد من را بيدار مي‌كرد، مي‌گفت: فلاني آن قدر در قبر مي‌خوابي تا خسته شوي. بلند شو. من بچّه بودم آن موقع، و واقعاً اين طور است، حالا اي كاش توي قبر انسان بگذارند انسان بخوابد، اگر «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَانِ»([8]) اين آيات را من نمي‌توانم الان دو مرتبه تكرار كنم، آن چنان كوبنده است، «كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ، كَغَلْيِ الْحَمِيمِ»، اين را بگيريدش، يك انسان گناهكار، اثيم، در كلمات آيات مي‌گويد «اثيم»، يعني كسي كه گناهكار است، فرعون را نمي‌گويند، براي فرعون بالاتر از اين‌ها است. بگيريدش «خُذُوهُ »([9])، بفرستيدش در جهنم، اين شخص خيلي تو مردم عزيز بود، محترم بود، بفهمد كه آن لذّت‌ها ارزشي ندارد و اين عزّت است كه «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ»([10])، متقين ارزش دارند و عزّت دارند، كه تا سر از قبر بر مي‌دارند از جانب پروردگار ندا مي‌آيد «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ  وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ»([11])، شما گناهكاران جدا بشويد، حق نداريد با اين‌ها حركت كنيد، شما انسان نيستيد، اين‌ها، اين متقّين انسانند، كه هدايت عام ما را پذيرفته‌اند، «ان‌شاءالله »كوشش كنيد،

 

# دنيا ارزشي ندارد

دنيا آقايان! ارزشي ندارد خدا مي‌داند آن قدر بي ارزش است كه اگر انسان بخواهد رويش فكر حتّي بكند انسان، حيف است انسان كه روي اينجور چيزها فكر بكند، هدايت عام را ان‌شاءالله توجّه به آن داشته باشيد با همه‌ي مشكلات ارزش دارد،

 

# فضائل نماز شب

يك نماز شب خداي تعالي در قرآنش مي‌فرمايد: «فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا»([12])،  تو را خدا به مقام محمود، مقام پسنديده شده الهي مي‌رساند. درباره‌ي نماز شب خدا در قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»([13])، «حسنات» كه اسم نماز شب است در اين‌جا، تمام گناهان را پاك مي‌كند، و ان‌شاءالله كوشش كنيد مبادا اين شب‌ها بخوابيد، استراحت كنيد؛ استراحت‌تان را بگذاريد وقت ديگر، و نماز شبتان را ترك نكنيد

 

# بهتر از نماز شب

و بالاخص و بلكه بهتر از نماز شب، تفكّر در آيات الهي و انس با پروردگار است،

 

6- هدايت خاص الهي

امّا «هدايت خاص»، وقتي كه جهاد كرديد، كوشش كرديد، نفستان را با آن جهاد كرديد، خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»([14])،  آن‌جا هدايت خاصّي رويش است، هدايت خاص همان هدايتي است كه در اوّل سوره‌ي بقره مي‌فرمايد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»([15])، هدايت است براي متقّين، اهل تقوا، آن‌هايي كه هدايت عام پروردگار را پذيرفته‌اند و وارد هدايت خاصّ شده‌اند و مي‌شوند، اين‌جا است كه پروردگار متعال، دست آن كسي كه متّقي است، دست آن كسي كه جهاد كرده، دست آن كسي را كه خداي تعالي را مي‌شناسد و درباره‌ي آيات الهي فكر كرده، تحقيق كرده مي‌گيرد، «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، هدايت مي‌كنيم ما اين افراد را بر راه‌هاي خودمان هدايت مي‌كنيم،

 

C فرق غافل و متوجه، در ارتباط با ملكوت عالم

ببينيد، از كنار حرم مطهر علي بن موسي الرّضا عبور مي‌كنيد چون ديشب نماز شب خوانده‌اي، تفكّر در آيات الهي كرده‌اي، دلت كشيده مي‌شود وارد حرم بشوي، از دم در كه اذن دخول مي‌گويي. ممكن است حضرت رضا عليه الصلاة و السلام به تو بگويد: دوست من در باز كه اذن دخول نمي‌خواهد، آن اذن دخول مال كساني است كه اين‌ها حواسشان نيست كه كجا مي‌روند، «اَ اَدْخُلُ  يَا اللهُ»، مال كسي است كه حواسش به خدا نيست، تو كه ديشب نشستي خواب را بر خودت حرام كردي، تفكّر در آيات الهي نمودي تو وارد بشو، وقتي هم كه وارد مي‌شوي، آقاجان؛ «اَلسّلامُ عَلَي الْاِمَامِ الرَّئُوفِ»، امام مهربان، زيارتي مخصوص حضرت رضا عليه صلواة و السلام نزديك است، آن امام مهرباني كه «هَيَّجَ اَحْزَانَ يَوْمَ الطُّفُوفِ»([16])، يك اشك مي‌ريزي، يك حال توجّهي پيدا مي‌كني، مي‌بيني دلت نمي‌خواهد از حرم بيرون بروي، آن قدر مجذوب عليبن موسي الرضا هستي كه مي‌بيني آن‌جا شلوغ است، حضرت رضا را با خودت از حرم مي‌آوري بيرون، با تو هست، توي خانه با تو هست، آن‌هايي كه مي‌فهمند من چي مي‌گويم، شب مي‌آيد خانه، با زندگياش مي‌بينيد علي بن موسي الرضا هست، نه تنها آن حضرت، حضرت بقيةالله در امور زندگياش دخالت كرده، همه جا با او هست، واقعاً لذّت بخش است، افرادي هستند اين طور. در هدايت خاصّ، خدا با انسان صحبت مي‌كند، ائمهعليهمالسلام با انسان صحبت مي‌كنند، ملائكه بر انسان نازل مي‌شوند، همان طوري كه هفته‌ي گذشته نمي‌دانم در اين جلسه بود يا جلسه ديگر، گفتم: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» هدايت اوّل و هدايت عام را مي‌پذيرند، «ثُمَّ اسْتَقَامُوا»، بعد استقامت مي‌كنند، «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمْ الْمَلَائِكَةُ»، و بعد مي‌گويند: «نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ»([17])، ما وليّ شما هستيم، ما مراقب شما هستيم، ما خدمتگزار تو هستيم «اِنّ الْمَلائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا»([18])، ما خدمتگزار تو هستيم، كي خدمتگزار تو است؟ «وَ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ»، اين آيه درباره‌ي ملائكه است. بندگان محترم خدا، «الًذين لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»([19])،

 

c زيارت حضرت رضا عليه السلام تا صحنه‌ي قيامت

بعد از مرگ به زيارت تو مي‌آيد به صريح روايات، اين‌ها مال بندگاني هستش كه به هدايت خاص دست پيدا كردند، در سه جا به زيارت تو مي‌آيد: در موقع قبر سؤال نيكر و منكر، حضرت رضا مي‌آيد نيكر و منكر، بشير و مبشّر، فقط بشارت مي‌دهند، نكير و منكر مبدّل مي‌شوند به بشير و مبشّر، يك دفعه مي‌گويند: خدا ماها را براي استقبال تو فرستاده، براي محبّت به تو فرستاده، ما راهنماي تو هستيم تا بهشت برزخ؛ حضرت رضا را كه مي‌بينند اين‌ها عوض مي‌شوند. «عِنْدَ  الصِّرَاطِ، عِنْدَ الْمِيزَانِ، عِنْدَ تَطَايَرَتِ الْكُتُبِ»([20])، وقتي كه اين نامه‌هاي اعمال مي‌ريزد اگر يك وقت خداي نكرده ديدي كه دست چپت فعّال است و دست راست كار نمي‌كند آن‌جا، بدان كه از مجرمين هستي.دست اصلًا بلند نمي‌شود اين دست هم بدون اجازه شما بلند مي‌شود، بگير، اصحاب شمال مي‌شوي. اگر ديدي نه، اين دست راستت راحت كار مي‌كند، دست چپت يا كار نمي‌كند يا طبيعي دست راستت را دراز مي‌كني، بدان اصحاب يميني، نامه‌ي اعمالت را مي‌گيري، يك نگاه مي‌كني، بالاي نامهنوشته «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ اَبيطَالِبٍ»، هر آنچه كه در اين كارنامه نوشته شده زير سايه‌ي محبّت علي بن ابيطالب ارزش دارد و تو جز متّقين هستي كه «فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ»، قرار داده، امّا اگر محبّت ابابكر و عمر باشد، هر چه كار كرده باشي به دست چپت نامه‌ي اعمالت داده مي‌شود و تو را مي‌فرستند عقب سر همان‌ها تا جحيم؛ اين‌جا هم علي بن موسي الرضا مي‌آيد دست راستت را فعّال مي‌كند، هر چه هم گناه داشتي باشي يعني فعال هست چون كمك علي بن موسي الرضا فعّال مي‌شود و «عِنْدَ  الصِّرَاطِ» ما هم از كره‌ي زمين وقتي حركت مي‌كنيم به طرف بهشت، كه «ان‌شاءالله» همه‌مان، همه‌ي دوستان من، كه من وقتي به خدمت شماها مي‌رسم واقعاً لذّت از ديدن شماها مي‌برم و از خدا خواستم در قيامت هم با شماها باشم و شماها ما را ان‌شاءالله شفاعت مي‌كنيد و وارد بهشت‌مان كنيد، با اين جمع نوراني، با اين دوستان حقيقت‌جو حركت مي‌كنيم ان‌شاءالله، مي‌رسيم به يك جايي كه يك مدار ناري عجيب سوزاننده است كه از دورترين راه‌ها حرارتش مي‌رسد، حضرت رضا صلوات الله عليه مي‌رسد، اين زيارت را قدر بدانيد، مي‌آيد اين‌ها از ما هستند، اين‌ها از مناند، در قيامت يك دسته را صدا مي‌زنند: «اَيْنَ الرَّضَوِيُّونَ»، امام رضايي‌هاي كجا هستند؟ مجاورين قبر مطهّر حضرت رضا كجايند؟ آن‌هايي كه زيارت خاصّ كرده‌اند و با معرفت كه در اثر هدايت خاص به آن‌ها نصيب شده اين‌ها كجا هستند؟ يك عدّه مي‌آيند صورت‌هايشان مثل ماه مي‌درخشد، اين‌ها وارد صحراي محشر مي‌شوند، در زير سايه‌ي امام زمانشان، زير سايه‌ي علي بن موسي الرضا، از صراط مي‌گذرند و به سوي بهشت مي‌روند، خوب؛ اين‌ها معناي هدايت خاص است،

 

C آثار وفوايد هدايت خاص

هدايت خاص قلبت را پُر از حكمت مي‌كند و آن چنان حكيمانه فكر مي‌كني كه كوچكترين اشتباهي در زندگي‌ات، كوچكترين اشتباهي در دنيايت، كوچكترين اشتباه مضرّي در عالم آخرتت نداري. اين جوري مي‌شوي، خداي تعالي در قلب تو قرار گرفته، تو را هدايت مي‌كند، دستت را مي‌گيرد، راهنماييت مي‌كند و حتّي گاهي مي‌شود يك كاري كه خيال مي‌كني خيلي خوب است، فوق العاده پُر منفعت است، ولي خدا مانع مي‌شود، و اگر اهل هدايت خاصّ بشوي با خودت مي‌گويي كه باشد هر چه خدا مي‌خواهد. «وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»،  چه بسا چيزهايي را شما دوست داريد   خدا نمي‌گذارد بعد مي‌فهمي چه خوب شد كه نشد «وَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ خيَرٌّ لَكُمْ»([21])، چه بسا يك چيزي را سختتان است، اين چه كاري است؟ چرا من اينقدر اين بدنم درد مي‌كند؟ چرا من فلان كسالت را پيدا كردم؟ چرا فلان ضرر كردم؟ يك روز مي‌گوييد: چقدر خوب شد كه اين‌طوري شد. اين جوري مي‌شويد. آن قدر در قرآن درباره‌ي هدايت عام و هدايت خاص صحبت شده كه من اگر بخواهم در خصوص هدايت خاص چيزهايي عرض كنم خيلي طول مي‌كشد. ولي اين را بدانيد لازمه‌ي ورود به مقام هدايت خاص انجام كامل هدايت عام است.

 

7- چرا به ضلالت مي‌افتيم

يك عدّه را خدا وامي‌گذارد. گمراهشان به اصطلاح قرآن مي‌كند. آن‌هايي هستند كه به هدايت عام پروردگار توجّه نمي‌كنند. «وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ»([22]) ولي «بِيَدِهِ  الْخَيرِ»([23]) و دست خدا خوبي است، گمراهي كه انسان‌ها پيدا مي‌كنند، قساوتي كه انسان‌ها پيدا مي‌كنند در اثر بي‌توجّهي به آيات شريفه قرآن است، در اثر بي‌توجّهي به اسلام است، در اثر بي‌توجّهي به گفتار خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلوة و السلام است، يك كتابي مي‌گيري جلويت، مي‌گويي: به به! چه مطالب عاليه‌اي دارد! امّا همه‌اش مخالف قرآن و روايات، خوشت مي‌آيد. از همين جا كج كردي راه را، از صراط مستقيم خارج شدي، حالا مي‌افتي توي درّه، و خدا هم اعتنايت نمي‌كند.

 

C خود سري نكنيم

حواستان جمع باشد، هر كتابي كه مي‌خوانيد، هر مطلبي را كه مي‌شنويد، هر چيزي كه فكر مي‌كنيد زير سايه‌ي قرآن و روايات باشد، اين‌ها معصومند، روايت هم اين طور نيست كه شما خودتان بخواهيد برويد بخوانيد، لااقل بايد يك فقاهتي داشته باشيد و الاّ پيروي از فقهاي اهل معني و كساني كه به اين هدايت خاص يا به حقيقت هدايت عام رسيده‌اند، بايد باشيد. اين هم هدايت خاص،

 

8- هدايت خاص الخاص

و امّا «هدايت خاصّ الخاص،» كه ماها فقط بايد آرزويش در زمان ظهور بكشيم، بايد منتظر آن وجود مقدّسي كه «مهدي» است، هدايت شده است، هادي است، هدايتكننده است، آن كسي است كه به همه‌ي حقايق عالم هستي دست پيدا كرده و از جانب پروردگار همه‌ي حقايق به او الهام شده و يا وحي شده و از پيغمبراكرم همه‌ي حقايق را دريافت فرموده است، از او بايد استفاده كنيم. رهبر اين هدايت خاصّ الخاص وجود مقدّس مهدي است. از اين جهت اين نام مقدّس در تمام عالَم، مخصوص حضرت بقيةالله ارواحنافداه است. شما كُتب اهلسنّت را نگاه كنيد همه نوشته‌اند: مهدي مي‌آيد، در آخرالزّمان يك كسي مي‌آيد كه مردم را به همه‌ي حقايق هدايت مي‌كند، كلمه‌ي مهدي در تمام كتاب‌هاي اهل سنت هم خيلي مشهود است و حتّي يك كتابي از كتاب اهلسنت جمعآوري كرده بود يكي از مراجع تقليد، اسمش را گذاشته بود «المهدي»، مهدي، مهدي، كه اين اسم استثنائاً اشكالي ندارد همين جوري گفته بشود. ولي سبك با آن برخورد نكنيد، مهدي نيامد و نمي‌دانم بعضي از طرز صحبت‌ها خيلي گاهي انسان را متأثّر مي‌كند. المهدي، آن كسي كه از هدايت خاصّ برخوردار است، از هدايت خاصّ‌الخاص برخوردار است و مردم را مي‌تواند به هدايت خاصّ الخاص برساند، هدايت خاص ديديد اين بود كه انسان جوري بشود، از اولياء خدا بشود، به جايي برسد كه قلبش پُر از حكمت باشد، امّا هدايت خاصّ الخاص، آن كسي كه دستش به دامن حضرت مهدي عليهالصلوة و السلام است، آنچنان داراي نورانيّت مي‌شود كه عدّه‌اي را روشن مي‌كند، عدّه‌اي را به هدايت خاصّ مي‌رساند، كه عرض كردم من زياد نمي‌توانم درباره‌ي اين هدايت خاص الخاص صحبت كنم جز اين‌كه

 

9- چرا بيايد؟

«ان‌شاءالله» بايد دعا كنيم روز جمعه است «اَلْمُتوَقِّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ»([24])، كه حضرت بقية‌الله تشريف بياورد و آن كتاب علي بن ابيطالب را در جلوي ما بگذارد و به آن عمل كنيم و از هدايت خاصّ الخاصي كه خدا حضرت بقيةالله را عنايت كرده، پيغمبراكرم را به او عنايت كرده،

 

C هدايت در امام عليه السلام

«وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى»، ما فكر مي‌كنيم حضرت رسول اكرم خدا مي‌خواهد اين طور معرفي بكند كه ما يا كه ماها، يك فرد، يك نفر ناداني بوده است و هدايتش كرده و آن هدايت خاصّ الخاص، حقايق جميع علوم قرآن را خدا در همان لحظه‌ي اول خلقت خداي تعالي به رسول اكرم عنايت كرد، همه‌ي حقايق را شناخت، حتّي آن چنان خدا را شناخت كه معرفت خاصّ الخاص را در هفته‌ي گذشته عرض كردم مخصوص ائمّه‌ي اطهار است، آن ديگر نصيب ما نمي‌شود، آن‌ها واسطه‌ي فيض‌اند، به آن معرفت خاصّ‌الخاص، پيغمبراكرم را هدايت فرمود: «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى»([25])، بعد آن تمام مردم دنيارا يك روزي بيايد يك نفر غير مسلمان در كره‌ي زمين نباشد، به هدايتي كه خدا، حضرت رسول اكرم را كرده و از آن نور مقدّس دوازده نور و فاطمه‌ي زهرا روشن شده كه همه‌شان هادي سبل پروردگارند، از آن هدايت «ان‌شاءالله» ما هم برخوردار بشويم و آن معرفتي كه خدا به پيغمبر اكرم داده شايد يك قبسي به ما هم برسد.

 

C محضر حجت بن الحسن

ايني كه به شما مي‌گويم براي ظهور دعا كنيد، براي اين‌كه ارزاني بشود و عدل و داد حتي به وجود بيايد، اين‌ها فرع قضيّه است، ايني كه دنيامان درست بشود، ايني كه حتي آخرتمان درست بشود اين‌ها همه‌اش فرع قضيّه است. اصل قضيّه مي‌دانيد چيست؟ اين است كه انسان بنشيند در محضر حضرت حجّةابن الحسن، از معارف حقّه، از آن چه كه ماها جرأت نمي‌كنيم بگوييم، يا حّتي نمي‌توانيم بگوييم، از آن‌ها بيان كند، رشد كنيم، روحمان روح با عظمتي بشود، روحي بشود كه با خدا انس داشته باشد، با خدا يكي بشود، آن جور انسان با معرفت بشود. آن لذّت‌بخش است، «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»([26])،

 

C شباهت افرادِ در ظهور و مردم بهشت

مردم بهشت فكر نكنيد با گلابي خوردن و سيب خوردن؛ شايد يك عدّه باشند لذّت ببرند آن‌ها مي‌نشينند، حورالعين منتظرشان است، باغ و بوستان منتظرشان است، امّا در محضر امامشان، در محضر خدايشان، در محضر ائمّه‌ي اطهار نشسته‌اند، دارند از نگاه به آن‌ها لذّت مي‌برند، از سخن آن‌ها لذّت مي‌برند، گاهي در بعضي از روايات دارد كه ساعت‌ها اصلاً بياعتنا به همه‌ي اين نعمت‌هاي پروردگارند با همه‌ي ارزشش، امّا اين ارزشش بيشتر است. اميدواريم از اين هدايت هم بهره‌مند بشويم، در بهشت، مهدي ما، ما را هدايت بكند كه امروز در دعاي ندبه خوانديد: «بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ وَاَسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ»، يك آبي بدهند ما بخوريم و برويم، هست، اين مُلكش است؛ امّا ملكوتش همان هدايت خاصّ الخاص است كه وقتي كه انسان مي‌خواهد وارد بهشت بشود يك جرعه از آن آداب ورود بهشت، يك جرعه از آن چيزهايي كه در بهشت براي انسان لازم است كه داشته باشد و بايد كجا برود، اگر خداي نكرده وارد بهشت شديد اوّل چشم تان به درخت‌هاي بهشت بود و به حورالعين بود خوب است، چون خدا به تان وعده كرده و از خدا است و خوب است، امّا بهترش اين است كه نگاه كنيد ببينيد حضرت ابي عبدالله الحسين كجا نشسته، خدا رحمت كند حاج ملا آقاجان را من خواب ديدم، از او پرسيدم كجاي بهشتي؟ گفت: من خادم امام حسينم. آن جا ديگر من نگوييد: خدمتگزاري، ما برويم توي بهشت بچريم. نه، آقا كجا است؟ حجّةابن الحسني كه از آن جرعه‌ي هدايت به من نوشاند، «وَ اَسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صلي الله عليه و آله بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيًّا رَوِيًّا هَنِيّئًا سَائِغًا لا ظَمَاَ بَعْدَهُ»([27])، بعد از آن ديگر تشنگي جهل، تشنگي‌اي كه در اثر جهل بوجود بيايد، تشنگي كه بر اثر عدم هدايت به وجود بيايد ندارند، مي‌دانند كجا بروند وارد بهشت مي‌شويد خودتان راه را بلديد، آدرس را آقا به تان داده، يكسره مي‌رويم خدمت پيغمبراكرم، بهبه! يكسره مي‌رويم خدمت ائمّه‌ي اطهار، در «جنّت عدن»، آن‌جايي كه ائمّه‌ي اطهار و فرزندانشان همه آن‌جا، همه‌ي صالحين و صديقين آن‌جا جمعند شما برويد خودتان با آن‌ها مخلوط مي‌كنيد. اميدواريم كه «ان‌شاءالله» خداي تعالي به همه‌ي آرزوهاي اين گونه ما كه عمل بي خود و آروزي بي خود نيست برساند و همه‌ي ما را به همه‌ي حقايق مؤفق بفرمايد، و هدايت عامّ و خاصّ و خاصّ‌الخاص را نصيبمان بفرمايد.

 

10- روضه‌ي امام حسين عليه السلام از لسان امام زمان ارواحنا فداه

يا اباعبدالله! گرچه دوريم به ياد تو سخن مي‌گوييم«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَولايَ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِك عَلَيْنَا وَ عَلَي جَمِيعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ يَا اَبَاعَبْدِالله»([28]) مي‌گويند آقا فرموده كه فراموش نمي‌كنم آن ساعتي را كه «اَسْرَعَ فَرَسَكَ شَارِدًا اِلَي خِيَامِكَ قَاصِدًا مُحَمْحَمًا بَاكِيًا»([29]) اين اسب يك حمحمه‌اي با خودش داشت نقل مي‌كنند كه امام فرموده اين كلمات را در آن حمحمه‌اش مي‌گفت، اشك مي‌ريخت: «الظَلِيمَةُالظَلِيمَةُ مِنْ اُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّهَا»([30]) واي بر كسي كه بر امّتي كه كشتند پسر دختر پيغمبرشان را! «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

 

11- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللهم و ندعوك و بأعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا غافر الذنوب،

صلي علي محمّد و آل محمّد

عجل فرج وليك صاحب الزمان

خدايا! ما را از بهترين ياران و اصحابش قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

خدايا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت قسمت مي‌دهيم هر چه زودتر ما را به مولامان، امام زمانمان با قلبي سالم برسان

مرض‌هاي روحيمان شفا مرحمت بفرما

خدايا! مريض‌هاي اسلام شفا مرحمت بفرما

مريض منظور لباس عافيت بپوشان

امواتمان غريق رحمت بفرما

شهدامان با شهداي كربلا محشور بفرما

عاقبت امرمان را ختم بخير بفرما

و عجّل في فرج مولانا صاحب الزمان.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

دانلود فیلم جلسه



[1] دخان/45-46

[2] قمر/17

[3] طه/24

[4] طه/43-44

[5] اعراف/179

[6] عنكبوت/69

[7] آل عمران/190

[8] بحار: 41/248

[9] دخان/47

[10] قمر/54

[11] يس/58-59

[12] اسراء/79

[13] هود/114

[14] عنكبوت/69

[15] بقره/2

[16] بحار: 99/55

[17] فصلت/31

[18] عيون، باب 26، حديث: 22

[19] انبياء/27

[20] تهذيب: 6/85

[21] بقره/216

[22] فاطر/8

[23] كافي: 2/518

[24] مفاتيح الجنان، زيارت امام زمان در روز جمعه

[25] ضحي/7

[26] قمر/27

[27] مقاتيح الجنان، دعاي شريف ندبه

[28] مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا

[29] بحار: 98/322، زيارت ناحيه مقدسه

[30] بحار: 98/322، زيارت ناحيه مقدسه

۶ ذی قعده ۱۴۲۳قمری – ۷ بهمن ۱۳۸۱ شمسی- جلسه پنجم اعتقادات

خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلْحَمْدُ للهِ رب العالمین وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ آله اجمعین لَا سِیمَا عَلَی بَقِیةِ اللهِ فی العالمین رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الانِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.

تذكرات روشنگر

امروز مطلبی را می خواهم به عرض آقایان محترم و بانوان محترمه عرض كنم كه خیلی اهمیت دارد؛ شاید روشنگر مسیرمان به سوی حقّ و حقیقت باشد.

بعضی به مقام عالی ولی خدايی رسيده اند

حدوداً شاید بیشتر از 15 سال است كه جمعی از دوستان، راه تزكیه ی نفس را با این ترتیبی كه همه اطّلاع دارید با یكدیگر در حركتیم. البتّه جمعی از دوستان بحمدالله توفیقات بسیار خوبی به دست آورده اند و شاید به مرحله ی ولی خدا به معنای عامش، نه به معنای خاصّ و نه به معنای خاصّ الخاص، رسیده اند.

تجربه ی سال ها تلاش

تجربه برای ما ثابت كرده كه این راه با این ترتیب كه دقیقاً طبق آیات و روایات زیادی هست بسیار راه خوب و سهل الوصول برای رسیدن به لقاء پروردگار است. ولی اكثریت كه گاهگاهی برخورد می كنم، می بینم متأسفانه خوب نتوانسته اند این راه را حركت كنند.

تصميم اخير

لذا در ماه مبارك رمضان به فكر این افتادم كه یكی مسأله ی اعتقادی دوستان را با آن ها كار كنم و بعد هم مسایل تزكیه ی نفس و مراحل تزكیه ی نفس را عمیقاً و جدّاً با دوستان عزیزم همكاری كنم و مانند یك كاروانی كه به مقصدی دست جمعی حركت كرده اند، قدم به قدم به سوی خدا برویم و معارف حقّه را جدّاً و تحقیقاً از قرآن مجید با همان كلیدی كه روز اوّل این جلسه عرض كردم، موفّق شویم.

اعلام استاد

لذا من مطلبی كه می خواهم عرض كنم و تقریباً شبیه به اعلامیه است برای عموم، نه عموم مردم، بلكه عموم دوستانی كه در راه تزكیه ی نفس هستند در هر كجا هستند، می خواهم عرض كنم همه مان با هم،

جدی بگیرید

دسته جمعی بیاییم قدم هایی به طرف خدا برداریم. این یكی از مسایل زندگیمان را جدّی بگیریم و مثل سایر مسایل زندگی مان با مسامحه با آن روبرو نشویم. چون دنیا و آخرت، عالم برزخ و قیامت، راحتی آن ها و بلكه سلامت روح انسان بستگی به همین مسأله دارد.

قافله معنوی

شما همه تان باید تصوّر كنید كه یك قافله بسیار بزرگ از نظر معنوی؛ از نظر تعداد، همین عدّه ای كه هستید

دین را در متن زندگی قرار دهید

به كارهای مختلف دنیویی كاری نداشته باشید و اگر هم در امور مختلف از قبیل تجارت، سیاست و مسایل مختلف هستید، در حاشیه قرارش بدهید و مسأله ی دینتان، معارفتان، كمالاتتان و تزكیه ی نفستان را در متن قرار بدهید.

سستی اعتقادی

چیزی كه در ماه مبارك رمضان فكر كردم این بود كه اكثراً دوستان در عقایدشان سستند. ما به گمان آن كه، كسی كه می آید برای تزكیه ی نفس حتماً مسایل اعتقادیش درست است و تقریباً شیعیان پنجاه درصد اصول اعتقادیشان به خاطر مذهبشان، به خاطر آن كه در دامن پدر و مادر شیعه رشد كرده اند، در جلسات عزاداری ابی عبدالله الحسین علیه السلام نشسته اند و معارف برای آن ها گفته شده، پنجاه درصد درست است. ولی گاهی و نه گاهی بلكه بیشتر اوقات اكثر دوستان كه سستند در پیشرفت كارها و در مراحلشان سست حركت می كنند، تحقیق كرده ام مربوط به عقایدشان است.

حاصل اعتقادات محكم و صحیح

اگر آن طوری كه در این دو سه هفته من درباره ی صفات پروردگار چند جمله ای گفته ام در جلسات قبل هم گفته می شد شاید همه متوجّه وجود پروردگار در وجود خودشان در تمام جاها كه ” مَا رَأَیتُ شَیئًا اِلَّا وَ رَأَیتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ ” می شدند و رفتن به سوی خدا برایشان بسیار آسان بود؛ بلكه جدّیتر بودند.

تحقق سوغات ملكوتی كربلاء

من در سفر كربلا كه مشرّف شده بودم در ماه محرّم گذشته، وقتی آمدم به شما گفتم كه یك هدیه برایتان آورده ام و آن جدّی بودن در همه چیز و همه كار و دوستان هم بالاخص بعضی جدّی گرفته اند و درك كرده اند كه چه می گویم. امّا در این جا من خودم، احساس كردم كه من هم باید جدّی باشم.

اول قدم دراصول اعتقادات شناخت خدا است

و لذا، یك دوره اصول اعتقادات را برایتان خیلی واضح و سطحی؛ چون شناختن خدا خیلی مشكل در یك معنا كه به وسیله ی درس و تدریس، تقریباً محال است بیان شود.

خدا خودش باید خودش را معرفی كند

ولی آنچه كه ممكن است بیان شود، همان چیزهایی است كه پروردگار متعال خودش در قرآن فرموده و ما هم باید معتقد باشیم كه خدا باید خودش، خودش را معرفی كند كه علی علیه السلام می فرماید: ” يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ “؛ خدا باید خودش را خودش معرّفی كند.

شناخت عام

یك معرّفی عام است؛ همه ی مردم دنیا باید تا آن حدّ خدا را بشناسند از راه استدلال، دلایل علمی و عقلی كه در زیر سایه ی قرآن كریم آمده، این حدّ و این اندازه از شناختن، شناختن عام است.

كسب شناخت عام پروردگار برای تمام مذاهب دنیا ممكن است

درست است كه مذاهب دیگر غیر از شیعه خدا را آن طور كه باید نمی شناسد، ولی این را عرض كنم كه اگر عقبش بروند، همه ی مسیحی ها، همه ی یهودی ها، تمام مذاهب مختلف دیگر، معرفت عام پروردگار را كه از لسان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بیان شده، ممكن است درك كنند. و لذا كتاب های مختلفی هم در این ارتباط نوشته اند و آن خدایی را كه ائمّه ی شیعه معرّفی فرموده اند حتّی غیر مسلمان ها هم در كُتبِشان معرفی كرده اند. مثلاً كتابی است به نام: اثبات وجود خدا، كه چهل نفر از دانشمندان غیر مسلمان، از راه نظم عجیب عالم و مسایل علمی خدا را اثبات كرده اند؛ و كتاب های دیگر هم در این راستا نوشته شده كه نمی خواهم حالا برایتان شرح بدهم، ولی معرفت عام صحیح كه در كلمات خاندان عصمت و طهارت هست كه یك نمونه از آن معرفت را و از آن شناخت را در كتابِ توحید مفضّل آمده- اكثرتان خواندید و گرفتید و مطالعه كردید- این را معرفت عام می گویند. همه ی مردم می توانند این گونه خدا را بشناسند و همه ی مردم حتّی مردم نیشابوری كه در زمان علی بن موسی الرضا علیه السلام بودند و در اطراف آن حضرت جمع شدند، حضرت كلمه ی ” لا اِلَهَ اِلَّا اللهُ ” را كه از لسان پروردگار فرمود، ” حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی “، – البته یك جمله اضافه كرد- ” بِشَرْطِهَا وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِهَا “، یعنی آن طوری كه ما تعلیم می دهیم، شما باید وحدت خدا و توحید پروردگار را بشناسید و همه هم قبول كردند؛ حالا در میان این ها عبّاسی بود، سنّی بود، شیعه شاید بسیار كم بود، همه فهمیدند كه شناختن پروردگار از لسان ائمّه ی اطهار علیهم السلام كه آن ها آگاهترین مردم روی كره ی زمین اند در شناختن پروردگار، یاد گرفتند، قبول كردند، نقل كردند و بعد هم معتقد شدند. پس، می بینید كه یك معرفت عامی است كه از ناحیه ی ائمّه علیهم السلام پخش شده و این معرفت عام را همه ی افراد می توانند كسب كنند.

شناخت خاص خدا

امّا یك معرفت خاصّ و معرفت خاصّ الخاص است كه:

معرفت خاص چگونه بدست می آید

معرفت خاص با تزكیه ی نفس و پاك شدن دل بوجود می آید. از طریق استدلالات عقلی و استدلالات نقلی شاید صحیح بدست نیاید. باید انسان خودش را پاك كند، ظرف دلش را كاملاً تمیز كند، بعد آن ظرف دل را در مقابل پروردگارش قرار بدهد تا آنچه از حكمت ممكن است در آن قلب بریزد؛ كه آن معرفت، معرفت واقعی پروردگار است و این معرفت است كه معرفت خاص است. برای افراد خاص، برای كسانی كه اهل گناه نباشند، اهل معصیت نباشند، برای كسانی كه بتوانند قدم هایی به سوی خدا بردارند كه ان شاءالله اكثر شماها از همین قبیلید.

شناخت خاص الخاص خدا

ولی یك معرفت خاص الخاص است.

شناخت خاص الخاص مخصوص كیست؟

آن معرفت خاص الخاص مخصوص پیغمبراكرم و ائمّه ی اطهار علیهم السلام است. شاید بعضی از انبیاء اولوالعزم هم دارا باشند. این معرفت خاص الخاص آن قدر اهمیت دارد كه ما باید به سوی آن معرفت برویم شاید در قیامت و بهشت نصیبمان بشود. شاید قبصی از آن خورشید تابانی كه در قلب ائمّه ی اطهار علیهم السلام هست نصیب ما بگردد.

توصیف خدا از غیر مخلَصین غلط است

لذا خدای تعالی در قرآن مجید می فرماید: ” سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ ” هر چه كه شماها و غیر مسلمان ها و تمام مردم دنیا خدا را وصف كنید، حتّی با توصیف معرفت عام پروردگار- حالا یك اشاره ایی می كنم كه چطور حتّی با توصیف عام پروردگار هم همین است- منّزه است خدا از آنچه كه همه وصفش كنند، هر كس وصفش كند، ” إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ” (صافات/159-160) مگر بندگان پاك شده، آن هایی كه خدای تعالی درباره شان فرموده: ” إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا ” (احزاب/33) آن هایی كه معصومند، آن هایی كه پاكند، آن هایی كه عصمت از جهل حتّی دارند كه- در بحث های گذشته توضیح داده ام- آن هایی كه خاصّ الخاصند، آن ها می توانند خدا را وصف كنند

غیر مخلَصین در توصیف خدا باید پیرو مخلَصین باشند

و شماها هم باید پیرو آن ها باشید، یعنی در همان راه حركت كنید. شناخت شما، خدا را با استدلالات علمی عقلی و نقلی و آیات و روایات غلط نیست چون شیعه هستید، پیرو مخلصین هستید، امّا اگر یك مقدار این معرفت را ما بازش كنیم، می بینیم توهین به پروردگار است،

مثال

از باب مثال شاید مثالم را هم شنیده باشید، باز عرض می كنم. از باب مثال، اگر یك مهندسی به تنهایی بتواند یك سفینه ی فضانورد درست كند و به فضا بفرستد بدون آن كه هیچگونه مشكلی پیدا كند یك چنین قدرتی داشته باشد. شما یك روز رفتید به منزلش، می بینید یك بادبادكی برای طفلش درست كرده. شما اگر گفتید: این مهندس آن قدر قدرت دارد كه می تواند بادبادك درست كند، به او توهین كردید. آقا این مهندس كسی است كه به تنهایی سفینه ی فضانورد درست كرده، به فضا فرستاده، تو این طوری توصیفش می كنی. حالا بیاییم درباره ی پروردگار و توصیفات عاممان، همان طوری كه آن مهندس را گفتید بادبادك ساز است درست است او ساخته، او داده به فرزندش، ولی در عین حال به او توهین است، همین طور اگر ما گفتیم خدا آن كسی است كه این آسمان ها و كهكشان ها و زمین و مخلوق را خلق كرده، چون تمام مخلوق در مقابل خالق مثل صفر است در مقابل بی نهایت، تمام آنچه كه خدا اظهار قدرت كرده درباره ی خلقت ماسوی الله حتی، محدود است و هر چه خلق كرده محدود است و حتّی از آن بادبادك هم كمتر است در مقابل قدرت بی نهایتش، در مقابل عظمت بی نهایتش، در مقابل علم بی نهایتش، این محدود است. ولی درست است او خلق كرده، خودش از همین راه وارد شده و مردم را به سوی معرفت خودش دعوت كرده، شما نمی توانید بفهمید كه سفینه ی فضانورد یعنی چه؟ آن مهندس چه كرده؟ به شما می گوید: من آن كسی هستم كه این بادبادك را خلق كردم، ایجاد كردم، تا شما را به طرف خودش دعوت كند، و

 چه وقت به معرفت خاص الخاص می رسیم؟

وقتی كه رسیدید ان شاءالله به آن مقامی كه فهمیدید، مثل فهمی كه نسبت به آن مهندس دارید، فهمیدید كه سفینه ی فضانورد یعنی چه؟ این چه خاصیتی دارد؟ این چه كار می كند؟ چقدر قدرت لازم دارد، وقتی به آن جا رسیدید آن وقت به شما آن سفینه ی فضانورد و كارش را بیان می كند، وقتی كه ما ان شاءالله از همین راه رفتیم، به جایی رسیدیم كه عقلمان عقل مافوق شد، فهم مان فهم مافوق شد، ما با آن افرادی كه به مقام معرفت خاصّ الخاص رسیده اند با آن ها هماهنگ شدیم، در كنار آن ها بودیم، با آن ها زندگی كردیم، كه در زیارت جامعه می گوییم: ” مَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ غَیرِكُمْ “، با شما باشیم، همیشه با شما باشیم، رشد كنیم، به كمالات برسیم، شاید میلیون ها سال روح بشر لازم داشته باشد تا از شناخت این بادبادكی كه خدا خلق كرده، این آسمان و زمینی كه خدای تعالی خلق كرده به جایی برسیم كه بفهمیم خدا یعنی چه؟ وصف پروردگار چگونه است؟ خدا چگونه باید توصیف شود؟ و چگونه باید با پروردگار ارتباط برقرار كرد؟

كمال بی معرفتی

ما هر جا كه وارد مجلسی می شویم احتمال می دهیم یك زنی آن جا باشد یك یاالله می گوییم، وقتی كه در یك جایی می خواهیم خودمان را نشان بدهیم به جایی این كه خودمان را نشان بدهیم اسم خودمان را ببریم یاالله می گوییم، می خواهیم از خدا طلب رحمت خاصّ الخاصّ را برای پیغمبر و آلش بكنیم، صلوات می فرستیم تا مثلاً فرض كنید فلانی استراحت كند، راحت باشد، قرآن می خوانیم تا مردم جمع بشوند، مجلس برپا بشود، قرآن می خوانیم برای این كه مرده مان كه از دنیا رفته یك مقداری آرام بگیرد و حال آن كه بیشتر ناراحتش می كنیم؛ این است كه ما خدا را نشناختیم.

 راه كسب معرفت

باید یك مقدار عقب استادمان برویم. استاد ما، حجةبن الحسن علیه السلام است. این استادی است كه در عالم ارواح در سر كلاس آنچه باید به ما بگوید گفته و ما فراموش كرده ایم. این استادی است كه خدا را حقیقتاً به ما معرّفی كرده

خدا امتحان گرفت

لذا روزی كه از ما پرسید- خود خدای تعالی- شاید می خواست به ما بفهماند كه آیا ما درسمان را خوب خوانده ایم یا نه؟ ” أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ” آیا من مربّی شما نیستم؟ من ربّ شما نیستم؟ اگر شاگردی استادش را نشناسد، اگر معلمش را نشناسد و درسی به او نداده باشد، می گوید: من شما را نمی شناسم،

نتیجه ی امتحان اول موفقیت آمیز بود

همه مان گفتیم: ” بَلَی “. شناختیم خدا را، این استاد به ما یاد داد. همه مان گفتیم: ” بَلَی “، یعنی خدایا! تو را ما می شناسیم، آن طور كه لازم است می شناسیم، بله ای گفتیم كه خدا هم قبول كرد، ” بَلَی “، ” أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ” با كلمه ی رب هم بیان كرده، یعنی من مربّی شما نبودم؟! من شما را تربیت نكردم؟! درست است سر كلاس شما ائمّه ی اطهار علیهم السلام بودند، امّا به دستور من بوده، مدیر مدرسه من بودم، آن ها معلّمین بودند، پس، ” أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ “؟ همه گفتیم: ” بَلَی ” (اعراف/172)

در خواب غفلت فرو رفته ایم

پس چرا امروز به بستر ” لا ” خفتی؟ به قول مرحوم شیخ بهایی:

در روز الست بلی گفتی

امروز به بستر ” لا ” خفتی؟

چرا همه را فراموش كردی؟

هدف انبیاء

انبیاء و تمام اولیاء آمده اند كه شما را از خواب بیدار كنند، به شما همان جمله ی اوّل را گوشزد كنند.

درس این جلسه، ربوبیت پروردگار

یكی از اسماء پروردگار كه من تصمیم داشتم امروز درباره ی این اسم شریف و پر عظمت صحبت كنم، مسئله ی ربّ است، ربوبیت پروردگار است. در سوره ی حمد وقتی كه شروع می كنید بعد از درس هفته ی گذشته كه الرحمن الرحیم، بود ببینید می گویید: ” بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ” (حمد/1-2)

خدا ربّ همه ی عوالم وجود است

خدا ربّ همه ی عوالم وجود است، همه را او تربیت كرده، همه را او ساخته.

چرا بعضی از خدا دور می شوند؟

چرا پس بعضی زندیقند، بعضی كافرند، بعضی مشركند؟ یكی از سخنگوها را دیدم كه می گفت: همه تحت تربیت پروردگارند و همه به جای خود درستند، یك جمله ای را این جا انداخته بودند و آن جمله این است كه خدا همه را خوب تربیت كرده، همه را خوب ساخته، همه از كلاس های خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام كه خارج شدند، همه خوب بودند، امّا بعدها خراب شدند، هر كسی یك راهی را رفت، هر كسی به یك طریقی حركت كرد، حتّی ایشان می گفت: شیطان هم در جای خودش خوب است

شیطان را بشناسیم

ولی ما پرونده ی شیطان را ورق می زنیم، شیطان اسمش شیطان نیست، اصل اسمش حارث است و بعد به خاطر این كه مردم را به كارهای بد و خوب مشتبه كرد، ابلیس شد و چون موذی است و اذیت كن است و مردم را از راه حق دور می كند، شیطان شد.

بررسی پرونده ی شیطان

حالا شیطان، همان ابلیس، این شخص را پرونده اش را ورق می زنیم. خدا وقتی خلقش كرد، این در میان ملائكه مشغول عبادت بود؛ خود ما هم همین طوریم، در سنین خردسالی، در وقت شیرخوارگی نه شرارتی داریم، نه حسادتی داریم، نه بخلی داریم، نه كفری داریم، بعضی می گویند: چشم ها هم باز است و حقایق را می بیند، ولی بعدها، در میان ملائكه عبادت كرد، آن قدر هم عبادتش ارزش داشت كه

استجابت دعای شیطان

وقتی كه به خدا عرض كرد: ” رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ ” (حجر/36)، خدایا من را مهلت بده تا روز قیامت؛ شما هر چه این دعا را بكنید، روزی صد مرتبه هم این دعا را بكنید خدا اجابت نمی كند، امّا او را اجابت كرد در مقابل اعمالش، عباداتش، ” أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى ” (آل عمران/195) خدا عمل كسی را ضایع نمی كند،

علت انحراف

امّا یك دفعه شیطان؛ من اسم شیطان را می برم برای این كه خودمان هم تطبیق می كنیم با راه و روش او، یك دفعه در اثر یك تكبّر، یك خودخواهی، یك نگاه كردن به لباس و بدن، یك نگاه كردن به ظاهر و غافل شدن از معنویت، ببینید دارد به ما نزدیك می شود، یك نگاه كردن به ثروت و غافل شدن از امراض روحی، همه ی این ها با شیطان تطبیق می كند، گفت كه ” خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ” (اعراف/12) او از خاك است من از آتشم، من حرارت دارم، حركت دارم، می سوزانم، ولی او چه كار می تواند بكند؟ خاك است. نرفت روی روحیات. نكند ما هم مثل شیطان حركت كنیم. من یك شبی به یكی از دوستان از نزدیكان گفتم: یك یك این آقایانی كه اهل تزكیه ی نفسند، همان سست هایشان، همان كم فعالیت هایشان، برای من ارزشش از چی بگویم، حتی مقایسه كردن با قدرتمندترین شخصیت های دنیایی كه فقط دنیا را متوجّه است، كه اكثر و بلكه همه ی ممالك دنیا امروز این طورند، بگذارید از مملكت ما كه بحمدالله انقلابی شد و وضعی پیدا كرده؛ تمام دنیا شما بروید نگاه كنید، از همه ی این ها، همه ی این قدرت ها، قدرتمندها برای من ارزششان بیشتر است، چرا؟ به جهت این كه من به قدرتشان نگاه نمی كنم، ثروتشان نگاه نمی كنم، من به موقعیت و نام و نشانشان نگاه نمی كنم؛ به تقواشان نگاه می كنم كه خدای تعالی در قرآن مجید فرموده: ” إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ” (حجرات/13)، خدا همه را خوب تربیت كرده، همه را خوب ساخته، ” مَا أَصَابَكَ مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ ” (نساء/79) تو خودت بودی خودت را خراب كردی، شیطان یك تكّبر كرد، یك ظاهربینی كرد، ما نكند ظاهربین باشیم، ما نكند خدای نكرده به قدرت، به ثروت، به مكنت، به قیافه، به این گونه مسایل نگاه كنیم، و الاّ همان كار شیطان را كردیم، منتها شیطان خیلی شخصیتش بالاتر بود خدا رویش حساب باز كرد ولی برای ما حسابی باز نمی كند، زود هم عفومان می كند، زود هم از ما می گذرد.

معنای ربوبیت پروردگار

خدا ربّ است، همه ی موجودات را تربیت كرده، ” رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ” (طه/50)، خدا همه ی اشیاء را؛ پروردگار من می دانی فرعون كی هست؟ آن كسی است كه همه ی اشیاء را خلق كرده و تربیتشان كرده و خلقتشان را بهشان داده، خلقتشان را بهشان داده یعنی چه؟ یعنی اگر بنا باشد شما یك مبلی بسازید، این مبل را هر چه لازم دارد برایش درست می كنید، یك كارخانه ای را بنا شد شما بسازید، نمی شود صد تا پیچ، صد تا مهره، امثال این ها را درست نكنید برایش؟ نه، همه اش را درست كردید راه افتاده و بهترین هم شده، شما را هم خدا همین طور خلقتان كرده، این معنای ربوبیت پروردگار است، شما را آن چنان خلق كرده و آنچه را كه لازم بوده در هفته های گذشته عرض كردم به شما تعلیم داده كه شما مانند انبیاء باشید.

دنیا، امتحان دقیق

در عالم میثاق خدای تعالی همه ی بشر را جمع كرده، همه را، بهشان فرمود كه در دنیا دل نبندید یك مجلس امتحانی است كه می خواهیم شما را امتحان كنیم. توی جلسه امتحان به دانش آموز می آیند یك مقداری شكلات می دهند، یك مقداری شیرینی می دهند، یك رفیقی كه با این گرم بگیرد كنارش می گذارند تا ببینید این دانش آموز به فكر درسش هست یا نیست؟ یك دانش آموز زرنگ شیرینی را می گیرد حتّی به صورت آن كسی كه شیرینی داده نگاه نمی كند می گذارد، به رفیق بغل دستش نگاه نمی كند، من خودم در یك امتحانی بودم یكی از دوستان پهلوم نشسته بود تا آخر امتحان من ندیدمش، نگاهش نمی كند مبادا حواسش پرت شود، استفاده ای كه نمی توانیم از او بكنیم والاّ تقلب می شود، امّا ممكن است همین من از همه چیز غافل كند، نگاهش نمی کنم. به سقف اتاق یا محلی كه امتحان می كنند نگاه نمی كند، حالا سقف كلّی نقش و نگاری شده، اصلاً نگاه نمی كند، اهمیت نمی دهد كه این صندلی زیر پایش چگونه است؟ شكسته است؟ قیمتی است؟ پر ارزش است، نه، همه اش، تمام حواسش به ورقه ی امتحانی است ما هم توی دنیا باید این طوری باشیم، تمام حواسمان به ورقه ی امتحانی مان باشد حتّی اگر خانه می سازید، اگر مغازه می روید، همه ی این ها باید در راه خدا و به خاطر امتحانت باشد، حالا اگر یك جوانی كه می خواهد مهندس راه و ساختمان بشود، این در جلسه ی امتحان نقشه ی ساختمان را خوب كشید این امتحانش را خوب داده،

كار مرضی خدای تعالی در دنیا

یكی از كارهایی كه خدای تعالی در دنیا- كه من هم زیاد به دوستانم توصیه می كنم- دستور داده که باید مردم مسلمان و مطیع پروردگار انجام بدهند، ” هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ” (هود/61) طلب آبادی می كند از شما در روی زمین، زمین را آباد كنید، اینی كه می خواهی بروی خانه ساخته ی كهنه را بخری، یك زمین بخر، ساختمان بساز، بگذار دیگران استفاده كنند. اینی كه می خواهی باغ كامل پر میوه بخری، یك زمین بخر تویش درخت بكار، میوه بده برای دیگران. یك پیرمرد هشتاد ساله ای بود تازه یك زمینی خریده بود و نهالكاری می كرد، بعد از چند سالی هم فوت كرد، من آن موقع از او پرسیدم تو چرا این قدر زحمت می كشی؟ گفت: كاشتند و ما خوردیم و می كاریم دیگران بخورند. می فهمید، این قدر تن پرور و یك گوشه نشسته، مگر كسی باشد از علماء، روح مردم را دارد می سازد و كارش این است، آن بحث دیگری داریم امّا تویی كه كار دیگری نداری این جوری انجام بده،

در دنیا همه باید مربی باشند

ربّ باش، مربّی باش، مربّی زمین باش، مربّی ساختمان باش، مربی فرزندانت باش، مربّی اهل و عیالت باش، مربّی دوستانت باش و مربّی كلّ عالم، مانند حجةبن الحسن ارواحناالفداه باش.

یاور امام زمان ارواحنا فداه یعنی مربی

اینی كه می گویید: ما را از یاران امام زمان قرار بده، یعنی چه؟ یعنی ما كه شخصاً نمی توانیم این كار را بكنیم پس در كنار او باشیم، او كه می كند ما هم كمكش باشیم،

ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه برای درس ربوبیت گرفتن است

اینی كه روز جمعه در دعای ندبه آن طور اشك می ریزی و یك ملاقات از آن حضرت می خواهی فقط می خواهی چشم و ابروی حضرت را ببینی؟ بسیار خوب، امّا این كم است، خود امام زمان ارواحنافداه هم راضی نیست، ملاقات بكن، برنامه بگیر، همان طور كه او ربّ العالمین است، همان طوری كه خدای تعالی ربّ العالمین است تو هم آرزوی ربّ العالمین بودن داشته باش، مربّی باش، معلّم باش، حالابعضی ها خیال می كنند معلم باش یعنی برو سر كلاس اول دبستان یا دانشگاه، این هم یك نوع مربّی بودن است امّا مربی روح مردم باش، مربّی مردم كره ی زمین باش، فكرت را بالا ببر.

سوره ی كهف درس صراط مستقیم می دهد

شما كمتر- از نظر ذات عرض می كنم نه از نظر الان و مقام- از ذوالقرنین كه نیستید كه در قرآن خدایتعالی وصفش را كرده. از مشرق تا به مغرب عالم را تسخیر كرد در سوره ی كهف، این كه می گوییم سوره ی كهف را بخوانید به خاطر این است كه در دنیاتان مثل ذوالقرنین باشید، در آخرتتان مثل اصحاب كهف باشید، ذوالقرنین دنیا را گرفت، اصحاب كهف دنیا را ول كردند؛ هر دو جنبه را با هم داشته باش، هر دوی آن ممدوح است، از نظر پروردگار مدح شده، ما جزء آن بیچارگانی نیستیم كه به اسم تصوف یا به اسم های دیگر و متأسّفانه این تهمت هم، به من هم می زنند و حال این كه اگر بیایند با خود من معاشرت كنند، می فهمند كه صددرصد به عكس است، ما مثل آن ها نیستیم كه دنیا را ول كنیم، برویم بچسبیم به آخرت، دنیا هم جز دستورات خدا است كه آبادش كنیم. آخرتمان را هم باید آباد كنیم، زندگیمان را هم باید به آن کاملاً برسیم. می گویید: نمی توانم. ضعیفی، استقامت داشته باش، قدرت داشته باش، قوی باش.

فاكتورهای موفقیت

نمی توانم، در زندگی یك بشر نباید وجود داشته باشد. به یكی از دوستان می گفتم كه هیچ وقت نگو من ندارم، من نمی توانم، اگر به تو گفتند این خانه را مثلا یك میلیارد قیمتش است می توانی بخری، می خواهی بخری، بگو: بله ولی الان مصلحت من نیست. اگر مصلحت باشد و اسراف نباشد، خدا فوراً پولش را می گذارد تو كف دستت، می گویند نه، برنامه های زندگیتان را همین جوری درست كنید، یعنی چیزی كه مصلحتتان نیست و اسراف هم در زندگیتان نیست؛ این دوتا چیز را عمل كنید؛ ببینید خدا ردیف می كند كارهایتان را یا نه؟ من به شما همه تان توصیه می كنم، هیچ وقت نگویید: نمی توانم، می توانید، همه كار را می توانید، هر كاری كه …

عقلمان را بكار بیندازیم

بشرید، بشر را خدا یك مغز به او داده، حیوانات پرنده را خدا به ایشان دو تا بال فقط داده می روند توی آسمان ها، بشر هم خیلی دوست داشت برود توی آسمان ها پرواز كند، خدای تعالی به او عقل داده، فكر داده، خودش كه سهل است، صدها تن آهن و آلات را با چهارصد پنجاه نفر آدم می برد بالا و سالم هم فرود می آورد. ببینید چی دارید شما! ولی امروز به بسترِ لا خفتی، دستت را از دامن امام زمانت كه مظهر قدرت پروردگار است كوتاه كردی، به قدرت جزئی خودت متكّی شدی، به فكر خودت كه در یك محدودِ خیلی محدود به آن متكّی شدی.

اهل علم باشیم

حتی فكر نكنید خانم ها، اینکه من مقید كه بگویم: حتی توی خانه بیاید بنشینند، نمی گویم این ها بیكار باشند، اهل علم باشند

تربیت فرزند

و از همه ی كارهای مهمی كه هم مرد و زن باید به آن اهمیت بدهند، تربیت بچّه است، خیال می كنند تربیت بچّه_ چون بلد هم نیستند تربیت را_ خیال می كنند تربیت بچّه این است كه مثلاً یكی بزنند توی سرش، بگویند یك گوشه بشین. تربیت باید بكنید، یك ضبط صوتی خدا گذاشته است در اختیارت، ضبط صوت است، آن از لحظه ای كه متولد می شود، دارد ضبط می كند تا وقتی كه به زبان می آید، تا وقتی كه… تا همیشه، دقّت كردید،

انحرافات اخلاقی در فرزند

خوب، تو با این ضبط صوت چه پر كردی، نشسته اید دو طرف بچه، پدر به زن، زن به پدر، به مادر فحش داد او هم یاد گرفت، ضبط كرد، حالا بزرگ شده این فحش ها را از كجا یاد گرفته؟ از تو، ما كی فحش دادیم تو یادت نیست. باور كنید این طور است، این بداخلاقی را از كجا یاد گرفته؟ از تو یاد گرفته. بچّه ای كه از شكم مادر در آمده و تازه راه افتاده و دو سال بیشتر ندارد این اخلاقیات و این صفات یعنی چه؟ از تو یاد گرفته، هیچ به فكر نیستیم، ربوبیت نداریم،

نتیجه ی تربیت فرزند

بگذارید جوری عمل كنید با فرزندانتان كه وقتی كه بزرگ شد، در قنوت نمازش بگوید: ” رَّبِّ اِرْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیانِی صَغِیرًا ” (اسراء/24) من كوچك كه بودم، این ها من را تربیت كردند، خدایا! ای پروردگار من؛ آن ها را مورد رحمت قرار بده، همان طوری كه من وقتی كوچك بودم این ها من را تربیت كردند، امّا وقتی مربی این طوری شد، من تو كتاب سیر الی الله در همان مرحله ی یقظه قضایایی نوشته ام كه وقتی بچه بزرگ می شود فقط باید بگوید كه شیطان مرا تربیت كرد، من را خواب كرد، من را از خدا دور كرد، بیاید این را بگوید.

ذی القعده ماه علی بن موسی الرضا علیه السلام

روز جمعه است، دل ها را متوجّه حضرت بقیةالله ارواحنافداه بكنید، جمعه ی اوّل ماه ذیقعدةالحرام است، ماه های حرام از این ماه شروع می شود، ماه های بسیار محترم، ” فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَكُمْ ” (توبه/36)، در این ماه ها به خودتان ظلم نكنید، مبادا گناه بكنید كه گناه در این ماه ها از آیات قرآن استفاده می شود كه عذابش بیشتر است، این ماه متعلق به حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام است، یازدهم این ماه تولّد پر بركت آن وجود مقدس است، بیست و سوم و بیست و پنجم این ماه زیارتی مخصوص حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام است و آخر این ماه همان طوری كه اوّل این ماه تولد حضرت معصومه علیهاالسلام بود، آخر این ماه هم شهادت امام جواد علیه السلام فرزند عزیزش است، لذا ماه امام هشتم است، ماه علی بن موسی الرّضا علیه السلام است.

ذكر مصیبت علی بن موسی الرّضا علیه السلام

” اَلسَّلامُ عَلَی مَنْ اَمَرَ اَوْلادَهُ وَ عَیالَهُ “، سلام بر آن آقایی كه وقتی می خواست از مدینه حركت كند، اهل و عیالش را امر كرد بیاید بر غربت من گریه كنید، می خواست اعلام كند كه من از این سفر بر نمی گردم، ” اَلسَّلامُ عَلَی الْاِمَامِ الرَّئُوفِ “، سلام بر امام مهربانی كه ” اَلَّذِی هَیجَ اَحْزَانَ یوْمَ الطُّفُوفِ “، آن كسی كه مصایب روز عاشورا را ظاهر كرد،

ذكر مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه السلام

فرمود: ” یابْنَ شَبِیب ” ای پسر شبیب، ” اِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَی فَاِبْكِ عَلَی جَدِّی الْحُسَینِ “، اگر خواستی به چیزی گریه كنی، بر جدّم حسین بن علی علیه السلام گریه كن. ” اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَبَاعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یابْنَ رَسُولُ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ “.

دعای ختم مجلس

” نسئلك الله و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله،

اللهم عجّل لولیك الفرج

و العافیة و النّصر

و مُدَّ فی عمره الشریف

و زین الارض بطول الابقاء

خدایا! همه ی ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده

ما را به معرفت خودت نایل بفرما

پروردگارا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام قَسمت می دهیم مشكلات مسلمین بالاخص شیعه را برطرف بفرما

حوائج این جمع را برآور

پروردگارا! مشاهد مشرّفه عراق را از دست ظالمین و حمله ی ظالمین حفظ بفرما

خدایا! به آبروی ولیعصر زیارت ابی عبدالله الحسین و زیارت قبرش، زیارت امیرالمؤمنین و زیارت مرقد مطهرش را نصیب همه مان بفرما

خدایا! حجّ خانه ات را نصیب همه مان بفرما، دوستانمان كه عازم حجّاند، خدایا!، به سلامت آن ها را برگردان

پروردگارا! به آبروی ولی عصر مشكلات همه ی این جمع را، حوایج این جمع را برآور، مشكلاتشان رفع بفرما

پروردگارا! مرحوم آقای هاشمی را غریق رحمت بفرما

و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

 لینک دانلود فیلم جلسه

۲۹شوال ۱۴۲۳ قمری- ۱۳ دی ۱۳۸۱ شمسی – جلسه چهارم اعتقادات

متن سخنراني 29 شوال المكرم 1423 مصادف با 13 دي 1381 و 3 ژانويه 2003

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ لايُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ ، وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمْ الظَّالِمِينَ ، وَنَادَوْا يَا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ ، لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ»([1])

آيات شريفه‌ي سوره‌ي مباركه‌ي دخان است كه بسيار اين آيات تكان دهنده و بيداركننده است.

مسئله‌ي مهمّي كه امروز درباره‌ي خداشناسي بايد عرض كنم و بسيار اهميّت دارد بعد از علم و قدرت پروردگار كه در هفته‌ي گذشته عرض شد، دو صفت و يا يك صفت از صفات الهي است كه ان‌شاء الله هفته‌ي آينده درباره‌ي اين صفت و يا اين نام مقدّس پروردگار فكر كنيد و متوجّه باشيد.

اين قدمهايي كه ما بر مي‌داريم و ان‌شاء الله همه با هم برمي‌دارند، مي‌خواهيم به سوي خداشناسي كامل و پر حقيقتي كه عباد مخلَصين پروردگار بيان كرده‌اند و خداي تعالي هم در قرآن به پيغمبر اكرمش وحي كرده و اگر كسي كوتاهي كند خود به خود از اين قافله عقب مي‌ماند و آنچه را كه گفته‌ام در هفته‌هاي گذشته، كه بايد روي آن‌ها تكيه كنيد و فكر كنيد اگر نكرديد، خودتان مي‌فهميد كه عقب افتاده‌ايد و آن راهي كه شما مي‌رويد غير از آن راهي است كه بندگان مخلَص پروردگار مي‌روند و من جدّاً عرض مي‌كنم هر كس نمي‌تواند همگام حركت كند خودش را به زحمت در اين شهر بزرگ تهران كه مشكل است سر ساعت خودشان را به مجلس برسانند، خودشان را به زحمت نياندازند.

هفته‌ي گذشته درباره‌ي علم و قدرت پروردگار عرايضي عرض شد و قرار اين شد كه لااقل روزي نيم ساعت در صُنع پروردگار فكر كنيد كه ان‌شاءالله كرده‌ايد و علم و قدرت پروردگار كه عين ذات است براي شما روشن شده. اين هفته درباره‌ي رحمانيّت و رحيميّت خداي تعالي بايد فكر كنيد و يك ساعتي من درباره‌ي اين موضوع و توضيح اين مطلب برايتان عرايضي دارم.

در قرآن مجيد بيشتر از هر اسمي از اسماء پروردگار، به رحمانيّت و رحيميّت كه در ظاهر دو اسم است ولي در واقع يك معنا دارد، در روايات دو معنا كرده‌اند ولي از يك ريشه اين لغت و اين كلمه منشأ مي‌گيرد. رحمان است خدا، رحيم است خدا، خداي تعالي بر عده‌اي از خواص، رحمت خاصّه‌اش را مي‌فرستد. بنابراين، رحمت پروردگار را بايد به سه بخش تقسيم كنيم: – خوب دقّت كنيد .

يك رحمت عام پروردگار؛ رحمت عام پروردگار مهرباني خدا به همه‌ي مخلوقاتش، فرقي براي خدا ندارد كه اين كافر است يا آن مؤمن و يا اين ملحد و آن شخصِ صادق. همه را روزي مي‌‌دهد. «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الارْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»، جانداري در زمين نيست، آنچه را كه مي‌‌بينيد مي‌‌گويد، آنچه را كه با چشمتان مشاهده مي‌‌كنيد كه در هفته‌ي گذشته در باب قدرت پروردگار و علم پروردگار، درباره‌ي حيوانات و آنچه در روي زمين است از حشرات و ذرّات جاندار، عرايضي عرض شد، هيچ جانداري در روي زمين نيست مگر آنكه بر عهده‌ي خدا است رزقش؛ «إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»([2]) .

خوب فكر كنيد، اين همه حيوانات، آن همه حشرات، آن همه حيواناتي كه اهلي هستند و وحشي هستند در هر كجا كه هستند مهرباني پروردگار، رحمانيّت پروردگار ايجاب مي‌‌كند كه به آن‌ها روزي بدهد. تفصيل اين موضوع را باز در كتاب‌ها گفته‌اند و شكّي در آن نيست كه روزي همه به عهده‌ي خدا است جز بشر كه بشر را هم روزي مي‌دهد ولي با “كَدِّ يَمِين وَ عَرَق جَبِين”، بايد كار كند و توضيح اين مطلب را هم در هفته‌هاي گذشته عرض كردم. همه را روزي مي‌دهد، همه را جان مي‌دهد، همه را حيات مي‌دهد. براي خدا فرقي در رحمانيّت ندارد كه اين شخص شمر است يا آن، يك فرد صالح است. به همه محبّت ِرحمانيّت و مهربانيِ رحمانيّت را دارد. اين را مي‌گويند مهرباني عام. همه از اين مهرباني برخوردارند. فرعون و افرادي مثل او، ائمه‌ي اطهار و اولياي خدا، همه برخوردارند و رحمانيّت خدا شامل حال همه‌ي اين‌ها مي‌شود. اين معني رحمانيّت خدا است و معني مهرباني خدا به نحو عام است.

مهرباني عام پروردگار؛ مهرباني عام پروردگار بيشتر ظهور و بروزش در دنيا است و يا در عالم‌هايي كه بر ما گذشته است و از دنيا بگذريم ديگر غضب پروردگار به عده‌ي خاصي ظالم و ملحدِ بي اعتقاد شروع مي‌‌شود. فعلاً آنچه كه ما مشاهده مي‌‌كنيم، مهرباني عام پروردگار است. مهرباني عام پروردگار فرقي بين مؤمن و كافر، بين مشرك و موحّد نمي‌گذارد. اين را مي‌گويند مهرباني عام كه زياد هم شما مي‌توانيد درباره‌ي اين مهرباني فكر كنيد و خدا را مشاهده كنيد و محبّت پروردگار را ببينيد. حتّي گاهي مي‌شود كه آن قدر بعضي از كفّار و مشركين را خدا در رفاه گذاشته و رحمانيّت خدا شامل حالشان شده كه مؤمنين تعجّب مي‌كنند كه چرا اينها اين مقدار در رحمانيّت خدا قرار گرفته‌اند كه روزي شخصي آمد خدمت امام صادق عليه الصلوة و السلام عرض كرد: “يابن رسول الله من بيشتر مي‌بينم دوستانتان گرفتار و دشمنانتان در رفاه.”

حضرت فرمودند كه “هر كسي كار خوبي و كار بدي دارد. مؤمنين گاهي ممكن است از آن‌ها كار زشتي سر بزند؛ خداي تعالي آن‌ها را در همين دنيا عذابشان مي‌‌كند، گرفتارشان مي‌‌كند تا آنكه از روز اوّلي كه وارد عالم آخرت مي‌‌شوند مشكلي نداشته باشند، تصفيه حساب شده باشد. و طبعاً كفاّر و مشركين و معاندين هم يك كارهاي خوبي گاهي دارند و از خدا مزدشان را طلبكارند و خداي تعالي در دنيا به آن‌ها محبّت، مهرباني مي‌‌كند. در دنيا آن‌ها را بيشتر مشمول رحمانيّتش مي‌‌كند. يا طبق آن آيه‌ي شريفه «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا» ما به اين‌ها مهلت مي‌‌دهيم، بهشان مهرباني مي‌‌كنيم، نعمت بهشان مي‌‌دهيم تا گناهشان را مضاعف كنند «وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»([3])، در وقتي كه وارد بر ما مي‌‌شوند، ديگر حساب خرده‌اي نداشته باشند، تصفيه حساب شده باشد، نگويد: “خدايا! من فلان كار خير را كردم پس مزد من چه شد؟ خدا در جواب مي‌فرمايد: آن نعمت و آن محبّت و آن مهرباني را من به تو كردم و حالا نوبت جزاي اعمال است. اين معناي رحمت و مهرباني عام پروردگار است.

من اينكه گاهي يك جمله‌ي محبّت به زبانم مي‌آيد و ردّ مي‌كنم، محبّتْ، خدا به اين افراد ظالم ستمگر ندارد؛ سبق لساني است كه مي‌گويم محبّت، مهربان است، گاهي انسان مي‌شود كه به دشمنش هم مهرباني مي‌كند امّا محبّت به او ندارد. محبّت خدا به افراد ظالم، ستمگر، مخصوصاً افرادي مانند فرعون ندارد. ولي مهربان است.

گاهي مي‌شود خداي تعالي همه‌ي اين افرادي كه تحت عنوان رحمانيّتشان قرار داده گاهي خدا مي‌خواهد به طرف رحيميّت هم آن‌ها را دعوت كند، بكشاند. نه اينكه فكر كنيد بعضي افرادي كه معمولاً افراد خوش‌جنسي هستند؛ حتّي بدجنسترين افراد را گاهي خدا دعوتشان كرده. مي‌بينيد به حضرت موسي خداي‌تعالي مي‌فرمايد: «اِذْهَبْ»([4]) يا «اِذْهَبَا»، وقتي خطاب به موسي و هارون است «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى»، برويد به طرف فرعون طغيان كرده، «فُقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا» با مهرباني، با نرمي با او صحبت كنيد، «لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»([5]) شايد او هم بيايد، شايد او هم با مؤمنين همراه شود و مشمول رحيميّت پروردگار گردد. اين رحمت رحمانيّت، رحمت عام و مهرباني عام است. و شما روي اين مسأله زياد فكر كنيد.

فكر نكنيد كه اگر نستجيربالله خدا كارهايش حساب مي‌داشت، نبايد به افراد ظالم و ستمكار محبت، مهرباني، بكند. و اين مطلب را هيچ وقت تو ذهنتان نگردانيد. جوابش همين بود كه عرض كردم. و ان‌شاءالله روي اين مسئله خوب فكر كنيد تا رحمانيّت پروردگار كاملاً در مقابل چشمتان روشن شود. به هر چه نگاه كنيد مي‌بينيد رحمانيّت الهي شاملش شده، اعم از مؤمن، متديّن، كافر، مشرك، همه‌ي اين‌ها رحمانيّت الهي شاملشان شده.

نگوييد كه من رفتم فلان گناه را كردم هيچ‌طورم نشد. خداي‌تعالي صابر است. «إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافَ الْفَوْتَ»([6]) آن كسي عجله مي‌كند كه بترسد از دستش در برود. شما وقتي كه دشمنتان را مي‌بينيد و كاملاً بر او مسلّط هستيد عجله مي‌كنيد كه او را بگيريدش، ناراحتش كنيد، چرا؟ به خاطر اينكه ممكن است فرار كند، ديگر دسترسي به او نداشته باشيد. خداي تعالي اين طور نيست. تو دنيا شد معذّبت مي‌‌كند در مقابل ظلمي كه كردي، نشد در آخرت، نشد در جهنّم. از دست خدا و از تحت قدرت پروردگار نمي‌تواند كسي فرار كند و خدا هم عجله ندارد به جهت اينكه خوفي در كار نيست، فراري در كار نيست،«لَايُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ»([7])، كه در دعاي كميل هم مي‌‌خوانيم، پس بنابراين،  روي اين مسأله فكر كنيد.

 ان‌شاءالله بايد خوب فكر كنيد و حقيقت را كه هست در ذهنتان بسپاريد. اين مجلس، مجلس ذكر مصيبت كه بسيار ارزشمند است نيست. درس است – خوب دقّت كنيد .

بحث بعدي مهرباني خاصّ پروردگار است. لذا در قرآن خداي تعالي در مخصوصاً بسم الله، اين دو اسم را پشت سر هم پشت سر هم تكرار كرده چون اين دو اسم را اكثرمان، مخصوصاً مؤمنين و متديّنين مشاهده مي‌كنيم. رحيميّت پروردگار يك مهرباني خاصّي است كه به عده‌ي خاصّي متوجّه مي‌شود. خدا رحمان است براي همه، رحيم است براي مؤمنين.

چند شرط دارد كه رحيميّت پروردگار، آن عنايات خاصّه، آن مهرباني خاصّ، آن محبت – اينجا مي‌گويم محبت – آن محبّت خاص، آن محبّتي كه بايد به مؤمنين داشته باشد؛ اين شخصي كه مشمول رحيميت پروردگار مي‌‌شود، يك خصوصيّاتي بايد داشته باشد.

اوّل كارش اين باشد كه هيچ گناه نكند. روز قيامت كه مي‌شود اين افرادي كه گناه نكرده‌اند، افرادي كه تزكيه‌ي نفس كرده‌اند، افرادي كه متوجّه خدا بوده‌اند اين‌ها را خداي تعالي وقتي وارد قيامت مي‌شوند، خدا بهشان سلام مي‌فرستد، «سَلَامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ»([8]) ، من ربّ رحمان نمي‌گويد، از طرف پروردگار رحيم؛ يعني اين بودن تان شما اينجا، اين سلامي كه خدا از ناحيه‌ي خودش فرستاده، اين ورودتان به بهشت، اين همه نعمت در اثر رحيميّت پروردگار است. رحيم است خدا يعني مهرباني خاصّي به افراد خاصّي دارد. شرط اوّلش اين است كه مؤمن باشيد. «وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» همه‌ي مردم در زيانند، خدا بهشان مهرباني مي‌‌كند، رحمانيّتش را اعمال مي‌‌كند امّا در زيانند، ضرر مي‌‌كنند، «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»، مگر كساني كه ايمان آورده، و عمل صالح كرده و امر به معروف نموده «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» و وصيّت به صبر مي‌‌كنند ديگران را كه آرام باشيد، انتظار بكشيد، «ان‌شاءالله» روز شما هم مي‌‌رسد، «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْر»([9]).افراد مؤمني كه خدا در قرآن وصفشان كرده«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»([10]) مؤمنين رستگارند، با كلمه‌ي «قد» هم بيان كرده؛ يعني قطعاً، تحقيقاً. خدا مي‌‌گويد: قطعاً و تحقيقاً مؤمنين رستگارند و در مقابلش «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»([11])، رستگار است قطعاً، يقيناً كسي كه خودش را، نفسش را تزكيه كرده باشد.

در سوره‌ي مؤمنون خداي تعالي صفات تزكيه شده‌ها را بيان مي‌كند، تا مي‌رسد به آنجا كه «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ»([12])، آن‌هايي كه به امانات مردم، به امانت‌هاي خدايي، به امانتي كه خدا به آن‌ها سپرده، كه منظور پيغمبراكرم و عترت پاك آن حضرت است، امانتي كه امروز در دست ما است و بايد در اختيار ما باشد و در كره‌ي زمين هست، وجود مقدّس «حجةبن‌الحسن» است، «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ»عهدشان، اين‌ها را رعايت مي‌كنند و صفات عجيبي خداي تعالي كه تمامش با صفات اهل تزكيه‌ي نفس تطبيق مي‌كند، در سوره‌ي مؤمنون بيان كرده است.

آن‌هايي مشمول رحيميّت پروردگار مي‌شوند كه خداي تعالي باز در جاي ديگري از قرآن وصفشان كرده، «وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ»، عباد رحمانند اوّل، مشمول رحمانيّت خدا هم هستند. «وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»([13]) تا جايي كه مي‌رسند به اين جمله «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»([14]) به آن مقام مي‌رسند كه براي اهل تقوا، تقاضا مي‌كنند كه ما را خدا خدايا! ما را رهبر قرار بده. عبادالرحمن اين چنين هستند. اين‌ها مشمول رحيميّت پروردگارند، يعني علاوه‌ي بر رحمانيّت، رحيميّت خداي را هم اخذ مي‌كنند. اين رحمت خاصّه است.

هر چه ما عرض مي‌كنيم كه آقايان! تزكيه‌ي نفس كنيد، اهل تقوا باشيد، كوشش كنيد براي هواي نفس، براي اينكه مردم چه مي‌گويند؛ اين همه محبّت پروردگار و رحيميّت پروردگار را از دست ندهيد. براي اين است كه در دنيا ممكن است از نظر ظاهر شما چيزي متوجّه نشويد، نفهميد چه فرقي بين شما و مشركين است مملكت اسلامي، شما چه فرقي با ممالك كفر دارد. اين‌ها را ممكن است در دوران زندگيتان متوجّه نشويد كه اگر واقعاً به حقيقت برسيد، اين را هم متوجّه مي‌شويد.

يك لذّتهايي خداي تعالي در مناجات با خودش، در ارتباط با خودش به انسان عنايت مي‌كند كه ما وقتي طلبه بوديم در كتاب سيوطي را مي‌خوانديم، يك وقت ديدم كه يك جمله‌اي آنجا نوشته كه «اَيْنَ الْمُلُوكُ وَ اَبْنَاءُ الْمُلُوكِ»، پادشاهان كه در ناز و نعمتند و پسران پادشاهان كجايند؟! بيايند ببينيد ما با حل يك مشكل علمي چه لذّتي مي‌‌بريم كه آن‌ها به خوابشان هم نمي‌بينند. يك لذّتهاي علمي در همين دنيا هست براي اهل ايمان. يك مطلبي كه براي انسان كشف مي‌‌شود، يك حقيقتي كه باز مي‌‌شود، آن چنان انسان لذّت مي‌‌برد كه شايد بگويد: «در دنيا كسي، در حدّ لذّتي كه من مي‌‌برم وجود نداشته باشد». «مكاشفات علمي». شما اگر الان چشم‌هايتان را روي هم بگذاريد و تمام مشاهد مشرّفه را ببينيد در حال خواب و بيداري و از زيارت اين مشاهد كاملاً استفاده كنيد، كيف كنيد به اصطلاح، اين را مي‌گويند «مكاشفه غير علمي»، امّا مكاشفه‌ي علمي يك مطلبي، همين معناي رحمانيّت خدا يا رحيميّت خدا را اگر خدا مي‌‌داند توي همين مجلس من و شما خوب به حقيقتش برسيم، يك لذّتي مي‌‌بريم كه اصلاً با مكاشفات غير علمي قابل مقايسه نيست. يك مطلبي فهميدي، به يك جايي رسيده‌ايد، چون ما اهل علوم دنيايي هستيم و، اهل دنيا هستيم بد نيست براي بعضي اين مثل را بزنم. يك وقتي خود من در يك بخشي توي مدرسه از علم مثلاً برق بودم، داشتم نگاه مي‌‌كردم، مطالعه مي‌‌كردم، خودم را نمي‌خواهم بگويم چون خيلي بچّه‌گانه‌ است، ولي وقتي كشفش كردم آن چنان خوشحال شدم رفتم به اين و آن گفتم من يك چنين كشفي كردم كه اگر مثلاً برقي را به كجا متصل كنيد با يك سيم، مي‌‌شود چراغي روشن كرد. بعضي‌ها هم به من خنديد گفتند: “اين‌ها همه معلوم است همه مي‌‌دانند تو نمي‌دانستي.” ولي لذّتش بود، ابتكارش مال من بود. من فهميده بودم. شما خيال مي‌‌كنيد كه اين مكتشفين و مخترعين كه توي آزمايشگاه روزها مي‌‌نشينند و دارند چيزهايي را كشف مي‌‌كنند اين‌ها با فشار و ناراحتي آنجا نشسته‌اند؟ لذّت مي‌‌برند. آن چنان لذّت مي‌‌برند كه گاهي از خوردن و خوابيدن فراموش مي‌‌كنند. اين به خاطر اين است كه من و شما يا اكثريتمان، ان‌شاءالله اقليتي باشند كه اين لذّت‌ها را لذّت ندانند و اگر يك حقيقت را يافتند، يك مطلبي درباره‌ي خدا، درباره‌ي ائمّه‌، درباره‌ي قيامتشان تشخيص دادند و درك كردند، آنجا مي‌‌فهمند كه لذّت‌هايي كه نيوتن و انشيتن و امثال اين‌ها مي‌‌برند توي آزمايشگاه، آن‌ها لذّت نبوده، آن‌ها لذّت‌هايي بوده كه يك كشفي كردند براي همين دنيايشان. ولي تو كشفي كردي كه دنيايت اصلاح مي‌‌شود، برزخت اصلاح مي‌‌شود، قيامتت اصلاح مي‌‌شود و بهشتت هم اصلاح مي‌‌شود. اينجا است كه انسان مي‌‌فهمد كه لذّت يعني چه؟ اگر ما لذّت رحمانيّت پروردگار را، لذّت رحيميّت پروردگار را بچشيم، حاضر نيستيم كار ديگري بكنيم، روزها مي‌‌نشينيم روي رحمانيّت خدا فكر مي‌‌كنيم، روي رحيميّت خدا فكر مي‌‌كنيم، ان‌شاءالله هفته‌ي گذشته دوستان نشسته‌اند پاي آنچه را كه در هفته‌ي قبل عرض كردم و لذّت‌هايش را برده‌اند. و ان‌شاءالله همه‌تان اين طور باشيد.

يك رحمت خاصّ الخاصي پروردگار دارد كه آن مال يك عدّه‌ي خاص‌ّ الخاصّي است. بعضي مي‌گويند: «مال ائمّه‌ي اطهار است». ولي اين طور نيست. يك لذّت خاصّ الخاص، يك رحمت خاصّ الخاص، مال يك افراد خاصّ الخاص. آن‌هايي كه مي‌گويند مخصوص ائمه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلام است، ان‌شاءالله ندانسته مي‌خواهند شما را از آن رحمت دور كنند. خيلي مهّم است. و الاّ خدا در قرآن صريحاً بيان كرده كه آن رحمت شامل خيلي‌ها مي‌شود. فقط «همّت» مي‌خواهد، «جديّت» مي‌خواهد كه اگر آن رحمت شاملتان بشود، يك آرامش خاصّي، يك طمأنيه‌ي خاصّي، يك ارتباط خاصّي با ذات مقدّس پروردگار پيدا مي‌كنيد كه اصلاً خودتان را با خدا جدا نمي‌دانيد. ماها الان يك مشكلمان اين است كه خيلي ضعيفيم يك انسان به ما حمله كند مي‌ترسيم، يك وعده‌ي ناجوري به ما بدهند وحشت مي‌افتيم. امّا اگر انسان يك رابطه‌ي خاصّ الخاصّي با خدا برقرار كند، خدا را هميشه با خودش ببيند و مهرباني خاص نه، مهرباني خاصّ الخاص را از خدا مشاهده كند، به خدا قسم! خودش را فكر مي‌كند كه با خدا است و همه‌ي قدرت پروردگار هم پشت سر است و اصلاً داراي قدرت پروردگار است. به طور كلّي با خدا يكي است.

شما يك رفيق قدرتمندي داشته باشيد اين با شما خصوصي كه نه، خصوصيترين خصوصيها باشد، شما هميشه راحتيد. مي‌گوييد: اگر فلان دستگاه با من درگير بشود، من به او مي‌گويم، اگر فلان مثلاً قدرتمند با من درگير بشود، به او مي‌گويم، اگر مثلاً فلان فقر به طرف من بيايد، به او پناه مي‌برم، اگر فلان مرض به طرف من بيايد، پيش او مي‌روم، اين‌طور يك حالتي و مي‌رويد و استفاده هم مي‌كنيد مكرراً هم تجربه كرده‌ايد، ببينيد چه حالي پيدا مي‌شود برايتان. خداي عظيم، خدايي كه آن‌قدر مهربان است كه انسان را به هيچ وجه تنها نمي‌گذارد. فرموده من رفيقم، رفيق مي‌دانيد يعني چه؟ تو نمي‌تواني رفيق خدا بشوي، ولي خدا مي‌‌گويد: «من رفيق تو هستم». رفيق يعني مدارا مي‌كنم با تو. تو در كمال ضعفي من با تو مدارا مي‌كنم، تو در كمال بيچارگي هستي من با تو هستم، «اِنّنِا مَعَكُمْ»، به حضرت موسي مي‌فرمايد كه من با شما هستم، «اَسْمَعُ وَ اَرَي»([15])، هم مي‌بينمتان، هم صدايتان را مي‌شنوم. بهبه! چقدر خوب است.

اين رحمت خاصّ الخاص؛ بعضي مي‌‌گويند مخصوص، چون خيلي مهم است، مخصوص ائمّه‌ي اطهار و پيغمبراكرم است، و آن رحمت “صلوات” است. صلوات يعني رحمت خاصّه‌ي خاصّ الخاص پروردگار، اين شامل حال پيغمبر و آلش كه مي‌شود، چون خداي تعالي اول سهم آن‌ها را داده چون آن‌ها طبق همين آياتي كه امروز تلاوت كرديد، مي‌فرمايد: «قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِين»([16])، من اوّل عابدم و اوّل مخلوقم و اوّل محبوب پروردگارم و مطالب ديگر. سهم آن‌ها است، خدا مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ»، خدا و ملائكه‌اش اين‌ها همه «يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»، آن رحمت خاص الخاص را بر پيغمبر نازل مي‌كند.«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»، اي كساني كه ايمان آورده‌ايد. به كساني كه ايمان نياورده‌اند كاري ندارد، به آن‌هايي كه ايمان آورده‌اند، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، چون دعاهاي شما، چون تقاضاي رحمت براي آن‌ها از شما، اين مورد توجّه است، «صَلُّوا عَلَيْهِ»([17])، شما هم از خدا درخواست رحمت خاصّ الخاص را بكنيد و بر او سلام بگوييد. خوب، تا اينجا معلوم است كه فقط مال پيغمبر است. اوّل مال پيغمبر.

امّا در ذيل همين آيه شريفه صد ها روايت كه سنّي و شيعه قبول دارند، فرموده‌اند: «لاتُصَلُّوا عَلَيَّ صَلَاةً مَبْتُورَةً»([18])، كه «بتراء و مبتوره»، يعني كوتاه، صلوات بر من نفرستيد. كه من به يكي از علماي اهل سنّت گفتم، گفتم: اين نهي پيغمبر، يا حرام است اگر كسي انجام بدهد نهي را، عمل نكند يا اينكه كار مكروهي كرده. از پيغمبر اكرم سؤال كردند «صلاة بتراء» چيه؟ صلوات كوتاه چيه؟ حضرت فرمود: «اَنْ تُصَلُّوا عَلَيَّ»، اين كه بر من صلوات بفرستيد و آل من را حذف كنيد. بگوييد: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، اين جوري صلوات بفرستيد، كه اگر گفتيد: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ»، و اينجا قطعش كرديد، اين يا حرام است يا مكروه است؛ و قبول كرد. پس، مي‌‌بينيم بعد از پيغمبر آل پيغمبر است. و من در كتاب انوارالزهراء، مستدلّاً مثل آفتاب روشن كردم كه آل، منظور همه‌ي ذريّه‌ي پيغمبر تا روز قيامتند. خوب، مي‌بينيد خيلي دايره وسيع شد، خيلي‌ها را شامل شد غير از پيغمبر.

و از اين بهتر و صريح‌تر، خداي تعالي در قرآن مجيد مي‌فرمايد كه «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ»، اي منتظرين ظهور! اين‌ها از من هست، معناي آيه نيست ولي مسلمّاً منظور همين شماها هستيد كه روز جمعه منتظر فرج آقا وليعصريد. اي منتظرين ظهور، اي مسلمانهايي كه در فشار كفر و شرك و زندقه هستيد، اي مسلمانهايي كه هميشه در فشار بوده‌ايد از زماني كه در خانه‌ي علي بن ابيطالب را بستند و در به پهلوي مادر ائمّه‌ي اطهار زدند! «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ» شما را امتحانتان مي‌كنيم، «بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ» صبر كنندهها شماها هستيد، شماها هستيد كه اگر بفهميد و صبر كنيد ارزش دارد، نه نفهميده. خُب، به زندگي عادت كرده‌ايم و به همه‌ي ظلمها عادت كرديم و به همه‌ي بي سوادي‌ها و بي فهمي‌ها و بي دركي‌ها و بي علمي‌ها عادت كرده‌ايم و حالا هستيم، نه. اگر بدانيد چي از شما گرفته‌اند، من يك اشاره‌ي كوچك مي‌كنم و آن اين است كه علي بن ابيطالب چهار سال حكومت كرد، چهار سال با سه جبهه جنگ كرد، يعني در اين چهار سال وقتش به اين كارها هم گذشت، ولي كلماتش آن چنان باقي مانده كه دنيا را تكان داده، اگر بيست و پنج سال ديگر علي هم حرف مي‌زد، اگر ائمّه‌ي اطهار هم سخن مي‌گفتند، اگر با مردم مانند آن چهار سالي كه علي سخن گفت، سخن مي‌گفتند، ببينيد، ما وضع‌مان امروز از نظر علم و دانش و معرفت به كجا مي‌رسيد، ماها ظلم را عادت كرده‌ايم، جهل را عادت به آن كرده‌ايم، «وَ بَشِّرْ الصَّابِرِينَ»، آن‌هايي كه مي‌فهمند و صبر مي‌كنند، تحمّل مي‌كنند، معصيت نمي‌كنند، تقوايشان را رعايت مي‌كنند، به اين‌ها بشارت بده، «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ» ما خيال مي‌كنيم مصيبت فقط مردن يك دوستي است. نه، اين مصيبت خيلي جزئي است در مقابل مصيبت غيبت حضرت بقيةالله و دور بودن از علوم و معارف خاندان، عصمت، «قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ» يك دلخوشي دارند اين مردم مصيبت‌زده، مردم صابر، يك خوشحالي دارند و آن اين است كه «إِنَّا لِلَّهِ»؛ ما مال خدا هستيم «وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، يك وقتي بر مي‌گرديم به سوي خدا و همه‌ي ناراحتي‌هايمان رفع مي‌شود. اولئك، اينجا منظور مطلب من است، شما در غيبت حضرت وليعصر صبر كنيد، گناه نكنيد، حواستان جمع باشد، خودتان را آماده‌ي براي ظهور كنيد، خودتان را منتظر واقعي قرار بدهيد، «أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» ، خيلي عجيب است! خدا بر شما صلوات مي‌فرستد. هم رحمتش كه هم رحمت عام و خاص باشد و هم رحمت خاص الخاص باشد، بر شما مي‌فرستد؛ نمي‌خواهيد؟ اين هديه‌ي خوبي بود روز جمعه خداي تعالي به زبان من جاري كرد، قبول كنيد. «ان‌شاءالله» عمل كنيد و برسانيد خودتان را تا هفته‌ي ديگر به آن‌هايي كه «أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُهتدُونَ»([19])، اين‌ها همان مفلحوني هستند كه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، اين‌ها همان مفلحوني هستند كه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى»، اين‌ها همان مؤمنوني هستند كه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا». اميدوارم بحث امروز، من خودم را كوچكتر مي‌‌دانم از اين كه بگويم درس امروز ولي شماها به عنوان درس قبول كنيد، خداي تعالي شاهد است كه اگر همين حرفها را قبول كنيد، از ده سال درس دانشگاه برايتان مفيدتر است. نمي‌دانم ممكن است بگوييد فلاني ببين چه حرفهايي مي‌زند؟! هر كس كمتر از اين فكر بكند، من فكر مي‌كنم ديرتر به حقيقت مي‌رسد. خودتان را به رحمت خاص الخاص پروردگار برسانيد و راهش هم، هم خدا تعيين كرده و ما هم از زبان خداي تعالي برايتان عرض كرديم.

وقت تمام شد، اميدوارم كه خداي مهربان، خداي عزيز، خداي رحمان و رحيم، خدايي كه هر چه داريم از خدا داريم، جز مهرباني و عطوفت از پروردگار چيزي نديديم، توقّعي كه امروز از او داريم عملي بشود، «اَلْمُتِوَقَعُ فِيْهِ ظُهُورُكَ»([20])، ظهور حجةبن‌الحسن كه به همه‌ي مراتب و مراحل مهرباني خدا رسيده‌ايم اگر اين مهرباني كلي انجام بشود. خدايا! امروز كه جمعه آخر ماه شوّال است، نزديك به تولّد حضرت معصومه سلام الله عليها است و ايّام شادي خاندان عصمت و طهارت است؛ خدايا! دل‌هاي ما را هم شاد كن. تو هم مي‌‌داني كه دل‌هاي مؤمنين جر با ظهور «حجةبن‌الحسن» شاد نمي‌شود. خدايا! فرج آن حضرت را برسان، همه مان را از اين سرگردانيهاي زمان غيبت نجات مرحمت بفرما.

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاعَبْدِاللهِ وَ عَلَي الْاَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفَنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ اَبَدًا مَا بَقِيْتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَيْنِ»([21]) نام «حسين بن علي» را كه پيش حضرت آدم جبرئيل برد دلش شكست، مؤمنين علامتشان اين است كه وقتي چند دفعه گفتند: «يا حسين»، دلشان حتماً مي‌شكند، مصيبت لازم نيست. روز جمعه، شما دعاي ندبه مي‌خوانيد، «فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ فَلِمِثْلِهِمْ فَلْتُذَرَفِ الدُّمُوعَ وَ الْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ يَضِجَّ الضَّاجُونَ»([22]) بعد چي مي‌گوييد؟ «اَيْنَ الْحَسَنُ اَيْنَ الْحُسَيْنُ»، كلمه‌ي حسين يك كلمه‌اي است كه دل‌ها را آتش مي‌زند، «اَلسَّلام عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي اَصْحَابِ الْحُسَيْنِ. اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ» .

نسئلك الله و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا و سيّدنا و امامنا صاحب الزمان ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله و يااللّه و يااللّه و يااللّه و يااللّه و يا رحمن و يا رحيم

صَلّ علي محمّد و آل محمّد و صَلّ علي المؤمنين

اللهم صلي علي محمد و آل محمّد و عجل فرجهم

خدايا! فرج آقا امام زمانمان را برسان

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

خدايا! اين روز را روز فرج آن حضرت قرار بده

خدايا! ما را از كمالات حضرت معصومه محروم نفرما

معرفت و محبّت آن‌ها را  به ما مرحمت بفرما

محبّت آن‌ها را به ما مرحمت بفرما

خدايا! به آبروي خاندان عصمت، به آبروي خاندان عصمت و طهارت ما را مشمول مهرباني خاصّ‌الخاصت بگردان

درود و صلواتت را بر ما نازل بفرما

پروردگارا! حوايج اين جمع برآور

خدايا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت ما را به كمالات روحي برسان، صفات رذيله، مرضهاي روحي را از ما دور بفرما

عاقبتمان را ختم به خير بفرما.

ضمناً مادر دوست عزيزمان – جناب آقاي شعبانيان – هفته‌ي گذشته من وقتي رفتم جناب آقاي بختياري اعلام كردند، حالا با حضور همه و جمعاً يك حمد و سه قل هو الله براي اين مرحومه بخوانيد.

 

3- خدا را بايد آن طور كه بندگان مخلَص خدا شناخته‌اند و خدا در قرآن فرموده است بشناسيم.

4- خداي تعالي « رحمان و رحيم » است اينها دو اسم از اسماء پروردگارند كه از ريشه « رحمت »گرفته شده است و رحمت پروردگار به سه قسم تقسيم مي‌شود: الف: رحمت عام ( رحمان ) ب: رحمت خاص ( رحيم ) ج: رحمت خاص الخاص: ( صلوات )

C رحمانيت كه همان رحمت عام پروردگار و مهرباني خداي تعالي است شامل حال همه موجودات اعم از حيوان و انسان، مؤمن و كافر مي‌شود.

         رزق و حياتي كه خداي تعالي عنايت فرموده جزء مهرباني عام است به طوري كه رزق همه مخلوقات را خداي تعالي بر عهده گرفته و تنها بشر است كه روزي او را با كار كردن مي‌دهد.

          محل بروز مهرباني عام پروردگار در دنيا و عوالم قبل از دنيا مي‌باشد و بعد از دنيا گروهي در رحمت خاص و گروهي در غضب پروردگار واقع مي‌شوند.

          مهرباني عام پروردگار گاهي به بعضي از مشركين و كفار آنقدر زياد است كه مؤمنين را به تعجب مي‌آورد و از طرفي بعضي مؤمنين در فشار زندگي مي‌كنند. علت اين است كه آن گروه كفار گاهاً كارهاي خوبي كرده‌اند كه مزدشان را از خدا طلبكارند و خداي تعالي در همين دنيا با آنها تصفيه حساب مي‌كند و از سوي ديگر بعضي از مؤمنين هستند كه گاهاً گناهاني انجام مي‌دهند و چون خداي تعالي نمي‌خواهد در آخرت مشكلي داشته باشند در همين دنيا مشكلاتي برايشان پيش مي‌آيد.

          مهرباني خداي تعالي به افراد ظالم و كافر بدين جهت است كه شايد آنها هم هدايت شوند و خود را به رحمت خاص خدا برسانند و نمونه آنها فرعون است كه خداي تعالي به موسي و هارون مي‌فرمايد: به سوي فرعون برويد چرا كه او طغيان كرده است و با او به نرمي صحبت كنيد شايد متذكر گردد و يا خشيت پيدا كند.

          بعضي از افراد معتقد و مؤمن مي‌گويند كه ما رفتيم فلان گناه را كرديم و هيچ طور هم نشد. علت اين است كه خداي تعالي عجله ندارد. كسي در معذب كردن ديگران عجله مي‌كند كه بترسد طرفش از دستش فرار كند اما خداي تعالي اين طور نيست. در دنيا اگر نشد در آخرت. خلاصه اين كه از تحت حكومت خدا نمي‌توان فرار كرد.

C رحيميت كه همان رحمت خاص و محبت خاص پروردگار است شامل عده خاصي مي‌شود.

         رحيميت شامل كساني مي‌شود كه اولاً مؤمن هستند ثانياً هيچ گناه نمي‌كنند و اهل تزكيه نفس مي‌باشند و خود را به فلاح و رستگاري مي‌رسانند ثالثاً رحيميت شامل حال كساني مي‌شود كه به مقام عبوديت خداي رحمان رسيده‌اند و از خدا تقاضاي رهبري متقين را مي‌نمايند.

          رحيميت و رحمت خاص پروردگار را كسي متوجه مي‌شود كه به حقيقت رسيده باشد. پروردگار متعال يك لذت‌هايي در ارتباط با خودش و در مكاشفات علمي كه براي انسان اتفاق مي‌افتد، قرار داده است كه اهل ايمان و علم فقط موفق به درك آن مي‌شوند و مهم‌ترين دليل بر اين كه افرادي شبانه‌روز در مركز تحقيق نشسته‌اند و با عشق و علاقه اين كارها را دنبال مي‌كنند، همين مكاشفات علمي مي‌باشد كه براي آنها واقع مي‌گردد.

          مكاشفات علمي آن است كه يك حقيقت علمي مثل اين كه فلان ميكروب چگونه تغذيه مي‌كند و يا نتيجه‌‌اي كه انسان بايد از طي مرحله استقامت بدست آورد را متوجه گردد و مكاشفه غير علمي يا عيني اين است كه انسان چيزي را به صورت تصوير در ذهن خود ببيند مثلاً در مجلس روضه امام حسين u نشسته و همان‌جا كه ذكر مصايب آن حضرت مي‌شود او صحنه نبرد در عاشورا را مشاهده كند.

C صلوات يا رحمت خاص الخاص پروردگار دربرگيرنده يك افراد خاص الخاصي كه در رأس آنها ائمه اطهار o هستند و ديگران هم اگر همت و جديت بنمايند مي‌توانند خود را به اين رحمت خاص الخاص پروردگار برسانند و از عواملي كه مانع رسيدن به اين مقام مي‌شود ضعف و ترس است.

كساني كه به رحمت خاص الخاص پروردگار رسيده‌اند چون متصل به خداي عظيم شده‌اند و خود را از خداي عزيز جدا نمي‌دانند و بلكه قدرت خدا را پشت سر خودشان مي‌بينند لذا داراي ارتباط و طمأنينه و آرامش خاصي هستند.

دليل بر نزول رحمت خاص الخاص بر پيامبر اكرم m و آل ايشان آيه 56 احزاب است كه مي‌فرمايد: « خدا و ملائكه بر پيامبر صلوات مي‌فرستند . . . » و در ذيل اين آيه روايت از خود پيامبر اكرم m است كه مردم نبايد صلوات مبتوره و كوتاه يعني صلواتي كه در آن « آل » پيامبر m ياد نشده باشند فرستاده شود.

         دليل بر نزول رحمت خاص الخاص بر بعضي از مردم آيات 155-157 بقره است كه مي‌فرمايد: « حتماً حتماً مردم را به چيزي از خوف و جوع و نقص اموال و ثمرات آزمايش مي‌كنيم و بشارت باد صابرين را، آنهايي كه وقتي با مصيبت مواجه مي‌شوند مي‌گويند: ما از خدا هستيم و به سوي او برمي‌گرديم. اينان هستند كه صلوات و رحمت خدا بر آنها نازل مي‌شود.»

          بعضي از مردم كه مشمول رحمت خاص الخاص مي‌شوند منتظزين ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداه مي‌باشند چرا كه اينها براي رسيدن دولت حق و دستيابي به علم و معنويت و نجات پيدا كردن از ظلم و حكام جور صبر مي‌كنند و تقوا را حفظ مي‌نمايند و اينها همان رستگاران هستند.

          آنهايي كه مي‌خواهند زودتر به حقيقت برسند بايد دروس اعتقادي را جدي بگيرند و به خاطر بسپارند.

5- از علائم مؤمن اين است كه وقتي چند دفعه گفتند « يا حسين » دلشان مي‌شكند.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 



[1] زخرف/75-78

[2] هود/2

[3] آل‌عمران/178

[4] «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» طه/24

[5] طه/24

[6] بحار: 9/178، فقيه: 1/15، تهذيب: 3/88

[7] مصباح المتهجد: 844

[8] يس/58

[9] عصر/1-3

[10] مؤمنون/1

[11] شمس/9

[12] مؤمنون/8

[13] فرقان/63

[14] فرقان/74

[15] طه/46

[16] زخرف/81

[17] احزاب/56

[18] وسايل الشيعه: 4/84

[19] بقره/155-157

[20] بحار: 99/215، مفاتيح الجنان: زيارت امام زمان در روز جمعه

[21] بحار: 98/290، مفاتيح الجنان: زيارت عاشورا

[22] بحار: 99/106، مفاتيح الجنان: دعاي شريف ندبه