۲۸ صفر ۱۴۱۹ قمری – فضائل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله)

فضائل‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ۲۸ صفر ۱۴۱۹

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌، سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيّما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي.

 

در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ بعد از آنچه‌ كه‌ با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ سخن‌ گفته‌، بيشتر به‌ مسئله‌ قصه‌ حضرت‌ موسي‌ (علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام)‌ پرداخته‌ است‌. جمله‌اي‌ كه‌ در اين‌ آيات‌ تلاوت‌ شد جلب‌ توجه‌ مرا كرد ولو آنكه‌ از همون‌ اولين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد كلمه‌ به‌ كلمه‌اش‌ خيلي‌ حرف‌ دارد كه‌ «قال‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا‌ قولي‌»

 

 پروردگار متعال‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد «واصطنعتک لنفسي‌» من‌ تو را ساخته‌ام‌، خلقت‌ كردم‌ براي‌ خودم‌. اين‌ خطاب‌ تنها به‌ حضرت‌ موسي‌ نبوده‌. بلكه‌ يك‌ يك‌ از ما مردم‌ از افراد بشر، از بني‌ آدم‌، بر خلاف‌ حيوانات‌ كه‌ هستند و بلكه‌ بر خلاف‌ همة‌ موجوداتي‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌، همه‌ را براي‌ انسان‌ خلق‌ فرموده‌. اما انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خودش‌ يعني‌ خدا. «و اصطنعتك‌ لنفسي‌» همه‌ ما بايد براي‌ خدا باشيم‌. با خدا باشيم‌. كارهامون‌ براي‌ خدا باشد فكرمون‌ برای‌ خدا باشد. قلب‌ و روحمون‌ براي‌ خدا باشد.

هر چيزي‌ را براي‌ هر چيزي‌ كه‌ مي‌سازند اگر در آن‌ چيز استفاده‌ نشود بيهوده‌ است‌. اگر فرض‌ كنيد مثلا اين‌ وسايل‌ منزل‌ را اگر در غير كارهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ منزل‌ است‌ ازش‌ استفاده‌ بشود كار بيهوده‌ است‌. يا بخاطر اين‌ است‌ كه‌ او صالح‌ براي‌ آن‌ استفاده‌ نيست‌ و يا اينكه‌ شخصي‌ كه‌ از اين‌ وسيله‌ استفاده‌ ميكند، صالح‌ نيست‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌ موجودات‌ را در راستاي‌ خدمت‌ به‌ خلق‌، به‌ انسان‌، به‌ بشر خلق‌ فرموده‌. و انسان‌ را براي‌ خودش‌. شما هر كاري‌ كه‌ ـ ولو اجتماع‌ ما امروز متأسفانه‌ به‌ اين‌ معني‌ توجه‌ ندارند ولي‌ اين‌ را بدانيد ـ هر كاري‌ كه‌ انسان‌ بكند، در هر مسابقه‌اي‌ برنده‌ بشود، در هر عملي‌ موفق‌ شود، در غير ارتباط‌ با پروردگار باشد اين‌ شخص‌، اين‌ جمع‌، اين‌ مردم‌ مثل‌ همان‌ وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ براي‌ چيزهاي‌ ديگري‌ كه‌ صلاحيت‌ ندارد استفاده‌ شده‌.

 

 خداي‌ متعال‌ در آيات‌ قرآن‌ مكرر در مكرر مي‌فرمايد «ان‌ الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌» پشت‌ سر ايمان‌، عمل‌ صالحه‌. اگر انسان‌ باطنش‌ را خوب‌ بسازد و تزكيه‌ نفس‌ بكند، بايد عمل‌ صالح‌ بكند. عمل‌ صالح‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ عملي‌ كه‌ شايسته‌ مقام‌ انسان است‌. از انسان‌ چه‌ توقعی‌ ميره‌؟ اين‌ عقل‌ را به‌ تو دادند، اين‌ فكر را به‌ تو دادند، اين‌ درك‌ و ذكاوت‌ را به‌ تو داده‌اند اينهمه‌ تعقلات‌ و تفكرات‌ و اينهمه‌ مسائلي‌ كه‌ پيچيده‌ است‌ باز كردنش‌ را به‌ دست‌ تو داده‌اند. آيا براي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ با خدا در ارتباط‌ باشد؟ شما چه‌ مي‌خواهيد كه‌ خدا نداره‌؟ كجا مي‌خواهيد برويد كه‌ بهتر از جنب‌ الله‌ و كنار خدا و در محضر پروردگار و به‌ معرفت‌ خدا شما را برساند؟ كجا مي‌خواهيد برويد؟

 

 خداي‌ تعالي‌ بشر را خلق‌ كرده‌ براي‌ خودش‌. براي‌ عبادت‌ خودش‌. متأسفانه‌ تا ما ميگيم‌ عبادت‌، فورا نماز شبي‌ در نظر گرفته‌ ميشود، نمازهاي‌ نافله‌ در نظر گرفته‌ ميشود. اين‌ فكر به‌ طور كلي‌ بايد گفت‌ صحيح‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ عبادت‌ يعني‌ بندگي‌. بندگي‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اطاعت‌ پروردگار. آنچه‌ كه‌ خدا فرموده‌ انجام‌ بديم‌. خدا درباره‌ بشر چه‌ اراده‌ كرده؟‌ چه‌ خواسته‌؟ آنچه‌ كه‌ از اول‌ خلقت‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ از وقتي‌ كه‌ با ملائكه‌ مسئله‌ خلقت‌ بشر را مطرح‌ فرمود، اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. شما معناي‌ خليفه‌ را شايد درست‌ متوجه‌ نباشيد، خليفه‌ يعني‌ چه‌؟ خلف‌ به‌ معناي‌ بعده‌. خليفه‌ يعني‌ بعد از آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌رود و كارها را به‌ اين‌ شخص‌ مي‌سپارد.

 

 اگر شما در يك‌ كاري‌ در يك‌ شغلي‌ خيلي‌ هم‌ فعال‌ باشيد. حالا يك‌ پيشامدي‌ كرد براي‌ شما خواستيد مثلا جائي‌ بريد، خودتون‌ حضور نداريد. يا حالا بخاطر اينكه‌ حضور خودتون‌ به‌ شخصيتتون‌ صدمه‌ ميزنه‌، ولي‌ كار مال‌ شماست‌. اينجا يك‌ نفر را كه‌ كار شما را بكند، اصلا توي‌ كلمه‌ خليفه‌ اين‌ معنا خوابيده‌، كه‌ كار شما را بكند مي‌گذاريد. شما اگر فرض‌ كنيد يك‌ اداره‌اي‌ را به‌ اصطلاح‌ اداره‌ ميكنيد. هيچوقت‌ نمي‌رويد يك‌ نفري‌ كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از اين‌ قوانين‌ اداره‌ و تشكيلات‌ اداره‌ ندارد انتخاب‌ كنيد جاي‌ خودتون‌ بنشانيد. حتما يك‌ نفري‌ كه‌ يا اطلاعاتش‌ در رديف‌ اطلاعات‌ شماست‌ و يا بهتر و يا اگر كمتر اطلاع‌ دارد، بهش‌ مسائل‌ را مي‌فهمانيد و در سطح‌ خودتون‌ قرارش‌ مي‌ديد و بعد او را جانشين‌ خودتون‌ قرار ميديد. به‌ جهت‌ اينكه‌ اگر جانشين‌ شما يك‌ اطلاعاتي‌ كه‌ شما داريد او نداشته‌ باشه‌ و جاي‌ شما بنشينه‌، فساد ميكند. اين‌ مثل‌ دو دوتا چهارتاست‌. يعني‌ خرابكاري‌ ميكنه‌. حتما بايد جانشين‌ شما در اطلاعات‌ در سطح‌ شما و بعضي‌ گفته‌اند بايد بهتر باشه‌. حالا در مسئله‌ مورد بحث‌ بهتر بودنش‌ معنا نداره‌. ولي‌ لااقل‌ بايد در سطح‌ شما باشه‌.

 

 خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد تمام‌ افراد بشر جانشين‌ خودش‌ باشند. يعني‌ چي‌؟ يعني‌ آنقدر رشد كنند. شما ميگيد نميشه‌ همچين‌ چيزي‌. ما ميگيم‌ ميشه‌. شما مي‌فرمائيد كه‌ محاله‌. من‌ ميگم‌ كه‌ واجبه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ قرآن‌ گفته‌. قرآن‌ منظورش‌ اين‌ نبود كه‌ «اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌» حضرت‌ آدم‌ را خليفه‌ خودش‌ گذاشته‌ باشه‌. علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ آيات‌ بعد گوياي‌ اين‌ معناست‌ «اتجعل‌ فيها و يفسد فيها و يسفك‌ الدماء» در كره‌ زمين‌ مي‌خواي‌ كسي‌ را بگذاري‌ كه‌ خونريزي‌ بكند و فساد بكند؟ حضرت‌ آدم‌ كه‌ اينكاره‌ نبود. هم‌ ملائكه‌ مي‌دونستند‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. پس‌ منظور همه‌ مردم‌ بوده‌. مي‌بينيد درباره‌حضرت‌ موسي‌ هم‌ ميفرمايد «و اصنطعت‌ لنفسي‌» حضرت‌ موسي‌ هم‌ از روزي‌ كه‌ خدا انتخابش‌ ميكنه‌ بعنوان‌ پيغمبري‌. خيال‌ نكنيد كه‌ پيغمبري‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ ما اصلا نبايد دور و برش‌ بريم‌. در يك‌ زمانهايي‌ بوده‌ كتاب‌ نبوده‌، چاپ‌ نبوده‌، وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ نبوده‌ به‌ تك‌ تك‌ از افراد حالا يكي‌ استعدادش‌ بيشتر، علمش‌ بيشتر، به‌ يكي‌ كمتر به‌ تك‌ تك‌ افراد خدا وحي‌ ميكرده‌ او را راهش‌ مي‌انداخته‌ بروند پيش‌ افراد جاهل‌ نادان‌ مثل‌ فرعون‌ و هامان‌ و جنودشون‌.

 

 اگر خداي‌ تعالي‌ قرآن‌ را نفرستاده‌ بود، پيغمبر عظيم‌ الشأن‌ اسلام‌ كه‌ خاتم‌ الانبياء است‌، او را نفرستاده‌ بود شايد زمان‌ ما هم‌ همانجور بود. يعني‌ پيغمبراني‌ را خداي‌ تعالي‌ انتخاب‌ مي‌كرد، از همين‌ مردم‌ پاك‌ منزه‌ با علم‌ با سواد. ولي‌ چون‌ پيغمبر اسلام‌ را فرستاده‌ است‌ و چون‌ او هر چه‌ مردم‌ تا روز آخر، تا روز قيامت‌ مردم‌ بهش‌ نيازمندند به‌ وسيله‌ او نازل‌ فرموده‌، به‌ اين‌ جهت‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را خاتم‌ الانبياء قرار داده‌ كه‌ «و ما محمد إلا رسول قد خلت‌ من‌ قبله‌ الرسل‌» و «و لکن رسول الله و خاتم النبیّین» پيغمبراني‌ قبل‌ از او گذشته‌اند. اينطوري‌ بوده‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ فردي‌ بوده‌. البته‌ از نظر مسئله‌ روحي‌ در عالم‌ ارواح‌ و در عالم‌ ذر از انبياء ميثاق‌ گرفتند و نه‌ تنها از انبياء ميثاق‌ گرفته‌ باشند، از تمام‌ مردم‌ ميثاق‌ گرفتند اما در علم‌ پروردگار معلوم‌ بود كه‌ اينها به‌ تعهدشون‌ عمل‌ مي‌كنند. خدا ميدانست‌ كه‌ اينها به‌ تعهدشون‌ عمل‌ مي‌كنند. اينها را خداي‌ تعالي‌ انبياء قرارشون‌ داد. يك‌ عده‌ هم‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ اينها عمل‌ نمي‌كنند. اينها هم‌ غير انبياء شدند.

 

 حضرت‌ موسي‌ را، خوب‌ دقت‌ كنيد، اين‌ آياتي‌ را كه‌ امروز تصادفا چون‌ من‌ نمي‌دونستم‌ اين‌ آيات‌ تلاوت‌ ميشه‌ و بسيار جالبه‌ و من‌ از نظر مطالبي‌ كه‌ بنا داشتم‌ براي‌ دوستان‌ عرض‌ كنم‌ همه‌ آنها را خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيات‌ بيان‌ كرده‌.

اول‌ چيزي‌ كه‌ بايد خيلي‌ آقايون‌ بهش‌ اهميت‌ بديد مسئله‌ تمركز در كارتونه‌. يك‌ كاري‌ بهتون‌ پيشنهاد شد حسابي‌ بسنجيد ببينيد اين‌ كار را مي‌تونيد انجام‌ بديد، نمي‌تونيد انجام‌ بديد، كمك‌ مي‌خوايد، كمك‌ الهي‌ مي‌خوايد. اگر خدا دستور داده‌ حتما مي‌تونيد انجام‌ بديد. اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ كمك‌ مي‌خواد. گاهي‌ ميشه‌ بايد يك‌ دستش‌ به‌ كار مشغول‌ باشه‌ يك‌ دستش‌ به‌ درگاه‌ پروردگار دراز بشه‌. ببينيد از همون‌ اول‌ «قال‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ تو را انتخاب‌ كردم‌، اختيار كردم‌ براي‌ نبوت‌ خودم‌. «اني‌ انا الله‌ لا إله إلّا أنا.» من‌ خداي‌ يكتا هستم‌، خدايي‌ جز من‌ نيست‌، بعد مي‌فرمايد كه‌ تو را به‌ نبوت‌ انتخاب‌ كردم‌. دو معجزه‌ هم‌ بهش‌ داده‌. اين‌ دو وسيله‌ است‌ براي‌ موفقيت‌. يكي‌ عصا را بيندازه‌ اژدها بشه‌. يكي‌ هم‌ دست‌ را كه‌ از گريبانش‌ بيرون‌ مي‌آره‌ روشنايي‌ بده‌ و يد بيضاء بكنه‌ باصطلاح‌. اين‌ هم‌ تازه‌ براي‌ اينه‌ كه‌ مردم‌ عقلشون‌ به‌ چشمشونه‌. مردم‌ را بايد از يك‌ طرف‌ ترسوند از يك‌ طرفي‌ هم‌ بايد چراغي‌ جلوي‌ پاشون‌ روشن‌ كرد تا راهشون‌ را ببينند. اژدها را بيندازه‌ مردم‌ بترسند. از آنطرف هم‌ يد و بيضا بكنه‌ تا مردم‌ آيتي‌ از آيات‌ الهي‌ را ببينند. بعد از اين‌ ببينيد خودش‌ به‌ فكر كار خودشه‌. ماها همه‌ عقب‌ افتادگيمون‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ به‌ فكر كار خودمون‌ نيستيم‌. نمي‌خواهيم‌ موفق‌ بشويم‌. افرادي‌ به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما مي‌خوايم‌ موفق‌ بشيم‌، مي‌خواهيم‌ به‌ كمالات‌ برسيم‌. آدم‌ گاهي‌ به‌ اعمالشون‌، رفتارشون‌، بعد از يك‌ سال‌، دو سال‌، كه‌ باهاشون‌ معاشرت‌ ميكنه‌، ميبنه‌ که نه‌! آن‌ كلام‌ روز اول‌ را هم‌ بيخود گفتند. نمي‌خواد موفق‌ بشه‌. كسي‌ كه‌ مي‌خواد موفق‌ بشه‌، همونجا، در جا، حضرت‌ موسي‌ مي‌دونيد در چه‌ موقعيتي‌ قرار گرفته‌ بود؟ زن‌ حامله‌اش‌ را توي‌ بيابان‌ گذاشته‌ و خودش رفته که‌ آتش‌ بياورد، اين‌ را گرمش‌ كنه‌. برخورد كرده‌ به‌ اين‌ شجره‌ طور سينا. عشق‌ پروردگار آنچنان‌ مبهوتش‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ فكرش‌ متوجه‌ كارش‌ شده‌. نه‌ اينكه‌ خدايا نميشه‌ نيم‌ ساعت‌ ديگه‌ من‌ بيام‌؟ ماها باشيم‌ جدا چيكار مي‌كنيم‌؟ حتي‌ براي‌ خودمون‌ وظيفه‌ درست‌ مي‌كنيم‌. آقا وظيفه‌ است‌ اين‌ زن‌ بيچاره‌. توي‌ بيابان‌ تنها داره‌ وضع‌ حمل‌ ميكنه‌، نه‌ جدا خودمان‌ را يك‌ خورده‌اي‌ بگذاريم‌ جاي‌ حضرت‌ موسي‌. ببينيد عشق‌ به‌ پروردگار چيكار ميكنه‌. خدايا حالا مثلا ما بريم‌ به‌ ايشان‌ رسيدگي‌ كنيم‌ بر مي‌ گرديم‌، يك‌ نيم‌ ساعت‌ مهلت‌. اين‌ كار، كار عاشق‌ نيست‌. كار محب‌ نيست‌. محب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ از همه‌ چيز بگذره‌.

