۲۸ رمضان ۱۴۱۶ قمری – ۲۹ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – آية و ابتغوا الي الوسيله
تفسير آية و ابتغوا الي الوسيله 28 رمضان 1416
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و لا تهنوا و لا تحزنوا ان اعلون ان كنتم مؤمنين.
شبهاي آخر ماه مبارك رمضان را ميگذرانيم و يك مطلبي را در يك چنين موقعيتهايي بايد تذكر داده شود و آن اين است كه ما بايد بدانيم كه در دورة سال خداي تعالي هيچ تغييري نميكنه. اين را ديگه جزء اعتقاداتمونه. هيچ يك از صفات پروردگار كم و زياد نميشه. رحم خدا، عفو خدا، مغفرت خدا، قدرت پروردگار هيچيك از اينها كم و زياد نميشه. اگر يك زماني را گفتند در اين زمان رحمت خدا بيشتر نازل ميشه، اين بخاطر اين است كه يك مناسبتهايي هست كه بخاطر آن مناسبتها پروردگار متعال بيشتر محبت ميكنه و اين چيزي كه رحمت الهي را مناسب كرده كه بيشتر بر بشر فرو بريزه، اين چيز وسيله است اسمش. وسيله. مثلا فرض كنيد شب جمعه رحمت پروردگار بيشتر نازل ميشه. در حرم علي بن موسي الرضا رحمت پروردگار بيشتر نازل ميشه. يا مثلا فرض كنيد در شب قدر يك خصوصياتي هست، در مان رمضان يك خصوصياتي هست، اين شب جمعه و اين حرم و اين شب قدر و اين ماه رمضان، وسيله هستند. اسمشون وسيله است. گاهي زمان وسيله است. گاهي مكان وسيله است. گاهي حالات خود انسان وسيله است. انسان گناه نكرده و تقوا داره و بوسيلة تقوايش و بوسيلة دعايش يا بوسيلة خلاصه، تضرع و زاريش، رحمت پروردگار بيشتر برش نازل ميشه. اينها همه اسمش وسيله است. توي همة وسائل و وسيلهها كه من شخصا تحقيق كردهام و فكر ميكنم شما هم اگر يك خوردهاي فكر بكنيد به همين نتيجه ميرسيد، بزرگترين وسيلهها آن وسيلهاي است كه خودش هم فعاليتي داشته باشه. مثلا چطور؟ شب جمعه فعاليتي نداره. بخاطر اينكه خدا شب جمعه را شب رحمت قرار داده، يك وسيله قرار داده. شب قدر خودش فعاليتي نداره. ماه رمضان خودش فعاليتي نداره. يعني ماه رمضان يك چيزي بشه، يك فعاليتي بكنه، دستي به در خانة پروردگار دراز بكنه، اينها نيست. چيزي كه خودش هم فعاليت داره و فعاليتش هم پذيرفته است يك ولي خداست كه اين وسيله بشه. و اين ولي خدا را متأسفانه شيطان از دست جمعي از مسلمانها گرفته. يعني اگر شما الان مشرف بشويد به مكه، و مدينه ميبينيد كه وهابيت كعبه را وسيله ميدونند. براي اين كه كعبه يك خانة سنگي است بسيار قديمي امتياز كعبه همين هاست. بسيار قديمي هست. بيت العتيق در قرآن. خانهاي است كه به دست حضرت ابراهيم ساخته شده و حجر الاسود بهش نصبه و قبلة مسلمانهاست. كعبه را وسيله ميدونند. يعني شما اگر بريد حجر الاسود را ببوسيد دست به ديوار كعبه بماليد و به صورتتون بكشيد اهل سنت اعتراضي بهتون ندارند. ميگن چون اين وسيلة رحمت و بركته خداست بر انسان. دست ميكشند به كعبه حجر الاسود را ميبوسند خدمتون عرض شود كه ميمالند به صورتشون و از اين راه تبرك ميجويند. يا بعضيها ارادت را وسيله ميدونند. نماز خواندن، روزه گرفتن يا فرض كنيد مسجد را وسيلة رحمت الهي ميدونند. خلاصه همة اينها درسته. اگر يك مقدار انسان عقل داشته باشه آيا يك امامي كه اين مقرب پروردگاره، خدا دوستش داره، همة چيزها را به خاطر او خلق كرده، حتي خانة كعبه با همة عظمتش به خاطر اين كه سه روز علي بن ابيطالب اونجا بوده وسيله قرارش داده. آيا، يعني فكر ميكنم اگر يك خرده چشمهاتون را باز كنيد، عقلتون را به كار بياندازيد دو، دو تا چهار تاست.
آيا امامي كه ولي خداست، محبوب خداست، همه چيز را خدا براي او خلق كرده، اين وسيلة قويتره يا اين كه چهار ديواري كعبه. حجر الاسود، خدمت شما عرض شود مسجد، مسجد، در و ديوار مسجد. اينها حتي بالاتر از همة اينها عرض كنم قرآن. قرآن كه وسيله است. قرآن يك وقت هست جداي از اون ولي خدا و اون امامه. يك وقت هستش كه نه عينيت داره. اوني كه عينيت داره كه ميشه روش حساب كرد. همان حرف راست. اوني كه جداي از امامه. يعني همان جلد قرآن. شما قرآن را روي دست نگه ميداريد ميگيد خدايا به حق اين قرآن مثلا به من عناياتي كن. اين وسيله قرار دادي. خود اين قرآن. كدام يك عقل شما چون خيلي از جاها در قرآن خداي تعالي كارها را به عقل واگذاشته. ميفرمايد كه مثلا فما لكم كيف تحكمون. شما خودتون حكومت كنيد، حكم كنيد. افلا تعقلون، افلا تدبرون، افلا تتفكرون. آيا تعقل نميكنيد، تفكر نميكنيد، تدبر نميكنيد. فكر كنيد. ما حرف فوقالعادهاي نداريم. ما ميگم يك ولي خدا نه حالا فرض كنيد امام زمان عليه الصلاة و السلام. يك ولي خدا، يك آدمي كه ولي خدا، اسم ولي خدا را ميشه رويش گذاشت. يعني محبوب خدا، يعني طبق دستور خدا روي محبت براي خدا كار ميكنه آيا اين وسيله برّا تره، برّانتره، كاربردش بيشتره يا وسيلههاي ديگه كه خودشون بهانهاي بيش نيستند. تشريفاتي رويشون اسمي گذاشتهاند؟ اين وسيله يعني ولي خدا علاوة بر اينكه محبوبيت داره پيش خدا و گاهي ميشه از حجر الاسود و از كعبه و از تمام چيزها ارزشش بيشتره پيش خدا، علاوة بر اين؛ خودش هم دست به دعا برميداره كمكت ميكنه. يعني ما معتقديم اگر مثلا فرض كنيد امام عصر ارواحنا فداه تقاضايي كه از اين آقا فلان حاجت ما را تو از خدا بخواه، اون دست به دعا برميداره از خدا ميخواهد. ولي كعبه دست به دعا برنميداره از خدا بخواد. حجر الاسود دست به دعا برنميداره و چيزي از خدا بخواد. مسجد اين كار را نميكنه. قرآن در همان توي جلد و آن نوشتة روي كاغذ، اين كار را نميكنه. ولي اين يكي ميكنه. از توي اين وسيلههايي كه در اختيار بشر خداي تعالي گذاشته، بهترين وسيله اول امام زمانه. امام هر زماني. غمخور اين مردم هست. دعا براي اين مردم ميكنه. براي مردم پناهگاه هست. نگهدارندة از بلاها و از تمام بديها هست. اين جوريه ديگه. امام عصر كه ما سوي الله را داره نگه ميداره وسيلة حفظ ماسوي اللهه. يك ولي خدا يك كسي كه آدم پاكي كه تهذيب نفس كرده و چند قدم توي كمالات برداشته و شده ولي خدا. اينهم در حد خودش همينطور. به اين فكر نكنيد كه از كعبه كم ارزشتره پيش خدا. شما ضريح علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلام را دوست داريد و اينجور ميچسبيد به ضريح كه ميخواهيد دستي بكشيد كه ما گاهي شبهاي ماه رمضان خوشحال ميشيم كه دستمون به ضريح ميرسه و بعد به صورتمون ميكشيم و اين را وسيلة، من خودم يكوقتي در حرم حضرت رضا صلواة الله عليه يك كسالتي داشتم مدتي مانده بود. به نفسم خطاب كردم، يعني به بدنم. خودم را جدا حساب كردم بدنم را جدا. يك خوردهاي از اين خاكها ماليدم به بدنم به محل درد. گفتم با اين گرد حرم خوب شدي، شدي. نشدي ما تو را نميخواهيم. اين بدني كه با گرد حرم علي بن موسي الرضا خوب نشه، ما ميخواهيم چيكارش كنيم؟! التماس دعا خداحافظ. و خوب هم شد. حالا ما گرد حرم كه يقينا اين گرد و خاك را يا لباس مردم از توي خيابانها آوردند يا از پنجرهها آمده يا باد آورده. اين چيزي نيستش كه، همينقدر كه چند لحظهاي چند روزي توي حرم حضرت رضا مانده، يك همچين عقيدهاي داريم بهش و از اين بالاتر. خاك قبر حضرت سيد الشهداء، خاك كربلا را، اين ديگه روايته ما نميتونيم منكر بشيم. دربارهاش يك همچين خاصيتهايي تعيين كردند كه و الشفاء في تربته. شفاء در تربت حضرت سيد الشهداست. شما خيال نكنيد همة اين تربتها را از توي قبر بر ميدارند. نه. امام كه گفته شفاست منظور از توي خود قبر برداشتي همينجور، از توي خود قبر شايد يك سر سوزن هم خاك برداشته نشه. تا چهار فرسخ اطراف كربلا جزء حائل حسيني است كه روز اول كه حضرت سيد الشهدا آنجا وارد شدند و ميدونستند كه اينجا محل دفنشون خواهد شد و زائرين ميآيند، افرادي كه مالك بودند آنجا دعوت كردند حضرت همة آن زمينها را خريده بودند. مال حضرت سيد الشهداء شد. و اين مهرهاي تربت كه همينها شفاست، نه اينكه فكر كنيد. يك كسي آمده ميگه كه من يك مقداري تربت آوردهام از توي قبر. گفتم حالا ما اينقدر تربت باشه قبولش داريم. فرقي نميكنه. اين اكثر اين تربتها كه مغازهها انشاء الله به زودي بريم كربلا همه با هم، مغازههاي زياد، بازار مهر و تسبيح فروشها كربلا معروفه، اينها دائما دارند ميفروشند خوب اين از كجاست. من يك مدتي بررسي ميكردم. يك مقدار زياديش از اين لاي، باصطلاح ما مشهديها، نميدونم شما ميگيد لاي يا نه؟ رسوبات خدمتتون عرض شود كه آب فرات رفته توي سيله، كفش ميمانه. اينها را برميدارند مهر درست ميكنند. بعله. تربت هم هست، شفا هم هست. دست بي وضو نبايد بهش زده بشه. اگر توي يك توالتي افتاد، آنجا بايد فورا درش بياورند، لازمه كه درش بياورند، يا اگر نميشه درش آورد بايد در آن را مهر و موم كنند تا وقتي كه ديگه اصلا عرفا بگند آن تربت از بين رفت. اينجوريه. خوب حالا اين مهر تربت آيا بيشتر ميتونه وسيله باشه يا يك ولي خدا كه با خدا در ارتباطه؟ مهر تربت ميتونه وسيله بشه. ولي ولي خدا نميتونه؟! توسل به اولياء خدا نميشه؟ اين يك همچين حرفي كه شما الان كه روشن شده باشه. يك حرفي به اين روشني را شيطون ميآد ميگه نه اين نميشه. نه اينكه فكر كنيد با ائمه مخالفتي دارند. ميگند نه پيغمبر هم نميتونه واسطه واقع بشه. خود پيغمبر اكرم نميتونه واسطه واقع بشه. من يك روزي داشتم زيارت ميخوندم بعد از، يك حالي داشتيم كنار ضريح پيغمبر. گفت برو آنور. گفتيم كه شب جمعه است ميخواهيم پيغمبر را واسطة خودمون قرار بديم كه خدا گناهانمون را ببخشه. گفت خدا واسطه نميخواد. معلومه كه خود آنها همه چيز را واسطه ميكنند. من با يكي از علمايشون كه خيلي شخصيت داشت. بهش، اينجا كه گفت واسطه نميخواد خدا، همانجا حرفم را قطع كردم. چون يكي از راههاي بحث و مناظره اينه كه انسان طرف را يك خوردهاي گيجش كنه. حرف او را قطع كردم. گفتم گذرنامة ما توي ادارة امن العام شما گير كرده. شما ميتونيد كاري بكنيد. گفت بعله. الان يك چيزي مينويسم فورا گذرنامهاتون را بهتون بدهند. گفتم شما توي مسجد از خدا، شما واسطه ميشدي، اين شركه. اين فهميد. آره اينجوري. چطور شد كه پيغمبر واسطة بين خدا و خلق نشه؟ تو واسطة بين من و ادارة اطلاعاتتون بشي؟ چطور شد.
بهترين واسطهها ولي خداست. از اين ولي خداي كوچك كه اللهم وال من والاه، هر كس ولايت علي را قبول كنه طبق اين دعاي خود حضرت بقية الله، ولي خداست. خدا ولي اوست. وال من والاه. بعله. آنوقت از اين شخص گرفته كه كوچكترين ولي خداست تا ميرسه به وجود مقدس امام. هر كدام هم به سهم خودشون واسطة بين خدا و خلقند. منتهي يك واسطه هست كه هر چه خدا خلق كرده بوسيلة اين خلق كرده، بواسطة اين خلق كرده و خلقش هم بايد او را واسطه قرار بدهند كه اين امام زمان صلواة الله عليهه. يك ولي خدا هم هست كه كاركردش به اندازة تربت سيدالشهداست. به اندازة خدمتتون عرض شود كه چي بگم، يكي بزرگتره به اندازة كعبه است. يكي بزرگتره، به اندازة قرآنه. يكي بزرگتره به اندازة چه عرض كنم ديگه؟ حالا پيغمبرانه. و ميشه. اينها همه اولياء خدا هستند.
پس اين معنا را ميخواستم بهتون عرض كنم امشب كه ماه رمضان يكي از واسطههاست كه رحمت پروردگار بوسيلة وجود ماه رمضان بر انسان نازل ميشه. شب جمعه هست، اين از نظر زمان. از نظر مكان كعبه است، حرمهاي ائمه هست، مساجد هست، اينها هم از نظر مكان. از نظر باصطلاح اشيائي كه آنها واسطة فيض الهي هستند، اشيائي هستند، تربت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام. انگشتر، شما نماز را با انگشتر عقيق اگر بخونيد هر ركعتش شصت ركعته. اين واسطه ميشه، اين انگشتر عقيق كه نماز شما چندين برابر بشه. يك انگشتري رفتي خودت از بازار خريدي، انشاء الله از پولهاي حلالت خريده باشي كه دستت كه كردي نمازت باطل نباشه. رفتي خريدي انگشتر به دستت كردي. نمازت داراي ثواب شده. تسبيح، گاهي ميشه وسيله است. تسبيح تربت اگر كسي با تسبيح تربت همين تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها را بگه نمازش قبول ميشه. مهر تربت، يعني اگر كسي بر خاك قبر سيد الشهداء عليه الصلاة و السلام سجده بكنه نمازش ميره بالا خدا قبول ميكنه. اينها همه وسيله است. خود خدا در قرآن ميفرمايد و ابتغوا اليه الوسيله. اون افكار غلط را بگذاريد كنار كه بگيد ما وسيله نميخواهيم. خدا واسطه نميخواهد. خدا درش به روي همه بازه. يكي از حرفهاي اشتباه همينه كه در خدا به روي همه بازه. نخير، به روي خيليها بسته است. بايد با يك وسيلهاي بازش كرد. در خانة خدا گاهي ده تا قفل خورده كه شما بايد با ده تا كليد بازش كنيد تا اين همان كليدها وسيله است. شما گناه كردي، يك پارچه معصيت خدا، خدا روگردونده از تو. چطور همانطوري كه ما در دعاها ميگيم اللهم لا تصرف عني وجهك. خدايا از ما صورتت را برنگردان. خدا بي اعتنايي محض ميكنه، وات ميگذاره، گمراه ميشي. و يضل من يشاء گمراه ميشي، بدبختي دچارت ميشه. اينها همهاش مال وا گذاشتن خداست. چرا تو خيال ميكني در خونة خدا به روي همه بازه. به روي همه بازه اما شرط داره. شرطش اينه كه تو خودت قفل نكرده باشي در خانة خدا را. در خانة پروردگار را به روي خودت نبسته باشي. باز بود ولي تو بستي. حالا بايد با يك وسيلهاي بازش كني باز. با همان وسيلهاي كه بستي، بازش كني. حضرت آدم عليه الصلاة و السلام ايشان در بهشت در رحمت پروردگار را البته با كليد به روي خودش بست. دويست سال زحمت كشيد تا اين در را باز كنه. و كليدي كه باز كرد حسين بن علي عليه الصلاة و السلام بود. كه وقتي جبرئيل آمد بند حضرت آدم، به حضرت آدم گفت كه بگو يا حميد بحق محمد، گفت. يا عالي بحق علي، گفت. يا فاطر بحق فاطمه. گفت. يا محسن بحق الحسن، گفت. وقتي كه گفت يا قديم الاحسان بحق الحسين. اين كلمه را كه گفت ديد خودش بدنش لرزيد، روحش يك جلايي پيدا كرد، اشكش جاري شد. بعد جبرئيل نشست گرية حضرت سيد الشهداء را براي او خوند، او گريه كرد. كليدي بود اين گرية بر سيد الشهدا براي اينكه در رحمت پروردگار را دوباره به روي خودش باز كنه. بعله. همين گريه. يك قطره اشك شما اين گاهي ميشه باعث بدبختي دنيا و آخرتتون ميشه. گاهي هم ميشه كه باعث سعادت دنيا و آخرتت ميشه. برو در مقابل يك ظالم و اشك بريز و طمع بهش داشته باش. ببين بدبخت ميشي در دنيا و آخرت يا نه. ولي براي محبوبترين خلق خدا و ناراحتيهايي كه براي اين محبوبترين خلق خدا از طرف مردم رسيده، تو اشك بريز. بر ابي عبد الله الحسين اشك بريز. ببين در روز قيامت دو نفر ميآيند اعمالشون را ميگذارند توي ميزان. ميبينند هيچي اعمال نداره. گناهانش اينطرف، كفة ثوابش هم آنطرف. ديديد گاهي مثلا يك پر كاهي آدم بگذاره توي اين كفة ترازو، يك سنگ ده كيلويي هم بگذاره توي اين كفه. اين اصلا ميره بالا! هيچي. ميگند كه خوب تو كارت ديگه روشنه ديگه. احتياجي به وزن هم نداشت. حالا ما وزن كرديم. بعد يك ملكي ميگه يك چيز سنگيني داره اين شخص. اجازه بديد. صبر كنيد. بروند بياورند. هر چيزي كه داره، هر كالائي كه داره بايد گذاشت توي پلة ترازو. يك قطره اشك بر ابي عبد الله الحسين، ميآيد اين كفة ترازو را ميبره بالا. وسيله است همين يك قطره اشك. هر كس بر حضرت مجتبي مثلا روايت داره گريه بكنه روز قيامت (نامفهوم) فشاري نبينه كه اشكش دربياد. خوب اين وسيله نيست؟ ما آنقدر وسيله داريم. حتي ميآئيم كمكم به چيزهاي عادي. آقا اين لباس شما وسيله است كه شما سرما نخوري. تا اينجا، همة چيزها براي همه كس براي همه چيز وسيله هست. اما ولي خدا و پيغمبر اكرم و ائمة اطهار، فاطمة زهرا وسيله نيست. اگر گفتيد اينها وسيله است، اين شركه!! ببينيد شيطان چقدر دستش قويه، ميتونه كار بكنه. با اينكه خداي تعالي صريحا فرموده و ابتغوا اليه الوسيله. توي يك مجلسي نقل ميكردند كه يك آقايي دعاي توسل خونده بود. دعاي توسل معناش چيه؟ شما معناش را بلديد. ميگيد كه مثلا يا ابا محمد، يا حسن بن علي، ايها المجتبي، يابن رسول الله. يا حجة الله علي خلقه. اينها كه هيچ حرفي تويش نيست. ابا محمد كنية حضرت بوده. حسن بن علي هم بوده. مجتبي هم بوده. تا اينجايش كه ديگه همه متفقند. حجت خدا هم كه بوده. يا حجة الله علي خلقه. يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا. ما طلب شفاعت از تو ميكنيم. ما به تو متوجه شديم. ما به تو اظهار ارادت ميكنيم. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله. تو را وسيله قرار داديم بين خودمون و خداي خودمون. توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا. ما تو را پيش روي خودمون قرار داديم. و قدمناك بين يدي حاجاتنا. ما حاجاتمون را آورديم در خدمت شما. يا وجيه عند الله. اين كجاش با اين حرفهايي كه ما ميزنيم منافات داره. با عقلتون منافات داره. الان يكي از اين شيعيان بايد بگيم كه متأسفانه نفهم. اينهايي كه باصطلاح طبق آنچه كه معروف بود از درسخوندهها بود. نه آقا، شركه. شرك. كجاش شركه؟ كي گفته كه شركه؟ يا وجيها عند الله، اشفع لنا عند الله. تو شفيع ما بشو در نزد خدا. چطور شد قبا و عباي تو تو را گرم ميكنه تو هم اگر نپوشي بيايي سرما ميخوري، اين را وسيلة گرم كردن خودت قرار دادي. اين شرك نيست. طبيب را براي سلامتي خودت وسيله قرار دادي. نميدونم چي بگم، آب را براي رفع تشنگيت وسيله قرار دادي. غذا را براي رفع گرسنگيت وسيله قرار دادي. آنوقت امام مجتبي را ما وسيله قرار داديم براي اينكه حاجاتمون را خدا بده، اون نميده كه، خدا بده. اينجا شرك شد؟ اين شيطونه. شيطون را بشناسيدها. اينجوريه.
بهترين چيزها، اولا اين را بدونيد خداي تعالي بدون وسيله خيلي، من نميخوام اون راه را ببندم. ولي تقريبا نيمه بسته است بر روي اكثر مردم. بدون وسيله خيلي مشكله كه خدا كسي را بپذيره. الا خودش وسيله باشه اون شخص، خودش ولي خدا باشه. و با وسيله ميپذيره. اينطوريه. قضا الله ان يجري الامور الا باسبابها. و اگر ميخواهيد موفق بشيد، در تمام كارهايتون، من نسبت به مراحل مختلف تزكية نفس يك مسائل كلي دارم به همة دوستاني كه اهل تزكية نفس هستند ميگويم كه بعضي از كارها احتياج به گفتن ما نداره. ولي بايد انجام بديد. يكي از آنها اينه كه انسان در تمام مراحل كمالاتش بايد توسل بكنه به خاندان عصمت و طهارت تا آنها دستش را بگيرند و او را به كمالي برسونند. حالا ميخواد در طي برنامههاتون دعاي توسل باشه يا نباشه. توسل كنيد، من از وقتي كه خودم يادمه كه باز در خدمت مرحوم حاج ملا آقاجان بودم تا همين الان. شايد روي منبر لااقل نگفتم. از چيزهايي كه از اذكاري كه هيچوقت از من دست برنداشته و منهم بحمدالله تا تونستم از اون دست برنداشتم توسل به خاندان عصمت و طهارته. بايد توسل داشته باشيد. توسل چيه؟ توسل يك كلمه است. نميخواد بشينيد دعاي توسل بخونيد معنايش را هم نميدونيد. نه. بگيد آقاجان، يا صاحب الزمان، يا رسول الله، يا اميرالمؤمنين، يا هريكيشون، يك يك همهاشون را بگيد. دستم به دامنت. ما را دستگيري كن. يك كلمه. يك كلمه. دستم به دامنت ما خودمون هيچي نداريم از خودمون. خدا ميدونه اگر كسي اين كار را بكنه خيلي كم اشتباه ميكنه، خيلي كم ضرر ميكنه، خيلي كم انحراف پيدا ميكنه. من مكرر گفتم. من وقتي روي منبر مينشينم ميگم خدايا، يا صاحب الزمان، نميگم خدايا، يكي از ائمه كه به قول يك كسي ميگفت كه اين رمزه، رمز كارم را نميگم به كسي! متوسل ميشوم ميگم زبانم را در اختيار شما، يك چيز بگيد كه اين مردم خوششون بياد. نه اينكه خوشتون بياد مثلا تعريفتون را بكنم. نه. يك حرفي بزنم به دردتون بخوره. هميشه هست مگه يك وقت يادم بره. اينجور بايد انسان خودش را وابستة به آنها بدانه، وابستة به ائمة اطهار بدانه. و هيچوقت هم انسان استقلال از اينها پيدا نميكنه. يك جمعيتي يك وقتي پيدا شده بودند، زمان سابق، همان زماني كه ما با مرحوم حاج ملا آقاجان بوديم. در نجف هم بودند و در ايران هم متعدد بودند و در مشهد هم بودند و اينها ميگفتند ما در اوائل خيلي نياز داريم به اين وسيله. ولي كمكم اين وسيله را ديگه نميخواهيم. خودمون كمكم ميشيم مستقل. ديگه احتياجي به ائمة اطهار و قرآن و پيغمبر و اينها نداريم. ولي نه. حاج ملا آقاجان خدا رحمتش كنه ميگفت با فلاني، آدم خوبي بود، حرف نزني. ميگفت با يهودي حرف بزن با اين حرف بزن. گفتم چرا؟ خيال كرديم استادمون با او يك دشمني خاصي داره. يك نظري داره. گفت يهودي تو را از امام زمانت جدا نميكنه، ولي او ميكنه. تا توي بهشت، تا بهشت عدن، آنجا كه هستيمها، بايد واسطه داشته باشيد. بايد خدا بين تو و خدا يك واسطهاي باشه، يك وسيلهاي باشه. هيچ كجا نميشه، هيچ وقت نميشه، هيچ زمان نميشه كه انسان بگه ما ديگه راحت شديم از ائمة اطهار. ما از اين حرفها آنوقتها هم داشتيم. يكي به ما ميگفت ميدونيد شما مثل كي ميمونيد؟ گفتم مثل كي؟ مثل بچهاي كه يك آدم بزرگي ورداشته از اينور جوي ميخواد بگذاره آنور جوي، اين وسط چسبيده (نامفهوم). امام ميخواد تو را ردت كنه، بري طرف خدا. تو اين وسط چسبيدي آقا خودت (نامفهوم). شيطان چه جور حرف ميگذاره توي دهن اينها. گفتم نه تو در مثالت اشتباه كردي. آنها نميخواهند ما را رد كنند. آنها خداي تعالي بهشون فرموده كه تا آخر عمر موجودات و عالم هستي، اختيار همه را بدهند دست شما خاندان عصمت و شما تدبير امور آنها بكنيد. ان علينا حسابهم غيابهم. در زيارت جامعه ميبينيم كه همينطوري دربارة ائمه عليهم الصلاة و السلام ما ميگيم. روز قيامت حسابمون با ائمة اطهاره. اينها با خدا فرقي نميكنند. اينها لسان اللهند. اذن اللهند. وجه اللهند. شما دربارة امام زمانتون ميگيد اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء. اولياء خدا وقتي ميخواهند به خدا متوجه بشوند، به اين وجه الله توجه ميكنند. كه شايد الان براي شماها بغرنج باشه. و واقعا انسان به كمالي ميرسه وقتي كه به مراحل كمالات ميرسه ميبينه كه فرقي نميكنه با امام زمان صحبت كنه يا با خدا. يك مثالي، حالا چون حرفش را زدم يك مثالي بزنم براي شما. يكي ميآد با شما احوالپرسي ميكنه. بعد يك نفر ميپرسه آقا شما با بدن او صحبت كرديد يا با روحش؟ شما چي جواب ميديد؟ با بدنش يا با روحش؟ بدن بمنزلة امام عليه الصلاة و السلامه روح هم بمنزلة خدا. وقتي با علي داري صحبت ميكني با علي بن ابيطالب صحبت كردي يا با خدا؟ عين اين ميمونه. وجه اللهند. يعني صورت خداست. يعني مظهر صفات پروردگاره. خداي تعالي همانطوري كه ما با دستمون اظهار قدرتمون را ميكنيم، خداي تعالي هم با يد الله كه حضرت امير يا هر يك از ائمه هستند اظهار قدرتش را ميكنه. اينها را بفهميم، بشناسيم. معرفتمون را سطحش را ببريم بالا. به يك جائي انسان از نظر سطح كمالات ميرسه كه وقتي ميگه يا علي، فرقي نميكنه خدا را ميگه يا امير المؤمنين. فرقي نميكنه. و واقعا هم فرقي نميكنه. و واقعا از نظر عقل تو فرقي نميكنه. همانطور كه وقتي اسم مرا ميبري ميگي حسن مثلا بدن مرا صدا ميزني يا روح مرا؟ كدوم يكي؟ در عين اينكه دو تا هستند. در عين اينكه خداي تعالي يك عظمتي داره كه اصلا همان حجة ابن الحسن با تمام عظمتش در مقابل خدا ناچيزه. محدود در مقابل نامحدود، مخلوق در مقابل خالق، اصلا چيزي نيست. اما در عين حال خودش خواسته كه اينطوري باشه. فاتقوا اليه الوسيله. اگر ميخواهيد، شما چطور به حضرت رضا عليه الصلاة و السلام اظهار محبت ميكنيد؟ همه ميگند آقا برو هر چه ميتوني به حضرت رضا اظهار محبت بكن تا فلان پول را بهت بدهند. شما چيكار ميكنيد؟ ميرويد توي حرم. در صحن را ميبوسي. كف صحن را ميبوسي. در حرم را ميبوسي. ضريح را ميبوسي. دور ضريح ميگردي. همه جا را ميبوسي و ميآيي. ميگويند نه اينها ضريح بود و در بود و چوب بود و، مرتيكه خيال ميكنه ما اينها را نميفهميم. به ضريح حضرت رسول ميگه هذا حديد. گفتم اينقدر عقلم ميرسه كه اين آهنه. خيال ميكنه من نميفهمم اين آهنه. اين آهن است و خاك است و سنگ است و چوب است و طلا است و نقره. آخه تو، نه تو اظهار محبت به حضرت رضا نكردي. ميشه؟ ما اظهار محبتمون به حضرت رضا همينه. حضرت رضا روح مقدس علي بن موسي الرضا كه هيچوقت، حتي زمان حياتش هم، تازه شما به يك عالم، خود امام عليه الصلاة و السلام وقتي كه ميروي خدمتش انشاء الله مشرف بشيد خدمت حضرت وليعصر شما چطور اظهار محبت ميكنيد؟ دستش را ميبوسيد. دست آقا گوشت و پوست و استخوانه. امام كه اين نيست. اين لباسه روح مقدس امامه.
و ابتغوا اليه الوسيله. هر چيزي كه ارتباطي با خاندان عصمت داره و با خدا داره اينها وسيله ميشه. وسيلة شما ميشه. در حرم، در صحن، ضريح مطهر، گرد و غبار تا جائي كه اون شخص، خيلي عجيبه! مرحوم علامة اميني اين را در كتاب الغدير، كتاب الغدير يك كتابي بوده كه ميخواسته جنبة جهاني داشته باشه. ايشان عليه اهل سنت نوشته بايد نقاط ضعفي نداشته باشه. اين جريان را ايشان در اين كتاب معتبر نقل ميكنه. ميگه كه يك شخصي، يك شخصي دزد راهزن بوده. سابقها زياد بودند. ابوي من نقل ميكرد ميگفت به اين دهنة زيدر كه كاروانها ميرسيدند، ديگه آنجا حملات دزدها شروع ميشد. پنجاه درصد كاروانها را ميدزديدند. خوب. يك عده راهزن بودند. اين هم دزد و راهزن است ظاهرا. ميآيد سر راه زوار سيد الشهدا مينشينه. يك عده زائر حركت كردند بروند براي زيارت حضرت سيد الشهداء عليه الصلاة و السلام. مينشينه. اينها ديرتر ميآيند اينهم خوابش ميبره. در عالم رؤيا ميبينه كه قيامت برپاست و اين آقا را هم بعنوان دزد ملائكة غلاظ و شداد گرفتهاند و دارند بطرف جهنم ميبرندش. ميرسند نزديك جهنم، اين خودش داره ميبينه، آتش ميره عقب. هر چي ميبرندش آتش هم ميره عقبتر. يك دفعه يك صدايي از توي آتش درآمد كه من چطور اين را بسوزانم و حال آنكه خاك كف پاي اسب زوار سيد الشهداء رويش نشسته. ظاهرا اين همانطور كه خواب بوده، كاروان رفته غبار نشسته روي اين. من چطور اين را بسوزونم. از خواب ميپره. ميبينه بعله كاروان رفته و خاك هم روي اين بدنش نشسته و، خدا بخواد يكي را بيدار كنه اينجوري بيدارش ميكنه. ميزنه توي سر خودش. آقا خاك كف پاي اسب زوار سيد الشهداء وسيله ميشه كه آتش جهنم يكي را نسوزانه. ما هر چي داريم از طريق وسيله دارم اصلا. از خواب پا ميشه. گريه كنان ميره كنار قبر ابي عبد الله الحسين و اظهار ارادتي ميكنه و يك شعري ميگه. يك شاعري هم شعرهاي خوبي گفته بوده. هر دوشون را ميآورند. حضرت سيد الشهداء به اين آقاي دزد سابقي كه شعر در مدح سيد الشهداء گفته يك صلة بزرگتري ميده. آن شاعر بيخودي گلهمند ميشه. حضرت ميفرمايد اين مهمانه، تازه. اين معناي وسيله است.
بخدا قسم آقايون، اين اعتقاد منه. حالا شماها خودتون ميدونيد. من نميخوام تحميل كنم اعتقادم را به شما. ولي اگر يك خوردهاي چشم دلتون را باز كنيد، يك خوردهاي به فكر باشيد. متوجه ميشيد كه اين اعتقاد بيجا نيست. بخدا قسم يك ذره خاك صحن حرم، صحن حضرت رضا عليه الصلاة و السلامها، از صد تا داروي قوي كه اگر داروي سرطان كشف بشهها، قوي، سرطان، بهتر شفا ميده. اين عقيدة منه. حالا آقاي جلالي بلند شد من يكدفعه چشمم به ايشان افتاد. (نامفهوم) آن بچه را بردند، خاك ضريح را يك ذره روي چشمش ماليدند، گفتند چشمهايت را بگذار روي هم تا شفا پيدا نكردي چشمهايت را باز نكن. اون محمد آقا، شايد اينجا باشند؟ هست. هر شب هم ميبينيم چشمهاي نرگسيش. بعله. اين را ديگه خود ايشان گفت ديگه. گواه شاهد راستين و راستين باشد. (نامفهوم) اينهم لطف خود حضرت رضا صلواة الله عليه. خوب. كدوم دارويي ميخواسته اين را معالجهاش كنه، كدوم عمل ميخواسته اين را معالجهاش كنه؟ نميگم به دارو و دوا و اينها رو نياريد. يك چيزهايي طبيعي هست، يك مسائلي هست، اينها خودش هم وسيله است. شما فكر نكنيد كه دارو مثلا ديگه از دائرة الهي خارجه. اينها هم وسيله است. خدا شفا را توي دارو گذاشته. خداي تعالي توي، منتهي يك مسئلة ايمان و اعتقادي هم هست. دو تا راهه. ايمانت را تقويت بكن، ببين چي ميبيني.
بهرحال اميدواريم كه من زياد از معجزات روي منبر صحبت نميكنم. چون معجزاتي كه بيشتر چشم ما را پر ميكنه راجع به جنبههاي جسماني و بدن و كور شفا دادن و سرطان شفا دادن و اينهاست. ولي آني كه ارزش داره كه كار خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلامه، شفاي روح ما هستند. طبيب روح ما هستند. ميگند هر چي بدنت هر طور ميخواد بشه، بشه. روحت سالم باشه. يك شخصي آمد خدمت حضرت صادق صلواة الله عليه عرض كرد آقا من فقيرم، چه هستم چه هستم چه هستم. همه را هم راست ميگفت. حضرت گفت تو خيلي ثروتمندي. گفت نه. خيال كرد حضرت باور نكردند. حضرت فرمودند اگر ولايت ما را بخواهند ازت بگيرند و تمام دنيا را بهت بدهند عوض ميكني؟ گفت نه! رفت. آقا ولايت معناش همينه كه ما آنچه كه مرتبط به خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام هست اينها را وسيلة بين خودمون و ذات مقدس پروردگار بدونيم.
خوب يكي از وسائل بسيار قوي، بسيار قوي كه ديگه بايد بهش خيلي توجه كرد. حتي باب الحوائج معروف شده كه همة ائمه عليهم السلام باب الحوائجند. ولي ايشان معروفند و در موقعيتي حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام واقع شدهاند كه بايد اين اسم رويشون بگذاريد. چون تعرف الاشياء باضدادها. هميشه هر چيزي با ضدش شناخته ميشه. اهل سنت يك امام دارند كه اسمش امام اعظمه. كه يقينا بيشتر از حضرت موسي بن جعفر اين امام اعظم طرفدار داره. بين مرقد حضرت موسي بن جعفر و قبر ابو حنيفه شايد پانصد متر بيشتر فاصله نباشه. من با دوستي داشتيم ميرفتيم آنجا. شب جمعهاي بود ديدم درش بسته است. گفتم به حسب تصادف، به دوستم ميگفتم، اگر يك نفر بنا بوده به وسائل طبيعي قرضش ادا بشه ميآمد اينجا و متوسل ميشد، و ميگفت من رفتم به قبر ابوحنيفه متوسل شدم و قرضم ادا شد، اين جور بود الان اقلا هفت هشت نفري ميآمدند. شايد قرض آنها هم ادا بشه. معلومه خداي تعالي جلو را ميگيره. اگر هم بناست قرضش ادا بشه نميگذاره كه، آقا شب جمعه است در حرم در مقبرة ايشان بسته شد، بسته بود. ما گفتيم ميخواهيم داخل را ببينيم. رفتند با زحمت آن كليد دار را آوردند. در را باز كرد ما تويش را نگاه كرديم و آمديم بيرون. اما حضرت موسي ابن جعفر، عين حرم حضرت علين بن موسي الرضا. مردم ميرن حاجت ميگيرند. عربها رسمشون است وقتي كه حاجتشون برآورده ميشه يك مقدار نقل ميخورند مييارن توي حرم ميپاشند. كه دائما كف حرم پر از نقله. اين قدر حاجت ميده. باب الحوائج. اون رفت و آمد، اون آمد و شد. اون اظهار علاقه و حال اين كه در دوران زندگي حضرت موسي ابن جعفر يا محجور بوده و يا هم كنار بوده يا در زندانها به سر ميبره وقتي هم كه بدن مقدسش را آوردند در خونهاش، شنيديد با اون وضع. اما ابو حنيفه اين طوري نبود. و لذا خدايا تو ميدوني كه ما يعين لااقل اين جمع معتقدند كه وجود مقدس باب الحوائج موسي ابن جعفر وسيلة بسيار قوي است كه ميتواند از تو رحمتت را براي ما دريافت كنه به ما عنايت كنه. ما چيزي نميخواييم. نميگيم خودشون اين كارها را ميكنند، ميگيرند و ميدن. لذا امشب متوسل به اين بزرگوار بشيم. چراغها را خاموش كنيد حال توجهي داشته باشيد. السلام علي معذب في قعر السجود. سلام ما بر اون آقايي كه در زندان تاريك معذب بود. السلام علي معذب في قعر و ظلم يحمل من الي، براي اين كه شيعيان متوجه نشن امامشون كجاست. هر روز يا هر چند مدت يك مرتبه از زنداني به زندان ديگر موسي ابن جعفر را منتقل ميكردند. بعضي از اين زندانبانها تا حدي انسان بودند، نسبت به آقا احترام ميكردند. اونقدر فشار آورد روي آقا كه من اونچه نوشتهاند نميخوام بخونم، نخواهم گفت. كه چقدر اذيت و آزار روي موسي ابن جعفر آورد.
آنقدر اين زندان تاريك بود كه حضرت اوقات نمازش را با خواندن قرآن و خواندن نمازها متوجه ميشد به صورت ظاهر. اونقدر اذيت شد. حالا اين دعاها البته براي موسي ابن جعفر در اثر فشار و ناراحتي نبود كه بعضي بيان ميكنند. اجمالا اين مطالب را ميفرمود. يامخلف به من و رحم اي خدايي كه طفل را از رحم مادر نجات ميدي. من فكر ميكنم اونقدر اين زندان تاريك بوده، اين قدر اين سلول تنگ بوده كه يك چنين تشبيهي موسي ابن جعفر راجع به زندان هارون الرشيد كرد. خلصني من افضل الهارون، يك عده آمده بودند براي پيدا كردن امامشون در بغداد. از اين سؤال كردند، از اون سؤال كردند، بالاخره رسيدند كنار زندان موسي ابن جعفر. از زندابان سؤال كردند آيا آقاي ما در اين زندان به سر ميبره؟ گفت بلي ولي الان او از زندان آزاد ميشه. خوشحال شدند. اونطوري كه نقل شده، ايستاده بودند ببينند آقاشون چطور از زندان آزاد، ميگه يك وقت در زندان باز شد. جنازهاي روي دوش چهار نفر يك نفر هم صدا ميزند هذا امام الربذه. آي آقامون موسي بن جعفر همة حوائجي كه در اين ماه مبارك رمضان كه در ضمن دعاها چه در ضمن قرآن به سر گرفتنها و چه در گوشه و كنار خدايا از تو خواستيم هماني كه از تو خواستيم به آبروي آقامون موسي ابن جعفر به ما مرحمت بفرما. (الهي آمين).
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.