۲۹ صفر ۱۴۱۹ قمری – منتظر واقعي بايد تزكية نفس كند
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين لاسيما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. قال رب اشرح لي صدري و يسرلي امري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي و اجعل لی وزيرا من اهلی هارون اخي اشدد به ازری
ديروز و امروز آياتي كه تلاوت شد درباره جريان حضرت موسي علي نبينا و اله و علیه السلام با فرعون و مقابله با اون طاغوت زمان. نكات و مسائل بسيار پر اهميتي در اين آياتي كه در اين دو روز خوانده شده وجود دارد كه بايد ما درس بگيريم بايد استفاده بكنيم چون خداي تعالي قصص قرآن را براي عبرت و صاحبان عقل و نقض بيان فرموده غالبا قصهها براي سرگرم كردن و وقت گذروندن است، اما قصص قرآن به صريح خود قرآن كه ميفرمايد لقد كان القصصه العبرت الاولي الابات در قصههاي انبيا و در قصه هايي كه در قران گفته شده پند و اندرز است براي صاحبان لب ومغز و شما هم كه بحمدلله در راه كمالات روحي قرار گرفته و يا ميخواهيد قرار بگيريد و حتما صاحب لب و مغزيد و عقلتون را بكار مياندازيد و از اين قصهها پند ميگيريد.
يكي از نكات مهمه اين قصه و اين حكايت مسئله استقامت است كه از همه مسائل اهميتش بيشتر است يك بخش از استقامت در اعمال و رفتار و سخنان حضرت موسي ديده ميشود كه در روز گذشته اشاره كردم استقامت در اون حد كه وقتي كه به او دستور رسالت داده ميشود كه به طرف فرعون قدرت حركت كند اون فرعوني كه خدا در قران فرموده ان فرعون علي في الارض فرعون در روي زمين برتري پيدا كرده قدرت پيدا كرده و بر مردم مظلوم تسلط يافته، اين چنين فرعوني در مقابلش يك نفر نهايتا با برادرش هارون ميخوان مقابله بكنند به علاوه فراموش كردن هر چه داشته و دارد از زن و فرزند در راه خدا، كه اين يكي از قدمهاي بسيار پر اهميته مراحل تزكيه نفس است و بعضيها گمان كردند كه مرحله استقامت يك مرحله پاييني است ما يكي از مسائلي كه باهاش موجه هستيم و متاسفانه نميتوانيم به هيچ وجه به مغز دوستان اين معنا را وارد كنيم، كه مراحل تزكيه نفس را فكر ميكنند هنوز از راه رسيدهاند بايد مرحلة آخر را بپيمايند از اون مرحله يقظهاش كه اگر كسي داراي يقظه شد بايد اون قدر خودش را بالا بداند كه منتهي اكثرا يقظه را هم نفهميدهاند به يقظه هم وارد نشدهاند.
اون قدر اين مرحله بالاست و كه خداي تعالي يك فرقي بين غافلين و بين اونهايي كه بيدارند گذاشته. مهمترين مقام انسان يقظه است هر كس فكر كند مرحله يقظه يك مرحله پاييني است به خدا و انبياء توهين كرده. تو ذهنتون يك چنين چيزي نياد، همة انبيا امدهاند كه يقظه در بين مردم ايجاد كنند تمام زحمات پيغمبر اكرم و ائمة اطهار و حتي شهادت خاندان عصمت براي بيداري مردم بوده شهادت ابي عبدالله الحسين براي اين است كه مردم از خواب غفلت بيدار بشوند شهادت حضرت مجتبي عليه آلاف التحية و الثناء بخاطر اين بوده است كه مردم از خواب بيدار بشن ،بعضيها مييان پيش من ميگن كه ما با خجالت كه يعني بسيار پايينيم ما هنوز مرحله يقظه هستيم من معتقدم مرحله يقظه نيستند نه شما مرحلة يقظه اونقدر اهميت دارد كه سلمان و ابي ذر يقظه كامل دارند. دانشمندان بزرگي كه دست از پا خطا نميكنند و در مقابل پروردگار مطيع محضند يقظه كامل دارند اين يقظه نشد كه بيشتر شب و روزت به چرت زدن و خوابيدن و افكار مختلف غير الهي داشتن و دنيا داري و امثال اينها ميگذرانيد، مرحله، ما عرض كرديم غالبا در صحبتها گفتهام كه مراحلي كه شما داريد ميگذرانيد با مداد اون هم با زور استاد، اون هم با فشار اون هم روزي يك خطي از نقاشي را ميكشيد حالا ميگه بريد رد بشيد و آب و رنگهايي دارد اين نقاشي، اون قدر اين نقاشي وجود شما اين صبغة الله كه در قران فرمودن و من احسن من الله صبغة اين نقاشي روح شما بخواد به كمال برسد اون قدر آب و رنگ دارد اونقدر اعماق نكات ظريف و دقيقي دارد كه تنها يك نقاشي سالمه و اون روح علي بن ابي طالب و روح علي بن مجتبي است. اونجا بايد ما برسيم در اون حد قرار بگيريم. ديروز عرض كردم خليفة الله بشيم جانشين پيغمبر نه، جانشين پيغمبر همان جانشين خداست اين نه من معناش، اينكه جانشين خدا بايد بشيد شماها و رنگ آميزيتون را كي ميكنه؟ خدا، هدايت شما هم در دست خداست. حتي به پيغمبر ميفرمايد انك لن تهدي من احببت و لکن الله يهدي من يشاء اي پيغمبر تو نميتوني هر كسي را هدايت كني هدايت شماها در دست امثال من و خيلي بالاتر از من و حتي در دست پيغمبر اكرم نيست ان علينا للهدي، هدايت بشر به دست خداست لذا ما در نماز ميگيم اهدنا الصراط المستقيم به كي شما خطاب ميكنيد كه خدايا، اين خداست كه من را به راه راست هدايت كن بنابر اين اگر توانستيد حتي اون كسي كه در مرحلة پاياني تزكيه نفس است بهش ميگم اگر توانستيد در يقظه كامل داشته باشيد بدونيد در راه قرار گرفتيد تا چه برسه به استقامت از امتيازات حضرت موسي اين بود كه مقاوم بود در مقابل دشمن در اطاعت پرودكار در عشق و محبت به خدا. خدا حفظ كند دوست عزيزمون يكي از دوستان خوبمون اسم نميبرم ايشان به من گفت كه اين فكر و اين الهام در مغز من پيدا شده كه حضرت آدم در مرحله توبه بوده و حضرت نوح در استقامت نوح خيلي استقامت داره شما سورة نوح را بخوانيد من اگر فردا بيام ببينم از اين جمعيت ده نفر بيشتر نيستند اگر بنا باشه پس فردا بيام ميگم نمييام ديگه اينه كجا بودند .نهصد و پنجاه سال خوب دقت كنيد اگر قرآن نگفته بود من هم شايد باور نميكردم نهصدو پنجاه سال تبليغ ميكنه ميگه كلما دعوتهم ليلا و نهارا، شبانه روزي هم كار ميكرده يعني روز و شب براش فرقي نداشته تبليغاتش را انجام ميداده ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائي الا فرارا، اين دعاهاي من هيچ خاصيتي براي مردم نداشت جز فرار كردن از من بيشتر پراكنده ميشدند در عين حال حضرت نوح استقامتش را از دست نداد تا اونجا كه ديگه خدا هم، خدا هم از اين مردم صرف نظر كرد كه حضرت نوح ميگه خدايا اينها حتي فرزندانشون در نفسشون هم تاثير گذاشته اينها و لا يلدوا الا فاجرا او كفارا اينها فرزند نخواهند داشت مگر يا فاجر يا كافر از پدر مادر فاجر و كافر چه توقع هست كه در خانه اونها تربيت بشه جز فاجر و كافر اين استقامت را ايشان ميفرمودند كه مرحله استقامت بوده حضرت ابراهيم حضرت ابراهيم در صراط مستقيم حضرت موسي ايشان ميگفتند در مرحله محبت ، من نميخوام عرض كنم كه حالا كه ايشان فرمودند درست باشه ولي مطلب خوبي است حضرت موسي اونقدر عشق به پرودرگار داره كه مثلا قرار بوده سر ساعت فلان حضرت موسي بياد بالاي كوه تور دو ساعت جلوتر آمده عجلت برب به ترزا من عجله كردم خدايا براي اينكه تو را دوست دارم، تو خوشت بياد از من، تو بداني كه من تو را ميخوام اين تعبيرات را همه را ميشه كرد براي خوشنودي تو عجلت اليك عجله كردم زود آمدم حضرت موسي اينطوره حضرت عيسي در مرحله جهاد ايشان ميگفتند البته عرض كردم جنبة ذوقي داره و حضرت خاتم انبيا محمد مصطفي صلی الله عليه و اله و سلم در مقام بندگي شما ميگيد پس حضرت آدم هنوز به مقام بندگي نرسيده بود نه اينها در عمق مطلب فرو رفته بودند يعني اون مثال نقاش بد نيست. بگيم كه حضرت آدم را خدا نقاشي كرده اما هنوز يك آب و روغني، يك آب و رنگي هنوز باقي داره، حضرت مثلا نوح را نقاشي كرده ولي هنوز باقي داره، حضرت ابراهيم را نقاشي كرده ولي هنوز باقي داره حضرت عيسي، حضرت موسي، اوني كه كامله كامله اون انسان كاملي كه تمام قدرتش را خدا اين در تعريف اين چهارده معصوم اين جمله را فكر ميكنم كه در كتابمم نوشته باشم بهترين تعريف درباره اين چهارده نفر از نظر روحي اين است كه بگيم كه اونچه كه خدا قدرت داشته و ممكن بوده در محدودة امكان اظهار قدرت بكنه دربارة اين چهارده نفر اظهار كرده، در محدوده، قدرت خدا را محدود نميكنيم، ولي به ممكن محدوده مثلا يك تابلويي يك نقاشي يك متر را در يك متر داره روي اين تابلو، محدوده تابلو هر چي قدرت داشته قدرتش را پياده كرده. باز فكر نكنيد كه ائمه اطهار در يك متر در يك متر خلاصه ميشن باز اينجوري فكر كنيد من شخصا معتقدم و استنباط از روايات كردم و صدها روايت پشتبانه داره اين عرض كه هر چه در عالم امكان وجود داره تحت اراده و قدرت هر يك از ائمه است و هر چه مربوط به عالم خلقت باشه نه ذات مقدس پرودرگار از علم، براي يك فردي لازم باشه خدا به اين چهارده نور پاك و پيغمبر اكرم و ائمة اطهار و فاطمة عنايت كرده پس تابلوي كامل، هنر كامل پروردگار در اينها ظاهر ميشه. حالا ماها چي؟ ماها همان چي كه ميفهميم؟
چقدر بشر ممكنه ترقي كنه همان اندازه چقدر ممكن بالا بره همان اندازه. حضرت موسي در استقامت بعد هم يك وقت فكر نكنيد كه حضرت نوح استقامت نداشت در توبه هم استقامت لازمه دويست سال حضرت آدم گريه كرد براي توبهاش ببينيد چه استقامتي به خرج داده دويست سال. حضرت نوح فكر نكنيد داراي صراط مستقيم نبود منتهي در خصوص استقامتش، بيشتر ازش مطلب ظاهر شده حضرت موسي را فكر نكنيد بندة خدا نبود خداي تعالي تصريح كرده صريحا فرموده كه حضرت موسي بندهاي از بندگان ماست ولي بندگي رسول اكرم را او نداره ميبينيد پيغمبر اكرم در مقابل تمام مشكلات صبر ميكنه، بندگي ميكنه، حتي جانشينش علي بن ابي طالب بندگي ميكنه.
بندهاي اين اندازه قوي در بندگي خدا كه چون پيغمبر فرموده كه يا علي صبر كن در مقابل چشمش فاطمه زهرا را ميزنند در مقابل چشمش فاطمه اطهر را سيلي ميزنند به خدا قسم شماها هيچ كدامتون طاقت نداريد كه صورت نيلي فاطمه زهرا را ببينيد بشنويد چرا؟ ممكنه طاقت داشته باشيد كه داريد ولي ديدن، شنيدن كي بود مانند ديدن؟ اون وقت علي پر قدرت، علي كه در قلعه خيبر را از جا كنده حتي از نظر روحي با اراده ممكن است تمام اون دشمنان را نابود كند اما هيچ عكس العملي ندارد. خيلي عجيبه بنابر اين حضرت موسي در مقام اظهار محبت است اما در راه بندگي در راه استقامت در راه صراط مستقيم در همه اين مراحل هم واقعا يك موجود الگويي است كه براي ما بايد وجود مقدسش الگو باشد.
از اون طرف گاهي ممكنه كه فكر كنيد كه اگر انسان به مقام انبيا برسه خوب ما هم اون طوري خواهيم بود انبيا هم پيغمبر هم، يك نكتهاي همين آيات امروز داشت درباره سحره حضرت موسي، ساحرها دوستان فرعون بودن از همه جا جمعشون كرد به اينها هم پول داد قدرت نمايي را خواست از اينها، اينها هم اظهار قدرت كردند به طوري اظهار قدرت كردند كه حضرت موسي را به وحشت انداختند شما ميگيد ا، بله صريح قران، فاوج في قلبه موسي، در دلش يك ترسي پيدا شد اينهمه مار راه افتادند در بعضي از فيلمها شايد ديده باشيد يك مثلا باغ وحشي كه مارها روي هم دارن راه ميرن اينها همشون ريسمونهاشون را به مناسبت كار حضرت موسي كه او عصاش را ميانداخت اژدها ميشد، اينها هم ريسمونها را انداختند مردم تخيل ميكردن خود حضرت موسي و فرعون و سايرين همه واقعا مار ميديدند اينها دارند روي همديگر ميلولند و حركت ميكنند. حضرت موسي وحشت كرد خوب ما يك عصا داريم بر فرض كه اين يك مار بزرگي هم بشه چكار ميتونه بكنه در مقابل اينها، قلنا لا تخف انك انت الاعلي نترس تو بر اونها غلبه خواهي كرد عصاشو انداخت و باز عصا شد اينجا يك نكتهاي است فرق بين سحر و معجزه و چرا سحره اينطور زود تسليم شدن؟ علت تسليم سحره اين بود كه اينها از خواب غفلت بيدار شدند اين كه ميگم يقظه خيلي اهميت داره، همه كارها از يقظه شروع ميشه، اگر ميبينيد يك نفري خوب استقامت نميكنه در صراط مستقيم قرار نميگيره جهاد با نفس نميكنه يقين بدونيد اين يقظه كامل نداره، بيدار نشده از خواب.
اينها وقتي ديدند كه اين عصا آمد اونها را بلعيد ببينيد عصا يك حجم خاصي دراه يك چوبي است نهايتا اگر بكشند يك كيلو وزنش ميشه اين ريسمونهايي كه اينها به صورت مار درش آوردند اينها هم بالاخره حجمي داره اوني كه كار خداست معدوم كردنه واز بين بردنه اين عصا وقتي اينها را بلعيد و برگشت عصا شد اون ريسمونها چه شد؟ اينها با خودشون اين فكر را كردند. و لذا فهميدند اين معجزه است خوب دقت كرديد يك چيزي محاله كه از بين بره صد در صد مگر با ارادة پروردگار. يعني شما اگر يك دستمال كاغذي را بسوزانيد خاكستر ميشه يك مقدارش هم دود ميشه ميره بالا بالاخره يك چيزي يا در فضا يا در زمين باقي ميمونه ولي هيچ چيزي ازش باقي نموند. لذا فلقي السحرة سجدا، تا اين را ديدند بيدار شدند اينكه عرض ميكنم بيداري خيلي مهمه از خواب غفلت بدونيد كه بعدش باقيش را خودش ميياد همانطوري كه سحره احتياجي به كمك نداشتند قالو امنا برب هارون و موسي ما ايمان آورديم ببينيد استقامت پشت سر اين بيداري به وجود آمده توبه طبعا همين كلمهاي كه آمنا برب موسي و هارون اين بوجود آمد انجام شد ولي استقامتشون را ببينيد فرعون گفت كه شما قبلا با هم توطئه كرديد در شهر و امديد اينجا كه صحنه را درست كنيد و اين استاد شما بوده، كبير شما بوده بزرگتر شما بوده و اين بازي را در اورديد كه ما اينجا تحت تاثير قرار بگيريم من شماها را به دارتون ميزنم لقطعنا ايديكم و ارجلكم من خلاف يك پا را اونجوري ميبرم يك دست را اينطوري كه شما از سرتون تا نك پاتون هم وجود داشته باشه و هم نداشته باشه بعد دارتون ميزنم كار را كرد گفتند هر كاري بكني ما به يك حقيقتي رسيديم كه دست برنمي داريم اينكه ميبينيد يك عده دست برمي دارن از راهشون بعد از يقظهبي خود ميگن يقظه ما داشتيم ، اينها كه سستي ميكنند در راه كمالات اينها خوابند چرا خوابها با هم فرق ميكنند يك عده خوابشون فرق ميكنه، يك عده خوابشون سنگينه كه اگر دزد بياد هر چه هست تو جيبشون و تو خونشون و تو، حتي كي دزدي ميگفت كه من فرش زير كسي كه خوابيده بود بلند كردم اين بيدار نشد گفتيم چطور؟ البته من خودم طرف صحبت نبودم نقل ميكردند من رفتم پهلوش خوابيدم يك همچيش كردم باز خوابيدم ديدم ميخواد، هي اون ور ايستادم اون ور ايستادم تا از روي فرش خارجش كردم فرش را برداشتم رفتم شيطان همين كار را ميكنه خواب نباشيد آقايون بيدار باشيد قسم خورده لاقضينهم اجمعين الا بيدارها، الا بيدارها را من ميگم والا در آيه قران الا عبادك من هو المخلصين مخلص بيداره اون كسي كه چشمش بازه بصيره، سميعه دلش فقيه او ميفهمه و الا و لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اذان لا يسمعون بها، اينجوري نباشيد اين حالت بايد در انسان بوجود بياد كه اگر قطعه قطعهاش كنند، خيلي وضع به اصطلاح چندش آوري به وجود ميآوره كه يك نفر را دستش را برند پاش را هم برند به دارش بياويزند يك نفرشون نداره كه از اين سحره ببينيد تازه مسلمان شدند تو همون ميدان اين كار انجام شد. يعني همانجا فالقي السحرة سجدا قالو آمنا برب هارون و موسي كه بعد هم اين آياتي كه خوب لابد ميخوانيد اين آيات همش داره اين مطلب را ميگه تا آخر يك نفرشون نترسيد يك نفرشون برنگشت، اين چنين ايمان قوي داشتند و در راه خدا قدم برمي داشتند و برداشتند و شهيد شدند و يك مطلبي را هم بهتون بگم كه يك عده يك دلهرهاي دارن و حق هم دارن كه داشته باشن افرادي كه وارد مرحله كمالات وتزكيه نفس شدن اگر جدي باشن اگر محكم باشند ولو در همون مرحله اول توبه يا استقامت باشند اگر مردند اگر كشته شدن، اگر مرضي بر اونها آمد و از دنيا رفتند لحظة سكرات اين هم از روايات ميشه استفاده كرد هم ديده شده اين كه ميگم ديده شده من نه افرادي بودند كه سكرات موت افرادي را ديدهاند اينچنين افرادي را ديدهاند و هم هم ميشه از لطف و عنايت پروردگار اين را توقع داشت كه تمام مراحل را بگذرونند يك دفعه كه شهيد هم همينطوره. شهيدي كه براي خدا به مبارزة دشمن رفته باشه و مرگ او را گرفته باشه اون هم همينطوره لذا و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل لله اموات بل احياء عند ربهم يرزقون شما شما گمان نكنيد كه اينهايي كه در راه خدا كشته ميشن اينها مردهاند. اينها زنده هستند و در نزد پروردگار روزي ميخورند.
روحشون آزاده چون محاله، كه محال البته تعبير تندي بود، مشكله كه كسي تزكيه نفس نكرده باشه و روحش بتونه آزاد باشه و بتونه در دنيا در فضا حركت كنه هر جا كه ميخوايم بره. عباي خاندان عصمت و طهارت را ببينه و در محضرشون باشه. به مناسبتي يادم آمد از اين خانواده و از خانواده حاج آقاي عسگريان مادر خانمشون كه در مراحل تزكيه نفس بود همين تازگي از دار دنيا رفته و گفت حقي به ما دارن و ايشان در مراحل تزكيه نفس بودند از بعد از فوت ايشان كه هنوز خيلي نگذشته مكرر ايشان را خواب ديدند و حتي شايد اون كسي كه در بيداري هم او را ديده و آزادي روحش را احساس كرده شايد در مجلس باشه اين روح آزاد ماله اين است كه تا از دار دنيا رفت تمام مراحل تزكيه نفس را ميگذرونه يعني ميرسه به مقام به اصطلاح انس با پروردگار. مانوس با خدا ميشه اين از نظرلطف الهي از باب لطف بايد اينطوري باشه شما يك راهي را حركت كرديد، به عشق يك دوستي داريد ميريد. مثالي براتون ميزنم، يك حركتي كرديد يك كسي را خيلي دوستش داريد داريد حركت ميكنيد و به طرف او ميريد در وسط راه يك مانعي براتون پيش آمد كه نميتونيد ديگه از اين به بعد اون طوري كه ميرفتيد باز هم راهتون را ادامه بديد مثلا ولي براي او وسيله هست، قدرت هست محبت بيشتر هست، هر چه معمولي هم باشه فورا وسيله ميفرسته فورا اعمال قدرت ميكنه، فورا اظهار محبت ميكنيد حتي در معناي تواب ما اين را گفتهايم در همين جا شايد، در همين جلسه صحبت كردم كه ما تائبيم خدا توابه، يعني تو يك قدم به طرف دوست بردار دوست صدها هزارها ميليونها، ميلياردها قدم به طرف تو برمي داره.
مثل يك كسي كه نه پا داره، نه ماشين داره نه قدرت داره از دور صدا ميزنه آي دوست من از روي عشق به تو دارم مييام سينه خيز دارم مييام ميگه نيا من اومدم. اين معناي توابه. اين معناي تائره حركت از تو از طرف پروردگار اونچنان با سرعت ميياد سراغت خدا ميدونه كه شايد انسان باورش نياد ماها كه ميبينيد خدا به كمكمون نميياد يا خوابيم يا جدي نيستيم يا شب ممكنه تا سحر براي فوتبال بشينيم ولي براي نماز شب شبهاي ديگه چرت ميزنيم و امثال اينها. يك خرده به خودمون بيايم من بنا ندارم كه تعريف كنم بگم كه آدم خوبي هستيد شما خيلي بايد خوبتر از اينها باشيد. خيلي بايد بالاتر از اينها باشيد چون امام شما امام عصر است امام زمان است، حجة بن الحسن است، اون كسي است كه شوخي برمي داره، شما امامتون امام مجتبي نيست كه اون قدر اين امام بزرگوار بايد مظلوم باشد اونقدر زمانش مردم بايد جاهل باشند كه حضرت مجتبي ميگن با معاويه با خبيثترين افراد صلح ميكنه. امام شما به اصطلاح ما ميگيره مامور به باطله، تو در دلت كوچكترين به اصطلاح انحراف داشته باشي صفات رزيله داشته باشي محاله قبولت بكنه مگر بسازدت. چون قيامت صغري است حضور حضرت بقية الله ارواحنا فداه، و در بهشت ظهور همانطوري كه در بهشت قيامت نميشه اختلافات وجود داشته باشد نبايد درد سرها وجود داشته باشد بلكه يملا الارض قسطا و عدلا، عدالت را بايد برقرار كند نبايد شما كوچكتري محبت دنيا، كوچكترين صفت رزيله، كوچكترين مسئلهاي در اين ارتباطات داشته باشيد. پس چكار بايد بكنيد؟ كي هم ظهور ميشه؟ من نميدونم. نه من حتي از روايات استفاده ميشه كه خود حضرت ولي عصر هم بخاطر وجود بدا براي پروردگار كه بحثش را زياد كردم، خودش هم نميدونه.
خوب اما يك آيهاي تو قرآن هست حتي تو تورات هم هست، حتي تو انجيل هم هست كه ياتي بغتة، هر لحظه احتمالش هست كه بياد. نگيد هنوز علائم، علائم مهم نيست شما منتظر صداي پا هستيد گاهي ميشد كفشي به پا شه حضرت كه صدا ندارد. چون اين آيه قرآن است حتي من يك وقتي كه برسي ميكردم اين كتاب مصلح آخر زمان را مينوشتم و مقالهاي نوشته بودم اين را ديدم كه در كتاب تورات و انجيل هم هست، كه دفعتا ميياد خوب لازمهاش چيه؟ لازمهاش اين است كه هر چي كه ميتونيد عجله كنيد در خود سازي تا نزديكتر به امام عصر ارواحنا فدا باشيد البته اگر امام زمان را قبول داريد، چون زمان ما متاسفانه طوري شده كه ما با افراد خوب هم كه حرف ميزنيم بايد شك كنيم كه آيا امام زمان را اونها قبول دارند يا ندارند. چرا؟ به جهت اينكه عملا قبول ندارند. عملا مردم زمان ما قبول ندارند در يك گوشة از زندگيشون قرارش بدن رفته خونة فلاني بالاي تالار خونش نوشته صلي الله عليك يا صاحب الزمان، اين را تعجب ميكنن ميگم عجب آدميه، اي خاك بر سر من و كسان يكه اين فكر را دارن . روي همه چيز بايد امام زمان باشه، يك اسم امام را زديد توي خونت يك كسي ديگه ميگفت كه يك چندتا دوست آمدند خانة ما و اين نام مقدس را كندند گذاشتند كنار، اينها خورده نگيرند و برند چيزي نگن، خيلي كوشش بكنيد وجود مقدس حضرت امام ماست.
من در مشهد تو مسجدي گاهي من نماز ميخواندم گاهي حاج آقاي نعمتي، اين صاحب مسجد سازندة مسجد آمد به ما گفت كه خيلي نام مقدس امام زمان را اينجا نبريد، مگر شما يك امامي هستيد گفتم اولا اگر بنا باشد به حرفها ادامه بديد كه من اصلا از اين مسجد ميرم الحمد لله هم رفتم، بعد هم بايد بگم من يك امامي زماني هستم، دوازده امامي هستيم اما يك امام زماني هستيم شما دو امام زمانه هستيد شما سه امام زماني هستيد، يك امام زمان داريم. مردم زمان امام صادق هم يك امام زمان داشتند اون هم امام صادق بود، مردم زمان امام مجتبي هم يك امام زمان داشتند امام مجتبي بود يك امام زمان داريم. اين يك امام زمان را كجاي زندگيمون قرارش داديم، الان اگر بياد بگه كه تو چه نقشي داشتم من تو اين كرة زمين بودم در زندگي تو در روحيات تو ما بايد خودمون را آماده كنيم معناي تعجيل در فرج كه دعا كنيد و اكثر الدعا به تعجل الفرج همينه، يعني شما خودتون را بسازيد اين معناي تعجيل فرج.
يك فرمانده (قطع نوار) اين آقا امام زمان چرا پس نميياد؟ وقتي فشار زياد شد ميياد حالا فشارها را هم خودشون به وجود آوردند، خيال ميكنند امام زمان ميياد و الان رفع ناراحتي از آقا ميكنه. ولي در زندگيشون هيچ وجود مقدسش هيچ تاثيري نداره متاسفانه. اول قدمي كه يك منتظر ظهور بايد برداره اين را بدونيد اينه كه خودش را بسازه تزكية نفس كنه. تزكيه نفس كنه. به جهتي كه آقا وقتي كه شما را ببينه كه حسودي تو جبهه راهت نميده، تو دوستان خودش راهت نميده، بدونه ضعيفه استقامت نداري تو سربازان خودش قرارت نميده. بدونه چرتي هستي و گاهي به ياد خدا و دين ميافتي و گاهي نميافتي تو را راه نميده بدونه در صراط مستقيم نيستي تو را راه نميده، راهت نميده.
حالا خود ميدوني بايد هيچ يك از اين مسائل در وجود تو نباشه و تزكية نفس كني، خوب حالا ما مشغوليم آقا هم تشريف آوردند چي ميشه؟ تو جدي مشغول باش عين جريان مرگ در اينجا هست آقا ميبينه باريك لله تو مشغول بودي مرحلة توبه را گذروندي مرحلة استقامت هستي ميگه بارك الله بقيهاش با من بيا جلو با يك دست كشيدن حتي با يك اراده آنان كه به نظر خاك را كيميا كنن آيا شود كه گوشه چشمي به ما كنند با يك گوشة چشم تو را درستت ميكنم اما به شرطي كه الان مشغول باشيد، نگيد خيلي خوب حالا كه آقا درستمون ميكنه ما مشغول كارهاي خودمون باشيم آقا ميياد درستمون ميكنه نخير تو را درست نميكنه بهت اعتنانميكنه، رو هم ازت ميگردونه ممكنه كه نكشتت كشت هم مسئلهاي نيست اگر آدم بي ارزشي باشي بي استقامتي باشي خودت از بين ميبري اهميتي برات قائل نميشن اما مسلم بدونيد اعتنا نميكنه، ما دوست داريم انشالله به ياري پروردگار هممون شما براي من دعا كنيد من براي شما دعا ميكنم هممون براي همديگه دعا كنيم كه توفيق تزكيه نفس را خدا به هممون عنايت كنه.
امام مجتبي عليه الصلاة والسلام چون ديروز هيچ سخني نگفتم گذاشتم براي امروز بسيار مظلومه، من وقتي كه اين كتاب امام مجتبي را مينوشتم واقعا فكر ميكردم كه چقدر مردم در خواب غفلت بودند، چقدر امام مجتبي مظلوم بوده، جنيد من آمدم خدمت امام مجتبي افراد مختلف هر روز ميآمدند براي ديدن بعضيها ميآمدند با اينكه حضرت را در اون حال ميديدند جسارت ميكردند به حضرت، فحاشي ميكردند، اسم حضرت را گذاشته بودند يا مذلل مومنين، اي كسي كه مومنين، اونها مومن بودند، شما گل سر سبد مومنين اطراف امام مجتبي ابن عباس بوده ديگه ملاحظه فرموديد، تا ما ميگفتيم شما باور نميكرديد توي فيلم هم اومد مظلومترين افراد امام مجتبي با هزار دينار قيمتش گرانتر بوده اونهايي ديگه با صد دينار ولي ايشان با هزار دينار البته ابن عباس بسيار مرد خوبي است فكر نكنيد كه باز هم قبولش داريم، اما امتحان خيلي قوي بوده، خيلي مشكل بوده از پا در مياورده همه را افراد خيلي ضعيف بودند، اينها اطراف امام مجتبي را گرفته بودند.
حضرت ميفرمود اگر من چند نفر ياور داشتم نميگذاشتم اين طاغوت بر سر مردم مسلط بشه اونوقت اين آدمها كه از توي جبهه فرار كردند از دور و بر امام مجتبي فرار كردند تنهاش گذاشتند حالا كه حضرت صلح كرده مييان ميگن يا مذل المومنين، اي كسي كه مومنين را ذليل كردي داره حضرت نماز ميخوانه مييان سجاده را از زير پاش ميكشن، شمشير به زانوي مقدسش ميزنند چند دفعه مسمومش كردند اين دفعة آخر جناده آمده بالين حضرت مجتبي عرض ميكنه آقا چرا باز هم خودتون را معالجه نميكنيد، حضرت فرمود يا جناده بمعالج الموت، مرگ را مگر ميشود معالجه كرد؟ ميگه نشسته بودم تاسف ميخوردم يك وقت ديدم صدا زد زينب كبري يك تشتي در مقابل امام مجتبي قرار داد خون از حلقوم مباركش در ميان تشت ريخت، مثل امروزي هم كه امام مجتبي از دار دنيا رفت اجازه ندادند او را در كنار جدش دفن كنند بردند در بقيع جنازة مقدسش را دفن كردند من يك جملهاي براي اين مرحومهاي كه از اين خانواده كه بسيار متدينه و زياد نميخوام توضيح بدم و روح بسيار پاك و آزادي دارد همتون همانجوري كه نشستيد يك فاتحه بخوانيد و از جناب آقاي خدومي هم بعد استفاده ميكنيم تا اذان مغرب.
صلي الله عليک يا ابا محمد حسن بن علي. ايها المجتبي يابن رسول الله. يا حجة الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا. يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله. يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله. شام غريبان امام مجتبي است. امام زمان، يابن رسول الله، آجرك الله في مصيبة عمك الحسن بن المجتبي. يا بقية الله عرض تسليت آقا. تن شما سلامت. انشاء الله خدا قسمت همهامون كنه يك همچين شبي هم مدينه باشيم كنار قبرستان بقيع. شب كه تاريك است و در بر روي مردم بسته است زائري چون مهدي صاحب الزمان دارد بقيع. قربان آن صورتي كه روي خاكهاي بقيع ميگذاره. براي مظلومي امام مجتبي امشب و امروز گريه ميكنه. نميدونم آقا الان اونجا تشريف داري يا كنار قبر پيغمبر؟ شايد هم كنار در نيم سوختة علي هستي آقا. مسلمونها نگذاشتند سه روز بيشتر بگذره. همين روزها بوده آمدند در خانة مادر ما را آتش زدند.
دختر بدر الدجي امشب سه جا دارد عزا گاه ميگويد پدر، گاهي حسن، گاهي رضا. مادرجان، فاطمه جان به شما تسليت عرض ميكنيم. صبح همين قضيه را عرض كردم، الان هم بگم. عبد الزهراي كعبي، مداح اهل بيته. ميگه در عالم رؤيا امام مجتبي را ديدم. آقا فرمود عبد الزهرا چرا مصيبت ما را نميگي؟ گفتم آقا من روضه خوان شمام، كارم، روضة شما را بخونم. فرمود عبد الزهرا نميخوني مصيبت ما را؟ عرض كردم آقا خودتون بفرمائيد كدوم مصيبت را ميگيد. فرمود مصيبت ما آن لحظهاي بود كه من و حسين و زينبين ايستاده بوديم. مادر ما را بين در و ديوار قرار دادند.
مصيبت امام مجتبي اينه كه بياد توي مسجد بشينه. منبري روي منبر به علي بن ابيطالب جسارت كنه. لذاست كه اينطور ميفرمايد: زتو اي زهر ممنونم كه خود را كارگر كردي قربون مظلوميتت آقا كه از زهر تشكر ميكنه امام مجتبي را خلاص كرد. ز تو اي زهر ممنونم كه خود را كارگر كردي تو آخر بار من بستي و راهي سفر كردي. غريبم من غريبم من غريبم من غريبم من. آخ غريبم من غريبم من غريبم من. ميگن آن زهري كه به امام مجتبي دادند خيلي شديد بود. حالت آقا را عوض كرد. اي زهر زمين را چاك دادي بس كه مهلك بودي و كاري. تو كه اين با زمين كردي چه كاري با جگر كردي؟ غريبم من غريبم من غريبم من غريبم من. من از همة شما سؤال ميكنم. آدم هر دردي داشته باشه، هر مصيبتي بيرون خونه كشيده باشه وقتي ميآد توي خونه، همسرش محرم رازشه. فداي شما آقاي غريب برم كه قاتلت توي خونهات بود آقا.
جناده ميگه ديدم همينكه تشت را مقابل صورتش گذاشتند، مقابل چشم زينب بميرم پارههاي جگر آقا توي تشت ريخته شده. امان امان ،امان امان بميرم براي قلبت زينب جان. گويا همين موقعها ابي عبد الله (قطع صداي نوار)
جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.