۱ ذی الحجه ۱۴۱۵ – مراحل‌ تزكيه نفس‌ در قرآن‌ – اخلاق‌ ۱۰۰

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمدلله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ

آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، اولين‌ آيه‌اش‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بود كه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هر جمعي‌ با اونچه‌ كه‌ در دستشون‌ هست‌ خوشحالند. ولي‌ اصحاب‌ يمين‌ و اونهايي‌ كه‌ اهل‌ حقيقتند هر چيزي‌ كه‌ با حقيقت‌ توأمه‌ به‌ اون‌ خوشحالند. حزب‌ خدا هستند. كه‌ در قرآن‌ هست‌ علي‌ ان‌ حزب‌ الله‌ هم‌ الغالبون‌. اونهايي‌ كه‌ در حزب‌ خدا هستند اينها غالبند. من‌ يك‌ مطلبي‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ با دوستان‌ عزيزم‌ با كمال‌ صفا و صميميت‌ و بدون‌ داشتن‌ نگراني‌ از هيچ‌ چيز، و بدون‌ اين‌ كه‌ من‌ بخواهم‌ گله‌اي‌ از كسي‌ داشته‌ باشم‌ چون‌ الان‌ اگر از من‌ بپرسند بهترين‌ جلستات‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شه‌ و تو سراغ‌ داري‌؟ شايد من‌ همين‌ جلسه‌ را من‌ معرفي‌ بكنم‌. و با كمال‌ علاقه‌اي‌ كه‌ به‌ تك‌ تك‌ شماها دارم‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ بخاطر اين‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ در بين‌ شماها هستند كه‌ اينها از مطالب‌ اطلاعي‌ ندارند. شايد هم‌ بعضي‌ فكر بكنند كه‌ ما هم‌ مثل‌ يك‌ جمعي‌ يك‌ مسلكي‌ يك‌ رشته‌ و سلسله‌اي‌ يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داريم‌ كه‌ ساير مسلمانها ندارند. و اين‌ برداشت‌ هم‌ شده‌ در خارج‌ از اين‌ جلسه‌ ولي‌ شماها براي‌ روشن‌ شدن‌ فكرتون‌ كه‌ انشاءالله‌ اين‌ جلسة‌ امشب‌ را دوست‌ دارم‌ دقيقا درك‌ بشه‌ و اين‌ براي‌ هميشه‌ داشته‌ باشيد. شايد شماها بعضيهاتون‌ اين‌ طور فكر كنيد، خارج‌ از اينجا كه‌ شايد فكر هم‌ كرده‌ باشند كه‌ ما مثلا يك‌ مسلك‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ مثلا راه‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ آدمهاي‌ خاصي‌ هستيم‌. من‌ يك‌ توضيحي‌ براتون‌ مي‌دم‌ چون‌ همتون‌ اهل‌ فهم‌ و درك‌ و تو جريان‌ هم‌ هستيد و اون‌ توضيح‌ اينه‌ كه‌ از اون‌ مرحلة‌ اول‌ تا به‌ آخر را مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ براتون‌ فهرست‌ وار عرض‌ كنم‌. مرحلة‌ مقدمتي‌ و بداعت‌ همان‌ يغظه‌ است‌. يغظه‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌.

 بدون‌ مبالغه‌ و بدون‌ هيچ‌ زياده‌ گويي‌. سر تا سر قرآن‌ براي‌ اين‌ مسئله‌ آياتش‌ شايد نازل‌ شده‌ باشه‌ اگر اين‌ را نگم‌ و اين‌ مبالغه‌ باشه‌ لااقل‌ در هر صفحه‌ از صفحات‌ قرآن‌ لااقل‌ يكي‌ دو آيه‌ دربارة‌ يغظه‌ است‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌. اين‌ ديگه‌ جاي‌ بحث‌ نداره‌. شما خودتون‌ به‌ بعضي‌ از اقوامتون‌ كه‌ برخورد مي‌كنيد مي‌گيد فلاني‌ در خواب‌ غفلته‌. يكي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ اين‌ به‌ فكر عالم‌ قيامته‌، و زندگي‌ بعد از اين‌ عالمه‌ مي‌گيم‌ نه‌ آدم‌ بيداري‌ است‌. در قرآن‌ مجيد هم‌، عرض‌ كردم‌ آيات‌ زيادي‌ آمده‌. شايد اگر بخواهم‌ بشمارم‌ نصف‌ از قرآن‌ دربارة‌ يقظه‌ است‌. تمام‌ انبياء آمده‌اند براي‌ يقظه‌. حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ انما انت‌ مذكر. تو براي‌ بيدار كردن‌ مردم‌ آمدي‌. ذكر يعني‌ ياد آوردن‌. ايني‌ كه‌ ميگيم‌ بيدار كردن‌، نه‌ اينكه‌ خواب‌ بدني‌ باشه‌. خواب‌ روحي‌، غفلت‌. ذكر هم‌ نجات‌ از غفلته‌. حتي‌ منحصر ميكنه‌ ميگه‌اي‌ پيغمبر تو براي‌ بيدار كردن‌ آمدي‌. پس‌ اگر ما گفتيم‌ يك‌ چند وقتي‌ تكانتون‌ بديم‌ از خواب‌ بيدار بشيد، بايد يقظه‌ داشته‌ باشيد، بفهميد كه‌ بايد در راه‌ خدا جان‌ و مالتون‌ را بدهيد و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌، اگر گفتيم‌ كه‌ تمام‌ كارهايتون‌ را در حاشيه‌ واقع‌ بشود و راهتون‌ در نفي‌، يعني‌ اگر بناشد شغلتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. زنتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. پولتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. و خلاصه‌ هر چيزي‌ كه‌ در مقابل‌ داريد اگر يك‌ روزي‌ تضادي‌ پيدا كرد با راهتون‌، راهتون‌ مقدم‌ بر همة‌ اينهاست‌. اين‌ معني‌ بيدار بودن‌ در خدمتتون‌ عرض‌ شود، راه‌ و رسيدن‌ به‌ كمالاته‌ كه‌ در همة‌ مراحل‌ هست‌. پس‌ بدونيد اين‌ مرحله‌ جاي‌ حرف‌ نيست‌. جاي‌ بحث‌ نيست‌. يك‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌، حتي‌ غير مسلمانها هم‌ بايد داشته‌ باشند. يعني‌ غير مسلمانها هم‌ بايد بيدار باشند، بايد غافل‌ نباشند. در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنند غافل‌ نباشيد. اين‌ حرف‌ بديه‌؟ غافل‌ نباشيد كه‌ كلاه‌ سرتون‌ بگذارند. غافل‌ نباشيد كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود منحرفتون‌ كنند. غافل‌ نباشيد كه‌ دنياتون‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود، ازتون‌ بگيرند، آخرتون‌ را ازتون‌ بگيرند. اين‌ ديگه‌، ظاهرا كه‌ حرف‌ بدي‌ نيست‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ توبه‌ است‌. حالا كه‌ بيدار شديد و ديديد كه‌ خيلي‌ اشتباه‌ كرديد و راه‌ را عوضي‌ رفتيد، توي‌ قرآن‌ سرتاسر قرآن‌ پره‌ دربارة‌ توبه‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌. خدا توابين‌ را دوست‌ داره‌. در قرآن‌ هست‌ خدا توابه‌. در قرآن‌ هست‌ و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. توبه‌ هم‌ كه‌ ظاهرا حرفي‌ تويش‌ نيست‌. ما از بچگي‌ شنيديم‌ كه‌ ميگند خدايا توبة‌ ما را قبول‌ كن‌. شب‌ جمعه‌، شب‌ توبه‌ است‌. از اين‌ حرفها كه‌ ديگه‌ هستش‌. حالا اگر يك‌ شكلي‌ پيدا كرد، چون‌ توبة‌ نصوح‌ با غير توبة‌ نصوح‌ فرق‌ ميكنه‌. يك‌ شكلي‌ پيدا كرد اينهم‌ از روايات‌ و آيات‌. چهل‌ روز گفتند توبه‌ بكن‌. چون‌ معين‌ نبّاش‌ كه‌ بدترين‌ آدمها بود و توبه‌ كرد، چهل‌ روز توبه‌اش‌ طول‌ كشيد. ما كه‌ نمي‌خواهيم‌ اعتراف‌ از شماها در گناهانتون‌ بگيريم‌، دست‌ بالا را مي‌گيريم‌ ميگيم‌ چهل‌ روز توبه‌ بكن‌ تا توبه‌ات‌، يقين‌ بكني‌ خودت‌ و ما كه‌ قبول‌ شده‌. حرفي‌ اگر داره‌ هركس‌، بگه‌. اينها را ميگم‌ براي‌ اينكه‌ شما خودتون‌ روشن‌ بشيد، به‌ راهتون‌ معتقد باشيد و ايمان‌ به‌ راهتون‌ داشته‌ باشيد و فكر نكنيد اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ فلان‌ بوق‌ علي‌ شاه‌ يا فلان‌ مثلا ولي‌ خدايي‌ كه‌ شما شايد از اولياء خدا باشه‌، يا يك‌ احمقي‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ بگه‌ كه‌ فلاني‌ نميدونم‌ حرف‌ بي‌ ربط‌، از اين‌ چرتها، اين‌ حرفها نيست‌. خوب‌ شماها همه‌اتون‌ توي‌ جريان‌ هستيد. توبة‌ نصوح‌ يعني‌ توبه‌اي‌ كه‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. يعني‌ در گناهت‌ برنگردي‌ ابدا. شماها برويد پيش‌ اين‌ علماي‌ مشهد ازشون‌ بپرسيد. آقا من‌ مي‌خوام‌ يك‌ همچين‌ توبه‌اي‌ بكنم‌. اين‌ كار بدي‌ كردي‌؟ اگر گفتند كار بدي‌ كرديد ديگه‌ نياييد اينجا. خوب‌. اينهم‌ كه‌ مرحلة‌ دوم‌. مرحلة‌ سوم‌ استقامته‌. استقامت‌ به‌ عنوان‌ استقامت‌ توي‌ قرآن‌ به‌ پيغمبر امر شده‌، فاستقم‌ كما امر. فوائد استقامت‌ در قرآن‌ گفته‌ شده‌. و لان‌ استقاموا علي‌ الطريقه‌ فاسقيناهم‌ الي‌ القدقا. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. كه‌ به‌ عقيدة‌ من‌ مرحلة‌ توبه‌ را اول‌ گفته‌ و بعد ثم‌ استقاموا تتنرل‌ عليهم‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. مي‌بينيد استقامت‌ كه‌ حرف‌ درستيه‌. استقامت‌ شامل‌ صبر ميشه‌، شامل‌ نترسيدن‌ ميشه‌، چون‌ همونها اسباب‌ ضعفه‌. كم‌ صبري‌ اسباب‌ ضعفه‌، ترسيدن‌ در اثر ضعفه‌. شامل‌ سستي‌ در راه‌ ميشه‌ و نداشتن‌ قاطعيت‌ ميشه‌. شامل‌ اينكه‌ به‌ كسي‌ شما به‌ چيزي‌ غير خدا تكيه‌ بگذاريد ميشه‌. اينها در قرآن‌ هم‌ هست‌. شماها اگر اهل‌ باصطلاح‌ علم‌ نيستيد، الحمدلله‌ توي‌ جلسه‌امون‌ اهل‌ علم‌ هست‌، شما كاري‌ نداره‌ نوار امشب‌ را بگيريد ببريد پيش‌ يك‌ عالمي‌، اگر يادتون‌ نبود مطالب‌، هر عالمي‌ كه‌ مي‌خواد باشه‌. حتي‌ علماي‌ منحرف‌. بگيد آقا اين‌ حرفها بده‌ يا خوبه‌؟ استقامت‌. قرآنه‌. يقين‌ بدونيد اگر يك‌ كسي‌ گفت‌ استقامت‌ لازم‌ نيست‌ يا استقامت‌ كار بديست‌، اگر گفت‌ كار بديه‌ كه‌ كافره‌، چون‌ آيات‌ قرآن‌ را منكر شده‌. اگر هم‌ گفت‌ لازم‌ نيست‌ برخلاف‌ گفتة‌ خدا حرف‌ زده‌. اين‌ توي‌ قرآن‌ هست‌. خيلي‌ خوب‌. مدتش‌ چقدره‌؟ تا وقتي‌ كه‌ اين‌ حالت‌ در تو پيدا بشه‌. ما مدت‌ تعيين‌ نكرديم‌ اينجا. بخاطر اينكه‌، توبه‌ ميشه‌ مدتش‌ را تعيين‌ كرد. ولي‌ استقامت‌ را تا تو استقامت‌ داشته‌ باشي‌. تا تو زيربناي‌ ساختمان‌ سيرت‌، سلوكت‌ به‌ سوي‌ خدا اين‌ محكم‌ بشه‌. قرص‌.

 مسئلة‌ سوم‌. مرحلة‌ چهارم‌. مرحلة‌ صراط‌ مستقيمه‌. آقا توي‌ نماز تو كه‌ ميگي‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، آية‌ قرآنه‌ يا آية‌ قرآن‌ نيست‌؟ هر آيه‌اي‌ را، آخه‌ بعضي‌ها روايت‌ را ميگن‌ آيه‌، آيه‌ را ميگن‌ روايت‌. اما ديگه‌ اگر چيزي‌ باشه‌، يك‌ نفر فكر نميكنم‌ توي‌ مجلس‌ ما باشه‌ كه‌ شك‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آيا اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ آية‌ يا روايت‌؟ چون‌ هر روز توي‌ نماز مي‌خونيد. روزي‌ ده‌ مرتبه‌ ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، اگر فقط‌ نماز واجبمون‌ را بخونيم‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. چهل‌ جاي‌ قرآن‌ كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ هست‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و لا الضالين‌. اگر ما گفتيم‌ عقائدتون‌ را درست‌ كنيد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، اعمالتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ افكارتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، عيد غدير را بهتر از عيد نوروز بدونيد. غيبت‌ را بدتر از زنا بدونيد. اينها اشكالي‌ داره‌؟ جدا من‌ دلم‌ مي‌خواد دوستان‌ به‌ من‌ بگند اشكال‌ كار را؟ اگر نگفتيد اشكال‌ كار را، بعد ازتون‌ كار مي‌خوام‌ها. اگر مي‌تونيد همينجا لغو كنيد موضوع‌ را. صراط‌ مستقيم‌ اشكالي‌ داره‌ آقا؟ بگيد. راه‌ راست‌. راه‌ راست‌ چيه‌؟ چي‌ بگم‌. ما از قرآن‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. ان‌ ربي‌ علي‌ الصراط‌ المستقيم‌. خدا در صراط‌ مستقيمه‌. شك‌ داريد؟ پس‌ هر چه‌ در قرآن‌ آمده‌ صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر اكرم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌. علي‌ صراط‌ المستقيم‌. توي‌ پيغمبر از مرسلين‌ هستي‌ و بر صراط‌ مستقيم‌ هستي‌. پس‌ پيغمبر هم‌، كلمات‌ پيغمبر، چون‌ خود پيغمبر كه‌ ما خدمتش‌ نمي‌رسيم‌، كلمات‌ پيغمبر صراط‌ مستقيمه‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ كه‌ توي‌ آيه‌، توي‌ همين‌ سورة‌ حمد هست‌، همة‌ مفسرين‌ گفتند كه‌ منظور ائمه‌ هستند. حالا از نظر عقل‌ هم‌ همينه‌. ولي‌ همه‌ گفتند منظور ائمة‌ اطهار هستند. راست‌ گفتند. پس‌ كلمات‌ خدا، كلمات‌ پيغمبر، كلمات‌ ائمه‌، اين‌ صراط‌ مستقيمه‌. حالا ما كلمات‌ خدا و ائمه‌ را نمي‌فهميم‌. عامي‌ هستيم‌. مرجع‌ تقليد را پيدا كنيد، طبق‌ برنامة‌ صحيحي‌ كه‌ در كتابها هست‌، هرچه‌ او گفت‌ ميشه‌ صراط‌ مستقيم‌ براي‌ شما. اگر حرفي‌ داريد همين‌ الان‌ بزنيد. همين‌ الان‌ بگيد. كه‌ اگر نگفتيد من‌ بعدش‌ حرف‌ دارم‌ باهاتون‌. خوب‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ مرحلة‌ محبت‌ به‌ خداست‌. شايد اكثرتون‌، اكثريت‌ نرسيديد به‌ اين‌ مرحله‌. ولي‌ بالاخره‌، اگر ادامه‌ بديد مي‌رسيد. محبت‌ به‌ خدا. خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد، هر چي‌ وابستة‌ به‌ خداست‌ آنهم‌ به‌ همان‌ مناسبت‌ بهش‌ اظهار محبت‌ بكنيد. مي‌خواهيد چند تا آيه‌ براتون‌ بيارم‌ كه‌ اين‌ حرفها هست‌. و الذين‌ آمنوا اشد حبا لله‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند، حبشون‌ به‌ خدا از همه‌ چيز بيشتره‌. يعني‌ از همه‌ چيز بيشتر به‌ خدا محبت‌ دارند. اشد حبا لله‌. محبت‌ به‌ خدا كه‌ كي‌ گفته‌ ما محبت‌ به‌ خدا نداشته‌ باشيم‌؟ ما مي‌خوايم‌ شما را بسازيم‌ كه‌ تنها خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد. هر كس‌ هم‌ به‌ خدا نزديكتره‌، بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشيد. كار بديه‌؟ اگر بده‌ بگيد همين‌ حالا. هر كس‌ به‌ خدا نزديكتره‌ او را بيشتر دوست‌ داشته‌ باشيد. آنهايي‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ محبت‌ هستند مي‌دونند همين‌ حرفها را زديم‌ بهشون‌. تمركز محبت‌ به‌ خدا و بعد تنظيم‌ محبت‌، هر كس‌ كه‌ در هر مرحله‌اي‌، در هر حدي‌ به‌ خدا بيشتر نزديكه‌، او را بيشتر دوست‌ داشت‌ و شكوفا كردن‌ محبت‌. مي‌بينيد اينهم‌ كه‌ اشكالي‌ نداره‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ جهاد با نفسه‌ كه‌ اينها مقدمة‌ همينه‌ كه‌ بيائيد و با نفستون‌ جهاد كنيد. چند تا آيه‌ بيارم‌ توي‌ قرآن‌ كه‌ جهاد با نفس‌ از كارهاي‌ اساسي‌ انسانه‌. و نفس‌ و ما سواها. فالهمها فجورها و تقواها. قد افلح‌ من‌ زكاها. روايات‌ و آيات‌ دربارة‌ اينكه‌ انسان‌ بايد جهاد با نفس‌ بكنه‌ اصلا جاي‌ انكار نيست‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد شماها هر كدامتون‌ يك‌ رسول‌ باشيد كه‌ آنهايي‌ كه‌ در گوشه‌ و كنار، پشت‌ سر مي‌نشينند بخدا اگر لعنتشون‌ كنه‌ اگر كه‌ روي‌ غرض‌ حرف‌ ميزنند و مي‌خواهند شماها را از كار بيندازند. مي‌نشينند چرت‌ و پرت‌ ميگن‌. خوب‌ بگيد آقايون‌ كدوم‌ يكيش‌، كدوم‌ يكيش‌ اشكال‌ داره‌؟

 آخريش‌ هم‌ بندگي‌ خداست‌. آقا آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌، مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ اينجا تمام‌ ميشه‌، آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ بندگي‌ از شيطان‌ نكني‌. همين‌ حرفهايي‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، كه‌ من‌ خودم‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ حرفها را به‌ شماها بزنم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تكراريه‌. در طول‌ زمان‌ بهتون‌ گفتم‌. بندة‌ خدا باشيد. يعني‌ هيچ‌ كاري‌ نكنيد جز تحت‌ امر الهي‌. يعني‌ كسي‌ به‌ اون‌ مرحله‌ كه‌ برسه‌، الان‌ نه‌. الان‌ شما اكثرتون‌ نمي‌تونيد اين‌ كار را بكنيد. ولي‌ وقتي‌ رسيديد، همينجور قدم‌ به‌ قدم‌ آمديد جلو، مي‌رسيد به‌ جائي‌ كه‌ واقعا جز بندگي‌ خدا هيچ‌ كار ديگه‌اي‌ يا نمي‌كنيد يا نمي‌تونيد بكنيد. بنده‌ ميشيد. هستند، توي‌ شما جمعي‌ هستند كه‌ اين‌ را واقعا رسيده‌اند. لازم‌ نيست‌ به‌ پيشانيشون‌ نوشته‌ شده‌ باشه‌ هذا عبد الله‌. نه‌. اين‌ نيست‌. خود اون‌ طرف‌، خودش‌ ميدونه‌ كه‌ چه‌ جور بندة‌ خداست‌ و بندگي‌ ميكنند. اينكه‌ اشكالي‌ نداره‌؟ نه‌. ميگه‌ فاضرب‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. حقيقت‌ بندگي‌ را در خودت‌ ايجاد بكن‌. اين‌ را كه‌ من‌ زياد بحث‌ نميكنم‌ اينها را، براي‌ اينكه‌ زياد متشتت‌ نشه‌ فكرتون‌. بندگيست‌.

 بعديش‌ چيه‌؟ بعد مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ تمام‌ ميشه‌. اگر كسي‌ اين‌ مراحلي‌ را كه‌ الان‌ گفتم‌ كاملا انجام‌ بده‌، لااقل‌ يك‌ سال‌ رويش‌ معطل‌ بشه‌، بگرده‌ در سراسر وجودش‌ يك‌ دونه‌ رذيله‌ پيدا نميكنه‌. يعني‌ يك‌ ذره‌ حسوده‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ بخيله‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ دوست‌ داره‌ كه‌ مثلا دنيا را دوست‌ داره‌ براي‌ غير خدا؟ نه‌. هيچي‌ نداره‌. اگر مأذون‌ بودم‌ از جانب‌ خدا و امام‌ زمان‌، الان‌ جلوي‌ شما افرادي‌ را از همين‌ مجلس‌ بلند مي‌كردم‌ براتون‌ خودشون‌ را معرفي‌ مي‌كردند. كه‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌، جز بندگي‌ خدا كاري‌ نمي‌كنند. اينها كه‌ اشكالي‌ نداره‌. پس‌ آقا كدومش‌ اشكال‌ داره‌؟

 شما، بعضي‌ از شماها پاي‌ منبرها شايد پير شده‌ باشند بعضي‌هاتون‌. خود من‌ يكيش‌. هيچكس‌ كمر همت‌ اينجور بالا نميزنه‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ را بخواد به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌، خدا را شاهد ميگيرم‌، توي‌ همين‌ مجلس‌ همين‌ الان‌ توي‌ ذهنم‌، مخصوصا يكنفر، چون‌ نميتونم‌ ده‌ نفر را توي‌ نظرم‌ بگيرم‌، توي‌ ذهنم‌ هست‌ كه‌ الان‌ اگر ميلياردها پول‌ داشته‌ باشه‌، خدا بهش‌ بگه‌ بده‌ به‌ فلاني‌، ميده‌. بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ حزني‌ در دلش‌ پيدا بشه‌. بندگي‌ ميكنه‌. يكي‌ هم‌ از گرسنگي‌ بميره‌، خدا بگه‌ نه‌، بهش‌ نميده‌. شما هم‌ نمي‌تونيد بشناسيد. يعني‌ اين‌ بندگان‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بشناسيد. شما بگيد توي‌ اين‌ مجلس‌ نيستند. ميگيد تو خودت‌ يكيش‌، اينجوري‌ نيستي‌. راسته‌. راسته‌. اما آقايون‌ اين‌ راه‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. من‌ الان‌ توي‌ مشهدم‌ ميگم‌ آقا شما از مشهد كه‌ حركت‌ كنيد مي‌رسيد اول‌ نيشابور. بعد مي‌رسيد سبزوار. بعد مي‌رسيد شاهرود. بعد مي‌رسيد دامغان‌، بعد سمنان‌، بعد تهران‌. حالا ولو خودم‌ نرفتم‌. اما حرفم‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ من‌ نميگم‌ كه‌ من‌ اين‌ راه‌ را رفتم‌. ولي‌ اين‌ استنباط‌ را كرديم‌ كه‌ راه‌ اينه‌ و راهش‌ هم‌ هيچ‌ بروبرگرد نداره‌ كه‌ اگر كسي‌ بره‌ ميرسه‌ و بايد هم‌ بره‌ و اينطور هم‌ نيست‌ كه‌ بگيد شما، من‌ مرحلة‌ بندگي‌ را قبل‌ از مرحلة‌ استقامت‌ انجام‌ ميدم‌، ميدونم‌ها، يك‌ دو روز بندگي‌ خدا را ميكنم‌، به‌ خيال‌ خودشون‌ به‌ بندگي‌ اين‌ است‌ كه‌ بروند توي‌ حرم‌ نماز بخونند. و بعدش‌ هم‌ خسته‌ ميشن‌ ول‌ مي‌كنند مي‌روند. محبت‌ به‌ خدا، حالا خدا يك‌ پولي‌ بهشون‌ ميده‌. يك‌ دو روزي‌ خدا را دوست‌ دارند ولي‌ بعد ول‌ مي‌كنند. هست‌. دقت‌ كرديد؟

 ما متأسفانه‌ بخاطر اينكه‌ الحمد لله‌ جمع‌ شما زياد شده‌ و مراحل‌ هم‌ همه‌اتون‌ دستپاچه‌ هستيد كه‌ زودتر، بدون‌ كار و بدون‌ فعاليت‌ و گفتم‌ يك‌ روز توي‌ مجلس‌ كانون‌، كه‌ همين‌ الان‌ همه‌اتون‌ اينطوري‌ هستيد. مثل‌ اين‌ پدري‌ كه‌ بچه‌اش‌ را آورده‌ دم‌ در ميگه‌ كه‌ زود مي‌خواد، مي‌خوام‌ برم‌ كار دارم‌، درسش‌ بده‌ باسوادش‌ كن‌ مي‌خوام‌ ببرمش‌. شماها اكثرتون‌ اينطوريد. من‌ معتقدم‌ همه‌اتون‌. يعني‌ اگر ده‌ سال‌ اين‌ برنامه‌، اين‌ كار طول‌ بكشه‌ ميگيد عجب‌ راه‌ طولاني‌! و حال‌ اينكه‌ براي‌ ليسانس‌ گرفتنون‌ اين‌ راه‌ طولاني‌ نيست‌. بيست‌ و پنج‌ سال‌. و حال‌ اينكه‌ براي‌ اينكه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ شغلي‌ را بدست‌ بياريد و پولي‌ بدست‌ بياريد و دنياتون‌ را آباد بكنيد، ده‌ سال‌ خيلي‌ طولاني‌ نيست‌. در خارج‌ از مركز، جاي‌ بد آب‌ و هوا، با حقوق‌ كم‌ زندگي‌ كردن‌، اين‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. اما اينجا كه‌ ميرسه‌، آقا يك‌ چيزي‌، يك‌ ذكري‌ به‌ من‌ بده‌ من‌ آدم‌ بشم‌. بيائيد روزي‌ ده‌ تا اينجوري‌ بهتون‌ نشون‌ بدم‌. يك‌ ذكري‌ بگيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. يك‌، من‌ ميگم‌ كه‌ بايد مثلا اين‌ كار را، اوه‌! اينهمه‌ كار. يك‌ وردي‌ را هم‌ دستور بديد ما آدم‌ بشيم‌. تلفني‌. از كجا؟ از خارج‌ از كشور گاهي‌. آقا يك‌ دستوري‌ بفرمائيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. خوب‌ ما يك‌ همچين‌ دستوري‌ نداريم‌، اوهم‌ آدم‌ نميشه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ سست‌ گرفته‌ كار را. و اين‌ تقصير اونها نيست‌ها. تقصير مربيان‌ ماست‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، همين‌ الان‌ هم‌ شما بريد به‌ يك‌ عده‌ از آن‌ علما، از آن‌ دانشمندان‌. ديديد روز جمعه‌ عربي‌ واقعا نوشته‌ بود، كسي‌ كه‌ عربي‌ نوشته‌ لابد يك‌ علمي‌ داره‌، باسواده‌. بپرسيد كه‌ آقا ما چيكار بكنيم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. خوب‌ توي‌ قرآن‌ آمده‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكاها، چيكار كنيم‌؟ ميگند واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ بكن‌، تزكية‌ نفس‌ ميشه‌. شما را به‌ خدا واجباتش‌ را انسان‌ انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ كنه‌، جوري‌ ميشه‌ كه‌ از هيچي‌ نترسه‌؟ نه‌. ارتباطي‌ با هم‌ داره‌ اين‌ دو چيز؟ شما همه‌اتون‌ عاقليد، فكر كنيد. ميشه‌؟ شما از تاريكي‌ مي‌ترسيد. واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرماتتون‌ را ترك‌ كنيد. ميشه‌ ديگه‌ از تاريكي‌ نترسيد؟ بگيد اگر يكيتون‌ تجربه‌ داره‌. منكه‌ نفهميدم‌. تجربه‌ داريد. ولو اينكه‌ جزئي‌. ميشه‌ در اثر واجبات‌ انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌، انسان‌ طوري‌ بشه‌ كه‌ اگر عزيزترين‌ افرادش‌ مرد، با خدا درگير نشه‌. صبور باشه‌. اين‌ صبوري‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ گفته‌. شما را بخدا كسي‌ كه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ ميكنه‌، نفسانيت‌ ديگه‌ هيچ‌ نداره‌. ديگه‌ نفسش‌ بكلي‌ رامه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ميشه‌ بهش‌ گفت‌. خوب‌ اگر ممكنه‌، شما احتمال‌ ميديد كه‌ انجام‌ بديد، شما الان‌ مدتهاست‌ داريد اين‌ كار را انجام‌ ميديد، هنوز ما بهتون‌ پيشنهاد هم‌ نمي‌ديم‌ كه‌ نفسانيت‌ نداشته‌ باشيد. پيشنهاد هم‌ نميديم‌. الان‌ ما حدود هفتاد هشتاد نفر در استقامتيد. ما بهشون‌ نميگيم‌ نفسانيات‌ نداشته‌ باشيد. حتي‌ گاهي‌ ميآن‌ ميگن‌ آقا ما خيلي‌ نفسمون‌، خيلي‌، حالا درستش‌ مي‌كنيم‌ كم‌كم‌. نقدا تو استقامتت‌ را زياد كن‌. شما را به‌ جان‌ حضرت‌ وليعصر كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، ميدونم‌، اگر اين‌ مراحل‌ را به‌ همين‌ ترتيب‌ انجام‌ نديد، ممكنه‌ اگر بخيليد ديگه‌ بخل‌ نداشته‌ باشيد؟ فقط‌ با انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌؟ خوب‌ تلفن‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌كنند ميگند آقا ما مي‌خوايم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، چيكار كنيم‌؟ رفتند از يك‌ آقايي‌ در شهرشون‌ پرسيدند ايشون‌ هم‌ گفته‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را ترك‌ كن‌. اين‌ بيچاره‌، يك‌ خورده‌ بالاتر از اين‌ از من‌ مي‌خواد، چيز ديگه‌اي‌ كه‌ نمي‌خواد. آنهم‌ با تلفن‌ انجام‌ ميشه‌.

 بنابراين‌ راه‌ منحصر به‌ همينه‌. حوصله‌ ميخواد، صبر مي‌خواد، زمان‌ مي‌خواد، جديت‌ مي‌خواد، پشتكار داشتن‌ مي‌خواد، دعا كردن‌ براي‌ يكديگر مي‌خواد كه‌ همة‌ اينها را ما هي‌ نشستيم‌ فكر كرديم‌، طرح‌ ريختيم‌، مطالعه‌ كرديم‌، براتون‌ انجام‌ دادند. فكر نمي‌كنم‌ كه‌ كوتاهي‌ در اين‌ جهت‌ من‌ كرده‌ باشم‌. خوب‌. ولي‌ متأسفانه‌، شماها كه‌ روبروي‌ من‌ نشستيد، سه‌ دسته‌ تقسيم‌ ميشيد. يك‌ دسته‌اتون‌ خيلي‌ خوبيد. خدا خيرتون‌ بده‌، من‌ دعاتون‌ ميكنم‌. و جدا از خداي‌ تعالي‌ مي‌خوام‌ كه‌ زحمات‌ شما را خدا ارج‌ بگذاره‌ و انشاء الله‌ موفق‌ بشيد، جدي‌ هستيد، كامل‌ هستيد. يك‌ عده‌ هم‌ سستند. سست‌. يك‌ عده‌ هم‌ سست‌ سست‌. بيدار هستيد ولي‌ سستيد. و حتي‌ گاهي‌ مزاحم‌ آنهايي‌ كه‌ تند مي‌خوان‌ برن‌، سريع‌ مي‌خوان‌ بروند هستيد. و من‌ ازتون‌ خواهش‌ ميكنم‌ جدي‌ باشيد. تقاضا ميكنم‌ جدي‌ باشيد. اگر راه‌ را حق‌ مي‌دونيد جدي‌ باشيد. راه‌ را هم‌ حق‌ نمي‌دونيد التماس‌ دعا. من‌ پريروز بود با يكي‌ از اين‌ آقايون‌، من‌ دنبال‌ احدي‌ از شماها من‌ نفرستادم‌. احدي‌ از شما را من‌ نگفتم‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ بيا در راه‌ تزكية‌ نفس‌. بلكه‌ بعضي‌هاتون‌ ماهها هم‌ از من‌ خواهش‌ كرديد. اگر كسي‌ را من‌ ازش‌ خواهش‌ كردم‌، الان‌ پاشه‌ آقا تو گفتي‌ بيا، زود هم‌ مي‌رسونيمتون‌. حالا من‌ آمدم‌ و نرسوندي‌. بياد بگه‌. ما در همين‌ مشهد كساني‌ را داريم‌، ببينيد من‌ چقدر صدمه‌ مي‌بينم‌، كه‌ بخاطر اينكه‌ شماها مسئله‌ براتون‌ روشن‌ نشده‌ با شماها برخورد كردند كه‌ خدا انشاء الله‌ هدايتشون‌ كنه‌، عالم‌، بدون‌ تحقيق‌، يا يك‌ فرد مسلمان‌ حتي‌، بدون‌ تحقيق‌ بخواد حرفي‌ بزنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ السمع‌ و البصر و الفؤاد كل‌ اولئك‌ عنه‌ كان‌ مسئولا. رسما به‌ رفقا ميگن‌ كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد. ما چي‌ گفتيم‌ اينجا كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد؟ ما چه‌ كلكي‌ به‌ شماها زديم‌؟ دستة‌ دوم‌ سستند. و سستي‌ مي‌كنيد. من‌ را هم‌ رنج‌ ميديد. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد، ما همين‌ الان‌، همين‌ الان‌ توي‌، يعني‌ آقاي‌ نعمتي‌ گفتند هنوز يك‌ عده‌ دفترهايشون‌ را نياوردند. يك‌ ماهه‌ ما گفتيم‌ دفترها را بياورند. هنوز يك‌ چند نفر نياوردند. گفتم‌ ديگه‌ قبول‌ نكنيدشون‌. خوب‌. اين‌ سستي‌ نيست‌؟ سستي‌هاي‌ عجيب‌. آقا دفترت‌ را بيار. خوب‌ بر فرض‌ دفترت‌ را هم‌ بگيريم‌ بهت‌ نديم‌. تو هم‌ يك‌ صد توماني‌، دويست‌ توماني‌، به‌ خسارت‌ بيفتي‌! چي‌ ميشه‌؟ خوب‌.

 من‌ اينجا ديگه‌ الان‌ توي‌ دلم‌ اينقدر گله‌ هست‌ از دست‌ اين‌ آدمها كه‌ متأسفانه‌ هم‌ خوابند، چون‌ اصلا نفهميدند كه‌ كجا مي‌آن‌. كه‌ اگر با سوء ظن‌ باهاشون‌ بخواهيم‌ برخورد بكنيم‌ بايد بگيم‌ آمدند براي‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ مفاسدي‌. كه‌ ما البته‌ اينها را، آنها را شناسايي‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ ردشون‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ مي‌فرستيمشون‌. خودشون‌ هم‌ كم‌كم‌ مي‌روند. اصلا اين‌ را بدونيد. دست‌ امام‌ زمان‌ بالاي‌ سر شماها هست‌. چون‌ راه‌ صحيح‌ صددرصد دقيق‌ را داريد مي‌رويد. كافيه‌ يك‌ ذره‌ دغلي‌ بكنيد. من‌ اگر بخوام‌ افراد را معرفي‌ بكنم‌ كه‌ براي‌ ماديات‌ چقدر جنايت‌ كردند و خدا معرفيشون‌ كرده‌ و تنها ماندند و بيچاره‌ شدند. منتهي‌ نه‌. من‌ اهل‌ اين‌ حرفها نيستم‌. نميگم‌. بلكه‌ ما مي‌خواهيم‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. صراط‌ مستقيم‌ هم‌ پشت‌ سر پيغمبر حركت‌ كردنه‌ و پيغمبر هم‌ مي‌فرمود، اينجوري‌ بود ديگه‌، كه‌ هو اذن‌، بهش‌ گفتند پيغمبر گوشه‌. هركس‌ هر چي‌ ميگه‌، هيچي‌ نميگه‌. در كنارش‌ ابابكر و عمر و عثمان‌ هم‌ بودند. به‌ روشون‌ نمي‌آورد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ اينهمه‌ نكرده‌. چون‌ اون‌ را رحمة‌ للعالمين‌ خلقش‌ كرده‌ بود. ولي‌ متأسفانه‌ بعضي‌ها خيلي‌ ازشون‌ گله‌ دارم‌. خيلي‌. كه‌ آنها انشاء الله‌ خدا هدايتشون‌ كنه‌. حتي‌ فردي‌ را، چون‌ حالا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌، پارسال‌ كه‌ من‌ از مكه‌ آمده‌ بودم‌ ديدم‌ توي‌ رفقا نوار قبل‌ از مكه‌ام‌ هست‌، نوار بعد از مكه‌ام‌ هم‌ هست‌. قبل‌ از مكه‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ و رفتن‌ حضرت‌ موسي‌ به‌ كوه‌ طور و هارون‌ را پرت‌ كردن‌ و اينها، اينها هستش‌. يك‌ چيزي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آمد. وقتي‌ برگشتنم‌ هم‌ ديدم‌ بعله‌ حالا طوري‌ شده‌. بعضي‌ها ادعا كردند كه‌ بعله‌ ما با يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ رفتيم‌ مكه‌ و رفقا هم‌ همونجوري‌، عشق‌ و علاقه‌، چطور شد ايشان‌ بره‌ ما نريم‌؟ فلان‌ اينها. ما آمديم‌ گفتيم‌ آقا ما راهمون‌ هيچ‌ جاش‌ نميگه‌ كه‌ طي‌ الارض‌ يا چيز. من‌ همين‌ الان‌ بهتون‌ بگم‌ تا آخرين‌ مرحله‌ بريد، طي‌ الارض‌ و مكاشفه‌ و اينها را من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. حتي‌ اينكه‌ از حالا شما بهتر بفهميد من‌ تضمين‌ نميكنم‌. نور ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. خواب‌ خوب‌ ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. ممكنه‌. من‌ نميگم‌ نيست‌. ولي‌ راه‌ ما اصلا كاري‌ به‌ اينها نداريم‌. آمدند با شدت‌، با تندي‌، شما، دلم‌ مي‌خواد اين‌ مطلبم‌ معلوم‌ بشه‌، الان‌ شايد سالهاست‌ بعضي‌هاتون‌ پاي‌ صحبتهاي‌ من‌ هستيد، خوب‌ اگر بنا باشه‌ شاگردهاي‌ ما هر روز، روزي‌ ده‌ تا مكاشفه‌ داشته‌ باشند، در روز يكيش‌ هم‌ نوبت‌ ما ميشه‌ ديگه‌. من‌ در هفته‌ بايد هفت‌ تا مكاشفه‌ بيام‌ براتون‌ بگم‌. كجا شنيديد من‌ بيام‌ مكاشفه‌اي‌ براتون‌ بگم‌، خواب‌ ببينم‌، خواب‌ خوبي‌ مثلا بگم‌. يا مثال‌ كراماتي‌ از من‌ به‌ رخ‌ خودم‌ بكشم‌. بعله‌ ما كرامت‌ كرديم‌ از دل‌ شما، اين‌ نيستش‌ اين‌ حرفها. اينها كارهاي‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ باصطلاح‌ مطلب‌ علمي‌ ندارند، راه‌ ندارند، يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ خيلي‌ از نظر من‌ اخيرا بخصوص‌ اهميت‌ پيدا كرده‌ و شايد اكثر شماها هم‌ متأسفانه‌ بهش‌ مبتلا باشيد، مسئله‌ اينه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ حتي‌ در اين‌ راه‌ حال‌ هم‌ مطرح‌ نيست‌. حال‌ خوشي‌ داشته‌ باشم‌! چون‌ صوفيها ميگند حال‌ داشته‌ باشيد. مثل‌ همان‌ منبري‌ كه‌ گفته‌ بود بايد گريه‌ بكنيد. گريه‌ نكنيد چراغها را خاموش‌ ميكنه‌ با سنگ‌ ميزنه‌ توي‌ سرتون‌ تا گريه‌ بكنيد. صوفي‌ها هم‌ اينطوري‌ هستند. بايد حال‌ داشته‌ باشي‌. يك‌ قدري‌ اشعار مثنوي‌ مي‌خونند نگاهت‌ مي‌كنند مي‌بينند نه‌ حال‌ نيامدي‌. يك‌ قدري‌ آهنگ‌ مي‌زنند مي‌بينند بازهم‌ بحال‌ نيامدي‌. آخرش‌ ميگن‌ شما يك‌ مقداري‌ بايد از اين‌ مواد مخدره‌، من‌ اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ خودم‌ شنيدم‌ و ديدم‌، حتي‌ آنهايي‌ كه‌ در درجات‌ بالا هستند و سر نگهدارند، يك‌ خورده‌اي‌ مشروب‌، اينها را بخوريد تا حال‌ بيائيد. وقتي‌ انسان‌ دنبال‌ حال‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ مكاشفه‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ اين‌ مسائل‌ رفت‌، هر چيزي‌ كه‌ اينها را براش‌ بوجود بياره‌ ميشه‌. آقا ما ميگيم‌ كه‌ بايد آدم‌ بشيد. حالا صداي‌ من‌ حال‌ شما را بياره‌ يا نياره‌. آهنگ‌ من‌، اينها را من‌ مكرر هم‌ بهتون‌ گفتم‌. اين‌ حرفها نيست‌ اينجا. فقط‌ و فقط‌ بندگي‌ خدا و در اثر بندگي‌، خليفة‌ الله‌ شدن‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ شديد، حالا ديگه‌ خدا عالم‌ به‌ ماسوي‌ الله‌ هست‌، ما هم‌ بايد عالم‌ بشيم‌. اگر بنده‌ باشيم‌ هر چي‌ خدا داد بهت‌ همان‌ را خواهي‌ داشت‌. خداي‌ تعالي‌ قادر بر هر، آسمان‌ را به‌ زمين‌ بياره‌، زمين‌ را به‌ آسمان‌ ببره‌، تو اگر، اول‌ چون‌ بندگي‌ هست‌، بندة‌ خدا شدي‌ بهت‌ دادند ميگي‌ چشم‌، ندادند هم‌ ميگي‌ چشم‌. اينجوري‌ ميشي‌. اين‌ حرفهاي‌ ماست‌. اينها راه‌ و روش‌ ماست‌. من‌ يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ شايد ايني‌ كه‌ يك‌ عده‌ افراد خواب‌، افراد منحرف‌، افراد بي‌ توجه‌ به‌ اينكه‌ راهيست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را ما ميخواهيم‌ انشاء الله‌ دامنش‌ را بدست‌ بياريم‌، مي‌خواهيم‌ به‌ خدا برسيم‌، متوجه‌ اينها نيستند. توي‌ همين‌ ماها، بعضي‌ از كارهاي‌ زشتي‌ مي‌كنند. خوب‌ يك‌ چيزي‌ به‌ فكرم‌ رسيد كه‌ امروز عصري‌ براي‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ تشريف‌ آورده‌ بودند اينجا، گفتم‌. و آن‌ فكر اينه‌ كه‌ جلسة‌ شب‌ دوشنبه‌ بكلي‌ تعطيل‌. از هفتة‌ ديگه‌ آقايون‌ تشريف‌ نياورند. اين‌ نه‌ بخاطر اينه‌ كه‌ ميخوام‌ يك‌ كاري‌ را كم‌ بكنم‌. بلكه‌ مي‌خوايم‌ يك‌ كاري‌ را زيادش‌ بكنيم‌. و دوستان‌ تقسيم‌ بشوند. چون‌ يك‌ نمونة‌ يك‌ نتيجة‌ خوبي‌، اولا اين‌ جلسه‌ را با اين‌ پر جمعيتي‌، كسي‌ مي‌آد ميگه‌ فلاني‌ يك‌ جمعيتي‌ داره‌، يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كه‌ اسباب‌ دردسر بشه‌، بريزند مسجد نميدونم‌ فلان‌ محله‌ را خلع‌ سلاح‌ بكنند، ما كه‌ كارمون‌ بالاخره‌ همين‌ آخونديه‌ ديگه‌. نميدونم‌ مسجد را بگيرند، امام‌ جماعتش‌ را بيرون‌، از اين‌ حرفها كه‌ مي‌بينيد ما را با كمال‌ پرروئي‌ يك‌ نفر گفت‌ آقا مسجد نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ ميگفت‌، تازه‌ روش‌ هم‌ نميشد به‌ خود من‌ بگه‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ بگيد كه‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را توي‌ اين‌ مسجد كمتر ببره‌. ما هم‌ گفتيم‌ التماس‌ دعا، ما مسجد نمي‌خواهيم‌. بنده‌ خودم‌ دقيقا تا اين‌ ساعت‌ شايد، بعله‌، هفت‌ هشت‌ تا مسجد درست‌ كردم‌. پول‌ گرفتم‌ از مردم‌ مسجد درست‌ كردم‌. مدرسة‌ طلاب‌ هم‌ درست‌ كردم‌. يك‌ عده‌اش‌ هم‌ ندونيد. توي‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ من‌ نماز مي‌خوندم‌، قبل‌ از انقلاب‌ بود، كسي‌ گفته‌ بود كه‌ اگر صد هزار تومان‌ به‌ فلاني‌ بديد، سرقفلي‌ اين‌ مسجد، اين‌ از اين‌ مسجد بيرون‌ نميره‌. ما، الان‌ شما اطلاع‌ داريد اين‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ را من‌ درست‌ كرده‌ باشم‌؟ صبح‌ هم‌ نمي‌آئيم‌. دنبال‌ اين‌ حرفها نيستيم‌. جمعيت‌ را مي‌بينند خيال‌ ميكنند ما، نميدونم‌، بعضي‌ از جوانها بچه‌ها، جوانها هستند كه‌ اينها يك‌ چيزهايي‌ فكر ميكنند حرف‌ مي‌نشينند مي‌زنند، نميدونم‌، به‌ جاهاي‌ بالا هم‌ گاهي‌ ميرسه‌، خوب‌ البته‌ خوشبختانه‌ مثل‌ زمان‌ شاه‌ نيست‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، علي‌ الحساب‌ احتياطا بيايند حالا جلسه‌ را بهمش‌ بزنند، بگند مبادا اسباب‌ دردسر بشه‌ آنهم‌ در بعد سياسي‌. زماني‌ است‌ كه‌ همه‌ مطلع‌، متدين‌. مي‌آيند مي‌بينند كه‌ نه‌. ما هم‌ كانونمون‌، هم‌ اينجامون‌ مسئله‌اي‌ نداريم‌. هستند از دوستاني‌ كه‌ خوب‌ اطلاع‌ دارند. ولي‌ يك‌ بچه‌اي‌، يك‌ جواني‌ كه‌ ناآگاهه‌. خيال‌ ميكنه‌ حالا من‌ با اين‌ جمعيت‌ مثلا چه‌. اون‌ دردسرها را هم‌ داره‌. خوب‌ حالا كه‌ اينطوره‌، ما جلسه‌ را جلسه‌ روزهاي‌ جمعه‌ انشاء الله‌ عمومي‌ بشه‌. چون‌ ما توي‌ اين‌ جلسه‌ خصوصي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ اينش‌ يك‌ خورده‌اي‌ اسباب‌ فكر شده‌ براي‌ بعضي‌ها. جلسة‌ عمومي‌ بشه‌، پاسخ‌ به‌ سوالات‌ ما سي‌ و پنج‌ ساله‌ در زمان‌ خفقان‌ شاه‌ كه‌ خود من‌ حساب‌ كرده‌ بودم‌، هشتاد درصدش‌ دفع‌ مانع‌ بود، ايني‌ كه‌ سؤالها را هفتة‌ قبل‌ مي‌پرسند هفتة‌ بعد ما جواب‌ مي‌ديم‌ بخاطر اينكه‌ گاهي‌ يك‌ سؤالات‌ سياسي‌ بود كه‌ ما اصلا نمي‌تونستيم‌ حرفش‌ را بزنيم‌. الان‌ آقاي‌ گنجي‌ مي‌دونند. من‌ سؤالات‌ را نگاه‌ نمي‌كنم‌. همون‌ روز جمعه‌ كه‌ مي‌آيم‌ قبلش‌ يك‌ قدري‌ فقط‌ براي‌ اينكه‌ آمادگي‌ ذهني‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ قدري‌، براي‌ من‌ مي‌خونند. هيچي‌. الحمد الله‌ آزادي‌ هست‌. جلسة‌ كانون‌ سي‌ و سه‌ ساله‌ امسال‌ كه‌ اينجا هست‌ و من‌ هم‌ بيشتر فكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها را انشاء الله‌ شارژتون‌ كنم‌، بيشتر فكرم‌ روي‌ شماهاست‌ مطالب‌ را بيشتر براي‌ شماها مي‌گم‌. حالا سؤال‌ كننده‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ سؤالاتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شماهاست‌ اينها مسئله‌اي‌ نداره‌ و اون‌ وقت‌ ما دفترها را به‌ آقايون‌ از روز جمعه‌ به‌ بعد مي‌ديم‌.

 در كانون‌ تشريف‌ بيارن‌ دفترهاشون‌ را بيارن‌ وتوي‌ دفترهاشون‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ مثلا چكار بكنند. برنامه‌ هاشون‌ هر كسي‌ تو دفتر خودش‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد بهتر مي‌شه‌ انشاء الله‌ كه‌ اين‌ جور نباشه‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ يك‌ نمونه‌اي‌ اين‌ دوست‌ عزيزمون‌ آقاي‌ گلشني‌ انجام‌ داده‌ خيلي‌ نمونة‌ خوبي‌ است‌. يك‌ عده‌ دوستان‌ را با خودش‌ آشنا كرده‌ و امشب‌ هم‌ كه‌ رفتن‌ مسافرت‌ امشب‌ هم‌ رفقا را برداشته‌ برده‌ مثل‌ اينكه‌ بعضي‌هاشون‌ نيستند. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوب‌ با اينها صحبت‌ مي‌كنه‌ من‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ نمي‌رسم‌. من‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ توي‌ جلسه‌ كه‌ مي‌نشينم‌ روزهاي‌ سه‌ شنبه‌، ببينيد روزهاي‌ شنبه‌ براي‌ آقايونه‌، روزهاي‌ يك‌ شنبه‌ براي‌ خانمهاست‌، روزهاي‌ دوشنبه‌ ما در هفته‌ تعطيليم‌ صبح‌ در عين‌ حال‌ درس‌ داريم‌ درس‌ فقه‌ داريم‌ كه‌ جمعي‌ از آقايون‌ فضلا هستند كه‌ واقعا خوب‌ گاهي‌ من‌ ازشون‌ استفاده‌ مي‌كنم‌ مثل‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ و آقاي‌ نعمتي‌. و درس‌ داريم‌. بعد من‌ مي‌يام‌ مي‌نشينم‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود تا ظهر هستم‌. روز سه‌ شنبه‌ باز آقايون‌ مي‌يان‌، روز چهارشنبه‌ باز خانمها مي‌يان‌ روز پنج‌ شنبه‌ هم‌ گفتيم‌ به‌ كارهاي‌ كانون‌ برسيم‌ كه‌ اون‌ هم‌ نمي‌رسيم‌. و من‌ الان‌ يك‌ ساله‌ قلم‌ روي‌ كاغذ نبردم‌ كه‌ كتاب‌ بنويسم‌. مطالعاتم‌ همش‌ مختل‌ شده‌. اينجوريه‌ و لذا از آقايون‌ تقاضام‌ اينه‌ كه‌ با رفقايي‌ كه‌ اينها از نظر مراحل‌ الحمد الله‌ خيلي‌ خوبند و استادند انشاءالله‌ يك‌ عده‌اي‌ را، هفت‌، هشت‌ نفري‌ را من‌ خودم‌ همان‌ آقايوني‌ را كه‌ در سطح‌ بالايي‌ از كمالات‌ هستند اينها را من‌ خودم‌ باهاشون‌ حرف‌ مي‌زنم‌. نه‌ جلسه‌ داشته‌ باشيم‌، اصلا صميميت‌، صدي‌ بودن‌، رفاقت‌ بودن‌ بقيه‌ هم‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ درد مي‌خوردند و به‌ اصطلاح‌ وجودشون‌ انشاءالله‌ در آينده‌ و براي‌ تزكية‌ نفس‌ مفيده‌ اينها هم‌ با اون‌ آقايون‌ توي‌ همان‌ دفترهاشون‌ معرفي‌ مي‌شن‌ و حالا مي‌خوان‌ جلسه‌ تشكيل‌ بدن‌ پنج‌، شش‌ نفري‌، مي‌خوان‌ توي‌ كوچه‌ و بازار با هم‌ برخورد بكنند، مي‌خوان‌ كانون‌ بيان‌ با هم‌ باشند، بالاخره‌ با هم‌ انشاء الله‌ دسته‌، دسته‌ بريد به‌ طرف‌ خدا. به‌ طرف‌ كمالات‌ و به‌ سوي‌ تزكية‌ نفس‌.

 اين‌ عرايض‌ امشب‌ من‌ بود ولي‌ در عين‌ حال‌، اين‌ را بدونند اشخاصي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ سستي‌ مي‌كنند، يك‌ روزي‌ مي‌شه‌، روز قيامت‌ كه‌ يوم‌ الحسره‌. روز حسرته‌. روز حسرت‌ يعني‌ روزي‌ كه‌ انسان‌ آه‌ مي‌كشه‌ چه‌ كاري‌ كردم‌.يا ويلتا ليتني‌ لم‌ اتخذ فلان‌ خليلا. اي‌ واي‌ بر من‌ اي‌ كاش‌ با فلاني‌ رفيق‌ نمي‌شدم‌. فازلني‌ لذكر بعد از جائني‌ من‌ را گمراه‌ كرد بعد از اين‌ كه‌ تمام‌ حقايق‌ را به‌ من‌ گفتند. ما خداي‌ من‌ شاهده‌ به‌ جان‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ مي‌دونيد عشقي‌ دارم‌ به‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و قسم‌ همين‌ جوري‌ نمي‌خورم‌، تمام‌ شماها را برام‌ هيچ‌ كدومتون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ و همتون‌ را هر چي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ بهتون‌ گفتم‌. و راهنماييتون‌ كردم‌ حالا انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ طرحي‌ كه‌ فكر كرديم‌ كه‌ اكثر جلساتتون‌ هم‌ دونه‌ دونه‌ با خود استادتون‌ بايد با همونها طرحش‌ را بريزيد و جلساتي‌ داشته‌ باشيد، نشستي‌ داشته‌ باشيد، بحثي‌ داشته‌ باشيد، رفت‌ و آمدهايي‌ داشته‌ باشيد و عرض‌ كردم‌ من‌ از همون‌ كار آقاي‌ گلشني‌ استفاده‌ كردم‌ ولي‌ اين‌ كار منظم‌تر از اون‌ كاره‌ ايشانه‌ و انشاء الله‌ موفق‌ باشيد و هر جايي‌ هم‌ يك‌ وقتي‌ مشكلي‌ داشتيد خود من‌ در خدمت‌ آقايون‌ هستم‌ و شبهاي‌ جمعه‌ انشاءالله‌ جلسات‌ را مقيد باشيد تشريف‌ بياريد چون‌ اكثريت‌ شما وقتي‌ كه‌ توي‌ يك‌ جلسه‌ باشيد يك‌ چند تا مثلا باشند ندونن‌ كه‌ آداب‌ قرآن‌ گوش‌ دادن‌ چطوره‌، آداب‌ مثلا عزاداري‌ چطوره‌ شما وقتي‌ اكثريت‌ داشته‌ باشيد اونها را هم‌ تعليم‌ مي‌ديد و همة‌ شماها انشاء الله‌ بايد معلم‌ همه‌ باشيد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شما را حفظ‌ كنه‌ و موفق‌ باشيد. شام‌ غريبان‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا جعفر يا محمد ابن‌ علي‌ ايها التقي‌ الجواد يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجت‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. يا مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا، يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. به‌ ارض‌  عراق‌ واد بلادكم‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، اهل‌ بيت‌  وطن‌ اصليشون‌ مدينه‌ است‌. اما امام‌ جواد را آوردند در بغداد در واقع‌ اينها تبعيد بودند، ايشان‌ تبعيد بود. زير نظر بود كه‌ مبادا از خودش‌ يك‌ علمي‌، دانشي‌ اظهار كند و مردم‌ گرايشي‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ جواد پيدا كنند. مأمون‌ يك‌ امتحاني‌، هنوز امام‌ جواد از نظر ظاهر خردسال‌ بود يك‌ امتحاني‌ از امام‌ جواد كرد. اون‌ چنان‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شد كه‌ صدا زد خدا مي‌داند كه‌ رسالتش‌ را به‌ كه‌ بدهد و امامت‌ را در كه‌ قرار بدهد. جواد الائمه‌ ولو در سن‌ بيست‌ و پنج‌ سالگي‌ است‌ اما اونچنون‌ از نظر علم‌ و دانش‌ همان‌ علم‌ و دانش‌ پيغمبر اكرم‌، همان‌ عصمت‌ پيغمبر اكرم‌، سخنان‌ امام‌ جواد عين‌ سخنان‌ رسول‌ اكرمه‌. لذا نتوانستند ببينند. در يك‌ مجلسي‌ علما جمع‌ بودند، علما همه‌ نشسته‌ بودند يك‌ دزدي‌ را آوردند. اين‌ دزد را دستش‌ را از كجا؟ يكي‌ گفت‌ بايد از بازو قطع‌ كرد، يكي‌ گفت‌، از مچ‌ بايد قطع‌ كرد. از امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ كردند حضرت‌ فرمود چهار انگشت‌ دزد را بايد بريد. دستور داد خليفه‌ كه‌ چون‌ استدلال‌ كرد به‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ و ديد راه‌ راست‌ همينه‌. چهار انگشت‌ دزد را قطع‌ كردند. علما ريختند به‌ سر خليفه‌ كه‌ تو مي‌دوني‌ با اين‌ كارت‌ چه‌ كردي‌؟ عظمت‌ دادي‌ جواد الائمه‌ را. مردم‌ مي‌گن‌ او امامه‌. لذا وادارش‌ كردند كه‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كنه‌.

 ام‌ الفضل‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كرد. بدن‌ امام‌ جواد را روي‌ بام‌ انداخت‌. پرنده‌ها مي‌آمدند بالها را روي‌ بدن‌ امام‌ جواد باز مي‌كردن‌ كه‌ آفتاب‌ به‌ بدن‌ امام‌ جواد نتابه‌. اما يا اباعبدالله‌، سه‌ روز و سه‌ شب‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روي‌ زمين‌ در مقابل‌ آفتاب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ ما دوست‌ داشتيم‌ امشب‌ در مكه‌ بوديم‌. در كنار، در اونجايي‌ كه‌ امام‌ زمانمون‌ شايد چندين‌ برود و طواف‌ بكند مي‌بوديم‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ جواد هر چه‌ زودتر زيارت‌ خانه‌ ات‌، زيارت‌ قبر پيغمبر اكرم‌، زيارت‌ قبور ائمة‌ اطهار را نصيب‌ هممون‌ بفرما. (الهي‌ آمين‌).

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *