نوشتهها
۲۹ ربیع الثانی ۱۴۲۴ قمری – ۹ تیر ۱۳۸۲ شمسی – جلسه بیست و هفتم اعتقادات
/۰ دیدگاه /در متن سخنرانی ها/توسط مدیریت سایت
@ متن سخنرانی ۲۹ ربیع الثانی ۱۴۲۴ مصادف با ۹ تیر ۱۳۸۲ و ۳۰ ژوئن ۲۰۰۳
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِ اللهِ رُوحِی وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲-عبارت قرآنی آغازین(ق/۱۹)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَجَاءتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ»([۱])
۳- در برزخ سیر نزولی برای هیچ گروه از افراد بشر نیست و بلکه سیر روحی صعودی دارند
موضوع بحثِ ما در هفتههای گذشته دربارهی عالَم برزخ و سَکرات مرگ و چیزی که انسان بالاخره دیر یا زود به آن خواهد رسید و باید حتماً انسان بداند که بعد از این عالم چه بر سرش خواهد آمد که مقداری و بلکه تقریباً آنچه گفتنی بود عرض کردم، مسائل بسیاری عالم برزخ دارد که جزئیاتی است که اگر بخواهم همهی آنها را توضیح بدهم مجالسمان و بحثمان به درازا میکشد ولی چند جمله این هفته دربارهی افرادِ مختلفی که در آن عالم مسائلی دارند عرض میکنم. اوّل چون حقیقت اولیای خدا را نمیدانیم و معرفتِ به مقام مقدّس آنها نداریم گاهی سؤال میشود که آیا در بهشت برزخی، بهشتِ آسمان چهارم آیا افراد ممکن است معصیت بکنند یا خیر؟ و یا از آن مقام رفیعی که دارند تنزّل کنند و به مقام دیگری منتقل شوند یا خیر؟
۴- انبیاء دردنیا معصوم بودهاند و در بهشت برزخی بدلیل فزونی معرفتشان بطریق اولی اینچنین هستند
در این باره عرض میکنم انبیاء که یک دسته از اینها هستند در دنیا هم که بودند معصوم بودند و به هیچ وجه گناه نمیکردند تا جایی که ما به آنها اعتماد کردیم؛ یعنی علاوه بر آنچه گناه نمیکردند، سهو و نسیان و اشتباه هم نداشتند و حجّت بودند برای ما، ما به آنها به دیدن، یعنی با چشم اینکه اینها نمایندهی معصوم پروردگارند نگاه میکردیم، اگر گاهی یک اشتباهی یا ترکِاولایی داشتند آنها آن قدر طلب عفو از پروردگارشان میکردند که شاید ما مردم برای گناهانِ کبیره آن قدر طلب عفو نکنیم. طبق دلایل زیادی حضرت آدم یک ترکِ اولی یا نهایتاً یک کار مکروه در بهشت انجام داد، دویست سال طبق احادیث اشک ریخت و توبه کرد و عاقبت با وساطت خمسه طیّبه علیهمالسلامو بالاخص حضرت ابیعبداللّه الحسین توبهاش قبول شد؛ انبیاء عظام که یک دسته از این پنج دسته هستند این طور بودند، در عالَم برزخ و بهشت برزخی در آنجا که معارفشان بالاتر رفته،
Cحفظ معصومیت اولیاء الهی به واسطهی سلب اختیارشان نیست بلکه به سبب معرفتشان به حقایق است
در آنجا که حقایق بهتر برایشان روشن شده، طبعاً اهل گناه نیستند و به هیچ وجه برایشان ممکنِ طبیعی نیست که گناه بکنند، نه اینکه اختیار نداشته باشند، اختیار گناه کردن دارند امّا حقیقت گناه را درک میکنند، گناه مثل زهر مُهلکی است که اگر انسان در مقابلش یک زهرِ مهلکی باشد، یک نجاست متعفّنی باشد به هیچ وجه دست دراز نمیکند که آن را بخورد و یا بیاشامد، برای انبیاء هم گناه همینطور است. لذا مطمئناً، یقیناً، انبیاء عظام گناه نمیکردند و در عالم برزخ به طریق اولی گناه نمیکنند، همینطور صدّیقین و صالحین.
۵- صدیقین یعنی آنان که با خدای تعالی در راستی و صداقت کامل هستند را بهتر بشناسیم
صدّیقین؛ کسانی هستند که با خدای تعالی راست و درست و صداقت کامل دارند، شیطان و دستوراتِ شیطانی را با دستورات خدا و الهاماتِ پروردگار مخلوط نمیکنند، خدا در قرآن مجید دربارهی بندگانش آنهایی که هنوز شاید به مقام صدّیقین و صالحین نرسیدهاند و تنها دورهی تزکیهی نفس را گذراندهاند، دربارهی آنها میفرماید: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»([۲]) ای شیطان! تو بر بندگانِ من تسلّط پیدا نمیکنی؛ یعنی خدای تعالی وقتی که این جمله را میفرماید قطعی است، یقینی است، این دسته همین دستهای هستند که مطیع خدا و رسول خدایند که آنها با صدیقین و صالحیناند و آنها با اینها همراه میشوند،
Cصدیقین کسانی هستند که آنچه خدا میخواهد همان را در دل دارند
خود صدیقین آنهایی که هر چه در دل دارند همانی است که خدا میخواهد، این قلبشان را آنچنان تمیز کردهاند، آن چنان پاکیزه کردهاند که سر و سوزنی صفات رذیله در آنها وجود ندارد، اگر شما بخواهید یک دوستی را، یک شخصیّتی را مهمان کنید، میبرید ظرف غذایی که میخواهید برای او قرار بدهید آن قدر تمیزش میکنید که مبادا یک سر سوزن کثافت در این ظرف باشد؛ انسان دلش ظرفِ معرفت و حکمت پروردگار است، در این ظرف اگر یک سر سوزن صفات رذیله، صفات رذیله هم منحصر به کبر و حسد و این گونه صفات رذیلهی درشت نیست، گاهی میشود شیطان میآید انسان را وسوسه میکند که فلان گناه اشکالی ندارد و خدای تعالی این را از تو گذشته، هر چه انسان با خدای تعالی صمیمیتر میشود، صداقتش با خدا بیشتر میشود، این علامت است که عرض میکنم، به مرحلهی صدّیقین اگر بخواهد برسد باید اطاعتش از خدای تعالی بیشتر باشد.
Cصدیقین باخدای تعالی مکر نمیکنند
یکی از بزرگان از اولیای خدا را از او سؤال کردند که شما از کجا به این مقام رفیع رسیدید؟ فرمود: برای ما “احکام خمسه” نبود، احکام خمسه میدانید چیه؟ احکام خمسه حرام است و واجب است و مکروه است و مستحب و مباح، به پنج قسم احکام اسلام تقسیم میشود، این آقا فرمودند که برای ما احکام خمسه نبود، ما هر چیزی را که میدانستیم خدا دوست دارد مثل واجب با آن روبرو میشدیم، آقایان! این مطلب خیلی مهم است، «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»([۳])، با خدا مکر نکنید، با خدای تعالی به یک نحوهای برخورد نکنید که سر خودتان را بخواهید کلاه بگذارید و سر خدا را هم، خدا اگر بخواهد پنهانکاری بکند که معنی مکر پنهانکاری است به ضرر کسی، آنچنان به زمینتان میزند اگر دوستتان داشته باشد، آنچنان برشکستتان میکند اگر دوستتان داشته باشد، آنچنان با خاک یکسانتان میکند در این دنیا، اگر دوستتان داشته باشد، این جمله را تکرار میکنم، افرادی هستند که خدا نمیخواهد تربیتشان کنند، افرادی هستند که خدای تعالی نمیخواهد دیگر اینها روی خوشی را در عالم ببینید و جای آنها جهنّم است، «أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»([۴])، اینها را خدا به حال خودشان وا میگذارد و اولیائش هم عذابشان در این دنیا نمیکند
Cگناه و لغزش مؤمن، نشانهی عدم صداقت او است و مکر با پروردگار میباشد
ولی اینهایی که گاهی گناه میکنند، خدا میخواهد روز قیامت اینها نسبت به پروردگار مشکلی نداشته باشند حالا در قیامت این بحثها را عرض میکنیم در بحث قیامت. در قیامت انسان مشکلی نداشته باشد، توی همین دنیا عذاب میکنند، توی همین دنیا مشکل ایجاد میکند، اگر دوستتان داشته باشد، چرا؟ برای اینکه او ربّالعالمین است، مربّی است، تربیتتان باید بکند و میخواهد تربیتتان کند؛ لذا اگر دوستتان داشته باشد، حضرت یوسف را دوست داشت خدا، وقتی که به دو صاحب و دو رفیق زندانیش که با آن حضرت همسلولی بودند گفت: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»([۵])، وقتی رفتی پیش آن عزیز، آن عزیز مصر من را یاد کن، آنها یادشان رفته است از من، هفت سال است توی زندانم، نه محاکمهای، نه دادگاهی، نه زندانی برایم بریدهاند، همین جور ماندم اینجا، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»، این کار از نظر ماها خیلی بد نیست، شما توی زندان خداینکرده فراموش شده باشید یک نفر هم میخواهد برود میخواهد وزیر بشود، به او میگوید: آقا! یک چیزی آنجا بگو، اسم ما را ببر، امّا خدا از یوسف توقّع ندارد، میخواهد یوسف را پیغمبر بسازد، ماها را نمیخواست پیغمبر بسازد، اگر خواست جزء صدیقین و صالحین که در ردیف انبیاء هستند بشوید شاید، والاّ میخواهد خدا شما را یک شیعه علی بن ابیطالب که وقتی وارد قیامت میشوید با علی باشید، حالا نه از آن خصّیصین، نه از خواصّ، بلکه در آن صفی که علی در جلوی آن صف هست شما هم در آن عقبها در آن راه حرکت کنید، «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»([۶])، روز قیامت هر کسی را با امامش به طرف حساب دعوت میکنند شما با امامتان باشید والاّ یک عدّه هستند که خدا اینها را واشان گذاشته، نه مریض میشوند، نه بیپول میشوند، اصلاً خدا نمیخواهد تربیتشان کند، باشد که مثل حیوانات بچرنند و بخورنند و بخوابانند،
Cصدیقین دردنیای پست با خدا صداقت نشان دادهاند و لذا در بهشت برزخی بطریق اولی اینچنین خواهند بود
یک عدّه هم جزء صدیقینند، این دلشان را پاک کردند، دلتان را پاک کنید، با خدا مکر نکنیم، با خدای تعالی دوروئی نکنیم، جزء صدیقین باشیم، در کارمان صَدیق و صدّیق باشیم، در عبادتمان، در تمام حرکات و سکناتمان صحیح عمل کنیم، با زن و بچّهمان صحیح عمل کنیم، تا آنها هم یاد بگیرند، مثل شما جزء صالحین و صدیقین باشند. یک عدّه اینطوریند، اینها هم که چون دلشان پاک است، قلبشان پاک است، کارشان پاک است، اعمالشان پاک است، اینها هم محال است که در دنیای پُر از کثافت پاک خودشان را نگه داشتند، در عالم برزخ آن هم در بهشت برزخی آلودگی پیدا کنند پس اینها هم راحت.
۶- معرفت به مقام شهید انسان را متوجه منزلت آنان در عالم برزخ مینماید
شهداء؛ من دربارهی شهید صحبت کردهام باز هم برایتان عرض کنم، شهید آن کسی است که هر چه دارد در راه خدا میدهد، یک جان دارد، جانش، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ»([۷])، خدا خریده، او هم فروخته، از توی خانه حرکت کرده میگوید: به امر امامم یا به امر پیغمبرم، یا نهایتاً به امر مرجع تقلیدم میروم در جبهه جنگ کنم تا بتوانم نمیگذارم کشته بشوم، ولی اگر کشته شدم، برای خدا جان ناقابلم را خواهم داد، این شهید، این شهید تا شهادتش شروع شد، اصلاً کلمهی شهید میدانید یعنی چه؟ یعنی ناظر، یعنی کسی که دارد نگاه میکند، کسی که همه چیز را میبیند، کسی که آینده و همهی مسائل عالم برزخ و حقایق و همه چیز برایش روشن است، او چون جانش را در راه خدا داده، حیاتش را؛ یک جوان بیست سالهای را من میشناختم، خدا میداند یک پارچه معنویّت، این حرکت کرد آمد پیش من، گفت غسل هم دارد، غسل شهادت، گفتم: مگر تو میروی شهید بشوی؟ گفت: نه، تو مگر آنجا میروی که کشته بشوی؟ گفت: شاید کشته بشوم، گفتم: غسلی ندارد، حالا برو ببینیم چی میشود و رفت و شهید هم شد و خدا رحمتش کند، این شخص خوب انسان میبیند از توی خانه حرکت کرده با یک صداقتی، با یک پاکی عجیبی، این را خدای تعالی، اینجا کار خدا است، زحمت صالحین و صدیقین و مطیعین خدا و پیغمبر را این شخص ندارد، ممکن است تا همین دیروز فاسق بوده، گناه و معصیت میکرده، صفات رذیله سر تا پایش را گرفته امّا این یک کارش آن قدر ارزش دارد پیش خدا، که خدا یکدفعه مثل اینکه یک نفری که سرتاپا کثیف است بکنند او را توی یک حوض آبی، خوب بشویند او را، آن هم خدا شستشویش بدهد، آن هم ملائکه شستشوش میدهند، حنظله یک شخصی بود این در رکاب پیغمبراکرم شهید شد، جُنب بود، شب زفافش بود، رفت دید اگر برود غسل بکند ممکن است پیغمبراکرم و اصحابش بروند، رفت، همین جور رفت، آدمِ جُنبِ بیوضویِ این طوری را «حنظله غسیل الملائکه» اسم گذاشتهاند، ملائکه فوراً آمدند حتّی بدنش که آلوده نباشد غسلش دادند، او را پاکش کردند، او را جزء بهترین شهداء قرارش دادند و جزء شهدای واقعی شد و روایت دربارهاش هست، دربارهی اصحاب سیّدالشهداء یک همچین چیزهایی داریم؛ حرّ بن زیاد ریاحی تا یک روز قبلش یک آدمِ بسیار، حالا بعضیها میگویند نگویید بد، چون دیگر ما آن قبلش را میگوییم، کاری کرد که شاید همهی گرفتاریهای ابیعبداللّه الحسین مربوط به کار او بود، امّا یک مرحله، قدم برداشت گفت: من خودم را بین بهشت و جهنّم دارم احساس میکنم، دید یک لحظه تصمیم گرفت، آقایان! به خدا قسم رسیدن به خدا و رسیدن به حقایق، یک لحظه، یک نیم قدم بیشتر زحمت ندارد، یک لحظه تصمیم گرفت به خدا قسم من جهنّم را بر بهشت ترجیح نمیدهم، لذا آمد خدمت ابیعبداللّه الحسین، اینها یک نمونههایی است که در دنیا به ما نشان دادند که خدا را بشناسیم، ائمّهی اطهار را بشناسیم، حضرت برویش نیاورد که تو با من چه کردی، بیا عزیزم، بیا توی خیمه پذیراییات کنم، بیا خستگیات را بگیر، نه آقا خجالت میکشم، خودش اظهار کرد، ببینید یک همچین حالتی شهید دارد، آن البته یک مسألهای است که نصیب هر کس نمیشود این توفیق، شاید نصیب یک عدّه خاصی بشود که آنها میآیند خوب یک قدمی برمیدارند، یک موقعیّتی پیش میآید، «انشاءاللّه» همهتان این دعای «اَللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ»([۸])را بخوانید، انشاءاللّه آقا تشریف میآورد، در رکاب امام معصومتان که بهترین وضع شهادت است که اگر این طوری شهادت پیش بیاید همانی است که من عرض میکنم، حرکت میکنید، میروید، «کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ»([۹])، اگر موفّق به شهادت شدید، تمام صفاتِ رذیلهتان از بین میرود، مقامتان بالا میرود، دربارهی آنهایی که در عالم برزخ روزی میخورند نزد پروردگارشان، ما از آیهای که مربوطِ به شهداء است استفاده میکنیم، نمیشود یک عدّه باشند، شهداء غذا بخورند، حضرت عیسی غذا بخورد، این عدّه صالحین و صدیقینی که با آنها هستند اینها غذا نخورند، خدا دربارهی اینها میفرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ»، روح توی بدنشان است، «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»([۱۰])، اگر میبینید اجسادشان، استخوانشان بعد از چند سال پیدا میشود آنها دیگر به این لباس کهنه و پاره و پوره باصطلاح ما توجّه ندارند، یک لباس فاخری میپوشانند آنها را،
۷- گاهی اولیاء خدا پس از فوت با جسم برزخی به دنیا سری میزنند
که با همان لباس گاهی توی دنیا آمدند بعضیها، من یک عکسی دیدم، جناب آقای رفیعی در مجلس تشریف دارند ایشان هم دیدند، یک شخصی برایش، شهید شده بود، یک شخصی، جوانی بود برایش فاتحه گرفته بودند، توی عکسهایی که گرفته بودند همه جا او هم بود، خود آن کسی که برایش فاتحه گرفتند، عکسها را آوردند پیش من، حالا در مجلس ندیدند یا غافل بودند نمیدانم ولی عکس گرفته بودند، خیلی عجیب است، اینها میآیند توی دنیا یعنی هر پنج دسته، اینها با مردم دنیا، به یک مادر شهیدی گفتم: تو نترس، پسرت میآید، گفتم: نمیترسی؟ گفت: چرا، گفتم: او هم دلیلی ندارد که ننهاش را بترساند، واقعاً اینطور است هیچ دلیلی ندارد، گفت: آخر یک شب خوابش را دیدم، وقتی بیدار شدم بدنم داشت میلرزید، خوب، تو نترس، شهداء میآیند، صدیقین میآیند، گاهی مخفیانه یعنی ناشناس میآیند، کمکهایی میکنند، فکر نکنید اینها یکی از مسائلی است که من از خودم در آوردم، نه، روایاتِ فراوانی در این زمینه هست، آمدند، من اگر بخواهم روایاتش را برایتان نقل کنم شاید چند مجلس باید این مطالب را نقل کنم،
۸- گاهی اولیاء خدا پس از دنیا تخلیه روح میکنند و به دنیا سری میزنند
تخلیه روح میکنند، به دنیا میآیند، در وادی السلام جمع میشوند، علی بن ابیطالب با کمیل ایستاده بودند، میگوید: دیدم آقا دارد همینجور، یکسره احوالپرسی حال شما چطور است، مثلاً دارند صحبت میکند، یک ساعت ما هم وایستادیم، ما، یک کسی رفته بود حرم، یک نفری رفته بود حرم، خوب او حالی داشت، این آقا حال نداشت، میگفت: پدر ما را این آقا در آورد توی حرم، بس که وایستاد روبروی ضریح، اینجوری میشود آقا دارد صحبت میکند، حرف میزند، گرم گرفته حالا چی میگویند من نمیدانم، چون احوالپرسی من از قول خودم گفتم، والاّ احوال همه را حضرت میدانست، میگوید خسته شدم، البته خودش میخواسته بنشیند گفته آقا اول بنشینند تا من هم بنشینم، عبایم را پهن کردم، آقا بفرمایید بنشینید، از این کلام امام پیدا است که او خودش میخواسته بنشیند، فرمود که اگر میفهمیدی من با کی دارم صحبت میکنم، انبیاء، شهداء، صدیقین، صالحین، کسانی که بندهی خدا و مطیع خدا هستند من دارم صحبت میکنم، انسان دوستش را وقتی میبیند سرپا، میگوید حالا ما سرپا هستیم میرویم یک گوشهای بنشینیم، خسته بشویم، این حرفها را نمیفهمد، نه اینکه حضرت امیر نه نمیفهمید این جمله را هم من به شما توی پرانتز به شما عرض کنم، حتّی تیر را وقتی از پای علی بن ابیطالب کشیدند نگویید: حضرت نفهمید، نسبت نافهمی به امام ندهید، تیر را کشیدند خیلی هم فهمید، ولی در مقابل پروردگاری ایستاده بود که به روی خودش نمیآورد، آخر فرق است بین اینکه نفهمیم، خوب هر کس نفهمد که تیر را از پایش میکشند حالا به هر دلیلی، فضیلتی ندارد، امّا یک وقت هستش که نه امام است، از همهی ذرّات عالم وجود مطّلع است، تیر را کشیدند، حضرت آن قدر محو ذات مقدّس پروردگار بود که به روی خودش نیاورد، کمیل میگوید که من فهمیدم که ارواحِ مؤمنیناند، ارواح اولیای خدا هستند که اینجا جمع شدند، حتماً تخلیه روح کردند آمدند، برایشان تخلیه روح، حالا برای ما زحمت دارد، ما نمیخواهیم دنبال این کارها برویم شاید از هدف عقب بمانیم، والاّ آن یک کار عادی و معمولیشان است، با بدن میآیند، با تخلیه روح میآیند، افرادی را من میشناسم، عرض کردم قصّههایش را بخواهم نقل کنم طول میکشد، افرادی را من میشناسم بعد از فوت پدر، مادر، فرزند، مخصوصاً مادر نسبت به فرزندش، همان شب اوّل میگوید: دیدم پسرم وارد شد، کجا بودی؟ میگفت: تا غافل بودم که این فوت شده یا شهید شده، من فکر میکردم که پسرم آمده توی خانه دیگر، یک دفعه متوجّه میشدم که ایشان مثلاً فوت شده، یا شهید شده. آن قدر صالحین و صدیقین و انبیاء و شهداء و حتّی کسانی که به آنجا راه پیدا کردهاند ولو اینکه هنوز به مقام صدیقین و صالحین و شهداء و انبیاء نرسیدهاند فقط مطیع خدا بودند، به مرحلهی عبودیّت و بندگی لااقل خودشان را رساندهاند،
۹- روح اولیاء خدا پس از دنیا آزاد است و میتواند معین باشد لذا از آنها چه در سر قبرشان و یا هر جای دیگر حاجت باید گرفت
اینها در آنجا همه کار میتوانند بکنند، همه کار، لذا، از آنها حاجت بخواهید، لذا اگر سر قبرشان، چون قبر نشانی است از آنها که ره گم نشود، اگر سر قبرشان رفتید حاجت بخواهید، گاهی میشود اینها از ائمّهی علیهم السلامنه اینکه قُربشان به خدا بیشتر باشد، اینها بهتر حاجت انسان را میدهند، گاهی میشود، از اینها حاجت بخواهید، اینها کمکتان بشوند، برای یک بندهی صالح خدا که میخواهد برسد به مقام صالحین و صدیقین، یک ارواحی باید کمکشان بکند، میروید سر مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی با اینکه سه پشت یا چهار پشت با امام فاصله دارد ولی چون از علماء بوده، در صراط مستقیم بوده، میروید آنجا حاجت میخواهید، طبیعی، فطرتتان میگوید: از آقا حاجت بخواه و حاجت میخواهید اگر حاجتی را برنمیآورد، این قدر حرمش شلوغ نبود. من یک وقتی سر قبر یکی از ائمّهی کفر که خیلیها پیرو او هستند رفته بودم، من به رفیقم گفتم: شب جمعه بود احدی آنجا نبود در هم بسته بود، به رفیق گفتم اگر به حسب تصادف این آقا یک حاجتی به یک نفر داده بود، یعنی امروز بنا است قرض شما ادا بشود، صبح اتفاقاً رفتید از کنار قبر این علیهما علیه رد شدید گفتید: حاجت من را بده، مثلاً روی اعتقادی که آن شخص مثلاً داشته باشد و خوب قرضش هم ادا شده، این میآمد به دیگران میگفت هفت و هشت نفر میآورد، پای آن هفت و هشت نفر، هفت و هشت نفر شلوغ میشد اینجا، نه اینکه شب جمعه دنبال کلیددار حرم، حرم که البتّه چه عرض کنم، کلیددار رفتیم پیدایش کردیم، با زحمت در را باز کنید، این هم خوشحال که یک زائری آمده، ما هم رفتیم آنجا یک جوری حرکاتی کردیم که اصلاً احتمال نمیداد که ما خوشمان آمده از اینجا، فقط آمدیم اینجا، این همه ازدحام، حالا حاجت تو را حضرت صلاح ندانسته بده، حاجت او را ولی خوب داده، در شب یازدهم ذیقعده چند سال قبل ۲۱ نفر مریضی که کنار قبر حضرت رضا صلواتاللّه علیهآورده بودند همه را حضرت شفا داد، حالا بیست و یک نفر نه، بیست نفر، بیست نفر نه، ده نفر، یک نفر، بالاخره یک کاری شده، این همه مردم به هم ریختند و چه میکنند، گفت که: بیهوده سخن به این درازی نمیشود. از اولیای خدا حاجت بخواهید، اینها کمک شما هستند، فکر نکنید مُرد، فلان ولیّ خدا مُرد، من نمیخواهم بعضی از حرفها را بزنم، متأسفانه با کمال تأسف من یک وقتی رفتم کنار قبر مرحوم حاج ملاآقاجان، از او عذرخواهی کردم که من سبب شدم به تو فحش بدهند، تعریف کردیم، یک آقای حسودی به ایشان جسارت کرده، نه بابام این بیخود میگوید فلانی میخواسته من را خراب کند، بیخود میگوید او یک الواتی بوده توی چه، فلان، من از او عذرخواهی کردم گفتم: دیگر هم تعریفت را نمیکنم، ولی بعد از چهل و چند سال میتوانید از دوستانتان سؤال کنید الان دارد حاجت میدهد، میروند آنجا سر قبرش حاجت میگیرند، نه او، ابنبابوبه، یکی از علما بوده سیّد هم نبوده، نه او، مرحوم مجلسی الان شما بروید در اصفهان کنار قبرش ببینید چه خبر است؟ تازه قبر مطهرش را ساختهاند یک شخصی که بعضی از چه عرض کنم، نمیدانم چی بگویم که جسارت میکند به او و او را یک شخصِ درباری میداند، مردم دارند میروند حاجت میگیرند. خدا همهی ما را هدایت کند. علماء، بزرگان، اولیای خدا، حالا من نمیگویم همه، همه اینهایی که مردم فکر میکنند از اولیای خدا هستند از اولیای خدا باشند، ولی هستند، کرامات زیادی اینها دارند، امامزادهها کرامات زیادی دارند،
۱۰- برای انبیاء، صالحین، صدیقین و شهداء ابدًا تنزلی نخواهد بود
صالحین، صدیقین، انبیاء، شهداء، این چهار دسته که اصلاً محال است نه اینکه اختیار نداشته باشند، محال است که در عالم برزخ که به حقیقت بیشتری رسیدهاند گناه بکنند یا تنزّل بکنند، اینهایی هم که مطیع خدا و پیغمبرند، «کُنْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا»([۱۱])، در راه راست آقایان! قرار بگیرند، به سوی خدا حرکت کنید، افکار و سلیقهها و آن چه که به ذهنتان میآید اینها را ول کنید، هر چه خدا و پیغمبر فرمودهاند همان راه راست است و صراط مستقیم است، در همان راه حرکت کنید، کسی که آمده، ببینید خدا نمیگوید کسی که من را دوست داشته باشد، چون دوستی برای هر کسی، هر شخصی لیاقت ندارد دوست خدا باشد، نمیفرماید که مثلاً کسی که مثلا فرض کنید جهاد در راه خدا، ریاضتهای شرعی کشیده، لاغر شده، مثل نی قلیان شده این را نمیگوید، نمیگوید کسی که شب تا صبح بیدار مانده، روزهها روزه گرفته و تمام سالها حجّ رفته این را نمیگوید، نه، اینها نه، «وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، اطاعت بکنید از خدا و رسولش، اطاعت البتّه با محبّت اطاعت اگر کردید چه بهتر، وگرنه به عنوان مزد هم خدا به شما نگفته اطاعت نکنید، شما خوب باشید، کار خوب بکنید، صالح باشید، بندهی خدا باشید، «وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ … فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ»([۱۲]) شما را هم با آنها تطبیق داده، با آنها مرتبطتتان میکند این یک مسأله، به هیچ وجه آنها دیگر راهی را که رفتند از آن کمال تنزّل نمیکنند،
۱۱- افراد معتقد و افراد معذّب نیز درعالم برزخ ممکن است ترقی رتبهای داشته باشند
امّا کسانی که در عالم بیهوشی هستند اینها هم تنزّل ندارند گاهی میشود با خیرات و کارهایی که در چند هفتهی قبل عرض کردم با آنها از آن وضع بیرون میآیند و به صالحین و صدیقین میپیوندند و حتّی کسانی که در عذابند آنها هم ممکن است ترّقی بکنند، یعنی رشد بکنند از عذاب نجات پیدا بکنند،
۱۲- بعد از دنیا تمام افراد بشر سیر صعودی دارند
خدای تعالی این قدر به بندگانش مهربان است که دیگر اگر از این دنیا انسان رفت دیگر تنزّل ندارد، سیر صعودی دارد نزولی ندارد، همین دنیا را هر جوری هست خودتان را بکشانید، ریاضت بکشید، زحمت بکشید، پا روی هوای نفستان بگذارید، از خوشیهایی که به خیالتان میرسد خوشی است که خدا راضی نیست صرفنظر بکنید و انشاءاللّه موفق خواهید شد. مخصوصاً ائمّهی مهربان ما، ائمّهی اطهار علیهم الصلوه و السلام، اینها کمک میکنند، نهایتاً گاهی کمکها طرف لیاقت ندارد کمک به او بشود، گاهی میشود کمک میشود و طرف هم لیاقت دارد، آنی که برای آنها مهم است این است که با خدا صمیمی باشید، صفا داشته باشید، اخلاص داشته باشید، مخُلص باشید، مخلَص باشید، اینها است.
۱۳- فاطمهی زهراء سلام الله علیهاشفیعهی روز جزا است
ایّام تقریباً متعلّق به فاطمهی زهرا سلام الله علیهااست، فاطمهی زهرا سلام اللّه علیهاشفیعه روز جزا است، من در بحث شفاعت یک مطالبی انشاءاللّه شاید در هفتههای آینده عرض کنم که حقیقت شفاعت را درک کنید،
Cشفاعت و شفیع
شفاعت آن چه که توی ذهنهای ما آمده غیر از آنی است که حقیقت دارد، غیر از آن حقیقتی است که باید ما به آن معتقد باشیم، اگر معنی شفاعت را بفهمیم هیچ وهابی بیسوادی هم نمیگوید: من شفاعت را قبول ندارم. من با یکی از علمای اهلسنّت در مکّه صحبت میکردم گفتم: شفاعت را شما شنیدم قبول ندارید، گفت: نه، صریح قرآن است، چطور میشود من شفاعت را قبول نداشته باشم، منتها یک معنایی میکرد که آن معنا باز مطلوب ما نبود، شفاعت معنایش این است در حقیقت جفت کردن چیزی که با این چیز مناسب نیست با یکدیگر، هر چیز که مناسب آن پنجره با این در مناسب ندارد، یا آن نیممتر بزرگتر است، یا این نیممتر کوچکتر است، به هم نمیخورد، شفیع؛ آن کسی است که میآید این پنجره را یا بزرگترش میکند یا این دَرِ را کوچکترش میکند، این را میگویند شفیع، شما با این روحیّات به بهشت نمیخورید، مثلاً، فاطمه زهرا سلام اللّه علیهامیآید، حالا چه کار میکند من نمیدانم، اگر گناه و معصیت باشد که همهاش را میبخشند، اگر یک مسائل مشکل دیگری باشد که بعضیهایش را نمیخواهم بگویم، روایت دارد یکی از علماء میگفت: میخواست نگویند تا ما هم نگوییم، ما که نباید کاسه از آش داغتر باشیم، ائمّه فرمودند، پیغمبر هم فرموده، ما نمیگوییم، این مسألهای است ولی گاهی میشود، گاهی ها! مطمئن نباشید که اگر حقّالناسی هم به گردنتان باشد حضرت امیر میفرماید: از آن «ضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْنِ»([۱۳])، از این بدهید به این شیعهام نجاتش بدهید، نجات بدهید، آقای طلبکار! تو حرف حسابت چی هست؟ میگوید: آقا من ده میلیون از این آقا طلب داشتم این مرد به ما نداد، خوب این ده میلیونت با چی حاضری عوض کنی؟ با یک رکعت نماز شما، خوب یک رکعت نماز مستحبی شبی هزار رکعت خیلی حضرت مال تو. اینها را البتّه هست ولی به این امید نباشید خداینکرده، گناهکار کمکم: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّه»([۱۴]) عاقبت انسان وادار میشود که بگوید همهی علی بن ابیطالب همه هم دروغ بوده، تکذیب کند، گاهی یک نفر مظلوم واقع شده یک آقایی ظلم به او کرده، حضرت امیر چون این آقا را دوست دارد، آقا! بیا، چون «قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ»([۱۵])است علی بن ابیطالب با فاطمهی زهرا سلام اللّه علیها، حالا موقعیّت فاطمهی اطهر را آن ایّام اتفاقاً خیلی هم بحث ما همچون آمده رسیده به جایی که شفیعه کبرای قیامت مربوط به این ایّام، مربوط به آن بیبی است، انشاءاللّه برایتان خواهم گفت، حضرت امیر صلوات اللّه علیهمیگوید: چهات هست؟ من میخواهم این را بفرستم او را بهشت، مشکلت چیه؟ آقا این شخص من را اذیّت کرده، حالا چه اذیّتی؟ چه ظلمی؟ چی میخواهی در مقابلش که این را ولش کنی، نجاتش بدهی، این زنجیر و غلها را از او بکَنی، آقا! یک «لااِلَهَ اِلَّااللّهُ» گفتن شما را، میارزد ها! خوب دادیم، این جوری است، فاطمهی اطهر، قربانش بشویم،
Cشفاعت کبرای فاطمهی زهراء سلام الله علیهادر روز محشر
خدای تعالی چون قدرت او را میداند، خودش به او داده، چون عظمت فاطمهی زهرا را میشناسد میدانید با او میخواست چه کار کند؟ وارد کرده، به مردم گفته چشمهایتان را ببیندید، «غَضُّوا اَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَهُ»([۱۶])، فاطمه عبور کند، فاطمهی زهرا حواسش جمع است، دم در بهشت میگوید خدایا! من را توی دنیا که نشناختهاند، اینجا هم که چشمهایشان بسته ما رفتیم توی بهشت، پس ما، خدای تعالی میفرماید که برگردد، البته باز هم همین را خدا به او عنایت میکند، برگرد هر کسی را میخواهی شفاعت کنی بکن، تمام اختیار با تو، هر که به تو، به فرزندانت محبّت کرده، من یک وقتی ظاهراً توی مجلس این قضیّه، این مطلب را گفتم یک کسی به ما ایراد گرفته بود که شما چرا این جوری گفتید، که یک نفری زیر دیوارش یک فرزندی از فرزندان فاطمهی زهرا، زیر سایهی دیوار او نشسته، حضرت به خاطر این کار، این مسئله شفاعتش کردند، خیلی ایشان تند شده بود آتشش، توی نامه تند شده بود که پس اگر این جوری باشد شاید عمر هم مثلاً زیر سایهی دیوار و یا امثال اینها، گفتم یعنی البّته آدرس نداده بود، همین جور میخواست ما را، ما هم حالا میگوییم، این جور آدمی شیعه است، این کسی که شیعه از اینهایش را ما نگفتیم در آن صحبت، شیعهی علی بن ابیطالب است، خدمتی به فرزندان پیغمبر، یا در موقعیتی نبوده بیشتر از این بکند یا خدمت شما عرض بشود نکرده، حالا این آمده پای دیوار نشسته زیر سایه، ما نگفتیم که یک ناصبی مثلاً، زیر سایهی دیوار یک ناصبی نشسته، نه، اظهار محبّت، همینی که شما بگویید: فلانی فرزند پیغمبر است، یک سلام به او بکنید، فرزند پیغمبر است مستحب است دستش را ببوسیم، فرزند پیغمبر است، فرزند فاطمهی زهرا است نرنجانیم او را، همین، حضرت رسول اکرم عرض کردم میخواست نگویند تا نگوییم، این روایتی که میخواهم بخوانم سنّی و شیعه نقل کردند، روایتی است تقریباً سندش از آن اعلاییها است که: «اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ» این «وَ لَوْ جَاؤُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الْاَرْضِ»، را من نمیگویم چون باز ممکن است یک نامهی دیگری بیاید، چهار دسته هستند من شفیعشان هستم، پیغمبر میفرماید، «اَلْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ»([۱۷])، میترسم حالا بگویید که فلانی هم برای خودش منبر رفته، نه آقا! من، زمان من زمانی است که سیّد و غیرسید چندان فرقی ندارد. حضرت میفرماید: «أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ»، آن وقت حضرت فاطمهی زهرا برمیگردد توی محشر، محشر میکند، روایت دارد همانطور که حالا چون فرمودند ما هم میگوییم مرغ دانهی خوب را از دانههای بد جدا میکند، فاطمهی زهرا، دوستانش را، دوستان اولادش را، اینها را از بین مردم جمع میکند، در همان اوّل دوستان فاطمهی زهرا، دوستان خاندان عصمت وارد بهشت میشوند، بهبه، از این بهتر دیگر نمیشود، خودتان را به قیامت برسانید، هر چه گناه داشته باشید، اعتقادتتان درست بشود، شفاعت همین است معنایش، آقا! تو با این گناهان نمیتوانی بروی توی بهشت، حضرت زهرا سلام الله علیها، حضرت امیر، ائمّهی دیگر هستند و «انشاءاللّه» همهمان را شفاعت میکنند و امیدواریم خدای تعالی ما را با امامزمانمان، اماممان، حضرت مهدی روحی و ارواحی العالمین لتراب مقدمه الفداء در قیامت محشورمان کند، در دنیا محشورمان کند، دستمان را از دامن آن حضرت کوتاه نفرماید.
۱۴-دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا رحمن و یا رحیم یا ارحم الراحمین
عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ
عَجِّلْ لِمَولانَا الْفَرَجَ
خدایا! چشمهایمان به جمالش روشن بفرما
همهی ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده
خدایا! ما را جزء آن صفی که در قرآن تمجید فرمودهای «صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ»([۱۸])، خدایا! ما را قرار بده
پروردگارا! توفیق تزکیهی نفس کامل به همهمان مرحمت بفرما
پروردگارا! امراض روحی را از ما دور بفرما
خدایا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت قسمت میدهیم مشکلات مسلمین، مشکلات شیعه را، با ظهور امام زمان برطرف بفرما
پروردگارا! مریضهای اسلام شفا مرحمت بفرما
مریض منظور الساعه! لباس عافیت بپوشان
امواتمان غریق رحمت بفرما
شهدامان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخیر بفرما
وَ عَجِّلْ فِی فَرَجِ مَوْلانَا.
[۱]ق/۱۹
[۲]حجر/۴۲
[۳]آل عمران/۵۴
[۴]بقره/۳۹
[۵]یوسف/۴۲
[۶]إسراء/۷۱
[۷]توبه/۱۱۱
[۸]مستدرک: ۷/۳۶۰، بحار: ۵۳/۹۵، اقبال: ۱۱۳، بلد الامین: ۵۹، مصباح کفعمی: ۵۵۰
[۹]صف/۴
[۱۰]آل عمران/۱۶۹
[۱۱]«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله طُوبَى لِلْعَالِمِ وَ الْمُتَعَلِّمِ وَ الْعَامِلِ بِهِ فَقَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللهِ هَذَا لِلْعَالِمِ فَمَا لِلْمُتَعَلِّمِ فَقَالَ الْعَالِمُ وَ الْمُتَعَلِّمِ فِی الْأَجْرِ سَوَاءٌ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله کُنْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا أَوْ مُسْتَمِعًا أَوْ مُحِبًّا لَهُمْ وَ لا تَکُنِ الْخَامِسُ فَتُهْلِکْ فَإِنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ سَادَهٌ وَ مُصَاحِبَتُهُمْ زِیَادَهٌ وَ مُصَافِحَتُهُمْ زِیَادَهٌ» ارشاد القلوب ۱/۱۶۶
[۱۲]نساء/۶۹
[۱۳]شجره طوبی: ۲/۲۸۷، مجمع الفائده: ۲/۲۱۶، کتاب الاجاره سید الخوئی :۲۴۲، «ضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمَالِ اُمَّتِی اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ»مسترشد: ۶۴۸، مجمع الفائده: ۲/۲۱۶
[۱۴]روم/۱۰
[۱۵]«قَسِیمُ النَّارِوَ الْجَنَّهِ»بحار: ۷/۳۳۷، کشف الغمه: ۱/۶۵، مناقب: ۲/۱۶۰
[۱۶]بحار: ۸/۵۳
[۱۷]عن النبی صلی الله علیه وآله«اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ اَلْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ فِی رِوَایَهٌ عَنْهُ علیه السلام وَ الدَّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ» کشف الغمه ۲/۲۹۲، کفایه الاثر /۲۹۸، قال رسول الله صلی الله علیه وآله«اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ وَ لَوْ أَتَوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الْاَرْضِ اَلضَّارِبُ بِسَیْفِهِ أَمَامَ ذُرِّیَتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی حَوَائِجِهِمْ عَنْدَ مَا اضْطَرُوا إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ» بحار ۱۰/۳۶۸
[۱۸]صف/۴
جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید
۲۲ ربيع الثاني ۱۴۲۴ قمری – ۲ تير ۱۳۸۲ شمسی – جلسه بیست و ششم اعتقادات
/۰ دیدگاه /در متن سخنرانی ها/توسط مدیریت سایت
@ متن سخنراني 22 ربيع الثاني 1424 مصادف با 2 تير 1382 و 23 ژوئن 2003
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- عبارت قرآني آغازين (ق/19)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»([1])
3- مدت سپري شدن عالم برزخ براي افراد مختلف فرق ميكند
در هفتههاي گذشته دربارهي مسألهي سَكراتِ موت و جدا شدنِ روح از بدن انسان و گذراندن يك دوراني كه براي بعضي خيلي دير ميگذرد و براي بعضي زود ميگذرد و براي بعضي يك آن ميگذرد، عرايضي عرض شد. اميدوارم خيلي دقّت كنيد مطالبي كه عرض ميشود خلاصهاي از آيات و روايات اسلامي است كه تنقيح شده، استنباط شده و مضامينش بيان ميشود. دستهاي از اين جمعيّت كه در روي كرهي زمين اينها از دنيا ميروند كه اولياي خدا هستند، انبياء هستند، شهداء هستند، صالحين و صديقينند و يك عدّه هم كه مشغول رفتن به سوي پروردگارند كه مجموعاً پنج دسته ميشوند، اينها را توضيح دادم و انشاءاللّه اميدواريم ما هم يكي از آن پنج دسته باشيم و پس از مرگ بعد از سؤال بشير و مبشّر به طرف آسمان چهارم كه بهشتِ برزخي در آنجا است حركت كنيم و انشاءاللّه اميدواريم در دنيا كه نشد ما معصومين عليهم الصلوة و السلام را حضوراً زيارت كنيم «انشاءاللّه» در عالم برزخ در كنارشان باشيم و با آنها زندگي كنيم تا روز قيامت، دستهي دوّم را كه توضيح دادم آنهايي هستند كه اعتقاداتشان خوب، شيعهي علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام ولي اهل تزكيهِ نفس نبودهاند چنانچه ميبينيد اكثر مردم شيعه اينطورند و بالاخص كساني هستند كه اهل گناه و معصيتند، حتّي در راه تزكيهي نفس هم قرار نگرفتهاند؛ اينها يك حالت اغمايي به آنها دست ميدهد كه اگر يك ميليارد سال هم بگذرد بر آنها يك لحظه ميگذرد و بعد هم قيامت بر پا ميشود و دستهي سوّم از اين مردمي كه از دار دنيا ميروند اينها كساني هستند كه معاندند.
Cافرادي كه غير عمدي با خداي تعالي معاندت كردهاند «ان شاء الله» مورد عفو واقع ميشوند
معاندت و دشمني با خدا گاهي غيرعمدي است و گاهي عمدي است، غيرعمدي انشاءاللّه خداي تعالي ميگذرد و ممكن است مورد عفو قرار بگيرد. امّا عمدي، ممكن نيست خدا از اين دسته كه عمداً با خداي تعالي دشمني كردهاند بگذرد. دشمني با خدا اوّل دوستي با شيطان است،«لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ »([2]) دشمنانِ من و دشمنانِ خودتان را، دشمنِ من و دشمنِ خودتان را براي خودتان سرپرست قرار ندهيد، شياطين در دنيا خيلي فعّالند،
4- موجودات عالم هستي از جهت وجود به دو بخش مُلكي و ملكوتي تقسيم ميشوند
البتّه ما شايد شيطان را يك قصّهاي تصوّر كنيم، روح را يك موجودي كه ناشناخته است تصوّرش كنيم، ملائكه را يك چيزي كه شايد هيچ وقت به فكرش نباشيم تصوّر كنيم، امّا اينها حقيقتشان بيشتر از ما است چون ما از اين عالم مُلكيم، ما با اين دنيا و جمادات سر و كار داريم، اگر بخواهيم موجودات عالَم هستي را دو بخش تقسيم كنيم، يك بخش آن بخشي است كه با اين چشم ديده ميشوند، يك بخش هم آن بخشي است كه با اين چشم ديده نميشود، آنهايي كه با اين چشم ديده ميشوند همين چيزهايي است كه ما ميبينيم، ستارگان آسمان، كهكشانها و كرهي زمين و مردمِ زمين و جماداتي كه در اين كره هست و حيوانات و نباتات و اين جور چيزها، آن بخشي كه ديده نميشود؛ يعني آن قسمتي كه از موجودات هستند و ديده نميشوند اوّل خدا است، بعد ملائكهاند، بعد ارواحند، بعد هم اجنّهاند،
Cتفاوتهاي بعد مُلكي و ملكوتي عالَم
شما ببينيد خداي تعالي در آن بخش قرار گرفته و اهميّت آن بخش به همين مناسبت خيلي بيشتر از اين بخش است، اين بخش يك پوسته است، اين بخش يك جمادي است كه اگر روح هم دارد روحش در آن بخشي قرار گرفته كه ديده نميشود و به طور اجمال هر چه كه با اين چشم ديده شود و هر چه كه با اين گوش شنيده شود و هر چه كه با يكي از اين حواس پنجگانهي ما حس شود اينها جزء عالَم مُلك است؛ يعني عالَم مُلك، عالم دنيا، دني و پست. و هر چه كه ديده نميشود و شنيده نميشود، با حواس پنجگانهي ما احساس نميشود اينها جزء عالَم ملكوت است، «وَ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ»([3])، ملكوت هر چيزي در اختيار خدا است، در تحتِ قدرتِ پروردگار است، ولي مُلك اين طور نيست، نه اينكه تحت اختيار پروردگار نباشد، ولي رها است، آزاد است، باصطلاح ارزش اين كه خدا بخواهد مستقيم او را حفظ كند، راهنمايي كند نيست. موجوداتِ عالَم هستي؛ يعني آن چه كه ديده ميشود، آنچه كه با حواس پنجگانه احساس ميشود اينها اصلاً لياقت اين را ندارند كه باصطلاح تحتِ فرمانِ پروردگار باشند يعني به اين معنا كه با اختيار خودشان، تحت اختيار فرمان پروردگار باشند. نميدانم اين مطلب را چطور بيان كنم كه شما خوب متوجّه شويد.
Cارزش هر كس به بُعد ملكوتي وجودش يعني روحش ميباشد
انسان، حيوان، نبات، جماد، اينها چيزهايي هستند كه ديده ميشوند، انساني كه ديده ميشود روحش نيست، بدنش است، حيواني كه ديده ميشود روحش ديده نميشود بدنش ديده ميشود؛ يعني وقتي كه انسان مُرد يا به خواب رفت ميبينيد از اين انسان هيچ چيز كم نشده، آن چه كه كم شده است شما آن را نديديد، شما بالاي سر يك نفر نشستهايد ميبينيد كه اين شخص چشمهايش روي هم است، نميتوانيد بفهميد كه اين خواب است يا بيدار، مگر از احساس شما اين مطلب را بفهميد والاّ از بدنش چيزي كم نميشود، نه سبكتر ميشود، نه سنگينتر ميشود، نه وزنش فرقي ميكند، بنابراين خوب دقّت كنيد، آني كه انسانيّت انسان را باصطلاح تثبيت ميكند روحِ انسان است، هماني كه ديده نميشود، آني كه يك جماد را از جماد بودن بيرون ميآورد و خدا را تسبيح ميكند، آن روح است، آن روحي است كه در او هست والاّ جماد، جماد است، حتي انسان هم همهي ما كه اينجا نشستهايم منهاي روح همهمان جماديم و هيچ ارزشي نداريم، ارزش هر كسي به روحش است، ارزش هر كسي به آن فهم و درك و عقل و تقوايش است.
cروح، جسمي است لطيف و مجرد نسبي ميباشد
حالا كه مطلب به اينجا رسيد عرض ميكنم وقتي كه انسان ميميرد همان چيزي كه ديده نميشود، همان ملكوتِ انسان كه «قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»([4]) روح از امر پروردگار است نه از خلقت، روح مخلوق خدا به يك معنا هست امّا نه آن مخلوقي كه شما با حواس پنجگانهتان آن را احساس كنيد، روح البته طبق مكتبِ اسلام و مكتبِ تشيّع جسمي است لطيف، يك جسمي است. جسم يعني چه؟ يعني مجرّد مطلق نيست، مجرّد مطلق يك موجود بيشتر معنا ندارد، مجرّد مطلق؛ يعني آن چيزي كه هيچ قيدي به او نخورد، نه زمان داشته باشد، نه مكان داشته باشد، نه از ديگري جدا باشد، اين را ميگويند مجرّد مطلق و آن يكي است و آن خداي تعالي است، ولي روح انسان مجردِ نسبي است؛ يعني نسبت به موجودات ديگر عالم مُلك مجرّد است، به اين معنا كه مثل ساير موجودات جسم باشد، ديده بشود، از گوش صدايش شنيده شود اين طور نيست،
cانسان به تمام قوا و ادراكات روح است نه جسم
در اينجا يك مطلبي را كه من ميخواهم هر طوري است شما را متوجّه اين مطلب بكنم اين است كه ما اين نيستيم كه الان ديده ميشويم، الان اينجا جمعي هستيد ما داريم شما را ميبينيم، همهتان چشم داريد، همهتان گوش داريد، همهتان باصطلاح زبان و بيني داريد، همه چيز داريد. امّا دلهايتان، ارواحتان، افكارتان با هم تفاوت دارد، ممكن است در همين لحظه يكي به فكر خانهاش باشد، يكي به فكر صحبتهاي من باشد، يكي يك آدم حسودي باشد كه اين جا نشسته است، يكي يك آدم بخيلي باشد كه اينجا نشسته است، از قيافهها هيچ معلوم نيست كه روحيّات اين طرف چيه؟ آن روحي كه نميتوانيم ببينيم آن را، آن روحي كه همه چيز ما هست، آن چيزي كه من وقتي ميخواهم از آن اسم ببرم فقط ميگويم: «من»، من، چشم من، گوش من، بدن من، ما ميگوييم من، آن من كي هست؟ آن همان شخصيّت شما است، همان چيزي است كه داراي صفاتِ حميده هست يا داراي صفات رذيله است، آن چيزي است كه ميبيند وقتي كه خواب هستيد نميبينيد، ميشنود وقتي كه خواب هستيد نميشنويد، آن كسي كه، آن چيزي كه اگر يك شخصي الان دست به بدن شما بكشد كاملاً احساس ميكنيد امّا وقتي خواب هستيد احساس نميكنيد آن را من ميگويم، آن انسان است. اين بدن جزء لباس، جزء مركب زير پاي شما چيز ديگري نيست، خوب دقّت كرديد؟
cخروج روح از بدن در خواب و مرگ كاملا شبيه هم است با اين تفاوت كه در مرگ بدليل از ميان رفتن آمادگي جسم، روح از جسم قطع كامل ميگردد
اينهايي كه از دنيا ميروند اين بدن را ميگذارند، ايني كه شما موقع خواب ميگذاريد در آنجا به كلّي گذاشته ميشود، در قرآن آمده است كه فرق بين خوابي كه هر شب اگر شما يك ساعت ديرتر يك شب خوابتان ببرد ناراحتيد و به سراغتان ميآيد اين خواب عين مُردن است و مُردن عين اين خواب است، با يك تفاوت؛ وقتي كه انسان ميميرد قطع ميشود روحش از بدن و ديگر بر نميگردد علّتي هم البتّه خواهد داشت، اين بدن ديگر آمادگي فعاليّت روح در آن نيست، مثلاً فرض كنيد يكي قلبش از كار افتاده، ديگر روح نميتواند با اين بدن كار بكند، يكي مغزش از كار افتاده ديگر روح با اين بدن، با اين مغز نميتواند كار بكند، بنابراين چون اين علّت در بدن بوجود آمده روح ميرود و نميتواند ديگر برگردد، ولي در خواب اين جور نيست، روح ميرود عين همان مُردن ولي ميتواند برگردد، تا دست به او بزنيد، بلند ميشود، بيدار ميشود، بله اينجوري، اين صريح قرآن است، آنچه كه در قرآن آمده هميني است كه عرض ميكنم، كه البته چون آيهاش ممكن است در ذهنم الان درست نيايد از اين جهت آيه را عيناً نميخوانم.
5- حالت معاندين در برزخ مثل فرديست كه خوابهاي بد ميبيند ولي جديتر
پس بنابراين، همانطوري كه گاهي ما ميخوابيم خوابهاي خوب ميبينيم، گاهي ميخوابيم خوابهاي بد ميبينيم، گاهي هم اصلاً خواب نميبينيم، اين مردم هم بر سه قسمتي كه تقسيم كردم همين است. كفّار و معاندين بالاخره روحشان و وجدانشان معتقد است كه قيامتي هست، مثل يك فردي كه الان آزاد است امّا بردند او را، محاكمهاش كردند، يا فردا ميخواهند محاكمهاش كنند و خودش ميداند اعدامي هست، شب چه حالتي دارد؟ شب يا خوابش نميبرد يا اگر چشمهايش گرم شد، ميبينيد چوبهي اعدام و دار و آن ريسمان در حال انداختن به گردن او و امثال اينها است، اين جور حالتي است. در عالَم برزخ اين دستهي معاند، كساني كه با خدا جنگ كردهاند اين دسته در عالَم برزخ يك چنين حالتي دارند ولي جدّيتر، در خواب انسان ميپرد از خواب، ميگويد: بهبه چه خوب شد كه خواب بودم، راحت شدم،
Cدر برزخ بعضي از معاندين براي تحملِ عذابِ بيشتر داراي بدن ميشوند
امّا در عالَم برزخ ديگر بيدارشدن نيست، بدني به او ميدهند در روايات، مختلف است، گاهي بصورت سگي كه مريض است و همهي سگها به او حمله ميكنند يك همچين حالتي دارد. يك نفر از اصحاب، از اصحابِ اميرالمؤمنين آمد خدمت علي بن ابيطالب، يا علي! يك مسائلي مربوط به پدر من است من نميدانم چهكار بكنم، حضرت فرمود: برو در فلان مزبلهدان، آنجا يك سگي است، بسيار سگ پستي است، سگهاي ديگر به او حمله ميكنند، او پدر تو است، بگو: اميرالمؤمنين امر فرموده كه تو با من صحبت كني، ميرود آنجا ميبينيد بله همانطوري كه آقا نشاني دادهاند اين سگ اينجا وجود دارد به او اين مطلب را ميگويد او به حالتي در ميآيد كه تا حدّي ميتواند صحبت كند، با ارادهي ولايتي علي بن ابيطالب اين كار انجام ميشود و بعد گريه ميكند ميگويد: دست از دامنِ مولايت اميرالمؤمنين بر ندار كه من آنچه كه تو ميبيني يك سر سوزن از عذابهاي روحيِ من است و كوشش كن كه با امامت، با علي بن ابيطالب باشي و آن ذخايري كه در اختيار من بود، فلان محل من گذاشتم و برو بردار بده به صاحبانش و از اين قبيل روايات زياد داريم كه معاندين، دشمنان دين، آنهايي كه «صَدٌّ عَنْ سَبِيلِاللّه» كردهاند، آنهايي كه يك گروه از مردم را منحرف كردهاند، خيلي حواستان جمع باشد كه خداي نكرده يك مطلبي كه برخلاف روايات و آياتِ قرآن است بگوييد و جمعي را منحرف كنيد
Cمعاندين به محض مُردن در يك محيط كاملا ناشناخته و در اختيار افرادي كاملا ناشناس (نكيرين) قرار ميگيرند و آنگاه مورد سؤال واقع ميشوند
اينها در بعد از اين عالم؛ يعني به مجرد اينكه انسان مُرد، روحش قبض شد، نكير و منكر اوّل به سراغش ميآيند، با همان معنايي كه شماها شنيديد كه فكر ميكنيد ممكن است مال شيعيان علي بن ابيطالب باشد، امّا اين طور نيست، به سراغش ميآيد، اسمشان هم نكير و منكر است، در آنجا اسم همين دو نفر بشير و مبشّر بود، چرا؟ به جهت اينكه آنجا بشارت ميدادند، آنجا ميگفتند خدا به تو سلام رسانده، آنجا بشارت بهشت به تو ميدادند لذا اسمشان بشير و مبشر است، توي آيات و توي روايات هم هست، توي ادعيه هم هست اين دو، همين دو نفر وقتي كه با يك نفر از دشمنان دين برخورد ميكنند با دشمنان خدا برخورد ميكنند، با شيطان سيرتان برخورد ميكنند، اسمشان ميشود نكير و منكر، منكَر؛ يعني تو را نميشناسندت، آخر خيلي فرق است انسان يك جايي برود، يك مهماني برود دم در، دو نفري كه آنجا هستند بشناسند او را و به او بشارت بدهند يا نشناسند او را راهش ندهند و يا اگر هم راهش ميدهند با كمال تحقير راهش ميدهند، نكير و منكر، اينها سؤال ميكنند، چون انسان در يك جايي وحشتناكي كه نميداند چه بسرش خواهد آمد، بدترين كاري كه از انسان و بزرگترين عذابي كه به انسان متوجّه ميشود اين است كه يك نفر هم حالا اينجا بيايد بخواهد راه انسان را تنظيم كند، تعيين بكند و سؤالاتي از انسان بكند و نداند چه بگويد، چون آنهايي كه عادت كردند در اين دنيا با خدا مبارزه كنند هيچ وقت نميگويند: «اَللّهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّي»، نميگويند و نميگويند.
Cشيعيان در مقابل سؤالات نكيرين با هيچ مشكلي مواجه نميشوند و بلكه تلقين ميت نيز بيشتر براي بازماندگان است
چند تا شيعهاي كه به ما تلقين ميكنند در توي قبر ميگويند: اگر آن دو تا ملك مقرّب آمدهاند و از تو سوال كردهاند كه «مَنْ رَبُّكَ؟ قُلْ: اَللّهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّي»، اين مال شيعيان است، شيعيان ميگويند، ما يك عمر هر روز از قبل از تكليف در نمازمان گفتهايم:«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلا اللّهُ»، در نمازمان گفتهايم: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولَاللّهِ»، در اذان گفتهايم، در اقامه گفتهايم، در همه جا گفتهايم، ورد زبانمان است، «لَا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ»، نكير و منكر ميخواهد اسمشان باشد، بشير و مبشر ميخواهد اسمشان باشد، تا بپرسند «مَنْ رَبُّكَ؟ اَللّهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّي»([5])، از من سوال ميكردند توي همين هفته كه اين تلقين ميّت كه در سر قبر براي شيعيان گفته ميشود اين بيشترش براي آنهايي است كه بالاي قبر ايستادهاند آنها گوش بدهند، آنها حواسشان جمع باشد والاّ اين روح پاكي كه هميشه دم از علي بن ابيطالب ميزده، هميشه دم از وحدانيّت پروردگار ميزده، هميشه با پيغمبر آشنا بوده اين كه ديگر مسألهاي ندارد،
Cبايد تحت ولايت الهي باشيم
امّا معاندين، تا به آنها ميگوييم: خدا، ول كنيد اين حرفها را، خدا نكند كه ماها اين طور باشيم، اينها ديگر قديمي شد، قرآن قديمي شد، اسلام را يك اسلامي معرّفي ميكنند كفّار و معانديني كه خداي تعالي در قرآن فرموده: «لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ»([6])، متأسفانه طوعاً و كرهاً ممالك اسلامي امروز بايد يهود و نصارا را براي خودشان وليّ قرار بدهند، نگذاريد، نشويد، اين طور نباشيد كه آنها را وليّ خود قرار بدهيد، بايد تحت ولايت خدا و پيغمبر و ائمهي اطهار و فقهاي بزرگ باشيد.
Cشيطان به دوستان و مواليانش وحي ميكند و آنها را تحت فرمانش قرار ميدهد و حال آنكه تبعيت از او عاقبتي ندارد
خوب كسي كه وليّاش شيطان است، شيطان هم «إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ»، شياطين به اولياءشان وحي ميكنند، چه طور، چگونه مردم را به جان ديگر بيندازيد، چگونه اختلاف ايجاد كنيد، چگونه وحدتتان را از بين ببريد، چگونه تحت فرمان قرآن و روايات نباشيد، اينها را شيطان وحي ميكند، والاّ آنچه كه خدا وحي كرده اين است كه تحتِ فرمان خدا و پيغمبر و اوليالامر باشيد، «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»([7])، اين فرمان خدا است، فرمان پيغمبر هم همين است، فرمانِ ائمّهي اطهار عليهم الصلوة و السلام هم همين است، فرمان فقهايي كه «صَائِنًا لِنَفْسِهِ، حَافِظًا لِدِينِهِ، مُخَالِفًا لِهَوَاهُ، مُطِيعًا لِاَمْرِ مَوْلاَهُ»([8])، همين است، اينها ببينيد وحدت دارند، شيطان است كه وحي ميكند حتّي با كلمهي وحي، إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ»([9])، شياطين به اوليائشان وحي ميكنند، آنها هم اولياء شيطانند، خداي تعالي در قرآن ميفرمايد به شيطان كه تو بر بندگان من تسلّط پيدا نميكني، «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ»([10])، «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»([11]) تسلّط شيطان بر كسي است كه ولايتِ شيطان را قبول كند، شما بنشينيد «حَاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»([12])، قبل از قيامت خودتان بنشينيد حساب كنيد ببينيد در شبانهروز چقدر تحتِ فرمان شيطانيد و چقدر تحت فرمان خداييد؟ اگر تحت فرمانِ شيطان بيشتر باشيد، يقيناً وليّتان شيطان است، اگر تحتِ فرمان پروردگارتان باشيد خوب وليّ شما خدا است، «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»([13])، تحت ولايتِ خدا هستيد، همين معنا ميآيد در شب اوّل قبر، شيطان هم ميآيد، همين آياتي كه امروز ميخوانديد ايشان همين آيات داشت اشارهاي به اين معنا داشت كه شيطان ميگويد: من از تو بيزارم، عاقبتي ندارد پيروي از شيطان، عاقبتش همين است ميگويد: من از تو بيزارم، خوب من از آن قدرتِ با آن عظمت بالاخره ميترسم، همين آياتي بود امروز خوانديد و يك هفته هست ميخوانيد، شيطان شما را ترك ميكند، تنهايتان ميگذارد،
Cمعاندين و متابعين شيطان مثل خود شيطان ميدانند كه «ربّ» خدا است اما نميتوانند اظهار كنند
آن وقت وقتي كه سؤال ميشود «مَنْ رَبُّكَ؟» نميدانيد، «مَنْ نَبِيُّكَ؟» نميدانيد، يعني ميدانيد خجالت ميكشيد بگوييد: ربّ من خدا است، آخر تو چقدر تحت تربيت خدا بودي؟ كدام كارت تحت ربوبيّت الهي بوده كه حالا ميگويي من اللّه جل و جلاله ربّي، اگر يك بچّهاي اصلاً مدرسه نرفته و بلكه رفته توي كوچه و بازار مثلاً بيكاري كشيده و اصلاً تربيت نشده بيايد بگويد: اين معلّم اين مدرسه مربّي من است، ميگويد: كجا من مربّي توام؟ ما كجا ميتوانيم بگوييم: «اَللهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّي» با اينكه با خدا دشمني كرديم، چگونه ميتوانيم بگوييم كه پيغمبر وليّ ما است، رهبر ما است و حال اينكه با پيغمبراكرم دشمني كرديم،
Cمعاندين هميشه در جهنم باقي خواهند ماند
لذا معاندين را حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام حتي در قيامت دربارهاش ميفرمايد كه در آن دعاي شريف كميل، «اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلَاَهَا مِنَ الْكَافِريِنَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِينَ»، خدايا! تو قسم خوردي كه جهنّم را پُر كني از كافرين، جنّ و انس، «وَ اَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ»، مخلّد كني معاندين را در جهنّم، خلود مال آنها است، حالا اگر معاند نبود ولي كافر بود، معصيتكار بود، يك فردي بود كه در گوشهاي نشسته ولي خدا را قبول ندارد، پيغمبراسلام را قبول ندارد، دين را قبول ندارد ولي معاندت هم نكرده با پروردگار، اين شخص احتمال دارد از همين جملهي اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام استفاده ميشود كه از توي جهنّم نجات پيدا كند ولي «وَ اَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ»، معاندين مخلّدند.
6-خود را از عناد با پروردگار برهانيم
اوّل كاري كه ميتوانيد بايد هم بكنيد اين است كه با خدا دشمني نكنيد،
C«ربا» معاندت با پروردگار است و كلاه شرعي درست كردن، خدا را به غضب ميآورد
يكي از چيزهايي كه متأسفانه دامنگير ما است و ممكن است در بين ما وجود داشته باشد «رباخواري» است، خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: هر كس خواست ربا بخورد، «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنْ اللَّهِ»([14])، اعلام جنگ كند با خدا، كوشش بكنيد كه ربا ندهيد، ربا نخوريد، كلاه شرعي را من نميتوانم بگويم چه جوري است ولي يك جرياني داريم در توي قرآن كه خداي تعالي از اين نحوه كلاه شرعي هم خيلي به غضب ميآيد، به بنياسرائيل گفتند: روز شنبه ماهي نگيريد، بگذاريد ماهيها يك خرده استراحت كنند، اينها رفتند يك گودالهايي كنار آن، خوب روز شنبه ماهي نگرفتند هيچ اصلاً دست به ماهي نزنند، ولي يك گودالهايي كنار نهر كَندند – ياد هم بگيريد بد نيست حالا نه براي مخالفت با خدا، براي ماهيگيري – اين ماهيها، حيوانها ميآمدند رد بشوند ميافتند توي آن گودال، تا شب كلّي ماهي افتاده بود آن تو، فردا صبح اوّل وقت روز يكشنبه ميرفتند همهي را ميگرفتند، اينها هم راست ميگفتند، روز شنبه ماهي نگرفتند ولي هر چه ميخواستند روز شنبه بگيرند صبح يكشنبه همه را جمع ميكردند ميگرفتند، خدا به خاطر اين كارشان ميدانيد چه كرد؟ يك خردهاي فكر كنيم ببينيم ماها از اين كارها نكنيم، عذاب همان است، «فَكُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»([15])، خداي تعالي اينها را مسخشان كرد، بصورت بوزينه درشان آورد و بعد از سه روز هم همهشان به درك واصل شدند، حواسمان جمع باشد من نميخواهم اينجا حُكمي عرض كنم يا فتوايي عرض كنم، حالا ممكن است روي يك اساسي، فتوايي داده بشود. امّا كوشش بكنيد كه ربا را اينطوري نخوريم، همان ربا است، چه فرقي ميكند؟ يك شاخهي نبات را من به تو ميفروشم به ده ميليون، جاي ديگري هم باشد همين كار را ميكني؟ و بعد همين شاخهي نبات را از تو ميخرم به دوازده ميليون، حالا من بلد تا حدّي هم بلد نيستيم ولي فعلاً نميخواهم مطالبي را عرض كنم كه شماها ياد بگيريد، نه، «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» خدا حلال كرده خريد و فروش را، يك چيزي بخر فردا ده برابر بفروش به طوري كه به مردم فشار نياورده باشي، اذيّت نكرده باشي، احتكار نكرده باشي، ظلم نكرده باشي، نوش جانت، «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ، امّا حَرَّمَ الرِّبَا»([16]). اين مسأله را من امروز خواستم تذكّر بدهم چون خيلي مشكل است كه انسان شيعه باشد، اهلتزكيهي نفس باشد، بعد نكير و منكر به انسان بگويند كه تو با خدا جنگيدي، جنگ كردي، تو با پروردگارت نساختي،
Cخدا با مردم رفاقت ميكند، پس با او از سر ناسازگاري در نياييم
ما در دنيا ميخواهيم با خدا بسازيم؛ يعني خدا ميخواهد با ما بسازد، ما هيچ وقت نميتوانيم اسممان را رفيق خدا بگذاريم ولي خدا اسم خودش را رفيق ما گذاشته، يكي از اسماء پروردگار رفيق است، چرا؟ به جهت اينكه هميشه آن كسي كه سالم است، آن كسي كه پاك است، آن كسي كه خوب است، آن با آن كسي كه ناسالم است، ناپاك است رفق و مدارا ميكند، رفيق از رفق و مدارا است، خدا با ما رفق ميكند، مدارا ميكند، با همهي بديهايمان باز هم دوستمان دارد، با همهي بديهايمان تحت رحمانيّت پروردگار دائماً قرار گرفتيم و گاهي هم رحيميّت پروردگار شامل حالمان ميشود، مواظب باشيم، ذكر «يا رفيق» را اگر توانستيد بگوييد، زياد هم بگوييد، بگذاريد خدا با شما بيشتر از آنچه كه به ديگران مدارا ميكند و با آنها رفيق است با شما رفيق باشد، بهترين رفيق است، بهترين مداراكننده است و ما ميخواهيم توي اين دنيا با خدا رفيق؛ يعني خدا رفيقمان باشد، با خدا كنار بياييم، با خدا بسازيم،
Cبا خدا باشيم و شُفعايمان را از خودمان نرنجانيم
با خدا باشيم و انشاءاللّه خواهيم بود و اميدوارم پروردگار متعال ما را در اين دنيايي كه براي امتحان آمدهايم در اين دنيا سرفراز قرار بدهد و آن روحي كه از بدن ما خارج ميشود در شب اوّل قبر اگر جزء آنهايي باشيم كه از ما بشير و مبشر استقبال كنند كه اميدمان اين است و با توّسل به فاطمهي زهراء سلام اللّه عليها انشاءاللّه اين برنامه را خواهيم داشت و اگر نشد روز قيامت كه بر پا ميشود باز توي دامن خاندان عصمت باشيم كه آنها به ما كمك كنند و ما را تزكيهي نفس كنند و جزء آنهايي نباشيم كه «وَيْلٌ لِمَنْ كَانَ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ»([17])، انسان اميد داشته اين رفيق ما، اين دوستمان كه توي آن تشكيلات هست تا ما را ميبيند ما را ببرد فوراً به مقصدمان، به محل كارمان برساند، همان برگشته با ما دعوا ميكند: تو چرا آمدي، تو با اين روي سياه آمدي ميخواهي من شفيعات باشم؟ روز قيامت حتّي شب اوّل قبر، چون رواياتي دارد هر كس بميرد امام زمانش را ميبيند در خصوص علي بن ابيطالب هم هست، امّا با مؤمنين با صورت باز برخورد ميكند حضرت، ولي با دشمنان با يك صورتي كه اگر عذابي نداشته باشد انسان جزء همان برايش كافي است.
7- ذكر مصيبت و مظلوميت فاطمهي زهراء سلام الله عليها
ايّام به يك مناسبتي تعلّق به فاطمهي زهرا سلام اللّه عليها دارد، چون وفات حضرت زهرا سلام اللّه عليها را هم چهل و پنج روز نوشتهاند، هم هفتاد و پنج روز نوشتهاند و هم نود و پنج روز. جدّاً هيچ وقت فكر كرديد چقدر دشمنان ظلم به ما كردهاند كه وفات تنها دخترِ پيغمبر آن هم با آن سفارشاتِ خدا در قرآن كه «قُلْ لَا أَسْئلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»([18])، قُربي از نظر معنا و قرآن و روايات در مرحلهي اوّل فاطمهي زهرا سلام اللّه عليها است، اين معلوم نباشد كه بعد از پدر چهل و پنج روز مانده توي دنيا، بعد از پدر هفتاد و پنج روز مانده توي دنيا يا نود و پنج روز؟ اُف بر اين دنيا! اُف بر اين دوُني كه قدر خاندان عصمت و طهارت را نشناختند و مردم را به طرف بدبختي كشاندند تا جايي كه فاطمهي زهرا بفرمايد:
«صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبٌ لَوْ اَنَّهَا صُبَّتْ عَلَي الْاَيَّامِ صُرْنَ لَيَالِيًا»([19])
بر من يك مصائبي وارد شد كه اگر بر روزهاي روزگار وارد ميشد شب ميشد خدايا! به آبروي فاطمهي زهرا قَسمت ميدهيم دنيا و آخرت دست ما را از دامنش كوتاه مفرما.
8- دعاي ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان يا اللّه، يا اللّه يا اللّه يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا رحمن و يا رحيم يا غياثالمستغيثين، يا ربّاه يا سيّداه
عجل لوليك الفرج
عجل لمولانا الفرج
خدايا! فرج امام زمانمان را برسان
قلب مقدّسش را از ما راضي بفرما
همهي ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده
خدايا! ما را در عالَم برزخ از اوليائت قرارمان بده
از صديقين از صالحين قرارمان بده
خدايا! به ما لياقت شهادتِ در ركاب امام زمان مرحمت بفرما
پروردگارا! به آبروي آقا حجةبن الحسنمرضهاي روحيمان هر چه زودتر شفا مرحمت بفرما
خدايا! به آبروي وليعصر قسمت ميدهيم مريضهاي اسلام، مريضهي منظوره، مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان
امواتمان غريق رحمت بفرما
شهدائمان امام راحلمان غريق رحمت بفرما.
Cتسليت فوت آقاي بردبار:
يكي از دوستان، جواني بسيار مهذّب، مدّتي پيش ما بود اهل سيرجان به نام آقاي بردبار اين در هفتهي گذشته تصادف ميكند و از دار دنيا ميرود خدا او را انشاءاللّه با خاندان عصمت و طهارت محشور كند و به خانوادهاش اجر جزيل مرحمت بفرمايد و به ايشان متأسفانه اتّفاقاً همان شب بعدش بنا بوده ازدواجي بكند و جناب آقاي فراهاني كه از دوستان همين جايمان هستند ايشان پدرخانم ايشان ميخواستند بشوند به ايشان هم ما تسليت عرض ميكنيم و اميدواريم كه الان از جانب همين مجلس و همين محبّت شما خداي تعالي روح و بشارتي براي او بفرستد
Cدر قرائت فاتحه، مقيد باشيد كه يك حمد و سه توحيد بخوانيد:
و همين طور كه من اينجا نشستم شما يك حمد، مقيّد باشيد سه تا قل هو اللّهاي را كه من ميگويم بخوانيد، يك حمد و سه قل هو اللّه براي ايشان قرائت بفرمايد.
[1]ق/19
[2]ممتحنه/1
[3]مؤمنون/88
[4]إسراء/85
[5]كافي: 3/231، وسائل الشيعه: 3/176
[6]مائده/51
[7]نساء/59
[8]تفسير امام عسكريعليه السلام/299، «صَائِنًا لِنَفْسِهِ، حَافِظًا لِدِينِهِ، مُخَالِفً عَلَي هَوَاهُ، مُطِيعًا لِاَمْرِ مَوْلاَهُ» بحار: 2/88، احتجاج: 2/458، وسائل الشيعه: 27/131
[9]أنعام/121
[10]حجر/42
[11]نحل/100
[12]وسائلالشيعه: 16/99، مستدركالوسائل: 12/153، بحار: 63/493، غررالحكم: 236
[13]بقره/257
[14]بقره/279
[15]بقره/65
[16]بقره/275
[17]«وَيْلٌ لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ» روضه الواعظين 1/195، مناقب 3/328
[18]شورى/23
[19]بحار: 79/106، روضه الواعظين: 1/75، مناقب: 1/242
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
آمار بازدید
- 296
- 310
- 2,505
- 11,333
- 837,536
- 2,415
- سلام علیکم ضمن تشکر از توجه جنابعالی، انشاالله در دستور کار قرار می ...2024-04-18 - 15:10 توسط مدیریت سایت
- سلام علیکم خدای تعالی به شما توفیقات روزافزون مرحمت فرماید. متشکری...2024-04-18 - 15:09 توسط مدیریت سایت
- سلام علیکم توفیقاتتان روزافزون باد از توجه جنابعالی متشکر...2024-04-18 - 15:08 توسط مدیریت سایت
- سلام علیکم خدای تعالی توفیقاتتان را در درک حقایق زیاد فرماید...2024-04-18 - 15:08 توسط مدیریت سایت