 

 من‌ اين‌ جريان‌ را كم‌ نقل‌ كردم‌ و چون‌ همه‌ نمي‌تونند هضمش‌ كنند و الان‌ هم‌ شك‌ دارم‌ كه‌ بگم‌ يا نگم‌. مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چون‌ بعضي‌ها شنيدند لابد براي‌ همديگر هم‌ نقل‌ كرده اند. من‌ توي‌ كتاب‌ ننوشتم‌. ميگه‌ از خانه‌ بيرون‌ آمدم‌ برم‌ غذا بگيرم‌ براي‌ خانه‌. ديدم‌ صدايي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ برو طرف‌ كربلا. آن‌ زمان‌ هم‌ پياده‌ مي‌رفتند. اينجوري‌ نشيدها. شماها اهل‌ اين‌ حرفها نيستيد. نه‌ شما نه‌ من‌ نه‌ هيچ‌ كداممون‌. ولي‌ خوب‌ قضيه‌ است‌. گفتم‌ زن‌ و بچه‌ام‌؟ همين‌ كه‌ گفتم‌ زن‌ و بچه‌ام‌. گفتند تو مگر زن‌ و بچه‌ در مقابل‌ ما داري‌؟ گفتم‌ نه‌. رفتم‌. دو سال‌ طول‌ كشيده‌ بود كربلاش‌. نه‌ تلفني‌، نه‌ خبري‌، نه‌ هيچي‌. اينها را شماها اگر انجام‌ بديد معصيت‌ كرديدها. يك‌ وقت‌ يك‌ نفر نگه‌ حالا شيطان‌ هم‌ بعيد نيست‌ كه‌ بياد فعاليت‌ بكنه‌. بياد در گوش‌ شما بگه‌ برو دور از خانه‌. نه‌. خلاف‌ شرعه‌ براي‌ شماها و براي‌ خود من‌ و براي‌ شماها همه‌ مان‌ خلاف‌ شرعه‌. چون‌ ما فرق‌ بين‌ الهام‌ و وسوسه‌ را نمي‌گذاريم‌ و چون‌ نمي‌گذاريم‌ بايد تطبيق‌ بديم‌ با وظايف‌ شرعي‌. وظيفه‌ شرعيمون‌ اينها نيست‌.

 

ولي‌ حضرت‌ موسي‌ خدا را داره‌ ميبينه‌. آثار الهي‌ را داره‌ مشاهده‌ ميكنه‌. فرق‌ بين‌ وحي‌ و الهام‌ و وسوسه‌ را ميگذاره‌. لذا وقتي‌ كه‌ با خدا، شماها هم‌ شايد اينطوري‌ باشيد. احتمال‌ نميدم‌ توي‌ اين‌ جمع‌ كسي‌ باشه‌ كه‌ اگر يقين‌ داشته‌ باشه‌ خدا داره‌ باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌ عشق‌ به‌ پروردگار آنچنان‌ او را جذب‌ نكنه‌ كه‌ از زن‌ و بچه‌ فراموش‌ كنه‌. شايد انشاء الله‌ شماها هم‌ باشيد. ماها همه‌ اشكالمون‌ همين‌ شك‌ و شبهه‌ و حجابها است‌. چون‌ شك‌ داريم‌، چون‌ شبهه‌ داريم‌، چون‌ باطنمون‌ هم‌ آنقدر علاقه‌ نداره‌، فرار مي‌خواهيم‌ بكنيم‌ به‌ وظائف‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌.

 

 حضرت‌ موسي‌ تا خدا گفت‌ «إنّي‌ أنا الله‌ لا إله‌ إلّا أنا. فاعبدني‌» بندگي‌ مرا بكن‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ «ربّ‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» اول‌ چيزي‌ كه‌ از خدا خواست‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر آقا يك‌ معناي‌ وسيعي‌ داره‌. هرچه‌ انسان‌ بزرگتر ميشه‌ شرح‌ صدرش‌ بايد بيشتر باشه‌. هر كس‌ دائره‌ زندگيش‌ در اجتماع‌ وسيعتره‌، شرح‌ صدرش‌ بايد بيشتر باشه‌. هرچه‌ بالا ميره‌ تنگ‌ نظريش‌ بايد كمتر بشه‌. اين‌ يك‌ مسئله‌ كلي‌ است‌. يكي‌ از صفات‌ انبياء شرح‌ صدر بوده‌. خيلي‌ مهمه‌.

 

 من‌ هر وقت‌ به‌ فكر شرح‌ صدر پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ مي‌افتم‌، واقعا مبهوت‌ ميشم‌. اگر الان‌ يك‌ نفري‌ جلوتون‌ نشسته‌ باشه‌، در دل‌ با شما مخالف‌ باشه‌ و شما هم‌ اين‌ را مي‌دونيد كه‌ مخالف‌ شماست‌. بالاخره‌ از قيافه‌ تان‌ كه‌ شده‌، از حرفهاي‌ نيشدارتون‌ كه‌ شده‌، از هر جوري‌ كه‌ شده‌، سومي‌ آنجا نشسته‌ باشه‌ مي‌فهمه‌ كه‌ شما با او ميانه‌ تان‌ خوب‌ نيست‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ كه‌ از آينده‌ بعضي‌ از اصحابش‌ اطلاع‌ داشت‌ و بلكه‌ در همان لحظات‌ او را اذيت‌ مي‌كردند، آنها را می شناسد‌. پيغمبر نمي‌دونست‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد آن‌ سه‌ نفر چه‌ خواهند كرد. همه‌ را گفته‌ بود. حتي‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در خانه‌ نشسته‌، حضرت‌ امير المؤمنين‌ آمدند در زدند. عايشه‌ در را باز نكرد. اين‌ را اهل‌ سنت‌ هم‌ نوشته‌اند. دفعه‌ دوم‌، دفعه‌ سوم‌ با صداي‌ بلند پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود در را باز كنيد. در را باز كردند. براي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ يك‌ مرغ‌ برياني‌، خيلي‌ خوشمزه‌، خيلي‌ عالي‌، خوب‌ معلومه‌ مرغ‌ برياني‌ كه‌ در بهشت‌ طبخ‌ بشه‌ با آن‌ پياز داغهاي‌ بهشتي‌ خيلي‌ خوشمزه‌ ميشه‌. پيغمبر يك‌ لقمه‌ خورده‌ خدايا من‌ نمي‌تونم‌ اين‌ غذا را تنها بخورم‌. محبوبترين‌ افراد بشر بياد با من‌ از اين‌ غذا بخوره‌ كه‌ تو هم‌ دوستش‌ داشته‌ باشي‌، من هم‌ دوستش‌ داشته‌ باشم‌. تق‌ تق‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در زد. در را باز نكرد. باز يك‌ لقمه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ ميل‌ فرمود. خدايا تو دعاي‌ مرا زود مستجاب‌ مي‌كردي‌. محبوبترين‌ اشخاص‌، حديث‌ «طیر مشویّ» از معروفترين‌ احاديثی است‌ كه‌ من‌ براتون‌ ميگم‌. كه‌ اگر شما به‌ يك‌ عالم‌ سني‌ بگيد حديث‌ «طیر مشویّ» فورا متوجه‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ قضيه‌ است‌. دفعه‌ دوم‌، دفعه‌ سوم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صداش‌ را بلند كرد كه‌ خود پيغمبر بشنوه‌. پيغمبر مي‌شنيد از اول‌. يك‌ مسائلي‌ داشت‌ كه‌ بشنوه‌. بعد پيغمبر فرمود در را باز كنيد. آمد نشست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ تو را خدا فرستاد. هموني‌ هستي‌ كه‌ من‌ دعا كردم‌. بعد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عرض‌ كرد آقا من‌ جريانم‌ را بگم‌. من‌ سه‌ دفعه‌ است‌ در مي‌زنم‌. حضرت‌ رو كردند به‌ عايشه‌ گفتند چراا ين‌ كارها را ميكني‌؟ شروع‌ كردند به‌ مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و منظورم‌ اينه‌. فرمودند كه‌ تو با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جنگ‌ ميكني‌ و ميرسي‌ به‌ محلي‌ به‌ نام‌ حوأب‌، سگهاي‌ آنجا به‌ تو پارس‌ مي‌كنند و تو مي‌خواي‌ پشيمان‌ بشي‌ و يك‌ عده‌ مي‌آیند‌ شهادت‌ مي‌دهند كه‌ اينجا حوأب‌ نيست‌. خيلي‌ عجيبه‌. اينها را گفت‌ پيغمبر. سني‌ها نقل‌ كردند مداركش‌ هم‌ هست‌. خوب‌ همه‌ را گفته‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌. عايشه‌ گفت‌ من‌ پناه‌ مي‌برم‌ به‌ خدا از اين‌ كارها. مگر ميشه‌ يك‌ زني‌ بياد عليه‌ يك‌ مردي‌ قيام‌ بكنه‌ اين‌ كارها را بكنه‌؟ حضرت‌ فرمود حتما انجام‌ ميشه‌. اينها را به‌ يك‌ يك‌ از اينها گفته‌. اين‌ يك‌ نمونه‌ عرض‌ كردم‌.

پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ اينها را داره‌ ميبينه‌. كنارش‌ هستند. يك‌ شرح‌ صدري‌ داره‌، دوستان‌ شرح‌ صدر پيدا كنيد. خيلي‌ اهميت‌ داره‌ شرح‌ صدر. اگر يك‌ دوستتان‌ حالا فهميده‌ يا نفهميده‌، يك‌ گوشه‌اي‌ به‌ شما زد، كنايه‌اي‌ به‌ شما زد فوري‌ باهاش‌ بد نشيد، درگير نشيد. اين‌ كارهايي‌ كه‌ مال‌ افراد تنگ‌ نظر پسته‌ اين‌ كارها را نكنيد. و الاّ موفق‌ نميشيد. اين‌ را بدونيد بدون‌ شرح‌ صدر انسان‌ انسان‌ نميشه‌. لذا اول‌ نعمتي‌ كه‌ به پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ از طرف‌ پروردگار خطاب‌ ميشه‌ اینه که : «الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌» اين‌ نعمت‌ بزرگيست‌. و همه‌ اختلافات‌ آقايون‌ مال‌ نداشتن‌ شرح‌ صدره‌. شما اختلافاتي‌ كه‌ در بين‌ افراد بشر هست‌ از هر وقتي‌ كه‌ تاريخ‌ به‌ شما نشون‌ ميده‌ تا امروز ملاحظه کنید و ببينيد که منتهي‌ به‌ نداشتن‌ شرح‌ صدر ميشه‌ يا نميشه‌؟ منتهي‌ به‌ تنگ‌ نظريها ميشه‌ يا نميشه‌؟ منتهي‌ به‌ سوء ظنها ميشه‌ يا نميشه‌؟ قطعا ميشه‌. هر چه‌ بوده‌ تا امروز. هر چه‌ هست‌. بالاخره‌ مي‌بيني‌ يك‌ طرف‌ از اين‌ دو طرف‌ محل‌ نزاع‌، يكيشون‌ شرح‌ صدر نداره‌. شرح‌ صدر را مي‌خواهي‌؟

 

 باز از وجود مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ عرض‌ كنم‌. شب‌ شهادت‌ پيغمبر اكرمه‌ هرچه‌ از هر جا بخوايم‌ عرض‌ كنيم‌ بايد از پيغمبر عرض‌ كنيم‌.« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ‌» شماها هم‌ بايد همه‌تان‌ اقتداي‌ به‌ آن‌ حضرت‌ كنيد. او اسوه‌ است‌، او الگو است‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در مكه‌ وارد شده‌ با كمال‌ قدرت‌. يك‌ قدرت‌ عجيبي‌ كه‌ لشگر از مدينه‌ همراهش‌ شدند، مردم‌ خود مكه‌ خوب‌ كمكند بعضي‌ها، وارد شده‌. بدترين‌ فردي‌ هم‌ كه‌ در تاريخ‌ عليه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فعاليت‌ كرده‌، الان‌ از هر كدامتون‌ بپرسيد كه‌ چه کسی‌ بوده؟‌ مي‌گویيد ابو سفيان‌. زنش‌ در جنگ‌ احد آن‌ كارها را انجام‌ داد و دل‌ پيغمبر را سوزاند به‌ طوري‌ كه‌ پيغمبر فرمود اگر من‌ دست‌ به‌ شماها پيدا كنم‌ هفتاد نفرتون‌ را ميكشم‌. اينجور. مثله‌ كرده‌ حضرت‌ حمزه‌ را، جگرش‌ را از باطن‌ حضرت‌ حمزه‌ بيرون‌ آورده‌ جويده‌ از روي‌ حقد و حسد. در عين‌ حال‌ وقتي‌ پيغمبر وارد ميشه‌ ابو سفيان‌ قطع‌ ميدونست‌ كشته‌ ميشه‌. مردم‌ مسلمان‌ هم‌ اين‌ فكر را مي‌كردند كه‌ حتما ابو سفيان‌ كشته‌ خواهد شد و اموالش‌ غارت‌ خواهد شد. لذا مسلمانها فرياد مي‌زدند اليوم‌ يوم‌ الملحمة‌. امروز روز انتقامه‌. پيغمبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را فرستاد برو بگو «اليوم‌ يوم‌ المرحمة‌» ببينيد. امروز روز مهربانيه‌. روز ورود در مكه‌، مردم‌ عجيبي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را چهارصد و پنجاه‌ كيلومتر راه‌ تعقيب‌ مي‌كردند كه‌ آمدند پشت‌ دروازه‌هاي‌ مدينه‌ آن همه‌ فشار روي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ آوردند، حضرت‌ مي‌فرمايد امروز روز مهرباني‌ من‌ به‌ شماهاست‌. و عمل‌ كرد. يك‌ نفر كشته‌ نشد. يك‌ نفر را به‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود مجازاتش‌ نکرد. اينها معناي‌ شرح‌ صدره‌. با دوستان‌ چي‌؟ مروت‌ با دشمنان‌ مدارا. حتما اگر مي‌خوايد پاتون‌ را بگذاريد جاي‌ پاي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بايد از اقيانوس‌ شرح‌ صدر آن‌ حضرت‌ شما يك‌ قطره‌اي‌ لااقل‌ داشته‌ باشيد. «رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌» بعد ميگه‌ خدايا من‌ اين‌ كار را ميكنم‌. اما «يسرلي‌ امري‌» كارم‌ را آسان‌ كن‌. گاهي‌ آقايون‌ كارهاي‌ خيلي‌ آسون‌ سخت‌ ميشه‌ در اثر عدم‌ ارتباط‌ با پروردگار. گاهي‌ بعضي‌ از كارهاي‌ سخت‌ آسون‌ ميشه‌. حالا اگر من‌ بخوام‌ توضيح‌ بدهم‌ نمونه‌هاي‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ اگر بخوام‌ توضيح‌ بدهم‌ وقت‌ را ميگيرم‌. چون‌ فرصتمون‌ كم‌ است‌ و من هم‌ چون‌ كم‌ منبر حالا ديگه‌ ميرم‌ شايد زودتر خسته‌ بشوم‌. كارها گاهي‌ آسون‌ ميشه‌. خودتون‌، همه‌تان‌ آسان‌ به‌ حقيقت‌ مي‌رسيد. آسان‌ به‌ كمالات‌ مي‌رسيد. آسان‌ صفات‌ رذيله‌ تان‌ را از بين‌ مي‌بريد. آسان‌ به‌ واقعيت‌ مي‌رسيد. آسان‌ به‌ وظايفتان‌ عمل‌ مي‌كنيد. بعضي‌ وقتها اينطور است‌. مي‌بيني‌ كه‌ خواب‌ سبك‌ خوبي‌ خدا بهت‌ داده‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ حالا آنهايي‌ كه‌ خوابشان‌ سنگينه است را من‌ نمي‌خواهم‌ انتقاد بكنم‌، هر كسي‌ يك‌ وضع‌ روحي‌ خاصي‌ دارد‌. قبل‌ از اذان‌ صبح‌ بيدار شده‌، نماز شبش‌ را خوانده‌، نماز صبحش‌ را خوانده‌. شب‌ توفيق‌ پيدا كرده‌ در يك‌ دهي‌ بوده‌ كه‌ نه‌ تلويزيون‌ بوده‌، نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ برنامه‌هاي‌ سرگرم‌ كننده‌ تلويزيوني‌ بوده‌، تا نصف‌ شب‌ ننشسته‌، سر شب‌ خوابيده‌. سحر هم‌ بلند شده‌ با نشاط‌، ببينيد خدا كار را آسان‌ كرده‌. گاهي‌ ميشود‌ نه!‌ يك‌ كسي‌ از من‌ مي‌پرسيد كه‌ من‌ سه‌ دفعه‌ در‌ نماز صبح‌ خوابم‌ برده‌ چكار كنم‌؟ اصلا نميشود‌ من‌ نماز صبح‌ بخوانم‌ در نماز خوابم‌ نبرد. اگر هم‌ بخوام‌ هر دفعه‌ كه‌ خوابم‌ ميبره‌ بروم‌ وضو بگيرم‌ باز دو مرتبه‌ بيایم‌ نماز بخوانم‌، آفتاب‌ ميزند‌. تحقيق‌ كرديم‌ ديديم‌ آقا شبها دير مي‌خوابد.

 

 عبادات‌ گاهي‌ آسان‌ ميشود، گاهي‌ سخت‌ ميشود، وسيله‌ آسان‌ شدن‌ و سخت‌ شدنش‌ هم‌ بيشترش‌ مربوط‌ به‌ خودمان است‌ يك‌ مقدارش‌ هم‌ مربوط‌ به‌ توفيق‌ پروردگار است‌ كه‌ پروردگار كارهاي‌ خوب‌ را براي‌ ما وفق‌ بدهد. گاهي‌ توفيق‌ پيدا ميشود‌، وفق‌ پيدا ميكند با آن‌ خواسته‌هاي‌ ما كارهامون‌ وفق‌ پيدا ميكنه‌. صبح‌ پا شديم‌ هفت‌ هشت‌ تا كار داريم‌. همه‌اش‌ رديف‌ مثل‌ اينكه‌ رديفش‌ كردند. اين‌ را انجام‌ ميديم‌ بعد اون‌ را بعد اون‌ را. ظهر هم‌ همه‌ كارها را كرديم‌ آمديم‌ خونه‌ راحت‌. اين‌ معناي‌ توفيقه‌. توفيق‌ فكر نكنيد يك‌ امر آسماني‌ است‌ كه‌ شما نفهميده‌ و نسنجيده‌ به‌ سراغتون‌ مي‌آد. نه‌. يك‌ وقت‌ هم‌ هست‌ صبح‌ ميريد مي‌بينيد اين‌ كارتون‌ نشد افتاد فردا. آن‌ كار ديگرتون‌ هم‌ يك‌ مشكلي‌ پيش‌ آمد نشد. ظهر مي‌آييد خسته‌ هيچ‌ كاري‌ هم‌ نكرديد. اينهم‌ ميشه‌.

«يسّرلي‌ امري‌» خدايا كار من‌ را آسان‌ كن‌.

«رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقده‌ من‌ لساني‌» خدايا زبان‌ ما را گويا كن‌. افرادي‌ هستند خيلي‌ خوب‌. افرادي‌ هستند خيلي‌ خوب‌، واقعا متدين‌. ولي‌ زبانشون‌ گويا نيست‌. نمي‌توانند امر به‌ معروف‌ بكنند. نمي‌توانند نهي‌ از منكر كنند. خجالت‌ مي‌كشند يا در خاطرش مي‌آید كه‌ من‌ چطور برم‌ به‌ اين‌ كه‌ مرا به‌ عنوان‌ يك‌ پدر بزرگ‌ كرده‌ بگم‌ فلان‌ گناه‌ را نكن‌؟ حضرت‌ موسي‌ كه‌ توي‌ دامن‌ فرعون‌ از آب‌ او را گرفتند‌، از جاي‌ خطرناك‌ گرفتند‌، آوردند توي‌ خونه‌ بزرگش‌ كردند، پول‌ دايه‌ دادند، شير بهش‌ داده‌، آنهمه‌ زحمت‌ حالا چطور بگه‌ تو كافري‌؟ اين‌ خيلي‌ مشكله‌. خيلي‌ مشكله‌. حضرت‌ موسي‌ آخه‌ از بچگي‌ توي‌ آن‌ جعبه‌ مادرش‌ او را گذاشت و انداخت‌ به درون‌ نيل‌ و آنها هم‌ او را گرفتند‌ و دنبال‌ دايه‌ گشتند، آنقدر زحمت‌ كشيدند براي‌ حضرت‌ موسي‌، بزرگش‌ كردند. حالا برود چه بگوید‌؟ گفت «و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌» خدايا عقده‌ را از زبان‌ من‌ باز كن‌. من‌ هيچي‌ نفهمم‌ جز تو. ببينيد هيچ‌ چيز جلوي‌ مرا نگيره‌ جز تو. اينجوري‌ بايد انسان‌ باشه‌، مؤمن‌ بايد اينطوري‌ باشه‌.

من‌ را دعوت‌ كردند توي‌ مجلس‌ لهو و لعب‌ و معصيت‌، من‌ نشستم‌ نه تونستم‌ بلند شوم‌ نه‌ هم‌ توانستم‌ حرفي‌ بزنم‌. معصيتها را هم‌ نوش‌ جان‌ كردند بعد هم‌ جزء معصيتكاران‌ از توي‌ آن‌ خانه‌ آمدم‌ بيرون‌. خيلي‌ داريم‌ مخصوصا زمان‌ ما. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ توي‌ فاميل‌ ما وقتي‌ مي‌خواد عروسي‌ بشه‌، از چند ماه‌ قبلش‌ من‌ عزادار ميشوم‌. اينجوريه‌.

 

 بر خلاف‌ دستور اسلام‌، بر خلاف‌ دستور مثلا آخه‌ وضع‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ اصلا ايجاب‌ نميكنه‌ كه‌ اين‌ نوارهاي‌ موسيقي‌ خارج‌ از ايران‌ را قاچاق‌ بياورند توي‌ مجلس‌ و يا مثلا زن‌ و مرد اينجور توي‌ هم‌ بلولند و معصيتهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ بكنند. اين‌ نميشه‌. يك‌ نفر هم‌ حالا متدين‌ مي‌خواد بره‌ اونجا. پاشو. قدرتت‌ را كه‌ ازت‌ نگرفتند. پاشو. اقلش‌ اينه‌ كه‌ از مجلس‌ پاشو بيا بيرون‌ تو گناه‌ نكن‌. دومش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر شجاعتري‌ نهي‌ از منكر كن‌. اگر شجاعتري‌ مجلس‌ را اصلا نگذار اينجور مجلسي‌ باشه‌. اين‌ وظايف‌ ماست‌. حالا در عين‌ حال‌ ما متأسفانه‌ وقتي‌ اينجور حرفها را مي‌زنيم‌…

 خرابكاري‌ هم‌ نكنيد. صحيح‌، صحيح‌ عمل‌ كنيد. منطق‌ داشته‌ باشيد. نهي‌ از منكر واجبه‌ بر هر فردي‌ از افراد مسلمان‌. «و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا قولي‌» اينها هم‌ حرفهاي‌ مرا بشنوند، بفهمند. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها وقتي‌ كه‌ وارد شهر كوفه‌ شد، مخصوصا سر و صدا مي‌كردند كه‌ مردم‌ كوفه‌ صداي‌ زينب‌ كبري‌ را وقتي‌ كه‌ خطبه‌ مي‌خواند‌ نشنوند. چون‌ اگر بشنوند مي‌فهمند كه‌ اينها اهل‌ بيت‌ پيغمبرند. ممكنه‌ مردم‌ كوفه‌ قيام‌ كنند. علاقه مند به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارتند. نخواستند. حضرت‌ زينب‌ يك‌ اشاره‌ فرمود. «اسكتوا» ساكت‌ بشيد. اينجا مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها روشن‌ ميشه‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ حتي‌‌ زنگ‌ شترها از صدا افتاد. ببينيد اراده‌ تكويني‌ و ولايت‌ تكويني‌ زينب‌ كبري‌ را ميرسونه‌ بر موجودات‌. زنگ‌ شتر كه‌ عقل‌ نداره‌ كه‌ بگه‌ اسكتوا اونهم‌ گوش‌ بده‌ بگه‌ چشم‌. اين‌ اراده‌ تكويني‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها بود كه‌ اينجور همه‌ ساكت‌ شدند بعد خطبه‌ را خوند و اتمام‌ حجت‌ نمود.

«يفقهوا قولي‌» گاهي‌ يك‌ مانعي‌ از طرف‌ شنونده‌ هست‌ كه‌ حرف‌ انسان‌ بهش‌ نميرسه‌ و گوش‌ نميده‌. يك‌ وقت‌ هم‌ هست‌ كه‌ از طريق‌ فهم و دركشه‌. افراد درك‌ ندارند، نمي‌فهمند. خدا اين‌ فهم‌ اينها را باز كن‌ كه‌ حرف‌ مرا بفهمند. گاهي‌ هم‌ از طريق‌ طرز بيانه‌. مطالب‌ را نمیتونه بیان بكنه‌. يك‌ چيزهايي‌ ميگه‌ كه‌ مردم‌ به‌ اين‌ چيزها احتياج‌ ندارند. ما يك‌ دهي‌ بوديم‌ چندي‌ قبل‌، يك‌ منبري‌ بود که صداي‌ بلندگوی او مي‌آمد در‌ جايي‌ كه‌ من‌ ساكن‌ بودم‌. گفتم‌ اين‌ آقاي‌ منبري‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ اينجا را با توي‌ دادگاه‌ فلان‌ اشتباه‌ گرفته‌! مردم‌ اين‌ حرفها چه‌ به‌ دردشون‌ ميخوره‌ كه‌ اينها ميگویند؟ پنج‌ شش‌ تا مسئله‌ بگو براشون‌، يك‌ قدري‌ از خدا حرف‌ بزن‌. كي‌ اشتباه‌ كرده‌، كي‌ درست‌ كرده‌، جاي‌ خلوتي‌ هم‌ گيرش‌ آمده‌ بود مثل‌ اينكه‌ مي‌خواست‌ هر چي‌ عقده‌ دل‌ داشت‌ آنجا خالي‌ بكنه‌! لذا به‌ دوستان‌ اهل‌ علمم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اول‌ چيزي‌ كه‌، شما به‌ منزله‌ يك‌ طبيبيد. طبيب‌ هم‌ بايد اگر تك‌ تك‌ مريضها را مي‌بينه‌ كه‌ خوب‌ مي‌تونه‌ معاينه‌اش‌ بكنه‌. اگر كه‌ جمعي‌ مي‌آيند بايد آن‌ مرضهاي‌ مشتركي‌ كه‌ بين‌ اين‌ جمع‌ هست‌، اونها را به اصطلاح‌ تذكر بده‌. به اصطلاح‌ اطبا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ مرضي‌ را معالجه‌ ميكنه‌. گاهي‌ براي‌ حفظ‌ الصحة‌. اگر بخواهيد سالم‌ باشيد بايد همه تان‌ اين‌ كار را بكنيد.

«رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌ و احلل‌ عقدة‌ من‌ لساني‌ يفقهوا قولي‌»

خوب‌ بعدش‌ چي‌؟ اينها را بهت‌ داديم‌. اين‌ مربوط‌ به‌ شخص‌ خودش‌ بود كه‌ اينها را من‌ مي‌خوام‌. بعد ميگه ‌«و اجعل‌ لي‌ وزيرا من‌ اهلي‌» آقا من‌ يك‌ وزير مي‌خوام‌ كه‌ وزير به‌ معناي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ وزر و وبال‌، مثلا وزير فلان‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 با من‌ باشه‌. «وزيرا من‌ اهلي‌» از اهل‌ خودمم‌ باشه‌. چون‌ غالبا اينطوره‌. اين كه‌ مي‌بينيد گاهي‌ بعضي‌ از شخصيتهايي‌ كه‌ در رأس‌ يك‌ كاري‌ واقع‌ ميشوند آشناهاشون‌ را مي‌برند، اينها همه‌اش‌ قوم‌ و خويش‌ پرستي‌ نيست‌. اينها را مي‌شناسند. ميدونند با اينها مي‌ توانند كار كنند، با آن‌ آقائي‌ كه‌ نمي‌شناسند نمي‌توانند كار كنند. «و اجعل‌ لي‌ وزيرا من‌ اهلي‌» از اهلت‌ هم‌ كچه کسی از همه‌ نزديكتره‌؟ «هارون‌ اخي‌» هارون‌ برادرم‌. خوب‌ «اشدد به‌ أزري‌» خدايا پشت‌ مرا به‌ او محكم‌ كن‌. «و اشركه‌ في‌ امري‌» در كارهایم‌ شريك‌ من‌ قرارش‌ بده‌. «كي‌ نسبحك‌ كثيرا» ببينيد نتيجه‌ چيه‌؟ نتيجه‌ اينه‌ كه‌ ما شايد زياد تسبيحت‌ بكنيم‌.«كي‌ نسبحك‌ كثيرا و نذكرك‌ كثيرا إنّک کنت بنا بصيرا» نتيجه‌ اين‌، همه‌ اين‌ حرفها اينكه‌ خدايا ما با تو ارتباط‌ داشته‌ باشيم‌. با تو بتوانيم‌ مرتبط‌ باشيم‌ وظائفمون‌ را انجام‌ بديم‌.«كي‌ نسبحك‌ كثيرا» اينجاست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد «و اصطنعتك‌ لنفسي‌» تو را من‌ براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. اينجاست‌ كه‌ بشارت‌ بهش‌ ميرسه‌ كه‌ تو خليفه‌ اللهي‌.

ما‌ چند روز مثلا فرض‌ كنيد يك‌ توبه‌اي‌ كرديم‌ و چند تا گناه‌ را نكرديم‌ و واجباتمون‌ را انجام‌ نداديم‌ بعد میگوییم خدا چرا حالا به‌ ما وحي‌ نميكنه‌؟ خدا چرا به‌ ما اعتنا نميكنه‌؟ اگر هم‌ به‌ ما وحي‌ نكرد و اعتنا نكرد ميشيم‌ رفيق‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌آید سراغمان. چون‌ اينجور افراد را زود شيطان‌ مي‌پذيره‌. شيطان‌ مي‌آید بهش‌ وسوسه‌ ميكنه‌ اين‌ خيال‌ ميكنه‌ وحيه‌. من‌ اينطور خواب‌ ديدم‌، اينطور مكاشفه‌ كردم‌، اينطور بهم‌ القاء شد. از اين‌ قبيل‌ حرفها و همه‌ اينها گاهي‌ ميشه‌ كه‌ واقعا وسوسه‌ است‌. حواستون‌ را جمع‌ كنيد. حضرت‌ موسي‌ خليفه‌اش‌ را در لحظه‌ اول‌ و ساعت‌ اول‌ كه‌ انتخابش‌ مي‌كنند براي‌ نبوت‌، خليفه‌اش‌ را تعيين‌ ميكنه‌. با اينكه‌ خوب‌ حضرت‌ موسي‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. پيغمبر اسلام‌ اين‌ را بدونيد اگر حضرت‌ موسي‌، صد تا حضرت‌ موسي‌ را روي‌ هم‌ بگذارند علمشون‌، قدرتشون‌، عظمتشون‌، نبوتشون‌ را، باز پيغمبر اسلام‌ نميشن‌. عقل‌ حضرت‌ موسي‌ ميرسيد كه‌ در لحظات‌ اول‌ انتخاب‌ براي‌ نبوت‌ بگه‌ كه‌ خدايا براي‌ من‌ يك‌ جانشين‌ قرار بده‌ و شخص‌ هم‌ تعيين‌ بكنه‌ اما پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نه‌ تا روز آخر هم‌ كه‌ از دنيا رفت‌ براي‌ خودش‌ جانشين‌ تعيين‌ نكرد كه‌ مردم‌ دست‌ به‌ كار شدند و جانشين‌ تعيين‌ كردند. ببينيد اين‌ خيلي‌ دوره‌.

 

لذا پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در رواياتي‌ كه‌ بين‌ اهل‌ تسنن‌ و تشيع‌ متواترا نقل‌ شده‌ اين‌ جمله‌ را خيلي‌ ميگه‌. به‌ علي‌ مي‌فرمايد «انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌» همه‌اش‌ توجه‌ ميده‌ به‌ آن‌ مسئله‌. تو براي‌ من‌ مثل‌ هارون‌ براي‌ موسي‌ هستي‌. «انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌» و پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هم‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ اين‌ كار را كرده‌، منتهي‌ نمي‌خواهند بفهمند. از روزي‌ كه‌ مبعوث‌ شد هنوز مبعوث‌ علنا نشده‌ بود پيغمبر اكرم‌. بعضي‌ گفتند سه‌ سال‌ طول‌ كشيد تا اعلام‌ عمومي‌ داد. از روز اولي‌ كه‌ هنوز خصوصي‌ پيغمبر مبعوث‌ شده‌ بود. فقط‌ «و انذر عشيرتك‌ الاقربين‌» نزديكانت‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كن‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود يك‌ آبگوشتي‌ درست‌ كنيم‌، يك‌ قدري‌ شير تهيه‌ بكن‌، مي‌خواهيم‌ قوم‌ و خويشها را دعوت‌ كنيم‌، به‌ تعبير فارسي‌ خودمون‌. ايشان‌ هم‌ ميگه‌ من‌ تهيه‌ كردم‌. خيلي‌ غذا زياد نبود. يك‌ آبگوشتي‌ بود به‌ اندازه‌ پنج‌ شش‌ نفر بخورند. چهل‌ نفر آمدند خوردند. خيلي‌ هم‌ زياد خوردند و زياد آمد غذا كه‌ ابوجهل‌ گفت‌ كه‌ اين‌ سحر كرد شما را. خوردند. تا آمد صحبت‌ كنه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نگذاشتند مجلس‌ بهم‌ خورد. باز روز دوم‌ باز همين‌ برنامه‌ را انجام‌ داد. لذا اگر خواستيد دشمنتون‌ را يك‌ خورده‌اي‌ رامش‌ كنيد، باهاش‌ حرف‌ بزنيد، نمك‌گيرش‌ كنيد يك‌ غذايي‌ بهش‌ بديد، نه‌ يك‌ دفعه‌، نه‌ دو دفعه‌، اينقدري‌ كه‌ نمك‌ گير بشه.‌ اينها باز مال‌ مربوط‌ به‌ شرح‌ صدره‌. من‌ به‌ فلاني‌ غذا بدم‌! كوفت‌ بخوره‌. نه‌ اين‌ كارها را بكنيد. روز دوم‌ هم‌ پيغمبر اين‌ كار را كرد. روز قبل‌ نگذاشتند پيغمبر صحبت‌ كنه‌. روز دوم‌ پيغمبر فرمود كه‌ من‌ مبعوث‌ شدم‌ به‌ رسالت‌. هر كس‌ اول‌ به‌ من‌ ايمان‌ بياره‌ و از من‌ اطاعت‌ بكنه‌، او خليفه‌ و جانشين‌ منه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلند شد. پيغمبر فرمود تو حالا بشين‌. پيغمبر دو مرتبه‌ فرمود. باز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلند شد. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود اين‌ كار پيش‌ ميره‌ ولي‌ بدانيد كه‌ همه‌ تان‌ بايد از او اطاعت‌ كنيد. حالا عموها، افراد مسن‌، آنجا نشسته اند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ده‌ ساله‌ است‌. سن‌ مباركشون‌ هنوز ده‌ سال‌، همه‌ تان‌ بايد از اين‌ اطاعت‌ كنيد. پا شدند خنديدند به‌ ابوطالب‌ هم‌ گفتند كه‌ بله‌ تو بايد بعد از اين‌ از پسرت‌ اطاعت‌ كني‌ و مسخره‌ كردند و رفتند. ببينيد تعيين‌ كرده‌.

 به‌ هر موقعيتي‌ تعيين‌ مي‌فرمود. تا روز آخر. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ شايد مثل‌ امروزي‌ بوده‌، روز قبل‌ از شهادت‌ رسول‌ اكرم‌، رسول‌ اكرم‌ تكيه‌ دادند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از پشت‌ سر رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را نگه‌ داشتند و تكيه‌ دادند به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌. عباس‌ كه‌ خوب‌ بزرگتر فاميل‌ بود در آن‌ روز از نظر سني‌، در مقابل‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ نشسته‌. قريش‌ و بني‌ هاشم‌ پر بودند توي‌ اطاق‌ بطوري‌ كه‌ مهلت‌ به‌ زنها نمي‌دادند كه‌ بيان‌. با اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرموده‌ بود خدا لعنت‌ كنه‌ كسي‌ كه‌ از جيش‌ اسامه‌ تخطي‌ بكنه‌. همه‌ را مي‌خواست‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بفرسته‌ به‌ خارج‌ شهر كه‌ توي‌ شهر نباشند در مسئله‌ خلافت‌ توطئه‌ نكنند. ولي‌ آمدند. راحت‌. حضرت‌ رو كردند به‌ عباس‌ عموشون‌ كه‌ تو بعد از من‌ ديون‌ مرا ادا ميكني‌؟ امانات‌ مردم‌ را حاضري‌ به‌ مردم‌ برساني‌؟ حاضري‌ وصيت‌ مرا قبول‌ بكني‌؟ عباس‌ با كمال‌ صراحت‌ گفت‌ كه‌ شما يك‌ فرد سخي‌ بوديد و لذا دين‌ زياد داريد. من‌ نمي‌تونم‌ ادا كنم‌. باز دو مرتبه‌ قبول‌ نكرد. عباس‌ عموشون‌ قبول‌ نكرد!

حضرت‌ رو كردند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ علي‌ عليه‌ السلام‌. خودش‌ مي‌فرمايد كه‌ به‌ من‌ رو كردند فرمودند كه‌ تو حاضري‌ اين‌ كارها را بكني‌؟ ميگه‌ من‌ عقده‌ گلويم‌ را گرفت‌ نتونستم‌ جواب‌ بدم‌. آخه‌ من‌ كه هستم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ بايد به‌ من‌، همه‌ اينها را مثلا اين‌ افراد مسن‌ حالا از نظر ظاهر. باز دو مرتبه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ به‌ من‌ فرمود. گفتم‌ آقا من‌ جانم‌ به‌ قربانت‌. همه‌ چيزم‌ مال‌ شماست‌. من‌ خدمتگزار شما هستم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ قنبر. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ صدا زد قنبر را و بلال‌ را فرمود كه‌ برو آن‌ لوازم‌ نبوت‌ را كه‌ در اختيار پيغمبر بايد باشه‌ بعد به‌ وصيش‌ بده‌، اينها را بياور. آورد. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ رو كردند به‌ من‌ كه‌ يا علي‌ پاشو اينها را تحويل‌ بگير. من‌ از جا بلند شدم‌. عباس‌ آمد پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را در بغل‌ گرفت‌. من‌ اينها را بردم‌ به‌ منزل‌ گذاشتم‌ برگشتم‌. آمدم‌ در مقابل‌ پيغمبر ايستادم‌. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمودند كه‌ عباس‌ بلند شو كه‌ علي‌ بشينه‌ جاي‌ خودش‌. اعتنا نكرد. دفعه‌ دوم‌ عرض‌ كرد كه‌ يا رسول‌ الله‌ يك‌ پيرمردي‌ را مثل‌ من‌ كنار مي‌زني‌، يك‌ جواني‌ را مي‌خواي‌ بنشيني‌ آنجا كه‌ سر تو را در بالين‌ بگيره‌؟ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود هر چي‌ ميگم‌ گوش‌ كن‌ و حركت‌ كرد قهر كرد ميخواست‌ بره‌. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فرمود عباس‌ اگر من‌ با غضب‌ به‌ تو از دنيا برم‌ جات‌ جهنمه‌ ولو اينكه‌ از بني‌ هاشم‌ باشي‌. عباس‌ آمد نشست‌. ميگه‌ ايندفعه‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌، شب‌ شهادت‌ رسول‌ اكرمه‌، من‌ اينها را عرض‌ مي‌كنم‌. اين‌ مرتبه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ سرش‌ را گذاشت‌ روي‌ دامن‌ من‌. اما در اثر ناراحتي‌ هي‌ سرش‌ تكان‌ مي‌خورد، اينطرف‌ مي‌چرخيد، آنطرف‌ مي‌چرخيد. منهم‌ اشك‌ مي‌ريختم‌. زنها تقاضا كردند كه‌ بيایند‌ با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ وداع‌ كنند. اول‌ كسي‌ كه‌ آمد فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بود. آمد سرش‌ را گذاشت‌ كنار پيغمبر اكرم‌. رسول‌ اكرم‌ با او حرف‌ مي‌زد. فاطمه‌ زهرا هم‌ اشك‌ مي‌ريخت‌، گريه‌ مي‌كرد. مي‌فرمايد كه‌ من‌ ديدم‌ فاطمه‌ فاصله‌ گرفت‌. رسول‌ اكرم‌ باز دو مرتبه‌ اشاره‌ فرمودند. فاطمه‌ آمد يك‌ چيزي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ فاطمه‌ زهرا گفت‌. همه‌ شنيده‌ايد كه‌ بعدها وقتي‌ از فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سؤال‌ كردند چه‌ گفت‌ پيغمبر كه‌ تو يك‌ مقدار شاد شدي‌؟ فرمود كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ به‌ من‌ ملحق‌ خواهد شد، تو خواهي‌ بود.

علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ كارهاي‌ دفن‌ و كارهاي‌ مقدماتي‌ دفن‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را انجام‌ مي‌دادم‌، آنها مشغول‌ توطئه‌ بودند، دشمنان‌ مشغول‌ اذيت‌ و آزار بودند. به‌ مجرد اينكه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌، همه‌ از ميان‌ منزل‌ رفتند بيرون‌. تنها من‌ را گذاشتند و رسول‌ اكرم‌! كه‌ من‌ تنها بر بدن‌ پيغمبر نماز خوندم‌. من‌ تنها بدن‌ پيغمبر اكرم‌ را كفن‌ كردم‌. من‌ تنها بدن‌ آن‌ حضرت‌ را غسل‌ دادم‌. رسول‌ اكرم‌ مهربانه‌، يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ چرا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود « ائتوني بدواة و بياض‌» براي‌ من‌ قلم‌ و كاغذ بياريد تا من‌ وصيت‌ كنم‌، خوب‌ آن‌ كلام‌ را گفتند و بعد چرا پيغمبر ننوشت‌؟ چرا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ براش‌ كاغذ و قلم‌ نياورد؟ از اين‌ قبيل‌ سؤالات‌ را از من‌ مي‌كرد. چرا بعد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ننوشت‌؟ من‌ در جواب‌ گفتم‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ مي‌خواست‌ با حضور همه‌ اين‌ نوشته‌ بشه‌. چون‌ اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ نامه‌ را می نوشت اصلا قبول‌ نمي‌كردند. شما اين‌ را بدونيد.

من‌ در همين‌ مجلس‌ در روز غدير خم‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌. يعني‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با هم‌ نشستند پيغمبر فرموده‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نوشته‌. يك‌ كتاب‌ قطور. در روايات‌ اين‌ كتاب‌ مطرحه‌. بعضي‌ از مطالبش‌ را نقل‌ كرده‌اند. اسمش‌ هم‌ كتاب‌ علي‌ است‌. تمام‌ آيات‌ قرآن‌ تفسير شده‌ در آن‌ كتاب‌. تمام‌ مطالب‌ حتي‌ امام‌ مي‌فرمايد حتي «أرش‌ الخدش‌» ارش‌ خدش‌ يعني‌ حتي‌ اگر يك‌ كسي‌ با يك‌ چيزي‌ دستش‌ را، امام‌ صادق‌ پهلوي‌ ابوبصير نشسته‌اند بهش‌ مي‌فرمايند كه‌ اجازه‌ ميدي‌؟ مي‌فرمايد كه‌ بدنم‌ مال‌ شماست‌. حضرت‌ به‌ تعبير ما يك‌ نيشگون‌ ازش‌ مي‌گيرند بدنش‌ قرمز ميشه‌. مي‌فرمايد حتي‌ اين‌، اين‌ سرخي‌ روي‌ بدن‌ تو كه‌ چقدر ديه‌اش‌ است‌ توي‌ آن‌ كتاب‌ نوشته‌ شده‌. اين‌ چيز جزئي‌. يك‌ همچين‌ كتابي‌ را برداشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آورد در مسجد. بعضي‌ها ميگن‌ قرآن‌ اصلي‌ بوده‌ كه‌ اين‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌. چون‌ همين‌ قرآن‌ بر پيغمبر نازل‌ شده‌ و تحريف‌ نشده‌. ولي‌ آن‌ كتاب‌ علي‌ بوده‌، تفسير قرآن‌ بوده‌، حقايقي‌ بوده‌ كه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ در خانه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بستند در علم‌ و حكمت‌ را به‌ روي‌ بشريت‌ بستند. هنوز بشر به‌ آن‌ دوراني‌ كه‌ علي‌ ممكن‌ بود زمامدار باشه‌، هنوز بشر به‌ آنجا نرسيده‌ از نظر علم‌ و دانش‌. كتاب‌ را قبول‌ نكردند. گفتند ما از تو قبول‌ نمي‌كنيم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ فرمود كه‌ اين‌ كتاب‌ ميمونه‌ پيش‌ من‌ بعد هم‌ پيش‌ خليفه‌ من‌ بعد هم‌ پيش‌ خليفه‌ او بعد از اونهم‌ هر يك‌ از ائمه‌ تا بوسيله‌ فرزند آخرم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در بين‌ مردم‌ ظاهر بشه‌. يعني‌ آن‌ كتاب‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خواهد بود. هيچي‌ را قبول‌ نمي‌كردند. آنوقت‌ خط‌ رسول‌ اكرم‌ آنهم‌ به‌ نفع‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مگر مي‌پذيرفتند؟ بعد هم‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ آنقدر مهربانه‌ كه‌ دوست‌ نداره‌ كه‌ از همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا ميره‌، بوسيله‌ او، بوسيله‌ يك‌ كلام‌ او، جنگ‌ و نزاع‌ در بين‌ مردم‌ بوجود بياید. يكي‌ از خصوصيات‌ انبياء الهي‌ و نماينده‌هاي‌ الهي‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ حاضر نيستند مردم‌ بينشون‌ نزاع‌ باشه‌، اختلاف‌ باشه‌، كشت‌ و كشتار باشه‌، ناراحتي‌ باشه‌. حاضر نيستند. پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ لذا نامه‌ را ديگه‌ ننوشت‌. هر كاري‌ مي‌خوايد بكنيد بكنيد! خودتان‌ مي‌دانيد. حق‌ هم‌ هميشه‌ روشن‌ خواهد بود و يك‌ روزي‌ هم‌ انشاء الله‌ خواهد رسيد كه‌ حقيقت‌ و تمام‌ حقايق‌ بوسيله‌ آخرين‌ خليفه‌ پيغمبر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ ظاهر خواهد شد. اما خيلي‌ اذيت‌ كردند رسول‌ اكرم‌ را. تا جائي‌ كه‌ فرمود «ما اوذي‌ نبيّ مثل‌ ما اوذيت‌» پيغمبري‌ آنچنان‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌، اذيت‌ نشد. رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ در مقابل‌ مردم‌ جاهل‌ قرار گرفته‌، حرفش‌ را نمي‌فهمند. دركش‌ نمي‌كنند. شما ببينيد بعضي‌ از افراد ميگن‌ آقا تو ما را درك‌ نميكني‌. واقعا هم‌ مشكله‌ها. بدترين‌ چيزها، عذابها براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ شرح‌ صدره‌، داراي‌ علم‌ و دانشه‌، اين‌ را با يك‌ جاهلي‌ اين‌ را در يك‌ جا قرارش‌ بدهند كه‌ هيچي‌ نفهمه‌ و بخواهند هم‌ با هم‌ مشتركا زندگي‌ كنند. خيلي‌ مشكله‌.

نقطه‌ حساس‌ پر نور مثل‌ خورشيد كه‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ باشه‌ و از آنطرف‌ نقطه‌ ظلماني‌ با آن‌ وضع‌ كه‌ اين‌ افراد باشند. همه‌اش‌ روي‌ فكر سياسيشون‌ كار ميكنند، روي‌ منافع‌ خودشون‌ كار مي‌كنند، روي‌ مكر و حيله‌ كار ميكنند همه‌اش‌ به‌ فكر خودشونند. شما يك‌ مقداري‌ در روز وفات‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ فكر كنيد. از آن طرف‌ كنار بستر پيغمبر، توي‌ خانه‌ پيغمبر ميگه‌ كه‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر. خيلي‌ جمله‌ تنديه‌. اين‌ مرد هذيان‌ ميگه‌، حواسش‌ پرته‌. قد غلب‌ عليه‌ الوجع‌. اينهاش‌ را نقل‌ نمي‌كنند. مرض‌ و درد برش‌ فشار آورده‌ نميدونه‌ چي‌ ميگه‌؟ حالا مگه چي‌ گفته‌؟ گفته‌ قلم‌ و كاغذ براي‌ من‌ بياريد. از آن‌ طرف پا ميشه‌ مياد وقتي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا ميره‌، براي‌ اينكه‌ خودش‌ را موجه‌ نشان‌ بده‌ مياد دم‌ در خانه‌ پيغمبر مي‌ايسته‌ و ميگه‌ هر كي‌ بگه‌ پيغمبر از دنيا رفته‌ مي‌كشمش‌. پيغمبر از دنيا رفته‌، توي‌ خانه‌ است‌. بدن‌ مقدسش‌ آنجاست‌. ميگه‌ هر كي‌ بگه‌… چطور شد، حضرت‌ عيسي‌ بره‌ به‌ آسمان‌، پيغمبر ما نره‌ به‌ آسمان‌؟ پيغمبر ما مهمتره‌. مردم‌ نافهم‌ آنوقت‌ نميگن‌ آقا بريم‌ داخل‌، بريم‌ داخل‌ ببينيم‌ كه‌ پيغمبر مرده‌ يا نمرده‌. ميگند بريم‌ پيش‌ ابي‌ بكر ببينيم‌ او چي‌ ميگه‌؟ شما ببينيد دسته‌ جمعي‌ مي‌آيند پيش‌ ابي‌ بكر. ابي‌ بكر ميگه‌ مگر عمر، چون‌ خودشون‌ اسمهاي‌ اين‌ آقايون‌ را نوشتند توي‌ كتاب‌، صحيح‌ بخاري‌ اسم‌ اين‌ آقايون‌ هست‌. ما كه‌ تقيه‌ بيشتر از صحيح‌ بخاري‌ كه‌ نبايد بكنيم‌. ميگه‌ كه‌ عمر مگر تو نمي‌دوني‌، اين‌ آيه‌ را نخوندي‌ توي‌ قرآن‌ كه‌ «أفإن مات أو قتل‌» پيغمبر اگر بميرد يا كشته‌ بشود يا مثلا در آیه‌ ديگه‌ فرموده «إنّك‌ ميّت‌ و إنهم‌ ميّتون‌» تو ميميري‌. ميگه‌ عجب‌ باريك‌ الله‌ دانشمند محترم‌. دستت‌ را بده‌ تا ما با تو به‌ جاي‌ پيغمبر و خليفه‌ پيغمبر بيعت‌ كنيم‌. ببينيد. همه‌اش‌ توي‌ فكر اين‌ كارها هستند، توطئه‌ها. به‌ فكر حقيقت‌ نيستند. از همانجا شروع‌ ميشه‌ بعدش‌ هم‌ ميرند توي‌ سقيفه‌ و مشغول‌ كارهاشون‌ ميشن‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ مشغول‌ حزني‌ است‌ كه‌ مي‌فرمايد آنچنان‌ من‌ در دوران‌ عمرم‌ كه‌ در موقع‌ مرگ‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ محزون‌ شدم‌، محزون‌ نشدم‌.

«السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌. يا رسول‌ الله‌. اصبنا بك‌ يا حبيب‌ قلوبنا» ما مصيبت‌ زده‌ شديم‌ اي‌ محبوب‌ دلهامون‌. «فما اعظم‌ المصيبه‌ حيث‌ إنقطع عنّا الوحی و حيث‌ فقدناك‌ و انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌»

 اينها جملاتي‌ است‌ كه‌ در زيارت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ است‌. انشاء الله‌ فردا توجه‌ داشته‌ باشيد يك‌ مقداري‌ خودتون‌ را بسازيد كه‌ بتوانيد با پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هماهنگ‌ بشيد اقتدا به‌ آن‌ وجود مقدس‌ بكنيد. اگر توانستيد همان‌ چه‌ را كه‌ در بعضي‌ از زمانها گفته‌ شده‌ است‌، زيارت‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ را از راه‌ دور بخوانيد. يك‌ صورت‌ قبري‌ براي‌ خودتون‌ درست‌ بكنيد در خانه‌ در مقابل‌ آن‌ قبري‌ كه‌ محصور به‌ دشمنان‌ دين‌ است‌ و نمي‌گذارند حتي‌ نگاهش‌ بكنيد، براي‌ پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌ بدن‌ مقدسش‌ كه‌ در عرش‌ است‌ و روح‌ مقدسش‌ هم‌ در همه‌ جا احاطه‌ داره‌. فقط‌ براي‌ اينكه‌ تمركزي‌ پيدا بشه‌ يك‌ صورت‌ قبري‌ درست‌ كنيد در مقابل‌ آن‌ قبر بايستيد بگيد «السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌ السلام‌ عليك‌ يا نبي‌ الله‌ السلام‌ عليك‌ يا خيرة‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا محمد بن‌ عبد الله‌ خاتم‌ النبيين‌. السلام‌ عليك‌ و علي‌ آلك‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌» پيغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله) ‌ از دار دنيا رفت‌. مصيبتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ شروع‌ شد. هنوز سه‌ روز از وفات‌ پيغمبر نگذشته‌ بود که آمدند درب خانه‌ فاطمه‌ زهرا را آتش‌ زدند، در به‌ پهلوي‌ مباركش‌ زدند، محسنش‌ را سقط‌ كردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را با ريسمان‌ به‌ طرف‌ مسجد كشيدند. همه‌ با توجه‌، ساعت‌ آخر روز متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه است‌. تسليت‌ خدمتشون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. آقاجان‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبة‌ جدك‌ و عمك‌ الحسن‌ بن‌ علي‌. آقاجان‌ در مجلس‌ ما حتما توجهي‌ داريد. صداي‌ ما را يقينا مي‌شنويد. روايت‌ دارد اگر شنيديد كسي‌ دعا مي‌كند آمين‌ بگویيد مستحب‌ است‌ آمين‌ بگویيد. شما هم‌ كه‌ به‌ مستحبات‌ عمل‌ مي‌كنيد، صداي‌ ما را هم‌ كه‌ مي‌شنويد. اميد است‌ دعايي‌ هم‌ كه‌ مي‌كنيم‌، دعاهايي‌ باشد كه‌ خدا به‌ زبان‌ ما جاري‌ ميكند.

نسئلك‌ اللهم و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ و بائمة‌ المعصومين‌ يا الله‌. يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌  يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *