۱۶ صفر ۱۴۱۸ قمری – ۱ تیر ۱۳۷۶ شمسی – شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا

 شرح‌ مراحل‌ عصمت‌ و تقوا 16 صفر 1418

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار و اعتصام‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ دو آيه‌ در قرآن‌ به‌ صورت‌ امر نازل‌ شده‌ يك‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌، ديگري‌ واعتصموا باللّه‌، در اينجا يك‌ بحثي‌ پيش‌ مي‌ياد كه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ مقام‌ اعتصام‌ به‌ خدا و به‌ حبل‌ خدا رسيد داراي‌ كراماتي‌ قلبش‌ مملو از حكمته‌ الهي‌ و دقيقا فكرش‌ متوجه‌ حقايق‌ عاليه‌ خواهد بود. مطلبي‌ كه‌ در اينجا اشاره‌اش‌ لازم‌ است‌ كه‌ چرا در قرآن‌ مجيد در يك‌ جا فرموده‌: واعتصموا باللّه‌ در يك‌ جا فرموده‌ است‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌، و در تفاسير آمده‌ كه‌ حبل‌ خدا ولايت‌ و معرفت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ اين‌ جمله‌ را من‌ بايد در اينجا تذكر بدهم‌ كه‌ واعتصموا باللّه‌ و واعتصموا بحبل‌ للّه‌، در حقيقت‌ هر دو يكي‌ است‌ چون‌ اگر انسان‌ اون‌ نورانيت‌ اعتصام‌ را پيدا كرد كه‌ در چند شب‌ گذشته‌ درباره‌اش‌ بحث‌ كردم‌ اگر اون‌ نورانيت‌ براش‌ پيدا شد اونجا مي‌فهمد كه‌ معرفت‌ حبل‌ خدا عين‌ معرفت‌ خداست‌. و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا همان‌ اعتصام‌ به‌ خداست‌. يك‌ روز سلمان‌ و ابوذر دو برادر ديني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ دست‌ اخوت‌ و عقد اخوت‌ بين‌ اين‌ دو نفر برقرار كرده‌ بود، و هر دوي‌ اونها به‌ مقام‌ عبوديت‌ واقعي‌ رسيده‌ بودند و به‌ جايي‌ رسيده‌ بودند كه‌ در اون‌ روايت‌ عمران‌ بصري‌ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد كه‌ حقيقت‌ عبوديت‌ اين‌ است‌ كه‌، ان‌ لا يرالعبد في‌ ما خذلاللّه‌ عليه‌ منكا، بندة‌ خدا در خصوص‌ اونچه‌ كه‌ در اختيار دارد براي‌ خودش‌ ملكيتي‌ قائل‌ نيست‌. و اينطور فكر مي‌كند كه‌ الّان‌ مرزاه‌ يزعونه‌ حيث‌ امره‌ اللّه‌ مال‌ مال‌ خداست‌، همة‌ اموالي‌ كه‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ هست‌ همه‌ مال‌ خداست‌ و اگر انسان‌ بندة‌ خدا شد حتما در جايي‌ كه‌ خدا دوست‌ دارد اين‌ مال‌ را قرارش‌ مي‌دهد. مثلا يك‌ شخصي‌ ده‌ تا نوكر دارد توي‌ يك‌ خانه‌ اين‌ نوكرها هيچ‌ وقت‌ اين‌ كار را نمي‌كنند كه‌ تقسيم‌ بندي‌ كنند خانة‌ ارباب‌ را. مثلا صد متر اين‌ طرف‌ خانه‌ مال‌ تو صد متر اون‌ طرف‌، مگر اينكه‌ براي‌ اداره‌اش‌. براي‌ نظافتش‌.

 چرا؟ ممكنه‌ تقسيم‌ كنند. اما اگر مولا امد گفت‌ كه‌ اين‌ طرف‌ را تو نظافت‌ نكن‌ اون‌ طرف‌ را نظافت‌ كن‌ مي‌گه‌ چشم‌. براش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. ما بايد اگر بندة‌ خدا باشيم‌ اگر عبداللّه‌ باشيم‌ بايد انباني‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ هست‌ اينها را مال‌ خدا بدانيم‌ و اگر مال‌ خدا اينها را دانستيم‌ طبعا هر طوري‌ كه‌ خدا فرموده‌ است‌ ما تصرف‌ مي‌كنيم‌.

 ديگر اگر يك‌ عده‌ نوكر در خانة‌ ارباب‌ اينها ملك‌ ارباب‌ را تقسيم‌ كردند بين‌ خودشون‌ و نگذاشتند اون‌ نوكره‌ به‌ اين‌ طرف‌ قدم‌ بگذارد اين‌ به‌ اون‌ طرف‌ قدم‌ بگذارد و بر خلاف‌ قوانين‌ ارباب‌ كاري‌ كردند، اينها مضحكه‌ هستند يعني‌ مورد تعجب‌ افراد با عقل‌ و با فراستند. سلمان‌ و ابوذر دو برادر دو بندة‌ خدا دو متدين‌ كه‌ هر چه‌ دارند، هر چه‌ دارند مال‌ خدا مي‌دانند و خودشون‌ را هم‌ بندة‌ خدا مي‌دانند. به‌ مقام‌ اعتصام‌ به‌ خدا رسيدند مي‌خوان‌ معرفت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ را درك‌ كنند ببينند علي‌ چيست‌؟ علي‌ كيست‌؟ دو نفري‌ مي‌يان‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ ما امده‌ايم‌ براي‌ شناختن‌ شما و معرفت‌ شما منظورم‌ از اين‌ مقدمه‌ همين‌ يك‌ جمله‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌.

 حضرت‌ امير المومنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بعد از اون‌ مقدمه‌اي‌ كه‌ در اون‌ جريان‌ هست‌ فرمود: معرفتي‌ بنورانيه‌ معرفة‌ اللّه‌ عزوجل‌، و معرفة‌ للّه‌ عزوجل‌ معرفتي‌ بنورانيه‌. يعين‌ اين‌ معرفت‌ من‌ اگر نورانيت‌ داشته‌ باشه‌ به‌ تاريكي‌ علي‌ را نديده‌ باشي‌ اگر يك‌ دل‌ روشني‌ داشته‌ باشي‌ اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌. اگر اعتصام‌ به‌ خدا پيدا كرده‌ باشي‌ اين‌ را من‌ بگم‌ معرفت‌ من‌ با اون‌ نورانيت‌ اگر نگاه‌ كني‌ مي‌بيني‌ همه‌ معرفت‌ خداست‌. و معرفت‌ خدا با اون‌ نورانيت‌ همه‌ معرفت‌ ماست‌، معرفتي‌ بالنورانيه‌ معرفة‌ عزوجل‌ معرفة‌ للّه‌ عزوجل‌ معرفتي‌ بالنورانيه‌. اين‌ مطلب‌ خيلي‌ مهمه‌ اونيكه‌ خيلي‌ لازمه‌ انسان‌ در مرتبة‌ اول‌ نورانيته‌. نورانيت‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ انسان‌ در اين‌ ظلمتكدة‌ دنيا يك‌ چراغ‌ لازم‌ داره‌ تا حقايق‌ را درك‌ كنه‌. اون‌ چراغ‌ براي‌ عموم‌ عقله‌ ولي‌ براي‌ خواص‌ عقلي‌ است‌ كه‌ اين‌ عقل‌ باز خودش‌ نورانيتي‌ داشته‌ باشه‌ در زيارت‌ حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء معروف‌ به‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ شما وقتي‌ كه‌ اين‌ زيارت‌ را خوانديد كه‌ اين‌ زيارت‌ خيلي‌ مهمه‌ انشاء للّه‌ آقايون‌ مقيّد باشند در شبانه‌ روز يك‌ مرتبه‌ اگر شده‌ نه‌ لااقل‌ در هفته‌ يك‌ مرتبه‌ بخوانند اين‌ دقيقا همان‌ عملي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ در شهر ري‌ دفن‌ است‌ و عظمت‌ پيدا كرده‌ اون‌ عظمت‌ فوق‌ العاده‌ را كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ درباره‌اش‌ مي‌فرمايد من‌ زار عبد العظيم‌ به‌ ري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا كسي‌ كسي‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ را در شهر ري‌ زيارت‌ كند مثل‌ اين‌ است‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را در كربلا زيارت‌ كرده‌ و كسي‌ كه‌ حسين‌ را زيارت‌ كند مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا را در عرش‌ زيارت‌ كرده‌.

 اين‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ همة‌ عظمتش‌ براي‌ اين‌ بود كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ مي‌كرد در صراط‌ مستقيم‌. يعني‌ اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ كنيم‌ يك‌ راننده‌ وقتي‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ بهترين‌ راننده‌ اوني‌ است‌ كه‌ در راه‌ راست‌ حركت‌ كنه‌ پيچ‌ و خم‌ها را مواظب‌ باشه‌ محاسبه‌ و مراقبت‌ داشته‌ باشه‌ و انحراف‌ از جاده‌ نداشته‌ باشه‌ و راهي‌ را هم‌ كه‌ اگر نمي‌دانه‌ بياد از اهلش‌ سوال‌ كنه‌ كه‌ در قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد كه‌ فاسئلو اهل‌ الذكر ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌ از اهل‌ ذكر سوال‌ كنيد از اهل‌ قرآن‌ سوال‌ كنيد اگر نمي‌دانيد. حضرت‌ عبد العظيم‌ برنامه‌اشون‌ اين‌ بود كه‌ مي‌امدند خدمت‌ امام‌ هادي‌ چند وقت‌ يك‌ مرتبه‌ مثلا و عقائدشون‌ را اظهار مي‌كردند آقا من‌ عقيده‌ام‌ اينه‌، اينطوري‌ هستم‌ اين‌ را معتقد هستم‌ اين‌ گونه‌ اعتقاد دارم‌ و حضرت‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمودند اين‌ عقيدة‌ تو بسيار خوبه‌ من‌ تطبيق‌ كردم‌ فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ سيرالي‌ اللّه‌ باشه‌ چون‌ كتابها متعدده‌ من‌ يادم‌ مي‌ره‌ كه‌ در كدوم‌ كتاب‌ اين‌ مطلب‌ را نوشتم‌ دوستان‌ بهتر حواسشون‌ هست‌.

 كه‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ عليه‌ السلام‌ البته‌ در اين‌ چاپ‌ اخير سير الي‌ اللّه‌ است‌ بخاطر اين‌ كه‌ صراط‌ مستقيم‌ در اين‌ چاپ‌ اضافه‌ شده‌ فكر مي‌كنم‌ شايد دوستان‌ هنوز نديده‌ باشند به‌ هر حال‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ مطالبي‌ را عرض‌ مي‌كنه‌ كه‌ عينا در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ هست‌ و اشهدك‌ يا مولا ببينيد اشهدك‌ يا مولاي‌ يعني‌ اي‌ مولاي‌ من‌ تو را شاهد مي‌گيرم‌ شاهد باش‌ كه‌ عقايد من‌ اينه‌. اني‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا اللّه‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و ان‌ محمد عبده‌ و رسوله‌ يا حبيب‌ الا هو ربك‌، و اشهدك‌ يا مولاي‌ ان‌ امير المومنين‌ حجته‌ يك‌ يكه‌ از ائمه‌ را بعد از پيغمبر اكرم‌ اقرار مي‌كنه‌ كه‌ من‌ اعقاد دارم‌  و شما را شاهد مي‌گرم‌ كه‌ اينها حجت‌ خدا هستند تا جايي‌ كه‌ مي‌رسند لاشهد انك‌ حجة‌ اللّه‌ تو حجت‌ خدايي‌ بعد عقايد مربوط‌ به‌ بعد از اين‌ عالم‌ را اظهار مي‌كندكه‌ عينا همانهايي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ عليه‌ السلام‌ در اظهار عقايدشون‌ در مقابل‌ امام‌ هادي‌ عرض‌ مي‌كنند كه‌ من‌ اينها را تطبيق‌ كرده‌ام‌ منظورم‌ اين‌ مطالب‌ نبود خواستم‌ اسم‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بردم‌ اين‌ مطلب‌ را گفته‌ باشم‌ مطلبم‌ اين‌ بود كه‌ در دعاي‌ بعد از زيارت‌ كه‌ متاسفانه‌ بعضيها خيال‌ مي‌كنند كه‌ اين‌ دعا مهم‌ نيست‌ و حال‌ اينكه‌ اصل‌ دعا اصل‌ مطلب‌ اونجاست‌.

 در دعاي‌ بعد از زيارت‌ مي‌گيم‌ كه‌ خدايا به‌ ما نور يقين‌ بده‌، مي‌گيم‌ ايمان‌ بده‌ همش‌ صحبت‌ از نوره‌ اين‌ نور هميني‌ است‌ كه‌ گاهي‌ در دل‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌تابه‌ و ارادة‌ پروردگار است‌ و خدا اين‌ را در قلب‌ انسان‌ مي‌اندازه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌  حتي‌ مي‌فرمايد العلم‌ نور يغضف‌ اللّه‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء اين‌ نوره‌ كه‌ در دل‌ كسي‌ كه‌ بخواد خدا مي‌اندازه‌ هر كسي‌ لياقت‌ نداره‌ كه‌ اون‌ نور علم‌ را اون‌ نور معرفت‌ را، اون‌ نور حقيقت‌شناسي‌ را در دلش‌ احساس‌ بكنه‌ شما فكر مي‌كنيد كه‌ همة‌ مردم‌ مثلا فرض‌ كنيد، در اين‌ مجالس‌ كه‌ مي‌نشينند يك‌ مطالبي‌ استفاده‌ بكنند نه‌ اينطور نيست‌، خيليها هستندكه‌ از همين‌ مطالبي‌ كه‌ شما اظهار اشتياق‌ مي‌كنيد و اظهار علاقه‌ مي‌كنيداز همين‌ها بدشون‌ بياد به‌ جهت‌ اينكه‌ نور ندارند، نور يقين‌ ندارند نور ايمان‌ ندارند، نور معرفت‌ ندارند نور صدق‌ ندارند قبل‌ از امير المومنين‌ مي‌فرمايد معرفتي‌ بالنورانيه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد در نورانيت‌ من‌ معرفت‌ خداست‌، اما مي‌دوني‌ نورانيت‌ چيه‌؟

 شما فكر مي‌كنيد ابن‌ ملجم‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ فكر مي‌كنيد كه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ابن‌ كفوا كه‌ يكي‌ از افراد باصطلاح‌ تحصيل‌ كرده‌ است‌ و هميشه‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌نشينه‌ و همه‌ جا با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ در گير مي‌شه‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ سعد وقاصي‌ كه‌ پاي‌ منبر علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نشسته‌ علي‌ را نمي‌شناخت‌؟ همشون‌ علي‌ را مي‌شناختند ولي‌ نور نداشتند نورانيت‌ نداشتند به‌ نورانيت‌ علي‌ را نشناخته‌ بودند تو تاريكي‌ علي‌ را ديده‌ بودند، توي‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌ اون‌ شاعر مي‌گه‌ زين‌ سبب‌ غيري‌ بر او بگزيده‌اي‌، اگر انسان‌ با معرفت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را ببينه‌ فرقي‌ بين‌ و او خدا تعالي‌ نمي‌گذاره‌ مگر در دو چيز، بصحيحه‌ دعاها و روايات‌ يكي‌ اينكه‌ علي‌ مخلوق‌ خداست‌ و ديگر اين‌ كه‌ بندة‌ خداست‌. بندة‌ خدا و مخلوق‌ خداست‌. فرد بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ لخلقك‌، پس‌ اگر خواستيد علي‌ را بشناسيد بايد خدا را بشناسيد اگر خدا را خواستيد بشناسيد علي‌ را بشناسيد در اون‌ دعا مي‌گيد الهم‌ عرفني‌ نفسك‌ خدايا خودت‌ را به‌ من‌ معرفي‌ كن‌ فانك‌ الّم‌ تعرفني‌ نفسك‌ نمعرف‌ نبيّك‌ اگر تو خودت‌ را به‌ من‌ معرفي‌ نكني‌ اون‌ نوري‌ كه‌ يقضفه‌ اللّه‌ في‌ قلب‌ بني‌ يشاء هست‌ اون‌ را در دلامون‌ نياندازي‌ دلامون‌ را منور نكني‌ من‌ نمي‌تونم‌ پيغمبرت‌ را بشناسم‌.

 اگر من‌ پيغمبر را نشناسم‌ ولي‌ و امامم‌ را نمي‌تونم‌ بشناسم‌ اينها به‌ سلسله‌ مراتب‌ مي‌ياد پايين‌، لذا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا همان‌ اعتصام‌ به‌ خداست‌، و اعتصام‌ به‌ خدا اعتصام‌ به‌ حبل‌ خداست‌. يعني‌ اگر شما خدا را شناختي‌ علي‌ را شناختي‌ علي‌ را شناختي‌ خدا را شناختي‌، خدا را شناختي‌ امام‌ زمان‌ را شناختي‌، امام‌ زمان‌ را شناختي‌ خدا را شناختي‌ پس‌ بنا بر اين‌ دو تا آيه‌ خوب‌ يكديگر را معنا مي‌كنند فرقي‌ نمي‌كنه‌ بگند واعتصموا بحبل‌ للّه‌ يا بگن‌ واعتصموا باللّه‌. اعتصام‌ به‌ خدا پيدا كنيد يعني‌ خدا را بشناسيد بوسيلة‌ خدا و معرفت‌ خدا خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ بداريد و اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ علي‌ مي‌خواد باشه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواد باشه‌، چهارده‌ نفر هستند كه‌ خدا در چهار غالب‌ بدني‌ اينها را قرار داده‌ در زمانهاي‌ مختلف‌ تا مردم‌ همه‌ استفاده‌ كنند از اين‌ وجودهاي‌ مقدسه‌ و آخريشون‌ را هم‌ نگه‌ داشته‌ كه‌ آخري‌ فردي‌ كه‌ پاشو از روي‌ كرة‌ زمين‌ بر مي‌داره‌ امام‌ خواهد بود و اين‌ انشاء للّه‌ بيايد ما با نورانيت‌ او را نه‌ با جسمانيت‌، با اين‌ چشم‌ سر نه‌ با چشم‌ دل‌، با چراغ‌ عقل‌ او را مشاهده‌ بكنيم‌ و وقتي‌ او را ديديم‌ خدا را ديده‌ باشيم‌ وقتي‌ او را زيارت‌ كرده‌ باشيم‌ خدا را زيارت‌ كرده‌ باشيم‌ كه‌ من‌ زار الحسين‌ فقد زار اللّه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ اللّه‌. كسي‌ كه‌ شما را بشناسه‌ خدا را شناخته‌ من‌ احبكم‌ فقد احب‌ اللّه‌ كسي‌ كه‌ شما را دوست‌ داشته‌ باشه‌ خدا را دوست‌ داره‌ فرقي‌ بين‌ حبل‌ خداو خود خدا نيست‌ بنابر اين‌ پس‌ اين‌ دو آيه‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌ واعتصموا باللّه‌ در واقع‌ يك‌ معنا داره‌ شما اگر گفتند علي‌ را، بوسيلة‌ معرفت‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ يا معرفت‌ امام‌ عصر عليه‌ آلاف‌ تحية‌ والسلام‌ اگر گفتند كه‌ به‌ وسيلة‌ معرفت‌ او خودت‌ را از گناه‌ نگه‌ دار. فرقي‌ نمي‌كنه‌ بگن‌ كه‌ بوسيلة‌ معرفت‌ خدا خودت‌ را از گناه‌ نگه‌ دار چون‌ معرفت‌ اونها معرفت‌ خداست‌ معرفت‌ خدا هم‌ معرفت‌ اونهاست‌. حالا چرا در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ مي‌گه‌ در اين‌ شبها تمام‌ مي‌شه‌، امشب‌ شب‌ ششم‌ اين‌ مجلسه‌ و بايد كم‌ كم‌ بعضي‌ از خصوصيات‌ اين‌ آيات‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌. چرا در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌گه‌ واعتصموا بحبل‌ للّه‌ جميعا ولا تفرقوا ولي‌ در واعتصموا باللّه‌  اين‌ ولا تفرقوا و اتحاد را بيان‌ نمي‌كنه‌ اين‌ را يك‌ قدري‌ ترد مي‌كنه‌ اينجا بايد يك‌ قدري‌ روش‌ بحث‌ كرد، حبل‌ خداست‌ كه‌ مردم‌ را با هم‌ جمع‌ مي‌كنه‌.

 شما اين‌ را بدونيد تمام‌ مردم‌ دنيا كه‌ آمار گرفته‌ بودند در يك‌ موسسه‌اي‌ در انگلستان‌ بود من‌ اون‌ آمارش‌ را ديدم‌ حدودا هشتاد و پنج‌ درصد مردم‌ دنيا معتقد به‌ خدا بودند. هشتاد و پنج‌ درصد چه‌ مسلمان‌ چه‌ مسيحي‌، چه‌ هندو و چه‌ يهودي‌ و امثال‌ اينها چه‌ زرتشتي‌ اينها همه‌ مي‌گن‌ خدا. و ان‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ ما في‌ السماوات‌ و الارض‌، يقولون‌ اللّه‌. اگر از اين‌ مردم‌ سوال‌ بكني‌ كه‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ كيه‌؟ مي‌گن‌ خدا. مرحوم‌ سيد نعمت‌ اللّه‌ جزايري‌ داشت‌ كتاب‌ شروع‌ كرده‌ بنويسه‌ يك‌ كنيزي‌ داشت‌  خيلي‌ با معرفت‌، و اون‌ شب‌ از ايشان‌ سوال‌ كرد كه‌ چه‌ مي‌كنيد؟ چه‌ كتابي‌ را شروع‌ كرديد؟ گفت‌: در معرفت‌ خدا مي‌خوام‌، در اثبات‌ وجود خدا مي‌خوام‌ كتاب‌ بنويسم‌. اون‌ كنيزك‌ گفت‌: افي‌ للّه‌ شك‌ فاطر السماوات‌ و الارض‌. در خدا مگر شكي‌ هست‌. اين‌ لذا پيغمبر اكرم‌ هم‌ روز اولي‌ كه‌ آمد نگفت‌ خدا را قبول‌ داشته‌ باشيد چون‌ مردم‌ فطرتا خدا را قبول‌ دارند. گفت‌: مردم‌ بگيد لا اله‌ الا اله‌، يعني‌ خدا يكيست‌ خداهاي‌ دروغي‌ را كنار بريزيد، وهدانيت‌ را پيشنهاد كرد، واعتصموا باللّه‌ شايد همه‌ بگن‌ ما خدا شناسيم‌ و به‌ وسيلة‌ معرفت‌ خدا هم‌ ما كار بد نمي‌كنيم‌ اما علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در نيشابور اين‌ معناي‌ واعتصموا باللّه‌، و اعتصموا بحبل‌ للّه‌ را خوب‌ توصيف‌ مي‌كنه‌ در نيشابور تشريف‌ آورده‌ است‌ مردم‌ نيشابور جمع‌ شدند نيشابور اون‌ زمان‌ كه‌ چقدر دانشمند داشت‌ كه‌ صد هزار قلمدان‌ طلا و نقره‌ حاضر شده‌ بود براي‌ نوشتن‌ كلمات‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، دو تا خواهش‌ كردند، شما داريد از شهر ما عبور مي‌كنيد دو خواهش‌ داريم‌ ازتون‌، يكي‌ اينكه‌ يك‌ روايتي‌ برامون‌ نقل‌ كنيد يك‌ جمله‌اي‌ برامون‌ بگيد، افراد متدين‌ خوب‌ وقتي‌ كه‌ به‌ امامشون‌ مي‌رسند به‌ يك‌ بزرگي‌ مي‌رسند اول‌ چيزي‌ كه‌ از او مي‌خواهند يك‌ كلمة‌ حكمت‌ آميزه‌. يك‌ چيزي‌ براي‌ ما نقل‌ كنيد، دوم‌ اينكه‌ اين‌ پردة‌ محمل‌ را كنار بزنيد چون‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را در محمل‌ نشانده‌ بودند ما جمال‌ شما را ببينيم‌. مي‌دانم‌ چرا گريه‌ مي‌كنيد كاشكي‌ ما هم‌ مي‌تونستيم‌ يك‌ چنين‌ (قطعي‌ نوار) علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا پرده‌ را كنار زد نگاه‌ كردند مردم‌ يك‌ عده‌ غش‌ كردند روي‌ زمين‌ افتاند چون‌ معرفت‌ داشتند با نورانيت‌ به‌ جمال‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا نگاه‌ مي‌كردند ضجه‌ مي‌زدند ناله‌ مي‌كردند، بعد حضرت‌ فرمود سمعت‌ اهلي‌، از پدرم‌ موسي‌ بن‌ جعفر شنيدم‌، او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ جعفر بن‌ محمد الصادق‌ شنيدم‌ او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ امام‌ باقر شنيدم‌ او فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ امام‌ سجاد شنيدم‌ او فرمود من‌ از پدرم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ سيد الشهداء شنيدم‌ او هم‌ فرمود كه‌ من‌ از پدرم‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ شنيدم‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ هم‌ فرمود من‌ از حبيبم‌ پيغمبر اكرم‌ شنيدم‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ از جبرئيل‌، جبرئيل‌ گفت‌: از خداي‌ عزوجل‌ شنيدم‌ كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اله‌ حسني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حسني‌ عمل‌ العذاب‌ كلمة‌ لا اله‌ الا للّه‌، اعتقاده‌ به‌ لا اله‌ الا اله‌ اين‌ يك‌ حصار محكم‌ خداست‌ كه‌ هر كس‌ وارد اين‌ حصار بشه‌ از عذاب‌ پروردگار ايمن‌ است‌. خوب‌ اين‌ جمله‌ گفته‌ شد اين‌ همان‌ معناي‌ واعتصموا باللّه‌ است‌ اعتصام‌ به‌ خدا  تا اينجا اعتصامه‌، وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ شتر حضرت‌ يك‌ چند قدم‌ حركت‌ كرد حضرت‌ گفت‌ نگه‌ دار، اعتصام‌ به‌ حبل‌ اللّه‌ هنوز به‌ تعبير من‌ نگفتند، صداش‌ را بلند كرد و فرمود بشرطها و ان‌ من‌ شروطها، اين‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اله‌ يك‌ شرطي‌ داره‌. همه‌ بگن‌ لا اله‌ الا اله‌ حتي‌ اوني‌ كه‌ فرعونه‌ مي‌پرستيد مي‌گفت‌ لا اله‌ الا فرعون‌ اسم‌ فرعون‌ را هم‌ اللّه‌ گذاشته‌ بود مي‌شد لا اله‌ الا اله‌.

 خورشيد پرستهاو ماه‌ پرستها همه‌ مي‌گن‌ لا اله‌ الا اله‌، اما اين‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ شما توضيحش‌ را بده‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ زمانتون‌ اون‌ را بيان‌ كنه‌ اون‌ حصار محكم‌ پروردگاره‌، بايد پيروي‌ از امام‌ بكنيد. لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ مي‌ياد تطبيق‌ مي‌ده‌ با لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ امام‌ هادي‌ معتقد است‌ و امام‌ تصديق‌ مي‌كنه‌ اين‌ لا اله‌ الا اله‌ مورد قبول‌ واقع‌ بشه‌ لا اله‌ الا الهي‌ كه‌ شما در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ مي‌گيد و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد انك‌ لا اله‌ الا اله‌ و حده‌ لا شريك‌ له‌ كه‌ با فكر امام‌ زمانتون‌ و با اعتقاد امام‌ زمانتون‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ اين‌ لا اله‌ الا اله‌ انسان‌ را از عذاب‌ الهي‌ نجات‌ مي‌ده‌. لذا بايد پشت‌ سر امام‌ حركت‌ كنيم‌ پشت‌ سر معصوم‌ حركت‌ كنيد، پشت‌ سر معصوم‌ مطلق‌ كه‌ حركت‌ كرديد شما اعتصام‌ به‌ حبل‌ پروردگار پيداكرديد و حالت‌ عصمتي‌ بهتون‌ در مرحلة‌ ضعيف‌ دست‌ مي‌ده‌. بنابر اين‌  از اون‌ كلامي‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌ هست‌ و اون‌ جمله‌اي‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌ من‌ مي‌خواستم‌ خدمت‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ واعتصموا باللّه‌ و واعتصموا بحبل‌ اللّه‌ با هم‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، بعد مي‌گه‌ و لا تفرقوا اوني‌ كه‌ ماية‌ تفرقه‌ نيست‌ همه‌ مي‌يان‌ پشت‌ سر يك‌ امام‌، همه‌ فرمانبردار يك‌ امام‌ مي‌شن‌. شما ببينيد بين‌ شيعيان‌ اگر شيعة‌ واقعي‌ بودند هيچ‌ اختلافي‌ نيست‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ حضرت‌ امام‌ را در يكي‌ از جملاتشون‌ ديدم‌ ايشان‌ فرمودند اگر يكصد و بيست‌ چهار هزار پيغمبر اينها در يك‌ جا جمع‌ بشن‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ بين‌ اينها نيست‌ چون‌ اينها معصومند. بين‌ امام‌ مجتبي‌ و امام‌ حسين‌ عليهم‌ السلام‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ نبود، چرا هر دوشون‌ امام‌ بودند. اگر يكيشون‌ مثلا اگر با هم‌ اختلاف‌ مي‌داشتند طبعا يكيشون‌ خطا كرده‌ بود، يكيشون‌ درست‌ رفته‌ بود اون‌ خطا كار معصوم‌ نيست‌ اينيكه‌ بعضي‌ از افراد نافهمانه‌ و نادانانه‌ مي‌گن‌ بين‌ حضرت‌ زهرا و حضرت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ اختلاف‌ شد نزاع‌ شد حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ آمد اينها را آشتيشون‌ داد اينها مي‌خوان‌ جسارت‌ به‌ حضرت‌ فاطمة‌ زهرا بكنند اونها مي‌خوان‌ بگن‌ كه‌ فاطمة‌ زهرايي‌ كه‌ نتونه‌ با علي‌ بسازه‌ پس‌ معلومه‌ كه‌ با خلفاي‌ ما هم‌ نمي‌تونه‌ بسازه‌ يك‌ خانم‌ احساساتي‌ بود. اين‌ را مي‌خوان‌ بگن‌.

 يك‌ سر سوزن‌ در كوچكترين‌ چيز فاطمة‌ زهرا با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ محاله‌ كه‌ اختلاف‌ داشته‌ باشه‌. اگر اين‌ چهارده‌ معصوم‌ را در يك‌ جا جمع‌ كنند كوچكترين‌ اختلافي‌ ندارند من‌ در همين‌ كتاب‌ امام‌ مجتبي‌ را كه‌ مي‌نوشتم‌ خوب‌ طبعا حضرت‌ مجتبي‌ با حضرت‌ سيدالشهداء يك‌ خرده‌ هفت‌ ماه‌ يا شش‌ ماه‌ يا هشت‌ ماه‌ يا نه‌ ماه‌ فاصلة‌ سني‌ داشتند مثلا هر دوشون‌ تقريبا در يك‌ سن‌ هستند در كنار امام‌ مجتبي‌ همه‌ جا حسين‌ بن‌ علي‌ هست‌ شما اگر تو تاريخ‌ پيدا كرديد كه‌ حضرت‌ سيدالشهدا يك‌ كلمه‌ به‌ برادرش‌ راهنمايي‌ كرده‌ باشه‌ همه‌ چيز زده‌ مي‌شه‌ دستوري‌ داده‌ باشه‌، در هيچ‌ تاريخي‌ نيست‌ خيلي‌ عجيبه‌. عجيب‌ نيست‌ يعني‌ چي‌ مي‌خواد بگه‌؟ اين‌ امام‌ صادقمون‌ اين‌ امام‌ ناطقمون‌ اين‌ بايد حرف‌ بزنه‌ اين‌ بايد سكوت‌ بكنه‌، حرف‌ او حرف‌ اين‌ هم‌ كه‌ يكيه‌ هر دو معصومند. هر دو معصوم‌ مطلقند كوچكترين‌ جهلي‌ در يكي‌ از اين‌ دو نفر نيست‌ كه‌ حرف‌ ديگري‌ يا كار ديگري‌ را نفهمه‌. اگر مثلا حضرت‌ سيدالشهدا نستجيب‌ باللّه‌ متوجه‌ مثلا اهميت‌ صلح‌ امام‌ مجتبي‌ را نمي‌دونست‌ خوب‌ يك‌ كلمه‌ مي‌گفت‌ برادر با ايشان‌ صلح‌ نكن‌. يا حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ اگر جهلي‌ داشت‌ دربارة‌ اينكه‌ مثلا حضرت‌ سيدالشهدا، معاويه‌ پيشنهاد كرد كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را تو بگو بياد با من‌ بيعت‌ كنه‌ فرمود: اون‌ با تو بيعت‌ نمي‌كنه‌. تو هم‌ حرف‌ نزن‌ خودت‌ را به‌ قول‌ بعضيها سبك‌ نكن‌. اين‌ نه‌ اينكه‌ اختلاف‌ داشته‌ با امام‌ مجتبي‌ اگر سيد الشهدا همان‌ موقع‌ بجاي‌ امام‌ مجتبي‌ بود  همين‌ كار را مي‌كرد. حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اگر در كربلا بود همين‌ كاري‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ كرد مي‌كرد. اون‌ بايد اعتقاد من‌ و شما باشه‌ كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ ما يا امام‌ حسن‌ را غير معصوم‌ مي‌دونيم‌ يا امام‌ حسين‌ را. بنابر اين‌، اگر ما مي‌خواهيم‌ تفرقه‌ بينمون‌ بوجود نياد بايد معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا باشيم‌ معتصمه‌ باللّه‌ بودن‌ اعتصام‌ به‌ خدا داشتن‌ انسان‌ را از تفرقه‌ نجات‌ نمي‌ده‌ اما اعتصام‌ به‌ حبل‌ خدا كه‌ مسئلة‌ ولايت‌ پيش‌ مي‌ياد، ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ انسان‌ را از تفرقه‌ نگه‌ مي‌داره‌. اگر تفرقه‌ در بينتون‌ بود بدونيد يا تويي‌ و اوني‌ كه‌ باهاش‌ ازش‌ جدا هستي‌ و جدا فكر مي‌كني‌ غير از اونچه‌ كه‌ برادر مومنت‌ فكر مي‌كرد يا تو از معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا نيستي‌ يا او معتصم‌ به‌ حبل‌ خدا نيست‌.

 بايد تمام‌ مردم‌ من‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ از مسائل‌ را وارد بشم‌، خدا مي‌دونه‌ اين‌ نعمتي‌ كه‌  خدا به‌ ما داده‌ اين‌ مملكت‌ داده‌ كه‌ هممون‌ متحديم‌ هممون‌ با هم‌ هستيم‌ در هر كاري‌ هممون‌ با هم‌ جمع‌ مي‌شيم‌ و اختلافات‌ فقهي‌ در بين‌ ما نيست‌ اونطوري‌ كه‌ در بعضي‌ از ممالكي‌ كه‌ انقلاب‌ كردند هست‌ اين‌ مربوط‌ به‌ همان‌ ولايت‌ ظريفي‌ كه‌ در بين‌ ماهست‌ اگر اين‌ ولايت‌ قوي‌ باشه‌ اگر اين‌ محبت‌ و اطاعت‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ قوي‌ بشه‌ در ما هيچ‌ كس‌ هيچي‌ از خودش‌ نداره‌ همه‌ هر چه‌ دارند مال‌ هم‌ ديگراست‌ اينجوري‌ مي‌شه‌ وحدت‌ پيدا مي‌كنند. و اين‌ اندازه‌اش‌ هم‌ باز قابل‌ تقدير و تشكره‌، و خدا را بايد شكر كرد خدا را بايد واقعا حمد و ثناي‌ پروردگار باشد كه‌ در بين‌ يك‌ همچين‌ مردمي‌ ما جمع‌ شديم‌ ما هستيم‌ ما قرار گرفتيم‌ كه‌ ولايت‌ دارند. اعتصام‌ به‌ حبله‌ پروردگار پيدا كردند و تفرقه‌ ندارند ولا تفرقوا، اما يك‌ زماني‌ بوده‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌فرمايد واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ اين‌ نعمت‌ را داشته‌ باشيد الان‌ مثل‌ اينكه‌ اين‌ آيه‌ بر شما خوانده‌ مي‌شه‌ فرض‌ كنيد مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ جبرئيل‌ نازل‌ شده‌ و داره‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ چون‌ مربوط‌ به‌ ماست‌ و در سوريه‌ مثلا نمي‌تونيم‌ اين‌ آيه‌ را به‌ همة‌ مردمي‌ كه‌ در اونجا زندگي‌ مي‌كنند بگيم‌. در افغانستان‌ نمي‌تونيم‌ بگيم‌ اما اينجا مي‌تونيم‌ بگيم‌. واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ بياد بياريد نعمت‌ خدا را بر خودتون‌ كه‌ امروز همهتون‌ متحديد اذ كنتم‌ اعداء، شايد بعضي‌ از جوانهاي‌ ما يادشون‌ نباشه‌ چون‌ هيجده‌ سال‌ از انقلاب‌ گذشته‌، اما افراد مسني‌ كه‌ در قبل‌ از انقلاب‌ بيست‌ ساله‌ لااقل‌ بودند يادشون‌ هست‌ همه‌ از هم‌ مي‌ترسيدند همه‌ از هم‌ وحشت‌ داشتند، نمي‌خوام‌ حالا خصوصيات‌ اون‌ وقت‌ را عرض‌ كنم‌، همه‌ دشمن‌ هم‌ بودند نه‌ دشمن‌ عقيده‌اي‌ نه‌، همه‌ شيعه‌ بودند.

 دست‌ استعمار كاري‌ كرده‌ بود كه‌ يك‌ عده‌ مثلا فرض‌ كنيد مربوط‌ به‌ يك‌ سياست‌ بودنديك‌ عده‌ مربوط‌ به‌ فلان‌ سياست‌ بودند يعني‌ اگر خداي‌ نكرده‌ الان‌ در زمان‌ ما يك‌ چنين‌ زمزمه‌هايي‌ گاهي‌ پيدا مي‌شه‌ نداشته‌ باشيد هممون‌ زير ساية‌ ولايت‌ قرار بگيريم‌ و فرمان‌ امام‌ زمانمون‌ را ببريم‌ كه‌ فرمان‌ امام‌ زمان‌ ما هم‌ امروز به‌ وسيلة‌ رهبر بيان‌ مي‌شه‌. و ولا تفرقوا واذكرو نعمة‌ للّه‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعداء همه‌ دشمن‌ با هم‌ فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ خدا تاليف‌ كرد يعني‌ الفت‌ قرار داد بين‌ دلهاتون‌ فاسبحتم‌ صلح‌ كرديد در حالي‌ كه‌ همه‌ با هم‌ برادر بوديد انشاء للّه‌ كامل‌ كاملش‌ مي‌دونيد كي‌ مي‌شه‌؟ وقتي‌ كه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا فداء ظهور كنند تمام‌ مردم‌ دنيا، خيال‌ نكنيد همان‌ كافر بت‌ پرست‌ هم‌ اون‌ هم‌ بشره‌ فرزند حضرت‌ آدمه‌ خدا هم‌ او را دوستش‌ داره‌ بخاطر  اينكه‌ مخلوقشه‌. اذكنتم‌ اعداء فالف‌ بين‌ قلوبكم‌ فاسبحة‌ بنعمته‌ اخوانا، كوشش‌ كنيد برادري‌ و برابري‌ در بين‌ خودمون‌ ايجاد كنيم‌ لااقل‌ در صدر اسلام‌ هر دو نفر را خداي‌ تعالي‌ وادار مي‌كرد كه‌ با هم‌ برادر بشن‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كفوي‌ در برادري‌ نداشت‌ جز خود پيغمبر.

 حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ دستش‌ را دراز كرد و اخيتك‌ في‌ اللّه‌ را با علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ خواند يعني‌ برادر شدم‌ من‌ با تو اي‌ علي‌ انت‌ اخي‌ و وصي‌ و وارثي‌ نحنك‌ من‌ نحني‌ و دمك‌ من‌ دمي‌ و سلمك‌ سلمي‌ و حربك‌ حربي‌ و الايمان‌ مخامطة‌ الاحنك‌ و دمك‌ كما خانة‌ لحني‌ و دمي‌، اين‌ معناي‌ اخوتي‌ است‌ كه‌ بين‌ علي‌ و پيغمبر بود اين‌ سرمشق‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌خوان‌ خط‌ ياد بگيرند مي‌رن‌ پيش‌ يك‌ استاد خط‌ و يك‌ سرمشق‌ خيلي‌ جالبي‌ براشون‌ مي‌نويسه‌. درسته‌ ما نمي‌تونيم‌ اينجور بنويسيم‌ ولي‌ از همون‌ بايد تقليد بكنيم‌. سلمان‌ و ابوذر هم‌ با هم‌ دست‌ برادري‌ دادند شماها هم‌ دست‌ برادري‌ بديد، نه‌ دست‌ برادري‌ ظاهري‌ يك‌ روزي‌ در عيد غدير بود در يك‌ مجلسي‌ نشسته‌ بوديم‌ يكي‌ پيشنهاد كرد كه‌ آقا دستاتون‌ را به‌ هم‌ بديد تا عقد اخوت‌ ببنديم‌ من‌ ندادم‌ گفت‌ چرا شما نمي‌ديد؟ گفتم‌ من‌ اين‌ آقاي‌ بغليم‌ را كه‌ نمي‌شناسم‌ كه‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ در اينجا مي‌گه‌ كه‌ آهتم‌ لاه‌ من‌ تعهد مي‌كنم‌ با خدا كه‌ سه‌ كار را من‌ انجام‌ مي‌دم‌، حواستون‌ جمع‌ باشه‌ براي‌ دست‌ برادري‌ دادن‌، سه‌ كار را انجام‌ مي‌دم‌ يكي‌ تو را زيارتت‌ مي‌كنم‌ يك‌ وقتي‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ اول‌ بياد شما را ببينه‌ مثلا از شهرستان‌ مي‌ياد شما مي‌رفتيد اول‌ او را ببين‌ حالا اگر به‌ زحمتش‌ مي‌ارزه‌ دست‌ برادري‌ بده‌، يكي‌ زيارت‌ يكي‌ دعا هر وقت‌ موقع‌ دعا شد برادري‌ كه‌ دست‌ برادري‌ بهش‌ دادي‌ بريد دعاش‌ كنيد و يكي‌ هم‌ روز قيامت‌ شفاعت‌. شفاعتش‌ زياد اسباب‌ زحمت‌ نيست‌ خيلي‌ اسباب‌ زحمته‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آمده‌ بود مشهد يكي‌ از بزرگان‌ از علما به‌ ايشان‌ پيشنهاد كرد كه‌ بيا دست‌ برادري‌ بديم‌ ايشان‌ نداد من‌ خيلي‌ برام‌ غير مترقبه‌ بود به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ چرا با اين‌ مرجع‌ با اين‌ آيت‌ اللّه‌ دست‌ برادري‌؟ گفت‌: نمي‌دونم‌ فعلا ندادم‌. فرداي‌ اون‌ روز ما ديديم‌ كه‌ ايشان‌ با يك‌ نفر از اينهايي‌ كه‌ مزاق‌ تقريبا تصوف‌ داشت‌ دست‌ برادري‌ داده‌ بود همين‌ آقا ما آمديم‌ به‌ ايشان‌ گفتيم‌ ايشان‌ با فلاني‌ دست‌ برادري‌ داده‌. گفت‌ پس‌ حالا فهميدم‌ ما روز قيامت‌ بايد در بهشت‌ اونقدر معطل‌ بشيم‌ معطل‌ اين‌. اين‌ آقا خودش‌ اهل‌ بهشته‌ اين‌ بايد معطل‌ او بشه‌ تا او بياد با ايشان‌ و ايشان‌ با ما معطل‌ مي‌شيد به‌ يك‌ لحظة‌ توي‌ قيامت‌ ايستادن‌، آقايون‌ اينها راست‌ گفت‌، يك‌ لحظه‌ توي‌ قيامت‌ ايستادن‌ زحمتش‌ بيشتر از زيارت‌ دورة‌ عمره‌ از اين‌ برادر دينيت‌، از اين‌ دوتاش‌ ايشان‌ خيلي‌ ناراحت‌ نبود ولي‌ از اون‌ خيلي‌ ناراحت‌ بود اون‌ زحمت‌ داره‌ كجا مي‌خواي‌ وايستي‌؟ در جايي‌ كه‌ عرق‌ سرتا پات‌ را گرفته‌ آب‌ يك‌ قطره‌ پيدا نمي‌شه‌، خورشيد روي‌ سرت‌ مي‌تابه‌ اگر مرگ‌ بود همانجا انسان‌ مي‌مرد ولي‌ خوب‌ مرگ‌ را برداشتند خدا انسان‌ را زنده‌ نگه‌ مي‌داره‌ اونوقت‌ اونجا مهم‌ نيست‌ بالاخره‌ ما را بعد از پنجاه‌ هزار سال‌ هم‌ كه‌ شده‌ ما را شفاعت‌ مي‌كنند و وارد بهشت‌ مي‌كنند خوب‌ پنجاه‌ هزار سال‌ نه‌ پنجاه‌ سال‌ مي‌توني‌ در يك‌ همچي‌ جايي‌ زندگي‌ كني‌ بماني‌؟

 اين‌ كلمة‌ برادري‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ برادري‌ قلبي‌ است‌ ، يعني‌ تو او هر دو تون‌ معتصم‌ باللّه‌ و معتصم‌ به‌ حبل‌ للّه‌ و هر دوتون‌ تقريبا شبه‌ معصوم‌ و بلكه‌ معصوم‌ درجة‌ نازله‌ و پايين‌ ديگه‌ باهم‌ اختلافي‌ نداريد، برادريد اختلاف‌ نداشته‌ باشيد برادريد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ برادري‌ را اين‌ برابري‌ را هر چه‌ زودتر در بين‌ ما اينجاد كنه‌ و در كرة‌ زمين‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا فدا كه‌ همه‌ اين‌ را بدونيد همة‌ آمدن‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ اللّه‌ عليه‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ برادري‌ در بين‌ مردم‌ ايجاد بشه‌ كه‌ همتون‌ انماالمومنون‌ اخوه‌، همة‌ مومنين‌ با هم‌ برادر باشند و اين‌ عمدة‌ هدف‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ للّه‌ ارواحنا فدا است‌ انشاء للّه‌ اين‌ برادري‌ پيش‌ بياد و اگر هر چه‌ ما مي‌تونيم‌ زودتر خودمون‌ اقدام‌ بكنيم‌ به‌ اين‌ وحدت‌ به‌ اين‌ اتحاد به‌ اين‌ صميميت‌ چقدر بهتره‌.

 نبايد انسان‌ بگذاره‌ كه‌ در بين‌ دوستانش‌ يك‌ كسي‌ لااقل‌ گرفتار بشه‌. يك‌ كسي‌ يك‌ مشكلي‌ داشته‌ باشه‌، مشكلش‌ را بتونه‌ حل‌ كنه‌ و او هم‌ با كمال‌ صداقت‌، مشكلش‌ را اظهار بكنه‌، و اگر مشكلي‌ هم‌ كه‌ داره‌ به‌ خاطر بعضي‌ از مسائل‌ نباشه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ بعضي‌ از افراد دنبال‌ كار و كسب‌ نمي‌رن‌ دنبال‌ فعاليت‌ نمي‌كنن‌ مي‌اندازن‌ كه‌ مومنين‌ مشكلشون‌ را حل‌ كنند اين‌ هم‌ صحيح‌ نيست‌. حالا به‌ هر حال‌ اينها بحثهاي‌ جدايي‌ است‌. وكنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌من‌ النار فانقذكم‌ منها كه‌ اگر فرصتي‌ شد در شبهاي‌ آينده‌ دربارة‌ اين‌ و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقذكم‌ منها عرايضي‌ عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ خسته‌ شدم‌ شما هم‌ انشاء اللّه‌ خسته‌، نمي‌دونم‌ از قيافه‌ هاتون‌ نشون‌ نمي‌ده‌ كه‌ خسته‌ شده‌ باشيد چون‌ كلام‌ اسم‌ خدا برده‌ مي‌شه‌ اسم‌ علي‌ بي‌ ابي‌ طالب‌ برده‌ مي‌شه‌ شما هم‌ كه‌ شيعة‌ اون‌ بزرگواريد انشاء للّه‌ نشاط‌ داريد. يك‌ روزه‌اي‌ امشب‌ خوندند خدا مي‌دونه‌ من‌ دو تا روضه‌ را هر طوري‌ باشه‌ من‌ خيلي‌ متاثر مي‌شم‌ يكي‌ روضة‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ اللّه‌ عليهاست‌  يكي‌ هم‌ روضة‌ طفل‌ شير خوار حضرت‌ ابا عبداللّه‌ الحسين‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌، خيلي‌ فوق‌ العاده‌ است‌ يكي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ در تاريخي‌ كه‌ او نوشته‌ مي‌نويسد اگر قضية‌ علي‌ اصغر در كربلا نبود ما فكر مي‌كرديم‌ دو دسته‌ با هم‌ جنگ‌ كرده‌اند و يكي‌ ضعيف‌ بود كشته‌ شد و ديگري‌ قوي‌ بود پيروز شد اما جريان‌ طفل‌ شير خوار ابي‌ عبد للّه‌ الحسين‌ به‌ ما مي‌گه‌ كه‌ دو دسته‌ انسان‌ با هم‌ جنگ‌ نكردند يك‌ طرف‌ حيوان‌ سيرتهايي‌ بودند كه‌ حتي‌ وجدان‌ نداشتند و لذا سيد الشهدا هم‌ به‌ اين‌ جمله‌ اشاره‌ مي‌كنه‌، مي‌فرمايد الّم‌ يكن‌ لكم‌ دين‌ اگر شما دين‌ نداريد مسلمان‌ نيستيد من‌ را پسر دختر پيغمبر خودتون‌ و امام‌ زمانتون‌ نمي‌دانيد فكون‌ احوال‌ بدنيا بياييد انسان‌ باشيد، انسان‌ باشيد.

 هيچ‌ وقت‌ شده‌ انسان‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را بكنه‌ طفل‌ شير خوار را ببينه‌ اون‌ هم‌ با اون‌ طوري‌ كه‌ طبعا اون‌ طور خواهد بود و از كلام‌ خود حضرت‌ سيدالشهدا استفاده‌ مي‌شده‌ و خواهي‌ نخواهي‌ در خيمه‌ هايي‌ كه‌ سه‌ روز آب‌ نبوده‌ و هواي‌ گرم‌ اون‌ هم‌ نه‌ مادرش‌ شير داشت‌ نه‌ آب‌ به‌ او رسيده‌ خوب‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ يك‌ طفل‌ شش‌ ماهه‌ چه‌ حالتي‌ پيدا مي‌كنه‌. همين‌ حالتي‌ كه‌ خود ابي‌ عبداللّه‌ الحسين‌ بيان‌ مي‌كنه‌. اين‌ طفل‌ رنگش‌ پريده‌ صورت‌ در هم‌ كشيده‌ شده‌، يعني‌ وقتي‌ انسان‌ تشنه‌ مي‌شه‌ اين‌ پوست‌ صورتش‌ با پوست‌ بدنش‌ در هم‌ كشيده‌ مي‌شه‌، چشمه‌  به‌ گودي‌ نشسته‌ سر به‌ طرف‌ شانه‌ خم‌ شده‌، طبق‌ بيان‌ ابي‌ عبداللّه‌ الحسين‌ زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌چرخاند مثل‌ ماهيي‌ كه‌ از توي‌ آب‌ مي‌آيد بالا دهان‌ باز مي‌كند مي‌بندد سيد الشهدا مي‌خواست‌ به‌ مردم‌ دنيا بگه‌ مردم‌ من‌ با انسانها جنگ‌ نمي‌كنم‌ لذا علي‌ اصغر را آورد در ميان‌ مردم‌ صدا زد اما ترونه‌ كيف‌ يتردا، شما نمي‌بينيند كه‌ اين‌ بچه‌ اين‌ كودك‌ اين‌ طفل‌ چگونه‌ در اثر عطش‌ پرو بال‌ مي‌زند و زبان‌ به‌ دور دهان‌  مي‌چرخاند؟ كسي‌ آب‌ آورد كسي‌ ترحمي‌ كرد، ابدا. و بينما هو يخاطبهم‌ همانطوري‌ كه‌ حسين‌ دارد با مردم‌ حرف‌ مي‌زند اذعطا سهم‌ محبد اين‌ تير هم‌ مسموم‌ بوده‌ هم‌ سه‌ شعله‌ بوده‌، بر حلقوم‌ طفل‌ شيرخوار عطشان‌ چه‌ مي‌كني‌؟ خودش‌ فرمود از گوش‌ تا اين‌ گوش‌ علي‌ شكافته‌، لا حول‌ ولا قوة‌ الا باللّه‌ العلي‌ العليم‌. اسئلك‌ الهم‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا اللّه‌، يا رحمن‌ و يا رحيم‌ يا ارحم‌ الراحمين‌ الهم‌ لعجل‌ لوليك‌ الفرج‌. عجل‌ لمولانا الفرج‌. الهي‌ آمين‌. خدايا همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آن‌ حضرت‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ زير ساية‌ آن‌ حضرت‌ آرامش‌، اخوت‌، برادري‌، بين‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برقرار بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا ما را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ همة‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دلمون‌ را به‌ نور معرفت‌ امام‌ زمانمون‌ روشن‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. محبت‌ آن‌ حضرت‌ را در دل‌ ما زياد بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا خدمت‌ گزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، رهبر عزيزمون‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ گناهمون‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مرضهاي‌ روحيمون‌ شفا عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌، شهدامون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمانمون‌ اجر جزيل‌ به‌ او مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ توفيق‌ عبادت‌ و ترك‌ معصيت‌ به‌ همه‌امون‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. الصلاة‌ و السلام‌ عليك‌ يا مظلوم‌ يا ابا عبد الله‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يابن‌ امير المؤمنين‌

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *