۱۱ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف از خلقت بشر عبوديت است
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله و السلام و الصلاة علي رسول الله و علي آله آل الله. لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.
امروز روز بزرگترين فاجعه و مصيبت انقلاب اسلامي ايران، هفتم تير بوده كه هفتاد و دو نفر با مرحوم آية الله دكتر بهشتي شهيد شدهاند براي اين شهدا همينطور كه نشستهايد يك فاتحه و سه قل هوالله قرائت بفرمايد.
خداوند متعال اونها را با خاندان عصمت و طهارت مشحور بفرمايد و غريق رحتمشون بفرمايد. شب اول اين مجلس است مسئلهاي كه در اين ده شب انشاء لله به ياري پروردگار متعال زير ساية حضرت بقية لله امام عصر ارواحنا فدا مورد بحث واقع خواهد شد مسئلة بندگي خداست، كه علت و مقصد پروردگار متعال از خلقت جن و انس بندگي بوده است. در اين آيهاي كه تلاوت كردم خداوند متعال فرموده است من خلق نكردم جن و انس را مگر براي عبادت.
البته همه ميدانيم كه عبادت مقصد مقصد اصلي است، و نتيجة عبادت مقصد اصلي است و نتيجة عبادت را هم در وقتي كه حضرت آدم را خلق ميفرمود بيان كرد، رو كرد به ملائكه و فرمود اني جائل في الارض خليفه. من در روي زمين قرار ميدهم خليفه و جانشين خودم را و منظور تمام افراد بشر بود اگر چه از نظر ظاهر خلقت حضرت آدم مطرح بود ولي از خود آيات استفاده ميشود كه هم ملائكه فهميدند كه منظور همة افراد بشرند و هم خداي تعالي منشورش همة افراد بشر بوده به خاطر اينكه وقتي كه اين جمله را پروردگار متعال فرمود اني جائل في الارض خليفه، ملائكه گفتند اتجعل فيها من يفسد فيها و يفسك الدماع، خداي تعالي هم اونها را رد نكرد نفرمود من حضرت آدم را ميخوام خلق كنم و منظورم از خليفه حضرت آدم است اونها گفتند آيا ميخواهي در روي زمين كسي را خلق كني، جمعي را خلق كني كه فساد كنند و خون ريزي كنند كه معلوم است حضرت آدم به تنهايي نه فساد ميكند و نه خونريزي ميكنند پس اونچه كه ملائكه فهميدند اين بود كه تمام مردمي كه خداي تعالي ميخواد خلق كنه منظور بوده از كلمة اني جائل في الخليفه و از اينكه ذات مقدس پروردگار اونها را رد نكرد باز استفاده ميشود كه منظور خدا هم همين بوده است يعني فرد فرد افراد بشر كه در روي كرة زمين زندگي ميكنند و بني ادم تا روز قيامت همه هدفشون خليفة للهي بوده است و لذا هدف از خلق در اصل اين جهت است ولي راه رسيدن به اين مقصد اصلي بندگي است. بندگي يعني چه؟
يعني انسان پابند و مقيد به چيزي باشد بشر با داشتن عقل اين را بدانيد حتما پايبند است يا به دستورات شيطان يا به دستورات نفس عماره يا بايد به دستورات پروردگار متعال پايبند باشد يعني با داشتن عقل طبيعي است كه به يكي از اينها پايبند است عقل در روايت دارد كه از عقال گرفته ميشه يعني پايبند اگر يك فردي عقل نداشت ديوانه بود اين شخص يقينا به هيچ چيز پايبند نيست و آزاد محض است اما انسان عاقل نميتواند صد در صد آزاد باشد شما روي افراد بشر فكر كنيد اينها اگر بندة خدا نباشند حتما بندة شيطانند بنده شيطان نباشند بندة هواي نفسند بندة هيچ يك از اينها نباشند لااقل بندة رسومات و اجتماعاتشون هستند شما الان در اين هواي گرم كه با لباس كه اينجا نشستهايد چرا؟ لباس را ميكنديد خنك ميشديد ولي اين لباس را كه پوشيديد ميخواهيد از اجتماعتون از متعارفتون از رسوماتتون از آدابتون تجاوز نكنيد پا بند به اين جهت هستيد.
يا اگر يك نفر بندگي خدا را نميكند يا بنده هواي نفسه يا بنده شيطانه، اين مطلب را هم در ضمن عرض كنم كه فرق بين شيطان و هواي نفس. شيطان تمام كارهاي بد را دستور ميده چه موافق هواي نفس انسان باشد و چه موافق نباشد اما نفس انسان راحت طلبه چيزهايي كه مربوط به راحتي است به انسان دستور ميدهد مثلا نفس انسان به انسان ميگه نماز نخوان روزه نگير كار نكن خدمت به جامعه ات نكن ولي شيطان اينها را كه تاييد ميكند بماند بعضي از دستوارتي را ميده كه نفس باهاش مخالفه غضب كن درگير شو، ديگران را اذيت كن كارهاي پر زحمت و پر مشقت كه با نفس انسان و باخواستة نفس انسان مخالف است اينها مخصوص شيطانه، دستورات شيطانه، فقط شيطان دستور ميده لذا ميتوانيد تشخيص بدهيد كه وقتي غضب بي جا ميكنيد اينجا نفس عماره نيست اينجا فقط و فقط شيطانه، شما بالاخره در هر صورتي كه باشيد يا بايد طابع شيطان باشيد يا بايد طابع نفستون باشيد بايد يا طابع اجتماعتون و رسوماتتون باشيد و يا طابع ذات مقدس پرودگار باشيد انتخاب با شما در دنيا انسان با داشتن عقل نميتونه صد در صد آزاد باشه حالا يك فرد عاقل اينكه ميگيم عاقل يعني اون كسي كه برسي ميكند كدام كار پر نفعتر است شما چهار نوع كالا در مقابلتون هست و اينها را ميتوانيد هر يك را انتخاب كنيد اول بازار يابي ميكنيد ميسنجيد كه ببينيد اين كالاهايي كه در مقابلتون هست و ميخواهيد انتخابشون بكنيد كدام يك پر فايدهتر، پر نفعتر و مفيدتره اون را انتخاب ميكنيد در مقابل شما چهار برنامه، چهار نوع بندگي، چهار نوع مثلا عبوديت وجود داره در ميان اينها كدام يك پر فايده تره آيا دستورات اون كسي كه همة انبيا را راهنمايي كرده، كوچكتري اشتباه و خطايي نداره و سر سوزني به نفع خودش دستور نداده و تمام فايدهاش براي شما بوده اين بهتر است اين بندگي بهتر است يا اونكه بندگي نفس عماره كه همة فايدهاش برگش به خودشه، ميگه راحت باش، ميگه من را به زحمت نيانداز ان نفس لعمارة بسوء. پيرو شهوات باش، يا شيطان كه از اين فراتر و بالاتر قدم را گذاشته ميگه همة اين راحتيها را داشته باش، اگر منافات با بندگي خدا دارد و به اضافه غضب كن مردم آزاري كن براي خودت دردسر درست كن و بالاخره تو را چه نفس عماره و چه شيطان تو را بر ميدارن روي يك راهي مياندازند كه از دنيا وارد برزخ و از برزخ وارد قيامت و از قيامت وارد جهنم ميشود.
اما خداي تعالي شما را در راهي قرار ميده وانعبدوني هذا صراط المستقيم بندگي كن من را بندگي كن بيا به طرف من ان لا تعبد الشيطان، شيطان را بندگي نكن، الم احد عليكم يا بني آدم ان لا تعبد الشيطان انهم عدو مبين، بندگي شيطان را نكن به سوي من بيا كه صراط مستقيم اين است، امام صادق عليه الصلاة والسلام ميفرمايد كه الصراط صراطان دو تا راهه ولي وصله به هم يكي در دنيااست ، يكي در آخرت اما مثل اين ريل قطاري كه در اين مملكت هم هست، در مملكت ديگر هم هست ولي ريلها و آهنها به هم وصله عين اين اين كلام امام صادق عليه الصلاة و السلامه الصراط صراطان صراط في الدنيا و صراط في الاخره يك صراط در دنياست، صراط در دنيا چيه؟ بندگي خدا بندگي خدا چطور حاصل ميشه؟ از طريق بندگي خاندان عصمت و طهار كه فرمود صراط عليه يا در روايات زيادي از كتب شيعه و سني آمده كه اگر در چهل جا كلمة صراط مستقيم در قرآن آمده اكثرش تفسير به وجود مقدس علي بن ابي طالب شده و پيرو علي باش، شيعة علي باش عقب علي حركت كن، در نمازتون به شما دستورد دادند روزي ده مرتبه بگيد اهدالصراط المستقيم هر صراط مستقيمي هم به درد نميخوره گاهي چون اين راه راسته اما همان لحظة اول كج حركت كردهاي يعني در اون لحظة اول در اين ايستگاهاي قطار اگر تشريف ببريد ميبينيد كه يك سوزن بان هست اين يك سوزن ميزنه قطار منحرف ميشه راه ديگه را انتخاب ميكنه و يك سوزن ميزنه، از اين طرف حركت ميكنه اون سوزن اول، اون لحظة اول اهميت داره و اون در اين است كه شما سوزن بانتون، راهنماتون، امامتون علي بن ابي طالب عليه الصلاة والسلام باشه، اين راه هم مستقيمه اون راه هم ممكنه كه بگيم مستقيمه اما به شرطها و شروطها علي بن موسي الرضا عليه الصلاة والسلام در نيشابور فرمودند اين صراط مستقيم اين توحيد اين بندگي خدا يك شرطي داره و اون شرطش منم يعني من بايد به همين تعبير ابا مانع من بايد سوزن را بزنم من بايد امامتون باشم من بايد راهنمايتون باشم و لذا در اون روايات متعددي كه از خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة والسلام رسيده كه كتاب جامع الاحاديث شيعه كه بسيار كتاب معتبر و مفصلي است كه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي نوشتند و مرحوم آيت الله العظمي خوئي به چاپ رسوندند، در اين كتاب روايات متعددي نقل شده كه بين الاسلام علي خمسه اسلام روي پنج پايه بنا شده. اين پنج پايه خيلي مهمه ولي در ميان اين پايهها، پاية ولايت مهمتر است مثل مثلا فرض كنيد يك خيمهاي را كه برپا ميكنند اون عمود وسط از همه اهميتش بيشتره الصلاة يكي از پايههاي دينه الصلاة عمود الدين، انقبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها، اين هست ، اين روايت اما اين را بدونيد من يك تحليلي نميدونم شايد هم در همين مجلس داشتم يك تحليلي در خصوص نماز كه چرا نماز پاية دينه داشتم؟ و اون اينه كه در خود اين نماز ولايت تبليغ ميشه. البته بخوام كاملا اين را بحث كنم طول ميكشه، انشاء لله يك وقتي بحثش را خواهم كرد، كه نماز ولايت در حقيقته.
يعني شما كه در نماز ميگيد اياك نعبد و اياك نستعين خدايا تنها تو را بندگي ميكنم از چه طريق؟ با چه دستور؟ با چه برنامهاي؟ يك رواياتي نقل شده و متعدد هم نقل شده كه اگر يك شخصي تمام عمرش را، تمام عمرش را روزها روزه بگيره و هر سال مكه بره، پياده هم مكه بره بين ركن و مقام هم كشته بشه و مظلم هم كشته بشه اما ولايت علي بن ابي طالب را نداشته باشه، خدا به روح او را در جهنم مياندازه ما خوشحال ميشيم كه عجب الحمدلله ما ولايت داريم. اما ولايت يعني چه؟ منظور اطاعته، منظور با محبت بندگي كردنه اون هم از طريق علي بن ابي طالب من يك مثالي اينجا غالبا تو ذهنم ميياد چون جا ميافته اين معنا غالبا افراد اين براشون ثقيله كه بگن آخه چرا؟ يك نفر تمام عمرش را عبادت كرده روزه گرفته، هر سال حج رفته چرا بايد اينطور باشه؟ اينجور ظالمانه با يك بندة خدايي برخورد بشه؟ ممكنه يك كسي اينطوري بگه ما غالبا اين مثال را ميزنيم شايد اكثر دوستان شنيده باشند يك سربازي را تصور كنيد اين هر روز صبح چند دقيقه يا چند ساعت نهايتا بايد بياد در وسط پادگان اونجا فرماندة لشگر بهش برنامه بده و او هم طبق برنامه عمل كنه اين براي تمرين لااقل يا براي هر چي.
ايشان تشريف نمييارن حتي اگر فرماند فرمان هم ميده ايشان به عكس ميكنه دقيق عمل نميكنه، اما شب تا صبح ميره خودش توي اطاق به چپ به راست به خودش برنامهها را عمل ميكنه گاهي داد ميزنه گاهي آمين ميگه، اين را چه كارش ميكنن تمام برنامهها را عمل ميكنه منتهي تو اطاق خودش تحت فرماندهي فرمانده نيست. اين را يكي دو روز نگهش ميدارن ميگن اين ديونه است، از پادگان بيرونش ميكنند لااقل اينه آخه بايد اطاعت كرد. شيعه يعني پيرو علي بن ابي طالب، من سليقهام اينه اينجور حتي عبادت بكنم علي فرموده است مثلا فرض كنيد بسم الله سورة حمد را علامت مومنه اين كلام علي بن ابيطالب نيست، كلام امام صادقه فرقي نميكنه بسم الله سورة حمد را بلند بگيد ولو در نماز اخفاتيه باشه اين ميگه من مطلقا بسم الله را بلند كه نميگم هيچي اصلا نميگم ديديد بسم الله چه تقصيري كرده كه در نماز جماعت در مسجد الحرام هر كس مشرف شده نميشنوه كه امام جماعت بگه يا مثلا من دوست دارم كه نماز طراقيح را با جماعت، يك نماز مستحب را با جماعت بخوانم مثلا و اكثر بدعتهايي كه هست و اكثر نا فرمانيهايي كه از در خانة علي بن ابي طالب عليه الصلاة والسلام انجام شده، اينها عين همان سربازه چون من اين مثال را شايد زياد بزنم اگر يك تفاوتي بين اين مثال و اصل مسئله ميبينيد به من بگيد.
لذا بندگي بايد از راه ولايت انجام بشه من امروز تصادفا اين روايت را در كتاب اصول كافي برخورد كردم خيلي برام جالب بود گاهي انسان به يك احاديثي برخورد ميكنه ولو مناسب نيست ولي ميخواد در اسرع وقت به دوستانش هديه بده اين روايت حالا انشاء الله بتونم خوب يادم باشه چون بنا نداشتم در اين مجلس عرض كنم ولي مناسبه عرض كنم، اين روايت را من همين امروز عصري، قبلا هم برخورد نكرده بودم در حالات حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام. يك شخصي است به نام جعفر بن ابراهيم ميگه در خدمت حضرت موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام در يكي از دهات اطراف مدينه بوديم. يك مرد مسيحي آمد. آمد با همان لباس مخصوصي كه معمولا مسيحيها در زمان، در موقع عبادت ميپوشند. آمد. ايستاده بود عصايي هم داشت و عرض كرد كه موسي بن جعفر شما هستيد؟ حضرت فرمودند بله. گفت من يك فردي هستم سي سال زحمت كشيدم، دنبال يك عالمي كه از همه عالمتر باشد، باصطلاح ما اعلم باشد، دنبال يك دانشمندي كه همه چيز را بداند ميگشتم. در عالم خواب يك شخصي آمد به من گفت كه ميري در اطراف شام آنجا يك دانشمندي هست بنام مطراو. با طاي دسته دار باصطلاح. ايشان خيلي عالمه. من حركت كردم و مسافرت كردم، و بيشتر و كمتر بهر حال، باطن دارد قرآن روايات متواتري هم هست كه امام از باطن قرآن پرده برميدارد كه گاهي انسان دچار حيرت ميشه. حضرت فرمود حم اسم پيغمبر اكرمه بطور مختصر. ديديد بعضي از اسامي هست طولانيه و با يكي دو حرفش اكتفا ميكنند. ح و م در اسم پيغمبر اكرم هست. دو حرف وسط را گرفتند. ميم اول و دال آخر را انداختهاند اينجوري كه از كلام حضرت موسي بن جعفر استفاده ميشه، حم گفتند.
كتاب مبين علي بن ابيطالبه. بعد حضرت براش توضيح داد. كتاب ما وقتي اين جمله را ميشنويم به نظرمون يك اوراقي كه در ميان دو جلد قرار گرفته و صحافي شده، بنظرمون ميرسه. اما كتاب در لغت به معناي آن حقايقي است كه از يك فردي در يك جهتي در يك چيزي قرار ميده. يك علمي كه در يك چيزي قرار بگيرد، او را ميگن كتاب. علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام در يكي از اشعارش ميفرمايد و انت الكتاب المبين الذي باحرفه تظهر المزمروا. اي بشر تو خودت همين من و شما، كتاب مبيني هستيم كه با هر جملة ما، با هر جزئي از وجودمون، آنچه كه در باطن داريم ظاهر ميشه. و در آية شريفة ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين. در آنجا هم تفسير داره كه كتاب منظور علي بن ابيطالبه. كه منظور از كتاب خدا عليست. كتابي كه تبيان كل شيء است، عليست. لذا آن بزرگ، يكي از دانشمندان بزرگه، دربارة علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام ميفرمايد احتياج كل اليه و استغنائه عن الكل دليل عنه امام كل. هيچ در تاريخ سابقه نداره كه علي بن ابيطالب يك مسئلهاي براش مشكل شده باشه و از ديگري سؤال كرده باشه. ولي بقية اصحاب پيغمبر حتي خلفا مكرر از علي سؤال ميكردند. و همه به او مراجعه ميكردند. اين دليل بر اين است كه امام كله علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام و كتاب خداست، كتاب مبينه كه در اين آية شريفه ميفرمايد.
مهم مطلب اين بقية حرفه كه امام موسي بن جعفر عليه الصلاة و السلام به آن مرد مسيحي ميفرمايد كه انا انزلناه في ليلة المباركه. منظور از ليلة مباركه فاطمة زهرا سلام الله عليهاست. ليلة مباركه اولا گاهي يك چيزي خيلي كوچك و كوتاه و مثلا از نظر ظاهر بنظر نميآيد. ولي پر بركته. پر بركت. شما مثلا فرض كنيد انشاء الله اگر توفيق حضرت وليعصر ارواحنا فداه را پيدا كرديد، گاهي ممكنه يك قران حضرت از جيبشون درآرن به ما بدن، هميشه پر پول باشيم، هميشه پولدار باشيم. يك قران بيشتر نيست اما مباركه است. پر بركته. اين ديده شده. مباركه است. خوب دقت كنيد. فاطمة زهرا سلام الله عليها المجهولة قدرا. اولا تا زماني كه پيغمبر اكرم بود، فقط پيغمبر از او احترام ميكرد و بعد هم عمرش از نظر ظاهر خيلي كوتاه بود. و به هيچ وجه اين مردم قدر فاطمة زهرا سلام الله عليها را ندانستند. چرا اسم ليله روش گذاشته است. ليله فيها ليلة مباركة. ميفرمايد انا انزلناه في ليلة المباركه. اين را از كلام خود فاطمة زهرا ميگيريم. ميگه صبت علي مصائب لو انها صبت علي الايام سرن لياليا. حتي در روايت ديگر هست كه و الليل وقتي كه خدا قسم ميخوره، به فاطمة زهرا قسم ميخوره. علتش اينه كه شب چيزي ازش ديده نميشه ولي همه چيز در شب هست. ارتباط با پروردگار در شبه، منافعي كه حتي در طبيعت در شب گذاشته ميشه، آن منافع كمتر در روز گذاشته ميشه و ماية استراحت افراد بشره و فاطمة زهرا سلام الله عليها، وجود مقدسش ليله اسمش گذاشته شده.
و از اين مهمتر جملات باز بعده. فيها يعني در اين شب، در اين وجود مقدس، يفرق كل امر حكيم. امام ميفرمايد يخرج منها حكيم حكيم حكيم تا دوازده تا، يازدهتا. نميدونم متوجه شديد يا نه. و خير كثير. همين دو جمله خيلي عجيبه. از حضرت زهرا از همين ليلة مباركه، حكيم، پشت سر حكيم، حسن بن علي حكيمه، حسين بن علي حكيمه، امام سجاد حكيم، و احكم الحكما حضرت بقية الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء عليه الصلاة و السلامه (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) فيها يفق كل امر حكيم. حضرت موسي بن جعفر از خود قرآن استفاده كرده. امر حكيم. حكمت چيه؟ حكمت خداي تعالي در قرآن ميفرمايد و من يعطي الحكمه فقد اوتي خيرا كثيرا. كوثر چيه؟ در روايات زياد وارد شده كه كوثر خير كثيره. آنوقت ميبينيم اين حوض كوثر تلاطم ميزنه، يازده چشمه از او سرازير ميشه كه تمام دنيا را اين آب حيات زنده ميكنه و از نظر تحقيقات علمي من خودم حتي اين تحقيق را كردم به اين نتيجه رسيدم كه اگر، خداميدونه اگر او و فرزندانش نبودند، امروز حتي مردم آمريكا كه دشمن اسلامند، اين تمدن را، اين پيشرفت مادي را حتي نداشتند. بريد تحقيق كنيد. اكر فاطمة زهرا و فرزندان عزيزش، حكيم و حكيم و حكيم، اينها نبودند، امروز معارف و حقايق ديني و غير ديني در دنيا وجود نداشت. شما ميبينيد سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام در مقابل يزيد، در علم و حكمت را ببندند، فاطمة زهرا كه ميخواد در مقابل بستن در خانة علي بن ابيطالب ايستادگي ميكند، اينها چه خدمت بزرگي به جهان بشريت كردند. حكيم و حكيم و حكيم.
فيها يفرق كل امرء حكيم اين را من امشب، شب اول جلسه بود. اين روايت را به عنوان هديه كه اگر روش فكر بكنيد، روش دقت بكنيد، حوض كوثر، نهر كوثر مال عليست. صاحبش عليست. فاطمة زهرا حوض كوثره، تمام علم و حكمت در اين وجود مقدس ريخته شده و از اين حوض با عظمت، از اين درياي مواج، نهرهايي، نهرهايي به روي بشريت باز شده كه ما همين الان كه اينجا نشستيم، باهم داريم صحبت ميكنيم، اگر، اگر خدا به ما لطفي كرده باشه و متصل به آن نهر كوثر باشيم، داريم از آن آب سيراب ميشيم. جان ميگيرم، حيات پيدا ميكنيم.
ايني كه معروفه خضر رفت سر چشمة حيات توي ظلمات هم پيدا كرد، بياد به اين ليلة مباركة ما نگاه بكنه و اين نهرهايي كه از اين ليلة مباركه منشعب شده، چقدر حياتبخشه. بخدا قسم اگر يك قطره از اين نهر را بچشيد، يك لبي تر كنيد، اگر خضر مثلا در محدودة دنيا زندگي كرد، شما بي نهايت يعني اولئك اصحاب الجنه هم فيها خالدون، حيات اينطوري پيدا ميكنيد. يك قطره، يك قطره، يك قطره حالا از هر جاش ميخوايد، از هر گوشهايش ميخوايد از هر كدامشون حتي ميخوايد انتخاب كنيد مانعي نداره. يك كلمه از كلمات امام صادق را عمل كنيد. يك كلمه از كلمات امام سجاد را عمل كنيد. يك كلمه از كلمات ساير ائمة اطهار و مخصوصا حضرت بقية الله را عمل كنيد، ببيندي چه ميشه؟ تجربه شده، حيات دائمي پيدا كردها نسان. اين بدن كه ارزشي نداره. اين بدن هر چند وقت يك دفعه سلولهاش عوض ميشه. شما بفهميد يا نفهميد بالاخره قابل تغييره، حادثه. روحه كه بايد حيات پيدا كنه و دائمي باشه.
اما آنهايي كه از اين چشمهها استفاده نكردند. خدا ميدونه گاهي انسان در كنار بعضي از افراد منحرفي كه عبادتهاي طولاني حتي ميكنند، ميايسته ميبينه اينها از چشمة حيات استفادهاي نكردند. استفاده نكردند. نميخوام براتون زياد مثال بزنم. شما ببينيد اصحاب سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام كه از اين نهر كوثر استفاده كردند، چه حياتي الان دارند و اصحاب عمر سعد چه مرگي نصيبشون شده. اين يك نمونه. بعد از هزار و چند صد سال هنوز در دهة دوم ماه صفر، بنام ابي عبد الله الحسين دور هم مينشينيد و عزاداري ميكنيد و اشك بر مصائب آن حضرت ميريزيد و كه پيغمبر اكرم فرمود ان للحسين براي حسين من در قلوب دوستان و شيعيان و مؤمنين يك محبت مكنونه، محبت مكنونه يعني با همون گل شما خمير شده، قابل جدا شدن نيست. محبت مكنونهاي در دلهاي مؤمنين خداي تعالي قرار داده. روز عاشورا محاله يك مسلمان، يك شيعه، يك محب، بتونه راحت باشه. هر چه اين سيرابي از آن نهر باعظمت كوثر بيشتر نصيب انسان شده باشه، اين توسعهاش بيشتره، اظهار محبتش بيشتره.
تا رسيده به حالا. شب دهم ماه صفر است و هنوز خاندان عصمت و طهارت در حال اسارتند و حالا كجاي مسافرت باشند، من نميدانم. اجمالا اينها در اين سفر رفتند و روز اربعين هم برگشتند و آمدند كنار بدن ابي عبد الله الحسين. اما چه چيزها در راه، چه مصائبي در راه ديدند و شنيدند و چقدر به آنها اهانت شد از طرف آنهايي كه حيات نداشتند. حيات طيبه نداشتند. از طرف آنهايي كه از اين راه استفاده نكردند. رفتند كنار تنور خولي، شما را بردند آنجا با فاطمة زهرا هم ناله شديد. من هم عرض ميكنم ببينيد چقدر بايد يك انسان دور از حقيقت باشد؟ سر مقدس ابي عبد الله را برداشته آورده، در خانه گذاشته، آنهم در تنور، آنهم با خاك و خاكستر. كه ميخواهد ببرد نزد ابن زياد از او جايزه بگيرد. و خودش در ميان خانه استراحت كرده. چقدر انسان پست ميشه وقتي كه از حقيقت دور ميشود. فاطمة زهرا آمد كنار اين تنور. آنطوري كه نقل كردند، آنطوري كه از قول بيان كردند اين نوشتهاند كه آمد كنار اين تنور. اين سر مطهر را برداشت روي دست بلند كرد. با كلمة يا حسين، با كلمة فرزندم، عزيزم، اظهار محبت كرد. فاطمة زهرا سلام الله عليها چند جا آمده. شايد همان شب يازدهم اول رفت كنار بدن ابي عبد الله الحسين، كنار گودي قتلگاه. آنجا را همون ساربان ديد. ميگه رفتم ديدم يك هودجي از آسمان نازل شد آمد كنار گودي قتلگاه.