نوشته‌ها

۱۰ شعبان ۱۴۲۳ قمری – اهمیت روح و غذای روح

«أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین»

حجاب روحی توجه به محسوسات
یک موضوعی که با این ایام مناسبت دارد این است که الآن هم ماه شعبان است و با غذای روح ارتباط دارد و هم مربوط به بحث های هفته های گذشته است عرض کنم که شاید خیلی ضرورت دارد و خیلی لازم باشد. به طور کلی ما افرادی که در کُرۀ زمین زندگی می کنیم از روز تولد تا الآن هر کسی در هر سنی که هست بیشتر از هر چیز به عالم مُلک، به محسوسات، به آنچه که در اطرافمان هست و یا می بینیم یا می شنویم یا می چشیم یا لمس می کنیم یا استشمام می کنیم توجه پیدا کردیم، بیشتر از همه به آن ها متوجه هستیم. گاهی هم که صحبت از ملکوت می شود یا حتی صحبت از خدای تعالی می شود -که بیشتر از همه{موضوعات از این موضوع}صحبت می شود – یا صحبت از ائمۀ اطهار می شود یا صحبت از مردن، قیامت، آخرت می شود تا جایی که زور ما می رسد خود ما آن ها را در مادیات می کشانیم. -کل بشر این طور است-، آن ها را در مادیات می کشانیم، مثلاً دوست داریم که خدا را به یک صورتی بالأخره یا در ذهن خود یا در خارج از ذهن خود قرار بدهیم یا ائمۀ اطهار یا حتی حضرت بقیةالله ارواحنا فداه یا مثلاً قیامت، بهشت، جهنم، حتی ملائکه ای که هیچ شکلی ندارند بالأخره باید یک شکلی به آن ها داد، همه را می خواهیم به این قسمتی که محسوساتمان هست بکشانیم ، محسوسات ظاهری ما هست، و لذا روح و غذای روح و چشم روح و گوش روح این ها را اصلاً نمی فهمیم، یک مسائلی هست که علما گفتند و ائمۀ اطهار فرمودند و خدای تعالی در قرآن مکرر بیان کرده است، یک چیزی تعبداً می شناسیم و لذا به طرف آن ها هم کشیده نمی شویم، {نمی فهمیم} اصلاً غذای روح یعنی چه؟ حالا هرچه ما می گوییم مثلا غذای روح، شما اصلاً ممکن است خیال کنید اگر یک حالی برای انسان پیدا شد، حالا چه با موسیقی این حال پیدا شده باشد، چه با اشعار مثنوی این حال پیدا شده باشد، چه حتی با تُن صدا ، با تُن صدای محزون انسان محزون می شود، با تُن صدای شاد انسان شاد می شود، می بینید دیگر، با هر تُن صدا… . اینکه می گویم تُن صدا گاهی می شود یک کسی یک اشعار مدحی را با آهنگ مصیبت می خواند و شما می بینید گریه می کنید، اشعار مصیبت را با آهنگ شاد می خواند شما گریه نمی کنید، خیلی داریم، این فقط مربوط به تُن صدا است، تُن صدا گاهی انسان را محزون می کند، گاهی تُن صدا انسان را خوشحال می کند و همینطور خیلی از چیزها، آن چنان این ها حجاب شده و سد شده از یک دیوار بُتنی بسیار قوی می بینید این ها بیشتر جلوی ما را از معنویات گرفته است و این مسئله خیلی مشکلات ایجاد کرده که هرچه انسان زور می زند که مثلاً به شما بگوید چشم دل اهمیتش از چشم ظاهر بیشتر است، دیدش هم بیشتر است، فهمش هم بیشتر است، می بینیم {می گویند} بسیار خوب، چون شما گفتید عیبی ندارد ولی این معنا احساس نمی شود یا مثلاً فرض کنید که گوش دل مهم تر است، خودِ روح انسان مهم تر از بدنش هست و همین طور همۀ چیزها.

انحرافات فکری در شناخت خدا و حقیقت روح و ملائکه و قیامت و بهشت
در دنیا مثلاً اگر شش میلیارد جمعیت باشد نهایت فرض کنید همین شیعیان که مثلاً ۱۵۰ میلیون باشند در بین این ها شاید چند میلیونی این را فهمیده باشند وإلّا همه خدا را در یک صورت ظاهری می آورند. حالا بت -پرست ها که در همان صورت های بت هایشان می آورند، مسیحی ها در صورت حضرت عیسی می آورند، چون آن موحدترین مسیحی ها که بعضی از آن ها کتاب هایی هم نوشته اند و من مطالعه کردم نظرشان این است که می گویند مثلاً دریا را شما تصور کنید این خدای پدر است، بعد آن رودخانه ای که از دریا منشعب شده باشد این روح القدس است و اگر در حوض آبی از آب آن دریا بریزد یا در استخری بریزد این خدای پسر است. در حقیقت آب را خدا می دانند که از آن جا به این جا آمده است، از این جا هم به جای دیگر آمده است و به خدای پسر رسیده است. سنّی ها خدا را در عرش به شکل خود ما می دانند که آن جا نشسته و علم او احاطۀ بر ما دارد. این ها مطالبی است که هست و می بینید همۀ مردم دنیا به یک نحوی خدا را، پیغمبر را، ائمۀ اطهار را، روح را، ملائکه را، بهشت را، جهنم را، قیامت را به یک عالم مُلکی کشاندند که محسوس است. حالا ما چون می دانیم این ها شرک است و درست نیست فقط دربارۀ خدا را سکوت کردیم، باز هم نمی فهمیم خدا یعنی چه و حال اینکه عیناً در بعد از این دنیا همۀ مسائل معکوس می شود، یعنی اگر ما بخواهیم مثلا بهشت را تصور کنیم یا جهنم را تصور کنیم باید به زور این ها را در عالم مُلک بکشانیم وإلّا همۀ آن ها را ملکوتی احساس می کنیم.

اهمیت دادن به روح و غذای روح وارتباط با خدا
در این بین یک کاری که باید کرد که خیلی مشکل است، یعنی من این را به شما عرض کنم شاید از اول این برنامه های تزکیۀ نفس که ما شروع کردیم تا به حال، خیلی کم اتفاق افتاده است که لااقل همان اندازه که به بدن اهمیت می دهیم به روح هم اهمیت بدهیم. همان اندازه ای که بت پرست ها به خدای ساختگی دست خودشان اهمیت می دهند ما به خدای واقعی اهمیت بدهیم، آن ها بیشتر اهمیت می دهند، یعنی آن {بت}مطابق میل آن -ها است ولی برای ما مطابق میل ما نیست، آن مطابق احساسات آن ها است، مطابق محسوسات آن ها است ولی برای ما مطابق محسوسات ما نیست. من دیدم بت پرست در بتخانه آنچنان مبهوت بت بود که من مدتی کنار او ایستاده بودم و او متوجه من نشد و حال اینکه چنین حالتی از یک نمازخوان، از یک کسی که در محراب ایستاده باشد کم دیده شده است که آن چنان مبهوت خدا بشود {که متوجه کسی دیگر نشود} من نزدیک آن بت پرست ایستاده بودم که ببینم چه کار می کند دیدم هیچ متوجه من نشد، از آن جایی فهمیدم متوجه من نشده است که وقتی چشم او به من افتاد یک تکانی خورد، معلوم بود تا حالا متوجه نبوده است.
این مسئله خیلی مهم است، تا می گوییم آقا “دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ” (بحارالأنوار/ج ‏۹۳، ص ۳۵۶ ) به مهمانی خدا دعوت شده اید ذهن این ها فوراً روی پلو و قرمه سبزی و قیمه می رود، باید کلی روی آن مسائل حرف بزنیم تا آن ها را {به این طرف} بکشانیم که آن هم باز کشیده نمی شوند و این طرف نمی آیند. در مورد غذای روح، مثلاً ما این مدت این قدر دربارۀ غذای روح صحبت کردیم، حتی خود ماها، چقدر تا به حال گرسنگی روحی کشیدیم؟ چقدر غذای روح برای خودمان تهیه کردیم؟ چقدر به غذای روح اهمیت دادیم؟ من که فکر نمی کنم یک دهم آنچه که به غذای بدن اهمیت دادیم به غذای روح اهمیت داده باشیم، به جهت اینکه سر ظهر که می شود گرسنه می شویم، حسابی هم گرسنه می شویم، فوراً هر جای شهر هستیم، هرجا هستیم سر ماشین را به طرف خانه کج می کنیم و می رویم غذا می خوریم اما حالا اگر نماز ما به عصری افتاده باشد آن احساس گرسنگی بدنی را واقعاً ما داریم؟ مثلاً نماز ما چند ساعت تأخیر شده است، چند ساعت توجه ما به خدا تأخیر شده است، حالا به نماز خاص هم کار نداریم، آن هم توجه به خدا است، مطمئناً اکثر ما این طور نیستیم! این مسئله را باید حلش کرد، هر طوری هست باید این را حلش کرد، اگر این را حل نکنیم از ماه رمضان هیچ چیزی نمی فهمیم.

دلیل عدم موفقیت در راه کمالات
اگر فقر معنوی ما آن قدر برای ما اهمیت داشته باشد که فقر مالی برای ما دارد… یعنی وقتی انسان فقر مالی دارد چقدر غصه می خورد؟! چیزی ندارد بخورد، پول ندارد، زن و بچۀ او گرسنه هستند، جایی ندارند استراحت کنند، همین مسائلی که در فقر مادّی هست، در فقر ظاهری هست. مدام به فکر زن و بچۀ تان هستید، تازه اگر فرد متدینی باشید، هم به فکر زن و بچه و غذای زن و بچه و این ها هستید، هم به فکر مکان خود هستید، هم به فکر شکم خود هستید، هم به فکر لباس خود هستید، به فکر همه چیز هستید، همین اندازه که باید صدها برابر بیشتر از این باشد ولی حالا ما همین اندازه را {می گوییم} آیا همین اندازه به فکر گرسنگی روحی فرزندانمان هستیم؟ همین اندازه به فکر گرسنگی روحی خودمان هستیم؟ همین اندازه به فکر مَسکن روحی خودمان هستیم؟ همین اندازه که مثلا به فکر محلی که می خواهد این روح ما در آن جا آسایش داشته باشد هستیم؟ همان اندازه که به فکر مرض های مختلفی که ممکن است به بدنمان عائد بشود {هستیم} تا جایی که وقتی در تلویزیون گفته می شود از یک ظرف همه غذا نخورید ممکن است دهان او{دیگری} میکروب داشته باشد و آن میکروب بیاید در این ظرف و غذایی که او داشت می خورد و به همه منتقل بشود، چقدر با احتیاط با این مسائل برخورد می کنیم، از آن طرف با احتیاط با جهات روحی مان برخورد نمی کنیم! یعنی این ها دیگر مسائلی است که {گفتنش} وقت گذراندن است، من اجمالاً بگویم که به نظر من یک صَدم از آنچه که برخورد بدنی و احتیاط-های بدنی و گرسنگی های بدنی… حتی تا جایی رسیده است که می گویند «من لا معاش له لا معاد له» که البته این روایت به این صورت نیست و اگر هم باشد برای افراد خیلی ضعیف و پایین است که کسی که معاش ندارد معاد ندارد وإلّا اگر این حرف که کسی که معاش ندارد معاد ندارد درست باشد می خواست ابوذر اصلاً دین نداشته باشد، از او گرسنه تر و بی جاتر و بی مکان تر که پیدا نمی شود. باید هرچه آدم فقیر… که حالا بعضی ها معتقد هستند همۀ ائمه فقیر بودند و حتی حضرت زهرا چادر خود را گِرو می گذاشت و حتی انبیاء همه گدا بودند و همه پَست بودند و همه فکر… می خواهم بگویم همان متدینین اهل صفه… اهل صفه هم علت داشت که دست به دهان بودند، {علتش این بود که}این ها مثل سربازهایی بودند که از خانه و زندگیشان این ها را بیرون کردند و مهاجر بودند، آمدند در صفه های مسجد زندگی می کردند، آن هم برای مدت بسیار کوتاهی بود، تا یک مدتی که بعد دستور داده شد که اهل مدینه باید با مهاجرین غذا و لباس و همه چیزهای خود را قسمت کنند و با صفا با هم زندگی کنند و تمام شد. بعد شاید بعضی از اهل مهاجرین ثروتمندتر از انصار بودند. حالا همان مهاجرین اهل صفه باید همه در همان روزهای اول هیچ دین نداشته باشند؟! چون «من لا معاش له لا معاد له»؟! افرادی که معاش ندارند{آخر} چه ارتباطی به روح آن ها دارد؟ به عظمت خدای تعالی که در مقابل چشم آن ها باشد{چه ارتباطی دارد}؟ زیاد نمی خواهم به این مسائل بپردازم، اجمالاً می خواهم عرض کنم ما یک صَدُم از آنچه که به بدنمان، به خوراک بدنیمان، به مکان بدنمان، به زندگی ظاهریمان اهمیت می دهیم به مسائل روحیمان اهمیت نمی دهیم و تمام عدم موفقیت ما در راه کمالات همین است، افرادی هستند شاید ده سال یا بیست سال زحمت کشیدند روی تزکیۀ نفس، – باید بگوییم به اصطلاح-، ولی در یک امتحان خیلی جزئی که پیش آمده که آن هم دسترنج خود آن ها بوده است که فقیر شدند، می بینید دینشان را از دست دادند، ایمانشان را از دست دادند، بلکه همه چیزشان را از دست می دهند، این برای آن است که این مشکل را حل نکردند. اول کاری که انسان می-کند این است که باید این مشکل را حل کند. من دارم عرض می کنم اگر این مشکل را حل نکنید، یعنی حداقل اقلِ اقل آن این است که به اندازه ای که برای بدنتان مواظبت می کنید و فکرتان را به خودش متوجه کرده است، اقلاً مساوی آن روحتان را هم به همان اندازه اهمیت بدهید. همان اندازه ای که وقتی ظهر گرسنه می شوید دیگر طاقتتان طاق میشود و نمیدانم یک مقدار سن شما هم بالا باشد پای شما به لرزه می افتد و نمی دانم دیگر اخلاق ندارید و انسانیت شما همه سر شکم می رود همان اندازه لااقل برای خوراک روحتان، برای امراض روحیتان، برای مَسکن روحتان، برای آرامش روحتان {ارزش} قائل بشوید. اگر این مشکل را تا همین اندازه که اقل آن است… وإلّا صدها برابر اهمیت غذای روح، اهمیت مسکن روح، اهمیت همه چیز روح بالاتر از بدن است اما ما می گوییم مساوی {باشد} می گویند مرحوم آشیخ جعفر شوشتری در یک شهری گفت همۀ انبیاء آمدند شما را دعوت می کنند به اینکه موحد بشوید من می گویم مشرک بشوید، لااقل مساوی، یعنی گرسنگی روح شما مثل گرسنگی بدن شما، فشار روحتان مثل فشار بدنتان، مرض روحی شما مثل مرض بدن شما برایتان اهمیت داشته باشد، همین. این را بدانید تا این مشکل را حل نکنید بدانید اگر من ، حتی خدای تعالی که دیگر مافوق… مگر ارادۀ اجباری بکند وإلّا بخواهد با اختیار شما مخلوط باشد هیچ کس نمی تواند شما را به هیچ کمالی برساند، به طور کلی گفتم، به جهتی که شما نمی خواهید. می دانید؟ می گویید چطور من نمی خواهم، این قدر از راه دور آمدم تزکیۀ نفس و فلان و این ها؟ اگر می خواهی اول باید اهمیت این مسائل را متوجه بشوی، دنبال آن بروی، این ها را تکمیلش کنی، بعد به آن اهمیت بدهی، بعد بیایی، چرا، ممکن است فرض کنید در یک مجلسی یک سفرۀ خوبی از غذای روح انداختند شما هم می آیی می نشینی و می خوری اما وقتی که همین مجلس، همین مجلسی که حالا برای غذای روح آماده شده است اگر یک ناهاری یا شامی هم ضمیمۀ آن بشود آن وقت ارزش دارد. روز نیمۀ شعبان رفتیم جشن ولی چیزی نبود، یکی دو تا شیرینی خوردیم، من که میل نداشتم و دیگران هم یکی دوتا شیرینی خوردند و آمدند، این می شود. ناهار نبود؟ نه. مطالبی هم که گفته شد همان چیزهایی بود که همیشه می گویند و ما نمی فهمیم، تمام شد و رفت، این می شود نیمۀ شعبان. شب نیمۀ شعبان چطور؟ آن هم همین طور. ماه رمضان؟ الحمدلله تمام شد، ما زخم معده گرفتیم، مرض های مختلف گرفتیم، و راست هم می گوید چون روایت دارد امام علیه الصلاة و السلام فرمود از ماه رمضان بیشتر جز گرسنگی و تشنگی هیچ چیز دیگری استفاده نمی کنند، چون برای استفاده نیامده است، برای این جهت نیامده است سر این سفره بنشیند، برای غذای روح نیامده است سر سفرۀ آن بنشیند، بخوریم، بخوابیم، حالا مثلاً این طوری باید بگوییم که شدت و ضعف دارد، یکی می خورد و می خوابد و مثل حیوانات است، ضمناً برای یک درصد به خدا هم توجه دارد ولی یکی دیگر اصلاً هیچ توجهی ندارد، یک درصد.

امتحانی برای اینکه انسان به روحش بیشتر اهمیت می دهد یا بدنش
من این حرف ها را برای شماها نباید بزنم به جهتی که شما استثنائی هستید، ولی اگر نگوییم همۀ ما برای اکثر ما این مشکل حل نشده است. ماه شعبان است و ایامی است که کم کم باید به ماه رمضان برسیم ولی برای اکثر ما این مسئله حل نشده ، درست نشده. می گویید نه، یک شبانه روز خودتان را امتحان کنید. یک شبانه روز شما غذا نخورید و یک شبانه روز هم هیچ حرفی که روح شما را ترقی بدهد نشنوید، ببینید از کدام یکی بیشتر احساس ناراحتی می کنید. خیلی راحت بنشینید خودتان را امتحان کنید، از همین الآن شما تا فردا شب این موقع غذا نخورید حال حرکت ندارید، اخلاق ندارید، همۀ چیزها را فدای حالتان می کنید. بابا برو آن طرف، من حال ندارم، من دیروز تا حالا غذا نخوردم. یک وقت شده است که بگویید من دیروز تا حالا یک حرفی که رشدی به روح من بدهد، یک کمالی به روح من بدهد نداشتم لذا اخلاق ندارم، اوقات من تلخ است. از این روزها آن قدر اتفاق می افتد، آن قدر ما داریم که حساب ندارد. همین علامت بر این است که شما به روح خود کمتر اهمیت می دهید، یعنی نمی شناسید، نمی فهمید که روح اصلاً یعنی چه، این طوری است.

چکار کنیم که به روح و غذای روح و مسائل روحی بیشتر اهمیت بدهیم
بیاییم این را درست کنیم، چطوری درست کنیم؟ اگر بخواهید درست می شود، اول باید روح را شناخت، بابا روح یعنی خود تو. من یک وقتی می گفتم بدن یعنی مَرکب، از باب مسامحه، بعد یکی از ما {پرسید} گفتم: نه، مَرکب هم نیست، مرکب که بر انسان سوار نمی شود، شما هیچ وقت دیدید الاغی بر انسان سوار بشود و آن را این طرف و آن طرف بکشد؟ الآن بدن ما بر روح ما سوار است، ما به خاطر او نمی توانیم پرواز کنیم، نمی توانیم حرکت کنیم، نمی توانیم سرعت داشته باشیم، نمی توانیم خدمت کنیم، نمی توانیم کار کنیم. بهترین تشبیه برای بدن نسبت به روح لباس است، این شباهت بیشتر است، به جهتی که هیچ کاری برای ما نمی کند، فقط بار گرانی است کشیدن به دوش، یک باری است که روی دوش ما افتاده است و ما نمی توانیم… آن هم نه لباس سبکی که چندان تأثیری نداشته باشد، چون بعضی از لباس ها سبک است تأثیر ندارد ولی لباسی که مثلاً از آهن درست کرده باشند که بگوییم «و ثقل الحديد أجهدني» (بحار الأنوار، ج ‏45، ص 43) این طوری باشد، لباسی باشد که از سیمان درست کرده باشند، چنین چیزی است، بلکه از این هم بدتر است. این را ما بفهمیم، بشناسیم، حالا چطوری بشناسیم؟ باید روی آن کار بکنید، یک مقدار باید راهنمایی بشوید و یک مقدار هم باید روی آن کار بکنید. آن مقداری که مربوط به راهنمایی است همین است که شما معتقد به قیامت هستید یا نیستید؟ شما می گویید هستیم. اگر می خواهید در همین دنیا بیایید بدن انسان برای انسان دوام ندارد، پس بدن، انسان نیست، چرا؟ دیگر حساب این دو دو تا چهار تا شده است که بدن ده سال قبل را الآن ندارید، بدن بیست سال قبل در ده سال قبل از بین رفت، چیزی که از بین می رود، چیزی که نیست، عوام ترین ماها در این جمع الآن شاید این را بفهمد و بداند که با خوردن غذا سلول های جدید جایگزین سلول های قبلی می شود و آن سلول های قبلی از بین می رود، این را دیگر همه می دانند، حتی در کلاس های دبستانی هم خواندیم، این حرفی نیست، برو برگرد ندارد. پس تو آن نیستی که از بین رفته ، تویی که در بیست سال قبل خیلی خاطرات را در ذهن خود سپردی، تویی که در بیست سال قبل معتقد به خدا شدی، تویی که در بیست سال قبل خیلی از کارها را کردی و الآن به یاد داری، تو این بدن نیستی، اگر این بدن بودی می خواست همانطوری که خود بدن از بین رفت خاطراتش هم از بین برود، همه چیز فراموش بشود. پس این بدن نیستی. این بدنی که ده سال نمانده، می آید تا روز قیامت و بهشت و إلی الأبد بماند؟ آن یک لباسی است حالا نهایت بگویند همین لباس را در موقع مرگ بیرون می آورند و روز قیامت باز از همین پنبه و مثلاً پشمی که برای لباس تو بوده است باز دومرتبه برای تو نخ می بافند و لباسی درست می-کنند و باز بر تن تو می کنند، نهایت این است ولی این دوام ندارد، این با تو همیشه نیست، تو بالأخره این نیستی. این یک راهنمایی اساسی است منتها ما نمی فهمیم، ما این را قبول داریم، اعتقاد داریم، برو برگرد نیست، دو دو تا چهارتا است ولی نمی فهمیم، دیگر حالا معما است، حالا هرچه می خواهید آن را حساب کنید، ما نمی فهمیم. باز هم از این جا که بیرون رفتیم به گرسنگی شام شبمان بیشتر پابند هستیم، باز هم این رنگ لباسمان یا اینکه کجای لباسمان یک مقدار نازک شده است و می خواهد پاره بشود یا یک جای آن پاره شده است، یک جای آن کثیف شده است، به این ها بیشتر توجه داریم تا به روحمان. موقع خواب مثلاً اگر شما غذا زیاد خورده باشید ممکن است دل شما درد بگیرد یا غذا نخورده باشید نمی توانید بخوابید یا هر چیزی دیگری، می بینید دیگر همین چیزهایی که هست. آب بالای سرتان نباشد دلواپس هستید که اگر من نصف شب تشنه شدم ممکن است حال اینکه در آن وضعیت خواب آلود بلند شوم بروم از داخل یخچال آب بردارم نداشته باشم و آب را بیاوری بالای سرت بگذاری. کدام یکی از این کارها و از این قبیل کارها را برای روحت کردی؟ برای غذای روحت کردی؟ من می ترسم چیزی بگویم این ها به عنوان دستور باشد یا به عنوان عمل شما بدانید، این ها مربوط به وضع روح خود انسان است. یک کاری کرده باشید که نصف شب برای مناجات با خدا به زحمت نیفتید، همانطوری که آب را آوردید بالای سر خود گذاشتید که به زحمت نیفتید که تا یخچال بروید و برگردید، یک کاری کرده باشید که به زحمت نیفتید، تا بیدار شدید یک آب سرد خوردنیِ خوبی کنار شما باشد که فوراً بردارید سر بکشید، همانطور که در مسائل بدنی انجام می دهید در مسائل روح هم انجام بدهید. حالا می گویم اگر من بگویم که چه کار باید کرد ممکن است همۀ شما فکر کنید این هم فُرمالیتۀ آن است و درست کنم، حالا اقلاً من هم مثلاً یک قرآن بالای سر خودم بگذارم، یک چیزی که من را متوجه به خدا بکند بالای سر من باشد یا مثلاً از این قبیل، نه هیچ چیزی منظور نیست، هر کسی باید وضع خودش را رعایت کند، یکی نصف شب باید بلند شود شربت بخورد، یکی نصف شب باید آب سرد بخورد، یکی باید آب گرم بخورد، یکی باید یک کار دیگری بکند، خلاصه هر کسی مربوط به خود او است ولی شما فکر کنید که من چه کار کنم، روی این اگر یک سال هم فکر بکنید، یک سال آن را هم عمل بکنید ارزش دارد که چه کار من بکنم که نصف شب که بلند شدم حوصلۀ من بکشد بر اینکه من فلان مناجات را با خدا بکنم، فلان آب سرد ولایت را بتوانم استفاده بکنم، همین، چه کار کنم. این یک کاری است، یا مثلاً صبح تا غروب حرکت می کنید و برای یک مسافرتی می روید، صبح بگویید ما ظهر به کجا می رسیم؟ ناهار کجا می خوریم؟ یک غذایی تهیه می کنیم و در ماشین می گذاریم، آب باشد، میوه باشد، تنقلات باشد و همین کارهایی که مخصوصاً در مسافرت های دور انجام می دهیم. در همان مسافرت روح خود شما مهم تر است، چه کار بکنیم؟ یک نواری مثلاً گوش بدهید، یک سخنرانی گوش بدهید، یک قرآنی را با توجه گوش بدهید، یک کاری بکنید که غذای روحتان را هم تأمین کرده باشید، نداریم، یعنی به آن بیشتر اهمیت می دهیم، مثلاً از مشهد حرکت کردید و می خواهید به تهران بروید یک صبح تا عصری راه دارید، ظهر کجا ناهار بخوریم؟ مثلاً شاهرود، نمی دانم کدام رستوران تمیزتر است؟ غذای آن بهتر است؟ همۀ این ها را دقیق رعایت می کنیم ولی حالا در راه مثلاً چه کار بکنیم که روح ما یک مقداری رشد بکند، یک مقداری سیر بشود، یک مقدار غذایی برای آن تهیه بکنیم، هیچ گاه به فکر نیستیم اگر هم باشیم خیلی ضعیف هستیم، ببینید این ها است. اگر ما خودمان را بشناسیم، بفهمیم چه کسی هستیم، حضرت امیر فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ» (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص261) قدر خودتان را بشناسید، تو چه کسی هستی؟ اگر تو این بدن هستی هر کاری می خواهی بکن، بیشتر از همین کارهایی هم که می کنی نمی توانی انجام بدهی، حتی چایی خودت را هم در راه با آن لرزش ماشین و این ها درست می کنی، فلاکس حتماً باید داشته باشی، همۀ کارها را می کنی ولی کوچکترین کاری برای روحت نمی کنی. خود من یکی از شماها و شماها هم یکی از ما، همۀ ما با هم هستیم دیگر، چه کار می کنیم؟ در راه که می آییم یک غذایی برای روح خود تهیه بکنیم، چون این حیوونی هم بیچاره هم گرسنه می شود، تشنه می-شود، این اصلاً خود ما هستیم، ما این هستیم. مثل این است که شما وقتی مسافرت می روید برای لباستان صابون برارید، یک تشت برای رختشویی بردارید یا یک ماشین لباس شویی عقب ماشینتان بگذارید، نمیدانم چه و چه و چه، همۀ این ها را بکنید ولی اصلاً غذا برای خودتان برندارید، حالا به همان سلسله مراتب برمی گردید. غذا برای خودتان برندارید، به شما نمی خندند؟ یک ماشین لباس شویی عقب گذاشتید، نمی دانم اتو، هر چیزی که برای مرتب بودن لباس شما لازم است که حتی یک چین بر آن وارد نشده باشد تهیه می کنید و برمی دارید اما ناهار برای ظهرتان فکر نکرده باشید. به خدا قسم صد برابر بدتر از این است این کارهایی که ما الآن داریم می کنیم، یعنی آن عقلِ کلی که دارد به ما نگاه می کند، همانطوری که ما به آن انسانی که برای لباسش اتو برداشته ، ماشین لباس شویی برداشته ، صابون برداشته ، همه چیز برداشته ، در این راه بیابانی که می خواهد از مشهد تا تهران بیاید همۀ این ها را برداشته ولی غذا برنداشته برای شکم خودش و خودش ، گرسنگی هم می کشد، اصلاً گرسنگی را متوجه نمی شود، نمی فهمد روح این مرده است. از همین جا معلوم می شود که روح چه کسی مرده است و روح چه کسی نیمه مرده است. روحی کی صد در صد …

کسانی که ذائقه معنوی ندارند توقع نداشته باشند چشم دل را بشناسند
اگر از صبح تا شب شما در ماشین آمدید، مدام تخمه خوردید و تنقلات خوردید و شوخی کردید و حرف های بی ربط زدید، به قول خود آن ها نردبان در راه بیندازید، مدام راه را کم کنید، سرتان را گرم کنید ولی هیچ فایده-ای از جهت روحی نداشته باشید این شخص آن چنان مورد خنده و تمسخر است، اگر همان جا یک توجهی به خدا و ائمه و ارواح مؤمنین بکنید می بینید همۀ آن ها دارند به شما می خندند، عجب انسان احمقی است. این کلمه را برای خود قبول کنید، کسی که همه چیز برای راه خود، برای بدن خود، برای شکم خود تهیه می کند و هیچ چیز برای روح خود تهیه نمی کند به خدا قسم خیلی پست تر از این انسانی است که همه چیز برای لباس خود تهیه کرده است ولی برای بدنش هیچ چیزی تهیه نکرده است. بیاییم از این جا تکانی بخوریم، یک حرکتی بکنیم و دوست داشتم اگر می شد این حرف من به همه می رسید که متأسفانه نمی شود که دیگر توقع نداشته باشید، تو که مدام به بدنت رسیدی، مدام به خوراک شکمت رسیدی توقع داری چشم دلت را بشناسی یا از چشم دل استفاده کنی؟ توقع داری از گوش دل استفاده کنی؟ توقع داری که حرف مفید برای تو غذا بشود؟ تو اصلاً ذائقه نداری، تو به ذائقۀ ات اهمیت نمی دهی، اشتهای خودت را کور کردی. این مسئله برای خود من تجربه است این هایی که تا ساعت هشت صبح می خوابند بعد که بلند می شوند واقعاً میل به صبحانه ندارند. می-گوییم که از ساعت هشت شب تا هشت صبح دوازده ساعت است چطور شد در این مدت دوازده ساعت اشتها به غذا نداری ولی ظهر که غذا می خوری ساعت دوازده تا هشت شب آن قدر گرسنه می شوی که حساب ندارد، چرا؟ علت آن این است که اشتهای تو کور شده است، یعنی یک مدتی قبل از آفتاب بلند شو صبحانه بخور… ماه رمضان بهترین تجربه است، بین افطار و سحری فاصله خیلی کمتر است تا شام و صبحانه، سحر انسان بلند می-شود حسابی میل به غذا دارد و زیادی هم می خورد، علت آن این است که اشتهای تو کور شده است، این اشتهای کورشده {البته} اگر تو را از پا درنیاورد… یک مدتی غذا نخور، اشتهای تو آن چنان کور می شود که اصلاً میل به غذا نداری. بعضی ها که آب درمانی می کنند می گویند دو سه روز اول غذا نخوردن سخت است بعد دیگر خیلی ساده می شود، آسان می شود، به اصطلاح عوام اشتهای آن ها کور می شود، یعنی ما مشهدی ها می گوییم تلخه می شود. دیگر میل به غذا ندارد، متأسفانه ماها این طوری شدیم، دیگر میل به غذا نداریم. یک قدری هم صحبت بشود، نه می فهمیم، نه استفاده می کنیم، نه درک می کنیم، مدام در همین مسائل ظاهری هستیم، همین ها ما را کَر و کور کرده است.

شناخت روح وداشتن چشم دل و گوش دل برای ارتباط با خدا و حقایق
این مسئله حتماً باید حل شود، اگر آن را حل کردید یعنی حالا با یک دلایل عقلی و علمی می توانم ثابت کنم که صد برابر تأثیر گرسنگی روح انسان بیشتر است، تأثیر فقر آن بیشتر است، ناراحتی آن بیشتر است، تأثیر همه چیز آن از بدن بیشتر است و در ما اثری ندارد. نماز هم که می خوانیم غذای روح مان نیست، این نماز مثل نان است که سر هر سفره هست، مثل برنج الآن است که سر هر سفره هست. نگویید ما مدام نماز خواندیم، نماز خواندیم…، به خدا قسم من فرد هفتاد ساله هشتاد ساله را دیدم که هنوز نمی فهمد نماز یعنی چه، هنوز «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ‏» (فاتحه، آیه 5) را عمل نمی کند، این قدر هم تکرار شده است. این یک غذایی نیست که تنوع در آن باشد، نه، این باید باشد، این نان سر سفره است، این برنج سر سفره است، این اساس سفره است. بقیۀ اعمال عبادی که مستحب است مثل تنوعات مختلفی است که ما داریم و همین یک بدبختی است که من باید مدام مثال به….، یعنی بالاتر این است که خدای تعالی هم برای اینکه ما بفهمیم مدام مثال به همین مادیات زده است وإلّا روح انسان یک چیز دیگر است، روح چشم دارد که خیلی قوی تر از چشم ظاهری است، اصلاً بی خود اسم این چشم را چشم گذاشتند به جهت اینکه یک محدودۀ خیلی ساده ای را می تواند ببیند، تازه آنهم نه باطن آن را، من الآن چقدر می توانم ببینم؟ حتی آقای کاشانی را هم نمی توانم ببینم، فقط این قسمت را می توانم ببینم. من چقدر می توانم ببینم؟ چقدر می توانم بشنوم؟ چقدر می توانم احساس کنم؟ اما روح انسان،خدای با آن عظمت را احساس می کند، خدای با آن عظمتی که همۀ موجودات مثل ذره ای، آن هم تازه نمی شود مقایسه کرد، مثل ذره ای در مقابل پروردگار است آن خدا را می بیند. ببینید این چشم مهم تر است یا آن چشم؟ «ما رايت شيئا الا و رأيت اللَّه قبله و بعده‏ و معه» (درخشان پرتوى از اصول كافى، ج ‏1، ص 115) «لقاءالله، رؤیةالله» این همه روایات و آیات و این ها هست، آن چشم است یا این چشم؟ تازه این قسمتی را که من الآن دارم با این چشم می بینم این تازه با روح است، آن هم مربوط به روح است که دارم می بینم، تازه باطن شما، درون دل های شما چه می گذرد من نمی بینم، پشت سر شما مثلاً الآن چه چیزی هست من نمی بینم اما آن چشم، خدا را می بیند. لذا خدا می فرماید «وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ» (أعراف، آیه 179) این چشم بدنی، لباسی را دارد «لا يُبْصِرُونَ بِها» ولی حتی با همان چشم هم نمی تواند ببیند، یعنی همین محدوده ای که الآن من دارم نگاه می کنم باز یک محدودتری در آن هست، یعنی صورت های شما را می بینم ولی پشت سر شما را نمی بینم، ظاهر شما را می بینم ولی قلب شما را نمی بینم، افکار شما را نمی بینم، علوم شما که در مغز شما هست من نمی بینم، من نمی توانم با یک نگاه ببینم که کدام یک از شما باسوادتر هستید و کدام یک بی سوادتر، نمی توانم ببینم ولی آن چشم… آقایان خدای من شاهد است خیال نیست، الآن تا من می گویم خدا، او می گوید تخیل است، تفکر است، عقل است، هرچه که هست، دیدن است، دیدن واقعی آن است. من اگر گفتم آقا ولی عصر علیه السلام از در وارد شدند، این جا آمدند نشستند و این ها، شما هم ببینید، بله دیدیم اما اگر گفتیم الآن احاطۀ علمی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بر ما دارد ما چون آن چشم را نداریم آن را نمی-بینیم، چون چشم روحی نداریم روح حضرت را نمی بینیم، سخن ایشان را نمی شنویم، سخن خدا را نمی شنویم، واقعاً نمی شنویم، شما می گویید نه، الآن این اتاق خلوت بشود تمام افراد این اتاق بیرون بروند شما باشید و خودتان و خدای شما، یک قدری با خدا صحبت کنید، اگر یک طرفه نبود، هر چه شما بگویید ولی جواب خبری نیست، چرا؟ به جهتی که گوش ما کَر است وإلّا به قول شاعر می گوید آواز خدا همیشه در گوش دل است، گوش مان کر است. ما خدا را نمی بینیم، در خلوت، نیمه های شب نمی بینیم، چرا؟ برای اینکه چشم مان کور است. چرا علی بن ابیطالب در بین جمعیت… همۀ جمعیت دُور او بودند وإلّا نمی گفت «ما رايت شيئا الا و رأيت اللَّه قبله و بعده‏ و معه» خدا را می بیند، چطور شد علی بن ابیطالب دید، اولیاء خدا می بینند، همه متوجه خدا هستند، همه با خدا هستند، فرق حضرت یوسف و زلیخا همین بود که زلیخا خدا را نمی دید ولی یوسف می دید و همان خدا این را کنترل کرد «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ» (یوسف، آیه 24) اگر حضرت یوسف خدا را نمی دید و مثل زلیخا بود او هم چه فرقی می کرد، هر دو مثل هم انسان بودند.

اگر روح شناس باشید ، امراض روحی در افراد خودش را نشان می دهد
چرا ماها روح را نمی بینیم که روح ما مثلاً چه خوراکی دارد، چه مرضی دارد. الآن کدام یک از ما بیشتر مریض هستیم؟ کدام یک از ما بیشتر سالم هستیم؟ هیچ کس نمی داند. یک مقداری اهل ریا و ریا کاری باشیم خود را خوب و سالم معرفی کنیم شما هم خیال می کنید من سالم هستم و حال اینکه امراض بدنی را می شود پوشاند، تمام بدن شما زخم باشد یک لباس بپوشید تمام است، اما امراض روحی خیلی زود ظاهر می شود ولی در عین حال ما نمی بینیم. افرادی هستند که سرتاپا مرض هستند و حتی اعمالشان نشان می دهد که این ها مریض هستند ولی ماها حتی نمی بینیم. روح خیلی خود را زود نشان می دهد، نه اینکه فکر کنید حالا وقتی چشم یک ولیّ خدا به صورت شما می افتد می فهمد که چقدر در باطن شما امراض مختلف هست، نه، خودش را نشان می دهد، روح اصلاً خود شما هستید، حقیقت شما است، خودش را زود نشان می دهد، تکبر را زود نشان می دهد، نمی دانم مرض های مختلف را زود نشان می دهد ولی مرض های بدنی زود نشان داده نمی شود، در عین حال چشم ما کور است و مرض های روحی افراد را نمی بینیم. بعضی وقت ها من می بینم بعضی ها گول بعضی ها را می خورند می-گویم تو چطور ندیدی که این فرد خائن است؟ نه اینکه حالا فکر کنید من می بینم و او نمی بیند، نه، این به خاطر این است که خیانت، خودش را زود نشان می دهد، انسان خائن خودش را زود معرفی می کند، اما یک زخم سرطان پشت شما یا روی شکم شما باشد این را می شود پوشاند، می شود این را ظاهر نکرد، بلکه انسان اصرار دارد که آن را ظاهر نکند.

شناخت روح و معنای ارتباط با امام زمان و حقیفت کمالات
بالأخره می خواهم این را عرض کنم که ما تا این مشکل را، همین مشکلی که عرض کردم، حل نکنیم به هیچ کمالی نمی رسیم، یعنی می دانید علت آن هم این است که نمی خواهیم، چون نمی شناسیم، بدی ها را نمی بینیم، نقص ها را نمی بینیم، کمالات را نمی بینیم، طبعاً نمی خواهیم هم که آن نقص ها برطرف بشود، آن کمالات {به وجود بیاید} شما بگویید من خیلی شائق هستم امام زمان را ببینم، من دیدم افرادی را که شب تا صبح گریه می-کنند، واقعاً هم عاشق هستند اما عاشق چشم و ابروی آقا هستند، به او می گویند چشم دلت را باز کن امام زمان کنار تو نشسته است، او می گوید نه، می گوید من در عین حال دوست دارم بدن حضرت را ببینم. خدا که بدن ندارد چه کار می کنی؟ چون اصل او است،این جا چه کار می کنی؟ من خیلی دوست دارم به کمالات برسم، کمالات چیست؟ گاهی بعضی ها را دوست دارم یک مقدار تکان بدهم می گویم کمالات چیست؟ می گویند ما هم مکاشفه داشته باشیم، ما هم خواب خوب بینیم، وقتی به دیوار می گوییم برو عقب برود، وقتی به کوه می گوییم همراه ما راه بیفتد بیاید، حالا کوه عَلَم کوه با شما راه افتاد، شما می خواهید تهران بروید، او را آن جا چه کار می کنی؟ ما یک وقتی کنار دریای بمبئی ایستاده بودیم یک شخصی ماری آورده بود، این مار خیلی قطور بود، شاید تنۀ آن طوری بود که یک انسان را می بلعید، نمی دانم این را چطوری آورده بود می خواست بفروشد بچۀ ما می گفتی این را بخریم، گفتیم حالا ما خریدیم آن را چه کار کنیم؟ آن را کجا ببریم؟ شب باید در یک اتاق پهلوی خود تو بخوابد. حالا این کوه با تو راه افتاد آن را چه کار می خواهی بکنی؟ تمام پرنده ها تحت فرمان تو بودند، شب این شغال های کلاردشت و گرگ ها و همۀ این ها آمدند آقا ما در اختیار شما هستیم، می گویید برو رد کارت، ما جا برای خودمان نداریم تا چه برسد برای شما. انسان بیچاره است، این همه کرامتی که در نظر تو کرامت است و خیال می کنی کمالات است این ها جز دردسر چیز دیگری ندارد. کمالات این است که انسان چشمش را باز کند، همان یک لحظه ای که در نیمه شب چشمش را باز می کند خدا را ببیند، این کمال است. یک لحظه ای که چشمش را باز می کند ائمۀ معصومین را دُور خودش ببیند. یک لحظه ای که چشمش را باز می کند و به خودش نگاه می کند هرچه می بیند صفات حمیده باشد، این ها کمالات است. ببینید اشتباهی می رویم، الآن یک مستجاب الدعوه ای این جا باشد که هرچه بگوید فوری انجام بشود، چنین فردی باشد، می گوییم به به عجب انسان خوبی است، چه خوبی دارد؟ مستجاب الدعوه وقتی خوب است که بندۀ خدا باشد وإلّا چه خوبی دارد؟ به یکی گفتند فلانی روی آب راه می رود، هرچه روی آب راه برود مثل ماهی نمی تواند آن طور غواصی بکند، به یکی گفتند فلانی طی الأرض دارد و به هوا می پرد، مثل کبوتر است، تازه مثل یک حیوانی شده است. این ها کمال نیست، این ها تازه اگر چیزی هم باشد و انسان درست راه را رفته باشد، بر فرض ریاضت های شرعی کشیده باشد، تازه نمودار کمالات است، یعنی نشانگر کمالات است، نشان می دهد… تو اگر نخواسته باشی به کسی کمالات خودت را نشان بدهی هیچ وقت از آن ها استفاده نمی کنی، وإلّا نشانگر کمالات است، یعنی این کسی که مستجاب الدعوه است معلوم است که با خدا ارتباط دارد، خدای تعالی به حرف او توجه می کند و دعای او را مستجاب می کند آن هم اگر صلاح باشد وإلّا خود این ها کمالات نیست. این قدر جوکی های هندی در هندوستان هستند و کارهای عجیب و غریبی می کنند که حساب ندارد، آن ها باکمال هستند؟ حتی بعضی از آن ها خدا را هم قبول ندارند، باکمال هستند؟ نه، جداً، نمی خواهم این مسائل تحمیلی باشد، این ها عقلی نیست؟ این کار نشانگر چیست؟ این مستجاب الدعوه بودن؟ جز این است که مردم دُور تو جمع بشوند و بگویند آقا برای ما دعا کن، شما هم خدا را مجبور بکنید نستجیر بالله {دعای شما را برآورده کند} مثل اینکه می گویند حضرت ابوالفضل نستجیر بالله از این کارها کرد و به خاطر اینکه فشار شما زیادتر است، قدرت شما زیادتر از خدا است او را مجبور {به استجابت دعا کنید} مثل جریان حضرت یعقوب در تورات که با خدای تعالی کشتی گرفت و خدا را بر زمین زد، آخر آن این-طوری می شود دیگر، این کمال تو است، هیچ وقت به این طور کمالات فکر نکنید. کمال آن چیزی است که عقل انسان زیاد بشود، علم او زیاد بشود، حکمت او زیاد بشود، معرفت او زیاد بشود، خدا را بهتر بشناسد، همه چیز او درست باشد، انسان واقعی بشود، الگوی برای همۀ مردم باشد و خود او نمونه ای از وجود مقدس علی بن ابیطالب باشد، نمونه ای از وجود مقدس امام زمان باشد. امیدوار هستیم خدای تعالی همۀ ما را به حقیقت برساند، این جا است که علی بن ابیطالب به کمیل می گوید «ما لک و الحقیقة؟» إن شاءالله شما مورد این خطاب واقع نشوید و از خدا می خواهم همۀ شما به حقیقت إن شاءالله برسید.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

سوره مبارکه نازعات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

«خصوصیات ملائکه»

وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً ﴿۱﴾

قسم به فرشتگانی که جان را با قدرت می گیرند. ﴿۱﴾

وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً ﴿۲﴾

و قسم به فرشتگانى که روح را با نشاط مى گیرند. ﴿۲﴾

وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً ﴿۳﴾

و قسم به فرشتگانى که (در فضا) با سرعت حرکت مى کنند. ﴿۳﴾

فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً ﴿۴﴾

پس بر یکدیگر سبقت می گیرند. ﴿۴﴾

فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً ﴿۵﴾

پس کارها را تدبیر می کنند. ﴿۵﴾

یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ﴿۶﴾

آن روزی که زلزله لرزاننده ای باشد. ﴿۶﴾

«خصوصیات روز قیامت»

تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ ﴿۷﴾

پشت آن زلزله دیگری قرار گیرد. ﴿۷﴾

قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ ﴿۸﴾

در آن روز دلها می ترسند. ﴿۸﴾

أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ ﴿۹﴾

دیدگان آنها خاشع است. ﴿۹﴾

یَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ ﴿۱۰﴾

می گویند: آیا ما به حالت اوّل برمی گردیم؟ ﴿۱۰﴾

أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً ﴿۱۱﴾

آن وقتی که ما استخوانهای پوسیده ای شدیم؟ ﴿۱۱﴾

قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ ﴿۱۲﴾

می گویند: در این صورت برگشت زیان آوری است. ﴿۱۲﴾

فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾

پس جز این نیست که آن یک فریاد است. ﴿۱۳﴾

فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ ﴿۱۴﴾

پس ناگهان آنها در زمین ظاهر می گردند. ﴿۱۴﴾

«اشاره ای به قصّه حضرت موسی علیه السلام»

هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ ﴿۱۵﴾‏

آیا قصّه موسی به تو رسیده است؟ ﴿۱۵﴾

إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۶﴾

آن وقتی که در وادی مقدّس طوی پروردگارش او را صدا زد. ﴿۱۶﴾

اِذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۱۷﴾

(که) به طرف فرعون برو، قطعا او طغیان کرده است. ﴿۱۷﴾

«دعوت کردن حضرت موسی علیه السلام، فرعون را به تزکیه نفس و انس با خدا»

فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى ﴿۱۸﴾

پس (به او) بگو: آیا می خواهی تزکیه کنی؟ ﴿۱۸﴾

وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى ﴿۱۹﴾

و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از او در خشیت باشی؟ ﴿۱۹﴾

فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى ﴿۲۰﴾

پس (موسی) به او نشانه بزرگ خدا را نشان داد. ﴿۲۰﴾

«عصیان فرعون و ادّعای بزرگ او»

فَكَذَّبَ وَعَصَى ﴿۲۱﴾

پس او تکذیب کرد و عصیان نمود. ﴿۲۱﴾

ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى ﴿۲۲﴾

سپس پشت کرد و (در کارش) سعی نمود. ﴿۲۲﴾

فَحَشَرَ فَنَادَى ﴿۲۳﴾

پس جمع کرد و (مردم را) ندا داد. ﴿۲۳﴾

فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ﴿۲۴﴾

پس گفت: من پروردگار برتر شما هستم. ﴿۲۴﴾

فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى ﴿۲۵﴾

پس خدا او را به عذاب آخرت و دنیا گرفت. ﴿۲۵﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى ﴿۲۶﴾

قطعا در آن عبرتی بود برای کسی که از خدا خشیت داشته باشد. ﴿۲۶﴾

برداشت از آیات ۲۶ – ۱۵

حضرت موسی علیه السلام و فرعون

قضیه حضرت موسی علیه السلام و فرعون مکرر در قرآن ذکر شده ولی در هر دفعه به مسئله اخلاقی و تهذیب نفس اشاره مستقلی گردیده است. در این قسمت برداشت مان برای سالک الی اللّه این است که خدای تعالی حضرت موسی   علیه السلام را به سوی فرعون فرستاده که به او بگوید: آیا می خواهی تزکیه نفس کنی، آیا می خواهی به سوی خدا بروی و از خدا بترسی و در خشیت باشی. و به او آیت بزرگ خدا را نشان بده اما او قبول نکرد و تکذیب کرد و به هوای نفس خود و خواسته خود ادامه داد و گفت: من پروردگار برتر شمایم. خدا پس از این مهربانی که به او نمود و او توجه نکرد بلکه با خدا مبارزه نمود. خدا او را به عذاب دنیا و آخرت مبتلا فرمود. این پند و اندرزی است برای کسی که از خدا خشیت دارد.

«خلقت آسمانها و زمین مهمّ تر است یا خلقت شما؟»

أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا ﴿۲۷﴾

آیا خلقت شما سخت تر است یا بنای آسمان(ها) که آن را ساخته است؟ ﴿۲۷﴾

رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ﴿۲۸﴾

سقف آن را بالا برده و آن را منظّم فرموده. ﴿۲۸﴾

وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ﴿۲۹﴾

و شبش را تاریک کرده و روزش را ظاهر نموده. ﴿۲۹﴾

وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾

و زمین را بعد از آن گسترش داده. ﴿۳۰﴾

أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴿۳۱﴾

آبش را از آن خارج کرده و چراگاهش را بیرون آورده ﴿۳۱﴾

وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ﴿۳۲﴾

و کوهها را محکم کرده. ﴿۳۲﴾

مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿۳۳﴾

(همه) برای بهره گیری شما و چهارپایانتان است. ﴿۳۳﴾

فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى ﴿۳۴﴾

پس وقتی که حادثه بزرگ بیاید. ﴿۳۴﴾

يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ﴿۳۵﴾

روزی که انسان به یاد آنچه کوشش کرده، بیفتد. ﴿۳۵﴾

وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَىٰ ﴿۳۶﴾

و جهنّم برای کسی که ببیند، آشکار گردد. ﴿۳۶﴾

فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ﴿۳۷﴾

پس امّا کسی که طغیان کرده ﴿۳۷﴾

وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۳۸﴾

و زندگی دنیا را مقدّم داشته. ﴿۳۸﴾

فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿۳۹﴾

پس قطعا جهنّم همان مأوای او است. ﴿۳۹﴾

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿۴۰﴾

و امّا کسی که بترسد از مقام پروردگارش و نفسش را از هوی نهی کند، ﴿۴۰﴾

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿۴۱﴾

پس قطعا بهشت مأوای او خواهد بود. ﴿۴۱﴾

برداشت از آیات ۴۱ – ۴۰

 ترس از خدا

سالک الی اللّه باید از مقام و شخصیت پروردگارش بترسد و نفسش را از هوا و هوس نهی کند تا آن که بهشت مأوای او گردد. زیرا با داشتن هوای نفس به خصوص نفس اماره بالسوء نمی تواند در بهشت مأوی بگیرد و لذا یا در دنیا که سهل تر است و یا در روز قیامت که سخت تر است باید خود را تزکیه کند. زیرا بهشت محل ناسازگاری و نزاع و دعوا نیست بلکه آنجا محل آرامش و راحتی است.

«سؤال درباره زمان قیامت»

يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا ﴿۴۲﴾

از تو درباره ساعت قیامت می پرسند که در چه وقت واقع خواهد شد؟ ﴿۴۲﴾

فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا ﴿۴۳﴾

تو را به گفتگوی آن چه کار است؟ ﴿۴۳﴾

إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا ﴿۴۴﴾

آن به پروردگارت منتهی می شود. ﴿۴۴﴾

إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا ﴿۴۵﴾

فقط تو کسی را که از آن (قیامت) می ترسد، بیم دهنده ای. ﴿۴۵﴾

كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾

مثل این است که آنها روزى که آن (قیامت) را مى بینند، چنین احساس مى کنند که جز شبى یا روزى (در عالم برزخ) توقّف نکرده اند. ﴿۴۶﴾

سوره مبارکه انشقاق

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

«علائم قیامت»

إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ ﴿۱﴾

زمانی که آسمان شکافته شود. ﴿۱﴾

وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿۲﴾

و فرمان پروردگارش را ببرد و حقّ هم همین است. ﴿۲﴾

وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ ﴿۳﴾

و وقتی که زمین کشیده شود. ﴿۳﴾

وَأَلْقَتْ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتْ ﴿۴﴾

و آنچه در او است بیرون اندازد و خالی شود. ﴿۴﴾

وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿۵﴾

و فرمان پروردگارش را ببرد و حقّ هم همین است. ﴿۵﴾

«ملاقات با خدای تعالی»

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿۶﴾

ای انسان، قطعا تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی نمود. ﴿۶﴾

«نامه اعمال در قیامت»

فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ﴿۷﴾

پس امّا کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شود. ﴿۷﴾

فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَاباً یَسِیراً ﴿۸﴾

به زودی حساب آسانی برای او محسوب می شود. ﴿۸﴾

وَیَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً ﴿۹﴾

و به سوی خانواده اش خوشحال برمی گردد. ﴿۹﴾

وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ﴿۱۰﴾

و امّا کسی که نامه اعمالش از پشت سرش به او داده می شود. ﴿۱۰﴾

فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُوراً ﴿۱۱﴾

پس به زودی فریاد می زند که هلاک شدم. ﴿۱۱﴾

وَیَصْلَى سَعِیراً ﴿۱۲﴾

و در آتش سوزان انداخته می شود. ﴿۱۲﴾

إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿۱۳﴾

او در میان خانواده اش مسرور بوده. ﴿۱۳﴾

إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ ﴿۱۴﴾

قطعا او گمان مى کرده که هرگز بازگشتى نخواهد داشت. ﴿۱۴﴾

بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا ﴿۱۵﴾

بلکه قطعا پروردگار او به او بینا بوده. ﴿۱۵﴾

فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ ﴿۱۶﴾

پس نه، قسم می خورم به سرخی غروب. ﴿۱۶﴾

وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ ﴿۱۷﴾

و قسم به شب و آنچه که جمع می کند. ﴿۱۷﴾

وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ﴿۱۸﴾

و قسم به ماه وقتی که کامل می شود. ﴿۱۸﴾

لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ ﴿۱۹﴾

قطعا شما از حالی به حالی منتقل می شوید. ﴿۱۹﴾

«چرا مردم ایمان نمی آورند؟»

فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿۲۰﴾

پس آنها را چه شده که ایمان نمی آورند؟ ﴿۲۰﴾

وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لَا یَسْجُدُونَ ﴿۲۱﴾ 

و زمانی که بر آنها قرآن خوانده می شود، سجده نمی کنند. ﴿۲۱﴾

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ ﴿۲۲﴾

بلکه کسانی که کافر شده اند تکذیب می کنند. ﴿۲۲﴾

وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُوعُونَ ﴿۲۳﴾

و خدا آنچه را که در دل پنهان می کنند، به خوبی می داند. ﴿۲۳﴾

فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿۲۴﴾

پس آنها را به عذاب دردناکی بشارت بده. ﴿۲۴﴾

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿۲۵﴾

مگر کسانی که ایمان آورده اند و کارهای نیک کرده اند، برای آنها اجری بدون منّت خواهد بود. ﴿۲۵﴾

برداشت از آیات ۲۵ – ۲۰

یقین به قیامت

سالک الی اللّه باید ایمانش را به خدای تعالی و آیات قرآن و آخرت روز به روز بیشتر کند و به قیامت یقینی پیدا نماید، و وقتی آیات قرآن را قرائت می کند کمال خضوع را در مقابل پروردگار انجام دهد و سجده کند و جزء کسانی که به نشانه های الهی کافرند و نعمتهای خدا را کفران می کنند نباشد. و بالاخره آن چنان در ایمان و عمل صالح قوی باشد که بدون منت از خدای تعالی اجر و ثواب بی نهایتی دریافت نماید.

سوره مبارکه انعام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

«ستايش خدای تعالی»

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱﴾ 

حمد و ستایش مال خدائى است که آسمانها و زمین را خلق کرده و ظلمات و نور را قرار داده است، سپس کسانى که کافرند از پروردگارشان صرف نظر و عدول مى کنند. ﴿۱﴾

«خلقت انسان»

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿۲﴾

او کسى است که شما را از گِل آفرید، سپس مدّتى از آن وقت گذشت و وقت حتمى نزد خدا است پس (و با این همه،) شما تردید مى کنید. ﴿۲﴾

وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ﴿۳﴾

و او خدا است در آسمانها و در زمین، مى داند پنهان و آشکاراى شما را و مى داند آنچه را که کسب مى کنید. ﴿۳﴾

«گِله های پروردگار از مردم»

وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۴﴾

و آیه اى از آیات پروردگارشان براى آنها نیامد، مگر آنکه از آن اعراض کردند. ﴿۴﴾

فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۵﴾

سپس قطعا آنها حقّ را (در) وقتى که به سراغشان آمد، تکذیب کردند. ولى به زودى خبرهاى آنچه را به مسخره مى گرفتند به آنها خواهد رسید. ﴿۵﴾

أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿۶﴾

آیا ندیدند که چقدر از اقوام قبل از آنها را ما هلاک کردیم؟ (جمعى بودند که) ما قدرتهائى به آنها در زمین دادیم که آن قدرت را به شما ندادیم و بارانهاى پى درپى براى آنها از آسمان مى فرستادیم و نهرهائى که از زیر پاى آنها جارى بود براى آنها قرار دادیم ولى آنها را به خاطر گناهانشان هلاک کردیم و جمعیت دیگرى بعد از آنها ایجاد کردیم. ﴿۶﴾

وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۷﴾

و اگر ما نوشته اى در کاغذى بر تو نازل کنیم و آن را با دستهاى خود احساس کنند، باز آنهائى که کافرند مى گویند: این چیزى جز یک سحر آشکارى نیست. ﴿۷﴾

وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ ﴿۸﴾

و گفتند: چه مى شد که بر او ملکى نازل مى شد؟ و اگر ما ملکى را نازل کنیم، کار تمام است. بعد به آنها مهلت داده نمى شود. ﴿۸﴾

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ ﴿۹﴾

و اگر ما او را ملکى قرار مى دادیم، حتما او را به صورت مردى درمى آوردیم و امر را همان گونه که آنها اشتباه مى کرده اند، بر اینها مشتبه مى نمودیم. ﴿۹﴾

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۰﴾

و قطعا قبل از تو پیامبرانى استهزاء شده اند ولى عاقبت آنچه را کسانى که از آنها مسخره کردند دامنشان را گرفت. ﴿۱۰﴾

«دستور سير و سفر»

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۱﴾

بگو: در روى زمین سفر کنید، سپس ببینید چگونه است سرانجام کار تکذیب کنندگان. ﴿۱۱﴾

برداشت از آيه ۱۱

سير و سفر

سالک الی اللّه بايد چشم عبرت داشته باشد، در زمين سير و سفر کند، به آثار گذشتگان دقت نمايد و ببيند عاقبت تکذيب کنندگان چه بوده است.

«خدای تعالی به بندگانش لطف دارد»

قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾

بگو: (آیا) آنچه در آسمانها و زمین است مال کیست؟ بگو: مال خدا است، او رحمت و مهربانى را بر خودش حتمى قرار داده است و به طور قطع همه شما را در روز قیامت که در آن شک و تردیدى نیست، دور هم جمع مى کند. (فقط) کسانى که سرمایه وجود خود را از دست داده و گرفتار زیان شدند، پس آنها ایمان نمى آورند. ﴿۱۲﴾

وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۳﴾

و براى خدا است آنچه در شب و روز سکنى گرفتند و او شنواى دانائى است. ﴿۱۳﴾

«غير خدا را سرپرست خود قرار ندهيد»

قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۴﴾

بگو: آیا غیر خدا را براى خود سرپرست انتخاب کنم؟ (خدا) آفریننده آسمانها و زمین است و او روزى مى دهد ولى از کسى روزى نمى گیرد. بگو: من دستور دارم اوّل کسى باشم که اسلام آورده و هرگز از مشرکین نباش. ﴿۱۴﴾

قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۵﴾

بگو: اگر پروردگارم را معصیت کنم، قطعا من از عذاب روز بزرگى مى ترسم. ﴿۱۵﴾

مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾

کسى که در آن روز مجازات پروردگار به او نرسد، خدا او را مشمول رحمت خود ساخته و آن همان موفّقیت آشکار است. ﴿۱۶﴾

«خير و زيان در دست خدا است»

وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۷﴾

و اگر خدا زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمى تواند آن را برطرف کند و اگر خیرى به تو برساند، پس او بر همه چیز توانا و قادر است. ﴿۱۷﴾

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۱۸﴾

و او بر بندگان خود مسلّط است و او حکیم آگاهى است. ﴿۱۸﴾

«بالاترين شهادت»

قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۱۹﴾

بگو: بالاترین شهادت، چگونه شهادتى است؟ بگو: خدا گواه میان من و شما است. و این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد، بوسیله آن از عاقبت بدى آنها را بترسانم. آیا راستى شما گواهى مى دهید که معبودان دیگرى با خدا باشد؟ بگو: من (چنین) شهادتى نمى دهم. بگو: جز این نیست که او است تنها خداى یکتا. و قطعا من از آنچه براى او شما شریک قرار مى دهید بیزارم. ﴿۱۹﴾

«پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله را همه می شناسند»

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۲۰﴾

کسانى که کتاب را به آنها داده ایم، پیغمبر را همان طور مى شناسند که فرزندانشان را مى شناسند. آنها کسانى هستند که به خودشان ضرر مى زنند، پس اینها ایمان نمى آورند. ﴿۲۰﴾

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۱﴾

و چه کسى ظالم تر از آن کسى است که بر خدا دروغ مى بندد یا آیات پروردگار را تکذیب مى کند؟ حتما خدا قوم ظالم را رستگار نمى کند. ﴿۲۱﴾

«در روز محشر چه می گذرد؟»

وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۲۲﴾

و روزى که همه آنها را با هم محشورشان کنیم سپس به کسانى که مشرک شده اند بگوئیم: شریکهائى که شما آنها را گمان مى کردید، کجایند؟ ﴿۲۲﴾  

ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ  إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿۲۳﴾

پس در آن روز آنها عذرشان چیزى جز این نیست که مى گویند: قسم به خدایى که پروردگار ما است، ما از مشرکین نبودیم. ﴿۲۳﴾  

اُنْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾

نگاه کن چطور بر خودشان دروغ مى گویند و از دست آنها مى رود آنچه را به عنوان شریک به خدا افتراء مى بستند. ﴿۲۴﴾

برداشت از آيه ۲۴ ـ ۲۱

تکذيب برداشت از آيات الهی

بعض از مردم چون به صفات رذيله گرفتار هستند و نفس خود را تزکيه نکرده اند به خود ظلم می کنند، آيات الهی را که برای هدايت آنها نازل شده تکذيب می کنند و به خدای تعالی دروغ می بندند؛ اينها هيچگاه رستگار نشده و به حقيقت نمی رسند و روز قيامت وقتی از آنها سؤل می شود آنهايی را که شما به آنها اعتماد کرده بوديد و در مقابل خدای تعالی برای آنها قدرت مستقلی قائل بوديد کجايند، آنها اين را هم منکر می شوند و می گويند ما مشرک نبوده ايم ببينيد که آنها چگونه به خودشان دروغ می بندند و راه را عوضی می روند.

«مشرکين به آيات الهی ايمان نمی آورند»

وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾

و از آنها کسانى هستند که گوش به سخنان تو مى دهند و حال آنکه بر دلهاى آنها یک تاریکى قرار دادیم که حرفهاى تو را نمى فهمند و در گوشهاى آنها سنگینى قرار دادیم و اگر همه نشانه ها را ببینند به آن ایمان نمى آورند تا وقتى که نزد تو بیایند و با تو بحث کنند. کسانى که کافر شدند مى گویند: این همان مطالب و افسانه هائى است که گذشته ها آوردند. ﴿۲۵﴾

وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۶﴾

و اينها از شنيدن آيات خدا مردم را منع می کنند و خودشان هم دوری می کنند و اينها کسی را جز خودشان هلاک نمی کنند ولی شعور ندارند. ﴿۲۶﴾

برداشت از آيات ۲۶ ـ ۲۵

يقظه و بيداری

سالک الی اللّه بايد حواسش را جمع کند و سخنان حکمت آميزی که پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله از جانب خدای تعالی آورده با دقت گوش دهد، خوب بفهمد، گوشش را باز کند و به هر نشانه ای که خدای تعالی او را راهنمايی کرده ايمان داشته باشد، با خدای تعالی و پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله و اولياء خدا عليهم السلام مجادله نکند و با بی توجهی به اين کلمات گران قيمت روبرو نشود؛ بلکه اين کفّارند که مردم را از حقايق باز می دارند و خودشان هم از آنها استفاده نمی کنند و شعور ندارند.

«برگشت به دنيا»

وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ  مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۷﴾

و اگر آنها را مى دیدى وقتى که در مقابل آتش نگه داشته شدند و مى گویند: اى کاش ما به دنیا برگردانده مى شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمى کردیم و از مؤمنین مى شدیم. ﴿۲۷﴾

بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾

بلکه براى آنها آنچه را که قبلاً مخفى مى کردند، آشکار مى شود و اگر به دنیا برگردانده شوند، همان کارهائى را که از آن نهى شده بودند دوباره انجام مى دهند و قطعا اینها دروغگویانند. ﴿۲۸﴾

«تکذيب قيامت»

وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿۲۹﴾

و اینها مى گویند: (چیزى) جز همین زندگى دنیاى ما نیست و ما (دوباره) مبعوث و زنده نخواهیم شد. ﴿۲۹﴾

وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۰﴾

و اگر آنها را وقتى در مقابل پروردگارشان نگه داشتند، مى دیدى، (خدا) به آنها مى گوید: آیا این حقّ نیست؟ همه مى گویند: به پروردگارمان قسم، چرا حقّ است. خدا به آنها مى گوید: پس بچشید عذاب را به خاطر آنچه که کافر شدید. ﴿۳۰﴾

«تکذيب ملاقات با پروردگار»

قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ ﴿۳۱﴾

قطعا کسانى که ملاقات با پروردگارشان را تکذیب مى کنند ضرر کرده اند تا آن وقتى که مرگ آنها دفعتا مى رسد، آنها مى گویند: اى افسوس بر ما که درباره آن کوتاهى مى کردیم. و آنها گناهانشان را بر دوششان مى کشند، آگاه باشید، (آنها) بار بسیار بدى را بر دوش مى کشند. ﴿۳۱﴾

«حقيقت زندگی دنيا»

وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾

و زندگى دنیا چیزى جز بازى و کارى بیهوده نیست و حتما خانه آخرت براى کسانى که تقوا دارند بهتر است. آیا عقلتان را به کار نمى اندازید؟ ﴿۳۲﴾

برداشت از آيات ۳۲ ـ ۳۱

لقاء اللّه

سالک الی اللّه بايد هدفش لقاء خدای تعالی باشد و نفس خود را برای رسيدن به اين مقام تزکيه کند، کمالات روحی را کسب نمايد والاّ روز به روز ضرر کرده و قيامت ناگهان می رسد و حسرت می برد که چرا خود را برای امروز مهيّا نکرده ام تا از لقاء پروردگارم بهره بردارم و بايد امروز بار گناه و غفلت خود را به دوش بکشم.

سالک الی اللّه بايد بداند که دنيا اگر مقدمه برای بندگی و رسيدن به لقاء اللّه نباشد جز بازی بيهوده چيزی نيست و تنها زندگی اخروی است که برای اهل تقوی ارزش دارد؛ چرا اين مردم از عقلشان استفاده نمی کنند؟!

«محزون شدن پيغمبر اکرم صلی الله عليه و آله»

قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ ﴿۳۳﴾

ما مى دانیم که سخنان آنها تو را محزون مى کند. پس آنها تو را تکذیب نمى کنند ولى ظالمین آیات خدا را انکار مى نمایند. ﴿۳۳﴾

وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳۴﴾

و قطعا قبل از تو هم پیغمبرانى تکذیب شدند. آنها در برابر تکذیب آنها صبر و استقامت نمودند و اذیتهائى دیدند تا یارى ما به آنها رسید. و براى کلمات خدا تغییردهنده اى نیست. و بعضى از اخبار پیغمبرها به تو رسیده است. ﴿۳۴﴾

«اعراض مردم»

وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۵﴾‏

و اگر اعراض آنها براى تو مشکل است، اگر مى توانى سوراخى در زمین بزن یا نردبانى به آسمان بگذار تا آیه اى براى آنها بیاورى. امّا اگر خدا بخواهد آنها را در هدایت جمع مى کند، پس تو به هیچ وجه از جاهلین مباش. ﴿۳۵﴾

إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۳۶﴾

تنها کسانى که گوش شنوا دارند (تو را) اجابت مى کنند و مردگان را خدا روز قیامت مبعوث مى کند، سپس به سوى او بر گردانده مى شوند. ﴿۳۶﴾

وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾

و گفتند: چرا از طرف پروردگارش بر او نشانه اى یا معجزه اى نازل نمى شود؟ بگو قطعا خدا قادر است که نشانه اى نازل کند ولى اکثر آنها نمى دانند. ﴿۳۷﴾

«حيوانات هم امّتهائی هستند»

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾

و هیچ جنبنده اى در روى زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند وجود ندارد، مگر آنکه آنها هم مثل شما امّتهائى هستند. ما در این کتاب هیچ چیز را فرو گذار نکرده ایم. سپس همه به طرف پروردگارشان محشور مى شوند. ﴿۳۸﴾

وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾

و کسانى که آیات ما را تکذیب مى کنند، کر و لال اند که در ظلمات قرار گرفته اند. خدا کسى را که بخواهد گمراهش مى کند و کسى را که بخواهد در راه راست قرارش مى دهد. ﴿۳۹﴾

برداشت از آيه ۳۹

صراط مستقيم

سالک الی اللّه اگر می خواهد خدای تعالی او را دوست داشته باشد و او را در صراط مستقيم راهنما باشد، بايد خود را از تاريکی جهل و انحراف نجات دهد و به راه راست که همان تمسّک به قرآن و عترت است برساند.

«عذاب الهی»

قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾

بگو: چطور مى بینید اگر عذاب خدا به طرف شما بیاید یا ساعت قیامت به شما برسد؟ آیا غیر خدا را مى خوانید اگر راست مى گوئید؟ ﴿۴۰﴾

بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾

بلکه تنها او را مى خوانید و او اگر بخواهد، مشکل شما را که خدا را به آن جهت خوانده اید حل مى کند و آنچه را که شما شریک خدا قرار مى دهید فراموش خواهید کرد. ﴿۴۱﴾

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾

و قطعا ما به طرف امّتهائى که قبل از تو بوده اند پیامبرانى فرستاده ایم. آنها را با ناراحتى و شدّت و رنج مواجه نمودیم، شاید آنها تضرّع کنند. ﴿۴۲﴾

فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾

پس چرا وقتى که مجازات ما به آنها رسید تسلیم نشده و تضرّع نکردند؟ بلکه دلهاى آنها را قساوت گرفت و شیطان براى آنها آنچه را مى کردند، زینت داد. ﴿۴۳﴾

«عذاب ناگهانی»

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾

وقتى که آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى هر چیزى را به روى آنها باز کردیم، تا زمانى که خوشحال شدند به آنچه به آنها داده شده است. ناگهان آنها را گرفتیم. در این موقع همگى مأیوس گردیدند. ﴿۴۴﴾

فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۵﴾

و به این نحوه دنباله کسانى که ستم کردند قطع شد و ستایش و حمد مخصوص خدائى است که پروردگار جهانیان است. ﴿۴۵﴾

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ﴿۴۶﴾

بگو: چطور مى بینید اگر خدا گوش و چشم شما را بگیرد و بر دلهایتان مُهر بزند، کیست خدائى غیر از خدا که آنها را به شما برگرداند؟ ببین چگونه آیات مختلف را براى آنها شرح مى دهیم، سپس آنها پشت مى کنند. ﴿۴۶﴾

قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۷﴾

بگو: چگونه مى بینید اگر عذاب خدا بطور ناگهانى یا آشکار به سراغتان بیاید؟ آیا جز جمعیت ظالم هلاک مى شوند؟ ﴿۴۷﴾

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾

و ما پیامبران را نفرستاده ایم، جز آنکه آنها بشارت دهنده و ترساننده بودند. پس کسى که ایمان بیاورد و خود را اصلاح کند، نه خوفى بر آنها هست و نه محزون مى شوند. ﴿۴۸﴾

برداشت از آيه ۴۸

رسيدن به مقام اولياء خدا

مبلّغين الهی و تمام انبياء عليهم السلام برای آنکه مردم را به ثواب ها بشارت دهند و از عذاب ها بترسانند مبعوث شده و فعاليت می کنند که اگر کسی راه ايمان، اعتقادات، تزکيه نفس، اصلاح روح و اعمال خود را در پيش بگيرد حتماً به مقام اولياء خدا که نه خوفی آنها را می گيرد و نه محزون می شوند، خواهد رسيد.

وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾

و کسانى که آیات ما را تکذیب مى کنند، به خاطر فسقى که مى نمایند، عذاب آنها را خواهد گرفت. ﴿۴۹﴾

«من غيب نمی دانم، من فقط از وحی پيروی می کنم»

قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴿۵۰﴾

بگو: من به شما نمى گویم که در نزد من خزائن خدا هست و من از غیب آگاه نیستم و من به شما نمى گویم که ملک هستم. من فقط از آنچه به من وحى شده، پیروى مى کنم. بگو: آیا کور با بینا یکسان است؟ پس چرا فکر نمى کنید؟ ﴿۵۰﴾

«ترس از قيامت»

وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۵۱﴾

و بوسیله قرآن بترسان کسانى را که مى ترسند که روز قیامت به سوى پروردگارشان محشور شوند و براى آنها غیر از خدا ولىّ و شفیعى نیست، شاید اینها داراى تقوا شوند. ﴿۵۱﴾

«افراد با خدا را از خود دور نکن»

وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۲﴾‏

و کسانى را که صبح و شب پروردگارشان را مى خوانند و جز ذات مقدّس پروردگار چیز دیگرى را منظور نکرده اند، از خود دور و طرد نکن. از حساب آنها چیزى بر تو نیست و از حساب تو هم چیزى بر آنها نیست. پس اگر آنها را مطرود کنى، از ظالمین خواهى بود. ﴿۵۲﴾

«امتحان بعضی بوسيله بعضی»

وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ ﴿۵۳﴾

و این چنین بعضى از آنها را بوسیله بعض دیگر امتحان کردیم تا آنها بگویند: آیا اینها هستند که خداوند از میان ما بر آنها منّت گذارده (و نعمت ایمان را به آنها داده است)؟ آیا خدا شاکران را بهتر نمى شناسد؟ ﴿۵۳﴾

«خدا بر ذاتش مهربانی را ثبت کرده است»

وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۵۴﴾

و وقتى کسانى که به آیات ما ایمان آورده اند نزد تو آمدند، به آنها بگو: سلام علیکم. پروردگار شما بر ذات خودش رحمت را نوشته (واجب کرده) است. قطعا کسى که از شما روى نادانى عمل بدى بکند، سپس بعد از آن توبه نماید و خود را اصلاح کند، پس خدا محقّقا بخشنده مهربانى است. ﴿۵۴﴾

وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ ﴿۵۵﴾

و این چنین ما آیاتمان را براى اینکه راه مجرمین روشن شود توضیح مى دهیم. ﴿۵۵﴾

برداشت از آيات ۵۵ ـ ۵۲

ترک حسادت

سالک الی اللّه بايد بداند که خدای تعالی به هر کس که نعمت عنايت می کند برای امتحان او است و بر مؤمنين به خاطر نعمت هايی که به آنها داده حسادت نکند، بلکه به آنها سلام بگويد و اين را بداند که خدای تعالی برای خودش نسبت به بندگانش رحمت و مهربانی را واجب قرار داده. لذا کسی که روی نادانی کار بد بکند بخصوص در دوران جهالت و طفوليّت، صفات رذيله را در روح خود بوجود بياورد و بخواهد تزکيه نفس کند و توبه نصوح نمايد؛ بايد خود را با استقامت در صراط مستقيم قرار دهد و اعمال و صفات رذيله خود را اصلاح نمايد چون خدای تعالی بخشنده و مهربانی خاصّی به آنها دارد و آنها به کمالات روحی موفّق خواهند شد.

«پيامبر صلی الله عليه و آله پيروی از هوای نفس مردم نمی کند»

قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ ﴿۵۶﴾

بگو: قطعا من نهى شده ام از اینکه بندگى کسانى را که غیر از خدا مى خوانید بکنم. بگو: من پیروى هواهاى نفسانى شما را نمى کنم که در این صورت گمراه شده ام و من از هدایت شدگان نیستم. ﴿۵۶﴾

قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ ﴿۵۷﴾

بگو: قطعا من داراى دلیل و بینه اى از طرف پروردگارم هستم و شما آن را تکذیب کردید، و آنچه شما به آن عجله دارید، نزد من نیست. حکم و فرمانى نیست، مگر براى خدا. (تنها او است که) حقّ را بیان مى کند و او بهترین تعیین کنندگان است. ﴿۵۷﴾

قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ ﴿۵۸﴾

بگو: اگر آنچه که شما به آن عجله مى کنید در اختیار من بود، کار در بین من و شما تمام مى شد و خدا به احوال ظالمین داناتر است. ﴿۵۸﴾

«علم غيب در اختيار خدا است»

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۵۹﴾‏

و در نزد او است کلیدهاى پنهانیها که دیگرى جز او آنها را نمى داند. و خدا مى داند آنچه در بیابان و دریا است و برگ درختى نمى افتد، مگر آنکه آن را مى داند و دانه اى در تاریکیهاى دل زمین وتر و خشکى در زمین نیست، مگر آنکه در کتاب آشکارى ثبت شده است. ﴿۵۹﴾

«خدا در شب روح را قبض می کند»

وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۶۰﴾

و او کسى است که در شب روح شما را مى گیرد و مى داند در روز چه به دست آورده اید و شما را در روز از خواب بیدار مى کند تا زمانى که قرار است در دنیا زنده باشید بگذرد. سپس برگشت شما به سوى او است تا پس از آن به شما خبر دهد آنچه را که عمل مى نمودید. ﴿۶۰﴾

«قبض روح بوسيله ملائکه»

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾

و او بر بندگانش تسلّط دارد و نگه دارندگانى (از ملائکه) به سوى شما مى فرستد، تا زمانى که براى یکى از شماها وقت مرگ برسد، فرستادگان ما روح او را مى گیرند و آنها زیاده روى نمى کنند. ﴿۶۱﴾

ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ ﴿۶۲﴾

سپس آنها برگردانده مى شوند به سوى خدائى که سرپرست حقیقى و واقعى آنها است. آگاه باشید که حکومت مال خدا است و او سریعترین حساب کنندگان است. ﴿۶۲﴾

«نجات در دست خدا است»

قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۶۳﴾

بگو: چه کسى شما را از تاریکیهاى بیابان و دریا نجات مى دهد، وقتى که او را در حال تضرّع و پنهانى مى خوانید که اگر ما را از این گرفتارى نجات بدهد، ما حتما از شاکرین خواهیم بود. ﴿۶۳﴾

قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ ﴿۶۴﴾

بگو: خدا است که شما را از آنها و از هر ناراحتى نجات مى دهد، سپس شما شرک مى آورید. ﴿۶۴﴾

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ ﴿۶۵﴾

بگو: خدا قادر است که عذابى از بالاى سر شما یا از زیر پاى شما بر شما بفرستد یا به صورت دسته هاى پراکنده شما را پوشش دهد (و اختلاف کلمه پیدا کنید) و خدا بوسیله بعضى از شما به بعضى دیگر ناراحتى را بچشاند. نگاه کن که چگونه نشانه ها را توضیح مى دهیم، شاید آنها بفهمند. ﴿۶۵﴾

وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ ﴿۶۶﴾

و قوم تو آن را تکذیب کردند و حال آنکه حقیقت و راستى همان بوده است. بگو: من براى شما وکیل نیستم. ﴿۶۶﴾

لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۶۷﴾

براى هر خبرى قرارى است و به زودى خواهید دانست. ﴿۶۷﴾

«بحث در آيات خدا نکنيد»

وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۶۸﴾

و زمانى که دیدى کسانى را که در آیات ما فرو مى روند، از آنها اعراض کن تا در مطالب تازه دیگرى بحث کنند و (امّا) اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، پس با قوم ظالم بعد از آنکه متذکر کلام خدا شدى، ننشین. ﴿۶۸﴾

وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَكِنْ ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۶۹﴾

و بر کسانى که تقوى دارند، جرمى و حسابى از آنها به اینها تعلّق نمى گیرد. ولى (براى آنها) تذکر است، شاید آنها تقوى پیشه کنند. ﴿۶۹﴾

«دين نبايد بازيچه قرار گيرد»

وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ ﴿۷۰﴾

و ترک کن آنهائى را که دینشان را بازیچه و بیهوده گرفته اند و زندگى دنیا آنها را مغرور کرده و بوسیله این قرآن آنها را متذکر کن تا گرفتار عواقب بد اعمال خود نشوند (و آنها بدانند که) جز خدا نه یارى و نه شفاعت کننده اى دارند و در مقابل اعمال بدشان هر قیمتى را بپردازند، از آنها پذیرفته نخواهد شد. آنها کسانى هستند که گرفتار اعمال خودشان شده اند. براى آنها آشامیدنى از آب سوزانى است (که در قیامت به آنها داده مى شود) و عذاب دردناکى به خاطر آنکه کافر شده اند در انتظارشان خواهد بود. ﴿۷۰﴾

برداشت از آيات ۷۰ ـ ۶۸

جدّی گرفتن دين

سالک الی اللّه اگر می خواهد به خدا نزديک شود بايد دينش را به بازی نگيرد و زندگی دنيا او را مغرور نکند و اگر بخواهد خدای تعالی ولی و شفيع او باشد نفس خود را به آنچه می کند به اشتباه نيندازد والاّ به عذاب الهی در دنيا و آخرت مبتلا می گردد؛ لازم است که پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله و ائمّه اطهار عليهم السلام از آنها دوری کنند تا دين خدا را به بازی نگيرند و به هيچ وجه خاندان عصمت عليهم السلام از جانب خدا اجازه ندارند که با او همنشين باشند.

«چيزی که نه سودی و نه ضرری دارد عبادت نکنيد»

قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۱﴾

بگو: آیا غیر از خدا چیزى را که نه سودى و نه ضررى براى ما دارند بخوانیم و عبادت کنیم و به عقبمان برگردیم بعد از آنکه خدا ما را هدایت کرده است؟ (این) مانند کسى است که بر اثر وسوسه هاى شیطان ها در روى زمین راه را گم کرده و سرگردان مانده است، در حالى که یارانى دارد که او را به هدایت مى خوانند و مى گویند: به سوى ما بیا. بگو: تنها هدایت خدا هدایت واقعى است و ما دستور داریم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم. ﴿۷۱﴾

وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۲﴾

و اینکه نماز را اقامه کنید و تقواى الهى را حفظ کنید. و (تنها) خدا است که به سوى او محشور مى شوید. ﴿۷۲﴾

برداشت از آيه ۷۲

اهميّت نماز

سالک الی اللّه بايد به نماز اهميّت بدهد و تقوای الهی را جدّی بگيرد و بداند که روزی بسوی پروردگارش محشور می شود.

«خالق آسمانها و زمين خدا است»

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۷۳﴾

و خدا آن کسى است که آسمانها و زمین را به حق خلق فرموده و روزى که بگوید: باش، خواهد بود. کلام او حقّ است. و براى او سلطنت و پادشاهى در روزى که در صور دمیده مى شود، خواهد بود. (خدا) عالم به پنهانیها و مشهودات است. و او حکیم دانائى است. ﴿۷۳﴾

«جريان حضرت ابراهيم عليه السلام و عمويش آزر»

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۷۴﴾

و آن زمانى که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتهائى را خداى خود قرار مى دهى؟ من، تو و قومت را در گمراهى آشکارا مى بینم. ﴿۷۴﴾

وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿۷۵﴾

و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و تا از اهل یقین باشد. ﴿۷۵﴾

«مقابله حضرت ابراهيم عليه السلام با قومش»

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ ﴿۷۶﴾

هنگامى که تاریکى شب او را پوشاند، ستاره اى را دید، گفت: این پروردگار من است و چون غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست نمى دارم. ﴿۷۶﴾

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿۷۷﴾

و زمانى که ماه تابان را در افق دید، گفت: این پروردگار من است و وقتى که او هم غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، من از گمراهان خواهم بود. ﴿۷۷﴾

فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۷۸﴾

و وقتى خورشید درخشان را در افق دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و وقتى او (هم) غروب کرد، گفت: اى مردم، من بیزارم از آنچه که شما (براى خدا) شریک قرار مى دهید. ﴿۷۸﴾

إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۷۹﴾

قطعا من روى خود را به سوى کسى که آسمانها و زمین را خلق کرده مى کنم. من در این اعتقاد خالصم و من از مشرکین نخواهم بود. ﴿۷۹﴾

وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ﴿۸۰﴾

و قوم او با او به گفتگو و بحث برخواستند. (ابراهیم) گفت: آیا شما درباره خدا با من گفتگو و بحث مى کنید؟ در حالى که خدا مرا هدایت کرده. و من از آنچه شما براى خدا شریک قرار مى دهید نمى ترسم، مگر چیزى که پروردگارم بخواهد و وسعت دانائى پروردگارم شامل همه چیز مى شود. آیا شما متذکر نمى شوید؟ ﴿۸۰﴾

وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾‏

و من چگونه از بتهاى شما که شریک پروردگارم قرارشان داده اید بترسم؟ و حال آنکه شما از اینکه براى خدا شریک قرار داده اید نمى ترسید (و شما هیچگونه دلیلى درباره اعتقادتان ندارید) و بر شما دلیلى نازل نکرده است. پس کدام یک از این دو دسته شایسته تر به اعتماد و ایمنى هستند، اگر شما دانا هستید؟ ﴿۸۱﴾

«امنيّت مال کيست؟»

الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾

کسانى که ایمان آورده اند و ایمان خود را آلوده به شرک و ظلم نکرده اند، براى آنها امنیت خواهد بود و آنها هدایت شدگانند. ﴿۸۲﴾

برداشت از آيه ۸۲

تقويت ايمان

سالک الی اللّه بايد ايمانش را به قدری تقويت کند که خود را به مقام اعتصام برساند و ايمانش را ملبّس به ظلم به خود و ظلم به ديگران نکند تا خدای تعالی برای او در دنيا و آخرت آرامش و امنيّت عنايت کند و او را هدايت نمايد.

وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۸۳﴾

و اینها حجّت ما براى ابراهیم در مقابل قومش بود که آن را به او دادیم. ما درجات هر کس را که بخواهیم بالا مى بریم. قطعا پروردگار تو حکیم دانائى است. ﴿۸۳﴾

«هدايت الهی»

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَ مُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۸۴﴾

و ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را دادیم، همه آنها را هدایت کردیم و نوح را قبل از آنها هدایت نمودیم و از فرزندان نوح، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون بودند. و ما این طورى نیکوکاران را جزا مى دهیم. ﴿۸۴﴾

«بقيه فرزندان حضرت نوح عليه السلام»

وَزَكَرِيَّاءَ وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۸۵﴾

و (همچنین از فرزندان نوح) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس، همه اینها از صالحین بودند. ﴿۸۵﴾

وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۸۶﴾

و نیز اسماعیل و یسع و یونس و لوط  و همه را بر مردم دنیا برترى دادیم. ﴿۸۶﴾

وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۸۷﴾

و از پدران و از فرزندان و از برادران اینها افرادى را انتخاب نموده ایم و آنها را به راه راست هدایت کردیم. ﴿۸۷﴾

ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۸۸﴾

آن است هدایت خدا، هر که را بخواهد از بندگانش به آن هدایت مى کند. و اگر اینها مشرک مى شدند، اعمالى که مى کردند از بین مى رفت. ﴿۸۸﴾

أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾

آنها کسانى بودند که کتاب و حکمت و نبوّت را به آنها دادیم، پس اگر آنها نسبت به آن کافر شوند، ما حتما بر آنها کسان دیگرى را که کافر به آن نباشند، موکل قرار مى دهیم. ﴿۸۹﴾

«اقتدا به هدايت يافتگان»

أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴿۹۰﴾‏

آنها کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده. پس (تو هم) به هدایت آنها اقتدا کن. بگو: من براى این زحماتم از شما اجرى سؤال نمى کنم. این نیست مگر یادآورى براى مردم جهان. ﴿۹۰﴾

«آنها خدا را نشناخته اند»

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿۹۱﴾

و آنها وقتى مى گویند که خدا چیزى بر بشر نازل نکرده است، حقّ خدا را درست نشناختند. بگو: چه کسى کتابى را نازل کرد، که موسى آن را آورد؟ آن کتاب نور و هدایت براى مردم بود، شما آن را در کاغذهائى قرارش دادید. بعضى (از مطالبش) را اظهار کردید و(لى) بیشتر (مطالبش) را مخفى نمودید. و به شما چیزهائى را که نمى دانستید و حتّى پدران شما نمى دانستند، تعلیم داده شد. (تو اى پیغمبر،) بگو: خدا، سپس آنها را رها کن تا در فرو رفتن خود بازى کنند. ﴿۹۱﴾

«قرآن برای هدايت اهل مکه و اطراف آن»

وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿۹۲﴾

و این کتابى است که ما (بر تو) آن را نازل کرده ایم. مبارک است، تصدیق کننده کسى است که قبلاً بوده. و به خاطر اینکه بوسیله آن مردمى را که در مکه و اطراف مکه هستند بترسانى و کسانى که ایمان به آخرت آورده اند، به این کتاب ایمان دارند و اینها بر نمازشان محافظت مى کنند. ﴿۹۲﴾

«ظالمترين مردم»

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿۹۳﴾

و چه کسى ظالمتر از کسى است که به خدا دروغ مى بندد؟ یا مى گوید: به من وحى شده و حال آنکه به او چیزى وحى نشده است و کسى که بگوید: من هم مثل آنچه را که خدا نازل کرده است، به زودى نازل مى کنم. اگر زمانى را مى دیدى که چگونه ظالمین در شدائد مرگ قرار گرفته اند و ملائکه دستهایشان را باز کرده اند که جان بکنید و (به آنها مى گویند:) امروز مجازات خوارکننده اى خواهید شد به خاطر آنچه که به ناحقّ به خدا مى گفتید و نسبت مى دادید و شما بودید که به آیات الهى با نخوت برخورد مى کردید و تکبّر مى نمودید. ﴿۹۳﴾

وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۹۴﴾‏

و قطعا امروز تنها نزد ما آمده اید، همان طورى که اوّل مرتبه تنها خلقتان کردیم. و آنچه را به شما بخشیده بودیم ترک کردید و پشت سر انداختید و ما شفیعانتان را که با شما باشند نمى بینیم. آن شفعائى که گمان مى کردید آنها همیشه در میان شما شریک شفاعتتان خواهند بود، قطعا بین شما فاصله افتاده و روابط قطع گردیده و آنچه را که تکیه گاه خود تصوّر مى کردید، از شما دور شده است. ﴿۹۴﴾

«قدرت الهی»

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿۹۵﴾

قطعا خدا شکافنده دانه و هسته میوه است. زنده را از مرده خارج مى کند و مرده را از زنده بیرون مى آورد. آن است خداى شما. پس چگونه از حقّ دور مى شوید؟ ﴿۹۵﴾

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۹۶﴾

(او) شکافنده صبح است و (او) شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است. آن اندازه گیرى خداى عزیز دانا است. ﴿۹۶﴾

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۹۷﴾

و او است که ستارگان را در تاریکیهاى بیابان و دریا براى اینکه به وسیله آن هدایت شوید، قرار داده. قطعا ما نشانه هاى خود را براى مردمى که مى دانند بیان نموده ایم. ﴿۹۷﴾

«خلقت انسان از يک نفر»

وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ﴿۹۸﴾

و او کسى است که همه شما را از شخص واحدى بوجود آورد. بعضى از شماها مستقر و پایدارید و بعضى از شماها ناپایدارید. ما آیات خودمان را براى کسانى که مى فهمند، توضیح و تشریح مى نمائیم. ﴿۹۸﴾

«گياهان مختلف بوسيله باران»

وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۹۹﴾

و خدا آن کسى است که از آسمان آب را نازل فرمود و بوسیله آن (آب)، همه نوع گیاه را خارج کردیم و (نیز) از زمین، سبزى را و از آنها دانه هاى متراکم و از نخل، شکوفه هائى با رشته هاى باریکى و باغهائى از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و گاه بى شباهت به یکدیگر بیرون آوردیم. نگاه کنید به میوه آن، وقتى که میوه مى دهد و موقع رسیدنش. که در آن نشانه هائى براى مردم با ایمان است. ﴿۹۹﴾

«شريک خدا از جنّ»

وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۱۰۰﴾

و براى خدا شریکهائى از جنّ قرار داده اند و حال آنکه خدا آنها را خلق کرده و بدون علم براى خدا پسران و دخترانى ساخته اند. منزّه است خدا و بالاتر است خدا از آنچه که اینها وصف مى کنند. ﴿۱۰۰﴾

«اوصاف خدای تعالی»

بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾‏

او پدیدآورنده آسمانها و زمین است. چگونه ممکن است فرزندى داشته باشد و حال آنکه او همسرى نداشته و همه چیز را آفریده است و او بر همه چیز دانا است. ﴿۱۰۱﴾

ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۱۰۲﴾

این است خدا، پروردگار شما. هیچ خدائى جز او نیست. آفریننده همه چیز است. او را عبادت کنید و او نگهبان و اداره کننده همه موجودات است. ﴿۱۰۲﴾

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۰۳﴾

بینشها او را درک نمى کند و او همه بینائیها را درک مى کند و او لطف کننده آگاهى است. ﴿۱۰۳﴾

«بينش و غفلت»

قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿۱۰۴﴾

براى شما روشنائى و بینشهائى از جانب پروردگارتان آمده است. پس کسى که بینش داشته باشد، به نفع خود او است و کسى که از دیدن آن چشم پوشى کند و نبیند، به ضرر خود او خواهد بود و من نگه دارنده شما و حافظ شما نیستم. ﴿۱۰۴﴾

«پيغمبر صلی الله عليه و آله درس نخوانده است»

وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۵﴾

و ما این چنین آیات خود را توضیح مى دهیم. تا مبادا بگویند: تو درس خوانده اى، ولى ما آن را براى کسانى که مایلند حقایق را درک نمایند، روشن مى نمائیم. ﴿۱۰۵﴾

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۰۶﴾

آنچه از طرف پروردگارت به تو وحى شده، متابعت کن. هیچ معبودى جز خدا نیست و از مشرکین دورى نما. ﴿۱۰۶﴾

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ ﴿۱۰۷﴾

و اگر خدا مى خواست، آنها مشرک نمى شدند و ما تو را محافظ آنها قرار نداده ایم و تو وکیل آنها نیستى. ﴿۱۰۷﴾

«فحش به مشرکين ندهيد»

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۰۸﴾

و به (معبود) کسانى که غیر خدا را مى خوانند و عبادت مى کنند، فحش ندهید که مبادا آنها هم از روى دشمنى و نادانى خدا را فحش دهند. این گونه براى هر امّتى عملشان را زینت دادیم، سپس بازگشت همه به سوى پروردگارشان هست. پس آنها را به آنچه عمل مى کرده اند آگاه خواهد فرمود. ﴿۱۰۸﴾

برداشت از آيه ۱۰۸

حُسن برخورد با ديگران

سالک الی اللّه بايد حتّی با دشمنان دين با خوبی و سلامت نفس برخورد کند، به آنها فحّاشی نکند زيرا عکس العمل آدم های بد، بدی و فحّاشی است و غالباً اظهار بدی ها و دشمنی ها از سوی معاندين به خاطر عدم رعايت اخلاق اسلامی از طرف مسلمانان است. آنها فحاشی و دشمنی را خوب می دانند ولی تو که سالک الی اللّه هستی فحّاشی را زشت و غير صحيح می دانی، آنها حتّی حاضرند به خدای تعالی و پاکان عالم مثل ائمّه معصومين عليهم السلام فحّاشی کنند پس به آنها فحش ندهيد تا آنها به شما و خدای تعالی و پيشوايانتان فحش ندهند.

«نشانه ها از جانب خدا است»

وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۹﴾

و با اصرار (و تأکید) زیاد به خدا قسم خوردند که اگر نشانه اى براى آنها (از طرف خدا) بیاید، حتما به آن ایمان خواهند آورد. بگو: جز این نیست که نشانه ها فقط نزد خدا است و شما از کجا مى دانید که وقتى آن نشانه ها بیاید، آنها ایمان نمى آورند؟ ﴿۱۰۹﴾

وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۱۰﴾

و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگون مى کنیم، همان طورى که اوّل به آن ایمان نیاوردند و آنها را در طغیانشان سرگردان مى گذاریم. ﴿۱۱۰﴾

«اگر ملائکه را هم بر آنها نازل می کرديم، ايمان نمی آوردند»

وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ﴿۱۱۱﴾

و اگر ما ملائکه را بر آنها نازل مى نمودیم و مرده ها با آنها سخن مى گفتند و همه چیز را روبروى آنها جمع مى نمودیم، آنها هرگز ایمان نمى آوردند، مگر آنکه خدا بخواهد ولى بیشتر آنها اظهار نادانى مى کنند. ﴿۱۱۱﴾

برداشت از آيات ۱۱۱ ـ ۱۰۹

ايمان راسخ

سالک الی اللّه بايد به همه نشانه های الهی ايمان راسخ و مستقر داشته باشد، ايمانش را تقويت کند، توجّه به معجزات و نشانه های الهی بکند و به اين وسيله درجات ايمانش را بالا ببرد و جهل و نادانی را از خود دور کند.

«دشمنان پيامبران»

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾

و این گونه در مقابل هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انسى و جنّى قرار دادیم. آنها به طور درگوشى سخنان فریبنده و بى اساسى به یکدیگر مى گفتند و اگر پروردگارت مى خواست، آنها این گونه انجام نمى دادند. پس آنها و افتراهایشان را به حال خود وابگذار. ﴿۱۱۲﴾

وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾

و براى اینکه دلهاى کسانى که ایمان به قیامت ندارند، به آنها متمایل شود و به آن راضى گردند و هر معصیتى که بخواهند انجام دهند. ﴿۱۱۳﴾

«غير خدا را حاکم قرار ندهيد»

أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۱۱۴﴾

آیا من غیر خدا را به عنوان حَکم بطلبم؟ و او کسى است که بر شما کتاب مفصّلى را نازل کرده و کسانى که کتاب بر آنها نازل کردیم، مى دانند که آن از جانب پروردگارت به حقّ نازل شده. پس هرگز تو از تردیدکنندگان نباش. ﴿۱۱۴﴾

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۱۵﴾

و کلام پروردگار تو با راستى و درستى تمام شد. هیچ کس نمى تواند کلمات او را زیرورو کند و او شنونده دانائى است.  ﴿۱۱۵﴾

«اطاعت از مردم ممنوع است»

وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾

و اگر تو از بیشتر این مردمى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند. زیرا آنها جز از گمانشان و ظنّشان پیروى نمى کنند و اینها جز به سوى فکر باطل و حدسشان نمى روند. ﴿۱۱۶﴾

إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۱۱۷﴾

قطعا پروردگارت به حال کسانى که از راه او گمراه مى شوند، داناتر است و او آنهائى را که هدایت شده اند، بهتر مى شناسد. ﴿۱۱۷﴾

برداشت از آيات ۱۱۷ ـ ۱۱۶

پيروی از ظن و گمان

سالک الی اللّه بايد خود را از اطاعت و پيروی مدّعيان دروغين سير و سلوک نجات دهد زيرا اکثر آنها به خاطر اينکه از ظن و گمان پيروی می کنند او را از راه صحيح گمراه می نمايند و فقط بايد از وحی و الهام و قرآن پيروی کند زيرا خدای تعالی بهتر می داند که چه کسی از آنها هدايت را دريافته است.

«از گوشت حيواناتی که نام خدا بر آنها برده شده بخوريد»

فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۸﴾‏

پس از آنچه نام خدا بر او برده شده بخورید، اگر شما به آیات خدا ایمان دارید. ﴿۱۱۸﴾

وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ ﴿۱۱۹﴾

و شما را چه شده که از چیزهائى که اسم خدا بر آن برده شده نمى خورید؟ در حالى که قطعا آنچه بر شما حرام بوده، بیان شده است. مگر آنکه براى آن ناچار باشید و بسیارى از مردم به خاطر هواى نفسشان و نادانى (دیگران را) گمراه مى کنند و پروردگار تو از متجاوزین بهتر آگاه است. ﴿۱۱۹﴾

وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا يَقْتَرِفُونَ ﴿۱۲۰﴾

گناهان علنى و (گناهان) مخفى را ترک کنید. قطعا کسانى که گناه مى کنند، به زودى به خاطر آنچه که کرده اند، مؤاخذه می شوند. ﴿۱۲۰﴾

وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ ﴿۱۲۱﴾

و از آن چیزى که نام خدا بر آن برده نشده نخورید، زیرا آن فسق است و قطعا شیاطین به دوستان خود وحى مى کنند تا با شما به مجادله برخیزند و اگر از آنها اطاعت کنید، قطعا شما هم مشرکید. ﴿۱۲۱﴾

«کسانی که زندگی خوبی دارند»

أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲۲﴾

آیا کسى که مرده بود بعد ما او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، مثل کسى است که در تاریکیها باشد و از آن خارج نشود؟ این چنین براى کافران اعمال بدى که انجام مى دادند زینت داده شده است. ﴿۱۲۲﴾

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲۳﴾

و این گونه در هر آبادى بزرگان گنهکارشان را قرار دادیم تا در آن آبادى مکر کنند، ولى اینها مکر نمى کنند مگر نسبت به خودشان و نمى فهمند. ﴿۱۲۳﴾

«خدا بهتر می داند که رسالتش را به چه کسی بدهد»

وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ ﴿۱۲۴﴾‏

و وقتى که براى آنها نشانه اى مى آید، مى گویند: ما هرگز ایمان نمى آوریم، مگر اینکه براى ما مثل چیزى که به پیامبران خدا داده شده بیاید. خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد. به همین زودى کسانى که مرتکب گناه شده اند، در مقابل مکرى که مى کرده اند، گرفتار پستى و حقارت در پیشگاه خدا و عذاب شدید (الهى) خواهند شد. ﴿۱۲۴﴾

برداشت از آيات ۱۲۴ ـ ۱۲۳

ايمان به آيات الهی

کسانی که تزکيه نفس می کنند بايد بدانند که کار بد از هر کسی بد است ولی از آنها بدتر است و اگر بزرگان و آنهايی که به عنوان علماء و پاکان معرفی شده اند غرور خود را کنار بگذارند و به آيات الهی ايمان کامل بياورند از عذاب شديد پروردگار محفوظ خواهند بود. 

«شرح صدر، علامت هدايت است»

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۵﴾

پس کسى را که خدا بخواهد هدایت کند، شرح صدر براى پذیرفتن اسلام به او مى دهد و کسى را که خدا بخواهد گمراهش کند، آنچنان سینه اش را تنگ مى کند که گویا مى خواهد به آسمان بالا برود. این گونه خدا پلیدى را براى افرادى که ایمان نمى آورند قرار داده است. ﴿۱۲۵﴾

برداشت از آيه ۱۲۵

شرح صدر

سالک الی اللّه بايد ايمان خود را آنچنان تقويت کند که به اين وسيله دارای شرح صدر بشود و خدای تعالی او را هدايت کند که اگر اين چنين نباشد خدای تعالی او را به حال خود وا می گذارد و پليدی ها متوجّه او می شود.

وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ﴿۱۲۶﴾

و این راه پروردگار تو است که مستقیم است. قطعا ما آیات خود را براى مردمى که متذکر بشوند توضیح داده ایم. ﴿۱۲۶﴾

«بهشت خانه سلامتی است»

لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲۷﴾

براى آنها خانه سلامتى و امن و امان در نزد پروردگارشان مى باشد. و او ولىّ آنها است به خاطر اعمالى که انجام مى دادند. ﴿۱۲۷﴾

برداشت از آيات ۱۲۷ ـ ۱۲۶

صراط مستقيم

صراط مستقيم همين قرآن است که خدای تعالی آياتش را برای کسانی که در غفلت نيستند و متذکرند با تفصيل بيان کرده و خانه سلامتی را مختص آنها قرار داده و خدای تعالی به خاطر کارهای خوبی که کرده اند ولی آنها است.

«اجنّه بر انسانها غلبه دارند»

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۱۲۸﴾

و روزى که خدا همه آنها را محشور مى کند، (مى گوید:) اى جمعیت جنّ! شما خود را بیشتر از انسانها قرار دادید (و بر آنها غلبه کردید.) و دوستان و اولیاء آنها از انسانها مى گویند: پروردگار ما! هر یک از ما، از دیگرى بهره بردیم و به اجلى که براى ما مقرّر داشته بودى رسیدیم. (خدا) مى گوید: آتش جایگاه شما است. در آن همیشه خواهید بود، مگر آنچه خدا بخواهد. قطعا پروردگار تو حکیم دانائى است. ﴿۱۲۸﴾

وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۱۲۹﴾

و ما این چنین سرپرستى بعضى از ستمگران را بر بعض دیگر به خاطر کارهائى که کرده اند، واگذار مى کنیم. ﴿۱۲۹﴾

يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ ﴿۱۳۰﴾

اى گروه جنّ و انس، آیا فرستادگانى از خود شما براى شما نیامد که آیات مرا براى شما نقل کنند و از دیدن (و ملاقات) این روز شما را بترسانند؟ مى گویند: ما علیه خودمان شهادت مى دهیم. آنها را زندگى دنیا مغرور کرد و علیه خودشان گواهى دادند، زیرا آنها کافر بودند. ﴿۱۳۰﴾

«خدا شهرها و آباديها را غفلتا خراب نمی کند»

ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿۱۳۱﴾‏

آن به خاطر این است که پروردگار تو هیچ گاه شهرها و آبادیها را به خاطر ستمهائى که اهلش کرده اند، بدون خبر و غفلتا هلاک نمى کند. ﴿۱۳۱﴾

وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۲﴾

و براى هر یک از اینها به خاطر آنچه که عمل کرده اند درجاتى است و پروردگار تو از آنچه مى کنند غافل نیست. ﴿۱۳۲﴾

«خدا صاحب رحمت است»

وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ﴿۱۳۳﴾

و پروردگار تو بى نیاز و صاحب مهربانى است. اگر بخواهد همه شما را از بین مى برد و بعد از شما هر کس را بخواهد جاى شما مى گذارد، همان طور که شما را از نسل قوم دیگرى بوجود آورده است. ﴿۱۳۳﴾

إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ ﴿۱۳۴﴾

قطعا آنچه به شما وعده داده مى شود، حتما (عملى خواهد شد و به شما) خواهد رسید و شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید. ﴿۱۳۴﴾

قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۳۵﴾

بگو: اى مردمِ من، هر کس از شما هر کارى را که قدرت دارید بکنید، من هم عمل مى کنم. امّا به زودى خواهید دانست، عاقبت منزلگاه مال چه کسى است. به یقین ظالمان رستگار نخواهند شد. ﴿۱۳۵﴾

«اظهار ارادت به بتها»

وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿۱۳۶﴾

و سهمى از آنچه خدا از زراعت و چهارپایان آفریده، براى خدا قرار دادند. پس به گمان خود گفتند: این مال خدا است و این هم مال شرکاء ما است و آنچه مال شرکاء آنها بود، به خدا نمى رسید ولى آنچه مال خدا بود، به شرکائشان مى رسید. چه بد حکم مى کنند. ﴿۱۳۶﴾

وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۳۷﴾

و همین گونه بتهاى آنها براى بیشتر مشرکین، کشتن فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند تا آنکه آنها را به هلاکت بیاندازند و دینشان را بر آنها مشتبه سازند و اگر خدا مى خواست، چنین نمى کردند. بنابراین آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار. ﴿۱۳۷﴾

برداشت از آيه ۱۳۷

عادت به رسومات

بشر در اثر تزکيه نفس نکردن و به رسومات و عادت ها عمل کردن به جايی می رسد که فرزند کشتن برای او کاری عادی می شود، آنها را به جايی می رساند که دين و روششان را برايشان مشتبه می کند و خدا آنها را به حال خود وا می گذارد.

وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۱۳۸﴾

و مى گویند: این چهارپایان و زراعت محدود و ممنوع است و به گمان خود جز کسانى که ما منظور نموده ایم، نباید از آن بخورند و چهارپایانى است که سوار شدن بر آنها حرام شده است و چهارپایانى هست که نام خدا را بر آن نمى بردند در حالى که به او دروغ مى بندند. و خدا به زودى کیفر افتراها و تهمتهاى آنها را مى دهد. ﴿۱۳۸﴾

«احکام نادرست بت پرستان»

وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۱۳۹﴾

و مى گویند: آنچه در شکم این حیوانات است، مخصوص مردان ما است و بر همسران ما حرام است. امّا اگر مرده باشد، پس (همه) آنها در آن شریکند. (خدا) به زودى جزاى این توصیف و این احکام نادرست آنها را مى دهد. او حکیم دانائى است. ﴿۱۳۹﴾

«فرزندکشی از روی جهل»

قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿۱۴۰﴾

کسانى که فرزندان خود را از روى جهل و دیوانگى کشتند، ضرر کردند و آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، بر خود حرام کردند، در حالى که بر خدا افترا بستند. آنها حتما گمراه شدند و هدایت نیافتند. ﴿۱۴۰﴾

برداشت از آيه ۱۴۰

گمراهی کامل

کسانی که به رسومات پايبندند و تزکيه نفس نکرده اند گمراهند و هيچ گاه به راه صحيح هدايت نمی شوند.

«از باغهای پر درخت بخوريد»

وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۴۱﴾

و او آن کسى است که باغهائى سقف دار شده بوسیله درختان و باغهاى غیر مسقّف را آفرید و همچنین نخلها و انواع زراعت را که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و نیز درخت زیتون و انار را که (از جهتى) به هم شبیه و از جهتى با هم تفاوت دارند. از میوه آنها هنگامى که به ثمر مى رسد، بخورید و حقّ آن را در موقع برداشت و درو کردن بپردازید و اسراف نکنید که قطعا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمى دارد. ﴿۱۴۱﴾

«چهارپايان باربر»

وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۱۴۲﴾

و از چهارپایان براى شما باربرانى قرار داده ایم و حیوانات کوچکى آفریدیم. از آنچه خدا به شما روزى داده است، بخورید و از فریبهاى شیطان پیروى ننمائید. که قطعا او دشمن آشکاراى شما است. ﴿۱۴۲﴾

«گوشت حيوانات حلال گوشت را حرام نکرده»

‏ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۴۳﴾

هشت جفت از چهارپایان، از میش یک جفت و از بُز یک جفت. بگو: آیا خدا نرهاى اینها را براى شما حرام کرده یا ماده ها یا آنچه در شکم ماده ها است؟ به من با دانائى خبر دهید، اگر راست مى گوئید. ﴿۱۴۳﴾

وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۴﴾

و از شتر یک جفت و از گاو هم یک جفت. بگو: کدام یک از آنها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا ماده ها یا آنچه را شکم ماده ها در بر گرفته است یا هنگامى که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه بودید؟ پس چه کسى ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ مى بندد تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟ خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نمى کند. ﴿۱۴۴﴾

«گوشتهای حرام و نجس»

قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۴۵﴾

بگو: در آنچه که به من وحى شده، هیچ غذائى را بر خورنده اى که بخورد آن را، حرام نیافته ام جز آنکه مردارى یا خون ریخته شده یا گوشت خوکى باشد که اینها همه پلید و نجس اند یا حیوانى که با فسق در وقت سر بریدن نام غیر خدا بر آن برده شده است. امّا کسى که مجبور باشد، بى آنکه خواهان زیاده روى و سرکشى باشد (خوردنش مانعى ندارد)، زیرا پروردگارت آمرزنده مهربانى است. ﴿۱۴۵﴾

«مجازات يهود»

وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۱۴۶﴾

و بر کسانى که یهودى بودند، هر حیوان صاحب ناخنى را حرام کردیم و از گاو و گوسفند، (تنها) پیه و چربیشان را بر آنها حرام نمودیم، مگر چربیهائى که بر پشت آنها باشد و یا در دو طرف پهلویشان باشد و یا چربیهائى که به استخوان آنها چسبیده باشد. آن جزائى بود براى آنها بخاطر ظلم و تجاوزى که مى کردند و قطعا ما راست مى گوئیم. ﴿۱۴۶﴾

فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۴۷﴾

پس اگر تو را تکذیب مى کنند، به آنها بگو: پروردگار شما رحمتش واسعه است، امّا مجازات و عذاب او از قوم مجرمین برداشته نخواهد شد. ﴿۱۴۷﴾

برداشت از آيه ۱۴۷

تکذيب پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله

کسانی که تزکيه نفس نمی کنند، و به صفات رذيله مبتلا هستند همه معتقدات دينی را دروغ می پندارند، حتّی رسالت رسول اکرم صلی الله عليه و آله را تکذيب می کنند و رحمت واسعه خدای تعالی را ناديده می گيرند و خدای تعالی از مجرمين به خاطر اين اعمالشان نمی گذرد.

«مشرکين قائل به جبر بودند»

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴿۱۴۸﴾

به زودى آنهائى که مشرکند، مى گویند: اگر خدا مى خواست، ما و پدرانمان مشرک نمى شدیم و چیزى را حرام نمى کردیم. کسانى که قبل از اینها بودند، همین گونه تکذیب مى کردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا نزد شما علمى هست؟ پس آن را براى ما اظهار کنید. شما جز از گمان پیروى نمى کنید و شما جز بیهوده حرف نمى زنید. ﴿۱۴۸﴾

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۴۹﴾

بگو: پس براى خدا دلیل کاملى است، اگر بخواهد همه شما را هدایت مى کند. ﴿۱۴۹﴾

قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱۵۰﴾

بگو: شاهدان خود را که شهادت مى دهند خدا اینها را حتما حرام کرده است، بیاورید. اگر آنها گواهى دهند، تو با آنها گواهى نده و از هواى نفس کسانى که آیات ما را تکذیب کرده اند و کسانى که به عالم آخرت ایمان ندارند و براى پروردگارشان همتائى قائلند، متابعت نکن. ﴿۱۵۰﴾

«توصيه هائی از طرف خدا»

قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾

بگو: بیائید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده، برایتان بخوانم.

(اوّل) اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید.

(دوّم) و به پدر و مادر نیکى کنید.

(سوّم) و کودکانتان را از ترس فقر نکشید، ما شما و آنها را روزى مى دهیم.

(چهارم) و به کارهاى زشت نزدیک نشوید، چه این کارهاى زشت، علنى و چه پنهانى باشد.

(پنجم) و انسانى را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید، مگر به حقّ باشد. این وصیتى است که خدا به شما فرموده، شاید شما عقلتان را به کار بیندازید. ﴿۱۵۱﴾

‏وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۱۵۲﴾

(ششم) و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به طریقى که نیکوتر است تا زمانى که آن یتیم به حدّ بلوغ و رشد خود برسد.

(هفتم) و پیمانه و وزن را کامل کنید و با عدالت آن را انجام بدهید. ما هیچ کس را مگر به اندازه وسعش تکلیف نکرده ایم.

(هشتم) و وقتى که سخنى مى گوئید، ولو براى اقوام و نزدیکان باشد، به عدالت بگوئید.

(نهم) و به عهد خدا وفا کنید. این وصیت خدا به شما است، شاید شما متذکر شوید. ﴿۱۵۲﴾

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۵۳﴾

(دهم) و این است صراط من که مستقیم است، پس از آن پیروى کنید.

(یازدهم) و از راههاى مختلف دیگر پیروى نکنید، زیرا شما را از راه خدا جدا مى کند. این وصیت خدا به شما است، شاید شما تقوا پیشه کنید. ﴿۱۵۳﴾

برداشت از آيات ۱۵۳ ـ ۱۵۱

ده وظيفه سالک الی اللّه

سالک الی اللّه بايد از رسوماتی که معمولاً مردم به آن مبتلا هستند که بعضی از آنها در قديم مرسوم بوده و بعضی از آنها در زمان ما مرسوم است بپرهيزد:

اوّل: آنکه در هيچ چيز و هيچ کار، کسی و چيزی را شريک خدای تعالی قرار ندهد.

دوّم: آنکه به پدر و مادر نيکی کند.

سوّم: آنکه روح و بدن فرزندانشان را با تعليمات زشت به خاطر آن که ثروتمند بشود نکشد زيرا روزی آنها و پدر و مادرشان را خدای تعالی مقدر فرمود.

چهارم: به فواحش چه در ظاهر و چه در پنهان نزديک نشود.

پنجم: کسی که خدا کشتنش را حرام کرده نکشد.

ششم: به مال يتيم برای تصرف بيجا و بيهوده نزديک نشود.

هفتم: کيل و ترازو را با عدالت انجام دهد.

هشتم: عدالت را در بين مردم ولو آن که آنها از اقوام و خويشاوندانش باشند رعايت کند.

نهم: به عهدی که خدای تعالی با آنها چه در عالم ذر و چه در دنيا بسته وفا کند.

دهم: از راه هايی که ديگران برای تفرقه انداختن از راه حق، بوجود آورده اند پيروی نکند.

اين است شرايط صراط مستقيم که بايد سالک الی اللّه از آن پيروی کند. اينها را خدا فرموده که شايد شما عقلتان را به کار بيندازيد، از خواب غفلت بيرون بياييد و تقوی را پيشه کنيد.

«به حضرت موسی عليه السلام کتاب داده شده است»

ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۵۴﴾

بعد از آن به موسى کتاب دادیم و بر کسى که نیکوئى کند، نعمت را تمام نمودیم و (کتاب را) بیان کننده همه چیز و هدایت و رحمت را براى آنها قرار دادیم، شاید آنها به دیدار پروردگارشان ایمان بیاورند. ﴿۱۵۴﴾

وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۵۵﴾

و این کتابى که نازل کرده ایم، مبارک و پر برکت است. پس از آن پیروى کنید و تقوا داشته باشید، شاید شما مورد مهربانى پروردگار قرار گیرید. ﴿۱۵۵﴾

«علّت نزول قرآن»

أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ ﴿۱۵۶﴾

به خاطر اینکه نگوئید جز این نیست که کتاب فقط بر دو دسته از امّت قبل از ما نازل شده بود و اگر چه ما هم که از خواندن آن و درس آن غافل بودیم. ﴿۱۵۶﴾

أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ ﴿۱۵۷﴾‏

یا بگوئید که اگر بر ما کتاب نازل مى شد، حتماً ما از آنها بهتر هدایت مى شدیم. پس قطعا بینات و دلائل و هدایت و رحمتى از طرف پروردگارتان براى شما آمد. پس چه کسى ستمکارتر از آن کسى است که آیات خدا را تکذیب کرده و از آنها روى مى گرداند؟ ولى به زودى کسانى را که از آیات ما رو مى گردانند، به خاطر همین اعراض بى دلیلشان، آنها را عذاب و مجازات شدیدى خواهیم کرد. ﴿۱۵۷﴾

«انتظار خدا با انتظار مردم»

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾

آیا غیر از این انتظار دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند یا پروردگارت خودش به سوى آنها بیاید یا بعضى از آیات پروردگارت به طرف آنها بیاید؟ روزى که بعضى از آیات پروردگارت برسد، ایمان کسى که قبلاً ایمان نیاورده است یا (قبلاً) عمل نیکى از ناحیه ایمانش انجام نداده است، سودى به حالش نخواهد داشت. بگو: پس انتظار بکشید، ما هم انتظار مى کشیم. ﴿۱۵۸﴾

«بدی تفرقه در دين»

إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿۱۵۹﴾

قطعا کسانى که دین خود را به تفرقه کشانده اند و به دسته هاى گوناگون و مسلکهاى مختلف تقسیم کرده اند، تو هیچ گونه ارتباطى با آنها نخواهى داشت. سروکار آنها تنها با خدا است، پس خدا آنها را از آنچه انجام مى داده اند، با خبر مى کند. ﴿۱۵۹﴾

برداشت از آيه ۱۵۹

وحدت و يگانگی

سالک الی اللّه بايد تمام کوشش خود را برای وحدت و عدم تفرقه بين همسفران خود قرار دهد والاّ خدای تعالی او را از خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام جدا می کند و روز قيامت پروردگار متعال به خاطر تفرقه ای که بين دوستان انداخته عذابش می نمايد.

«اجر نيکی، ده برابر است»

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾

کسى که کار خوبى را بیاورد، براى او ده برابر مثل آن خواهد بود و کسى که کار بدى بیاورد، به جز مثل آن کار مجازات نخواهد شد و به آنها ظلم نمى شود. ﴿۱۶۰﴾

برداشت از آيه ۱۶۰

مهربانی خدای تعالی

خدای تعالی آن قدر مهربان است که اگر کسی کار خوب بکند ده برابر به او حسنه می دهد ولی اگر کسی کار بدی بکند جزايش همان يک بدی است که انجام داده است و هيچ گاه خدای تعالی به کسی ظلم نمی کند.

قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۶۱﴾

بگو: قطعا مرا پروردگارم به راه راست هدایت کرده است، دین پا برجائى که (مطابق) ملّت پاک ابراهیم است و ابراهیم از مشرکین نبود. ﴿۱۶۱﴾

قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي  لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۲﴾

بگو: نماز و تمام عبادات و (حتّى) زندگى و مرگ من همه براى خدا است که پروردگار جهانیان است. ﴿۱۶۲﴾

لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ﴿۱۶۳﴾

شریکى براى او نیست و به همین موضوع امر شده ام و من اوّل مسلمانم. ﴿۱۶۳﴾

برداشت از آيات ۱۶۳ ـ ۱۶۱

پيغمبر اکرم صلی الله عليه و آله الگو است

خدای تعالی پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله را که مقتدا و الگوی سالکين الی اللّه است در همان راه مستقيمی که دين پابرجا و ملت حضرت ابراهيم عليه السلام بوده يعنی توحيد کامل قرارش داده و نماز، سلوک، زندگی و مردنش تنها برای خدای جهانيان بوده و برای خدا در هيچ چيز و هيچ کار چيزی را و کاری را شريک قرار نداده و او اوّل تسليم پروردگار است.

قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۱۶۴﴾

بگو: آیا غیر خدا پروردگارى را طلب کنم؟ در حالى که او آفریدگار همه چیز است. هیچ کس (عمل بدى) جز به زیان خودش انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد، سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان مى باشد پس ، شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید با خبر خواهد ساخت. ﴿۱۶۴﴾

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۶۵﴾

و او کسى است که شما را جانشینانى در زمین قرار داد و درجات بعضى از شما را فوق بعضى بالا برد، تا شما را بوسیله آنچه در اختیارتان قرار داده، امتحان کند. قطعا پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربانى است. ﴿۱۶۵﴾

جزوه شماره ۱۳۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۳۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۳۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۳۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۳۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۳۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۳۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۳۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره  ۱۲۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۲۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۲۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۱۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۱۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۱۰۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۱۰۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۹۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۹۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۸۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۸۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۷۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۷۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۶۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۶۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۵۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۵۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۸ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۷ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۷ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۶ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۶ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۵ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۵ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۴ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۴ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۳ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۳ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۲ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۲ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۱ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۱ برداشت قرآن

جزوه شماره ۴۰ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۴۰ برداشت قرآن

جزوه شماره ۳۹ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۳۹ برداشت قرآن

جزوه شماره ۳۸ برداشت قرآن

دانلود جزوه شماره ۳۸ برداشت قرآن