۲۷ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ۳ شهريور ۱۳۷۴ – توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌ 3 شهريور 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌، اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكند. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند: مرده‌، مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند. خواب‌، و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود، همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند، اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصف‌ شب‌ ميگيد همه‌ خوابند و حال‌ آنكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهاش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا، بميريد قبل‌ از آنكه‌ بميرانندتون‌، يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌. يك‌ مردن‌ هم‌ هست‌ همان‌ مردني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دوتاست‌.

 اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌، الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ بپرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ خواب‌ بوده‌، هيچي‌ نميفهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ ميگزه‌، صبح‌ بلند ميشه‌ ميبينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انساني‌ كه‌ خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز، در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌، در قيامت‌ هم‌ خوابه‌، توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نمي‌دهند.

 اما اگر بيدار شديد، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ براتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌، ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌ بخاطر دو جور ممكنه‌ امتحان‌ كنه‌. يكي‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا نخونده‌. يكي‌ اينكه‌ آن‌ بچة‌ مغروري‌ كه‌ ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌، دو تا امتحانش‌ ميكنند. ميبنه‌ كه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌. يعني‌ در اين‌ مسئلة‌ دومي‌، طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدنه‌ ما چي‌ هستيم‌. ماها را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را خوب‌ نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را زياد سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌. نمازمون‌ را هم‌ كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ روزه‌امون‌ را هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌ و، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها هم‌ كه‌ نداريم‌، پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برات‌ پيش‌ نيامده‌. آب‌ نديد، و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگن‌ يك‌ گناه‌ بكن‌. ميگي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ مي‌كنيد. امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بياد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌، اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يحي‌. اگر امتحان‌ بياد پيش‌، شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پاتون‌ روي‌ پوست‌ خربوزه‌ باشه‌. حالا ميگن‌ روي‌ پوست‌ موز، آنهم‌ همين‌ حالت‌ را پيدا ميكنه‌. انسان‌ را تا هولش‌ ميدهند، هول‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌، آمديد توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيد امتحان‌ نكن‌. ميتوني‌ تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگيريد براي‌ ما. از مظلات‌ ستم‌ ما را حفظ‌ كنيد. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتونيد دعا كنيد. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌، قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌؛ و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشونده‌. روح‌ القدس‌، روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همه‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌. خوب‌ حالا مي‌خواد امتحانتون‌ كنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز به‌ بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ مي‌گفتيم‌ چرا. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خوام‌ شرح‌ بدم‌، اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ دادم‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. همه‌ امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ من‌ را عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ به‌ بستر لا خفتيم‌، خوابيديم‌، به‌ كلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار ميشيم‌ بر اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌، چه‌ با مطالعه‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند؟ و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌، زادتهم‌ ايمانا. وجلت‌ قلوبهم‌. اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ ميترسه‌. ميترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربان‌ رئوف‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بترسيد. لا يخافن‌ احدا منكم‌ الا ذنبه‌. هيچكدام‌ شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خوايم‌ بترسيم‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما، ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌، هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ ميترسه‌. اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما ميترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيت‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بياد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. حالا اگه‌ يك‌ سنگي‌ باشه‌، نمي‌ترسيد. حالا اين‌ سنگ‌ را هم‌ ما بيخود خودمون‌ را توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر ميترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. ميگن‌ مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ بگيد پاشو برو. حالا ديگه‌. جدام‌ كنيد، حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌ سهو ميكنم‌، اينور آنورشون‌ ميكنم‌ تا اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آن‌ پيش‌ من‌ مي‌گن‌ آقاما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌ و من‌ مطمئن‌ ميشم‌ كه‌ ديگه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ باشه‌. افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌، از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ را شده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌ كه‌ اين‌ برش‌ تحميل‌ شده‌، حالا ممكنه‌ خودش‌ هم‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌، ميگه‌ اين‌ اگر ماندني‌ است‌ بمانه‌ اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌، و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ مي‌شيد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌؟ اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌. يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ها هستند اينطوريند. من‌ از ايشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داريد ديگه‌ گناه‌ نكنيد و توبه‌ كرديد و اين‌ زحمت‌ را و رياضت‌ را كشيديد، آيا چه‌ احساسي‌ داريد؟ ميگن‌ مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگن‌ ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌. از بويش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند، كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خوايد توبه‌ كنيد، توبة‌ نصوح‌. و الا بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما مثلا حركت‌ كرديد به‌ طرف‌ فرض‌ كنيد اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا. مي‌خوايد بريد تهران‌ مثلا. حالا برگشتيد. آمديد توي‌ مشهد كه‌ بريد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد، باز رفتيد، اين‌ جز در جا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. آخه‌ مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ اين‌ كارها را ميكني‌؟! صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌ و الا نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ مرتبه‌ انسان‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ كنه‌. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. اون‌ استغفاره‌ كه‌ شايد حضرت‌ حتي‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ استغفار كنه‌، هر ساعت‌ استغفار كنه‌، طلب‌ بخشش‌ كنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ كنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌. توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌، تا سر كوچه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌ و مي‌آمد. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آخه‌ آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ دفعه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌، ديگه‌ حالا كه‌ متوجه‌ اشتباهت‌ شدي‌ دو مرتبه‌ نبايد توبه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشت‌ را كردي‌ توي‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور سر انگشتت‌ را زد، بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌، باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ آن‌ تو. دستت‌ را زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد. باز دو مرتبه‌ هم‌ دست‌ ميزني‌، معلومه‌ كه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمدي‌ توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ آن‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آن‌ ميگن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كردند خودشون‌ را، غالبا خيال‌ مي‌كنند علامتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ صورتش‌، اگه‌ سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ ميشه‌. يا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هست‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌، توي‌ تاريكي‌، اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌ به‌ وزن‌ پر كاه‌، نه‌ تو ترازو كه‌ بذاري‌ قبل‌ از توبه‌ و بعد از توبه‌ به‌ همون‌ وزن‌ قبلي‌ هستي‌. شايد گاهي‌ هم‌ سنگين‌تر بشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ مي‌شي‌ سر حال‌ مي‌شي‌. پس‌ اون‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ هي‌ به‌ ما مي‌گن‌، آقا علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا ما. اين‌ حالته‌، يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ مي‌گن‌؟ لن‌ تراني‌ يا تن‌ تراني‌ من‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ اين‌ آخرش‌ ما ربطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟ لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز نبيني‌ او را، تن‌ تراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشد، حالا. مي‌گن‌ تا نخوري‌ نداني‌. تا انسان‌ نچشه‌ نمي‌تونه‌. حالا شما مزة‌ آبگوشت‌ را مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ اين‌ آبگوشت‌، نه‌ چيزي‌ گفتني‌ نيست‌. اون‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌ياد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌ نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ نه‌ ديگري‌. مي‌گي‌ كه‌ خوب‌ پس‌ ما كه‌ نرسيديم‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. بي‌ تعارف‌. مي‌شه‌؟ بله‌. خوب‌ تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ اون‌ گناهان‌ براي‌ خودت‌ هيچ‌ فرقي‌ نكنه‌ اين‌ توبه‌ ات‌ هم‌ قبول‌ نشده‌ بخاطر اينكه‌ برات‌، اينها را استدلالي‌ مي‌گم‌ها. بخاطر اينكه‌ برات‌ اون‌ گناهان‌ اهمييت‌ نداشته‌. و توبة‌ حالا هم‌ اهمييت‌ نداره‌.

 چطور مي‌شه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشد و او از او قهر كرده‌ باشه‌ رفته‌ رضايتش‌ را جلب‌ كرده‌ و او هم‌ گفته‌ كه‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌ صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌ و در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداشته‌ باشه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌ انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ از دستش‌، حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و وارد شده‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ او هم‌ راهش‌ داده‌ و بعد گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اون‌ هم‌ گفته‌ بخشيدمت‌ و رفت‌ چايي‌ هم‌ براش‌ آورد و شيريني‌ هم‌ آورد و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌ اين‌ آدم‌ خيلي‌ آدم‌ بي‌ خودي‌ است‌ خيلي‌ نافهم‌ است‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند اونجور كوچكي‌ مي‌كنند، اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌ حالا راضي‌ شده‌ براي‌ تو هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداره‌. يا توبه‌ات‌ اصلا قبول‌ نشده‌ يا خدا اصلا راهت‌ نداده‌، يا توبة‌ درستي‌ نكردي‌ يا اين‌ كه‌ خوابي‌ احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ پر در مي‌آورد. واقعا پرواز مي‌كنه‌، واقعا روي‌ پاش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌، نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌ از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌، سبك‌ مي‌شه‌.

 شب‌ جمعه‌ رفتي‌ تو حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ و گناهانتون‌ را توبه‌ كرديد، حالا اومديد بيرون‌ هيچ‌ فرقي‌ برات‌ نداره‌؟ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟ همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نسوه‌ باشه‌. انسان‌ بقدري‌ راحت‌ مي‌شه‌ به‌ قدري‌ آزاد مي‌شه‌ و لذا اذا ذكر الله‌ وجنت‌ قلوب‌ چه‌ مي‌شد به‌ ياد خدا مي‌افته‌. من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا مي‌دونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ گاهي‌ ديدم‌ شانه‌هاشون‌ تكان‌ مي‌خوره‌، گريه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما مي‌ترسيم‌ باز بيافتيم‌ تو گناه‌. فلان‌ مثلا شغل‌ را داريم‌ فلان‌ كار را داريم‌ مي‌گيم‌ مثلا بايد استقامت‌ كنيم‌. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيافته‌. لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. و اگر غير از اين‌ باشه‌ نمي‌تونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ زير گناه‌ نره‌. من‌ نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌ من‌ پيش‌ آمد لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌، شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌. ماها همان‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌، اين‌ ماها كه‌ مي‌گم‌ شماها را نمي‌گم‌ها، اون‌ مردم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ خوابن‌، نه‌ گناهش‌ برامون‌ فرق‌ مي‌كنه‌، آدم‌ خواب‌ آقا شما لحاف‌ كلفتي‌ را بياندازيد روش‌ اين‌ عرق‌ هم‌ مي‌كنه‌ها ولي‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفت‌ را انداختيم‌ روش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريم‌ باز هم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اون‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ كنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌ بعد چراغ‌ را روش‌ كنيد باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يسلوا عليكم‌ و ملائكة‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌، اينجوري‌ به‌ فكر ماهاست‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌ ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌  مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شما را از توي‌ ظلمات‌ بيارن‌ توي‌ نور. و آوردند. حالا شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد روي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشنتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرنتون‌ بيدار نمي‌شيد نمي‌فهميد، توي‌ ظلمت‌، هر جا ببرن‌ بيارن‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ آدم‌ خواب‌ يا توي‌ روشنايي‌. ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌ كه‌ مي‌گه‌ الله‌، يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌توني‌ توضيح‌ بدي‌؟ نه‌. بعضي‌ از وقتها كه‌ ما مي‌خواييم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌ به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. مي‌گيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پر نور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشن‌ پر نور شده‌ باشه‌، يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر ذهنمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ كه‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مثلا مهتابي‌ روشن‌ باشه‌ مي‌گيم‌ حتما اين‌ امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر تو تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌ مثلا يك‌ نور داره‌ يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌ اون‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ ملا آقاجان‌ اون‌ يك‌، اون‌ وقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود ولي‌ يكي‌ حالا دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. يك‌ چراغ‌ قوه‌ اوجاش‌ گذاشته‌ بود كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اون‌ كوچه‌هاي‌ تاريك‌ كه‌ مي‌رسيد جمعييت‌ هم‌ بود يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ مي‌كرد صورتش‌ نور مي‌زد، آمدند به‌ ملاآقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر نور مي‌شه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر گفتند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ از همان‌ جايي‌ كه‌ نور مي‌ياد همانجا را بره‌ بگرده‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ مي‌رم‌. رفت‌ چراغ‌ قوه‌ را بالاخره‌ از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بودند. خوب‌ ما اينجوريم‌ ديگه‌. بابا نور معنوي‌ غير از نور مادي‌ است‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكن‌ است‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند. هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌.

 شايد اوني‌ هم‌ كه‌، ابوسفيان‌ يقينا خوشگل‌تر از بلال‌ حبشي‌ بود. و نوراني‌تر اون‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. بله‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوست‌ است‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اون‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدامشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌. ابوسفيان‌ نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌ نمي‌دونم‌ خدمتتان‌ عرض‌ شود كه‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند اينها با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ اين‌ نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ما چشممون‌ به‌ ظاهره‌. مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌، اين‌ را راهش‌ ندادن‌ توي‌ مجلس‌، لباسش‌ ناجور بود و اينها. فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌ و اول‌ غذا را پيش‌ او گذاشتند و اينها. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ من‌ غذا بخور چون‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ به‌ خاطر تو دادن‌. قد هيكل‌ من‌ الصمع‌ ماها اينجوريم‌ ظاهر بين‌ به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌. يك‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارهاتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ كنند ببيند ايمانمون‌ چقدراست‌. ليبلوئكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌. نه‌ اگر انسان‌ باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كند. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ است‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اوجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بگه‌ كه‌ من‌ كسي‌ هستم‌ تو وقتي‌ كسي‌ هستي‌كه‌ ، به‌ قول‌ بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند البته‌ ولي‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهمييت‌ داره‌ كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهمه‌. از سلمان‌ يكي‌ از منافقين‌ عرض‌ كرد كه‌ ريش‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد چي‌ مي‌گي‌ مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ او هم‌ ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌؟ خيلي‌ آرام‌، گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، مي‌توني‌ بگي‌ ريش‌ من‌ بدتره‌ باز هم‌. اگر رد ندشم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدر را ببينيد اون‌ حرفشون‌ بزرگيشون‌. همه‌ متنبه‌ شدند ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها، و اون‌ هم‌ ساكت‌ شد. كوشش‌ كنيد صدر داشته‌ باشيد، كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشان‌ نديد بعضي‌ دشمنان‌ هستند همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌. او را هم‌ ساكتش‌ كرديد. كوشش‌ كنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌، از همانجا شروع‌ ميكنند. نقطة‌ ضعف‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌ من‌ بدم‌ مي‌آد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ پس‌ چرا تو گفتي‌؟ من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ هر كسي‌ از اينجا عبور ميكنه‌ ميگه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنيم‌ ببينيم‌ چيكار ميشه‌؟ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ به‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌، نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌، ما مثلا در مقابلمون‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ در كرة‌ زمين‌. اين‌ را بدونيد، شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ پنج‌ ميليارد و هفتصد، هشتصدتاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌. اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ را يك‌ جوري‌ نشون‌ بديد، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نميده‌. او آمد فهميد كه‌ شما از اين‌ چيز بدت‌ مي‌آد. خوب‌ نشون‌ نده‌ خودت‌. همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر بدونيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زده‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌!

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نميشه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ باشه‌. تاريكه‌. بنابراين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ بكنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ ميشه‌. اذا تليت‌ عليه‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. خوب‌ ميگيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يكي‌ آمده‌ بود به‌ من‌ ميگفت‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز قبلش‌ با روز بعدش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نميگم‌ نخونيد. اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يتدبرون‌ القرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زيرورو بكنيد، اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌، يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيد به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفسه‌ كه‌ ما داريم‌. اينجوري‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همان‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ بكنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اينكه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزد. يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد.

 پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد، ايمانتون‌ زياد ميشه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌. خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ بطرف‌ خدا حركت‌ ميكنه‌. بعد به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار ميرسه‌. بنابراين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خوايم‌ بشناسيم‌ بدونيم‌ كدام‌ يكيشون‌ بالاتر بودند كدام‌ يكيشون‌ پائين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌، ايشان‌ پيغمبره‌. يك‌ خورده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشيد. عين‌ حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌، ميگه‌ كل‌ ما دعوتهم‌ ليلا و نهارا و لم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. شب‌ و روز اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خدايا خوندم‌. هر چي‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود، بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌. خسته‌ نميشه‌. مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌! ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد. گفت‌ كه‌ ميريم‌ حالا يك‌ خورده‌ خستگي‌ بگيريم‌. ديگه‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذالنون‌ اذ ذهب‌ مغاضبا. ذالنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونسه‌. اذ ذهب‌ مغاضبا، وقتي‌ كه‌ رفت‌ در حالت‌ غضب‌، ناراحته‌. هر چي‌ ميگم‌ بيا آقا طرف‌ خدا آنها نمي‌آيند. فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌، طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا آيه‌ را معنا مي‌كنم‌، ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد. خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ به‌ اين‌ رحمان‌ و رحيم‌. سخت‌ نميگيره‌. ظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. ولي‌ نه‌. هر كسي‌ خدا يك‌ توقعي‌ داره‌. تو همة‌ مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟! توي‌ كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا ميخوري‌! فنادي‌ في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در آن‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ خودش‌ يك‌ ظلمات‌. توي‌ شكم‌ ماهي‌ يك‌ ظلمات‌. فنادا في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ مؤثري‌ در وجود جز تو نيست‌. الا انت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌آد فكر كنيد ببينيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌. حتما يك‌ كاري‌ كرديد. ميگيد هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همينجوري‌ علي‌ الحساب‌ بدونيد كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نميكنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌. حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. منم‌ كه‌ خدا را ول‌ كردم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فاستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اينكه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناه‌ خودمون‌ ميريم‌. خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ مي‌خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌، همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. آن‌ رفيق‌ بد را پيدا نمي‌كردند كه‌ بيارن‌ نشونش‌ بدهند كه‌ او كيه‌؟! اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را، بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ ميگن‌ ما را رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نميخوان‌ بپذيرند كه‌ نه‌. خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نميخواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ سبحانك‌، خدايا، به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نيندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ ميكنه‌. خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ نميدونم‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌. خدا را لا اقل‌، يا امام‌ رضا را، امام‌ رضا نطلبيده‌، ميگيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌. ميگه‌ امام‌ رضا نطلبيده‌. مگه‌ حالا طلبيدت‌. حالا پول‌ داشتي‌ آمدي‌ آنوقت‌ پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. اينجوري‌ به‌ خدا و ائمه‌، بعضي‌ها آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌ مي‌اندازند، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ ميشه‌. ميگه‌ كجا تو مرا ديدي‌ كه‌ من‌ فريبت‌ دادم‌. در آيات‌ قرآنه‌ها. بگو من‌. بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ را بگو. اين‌ يك‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. خدا را هم‌ پاكش‌ كن‌. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار. آن‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا ميدونه‌ هر وقتي‌ من‌ يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌، چون‌ اين‌ مال‌ رفع‌ غم‌ و حزنه‌، تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اينكه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌، فوري‌ رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فاستجبنا لك‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌. ما نجاتش‌ داديم‌ از غم‌. و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. همين‌ و الا تا روز قيامت‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ زندان‌ حبس‌ ابد. آنهم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا باصطلاح‌ آخر آخه‌ حبسهاي‌ ابد دنيايي‌ تا مردنه‌ ديگه‌. بعد از مردن‌ جنازه‌اش‌ را برميدارند مي‌اندازند بيرون‌. توي‌ زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌. خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ زنده‌ نگه‌ مي‌داشت‌. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ فاستجبنا له‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

 اما پيغمبر ما. با اينكه‌ مي‌فرمايد ما اوذي‌ النبي‌ الذي‌ ما اوذيت‌. آنقدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌، وقت‌ نيست‌، عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتم‌. عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌، مطالعه‌ كنيد. حضرت‌ جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آماده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمائي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ اينطور صف‌ بستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ ميده‌ تا راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ ميخوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نميشه‌ تا يك‌ نفر از معصيتكارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ ما شفاعت‌ كنيم‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سجده‌، برنميداره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشوند. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ دستشون‌ را بگيرند بيندازند توي‌ بهشت‌. نه‌. امضا ميشه‌، گذرنامه‌ امضا ميشه‌، ويزا ميشه‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند و لايق‌ بهشت‌ بشوند. زحماتي‌ آن‌ گوشة‌ صحراي‌ قيامت‌ با بي‌ آبي‌ و تشنگي‌ و اينها اين‌ كارها را بكنند تا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، لايق‌ بهشت‌ بشوند. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوئيها و با اين‌ غيبتها، انسان‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دهند. ولو شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ باشه‌. شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همه‌ امون‌ شيعه‌ هستيم‌ اينجور با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌ و غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ به‌ هم‌ مي‌زنيم‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ بنا باشه‌ همينجور تهمت‌ها و غيبت‌ها و اينجور حرفها باشه‌ كه‌ اصلا بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيد فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايد خوب‌ اين‌ بره‌ به‌ بهشت‌. امضا ميكنند. ديديد امضا مي‌كنند گذرنامه‌ را، ويزا ميكنند، شما توي‌ آن‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد. تازه‌ بايد بريد بليط‌ بگيريد، خدمت‌ شما عرض‌ شود پولي‌ تهيه‌ كنيد، از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ ميكنه‌. شفاعت‌ پيغمبر اكرم‌. يكي‌ از ائمه‌ هست‌، ظاهرا امام‌ سجاد صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ به‌ نظر شما ارجي‌ آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدواركننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيتكار چيه‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. مخصوصا، چون‌ اين‌ روايت‌ را خيلي‌ قبل‌ ديدم‌ ولي‌ ممكنه‌، قدر مسلمش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ توبوا الي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد، به‌ تعبير اين‌، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ همة‌ گناهها را مي‌بخشه‌، ديگه‌ از اين‌ اميدواركننده‌ ديگه‌ آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود نه‌. ارجي‌ آيه‌ نزد ما و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. آنقدر پيغمبر شفاعت‌ ميكنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شوند.

 لذا واقعا انسان‌ از رحمت‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌؟ گفتم‌ خدا آنقدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نميگذره‌. ميگه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. و قولا له‌ قولا لينا. لعله‌ يتذكر او يخشي‌.

 حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا. از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌آئيد به‌ كربلا؟ نمي‌شناسيد اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراك‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ ببينه‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراهن‌ سبايا. آنها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگه‌ خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌، نجات‌ مردم‌ آمدند. نجات‌. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌، ظالم‌ معرفي‌ بشه‌، تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيفتند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. و الا راه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند. در وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود، مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ حالا اگر هم‌ بد باشه‌، يك‌ خورده‌ پائين‌تر از علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چي‌ هم‌ خوب‌ باشه‌، يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. ديگه‌ اينهم‌ خليفه‌ است‌، آنهم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدند، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نميشه‌. يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آورد در كوفه‌. مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ديدند، با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند. ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، معاويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز بشه‌، عقلشون‌ باز بشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ بن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌، يكي‌ از ولاة‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود، آمد به‌ حضرت‌ گفت‌. بعدش‌ هم‌ باز در زمان‌ معاويه‌ آمد گفت‌. معاويه‌ بد بهش‌ گفت‌ و گفت‌ بيرونش‌ كنيد و. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را به‌ او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود، مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود بريد اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ بعنوان‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌، اين‌ را معزولش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌، گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نميدي‌ حرف‌ مرا؟! فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌، فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ بن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد بكنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. همة‌ اينكه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند، براي‌ اينكه‌ بد و خوب‌ را مردم‌ فرق‌ بگذارند، تشخيص‌ بدهند.

 لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا، زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شدند. مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ ميشه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌، يك‌ خورده‌اي‌ براي‌ خود منهم‌ مشكل‌ بود. آخه‌ مگه‌ ميشه‌ به‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ باصطلاح‌ تلذي‌ ميكنه‌، مگر ميشه‌ اين‌ تير را، من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ گاهي‌ از اين‌ چيزها را مي‌بينه‌ ديگه‌. آخه‌ توي‌ حرم‌، اينهايي‌ كه‌ توي‌ حرمند، توي‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند، اينها هيچكدامشون‌ اهل‌ جنگي‌، مبارزه‌اي‌، هيچي‌، حالا اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌، كسي‌ بياد اين‌ آدمها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند.

 حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌اتون‌ حاجت‌ داريد، حاجت‌ اكثر شماها اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياوره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنه‌ بعد از اينكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌. حال‌ توسل‌ پيدا بكنيد به‌ اين‌ شيرخوار، به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌، حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار ميده‌. من‌ در كتابهايي‌ كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشتند در مسئلة‌ كربلا، مي‌بينم‌ جائي‌ كه‌ توقف‌ كردند و حسابي‌ تكان‌ خوردند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌، جريان‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ همه‌ به‌ حاجتتون‌، خوب‌ هر كسي‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌. برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توسلي‌ پيدا كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. چون‌ در زيارت‌ ناحية‌ هم‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ روش‌ توقف‌ كردند و معلومه‌ دل‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند، مسئلة‌ مظلوميت‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *