۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – قضيه فدك، بحث تعهد
قضيه فدك، بحث تعهد 5 ج 2 1416
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و آت ذي القربي حقه. اين شبها كه عزاي بزرگ بانوي عالم بشريت حضرت فاطمة اطهر سلام الله عليها بود، مطالبي به مناسبت ايام و اين آية شريفه عرض شد و امشب كه شب آخر اين مجلسه، كه اميدواريم انشاء الله مرضي ذات مقدس پروردگار واقع گردد يك مطالبي دربارة همين آيه باقي مانده كه بطور مختصر خدمت عزيزانم عرض ميكنم. دربارة اين آيه شريفه دارد كه وقتي پيغمبر اكرم خيبر را فتح كردند يك اراضي كه از نظر احكام اسلام مخصوص پيغمبر اكرم بود بنام فدك نصيب شخص پيغمبر اكرم شد. حالا در اينكه چطوري فدك مخصوص پيغمبر شد، اين بحث فقهي دارد كه اينجا نه موقعيتي براي بحثش هست و هم مفصله. بالاخره از نظر حكم اسلام تعلق به پيغمبر اكرم گرفت. پيغمبر اكرم هم فدك را به فاطمة زهرا سلام الله عليها تنها فرزندشون بخشيدند. ولي در اختيار پيغمبر اكرم بود. يعني اينطور نبود كه بين پيغمبر اكرم و فاطمة اطهر سلام الله عليها فرقي باشد تا بگيم در اختيار فاطمه نبود، در اختيار پيغمبر بود. تا آنكه ايشان رحلت كردند. رسول اكرم از دار دنيا رفت. در آن اواخر عمر شريفشون بخاطر اينكه مبادا مردم فكر بكنند كه فدك هنوز متعلق به پيغمبر اكرمه، اين آيه نازل شد كه و آت ذي القربي حقه. به ذوي القربي كه در اين آيه مخصوصا فاطمة زهراست. حقش را بهش بده. يعني در اختيارش بگذار. طبعا يك محلي كه اينطوري كه از احاديث و روايات استفاده ميشود و از تاريخ و حدود فدك برميآد، فدك هم مزارع بسيار بزرگي بوده، باغات بسيار وسيعي داشته و هم قريهاي متعلق به اين فدك بوده يعني جمعيتي در همون فدك از كارمندان و كارگران زندگي ميكردند كه طبعا ساختمانهايي هم بوده و جايي بوده است كه در آمد فوق العادهاي داشته. حالا چرا پيغمبر اكرم اين مال زياد را، اين ثروت زياد را به فاطمة زهرا صلوات الله عليهم اجمعين بخشيد، بخاطر اينكه پيغمبر اكرم ديده بود كه خديجة كبري بوسيلة مالش چطور توانست مردم را به اسلام جذب كند. شما اگر بخواهيد يك بچهاي را بهش يك ادبي را تعليم بدهيد بايد يك مقدار شكلات توي جيبتون بگذاريد و با شكلات جذبش بكنيد، محبت خودتون را در دلش بوجود بياريد و بعد حرفتون را به او بزنيد. مردم بزرگسال هم طبعا اين حالت در دلشون هست. اگر پولشون داديد، چيزي بهشون داديد، وضع فقر و ماديشون رسيدگي كرديد اينها جذب ميشوند و از طرفي خود پيغمبر يا وصي پيغمبر براي مردم كوتاه نظر صلاح نيست كه داراي ثروت باشه. چون نميفهمند كه او اين ثروت را براي خودش و رفاه حال خودش نميخواد. ميخواد درآمدي داشته باشه همانطوري كه امام صادق عليه الصلاة و السلام يا امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام در زماني كه خانه نشين بودند، باغاتي را بوجود ميآوردند ميفروختند و درآمدشون را به فقرا ميدادند و دستشون از اين جهت باز بود. اما اگر پيغمبر يا علي بن ابيطالب يا هر يك از ائمه بخوان در زمان زمامداريشون داراي اين ثروت باشند، اولا ممكنه نرسند به باغداري يعني اگر علي بن ابيطالب ميخواست زمامدار باشد، خليفه باشد، طبعا نميتوانست يك نخلستان خرماي هزار درختي، كه شايد چند هكتار زمين را زير پوشش قرار داده داشته باشد و نميتونست اينها را به مصرف فقرا يا امور خيريه برساند. چون كار داشت گرفتاري داشت. امام صادق عليه الصلاة و السلام بعد از ظهري بود، عرق ريزان به طرف خانه ميرفت. يك يهودي رسيد بهش اعتراض كرد كه تو يك خوردهاي محبت دنيات را كم كن. به امام صادق گفت.
يا ديدند لباس خوبي امام صادق پوشيده. آن شخص آمد آن درويش آمد گفت كه شما پسر پيغمبري، با اين تشريفات. حضرت فرمود من اين لباس را براي مردم پوشيدم، اما آن لباسي كه براي خودم پوشيدم اين زيره. اما تو بيا جلو. لباس رويش را كند. گفت اين را تو زاهد ظاهر نما، براي مردم پوشيدي كه بگند لباست كهنه است اين لباس حرير بدن نواز را براي خودت پوشيدي.
افرادي كه زمامدارند يك حساب ديگري دارند. علي بن ابيطاب ميفرمايد در نهج البلاغه كه اگر من نان گندم بخورم ممكن است در آن حكومتي كه من بر آن باصطلاح جمعيت حكومت ميكنم، كسي وجود داشته باشه كه نان گندم گيرش نياد و نان جو بخوره و غبطه به حال من بخوره و بگويد اي كاش منهم مثل علي بن ابيطالب بودم. و الا اگر من بخوام بهترين غذاها را بخورم ميتونم.
اين چند جمله را من به خاطر يك مسئله گفتم. و الا بحثم توي اين جملات نيست. به خاطر اينكه اگر شخصي زمامدار شد توقع ديگري مردم از او دارند. و غبطه ميخورند و ممكن است به آن راه و روشي كه او القاء كرده يا عنوان كرده، مردم بدبين بشوند. لذا خداي تعالي ثروت را مستقيما به پيغمبر اكرم نداده. به خديجه داده كه هم خرج كند پيغمبر اكرم و هم مال او نباشد. هم مردم را جذب كند هم بدنامي نداشته باشد. اين كار وسيلهاي شد كه مردم جزيرة العرب لا اقل به پيغمبر اكرم گرايش پيدا كردند و از همين راه حالا تجربه كه غلطه نسبت به پيغمبر اكرم عرض كنيم ولي يك حقيقتي است. خواست فاطمة زهرا سلام الله عليها نقش خديجة كبري را داشته باشد و علي بن ابيطالب هم نقش خود پيغمبر اكرم را. لذا فدك را به فاطمة زهرا سلام الله عليها بخشيد. فاطمه هم آن فاطمهاي است كه پردهاي كه در خانهاش ميزنه و متوجه ميشود كه پيغمبر اكرم دوست ندارد دخترش پرده در خانهاش باشد، پرده را ميپيچد تقديم پدر ميكند پدرش هم ميگويد فداها ابوها. يك سر سوزن دلبستگي به مال دنيا ندارد. پس همة اموال فاطمة زهرا در راه خدا قرار ميگيرد.
بنابراين علت اينكه فدك با آن عظمت كه عايدات زيادي داشته، درآمد فوق العادهاي داشته، كارگرهاي زيادي در اين مزرعه و در اين باغات كار ميكردند. اين فدك را به فاطمة زهرا بخشيد و رسما وقتي اين آية شريفه نازل شد كه و آت ذي القربي حقه رسما به مردم هم فهموند كه اين فدك مال فاطمه است. ملك فاطمه است. هيچ كس حق ندارد اين ملك را از او بگيرد. در مسجد وقتي فاطمة زهرا با ابي بكر بحث ميكند، ابي بكر متوسل به يك روايت كه البته مضمونش در روايات شيعه هم هست ولي آن يك نظر ديگري داشت از جعل اين روايت. كه به فاطمة زهرا عرض كرد كه من از پيغمبر اكرم شنيدم كه نحن معاشر الانبياء لا نورث. ما تركناه صدقه. اين روايت با آن روايتي كه در كتاب معالم با سند نسبتا خوب نقل شده كه فرموده است نحن معاشر الانبياء لا نورث، فرقي دارد. در پايان اين روايت ابي بكر ميگه كه هر چه ما از قول پيغمبر، هر چه ما ميگذاريم صدقه است. يعني اموالمون همهاش را بايد در راه خدا به مردم داد. در آن روايت كه در كتاب شيعه و در كتب شيعه است، به اين مضمون فرموده كه هر چه انبياء و اولياء اموالي نميگذارند بلكه آنچه كه مردم بايد ازش استفاده بكنند و بجا ميگذارند در بين مردم، علم و حكمت و معارفه. يك چنين فرقي داره. او رفته روي جنبههاي مادي اين رفته روي جنبههاي علمي. اگر هم اموالي باقي بگذارند آن اموالشون به حساب نميآد. نه اينكه اصلا مالي روي زمين نميگذارند. لذا فاطمة زهرا سلام الله عليها وقتي كه ديد از اين روايت كه صدرش شايد درست باشه و ذيالش يك چيزي چسبوده بهش كه اموال فاطمه را بگيرد، بلكه او نظر داشت حتي خانهاي را كه فاطمة زهرا و علي بن ابيطالب تويش مينشينند آنها را هم بگيره. حتي هر چه كه از پيغمبر اكرم رسيده بگيره. نرفته روي فدك. بعضي فكر كردند كه منظور ابي بكر فدك بود. نه. تمام ارث پيغمبر را ميخواست بگيره و فاطمة زهرا هم چون بعضي اشكال ميكنند كه اگر فدك مال فاطمه بود چرا دربارة ارث، ارث فدك اگر ما گفتيم كه بحثشون دربارة فدك بوده با ابي بكر، خوب اين اشكال پيش ميآد كه فدك اينجوري كه شما ميگيد از اين آيه استفاده ميشه كه ارث نبوده. ملك فاطمه بوده. چرا فاطمه اين را نفرمود؟ ما عرض ميكنيم كه او تنها نميخواست فدك را از فاطمه بگيره. ميخواست تمام اموال پيغمبر را از تنها وارث پيغمبر بگيره. لذا مطلب رفته روي ارث. مسئلة فدك اصلا جدا بوده، همة مسلمانها ميدونستند كه فدك مال فاطمه است. لذا وقتي كه هجوم آورد مصادرهاش كرد اموال پيغمبر اكرم را و اين چيزي كه مخصوص فاطمه بودت، ملك فاطمه بود، اين را هم گرفت و اين مهمه.
لذا فاطمة زهرا سلام الله عليها ميگه كه اترث اباك و لا ارث ابي. تو از بابات ارث ميبري ولي من از پدرم ارث نميبرم؟ وقتي كه اين روايت را ميخونه كه پيغمبر اكرم فرمود نحن معاشر الانبياء لا نورث، حضرت زهرا سلام الله عليها نميفرمايد اين روايت درست نيست. ميگه منظور پيغمبر چيز ديگري بوده. يعني شما انتظار اينكه ما مالي را به ارث بگذاريم براي شما مردم، نيستيم. اگر چيزي ميگذاريم در بين شما علم است، حكمت است، معارف است اينهاست. اينها به حساب نميآد.
يك عالم بزرگ از دار دنيا رفته مثلا فرض كنيد. هيچوقت نميپرسند كه مثلا چقدر پول توي بانك داشت، چقدر مگر افراد مادي. و الا علما ميپرسند چند تا كتاب نوشته؟ چقدر از شاگردان تربيت كرده؟ فاطمة زهرا ميخواست به ابي بكر بفهمانه كه پيغمبر اكرم منظورش اين نبود كه من مالي از خودم نميگذارم. و الا اين برخلاف قرآنه. چون ميگه نحن معاشر الانبيا ما جمعيت انبيا يعني يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر كه يكيشون منم ارثي نميگذاريم. و حال اينكه توي قرآن و ورث داود سليمان نميدونم بعله؟ سليمان داود. ببخشيد. و ياد آياتي هست كه انبياء فرزندانشون ازشون ارث بردهاند و مكرر هم در قرآن اين ذكر شده و فاطمة اطهر سلام الله عليها در مسجد اينها را بيان كرد. ولي گرفتند. چون گوش نيست. لهم آذان لا يسمعون بها. گوش دارند اما نميشنوند. به صرفشون نيست بشنوند. فدك را كه ملك فاطمة زهرا بود و ارث نبود. توي روايتي كه داري اين است كه انبياء ارث نميگذارند. اما نه اينكه هر چه فرزندانشون هم دارند تو بايد، مظلوميت فاطمة زهرا اينجا روشن ميشه. مظلوميت فاطمة اطهر اينجاست كه بدون هيچ دليلي اموال شخصي فاطمه را گرفتند. و درست هم از نظر سياسي حساب كرده بودند. اگر اين اموال دست فاطمة زهرا ميبود طبعا مردم به خاطر داشتن آن اموال علي بن ابيطالب را ترك نميكردند. اول دست علي را، دست فاطمة زهرا را از اين ثروت خالي كردند. مردمي كه نان و خرما هستند، اينها ديگه به علي كاري ندارند. لذا شبها علي بن ابيطالب ميرفت در خانة اصحاب و مهاجرين و انصار كه شما كه بوديد در روز غدير خم ديديد پيغمبر اكرم من را بعنوان وصي خودش در جاي خودش قرار داد. ميگفتند بعله آقا شنيديم و ديديدم. حضرت ميفرمود فردا بيائيد توي مسجد شهادت بديد. جرأت نميكردند. نميآمدند. آنجا براي اينكه از روي علي بن ابيطالب و فاطمة زهرا و امام حسن و امام حسين خجالت ميكشيدند، اما فردا نميآمدند.
يكي از مسائل بسيار مهم در سراسر زندگي انسان، آقايون تعهده. انسان اگر تعهد نداشته باشه يك پول دينش، ايمانش، قولش، امضاش، چكش، هر چي ميخوايد اسمش را بگذاريد ارزش نداره. كوشش بكنيد در چيزهاي جزئي حتي متعهد باشيد. اگر قراري هم گذاشتيد اهميت بديد. سر وقت آبروي مسلمانها را نبريد با اين وضع بازارتون. خدا ميدونه گاهي انسان تعجب ميكنه اصلا براي امضاشون با اينهمه فشارهايي كه از طرف حكومت بر چك بي محل وارد شده. تاريخچش هر چي باشه، زندان ميكنند، چه ميكنند چه ميكنند. يك كسي ميگفت كه خوشحال ميشم يك مدتي زندان برم. يك مديت استراحت ميكنم. خستگي را ميگيرم. اين طلبكارها اعصاب مرا خورد كردهاند. ميآيم توي بازار اين طلبكارها اين مبينه آقا سلام چي شد؟ اون ميبينه آقا سلام چي شد؟ ماهم كه طمعمون آنقدر زياده كه يكي از بدبختيهاي انسان طمعه. خونهاش را فروخته مكرر از من ميپرسند. دو سه ميليوني، ده ميليوني كمتر زيادتر پول داره. آقا فلاني گفته ماهي چهل هزار تومان هر يك ميليوني، حالا شايد من بازم كم بگم. بعضيها بيشتر هم ميگن. ماهانه ميدن تو اين پولت را بده به من. گفتم دوماه. من به بعضيهايشون ميگم، دو ماه ماهي چهل تومان ميده بعدش هم همهاش را ميخوره. اينجوريه. متعهد نيستيم. خدا ميدونه عدم تعهد ولو در چيزهاي جزئي، آدم گاهي عرضه داره اقلا يك صد ميليوني را بالا ميكشه و ميره. بعضيها براي نميدونم ده هزار تومان خودشون را خراب ميكنند. نميگم اون كار خوبي ميكنهها. انسان اينقدر بي شخصيت.
نتونه جواب من يك پول كم چندي قبل از يك كسي طلب داشتيم. آدم بسيار معتبر. خيلي هم معتبر. دو سه تا، سه چهار تا به ما چك داد. ماهم ديديم آدم معتبريه. داديم به بعضيها. همچين مرتب همهاش برگشت به دست خودمون. آبروي ما را هم برد كه من گفتيم ديگه من باشم كه چك كسي را اصلا بگيرم. آقا عجيب شده خدا ميدونه انسان بهتش ميزنه آخه اين بازار مسلمانهاست. چكي كه شما ميديد اينقدر بي اعتبارتون كردند، يعني اين ظلمي است كه به همه كردند. اين آدمهاي بي تعهد بدبخت كه وقتي انسان چك را ميده دستش، اين با كاغذ پاره فرقي نميكنه.
يك چيزي را ما يك وقتي خريده بوديم، چك بانكي را هم گرفتم بهش دادم، گفت نه من قبول نميكنم. اين را ببريد بانك پولش كنيد بديد به من. فكر كردم اونهم راست ميگه شايد من چك بانكي را جعل كرده باشم. اينقدر انسان بي ارزش باشه، امضاش، چكش، زندگيش، عمرش، آقا سابق خونه ميخريدند. خونههاي بزرگ و گرانقيمت آنوقت خريد و فروش ميشد. شما اسنادي كه الان توي كتابخانهها و موزهها هست نگاه كنيد. عالم محل امضاء ميكرد ميگفت اين معتبره. اين تمام پول را ميگرفت ميداد به اين. نه دفتر خانهاي، نه اين گرفتاريها. حالا خونه را پولش را داده، سند را هم رفته امضا كرده، ما اول انقلاب يك خونهاي را براي يك كار خيري خريده بوديم. بعضي از رفقا شاهدند. چون تشكيلات انقلاب بود. پولش را داده بوديم، همه كارش را كرده بودي. فقط يك امضاء مانده بود. يكي از اين رفقاي ما يك اسلحهاي گرفته بود بسته بود. اون اوائل گفت به اون بنده خدا، اسلحهات را هم نشون بده، به اين بنده خدا بگو بيا امضاء بكن. اين ترسيد آمد امضاء كرد. عجيبه به خدا قسم. پولش را گرفته، امضا نميكنه. حالا چرا؟ خدا ميدونه.
قول شما، حرف شما اگر انسان با شخصيتي باشيد ارزش داره. قولتون. يعني ميدونيد با اين تخلف از قول انسان خودش را كوچك كرده. الا بالاخره آن بيچاره يك كاري ميكنه. خودش را كوچيك كرده. معاويه وقتي آمد آن صلحنامهاي را كه با حضرت مجتبي امضاء كرده بود، پاره كرد و انداخت زير پاش، همة مردم چه آنهايي كه موافق بودند، چه آنهايي كه مخالفش بودند فهميدند اين آدم نيست. توي دلشون هم كه بود فهميدند اين آدم نيست. با اين نميشه زندگي كرد. ديگه مجبور بودند. شما يك عاقلي را، يك فرد عاقلي باشيد ديدي اين بابا امضاي خودش را پاره كرده انداخته زير پاش براش ارزش قائليد؟
اگر ميخوايد خدا دوستتون داشته باشه، اين را من به عنوان چي بگم چون مخلوط از رفقا و غير رفقاست، اقلا به دوستاني كه به من، اگر ميخوايد يار امام زمان باشيد، اگر ميخوايد توي راه خدا حركت كنيد، اگر يك قولي داديد به هر قيمتي هست آن قولتون را عمل كنيد. زبانا تصميم بگيريد. اگر زبانا گفتيد عمل كنيد. نوشتيد بيشتر عمل كنيد. امضا كرديد باز چند برابر عمل كنيد تا اينكه خدا شما را به عنوان يك متعهد اسمتون را ثبت كنه. نكنه خداي نكرده شما هم مثل ديگران. من متأسفام. بعضي از رفقا ميآن مينشينند شكايت ميكنند فلان كس قول داد به ما عمل نكرده. من خدا ميدونه بقدري متأثر ميشوم كه اگر آنجا يك كسي يك چاقويي به من فرو كنه اينقدر ناراحت نميشم. چرا بايد ما اينطور باشيم؟ چرا ما بايد آبروي خدا و پيغمبر و دين را ببريم؟ فرقمون با معاويه چيه؟ همة گرفتاريهاي معاويه همينجا بود كه امضاي خودش را انداخت زير پاش. همة گرفتاريهاي اسلام سر اين شد كه علي را توي خونه نشوندند. چرا علي را توي خونه نشوندند؟ بخاطر اينكه تعهدشون را بهم زدند. اگر چهل نفر صبح ميآمدند اظهار ميكردند كه ما شاهد بوديم پيغمبر اكرم علي بن ابيطالب را روي دست بلند كرد گفت من كنت مولاه فهذا علي مولاه. مردم سقيفه ده نفر بودند. چهل نفر ميآمدند چهار برابر آنها. جرأت مگر ميكردند كه اينهمه ظلم كه تا همين الان هم داره ظلم ميشه. خدا ميدونه به بشريت ظلم كردند. حساب سر انگشتي دو دو تا چهارتاست. ببينيد كتابها و مطالب حكمتآميزي كه از علي بن ابيطالب مونده. چند سال علي دستش باز بود ميتونست حرف بزنه؟ چهار سال. آنهم سه جنگ، جنگ نهروان، جنگ جمل، جنگ صفين. اينها را براي علي بوجود آوردند و در اين چهار سال اينهمه مطالب. نهج البلاغة علي بن ابيطالب بعد از قرآن پر تيراژترين كتاب، پر اهميتترين كتاب، از يك دانشمند غير مسلمان سؤال ميشه كه شما در فصاحت و بلاغت قرآن چي ميگيد؟ او ميگه كه يك برادري داره قرآن بنام نهج البلاغه. اگر شما تونستيد دربارة فصاحت و بلاغت نهج البلاغه چيزي بگيد من دربارة قرآن ميتونم بگم. نهج البلاغه يك جزئي از سخنان علي است كه به مناسبت انتخاب مرحوم سيد رضي كه يكي از علماي بزرگ بوده، مقتضيات زمان را در نظر گرفته، افكار مردم را در نظر گرفته، جنبههاي تقيه را در نظر گرفته، حرفهاي صريحي كه علي بن ابيطالب فرموده دربارة خلافت اينها را ننوشته، نهج البلاغه شده. تازه يك خطبهاي داره خطبة شقشقيه، اينهم با تقيه علي بن ابيطالب در او حرف زده، يك خورده صراحت داره ابن ابي الحديد اينجا ميگه معلوم نيست اين خطبه مال علي بن ابيطالب باشه. اينها را جمع كردند. اما سخنان علي آنقدر زياده، آنقدر زياده كه بعضي از علما معتقدند كه ده برابر نهج البلاغه الان علي بن ابيطالب در كتابها سخن داره.
خوب اگر بيست و پنج سال ديگه هم در خانهاش باز بود. اگر نميكشتندش و بازهم زنده بود. اگر امام حسن مجتبي هم اينچنين بود. اگر سيد الشهدا هم اينچنين بود و همينطور تا ائمة ديگر و امام دوازدهمين، حضرت بقية الله هزار و صد و شصت سال الان تقريبا شده اينهم در بين مردم با مردم حرف ميزد. شما را به خدا براي مردم كوچكترين نقطة تاريك و مجهولي باقي ميماند؟ لذا عرض ميكنم آن كسي كه يك تعهدش را از بين برد، همان اصحاب، همان مهاجرين و انصار. همانهايي كه شب ميگفتند ميآئيم صبح، صبح نميآمدند. ميآمدند آنچه كه ميدانند بگند. آنچه كه شاهد بودند شهادت بدهند، از ترسشون چرا انسان بترسه. يك جان داره اينهم كه بالاخره ميميره. ايني كه ميخواي با سرطان در بستر بميري اينجا بمير. ولي ابدا. حاضر نميشدند. گاهي منكر ميشدند. سه دسته بودند اصحاب پيغمبر بعد از پيغمبر الا آن دستة قليل قليلشون. يك عده وقتي علي بن ابيطالب را ميديدند دلسوزي ميكردند، اظهار ميكردند ولي ضعف نميگذاشتند بيان جلو. يك دسته فرار كردند. رفتند يك جاهائي كه اصلا نه علي را ببينند نه ابي بكر را. يك دسته هم دشمني كردند. دشمنيها كردند با علي بن ابيطالب. در تفسير آية شريفه ادخلوا عارفا اون اشد العذاب از امام ميپرسند كه چرا آل فرعون؟ خود فرعون را چرا نميگن. حضرت ميفرمايد اگر اين آل نبود، اين اطرافيان نبودند، اين دوستان و ياران فرعون نبودند. فرعون كجا ميتونست تنها اينهمه بدبختي بوجود بياره؟ اگر اينها نبودند اينطور نميشد. آقا عجيبه آدم بي تعهد شما آدم بي تعهد را با يك چه عرض كنم. ميترسم توي مجلسمون آدم بي تعهدي باشه ما مثلا حالا تمام حرفها را به او ميزنيم. ولي الحمد لله آنقدري كه من مطلعم بي تعهد هم اگر قبلا بودند حالا متعهدند و تعهد داشته باشيد.
اگر به قيمت جانتون، چون جانتون وقتي ارزش داره كه تعهدتون درست باشه. اگر به قيمت جانتون، همينجا انشاء الله تصميم بگيريد، اگر به قيمت جانتون تمام ميشه، عهدتون را نشكنيد. ان العهد كان مسئولا الذين هم باماناتهم و عهدهم راعون. شما تعهد كرديد با خدا. خدا كه حالا ما كجا ميبينمش و از اين حرفها. با پيغمبر. پيغمبر هم كه بعله هزار و چهارصد ساله از دنيا رفته. با امام زمان، بايد ببينيمش تا تعهدمون را عمل كنيم. با وجدانتون. تو انساني. وجدان داري. تو ميدوني اگر ده دقيقه سر وعدهات ديرتر بري، چقدر گاهي وضع يكنفر بهم ميخوره. يك نفر به من وعدهاي داده بود در تهران، ساعت دوازده بياد پيش من، من ديدم ساعت دوازده و نيم آمده. ولي عرق ميريزه، ناراحته. ميگه آقا صبح اول وقت، ما برنامهامون را رديف كرده بوديم. صبح اول وقت يك نفر نيم ساعت دير آمد، برنامة دوم هم نيم ساعت دير شد. برنامة سوم هم نيم ساعت دير شد. همه هم از من بدشون آمد و شما هم بدتون از ما ميآد. تو چك طرف را نميديد اين بيچاره خرج كرده، اين آبروش ميره. آني يكي آبروش ميره. آن يكي آبروش ميره كه چي؟ تو پول هم داشتي. بعضيها عجيبندها. اينقدر بي تعهدند كه وقت داره. من با يك آقائي بنا بود يك جائي با هم بريم. گفتم آقا راه، يك ربع راهه. الان هم حدودا بيست دقيقه به آنجا مانده، يك خورده هم زودتر. گفت نه. اگر زود بريم آنجا فكر ميكنند ما بيكاريم. آنقدر اين پا آن پا، بيكار بودها. اينقدر اين پا آن پا كرد كه چند دقيقه ديرتر رسيد. من البته رفتم بهش اعتنا نكردم اما او ديرتر رسيد. كه چي؟ نگند اين بيكاره. نگند اين بي شخصيته هر جا ميگن زودتر از موعد ميره. ولي من افراد با ارزش را ديدم كه يك خورده زودتر ميرند پشت در واي ميايستند. حتي من مكرر ديدم. يك نفر را ميشناسم كه الان دقيقا در تهران اينه اخلاقش. يك چند دقيقه زودتر ميره، پشت در ميايسته كه اگر مبادا توي راه يك مانعي پيش آمد آن مانع سبب بشه كه اين سر وقت نرسه. يك خوردهاي زودتر حركت ميكنه. يك فايدهاش براي شخص من اينه كه هر وقت با او قرار ميگذارم من فكرم راحته. سر وقت ما هم خودمون را آماده ميكنيم. اما بعضيها هستند ميدونند. اون ديرتر ميآيند. اينهم ديرتر خودش را آماده ميكنه. نكنيد.
شما ميگيد اين حرفها چيه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها اين ايام تو ميگي؟ بخدا قسم همة خوشبخيتها، روي همين اساس، روي همين تعهد برپاست و همة بدبختيها هم روي عدم تعهد برپاست. خدا را شاهد ميگيرم كه مهمترين چيز بوده در طول تاريخ. اهميت بديد خدايا من خودم شخصا باز تجديد عهد ميكنم. دوستانم انشاء الله تجديد عهد ميكنند با تو كه از اين به بعد با بندگانت تعهدشون را عمل كنند و با تو هم تعهدشون را عمل كنند و با امام زمانشون هم تعهدشون را عمل كنند. اميدوارم موفق باشيد. اميدوارم خداي تعالي شما را جزء متعهدين و جزء مسئولين، مسئول يعني ازش سؤال ميشه آقا چرا دير آمدي. يك آدم بي ارزش وقتي وارد مجلس ميشه، حالا اومد اومد نيومد. به درد نميخوره. ولي يك كسي كه داراي يك ارزشي هست اين نيم دقيقهاش تأخيرش حساب داره. ارزش براي تو مردم قائلند. تو براي خودت ارزش قائل نيستي.
تعهدشون را نسبت به علي بن ابيطالب و پيغمبر عمل نكردند. در جنگ احد همة فشاري كه روي مسلمونها آمد، نزديك بود جدا اسلام از بين بره. براي اينكه يك عده تعهدشون را شكستند. پيغمبر اكرم فرموده بود اين تنگه را شما نگه داريد. از اينجا تكان نخوريد، دشمن نتونه از اينجا حمله بكنه كه پشت سره. اينها رفتند آنجا از آن بالا چشمشون افتاد ديدند كه مسلمانها دارند غنيمت جمع ميكنند. گفتند اِ. ما چي ميشيم. هرچه آن بزرگشون گفت كه صبر كنيد گفتند كه خوب پيغمبر تا همين الان گفته. رفتند. لشگر دشمن هم ريخت همه را اذيت كرد. حتي دندان پيغمبر اكرم را شكستند. سنگ به پيشاني مباركش زدند. علي بن ابيطالب روي زمين هي ميافتاد جبرئيل هي ميآمد بلندش ميكرد پيغمبر تنهاست. حمزة سيد الشهدا را كشتند. خون همة اينها به گردن همين آدمهاي بي تعهده كه پيغمبر مؤاخذهاشون نكرد ولي اين طبعا هست. طبيعتا هست. خيلي مواظب تعهدتون باشيد.
پيغمبر اكرم فدك را داده به فاطمة زهرا سلام الله عليها. فاطمة زهرا سلام الله عليها اگر فدك را ميداشت، تمام مردم متوجه علي بن ابي طالب بودند. يك روز هارون الرشيد گفت فدك مگر چيه حالا بگيد تا من بهتون بدم. حضرت فرمود كه از اول اسلام نميفهمي چيه حدود فدك از هر كجا كه مملكت اسلامي هست تا هر جا كه پايان پيدا ميكنه، جزء فدكه. ميخواي بدي بده. يعني اگر فدك مال علي بن ابيطالب بود، علي خليفه بود، امروز ما جاي او خليفه بوديم ديگه نوبت به تو نميرسيد. اين مايه اصلي فدك بود. فدك را از فاطمة زهرا گرفتند. پر و بال علي بن ابيطالب را شكستند. نه بخاطر فدك گرفتن. بخاطر اذيتهايي كه به فاطمة زهرا كردند. توطئه با هم كردند. آن يكي برميداره مينويسد ه فدك مال فاطمه است. آن يكي سپرده ميشه كه برو كاغذ را از فاطمه بگير كتكش هم بزن و كاغذ من را پاره كن. ببينيد اينها همهاش مال افراد بي تعهده. خدا لعنت كند آنهايي را كه به فاطمة زهرا اين ظلمها را كردند. آقا خيلي مشكله. من كه اين مصائب را درست نميتونم شرح بدهم. خدا ميدونه مخصوصا الان. ديشب يك مجلس غير از شبهاي ديگر بود. اين حرفها را من كم ميزنم. من چند شب بود ميخواستم وقتي بگم يا فاطمه بگيد، چون اسم اعظم پروردگار نام مقدس فاطمة زهرا و ائمة اطهار و پيغمبر اكرمه، دلايلي هم هست. اگر كسي با توجه بگه، به آب بگه ميتونه روي آب حركت كنه. بگه يا فاطمه پاشو بگذاره روي آب ميتونه بره. ما اون فاطمهاي را كه بايد بشناسيم نميشناسيم. اين معنايي را كه بايد بفهميم از فاطمة زهرا سلام الله عليها نميفهميم. گفتيم بگيد يا فاطمه. خودمم پريشب اينجا نشستم يك قدري حال سنگيني داشتم. گفتم اين فضاي دهن شما كه ميگيد يا فاطمه توي اين اطاق ميپيچه، من تنفس كنم حالم خوب بشه كه الحمد لله مؤثر بود.
ولي خوب مادر جان را من هر چي ميخواستم جورش كنم يك چيزي بگم، مادرم مثلا، نميشد. نگفتم. حتي ديشب هم نگفتم. رفتم آنجا پهلوي آقاي رفيعي نشسته بودم. يك وقت ديدم خود شماها ميگيد مادرجان. بهبه. چه كلمهاي. من به آقاي رفيعي گفتم مجلس يك جور ديگهاي شد. پاشدم آمدم اينجا نشستم. ديديد يك حال توجهي بود.
يا فاطمة الزهرا امشب شب آخر مجلس ماست. من نميخوام روضه بخونم. به جهت اينكه مصيبتها را ميدونيد. همة مشكلات را ميفهميد. امام عصر ارواحنا فداه وقتي بياد مشكلات را خودش بايد حل كنه. چون هيچ جور دل انسان آرام نميگيره. مگر آنهايي كه مستقيم به فاطمة زهرا اذيت كردند، آنها را حضرت عذاب كنه. اين يك فلسفهاي داره اين مطلبي كه ميخوام يعني معمولا در منبرها ميگند كه آن دو نفر را از توي قبر بيرون ميآره و به مردم معرفي ميكنه و بعد بدن اينها را آتش ميزنه. اين بخاطر اينكه آنها مستقيما فاطمة زهرا را اذيت كردند. تا مستقيما انسان نبينه كه اينها را عذاب ميكنند آرام نميگيره.
من يك وقتي خواب ميديدم صحراي محشر را. يك صفي بود خيلي طولاني كه من اولش را نميديديم. از جلو پرسيدم اين صف مال چيه؟ من هم ايستاده بودم. جلويي به من گفت كه خداي تعالي تمام عذابش را در اختيار اين افرادي كه توي صف هستند و فرزندان فاطمة زهرا هستند، در اختيار يكي يكي از اول صف ميگذاره كه هر چي ميتونند آني را كه در به پهلوي فاطمة زهرا زده، او را عذابش كنند و تا وقتي كه دلشون خنك بشه. من گفتم بهبه عجب صفيه. ما هرچي باشه، تا ده روز هم باشه اينجا واي ميايستيم. چون نميشه، نميتونه شيعه دلش خنك بشه مگر با اين وضع. فاطمه را زدند. آخه شما حساب بكنيد يك دختري كه هميشه مورد احترام پيغمبر اكرم بوده. پيغمبر اكرم دستش را ميبوسيده، ميگفته جانم به قربانت. هميشه احترام ميشده. حالا با آن دست سنگيني كه شلت يمينك. دستت بشكنه. با آن دست اين حرفها درسته تكرار كنيد گوشة چشمت چرا كبوده، اين چند روز اين مدتي كه فاطمة زهرا زنده بود، اثر آن سيلي به صورت فاطمة زهرا بود. يا فاطمه مادر جان. شلت يمينك. زياد شنيديد حق داريد زياد متأثر نشيد. اما الان بريد توي كوچة بني هاشم، اين منظره را در نظر بگيريد.
يا بقية الله شب آخر مجلس ماست. يا بقية الله آقا جان ميدونم الان تاريك شده، تو هم گريه ميكني آقا، بايد اين كار بشه. هر وقت با علي بن ابيطالب حضرت برخورد ميكرد ميديد علي وقتي چشمش به صورت فاطمه ميافتد يك جوري ميشه. نميخواست علي بن ابيطالب را خيلي برنجانه. چادر را ميكشيد روي صورتش. فاطمه جانم مادر جانم. قربان آن عفتت مادر. قربان آن عظمتت مادر. السلام عليك يا فاطمه بيائيد بريم كنار قبر فاطمة زهرا. حالا ديگه بيبي را دفن كردهاند. من بوسيلة روايات و بعضي از ارشادات بعضي از اولياء خدا كه يك وقتي باهاشون در مكه و در مدينه بودم، احتمال قوي ميدم كه قبر فاطمة زهرا توي ضريح پيغمبر باشه، توي خانة علي بن ابيطالب باشه.
بيائيد باهم بريم براي زيارت امشب. وارد شهر مدينه ميشيد. مدينة منوره، ميآئيد در جبرئيل، يك دري از درهاي مسجد النبي و حرم پيغمبر كه قديميه خيلي. اين بنام در جبرئيله. از اينجا بيائيم وارد بشيم. طرف دست چپتون ضريح پيغمبر اكرمه. نميگذارند كسي توي ضريح را نگاه بكنه ولي من قديمها ديدم. مقابل در جبرئيل يك خوردهاي طرف قبله يك دري است بسته شده. خدا انشاء الله در خانة آل سعود را ببنده. الهي آمين. اين در را بستهاند يك چند تا شرطه هم ايستادهاند. انشاء الله اگر امشب با امام زمانمون بريم، سفر روحي كنيم، اينها كنار ميروند از آن در نگاه كنيد، ضريح پيغمبر دو بخشه. يعني با يك ديواري دو قسمت شده. اين قسمت پائين يعني از همين مقابل در جبرئيل خانة علي بن ابيطالب بوده. وسط اين خانه يك قبري است كه امام صادق عليه الصلاة و السلام ميفرمايد مادر ما زهرا را در آنجا دفن كردند. سابقا در زمان حكومت عثمانيها اين در باز بوده، داخل ضريح بعنوان داخل حرم بوده. مردم وارد ضريح ميشدند و زيارت ميكردند. بعد از وسط اين ديواري كه در بين ضريح هست ميرفتند براي زيارت قبر پيغمبر اكرم آنطرف. حالا يك همچين جائي انشاء الله باهم بايستيم. من براتون چند جمله زيارت ميخونم. چند جمله عرض ادب ميكنم. انشاء الله اميدواريم زيارتمون قبول باشه، با دست پر از اين زيارت برگرديم. بسم الله الرحمن الرحيم. السلام عليك يا بنت رسول الله. السلام عليك يا بنت نبي الله. السلام عليك يا فاطمة الزهرا سيدة النساء العالمين. السلام عليك يا ام المؤمنين. السلام عليك يا ام الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه. السلام عليك يا ام الائمة الطاهرين. السلام عليك و رحمة الله و بركاته. گوش دلتون را باز كنيد، فاطمة زهرا جحواب سلامتون را ميده. جواب سلام فاطمة زهرا اينه كه عليكم السلام اي شيعيان من، اي دوستان من، اي كساني كه شبها براي مصيبت من به سر و صورت خودت زدي و نام مرا بردي. حالا كه زيارت كرديد بيائيد بنشينيم دعا كنيم همه با توجه. بسم الله الرحمن الرحيم. حواستون جمع باشه. كنار قبر فاطمة زهرا هستيم. انشاء الله در خدمت آقامون بقية اللهيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء، الهي عظم البلاء آي خدا بلا سنگين شده، عظيم شده، بلاي فراق امام زمانمون بر ما سنگين شده، الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقت الارض. اي خدا دنيا بر ما تنگ شده.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.