۲۱ شوال ۱۴۱۶ قمری – ۲۲ اسفند ۱۳۷۴ شمسی – وحي، الهام، وسوسه
وحي، الهام، وسوسه 22 اسفند 1374
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا. يكي از الطافي كه پروردگار متعال به اين مخلوق و اين نوع از مخلوقش كرده يعني به بشر لطفي كه فرموده است اين است كه خدا با او حرف ميزند. صحبت ميكند. در اين آية شريفه كه امشب تلاوت شد و شما يك هفته اين آيات را خونديد يكي از آيات بسيار مورد توجه و اهميت همين آيه بود كه تلاوت كردند. خدا با بشر سخن ميگويد، تكلم ميكند. تكلم پروردگار بر سه نوع است. اول وحي. وحي يك ارتباط خاصي است كه خدا با مخلوقش برقرار ميكنه. البته تمام انبياء مفتخر به وحي هستند. يعني اين ارتباط خاص را خداي تعالي با همة انبياء برقرار ميكند. پيغمبري نيست كه به او وحي نرسد. وحي يك خصوصياتي داره. اولا قطع آوره. يعني انسان وقتي بهش وحي شد، يقين ميكند كه از جانب خداست و اگر از جانب شيطان باشد وحي يقين ميكند كه از جانب شيطانه. چون شيطان هم به اوليائش وحي ميكنه. ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم. شياطين بر اوليائشون وحي ميكنند. انسان وقتي بهش وحي شد چه از جانب خدا و چه از جانب شيطان، در هر حالي كه باشد يقين ميكند و ترديدي در وحي وجود نداره. البته وحي در عين آنچه همة انبياء دارند مخصوص انبياء هم نيست. اين كه بگوئيد و فكر بكنيد كه فقط وحي مال انبياست، اينطور نيست. از آيات قرآن استفاده ميشود كه وحي به مادر موسي هم شد. خداي تعالي ميفرمايدو اوحينا الي ام موسي ان ارضعه و اذا خفت عليه فالقيه في اليم. اگر اي مادر موسي اگر اين فرزندت را مشغول شير دادن هستي، ترسيدي كه فرعون مطلع بشود، او را در دريا بينداز. و لا تخافي و لا تحزني انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين. از همين آيه استفاده ميشود كه وحي قطع آوره. يعني انسان يقين ميكنه. ولو غير پيغمبر باشه. و الا بچة شيرخواره، نوزاد را هيچ عاقلي در ميان جعبه نميكنه و در وسط دريا بيندازه. چون اگر نفس كش داشته باشه كه آب داخلش ميشه. اگر جاي تنفس و سوراخي براي تنفس نباشه، اگر بچه مدتي در اين جعبه بمانه خفه ميشه. اين كار صددرصد غير باصطلاح معموليست و غير عقلائي است. ولي چون وحي است و از جانب پروردگار و خداي تعالي به او فرموده كه انا رادوه اليك ما او را به تو بر ميگردانيم و از پيامبران قرارش ميدهيم، مادر حضرت موسي هم فورا وقتي كه ترسيد از فرزندش كه مبادا او را در ميان دست و ظلم فرعون قرار داده باشد، او را در ميان جعبه كرد و انداخت در ميان دريا. كه از همين آيه قطع آوري وحي معلوم ميشه و وحي مخصوص انبياء هم نيست. عامه. حتي بر زنبور عسل هم در قرآن آمده كه وحي شده. و اوحينا الي النحل. وحي كرديم ما به نحل يعني زنبور عسل ان اتخذي من الجبال بيوتا. اينكه از كوهها خانه براي خود بساز و در كوهستان زندگي كن. اول قطع آوره، دوم همة انبياء دارند و سوم مخصوص انبياء نيست و غير انبياء هم ممكن است بهشون پروردگار متعال وحي كنه و چهارم اينكه وحي از جانب خدا برقرار ميشه. يعني شما اگر رياضتهاي زيادي بكشيد و بخواهيد كاري كنيد كه بهتون وحي نازل بشه اين نخواهد شد، از جانب خداست. انا اوحينا اليك. ما به تو وحي كرديم. وحي از جانب خداست. پس اين چهار خصوصيت را وحي داره كه همة اين خصوصياتي را كه عرض كردم بعضي از شخصيتهاي علمي دربارهاش بحث دارند. حتي بعضي از علما كتاب و كتابهايي نوشتهاند دربارة اينكه انسان در اثر رياضت و زحمات عبادي ميتواند خودش را به وحي برساند. يعني به جائي برسد كه خدا به او وحي كند و با رياضت خودش ممكن است اين كار عملي بشه كه حتي تعبيراتي دارند بعضي از علما فرمودهاند كه وحي يك شعور مرموزي است در باطن انسان، در تمام افراد اين شعور و اين فهم و اين درك هست. الا اينكه بعضي رياضت كشيدهاند و اين حالت را در خودشون ظاهر كردهاند و در خصوص انبياء اينطوري فرمودهاند كه انبياء عليهم السلام مثل كسي كه يك صفات و يك غرايزي خودبخود درش ظاهر ميشه، در انبياء ظاهر شده و اين از نظر قرآن و روايات صحيح نيست. وحي ارتباط خاصي است كه از جانب پروردگار به افراد بشر برقرار ميشه كه اينها بحثهاي علمي زيادي دارد و آنچه را كه خلاصه عرض كردم از قرآن و احاديث كاملا استفاده ميشود. يكي وحي. كه خدا با بندگانش اينطوري ارتباط برقرار ميكنه. وحي از چيزهاي بسيار روشنه. حتي حضرت ابراهيم در خواب به صورت ظاهر ولي در حقيقت بوسيلة وحي به او گفته ميشه كه فرزندت را ببر و قرباني كن. اني اري في المنام اني اذبحك. حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل هر دو بدون ترديد يك چنين عمل بسيار زشتي از نظر ما و از نظر ظاهر، كسي فرزند خودش را، آنهم نه فرزند بدش را، فرزند خوبش را، فرزندي كه بعد پيغمبر يا همان موقع پيغمبره، اين را ببره و به دست خودش بكشه ولي چون وحي است و چون آن ارتباط برقرار شده و چون خداي تعالي فرموده، حضرت اسماعيل ميگويد يا ابتا افعل ما تؤمر. اي پدر بكن آنچه كه بهت امر شده. نميگه آنچه كه در خواب ديدي، نميگويد خواب اعتباري نداره. چون وحي بهش شده بود اينجا ميگه يا ابت افعل ما تؤمر. حضرت ابراهيم هم هيچ دغدغهاي ندارد براي اين كار، بايد انجام بدهد و با كمال قاطعيت حركت ميكند براي انجام اين كار.
اما در مقابل ما الهام را داريم. الهام از چيزهايي است كه من وراء حجابه. يعني در همين آية شريفه ميفرمايد او من وراء حجاب. فالهمها فجورها و تقواها. همة شما كه اينجا نشستهايد بهتون دائما الهام ميشه كه فجور شما، كارهاي زشتي كه نبايد بكنيد به شما گفته ميشه. همين غرايزي كه داريد، همين فطرتي كه داريد. حتي در حيوانات اين الهام هست كه فجور انسان، بديهاي انسان، كارهاي زشتي كه انسان ممكن است انجام بده بهش گفته ميشه و آنچه كه ماية پرهيزگاري اوست، ماية تقواي اوست، اينها هم به او گفته ميشه. فالهمها فجورها و تقواها. استثناء هم نداره. ميفرمايد و نفس و ما زكاها. و نفس و ما سواها. قسم به نفس و آن خدائي كه نفس را خلق كرده فالهمها فجورها و تقواها. كه الهام از خصوصياتش اينه كه انسان آن جنبة وحي را نداره. اولا از جانب پروردگار درسته بر قرار ميشه. اما بوسيلة تزكية نفس در انسان ظاهر ميشه. ببينيد در هعمين سورة مباركه خداي تعالي يازده قسم خورده كه و الشم و الضحيها و القمر اذا تليها تا ميرسد و نفس و ما سواها و الهمها فجورها و تقواها قد افلح من زكاها. رستگاري كه اينجا بعضي از مفسرين فرمودهاند كه رستگاري براي اينكه الهام بشه فجور و تقواي او به او اين است كه رستگاري به اين جهت اين است كه انسان تزكية نفس بكنه. هر چي نفسش را بيشتر تزكيه كنه، اين الهامات بيشتر بهش خواهد شد و بيشتر متوجه اين الهامات خواهد گرديد.
بنابراين ميشه انسان اينطوري راجع به الهام بگويد كه هم از جانب خداست و هم زمينه سازيش بايد بوسيلة خود انسان باشه. و الا ممكن است گاهي انسان به طور كلي از الهامات دور بشه وقتي كه زياد متوجه ماديات و جنبههاي دنياي بگرده. بهرحال و از خصوصيات الهام اين است كه انسان يقين بهش نميكنه. شك داره كه اين الهام از جانب شيطان بود كه وسوسه باشه يا از جانب خدا بود يا تخيلات خودش بود. در تمام اينها به ترديد ميافته. الهام اينطوره. الهام در كنارش وسوسه است. الهام با تخيلات يك مقداري براي بعضي از افراد اشتباه ميشه. البته با تخيل زود ميشه جداش كرد. اما با وسوسه نميشه جداش كرد. لذا در دستوراتي كه هست اگر انسان به كمالاتي از تزكية نفس كه ميرسد، آنطور ميگويند كه اگر شك كردي كه آيا اين الهامه يا وسوسه است؟ آنچه كه در دلت القاء شده و الان به فكرت رسيده و ميداني كه تخيلاتي نبوده. يك شب دربارة تخيل و الهام عرايضي عرض كردم. فرق بين تخيل و الهام همينهايي است كه آنجا گفتم. اگر تخيل نيست، تو مرددي كه الهامه يا وسوسه اينجا چه بايد بكني؟ اينجا دستور اينه كه اگر موافق با شرعه، شما يك ميزان داريد. فورا آنچه كه بهتون القاء شده ميگذاريد توي ميزان. ميزان شرع، ميزان دين، ميزان ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام و ولايت. اين را ميگذاريد در اين ميزان. اگر با اين ميزان موافق بود شما الهام فرضش كنيد ولو وسوسه باشه. اگر با اين ميزان موافق نبود شما آن را وسوسه فرض كنيد ولو الهام باشه.
حضرت ذكريا علي نبينا و آله و عليه السلام نشسته بود. بهش خبر رسيد كه خداي تعالي ميخواد يك فرزندي بهت بده. گفت فاجعلني آيه. براي من يك نشانه بده كه اين الهام باشه. اين خبري كه به من رسيده اين الهام هست از جانب خداست، نه از جانب شيطان. قال آيتك ان لا تكلم الناس ثلاثة اياما الا رمزا. نشانيش اينه و حال اينه كه قضية ايشان با قضية حضرت ابراهيم فرق ميكنه. بر فرض حالا وسوسه باشه. صبر كن اگر خدا بهت فرزندي داد درست. اگر نداد، نداد. مثل كشتن فرزند نيست كه همين الان بايد بري او را بكشي. در عين حال ميخواد تكليفش روشن بشه، معتقد به اين مطلب باشد يا نباشد؟ چون زبان پيغمبر را شيطان نميتونه ببنده. نشانهاش اينه كه سه روز نميتوني حرف بزني. و نتوانست حرف بزنه. بعد متوجه شد كه اين الهام بوده.
به شما عزيزان عرض ميكنم. چون در معرض اين خطر زياد هستيد كه الهام را با وسوسه جدا كنيد. با همين ميزان. خيلي از دوستان هستند يك مقداري اهل تقوي شدند، پاك شدند. خدا را شكر. گناه نميكنند، واجباتشون را انجام ميدهند، نيمههاي شب بر ميخيزند با ذات مقدس پروردگار سخن ميگويند. حرف ميزنند، عبادت ميكنند. خوب الحمد لله كه اكثر شماها يا همة شماها در اين راه هستيد. ولي متوجه باشيد كه هم شيطان بهتون بيشتر توجه ميكنه هم ذات مقدس پروردگار. هم خدا ميخواد با شما زياد حرف بزنه و هم شيطان. شيطان ميخواد شما را از اين راهي كه انتخاب كرديد، اين صراط مستقيم، صراط علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام، صراط ولايت و مقيد شدن به دستورات دين، اين راه را از دست شما بگيره. خدا هم چون پاك شديد، چون مطيع شديد، بيشتر به شما توجه داره. از هر دو طرف القائات ميشه. القائات ميشه. شما نگيد من اينهمه ديشب نماز شب خوندم حالا شيطان بياد با من حرف ميزنه. شيطان با شما بيشتر دوست داره حرف بزنه. شيطان كيها را گفت لاغوينهم اجمعين؟ كيها را گفت كه من از صراط مستقيم تو آنها را منحرف ميكنم؟ آنهايي كه توي صراط مستقيمند، آنهايي كه مؤمنند، آنهايي كه اهل تقوا هستند. و الا كفار و آنهايي كه از راه منحرفند كه ديگه منحرفند. به سراغ اينها ميآد. يك پيغمبر را بتونه از راه منحرف كنه براش مطابق شايد ده هزار جمعيت ارزش داره. يك ولي خدا را، يك عالم را، يك كسي كه معروف شده كه اين شخص از اولياء خداست، اگر او را منحرف كرد همه منحرف ميشوند. لذا اهتمام زيادي بر اين جريان داره. اهتمام داره كه مثلا يك عالم را منحرف كنه كه اذا فسد العالم فسد العالم. اگر عالم فاسد شد عالَم فاسد ميشه. ميآد ازش ميخواد، اصرار داره، انبياء را باهاشون اينطور برخورد كرده. اهل تزكية نفس هستيم ديگه شيطان چه جرأتي داره بياد دور و بر ما. نه. شيطان تا وقتي كه يا شما را وارد جهنم بكنه يا از دستش در بريد بريد توي بهشت، تا آنجا ول نميكنه. و خدا هم دوستتون داره. نه شما را همة بندگانش را دوست داره. لذا تا انسان پاش را گذاشت در راه تزكية نفس و كمالات و به سوي خدا حركت كرد، اين هم مورد توجه شيطان واقع ميشه هم مورد توجه پروردگار واقع ميشه. و هردو هم باهاش حرف ميزنند. توي يك كشمكش عجيبي انسان قرار ميگيره. تنها كاري كه بايد بكنه و لازم است كه بكنيد و حتما بكنيد اين است كه هر چه بهتون الهام شد، هرچه بهتون القاء شد چه در خواب باشه، چه در مكاشفه باشه و چه هم در بيداري باشه، با دين، با شرع، با ميزان آن را تطبيق بديد فاجعل لي آيه. تا به شما آمدند چه دوستانتون، يك نفر يك مسئلهاي گفت، مثلا فلان حكم الهي اينه. آقا كدوم رساله نوشته؟ كي گفته؟ كدوم امام، كدوم آية شريفة قرآن. البته افراد مختلفند. بعضي افراد هستند كه هيچ سواد علمي ندارند ميپرسند كه مثلا فلان مطلب كجاي قرآن نوشته؟ خوب تو قرآن را ميفهمي كه ما براي تو بياريم كه كجاي قرآن نوشته.
يك مجلسي بود خيلي قابل توجه بود، تقريبا مضحكهاي شد. يك نفر پرسيد حرمت ريش تراشي كجاي قرآن نوشته شده. يك نفر هم ميخواست به مردم و خود او بفهمانه كه تو قرآن نميفهمي. گفت در قرآنه و ريشا و لباس التقوي ذلك الخير. كلمة ريش ديگه از اين بهتر كه نميشه. اين گفت عجب، مثل اينكه من نديده بودم اين آيه را. حالا هيچ آيهاي را نديده بود.
يا رئيس اوقاف در زمان شاه بود در مشهد. اين توي مجلسي از كي شنيده بود كه مسئلة وقف توي قرآن نيست. آنجا مطرح كرد. حالا يك شخصيتي هم بود، عدهاي از روحانيين هم نشسته بودند. آقا مسئلة وقف توي قرآن نيست. ميخواستند بعضي از موقوفات را كم و زيادش كنند و از بين ببرند اين جمله را گفت. يك نفر زرنگ بهش گفت اين آيه را مگر نخوندي وقفوهم انهم مسؤلون. گفت عجب اين آيه توي قرآنه؟ بله. هر دوي اين آيات معناش آن نيست كه اين شخص استفاده ميكرد يا آن شخص ديگر استفاده ميكرد. اين را بدونيد يك وقت شماها استدلال نكنيد به اين آيات. اين آيات معناش يك چيز ديگه است. كه من وقت و حوصله و برنامة توضيحش را الان ندارم. اما وقتي انسان قرآن را نميفهمه، تو را چه به قرآن؟ قرآن را مجتهدين با زحمت ميفهمند. قرآن را اگر حقيقتش را بخواهيد هيچكس جز پيغمبر و ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام حقيقتش را نميتونه بفهمه. انما يعرف القرآن من خوطب به. كسي قرآن را ميفهمد كه بهش خطاب شده. نگيد كه ما تا توي قرآن فلسفة اين حكم را ندانيم عمل نميكنيم. نه. وظيفة شما اين است. يا بريد مجتهد بشيد كه در مرحلة اول دستور اينه كه انسان مجتهد بشه در فهم معارف و حقايق و احكام و مراحل تزكية نفس و همة اينها. يا بايد تقليد كنه. اين دو راه را تعيين كردند. و عمل به احتياط هم كه بعضي نوشتهاند يا تقليده يا اجتهاد. يا انسان اجتهادا عمل به احتياط ميكنه يا تقليدا. اجتهادا بخواد عمل به احتياط بكنه روايات را بررسي ميكنه، آيات را بررسي ميكنه آني كه احوط اقوال ميشه و احتياطش بيشتره آن را انتخاب ميكنه. اين را اجتهادا عمل به احتياط ميگند. اما تقليدا. مثلا ده تا مجتهد، ده تا مرجع تقليد، ده تا صاحب رساله هستند اينها را كنار هم ميگذاره اين رسالهها را، آن حكمي كه مشكلتره و احوطه. مثلا يك عالم فرموده است كه تسبيحات اربعه يك مرتبه واجبه، يكي گفته سه مرتبه. عمل اينجوري شما بكنيد كه سه مرتبه را. اينجوري بايد باشه. شما دلايلي كه ميخواهيد از طرف رسالة توضيح المسائله در احكامتون و در عقائدتون هم از يك منبع موثقي كه انحراف از صراط مستقيم نداشته باشه بايد داشته باشيد.
بنابراين ميزانتون اينه. هر چه الهام بشه، بشه. عقبش هم بريد. خدايتعالي هم وعده فرموده و به قول شاعر آواز خدا هميشه در گوش دل است. هميشه انسان بايد با خداي خودش حرف بزنه و خدا هم با او حرف ميزنه. اما مواظب باش كه شيطان هم در كنار اين حخرف زدن، حرف ميزنه. با شما بيشتر حرف ميزنه. وسوسهاي كه ما داريم، شنيديد ديگه، وسواسيها اينها خودشون معتقدند كه يك كسي باهاشون حرف ميزنه.
يك وقتي من از يك استادي كه در اين مسائل استاد بود پرسيدم كه چطور ما بفهميم وحي هست؟ گفت كه وسوسه را اگر بفهمي وحي را هم ميفهمي. وسوسه را گر بفهمي الهام را هم ميفهمي. آره اينطوره. شما اگر وسواسيها را ديده باشيد هيچ دلش نميخواد اينقدر دست و پاي خودش را بشوره. هيچ نميخواد در نماز اينقدر معطل بشه. اما شيطان پالانش را گذاشته روي دوش اين و فشار روش آورده كه بايد بشوري، بايد معطل بشي، بايد يك كلمه را روي وسوسه توي نماز تكرار بكني. هر چه انسان وضو ميگيره ميگه نشد. بابا وضوي بهتري بگير. هر چه انسان ميشوره باز ميگه كه بيشتر بشور و همينطور، همينطوري كه نه كسي را شما ميبينيد و نه صدايي را ميشنويد، فقط در قلبتون اين مطالب ميآد.
من در يك وقتي در مدرسة حجتيه در قم طلبه بودم. آنوقتها اين لولهكشيهاي آب (قطع صداي نوار)
در آن توالت بغلي يك كسي داره با يك كسي صحبت ميكنه. حسابي. مطالبي حالا. وقتي كه بيرون آمد، من يك مقداري معطل شدم، وقتي بيرون آمد بهش گفتم با كي حرف ميزدي؟ گفتش كه با خودم. هرچه ميگفتم بابا تميز شده، ميگفت نه بابا بشور. هي از ما اصرار كه پاك شده، او نه هنوز نجسي. اين را خوب ميتونيد بفهميد. چون معمولا شيطان با ما بيشتر سروكار داشته تا خداي تعالي و حرف او را بهتر ميفهميم و شنيديم تا ذات مقدس پروردگار. عين اين الهامه. ولي در كارهاي خير، در صراط مستقيم، در راه راست و با ميزاني كه بهمون دادند، صراط مستقيم، صراط مستقيم كه در هفتة گذشته هم دربارهاش صحبت كردم و بسيار اهميت داره صراط مستقيمي كه شما در نمازها در شبانهروز ده مرتبه ميگيد اهدنا الصراط المستقيم. خدايا مرا به راه راست هدايت كن. از اين صراط مستقيم شيطان قسم خورد. لاقعدنهم صراطك المستقيم. اينها را مينشونم. نميگذارم توي اين راه راست اينها حركت كنند. خيلي مواظب باشيد. اين ميزان الهي را، اعمال علي بن ابيطالب، گفتار علي بن ابيطالب، دستورات علي بن ابيطالب كه بوسيلة مرجعي كه خداي تعالي و ائمة اطهار تعيين كردند در آيات شريفة قرآن و روايات و امام عسگري عليه الصلاة و السلام خلاصه كردند كه من كان من الفقها صائم لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيع لامر مولا فللعوام ان يقلده. از او، او ميزان براي شماست. يك چنين ميزاني. يك چنين ترازويي باصطلاح. يك چنين صراط مستقيمي را برامون تعيين كردند. الهام شد، بسيار خوب. بسيار افتخاره كه خدا با ما حرف زده يا خواب خوبي ديديم يا مكاشفة خوبي داشتيم يا مشاهدات خوبي داشتيم اين را بيار بگذار توي ترازو، توي اين ميزان اگر ديدي موافق است بسيار خوب. و الا وسوسه است. او من وراء حجاب او يرسل رسولا. يا خدا بواسطه با شما حرف ميزنه، با واسطه. همين قرآن خوندن، همين عملي كه انجام داديد. اين خدا داره باهاتون حرف ميزنه. كلام كلام خداست، بدون ترديد. بوسيلة پيغمبر اكرم لذا من بسيار اهميت ميدهم چند وقت يك دفعه هم مقيدم كه تذكر بدم كه و اذا قرء القرآن فاستمعوا له و انصتوا. وقتي قرآن خونده ميشه همهاتون ساكت باشيد. متأسفانه ما چند وقت يك دفعه بايد اين را تذكر بدم. در وقت اذان گفتن براي نماز هيچكس حرف نزنه. من احساس ميكنم حالا شايد همهمة شيطانه. نه انشاء الله كه دوستان با هم حرف ميزنند. من تكلم بكلام الدنيا عند الاذان يتلجلج لسانه عند الموت. كسي كه در موقع اذان گفتن حرف دنيا بزنه، زبانش در موقع مرگ بند ميآره. اين اول عذابي است كه به او متوجه ميشه. وقتي كه اذان ميگويند دستوره كه حكايت اذان را بكنيد. حكايت اذان چيه؟ يعني او ميگه الله اكبر، شما هم آهسته بگيد الله اكبر. متوجه معناي الله اكبر باشيد. او ميگه اشهد ان لا اله الا الله شما هم بگيد. اين را انشاء الله عمل بكنيد و وقتي كه قرآن خونده ميشه، خدا داره صحبت ميكنه. خداي تعالي شما الان چرا حرف نميزنيد با هم. براي اينكه يك مخلوق بسيار ضعيفش كه در مقابل شما يك احترامكي داره، داره حرف ميزنه. به خودتون اجازه نميديد كه با هم حرف بزنيد. حتي به خودتون اجازه نميديد كه يك جوري خودتون را نشان بديد كه گوش به حرف ما نميديد. چرا؟ يك احترامي است كه طبعا ميكنيد. حالا اين احترام را ميليارد، ميلياردها ببريدش بالا. به جهت اينكه ما لتراب و رب الارباب. خدا كجا و مخلوق خدا كجا. حتي خدا كجا و پيغمبر خدا كجا؟ در مقابل قرآن خوندن ساكت. هيچ چيز حواستون را پرت نكنه. به هيچ وجه متوجه هيچ چيز جز قرآن نشيد. اين را الحمد لله در جلسات ما چه اينجا چه مشهد عمل ميشه. اما باز بيشتر. خيلي حواستون جمع باشه. اذا قرء القرآن وقتي كه قرآن قرائت ميشه شما همهاتون گوش بديد. و انصتوا هم گوش بديد هم چيزي نگيد. بعضيها ذكر ميگويند. بعضيها همون قرآن را ميخونند. آنهم نه. گوش بديد. هر چي خدا گفته. فاستمعوا له و انصتوا. يكي فاستمعوا يكي هم انصتوا. فاستمعوا يعني گوش بديد انصتوا يعني حرف نزنيد، چيزي نگيد. گاهي ميشه توي مجالس فاتحه كه ديدهايد، همه دارند قرآن ميخونند، همه دارند بلند ميخونند، همه هم مزاحم همند. اينها نباشه. قرآن آنقدر عظمت دارد، آنقدر با عظمته كه شما اين را بدونيد نميتونيد منكر اين بشيد. هر چه هم ولايتي باشيد باصطلاح نبايد منكر اين معنا بشيد. چون روايات زياد داريم كه معصومين عليهم الصلاة و السلام حتي امام زمان كه روحمون و جانمون به فداش، اين دوازده امام و فاطمة زهرا، اينها ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر. خيلي عجيبه. ثقل اكبر يعني آن چيز پر قيمت بزرگتر قرآنه. منتهي يك مطلب هست كه عظمت خانهدان عصمت و خاندان اطهار به داشتن قرآنه. اينهاهم قرآنند هم فرزندان پيغمبر و امام ما هستند. و الا اگر ميشد اينها را از هم جدا كنيم، اين اكبر بود. چون كلام خداست. خدا محبت كرده به ما با ما حرف زده، سخن گفته، شما داريد قرآن ميخونيد مثلا يك شخصي ميآد باهاتون حرف ميزنه. ميگيد خدايا اينطوري ميشه ديگه، خدايا صبر كن من جواب اين را بدم، بعد شما فرمايشتون را بفرمائيد. ايني كه در نماز اجازهاتون نميدهند كه با كسي حرف بزنيد، روتون را بگردونيد، چون ميدونند كه شما حواستون نيست كه چيكار ميكنيد. بهرحال بخوام بعضي از مطالب را بگم ميترسم از عهده برنياييد فعلا و بدونيد هم كه توهين ميشه به پروردگارتون و آنوقت گناهتون زياد ميشه. و الا قران كلام خدا، من يكي از اولياء خدا را ديده بودم. اين وقتي كه، گاهي ميشه ديگه، توي خيابان انسان عبور ميكنه ميبينه بلندگو داره قرآن ميخونه. آنجا ميايستاد. در روايت دارد كه سقاها وقتي كه امام سجاد عليه الصلاة و السلام قرآن ميخوندند، سقاها ميآمدند ميايستادند به قرآن امام سجاد گوش ميدادند. آنقدر ميايستادند كه مثلا مشكي كه سوراخ بود، اين آبش تمام ميشد و اينها متوجه قرائت قرآن امام سجاد بودند. حالا بعضيها اينطور تفسير ميخواهند بكنند كه چون امام سجاد خوش صدا بوده. آخه ما اكثرمون اهل معنا كه نيستيم. اهل آهنگ و اهل صداي خوب و اينجور چيزها هستيم. ولذا كار نيكان را هم قياس از خودمون ميكنيم. بعله. امام سجاد خوش صدا بود، خوب قرآن ميخوند، با قرائت ميخوند اما اينها براي صدا و آهنگ امام سجاد نميايستادند. براي معنويتي كه، آخه انسان اگر معناي قرآن را بدونه خيلي بهتر قرآن را ميفهمه.
من يك وقتي يكي از اين قرائهاي مصري را ميديدم قرآن داره ميخونه ميگفت اينجوري و السماء و ما بناها، مثل اينكه همين سورة و الشمس را ميخوند، ميكشيد اگر انسان تخيل ميخواست بكنه مثل اينكه اشاره به آسمان ميكنه. و الارض اذا طحاها، خود اين جملات يكي را كوتاه گفتن، يكي را بلند گفتن، با توجه به معناش كلي انسان را باصطلاح عوالم معمولي ميبره بيرون و متوجه حقيقت قرآن ميكنه. قرآن خيلي اهميت داره. حالا نميشه بحثش را زياد كرد. اي كاش معناي قرآن را ميفهميديم و اي كاش آنطوري كه معناي قرآنه، تلاوت قرآن را ميكرديم و ذات مقدس پروردگار از اين راه هم با انسان حرف ميزنه. در قرآن خداي تعالي همة حقايق را قرار داده. تبيان كل شيء است. بعضي گفتهاند كه و لا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين، اينهم مربوط به قرآنه و قرآن بهرحال همة حقايق را بيان كرده و همة مطالب را پروردگار كه بشر به آنها احتياج داشته در ضمن آيات قرآن بيان فرموده. پس و ما كان لبشر ان يكلمهم الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا. امشب شب چهارشنبه است. شب جمعة آينده شب شهادت امام صادق عليه الصلاة و السلامه. البته در تقويمها روز شنبه را نوشتند بخاطر اينكه اول شوال يك روز جلوتر بود، روز جمعه طبعا وفات امام صادق عليه الصلاةت و السلامه. خداي تعالي ميفرمايد يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونا مع الصادقين. اگر چه منظور از اين كلمه امام صادق نيست تنها ولي يك مطلبي را بهتون عرض كنم و آن اينه كه خداي تعالي در اين آيه ميفرمايد يا ايها الذين(قطع صداي نوار)
يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله. در عملتون هم داراي تقوا باشيد و خودتون را از بديها حفظ كنيد. تقوا بيشتر به عمل متوجه ميشه و ايمان به قلب. اول قلبتون را درست كنيد، اول روحتون را درست كنيد، اول تزكية نفس كنيد و بعد هم عملتون هم صحيح باشه، واجباتتون را انجام بديد، محرمات را ترك كنيد. به خلاف آن افرادي كه ميگند اول انسان بايد اعمالش را درست كنه و به تعبير من تزكية عمل را با تزكية نفس اشتباه گرفتند. اول اعمال. يكي از آقايون ميگفت اينهائي كه اين حرفها را ميزنند مثل اين است كه بگويند شما اينقدر شيره پشت كوزه بماليد تا كوزه پر شيره بشه. در كوزه همان تراود كه در اوست. بايد از داخل كوزه شيره بيرون بياد نه از بيرون كوزه. از ديوار كوزه. تو معصيت نكن، واجباتت را انجام بده، كم كم تو داراي كمالات روحي ميشي. اين درست نيست. انسان بايد اول ايمان. هر كجا خداي تعالي در قرآن سخن از ايمان و عمل صالح برده، اول گفته ايمان بعد عمل صالح. چون لازمة ايمان، لازمة پاكي دل، لازمة آرامش دل عمل صالحه. نه لازمة عمل صالح ايمان باشد. در سورة و العصر ميگيم و العصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات. در اينجا هم خداي تعالي ميفرمايد كه يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله. اول ايمان بعد تقوا بعد از تقوا براي انسان همين مطالبي كه عرض كردم پيش ميآيد كه هم وسوسه هم الهام. هم شيطان به انسان توجه ميكنه و ميخواد انسان را منحرف كنه هم ذات مقدس پروردگار ميخواد انسان را به طرف خودش بكشانه. اينجاست كه دستور دادند. چه كنيم حالا؟ كونوا مع الصادقين. با صادقين باشيد.
يك نمونهاش امام صادق عليه الصلاة و السلام است. مذهبتون از امام صادق عليه الصلاة و السلام. از راستگويان كه هم دشمن ميگه امام صادق راستگوست هم دوست. دربارة اين لقب كه به امام صادق دادهاند رواياتي هست. يكيش اينه كه پيغمبر اكرم فرمود دو تا جعفر در بين فرزندان من ادعاي امامت ميكنند، يكي صادقه يكي كذاب. امام صادق، جعفر بن محمد الصادق و يكي هم جعفر كذاب. يكي راستگوست. براي اينكه امتياز پيدا كنند اين راستگو با آن دروغگو. بعضيها در تواريخ هست كه يك روز منصور دوانيقي اين گدايي بود، و بعضي از دهات بود كه در همان وقت هم محب اهل بيت عصمت و طهارت بودند. اين ميرفت در آن دهات مدح خاندان عصمت را ميگفت و پولي بهش ميدادند. يك روز در يك جلسهاي نشسته بود كه بني العباس و بني اميه و بني مروان و اينها دور هم بودند. يك عده از بني هاشم هم بودند. امام صادق عليه الصلاة و السلام هم بود كه منصور بي جهت آمده بود. بخاطر اينكه حالا جزء بني العباسه، مثلا آمده بود آنجا.حضرت، بني هاشم ميگفتند كه كي بعد از اين تشكيلات خليفه ميشه؟ با هم بحث ميكردند. امام صادق فرمود كه اگر از من ميپرسيد اين شخص خليفه ميشه. منصور. حتي يكي از آشناهاي امام صادق گفت تو روي حسادت اين حرف را زدي. براي اينكه پسر من يك زمينة خيلي خوبي براي خلافت داره تو ميخواي مردم را از او منصرف كني. روي حسادت اين حرف را زدي. منصور دويد پشت سر امام صادق وقتي كه حضرت از مجلس بيرون ميرفتند گفت آقا اين را راست گفتيد يا همانطوري كه آنها گفتند گفتيد؟ حضرت فرمود راست گفتم. به شرط آنكه وقتي به آن مقام رسيدي با فرزندان پيغمبر بهتر از گذشتگان عمل كني. گفت چشم قربان. من به آن مقام برسم خدا نكنه اهل كساني كه اهل تزكية نفس نيستند به يك پست و مقامي برسند. من به آنجا برسم خواهيد ديد. وقتي كه به آن مقام رسيد به همه گفت كه امام جعفر بن محمد عليه السلام ايشان صادقه كه بعضي گفتهاند آن لقب صادق را در زمان منصور بين مردم پخش شد. اما چه كرد اين خبيث. آنقدر از فرزندان پيغمر كشت، آنقدر لاي ديوارهاي ساختمانها گذاشت، آنقدر امام صادق را اذيت كرد كه يك پارچه شيعه مصيبت شد. من نميخوام مطالب تندي كه در بعضي از كتابها نقل شده براتون عرض كنم. چون من اساسا با روضههاي تند مخالفم نميخوام قلب شما جريحهدار هست، شما اگر مؤمن واقعي باشيد كه هستيد انشاء الله، يقينا دلهاتون محزونه بخاطر اينكه به خاندان عصمت و طهارت آنهمه اذيت وارد كردند. ديگه من نمك روي جراحات شما، جراحات قلبي شما نريزم. اما آن شخص گفت رفتم به عيادت امام صادق. ديدم پوستي و استخواني از اين آقا بيشتر باقي نمانده. چشمهايش در حدقة چشم ميچرخد، اينطرف نگاه ميكنه، آنطرف نگاه ميكنه. ام حبيبه ميگه كه نگاه كرد به من فرمود تمام اقوام و خويشاوندانم رادعوت كنيد. بيايند كارشون دارم. همه كه آمدند فرمود همه بدانيد كه شفاعت ما روز قيامت به كساني كه نمازشون را سبك بشمارند نخواهد رسيد. وقتي هم كه امام صادق از دار دنيا رفت با آن سمي كه به آن حضرت دادند، سار المدينه ضجة الواحده. تمام شهر مدينه يك پارچه زجه شد. آوردند بدن مقدس امام صادق را كنار جدش و پدرش در بقيع دفن كردند. خدا لعنت كند ظالمين به اهل بيت عصمت و طهارت را. همين مصيبت كافي است كه اگر الان برويد به قبرستان بقيع، ميبينيد آنقدر به قبور چهار امام جسارت كردهاند كه…
همه با توجه. من يك مطلبي را هم ميخواستم به آقايان تذكر بدهم. اين آيات قرآني كه تلاوت ميشه همانطوري كه مكرر گفتم خدا داره با شما حرف ميزنه و همين آية شريفة امشب هم بيانگر همين معنا بود و منهم ميخواهم يك چند آيهاي، چند كلمهاي از اين آيات را براي شما ترجمه كنم و بعد شما هم با خدا حرف بزنيد. بهترينش هم همين زيارتي است كه ميخوانيد البته آقاي مقدم هم كمك كنند يك بخشش را ايشان بخوانند يك بخشش را آقاي باباخاني بخونند و انشاء الله اميدواريم كه مورد توجهات حضرت بقية الله عليه السلام قرار بگيريم و آن قسمت اول زيارت اين را خوب متوجه باشيد اظهار عقايد ماست به امام زمان. همان كاري كه حضرت عبد العظيم عليه السلام آمد خدمت امام هادي انجام داد و من تطبيق كردام آنچه كه در زيارت آل ياسين هست، مفصلتر و مشروحتر از آن چيزي است كه حضرت عبد العظيم در مقابل امام هادي عرض كرد. شما اول سلام عرض ميكنيد و بعد هم يك يك از عقايدتون را ميگيد. اشهدك يا مولاي يعني تو را شاهد ميگيرم اي مولاي من كه اين مطالب حقه و شهادت ميدهم به اين معنا و جدي باشيد، مسئله را جدي بگيريد، داريد در مقابل امام زمانتون عقايدتون را اظهار ميكنيد. اين يك كار. كار دوم كه قسمت دوم اين زيارته، با خداي خودتون حرف ميزنيد. خدا با شما حرف زد با اين آيات شريفة قرآن، بعد شما با خدا حرف ميزنيد. بعد هم آن دعا را ميخوانيد و آن را هم معنايش را متوجه باشيد كه چه ميخوانيد و چه به خدا عرض ميكنيد. اينهم معلوم باشه. و لذا بهترين كارها همين است كه هفتهاي يك دفعه بعضيها كه توي برنامهاشون هست هر روز بخوانند. آنهايي كه نميخوانند هفتهاي يك دفعه لااقل عقائدشون را به محضر امام زمانشون عرض كنند و خودتون هم بدانيد كه اگر بدن مقدس حضرت بقية الله ارواحنا فداه در مجلس نيست، احاطة روحي ان حضرت بر ما دارندو براي ما نبايد فرق بكنه كه بدن مقدسشون توي مجلس باشد يا احاطة روحيشون. و شهادت به تمام عقائد را حضرت ميشنود و اينها را روي توجه بگيد و انشاء الله اميدواريم كه همانطوري كه حضرت هادي عليه الصلاة و السلام به حضرت عبد العظيم فرمودند كه خداي تعالي تو را موفق بداره و دعاش كردند بهرحال، حضرت بقية الله هم ما را دعا كنه. حالا به پا بايستيد و زيارت آل ياسين را با توجه بخوانيد. اللهم صل علي محمد و آل محمدو عجل فرجهم. خدايا سخنت را گوش كرديم، تصميم گرفتيم دستوراتت را عمل بكنيم. امام زمانمون را سلام عرض كرديم و عقائدمون را بهش اظهار كرديم. براي وجود مقدس آن حضرت دعا كرديم، چون ميدانيم تو او را دوست داري. ما هم اظهار محبت به او كرديم. خدايا امشب ما را مورد لطف و عنايت خودت قرارمون بده. و لا تصرف عني وجهك. خدايا از ما رو نگردان. ما را به خودمون وا مگذار. نسئلك و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الرحم الراحمين يا اله العالمين يا اله العادين يا حبيب قلوب العارفين، يا غياث المستغيثين، يا قاضي الحاجات، يا كافي المهمات، يا رباه يا سيداه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.