۱۱ صفر ۱۴۱۷ قمری – هدف‌ از خلقت‌ بشر عبوديت‌ است‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌.

 امروز روز بزرگترين‌ فاجعه‌ و مصيبت‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، هفتم‌ تير بوده‌ كه‌ هفتاد و دو نفر با مرحوم‌ آية‌ الله‌ دكتر بهشتي‌ شهيد شده‌اند براي‌ اين‌ شهدا همينطور كه‌ نشسته‌ايد يك‌ فاتحه‌ و سه‌ قل‌ هوالله‌ قرائت‌ بفرمايد.

 خداوند متعال‌ اونها را با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ مشحور بفرمايد و غريق‌ رحتمشون‌ بفرمايد. شب‌ اول‌ اين‌ مجلس‌ است‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در اين‌ ده‌ شب‌ انشاء لله‌ به‌ ياري‌ پروردگار متعال‌ زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ لله‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا مورد بحث‌ واقع‌ خواهد شد مسئلة‌ بندگي‌ خداست‌، كه‌ علت‌ و مقصد پروردگار متعال‌ از خلقت‌ جن‌ و انس‌ بندگي‌ بوده‌ است‌. در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را مگر براي‌ عبادت‌.

 البته‌ همه‌ مي‌دانيم‌ كه‌ عبادت‌ مقصد مقصد اصلي‌ است‌، و نتيجة‌ عبادت‌ مقصد اصلي‌ است‌ و نتيجة‌ عبادت‌ را هم‌ در وقتي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ مي‌فرمود بيان‌ كرد، رو كرد به‌ ملائكه‌ و فرمود اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ در روي‌ زمين‌ قرار مي‌دهم‌ خليفه‌ و جانشين‌ خودم‌ را و منظور تمام‌ افراد بشر بود اگر چه‌ از نظر ظاهر خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ مطرح‌ بود ولي‌ از خود آيات‌ استفاده‌ مي‌شود كه‌ هم‌ ملائكه‌ فهميدند كه‌ منظور همة‌ افراد بشرند و هم‌ خداي‌ تعالي‌ منشورش‌ همة‌ افراد بشر بوده‌ به‌ خاطر اينكه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ جمله‌ را پروردگار متعال‌ فرمود اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌، ملائكه‌ گفتند اتجعل‌ فيها من‌ يفسد فيها و يفسك‌ الدماع‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ اونها را رد نكرد نفرمود من‌ حضرت‌ آدم‌ را مي‌خوام‌ خلق‌ كنم‌ و منظورم‌ از خليفه‌ حضرت‌ آدم‌ است‌ اونها گفتند آيا مي‌خواهي‌ در روي‌ زمين‌ كسي‌ را خلق‌ كني‌، جمعي‌ را خلق‌ كني‌ كه‌ فساد كنند و خون‌ ريزي‌ كنند كه‌ معلوم‌ است‌ حضرت‌ آدم‌ به‌ تنهايي‌ نه‌ فساد مي‌كند و نه‌ خونريزي‌ مي‌كنند پس‌ اونچه‌ كه‌ ملائكه‌ فهميدند اين‌ بود كه‌ تمام‌ مردمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد خلق‌ كنه‌ منظور بوده‌ از كلمة‌ اني‌ جائل‌ في‌ الخليفه‌  و از اينكه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار اونها را رد نكرد باز استفاده‌ مي‌شود كه‌ منظور خدا هم‌ همين‌ بوده‌ است‌ يعني‌ فرد فرد افراد بشر كه‌ در روي‌ كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند و بني‌ ادم‌ تا روز قيامت‌ همه‌ هدفشون‌ خليفة‌ للهي‌ بوده‌ است‌ و لذا هدف‌ از خلق‌ در اصل‌ اين‌ جهت‌ است‌ ولي‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقصد اصلي‌ بندگي‌ است‌. بندگي‌ يعني‌ چه‌؟

 يعني‌ انسان‌ پابند و مقيد به‌ چيزي‌ باشد بشر با داشتن‌ عقل‌ اين‌ را بدانيد حتما پايبند است‌ يا به‌ دستورات‌ شيطان‌ يا به‌ دستورات‌ نفس‌ عماره‌ يا بايد به‌ دستورات‌ پروردگار متعال‌ پايبند باشد يعني‌ با داشتن‌ عقل‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ به‌ يكي‌ از اينها پايبند است‌ عقل‌ در روايت‌ دارد كه‌ از عقال‌ گرفته‌ مي‌شه‌ يعني‌ پايبند اگر يك‌ فردي‌ عقل‌ نداشت‌ ديوانه‌ بود اين‌ شخص‌ يقينا به‌ هيچ‌ چيز پايبند نيست‌ و آزاد محض‌ است‌ اما انسان‌ عاقل‌ نمي‌تواند صد در صد آزاد باشد شما روي‌ افراد بشر فكر كنيد اينها اگر بندة‌ خدا نباشند حتما بندة‌ شيطانند بنده‌ شيطان‌ نباشند بندة‌ هواي‌ نفسند بندة‌ هيچ‌ يك‌ از اينها نباشند لااقل‌ بندة‌ رسومات‌ و اجتماعاتشون‌ هستند شما الان‌ در اين‌ هواي‌ گرم‌ كه‌ با لباس‌  كه‌ اينجا نشسته‌ايد چرا؟ لباس‌ را مي‌كنديد خنك‌ مي‌شديد ولي‌ اين‌ لباس‌ را كه‌ پوشيديد مي‌خواهيد از اجتماعتون‌ از متعارفتون‌ از رسوماتتون‌ از آدابتون‌ تجاوز نكنيد پا بند به‌ اين‌ جهت‌ هستيد.

 يا اگر يك‌ نفر بندگي‌ خدا را نمي‌كند يا بنده‌ هواي‌ نفسه‌ يا بنده‌ شيطانه‌، اين‌ مطلب‌ را هم‌ در ضمن‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ فرق‌ بين‌ شيطان‌ و هواي‌ نفس‌. شيطان‌ تمام‌ كارهاي‌ بد را دستور مي‌ده‌ چه‌ موافق‌ هواي‌ نفس‌ انسان‌ باشد و چه‌ موافق‌ نباشد اما نفس‌ انسان‌ راحت‌ طلبه‌ چيزهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ راحتي‌ است‌ به‌ انسان‌ دستور مي‌دهد مثلا نفس‌ انسان‌ به‌ انسان‌ مي‌گه‌ نماز نخوان‌ روزه‌ نگير كار نكن‌ خدمت‌ به‌ جامعه‌ ات‌ نكن‌ ولي‌ شيطان‌ اينها را كه‌ تاييد مي‌كند بماند بعضي‌ از دستوارتي‌ را مي‌ده‌ كه‌ نفس‌ باهاش‌ مخالفه‌ غضب‌ كن‌ درگير شو، ديگران‌ را اذيت‌ كن‌ كارهاي‌ پر زحمت‌ و پر مشقت‌ كه‌ با نفس‌ انسان‌ و باخواستة‌ نفس‌ انسان‌ مخالف‌ است‌ اينها مخصوص‌ شيطانه‌، دستورات‌ شيطانه‌، فقط‌ شيطان‌ دستور مي‌ده‌ لذا مي‌توانيد تشخيص‌ بدهيد كه‌ وقتي‌ غضب‌ بي‌ جا مي‌كنيد اينجا نفس‌ عماره‌ نيست‌ اينجا فقط‌ و فقط‌ شيطانه‌، شما بالاخره‌ در هر صورتي‌ كه‌ باشيد يا بايد طابع‌ شيطان‌ باشيد يا بايد طابع‌ نفستون‌ باشيد بايد يا طابع‌ اجتماعتون‌ و رسوماتتون‌ باشيد و يا طابع‌ ذات‌ مقدس‌ پرودگار باشيد انتخاب‌ با شما در دنيا انسان‌ با داشتن‌ عقل‌ نمي‌تونه‌ صد در صد آزاد باشه‌ حالا يك‌ فرد عاقل‌ اينكه‌ مي‌گيم‌ عاقل‌ يعني‌ اون‌ كسي‌ كه‌ برسي‌ مي‌كند كدام‌ كار پر نفعتر است‌ شما چهار نوع‌ كالا در مقابلتون‌ هست‌  و اينها را مي‌توانيد هر يك‌ را انتخاب‌ كنيد اول‌ بازار يابي‌ مي‌كنيد مي‌سنجيد كه‌ ببينيد اين‌ كالاهايي‌ كه‌ در مقابلتون‌ هست‌ و مي‌خواهيد انتخابشون‌ بكنيد كدام‌ يك‌ پر فايده‌تر، پر نفعتر و مفيدتره‌ اون‌ را انتخاب‌ مي‌كنيد در مقابل‌ شما چهار برنامه‌، چهار نوع‌ بندگي‌، چهار نوع‌ مثلا عبوديت‌ وجود داره‌ در ميان‌ اينها كدام‌ يك‌ پر فايده‌ تره‌ آيا دستورات‌ اون‌ كسي‌ كه‌ همة‌ انبيا را راهنمايي‌ كرده‌، كوچكتري‌ اشتباه‌ و خطايي‌ نداره‌ و سر سوزني‌ به‌ نفع‌ خودش‌ دستور نداده‌ و تمام‌ فايده‌اش‌ براي‌ شما بوده‌ اين‌ بهتر است‌ اين‌ بندگي‌ بهتر است‌ يا اونكه‌ بندگي‌ نفس‌ عماره‌ كه‌ همة‌ فايده‌اش‌ برگش‌ به‌ خودشه‌، مي‌گه‌ راحت‌ باش‌، مي‌گه‌ من‌ را به‌ زحمت‌ نيانداز ان‌ نفس‌ لعمارة‌ بسوء. پيرو شهوات‌ باش‌، يا شيطان‌ كه‌ از اين‌ فراتر و بالاتر قدم‌ را گذاشته‌ مي‌گه‌ همة‌ اين‌ راحتي‌ها را داشته‌ باش‌، اگر منافات‌ با بندگي‌ خدا دارد و به‌ اضافه‌ غضب‌ كن‌ مردم‌ آزاري‌ كن‌ براي‌ خودت‌ دردسر درست‌ كن‌ و بالاخره‌ تو را چه‌ نفس‌ عماره‌ و چه‌ شيطان‌ تو را بر مي‌دارن‌ روي‌ يك‌ راهي‌ مي‌اندازند كه‌ از دنيا وارد برزخ‌ و از برزخ‌ وارد قيامت‌ و از قيامت‌ وارد جهنم‌ مي‌شود.

 اما خداي‌ تعالي‌ شما را در راهي‌ قرار مي‌ده‌ وانعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌ بندگي‌ كن‌ من‌ را بندگي‌ كن‌ بيا به‌ طرف‌ من‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌، شيطان‌ را بندگي‌ نكن‌، الم‌ احد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌ انهم‌ عدو مبين‌، بندگي‌ شيطان‌ را نكن‌ به‌ سوي‌ من‌ بيا كه‌ صراط‌ مستقيم‌ اين‌ است‌، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌فرمايد كه‌  الصراط‌ صراطان‌ دو تا راهه‌ ولي‌ وصله‌ به‌ هم‌ يكي‌ در دنيااست‌ ، يكي‌ در آخرت‌ اما مثل‌ اين‌ ريل‌ قطاري‌ كه‌ در اين‌ مملكت‌ هم‌ هست‌، در مملكت‌ ديگر هم‌ هست‌ ولي‌ ريلها و آهنها به‌ هم‌ وصله‌ عين‌ اين‌ اين‌ كلام‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ الصراط‌  صراطان‌ صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌ يك‌ صراط‌ در دنياست‌، صراط‌ در دنيا چيه‌؟ بندگي‌ خدا بندگي‌ خدا چطور حاصل‌ مي‌شه‌؟ از طريق‌ بندگي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهار كه‌ فرمود صراط‌ عليه‌ يا در روايات‌ زيادي‌ از كتب‌ شيعه‌ و سني‌ آمده‌ كه‌ اگر در چهل‌ جا كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ در قرآن‌ آمده‌ اكثرش‌ تفسير به‌ وجود مقدس‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ شده‌ و پيرو علي‌ باش‌، شيعة‌ علي‌ باش‌ عقب‌ علي‌ حركت‌ كن‌، در نمازتون‌ به‌ شما دستورد دادند روزي‌ ده‌ مرتبه‌ بگيد اهدالصراط‌ المستقيم‌ هر صراط‌ مستقيمي‌ هم‌ به‌ درد نمي‌خوره‌ گاهي‌ چون‌ اين‌ راه‌ راسته‌ اما همان‌ لحظة‌ اول‌ كج‌ حركت‌ كرده‌اي‌ يعني‌ در اون‌ لحظة‌ اول‌ در اين‌ ايستگاهاي‌ قطار اگر تشريف‌ ببريد مي‌بينيد كه‌ يك‌ سوزن‌ بان‌ هست‌ اين‌ يك‌ سوزن‌ مي‌زنه‌ قطار منحرف‌ مي‌شه‌ راه‌ ديگه‌ را انتخاب‌ مي‌كنه‌ و يك‌ سوزن‌ مي‌زنه‌، از اين‌ طرف‌ حركت‌ مي‌كنه‌ اون‌ سوزن‌ اول‌، اون‌ لحظة‌ اول‌ اهميت‌ داره‌ و اون‌ در اين‌ است‌ كه‌ شما سوزن‌ بانتون‌، راهنماتون‌، امامتون‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ باشه‌، اين‌ راه‌ هم‌ مستقيمه‌ اون‌ راه‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ بگيم‌ مستقيمه‌ اما به‌ شرطها و شروطها علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در نيشابور فرمودند اين‌ صراط‌ مستقيم‌ اين‌ توحيد اين‌ بندگي‌ خدا يك‌ شرطي‌ داره‌ و اون‌ شرطش‌ منم‌ يعني‌ من‌ بايد به‌ همين‌ تعبير ابا مانع‌ من‌ بايد سوزن‌ را بزنم‌ من‌ بايد امامتون‌ باشم‌ من‌ بايد راهنمايتون‌ باشم‌ و لذا در اون‌ روايات‌ متعددي‌ كه‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ رسيده‌ كه‌ كتاب‌ جامع‌ الاحاديث‌ شيعه‌ كه‌ بسيار كتاب‌ معتبر و مفصلي‌ است‌ كه‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ بروجردي‌ نوشتند و مرحوم‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ خوئي‌ به‌ چاپ‌ رسوندند، در اين‌ كتاب‌ روايات‌ متعددي‌ نقل‌ شده‌ كه‌ بين‌ الاسلام‌ علي‌ خمسه‌ اسلام‌ روي‌ پنج‌ پايه‌ بنا شده‌. اين‌ پنج‌ پايه‌ خيلي‌ مهمه‌ ولي‌ در ميان‌ اين‌ پايه‌ها، پاية‌ ولايت‌ مهمتر است‌ مثل‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ خيمه‌اي‌ را كه‌ برپا مي‌كنند اون‌ عمود وسط‌ از همه‌ اهميتش‌ بيشتره‌ الصلاة‌ يكي‌ از پايه‌هاي‌ دينه‌ الصلاة‌ عمود الدين‌، انقبلت‌ قبل‌ ما سواها و ان‌ ردت‌ رد ما سواها، اين‌ هست‌ ، اين‌ روايت‌ اما اين‌ را بدونيد من‌ يك‌ تحليلي‌ نمي‌دونم‌ شايد هم‌ در همين‌ مجلس‌ داشتم‌ يك‌ تحليلي‌ در خصوص‌ نماز كه‌ چرا نماز پاية‌ دينه‌ داشتم‌؟ و اون‌ اينه‌ كه‌ در خود اين‌ نماز ولايت‌ تبليغ‌ مي‌شه‌. البته‌ بخوام‌ كاملا اين‌ را بحث‌ كنم‌ طول‌ مي‌كشه‌، انشاء لله‌ يك‌ وقتي‌ بحثش‌ را خواهم‌ كرد، كه‌ نماز ولايت‌ در حقيقته‌.

 يعني‌ شما كه‌ در نماز مي‌گيد اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ خدايا تنها تو را بندگي‌ مي‌كنم‌ از چه‌ طريق‌؟ با چه‌ دستور؟ با چه‌ برنامه‌اي‌؟ يك‌ رواياتي‌ نقل‌ شده‌ و متعدد هم‌ نقل‌ شده‌ كه‌ اگر يك‌ شخصي‌ تمام‌ عمرش‌ را، تمام‌ عمرش‌ را روزها روزه‌ بگيره‌ و هر سال‌ مكه‌ بره‌، پياده‌ هم‌ مكه‌ بره‌ بين‌ ركن‌ و مقام‌ هم‌ كشته‌ بشه‌ و مظلم‌ هم‌ كشته‌ بشه‌ اما ولايت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را نداشته‌ باشه‌، خدا به‌ روح‌ او را در جهنم‌ مي‌اندازه‌ ما خوشحال‌ مي‌شيم‌ كه‌ عجب‌ الحمدلله‌ ما ولايت‌ داريم‌. اما ولايت‌ يعني‌ چه‌؟ منظور اطاعته‌، منظور با محبت‌ بندگي‌ كردنه‌ اون‌ هم‌ از طريق‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ من‌ يك‌ مثالي‌ اينجا غالبا تو ذهنم‌ مي‌ياد چون‌ جا مي‌افته‌ اين‌ معنا غالبا افراد اين‌ براشون‌ ثقيله‌ كه‌ بگن‌ آخه‌ چرا؟ يك‌ نفر تمام‌ عمرش‌ را عبادت‌ كرده‌ روزه‌ گرفته‌، هر سال‌ حج‌ رفته‌ چرا بايد اينطور باشه‌؟ اينجور ظالمانه‌ با يك‌ بندة‌ خدايي‌ برخورد بشه‌؟ ممكنه‌ يك‌ كسي‌ اينطوري‌ بگه‌ ما غالبا اين‌ مثال‌ را مي‌زنيم‌ شايد اكثر دوستان‌ شنيده‌ باشند يك‌ سربازي‌ را تصور كنيد اين‌ هر روز صبح‌ چند دقيقه‌ يا چند ساعت‌ نهايتا بايد بياد در وسط‌ پادگان‌ اونجا فرماندة‌ لشگر بهش‌ برنامه‌ بده‌ و او هم‌ طبق‌ برنامه‌ عمل‌ كنه‌ اين‌ براي‌ تمرين‌ لااقل‌ يا براي‌ هر چي‌.

 ايشان‌ تشريف‌ نمي‌يارن‌ حتي‌ اگر فرماند فرمان‌ هم‌ مي‌ده‌ ايشان‌ به‌ عكس‌ مي‌كنه‌ دقيق‌ عمل‌ نمي‌كنه‌، اما شب‌ تا صبح‌ مي‌ره‌ خودش‌ توي‌ اطاق‌ به‌ چپ‌ به‌ راست‌ به‌ خودش‌ برنامه‌ها را عمل‌ مي‌كنه‌ گاهي‌ داد مي‌زنه‌ گاهي‌ آمين‌ مي‌گه‌، اين‌ را چه‌ كارش‌ مي‌كنن‌ تمام‌ برنامه‌ها را عمل‌ مي‌كنه‌ منتهي‌ تو اطاق‌ خودش‌ تحت‌ فرماندهي‌ فرمانده‌ نيست‌. اين‌ را يكي‌ دو روز نگهش‌ مي‌دارن‌ مي‌گن‌ اين‌ ديونه‌ است‌، از پادگان‌ بيرونش‌ مي‌كنند لااقل‌ اينه‌ آخه‌ بايد اطاعت‌ كرد. شيعه‌ يعني‌ پيرو علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌، من‌ سليقه‌ام‌ اينه‌ اينجور حتي‌ عبادت‌ بكنم‌ علي‌ فرموده‌ است‌ مثلا فرض‌ كنيد بسم‌ الله‌ سورة‌ حمد را علامت‌ مومنه‌ اين‌ كلام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌، كلام‌ امام‌ صادقه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ بسم‌ الله‌ سورة‌ حمد را بلند بگيد ولو در نماز اخفاتيه‌ باشه‌ اين‌ مي‌گه‌ من‌ مطلقا بسم‌ الله‌ را بلند كه‌ نمي‌گم‌ هيچي‌ اصلا نمي‌گم‌ ديديد بسم‌ الله‌ چه‌ تقصيري‌ كرده‌ كه‌ در نماز جماعت‌ در مسجد الحرام‌ هر كس‌ مشرف‌ شده‌ نمي‌شنوه‌ كه‌ امام‌ جماعت‌ بگه‌ يا مثلا من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ نماز طراقيح‌ را با جماعت‌، يك‌ نماز مستحب‌ را با جماعت‌ بخوانم‌ مثلا و اكثر بدعتهايي‌ كه‌ هست‌ و اكثر نا فرمانيهايي‌ كه‌ از در خانة‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ انجام‌ شده‌، اينها عين‌ همان‌ سربازه‌ چون‌ من‌ اين‌ مثال‌ را شايد زياد بزنم‌ اگر يك‌ تفاوتي‌ بين‌ اين‌ مثال‌ و اصل‌ مسئله‌ مي‌بينيد به‌ من‌ بگيد.

 لذا بندگي‌ بايد از راه‌ ولايت‌ انجام‌ بشه‌ من‌ امروز تصادفا اين‌ روايت‌ را در كتاب‌ اصول‌ كافي‌ برخورد كردم‌ خيلي‌ برام‌ جالب‌ بود گاهي‌ انسان‌ به‌ يك‌ احاديثي‌ برخورد مي‌كنه‌ ولو مناسب‌ نيست‌ ولي‌ مي‌خواد در اسرع‌ وقت‌ به‌ دوستانش‌ هديه‌ بده‌ اين‌ روايت‌ حالا انشاء الله‌ بتونم‌ خوب‌ يادم‌ باشه‌ چون‌ بنا نداشتم‌ در اين‌ مجلس‌ عرض‌ كنم‌ ولي‌ مناسبه‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ روايت‌ را من‌ همين‌ امروز عصري‌، قبلا هم‌ برخورد نكرده‌ بودم‌ در حالات‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. يك‌ شخصي‌ است‌ به‌ نام‌ جعفر بن‌ ابراهيم‌ مي‌گه‌ در خدمت‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يكي‌ از دهات‌ اطراف‌ مدينه‌ بوديم‌. يك‌ مرد مسيحي‌ آمد. آمد با همان‌ لباس‌ مخصوصي‌ كه‌ معمولا مسيحي‌ها در زمان‌، در موقع‌ عبادت‌ مي‌پوشند. آمد. ايستاده‌ بود عصايي‌ هم‌ داشت‌ و عرض‌ كرد كه‌ موسي‌ بن‌ جعفر شما هستيد؟ حضرت‌ فرمودند بله‌. گفت‌ من‌ يك‌ فردي‌ هستم‌ سي‌ سال‌ زحمت‌ كشيدم‌، دنبال‌ يك‌ عالمي‌ كه‌ از همه‌ عالمتر باشد، باصطلاح‌ ما اعلم‌ باشد، دنبال‌ يك‌ دانشمندي‌ كه‌ همه‌ چيز را بداند مي‌گشتم‌. در عالم‌ خواب‌ يك‌ شخصي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ ميري‌ در اطراف‌ شام‌ آنجا يك‌ دانشمندي‌ هست‌ بنام‌ مطراو. با طاي‌ دسته‌ دار باصطلاح‌. ايشان‌ خيلي‌ عالمه‌. من‌ حركت‌ كردم‌ و مسافرت‌ كردم‌، و بيشتر و كمتر بهر حال‌، باطن‌ دارد قرآن‌ روايات‌ متواتري‌ هم‌ هست‌ كه‌ امام‌ از باطن‌ قرآن‌ پرده‌ برميدارد كه‌ گاهي‌ انسان‌ دچار حيرت‌ ميشه‌. حضرت‌ فرمود حم‌ اسم‌ پيغمبر اكرمه‌ بطور مختصر. ديديد بعضي‌ از اسامي‌ هست‌ طولانيه‌ و با يكي‌ دو حرفش‌ اكتفا مي‌كنند. ح‌ و م‌ در اسم‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌. دو حرف‌ وسط‌ را گرفتند. ميم‌ اول‌ و دال‌ آخر را انداخته‌اند اينجوري‌ كه‌ از كلام‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر استفاده‌ ميشه‌، حم‌ گفتند.

 كتاب‌ مبين‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. بعد حضرت‌ براش‌ توضيح‌ داد. كتاب‌ ما وقتي‌ اين‌ جمله‌ را مي‌شنويم‌ به‌ نظرمون‌ يك‌ اوراقي‌ كه‌ در ميان‌ دو جلد قرار گرفته‌ و صحافي‌ شده‌، بنظرمون‌ ميرسه‌. اما كتاب‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ آن‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ از يك‌ فردي‌ در يك‌ جهتي‌ در يك‌ چيزي‌ قرار ميده‌. يك‌ علمي‌ كه‌ در يك‌ چيزي‌ قرار بگيرد، او را ميگن‌ كتاب‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يكي‌ از اشعارش‌ مي‌فرمايد و انت‌ الكتاب‌ المبين‌ الذي‌ باحرفه‌ تظهر المزمروا. اي‌ بشر تو خودت‌ همين‌ من‌ و شما، كتاب‌ مبيني‌ هستيم‌ كه‌ با هر جملة‌ ما، با هر جزئي‌ از وجودمون‌، آنچه‌ كه‌ در باطن‌ داريم‌ ظاهر ميشه‌. و در آية‌ شريفة‌ ذلك‌ الكتاب‌ لا ريب‌ فيه‌ هدي‌ للمتقين‌. در آنجا هم‌ تفسير داره‌ كه‌ كتاب‌ منظور علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. كه‌ منظور از كتاب‌ خدا عليست‌. كتابي‌ كه‌ تبيان‌ كل‌ شي‌ء است‌، عليست‌. لذا آن‌ بزرگ‌، يكي‌ از دانشمندان‌ بزرگه‌، دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد احتياج‌ كل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ دليل‌ عنه‌ امام‌ كل‌. هيچ‌ در تاريخ‌ سابقه‌ نداره‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ مسئله‌اي‌ براش‌ مشكل‌ شده‌ باشه‌ و از ديگري‌ سؤال‌ كرده‌ باشه‌. ولي‌ بقية‌ اصحاب‌ پيغمبر حتي‌ خلفا مكرر از علي‌ سؤال‌ مي‌كردند. و همه‌ به‌ او مراجعه‌ مي‌كردند. اين‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ امام‌ كله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و كتاب‌ خداست‌، كتاب‌ مبينه‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد.

 مهم‌ مطلب‌ اين‌ بقية‌ حرفه‌ كه‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ آن‌ مرد مسيحي‌ مي‌فرمايد كه‌ انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ المباركه‌. منظور از ليلة‌ مباركه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. ليلة‌ مباركه‌ اولا گاهي‌ يك‌ چيزي‌ خيلي‌ كوچك‌ و كوتاه‌ و مثلا از نظر ظاهر بنظر نمي‌آيد. ولي‌ پر بركته‌. پر بركت‌. شما مثلا فرض‌ كنيد انشاء الله‌ اگر توفيق‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ را پيدا كرديد، گاهي‌ ممكنه‌ يك‌ قران‌ حضرت‌ از جيبشون‌ درآرن‌ به‌ ما بدن‌، هميشه‌ پر پول‌ باشيم‌، هميشه‌ پولدار باشيم‌. يك‌ قران‌ بيشتر نيست‌ اما مباركه‌ است‌. پر بركته‌. اين‌ ديده‌ شده‌. مباركه‌ است‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها المجهولة‌ قدرا. اولا تا زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بود، فقط‌ پيغمبر از او احترام‌ مي‌كرد و بعد هم‌ عمرش‌ از نظر ظاهر خيلي‌ كوتاه‌ بود. و به‌ هيچ‌ وجه‌ اين‌ مردم‌ قدر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را ندانستند. چرا اسم‌ ليله‌ روش‌ گذاشته‌ است‌. ليله‌ فيها ليلة‌ مباركة‌. مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ المباركه‌. اين‌ را از كلام‌ خود فاطمة‌ زهرا مي‌گيريم‌. ميگه‌ صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. حتي‌ در روايت‌ ديگر هست‌ كه‌ و الليل‌ وقتي‌ كه‌ خدا قسم‌ ميخوره‌، به‌ فاطمة‌ زهرا قسم‌ ميخوره‌. علتش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ چيزي‌ ازش‌ ديده‌ نميشه‌ ولي‌ همه‌ چيز در شب‌ هست‌. ارتباط‌ با پروردگار در شبه‌، منافعي‌ كه‌ حتي‌ در طبيعت‌ در شب‌ گذاشته‌ ميشه‌، آن‌ منافع‌ كمتر در روز گذاشته‌ ميشه‌ و ماية‌ استراحت‌ افراد بشره‌ و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، وجود مقدسش‌ ليله‌ اسمش‌ گذاشته‌ شده‌.

 و از اين‌ مهمتر جملات‌ باز بعده‌. فيها يعني‌ در اين‌ شب‌، در اين‌ وجود مقدس‌، يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. امام‌ مي‌فرمايد يخرج‌ منها حكيم‌ حكيم‌ حكيم‌ تا دوازده‌ تا، يازده‌تا. نمي‌دونم‌ متوجه‌ شديد يا نه‌. و خير كثير. همين‌ دو جمله‌ خيلي‌ عجيبه‌. از حضرت‌ زهرا از همين‌ ليلة‌ مباركه‌، حكيم‌، پشت‌ سر حكيم‌، حسن‌ بن‌ علي‌ حكيمه‌، حسين‌ بن‌ علي‌ حكيمه‌، امام‌ سجاد حكيم‌، و احكم‌ الحكما حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) فيها يفق‌ كل‌ امر حكيم‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر از خود قرآن‌ استفاده‌ كرده‌. امر حكيم‌. حكمت‌ چيه‌؟ حكمت‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كوثر چيه‌؟ در روايات‌ زياد وارد شده‌ كه‌ كوثر خير كثيره‌. آنوقت‌ مي‌بينيم‌ اين‌ حوض‌ كوثر تلاطم‌ ميزنه‌، يازده‌ چشمه‌ از او سرازير ميشه‌ كه‌ تمام‌ دنيا را اين‌ آب‌ حيات‌ زنده‌ ميكنه‌ و از نظر تحقيقات‌ علمي‌ من‌ خودم‌ حتي‌ اين‌ تحقيق‌ را كردم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ اگر، خداميدونه‌ اگر او و فرزندانش‌ نبودند، امروز حتي‌ مردم‌ آمريكا كه‌ دشمن‌ اسلامند، اين‌ تمدن‌ را، اين‌ پيشرفت‌ مادي‌ را حتي‌ نداشتند. بريد تحقيق‌ كنيد. اكر فاطمة‌ زهرا و فرزندان‌ عزيزش‌، حكيم‌ و حكيم‌ و حكيم‌، اينها نبودند، امروز معارف‌ و حقايق‌ ديني‌ و غير ديني‌ در دنيا وجود نداشت‌. شما مي‌بينيد سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در مقابل‌ يزيد، در علم‌ و حكمت‌ را ببندند، فاطمة‌ زهرا كه‌ مي‌خواد در مقابل‌ بستن‌ در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ايستادگي‌ ميكند، اينها چه‌ خدمت‌ بزرگي‌ به‌ جهان‌ بشريت‌ كردند. حكيم‌ و حكيم‌ و حكيم‌.

 فيها يفرق‌ كل‌ امرء حكيم‌ اين‌ را من‌ امشب‌، شب‌ اول‌ جلسه‌ بود. اين‌ روايت‌ را به‌ عنوان‌ هديه‌ كه‌ اگر روش‌ فكر بكنيد، روش‌ دقت‌ بكنيد، حوض‌ كوثر، نهر كوثر مال‌ عليست‌. صاحبش‌ عليست‌. فاطمة‌ زهرا حوض‌ كوثره‌، تمام‌ علم‌ و حكمت‌ در اين‌ وجود مقدس‌ ريخته‌ شده‌ و از اين‌ حوض‌ با عظمت‌، از اين‌ درياي‌ مواج‌، نهرهايي‌، نهرهايي‌ به‌ روي‌ بشريت‌ باز شده‌ كه‌ ما همين‌ الان‌ كه‌ اينجا نشستيم‌، باهم‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌، اگر، اگر خدا به‌ ما لطفي‌ كرده‌ باشه‌ و متصل‌ به‌ آن‌ نهر كوثر باشيم‌، داريم‌ از آن‌ آب‌ سيراب‌ ميشيم‌. جان‌ ميگيرم‌، حيات‌ پيدا مي‌كنيم‌.

 ايني‌ كه‌ معروفه‌ خضر رفت‌ سر چشمة‌ حيات‌ توي‌ ظلمات‌ هم‌ پيدا كرد، بياد به‌ اين‌ ليلة‌ مباركة‌ ما نگاه‌ بكنه‌ و اين‌ نهرهايي‌ كه‌ از اين‌ ليلة‌ مباركه‌ منشعب‌ شده‌، چقدر حياتبخشه‌. بخدا قسم‌ اگر يك‌ قطره‌ از اين‌ نهر را بچشيد، يك‌ لبي‌ تر كنيد، اگر خضر مثلا در محدودة‌ دنيا زندگي‌ كرد، شما بي‌ نهايت‌ يعني‌ اولئك‌ اصحاب‌ الجنه‌ هم‌ فيها خالدون‌، حيات‌ اينطوري‌ پيدا مي‌كنيد. يك‌ قطره‌، يك‌ قطره‌، يك‌ قطره‌ حالا از هر جاش‌ مي‌خوايد، از هر گوشه‌ايش‌ مي‌خوايد از هر كدامشون‌ حتي‌ مي‌خوايد انتخاب‌ كنيد مانعي‌ نداره‌. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ امام‌ صادق‌ را عمل‌ كنيد. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ امام‌ سجاد را عمل‌ كنيد. يك‌ كلمه‌ از كلمات‌ ساير ائمة‌ اطهار و مخصوصا حضرت‌ بقية‌ الله‌ را عمل‌ كنيد، ببيندي‌ چه‌ ميشه‌؟ تجربه‌ شده‌، حيات‌ دائمي‌ پيدا كردها نسان‌. اين‌ بدن‌ كه‌ ارزشي‌ نداره‌. اين‌ بدن‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ سلولهاش‌ عوض‌ ميشه‌. شما بفهميد يا نفهميد بالاخره‌ قابل‌ تغييره‌، حادثه‌. روحه‌ كه‌ بايد حيات‌ پيدا كنه‌ و دائمي‌ باشه‌.

 اما آنهايي‌ كه‌ از اين‌ چشمه‌ها استفاده‌ نكردند. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ در كنار بعضي‌ از افراد منحرفي‌ كه‌ عبادتهاي‌ طولاني‌ حتي‌ مي‌كنند، مي‌ايسته‌ مي‌بينه‌ اينها از چشمة‌ حيات‌ استفاده‌اي‌ نكردند. استفاده‌ نكردند. نمي‌خوام‌ براتون‌ زياد مثال‌ بزنم‌. شما ببينيد اصحاب‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ از اين‌ نهر كوثر استفاده‌ كردند، چه‌ حياتي‌ الان‌ دارند و اصحاب‌ عمر سعد چه‌ مرگي‌ نصيبشون‌ شده‌. اين‌ يك‌ نمونه‌. بعد از هزار و چند صد سال‌ هنوز در دهة‌ دوم‌ ماه‌ صفر، بنام‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ دور هم‌ مي‌نشينيد و عزاداري‌ ميكنيد و اشك‌ بر مصائب‌ آن‌ حضرت‌ مي‌ريزيد و كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ للحسين‌ براي‌ حسين‌ من‌ در قلوب‌ دوستان‌ و شيعيان‌ و مؤمنين‌ يك‌ محبت‌ مكنونه‌، محبت‌ مكنونه‌ يعني‌ با همون‌ گل‌ شما خمير شده‌، قابل‌ جدا شدن‌ نيست‌. محبت‌ مكنونه‌اي‌ در دلهاي‌ مؤمنين‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. روز عاشورا محاله‌ يك‌ مسلمان‌، يك‌ شيعه‌، يك‌ محب‌، بتونه‌ راحت‌ باشه‌. هر چه‌ اين‌ سيرابي‌ از آن‌ نهر باعظمت‌ كوثر بيشتر نصيب‌ انسان‌ شده‌ باشه‌، اين‌ توسعه‌اش‌ بيشتره‌، اظهار محبتش‌ بيشتره‌.

 تا رسيده‌ به‌ حالا. شب‌ دهم‌ ماه‌ صفر است‌ و هنوز خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در حال‌ اسارتند و حالا كجاي‌ مسافرت‌ باشند، من‌ نمي‌دانم‌. اجمالا اينها در اين‌ سفر رفتند و روز اربعين‌ هم‌ برگشتند و آمدند كنار بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. اما چه‌ چيزها در راه‌، چه‌ مصائبي‌ در راه‌ ديدند و شنيدند و چقدر به‌ آنها اهانت‌ شد از طرف‌ آنهايي‌ كه‌ حيات‌ نداشتند. حيات‌ طيبه‌ نداشتند. از طرف‌ آنهايي‌ كه‌ از اين‌ راه‌ استفاده‌ نكردند. رفتند كنار تنور خولي‌، شما را بردند آنجا با فاطمة‌ زهرا هم‌ ناله‌ شديد. من‌ هم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ ببينيد چقدر بايد يك‌ انسان‌ دور از حقيقت‌ باشد؟ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را برداشته‌ آورده‌، در خانه‌ گذاشته‌، آنهم‌ در تنور، آنهم‌ با خاك‌ و خاكستر. كه‌ مي‌خواهد ببرد نزد ابن‌ زياد از او جايزه‌ بگيرد. و خودش‌ در ميان‌ خانه‌ استراحت‌ كرده‌. چقدر انسان‌ پست‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ از حقيقت‌ دور ميشود. فاطمة‌ زهرا آمد كنار اين‌ تنور. آنطوري‌ كه‌ نقل‌ كردند، آنطوري‌ كه‌ از قول‌ بيان‌ كردند اين‌ نوشته‌اند كه‌ آمد كنار اين‌ تنور. اين‌ سر مطهر را برداشت‌ روي‌ دست‌ بلند كرد. با كلمة‌ يا حسين‌، با كلمة‌ فرزندم‌، عزيزم‌، اظهار محبت‌ كرد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها چند جا آمده‌. شايد همان‌ شب‌ يازدهم‌ اول‌ رفت‌ كنار بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، كنار گودي‌ قتلگاه‌. آنجا را همون‌ ساربان‌ ديد. ميگه‌ رفتم‌ ديدم‌ يك‌ هودجي‌ از آسمان‌ نازل‌ شد آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌.

 

استقامت اصحاب کهف – اخلاق ۸۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۰ محرم‌ ۱۴۱۷ قمری – ۷ خرداد ۱۳۷۵ شمسی – شب عاشورا

 

@ متن سخنراني 10 محرم‌ 1417 مصادف با 7 خرداد 1375 و 27 مي 1996

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (بقره/155-157)

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»([1])

 

3- عرض تسليت به محضر امام زمان ارواحنا فداهبه مناسبت شهادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام

«آجَرَكَ اللهُ‌ فِي‌ مُصِيبَةِ‌ جَدِّكَ‌ اَبِي‌ عَبْدِ اللهِ‌ الْحُسَينِ‌. يَا بَقِيَّةَ‌اللهِ آجَرَكَ‌ اللهُ‌.إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»

«يَا اَبَاعَبْدِ اللهِ‌ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ قَتَلَتْكَ‌ وَ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ ظَلَمَتْكَ‌ وَ لَعَنَ‌ اللهُ‌ اُمَّةً‌ سَمِعَتْ‌ بِذَلِكَ‌ وَ رَضِيَتْ‌ بِهِ‌ يَا اَبَا عَبْدِ اللهِ‌ لَقَدْ عَظُمَتِ‌ الرَّزِيَّةِ‌ وَ جَلَّتِ‌ الْمُصِيبَةُ‌ بِكَ‌ عَلَيْنَا وَ عَلَي‌ جَمِيعِ‌ اَهْلِ‌ الْاِسْلَامِ»‌

آقاجان‌ يا حسين‌بن‌علي‌! بر ما سخت‌ است‌ كه‌ بشنويم‌ قدر تو را نشناختند، با لبان‌ تشنه‌ تو را كشتند. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا فرمود: شب‌ و روز عاشورا دوستان‌ ما، ما اهل‌ بيت‌ و دوستان‌ ما، آرام‌ نداريم‌. الان‌ حالي‌ امام‌ زمان‌ چه‌ گذشت‌. يا بقية‌الله، يا صاحب‌ الزمان‌! اين‌ شيعيان‌ و محبين‌ شما هستند كه‌ اين‌طور براي‌ جدت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اشك‌ مي‌ريزند. چراغ‌ها را يك‌ خرده‌اي‌ تخفيف‌ بدهيد، يك‌ دانه‌ از چراغ‌ها روشن‌ باشد، يك‌ حال‌ عزايي‌ به‌ خودمان بگيريم‌.

 

4- ارزش گريه و اظهار محبت به سيدالشهداء عليه السلام

من‌ امشب‌ مي‌خواهم‌ شما را ببرم‌ در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. يكي‌ دو جمله‌ مطالبي‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ شما اميدوار بشويد، قدر خودتان را بدانيد. همين‌ امروز مطالعه‌ مي‌كردم‌ در كتاب‌ بحار الانوار، مرحوم‌ مجلسي‌ نوشته‌ كه‌ شخصي‌ در شب‌ عاشورا در منبر گفت‌ كه‌ اگر كسي‌ به‌ قدر بال‌ مگسي‌ بر ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اشك‌ بريزد، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانش‌ را مي‌بخشد. ايشان‌ نوشته‌اند كه‌ يكي‌ از افراد جاهلي‌ كه‌ ادعاي‌ علم‌ و دانش‌ مي‌كرد، چون‌ اين‌ مضمون‌ در روايات‌ هست‌، و او بي‌ جهت‌ ادعاي‌ علم‌ مي‌كرد، گفت‌: من‌ اين‌ حرف‌ را قبول‌ ندارم‌. انسان‌ يك‌ عمر گناه‌ بكند بعد با يك‌ قطره‌ اشك‌ در شب‌ يا روز عاشورا گناهانش‌ بخشيده‌ بشود. خود اين‌ شخص‌ نقل‌ مي‌كند كه‌ من‌ رفتم‌ خانه‌ خوابيدم‌. ديدم‌ صحراي‌ محشر است‌، مردم‌ در فشار عجيبي‌ قرار گرفته‌اند. بخصوص‌ بر من‌ تشنگي‌ عجيب‌ فشار آورده‌. هر كجا گشتم‌ ديدم‌ آبي‌ پيدا نمي‌كنم‌. اما يك‌ حوض‌ بزرگي‌ در كنارش‌ دو تا مرد و يك‌ زن‌ ايستاده‌اند. احساس‌ كردم‌ آن‌ يكي‌ پيغمبر اكرم است‌، آن‌ ديگري‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ و اين‌ خانم‌، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهااست‌. رفتم‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. گفتم‌: بي‌بي‌ تشنه‌ام‌. حضرت‌ زهرا فرمودند: تو كه‌ منكر فضيلت‌ فضائل‌ گرية‌ بر فرزند عزيزم‌ ابي‌عبدالله‌الحسيني‌. شما خيال‌ كرديد اظهار محبت‌ به‌ محبوب‌ خدا كم‌ اجر دارد.

 

5- مقايسه حسيني‌ها و عمر سعدي‌ها در شب عاشوراء و علت اين‌كه چرا بني‌اميه روز عاشوراء را مبارك مي‌دانند

من‌ زياد مصائب‌ را شنيده‌ايم‌. مصيبت‌ها را چون‌ زياد شنيده‌ايم‌ براي‌مان‌ عادي‌ شده‌. و الا فكر نكيند همين امشب‌ با اين‌كه هنوز مصيبتي‌ شروع‌ به‌ آن صورت‌ نشده‌. حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ برنامه‌هايي‌ دارد. يكي‌ از برنامه‌هاي‌شان‌ اين‌ است‌ كه‌ عبادت‌ كنند، آن‌ شخص‌ گفت‌: من‌ رفتم‌ كنار خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌ ديدم‌ اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ يك‌ عده‌ مشغول‌ نماز شب‌اند، يك‌ عده‌ مشغول‌ قرآن‌ خواندن هستند، يك‌ عده‌ مشغول‌ ذكر خدا هستند، از آن‌طرف‌ رفتم‌ كنار خيمه‌هاي‌ عمر سعد؛ ديدم‌ مشغول‌ آهنگ‌ زدن‌ و رقاصي‌ و خنده‌ و مشغول‌ دنيا و فكر دربارة‌ دنيا و اين‌كه فردا كه‌ اين‌ معركه‌ تمام‌ شد ما نزد عمر سعد يا نزد ابن‌ زياد چه‌ ارزشي‌ پيدا مي‌كنيم‌ و امثال‌ اين‌ها. از امام‌ سؤال‌ شد كه‌ چرا روز عاشورا را بني‌ اميه‌ روز مباركي‌ دانسته‌اند؟ فرمود: بخاطر اين‌كه هر يك‌ از اين‌ها كه‌ رفتند نزد يزيد يا ابن‌ زياد، به‌ اين‌ها يك‌ چيزي‌، يك‌ مختصر‌ي پولي‌ به آن‌ها داده‌ شد. اين‌ها فكر كردند آغاز بركت‌ از امروز است‌. اصحاب‌ عمر سعد نه‌ نمازي‌ خواندند آن‌ شب‌، نه‌ عبادتي‌ كردند. اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ تا صبح‌ با انس‌ با پروردگار مشغول‌ بودند.

 

Cشب عاشوراء، شب انتخاب است

من‌ اين‌ دو تا جمعيت‌ را براي‌تان‌ يك‌ مقداري‌ توضيح‌ مي‌دهم‌ طبق‌ روايات‌، تا ان‌شاءالله امشب‌ تصميم‌ نهائي‌مان‌ را بگيريم‌. ما چه‌كاره‌ هستيم‌؟ با كدام‌ دسته‌ هستيم‌؟ با چه‌ جمعيتي‌ در ارتباط‌ خواهيم‌ بود؟ شب‌ اول‌ قبر ما را با كدام‌ دسته‌، با كدام‌ جمعيت‌ قرار مي‌دهند؟ بياييم‌ و امشب‌ با خودمان، وجدان‌مان‌ را قاضي‌ قرار بدهيم‌. هيچ‌كس‌ از درون‌ شما اطلاع‌ ندارد. آمده‌ايد روي‌ فرش‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ نشسته‌ايد. در روايت‌ هست‌ هر كجا كه‌ مجلس‌ عزا براي‌ سيدالشهداء ترتيب‌ داده‌ مي‌شود، آن‌جا حرم‌ سيد الشهداء است‌. شما در حرم‌ ابي‌عبدالله‌ نشسته‌ايد.

 

cاصحاب سيدالشهداء عليه السلامدر صبح عاشوراء تماماً از اولياء خدا بودند

در خيمة‌ حسين‌بن‌علي‌ نشسته‌ايد. اين‌ دسته‌ امشب‌ مشغول‌ عبادت‌اند. گاهي‌ هم‌ كه‌ با هم‌ صحبت‌ مي‌كنند، صحبت‌ از بهشت‌ و وعده‌هاي‌ بهشتي‌ و فردا با حورالعين‌ مرتبط‌اند و فردا با ائمة‌ اطهار، پيغمبر اكرم‌ محشور‌ند و آن شب‌ كه‌ به‌ پايان‌ رسيد آن‌ها با يك‌ حال‌ عجيبي‌ شب‌ را به‌ صبح‌ آوردند. شما فكر نكنيد ناراحت‌ بودند، خواب‌شان‌ از غصة‌ اين‌كه فردا كشته‌ مي‌شوند، نمي‌برد. به خدا قسم!‌ اين‌طور نيست‌. از شوق‌ اين‌كه چرا امشب‌ خورشيد دير دارد طلوع‌ مي‌كند. از جوان‌ سيزده‌ ساله‌شان‌ گرفته‌. وقتي‌ كه امشب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ پرسيد از قاسم‌بن‌الحسن‌ كه‌ مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌، تا نرسيد به‌ اين‌ مقام‌ و به اين‌ كمال‌، متوجه‌ كلام‌ قاسم‌بن‌الحسن‌ نمي‌شويد. عرض‌ كرد: «اَحْلَي‌ مِنَ‌ الْعَسَلِ». مرگ‌ براي‌ من‌ از عسل‌ شيرين‌تر است‌. نه‌ بخاطر اين‌كه به او‌ در دنيا بد گذشته‌ بود، نه؛ در دامن‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بر كسي‌ بد نمي‌گذرد‌. هيچ‌وقت‌ حزني‌ در دلش‌ پيدا نشده‌ بود. اما در آن‌ سن‌ از اولياء خدا شده‌ بود كه‌ «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([2]) «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»([3]). تمناي‌ مرگ‌ مي‌كنند، تمناي‌ اين‌كه از اين‌ زندان‌ دنيا نجات‌ پيدا كنند، مي‌كنند. همه‌شان‌ اين‌طور بودند.

آن شخص‌ با آن يكي‌ ديگر داشت‌ امشب‌ شوخي‌ مي‌كرد. آن يكي‌ مرحله‌اش‌ پايين‌تر بود. گفت‌: امشب‌ شب‌ شوخي‌ نيست‌. گفت‌: من‌ در عمرم‌ شوخي‌ نكرده‌ام‌. امشب‌، خوشحالم‌ مي‌بينم‌ فردا شب‌ اين موقع‌ در كنار پيغمبر اكرم‌ هستم‌، در كنار علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هستم‌، چرا خوشحال‌ نباشم‌؟ اين‌ها اين‌طور بودند.

 

cعمر سعدي‌ها فقط به دنياي بي‌ارزش فكر مي‌كنند

آن طرفي‌ها به‌ فكر جاه‌ و مقام‌ و رياست‌ و كه‌ گفت‌: «اَ أَتْرُكُ‌ مُلْكَ‌ الرَّيِّ‌ وَ الرَّيُّ‌ مُنْيَتِي‌»([4]). من‌ ملك‌ ري‌ را ترك‌ كنم‌؟! استانداري‌ ملك‌ ري‌ را من‌ از دست‌ بدهم‌ و اين‌ آرزوي‌ من‌ بوده‌. تنها آرزويي‌ كه‌ من‌ داشتم‌، عمر سعد گفته اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ برود در مثلاً ري‌ حكومت‌ كند. كه‌ صبح‌ فردا حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ به او فرمود كه‌ تو از گندم‌ ري‌ هم‌ نخواهي‌ خورد. گفت‌: ما جويش‌ را هم‌ بخوريم‌ براي‌مان‌ كافي است‌. اين‌جور حيواني‌ بود عمر سعد.

 

Cما حسيني هستيم يا عمر سعدي؟

حالا شما بنشينيد خودتان قاضي‌ خودتان باشيد. از مني‌ كه‌ اين‌جا نشسته‌ام‌ بايد اين‌ فكر را بكنم‌ تا شما كه‌ آن‌جا نشسته‌ايد. ما آيا از اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ايم‌ يا از اصحاب‌ عمر سعد؟ اگر خداي‌ نكرده‌ اهل‌ گناه‌ باشيد، اهل‌ معصيت‌ باشيد، نه‌ يك‌ امشب‌ تنها.

 

cدر شب عاشوراء تمام عالَم اعم از جماد، نبات، حيوان و انسان و غير آن محزون است و «يا حسين» مي‌گويد

امشب‌ كه‌ انسان‌هاي‌ كرة‌ زمين‌ همه‌ محزون‌اند. شب‌ عاشورا را فكر نكنيد، يكي‌ از علما مي‌گويد: من‌ در يك‌ بياباني‌ بودم‌، تاريخ‌ از دستم‌ در رفت‌. نفهميدم‌ تاريخ‌ كي است‌؟ يك‌ شب‌ ديدم‌ خيلي‌ دلم‌ گرفته‌، قلبم‌ خيلي‌ محزون است‌. رفتم‌ گوشة‌ بياباني‌ مشغول‌ گريه‌ كردن‌ شدم‌. ديدم‌ حيوانات‌ مختلفي‌ آمده‌اند سرشان‌ را روي‌ زمين‌ گذاشته‌اند دارند گريه‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ يادم‌ آمد ماه‌ محرم است‌، امشب‌ شب‌ عاشوراي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين است‌. مثل‌ فردايي‌ هر سنگي‌ را از روي‌ زمين‌ برداشتم‌، زيرش‌ خون‌ تازه‌ ديدم‌. حتي‌ جمادات‌، حتي‌ ملائكه‌، تمام‌ موجودات‌ امشب‌ محزون‌اند. مگر يك‌ انساني‌ باشد كه‌ از انسانيت‌ هم‌ بيرون‌ رفته‌ باشد، از حيوانيت‌ هم‌ خارج‌ شده‌ باشد، شيطان‌ محض‌ باشد كه‌ امشب‌ خوشحال‌ باشد. امشب‌ همه‌ مي‌گويند: «يا حسين»‌.

 

cتنها عملي كه هر طور انجام گيرد پذيرفته است و سبب نجات خواهد بود، «گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلام» است

مرحوم‌ آشيخ‌ جعفر شوشتري‌ يك‌ كتاب‌ دارد به‌نام‌ «خصائص‌ الحسين‌». اين‌ها را مي‌گويم‌ براي‌ اين‌كه امشب‌ شما دل‌هاي‌تان‌ ان‌شاءالله متوجه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بشود. در اين‌ كتاب‌ مي‌نويسد هر چه گشتم‌ چيزي‌ كه‌ قطعاً انسان‌ را در روز قيامت‌ نجات‌ مي‌دهد، چيزي‌ پيدا نكردم‌. نمازها، ديدم‌ كه‌ خوب‌ ممكن است درست‌ خوانده‌ نشود، رياء بشود. رفتم‌ به‌ سراغ‌ اعمال‌ ديگر. ديدم‌ نه اين‌ها صددرصد انسان‌ را نجات‌ نمي‌دهد‌. چيزي‌ كه‌ همة‌ انبياء تجربه‌ كرده‌اند، همة‌ ائمه‌ فرموده‌اند، خداي‌ تعالي‌ به آن‌ عظمت‌ داده‌، «گرية‌ بر ابي‌عبدالله‌الحسين» است‌. حضرت‌ آدم‌ دويست‌ سال‌ توبه‌ مي‌كرد. هر چه‌ مي‌كرد احساس‌ لطف‌ پروردگار را نمي‌كرد. جبرئيل‌ آمد بر او‌ نازل‌ شد. گفت‌: بيا راهنمائيت‌ كنم‌. تو درست است‌ آدمي‌، ابوالبشري‌ اما استاد در اين‌ كار باز هم‌ لازم‌ داري‌. استاد تو خدا است‌. مرا فرستاده‌ كه‌ تو را راهنمائي‌ كنم‌. بگو: «يا حميد بحق‌ محمد»، گفت‌: يا حميد بحق‌ محمد. بگو: «يا عالي‌ بحق‌ علي‌»، گفت‌: يا عالي‌ بحق‌ علي‌. بگو: «يا فاطر بحق‌ فاطمه‌»، گفت‌: «يا فاطر بحق‌ فاطمه‌». بگو: «يا قديم‌ الاحسان‌، يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌»، گفت‌: «يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌»، گفت‌ بگو: «يا قديم‌ الاحسان‌ بحق‌ الحسين‌»([5])، آدم‌ مي‌گويد وقتي‌ گفتم‌: «حسين‌»، ديدم‌ دلم‌ شكست‌، اشكم‌ ريخت‌، بدنم‌ باصطلاح‌ ما «مو بر‌ تنم‌ راست‌ شد»، لرزه‌اي‌ در تنم‌ پيدا شد. جبرئيل‌! چرا اين‌طور شدم‌؟ جبرئيل‌ مي‌گويد: ها، همة‌ مطلب‌ اين‌جا است‌، بنشين‌. بنشين‌ تا من‌ برايت‌ روضة‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ را بخوانم‌. آدم‌ تنها نشسته‌، حوا كنارش‌ نشسته‌. جبرئيل‌ گفت‌ كه اين‌ فرزندت‌ را كنار نهر آب‌ با لب‌هاي‌ تشنه‌ شهيد مي‌كنند.

 

c«حسين» اسم اعظم پروردگار است و از خواص آن جاري نمودن اشك حتي انسان قسي‌القلبي مثل «عمر سعد» لعنه‌اللهمي‌باشد

شما هم‌ اگر ان‌شاءالله روح‌تان‌ پاك‌ بشود، تميز بشود، اين‌ تجربه‌ شده‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌، هر كس‌ كه تزكية‌ نفس‌ كامل‌ بكند، باور كنيد صد مرتبه‌ نمي‌تواند‌ يك‌ جا بشيند‌ بگويد «يا حسين»‌ و اشكش‌ جاري‌ نشود. اين‌ تجربه‌ شده‌. حتي‌ ده‌ مرتبه‌ يك‌ جا بنشينيد بگويد: «يا حسين»، اين‌ خاصيت‌ در «يا حسن‌، يا علي‌، يا محمد»، اين‌ها نيست‌. يا الله‌اش‌ هم‌ نيست‌. اما «يا حسين‌»! همين‌ امشب‌ هم‌ اگر بگوييد: «يا حسين‌، يا حسين‌، يا حسين‌» اين‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار، اين‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار، اين‌ خاصيت‌ را دارد كه‌ اشكت‌ را جاري‌ مي‌كند هر چه هم‌ قسي‌ القلب‌ باشي‌. حتي‌ از اين‌ بالاتر عرض‌ كنم‌. از اين‌ مهم‌تر، اين‌هايي‌ كه‌ قساوت‌ قلب‌ دارند، اين‌هايي‌ كه‌ نمي‌توانند اشك‌ جاريي‌ داشته‌ باشند، دل‌ محزوني‌ بر مصائب‌ خاندان‌ عصمت‌ داشته‌ باشند، در هر موقع‌، يك‌ چند لحظه‌ بنشينند بگويند: «يا حسين‌»، قطعاً دل‌شان‌ مي‌شكند، قطعاً اشك‌شان‌ جاري‌ مي‌شود. مگر خداي‌ نكرده‌ قساوت‌ قلب‌ آن‌طور شده‌ باشد كه‌ حتي‌ از عمر سعد هم‌ بدتر باشند.

زينب‌ فردا آمد دوان‌ دوان‌ نزد عمر سعد. «يَا بْنَ سَعْدٍ اَ يُقْتَلُ‌ اَبُو عَبْدِ اللهِ‌ وَ اَنْتَ‌ تَنْظُرُ اِلَيْهِ‌؟»([6]) پسر سعد، مي‌بيني‌ برادرم‌ ابي‌عبدالله‌ را مي‌كشند، نگاه‌ مي‌كني‌؟ اشكش‌ جاري‌ شد، او هم‌ اشكش‌ جاري‌ شد. «إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ‌»([7]).

 

#گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلاماز علائم ايمان است و انسان را در جمع اصحاب حضرت ولي‌عصر ارواحنا فداهوارد مي‌كند

براي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ در دل‌هاي‌ مؤمنين‌، اين‌ علامت‌ ايمان است‌، يك‌ محبت‌ مكنونه‌اي‌ پروردگار متعال‌ گذاشته‌ كه‌ من‌ يقين‌ دارم‌، يقين‌ دارم‌ كه‌ اگر امشب‌ شما يك‌ مقدار با توجه‌ دل‌هاي‌تان‌ را بدهيد به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ شما را مي‌پذيرد‌، قبول‌تان‌ مي‌كند. از اصحاب‌ امام‌عصر شما را قرار مي‌دهد كه‌ خطاب‌ فردا مي‌كنيد در زيارت‌ عاشورا: «وَ اَنْ‌ يَرْزُقَنِي‌ طَلَبَ ثَارِيكُمْ»، آقا ابي‌عبدالله‌! از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ طلب‌ خونت‌ را ما زير ساية‌ امام‌ زمان‌ بكنيم‌ و ما جزء ياران‌ تو باشيم‌.

 

#ارزش گريه بر ابي‌عبدالله‌الحسين عليه السلامتا آن‌جا است كه اگر كسي حتي به خود حالت گريه كننده را بگيرد نيز بهشت بر او واجب است

برادران‌ عزيز، دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌، آن‌قدر اجر و ثواب‌ براي‌ گرية‌ بر ابي‌عبدالله‌ نقل‌ شده‌ كه‌ هر كس‌ گريه‌ بكند، من‌ اين‌ را اعتقاد دارم‌، «مَنْ بَكَى اَوْ أَبْكَى اَوْتَبَاكَى  وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»([8]) كسي‌ كه‌ گريه‌ بكند يا اگر اشكش‌ نمي‌آيد، خودش‌ را شبيه‌ به‌ گريه‌ كنندگان‌ يا وادار به‌ گريه‌ بكند و يا كسي‌ را بگرياند در مصائب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، بهشت‌ به او‌ واجب است‌. اما به‌ شرط‌ اين‌كه اين‌ بهشتي‌ كه‌ براي‌ شما خدا قرار داده‌، با آن‌ حال‌تان‌، آن‌ها را از بين‌ نبريد.

 

6- ياري امام عليه السلامواجب است اما آن‌قدر از غربال مي‌گذارنند تا تنها اهل محبت براي ياري امام زمان ارواحنا فداهباقي بمانند

امشب‌ بيائيم، شب‌ سرنوشت‌سازمان‌ باشد، شب‌ قدر ما باشد. به‌ خدا قسم‌! امشب‌ است‌ كه‌ انسان‌ معلوم‌ مي‌شود چه‌كاره‌ است‌؟ اين‌ چراغ‌ ديگر را هم‌ خاموش‌ كنيد. مي‌خواهم‌ آن‌ حالتي‌ كه‌ در خيمه‌هاي‌ ابا عبد الله‌ الحسين‌ وجود داشته‌، در اين‌ مجلس‌ هم‌ كه‌ ان‌شاءالله توجهات‌ خاصة‌ امام‌ زمان‌ هست‌؛ وجود پيدا كند. حضرت‌ خطبه‌اي‌ خواند. به‌ اصحابش‌ فرمود: اصحاب‌ من‌، من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌([9]). يعني‌ تكليف‌ به شما نمي‌كنم‌ با من‌ باشيد. اين‌جا يك‌ نكته‌اي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ مهم است‌ براي‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ – توجه‌ كنيد كه‌ ان‌شاءالله شما هم‌ همين‌طور باشيد. يك‌ نكتة‌ مهم‌ كه‌ اين‌كه فرمود: من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌، اين‌ يك‌ معنايي‌ دارد. و الاّ چطور مي‌تواند‌ حضرت‌ سيدالشهداء واجب‌ الهي‌ را مبدل‌ به‌ غير واجب‌ بكند. ياري‌ امام‌ زمان‌ بر هر فردي‌ مخصوصاً اگر امام‌ زمان‌ در خطر بيفتد‌، حتي‌ نامش‌ اگر در خطر بيفتد‌، بر هر فرد مسلماني‌ واجب است([10]‌) كه‌ ياري‌ بكند. چرا ابي‌عبدالله‌ اين‌ جمله‌ را فرمود. مي‌دانيد چرا؟ مي‌خواهد اصحابش‌ را از راه‌ محبت‌ به‌ طرف‌ خدا ببرد‌. تكليف‌ نباشد كه‌ من‌ خوب‌ مجبورم‌ و الا فردا من‌ را توي‌ جهنم‌ مي‌اندازند، نه‌. بياييد عشق‌ پيدا بكنيد، حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد. به‌ شما هم‌ من‌ امشب‌ عرض‌ مي‌كنم‌: امام‌ زمان‌تان‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد. از باب‌ دلسوزي‌ نمي‌خواهد پيش‌ بياييد، از باب‌ محبت‌ پيش‌ بياييد. من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌. حالا هر كدام‌تان‌ كه‌ محبت‌ داريد مي‌مانيد. سرش‌ را انداخت‌ پائين‌. غربال‌ اگر پيش‌ بيايد ببينيد كي‌ بخاطر محبت‌ و كي‌ بخاطر دنيا و كي‌ حتي‌ بخاطر بهشت‌ و از نعمت‌هاي بهشت‌ مي‌ماند‌. اين‌ غربال‌ را ابي‌عبدالله‌الحسين‌ برداشت‌. امام‌ زمان‌ هم‌ تا شما را غربال‌ نكند، «وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»([11])، تا غربال‌تان‌ نكند به‌عنوان‌ بهترين‌ يار خودش‌ انتخاب‌تان‌ نمي‌كند. سرش‌ را انداخته‌ پائين‌، ببيند‌ كي‌ توي‌ غربال‌ مي‌ماند‌؟ ام‌ كلثوم‌ گفت‌: نگاه‌ كردم‌، دسته‌ دسته‌ برادرم‌ را تنها مي‌گذارند و مي‌روند.

 

Cآن‌هايي كه امام عليه السلامرا براي غير امام عليه السلاممي‌خواستند، در غربال افتادند و رفتند و بي‌وفائي‌شان ثابت شد

آي‌ رونده‌ها، آي‌ كساني‌ كه‌ نمي‌توانيد ببينيد نام‌ مقدس‌ حجة‌ابن‌الحسن‌بر ملأ بشود. نمي‌توانيد خودتان را حاضر كنيد در ركاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و در ركاب‌ حجة‌ابن‌الحسن‌باشيد، امشب‌ برويد. كسي‌ به‌ شما تحميلي‌ نكرده‌. ولي‌ بدانيد كه‌ رفتيد، رفتيد تا جائي‌ كه‌ ديگر ممكن‌ است‌ راه‌ برگشتن‌ نداشته‌ باشيد. امشب‌ شب‌ توبه‌ است‌، شب‌ برگشت‌ به‌ سوي‌ خدا است‌. رفتند، غربال‌ شدند، آن‌هايي‌ كه‌ مي‌خواستند فردا و پس‌ فردا و پستر فردايش‌ دنبال‌ عياشي‌ و معصيت‌ و گناه‌ بروند، دنبال‌ دنيا و ماديات‌ بروند، آن‌ها رفتند دنبال‌ دنياشان‌، دنبال‌ ماديات‌شان‌. وفا نداشتند. يكي‌ از صفات‌ خوب‌ انسان‌ كه‌ مخصوص‌ انسان است‌، «وفا» است‌. وفا نداشتند، رفتند. وقتي‌ كه‌ رفتند صداي پاها كم شد چون در بعضي‌ از تواريخ‌ دارد متجاوز از هزار نفر در خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌ تا امشب‌ بودند. آقا هم‌ سرش‌ را پايين‌ انداخته‌، چراغ‌ها را خاموش‌ كرده‌ كسي‌ خجالت‌ نكشد‌، هر كسي‌ به‌ درد اين‌ راه‌ نمي‌خورد‌. هر كسي‌ نمي‌تواند سير الي‌ الله‌ بكند. آن‌هم‌ همراه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. همراه‌ امام‌ زمان‌. بروند، اين‌ها اگر امشب‌ نروند، فردا وسط‌ جبهة‌ جنگ‌ مي‌روند و آن ضررش‌ بيشتر است‌. بروند، رفتند.

 

Cشب عاشوراء بايد عزم را بر ياري حجت بن الحسن ارواحنا فداهجزم كنيم

حالا شما هم‌ همين‌جا تصميم‌ بگيريد. من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ يك نفر‌ از دوستان‌ خيلي‌ اصرار مي‌كردم‌ نماز بخوان‌ و مسائلي‌ دربارة‌ دين‌ و اين‌ها. اين‌ گوش‌ نمي‌كرد. يك‌ شب‌ اذان‌ صبح‌ ديدم‌ گريه‌ مي‌كند، نمازش‌ را خواند‌ و هي‌ به‌ من‌ مي‌گويد: خدا خيرت‌ بدهد. گفتم‌ چي‌ شد؟ گفت‌: مي‌داني‌ چي‌ خواب‌ ديدم‌؟ صحراي‌ كربلا را در خواب‌ ديدم‌. ديدم‌ يك‌ طرف‌ لشگر عمر سعد ايستاده‌اند. يك‌ طرف‌ هم‌ لشگر ابي‌عبدالله‌الحسين‌. من‌ اين‌ وسط‌. شما هي‌ من‌ را هُل‌ مي‌دهيد طرف‌ لشگر ابي‌عبدالله‌الحسين‌. من‌ را فشار داديد رسيدم‌ آن‌جا از خواب‌ بيدار شدم‌. آقايان‌ به خدا قسم!‌ اين‌ جلسات‌ اگر اين‌ فايده‌اش‌ نباشد، يك‌ پول‌ ارزش‌ ندارد. اگر فايده‌اش‌ درست‌ شدن‌ شماها نباشد، تصميم‌ شما نباشد، تصميم‌ شما بر اين‌كه از ياران‌ حجة‌ابن‌الحسن‌عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌باشيد، امام‌ حسين‌ ما امام‌ زمان‌ ما است‌ و كربلاي‌ ما هر كجا كه‌ بايد دفاع‌ كنيم‌ از امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. «كل‌ ارض‌ كربلا و كل‌ يوم‌ عاشورا». تصميم‌ بگيريد. و ان‌شاءالله ما تجربه‌ داريم‌ در سال‌هاي‌ قبل‌ كه‌ از همين‌ مجلس‌ شب‌ عاشورا افراد معصيت‌كار، افراد بي‌ بندوباري‌ كه‌ روح‌شان‌ نمرده‌ بود، زنده‌ شدند و الان‌ مي‌روند كه‌ از اولياء خدا باشند. چرا شماها نباشيد؟ چرا اين‌ گريه‌هاتان‌ را هدر بدهيد. چرا اين‌ عزاداري‌ها را هدر بدهيد. خدا نكند و نمي‌دهيد. شما خودتان را نشان‌ داديد. شما شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، شيعيان‌ بقية‌اللهخودتان را نشان‌ داديد كه‌ ما در مقابل‌ فرمان‌ يك‌ مرجع‌ تقليد مي‌رويم‌ كشته‌ مي‌شويم‌ و دين‌مان‌ را حفظ‌ مي‌كنيم‌. تا چه‌ برسد. آقا يا بقية‌الله!من‌ مي‌بينم‌ اكثر اين‌ها اگر الان‌ شما ظاهر بشويد، تشريف‌ بياوريد، بگويد: «هر كس‌ با من است‌ بايد جانش‌ را بدهد‌، اين‌ها مي‌گويند: «جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌».

ان‌شاءالله تنها هر يك‌ از شما به‌ امام‌ زمان‌تان‌ مي‌گوييد: آقا اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند، ترك‌ گناه‌ كه‌ كاري‌ نيست‌، انجام‌ واجبات‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌ آقا، اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند دو مرتبه‌ زنده‌مان‌ كنند، دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌. همين‌ اظهار ارادت‌تان‌، همين‌ گريه‌هاي‌تان‌ امشب‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ شما اين‌طوري‌ هستيد. و ان‌شاءالله همين‌طور خواهيد بود. الحمدلله‌.

 

cخدايا! اگر قرار است وقتي امام زمان ارواحنا فداهسرشان را بلند مي‌كنند، ما از ميان اصحابش رفته باشيم، قبل از آن جان ما را بگير

نكند امام‌ زمان‌ سرش‌ را بلند كند ببيند از هزار نفر هفتاد نفر مانده‌اند. خدايا! اگر مي‌خواهد اين‌طوري‌ بشود، جان‌ ما را قبل‌ از اين‌ امتحان‌ بگير.

 

cفقط كساني كه براي نثار جانشان در زير قدم‌هاي سيدالشهداء عليه السلامآمده بودند، در ركاب آن حضرت ماندند

آن‌ها مردمي‌ بودند از اطراف‌ جمع‌ شده‌ بودند. خيال‌ مي‌كردند ابي‌عبدالله‌الحسين‌ عليه‌ السلام‌آمده‌ كه‌ مملكت‌ را بگيرد‌. وقتي‌ كه‌ فرمود: هر كس‌ در اين‌جا باشد كشته‌ مي‌شود، حتي‌ اين‌ طفل‌ شيرخوارم هم‌ كشته‌ خواهد شد. قاسم‌ ابن‌ الحسن‌ بلند شد. چون‌ حضرت‌ فرموده‌ بود: هر مردي‌ كه‌ در اين‌ خيمه‌ها باشد كشته‌ مي‌شود،

 

#مرگ در ذائقه قاسم ابن الحسن عليهما السلاماز عسل شيرين‌تر است

قاسم‌ ابن‌ الحسن‌ بلند شد، عموجان‌ من هم‌ كشته‌ مي‌شوم‌؟ فرمود: مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌؟ جواب‌ داد «اَحْلَي‌ مِنَ‌ الْعَسَلِ»، فرمود: تو هم‌ كشته‌ مي‌شوي‌، اين‌ طفل‌ شيرخوارم‌ هم‌ كشته‌ مي‌شود. فردا آمد پيش‌ عمو، اجازة‌ ميدان‌ مي‌دهيد؟ يك‌ جوان‌ سيزده‌ ساله‌، شمشير را به‌ كمر بسته‌، سر شمشير روي‌ زمين‌ كشيده‌ مي‌شود. صورت‌ مثل‌ قرص‌ قمر مي‌درخشد‌، آن‌ قيافة‌ معصومه‌ را تصور كنيد، آن‌ قيافه‌ آمده‌ در مقابل‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ ايستاده‌. حضرت‌ اجازة‌ ميدان‌ به او‌ نداد. اشكش‌ جاري‌ شد. چه‌ كند، امام‌ زمانش است‌، بايد اطاعت‌ كند. يادش‌ آمد پدرش‌ يك‌ وصيتي‌ به او‌ كرده‌. يك‌ وصيتنامه‌ برايش‌ نوشته‌ كه قاسمم‌ اگر يك‌ وقت‌ حزن‌ زيادي‌ به‌ دلت‌ وارد شد، بعد از من‌ اين‌ وصيتنامه‌ را باز كن‌ بخوان‌. تا به‌حال‌ حزني‌ بر دل‌ قاسم‌ نرسيده‌. در دامن‌ عموي‌ مهربان‌ بوده‌. اما الان‌ با اين‌ عمل‌ حزني‌ بر دلش‌ وارد شد باز كرد. ديد پدرش‌ نوشته‌: بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، قاسمم‌، اگر روز عاشورا بودي‌، دست‌ از ياري‌ عمويت‌ برنداري‌. دوان‌ دوان‌ آمد نزد عمو. عموجان‌! ببين‌ پدرم‌ چه‌ نوشته‌. عمو از اسب‌ پياده‌ شد. پسر برادر را در بغل‌ گرفت‌. «وَ جَعَلَا يَبْكِيَانِ حَتَّى غَشَي عَلَيْهِمَا»([12]). آن‌قدر اين‌ها گريه‌ كردند تا حال‌ ضعف‌ به آن‌ها دست‌ داد. بعد دارد امام‌ حسين‌ يك‌ شالي‌ به‌ سر قاسم‌ پيچيد. سوار اسبش‌ كرد. همت‌ و ارادة‌ قاسم‌ابن‌الحسن‌ اين‌ بود كه‌ خودش‌ را به‌ قلب‌ لشگر برساند و علمدار را سرنگون‌ كند. عمر سعد عضدي‌ يكي‌ از منافقين است‌، گفت‌: الان‌ مي‌روم‌ داغ‌ اين‌ جوان‌ را به‌ دل‌ عمويش‌ مي‌گذارم‌. اين‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ به خدا قسم‌! اين‌ چهرة‌ نوراني‌، اين‌ قيافة‌ رحماني‌، اگر شمشير به‌ روي‌ من‌ بكشد‌، من‌ دست‌ به‌ طرفش‌ دراز نمي‌كنم‌. اما حركت‌ كرد آن‌ عمر سعد عضدي‌، آمد، گرد و غباري‌ بلند شد. مي‌گويد: نديدم‌ چه‌ شد، يك‌ دفعه‌ قاسم‌ صدا زد عموجان‌ به‌ فريادم‌ برس‌. حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ آمده‌ لشگر را عقب‌ مي‌زند‌، اين‌ جوان‌ تا نزديك‌ قلب‌ لشگر رفته‌. وقتي‌ كه‌ گرد و غبار فرو نشست‌، ديدم‌ قاسم‌ را سرش‌ را ابي‌عبدالله‌ روي‌ دامن‌ گرفته‌. اما قاسم‌ با پايش‌ روي‌ زمين‌ مي‌كشد و دارد جان‌ مي‌دهد. من نمي‌دانم‌ با بدن‌ قاسم‌ چه‌ كرده‌ بودند كه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ وقتي سر قاسم‌ را گذاشته‌ بر روي‌ شانه‌، سينه‌اش‌ را به‌ سينه‌ چسبانده‌، راوي‌ مي‌گويد: ديدم‌ پاهاي‌ قاسم‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ مي‌شود.

 

7- امام حسين عليه السلامخيلي مهربان است لذا در شب عاشوراء بايد «توبه» كرد

شب‌ عاشورا است‌. من‌ يك‌ جملة‌ ديگر عرض‌ كنم‌. در ارتباط‌ با خودمان. چون‌ من‌ تمام‌ حرصم‌، اصرارم‌ اين است كه‌ امشب‌ ما خودمان را جزء ياران‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ قرار بدهيم‌. نكند حتي‌ يك‌ نفر ما برود‌ به‌ طرف‌ لشگر عمر سعد. امام‌ حسين‌ عليه‌ السلام‌خيلي‌ مهربان است‌. زود توبه‌ را قبول‌ مي‌كند. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ روي‌تان‌ حتي‌ نمي‌آورد‌ كه‌ شما گناه‌ كرديد. اگر شما تصميم‌ بر توبه‌ بگيريد و ديگر گناه‌ نكنيد، حتي‌ گناهان‌ شما را تبديل‌ به‌ حسنات‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌كند. نمونه‌اي‌ دارد.

 

C«حر بن يزيد رياحي» گنه‌كاري كه در يك لحظه منقلب شد و با اخلاص به سوي امام حسين عليه السلامآمد و توبه‌اش پذيرفته گرديد

حر بن‌ يزيد رياحي‌؛ اين‌ اول‌ كسي‌ است‌ كه‌ بيشتر از همه‌ مصيبت‌ بر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ وارد كرد. سر راه‌ آن‌ها را گرفته‌، نگذاشته‌ اين‌ها عبور كنند، بروند؛ برگردند لااقل‌ طرف‌ مدينه‌. آن‌ها را تحويل‌ «عمر سعد» يا «ابن‌ زياد» داده‌. فردا پشيمان‌ مي‌شود. توبه‌ مي‌كند. شما بخوانيد در همة‌ كتاب‌ها هر چه‌ شما گناه‌ كرده‌ باشيد از «حر بن‌ يزيد رياحي‌» من‌ معتقدم‌ بيشتر گناه‌ نكرديد. بياييد در خانة‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌. حر بن‌ يزيد رياحي‌ پاهايش‌ را برهنه‌ كرده‌، از اسب‌ پياده‌ شده‌، مهار اسبش‌ را گرفته‌، سرش‌ پايين است‌. «هَلْ لِي تَوْبَة». آيا براي‌ مثل‌ مني‌ هم‌ توبه‌ هست‌؟ حضرت‌ فرمود: «بيا»([13]). رحمةالله‌الواسعه‌است‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، بيا. من‌ دقت‌ كردم‌ در مقاتل‌، تا آن‌ لحظة‌ آخر حسين‌ ابن‌ علي‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ اصحاب‌ عمر سعد برگردند و توبه‌ كنند به‌ در خانة‌ خدا بيايند. تا آن‌ لحظة‌ آخر. همان‌ وقتي‌ كه‌ طفل‌ شيرخوارش‌ را مي‌آورد‌ در مقابل‌ مردم‌. دوست‌تان‌ دارد. همه‌تان‌ را دوست‌ دارد. امام‌ زمان‌ هم‌ شماها را دوست‌ دارد. به‌ شرط‌ اين‌كه كارهاي‌ ناشايستي‌ كه‌ شايستة‌ يك‌ انسان‌ نيست‌، نكنيد. كارهايي‌ كه‌ مناسبتي‌ با انسان‌ ندارد نكنيد. دروغ‌ نگوييد، تهمت‌ نزنيد، غيبت‌ نكنيد. همان‌ مقداري‌ كه‌ لااقل‌ به‌ فكر دنياتان‌ هستيد، به‌ فكر كمالات‌ روحي‌ و اعتقادات‌ و دين‌تان‌ باشيد. حضرت‌ نگذاشت‌ «حر» خجالت‌ بكشد‌. خودش‌ خجالت‌ مي‌كشيد. حضرت‌ فرمود: بيا توي‌ خيمه‌ پذيرائي‌ات‌ كنيم‌. عرض‌ كرد: «آقا! من‌ خجالت‌ مي‌كشم‌». وقتي‌ كه‌ در معركه‌ «حر» كشته‌ شد، ابي‌عبدالله‌ خودش‌ را به‌ بالين‌ «حر» رساند. سر حر را به‌ دامن‌ گرفت‌ برايش‌ دارد نوحه‌سرايي‌ مي‌كند ابي‌عبدالله‌الحسين‌. آي‌ معصيت‌كار؛ آي‌ گنه‌كار، آي‌ كساني‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنيد اين‌ خانه‌، اين‌ در يعني‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ها ممكن است دست‌ رد به‌ سينه‌تان‌ بزنند! اگر مي‌خواهيد موقع‌ مرگ‌ امام‌ زمان‌ بيايد بالاي‌ سرتان‌، سر شما را به‌ دامن‌ بگيرد‌ و اشكش‌ جاري‌ بشود، امشب‌ توبه‌ بكنيد و ديگر گناه‌ نكنيد. حضرت‌ فرمود: «اَنْتَ الْحُرّ»، چه‌ بشارتي‌!! اي‌ حر، تو آزادي‌ از آتش‌ جهنم‌. همان‌طوري‌ كه‌ مادرت‌ اسمت‌ را حر گذاشت‌، آزاد گذاشت‌([14]).

چراغ‌ها را روشن‌ كردند. ديدند كه‌ يك‌ عده‌ مانده‌اند. اين‌ها سرهاي‌شان‌ پايين است‌. خجالت‌ مي‌كشند از اين‌كه اين‌همه‌ مردم‌ بي‌ وفائي‌ كردند. حضرت‌ فرمود: شماها چرا نرفتيد؟ اشك‌ها جاري‌ شد. يا ابا عبد الله‌، يكي‌ گفت‌: اگر ما را قطعه‌ قطعه‌ بكنند دست‌ از دامنت‌ بر نمي‌داريم‌. يكي‌ گفت‌: ما را اگر هفتاد مرتبه‌ بسوزانند دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌. اين‌جا است‌ كه‌ حسين‌ مي‌گويد: «مَا رَأَيْتُ‌ اَصْحَابًا» من‌ نديدم‌ اصحابي‌ بهتر، نيكوتر از اصحاب‌ من‌([15])، مگر اصحاب‌ حضرت‌ بقية‌اللهارواحنا فداه‌كه‌ از خدا مي‌خواهيم‌ كه ما جزء آن‌ها باشيم‌، «صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([16]). خدايا! شاهد باش‌ امشب‌ همة‌ ما توبه‌ مي‌كنيم‌، همه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌: خدايا! تا به‌حال‌ اگر بد كرديم‌، معصيت‌ كرديم‌، تو عفوّي‌، تو غفوري‌، شب‌ عاشورا شب‌ رحمت‌ است‌. ما را ببخش‌ و بيامرز و سفارش‌ ما را به‌ امام‌ زمان‌مان‌ بكن‌([17]).

خدايا! شاهد باش‌ من‌ عرض‌ كردم‌ و از خودم‌ گرفته‌ تا همة‌ اين‌ دوستاني‌ كه‌ ان‌شاءالله در اين‌ مجلس‌ هستند، همه‌مان‌ توبه‌ مي‌كنيم‌. همه‌مان‌ از گناهان‌مان‌ استغفار مي‌كنيم‌. همه‌مان‌ پشيمانيم‌ و «ان‌شاءالله ان‌شاءالله» با ياري‌ خود امام‌ زمان‌ اگر قطعه‌ قطعه‌مان‌ بكنند دست‌ از ياري‌ حضرت‌ بقية‌اللهبر نخواهيم‌ داشت‌. خدايا! اين‌ تعهد را از ما قبول‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

خدايا! ما را پايدار بر اين‌ تعهد قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

خدايا! ما را از ياران‌ خوب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و از ياران‌ خوب‌ حضرت‌ بقية‌اللهقرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

8- در عزاداري شب عاشوراء گفتن تنها «يا حسين» كافي است

حالا مي‌خواهيد عزاداري‌ كنيد، گفتم‌ به شما، امشب‌ من‌ دلم‌ مي‌خواهد با اين‌كه خُب‌ دوستان‌ هستند، شايد هم‌ در وسط‌ براي‌ اين‌كه خستگي‌تان‌ را شما بگيريد يك‌ چند جمله‌اي‌ به شما بگويند. اما بهترين‌ اذكار؛ بهترين‌ يعني‌ عظيم‌ترين‌ اسم‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ همة‌ انبياء تجربه‌ كرده‌اند و همة‌ اولياء بر اين‌ اذعان‌ دارند، نام‌ مقدس‌ «حسين» است‌. همين‌ «يا حسين‌». هم‌ اشك‌تان‌ جاري‌ مي‌شود، هم‌ دل‌تان‌ روشن‌ مي‌شود، هم‌ گناهان‌تان‌ مثل‌ حضرت‌ آدم‌ بخشيده‌ مي‌شود، هم‌ شما را به‌ خدا نزديك‌ مي‌كند. هر كس‌ مي‌خواهد خدا را زيارت‌ بكند در عرش‌، بگويد: «يا حسين‌ يا حسين‌ يا حسين‌»، دقت‌ كنيد! شب‌ عاشورا است‌. حال‌ عزا به‌ خودتان بگيريد. همان‌ جمله‌اي‌ را كه‌ نقل‌ مي‌كنند فاطمة‌ زهرا كنار بدن‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ گفت‌، شما بگويد. «حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا. حسينم‌وا حسينم‌وا حسينا»



[1]بقره/155-157

[2]يونس/62

[3]بقره/94

[4]«فو الله ما أدري و إني لواقف          أفكر في أمري على خطرين‏

أ أترك ملك الري و الري منيتي      أم أرجع مذموما بقتل حسين‏

ففي قتله النار التي ليس دونها       حجاب و ملك الري قرة عين» مناقب: 4 / 98

«فقال له ابن سعد لعنه الله إني قد وليت أمر هذا الجيش في حرب الحسين و إنما قتله عندي و أهل بيته كأكلة آكل أو كشربة ماء و إذا قتلته خرجت إلى ملك الري فقال له كامل أف لك يا عمر بن سعد تريد أن تقتل الحسين ابن بنت رسول الله أف لك و لدينك يا عمر أ سفهت الحق و ضللت الهدى أ ما تعلم إلى حرب من تخرج و لمن تقاتل إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» بحارالأنوار: 44 / 305

[5]«و روى صاحب الدر الثمين في تفسير قوله تعالى فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ اَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِي وَ الْأَئِمَةِ عليهم السلام فَلَقَنَهُ جِبْرِئيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ …»بحار: 44 / 245و 109 / 85، عوالم امام حسين عليه السلام: 104

[6]بحار: 45 / 55، الإرشاد: 2 / 111

[7]«فَقَالَ النَّبِي صلي الله عليه و آله إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَةً مَكْتُومَةً» بحارالأنوار: 43 / 271، الخرائج‏والجرائح: 2 / 841

[8]«قَالَ ابْنُ طَاوُوسَ رُوِيَ عَنْ آلِ الرَّسُولِ عليه السلامأَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى فِينَا مِائَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى ثَلاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى وَاحِدًا فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ» بحارالأنوار: 44 / 288

[9]«… ثُمَّ جَاءَ اللَّيْلُ فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ فَحَمَد اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَاأَعْلَمُ أَصْحَابًا أَصَلَحَ مِنْكُمْ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللهُ جَمِيعًا عَنِّي خَيْرًا وَ هَذَا اللَّيْلُ قَد غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍّ مِنْكُمْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِ هَذا اللَّيْلِ وَ ذَرُونِي وَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَإِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَ غَيْرِي» لهوف: 90

[10]«… اَللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَي‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدً اُولِي‌ الْاَمْرِ الَّذِينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌ وَ عَرَفْتَنَا بِذَلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُمْ‌…» مصباح كفعمي: 176

[11]«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام لَمَّا بُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ بِخُطْبَةٍ ذَكَرَهَا يَقُولُ فِيهَا أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صلي الله عليه و آله وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ» كافي: 1 / 369، بحار: 5 / 218، غيبت نعمانى: 201

«وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّدًا صلي الله عليه و آله بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعْلُو أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سابقون كَانُوا سَبَقُوا» غررالحكم: 101،

و من كلام له ع لما بويع في المدينةو فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صلي الله عليه و آله وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ» نهج‏البلاغه : 57 و 58

[12]«… القاسم بن الحسن عليه السلام و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم فلما نظر الحسين إليه قد برز اعتنقه وَ جَعَلَا يَبْكِيَانِ حَتَّى غَشَي عَلَيْهِمَا ثُمَّ اسْتَأْذَنَ الْحُسَيْنُ عليه السلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له فخرج و دموعه تسيل على خديه …» بحار: 45 / 34

[13]«… فقال و الله إني أخير نفسي بين الجنة و النار فو الله لا أختار على الجنة شيئا و لو قطعت و أحرقت ثم ضرب فرسه قاصدا إلى الحسين ع و يده على رأسه و هو يقول اللهم إليك أنبت فتب علي فقد أرعبت قلوب أوليائك و أولاد بنت نبيك و قال للحسين عليه السلام جعلت فداك أنا صاحبك الذي حبسك عن الرجوع و جعجع بك و ما ظننت أن القوم يبلغون منك ما أرى و أنا تائب إلى الله تعالى فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام نَعَمْ يَتُوبُ اللهُ عَلَيْكَ فَاَنْزِلْ …» لهوف: 102

[14]«فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرًّا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» لهوف: 102، بحار: 45 / 14

[15]«… ثُمَّ جَاءَ اللَّيْلُ فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ فَحَمَد اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَاأَعْلَمُ أَصْحَابًا أَصَلَحَ مِنْكُمْ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللهُ جَمِيعًا عَنِّي خَيْرًا وَ هَذَا اللَّيْلُ قَد غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍّ مِنْكُمْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِ هَذا اللَّيْلِ وَ ذَرُونِي وَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَإِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَ غَيْرِي» لهوف: 90

[16]صف/4

[17]جهت مطالعه عين قضاياي شب عاشورا و جملاتي كه بين امام حسين عليه السلام و اصحابشان گفتگو شد، به كتاب لهوف سيد بن طاووس، مبحث «آخرين شب يعني شب عاشورا» مراجعه گردد.

۲۵ ذی الحجه ۱۴۱۶ قمری – ۲۵ ارديبهشت‌ ۱۳۷۵ شمسی- معجزه بودن قرآن مجید

 فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ 25 ارديبهشت‌ 1375

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. قل‌ ان‌ اجتمعت‌ الجن‌ و الانس‌ علي‌ ان‌ يعطوا بمثل‌ هذه‌ القرآن‌ لا يأتون‌ بمثله‌ و لو كانوا بعضهم‌ بعضضهم‌ ظهيرا.

 خداوند متعال‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد بگو اي‌ پيغمبر اگر جن‌ و انس‌ جمع‌ شوند، افكارشون‌ را روي‌ يكديگر بريزند و به‌ يكديگر كمك‌ كنند و پشت‌ به‌ پشت‌ هم‌ بدهند و بخواهند مثل‌ اين‌ قرآن‌ را بياورند، نمي‌توانند. در اين‌ آيه‌ احتمال‌ اينكه‌ منظور از اعجاز، مربوط‌ به‌ آورندة‌ قرآن‌ باشد نيست‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كرديم‌.

 صريحا مي‌فرمايد اگر مثل‌ قرآن‌ را بخواهند بياورند، نمي‌توانند. مردم‌ آن‌ زمان‌ همه‌ عرب‌ بودند. عرب‌ فصيحي‌ هم‌ بودند. هر چه‌ فعاليت‌ كردند نتوانستند حتي‌ يك‌ سوره‌ از مثل‌ قرآن‌ را بياورند. مگر اين‌ قرآن‌ چيه‌ كه‌ اين‌ اندازه‌ اهميت‌ داره‌ كه‌ دانشمندان‌ جن‌ و انس‌ همه‌ اگر جمع‌ بشوند و بخواهند مثل‌ قرآن‌ را بياورند، نمي‌توانند. با اينكه‌ قرآن‌ با همين‌ حروفي‌ كه‌ در بين‌ ما متداول‌ است‌ نوشته‌ شده‌ و با همين‌ آيات‌ و كلماتي‌ كه‌ در اختيار ما هست‌، نازل‌ شده‌. ما در جواب‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ اگر يك‌ مقدار دقت‌ كنيم‌ در مسائل‌ مختلف‌ قرآن‌، مي‌فهميم‌ كه‌ آوردن‌ قرآن‌ از ناحية‌ بشر و يا جن‌ و انس‌ يك‌ امر غير طبيعي‌ و غير عاديست‌ و بلكه‌ معجزه‌ است‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ در مرتبة‌ اول‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ براي‌ مردم‌ اول‌ و صدر اسلام‌ اهميت‌ داشته‌. مطالب‌ ديگري‌ كه‌ بعدا بحث‌ مي‌كنيم‌ مربوط‌ به‌ زمان‌ ماست‌ و الاّ براي‌ آن‌ مردم‌ صحتش‌ هنوز واضح‌ نشده‌ بود.

 فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ چي‌ هست‌؟ من‌ خيلي‌ فارسي‌ و خيلي‌ روشن‌ و واضح‌ همانطوري‌ كه‌ خود قرآن‌ هم‌ مي‌فرمايد فلقد يسرنالقرآن‌ بالذكر ما آسان‌ داديم‌ قرآن‌ را براي‌ اينكه‌ مردم‌ يادآوري‌ بشوند. من‌ هم‌ خيلي‌ ساده‌ بيان‌ مي‌كنم‌ كه‌ فصاحت‌ چيست‌ و بلاغت‌ چيست‌. فصاحت‌ يعني‌ خوب‌ حرف‌ زدن‌. يعني‌ كلمات‌ را طوري‌ تنظيم‌ كردن‌ كه‌ شنونده‌ از كلام‌ انسان‌ خوشش‌ بياد، جذب‌ بشه‌ و در ضمن‌ حرفها را هم‌ بفهمد. ممكنه‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ كلماتي‌ گفته‌ بشود كه‌ بسيار سجع‌ و قافيه‌اش‌ مرتب‌ باشه‌ اما شما معنايش‌ را نفهميد. ولي‌ گاهي‌ ميشود كه‌ انسان‌ طوري‌ حرف‌ مي‌زند كه‌ هم‌ مي‌فهمند مردم‌ و هم‌ زيبا صحبت‌ كرده‌. مثلا در ضمن‌ فارسي‌، كلمات‌ فارسي‌، سعدي‌ معروفه‌ كه‌ فصاحت‌ در كلام‌ داره‌. يعني‌ از قبيل‌ اين‌ مثلا ميگويد هر نفسي‌ كه‌ فرو مي‌رود ممد حيات‌ و چون‌ بيرون‌ آيد مفرح‌ ذات‌، پس‌ در هر نفس‌ دو شكر لازم‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برآيد كز عهدة‌ شكرش‌ بدرآيد؟ شما ببينيد اين‌ كلام‌ فصيحه‌. هم‌ از نظر سجع‌ و قافيه‌ و نثر زيباست‌ و هم‌ معنا را خوب‌ مي‌رسانه‌. اين‌ مسئله‌ را شما درجه‌اش‌ را بالا ببريد تا جائي‌ كه‌ ديگه‌ انسان‌ نتواند مثل‌ آن‌ را بياورد. آيات‌ زيادي‌ در نظر هست‌. ولي‌ متأسفانه‌ چون‌ ما زبان‌ عربي‌ را درست‌ نمي‌دانيم‌، آنطوري‌ كه‌ ممكن‌ است‌ بوستان‌ و گلستان‌ و اشعار سعدي‌ ما را به‌ وجد بياورد در خواندنش‌، يا بعضي‌ از كتابها، بعضي‌ از كتابها فصيحه‌. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ شروع‌ ميكنه‌ به‌ خوندن‌ نمي‌تونه‌ به‌ زمين‌ بگذارد اگر اهل‌ مطالعه‌ باشد، تا آن‌ كتاب‌ را تمام‌ كنه‌. به‌ مطلبش‌ كاري‌ نداره‌ها. ولي‌ از نظر بيان‌ و طرز قلم‌ بقدري‌ زيباست‌ كه‌ انسان‌ آن‌ را ادامه‌ ميده‌.

 قرآن‌ از نظر فصاحت‌ كه‌ ما عرض‌ كردم‌ متأسفانه‌ چون‌ عرب‌ نيستيم‌ نمي‌توانيم‌ اين‌ فصاحت‌ را درك‌ كنيم‌. آنقدر جذابه‌، آنقدر فصيحه‌ كه‌ عربها وقتي‌ كه‌ قرآن‌ را خود پيغمبر اكرم‌ مي‌خوند و يا ائمة‌ اطهار مي‌خوندند، وقتي‌ اينها مي‌شنيدند آنقدر مجذوب‌ مي‌شدند كه‌ نمي‌توانستند عبور بكنند.

 در يك‌ تاريخي‌ دارد وقتي‌ امام‌ سجاد قرآن‌ مي‌خوند، سقاها كه‌ از كنار منزل‌ ايشان‌ عبور مي‌كردند، زير آن‌ مشك‌ آب‌ با همة‌ سنگيني‌اش‌ مي‌ماندند و مي‌ايستادند كه‌ اگر مثلا يك‌ سوراخي‌ بسيار ريزي‌ اين‌ مشك‌ آب‌ داشت‌ كه‌ قطره‌ قطره‌ ازش‌ آب‌ مي‌آمد، آنقدر اينها مي‌ايستادند تا آب‌ مشك‌ تمام‌ ميشد. يا پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ مي‌نشست‌ و قرآن‌ مي‌خوند، عربهايي‌ كه‌ خيلي‌ متعصب‌ بودند در ميان‌ گوششون‌ پنبه‌ مي‌كردند كه‌ صداي‌ پيغمبر را نشنوند. زيرا اگر مي‌شنيدند ممكن‌ بود تحت‌ تأثير قرار بگيرند. ما دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ زياد نمي‌تونيم‌ حرف‌ بزنيم‌. اجمالا همة‌ عربهامتوجه‌ اين‌ حقيقت‌ شدند كه‌ اين‌ فصاحت‌ در يك‌ حد بسيار بالائي‌ است‌. فصاحت‌ مربوط‌ به‌ كلماته‌، مربوط‌ به‌ باصطلاح‌ جمله‌بندي‌ است‌ باصطلاح‌ شما. مربوط‌ به‌ طرز نوشتن‌ و يا گفتنه‌.

 اما بلاغت‌. بلاغت‌ در حقيقت‌ كلام‌ را انسان‌ طوري‌ بگويد كه‌ آنچه‌ كه‌ مي‌خواد بگه‌، طرف‌ با كلام‌ كم‌، زود بفهمه‌. اين‌ شخص‌ را ميگن‌ بليغ‌. جوري‌ صحبت‌ بكنه‌ كه‌ طرف‌ مطلب‌ را زود بگيره‌. بعضي‌ها هستند كه‌ يك‌ ساعت‌ صحبت‌ مي‌كنند ولي‌ بالاخره‌ طرف‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ مطلب‌ چي‌ بود. شما حتي‌ ممكنه‌ در كارهاي‌ معموليتون‌ از يك‌ نفر آدرس‌ مي‌گيريد. او طوري‌ آدرس‌ را ميده‌ كه‌ احتياج‌ به‌ سؤال‌ دومي‌ نداشته‌ باشيد. فورا متوجه‌ آدرس‌ بشيد. اما در مقابل‌ يك‌ نفر ممكنه‌ به‌ شما آدرس‌ بده‌. آنقدر بپيچونه‌ آدرس‌ را كه‌ شما بيشتر گم‌ كنيد. يك‌ نفر ممكنه‌ يك‌ مسئله‌ را آنقدر بپيچانه‌ كه‌ شما ياد نگيريد و در مقابل‌ يك‌ نفري‌ مسئله‌ را آنچنون‌ صريح‌ بگه‌ كه‌ شما تعليم‌ بگيريد.

 بعضي‌ها اقلاق‌ در زبان‌ دارند. يا لغتهايي‌ را بكار مي‌برند، چه‌ در نوشتن‌ و چه‌ در گفتن‌ كه‌ اين‌ لغتها نامأنوسه‌. يعني‌ اهل‌ زبان‌ حتي‌ نمي‌فهمند. مثلا ممكنه‌ كه‌ لغت‌ فارسي‌ بسيار قديم‌ را بعضي‌ها در سخنانشون‌ استخدام‌ كنند، شما نفهميد. خيلي‌ از گويندگان‌ هستند كه‌ اگر انسان‌ يك‌ ساعت‌ هم‌ با دقت‌ پاي‌ سخنانشون‌ بنشيند، حرفهاي‌ معمولي‌ هم‌ زدند، خيلي‌ هم‌ علمي‌ نبوده‌، ولي‌ انسان‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌. اين‌ شخص‌ بليغ‌ نيست‌ يعني‌ رسانندة‌ كلام‌ به‌ طرف‌ نيست‌.

 و بعضي‌ هستند نه‌. بعضي‌ مطالب‌ علمي‌ بسيار عميق‌ مهم‌ را با بياني‌ ساده‌ كه‌ خود قرآن‌ در حد اعجاز اين‌ كار را كرده‌، براي‌ شنوندگان‌ بيان‌ كنه‌ و همه‌ زود مطالب‌ را بفهمند كه‌ متأسفانه‌ اينجا يك‌ مطلبي‌ را عرض‌ كنم‌. فرهنگ‌ باصطلاح‌ ما فعلا ما مردم‌ ايران‌ اينطوري‌ هستيم‌ قطعا اكثريتمون‌، كه‌ هر كتابي‌ را كه‌ هيچ‌ حرفي‌ از مطالبش‌ را نفهميديم‌ يا سخنراني‌ را كه‌ نفهميديم‌، اين‌ را بهتر و صاحب‌ سخن‌ را عالمتر از ديگران‌ مي‌دانيم‌. و هر كلامي‌ را ولو استفاده‌ كنيم‌، ساده‌ برامون‌ بيان‌ كردند، اين‌ را عوامانه‌ و يا نازل‌ فكر مي‌كنيم‌. اين‌ درست‌ نيست‌. قرآن‌ صريحا پيغمبران‌ را وقتي‌ كه‌ مي‌خواد درباره‌اشون‌ صحبت‌ كنه‌، حضرت‌ موسي‌ عليه‌ السلام‌ وقتي‌ كه‌ در آن‌ نيمه‌ شب‌، زنش‌ دچار درد مخاص‌ شد و در وسط‌ بيابان‌، به‌ زنش‌ گفت‌ كه‌ تو در اينجا باش‌. من‌ از آن‌ دور يك‌ نوري‌ مي‌بينم‌. برم‌ شايد آتشي‌ بيارم‌ براي‌ تو كه‌ وقتي‌ وضع‌ حمل‌ كردي‌ بتواني‌ با او خودت‌ را گرم‌ كني‌. حركت‌ كرد و آمد و رسيد به‌ كوه‌ طور. ديد درختي‌ منور و خدا با او صحبت‌ ميكنه‌ و او را پيغمبرش‌ قرار داد و دو تا معجزه‌ هم‌ به‌ او عنايت‌ كرد. در اينجا حضرت‌ موسي‌ چون‌ پيغمبر شده‌، مأموريت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ متوجهش‌ شد، از آيات‌ استفاده‌ ميشه‌ ديگه‌ از زن‌ و بچه‌اش‌ فراموش‌ كرد. انسان‌ در راه‌ خدا بايد از همه‌ چيز فراموش‌ كنه‌. وقتي‌ با خدا حرف‌ مي‌زند، سخن‌ با پروردگار مي‌گويد، ديگه‌ به‌ ياد هيچ‌ چيز نباشه‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. بريد به‌ طرف‌ فرعون‌ كه‌ او طغيان‌ كرده‌ و با او با نرمي‌ صحبت‌ كنيد. شايد او هم‌ برگردد به‌ طرف‌ خدا و توبه‌ كند. اينها يعني‌ حضرت‌ موسي‌، حركت‌ كرد با برادرش‌ هارون‌ آمد در دربار فرعون‌. وقتي‌ رسيد به‌ دربار فرعون‌ از خداي‌ تعالي‌ خواست‌ و از آيات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ در همان‌ كوه‌ طور خواست‌ ولي‌ ظاهرا براي‌ اينجا خواسته‌. گفته‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌. خدايا اول‌ به‌ من‌ شرح‌ صدر بده‌. شرح‌ صدر براي‌ يك‌ معلم‌، يك‌ استاد، يك‌ پيغمبر، امام‌ بسيار لازمه‌. كه‌ اگر هر چه‌ اذيتش‌ كنند، هر چه‌ بي‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ او بكنند، او از پا درنياد. گفت‌ رب‌ اشرح‌ لي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌. خدايا اين‌ امر مهمي‌ را كه‌ به‌ من‌ پيشنهاد كردي‌، اين‌ را بر من‌ آسان‌ كن‌.

 مهمترين‌ چيزي‌ كه‌ اينجا ميخواستم‌ عرض‌ كنم‌ و مربوط‌ به‌ بحث‌ ما هست‌ اينه‌ كه‌ عرض‌ كرد به‌ پروردگار، يفقهوا قولي‌. مردم‌ حرف‌ مرا بفهمند. حرفم‌ را بفهمند. يك‌ جوري‌ صحبت‌ نكنم‌ كه‌ نفهمند من‌ چه‌ گفتم‌. يفقهوا قولي‌. بعضي‌ها ذاتيشونه‌ كه‌ طوري‌ حرف‌ مي‌زنند كه‌ طرف‌ هيچي‌ نمي‌فهمه‌. هر كس‌ خواست‌ كسي‌ را راهنمايي‌ كنه‌ اول‌ بايد فصاحت‌ را و بعد هم‌ بلاغت‌ را تمرين‌ كنه‌. يعني‌ طوري‌ حرف‌ بزنه‌ كه‌ طرف‌ از حرف‌ زدن‌ او خوشش‌ بياد، جذب‌ بشه‌ و هم‌ حرفش‌ را طرف‌ بفهمه‌. خيلي‌ از حتي‌ اشعار، آهنگها، سرودها هست‌ كه‌ انسان‌ نمي‌فهمه‌ چي‌ ميگن‌. حتي‌ زبانهاي‌ خارجي‌ است‌. اما انسان‌ گوش‌ ميده‌. طوري‌ اين‌ تنظيم‌ شده‌ كه‌ انسان‌ را جذب‌ ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ هم‌ فصاحت‌ و هم‌ بلاغت‌ با يكديگر توأم‌ شد اين‌ ميشه‌ كه‌ هم‌ جذب‌ ميشن‌ هم‌ خوب‌ مطلب‌ را مي‌فهمند. قرآن‌ يك‌ همچين‌ خصوصيتي‌ داره‌ آنهم‌ در حد اعجاز. در حدي‌ كه‌ عربهاي‌ آن‌ زمان‌ را به‌ قبول‌ كردن‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ وادار كرد. يعني‌ پذيرفتند كه‌ قرآن‌ در حد اعجاز فصاحت‌ دارد، بلاغت‌ دارد.

 در فصاحت‌ و بلاغتش‌ حتي‌ بعضي‌ از ماديين‌، طبيعي‌ها كه‌ در آنوقت‌ بودند، اعتقاد به‌ طبيعت‌ داشتند و خدا را قبول‌ نداشتند، اينها گفتند كه‌ ما مي‌ريم‌ قرارداد با هم‌ بستند، دانشمند بودند، استاد ادبيات‌ بودند. در زمان‌ امام‌ صادق‌ چند نفرشون‌، هشام‌ بن‌ حكم‌ نقل‌ ميكنه‌، كه‌ چند نفري‌ از اينها تصميم‌ گرفتند كه‌ قرآن‌ را تقسيم‌ كنند بين‌ خودشون‌ و هر كدامي‌ يك‌ چهارم‌ قرآن‌ را از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ يك‌ مطالبي‌ كه‌ خودشون‌ گفته‌ باشند، بياورند. اينها هم‌ دانشمندان‌ اديبي‌ بودند. بعضي‌شون‌ در ادبيات‌ معروفند. اينها كه‌ من‌ در كتاب‌ دو مقاله‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌. اينها رفتند. يكسال‌ هم‌ مهلت‌ داشتند و بنا شد يك‌ سال‌ ديگه‌ يك‌ چنين‌ روزي‌ در همين‌ مكان‌ جمع‌ بشوند و نتايج‌ كارهايشون‌ را بگن‌. وقتي‌ برگشتند هر كدام‌ يك‌ عذري‌ آوردند. يكي‌ گفت‌ وقتي‌ من‌ رسيدم‌ به‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد از قول‌ از زمان‌ حضرت‌ نوح‌ كه‌ از قول‌ خودش‌ كه‌ فرمود و قيل‌ يا ارض‌ ابلغي‌ مائك‌ و يا سماء اقلعي‌. حالا اين‌ از نظر كلام‌ و ترجمه‌ خيلي‌ مطلب‌ زياد مهم‌ نيست‌ آنطوري‌ كه‌ اينها را باصطلاح‌ كاملا عاجز كنه‌. ولي‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ فوق‌ العاده‌ است‌ كه‌ يكي‌ از علما مي‌نويسد با اينكه‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ كوچكه‌، اما سي‌ و پنج‌ وجه‌ از وجوه‌ اعجاز علم‌ بديع‌ را در خودش‌ گنجونده‌. كه‌ اينها همه‌اش‌ مطالب‌ علمي‌ است‌ مربوط‌ به‌ شعر و شاعري‌ و ادبيات‌ و ذوق‌ و اينها كه‌ اكثر شماها شايد اصلا اين‌ مطالب‌ را نشنيده‌ باشيد و نمي‌خوام‌ وقت‌ شما را به‌ اين‌ موضوع‌ بگيرم‌.

 يا مثلا ديگري‌ گفت‌ وقتي‌ من‌ به‌ اين‌ آيه‌ رسيدم‌ لو كان‌ آلهة‌ الا الله‌ لفسدتا عجيبه‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ فكر مي‌كردم‌ دربارة‌ اين‌ آيه‌ اگر بخوام‌ يك‌ كتاب‌ بنويسم‌، شايد يك‌ كتاب‌ قطور چهارصد صفحه‌اي‌ ميشه‌ كه‌ همة‌ مطالب‌ آن‌ كتاب‌ قطور چهارصد صفحه‌اي‌ را خداي‌ تعالي‌ در اين‌ يك‌ جملة‌ كوتاه‌ قرار داده‌ و خيلي‌ هم‌ واضح‌ همه‌ كس‌ مي‌فهمند. يعني‌ هر كس‌ عربي‌ بلد باشه‌ مي‌فهمه‌. اظهار عجز كردند همة‌ مردم‌ عربي‌ كه‌ آن‌ زمان‌ بودند و مردم‌ عربي‌ كه‌ الان‌ هم‌ دارند همين‌ آيات‌ را تلاوت‌ ميكنند و مسلمانند و مي‌توانند بهترين‌ كتابها را از نظر ادبي‌ بنويسند، اما در مثل‌ قرآن‌ خودشون‌ را عاجز مي‌دونند.

 بنابراين‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ در آن‌ روزگار معجزه‌ بوده‌ تا جائي‌ كه‌ مثلا يكي‌ از دانشمندان‌ بزرگ‌ اين‌ مي‌نويسد كه‌ شما دربارة‌ يك‌ آيه‌ از اين‌ آيات‌ قرآن‌ فكر كنيد. و حال‌ اينكه‌ همة‌ آيات‌ اينطوره‌. در فصاحت‌ آنقدر عجيبه‌ كه‌ مثلا خداي‌ تعالي‌ نقل‌ ميكنه‌ كه‌ ما به‌ مادر موسي‌ وحي‌ كرديم‌ و اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌ ان‌ ارضعي‌ و اذا خفته‌ عليه‌ يلقي‌ في‌ اليم‌ و لا تخافي‌ و لا تحزني‌ انا رادوه‌ اليك‌ و انا جاعلوه‌ من‌ المرسلين‌. ما به‌ مادر موسي‌ گفتيم‌ كه‌ بچه‌ را شير بده‌، طبيعي‌ باش‌. اگر يك‌ وقتي‌ كه‌ ترسيدي‌ بچه‌ را ازت‌ بگيرند و جلوي‌ چشمت‌ بكشند، بيندازش‌ توي‌ دريا. توي‌ صندوقي‌ بكن‌ و او را در دريا بينداز. و لا تخافي‌ نترس‌، محزون‌ مباش‌، او را ما به‌ تو برش‌ مي‌گردونيم‌ و او را از مرسلين‌ قرارش‌ ميديم‌. بخاطر دو خبر كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ هست‌، دو تا خبر هست‌. يكي‌ اينكه‌ حضرت‌ موسي‌ را خدا به‌ مادرش‌ برميگردونه‌، يكي‌ هم‌ او را از پيغمبران‌ قرارش‌ ميده‌. چون‌ دو تا خبر توش‌ هست‌، دو تا خبر از آينده‌ توش‌ هست‌ كه‌ خود اين‌ يك‌ معجزه‌ است‌ كه‌ بعد توضيح‌ ميدم‌

 تمام‌ جملات‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ جفت‌ جفت‌ و دو تا دو تا آورده‌ شده‌. مثلا دو تا واو دارد، دو تا فا دارد، دو تا فعل‌ امر دارد، دو تا كلمة‌ مثلا خوف‌ دارد و لا تخافي‌ ان‌ خفت‌ مثلا، مادة‌ خوف‌ دارد كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌، شرحش‌ را در كتاب‌ دو مقاله‌ نوشتم‌ مي‌تونيد مراجعه‌ كنيد و هركدام‌ هم‌ اين‌ كتاب‌، چون‌ متأسفانه‌ كميابه‌، نداريد از يكديگر لااقل‌ اين‌ مقدار را ياد بگيريد در ضمن‌ اين‌ دو هفتة‌ گذشته‌، بحمدالله‌ تحقيق‌ كردم‌، سؤال‌ كردم‌ مراجعاتتون‌ براي‌ مسائل‌ و احكامتون‌ خوب‌ بوده‌ و انشاء الله‌ از امتحان‌ هم‌ خوب‌ بيرون‌ خواهيد آمد و در ضمن‌ مي‌تونيد اين‌ مسئله‌ را هم‌، اين‌ مطلب‌ را هم‌ در ضمن‌ مراجعاتتون‌ به‌ دوستانتون‌ در ارتباط‌ با احكام‌، اين‌ را هم‌ سؤال‌ كنيد. اين‌ آيه‌ را ببينيد. خيلي‌ جالبه‌. مثلا حساب‌ بكنيد كسي‌ كه‌ يك‌ كلامي‌ را در يك‌ قضيه‌اي‌ داره‌ نقل‌ ميكنه‌، ديگه‌ ملاحظة‌ اين‌ كلمات‌ را اينجور نميكنه‌. حالا مطالب‌ زيادي‌ نوشتند كه‌ من‌ مي‌دونم‌ هم‌ شما را من‌ اگر بخوام‌ آنها را توضيح‌ بدم‌ خسته‌اتون‌ ميكنم‌ و هم‌ هم‌ براي‌ شما اين‌ مطالب‌ زياد مفيد نيست‌. براي‌ يك‌ عرب‌ اهل‌ زبان‌، چرا بسيار مفيده‌. آنقدر اين‌ كلام‌، يعني‌ قرآن‌ مجيد، اين‌ سخن‌ الهي‌، آنقدر فصاحت‌ و بلاغت‌ داره‌ كه‌ بعضي‌ از دشمنان‌ حتي‌ يك‌ كتابي‌ هست‌ بنام‌ عذر تقصير به‌ پيشگاه‌ محمد و قرآن‌، در اينجا مطالبي‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ از زبان‌ غير مسلمانهاست‌. كه‌ قرآن‌ كلامي‌ است‌ مافوق‌ كلام‌ بشر.

 و يكي‌ از دانشمندان‌ عصرمون‌ كه‌ عرب‌ است‌، گفتند كه‌ مي‌شود مثل‌ قرآن‌ را كسي‌ بياره‌؟ او گفت‌ قرآن‌ يك‌ برادر كوچكي‌ دارد بنام‌ نهج‌ البلاغه‌. اگر شما توانستيد مثل‌ نهج‌ البلاغه‌ را بياريد، بعد طمع‌ كنيد به‌ اينكه‌ مثل‌ قرآن‌ را بياريد.

 يكي‌ ديگه‌ از دانشمندان‌ باز يك‌ همچين‌ سؤالي‌ ازش‌ كردند، غيرمسلمانها اين‌ مطالب‌ را گفتند، گفت‌ كه‌ يك‌ خواهري‌ داره‌ قرآن‌، چون‌ صحيفة‌ سجاديه‌ را خواهر قرآن‌ مي‌دونند و نهج‌ البلاغه‌ را برادر قرآن‌ مي‌دونند. و اسمش‌ صحيفة‌ سجاديه‌ است‌. اگر شماتوانستيد حتي‌ يك‌ دعا از دعاهاي‌ صحيفة‌ سجاديه‌ با آن‌ حال‌ و شور كه‌ من‌ گاهي‌ فكر كردم‌ اين‌ دعاهاي‌، همين‌ دعاهاي‌ مناجات‌ خمس‌ عشر، اينها بعضي‌هاش‌ آنچنان‌ پر از علم‌ و دانشه‌ و پر از معرفت‌ الهيه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. شما مثل‌ او را بياوريد تا طمع‌ اينكه‌ مثل‌ قرآن‌ را بتونيد بياريد داشته‌ باشيد.

 يادم‌ نميره‌ در مدينه‌ يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از علماي‌ مدينه‌ و از مدرسين‌ جامعه‌ اسلامي‌ مدينه‌، دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌، صحبت‌ مي‌كردم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ من‌ به‌ اعجاز صحيفة‌ سجاديه‌ پي‌ بردم‌. حتي‌ تعبير اعجاز مي‌كرد. مي‌گفت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ضمن‌ دعا فرموده‌ اللهم‌ امج‌ مياههم‌ بالوبا. خدايا آب‌ اين‌ كفار را، دشمنان‌ دين‌ را با ميكروب‌ وبا آلوده‌ كن‌. دعا داره‌ امام‌ سجاد ميكنه‌. نفرين‌ ميكنه‌ دشمنان‌ را اما يك‌ مطلب‌ مهم‌ علمي‌ كه‌ امروز فهميدند از كلام‌ امام‌ سجاد كه‌ اگر مي‌گفت‌ خدايا طاعون‌ را مثلا در آبشون‌ مخلوط‌ كن‌ زياد مهم‌ نبود. همه‌ مي‌دانيم‌ يعني‌ در عصر ما كه‌ بعد از كشف‌ ميكروب‌ كه‌ اروپائيها معتقدند كه‌ ميكروب‌ حدود صد و چند ساله‌ كه‌ كشف‌ شده‌، يا سلول‌، يا سلول‌ واحد و چيزهايي‌ كه‌ به‌ اسم‌ ميكروب‌ و يك‌ سلولي‌ هستند و ميكروبها، اينها، صد و چند ساله‌ كشف‌ شده‌ بوسيلة‌ آن‌ شخص‌ بنام‌ مندل‌ كه‌ حالا اين‌ بحثها را من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. امام‌ سجاد در هزار و سيصد سال‌ قبل‌، متوجه‌ ميكروب‌ وبا بوده‌، متوجه‌ راه‌ سرايت‌ ميكروب‌ وبا كه‌ بوسيلة‌ آب‌ است‌ بوده‌ و در ضمن‌ دعا و نفرين‌ به‌ دشمنان‌ اين‌ جمله‌ را فرموده‌ است‌.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ را، سخنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نمي‌توانند مثلش‌ را بيان‌ كنند. من‌ در اين‌ كتاب‌ اتحاد و دوستي‌، اولي‌ كه‌ هنوز طلبه‌اي‌ بودم‌ و اين‌ اولين‌ اثر من‌ بود، من‌ برخورد كردم‌ به‌ يك‌ كتابي‌ بنام‌ آئين‌ دوست‌ يابي‌ كه‌ يك‌ شخص‌ آمريكايي‌ نوشته‌ بود دربارة‌ دوست‌ يابي‌، يعني‌ بوسيلة‌ اين‌ اعمال‌ انسان‌ ميتونه‌ دوستان‌ بيشتري‌ پيدا بكنه‌. شش‌ موضوع‌ را مطرح‌ كرده‌ بود. بعد از اينكه‌ اين‌ كتاب‌ چون‌ نه‌ مرتبه‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌، زياد شايد در اختيار باشه‌. در مقدمه‌اش‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ تمام‌ كتابخانه‌ها را زير و رو كردم‌، مطالعه‌ كردم‌ و بعد از زحمات‌ زياد به‌ اين‌ شش‌ موضوع‌ دست‌ يافتم‌ كه‌ شش‌ مسئلة‌ وسيلة‌ جلب‌ دوستان‌، من‌ در آنوقت‌ با اينكه‌ نه‌ هنوز سنم‌ ايجاب‌ مي‌كرد كه‌ خيلي‌ كتاب‌ مطالعه‌ كرده‌ باشم‌، نه‌ كتابي‌ آنچنان‌ كه‌ او در اختيارش‌ بود، در اختيارم‌ بود؛ همانجا توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ اين‌ شش‌ موضوعي‌ كه‌ ايشان‌ گفته‌، بهترش‌ را ما داريم‌ و بعلاوه‌ تعدادي‌ هم‌ بيشتر از اين‌ شش‌ موضوع‌ در ضمن‌ كتابهايي‌ كه‌ تابحال‌ من‌ مطالعه‌ كردم‌ در كتب‌ اسلامي‌ ديده‌ ميشه‌. لذا اگر نگاه‌ كنيد در كتاب‌ اتحاد و دوستي‌ موضوع‌ بحث‌ من‌ اينه‌ كه‌ ما سي‌ و دو موضوع‌ براي‌ جلب‌ دوستان‌ از روايات‌ پيدا كرديم‌. او شش‌ موضوع‌ پيدا كرده‌ بود. و لذا ولي‌ متأسفانه‌ ما هميشه‌ غربزدگي‌ در همه‌ چيزمون‌، حتي‌ در مطالعة‌ كتابهامون‌ و در علممون‌ تأثير دارد. من‌ اون‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ كتاب‌ را مي‌ديدم‌، در مقدمه‌اش‌ نوشته‌ شده‌ بود ناشرش‌ اين‌ مقدمه‌ را نوشته‌ بود كه‌ تابحال‌ از اين‌ كتاب‌ چند ميليون‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ و نه‌ مرتبه‌ در ايران‌ ترجمه‌ شده‌. ولي‌ از اين‌ كتاب‌ يعني‌ از اين‌ مطالب‌ كه‌ توي‌ اين‌ كتاب‌ هست‌ كه‌ توي‌ اكثر كتابهاي‌ ما هم‌ هست‌، توي‌ روايات‌ هم‌ هست‌ و توي‌ قرآن‌، همه‌اش‌ هست‌، هيچ‌ استقبالي‌ همين‌ مردم‌ مسلمان‌ ايران‌ نمي‌كنند باندازه‌اي‌ كه‌ از آن‌ كتاب‌ استقبال‌ كردند.

 بهرحال‌ اين‌ يك‌ مقايسة‌ خيلي‌ ساده‌ با كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، تا چه‌ برسد با قرآن‌. حدود شايد ده‌ صفحه‌ اين‌ دانشمند آمريكايي‌ در اين‌ كتاب‌ آئين‌ دوست‌يابي‌ دربارة‌ اينكه‌ چگونه‌ صحبت‌ بكنيم‌ تا مردم‌ جذب‌ بشوند. قرآن‌ با يك‌ كلمه‌، و قولوا للناس‌ حسنا، مطلب‌ را تمام‌ كرده‌. ببينيد هم‌ كوتاه‌، هم‌ شما خوب‌ مي‌فهميد، با مردم‌ خوب‌ صحبت‌ كنيد، نيكو صحبت‌ كنيد. و قولوا للناس‌ حسنا. ببينيد سه‌ كلمه‌. اين‌ سه‌ كلمه‌ را اگر شما بگذاريد در مقابل‌ آن‌ ده‌ صفحه‌اي‌ كه‌ او نوشته‌ به‌ مسئلة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌. فصاحت‌ و بلاغت‌ اين‌ تأثير را داره‌ كه‌ هم‌ ساده‌ مطلب‌ را ميگه‌، هم‌ مطالب‌ علمي‌ را ميگه‌، هم‌ زود به‌ دل‌ مي‌نشينه‌ و هم‌ خوب‌ بيان‌ ميكنه‌ كه‌ جذاب‌ باشه‌. اين‌ خلاصة‌ معناي‌ فصاحت‌ و بلاغته‌ و اگر تمام‌ مردم‌ دنيا جمع‌ بشوند بخواهند مثل‌ قرآن‌، حتي‌ مي‌دونيد هر كاري‌ را انسان‌ با سرمشق‌ آسانتر مي‌تونه‌ انجام‌ بده‌. سرمشقي‌ مثلا به‌ شما يك‌ خطاط‌ داده‌ باشه‌، شما ممكنه‌ در اولين‌ دفعه‌ نتونيد، در دومين‌ دفعه‌ نتونيد، در ماه‌ اول‌ نتونيد مثل‌ خط‌ او را بنويسيد، در سال‌ اول‌ حتي‌ نتونيد، بالاخره‌ اگر روي‌ همين‌ يك‌ كار بسيار كار كنيد، عين‌ خط‌ او را خواهيد نوشت‌. اما قرآن‌. در فصاحت‌ و بلاغت‌ خداي‌ تعالي‌ سرمشق‌ داده‌. ميگه‌ اينجوري‌ نمي‌تونيد. نه‌ اينكه‌ سال‌ اول‌ و دوم‌ نتوانستند. نه‌ اينكه‌ در صد سال‌ اول‌ و صد سال‌ دوم‌ نتوانستند. در هزار سال‌ اول‌ هم‌ نتوانستند. اينهمه‌ انسان‌، اينهمه‌ باسواد، اينهمه‌ استادان‌ دانشگاههاي‌ مختلف‌ دنيا در ادبيات‌ و در فصاحت‌ و بلاغت‌ نتوانستند علاوه‌ در مقابلش‌ هم‌ تعظيم‌ كردند. همين‌ سعدي‌ كه‌ اينهمه‌ فصيح‌ و بليغه‌، در ميان‌ شعرا سعدي‌ فصاحتش‌ بيشتر از بقيه‌ است‌. در ميان‌ باز شعرا، ملاي‌ رومي‌ بليغتره‌ و حافظ‌ هم‌ بليغه‌ هم‌ فصيحه‌. يعني‌ هم‌ كلامش‌ خوب‌ ادا شده‌، زيبا گفته‌، و هم‌ مطلب‌ را رسونده‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ همينها در مقابل‌ قرآن‌ اين‌ تعظيم‌ را مي‌كنند كه‌ حافظ‌، حافظ‌ جميع‌ قرآنه‌، سعدي‌ اشعار زيادي‌ دربارة‌ قرآن‌ گفته‌. ملاي‌ رومي‌ در مثنوي‌ آنقدر از قرآن‌ حرف‌ زده‌ كه‌ از چيز ديگري‌ حرف‌ نزده‌. در عين‌ اينكه‌ هر كدامشون‌ يك‌ انحرافاتي‌ از صراط‌ مستقيم‌ دارند كه‌ من‌ تأييد نكرده‌ باشم‌ صددرصد و پاكتر از همه‌اشون‌ شايد ديوان‌ حافظ‌ باشه‌، در عين‌ حال‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. و تمام‌ اينها مسلمان‌ بودند. تمام‌ شعراي‌ خوب‌ عالم‌ بشريت‌ مسلمان‌ بودند. و در مقابل‌ قرآن‌ تعظيم‌ كردند. در مقابل‌، يعني‌ آنها چون‌ تخصصشون‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ بوده‌، تخصصشون‌ خوب‌ گفتن‌ و واضح‌ گفتن‌ و اينها بوده‌.

 اما بعضي‌ها، اينها بلاغت‌ ندارند، فصاحت‌ ندارند، نمي‌تونند حرف‌ را جالب‌ بزنند. حتي‌ تن‌ صدا در فصاحت‌ تأثير داره‌. فصاحت‌ و بلاغتش‌ به‌ حدي‌ است‌ كه‌ همه‌ را مجذوب‌ ميكند و همه‌ در مقابل‌ اعجازش‌ كرنش‌ مي‌كنند.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما توفيق‌ فهميدن‌ الفاظ‌ و معاني‌ و حقايق‌ قرآن‌ را عنايت‌ بفرمايد. اين‌ مطلب‌ و درس‌ امروز، انشاء الله‌ خوب‌ ياد بگيريد و اميدواريم‌ هر چي‌ هم‌ مي‌تونيد درباره‌اش‌ تحقيق‌ كنيد. حتي‌ از كتابهايي‌ كه‌ در اين‌ خصوص‌ چيزي‌ نوشته‌ تا مطالب‌ ديگري‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اعجاز قرآن‌ كه‌ امروز براي‌ ما هم‌ معجزيت‌ دارد، انشاء الله‌ در هفته‌هاي‌ آينده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. راجع‌ به‌ دفترها كه‌ شايد خانمها بگن‌ خوب‌ چطور شد دفترهاي‌ ما؟ ما هفتة‌ گذشته‌ كه‌ عيد غدير بود در مشهد بوديم‌، جاتون‌ خالي‌، مجلس‌ باشكوهي‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ تشكيل‌ شد و حدودا شايد متجاوز از پنجاه‌ حديث‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ در ضمن‌ اينكه‌ بسيار دوستان‌ اشعار خوبي‌ خوندند و سرودهاي‌ خوبي‌ خونده‌ شد، حدود پنجاه‌ حديث‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ براي‌ دوستان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مربوط‌ به‌ عيد غدير خونديم‌ و در بين‌ مورد الطافي‌ هم‌ دوستان‌ واقع‌ شدند و يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ خودش‌ يك‌ چيزهايي‌،مطالبي‌ نقل‌ كرد كه‌ من‌ خيلي‌ شرمنده‌ شدم‌، دربارة‌ عيد غدير مطالبي‌ گفت‌. يكي‌ از علماي‌ معروف‌ و كسي‌ است‌ كه‌ داراي‌ حوزة‌ علميه‌ است‌ در تركمن‌ صحرا و حتي‌ گفت‌ كه‌ به‌ من‌ البته‌ اون‌ جمله‌ را من‌ نمي‌تونم‌ بگم‌، چون‌ خيلي‌ مربوط‌ به‌ من‌ ميشه‌ و من‌ در خودم‌ اين‌ لياقت‌ را احساس‌ نمي‌كنم‌، ولي‌ اجمالا از ناحية‌ مقدس‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ بهش‌ و فاطمة‌ زهرا، سه‌ شب‌ فاطمة‌ زهرا به‌ خوابش‌ مي‌آد و بهش‌ مي‌فرمايد برو پيش‌ فرزندم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و ايشون‌ هم‌ پا ميشه‌ مي‌آد. در بيداري‌ ميگه‌ ديدم‌ حضرت‌ رضا از توي‌ ضريح‌ تشريف‌ آوردند و به‌ من‌ دستوري‌ دادند كه‌ از اينجاش‌ عرض‌ نمي‌كنم‌، ولو توي‌ آن‌ جمعيت‌ گفت‌ ولي‌ من‌ نبايد اين‌ را عرض‌ كنم‌، و بحمدالله‌، نگفت‌ كه‌ من‌ شيعه‌ شدم‌ ولي‌ ديگه‌ از اين‌ نزديكتر نميشد و علتش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ در آن‌ محلي‌ كه‌ هست‌ نميتونه‌ اظهار بكنه‌ و بحمد الله‌ در هفتة‌ گذشته‌ مجلس‌ بسيار خوب‌ بود. شايد بعضي‌ از خانمها كه‌ آنجا بودند، توي‌ مجلس‌ اينجا هم‌ باشند آنها مي‌دانند كه‌ مبالغه‌ من‌ انشاء الله‌ نمي‌كنم‌ و حتي‌ كمتر هم‌ از آنچه‌ كه‌ بوده‌ عرض‌ كردم‌. لذا ما در اين‌ دو هفته‌ نرسيديم‌ به‌ دفترها. البته‌ يك‌ مقداري‌ از كارهاش‌ انجام‌ شد ولي‌ يك‌ مقداريش‌ مونده‌. كوشش‌ مي‌كنيم‌ اگر موفق‌ بشويم‌ تا هفتة‌ آينده‌ دفترهاتون‌ را بهتون‌ برسونيم‌. اگرم‌ نشد باز هفته‌هاي‌ زيادي‌ ما در پيش‌ داريم‌. شماهم‌ كه‌ كارتون‌ را مشغوليد و به‌ دفترتون‌ زياد كاري‌ نداريد. اگر چيزي‌ هم‌، خوابي‌، حالي‌ چيزي‌ داشتيد، بعد در آن‌ دفتر كه‌ به‌ دستتون‌ رسيد پاكنويس‌ كنيد.

 و اما مسئله‌اي‌ كه‌ زياد چون‌ پرسش‌ شده‌ و من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و من‌ جدي‌ اين‌ را ميگم‌، با اينكه‌ خلاف‌ اظهار محبت‌ شماهاست‌، من‌ بعنوان‌ مرجع‌ تقليد نه‌ مي‌خوام‌ و نه‌ خواستم‌ و نه‌ آماده‌ هستم‌ كه‌ معرفي‌ بشوم‌. در عين‌ اينكه‌ اين‌ را هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌، در عين‌ اينكه‌ شايد سؤالاتي‌ كه‌ توي‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ ظرف‌ سي‌ و چهار سال‌ جواب‌ گفتيم‌، كمتر از آنچه‌ كه‌ در كتاب‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ شده‌ از نظر تحقيق‌ نبوده‌ و بحمد الله‌ همه‌ را جواب‌ گفتيم‌. حدود، شايد چند سال‌ قبل‌، دو سال‌ قبل‌ كه‌ آمارگيري‌ مي‌كرديم‌، هفتاد هزار سؤال‌ را جواب‌ داديم‌ و زياد مسئله‌ مهم‌ نيست‌ كه‌ من‌ بخوام‌ در اين‌ وضعم‌، در اين‌، ولي‌ خوب‌ بحمد الله‌ علما مراجع‌ زيادند. متخصصين‌ علم‌ فقه‌ و فتوا، در قم‌ در نجف‌ هستند و لذا اين‌ جهت‌ را من‌ اگر انجام‌ ندهم‌ و به‌ اين‌ كاري‌ كه‌ تخصصمون‌ در اين‌ هست‌ بپردازم‌، امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ راضي‌تره‌ و من‌ نه‌ از كسي‌ وحشت‌ دارم‌ و نه‌ از حرف‌ مردم‌ مي‌ترسم‌، نه‌ از هيچي‌ از اين‌ حرفها، فقط‌ و فقط‌ مي‌خوام‌ وظيفه‌ام‌ را انجام‌ بدم‌. لذا از شماها تقاضا مي‌كنم‌ به‌ اين‌ عنوان‌، كه‌ الان‌ هم‌ سر راه‌ متأسفانه‌ يك‌ خانمي‌ اين‌ سؤال‌ را كرد كه‌ از تو تقليد بكنيم‌ و از شما مرجع‌ تقليد ما باشيد، اين‌ حرفها را من‌ تقاضا مي‌كنم‌ از دوستان‌ كنار بگذارند و كساني‌ كه‌ پائين‌تر از مرحلة‌ صراط‌ مستقيمند، احكامشون‌ را مي‌خوان‌ تقليد بكنند، از يكي‌ از اين‌ مراجع‌ قم‌ يا نجف‌ تقليد بكنند انشاء الله‌. چون‌ من‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌. اينهم‌ منظورتون‌ باشه‌. علت‌ ايني‌ كه‌ من‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌، چون‌ با اين‌ آقايون‌ ما وقتي‌ هم‌ مباحثه‌ بوديم‌ و در قم‌ بودم‌، همدرس‌ باصطلاح‌ بوديم‌، آن‌ وقتشون‌ را نميشه‌ با حالاشون‌ مقايسه‌ كرد و الانشون‌ را هم‌ من‌ باهاشون‌ معاشر نبودم‌. چون‌ مهم‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند، مخالفا لهواه‌، مطيعا لامر مولاه‌، ولي‌ مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و مرحوم‌ حضرت‌ امام‌ و مرحوم‌ آية‌ الله‌ گلپايگاني‌ و آية‌ الله‌ اراكي‌ چون‌ در زمان‌ ما، وقتي‌ كه‌ ما آنجا طلبه‌ بوديم‌ بودند و ما مي‌ديديم‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، لذا آنها را من‌ توصيه‌ مي‌كردم‌، ولي‌ الان‌ هيچكس‌ را توصيه‌ نمي‌كنم‌. انشاء الله‌ همه‌اشون‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند. الاّ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ كه‌ باز با ايشان‌ من‌ در مشهد محشور بودم‌ و در مسائل‌ سياسي‌ و حكومتي‌ و اجتماعي‌ بايد حتما از ايشون‌ تقليد بكنيم‌. همه‌ حتي‌ علما هم‌ بايد از ايشان‌ پيروي‌ بكنند. اما در مسائل‌ عبادي‌، همانطوري‌ كه‌ در اول‌ اين‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ شده‌، در مسائل‌ عبادي‌ شما از هر مجتهد مطلقي‌ كه‌ جامع‌ الشرايط‌ باشه‌ مي‌تونيد تقليد بكنيد.

 و امّا لابد يكي‌ ممكنه‌ سؤال‌ بكنه‌ مخصوصا اينهايي‌ كه‌ تازه‌ با برنامه‌هاي‌ ما آشنا شدند، كه‌ اين‌ كتاب‌ پس‌ چيه‌؟ اين‌ كتاب‌ اولا هنوز چاپ‌ نشده‌. بعد هم‌ تمام‌ كتابهاي‌ توضيح‌ المسائل‌، آن‌ را نه‌ من‌ خودم‌، جمعي‌ از دوستانم‌، توضيح‌ المسائل‌ها را جمع‌ كردند و آني‌ كه‌ احوط‌ اقواله‌، يعني‌ عمل‌ به‌ احتياطه‌ در واقع‌، شما در اول‌ توضيح‌ المسائل‌ هم‌ كه‌ نگاه‌ كنيد مي‌بينيد نوشته‌ شده‌، كه‌ انسان‌ يا بايد مقلد باشه‌ يا مجتهد باشه‌ يا محتاط‌. محتاط‌ يعني‌ همة‌ فتواهاي‌ علما را جمع‌ كنه‌، هر كدامش‌ كه‌ مشكلتره‌، آن‌ را انجام‌ بده‌. اين‌ ميشه‌ محتاط‌. مثلا بعضي‌ از علما ميگن‌ تسبيحات‌ اربعه‌ يعني‌ سبحان‌ الله‌ و الحمد لله‌ و لا اله‌ الا الله‌ و الله‌ اكبر در ركعت‌ سوم‌ و چهارم‌ يك‌ مرتبه‌ واجبه‌، بعضي‌ها ميگن‌ سه‌ مرتبه‌. شما توي‌ اين‌ كتاب‌ نوشته‌ سه‌ مرتبه‌ بگيد و يا مثلا شما سه‌ مرتبه‌ بگيد عمل‌ به‌ احتياط‌. يعني‌ هموني‌ كه‌ ميگه‌ يك‌ مرتبه‌ بگيد، قولش‌ را انجام‌ داديد و هم‌ آني‌ كه‌ ميگه‌ سه‌ مرتبه‌ بگيد.

 بنابراين‌ عمل‌ به‌ احتياطه‌ اينه‌ نوشته‌ شده‌ و اين‌ اكثرش‌ با نظر شخصي‌ خودم‌ كه‌ خودم‌ عمل‌ ميكنم‌ موافق‌ نباشه‌، خيلي‌ گفته‌هاي‌ خود من‌ آسونتر از ايني‌ است‌ كه‌ اينجا نوشته‌ شده‌. و لذا اين‌ را گفتيم‌ براي‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيمه‌ بايد كمال‌ احتياط‌ را بكنه‌ و با احتياط‌ جلو بره‌. ما در عين‌ اينكه‌ مثلا شايد يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شماهاست‌ عرض‌ كنم‌، مثلا فرض‌ كنيد وجه‌ و كفين‌ براي‌ باز گذاشتن‌ از طرف‌ زن‌ جايزه‌. يا حتي‌ با مانتو مثلا زن‌ جلوي‌ مرد باشه‌، اين‌ اگر خوب‌ پوشيده‌ باشه‌، موهاش‌ معلوم‌ نباشه‌، جايي‌ از بدنش‌ معلوم‌ نباشه‌، اين‌ اشكالي‌ از نظر شرعي‌ نداره‌. ولي‌ اين‌ را بدونيد. كسي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ هست‌، اين‌ حتي‌ اگر بتونه‌ سر سوزني‌ از بدنش‌ را نشون‌ نده‌ بهتره‌، حجم‌ بدنش‌ را نشون‌ نده‌ بهتره‌. و الا ممكنه‌ حجم‌ بدن‌ او را يك‌ كسي‌ ببينه‌، يك‌ مردي‌ ببينه‌، مريض‌ باشه‌ و به‌ گناه‌ بيفته‌ و يا صورت‌ او را ببينه‌ مردي‌ و مريض‌ باشه‌ و به‌ گناه‌ بيفته‌ واكنش‌ گناه‌ او، چون‌ شما سببش‌ شديد، اين‌ ممكنه‌ در پيشرفت‌ روحي‌ شما مؤثر باشه‌. لذا بعضي‌ها خوب‌ سرتاپا پوشيده‌اند و هيچوقت‌ هم‌ من‌ منعشون‌ نكردم‌ و بعضي‌ها صورتهايشون‌ بازه‌. باز ميگم‌ شايد خوب‌ جوري‌ حركت‌ مي‌كنند كه‌ كسي‌ نمي‌بيندشون‌. البته‌ بدون‌ چادر چون‌ حجم‌ بدن‌ را مردها مي‌فهمند كه‌ چقدر، حتي‌ بدتر از صورت‌ باز بودنه‌، اين‌ را ما توي‌ شاگردان‌ نبايد داشته‌ باشيم‌. آنهايي‌ كه‌ بيرون‌ با مانتو حركت‌ مي‌كنند و توي‌ مجلس‌ ما با چادر مي‌آيند، من‌ ازشون‌ راضي‌ نيستم‌ و از اين‌ ساعت‌ اگر در تمام‌ موارد چادر نداشته‌ باشند، چون‌ مي‌دونم‌ كه‌ موفقيت‌ ندارند براي‌ كمالات‌ روحي‌، ازشون‌ تقاضا داريم‌ كه‌ در جلسة‌ ما شركت‌ نكنند.

 بهرحال‌ اين‌ دو مطلب‌ را هم‌ عرض‌ كردم‌ خدمتتون‌. لذا شماها ببينيد خانواده‌اتون‌ از كي‌ تقليد ميكنه‌. چون‌ خود اون‌ همبستگي‌ در خانواده‌، مخصوصا در تقليد خيلي‌ مهمه‌، شما هم‌ از همون‌ تقليد كنيد. انشاء الله‌ اعمالتون‌ صحيحه‌ و از مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ هر كس‌ رسيد به‌ بالا، اينها بايد انشاء الله‌ كوشش‌ بكنند همينطوري‌ كه‌ مثال‌ زدم‌ عمل‌ به‌ احتياط‌ بكنند و كوشش‌ بكنند كه‌ كوچكترين‌ لغزشي‌ خداي‌ نكرده‌ براي‌ خودشون‌ يا براي‌ اطرافيانشون‌ بوجود نياد.

 و عيد غدير خم‌ را در مرحلة‌ اول‌، چون‌ ما عيد نوروز را به‌ سيزده‌ روز مي‌گيريم‌، عيد غدير را حتما بايد دوازده‌ روز، تا اول‌ محرم‌ عيد داشته‌ باشيم‌، به‌ همه‌اتون‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اميدواريم‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ موفق‌ باشيد و اين‌ عيد عظيم‌ بر همه‌اتون‌ مبارك‌ باشه‌ و اما در يكي‌ يعني‌ شايد اول‌ كسي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ آقايان‌ از كساني‌ كه‌ اهل‌ تزكيه‌ نفسند، بنام‌ آقاي‌ يوسفي‌، ديروز فوت‌ كردند. البته‌ تازه‌ تشريف‌ آورده‌ بودند در همين‌ تهران‌. مردي‌ من‌ در استقامت‌ و پابرجائي‌ مثل‌ او كم‌ ديدم‌. خانم‌ امداديان‌ الان‌ به‌ من‌ خبر دادند كه‌ ميگفتند ايشان‌ هم‌ تعريف‌ مي‌كردند و خود من‌ هم‌ در آن‌ هفتة‌ قبل‌ از عيد غدير ايشان‌ توي‌ مجلس‌ بود. با اينكه‌ دو دفعه‌ قلبش‌ را عمل‌ كرده‌ بودند خودش‌ به‌ من‌ وقتي‌ آمد پيش‌ من‌ اين‌ مرحوم‌، به‌ من‌ گفتش‌ كه‌ من‌ فلاني‌ تا دو سه‌ ماه‌ ديگه‌ مي‌ميرم‌ و زود به‌ من‌ برنامة‌ توبه‌ و برنامه‌هاي‌ تزكية‌ نفس‌ را بديد. ببينيد خانمها آنهايي‌ كه‌ با اينكه‌ مي‌دانند مي‌ميرند، حالا من‌ كه‌ البته‌ بهش‌ گفتم‌ تو انشاء الله‌ هستي‌، ولي‌ خوب‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ به‌ من‌ مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ را بديد كه‌ من‌ زودتر انجام‌ بدم‌. مرحلة‌ توبه‌اش‌ را گذروند و تازه‌ وارد مرحلة‌ استقامت‌ شده‌ بود كه‌ ايشان‌ مي‌گفتند ديروز من‌ بالاي‌ سرش‌ بودم‌. تا آخرين‌ لحظه‌ ايشان‌ حرف‌ مي‌زد، روحيه‌اش‌ از دست‌ نرفته‌ بود و استقامتش‌ هم‌ آنطوري‌ كه‌ معلومه‌ بحمدالله‌ از دست‌ نداده‌ بود و مرد بسيار منور، و خودش‌ و دخترش‌ كه‌ من‌ اگر دخترشون‌ توي‌ مجلس‌ ظاهرا نيستند، اينطوري‌ كه‌ خانم‌ امداديان‌ گفتند، رفتند به‌ آمل‌ چون‌ اهل‌ آمل‌ بودند، براي‌ دفن‌ اين‌ مرحوم‌ و خوب‌ شايد خبرش‌ به‌ ايشان‌ برسه‌. من‌ به‌ ايشان‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و روح‌ او را، من‌ كمتر اين‌ حرف‌ را براي‌ هر كسي‌ مي‌زنم‌، روح‌ او را الان‌ آزاد مي‌بينم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را، چون‌ اين‌ روايت‌ داره‌. خدا به‌ او يك‌ جا عنايت‌ كرده‌ باشه‌. حالا همينطور كه‌ من‌ اينجا نشستم‌ و شما نشستيد، يك‌ حمد و سه‌ قل‌ هو الله‌ براي‌ اين‌ مرحوم‌ بخوانيد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را در ثواب‌ شريك‌ بگردانه‌.

 

۳۰ ربیع الثانی ۱۴۲۷ قمری – ۷ خرداد ۱۳۸۵ شمسی – سمینار – مرحله جهاد با نفس – پیغمبر و تربیت مردم

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

۱۳ ذی الحجه ۱۴۱۶ – ۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۵ شمسی – شرح‌ آية‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. انه‌ هو الغفور الرحيم‌. و انيبوا‌ الي‌ ربكم‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد آياتي‌ بودند كه‌ مطالب‌ زيادي‌ در ذهن‌ انسان‌ مي‌آمد كه‌ درباره‌اش‌ مطالب‌ بسياري‌ مخصوصا در اين‌ مجلسي‌ كه‌ بحمدالله‌ پر از معنويت‌ و بركت‌ و توجهات‌ خاصة‌ خاندان‌ عصمت‌ بالاخص‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. ولي‌ اين‌ آيه‌ كه‌ در اواخر تلاوت‌ آيات‌ قرائت‌ شد به‌ مناسبت‌ امشب‌ بخصوص‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ من‌ يك‌ تكاني‌ خوردم‌. كه‌ چقدر اين‌ خداي‌ بزرگ‌، اين‌ خداي‌ عظيم‌ مهربان‌ است‌. مهرباني‌ او آنقدر است‌ كه‌ بشر را، البته‌ بشر نادان‌ و نافهم‌ و كم‌ درك‌ را. و الاّ افراد بشري‌ كه‌ واقعا انسانند نه‌. افرادي‌ كه‌ آنها كم‌ دركند. آنها را مغرور كرده‌. تا جائي‌ كه‌ خودش‌ مي‌فرمايد ما غرّك‌ بربك‌ الكريم‌. پروردگار آنقدر مهربان‌ است‌ كه‌ اگر من‌ اين‌ آيه‌ را ترجمه‌ كنم‌ افرادي‌ هستند كه‌ ممكن‌ است‌ اينها سوء استفاده‌، روي‌ كم‌ دركيشون‌، از اين‌ آيه‌ بكنند. مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر بگو، بگو به‌ اين‌ مردم‌، بگو به‌ بندگان‌ من‌، بندگاني‌ كه‌ اينها اسرفوا علي‌ انفسهم‌. يعني‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌ يعني‌ بر ضرر خودشون‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شده‌اند. يك‌ راننده‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌ مي‌دونه‌ توي‌ دره‌ اگر افتاد همه‌ چيزش‌ از بين‌ ميره‌. اما فرمان‌ را مي‌پيچونه‌ مي‌افته‌ توي‌ دره‌. اين‌ را مي‌گويند اسرفوا علي‌ انفسهم‌ به‌ همة‌ خطرات‌ خودش‌ را نزديك‌ ميكنه‌. برخورد همة‌ خطرات‌ را ميكنه‌. از نظر مالي‌، از نظر جاني‌ از نظر ايماني‌، از نظر دنيا، از نظر آخرت‌، مي‌بينيد كه‌ تيشه‌ را برداشته‌ به‌ ريشة‌ خودش‌ ميزنه‌. با حقيقت‌ هيچ‌ ارتباطي‌ ندارد. اسرفوا علي‌ انفسهم‌ علي‌ به‌ معناي‌ ضرره‌. يعني‌ بر ضرر خودشون‌ آنهم‌ زياده‌روي‌ كردند. اسراف‌ كردند. اينها افراد بسيار ناداني‌ هستند و بسيار گنهكار، معصيتكار، فقط‌ صورتا بشرند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ اعلامية‌ ايماني‌ داده‌ كه‌ هيچكس‌ نبايد از رحمت‌ خدا مأيوس‌ باشه‌. اگر شما خدا را بشناسيد كه‌ انشاء الله‌ شماها لااقل‌ در راه‌ شناسايي‌ خدا داريد قدم‌ برميداريد، اگر خدا را در حقيقت‌ بشناسيد، آنقدر ملاحظه‌ مي‌كنيد كه‌ مبادا پروردگار متعال‌ از شما خشمگين‌ بشه‌. به‌ غضب‌ بيايد. اين‌ جهت‌ را خيلي‌ رعايت‌ مي‌كنيد. و حالت‌ خشيت‌ در بين‌ شما بوجود مي‌آيد. خشيت‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ خشيت‌ با خوف‌ يك‌ فرقي‌ داره‌. خوف‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ از ظالم‌ بترسه‌. از خطر بترسه‌، از چيزهاي‌ وهمي‌ بترسه‌. اما خشيت‌ اينها نيست‌. خشيت‌ يعني‌ انسان‌ يك‌ نفر را بشناسه‌، عظمت‌ مقام‌ او را بدانه‌ و در مقابل‌ اطاعت‌ از اوامر او آنچنان‌ كوشا باشه‌ كه‌ مبادا حتي‌ يك‌ لحظه‌ او را مكدر كنه‌. شما يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ نفر را نمي‌شناسيد. مي‌آيد به‌ شما يك‌ حرفي‌ ميزنه‌ شما اعتنا نمي‌كنيد. اين‌ را نميگند، اين‌ خشيت‌ كه‌ نيست‌ هيچ‌. عدم‌ اطاعت‌ است‌. ولي‌ نمي‌شناسيد اما حرفش‌ را گوش‌ مي‌كنيد. اين‌ را ميگند اطاعت‌. اگر شناختيد كه‌ قدرتمنده‌، شما را تحت‌ تعقيب‌ قرار مي‌ده‌. اگر اطاعتش‌ كرديد اين‌ خوفه‌. و اگر متوجه‌ شديد كه‌ اين‌ يك‌ كمكي‌ به‌ شما مي‌كنه‌ و اطاعتش‌ كرديد اين‌ اطاعته‌ تمامه‌. و اگر شما با يك‌ فردي‌ را شناختيد به‌ عظمت‌ و قدرت‌ و كمال‌ و سر سوزني‌ در وجود و روحش‌ ظلم‌ نيست‌ اگر يك‌ فرد اينطوري‌ شناختيد و در عين‌ حال‌ روي‌ محبت‌ به‌ او و به‌ ارادت‌ به‌ او حرف‌ او را گوش‌ كرديد اين‌ اسمش‌ خشيته‌.

 لذا خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ ما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. علمائند. علما در اين‌ آيه‌ و در هر كجا كه‌ در قرآن‌ و روايات‌ آمده‌ منظور مثلا علماي‌ فقه‌ و اصول‌ و نمي‌دونم‌ علماي‌ علوم‌ مختلف‌ دانشگاهي‌ نيست‌. اون‌ كسي‌ هستش‌ كه‌ به‌ خدا داناست‌. خدا را مي‌شناسه‌. كي‌ از خدا خشيت‌ داره‌؟ خشيت‌ را به‌ ترس‌ و خوف‌ ترجمه‌ نكنيد. شايد در تفسير ترجمة‌ جامعي‌ نداشته‌ باشه‌. اينطور بايد ترجمه‌ كرد كه‌ انسان‌ بخاطر محبت‌ و عشقش‌ به‌ يك‌ فرد داره‌ و به‌ خاطر علاقه‌اي‌ كه‌ داره‌ حرف‌ او را گوش‌ مي‌ده‌ در مقابلش‌ تعظيم‌ مي‌كنه‌. در مقابلش‌ كرنش‌ مي‌كنه‌. انما يخشي‌ الله‌ من‌ عباده‌ العلما. اين‌ خشيته‌. افرادي‌ كه‌ خشيت‌ ندارند يعني‌ معرفت‌ ندارند، يعني‌ علم‌ به‌ خدا ندارند، يعني‌ خدا را نمي‌شناسن‌، يعني‌ نمي‌دونند خدا آمرزنده‌ و مهربانه‌. و خودشون‌ را در محضر پروردگار تصور نمي‌كنند اينها را خدا مي‌گه‌ يا عبادي‌ الذين‌ افرطوا علي‌ انفسهم‌. اين‌ نفس‌ انسان‌ خيلي‌ بيچاره‌ است‌. ماها اكثرا ظالم‌ به‌ نفسيم‌. اونقدر به‌ خودمون‌ ظلم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اگر روز قيامت‌ وقتي‌ كه‌ چشمها باز مي‌شه‌ به‌ اون‌ پروندمون‌ نگاه‌ كنيم‌ خودمون‌ پيش‌ وجدان‌ خودمون‌ ناراحتيم‌ كه‌ چرا من‌ اين‌ كارها را كردم‌. اگر يك‌ دوربين‌ فيلم‌ برداري‌ باشه‌ دوران‌ كودكي‌ شما را فيلم‌ بگيره‌. بازيهايي‌ كه‌ كرديد، برنامه‌ هايي‌ كه‌ داشتيد كارهايي‌ كه‌ كرديد جلوتون‌ بگذارند خودتون‌ خجالت‌ مي‌كشيد. اين‌ منم‌! اگر شما يك‌ شخصيتي‌ بشيد و يا يك‌ قدرتمندي‌ باشيد يك‌ فرد پر عظمتي‌ شما باشيد حاضر نيستيد در مقابل‌ مردم‌ اين‌ فيلم‌ را بگذارند نمي‌خواييد اين‌ كار بشه‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ كارهاي‌ كودكانه‌ كرديد. كارهايي‌ كه‌ با عقل‌ سازش‌ نداره‌ كرديد. كساني‌ كه‌ اصراف‌ بر نفس‌ خود مي‌كنند و بر ضرر خود كار مي‌كنند از اين‌ هم‌ بدترند. يا يك‌ مدتي‌ انسان‌ توي‌ به‌ اصطلاح‌ توي‌ بيمارستان‌ رواني‌ از يك‌ فردي‌ كه‌ ديوانه‌ شده‌ يك‌ فيلمي‌ بگيره‌. و اون‌ هم‌ همة‌ كارهاي‌ زشت‌ و پليد و كثيف‌ را كرده‌ باشه‌. وقتي‌ عاقل‌ مي‌شه‌ خيلي‌ خودش‌ شرمنده‌ مي‌شه‌.

 ما در قيامت‌ يك‌ چنين‌ حالي‌ داريم‌. شرمنده‌ مي‌شيم‌. والا يك‌ بشر اين‌ را بدونيد در مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و اون‌ مراحل‌ به‌ اصطلاح‌ چون‌ دستور داده‌ مي‌شه‌ كه‌ پيش‌ بريد اينها براي‌ جهاد با نفسه‌، جهاد با نفس‌. يعني‌ اگر توبه‌ مي‌كنيد، استقامت‌، خودتون‌ را داراي‌ استقامت‌ مي‌كنيد اگر در صراط‌ مستقيم‌ قرار مي‌گيريد اگر محبتتون‌ را به‌ خدا منحصر مي‌كنيد اين‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ بتونيد جهاد با نفس‌ بكنيد. آقا جهاد با نفس‌ يعني‌ چه‌؟  يعني‌ من‌ يك‌ مثالي‌ الان‌ مي‌زنم‌، و اين‌ مثال‌ خيلي‌ گوياست‌. شما اگر يك‌ كسالتي‌ داشته‌ باشيد، نزد يك‌ طبيبي‌ بريد، طبيب‌ شما يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ معالجه‌ اتون‌. و از يك‌ چيزهايي‌ هم‌ شما را پرهيز داده‌ باشه‌. اونقدر مقيديد كه‌ اين‌ قرص‌ را سر ساعت‌ بخوريد. اون‌ غذا را همانطوري‌ كه‌ او گفته‌ بخوريد. فلان‌ غذا كه‌ براي‌ شما ضرر داره‌ نخوريد. اين‌ حالت‌ تا چند روزي‌ تا سلامتي‌ خودتون‌ را به‌ دست‌ بياريد. يك‌ فرد سالك‌ الي‌ الله‌ بايد اينطور باشه‌. حتي‌ من‌ خودم‌ از كارهايي‌ كه‌ در زندگي‌ هميشه‌ به‌ فكرش‌ بودم‌ اين‌ كه‌ بتونم‌ كارهام‌ همش‌ براي‌ خدا باشه‌ و نمي‌شد. همة‌ كارهام‌ براي‌ خدا باشه‌. مگر كسي‌ از اين‌ راه‌ حركت‌ كنه‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ مريض‌ در مقابل‌ طبيب‌ هست‌ همانطور انسان‌ در مقابل‌ پروردگار باشه‌. هيچ‌ وقت‌ مريض‌ به‌ خاطر مزة‌ دوا، دوا را نمي‌خوره‌. شما  هم‌ بايد به‌ خاطر مزة‌ غذا، غذا را نخوريد. من‌ ديدم‌ اينجور افراد را. با اين‌ كه‌ حتي‌ در بين‌ شماها هم‌ الحمد الله‌ هست‌ اين‌ جور افراد. به‌ خاطر خاصيتش‌ مي‌خوره‌. آخه‌ حساب‌ مي‌كنه‌ اين‌ غذا آيا براي‌ وجود من‌ خاصيت‌ داره‌ يا نه‌؟ اين‌ را بدونيد امام‌ زمان‌ شما كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ همتون‌ به‌ اون‌ حضرت‌ برسيد حتي‌ يك‌ قند، يك‌ قطره‌ آب‌ را بدون‌ حساب‌ نمي‌خوره‌. شخصي‌ كه‌ مي‌خواد به‌ خدا يا به‌ امام‌ زمان‌ برسد بايد اين‌ چنين‌ باشه‌. سخنش‌ مخصوصا. حرف‌ كه‌ مي‌زنه‌، اين‌ حرف‌ من‌ چه‌ فايده‌ داشت‌. مثل‌ يك‌ دستگاه‌ كامپيوتر كه‌ حساب‌ مي‌كند سريع‌ توي‌ مغزش‌. كه‌ اين‌ حرفي‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ بزنم‌، اولا درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ ثانيا راسته‌ يا راست‌ نيست‌؟ سادثا اين‌ حرف‌ فايده‌اي‌ براي‌ من‌ داره‌ يا نداره‌؟ آيا خدا راضي‌ هست‌ يا نه‌؟ شما مي‌گيد كه‌ بعضي‌ها شايد توي‌ برنامه‌ها نباشند فكر مي‌كنند اين‌ كار يك‌ كار بسيار مشكلي‌ است‌. آخه‌ چطور مي‌شه‌ آدم‌ زبانش‌ را، اين‌ نمي‌شينه‌ حساب‌ بكنه‌ اين‌ يك‌ كلمه‌ حرفي‌ كه‌ مي‌خوام‌ به‌ فلاني‌، تلفن‌ را برداشته‌ دوستتون‌ با شما داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ او مي‌گه‌، شما مي‌گيد. او شما را مي‌خندونه‌، او شما را مي‌خندونه‌ يا توي‌ يك‌ مجلسي‌ همينطور. آخه‌ مگه‌ مي‌شه‌ ما يك‌ همچين‌ عملهايي‌ داشته‌ باشيم‌. مي‌گيم‌ بله‌. مي‌شه‌ كه‌ هيچي‌ ما پياده‌ هم‌ كرديم‌. نه‌ من‌ خودم‌ها، دوستاني‌ داريم‌ كه‌ اين‌ كار را پياده‌ هم‌ كردن‌. تمام‌ كلماتشون‌ حساب‌ داره‌. شما اين‌ را بدونيد افراد پر حرف‌.

 يك‌ افرادي‌ هستند خيلي‌ حرف‌ مي‌زنند، اولا كثر الكلام‌، كثرت‌ سخن‌، در يك‌ روايت‌ مضمون‌ روايت‌ را عينا بخوانم‌ من‌ كثر كلام‌ قل‌ عقله‌. هر كي‌ حرف‌ زدنش‌ زياده‌، عقلش‌ كمه‌. مي‌دونيد چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ عاقل‌ كسي‌ است‌ كه‌ اول‌ فكر مي‌كنه‌ بعد حرف‌ مي‌زنه‌. اگر انسان‌ بخواد يك‌ ريز حرف‌ بزنه‌، نمي‌تونه‌، به‌ فكر كردن‌ نمي‌رسه‌. پس‌ من‌ كثر كلام‌ غل‌ عقله‌. روي‌ حساب‌ حرف‌ مي‌زند. و من‌ غل‌ كلام‌ كثر عقله‌. هر كس‌ حرفش‌ كمه‌ عقلش‌ زياده‌. من‌ الان‌ كه‌ اينجا نشسته‌ام‌ دارم‌ براتون‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ فكرم‌ اينه‌ كه‌ هي‌ حرف‌ نزنم‌ شماها بخنديد به‌ من‌. و حرفي‌ نزنم‌ كه‌ فردا بگيد كه‌ فلاني‌ يك‌ آدم‌ ناداني‌، اين‌ حرف‌ بود زد روي‌ منبر. در تمام‌ شب‌ و روز انسان‌ بايد همان‌ حالت‌ را داشته‌ باشه‌. و حرفي‌ از زبانتون‌ بيرون‌ نياد كه‌ متن‌ نداشته‌ ابشه‌ تا چه‌ برسه‌ ظاهر داشته‌ باشه‌. آية‌ شريفة‌ قرآن‌ در اين‌ جهت‌ اين‌ قدر زياده‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌! كلامت‌ را كنترل‌ كن‌. از كلام‌، سمك‌ يكي‌ از دستور دين‌ مقدسه‌ اسلامه‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ بعد از سمك‌ در اصول‌ كافي‌ هست‌. يعني‌ يك‌ باب‌ باز كردن‌ براي‌ اين‌ كه‌ آدم‌ كم‌ صحبت‌ كنه‌. كنترل‌ كن‌ حرفهات‌ را. از اينجا بايد شروع‌ بكنه‌. حرف‌ زدنت‌ تحت‌ كنترلت‌ باشه‌. اگر كسي‌ مي‌خواد جهاد با نفس‌ بكنه‌ بايد تمام‌ سخنانش‌ حساب‌ داشته‌ باشه‌. بعد نگاهش‌ تحت‌ كنترل‌ باشه‌. هر جا خدا اجازه‌ داده‌ نگاه‌ بكنيد. اگر چشم‌ را دوختي‌ به‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ طبعا گناه‌ خواهي‌ كرد. گوشت‌ تحت‌ كنترل‌ باشه‌. هر صدايي‌ را نشنو. پاي‌ هر سخني‌ ننشين‌. با هر كسي‌ تماس‌ نگير كه‌ در مغزت‌ يك‌ افكار بدي‌ را تزريق‌ كنند. اين‌ هم‌ مال‌ گوشت‌، هر غذايي‌ را هم‌ نخور. حتي‌ هر بويي‌ را استشمام‌ نكن‌. حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ بو را استشمام‌ مي‌كنه‌ اين‌ گناه‌ به‌ پاش‌ نوشته‌ مي‌شه‌. بعد نوبت‌ به‌ اعمال‌ مي‌رسه‌. اعمالي‌ كه‌ انجام‌ دادي‌ آقا بايد حساب‌ داشته‌ باشه‌. عينا" يك‌ رانند كه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌. پشت‌ فرمان‌ شما نشستيد تمام‌ اعمالتون‌ حساب‌ داره‌. ترمز كردنتون‌. يك‌ دفعه‌ ترمز مي‌كنيد توي‌ جاده‌، اوني‌ كه‌ پهلوتون‌ نشسته‌ مي‌گه‌ چيه‌؟ مي‌گيد دلم‌ مي‌خواست‌ ترمز كنم‌. مي‌شه‌ يا نه‌؟ اعمال‌ شما همين‌ طوره‌. كنارتون‌ خداست‌. در كنار خدا. دلم‌ خواست‌ مي‌توني‌ بگي‌؟ اگر گفتي‌ تو طابع‌ خدا نيستي‌، طابع‌ دلتي‌. يك‌ دفعه‌ تند مي‌ري‌. پشت‌ فرمان‌ نشستي‌ تند گاز مي‌دي‌ مي‌ري‌. آقا چه‌ خبره‌ اين‌ قدر تند مي‌ري‌؟ پهلوت‌ يك‌ رفيقي‌ نشسته‌. نه‌ خداي‌ با عظمت‌، رفيقت‌ نشسته‌. آقا چرا تند مي‌ري‌؟ مي‌گيد دلم‌ مي‌خواد. در را باز كن‌ ما پياده‌ بشيم‌ بعد هر كار دلت‌ مي‌خواد بكن‌.

 چراغ‌ زدنت‌، نمي‌دونم‌ فرمان‌ پيچوندنت‌ همش‌ حساب‌ بايد داشته‌ باشه‌ والا خدا از پهلوت‌ مي‌ره‌ كنار. ائمه‌ مي‌رن‌ كنار. اونها با بي‌ عقليهاي‌ تو، با هواس‌ نفس‌ تو هيچ‌ ارتباطي‌ نمي‌تونند داشته‌ باشند. يعني‌ به‌ مدارا بگو كه‌ يك‌ كاري‌ كه‌ دلم‌ مي‌خواد كردي‌. تا اين‌ كار را كردي‌ خدا مي‌ره‌ كنار. در ماشين‌ را باز كن‌ من‌ را پياده‌  كن‌ بعد هر كاري‌ دلت‌ مي‌خواد بكني‌، بكن‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. كاري‌ كه‌ حتي‌ در غذا خوردن‌. دستور داريم‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشديد غذا نخوريد. و تا يكي‌ دو لقمه‌ مانده‌ كه‌ غذا، كامل‌ بشيد، سير بشيد دست‌ بكشيد. اين‌ لقمه‌هاي‌ آخر را آخه‌ اين‌ غذا حيفه‌ اين‌ چربي‌ كه‌ مشهدي‌، چون‌ مشهد يك‌ ته‌ ديگهاي‌ خوبي‌ هم‌ داره‌ اين‌ را حالا آوردن‌، صاحب‌ خانه‌ هم‌ بعد از غذا آورده‌. نمي‌شه‌ از اين‌ گذشت‌. بدون‌ همة‌ برنامه‌ هات‌ به‌ هم‌ خورده‌. آقايي‌ كه‌ در جهاد نفسي‌ و بالاتر. اين‌ را نمي‌شه‌ نخورد. و دائما صاحب‌ خانه‌ تعارف‌ مي‌كنه‌ به‌ صاحب‌ خانه‌ بگو آقا من‌ ديگه‌ به‌ حد كافي‌ غذام‌ را خوردم‌ مي‌خواستي‌ زودتر بياري‌. و به‌ عنوان‌ اين‌ كه‌ نمي‌دونم‌ خوشمزه‌ است‌ نمي‌شه‌. شما بدونيد عين‌ دوا خوردني‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ دكتر طبيب‌ گفته‌ اين‌ دوا را، دو تا قرص‌ را با هم‌ نخوري‌ مي‌دونه‌. حالا صاحب‌ خانه‌ بهت‌ مي‌گه‌ يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور، يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور. رفيقت‌ صميميت‌ مي‌گه‌ آقا يك‌ دونه‌ ديگه‌ بخور.مي‌خوري‌؟ محبوبت‌، معشوقت‌ كه‌ كنارت‌ نشسته‌، يا همسري‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داري‌ كنارت‌ نشسته‌ مي‌گه‌ آقا تو قرصها را صبح‌ پنج‌ تا بخور براي‌ اين‌ كه‌ طبيب‌ گفته‌ يك‌ دونه‌ بيشتر نخوري‌، عصر هم‌ پنج‌ تا بخور من‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ تمنا. مي‌گيد مگه‌ تو دشمن‌ مني‌؟ اين‌ برنامه‌ها را بايد همين‌ جور پياده‌ كنيد. شما چون‌ مجلس‌ الان‌ مختلطه‌ متأسفانه‌. و الا من‌ با افرادي‌ كه‌ در مرحلة‌ جهاد با نفسند اينها را دقيقا و جدا ميگم‌ و عمل‌ هم‌ مي‌كنند. نميشه‌، آخه‌ اين‌ غذا خوردنها چي‌ ميشه‌؟ من‌ يكي‌ از دوستان‌ خياري‌ كه‌ پوس‌ كندي‌ مي‌خواي‌ بخوري‌، فكر خاصيتش‌ را كردي‌؟ حالا شنيدم‌ بعد شايع‌ شده‌ كه‌ دوستان‌ مي‌گن‌ فلاني‌ گفته‌ كه‌ خيار نخور. نه‌ گاهي‌ خيار مفيده‌ براي‌ انسان‌. آقا اين‌ خيار ضرر داره‌، حالا من‌ نمي‌دونم‌ فوائدش‌ را از نظر غذا شناسي‌ اين‌ خيار براي‌ اين‌ كسالت‌ من‌ براي‌ اين‌ ناراحتي‌ من‌ مفيده‌. نخواسته‌ سرش‌ را كلاه‌ بگذاري‌ مي‌خواييد اين‌ خياره‌ را بخوره‌ ميگه‌ كه‌ من‌ بله‌ اين‌ مثلا چربي‌ خونم‌ چون‌ زياده‌، گرميم‌ كرده‌ اين‌ خيار را مي‌خورم‌. اينها همين‌ طور و غذاهاي‌ ديگه‌. همين‌ طور حرفهات‌، همين‌ طور اعمالت‌. با همة‌ مثالهايي‌ هم‌ كه‌ مكرر زده‌ام‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌. شما با يك‌ رانندگي‌ كه‌ مي‌كنيد اعمال‌ شما بايد تطبيق‌ بكنه‌. اين‌ اعمال‌ شما در رانندگي‌ هر چه‌ هست‌ همان‌ را در زندگيت‌ پياده‌ كن‌. دقيق‌، وقتي‌ مريض‌ هستي‌ مي‌خواي‌ قرصي‌، كپسولي‌، شربتي‌، آمپولي‌ استفاده‌ بكني‌ اينها را هم‌ با تمام‌ زندگيت‌ حساب‌ كن‌. لباسي‌ كه‌ مي‌پوشي‌ حتي‌ اينها را اثر داره‌. اثرات‌ عجيبي‌ هم‌ داره‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ كار جزئش‌، يك‌ كار كوچك‌ يك‌ اثرات‌ بسيار بدي‌ داره‌ كه‌ حساب‌ نداره‌.

 يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا علي‌ انفسهم‌. اصراف‌ كرديد بر نفس‌ خودتون‌. مي‌دنيد اصراف‌ چيه‌ در اين‌ مثالهايي‌ كه‌ زدم‌. دكتر بهتون‌ يك‌ جعبه‌ قرص‌ داده‌ گفته‌ روزي‌ سه‌ تا بخور شما روزي‌ سي‌ تا خورديد. اصراف‌ بر نفس‌ خودتون‌ كرديد. پشت‌ فرمان‌ نشستيد بهتون‌ دستور دادن‌ كه‌ آقا فرمان‌ را راست‌ بگير، راست‌ برو، كج‌ گرفتيد رفتيد تو دره‌، اصراف‌ بر نفس‌ خود كرديد. بهتون‌ مي‌گن‌ آقا اين‌ لباس‌ مناسب‌ تو نيست‌. نپوش‌ نه‌ آقا اين‌ لباس‌ مناسب‌ تو نيست‌ تو يك‌ مسلماني‌نبايد. يك‌ نخ‌ موي‌ زن‌، حرامه‌ كه‌، همين‌ علما دروغ‌ گفتن‌ حالا از نظر بحثي‌ باشه‌، يا مطلبي‌ باشه‌ اما در ديدن‌ موي‌ زن‌ و باز گذاشتن‌ موي‌ زن‌ اين‌ را همه‌ گفتند حرامه‌. اين‌ بيرون‌ باشه‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما ماشين‌ را پرت‌ كنيد توي‌ جاده‌. توي‌ دره‌. از تو جاده‌ پرتش‌ كنيد. اگر حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ كارهايي‌ كه‌ سبب‌ هواس‌ پرتي‌ مي‌شه‌ اينها را نبايد بكنيد. هواس‌ پرتي‌ ديگران‌ مثلا چطور زنش‌ صورتش‌ زيباست‌ اين‌ را برد توي‌ مردم‌، فقط‌ گودي‌ صورتش‌ را هم‌ باز گذاشته‌ اما خودش‌ زنها خوب‌ مي‌فهمند كه‌ چه‌ چشمهايي‌ روي‌ اين‌ صورت‌ دوخته‌ مي‌شه‌ و روي‌ چه‌ حسابهايي‌ دوخته‌ مي‌شه‌ و چقدر گناهاه‌ كرده‌ مي‌شه‌ بخاطر اين‌ كاري‌ كه‌ حالا از نظر خودت‌ حلاله‌. تو به‌ درد سالك‌ الي‌ الله‌ بودن‌ را لااقل‌ نمي‌خوري‌. نمي‌توني‌ موفق‌ بشي‌. تو بندگان‌ خدا به‌ گناه‌ انداختي‌، حالا مي‌خواي‌ مقرب‌ پروردگار هم‌ باشي‌! اين‌ اصراف‌ بر نفسه‌. يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا انفسهم‌، اصراف‌ نكنيد. احترام‌ براي‌ خدا قائل‌ باشيد. خدا مهربانه‌، اين‌ را بدونيد چون‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ لا من‌ رحمت‌ الله‌. مأيوس‌ از رحت‌ خدا نشيد. يأس‌ از رحمت‌ خدا خيلي‌ گناه‌ بزرگي‌ است‌. حتي‌ اين‌ را بدونيد من‌ مكرر شايد براتون‌ گفته‌ باشم‌، فرعون‌، يزيد، حميد ابن‌ قحطبه‌، اينها جانيهايي‌ بودند ديگه‌ در دنيا. خدا دربارة‌ فرعون‌ مي‌گه‌ كه‌، به‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ برادرش‌ كه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تغي‌. او طغيان‌ كرده‌. و قوله‌ لهوا قولا ولينا. با نرمي‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. يك‌ كسي‌ فرزند ناخلفي‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌ مي‌ره‌ به‌ يك‌ نفر مي‌گه‌ برو با نرمي‌ صحبت‌ كن‌ دعواش‌ نكني‌. يك‌ وقت‌ باهاش‌ اوقات‌ تلخي‌ نكني‌! شما ممكنه‌ بگيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ اصلا از اوقات‌ تلخي‌ و دعوا مثلا خوشش‌ نمي‌ياد. نه‌ اينطور نبوده‌.

 بعد مي‌گه‌ لانه‌ يتذكر يخشي‌ شايد او هم‌ يخشي‌ به‌ همان‌ معنا. خدا را بشناسه‌. خشيت‌ پيدا بكنه‌، بياد در راه‌ خدا. حالا چه‌ وجهي‌ كه‌ شايد هزارها بچه‌ جلوي‌ مادر و پدرش‌ سر بريد. ببينيد اينها اصلا رحمت‌ خدااين‌ قدر بده‌. يزيد ابن‌ معاويه‌ آمد خدمت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفت‌ من‌ راهي‌ براي‌ توبه‌ كردن‌ دارم‌. حضرت‌ فرمود نمازغفليه‌ بخون‌. زينب‌ كبري‌ با امام‌ خيلي‌ فرق‌ داره‌. زينب‌ خيلي‌ بزرگواره‌، فرزند فاطمة‌ زهراست‌ اما همدوش‌ امام‌ نيست‌. اصلا يزيد را شما يك‌ برنامة‌ توبه‌ بهش‌ بديد، مي‌فهميم‌ كه‌ بله‌ نه‌ او موفق‌ نشده‌. خدا توفيقش‌ را بهش‌ نمي‌ده‌. خدامي‌ گه‌ برو تو را بيرون‌ هم‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اعتوب‌ عليه‌. حضرت‌ امير فرمود سكنتك‌ امك‌، مادرت‌ در مرگت‌ بنشينه‌ گريه‌ بكنه‌. تو مسخره‌ كردي‌ خدا را. بعضيها توفيق‌ توبه‌ كردن‌ پيدا نمي‌كنند. بعضيها هم‌ بحمد الله‌ انسان‌ مي‌بينه‌ به‌ به‌ اونچنان‌ توفيق‌ پيدا كرده‌اند كه‌ طمع‌ انسان‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ اينها را در درگاه‌ پروردگار بنشونه‌ و بخواد از خدا و از امامشون‌ و از امام‌ عصرشون‌ كه‌ تبديل‌ كنه‌ سيئاتشون‌ را به‌ حسنات‌. تبديل‌ سيئات‌ به‌ حسنات‌. اينها را كوچك‌ نشمريد. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فلان‌ شخص‌ چند تا گناه‌ كرده‌ خدا اين‌ را برمي‌ داره‌ اين‌ را تو نماز شب‌، اينجور انسان‌ رحمت‌ خدا را دريافت‌ مي‌كنه‌. يزيد ابن‌ معاويه‌ را امام‌ سجاد فرمود گوش‌ نكرد به‌ اصطلاح‌ ماها عمل‌ نكرد. اين‌ ببينيد اين‌ قدر گناهش‌ بزرگ‌ بوده‌ كه‌  توفيق‌ خوندن‌ نماز غفيله‌ را پيدا نمي‌كنه‌. اگر پس‌ بخوانه‌ چي‌؟ مي‌گيم‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. در نماز غفيله‌ بيشتر اين‌ مسئله‌ مطرحه‌. تو جريان‌ حضرت‌ يونس‌ و توبه‌اي‌ از گناها، از گناهي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ كرده‌ بود كه‌ گناه‌ نبود ترك‌ اولي‌ پيغمبر انجام‌ داده‌ بود. گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمون‌. حتي‌ يك‌ شب‌ موفق‌ نشد اين‌ يزيد اين‌ نماز غفليه‌ را با اين‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ پرچم‌ سبز، چراغ‌ سبز امام‌ سجاد بهش‌ نشون‌ داد. اما اون‌ بدبخت‌ بخاطر اون‌ گناه‌ عظيمي‌ كه‌ كرد يك‌ شب‌ موفق‌ نشد نماز غفيله‌ را بخونه‌. و حميد ابن‌ قحطبه‌، حميد ابن‌ قحطبه‌ كيه‌؟ يك‌ كسي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ عيون‌ اخبار الرضا نوشته‌ است‌ كه‌ يك‌ نفر مي‌ره‌ خدمت‌ ايشان‌ و ايشان‌ استاندار همين‌ طوس‌ بوده‌. از طرف‌ هارون‌ الرشيد. مي‌بينه‌ روز ماه‌ رمضان‌ داره‌ روزه‌ مي‌خوره‌. مي‌گه‌ كه‌ لابد مريض‌ است‌ چون‌ مسافر كه‌ نبود. مي‌گه‌ نه‌ من‌ مريض‌ نيستم‌. پس‌ چرا روزه‌ مي‌خوري‌؟ من‌ كاري‌ كردم‌ كه‌ از رحمت‌ خدا مأيوسم‌. اين‌ را مي‌گه‌، يعني‌ خدا ديگه‌ من‌ را مورد توجه‌ قرار نمي‌ده‌. مگر چكار كردي‌. گفت‌ در يك‌ شب‌ هارون‌ الرشيد من‌ را سه‌ مرتبه‌ خواست‌. اينها را من‌ خلاصه‌ مي‌كنم‌ اون‌ مشروح‌ مي‌گه‌. در روايت‌ هم‌ مشروح‌ داره‌. سه‌ مرتبه‌ خواست‌، در هر دفعه‌ بيست‌ نفر از فرزندان‌ پيغمبر را من‌ سر بريدم‌ و تو چاي‌ ريختم‌. نفر شصتمي‌ پيرمردي‌ بود آثار سجده‌ در پيشانيش‌ بود. اشكش‌ نيمه‌ شب‌ بود جاري‌ بود از خوف‌ خدا. به‌ من‌ گفت‌ تو خجالت‌ نمي‌كشي‌ در يك‌ شب‌ شصت‌ نفر از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را سر بريدي‌ توي‌ چاه‌ ريختي‌. روز قيامت‌ جواب‌ فاطمة‌ زهرا را چه‌ خواهي‌ داد. مي‌گه‌ گفتم‌ به‌ من‌ نهيب‌ زد كه‌ مگر نگفتي‌ جانم‌، مالم‌، ناموسم‌، دينم‌ را در راه‌ تو به‌ هارون‌ الرشيد اين‌ را گفتي‌ يا نه‌؟ پس‌ چرا معطلي‌! من‌ فورا سر اون‌ يك‌ نفر را هم‌ بريد انداخت‌ توي‌ چاه‌.

 خوب‌ اين‌ خبر را حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ دادند. حضرت‌ فرمود يأس‌ او از رحمت‌ خدا بدتر از اون‌ شصت‌ نفر كشتن‌ در يك‌ شبه‌. ببينيد خيلي‌ عجيبه‌. يعتوا من‌ رحمت‌ الله‌. مي‌گم‌ ما خدا را نشناختيم‌. اگر كسي‌ خدا را بشناسه‌ به‌ خودش‌ قسم‌، به‌ خودش‌ قسم‌، حتي‌ ترك‌ اولي‌ نمي‌كنه‌، ترك‌ اولي‌ نمي‌كنه‌. با يك‌ نفر دوست‌ مي‌شيد، يكي‌ از، مثلا اولياء خدا از علما كوشش‌ مي‌كنيد كه‌ او از شما منزجر نشه‌. اين‌ كوشش‌ شماست‌. شما نبايد اگر خدا را بشناسيد، نبايد كاري‌ بكنيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ غضب‌ دربياد حتي‌ در مكروه‌ را نبايد انسان‌ انجام‌ بده‌. حتي‌ ترك‌ اوليي‌ هم‌ نبايد انجام‌ بده‌. در عين‌ حال‌ خدا اين‌ قدر مهربانه‌ كه‌ لا من‌ رحمت‌ الله‌. از رحمت‌ خدا مأيوس‌ نشيد. مي‌خواد اميد درتون‌ ايجاد كنه‌، ان‌ الله‌ يعفر الذنوب‌ جميعا. خدا قادر است‌ كه‌ همة‌ گناهان‌ را ببخشد. تو بيا، ديگه‌ تو كه‌ بدتر از فرعون‌ نيستي‌. تو كه‌ بدتر از يزيد ابن‌ معاويه‌ نيستي‌، تو كه‌ بدتر از حميد ابن‌ قحطبه‌ نيستي‌. تو بيا. و آمدن‌ در خانة‌ خدا، آقايون‌ اين‌ را بدونيد همين‌ طوري‌ نمي‌شه‌. خوب‌ من‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌ريم‌، مي‌ريم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ از گناهانمون‌ توبه‌ مي‌كنيم‌. بسيار خوب‌. اما اين‌ را بدونيد چند تا گناه‌ اينجوري‌ نمي‌شه‌ توبه‌ كرد. اول‌ اگر مالي‌ از مردم‌ خوردي‌ يا ظلمي‌ به‌ كسي‌ كردي‌ بايد مال‌ او را پس‌ بدي‌ و رضايت‌ او را جلب‌ كني‌. اين‌ يكي‌، حق‌ الناس‌. حق‌ الناس‌ توبه‌اش‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ عليه‌ و زيارت‌ حضرت‌ رضا و گريه‌ كردن‌ بر حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و اينها نيست‌. اداي‌ دينه‌. مظلوم‌ را راضي‌ كردنه‌. اين‌ كار را بكن‌. اين‌ توبة‌ اين‌ گناهات‌. اگر راضي‌ را مثلا يك‌ كسي‌ است‌ بيست‌ ساله‌ روزه‌ نگرفته‌ اين‌ مي‌خواد بياد توبه‌ بكنه‌، راه‌ برش‌ بسته‌ است‌. نه‌ اما با كفاره‌ها چكار كنم‌. يعني‌ بعضي‌ از اين‌ افرادي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا استاد نمي‌خواد اين‌ را بدونيد، مي‌گيم‌ بيست‌ سال‌ روزه‌اش‌ را خورده‌ مراجع‌ تقليد مي‌گن‌ در ازاي‌ هر روز اين‌ بايد قضاش‌ را بگيره‌ و دو ماه‌ پي‌ در پي‌ هم‌ براي‌ يك‌ روز كفارة‌ روزه‌اشه‌. روزه‌ بگيره‌. بيست‌ سال‌ چند روز مي‌شه‌، چقدر مي‌شه‌ مي‌تونه‌؟ چكار بكنه‌. و راهي‌ هم‌ نداره‌ جز همين‌. به‌ مراجع‌ مراجعه‌ كنيد، به‌ رساله‌ها مراجعه‌ كنيد ببينيد چي‌ مي‌فرمايند هيچ‌ راهي‌ نداره‌ جز همين‌.

 اگر با حرام‌ افطار كرده‌ باشه‌. شغلش‌ حرامه‌ يك‌ پول‌ حرامي‌ درست‌ كرده‌ ناهار درست‌ كرده‌ ماه‌ رمضاه‌ خورده‌. اين‌ چكار بايد بكنه‌؟ كفارة‌ جمع‌ بايد بده‌ براي‌ هر روز. براي‌ هر روز بايد روزه‌ بگيره‌. پي‌ در پي‌. شصت‌ تا مسكين‌ را غذا بده‌. اطعام‌ بده‌ و يك‌ برده‌ هم‌ در راه‌ خدا آزاد كنه‌. براي‌ هر روز. به‌ رساله‌ها مراجعه‌ بكنيد. اينجا فقط‌ بايد براي‌ توبه‌ در اين‌ جور موارد كه‌ اكثرا" هم‌ متأسفانه‌ گرفتارش‌ هستند مخصوصا اوايل‌ تكليف‌، مخصوصا در خانمها گرفتار اين‌ معنا هستند اينجا بايد يك‌ راه‌ چاره‌اي‌ كه‌ نمي‌تونم‌ براتون‌ بگم‌ چون‌ هر كسي‌ يك‌ حسابي‌ داره‌ من‌ نمي‌تونم‌ براي‌ ديگران‌ بگيرم‌. بعضيها خدمتون‌ عرض‌ شود مي‌تونند، بعضيها اينها روشون‌ حساب‌ مي‌شه‌. يك‌ راه‌ چاره‌اي‌ اينجا كه‌ بايد يك‌ مجتهد يك‌ استاد كه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد اين‌ بندة‌ خدا را از اين‌ غرق‌ نجات‌ بده‌ بايد فكري‌ براي‌ اين‌ روزه‌ هات‌ بكنه‌. يك‌ كسي‌ افتاده‌ باشه‌ توي‌ دريا حالا خيلي‌ تنومند و سنگينه‌ اين‌ به‌ هر صورت‌ مشكله‌ نجاتش‌ بده‌ انسان‌ از توي‌ دريا. هي‌ مي‌رن‌ وسائلش‌ را پيدا مي‌كنند، فراهم‌ مي‌كنند مي‌يارن‌ نجاتش‌ مي‌دن‌ بالاخره‌. اين‌ بايد اين‌ كارها بشه‌. راههاي‌ مختلفي‌، تحقيقات‌ مختلفي‌ شده‌ كه‌ ما همچين‌ افرادي‌، از اين‌ سنخ‌ افراد ما زياد داريم‌. حتي‌ يك‌ مدتي‌ اموال‌ مردم‌ را خورده‌. حتي‌ دزدي‌ كرده‌، چپاول‌ كرده‌، اهميتي‌ به‌ مثلا مال‌ مردم‌ نداده‌. اين‌ توبه‌اش‌ اين‌ جورها نيست‌ كه‌ استغفار بكنه‌ يا چهل‌ روز مثلا توبه‌ بكنه‌. يك‌ برنامه‌اي‌ داره‌. بايد حتما به‌ اين‌ مسائل‌ تا استادش‌ يا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ او برنامه‌اي‌ پيدا بكنه‌ او را نجات‌ بده‌ از اين‌ جهت‌ اين‌ هست‌ و لذا يكي‌ از مشكلات‌ مهم‌ اين‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ افراد بايد بكنند و حتما هم‌ بايد بكنند و غالبا هم‌ معطل‌ مي‌شن‌ مشكلاتش‌ همين‌ هاست‌. لذا ما مي‌گيم‌ آقا بايد يك‌ استاد داشته‌ باشيد. بعضي‌ از گناهان‌ هست‌ كه‌ نه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بخشه‌. مثلا گناهاني‌ كرده‌ در زندگيش‌ و الان‌ هم‌ پشيمانه‌ و نه‌ از اين‌ قسمه‌ كه‌ حق‌ الناسه‌ و نه‌ از اين‌ قسمي‌ كه‌ قضا داشته‌ باشه‌ است‌، اينها را خداي‌ تعالي‌ مي‌بخشه‌. ان‌ الله‌ يعطوا بذنوبك‌ همه‌ را خدا مي‌بخشه‌ منتها هر كدام‌ يك‌ راهي‌ داره‌. ان‌ هو الغفور الرحيم‌. خدا غفوره‌، رحيمه‌. در ترجمة‌ غفور گفته‌اند كه‌ غفور به‌ معناي‌ پرده‌ اندازه‌. پوشاندن‌. پرده‌مي‌ اندازه‌ خداي‌ تعالي‌ نمي‌گذاره‌ مردم‌ بفهمند. نمي‌گذاره‌ ملائكه‌ بفهمند. شما اگر يك‌ كار بدي‌ كرده‌ باشيد اين‌ را قاضي‌ كه‌ مي‌خواد درباره‌ اتون‌ حكم‌ كه‌ بكنه‌ مي‌بينيد كه‌ گوشه‌ و كنار را مواظبه‌ كه‌ كسي‌ نفهمه‌. از همانجا مي‌فهميد مي‌خواد، داره‌ به‌ نفع‌ شما قضاوت‌ كنه‌.

 چون‌ مردم‌ بفهمند، مردم‌ نمي‌گذارند كه‌ او شما را عفو كنه‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ زياد به‌ اين‌ معنا اشاره‌ كرده‌ و زياد تصريح‌ كرده‌ كه‌ گناه‌ علني‌ نكنيد. يك‌ گناهي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ بفهمند نكنيد. چون‌ خدا مي‌گذارد مردم‌ نمي‌گذرند. شما اگر از اولياء خدا هم‌ باشيد اين‌ آدم‌ بيست‌ سال‌ قبلي‌ كه‌ فلان‌ عمل‌ بد را كرد. اينجوريه‌. گناهتون‌ را علني‌ نكنيد. تشييع‌ فاحشه‌ نكنيد. معصيتها را علني‌ به‌ نظر من‌ زمان‌ صغيره‌ باشه‌، بعضي‌ از گناهاني‌ است‌ علني‌ مي‌شه‌ صغيره‌ است‌. اين‌ گناه‌ صغيره‌ است‌ حالا از گناه‌ كبيره‌اي‌ بدتره‌. گناهان‌ علني‌، گناه‌ علني‌ نكنيد. خودتون‌ با معصيت‌ كار توي‌ مردم‌ معرفي‌ نكنيد. در روايات‌ داره‌ كاري‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ از دار دنيا رفتيد مردم‌ بگن‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ بود گناه‌ نمي‌كرد. ولو تو خيلي‌ هم‌ گناه‌ كرده‌ باشي‌ در خانه‌ در مخفي‌، خداي‌ تعالي‌ بخاطر احترام‌ اين‌ چهل‌ نفر كه‌ گفتند او گناه‌ نمي‌كرد از گناهان‌ تو مي‌گذره‌. اين‌ معني‌ غفره‌، غفر يعني‌ پرده‌ انداختن‌. غفار يعني‌ خدايي‌ كه‌ خيلي‌ پرده‌ مي‌اندازه‌. هيچ‌ مي‌دونيد كه‌ گناهان‌ ما را ملائكه‌ هم‌ حتي‌ تا هفت‌ ساعت‌ مطلع‌ نمي‌گذاره‌ خداي‌ تعالي‌، خداي‌ ستار العيوب‌ بشوند. تا هفت‌ ساعت‌ كه‌ اگر توبه‌ كرد و پشيمان‌ شد هيچي‌. اگر پشيمان‌ نشد اون‌ وقت‌ اونها در پروندة‌ اعمالتون‌ در اون‌ ليست‌ اعمالتون‌ درج‌ كنند. اين‌ را بدونيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا ان‌ هو الغفور. يكي‌ از اسماء پروردگار غفوره‌، يكي‌ اسماء پروردگار غفاره‌، غفار يعني‌ بسيار به‌ اصطلاح‌ پوشانده‌. پوشش‌ مي‌اندازه‌، نمي‌گذاره‌ كه‌ كسي‌ بفهمه‌. تو شب‌ برو در خانة‌ خدات‌ بگو الهي‌ دائما الارض‌ بذنوب‌ لفاختي‌. خدايا اگر زمين‌ گناهان‌ من‌ را ببينه‌ من‌ را خودش‌ فرو مي‌بره‌. انسان‌ وقتي‌ فكر مي‌كنه‌، بعضي‌ افراد هستند اين‌ قدر بي‌ فكرند به‌ گناهان‌ خودشون‌ را هم‌ فراموش‌ كرده‌اند. اما بعضيها گناهانشون‌ را نه‌ به‌ يادشون‌ هست‌. و هميشه‌ به‌ ياد گناهانشون‌ هستند. مي‌شينه‌ انسان‌ در خانة‌ خدا. دستوره‌ كه‌ وقتي‌ مي‌خواييد با خداي‌ تعالي‌ خلوت‌ كنيد از اول‌ تكليفتون‌ لااقل‌ از اونجا بايد بگيد من‌ فلان‌ گناه‌ را كردم‌، من‌ فلان‌ معصيت‌ را كردم‌، فلان‌ واجب‌ را ترك‌ كردم‌، هي‌ بگو، هي‌ بگيد يك‌ حالتي‌ در شما پيدا ميشه‌  كه‌ شما مي‌شيد گنه‌ كار خداي‌ تعالي‌ مي‌شه‌ غفار، اون‌ وقت‌ اشكتون‌ جاري‌ مي‌شه‌ حالت‌ خضوع‌ پيدا مي‌كنيد اونجاست‌ كه‌ دعاتون‌ مستجاب‌ مي‌شه‌. اونجاست‌ كه‌ توبه‌ اتون‌ قبول‌ مي‌شه‌. نامفهوم‌. خدايا من‌ را ببخش‌. نبخشه‌ ما ديگه‌ نيستيم‌ نه‌ عبادتي‌، نه‌ نمازي‌ قبلا مي‌خونديم‌ ديگه‌ نمي‌خونيم‌. خدا گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند اين‌ شعر را همتون‌ بلديد بر گرد كبرياش‌ ننشيند. جهنم‌ كه‌ تو نماز نمي‌خوني‌. مگر با خدا به‌ جز، با خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، با خدايي‌ كه‌ اون‌ قدر مهربانه‌ كه‌ مي‌گه‌ يغفر من‌ رحمت‌ الله‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ با خدا هيچ‌ وقت‌ قهر نكنيد. الطاف‌ خدا را به‌ ياد بياريد و معصيتهاي‌ خودتون‌ را هم‌ به‌ ياد بياريد ببينيد امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ همين‌ روز عرفه‌ اين‌ دعا را مي‌خونه‌. انت‌ الذي‌ احسان‌، انت‌ الذي‌ خلقت‌، انت‌ الذي‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنه‌ كه‌ تو اينطور كردي‌. تو اين‌ محبت‌ را كردي‌ تو من‌ را ايجاد كردي‌. تو من‌ را وفق‌ دادي‌، تو من‌ را به‌ من‌ محبت‌ كردي‌. اينها را مي‌گه‌ بعد مي‌فرمايد ان‌ الذيي‌ اذنبت‌. من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ گناه‌ كردم‌. من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ عبادت‌ نكردم‌، من‌ اون‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ فلان‌ نواقص‌ را دارم‌ و اين‌ مطالب‌ را امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد. در روز عرفه‌، دعاي‌ عرفه‌ را هم‌ لابد اكثرتون‌ خونديد و متوجه‌ معناش‌ هم‌ انشاء الله‌ بوديد. سيد الشهداست‌. حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، اعتراف‌، و اينها تعليم‌ به‌ ماست‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌ده‌ كه‌ ما اعتراف‌ كنيم‌ گناهانمون‌ را در مقابل‌ پروردگار. و در روز عيد قربان‌، امسال‌ اين‌ ايامي‌ كه‌ گذشت‌ خيلي‌ مهم‌ بود. روز عيد قربان‌ يك‌ درسي‌ از حضرت‌ ابراهيم‌ بايد ما بگيريم‌. روز عيد قربان‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ شبش‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در عالم‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ بايد فرزندش‌ را در راه‌ خدا بده‌. آقا خيلي‌ كار مشكليه‌! انسان‌ فرزند عزيز خودش‌ را اون‌ هم‌ مثل‌ حضرت‌ اسماعيل‌. ببره‌ در قربانگاه‌ بخواد سرش‌ را از بدن‌ جدا كنه‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ انا عليك‌ چقدر انسان‌ لذت‌ مي‌بره‌ كه‌ فرزند اين‌ چنين‌ داشته‌ باشه‌. مي‌گه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ تو را ضبح‌ مي‌كنم‌. اين‌ مي‌گه‌ يا ابطك‌ ان‌ را تعمل‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ هر چه‌ را كه‌ بهت‌ امر شده‌. ستجدني‌ انشاءالله‌ من‌ الصابرني‌. انشاء الله‌ كه‌ من‌ صبر مي‌كنم‌. بله‌ بچه‌ را برده‌ اونجا. يك‌ كسي‌ همين‌ چند شب‌ قبل‌ بود نمي‌دونهم‌ در تهران‌ يك‌ مجلسي‌ بود خصوصياتش‌ را يادم‌ رفته‌. از من‌ سؤال‌ كردند كه‌ اين‌ يعني‌ چي‌؟ اگر خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌ از اول‌ كه‌ گوسفند را بكشه‌ اين‌ بچه‌ را ببرن‌ اونجا و بعد بگن‌ كه‌ نكش‌. من‌ يك‌ جريان‌ را خودم‌ هم‌ نمي‌دونستم‌، نمي‌فهميدم‌. اون‌ فلسفه‌اش‌ را يك‌ وقتي‌.

 رفتم‌ منزل‌ يكي‌ از دوستان‌، يعني‌ اونجا متوجه‌ اين‌ معنا شدم‌. اين‌ صاحب‌ خانه‌ يك‌ بچه‌ را آورد چاقو هم‌ آورد گفت‌ اين‌ را مي‌خوام‌ جلوي‌ شما سر ببرم‌. من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. گفت‌ پس‌ اجازه‌ بديد اين‌ گوسفند را سر ببرم‌.همانجا به‌ اصطلاح‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ گوسفند آوردن‌ بدل‌ اين‌ كاره‌، يعني‌ محبت‌ اين‌ در اين‌ حده‌. محبت‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نسبت‌ به‌ خدا در اين‌ حده‌. كه‌ فرزندش‌ را ولي‌ خوب‌ خدا راضي‌ نيست‌. گوسفند براش‌ آوردند. من‌ اگر معمولي‌ بود هيچ‌ وقت‌ نمي‌گفتم‌ كه‌ گوسفند براي‌ من‌، گوسفند آورده‌ خوب‌ اين‌ را هم‌ نكشيد. (نامفهوم‌). اما اين‌ كاري‌ كه‌ كرد گوسفند بكش‌ حالا عيبي‌ نداره‌ گوسفند. اين‌ محبت‌ فوق‌ العادة‌ انسان‌ را به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌رسونه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آقايون‌ در محبت‌ به‌ خدا،در مرحلة‌ محبت‌ ولو اين‌ كه‌ صراط‌ مستقيمش‌ مهمتر بود در مرحلة‌ محبت‌ واقعا عجيب‌ برخورد مي‌كرده‌ با خداي‌ عزيز. مي‌خوان‌ بياندازنش‌ تو آتش‌ مي‌گه‌ نه‌ هنوز هم‌ من‌ را داره‌ مي‌بينه‌. فرزندش‌ را فدا مي‌كنه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ببر زن‌ و بچه‌ ات‌ را وسط‌ بيابان‌. مي‌بره‌ مي‌ذاره‌ بعد مي‌گه‌ كه‌ ربنا يقيموالصلاة‌ خدايا من‌ زن‌ و فرزندم‌ را و ذريه‌ام‌ را در كنار خانه‌ ات‌ البته‌ به‌ اعتبار آينده‌ در وادي‌ كه‌ اصلا كشت‌ و زرع‌ نيست‌ و واقعا هم‌ اينطور بوده‌ من‌ اينها را اونجا گذاشتم‌ چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ نماز به‌ پا بياسته‌ و يقيموا الصلاة‌. اين‌ دعا را مي‌كنه‌. اول‌ تو راه‌ خدا كار كن‌ بعد دعا كن‌. فجعل‌ من‌ الناس‌ تحتي‌ عليهم‌ خدايا اين‌ دلهاي‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ اينها هوادار قرار بده‌. محبت‌ مردم‌ را جلب‌ به‌ اينها بكن‌. اين‌ رودي‌ كه‌ الان‌ اطراف‌ كعبه‌ مردم‌ طواف‌ مي‌كنند از همان‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ اونها را گذاشت‌ مي‌شد محبت‌ خدا نسبت‌ به‌ فرزندان‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عليه‌ السلام‌. حضرت‌ ابراهيم‌ فرزندش‌ را اونجا گذاشته‌. گاهي‌ انسان‌ در زندگي‌ اونها كه‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ كه‌ ماها اسممون‌ بندة‌ خداست‌. هر چه‌ هم‌ ترقي‌ بكنيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را آورده‌ توي‌ بيابان‌ گذاشته‌. آب‌ دو كوزه‌، به‌ اندازة‌ مثلا موقت‌ خيلي‌ كم‌. غذا محدود. اينها را گذاتشه‌ اونجا و رفت‌ اصلا هم‌ به‌ فكر نبود. خدا هست‌ من‌ كه‌ صاحب‌ زن‌ و صاحب‌ فرزند نيستم‌. المال‌ مال‌ الله‌ در اين‌ روايت‌ داريم‌ كه‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را وقتي‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ حضرت‌ مي‌فرمايد حقيقت‌ عبوديت‌ مي‌دوني‌ چيه‌؟ ان‌ لا ير الارض‌ في‌ ما حول‌ الله‌ منها. خودش‌ چيزهايي‌ كه‌ در اختيارشه‌  مالكيت‌ براي‌ ما باشه‌. مال‌ را نام‌ خدا بزنه‌. امره‌ الله‌ بگذارند اونجايي‌ كه‌ خدا مي‌خواد. اين‌ پولي‌ كه‌ داري‌ خدا كجا مي‌خواد بگذاري‌؟ توي‌ جيب‌ يك‌ نفر مستحقي‌ كه‌ الان‌ به‌ نان‌ شبش‌ محتاجه‌ بگذار. خودت‌ همان‌ كاري‌ را بكن‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرد.

 يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. چكار كرد علي‌ بن‌ ابيطالب‌! حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ زن‌ و فرزندش‌ را با همة‌ محبتي‌ كه‌ بهشون‌ داشت‌ گذاشت‌ اينجا و رفت‌. رفت‌ بعد از مدتها آمد بله‌ ديد كه‌ مردم‌ دورش‌ جمع‌ شدند دعاش‌ مستجاب‌ شده‌، اونجا محلي‌ شده‌ جاي‌ آبادي‌ شده‌، آبي‌ راه‌ افتاده‌، خيمه‌ و تشكيلاتي‌ دارند اين‌ زن‌ و فرزند. حالا آمده‌ وقتي‌ حضرت‌ هاجر نبود. از سفر كه‌ آمد حضرت‌ هاجر نبود. حضرت‌ اسماعيل‌ هم‌ نبود. خانمي‌ كه‌ براي‌ حضرت‌ اسماعيل‌ عقد كرده‌ بودند ايشان‌ بود. وقتي‌ آمد خودش‌ را معرفي‌ كرد ديد خيلي‌ اهميت‌ نداد مثل‌ عروسهايي‌ كه‌ خيلي‌ براي‌ پدر شوهر احترام‌ قائل‌ نيستند احترامي‌ كه‌ براي‌ پدر مي‌كنيد بايد براي‌ پدر شوهر هم‌ بكنيد. همين‌ طور آقايون‌ همين‌ احترامي‌ كه‌ براي‌ پدر و مادر خودتون‌ قائليد بايد براي‌ پدر و مادر زنتون‌ هم‌ قائل‌ باشيد. هر دو پدرند، هر دو مادرند. چون‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ الآباء ثلاثه‌. پدران‌ سه‌ تا هستند، اب‌ زوجت‌، يك‌ پدر هست‌ كه‌ تو به‌ دنيا آورده‌. اب‌ زوجك‌ پدري‌ هست‌ كه‌ زن‌ بهت‌ داده‌. و اب‌ علمك‌، پدري‌ هست‌ كه‌ بهت‌ تعليم‌ داده‌. هر سه‌اشون‌ مساوي‌ بايد باشند. ايشان‌ آمد خيمه‌ احترام‌ از او نديد. يك‌ جمله‌ به‌ عروسش‌ گفت‌. گفت‌ به‌ اسماعيل‌ بگو كه‌ پاشنة‌ درت‌ را عوض‌ كن‌. رفت‌. اين‌ را گفت‌، حضرت‌ اسماعيل‌ فهميد كه‌ پدرش‌ چي‌ مي‌گفته‌. زنش‌ را طلاق‌ داد تو به‌ درد من‌ نمي‌خوري‌، با من‌ هم‌ كفو نيستي‌. زني‌ گرفت‌ دفعة‌ دوم‌ كه‌ اين‌ معرفت‌ به‌ مقام‌ الهي‌، معرفت‌ به‌ پيغمبر خدا حالا شما يك‌ وقت‌ اين‌ كار را نكنيد اگر پدرتون‌ را احترام‌ نكرد شما مثلا بريد زنتون‌ را طلاق‌ بديد. نه‌. او پيغمبر بود، او به‌ اصطلاح‌ يك‌ كار جزئي‌ براي‌ غير خدا نمي‌كرد. شما ممكنه‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ داشته‌ باشه‌ حق‌ با همان‌ خانم‌ شما باشه‌. اينها براي‌ عبرت‌ همين‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ كه‌ رسيد اون‌ وقت‌ از اين‌ كارها بكن‌. همين‌ طوري‌ اگر بچه‌اش‌ را گفتن‌ بكش‌ بكشه‌، هم‌ مي‌تونه‌ توي‌ آتش‌ رفتن‌ و افتادن‌ توي‌ آتش‌ را اگر تحمل‌ كردي‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ اون‌ وقت‌ كارهاي‌ ديگه‌اش‌ هم‌. دفعة‌ دوم‌ هم‌ كه‌ آمد باز هم‌ حضرت‌ اسماعيل‌ نبود ولي‌ اون‌ دختر، احترام‌ كرد. پاهاي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را حتي‌ شست‌. و خيلي‌ مواظبت‌ كرد. حضرت‌ ابراهيم‌ نوشت‌ كه‌ و فرمود كه‌ نه‌ اين‌ پاشنة‌ در را خوب‌ نگه‌ دار. حالا بعد از مدتها حضرت‌ ابراهيم‌ دفعة‌ اول‌ كه‌ آمد همين‌ جريان‌ زن‌ بود. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ مدتها نبوده‌، آمده‌ حضرت‌ اسماعيل‌ را برداشته‌ و برده‌ براي‌ قربانگاه‌. يك‌ دفعه‌ خداي‌ تعالي‌ خدا مهربانه‌ و تق‌ الله‌ بضبح‌ عظيم‌. روايت‌ مختلف‌ دربارة‌ ضبح‌ عظيم‌. بعضي‌ها مي‌گيم‌ منظور حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و اسلام‌ است‌. يعني‌ اي‌ ابراهيم‌ تو فرزندت‌ را بكشي‌ اثر زياد نداره‌. اما ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در كربلا، وقتي‌ كه‌ يزيد ابن‌ معاويه‌ دستور داده‌ بود كه‌ آب‌ را بر خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ببندند. آب‌ را بستند در تمام‌ طول‌ مدتي‌ كه‌ از روز هفتم‌ محرم‌ تا روز عاشورا، حضرت‌ سيد الشهدا يك‌ كلمه‌ اظهار ناراحتي‌ مخصوصا در اعتراض‌ به‌ پروردگار نكرد. خيلي‌ عجيبه‌. روز عاشورا شد. در روايت‌ داره‌ كه‌

 

۲۰ ذی القعده ۱۴۱۶ قمری – ۲۱ فروردین ۱۳۷۵ شمسی – نكات‌ تربیتی‌ و اخلاقی‌

 نكات‌ تربیتی‌ و اخلاقی‌ 21/1/75

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر شهرا في‌ كتاب‌ الله‌.

 يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ سالكين‌ الي‌ الله‌، آنهايي‌ كه‌ قصد رسيدن‌ به‌ خدا را دارند و بايد حتما از صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كنند، به‌ مسئلة‌ زمان‌ بايد توجه‌ داشته‌ باشند. زمان‌ از شب‌ و روز، از ماه‌ و سال‌ تشكيل‌ ميشه‌. و به‌ مناسبت‌ همين‌ ماه‌ و سال‌ و روز و هفته‌، پروردگار متعال‌ براي‌ بندگانش‌ برنامه‌هايي‌ تنظيم‌ فرموده‌. كه‌ ما تا وقتي‌ در دنيا هستيم‌ ناگزيريم‌ از اينكه‌ طبق‌ برنامه‌هاي‌ الهي‌ حركت‌ كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌، فرموده‌ عدد ماهها در نزد خدا دوازده‌تاست‌. يعني‌ سال‌ از دوازده‌ ماه‌ تشكيل‌ ميشه‌. در اين‌ دوازده‌ ماه‌ چهار ماه‌ اون‌ ماههاي‌ پر احترامي‌ است‌. كه‌ يكي‌ از آن‌ ماههاي‌ پر احترام‌، ماه‌ ذيقعده‌ است‌. همين‌ ماهي‌ كه‌ الان‌ درش‌ هستيم‌. و بعد ماه‌ ذيحجه‌ و بعد هم‌ محرم‌ و ماه‌ چهارم‌ ماه‌ رجبه‌. اينها ماههاي‌ پر احترام‌ و پر اهميت‌ و كوشش‌ كنيد كه‌ در اين‌ ماهها به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. آن‌ كسي‌ ظالم‌ به‌ خودشه‌ كه‌ منافع‌ خودش‌ را از دست‌ بدهد و ضررهايي‌ براي‌ خودش‌ بوجود بياره‌. ظالمترين‌ مردم‌ اينچنين‌ شخصي‌ است‌. ظالمترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌. ظالمترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ قانون‌ پروردگار را زير پا بگذاره‌. خدايي‌ كه‌ آنقدر مهربان‌ است‌، كه‌ هيچ‌ گاه‌ از دستوراتي‌ كه‌ به‌ انسان‌ داده‌، منافع‌ خودش‌ را منظور نكرده‌. به‌ قول‌ ملاي‌ رومي‌ ميگه‌ كه‌ از قول‌ خداي‌ تعالي‌ من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌. بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌. خدا بشر را براي‌ اينكه‌ يك‌ نفعي‌ براي‌ او داشته‌ باشند وادار به‌ عبادت‌ نكرده‌. بلكه‌ هر دستوري‌ را كه‌ پروردگار به‌ بشر داده‌ است‌ صددرصد منافع‌ خود او را منظور كرده‌. بنابراين‌ اگر انسان‌ گناه‌ بكند، واجباتش‌ را ترك‌ بكند، در مرحلة‌ اول‌ ظلم‌ به‌ خودش‌ كرده‌. درست‌ است‌ كه‌ بي‌ اعتنائي‌ به‌ خدا كرده‌. درست‌ است‌ كه‌ اين‌ شخص‌ توهين‌ به‌ پروردگار كرده‌. اما ظلم‌ به‌ خودش‌ هم‌ كرده‌ است‌.

 در جريان‌ حضرت‌ يونس‌، وقتي‌ كه‌ در كشتي‌ نشست‌ و به‌ وظائف‌ دينيش‌ عمل‌ نمي‌كرد. يعني‌ وظائفي‌ را كه‌ پروردگار به‌ او محول‌ كرده‌ سستي‌ كرد. نه‌ اينكه‌ خداي‌ نكرده‌ پيغمبري‌ مثل‌ ما گناه‌ بكند. نه‌. خسته‌ شد بلكه‌ تبليغ‌ كرد و مردم‌ اعتنا نكردند، فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. فكر كرد كه‌ ما بهش‌ سخت‌ نمي‌گيريم‌. اذ ذهب‌ مغاضبا. وقتي‌ كه‌ با غضب‌ از ميان‌ مردم‌ بيرون‌ رفت‌. ولي‌ ما به‌ پيغمبران‌ سخت‌ مي‌گيريم‌. كساني‌ كه‌ مي‌خوان‌ با خدا رابطه‌ داشته‌ باشن‌، بايد خيلي‌ مواظب‌ اعمالشون‌ باشند. اين‌ شخص‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ فرمودند كار بد از همه‌ بده‌ اما از تو بدتره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو به‌ ما منتسبي‌. شماها خانمها در همين‌ وسط‌ من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بگم‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد، كارهايي‌ كه‌ شايد از ديگران‌ خوب‌ باشه‌ ولي‌ از شما خوب‌ نيست‌. حسنات‌ الابرار سيئات‌ المقربين‌. كارهاي‌ خوب‌ آدمهاي‌ نيك‌، آدمهاي‌ خوب‌، اين‌ گناه‌ افرادي‌ است‌ كه‌ به‌ خدا نزديكند. حسنات‌ افراد نيك‌، افراد خوب‌، گناه‌ كساني‌ است‌ كه‌ مقربند. اين‌ نمازي‌ را كه‌ شماها مي‌خونيد با تمام‌ توجه‌، اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ همينجور نماز بخونه‌، خدا از مقام‌ ولايت‌ خلعش‌ ميكنه‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ از علي‌ توقعي‌ ندارند كه‌ توي‌ نماز ولو يك‌ مورد حواسش‌ پرت‌ بشه‌. از پيغمبر توقع‌ دارند كه‌ مثل‌ حضرت‌ نوح‌ باشه‌. نهصد و پنجاه‌ سال‌ كه‌ و لم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. هر چه‌ من‌ اينها را دعوت‌ كردم‌ بسوي‌ تو خدايا، اينها فرار بيشتر كردند و چون‌ من‌ با اينها زياد صحبت‌ مي‌كردم‌، اينها بيشتر متنفر شدند. ولي‌ در عين‌ حال‌ صبر كرد. شماها هم‌ انشاء الله‌ بايد مقيد باشيد، بيشتر رعايت‌ كنيد. در مجالس‌، در محافلي‌ كه‌ ديگران‌ هستند كوشش‌ كنيد كه‌ به‌ تمام‌ معنا تقواي‌ خودتون‌ را نشان‌ بديد. ببينند كه‌ تقوا يعني‌ چه‌؟ يك‌ خانمي‌ اگر وارد خانة‌ ديگري‌ شد تقوا و ادب‌ معاشرت‌ و رفت‌ و آمد اين‌ است‌ كه‌ اگر طرف‌ با شما صميميتي‌ نداره‌ و معموليست‌، از خصوصيات‌ زندگي‌ او تحقيق‌ نكنيد. و لا تجسسوا. در زندگي‌ مردم‌ تجسس‌ نكنيد. اين‌ نكته‌ را بهتون‌ بگم‌. چون‌ اكثرا مخصوصا خانمهايي‌ كه‌ هنوز در مراحل‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ هستند و هنوز زبانشون‌ را كنترل‌ نكردند و متأسفانه‌ پر حرفي‌ و حرف‌ زدن‌ زياد شعارشون‌ هست‌. اينها حرف‌ زياد كه‌ حرف‌ خوبي‌ نميتونه‌ همه‌اش‌ باشه‌، لذا در فكر تجسس‌ در زندگي‌ مردم‌ و خرده‌ گرفتن‌ و تعيير باصطلاح‌ و بعد هم‌ رفتن‌ به‌ ديگران‌ گفتن‌ و بعنوان‌ غيبت‌ يا اسرار مردم‌ را پخش‌ كردن‌ و كوشش‌ بكنيد شماها تقواتون‌ را نشون‌ بديد. وقتي‌ وارد يك‌ محفلي‌ ميشيد كه‌ خانمها نشسته‌اند، كوشش‌ بكنيد كه‌ تا مي‌توانيد سكوت‌ و بعد هم‌ وقتي‌ كه‌ سخني‌ مي‌گوئيد سخن‌ حكمت‌آميز باشه‌.

 حضرت‌ يونس‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شد. از بين‌ مردم‌ آمد بيرون‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌ كه‌ بره‌ يك‌ گوشه‌اي‌ استراحت‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ او را در زنداني‌ پر رطوبت‌ و تاريك‌، از اين‌ ماهيهاي‌ بسيار بزرگي‌ كه‌ خلق‌ كرده‌ بود و جائي‌ براي‌ اين‌ بنده‌اش‌ و براي‌ تنبيه‌ بنده‌اش‌ تهيه‌ كرده‌ بود، او را قرار داد. فنادي‌ في‌ الظلمات‌. در آن‌ ظلمات‌ صدا زد كه‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا تو بدي‌ نكردي‌. سبحانك‌. تو به‌ من‌ بد نكردي‌. تو به‌ من‌ بي‌ توجهي‌ نكردي‌. تو به‌ من‌ ظلم‌ نكردي‌. ماها وقتي‌ كه‌ يك‌ كاري‌ ميشه‌، تمام‌ تقصير را مي‌اندازيم‌ گردن‌ ديگري‌. از اين‌ خانمها بپرسند چرا دير آمديد؟ يكي‌ ميگه‌ بخاطر اينكه‌ تاكسي‌ دير آورد، ترافيك‌ بود. خلاصه‌ نميگه‌ من‌ تنبلي‌ كردم‌. و حال‌ اينكه‌ وجدانش‌ هي‌ از داخل‌ قلبش‌ بهش‌ ميگه‌ كه‌ بگو من‌ تنبلي‌ كردم‌. بگو اهميت‌ به‌ جلسه‌ ندادم‌. بگو عادت‌ به‌ بي‌ نظمي‌ و عادت‌ به‌ بي‌ توجهي‌ به‌ همة‌ مسائل‌ داشتم‌. اما زبانش‌ يك‌ چيز ديگه‌اي‌ ميگه‌. شما يك‌ نفر را پيدا نميكنيد بگه‌ تقصير منه‌. در هر كاري‌. توي‌ دادگاه‌ بريد مي‌بينيد تمام‌ دعواها مال‌ اينكه‌ اون‌ كسي‌ كه‌ مقصر است‌ تقصير را به‌ گردنش‌ نمي‌گيرد خدا را مقصر مي‌دونيم‌. خدا توفيق‌ نداد. دوست‌ بد من‌ را منحرف‌ كرد. ما گاهي‌ گفتيم‌ كه‌ اكثرا اين‌ معتادها و اينها را كه‌ مي‌آرن‌ توي‌ تلويزيون‌ ميگن‌ رفيق‌ بد. اين‌ رفيق‌ بد را اگر دولت‌ بتونه‌ بگيره‌ و بياورتش‌ .كه‌ همة‌ گناهان‌ گردن‌ اونه‌ راحت‌ مي‌شه‌ و حال‌ اينكه‌ خود اين‌ آقا رفيق‌ بده‌ حضرت‌ يونس‌ در آن‌ زندان‌ تاريك‌ گفت‌ كه‌ سبحانك‌. هر وقت‌ شما هم‌ گفتيد سبحانك‌. گفتيد خدايا من‌ خودم‌ شب‌ پاي‌ تلويزيون‌ نشستم‌ نماز شبم‌ را از دست‌ دادم‌. خوابم‌ برد. من‌ تقصير داشتم‌. بگيد اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. من‌ خودم‌ بودم‌ كه‌ سعادت‌ را از دست‌ دادم‌. راه‌ و روش‌ صحيح‌ را از دست‌ دادم‌ و ظلم‌ به‌ خودم‌ كردم‌. تو به‌ من‌ ظلم‌ نكردي‌. اينطور باشيد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در اين‌ ماههايي‌ كه‌ حرمتش‌ خيلي‌ زياده‌، به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد. و لا تظلموا فيهن‌ بانفسكم‌. در اين‌ ماهها به‌ خودتون‌ ظلم‌ نكنيد لااقل‌. هيچوقت‌ نبايد انسان‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كنه‌.گاهي‌ ميشه‌ ظلم‌ به‌ خود انسان‌ خيلي‌ سخت‌تره‌ تا وقتهاي‌ ديگه‌. وقتها حساب‌ داره‌. مثلا فرض‌ كنيد شما از يك‌ مسئولي‌ از مسئولين‌ مملكتي‌ مثلا يك‌ ده‌ دقيقه‌ وقت‌ گرفتيد آنهم‌ با زحمت‌ زياد، بعد از يكي‌ دو ماه‌ دوندگي‌، ده‌ دقيقه‌ وقت‌ گرفتيد كه‌ او را ببينيد و مسئله‌اتون‌ را با او مطرح‌ كنيد. شما در هر وقتي‌ اگر وقتتون‌ را ضايع‌ بكنيد و بيهوده‌ صرف‌ بكنيد، آنقدر اهميت‌ نداره‌ كه‌ شما در اين‌ ده‌ دقيقه‌اي‌ كه‌ وقت‌ گرفتيد با او ملاقات‌ كنيد، وقتتون‌ را ضايع‌ كنيد. بلكه‌ وقتهاي‌ ديگر را فداي‌ اين‌ وقت‌ مي‌كنيد. مثلا نيم‌ ساعت‌ راه‌ تا آن‌ ملاقات‌ راه‌ هست‌. شما از دو ساعت‌ زودتر حركت‌ مي‌كنيد. ميگيد من‌ نيم‌ ساعت‌ پشت‌ در بنشينم‌ كه‌ وقت‌ و لحظة‌ ملاقاتمون‌ از بين‌ نره‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ من‌ دير برسم‌ بگن‌ آقا وقت‌ شما گذشت‌. در ماههاي‌ دورة‌ سال‌ هم‌ همينطوره‌. يك‌ ماههايي‌ است‌ كه‌ نبايد فرصت‌ را از دست‌ بدهيد. كه‌ يكي‌ از آن‌ ماهها همين‌ ماه‌ ذيقعدة‌ الحرامه‌. من‌ نمي‌خوام‌ در فضايل‌ ماهها براتون‌ زياد صحبت‌ بكنم‌. چون‌ شماها انشاءالله‌ اگر اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشيد، انفاسكم‌ تسبيح‌، نفسهايتون‌ تسبيحه‌، خوابتون‌ عبادته‌، وقتتون‌ را ضايع‌ نمي‌كنيد. اما يك‌ مطلبي‌ را مي‌خوام‌ بهتون‌ تذكر بدم‌. شما الان‌ داراي‌ مراحل‌ مختلفي‌ هستيد. بعضي‌ از شماها در مرحلة‌ يقظه‌ هستند. يقظه‌ يعني‌ در حال‌ بيدار شدن‌ از خواب‌. خيلي‌ هم‌ بايد رعايت‌ بشوند. بايد با محبت‌ باهاشون‌ برخورد بشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همانطوري‌ كه‌ از خواب‌ ملكي‌ و خواب‌ ظاهري‌ انسان‌ مي‌خواد نجات‌ پيدا كنه‌. نبايد فورا ازش‌ توقع‌ داشت‌ كه‌ چشمش‌ كه‌ باز شد از خواب‌ و بيدار شد، فورا بلند شه‌ بايسته‌ و سرحال‌ باشه‌. اگر چه‌ خطر را اگر احساس‌ بكنه‌ بايد اينطور بلند بشه‌. ولي‌ خوب‌ طبعا خطر را احساس‌ نمي‌كنند. مثلا اگر يك‌ شخصي‌ از خواب‌ بيدار بشه‌ ببينه‌ خانه‌ داره‌ آتيش‌ ميگيره‌ اين‌ ببينيد چقدر زود از خواب‌ بلند مي‌شه‌ و سر حال‌ هست‌ و فكرش‌ هم‌ بكار مي‌افته‌ ولي‌ اين‌ البته‌ حقيقت‌ هم‌ همينطوره‌. افرادي‌ كه‌ گناه‌ ميكنند، معصيت‌ ميكنند، اگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شدند و به‌ حالت‌ يقظه‌ آمدند اينها همينطوره‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ خانه‌ در اطرافشون‌ آتش‌ گرفته‌ بايد به‌ فكر علاج‌ بيفتهد. ولي‌ خوب‌ ما مسامحه‌ مي‌كنيم‌. ميگيم‌ حالا شايد آن‌ آتش‌ را نديده‌. از خواب‌ كه‌ مي‌خواد بيدار بشه‌، يك‌ مقداري‌ توي‌ رختخوابش‌ مينشينه‌. يك‌ مقداري‌ چشماش‌ را مي‌ماله‌.خوابش‌ اگر عميق‌ بوده‌ بخصوص‌ اكثرا خواب‌ عميقي‌ هستند، اين‌ حتي‌ يك‌ قدري‌ بايد اطراف‌ را نگاه‌ كنه‌ ببينه‌ كجا هست‌؟ بعضي‌ها اينطوريند. كه‌ در كجا هستند. بعد كم‌كم‌ بلند بشه‌ بره‌ دست‌ و صورتي‌ بشوره‌، وضويي‌ بگيره‌ تا به‌ حال‌ بيدار بتمام‌ معني‌ واقع‌ بشه‌. اكثر مردمي‌ كه‌ اينها اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ و دنيا و توجه‌ به‌ ماديات‌ و دور از خدا هستند، اينها وقتي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميشن‌، اگر صددرصد بيدار بشن‌ و كاملا اطراف‌ خودشون‌ را مشاهده‌ بكنند، ببينند چه‌ بدبختي‌ براي‌ خودشون‌ بوجود آوردند، تمام‌ منزلشون‌، فرزندانشون‌، فاميلشون‌ اينها دارند مي‌سوزند و اينهم‌ توي‌ اين‌ آتش‌ سرسام‌ آور قرار گرفته‌. اين‌ البته‌ زود از خواب‌ غفلت‌ پا ميشه‌. اما بعضي‌ها نه‌. حتي‌ نمي‌دونند كجا هستند. خوابشون‌ عميق‌ بوده‌. در عمق‌ فحشاء و منكرات‌ بودند. اين‌ شخص‌ وقتي‌ كه‌ از خواب‌ بلند ميشه‌، تازه‌ بيدار شده‌. من‌ دربارة‌ اينهايي‌ كه‌ اهل‌ يقظه‌ و بيداري‌ هستند دارم‌ حرف‌ مي‌زنم‌. تازه‌ بيدار شده‌. اين‌ شخص‌ نميدونه‌ كجاست‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود رحم‌ الله‌ عمرا عرف‌ من‌ قدر رحمه‌. خدا مهربانيش‌ را، رحمتش‌ را به‌ كسي‌ متوجه‌ كنه‌ كه‌ حدّ خودش‌ را ميدانه‌ و بدانه‌ كه‌ از كجا آمده‌ و در كجا هست‌ منظور اين‌ جمله‌ است‌. بدونيد در كجا هستيد. و به‌ كجا خواهد رفت‌. اين‌ شخص‌ يك‌ مقدار اطرافش‌ را نگاه‌ ميكنه‌. اي‌ كاش‌ اينهايي‌ كه‌  اهل‌ يقظه‌ هستند، يك‌ مقداري‌ اطرافشون‌ را نگاه‌ كنند ببينند كجا هستند. ما از ارتباطمون‌ با خدا برقرار نباشه‌، و خليفة‌ الله‌ نباشيم‌ و بندة‌ خدا نباشيم‌ اين‌ را بدونيد كه‌ اينها را اگر منها كنيم‌، مثل‌ اين‌ ميمونه‌ كه‌ در يك‌ مزبله‌اي‌ الدنيا جيفة‌ دنيا مزبله‌ است‌. زباله‌دان‌. و طالبها كلاب‌. كسي‌ هم‌ كه‌ با اين‌ مزبله‌ مشغوله‌، ديديد يك‌ زباله‌داني‌ توي‌ يك‌ كوچه‌ باشه‌، اين‌ تعبير امامه‌ و الاّ من‌ به‌ اين‌ تندي‌ شايد نمي‌گفتم‌ اگر در صراط‌ مستقيم‌ نبودم‌، اين‌ سگها ريختند دارند توي‌ اين‌ زباله‌دان‌ يك‌ تجسسي‌ مي‌كنند كه‌ يك‌ استخواني‌ گيرشون‌ بياد. اگر خدا منها بشه‌ از زندگي‌ ما، اگر حقيقت‌ منها بشه‌، اگر انسانيت‌ منها بشه‌ از زندگي‌ ما، ما در اين‌ زباله‌دان‌ دنيا، در اين‌ جيفة‌ دنيا سگهايي‌ هستيم‌ كه‌ به‌ استخواني‌ حالا اسمش‌ استخوان‌ نباشه‌، پول‌ باشه‌، درآمدهاي‌ ديگر حرام‌ و حلال‌ باشه‌، مال‌ مردم‌ باشه‌ هيچ‌ اينها سرمون‌ نشه‌ اينجوري‌ هستيم‌. بايد بيدار باشيم‌ از خواب‌ غفلت‌ برخيزيم‌. حالا بيدار شد اين‌ انسان‌. آنچه‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ الان‌ به‌ همة‌ شماها مخصوصا آنهائي‌ كه‌ مراحلشون‌ بالاست‌ بهشون‌ تذكر بدم‌ اينه‌ كه‌ خيلي‌ فشار روي‌ اينها نياريد. اعصابشون‌ خورد ميشه‌. چون‌ يك‌ كسي‌ كه‌ تازه‌ از خواب‌ پا شده‌، تازه‌ توي‌ رختخوابش‌ نشسته‌ نگاه‌ به‌ اطرافش‌ ميكنه‌ كه‌ ببينه‌ چه‌ هست‌، اين‌ شخص‌ را اگر زياد بهش‌ فشار بياري‌ كه‌ بلند شو پاشو كارهات‌ را انجام‌ بده‌ اين‌ فشار روي‌ اعصابش‌ مي‌آد. بايد درك‌ بكنه‌ حقيقت‌ را. ما خيلي‌ از افراد را مي‌بينيم‌ خوب‌ از حرفهاشون‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ بيدار شدند ولي‌ توي‌ رختخوابشون‌ نشستند. يك‌ قدري‌ با ملايمت‌ باهاشون‌ برخورد مي‌كنيم‌ اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ صد در صدر قبول‌ شدن‌ نه‌ آزمايشي‌ ببينيم‌ بيدار مي‌شويد يا نه‌.

 پدري‌ آمد فرزندش‌ را براي‌ نماز از خواب‌ بيدار كرد، مي‌گفت‌ مي‌رفتم‌ اطاق‌ خودم‌ اذان‌ و اقامه‌ را كه‌ براي‌ نماز صبح‌ مي‌خواندم‌ مي‌آمدم‌ مي‌ديدم‌ باز دو مرتبه‌ خوابيده‌. باز بيدارش‌ مي‌كردم‌ باز دو مرتبه‌ مي‌رفتم‌ بيرون‌، مي‌آمدم‌ باز مي‌ديديم‌ خوابيده‌. اكثرا اينطوري‌ هستند. خوابهايي‌ متناوبي‌ كه‌ براشون‌ بوجود مي‌آد، بايد انسان‌ توجه‌ داشته‌ باشه‌. افرادي‌ هستند در همين‌ مراحل‌ كمالات‌ مي‌آن‌ خيلي‌ هم‌ گرم‌، خيلي‌ هم‌ با توجه‌، باز وقتي‌ رفتند خونه‌ خوابشون‌ ميبره‌، باز وقتي‌ با رفيقشون‌ برخورد كردند، خوابشون‌ ميبره‌. با يك‌ لالائي‌ كوچك‌، يك‌ آرامش‌ كوچك‌ خوابشون‌ ميبره‌. بايد همش‌ روي‌ سرشون‌ سر و صدا كرد اينها به‌ درد پيشرفت‌ هم‌ نمي‌خورند. يعني‌ شما اگر خواستيد يك‌ مسافرتي‌ برويد، ديديد يك‌ نفر چرتي‌ هست‌، همه‌ جا ممكنه‌ به‌ خواب‌ بره‌. توي‌ راه‌ اسباب‌ دردسر ميشه‌ براتون‌. بالاخره‌ يك‌ جائي‌ از ماشين‌ پياده‌ ميشيد كه‌ دو تا چائي‌ بخوريد و سوار شيد، او رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ خوابيده‌ و فراموش‌ هم‌ شده‌ و ساك‌ و زندگيش‌ هم‌ در دست‌ شما مانده‌ نمي‌دونيد از كجا پيداش‌ كنيد. اينها را با خودتون‌ همراه‌ نكنيد. مگر خوب‌ مطمئن‌ بشيد كه‌ اين‌ طوري‌ بيدار شده‌ كه‌ هيچي‌ خوابش‌ نميكنه‌. بعضي‌ها هستند كه‌ يك‌ لالائي‌ مختصر، اينها را خواب‌ ميكنه‌. اكثر اين‌ تماسهايي‌ كه‌ افراد با تقوي‌ حتي‌ با مردم‌ دور از خدا ميگيرند، اونها براشون‌ لالائي‌ ميگن‌ و اينها مي‌خوابند. يك‌ عدة‌ شما در حال‌ يقظه‌ هستيد. ما باهاتون‌ مدارا مي‌كنيم‌. خيلي‌ مطالب‌ تندي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ روي‌ سخنمون‌ با شماها نيست‌ تا انشاء الله‌ صددرصد از خواب‌ بيدار بشيد. هر وقت‌ از توي‌ رختخواب‌ بيرون‌ آمديد، از اطاق‌ گرمتون‌ بيرون‌ آمديد. رفتيد وضو گرفتيد. صورتتون‌ را شستيد. صبحانه‌اتون‌ را هم‌ خورديد، آنوقت‌ مي‌فهميم‌ تازه‌ بيداريد. هر وقت‌ شماها مسامحه‌ها را كنار گذاشتيد، معصيتهايي‌ كه‌ تاحالا مي‌كرديد كنار گذاشتيد، از آن‌ خانة‌ پر از گناه‌ از نظر روحي‌ بيرون‌ آمديد، هر وقت‌ كه‌ يك‌ وضو گرفتيد با آب‌ حيات‌ ولايت‌، و زير نظر ائمة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشغول‌ كار شديد، صددرصد باصطلاح‌ عجيب‌ و سرحال‌، آنجا خوب‌ شروع‌ ميشه‌ برنامه‌هاتون‌. و الاّ الان‌ براي‌ اينكه‌ اعصابتون‌ خورد نشه‌، خيلي‌ فشار نياد ما زياد دربارة‌ شماها عرايضي‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ نمي‌گم‌.

 اما واي‌ به‌ حال‌ كسي‌ كه‌ اين‌ شخص‌ ديگه‌ بيدار شده‌ و آمده‌ توي‌ برنامه‌ قرار گرفته‌. و گاهي‌ هم‌ چرت‌ ميزنه‌. اين‌ ديگه‌ هيچ‌ ازش‌ توقع‌ چرت‌ زدن‌ نيست‌. افرادي‌ كه‌ توبه‌ كردند، از گناه‌ اين‌ را بدونند غير از كساني‌ هستند كه‌ قبل‌ از يقظه‌ و يا در حال‌ يقظه‌ گناه‌ مي‌كنند. يك‌ دونه‌ گناه‌ انسان‌ را آنچنان‌ ممكنه‌ ساقط‌ كنه‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نتوانند دو مرتبه‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشند. خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ يونس‌ وقتي‌ كه‌ گناهي‌ هم‌ نكرد حضرت‌ يونس‌، ميگه‌ فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. فكر مي‌كرد كه‌ خدا برش‌ سخت‌ نميگيره‌. خوب‌ خسته‌ شدم‌. حالا مردم‌ اين‌ وسط‌ مردند، مي‌خواستند زودتر گوش‌ كنند به‌ حرفهاي‌ ما. وظيفة‌ من‌ تبليغ‌ بود، تبليغم‌ را انجام‌ دادم‌. در اواخر عمر پيغمبر اكرم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بيست‌ و سه‌ سال‌ تبليغ‌ كرده‌ جبرئيل‌ مي‌آد ناقة‌ پيغمبر را ميگيره‌ و ميگه‌ ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغ‌ رسالتك‌. اگر اين‌ كارت‌ را، رحمت‌ آخري‌ را نكني‌ همة‌ زحماتت‌، تبليغاتت‌ از بين‌ ميره‌، بيفايده‌ ميشه‌. خدا قبول‌ نميكنه‌. ببينيد مهمه‌ مسئلة‌ تبليغ‌ و ايشان‌ سستي‌ يك‌ ذره‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در قرآن‌ كه‌ اگر نبود كه‌ تسبيح‌ گفت‌، گناه‌ را به‌ گردن‌ خودش‌ پذيرفت‌ و تنبيه‌ شد. شما مي‌گيد چه‌ فرق‌ ميكنه‌ خدا گناه‌ مرا به‌ گردن‌ بگيره‌ يا من‌ به‌ گردن‌ بگيرم‌. مگر خدا ميخواد مثلا نستجير بالله‌ با ما مثلا لج‌ و لجبازي‌ بكنه‌. ميگيم‌ نه‌. اگر تو گناهت‌ را به‌ گردن‌ نگيري‌ دو مرتبه‌ هم‌ ميكني‌ و تربيت‌ نميشي‌. شما بچه‌ را ممكنه‌ كتكش‌ بزنيد، بهش‌ بگيد كه‌ اين‌ كار را تو كردي‌. اين‌ ميگه‌ من‌ كردم‌ كار بدي‌ نيست‌. مي‌خواي‌ بفهموني‌ بهش‌ كه‌ كار بديه‌. چرا مي‌خواي‌ بفهمونيش‌ كه‌ كار بديه‌؟ براي‌ اينكه‌ ديگه‌ نكنه‌. براي‌ اينكه‌ تربيت‌ بشه‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌خواد او را تربيتش‌ كنه‌. مي‌فرمايد اگر اين‌ تسبيح‌ نمي‌كرد و تربيت‌ نميشد، اين‌ به‌ درد جامعه‌ ديگه‌ نمي‌خورد اين‌ شخص‌ يعني‌ حضرت‌ يونس‌. پس‌ بايد تنبيه‌ بشه‌. سخت‌ هم‌ تنبيه‌ بشه‌. مي‌فرمايد اگر اين‌ گناهش‌ را به‌ گردن‌ نمي‌گرفت‌ و خودش‌ درك‌ نمي‌كرد كه‌ بد كرده‌، و لبس‌ في‌ بطنه‌ يعني‌ در آن‌ زندان‌ تا روز قيامت‌ مي‌ماند. يك‌ حبس‌ ابدي‌ اينطوري‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ از شماها هي‌ نياييد بگيد من‌ مرحلة‌ يقظه‌ام‌ طول‌ كشيده‌. خوب‌ طول‌ كشيده‌ باشه‌. چه‌ بهتر. براي‌ تو بهتر. مي‌خواي‌ برگردي‌ راحت‌ بر مي‌گردي‌. اما اگر توبه‌ كردي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ يعني‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. ديگه‌ هيچوقت‌ به‌ آن‌ بديها برنخواهي‌ گشت‌. يعني‌ تو آدم‌ ديگه‌اي‌ شدي‌. تولد جديدي‌ داري‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ نبايد خطا بكني‌، اشتباه‌ بكني‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ كرديد، من‌ به‌ آنهائي‌ كه‌ در حال‌ يقظه‌ هستند ميگم‌ و به‌ آنهائي‌ كه‌ در مرحلة‌ توبه‌ هستند دارم‌ ميگم‌ و به‌ همه‌ دارم‌ ميگم‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ بعد از اين‌ كردي‌، اين‌ را بدون‌ تو ديگه‌ معلوم‌ نيست‌ قبول‌ بشي‌. ان‌ الذين‌ كفروا ثم‌ آمنوا ثم‌ كفروا كه‌ يك‌ چند دفعه‌ رفت‌ و آمد كنيد. خدا كه‌ مسخرة‌ تو نيست‌. يك‌ كسي‌ را پيغمبر اكرم‌ ديد، دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ داره‌ كه‌ اين‌ هي‌ گناه‌ ميكنه‌ هي‌ ميگه‌ استغفر الله‌ ربي‌ و اتوب‌ اليه‌. حضرت‌ فرمود سكلتك‌ امك‌. تو بميري‌ با اين‌ توبه‌ات‌. مادرت‌ به‌ عزات‌ بنشينه‌. تو خدا را مسخره‌ كردي‌. تو همان‌ گناهها را بكني‌ بهتره‌ كه‌ بياي‌ استغفار كني‌. مثل‌ اينكه‌ بچة‌ شما بياد به‌ شما بگه‌ كه‌ يك‌ كار بدي‌ كرده‌ باشه‌ بگه‌ ببخشيد. همانجا باز بره‌ همون‌ كار بد را بكنه‌. باز بگه‌ ببخشيد، باز بكنه‌. دفعة‌ سوم‌ ميگيد بچه‌ مرا مسخره‌ كردي‌؟ اينجوريم‌ ما. توبه‌ كرديد ديگه‌ نبايد دور گناه‌، فكر گناه‌ حتي‌. البته‌ فكر گناه‌ را ما از شما توقع‌ نداريم‌، از آنهايي‌ كه‌ فقط‌ در مرحلة‌ توبه‌ هستند. ولي‌ نبايد گناه‌ بكنيد. گناه‌ هم‌ فكر نكن‌ آنچه‌ كه‌ شما تشخيص‌ دادي‌ گناهه‌، گناهه‌. آنچه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تشخيص‌ داده‌ گناهه‌، گناه‌. ما خيلي‌ از كارهامون‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ گناه‌ نيست‌. خيلي‌ از خوبهاي‌ خوبمون‌ هم‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ گناهه‌، بده‌. كارهايي‌ را كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ ما اجازه‌ داده‌ بايد ما همانطوري‌ كه‌ خدا اجازه‌ داده‌ انجام‌ بديم‌ و هر چه‌ را هم‌ كه‌ نهيمون‌ كرده‌ بايد منتهي‌ بشيم‌. ما آتاكم‌ الرسول‌ فخذوه‌ و ما نهاكم‌ عنه‌. فانتهوا. هر چه‌ را كه‌ پيغمبر به‌ شما گفته‌ بكنيد و آورده‌ براي‌ شما بگيريد و انجام‌ بديد و هر چه‌ را كه‌ نهيتون‌ كرده‌ بايد منتهي‌ بشيد. سليقة‌ شما به‌ درد خدا و اسلام‌ نميخوره‌. گناه‌ را بايد آنها تشخيص‌ بدهند. كلي‌ ما بايد با بعضي‌ها بحث‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ غيبت‌ را نگو. ميگه‌ اين‌ صفتشه‌، ميگه‌ من‌ جلوي‌ رويش‌ هم‌ ميگم‌. بحث‌ ميكنه‌ با انسان‌. تو اگر صفتش‌ نبود مي‌گفتي‌، تهمت‌ بود. اگر جلوي‌ رويش‌ ميگي‌ خيلي‌ آدم‌ بدتري‌ هستي‌. چون‌ بي‌ حيا هم‌ هستي‌. بعلاوة‌ غيبت‌ كن‌، بي‌ حيا هم‌ هستي‌. انسان‌ بايد در مقابل‌ مؤمن‌، در مقابل‌ مسلمان‌ حيا داشته‌ باشه‌. خوب‌. گناه‌ نمي‌دونيم‌ غيبت‌ را مثلا. از باب‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. ولي‌ سر سفرة‌ هفت‌ سين‌ نشستن‌ را واجب‌ مي‌دونيم‌. لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ انسان‌ را تعيين‌ ميكنه‌، اين‌ را يقيني‌ مي‌دونيم‌. شما اگر توي‌ تمام‌ اين‌ كتابها مراجعه‌ كنيد، گفتند لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ دورة‌ سال‌ شما را تعيين‌ ميكنه‌، يك‌ جا، يك‌ آدم‌ خيلي‌ ضعيفي‌ هم‌ اين‌ حرف‌ را گفته‌ باشه‌. ما هر چه‌ بگيد جايزه‌ بهتون‌ مي‌ديم‌. اما شب‌ قدر را خدا در قرآن‌ گفته‌ كه‌ سرنوشت‌ سازه‌. ما همين‌ امسال‌، در مشهد اين‌ حرف‌ را زدم‌. گفتم‌ كه‌ شب‌ قدر آقايون‌ بيشتر مردم‌ كنار  حرم‌ حضرت‌ رضا بودند يا موقع‌ تحويل‌ سال‌؟ ببينيد چقدر انحراف‌ ما داريم‌؟ چقدر ما دوريم‌ از اسلام‌ و قرآن‌.

 همة‌ خاندان‌ عصمت‌ و ائمة‌ اطهار و قرآن‌ گفتند كه‌ گناه‌ نحسه‌. ما ميگيم‌ گناه‌ نحس‌ نيست‌ سيزده‌ نحسه‌. چرا بخاطر اينكه‌ اروپائيها ميگن‌ سيزده‌ نحسه‌. سيزده‌ نفري‌ دور يك‌ سفره‌ نمي‌نشينند. حالا اين‌ را ميگم‌ شما هم‌ نگيد بعد بشماريد دور سفرتون‌ ببينيد چند نفرند؟ سيزده‌ نفريد يك‌ نفره‌ را بريد از بيرون‌ بياريد استخدام‌ كنيد كه‌ چهارده‌ نفر بشيد. چون‌ ممكنه‌ بعضي‌ از حرفها بعنوان‌ مذمت‌ هم‌ كه‌ هست‌ تعليمي‌ بشه‌ براي‌ شما. شما انشاء الله‌ با قاطعيت‌ با تمام‌ معنا بهتون‌ ميگم‌ يكي‌ از اين‌ موارد را داشته‌ باشيد، ما قبولتون‌ كنيم‌، خدا قبولتون‌ نميكنه‌. اين‌ را بدونيد. اگر دلتون‌ بگه‌ كه‌ سيزده‌ نحسه‌، دلتون‌ بگه‌ به‌ زبان‌ هم‌ نياريد، خدا نمي‌پذيرد. اگر در دلتون‌ هم‌ بگيد كه‌ شب‌ قدر حالا معلوم‌ نيست‌ ولي‌ لحظة‌ تحويل‌ سال‌ سرنوشت‌ سازه‌، اگر آن‌ جهتش‌ هم‌ يعني‌ شب‌ قدر را هم‌ بگيد، مسلمان‌ نيستيد، كافريد. ما چرا بايد اينقدر انحراف‌ داشته‌ باشيم‌. از نظر ما نبايد گناهها و معصيتها مطرح‌ باشه‌. ما چون‌ آنقدر عقلمون‌ نميرسه‌. گناه‌ چيه‌، معصيت‌ چيه‌؟ بلكه‌ عقلمون‌ ميرسه‌ نميخوايم‌ طبق‌ دستور عقلمون‌ عمل‌ بكنيم‌. مي‌خوايم‌ طبق‌ دستور من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ اين‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ همين‌ مراسم‌ عيد را. ديد و بادزيدها را من‌ اشكال‌ نمي‌كنم‌. تبريك‌ سال‌ نو را اشكال‌ نمي‌كنم‌. بهمتون‌ هم‌ من‌ الان‌ تبريك‌ ميگم‌ تبريك‌ سال‌ نو را ميگم‌ ولي‌ چيزهايي‌ كه‌ عقلتون‌ ميگه‌ اينها درست‌ نيست‌. عقل‌. عقلتون‌ ميگه‌. من‌ در مشهد بودم‌ گفتند اگر مي‌خواي‌ نحسي‌ سيزدة‌ نوروز دامنگيرتون‌ نشه‌( قطع‌ صداي‌ نوار)

 يك‌ موضوع‌ نمي‌خوام‌ زياد بحث‌ كنم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ عدد ماهها در نزد خدا دوازده‌ تا است‌. ماههاي‌ شمسي‌ هم‌ هيچ‌ توجه‌ نداره‌ خدا. دين‌ قيم‌ را ماههاي‌ قمري‌ ميدونه‌ كه‌ بحث‌ علمي‌ داره‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ روز جمعه‌ جلسة‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ هست‌، اين‌ مطالب‌ مربوط‌ به‌ آن‌ روزه‌. ما اينجا فقط‌ جنبه‌هاي‌ تعليمي‌ و تربیتی‌ را بايد بيان‌ كنيم‌. ولي‌ ماه‌ ذيقعده‌ از آن‌ ماههاست‌. تقريبا نزديك‌ بيست‌ روزش‌ هم‌ گذشته‌. خيلي‌ اهميت‌ بديد. يعني‌ مثل‌ آن‌ لحظه‌اي‌ است‌ كه‌ ده‌ دقيقه‌ وقت‌ از يك‌ مسئولي‌ گرفتيد، نبايد از دست‌ بدهيد. و شماها الحمد لله‌ آن‌ اندازه‌اي‌ كه‌ از اكثرتون‌ شناخت‌ دارم‌، در مكتب‌ تزكية‌ نفس‌ الحمد لله‌ موفق‌ هستيد در تمام‌ دورة‌ سال‌.

 خيلي‌ امسال‌ خوشحال‌ شدم‌ كه‌ شاگردان‌ مكتب‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ كه‌ آنهائي‌ كه‌ من‌ مي‌شناسم‌ شماها هستيد، خيلي‌ در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرديد در ايام‌ نوروز و تحويل‌ سال‌ و امثال‌ اينها. خيلي‌ آن‌ مقداري‌ كه‌ خبر به‌ من‌ رسيده‌، با سالهاي‌ قبل‌ فرق‌ داشتيد. اما باز هم‌ بايد خيلي‌ بيشتر دقت‌ كنيد. من‌ گفتم‌ و ميگم‌ و به‌ همه‌ جا اعلام‌ مي‌كنم‌ كه‌ بحمد الله‌ مكتب‌ تربیتی‌ امام‌ زمان‌ شاگرداني‌ تربيت‌ كرده‌(قطع‌ صداي‌ نوار)، خادم‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ گناه‌ نميكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌. اما واجبات‌ را بايد صحيح‌ انجام‌ بديد. متأسفانه‌ از نظر احكام‌ يك‌ مقداري‌ ضعيفيد. از نظر قرائت‌ نمازتون‌ و كيفيت‌ عبادتتون‌، عباداتتون‌ ضعيفيد. من‌ تعيين‌ مي‌كنم‌ انشاء الله‌ تا هفتة‌ آينده‌ يك‌ هفت‌ هشت‌ نفري‌ كه‌ امتحانشون‌ ميكنيم‌، اينها را وادارشون‌ ميكنيم‌ انشاء الله‌ جلساتي‌ براي‌ ده‌ نفر ده‌ نفر ترتيب‌ بدهند و احكام‌ و نمازشون‌، عباداتشون‌ را اينها به‌ آنها تعليم‌ بدهند و بايد انشاء الله‌ شما از همه‌ جهت‌ وارسته‌ باشيد و درست‌ حركت‌ كنيد. من‌ اين‌ را انشاء الله‌ تا هفتة‌ آينده‌ براتون‌ تعيين‌ ميكنم‌ و معرفي‌ ميكنم‌. احكام‌ را خوب‌ بايد بلد باشيد.

 مسئلة‌ دومي‌ كه‌ شايد اهميت‌ بهش‌ نديد، عده‌اي‌ كه‌ الحمد لله‌ خوب‌ تربيت‌ شدند، اهميت‌ مي‌دهند ولي‌ ممكنه‌ بعضي‌ اهميت‌ ندهند. مسئلة‌ مال‌ حرامه‌. و مال‌ شبهه‌ناكه‌. خيلي‌ مؤثره‌ در زندگي‌ انسان‌. من‌ تحقيق‌ كردم‌ اينهائي‌ كه‌ گرفتارند، يك‌ گرفتاريهاي‌ ناخودآگاهي‌ براشون‌ پبيش‌ مي‌آد. و الاّ خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ دوست‌ نداره‌ بندگانش‌ كوچكترين‌ گرفتاري‌ داشته‌ اشند. اينهايي‌ كه‌ مي‌بينند ناخودآگاه‌ يك‌ گرفتاري‌ پيش‌ مي‌آد، خودشون‌ هم‌ نمي‌خوان‌، كاري‌ هم‌ بصورت‌ ظاهر نكردند كه‌ اين‌ گرفتاري‌ براشون‌ پيش‌ بياد اين‌ از كجاست‌؟ اين‌ را من‌ تحقيق‌ كردم‌. يعني‌ تجربه‌ دارم‌ از اول‌ جواني‌ توي‌ اين‌ برنامه‌ها بودم‌ و مكرر تجربه‌ كردم‌. اكثرا اگر نگم‌ تمامش‌، مربوطه‌ به‌ سه‌ چيزه‌. مربوطه‌ به‌ سه‌ چيز. يعني‌ يكي‌ از سه‌ چيز. يا يك‌ گناهي‌ را عادت‌ كرده‌ ميكنه‌. اين‌ گناه‌ كم‌كم‌ براش‌ عادي‌ شده‌. ديديد مردها مثلا يك‌ گناهي‌ كه‌ عادت‌ شده‌ براي‌ خيلي‌ها و خيال‌ هم‌ نمي‌كنند گناه‌ باشه‌ مثلا ريش‌ تراشيدنه‌. حالا اين‌ دائما تراشيده‌ و فكر هم‌ نميكنه‌ اين‌ گناه‌ باشه‌. اينجور چيزي‌ توي‌ زندگيش‌ هست‌ و اين‌ را گرفتارش‌ ميكنه‌. و البته‌ اگر خدا دوستش‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ را بدونيد. به‌ هر كسي‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ توجه‌ نميكنه‌، هر كسي‌ را نمي‌خواد تنبيهش‌ كنه‌، شما يك‌ بچة‌ بدي‌ توي‌ كوچه‌ داره‌ عبور ميكنه‌، هيچ‌ ارتباطي‌ به‌ شما نداره‌، داره‌ فحش‌ ميده‌، شما اعتنا بهش‌ نمي‌كنيد. روتون‌ را بر مي‌گردونيد. اما اگر بچة‌ شما كه‌ نزديك‌ شما، يكي‌ از آن‌ فحشها را بده‌ توي‌ دهنش‌ فلفل‌ مي‌ريزيد. چرا اين‌ كار، اين‌ فحش‌ يعني‌ چي‌؟ خداي‌ تعالي‌ عده‌اي‌ را دوستشون‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ توي‌ زندان‌ افتاده‌ بود. دو نفر باهاش‌ هم‌ زنداني‌ بودند، هم‌ سلول‌ بودند. اينها وقتي‌ مي‌خواستند آزاد بشن‌، آمدند به‌ يوسف‌ گفتند ما داريم‌ ميريم‌. يكيشون‌ حالا مفصله‌ جريانش‌، يكيشون‌ بنا بود بره‌ وزير بشه‌. خيلي‌ مقرب‌ به‌ عزيز مصر باشه‌. حضرت‌ يوسف‌ گفت‌ كه‌ تو كه‌ رفتي‌ آنجا بهش‌ بگو كه‌ من‌ اينجا فراموش‌ شدم‌. هفت‌ ساله‌ من‌ توي‌ اين‌ زندان‌، كسي‌ نيامده‌ بهم‌ بگه‌، محاكمه‌ام‌ كنه‌، حرف‌ بزنه‌، بگه‌ تو چرا اينجا هستي‌. اذكرني‌ عند ربك‌. با اين‌ كلمه‌. اين‌ زنداني‌ از اطاق‌ رفت‌ بيرون‌، از سلول‌ رفت‌ بيرون‌. جبرئيل‌ وارد شد. ماها اگر باشيم‌ ميگيم‌ انسان‌ بايد يك‌ سرفه‌اي‌ هم‌ بكنه‌، حرفي‌ هم‌ بزنه‌. اين‌ كار براي‌ ماها ثواب‌ هم‌ هست‌ حتي‌. اما براي‌ حضرت‌ يوسف‌ جبرئيل‌ آمد. تو را از دست‌ براردهات‌ كي‌ نجاتت‌ داد؟ خدا. از توي‌ چاه‌ كي‌ نجاتت‌ داد؟ خدا. از دست‌ خانمهايي‌ كه‌ مي‌خواستند آنقدر اذيتت‌ كنند كي‌ نجات‌ داد؟ خدا. خوب‌ تو حالا چرا يادت‌ رفت‌ از خدا. هفت‌ سال‌ بايد توي‌ زندان‌ براي‌ همين‌ يك‌ لحظه‌ يادت‌ رتفه‌ از خدا بماني‌. آخه‌ چرا؟ براي‌ يك‌ لحظه‌ اشتباه‌ هفت‌ سال‌. بعله‌ مي‌خوان‌ تربيتش‌ كنند. اين‌ را مي‌خوان‌ پيغمبرش‌ كنند. اين‌ مي‌خواد رهبر مردم‌ بشه‌. اگر مسامحه‌ بشه‌ در اينجهت‌، مسلما فردا او هم‌ براي‌ گناهان‌ ديگه‌، براي‌ بي‌ توجهي‌هاي‌ به‌ خدا مسامحه‌ ميكنه‌.

 شماها را هم‌ خدا دوست‌ داره‌. اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ را اهميت‌ نديد، عادت‌ كرديد بهش‌ خداي‌ نكرده‌. حالا چه‌ اشكال‌ داره‌ من‌ با برادر شوهرم‌ يك‌ خورده‌اي‌ با روي‌ بازتري‌، با موي‌ بيرون‌ افتاده‌تري‌، با محبت‌ بيشتري‌، برادر شوهرتون‌ هم‌ يك‌ آدم‌ مريضيه‌، خوب‌ باهاش‌ صحبت‌ كنم‌. عادت‌ هم‌ كرديد. اين‌ بچه‌ اصلا توي‌ خونة‌ خودمون‌ بزرگ‌ شده‌. اگر خدا دوستت‌ داشته‌ باشه‌، تنبيهت‌ ميكنه‌، گرفتارت‌ ميكنه‌. اين‌ يك‌. آن‌ اندازه‌اي‌ كه‌ حلاله‌ از بدن‌ زن‌ مرد نامحرم‌ ولو برادر شوهر انسان‌ بشه‌، ولو بچه‌اي‌ باشه‌ كه‌ توي‌ خونة‌ خودتون‌ بزرگ‌ شده‌ و حالا مكلف‌ شده‌، گردي‌ صورت‌ و تا مچ‌ دست‌. اگر بيشتر نشون‌ دادي‌، ولو اينكه‌ او مريض‌ هم‌ نباشه‌، گناه‌ كردي‌. اگر كه‌ مريضه‌، صورتت‌ را هم‌ نبايد ببينه‌. چون‌ ميبيني‌ با يك‌ چشم‌ خائنانه‌اي‌ بصورتت‌ داره‌ نگاه‌ ميكنه‌، تو بهتر مي‌فهمي‌. اين‌ گناهان‌ عادي‌ شده‌ باشه‌ براي‌ شماها. شما اين‌ را بدونيد. اگر خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌. و الاّ نه‌. بچة‌ توي‌ كوچه‌ هر كار مي‌خواد بكنه‌، خدا ولش‌ كرده‌، واش‌ گذاشته‌. اگر دوستت‌ داشته‌ باشه‌، تنبيهت‌ ميكنه‌. اين‌ يك‌.

 دوم‌ انسان‌ اگر در زندگيش‌ مال‌ حرامي‌ وارد شده‌ باشه‌. اهميت‌ نداده‌ باشه‌. يك‌ مال‌ حرامي‌ حالا مثالهاي‌ زيادي‌ داره‌. يك‌ مدتي‌ انسان‌ يك‌ پولي‌ داشته‌ ربا گرفته‌ و اين‌ همينجور هست‌ توي‌ زندگي‌ انسان‌. اگر خدا دوستت‌ داشته‌ باشه‌ و بخواد نجاتت‌ بده‌ و روز قيامت‌ بخواد راحتت‌ بكنه‌ و جزء مخلصين‌ باشي‌ اينجا اينقدر فشارت‌ ميده‌ تا اين‌ مال‌ حرام‌ را از توي‌ اموالت‌ بيرون‌ بريزي‌. حالا فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. خانمهايي‌ كه‌ درآمدي‌ دارند، كارمندند، چون‌ تمام‌ مخارجشون‌ با شوهرشون‌ هست‌ و مسكن‌ بايد شوهر بده‌، لباس‌ را بايد شوهر بده‌، و خوراك‌ را بايد شوهر بده‌، هر چي‌ كه‌ اضافه‌ داشته‌ باشند، بايد در اول‌ سالشون‌ حساب‌ بكنند و اگر اهميت‌ ندادند، حساب‌ سال‌ نداشتند اينها بدانند كه‌ باصطلاح‌ مورد لطف‌ پروردگار اگر باشند خداي‌ تعالي‌ اينها را در فشار قرار ميده‌. يا مثلا ربا خورده‌ باشه‌، يا رشوه‌ گرفته‌ باشد، يا دزدي‌ كرده‌ باشند، منتهي‌ الان‌ رد مظالم‌ نميدن‌، حق‌ الناس‌ را نميدن‌. اينها. اين‌ دو تا.

 سوم‌ يك‌ نفري‌ از كلام‌ شما، از حركات‌ شما، و يا كه‌ متأسفانه‌ و يا از كلامتون‌ يا از حركاتتون‌ يا از مثلا اعمالتون‌ مظلوم‌ باشه‌ و محزون‌ شده‌ باشه‌. اين‌ تا وقتي‌ كه‌ اون‌ حزن‌ داره‌، نكبت‌ در زندگيتون‌ هست‌. اين‌ را بدونيد. يك‌ كلمه‌ گفتيد اين‌ به‌ دلش‌ آمده‌. يك‌ سخن‌ گفتيد كه‌ بهش‌ برخورده‌. خوب‌ ميگه‌ بهش‌ برنخوره‌. او اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌. بهش‌ برخورده‌ ولي‌ بندة‌ خدا و مخلوق‌ خدا هست‌. حتي‌ بعضي‌ها ميگن‌ در حيوانات‌ هم‌ همينطوره‌. حالا حيوانات‌ را خدا براي‌ انسان‌ خلق‌ كرده‌ ولي‌ رفتي‌ يك‌ مثلا خانة‌ دوستت‌ در اين‌ ديد و بازديدها. يك‌ كلمه‌اي‌ گفتي‌ كه‌ اين‌ هميشه‌ توي‌ ذهنش‌ هست‌ كه‌ فلاني‌ مثلا ما را پست‌ ميدونه‌، فلاني‌ ما را فقير ميدونه‌. اين‌ كلام‌ در او اثر كرد كه‌ كلام‌ باصطلاح‌ نيش‌ زننده‌، يعني‌ بعضيها ميگن‌ نيش‌ زدي‌، اين‌ تعيير در عبارات‌ روايات‌ هست‌، اينها اين‌ گاهي‌ ناراحتيش‌ بيشتر از زخم‌ بدنه‌. ميگه‌ يك‌ شيري‌ آمد با يك‌ كسي‌ رفيق‌ شده‌ بود البته‌ در جامع‌ التمثيل‌ اين‌ قصه‌ را نوشتند. شيري‌ با يك‌ فردي‌ رفيق‌ شده‌ بود. يك‌ روز اين‌ فرد پهلوي‌ شير، نزديك‌ به‌ شير بود، ديد دهن‌ شير خيلي‌ بود ميده‌. گفت‌ برو آنطرف‌ چقدر دهنت‌ بود ميده‌. شير يك‌ شمشيري‌ اين‌ مرده‌ داشت‌. گفت‌ با اين‌ شمشير اين‌ دست‌ من‌ را يك‌ تكه‌اش‌ را ببر. گفت‌ نه‌ با هم‌ رفيقيم‌. گفت‌ اگر نبري‌ من‌ تو را مي‌درم‌. اينهم‌ مجبور شد بريد و شيره‌ رفت‌ جدا شد. بعد از مدتي‌، مثلا يكسال‌ برگشت‌ پيش‌ اين‌ گفت‌ اين‌ زخمي‌ كه‌ به‌ دست‌ من‌ وارد كردي‌، اين‌ جاش‌ تموم‌ شد، از بين‌ رفت‌. اما آن‌ حرفي‌ كه‌ به‌ من‌ زدي‌ هنوز در دلم‌ هست‌. جراحات‌ السنانه‌ له‌ التيامه‌ و ما يلتام‌ جراحات‌ اللسان‌. جراحات‌ سنان‌ يعني‌ نيزه‌ها اينها التيام‌ پيدا ميكنه‌. اما ولا يلتام‌ ما جرح‌ اللسان‌. اگر با زبانتون‌ نيش‌ زديد، بعضيها اخلاق‌ بسيار بدي‌ دارند. تا مي‌نشينند يك‌ كلماتي‌ رديف‌ كردند بگن‌ كه‌ طرف‌ را متأثر كنند، ناراحت‌ كنند، حتي‌ بالاي‌ سر مريض‌ ميريد نگيد اي‌ واي‌ چقدر من‌ متأسفام‌ رنگت‌ پريده‌، تبت‌ شديده‌. اين‌ حرفها چيه‌؟ مگر تو طبيبي‌؟ طبيب‌ هم‌ نبايد اين‌ حرفها را بگه‌. بگو چقدر حالت‌ خوبه‌، از ديروز، حالا دروغ‌ هم‌ اينجاها اشكال‌ نداره‌. ديروز كه‌ آمدم‌ خيلي‌ حالت‌ بدتر از الان‌ بود. و حال‌ اينكه‌ امروز بدتر از ديروزه‌. روحيه‌ بديد. هميشه‌ مردم‌ را با زبانتان‌ شاد كنيد. نكنه‌ يك‌ وقتي‌ خداي‌  نكرده‌ يك‌ كلمه‌اي‌ بگيد كه‌ يك‌ كسي‌ محزون‌ بشه‌ ولو يك‌ لحظه‌، ولو يك‌ دقيقه‌. هر چه‌ هم‌ اين‌ طرف‌ به‌ خدا بيشتر نزديك‌ باشه‌، بدونيد اثرش‌ در شما و واكنشش‌ در شما بيشتره‌. كلامتون‌ را خيلي‌ كنترل‌ كنيد. مخصوصا به‌ خانمها اين‌ توصيه‌ را من‌ بيشتر مي‌كنم‌. مبادا يك‌ سخني‌ بگيد كه‌ طرف‌ محزون‌ بشه‌. يك‌ كاري‌ نكنيد كه‌ طرف‌ را، افراد را، مسلمانها را محزون‌ كنيد.

 يك‌ مجلسي‌ من‌ جدا بر همتون‌ لازم‌ مي‌دونم‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ در مجالس‌ ميريد اين‌ فكر را از سرتون‌ بيرون‌ كنيد كه‌ من‌ بهترين‌ لباسها را داشته‌ باشم‌ و بهترين‌ زينها را داشته‌ باشم‌. يعني‌ همين‌ فكر، فكر شيطاني‌ است‌. تو بهترين‌ لباس‌ را داشته‌ باشي‌ و بهترين‌ زينت‌ را داشته‌ باشي‌ چه‌ فايده‌ داره‌؟ يكي‌ از فوايدش‌ اينه‌ كه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ نداره‌ و به‌ تو نگاه‌ ميكنه‌ اين‌ محزون‌ ميشه‌، اين‌ شب‌ با شوهرش‌ ميره‌ دعواميكنه‌ كه‌ من‌ چرا نبايد داشته‌ باشم‌؟ كوشش‌ بكنيد هر چه‌ زينت‌ داريد، هر چه‌ لباس‌ خوب‌ داريد، شما كه‌ سائل‌ الي‌ الله‌ هستيد و مي‌خوايد حركت‌ كنيد به‌ سوي‌ خدا، و الاّ خدا توي‌ سينه‌اتون‌ ميزنه‌ و عقبتون‌ ميكنه‌ و پستتون‌ ميكنه‌ و واتون‌ ميگذاره‌. كاري‌ بكنيد كه‌ به‌ اين‌ افكار توجه‌ نداشته‌ باشيد. چون‌ عمل‌ شما گاهي‌ ميشه‌ كه‌ يكنفر رامحزون‌ ميكنه‌. يك‌ دعوائي‌ توي‌ خانه‌ها بوجود مي‌آره‌. اين‌ را هم‌ مواظب‌ باشيد. چرا بعضي‌ها هست‌ كه‌ كثيفند. انسان‌ آهسته‌ بهشون‌ ميگه‌ آقا، خانم‌ مثلا كثيف‌ نباش‌. تربيتشون‌ بايد بكنه‌. مربي‌ بايد همه‌اتون‌ باشيد. اما نه‌ اينكه‌ بر خلاف‌ اسلام‌ بخوايد ديگران‌ را تربيت‌ كنيد. خيلي‌ كوشش‌ كنيد. حتي‌ لباستون‌، حتي‌ زينتتون‌، آرايشتون‌، همة‌ اينها بايد براي‌ شوهر باشه‌ هرچه‌ بهتر مي‌تونيد براي‌ شوهرتون‌ خودتون‌ را زينت‌ كنيد، آرايش‌ كنيد. اما توي‌ مجالس‌ بدونيد كه‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شما شيعة‌ آن‌ علي‌ هستيد كه‌ ميگه‌ من‌ توي‌ خونه‌ام‌ دائما نان‌ جو مي‌خورم‌ كه‌ مبادا در تمام‌ مردم‌ مسلمان‌، چون‌ من‌ زمامدارم‌، تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ يك‌ نفر باشه‌ كه‌ نان‌ گندم‌ پيدا نكنه‌ بخوره‌ و غبطه‌ به‌ من‌ بخوره‌. محزون‌ بشه‌، بگه‌ كه‌اي‌ كاش‌ من‌ بجاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودم‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ اعمالتون‌ ديگران‌ را محزون‌ نكنه‌. و اگر حزني‌ در كسي‌ بوجود آمد بدونيد تا رفع‌ آن‌ حزن‌ يا از شما قهر كرد يا بهرحال‌ ظلمي‌ شما بهش‌ كرديد. البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ آنطرف‌ ظالمه‌ آنها را نميگم‌، مظلوم‌ باشه‌. اينجا هم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حزني‌ در دل‌ او بوجود نياد و اگر بوجود آمد فورا ازش‌ معذرت‌ بخوايد. روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ با كسي‌ قهر ميكنه‌، آني‌ كه‌ زودتر آشتي‌ ميكنه‌، پيش‌ خدا محبوبتره‌. ولو مقصر نباشه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ اقدام‌ به‌ آشتي‌ كردن‌ زودتر ميكنه‌، آن‌ شخص‌ پيش‌ خدا محبوبيت‌ بيشتري‌ داره‌. حتي‌ در روايات‌ متعددي‌ هست‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ مي‌فرمايد لا هجرة‌ فوق‌ الثلاث‌. اگر يك‌ كسي‌ به‌ شما اذيتي‌ كرد، ظلمي‌ كرد، شما را ناراحتتون‌ كرد، سه‌ روز حق‌ داريد كه‌ ميتونيد، نه‌ اينكه‌ واجب‌ باشه‌ بازهم‌، سه‌ روز مي‌تونيد ازش‌ مثلا وقاتتون‌ تلخ‌ باشه‌. بعدش‌ اگر او نيامد شما بريد عذرخواهي‌ كنيد. هيچ‌ طور نميشه‌ وجدان‌ هر كسي‌ قاضي‌ هست‌. نگيد اين‌ بد ميشه‌، لوس‌ ميشه‌، چه‌ ميشه‌. اين‌ حرفها را با خودتون‌، شيطان‌ ميگه‌ يعني‌، از شيطان‌ اين‌ حرفها را قبول‌ نكنيد.

 پس‌ بنابراين‌ اين‌ سه‌ چيزي‌ كه‌ گاهي‌ زندگي‌ انسان‌ را مختل‌ ميكنه‌، شماها را خداي‌ تعالي‌ دوستتون‌ داشته‌ كه‌ در راه‌ كمالات‌ قرارتون‌ داده‌ و دربارة‌ شماها حتما اين‌ جريان‌ هست‌، اگر خداي‌ نكرده‌ رعايت‌ نكنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ در اين‌ ماه‌ ماههاي‌ حرام‌، ماههاي‌ پر احترام‌، خيلي‌ بيشتر متوجه‌ پروردگار باشيد.

 مطلب‌ آخر كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ همة‌ مطلبم‌ اين‌ باشه‌، متأسفانه‌ مطالب‌ متفرقه‌ جلوي‌ مطلب‌ اصلي‌ را گرفت‌ و مختصرا اشاره‌ ميكنم‌ شايد انشاء الله‌ بعدها بيشتر توضيح‌ بدم‌. اين‌ است‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود منظور از اين‌ دوازده‌ ماه‌، دوازده‌ امامه‌. و منظور از ماههاي‌ پر احترام‌، چهار علي‌ نامي‌ هستند كه‌ در ميان‌ ائمه‌ هستند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌ بن‌ الحسين‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و علي‌ الهادي‌. اينها بيشتر بايد بهشون‌ توجه‌ بشه‌. حالا علت‌ اينكه‌ چرا بايد بيشتر توجه‌ بشه‌ و در بين‌ ائمه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا رفتند، اين‌ بحث‌ طولاني‌ داره‌ كه‌ بماند ولي‌ عمده‌اش‌ اينه‌ كه‌ بدونيد كه‌ شب‌ و روز شما، ايام‌ سال‌ شما، بايد روي‌ اساس‌ اعمال‌ اينها و افكار اينها و عقائد اينها تنظيم‌ بشه‌. يعني‌ شيعة‌ علي‌ باشيد. محب‌ امام‌ سجاد و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا باشيد. و امام‌ هادي‌ كه‌ در مقابل‌ كافرترين‌ بني‌ العباس‌ متوكل‌ عباسي‌ قرار گرفته‌، به‌ او عشق‌ بورزيد. اينها خيلي‌ مهمه‌ و اين‌ ماه‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ بوده‌ و روز بيست‌ و سوم‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و روز بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌، روز دفع‌ الارض‌ روزي‌ است‌ كه‌ افضل‌ اعمال‌ آن‌ روز زيارت‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. و روز آخر اين‌ ماه‌ هم‌ وفات‌ فرزندش‌ امام‌ جواده‌.

 اميدواريم‌ انشاء الله‌ در اين‌ ماه‌ از الطاف‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا همه‌اتون‌ بهره‌مند بشيد و مطالبي‌، تذكراتي‌ مي‌خواستم‌ بدم‌، فرصت‌ خيلي‌ كم‌ شد و انشاء الله‌ كوشش‌ ميكنم‌ هفتة‌ آينده‌ مسائل‌ را دسته‌ بندي‌ شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌ و شماها هم‌ انشاء الله‌ با جديت‌ بيشتري‌ عمل‌ كنيد. من‌ يك‌ بشارتي‌ هم‌ بهتون‌ بدم‌، در همين‌ اوقات‌ بعد از باصطلاح‌ سال‌ نو، سال‌ نوي‌ شمسي‌، خيلي‌ خوابها و باصطلاح‌ حتي‌ مكاشفات‌ و اينهايي‌ ديده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ شماها كه‌ در اين‌ راه‌ كمالات‌ قدم‌ برداشتيد، مشمول‌ عنايات‌ خاصة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ قرار گرفتيد. توضيحاتش‌ را چون‌ متأسفانه‌ هيچ‌ وقت‌ نشد كه‌ ما اين‌ مجلس‌ را صددرصد با آنهائي‌ كه‌ در راه‌ مطمئنا هستند و هميشه‌ هستند، داشته‌ باشيم‌ من‌ بتونم‌ توضيحات‌ را بدم‌. ولي‌ همين‌ اندازه‌ افراد مختلف‌ براي‌ من‌ آمدند نقل‌ كردند و بايد هم‌ اينطور باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ گناهانش‌ را ترك‌ ميكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ ميده‌، اين‌ از همان‌ لحظه‌ مشمول‌ عنايات‌ خاصة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ واقع‌ ميشه‌. منتهي‌ شدت‌ و ضعف‌ داره‌. گاهي‌ بشارتهاش‌ خيلي‌ مهمه‌. شما مي‌بينيد گاهي‌ يك‌ نفر مي‌دونيد دوستتون‌ داره‌ مثلا. دلتون‌ مي‌خواد به‌ زبان‌ بگه‌ بعله‌. هي‌ سؤال‌ مي‌كنيد ازش‌، هي‌ مي‌پرسيد. بالاخره‌ او با زبان‌ بگه‌ يا با يك‌ عملي‌ خودش‌ را، محبت‌ خودش‌ را نشان‌ بده‌، آرامشي‌ در شما پيدا ميشه‌. اين‌ خوابهايي‌ كه‌ شماها، بعضي‌ از خانمها نقل‌ كردند، بعضي‌ از آقايون‌ نقل‌ كردند، يا حتي‌ تشرفاتي‌ كه‌ هست‌ يا مكاشفاتي‌ كه‌ هست‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اظهار رضايت‌ مي‌كنند، اظهار محبت‌ مي‌كنند، ولو آنكه‌ ما مي‌دوينم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را دوست‌ داشته‌ كه‌ خلق‌ كرده‌، ما را دوست‌ داره‌ كه‌ روزي‌ بهمون‌ ميده‌، ما را دوست‌ داره‌ كه‌ روزي‌ معنوي‌ بهمون‌ ميده‌، ولي‌ دلمون‌ مي‌خواد كه‌ يك‌ كلمه‌ بهمون‌ بگن‌ كه‌ ما شما را دوست‌ داريم‌، يك‌ كلمه‌ هم‌ به‌ ما بگن‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ با امام‌ زمانش‌ روبرو ميشه‌، با صورت‌ باز حضرت‌ را ببينه‌. با تبسم‌ ببينه‌. اين‌ خيلي‌ بهتر از آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ با صورت‌ درهم‌ كشيده‌ و غضب‌ انسان‌ با آقا روبرو بشه‌ و اين‌ بشارت‌ را به‌ شماها مي‌دهم‌ كه‌ انشاء الله‌ آنهائي‌ كه‌ جدي‌ هستند، آنهائي‌ كه‌ شب‌ و روز به‌ فكر برنامه‌هاشون‌ هستند. با مشكلاتي‌ كه‌ مخصوصا خانمها گاهي‌ از طرف‌ شوهرها، گاهي‌ از طريق‌ فاميل‌، مخصوصا در اين‌ مواقعي‌ كه‌ اين‌ ديد و بازديدها به‌ وجود مي‌آد هستند و دينشون‌ را حفظ‌ مي‌كنند، آبروي‌ امام‌ زمانشون‌ را حفظ‌ مي‌كنند، اين‌ بشارت‌ براشون‌ خيلي‌ دلگرمي‌ مي‌آره‌ و تشويق‌ به‌ كار و كوشش‌ بيشتري‌ خواهند شد. اميدواريم‌ اين‌ تشويقها، حتي‌ فرد فردتون‌ را شامل‌ بشه‌ و به‌ همه‌اتون‌ اظهار لطف‌ و عنايتي‌ از ناحية‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بشود.

 و لذا هم‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و هم‌ سال‌ نو را به‌ همه‌اتون‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اميدواريم‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در تمام‌ اوقات‌ از همة‌ بليات‌ محفوظ‌ باشيد و خداي‌ تعالي‌ شما را با محبت‌ كاملي‌ كه‌ به‌ بندگانش‌ داره‌ و بالاخص‌ به‌ اوليائش‌ داره‌، شما را با آغوش‌ باز بپذيره‌ و به‌ طرف‌ خودش‌ بكشاند. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ پروردگارا يك‌ عده‌ از بندگانت‌ جمع‌ شدند و به‌ عشق‌ و محبت‌ تو به‌ سوي‌ تو حركت‌ كردند. خدايا به‌ آبروي‌ وليت‌ صاحب‌ الزمان‌ خودت‌ به‌ همة‌ اينها كمك‌ بفرما. ياري‌ و محبتت‌ را از اين‌ جمع‌ دريغ‌ مفرما. خدايا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را براي‌ گسترش‌ عدل‌ و عدالت‌ در كرة‌ زمين‌ از طرف‌ خودت‌ مبعوث‌ بفرما. خدايا ظهور آن‌ حضرت‌ را هر چه‌ زودتر مقرر بفرما. ماها را از ياران‌ خوب‌، از محبين‌ خوب‌، از عارفين‌ بحق‌ آن‌ حضرت‌، از عرفاي‌ شامخ‌ دربار خودت‌ قرارمون‌ بده‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌ موانع‌ راهمون‌ را برطرف‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ صفات‌ رذيله‌ را از ما دور بفرما. امراض‌ روحي‌ را از ما دور بفرما. مريضهاي‌ اسلام‌ شفا عنايت‌ بفرما. خدايا مريضهاي‌ منظور، مريض‌ منظور لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. يكي‌ از خانمهايي‌ كه‌ البته‌ حتي‌ بعد از آنكه‌ كسالتشون‌ در بابل‌، در راه‌ تزكية‌ نفس‌ بودند. ايشون‌ ديروز از دار دنيا رفتند و مريض‌ بودند، ماهها شايد سال‌ مريض‌ است‌ و اميدواريم‌ كه‌ بعد از پايان‌ جلسه‌ همه‌اتون‌ يك‌ حمدي‌ با سه‌ تا قل‌ هو الله‌ براي‌ ايشان‌ بخوانيد و الان‌ از خدا مي‌خواهيم‌ كه‌ او را غريق‌ رحمت‌ بفرمايد. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر او را با فاطمة‌ زهرا محشور بفرما. متأسفانه‌ اين‌ چهارمين‌ خانمي‌ است‌ كه‌ از مشهد و بابل‌ از كساني‌ كه‌ وارد تزكية‌ نفس‌ شدند، از دار دنيا رفتند. و آن‌ سه‌ نفر را در مقامات‌ عاليه‌ ديديدم‌. يعني‌ آنهائي‌ كه‌ اهل‌ بينش‌ بودند ديدند و ايشان‌ هم‌ انشاءالله‌ با همانها محشور باشه‌ و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ يكي‌ از اين‌ خانمها كه‌ در مشهد بود، اين‌ شوهرش‌ و فاميلش‌ با اينكه‌ آنها اهل‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند، ميگفت‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ با اينكه‌ حالش‌ هم‌ بد نبود، يك‌ دفعه‌ اظهار كرد كه‌ آقايون‌ بروند از مجلس‌ بيرون‌. فقط‌ شوهر من‌ اينجا باشه‌. چون‌ سيد بود البته‌ شوهرش‌. اينجا باشه‌، بقيه‌ برن‌ بيرون‌. رفتند آنها بيرون‌. بعد گفت‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها مي‌خوان‌ تشريف‌ بيارن‌. قسم‌ مي‌خورد مي‌گفت‌ همه‌ ديديم‌. همه‌ ديديم‌ كه‌ يك‌ نور سبزي‌ يك‌ هالة‌ سبزي‌ وارد اطاق‌ بيمارستان‌ شد. يك‌ لحظه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ بياد با يك‌ بيماري‌ مثلا روبوسي‌ بكنه‌، اينجور آمد و بعد از اطاق‌ بيرون‌ رفت‌. بعد اين‌ خانم‌ گفت‌ كه‌ همه‌ دستهايتون‌ را بگذاريد روي‌ دست‌ من‌. شوهرش‌ ميگه‌ من‌ اول‌ گذاشتم‌، بقيه‌ فرزندانم‌، خانمهايي‌ كه‌ بودند همه‌ گذاشتند. از ما تعهد گرفت‌. كه‌ همه‌اتون‌ بايد در راه‌ تزكية‌ نفس‌ حركت‌ كنيد و اين‌ كلمه‌ را گفت‌ و از دار دنيا رفت‌. من‌ آنموقع‌ مسافرت‌ بودم‌. متأسفانه‌ در آن‌ جا ديده‌ بودم‌ كه‌ ايشان‌ با چه‌، يعني‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ با چه‌ كمالاتي‌، با چه‌ مقامي‌، اسمش‌ هم‌ خانم‌ جواهري‌ بود، خانم‌ نور محمدي‌ رحم‌ الله‌ بود. و خانم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، استادمون‌ ايشان‌ هم‌ از دنيا رفت‌ در سال‌ گذشته‌. ميديدم‌ اينها هر سه‌ نفرشون‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ يك‌ جا نشستند. اينقدر خوش‌ بودند، خوشحال‌ بودند كه‌ بهشون‌ گفتم‌ من‌ هم‌ بيام‌، هوس‌ كردم‌. فرمودند تو نه‌ حالا يك‌ قدري‌ كار داري‌ و اينطور اينها بحمد الله‌ موفقند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ خانم‌ هم‌ با خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و با همان‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ محشور باشد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ مملكت‌، رهبر عزيمون‌ را در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرمايد. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ شهدامون‌، امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. رحم‌ الله‌ من‌ يقرأ الفاتحة‌ مع‌ الصلوات‌.

 

۱۱ ذي القعده ۱۴۱۶ – ۱۲ فروردين ۱۳۷۵ شمسی – معرفت حضرت رضا (علیه السلام)

 

@ متن سخنراني 11 ذي القعده 1416 مصادف با 12 فروردين 1375 و 31 مارس 1996

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آلِ اللهِ لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»([1]).

 

يكي از مقامات عاليه‌ي انسان كه در سيرش به سوي لقاء الله و وصول معرفتِ حقيقي خدا دارد، مرحله‌ي رضا است. رضا يكي از القاب حضرت علي‌بن موسي‌الرضا است و معروف‌ترين القاب آن حضرت است؛ اين يك حالتي است در انسان پيدا مي‌شود اگر از راه صحيحي به سوي خدا حركت كند كه به طوري راضي است يعني خوشنود است به خواسته‌هاي پروردگار كه هر چه به او برسد، نسبت به آن چيزي كه انجام شده خوشحال و خوشنود است.

اين حالت در انسان پس از مراحل بسيار زيادي به وجود مي‌آيد. مراحل مقدّماتي اين مرحله تسليم است و توكّل است و حالاتي است كه انسان بايد مقدّمتاً آن‌ها را انجام بدهد.

يكي از آن‌ها توكّل است ما حقيقتِ توكّل را بايد خوب بفهميم، در وجودمان پياده كنيم و خودمان را متوكّل علي‌اللّه قرار بدهيم به جايي برسيم كه خداي تعالي مي‌فرمايد: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»([2])، كسي كه توكّل به پروردگار بكند خدا او را كفايت مي‌كند. هر وقت ديديد خدا كفايتان كرد بدانيد به مقام توكّل رسيديد، هر وقت توكّل به خدا كرديد خدا توكّل مي‌كند شما را. اين موضوع و اين بحث را اگر من بخواهم برايتان توضيح بدهم يك مقدار طول مي‌كشد و زياد در قرآن كريم به مسأله‌ي توكّل اشاره شده.

در حقيقت اگر بخواهيم تقسيم كنيم مقام توكّل را بايد به سه مرحله تقسيمش كرد؛ يكي «توكّل عام»، مثل توكّل‌هايي كه ما داريم وقتي كه كارمان از همه جا به اصطلاح گير مي‌كند و ديگر چاره‌اي نداريم و به اصطلاح مي‌خوانيم اين توكّل بر خدا، كه من مكّرر گفتم اين جور توكّل را اگر كسي به يك معتادِ بي‌حال بي‌حركت داشته باشد او بهش بر مي‌خورد. مثلاً شما يك نفر را با همين خصوصيّات وكيل خودتان قرار داديد كه يك كاري كه شما نمي‌خواهيد انجام بدهيد يا نمي‌توانيد انجام دهيد او براي شما انجام بده، امّا همه‌اش چشمانتان دنبالش است كه ببينيد انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد، خوب انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد، آيا حالش را دارد انجام بده يا نه؟ اگر يك همچين حالتي داشته باشيد مي‌گويد: اگر را وكيل خودت كردي ديگر اين باصطلاح دلهره و ناراحتي يعني چه؟ ماها اكثراً وقتي كه يك كاري‌مان را به خدا وا مي‌گذاريم غالباً يك دلواپسي هم داريم كه آيا خدا انجام مي‌دهد يا نمي‌دهد؟ به نفع ما انجام مي‌دهد يا نه، آيا اساساً اين يك حقيقتي است مي‌شود چنين توكلي كرد و لذا خدا هم هيچ وقت وكالت شما را قبول نمي‌كند يعني اين كار هر وكيلي است شما اگر به هر وكيلي توكّل كنيد و وكالتتان را به او بسپاريد، ولي او بفهمد كه شما دلهره داريد، دائماً تحقيق مي‌كنيد، تجسس مي‌كنيد ببينيد كه آيا اين كار را درست انجام داد يا درست انجام نداد آيا دنبال كار شما رفت يا نرفت، اگر يك همچين حالتي پيدا كرديد اين را آن شخص مي‌گويد: آقا! تو خودت برو دنبال كارت، به من اعتماد نداري، به من ايمان نداري، ماها كمتر توي‌مان پيدا مي‌شود كه همين توكّل عام را حتي داشته باشيم، خدا را وكيل خودمان را قرار بدهيم، خدا هم وكيل ما نمي‌شود، «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» كسي كه توكّل به خدا بكند خدا او را كفايت مي‌كند، نه آن كه كسي كه توكّل نكند.

اين اسمش توكّل نيست اين كاري را كه ما مي‌كنيم، اين توكّلي كه ما باصطلاح داريم، تازه اين يك مرحله‌ي خيلي پايينش است كه اگر به خدا واگذاشتيم كارهاي مشكل‌مان را و دلواپسي هم نداشتيم تازه توكّل عام را انجام داديم.

«توكل خاص» اين است كه افرادي كه باصطلاح معرفت به پروردگار دارند اوّلاً يعني خدا را مي‌شناسند كه در تمام كارها از آن‌ها بهتر آن كار را مي‌شناسد، بهتر راه انجامش را بلد است و بهتر مي‌تواند انجام بدهد، به اين اندازه لااقل خدا را مي‌شناسند و خودشان را فقير مي‌دانند، يعني محتاج مي‌دانند كه خداي تعالي در قرآن مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»، همه‌ي شما فقير در خانه‌ي خدا هستيد. يعني تمام سلّول‌هاي بدن ما، تمام وجودمان حتّي روحمان دادِ وانيازا و واحتياجا به درگاه مقدّس پروردگار دارد و از خدا مي‌خواهد كه، حالا ما قلب‌مان بخواهد يا نخواهد ولي تمام وجودمان از خدا مي‌خواهد كه خدا به او كمك كند و اين چنين فردي خدا را چون به اين وضع مي‌شناسد و خودش را هم فقير در خانه‌ي خدا مي‌داند و خدا «هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»([3])، غني است، بي‌نيازي است كه به هيچ چيزي نياز ندارد اين را چون مي‌داند كارها را به خدا وا مي‌گذارد؛ يعني مي‌گويد پروردگارا همه‌ي كارهاي من را تو انجام بده، مخصوصاً در كارهايي كه انسان خودش نه مي‌تواند پيش‌بيني بكند و نه هم مي‌تواند صحيح انجام بدهد به خدا وا مي‌گذارد، اين هم معناي توكل خاص است.

يك «توكّل خاص‌الخاصي» هست كه آن توكّل مال اولياي خدا است، يعني انسان به جايي مي‌رسد كه به هيچ وجه، فرض كنيد من يك مثال خيلي باصطلاح بلاتشبيه‌اي، معمولاً وقت‌هايي كه يك كسي مي‌خواهد يك مثالي بزند مي‌گويد بلاتشبيه، يك مثالِ بلاتشبيهي مي‌خواهم عرض كنم، شما اگر همه روز فرض كنيد مقامِ مقدس رهبري به شما تلفن بزند، همه روز صبح كه تو هر كاري داشته باشي من خودم انجام مي‌دهم، يك همچين تلفني او بزند به شماها، شما چه حالي پيدا مي‌كنيد؟ چه آرامشي پيدا مي‌كنيد؟ نه جدّاً هر روز صبح تلفن زنگ زد، بينيد فرض كنيد رئيس‌جمهور يا مقام رهبري به شما گفت كه آقا هر كاري تو هر جايي داشته باشي من انجام مي‌دهم، شما توي اداره وارد مي‌شويد خيلي محكم، با فكر راحت، آرامش، كسي حق ندارد كوچك‌ترين حرفي به شما بزند، همه بايد جلوي پاي شما بلند شوند، همه بايد احترامتان كنند، يك همچين حالتي دارد، يك آرامش عجيبي داريد كه چي؟ مي‌گويد: هر جا كه كار گير كرد فردا صبح كه تلفن كردم به آن‌ها مي‌گويم اين‌جا كار گير كرده، نيم ساعت بعدش تلفن زده مي‌شود به آن‌جا رفع مي‌شود، خيلي راحت، با اين‌كه هزار جور احتمال خطر هم تويش هست، يعني احتمال دارد كه اين كار حتّي از آ‌ن‌جا هم برآورده نشود، از عهده آن‌جا هم انجام نشود، دوّم اين‌كه تا فردا معلوم نيست حالا اين آقاي رئيس جمهور باشد يا نباشد، معلوم نيست كه فراموش نكرده باشد، شايد فردا تلفن استثنائاً نكند به شما و امثال اين‌ها، اما خيلي آرامش داريد. خدا در شبانه‌روز اگر نماز واجبت را تنها بخواني ده مرتبه مي‌گويد بگو: «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([4])، اين تلفن خدا است به تو، من كمكت مي‌كنم، تنها من كمك تو هستم، اصلاً بببيند قابل مقايسه نيست، ذات مقدّس پروردگار، خدا كند شماها همه‌تان به اين مقام توكّل برسيد. قابل مقايسه نيست، «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ»([5]). شما هر وقت گفتيد خدا، نه خدا آن موقع چرت مي‌زند نه خواب است، نه گرفتاري دارد، «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»([6])، با شما كه صحبت مي‌كند در همان لحظه مي‌تواند با كسي ديگر هم صحبت كند، هيچ چيز او را از هيچ چيز باز نمي‌دارد، مي‌گوييد: ما بايد چقدر توكّل داشته باشيم؟ خدا خودش مي‌گويد اين آيه‌ي قرآن است «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([7])، خدا به ما مي‌گويد، خدا تلفن مي‌زند كه «نستعين»، يعني ما، خدايا تو يار ما هستي، چقدر؟ همان اندازه‌اي كه مقام رهبري محدود است در مقابل پروردگار و خدا نامحدود است، همانطور تو بايد نامحدود آرامش داشته باشي، اين «توكّل خاص‌الخاص» است، با اين مثال ساده كه عرض كردم به خاطر اين‌كه معناي توكّل را تا حدّي بفهميد، توكّل خاص‌الخاص كه ان‌شاءالله مقدمه‌ي مقام تسليم و رضا است، اگر به آن برسيد يك همچين حالتي پيدا مي‌كنيد، كه خدا خودش فرموده: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، كسي كه به خدا توكّل مي‌كند، خدا حسبش است، حسب يعني چه؟ يعني كافي است براي او، ما يك وقتي يك استادي داشتيم اين استادمان هم استادمان بود، هم هم‌مباحثي‌مان بود، هم رفيقِ گردش ما بود، سنّ‌مان هم كم بود، هم همبازي‌ ما بود، امّا بعضي وقت‌ها به من مي‌گفت: تو چي مي‌خواهي كه من ندارم، تو چي مي‌خواهي از او كه من ندارم، مي‌خواست من را محدود كند كه من با افرادِ مختلف حرف نزم، حالا خدا مي‌گويد: تو چي مي‌خواهي كه من ندارم؟ تو پول مي‌خواهي كه تمام پول‌ها دست خدا است، قدرت مي‌خواهي در دست خدا است، آبرو مي‌خواهي در دست خدا است، آخر چي مي‌خواهي كه خدا ندارد؟ اگر قبولش نداري يك حرف ديگر است، امّا اگر قبولش داري چي مي‌خواهي كه خدا ندارد و خودش فرموده: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، كسي كه به خدا توكّل كند خدا برايش كافي است، با اين مثالي كه عرض كردم شما همه‌تان مي‌توانيد بفهميد مرحله‌ي توكّل خاص‌الخاص چه حالتي به انسان دست مي‌دهد، چه آرامشي به انسان دست مي‌دهد،مرگ. مرگ كه «فَتَمَنَّوْا الْمَوْتَ»([8])، تازه آن‌جا راحتي من است، كشته شدن، شهادت، به‌به چه بهتر! شما ببينيد اولياي خدا چطور بودند؟ اولياي خدا، يكي آمد خدمت حضرت امام صادق صلوات اللّه عليه، گفت: آقا! چرا ما از مرگ مي‌ترسيم؟ حضرت فرمود: براي اين‌كه از دنياي آباد، از خانه‌ي آباد مي‌خواهيد برويد خانه‌ي خراب، ترس دارد، اگر به عكس بود آن طرف را خوب آبادش كردي، اين طرف هي‌ مي‌گفتي خدايا اين نقّاشِ تحويل نمي‌دهد كه ما از اين خانه‌ي سياه و تاريك نجات پيدا كنيم. هيچي براي انسان در آن حالت مسأله نيست، تمام كره‌ي زمين دشمن انسان باشند. كي‌اند اين‌ها؟ تمام قدرتمندان عالم دشمن انسان باشند، امام هادي عليه الصلوة و السلامرا متوكّل آورد روي بلندي كه به وسيله‌ي سربازهايشيعني گفته بود كه در هر توبره‌اي يك مقدار خاك بريزيد سربازها، بياييد اين‌جا كود كنيد، يك كوهي شده بود، رفته بود آن‌جا ايستاده بود با امام هادي عليه‌السلام، حضرت هم او جاي ديگر، تو يك عالم ديگر توي يك فكر ديگر، ايستادند. گفت كه سربازها فرم بروند، هي رفتند، رفتند، حضرت هم وايستاد، ديد نه حضرت بي‌تفاوت است، گفت: مي‌دانيد چرا اين كار را كردم؟ بفرماييد، چرا اين كار را كردي؟ براي اين‌كه شما بدانيد كه من چه قدرتي دارم، به فكر مبارزه با من نيفتيد. شما را به خدا! با يك چنين كسي فرض كنيد حالا مورچه‌ها تمام صف ببنندند بگويند: آقاي انسان با ما به فكر مبارزه نيفتي كه ما همه‌مان بسيج مي‌شويم عليه‌ات، يك لگد مي‌زني سرشان مي‌گويي خفه بشويد. ولي امام هادي اين كار را نكرد فرمودند: اين لانه مورچه به تعبير من و اين سرزمين اين‌طوري مال شماها، ولي لشكر من را هم مي‌خواهي ببينيد؟ متوكّل حضرت هادي را از توي زندان آورده توي، لشكر آن هم اين‌جا گفت كجا است لشكر شما؟ حضرت يك اشاره به طرف آسمان كرد ديد تمام ـ چشم متوكل هم گاهي باز مي‌شود ها، افراد خبيث هم گاهي چشمانشان باز مي‌شود يك چيزهايي مي‌بينند ـ ديد سرتاسر عالم ملائكه، ارواح تمام در اختيار حضرت هادي هستند يك اشاره بكند اصلاً ماسوي‌اللّه را ممكن است نابود كنند، فرمود: اين هم لشكر ما است، گفت: آقا! پس ببخشيد، حضرت فرمودند: بخشيديم به تعبير من، اين هم مال تو، «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، من يك وكيلي دارم كه تمام قدرت‌ها مال او است.

«طَأْطَأَ» تازه ما درباره‌ي ائمه مي‌گوييم: «طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ»([9])، هر شريفي در مقابلِ شرف شما چه بفهمد چه نفهمد، چه قدرتمندي باشد دمق و بي‌حال و بي‌هوش، ديديد بعضي‌ها مستند حالا كم شده آن سابق‌ها مست شنيع مي‌آمد، مي‌گفت: نفس‌كش كيه؟ بيايد بيرون، يك سيلي هم كه مي‌زدندش مي‌افتاد امّا اينجوري بودند، مخالفشان بودند، همه‌ي عالم اظهار قدرت بكنند در مقابل قدرت خدا چي‌اند اصلاً؟ عرض كردم تمامِ مورچه‌ها صف ببندند واقعاً فاصله‌ي بين ما و ائمه مثل فاصله بين مورچه و يك انسان قوي هيكل باز هم زيادتر است، چي مي‌فهميديم؟

اگر نازي كند درهم كند

          فرو ريزند ظالم‌ها

اگر حضرت سيّدالشهداء كه خوب بزرگ عالم هستي است، اگر همان علي‌اصغرش خدا مي‌داند اگر اراده مي‌كرد كه تمام مردم كره‌ي زمين محو بشوند، نابود بشوند، مي‌شدند. آن‌ها بنده‌ي خدا هستند، نمي‌خواهند. آن يهودي وقتي حضرت علي را ديد يك ريسمان به طرف مسجد مي‌كشند او را، گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لَااِلَهَ اِلاَّ اللّهُ»، گفتند: تو روزهاي عزّت اسلام تو مسلمان نشدي، حالا داري مسلمان مي‌شوي؟ گفت كه اين علي را من ديدم چه قدرتي داشت چه قدرتي دارد من مي‌شناسمش. در خيبر را كنده روي دست نگه داشته امّا اين‌جا دستش را هم اصلاً تكان نمي‌دهد اين معلوم است كه اين بنده‌ي خدا است، اين بنده‌ي غضبش نيست. اين غضبش تحت كنترلش است، لذا انسانِ صحيح و عاقل و بالغ واقعي آن كسي است كه غضب و شهوتش تحت كنترل خودش باشد، در اختيار خودش باشد، نه اين‌كه خودش تحت اختيار شهوت و غضبش باشد. عصباني شدم ديگر از دستم در رفت، نفهميدم چه كار كردم، داريم ديگر، زياد داريم. آقا چرا اين كار را كردي براي اين كه عصباني‌ام كرد، از دستم در رفت، نهفميدم، زياد داريم، بله. امّا نه، علي مي‌فهمد. آن كاري كه نسبت به فاطمه‌ي زهرا سلام اللّه عليهاشد به خدا قسم اگر نسبت به خانواده‌ي خدمت شما عرض شود چه بگويم بدحجاب هر كدام از ماها بشود انسان نمي‌تواند طاقت بياورد. فاطمه‌ي زهرا است، در عين حال بنده‌ي خدا است، مورچه‌ها همه بسيج شده‌اند كه اين آقا را از پا در بياورند، اگر بندگي‌اش ايجاب نكند و اراده‌ي خودش بود و مستقل بود و بنده‌ي خدا نبود و تحت اراده‌ي الهي نبود با يك نيّت، «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([10])، باش، هست؛ نباش نيست همه‌شان از بين مي‌رفتند ولي نه اين با خدا در ارتباط است حالا هر چه مي‌خواهند بگويند، هر كاري مي‌خواهند بكنند، خودشان را زحمت مي‌دهند. گفت كه

اي مگس! عرصه‌ي سيمرغ درگه تو است

          عِرض خود مي‌بري و زحمت ما مي‌داري

فقط همين.

خيلي عالي است انسان تمام عمرش را زحمت بكشد يك ساعت به مرحله‌ي توكّل برسد، يك آرامشي، توكّل خاص‌الخاص، يك حالتي پيدا مي‌كند اصلاً مي‌گويي همه‌ چيز در اختيار تو است. ما يك وقتي انسان يك ارباب پُرقدرت و پُر پولي داشته باشد او هم هميشه بگويد: هر چه من دارم مال تو، انسان احساس مي‌كند همه چيز دارد، خداي تعالي مي‌گويد: بندگان من! من هر چه دارم از تو، همين آيه‌اي كه تلاوت كردم «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»، اوّل رضايت خودش را مي‌گويد از اين‌ها ، اوّل من مال اين‌ها هستم، بعد مي‌فرمايد كه «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»، توكّل، اين مراحل را عرض كردم زياد نمي‌شود توضيح داد ان‌شاءاللّه در راه كمالات كه حركت مي‌كنيد ان‌شاءاللّه به يك مرحله‌اي ان‌شاءاللّه يك وقتي مي‌رسيد.

بعد از اين مي‌رسيد به مرحله‌ي تسليم، تسليم چيه؟ تسليم آياتي در قرآن است كه خداي تعالي مؤمنين را دعوت به تسليم مي‌كند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»([11])، همه‌تان را وارد سلم بشويد، تسليم بشويد، تسليم، شما در زيارت عاشورا مي‌گوييد «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ»([12])، تسليم بشويد. تسليم چيه؟ تسليم را من هر چه فكر مي‌كنم نمي‌توانم آن حقيقتش را براي شما الان توي اين مجلس بگويم. يك مرحله‌اي است انسان اصلاً از خودش هيچ اراده ندارد، هيچ اراده‌اي ندارد، هيچي، يك حالتي پيدا مي‌كند مثل در مقابل، «كالميت بين يدي الغسّال»: مثل ميّت در زير دست غسّال. خدايا! هر چه تو بگويي.

بالاتر از اين مرحله، مرحله‌ي رضا است، رضا، مرحله‌ي رضا. آخر آدمي كه تسليم است مي‌گويد: باشد هر چه شما، حالا من خوشم بيايد، خوشم نيايد زياد توجّهي نيست امّا هر چه تو مي‌خواهي، هر چه كه تو مي‌گويي درست است، حق بوده كه شده مي‌گويم درست است، امّا مرحله‌ي رضا اين است كه انسان به حقيقت تمام مسائل مي‌رسد و درك مي‌كند كه اين خوب است. حضرت سيدالشهداء توي گودي قتلگاه افتاده تمام بدنش سوراخ سوراخ شده، خيلي وضعي كه نقل مي‌كنند توي مقاتل آن مقدارش كه صحيح است اگر انسان واقعاً بتواند تصوّر آن‌جا را بكند مي‌خواهد جانش بالا بيايد. من گاهي پاي منبرها، پاي روضه‌ها هيچ‌وقت تصوّرش را نمي‌كنم، از ذهنم منصرف مي‌كنم، و الا انسان طبعاً بايد منفجر بشود. امام، قلب عالم امكان خداي باصطلاح چطوري بگويم كه شرك نشود، خداي ازلي يك ربّ باصطلاح ماسوي اللّه را خلق كرده ولي الان اين را اين جور توهين به او بشود يا از جهت اين كه حضرت دردش آمده يا مثلاً بدنش زخم شده اين‌ها را ماها ممكن است داشته باشيم ولي اين اندازه به او توهين بشود، اين اندازه بشر بي‌توجّه باشد آن وقت در همين حال ديد كه لشكر به طرف خيمه‌هايش مي‌روند، در همين حال متوجّه اين است كه خيمه‌ها را آتش مي‌زنند و بعد گوشواره از گوش بچّه‌ها مي‌كشند و چه وضعي پيش مي‌آيد. در عين حال مي‌گويد: «رضاً برضائك»، او مي‌تواند بگويد: «رضاً برضائك»، خوشنودم كه تو خوشنودي، خوشحالم كه تو خوشحالي، راضي‌ام كه تو راضي‌اي، خيلي عجيب است! ما نمي‌توانيم تصوّرش را بكنيم. من توكّل را تا حدّي براي‌تان توضيح دادم ولي واقعاً نمي‌توانم تسليم و رضا را چون خودم هم نفهمم، تسليم و رضا را برايتان را خوب توضيح بدهم اصلاً يعني چه؟ خوشحال مي‌شود همانطوري كه الان به شما خبر بدهند دنيا و آخرت را خدا سندش را به نام شما ثبت كرده، چقدر خوشحال مي‌شويد، اين‌ها خوشحال مي‌شوند كه خدا موافق است با اين كارها، حالا هر چه مي‌خواهد باشد. «رضاً برضائك»، اين حالت و اين از امتيازات مرحله «رضا» است.

در بين هر يك از ائمّه صفات الهي در آن‌ها ظهور كرده. در علي بن موسي‌الرضا كه جان همه‌مان بقربانش، ظهور كرده، اگر بشود اين حالات علي بن موسي الرضا را مطالعه كنيد ببينيد چقدر حضرت در مقابل خداي تعالي و كارهايي كه خدا اراده كرده بود براي آبرو بردن دشمنان و روشن شدن مردم چه كارهايي خداي تعالي انجام داده و چه كارهايي انجام شده و حضرت علي بن موسي الرضا چطور راضي بوده، خيلي عجيب است، ما نمي‌توانيم تصورش را بكنيم! يعني هر چه درباره‌ي حضرت رضا صلوات اللّه عليهشنيده‌ايد و هر چه من بگويم و هر چه همه بگويند آن حقيقت رضا را، كلمه‌ي رضا را نمي‌توانيم، بيان كنيم. حتّي امام عليه الصلوة و السلامچون مستمعين ايشان مستمعين درست و حسابي نبودند، نتوانستند بيان كنند. از حضرت جواد مي‌پرسند كه چرا حضرت رضا را رضا گفتند؟ فرمود: به خاطر اين‌كه دوست و دشمن از او راضي بودند، دوست و دشمن از او راضي بودند. همين است معنايش؟ تنها اين است؟ بعيد مي‌دانم، اين به اندازه فكر طرف حضرت، البتّه اين هست امّا اين آن مرحله‌ي خيلي نازلش را براي اين‌كه طرف بيشتر از اين نمي‌فهمد. واقعاً نمي‌شود بيان كرد معناي رضا را. من يك مختصر در كتاب در محضر استاد توضيح دادم امّا واقع‌اش اين است كه نه معناي رضاي واقعي اين نيست تازه، «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ».

يك عاشق و معشوق كه هر دوتايشان عاشق باشند و هر دوتايشان هم معشوق، فرض كنيد اين‌ها بهم برسند اين‌ها چطور از همديگر خوششان مي‌آيد از همه‌ي كارهايشان ،مي‌گويد: …، اگر شما از كسي خوشتان بيايد كارهاي بدش هم خوشتان مي‌آيد، از همه چيزش خوشتان مي‌آيد نمي‌دانم البته اكثر مردم به عشق مجازي مبتلا نشدند والاّ مثال خوبي بود براي اين معنا، آن‌هايي كه به عشق مجازي مبتلا مي‌شوند مثل مجنون نسبت به ليلي، فرهاد نسبت به شيرين و آن‌هايي كه توي قصّه‌ها گفتند و يا لااقل آنچه كه خدا در قرآن درباره‌ي زليخا و حضرت يوسف مي‌گويد، آقا! «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»، دستشان را داشتند ميوه را مي‌خواستند پاره كنند و بخورند چشم‌شان به يوسف افتاد دستشان را همين طور بريدند، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»، بريدن تنها نبود ها! بالاخره يك قسمت از دستشان را قطع كردند، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»([13])، حواسشان آن قدر پرت شد، اگر كسي به عشق مجازي رسيده باشد تمام كارهاي محبوبش خوب است. من خدا رحمت كند مرحوم حاج ملاآقاجان رضوان اللّه تعالي عليه، يك دردي يك وقتي گرفته بود خيلي معلوم بود، طبيب به من گفت اين دردش خيلي فشار دارد، خيلي درد دارد، گفتم چطور آقا؟ مي‌گفت: اگر انسان محبوبي داشته باشد حالا آمده توي بغل گرفته او را و فشارش مي‌دهد بعد بگويد من از اين درد ناراحتم؟ لذّت مي‌برد انسان از آن درد، خيلي عجيب است، نمي‌توانيم، عرض كردم نمي‌‌شود بيان كرد، تمام كارهايي كه تمام مردم بد مي‌دانند ها اگر محبوب انسان انجام بدهد، اين عشق‌هاي مجازي اين‌طور ها، مي‌گويد چون كه تو كردي خوب است،

تو زخم زني به كه ديگري مرهم

          تو زهر دهي به كه ديگري ترياك

اگر تو هر كاري بكني خوب است. عرض كردم اين حرف‌ها خيلي در زمان ما و مخصوصاً توي اين وضع گرفتاري‌هاي ما بازار ندارد به جهت اين‌كه عاشق‌ها و معشوق‌هايي خيلي كم حالا پيدا مي‌شوند اين‌قدر گرفتاري درست كردند براي مردم كه به عشق ديگر، مي‌گويد:

چنان قحط سالي شد اندر دمشق

          كه ياران فراموش كردند عشق

حالا زمان ما تقريباً زمان ما تقريتاً قحط سالي نشده ولي گرفتاري زياد شده. بچّه از همان سنّ اولي كه مي‌آيد مدرسه هست، گرفتاري بابا و ننه است كه نمره‌اش چند است، بعدش ازدواج، بعدش درآمد، بعدش …، آن‌قدر گرفتاري درست كردند كه «ياران فراموش كردند عشق»، يعني زمان‌هاي سابق مردم بيكار بودند عاشق مي‌شدند خيلي هم بود.

من خودم يك كسي همراه من مسافرتي آمده بود معلوم بود كه عاشق است، يك كسي را، به يك كسي عشق داشت كه اوّل اسمش سين بود، اين به هر جايي سيني مي‌رسيد كه اوّلش سين بوده، سين در وسط كلمه، او مدّتي ما را در آنجا معطل مي‌كرد وامي‌ايستاد نگاه كردن و اشك ريختن، يك همچين حالتي. شب‌ها مي‌رفت روي پشت‌بام‌ مي‌خوابيد ستاره‌ي سهيل را ما، خيلي اگر شما توانستيد پيدا كنيد. ستاره‌ي سهيل را پيدا كرده بود، هم سهيل بود آن وقت آن ستاره را نگاه مي‌كرد تا صبح. راست هم مي‌گفت، نمي‌خوابيد.

باصطلاح عشق يك مرحله از جنون است. افرادي كه عاشق بودند اين‌ها خودشان بعضي‌ها به عقلشان رسيده بود. در اوّل انقلاب يك آقايي بود ديديم اين خودش عمّامه و قبا را گذاشته كنار، گفتم: چطور؟ گفت: من مي‌دانم اين‌ها خلع لباسم مي‌كنند، منتها احتمال دارد، خودم خودم را خلع لباس كنم. حالا اين عاشق‌ها بعضي‌هايشان مي‌دانند مردم به آن‌ها مي‌گويند: ديوانه، لذا از اوّل مجنون اسمش را مي‌گذارد. مجنون عامري ايشان خدمت شما عرض شود معروف است ديگر، عاشق ليلي بود.

خدا رحمت كند مرحوم حاج‌ملاآقاجان را امضا مي‌كرد: «مجنون، محمود مجنون»، مي‌گفتيم: چرا اين طور امضا مي‌كني؟ مي‌گفت: من، راست هم مي‌گفت، مجنون امام حسين عليه الصلوة و السلامهستم. در زمان رضاخان ملعون كه روضه‌خواني ممنوع شده بود، ايشان به همين عنوان عيناً بهلول.

بهلولِ زمان امام صادق، چون حضرت امام صادق صلوات الله عليههم براي دو نفر از يارانشان كه در فشار بودند در زمان بني‌العباس حضرت نوشتند كه، يك «جيم» نوشتند، از حضرت سؤال كردند كه ما چه كار كنيم؟ حضرت «جيم» نوشت. يكي‌شان گفت: حضرت دستور داده كه ما «جراي وطن» بكنيم. رفت، هجرت كرد. يكي‌شان گفت حضرت دستور «جنون» داده كه بهلول بود. صبح رفت يك چوبي پيدا كرد از خانه و مثل اسب، ديديد بچّه‌ها اسب سواري مي‌كنند با چوب؟ حالا الحمدللّه اين‌قدر وسيله‌ي اسباب بازي درست شده كه لازم نيست، مثلاً اسباب‌بازي نبود و پول هم نبود، وضع بد بود، بچّه يك چوبي بر مي‌داشت و مي‌آمد بيرون، اين بهلول از علما بود، از روات حديث است از شخصيّت‌هاي بسيار با عظمت، يك حكيم واقعي است، كتابي درباره‌اش نوشته‌اند كلماتش حكمت‌آميز است امّا بچّه‌ها عقب برويد اسبم لگدتان نزند آمد توي بازار و بچّه‌ها هم كه منتظر چنين فرصت‌هايي هستند، دورش را گرفتند و دست زدند و ايشان هم با آن‌ها، معروف شد ديگر، اگر شما خواستيد يك وقتي معروف بشويد يك همچين كاري توي بكنيد شهر مشهد تا در حرم ديگر فردا توي روزنامه‌ها هم اسم‌تان را مي‌نويسند و معروف مي‌شويد، بله! خيلي اثر داشت اين بهلول، هم از دشمن‌ها راحت شدند گفتند: لابد اين ديوانه است، مرحوم حاج ملاآقاجان هم مي‌گفت من ديدم كه هيچ راهي، نام امام حسين را بايد توي زنجان نگه داشت، هيچ راهي ندارم، عمّامه معمولي پيچيد و البته نه اين كارهاي سبكي ايشان انجام نمي‌داد ولي خوب اين‌ها البته آن‌جا مقتضي بود، اين زمان ايشان اين كارها مقتضي بود، مي‌گفت: تا مي‌ديدم هفت يا هشت نفر توي بازار ايستاده‌اند آن‌ها هم مي‌دانستند كه من چون آمده‌ام بايد يك روضه‌اي گوش بدهند. مي‌گفتم: «السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي»، روضه را مي‌خواندم در ظرف پنج دقيقه تا پاسبان مي‌رسيد ما روضه را تمام كرده بوديم. ما را مي‌گرفتند مي‌بردند كلانتري سه تا چهار دفعه‌ي اوّل بردند كلانتري، گفتند: اين ديوانه است ولش كنيد؛ تا وقتي كه رضاخان خبيث بود و روضه‌ خواندن هم ممنوع بود مي‌گفت روز هفت يا هشت‌بار روضه توي بازار يا كوچه من مي‌خواندم.

او مي‌دانست روضه بر سيّدالشهداء چه ارزشي دارد. من در اين كتاب پرواز روح نوشته‌ام آن وقت من متوجّه نبودم بعدها به رواياتي كه برخورد كردم متوجّه شدم كه روضه بر ابي‌عبداللّه، به خدا قسم، به خدا قسم آقايان! روز تولّد حضرت رضا است دارم عرض مي‌كنم همين حيثيتي كه شيعه توي اين مملكت دارد با همه‌ي گرفتاري‌ها و دشمني‌هايي كه تمام ممالك به او مي‌كنند و هيچ اثر الحمدللّه ندارد به خاطر روضه بر سيّدالشهداء و همين مجالس عزاداري است كه داريد، قدرش را بدانيد. عاشق امام حسين بود، عاشق امام حسين، نه اين‌كه عاشق ائمّه‌ي ديگر نبود، نه بعضي‌ها آخر كنترل ندارند وقتي كه مي‌شوند مثلاً عاشق علي‌بن ابي‌طالب ديگر همه‌اش دم از علي بن ابي‌طالب ديگر از امام زمان هم فراموش مي‌كنند. از من يكي پرسيد: شما به ائمه به كدام يكي بيشتر علاقه داريد؟ گفتم: ائمه را چون ما براي خدا دوست داريم همه‌شان را مساوي دوست داريم بايد هم همين‌طوري باشد. يكي امام زماني مي‌شود ديگر از سيّدالشهدا‌ء فراموش مي‌كند، يكي امام حسيني مي‌شود و از بقيّه فراموش مي‌كند، نه اين‌جور نبود. ولي روضه‌ي حضرت سيّدالشهداء سوژه اسلامي است كه دنيا را مسخر كرده و دشمنان هم كاملاً مي‌خواستند اين نور را خاموش كنند، شما ببينيد رضاخان وقتي مي‌خواست با مردم شيعه يعني تشيّع را مزاحم خودش مي‌دانست، مزاحم كشف حجاب مي‌دانست، مزاحمِ مثلاً كارهاي مختلفي كه داشت مي‌دانست روضه‌ها را تعطيل كرد، روضه را تعطيل كرد. من نمي‌خواهم بشمارم در زمان خودمان افرادي بودند كه مي‌خواستند مردم را منحرف كنند با روضه‌ي سيدالشهداء عليه الصلاة و السلاممخالفت مي‌كردند و كوشش بكنيد كه اين مجالستان را حفظ كنيد و من اين را تجربه كردم اين تجربه پنجاه و شصت ساله‌اي است كه به شما عرض مي‌كنم در منزل انسان حتّي هفته يك دفعه اگر روضه باشد يا لااقل ماهي يك بار روضه باشد هيچ وقت انسان روي فقر را نمي‌بيند، يك بركتي مي‌آيد. ما يك وقتي از مشهد رفته بوديم نجف براي تحصيل با مرحوم شهيد هاشمي‌نژاد دوتايي رفته بوديم تدريس، آن‌جا رسم بود روضه كسي كه مي‌خواند بايد خيلي عالم باشد، مجتهد باشد، مردم بيايند به روضه‌اش، يك همچين عنواني داشت خوب ما طبعاً روضه‌ي هفتگي‌مان را تعطيل كرديم آقا اين قدر وضع‌مان مالي‌مان بخصوص خراب شده بود، كسي هم آن‌جا نبود كه ما از او پول قرض كنيم من به آن مرحوم گفتم كه ما چه مردم خوششان بيايد چه بدشان بيايد هر چه مي‌خواهند بگويند ما يك روضه‌خوان دعوت مي‌كنيم منزل‌مان روضه مي‌خواند و خودمان هم گوش مي‌دهيم هيچ عنواني ندارد كه، خدا مي‌داند توي همان مجلس اوّلي كه ما روضه را تشكيل داديم و يكي از آقا واعظ بود كه ايشان هم مشهد هستند ايشان را دعوت كرديم روضه آمد خواند، در همان مجلس از ايران براي من پول فرستاده بودند، يعني همانجا به ما دادند. و تا آن روز خيلي وضع‌مان بد بود، نه مريض مي‌شويد مي‌گوييد نه تجربه كنيد، خودتان روضه بخوانيد اين‌ها را من نمي‌گويم روضه‌خوان‌ها را شما دعوت كنيد حالا خيال كنيد بعضي‌ها از روضه‌خوان‌ها به ما گفتند. نه خودتان بنشيند روضه بخوانيد، چه اشكالي دارد؟ كتاب «منتهي‌الآمال» راهنمايي‌تان مي‌كند كتاب «منتهي‌الآمال» يا «لهوف سيد بن طاووس» تجربه شده اين را بگيريد زن و بچه‌تان را هم بنشانيد و قوم و خويشان را هم بنشانيد از روي كتاب برايشان بخوانيد خودتان هم گريه كنيد آن‌ها هم گريه كنند، همين، همين اندازه، اين اثر دارد. نمي‌دانم هفت سين خدا مي‌داند اثري ندارد باورتان بيايد، سيزده هيچ نحسي ندارد اگر سيزده نحس بود علي بن ابيطالب در روز سيزده‌ي ماه رجب متولّد نمي‌شد، نحسي مال اين فكر نحس ما است كه راه را گم كرديم، راه را گم كرديم و ان‌شاءاللّه راه را پيدا مي‌كنيم.

حالا صحبت‌مان درباره‌ي اين مسائل نبود در رضا بود، راضي باشد انسان به رضاي پروردگار.

حضرت علي بن موسي الرضا راضي بود به رضاي خدا، خداي تعالي هر چه خواست نه به خودش تنها بلكه به زوّارش عنايت مي‌كند، به زوّارش، روايات عجيبي دارد از پيغمبر اكرم روايت نقل شده، «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»، پاره‌ي تن من، پيغمبراكرم توي فرزندان البته همه‌ي فرزندان پيغمبر پاره‌ي تن پيغمبرند امّا اين كلمه را بضعه به دو نفر گفته يكي فاطمه‌ي زهرا و يكي علي بن موسي‌الرضا، «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»([14])، يكي هم «بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»([15])، پاره‌ي تن من در زمين خراسان دفن مي‌كنند هر كس او را زيارت كند خودم شفيع‌اش مي‌شوم خيلي عجيب است علي بن ابيطالب مي‌فرمايد: «سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ … اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ ابْنِ عِمْرَانَ مُوسَى ع أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِي غُرْبَتِهِ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذُنُوبَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ عَدَدِ النُّجُومِ وَ قَطْرِ الْأَمْطَارِ وَ وَرَقِ الْأَشْجَارِ»([16])، عجيب است، كسي كه حضرت رضا را زيارت كند خدا گناهانش را مي‌آمرزد بعضي‌ها مي‌گويند: اين‌ها نگو مردم جري مي‌شوند. مي‌خواستند نگويند تا ما هم نگوييم ما كه از خودمان در نياورديم و بعد هم با اين همه لطف مردم جري مي‌شوند و گناه مي‌كنند؟ ابدا ، خدا گناهان او را مي‌آمرزد ولو اين‌كه مثل عدد نجوم باشد، عدد ستاره‌ها، عدد دانه‌ي باران، عدد برگ درختان خدا مي‌آمرزدش، منتها خوب بعدش بايد مواظب باشد كه ديگر گناه نكند. حضرات ائمّه عليهم السلاميك زيارتي هست زيارت هفت حديث اگر بخوانيد اين هفت تا حديث از هفت تا امام كه قبل از حضرت رضا عليه الصلوة و السلامبودند همه نقل كردند، حضرت صادق، قيد عارفاً بحقّ را مي‌كند كه بشناسيد او را، آخر هر كسي البته غريبه‌ها را يكي از خصوصيّت‌ها حضرت علي بن موسي الرضا اين است كه غريبه‌ها به زيارتش نمي‌آيند، اگر بيايند مفيد نيست برايشان، «لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ»([17])، خواص از شيعه، چون حضرت صادق را شش امامي‌ها زيارت مي‌كنند، حضرت سجّاد را چهار امامي‌ها زيارت مي‌كنند، حضرت سيّدالشهداء را سه امامي‌ها، چهار امامي‌ها، شش‌امامي‌ها زيارت مي‌كنند اما حضرت رضا را كساني زيارت مي‌كنند كه معتقد به وجود مقدس حضرت بقيةاللههم هستند، خواص از شيعه، زيارت حضرت رضا عليه الصلوة و السلامآمد خدمت امام جواد از ايشان سؤال كرد: آقا! من سال گذشته مكّه رفتم، مدينه رفتم، قبور ائمّه‌ي بقيع را زيارت كردم، كربلا رفتم، نجف رفتم، اين زيارت بهتر است يا بروم زيارت حضرت رضا صلوات اللّه عليه؟ حضرت فرمود: «وَاللهِ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ»([18])، به خدا قسم! زيارت پدرم علي بن موسي الرضا افضل است، زيارتِ حضرت سيّدالشهداء معادل با صد حجّ و صد عمره است، زيارت حضرت حضرت رضا معادل با هزار حجّ و هزار عمره است، ده برابر، اين زيارت را اهميّت بدهيد.

صبحي من در منزل فكر مي‌كردم يك حالتي داشتم نمي‌دانم چطور شد مثل اين‌كه به دلم افتاده بود كه به شماها بگويم و جدّاً آقايان اقلاً شماها به همه بگوييد كه كاري نكنيم كه همان‌طوري كه كربلا و نجف و سامرا و كاظمين را از ما گرفتند، حضرت رضا را هم از ما بگيرند حالا چطور نمي‌دانم. براي اين‌كه من يادم است خودم مشرف شدم بودم كربلا يك سالي بود يك گذرنامه‌هاي مثل ورقه‌اي بود مي‌دادند پانزده تومان هم بيشتر خرجش نبود و همه مي‌رفتند اين‌قدر زن‌هاي بدكاره را از كربلا دستگير كردند فرستادند ايران كه واقعاً آبروي‌مان رفت، آن‌قدر جيب‌بر ايراني. آخر يك وقت جيب‌بر خودشان هستند جيب‌بر ايراني توي حرم‌هاي ائمه گرفتند و فرستادند كه مايه شرمندگي بود، كارهاي فجيع در كنار قبر ابي‌عبداللّه الحسين جايي كه خاكش تربت است يعني اين خاك زمين كربلا را شما برداريد جاهاي ديگر ببريد دستِ بي‌وضو نمي‌شود زد، نجسش نمي‌شود كرد آن‌جا چون محذور دارد مسأله‌اي نيست آن وقت كارها، گرفتند از ما، ما در كنار قبر حضرت رضا صلوات اللّه عليه، اين ايام نوروز يك خرده به زن‌هايمان بفهمانيم كه اين‌جا غير از شهر تهران است، غير از جاها ديگر است، همه جا گناه بد است ولي اين‌جا بدتر است. يك خرده‌اي به خودمان بفهمانيم كه حيثيت حضرت رضا را حفظ كنيم.

يك شخصي از علما مي‌گفت خواب ديده بود ظاهراً مي‌گفت كه حضرت رضا خودشان فرموده بودند ترديد دارم خصوصياتش را، كه خلاصه‌اش اين بود كه يزيد سر مقدّس حضرت سيدالشهدا‌ء را وسط گذاشته بود و دورش گناه مي‌كرد ما بدن مقدس حضرت رضا را وسط گذاشتيم و دورش گناه مي‌كنيم. من در هند بودم آقايان، من ديدم رختخواب را يك چند نفر مهمان بوديم يك جا رختخواب را يك جوري انداختند مناسب نيست من برداشتم درستش كنم، گفتند: نه اين طرف طرفِ مشهد است خودش هم باورش نمي‌آمد حالا من نمي‌فهمم خوب طرف مشهد است گفت: پايت را طرف مشهد دراز مي‌كني؟ من فوري فهميدم كه اين‌ها احترام مي‌كنند طرف مشهد را پيدا كردند پايشان را طرفش دراز نمي‌كنند آن وقت ما، چه عرض كنم؟ خيلي مواظب باشيد، خيلي قيمت دارد نكند كه ماها طوري حركت كنيم كه حضرت رضا از ما بيزار بشود.

آن شخص مي‌گويد، يكي از علماي بزرگ بود مرحوم آشيخ عبداللّه گلپايگاني در مسجد گوهرشاد ايشان نماز مي‌خوانند بسيار مرد باتقوايي و مقدسي بود يك روز درس مختصري داشت سه تا چهار نفر بودند كه من كوچك‌تر و كم‌سن‌تر از همه‌شان بودم مي‌رفتم ايشان به ما گفت كه ديشب خوابي ديدم، خوابشان را گفتند. ديدم توي حرم حضرت رضا صلوات اللّه عليههستند و ضريح نيست و بدنِ مقدس حضرت رضا را وسط حرم طرف قبله، پايشان طرف قبله است معلوم است از دنيا رفته‌اند يك پرده‌اي سفيد روي بدن كشيده بودند يك بادي حركت كرد اين پرده را عقب زد من نگاه به بدن حضرت رضا كردم ديدم سوراخ سوراخ است گفتم: آقا! شما را ما شنيده بوديم كه با سمّ شهيد كردند شما مثل اين‌كه تيرباران كردند حضرت فرمود: نه اين مال بعد از شهادت است، اين‌هايي كه، يك باصطلاح گناهي را حضرت بيان كردند، اسم بردند كه شايد نتوانم بگويم، نه از نظر مهمي‌اش، كوچكي‌اش كه اگر بگويم آن وقت ممكن است كه مثلاً بعضي‌ها خودشان را منفعل بدانند، همان فلان گناهي كه دروبر قبر من مي‌كنند مثل تيري است كه به بدنِ من مي‌زنند، اين جاي آن تيرها است.

خيلي كوشش بكنيم كه مبادا خداي نكرده حضرت رضا را آمديم زيارتش، «وَيْلٌ لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ»([19])، واي بر كسي كه آدم فكر مي‌كرده اين شفيع‌اش است خصمش باشد، توي اداره رفيقي داريد خيلي هم با او مأنوس، مي‌بينيد وارد اداره مي‌شويد مي‌بينيد همين آقا پايش را زد به رئيس گفت اين آقا خيلي پولدار است بايد مالياتش را خيلي چندين‌ برابر بگيري، خصمت بشود، ويلٌ. روز قيامت، در همين دنيا خصم ما نشوند. در همين ايّام نوروز چقدر مصيبت بر اين قبر مطهّر وارد شد كه انسان واقعاً شرمنده مي‌شود، در دوره‌ي سال اين را آقايان بدانند شايد الان من اين را بگويم شلوغ بشود روزي خلوت‌تر از روز سيزده عيد من خوب بزرگ شده‌ي مشهدم، سيزده عيد خلوت‌تر از آن روز حرم امام رضا نيست و در دروه‌ي سال شلوغ‌تر از لحظه‌ي تحويل هيچ وقت نيست، خوب حالا سيزده را شايد زودتر فهميده باشيد كه چه بدي دارد اگر انسان نحس است پناهنده به يك «غَوْثُ اللَّهْفَانِ» بشود، «اَلسَّلَامُ عَلَى غَوْثَ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ»([20])، ولي نه همين فردا امتحان كنيد الان گفتم همين جمعيت هم بروند باز خوب است. حرم خلوت، مي‌شود ضريح را بوسيد، تحويل سال چرا، خوب حالا شما مي‌گوييد تحويل سال خوب است كه آن‌جا باشند، با آن نيّتي كه آن‌جا جمع مي‌شوند بسيار غلط است. نيّت اين است كه اگر آن لحظه ما، لحظه‌ي سرنوشت‌ساز است ديگر، يك سالتان را همان لحظه تعيين مي‌كند، اگر آن لحظه جاي متبركي باشيد تا آخر سال متبّرك هستيد با اين‌كه هيچ جا نه روايتي دارد و همان‌هايي كه براي عيد نوروز خيلي اهميّت قائلند اين را نگفتند لااقل، كي را گفتند؟ شب قدر، آقا «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»([21])، قدر اصلاً اسمش يعني سرمايه‌ي سال، شما شب قدر هيچ وقت شده كه حرم حضرت رضا را به اين شلوغي ببينيد، ولو يك لحظه‌اش؟ ببينيد چقدر ما منحرفيم، آخر آن‌جا سرنوشت ساز است، مي‌گوييد كه خوب روز بوده تحويل سال، پارسال شب بود، پارسال تا اوّل اذان صبح مردم توي حرم گرفتار بودند، پيرارسال، يك عدّه زير دست و پا كشته شدند، اين‌ها چي است؟ اين‌ها همه‌اش اين است كه ما دنبال اهل‌بيت عصمت و طهارت نيستيم، عقب سر آن‌ها حركت نمي‌كنيم. فردا شهر مشهد خلوت مي‌شود همه مي‌روند، من پريروز بود، ديروز بود گفتم كه شما توي خانه بنشينيد هيچ نحسي به شما متوجّه‌تان نمي‌شود، وقتي كه مي‌آييد بيرون و با اين جوان‌ها و افراد و دخترها و زن‌ها و همه مخلوط خوب معلوم است نحسي سراغتان مي‌آيد. خيلي رعايت حريم مقدس حضرت رضا را بكنيد، حرمِ مطهر، تمام مشهد حرم علي بن موسي الرضا است، «بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ»، دو تا كوه است طوس، از آن كوه تا اين كوه، «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ»([22])، حريم علي بن موسي الرضا است، همين جا كه نشسته‌ايد حرم حضرت رضا است، ديگر امام رضا يك شهري را كه بايد حرم داشته باشد و توي حرم هم بعضي‌ها گناه مي‌كنند يا فكر گناه لااقل دارند، به هرحال وقت زياد آقايان را معطل نكنم ان‌شاءاللّه اميدوارم به حرم حضرت رضا برويم با يك اخلاصي برويد، ان‌شاءاللّه تمام گناهانتان بخشيده خواهد شد و اميدواريم خداي تعالي همه شما را از ياران خوب حضرت بقيةاللهارواحنافداهقرار بدهد و لحظه‌اي از مسير حق و صراط مستقيم منحرف نشويد و ان‌شاءاللّه در دنيا به مقام رضا و در آخرت با بندگانِ خالص خدا محشور باشيد.

روضه هم خواندم برايتان، حضرت رضا صلوات اللّه عليهفرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ»([23]).



[1]بينه/8

[2]طلاق/3

[3]فاطر/15

[4]حمد/5

[5]بقر/255

[6]مستدرك‏الوسائل: 2 / 241؛بحارالأنوار: 7 / 28

[7]حمد/5

[8]بقره/94، جمعه/6

[9]فقيه: 2 / 615، تهذيب: 6 / 99

[10]يس/82

[11]بقره/208

[12]مستدرك‏: 10 / 369، بحار: 95 / 251

[13]يوسف/50

[14]وسائل‏: 20 / 67، بحارالانوار: 27 / 62

[15]كامل‏الزيارات: 306

[16]فقيه: 2 / 584

[17]كافي: 4 / 584

[18]«زِيَارَةُ الرِّضَا ع أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ» كافي: 4 / 584، تهذيب: 6/84، وسائل: 14/562

[19]«وَيْلٌ لِمَنْ شُفَعَاؤُهُ خُصَمَاؤُهُ …» روضه‌الواعظين: 1 / 195، مناقب: 3 / 328

[20]بحارالانوار: 99 / 52

[21]قدر/3

[22]«يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ قَبْضَةً قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْ دَخَلَهَا كَانَ آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ النَّارِ» تهذيب‏الاحكام     6     109، «هِيَ بِأَرْضِ طُوسَ فَهِيَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» فقيه: 2 / 585

[23]وسائل‏: 14 / 502، عيون: 1 / 299

۸ ذي‌ القعده‌ ۱۴۱۶ قمری – ۹ فروردین ۱۳۷۵ شمسی – يقظه‌ و بيداري‌، صراط‌ مستقيم‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. واعبد ربك‌ حتي‌ یأتیک اليقين‌.

 آياتي‌ تلاوت‌ شد كه‌ يك‌ جمله‌اش‌ اين‌ آيه‌ بود يقين‌ در اين‌ آيه‌ تفسير شده‌ به‌ موت‌. يعني‌ اي‌ پيغمبر عبادت‌ كن‌ پروردگارت‌ را تا زمان‌ مرگ‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ ترك‌ بندگي‌ نكن‌. حالا چرا يقين‌ را به‌ مرگ‌ و مرگ‌ را به‌ يقين‌ تعبير كرده‌اند؟ علت‌ عمده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ تمام‌ حجابها و از جلوي‌ چشمش‌ برطرف‌ مي‌شه‌. علت‌ اين‌ كه‌ ما الان‌ در دنيا در مسائل‌ معنوي‌ و شكي‌ اين‌ است‌ كه‌ حجاب‌ داريم‌. حجاب‌ به‌ معناي‌ پرده‌ است‌. يعني‌ يك‌ پرده‌هاي‌ معنوي‌ هست‌ كه‌ انسان‌ به‌ طور كلي‌ همه‌ را دارد. از باب‌ مثال‌ براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ معنا خوب‌ روشن‌ بشود شما اگر مشغول‌ مطالعة‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ توي‌ يك‌ كتاب‌ هستيد بي‌ حجاب‌ و بي‌ مانع‌ مشغول‌ مطالعيد و اون‌ مطالب‌ را درك‌ مي‌كنيد. در همين‌ بين‌ يك‌ جريان‌ واقع‌ شد كه‌ حواس‌ شما را پرت‌ كرد. حتي‌ ممكن‌ است‌ يك‌ مقداري‌ از همان‌ كتاب‌ را خونده‌ باشيد يا يك‌ سخنگويي‌ كه‌ داره‌ سخن‌ مي‌گه‌ حرفهاش‌ را  گوش‌ كرده‌ باشيد اما نفهميديد يك‌ پرده‌ از اونجا جلوتون‌ افتاده‌، جلوي‌ فهم‌ شما را گرفته‌ نمي‌گذارد كه‌ بفهميد و اون‌ پرده‌ همان‌ حادثه‌اي‌ است‌ كه‌ بوجود آمده‌ و همان‌ چيزي‌ كه‌ سبب‌ حواس‌ پرتي‌ شما شده‌. ما در دنيا به‌ طور كلي‌ حواسمون‌ پرته‌. يعني‌ حواسمون‌ پرته‌ ديدنيهاست‌. شنيدنيهاست‌. چشيدنيهاست‌، و امثال‌ اينها، حواسمون‌ پرت‌ اينهاست‌ چون‌ فكر انسان‌ دنبال‌ حواسش‌ مي‌ره‌. شما ممكنه‌ مثلاها فرض‌ كنيد كه‌ داريد الان‌ حرفهاي‌ من‌ را گوش‌ مي‌ديد يك‌ دفعه‌ ذهنتون‌ مي‌ره‌ توي‌ تابلويي‌ كه‌ بالاي‌ سر من‌ هست‌، تو اين‌ فكر مي‌افتيد كه‌ خطش‌ خوبه‌، اين‌ معناش‌ چيه‌؟ معناش‌ چيه‌؟ كلي‌ رفتيد اونجا من‌ هم‌ دارم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. شما حواستون‌ پرته‌، دقت‌ مي‌كنيد و با علوم‌ انسان‌ از طريق‌ چشم‌، از طريق‌ گوش‌، از طريق‌ طُرُق‌ مختلف‌ دائما حواسش‌ پرته‌ تمركز به‌ يك‌ جنبة‌ معنوي‌ نمي‌تونه‌ پيدا كنه‌. خداي‌ تعالي‌ اظهرالاشياء يعني‌ براي‌ اونهايي‌ كه‌ اين‌ حواس‌ پرتيها را ندارند. يعني‌ اگر ممكن‌ بشه‌ كه‌ چون‌ خيلي‌ بعيده‌ براي‌ هر كسي‌ ممكن‌ بشه‌ با اون‌ رياضتهاي‌ خيلي‌ زياد ممكن‌ مي‌شه‌. اگر ممكن‌ بشه‌ كه‌ شما همة‌ ديدنيها را نديده‌ بگيريد، همة‌ شنيدنيها را نشنيده‌ بگيريد. همه‌ چيزي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ حواس‌ ظاهري‌ است‌ اينها را مخفي‌ الامر يعني‌ دور از اونها باشيد شما به‌ ملكوت‌ عالم‌ پي‌ مي‌بريد. همة‌ مانع‌ شما همين‌ هاست‌ يعني‌ همين‌ ديدنها، شنيدنها، كشيدنها توجه‌ به‌ اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ كردن‌ به‌ اطراف‌ خودش‌ انسان‌ توجه‌ پيدا كردن‌ و امثال‌ اينهاست‌.  اينها هر كدامش‌ حجابه‌. هر كدامش‌ پرده‌ است‌ جلوي‌ شما و اون‌ واقعيت‌. شما چرا هر چه‌ كوشش‌ مي‌كنيد كه‌ به‌ ياد خدا باشيد نمي‌تونيد. حتي‌ در نماز. ولو اين‌ كه‌ نماز را يك‌ خرده‌ دين‌ بهتون‌ كمك‌ كرده‌. يعني‌ گفته‌ كه‌ طرف‌ راستت‌ را نگاه‌ نكن‌، طرف‌ چپت‌ را نگاه‌ نكن‌، ببينيد تا پشت‌ سرت‌ را نگاه‌ نكن‌ سه‌ طرف‌ را ازتون‌ گرفته‌ يك‌ طرف‌ را گذاشته‌. تقريبا يك‌ چهارم‌ از يعني‌ سه‌ چهارم‌ از حواس‌ پرتيتون‌ را جلوش‌ را گرفته‌. ذائقه‌ را هم‌ به‌ طور كلي‌ گرفته‌ و اينها به‌ طور كلي‌ چون‌ ممكن‌ است‌ حواسش‌ پرت‌ بشه‌ به‌ طور كلي‌ گرفته‌، گفته‌ نه‌ آب‌ بخور، نه‌ غذا بخور نه‌ هيچي‌. شهوت‌ سخن‌ گفتن‌ را ازتون‌ گرفته‌ حرف‌ هم‌ نداري‌ بزني‌. خوب‌ با اين‌ كه‌ مي‌بينيد خيلي‌ چيزها را ازتون‌ گرفتند چيزي‌ كه‌ مانع‌ مي‌شه‌، خيلي‌ ساده‌ است‌، دقت‌ كنيد ببينيد چي‌ مانع‌ مي‌شه‌. همان‌ حجابه‌ اسمش‌. اين‌ حجابها تا وقتي‌ انسان‌ زنده‌ است‌ تقريبا كم‌ و بيش‌ هست‌ اين‌ انساني‌ كه‌ بتواند اينها را از خودش‌ دور كنه‌، اين‌ حجابها را از خودش‌ دور كنه‌ حالا چه‌ حجاب‌ حجاب‌ ظلماني‌ باشه‌، حجاب‌ ظلماني‌، گناهان‌ چيزي‌ كه‌ حرامه‌.

 تو توي‌ نماز چشمت‌ را دوختي‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ با شوت‌ داري‌ بهش‌ نگاه‌ مي‌كني‌ خوب‌ اين‌ حجاب‌ ظلمانيه‌ تو را از خدا بازداشته‌ با يك‌ پردة‌ سياه‌ تاريك‌ ولي‌ نه‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ نمي‌كني‌. نگاه‌ مي‌كني‌ به‌ صفحة‌ از دعا كه‌ مربوط‌ به‌ نمازت‌ نيست‌ها به‌ يك‌ صفحة‌ از قران‌ كه‌ مربوط‌ به‌ نمازت‌ نيست‌ حواست‌ رفته‌ توي‌ اون‌ معناي‌ صفحة‌ قران‌ اين‌ هم‌ حجاب‌، به‌ جهتي‌ كه‌ تو را از نماز باز داشته‌. از توجه‌ به‌ نماز باز داشته‌ اما اين‌ حجاب‌ را اصطلاحا در طبق‌ روايات‌ مي‌گن‌ حجاب‌ نوراني‌. ولي‌ نوراني‌ باشه‌ چه‌ نوراني‌ باشه‌ چه‌ ظلماني‌ باشه‌ بين‌ تو و خدا فاصله‌ انداخته‌. اون‌ كسي‌ به‌ ملكوت‌ اعلي‌ واقعيت‌ رسيده‌ و مي‌رسه‌ كه‌ اين‌ حجابها را كم‌ كم‌ از خودش‌ رفع‌ كنه‌. اين‌ حجابها ريشه‌اش‌ از كجاست‌؟ چرا ما داراي‌ اين‌ حواس‌ پرتيها هستيم‌. اگر دقت‌ بكنيد عقلتون‌ را قاضي‌ قرار بدهيد متوجه‌ مي‌شيد كه‌ تمام‌ اين‌ حجابها ريشه‌اش‌ مربوطه‌ به‌ يكي‌ از صفات‌ رزيله‌اي‌ است‌ كه‌ در وجود انسان‌ هست‌. مثلا شما پسرتون‌ بچه‌اي‌ كه‌ بسيار از نظر شما محبوبه‌، آمده‌ از كنار شما عبور كرده‌ شما در نمازيد. ذهنتون‌ و توجهتون‌ از خدا منتقل‌ شده‌ به‌ بچه‌، رفتيد توي‌ اين‌ كه‌ اين‌ بچه‌ يك‌ وقت‌ نيافته‌، اين‌ بچه‌ عاقبتش‌ چي‌ مي‌شه‌ از خدا باز مي‌مونيد. همين‌ را يك‌ تحقيقي‌ كنيد كه‌ چرا اين‌ حجاب‌ پيش‌ آمد؟ چرا اين‌ حواس‌ پرتي‌ جلو آمد؟ تحقيقي‌ مي‌كنند متوجه‌ مي‌شيد كه‌ خدا را دوست‌ نداريد اونطوري‌ كه‌ بايد دوست‌ داشته‌ باشيد. گاهي‌ انسان‌ محبتش‌ به‌ خدا و به‌ هر چيزي‌ يك‌ جوري‌ است‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد محبت‌ تمركز پيدا كرده‌ به‌ خدا. محبت‌ شما تمركز پيدا كرده‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ شما وارد حرم‌ مي‌شيد. در و ديوار را مي‌بوسيد. ضريح‌ را مي‌بوسيد، اما ازتون‌ مي‌پرسن‌ آقا اون‌ چيزي‌ كه‌ بوسيدي‌ چي‌ بود؟ چه‌ شكلي‌ بود؟ مي‌گي‌ يادم‌ نيست‌، چرا مگر توجه‌ توجه‌ نداشتيد؟ نه‌ من‌ توجه‌ به‌ امام‌ هشتم‌ داشتم‌ اينها را كه‌ مي‌بوسيدم‌ مثل‌ اين‌ بودش‌ كه‌ دارم‌ لباس‌ محبوبم‌ را مي‌بوسم‌. حالا اين‌ لباس‌ كهنه‌ است‌، نوه‌، چه‌ رنگي‌ هست‌ اينها را ديگه‌ اگر توجه‌ بكنيم‌ در واقع‌ حواست‌ از اصل‌ محبوب‌ از خود محبوب‌ دور شده‌.

 شما يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ طلا را دوست‌ داريد تشريف‌ مي‌بريد مغازة‌ طلا فروشي‌ قربان‌ صدقة‌ طلاها مي‌شيد، يا لااق‌ تو دلت‌ مي‌گي‌ اي‌ كاش‌ اينها مال‌ من‌ بود. يك‌ وقت‌ هست‌ امام‌ هشتم‌ را دوست‌ داريد مي‌ري‌ طلا را مي‌بوسيد اما برات‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ كه‌ اين‌ طلا باشه‌ يا نقره‌ باشه‌ يا آهن‌ باشه‌ يا چوب‌. اون‌ سنگهاي‌، سنگريزه‌هاي‌ روي‌ قبر حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ كه‌ در بقيع‌ هست‌ ما يك‌ وقتي‌ در مدينه‌ بوديم‌ يكي‌ از اين‌ شعيان‌ مدينه‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ من‌ يك‌ هدية‌ خيلي‌ بزرگي‌ براتون‌ آوردم‌. گفتم‌ چيه‌؟ گفت‌ نمي‌تونيد اصلا تصور كنيد. گفتم‌ لابد اهل‌ مدينه‌ به‌ اون‌ وقت‌ با كربلا رفت‌ و آمدي‌ داشتند گفتم‌ لابد تربتي‌ آوردي‌. گفت‌ از اين‌ هم‌ بالاتر. گفت‌ يك‌ ما را مأمور قبرستان‌ بقيع‌ كرده‌ بودند. آخه‌ شبها مأمور ديگه‌ هست‌ اونجا ما يك‌ مقداري‌ رفتيم‌ از قبر مطهر حضرت‌ مجتبي‌ يك‌ مقداري‌ خاك‌ برداشتيم‌ يك‌ ذره‌اش‌ را هم‌ آوردم‌ براي‌ شما. ببينيد اين‌ خاك‌ قيمتش‌ خيلي‌ زياده‌، اما نه‌ طلاست‌ نه‌ نقره‌ است‌ و اين‌ محبتي‌ كه‌ ما الان‌ به‌ اين‌ خاك‌ داريم‌ يا به‌ خاك‌ كربلا داريم‌ يا به‌ تربت‌ سيد الشهدا داريم‌ اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، لباس‌ محبوب‌، خانة‌ محبوب‌ هر چه‌ كه‌ متعلق‌ به‌ محبوب‌ باشه‌ انسان‌ دوست‌ داره‌ و هيچ‌ هم‌ حواسش‌ پرت‌ نيست‌. مستقلا مي‌رسه‌ به‌ محبوب‌. اما اگر اينطور نبود. مستقلا چيزهاي‌ ديگه‌ را دوست‌ داشتيد مثلا فرض‌ كنيد مستقلا طلا را دوست‌ داريد، براي‌ شما فرق‌ اين‌ ضريح‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ چون‌ طلاست‌ خيلي‌ زيباست‌ بعضي‌ها را ديديد تو حرم‌ مي‌يان‌ دستهاشون‌ را به‌ كمرشون‌ مي‌زنند اصلا توجه‌ به‌ حضرت‌ رضا ندارند. اون‌ بالا مي‌بينند مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ شمشير را فلان‌ شاه‌ آورده‌ چقدر دسته‌اش‌ منبت‌ كاري‌ زيباست‌ من‌ يك‌ كسي‌ را تو مشهد سراغ‌ داشتم‌ يك‌ وقت‌ بهش‌ برخورد كردم‌ گفت‌ تو من‌ را حواسم‌ را پرت‌ كردي‌. مي‌گفت‌ من‌ اصلا تا به‌ امروز كه‌ هر روز هم‌ مي‌رفت‌ حرم‌ اون‌ قابهاي‌ اون‌ بالا رو نديده‌ بودم‌ تو گفتي‌ اونجا يك‌ قابهايي‌ هست‌ يك‌ شمشيرهايي‌ را گذاشتن‌ حالا كه‌ رفتم‌ تو حرم‌ چشمم‌ افتاد و حواسم‌ پرت‌ شد بعضيها اينجورند. فقط‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. فقط‌ خدا، تو را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ براي‌ خاطر خدا ست‌. امام‌ زمان‌ را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ براي‌ خاطر خداست‌. يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و صلم‌ (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) با اصحابشون‌ عبو مي‌كردند يك‌ بچه‌اي‌ كنار كوچه‌ ايستاده‌ بود خيلي‌ كم‌ سن‌ رسيدند بهش‌، احوالش‌ را پرسيدند فرمودند كه‌ پسر من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا پدرت‌ را؟ گفت‌ كه‌ شما را، من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا مادرت‌ را، گفت‌ شما را، من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا اسباب‌ بازيهات‌ را؟ گفت‌ شما را. هر چي‌ پيغمبر سؤال‌ كرد گفت‌ شما را. حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ را بيشتر دوست‌ داري‌ يا خدا را؟ گفت‌ خدا را شما را هم‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ بخاطر خداست‌. پيغمبر اكرم‌ رو كردند به‌ اصحابشون‌ فرمودند هر چي‌ را دوست‌ داريد اينطور دوست‌ داشته‌ باشيد.

 اين‌ محبت‌ از محبتها جداست‌، حب‌ محبوب‌ خدا، حب‌ خداست‌. اما از افرادي‌ كه‌ نه‌ همه‌ چي‌ را دوست‌ دارند. ما چرا خدا را دوست‌ نداريم‌ تو نماز حواسمون‌ پرت‌ مي‌شه‌ چون‌ انسان‌ به‌ هر چيزي‌ كه‌ علاقه‌ داشت‌ حواسش‌ متوجه‌ اونه‌. اين‌ را يقين‌ بدونيد. هر چي‌ بيشتر بشه‌ محبتتون‌ به‌ اون‌ چيز بيشتر بهش‌ توجه‌ داريد. شما يك‌ برليان‌ قيمتي‌ خريديد و گذاشتيد تو جيبتون‌ تمام‌ فكرتون‌ تو جيبتونه‌ تمام‌ قدرتتون‌ هم‌ براي‌ محفظت‌ براي‌ اين‌ گوهر گرانبها هست‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ دوستش‌ داريد. اما يك‌ سنگه‌. گذاشتيد تو جيبتون‌، يادتون‌ مي‌ره‌ يك‌ وقت‌ دست‌ مي‌كنيد مي‌بينيد كه‌ سنگ‌ را چرا من‌ برداشتم‌. چرا به‌ جهتي‌ كه‌ محبت‌ بهش‌ نداريد. هر چه‌ انسان‌ محبتش‌ را به‌ هر جا متمركز كنه‌ بيشتر حواسش‌ به‌ اونه‌. تو نماز ما اگر اين‌ را ما اگر اين‌ را بدونيد اگر خدا را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ و بشناسيم‌ البته‌ در مرحلة‌ اول‌ شناخته‌ در مرحلة‌ دوم‌ محبته‌، چون‌ محبت‌ در اثر معرفت‌ بوجود مي‌ياد. اگر ما خدا را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ها هيچ‌ وقت‌ نمي‌تونيم‌ حواسمون‌ را پرت‌ كنيم‌. اصلا بخواييم‌ هم‌ حواسمون‌ پرت‌ بشه‌ توي‌ نماز چون‌ چيزي‌ محبوبتر از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ ما نيست‌ به‌ چي‌ مي‌خواييم‌ حواسمون‌ پرت‌ بشه‌. اما ما واقعش‌ اينه‌ كه‌ محبتهامون‌ را مستقلا تقسيم‌ كرديم‌. بچه‌ امون‌ را دوست‌ داريم‌، نه‌ براي‌ خداها، اگر براي‌ خدا باشه‌ تقسيم‌ نشده‌ اما بچه‌ را دوست‌ داريم‌ براي‌ خاطر اين‌ كه‌ بچة‌ خودمونه‌. منزلمون‌ را دوست‌ داريم‌، رفيقمون‌ را دوست‌ داريم‌، همسرمون‌ را دوست‌ داريم‌، نمي‌دونم‌ همين‌ طور محبت‌ انسان‌ فرض‌ كنيد يك‌ كيلو محبت‌ شما داريد خدا بهتون‌ داده‌.

 پنج‌ مثقال‌، پنج‌ مثقال‌ به‌ افراد و موجواداتي‌ كه‌ دور و برتون‌ هست‌ تقسيم‌ كرديد. يك‌ پنج‌ مثقالي‌ هم‌ براي‌ خدا مانده‌ خوب‌ معلومه‌ اين‌ محبت‌ حواس‌ متمركز به‌ خدا نمي‌كنه‌. اين‌ را جمعش‌ كنه‌، اينها را از همه‌ بگير هيچ‌ كس‌ را براي‌ غير خدا دوست‌ نداشته‌ باش‌، همه‌ را براي‌ خاطر خدا دوست‌ داشته‌ باش‌. و خداي‌ تعالي‌ را اون‌ نقطة‌ اساسي‌محبت‌ را متمركز به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بكن‌. حتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ ما ديگه‌ بايد جانمون‌ را فداش‌ كنيم‌ كه‌ جان‌ هم‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كند انسان‌، در عين‌ حال‌ اگر به‌ خاطر خدا نباشه‌ محبتت‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌ امام‌ زمانش‌ هم‌ راضي‌ نيست‌. مي‌گه‌ من‌ را دوست‌ نداشته‌ باش‌ بخاطر خودم‌، بخاطر خدا من‌ را دوست‌ داشته‌ باش‌. محبوب‌ اصلي‌ و اساسي‌ و واقعي‌ خداست‌. لذا اگر شما اين‌ كار را كرديد اينجور محبتتون‌ را متمركز كرديد كه‌ به‌ زحمت‌ زيادي‌ انسان‌ به‌ اين‌ مرحله‌ و به‌ اين‌ مقام‌ برسه‌ يعني‌ اول‌ خودش‌ را از گناهان‌ پاك‌ كنه‌ بعد داراي‌ يك‌ استقامت‌ قويي‌ باشه‌ كه‌ هر چيزي‌ جلب‌ توجهش‌ را نكنه‌ و بعد هم‌ در راه‌ راست‌ راه‌ دين‌ حركت‌ كنه‌ اينها مقدماتي‌ است‌ كه‌ بتوانه‌ محبتش‌ را متوجه‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بكنه‌ اين‌ جا شايد، شايد يك‌ مقداري‌ اگر حجابها برطرف‌ شد يقينت‌ را بتوني‌ در دنيا بسازي‌، يعني‌ تكميل‌ كني‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ به‌ هر چيزي‌ انسان‌ محبت‌ زياد داشته‌ باشه‌ انسان‌ توجه‌ زياد داره‌ و چون‌ محبت‌ در اثر معرفت‌ به‌ وجود آمده‌ توجه‌ با معرفت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار انسان‌ پيدا مي‌كنه‌ و لذا يقين‌ از همين‌ راه‌ براي‌ انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد. كه‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد فعبد ربك‌ حتي‌ يعطيك‌ اليقين‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يقين‌ آمد اينجاست‌ كه‌ انسان‌ تازه‌ عبادت‌ حسابي‌ مي‌كنه‌ و اين‌ كه‌ مرگ‌ را گفتن‌ يقين‌ براي‌ اين‌ كه‌ در انسان‌ وقتي‌ روح‌ از بدن‌ جدا شد، اين‌ را بدونيد روح‌ از بدن‌ جدا شد همة‌ اين‌ حواس‌ پرتي‌ را ازش‌ مي‌گيرند ديگه‌ چشم‌ نداره‌ كه‌ اون‌ چشم‌ نيست‌، اين‌ گوش‌ نيست‌، اين‌ زبان‌ نيست‌، همة‌ اينها و ساير حواس‌ پرتي‌ را ازش‌ مي‌گيرن‌ يك‌ دفعه‌ متوجه‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌شه‌ كه‌ بعضيها خوب‌ وار اون‌ حقايق‌ مي‌شن‌ بعضيها تأسف‌ مي‌خورند.

 افرادي‌ كه‌ از دار دنيا مي‌رن‌ اينها چه‌ كافر باشند، چه‌ مؤمن‌ باشند حضرت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ يمت‌ يرني‌ به‌ مجردي‌ كه‌ بميري‌ يا هر كس‌ بميرد من‌ مي‌بينم‌، للمؤمنين‌ او منافق‌ سبلا چه‌ مؤمن‌ باشه‌ چه‌ منافق‌ تا انسان‌ مرد همة‌ حقايق‌ را مي‌بينه‌ وقتي‌ حقايق‌ را ديد خوب‌ اونجا متوجه‌ مي‌شه‌ اگر خودش‌ اهل‌ كمالاتي‌ باشه‌، اهل‌ تزكية‌ نفسي‌ باشه‌ حقايق‌ را نديده‌ طبق‌ حقايق‌ عمل‌ كرده‌ باشه‌ خوب‌ اينجا مورد لطف‌ واقع‌ مي‌شه‌، مورد اون‌ مهر قلبي‌ و اون‌ درياي‌ پر معنويت‌ سنخيت‌ داره‌ براي‌ اين‌ كه‌ خودش‌ را ساخته‌ اما اگر سنخيت‌ پيدا نكرده‌ باشه‌. بعد از مرگ‌ انسان‌ گرفتاري‌ خيلي‌ زيادي‌ پيدا مي‌كنه‌. تو دنيا الان‌ ممكنه‌ همين‌ جا كه‌ شماها نشسته‌ باشيد همه‌ جور افراد باشه‌ يكي‌ باشه‌ اصلا صفت‌ رزيله‌اي‌ نداشته‌ باشيد يك‌ باشه‌ يك‌ پارچه‌ صفات‌ رزيله‌ باشه‌ يكي‌ باشه‌ ده‌ صفت‌ رزيله‌ داره‌ يكي‌ هست‌ پنج‌ تا داره‌ همه‌ مثل‌ هم‌ نشستند. شناخته‌ نمي‌شه‌ چون‌ در يك‌ جهت‌ همه‌ با هم‌ مشتركند و اون‌ در جنبه‌هاي‌ جسماني‌ و بدني‌ است‌. در واقع‌ اين‌ را الان‌ مي‌بينيم‌.

 اما وقتي‌ انسان‌ از دار دنيا رفت‌ بدنش‌ را گذاشت‌ روحها با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌ يكي‌ ولي‌ خداست‌ مي‌بينه‌ كه‌ ملائكه‌ آمدند به‌ استقبالش‌ كه‌ سلام‌ عليكم‌ بما… و اظهار محبت‌ بهش‌ مي‌كنند اظهار علاقه‌ مي‌كنند از طرف‌ خدا سلام‌ قول‌ من‌ رب‌ رحيم‌ از خدا رحيم‌ جالب‌ اينه‌ از خدايي‌ كه‌ مهربانه‌، مهرباني‌ خاصي‌ به‌ شخص‌ تو داره‌، از طرف‌ او من‌ سلام‌ آوردم‌. شما وارد يك‌ مملكتي‌ مي‌شيد توي‌ مرز تو همان‌ مرز همانجا اين‌ گذرنامه‌اتون‌ را داديد مي‌خواند مثلا مهري‌ بزنند يك‌ چند تا افسر مي‌يان‌ بگن‌ از طرف‌ مثلا رئيس‌ جمهور ما براي‌ تو سلام‌ آورديم‌ چقدر انسان‌ راحت‌ مي‌شه‌ و از اين‌ ساعت‌ شما مهمان‌ هستيد در پذيرايي‌ ما هستيد. منتظرت‌ هستند. اينجوري‌. يكي‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ تو مرز وارد بشه‌ بگن‌ آقا كارت‌ اشكال‌ داره‌. تو همين‌ جا بايد بموني‌، همين‌ جا بايد بموني‌. توي‌ جاي‌ نامناسب‌ هيچ‌ يك‌ از شرايط‌ زندگي‌ درش‌ نيست‌ همين‌ جا بايد بموني‌. چرا؟ كارت‌ اشكال‌ داري‌، گذرنامه‌ات‌ اشكال‌ داره‌. خوب‌ برگديم‌. مي‌گن‌ نمي‌شه‌، بعضيها مي‌رن‌ كارشون‌ خيلي‌ خرابه‌ مي‌گن‌ كه‌ عمل‌ صالحا، خدايا ما را برگردون‌ خيلي‌ خوب‌ گذرنامه‌امون‌ خرابه‌ ما برمي‌ گرديم‌ مي‌گن‌ نمي‌شه‌ ديگه‌ همين‌ جا بايد بمونيد. اون‌ بالاخره‌ هر دوي‌ اينها هم‌ اين‌ شخص‌ و هم‌ اون‌ شخص‌ اينها به‌ يقين‌ مي‌رسند يقين‌ مي‌كنند، مي‌فهمند يك‌ خبرهايي‌ كه‌ مي‌گفته‌اند و با شك‌ و ترديد همه‌ باهاش‌ روبه‌ رو مي‌شدند درسته‌. برزخ‌ درسته‌ اما چيزي‌ را كه‌ انسان‌ از روح‌ ملكوتي‌ در حتي‌ همين‌ دنيا مي‌بينه‌ ملائكه‌ است‌. ملائكه‌ مي‌يان‌ به‌ سراغش‌، چه‌ مسلمان‌ باشه‌، چه‌ غير مسلمان‌ باشه‌، چه‌ كافر باشه‌، چه‌ فاجر هر چي‌ مي‌خواد باشه‌، ملك‌، بعد هم‌ تمام‌ حقايق‌ يعني‌ خدا را كاملا احساس‌ مي‌كنه‌. ائمه‌ را كاملا مي‌بينه‌. مخصوصا در هر زماني‌ امام‌ زمانش‌ را انسان‌ مي‌بينه‌. اما يقين‌ مي‌كنه‌، يقين‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ همة‌ حقايق‌ درسته‌. واي‌ به‌ حال‌ اون‌ كسي‌ كه‌ اينها را به‌ بازي‌ گرفته‌ باشه‌ كه‌ متأسفانه‌ اكثر ماها اينطوريم‌. ما خدارا به‌ بازي‌ گرفتيم‌ ائمه‌ را به‌ بازي‌ گرفتيم‌. در روزة‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌گيم‌ كه‌ آقا شما چرا اينقدر گريه‌ كرديد؟ آدم‌ گاهي‌ مي‌خواد بدونه‌ كه‌ طرف‌ چرا اينقدر گريه‌ كرده‌. مي‌گه‌ دلم‌ گرفته‌ بود رفتم‌ روضه‌ براي‌ اين‌ كه‌ دلم‌ باز بشه‌. خيلي‌ از اين‌ قبيل‌ چيزها هست‌ حالا، همه‌ را وسيله‌ براي‌ خودمون‌، خدا را كه‌ اصلا بهش‌ اعتنا نمي‌كنيم‌. توجه‌ نداريم‌ خدا اينقدر در قرآنش‌، من‌ گاهي‌ همين‌ چندي‌ قبل‌ داشتم‌ قرآن‌ را گوش‌ مي‌دادم‌ قصة‌ حضرت‌ يوسف‌ را خدا براي‌ من‌ تعريف‌ مي‌كرد. به‌ رفقايي‌ بودند نزديكم‌ گفتم‌ خداچقدر مهربانه‌! براي‌ ما قصه‌ مي‌گه‌، آخه‌ ما كييم‌؟ ما چييم‌ اصلا! شما به‌ خلقت‌ پروردگا نگاه‌ كنيد كه‌ اينها همه‌اش‌ قدرت‌ پروردگار و عظمت‌ پروردگار همين‌ هايي‌ كه‌ جلوي‌ چشممونه‌ اين‌ كهكشانها اين‌ خلقت‌ عظيم‌ در عين‌ حال‌ مي‌بينيد در سوره‌هاي‌ مختلف‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ واذكر في‌ الكتاب‌ مثلا ابراهيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را ياد كنيد. اينجور كرد، اينجور كرد همه‌اش‌ براي‌ تنبه‌ ما، قصة‌ حضرت‌ يوسف‌ را با اون‌ مفصلي‌ براي‌ ما بيان‌ مي‌كنه‌ بعد مي‌فرمايد كه‌ من‌ اين‌ قصصي‌ را كه‌ براي‌ شما نقل‌ مي‌كنيم‌ لقد كان‌ في‌ قصصهم‌ عدوت‌ الاباب‌ ما كان‌ حديث‌ مفترا اين‌ قصه‌ها را براي‌ اين‌ كه‌ شما حواستون‌ را جمع‌ كنيد، شما اگر عاشق‌ شديد به‌ معنويت‌ عاشق‌ بشيد به‌ حقيقت‌ عاشق‌ بشيد نه‌ مثل‌ زليخا باشيد كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر عشق‌ ورزيد. مثل‌ يوسف‌ باشيد كه‌ به‌ خدا عشق‌ بورزيد محبت‌ داشته‌ باشيد. اين‌ قصه‌ها را براي‌ ما مي‌گه‌، مهربانيهايي‌ براي‌ ما مي‌كنه‌، به‌ رومون‌ نمي‌ياره‌ اينقدر ما حواسمون‌ پرته‌ متوجه‌ خدا نيستيم‌. معصيتهامون‌ را و يوعطوا عن‌ كثيز و از بيشتر گناهان‌ ما مي‌گذره‌، از صراط‌ مستقيم‌ اين‌ همه‌ ما غافليم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ رومون‌ نمي‌ياره‌. خوب‌ اين‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ واقعا خدايي‌ نيست‌ بريد دنبال‌ كارتون‌ راحت‌ باشيد، اگر هست‌ دستوراتش‌ را عمل‌ كنيد ديگه‌! اين‌ يكي‌ را من‌ خوشم‌ نمي‌ياد، اون‌ يكي‌ را من‌ خوشم‌ مي‌ياد، روزه‌ را من‌ تا به‌ حال‌ نشده‌ ترك‌ بكنم‌ اما نماز را حوصله‌اش‌ را ندارم‌ مثلا، اين‌ مومن‌ را قبول‌ مي‌كنم‌ مؤمن‌ بعبعض‌ و… آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ اين‌ علامت‌ منافقه‌ كه‌ بعضي‌ را قبول‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌ بعضيها را قبول‌ نداشته‌ باشه‌. بعضيها را بپذيره‌، بعضيها را نپذيره‌. نه‌ بايد تمام‌ قوانين‌ الهي‌ را مو به‌ مو، هر مقدار خدا بزرگه‌ قانونش‌ هم‌ عظمت‌ داره‌. و حق‌ دخالت‌ حتي‌ نداريم‌. حق‌ اين‌ كه‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ در اسلام‌ هست‌ اين‌ است‌ كه‌ دستورات‌ اسلامي‌ اينها توقيفيه‌، توقيفي‌ يعني‌ به‌ اصطلاح‌ وقف‌ شده‌ يعني‌ بسته‌ شده‌ به‌ هماني‌ كه‌ خدا گفته‌. هيچ‌  شما حق‌ كم‌ و زيادش‌ هم‌ نداريد. به‌ قصد قنوت‌ حالا البته‌ مي‌بينيد بعضي‌ همينش‌ هم‌ خودش‌ مسئله‌ است‌.

 به‌ شما گفتن‌ مثلا فلان‌ ذكر را صد مرتبه‌ بگيد شما حق‌ نداريد صد و ده‌ مرتبه‌ بگيد، هيچ‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد هر دستوري‌ كه‌ انجام‌ مي‌ديد دقيقا بايد طبق‌ گفته‌هاي‌ ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ باشه‌. مگر اين‌ كه‌ حالا مثلا مجتهد استنباط‌ كرده‌ باشه‌ و يك‌ چيزي‌ را از مجموع‌ روايات‌ به‌ دست‌ آورده‌ باشه‌ و تحويل‌ شما داده‌ باشه‌. ما گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ مثلا مي‌گيم‌ كه‌ روزي‌ چهل‌ مرتبه‌ بگوربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌ و في‌ آخرة‌ حسنه‌. خوب‌ اين‌ مي‌گه‌ هيچ‌ جاي‌ اين‌ روايت‌ اين‌ حرف‌ نيست‌ خوب‌ راست‌ هم‌ مي‌گه‌ اما اين‌ استنباط‌ شده‌، روايت‌ داريم‌ كه‌ هر آيه‌اي‌ از سوره‌ها را براي‌ هر حاجتي‌ بخونيد قبوله‌. مثلا شما يك‌ حاجتي‌ داريد، قرضتون‌ مي‌خواييد ادا بشه‌. خودت‌ انتخاب‌ كن‌ يك‌ آيه‌اي‌ را، اون‌ را براي‌ اداي‌ اين‌ دينت‌ طبق‌ اين‌ روايت‌ اون‌ دينت‌ ادا مي‌شه‌. بخاطر بركت‌ اين‌ آيه‌. و يك‌ روايت‌ ديگه‌ مي‌خوام‌ استنباط‌ را بگم‌ها بعضي‌ از آقايون‌ متوجه‌ اين‌ مسائل‌ نيستند و روايت‌ داره‌ كه‌ هر دعايي‌ را شما چهل‌ مرتبه‌ از خدا بخواييد خدا مستجاب‌ مي‌كنه‌، مگر اين‌ كه‌ شما تعدادتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ شما چهل‌ نفر مثلا باشيد بيست‌ نفريد دو مرتبه‌ بخواييد از خدا، ده‌ نفريد چهار مرتبه‌ از خدا بخواييد، خداي‌ تعالي‌ يك‌ نفريد چهل‌ مرتبه‌ بخونيد، خوب‌ آية‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ را ما انتخاب‌ كرديد مثلا گفتيم‌ چهل‌ مرتبه‌ طبق‌ روايت‌ بخون‌ تا فلان‌ مرضت‌ رفع‌ بشه‌ يا فلان‌ حاجتت‌ برآورده‌ بشه‌. مثلا اينها استنباطه‌ ديگه‌. اينها خود انسان‌ اجتهاد مي‌كنه‌ و طبق‌ دستوره‌ و اشكالي‌ نداره‌. ببينيد دقيقا طبق‌ دستوره‌. خدا نياره‌ اون‌ روزي‌ را كه‌ از خودمون‌ بخواييم‌ حرفي‌ درست‌ كنيم‌.

 همانطوري‌ كه‌ متصرفين‌ اين‌ كار را مي‌كنند. مي‌نشينند يك‌ اذكاري‌ را جمع‌ كردند و خوب‌ طبعا يك‌ حالي‌ هم‌ دست‌ مي‌ده‌ به‌ طرف‌ حتي‌ من‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ از قول‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتم‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چيزي‌ را با محبت‌ به‌ معناش‌ بگه‌، نشاطي‌ پيدا كرده‌. شما يك‌ كسي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشيد اسم‌ او را صد مرتبه‌، دويست‌ مرتبه‌ بگيد يك‌ حال‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنيد. يك‌ كسي‌ را دشمن‌ داشته‌ باشيد خيلي‌ اسمش‌ را ببريد دهنتون‌ تلخ‌ مي‌شه‌ اصلا در ذائقتون‌ نيست‌. اين‌ طبيعيه‌، ولي‌ بايد ما در صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. دقيقا هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ قربونشون‌ بريم‌ خيلي‌ خوبه‌، سفره‌ هم‌ خيلي‌ خوبه‌. اما اگر خواستيد يك‌ كار مستحب‌ انجام‌ بدي‌ بايد روايت‌ داشته‌ باشه‌ يا مجتهدت‌ گفته‌ باشه‌ والا معنا نداره‌. مستحب‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ خدا دوست‌ داره‌ كه‌ تو اين‌ كار را بكني‌. تو از كجا مي‌دوني‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌؟

 تو كه‌ با خدا ارتباطت‌ مستقيم‌ نيست‌ و امام‌ و پيغمبر هم‌ كه‌ ارتباط‌ داشتن‌ اونها هم‌ نگفتن‌. شما چه‌ مي‌دنيد كه‌ مستحبه‌؟ يا واجبه‌؟ اين‌ را بايد واقعا حلش‌ كنيم‌. و لذا صراط‌ مستقيم‌ دين‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ عباداتت‌ توقيفي‌ باشه‌. يعني‌ از امام‌ صادق‌، امام‌ باقر، پيغمبر اكرم‌ بهت‌ رسيده‌ باشه‌ و الا حق‌ نداري‌ اين‌ كارها را بكني‌ مگر اين‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ يك‌ وقت‌ يك‌ مجتهدي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ اهل‌ اجتهاده‌، اهل‌ استنباطه‌ اين‌ استنباط‌ كرده‌ باشه‌، اين‌ كار خوبه‌. اين‌ عمل‌ خوبه‌، شما مقيد كن‌ خودت‌ را مثلا فرض‌ كنيد پنجاه‌ آيه‌ از قران‌ بخونيد، پنجاه‌ آيه‌ روايت‌ داره‌، كه‌ هر روز حد اقل‌ پنجاه‌ آيه‌ از قرآن‌ را بخونيد روايت‌ داره‌، اما خودت‌ را مقيد كن‌ كه‌ روزي‌ صد آيه‌ را بخون‌، صد آيه‌ از قرآن‌ را بخونه‌، اين‌ اشكال‌ داره‌، اما اگر گفتيد كه‌ مستحبه‌ كه‌ صد آيه‌ هر روز بخونه‌ ببينيد اين‌ اشكال‌ داره‌ براي‌ اين‌ كه‌ از كجا مي‌گي‌ كه‌ مستحبه‌، دقت‌ كرديد. زني‌ كه‌ مثلا عادت‌ ماهانه‌ است‌ كراهت‌ داره‌ قرآن‌ بخونه‌ همين‌ قرآني‌ كه‌ اينقدر ثواب‌ داره‌ براي‌ ديگران‌ براي‌ جنب‌ و حائض‌ كراهت‌ داره‌ كه‌ از هفت‌ آيه‌ بيشتر بخونه‌. پس‌ يقين‌ انسان‌ وقتي‌ براي‌ انسان‌ حاصل‌ مي‌شه‌ كه‌ همة‌ حجابها برطرف‌ بشه‌. بعضيها كه‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ ما را جزء اون‌ بعض‌ قرار بده‌ قبل‌ از مرگ‌ اون‌ حالت‌ يقين‌ براشون‌ به‌ وجود مي‌ياد. يعني‌ حجابها رفع‌ مي‌شه‌، موتوا قبل‌ الموتا. بميريد قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌ بميريد. يعني‌ جدا بشيد از اين‌ ماديات‌. از اين‌ حجابها، خودتون‌ را نجات‌ بديد. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اينجوري‌ دعا كنيد كه‌ الهن‌ ارزقنا…خدايا ما را جدا كن‌ از اين‌ خانة‌ پر از فريب‌، اصلا دنيا دار فريبه‌، همه‌ چيزش‌ انسان‌ را فريب‌ مي‌ده‌، يعني‌ نگه‌ مي‌داره‌، همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌ شما اگر بخواييد يك‌ جايي‌ بريد امتحان‌ بديد و تمام‌ شش‌ دنگ‌ حواستون‌ توي‌ ورقة‌ امتحاني‌ باشه‌ يك‌ خانه‌اي‌ را در اختيارتون‌ بگذارند كه‌ نقاشي‌ زياد نداشته‌ باشه‌ حالا شما هم‌ وقت‌ داريد واردتون‌ كردن‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ كه‌ يك‌ نقاشيهايي‌ كه‌ اصلا نديديد شما هم‌ اهل‌ ذوق‌ باشيد، يك‌ ساعتش‌ را به‌ اين‌ نقاشيها نگاه‌ مي‌كرديد. از امتحانتون‌ مي‌مونيد. براي‌ امتحان‌ كه‌ شما را خوب‌ امتحان‌ كنند اين‌ دنيا البته‌ نقاشي‌ نداره‌ براي‌ اهل‌ معنا، اونهايي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ انسانند اونهايي‌ كه‌ با خدا در ارتباطند اين‌ دنيا اصلا ارزش‌ نداره‌. بهترين‌ چيزهاي‌ دنيا بي‌ ارزش‌ترين‌ چيزهاست‌ از نظر اهل‌ معنا. اونوقت‌ گفتند كه‌ تو اين‌ دنيا تو يك‌ مدتي‌ به‌ فكر اين‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد اين‌ نقاشي‌ سقفش‌ چطوره‌ اونجاش‌ چطوه‌، حتي‌ صندلي‌ كه‌ من‌ نشستم‌ چرا صندلي‌ من‌ زنگ‌ زده‌، كهنه‌تر از صندلي‌ او باشه‌ اصلا به‌ اين‌ فكرها يك‌ كسي‌ را كه‌ مي‌خوان‌ امتحانش‌ كنند هست‌؟ ابدا. تمام‌ توجهش‌ به‌ اين‌ ورقة‌ امتحانيه‌ كه‌ اين‌ امتحان‌ را درست‌ بده‌ ما تو اين‌ دنيا آمديم‌ براي‌ امتحان‌ دادن‌. بايد از دنيا از غرورش‌، از گولهاش‌، از گول‌ زدنهاش‌ خودمون‌ را جدا كنيم‌. والا  اگر خودمون‌ را جدا نكنيم‌ و حواسمون‌ پرت‌ گولهاي‌ دنيا باشه‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌تونيم‌ خوب‌ امتحان‌ بديم‌، خوب‌ از اين‌ دنيا سالم‌ بيرون‌ بريم‌. الهم‌ ارزقنا تجادوا عن‌ دار الغرور و عنادت‌ الي‌ دار البيوت‌، برگرديم‌ به‌ طرف‌ اون‌ زندگي‌ دائمي‌. و الستعداد الموت‌، آماده‌ شدن‌ براي‌ مردن‌، بعضيها آمادگي‌ ندارند، حرفش‌ را هم‌ مي‌گن‌ نزن‌. تا مي‌گن‌ مثلا خوب‌ انشاء الله‌ بعد از صد و بيست‌ سال‌ اگر شما مرديد چي‌ مي‌شه‌؟ ببينيد اين‌ از حالا فكر مردن‌ من‌ را هم‌ كرده‌. بعد از صد و بيست‌ سال‌ هم‌ گفته‌ها، و حال‌ اين‌ كه‌ براي‌ مؤمن‌ اينطوريه‌ اگر مؤمن‌ واقعي‌ ما باشيم‌، خدا مرگت‌ بده‌ مساوي‌ است‌ با خدا از دنيا آزادت‌ كنه‌، به‌ جهتي‌ كه‌ دنيا زندان‌ براي‌ مؤمنه‌.

 اگر به‌ يك‌ زنداني‌ بگن‌ كه‌ خدا آزادت‌ كنه‌، اين‌ آدم‌ ناراحت‌ مي‌شه‌! بگن‌ هم‌ خدا مرگت‌ بده‌، البته‌ به‌ دشمن‌ هم‌ با محبت‌ بگن‌ ما دست‌ به‌ دعا بردارم‌، بگن‌ خدايا مرگ‌ فلاني‌ را برسون‌، خيلي‌ هم‌ با محبت‌ اين‌ هر كي‌ باشه‌ چرا به‌ جهتي‌ كه‌ ما دنيا را زندون‌ نمي‌دونيم‌. آخرت‌ را اون‌ آخرتي‌ كه‌ خدا فرموده‌ ما اون‌ را هنوز قبول‌ نكرديم‌. تا يك‌ كسي‌ خواب‌ مي‌بينه‌ كه‌ مرده‌، بايد حتما بهش‌ بگيم‌ كه‌ انشاء الله‌ عمرت‌ زياد مي‌شه‌ والا ما بد تعبير كرديم‌ مي‌گيم‌ انشاءالله‌ مي‌ميري‌ ما بد تعبير كرديم‌. اين‌ استعداد براي‌ مردن‌ را نداريم‌، آمادگي‌ براي‌ مردن‌ را نداريم‌. و الا دنيا ارزشي‌ نداره‌ كه‌. يقين‌ بدونيد صد سال‌ ديگه‌ هم‌ هيچ‌ كدوم‌ ما نيستيم‌. صد سال‌ ديگه‌ حتي‌ بچه‌ هايي‌ كه‌ تو اين‌ مجلسند نيستند، وقتي‌ كه‌ اينجوره‌، صد سال‌ هم‌ تند مي‌گذره‌ها، وقتي‌ اينجوريه‌، چرا انسان‌ اينقدر خودش‌ را خدمتون‌ عرض‌ شود وابسته‌ مي‌كنه‌، حواسش‌ را متوجه‌ اين‌ دنيا بكنه‌، ضمنا اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌، كه‌ انسان‌ موظفه‌ يعني‌ وظيفه‌ داره‌ كه‌ كنف‌ دنيا كانه‌ پريش‌ ابدا جوري‌ زندگي‌ بكنه‌ مثل‌ اين‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ نمي‌ميره‌، همة‌ كارهات‌ محكم‌، مرتب‌، منظم‌، ترك‌ دنيا نكن‌، دنيا را بايد تو آباد كني‌، دنيا را بايد تو بسازي‌، دنيا محل‌ تجارت‌ اولياء خداست‌ يك‌ لحظه‌اش‌ حساب‌ داره‌ و كن‌ لآخرتك‌ لانك‌ تموت‌ غدا براي‌ آخرتت‌ هم‌ يك‌ جوري‌ حركت‌ بكن‌ مثل‌ اين‌ كه‌ فردا مي‌خواي‌ بميري‌. اگر خبر بدن‌ كه‌ شما فردا مثلا از دنيا مي‌ريد، چه‌ كار ميكنيد؟ مي‌گيد امشب‌ ديگه‌ خواب‌ نيست‌ بايد تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بشن‌، و استعداد موت‌ قبل‌ حلول‌ الفوت‌. پس‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ انسان‌ بايد البته‌ خيلي‌ ميزان‌، يعني‌ مردم‌ وقتي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنند مي‌گن‌ عجب‌ آدم‌ دنيا دوستيه‌، خدا كه‌ عجب‌ اين‌ قطع‌ دنياست‌، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روز تابستان‌ گرم‌ از مزرعه‌ مي‌آمدند عرق‌ هم‌ مي‌ريختند يك‌ يهودي‌ رسيد به‌ ايشان‌ گفت‌ كه‌ آقا جدت‌ پيغمبر گفته‌ دنيا چيه‌، فلان‌. مي‌رسيدن‌ نصيحت‌ مي‌كردند، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار اونقدر كار ميكردند و اونقدر، آخه‌ اينهاش‌ را نمي‌گن‌، اونقدر نخلستان‌ خرما، شما مثلا يك‌ نخلستانهايي‌ كه‌ دربارة‌ به‌ اصطلاح‌ دسترنج‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نقل‌ مي‌كنند نخلستانهاي‌ بزرگي‌ درست‌ مي‌كرد حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ هزار نخل‌ داشت‌. هزار نخل‌ مي‌دونيد نخلستان‌ را نمي‌شه‌ نخلها را پهلوي‌ هم‌ كاشت‌، فاصله‌ بايد داشته‌ باشه‌. اين‌ چقدر زمين‌ مي‌شه‌! چه‌ باغ‌ مفصلي‌ مي‌شه‌!

 اينها به‌ فكر دنياتون‌ باشيد، كوشش‌ كنيد الكاسب‌ حبيب‌ الله‌ و بايد انسان‌ زندگيش‌ را تأمين‌ كنه‌، همه‌ چيزش‌ تقدير المعيشه‌ الكمال‌ كل‌ الكمال‌ عجيبه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كمال‌ همة‌ كمال‌، در سه‌ چيزه‌، اتفقه‌ الدين‌، يكي‌ اين‌ كه‌ در دينت‌ فهم‌ داشته‌ باشي‌ بفهمي‌ دينت‌ را، بشناسي‌ دينت‌ را در دينت‌ فهم‌ داشته‌ باشي‌، بفهمي‌ كه‌ اين‌ دينت‌ حقه‌ يا حق‌ نيست‌. همين‌ طور از پدر و مادر رسيده‌ نرو جلو. اتفقه‌ في‌ الدين‌. و الصبر علي‌ النائبه‌، انسان‌ در مقابل‌ مشكلات‌ يك‌ استقامتي‌ داشته‌ باشه‌،يك‌ صبري‌ داشته‌ باشه‌، صبور باشه‌ كه‌ اگر فكر بكنيد همة‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌ در همين‌ دو چيزي‌ است‌ كه‌ اينجا فرموده‌ و تقدير المعيشه‌، سوم‌ تقدير المعيشه‌. زندگيت‌ را، معيشتت‌ را اندازه‌گيري‌ كن‌، به‌ اندازة‌ درآمدت‌ خرج‌ كن‌. درآمدت‌ را ببر بالا نه‌ خرجت‌ را، آخه‌ بعضيها خرج‌ را مي‌برن‌ بالا، تشريفات‌ زندگي‌ را مي‌برن‌ بالا، درآمد را ببر بالا، طبعا بايد انجام‌ بشه‌. يك‌ كاري‌ كن‌ درآمدت‌ روز به‌ روز زيادتر بشه‌. چه‌ اشكال‌ داره‌ تو ثرومتند درجة‌ يكي‌ باشي‌ كه‌ بتوني‌ هر سال‌ چندين‌ ميليون‌ خمس‌ و سهم‌ امام‌ و زكات‌ و امثال‌ اينها را بدي‌ چه‌ اشكالي‌ داره‌. هر سال‌ تو دفتر مي‌يان‌ امسال‌ هم‌ حساب‌ شد هيچي‌ ندارم‌، چرا هيچي‌ نداشت‌، هيچي‌ نداشت‌ نباشه‌. يك‌ كاري‌ بكن‌، فعاليت‌ كن‌، كوشا باش‌. دزدي‌ نمي‌گم‌ بكن‌ ولي‌ فعال‌ باشه‌ از راه‌ حلال‌ به‌ دست‌ بيار. فكر بكن‌، يعني‌ اگر كسي‌ اهل‌ فعاليت‌ نباشه‌ و كار و كوشش‌ نكنه‌ من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستانمون‌ فرهنگيند اين‌ خوب‌ نصف‌ روز مي‌ره‌ مدرسه‌ درس‌ مي‌ده‌ نصف‌ روزهاي‌ ديگه‌ را چه‌ كار مي‌كني‌؟ يك‌ كاري‌ بكن‌، يك‌ به‌ اصطلاح‌ مزرعه‌اي‌ درست‌ كن‌ بعد از ظهرها اين‌ را باغت‌ را آب‌ بدي‌ يك‌ كاري‌ از اين‌ قبيل‌ بكن‌. يا مثلا بعضيها داراي‌ يك‌ شغلهايي‌ هستند خوب‌ اداري‌ بوده‌، حالا باز نشست‌ شده‌، خوب‌ باز نشست‌، اصلا انسان‌ بازنشستگي‌ نداره‌، يك‌ كاري‌ بكن‌. تا كه‌ دستت‌ مي‌رسد كاري‌ بكنه‌، فكر نكنيد انسان‌ اگر مثلا تو وارد نشو و رفت‌ تو خونه‌ نشست‌ و يك‌ وقتي‌ اين‌ آية‌ شريفة‌ ومن‌ يتق‌ الله‌ يجعل‌ لكم‌ كه‌ نازل‌ شده‌ بود يك‌ عده‌ گفتند كه‌ خوب‌ راحت‌ شديم‌ معناي‌ اين‌ ايه‌ اينه‌ كسي‌ كه‌ تقوا داشته‌ باشه‌ خدا از راهي‌ كه‌ گمانش‌ را نداره‌ براش‌ روزيش‌ را مي‌رسونه‌ خيلي‌ خوب‌ ما مي‌ريم‌، تقوا را همه‌امون‌ اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ فلاني‌ مرد با تقوايي‌ است‌ منظورش‌ اين‌ است‌ كه‌ نماز مي‌خونه‌، معناش‌ اينه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ رفت‌ و آمدي‌ با كسي‌ نداره‌، نه‌. اين‌ نيستش‌، اينها هم‌ اينجوري‌ فكر كردن‌. همان‌ اصحاب‌ پيغمبرها، پيغمبر داراي‌ خلق‌ عظيم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ شلاق‌ را برداشت‌ از خونه‌ آمد تو مسجد گفت‌ پاشيد بريد دنبال‌ كار. چرا اينجا مشغول‌ نماز شديد؟ كي‌ به‌ شما گفته‌؟ تقوا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تا جايي‌ كه‌ مي‌تونه‌ كار حلال‌ و طيب‌ و طاهر بكنه‌، كار بكنيد. بالاخره‌ يك‌ كاري‌ بكنيد درسته‌ حقوق‌ بازنشستگي‌ كافيه‌ خوب‌ باشه‌. اضافه‌ داشته‌ باش‌. و يكي‌ از اشتباهات‌ همينه‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنند انسان‌ وقتي‌ كه‌ اهل‌ تقوا شد بايد دست‌ از دنيا بكشه‌.

 نخير بايد و اذ كنا دنيا كانك‌ فعيش‌ ابدا، اگر تو الان‌ بهت‌ بگن‌ كه‌ آقا دو هزار سال‌ عمر مي‌كني‌. چكار مي‌كني‌؟ همان‌ مقدار كار مي‌كني‌. و كل‌ آخرتك‌ كانك‌ تموت‌ البته‌ اين‌ وظيفه‌ است‌، ما بندگي‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اينقدر كار بكنيم‌، اينقدر فعاليت‌ بكنيم‌، كوشش‌ بكنيم‌. خاندان‌ عصمت‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما يك‌ وقتي‌ صحبت‌ بودكه‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ يك‌ فرد ثروتمندي‌ بود. اين‌ اسب‌ حضرت‌ به‌ قدري‌ قيمتي‌ بود، حالا از نظر معنوي‌ عمر سعد و اينها چيزي‌ نمي‌فهميدند اين‌ از نظر ارزش‌ ظاهريش‌ اين‌ قدر قيمتي‌ بود كه‌ وقتي‌ حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ را شهيد كردند خواستند اسب‌ را بگيرند براي‌ يزيد تحفه‌ ببرند. اسب‌ بسيار قيمتي‌ بود. حالا اگر يك‌ آدم‌ با تقوايي‌ يك‌ ماشين‌ آخرين‌ سيستم‌ زير پاش‌ باشه‌ مي‌گيم‌ اي‌ آقا تو عجب‌ تقوايي‌، نمي‌دونيم‌ تقوا چيه‌؟ اينجوري‌ مي‌شيم‌. در يك‌ روايت‌ من‌ ديدم‌ حالا نمي‌دونم‌ يك‌ خرده‌ خودمم‌ هم‌ برام‌ ثقيله‌ حتي‌ پذيرفتنش‌ كه‌ وقتي‌ صبح‌ عاشوا عمر سعد گفت‌ كه‌ شاهد باشيد، پيش‌ ابن‌ زياد شهادت‌ بديدكه‌ اول‌ تيري‌ را كه‌ به‌ طرف‌ اصحاب‌ سيد الشهدا رها كرد عمر سعد بود. تير اندازي‌ كردند، يك‌ قوبه‌اي‌ از طلا روي‌ خيمة‌ حضرت‌ سيد الشهدا بود، كه‌ اون‌ را حتي‌ هدف‌ گرفته‌ بود حالا عرض‌ كردم‌ حالا خودش‌ ثقيله‌ كه‌ بپذيرم‌، ولي‌ اينطوره‌ بودند. وقتي‌ كه‌ مردها كشته‌ شدند اونچه‌ كه‌ بيشتر سبب‌ هجومشون‌ شد به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ اونجا احتمال‌ طلا و آلات‌ زيادي‌ مي‌دادند. نه‌ اين‌ كه‌ بوده‌، نبوده‌، اونها اشتباه‌ مي‌كردند. از وضع‌ ظاهر زندگي‌ حضرت‌ سيد الشهدا اين‌ احتمال‌ را مي‌دادند. انسان‌ بايد دنياش‌ را درست‌ كنه‌.

 قل‌ من‌ حرم‌ زينت‌ امت‌ اخرج‌…اي‌ پيغمبر براي‌ اين‌ مردم‌ بگو كه‌ زينت‌ را كي‌ حرام‌ كرده‌ براي‌ شما؟ طيبات‌ رزق‌ را كي‌ حرام‌ كرده‌؟ همان‌ غذاها را شما بخوريد مال‌ شماست‌. اما با تقوا. تقوا را هم‌ رعايت‌ كنيد. نمي‌شه‌ هم‌ نداره‌، مي‌شه‌. خداي‌ تعالي‌ راه‌ را باز كرده‌ منتهاي‌ يك‌ مقدار انسان‌ برنامه‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ مقدار فكر داشته‌ باشه‌، تقدير معيشت‌ خيلي‌ مهمه‌، حتي‌ بايد انسان‌ استاد داشته‌ باشه‌ در تقدير معيشت‌. استاد هم‌ كه‌ مي‌گم‌ مثلا استاد اخلاقتون‌ هي‌ نياييد بگيد آقا ما فلان‌ چيز را بخريم‌، اون‌ هم‌ مثل‌ شما هيچي‌ وارد نيست‌. نه‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ استاد بايد از اهلش‌ سؤال‌ كنيد. مثلا فرض‌ كنيد مي‌خواييد زمين‌ بخريد از اون‌ مالكي‌ كه‌ مثلا اون‌ حدودها زمين‌ داره‌ مي‌ريم‌ مي‌گيم‌ آقا زمين‌هاي‌ اينجا رو به‌ ترقيه‌ يا رو به‌ تنزله‌ از اون‌ برو بپرس‌. اينجا استاد اينجور استادي‌ مي‌گفتيم‌. از اهلش‌ سؤال‌ بكن‌ و كار بكنه‌ انسان‌ و اهل‌ تقوا هم‌ باشه‌ تقدير معيشت‌ كنه‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در راه‌ صراط‌ مستقيم‌ دين‌ قرار بده‌ (الهي‌ آمين‌). و از راههاي‌ انحرافي‌ خداي‌ تعالي‌ ما را نجات‌ بده‌(الهي‌ آمين‌). چون‌ اكثر ماها منحرفيم‌ حالا نمي‌خواستم‌ ماه‌ ذي‌ قعده‌ است‌ و اين‌ ماه‌ صد در صد تقريبا تعلق‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا داره‌. خوشا به‌ حال‌ شما هم‌ مجاورين‌ و هم‌ مسافريني‌ كه‌ اين‌ ايام‌ مخصوصا شب‌ ميلاد مسعود حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كنار قبر حضرت‌ رضا هستيد و زيارت‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا اونقدر پر قيمته‌ كه‌ براي‌ اين‌ كه‌ افراد تعجب‌ نكنند حضرت‌ فرمود هزار حج‌، هزار عمره‌، يكي‌ تعجب‌ كرد فرمود كه‌ صد هزار حج‌، صد هزار عمره‌. اين‌ مطلب‌ اين‌ جملة‌ امام‌ جواد صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌خواد يك‌ مطلبي‌ به‌ ما بگه‌، بگه‌ كه‌ تو رو ميزان‌ محبت‌ و معرفتت‌ بهت‌ اجر مي‌دن‌. هم‌ هزار تاش‌ درسته‌ هم‌ صد هزار تاش‌ درسته‌ هم‌ بي‌ نهايت‌ ثوابش‌ درسته‌ همش‌ درسته‌. ولي‌ قدر اقلش‌، اقلش‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود يا ائمه‌ همه‌ فرمودند دربارة‌ حضرت‌ رضا در ثواب‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ كه‌ حضرت‌ امير مي‌فرمايد ثطفن‌ من‌ ولدي‌ بارض‌ خراسان‌، عنقريب‌ دفن‌ مي‌شه‌ يك‌ فرزندي‌ از فرزندان‌ من‌ در سرزمين‌ خراسان‌ علي‌ فمن‌ زارهم‌ همه‌ بدونند اين‌ مال‌ همه‌ هست‌. غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ البته‌ مي‌فرمايد اسمي‌ و اسمي‌ اسم‌ علي‌ و موسي‌، اسم‌ او اسم‌ منه‌ و اسم‌ پدرش‌ موسي‌ است‌ كسي‌ كه‌ او را زيارت‌ كنه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ منها و ما تآخر هر چي‌ گناه‌ قبلها داشته‌ و هر چه‌ بعدها داشته‌ همه‌ را خدا مي‌بخشه‌. ولو كان‌ بعدد مثل‌ النجوم‌ ولي‌ اين‌ كه‌ به‌ عدد ستاره‌هاي‌ آسمان‌ باشه‌. و غفر الامتار و ورق‌ الاشجار، هر چه‌ مي‌خواد باشه‌ مي‌بخشه‌. خوب‌ شما مي‌گيد پس‌ ما هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌ياييم‌ زيارت‌ تمامه‌ مسئله‌. من‌ يك‌ كسي‌ يك‌ مكاشفة‌ خوبي‌ داشت‌ به‌ عنوان‌ مثال‌ عرض‌ مي‌كنم‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شدم‌، حياط‌ حرم‌ را مثل‌ يك‌ جواهر فروشي‌ يا جواهر فروشي‌ ديدم‌ و صاحب‌ اون‌ جواهر فروشي‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ بودند. مي‌گه‌ من‌ رفتم‌ وارد كه‌ شدم‌ يك‌ انگشتري‌ داشتم‌ گفتم‌ آقا اين‌ را آوردم‌. ايشان‌  گرفت‌ فوري‌ تميزش‌ كرد. چون‌ معمولا اينطوره‌ شما در دكان‌ جواهر فروشي‌ يك‌ چيز قيمتي‌ باشه‌ خيلي‌ هم‌ كثيف‌ باشه‌ حالا اول‌ شما اجازه‌ بديد يا اجازه‌ نديد تميزش‌ مي‌كنند. بعد نگاهش‌ مي‌كنه‌. تميزش‌ كرد بعد نگاهش‌ كرد، گفت‌ اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌، آخه‌ اين‌ جواهري‌ كه‌ شما مي‌بريد توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا خيلي‌ قيمتيه‌ اين‌ نفست‌ اين‌ جانت‌، اين‌ روحي‌ كه‌ خدا روز اول‌ و نفقت‌ في‌ روحي‌ اين‌ روحي‌ كه‌ در تو دميد اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌، قيمتيه‌. چقدر قيمت‌ داره‌؟

 خدا قيمتش‌ را توي‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ و لهم‌ الجنه‌، بهشت‌، بهشت‌ در مقابل‌ اين‌. بهشت‌ چيه‌؟ و جنت‌ الارض‌ كارض‌ السموات‌ و الارض‌. اندازة‌ بهشت‌ به‌ اندازة‌ آسمانها. اين‌ اندازة‌ آسمانها و زمين‌ را حد اقلي‌ كه‌ مفسرين‌ كه‌ در بارة‌ آسمانها و زمين‌ گفتند، گفتند كه‌ همين‌ منظومة‌ شمسي‌. به‌ اندازة‌ منظومة‌ شمسي‌ يك‌ همچين‌ بهشتي‌ بهت‌ مي‌دن‌. ببين‌ چقدر قيمت‌ داره‌. اين‌ بهشت‌ زمينش‌ يقينا از زمينهاي‌ مشهد گرانتره‌، به‌ جهتي‌ كه‌ ممكنه‌ اينجا متري‌ پنجاه‌ هزار تومن‌ مي‌شه‌ اونجا يقينا خيلي‌ بيشتره‌. اون‌ وقت‌ متر كن‌ حالا چه‌ خبر! اصلا باور كردني‌ نيست‌. قيمت‌ اينجور، خيلي‌ قيمتيه‌ها. اين‌ روحي‌ كه‌ توي‌ بدن‌ تو هست‌ و اين‌ كثيفش‌ كردي‌، آلوده‌اش‌ كردي‌ خيلي‌ قيمتيه‌. خدا كس‌ ديگه‌ نمي‌تونه‌ بخره‌، به‌ اون‌ شخص‌ گفته‌ بودند. آدم‌ اين‌ پا و اون‌ پا مي‌كنه‌ با زن‌ و بچه‌ امون‌ بريم‌ ايام‌ نوروزي‌ را بگرديم‌ و فلان‌. باز ممكنه‌ كثيفش‌ كنه‌، باز مي‌ياره‌، باز ممكنه‌ حضرت‌ تميزش‌ بكنه‌. اما فيروزه‌ را مي‌گن‌ اگر انسان‌ به‌ درد ديگه‌ نمي‌خوره‌ كم‌ كم‌، كم‌ كم‌ اين‌ جواهر قيمتي‌ شما از دستت‌ رفت‌ واقعا عجيبه‌. صريح‌ قرآنه‌، ثم‌ كان‌ عاقبت‌ الذين‌ عصاء سوءا كار بد نتيجه‌اش‌ اينه‌ اصلا ضد اين‌ جواهري‌ است‌ كه‌ توداري‌  معصيته‌. عن‌ كثروا بآيات‌ الله‌. ببينيد در باب‌ مرگ‌ بگن‌ آقا شما لياقت‌ اين‌ كه‌ اين‌ مسلمان‌ بميري‌ نداره‌، دربارة‌ چند تا از واجبات‌ حتي‌ روايت‌ هست‌ دربارة‌ حج‌ همه‌اتون‌  شنيديد كسي‌ حج‌ واجب‌ بشه‌ بش‌، نره‌، يهودي‌ او نصرانيا، تو يا يهودي‌ مي‌ميري‌،يا نصراني‌ دربارة‌ تارك‌ الصلاة‌ داره‌، دربارة‌ روزه‌ات‌ را اهميت‌ نداره‌ داره‌، مسلمان‌ نه‌، به‌ درد تو رديف‌ مسلمانها نبايد قرار بگيره‌. يا يهودي‌ مي‌ميره‌ يا نصراني‌ كدام‌ يكيش‌ را انتخاب‌ كن‌. لذا زيارت‌ حضرت‌ رضا را اهميت‌ بديد. وقتي‌ كه‌ مي‌ريد توي‌ حرم‌ اقل‌ كاري‌ كه‌ بايد در حرم‌ بكنيد اينه‌ كه‌ تصميم‌ بگيرد كه‌ بيرون‌ آمديد ديگه‌ گناه‌ نكنيد. اين‌ اقله‌ كاري‌ است‌ كه‌ بايد بكنيد. اقل‌ كاري‌ كه‌ توي‌ حرم‌ وقتي‌ وارد مي‌شيد بايد بكنيد اين‌ است‌ كه‌ از تمام‌ گناهانتون‌ توبه‌ بكنيد. لذا قدر بدانيد ماه‌ را. پس‌ كوشش‌ كنيم‌ مخصوصا زيارتي‌ بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. در ساله‌ يك‌ روز زيارتي‌

 مخصوص‌ داره‌ حضرت‌، بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌. روز بيست‌ و پنجم‌ اين‌ ماه‌ هم‌ ده‌ الارضه‌ كه‌ باز افضل‌ اعمال‌ اين‌ زيارت‌ حضرت‌ رضاست‌ و روز آخر هم‌ كه‌ وفات‌ فرزند عزيزش‌ امام‌ جواده‌. خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ عيديمون‌ را ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ قرار بدن‌ وما را از ياران‌ خوب‌ اون‌ حضرت‌ قرار بدن‌ (الهي‌ آمين‌).

 

۲۱ شوال ۱۴۱۶ قمری – ۲۲ اسفند ۱۳۷۴ شمسی – وحي‌، الهام‌، وسوسه‌

 وحي‌، الهام‌، وسوسه‌ 22 اسفند 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 ما كان‌ لبشر ان‌ يكلمه‌ الله‌ الا وحيا او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. يكي‌ از الطافي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ اين‌ مخلوق‌ و اين‌ نوع‌ از مخلوقش‌ كرده‌ يعني‌ به‌ بشر لطفي‌ كه‌ فرموده‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا با او حرف‌ ميزند. صحبت‌ ميكند. در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد و شما يك‌ هفته‌ اين‌ آيات‌ را خونديد يكي‌ از آيات‌ بسيار مورد توجه‌ و اهميت‌ همين‌ آيه‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردند. خدا با بشر سخن‌ ميگويد، تكلم‌ ميكند. تكلم‌ پروردگار بر سه‌ نوع‌ است‌. اول‌ وحي‌. وحي‌ يك‌ ارتباط‌ خاصي‌ است‌ كه‌ خدا با مخلوقش‌ برقرار ميكنه‌. البته‌ تمام‌ انبياء مفتخر به‌ وحي‌ هستند. يعني‌ اين‌ ارتباط‌ خاص‌ را خداي‌ تعالي‌ با همة‌ انبياء برقرار ميكند. پيغمبري‌ نيست‌ كه‌ به‌ او وحي‌ نرسد. وحي‌ يك‌ خصوصياتي‌ داره‌. اولا قطع‌ آوره‌. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ بهش‌ وحي‌ شد، يقين‌ ميكند كه‌ از جانب‌ خداست‌ و اگر از جانب‌ شيطان‌ باشد وحي‌ يقين‌ ميكند كه‌ از جانب‌ شيطانه‌. چون‌ شيطان‌ هم‌ به‌ اوليائش‌ وحي‌ ميكنه‌. ان‌ الشياطين‌ ليوحون‌ الي‌ اوليائهم‌. شياطين‌ بر اوليائشون‌ وحي‌ مي‌كنند. انسان‌ وقتي‌ بهش‌ وحي‌ شد چه‌ از جانب‌ خدا و چه‌ از جانب‌ شيطان‌، در هر حالي‌ كه‌ باشد يقين‌ مي‌كند و ترديدي‌ در وحي‌ وجود نداره‌. البته‌ وحي‌ در عين‌ آنچه‌ همة‌ انبياء دارند مخصوص‌ انبياء هم‌ نيست‌. اين‌ كه‌ بگوئيد و فكر بكنيد كه‌ فقط‌ وحي‌ مال‌ انبياست‌، اينطور نيست‌. از آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ وحي‌ به‌ مادر موسي‌ هم‌ شد. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايدو اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌ ان‌ ارضعه‌ و اذا خفت‌ عليه‌ فالقيه‌ في‌ اليم‌. اگر اي‌ مادر موسي‌ اگر اين‌ فرزندت‌ را مشغول‌ شير دادن‌ هستي‌، ترسيدي‌ كه‌ فرعون‌ مطلع‌ بشود، او را در دريا بينداز. و لا تخافي‌ و لا تحزني‌ انا رادوه‌ اليك‌ و جاعلوه‌ من‌ المرسلين‌. از همين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشود كه‌ وحي‌ قطع‌ آوره‌. يعني‌ انسان‌ يقين‌ ميكنه‌. ولو غير پيغمبر باشه‌. و الا بچة‌ شيرخواره‌، نوزاد را هيچ‌ عاقلي‌ در ميان‌ جعبه‌ نميكنه‌ و در وسط‌ دريا بيندازه‌. چون‌ اگر نفس‌ كش‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آب‌ داخلش‌ ميشه‌. اگر جاي‌ تنفس‌ و سوراخي‌ براي‌ تنفس‌ نباشه‌، اگر بچه‌ مدتي‌ در اين‌ جعبه‌ بمانه‌ خفه‌ ميشه‌. اين‌ كار صددرصد غير باصطلاح‌ معموليست‌ و غير عقلائي‌ است‌. ولي‌ چون‌ وحي‌ است‌ و از جانب‌ پروردگار و خداي‌ تعالي‌ به‌ او فرموده‌ كه‌ انا رادوه‌ اليك‌ ما او را به‌ تو بر مي‌گردانيم‌ و از پيامبران‌ قرارش‌ مي‌دهيم‌، مادر حضرت‌ موسي‌ هم‌ فورا وقتي‌ كه‌ ترسيد از فرزندش‌ كه‌ مبادا او را در ميان‌ دست‌ و ظلم‌ فرعون‌ قرار داده‌ باشد، او را در ميان‌ جعبه‌ كرد و انداخت‌ در ميان‌ دريا. كه‌ از همين‌ آيه‌ قطع‌ آوري‌ وحي‌ معلوم‌ ميشه‌ و وحي‌ مخصوص‌ انبياء هم‌ نيست‌. عامه‌. حتي‌ بر زنبور عسل‌ هم‌ در قرآن‌ آمده‌ كه‌ وحي‌ شده‌. و اوحينا الي‌ النحل‌. وحي‌ كرديم‌ ما به‌ نحل‌ يعني‌ زنبور عسل‌ ان‌ اتخذي‌ من‌ الجبال‌ بيوتا. اينكه‌ از كوهها خانه‌ براي‌ خود بساز و در كوهستان‌ زندگي‌ كن‌. اول‌ قطع‌ آوره‌، دوم‌ همة‌ انبياء دارند و سوم‌ مخصوص‌ انبياء نيست‌ و غير انبياء هم‌ ممكن‌ است‌ بهشون‌ پروردگار متعال‌ وحي‌ كنه‌ و چهارم‌ اينكه‌ وحي‌ از جانب‌ خدا برقرار ميشه‌. يعني‌ شما اگر رياضتهاي‌ زيادي‌ بكشيد و بخواهيد كاري‌ كنيد كه‌ بهتون‌ وحي‌ نازل‌ بشه‌ اين‌ نخواهد شد، از جانب‌ خداست‌. انا اوحينا اليك‌. ما به‌ تو وحي‌ كرديم‌. وحي‌ از جانب‌ خداست‌. پس‌ اين‌ چهار خصوصيت‌ را وحي‌ داره‌ كه‌ همة‌ اين‌ خصوصياتي‌ را كه‌ عرض‌ كردم‌ بعضي‌ از شخصيتهاي‌ علمي‌ درباره‌اش‌ بحث‌ دارند. حتي‌ بعضي‌ از علما كتاب‌ و كتابهايي‌ نوشته‌اند دربارة‌ اينكه‌ انسان‌ در اثر رياضت‌ و زحمات‌ عبادي‌ مي‌تواند خودش‌ را به‌ وحي‌ برساند. يعني‌ به‌ جائي‌ برسد كه‌ خدا به‌ او وحي‌ كند و با رياضت‌ خودش‌ ممكن‌ است‌ اين‌ كار عملي‌ بشه‌ كه‌ حتي‌ تعبيراتي‌ دارند بعضي‌ از علما فرموده‌اند كه‌ وحي‌ يك‌ شعور مرموزي‌ است‌ در باطن‌ انسان‌، در تمام‌ افراد اين‌ شعور و اين‌ فهم‌ و اين‌ درك‌ هست‌. الا اينكه‌ بعضي‌ رياضت‌ كشيده‌اند و اين‌ حالت‌ را در خودشون‌ ظاهر كرده‌اند و در خصوص‌ انبياء اينطوري‌ فرموده‌اند كه‌ انبياء عليهم‌ السلام‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ يك‌ صفات‌ و يك‌ غرايزي‌ خودبخود درش‌ ظاهر ميشه‌، در انبياء ظاهر شده‌ و اين‌ از نظر قرآن‌ و روايات‌ صحيح‌ نيست‌. وحي‌ ارتباط‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار به‌ افراد بشر برقرار ميشه‌ كه‌ اينها بحثهاي‌ علمي‌ زيادي‌ دارد و آنچه‌ را كه‌ خلاصه‌ عرض‌ كردم‌ از قرآن‌ و احاديث‌ كاملا استفاده‌ ميشود. يكي‌ وحي‌. كه‌ خدا با بندگانش‌ اينطوري‌ ارتباط‌ برقرار ميكنه‌. وحي‌ از چيزهاي‌ بسيار روشنه‌. حتي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ در خواب‌ به‌ صورت‌ ظاهر ولي‌ در حقيقت‌ بوسيلة‌ وحي‌ به‌ او گفته‌ ميشه‌ كه‌ فرزندت‌ را ببر و قرباني‌ كن‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ اني‌ اذبحك‌. حضرت‌ ابراهيم‌ و حضرت‌ اسماعيل‌ هر دو بدون‌ ترديد يك‌ چنين‌ عمل‌ بسيار زشتي‌ از نظر ما و از نظر ظاهر، كسي‌ فرزند خودش‌ را، آنهم‌ نه‌ فرزند بدش‌ را، فرزند خوبش‌ را، فرزندي‌ كه‌ بعد پيغمبر يا همان‌ موقع‌ پيغمبره‌، اين‌ را ببره‌ و به‌ دست‌ خودش‌ بكشه‌ ولي‌ چون‌ وحي‌ است‌ و چون‌ آن‌ ارتباط‌ برقرار شده‌ و چون‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌، حضرت‌ اسماعيل‌ ميگويد يا ابتا افعل‌ ما تؤمر. اي‌ پدر بكن‌ آنچه‌ كه‌ بهت‌ امر شده‌. نميگه‌ آنچه‌ كه‌ در خواب‌ ديدي‌، نميگويد خواب‌ اعتباري‌ نداره‌. چون‌ وحي‌ بهش‌ شده‌ بود اينجا ميگه‌ يا ابت‌ افعل‌ ما تؤمر. حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ هيچ‌ دغدغه‌اي‌ ندارد براي‌ اين‌ كار، بايد انجام‌ بدهد و با كمال‌ قاطعيت‌ حركت‌ ميكند براي‌ انجام‌ اين‌ كار.

 اما در مقابل‌ ما الهام‌ را داريم‌. الهام‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ من‌ وراء حجابه‌. يعني‌ در همين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد او من‌ وراء حجاب‌. فالهمها فجورها و تقواها. همة‌ شما كه‌ اينجا نشسته‌ايد بهتون‌ دائما الهام‌ ميشه‌ كه‌ فجور شما، كارهاي‌ زشتي‌ كه‌ نبايد بكنيد به‌ شما گفته‌ ميشه‌. همين‌ غرايزي‌ كه‌ داريد، همين‌ فطرتي‌ كه‌ داريد. حتي‌ در حيوانات‌ اين‌ الهام‌ هست‌ كه‌ فجور انسان‌، بديهاي‌ انسان‌، كارهاي‌ زشتي‌ كه‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ انجام‌ بده‌ بهش‌ گفته‌ ميشه‌ و آنچه‌ كه‌ ماية‌ پرهيزگاري‌ اوست‌، ماية‌ تقواي‌ اوست‌، اينها هم‌ به‌ او گفته‌ ميشه‌. فالهمها فجورها و تقواها. استثناء هم‌ نداره‌. مي‌فرمايد و نفس‌ و ما زكاها. و نفس‌ و ما سواها. قسم‌ به‌ نفس‌ و آن‌ خدائي‌ كه‌ نفس‌ را خلق‌ كرده‌ فالهمها فجورها و تقواها. كه‌ الهام‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ آن‌ جنبة‌ وحي‌ را نداره‌. اولا از جانب‌ پروردگار درسته‌ بر قرار ميشه‌. اما بوسيلة‌ تزكية‌ نفس‌ در انسان‌ ظاهر ميشه‌. ببينيد در هعمين‌ سورة‌ مباركه‌ خداي‌ تعالي‌ يازده‌ قسم‌ خورده‌ كه‌ و الشم‌ و الضحي‌ها و القمر اذا تلي‌ها تا ميرسد و نفس‌ و ما سواها و الهمها فجورها و تقواها قد افلح‌ من‌ زكاها. رستگاري‌ كه‌ اينجا بعضي‌ از مفسرين‌ فرموده‌اند كه‌ رستگاري‌ براي‌ اينكه‌ الهام‌ بشه‌ فجور و تقواي‌ او به‌ او اين‌ است‌ كه‌ رستگاري‌ به‌ اين‌ جهت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. هر چي‌ نفسش‌ را بيشتر تزكيه‌ كنه‌، اين‌ الهامات‌ بيشتر بهش‌ خواهد شد و بيشتر متوجه‌ اين‌ الهامات‌ خواهد گرديد.

 بنابراين‌ ميشه‌ انسان‌ اينطوري‌ راجع‌ به‌ الهام‌ بگويد كه‌ هم‌ از جانب‌ خداست‌ و هم‌ زمينه‌ سازيش‌ بايد بوسيلة‌ خود انسان‌ باشه‌. و الا ممكن‌ است‌ گاهي‌ انسان‌ به‌ طور كلي‌ از الهامات‌ دور بشه‌ وقتي‌ كه‌ زياد متوجه‌ ماديات‌ و جنبه‌هاي‌ دنياي‌ بگرده‌. بهرحال‌ و از خصوصيات‌ الهام‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يقين‌ بهش‌ نميكنه‌. شك‌ داره‌ كه‌ اين‌ الهام‌ از جانب‌ شيطان‌ بود كه‌ وسوسه‌ باشه‌ يا از جانب‌ خدا بود يا تخيلات‌ خودش‌ بود. در تمام‌ اينها به‌ ترديد مي‌افته‌. الهام‌ اينطوره‌. الهام‌ در كنارش‌ وسوسه‌ است‌. الهام‌ با تخيلات‌ يك‌ مقداري‌ براي‌ بعضي‌ از افراد اشتباه‌ ميشه‌. البته‌ با تخيل‌ زود ميشه‌ جداش‌ كرد. اما با وسوسه‌ نميشه‌ جداش‌ كرد. لذا در دستوراتي‌ كه‌ هست‌ اگر انسان‌ به‌ كمالاتي‌ از تزكية‌ نفس‌ كه‌ ميرسد، آنطور مي‌گويند كه‌ اگر شك‌ كردي‌ كه‌ آيا اين‌ الهامه‌ يا وسوسه‌ است‌؟ آنچه‌ كه‌ در دلت‌ القاء شده‌ و الان‌ به‌ فكرت‌ رسيده‌ و ميداني‌ كه‌ تخيلاتي‌ نبوده‌. يك‌ شب‌ دربارة‌ تخيل‌ و الهام‌ عرايضي‌ عرض‌ كردم‌. فرق‌ بين‌ تخيل‌ و الهام‌ همينهايي‌ است‌ كه‌ آنجا گفتم‌. اگر تخيل‌ نيست‌، تو مرددي‌ كه‌ الهامه‌ يا وسوسه‌ اينجا چه‌ بايد بكني‌؟ اينجا دستور اينه‌ كه‌ اگر موافق‌ با شرعه‌، شما يك‌ ميزان‌ داريد. فورا آنچه‌ كه‌ بهتون‌ القاء شده‌ مي‌گذاريد توي‌ ميزان‌. ميزان‌ شرع‌، ميزان‌ دين‌، ميزان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ولايت‌. اين‌ را مي‌گذاريد در اين‌ ميزان‌. اگر با اين‌ ميزان‌ موافق‌ بود شما الهام‌ فرضش‌ كنيد ولو وسوسه‌ باشه‌. اگر با اين‌ ميزان‌ موافق‌ نبود شما آن‌ را وسوسه‌ فرض‌ كنيد ولو الهام‌ باشه‌.

 حضرت‌ ذكريا علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌ نشسته‌ بود. بهش‌ خبر رسيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد يك‌ فرزندي‌ بهت‌ بده‌. گفت‌ فاجعلني‌ آيه‌. براي‌ من‌ يك‌ نشانه‌ بده‌ كه‌ اين‌ الهام‌ باشه‌. اين‌ خبري‌ كه‌ به‌ من‌ رسيده‌ اين‌ الهام‌ هست‌ از جانب‌ خداست‌، نه‌ از جانب‌ شيطان‌. قال‌ آيتك‌ ان‌ لا تكلم‌ الناس‌ ثلاثة‌ اياما الا رمزا. نشانيش‌ اينه‌ و حال‌ اينه‌ كه‌ قضية‌ ايشان‌ با قضية‌ حضرت‌ ابراهيم‌ فرق‌ ميكنه‌. بر فرض‌ حالا وسوسه‌ باشه‌. صبر كن‌ اگر خدا بهت‌ فرزندي‌ داد درست‌. اگر نداد، نداد. مثل‌ كشتن‌ فرزند نيست‌ كه‌ همين‌ الان‌ بايد بري‌ او را بكشي‌. در عين‌ حال‌ مي‌خواد تكليفش‌ روشن‌ بشه‌، معتقد به‌ اين‌ مطلب‌ باشد يا نباشد؟ چون‌ زبان‌ پيغمبر را شيطان‌ نميتونه‌ ببنده‌. نشانه‌اش‌ اينه‌ كه‌ سه‌ روز نمي‌توني‌ حرف‌ بزني‌. و نتوانست‌ حرف‌ بزنه‌. بعد متوجه‌ شد كه‌ اين‌ الهام‌ بوده‌.

 به‌ شما عزيزان‌ عرض‌ مي‌كنم‌. چون‌ در معرض‌ اين‌ خطر زياد هستيد كه‌ الهام‌ را با وسوسه‌ جدا كنيد. با همين‌ ميزان‌. خيلي‌ از دوستان‌ هستند يك‌ مقداري‌ اهل‌ تقوي‌ شدند، پاك‌ شدند. خدا را شكر. گناه‌ نمي‌كنند، واجباتشون‌ را انجام‌ مي‌دهند، نيمه‌هاي‌ شب‌ بر مي‌خيزند با ذات‌ مقدس‌ پروردگار سخن‌ مي‌گويند. حرف‌ مي‌زنند، عبادت‌ مي‌كنند. خوب‌ الحمد لله‌ كه‌ اكثر شماها يا همة‌ شماها در اين‌ راه‌ هستيد. ولي‌ متوجه‌ باشيد كه‌ هم‌ شيطان‌ بهتون‌ بيشتر توجه‌ ميكنه‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. هم‌ خدا مي‌خواد با شما زياد حرف‌ بزنه‌ و هم‌ شيطان‌. شيطان‌ مي‌خواد شما را از اين‌ راهي‌ كه‌ انتخاب‌ كرديد، اين‌ صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، صراط‌ ولايت‌ و مقيد شدن‌ به‌ دستورات‌ دين‌، اين‌ راه‌ را از دست‌ شما بگيره‌. خدا هم‌ چون‌ پاك‌ شديد، چون‌ مطيع‌ شديد، بيشتر به‌ شما توجه‌ داره‌. از هر دو طرف‌ القائات‌ ميشه‌. القائات‌ ميشه‌. شما نگيد من‌ اينهمه‌ ديشب‌ نماز شب‌ خوندم‌ حالا شيطان‌ بياد با من‌ حرف‌ ميزنه‌. شيطان‌ با شما بيشتر دوست‌ داره‌ حرف‌ بزنه‌. شيطان‌ كيها را گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌؟ كيها را گفت‌ كه‌ من‌ از صراط‌ مستقيم‌ تو آنها را منحرف‌ مي‌كنم‌؟ آنهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيمند، آنهايي‌ كه‌ مؤمنند، آنهايي‌ كه‌ اهل‌ تقوا هستند. و الا كفار و آنهايي‌ كه‌ از راه‌ منحرفند كه‌ ديگه‌ منحرفند. به‌ سراغ‌ اينها مي‌آد. يك‌ پيغمبر را بتونه‌ از راه‌ منحرف‌ كنه‌ براش‌ مطابق‌ شايد ده‌ هزار جمعيت‌ ارزش‌ داره‌. يك‌ ولي‌ خدا را، يك‌ عالم‌ را، يك‌ كسي‌ كه‌ معروف‌ شده‌ كه‌ اين‌ شخص‌ از اولياء خداست‌، اگر او را منحرف‌ كرد همه‌ منحرف‌ ميشوند. لذا اهتمام‌ زيادي‌ بر اين‌ جريان‌ داره‌. اهتمام‌ داره‌ كه‌ مثلا يك‌ عالم‌ را منحرف‌ كنه‌ كه‌ اذا فسد العالم‌ فسد العالم‌. اگر عالم‌ فاسد شد عالَم‌ فاسد ميشه‌. مي‌آد ازش‌ مي‌خواد، اصرار داره‌، انبياء را باهاشون‌ اينطور برخورد كرده‌. اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستيم‌ ديگه‌ شيطان‌ چه‌ جرأتي‌ داره‌ بياد دور و بر ما. نه‌. شيطان‌ تا وقتي‌ كه‌ يا شما را وارد جهنم‌ بكنه‌ يا از دستش‌ در بريد بريد توي‌ بهشت‌، تا آنجا ول‌ نميكنه‌. و خدا هم‌ دوستتون‌ داره‌. نه‌ شما را همة‌ بندگانش‌ را دوست‌ داره‌. لذا تا انسان‌ پاش‌ را گذاشت‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرد، اين‌ هم‌ مورد توجه‌ شيطان‌ واقع‌ ميشه‌ هم‌ مورد توجه‌ پروردگار واقع‌ ميشه‌. و هردو هم‌ باهاش‌ حرف‌ مي‌زنند. توي‌ يك‌ كشمكش‌ عجيبي‌ انسان‌ قرار ميگيره‌. تنها كاري‌ كه‌ بايد بكنه‌ و لازم‌ است‌ كه‌ بكنيد و حتما بكنيد اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بهتون‌ الهام‌ شد، هرچه‌ بهتون‌ القاء شد چه‌ در خواب‌ باشه‌، چه‌ در مكاشفه‌ باشه‌ و چه‌ هم‌ در بيداري‌ باشه‌، با دين‌، با شرع‌، با ميزان‌ آن‌ را تطبيق‌ بديد فاجعل‌ لي‌ آيه‌. تا به‌ شما آمدند چه‌ دوستانتون‌، يك‌ نفر يك‌ مسئله‌اي‌ گفت‌، مثلا فلان‌ حكم‌ الهي‌ اينه‌. آقا كدوم‌ رساله‌ نوشته‌؟ كي‌ گفته‌؟ كدوم‌ امام‌، كدوم‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌. البته‌ افراد مختلفند. بعضي‌ افراد هستند كه‌ هيچ‌ سواد علمي‌ ندارند مي‌پرسند كه‌ مثلا فلان‌ مطلب‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌؟ خوب‌ تو قرآن‌ را مي‌فهمي‌ كه‌ ما براي‌ تو بياريم‌ كه‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌.

 يك‌ مجلسي‌ بود خيلي‌ قابل‌ توجه‌ بود، تقريبا مضحكه‌اي‌ شد. يك‌ نفر پرسيد حرمت‌ ريش‌ تراشي‌ كجاي‌ قرآن‌ نوشته‌ شده‌. يك‌ نفر هم‌ مي‌خواست‌ به‌ مردم‌ و خود او بفهمانه‌ كه‌ تو قرآن‌ نمي‌فهمي‌. گفت‌ در قرآنه‌ و ريشا و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ الخير. كلمة‌ ريش‌ ديگه‌ از اين‌ بهتر كه‌ نميشه‌. اين‌ گفت‌ عجب‌، مثل‌ اينكه‌ من‌ نديده‌ بودم‌ اين‌ آيه‌ را. حالا هيچ‌ آيه‌اي‌ را نديده‌ بود.

 يا رئيس‌ اوقاف‌ در زمان‌ شاه‌ بود در مشهد. اين‌ توي‌ مجلسي‌ از كي‌ شنيده‌ بود كه‌ مسئلة‌ وقف‌ توي‌ قرآن‌ نيست‌. آنجا مطرح‌ كرد. حالا يك‌ شخصيتي‌ هم‌ بود، عده‌اي‌ از روحانيين‌ هم‌ نشسته‌ بودند. آقا مسئلة‌ وقف‌ توي‌ قرآن‌ نيست‌. مي‌خواستند بعضي‌ از موقوفات‌ را كم‌ و زيادش‌ كنند و از بين‌ ببرند اين‌ جمله‌ را گفت‌. يك‌ نفر زرنگ‌ بهش‌ گفت‌ اين‌ آيه‌ را مگر نخوندي‌ وقفوهم‌ انهم‌ مسؤلون‌. گفت‌ عجب‌ اين‌ آيه‌ توي‌ قرآنه‌؟ بله‌. هر دوي‌ اين‌ آيات‌ معناش‌ آن‌ نيست‌ كه‌ اين‌ شخص‌ استفاده‌ ميكرد يا آن‌ شخص‌ ديگر استفاده‌ ميكرد. اين‌ را بدونيد يك‌ وقت‌ شماها استدلال‌ نكنيد به‌ اين‌ آيات‌. اين‌ آيات‌ معناش‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌. كه‌ من‌ وقت‌ و حوصله‌ و برنامة‌ توضيحش‌ را الان‌ ندارم‌. اما وقتي‌ انسان‌ قرآن‌ را نمي‌فهمه‌، تو را چه‌ به‌ قرآن‌؟ قرآن‌ را مجتهدين‌ با زحمت‌ مي‌فهمند. قرآن‌ را اگر حقيقتش‌ را بخواهيد هيچكس‌ جز پيغمبر و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ حقيقتش‌ را نمي‌تونه‌ بفهمه‌. انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. كسي‌ قرآن‌ را مي‌فهمد كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. نگيد كه‌ ما تا توي‌ قرآن‌ فلسفة‌ اين‌ حكم‌ را ندانيم‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌. نه‌. وظيفة‌ شما اين‌ است‌. يا بريد مجتهد بشيد كه‌ در مرحلة‌ اول‌ دستور اينه‌ كه‌ انسان‌ مجتهد بشه‌ در فهم‌ معارف‌ و حقايق‌ و احكام‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و همة‌ اينها. يا بايد تقليد كنه‌. اين‌ دو راه‌ را تعيين‌ كردند. و عمل‌ به‌ احتياط‌ هم‌ كه‌ بعضي‌ نوشته‌اند يا تقليده‌ يا اجتهاد. يا انسان‌ اجتهادا عمل‌ به‌ احتياط‌ ميكنه‌ يا تقليدا. اجتهادا بخواد عمل‌ به‌ احتياط‌ بكنه‌ روايات‌ را بررسي‌ ميكنه‌، آيات‌ را بررسي‌ ميكنه‌ آني‌ كه‌ احوط‌ اقوال‌ ميشه‌ و احتياطش‌ بيشتره‌ آن‌ را انتخاب‌ ميكنه‌. اين‌ را اجتهادا عمل‌ به‌ احتياط‌ ميگند. اما تقليدا. مثلا ده‌ تا مجتهد، ده‌ تا مرجع‌ تقليد، ده‌ تا صاحب‌ رساله‌ هستند اينها را كنار هم‌ ميگذاره‌ اين‌ رساله‌ها را، آن‌ حكمي‌ كه‌ مشكلتره‌ و احوطه‌. مثلا يك‌ عالم‌ فرموده‌ است‌ كه‌ تسبيحات‌ اربعه‌ يك‌ مرتبه‌ واجبه‌، يكي‌ گفته‌ سه‌ مرتبه‌. عمل‌ اينجوري‌ شما بكنيد كه‌ سه‌ مرتبه‌ را. اينجوري‌ بايد باشه‌. شما دلايلي‌ كه‌ ميخواهيد از طرف‌ رسالة‌ توضيح‌ المسائله‌ در احكامتون‌ و در عقائدتون‌ هم‌ از يك‌ منبع‌ موثقي‌ كه‌ انحراف‌ از صراط‌ مستقيم‌ نداشته‌ باشه‌ بايد داشته‌ باشيد.

 بنابراين‌ ميزانتون‌ اينه‌. هر چه‌ الهام‌ بشه‌، بشه‌. عقبش‌ هم‌ بريد. خدايتعالي‌ هم‌ وعده‌ فرموده‌ و به‌ قول‌ شاعر آواز خدا هميشه‌ در گوش‌ دل‌ است‌. هميشه‌ انسان‌ بايد با خداي‌ خودش‌ حرف‌ بزنه‌ و خدا هم‌ با او حرف‌ ميزنه‌. اما مواظب‌ باش‌ كه‌ شيطان‌ هم‌ در كنار اين‌ حخرف‌ زدن‌، حرف‌ ميزنه‌. با شما بيشتر حرف‌ ميزنه‌. وسوسه‌اي‌ كه‌ ما داريم‌، شنيديد ديگه‌، وسواسيها اينها خودشون‌ معتقدند كه‌ يك‌ كسي‌ باهاشون‌ حرف‌ ميزنه‌.

 يك‌ وقتي‌ من‌ از يك‌ استادي‌ كه‌ در اين‌ مسائل‌ استاد بود پرسيدم‌ كه‌ چطور ما بفهميم‌ وحي‌ هست‌؟ گفت‌ كه‌ وسوسه‌ را اگر بفهمي‌ وحي‌ را هم‌ مي‌فهمي‌. وسوسه‌ را گر بفهمي‌ الهام‌ را هم‌ مي‌فهمي‌. آره‌ اينطوره‌. شما اگر وسواسيها را ديده‌ باشيد هيچ‌ دلش‌ نمي‌خواد اينقدر دست‌ و پاي‌ خودش‌ را بشوره‌. هيچ‌ نمي‌خواد در نماز اينقدر معطل‌ بشه‌. اما شيطان‌ پالانش‌ را گذاشته‌ روي‌ دوش‌ اين‌ و فشار روش‌ آورده‌ كه‌ بايد بشوري‌، بايد معطل‌ بشي‌، بايد يك‌ كلمه‌ را روي‌ وسوسه‌ توي‌ نماز تكرار بكني‌. هر چه‌ انسان‌ وضو ميگيره‌ ميگه‌ نشد. بابا وضوي‌ بهتري‌ بگير. هر چه‌ انسان‌ ميشوره‌ باز ميگه‌ كه‌ بيشتر بشور و همينطور، همينطوري‌ كه‌ نه‌ كسي‌ را شما مي‌بينيد و نه‌ صدايي‌ را مي‌شنويد، فقط‌ در قلبتون‌ اين‌ مطالب‌ مي‌آد.

 من‌ در يك‌ وقتي‌ در مدرسة‌ حجتيه‌ در قم‌ طلبه‌ بودم‌. آنوقتها اين‌ لوله‌كشيهاي‌ آب‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 در آن‌ توالت‌ بغلي‌ يك‌ كسي‌ داره‌ با يك‌ كسي‌ صحبت‌ ميكنه‌. حسابي‌. مطالبي‌ حالا. وقتي‌ كه‌ بيرون‌ آمد، من‌ يك‌ مقداري‌ معطل‌ شدم‌، وقتي‌ بيرون‌ آمد بهش‌ گفتم‌ با كي‌ حرف‌ مي‌زدي‌؟ گفتش‌ كه‌ با خودم‌. هرچه‌ مي‌گفتم‌ بابا تميز شده‌، ميگفت‌ نه‌ بابا بشور. هي‌ از ما اصرار كه‌ پاك‌ شده‌، او نه‌ هنوز نجسي‌. اين‌ را خوب‌ مي‌تونيد بفهميد. چون‌ معمولا شيطان‌ با ما بيشتر سروكار داشته‌ تا خداي‌ تعالي‌ و حرف‌ او را بهتر مي‌فهميم‌ و شنيديم‌ تا ذات‌ مقدس‌ پروردگار. عين‌ اين‌ الهامه‌. ولي‌ در كارهاي‌ خير، در صراط‌ مستقيم‌، در راه‌ راست‌ و با ميزاني‌ كه‌ بهمون‌ دادند، صراط‌ مستقيم‌، صراط‌ مستقيم‌ كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ هم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كردم‌ و بسيار اهميت‌ داره‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ شما در نمازها در شبانه‌روز ده‌ مرتبه‌ ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا مرا به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. از اين‌ صراط‌ مستقيم‌ شيطان‌ قسم‌ خورد. لاقعدنهم‌ صراطك‌ المستقيم‌. اينها را مي‌نشونم‌. نمي‌گذارم‌ توي‌ اين‌ راه‌ راست‌ اينها حركت‌ كنند. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. اين‌ ميزان‌ الهي‌ را، اعمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، گفتار علي‌ بن‌ ابيطالب‌، دستورات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ بوسيلة‌ مرجعي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ و ائمة‌ اطهار تعيين‌ كردند در آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ و روايات‌ و امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خلاصه‌ كردند كه‌ من‌ كان‌ من‌ الفقها صائم‌ لنفسه‌، حافظا لدينه‌، مخالفا لهواه‌، مطيع‌ لامر مولا فللعوام‌ ان‌ يقلده‌. از او، او ميزان‌ براي‌ شماست‌. يك‌ چنين‌ ميزاني‌. يك‌ چنين‌ ترازويي‌ باصطلاح‌. يك‌ چنين‌ صراط‌ مستقيمي‌ را برامون‌ تعيين‌ كردند. الهام‌ شد، بسيار خوب‌. بسيار افتخاره‌ كه‌ خدا با ما حرف‌ زده‌ يا خواب‌ خوبي‌ ديديم‌ يا مكاشفة‌ خوبي‌ داشتيم‌ يا مشاهدات‌ خوبي‌ داشتيم‌ اين‌ را بيار بگذار توي‌ ترازو، توي‌ اين‌ ميزان‌ اگر ديدي‌ موافق‌ است‌ بسيار خوب‌. و الا وسوسه‌ است‌. او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. يا خدا بواسطه‌ با شما حرف‌ ميزنه‌، با واسطه‌. همين‌ قرآن‌ خوندن‌، همين‌ عملي‌ كه‌ انجام‌ داديد. اين‌ خدا داره‌ باهاتون‌ حرف‌ ميزنه‌. كلام‌ كلام‌ خداست‌، بدون‌ ترديد. بوسيلة‌ پيغمبر اكرم‌ لذا من‌ بسيار اهميت‌ مي‌دهم‌ چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ مقيدم‌ كه‌ تذكر بدم‌ كه‌ و اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌ همه‌اتون‌ ساكت‌ باشيد. متأسفانه‌ ما چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ بايد اين‌ را تذكر بدم‌. در وقت‌ اذان‌ گفتن‌ براي‌ نماز هيچكس‌ حرف‌ نزنه‌. من‌ احساس‌ مي‌كنم‌ حالا شايد همهمة‌ شيطانه‌. نه‌ انشاء الله‌ كه‌ دوستان‌ با هم‌ حرف‌ مي‌زنند. من‌ تكلم‌ بكلام‌ الدنيا عند الاذان‌ يتلجلج‌ لسانه‌ عند الموت‌. كسي‌ كه‌ در موقع‌ اذان‌ گفتن‌ حرف‌ دنيا بزنه‌، زبانش‌ در موقع‌ مرگ‌ بند مي‌آره‌. اين‌ اول‌ عذابي‌ است‌ كه‌ به‌ او متوجه‌ ميشه‌. وقتي‌ كه‌ اذان‌ ميگويند دستوره‌ كه‌ حكايت‌ اذان‌ را بكنيد. حكايت‌ اذان‌ چيه‌؟ يعني‌ او ميگه‌ الله‌ اكبر، شما هم‌ آهسته‌ بگيد الله‌ اكبر. متوجه‌ معناي‌ الله‌ اكبر باشيد. او ميگه‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ شما هم‌ بگيد. اين‌ را انشاء الله‌ عمل‌ بكنيد و وقتي‌ كه‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌، خدا داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. خداي‌ تعالي‌ شما الان‌ چرا حرف‌ نمي‌زنيد با هم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ مخلوق‌ بسيار ضعيفش‌ كه‌ در مقابل‌ شما يك‌ احترامكي‌ داره‌، داره‌ حرف‌ ميزنه‌. به‌ خودتون‌ اجازه‌ نميديد كه‌ با هم‌ حرف‌ بزنيد. حتي‌ به‌ خودتون‌ اجازه‌ نميديد كه‌ يك‌ جوري‌ خودتون‌ را نشان‌ بديد كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ما نمي‌ديد. چرا؟ يك‌ احترامي‌ است‌ كه‌ طبعا ميكنيد. حالا اين‌ احترام‌ را ميليارد، ميلياردها ببريدش‌ بالا. به‌ جهت‌ اينكه‌ ما لتراب‌ و رب‌ الارباب‌. خدا كجا و مخلوق‌ خدا كجا. حتي‌ خدا كجا و پيغمبر خدا كجا؟ در مقابل‌ قرآن‌ خوندن‌ ساكت‌. هيچ‌ چيز حواستون‌ را پرت‌ نكنه‌. به‌ هيچ‌ وجه‌ متوجه‌ هيچ‌ چيز جز قرآن‌ نشيد. اين‌ را الحمد لله‌ در جلسات‌ ما چه‌ اينجا چه‌ مشهد عمل‌ ميشه‌. اما باز بيشتر. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. اذا قرء القرآن‌ وقتي‌ كه‌ قرآن‌ قرائت‌ ميشه‌ شما همه‌اتون‌ گوش‌ بديد. و انصتوا هم‌ گوش‌ بديد هم‌ چيزي‌ نگيد. بعضي‌ها ذكر مي‌گويند. بعضي‌ها همون‌ قرآن‌ را مي‌خونند. آنهم‌ نه‌. گوش‌ بديد. هر چي‌ خدا گفته‌. فاستمعوا له‌ و انصتوا. يكي‌ فاستمعوا يكي‌ هم‌ انصتوا. فاستمعوا يعني‌ گوش‌ بديد انصتوا يعني‌ حرف‌ نزنيد، چيزي‌ نگيد. گاهي‌ ميشه‌ توي‌ مجالس‌ فاتحه‌ كه‌ ديده‌ايد، همه‌ دارند قرآن‌ مي‌خونند، همه‌ دارند بلند مي‌خونند، همه‌ هم‌ مزاحم‌ همند. اينها نباشه‌. قرآن‌ آنقدر عظمت‌ دارد، آنقدر با عظمته‌ كه‌ شما اين‌ را بدونيد نمي‌تونيد منكر اين‌ بشيد. هر چه‌ هم‌ ولايتي‌ باشيد باصطلاح‌ نبايد منكر اين‌ معنا بشيد. چون‌ روايات‌ زياد داريم‌ كه‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ امام‌ زمان‌ كه‌ روحمون‌ و جانمون‌ به‌ فداش‌، اين‌ دوازده‌ امام‌ و فاطمة‌ زهرا، اينها ثقل‌ اصغرند و قرآن‌ ثقل‌ اكبر. خيلي‌ عجيبه‌. ثقل‌ اكبر يعني‌ آن‌ چيز پر قيمت‌ بزرگتر قرآنه‌. منتهي‌ يك‌ مطلب‌ هست‌ كه‌ عظمت‌ خانهدان‌ عصمت‌ و خاندان‌ اطهار به‌ داشتن‌ قرآنه‌. اينهاهم‌ قرآنند هم‌ فرزندان‌ پيغمبر و امام‌ ما هستند. و الا اگر ميشد اينها را از هم‌ جدا كنيم‌، اين‌ اكبر بود. چون‌ كلام‌ خداست‌. خدا محبت‌ كرده‌ به‌ ما با ما حرف‌ زده‌، سخن‌ گفته‌، شما داريد قرآن‌ مي‌خونيد مثلا يك‌ شخصي‌ مي‌آد باهاتون‌ حرف‌ ميزنه‌. ميگيد خدايا اينطوري‌ ميشه‌ ديگه‌، خدايا صبر كن‌ من‌ جواب‌ اين‌ را بدم‌، بعد شما فرمايشتون‌ را بفرمائيد. ايني‌ كه‌ در نماز اجازه‌اتون‌ نمي‌دهند كه‌ با كسي‌ حرف‌ بزنيد، روتون‌ را بگردونيد، چون‌ مي‌دونند كه‌ شما حواستون‌ نيست‌ كه‌ چيكار مي‌كنيد. بهرحال‌ بخوام‌ بعضي‌ از مطالب‌ را بگم‌ مي‌ترسم‌ از عهده‌ برنياييد فعلا و بدونيد هم‌ كه‌ توهين‌ ميشه‌ به‌ پروردگارتون‌ و آنوقت‌ گناهتون‌ زياد ميشه‌. و الا قران‌ كلام‌ خدا، من‌ يكي‌ از اولياء خدا را ديده‌ بودم‌. اين‌ وقتي‌ كه‌، گاهي‌ ميشه‌ ديگه‌، توي‌ خيابان‌ انسان‌ عبور ميكنه‌ مي‌بينه‌ بلندگو داره‌ قرآن‌ ميخونه‌. آنجا مي‌ايستاد. در روايت‌ دارد كه‌ سقاها وقتي‌ كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرآن‌ مي‌خوندند، سقاها مي‌آمدند مي‌ايستادند به‌ قرآن‌ امام‌ سجاد گوش‌ مي‌دادند. آنقدر مي‌ايستادند كه‌ مثلا مشكي‌ كه‌ سوراخ‌ بود، اين‌ آبش‌ تمام‌ ميشد و اينها متوجه‌ قرائت‌ قرآن‌ امام‌ سجاد بودند. حالا بعضي‌ها اينطور تفسير مي‌خواهند بكنند كه‌ چون‌ امام‌ سجاد خوش‌ صدا بوده‌. آخه‌ ما اكثرمون‌ اهل‌ معنا كه‌ نيستيم‌. اهل‌ آهنگ‌ و اهل‌ صداي‌ خوب‌ و اينجور چيزها هستيم‌. ولذا كار نيكان‌ را هم‌ قياس‌ از خودمون‌ مي‌كنيم‌. بعله‌. امام‌ سجاد خوش‌ صدا بود، خوب‌ قرآن‌ ميخوند، با قرائت‌ مي‌خوند اما اينها براي‌ صدا و آهنگ‌ امام‌ سجاد نمي‌ايستادند. براي‌ معنويتي‌ كه‌، آخه‌ انسان‌ اگر معناي‌ قرآن‌ را بدونه‌ خيلي‌ بهتر قرآن‌ را مي‌فهمه‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ يكي‌ از اين‌ قرائهاي‌ مصري‌ را مي‌ديدم‌ قرآن‌ داره‌ ميخونه‌ ميگفت‌ اينجوري‌ و السماء و ما بناها، مثل‌ اينكه‌ همين‌ سورة‌ و الشمس‌ را ميخوند، ميكشيد اگر انسان‌ تخيل‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ مثل‌ اينكه‌ اشاره‌ به‌ آسمان‌ ميكنه‌. و الارض‌ اذا طحاها، خود اين‌ جملات‌ يكي‌ را كوتاه‌ گفتن‌، يكي‌ را بلند گفتن‌، با توجه‌ به‌ معناش‌ كلي‌ انسان‌ را باصطلاح‌ عوالم‌ معمولي‌ ميبره‌ بيرون‌ و متوجه‌ حقيقت‌ قرآن‌ ميكنه‌. قرآن‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. حالا نميشه‌ بحثش‌ را زياد كرد. اي‌ كاش‌ معناي‌ قرآن‌ را مي‌فهميديم‌ و اي‌ كاش‌ آنطوري‌ كه‌ معناي‌ قرآنه‌، تلاوت‌ قرآن‌ را مي‌كرديم‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار از اين‌ راه‌ هم‌ با انسان‌ حرف‌ ميزنه‌. در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ حقايق‌ را قرار داده‌. تبيان‌ كل‌ شي‌ء است‌. بعضي‌ گفته‌اند كه‌ و لا رطب‌ و لا يابس‌ الا في‌ كتاب‌ مبين‌، اينهم‌ مربوط‌ به‌ قرآنه‌ و قرآن‌ بهرحال‌ همة‌ حقايق‌ را بيان‌ كرده‌ و همة‌ مطالب‌ را پروردگار كه‌ بشر به‌ آنها احتياج‌ داشته‌ در ضمن‌ آيات‌ قرآن‌ بيان‌ فرموده‌. پس‌ و ما كان‌ لبشر ان‌ يكلمهم‌ الله‌ الا وحيا او من‌ وراء حجاب‌ او يرسل‌ رسولا. امشب‌ شب‌ چهارشنبه‌ است‌. شب‌ جمعة‌ آينده‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. البته‌ در تقويمها روز شنبه‌ را نوشتند بخاطر اينكه‌ اول‌ شوال‌ يك‌ روز جلوتر بود، روز جمعه‌ طبعا وفات‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ت‌ و السلامه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونا مع‌ الصادقين‌. اگر چه‌ منظور از اين‌ كلمه‌ امام‌ صادق‌ نيست‌ تنها ولي‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌. در عملتون‌ هم‌ داراي‌ تقوا باشيد و خودتون‌ را از بديها حفظ‌ كنيد. تقوا بيشتر به‌ عمل‌ متوجه‌ ميشه‌ و ايمان‌ به‌ قلب‌. اول‌ قلبتون‌ را درست‌ كنيد، اول‌ روحتون‌ را درست‌ كنيد، اول‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد و بعد هم‌ عملتون‌ هم‌ صحيح‌ باشه‌، واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرمات‌ را ترك‌ كنيد. به‌ خلاف‌ آن‌ افرادي‌ كه‌ ميگند اول‌ انسان‌ بايد اعمالش‌ را درست‌ كنه‌ و به‌ تعبير من‌ تزكية‌ عمل‌ را با تزكية‌ نفس‌ اشتباه‌ گرفتند. اول‌ اعمال‌. يكي‌ از آقايون‌ ميگفت‌ اينهائي‌ كه‌ اين‌ حرفها را مي‌زنند مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ بگويند شما اينقدر شيره‌ پشت‌ كوزه‌ بماليد تا كوزه‌ پر شيره‌ بشه‌. در كوزه‌ همان‌ تراود كه‌ در اوست‌. بايد از داخل‌ كوزه‌ شيره‌ بيرون‌ بياد نه‌ از بيرون‌ كوزه‌. از ديوار كوزه‌. تو معصيت‌ نكن‌، واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، كم‌ كم‌ تو داراي‌ كمالات‌ روحي‌ ميشي‌. اين‌ درست‌ نيست‌. انسان‌ بايد اول‌ ايمان‌. هر كجا خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ سخن‌ از ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ برده‌، اول‌ گفته‌ ايمان‌ بعد عمل‌ صالح‌. چون‌ لازمة‌ ايمان‌، لازمة‌ پاكي‌ دل‌، لازمة‌ آرامش‌ دل‌ عمل‌ صالحه‌. نه‌ لازمة‌ عمل‌ صالح‌ ايمان‌ باشد. در سورة‌ و العصر مي‌گيم‌ و العصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر الا الذين‌ آمنوا و عملوا الصالحات‌. در اينجا هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌. اول‌ ايمان‌ بعد تقوا بعد از تقوا براي‌ انسان‌ همين‌ مطالبي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ هم‌ وسوسه‌ هم‌ الهام‌. هم‌ شيطان‌ به‌ انسان‌ توجه‌ ميكنه‌ و مي‌خواد انسان‌ را منحرف‌ كنه‌ هم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌خواد انسان‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ بكشانه‌. اينجاست‌ كه‌ دستور دادند. چه‌ كنيم‌ حالا؟ كونوا مع‌ الصادقين‌. با صادقين‌ باشيد.

 يك‌ نمونه‌اش‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. مذهبتون‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. از راستگويان‌ كه‌ هم‌ دشمن‌ ميگه‌ امام‌ صادق‌ راستگوست‌ هم‌ دوست‌. دربارة‌ اين‌ لقب‌ كه‌ به‌ امام‌ صادق‌ داده‌اند رواياتي‌ هست‌. يكيش‌ اينه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود دو تا جعفر در بين‌ فرزندان‌ من‌ ادعاي‌ امامت‌ ميكنند، يكي‌ صادقه‌ يكي‌ كذاب‌. امام‌ صادق‌، جعفر بن‌ محمد الصادق‌ و يكي‌ هم‌ جعفر كذاب‌. يكي‌ راستگوست‌. براي‌ اينكه‌ امتياز پيدا كنند اين‌ راستگو با آن‌ دروغگو. بعضيها در تواريخ‌ هست‌ كه‌ يك‌ روز منصور دوانيقي‌ اين‌ گدايي‌ بود، و بعضي‌ از دهات‌ بود كه‌ در همان‌ وقت‌ هم‌ محب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بودند. اين‌ مي‌رفت‌ در آن‌ دهات‌ مدح‌ خاندان‌ عصمت‌ را مي‌گفت‌ و پولي‌ بهش‌ مي‌دادند. يك‌ روز در يك‌ جلسه‌اي‌ نشسته‌ بود كه‌ بني‌ العباس‌ و بني‌ اميه‌ و بني‌ مروان‌ و اينها دور هم‌ بودند. يك‌ عده‌ از بني‌ هاشم‌ هم‌ بودند. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ بود كه‌ منصور بي‌ جهت‌ آمده‌ بود. بخاطر اينكه‌ حالا جزء بني‌ العباسه‌، مثلا آمده‌ بود آنجا.حضرت‌، بني‌ هاشم‌ مي‌گفتند كه‌ كي‌ بعد از اين‌ تشكيلات‌ خليفه‌ ميشه‌؟ با هم‌ بحث‌ مي‌كردند. امام‌ صادق‌ فرمود كه‌ اگر از من‌ مي‌پرسيد اين‌ شخص‌ خليفه‌ ميشه‌. منصور. حتي‌ يكي‌ از آشناهاي‌ امام‌ صادق‌ گفت‌ تو روي‌ حسادت‌ اين‌ حرف‌ را زدي‌. براي‌ اينكه‌ پسر من‌ يك‌ زمينة‌ خيلي‌ خوبي‌ براي‌ خلافت‌ داره‌ تو مي‌خواي‌ مردم‌ را از او منصرف‌ كني‌. روي‌ حسادت‌ اين‌ حرف‌ را زدي‌. منصور دويد پشت‌ سر امام‌ صادق‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ از مجلس‌ بيرون‌ مي‌رفتند گفت‌ آقا اين‌ را راست‌ گفتيد يا همانطوري‌ كه‌ آنها گفتند گفتيد؟ حضرت‌ فرمود راست‌ گفتم‌. به‌ شرط‌ آنكه‌ وقتي‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيدي‌ با فرزندان‌ پيغمبر بهتر از گذشتگان‌ عمل‌ كني‌. گفت‌ چشم‌ قربان‌. من‌ به‌ آن‌ مقام‌ برسم‌ خدا نكنه‌ اهل‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند به‌ يك‌ پست‌ و مقامي‌ برسند. من‌ به‌ آنجا برسم‌ خواهيد ديد. وقتي‌ كه‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيد به‌ همه‌ گفت‌ كه‌ امام‌ جعفر بن‌ محمد عليه‌ السلام‌ ايشان‌ صادقه‌ كه‌ بعضي‌ گفته‌اند آن‌ لقب‌ صادق‌ را در زمان‌ منصور بين‌ مردم‌ پخش‌ شد. اما چه‌ كرد اين‌ خبيث‌. آنقدر از فرزندان‌ پيغمر كشت‌، آنقدر لاي‌ ديوارهاي‌ ساختمانها گذاشت‌، آنقدر امام‌ صادق‌ را اذيت‌ كرد كه‌ يك‌ پارچه‌ شيعه‌ مصيبت‌ شد. من‌ نمي‌خوام‌ مطالب‌ تندي‌ كه‌ در بعضي‌ از كتابها نقل‌ شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. چون‌ من‌ اساسا با روضه‌هاي‌ تند مخالفم‌ نمي‌خوام‌ قلب‌ شما جريحه‌دار هست‌، شما اگر مؤمن‌ واقعي‌ باشيد كه‌ هستيد انشاء الله‌، يقينا دلهاتون‌ محزونه‌ بخاطر اينكه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ آنهمه‌ اذيت‌ وارد كردند. ديگه‌ من‌ نمك‌ روي‌ جراحات‌ شما، جراحات‌ قلبي‌ شما نريزم‌. اما آن‌ شخص‌ گفت‌ رفتم‌ به‌ عيادت‌ امام‌ صادق‌. ديدم‌ پوستي‌ و استخواني‌ از اين‌ آقا بيشتر باقي‌ نمانده‌. چشمهايش‌ در حدقة‌ چشم‌ مي‌چرخد، اينطرف‌ نگاه‌ ميكنه‌، آنطرف‌ نگاه‌ ميكنه‌. ام‌ حبيبه‌ ميگه‌ كه‌ نگاه‌ كرد به‌ من‌ فرمود تمام‌ اقوام‌ و خويشاوندانم‌ رادعوت‌ كنيد. بيايند كارشون‌ دارم‌. همه‌ كه‌ آمدند فرمود همه‌ بدانيد كه‌ شفاعت‌ ما روز قيامت‌ به‌ كساني‌ كه‌ نمازشون‌ را سبك‌ بشمارند نخواهد رسيد. وقتي‌ هم‌ كه‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفت‌ با آن‌ سمي‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ دادند، سار المدينه‌ ضجة‌ الواحده‌. تمام‌ شهر مدينه‌ يك‌ پارچه‌ زجه‌ شد. آوردند بدن‌ مقدس‌ امام‌ صادق‌ را كنار جدش‌ و پدرش‌ در بقيع‌ دفن‌ كردند. خدا لعنت‌ كند ظالمين‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را. همين‌ مصيبت‌ كافي‌ است‌ كه‌ اگر الان‌ برويد به‌ قبرستان‌ بقيع‌، مي‌بينيد آنقدر به‌ قبور چهار امام‌ جسارت‌ كرده‌اند كه‌…

 همه‌ با توجه‌. من‌ يك‌ مطلبي‌ را هم‌ مي‌خواستم‌ به‌ آقايان‌ تذكر بدهم‌. اين‌ آيات‌ قرآني‌ كه‌ تلاوت‌ ميشه‌ همانطوري‌ كه‌ مكرر گفتم‌ خدا داره‌ با شما حرف‌ ميزنه‌ و همين‌ آية‌ شريفة‌ امشب‌ هم‌ بيانگر همين‌ معنا بود و منهم‌ مي‌خواهم‌ يك‌ چند آيه‌اي‌، چند كلمه‌اي‌ از اين‌ آيات‌ را براي‌ شما ترجمه‌ كنم‌ و بعد شما هم‌ با خدا حرف‌ بزنيد. بهترينش‌ هم‌ همين‌ زيارتي‌ است‌ كه‌ مي‌خوانيد البته‌ آقاي‌ مقدم‌ هم‌ كمك‌ كنند يك‌ بخشش‌ را ايشان‌ بخوانند يك‌ بخشش‌ را آقاي‌ باباخاني‌ بخونند و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ مورد توجهات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ عليه‌ السلام‌ قرار بگيريم‌ و آن‌ قسمت‌ اول‌ زيارت‌ اين‌ را خوب‌ متوجه‌ باشيد اظهار عقايد ماست‌ به‌ امام‌ زمان‌. همان‌ كاري‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ عليه‌ السلام‌ آمد خدمت‌ امام‌ هادي‌ انجام‌ داد و من‌ تطبيق‌ كردام‌ آنچه‌ كه‌ در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ هست‌، مفصلتر و مشروحتر از آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ در مقابل‌ امام‌ هادي‌ عرض‌ كرد. شما اول‌ سلام‌ عرض‌ مي‌كنيد و بعد هم‌ يك‌ يك‌ از عقايدتون‌ را ميگيد. اشهدك‌ يا مولاي‌ يعني‌ تو را شاهد ميگيرم‌ اي‌ مولاي‌ من‌ كه‌ اين‌ مطالب‌ حقه‌ و شهادت‌ مي‌دهم‌ به‌ اين‌ معنا و جدي‌ باشيد، مسئله‌ را جدي‌ بگيريد، داريد در مقابل‌ امام‌ زمانتون‌ عقايدتون‌ را اظهار ميكنيد. اين‌ يك‌ كار. كار دوم‌ كه‌ قسمت‌ دوم‌ اين‌ زيارته‌، با خداي‌ خودتون‌ حرف‌ مي‌زنيد. خدا با شما حرف‌ زد با اين‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌، بعد شما با خدا حرف‌ مي‌زنيد. بعد هم‌ آن‌ دعا را مي‌خوانيد و آن‌ را هم‌ معنايش‌ را متوجه‌ باشيد كه‌ چه‌ مي‌خوانيد و چه‌ به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيد. اينهم‌ معلوم‌ باشه‌. و لذا بهترين‌ كارها همين‌ است‌ كه‌ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ بعضي‌ها كه‌ توي‌ برنامه‌اشون‌ هست‌ هر روز بخوانند. آنهايي‌ كه‌ نمي‌خوانند هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ لااقل‌ عقائدشون‌ را به‌ محضر امام‌ زمانشون‌ عرض‌ كنند و خودتون‌ هم‌ بدانيد كه‌ اگر بدن‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در مجلس‌ نيست‌، احاطة‌ روحي‌ ان‌ حضرت‌ بر ما دارندو براي‌ ما نبايد فرق‌ بكنه‌ كه‌ بدن‌ مقدسشون‌ توي‌ مجلس‌ باشد يا احاطة‌ روحيشون‌. و شهادت‌ به‌ تمام‌ عقائد را حضرت‌ مي‌شنود و اينها را روي‌ توجه‌ بگيد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ فرمودند كه‌ خداي‌ تعالي‌ تو را موفق‌ بداره‌ و دعاش‌ كردند بهرحال‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ ما را دعا كنه‌. حالا به‌ پا بايستيد و زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را با توجه‌ بخوانيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمدو عجل‌ فرجهم‌. خدايا سخنت‌ را گوش‌ كرديم‌، تصميم‌ گرفتيم‌ دستوراتت‌ را عمل‌ بكنيم‌. امام‌ زمانمون‌ را سلام‌ عرض‌ كرديم‌ و عقائدمون‌ را بهش‌ اظهار كرديم‌. براي‌ وجود مقدس‌ آن‌ حضرت‌ دعا كرديم‌، چون‌ مي‌دانيم‌ تو او را دوست‌ داري‌. ما هم‌ اظهار محبت‌ به‌ او كرديم‌. خدايا امشب‌ ما را مورد لطف‌ و عنايت‌ خودت‌ قرارمون‌ بده‌. و لا تصرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما رو نگردان‌. ما را به‌ خودمون‌ وا مگذار. نسئلك‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الرحم‌ الراحمين‌ يا اله‌ العالمين‌ يا اله‌ العادين‌ يا حبيب‌ قلوب‌ العارفين‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، يا قاضي‌ الحاجات‌، يا كافي‌ المهمات‌، يا رباه‌ يا سيداه‌.

 

۲۹ رمضان ۱۴۱۶ قمری – ۳۰ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – صفت‌ حميدة‌ جود و سخاوت‌

 صفت‌ حميدة‌ جود و سخاوت‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 تطرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ و ان‌ الصلاتك‌ سكن‌ امي‌ لهم‌.

 شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ يك‌ چند كلمه‌اي‌ صحبت‌ كردم‌ به‌ طور كلي‌ يكي‌ از صفات‌ حميدة‌ انسان‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ خاصة‌ انسان‌ هم‌ هست‌ صفت‌ جود و سخاوته‌. هر چه‌ انسان‌ در اين‌ صفت‌ كمال‌ بيشتري‌ پيدا كند از نظر انسانيت‌ مقامش‌ بالاتره‌. حيوانات‌ جود و سخاوت‌ ندارند. انسانه‌ كه‌ جود و سخاوت‌ داره‌. هر صفتي‌ كه‌ در حيوانات‌ وجود نداشته‌ باشد و در انسان‌  وجود داشته‌ باشد اين‌ از صفات‌ خاصة‌ انسانه‌. حيوانات‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ سخاوت‌ ندارند يعني‌ اگر يك‌ حيواني‌ از گرسنگي‌ بميرد كي‌ حيوان‌ ديگه‌ هم‌ يك‌ طعمة‌ قابل‌ توجهي‌ داشته‌ باشد خيلي‌ هم‌ زيادتر از خودش‌ حاضر نيست‌ به‌ او از اين‌ طعمه‌اش‌ بدهد. انسان‌ اينطور نيست‌. سه‌ مرحله‌، براي‌ جود و سخاوت‌ انسان‌ بيان‌ كرده‌اند. يكي‌ مرحلة‌ انفاق‌، انسان‌ از مازاد زندگيش‌ انفاق‌ مي‌كنه‌. فرض‌ كنيد اونچه‌ مورد نيازشه‌ برداشته‌، اونچه‌ كه‌ براي‌ زندگي‌ زن‌ و فرزندش‌ لازم‌ است‌ تهيه‌ كرده‌. يك‌ چيزهايي‌ هم‌ اضافه‌ آورده‌ آدم‌ فهيم‌ و منفق‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ از اونچه‌ اضافه‌ دارد به‌ مردم‌ به‌ ديگران‌ بدهد. اين‌ حالت‌ در حيوانات‌ نيست‌. گاهي‌ يك‌ تعبيراتي‌ توي‌ روايات‌ هست‌ كه‌ اين‌ تعبيرات‌ شده‌ مثلا سخاوت‌ را از خروس‌ ياد بگيريد مثلا يك‌ دانه‌اي‌ پيدا مي‌كنه‌ به‌ اصطلاح‌ نوك‌ به‌ زمين‌ مي‌زنه‌ كه‌ مرغ‌ بيا بخور. اين‌ البته‌ به‌ خروس‌ ديگه‌ نمي‌ده‌. اين‌ ديگري‌ كه‌ مرغش‌ را صدا مي‌زنه‌ بيا بخور والا يكي‌ ديگه‌ اونجا ايستاده‌ باشه‌ حقه‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ اين‌ لانه‌ را نداره‌. اين‌ جنبة‌ جنسي‌ در واقع‌ مي‌شه‌ گفت‌ كه‌ هست‌. يك‌ وقت‌ به‌ جوجه‌اش‌ مي‌ده‌ اين‌ هم‌ بخاطر سخاوتش‌ نيست‌ اگر يك‌ جوجه‌اي‌ يك‌ مرغ‌ ديگه‌اي‌ عوضي‌ آمده‌ باشه‌ توي‌ لونة‌ اين‌ مرغ‌ اين‌ را مي‌زنه‌ بيرونش‌ مي‌كنه‌ از گرسنگي‌ هم‌ مرد، مرد. اين‌ را مي‌گيم‌ جنبة‌ به‌ اصطلاح‌ مادر و فرزندي‌، تربيت‌ فرزنده‌، اين‌ يك‌ جنبه‌هاي‌ غريضي‌ است‌. سخاوت‌ اوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ عقلش‌ را بكار بياندازه‌. ترحم‌ نسبت‌ به‌ هم‌ نوعش‌ پيدا بكنه‌. و از اونچه‌ خدا به‌ او داده‌ او هم‌ به‌ ديگران‌ بده‌. اين‌ را مي‌گن‌ سخاوت‌. اون‌ شبه‌ سخاوته‌. اونچه‌ كه‌ در مرغ‌ يا خروس‌ هست‌ اون‌ شبه‌ سخاوته‌. يا مثلا در سگ‌ مي‌گن‌ عاطفه‌ هست‌. اون‌ هم‌ شبه‌ عاطفه‌ است‌. يعين‌ سگ‌ درسته‌ در مقابل‌ صاحبش‌ عاطفه‌ به‌ خرج‌ مي‌ده‌ اما اگر از فردا كه‌ اون‌ كه‌ مي‌نشونه‌ عوض‌ شد. صاحبش‌ مي‌شه‌ اون‌. ديگه‌ دو روزه‌ اون‌ را فراموش‌ مي‌كنه‌. اينها شبه‌ عاطفه‌ است‌.

 سخاوت‌ واقعي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ فكر بكنه‌، اختيار هم‌ داشته‌ باشه‌ و هم‌ نوعش‌ هيچ‌ ارتباطي‌ و نسبتي‌ هم‌ به‌ هم‌ ندارند يا حتي‌ هم‌ نوعش‌ هم‌ نيست‌ يك‌ حيواني‌ است‌ اونجا گرسنه‌ است‌ به‌ او بذل‌ و بخشش‌ مي‌كنه‌ اين‌ را مي‌گن‌ سخاوت‌. اين‌ مرحلة‌ اول‌ سخاوته‌ كه‌ از مازاد مخارج‌ خودش‌ زندگي‌ خودش‌، حالا چه‌ به‌ عنوان‌ زكات‌، چه‌ به‌ عنوان‌ خمس‌ چه‌ به‌ عنوان‌ انفاق‌ مستحبه‌ و صدقة‌ مستحبه‌ به‌ ديگران‌ بده‌. اين‌ مرحلة‌ اول‌ سخاوته‌. يك‌ قدري‌ اين‌ رشد مي‌كنه‌ انسان‌ كمالش‌ بيشتر مي‌شه‌. بهتر مي‌شه‌. به‌ خدا نزديكتر مي‌شه‌. مساوات‌ داره‌ با مردم‌. مساوات‌ يعني‌ تو يكي‌ ما يكي‌. هر چي‌ هم‌ داريم‌ هم‌ تو از اون‌ استفاده‌ كني‌ هم‌ من‌. كه‌ اين‌ خيلي‌ در بين‌ مردم‌ مسلمان‌ بايد رايج‌ باشه‌. خونة‌ من‌ مال‌ توست‌، زندگي‌ من‌ مال‌ توست‌. با هم‌ بياييم‌ زندگي‌ بكنيم‌. تو ده‌ تا اطاق‌ داري‌ اين‌ آقاي‌ جوان‌ مي‌خواد داماد بشه‌ اطاق‌ نداره‌ خوب‌ مساوات‌ اينه‌ كه‌ پنج‌ تاش‌ را بدي‌ به‌ اين‌، پنج‌ تاش‌ مال‌ تو. زندگيت‌ اينطوري‌ باشه‌، اين‌ را مي‌گن‌ مساوات‌. مساوي‌ قرار دادن‌ ديگري‌ را با خودش‌ انسان‌. مساوات‌ يك‌ مرحلة‌ بالاتر از سخاوته‌. يعني‌ از انفاق‌ بالاتره‌. و گاهي‌ بهتر از اين‌ هم‌ هست‌. همين‌ مرحله‌ حتي‌ كه‌ انسان‌ از اونچه‌ كه‌ بيشتر دوست‌ داره‌ انفاق‌ مي‌كنه‌. حتي‌ تنطق‌ من‌ ما تحبون‌، هر چي‌ را دوست‌ داريد. پس‌ بده‌ به‌ همسايه‌ ات‌. اين‌ غذا را كه‌ ديگه‌ ما نمي‌خوريم‌، پس‌ بده‌ به‌ همسايه‌. اين‌ لباس‌ مثلا ديگه‌ پاره‌ شده‌ ديگه‌ ما كه‌ نمي‌پوشيم‌ اين‌ نه‌، اين‌ لباس‌ تازه‌ تهيه‌ كردي‌ خيلي‌ هم‌ از رنگش‌، از شكلش‌ خوشت‌ مي‌ياد اينجا اين‌ را اگر دادي‌ هديه‌ اين‌ به‌ اون‌ بر نيكي‌ مي‌رسي‌ و مشمول‌ اين‌ آيه‌ نيستي‌ كه‌ من‌ بره‌ حتي‌ تنفقوا تحبون‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در شب‌ زفاف‌ اون‌ پيرهن‌ عروسيش‌ را داد به‌ فقير. اين‌ را، در عين‌ حال‌ مساواته‌ هنوز، يعني‌ مرحلة‌ دوم‌ انفاق‌ و به‌ اصلاح‌ سخاوته‌.

 مرحلة‌ سومش‌ يك‌ مواساته‌ اسمش‌. مواسات‌. يعني‌ من‌ نداشته‌ باشم‌ تو داشته‌ باش‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. كه‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطور بودند. و يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ ولو كان‌ بهم‌ خساسه‌. زياد ايثار مي‌كردند. زياد اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چه‌ داشتند مي‌دادند به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نيازمند بوده‌. خودشون‌ هيچي‌ نگه‌ نميداشتند. حتي‌ گاهي‌ ميشده‌ كه‌ گرسنگي‌ مي‌كشيدند. همين‌ جريان‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ سوره‌ را نازل‌ فرمود، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسيكنا و يتيما و اسيرا انما يطعمكم‌ لوجه‌ الله‌ لا نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. كه‌ در روايات‌ دارد كه‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فضه‌ سلام‌ الله‌ اجمعين‌، اينها در موقع‌ افطار صداي‌ يك‌ مسكين‌ را شنيدند. هر چي‌ داشتند دادند. خودشون‌ هيچي‌. با آب‌ افطار كردند. يك‌ نون‌ را ما نصفش‌ را ميدهيم‌ به‌ او نصفش‌ را هم‌ خودمون‌ ميخوريم‌. اين‌ ميشه‌ مساوات‌، مواسات‌ نميشد. ولي‌ همه‌ را كه‌ دادند، ميشه‌ مواسات‌. يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ و لو كان‌ بهم‌ خساسه‌. و حتي‌ اينطوري‌ نبود كه‌ حضرت‌ امير مال‌ فاطمة‌ زهرا را بگيره‌ بده‌ به‌ فقير. نه‌. حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ فرمود كه‌ من‌ مال‌ خودم‌ را ميدهم‌ به‌ فقير. چون‌ اينها همه‌اشون‌ روزه‌ بودند ديگه‌. حتي‌ فضه‌ هم‌ در اينجا آمده‌، در اين‌ صفت‌ انساني‌ با اين‌ چهار معصوم‌، اصحاب‌ كساء، قاطي‌ شده‌. خيلي‌ مقامه‌. كه‌ اونهم‌ داد، فاطمة‌ زهرا هم‌ داد. شما نمي‌تونيد در منزلتون‌ بگيد كه‌ امشب‌ خانم‌ شام‌ نخور، بده‌ به‌ فقير. حضرت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را نكرد. چون‌ واجب‌ النفقه‌ واجب‌ است‌ كه‌ در مرحلة‌ اول‌ انسان‌ آنهايي‌ كه‌ نانخور او هستند، به‌ آنها توسعه‌ بده‌. آنها را اداره‌اشون‌ بكنه‌. اين‌ ايثارگري‌ در صورتي‌ صحيحه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ باشه‌. خودت‌. من‌ آقا امشب‌ ميخواهم‌ غذا نخورم‌. مسكين‌، يتيم‌، اسير. اسير معمولا اينطوري‌ بوده‌ و الاّ هر كسي‌ را كه‌ اسير نمي‌كنند. يك‌ كافر. يك‌ كافر اسير مسلمانها، آمده‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. علي‌ نان‌ نخورده‌ داده‌ به‌ او. اينطوري‌ بايد بود. و يعسرون‌ علي‌ انفسهم‌ علي‌ بهم‌ خساسه‌. اينها را ميگويند انفاق‌ و سخاوت‌ و اين‌ از صفات‌  حميدة‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد هرچي‌ در اين‌ صفت‌ پيش‌ برويد صفات‌ بيشتري‌ در انسانيت‌ داريد.

 كسي‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ و عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌، من‌ وقتي‌ يك‌ شخصي‌ نيازمندي‌ بطرف‌ من‌ مي‌آيد، مثل‌ اينكه‌ يك‌ آتشي‌ بطرف‌ من‌ مي‌آيد، اينطور ناراحت‌ ميشوم‌ كه‌ از من‌ چيزي‌ نخواسته‌ باشه‌، نيازي‌ به‌ من‌ نداشته‌ باشه‌. حضرت‌ فرمود از پيش‌ من‌ بلند شو برو كه‌ ميترسم‌ آتشي‌ بر تو نازل‌ بشه‌ مرا هم‌ بسوزونه‌. تا اين‌ حد بده‌ انسان‌ بخيل‌ باشه‌. بخل‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسانه‌. تو داري‌ خوب‌ بگذار مردم‌ از آنچه‌ تو داري‌ استفاده‌ بكنند. الذي‌ جمع‌ مال‌ و عدده‌ بعضيها اينطورند، از شمردن‌ پول‌ خوششون‌ مي‌آيد. پول‌ شمردن‌، پولها را دسته‌ بندي‌ مي‌كنند، هزار تومانيها را يكطرف‌ مي‌چينند، خدمت‌ شما عرض‌ شود، پانصد تومانيها را يكطرف‌، دويست‌ تومانيها را يكطرف‌، صد توماني‌ يكطرف‌، پاره‌هايش‌ را يكطرف‌. كلي‌ زحمت‌ مي‌كشند. در حقيقت‌ اين‌ خوشش‌ مي‌آيد از پول‌ شمردن‌. الذي‌ جمع‌ مال‌ و عدده‌. اينجوريه‌. يحسب‌ ان‌ مالا اخلده‌. گمان‌ ميكنه‌ كه‌ مالش‌ اين‌ را هميشه‌ توي‌ دنيا نگه‌ ميداره‌. پول‌ داشته‌ باشيم‌ همه‌ چيز داريم‌. دكتر داريم‌، دوا داريم‌، فلان‌ داريم‌، همه‌ چي‌ داريم‌. تا اينكه‌ يك‌ جاهايي‌ مي‌آيد كه‌ انسان‌ در يك‌ بن‌بست‌هايي‌ گير ميكنه‌ كه‌ اگر ميليونها پول‌ داشته‌ باشه‌، هيچكاري‌ برايش‌ انجام‌ نميده‌. اينجور نيست‌. خداست‌ كه‌ همة‌ كارها را انجام‌ ميده‌.

 پس‌ اگر مي‌خواهيد در صفتي‌ از صفات‌ انساني‌ خوب‌ رشد بكنيد، اين‌ مسئلة‌ سخاوت‌ و گذشت‌ نسبت‌ به‌ يكديگر را اهميت‌ بدهيد. يك‌ سخاوت‌ در ماله‌، اين‌ يك‌ بخششه‌. بخش‌ دوم‌ سخاوت‌ در كاره‌. انسان‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ بكنه‌. تو ازت‌ بر مي‌آيد سر اين‌ صندوق‌ را بگيري‌، ازت‌ بر مي‌آيد مثلا فرض‌ كنيد تو رفتي‌ روي‌ پشت‌ بام‌، حالا پشت‌بامها نياز به‌ برف‌ روبي‌ نداره‌، پشت‌ بام‌ همسايه‌ به‌ پشت‌ بام‌ تو پهلوي‌ همه‌. تو هم‌ پارو دستته‌. هر دو را بينداز. چطور ميشه‌؟ همچين‌ خط‌ ميكشه‌ كه‌ از اينجا به‌ اينطرف‌ مال‌ ماست‌ بايد بيندازيم‌. از اينجا به‌ آنطرف‌ مربوط‌ به‌ خودشونه‌. اينجوري‌. كاري‌ ازت‌ برمي‌ آيد بكن‌ براي‌ مردم‌. اصلا به‌ فكر مزد و اينها نباش‌. بعضي‌ها سخاوت‌ دارند اما دلشون‌ مي‌خواهد طرف‌ يك‌ تشكري‌ ازشون‌ بكنه‌. اي‌ بي‌ چشم‌ و رو! اي‌… پذيرائيش‌ كردم‌ حالا اصلا ما را فراموش‌ كرده‌. حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مسكين‌ و يتيم‌ و اسير غذا داد بعد خودش‌ مي‌فرمايد، خود خدا مي‌فرمايد كه‌ ما نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. ما نه‌ جزا مي‌خواهيم‌ از تو. حالا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ آقاي‌ اسير، بيا باغچة‌ ما را بيل‌ بزن‌. آقاي‌ يتيم‌، بگو متشكرم‌. آقاي‌ مسكين‌ بيا بگو كه‌.. اينها نيست‌. لا نريد منكم‌ جزائا، حتي‌ متشكرم‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگي‌. و لا شكورا. انما نطعمكم‌ لوجه‌ الله‌. خدا هم‌ جزاء اين‌ را ميده‌ هم‌ تشكر ميكنه‌. خدا شكوره‌. اينجور بايد انسان‌ باشه‌. اگر يك‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ كرديد اگر مي‌خواهيد صددرصد اجرت‌ را پروردگار بده‌، كوشش‌ بكنيد خودت‌ اجر را تقاضا نكني‌. به‌ فكرش‌ هم‌ نباش‌. تو نيكي‌ ميكن‌ و در دجله‌ اندازد كه‌ ايزد در بيابانت‌ دهد باز. لا نريد منكم‌ جزائا و لا شكورا. اين‌ از صفات‌ انسانيه‌. يعني‌ اگر انسان‌ انسان‌ باشه‌ اينجوريه‌. و كار هم‌ كرديد، هم‌ براي‌ مردم‌ انفاق‌ كن‌ در قدرتتون‌. خداي‌ تعالي‌ قدرت‌ بهت‌ داده‌، بدن‌ سالم‌ بهت‌ داده‌، به‌ نفع‌ مردم‌ كار بكنيد. خدمت‌ بكنيد. به‌ يكديگر محبت‌ بكنيد. با يكديگر گرم‌ باشيد، صفا داشته‌ باشيد. ما هنوز به‌ آنجا نرسيديم‌ كه‌ آن‌ مؤمني‌ باشيم‌ كه‌ در مقابل‌ يكديگر چيزي‌ نداشته‌ باشيم‌. انشاء الله‌ بايد اگر مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را پيموديد و به‌ كمال‌ انشاء الله‌ رسيديد؛ بايد مواسات‌ و مساوات‌ و صداقت‌ و همه‌ چي‌ در مقابل‌ هم‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ يكي‌ باشيد. (صحبتهاي‌ متفرقه‌ راجع‌ به‌ رؤيت‌ هلال‌) صلوات‌ ختم‌ كنيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. چون‌ مسئلة‌ رؤيت‌ هلال‌ در عيد فطر كه‌ خداي‌ تعالي‌ روز اول‌ شوال‌ را حرام‌ كرده‌ روزه‌ گرفتنش‌ را. بين‌ واجب‌ و حرام‌. اينجور سخت‌ گرفته‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ اينكه‌ ميگه‌ تكليف‌ را روشن‌ كنيد. به‌ مسامحه‌ نگذرونيد. ميگه‌ فردا يا واجبه‌ روزه‌ بگيريد يا حرام‌. و لذا از شئون‌ مقام‌ رحمانيه‌ كه‌ او اعلام‌ بكنه‌. يعني‌ به‌ مجرد اينكه‌ ايشان‌ اعلام‌ كردند و در بيت‌ مقام‌ رهبري‌ مسلم‌ شد، اين‌ را بدونيد در اسلام‌ اينطور بوده‌، به‌ مجرد اينكه‌ ثابت‌ شد، چه‌ حالا تو باورت‌ بيايد چه‌ باورت‌ نيايد، چه‌ دليل‌ داشته‌ باشي‌ كه‌ الان‌ اول‌ ماه‌ هست‌ فردا اول‌ ماه‌ نيست‌، بايد تبعيت‌ كني‌. واجبه‌، اين‌ از احكامي‌ است‌ كه‌ مربوط‌ به‌ باصطلاح‌ حكومته‌ و حكومت‌ را هم‌ بايد حتما از رهبر، دستورات‌ و احكامش‌ را گرفت‌ و لذا ثابت‌ همينقدر بشه‌ كه‌ ايشان‌، مقام‌ رهبري‌، بيت‌ ايشان‌، تصويب‌ بكنند كه‌ فردا عيده‌، عيده‌. و انشاء الله‌ مباركه‌ و انشاء الله‌ صبح‌ مقيد باشيد نماز عيدتون‌ را بخونيد. و من‌ منتظر همين‌ بودم‌ و ديگه‌ هم‌ زياد صحبت‌ نميكنم‌. بخاطر اينكه‌ برويد زودتر بخوابيد كه‌ صبح‌ بنا نباشه‌ مثلا بعد از نماز صبح‌ بخوانيد بعد براي‌ نماز عيد انشاء الله‌ برويد. ما براي‌ اينكه‌ اگر خواسته‌ باشيم‌ نماز عيد مفصلي‌ خونده‌ بشه‌، طبعا جائي‌ كه‌ داريم‌ كانونه‌. كانون‌ هم‌ يك‌ مسجده‌. توي‌ مسجد هم‌ نماز عيد مي‌خونند. دو تا نماز عيد پهلوي‌ هم‌ خوندن‌، من‌ اخلاقا صحيح‌ نميدونم‌. بنابراين‌ نماز عيد را فردا ما نمي‌خونيم‌. يا اگر هم‌ بخونيم‌ با همة‌ شماها نميشه‌ خوند. جا نداريم‌. بعد از نماز عيد انشاء الله‌ اينجا دوستان‌ يك‌ خورده‌ خرمائي‌، چيزي‌، چون‌ مستحبه‌ انسان‌ افطار بكنه‌، يك‌ خورده‌ خرمائي‌، شيريني‌ تهيه‌ مي‌كنند و حرفهايمون‌ را هم‌ انشاء الله‌ خواهيم‌ زد.

 نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ عيد را بر ما مبارك‌ قرار بده‌. خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. پروردگارا اعمال‌ ما را در ماه‌ رمضان‌ قبول‌ بفرما. خدايا روزه‌هاي‌ ناقص‌ ما را قبول‌ بفرما. عبادتهاي‌ ناقص‌ و ناقابلمون‌ را قبول‌ بفرما. خدايا خدماتي‌ اگر دوستان‌ دارند نسبت‌ به‌ يكديگر پروردگارا همه‌اش‌ را قبول‌ بفرما. همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. خدايا ما فقط‌ آرزو داريم‌ كه‌ زير ساية‌ امام‌ عصر به‌ تمام‌ خوبيها و كمالات‌ برسيم‌. پرودگارا ما را به‌ آرزويمون‌ برسان‌. خدايا اين‌ ماه‌ رمضان‌ را ماه‌ رمضان‌ آخر عمر ما قرار نده‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌، مقام‌ رهبري‌، پروردگارا زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ حفظ‌ بفرما. علما، بزرگان‌، مراجع‌ تقليد، اساتيدمون‌، آنهايي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌اند، خدايا قبول‌ رحمتشون‌ بفرما. امام‌ راحلمون‌ قبول‌ رحمت‌ بفرما. اساتيدمون‌، علمايي‌ كه‌ در قيد حياتند، به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ عصر ما را به‌ وظايفمون‌ آشنا بفرما. آقايون‌ انشاء الله‌ همانطوري‌ كه‌ ديشب‌ گفتم‌، از واجبات‌ يكي‌ اين‌ است‌ كه‌ فطريه‌اتون‌ را تا قبل‌ از نماز عيد انشاء الله‌ كنار بگذاريد و يا بپردازيد. اگر مستحقي‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ تا قبل‌ از نماز عيد، لااقل‌ حساب‌ بكنيد و نفري‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ انشاء الله‌ كنار بگذاريد تا انشاء الله‌ به‌ مستحقش‌ كه‌ رسيديد بپردازيد. و البته‌ اينجا هم‌ من‌ به‌ آقاي‌ سيدي‌ عرض‌ ميكنم‌ يك‌ كيسه‌اي‌ درست‌ بكنند يكي‌ براي‌ سادات‌ باشه‌، يكي‌ براي‌ غير سادات‌. به‌ شرط‌ اينكه‌ كسي‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ كمتر نده‌. بيشتر هم‌ احتياطا نديد. چون‌ بعدا ما سرگردان‌ ميشويم‌. بيشتر هم‌ ندهند، كمتر هم‌ ندهند. خدايا عاقبتمون‌ را ختم‌ به‌ خير بفرما. و عجل‌ في‌ فرج‌ مولانا صاحب‌ الزمان‌.

 (ادامة‌ قسمت‌ اول‌ نوار، ذكر توسل‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌)

 ذكر توسلي‌ به‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌ الذي‌ هيچ‌ احزان‌ يوم‌ الطفوف‌. يك‌ عرض‌ ارادتي‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، ما با اينكه‌ خيلي‌ مرهون‌ نعمتها و محبتهاي‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا هستيم‌، متأسفانه‌ كمتر به‌ ياد آن‌ حضرت‌ و در مجالسمون‌ كمتر نام‌ آن‌ حضرت‌ برده‌ ميشه‌. واقعا علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا غريب‌ الغرباء است‌. بعيد علي‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. اگر مردم‌ شيعه‌ نبودند و دور قبر مطهرش‌ نمي‌آمدند زندگي‌ كنند، حضرت‌ رضا در يك‌ محيطي‌ قرار گرفته‌ بود كه‌ از وطن‌ دور، از تمام‌ ائمة‌ اطهار از نظر مكاني‌ دور. بعيد عن‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. حالا چراغها را خاموش‌ كنيد امشب‌ انشاء الله‌ به‌ ياد آن‌ حضرت‌. اباصلت‌ ميگه‌ حضرت‌ رضا به‌ من‌ فرمود اباصلت‌ فردا مأمون‌ مرا دعوت‌ كرده‌. من‌ به‌ قصر او ميروم‌. طبعا اباصلت‌ ديگه‌ نبايد وارد بشه‌. وقتي‌ كه‌ از ميان‌ خانة‌ مأمون‌ بيرون‌ آمدم‌ يك‌ وقت‌ هست‌ عبا روي‌ دوشمه‌. با من‌ حرف‌ بزن‌ صحبت‌ بكن‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. اما اگر عبا را روي‌ سرم‌ انداخته‌ بودم‌، ديگه‌ با من‌ حرف‌ نزن‌. بدان‌ كه‌ مأمون‌ كار خودش‌ را كرده‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در همين‌ شهر طوس‌، در همين‌ اراضي‌ كنار مقبرة‌ فردوسي‌، همين‌ نزديك‌ راه‌، وارد خانة‌ مأمون‌ شد. مأمون‌ يك‌ مقدار انگور در مقابل‌ گذاشته‌. خودش‌ با دست‌ نحسش‌ به‌ وسيلة‌ سوزن‌ سم‌ وارد دانه‌هاي‌ انگور كرده‌. به‌ حضرت‌ اصرار كرد كه‌ بايد از اين‌ انگورها بخوري‌. حضرت‌ ابا كردند. شمشير كشيد. حضرت‌ چند دانه‌ انگور ميل‌ فرمودند. از جا برخاستند. گفت‌ پسر عم‌ كجا ميروي‌؟ فرمود همانجايي‌ كه‌ مرا فرستادي‌. عبا را به‌ سر كشيد از ميان‌ خانة‌ مأمون‌ بيرون‌ آمد. اباصلت‌ ميگه‌ من‌ فهميدم‌ كه‌ ديگه‌ بي‌ آقا شدم‌، بي‌ مولا شدم‌. پشت‌ سر آقا آمدم‌ وارد خانه‌ شدم‌. فرمود درهاي‌ خانه‌ را ببند، در حجره‌ را ببند. دوست‌ ندارم‌ كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ بيايد. ميگه‌ اين‌ كارها را انجام‌ دادم‌. ولي‌ خدمه‌ در ميان‌ خانه‌ حال‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا را مي‌ديدند. يتململ‌ تململ‌ السرير. مانند مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچد. ظهر شد. آقا نماز ظهر را خوندند. فرمودند آيا خدمه‌ غذا خورده‌اند؟ عرض‌ كردم‌ آقا شما با آن‌ حال‌، چطور اينها مي‌توانند غذا بخورند! علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، نشستند خودشون‌ را كنترل‌ كردند. با غلامان‌ غذا خوردند. ولي‌ ميگه‌ بعد نگاه‌ كردم‌ باز در ميان‌ حجره‌ افتاده‌. گاهي‌ با خدا مناجات‌ ميكند، گاهي‌ فرزندش‌ را طلب‌ ميكند. من‌ هم‌ در ميان‌ منزل‌ ايستاده‌ام‌. متحيرم‌ چه‌ بايد بكنم‌ كه‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا وارد خانه‌ شد. آقا! منكه‌ درها را بسته‌ بودم‌. شما از كجا وارد شديد؟ فرمود آن‌ خدايي‌ كه‌ از مدينه‌ به‌ طول‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ آورده‌، ميتواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواد است‌. وارد حجره‌ شد. ديدم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا از جا برخاست‌ فرزندش‌ را در آغوش‌ گرفت‌. و جعلي‌ علي‌ يبكيان‌. اين‌ پدر و فرزند اشك‌ مي‌ريزند، سرشون‌ را روي‌ شانة‌ يكديگر گذاشته‌اند. يك‌ وقت‌ هم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ بيرون‌ آمد. اباصلت‌ منهم‌ يتيم‌ شدم‌، پدرم‌ از دار دنيا رفت‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 نسئلك‌ و ندعوك‌ بمحمد و علي‌ و فاطمه‌ و الحسن‌ و الحسين‌ و الائمة‌ المعصومين‌ من‌ ولد الحسين‌. و بامامننا و صاحبنا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… يا اله‌ العاليمن‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، اي‌ خدا، بيست‌ و نه‌ شبه‌ كه‌ اين‌ جمعيت‌ در اين‌ خانة‌ امام‌ زمان‌ اينها با فرياد صداي‌ يا اللهشون‌ بلنده‌. شبهاي‌ قدر، شبهاي‌ احياء، شب‌ قدر اينها بقدري‌ يا الله‌ گفتند كه‌ بعضي‌ صدايشون‌ گرفت‌. اي‌ خدا، اي‌ ارحم‌ الراحمين‌، اي‌ خداي‌ رئوف‌، اتسلط‌ النار علي‌ وجوه‌ خرت‌ لعظمتك‌ ساجده‌. آيا بر اين‌ صورتهايي‌ كه‌ در مقابل‌ تو خاضع‌ شده‌، خاشع‌ شده‌، سجده‌ كرده‌، آتش‌ بدبختي‌ و امراض‌ روحي‌ و آتش‌ جهنم‌ مسلط‌ ميشه‌؟ هيهات‌ هيهات‌ ما ذلك‌ الظن‌ به‌. خدايا ما را با اين‌ اميد در دنيا و آخرت‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. خدايا فرق‌ آقا و مولاي‌ ما حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا همة‌ ما را مزد، اگر مزدي‌ داريم‌، تو فرمودي‌ ان‌ الله‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌. هيچوقت‌ خدا مزد كسي‌ را ضايع‌ نميكنه‌. بهرحال‌ ما هم‌ روزه‌ گرفتيم‌ و ما هم‌ يك‌ عباداتي‌ انجام‌ داديم‌ در اين‌ ماه‌ خودت‌. خدايا مزد همة‌ ما را به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ اين‌ قرار بده‌ كه‌ ما همه‌امون‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيم‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا موانع‌ راه‌ كمالاتمون‌ را برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. تمام‌ دوستانمون‌، خويشانمون‌، وابستگانمون‌ را در راه‌ كمالات‌ روحي‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. توفيق‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ همه‌ عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. همه‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا جانمون‌، مالمون‌ را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحمون‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ امراض‌ روحي‌ را از ما برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضهاي‌ منظور شفاي‌ كامل‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌، شهدامون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا خدمتگزاران‌ به‌ اسلام‌، خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ شيعه‌ نشين‌، مسئولين‌ صديق‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. عباداتمون‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ قبول‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا عيد فطر را نصيبمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا توفيق‌ اعمال‌ شب‌ عيد و روز عيد فطر را نصيب‌ همه‌امون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌، زمان‌ ما را با زمان‌ ظهور امام‌ عصر قرين‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا پدر و مادرمون‌، ذوي‌ الحقوقمون‌، اساتيدمون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا آنهايي‌ كه‌ به‌ ما حق‌ دارند، به‌ آبروي‌ وليعصر قسمت‌ ميدهيم‌، حقوق‌ آنها را خودت‌ بهشون‌ مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا دلهاي‌ ما را از هرگونه‌ كينه‌ و عداوت‌ نسبت‌ به‌ بندگانت‌ خالي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا عاقبت‌ امرمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌. و عجل‌ في‌ فرج‌ مولانا.

 

۲۹ رمضان ۱۴۱۶ قمری – ۳۰ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌

 حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌ 29 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 حقيقت‌ زكات‌ و ماليات‌ چيه‌؟ در يك‌ مملكت‌ يك‌ جمعي‌ دارند زندگي‌ ميكنند. حالا مملكت‌ را كوچيكش‌ كنيد در يك‌ خانه‌. يك‌ جمعي‌ دارند زندگي‌ مي‌كنند. اين‌ خانه‌ مخارجي‌ داره‌. هر كس‌ بيشتر از اين‌ خانه‌ دارد استفاده‌ ميكند بيشتر بايد دنگش‌ را بپردازه‌. و بالاخره‌ بايد همه‌ يك‌ دنگي‌ بدهند تا مخارج‌ اين‌ خونه‌ را تأمين‌ كنند. اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ يك‌ مسئلة‌ طبيعيه‌. توي‌ يك‌ خونه‌، يك‌ نفر مثلا هست‌ زن‌ داره‌، بچه‌ داره‌، بچه‌هاي‌ متعدد داره‌ اين‌ خوب‌ بيشتر بايد باصطلاح‌ از دنگ‌ بده‌. اون‌ كه‌ يك‌ نفره‌ كمتر. آني‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود متوسطه‌، متوسط‌. همين‌ را بزرگش‌ كنيد بشه‌ يك‌ مملكت‌. همين‌ مملكتي‌ كه‌ ما داريم‌. يك‌ عايداتي‌ داره‌ يك‌ مخارج‌. مخارج‌ از قبيل‌ آسفالت‌، سوبسيدهايي‌ كه‌ داده‌ ميشه‌، فرض‌ كنيد كه‌ تشكيلاتي‌ كه‌ شهرداري‌ براي‌ حفظ‌ شهر داره‌. امثال‌ اينها. يك‌ مخارجي‌ اسلام‌ داره‌. اين‌ را از زكات‌ ميگيره‌. يعني‌ دين‌ شما مخارجي‌ داره‌ كه‌ زكات‌ به‌ هشت‌ بخش‌ تقسيم‌ ميشه‌. اولش‌ للفقراء و المساكين‌، يك‌ عده‌ را بايد از كفار هستند اگر پول‌ بهشون‌ بديد دشمني‌ باهامون‌ نمي‌كنند. و الف‌ قلوبهم‌ هستند مصرف‌ ميكنند. ساختمانها، پل‌سازيها، اينها. كه‌ از ناحيه‌ اسلام‌ بايد تأمين‌ بشه‌. خوب‌ اين‌ براي‌ دولت‌ كمه‌. براي‌ دولت‌ كمه‌ و دولت‌ اگر دولت‌ اسلامي‌ باشه‌ و ولي‌ فقيه‌ در رأس‌ كارش‌ باشه‌، تصويب‌ ميكنه‌ كه‌ از مردم‌ هم‌ چقدر بگيريد بعنوان‌ ماليات‌. اسمش‌ مالياته‌. حالا مسئلة‌ اسم‌ مطرح‌ نيست‌. هر كسي‌ كه‌ توي‌ اين‌ مملكت‌ بيشتر از منافع‌ اين‌ مملكت‌ برداشت‌ ميكنه‌، بيشتر بده‌. اين‌ اصل‌ هم‌ ماليات‌ و زكات‌ هردويش‌ در واقع‌ يك‌ چيزه‌. منتهي‌ يكي‌ را خدا تعيين‌ كرده‌ آن‌ يكي‌ را ولي‌ فقيه‌ روي‌ مصالح‌ اجتماعي‌ تعيين‌ كرده‌ و هردويش‌ هم‌ بر مسلمانها واجبه‌ كه‌ عمل‌ كنند. شما مي‌تونيد قصد قربت‌ كنيد و ماليات‌ بديد. يك‌ وقتي‌ هست‌ كه‌ اين‌ مالياتي‌ كه‌ آمدند از شما بگيرند اين‌ آقا مي‌تونه‌ بگه‌ هم‌ كمش‌ كنند هم‌ ميتونه‌ زيادش‌ كنند. اين‌ درست‌ نيست‌. بايد طبق‌ قانون‌. هم‌ شما تابع‌ قانون‌ باشيد هم‌ آن‌ مميز. هم‌ شما ازش‌ تقاضا نكنيد كه‌ كم‌ بكنه‌. چون‌ اگر كم‌ كرديد و واقعا مصرف‌ شما از اين‌ مملكت‌ زيادتر بود، مديون‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيتيد. مثل‌ كسي‌ كه‌ توي‌ اين‌ خانه‌ زندگي‌ كرده‌ دو كيلو پياز مصرف‌ كرده‌، يك‌ كيلو، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بده‌. صورت‌ بده‌. خيلي‌ اين‌ جهات‌ را مواظب‌ باشيد. اگر مطالب‌ را بدهند در دست‌ افرادي‌ كه‌ به‌ مردم‌ مطلب‌ را روشن‌ كنند، مردم‌ مسلمانند. منتهي‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ مميز مي‌آيد در اين‌، حالا نميدانم‌ اسم‌ اين‌ كسي‌ كه‌ مي‌آيد دم‌ مغازه‌ها يا مثلا سابقها مي‌گفتند مميز. حالا هم‌ همينه‌؟ اون‌ وقتي‌ مي‌آيد نه‌ او بايد شما را مراعات‌ بكنه‌ نه‌ شما بايد از او تقاضاي‌ يك‌ چيزي‌ بكنيد. قانون‌ دقيق‌. چون‌ تقسيم‌ شدة‌ روي‌ درآمده‌. درآمدها همه‌ ميره‌ توي‌ صندوق‌ دولت‌، گوش‌ ميديد. چه‌ درآمد ماليات‌ باشه‌ چه‌ درآمد معادن‌ مثل‌ نفت‌ و ساير اينها. اينها همه‌ ميره‌ توي‌ صندوق‌ دولت‌ بودجه‌ مملكت‌ را نمايندگان‌ شما در مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ منظور مي‌كنند و خرج‌ مي‌كنند. هر كدام‌ اشتباه‌ بكنند، هر كدام‌ كم‌ بگذارند، زياد بگذارند، ولخرجي‌ بكنند، اسراف‌ بكنند، كم‌ مصرف‌ كنند، مسئولند. خيلي‌ هم‌ كار دقيقه‌ها. خيلي‌ هم‌ مشكله‌. و اين‌ را ميگند، زكات‌ هم‌ ميشه‌ اسمش‌ را گذاشت‌. چون‌ سابقا فقط‌ زكات‌ مي‌گرفتند. و حالا نمي‌تونند تحت‌ عنوان‌ زكات‌ بيان‌ بكنند، ماليات‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. و الاّ و خلاصه‌اش‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شما توي‌ اين‌ مملكت‌ داريد زندگاني‌ مي‌كنيد، يك‌ استفاده‌هايي‌ هم‌ مي‌كنيد، درآمدتون‌ درآمد به‌ اندازة‌ مصرفتون‌ نيست‌، مصرفتون‌ را خودتون‌ اين‌ اضافه‌اش‌ را بايد تعيين‌ بكنيد، همين‌، اين‌ ميشه‌ ماليات‌.

 يك‌ زكات‌ بدنه‌. بدن‌ خداي‌ تعالي‌ تعيين‌ كرده‌ كه‌ بايد زكات‌ بده‌. يعني‌ شما ماه‌ رمضان‌ روزه‌ گرفته‌ايد. روزه‌ در همه‌ كس‌ تأثير مفيدي‌ طبعا داره‌ اگر روي‌ برنامة‌ صحيح‌ خودش‌ انجام‌ بشه‌. صوموا تصحوا. روزه‌ بگيريد تا سالم‌ بمونيد. اگر صحيح‌ انجام‌ بشه‌، روزه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اين‌ براي‌ همه‌ مفيده‌. اما گاهي‌ صحيح‌ انجام‌ نميشه‌. صحيح‌ چطور انجام‌ نميشه‌؟ شب‌ كه‌ ميشه‌ از اول‌ افطار، بخور، بخور، بخور. هي‌ مي‌خوره‌ تا سحر. روز دل‌ درد، مسموميت‌، كسالتهاي‌ مختلف‌، اين‌ را نگفتند روزه‌. اول‌ افطار يك‌ چند، حتي‌ بعضي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ يك‌ خرمايي‌، آبي‌، خيلي‌ نمي‌خواهد خودت‌ را بكشي‌ كه‌ من‌ صبح‌ تا حالا چيزي‌ نخوردم‌. به‌ اندازة‌ دو لقمه‌ مانده‌ سير بشي‌، دست‌ بكش‌. سحر هم‌ همينطور. خود اينكه‌ معده‌ يك‌ مقدراي‌ خالي‌ بمانه‌ و يك‌ مقداري‌ استراحت‌ كنه‌. چون‌ هر چيزي‌ يك‌ استراحت‌ مي‌خواد. استراحت‌ كنه‌ خود اين‌ مفيد براي‌ بدنه‌. يك‌ مقدار آب‌، سر افطار، اين‌ را مقيد باشيد. حالا كه‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ مي‌خواست‌ اين‌ حرفها را بزنيم‌. حالا كه‌ رفت‌ تموم‌ شد. ولي‌ اول‌ ماه‌ رمضان‌ ما خدمتتون‌ نبوديم‌. يك‌ مقداري‌ آب‌. چون‌ معده‌ طبعا يك‌ مدتي‌ غذا نخورده‌. چيزهاي‌ ملايم‌ و يك‌ قدري‌ شيريني‌ يا بهترش‌ خرماست‌. انسان‌ افطار ميكنه‌ و مي‌آيد تا سحر ديگه‌. حالا ما وقت‌ گذشته‌ مي‌ترسم‌ غصه‌ بخوريد كه‌ ما چرا تاحالا بعكس‌ كرديم‌ و نميدونم‌ اينجور غذا خورديم‌ و اينها.

 روزه‌ انسان‌ را صحيح‌ و سالم‌، آنوقت‌ يك‌ مهر صحتي‌ بايد به‌ پايان‌ اين‌ دورة‌ رياضت‌ بدنيتون‌ زده‌ بشه‌ و آن‌ فطره‌ است‌. اسمش‌ را مي‌گذارند زكات‌ فطره‌. زكات‌ فطره‌. هر كسي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ شوال‌ متولد شده‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از مغرب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ شوال‌ فوت‌ كرده‌، بر همه‌ واجبه‌. چقدر بايد بده‌؟ بگند چقدر ميشه‌؟ صد و پنجاه‌ تومان‌. كم‌ نگيدها. چون‌ مديون‌ ميشيد. صد و پنجاه‌ تومان‌. خيلي‌ خوب‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ هر نفري‌. از بچه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، انشاء الله‌ اگر فردا شب‌ بود، بهرحال‌ بگردند ماه‌ را پيدا بكنند توي‌ آسمان‌… اگر فردا شب‌ بود، قبل‌ از مغرب‌ هر كسي‌ كه‌ متولد ميشه‌ها، از آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ متولد شده‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از مغرب‌ فوت‌ كرده‌. خوب‌ متوجه‌ شديد؟ از اين‌ تعريف‌ از اين‌ بيان‌، جامع‌ و مانع‌تر پيدا نميشه‌. و همه‌، همه‌ بايد فطره‌ بدهند. مگر كسي‌ كه‌ نداشته‌ باشه‌. او بايد بگيره‌. يا بگيره‌ يا بده‌. يكي‌ از اين‌ دو تا. دقت‌ كرديد. نگيد ما نمي‌گيرم‌. خوب‌ بررسي‌ كن‌. اگر مخارج‌ دورة‌ سالت‌ را نمي‌توني‌ درآري‌، كسر داري‌؛ بگير. اگر كه‌ نه‌، الحمد لله‌ ما نه‌ بدهي‌ داريم‌، نه‌ كسر داريم‌، مخارجمون‌ را درآورديم‌ و در مي‌آوريم‌ و بيشتر هم‌ در مي‌آوريم‌؛ بده‌. ديگه‌ دست‌ گردون‌ و اينها يك‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ حالا نميدونم‌ كي‌ اين‌ را اختراع‌ كرده‌ كي‌ اينها را گفته‌؟ نميدونم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ گفته‌ زكات‌ بده‌، بده‌. اگر گفته‌ نده‌، نده‌. هم‌ تو كه‌ ميگيري‌ ثواب‌ داري‌، ميتوني‌ بگي‌ خدايا چرا براي‌ ما هم‌ برسون‌ كه‌ ما هم‌ بتونيم‌ زكات‌ بديم‌. هم‌ تو كه‌ ميدي‌ ثواب‌ داري‌. فرق‌ نميكنه‌. هم‌ آني‌ كه‌ روزه‌اش‌ را ميگيره‌ و بدنش‌ سالمه‌ اجر داره‌ پيش‌ خدا. هم‌ آني‌ كه‌ روزه‌ را ميخوره‌. اي‌ آقا ما امسال‌ توفيق‌ نداشتيم‌ روزه‌ بگيريم‌ چون‌ نميدونم‌ سنگ‌ كليه‌ داشتم‌، چي‌ داشتم‌. اين‌ حرفها، توفيق‌ نيست‌. خدا گفته‌ نگير، بگو چشم‌. ما بايد بندة‌ خدا باشيم‌. خدا گفته‌ بگير، بگو چشم‌. خدا گفته‌ زكات‌ فطره‌ را بده‌، ميگيم‌ چشم‌. خدا گفته‌ نده‌ ميگيم‌ چشم‌. خيلي‌ ساده‌. بررسي‌ مي‌كنيم‌. هيچكس‌ هم‌ نمي‌خواد بياد بالاي‌ سرتون‌، بررسي‌ مي‌كنيم‌. مخارجتون‌ چقدره‌ آقا؟ اگر به‌ اندازة‌ مخارجتون‌ درآمد داريد، بديد ديگه‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ بدهيد. اگر به‌ اندازة‌ مخارجتون‌ درآمد نداريد اشكال‌ نداره‌، خيال‌ نكنيد بد چيزيه‌. صدقه‌ است‌. بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند صدقه‌ بد چيزيه‌. نه‌. صدقه‌ يعني‌ يك‌ پولي‌ يك‌ برادر مسلماني‌ به‌ يك‌ برادر مسلمانش‌ ميده‌. نه‌ درد و بلاي‌ اين‌ ميخوره‌ به‌ او. نه‌ درد و بلاي‌، البته‌ صدقه‌ بلا را رفع‌ ميكنه‌. اما به‌ سر فقير بيچاره‌ نميزنه‌ كه‌. او خودش‌ رفع‌ ميكنه‌ ميره‌ بالا. اونهم‌ كه‌ صدقه‌ را ميخوره‌، اونهم‌ بلائي‌ بهش‌ متوجه‌ نميشه‌. واقعاها. يك‌ وقتي‌، اين‌ حرفها خيلي‌ حرفهاي‌ عوامانة‌ قديمي‌ نادانيه‌. پول‌ را مي‌گذارند بالاي‌ سر مريض‌، مرضها بره‌ توي‌ آن‌ پول‌، فردا صبح‌ هر فقيري‌ آمد بيچاره‌ از راه‌ رسيده‌، مرضها بره‌ بخوره‌، خدا اصلا كجا اينجور كارها را تعيين‌ كرده‌؟! يا دور سرش‌ مي‌گردونه‌ ميده‌ به‌ فقير. اينها را شماها لااقل‌ توي‌ ذهنتون‌ اصلا نباشه‌، توي‌ فكرتون‌ نياد، توي‌ مغزتون‌ نباشه‌. يك‌ كسي‌ ميگفت‌ كه‌ صدقة‌ امام‌ زمانه‌. گفتم‌ چرا اينطور ميگي‌ تو؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ به‌ امام‌ زمان‌ بلائي‌ متوجه‌ نشه‌. خوب‌. حالا، اما بلاي‌ حضرت‌ بخوره‌ به‌ ما نه‌ حضرت‌ راضيه‌، نه‌ اين‌ كار انجام‌ ميشه‌. هيچي‌.

 در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر ميگه‌ و خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌. پيغمبر صدقه‌ از اينها بگير. نميگه‌ چيكارش‌ بكن‌، مصرفش‌ بكن‌. ولي‌ شما كه‌ به‌ پيغمبر صدقه‌ داديد مرضها خورد به‌ پيغمبر اكرم‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود پيغمبر اكرم‌ ذليل‌ شد و تو آقا شدي‌! نه‌. اين‌ حرفها نيست‌. اينها حرفهاي‌ عوامانه‌، از عوامانه‌ هم‌ يك‌ خورده‌ آنطرفتر. آخه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ حرف‌ عوامانه‌ است‌، يك‌ وقت‌ هست‌ چي‌ بگم‌ آخه‌؟! خيلي‌ بي‌ ادبيه‌. هيچوقت‌ صدقه‌ بلا را از شما به‌ كسي‌ نمي‌زنه‌. اين‌ را بدونيد. دفع‌ بلا خود صدقه‌ ميكنه‌. شما الان‌ اگر اول‌ ثروتمند فرض‌ كنيد ايران‌ را، دعوت‌ كنيد خونه‌اتون‌ يك‌ غذايي‌ بهش‌ بديد. او هم‌ يك‌ فرد متدينتري‌ باشه‌، خوبي‌ باشه‌، اين‌ را بهش‌ غذا داديد، بلا ازش‌ دفع‌ ميشه‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ صدقه‌ بهش‌ داديد. اطعامش‌ كرديد. اين‌ خودش‌ اسمش‌ صدقه‌ است‌. هر كس‌ اين‌ شبها ما را به‌ افطار دعوت‌ مي‌كنند اگر بخواهيم‌ اسمي‌ در مقابلش‌ در عربي‌ بگيم‌ صدقه‌ است‌. نه‌ آقا ما صدقه‌ به‌ شما نمي‌دهيم‌. بدي‌ يا ندي‌ اين‌ اسمش‌ اينه‌ در عربي‌. صدقه‌ يعني‌ باصطلاح‌ يك‌ محبتي‌ از يك‌ مسلماني‌ به‌ يك‌ كسي‌. حالا صد و پنجاه‌ تومان‌، حالا صدو پنجاه‌ تومان‌، اين‌ را انشاء الله‌ شب‌ عيد فطر از مالتون‌ بيرون‌ بياوريد و اين‌ شرايطي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ اينها خلاصة‌ حكم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، زكات‌ فطره‌ است‌. صد و پنجاه‌ تومان‌ براي‌ هر نفر. زن‌، مرد، بچه‌، كوچك‌، بزرگ‌، هرچي‌ هست‌. صد و پنجاه‌ تومان‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر با يك‌ فردي‌ كه‌ مخارج‌ دورة‌ سالش‌ را نداشته‌ باشه‌، يعني‌ كار ميكنه‌ روزي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ هزار تومان‌ در مي‌آره‌، هزار و صد تومان‌ خرجشه‌. صد تومان‌ ميشه‌ بهش‌ صدقه‌ داد. براي‌ يك‌ روزش‌ البته‌ و الا دورة‌ سالش‌ را بخواهيد حساب‌ كنيد، خيلي‌ زياد ميشه‌. ميشه‌ بهش‌ داد، ميشه‌ از اين‌ زكات‌ بهش‌ داد. كسر داره‌. كسريش‌ را مي‌تونيد تأمين‌ كنيد. آن‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ زكات‌ فطره‌ مي‌دهيد در مرحلة‌ اول‌ توي‌ اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ باشه‌. در مرحلة‌ دوم‌ توي‌ شهري‌ كه‌ زندگي‌ مي‌كنيد باشه‌. اگر اين‌ دو تا پيدا نشد آنوقت‌ مي‌فرستيد براي‌ شهري‌ كه‌ آنجا مستحقي‌ وجود داره‌. سيد زكاتش‌ را، زكات‌ فطره‌اش‌ را هم‌ ميتونه‌ به‌ سيد بده‌ هم‌ به‌ غير سيد. ولي‌ غير سيد نمي‌تونه‌ زكاتش‌ را به‌ سيد بده‌. اينجا جائي‌ است‌ كه‌ ما سيدها ضرر كرديم‌. اينجا جزء بعله‌، ضررهاي‌ ماست‌. كه‌ نميتونه‌ زكات‌ بگيره‌. كسي‌ كه‌ مادر سيده‌، ميتونه‌ زكات‌ بگيره‌ يا نه‌؟ يا زكاتش‌ را ميتونه‌ به‌ سيد بده‌ يا نه‌؟ به‌ مرجع‌ تقليدش‌ مراجعه‌ كنه‌ ببينه‌ نظر آنها چيه‌؟ و الاّ منكه‌ توي‌ كتاب‌ انوار زهرا نوشته‌ام‌، كسي‌ كه‌ مادرش‌ سيده‌ عين‌ سيدي‌ است‌ در تمام‌ احكام‌ مثل‌ آني‌ كه‌ پدرش‌ سيده‌. اين‌ نظر ما است‌ و استدلال‌ هم‌ كرديم‌. ولي‌ خوب‌، چون‌ مسئلة‌ فتوايي‌ است‌ به‌ نظر مرجع‌ تقليدش‌ مراجعه‌ كنه‌ ببينه‌ چي‌ مي‌فرمايند.

 مسئلة‌ ديگري‌ بنظرم‌ نميرسه‌، كلياتش‌ همينها بود. آنوقت‌ زكات‌، مسئلة‌ خوبي‌ ايشان‌ اشاره‌ كردند. مي‌خواستم‌ بگم‌ توي‌ ذهنم‌ پريد. خدمت‌ شما عرض‌ شود زكات‌ يك‌ نفر را به‌ دو نفر نميشه‌ داد. مثلا صد و پنجاه‌ تومان‌ را نصفه‌اش‌ كنيم‌ نصفي‌ بديم‌ به‌ اين‌ نصفي‌ به‌ اون‌، نه‌. زكات‌ سه‌ نفر را به‌ دو نفر نميشه‌ نصف‌ كرد و داد. يك‌ زكات‌ كامل‌ را به‌ يك‌ فرد كامل‌. يا دو تا را به‌ يك‌ فرد. يا سه‌ تا را به‌ يك‌ فرد. يا چهار تا را به‌ يك‌ فرد. دقت‌ كرديد؟ يك‌ تقسيم‌، مگر روي‌ اين‌ اصل‌. آنهايي‌ كه‌ مي‌خواهند زكاتشون‌ را جمع‌ كنند و خودشون‌ كسي‌ را ندارند كه‌ بپردازند، تعيين‌ مي‌كنند. همين‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ باشد همانطوري‌ كه‌ همه‌ گفته‌اند، ظاهرا صد و پنجاه‌ تومان‌ بيشتر نيست‌. همين‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ باشه‌ كه‌ اگر خواستند تقسيم‌ كنند مشخص‌ باشه‌. مشخص‌ ميشه‌ ديگه‌، مثلا پانزده‌ هزار، مثلا پانزده‌ هزار تومان‌ ميشه‌ چند تا زكات‌؟ صد تا. اين‌ معلومه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ پنج‌ هزار تومان‌ چقدر ميشه‌؟ جور در نمي‌آيد. چهار هزار و پانصد تومان‌ بايد باشه‌ تا اينكه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ سي‌ نفر را زكاتش‌ را داده‌ باشند. اينهم‌ مسئله‌اي‌.

 ديگه‌ آن‌ حالا مربوط‌ به‌ اعتقاد خود شماست‌ كه‌ ببينيد كه‌، اگر عرض‌ كردم‌ توي‌ فاميلتون‌ هست‌، توي‌ نزديكانتون‌ هست‌، آنجا بدهيد. اينها را گذاشتند براي‌ كساني‌ كه‌ هيچكس‌ را نمي‌شناسند زكاتشون‌ را هم‌ مي‌خواهند بدهند آنجا بريزند. اين‌ خوبه‌. بعله‌. راجع‌ به‌ شرايط‌ زكات‌ گيرنده‌. زكات‌ گيرنده‌ اول‌ بايد مستحق‌ باشه‌ كه‌ گفتم‌. دوم‌ اينكه‌ پول‌ را نبايد توي‌ كار حرام‌، از شما بگيره‌ بره‌ قماربازي‌ بكنه‌، نباشه‌. يا هروئين‌ بگيره‌ بكشه‌ مثلا. اينجوري‌ نباشه‌. در كار حرام‌ مصرف‌ نكنه‌. سوم‌ بعضي‌ احتياط‌ كرده‌اند متجاهر به‌ فسق‌ نباشه‌. يعني‌ علني‌ گناه‌ نكنه‌، ريش‌ تراشيده‌ نباشه‌ مثلا. يا گناه‌ علني‌ نكنه‌. چهارم‌ اينكه‌ واجب‌ النفقة‌ يك‌ آدم‌ پولداري‌ نباشه‌. مثلا پسره‌ خودش‌ پول‌ نداره‌، خودش‌ درآمدي‌ نداره‌ اما پدرش‌ خيلي‌ پولداره‌. اينهم‌ حالا توي‌ خرج‌ پدرشه‌. واجب‌ النفقة‌ ديگري‌، يا زن‌ آدميست‌ كه‌ وضعش‌ خوبه‌. خود زنه‌ پول‌ نداره‌ ولي‌ شوهرش‌ پول‌ داره‌. يا مثلا بالاخره‌ واجب‌ النفقة‌ يك‌ شخص‌ ديگري‌ كه‌ او اگر او مستحقه‌ بايد به‌ او داد. اگر مستحق‌ نيست‌ كه‌ به‌ اينهم‌ نميشه‌ داد. اينهم‌ نباشه‌. ديگه‌ چي‌؟ (سؤال‌ نامفهوم‌) اگر ثابت‌ بشه‌ كه‌ او پول‌ نميده‌، آن‌ پدر يا شوهر پول‌ نميده‌ و مخارج‌ اين‌ در نمي‌آيد، اينجا ميشه‌ بهش‌ داد. بعله‌. فردا شب‌ رؤيت‌ هلال‌ انشاء الله‌ واجبه‌. ضمنا اين‌ را هم‌ بدونيد رؤيت‌ هلال‌ ماه‌ شوال‌ بر همة‌ مكلفين‌ واجبه‌ كه‌ بروند استهلال‌ كنند. اگر ديدند كه‌ چه‌ بهتر. نديدند هم‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ وظيفه‌اشون‌ را انجام‌ دادند. مهمان‌ اگر رسيد بايد فطره‌اش‌ را بدهند. اينهمه‌ خرج‌ ميگذاره‌ صد و پنجاه‌ تومان‌ كه‌ پول‌ دو سه‌ تا نونه‌! بده‌ ديگه‌. همه‌ مي‌ترسند، مي‌ترسند فردا شب‌ كسي‌ را افطاري‌ دعوت‌ كنند. و حال‌ اينكه‌ آن‌ بنده‌ خدا اقلا هفت‌ هشت‌ هزار تومان‌ خرج‌ ميكنه‌ براي‌ يك‌ مهماني‌. حالا صد و پنجاه‌ تومان‌ ديگه‌ بده‌. اين‌ ثواب‌ هم‌ داره‌ و خيلي‌ هم‌ خوبه‌. اما اگر بعد از اذان‌ مغرب‌ اين‌ مهمان‌ وارد بشه‌، فطره‌اش‌ به‌ گردن‌ خودشه‌. مگر اينكه‌ نونخور باشه‌، مثلا سحري‌ اينجا بوده‌، اصلا روزه‌ نميگيره‌، نهار اينجا بوده‌، الان‌ دم‌ غروبي‌ رفته‌ بيرون‌ و بياد. بعد هم‌ مي‌آيد افطار ميخوره‌. تحت‌ تكفل‌ اينه‌. اين‌ دم‌ غروب‌ هم‌ باشه‌ يا نباشه‌، بايد فطريه‌اش‌ را آن‌ كسي‌ كه‌ مخارج‌ اين‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ بده‌. اين‌ يك‌. اگر قبل‌ از مغرب‌ آمد مهمان‌ هر كي‌ بود فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ ميزبانه‌. مگر اينكه‌ ميزبان‌ راضي‌ نباشه‌. بگه‌ آقا نيا. اينهم‌ در باز شده‌ خودش‌ را انداخته‌ تو خورده‌ به‌ شما. اين‌ اگر راضي‌ نبود گردن‌ خودشه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌. سؤال‌: كسي‌ كه‌ قبل‌ از مغرب‌ مي‌آيد، آيا فطرية‌ همان‌ فرد واجبه‌ يا نانخورهايش‌ هم‌ واجبه‌؟ جواب‌: نه‌ ديگه‌، همون‌ شخص‌، اگر يك‌ ايلي‌ هم‌ پشت‌ سرش‌ باشند بعهدة‌ اين‌ شخصه‌. مگر اينكه‌ توي‌ خونه‌اشون‌ باشند. آنوقت‌ مثلا شما يك‌ فرزندي‌ داريد در قم‌ يا در خارج‌ از كشور، يا در تهران‌ توي‌ دانشگاه‌ مشغول‌ درسه‌. تمام‌ مخارجش‌ را شما ميديد. فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ شماست‌. مگر اينكه‌ شب‌ عيد فطر توي‌ خانة‌ شما نباشه‌. يا هر كسي‌ كه‌ تحت‌ تكفل‌ شماست‌، فطرية‌ او به‌ گردن‌ شماست‌. مهماني‌ بر شما وارد شده‌ كه‌ شما خودتون‌ فطريه‌اتون‌ به‌ گردن‌ كس‌ ديگه‌ است‌. اينجا فطريه‌ ظاهرا اصلا نبايست‌ داده‌ بشه‌. اون‌ كه‌ تكليف‌ نداره‌، شما هم‌ كه‌ نداري‌ بدي‌. و مستحبه‌ كه‌ مهمان‌ اينچنيني‌ فطريه‌ را خودش‌ قبول‌ كنه‌ بگه‌ كه‌ من‌ خودم‌ ميدم‌. بفرمائيد. هلال‌ ماه‌ در چه‌ ساعتي‌ ديده‌ ميشه‌؟ هلال‌ ماه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعد از غروب‌ آفتاب‌ دقت‌ كرديد و قبل‌ از تاريك‌ شدن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، صددرصد شب‌، در اين‌ فاصله‌ بايد هلال‌ ديده‌ بشه‌، اگر ديده‌ نشد فردا شب‌ انشاء الله‌ مي‌بينيم‌. بعله‌، هر كس‌ خرج‌ اينها را ميده‌، مكان‌ مطرح‌ نيست‌. اگر شما شب‌ عيد فطر يك‌ جمعي‌ را توي‌ تالار پذيرائي‌ دعوت‌ كرديد و اينها هم‌ سر وقت‌ آمدند، بعله‌ فطرية‌ همه‌ به‌ گردن‌ شماست‌. بعله‌ اينجا از جاهايي‌ است‌ كه‌ مستحبه‌، ولو صاحبخانه‌ پولداره‌ ولي‌ تكليف‌ آمده‌ به‌ گردن‌ صاحبخانه‌ ديگه‌. تكليفي‌ به‌ گردن‌ خود مهمان‌ نيست‌. اينجا بايد فطريه‌اش‌ را خود صاحبخانه‌ بده‌.

 ديگه‌ فطريه‌اش‌ بعله‌، در واقع‌ شب‌ عيد بوده‌ ايشان‌ توجه‌ نداشته‌ يا مثلا علم‌ نداشته‌. لذا فطريه‌اش‌ به‌ گردن‌ ميزبانه‌. بعله‌.

 نه‌ مستحق‌ به‌ كسي‌ مي‌گويند كه‌ هيچي‌ نداشته‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ حالا پول‌ همراهش‌ نيست‌. اينجوري‌ باشه‌ كه‌ همه‌امون‌ كم‌ و بيش‌ مستحق‌ فطريه‌ هستيم‌. نه‌ شب‌ عيد فطر تا صبح‌ بعد از خدمت‌ شما، قبل‌ از نماز عيد فطر، نماز عيد بايد او را يا كنار بگذاره‌ يا بپردازه‌. اگر مستحقش‌ را پيدا نميكنه‌ كنار بگذاره‌. از توي‌ جيبش‌ دربياره‌ بگذاره‌ توي‌ طاقچه‌، بگذاره‌ يك‌ جائي‌ كه‌ گم‌ نشه‌. و يا اينكه‌ بايد بده‌. خوب‌ مثل‌ اينكه‌ امشب‌ برنامه‌امون‌ همه‌اش‌ اينجور شد.

 بعله‌ اصلا تكليف‌ مي‌افته‌ گردن‌ ميزبان‌. بعله‌ گفتم‌ كه‌ مستحبه‌ مهمان‌ بگه‌ آقا زحمت‌ نكش‌. من‌ خودم‌ فطريه‌ام‌ را مي‌پردازم‌. و ميزبان‌ هم‌ بايد مطمئن‌ باشه‌ كه‌ بپردازه‌. و اگر كه‌ اگر مهمان‌ مستحقه‌ نداره‌ بده‌ و ميزبان‌ مي‌ده‌. اين‌ بايد مطمئن‌ باشه‌ كه‌ او مي‌پردازه‌. اگر نپرداخت‌ باز بايد همان‌ ميزبان‌ بده‌. خوب‌ بفرماييد (سؤال‌؟) نه‌ اينجا احتياط‌ اين‌ است‌ بله‌ خود اون‌ ميزبان‌ بپردازه‌. يا چون‌ اون‌ ميزبان‌ كه‌ مي‌گه‌ من‌ ندارم‌ كه‌ بدم‌ ميزبان‌ هم‌ كه‌ تكليف‌ نداره‌ هيچي‌. (سؤال‌)؟ ديگه‌ داره‌ مسائل‌ تكراري‌ مي‌شه‌ بعد معلوم‌ شد كه‌ شب‌ عيد فطر بوده‌ و اين‌ از قبل‌ از مغرب‌ وارد شده‌ فطريه‌اش‌ گردن‌ ميزبانه‌. (سؤال‌)؟ فطريه‌ را لازم‌ نسيت‌ كه‌ بهش‌ بگن‌ كه‌ اين‌ فطريه‌اش‌ است‌ اولا، ثانيا لازم‌ نيست‌ به‌ طرف‌ بگن‌، هيچي‌ فقط‌ شرطش‌ اين‌ است‌ كه‌ اسحقاقش‌ را انسان‌ احراز بكنه‌. و مثل‌ ما نباشه‌. من‌ يك‌ نفري‌ بود فطريه‌ امون‌ را مي‌بردم‌ بهش‌ مي‌دادم‌. بندة‌ خدا بعد از چند روز مريض‌ شد و مي‌خواست‌ وصيت‌ بكنه‌، ما را خواست‌ كه‌ وصيت‌ بكنه‌. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مكه‌ هم‌ براي‌ من‌ برن‌. مكه‌! بعد اون‌ دفترچه‌اش‌ را درآورد ديدم‌ بله‌ از مكه‌ بيشتر هم‌ پول‌ تو دفترچة‌ بانكش‌ هست‌ و بعدش‌ هم‌ اين‌ فطريه‌ كه‌ مي‌داديم‌ گذاشته‌ توي‌ بانك‌. اون‌ وقت‌ ما مجبور شديم‌ ما از اين‌ كارها، از اين‌ گرفتاريها هم‌ براي‌ ما هست‌ مجبور شديم‌ تمام‌ پولهايي‌ كه‌ به‌ ايشان‌ داديم‌ به‌ فقير و فقرا بديم‌. گاهي‌ مي‌شه‌ بعضي‌ دروغهاي‌ فقرا هستش‌ كه‌ براي‌ انسان‌ اسباب‌ دردسر مي‌شه‌. سؤال‌؟ فطريه‌ را نه‌ تا مي‌شه‌ بايد به‌ فقرا و مستحقين‌ بدن‌، براي‌ ساختمان‌ مسجد و اين‌ جور چيزها نمي‌شه‌ داد. فطريه‌ اين‌ طور. (سؤال‌) نه‌ از مالش‌ جدا كنند. سؤال‌، مسحق‌ هم‌ باشه‌ صاحب‌ خانه‌ بايد فطرية‌ مهمان‌ را بده‌ اون‌ وقت‌ مي‌تونه‌ فطرية‌ خودش‌ و همانش‌ را بده‌ به‌ مهمان‌. سؤال‌؟ من‌ نگفتم‌ كه‌ زمان‌ پرداخت‌ فطريه‌ كيه‌. خوب‌ الحمد الله‌ كه‌ سؤالات‌ تمام‌ شد. خوب‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ و تطهركم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌. پيغمبر اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير كه‌ پاكشون‌ كني‌، تطهرهم‌، و تزكيه‌ اشون‌ كني‌ به‌ وسيلة‌ اين‌. چون‌ گذشتن‌ از مال‌ خيلي‌ مهمه‌. مال‌ كه‌ جان‌ نيست‌ كه‌ راحت‌ بده‌ آدم‌، پوله‌. مشكله‌. اينهايي‌ كه‌ ما زياد داريم‌. افرادي‌ هستند مسلمان‌، نماز خوب‌ مي‌خونند، روزه‌ خوب‌ مي‌گيرند، آدمهاي‌ خوبي‌ هم‌ هستند. اما تا انسان‌ سالش‌ مي‌رسه‌ به‌ زكات‌ و اين‌ جور چيزها مي‌رسه‌ مي‌بينه‌ هميچين‌ ترمز مي‌كنند. واقعاها. بعضي‌ هستند از همان‌ اول‌ من‌ خودم‌ مي‌فهمم‌، از همين‌ اول‌ معلومه‌ كه‌ اين‌، ولو مي‌خواد آمده‌ اينجا مثلا صد هزار تومن‌ خمسش‌ را بده‌ مي‌گه‌ مالم‌ زياد شه‌ من‌ مي‌دم‌، اين‌ معلومه‌ نمي‌ده‌. يكي‌ دو روز شايد بده‌ بعدش‌ نمي‌ده‌. اين‌ را بدونيد چه‌ خمس‌، چه‌ زكات‌، چه‌ زكات‌ فطره‌ اگر ما بخواييم‌ باز مثالي‌ براش‌ بزنيم‌. مثالش‌ حرس‌ كردن‌ درخته‌. شما ببينيد وقتي‌ يك‌ درختي‌ را حرس‌ مي‌كنيد. نمي‌دونم‌ اهل‌ كشاورزي‌ هستيد يا نه‌؟ مي‌ريد توي‌ باغها و الان‌ وقتشه‌. اين‌ درختها را حرس‌ مي‌كنند، شاخه‌ هاش‌ را مي‌زنند. اي‌ بابا اين‌ را چرا مي‌زنند؟ حالا بهت‌ مي‌گم‌. وسطهاي‌ تابستان‌ برو ببين‌ اون‌ درختي‌ كه‌ حرس‌ كردند چي‌ شده‌. شاخه‌ها زده‌ بيرون‌ خيلي‌ بلندتر از شاخه‌هاي‌ قبل‌ پر از ميوه‌. يك‌ درخت‌ اون‌ گوشه‌ نرسيدن‌ كه‌ حرسش‌ كنند. نه‌ شاخه‌هاي‌ خوبي‌ داره‌، آفت‌ هم‌ بهش‌ زده‌، ميوه‌ هم‌ نداره‌. به‌ خدا قسم‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ قسم‌ دارم‌ مي‌خورم‌، به‌ خدا قسم‌ مسئلة‌ زكات‌ و زكات‌ فطره‌ و خمس‌ عين‌ اينه‌. ما صد مورد بيشتر تجربه‌ كرديم‌ . آقا اين‌ شخص‌ هيچي‌ نداشته‌، مي‌گه‌ آقا من‌ هيچي‌ ندارم‌ چه‌ كار كنم‌؟ شما اين‌ دفتر را تشكيل‌ بده‌، مي‌نويسيم‌ اين‌ آقا هيچي‌ نداشت‌. آقا سال‌ بعد مي‌بينيم‌ كلي‌ درآمد داره‌. اگر همين‌ وضع‌، گاهي‌ مي‌شه‌ بعضيها كلاه‌ مي‌خوان‌ سر خدا بگذارند مكر و مكر الله‌ و الله‌ خير الماكرين‌. آقا چقدر مي‌شه‌ به‌ ما ببخشيد. اين‌ اصلا مال‌ من‌ نيست‌ كه‌ من‌ ببخشم‌. نه‌ سهم‌ ساداتش‌ مال‌ ماست‌ نه‌ سهم‌ ساداتش‌. سهم‌ امام‌ كه‌ مال‌ امام‌ زمانه‌. سهم‌ سادات‌ هم‌ مال‌ سادات‌ فقيره‌. كه‌ من‌ الحمد الله‌ نيستم‌.

 نه‌ اگر مي‌بخشيد من‌ خدمتتون‌، نه‌ ما كه‌ دنبالت‌ نفرستاده‌ بوديم‌. و جداها بعضيها رسما اين‌ طوري‌ بهش‌ مي‌گيم‌. فلان‌ آقا مي‌بخشه‌، فلان‌ آقا بزرگوارند، سخييند، اجازه‌ از حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليها لابد دارند. لابد از سادات‌ مستحق‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اجازه‌ دارند ما نداريم‌ چكار كنيم‌. بخشيده‌ است‌. همة‌ اينها ضعفه‌، آقا مي‌شه‌ ببخشيد اين‌ قسمت‌ درخت‌ را حرس‌ نكنيم‌. اين‌ را ببخشيد. تطهرهم‌، عجيبه‌ها و تزكيهم‌ بها مي‌فرمايد كه‌ به‌ وسيلة‌ صدقه‌اي‌ كه‌ از اينها مي‌گيري‌ پاكشون‌ كن‌، يعني‌ از تمام‌ آلودگيها، گناهان‌، آفت‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ حرس‌ كردن‌ اين‌ درختش‌ را سر حالش‌ كن‌. آفاتش‌ را ازش‌ بگير، رشدش‌ بده‌. تطهرهم‌. و تزكيهم‌. تزكيه‌ اشون‌ كن‌. اصلا در كمالات‌ انسان‌ خيلي‌ مؤثره‌. يعني‌ اگر واجباتش‌ را مخصوصا يعني‌ زكات‌ واجب‌ تزكية‌ واجب‌، خمس‌ و سهم‌ سادات‌ واجب‌ را اگر انسان‌ بپردازه‌ اين‌ مهمتر از مسبحبه‌. حتي‌ مستحبش‌ هم‌ اينطوره‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها ببينيد بها ضمير بها برمي‌ گرده‌ به‌ صدقه‌. يعني‌ به‌ وسيلة‌ صدقه‌، يكي‌ از وسائلي‌ كه‌ من‌ ديشب‌ عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ بعضي‌ چيزها وسيله‌ است‌ براي‌ بعضي‌ از چيزها به‌ صريح‌ قرآن‌ صدقه‌ دادن‌ وسيله‌ است‌ براي‌ پاك‌ شدن‌. و براي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود تزكية‌ نفس‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌. پيغمبر با اون‌ عظمت‌ كه‌ همة‌ عالم‌ برش‌ صلوات‌ مي‌فرستند، الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ او مي‌گه‌ تو اي‌ پيغمبر بر اونها صلوات‌ بفرست‌. خيليه‌ها. يعني‌ رحمت‌ خاصه‌ را از من‌ بخواه‌ تا من‌ بر اونها بفرستم‌ و نازل‌ كنم‌. و صل‌ عليهم‌ فايدة‌ اين‌ صلواتي‌ كه‌ پيغمبر بر ما مي‌فرسته‌ بر كسي‌ كه‌ صدقه‌ مي‌دقه‌. صدقه‌ عرض‌ كردم‌ شامل‌ خمس‌ و زكات‌ و فطريه‌ مستحبات‌ اطعام‌ و امثال‌ اينها مي‌شه‌. فايده‌اش‌ چيه‌ اين‌ صلواتي‌ كه‌ پيغمبر بر مي‌فرسته‌؟يكي‌ از فوايدش‌ اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ همتون‌ آرزوش‌ را داريد. همتون‌ آرزو داريد. يعني‌ انسان‌ در مرحلة‌ كمالات‌ هم‌ باشه‌ باز آرزوي‌ اين‌ را داره‌. ان‌ صلاتك‌ سكن‌ الله‌. آرامش‌. آقا اين‌ آرامش‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ شما يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌كنيد مي‌گيد مردم‌، مردم‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. خداي‌ مهربان‌ با منه‌. در عالم‌ برزخ‌ خداي‌ مهربان‌ با منه‌. در قيامت‌ خدا، در بهشت‌ خدا.

 ببينيد يك‌ آرامشي‌. بعضيها، يعني‌ هممون‌ مضطربيم‌. هر مقامي‌ كه‌ باشيم‌ مضطربيم‌. كه‌ چي‌ مي‌شه‌ آينده‌. من‌ الان‌ امشب‌ مردم‌ شب‌ اول‌ قبرم‌ چه‌ بر من‌ مي‌گذره‌. اينها ناآراميه‌ همش‌. حالا چطور مي‌شه‌ خدا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بر امتش‌ صلوات‌ مي‌فرسته‌ و رحمت‌ پروردگار بر اونها نازل‌ مي‌شه‌ اين‌ ماية‌ سكونت‌ اينها مي‌شه‌. ان‌ صلاتك‌ سكن‌ لها. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. و لذا براي‌ افرادي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند بايد كوشش‌ بشه‌ كه‌ پيشرفتهايي‌ بكنند. واجباتشون‌ را انجام‌ بدن‌. صدقات‌ واجبه‌ را حتما انجام‌ بدن‌. بعد هم‌ كوشش‌ بكنند كه‌ صدقات‌ مستحبه‌ هم‌ داشته‌ باشند. چون‌ مالش‌ را انسان‌ از مالش‌ بگذره‌ خيلي‌ مهمه‌. چون‌ وقتي‌ انسان‌ از مالش‌ مي‌گذره‌ در حقيقت‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌بينيد كه‌ هم‌ سخاوت‌ داره‌ هم‌ طمع‌ نداره‌، هم‌ محبت‌ به‌ خدا داره‌ كه‌ اينها همه‌ را شامل‌ مي‌شه‌. و هم‌ اين‌ است‌ كه‌ مهرباني‌ به‌ مؤمنين‌ و مردم‌ با ايمان‌  داره‌. خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ امشب‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌، به‌ اين‌ صورت‌ نباشه‌ فردا شب‌ انشاء الله‌ شب‌ آخر ماه‌ رمضان‌ باشه‌ يا نه‌، بله‌ حيفه‌ واقعا حيفه‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ ماه‌ رمضانمون‌ مقبول‌ پروردگارمون‌ بشود، مرضي‌ امام‌ زمانمون‌ بشود، اعمالمون‌ را خداي‌ تعالي‌ با عناياتش‌، با لطفش‌ قبول‌ كرده‌ باشد. متوسل‌ بشويم‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليهم‌ السلام‌. السلام‌ علي‌ الامام‌ الرئوف‌.

 

۲۸ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۹ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – آية‌ و ابتغوا الي‌ الوسيله‌

 تفسير آية‌ و ابتغوا الي‌ الوسيله‌ 28 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و لا تهنوا و لا تحزنوا ان‌ اعلون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 شبهاي‌ آخر ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ را مي‌گذرانيم‌ و يك‌ مطلبي‌ را در يك‌ چنين‌ موقعيتهايي‌ بايد تذكر داده‌ شود و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بايد بدانيم‌ كه‌ در دورة‌ سال‌ خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ تغييري‌ نميكنه‌. اين‌ را ديگه‌ جزء اعتقاداتمونه‌. هيچ‌ يك‌ از صفات‌ پروردگار كم‌ و زياد نميشه‌. رحم‌ خدا، عفو خدا، مغفرت‌ خدا، قدرت‌ پروردگار هيچيك‌ از اينها كم‌ و زياد نميشه‌. اگر يك‌ زماني‌ را گفتند در اين‌ زمان‌ رحمت‌ خدا بيشتر نازل‌ ميشه‌، اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ يك‌ مناسبتهايي‌ هست‌ كه‌ بخاطر آن‌ مناسبتها پروردگار متعال‌ بيشتر محبت‌ ميكنه‌ و اين‌ چيزي‌ كه‌ رحمت‌ الهي‌ را مناسب‌ كرده‌ كه‌ بيشتر بر بشر فرو بريزه‌، اين‌ چيز وسيله‌ است‌ اسمش‌. وسيله‌. مثلا فرض‌ كنيد شب‌ جمعه‌ رحمت‌ پروردگار بيشتر نازل‌ ميشه‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا رحمت‌ پروردگار بيشتر نازل‌ ميشه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد در شب‌ قدر يك‌ خصوصياتي‌ هست‌، در مان‌ رمضان‌ يك‌ خصوصياتي‌ هست‌، اين‌ شب‌ جمعه‌ و اين‌ حرم‌ و اين‌ شب‌ قدر و اين‌ ماه‌ رمضان‌، وسيله‌ هستند. اسمشون‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ زمان‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ مكان‌ وسيله‌ است‌. گاهي‌ حالات‌ خود انسان‌ وسيله‌ است‌. انسان‌ گناه‌ نكرده‌ و تقوا داره‌ و بوسيلة‌ تقوايش‌ و بوسيلة‌ دعايش‌ يا بوسيلة‌ خلاصه‌، تضرع‌ و زاريش‌، رحمت‌ پروردگار بيشتر برش‌ نازل‌ ميشه‌. اينها همه‌ اسمش‌ وسيله‌ است‌. توي‌ همة‌ وسائل‌ و وسيله‌ها كه‌ من‌ شخصا تحقيق‌ كرده‌ام‌ و فكر مي‌كنم‌ شما هم‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ فكر بكنيد به‌ همين‌ نتيجه‌ مي‌رسيد، بزرگترين‌ وسيله‌ها آن‌ وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ خودش‌ هم‌ فعاليتي‌ داشته‌ باشه‌. مثلا چطور؟ شب‌ جمعه‌ فعاليتي‌ نداره‌. بخاطر اينكه‌ خدا شب‌ جمعه‌ را شب‌ رحمت‌ قرار داده‌، يك‌ وسيله‌ قرار داده‌. شب‌ قدر خودش‌ فعاليتي‌ نداره‌. ماه‌ رمضان‌ خودش‌ فعاليتي‌ نداره‌. يعني‌ ماه‌ رمضان‌ يك‌ چيزي‌ بشه‌، يك‌ فعاليتي‌ بكنه‌، دستي‌ به‌ در خانة‌ پروردگار دراز بكنه‌، اينها نيست‌. چيزي‌ كه‌ خودش‌ هم‌ فعاليت‌ داره‌ و فعاليتش‌ هم‌ پذيرفته‌ است‌ يك‌ ولي‌ خداست‌ كه‌ اين‌ وسيله‌ بشه‌. و اين‌ ولي‌ خدا را متأسفانه‌ شيطان‌ از دست‌ جمعي‌ از مسلمانها گرفته‌. يعني‌ اگر شما الان‌ مشرف‌ بشويد به‌ مكه‌، و مدينه‌ مي‌بينيد كه‌ وهابيت‌ كعبه‌ را وسيله‌ مي‌دونند. براي‌ اين‌ كه‌ كعبه‌ يك‌ خانة‌ سنگي‌ است‌ بسيار قديمي‌ امتياز كعبه‌ همين‌ هاست‌. بسيار قديمي‌ هست‌. بيت‌ العتيق‌ در قرآن‌. خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ساخته‌ شده‌ و حجر الاسود بهش‌ نصبه‌ و قبلة‌ مسلمانهاست‌. كعبه‌ را وسيله‌ مي‌دونند. يعني‌ شما اگر بريد حجر الاسود را ببوسيد دست‌ به‌ ديوار كعبه‌ بماليد و به‌ صورتتون‌ بكشيد اهل‌ سنت‌ اعتراضي‌ بهتون‌ ندارند. مي‌گن‌ چون‌ اين‌ وسيلة‌ رحمت‌ و بركته‌ خداست‌ بر انسان‌. دست‌ مي‌كشند به‌ كعبه‌ حجر الاسود را مي‌بوسند خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مي‌مالند به‌ صورتشون‌ و از اين‌ راه‌ تبرك‌ مي‌جويند. يا بعضيها ارادت‌ را وسيله‌ مي‌دونند. نماز خواندن‌، روزه‌ گرفتن‌ يا فرض‌ كنيد مسجد را وسيلة‌ رحمت‌ الهي‌ مي‌دونند. خلاصه‌ همة‌ اينها درسته‌. اگر يك‌ مقدار انسان‌ عقل‌ داشته‌ باشه‌ آيا يك‌ امامي‌ كه‌ اين‌ مقرب‌ پروردگاره‌، خدا دوستش‌ داره‌، همة‌ چيزها را به‌ خاطر او خلق‌ كرده‌، حتي‌ خانة‌ كعبه‌ با همة‌ عظمتش‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ سه‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اونجا بوده‌ وسيله‌ قرارش‌ داده‌. آيا، يعني‌ فكر مي‌كنم‌ اگر يك‌ خرده‌ چشمهاتون‌ را باز كنيد، عقلتون‌ را به‌ كار بياندازيد دو، دو تا چهار تاست‌.

 آيا امامي‌ كه‌ ولي‌ خداست‌، محبوب‌ خداست‌، همه‌ چيز را خدا براي‌ او خلق‌ كرده‌، اين‌ وسيلة‌ قويتره‌ يا اين‌ كه‌ چهار ديواري‌ كعبه‌. حجر الاسود، خدمت‌ شما عرض‌ شود مسجد، مسجد، در و ديوار مسجد. اينها حتي‌ بالاتر از همة‌ اينها عرض‌ كنم‌ قرآن‌. قرآن‌ كه‌ وسيله‌ است‌. قرآن‌ يك‌ وقت‌ هست‌ جداي‌ از اون‌ ولي‌ خدا و اون‌ امامه‌. يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ نه‌ عينيت‌ داره‌. اوني‌ كه‌ عينيت‌ داره‌ كه‌ مي‌شه‌ روش‌ حساب‌ كرد. همان‌ حرف‌ راست‌. اوني‌ كه‌ جداي‌ از امامه‌. يعني‌ همان‌ جلد قرآن‌. شما قرآن‌ را روي‌ دست‌ نگه‌ مي‌داريد مي‌گيد خدايا به‌ حق‌ اين‌ قرآن‌ مثلا به‌ من‌ عناياتي‌ كن‌. اين‌ وسيله‌ قرار دادي‌. خود اين‌ قرآن‌. كدام‌ يك‌ عقل‌ شما چون‌ خيلي‌ از جاها در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ كارها را به‌ عقل‌ واگذاشته‌. مي‌فرمايد كه‌ مثلا فما لكم‌ كيف‌ تحكمون‌. شما خودتون‌ حكومت‌ كنيد، حكم‌ كنيد. افلا تعقلون‌، افلا تدبرون‌، افلا تتفكرون‌. آيا تعقل‌ نمي‌كنيد، تفكر نمي‌كنيد، تدبر نمي‌كنيد. فكر كنيد. ما حرف‌ فوق‌العاده‌اي‌ نداريم‌. ما ميگم‌ يك‌ ولي‌ خدا نه‌ حالا فرض‌ كنيد امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. يك‌ ولي‌ خدا، يك‌ آدمي‌ كه‌ ولي‌ خدا، اسم‌ ولي‌ خدا را ميشه‌ رويش‌ گذاشت‌. يعني‌ محبوب‌ خدا، يعني‌ طبق‌ دستور خدا روي‌ محبت‌ براي‌ خدا كار ميكنه‌ آيا اين‌ وسيله‌ برّا تره‌، برّان‌تره‌، كاربردش‌ بيشتره‌ يا وسيله‌هاي‌ ديگه‌ كه‌ خودشون‌ بهانه‌اي‌ بيش‌ نيستند. تشريفاتي‌ رويشون‌ اسمي‌ گذاشته‌اند؟ اين‌ وسيله‌ يعني‌ ولي‌ خدا علاوة‌ بر اينكه‌ محبوبيت‌ داره‌ پيش‌ خدا و گاهي‌ ميشه‌ از حجر الاسود و از كعبه‌ و از تمام‌ چيزها ارزشش‌ بيشتره‌ پيش‌ خدا، علاوة‌ بر اين‌؛ خودش‌ هم‌ دست‌ به‌ دعا برميداره‌ كمكت‌ ميكنه‌. يعني‌ ما معتقديم‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تقاضايي‌ كه‌ از اين‌ آقا فلان‌ حاجت‌ ما را تو از خدا بخواه‌، اون‌ دست‌ به‌ دعا برميداره‌ از خدا مي‌خواهد. ولي‌ كعبه‌ دست‌ به‌ دعا برنميداره‌ از خدا بخواد. حجر الاسود دست‌ به‌ دعا برنميداره‌ و چيزي‌ از خدا بخواد. مسجد اين‌ كار را نمي‌كنه‌. قرآن‌ در همان‌ توي‌ جلد و آن‌ نوشتة‌ روي‌ كاغذ، اين‌ كار را نميكنه‌. ولي‌ اين‌ يكي‌ ميكنه‌. از توي‌ اين‌ وسيله‌هايي‌ كه‌ در اختيار بشر خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، بهترين‌ وسيله‌ اول‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ هر زماني‌. غمخور اين‌ مردم‌ هست‌. دعا براي‌ اين‌ مردم‌ ميكنه‌. براي‌ مردم‌ پناهگاه‌ هست‌. نگهدارندة‌ از بلاها و از تمام‌ بديها هست‌. اين‌ جوريه‌ ديگه‌. امام‌ عصر كه‌ ما سوي‌ الله‌ را داره‌ نگه‌ ميداره‌ وسيلة‌ حفظ‌ ماسوي‌ اللهه‌. يك‌ ولي‌ خدا يك‌ كسي‌ كه‌ آدم‌ پاكي‌ كه‌ تهذيب‌ نفس‌ كرده‌ و چند قدم‌ توي‌ كمالات‌ برداشته‌ و شده‌ ولي‌ خدا. اينهم‌ در حد خودش‌ همينطور. به‌ اين‌ فكر نكنيد كه‌ از كعبه‌ كم‌ ارزشتره‌ پيش‌ خدا. شما ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ داريد و اينجور مي‌چسبيد به‌ ضريح‌ كه‌ مي‌خواهيد دستي‌ بكشيد كه‌ ما گاهي‌ شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ خوشحال‌ ميشيم‌ كه‌ دستمون‌ به‌ ضريح‌ ميرسه‌ و بعد به‌ صورتمون‌ مي‌كشيم‌ و اين‌ را وسيلة‌، من‌ خودم‌ يكوقتي‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ يك‌ كسالتي‌ داشتم‌ مدتي‌ مانده‌ بود. به‌ نفسم‌ خطاب‌ كردم‌، يعني‌ به‌ بدنم‌. خودم‌ را جدا حساب‌ كردم‌ بدنم‌ را جدا. يك‌ خورده‌اي‌ از اين‌ خاكها ماليدم‌ به‌ بدنم‌ به‌ محل‌ درد. گفتم‌ با اين‌ گرد حرم‌ خوب‌ شدي‌، شدي‌. نشدي‌ ما تو را نمي‌خواهيم‌. اين‌ بدني‌ كه‌ با گرد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا خوب‌ نشه‌، ما مي‌خواهيم‌ چيكارش‌ كنيم‌؟! التماس‌ دعا خداحافظ‌. و خوب‌ هم‌ شد. حالا ما گرد حرم‌ كه‌ يقينا اين‌ گرد و خاك‌ را يا لباس‌ مردم‌ از توي‌ خيابانها آوردند يا از پنجره‌ها آمده‌ يا باد آورده‌. اين‌ چيزي‌ نيستش‌ كه‌، همينقدر كه‌ چند لحظه‌اي‌ چند روزي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مانده‌، يك‌ همچين‌ عقيده‌اي‌ داريم‌ بهش‌ و از اين‌ بالاتر. خاك‌ قبر حضرت‌ سيد الشهداء، خاك‌ كربلا را، اين‌ ديگه‌ روايته‌ ما نمي‌تونيم‌ منكر بشيم‌. درباره‌اش‌ يك‌ همچين‌ خاصيتهايي‌ تعيين‌ كردند كه‌ و الشفاء في‌ تربته‌. شفاء در تربت‌ حضرت‌ سيد الشهداست‌. شما خيال‌ نكنيد همة‌ اين‌ تربتها را از توي‌ قبر بر ميدارند. نه‌. امام‌ كه‌ گفته‌ شفاست‌ منظور از توي‌ خود قبر برداشتي‌ همينجور، از توي‌ خود قبر شايد يك‌ سر سوزن‌ هم‌ خاك‌ برداشته‌ نشه‌. تا چهار فرسخ‌ اطراف‌ كربلا جزء حائل‌ حسيني‌ است‌ كه‌ روز اول‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا آنجا وارد شدند و مي‌دونستند كه‌ اينجا محل‌ دفنشون‌ خواهد شد و زائرين‌ مي‌آيند، افرادي‌ كه‌ مالك‌ بودند آنجا دعوت‌ كردند حضرت‌ همة‌ آن‌ زمينها را خريده‌ بودند. مال‌ حضرت‌ سيد الشهداء شد. و اين‌ مهرهاي‌ تربت‌ كه‌ همينها شفاست‌، نه‌ اينكه‌ فكر كنيد. يك‌ كسي‌ آمده‌ ميگه‌ كه‌ من‌ يك‌ مقداري‌ تربت‌ آورده‌ام‌ از توي‌ قبر. گفتم‌ حالا ما اينقدر تربت‌ باشه‌ قبولش‌ داريم‌. فرقي‌ نميكنه‌. اين‌ اكثر اين‌ تربتها كه‌ مغازه‌ها انشاء الله‌ به‌ زودي‌ بريم‌ كربلا همه‌ با هم‌، مغازه‌هاي‌ زياد، بازار مهر و تسبيح‌ فروشها كربلا معروفه‌، اينها دائما دارند مي‌فروشند خوب‌ اين‌ از كجاست‌. من‌ يك‌ مدتي‌ بررسي‌ مي‌كردم‌. يك‌ مقدار زياديش‌ از اين‌ لاي‌، باصطلاح‌ ما مشهديها، نميدونم‌ شما ميگيد لاي‌ يا نه‌؟ رسوبات‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آب‌ فرات‌ رفته‌ توي‌ سيله‌، كفش‌ مي‌مانه‌. اينها را برميدارند مهر درست‌ مي‌كنند. بعله‌. تربت‌ هم‌ هست‌، شفا هم‌ هست‌. دست‌ بي‌ وضو نبايد بهش‌ زده‌ بشه‌. اگر توي‌ يك‌ توالتي‌ افتاد، آنجا بايد فورا درش‌ بياورند، لازمه‌ كه‌ درش‌ بياورند، يا اگر نميشه‌ درش‌ آورد بايد در آن‌ را مهر و موم‌ كنند تا وقتي‌ كه‌ ديگه‌ اصلا عرفا بگند آن‌ تربت‌ از بين‌ رفت‌. اينجوريه‌. خوب‌ حالا اين‌ مهر تربت‌ آيا بيشتر ميتونه‌ وسيله‌ باشه‌ يا يك‌ ولي‌ خدا كه‌ با خدا در ارتباطه‌؟ مهر تربت‌ ميتونه‌ وسيله‌ بشه‌. ولي‌ ولي‌ خدا نمي‌تونه‌؟! توسل‌ به‌ اولياء خدا نميشه‌؟ اين‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ كه‌ شما الان‌ كه‌ روشن‌ شده‌ باشه‌. يك‌ حرفي‌ به‌ اين‌ روشني‌ را شيطون‌ مي‌آد ميگه‌ نه‌ اين‌ نميشه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد با ائمه‌ مخالفتي‌ دارند. ميگند نه‌ پيغمبر هم‌ نميتونه‌ واسطه‌ واقع‌ بشه‌. خود پيغمبر اكرم‌ نميتونه‌ واسطه‌ واقع‌ بشه‌. من‌ يك‌ روزي‌ داشتم‌ زيارت‌ ميخوندم‌ بعد از، يك‌ حالي‌ داشتيم‌ كنار ضريح‌ پيغمبر. گفت‌ برو آنور. گفتيم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌خواهيم‌ پيغمبر را واسطة‌ خودمون‌ قرار بديم‌ كه‌ خدا گناهانمون‌ را ببخشه‌. گفت‌ خدا واسطه‌ نمي‌خواد. معلومه‌ كه‌ خود آنها همه‌ چيز را واسطه‌ مي‌كنند. من‌ با يكي‌ از علمايشون‌ كه‌ خيلي‌ شخصيت‌ داشت‌. بهش‌، اينجا كه‌ گفت‌ واسطه‌ نمي‌خواد خدا، همانجا حرفم‌ را قطع‌ كردم‌. چون‌ يكي‌ از راههاي‌ بحث‌ و مناظره‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ طرف‌ را يك‌ خورده‌اي‌ گيجش‌ كنه‌. حرف‌ او را قطع‌ كردم‌. گفتم‌ گذرنامة‌ ما توي‌ ادارة‌ امن‌ العام‌ شما گير كرده‌. شما مي‌تونيد كاري‌ بكنيد. گفت‌ بعله‌. الان‌ يك‌ چيزي‌ مي‌نويسم‌ فورا گذرنامه‌اتون‌ را بهتون‌ بدهند. گفتم‌ شما توي‌ مسجد از خدا، شما واسطه‌ ميشدي‌، اين‌ شركه‌. اين‌ فهميد. آره‌ اينجوري‌. چطور شد كه‌ پيغمبر واسطة‌ بين‌ خدا و خلق‌ نشه‌؟ تو واسطة‌ بين‌ من‌ و ادارة‌ اطلاعاتتون‌ بشي‌؟ چطور شد.

 بهترين‌ واسطه‌ها ولي‌ خداست‌. از اين‌ ولي‌ خداي‌ كوچك‌ كه‌ اللهم‌ وال‌ من‌ والاه‌، هر كس‌ ولايت‌ علي‌ را قبول‌ كنه‌ طبق‌ اين‌ دعاي‌ خود حضرت‌ بقية‌ الله‌، ولي‌ خداست‌. خدا ولي‌ اوست‌. وال‌ من‌ والاه‌. بعله‌. آنوقت‌ از اين‌ شخص‌ گرفته‌ كه‌ كوچكترين‌ ولي‌ خداست‌ تا ميرسه‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌. هر كدام‌ هم‌ به‌ سهم‌ خودشون‌ واسطة‌ بين‌ خدا و خلقند. منتهي‌ يك‌ واسطه‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ خدا خلق‌ كرده‌ بوسيلة‌ اين‌ خلق‌ كرده‌، بواسطة‌ اين‌ خلق‌ كرده‌ و خلقش‌ هم‌ بايد او را واسطه‌ قرار بدهند كه‌ اين‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليهه‌. يك‌ ولي‌ خدا هم‌ هست‌ كه‌ كاركردش‌ به‌ اندازة‌ تربت‌ سيدالشهداست‌. به‌ اندازة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌، يكي‌ بزرگتره‌ به‌ اندازة‌ كعبه‌ است‌. يكي‌ بزرگتره‌، به‌ اندازة‌ قرآنه‌. يكي‌ بزرگتره‌ به‌ اندازة‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ ديگه‌؟ حالا پيغمبرانه‌. و ميشه‌. اينها همه‌ اولياء خدا هستند.

 پس‌ اين‌ معنا را مي‌خواستم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ امشب‌ كه‌ ماه‌ رمضان‌ يكي‌ از واسطه‌هاست‌ كه‌ رحمت‌ پروردگار بوسيلة‌ وجود ماه‌ رمضان‌ بر انسان‌ نازل‌ ميشه‌. شب‌ جمعه‌ هست‌، اين‌ از نظر زمان‌. از نظر مكان‌ كعبه‌ است‌، حرمهاي‌ ائمه‌ هست‌، مساجد هست‌، اينها هم‌ از نظر مكان‌. از نظر باصطلاح‌ اشيائي‌ كه‌ آنها واسطة‌ فيض‌ الهي‌ هستند، اشيائي‌ هستند، تربت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. انگشتر، شما نماز را با انگشتر عقيق‌ اگر بخونيد هر ركعتش‌ شصت‌ ركعته‌. اين‌ واسطه‌ ميشه‌، اين‌ انگشتر عقيق‌ كه‌ نماز شما چندين‌ برابر بشه‌. يك‌ انگشتري‌ رفتي‌ خودت‌ از بازار خريدي‌، انشاء الله‌ از پولهاي‌ حلالت‌ خريده‌ باشي‌ كه‌ دستت‌ كه‌ كردي‌ نمازت‌ باطل‌ نباشه‌. رفتي‌ خريدي‌ انگشتر به‌ دستت‌ كردي‌. نمازت‌ داراي‌ ثواب‌ شده‌. تسبيح‌، گاهي‌ ميشه‌ وسيله‌ است‌. تسبيح‌ تربت‌ اگر كسي‌ با تسبيح‌ تربت‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بگه‌ نمازش‌ قبول‌ ميشه‌. مهر تربت‌، يعني‌ اگر كسي‌ بر خاك‌ قبر سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سجده‌ بكنه‌ نمازش‌ ميره‌ بالا خدا قبول‌ ميكنه‌. اينها همه‌ وسيله‌ است‌. خود خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. اون‌ افكار غلط‌ را بگذاريد كنار كه‌ بگيد ما وسيله‌ نمي‌خواهيم‌. خدا واسطه‌ نمي‌خواهد. خدا درش‌ به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. يكي‌ از حرفهاي‌ اشتباه‌ همينه‌ كه‌ در خدا به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. نخير، به‌ روي‌ خيلي‌ها بسته‌ است‌. بايد با يك‌ وسيله‌اي‌ بازش‌ كرد. در خانة‌ خدا گاهي‌ ده‌ تا قفل‌ خورده‌ كه‌ شما بايد با ده‌ تا كليد بازش‌ كنيد تا اين‌ همان‌ كليدها وسيله‌ است‌. شما گناه‌ كردي‌، يك‌ پارچه‌ معصيت‌ خدا، خدا روگردونده‌ از تو. چطور همانطوري‌ كه‌ ما در دعاها ميگيم‌ اللهم‌ لا تصرف‌ عني‌ وجهك‌. خدايا از ما صورتت‌ را برنگردان‌. خدا بي‌ اعتنايي‌ محض‌ ميكنه‌، وات‌ ميگذاره‌، گمراه‌ ميشي‌. و يضل‌ من‌ يشاء گمراه‌ ميشي‌، بدبختي‌ دچارت‌ ميشه‌. اينها همه‌اش‌ مال‌ وا گذاشتن‌ خداست‌. چرا تو خيال‌ ميكني‌ در خونة‌ خدا به‌ روي‌ همه‌ بازه‌. به‌ روي‌ همه‌ بازه‌ اما شرط‌ داره‌. شرطش‌ اينه‌ كه‌ تو خودت‌ قفل‌ نكرده‌ باشي‌ در خانة‌ خدا را. در خانة‌ پروردگار را به‌ روي‌ خودت‌ نبسته‌ باشي‌. باز بود ولي‌ تو بستي‌. حالا بايد با يك‌ وسيله‌اي‌ بازش‌ كني‌ باز. با همان‌ وسيله‌اي‌ كه‌ بستي‌، بازش‌ كني‌. حضرت‌ آدم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ در بهشت‌ در رحمت‌ پروردگار را البته‌ با كليد به‌ روي‌ خودش‌ بست‌. دويست‌ سال‌ زحمت‌ كشيد تا اين‌ در را باز كنه‌. و كليدي‌ كه‌ باز كرد حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. كه‌ وقتي‌ جبرئيل‌ آمد بند حضرت‌ آدم‌، به‌ حضرت‌ آدم‌ گفت‌ كه‌ بگو يا حميد بحق‌ محمد، گفت‌. يا عالي‌ بحق‌ علي‌، گفت‌. يا فاطر بحق‌ فاطمه‌. گفت‌. يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌، گفت‌. وقتي‌ كه‌ گفت‌ يا قديم‌ الاحسان‌ بحق‌ الحسين‌. اين‌ كلمه‌ را كه‌ گفت‌ ديد خودش‌ بدنش‌ لرزيد، روحش‌ يك‌ جلايي‌ پيدا كرد، اشكش‌ جاري‌ شد. بعد جبرئيل‌ نشست‌ گرية‌ حضرت‌ سيد الشهداء را براي‌ او خوند، او گريه‌ كرد. كليدي‌ بود اين‌ گرية‌ بر سيد الشهدا براي‌ اينكه‌ در رحمت‌ پروردگار را دوباره‌ به‌ روي‌ خودش‌ باز كنه‌. بعله‌. همين‌ گريه‌. يك‌ قطره‌ اشك‌ شما اين‌ گاهي‌ ميشه‌ باعث‌ بدبختي‌ دنيا و آخرتتون‌ ميشه‌. گاهي‌ هم‌ ميشه‌ كه‌ باعث‌ سعادت‌ دنيا و آخرتت‌ ميشه‌. برو در مقابل‌ يك‌ ظالم‌ و اشك‌ بريز و طمع‌ بهش‌ داشته‌ باش‌. ببين‌ بدبخت‌ ميشي‌ در دنيا و آخرت‌ يا نه‌. ولي‌ براي‌ محبوبترين‌ خلق‌ خدا و ناراحتي‌هايي‌ كه‌ براي‌ اين‌ محبوب‌ترين‌ خلق‌ خدا از طرف‌ مردم‌ رسيده‌، تو اشك‌ بريز. بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اشك‌ بريز. ببين‌ در روز قيامت‌ دو نفر مي‌آيند اعمالشون‌ را مي‌گذارند توي‌ ميزان‌. مي‌بينند هيچي‌ اعمال‌ نداره‌. گناهانش‌ اينطرف‌، كفة‌ ثوابش‌ هم‌ آنطرف‌. ديديد گاهي‌ مثلا يك‌ پر كاهي‌ آدم‌ بگذاره‌ توي‌ اين‌ كفة‌ ترازو، يك‌ سنگ‌ ده‌ كيلويي‌ هم‌ بگذاره‌ توي‌ اين‌ كفه‌. اين‌ اصلا ميره‌ بالا! هيچي‌. ميگند كه‌ خوب‌ تو كارت‌ ديگه‌ روشنه‌ ديگه‌. احتياجي‌ به‌ وزن‌ هم‌ نداشت‌. حالا ما وزن‌ كرديم‌. بعد يك‌ ملكي‌ ميگه‌ يك‌ چيز سنگيني‌ داره‌ اين‌ شخص‌. اجازه‌ بديد. صبر كنيد. بروند بياورند. هر چيزي‌ كه‌ داره‌، هر كالائي‌ كه‌ داره‌ بايد گذاشت‌ توي‌ پلة‌ ترازو. يك‌ قطره‌ اشك‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، مي‌آيد اين‌ كفة‌ ترازو را مي‌بره‌ بالا. وسيله‌ است‌ همين‌ يك‌ قطره‌ اشك‌. هر كس‌ بر حضرت‌ مجتبي‌ مثلا روايت‌ داره‌ گريه‌ بكنه‌ روز قيامت‌ (نامفهوم‌) فشاري‌ نبينه‌ كه‌ اشكش‌ دربياد. خوب‌ اين‌ وسيله‌ نيست‌؟ ما آنقدر وسيله‌ داريم‌. حتي‌ مي‌آئيم‌ كم‌كم‌ به‌ چيزهاي‌ عادي‌. آقا اين‌ لباس‌ شما وسيله‌ است‌ كه‌ شما سرما نخوري‌. تا اينجا، همة‌ چيزها براي‌ همه‌ كس‌ براي‌ همه‌ چيز وسيله‌ هست‌. اما ولي‌ خدا و پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار، فاطمة‌ زهرا وسيله‌ نيست‌. اگر گفتيد اينها وسيله‌ است‌، اين‌ شركه‌!! ببينيد شيطان‌ چقدر دستش‌ قويه‌، ميتونه‌ كار بكنه‌. با اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ صريحا فرموده‌ و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. توي‌ يك‌ مجلسي‌ نقل‌ ميكردند كه‌ يك‌ آقايي‌ دعاي‌ توسل‌ خونده‌ بود. دعاي‌ توسل‌ معناش‌ چيه‌؟ شما معناش‌ را بلديد. ميگيد كه‌ مثلا يا ابا محمد، يا حسن‌ بن‌ علي‌، ايها المجتبي‌، يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. اينها كه‌ هيچ‌ حرفي‌ تويش‌ نيست‌. ابا محمد كنية‌ حضرت‌ بوده‌. حسن‌ بن‌ علي‌ هم‌ بوده‌. مجتبي‌ هم‌ بوده‌. تا اينجايش‌ كه‌ ديگه‌ همه‌ متفقند. حجت‌ خدا هم‌ كه‌ بوده‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا. ما طلب‌ شفاعت‌ از تو مي‌كنيم‌. ما به‌ تو متوجه‌ شديم‌. ما به‌ تو اظهار ارادت‌ مي‌كنيم‌. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. تو را وسيله‌ قرار داديم‌ بين‌ خودمون‌ و خداي‌ خودمون‌. توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. ما تو را پيش‌ روي‌ خودمون‌ قرار داديم‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. ما حاجاتمون‌ را آورديم‌ در خدمت‌ شما. يا وجيه‌ عند الله‌. اين‌ كجاش‌ با اين‌ حرفهايي‌ كه‌ ما مي‌زنيم‌ منافات‌ داره‌. با عقلتون‌ منافات‌ داره‌. الان‌ يكي‌ از اين‌ شيعيان‌ بايد بگيم‌ كه‌ متأسفانه‌ نفهم‌. اينهايي‌ كه‌ باصطلاح‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ معروف‌ بود از درس‌خونده‌ها بود. نه‌ آقا، شركه‌. شرك‌. كجاش‌ شركه‌؟ كي‌ گفته‌ كه‌ شركه‌؟ يا وجيها عند الله‌، اشفع‌ لنا عند الله‌. تو شفيع‌ ما بشو در نزد خدا. چطور شد قبا و عباي‌ تو تو را گرم‌ ميكنه‌ تو هم‌ اگر نپوشي‌ بيايي‌ سرما ميخوري‌، اين‌ را وسيلة‌ گرم‌ كردن‌ خودت‌ قرار دادي‌. اين‌ شرك‌ نيست‌. طبيب‌ را براي‌ سلامتي‌ خودت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. نميدونم‌ چي‌ بگم‌، آب‌ را براي‌ رفع‌ تشنگيت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. غذا را براي‌ رفع‌ گرسنگيت‌ وسيله‌ قرار دادي‌. آنوقت‌ امام‌ مجتبي‌ را ما وسيله‌ قرار داديم‌ براي‌ اينكه‌ حاجاتمون‌ را خدا بده‌، اون‌ نميده‌ كه‌، خدا بده‌. اينجا شرك‌ شد؟ اين‌ شيطونه‌. شيطون‌ را بشناسيدها. اينجوريه‌.

 بهترين‌ چيزها، اولا اين‌ را بدونيد خداي‌ تعالي‌ بدون‌ وسيله‌ خيلي‌، من‌ نمي‌خوام‌ اون‌ راه‌ را ببندم‌. ولي‌ تقريبا نيمه‌ بسته‌ است‌ بر روي‌ اكثر مردم‌. بدون‌ وسيله‌ خيلي‌ مشكله‌ كه‌ خدا كسي‌ را بپذيره‌. الا خودش‌ وسيله‌ باشه‌ اون‌ شخص‌، خودش‌ ولي‌ خدا باشه‌. و با وسيله‌ مي‌پذيره‌. اينطوريه‌. قضا الله‌ ان‌ يجري‌ الامور الا باسبابها. و اگر مي‌خواهيد موفق‌ بشيد، در تمام‌ كارهايتون‌، من‌ نسبت‌ به‌ مراحل‌ مختلف‌ تزكية‌ نفس‌ يك‌ مسائل‌ كلي‌ دارم‌ به‌ همة‌ دوستاني‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند ميگويم‌ كه‌ بعضي‌ از كارها احتياج‌ به‌ گفتن‌ ما نداره‌. ولي‌ بايد انجام‌ بديد. يكي‌ از آنها اينه‌ كه‌ انسان‌ در تمام‌ مراحل‌ كمالاتش‌ بايد توسل‌ بكنه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ تا آنها دستش‌ را بگيرند و او را به‌ كمالي‌ برسونند. حالا مي‌خواد در طي‌ برنامه‌هاتون‌ دعاي‌ توسل‌ باشه‌ يا نباشه‌. توسل‌ كنيد، من‌ از وقتي‌ كه‌ خودم‌ يادمه‌ كه‌ باز در خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بودم‌ تا همين‌ الان‌. شايد روي‌ منبر لااقل‌ نگفتم‌. از چيزهايي‌ كه‌ از اذكاري‌ كه‌ هيچوقت‌ از من‌ دست‌ برنداشته‌ و منهم‌ بحمدالله‌ تا تونستم‌ از اون‌ دست‌ برنداشتم‌ توسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. بايد توسل‌ داشته‌ باشيد. توسل‌ چيه‌؟ توسل‌ يك‌ كلمه‌ است‌. نمي‌خواد بشينيد دعاي‌ توسل‌ بخونيد معنايش‌ را هم‌ نميدونيد. نه‌. بگيد آقاجان‌، يا صاحب‌ الزمان‌، يا رسول‌ الله‌، يا اميرالمؤمنين‌، يا هريكيشون‌، يك‌ يك‌ همه‌اشون‌ را بگيد. دستم‌ به‌ دامنت‌. ما را دستگيري‌ كن‌. يك‌ كلمه‌. يك‌ كلمه‌. دستم‌ به‌ دامنت‌ ما خودمون‌ هيچي‌ نداريم‌ از خودمون‌. خدا ميدونه‌ اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌ خيلي‌ كم‌ اشتباه‌ ميكنه‌، خيلي‌ كم‌ ضرر ميكنه‌، خيلي‌ كم‌ انحراف‌ پيدا ميكنه‌. من‌ مكرر گفتم‌. من‌ وقتي‌ روي‌ منبر مي‌نشينم‌ ميگم‌ خدايا، يا صاحب‌ الزمان‌، نميگم‌ خدايا، يكي‌ از ائمه‌ كه‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ ميگفت‌ كه‌ اين‌ رمزه‌، رمز كارم‌ را نميگم‌ به‌ كسي‌! متوسل‌ ميشوم‌ ميگم‌ زبانم‌ را در اختيار شما، يك‌ چيز بگيد كه‌ اين‌ مردم‌ خوششون‌ بياد. نه‌ اينكه‌ خوشتون‌ بياد مثلا تعريفتون‌ را بكنم‌. نه‌. يك‌ حرفي‌ بزنم‌ به‌ دردتون‌ بخوره‌. هميشه‌ هست‌ مگه‌ يك‌ وقت‌ يادم‌ بره‌. اينجور بايد انسان‌ خودش‌ را وابستة‌ به‌ آنها بدانه‌، وابستة‌ به‌ ائمة‌ اطهار بدانه‌. و هيچوقت‌ هم‌ انسان‌ استقلال‌ از اينها پيدا نميكنه‌. يك‌ جمعيتي‌ يك‌ وقتي‌ پيدا شده‌ بودند، زمان‌ سابق‌، همان‌ زماني‌ كه‌ ما با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بوديم‌. در نجف‌ هم‌ بودند و در ايران‌ هم‌ متعدد بودند و در مشهد هم‌ بودند و اينها ميگفتند ما در اوائل‌ خيلي‌ نياز داريم‌ به‌ اين‌ وسيله‌. ولي‌ كم‌كم‌ اين‌ وسيله‌ را ديگه‌ نمي‌خواهيم‌. خودمون‌ كم‌كم‌ ميشيم‌ مستقل‌. ديگه‌ احتياجي‌ به‌ ائمة‌ اطهار و قرآن‌ و پيغمبر و اينها نداريم‌. ولي‌ نه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ ميگفت‌ با فلاني‌، آدم‌ خوبي‌ بود، حرف‌ نزني‌. ميگفت‌ با يهودي‌ حرف‌ بزن‌ با اين‌ حرف‌ بزن‌. گفتم‌ چرا؟ خيال‌ كرديم‌ استادمون‌ با او يك‌ دشمني‌ خاصي‌ داره‌. يك‌ نظري‌ داره‌. گفت‌ يهودي‌ تو را از امام‌ زمانت‌ جدا نميكنه‌، ولي‌ او ميكنه‌. تا توي‌ بهشت‌، تا بهشت‌ عدن‌، آنجا كه‌ هستيم‌ها، بايد واسطه‌ داشته‌ باشيد. بايد خدا بين‌ تو و خدا يك‌ واسطه‌اي‌ باشه‌، يك‌ وسيله‌اي‌ باشه‌. هيچ‌ كجا نميشه‌، هيچ‌ وقت‌ نميشه‌، هيچ‌ زمان‌ نميشه‌ كه‌ انسان‌ بگه‌ ما ديگه‌ راحت‌ شديم‌ از ائمة‌ اطهار. ما از اين‌ حرفها آنوقتها هم‌ داشتيم‌. يكي‌ به‌ ما ميگفت‌ ميدونيد شما مثل‌ كي‌ مي‌مونيد؟ گفتم‌ مثل‌ كي‌؟ مثل‌ بچه‌اي‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بزرگي‌ ورداشته‌ از اينور جوي‌ مي‌خواد بگذاره‌ آنور جوي‌، اين‌ وسط‌ چسبيده‌ (نامفهوم‌). امام‌ مي‌خواد تو را ردت‌ كنه‌، بري‌ طرف‌ خدا. تو اين‌ وسط‌ چسبيدي‌ آقا خودت‌ (نامفهوم‌). شيطان‌ چه‌ جور حرف‌ ميگذاره‌ توي‌ دهن‌ اينها. گفتم‌ نه‌ تو در مثالت‌ اشتباه‌ كردي‌. آنها نمي‌خواهند ما را رد كنند. آنها خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ فرموده‌ كه‌ تا آخر عمر موجودات‌ و عالم‌ هستي‌، اختيار همه‌ را بدهند دست‌ شما خاندان‌ عصمت‌ و شما تدبير امور آنها بكنيد. ان‌ علينا حسابهم‌ غيابهم‌. در زيارت‌ جامعه‌ مي‌بينيم‌ كه‌ همينطوري‌ دربارة‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما ميگيم‌. روز قيامت‌ حسابمون‌ با ائمة‌ اطهاره‌. اينها با خدا فرقي‌ نمي‌كنند. اينها لسان‌ اللهند. اذن‌ اللهند. وجه‌ اللهند. شما دربارة‌ امام‌ زمانتون‌ ميگيد اين‌ وجه‌ الله‌ الذي‌ اليه‌ يتوجه‌ الاولياء. اولياء خدا وقتي‌ مي‌خواهند به‌ خدا متوجه‌ بشوند، به‌ اين‌ وجه‌ الله‌ توجه‌ مي‌كنند. كه‌ شايد الان‌ براي‌ شماها بغرنج‌ باشه‌. و واقعا انسان‌ به‌ كمالي‌ ميرسه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مراحل‌ كمالات‌ ميرسه‌ مي‌بينه‌ كه‌ فرقي‌ نميكنه‌ با امام‌ زمان‌ صحبت‌ كنه‌ يا با خدا. يك‌ مثالي‌، حالا چون‌ حرفش‌ را زدم‌ يك‌ مثالي‌ بزنم‌ براي‌ شما. يكي‌ مي‌آد با شما احوالپرسي‌ ميكنه‌. بعد يك‌ نفر مي‌پرسه‌ آقا شما با بدن‌ او صحبت‌ كرديد يا با روحش‌؟ شما چي‌ جواب‌ مي‌ديد؟ با بدنش‌ يا با روحش‌؟ بدن‌ بمنزلة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ روح‌ هم‌ بمنزلة‌ خدا. وقتي‌ با علي‌ داري‌ صحبت‌ ميكني‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صحبت‌ كردي‌ يا با خدا؟ عين‌ اين‌ مي‌مونه‌. وجه‌ اللهند. يعني‌ صورت‌ خداست‌. يعني‌ مظهر صفات‌ پروردگاره‌. خداي‌ تعالي‌ همانطوري‌ كه‌ ما با دستمون‌ اظهار قدرتمون‌ را مي‌كنيم‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ با يد الله‌ كه‌ حضرت‌ امير يا هر يك‌ از ائمه‌ هستند اظهار قدرتش‌ را ميكنه‌. اينها را بفهميم‌، بشناسيم‌. معرفتمون‌ را سطحش‌ را ببريم‌ بالا. به‌ يك‌ جائي‌ انسان‌ از نظر سطح‌ كمالات‌ ميرسه‌ كه‌ وقتي‌ ميگه‌ يا علي‌، فرقي‌ نميكنه‌ خدا را ميگه‌ يا امير المؤمنين‌. فرقي‌ نميكنه‌. و واقعا هم‌ فرقي‌ نميكنه‌. و واقعا از نظر عقل‌ تو فرقي‌ نميكنه‌. همانطور كه‌ وقتي‌ اسم‌ مرا ميبري‌ ميگي‌ حسن‌ مثلا بدن‌ مرا صدا ميزني‌ يا روح‌ مرا؟ كدوم‌ يكي‌؟ در عين‌ اينكه‌ دو تا هستند. در عين‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ عظمتي‌ داره‌ كه‌ اصلا همان‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ با تمام‌ عظمتش‌ در مقابل‌ خدا ناچيزه‌. محدود در مقابل‌ نامحدود، مخلوق‌ در مقابل‌ خالق‌، اصلا چيزي‌ نيست‌. اما در عين‌ حال‌ خودش‌ خواسته‌ كه‌ اينطوري‌ باشه‌. فاتقوا اليه‌ الوسيله‌. اگر مي‌خواهيد، شما چطور به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اظهار محبت‌ مي‌كنيد؟ همه‌ ميگند آقا برو هر چه‌ مي‌توني‌ به‌ حضرت‌ رضا اظهار محبت‌ بكن‌ تا فلان‌ پول‌ را بهت‌ بدهند. شما چيكار مي‌كنيد؟ مي‌رويد توي‌ حرم‌. در صحن‌ را مي‌بوسي‌. كف‌ صحن‌ را مي‌بوسي‌. در حرم‌ را مي‌بوسي‌. ضريح‌ را مي‌بوسي‌. دور ضريح‌ مي‌گردي‌. همه‌ جا را مي‌بوسي‌ و مي‌آيي‌. ميگويند نه‌ اينها ضريح‌ بود و در بود و چوب‌ بود و، مرتيكه‌ خيال‌ ميكنه‌ ما اينها را نمي‌فهميم‌. به‌ ضريح‌ حضرت‌ رسول‌ ميگه‌ هذا حديد. گفتم‌ اينقدر عقلم‌ ميرسه‌ كه‌ اين‌ آهنه‌. خيال‌ ميكنه‌ من‌ نمي‌فهمم‌ اين‌ آهنه‌. اين‌ آهن‌ است‌ و خاك‌ است‌ و سنگ‌ است‌ و چوب‌ است‌ و طلا است‌ و نقره‌. آخه‌ تو، نه‌ تو اظهار محبت‌ به‌ حضرت‌ رضا نكردي‌. ميشه‌؟ ما اظهار محبتمون‌ به‌ حضرت‌ رضا همينه‌. حضرت‌ رضا روح‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ هيچوقت‌، حتي‌ زمان‌ حياتش‌ هم‌، تازه‌ شما به‌ يك‌ عالم‌، خود امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ ميروي‌ خدمتش‌ انشاء الله‌ مشرف‌ بشيد خدمت‌ حضرت‌ وليعصر شما چطور اظهار محبت‌ مي‌كنيد؟ دستش‌ را مي‌بوسيد. دست‌ آقا گوشت‌ و پوست‌ و استخوانه‌. امام‌ كه‌ اين‌ نيست‌. اين‌ لباسه‌ روح‌ مقدس‌ امامه‌.

 و ابتغوا اليه‌ الوسيله‌. هر چيزي‌ كه‌ ارتباطي‌ با خاندان‌ عصمت‌ داره‌ و با خدا داره‌ اينها وسيله‌ ميشه‌. وسيلة‌ شما ميشه‌. در حرم‌، در صحن‌، ضريح‌ مطهر، گرد و غبار تا جائي‌ كه‌ اون‌ شخص‌، خيلي‌ عجيبه‌! مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ اين‌ را در كتاب‌ الغدير، كتاب‌ الغدير يك‌ كتابي‌ بوده‌ كه‌ مي‌خواسته‌ جنبة‌ جهاني‌ داشته‌ باشه‌. ايشان‌ عليه‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌ بايد نقاط‌ ضعفي‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ جريان‌ را ايشان‌ در اين‌ كتاب‌ معتبر نقل‌ ميكنه‌. ميگه‌ كه‌ يك‌ شخصي‌، يك‌ شخصي‌ دزد راهزن‌ بوده‌. سابقها زياد بودند. ابوي‌ من‌ نقل‌ ميكرد ميگفت‌ به‌ اين‌ دهنة‌ زيدر كه‌ كاروانها مي‌رسيدند، ديگه‌ آنجا حملات‌ دزدها شروع‌ ميشد. پنجاه‌ درصد كاروانها را مي‌دزديدند. خوب‌. يك‌ عده‌ راهزن‌ بودند. اين‌ هم‌ دزد و راهزن‌ است‌ ظاهرا. مي‌آيد سر راه‌ زوار سيد الشهدا مي‌نشينه‌. يك‌ عده‌ زائر حركت‌ كردند بروند براي‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. مي‌نشينه‌. اينها ديرتر مي‌آيند اينهم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. در عالم‌ رؤيا مي‌بينه‌ كه‌ قيامت‌ برپاست‌ و اين‌ آقا را هم‌ بعنوان‌ دزد ملائكة‌ غلاظ‌ و شداد گرفته‌اند و دارند بطرف‌ جهنم‌ مي‌برندش‌. مي‌رسند نزديك‌ جهنم‌، اين‌ خودش‌ داره‌ مي‌بينه‌، آتش‌ ميره‌ عقب‌. هر چي‌ مي‌برندش‌ آتش‌ هم‌ ميره‌ عقب‌تر. يك‌ دفعه‌ يك‌ صدايي‌ از توي‌ آتش‌ درآمد كه‌ من‌ چطور اين‌ را بسوزانم‌ و حال‌ آنكه‌ خاك‌ كف‌ پاي‌ اسب‌ زوار سيد الشهداء رويش‌ نشسته‌. ظاهرا اين‌ همانطور كه‌ خواب‌ بوده‌، كاروان‌ رفته‌ غبار نشسته‌ روي‌ اين‌. من‌ چطور اين‌ را بسوزونم‌. از خواب‌ مي‌پره‌. مي‌بينه‌ بعله‌ كاروان‌ رفته‌ و خاك‌ هم‌ روي‌ اين‌ بدنش‌ نشسته‌ و، خدا بخواد يكي‌ را بيدار كنه‌ اينجوري‌ بيدارش‌ ميكنه‌. ميزنه‌ توي‌ سر خودش‌. آقا خاك‌ كف‌ پاي‌ اسب‌ زوار سيد الشهداء وسيله‌ ميشه‌ كه‌ آتش‌ جهنم‌ يكي‌ را نسوزانه‌. ما هر چي‌ داريم‌ از طريق‌ وسيله‌ دارم‌ اصلا. از خواب‌ پا ميشه‌. گريه‌ كنان‌ ميره‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ و اظهار ارادتي‌ ميكنه‌ و يك‌ شعري‌ ميگه‌. يك‌ شاعري‌ هم‌ شعرهاي‌ خوبي‌ گفته‌ بوده‌. هر دوشون‌ را مي‌آورند. حضرت‌ سيد الشهداء به‌ اين‌ آقاي‌ دزد سابقي‌ كه‌ شعر در مدح‌ سيد الشهداء گفته‌ يك‌ صلة‌ بزرگتري‌ ميده‌. آن‌ شاعر بيخودي‌ گله‌مند ميشه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد اين‌ مهمانه‌، تازه‌. اين‌ معناي‌ وسيله‌ است‌.

 بخدا قسم‌ آقايون‌، اين‌ اعتقاد منه‌. حالا شماها خودتون‌ مي‌دونيد. من‌ نمي‌خوام‌ تحميل‌ كنم‌ اعتقادم‌ را به‌ شما. ولي‌ اگر يك‌ خورده‌اي‌ چشم‌ دلتون‌ را باز كنيد، يك‌ خورده‌اي‌ به‌ فكر باشيد. متوجه‌ ميشيد كه‌ اين‌ اعتقاد بيجا نيست‌. بخدا قسم‌ يك‌ ذره‌ خاك‌ صحن‌ حرم‌، صحن‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ها، از صد تا داروي‌ قوي‌ كه‌ اگر داروي‌ سرطان‌ كشف‌ بشه‌ها، قوي‌، سرطان‌، بهتر شفا ميده‌. اين‌ عقيدة‌ منه‌. حالا آقاي‌ جلالي‌ بلند شد من‌ يكدفعه‌ چشمم‌ به‌ ايشان‌ افتاد. (نامفهوم‌) آن‌ بچه‌ را بردند، خاك‌ ضريح‌ را يك‌ ذره‌ روي‌ چشمش‌ ماليدند، گفتند چشمهايت‌ را بگذار روي‌ هم‌ تا شفا پيدا نكردي‌ چشمهايت‌ را باز نكن‌. اون‌ محمد آقا، شايد اينجا باشند؟ هست‌. هر شب‌ هم‌ مي‌بينيم‌ چشمهاي‌ نرگسيش‌. بعله‌. اين‌ را ديگه‌ خود ايشان‌ گفت‌ ديگه‌. گواه‌ شاهد راستين‌ و راستين‌ باشد. (نامفهوم‌) اينهم‌ لطف‌ خود حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. خوب‌. كدوم‌ دارويي‌ ميخواسته‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنه‌، كدوم‌ عمل‌ ميخواسته‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنه‌؟ نميگم‌ به‌ دارو و دوا و اينها رو نياريد. يك‌ چيزهايي‌ طبيعي‌ هست‌، يك‌ مسائلي‌ هست‌، اينها خودش‌ هم‌ وسيله‌ است‌. شما فكر نكنيد كه‌ دارو مثلا ديگه‌ از دائرة‌ الهي‌ خارجه‌. اينها هم‌ وسيله‌ است‌. خدا شفا را توي‌ دارو گذاشته‌. خداي‌ تعالي‌ توي‌، منتهي‌ يك‌ مسئلة‌ ايمان‌ و اعتقادي‌ هم‌ هست‌. دو تا راهه‌. ايمانت‌ را تقويت‌ بكن‌، ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌.

 بهرحال‌ اميدواريم‌ كه‌ من‌ زياد از معجزات‌ روي‌ منبر صحبت‌ نمي‌كنم‌. چون‌ معجزاتي‌ كه‌ بيشتر چشم‌ ما را پر ميكنه‌ راجع‌ به‌ جنبه‌هاي‌ جسماني‌ و بدن‌ و كور شفا دادن‌ و سرطان‌ شفا دادن‌ و اينهاست‌. ولي‌ آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ كار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌، شفاي‌ روح‌ ما هستند. طبيب‌ روح‌ ما هستند. ميگند هر چي‌ بدنت‌ هر طور ميخواد بشه‌، بشه‌. روحت‌ سالم‌ باشه‌. يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ عرض‌ كرد آقا من‌ فقيرم‌، چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌. همه‌ را هم‌ راست‌ ميگفت‌. حضرت‌ گفت‌ تو خيلي‌ ثروتمندي‌. گفت‌ نه‌. خيال‌ كرد حضرت‌ باور نكردند. حضرت‌ فرمودند اگر ولايت‌ ما را بخواهند ازت‌ بگيرند و تمام‌ دنيا را بهت‌ بدهند عوض‌ ميكني‌؟ گفت‌ نه‌! رفت‌. آقا ولايت‌ معناش‌ همينه‌ كه‌ ما آنچه‌ كه‌ مرتبط‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ اينها را وسيلة‌ بين‌ خودمون‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار بدونيم‌.

 خوب‌ يكي‌ از وسائل‌ بسيار قوي‌، بسيار قوي‌ كه‌ ديگه‌ بايد بهش‌ خيلي‌ توجه‌ كرد. حتي‌ باب‌ الحوائج‌ معروف‌ شده‌ كه‌ همة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ باب‌ الحوائجند. ولي‌ ايشان‌ معروفند و در موقعيتي‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ واقع‌ شده‌اند كه‌ بايد اين‌ اسم‌ رويشون‌ بگذاريد. چون‌ تعرف‌ الاشياء باضدادها. هميشه‌ هر چيزي‌ با ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌. اهل‌ سنت‌ يك‌ امام‌ دارند كه‌ اسمش‌ امام‌ اعظمه‌. كه‌ يقينا بيشتر از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر اين‌ امام‌ اعظم‌ طرفدار داره‌. بين‌ مرقد حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و قبر ابو حنيفه‌ شايد پانصد متر بيشتر فاصله‌ نباشه‌. من‌ با دوستي‌ داشتيم‌ مي‌رفتيم‌ آنجا. شب‌ جمعه‌اي‌ بود ديدم‌ درش‌ بسته‌ است‌. گفتم‌ به‌ حسب‌ تصادف‌، به‌ دوستم‌ ميگفتم‌، اگر يك‌ نفر بنا بوده‌ به‌ وسائل‌ طبيعي‌ قرضش‌ ادا بشه‌ مي‌آمد اينجا و متوسل‌ ميشد، و ميگفت‌ من‌ رفتم‌ به‌ قبر ابوحنيفه‌ متوسل‌ شدم‌ و قرضم‌ ادا شد، اين‌ جور بود الان‌ اقلا هفت‌ هشت‌ نفري‌ مي‌آمدند. شايد قرض‌ آنها هم‌ ادا بشه‌. معلومه‌ خداي‌ تعالي‌ جلو را مي‌گيره‌. اگر هم‌ بناست‌ قرضش‌ ادا بشه‌ نميگذاره‌ كه‌، آقا شب‌ جمعه‌ است‌ در حرم‌ در مقبرة‌ ايشان‌ بسته‌ شد، بسته‌ بود. ما گفتيم‌ مي‌خواهيم‌ داخل‌ را ببينيم‌. رفتند با زحمت‌ آن‌ كليد دار را آوردند. در را باز كرد ما تويش‌ را نگاه‌ كرديم‌ و آمديم‌ بيرون‌. اما حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر، عين‌ حرم‌ حضرت‌ علين‌ بن‌ موسي‌ الرضا. مردم‌ مي‌رن‌  حاجت‌ مي‌گيرند. عربها رسمشون‌ است‌ وقتي‌ كه‌ حاجتشون‌ برآورده‌ مي‌شه‌ يك‌ مقدار نقل‌ مي‌خورند مي‌يارن‌ توي‌ حرم‌ مي‌پاشند. كه‌ دائما كف‌ حرم‌ پر از نقله‌. اين‌ قدر حاجت‌ مي‌ده‌. باب‌ الحوائج‌. اون‌ رفت‌ و آمد، اون‌ آمد و شد. اون‌ اظهار علاقه‌ و حال‌ اين‌ كه‌ در دوران‌ زندگي‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر يا محجور  بوده‌ و يا هم‌ كنار بوده‌ يا در زندانها به‌ سر مي‌بره‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ بدن‌ مقدسش‌ را آوردند در خونه‌اش‌، شنيديد با اون‌ وضع‌. اما ابو حنيفه‌ اين‌ طوري‌ نبود. و لذا خدايا تو مي‌دوني‌ كه‌ ما يعين‌ لااقل‌ اين‌ جمع‌ معتقدند كه‌ وجود مقدس‌ باب‌ الحوائج‌ موسي‌ ابن‌ جعفر وسيلة‌ بسيار قوي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند از تو رحمتت‌ را براي‌ ما دريافت‌ كنه‌ به‌ ما عنايت‌ كنه‌. ما چيزي‌ نمي‌خواييم‌. نمي‌گيم‌ خودشون‌ اين‌ كارها را مي‌كنند، مي‌گيرند و مي‌دن‌. لذا امشب‌ متوسل‌ به‌ اين‌ بزرگوار بشيم‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ داشته‌ باشيد. السلام‌ علي‌ معذب‌ في‌ قعر السجود. سلام‌ ما بر اون‌ آقايي‌  كه‌ در زندان‌ تاريك‌ معذب‌ بود. السلام‌ علي‌ معذب‌ في‌ قعر و ظلم‌ يحمل‌ من‌ الي‌، براي‌ اين‌ كه‌ شيعيان‌ متوجه‌ نشن‌ امامشون‌ كجاست‌. هر روز يا هر چند مدت‌ يك‌ مرتبه‌ از زنداني‌ به‌ زندان‌ ديگر موسي‌ ابن‌ جعفر را منتقل‌ مي‌كردند. بعضي‌ از اين‌ زندانبانها تا حدي‌ انسان‌ بودند، نسبت‌ به‌ آقا احترام‌ مي‌كردند. اونقدر فشار آورد روي‌ آقا كه‌ من‌ اونچه‌ نوشته‌اند نمي‌خوام‌ بخونم‌، نخواهم‌ گفت‌. كه‌ چقدر اذيت‌ و آزار روي‌ موسي‌ ابن‌ جعفر آورد.

 آنقدر اين‌ زندان‌ تاريك‌ بود كه‌ حضرت‌ اوقات‌ نمازش‌ را با خواندن‌ قرآن‌ و خواندن‌ نمازها متوجه‌ مي‌شد به‌ صورت‌ ظاهر. اونقدر اذيت‌ شد. حالا اين‌ دعاها البته‌ براي‌  موسي‌ ابن‌ جعفر در اثر فشار و ناراحتي‌ نبود كه‌ بعضي‌ بيان‌ مي‌كنند. اجمالا اين‌ مطالب‌ را مي‌فرمود. يامخلف‌ به‌ من‌ و رحم‌ اي‌ خدايي‌ كه‌ طفل‌ را از رحم‌ مادر نجات‌ مي‌دي‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ اونقدر اين‌ زندان‌ تاريك‌ بوده‌، اين‌ قدر اين‌ سلول‌ تنگ‌ بوده‌ كه‌ يك‌ چنين‌ تشبيهي‌ موسي‌ ابن‌ جعفر راجع‌ به‌ زندان‌ هارون‌ الرشيد كرد. خلصني‌ من‌ افضل‌ الهارون‌، يك‌ عده‌ آمده‌ بودند براي‌ پيدا كردن‌ امامشون‌ در بغداد. از اين‌ سؤال‌ كردند، از اون‌ سؤال‌ كردند، بالاخره‌ رسيدند كنار زندان‌ موسي‌ ابن‌ جعفر. از زندابان‌ سؤال‌ كردند آيا آقاي‌ ما در اين‌ زندان‌ به‌ سر مي‌بره‌؟ گفت‌ بلي‌ ولي‌ الان‌ او از زندان‌ آزاد مي‌شه‌. خوشحال‌ شدند. اونطوري‌ كه‌ نقل‌ شده‌، ايستاده‌ بودند ببينند آقاشون‌ چطور از زندان‌ آزاد، مي‌گه‌ يك‌ وقت‌ در زندان‌ باز شد. جنازه‌اي‌ روي‌ دوش‌ چهار نفر يك‌ نفر هم‌ صدا مي‌زند هذا امام‌ الربذه‌. آي‌ آقامون‌ موسي‌ بن‌ جعفر همة‌ حوائجي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ كه‌ در ضمن‌ دعاها چه‌ در ضمن‌ قرآن‌ به‌ سر گرفتنها و چه‌ در گوشه‌ و كنار خدايا از تو خواستيم‌ هماني‌ كه‌ از تو خواستيم‌  به‌ آبروي‌ آقامون‌ موسي‌ ابن‌  جعفر به‌ ما مرحمت‌ بفرما. (الهي‌ آمين‌).

 

۲۱ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۲ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – معرفت‌ امام‌ زمان‌ (علیه السلام)

 معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداء 21 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. انما ولي‌ كم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلاه‌ و يعطوني‌ الزكاه‌ و هم‌ راكعون‌.

 شب‌ بيست‌ و يك‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌، شب‌ شهادت‌ حضرت‌ امير المؤمنان‌ و احتمال‌ قوي‌ دارد كه‌ شب‌ قدر باشد و شما دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خواب‌ را بر خودتون‌ تحريم‌ كرده‌ايد با اميد بسيار زياد به‌ در خانة‌ خدا آمده‌ايد. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ رئوف‌ خداي‌ رحمن‌، خدايي‌ كه‌ اون‌ قدر بندگانش‌ مهربانه‌ كه‌ اگر به‌ آيات‌ قرآن‌ مراجعه‌ كنيد، دقت‌ كنيد انسان‌ احتمال‌ داره‌ كه‌ مغرور بشه‌ به‌ رأفت‌ خدا. ولي‌ بخاطر اين‌ كه‌ ما به‌ اون‌ حد مغرور نشيم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ما غرك‌ بربك‌ الكريم‌. اي‌ بشر كه‌ مغرورت‌ كرده‌ كه‌ خدا كريمه‌؟ يكي‌ از علما و اولياء خدا به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ وقت‌ اين‌ آيه‌ را خوندم‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ عرض‌ كردم‌ خودت‌. چون‌ فورا بعدش‌ مي‌گه‌ كه‌ الذي‌ خلقك‌ فسواك‌ فعدلك‌. راضي‌ نمي‌شه‌ پروردگار  كه‌ اينجا تند صحبت‌ كنه‌. مي‌گه‌ اون‌ خدايي‌ كه‌ تو را خلق‌ كرده‌، اون‌ خدايي‌ كه‌ به‌ تو همه‌ چيز داده‌، خلقك‌ فسويك‌ فعدلك‌. اين‌ خدا غرور نبايد انسان‌ پيدا كنه‌. گول‌ نبايد انسان‌ بخوره‌. هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اراداه‌، مربوط‌ به‌ عمل‌، مربوط‌ به‌ تهذيب‌ نفس‌ خود انسانه‌. ولي‌ خدا خيلي‌ مهربانه‌ آقايون‌. خدا خيلي‌ شماها را دوست‌ داره‌. من‌ يك‌ وقتي‌، حتي‌ همين‌ امشب‌ هم‌ يك‌ قدري‌ مشغول‌ اعمال‌ امشب‌ شده‌ بوديم‌، به‌ پروردگار مي‌گفتم‌ كه‌ خدايا تو اگر ما را دوست‌ نمي‌داشتي‌ خلقمون‌ نمي‌كردي‌. كي‌ مجبورت‌ كرده‌ بود كه‌ خلقمون‌ كني‌. دوستمون‌ داره‌. دوستي‌، دوستي‌ مي‌ياره‌، محبت‌، محبت‌ مي‌ياره‌. اگر اين‌ را بفهميم‌ كه‌ خدا خيلي‌ ما را دوست‌ داره‌، ما هم‌ به‌ خدا محبت‌ خواهيم‌ كرد. در يك‌ چونين‌ شبي‌ دور هم‌ جمع‌ شده‌ايم‌. اول‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ آقا عاجرك‌ الله‌. في‌ مصيبت‌ جدك‌ اميرالمؤمنين‌ كه‌ جهان‌ بشريت‌ يكي‌ از اشكالاتش‌ همينه‌ كه‌ بايد نقطة‌ حساس‌ فضيلت‌ اون‌ قدر مظلوم‌ بر اين‌ دنيا واقع‌ بشه‌ كه‌ در زيارتش‌ بخوانيم‌ السلام‌ علي‌ اول‌ المظلوم‌. اول‌ مظلومه‌ آقا امير المؤمنين‌. اين‌ را متوجه‌ باشيد. احتمال‌ قوي‌ داره‌ امشب‌ شب‌ قدر باشه‌. چون‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ يا بعضي‌ از ائمه‌ مي‌رسند. افرادي‌ بودند وضع‌ كارشون‌، شغلشون‌ طوري‌ بوده‌ كه‌ نمي‌توانستند هر سه‌ شب‌ را در احياها در اجتماعات‌ در عبادت‌ حاضر بشن‌، اصرار داشتند كه‌ شب‌ قدر را امام‌ عيله‌ الصلاة‌ و السلام‌ تعيي‌ كنه‌.

 حضرت‌ به‌ اين‌ مضامين‌ مي‌فرموده‌اند اين‌ همه‌ ثواب‌ اين‌ همه‌ اجر، چه‌ اشكال‌ داره‌ دو شب‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و يكم‌ و يكي‌ هم‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ تو عبادت‌ كني‌. دو شب‌ خودت‌ را در دورة‌ سال‌ وادار كني‌ اون‌ كاري‌ كه‌ اولياء خدا هر شب‌ مي‌كنند. بعضي‌ از اولياء خدا هستند كه‌ اون‌ قدر خدا را دوست‌ دارند كه‌ منتظرند به‌ مجرد اين‌ كه‌ شب‌ مي‌شه‌ و مردم‌ به‌ خواب‌ مي‌رن‌ مي‌نشينند در مقابل‌ قبله‌ و با ذات‌ مقدس‌ پروردگار مناجات‌ مي‌كنند. اين‌ دعاي‌ ابوحمزة‌ ثمالي‌ كه‌ واقعا بزرگترين‌ ذخيره‌اي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما عنايت‌ كرده‌. اين‌ دعا و دعاهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. صحيفة‌ سجاديه‌. دعاهاي‌ خسمة‌ عشر كه‌ در مفاتيح‌ هست‌ كه‌ هر يكيش‌ براي‌ يكي‌ از مراحل‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ مفيده‌، مطالبي‌ دارد. حقايقي‌ دارد همين‌ دعاي‌ افتتاحي‌ كه‌ مي‌خوندند من‌ نشسته‌ بودم‌ بعضي‌ از جملاتش‌ را كه‌ گوش‌ مي‌دادم‌ واقعا عجيب‌ عميقه‌. اين‌ را به‌ طور كلي‌ عرض‌ كنم‌. كه‌ دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا رسيده‌، در سطح‌ بسيار عالي‌ است‌. هم‌ از نظر علمي‌ و هم‌ از نظر عرفاني‌ هم‌ از نظر اعتقادي‌. ما طبق‌ برنامه‌اي‌ كه‌ شبهاي‌ گذشته‌ داشتيم‌ و اعمال‌ خوب‌ امشب‌ كه‌ در روايت‌ دارد و در كلام‌ بعضي‌ از علما مثل‌ سيد ابن‌ طاوس‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ هم‌ هست‌ كه‌ اگر در شب‌ قدر انسان‌ به‌ مذاكرة‌ علم‌ و دانش‌ بپردازه‌ از همة‌ عبادات‌ افضله‌. عبادت‌ بيشتر تو ذهن‌ ما مي‌ياد كه‌ انسان‌ نماز بخوانه‌، دعا بخوانه‌، مثلا ذكر بگه‌ اما در رتبة‌ اول‌ از نظر اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ و از نظر قرآن‌ و بالاخره‌ از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار طلب‌ علم‌ و دانشه‌. پس‌ روحتون‌ را بالا ببريد. فكرتون‌ را رشد بديد. همة‌ معطلي‌ و انتظاري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دارد و ائمة‌ اطهار داشتند و خود حجت‌ ابن‌ الحسن‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ آماده‌ بشن‌ براي‌ ظهور و كسب‌ علم‌ و دانش‌ از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌. امام‌ عصر ارواحنا فدا تشريف‌ نمي‌يارد براي‌ اين‌ كه‌ دنياي‌ ما را فقط‌ اصلاح‌ كند. اين‌ كه‌ در روايات‌ زيادي‌ دارد. يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا بعد اماما من‌. اين‌ بخاطر رفعه‌ مانعه‌. هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌. هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ دنيا پر از عدل‌ و داد بشه‌. چون‌ در وقتي‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جوره‌، انسان‌ نمي‌تواند رشد خودش‌ را بكنه‌. ظالمين‌ ستمگران‌، طاغوتيها مانع‌ از رشد انسان‌ مي‌شن‌. از صراط‌ مستقيم‌ مي‌شن‌. مي‌ياد كه‌ اين‌ ظلم‌ و جور را دفن‌ كنه‌، عدل‌ و داد به‌ وجود بياره‌، جاده‌ را صاف‌ كنه‌ تا شما بعد حركت‌ كنيد. من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ در همين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ در زمان‌ طاغوت‌ همين‌ را مي‌گفتند. مي‌گفتند در زمان‌ قبل‌ از انقلاب‌ ما هشتاد در صد كارمون‌ دفع‌ مانع‌ بود. جاده‌ صاف‌ كردن‌ بود. بيست‌ درصد حركت‌ بود. مثل‌ اين‌ كه‌ يك‌ ماشيني‌، يك‌ راننده‌اي‌ مي‌بينه‌ تو جاده‌ سنگ‌ زياد ريخته‌ هر چند قدمي‌ كه‌ مي‌ره‌ بياد پايين‌ اين‌ سنگها را از تو جاده‌ به‌ اون‌ طرف‌ بريزه‌ يك‌ مقدار حركت‌ كنه‌.

 ما الان‌ گرفتاري‌ كه‌ همين‌ الان‌ ما مردم‌ كرة‌ زمين‌ داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ موانع‌ زياده‌. تا يك‌ عده‌ شروع‌ مي‌كنند به‌ اين‌ كه‌ راه‌ خدا را بگيرند برن‌ دقيقا طبق‌ آيات‌ قرآن‌ حركت‌ كنند و تهذيب‌ نفس‌ كنند. تهذيب‌ نفسي‌ كه‌ همة‌ علما، تمام‌ دانشمندان‌ قرآن‌ مجيد و ائمة‌ اطهار و تمام‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همه‌ براي‌ اين‌ آمدند و صريحا قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ليذيكهم‌ و يعلم‌ هم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اينها چي‌ مي‌گن‌. حرف‌ تازه‌اي‌ دارند، چكار مي‌كنند و صدها مانع‌ ديگر. اين‌ مسئله‌ است‌ كه‌ سبب‌ مي‌شه‌ حضرت‌ ولي‌ عصر، اول‌ مي‌فرمايد كه‌ جاده‌ را صاف‌ مي‌كنه‌، يملئوا الارض‌ قسطا و عدلا. والا به‌ قول‌ يكي‌ از دانشمندان‌ ظاهرا” در اخلاق‌ ناصري‌ مربوط‌ به‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ اتحاد، دوستي‌ من‌ اين‌ جمله‌ را از ايشان‌ نوشتم‌. اسلام‌ براي‌ ايجاد عدل‌ نيامده‌، اين‌ را بدونيد. عدل‌ و داد وقتي‌ بايد باشه‌ كه‌ ظلم‌ و جور هست‌. شما كي‌ به‌ دادگستري‌ مراجعه‌ مي‌كنيد؟ وقتي‌ دعوا داريد. دعوا نداشته‌ باشيد به‌ دادگستري‌ كاري‌ نداريد. كي‌ يك‌ دادخواه‌ مي‌خواهيد كه‌ بياد عظمت‌ را پياده‌ كنه‌، وقتي‌ كه‌ ظلمي‌ در كنارتون‌ باشه‌. اسلام‌ آمده‌، اخوت‌ اسلامي‌ به‌ وجود بياره‌ و بعد از به‌ وجود آمدن‌ عدل‌ و داد كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا با امامتشون‌ با رهبريشون‌ به‌ وجود مي‌يارن‌ اونجا تازه‌ نوبت‌ زندگي‌ صحيحه‌. عدل‌ و داد فقط‌ براي‌ اين‌ كه‌ جاده‌ را صاف‌ كنند. عدل‌ و داد براي‌ اين‌ كه‌ دست‌ ظالم‌ را قطع‌ كنند. عدل‌ و داد براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ ايران‌ مثل‌ يك‌ چنين‌ شبي‌، مثل‌ فردايي‌ جمع‌ شدند و جديت‌ كردند و خواستة‌ خودشون‌ را پياده‌ كردند و يك‌ ظالم‌ را بيرون‌ كردند، اين‌ كار را كردند. خوب‌ مي‌خوان‌ داشته‌ باشند اين‌ انقلاب‌ را. ببينيد در آمريكا تصويب‌ مي‌كنند بوجه‌اي‌ را براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ انقلاب‌ را ضايع‌ كنند. از اون‌ طرف‌ ممالك‌ دنيا، خدا مي‌دونه‌ گاهي‌ انسان‌ با مردم‌ دنيا كه‌ برخورد مي‌كنه‌ خيال‌ مي‌كنند ما يك‌ دشمن‌ اونها هستيم‌. اگر گفتيم‌ انقلابمون‌ را صادر كنيم‌، يعني‌ براي‌ شما هم‌ ما دلسوزيم‌، براي‌ مردم‌ دنيا هم‌ دلسوزيم‌. مردم‌ مسلمان‌ ساير دنيا هم‌ بايد از اين‌ نعمت‌ الهي‌ كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ ان‌ هدانا الله‌ استفاده‌ كنند. و الاّ كسي‌ نمي‌خواد بياد مملكت‌ ديگه‌اي‌ را تصرف‌ بكنه‌. اما شما هم‌ بيائيد آنچه‌ كه‌ ما تجربه‌ كرديم‌ شما هم‌ استفاده‌ كنيد. خيلي‌ خوبه‌ در زندگي‌ آقايون‌ كه‌ از تجربيات‌ ديگران‌ انسان‌ استفاده‌ بكنه‌. او ضررش‌ را كرده‌، او جوانش‌ كشته‌ شده‌ است‌، او بودجه‌ خرج‌ كرده‌، استفاده‌ بكنيم‌. اين‌ را ما ميگيم‌ هر چي‌ هم‌ ميگيم‌ به‌ اين‌ جهت‌ ميگيم‌. ميگيم‌ آقاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ فلان‌ مملكت‌ اسلامي‌ كه‌ اسمت‌ را اسلامي‌ گذاشتي‌ و در بازار و كوچه‌ و حتي‌ بساط‌ پهن‌ ميكني‌ براي‌ مشروبات‌ خارجي‌ كه‌ به‌ خورد مردم‌ مسلمان‌ بدهي‌. من‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بودم‌ در يكي‌ از اين‌ ممالك‌ همجوار، حالا اسم‌ نبرم‌، عصر هر روز كه‌ من‌ عبور ميكردم‌ مي‌ديدم‌ تمام‌ اين‌ مردم‌ مستند. مشروب‌ خوردند. يا تجربه‌ داريم‌ از، تجربه‌ را شما هم‌ استفاده‌ كنيد. اين‌ حرف‌ بديه‌؟ اين‌ لطف‌ پروردگار به‌ ما كرده‌. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد اين‌ ظلمها را دفع‌ ميكنه‌. ميگه‌ آقا تو خودت‌ هم‌ بايد آدم‌ بشي‌. حالا يك‌ عده‌ درست‌ شدند، يك‌ عده‌ رفته‌اند به‌ طرف‌ دين‌، تو كه‌ نبايد مانعشون‌ بشي‌ بمانه‌، خودت‌ هم‌ بايد آدم‌ بشي‌. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ يك‌ جمعيتي‌ روي‌ كرة‌ زمين‌، حدود شش‌ ميليارد جمعيت‌، همه‌ بدبخت‌! همه‌ بيچاره‌! روح‌ دارند اما به‌ روحشون‌ رسيدگي‌ نميشه‌. لهم‌ اعين‌ لا يبصرون‌ بها. و لهم‌ آذانن‌ لا يسمعون‌ بها. اولئك‌ كالانعام‌. مثل‌ حيوانات‌ همه‌اش‌ به‌ فكر مردم‌آزاري‌، همه‌اش‌ به‌ فكر توسعه‌طلبي‌ و جاه‌طلبي‌. اين‌ را اسلام‌ ميگه‌ كه‌ نباشه‌، ظلم‌ را دفع‌ ميكنه‌. شما بعد از همة‌ اين‌ گرفتاريها و زحماتي‌ كه‌ خدا انشاء الله‌ رحمت‌ كنه‌ مؤسس‌ اين‌ انقلاب‌ را و آنهايي‌ كه‌ بهش‌ كمك‌ كردند، آنهايي‌ كه‌ بعد پيرو راهشون‌ بودند، همه‌اشون‌ را خدا حفظ‌ بكنه‌. حالا يك‌ زندگي‌ ما شروع‌ كرديم‌، زندگي‌ آرام‌ و حق‌، شايد جوانهاي‌ ما چون‌ شانزده‌ سال‌، هفده‌ سال‌ كه‌ از انقلاب‌ ميگذره‌، اطلاعي‌ از وضع‌ ما در آن‌ زمان‌ نداشته‌ باشند. در همين‌ كانون‌، ما جلسه‌ داشتيم‌ ريختند سربازها همه‌امون‌ را بيرون‌ كردند. اينها ظلمه‌. اين‌ ظلمها را امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ و سلام‌ عليه‌ مي‌آيد در سراسر عالم‌ برطرف‌ ميكنه‌. و يملأ الارض‌ قسطا و عدلا. بعد از اينكه‌ قسط‌ و عدل‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ پر شد، باصطلاح‌ عوامانة‌ ما، جاده‌ صاف‌ شد، راه‌ باز شد، موانع‌ برطرف‌ شد، آنجا تازه‌ شروع‌ ميشه‌ عمل‌ شدن‌ به‌ اسلام‌. اسلام‌ چي‌ ميگه‌؟ انما المؤمنون‌ اخوه‌. همة‌ مؤمنين‌ با هم‌ برادرند. اخوه‌، دستورات‌ اسلام‌ پياده‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ مي‌خواد جنسي‌ بفروشه‌، فروشنده‌ اصرار ميكنه‌ يك‌ خورده‌اي‌ بيشتر، خدا بركتش‌ را ميده‌. خريدار ميگه‌ آقا تو ضرر نكني‌، يك‌ خورده‌ كمتر، سبكتر بكش‌. روي‌ عدالت‌، روي‌ رحم‌، روي‌ صفا، روي‌ صميميت‌ مردم‌ پيش‌ مي‌روند. هيچوقت‌ شده‌ با يك‌ رفيق‌ صميمي‌ كه‌ همه‌ چيتون‌ مال‌ اوست‌ يا همه‌ چيزش‌ مال‌ شماست‌، بگيد يك‌ عادلي‌ بياد در بين‌ ما قضاوت‌ بكنه‌ كه‌ چي‌ مال‌ من‌ چي‌ مال‌ تو! اسلام‌ صفا آورده‌، صميميت‌ آورده‌، وحدت‌ آورده‌، اتحاد آورده‌. شما اگر در سراسر آيات‌ قرآن‌ دقت‌ كنيد بزرگترين‌ مسئله‌اي‌ كه‌ از همه‌ بيشتره‌ اهميتش‌، مسئلة‌ اتحاده‌. آقا مردم‌ بايد اتحاد داشته‌ باشند. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا. وجود امام‌ حتي‌ براي‌ وحدت‌ مردمه‌. همه‌ يك‌ كار بكنند. همه‌ يك‌ فكر داشته‌ باشند، همه‌ يك‌ عقيده‌ داشته‌ باشند. همه‌ دوستان‌ و مردم‌ را مثل‌ برادر خودشون‌ بدونند. ديگه‌ صريحتر از اين‌ نميشه‌. انما المؤمنون‌ اخوه‌. همه‌ برادر. همه‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بپردازند. به‌ هم‌ دروغ‌ نگويند، پشت‌ سر يكديگر حرف‌ نزنند، اين‌ كارهاست‌.

 بنابراين‌ اسلام‌ صفا آورده‌ و اگر كسي‌ مي‌خواهد، من‌ مطلبي‌ را كه‌ اين‌ مقدمه‌ را عرض‌ كردم‌ براي‌ اين‌ مطلب‌، كسي‌ كه‌ مي‌خواهد همين‌ الان‌، قبل‌ از ظهور، از ياران‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. اين‌ آرزوي‌ ماست‌. در دعاهامون‌ هم‌ زياد ميگيم‌ كه‌ خدايا ما را از اصحاب‌ و ياران‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. اين‌ ببينيد ناخودآگاه‌ مي‌گويند الهي‌ آمين‌، ما با اينكه‌ دعا نمي‌كرديم‌، داشتيم‌ نقل‌ دعا مي‌كرديم‌. بعله‌، اين‌ واقعا خواستة‌ خيلي‌ بالايي‌ است‌ براي‌ ما. اين‌ خواسته‌ مي‌دونيد چه‌ جوري‌ عمل‌ ميشه‌؟ اين‌ خواستة‌ ما اگر دو تا كار بكنيد همين‌ الان‌ شما از اصحاب‌ و ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ هستيد. اين‌ دو تا كار. خيلي‌ ساده‌ هم‌ هست‌. شما ميگيد لابد حالا ميگي‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باش‌. نه‌. لابد ميگي‌ كه‌ دروغ‌ نگو. نه‌ اينهم‌ نميگم‌. نميگم‌ دروغ‌ بگو ولي‌ نميگم‌ دروغ‌ نگو. لابد گناه‌ نكن‌. اينهم‌ نميگم‌. پس‌ چي‌؟ همه‌اتون‌ الان‌ ميگيد پس‌ چي‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ گناه‌ خودبخود نكنيد، گناه‌ بده‌. دروغ‌ خودبخود نگيد. تزكية‌ نفس‌ كنيد. آقايون‌ اين‌ كلام‌ جديدي‌ نيست‌ كه‌ شما از من‌ يا از رهبر عظيم‌ القدرمون‌ مي‌شنويد. اين‌ كلامي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ها، حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌، حضرت‌ آدم‌ آدم‌ پاكي‌ بود ديگه‌. ديگه‌ آدم‌ به‌ تمام‌ معني‌ حضرت‌ آدم‌ بود. پاك‌، پاكيزه‌، يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ تار بقدر تار مويي‌ يك‌ چيزي‌ توي‌ قلبش‌ پيدا شد. وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اسماء خاندان‌ عصمت‌ و نشانه‌هاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و خصوصيات‌ و معرفت‌، شما اين‌ را بدونيد، معرفت‌ امام‌ براي‌ همه‌ كس‌ واجبه‌ حتي‌ بر حضرت‌ آدم‌. اول‌ كاري‌ كه‌ پروردگار نسبت‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ انجام‌ داد علم‌ الآدم‌ اسماء كلها. همة‌ نشانه‌هاي‌ هؤلاء چون‌ بعدش‌ داره‌، اين‌ عده‌ را، يعني‌ چهارده‌ معصوم‌ را خدا به‌ حضرت‌ آدم‌ تعليم‌ داد. و بعد به‌ ملائكه‌ گفت‌ حالا اين‌ را من‌ مي‌خواهم‌ خلق‌ كنم‌. علم‌ الآدم‌ اسماء كلها ثم‌ عرضهم‌ علي‌ الملائكه‌ و قال‌ انبئوني‌ بأسماء هؤلاء. از اين‌ كلمة‌ هؤلاء اهل‌ ادب‌ مي‌فهمند كه‌ منظور جمعي‌ بوده‌اند كه‌ اسماء و نشانه‌ها و خصوصياتشون‌ را به‌ حضرت‌ آدم‌، خداي‌ تعالي‌ تعليم‌ داده‌. خوب‌. اين‌ ايندفعه‌ گفت‌ عجب‌ بچه‌هايي‌ من‌ دارم‌! پدرها اينجوريند. بچه‌ها بدونند تا پدر نشوند نمي‌فهمند. هم‌ خيلي‌ بچه‌اشون‌ را دوست‌ دارند و هم‌ مي‌خواهند يك‌ تفوقي‌ بر بچه‌ داشته‌ باشند. بالاخره‌ پدره‌ ديگه‌. حضرت‌ آدم‌ گفت‌ علي‌ كجا و من‌ كجا! خيليه‌ها. فاصله‌ خيلي‌ زياده‌. من‌ يك‌ شبي‌ ثابت‌ كردم‌ كه‌ ابوالفضل‌ كجا و حضرت‌ آدم‌ كجا؟! تا چه‌ برسه‌ به‌ علي‌. توي‌ دلش‌، اين‌ روايت‌ داره‌ها، توي‌ دلش‌ يك‌ چيزي‌، زود هم‌ خودش‌ را منصرف‌ كرد ولي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد آدم‌ به‌ تمام‌ معني‌ بسازه‌. تزكية‌ نفس‌ صددرصد داشته‌ باشه‌ حضرت‌ آدم‌. چيكار كرد؟ تمام‌ اين‌ ميوه‌هايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ باغ‌ هست‌ بخور، راحت‌ باش‌، مشغول‌ باش‌، آزاد. آن‌ درخت‌ آن‌ گوشه‌ هست‌، اون‌ گياه‌ نهي‌ شد. چون‌ كلام‌ قرآن‌ اينه‌، ميگه‌ شجره‌ ما ميگيم‌ درخت‌. از اون‌ نخور. ايشان‌ روز اول‌ نخورد، روز دوم‌ نخورد، اما گاهي‌ نگاه‌ ميكرد مثلا، طبيعيه‌ ديگه‌. اين‌ چيه‌ كه‌ ما نبايد بخوريم‌؟ الانسان‌ حريص‌ علي‌ ما منع‌. اگر به‌ بچه‌ات‌ گفتي‌ كه‌ آقا ديگه‌ اين‌ ماست‌ دست‌ نزن‌. اين‌ از همان‌ اول‌ ميدونه‌ كه‌ بايد دست‌ بزنه‌. اگر مي‌خواهيد دست‌ نزنه‌ چيزي‌ نگيد، بگذاريد كنار. گفتيد دست‌ نزن‌ دست‌ ميزنه‌ اينجوريه‌، انسانه‌، انسان‌ اينطوريه‌. اين‌ چيه‌ كه‌ ما نبايد از اين‌ بخوريم‌. شيطان‌ هم‌ آمد گفت‌ كه‌ قاسمهما، اني‌، نقطة‌ ضعفي‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ داشت‌ وارد شد. حضرت‌ آدم‌ دل‌ توي‌ دلش‌ نبود كه‌ از اينجا بايد اين‌ را بيرونش‌ كنند. از اين‌ باغ‌ بيرونش‌ خواهند كرد. اين‌ حالا كي‌ ميشه‌ اين‌ انسان‌، از همين‌ راه‌ وارد شد. گفت‌ هل‌ ادلكم‌ علي‌ شجرة‌ الخلد و ملك‌ لا يفني‌. مي‌خواي‌ من‌ تو را به‌ يك‌ درختي‌ كه‌ هميشه‌ توي‌ اين‌ بهشت‌ بموني‌ ديگه‌، راحت‌ باشي‌، به‌ درازا بكشه‌، هميشه‌ بموني‌ و زندگي‌ كه‌ درازا داشته‌ باشه‌ هميشه‌ باشي‌ اينجا. گفت‌ چيه‌؟ گفت‌ از اين‌ درخت‌ بخور. گفت‌ نه‌، خدا گفته‌ نخور. حالا رفت‌ خدمت‌ حضرت‌ حوا، حضرت‌ حوا را خلاصه‌ به‌ اصطلاح‌ اغوا كرد، بالاخره‌ خوردند. تمام‌ شد. حضرت‌ امير همين‌ امروز اين‌ كلام‌ را به‌ صعصعه‌ فرمود، همين‌ امروز كه‌ روز بيستم‌ ماه‌ رمضان‌ بود. صعصعه‌ آمده‌ خدمت‌ حضرت‌، ميگه‌ آقا شما بالاتريد يا حضرت‌ آدم‌؟ قدر زمانتون‌ را بدانيد. اصحاب‌ خاص‌ حضرت‌ امير درست‌ امير المؤمنين‌ را نمي‌شناختند. آمده‌ مقايسه‌ بين‌ علي‌ و حضرت‌ آدم‌. حضرت‌ فرمود تعريف‌ از خودم‌ نمي‌خواهم‌ بكنم‌ اما چون‌ جزء معارف‌ توست‌، بايد بگم‌. حضرت‌ آدم‌ همة‌ نعمتها در اختيارش‌ بود توي‌ بهشت‌، همة‌ نعمتها، بهش‌ گفتند گندم‌ نخور. گندم‌ هم‌ طبعا خام‌ خورده‌، بقول‌ استاد بزرگوار ما، نان‌ كه‌ درست‌ نكرده‌، حالا چند دونه‌اي‌ گذاشته‌ دهنش‌. گندم‌ نخور. حضرت‌ آدم‌ رفت‌ خورد. اما من‌ كه‌ من‌ اين‌ را مقام‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نميدونم‌. چون‌، چونكه‌، من‌ به‌ صعصعه‌ نمي‌خواهم‌ جسارت‌ كنم‌ ولي‌ زمانش‌ ايجاب‌ ميكنه‌، با اون‌ زبان‌ باز شده‌ براي‌ صعصعه‌ و الا سؤال‌ نميكرد. حضرت‌ فرمود من‌ كسي‌ بهم‌ نگفته‌ بود گندم‌ نخور. من‌ فكر كردم‌ ممكن‌ است‌ در حكومت‌ اسلامي‌، رهبر اسلامي‌ هستم‌ من‌، امام‌ مؤمنين‌ هستم‌، امير المؤمنين‌ هستم‌، من‌ يك‌ جور غذا نخورم‌ كه‌ يك‌ نفر در ميان‌ مردم‌ حسرت‌ به‌ من‌ بخوره‌. كاشكي‌ ما به‌ جاي‌ علي‌ بوديم‌، ما هم‌ گندم‌ مي‌خورديم‌. شما اينجا گاهي‌ كه‌ مي‌رسند ميگم‌ آقا امير المؤمنين‌، ابوالفضل‌ تو صدها مرتبه‌ بالاتر از حضرت‌ آدمه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ با آن‌ تشنگي‌ وارد شريعه‌ ميشه‌ آب‌ نميخوره‌، فذكر عطش‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌.

 خدا به‌ حضرت‌ آدم‌ فهموند كه‌ آن‌ يك‌ خاطره‌ چرا كه‌ حضرت‌ امير هم‌ اشاره‌ مي‌فرمايند. كه‌ تو چرا مقامت‌ پائين‌تر از حضرت‌ اميرالمؤمنينه‌. ما به‌ روح‌ شما توجه‌ داريم‌. همة‌ گرفتاري‌ شيطان‌ هم‌ از اينجا بود كه‌ به‌ بدن‌ توجه‌ ميكرد. شيطان‌ در كلماتش‌ ميگه‌ كه‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقته‌ من‌ طين‌. به‌ روح‌ كار نداره‌. تو او را از خاك‌ خلق‌ كردي‌، مرا از آتش‌ خلق‌ كردي‌. آتش‌ بهتر از خاكه‌، چون‌ نورانيت‌ داره‌، پس‌ بنابراين‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد استكبرت‌ ام‌ كنت‌ من‌ الكافرين‌. شماها هم‌ اگر به‌ بدن‌، به‌ ماديات‌، به‌ علوم‌ مادي‌ بيشتر توجه‌ كرديد، همينه‌ قضيه‌. روح‌ مهمه‌. حضرت‌ آدم‌، علم‌ الآدم‌ اسماء كلها، تمام‌ ملائكه‌ در مقابل‌ حضرت‌ آدم‌ خضوع‌ كردند، به‌ سجده‌ افتادند، و سجد الملائكة‌ كلهم‌ اجمعون‌. حتي‌ جبرئيل‌ در مقابل‌ حضرت‌ آدم‌ سجده‌ كرد. ميكائيل‌ سجده‌ كرد، اسرافيل‌ سجده‌ كرد. آنوقت‌ مربوط‌ به‌ روحش‌ بود. روحتون‌ را بسازيد. يك‌ كلمه‌، تزكية‌ نفس‌. من‌ خدايا تو را شاهد مي‌گيريم‌ شب‌ شهادت‌ اميرالمؤمنين‌ اين‌ وظيفه‌اي‌ كه‌ از نظر عقلي‌ به‌ عهدة‌ من‌ گذاشته‌ شده‌ به‌ اين‌ آقايون‌ رسوندم‌. تزكية‌ نفس‌، حسادتها را بگذاريد كنار، ضعفها را بگذاريد كنار، ايمانتون‌ را تكميل‌ كنيد، از باطن‌ خودتون‌ را بسازيد. ديگه‌ كسي‌ به‌ شما نميگه‌ گناه‌ نكنيد، خودتون‌ از گناه‌ بدتون‌ مي‌آيد. ديگه‌ كسي‌ نميگه‌ دروغ‌ نگيد، خودتون‌ از دروغ‌ بدتون‌ مي‌آيد. نميگند عبادت‌ بكنيد، شب‌ قدر يا شب‌ بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رمضان‌ يا شبهاي‌ ديگه‌، كي‌ به‌ شما گفته‌ بيائيد اينجا عبادت‌ بكنيد؟ همين‌ پاكي‌ باطنتونه‌. منتهي‌ صددرصد بشه‌ اين‌. يك‌ مختصر هم‌ مثل‌ حضرت‌ آدم‌ حتي‌، چون‌ دويست‌ سال‌ حضرت‌ آدم‌ براي‌ همان‌ مختصر گريه‌ كرد. اهميت‌ كار اين‌ است‌.

 امشب‌ شبشه‌ ديگه‌. در دورة‌ سال‌، همانطوري‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌، يكي‌ امشبه‌ يكي‌ هم‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌. امشب‌ در مرحلة‌ پائين‌تر و شب‌ بيست‌ و سوم‌ در مرحلة‌ بالاتر. البته‌ امشب‌ بخاطر ضميمه‌ شدن‌ وجود مقدس‌ و نام‌ مقدس‌ اميرالمؤمنين‌ و عزاي‌ آنحضرت‌، شايد آن‌ ضعفش‌ هم‌ اگر در روايات‌ هست‌، برطرف‌ بشه‌. امشب‌ شبشه‌. يك‌ تصميم‌ بگيريد. من‌ بنا ندارم‌ زياد وقتتون‌ را بگيرم‌. يك‌ خورده‌اي‌ معطل‌ شديد تا موقع‌ قرآن‌ سر گرفتن‌ و تا از نيمه‌، نيمة‌ شب‌ بگذره‌. حالا تقريبا حدود نيمة‌ شبه‌. يك‌ كلمه‌ آقايون‌. تزكية‌ نفس‌، تهذيب‌ نفس‌، قرآن‌ يازده‌ قسم‌ ميخوره‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. من‌ ديشب‌ گفتم‌ مفصل‌ دربارة‌ اينكه‌ اگر مسئولين‌ ما همه‌اشون‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند خدا ميدونه‌ الان‌ اين‌ مملكت‌ همانطوري‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ در رأس‌ هستند بحمدالله‌ موفقند، و هستند، اينطوري‌ هستند. اگر بقيه‌ هم‌ اينطوري‌ بودند، الان‌ اين‌ مملكت‌ مدينة‌ فاضله‌ بود و اگر كسي‌ خلاف‌ اين‌ را حركت‌ بكنه‌، اين‌ را بدونيد، سد عن‌ سبيل‌ الله‌ كرده‌. يعني‌ دنيا نگاه‌ مي‌كنند، خوب‌ ايران‌ چيكار كرده‌؟ چون‌ ظاهر را مي‌بينند. بعد مي‌گويند كه‌ حالا چرا ما خودمون‌ را به‌ زحمت‌ بيندازيم‌. و الحمد الله‌ اين‌ مسئله‌ تا حدي‌ در دنيا معرفي‌ شده‌. وقتي‌ مي‌آيند توي‌ ايران‌ عجب‌، يك‌ قطره‌ شراب‌ در ايران‌ علني‌ فروخته‌ نميشه‌؟ نه‌. يك‌ زن‌ صددرصد بي‌ حجاب‌ نيست‌؟ نه‌. از ما سؤال‌ مي‌كنند. من‌ اين‌ اوائل‌ ماه‌ رمضان‌ بودم‌. روز ماه‌ رمضان‌ جوانها هم‌ روزه‌ نمي‌خورند توي‌ كوچه‌ و بازار؟ نه‌. مردم‌ ايران‌ همه‌ نماز مي‌خونند؟ بعله‌. انشاء الله‌ توي‌ ادارات‌ هم‌ كم‌ كاري‌ نمي‌كنند؟ بشه‌ بگيم‌ نه‌. روابط‌ بر ضوابط‌ حاكم‌ نيست‌؟ بشه‌ بگيم‌ نه‌. اينها ميشه‌ انشاء الله‌، بخواهيد يا نخواهيد اين‌ راهي‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ مملكت‌ پيش‌ گرفته‌ ميرسه‌ به‌ آنجا. و الاّ پرچم‌ را به‌ دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نمي‌تونيم‌ بديم‌. آيا در اين‌ مملكت‌ دروغ‌ گفته‌ نميشه‌؟ مخصوصا در جوامع‌ عمومي‌؟ انشاء الله‌ بگيم‌ نه‌. ضديتهاي‌ بي‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟، بي‌ حساب‌ در اين‌ مملكت‌ نيست‌؟ بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. سخنرانيهايي‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ مردم‌ را از يك‌ حقيقتي‌ سست‌ ميكنه‌ در اين‌ مملكت‌ ديگه‌ انجام‌ نميشه‌؟ انشاء الله‌ نه‌. كتابهاي‌ ضد امام‌ زمان‌ و ضد تزكية‌ نفس‌ و ضد كمالات‌ روحي‌ نوشته‌ نميشه‌؟ بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. بتونيم‌ بگيم‌ نه‌. فرهنگمون‌، آموزش‌ و پرورشمون‌، دانشگاهمون‌ انشاء الله‌ داراي‌ فضائل‌ صددرصد اسلامي‌ و انساني‌ هست‌؟ بتونيم‌ صددرصد بگيم‌ بعله‌. اينها را بايد شماها همت‌ كنيد. اقدام‌ كنيد آقايون‌. تقاضا كنيد، نه‌ بخاطر اينكه‌ كار خودتون‌ راه‌ بيفته‌. به‌ خاطر اينكه‌ امام‌ زمان‌ را راضي‌ كنيد. به‌ خاطر اينكه‌ خدا را از خودتون‌ راضي‌ كنيد. من‌ يك‌ كاري‌ يك‌ گوشه‌اي‌ مشغول‌ باشم‌. اون‌ يكي‌ بدون‌ اطلاع‌ بيايد اعتراض‌ كنه‌. گاهي‌ يك‌ چيزهايي‌ به‌ من‌ نسبت‌ مي‌دهند كه‌ توي‌ كتابها مي‌گويند نوشته‌ كه‌ من‌ خودم‌ اصلا نشنيده‌ام‌. ميگم‌ اولين‌ دفعه‌ است‌ من‌ دارم‌ از شما مي‌شنوم‌. يك‌ آقائي‌ به‌ من‌ ميگه‌ من‌ كتابهاي‌ شما را اصلا يك‌ صفحه‌اش‌ را هم‌ نخونده‌ام‌ اما شنيده‌ام‌ كتابهاي‌ بدي‌ نوشته‌ايد. گفتم‌ حالا شما بخوانيد بعدش‌ اين‌ مطلب‌ را بفرمائيد. من‌ حالا نمي‌خواهم‌ حرفهاي‌ مربوط‌ به‌ خودم‌ را چيز بگم‌. ما يك‌ دورانهايي‌ را گذرونديم‌ كه‌ الحمدلله‌ همه‌ جا خدا حفظ‌ كرده‌ و همه‌ جا پروردگار متعال‌ دست‌ با كفايت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را نه‌ دربارة‌ شخص‌ من‌، دربارة‌ همين‌ چيزها، من‌ خدا ميدونه‌ تمام‌ اين‌ مملكت‌ را، قدم‌ به‌ قدمش‌ را مي‌بينم‌، اينكه‌ ميگم‌ مي‌بينم‌ تقريبا من‌ ادعاي‌ ديدن‌ امام‌ زمان‌ را كردم‌. نه‌. با چشم‌ دل‌ مي‌بينم‌، مي‌فهمم‌، اينجوري‌ بگم‌ بهتره‌، كه‌ امام‌ زمان‌ همه‌ جا دستش‌ هست‌. و الا شماها اينجور راحت‌ بوديد؟! اينهمه‌ دشمن‌ در دنيا داريد اينطور راحت‌ مي‌تونستيد زندگي‌ كنيد؟ اوائل‌ انقلاب‌ ما هنوز هيچي‌ از مسائل‌ جنگ‌ و اين‌ مسائل‌ نمي‌دونستيم‌. حمله‌ كردند تا تهران‌ رسيدند. چطور خداي‌ تعالي‌ صدام‌ را مفتضح‌ كرد و تمام‌ گناهان‌ هم‌ در آخر معلوم‌ شد به‌ گردن‌ اونه‌. مگر توي‌ دنيا شما مي‌تونستيد اين‌ را ثابت‌ كنيد؟ آقايان‌ ان‌ شكرتم‌ لازيدنكم‌. اگر شكر كرديد خدا زيادش‌ ميكنه‌. شكر كنيد نعمتهاي‌ پروردگار را. قدر بدانيد اين‌ نعمت‌ عظماي‌ الهي‌ را. آزاد مي‌تونه‌ انسان‌ حرفهايش‌ را بزنه‌. البته‌ يك‌ عده‌ هميشه‌ بوده‌اند، خواهند هم‌ بود. آقا توي‌ اطاقش‌ نشسته‌ ميگه‌ شنيده‌ام‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفته‌، آن‌ يكي‌ هم‌ بگه‌ بعله‌ اينجوري‌ شده‌. پس‌ آدم‌ منحرفيست‌. خوب‌ ما يك‌ كلمه‌ من‌ بيايم‌ حرف‌ بزنم‌، الان‌ هم‌ دلم‌ نمي‌خواهد اينجوري‌ ضبط‌ بشه‌، اينجور فيلمبرداري‌ بشه‌، در اختيار مردم‌ قرار بگيره‌. ولي‌ ميگم‌ كسي‌ را كه‌ حساب‌ پاك‌ است‌ از محاسبه‌ چه‌ باك‌ است‌. اينها ضبط‌ بشه‌، گفته‌ بشه‌. اين‌ جلسات‌ روزهاي‌ جمعة‌ كانون‌، بحمدالله‌ با آزادي‌ با راحتي‌ داريم‌ موفق‌ مي‌شويم‌، حرفهايمون‌ را مي‌زنيم‌. حالا تو توي‌ خونه‌ نشسته‌اي‌، توي‌ شهر كوچك‌ مثلا فلان‌ شهر نشستي‌، نميدونم‌ توي‌ اطاقت‌ نشستي‌ يك‌ چيزي‌ نوشتي‌، كتاب‌ پرواز روح‌ كتاب‌ بديست‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ آقاي‌ ابطحي‌ گفته‌ من‌ مستجاب‌ الدعوه‌ هستم‌. آقا شما كتاب‌ را خونديد؟ من‌ جائي‌ نوشته‌ام‌ مستجاب‌ الدعوه‌ هستم‌؟! از اين‌ قبيل‌ حرفها. و همه‌اش‌ هم‌ خدا ميدونه‌ مربوط‌ به‌ من‌ نيستش‌، مربوط‌ به‌ يك‌ چيز ديگه‌ است‌ كه‌ من‌ ديگه‌ اينجا نميگم‌. متأسفانه‌ امام‌ زمانمون‌ مظلومه‌، غريبه‌. تا يك‌ كسي‌ مي‌آيد، من‌ بحمدالله‌ با كمال‌ افتخار چهار جلد يا پنج‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ و مطالب‌ مربوط‌ به‌ آن‌ حضرت‌ نوشته‌ام‌ و تا اينجا هم‌ ايستاده‌ام‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ شهادتم‌ را در راه‌ اين‌ مسئله‌ قرار بده‌، از خداي‌ تعالي‌ متشكرم‌. اما تو هم‌ بيا شريك‌ بشو.

 يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد كه‌ هنوز مردم‌ مشهد آثار عظيم‌ او را دارند و يادشون‌ هست‌، مرحوم‌ آية‌ الله‌ نهاوندي‌. در مسجد گوهرشاد نماز مي‌خوند. يكي‌ از اوتاد بود، از بزرگان‌ بود. من‌ بچه‌ بودم‌ آنموقع‌. مي‌شنيدم‌ مي‌گفتند كتابهاي‌ ايشان‌ كتابهاي‌ سستيه‌، راست‌ نيست‌، دروغه‌، از اين‌ حرفها. به‌ قيافة‌ آيت‌ الله‌ نهاوندي‌ من‌ نگاه‌ ميكردم‌ توي‌ مسجد گوهرشاد، دلم‌ از حال‌ ميرفت‌. بسكه‌ اين‌ مرد نوراني‌ بود. من‌ آنوقت‌ نمي‌فهميدم‌. ميگفتم‌ خوب‌ اينها بزرگانند، بهتر از ما مي‌فهمند. بعدها فهميدم‌ نه‌، تمام‌ اين‌ مسائل‌ براي‌ اينه‌ كه‌ ايشان‌ عبقري‌ الحسان‌ نوشته‌. دربارة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ چند جلد كتاب‌ نوشته‌. همه‌ اينه‌.

 امام‌ زمان‌ دو دسته‌ دشمن‌، يك‌ دسته‌ دشمن‌، يك‌ دسته‌ دشمن‌نما، داره‌. كه‌ گفت‌ كه‌ اون‌ جملة‌ حضرت‌، حالا البته‌ زياد مربوط‌ نيست‌، دو دسته‌ هستند كه‌ انسان‌ را اذيت‌ مي‌كنند و دستة‌ دوم‌ بدترند. دستة‌ اول‌ دشمنان‌ متفكر، دانا كه‌ از راه‌ وارد مي‌شوند و طرف‌ را مي‌كوبند. دستة‌ دوم‌ دوستان‌ نادان‌، دوستان‌ نادان‌. كه‌ اينها بدترند. تو از كجا ميگي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را نميشه‌ ديد؟ يعني‌ چي‌ اين‌ حرف‌. اين‌ را كي‌ به‌ تو القاء كرده‌؟ توي‌ كدوم‌ كتاب‌ نوشته‌؟ آني‌ كه‌ نميشه‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ ادعاي‌ بابيت‌ و نيابت‌ بكنه‌. بگه‌ كاري‌ داريد به‌ من‌ بگيد تا من‌ به‌ حضرت‌ بگم‌. اين‌ نميشه‌. ولي‌ نميشه‌ ديد، ببينيد چه‌ ضرري‌ داره‌. و اون‌ دشمن‌ دانا از چه‌ راهي‌ القاء ميكنه‌ به‌ اين‌ شخص‌. خودش‌ را نميشه‌ بياد توي‌ جمعيت‌ بگه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را نميشه‌ ديد. ميگند فلان‌ فلان‌ شدة‌ پدر و مادر بهائي‌، تو آمده‌اي‌ حالا براي‌ ما تكليف‌ تعيين‌ ميكني‌؟ مي‌آيد در گوش‌ اين‌ دوست‌ نادون‌ ميگه‌ آقا مقام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ خيلي‌ بالاتر است‌ از اينكه‌ هر چشمي‌ او را ببينه‌. پس‌ هيچ‌ چشمي‌ لايق‌ نيست‌، پس‌ او را نميشه‌ ديد. ميگيم‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ بالاتر بود يا امام‌ زمان‌؟ پيغمبر اكرم‌ ديگه‌. پيغمبر اكرم‌ را هر روز ابوسفيان‌ و منافقيني‌ كه‌ در كنارش‌ بودند مي‌ديدند. نمي‌ديدند؟ گاهي‌ حضرت‌ طوري‌ در بين‌ مردم‌ مي‌نشست‌ كه‌ با ابوسفيان‌ و امثال‌ اينها فرقي‌ از نظر لباس‌ و قيافه‌ نداشت‌. يكي‌ مي‌آمد ميگفت‌ پيغمبر كدوم‌ يكيتونه‌؟ اين‌ را مي‌آيد القاء ميكنه‌. آنوقت‌ نتيجه‌ اين‌ ميشه‌. نتيجه‌ اين‌ ميشه‌ كه‌ سيد ابن‌ طاووس‌ هر چي‌ گفته‌ دروغه‌. يك‌ مشت‌ كتاب‌ داره‌ سيد ابن‌ طاووس‌. كتابهايش‌ هم‌ طبعا دروغه‌. سيد بحر العلومي‌ كه‌ افتخار شيعه‌ است‌ از ابتدا تا انتها، ايني‌ كه‌ گفته‌ حضرت‌ مرا در بغل‌ گرفت‌، اين‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌ آسيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ كه‌ مرجع‌ تقليد مردم‌ بوده‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ دروغ‌ گفته‌. مرحوم‌، همة‌ علما دروغ‌ گفتند. اين‌ نتيجه‌ را ميگيره‌. ميشه‌ يك‌ دين‌ دروغي‌. لااقل‌ اگر مي‌خواهيد اين‌ حرفها را بزنيد آقايون‌، مخصوصا دوستان‌، دوستان‌ امام‌ زمان‌، كتابها را جمع‌ كنيد، اين‌ مفاتيح‌ را از توي‌ دست‌ مردم‌ برداريد. تويش‌ كتاب‌ دعاست‌، كتاب‌ تاريخ‌ كه‌ نيست‌. توش‌ سه‌ تا قضيه‌ از تشرف‌ به‌ محضرت‌ امام‌ زمان‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ هيچ‌ مربوط‌ نيست‌. بحار الانوار مرحوم‌ مجلسي‌ را جمع‌ كنيد. نجم‌ الثاقب‌ را جمع‌ كنيد و هر چي‌ كتاب‌ هست‌ در اعتقادات‌ نوشته‌ و همه‌ وقتي‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ رسيدند چند تا قضيه‌ از اينها كه‌ به‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدند و حضرت‌ را در همان‌ موقع‌ شناختند و باهاش‌ بودند، نقل‌ كرده‌. ببينيد دشمن‌ چيكار ميكنه‌؟ بزرگترين‌ دليل‌ بر وجود حضرت‌ همون‌ ديدنشه‌. همون‌ نقلهايي‌ است‌ كه‌ كردند. چون‌ جزء دلائل‌ محكمه‌ كه‌ آوردند. آخه‌ يك‌ خورده‌اي‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌.

 فرمود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ از چشمتون‌ تا گوشتون‌ حق‌ تا باطل‌، چهار انگشته‌. هر چي‌ با گوشت‌ شنيدي‌ قبول‌ نكن‌، تحقيق‌ كن‌. هر چي‌ با چشمت‌ ديدي‌ تازه‌ اگر پشت‌ سر اين‌ طرف‌ كار بدي‌ كرده‌ باشه‌ بگه‌ غيبت‌ كردي‌. اون‌ ديگه‌ نمي‌توني‌ معتقد نباشي‌. كتاب‌ را نخوندم‌، فلاني‌ را نمي‌شناسم‌، ولي‌ چون‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را زياد مي‌بره‌ معلومه‌ يك‌ چيزيش‌ هست‌! هر چي‌ مي‌خوايد بگيد. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ استادمون‌، استاد اخلاقمون‌، اين‌ شعر را زياد مي‌خوند. ميگفت‌ نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ يار، چه‌ كنم‌، چه‌ كنم‌. ما هم‌ اداي‌ او را در مي‌آوريم‌. لياقت‌ اينكه‌ حتي‌ اسم‌ حضرت‌ را به‌ زبان‌ جاري‌ كنيم‌ نداريم‌. واقعا خودم‌ را لايق‌ نميدونم‌، اما چه‌ كنم‌ حرف‌ دگر ياد نداد استادم‌. مي‌نشست‌ ميگفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌. شما هم‌ اينطور باشيد. اگر مي‌خواهيد عزت‌ توي‌ دنيا داشته‌ باشيد، همينطوري‌ كه‌ من‌ ميگم‌ باشيد. برمي‌ خيزيد بگيد يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ بيدارش‌ مي‌كردم‌، معلوم‌ بود از طرز نفس‌ كشيدنش‌ كه‌ در خواب‌ عميقيه‌. بيدارش‌ ميكردم‌، چشمهايش‌ را باز ميكرد ميگفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌. عادت‌ كرده‌ بود. شب‌، انشاء الله‌ برايتون‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ خواهم‌ گفت‌. اين‌ دعاي‌ اللهم‌ كن‌ لوليك‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، براي‌ شب‌ قدره‌، شب‌ بيست‌ و سومه‌، دستورش‌ مال‌ آن‌ شبه‌، زياد هم‌ مي‌خوند. چون‌ اون‌ شب‌ شبي‌ است‌ كه‌ تنها دعاي‌ شما بايد سلامتي‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. فكرتون‌ آن‌ حضرت‌ باشه‌، به‌ آن‌ حضرت‌ بگيد اي‌ دنياي‌ من‌، اي‌ آخرت‌ من‌، اي‌ نعمت‌ من‌، اي‌ بهشت‌ من‌، اي‌ نعيم‌ من‌. همه‌ چيزتون‌ حضرت‌ باشه‌. شما فكر مي‌كنيد اگر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ دستش‌ پشت‌ سر ما نبود ما مثل‌ همين‌ امشب‌، مثل‌ فردايي‌، ما توي‌ اين‌ مملكت‌ مي‌تونستيم‌ زندگي‌ بكنيم‌؟! با اينهمه‌ دشمن‌؟! اين‌ انقلاب‌ را من‌ معتقدم‌، خدايا تو شاهدي‌ كه‌ براي‌ هيچ‌ جهتي‌ نميگم‌. معتقدم‌ كه‌ دست‌ با كفايت‌ حضرت‌، هر چه‌ هم‌ نواقص‌ داره‌ مربوط‌ به‌ ماست‌، دست‌ با كفايت‌ حضرت‌ اصول‌ انقلاب‌ را راه‌ انداخته‌. و چي‌ بگم‌؟ بعضي‌ مطالب‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آيد، مي‌ترسم‌ حمل‌ بر يك‌ مسائلي‌ بشه‌. من‌ در بحثهاي‌ حساس‌ وقتي‌ بهم‌ يك‌ جوري‌ تحميل‌ مي‌كردند مي‌گفتند اينجوري‌ حرف‌ بزن‌ روي‌ منبر، ميگفتم‌ خودم‌ مي‌دونم‌ چه‌ جوري‌ حرف‌ بزنم‌. و هيچوقت‌ نشد اين‌ بالا، يعني‌ اينجا، در اين‌ مركز كه‌ به‌ نظر من‌ جاي‌ پيغمبره‌ و ما نالايق‌ها در اين‌ عصر تاريكي‌ كه‌ خوبان‌ نيستند مي‌نشينيم‌، لااقل‌ بر خلاف‌ اعتقادمون‌ حرف‌ نزنيم‌. ولي‌ شما خداست‌. ولي‌ شما پيغمبر اكرمه‌. ولي‌ شما مؤمنينند. مؤمنون‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حضرت‌ مجتبي‌، حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ امام‌ سجاد، حضرت‌ امام‌ باقر، حضرت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر، حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در زير سايه‌اش‌ هستيم‌ و خدا اين‌ نعمت‌ عظمي‌ را به‌ ما مشهديها و خراسانيها عنايت‌ كرده‌، و حضرت‌ امام‌ جواد، و حضرت‌ امام‌ هادي‌، و حضرت‌ امام‌ عسگري‌، مي‌تونستم‌ بگم‌ دوازده‌ امام‌، خواستم‌ مجلس‌ متبرك‌ بشه‌ به‌ نام‌ مقدس‌ اينها، و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. نمي‌خواهيد صلوات‌ بفرستيد؟ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. ما در اين‌ شبها اميدواريم‌ كه‌ حتي‌ توي‌ مجلسمون‌ حضرت‌ تشريف‌ بياورند. يكي‌ از علماي‌ مشهد به‌ من‌ اعتراض‌ ميكنه‌ ميگه‌ شما شب‌ بيست‌ و سوم‌ گفتيد آقا تشريف‌ بياوريد توي‌ مجلس‌ ما. اين‌ يعني‌ چه‌؟! شما بگيد چي‌ بگيم‌ آقا. امشب‌ خوب‌ بالاخره‌ حضرت‌ در يك‌ جائي‌ از اين‌ كرة‌ زمين‌ هستند. يك‌ جائي‌ بايد باشند. خوب‌ چه‌ اشكال‌ داره‌؟ شأنشون‌ نيست‌؟ هيچ‌ جاي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ شأن‌ ايشون‌ نيست‌ كه‌ تشريف‌ داشته‌ باشند. مقامشون‌ ايجاب‌ نميكنه‌؟ هيچ‌ جاي‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ نه‌، تمام‌ افلاك‌، خلقكم‌ الله‌ انوارا و جعلكم‌ بعرشه‌ مهدقين‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. خوب‌ اين‌ منت‌ را هر چه‌ يك‌ جمعيتي‌ ضعيف‌تر باشند، كمتر باشند، كم‌ شخصيت‌تر باشند، پست‌تر باشند، خوب‌ يك‌ بزرگي‌ وارد بشه‌ توي‌ آن‌ مجلس‌ تواضع‌ بيشتري‌ كرده‌، مهرباني‌ بيشتري‌ كرده‌، محبت‌ بيشتري‌ كرده‌. ما نميگيم‌ لياقت‌ ما ايجاب‌ ميكنه‌ شما تشريف‌ بياوريد آقا. آقائي‌ شما ايجاب‌ ميكنه‌.

 من‌ بچه‌ بودم‌ به‌ يكي‌ از اولياء خدا يك‌ جمله‌اي‌ گفتم‌. او يك‌ جوابي‌ داد. من‌ يك‌ جوابي‌ بهش‌ دادم‌. خيلي‌ تعجب‌ ميكرد. من‌ چطور اين‌ حرف‌ را زدم‌. من‌ گفتم‌ من‌ دوست‌ دارم‌ امام‌ زمان‌ را ببينم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ تو هنوز بچه‌اي‌. گفتم‌ كه‌ اگر به‌ لطف‌ ايشان‌ باشه‌، اگر به‌ لطف‌ آقا باشه‌، به‌ سنگي‌ هم‌ ممكنه‌ اين‌ لياقت‌ را بدهند. اگر به‌ بزرگواري‌ ايشان‌ باشه‌، به‌ شخصيت‌ ايشان‌ باشه‌، هيچكس‌ لياقت‌ محضرش‌ را نداره‌. آن‌ امامي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ صادق‌ مي‌فرمايد لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌. اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ تمام‌ زندگيم‌ را در خدمت‌ او مي‌گذراندم‌. بعله‌. كي‌ لياقت‌ داره‌؟ اما آقا خيلي‌ مهربانه‌. يك‌ جاهايي‌ تشريف‌ بردند، با كساني‌ ملاقات‌ كردند كه‌ اصلا اينها حضرت‌ را نمي‌شناختند. توي‌ اين‌ قضايايي‌ كه‌ نقل‌ شده‌. مهربانيهايي‌ كردند كه‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌، توي‌ مفاتيح‌ ديگه‌، مفاتيح‌ را كه‌ همه‌ قبول‌ داريد ديگه‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ داره‌ ميره‌ براي‌ كارگاهش‌، مزد كارگرهايش‌ را بده‌. شب‌ جمعه‌ است‌. حضرت‌ دستش‌ را مي‌گيرند برش‌ مي‌گردونند بهش‌ محبت‌ مي‌كنند، اظهار لطف‌ مي‌كنند. ديگه‌ بخونيد. توي‌ مفاتيح‌. بعد برايش‌ زيارتنامه‌ مي‌خونند. من‌ الان‌ اگر كسي‌ بهم‌ بگه‌ آقا برام‌ زيارتنامه‌ بخون‌، هر چي‌ هم‌ آدم‌ محترمي‌ باشه‌، ميگم‌ من‌ زيارتنامه‌خونم‌ مگه‌؟! آقا زيارتنامه‌ برايش‌ مي‌خونند. آخرش‌ ميگويند كه‌ امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ ميگه‌ بعله‌. ميگه‌ سلام‌ كن‌. سلام‌ ميكنه‌ حضرت‌ جوابش‌ را مي‌دهند. كجائيد؟ چرا اين‌ مردمي‌ كه‌ با اميدي‌ با محبتي‌، ولو با بار گناه‌ آمده‌ايم‌، ولي‌ اين‌ موقع‌ شب‌ يك‌ نفر چرتي‌ نداريم‌، يك‌ نفر كسل‌ نداريم‌. همه‌ نشسته‌اند. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌، خوب‌ چرا تشريف‌ نياورند. چرا اميدوار نباشيم‌ لااقل‌. چرا ما مردم‌ اينقدر تيشه‌ به‌ ريشة‌ سعادتمون‌ مي‌زنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما منت‌ گذاشتيم‌ كه‌ يك‌ چنين‌ پيغمبري‌ به‌ مردم‌ داديم‌، يك‌ چنين‌ امامي‌ به‌ مردم‌ داديم‌. منت‌ گذاشتيم‌، حتي‌ من‌ علينا بكم‌ و جعلكم‌ في‌ بيوت‌ عظم‌ الله‌ ان‌ تصدر في‌ اسماء. منت‌ گذاشتند به‌ ما. كجا اين‌ لياقت‌ ماست‌. خدا ميدونه‌ سلمانش‌ هم‌ لياقت‌ نداره‌ كه‌ يك‌ نگاه‌ به‌ صورت‌ امام‌ زمان‌ بكنه‌. اين‌ اعتقاد منه‌. اما آقائي‌ آنهاست‌. مي‌آمدند، همين‌ فردا شب‌ كه‌ جنازة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دفن‌ كردند امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ وقتي‌ برمي‌گشتند به‌ مناظري‌ كه‌ نقل‌ شده‌ بايد برخورد بكنند. كوري‌ توي‌ خرابه‌ ميگه‌ آي‌ آقاي‌ ما، اي‌ عزيز ما چي‌ شده‌ كه‌ چند روزي‌ از ما خبر نمي‌گيري‌؟ توي‌ خيابان‌ داره‌، توي‌ كوچه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ ميره‌ كه‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌ اين‌ زن‌ از زنهاي‌ خوارج‌ بوده‌ كه‌ در جنگ‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شوهرش‌ كشته‌ شده‌. اين‌ ميگه‌ خدايا داد مرا از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگير. حضرت‌ مي‌فرمايد چيه‌؟ ميگه‌ من‌ اينجوره‌ وضعم‌. مي‌آيد خونه‌. ميگه‌ تو بچه‌ها را نگه‌ ميداري‌ من‌ نان‌ بپزم‌ يا تو نان‌ مي‌پزي‌ من‌ بچه‌ها را نگه‌ دارم‌؟ ميگه‌ نه‌ بچه‌ها با من‌ مأنوسترند. نميشه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را. اين‌ مرد كيه‌ كه‌ آمده‌ نان‌ براي‌ من‌ مي‌پزه‌. مي‌بينه‌ حضرت‌ سرش‌ را گرفته‌ در مقابل‌ آتش‌ تنور. ميگه‌ يا علي‌، آنوقت‌ امام‌ زمان‌ نمي‌آيد از ما خبري‌ بگيره‌؟! خدايا اين‌ ايمان‌ و اعتماد را از ما نگير. چرا نياد؟ حضرت‌ خودش‌ مي‌فرمايد و ورثنا العفو من‌ آل‌ يعقوب‌. مي‌دونيد اين‌ جمله‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ برادران‌ يوسف‌ حضرت‌ يوسف‌ را انداختند توي‌ چاه‌، مي‌خواستند بكشندش‌. بعد وقتي‌ آمدند ديدند زنده‌ است‌ به‌ غلامي‌ فروختندش‌. آنهمه‌ اذيت‌ كردند. وقتي‌ آمدند خدمت‌ حضرت‌ يوسف‌. حضرت‌ يوسف‌ فرمود كه‌ لا تسليم‌ عليكم‌ اليوم‌. باكيتون‌ نيست‌. من‌ گذشتم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد، اي‌ واي‌ بر ما كه‌ نمي‌فهميم‌، حضرت‌ مي‌فرمايد ما همان‌ عفو و همان‌ رحمت‌ را از حضرت‌ يوسف‌ ما ارث‌ برديم‌. من‌ عرض‌ ميكنم‌ آقا، حضرت‌ يوسف‌ شاگرد ابجد خوان‌ مكتب‌ شما در عفو و رحمت‌ بود. آقا لطف‌ دارند. شما توي‌ اين‌ قضايايي‌ كه‌ حضرت‌ تشرف‌ خدمت‌ حضرت‌ پيدا شده‌ بخونيد ببينيد چقدر مهربانند، چقدر لطيفند، چقدر بزرگوارند. مطمئن‌ باشيد اگر بدن‌ مقدسشون‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ تشريف‌ نياورد كه‌ ما خودمون‌ را لايق‌ نميدونيم‌، امااحاطة‌ روحي‌ در اين‌ مجلس‌ هست‌. نه‌ در اين‌ مجلس‌، در همة‌ مجالسي‌ كه‌ امشب‌ بنام‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ برپا ميشه‌. هست‌. خودتون‌ را در محضر امام‌ زمانتون‌ بدونيد. خودتون‌ را متوجه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بدونيد. ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر. شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌. بخاطر اينكه‌ كارها دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداهه‌. امشب‌ كارتون‌ اين‌ باشه‌. توي‌ همان‌ عالم‌ تصورتون‌، همين‌ پريشب‌، ايني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ جمله‌ را هم‌ امشب‌ تكرار ميكنم‌. بعضي‌ها گفتند ما در همون‌ عالم‌ تصور كم‌كم‌ منتهي‌ شد به‌ يك‌ مشاهده‌اي‌. ديديم‌ دستمون‌ به‌ دامن‌ امام‌ زمانمونه‌. توي‌ عالم‌ تصور كه‌ اشكال‌ نداره‌. در عالم‌ تصورتون‌ دستتون‌ به‌ دامن‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. از آقا بخواهيد كه‌ امشب‌ نام‌ شما را در زمرة‌ سعدا بنويسه‌. شقي‌ نباشيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ مردم‌ آزار، زبانتون‌ كه‌ باز ميشه‌ مردم‌ بترسند از زبانتون‌. نگاهتون‌ مردم‌ بترسند از نگاهتون‌. وجودتون‌ يك‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ مردم‌ وحشت‌ كنند از وجودتون‌، از حضورتون‌. اينجور نباشيد.

 اميدوارم‌ همة‌ ماها امشب‌ مورد لطف‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بگيريم‌. الهي‌ آمين‌. اميدوارم‌ تك‌ تك‌ شماها امشب‌ براتون‌ محسوس‌ بشه‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ چه‌ لطف‌ و چه‌ عنايتي‌ به‌ شيعيانش‌ داره‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ امشب‌ شب‌ آخر عمرشه‌. كم‌كم‌ فرزندان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ از زنده‌ ماندن‌ علي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۲۰ رمضان‌ ۱۴۱۶ قمری – ۲۱ بهمن ۱۳۷۴ شمسی – معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌

 معرفت‌ امام‌ زمان‌ روحي‌ فداه‌ 20 رمضان‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ كه‌ در شب‌ گذشته‌ اشاره‌اي‌ و مقدمه‌اي‌ اين‌ مسئلة‌ پر اهميت‌ عرايضي‌ عرض‌ شد مسئلة‌ ولايت‌ و امامت‌ است‌. ولايت‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ بر ديگري‌ يا بر ديگران‌ بتواند امر و نهي‌ كند با محبتي‌ كه‌ به‌ اون‌ طرف‌ يا به‌ اون‌ افراد دارد. در حقيقت‌ ولايت‌ به‌ معناي‌ حكومت‌ بر اساس‌ محبت‌ است‌. اينكه‌ ما معتقديم‌ شاه‌ يا مثلا يك‌ رئيس‌ جمهور بي‌ تقواي‌ بي‌ علم‌ ولايت‌ نداره‌، با اينكه‌ حاكميت‌ دارد اين‌ در حقيقت‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ حاكم‌ هست‌ ولي‌ چون‌ مصالح‌ مردم‌ را در نظر نميگيرد و رعايت‌ مصالح‌ مردم‌ را نميكند و به‌ مردم‌ محبت‌ ندارد، و بلكه‌ براي‌ حفظ‌ جاه‌ و مقام‌ خودش‌ تلاش‌ ميكند، از اين‌ جهت‌ او را ولي‌ و ولي‌ مردم‌ نمي‌دونيم‌. شما شنيده‌ايد و اين‌ حقيقت‌ هم‌ هست‌ كه‌ اميرالمؤمنين‌ فقط‌ بايد به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ گفت‌. حتي‌ به‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ نميشه‌ گفت‌ امير المؤمنين‌. علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ امير يعني‌ امر كننده‌ و امر كننده‌ بايد تفوقي‌ بر سايرين‌ داشته‌ باشد. تفوق‌ را هم‌ بايد خدا تعيين‌ بكند. امتياز مال‌ خداست‌ يعني‌ تعيينش‌ مال‌ خداست‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مجيد تفوق‌ و برتري‌ را به‌ دو كس‌ داده‌. يكي‌ به‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ علمند. دوم‌ به‌ كساني‌ كه‌ داراي‌ پاكي‌ و تقوي‌ هستند. دربارة‌ متقين‌ فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌. دربارة‌ علما فرموده‌ است‌ كه‌ هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌. يا يرفع‌ الله‌ الذين‌ منكم‌ و الذين‌ اوتوا العلم‌ درجات‌. لذا تنها فردي‌ كه‌ بعد از پيغمبر بر تمام‌ مؤمنين‌ عالم‌ حتي‌ بر امام‌ حسن‌ و سيد الشهداء و نه‌ فرزندش‌ مي‌تواند امر بكند و تفوق‌ دارد، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. حضرت‌ امام‌ حسن‌ بر همة‌ مؤمنين‌ تفوق‌ دارد. اما بر خود امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ تفوق‌ ندارد. به‌ جهت‌ اينكه‌ او پدر است‌ و اين‌ فرزند. و همچنين‌ ساير ائمه‌.

 امير، ولي‌، يك‌ ولايت‌ مطلقه‌ داريم‌ كه‌ شامل‌ همة‌ موجودات‌ ميشه‌. يعني‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ منظور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌ در زمان‌ ما، بر تمام‌ موجودات‌ عالم‌ اعم‌ از حيوانات‌، حشرات‌، نباتات‌، جن‌ و انس‌، ولايت‌ داره‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. يعني‌ بعد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار تنها كسي‌ كه‌ حق‌ دارد هر تصرفي‌ را در هر موجودي‌ نفيا يا اثباتا بكند امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يعني‌ مي‌تونه‌ بگه‌ باش‌، ميتونه‌ بگه‌ نباش‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. ميتونه‌ بگه‌ اينطور باش‌، ميتونه‌ بگه‌ آنطور باش‌. منتهي‌ يك‌ فرقي‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار دارد كه‌ تحت‌ فرمان‌ خدا هستند و بندة‌ خدا هستند. و الاّ اين‌ قدرت‌ را خدا بهشون‌ داده‌.

 و لذا در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردند خدا ولايت‌ امير المؤمنين‌ و ده‌ فرزندش‌ را رديف‌ ولايت‌ پيغمبر كه‌ النبي‌ اولي‌ بالمؤمنين‌ بانفسهم‌. پيغمبر اولي‌ است‌ بر مؤمنين‌ از اموالشان‌، انفسشان‌. من‌ دوست‌ دارم‌ زنده‌ باشم‌ ولي‌ پيغمبر ميگه‌ نبايد زنده‌ باشي‌. من‌ نبايد باشم‌. من‌ دوست‌ دارم‌ اموالم‌ مال‌ خودم‌ باشه‌. او ميگه‌ نبايد مال‌ تو باشه‌. اون‌ حرف‌ او، سخن‌ او اولي‌ است‌، جلوتره‌، مقدمه‌ بر خواست‌ خودم‌. اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. تصرف‌ در جميع‌ امور ماسوي‌ الله‌ و دخالت‌ كردن‌ در جميع‌ خصوصيات‌ آنچه‌ كه‌ هست‌. البته‌ به‌ اذن‌ پروردگار. اين‌ ولايت‌ مطلقه‌ محال‌ است‌ كه‌ به‌ كسي‌ داده‌ بشه‌ جز به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ روح‌ قويي‌ داشته‌ باشد كه‌ در يك‌ لحظه‌ بر تمام‌ ماسوي‌ الله‌ احاطه‌ داشته‌ باشد. و الاّ غلطه‌. يعني‌ در همين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ دارد با من‌ و شما صحبت‌ ميكند، در همين‌ لحظه‌ در اقصي‌ نقاط‌ عالم‌ هستي‌ اگر يك‌ موجودي‌ وجود داشته‌ باشد، با او هم‌ در همان‌ لحظه‌ صحبت‌ ميكند. ولايت‌ مطلقه‌ يعني‌ بعد از خداي‌ تعالي‌، ايني‌ كه‌ ميگيم‌ بعد از خداي‌ تعالي‌، بخاطر اينكه‌ اصل‌ خداست‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار خالق‌ هستي‌ است‌. همه‌ چيز در دست‌ اوست‌. حتي‌ جان‌ امام‌ هم‌ در دست‌ اوست‌. يعني‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اراده‌ بكند كه‌ امام‌ نباشه‌، نيست‌. اگر اراده‌ بكند كه‌ مثلا امام‌ قدرت‌ نداشته‌ باشد قدرت‌ نداره‌. اما خداي‌ تعالي‌ هيچ‌ چيز در ذاتش‌ در صفاتش‌ دخالت‌ نداره‌. او را نميتونه‌ تضعيف‌ بكنه‌ چيزي‌.

 بنابراين‌ اين‌ فرق‌ بين‌ روح‌ مقدس‌ امام‌ و ذات‌ مقدس‌ پروردگار هست‌. لذا در دعاي‌ ماه‌ رجب‌ مي‌خوانيم‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ يا بينها كه‌ اگر ولاة‌ امر باشه‌، الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. ببينيد در تصرف‌ در موجودات‌ فرقي‌ ميان‌ خدا و ولاة‌ امر نيست‌. بين‌ خدا و امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيست‌. الا دو چيز. يكي‌ اينكه‌ اينها تحت‌ فرمان‌ خدا هستند و دوم‌ اينكه‌ اينها نبودند، بود شدند، ايجاد شدند، خلق‌ شدند. اين‌ دو چيزه‌. و الاّ فعلا، آنچه‌ كه‌ ظاهر ميشه‌، حالا از جاي‌ ديگه‌اي‌ فرمان‌ ميگيره‌ يا از جاي‌ ديگه‌اي‌ قدرتش‌ را گرفته‌ يا اينكه‌ نگرفته‌ باشه‌. هيچ‌ فرقي‌ نيست‌. خدا هم‌ ميتونه‌ بگه‌ باش‌، امام‌ هم‌ ميتونه‌ بگه‌ باش‌ و هست‌. ميتونه‌ بگه‌ نباش‌ خداي‌ تعالي‌، امام‌ هم‌ ميتونه‌ بگه‌ نباش‌ و نيست‌. دقت‌ كرديد؟ اين‌ معناي‌ ولايت‌ مطلقه‌ است‌. اين‌ ولايت‌ هم‌ در تكوينيات‌ هست‌ هم‌ در تشريعيات‌. در تكوينيات‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اراده‌ ميكنه‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ ايجاد بشه‌ و خلق‌ بشه‌ به‌ اذن‌ پروردگار. در همه‌ جا شما اذن‌ خدا و ارادة‌ خدا را منظور كنيد. خدا هست‌. دست‌ خدا بازه‌. خدا بالاي‌ تمام‌ اراده‌هاست‌. اما در عين‌ حال‌ اگر بندة‌ خدا نبودند نستجير بالله‌ ائمة‌ اطهار و اين‌ قدرت‌ را هم‌ داشتند، مثل‌ اينكه‌ خدا شريكي‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ پيدا ميشد. البته‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اين‌ معنايي‌ كه‌ اكثرا عوام‌ در ذهنشون‌ هست‌ و بنظر من‌ توهين‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ كه‌ گاهي‌ يك‌ چيزهايي‌ را خدا نمي‌خواهد ولي‌ اينها مي‌خواهند و گاهي‌ هم‌ بخاطر اينكه‌ مي‌خواهند امامشون‌ را حضرت‌ ابوالفضلشون‌ را باصطلاح‌ پرقدرت‌ معرفي‌ بكنند، مثل‌ اين‌ يهوديها كه‌ حضرت‌ يعقوب‌ را مي‌خواستند پرقدرت‌ معرفي‌ بكنند، ميگند با خدا كشتي‌ گرفت‌ و خدا را هم‌ زد به‌ زمين‌.

 اينها هم‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ كه‌ خدا نمي‌خواهد يك‌ كاري‌ انجام‌ بشه‌ ولي‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ پايش‌ را توي‌ يك‌ كفش‌ كرد نستجير بالله‌ و به‌ زور هم‌ كه‌ بود كار خودش‌ را انجام‌ داد. گفت‌ يا اسم‌ باب‌ الحوائجي‌ را از من‌ برداريد، قهر ميكنه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌!، يا اينكه‌ اين‌ كار بايد انجام‌ بشه‌. اينها توهين‌ به‌ اينهاست‌. بندة‌ خدا هستند در مرحلة‌ اول‌. بنده‌ هيچوقت‌ يك‌ همچين‌ كارهايي‌ نميكنه‌. آنهم‌ بندة‌ خدا. ابرح‌ الاكمح‌ و الابرص‌ من‌ باصطلاح‌ پيسي‌ را شفا ميدهم‌، فلج‌ را شفا ميدهم‌، كور را شفا ميدهم‌، اما به‌ اذن‌ خدا. مثال‌ زدم‌ برايتون‌ قبلا. مثل‌ يك‌ پاسباني‌ كه‌، مثل‌ يك‌ باصطلاح‌ مأمور انتظامي‌ كه‌ اسلحه‌ را به‌ كمرش‌ بسته‌، قدرت‌ در دستشه‌. اما هيچوقت‌ با اين‌ اسلحه‌ تيراندازي‌ نكرده‌ و چون‌ اينجوري‌ ديدندش‌ اسلحه‌ را بهش‌ دادند. ممكنه‌ سر دولت‌ كلاه‌ بره‌ اين‌ اسلحه‌ را اشتباه‌ بكنه‌ به‌ يك‌ نفر آدم‌ فرد لاابالي‌. اما سر خدا كلاه‌ نميره‌. يعني‌ اگر بندگي‌ اين‌ شخص‌ صددرصد شد، قدرت‌ را بعد بهش‌ ميده‌ با اطمينان‌. تا آخر عمر اين‌ شخص‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌بينه‌. يك‌ مورد سوء استفاده‌ نميكنه‌، استفادة‌ شخصي‌ نميكنه‌. شما بدونيد اينهايي‌ كه‌ مي‌روند دنبال‌ رياضتها و دنبال‌ تزكية‌ نفس‌ به‌ اصطلاح‌ خودشون‌ و زحمت‌ مي‌كشند كه‌ مستجاب‌ الدعوه‌ بشوند بعد مردم‌ بهشون‌ اعتقاد پيدا بكنند مريدشون‌ بشوند، اينها به‌ جائي‌ نمي‌رسند. يعني‌ اگر چيزي‌ هم‌ بشوند از طرف‌ خدا نيست‌. محاله‌. خدا قدرت‌ را بده‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ استفادة‌ اختصاصي‌ از قدرت‌ الهي‌ بكنه‌. بايد اول‌ منيتش‌ را بگذاره‌ كنار. اول‌ خودخواهيش‌ را بگذاره‌ كنار. اينها چيزهاي‌ پيش‌ پا افتاده‌ است‌. كه‌ بايد اول‌ انسان‌ بگذاره‌ كنار. بندة‌ كامل‌ خدا بشه‌، اگر بندة‌ كامل‌ خدا شد بعد هم‌ شيطان‌ ازش‌ دور شد و شيطان‌ تسلطي‌ برش‌ نداشت‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌، آنوقت‌ خدا بهش‌ قدرت‌ ميده‌. آنهم‌ از قدرتش‌ استفاده‌ نميكنه‌. يعني‌ استفادة‌ شخصي‌ لااقل‌ نميكنه‌. ميگيد خوب‌ اين‌ قدرت‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ هيچي‌. براي‌ بندة‌ خدا، بندة‌ خدا اصلا دنبال‌ قدرت‌ نيست‌. ميگه‌ خدا از من‌ راضي‌ بشه‌ من‌ هيچ‌ قدرتي‌ حتي‌ بلند شدن‌ از جا هم‌ نداشته‌ باشم‌. خدا من‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، من‌ از جايم‌ نتونم‌ بلند بشوم‌.

 من‌ يكي‌ از اولياء خدا، خدا رحمت‌ كنه‌، اسمشون‌ را بد نيست‌ امشب‌ ببرم‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ بافقي‌، در حالاتش‌ نقل‌ مي‌كردند، ايشان‌ سكته‌ كرده‌ بود دست‌ و پا فلج‌ شده‌ بود. يك‌ جا خوابيده‌ بود. ازش‌ احوال‌ مي‌پرسيدند كه‌ احوالتون‌ چه‌ جوريه‌. گفت‌ الحمد لله‌. خداي‌ تعالي‌ گفته‌ بندة‌ من‌ تو زحمت‌ نكش‌ دست‌ و پايت‌ را تكان‌ نده‌ دوستانم‌ را مي‌فرستم‌ غذا مي‌دن‌ دهنت‌ غذا مي‌ريزن‌ تو حلقت‌، اينجوري‌ مي‌شه‌ بندة‌ خدا. بندة‌ خدا قدرت‌ نمي‌خواد. بالاخره‌، هيچ‌ وقت‌ شده‌ يك‌ پليس‌، يكي‌ از اين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ بگه‌ چرا، حالا كه‌ شما اسلحه‌ نداديد من‌ به‌ كمرم‌ ببندم‌ من‌ ديگه‌ قهر مي‌كنم‌ حاضر نيستم‌ ديگه‌ تو اين‌ تشكيلات‌ كار بكنم‌. همين‌ حرف‌  را بزنيد سوء ظن‌ بيشتر پيدا مي‌كنند چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ بارش‌ سنگينه‌ به‌ دوش‌ كشيدن‌. خودش‌ بهت‌ مي‌ده‌. مي‌گه‌ نه‌ حتما بايد اسلحه‌ بسته‌ باشه‌. بندة‌، اين‌ بندة‌ دولته‌، كارمند دولته‌ بايد هم‌ اينطوري‌ باشه‌. بندة‌ خدا هيچ‌ وقت‌ نمي‌گه‌ چرا دعام‌ مستجاب‌ نشد. چرا دعام‌ مستجاب‌ نشد. چرا به‌ من‌ قدرت‌ و اراده‌ نداديد كه‌ من‌ بتونم‌ همة‌ مريضها را شفا بدم‌. برم‌ در بيمارستان‌ چه‌ از اين‌ بهتر. مگر شماها الان‌ هيچ‌ كسي‌ را اينجوري‌ مي‌بينيد كه‌ رفت‌ در بيمارستان‌ يك‌ اراده‌ كرد همة‌ بيمارها شفا پيدا كردند پاشدند رفتند بيرون‌. اين‌ خوبه‌ يا نه‌؟ مي‌گيم‌ اگر طبق‌ فرمان‌ الهي‌ باشه‌ خوبه‌. ولي‌ اگر طبق‌ فرمان‌ الهي‌ نباشه‌ نه‌. اين‌ معنا را امشب‌ كه‌ شب‌ بيستم‌ ماه‌ رمضانه‌ خوب‌ درك‌ بكنيد آقايون‌ هدف‌ بندگي‌ است‌ نه‌ داشتن‌ قدرت‌. نه‌ داشتن‌ كرامت‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد بخصوص‌ دوستان‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ معنا را خوب‌ در قلبشون‌ جا بدن‌. مؤمن‌ ولي‌ مؤمن‌، مؤمنون‌ والمؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء وقتي‌ كه‌ من‌ به‌ شما مي‌گم‌ آقا فلان‌ گناه‌ را نكن‌. شما مي‌گيد چشم‌ قربان‌. من‌ خوشم‌ نياد كه‌ من‌ يك‌ توفقي‌ بر تو پيدا كنم‌. اين‌ ماية‌ فخر من‌ نباشه‌ بلكه‌ از تو خوشحال‌ بشم‌ كه‌ بندگي‌ خدا را كرده‌ و من‌ را وسيله‌ قرار داده‌ كه‌ تو را راهنمايي‌ بكنم‌. مومنين‌ و مؤمنات‌ والا ولي‌ نيستش‌. اين‌ آيه‌ شاملش‌ نمي‌شه‌. اگر من‌ بخاطر اين‌ كه‌ مي‌خوام‌ يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ از شما بگيرم‌ و در يك‌ جاي‌ حساس‌ جمعيت‌ به‌ عنوان‌ اسمش‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكره‌ ولي‌ مي‌خوام‌ اون‌ عقده‌ام‌ را خالي‌ بكنم‌ و تو را تحقير بكنم‌ و تو را منكوب‌ بكنم‌ و خودم‌ را يك‌ توفقي‌ بدم‌ اين‌ ولي‌ شما نيست‌. اين‌ مؤمني‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و المؤمنين‌ و المؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌ اين‌ ولي‌ نيست‌. اين‌ يك‌ آدمي‌ است‌ از يك‌ همچين‌ سوژه‌اي‌ خواسته‌ سوء استفاده‌ بكنه‌ و خواسته‌ حفظ‌ جاه‌ و مقام‌ خودش‌ را بكنه‌. و تو را تحقير كنه‌. لذا روايت‌ داريم‌، روايات‌ متعددي‌ هم‌ هست‌ كه‌ اگر كسي‌ ديگري‌ را در بين‌ مردم‌ ولو گنه‌ كار باشه‌ تحقير كنه‌ خدا ازش‌ نمي‌گذره‌. تحقير نبايد كرد. اگر حتي‌ توي‌ يك‌ جمع‌ هست‌ صداش‌ كن‌ يك‌ گوشه‌اي‌ آهسته‌ نصحيت‌ كن‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ خود اون‌ طرف‌ آبرو و حيثت‌ خودش‌ را از بين‌ برده‌ و گناه‌ را آمده‌ با كمال‌ بي‌ حيايي‌ داره‌ انجام‌ مي‌ده‌. ديگه‌ اينجا خودش‌، خودش‌ را تحقير كرده‌. ما تحقيرش‌ نمي‌كنيم‌. اما يك‌ معصيتي‌ كه‌  خدمت‌ شما عرض‌ شود مي‌شه‌ در خفا گفت‌، خيلي‌ آهسته‌ گفت‌. با زبان‌ محبت‌ گفت‌، هيچ‌ نفعي‌ براي‌ تو نداشته‌ باشه‌. اين‌ مي‌شه‌ ولي‌.

 امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ ولي‌ كل‌ مؤمنين‌ و مؤمنه‌ هست‌ اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر مي‌كرد وقتي‌ كه‌ معارف‌ را بيان‌ مي‌كرد وقتي‌ كه‌ اون‌ خطبه‌هاي‌ حساس‌ و عجيبي‌ كه‌ دنيا را تحت‌ به‌ اصطلاح‌ تسخير خودش‌ قرار داده‌ اينها را بيان‌ مي‌كرد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ يك‌ سر سوزن‌ به‌ فكر شخصيت‌ خودش‌ نبود. همه‌اش‌ رو محبت‌ به‌ مردم‌ بود. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ بگيد اشهدا ان‌ عليا ولي‌ الله‌. علي‌ ولي‌ خداست‌. الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا خدا هم‌ ولي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. والا به‌ هر كسي‌ ولي‌ نمي‌گن‌. ولايت‌ در صورتي‌ براي‌ انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد كه‌ انسان‌ صد در صد ولي‌ خدا باشه‌. يك‌ بحثي‌ ما با يكي‌ از دوستان‌ همين‌ سر شب‌ بود كه‌ آيا در از حكومت‌ در يك‌ مملكت‌ در جهان‌ بلكه‌ در كرة‌ زمين‌ آيا حكومتي‌ از طرف‌ خدا بايد باشه‌ يا نباشه‌؟ مسلما همه‌ مي‌گن‌ بايد باشه‌. اوني‌ كه‌ ولي‌ همه‌ هست‌ و يك‌ سر سوزن‌ حكومت‌ كل‌ كره‌ را دادن‌ بهش‌ يك‌ سر سوزن‌ به‌ نفع‌ خودش‌ كار نمي‌كنه‌ همش‌ براي‌ مردم‌ كار مي‌كنه‌، اين‌ چه‌ كسي‌ مي‌تونه‌. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌. اون‌ ولي‌ كل‌، صاحب‌ اختيار كله‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ معصومه‌ يك‌، دوم‌ بخاطر اين‌ كه‌ مصالح‌ و مفاسد همة‌ مسائل‌ را مي‌دونه‌. و سوم‌ اين‌ كه‌ محبتي‌ به‌ مردم‌ داره‌ كه‌ همه‌ را به‌ مصالح‌ خودشون‌ مي‌رسونه‌. به‌ خير خودشون‌ مي‌رسونه‌ و اين‌ در غير از يك‌ امام‌ معصومي‌ كه‌ در اون‌ سطح‌ باشه‌ نمي‌تونه‌ وجود پيدا بكنه‌. لذا بايد اين‌ اعتقاد را داشته‌ باشيد. شما وقتي‌ اعتقاد داريد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا يمل‌ الارض‌ قسطا و عدلا بعد عدل‌ نجورا. اين‌ لازمة‌ اين‌ اعتقاده‌ كه‌ صدها روايت‌ داره‌ و تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ به‌ اين‌ معتقدند و اصلا معناي‌ ظهور مهدي‌ روحي‌ فدا همينه‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ اين‌ لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ ولايت‌ داشته‌ باشه‌، لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ بندة‌ خدا باشه‌، لازمه‌اش‌ اينه‌ كه‌ عصمت‌ داشته‌ باشه‌ والا خداي‌ تعالي‌ محاله‌ كه‌ يك‌ چنين‌ قدرتي‌، يك‌ چنين‌ اختياري‌ به‌ يك‌ نفري‌ بده‌ كه‌ بندة‌ او نباشه‌. يك‌ نفر از دستش‌ در بره‌. لازمه‌اش‌ اينه‌ و لذا ما مي‌گيم‌ كه‌ در هر زماني‌ يك‌ امام‌ معصوم‌ لازمه‌ كه‌ باشه‌.

 در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ بود، خود امير عليه‌ السلام‌. در زمان‌ امام‌ حسن‌ بود هميشه‌ بوده‌. و نه‌ اين‌ كه‌ بعد از ظهور ديگه‌ نباشه‌. حضرت‌ آمد ديگه‌ تمام‌ شد دوازده‌ نفر. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها. ببينيد رجعت‌ شما هست‌. اينها برمي‌ گرده‌. اين‌ قدر مي‌رن‌ و برمي‌گردن‌ به‌ اصطلاح‌ شماها شيفتي‌ كار مي‌كنند تا كرة‌ زمين‌ ديگه‌ از شرايط‌ حيات‌ بيافته‌ و بشر درش‌ نباشه‌. اين‌ معناي‌ رجعت‌. و اين‌ اگر نباشه‌ اصلا حكومت‌ خدا بر خلق‌ بي‌ معنا مي‌شه‌. يعني‌ ضايع‌ مي‌شه‌. اون‌ وقت‌ در اون‌ مقام‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، امام‌ معصوم‌ در مراحل‌ بعدي‌ كه‌ جزئي‌ مي‌شه‌ اونجا چكار كنيم‌ مخصوصا در زمان‌ غيبت‌. اينجا چكار مي‌شه‌ كرد. اينجا بايد بهترين‌، عالمترين‌، عادلترين‌ چون‌ عصمت‌ ممكنه‌ نشه‌. عادلترين‌، فهيم‌ترين‌ فرد را انتخاب‌ كنند. كي‌ انتخاب‌ كنه‌؟ علما و دانشمندان‌. و واجبه‌ كه‌ همه‌ تحت‌ فرمان‌ او باشند. چرا؟ به‌ دو دليل‌ يكي‌ به‌ علت‌ اين‌ كه‌ حكومت‌ الهي‌ مستقر بشه‌ دوم‌ بخاطر اتحاد و همبستگي‌ مردم‌ با يكديگر. شما تجربه‌ داريد. من‌ در مسائل‌ سياسي‌ خيلي‌ نمي‌خوام‌ وارد بشم‌ نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد دين‌ از سياست‌ جداست‌. چون‌ يك‌ وقتي‌ بعضي‌ از اين‌ جوانها، تا مي‌گيم‌ آقا ما حالا بحث‌ سياسي‌ نمي‌كنيم‌، مي‌گن‌ معلمومه‌ شما نظرتون‌ اينه‌ كه‌ دين‌ از سياست‌ جداست‌. انسان‌ مي‌خواد احوال‌ طرف‌ را بپرسه‌ براي‌ چي‌ حالا بياد يك‌ كلمة‌ سياسي‌ بگه‌ كه‌ چون‌ دين‌ از سياست‌ جدا نيست‌. احوال‌ يك‌ آقا را ما مي‌خواييم‌ بپرسيم‌ بايد اين‌ را بگيم‌ تا اين‌ بشه‌. اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نمي‌خوام‌ حالا مسائل‌ سياسي‌ الحمد الله‌ بچه‌هاي‌ ما ديگه‌ بعد از انقلاب‌ بلدند زياد ما مسائلي‌ كه‌ بلد نيستند مي‌خواييم‌ براشون‌ بگيم‌. اين‌ بحث‌ امشب‌ ما يك‌ خرده‌ مي‌ياد تو اين‌ مسائل‌ وارد مي‌شه‌. ما در ممالك‌ اسلامي‌ داريم‌ كه‌ انقلاب‌ شده‌. انقلاب‌ شده‌، انقلابهاي‌ قابل‌ توجهي‌ هم‌ بوده‌. يعني‌ كمونيست‌ بوده‌ دولتشون‌ مي‌كشونده‌ اونها را به‌ طرف‌ كمونيستي‌. اينها برگشتند مسلمان‌ شدند. داريم‌ زياد داريم‌ شماها هم‌ بهتر از من‌ مي‌دونيد ولي‌ بعد از انقلابشون‌ اينها امنيت‌ داشتند. اينها همبستگي‌ داشتند. نه‌ وضع‌ آرامي‌ داشتند هيچي‌ نمونه‌ هايي‌  هست‌ در همين‌ نزديكان‌ را مي‌گيم‌ در همين‌ همسايه‌ هامون‌ كه‌ من‌ همين‌ تازگي‌ لبنان‌ را ديدم‌ مشهديها افغانستان‌ را مي‌تونند ببينند. علت‌ اين‌ چيه‌ كه‌ در ايران‌ بحمد الله‌ به‌ اين‌ همبستگي‌ كه‌ واقعا فوق‌ العاده‌ است‌ وجود داره‌ و انقلاب‌ خيلي‌ تا حدي‌ يعني‌ ضمن‌ اونچه‌ كه‌ در دنيا گذشته‌ و انقلابهايي‌ در دنيا گذشته‌ اين‌ انقلاب‌ خيلي‌ آرام‌ جلو آمده‌ علت‌ چي‌ بوده‌؟ علت‌ همين‌ ولايت‌ فقيه‌ بوده‌. هست‌، اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهمه‌. در بين‌ اهل‌ سنت‌ متاسفانه‌ نيست‌.

 يعني‌ از روزي‌ كه‌ بني‌ العباس‌ آخه‌ بني‌ العباس‌ يك‌ كارهايي‌ انجام‌ دادند. يك‌ تجربه‌ داشتند از بني‌ اميه‌. بني‌ اميه‌ مي‌خواستند دين‌ را اصلا از بين‌ ببرند و پادشاهي‌ و شاهي‌ را به‌ وجود بيارند. دين‌ يعني‌ چي‌؟ لذا به‌ يزيد كه‌ رسيد، يزيد يك‌ خرده‌اي‌ گاهي‌ كه‌ مست‌ مي‌شد مي‌گفت‌ لا ابد ملك‌ هاشم‌ جاء و نحن‌ نظر اصلا دروغه‌ دين‌ يعني‌ چي‌؟ نقدا ما شاهيم‌ و قدرت‌ داريم‌ منتهي‌ كلمة‌ شاه‌ كه‌ اونها عرب‌ بودند نمي‌گفتند سلطان‌ مي‌گفتند. خليفه‌ ظاهرا اسم‌ خليفه‌ براي‌ اين‌ كه‌ بتونند به‌ وسيلة‌ نام‌ پاك‌ پيغمبر اكرم‌ خودشون‌ را باز كنند اينها را مي‌گذاشتند. والا اينها اهل‌ اين‌ حرفها. من‌ حاكمم‌، من‌ مي‌گم‌ بايد شراب‌ حلال‌ باشه‌، قمار و امثال‌ اينها. بني‌ اميه‌ اين‌ كارها را كردند ولي‌ موفق‌ نشدند. چون‌ مردم‌ با قلب‌ و جان‌ دين‌ را قبول‌ كرده‌ بودند. اين‌ را بدونيد اين‌ ممالك‌ اسلامي‌ ولو صدها سال‌ بگذره‌. نمونه‌ هاش‌ اين‌ جمهوريهاي‌ شوروي‌ و شما مي‌تونيد مقايس‌ بگيريد. صد سال‌ بگذره‌ اوني‌ كه‌ مسلمان‌ شد مسلمانه‌. و مبارزه‌ هم‌ مي‌كنه‌ با ضد اسلام‌ منتهي‌ گاهي‌ دستش‌ نمي‌ياد، گاهي‌ دستش‌ مي‌ياد. لذا مردم‌ مبارزه‌ را شروع‌ كردند عليه‌ بني‌ اميه‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا را شهيد كردند و اين‌ كلمات‌ گفته‌ شد مي‌بينيد ديگه‌ قيامهايي‌ شد. اول‌ به‌ وسيلة‌ مختار بود بعد به‌ وسيلة‌ سادات‌ بني‌ الحسن‌ بود، شهداي‌ آمدند جلو، اونقدر قيام‌ كردند تا بني‌ اميه‌ از سر برداشته‌ شد. بني‌ العباس‌ از اين‌ تجربه‌ استفاده‌ كردند. گفتند نمي‌شه‌ دين‌ را از بين‌ برد فقط‌ با بودن‌ دين‌ ما رياست‌ مي‌كنيم‌. چون‌ تو چي‌ مي‌خواي‌ تو رياست‌ مي‌خواي‌، جاه‌طلبي‌ مي‌خواي‌، خوشگذراني‌ مي‌خواي‌ دين‌ را نگه‌ دار. اين‌ را نگه‌ داشتند. خوب‌ دين‌ را چه‌ جوري‌ نگه‌ داريم‌؟ بدون‌ علم‌، بدون‌ احكام‌ كه‌ دين‌ اصلا يعني‌ احكام‌ و عقايد و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مسائل‌ پاكي‌ و تزكية‌ نفس‌ و اينهاست‌ چه‌ جوري‌ نگهش‌ داريم‌. پيشنهادهايي‌ شد كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ اونها را توضيح‌ بدم‌ از نظر تاريخي‌ كه‌ بيشترين‌ كارها را هارون‌ و مأمون‌ كردند. اينها چه‌ كردند؟ براي‌ فقه‌ چهار تا مجهد منظور كردند و بستند. آخه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ مجتهد را درست‌ مي‌كنند و عقب‌ هم‌ مي‌زنند. مي‌گن‌ همه‌ هم‌ مي‌تونند مجتهد بشن‌. اما بستند. بستنش‌ هم‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ هر روز اين‌ يك‌ نفر ادعاي‌ اجتهاد نكنه‌ اين‌ وقتي‌ كه‌ مسلط‌ شد بعد براي‌ خودشون‌ بازي‌ در بياره‌. مي‌شه‌ ديگه‌. حالا مجتهدي‌ هست‌ و مسلط‌ شده‌ و مردم‌ هم‌ دور او جمع‌ شدند مي‌گه‌ آقاي‌ هارون‌ الرشيد تو برو كنار من‌ هستم‌. نه‌ مجتهد تحت‌ كنترله‌. چهار تا مجتهد تعيين‌ كردند. و اينها را خوب‌ هم‌ بهشون‌ رسيدند، خوب‌ بهشون‌ رسيدند. پول‌ بهشون‌ دادند. كمكشون‌ كردند در تاريخ‌ نگاه‌ كنيد. كسي‌ كه‌ مي‌رفت‌ درس‌ ابوحنيفه‌ يك‌ دينار بهش‌ مي‌دادند كسي‌ كه‌ مي‌رفت‌ درس‌ امام‌ صادق‌ يك‌ دينار ازش‌ مي‌گرفتند.

 بعضيهابودند مي‌رفتند اونجا پول‌ را مي‌گرفتند اونجا مي‌دادند. دردسر داشتند. هر دو درس‌ را مجبور بودند برن‌. با كمكهاي‌ عجيب‌ رواياتي‌ هم‌ جمع‌ كردند دربارة‌ اهميت‌ اين‌ افراد. ما با يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ بحث‌ مي‌كردم‌ كه‌ آقا ابوحنيفه‌ چطور بود كه‌ ما نمي‌تونيم‌ ابوحنيفه‌ بشيم‌؟ بله‌، آخه‌ چه‌ خصوصياتي‌ داشت‌. مي‌گفت‌ اونها از اولياء خدا بودند. خوب‌ ما هم‌ از اولياء خدا هستيم‌. اونها از سر چشمة‌ نمي‌دونم‌ چي‌، علم‌ مي‌گرفتند. گفتم‌ خوب‌ در زمان‌ ابوحنيفه‌ غير از سه‌ نفر ديگه‌ اصلا سرچشمة‌ علم‌ همانوقتها بوده‌. خوب‌ آدمهاي‌ زيادي‌ بودند. بچه‌ بوديم‌. شما مي‌تونيد سؤال‌ بكنيد چرا بعد از هزار و دويست‌، سيصد سال‌ شما هنوز مقلد ابوحنيفه‌ هستيد چرا؟ چه‌ خصوصياتي‌ اونها داشتند. ما كه‌ مي‌گيم‌ كه‌ يازده‌ نفر معصومند. شما اگر ادعاي‌ عصمت‌ براشون‌ داريد خوب‌ بگيد. ندارند. چه‌ خصوصياتي‌ دارند؟ چرا يك‌ نفر تعيين‌ نكردند. چهار نفر تعيين‌ كنند. مي‌گه‌ اختلاف‌ بيانداز و حكومت‌ كن‌. چون‌ اگر يك‌ نفر بود خطرناك‌ بود. چهار تا كه‌ باشند هر چهار تا نمي‌تونند مخالفت‌ كنند. اين‌ مخالفت‌ كرد مي‌رن‌، يكيشون‌ هم‌ لازمه‌. اون‌ براي‌ حفظ‌ جاه‌ و رياستش‌ مي‌ياد، مخالفت‌ نمي‌تونند بكنند، چهارتا كه‌ و لذا اين‌ چهار امام‌ و چهار مرجع‌ تقليد اهل‌ سنت‌ در اكثر مسائل‌ با هم‌ مخالفت‌ دارند. من‌ يك‌ كتابي‌ دارم‌ در منزل‌ كه‌ خودشون‌ چاپ‌ كردند به‌ نام‌ علي‌ مزاح‌ الربعه‌. درست‌ بر مذهب‌ چهار نفر. من‌ يك‌ وقتي‌ چند صفحه‌اش‌ را مطالعه‌ كردم‌ ببينم‌ در چند صفحه‌ مي‌شه‌ اينها با هم‌ اختلاف‌ نداشته‌ باشند. شماهايي‌ كه‌ مي‌گيد چرا مراجع‌ تقليد با هم‌ اختلاف‌ دارند و حال‌ اين‌ اختلاف‌ ندارند. شما بياييد اينجا را نگاه‌ كنيد. اكثرا با هم‌ اختلاف‌ دارند، اكثرا. در اكثر مسائل‌.

 چهار نفر هم‌ هستند. يكي‌ مي‌گه‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يكي‌ مي‌گه‌ با حكومت‌ زندگي‌ كردن‌ ثواب‌ فوق‌ العاده‌اي‌ را داره‌، يكي‌ مي‌گه‌ مستحبه‌،خوب‌ چهار تا فقيه‌ تعيين‌ كردند. راه‌ را هم‌ بستند كه‌ فقيه‌ ديگه‌اي‌ بوجود نياد كه‌ بشه‌ كنترلش‌ كرد. اين‌ چهار تا چهار نفر بخاطر اين‌ كه‌ هميشه‌ با هم‌ در اختلاف‌ باشند و به‌ اصطلاح‌ تحت‌ نظارت‌ حكومت‌ باشند. اما در مسائل‌ اعتقادي‌ نمي‌رفتند و چون‌ نمي‌شد كه‌ به‌ شما بگن‌ كه‌ هم‌ از مرجع‌ تقليد در احكام‌ تقليد كن‌ و هم‌ در عقايد. خوب‌ باز اين‌ هم‌ مكتبي‌ داشته‌ باشه‌. امام‌ صادق‌ هست‌. امام‌ صادقه‌ كه‌ جامع‌ علومه‌. ماها كه‌ نمي‌تونيم‌. گاهي‌ شده‌ بود در عقايد با يك‌ سنگ‌ با يك‌ كلوخ‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ بهلول‌ زده‌ بود به‌ سر ابوحنيفه‌ سه‌ مسئلة‌ او را جواب‌ بده‌. در عقايد خيلي‌ ضعيف‌ بودند متأسفانه‌. در فقه‌ خيلي‌ قوي‌ بودند در عين‌ حال‌ در عقايد خيلي‌ ضعيف‌ بودند. يك‌ روز ايشان‌، نقل‌ شده‌ داشت‌ مي‌گفت‌ كه‌ مي‌شه‌ چيزي‌ باشه‌ كه‌ اصلا نبيندش‌؟ خدا را پس‌ مي‌شه‌ ديد. حالا تو دنيا نمي‌شه‌ ديد روز قيامت‌ مي‌شه‌ ديد. حالا من‌ مي‌گم‌. اين‌ يك‌، دوم‌ اين‌ كه‌ همجنس‌ از همجنس‌ تربيت‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌ از آتشه‌، آتش‌ هم‌ كه‌ آتشه‌. آتش‌ با آتش‌ مثلا چطور مي‌شه‌. و همة‌ كارها را هم‌ خدا مي‌كنه‌. ايشان‌ يك‌ كلوخ‌ برداشت‌، يك‌ كلوخ‌ خاكي‌ زد. اين‌ سرش‌ درد گرفت‌ آمد خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ پيش‌ هارون‌ الرشيد. هارون‌ به‌ بهلول‌ گفت‌ كه‌ چرا اين‌ كار را كردي‌؟ گفت‌ جواب‌ مسئلة‌ ايشان‌ را من‌، ايشان‌ گفت‌ همجنس‌، همجنس‌ را اذيت‌ نمي‌كنه‌. ما را خدا از خاك‌ خلق‌ كرده‌ اين‌ هم‌ كلوخه‌ خاك‌. گفت‌ چيزي‌ نمي‌شه‌ باشه‌ كه‌ ديده‌ نشه‌. درد سرش‌ مي‌كنه‌، كجاست‌ نشونش‌ بده‌ ما ببينيم‌. و سوم‌ اين‌ كه‌ كار را خدا مي‌كنه‌. او از خدا داره‌ شكايت‌ مي‌كنه‌ به‌ تو من‌ كه‌ نكردم‌. لذا رفتند به‌ سراغ‌ كتبي‌ براي‌ ترجمه‌ لذا خود، ديدند نمي‌شه‌. ندارند از اون‌ طرف‌ هم‌ امام‌ صادق‌ هم‌ در اختيار نمي‌گذاشت‌ بعد هم‌ عقايد اينها بالاخره‌ منتهي‌ مي‌شن‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و اهل‌ بيت‌. لذا رفتند به‌ سراغ‌ تصوف‌ و مسلكهاي‌ متصوفه‌ اين‌ را ترجمه‌ كردند. كه‌ تا زمان‌ امام‌ صادق‌ در اونجا صحبت‌ از، اسلام‌ صحبت‌ از تصوف‌ نيست‌. البته‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فاليعطي‌ زمان‌ علي‌ امتي‌ كه‌ يك‌ عده‌ به‌ نام‌ متصوفه‌ هستند و يك‌ عده‌اي‌ صوفي‌ مسلك‌ در اوائل‌ اسلام‌ مثل‌ حسن‌ بصري‌ اينها بودند اما رسما اينها نبودند. مسلك‌ تصوف‌، تصوف‌ چي‌ مي‌گه‌؟ عزلت‌، دوري‌ از دنيا. همة‌ كارها را خدا مي‌كنه‌. از اجتماع‌ خودتون‌ را بيرون‌ بكشيد. اين‌ مردم‌ قشري‌ هستند. شريعت‌ قشره‌ و پوسته‌ و حقيقت‌ شريعته‌. از اين‌ حرفها شروع‌ كردند به‌ زدن‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داره‌ در روايات‌ كه‌ اول‌ خانقاهي‌ كه‌ در اسلام‌ در كوفه‌ بنا شد به‌ وسيلة‌ ابو هاشم‌ كوفي‌ بود در زمان‌ امام‌ صادق‌ و علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ ذكر بشه‌ اين‌ دسته‌ در نزد اونهاست‌. مي‌دونيد چرا؟ ما نمي‌خواييم‌ يك‌ دشمني‌ خاصي‌ نيست‌ها. اسلام‌ مي‌خواد به‌ شماها بگه‌ كه‌ شماها هم‌ دنيا را داشته‌ باشيد هم‌ آخرت‌ را. هر كس‌ ادعا بكنه‌ كه‌ من‌ به‌ طرف‌ خدا رفتم‌ پس‌ دنيا را ول‌ كردم‌ اين‌ بر خلاف‌ صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرده‌. بحمد الله‌ يكي‌ از امتيازات‌ دوستان‌ ما اينه‌ كه‌ من‌ تا بحال‌ ديده‌ام‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ آمده‌ بودند اوائل‌ پيش‌ من‌ و خوب‌ همان‌ روحية‌ مقدسي‌ و بلكه‌ صوفي‌ مسلكي‌ اينها يعني‌ چه‌؟ ما اصلا دنيا را بايد ترك‌ بكنيم‌. كار نكنيم‌، همش‌ مشغول‌ عبادت‌ باشيم‌. نه‌ اينطور نيست‌. بايد كار كرد. ما پيرو علي‌ ابن‌ ابيطالبيم‌ نه‌ حسن‌ بصري‌.

 علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چكار مي‌كرد؟ شما حساب‌ كنيد در كشاورزي‌ فكر مي‌كنم‌ اگر حسابش‌ را كرده‌ باشيد همين‌ روايتي‌ كه‌ داره‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ هزار نخلة‌ خرما را مي‌كاشت‌ بارورش‌ مي‌كرد، مي‌فروخت‌ بعد مي‌آورد مي‌داد به‌ فقرا. هزار  نخلة‌ خرما چند هكتار زمين‌ بايد داشته‌ باشه‌! فاصله‌هاي‌ بين‌ نخلة‌ خرما چقدر بايد باشه‌! ببينيد چه‌ زميني‌ بود زي‌ كشت‌ مي‌برد، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌! چقدر كار مي‌كرد، يك‌ روز حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ تنومند بودند ايشان‌ در روز، در وسط‌ روز داشتند از مزرعه‌ برمي‌ گشتند عرق‌ مي‌ريختند يك‌ نفر از همين‌ افراد رسيد آقا فرزند پيغمبر اين‌ قدر حرص‌ دنيا را مي‌زنيد كه‌ چي‌؟ نصيحت‌ هم‌ مي‌كردند ائمة‌ اطهار را. و لذا بدترين‌ صفت‌ براي‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ اينه‌، جدا عرض‌ مي‌كنم‌ تنبلي‌ و تن‌ پروري‌ و گوشه‌گيري‌ و انحراف‌ و بهترين‌ كارها فعاليت‌ در امور دنياست‌. خودت‌ را طوري‌ بساز كه‌ وقتي‌ كار دنيايي‌ مي‌كني‌، عبادت‌ كرده‌ باشي‌. عبادت‌ كن‌. متأسفانه‌ تمام‌ گذشتگان‌ من‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌، چون‌ اكثريت‌ بايد بگم‌ گذشتگانمون‌ چون‌ مي‌خواستند به‌ طرف‌ خدا برن‌ مردم‌ را از دنيا دور مي‌كردند حالا حتي‌ به‌ ما هم‌ كه‌ مي‌رسند مي‌گن‌ آقا شما با تزكية‌ نفس‌ و اين‌ مسائلي‌ كه‌ مطرح‌ مي‌كنيد ما مي‌ترسيم‌ از اجتماع‌ از مردم‌ دور بشيم‌. گفتم‌ گاهي‌ به‌ بعضيها مي‌گم‌ يك‌ نمونه‌اش‌ خود من‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ توي‌ هم‌ لباسيهاي‌ خودم‌ از همه‌ بيشتر اجتماعي‌ هستم‌. كارم‌ مي‌كنم‌. زندگي‌ شخصي‌ خودم‌ را لااقل‌ از همت‌ و زحمات‌. يكي‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ از آبلة‌ كف‌ دست‌، من‌ هم‌ از آبلة‌ كنار انگشت‌ نان‌ مي‌خورم‌. كار، من‌ نمي‌خوام‌ اينها را مطرح‌ كنم‌. غلطترين‌ حرفها اينه‌ كه‌ انسان‌ بره‌ انزوا پيدا بكنه‌ و لذا در اسلام‌ حرامه‌ رهبانيت‌. حرامه‌. اين‌ كاري‌ است‌ كه‌ بدعتي‌ كه‌ مسيحيت‌ در دين‌ گذاشته‌. همه‌ بايد كار بكنند و ام‌ ليس‌ للانسان‌ الا ما كان‌ كاسب‌ حبيب‌ الله‌. ولي‌ بعضي‌ از افرادي‌ كه‌ مثلا در آوزش‌ و پرورش‌ هستند نصف‌ روز. دوستان‌ اكثرا اينطوري‌ برخورد مي‌كنم‌، نصف‌ روز سر كارند فرض‌ كنيد مدرسه‌ مي‌رن‌. مي‌گم‌ نصف‌ روز ديگه‌ را چكار مي‌كنيد؟ مي‌ريم‌ خونه‌، بيخود مي‌ري‌، خونه‌. يك‌ شغل‌ دومي‌ براي‌ خودت‌ درست‌ كن‌ يك‌ درآمدي‌ داشته‌ باشي‌. و لذا اين‌ حالت‌ مي‌دونيد چرا خلفاي‌ عباسي‌ تصوف‌ را آوردند. تصوف‌ چند مسئله‌ داره‌ اگر توي‌ اين‌ كتاب‌ عوامل‌ پيشرفت‌ دقت‌ بكنيد اين‌ را به‌ عنوان‌ استعمار ضد اسلام‌ نوشتم‌. خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ در هر موضوعي‌ يك‌ مسائلي‌ را واقعيتش‌ را نوشتم‌ ولو قديم‌ بوده‌ الحمد الله‌ پشيمان‌ نيستم‌. اين‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ كرده‌. من‌ پاي‌ همة‌ مطالبي‌ كه‌ تو كتابام‌ نوشتم‌ ايستادم‌.

 خيال‌ نكنن‌ بعضيها كه‌ مثلا يك‌ وقتي‌ با زمان‌ بوده‌ و ما يك‌ حرفهايي‌ نوشتيم‌ و نه‌. همينها اعتقادات‌ منه‌. و الحمد الله‌ خيلي‌ هم‌ مورد لطف‌ و عنايت‌ افراد با فهم‌ و درك‌ و افراد با استعداد و اينهاست‌. من‌ در كتاب‌ عوامل‌ پيشرفت‌ كه‌ همان‌ استعمار اسلام‌ هست‌ اين‌ را نوشتم‌. يكي‌ متصوفه‌ قانع‌ مي‌كردند. خيلي‌ چيز خوبي‌ است‌ براي‌ استعمار گر. استعمارگر مي‌گه‌ كه‌ بله‌ همة‌ كارها را خدا مي‌كنه‌. خدا من‌ را خواسته‌ قدرتمند كنه‌، تو را خواسته‌ ضعيف‌، با خدا كه‌ نمي‌تونيم‌ دعوا داشته‌ باشيم‌ تو را خواسته‌ ضعيف‌ كنه‌ و خدا خواسته‌. اين‌ قسمتت‌ بوده‌، اون‌ تقديرت‌ بوده‌ كه‌ همة‌ اينها بحث‌ داره‌. تقدير از توي‌ شكم‌ مادر تو بدبخت‌ اصلا تو دنيا آمدي‌. و من‌ هم‌ از تو شكم‌ مادر خوشبخت‌ آمدم‌. براي‌ اين‌ كه‌ من‌ بتونم‌ راحت‌ در اريكة‌ سلطنت‌ و قدرت‌ زندگي‌ بكنم‌ و اين‌ بدبختهايي‌ كه‌ تو دنيا هستند اينها هم‌ بالاخره‌ آرام‌ باشند و قيام‌ نكنند و سر و صدا نكنند بهتر از اين‌ اعتقاد چيزي‌ مي‌تونه‌ باشه‌! نه‌. دوم‌ فلاسف‌ كيه‌؟ ما جدا” در كتاب‌ عالم‌ ارواح‌ رد كرديم‌. تناسخ‌، آقا تناسخ‌ را القا كردند. آقا هر كسي‌ الان‌ تو كه‌ فقير هستي‌ و بي‌ پولي‌ و بدبختي‌ و بيچاره‌ هستي‌ يك‌ وقتي‌ يا يك‌ روح‌ ديگه‌ اين‌ روح‌ تو مي‌ياد مي‌ره‌ تو بدنت‌ توي‌ سرت‌، ثروتمند از اونجا در مي‌ياي‌. اشكال‌ نداره‌. نوبتيه‌ ديگه‌ ما هم‌ يك‌ وقتي‌ فقير بوديم‌. من‌ به‌ يكي‌ از اين‌ متصوفه‌ رسيده‌ بودم‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يادمه‌ يك‌ وقت‌ دارم‌ در همدان‌ زندگي‌ مي‌كردم‌. گفتم‌ كي‌؟ گفت‌ هزار سال‌ قبل‌. مثلا چند صد سال‌ قبل‌. گفتم‌ عمرت‌ چقدره‌؟ گفت‌ هفتاد سال‌. حالا يادم‌ رفته‌ كه‌. گفتم‌ اسمتون‌ چي‌ بود اون‌ وقت‌؟ گفت‌ بابا طاهر عريان‌. حالا لباس‌ پوشيده‌ام‌. اون‌ وقتها عريان‌ بودم‌. حالا كيه‌ كه‌ بگه‌ كه‌ نه‌ آقا تو اشتباه‌ مي‌كني‌. تناسخ‌. القا كردند، جبر، تناسخ‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خيلي‌ مطالب‌ ديگه‌. كه‌ در همانجا نوشته‌ام‌. اين‌ ديدم‌ بهترين‌، انزوا ما كه‌ مي‌بينيد ثرومتند شديم‌ گرفتار شديم‌، تو خودت‌ را نزديك‌ نكن‌. ثروت‌ و معنويت‌ با هم‌ سازش‌ ندارند. خوب‌ فطرت‌ انسان‌ به‌ معنويت‌ گرايشش‌ بيشتره‌. مردم‌ راحت‌ مي‌شدند مي‌رفتنديك‌ گوشه‌اي‌ و ثروت‌ را براي‌ ثرومتندان‌ مي‌گذاشتند. هر چي‌ هم‌ ظلم‌ مي‌شد، حرفي‌ نداشتند و لذا اين‌ مسائل‌ را هم‌ آوردند و يك‌ چيزي‌ كه‌ مرحوم‌ استادمون‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بيشتر هر چير بدش‌ مي‌آمد يكي‌ بهش‌ مي‌گفت‌ تو صوفي‌ هستي‌. يا حتي‌ يك‌ روز من‌ يادمه‌ وضع‌ مالي‌ ايشان‌ خوب‌ نبود به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ كار مي‌كرد. اون‌ وقت‌ كشاورزي‌ داشت‌ مي‌كرد. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ كار مي‌كرد داشت‌ يا ظهر با هم‌ نون‌ و ماست‌ خورده‌ بوديم‌ شب‌ هم‌ آب‌ دوغ‌ بود. ما مهمان‌ ايشان‌ بوديم‌. ايشان‌ عذرخواهي‌ كردند من‌ گفتم‌ درويشيه‌. خيلي‌ ناراحت‌ گفت‌ درويشي‌ يعني‌ چه‌. خيلي‌ ناراحت‌ با اين‌ كه‌ با من‌ ايشان‌ كم‌ دعوا مي‌كرد. ما درويش‌ نيستيم‌. ما تو راه‌ خدا هستيم‌. بعدها گفتيم‌ طلبگي‌ كه‌ ايشان‌. تصوف‌، حالا نمي‌خوام‌ بگم‌ هر كي‌ يك‌ مويي‌ بلند كرد و يك‌ كشكولي‌ دستش‌ گرفت‌ اين‌ صوفيه‌. صوفيها هم‌ يك‌ بزرگي‌ بودند در همين‌ زمانها كه‌ كتابهاشون‌ متأسفانه‌ باقي‌ مانده‌ و اونها اساس‌ و ريشة‌ كارها بودند و الان‌ هم‌ داره‌ همانها كار مي‌كنه‌ و مردم‌ را از همه‌ چيز باز مي‌داره‌. اينها اين‌ كار را كردند.

 لذا مي‌بينيد خلفاي‌ عباسي‌ تا سالها بعد از ائمة‌ اطهار هم‌ اينها به‌ خلافتشون‌ ادامه‌ مي‌دادند. خوب‌ هم‌، يعني‌ از نظر فكري‌، خوب‌ فكر كرده‌ بودند. تجربة‌ گذشتگان‌ ولي‌ اين‌ را بدونيد. ولي‌ هر زمان‌ امام‌ عصر اون‌ زمانه‌، امام‌ زمانه‌ اون‌ زمانه‌. و طبق‌ قران‌ و صراط‌ مستقيم‌ بايد حركت‌ كنه‌. عصمت‌ داره‌ و حكومت‌ دنيا هم‌ در اختيار، در مرحلة‌ اول‌ امام‌ زمانه‌. حكومت‌ كرة‌ زمين‌. شرايطش‌ را هم‌ داره‌ و بعد بايد ولي‌ فقيه‌. اولا گفتند فقيه‌ باشه‌. يعني‌ دين‌ را بفهمه‌، احكام‌ دين‌ را درك‌ بكنه‌. بفهمه‌ كه‌ دين‌ چي‌ گفته‌. دين‌ را بفهمه‌ چي‌ گفته‌. شما در كدوم‌ يك‌ از ممالك‌ اسلامي‌ پيدا مي‌كنيد كه‌ يك‌ فقيهي‌ كه‌ تمام‌ مسائل‌ را، احكام‌ دين‌ را بلد باشه‌. بياييد با هم‌ بريم‌ تو ممالك‌ اسلامي‌ بگرديم‌. من‌ هممين‌ سفر كه‌ مشرف‌ بودم‌ براي‌ عمره‌ تو دو تا مملكت‌ كه‌ متأسفانه‌ يكيش‌ در نهايت‌ درجة‌ افراط‌  يكي‌ در نهايت‌ درجة‌ تفريط‌ اينها بودند. در ماه‌ رمضان‌ بود ديگه‌. ماه‌ رمضان‌ بيشتر ظاهر مي‌شه‌ انسان‌ چقدر به‌ احكام‌ دين‌ عمل‌ مي‌كنه‌. اونجا مسافر و، در سعودي‌ مسافر و غير مسافر و مريض‌ و همه‌ بايد روزه‌ بگيرند. در سوريه‌ هم‌ آزاده‌، هر كس‌ مي‌خواد روزه‌ بگيره‌ هر كس‌ مي‌خواد روزه‌ نگيره‌. اينجا مظاهر بي‌ ديني‌ در مملكت‌ اسلامي‌ خودش‌ را نشان‌ مي‌ده‌. نمي‌خوام‌ حالا چون‌ تشييع‌ فاحشه‌ مي‌شه‌ و بعد هم‌ مسائل‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. اونجا هم‌ در درجة‌ افراط‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ و بعضي‌ از رفقا كه‌ تو اطاق‌ مسافرخانه‌ يا فندق‌ يا هتل‌ انسان‌ غذا بخوره‌ ببينند مي‌يان‌ تنبيهش‌ مي‌كنند. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ان‌ كنت‌ مرضا او علي‌ سفرا. يعني‌ مريض‌ بودي‌ يا در سفر بودي‌ فعيشت‌ من‌ ايام‌ اخر وقتي‌ ديگه‌اي‌ روزه‌ات‌ را بگير. از رسول‌ اكرم‌ سؤال‌ كردند امين‌ بر الديني‌، اين‌ در كتاب‌ صوفي‌ هست‌ حضرت‌ فرمود ليس‌ من‌..خوب‌ نيست‌ انسان‌ در مسافرت‌ روزه‌ بگيره‌. تو هواپيمايي‌ كه‌ از جده‌ به‌ مدينه‌ مي‌رفت‌ كوچكترين‌ پذيرايي‌ از مسافرين‌ هواپيما نكردند. اينجور. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ فقيه‌ در رأس‌ كارشون‌ نيست‌. براي‌ اين‌ كه‌ فقيه‌ نيستند در دين‌. دين‌ را اينجوري‌ خوششون‌ مي‌ياد اينجوري‌ پياده‌ مي‌كنند. اينها هم‌ اينجوري‌ خوششون‌ مي‌ياد اينجوري‌ پياده‌ مي‌كنند. اينه‌. اين‌ تفرقه‌ها و جنگها و نزاعهايي‌ كه‌ در ممالك‌ نزديكتون‌ به‌ وجود آمده‌، چيه‌؟ رهبر ندارند.

 اهل‌ سنت‌ به‌ همين‌ سير، رهبر ندارند ديگه‌. خوب‌ فقيه‌ اگر باشه‌ يك‌ فتوا مي‌ده‌. يك‌ وقتي‌ ناصرالدين‌ شاه‌ رفته‌ بود براي‌ انگلستان‌  در مقابل‌ سربازها سان‌ مي‌رن‌ مي‌خواست‌ دولت‌ انگلستان‌ خودش‌ را نشان‌ بده‌ كه‌ ما چنين‌ قدرتي‌ داريم‌. ايشان‌ رو كرد گفت‌ كه‌ شما در مملكتتون‌ يك‌ همچين‌ سربازهاي‌ يك‌ همچين‌ قدرتي‌ داريد. گفت‌ ما يك‌ عده‌ پليس‌ داريم‌ در داخل‌ براي‌ امنيت‌ داخلي‌ اما اگر يك‌ مملكت‌ مخالفي‌ به‌ ما حمله‌ بكنه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد داريم‌ او حكم‌ مي‌كنه‌ جهاد لازمه‌، تمام‌ مردم‌ همه‌ مي‌شن‌ سرباز. اينها اول‌ شايد باور نكردند. قضية‌ تنباكو را پيش‌ آوردند ديدند نه‌ راسته‌. تجربه‌ كردند. اين‌ مسئلة‌ تنباكو كه‌ شنيديد. ديدند درسته‌.توي‌ دربار ناصر الدين‌ شاه‌، خود شاه‌ مي‌خواست‌ تنباكو را استفاده‌ بكنه‌ مي‌گيرن‌، زنهاش‌ مي‌گيرن‌ جلوش‌ را. لذا بهتون‌ عرض‌ كنم‌ مسئلة‌ فقيه‌ و مجتهد و روحانيت‌ را بنا گذاشتند بكوبند و الان‌ هم‌ بدونيد تمام‌ دشمنها تنها هدفشون‌ اين‌ مسئله‌ است‌. ولي‌ چراغي‌ را كه‌ ايزد برفروزد هر آن‌ كس‌ پف‌ كند ريشه‌اش‌، ريشش‌ همه‌ بسوزد. يك‌ وقتهايي‌ اينها چشم‌ باز كردند رشته‌هاي‌ چند صد ساله‌ اشون‌ همه‌ پنبه‌ شده‌. يك‌ مرجع‌ تقليد بلند شد آمد تمام‌ كارها را عوض‌ كرد. سالها زحمت‌ كشيدند زنها بي‌ حجاب‌ باشند يك‌ دونه‌ زن‌ بي‌ حجاب‌، بد حجاب‌ داريم‌، بي‌ حجاب‌ نداريم‌. اگر الان‌ يك‌ زن‌ سر برهنه‌ مثل‌ زنهاي‌ سوريه‌ بيان‌ اينجا مي‌گيد حتما اين‌ ديونه‌ شده‌. واقعاها هم‌ خودش‌ را از، احساس‌ ديونه‌گي‌ در خوش‌ مي‌كنه‌. يك‌ دفعه‌ عوض‌ شده‌. اين‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ كان‌ من‌ الفقها. البته‌ شرايطي‌ داره‌ كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ در گذشته‌ بوده‌ انشاء الله‌ در آينده‌ هم‌ اين‌ شرايط‌ باشه‌، سائنا به‌ نفسه‌ خود نگهدار. هيچ‌ چيز او را نلرزونه‌. حافظا لدينه‌. تمام‌ فكرش‌ دينش‌ باشه‌ و مخالفا لهوي‌ ان‌ مولا بنده‌ باشه‌، بندة‌ خدا باشه‌. اون‌ وقت‌ همه‌ در اين‌ صورت‌ واجبه‌ كه‌ از او تقليد بكنند. پيروي‌ از او بكنند. اين‌ فقط‌ در احكام‌ نيست‌ در مهمتر از احكام‌ عبادت‌ احكام‌ سياسته‌. احكام‌ اجتماعي‌ و حكومتي‌ است‌. ولذا مي‌بينيد كه‌ مردم‌ هم‌ همين‌ طور بودند. همين‌ روزها بود، من‌ يادمه‌ كه‌ روز بيست‌ و دوم‌ بهمن‌ در همين‌ جا روز جمعه‌ هم‌ بودش‌ ظاهرا در همين‌ جا جلسه‌ داشتيم‌ كه‌ شبش‌ بيست‌ و دو بهمن‌ بود. گفتيم‌ كه‌ امشب‌ كي‌ مي‌خواد، آرام‌، آمدند الحمد الله‌ كارها، شماها بيشتر از من‌ اطلاع‌ داريد من‌ بيشتر مي‌خوام‌ به‌ اين‌ نكته‌ شما را، و بعد كه‌ اين‌ مسلئة‌ ولايته‌. مسئلة‌ ولايت‌ كه‌ بعد از اون‌ مرجع‌ تقليد هر يك‌ از افرادي‌ كه‌ در رأس‌ كارها هستند اينها ولايت‌ دارند بر كارهاي‌ خودشون‌.

 رئيس‌ يك‌ اداره‌، مدير عامل‌ يك‌ مؤسسه‌، اينها ولايت‌ دارند. البته‌ به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ ولي‌ فقيه‌ اينها را تعيين‌ كرده‌ باشه‌ ولو با چند واسطه‌ باشه‌. ولايت‌ دارند. لذا چون‌ حكومت‌ بايد بكنه‌ بايد ولايت‌ داشته‌ باشه‌. ولايت‌ هم‌ مال‌ كيه‌؟ مال‌ شخص‌ عادل‌ و با محبت‌ نسبت‌ به‌ مردم‌. اون‌ اداره‌اي‌ كه‌ نشسته‌ پشت‌ ميز و تمام‌ به‌ فكر خودشه‌. من‌ اون‌ وقتها در زمان‌  قبل‌ از انقلاب‌، بعد از انقلاب‌ خوب‌ ما تو ادارات‌ بريم‌ و كارها را انجام‌ بديم‌. رفقا محبت‌ مي‌كنند. قبل‌ از انقلاب‌ وارد يك‌ اطاق‌ يك‌ رئيسي‌ مي‌خواستم‌ بشم‌. ايشان‌ بر حالا نمي‌خوام‌ بگم‌ چه‌ مطالبي‌، چون‌ من‌ مي‌شنيدم‌ وقتي‌ وارد شدم‌ داشت‌ با طرفش‌ يك‌ صحبتهاي‌ بدي‌ مي‌كرد به‌ من‌ گفت‌ بيرون‌ باشيد شما. حالا مراجعه‌ كنند بود متعدد هم‌ بودند، بيرون‌ ايستادند آقا لم‌ داره‌ در محل‌ كار اين‌ حرفها را مي‌زنه‌. خدا نكنه‌ در ادارات‌ ما فعلا اين‌ حرفها پيش‌ بياد. از لحظه‌اي‌ كه‌ يك‌ كارمند دولت‌ مي‌ياد تو اطاق‌ اداره‌اش‌ اگر دير هم‌ بياد اشتباه‌ كرده‌، تا لحظه‌اي‌ كه‌ مي‌ره‌، تمام‌ لحظاتش‌ بايد براي‌ مردم‌ باشه‌. معناي‌ ولايت‌ اينه‌. والا ولايت‌ نداره‌ و نمي‌خوام‌ بعضي‌ از مطالب‌ را بگم‌ چون‌ من‌ معتقدم‌ كوچكترين‌ حرفي‌ كه‌  حتي‌ افراد كم‌ ظرفيت‌  برداشت‌ تضعيف‌ براي‌ اين‌ انقلاب‌ اين‌ دولت‌ مي‌كنن‌ حرامه‌. نمي‌خوام‌ اين‌ حرفها را بزنم‌. تو نشستي‌ هر يك‌ قراني‌ كه‌ از اينجا مي‌گيري‌، از حقوقت‌ مي‌گيري‌ اين‌ مال‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيته‌. و اگر خلاف‌ بكني‌ شصت‌ ميليون‌ جمعيت‌ را روز قيامت‌ بايد جوابشون‌ را بدي‌. ما دولت‌، دولت‌ كيه‌؟ اين‌ منابع‌ ملي‌ مال‌ اين‌ مردمه‌، بدست‌ ولي‌ فقيه‌ سپردند او هم‌ به‌ تو مي‌ده‌. تو بايد جواب‌ همه‌ را بدي‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. خيلي‌ بايد انسان‌ بترسه‌ از خداي‌ تعالي‌. و اگر عادل‌ شد اين‌ شخص‌. اگر، نظر من‌ اينه‌ حالا چه‌ كنم‌ نمي‌تونم‌ كه‌ نظر خودم‌ را منظور نكنم‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ هر كس‌ در رأس‌ كارهاي‌ مردم‌ واقع‌ مي‌شه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. يعني‌ پاك‌ باشه‌. يعني‌ صفات‌ رزيله‌ نداشته‌ باشه‌. مي‌دونيد صفات‌ رزيله‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ شما وقتي‌ كه‌ وارد اطاق‌ آقاي‌ رئيس‌ شديد ايشان‌ اوقاتش‌ از جاي‌ ديگه‌ تلخه‌ سر شما خالي‌ نكنه‌. يعني‌ وقتي‌ كه‌ گرسنه‌اش‌ است‌ عصر ماه‌ رمضان‌ نگه‌ من‌ آدم‌ نيستم‌ ديگه‌ نمي‌تونم‌ كار بكن‌. نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌. خودتون‌ بهتر مي‌دونيد. حسادتها، بخلها، كينه‌ها، شيطانها، هواي‌ نفسها، اونچنان‌ دخالت‌ مخصوصا در كسي‌ كه‌ پشت‌ ميز نشسته‌ باشه‌ و نااميد به‌ اون‌ ميز نباشه‌. لذا اگر تزكية‌ نفس‌ كنه‌ راحته‌ به‌ وظايفش‌ عمل‌ مي‌كنه‌. اول‌ بنشينه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ بكنه‌. دوم‌ قدمش‌ اينه‌ كه‌ ساعي‌ لمذكور باشه‌، سومين‌ قدمش‌ اينه‌ كه‌ حافظ‌ لدينه‌ باشه‌. و همين‌ طور مخالفة‌ لهوا باشه‌. اين‌ را براي‌ مرجع‌ تقليد تنها نمي‌گن‌، همه‌ بايد اينجور باشند. اگر شما حساب‌ بكنيد اگر تمام‌ مسئولين‌ ما تمام‌ رؤساي‌ ادارات‌ ما تمام‌ كارمندان‌ به‌ اصطلاح‌ خوب‌ حالا در يك‌ مرحله‌ بالاتر ما اينها تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. چه‌ نظام‌ خوبي‌ به‌ وجود مي‌ياد، چه‌ مدينة‌ فاضله‌اي‌ بوجود مي‌ياد و اين‌ كاري‌ هم‌ نيست‌. آقا همين‌ طور كه‌ انسان‌ سمت‌ نداشته‌ باشه‌ راش‌ نمي‌دن‌ هيچ‌ جا حتي‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ كرده‌ باشه‌. اين‌ همه‌ علما و بزرگان‌ هم‌ هستند اينها شهادت‌ بدن‌ كه‌ بله‌ ايشان‌ زير نظر ما تزكية‌ نفس‌ كرده‌. چطور مي‌شه‌. و مي‌دونيد چقدر فايده‌ داره‌، چقدر دنيا درست‌ مي‌شه‌.

 وقتي‌ يك‌ كسي‌ وارد يك‌ مملكتي‌،چقدر بودجة‌ مملكت‌ كمتر هدر مي‌ره‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌گه‌ قد افلح‌ من‌ ذكيها. وقتي‌ بيدار مي‌شيد كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. يعني‌ تو اداره‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌ رستگاري‌، در شغلت‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌، رستگاري‌. در بين‌ مردم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشي‌ رستگاري‌، قد افلح‌ من‌ ذكيها. و از اون‌ طرف‌  و قد خاب‌ من‌ دسيها. كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ اين‌ بيچاره‌ است‌. بيچاره‌ است‌. چون‌ به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ و هوي‌ النفس‌ و ان‌ الهواي‌ في‌ جنتة‌ الي‌ المعوي‌. اگر شما تزكية‌ نفس‌ كنيد بهشتتون‌ همين‌ دنيا شروع‌ مي‌شه‌. زندگي‌ راحت‌، فكرتون‌ راحت‌.

 مي‌ريد مشغول‌ كارتون‌ مي‌شيد. ارباب‌ رجوع‌ را جواب‌ مي‌ديد. با محبت‌ جواب‌ مي‌ديد وجدانتون‌ به‌ شما بارك‌ الله‌ مي‌گه‌. و اگر نه‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشيد، نه‌ خودتون‌ هم‌ ناراحتيد. جهنمتون‌ از همين‌ الان‌ شروع‌ مي‌شه‌. چرا من‌ اين‌ همه‌ كار كردم‌ من‌ را نبردن‌ در فلان‌ پست‌ بگذارند اون‌ آقايي‌ كه‌ اونجا با من‌ هم‌ دشمن‌ بوده‌ او  را گذاشتنش‌. خودش‌ را مي‌خوره‌ ناراحته‌. آتشي‌ از درونش‌، زير آتشش‌ حسادته‌. بغض‌ و كينه‌، دشمني‌ها. دشمني‌، دشمني‌ مي‌ياره‌. همين‌ طور جواب‌ ارباب‌ رجوع‌ را خوب‌ نمي‌دي‌ اين‌ هم‌ بدش‌ مي‌ياد طبعا باهات‌ بد مي‌شه‌. الان‌ بهت‌ كار داره‌ بهت‌، فردا كه‌ كارش‌ انجام‌ شد و تو بازار گيرت‌ آورد اون‌ وقت‌ بهت‌ مي‌گه‌ كه‌ تو اون‌ روز به‌ من‌ چه‌ اذيتي‌ كردي‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. قد افلح‌ من‌ ذكيها. اي‌ خدا يك‌ روزي‌ بشه‌، انشاء الله‌ خواهد آمد انهم‌ يرانه‌ بل‌ مردم‌ اين‌ روز را دور مي‌بينند و ما نزديكش‌ مي‌بينيم‌. يك‌ روزي‌ خواهد آمد كه‌ همة‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. همه‌ درست‌ باشند. زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اگر اين‌ نباشه‌ دنيا پر از عدل‌ و داد نمي‌شه‌. يعني‌ اگر همه‌ تزكيه‌ كنند، لااقل‌ مسئولين‌ تزكية‌ نفس‌ نكنند دنيا پر از عدل‌ و داد نمي‌شه‌. يك‌ نفر، يك‌ مرجع‌ تقليد تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بود اين‌ تغيراتي‌ در يك‌ مملكت‌ داد. اگر همه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنند ببينيد چي‌ مي‌شه‌. شما فكرتون‌ راحته‌ كه‌ الان‌ كه‌ مي‌ريد اونجا كارتون‌ را در روي‌ نوبت‌ خودتون‌ بهتون‌ مي‌رسند. نه‌ پارتي‌ لازمه‌، نه‌ رشوه‌ لازمه‌، هيچي‌ لازمه‌، كارتون‌ رو نوبت‌ انجام‌ مي‌شه‌. حاضر هم‌ هستيد ولو دو روز ديگه‌ نوبتتون‌ مي‌شه‌ صبر كنيد. خود انسان‌ وجدانش‌ مي‌گه‌ بايد صبر كرد. اما وقتي‌ مي‌ري‌ مي‌بيني‌ يك‌ چيزي‌ مي‌دن‌ به‌ آقا اول‌، اون‌ آقا رفيقه‌ اون‌ اول‌، اون‌ آقا قوم‌ و خويشه‌ اون‌ اول‌. شما مي‌خواستيد دو روز ديگه‌ به‌ كارت‌ برسي‌، ده‌ روز ديگه‌ مي‌كشه‌. شما هم‌ يك‌ رشوه‌اي‌ بديد چون‌ اين‌ آقا رشوه‌ايه‌. اين‌ آقا آدم‌ نيست‌، تزكية‌ نفس‌ نكرده‌. قد افلح‌ من‌ ذكيها و قد خاب‌ من‌ دسيها. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اين‌ هم‌ بهتون‌ بگم‌ من‌ الان‌ يك‌ جمله‌اي‌ يادم‌ آمد خيلي‌ گاهي‌ انسان‌ متأسف‌ مي‌شه‌. اين‌ را بدانيد نسبت‌ به‌ كارهاي‌ دنيا، كارهاي‌ ديگر دنيا آسانترين‌ كارها تزكية‌ نفسه‌. آسانترين‌ كارها نسبته‌ با ارزشي‌ كه‌ داره‌، نسبت‌ به‌ برداشتي‌ كه‌ ازش‌ مي‌شه‌ كرد. نسبت‌ به‌ پيامدي‌ كه‌ داره‌، آسانترين‌ كارها تزكية‌ نفسه‌. يك‌ نفر براي‌ من‌ نامه‌ نوشته‌ بود كه‌ آقا تزكية‌ نفس‌ محاله‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، نستجيب‌ بالله‌، ببينيد چقدر معرفتمون‌ نسبت‌ به‌ اماممون‌ چقدر بايد ضعيف‌ باشه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نتونست‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. كه‌ وقتي‌ صبح‌ روز نوزدهم‌ شمشير به‌ فرقش‌ خورد گفت‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. يعني‌ از نفسم‌ نجات‌ پيدا كردم‌. خوب‌ بندة‌ خدا نفس‌ اين‌ بدن‌ نيست‌ كه‌ آخه‌. گفت‌ كه‌ خفن‌ و خفن‌ هر سه‌ دختران‌ معاويه‌ بودند. بچة‌ معاويه‌ بودند. ببين‌ انسان‌ چقدر بايد دور باشه‌ از حقايق‌ كه‌ اينجور حرف‌ بزنه‌. بعد هم‌ اگر محاله‌، چون‌ خدا گفته‌ قد افلح‌ من‌ ذكي‌ها. چرا خدا در قرآن‌ هي‌ مردم‌ را تهديد كرده‌، تهيج‌ كرده‌. اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ در بعضي‌ كلمات‌ بعضي‌ از بزرگان‌ مي‌گن‌ آدم‌ شدن‌ محاله‌ اين‌ را مي‌خوان‌ اهميت‌ آدم‌ شدن‌ را براي‌ ما بگن‌. اهميت‌ داره‌. نه‌ اين‌ كه‌ واقعا محاله‌، پس‌ خودشون‌ چطور شدند!

 علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ امروز صبح‌ صدا زد فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. معناي‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ آمدم‌ تو اين‌ دنيا، خدا من‌ را فرستاد تو اين‌ دنيا. با اين‌ قدرتي‌ كه‌ خدا به‌ من‌ داده‌ بود. آقايون‌ قدرت‌ علي‌ عجيب‌ بوده‌ها. يعني‌ قدرت‌ علي‌ در مخلوق‌، همان‌ قدرت‌ خدا بر مخلوق‌ بوده‌. يك‌ هميچين‌ عظمتي‌ داشت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. اون‌ وقت‌ با اين‌ قدرت‌ يك‌ دورة‌ عمري‌ را گذروند. گاهي‌ روي‌ دست‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌، پيغمبر مي‌فرمود من‌ كنت‌ مولا و هذا علي‌ مولا. كسي‌ كه‌ من‌ مولاي‌ اويم‌ علي‌ مولاي‌ اوست‌. گاهي‌ كنار بستر پيغمبر اكرم‌ مي‌خوابيد. اون‌ قدري‌ كه‌ بر علي‌ وفات‌ پيغمبر و شهادت‌ پيغمبر تأثير نداشت‌. بر هيچ‌ كس‌ تأثير نداشت‌. چون‌ پيغمبر را جز خدا و علي‌ كسي‌ نمي‌شناخت‌. يك‌ روز هم‌ ريسمان‌ به‌ گردنش‌ انداختند به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشند. يك‌ روز هم‌ گفتند علي‌ يك‌ خليفه‌، معاويه‌ هم‌ يك‌ خليفه‌. لذا انزل‌ الدهر، انزل‌ الدهر حتي‌ قيل‌ علي‌ و معاويه‌. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ روز نگاه‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ فاطمة‌ اطهر را در مقابل‌ چشمش‌ پهلوش‌ را مي‌شكنند. سيلي‌ به‌ صورتش‌ مي‌زنند، محسنش‌ را سقط‌ مي‌كنند.  روزها و شبهاي‌ عزا هستش‌ خوبه‌ چراغها خاموش‌ بشه‌ حال‌ عزايي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. يك‌ روز هم‌ با اون‌ محبت‌ مي‌ياد توي‌ مسجد خوابها را بيدارشون‌ مي‌كنه‌. با ابن‌ ملجم‌ با محبت‌ رفتار مي‌كنه‌. امروز صبح‌ وقتي‌ كه‌ ابن‌ ملجم‌ را آوردند به‌ محضر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، چشمهاش‌ را باز كرد به‌ ابن‌ ملجم‌ مگر من‌ بد امام‌ بودم‌ براي‌ تو! مي‌دونيد چي‌ گفت‌. همان‌ حرفي‌ كه‌ القا شده‌ بود. اانت‌ تنذر النار من‌ تو مي‌خواي‌ كسي‌ را كه‌ بايد تو آتش‌ جهنم‌ بسوزه‌ تو او را نجات‌ بدي‌. در عين‌ حال‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ به‌ امام‌ حسن‌ فرمود كه‌ اگر من‌ از دنيا رفتم‌ كه‌ تو ولي‌ مني‌. اما او يك‌ ضربت‌ بيشتر به‌ من‌ نزده‌، تو با يك‌ ضربت‌ بيشتر او را نكشي‌. زجرش‌ ندي‌.

 اعلام‌ كردند كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بايد شير تناول‌ بفرمايد. شايد همين‌ اوقات‌ بوده‌، اون‌ فرزندان‌ اصحاب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌ كاسه‌هاي‌ شير را در دست‌ گرفته‌اند آوردند براي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شما هم‌ مايليد براي‌ عيادت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بريد. بيايد بريم‌ عرض‌ كنيم‌ السلام‌ عليك‌ يا امير المؤمنين‌. آقا جان‌ حالتون‌ چطوره‌؟ يا بقية‌ الله‌ عاجرك‌ الله‌. در روايات‌ داره‌ كه‌ لحظه‌، بعد از هر لحظه‌ گاهي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ چشمها را باز مي‌كرد نگاهي‌ به‌ اطراف‌ مي‌كرد ولي‌ بعد باز حال‌ ضعف‌ بهش‌ دست‌ مي‌داد. رفتند يك‌ نفري‌ را آوردند. ببينند مي‌تونند معالجه‌ كنند، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را، او آمد اين‌ طور تشخيص‌ داد. كه‌ اين‌ ملعون‌ ابن‌ ملجم‌ شمشير را در زهر قرار داده‌ و زهر به‌ بدن‌ نازنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ سرايت‌ كرده‌. لذا سعسعه‌ مي‌گه‌ من‌ وارد بر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ شدم‌ يك‌ دستمال‌ زردي‌ به‌ سر علي‌ بسته‌ بودند اما رنگ‌ علي‌ مانند همان‌ دستمال‌ زرد شده‌ بود.

 

۱۳ شعبان ۱۴۱۶ – ۱۵ دي ۱۳۷۴ – ماه شعبان مقدمه ضیافة الله

 

@ متن سخنراني شب 13 شعبان 1416 مصادف با 15 دي 1374 و 4 آوريل 1995

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين(يس/61)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»([1])

 

3- خصوصيات ماه معظم شعبان

شب‌ جمعه‌ است‌. ماه‌ شعبان‌ است‌.

 

Cماه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهاست

ماهي‌ كه‌ به‌ دلائلي‌ اختصاص‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ دارد و در دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ خوانده‌ مي‌شود گفته‌ شده‌ كه‌ «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ». اين‌ ماه‌، ماه‌ پيغمبر تو است‌ خدا! سيد و آقاي‌ پيامبران‌. در فراز ديگر اين‌ دعا مي‌خوانيم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ «وَ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ‌»([2]) دأبشان‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ ماه‌ را روزه‌ مي‌گرفتند و شب‌ها را مشغول‌ عبادت‌ بودند.

 

Cماه خودسازي و آماده شدن براي ضيافت الله است

در اين‌ ماه‌ ما بايد ان‌شاء‌الله‌ خودمان‌ را بسازيم‌، آماده‌ كنيم‌ براي‌ ضيافت‌ الله‌، ميهماني‌ خدا.

 

cرمضان ماه بركت و رحمت و مغفرت است

 

ماه‌ رمضان‌ كه‌ «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»([3])، ماهي‌ است‌ كه‌ خدا ما را دعوت‌ كرده‌ به‌ رحمت‌ و مغفرت‌ و نعمت‌ و بركت‌. شما مي‌توانيد در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ توشه‌ي رحمت‌ دوره‌ سالتان‌ را برداريد. مغفرت‌ گذشته‌‌ي از عمرتان‌ را بدست‌ بياوريد و بركت‌ زندگي‌ دنيا و آخرتتان‌ را تأمين‌ كنيد. ماه‌ شعبان‌؛ بايد انسان‌ خودش‌ را به‌ هر وسيله‌اي‌ كه‌ هست‌ پاك‌ كند‌.

 

Cنگاهي حكيمانه به اعياد ماه معظم شعبان

در اولِ ماه‌، خداي‌ تعالي‌ تولد رحمة الله‌ الواسعه‌، حضرت‌ سيد الشهدا، را قرار داده‌. و در روز پنجم‌ اين‌ ماه‌، ميلاد مسعود حضرت‌ امام‌ سجاد، چون‌ بعد از توبه‌ و بعد از طلب‌ رحمت‌ و مغفرت‌، انسان‌ بايد عبادت‌ كند خداي‌ تعالي‌ را و بهترين‌ مُظهِر و مَظهَر عبادت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلاماست‌ و در چهارم‌ اين‌ ماه‌ ميلاد مسعود حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ را قرار داده‌ براي‌ اين‌كه‌ آن‌ حضرت‌ را ما الگو قرار بدهيم‌ از پيروي‌ از ولايت‌ و امامت‌ و معرفت‌ امام‌ و از همه‌ بالاتر در نيمه‌ي‌ اين‌ ماه‌، ميلاد مسعود حضرت‌ بقية‌الله‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌.

 

Cسالروز تولد حضرت ولي عصر ارواحنا فداه، آغاز غيبت صغراي آن حضرت و نيز آغاز غيبت كبراي ايشان روز جمعه بوده‌است

من‌ چند شب‌ قبل‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌. روز تولد حضرت‌ در اولين‌ نيمة‌ شعباني‌ كه‌ حضرتش‌ متولد شد، روز جمعه‌ بوده‌. غيبت‌ صغراي‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ در روز جمعه‌ بوده‌. غيبت‌ كبراي‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌هم‌ روز جمعه‌ بوده‌ و “ان‌شاء‌الله‌” روز جمعه‌ از خدا مي‌خواهيم‌، خدا خودش‌ مي‌داند حتي‌ تا فردا صبح‌ هم‌ براي‌ عشاق‌، براي‌ محبين‌، صبر كردن‌ مشكل است‌.

يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ در عالم‌ رؤيا، رؤياي‌ صادقه‌ هم‌ بود، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ در خواب‌ ديدم‌ كه‌ چهارده‌ سال‌ ديگر امام‌ زمان‌ ظاهر مي‌شود. من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. گفتم‌: منظور چهارده‌ روز ديگر‌ بوده‌؛ تعبير كردم‌. خودم‌ خوابم‌ برد. چون‌ در قطار بوديم‌ مي‌آمديم‌، گاهي‌ مي‌خوابيديم‌ گاهي‌ بيدار مي‌شديم‌. خودم‌ خوابم‌ برد. ديدم‌ همان‌ آقايي‌ كه‌ به‌ او فرموده‌ بود كه‌ چهارده‌ سال‌ ديگر، به‌ من‌ گفتند: “تو اگر عاشق‌ بودي‌، تو اگر مُحِب‌ بودي‌، چهارده‌ روز هم‌ حاضر نبودي‌ صبر كني‌”. اما “ان‌شاء‌الله‌” اميدواريم‌ فردا صبح‌ كه‌ از خواب‌ بلند مي‌شويم‌، بشارت‌ ظهورش‌ را به‌ ما بدهند.

 

4- مطابقت دقيق امت پيغمبر خاتم صلي الله عليه وآلهو قوم بني اسرائيل

«وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ … وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»([4]). در تفسير اين‌ آيه‌ي‌ شريفه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايند: هر كاري‌ كه‌ در بني‌ اسرائيل‌ انجام‌ شد، «طَابَقَ النَّعْلَ‌ بِالنَّعْلِ‌»([5]) عيناً در امت‌ پيغمبر هم‌ انجام‌ خواهد شد.

 

Cعذاب دردناك و فشار زياد در قبل از ظهور

بعد يك‌ مطلبي‌ را مفصلاً امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايد كه‌ بني‌ اسرائيل‌ از حضرت‌ يوسف‌ شنيده‌ بودند كه‌ مدت‌ها در فشار و شكنجه‌ي‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ قرار خواهند گرفت‌. چهارصد سال‌ تقريباً طول‌ كشيد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ عذاب‌ دردناكي‌ متوجه‌ اين‌ها شده‌ بود: «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ». پسر بچه‌ها را مي‌كشت‌ و دخترها را نگه‌ مي‌داشت‌ براي‌ خدمتگزاري‌ «وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»([6]). اين‌ها تمامشان‌ منتظر ظهور حضرت‌ موسي‌ بودند. فشار زياد است‌، شما خواهيد گفت‌: فشاري‌ روي‌ ما اين‌طور نيامده‌. من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر يك‌ دقتي‌ روي‌ بشر امروز در كره‌ي‌ زمين‌ بشود، مي‌بينيد كه‌ اگر فرعون‌ آن‌ روز بچه‌هاي‌ پسر را آن‌هم‌ از نظر بدني‌ مي‌كشت‌ و دخترها را نگه‌ مي‌داشت‌، در زمان‌ ما در جهان‌، چهار ديواري‌ ايران‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ اين‌ انقلاب‌ مقدمه‌ي‌ ظهور حضرت‌ ولي عصر است‌ صرفنظر كنيد، ما هم‌ قبل‌ از شانزده‌ سال‌ حالمان‌ همين‌ حالت‌ بود. در دنيا روح‌ چون‌ اهميتش‌ از بدن‌ بيشتر است‌، اين‌ فشار را، آن‌ تبليغات‌ ضد دين‌ كه‌ در دنيا شروع‌ شده‌ و مردم‌ را از فرهنگ‌ اسلامي‌ دور مي‌كنند، صد برابر اين‌ را بدانيد آقايان‌، از كشتن‌ بچه‌ها در مقابل‌ مادرها و پدرها سخت‌تر است‌. انسان‌هايي‌ كه‌ در دنيا امروز هستند؛ شما يك‌ قدم‌ از ايران‌ پايتان‌ را بيرون‌ بگذاريد، ببينيد چقدر فساد در عالم‌ هست‌. يك‌ جوان‌ نمي‌تواند‌ درست‌ راه‌ دين‌ را حركت‌ كند‌.

 من‌ يك‌ دوستي‌ داشتم‌ در يكي‌ از ممالك‌ غربي‌، دانشجو بود آن‌جا، به‌ من‌ مي‌گفت‌:‌ فلاني‌ من‌ هر چه‌ زور مي‌زنم‌، هر چه‌ همت‌ مي‌كنم‌ كه‌ خودم‌ را از فساد نگه‌ دارم‌ نمي‌توانم‌. و جداً اين‌طور است‌ آقايان‌! شماها اگر يك‌ مطالعه‌اي‌ در زندگي‌ مردم‌ در دنياي‌ امروز بكنيد به‌ اين‌ حقيقت‌ مي‌رسيد كه‌ همان‌طوري‌ كه‌ ما قبل‌ از انقلاب‌ واقعاً مالك‌ فرزندانمان‌ نبوديم‌، حتي‌ مالك‌ خودمان‌ نبوديم‌، دنيا امروز همين‌طور است‌. «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ». ذبح‌ هم‌ ذبح‌ روح است‌ نه‌ ذبح‌ بدن‌. فساد عالم‌ را گرفته‌.

 

Cيوسف بني اسرائيل و يوسف امت آخر الزمان، خبر از ظهور منجي داده‌اند

حتماً بايد ما از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشويم‌ تا همان‌طوري‌ كه‌ بني‌ اسرائيل‌ بخاطر آن‌ وعده‌ي‌ الهي‌ بوسيله‌ي‌ حضرت‌ يوسف‌ كه‌ يك‌ روزي‌ شخصي‌ به‌نام‌ موسي‌ خواهد آمد و دنيا را لااقل‌ محيط‌ بني‌ اسرائيل‌ را پر از عدل‌ و داد مي‌كند‌ و ظالم‌ را از شما دور مي‌كند‌، همين‌طور به‌ ما پيغمبر اكرم‌ وعده‌ كرده‌. “يوسف‌ يوسفها”، اگر حضرت‌ يوسف‌ از نظر ظاهر زيباترين‌ بود، رسول‌ اكرم‌ از نظر روح‌ خدا مثلش‌ را غير از دوازده‌ نور پاك‌، اوصيائش‌، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و يازده‌ فرزندش‌، خلق‌ نكرده‌. اين‌ يوسف‌ ما، اين‌ يوسف‌ اسلام‌، اين‌ يوسف‌ خدا به‌ ما وعده‌ كرده‌ و احدي‌ از مردم‌ مسلمان‌، اين‌ را بدانيد، مسلمان‌ باشد همان‌طوري‌ كه‌ به‌ «لاَ اِلَهَ‌ اِلاَّ اللهُ‌» معتقد است‌، به‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ معتقد است‌، حتماً به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ هم‌ معتقد است‌. چون‌ صدها بلكه‌ هزارها حديث‌ از ناحيه‌ي‌ پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ كه آيات‌ قرآن‌ هم‌ خيلي‌ زياد، ما از قرآن‌ شروع‌ كنيم‌.

 

cبشارت منجي آخرالزمان در انجيل

در قرآن‌ صد و سي‌ و سه‌ آيه‌ كه‌ بعضيش‌ صراحت‌ دارد‌ و بعضي‌ از اين‌ آيات‌ تأويل‌ شده‌ و در كتاب‌ انجيل‌، همين‌ انجيل‌ تحريف‌ شده‌‌ي زمان‌ خودمان‌، حدود پنجاه‌ جمله‌، خود انجيل‌ پنجاه‌ صفحه‌ بيشتر نيست‌، پنجاه‌ جمله‌ درباره‌ي‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ حضرت‌ عيسي‌ مي‌گويد:‌ من‌ از جانب‌ پدر او را مي‌فرستم‌؛ بعضي‌ از مسيحي‌ها مي‌گويند: خود حضرت‌ عيسي‌ بر مي‌گردد‌ اين‌ اشتباه است‌. اگر خود حضرت‌ عيسي‌ مي‌خواست‌ برگردد‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خواهم‌ آمد. مي‌گويد:‌ نه‌؛ “روح‌ راستي‌، اسامي‌ عجيبي‌ است‌! روح‌ راستي‌، روح‌ درستي‌، روح‌ كمال‌ و در زبان‌هاي‌ مختلف‌ به‌ اسم‌ فارقليتا،‌ بركليتوس‌ و «م‌ح‌م‌د» اسم‌ شريف‌شان‌” را مأذون‌ نيستيم‌ در مجالس‌ عمومي‌ مگر خودشان‌ گفته‌ باشند ببريم‌، در كتاب‌ انجيل‌ نوشته‌ شده‌ و الان‌ همين‌ انجيل‌ هست‌ در بين‌ مردم‌.

 

#انجيل نيز مانند قرآن منجي آخرالزمان را فرزند علي‌بن‌ابيطالب عليه السلاميعني پسر انسان مي‌داند

روح‌ راستي‌، روح‌ درستي‌، پسر انسان‌؛ آخر‌ مسيحي‌ها حضرت‌ عيسي‌ را پسر خدا مي‌دانند، آن‌جا مي‌گويد:‌ پسر انسان‌؛ يعني‌ پسر علي‌ بن‌ ابيطالب‌. چون‌ انسان‌ كامل‌ علي است‌. انسان‌ كامل‌ كه‌ خدا در قرآن‌ نامش‌ را انسان‌ ذكر كرده‌، حضرت‌ سيد الشهداء عليه‌ السلام‌«وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا»([7]) كه‌ تمام‌ مفسرين‌ گفته‌اند: منظور از اين‌ آيه‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين است‌. پسر علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حسين‌ بن‌ علي‌، اتفاقاً در رواياتي‌ هم‌ كه‌ درباره‌ي‌ حضرت‌ بقية‌الله‌آمده‌، اول‌ مي‌گويند كه‌ فرزند علي‌ بن‌ ابيطالب‌، بعد مي‌گويند: نهمين‌ فرزند ابي‌ عبد الله‌ الحسين است پسر انسان‌، حضرت‌ بقية‌الله‌پسر خدا نيست‌. ما براي‌ خدا پسر قائل‌ نيستيم‌. پسر معنايش‌ اين است‌ كه‌ بايد زاد و ولد معمولي‌، جنبه‌ي‌ انساني‌ بايد داشته‌ باشد‌ تا از او چيزي‌ توليد بشود‌ و خداي‌ تعالي‌ مجرد است‌. چيزي‌ از خدا توليد نمي‌شود‌. «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»([8]). خداي‌ تعالي‌ خلق‌ مي‌كند‌، ايجاد مي‌كند‌، مي‌گويد:‌ باش‌، هست‌. «إِذَا أَرَادَ  اللهُ لشَيْءٍ أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»([9]). مي‌فرمايد: باش‌ هست‌. ديگر‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ فرزندي‌ خداي‌ تعالي‌ داشته‌ باشد؛ پسر انسان‌.

 

 cنام منجي آخرالزمان در كتب تمام مذاهب دنيا اگرچه تحريف نيز شده باشند محفوظ مانده چرا كه خداي تعالي بايد از طريق ايشان شناخته شود

در قرآن‌ و انجيل‌ و تورات‌ انسان‌ شخص‌ اول‌ انسانيت است‌. آن‌ كسي‌ كه‌ در صفات‌ يك‌ انسان‌ كامل است‌، اين‌ تعابير از وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ شده‌ و همه‌ هم‌ قبولش‌ دارند. شما اين‌ را آقايان‌ بدانيد، مسيحي‌ در عالم‌ – مگر بي‌سواد باشد‌، مثل‌ مسلمان‌هاي‌ بي‌ اطلاع‌ ما – مسيحي‌ در عالم‌ پيدا نمي‌شود‌ جز آن‌كه‌ معتقد است‌ اين‌ شخص‌، ما اصلاً با اسم‌ كار نداريم‌، من‌ با يك‌ مسيحي‌ صحبت‌ كردم‌ گفتم‌: اگر شما به‌ كتاب انجيل‌ خيانت‌ نمي‌كرديد، اسم‌ خاص‌ را ترجمه‌ نمي‌كرديد، اسم‌ خاص‌ را نمي‌شود‌ ترجمه‌ كرد، مثلاً شما اگر اسم‌‌تان “احمد‌” است فارسي‌ هم‌ مي‌گويند:‌ “احمد”، عربي‌ هم‌ مي‌گويند:‌ “احمد”، انگليسي‌ هم‌ وقتي‌ مي‌خواهند‌ بگويند‌، ممكن است‌ حروفش‌ عوض‌ بشود،‌ به‌ لاتين‌ نوشته‌ بشود‌ ولي‌ همان‌ “احمد” است‌.

“روح‌ راستي‌”، اين‌ فارسي است. “فارقليتا”، اين‌ سرياني است‌. “هركليتوس‌” اين‌ يوناني است يعني‌ عبري است و “احمد” عربي است‌.

اگر اسمش‌ كدام‌ يكي‌ از اين‌ها. شما اگر نمي‌خواستيد عوض‌ كنيد و مردم‌ را سردرگم‌ بكنيد، اين‌ اسم‌ را ترجمه‌ نمي‌كرديد. ترجمه‌ كردن‌ غلط است‌. مثل‌ اين‌كه‌ كسي‌ اسمش‌ حسن است بگويند:‌ “آقاي‌ نيكو”. بخواهند‌ ترجمه‌اش‌ بكنند نيكو است‌ ديگر‌، حسن‌ يعني‌ نيكو. بياييد‌ دنبال‌ آقاي‌ نيكو مي‌گرديد پيدايش‌ هم‌ نمي‌كنيد. غلط است‌ ترجمه‌ي‌ به‌اصطلاح‌ اسم‌ خاص‌. اسم‌ خاص‌ را نمي‌شود‌ ترجمه‌ كرد. اين‌ها ترجمه‌ كردند.

در عين‌ حال‌، حالا ما به‌ اسم‌ كار نداريم‌، ما بنده‌ي‌ اسم‌ نيستيم‌. نشاني‌ها درست است‌. خداي‌ تعالي‌ حفظ‌ كرده‌ در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌. در كتاب‌ اوستا حتي‌ حفظ‌ كرده‌. در كتب‌ هندوها كه‌ اصلاً خدا را قبول‌ ندارند حفظ‌ كرده‌. چون‌ اين‌ وجود بايد باشد‌ تا همه‌ي‌ مردم‌ خداشناس‌ بشوند. اين‌ خدا را نشناختند بعد مي‌شناسند. اما اگر امام‌ زمانشان‌ را مردم‌ نشناختند «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»([10]). كسي‌ كه‌ امام‌ زمانش‌ را نشناسد‌، مُردنش‌ مثل‌ مردن‌ زمان‌ جاهليت است به‌ جهت‌ اين‌كه‌ حتي‌ خدا را اگر از اين‌ طريق‌ نشناسيد آن‌ خدا نيست‌. اگر پيغمبر را از اين‌ طريق‌ نشناسيد، حقايق‌ را از اين طريق نشناسيد، آنچه‌ كه‌ شناختيد حقيقت‌ نيست‌. يك‌ ميزان‌ ما بيشتر نداريم‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ خدا خواسته‌ كه‌ هندوها يعني‌ نه‌ اين‌كه‌ خدا را نشناسند، مهم‌ نيست‌، بعد مي‌شناسند ولي امام‌ زمان‌ بايد نامش‌ باشد‌. توي‌ كتاب‌ زرتشتي‌ها بايد باشد‌، توي‌ كتاب‌ بودائي‌ها بايد باشد‌. نگاه‌ كنيد، من‌ جمع‌ آوري‌ كردم‌ در اين‌ كتاب‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ كه‌ تجديد طبع‌ شده‌ همين‌ روزها، تمام‌ اين‌ها را من‌ از كتبشان‌ نقل‌ كردم‌. مسيحيت‌ مكرر در مكرر گفته‌ اين‌ را. يهودي‌ها گفتند. شما جمع‌ بزنيد، اسلام‌ همه‌ مي‌گويند‌. يهودي‌ها همه‌ مي‌گويند‌، مسيحي‌ها همه‌ مي‌گويند، زرتشتي‌ها همه‌ مي‌گويند، بودائي‌ها همه‌ مي‌گويند، هندي‌ها هم‌ همه‌ مي‌گويند. ببينيد چه‌ جمعيتي‌ اگر ما بخواهيم‌ اين‌ها را جمع‌ بزنيم‌، تقريباً حدود چهار ميليارد امروز در كره‌ي‌ زمين‌ معتقد به‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلاماند كه‌ اين‌ تعداد معتقد به‌ پيغمبر اكرم‌ نيستند. اين‌ وجود مقدس‌ بايد باشد،‌ بايد هم‌ بيايد. پيغمبر اكرم‌ هم‌ خبر داده‌ و بحمدالله‌ و المنة يك‌ مطالبي‌ را كه‌ اي‌ كاش‌! يك‌ خرده‌اي‌ فكر بكنيم‌ ما.

 

cآن‌قدر پديدار شدن وجود مقدس منجي آخرالزمان نزديك شده كه دوست و دشمن نسبت به مسأله هوشيار و فعال هستند بجزء ما مسلمان‌ها

من‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ وحشت‌ دارم‌ و آن‌ وحشتم‌ اين است‌ كه‌ آقا ظهور كند‌ هنوز بعضي‌ خودشان‌ را نساخته‌ باشند. عقب‌ بيفتند. اين‌قدر اين‌ خورشيد تاباني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ تشبيه‌ كرده‌ به‌ خورشيد، اين‌قدر پشت‌ افق‌ نزديك‌ شده‌ و روشنائيش‌ تمام‌ عالم‌ را گرفته‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌، آخر‌ گاهي‌ انسان‌ صبح‌ زود از خواب‌ پا مي‌شود‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كند‌ مي‌گويد:‌ آفتاب‌ زده‌ يا نزده‌، اين‌جوري‌. شما مي‌دانيد. يك‌ توجهي‌ مردم‌ به‌ حضرت‌ ولي عصر كردند. ما خوابيم‌. دنيا امروز متوجه‌ شده‌. دشمنان‌ دارند كار مي‌كنند كه‌ شايد بتوانند جلوي‌ اين‌ پديده‌اي‌ كه‌ مي‌خواهد بوجود بيايد و به‌ قول‌ آن‌ها ضد مسيحيت است‌ و يا ضد قدرت‌ آن‌ها است‌، جلويش‌ را بگيرند. به‌ آن‌جا خودشان‌ را رساندند، ما هنوز در خم‌ يك‌ كوچه‌ايم‌. ما هنوز توي‌ افكارمان‌، يكي‌ از اعتقاداتمان است‌. هنوز جدي‌ نگرفتيم‌ مسأله‌ را.

سال‌هاي‌ خيلي‌ قبل‌، خيلي‌ قبل‌، يعني‌ چون‌ هر سال‌ دارد‌ نور مقدسش‌ جلوه‌گرتر مي‌شود‌. ماها متأسفانه‌ تا خودش‌ را نبينيم‌ باورمان‌ نمي‌آيد. آن‌جا ديگر‌ فايده‌‌اي ندارد‌.

 

cتوجه وافر اقشار گوناگون جامعه به امام زمان ارواحنا فداهاز علائم آمادگي مردم براي پذيرش منجي آخرالزمان است

يك‌ وقتي‌، يك‌ زماني‌ بود كه‌ من‌ خوب‌ يادم است‌ كه‌ مردم‌ به‌ ياد امام‌ زمان‌ اصلاً نبودند.

 

#نام گذاري اماكن به نام “صاحب الزمان” و مراجعه بسيار زياد مردم به مسجد مقدس جمكران

شما يك‌ مسجد، يك‌ خيابان‌، يك‌ محل‌ كه‌ دويست‌ سال‌ قبل‌ به‌ نام‌ امام‌ زمان‌ باشد‌ پيدا كنيد؟ اين‌ مسجد جمكران‌ بود آن‌هم‌ به‌ عنوان‌ مسجد جمكران‌، نه‌ به عنوان‌ مسجد “صاحب‌ الزمان‌” كه‌ من‌ شخصاً خودم‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ تنها بودم‌. مردم‌ آن‌جا مراجعه‌ نمي‌كردند. وسط‌ بياباني‌ بود كه‌ من‌ رفته‌ بودم‌ فكر نمي‌كردم‌ شب‌ جمعه‌ آن‌جا تنها باشم‌. خادمش‌ گفت‌: فرش‌ها توي‌، شما توي‌ مسجد مي‌مانيد كليد در را از داخل‌ ببند فرش‌ها را نبرند. نه‌ برقي‌ داشت‌. مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ دستور فرموده‌ بودند به‌ يك‌ نفر كه‌ اين‌ را تعميرش‌ كند‌ يك‌ تعمير جزئي‌ كرده‌ بود. حالا شما شب‌ جمعه‌ برويد به‌ مسجد جمكران‌، شب‌ چهارشنبه‌ برويد مسجد جمكران‌؛ اين‌ چيست‌ معنايش‌؟ اين‌ معنايش‌ غير از اين‌ است‌ كه‌ نور مقدس‌ حضرت‌ در دل‌ها جلوه‌ كرده‌؟ اين‌همه‌ مساجد در دنيا، توي‌ همين‌ مشهد ما شايد شش‌ هفت‌ مسجد بنام‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌، حالا مسجد حجت‌ كه خيلي‌ زياد داريم‌.

 

 #برگزاري راهپيمايي‌ها

پارسال‌ تا امسال‌، دو سال‌ قبل‌ بود من‌ به‌ يكي‌ از مسئولين‌ محترم‌ كه‌ خدا “ان‌شاء‌الله‌” حفظش‌ كند‌، به او گفتم – با هم‌ در هواپيما بوديم‌ – گفتم‌: اگر بشود‌ يك‌ راهپيمائي‌ روز تولد حضرت‌ ولي عصر صلواة‌ الله‌ عليه‌بشود،‌ ما استفاده‌ي‌ خوبي‌ كرديم‌. راهپيمائي‌ آن‌قدر كرديم‌ تا حضرت‌ امام‌ از خارج‌ آمدند در ايران‌. خوب‌ راهپيمائي‌ بكنيم‌ تا امام‌ زمانمان‌ هم‌ بيايد. تجربه‌ است‌ ديگر‌. يك‌ فكري‌ ايشان‌ كرد گفت‌: يك‌ قدري‌ زود است‌، مردم‌ حرف‌ مي‌زنند. امسال‌ اين‌جور كه‌ معلوم است‌ زود نيست‌. حالا من‌ معتقد بودم‌ تمام‌ ايران‌، تمام‌ شهرها راهپيمائي‌ كنند و مي‌شود‌ اين‌ كار ان‌شاء‌الله‌. در تلويزيون‌، در راديو، در همه‌ جا اعلام‌ كردند كه‌ مردم‌ قم‌ كه‌ يقيناً يك‌ راهپيمائي‌ خيلي‌ خوبي‌ خواهد شد، از حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ مي‌خواهند راهپيمائي‌ كنند تا مسجد جمكران‌، راه‌ هم‌ خيلي‌ زياد است‌.

 

#برگزاري اجلاس مهدويت

چند سال‌ قبل‌ بود گفتم‌: يك‌ كنفرانسي‌، براي‌ همه‌ چيز كنفرانس‌، سمينار، اجلاس‌، هر چي‌ اسمش‌ را مي‌خواهيد بگذاريد، گذاشتيد؛ براي‌ امام‌ زمان‌ هم‌ بگذاريد. بيايند مردم‌ اگر ما اشتباه‌ مي‌كنيم‌ اشتباهمان‌ را رفع‌ كنيم‌، اگر آن‌ها اشتباه‌ مي‌كنند آن‌ها اشتباهشان‌ رفع‌ بشود‌ و اعتقاد پيدا بكنيم‌، جدي‌ بگيريم‌. گوشه‌ و كنار مملكت‌ الحمد لله‌ دارد‌ اين‌ كارها مي‌شود‌ و حتي‌ در يكي‌ از شهرها آن‌ دعوت‌ را كردند و عده‌أي‌ از دوستان‌ ما براي‌ آن‌ها مقالاتي‌ نوشتند و بحمدالله‌ برنده‌ هم‌ شدند يعني دعوتشان‌ كردند و كار دارد‌ انجام‌ مي‌شود‌، تا اين‌جا رسيده‌. نام‌ مقدس‌ حضرتش‌ در همه‌ جا سيطره‌ پيدا كرده‌.

 

 #تاليف كتب علمي درباه امام زمان ارواحنا فداه

حدود هزار جلد كتاب‌ علمي‌ درباره‌ي‌ اثبات‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ نوشته‌ شده‌. ديگر‌ از اين‌ بهتر؟ از اين‌ نزديكتر؟!

 

Cخاصان امت به عشق «همنوع دوستي و كمالات» انتظار قدوم منجي را دارند

و خدا كند‌ كه‌ يك‌ عده‌ از بني‌ اسرائيل‌ بودند ها! كه‌ همان‌ وقت‌ كه‌ بچه‌‌هايشان‌ را مي‌كشتند، فرزندانشان‌ را جلوي‌ چشمشان‌ سر مي‌بريدند، اين‌ها در عين‌ حال‌ در خواب‌ غفلت‌ بودند. از كجا معلوم‌ حضرت‌ موسي‌ بيايد؟! ولي‌ يك‌ عده‌ خواص‌، اين‌ها خودشان‌ را شستشو مي‌كردند، پاك‌ مي‌كردند.

دو عشق‌ آنها را وادار به‌ اين‌ كار مي‌كرد. يكي‌ “عشق‌ به‌ مردم‌”، آخر‌ اگر انسان‌ انسان‌ باشد‌ بايد به‌ همنوعش‌ عشق‌ داشته‌ باشد‌. اين‌ها اين‌طور در فشارند، نخواسته‌ باشد‌ كه‌ مردم‌ در فشار باشند. يكي‌ هم‌ “عشق‌ به‌ امام‌ عصر و به كمالات‌”.

 

cدور هم بنشينيم و از امام زمان ارواحنا فداهو خوبي‌هاي عصر ظهورش سخن بگوييم و گريه كنيم و دعا نماييم

اين‌ دو چيز اين‌ها را وادار مي‌كرد كه‌ با فقيه‌شان‌، تعبير روايات‌ اين است‌ كه‌ با فقيه‌شان‌، با همان‌ كسي‌ كه‌ بهتر از آن‌هاي‌ ديگر‌ مي‌فهميد، اطلاع‌ داشت‌، مي‌رفتند در بيابان‌؛ دور از چشم‌ ظالمين‌، مي‌نشستند او براي‌ اين‌ها صحبت‌ مي‌كرد، آخر‌ «وصف‌ العيش‌ نصف‌ العيش‌» بنشينيم‌ دور هم‌ از امام‌ زمانمان‌، كارهاي‌ آن‌ حضرت‌ و چه‌ كارها بعد از ظهورش‌ خواهد كرد و چه‌ خواهد شد، اين‌ خودش‌ انسان‌ را بالاخره‌ آرامش‌ مي‌دهد‌، مي‌گفت‌ آنها هم‌ مي‌نشستند يك‌ مقدار گريه‌ مي‌كردند، يك‌ مقدار دعا مي‌كردند.

 

cاگرمتوجه فشارهاي زمانه بشويم، چنان خواهان وجود مقدس منجي مي‌گرديم كه خود ايشان نويد تشريف فرمائي‌يشان را مي‌دهند

در يك‌ شب‌ مهتابي‌ شايد مثلاً شب‌ چهاردهم‌ ماه‌ بود، شايد هم‌ شب‌ پانزده‌ ماه‌ شعبان‌ بوده‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ ما هم‌ اين‌ شب‌هاي‌ مهتابي‌ را قدر بدانيم‌، ان‌شاء‌الله‌ در اين‌ شب‌هاي‌ مهتابي‌ خورشيدمان‌، خورشيد پيغمبر، خورشيد فاطمه‌ي‌ زهرا از افق‌ بيرون‌ بيايد؛ يك‌ شب‌ مهتابي‌ يك‌ جواني‌ را ديدند از گوشه‌ي‌ بيابان‌ دارد‌ مي‌آيد. اول‌ يك‌ قدري‌ وحشت‌ كردند. شايد يكي‌ از آن‌ جاسوس‌هاي‌ فرعوني‌ باشد‌. بعد فقيه‌شان‌ نگاه‌ كرد به‌ قد و قامت‌ اين‌ گفت‌:

آقا اسم‌ شما چيست؟

گفت‌: موسي‌. بدون‌ تقيه‌.

پسر كي‌ هستي‌؟

پسر عمران‌.

خصوصياتش‌ را سؤال‌ كرد. مي‌شود‌ ما هم‌ سؤال‌ كنيم‌:

آقا! اسم‌ شما چيست‌؟

مهدي‌.

پسر كه‌ هستي‌؟

پسر امام‌ حسن‌ عسگري‌. فرزند نرجس‌، آن‌ بانوي‌ دو عالم‌، آن‌ كسي‌ كه‌ حكيمه‌ به او‌ مي‌گويد:‌«بَلْ‌ اَنْتَ‌ سَيِّدَتِي‌»([11]) تو خانم‌ و بانوي‌ من‌ هستي‌.

گفتش‌ كه‌ آقا! شما پس‌ كي‌ مي‌خواهي‌ ظهور كني‌؟ ما كه‌ مُرديم‌. «وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌ ، عَظُمَ‌ الْبَلاءُ»‌([12]) بلا بر ما عظيم‌ شده‌، دنيا برمان‌ تنگ‌ شده‌، يا بقية‌الله‌!شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌بيني‌ دوستانت‌ چطور اشك‌ مي‌ريزند در فراقت‌ اي‌ …

«ز در در آي و شبستان ما منور كن

ز در در آي و شبستان ما منور كن»

آقاجان‌! كي‌ تشريف‌ مي‌آوريد؟

حضرت‌ موسي‌ گفت‌: چهل‌ سال‌ ديگر‌ من‌ مي‌آيم‌.

به‌ خدا اگر ماها بفهميم‌ كه‌ در چه‌ وضعي‌ هستيم‌ چهل‌ دقيقه‌اش‌ هم‌ برايمان‌ زياد است‌؛ چهل‌ سال‌ ديگر‌.

 

cجلو انداختن ظهور منجي را از بني اسرائيل بياموزيم

اين‌ها مشغول‌ دعا شدند، آن‌ فقيه‌شان‌ نشست‌، حضرت‌ موسي‌ هم‌ نشست‌، دست‌ به‌ دعا برداشتند، اشك‌ ريختند، خداي‌ مهربان‌، خداي‌ عزيز، خداي‌ قاضي‌ الحاجات‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ فرمود كه‌ ده‌ سال‌ تخفيف‌ داديم‌. همين‌ دعاي‌شان‌ ده‌ سال‌. اين‌ها شكر كردند. خدايا! ممنونتيم‌.

اين‌ها همه‌اش‌ براي‌ اين است‌ كه‌ به‌ ما راهنمايي‌ كنند و الاّ حضرت‌ موسي‌ با آن‌ جمعيت‌ كم‌، زياد اهميت‌ نداشت‌. “مسأله‌ي‌ مهم‌ مسأله‌ي‌ ظهور حضرت‌ بقية‌اللهاست”‌. دنيا را مي‌خواهد انقلاب‌ كند‌ و تغيير بدهد.

باز دعا كردند خدا ده‌ سال‌ ديگر هم‌ تخفيف‌ داد. براي‌ شكرشان‌ ده‌ سال‌، براي‌ دعاي‌ دومشان‌ ده‌ سال‌. سي‌ سال‌ تخفيف‌ گرفتند از اين‌ چهل‌ سال‌. در همين‌ مدت‌ هم‌ حضرت‌ موسي‌ رفت‌ خدمت‌ شعيب‌ و برنامه‌اش‌ را تمام‌ كرد و آمد و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: . «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ … وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»([13]).

خوب‌ راه‌ را به شما‌ ياد دادند. شما نگويد: ما اين‌قدر دعا كرديم‌ خبري‌ نشد. به‌ خدا قسم‌ خداي‌ تعالي‌ خودش‌ به شما‌ مي‌دهد، به‌ حضرت‌ موسي‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگويد‌. خودش‌ با عملش‌، با به اصطلاح‌ ملاقات‌هايي‌ كه‌ شده‌، من‌ يك‌ وقت‌ حساب‌ مي‌كردم‌ از زمان‌ غيبت‌ كبري‌ تا اين‌ هفتاد هشتاد سال‌ قبل‌، شايد صد تا، دويست‌ تا ملاقات‌، آن‌هم‌ بعضي‌‌‌هايش‌ ملاقات‌ درست‌ و حسابي‌ نبوده‌، مردم‌ مسلمان‌ داشتند. توي‌ اين‌ كتاب‌ نجم‌ الثاقب‌ مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ جمع‌ كرده‌. اما باور مي‌كنيد در زمان‌ ما آن‌قدر ملاقات‌ زياد شده‌، آن‌قدر مي‌بينند، من‌ افرادي‌ را سراغ‌ دارم‌ كه‌ نمي‌توانم‌ به آن‌ها‌ بگويم‌ ولي‌ با حسن‌ ظن‌ لااقل‌ بعضي‌ چهل‌ مرتبه‌، آدم‌، باور كنيد. يك‌ شخصي‌ مي‌گفت‌: در يك‌ مسافرت‌ نُه‌ مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. من‌ الان‌ توي‌ همين‌ جمع‌ مي‌بينم‌ افرادي‌ كه‌ خودشان‌ قضيه‌شان‌ را براي‌ من‌ گفتند. اگر به آن‌ها‌ بگويم‌: بلند شويد قضايايتان‌ را نقل‌ كنيد، قضاياي‌ عجيب‌، تشرفات‌ عجيب‌. يك‌ آقايي‌ از شيراز هزار تا قضيه‌ جمع‌ كرده‌ بود آورده‌ بود به‌ من‌ داد گفت‌: شما قلمتان‌ نمي‌دانم‌ چطور است‌، هر چند تا مي‌خواهيد از اين‌ قضاياي‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ جمع‌ كنيد.

پيغام‌ها، پيغام‌هاي‌ مرتب‌؛ “دعا كنيد براي‌ من‌”، بوسيله‌ي‌ خواب‌ها، هر كسي‌ به‌ اندازه‌ي‌ فهم‌ و دركش‌ و به‌ اندازه‌ي‌ ظرفيتش‌، مرتب‌ مي‌گويند: به‌ فكر درست‌ كردن‌ خودتان‌ باشيد. دست‌ از گناه‌ و معصيت‌ بكشيد.

 

 #بايد خودمان را هر چه سريعتر آماده كنيم چون امر ظهور منجي آخرالزمان ناگهاني مي‌رسد و ايشان مأمور به باطن هستند

«يَأْتِي بَغْتَةً»([14])، اين‌ آيه‌ي‌ شريفه‌ي‌ قرآن است‌ و عين‌ اين‌ عبارت‌ در كتاب‌هاي‌ غير مسلمان‌ها هم‌ هست‌. حضرت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌آيد. آن‌وقت‌ شما ببينيد چرا «يَأْتِي بَغْتَةً»؟ چرا ما را غافل‌ گير مي‌كند‌؟ براي اين‌كه هميشه‌ درست‌ باشيد. اگر مي‌گفت‌ كه‌ من‌ پنج‌ سال‌ ديگر‌ مي‌آيم‌ شما مي‌گويد كه‌ خوب‌ ما تا پنج‌ سال‌ ديگر‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ بعدش‌ هم‌ توبه‌ مي‌كنيم‌([15]). اين‌جوري‌ مي‌گفتيد. ولي‌ اگر يك‌ كسي‌ باورش‌ بشود، مسلمان‌ باشد‌، انسان‌ باشد‌، چون‌ عرض‌ كردم‌ مربوط‌ به‌ مسلمان‌ها نيست، اگر انسان‌ انسان‌ باشد‌ احتمال لااقل‌ به‌ اين‌ بدهد كه‌ اين‌ همه‌ مذاهب‌ دنيا كه‌ حدود چهار ميليار طرفدار مجموعاً دارد‌ اين‌ها، گتره حرف نمي‌زند كه‌ «يَأْتِي بَغْتَةً» يك‌ دفعه‌ مي‌آيد، يك‌ دفعه‌ مي‌آيد. تو دزد هستي، تو كه‌ مي‌گويم‌ به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ را درست‌ نكرده‌، به‌ شما دوستان‌ امام‌ زمان‌ كه‌ نمي‌گويم. تو دزد هستي‌، خائن‌ هستي‌، دروغگو هستي، غيبت كن هستي، اين‌ همه‌ گناهان‌ را برف‌انبار كردي‌، چطور مي‌خواهي‌ سرت‌ را بلند كني‌ در مقابل‌ امام‌ زمان‌؟! چطور ممكن است‌ برايت‌؟ چطور مي‌شود‌ آدمي‌ كه‌، من‌ يكي‌ از دوستانم‌ وقتي‌ كه‌ از من‌ شنيد حالا شايد هم‌ ما همين‌طوري‌ گفتيم‌، شنيد كه‌ امام‌ زمان‌ از كسي‌ كه‌ دهانش‌ بوي‌ سيگار بدهد خوشش‌ نمي‌آيد. خدا مي‌داند‌ با اين‌كه‌ بيست‌ سال‌، سي‌ سال‌ تقريباً اين‌ سيگار كش عجيبي بود!‌ بوده‌، انداخت‌، گفت‌: من‌ يك‌ وقت‌ ممكن است‌ همين‌ الان‌ آقا خواستند با من‌ معانقه‌ كنند من‌ بگويم:‌ آقا! باشد‌ يك‌ سال‌ ديگر‌ بوي‌ دهانم‌ تمام‌ بشود!‌ تا اين‌ حد مردم‌ بعضي‌ها آماده‌اند. ماها همين‌جور مشغول‌ خوردن‌، عين‌ – نستجير‌ بالله‌ – حيوانات‌. سرش‌ مشغول‌ آخورش است.‌ “دنيا را آب‌ ببرد‌ اين‌ را خواب‌ مي‌برد‌”. تا كي‌؟ ما تا كي‌ مي‌خواهيم‌ خودمان‌ را درست‌ نكنيم‌؟

بنشينيم‌ كارمان‌ اين‌ بشود‌:

كي‌ چه‌كار كرده‌؟

بد كاري‌ كرده‌.

كي‌ چه‌كار كرده‌؟

خوب‌ كاري‌ كرده‌.

پشت‌ سر مردم‌ حرف‌ بزنيم‌، توي‌ فكر زندگي‌ مردم‌ برويم‌. مردم‌ را از خودمان‌ ناراضي‌ كنيم‌، خدا را از خودمان‌ ناراضي‌ كنيم‌.

به‌ خودت برس. خدا مي‌داند‌ من‌ اين‌جور تند حرف‌ مي‌زنم‌ از جوش‌ دلم است‌. يك‌ قدري‌ هم‌ مي‌خواهم‌ براي‌ خودم‌ بگويم‌. ما قبل‌ از اين‌كه‌ مي‌خواهيم‌ بگوييم‌ آقا فلاني‌ فلان‌ اشتباه‌ را كرده‌، فلاني‌ فلان‌ كار را كرده‌، فلان‌…، دقيق‌ شويم‌ توي‌ زندگي‌ مردم‌، توي‌ زندگي‌ خودت‌ دقيق‌ بشو. تا كي‌ مي‌خواهي‌ حرف‌ مردم‌ را بزني‌ حرف‌ خودت‌ را نزني‌؟! تا كي‌ مي‌خواهي‌ پيش‌ تو مردم‌ مطرح‌ بشوند و تو خودت‌ مطرح‌ نباشي‌، عيوب‌ خودت‌ را نبيني‌؟! مثل‌ آدمي‌ مي‌ماند‌ كه‌ آينه‌ را گرفته‌ جلوي‌ صورتش‌ مي‌خواهد ببيند‌ كه‌ صورتش‌ كثيف است‌ يا كثيف‌ نيست‌؟ نگيرد‌ در مقابل‌ خودش‌، بگيرد‌ در مقابل‌ صورت‌ ديگري‌ و او را، بدي‌هاي‌ او را ببيند‌ توي‌ آيينه‌. چه‌ فايده‌؟ چه‌ درد انسان‌ مي‌خورد‌؟ يك‌ خرده‌اي‌ تكان‌ بخوريد. از قول‌ من‌ شما به‌ آن‌هايي‌ كه‌ تكان‌ نمي‌خورند باز بگوييد اين‌ حرف‌ را. شما الحمد لله‌ يك‌ تكاني‌ خورديد. ولي‌ بايد زود، عجله‌ كنيد.«يَوْمَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ »([16]).

امام‌ زمان‌ مأمور به‌ باطن است‌ بر خلاف‌ همه‌ي‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌. چون‌ آن‌ها مردمشان‌ هنوز با آن‌ بچه‌اي‌ كه‌ بايد با او رفتار ملايم‌ كرد، موظف‌ بودند، خود پيغمبر اكرم‌، ائمه‌ي‌ اطهار موظف‌ بودند كه‌ ملايم‌ با آنها برخورد كنند. چون‌ فكرشان‌ كوتاه‌ بود، رشد نداشتند. لذا پيغمبر اكرم‌ مي‌بينيد كنارش‌ اباسفيان‌ و ابا بكر و عمر و عثمان‌ و خيلي‌ از منافقين‌ آن‌جا نشستند به روي آن‌ها نمي‌آورد. اما امام‌ زمان‌ نه‌ با مردان‌، با آدمهاي‌ حسابي‌ روبرو است‌. شما ببينيد چقدر ترقي‌ كرديد از نظر بشريت‌. الان‌ يك‌ جوان‌ بيست‌ ساله‌ من‌ پيدا نمي‌توانم‌ بكنم‌ كه‌ بي‌سواد باشد‌. آن‌جا آن‌ زمان‌ها هفتاد ساله‌هايش‌ هم‌ بي‌سواد بودند. يك‌ آدم‌ نمي‌توانيم‌ پيدا كنيم‌ يك‌ چيزي‌ سرش‌ نشود‌. مردم‌ همه‌ تحصيلات‌ كردند. فكرشان‌ همه‌ رشد كرده‌ و فكر حتي‌… حواستان‌ جمع‌ باشد‌، به‌ فكر اختراعات‌ و اكتشافات اند. به‌ فكر كمالات اند. تو هنوز به‌ فكر خوردن‌؛ من‌ از كجا درآورم‌، درآمدم‌. بمير؛ از گرسنگي‌ بمير و آدم‌ بشو. اين است‌ ديگر‌ آخرش‌. انسان‌ از گرسنگي‌ بميرد‌ و آدم‌ باشد‌ بهتر از اين است‌ كه‌ زنده‌ باشد‌ و الاغ‌ باشد‌. «حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ»([17]).

 اميدواريم‌ ان‌شاء‌الله‌ اين‌ حرف‌هاي‌، لااقل‌ در خود من‌ تأثير داشته‌ باشد‌. در شماها كه‌ الحمد لله‌ تأثير دارد‌. به‌ جهت‌ اين‌كه‌ من‌ از زبان‌ خودم‌ نمي‌گويم‌ اين‌ها را. تا كي‌ انسان‌ مي‌خواهد همان‌طور صفات‌ رذيله‌ در وجودش‌ باشد‌ و به فكر اصلاح‌ خودش‌ نباشد‌. سرتاپاي‌ وجود رذائل‌، اين‌جوري‌ باشد‌ انسان‌. امام‌ عصر «بَغْتَةً» مي‌آيد، دفعتاً؛

 

5- نام اصحاب خاص امام زمان ارواحنا فداهمفقودين است

و اصحابش‌، آن‌هايي‌ كه‌ خوب اند، آن‌ها “مفقودين” است اسم‌‌شان‌. همه‌ كه‌ موقع‌ به اصطلاح‌ فرمان‌ حضرت‌ نمي‌آيند به‌ طرف‌ حضرت‌. يك‌ عده‌ را حضرت‌ انتخاب‌ مي‌كند‌، مي‌‌گويد‌ بياييد. جوري‌ بلند مي‌شود‌ از خانه‌ مي‌رود‌ كه‌ زنش‌ نمي‌فهمد‌. همه‌ مي‌گويند: گم‌ شده‌ فلاني‌، مفقودين‌. اين، يك جوري‌ مي‌رود‌ كه‌ بچه‌هايش‌ نمي‌فهمند. وقتي‌ كه‌ امام‌ امر كند‌ كه‌ بيا مي‌خواهيم‌ ما يك‌ عده‌اي‌ را انتخاب‌ كنيم‌ براي‌ ارتش‌ جهاني‌ با عظمت‌، اين‌ ديگر‌ معطل‌ نمي‌شود‌، اصلاً نمي‌شود‌. اصحابش‌ هم‌ اين‌طوري‌ مي‌روند. نمي‌خواهيد شما از اصحابش‌ باشيد؟ «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([18]) مثل‌ يك‌ بنيان، مثل‌ ديوار بتني‌ كه‌ هر چي‌ گلوله‌ي‌ توپ‌ به او‌ مي‌زنند تكان‌ نمي‌خورد‌، اين‌جوري‌ نمي‌خواهي‌ باشي‌؟ «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ».

 

6- اگر صبح جمعه ظهور حضرتش انجام نگيرد، بايد عصر جمعه دعاي ندبه بخوانيم و گريه كنيم

اميدواريم‌ ان‌شاء‌الله‌ فردا كه‌ جمعه‌ است‌ كه‌ «اَلْمُتِوَقِّعُ فِيهِ‌ ظُهُورُكَ‌»([19]). توقع‌ ما اين‌ است‌ كه‌ ظهور آقا هم‌ روز جمعه‌ باشد‌ و ان‌شاء‌الله‌ هست‌. روز جمعه‌ ان‌شاء‌الله‌ اگر نشد، بايد بنشينيم‌ عصر جمعه‌ گريه‌ كنيم‌. «هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَةٍ فَنَحْظَى» آقا! آيا مي‌شود‌ «مَتَي نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَفِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى مَتَى نُغَادِيكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرُّ مِنْهَا عَيْنًا مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ». چون‌ يك‌ طرفش‌ الان‌ درست است‌ او ما را مي‌بيند، ما او را نمي‌بينيم‌. ايني‌ كه‌ ما هم‌ حضرت‌ را نمي‌بينيم‌ – نستجير بالله‌ – نه‌ اين‌كه‌ مثل‌ ملكي‌ باشد‌ ديده‌ نشود، نه‌؛ نمي‌شناسيمش‌، با چشم‌ دل‌ نمي‌بينيم‌ يعني‌ نمي‌شناسيم‌. پهلويت‌ ممكن است‌ نشسته‌ باشد‌ تو نداني‌ كه‌ اين‌ آقا است‌. ولي‌ يك‌ روزي‌ هم‌ «تَرَانَا وَ نَرَاكَ». من‌ چشمهايم‌ را توي‌ صورت‌ تو دوختم‌، تو هم‌ به‌ من‌ داري‌ نگاه‌ مي‌كني‌؛ «وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى اَ تَرانَا نَحُفُّ بِكَ». آقا! آيا مي‌شود‌، مي‌شود‌ ما همه‌مان‌ دورت‌ نشسته‌ باشيم‌، دورت‌ جمع‌ شده‌ باشيم‌ «وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلأ» اين‌ مال‌ خواص است‌ ها! كه‌ ما دورش‌ باشيم‌ و او بر تمام‌ مردم‌ حكومت‌ كند «وَ قَدْ مَلَأَتِ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتْكَبِّرِينَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِينَ» ريشه‌ي‌ ظلم‌ و ظالم‌ را بكند، در دنيا ظلم‌ و ظالمي‌ نباش «وَ نَحْنُ نَقُولُ» ما كه‌ دوستانت‌ايم‌ چه‌كار مي‌كنيم‌ آن‌جا؟ مي‌گوييم‌ «اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»([20])، الحمد لله‌ كه‌ اين‌ روز را ما ديديم‌. أي‌ خدا! يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، اين‌ها همه‌ آرزو مي‌كشيدند، پيغمبر اكرم‌ آرزو مي‌كشيد، همان‌طوري‌ كه‌ گفتند ماها كي‌ هستيم‌، چه‌ ارزشي‌ داريم‌ كه‌ خدمتگزارش‌ باشيم‌. حضرت‌ سيد الشهداء مي‌گويد‌: اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌، خدمتگزارش‌ بودم‌ تا به‌ آخر عمر. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌هم‌ همين‌ فرمايش‌ را دارد‌. «وَ نَحْنُ نَقُولُ اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». أي‌ خدا! اين‌ «اَلْحَمُدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» را فردا به‌ زبان‌ ما جاري‌ كن‌. نيمه‌ شعبان‌مان‌ در خدمت‌ امام‌ زمان‌مان‌ باشيم‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهخودشان دارند زمينه ظهور را تدريجاً مهيا مي‌كنند

اگر چه‌ تدريجاً حضرت‌ دارد ظهور مي‌كند، اگر چه‌ تدريجاً دارد دوستانش‌ را آگاه‌ مي‌كند‌، اگر چه‌ خودش‌ دست‌ به‌ كار شده‌ دارد‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خودش‌ جذب‌ مي‌كند‌، اما ما هم‌ جزء همان‌هايي‌ باشيم‌ كه‌ آقا را، و مورد لطف‌ حضرتش‌ باشيم‌.

 

7- امام زمان ارواحنا فداهبه هنگام زيارت جدشان ابي عبد الله الحسين عليه السلامدر كدام قسمت حرم مي‌نشينند

شب‌ جمعه‌ است‌ شايد الان‌ كنار قبر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ باشد – خدا رحمت‌ كند‌ – مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آن‌وقت‌ در حرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا خدمتش‌ بودم‌. از ايشان‌ پرسيدم‌، چون‌ ايشان‌ زياد براي‌ ما آن‌وقت‌ها نمي‌گفت‌ كه‌ تشرفاتش‌ را نمي‌گفت‌، حرفي‌ از امام‌ زمان‌ زياد نمي‌زد. ولي‌ كاري‌ مي‌كرد كه‌ ما يك‌ پارچه‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ باشيم‌. از او‌ پرسيدم‌ كه‌ در حرم‌ سيد الشهدا كه‌ آقا را در اين‌ حرم‌ در كجا بيشتر مي‌نشينند؟ اول‌ يك‌ خرده‌ چيز شد كه‌ چرا اين‌ سؤالات‌ را مي‌كني‌؟ چه‌ سؤالي‌ است‌؟! گفتم‌: خوب‌ حالا شما از گوشه‌ و كنار چي‌ حدس‌ مي‌زنيد؟ ايشان‌ فرمودند: من‌ حدس‌ مي‌زنم‌ اين‌جا، يك‌ جائي‌ را نشان‌ دادند كه‌ وقتي‌ انسان‌ رو به‌ قبله‌ بنشيند‌ آن‌جا، طرف‌ راستش‌، قبر مطهر حضرت‌ سيد الشهداست‌، طرف‌ چپش‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ اكبر يا مقابلش‌ قبر مطهر حضرت‌ علي‌ اكبر است‌ و طرف‌ چپ‌، قبور شهدا است‌. آن‌جا مي‌نشيند‌. حالا بياييد با هم‌ برويم‌ آن‌جا.

 

Cزيارت حضرت سيد الشهداء عليه السلام

«نَطُوفُ بِكَ‌». ما دورش‌ بگرديم‌. قربانت‌ برويم‌ آقاجان‌! ارتباط‌ روحي‌ فرمودند بايد داشته‌ باشد‌ انسان‌. روحمان‌ را روانه‌ي‌ به‌ كربلا بكنيم‌. كنار قبر ابي‌ عبد الله‌. با توجه‌ يك‌ چند دقيقه‌ يك انقطاعي داشته باشيد، عزاداري‌ مي‌كنيم‌. چراغ‌ها را خاموش‌ بكنيد. شايد توي‌ اين‌ جمعيت‌ يكي‌ پيدا بشود‌ دل‌ سوخته‌اي‌ داشته‌ باشد‌، از خداي‌ تعالي‌، از ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، چون‌ يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ امام‌ زمان‌ نزديك‌ مي‌كند‌، گريه‌ بر سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلاماست‌. آن‌جا اگر خودتان‌ را رسانديد من‌ زيارت‌ را بخوانم‌. اگر رسيديد به آن‌جايي‌ كه‌ در مقابلتان‌ قبر مطهر ابي‌ عبد الله‌ است‌ و علي‌ اكبر و اصحاب‌ باوفاي‌ آن‌ حضرت‌، من‌ عرض‌ كنم‌ «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ‌ يَا اَبَا عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا ثَارَ اللهِ، اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَوْلِيَاءَ اللهِ،‌ اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَصْفِيَاءَ اللهِ،‌ اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌ بِاَبِي‌ اَنْتُمْ‌ وَ اُمِّي‌ وَ رَحْمَةُ‌ اللهِ‌ وَ بَرَكَاتُهُ‌».مي‌خواهيد يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد برويم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ ايستاده‌.

 

cمهرباني حضرت سيد الشهداء عليه السلام

الان‌ به‌ دلم‌ افتاد براي‌ اين‌كه‌ شما بدانيد كه حسين‌ بن‌ علي‌ چقدر مهربان است‌، يكي‌ از علماء نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ طلبه‌ بودم‌ توي‌ مدرسه‌ي‌ هندي‌ كربلا، شب‌ يك‌ دفعه‌، هيچي‌ هم‌ نداشتم‌، پول‌ هم‌ نداشتم‌، يك‌ عده‌ از همشهري‌هاي‌ ما از ايران‌ آمدند ميهمان‌ ما شدند.

من‌ از اين‌ها پرسيدم‌ شام‌ خورديد؟ گفتند: نه‌. با خودم‌ گفتم‌: به‌ عنوان‌ تهيه‌ي‌ إذا از اطاق‌ مي‌روم‌ بيرون‌ من كه‌ پول‌ ندارم‌، شب‌ هم‌ خيلي‌ دير شده‌ مي‌روم‌، صبح‌ مي‌آيم‌، اين‌ها هر كاري باشد مي‌كنند، نهار هم‌ يك‌ فكري‌ مي‌كنم‌، آمدم‌ توي‌ “تل‌ زينبيه‌” آن‌وقت‌ها كه‌ آن‌جا نبود، ديدم‌ يك‌ مغازه‌ي‌ سوپر بزرگ‌ هست‌، از او‌ پرسيدم‌، از صاحب‌ مغازه‌ پرسيدم‌: شما نسيه‌ هم‌ مي‌دهيد گفتند: بله! گفتم: نان داريد؟ چه داريد …هر چي‌ من‌ گفتم‌، گفتند: بله‌! زياد شد، گفتم‌: شما باز هستيد من‌ ببرم‌ به‌ منزل‌ دوباره‌ برگردم‌؟ گفتند: الان‌ من‌ چند نفر را صدا مي‌زنم‌ بيايند‌ كمكت‌ كنند. آمد سر صحن صدا زد: “علي‌ اكبر، قاسم‌، عون، جعفر بياييد كمك‌ كنيد”. گفت‌: چند تا جوان‌ پيدا شدند نوراني‌ اين‌ها را با من آوردند مدرسه. گفت: آمدم ديدم يك همچين مغازه‌اي اصلاً نيست.

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْاِمَامُ الرَّحِيمُ» بايد عرض به ابي‌عبد الله‌الحسين آقاجان! كي از ما …

زينب آمده كنار گودي قتلگاه مي‌بيند ابي‌عبدالله‌الحسين دشمنش را هم محروم نمي‌كند. ساربان آمده انگشتر را به او نشان داده، ساربان هم دست را از بدن ابي‌عبد‌الله قطع كرده.

 

8- دعاي فرج

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ» همه‌ رو به‌ قبله‌. اميدواريم‌ كه‌ ان‌شاء‌الله‌ امشب‌ اين‌ مجلسمان‌ مجلسي‌ باشد كه‌ فردا و پس‌ فردا و روز نيمه‌ “ان‌شاء‌الله‌” در محضر آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌باشيم‌.

«اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ» بلاي‌ فراغ‌ امام‌ زمانمان‌ خيلي‌ مشكل‌ شده‌.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  اِلَهِي‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ‌ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ‌ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌ وَ مُنِعَتِ‌ السَّمَاءُ وَ اَنْتَ‌ الْمُسْتَعَانُ‌ وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكَي‌ وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَةِ‌ وَ الرَّخَاءُ اَللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَي‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدً اُولِي‌ الْاَمْرِ الَّذِينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ‌ وَ عَرَفْتَنَا بِذَلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُمْ‌ وَ فَرِّجْ‌ عَنَّا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجًا عَاجِلاً قَرِيبًا كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ‌ مِنْ‌ ذَلِكَ‌ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ‌ يَا عَلِيُّ‌ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي‌ فَاِنَّكُمَا كَافِيَانِ‌ وَ انْصُرَانِي‌ فَاِنَّكُمَا نَاصِرَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَلْغَوْثُ‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَدْرِكْنِي‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلسَّاعَةُ‌ اَلْعَجَلُ‌ اَلْعَجَلُ اَلْعَجَلُ»([21]).



[1]يس/61

[2]«وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ» وسائل‏: 10/492؛ إقبال‏الأعمال: 687 بلدالأمين: 185 ؛مصباح‏كفعمي:544؛ مصباح‏المتهجد: 828

[3]«هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ» وسائل‏: 10/313؛بحار:93/356؛ أمالي صدوق: 89؛ عيون‏أخبارالرضا عليه السلام:1/295 مصباح‏كفعمي:633

[4]قصص/5-6

[5]«صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ» كافي:8/179؛«قَالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ» فقيه:1/203؛«عن الصادق عن آبائه ع قال قال رسول الله ص كل ما كان في الأمم السالفة فإنه يكون في هذه الأمة مثله حذو النعل بالنعل» بحار:28/10«و الله لتركبن طبقا عن طبق حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة»احتجاج:1/110؛«و اللّه لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ على سنة بني إسرائيل، حذو النعل بالنعل و القذّة بالقذّة» بحار:29/79

[6]بقره/49؛ ابراهيم/6

[7]أحقاف/15

[8]إخلاص/3

[9]«إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»يس/82

[10]وسائل‏:16/246؛ مستدرك‏: 18/187؛ بحار: 8/368؛ كمال‏الدين:2/409

[11]بحار:51/2؛ كمال الدين: 2/424؛ منتخب الاثر: 60

[12]مصباح كفعمي: 176

[13]قصص/5-6

[14]«…إِذَا جَاءَتْهُمْ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا…»أنعام/31، «يَسْأَلُونَكَ عَنْ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً…»أعراف/187، «بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ»أنبياء/40، «فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ»شعراء/202، «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمْ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» زمر/55، «هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» زخرف/66؛

[15]«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّكُمْ فِي آجَالٍ مَقْبُوضَةٍ وَ أَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً مَنْ يَزْرَعْ خَيْراً يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّاً يَحْصِدْ نَدَامَةً»كافي:2/453؛ «وَ قَالَ ص لَا تُؤَخِّرِ التَّوْبَةَ فَإِنَّ الْمَوْتَ يَأْتِي بَغْتَةً» مستدرك‏:12/124؛ «و قال لقمان يا بني لا تؤخر التوبة فإن الموت يأتي بغتة» بحار:71/307؛ «يا أبا ذر، إنكم في ممر الليل و النهار في آجال منقوصة و أعمال محفوظة، و الموت يأتي بغتة ، فمن يزرع خيرا يوشك أن يحصد رغبة، و من يزرع شرا يوشك أن يحصد ندامة، و لكل زارع ما زرع» امالي طوسي:527

[16]بحار: 53/117، احتجاج:2/492؛ «… لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلْ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» أنعام/158

[17]مدثر/50‌

[18]صف/4

[19]بحار:99/215، جمال‏الأسبوع:37

[20]بحار:99/108؛ إقبال‏الأعمال:298

[21]مصباح كفعمي: 176

۲۸ رجب ۱۴۱۶ – ۳۰ آذر ۱۳۷۴ – فضیلت ماه رجب

 

@ متن سخنراني شب 28 رجب 1416 مصادف با 30 آذر 1374 و 21 دسامبر 1995

 

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (يس/1-3)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ»([1])

 

3- ويژگيهاي ماه رجب

اين‌ آيات‌ شريفه‌ و مقداري‌ از اين‌ سوره‌ي‌ مباركه‌ را تلاوت‌ كردند در شب‌ جمعه‌ آخر ماه‌ رجب‌.

ماه‌ پر بركتي‌ كه‌ آن‌ را با اظهار الطاف‌ پروردگار و لطف‌هاي‌ فوق‌ العاده‌ عظيمي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ خداي‌ تعالي‌ بر ما فرمود اميدوارم‌ كه‌ ماهي‌ گذشته‌ باشد بر شما كه‌ گناهانتان‌ را خداي‌ تعالي‌ بخشيده‌، سيئاتتان‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ كرده‌ و راه‌ راست‌ مستقيم‌ به‌ سوي‌ خودش‌ را به‌ روي‌ شما گشوده‌ باشد.

ماه‌ بسيار پر عظمتي‌ بود كه‌ از همه‌ مهم‌تر در اين‌ ماه‌، مبعث‌ پيغمبر اكرم‌، آن‌ شخصي‌ كه‌ وجودش‌ رحمة للعالمين‌است‌

 

4- فضائل پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله

همان‌ پيغمبري‌ كه‌ در اين‌ سوره‌ي‌ مباركه‌ در اول‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ او را با اين‌ جمله‌ و با اين‌ كلمه‌ «يَاسِين‌»، كه‌ بايد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ارواحنا فداهبيايد معناي‌ «يَاسِين‌» را برايمان‌ بگويد. از رموزي‌ است‌ كه‌ معنايش‌ را براي‌ ما چون‌ لياقتش‌ را تا به‌ حال‌ بشر نداشته‌ توضيح‌ نداده‌اند و لذا از اين‌ جمله‌ مي‌گذريم‌.

خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: اي‌ پيغمبر! به‌ قرآن‌ قسم‌! تو از فرستادگان‌ ما هستي‌. و تو در راه‌ راست‌ هستي‌. هم‌ فرستاده‌ي‌ خدا است‌ هم‌ در راه‌ راست است‌.

 

5- ظاهر و باطن قرآن سراسر حكمت است

قرآن‌ هم‌ حكيم است‌. قرآن‌ حكيم‌؛ يعني‌ سرتاپايش‌ حكمت است‌. سر تا پاي‌ قرآن‌ و تمام‌ كلماتش‌، چه‌ ظاهرش‌ و چه‌ باطنش‌ و چه‌ باطن‌ باطنش‌ تا هفت‌ بطن‌ و در بعضي‌ روايات‌ تا هفتاد بطن‌ وهفت و هفتاد در لسان‌ عرب‌ به‌ معناي‌ كثرت است‌؛ يعني‌ در كثرت‌ در بطون‌ زياد. قرآن‌ بطون‌ زيادي‌ دارد.

 

Cدرك ظاهر و باطن قرآن بر اساس رشد افكار بشر است

در يك‌ روايت‌ اين‌طوري‌ كه‌ الان‌ به‌ يادم‌ مي‌آيد در كتاب‌ “مجمع‌ البحرين‌” امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌مي‌فرمايند: هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معنا دارد. اين‌ قرآن‌ كتابي‌ است‌ كه‌ به‌ رشد افكار بشر بطونش‌ باز مي‌شود؛ يعني‌ مردم‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ براي‌ آن‌ها معجزه‌ بود. مردم‌ زمان‌ پيغمبر ظاهر قرآن‌ برايشان‌ مسأله‌ي‌ مهمي‌ بود.

 

Cآنان كه در مكتب اهل بيت عليهم السلامتربيت شدند دانستند كه قرآن يعني آنچه از علم و حكمت در وجود مقدس علي عليه السلاماست

مردمي‌ كه‌ تربيت‌ شدند در زير سايه‌ي‌ ائمه‌ي‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌اگر چه‌ عده‌ي‌ قليلي‌ بودند ولي‌ همان‌ چند نفر، همان‌ چندين نفر، همان‌ جمعيتي‌ كه‌ آن‌ زمان‌ به‌ علي‌ عليه‌ السلام‌گرايش‌ داشتند و بطني‌ از قرآن‌ فهميدند؛ فهميدند وقتي‌ كه‌ خدا مي‌گويد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ» “كتاب‌” منظور “علي‌” است‌ و آنچه‌ كه‌ در قلب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ از علم‌ و حكمت‌ كه‌ اشاره‌ به‌ سينه‌اش‌ به‌ روح‌ مقدسش‌ مي‌كند و مي‌فرمايد: «هَاهُنَاِ لَعِلْمًا جَمًّا»([2]) علوم‌ در اين‌ دل‌ خوابيده‌. در اين‌ روح‌ علومي‌ مندمج‌ شده‌ كه‌ «لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ‌»([3])، وقتي‌ كه‌ مي‌فرمايد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»([4]) منظور علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌است‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ آن‌ حضرت‌ آمد در لباس‌ بشري‌.

 

6- برتري فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي، عليهما السلامبر حضرت مريم سلام الله عليها

آمد در اين‌ بدن‌ بشري‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ از يك‌ جايي‌ او را وارد دنيايش‌ كرد كه‌ خصوصيت‌ او را با خودش‌ به‌ مردم‌ معرفي‌ كند.

يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ يادم‌ مي‌آيد كه‌ مي‌نويسد: حضرت‌ مريم‌ توي‌ مسجد عبادت‌ مي‌كرد، در مسجد زندگي‌ مي‌كرد، «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا»([5])، تنها زني‌ كه‌ نامش‌ در قرآن‌ برده‌ شده‌ حضرت‌ مريم است‌. بقدري‌ مقدس‌ است‌، به‌ قدري‌ پاك‌ است‌ و به‌ قدري‌ معصومه‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ شهادت‌ داده‌ بر پاكي‌ او، بر ممتاز بودن‌ او، بر برتر بودن‌ او بر زن‌هاي‌ زمانش‌. اين‌ خانم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواهد عيسي‌ مسيح‌ را متولد كند با همه‌ي‌ آن‌ پاكي‌ كه‌ مادر دارد و با همه‌ي‌ پاكي‌ كه‌ فرزند دارد به او‌ مي‌فرمايند كه‌ “مسجد جاي‌ زايمان‌ نيست‌”، رفت‌ زير درخت‌ خرماي‌ خشكيده‌ و آن‌جا فرزندش‌ را با آن‌ كيفيتي‌ كه‌ قطعاً شنيده‌ايد و در قرآن‌ بيان‌ شده‌ متولد كرد. اما فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد سلام‌ الله‌ عليهاآن‌ هم‌ اين‌ خانم‌ در مسجد زندگي‌ نمي‌كرده‌، از خانه‌ به‌ مسجد آن‌ هم‌ در مسجد الحرام‌ آن‌ هم‌ در داخل‌ كعبه‌، آن‌ هم‌ كعبه‌اي‌ كه‌ تا روز قيامت‌ همه‌ي‌ اولياء خدا آرزوشان‌ اين است‌ و در هر سال‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌لا اقل‌ دور اين‌ خانه‌ طواف‌ مي‌كند، خانه‌اي‌ كه‌ قبله‌ي‌ همه‌ي‌ مسلمان‌ها است‌ و بعد از ظهور تمام‌ مردم‌ دنيا است‌، اين‌جا دعوتش‌ مي‌كنند بيا، ديوار را مي‌شكافند بيا، فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد! تو ميهمان‌ ما هستي‌، تو پاكي‌، تو نفاس‌ نداري‌، تو مرآت‌ تمام‌ نماي‌ پروردگار را مي‌خواهي‌ به‌ بشريت‌ تحويل‌ بدهي‌. ديوار شكافته‌ مي‌شود‌ در روز سيزده‌ اين‌ ماه‌ و فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد وارد كعبه‌ مي‌شود‌.

 

Cكعبه خانه‌ي خاصِ خاص خدا است تا آن‌جا كه حتي نماز خواندن در داخل آن كراهت دارد

كعبه‌ غير از مسجد الحرام است‌؛ يعني‌ خانه‌ي‌ خاص‌ خدا. در روي‌ كره‌ي‌ زمين‌ خانه‌أي‌ كه‌ حتي‌ كراهت‌ دارد‌ آن‌جا انسان‌ نماز هم‌ حتي بخواند‌، خانه خاصِ خاص‌ خدا است‌، جايي‌ جز داخل‌ كعبه‌ نيست‌. خانه‌أي‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ در شبانه‌ روز چون‌ عمده‌ي‌ زندگي‌ بشر بعد از ظهور است‌، در شبانه‌ روز پنج‌ مرتبه‌ رو به‌ آن‌ خانه‌ بايستند و با خدا ارتباط‌ پيدا كنند. در همين‌ مطلب‌ از نظر عرفان‌، نه‌ عرفان‌ اهل‌ تصوف‌، عرفان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ آن‌قدر حرف‌ هست‌ كه‌ حساب‌ ندارد‌ كه‌ من‌ اگر بخواهم‌ با همين‌ بي‌ بضاعتي‌ علمي‌ام‌ درباره‌ي‌ همين‌ مطلب‌ كه‌ علي‌ در خانه‌ي‌ كعبه‌ متولد شده‌ و كعبه‌ خانه‌ي‌ خاص‌ خدا است‌ و تا روز قيامت‌ قبله‌ي‌ همه‌ي‌ مسلمان‌ها و بلكه‌ همه‌ي‌ مردم‌ دنيا است‌ حرف‌ بزنم‌ شايد چند شبي‌ لااقل‌ بايد صحبت‌ كنم‌. آمده‌ وارد اين‌ خانه‌ شده‌، خوشا به‌ حال‌ فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد! كه‌ متأسفانه‌ كم‌ از

 

Cفاطمه بنت اسد در رديف زنان طراز اول كره‌ي زمين است

اين‌ بانوي‌ بزرگوار ياد مي‌شود‌. اين‌ بانوي‌ بزرگوار در رديف‌ زن‌هاي‌ معدود كره‌ي‌ زمين است‌. يعني‌ اگر بخواهيم‌ بشماريم‌ زن‌هاي‌ بزرگوار طراز اول‌ را، اول‌ فاطمه‌ي‌ زهرا است‌ بدون‌ شك‌ و ترديد، بعد حوّا و مريم‌ و حضرت‌ خديجه‌ي‌ كبري‌ و حضرت‌ فاطمه‌ي‌ بنت‌ اسد؛ ايشان است‌. مادر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. و يكي‌ هم‌ «ثُلَّةٌ مِنْ الْآخَرِينَ» كه‌ حضرت‌ نرگس‌ خاتون‌ هم‌ ايشان‌ هم‌ در رديف‌ آن‌ بزرگاني‌ است‌ كه‌ بسيار پر ارزش است‌.

 

7- از غفلت نسبت به امام زمانمان خارج شويم چرا كه امام صادق و حضرت سيد الشهداء عليهما السلامنسبت به حضرت ولي عصر ارواحنا فداهمي‌فرمايند:”اگر زممان او را درك مي‌كرديم تمام عمر خدمتگذارش بوديم”

آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌، آن‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء آرزوي‌ ملاقاتش‌ را مي‌كشيدند.

امام‌ صادق‌ و حضرت‌ سيد الشهداء اين‌ دو امام‌ كلامشان‌ الان‌ هست‌ كه‌ مي‌گويند: اگر ما زمان‌ او مي‌بوديم‌ «لَوْ اَدْرَكْتُهُ‌ لَخَدَمْتُهُ‌ اُيَّامَ‌ حَيَاتِي‌»([6])، اگر دركش‌ مي‌كرديم‌، ما زمان‌ او مي‌بوديم‌.

حسين‌ ابن‌ علي‌! كم‌ شخصيت‌ نيست‌. امام‌ صادق‌! اگر زمان‌ او را ما درك‌ مي‌كرديم‌ خدمتگزارش‌ بوديم‌ تا آخر عمر. اين‌ فرزند را كه‌ ان‌شاءالله‌ در پيش‌ داريم‌ هر چه‌ كه‌ در ماه‌ رجب‌ تأسف‌ مي‌خوريد كه‌ چرا از اين‌ ايام‌ الله‌ استفاده‌ نكرديد خوشحال‌ باشيد كه‌ شب‌ و روز نيمه‌ي‌ شعبان‌ را در پيش‌ داريد. به‌ به‌! خداي‌ تعالي‌ چقدر مهربان است‌. مي‌خواهد شما را به‌ ميهماني‌ دعوت‌ كند‌. يك‌ لباس‌ تقوايي‌ بايد بپوشيد، خياط‌ اين‌ لباس‌ تقوا حضرت‌ “بقية‌الله‌” را قرار داده‌ در نيمه‌ي‌ ماه‌ شعبان‌ كه‌ اين‌‌ها “ان‌شاءالله‌‌” همه‌اش‌ بشارت‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ بيدار باشد‌، اگر انساني‌ از خواب‌ غفلت‌ برخيزد‌، ماها همه‌ي‌ گرفتاري‌مان‌ خواب‌ غفلتمان است‌. هر كس‌ هم‌ در هر مقامي‌ كه‌ باشد‌ باز نسبت‌ به‌ ديگران‌ غافل است‌. ماها اصلاً غافليم‌، نمي‌دانيم‌ در چه‌ وضعي‌ هستيم‌ و در چه‌ خصوصيتي‌ هستيم‌. اي‌ كاش‌! ما يك‌ سر سوزن‌ از حقايقي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌ديد كه‌ فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينًا»([7]) اگر به‌ همه‌ي‌ ما داده‌ مي‌شد، ما نمي‌توانستيم‌ راحت‌ باشيم‌. نمي‌توانستيم‌ آسوده‌ بنشينيم‌. امام‌ زمان‌مان‌ تو اين‌ كره‌ي‌ كوچك‌ زمين‌ با ما زندگي‌ بكند‌ و به‌ يادش‌ نباشيم‌ و به‌ فكرش‌ نباشيم‌! حالا در ارتباط‌ با او نيستيم‌ اين بماند، با او ملاقات‌ نمي‌كنيم‌ بماند، به‌ يادش‌ هم‌ نباشيم‌ و اهميت‌ هم‌ برايمان‌ نداشته‌ باشد كه‌ كِي‌ ممكن‌ است‌ تشريف‌ بياورد و چه‌ روزي‌ ممكن‌ است‌ مثلاً دنيا را پر از عدل‌ و داد كند.

 

Cمردم آخرالزمان از نظر فكري رشد مي‌كنند

اين‌ قرآن‌ در كامل‌ كاملش‌ نه‌ در الفاظ‌، از نظر علومي‌ كه‌ در اين‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ گنجانده‌ كه‌ هر حرفش‌ هفتاد هزار معنا دارد‌ و با رشد فكري‌ مردم‌ يك‌ پرده‌ از حقايق‌ قرآن‌ باز مي‌شود‌. يك وقتي‌ با يكي‌ از اولياء خدا نشسته‌ بودم‌ مرد بسيار خوبي‌ بود، حكيم‌ بود؛ حكيمي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ نه‌ فيلسوف‌، حكيم‌؛ يعني‌ به‌ حقايق‌ عالم‌ هستي‌ از راه‌ قرآن‌ و روايات‌ خوب‌ آشنا بود. ايشان‌، متأسفم‌ كه‌ از او در آن‌ موقع‌ خوب‌ استفاده‌ كنم‌، يك‌ حقايقي‌ را از پرده‌‌هايي‌ كه‌ روي‌ يك‌ كلمه‌ از قرآن‌ بود برمي‌‌داشت‌، خيلي‌ عجيب است! شما مثلاً فرض‌ كنيد، حالا به‌ چه‌ چيز تشبيه‌ كنم‌، به‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ هر پرده‌اي‌ يك‌ جواهري‌ باشد كه‌ آن‌ قسمت‌ بعدي‌اش‌ پر قيمت‌تر. مثل‌ مثلاً پيازي‌ كه‌ تمام‌ اين‌ پوسته‌ها تا مغز تمام‌ جواهرات‌ قيمتي‌ هر يكي‌ قيمتي‌تر از ديگري‌، آن‌ها را باز بكنند، «رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ»([8]) حتي‌ به‌ اصحابش‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود، امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌به‌ اصحابشان‌ فرمودند كه‌ يك‌ عده‌ در آخر الزمان‌ مي‌آيند‌ حقيقت‌ سوره‌ي‌ «قُلْ هُوَ اللَّهُ»([9]) را مي‌فهمند. شماها نمي‌فهميد. شماها درك‌ نمي‌كنيد. گفت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌براي‌ من‌ معني‌ صمد را از سر شب‌ تا اذان‌ صبح‌ گفتند و باز هم‌ ديگر‌ موقع‌ نماز شد باز هم‌ باقي‌ ماند.

 

Cبايد دلبستگي‌ها از بين برود تا صبح ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداهفرابرسد و آن چراغ ازلي و خورشيد تابان روشن گردد

“كميل‌” كه‌ يكي‌ از معروف‌ترين‌ اصحاب‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌. همين‌ دعاي‌ كميل‌ را علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌به‌ او تعليم‌ داده‌، روي‌ اسب‌ پشت‌ سر علي‌ نشسته‌، طبعاً وقتي‌ كه‌ انسان‌ روي‌ اسب‌ با يك‌ نفر كه‌ مي‌نشيند‌ دست‌ را مي‌اندازد‌ به‌ كمر او، علي‌ را در بغل‌ گرفته‌ مي‌گويد:‌ “«مَا الْحَقِيقَةُ؟» حقيقت‌ چيست‌؟” كسي‌ كه‌ به‌ اين‌ نزديكي است‌ به‌ علي‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ آلاف‌ التحية‌ و الثناءفرمود: «مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»([10])، تو را چه‌ به‌ حقيقت‌؟ اين‌ لُبّ‌ قرآن‌ را هنوز اين‌ ظرف‌ تو ظرفيت‌ ندارد‌ كه‌ تو اين‌ ظرف‌ آن‌ حقايق‌ ريخته‌ بشود‌. «مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ اصرار مي‌كند حضرت‌ آخرش‌ مي‌فرمايد كه‌ «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ»([11]) كه‌ اين‌جا خدا رحمت‌ كند‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ در همين‌ جمله‌أي‌ كه‌ گفتم آن‌قدر حرف‌ مي‌زد، آن‌قدر مطلب‌ مي‌گفت‌ كه‌ بايد انسان‌ يك‌ مقدار در خلوص‌ و اخلاص‌ كار كند‌ تا حكمت‌ از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جريان‌ پيدا كند‌ كه‌ «مَنْ أَخْلَصَ لله أَرْبَعِينَ صَبَاحًا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»([12])، تا بتواند مثل‌ ايشان‌ صحبت‌ كند‌. چراغ‌ را خاموش‌ كن‌، صبح‌ طلوع‌ كرد. اين‌ چراغ‌هايي‌ كه‌ شماها روشن‌ كرديد بايد خاموش‌ كنيد تا امام‌ زمان‌تان‌ طلوع‌ كند‌. اين‌ دلبستگي‌هايي‌ كه‌ داريد بايد نديده‌ بگيريد. «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»([13]) فقط‌ از تو كمك‌ مي‌خواهيم‌. هر چيزي‌ غير از خدا و امام‌ زمان‌ باشد و شما به‌ آن‌ تكيه‌ كرده‌ باشيد، دلبستگي‌ پيدا كرده‌ باشيد، به‌ خودشان‌ قسم‌! اين‌ها از بين‌ رفتني‌ است‌ و بي‌خود اعتماد كرديد، بي‌خود اعتنا كرديد. بايد آن‌ چراغ‌ ازلي‌ روشن‌ بشود،‌ آن خورشيد تاباني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ي‌ اطهار او را تشبيه‌ كردند در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ به‌ خورشيدي‌ كه‌ پشت‌ ابر است؛

 

Cامام زمان ارواحنا فداهدر عصر غيبت به خورشيد پشت ابر تشبيه شده‌است

خورشيد پشت‌ ابر نيست‌، ما پشت‌ ابريم‌. يك‌ اشتباهي‌ است‌ ما داريم‌ كه‌ مي‌گوييم‌ خورشيد پشت‌ ابر است، اين‌ اصطلاحي‌ شده‌ والا خورشيد اين‌ منظومه‌ي‌ شمسي‌ را دارد‌ نور مي‌دهد‌ تازه‌ ابر هم‌ اگر باشد،‌ اگر تمام‌ كره‌ي‌ زمين‌ را هم‌ گرفته‌ باشد‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ نيست‌، تازه‌ خورشيد نصف‌ ديگري‌ از كره‌ي‌ زمين‌ را ممكن است‌ كه‌ روشن‌ كند‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ لحاف‌ را روي‌ سرش‌ كشيده‌ مي‌گويد‌: دنيا زير لحاف‌ است‌. امام‌ زمان‌ هم‌ همين‌طور.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهدر پشت ابر نسيت بلكه ما در پس ابر گناهان و صفات رذيله ناپديد شده‌ايم تا آن‌جا كه غيبت كبري را به وجود آورده‌ايم

خورشيد وجود مقدسش‌ در غيبت‌ نيست‌. يك‌ هواپيما سوار بشو اين‌ حجاب‌ها را برطرف‌ بكن‌، قدم‌هاي‌ تزكيه‌ي‌ نفس‌ و كمالات‌ را بردار برو آن‌ طرف‌ اين‌ ابرهايي‌ كه‌ روي‌ سرت‌ هست‌ مي‌بيني‌ خورشيد چطور پشت‌ ابر نيست‌، تا حالا تو پشت‌ ابر بودي‌. گناهانت‌ پاك‌ بشود‌، صفات‌ رذيله‌ات‌ فرو بريزد‌، اين‌ ابرهايي‌ كه‌ به‌ اسم‌ گناه‌، صفات‌ رذيله‌ اين‌ها روي‌ فكر تو، روي‌ وجود تو، روي‌ روح‌ تو سياه‌ گرفته‌ اين‌ها را بشكاف‌. هواپيما سوار شديد ديگر‌ لابد، وقتي‌ آدم‌ مي‌رود‌ آن‌ طرف‌ هواپيما مي‌گويد‌: عجب‌ آفتاب‌ خوبي‌! خورشيد هم‌ كاملاً نور مي‌دهد‌، اين‌جوري است همين‌ الان‌ ها! چون‌ امام‌ زمان‌ غايب‌ نيست‌ شما غايبيد. امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌در غيبت‌ كبري‌ نيست‌ ماها در غيبت‌ كبري‌ هستيم‌؛ لياقت‌ مي‌خواهد.

 

cبايد از ابرها عبور كرد و بر آن‌ها سوار شد

يك‌ لياقتي‌ مي‌خواهد كه‌ اين‌ مردم‌ از اين‌ دنياي‌ دني‌، از اين‌ پستي‌، از اين‌ پاييني‌ بيايند‌ بالا. بيايند بالا روي‌ ابر، لذا اصحاب‌ اصحاب‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ظهور مي‌كنند همه‌ بر “ابر” سوار‌اند، بر “ابرها” سوار بشويد هم‌ خورشيد را ببينيد، هم‌ سواري‌ بخوريد، هم‌ كيف‌ كنيد، هم‌ لذت‌ ببريد، هم‌ از اين‌ دودهاي‌ گازوئيل‌ و اين‌ دودهاي‌ ماشين‌ها و هواي‌ كثيف‌ نجات‌ پيدا مي‌كنيد. به‌ خدا همه‌اش‌ تطبيق‌ مي‌كند!‌. فكر كنيد. تطبيق‌ مي‌كند.‌

 

c“ان شاء الله” تا آن وقتي كه حضرت بقيه‌الله دنيا را پر از نور مي‌كنند باشيم

بزرگترين‌ تشبيه‌ را حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ راجع‌ به‌ فرزند عزيزش‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ كرده‌ و ان‌شاءالله‌‌ از خدا مي‌خواهيم‌، از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در كنار قبرش‌ هستيم‌ مي‌خواهيم‌ كه‌ براي‌ نيمه‌ي‌ شعبان‌ ديگر‌ هوا را صاف‌ كند‌ خدا. براي‌ نيمه‌ي‌ شعبان‌ خورشيد خودش‌ را به‌ ما نشان‌ بدهد‌، دنيا را پر از نور كند‌. دنيا را پر از عدل‌ و داد كند‌ و “ان‌شاءالله‌‌” اميدواريم‌ ما باشيم‌ تا وقتي‌ كه‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌دنيا را پر از عدل‌ و داد كند‌ «وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»([14]).

 

Cبايد پرده‌ها را برداريم تا صبح طلوع كند و بفهميم كه “نور” يعني چه

قرآن‌ حكيم است.‌ آن‌ پرده‌ها را بايد برداشت‌. اگر برسيد به‌ آن‌جا كه‌ خورشيد از يك‌ طرف‌ بتابد‌، از يك‌ طرف‌ هم‌ قلب‌ شما مثل‌ آيينه‌ نور خورشيد را جذب‌ كند‌ و پخش‌ كند‌، عين‌ همين‌ ان‌شاءالله‌‌ وقتي‌ به‌ آن‌جا رسيديد آن‌ وقت‌ مي‌فهميد معني‌ “نور” يعني‌ چه‌؟ هيچ‌ چراغي‌، هيچ‌ پرژكتوري‌، هيچ‌ نورافكني‌ به‌ اين‌ نور نمي‌رسد.‌ همه‌ي‌ نورها را بايد بگذاريد كنار «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ» چراغ‌ را خاموش‌ كن‌ كميل‌! صبح‌ طلوع‌ كرد. خورشيد تابان‌ توي‌ بغلش است‌ مي‌گويد‌: «مَا الْحَقِيقَةُ؟»

 

Cاگر چشم باطنمان رامعالجه نكنيم براي ما نور و تاريكي فرقي نمي‌كند تا آنجا كه از يك كور ظاهري هم بدتر مي‌شويم

واي‌ به‌ آن‌ كه‌ ماها باشيم‌! ماها ببينيد چي‌ هستيم‌. كميل‌ يك‌ چيزي‌ احساس‌ كرده‌ بود در عين‌ حال‌ اما ما افرادي‌ كه‌ چشمشان‌ را معالجه‌ نمي‌كنند «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا»([15])، يك‌ عده‌ هستند‌ چشم‌ دارند ولي‌ نمي‌بينند. الان‌ شما يك‌ كوري‌ را وارد كنيد تو اين‌ محفل‌، اين‌ چراغ‌ باشد چراغ‌ نباشد‌ فرقي‌ برايش‌ نمي‌كند‌، روز و شب‌ فرقي‌ نمي‌كند‌. براي‌ چي‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ نمي‌بيند‌. ما بايد قلبمان‌ را، چشم‌ قلبمان‌ را معالجه‌ كنيم‌. اين‌ صريح‌ قرآن است‌ كه‌ «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا» آن‌ها چشم‌ دارند اما نمي‌بينند. هر چي‌ هم‌ شما بخواهيد‌ براي‌ يك‌ كور رنگ‌ها و زيبايي‌ها و چمن‌زارها و جنگل‌ها و باغ‌ها و بوستان‌ها را توضيح‌ بدهيد‌ اصلاً نمي‌فهمد نمي‌فهمد‌ و بلكه‌ آن‌ كور باطن‌ از اين‌ هم‌ بدتر است‌، معاندت‌ هم‌ مي‌كند، دشمني‌ هم‌ مي‌كند‌. اين‌قدر كرامات‌ و معجزات‌ از ناحيه‌ي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ امروز بخصوص‌ ظاهر شده‌ كه‌ انسان‌ واقعاً مي‌بيند،‌ زيادي‌‌اش شده‌؛

 

Cآن‌قدر نسبت به حضرت بقيه‌الله ارواحنا فداهكوتاهي كرديم تا اهل بيت عليهم السلامخودشان دست به كار شدند

من‌ چند روز قبل‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ در تهران‌ گفتم‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ ديدند كه‌ ماها كاري‌ براي‌ توجه‌ مردم‌ به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ارواحنا فداهنمي‌كنيم‌ خودشان‌ دست‌ به‌ كار شدند. خودشان‌! چطور؟ كرامات‌، معجزات‌؛ در ظرف‌ دو روز در هفته‌ي‌ گذشته‌ دو تا بچه‌ي‌ كم‌ سن‌، حدود سن‌ ده‌ سال‌، متفرق ها! نه‌ با اين‌ كه‌ با هم‌ قراري‌ داشته‌ باشند جداًجداً آوردند پيش‌ من‌ كه‌ در حضور من‌ اين‌ها ارتباط‌ با ائمه‌ي‌ اطهار مي‌گرفتند اين‌ بچه‌ها و مطالبي‌ براي‌ من‌ مي‌گفتند كه‌ واقعيت‌ داشت‌. چرا اين‌ طور است‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ ماها اقلاً دو تا بچه‌ در پرتغال‌ در آن‌ قريه‌اي‌ كه‌ بعدش‌ اسمش “فاطيما” شد، دو تا بچه‌ اين‌ها در ششصد سال‌ قبل‌ اين‌ها فاطمه‌ي‌ زهرا را ديدند حالا مردم‌ هنوز قبول‌ دارند. ببينيد ما چقدر قسي‌ القلب‌ايم‌ كه‌ ما اين‌ اندازه‌ ارتباط‌. همين‌ چندي‌ قبل‌ بود، باجناق‌ ما بچه‌اش‌ را آورده‌ بود اين‌جا بچه‌اش‌ كوچك است‌، چهار سالش‌ بود، پنج‌ سالش‌ بود مي‌گويد‌: من‌ در توي‌ ضريح‌، حضرت‌ رضا را ديدم‌ با او صحبت‌ كردم‌. من‌ نمي‌خواهم‌ بگويم حالا اين‌ها مدرك براي‌ زندگي‌ ما بشود‌ ولي‌ اين‌ هست‌. ماها كاري‌ نكرديم‌ براي‌ امام‌ زمان‌. براي‌ معرفي‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌،براي‌ توجه‌ مردم‌ به‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ماها كاري‌ نكرديم‌، نمي‌گويم هم‌ ماها، از خودم‌ شروع‌ مي‌كنم‌، شماها را هم‌ شامل‌ بشود‌، بشود‌، كاري‌ نكرديم‌، چه‌ كار كرديم‌؟ تا يك‌ كلمه‌ به شما‌ مي‌گويند:‌ شما “حجتي‌” هستيد، اصلاً نمي‌دانيد “حجتي‌” يعني‌ چي‌؟ پس‌ بايد ملاحظه‌ كرد اسم‌ امام‌ زمان‌ را نبرد. خاك‌ بر سرت‌ كنم‌ اگر شماها ان‌شاءالله‌‌ اين‌ حرف‌ها را نمي‌زنيد. انسان‌ اسم‌ اربابش‌ را به‌ همين‌ اندازه‌ ديگر‌ نبرد‌.

 

Cامام زمان كسي است كه به بركت وجود مقدسش تمام خلائق روزي مي‌خورند

امام‌ زمان‌ آقايان‌! آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ «بِيُمْنِهِ رُزِقَ  الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ‌ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ‌ وَ السَّمَاءُ»([16]). الان‌ من‌ و شما اين‌جا نشسته‌ايم‌ نفس‌ مي‌كشيم‌ بخاطر امام‌ زمان‌. «نَزِيلُكَحَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي»([17])اصلاً هر كجا هستم‌ زير سايه‌ي‌ تو هستم‌. دست‌ مقدسش‌ رو سرمان است‌. آن‌ وقت‌ براي‌ اين‌ مختصر از حرف‌ها كه‌

 

 Cمحتاطانه در صراط مستقيم با تمام تلاش به زمينه سازي ظهور مي‌پردازيم

الحمد الله‌ ما در، اين‌ را من‌ جدي‌ مي‌گويم‌ آقايان!‌ مي‌دانيد اهل‌ به‌ اصطلاح‌ حتي‌ شايد كلمه‌ي‌ سخنان‌ من‌ در كتاب‌هايم‌ حتي‌ اين‌طور است‌، مي‌خواستم‌ احتياط‌ كنم‌ و بدتر شده‌ تصادفاً. اول‌ كتاب‌ها نوشته‌‌ام اگر يك‌ قدري‌ من‌ در قلم‌ بعضي‌ از جملات‌ را كم‌ و زياد مي‌كنم‌ آقايان!‌ بدانيد كه‌ به‌ اندازه‌ي‌ شرعي‌ من‌ ملاحظه‌ كرده‌ام‌، منتهي‌ مثلاً فرض‌ كنيد مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌، حالا يا ايشان‌ همان‌طور كه‌ مي‌خواسته‌ از طرف‌ شنيده‌ نقل‌ كند‌، مثلاً مي‌گويد:‌ “حضرت‌ مهدي‌” ،اين‌جور؛ من‌ نتوانستم‌ اين‌جوري مطرح‌ كنم‌، نوشتم‌ حضرت‌ بقية‌الله‌روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له‌ الفداء اين‌طور. يك‌ همچين‌ چيزهايي‌ با اين‌ احتياط‌ من‌ حرف‌ مي‌زنم‌ و دلم‌ مي‌خواهد حرفي‌ كه‌، خدا مي‌داند‌ در دو هفته‌ قبل‌ در تهران‌ من‌ يك‌ اشتباهي‌، يك‌ حرفي‌ را من‌ زير و رويش‌ را اشتباه‌ خواندم‌ اعلام‌ هم‌ كردم‌ نواري‌ كه‌ از من‌ گرفتيد بياييد درستش‌ كنيد فلان‌، اين‌ها خوب‌ انسان‌ مي‌خواهد يك‌ خرده‌اي‌ روز قيامت‌ جواب‌ بدهد.

با احتياط‌ مي‌خواهم‌ صحبت‌ كنم‌ و حتي‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ “ان‌شاءالله‌‌” به‌ ياري‌ پروردگار نمي‌خواهم‌ كوچكترين‌ حرفي‌ كه‌ خدا يا پيغمبر نگفته‌ باشد‌ و يا نتوانم‌ اين‌ را هم‌ به شما بگويم،‌ نتوانم‌ اثبات‌ كنم‌ كه‌ خدا يا پيغمبر گفته‌ ان‌شاءالله‌ نمي‌گويم. ولي‌ خوب‌ چه‌كار مي‌شود‌ كرد؛ اين‌ همه‌ بي‌ حالي‌، در عين‌ حال‌ خدا مي‌داند‌ با همه‌ي‌ دوندگي‌ها كه‌ بعضي‌ از علماء به‌ من‌ مي‌گويند:‌ تو اين‌ همه‌ زحمت‌ چرا مي‌كشي‌؟ بعضي‌هايشان‌ روي محبت‌، بعضي‌هايشان‌ رو حسادت‌، بعضي‌هايشان‌ روي بعضي‌ از مسائل‌؛ با همه‌ي‌ اين‌ها خدا مي‌داند‌ من‌ كوچكترين‌ خدمتي‌ براي‌ امام‌ زمان‌ خدا مي‌داند‌ نمي‌توانم‌ بگويم‌ كردم‌.

 

Cحال كه افتخار عالَم بشريت نصيب ما شيعيان شده، ترويج نام مقدس ايشان و آماده‌سازي جامعه براي ظهور مقدسشان را بر خود واجب بدانيم كه امام زمان ارواحنا فداهشكور مي‌باشند

انسان‌ بايد كار بكند‌، آقايش‌ را آن‌ هم‌ يك‌ آقايي‌ كه‌ مايه‌ي‌ افتخار همه‌ي‌ عالم‌ بشريت است‌، مسيحي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند، زرتشتي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند، يهودي‌ها هم‌ به او‌ افتخار مي‌كنند آن‌ وقت‌ اين‌ مال‌ شما شده‌، شماها كوتاهي‌ مي‌كنيد. هر كجا هستيد بر شماها واجب است‌ تو اين‌ مملكت‌ اسلامي‌، واجب است؛‌ اگر گفتن‌ كي‌ گفته‌؟ بگوييد فلاني‌ گفته‌، كه‌ ترويج‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ عصر را بكنيد مردم‌ را مهيا كنيد براي‌ ظهور. در يك‌ مملكتي‌ هستيم‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ الحمد الله‌ از مقام‌ رهبري‌ گرفته‌ تا سايرين‌ همه‌ مروج‌ امام‌ زمان‌اند. الان‌ با چند سال‌ قبل‌ فرق‌ كرده‌ حتي‌، چند سال‌ قبل‌ با چند سال‌ قبلش‌ فرق‌ كرده‌ و همين‌‌طور برويد جلو، آن‌ زمان‌هايي‌ كه‌ بهايي‌ها تو اين‌ ممكلت‌ همه‌ كاره‌ بودند، در زمان‌ هويداي‌ ملعون‌ كه‌ پدرش‌ بهايي‌ بود يقيناً چون‌ در “اُكا” دفن است‌ و خودش‌ هم‌ كه‌ از بهايي‌ بدتر در آن‌ زمان‌ ما به‌ حول‌ پروردگار ما اين‌ ميدان‌ “صاحب‌ الزمان‌” اين‌ خيابان‌ “صاحب‌ الزمان‌” را در محله‌ي‌ بهايي‌ها شب‌ تولد حضرت‌ ولي‌‌عصر نامگذاري‌ كرديم‌، اين‌قدر آقا مظلوم است‌، آن‌قدر آقا بي‌‌كس است‌ كه‌ من‌ در آن‌ شب‌ ديدم‌ آقا به‌ وسيله‌ي‌ يك‌ شخصي‌ كه‌ خدمتش‌ رسيده‌ بود فرموده‌ بودند كه‌ از زحمات‌ فلاني‌ از قول‌ ما قدرداني‌ كن‌، آقا ما كاري‌ نكرديم‌، قربانت‌ برويم‌. ما جان‌ چه‌ باشد، چيزي‌ ما نداريم‌ كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنيم‌. شما بياييد، همين‌ها، همين‌ها بياييد ببينيد با شما چه‌ مي‌كنند اين‌ جوان‌هايي‌ كه‌ در اول‌ انقلاب‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ نايب‌ شما، نايب‌ عام‌ شما گفت‌: “براي‌ امام‌ زمان‌ از مملكت‌تان‌ دفاع‌ كنيد”، خدا مي‌داند‌ من‌ عده‌اي‌ از جوان‌ها را مي‌شناختم‌ از همين‌ مشهد حركت‌ مي‌كردند از همين‌‌جا گريه‌ مي‌كردند تا توي جبهه‌ و شهيد مي‌شدند و در آن‌ لحظات‌ آخر عمرشان‌ به‌ دوستانشان‌ مي‌گفتند كه‌ آقا مي‌آمد بالاي‌ سرشان‌ از ايشان‌ تشكر مي‌كرد. ما كي‌ هستيم‌ كه‌ تو مولاي‌ عزيزمان‌ از ما تشكر بكني‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداهداد غربت سر مي‌دهند

يكي‌ از دوستان‌ آقا ولي‌‌عصر مي‌گفت‌ كه‌ خدمت‌ آقا مشرف‌ شدم‌ حضرت‌ سرشان‌ را گذاشتند روي‌ شانه‌ي‌ من‌، اين‌قدر گريه‌ كردند كه‌ اين‌ لباس‌ من‌ تر شد. اين‌ در عالم‌ رؤيا، آقاي‌ نعمتي‌ خودمان‌ كه‌ خدا ان‌شاءالله‌‌ صحت‌ و سلامتيش‌ را تأييد كند و حفظ‌شان‌ كند كه اين‌ چند روزي‌ كه‌ مريض‌ بودند من‌ خيلي‌ ناراحت‌ بودم‌. آقا‌ ولي‌‌عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌در خواب‌ اين‌ شخص‌ مي‌آيد ايشان‌ را برمي‌ دارد‌ مي‌برد‌ روي‌ يك‌ بلندي‌ مي‌گويد‌: اين‌جا بايست‌ به‌ مردم‌ مي‌گويد‌، مي‌گويد:‌ ديدم‌ تمام‌ مردم‌ زير پاي‌ من‌ هستند زير پاي‌ حضرت‌ هستند. فرمودند: “به‌ اين‌ مردم‌ بگو كه‌ من‌ غريبم‌، كسي‌ به‌ ياد من‌ نيست‌”. ما بايد اين‌قدر پست‌ باشيم‌ كه‌ آقا داد غربت‌ بزند‌! ولي‌ اين‌ مردم‌ آقا حجة‌ بن‌ الحسن‌به‌ خودت‌ قسم‌! اگر همين‌ امشب‌ در خواب‌ شما را ببينند تا چند روز سر حال‌اند، خوش‌اند. مي‌آيند نقل‌ مي‌كنند. البته‌ براي‌ چند نفر و يك‌ عده‌ي‌ خاص‌ آقا تشريف‌ نمي‌آورند، ايشان‌ براي‌ اين‌ كه‌ تمام‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنند‌.

 

Cامام زمان ارواحنا فداههمه جا تشريف دارند و از تمام آنچه حتي در قلب مردم مي‌گذرد نيز مطلع مي‌باشند اما آنچه ما را از ايشان دور مي‌كرده ناپاكي ما است

اين‌ شخص‌ مي‌گويد‌: من‌ در حرم‌ حضرت‌ موسي‌بن‌جعفر – معلوم است‌ آقا زياد به‌ زيارت‌ جد بزرگوارش‌ حضرت‌ موسي‌بن‌جعفر تشريف‌ مي‌برد – مي‌گويد:‌ كسي‌ نبود توي‌ حرم‌، ديدم‌ من‌ هم‌ يك‌ حوائجي‌ داشتم‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ آمد براي‌ همه‌ي‌ ائمه‌ سلام‌ كرد به‌ امام‌ زمان‌ كه‌ رسيد سلام‌ نكرد. مي‌گويد:‌ من‌ با خودم‌ گفتم‌: ايشان‌ چه‌ جوري است‌، ديدم‌ آمد طرف‌ امام‌ جواد، باز زيارت‌ امام‌ جواد را كه‌ مي‌خواست‌ بخواند‌ همه‌ي‌ ائمه‌ را سلام‌ كرد به‌ امام‌ زمان‌ سلام‌ نكرد. نزديكش‌ رفتم‌ گفت‌: فلان‌ حاجت‌ را داري‌؟ اين‌ دعاي‌ «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ»([18]) را فرمود بخوان‌ حاجتت‌ برآورده‌ مي‌شود‌، مشروح‌ نوشته‌ شده‌ نمي‌خواهم‌ قضيه‌ را نقل‌ كنيم‌. مي‌گويد:‌ تا برگشتم‌ ديدم‌ آقا حالا با سرعت‌ تشريف‌ بردند و ديگر‌ تشريف‌ ندارند، وقتي‌ كه‌ برگشتم‌ ديدم‌ درها هم‌ بسته‌ است‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ وقتي‌ كه‌ مي‌آيد با حضرت‌ تا توي‌ حرم‌ مي‌فرمايد كه‌ زيارت‌ بخوان‌، زيارت‌ مي‌خواند‌ بعد مي‌گويد‌ كه‌ سلام‌ بكن‌ به‌ يك‌ يك‌ از ائمه‌ مي‌رسد به‌ نام‌ مقدس‌ آقا حجةبن‌الحسن‌ارواحنا فداهمي‌فرمايد: امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ مي‌گويد:‌ بله‌ آقا، سلام‌ كن‌ به او‌، مي‌گويد:‌”اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا صَاحِبَ‌ الزَّمَانِ‌“. حضرت‌ مي‌فرمايند: “وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ‌ وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ“.

يك‌ نفر ديگري‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد مي‌گفت‌، قسم‌ مي‌خورد، حالا خصوصياتش‌ بماند‌ چون‌ يكي‌ از همين‌ دوستان‌ شما است‌، مي‌گفت‌: زيارت‌ آل‌ياسين‌ را مي‌خواندم‌، هر يك‌ از سلام‌ها را كه‌ مي‌گفتم‌ در گوشم‌ مي‌گفتند: «وَ عَلَيْكَ‌ السَّلامُ».

امام‌ زمان‌تان‌ هستند، همه‌جا هم‌ هستند. يك‌ خرده‌ گوش‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌ چشم‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌ قلب‌ مي‌خواهد، يك‌ خرده‌اي‌ پاكي‌ مي‌خواهد اين‌ها را درستش‌ كنيم‌، آقايان‌! ديگر‌ بس است‌، هر چي‌ زودتر هم‌ بهتر، هر چه‌ سريعتر هم‌ بهتر. نگوييد: ما حالا جوانيم‌ براي‌ ما بس‌ نيست‌، نه‌؛ تا جواني‌ بهتر. پيرها هم‌ كه‌ خوب‌ بس است  ديگر‌. ديگر‌ تا كي‌ مي‌خواهيم‌ به‌ ياد همه‌ چيز باشيم‌ جز به‌ ياد امام‌ زمان‌مان‌. ماه‌ رجب‌ هم‌ تمام‌ شد، آرزو مي‌كشيم‌ دوره‌ي‌ سال‌ انسان‌ يك‌ «اَلْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ بَيْنَ الْجَمَادِى وَ رَجَبٍ»([19]) يك‌ خبري‌ مي‌شد،‌ خوب‌ نشد. ماه‌ رجب‌ ماه‌ بسيار خوبي‌ است‌، رحمت‌ پروردگار نازل‌ مي‌شود‌ اين‌ هم‌ نشد

 

8- فضائل ماه معظم شعبان

حالا ان‌شاءالله‌‌ ماه‌ شعبان‌ كوشش‌ بكنيد ان‌شاءالله‌‌ خيلي‌ اهميت‌ بدهيد؛ سوم‌ شعبان‌ هست‌، ماه‌ شعبان‌ ماه‌ پاكيزگي‌ است‌ همه‌اش‌ هم‌ با سرور و خوشحالي‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گفتم‌ به‌ بعضي‌ها كه‌ انسان‌ كه‌ همه‌اش‌ نبايد با گريه‌ حاجت‌ از خدا بگيرد‌، با خوشحالي‌ هم‌ مي‌شود‌، خدا بيشتر هم دوست‌ دارد.‌ تو پاك‌ باش‌، گناه‌ نكن‌، خوشحال‌ باش‌، بخند و با خدا حرف‌ بزن‌. «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([20])، سون‌ شعبان‌ تولد حضرت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ – جانمان‌ به‌ قربانش‌ – آن‌ كسي‌ كه‌ همه‌ي‌ انبياء و اولياء در مخمصه‌ها با توسل‌ به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و گريه‌ي‌ بر آن‌ حضرت‌ نجات‌ پيدا مي‌كردند حتي‌ ملائكه‌.

 

Cمقام حضرت ابوالفضل‌العباس عليه السلام

حضرت‌ ابوالفضل‌العباس‌، حضرت‌ اباالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يك‌ جمله‌ به شما‌ بگويم كه‌ اين‌ جمله‌ فكر مي‌كنم‌ در شأن‌ و مقام‌ اباالفضل‌ سنگ‌ تمام‌ را امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌گذاشته‌. فرمود كه‌ خدا روز قيامت‌ به‌ عمويم‌ عباس‌ يك‌ مقامي‌ مي‌دهد «يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ»([21]) تمام‌ شهداء غبطه‌ مي‌خوردند. مي‌گويند: كاش‌! ما جاي‌ ابوالفضل‌ بوديم‌، كاش‌! ما هم‌ مثل‌ ابوالفضل‌ بوديم‌، “جميع‌ شهدا”! حتي‌ حمزه‌ي‌ سيد الشهدا، حتي‌ شايد اين‌جوري جميع شهداء حضرت‌ علي‌ اكبر يك‌ حال‌ اين‌جوري‌ دارد. حالا حضرت‌ علي‌ اكبر – جانمان‌ به‌ قربانش‌ – از جهاتي‌ ديگر‌ فضايلي‌ دارد كه‌ خود حضرت‌ ابوالفضل‌ هم‌ براي‌ ايشان‌ احترام‌ قائل است‌ ولي‌ اين‌جور است از اين‌ جمله‌ خيلي‌ جمله‌ي‌ عجيبي‌ است‌! بزرگترين‌ جمله‌ است‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ احتياط‌ مي‌كند‌ مي‌گويد:‌ آخر‌ اين‌، خود‌ حضرت‌ سيد الشهدا جزء شهداء هست‌ ولي‌ نه‌، اين‌ سيد الشهداء است‌، حتي‌ بعضي‌ها مي‌گويند:‌ علي‌ اكبر هم‌ منظور نيست‌.

اباالفضل‌ العباس‌ كه‌ باب‌ حسين‌بن‌علي‌ است‌ يك‌ قضيه‌اي‌ – خدا رحمت‌ كند -‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ نقل‌ مي‌كرد در كتاب‌ پرواز روح‌ من‌ نوشتم‌، يك‌ كسي‌ مورد غضب‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌واقع‌ شده‌ بود اين‌ را آورده‌ بودند درِ حرم‌ حضرت‌ سيد الشهداء انداخته‌ بودند كه‌ شفا پيدا بكند‌. خوب‌ آن‌ شفا پيدا كرد، خودش‌ نقل‌ مي‌كرده‌ كه‌ آن‌ شب‌ سوم‌ كه‌ من‌ شفا پيدا كردم‌ ديدم‌ ملائكه‌ دارند مردم‌ را با يك‌ تشريفاتي‌ عقب‌ و جلو مي‌كنند و راه‌ را باز مي‌كنند براي‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ كه‌ بيايد برود‌ حرم‌ حضرت‌ سيد الشهداء. من‌ وقتي‌ كه‌ رسيد نزديك‌ من‌ دامنش‌ را گرفتم‌، آقا! من‌ اين‌جا افتادم‌، ايشان‌ يك‌ نوك‌ پايي‌ به‌ من‌ زدند فرمودند: “درِ خانه‌اي‌ آمدي‌ كه‌ اگر جن‌ و انس‌ بيايند‌ در اين‌ خانه‌ نا اميد بر نمي‌گردند”. حضرت‌ سجاد تولدشان‌ توي‌ همين‌ ماه است.

 

Cبرتر از تمام اعياد، عيد نيمه شعبان است

روز پانزدهم از همه‌ بالاتر، از همه‌. اين‌ كه‌ مي‌گويم‌ از همه‌ بالاتر نه‌ من‌ بگويم‌، تمام‌ انبياء و اولياء همين‌ را مي‌گويند‌، از همه‌ بالاتر. وقتي‌ كه‌ از حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌سؤال‌ مي‌كنند: «أَ أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟»([22]) تو هستي‌ كه‌ مي‌خواهي‌ بر دنيا عدل‌ و داد كني‌؟ مي‌گويد:‌ نه‌، من‌! اين‌ يك‌ چيز ديگر‌ است‌. ايشان‌ در نيمه‌ي‌ شعبان‌ متولد مي‌شود.‌ روي‌ بازوي‌ راستش‌ نوشته‌ شده‌ «جَاءَ الْحَقُّ» حق‌، تمام‌ حق‌ آمد و طرف‌ چپ‌ نوشته‌ «زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا»([23]) و ان‌شاءالله‌‌ اميدواريم‌ كه‌ از حالا خودتان‌ را مهيا كنيد هر جوري‌ كه‌ مي‌توانيد تجليل‌ كنيد از روز نيمه‌ي‌ شعبان‌ و نيتتان‌ اين‌ باشد كه‌ ان‌شاءالله‌ حضرت‌ خودشان‌ امسال‌ تشريف‌ داشته‌ باشند. عيدي‌ را از دست‌ خودشان‌ بگيريم‌.

 

9- كلاس عالي و پر اهميت ماه رجب مربوط به معرفت امام عليه السلاماست

ماه‌ رجب‌ تمام‌ شد، شب‌ جمعه‌ي‌ آخر ماه‌ رجب است‌، در ماه‌ رجب‌ يك‌ كلاسي‌ براي‌ ما باز كرده‌اند كه‌ خيلي‌ اهميت‌ دارد.‌ دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ رجب‌ هست‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ “معرفت ائمه‌” عليهم‌ الصلاة‌ السلاماست‌ كه‌ يكي‌ همان‌ «اَللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ» تا مي‌رسد‌ به‌ اين‌جا«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»([24])، در يك‌ دعاي‌ ديگر‌ مي‌فرمايد: «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا»([25]) من‌ اين‌ جمله‌ را چندين‌ سال‌ قبل‌ چون‌ در بعضي‌ از كتاب‌هايم نوشتم‌، چندين‌ سال‌ قبل‌ برخورد كردم‌ يك‌ دفعه‌ مثل‌ يك‌ ماشيني‌ كه‌ يك‌ مانعي‌ جلويش‌ بيايد چطور ترمز مي‌كند‌ همان‌‌طور من‌ را تكان‌ داد، ايستادم‌ آن‌جا «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا»، خيلي‌ عجيب است!‌، همين‌ را برايتان‌ توضيح‌ مي‌دهم‌ و عرايضم‌ را تمام‌ مي‌كنم‌.

اي‌ خدايي‌ كه‌ رحمتت‌ را از معدنش‌ نازل‌ مي‌كني‌! اسن كه چيزي نبود كه مي‌گوييم‌: “معدن‌”. هر چيزي‌ طبعاً از معدنش‌ مي‌آيد. فيروزه‌اي‌ كه‌ از معدن‌ نباشد فيروزه‌ نيست‌. پس‌ رحمت‌ خدا، در يك‌ جا مي‌فرمايد كه‌ «وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»([26]) رحمت‌ خدا همه‌ چيز را گرفته‌؛ يعني‌ هر چيزي‌ كه‌ موجود شده‌ با رحمت‌ پروردگار موجود شده‌. در زيارت‌ جامعه‌ مي‌گوييم‌ كه‌ «اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَهْلَ‌ بَيْتِ‌ النُّبُوَّةِ‌» تا مي‌رسيم‌ «وَ مَعْدِنَ‌ الرَّحْمَةِ‌» معدن‌ رحمت‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر‌اند. خداي‌ تعالي‌ هم‌ از معدنش‌؛ يعني‌ اصل از رحمت‌ اصلي‌ از معدنش‌ بر ما رحمتش‌ را مي‌فرستد‌. نتيجه‌ چي‌ مي‌شود‌؟ يعني‌ شما هر رحمتي‌ از جانب‌ خدا به شما‌ نازل‌ مي‌شود‌ و يا مي‌رسد‌ اعم‌ از ايجادتان‌ اعم از رزقتان اعم‌ از هر چيزي‌ كه‌ داريد، حتي‌ بهشتتان‌، حتي‌ نعمت‌هاي‌ قيامتتان‌ تمام‌ آن‌ها از ناحيه‌ي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر عليهم‌ الصلاة‌ و السلاماست‌ چون‌ از معدنش است‌ ديگر‌، معدنش‌ هم‌ آن‌ها هستند. خيلي‌ من‌ را نگه‌ داشت‌، كلي‌ من‌ رويش‌ فكر كردم‌. «اَلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ‌ يَا اَهْلَ‌ بَيْتِ‌ النُّبُوَّةِ‌» تا «وَ مَعْدِنَ‌ الرَّحْمَةِ»، «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا» «وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»، اين‌ سه‌ جمله‌ را كسي‌ پهلوي‌ هم‌ بگذارد‌ خيلي‌ مطلب‌ استفاده‌ مي‌كند‌. اميدواريم خداي‌ تعالي‌ ما را توي‌ اين‌ معدن‌ رحمت‌ غوطه‌ورمان‌ كند. ما را با اين‌ خاندان‌ محشورمان‌ كند‌. از خدا بخواهيد آقايان!‌ كه‌ اعمالتان‌ با اين‌ها، افكارتان‌ با اين‌ها، عقايدتان‌ با اين‌ها تطبيق‌ بكند‌. اين‌ را از خدا بخواهيد تطبيق‌ بكند‌. نمازي‌ كه‌ علي‌ خواند بخوانيد، اعتقاداتي‌ كه‌ علي‌ داشت‌، داشته‌ باشيد و افكاري‌ كه‌ او داشت‌، رسوماتي‌ كه‌ او داشت‌ شما هم‌ داشته‌ باشيد و رسم‌ ديگر‌ي‌ نمي‌خواهد داشته‌ باشيد. محل‌ ما اين‌جور رسم‌ دارند، شهر شما آن‌جور رسم‌ دارند، اين‌ها را بريزيد دور. رسوماتتان‌، رسومات‌ خاندان‌ عصمت‌ باشد. عقايدتان‌، عقايد خاندان‌ عصمت‌ باشد. اعمالتان‌ هم‌ اعمال‌ آن‌ها باشد‌ تا اين‌ جمله‌ درباره‌ي‌ شما هم‌ تطبيق‌ كند‌ كه‌ «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»([27]). پيغمبر اكرم‌ را خدا شهادت‌ مي‌دهد‌ «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» ايشان‌ هم‌ بگويند‌ شما «عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»ايد. اميدواريم‌ “ان‌شاءالله‌‌” اين‌طوري‌ باشد‌.

 

10- ذكر مصيبت حضرت ابو الفضل عليه السلام

خوب‌ شب‌ جمعه‌ي‌ آخر ماه‌ رجب است‌، در اين‌ ماه‌ رجب‌ زيارت‌ سيدالشهداء مخصوصاً شب‌ جمعه‌اش‌ وارد شده‌. دلها را روانه‌ كنيد به‌ كربلا برويم‌ آن‌جا حالا انتخاب‌ مي‌خواهيد با مشورت‌ باشد‌ كه‌ كجا برويم‌؟ كنار گودي‌ قتلگاه‌ برويم‌، كنار قبر ابوالفضل‌ العباس‌ برويم‌؟ كنار قبور شهداي‌ كربلا برويم‌؟ ولي‌ چون‌ اول‌ ياد حضرت‌ ابوالفضل‌ بوديم‌ و شب‌ جمعه‌ است‌ شايد در يكي‌ دو تا قضيه‌ هست‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ ارواحنا فداه اين‌طوري‌ فرمودند: “چون‌ روضه‌ي‌ عمويم‌ اباالفضل در اين‌ مجلس‌ خوانده‌ مي‌شود‌ من‌ مي‌آيم”‌. حالا به‌ اين‌ اميد آقا شايد آقا يك‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلسمان‌ بكند‌. اگر با بدن‌ مقدسشان‌ تشريف‌ نمي‌آورند لااقل‌ توجه‌ خاصي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. ماها را لااقل‌ بپذيرند، نام‌ ما را امشب‌ درج‌ كنند در زمره‌ي‌ اصحابشان‌، در زمره‌ي‌يارانشان‌، در زمره‌ي‌ كساني كه‌ از آن‌ها راضي‌ هستند. حالا مي‌خواهيد چراغ‌ها را خاموش‌ كنيد مانعي‌ ندارد‌. يا ابوالفضل‌! برويم‌ كنار نهر “علقمه‌” وقتي‌ كه‌ سيد الشهداء صداي‌ برادرش‌ را شنيد كه‌ «يَا اَخِي‌ اَدْرِكَ‌ اَخَاكَ‌»، راوي‌ مي‌گويد:‌ ديدم‌ سيد الشهداء با عجله‌ دست‌ از جنگ‌ كشيد به‌ طرف‌ صداي‌ برادر حركت‌ كرد، با شتاب‌ دارد‌ مي‌رود‌ به‌ آن‌‌طرف‌ ولي‌ در وسط‌ راه‌ دو جا پياده‌ شد از اسب‌ يك‌ چيزي‌ را از روي‌ زمين‌ برداشت‌ بوسيد نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ دست‌هاي‌ ابوالفضل‌ العباس‌…

 



[1]يس/1-3

[2]«هَاه هَاه إِنَّ هَاهُنَا عِلْمًا جَمًّا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»إرشاد:1/227؛ بحار:75/75؛ أعلام‏الدين: 79

[3]«بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ»نهج‏البلاغه: 52؛ إرشادالقلوب:2/212؛بحار:28/233 و 35/4

[4]بقره/2

[5]آل عمران/37

[6]بحار:51/148؛ غيبت نعماني: 245

[7]غررالحكم: 118؛ بحار:84/304؛ ارشادالقلوب:1/124؛ طرائف:2/512؛ شرح‏نهج‏البلاغه:7/253

[8]كافي:1/403؛ وسائل‏:27/89؛ مستدرك‏:11/45؛ بحار:2/158 و 21/91؛ احتجاج:1/152؛ امالي‏ صدوق:350؛ تفسيرقمي:1/173؛ كتاب‏سليم‏بن‏قيس:654

[9]إخلاص/1

[10]«كَمَا وَقَعَ فِي حَدِيثِ كُمِيلِ بْنِ زِيَادٍ لِاَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، حَيْثُ قَالَ:يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ: مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ نور البراهين:1/221؛ «سَاَلَ كُمِيلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام: مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ عليه السلام : مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ يَا كُمِيلُ» شرح الأسماء الحسنى:1/131

[11]شرح الأسماء الحسنى:2/99

[12]شرح الأسماء الحسنى :1/262؛ «مَنْ أَخْلَصَ لله أَرْبَعِينَ صَبَاحًا ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» جامع‏الأخبار:94، رواشح السماويه:200، الذريعه:12/284

[13]حمد/5

[14]بحار:53/117؛ احتجاج:2/492

[15]أعراف/179

[16]مفاتيح الجنان، دعاي عديله

[17]مفاتيح الجنان: 108

[18]كافي:2/578، مكارم‏الأخلاق:343، مصباح‏المتهجد:330، مصباح‏كفعمي:571

[19]وَ قَوْلُهُ عليه السلام فِي الْخُطْبَةِ الْقَصِيَّةِ مِنْ قَوْلِهِ «اَلْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ بَيْنَ الْجَمَادِى وَ رَجَبٍ» بحار:41/320

[20]يونس/62

[21]«اِنَّ لِلْعَبَّاسَ عِنْدَ اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةٌ يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بحار:22/274، امال صدوق:462، خصال:1/68

[22]«قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَأَهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَاكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِيًّا فِي بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إلِىَ أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلْعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَيْنَ الْجِبَالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا يَكُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُهُ الله فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ الله ثُمَّ يُظْهِرَهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْمًا» بحار:52/322

و من عجيب روايه ابن قتيبه في الجزء الأول من كتاب عيون الأخبار كتب مسيلمه بن عبد الملك إلى يزيد بن المهلب«وَ اللهِ مَا أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَغْمُورٌ مَوتُورٌ وَ أَنْتَ مَشْهُورٌ مَوْثُورٌ». صراط مستقيم:2/262

[23]اسراء/81

[24]«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اُدْعُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ رَجَبَ: اَللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ اَلْمَعْلُنُونَ لِعَظَمَتِكَ، أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلَمَاتِكَ وَأَرْكَانًا لِتَوْحِيدِكَ وَآيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ، يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا [بَيْنَهُمْ] إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» مصباح المتهجد:803، بحار:95/392، إقبال‏الأعمال:646، مصباح كفعمي:529

[25]اقبال‏الأعمال:657 «يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا وَ مُنْشِئَ الْبَرَكَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا …»

[26]كافي:4/72، فقيه:2/102، تهذيب‏:3/106، بحار:94/340، اقبال‏الأعمال:45، بلدالأمين:191، مصباح‏كفعمي:607، مصباح‏المتهجد:604

[27]يس/3-4

۱۴ رجب‌ ۱۴۱۶ – مقام‌ حضرت‌ زينب‌ (سلام الله علیها)

 مقام‌ حضرت‌ زينب‌ (س‌) 14 رجب‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اذا وقعت‌ الواقعه‌. ليس‌ لوقعتها كاذبه‌. حافظت‌ رافعه‌. آياتي‌ از سورة‌ واقعه‌ تلاوت‌ شد. امشب‌ علاوه‌ بر اون‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ شب‌ رحلت‌ حضرت‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌ كه‌ اميدوارم‌ اين‌ مرحومة‌ تازه‌ گذشته‌ مادر عزيزمان‌ مادر آقاي‌ گندمي‌ عزيزمان‌، با زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها محشور شود و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ مار از مغفورين‌ و از مرحومين‌ و از اونهايي‌ كه‌ وقتي‌ از دار دنيا رفتند روحشون‌ آزاد، پروانه‌ وار اطراف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و محشور با اونها همة‌ ما باشيم‌. يكي‌ از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ كه‌ بعضي‌ از علما نوشته‌اند كه‌ غفلت‌ از اون‌ نعمت‌ است‌ مسئلة‌ مردن‌ و برزخ‌ و عالم‌ قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌ است‌.

 كه‌ در روايات‌ آمده‌ است‌ كفي‌ بالموت‌ رائضا. همين‌ مردن‌ خودش‌ يك‌ رائضي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وضع‌ مي‌كنه‌. متأسفانه‌ غفلت‌ اون‌ چنان‌ ما را گرفته‌ كه‌ به‌ قول‌ شاعر گرگ‌ اگر حكايت‌ از اين‌ گله‌ مي‌برد، اين‌ گله‌ را نگر كه‌ چه‌ آسوده‌ مي‌چرد. البته‌ اگر انسان‌ داراي‌ كمالاتي‌ باشد، اعتقاداتش‌ را درست‌ كرده‌ باشد، اعمالش‌ صحيح‌ باشد و تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشد آسوده‌ است‌ و بايد آسوده‌ بچرد. شايد هم‌ گله‌ ديگه‌ نباشه‌. خدا انسان‌ را انسان‌ خلق‌ كرده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرده‌ است‌ كه‌ انسان‌ با خودش‌ پيدا كند. وقف‌ الاشياء لعزلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السموات‌ و ما في‌ الارض‌. خدا همة‌ چيزها را براي‌ تو خلق‌ كرده‌. تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. يك‌ عقلي‌ بهت‌ داده‌، يك‌ فكر بهت‌ داده‌ كه‌ به‌ راه‌ وصول‌ به‌ پروردگار را پيد كني‌ و به‌ جايي‌ برسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ بندگانش‌، اوليائش‌ مي‌فرمايد، اوليايي‌ تحت‌ روايي‌. اولياء من‌ كنار من‌ هستند. با من‌ هستند. اولياء من‌ اينها زبانشون‌، زبان‌ منه‌، چشمشون‌ چشم‌ منه‌، گوششون‌ گوشه‌ منه‌. حتي‌ اراده‌شون‌ ارادة‌ منه‌.

 الم‌ يقول‌ لسوف‌ لكن‌ فيكون‌ انت‌ يعني‌ اي‌ بندة‌ من‌ اذا تقول‌ لشي‌ كن‌ فيكون‌. من‌  هر چه‌ كه‌ اراده‌ بكني‌ هست‌ تو هم‌ هر چه‌ اراده‌ بكني‌ هست‌. يكي‌ از علما در معناي‌ اين‌ روايت‌ العبد يدبر الله‌ و يقدر مي‌گه‌ كه‌ عبد تقدير مي‌كنه‌. يعني‌ مي‌نشينه‌ با خودش‌ حساب‌ مي‌كنه‌ كه‌ اين‌ طور اگر بشه‌ خوبه‌. خدا هم‌ كه‌ تقديره‌، تقدير مي‌كنه‌.

 يعني‌ كارها و قدرت‌ در دست‌ پروردگاره‌ تو بندة‌ من‌ اراده‌ بكن‌، تصميم‌ بگير، چيزي‌ را از من‌ بخواه‌ خدا برات‌ تقدير بكنه‌. انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد اگر انسان‌ بتواند خودش‌ را از گناهان‌ كنترل‌ بكنه‌ و بتواند قلبش‌ را پاك‌ بكنه‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ هر چه‌ بخواد خدا بهش‌ مي‌ده‌. منتهي‌ عبده‌، بنده‌ است‌ هر چه‌ خدا بخواد اون‌ هم‌ همان‌ را مي‌خواد. ديگه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ رسيد در اون‌ مرحلة‌ اعلاي‌ انسانيت‌ وقتي‌ رسيد چيزي‌ نمي‌خواد. به‌ يك‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ هر چي‌ او بخواد همان‌ خوبه‌. مصلحت‌ هر چه‌ باشد همان‌ را مي‌خواد. مقام‌ بندگي‌ را بايد از زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها ياد بگيريم‌. فاطمة‌ زهرا يك‌ روز آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ عرض‌ كرد پدر من‌ زحمتم‌ زياده‌ يك‌ خدمتگزار مي‌خوام‌. پيغمبر اكرم‌ بهش‌ فرمود از اين‌ به‌ بعد، بعد از هر نماز سي‌ و چهار مرتبه‌ مي‌گي‌ الله‌ اكبر، سي‌ و سه‌ دفعه‌ مي‌گي‌ الحمد الله‌، سي‌ و سه‌ دفعه‌ هم‌ مي‌گي‌ سبحان‌ الله‌. فاطمة‌ زهرا هم‌ اين‌ ذكر را اين‌ تسبيح‌ را به‌ عنوان‌ خدمتگزار از پيغمبر اكرم‌ دريافت‌ كرد و رفت‌.

 خوب‌ اين‌ چه‌ خدمتگزاري‌، يك‌ خرده‌اي‌ زحمت‌ بيشتري‌ داره‌، بيشتر وقت‌ مي‌گيره‌. از نظر ما مردم‌ ظاهر بين‌ اين‌ طوره‌. از نظر ما مردم‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها شب‌ يازدهم‌ محرم‌ نماز شبش‌ ترك‌ نمي‌شه‌. از نماز قوت‌ مي‌گيره‌. از ارتباط‌ با خدا قوت‌ مي‌گيرند. فاطمة‌ زهرا از ذكر پروردگار تهميت‌ و تسبيح‌ و تكبير قوت‌ مي‌گيرند بر مصائب‌ خودشون‌ را غلبه‌ مي‌دن‌. در آيات‌ قرآن‌ مجيد هست‌ كه‌ نستعوني‌ بالصبر والصلاه‌. كمك‌ بگيريد، قوت‌ بگيريد، قدرت‌ براي‌ خودتون‌ انتخاب‌ كنيد به‌ وسيلة‌ صبر كه‌ تبديل‌ شده‌ به‌ روزه‌، يا نماز. اگر ما حقيقت‌ نماز را بفهميم‌ها مي‌بينيم‌ ما دائما يك‌ قدرتي‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار اخذ مي‌كنيم‌ در وجود خودمون‌ كه‌ تما مشكلات‌ برامون‌ حل‌ مي‌شه‌. ما وقتي‌ در نماز مي‌گيم‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. ببينيد يعني‌ خدايا تنها من‌ كمك‌ از تو مي‌خوام‌ و بد جايي‌ دست‌ نيانداختيد. نستعين‌. خدايي‌ كه‌ قوت‌ و قدرتش‌ بي‌ نهايته‌. وقتي‌ كه‌ مي‌گيد يا قوي‌. بايد اين‌ كلمة‌ يا قوي‌ كه‌ انسان‌ مي‌گه‌ اين‌ ذكر را كه‌ مخصوصا تكرار بكنه‌ كم‌ كم‌ سيم‌ قلبش‌ متصل‌ به‌ اون‌ مركز قدرت‌ مي‌شه‌ و همان‌ طوري‌ كه‌ اين‌ چراغ‌ چون‌ وصل‌ به‌ مركز برقه‌ روشنه‌ تو هم‌ داراي‌ يك‌ قدرتي‌ مي‌شي‌. و اون‌ چنان‌ انسان‌ قدرت‌ مي‌گيره‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ دربارة‌ عبوديت‌ تجربه‌ كرديم‌. دربارة‌ كساني‌ كه‌ شيطان‌ برشون‌ مسلطه‌. شيطان‌ از راه‌هاي‌ مختلف‌ بر انسان‌ مسلط‌ مي‌شه‌. يك‌ دسته‌ وسواسيها هستند. وسواسيها را شما اكثرا ديديد اينها يك‌ مردماني‌ هستند كه‌ شيطان‌ يك‌ تله‌ براشون‌ گذاشته‌ و سوارشون‌ شده‌ و داره‌ هر جايي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ مي‌بره‌. اين‌ بيچاره‌ها ضعيف‌ در مقابل‌ شيطان‌. اين‌ يك‌ دست‌. يك‌ دسته‌ هم‌ هستند شيطان‌ تو قلبشون‌ هي‌ وسوسه‌ مي‌كنه‌. حرفهاي‌ عجيبي‌، به‌ مقدسات‌ توهين‌ مي‌كنه‌. به‌ شهوات‌ انسان‌ را راهنمايي‌ مي‌كنه‌. انسان‌ دائما مي‌بينه‌ يك‌ فكرهاي‌ بدي‌ تو ذهنش‌ مي‌ياد. اكثر مردم‌ مبتلاي‌ به‌ اين‌ مرض‌ هستند به‌ اين‌ حالت‌ هستند. كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ را دقت‌ كنيد حواستون‌ جمع‌ باشه‌، كه‌ اگر خوشتون‌ آمد از وسوسه‌ هايي‌ كه‌ شيطان‌ در قلبتون‌ مي‌كنه‌. مثلا دربارة‌ يك‌ منظرة‌ شهوت‌انگيز مي‌ياد وسوسه‌ مي‌كنه‌ در دلتون‌، شما خوشتون‌ مي‌ياد همين‌ جور دنبالش‌ مي‌ريد اين‌ مريضيد. يعني‌ روحتون‌ مريضه‌. اما اگر بدتون‌ بياد. مثلا وقتي‌ كه‌ انسان‌ خوابيده‌ وقتي‌ چشمش‌ را باز مي‌كنه‌ حواسش‌ را پرت‌ مي‌كنه‌ چه‌ فكرهايي‌ مي‌كنن‌ من‌ اين‌ طوري‌ بايد باشم‌. نه‌ تو سالمي‌ شيطان‌ آمده‌ و با تو حرف‌ مي‌زنه‌، نه‌ تو سالمي‌. چون‌ با اين‌ موافقت‌ نداري‌. هيچ‌ نگراني‌ هم‌ نداشته‌ باشيد اگر يك‌ چنين‌ حالتي‌ داشتيد نگراني‌ نداشته‌ باشيد اعتنانكنيد رفع‌ مي‌شه‌. وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ و اين‌ را هم‌ بدونيد شيطان‌ بر كسي‌ تسلط‌ پيدا مي‌كنه‌ ضعيف‌ باشه‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتلونه‌. تسلط‌ شيطان‌ بر كسي‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ كنه‌. و كسي‌ ولايت‌ شيطان‌ را قبول‌ مي‌كنه‌ ضعيفه‌. خوب‌ اگر مي‌خواييد همة‌ اين‌ وسوسه‌ هااز مغزتون‌ از فكرتون‌، از روحتون‌ برطرف‌ بشه‌. روايت‌ بر اينه‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. لا حول‌ ولا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌ زياد بگيد.

 اگر مي‌خواييد بكلي‌ رفع‌ بشه‌. اين‌ امراض‌ روحي‌ اين‌ طوري‌ را بر ضعف‌ مفرط‌ روزي‌ هفتاد مرتبه‌ بگيد لا حول‌ ولا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. چرا اين‌ طوريه‌؟ اين‌ ذكر چه‌ تأثيري‌ داره‌؟ تأثير اين‌ ذكر اين‌ است‌ كه‌ شما اگر به‌ معناش‌ توجه‌ كنيد، هيچ‌ حول‌ و قوه‌اي‌ نيست‌ مگر مال‌ خدا و من‌ هر چي‌ دارم‌ مال‌ خداست‌. به‌ من‌ همان‌ كه‌ حول‌ و قوه‌ ات‌ را دادي‌ يك‌ خرده‌ بيشترش‌ كن‌، زيادش‌ كن‌، تقويتم‌ كن‌، روحم‌ را جلا بده‌، قدرت‌ و قوت‌ بيشتري‌ پيدا كنم‌.  اولياء خدا اين‌ طورند. ماها به‌ عنوان‌ روضه‌ گاهي‌ مي‌خوانيم‌ كه‌ زينب‌ كبري‌ شب‌ يازدهم‌ نماز شب‌ مي‌خوند و نشسته‌ مي‌خوند. ولي‌ من‌ به‌ عنوان‌ اين‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ زينب‌ در بهبوحة‌ مصيبت‌ چون‌ زينب‌ چون‌ شب‌ يازدهم‌ حتي‌ از روز عاشورا براي‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها مصيبت‌ شديدتر بود. چون‌ تا وقتي‌ كه‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بود بيشتر فشار رو خود حضرت‌ اباعبدالله‌ الحسين‌ بود اما وقتي‌ ايشان‌ شهيد شد از طرفي‌، در كنار گودي‌ قتلگاه‌ مي‌ره‌، مي‌بينه‌ بدن‌ برادر افتاده‌ پاره‌، پاره‌، از طرفي‌ هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ در مقابل‌ اين‌ همه‌ دشمن‌ از طرفي‌ مريض‌ و عليل‌ و بيماري‌ در ميان‌ خيمة‌ نيم‌ سوخته‌ با اين‌ همه‌ فشار بزرگترين‌ و مشكلترين‌ ايام‌ و اوقات‌ زينب‌ كبري‌ از روز يازدهم‌ محرم‌ هست‌ تا صبح‌ يازدهم‌. اونجا از سه‌ چيز. از نماز، انس‌ با پروردگار، ارتباط‌ با خدا، اين‌ تربيت‌ را كي‌ نسبت‌ به‌ زينب‌ كبري‌ انجام‌ داده‌ بود. كسي‌ كه‌ با خدا در ارتباط‌ باشه‌ آقايون‌. معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ جاي‌ خودشون‌ اونها ولي‌ از اولياء خدا مثل‌ زينب‌ كبري‌، دائما از مركز قدرت‌، قدرت‌ مي‌گيره‌. تا جايي‌ كه‌ روز يازدهم‌ محرم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ اسرا را به‌ طرف‌ كوفه‌ ببرند مي‌يارن‌ از كنار گودي‌ قتلگاه‌ عبور مي‌دن‌. زينب‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ به‌ پسر برادرش‌ امام‌ سجاد مي‌بينه‌ يك‌ حالت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ پيدا كرده‌. توجه‌ به‌ بدن‌ پدر، روي‌ شتر بدن‌ امام‌ سجاد را بسته‌ بودند. نمي‌توانست‌ پياده‌ بشه‌ ولي‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ زينب‌ صدا زد علي‌ نفسك‌. چه‌ شده‌ پسر برادر مي‌بينم‌ داري‌ جانت‌ را از دست‌ مي‌دي‌. تو حجت‌ خدايي‌، تو بايد تمام‌ عوامل‌ وجودت‌ را حفظ‌ كني‌. فرمود مگر اين‌ بدن‌ حجت‌ خدا نيست‌ كه‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌. قدرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ اينجا مي‌رسه‌ كه‌ حتي‌ يك‌ تسلايي‌ به‌ امام‌ سجاد عليه‌ السلامه‌. خيلي‌ عجيبه‌. اون‌ قدر قدرت‌ زينب‌ كبري‌ به‌ جايي‌ رسيد كه‌ كاخ‌ يزيد را واقعا سرنگون‌ كرد. عجيبه‌ وقتي‌ وارد ابن‌ زياد مي‌شه‌، قدرتمندان‌ اون‌ زمان‌ و ظالمين‌ اون‌ زمان‌، با ظالمين‌ زمان‌ خيلي‌ فرقشونه‌. يك‌ مردمان‌ مستبد بدون‌ وجدان‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌خواستند مي‌كردند. در زمان‌ ما شايد اين‌ اندازه‌ها بي‌ وجداني‌ در ميان‌ ظالمين‌ نباشه‌. شايد در زمان‌ حالا اگر كسي‌ سر دشمنش‌ را بياره‌ در مجلس‌ بگذاره‌ و با چوب‌ بزنه‌ به‌ صورت‌ و لب‌ و دهان‌ دشمن‌ هر چي‌ هم‌ دشمنش‌ يك‌ آدم‌ بدي‌ باشه‌ مردم‌ مي‌گن‌ اين‌ پسته‌. يك‌ قدرتمندان‌ بيحساب‌ قصي‌ القلبهاي‌ بي‌ وجدان‌ يك‌ موجوادات‌ عجيبي‌ بودند.

 زينب‌ وارد مجلس‌ ابن‌ زياد مي‌شه‌. مي‌ره‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ مي‌نشينه‌. ابن‌ زياد فرياد مي‌زنه‌ من‌ هذه‌ المتكبره‌. اين‌ زني‌ كه‌ تكبر كرد و به‌ من‌ سلام‌ نكرد و در مقابل‌ من‌ تعظيم‌ نكرد كي‌ بود؟ يك‌ از اونجا گفت‌، هذه‌ زينب‌ بنت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اين‌ زينب‌ دختر علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. ابن‌ زياد زبان‌ دشنام‌ و جسارت‌ را به‌ زينب‌ كبري‌ داد. هر كه‌ باشد در يك‌ چنين‌ محيطي‌ قرار بگيره‌ خودش‌ را از دست‌ مي‌ده‌، مي‌بازه‌، مي‌ترسه‌ لااقل‌. هل‌ رأيت‌ ثم‌ الله‌ عليك‌ ديدي‌ خدا با تو چه‌ كرد زينب‌.

 زينب‌ كبري‌ با كمال‌ شجاعت‌ صدا زد ما رأيت‌ من‌ الله‌ الا ضميلا. به‌ به‌ من‌ از خدا جز خوبي‌ نديدم‌. يك‌ عدة‌ مردم‌ هرزة‌ بي‌ وجدان‌ به‌ تعبير من‌ دور برادر من‌ جمع‌ شدند و او را كشتند والا ما از خدا چيز بدي‌ نديديم‌. هر چه‌ داده‌ خدا خوب‌ بوده‌. مارأيت‌ الا مقام‌ معرفت‌ زينب‌ كبري‌ اون‌ چنان‌ است‌ كه‌ مي‌ياد وقتي‌ وارد گودي‌ قتلگاه‌ شد، اينها را شايد اكثرا به‌ عنوان‌ روضه‌ گوش‌ داديد ولي‌ دلم‌ مي‌خواد يك‌ قدري‌ فكر كنيد. معرفتي‌ كه‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها به‌ سيد الشهدا داره‌ اگر معرفت‌ او را تشبيه‌ بكنيم‌ به‌ يك‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌. و معرفت‌ ما را بخواييم‌ تشبيه‌ به‌ چيزي‌ در مقابل‌ حضرت‌ زينب‌ بكنيم‌ به‌ يك‌ قطرة‌ خيلي‌ كوچك‌. شما را به‌ خدا الان‌ شما اگر بريد كنار گودي‌ قتلگاه‌ اون‌ منظرة‌ عجيب‌ را ببينيد با همة‌ اين‌ كه‌ ماها معرفتمون‌ خيلي‌ جزئيه‌. چه‌ حالي‌ داريد. ما زياد روضه‌ شنيديم‌. بعضي‌ از روضه‌ها را چون‌ نشنيده‌ بيشتر گريه‌ مي‌كنه‌. ما چون‌ زياد روضه‌ شنيديم‌ حالا هر چه‌ از گودي‌ قتلگاه‌ بخونند هيچ‌ اهميت‌ نمي‌ديم‌ شايد يك‌ قدري‌ گريه‌ بكنيم‌. اما اگر تازه‌ برخورد بكنيم‌.

 من‌ در كربلا يك‌ وقتي‌ تنها رفتم‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ چون‌ اون‌ سفر با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رفته‌ بوديم‌ كربلا. ايشان‌ من‌ را همه‌ جا برد. يك‌ جايي‌ به‌  نظر خودم‌ من‌ خودم‌ كشف‌ كردم‌. و اون‌ گودي‌ قتلگاه‌ بود. خدا قسمتتون‌ كنيد بريد زيارت‌ يك‌ جايي‌ هست‌ كه‌ در نقره‌ و اينها هم‌ گذاشتند اينجا گودي‌ قتلگاه‌ است‌. كه‌ ما رفتيم‌ و يك‌ مقداري‌ هم‌ اونجا نشستيم‌ و گريه‌ كرديم‌ و آمديم‌ توي‌ مسافرخانه‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ من‌ امروز رفتم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌. به‌ من‌ يك‌ نگاهي‌ كرد، گفت‌ تو زنده‌ برگشتي‌. تو سالم‌ برگشتي‌! تو رفتي‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌ اونجا نشستي‌ و آمدي‌ مي‌گي‌ اونجا را كشف‌ كردم‌. بعد هم‌ فرمودند اين‌ چند روزي‌ كه‌ ما در كربلا بوديم‌ ايشان‌ نه‌ حرف‌ قتلگاه‌ را به‌ ما زده‌ و نه‌ ما را راهنمايي‌ كرده‌. چرا چون‌ خودش‌ دلش‌ نمي‌آمد برود كنار گودي‌ قتلگاه‌. و حال‌ اين‌ كه‌ گودي‌ قتلگاه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌ يك‌ در طلا دارد يك‌ هم‌ ضريح‌. حالا شما حساب‌ كنيد زينب‌ آمده‌ فوجدتهم‌ مجهولا علي‌ وجه‌. مي‌دونيد معناي‌ اين‌ جمله‌ چيه‌؟ زينب‌ بدن‌ برادر را پيدا كرد. كلمة‌ فوجدتهم‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ پيدا كرد بدن‌ برادر را. زبانم‌ لال‌. پيدا كرد. ديد بدن‌ برادر رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. اونجا اگر زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها از خدا در شب‌ قدرت‌ نگرفته‌ بود در هر حال‌ از خدا قدرت‌ نگرفته‌ بود، ارتباطش‌ با خدا برقرار نبود با اون‌ معرفتي‌ كه‌ زينب‌ دارد بايد فوار قالب‌ تهي‌ مي‌كرد، فورا قالب‌ تهي‌ مي‌كرد. اما با كمال‌ متانت‌ دست‌ برده‌ زير بدن‌ برادر، بدن‌ برادر را روي‌ دست‌ بلند كرده‌، خدايا اين‌ قرباني‌ از آل‌ محمد قبول‌ بفرما.

 عجيبه‌ سيد الشهدا قرباني‌ آل‌ محمد اون‌ هم‌ در راه‌ خدا مي‌دونه‌. اون‌ هم‌ تقاضا داره‌ خدايا اين‌ را قبولش‌ كن‌. ببينيد چه‌ معرفتي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها داره‌. زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها. عالمت‌ الغير معلمه‌. ما اگر معصومينمون‌ چهارده‌ نفر بنا بود بيشتر باشند يكيش‌ مي‌گفتيم‌ فاطمة‌ زهراست‌ و يكي‌ هم‌ زينب‌ كبري‌. چون‌ از دو معصوم‌ غير از معصوم‌ متولد نمي‌شه‌. عالمه‌ است‌. اين‌ كلام‌ امامه‌. انت‌ بحمد الله‌ عالمت‌ در هيچ‌ مكتبي‌ درس‌ نخوانده‌. اونچه‌ دربارة‌ زينب‌ بايد در اين‌ جلمه‌ عرض‌ كنيم‌ همانا كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بايد بگيم‌. كه‌ تو درس‌ نخوندي‌. علاوة‌ بر اينها در دامن‌ پيغمبر اكرم‌، در دامن‌ فاطمة‌ زهرا، در دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دامن‌ امام‌ حسن‌، در دامن‌ امام‌ حسين‌ تربيتش‌ كردن‌. خدا قسمتتون‌ كنه‌ بريد براي‌ زيارت‌ قبر مطهرش‌ در شام‌ كه‌ ما يك‌ وقتي‌ تحقيقاتي‌ دربارة‌ مرقد مطهر حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها داشتيم‌ اين‌ جور نتيجه‌ اون‌ وقت‌ گرفتم‌ كه‌ زينب‌ صغري‌ در مصر دفنه‌، يعني‌ حضرت‌ ام‌ كلثوم‌، زينب‌ كبري‌ در شام‌ دفنه‌. الان‌ بخوام‌ استدلالات‌ خودم‌ را بيان‌ كنم‌ شايد نتونم‌ ولي‌ اون‌ وقت‌ تحقيقي‌ اين‌ را فهميدم‌ و فكر مي‌كنم‌ در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ هم‌ اين‌ مطلب‌ را مستدلا نوشته‌ باشم‌. زينب‌ كبري‌ را يزيد دو مرتبه‌ تبعيد كرد. ديد نه‌ ايشان‌ مردم‌ را داره‌ به‌ طرف‌ اهل‌ بيت‌ و طهارت‌ سوق‌ مي‌ده‌.

 وقتي‌ آمد در مدينه‌ مجالسي‌ ترتيب‌ داد براي‌ زنها بياناتي‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها داشت‌، مطالبي‌ مي‌فرمود انقلابي‌ به‌ وجود آورده‌ بود در مدينه‌ زينب‌ را تبعيد كرد رسيد به‌ اين‌ محلي‌ كه‌ الان‌ قبر مطهر حضرت‌ زينب‌ هست‌. اسمش‌ محلة‌ اجيره‌ است‌. رسيد اونجا زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها خواست‌ كه‌ خدايا ديگه‌ من‌ شام‌ را نبينم‌. خاطرات‌ خوبي‌ از شام‌ نداره‌ آخه‌ شام‌ مردمش‌ بدتر از همه‌ چيز بودند. كه‌ وقتي‌ از امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ آقا از همه‌ جا به‌ شما كجا سخت‌تر گذشت‌، دو مرتبه‌ فرمود، شام‌، شام‌. بعد خودش‌ توضيح‌ مي‌ده‌. مي‌فرمايد ما وقتي‌ وارد شام‌ مي‌خواستيم‌ بشيم‌ سه‌ شبانه‌ روز، خيلي‌ مهمه‌، ما را پشت‌ دروازة‌ نگه‌ داشتند كه‌ شهر را چراغانيش‌ را تكميل‌ كنند. عجيبه‌. سهل‌ سائدي‌ مي‌گه‌ وارد شام‌ شدم‌ اون‌ روزها ديدم‌ مردم‌ يك‌ جشن‌ و سرور فوق‌ العاده‌اي‌ دارند. مردم‌ اون‌ قدر مشغولند كه‌ نمي‌تونم‌ يك‌ نفر را پيدا كنم‌ ازش‌ بپرسم‌ كه‌ چه‌ خبره‌؟ هر چي‌ هم‌ به‌ تاريخ‌ مراجعه‌ مي‌كنم‌ امروز عيدي‌ نيست‌. اينها هم‌ كه‌ مردم‌ مسلمانند. دو سه‌ نفر كناري‌ ايستاده‌ بودند يك‌ خرده‌اي‌ اينها محزون‌ بودند. براي‌ مردم‌ شام‌ عيدي‌ هست‌ كه‌ ما خبر نداريم‌؟ گفتند تو اهل‌ كجايي‌؟ گفتم‌ من‌ سهل‌ ساعدي‌ هستم‌ از اصحاب‌ پيغمبرم‌. اول‌ به‌ من‌ گفتند شايد تو بياباني‌ هستي‌، اطلاعاتت‌ چه‌ جوريه‌، اگر تو فلاني‌ هستي‌، سهل‌ ساعدي‌ هستي‌ بدان‌، كه‌ سر مقدس‌ پسر پيغمبر را امروز وارد شام‌ مي‌كنند، و مردم‌ اين‌ جشن‌ را به‌ اين‌ خاطر گرفتن‌. در تاريخ‌ انسان‌ وقتي‌ مراجعه‌ مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ اينها با هم‌ فرق‌ داشتند، بالاخره‌ همة‌ اينها با علي‌ ارتباط‌ داشتند يك‌ مهرباني‌ باطني‌ در فطرتشون‌ بود اما مردم‌ شام‌ اصلا مثل‌ اين‌ كه‌ وجدان‌ انساني‌ نداشتند. شما اين‌ را در تاريخ‌ مي‌بينيد. ديديد براتون‌ نقل‌ كردند كه‌ وقتي‌ اسراي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را وارد شهر كوفه‌ كردند مردم‌ نان‌ و خرما مي‌آوردند، تصدق‌ مي‌دادن‌ اظهار محبت‌ مي‌كردند، گاهي‌ از اونها مي‌خواستند، چون‌ به‌ اونها نگفته‌ بودند كه‌ جريان‌ چيه‌؟ مي‌گفتن‌ يك‌ نفر خروج‌ كرده‌ بر امير المؤمنين‌ خليفة‌ زمان‌، و او هم‌ ما را كشته‌ حالا دارن‌ اسرا را وارد مي‌كنند. مي‌آمدند نان‌ و خرما مي‌دادند مي‌گفتند شما دعا كنيد كه‌ ما در، ما بعضي‌ از اقواممون‌ هست‌ كه‌ اينها ناراحتي‌ نكشند. تصدق‌ مي‌دادن‌، محبت‌ مي‌كردند، مهرباني‌ مي‌كردند. وقتي‌ زينب‌ كبري‌ را شناختند كوفه‌ زجة‌ واحده‌ شد. همه‌ گريه‌ مي‌كردند. اين‌ جريان‌ بود.

 شام‌ وقتي‌ كه‌ اسراي‌ خاندان‌ عصمت‌ را وارد كردند اينها پاي‌ كوبي‌ و رقص‌ كردند. آخه‌ انسان‌ وجدان‌ نبايد داشته‌ باشد تا بتواند در مقابل‌ يك‌ عده‌ ولو اين‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نباشند كه‌ يقينا تا اون‌ وقت‌ خبر به‌ مردم‌ شام‌ رسيده‌ بود، اونها مشغول‌ اين‌ كارها بودند. اين‌ فرق‌ مردم‌ شام‌ و كوفه‌ بود. لذا امام‌ سجاد نمي‌گه‌ كوفه‌. مي‌گه‌ شام‌، شام‌ بخاطر اين‌ كه‌ مردم‌ اسمشون‌ مسلمان‌ اما برنامشون‌، عملشون‌ مثل‌ اعمال‌ انساني‌ هم‌ نبود. مثل‌ اعمال‌ يك‌ انسان‌ بي‌ دين‌ هم‌ نبود. بلكه‌، همانطوري‌ كه‌ سيد الشهدا روز عاشورا فرمود شيعة‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌ اي‌ شيعيان‌ آل‌ ابي‌ سفيان‌ يعني‌ اي‌ پيروان‌ معاويه‌ و يزيد اگر دين‌ نداريد تكون‌ احار في‌ دنياكم‌. اقلا وجدان‌ داشته‌ باشيد. اينها وجدان‌ نداشتند.

 لذا امام‌ سجاد مي‌فرمايد الشام‌، بر من‌ خيلي‌ سخت‌ گذشت‌ در شام‌. در اين‌ شهر حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها خودش‌ را نشان‌ مي‌ده‌. كاري‌ كرد كه‌ يزيد ابن‌ معاويه‌ با همة‌ خباثتش‌، خاضع‌ شد، خاضع‌ شد اين‌ در تاريخ‌ ثبته‌. برنامه‌هايي‌ پياده‌ كرد حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها در همان‌ مدتي‌ كه‌ اونجا بود. با كمال‌ اين‌ كه‌ كسي‌ حق‌ نداشت‌ كسي‌ با اونها تماس‌ بگيره‌، در همان‌ خرابه‌ يا همان‌ محلي‌ كه‌ اونها را جا داده‌ بودند كه‌ جاي‌ بسيار سختي‌ بود، كه‌ امام‌ سجاد مي‌فرمود در جايي‌ ما را مكان‌ داده‌ بودند و جا داده‌ بودند كه‌ روز از آفتاب‌ و شب‌ از سرما ما استراحت‌ نداشتيم‌. با اين‌ حال‌. اما برنامه‌ هايي‌ پياده‌ كرد. واقعا انسان‌ گاهي‌ فكر مي‌كنه‌. همين‌ الان‌ هم‌ اگر شما بريد شام‌، به‌ دمشق‌ بريد، ببينيد چه‌ وضعيه‌. برنامه‌ها هنوز ادامه‌ داره‌. هنوز داره‌ تبليغ‌ مي‌كنه‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها. قبر مطهرش‌ با اون‌ عظمت‌، مرقد مطهر حضرت‌ رقيه‌ با اون‌ عظمت‌، قبر معاويه‌ با اون‌ خفت‌ و زاري‌ كنار همين‌ دو مرقد مطهر. به‌ خدا قسم‌ عجيبه‌. من‌ يك‌ روز توي‌ مسجد اموي‌ نشسته‌ بودم‌ يك‌ جواني‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ قبر معاويه‌ را ببيني‌؟ من‌ عبره‌. قبر معاويه‌ را براي‌ عبرت‌ گرفتن‌ ببين‌. من‌ مي‌دونستم‌ كه‌، چون‌ نديده‌ بودم‌ گفتم‌ بد نيست‌ ايشان‌ چند تا كوچه‌ من‌ را برد تا اين‌ كه‌، بعد من‌ گفتم‌ اگر دولت‌ هم‌ بخواد اينجا را درست‌ كنه‌ نمي‌شه‌ چون‌ اين‌ خونه‌ها را بايد خيلي‌ خراب‌ كنه‌. در شام‌ شما حتي‌ در قبرستانهاي‌ عمومي‌ هم‌ بريد شما خرابتر و كثيف‌تر و درهم‌ ريخته‌تر از قبر معاويه‌ وجود نداره‌. درش‌ را بسته‌ بودند. من‌ به‌ اون‌، يك‌ كسي‌ اونجا زندگي‌ مي‌كرد، گفتم‌ اين‌ در را باز كن‌ ما اين‌ را ببينيم‌. گفت‌ نه‌ از طرف‌ حكومت‌ گفتن‌ درش‌ را باز نكنيد. گفتيم‌ كه‌ خوب‌ چرا؟ گفت‌ مي‌رن‌ اونجا كثافت‌ مي‌كنند. از اين‌ حرفها.

 حتي‌ به‌ من‌ درد دل‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ اين‌ شيعيان‌، گله‌ داشت‌ مي‌رن‌ بول‌ مي‌كنند تو شيشه‌ مي‌يان‌ از توي‌ اين‌ پنجره‌ مي‌اندازند اين‌ تو. و شايع‌ هم‌ هست‌ كه‌ هر كس‌ قبر معاويه‌ را درست‌ بكنه‌، سرنگون‌ مي‌شه‌. يكي‌ دو نفر هم‌ حتي‌ در زمان‌ ما اين‌ كار انجام‌ شد. اما قبر حضرت‌ رقيه‌ فاصله‌اش‌ خيلي‌ كمه‌. شايد اكثرتون‌ رفته‌ باشيد ديگه‌. قبر حضرت‌ رقيه‌ را. حاجت‌ مي‌ده‌. مريضها را شفا مي‌ده‌ اين‌ دختر چهار ساله‌. اون‌ قدر خدا به‌ اين‌ لطف‌ كرده‌ كه‌ واقعا معوي‌ و مرجع‌ و پناهگاه‌ شيعيانه‌. پايگاهي‌ است‌ براي‌ شيعه‌. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها هم‌ كه‌ معلومه‌. مغرب‌ امشب‌ زينب‌ در همان‌ محلة‌ اجيره‌ از خدا خودش‌ خواست‌ كه‌ خدايا ديگه‌ من‌ شب‌ را نبينم‌. من‌ خاطرات‌ خرابة‌ شام‌ را هنوز فراموش‌ نكردم‌. كه‌ در نيمة‌ شب‌ نيمة‌ شب‌ رقية‌ ناز دانه‌ از خواب‌ بيدار مي‌شه‌. تقاضا مي‌كنه‌ كه‌ من‌ چون‌ پدرم‌ را در خواب‌ ديدم‌، الان‌ پدرم‌ اينجا بود كجا رفت‌؟ او را به‌ من‌ نشان‌ بدهيد. سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را آوردند در مقابل‌ او گذاشتند اين‌ خاطرات‌ ديگه‌ يادم‌ نمي‌ره‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ عنايت‌ كرد به‌ او. زينب‌ كبري‌ را در امشب‌ به‌ جوار خودش‌ منتقل‌ كرد و اين‌ را هم‌ عرض‌ كنم‌. اولياء خدا مرگ‌ براشون‌ مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌. مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌ و لباس‌ از بر بيرون‌ آوردنه‌. چون‌ همه‌ جااين‌ طرف‌ دنيا و اون‌ طرفش‌، اين‌ عالم‌ و اون‌ عالم‌ همه‌ جا خدا هست‌ و انس‌ با پروردگار مي‌گيره‌ انسان‌. مأنوس‌ با خدا مي‌شه‌. همه‌ جا هم‌ محبوب‌ انسان‌ معشوق‌ انسان‌. اونجا كه‌ الذين‌ آمنوا اشد حب‌ الله‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند حبشون‌ شديدتر از هر چيزه‌ به‌ خدا با او مأنوسند، در همين‌ دنيا و در آخرت‌. براشون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ حالا با لباس‌ باشند يا بي‌ لباس‌. انسان‌ كنار محبوبش‌ باشه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌. خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ در اين‌ دنيا اين‌ حقيقت‌ را درك‌ كردند. و فهميدند كه‌ حقيقت‌ مردن‌ چيه‌؟ حقيقت‌ مرگ‌ چيه‌؟ حقيقت‌ مرگ‌ اين‌ لباس‌ عوض‌ كردنه‌. اميدواريم‌ تمام‌ دوستان‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا به‌ اين‌ حقيقت‌ برسند و از اين‌ آيندة‌ مجهول‌ نترسند. يك‌ آيندة‌ مجهولي‌ در مقابل‌ داريم‌ مردنه‌. هر چي‌ هم‌ انسان‌ پيرتر مي‌شه‌ مي‌بينه‌ نزديكتر شد وحشتش‌ بيشتر مي‌شه‌. اگر يك‌ مرض‌ خطرناكي‌ هم‌ مبتلا بشه‌ باز وحشتش‌ بيشتر مي‌شه‌ و ناراحت‌تر مي‌شه‌ ولي‌ نه‌ اولياء خدا اينطورند كه‌ لولا آيات‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لما في‌ شوق‌ اگر اجل‌ هايي‌ كه‌ خدا براشون‌ قرار داده‌ نبود، اينها اصلا مي‌مردند. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ هادو ان‌ انكم‌ من‌ اولياء لالله‌ من‌ دون‌ الناس‌ فتمنن‌ الموت‌. تمناي‌ مرگ‌ بكنيد اگر شما از اولياء خدا هستيد. اين‌ علامت‌ اولياء خداست‌، از علائم‌ اولياء خداست‌. اولياء خدا مردن‌ را وارد شدن‌ توي‌ قبر نمي‌دونند. اين‌ بدنشون‌ مي‌ره‌ توي‌ قبر اين‌ بدني‌ كه‌ روحي‌ نداره‌ هر جا مي‌خواد باشه‌. روح‌ انسان‌ تعالي‌ پيدا مي‌كنه‌، رشد پيدا مي‌كنه‌، حقايق‌ براش‌ روشن‌ مي‌شه‌، پرده‌ها از جلوش‌ برطرف‌ مي‌شه‌ تا وقتي‌ در دنيا بوده‌ با مؤمن‌ بالغيب‌ بوده‌ حالا مؤمن‌ بالشهود مي‌شه‌. يعني‌ هر چي‌ را كه‌ اعتقاد داشته‌، شما اعتقاد به‌ خدا و پيغمبر و امام‌ زمان‌ داريد همه‌ غيبه‌. يعني‌ با استدلال‌ اينها را يقين‌ كرديد. اين‌ پرده‌ها كنار زده‌ مي‌شه‌ همه‌ را مي‌بينيد. مؤمن‌ بالشهود مي‌شيد. اعبد ربك‌ حتي‌ يعطي‌ الكليقين‌. وقتي‌ يقينتون‌ برطرف‌ شد، در روايات‌ داره‌ كه‌ يك‌ ملكي‌ مي‌ياد به‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ پيام‌ برات‌ داره‌ و اون‌ اينه‌ كه‌ اگر بخوان‌ تا آخر دنيا بماني‌ مي‌توني‌. انتخاب‌ كن‌. تا آخر دنيا اگر بخواي‌ بماني‌ مي‌توني‌. مي‌خواي‌ هم‌ اون‌ طرف‌ را نگاه‌ كن‌، نگاه‌ مي‌كنه‌ شما بزرگتري‌ آرزوتون‌ چيه‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ جون‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌، اين‌ را راست‌ گفتيم‌ ديگه‌. بعضي‌ از شماها من‌ مي‌شناسم‌ راست‌ مي‌گيد در همين‌ شعر. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردم‌ تا به‌ ديدن‌ رويت‌. اين‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار دربارة‌ امام‌ زمانتون‌. پرده‌ مي‌ره‌ كنار خدا را مي‌بينيد، پيغمبر را مي‌بينيد، ائمة‌ اطهار عليهم‌ اصلاة‌ و السلام‌ را مي‌بينيد. اولياء خدا را مي‌بينيد.

 ما يكي‌ از نزديكانمون‌ فوت‌ شده‌ بود، بهش‌ گفتم‌ تو چرا رفتي‌؟ گفت‌ تا حالا پيش‌ شماها بودم‌، قوم‌ و خويشان‌ مثلا فرزندان‌ و قوم‌ و خويشان‌ و اينها، خيلي‌ كم‌ بوديد حالا اينجا نگاه‌ كن‌ ببين‌ چقدر من‌ قوم‌ و خويش‌ دارم‌. هر چه‌ پدر داريد اينجاست‌. هر چي‌ مادر و مادربزرگ‌ و اينها همه‌ اينجان‌. تمام‌ اولياء خدا اينجان‌، علماي‌ بزرگ‌ اينجان‌، شخصيتهاي‌ برجسته‌ اينجان‌. حالا انشاء الله‌ كاري‌ نكنم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌اي‌ شما همتون‌ نصف‌ شب‌، تكميل‌ بشيم‌، كامل‌ بشيم‌، تمام‌ اولياء، انبياء، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر همه‌ خوبان‌، ديگه‌ دروغ‌، غيبت‌ اين‌ حرفها اصلا ديگه‌ اونجاها نيست‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. اما واي‌ بر اين‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌، روي‌ هواي‌ نفس‌ معصيت‌ كرده‌ باشه‌. گناه‌ كرده‌ باشه‌. اينجا گرفتار مي‌شه‌. ديگه‌ حالا اين‌ جور مسائل‌ به‌ فيلمها هم‌ رسيده‌. سابق‌ تو كتابها اين‌ مطالب‌ را نوشته‌ بودند حالا يك‌ فيلم‌ هم‌ ديگه‌ درست‌ كردن‌. چون‌ يك‌ واقعيتي‌ است‌. حتي‌ غير مسلمانها هم‌ نوشته‌اند اين‌ را. كه‌ اگر انسان‌ بستگي‌ به‌ دنيا داشته‌ باشه‌، وقعدت‌ به‌ اغلالي‌. شب‌ جمعه‌ هستي‌ و دعاي‌ كميل‌ مي‌خوني‌، وقعدت‌ بي‌ اغلالي‌ خدايا غل‌ و زنجيرها من‌ رابه‌ زمين‌ كوبيده‌ و نشونده‌. قعدت‌ بي‌ اغلالي‌ اين‌ غل‌ و زنجيرها را بكن‌. تا بتونيم‌ پرواز كنيم‌. تا بتونيم‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنيم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ بركت‌ شب‌ پانزدهم‌ ماه‌ رجب‌ كه‌ آخرين‌ شب‌ ايام‌ ماه‌ رجبه‌ و ماه‌ عبادت‌ مخصوصا اين‌ سه‌ روز. شب‌ سيزده‌ و چهارده‌ و شب‌ پانزده‌. انشاءالله‌ اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ غل‌ و زنجيرها را از ما بكنه‌. اين‌ صفات‌ رزيله‌ را از ما دور كنه‌ (الهي‌ آمين‌).

 اين‌ وابستگيها را كه‌ به‌ همه‌ جا خودمون‌ را بستيم‌ جز به‌ خدا اين‌ وابستگيها را قطع‌ كنه‌ و ما را به‌ خدا متصل‌ كنه‌ (الهي‌ آمين‌). خوب‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زينبه‌. اين‌ مرحومة‌ تازه‌ گذشته‌ هم‌ كه‌ خدا انشاءالله‌ رحمتش‌ كنه‌.هم‌ شهري‌ حاج‌ آقاي‌ دعايي‌ هم‌ بودند. و جمعي‌ از آقايون‌ هم‌، نزديكان‌ در مجلس‌ تشريف‌ آوردند. علاوة‌ بر تسليت‌ خير مقدم‌ بهشون‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و خداي‌ تعالي‌ حاج‌ آقاي‌ دعايي‌، بزرگوار را ايشان‌ را رسوندند من‌ هر چه‌ به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ شما به‌ جاي‌، نه‌ به‌ جاي‌ من‌ به‌ جاي‌ خودشون‌ منبر تشريف‌ بيارن‌ فرمودند نه‌. بسيار خوب‌. اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هممون‌ را در اين‌ شب‌ جمعه‌ مشول‌ رحمت‌ واسعة‌ خودش‌ قرار بده‌.(الهي‌ آمين‌). حالا چند جمله‌ ذكر مصيبت‌. دربارة‌ زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها.

 براي‌ اين‌ كه‌ حال‌ عزاي‌ بهتري‌ پيدا كنيم‌ چراغها را خاموش‌ كنيد شب‌ شهادت‌ اين‌ بي‌ بي‌ است‌ اگر چه‌ امروز ميلاد حضرت‌ امير المؤمنين‌ بوده‌. اما خود علي‌ هم‌ امشب‌ براي‌ دخترش‌ ام‌ المصائب‌ بوده‌ است‌ شايد محزون‌ باشد. وقتي‌ كه‌ خواستند اسرا را ببرند به‌ طرف‌ كوفه‌ و شام‌، آوردند از كنار گودي‌ قتلگاه‌ عبور دادند. زينب‌ كبري‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌، با بدن‌ برادر راز و نياز مي‌كنه‌. سكينة‌ مظلومه‌ آمده‌،داد مي‌زند، هذا رأس‌ النعش‌ ، اين‌ نعش‌ كيه‌ كه‌ تو عمه‌ با او با زبان‌ حالي‌ داري‌ و راز و نيازي‌ داري‌. حق‌ دارد. سكينه‌ بدن‌ پدر را نشناسد چون‌ بدن‌ پدر سر ژندارد. بدن‌ پاره‌، پاره‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ است‌. 

۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ – ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران‌

۱۰ رجب ۱۴۱۶ – ۱۲ آذر ۱۳۷۴ ميلاد مبارك‌ امام‌ جواد (علیه السلام) تهران

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 قبل‌ از همة‌ سخنها ميلاد مسعود حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ السلام‌ و عليهم‌ السلام‌ را به‌ محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه تبريك‌ مي‌گوييم‌ و شادي‌ و خوشحالي‌ شما شيعيان‌ خوبشان‌ را با فرجشان‌ از خدا مي‌خواهيم‌.

ماه‌ رجب‌ است‌ ماه‌ پر فيض‌. كه‌ دربارة‌ ماه‌ حرام‌ يا ماه‌ محترم‌ كه‌ در سال‌ چهار ماه‌ است‌ ماه‌ رجب‌، ماه‌ ذي‌ القعده‌، ذي‌ الحجه‌ و محرم‌ كه‌ احترام‌ خاصي‌ در ميان‌ ما خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيان‌ فرموده‌ و مي‌فرمايد

انَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ، فَلَا تَظْلِمُوا ( سوره توبه آیه 36)

ماهها دوازده‌ تاست‌. از آن‌ روزي‌ كه‌ خدا آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌، چهار تاي‌ اين‌ ماهها محترم‌ است‌، خيلي‌ محترم‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها به‌ خودت ان‌ ظلم‌ نكنيد. ظلم‌ به‌ خود بدترين‌ نوع‌ ظلم است‌. انساني‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كند از انسانيت‌ دوره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ ظلم‌ گاهي‌ مي‌شود‌ براي‌ رفاه‌ خودشه‌، انسان‌ خانة‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسيع‌ باشد‌، ظلم‌ كرده‌ به‌ همسايه‌ كه‌ خانه‌اش‌ وسعت‌ داشته‌ باشد‌ تا راحت‌ باشد‌. مال‌ ديگري‌ را غصب‌ كرده‌ كه‌ در وسعت‌ باشد‌. به‌ ديگري‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ جهت‌. از يك‌ نفر ناراحته‌ او را كتكش‌ مي‌زند‌ ظلم‌ كرده‌ به‌ اين‌ كه‌ آرامش‌ پيدا كند مثلا.

ولي‌ بدترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كند. يعني‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. ماية‌ بدبختي‌ خودش‌ بشود بي‌ جهت‌. در دنيا خودش‌ را در يك‌ فشاري‌ قرار بده‌ يا كاري‌ بكند كه‌ در آخرت‌ در برزخ‌ بعد از اين‌ عالم‌ خودش‌ را در فشار قرار بده‌ بي‌ جهت‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ معصيتهاي‌ ما و گناهان‌ ما بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ صدمه‌اي‌ نمي‌زند‌. فقط‌ به‌ خودمان‌ صدمه‌ مي‌زند‌.

خداي‌ تعالي‌ مثل‌ يك‌ دوست‌ نه‌ مثل‌ يك‌ دوست‌، دوست‌ واقعي‌ اگر كسي‌ داشته‌ باشد‌ خداست‌. با كمال‌ محبت‌ به‌ انسان‌ مي‌گوید‌ كه‌ به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌.

فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ در اين‌ ماهها كه‌ از همين‌ ماه‌ و دورة‌ ساله‌ انسان‌ و از همين‌ ماهها عمر انسان‌ تشكيل‌ مي‌شود‌ به‌ خودتان‌ ظلم‌ نكنيد. به‌ كس‌ ديگري‌ ظلم‌ نمي‌كنيد هر چه‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بر فرض‌ به‌ ديگران‌ هم‌ ظلم‌ كنيد بيشتر به‌ خودتان ظلم‌ كرديد فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ.

نمونه‌ هايي‌ در قرآن‌ مجيد هست‌ در باب‌ ظلم‌ به‌ خود كه‌ خداي‌ تعالي‌ شرح‌ داده‌، من‌ جمله‌ قضية‌ حضرت‌ يونسه‌. حضرت‌ يونس‌ در بين‌ قومش‌ در بين‌ اونهايي‌ كه‌ بنا بود كه‌ اونها را هدايت‌ كند چون‌ هر پيغمبري‌ بر يك‌ جمع‌ خاصي‌ مبعوث‌ مي‌شدند جز پيغمبر اولي‌ العزم‌ كه‌ بر تمام‌ مردم‌ كره‌ مبعوث‌ مي‌شد حضرت‌ يونس‌ يك‌ جمعي‌ را بنا بود هدايت‌ كند يك‌ خرده‌ اونها مثل‌ همة‌ امتها، سر ناسازگاري‌ گذاشتند. و آمادة‌ براي‌ پذيرش‌ نبودند. گرايش‌ به‌ كارهاي‌ بد داشتند. گوش‌ به‌ حرفهاي‌ حضرت‌ يونس‌ نمي‌دادند. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعف‌ داشت‌. يعني‌ نه‌ با مقايسة‌ ما با ماها. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ ضعف‌ حضرت‌ يونس‌ نسبت‌ به‌ مقايسة‌ ضعف‌ ما، نه‌ نسبت‌ به‌ ضعف‌ و قدرت‌ استقامت‌ حضرت‌ مثلا نوح‌. آن هم‌ پيغمبر بود. نهصد و پنجاه‌ سال‌ در ميان‌ مردم‌ تبليغ‌ كرد در عين‌ حال‌ خسته‌ نشد، خسته‌ شد اما ضعف‌ نشان نداد. پشتكار را داشت‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ (سوره انبیاء آیه 87)

 نهصد و پنجاه‌ سال‌ خيلي‌ زمانه‌. اما حضرت‌ يونس‌ نه‌، يك‌ مدتي‌ ضعف‌ نشان داد. ديگر خدايا ما خسته‌ شديم‌.

فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ با خودش‌ فكر كرد، خدا كريمه‌، بر من‌ نمي‌گيرد‌. اين‌ است‌ كه‌ ظن‌ اينجا تقريبا به‌ معناي‌ يقين‌ است و لن نَقْدِرَ عَلَيْهِ به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ ما سخت‌ بهش‌ نمي‌گيريم‌.

شايد نسبت‌ به‌ ديگران‌ خدا اينطور باشد‌، از هر كسي‌ يك‌ توقعي‌ خدا تعالي‌ دارد. از شما كه‌ در راه‌ كمال‌ قرار گرفتيد و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كرديد يك‌ توقع‌ دارد، از مردم‌ خواب‌ يا مرده‌اي‌ كه‌ در كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌روند يك‌ توقع‌ دارد. كسي‌ را كه‌ پيغمبر خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ در عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ به‌ او همة‌ مراتب‌ كمالات‌ را پيش‌ قست‌ به‌ اصطلاح‌ قبلا داده‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ ما مي‌گوییم‌ كه‌

بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا؛ فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ،

در همان‌ عالم‌ قبل‌ از اين‌ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، كه‌ در همان‌ عالم‌ خدا پيغمبران‌ را مقرب شان كرد. كه‌ شرح‌ مفصلي‌ شايد هم‌ بالاخره‌ برای تان گفته‌ باشم.

 از حضرت‌ يونس‌ يك‌ توقع‌ ديگري‌ داشت‌ خداي‌ تعالي‌. به‌ اين‌ زودي‌ نبايد خسته‌ بشوي‌، ما پيغمبراني‌ داشتيم‌ كه‌ اينها نهصد و پنجاه‌ سال‌ يا بيشتر بعضيهاشان اصلا يك‌ نفر مريد هم‌ نداشتند مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌، بعضيهاشان خيلي‌ استقامتشان بيشتر از تو بود، آمد بيرون‌. اينجا با اين‌ كه‌ به‌ صورت‌ ظاهر ما فكر مي‌كنيم‌ كه‌ خودش‌ را راحت‌ كرد. چون‌ از ميان‌ مردمي‌ كه‌ فحشش‌ مي‌دادند، اذيتش‌ مي‌كردند، گوش‌ به‌ حرفش‌ نمي‌كردند، خوب‌ راحت‌ بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيافتم‌ يك‌ مسافرتي‌ بكنيم‌، يك‌ نفسي‌ بكشيم‌ از دست‌ اينها نجات‌ پيدا كنيم‌ و خدا هم‌ كه ديگر اين‌ اندازه‌ به‌ ما اجازه‌ مي‌دهد.

 

جداً آقايان زماني‌ است‌ كه‌ در زمان‌ ما مخصوصا كه‌ قطعا آمادگي‌ براي‌ رشد و كمال‌ دارند وظيفه‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ انسان‌ مي‌تواند‌ بايد بيشتر تبليغ‌ کند‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر کند‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ منكر و اين‌ مسائل‌ نيستند اينها را بايد به‌ كمالات‌ دعوت‌ كرد. تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ مثل‌ حيوانات‌، بخوريم‌ و بخوابيم‌ و توليد مثل‌ كنيم‌ و مشتري‌ جمع‌ كنيم‌ و دنيامان را توسعه‌ بدهيم‌ و امثال‌ اينها خوب‌ يك‌ مقدار هم‌ بايد به‌ روحياتمان برسيم‌.

لذا فرمود كُلُّكُم راعٍ و كُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِه همة‌ شما مثل‌ يك‌ چوپاني‌ هستيد همة‌ شما هم‌ مسئوليد. نگویید بروم‌ راحت‌ باشم‌. بروم‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بيفتم‌ كاري‌ به‌ كار كسي‌ نداشته‌ باشم‌.

يك‌ مشت‌ روايات‌ هم‌ مربوط‌ به‌ يك‌ عده‌ افراد ضعيف‌ اجتماع‌ هست‌. ما مي‌بينيم‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا به‌ معروف‌ كرخي‌ مي‌فرمايند كه‌ اقلل معارفک قال زدنی، آشناهایت‌ را كم‌ كن‌. چون‌ مي‌شناسند‌ اين‌ معروف‌ كرخي‌ يك‌ عده‌اي‌ را ممكند‌ منحرف‌ کند‌ يا به‌ صفيان‌ ثوري‌ مي‌گویند

كه‌ برو يك‌ گوشه‌اي‌ زندگي‌ بكن‌ اين‌ را از تو جامعه‌ بيرونش‌ مي‌كنند. عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِیْنَ اَلْفَ عَابِد؛ عابد عالمي‌ كه‌ مردم‌ از علمش‌ نفع‌ ببرند بهتر از هفتاد هزار عابد است‌

يكي‌ را كنارش‌ مي‌گذارند كه‌ بره‌ همان‌ عبادتش‌ را بکند‌، ضرري‌ به‌ كسي‌ نداشته‌ باشد‌. يكي‌ را مي‌كشانندش‌ تو جمعيت‌ كه‌ تو بايد با مردم‌ باشي‌. حضرت‌ يونس‌ را خدا خلقش‌ كرده‌، فرستادتش‌ كه‌ با مردم‌ باشد‌. اينجا اگر اين‌ در بين‌ مردم‌ نباشد‌ معصيت‌ كرده‌ و اشتباه‌ كرده‌ و اگر آن توي‌ مردم‌ باشد‌ باز مضره‌ و گناه‌ كرده‌.

آن آدم‌ ضعيف‌ الاراده‌اي‌ كه‌ شيطان‌ به‌ هر وسيله‌اي‌ شده‌ آمده‌ سوارش‌ شده‌ و مهارش‌ را در دست‌ گرفته‌ اين‌ نبايد تو مردم‌ باشد‌. آن که‌ نه‌ هادي‌ مردمه‌، راهنماي‌ مردمه‌، مفيده‌ براي‌ مردمه‌، اين‌ شخص‌ بايد توي‌ مردم‌ باشد‌، شما كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ از دستة‌ دوم‌ باشيد وجودتان مفيد براي‌ مردم‌ باشد‌. مفيد براي‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان باشد‌. اول‌ هم‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را بايد راهنمايي‌ بكنيد. پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد وقتي‌ كه‌ مبعوث‌ شد خداي‌ تعالي‌ اول‌ فرمود وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ (سوره شعراء آیه 214)

 اول‌ اقوام‌ نزديكت‌ را اينها را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كن‌. اول‌ كالمخلصين‌. اونهايي‌ كه آن جمعي‌ كه‌ با تو هستند و به‌ تو اخلاص‌ مي‌ورزند به‌ تو محبت‌ مي‌كنند اينها را هدايتشان كن‌. اول‌ كاري‌ كه‌ شماها اگر مي‌خواييد اقتدا بكنيد به‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ بايد اقتدا كرد به‌ پيغمبر اكرم.

اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد خانه تان‌، نزديكانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، راهشان بياندازيد، حركتشان بدهيد به‌ سوي‌ خدا. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند. همه‌ بايد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند، منتهي‌ در مرحلة‌ اول‌ اقوام‌، خويشاوندانتان را بايد هدايت‌ كنيد. بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ در ميان‌ فاميل‌ شما كسي‌ نباشد‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ باشد‌. در حديث‌ است‌ و آية‌ شريفة‌ قرآن‌ را برای تان بخونم‌ بهتر از حديث‌ از نظري‌،

 قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً (سوره تحریم آیه 6)‌، هم‌ خودتان را هم‌ اهلتان را، اهل‌ هر كس‌ با انسان‌ ارتباطي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ نسبي‌ داشته‌ باشد‌ چه‌ نسبت‌ حسبي‌. اهل‌ يعني‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ شما هستند. اهل‌ خانه‌اتان‌، اهل‌ شهرتان را حتي‌ مي‌شود‌ بگيم‌ شامل‌ مي‌شود‌ اگر دايرة‌ به‌ اصطلاح‌ نفوذتان وسيع‌ باشد‌ و لااقل‌ اقوام‌ و خويشاوندانتان را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنيد، حركت‌ كنند به‌ سوي‌ خدا! حالا يك‌ نفر توي‌ قوم‌ و خويشها مرده‌ است‌، نه‌، با مرده‌ها كاري‌ نداشته‌ باشيد. و لا تسمع‌ الموتی، تو آدم‌ مرده‌ را نمي‌تواني‌ چيزي‌ بشنوني‌. خود پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌ عموش‌ كه‌ نزديكترين‌ افراد بود بهش‌ خوب‌ مرده‌ بود. مرده‌ را مثلا چكارش‌ مي‌شود‌ كرد! مرده‌اي‌ متعفن‌. اما شما زنده‌ها را خوابها را بيدارشان كنيد.

 بعد نوبت‌ به‌ دوستانتان‌، رفقایتان‌، خدمتان عرض‌ شود كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ هر چه‌ انسان‌ قويتر باشد‌، دايرة‌ تبليغاتش‌ وسيعتر مي‌شود. همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ پيغمبرها داريم‌. پيغمبرها دايرة‌ تبليغاتشان به‌ اندازة‌ قدرت‌ و طاقتشان بود. پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ اصلا، كلمة‌ اولي‌ العزم‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صاحب‌ عزمه‌.

عزم‌ يعني‌ همان‌ استقامت‌. همان‌ قرص‌ بودن‌، همان‌ پا بر جا بودن‌، همان‌ تصميم‌. همان‌ قاطعيت‌. اگر شما مثل‌ پيغمبرهاي‌ اولي‌ العزم‌ شديد بايد تمام‌ مردم‌ كره‌ را بتوانيد هدايت‌ كنيد. چه‌ اشكال‌ دارد؟ پايين‌ تريد مردم‌ شهرتان را، پايين‌ تريد؟ مردم‌ محلتان را، پايين‌ تريد؟ اقوامتان را، پايين‌ تريد؟ خانواده‌اتان را، وظيفه‌ است‌. حضرت‌ يونس‌ يك‌ خرده‌اي‌ در اين‌ جهت‌ كوتاهي‌ كرد. كوتاهي‌، يعني‌ گناه‌ شرعي‌ نكرد، آمده‌ بيرون‌ يك‌ خرده‌اي‌ خستگي اش‌ را بگيرد‌. يك‌ خرده‌اي‌ آرام‌ باشد‌. فكر هم‌ مي‌کند‌ كه‌ خدا بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيرد‌. سخت‌ نمي‌گيرد‌.

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً غضب‌ هم‌ كرده‌، اوقاتش‌ هم‌ تلخه‌، واقعا اذيتش‌ كردند. در تواريخ‌ دارد كه‌ خيلي‌ اذيت‌ مي‌كردند حضرت‌ يونس‌ را. و هر كدام‌ از پيغمبران‌ را. چي‌ شد؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ تو قدر عافيت‌ را نمي‌دوني‌. تو لذت‌ آزادي‌ را نمي‌دوني‌، انداختش‌ توي‌ دهن‌ ماهي‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌. در ظلمات‌ گفت‌ كه‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا خوب‌ گوش‌ بدهيد من‌ مقدمه‌ را گفتم‌ براي‌ اين‌ تكه‌. فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. اي‌ كاش‌ انسان‌ با فهم‌ باشد‌ با شعور باشد‌ وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ بنبستي‌ گير كرد بتواند‌ بن‌ بست‌ را رفعش‌ کند‌. همة‌ بدبختيهاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ مثل‌ كرم‌ پيله‌ هي‌ دور خودمان همه‌ جور مانع‌ به‌ وجود مي‌ياريم‌ بعد هم‌ نمي‌دونيم‌ چكار بكنيم‌ تو شرش‌ مي‌مونيم‌. در يك‌ حديثي‌ ظاهرا هست‌ كه‌ از فقيه‌ محتال‌، يكي‌ از فوايد فقه‌ اين‌ است‌ كه‌ فقيه‌ اين‌ باشد كه‌ بفهمه‌، اينه‌ كه‌ می تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يك كسي‌ دست‌ و پاش‌ را بستن‌ انداختنش‌ توي‌ آب‌. اين‌ نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌ از غرق‌، يا شنا بلد نيست‌، نمی تواند خودش‌ را نجات‌ بده‌. اما اگر شنا بلد بود يا دست‌ و پاش‌ بسته‌ نبود خودش‌ را به‌ هر حال‌ نجات‌ مي‌داد.

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ در دينتان وارد باشيد كه‌ اگر يك‌ جايي‌ گير كرديد، حالا اشتباه‌ كرديد حالا، حضرت‌ يونس‌ اشتباه‌ كرد، اشتباه‌ كرديد يك‌ جايي‌ رفتيد توي‌ چاله‌اي‌ افتاديد بتوانيد نجات‌ پيدا كنيد. لذا من‌ گفتم‌ انسان‌ گاهي‌ ممكنه‌ در هر مرحله‌اي‌ هم‌ كه‌ هست‌ يك‌ وقتي‌ دستش‌ در بره‌ يك‌ گناهي‌ بکند‌. فورا نگذاريد اين‌ گناهان‌ روي‌ هم‌ انباشته‌ بشود. بگيد خوب‌ ما برمي‌ گرديم‌ مرحلة‌ توبه‌، چهل‌ روزي‌ را در اينجا بوديم‌ نقدا، نه‌ نمي‌شود‌ ديگر‌. فورا خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ مهلت‌ می دهد‌، يعني‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ زيادي‌ است‌. هفت‌ ساعت‌ مهلت‌ می دهد‌ كه‌ انسان‌ گناهش‌ را جبران‌ کند‌. اگر يكي‌ را اذيت‌ كردي‌ برو فورا پيداش‌ كن‌ قبل‌ از هفت‌ ساعت‌ راضيش‌ كن‌. بعضي‌ از گناهان‌ هستش‌ كه‌ ما اصلا تو فكرش‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ كاري‌ كرديم‌ يك‌ كسي‌ دلگير شده‌ از ما، اين‌ دلگيري‌ خيلي‌ بده‌، حزن‌ كسي‌. من‌ چند روز قبل‌ خودم‌ محزون‌ بودم‌ كه‌ يك‌ حالت‌ حزني‌ بهم‌ دست‌ داده‌ بود بي‌ جهت‌ تقريبا. يعني‌ فكر مي‌كردم‌ با جهته‌، با خودم‌ نشستم‌ فكر كردم‌ من‌ چرا، چيزي‌ كه‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ موجب‌ حزن‌ من‌ شده‌ ديدم‌ نامه‌هاي‌ زيادي‌ آمده‌، اين‌ همة‌ اينهايي‌ كه‌ نامه‌ براي‌ من‌ مي‌نويسند اينها منتظرند ببينند تا پستچي‌ مي‌ياد نامه‌اشان جواب‌ داده‌ شده‌ يا نه‌! اينها اگر يك‌ فاصله‌اي‌ بشود محزون‌ مي‌شن‌. پاشدم‌ رفتم‌ اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ در مشهد گفتم‌ آقا بيا يك‌ كمكي‌ كن‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ از اين‌ ناحيه‌ است‌ كه‌ من‌ حزن‌ اونها واكنشي‌ شده‌ توي‌ حزن‌ من‌، و تقريبا هم‌ همين‌ بود ظاهرا، به‌ جهتي‌ كه‌ رفع‌ شد.

 

فكر كنيد ببينيد چكار كرديد كه‌ اين‌ حزن‌، اين‌ واكنش‌، اين‌ حزن‌ ديگري‌، واكنشي‌ كه‌ معصيتي‌ كه‌ شما سبب‌ شديد من‌ به‌ بعضي‌ از خانمها مي‌گویم كه‌ خودتان را بر فرض‌ حالا پوشاندن‌ صورت‌ حالا اگر واجب‌ نباشد‌ مثلا اما يك‌ جواني‌ كه‌ چشمش‌ به‌ صورت‌ شما مي‌افته‌ و به‌ شهوت‌ نگاه‌ مي‌کند‌ و به‌ گناه‌ نگاه‌ مي‌کند‌ تو باعثش‌ شدي‌. و چون‌ تو باعث‌ گناه‌ او شدي‌ و اين‌ به‌ گناه‌ افتاده‌ به‌ خاطر وجود تو تو تاريك‌ مي‌شي‌. بالاخره‌ يك‌ اثري‌، اينجور چيزها اثر وضعي‌ دارد، نه‌ غذاي‌ نمي‌دونم‌ چه‌ كه‌ بعضي‌ مي‌گن‌. اينها اثر به‌ اصطلاح‌ وضعي‌ دارد. انسان‌ هم‌ هيچ‌ فكر نمي‌کند‌ كه‌ خوب‌ من‌ چكار كردم‌؟ من‌ چكار كردم‌؟ نامه‌ را جواب‌ ندادم‌. من‌ ايني‌ كه‌ دربارة‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. انسان‌ گاهي‌ مي‌شود‌ كه‌ يك‌ معصيتهايي‌ مي‌کند‌ كه‌ خودش‌ متوجه‌ نيست‌. در اين‌ جا حضرت‌ يونس‌ مي‌گوید‌ كه‌ لا اله‌ الا انت‌. هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌، هيچ‌ مؤثري‌ در وجود نيست‌ جز تو، هيچ‌ كس‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌ جز تو. خوب‌ پس‌ اين‌ حزني‌ كه‌ به‌ تو متوجه‌ شده‌ كار خداست‌. اين‌ طبعا تو ذهن‌ انسان‌ مي‌ياد، هيچ‌ كس‌ هيچ‌ كاري‌ انجام‌ نمی دهد‌، جز تو. پس‌ اين‌ هم‌ كار خداست‌ ديگر. اين‌ ناراحتي‌ كه‌ الان‌ براي‌ من‌ پيدا شده‌ خدا كرده‌. فورا مي‌گوید‌ سبحانك‌، تو پاكي‌. تو بي‌ جهت‌ به‌ كسي‌ ناراحتي‌ نمي‌دهي‌. اگر من‌ الان‌ در فشار واقع‌ شدم‌ در اين‌ منگنه‌ واقع‌ شدم‌ تو پاكي‌، تو نكردي‌.

اي‌ بابا خدا تو را انداخت‌، خود خدا مي‌گوید‌ كه‌ ما او را انداختيم‌ در ظلمات‌. حتي‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر او از مسبحين‌ نبود، للبث‌ في‌ بطنه‌ تا روز قيامت‌ در شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ همچين‌ زنداني‌ خدا او را انداخته‌. اما عينا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ شما يك‌ كاري‌ خدايي‌ نكرده‌ كرده‌ باشيد قاضي‌ يك‌ حكمي‌ دربارة‌ شما صادر کند‌، مي‌گوید‌ خودم‌ كردم‌. قاضي‌ عادل‌ هم‌ باشد‌، مي‌گویم‌ خودم‌ كرد. او حكم‌ داده‌ شما بري‌ زندان‌، ولي‌ مي‌گوید نه‌ خودم‌، خودم‌ را انداختم‌ زندان‌.

 حضرت‌ يونس‌ مي‌فهميد خودش‌ كرده‌. گفت‌ سبحانك‌ تو نكردي‌ خدا! اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌، فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. هر گناهي‌ كه‌ انسان‌ بکند‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ كرده‌. و الا خدا گفت‌ كه‌ گر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. همة‌ مردم‌ بشوند‌ شيعه‌، به‌ خدا چه‌ ضرري‌، نه‌ از خدايي‌ خدا كسر مي‌شود‌، اگر همة‌ مردم‌ هم‌ بشوند‌ سلمان‌ بر خدايي‌ خدا هيچي‌ افزوده‌ نمي‌شود‌. پس‌ هر كاري‌ انسان‌ بکند‌ بر خودش‌ كرده‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و مكرر در جلسات‌ مشهد كه‌ زياد گفتم‌ اينجا نمي‌دانم‌ شما هم‌ طبعا ديگر‌ با ما يكي‌ هستيد، با اونجا يكي‌ هستيد، طبعا به‌ گوشتان رسيده‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار بد انسان‌ كه‌ همه‌ هم‌ داريم‌، شايد كم‌ كسي‌ باشد‌، مگر اولياء خدا كه‌ نداشته‌ باشند اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌کند‌ها مي‌خواهد به‌ گردن‌ يك‌ كسي‌ بياندازه‌. به‌ دور و برش‌ نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ به‌ كي‌ مي‌شود‌ اين‌ بديش‌ را اين‌ نقصش‌ را بياندازه‌ به‌ گردن‌ او. گفتم‌ مكرر، مثلا نماز شب‌ نخوانده‌ مي‌گوید‌ خدا توفيق‌ نداد. توفيق‌ يعني‌ چي‌؟ توفيق‌ يعني‌ همين‌ است‌ كه‌ شبهاي‌ به‌ اين‌ بلندي‌ را خدمتان عرض‌ شود كه‌ تو هم‌ كه‌ كاري‌ نداري‌ و خوب‌ پاشو نماز شبت‌ را بخوان‌، بيدار هم‌ شده‌، مي‌گوید‌ آقا بيدار بودم‌ ولي‌ خدا توفيق‌ نداد، تنبلي‌ خودش‌ را مي‌گذارد‌ پاي‌ خدا.

يا مثلا مشهد براي‌ زيارت‌ نمي‌برد مي‌گوید‌ امام‌ رضا نطلبيده‌ ما را. اينها همه‌اش‌ حساب‌ داردها . تو داري‌ نسبت‌ دورغ‌ می دهد‌ به‌ امام‌ رضا علیه السلام. كجا تو نطلبيد، تو از كجا فهميدي‌؟ وقتي‌ كه‌ مي‌رفتي‌ مگر طلبيدت‌ كه‌ حالا نطلبيده‌!

 

 انسان‌ اگر يك‌ خرده‌اي‌ باز دور و برش‌ را نگاه‌ مي‌کند‌ ببيند‌ كه‌، هيچ‌ وقت‌ شده‌ توي‌ يك‌ دادگاهي‌ مثلا انسان‌ بگوید‌ كه‌ دو نفر، يكي‌ بگوید‌ كه‌ آقا تقصير من‌ بود، ببخشيد اگر اين‌ حرف‌ را مي‌توانست‌ بزند‌ اصلا به‌ دادگاه‌ نمي‌كشيد. يا هيچ‌ وقت‌ از اين‌ معتادها كه‌ پشت‌ تلويزيون‌ مي‌يارند همه‌ مي‌گویند‌ رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رساند اين‌ رفيق‌ بد را نتوانستند‌ آخرش‌ پيدا كنند، ببينند اون‌ كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را معتاد كرده‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشد‌ و منصف‌ باشد‌ مي‌گوید‌ شيطان‌. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعي‌ انسان‌ مي‌شود‌. روز قيامت‌ مي‌گوید‌ كه‌ تو من‌ را كجا ديدي‌ كه‌ من‌ تو را گولت‌ زدم‌؟ خدا بود و پيغمبر و تمام‌ مبلغين‌ روي‌ منبرها ترويج‌ او را مي‌كردند و حرف‌ او را مي‌زدند من‌ نه‌ يك‌ منبري‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ كتابي‌ داشتم‌، نه‌ يك‌ پيغمبري‌ داشتم‌، آخه‌ تو چطور از همة‌ من‌ به‌ اين‌ بي‌ كسي‌ تو آمدي‌ طرفدار ما شدي‌ و پيرو ما شدي‌، پيرو خدا و پيغمبر و ائمه‌ نشدي‌!

 انسان‌ اينجوريه‌. اگر توانستيد يك‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ نقصي‌ در وجودتان احساس‌ كرديد يك‌ اشكالي‌ ديديد بتوانيد اشكال‌ خودتان را پيدا كنيد، بيناي‌ نسبت‌ به‌ اعمال‌ مردم‌ و كور نسبت‌ به‌ خودتان نباشيد. بگرديد در خودتان‌، دردت‌ از خودته‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد، دردت‌ از خودته‌، ببين‌ از كجا آب‌ مي‌خوره‌، چرا شعور پيدا نمي‌كني‌، چرا نمي‌فهمي‌؟ حضرت‌ يونس‌ پيغمبر بود و اين‌ درس‌ را به‌ ما در همين‌ آيه‌ می دهد‌، لذا مي‌فرمايد در نماز غفيله‌، من‌ يك‌ نكته‌اي‌ ولو اين‌ كه‌ حالا امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند به‌ يزيد كه‌ اگر نماز غفيله‌ بخواني‌، مثلا نماز غفيله‌ بخوان‌ خدا شايد گناهان‌ تو را ببخشه‌ اين‌ روايتش‌ شايد ضعيف‌ باشد‌. و خيلي‌ هم‌ بعيده‌، ولي‌ اگر باشد‌ اينجا يك‌ نكته‌اي‌ است‌. كه‌ همين‌ نماز غفيله‌ امتيازش‌ با نمازهاي ديگر اينه‌ كه‌ همين‌ آيه‌ را دارد. كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. حضرت‌ امير آمد بالاي‌ سر آن‌ دومي‌ گفت‌ يك‌ كلمه‌ بگو من‌ اشتباه‌ كردم‌. خدا از گناهات‌ بگذره‌. گفت‌ النار و لن‌ عار خيلي‌ عجيبه‌.

اين‌ از صفاتي‌ است‌ كه‌ بايد انسان‌ از خودش‌ ترد کند‌ و همه‌امان هم‌ داريم‌ها، همه مان هم‌ داريم‌. خيلي‌ هم‌ دير از وجود انسان‌ بيرون‌ مي‌ره‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. زنداني‌ حبس‌ ابد، نه‌ حبس‌ ابد تا موقع‌ مرگش‌ تا روز قيامت‌. يك‌ هميچين‌ زنداني‌ را خدا فورا بخشيدش‌، عفوش‌ كرد، فستجبنا له‌. ما اجابت‌ كرديم‌ براي‌ او. فستجبنا له‌ و نجينا من‌ الغم‌ با يك‌ كلمه‌ در آية ديگر مي‌گوید‌ و ولو لا كان‌ من‌ المسبحین … (قطع‌ نوار).

تسبيح‌ خيلي‌ مهم است‌، تسبيح‌ يعني‌ پاك‌ كردن‌ خدا از تقصير. ديگري‌ را از تقصير و تقصير را به‌ خود نسبت‌ دادن‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، بعد علاوة‌ بر اين‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ عملا نشان می دهد‌ كه‌ اگر كسي‌ اين‌ كلمه‌ را بگوید‌، اين‌ حالت‌ را پيدا بکند‌ نجات‌ پيدا مي‌کند‌، مي‌فرمايد كه‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

همة‌ مومنين‌ هر كس‌ ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشد‌، بازي‌ در نياورد‌، آخه‌ بعضي‌ها لق‌ لقة‌ لساني‌ است‌ ذكرهاشون‌، لا اله‌ الا الله‌، سبحانك‌ ان‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ تند تند مي‌گویند خوب‌، نه‌ يك‌ دفعه‌ بگو لا اله‌ الا انت‌، معلوم‌ نيست‌ حضرت‌ يونس‌ چند دفعه‌ گفته‌ باشد‌. شايد يك‌ دفعه‌ گفته‌ باشد‌. خدايا تو پاكي‌، تو خوبي‌، تو كه‌ دادي‌ به‌ من‌ لطف‌ داده‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌ مي‌فرمايد همين‌ طور، خيلي‌ عجيبه‌ها، خيلي‌ عجيبه‌.

 

هر وقت‌ غمي‌ بهتان متوجه‌ شد، مرضي‌ بهتان متوجه‌ شد، شكستي‌ در مالتان پيدا شد، شكستي‌ در هر چيزي ديگر قرآنه ديگر نمي‌شود‌ منكرش‌ شد. و كذالك‌ ننجي‌ همين‌ جوري‌، همين‌ جوري‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ را ما نجات‌ دادي‌ ننجي‌ المؤمنين‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ فلا تظلموا فيهن‌ انفسكم‌. در اين‌ ماه‌ رجب‌ در اين‌ ماههاي‌ خوب‌ به‌ خودتان ظلم‌ نكنيد. خودتان را به‌ اصطلاح‌ حق‌ خودتان را از دست‌ نديد، ظلم‌ در حقيقت‌ از بين‌ بردنه‌ حقه‌. حق‌ خودتان را از دست‌ نديد. يك‌ كسي‌ پيدا مي‌شود‌ هر چي‌ مال‌ دارد بريزه‌، فرض‌ كنيد كه‌ توي‌ دريا از بين‌ ببره‌، آتش‌ بزند‌. مي‌گویند‌ آقا به‌ خودت‌ ظلم‌ نكن‌! به‌ اين‌ها نياز دارد. فلا تظلموا فیهن انفسكم‌. پس‌ در اين‌ ماه‌ مبارك‌ و در اين‌ ماه‌ محترم‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ از مواهب‌ اين‌ ماه‌ كمالات‌ استفاده‌ را بكنيد.

 

 در ماه‌ رجب‌ انسان‌ می تواند يك‌ شبه‌ راه‌ صد ساله‌ را بپيمايه‌. مخصوصا دعاهايي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ هست‌. يك‌ دعاهايي‌ است‌ بيشترش‌ از ناحية‌ حضرت‌ بقية‌ الله است‌. من‌ در دعاها دقت‌ كردم‌ يك‌ مختصري‌ البته‌ اون‌ اندازه‌اي‌ كه‌ سواد و عقل‌ و فكرم‌ كشش‌ داشته‌ دعاهايي‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌ خيلي‌ بالايي‌ است‌. چون‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ مردمه‌ با سواده‌. امام‌ مردمي‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ در كلاس‌ آخر مي‌خوان‌ باشن‌. فرق‌ اين‌ مردم‌ با مردمي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بود خيلي‌ زياده‌. اونجا وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ از من‌ سؤال‌ كنيد قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ را نيابيد ابن‌ كوا و سعد وقاص‌ بلند مي‌شدند يك‌ سؤالاتي‌ مي‌كردند. سعد وقاص‌ مي‌گوید‌ سر و روي‌ من‌ چند تا مو دارد؟ يكي‌ از دانشمندان‌ در اين‌ كتاب‌ جرجردا ق ديدم‌ صوت‌ الانسانيه‌ كه‌ پنج‌ جلد كتاب‌ در عظمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نوشته‌ يك‌ مسيحي‌ است‌ در اونجا ديدم‌ كه‌ مي‌گوید ‌اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود و اين‌ جمله‌ را مي‌فرمود ما مشكلات‌ فضاييمان را از او سؤال‌ مي‌كرديم‌. من‌ مي‌گویم‌ كه‌ اين‌ هم‌ شأن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نيست‌، تازه‌ اون‌ را هم‌ به‌ اندازة‌ عقل‌ خودت‌ گفتي‌. اي‌ كاش‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در زمان‌ ما بود، ازش‌ مي‌پرسيديم‌ آقا چجور مي‌شود‌ به‌ خدا رسيد؟ چه‌ طور مي‌شود‌ حقيقت‌ رسيد؟

 

گاهي‌ كميل‌ بن‌ زياد با همة‌ عظمتش‌ خيلي‌ كم‌ مثل‌ كميل‌ پيدا مي‌شود‌. نشسته‌ روي‌ اسب‌ پشت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را او را تو بغلش‌ گرفته‌. رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، رديف‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نشسته‌.مي‌گوید‌ كه‌ من‌ حقيقه‌؟ حقيقت‌ چيه‌ و حقايق‌ من‌ را راهنمايي‌ كن‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌گوید‌ مالك‌ و الحقيقه‌. تو را چه‌ به‌ حقيقت‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نمی تواند همة‌ مطالب‌ را بگوید‌. يك‌ خرده‌ هم‌ گاهي‌ شروع‌ مي‌کند‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ در اون‌ خطبة‌ شقشقيه‌ درد دلي‌. بهش‌ حرف‌ مي‌زدن‌ اعتراض‌ مي‌كردند. حضرت‌ مي‌فرمايد شقشقة‌ هدرت‌، ديگر تمام‌ شد، ديگر بيشتر از اين‌ براتان نمي‌گم‌.

ولي‌ زمان‌ ما اگر توي‌ مردم‌ بريد، حيف‌ كه‌ بله‌ تقاضا هست‌، عرضه‌ كمه‌ به‌ اصطلاح‌ اينجوري‌ بگيم‌. اكثر و بيشتر مردم‌ دوست‌ دارند در راه‌ كمالات‌ قدم‌ بردارند و سير الي‌ اللهي‌ داشته‌ باشند. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ همة‌ مردم‌ دوست‌ دارند كه‌ ولي‌ خدا باشند. لذا امام‌ زمان‌ ما يك‌ مطالب‌ عاليه‌اي‌ دارد، بيان‌ كرده‌، چون‌ دعاها درسه‌. شما فكر نكنيد امام‌ سجاد نصف‌ شب‌ با خدا مناجات‌ مي‌كرده‌ روز هم‌ برداشته‌ نوشته‌ به‌ مردم‌ گفته‌ كه‌ ما ديشب‌ اينجور حالي‌ داشتيم‌ و اينجور مناجاتي‌ كرديم‌ و شماها نمي‌كنيد تا چه‌ برسه‌ به‌ امام‌ سجاد. اينها درس‌ براي‌ مردم‌ بوده‌. يعني‌ اينجور با خدا حرف‌ بزنيد. شما ادب‌ حضور پروردگار را نمي‌دانيد. اينطوري‌ با خدا حرف‌ بزنيد، اينطوري‌ حرف‌ بزنيد. شما همين‌ دعاي‌ كميل‌ را چقدر عاليه‌! همه‌ چي‌ توش‌ هست‌، همة‌ معارف‌ توش‌ هست‌. دعاي‌ كميل‌. دعاي‌ ندبه‌، يك‌ پارچه‌ عشق‌، محبت‌، اين‌ براي‌ طالبين‌، اون‌ براي‌ محبين‌، مناجاتهاي‌ حضرت‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌، مناجات‌ مريدين‌، مناجات‌ محبين‌، هر كدام‌ مال‌ يك‌ مرحلة‌ خاصي‌ است‌. اما دعاهايي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ دارد. الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بجميع‌ ما يدعوك‌ ولات‌ امرك‌، عجيبه‌، يعني‌ هر كلمه‌ايش‌ها. يك‌ ساعت‌ حرف‌ دارد اون‌ هم‌ تازه‌ حرف‌ من‌ با عقل‌ من‌، با فكر من‌.

 حالا خود امام‌ زمان‌ بياد اينها را شرح‌ بده‌ ببينيد چه‌ خبر مي‌شود‌. امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ در ضمن‌ مناجات‌ با خدا. در ضمن‌ اين‌ كه‌ دارد با خدا مناجات‌ مي‌کند‌ امام‌ را معرفي‌ مي‌کند‌ ولات‌ امر را معرفي‌ مي‌کند‌، ولي‌ امر مسلمين‌ را معرفي‌ مي‌کند‌. اعادنا لكلماتك‌ عجيبه‌. اين‌ را نمي‌دونم‌ چند شب‌ قبل‌ بود يك‌ جا صحبت‌ كردم‌ معدن‌ كلمات‌ خداست‌ ولاه‌ امر، ولي‌ امر، معدن‌ كلمات‌ خدا، مي‌دانيد كلمات‌ خدا يعني‌ چي‌؟ در آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ كلمات‌ خدا اينجوريه‌ كه‌ اگر دريا مركب‌ بشود و اين‌ دريا هفت‌ برابر بشود و باز هم‌ كمك‌ بياد براش‌ اين‌ درياها را مبالغه‌ هم‌ نيست‌، قرآنه‌. قرآن‌ مبالغه‌ ندارد. مبالغه‌ يعني‌ دروغ‌ اين‌ درياها را هفت‌ برابر درياي‌ آزاد ما اينها را بكنن‌ تو اون‌ خودكار شما بنويسيد. لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ كلمات‌ خدا تمام‌ بشود درياها تمام‌ مي‌شود‌. آن وقت‌ معدنش‌ كيه‌؟ معدنش‌ اين‌ ولات‌ امرند. معدن‌ يعني‌ آن جايي‌ كه‌ اين‌ شي‌ از اونجاست‌، جاي ديگر پيدا نمي‌شود‌، همه‌اش‌ در اونجاست‌. ببينيد در چه‌ سطحي‌ حضرت‌ صحبت‌ كرده‌ تا به‌ اونجا رسودنده‌ كه‌ لا فرق‌ بينهم‌ و بينک الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. كه‌ اگر سالها انسان‌ دربارة‌ اين‌ كلمه‌ صحبت‌ کند‌ باز نمی تواند به‌ کند‌ مطلب‌ برسه‌. عجيبه‌.

 

ساير كلماتي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ حضرت‌ فرموده‌ است‌، چند تا دعا هست‌ مربوط‌ به‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليهه‌. اين‌ ماه‌، ماه‌ كسب‌ معرفته‌، چند روزش‌ گذشته‌، چند شبش‌ گذشته‌؟ ده‌ روز، يك‌ سومش‌ گذشت‌ چقدر استفاده‌ كرديد؟ فكر نكنيد بايد روزه‌ بگيريد از اول‌ تا به‌ آخر. گاهي‌ روزه‌، عبادت‌ همة‌ اينها مثل‌ داروست‌ براي‌ معالجه‌. دارو.

 شما وارد داروخانه‌ بشوید هر چه‌ داروست‌ بخوريد. بگوید ما يك‌ ماهه‌ بايد اين‌ داروها را بايد بخوريم‌. يك‌ ثلثش‌ را هم‌ بر فرض‌ خورده‌ باشيد. چه‌ فايده‌ دارد؟ آن كه‌ مهم است معالجة‌ روح است‌، همة‌ دعاها، نمازها، عبادتها، روزه‌ها، شما مراجعه‌ كنيد به‌ فلسفة‌ دو كتاب‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ نوشته‌ دربارة‌ فلسفة‌ عبادات‌ و معاني‌ علل‌ الشرايه‌ هم‌ اسمش‌، علل‌ الشرايع است‌ و معاني‌ الاخبار.

دربارة‌ اين‌ كه‌ يك‌ مثلا بعضي‌ دستورات‌، بعضي‌ دعاها علتش‌ چيه‌؟ و اگر بخوان‌ رواياتش‌ را جمع‌ كنند شايد چند تا مثل‌ علل‌ الشرايه‌ بشود‌.

چون‌ تنها مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ يك‌ كتاب‌ نوشته‌. ببينيد علت‌ دعا خواندن‌، دعا كردن‌ چيه‌؟ شب‌ تا صبح‌ عبادت‌ مي‌کند‌ انسان‌ چه‌ فايده‌اي‌ دارد‌ اگر معالجة‌ روحش‌ نشود‌.

من‌ در كتابهایم‌ بعضي هایش‌ مثال‌ زدم‌، نوشتم‌ واقعا نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ بودند روايت‌ هم‌ دارد. يكي‌ از يك‌ عابدي‌ در بني‌ اسرائيل‌ بود اين‌ در اصول‌ كافيه‌، در يك‌ جزيره‌اي‌ داشت‌ عبادت‌ مي‌كرد، يك‌ ملكي‌ سؤال‌ كرد اين‌ با اين‌ همه‌ عبادت‌ كجا، كجاي‌ بهشته‌ خدايا جاش‌؟ ديگر جايي‌ بالاتر از اوني‌ نيست‌ كه‌ به‌ او بايد همان‌ جاي‌ بالاي‌ بالا را بهش‌ بدن‌. خدا هم‌ يك‌ جايي‌ حالا فرض‌ كنيد مثل‌ يك‌ طويله‌، حالا اين‌ تعبير مال‌ منه‌ها، بهشت‌ را به‌ آن ملك‌ نشون‌ داد و گفت‌ اونجاست‌. اين‌ هم‌ حالا تازه‌ بخاطر صدقة‌ سر مثلا، ملكه‌ خيلي‌ تعجب‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ برو باهاش‌ يك‌ مدتي‌ زندگي‌ كن‌. آمد و اين‌ هم‌ هي‌ نماز مي‌خواند و هي‌ عبادت‌ مي‌كرد و هي‌ مشغول‌ بود و فرصت‌ نمي‌داد كه‌ ملك‌ باهاش‌، به‌ صورت‌ انسان‌ شده‌ بود باهاش‌ صحبت‌ کند‌ آخر بالاخره‌ گرفتش‌ گفت‌، يك‌ خرده‌ احوال‌ پرسيد و با هم‌ صحبت‌ كنيم‌. ضمنا پرسيد كه‌ تو آرزويي‌ هم‌ داري‌؟ جايي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ داري‌، سر سبز حال‌ عبادت‌، خود حال‌ عبادت‌ خيلي‌ لذت‌ بخشه‌ انسان‌ داشته‌ باشد‌. گفت‌ من‌ خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ خدا خرش‌ را مي‌فرستاد اين‌ علفها را ما مي‌داديم‌ به‌ حيوان‌ مي‌خورد يك‌ خدمتي‌ هم‌ ما به‌ خدا كرده‌ بوديم‌. بعد كه‌ برگشت‌ ملك‌ به‌ زبان‌، به‌ تعبير ما اينهايي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ مضمون‌ روايت‌ همه‌اش‌ نيست‌ها، خلاصه‌ كردم‌ يا مثلا، كه‌ خلاصه‌ حق‌ با شماست‌ بله‌ اين‌ آدم‌ اونجا هم‌ زيادشه‌.

المعروف‌ بقدر المعرفه‌. اين است‌. عبادت‌ زياد، روايات‌ متعدد داريم‌، شما از فردا از پس‌ فردا حالا هر روزي‌ خوب‌ عمل‌ هم‌، يك‌ كار سنگيني‌ است‌، كار واقعا خيلي‌ سنگينه‌، روزه‌ گرفتنش‌، من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ در تابستان‌ روزه‌ گرفتم‌ آن روز آخر كه‌ مشغول‌ دعا شدم‌ از حال‌ داشتم‌ مي‌رفتم‌ ديگر. هيچ‌ هم‌ يادمه‌ كه‌ فايده‌اي‌ نمي‌بردم‌. وقت‌ رسيدم‌ خدمت‌ استادم‌ آن وقتها كه‌ با من‌ خيلي‌ هم‌ دعوا كرد كه‌ چرا، عوض‌ اين‌ كه‌ تشويق مان‌ بکند‌ بارك‌ الله‌ بهمون‌ بگوید‌ ديدم‌ دعوامان‌ كرد كه‌ تو چرا بي‌ اجازه‌ اين‌ كار را كردي‌؟ خوب‌ يك‌ كار بسيار سنگيني‌ است‌. انسان‌ بايد عملي‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌، كاري‌ را كه‌ انجام‌ می دهد‌ اين‌ قدر عاقل‌ باشد‌ غذايي‌ شما مي‌خوريد، اين‌ قدر بايد عاقل‌ باشيد كه‌ بدونيد اين‌ چه‌ قدر فايده‌ براي‌ بدنتان‌ دارد انجام‌ بدهيد. اين‌ قدر بايد انسان‌ عقل‌ داشته‌ باشد‌.

 روايات‌ زيادي‌ داريم‌ كه‌ شما يك‌ راهي‌ را بگيريد بريد جلو عمل‌ قليل‌ مدوام‌ مرتب‌ منظم‌ بهتر از عمل‌ زياد همين‌ جور شلوغه‌. يك‌ وقت‌ شب‌ جمعه‌ است‌ رفتي‌ مشهد تا صبح‌ تو حرم‌ ماندي‌، وسط‌ هفته‌ توي‌ تهران‌ نماز صبحت‌ هم‌ قضا مي‌شود‌. هيچ‌ كدام‌.

 

خدا رحمت‌ کند‌ يك‌ همچين‌ جرياني‌ وقتي‌ در مشهد براي‌ يكي‌ پيدا شده‌ بود آمد پيش‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ ايشان‌ گفت‌ آن شب‌ مثل‌ اين هست‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ ده‌ دست‌ چلو كباب‌ خورده‌ باشي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌، فردا شبش‌ هم‌ كه‌ نماز صبحت‌ هم‌ كه‌ قضا شده‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ هيچي‌ نخورده‌ باشي‌ از گرسنگي‌ دل‌ درد شده‌ باشي‌. هر دوش‌ هيچي‌. اعمالتان‌ روي‌ حساب‌ باشد‌. اين‌ دعاهاي‌ كوتاهي‌ هست‌. چون‌ اين‌ دو سه‌ ماه‌ خوب‌ طبعا دعاهايي‌ دارد. ماه‌ شعبان‌ هست‌، ماه‌ رمضان‌ هست‌، اعمال‌ را حالا آن چه‌ كه‌ خوب‌ برنامه‌ داريد انشاء الله‌ براي‌ مرحله‌تان‌ هست‌ كه‌ به‌ هر حال‌ انجام‌ مي‌ديد ولي‌ اعمال‌ ايام‌ و ماه‌ها و روزها و هفته‌ها را اندازه‌اي‌ انجام‌ بدهيد كه‌ به‌ اصطلاح‌ مزاج تان‌ طالب است‌. غذا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوريد كه‌ اشتها داريد. دعا را به‌ اندازه‌اي‌ بخوانيد كه‌ حال‌ داريد. حال‌ به‌ زور بوجود آوردن‌ هم‌ فايده‌اي‌ نداردها. گاهي‌ حال‌ تحميلي‌ بهت‌ مي‌ياد. مثلا چطور؟ غذايي‌ كه‌ انسان‌ يك‌ چند تا قرص‌ اشتها آور بخورد‌ يا بعضيها مي‌گویند‌ پياز بخور قبل‌ از غذا چي‌ بخور، بخور تا اشتها پيدا بشود خوب‌ اين‌ بعد هم‌ دل‌ درد مي‌شي‌، بعد هم‌ مريض‌ مي‌شود‌، بعد هم‌ معده‌ات‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ناجور مي‌شود‌. نه‌. روي‌ جريان‌ طبيعي‌. خدا مي‌داند‌ اينها را ديدم‌ اينهايي‌ را كه‌ مي‌گویم‌. بعضي‌ افراد بودند پنج‌ دقيقه‌ دعا مي‌خواندند مي‌ديدي‌ كه‌ يك‌ شبانه‌ روز متوجه‌ خدا هستند. و من‌ ديدم‌ كسي‌ كه‌ شب‌ تا صبح‌ دعا خواند و يك‌ لحظه‌ متوجه‌ خدا نبود. فقط‌ دعا را مي‌خواند براي‌ ثوابش‌ اينها را تعقل‌ كنيد، تفهم‌ كنيد انشاء الله‌.

خوب‌ امروز تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ انشاء الله‌ پس‌ فردا شب‌ هم‌ شب‌ تولد مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جان‌ همه‌مان‌ به‌ قربانش‌ كه‌ سخن‌ علي‌ علیه السلام را مردم‌ نفهميدند‌. مظلوميت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ السلام‌ علي‌ اول‌ مظلوم‌ بخاطر اين‌ بود كه‌ علي‌ را درك‌ نمي‌كردند.

 من‌ بها يك‌ سني‌ بحثمان‌ شده‌ بود، مناسب‌ بود والا با سني ها اينجور نبايد همين‌ بدون‌ مقدمه‌ اينجوري‌ صحبت‌ كرد. بحثمان‌ شده‌ بود گفتم‌ كه‌ شما فكر نكنيد همين‌ كه‌ علي‌ با اين‌ همه‌ عظمتي‌ كه‌ من‌ برات‌ شمردم‌ در رديف‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ مي‌گذاريدش‌ اين‌ توهين به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب است‌ به‌ جهتي‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ سوادي‌ را بگذارند پهلوي‌ يك‌ آدم‌ با سواد بعد آن بي‌ سواده‌ را ترجيح‌ بدن‌ بگن‌ اول‌ شما بعد شما. اين‌ خودش‌ اصلا توهين است…. (قطع‌ نوار).

 

 

۷ رجب‌ ۱۴۱۶ – ۹ آذر ۱۳۷۴ – یقظه و بیداری، مراقبه

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. آياتي‌ تلاوت‌ شد. من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ اكثر آيات‌ قرآن‌ مجيد براي‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ باشد. بلكه‌ از قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ خداي‌ تعالي‌ نام‌ قرآن‌ را ذكر گذاشته‌. ذكر يعني‌ يادآوري‌، بيدار كردن‌ و بيدار شدن‌ و ماية‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌. نام‌ پيغمبر هم‌ مذكره‌. انما انت‌ مذكر. يعني‌ بيدار كننده‌. يادآورنده‌. يادآور كسي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را از غفلت‌ و از فراموشي‌ متوجه‌ حقيقت‌ مي‌كنند. بنابراين‌ اگر نگوئيم‌ تمام‌ قرآن‌ براي‌ بيدار كردن‌ انسان‌ است‌ از خواب‌ غفلت‌، لااقل‌ بايد بگوئيم‌ اكثريت‌ آيات‌ قرآن‌ براي‌ اين‌ جهت‌ نازل‌ شده‌ است‌. حالت‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌ هم‌ يك‌ حالتي‌ نيست‌ كه‌ همان‌ اوائل‌ انسان‌ داشته‌ باشد. بعد ديگه‌ لازم‌ نباشد. نه‌. اين‌ بيداري‌ بايد در تمام‌ دوران‌ عمر انسان‌، وجود داشته‌ باشد. به‌ جهت‌ اينكه‌ شخصي‌ كه‌ غفلت‌ ميكند چون‌ دشمن‌ در اطراف‌ او زياده‌، دشمنان‌ مختلف‌ هستند، شياطين‌ مختلف‌، شياطين‌ جني‌، انسي‌. شيطان‌ هم‌ حتما مجبور نيست‌ كه‌ از راه‌ گناه‌ و معصيت‌ بطرف‌ انسان‌ بياد. گاهي‌ ميشه‌ از راه‌ تقدس‌، از راه‌ كارهاي‌ خوب‌. افرادي‌ كه‌ حواسشون‌ جمعه‌ اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنند دشمن‌ را مي‌شناسند. خطر را احساس‌ مي‌كنند. راههايي‌ كه‌ دشمن‌ از آن‌ راه‌ وارد مي‌شود و اذيت‌ وارد مي‌كند، آنها را تحقيق‌ مي‌كنند. شيطان‌ از راههاي‌ مختلف‌ وارد ميشه‌. در يك‌ حديث‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌، آن‌ موحد كاملي‌ كه‌ حتي‌ در مرحلة‌ توحيد به‌ جبرئيل‌ توجه‌ ندارد، شيطان‌ آمده‌ بهش‌ ميگه‌ بگو لا اله‌ الا الله‌. لا اله‌ الا الله‌ حرف‌ خوبيست‌. توحيده‌. يك‌ فكري‌ كرد حضرت‌ ابراهيم‌ گفت‌ لا اله‌ الا الله‌ حرف‌ خوبيست‌. اما تو دشمني‌، تو دوست‌ من‌ نيستي‌. لابد يك‌ منظوري‌ داري‌ از اين‌ دستور. من‌ فعلا لا اله‌ الا الله‌ را نميگم‌ بعد ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. آدمي‌ كه‌ بيدار از خواب‌ غفلت‌ هست‌ حواسش‌ اينطوري‌ جمعه‌. مراقبت‌ دارد.

 اگر در يك‌ جاده‌اي‌ شما داريد مي‌ريد، دقيقا هم‌ داريد راه‌ ميريد يك‌ دشمن‌ آمد كنار شيشة‌ ماشين‌ شما ايستاد و گفت‌ شيشه‌ را بده‌ پائين‌. شما هم‌ داديد پائين‌. گفت‌ توي‌ راه‌ مواظب‌ علائم‌ راهنمائي‌ باش‌. شما ميگي‌ بسيار خوب‌ اما اين‌ حرف‌ معلومه‌ رفته‌ توي‌ راه‌ يكي‌ از علائم‌ را چپه‌ گذاشته‌. و الاّ داريم‌ ميريم‌ ديگه‌ حواسمون‌ هم‌ جمعه‌. اين‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را ميزنه‌ حتما يك‌ كاري‌ انجام‌ داده‌. بايد بيشتر مراقب‌ بود، بيشتر مواظب‌ بود. در دوران‌ عمرش‌ انسان‌، فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ براش‌ شيطان‌، آن‌ بندگان‌ خالص‌ خدا باشند، انبياء باشند، اولياء باشند، فقط‌ كسي‌ را كه‌، يا كساني‌ را كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ فكرش‌ حتي‌، احتمالش‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ آنها صددرصد مراقبند، شايد چهارده‌ معصوم‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. و الاّ او به‌ سراغ‌ همه‌ ميره‌. مي‌بيند كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ پيغمبر بالاتري‌ است‌ و شايد بعد از خاتم‌ انبياء پيغمبري‌ بالاتر از حضرت‌ ابراهيم‌ عليهم‌ السلام‌ نباشه‌. اما در عين‌ حال‌ ميگه‌ حواسش‌ جمعه‌. و الا همان‌ علامت‌ راهنمائي‌ است‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. ميگه‌ الان‌ من‌ بايد بيشتر حواسم‌ را جمع‌ كنم‌. شياطين‌ انسي‌ هم‌ هستند. خطراتي‌ كه‌ هست‌ شياطين‌ جني‌ كه‌ در قلب‌ انسان‌ مي‌آن‌ و وسوسه‌ مي‌كنند. شياطين‌ انسي‌ كه‌ مي‌آن‌ با شما در اثر رفاقت‌ و در طرح‌ رفاقت‌ شما را از راه‌ منحرف‌ مي‌كنند. شياطين‌ مختلف‌ ديگري‌ هم‌ هستند كه‌ گاهي‌ حتي‌ در روايت‌ در روايات‌ داريم‌ كه‌ حسد، صفات‌ رذيله‌ را شيطان‌ اسمش‌ را گذاشتند. گاهي‌ يك‌ صفت‌ رذيله‌ در شما خداي‌ نكرده‌ پيدا ميشه‌. اين‌ از باطن‌ شما را وادار ميكنه‌ كه‌ بعضي‌ از كارها را انجام‌ بديد. نفس‌ لوامة‌ شما در اثر تسلط‌ شما، نفس‌ امارة‌ بالسوء ميشه‌. يعني‌ تابحال‌ اين‌ نفستون‌ شما راملامت‌ ميكرده‌ در كارهاي‌ بد و كارهاي‌ زشت‌، حالا توجيه‌ ميكنه‌ براتون‌. توجيه‌ ميكنه‌. ميگه‌ نه‌ حق‌ هم‌ با تو بود. چرا بايد فلاني‌ با تو اينجور باشه‌؟

 واقعا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ آن‌ نفس‌ لوامة‌ بسيار، نفس‌ لوامه‌ معناش‌ يك‌ نفسي‌ است‌ كه‌ يك‌ قاضي‌ دادگستر عادل‌ بدون‌ هيچ‌ باصطلاح‌ اشتباه‌. اين‌ در وجود همة‌ افراد هست‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ همين‌ نفس‌ لوامه‌ ميشه‌، نفس‌ اماره‌. نفس‌ امارة‌ بالسوء. انسان‌ را وادار به‌ كارهاي‌ بد ميكنه‌. انسان‌ را وادار به‌ عقائد بد مي‌كنه‌ و بالاخره‌ انسان‌ را از صراط‌ مستقيم‌ دور مي‌كنه‌. انساني‌ كه‌ مي‌خواد يك‌ راهي‌ را بپيمايه‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ برسه‌، اول‌ كار و آخر كار و همة‌ كارش‌ بايد مراقبت‌ باشه‌. اين‌ مسئلة‌ مراقبت‌ را بايد در نظر داشته‌ باشيد. مراقب‌ باشيد. مراقب‌. و محاسبه‌ هم‌ با همين‌ مراقبت‌ هست‌. يعني‌ شخصي‌ كه‌ استاد باشه‌، هم‌ مراقبت‌ داره‌ هم‌ محاسبه‌ داره‌. من‌ تشبيه‌ كردم‌ به‌ يك‌ راننده‌اي‌ كه‌ اين‌ هم‌ مراقب‌ علائم‌ راهنمائيست‌ هم‌ حساب‌ دستش‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ چقدر تنده‌، يك‌ تابلو زدند پيچ‌ مثلا 180 درجه‌ پيچه‌. خوب‌ اينجا شما بايد با چه‌ سرعتي‌ برويد؟ محاسبه‌ بايد بكنيد. حساب‌ در دستتون‌ باشه‌ كه‌ اينجا با سي‌ مثلا كيلومتر سرعت‌ بايد بريد. يا كمتر. بايد آنچنان‌ بريد كه‌ بتونيد اين‌ پيچ‌ را بپيچيد. ببينيد هم‌ محاسبه‌ كرديد. يك‌ محاسبة‌ ذهني‌. اينقدر هم‌ اين‌ كار را كرديد كه‌ حساب‌ دستتون‌. شما مي‌بينيد يك‌ راننده‌ آمده‌ مستقيم‌ آمده‌ توي‌ دره‌. ميگيد كه‌ حساب‌ دستش‌ نبوده‌. مراقبت‌ نداشته‌، محاسبه‌ نداشته‌. اين‌ كلمات‌ كلمات‌ فوق‌ العاده‌اي‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ ما به‌ يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌، يك‌ كسي‌ كه‌ راه‌ خدا را در پيش‌ گرفته‌ داره‌ ميره‌، ميگيم‌ محاسبه‌ بكن‌، مراقبت‌ بكن‌. مراقبت‌ داشته‌ باش‌، محاسبه‌ داشته‌ باش‌، اين‌ حرف‌ فوق‌ العاده‌اي‌ نيست‌. يك‌ راننده‌ راه‌ تهران‌ را گرفته‌ پيش‌ ميره‌. شما هم‌ راه‌ خدا را گرفتيد و پيش‌ مي‌رويد. شما در اين‌ راهتون‌، راه‌ راسته‌، راه‌ درسته‌، اما يك‌ پيچهايي‌ هم‌ داره‌. پيچهايي‌ خداي‌ تعاي‌ گذاشته‌، گردش‌ به‌ چپ‌ و راستي‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌ كه‌ ببينه‌ آيا شما خوب‌ امتحان‌ مي‌ديد يا نمي‌ديد؟ در امتحانات‌ رانندگي‌، گاهي‌ آن‌ افسري‌ كه‌ مي‌آد مي‌خواد شما را امتحان‌ بكنه‌ توي‌ يك‌ كوچه‌هاي‌  پر پيچ‌ و خم‌، يك‌ جاده‌هاي‌ پر خطر، آن‌ آخر كار شما را ميبره‌ كه‌ ببينه‌ امتحان‌ خوب‌ مي‌تونيد بديد يا نه‌؟ مي‌توانيد از اين‌ خطرات‌ خودتون‌ را نجات‌ بديد يا نه‌. گاهي‌ ميگه‌ اينجا پارك‌ كن‌. شما ميگيد آخه‌ من‌ نمي‌خوام‌ اينجا بايستم‌. نه‌ پارك‌ كن‌ ببينم‌. پارك‌ مي‌كنه‌. عقب‌ جلو ميكنه‌. مي‌بينه‌ نه‌ خوب‌ نمي‌تونيد پارك‌ كنيد. پارك‌ كردنتون‌ حساب‌ داره‌. توقفتون‌ توي‌ راههاي‌ الهي‌ حساب‌ داره‌. گردش‌ به‌ چپتون‌ حساب‌ داره‌، گردش‌ به‌ راستتون‌ حساب‌ داره‌، پيچهاي‌ خطرناكتون‌ حساب‌ داره‌. همة‌ اينها را بايد حساب‌ كنيد و شما اينها را مي‌كنيد. در يك‌ رانندگي‌، يك‌ گواهينامة‌ رانندگي‌ كه‌ مي‌خوايد بگيريد، تمام‌ اينها را حاضريد امتحان‌ بديد و امتحان‌ هم‌ اكثرتون‌، شايد الان‌ بگيم‌ اكثر اين‌ جمع‌ مگر آنهائي‌ كه‌ به‌ حد بلوغ‌ قانوني‌ نرسيدند، اينها گواهينامه‌ دارند. اين‌ امتحانات‌ را دادند.

 چرا ما امتحانات‌ الهي‌ را به‌ همان‌ اندازه‌ لااقل‌ ارزش‌ براش‌ قائل‌ نيستيم‌؟ روز قيامت‌ اگر شد خداي‌ تعالي‌ همين‌ را از شما بپرسه‌ شما چي‌ جواب‌ مي‌ديد؟ آقا تو فهميدي‌ فلان‌ جا خطره‌. چرا حساب‌ در دستت‌ نبود؟ چرا مراقبت‌ نكردي‌. تقصير من‌ نبود. هي‌ رفتم‌ جلو رفتم‌ جلو يك‌ دفعه‌ افتادم‌ توي‌ دره‌. خوب‌ محاسبه‌ بكن‌، حساب‌ دستت‌ باشه‌، حسابت‌ كارت‌ را داشته‌ باش‌ تا توي‌ دره‌ نيفتي‌. شيطان‌ من‌ را گول‌ زد. روز قيامت‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، هيچ‌ يك‌ از اين‌ عذرهاي‌ ما پذيرفته‌ نيست‌. هيچكدوم‌. بدليل‌ اينكه‌ با يكي‌ از همين‌ كارهاي‌ دنيايي‌ و ماديمون‌ اگر محاسبه‌ بكنيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ اشتباه‌ كرديم‌. آقا من‌ مي‌خواستم‌، چرا تزكية‌ نفس‌ نكردي‌؟ استاد پيدا نكردم‌. خوب‌ آقا وقتي‌ كه‌ مريض‌ شدي‌ چطور طبيب‌ پيدا كردي‌ براي‌ مرض‌ بدنيت‌. وقتي‌ درد دلت‌ فشار روت‌ آورد نصفه‌ شب‌، چطور نصف‌ شب‌ ماشين‌ گرفتي‌ توي‌ شهر غربت‌ خودت‌ را به‌ طبيب‌ رسوندي‌ و خودت‌ را معالجه‌ كردي‌. روز روشن‌، توي‌ مملكت‌ اسلامي‌، در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، با اينهمه‌ روحاني‌ و اهل‌ علمي‌ كه‌ توي‌ اين‌ شهر هستند، تو چرا خودت‌ را معالجه‌ نكردي‌؟ چرا تو آن‌ حالت‌ حسادتت‌ را، حالت‌ غضبت‌ را، حالت‌ بي‌ انصافيت‌، حالت‌ حقد و كينه‌ات‌، حالت‌ خيانتت‌ را، اينهمه‌ حالات‌ مختلفي‌ كه‌ در اكثر و بيشتر ماها هست‌، چرا اينها را تو معالجه‌ نكردي‌؟ ميدوني‌ چيه‌؟ شيطان‌ آمده‌ يك‌ آمپول‌ مخدر بهتون‌ زده‌ درد را احساس‌ نمي‌كنيد؟ به‌ يكي‌ از بزرگان‌، من‌ يك‌ وقتي‌ خيلي‌ دنبالش‌ رفته‌ بودم‌، ازش‌ تقاضا مي‌كردم‌ يك‌ چيزي‌ به‌ من‌ بگو. ايشان‌ يك‌ كلمه‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ درد پيدا كن‌ تا دوات‌ كنند. درد پيدا كنه‌ انسان‌. بي‌ تفاوت‌ نباشه‌ در مقابل‌ اين‌ صفات‌ رذيله‌اي‌ كه‌ در وجودش‌ هست‌. روايات‌ متعددي‌ هست‌ در باب‌ كبر در كتاب‌ اصول‌ كافي‌ و در كتب‌ ديگر كه‌ اگر به‌ مقدار سر سوزني‌ كبر، ايني‌ كه‌ امام‌ كبر را فرموده‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ آخرين‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ است‌ كه‌ از وجود انسان‌ بيرون‌ ميره‌. به‌ مقدار خردلي‌ از كبر در وجود انسان‌ باشه‌، در روح‌ انسان‌ باشه‌، بوي‌ بهشت‌ را استشمام‌ نميكنه‌. بوي‌ بهشت‌ را. خوب‌ الحمد لله‌ ما كه‌ تكبر نداريم‌. فردا يك‌ پستي‌ بهت‌ مي‌دهند. آقا تو رئيس‌ فلان‌ قسمت‌ باش‌.

 ما يك‌ رفيقي‌ داشتيم‌. خيلي‌ بنده‌ خدا وضعش‌ ناجور بود. آدم‌ انقلابي‌ و خوبي‌ هم‌ بود. اما صفات‌ حسنه‌ به‌ آن‌ صورت‌ نداشت‌. امتحان‌ هم‌ نداده‌ بود. ايشان‌ براي‌ ما بعضي‌ از كارها را انجام‌ مي‌داد. چون‌ يك‌ ماشين‌ باركشي‌ داشت‌. مي‌آمد ماهم‌ كاري‌ بهش‌ ميگفتيم‌. حالا چون‌ از دائرة‌ چيز خارج‌ شده‌. يك‌ وقتي‌ من‌ توي‌ يك‌ شهري‌ شنيدم‌ كه‌ ايشان‌ در آنجا فرماندار شده‌. رفتيم‌ پيشش‌ گفتيم‌ خوب‌. موقعي‌ بود بنزين‌ كم‌ بود. به‌ من‌ گفت‌ آقا شما سر صف‌. ما هم‌ كاري‌ باهاش‌ نداشتيم‌. فكر نمي‌كرديم‌ اينقدر. گفتيم‌ حالا اين‌ كنار مي‌شينيم‌. عيبي‌ نداره‌. گفت‌ نه‌ صف‌. توي‌ صف‌ بايستيد. عجب‌ آدم‌ منظمي‌. گفتم‌ تو براي‌ اين‌ شغل‌ خوبي‌. خداحافظ‌. واقعا بعضيها فراموش‌ مي‌كنند. نه‌ رفاقت‌. را اصلا ميز را كه‌ مي‌بينند خودشون‌ را گم‌ مي‌كنند. تمام‌ دوستان‌ و رفقا و گاهي‌ خداي‌ نكرده‌، خدا را. چون‌ اگر خدا را فراموش‌ نكنند بقيه‌ را هم‌ فراموش‌ نمي‌كنند. همه‌ را فراموش‌ كرد. آخر ما يخرج‌ من‌ قلوب‌ الصديقي‌، آخرين‌ چيزي‌ كه‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ كه‌ از دل‌ راستگويان‌ و راستي‌ها و راستي‌منش‌ها خارج‌ ميشه‌، چيه‌؟ حب‌ جاه‌. حب‌ مقام‌. من‌ حالا ديگه‌ آقا، من‌ ديگه‌ آن‌ آقاي‌ آن‌ روزي‌ نيستم‌. چي‌ شده‌؟ من‌ مي‌دونيد كيم‌؟ ما يك‌ مسافرتي‌ رفته‌ بوديم‌ يك‌ سال‌. خوب‌ جمعي‌ توي‌ يك‌ اطاقي‌ بوديم‌. با هم‌ مي‌خورديم‌، مي‌خوابيديم‌، مي‌نشستيم‌. يكي‌ دو روز اينطوري‌ بود. يكي‌ بلند شد گفت‌ كه‌ آقا من‌ خودم‌ را معرفي‌ كنم‌. شما حساب‌ من‌ را بيشتر داشته‌ باشيد. من‌ در فلان‌ رشته‌ دكترم‌. در فلان‌ جا استادم‌. چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌ چه‌ هستم‌. بسيار خوب‌. ما هم‌ مي‌تونستيم‌ خودمون‌ را معرفي‌ كنيم‌. چون‌ آنجا هيچكس‌ هيچكس‌ را نمي‌شناخت‌. از آن‌ ساعت‌ اين‌ آقا رفت‌ آن‌ بالا نشست‌. دم‌ در را داد به‌ ما و رفقاي‌ ما. آقا انسان‌ اينطوره‌.

 روايات‌ متعددي‌ داريم‌ كه‌ عالم‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، هر چه‌ علمش‌ بيشتر ميشه‌، مثل‌ درخت‌ پر ميوه‌ سرش‌ فرودتر مي‌آيد. عالمي‌ كه‌ اينطوري‌ نباشه‌ به‌ درد نميخوره‌. من‌ تواضع‌ لله‌ رفع‌ الله‌. كسي‌ كه‌ براي‌ خدا تواضع‌ كنه‌، حالا گاهي‌ ميشه‌ در مقابل‌ خدا گاهي‌ ميشه‌ در مقابل‌ بندگان‌ خدا. من‌ تواضع‌ لله‌ رفع‌ الله‌. از دل‌ انسان‌ همين‌ حب‌ جاه‌، همين‌ كبر، گاهي‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ را حسابي‌ فريب‌ ميده‌. گاهي‌ پول‌ مال‌ دنيا انسان‌ را فريب‌ ميده‌، انسان‌ رامغرور ميكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ علم‌، دانش‌ همين‌ من‌ مجتهدم‌. خوب‌ باش‌. خوشا به‌ حالت‌. نخير شما بايد بعله‌. خوب‌. چشم‌. آنهم‌ چشم‌. نه‌ بيشتر از اين‌. من‌ طبيبم‌. من‌ مهندسم‌. من‌ چه‌ هستم‌. خوب‌ هر كاري‌ كردي‌ تو براي‌ خودت‌ كردي‌. بندگان‌ خدا همه‌ در مقابل‌ پروردگار بايد مثل‌ هم‌ باشند. البته‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ دو دسته‌ از افراد يك‌ احترام‌ خاصي‌ قائل‌ شده‌ كه‌ بندگانش‌ هم‌ بايد آن‌ احترام‌ را براي‌ آن‌ افراد بكنند. يكي‌ علماء. علماء كه‌ من‌ ميگم‌ نه‌ من‌. اين‌ را شما بدونيد. نه‌ كسي‌ كه‌ ادبياتش‌ خوبه‌. نه‌ كسي‌ كه‌ فقه‌ و اصولش‌ خوبه‌. نه‌ كسي‌ كه‌ فلسفه‌ را خوب‌ بلده‌. خوب‌ پس‌ چي‌؟ حضرت‌ صادق‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ فرمودند كه‌ العلم‌ نور يقذف‌ الله‌ من‌ يريد الله‌ ان‌ يهديه‌. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در دل‌ كسي‌ كه‌ او بخواد هدايتش‌ بكنه‌ قرار ميده‌. از علمش‌ استفاده‌ بكنيد. و الا همة‌ مردم‌، حالا فلاني‌، آقا ايشان‌ كيه‌؟ ايشان‌ استاد زبانند. خوب‌ من‌ هم‌ استاد زبانم‌. اون‌ زبان‌ انگليسي‌ را رفته‌ ياد گرفته‌، منهم‌ زبان‌ فارسي‌ را ياد گرفتم‌. فرقش‌ چيه‌؟ زبان‌ كه‌ ديگه‌ حالا تكبر نداره‌. اينها علم‌ رسمي‌ ايني‌ كه‌ مي‌بينيد مرحوم‌ شيخ‌ بهائي‌ ميگويد علم‌ رسمي‌ سربسر قيل‌ است‌ و قال‌. نمي‌خواد واقعا هو كنه‌. يك‌ مرد به‌ آن‌ بزرگي‌ نمي‌خواد جنجال‌ راه‌ بيندازه‌، نمي‌خواد مردم‌ را مسخره‌ بكنه‌. نه‌  اينها يك‌ هنرهايي‌ است‌. شما هر چي‌ بلد باشيد، هر چي‌ تحصيل‌ كرده‌ باشيد، هر چي‌ ياد گرفته‌ باشيد، يك‌ هنري‌ را ياد گرفتيد. شما كه‌ سواد داريد با آني‌ كه‌ بيسواده‌ فرقتون‌ اينه‌ كه‌ شما خط‌ بلديد بنويسيد، او خط‌ بلد نيست‌ بنويسه‌. شما اين‌ هنر را بلديد او اين‌ هنر را بلد نيست‌. شما مي‌تونيد بخونيد، او نميتونه‌ بخونه‌. شما خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ فرمول‌ را بلديد، فلان‌ حساب‌ رياضي‌ را بلديد او بلد نيستش‌. اينها همه‌اش‌ هنره‌، هنره‌. آن‌ علم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ را اداره‌ بكنه‌، بسازه‌، انسان‌ را به‌ آن‌ مقصد اصلي‌ برسونه‌. گاهي‌ هم‌ مانع‌ ميشه‌. گاهي‌ واقعا هم‌ العلم‌ حجاب‌ الاكبر. گاهي‌ آنچنان‌ مانع‌ ميشه‌ كه‌ من‌ برم‌ حالا بعد از اينهمه‌ نمي‌دونم‌ مداركي‌ كه‌ دارم‌، از نظر علمي‌ من‌ برم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌؟ مانع‌ ميشه‌. من‌ با اينكه‌ مجتهدم‌ برم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌. من‌ با اينكه‌ روزي‌ صدها نفر به‌ من‌ مراجعه‌ مي‌كنند براي‌ مسائل‌ بدنيشون‌، و معالجات‌ بدنيشون‌، من‌ برم‌ حالا شاگرد بشم‌ تزكية‌ نفس‌ بكنم‌؟ نه‌. من‌ خودم‌ كسي‌ هستم‌. همين‌ مي‌بينيد كه‌ مانع‌ ميشه‌ از اينكه‌ اين‌ شخص‌ موفق‌ بشه‌ به‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ اصلي‌ الهي‌. هدف‌ اصلي‌ الهي‌ از خلقت‌ بشر چيه‌؟ هدف‌ اصلي‌ خلقت‌ بشر، خداي‌ تعالي‌ از خلقت‌ بشر اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ خليفة‌ الله‌ بشه‌. اين‌ جمله‌ را زياد شنيديد از من‌ و من‌ هم‌ زياد گفتم‌. اما به‌ عمقش‌ مراجعه‌ كنيد و فكر كنيد. خداي‌ تعالي‌ بشر را مي‌خواد خليفة‌ خودش‌ بشه‌. ميگه‌ خلقه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد آقايون‌. خلق‌ لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌ هر چه‌ در آسمان‌ است‌ و در زمينه‌، فيل‌ از تو بزرگتره‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌. كوهها از تو بزرگترند براي‌ تو خلق‌ كردم‌، ملائكه‌ از تو مقدسترند، براي‌ تو خلق‌ كردم‌. حيوانات‌ مختلف‌، خيلي‌هايشون‌ از تو خوشگلتر و زيباترند. براي‌ تو خلق‌ كردم‌. چرا؟ ما كي‌ هستيم‌؟ و خلقتك‌ لاجلي‌. تو را براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. بيائيد يك‌ مغزي‌ داده‌، مغز مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد بگذاريد. ما سر اسم‌ دعوا ندرايم‌. روح‌ مي‌خوايد بگيد بگيد. نفس‌ مي‌خوايد بگيد بگيد. فرقي‌ نميكنه‌. خدا يك‌ چيزي‌ به‌ تو داده‌ كه‌ اين‌ ميتونه‌ با خدا ارتباط‌ برقرار كنه‌. ولي‌ سايرين‌ نمي‌تونند. ساير موجودات‌ نمي‌تونند. انا عرضنا الامانة‌ علي‌ السماوات‌ و الارض‌ و الجبال‌ فابين‌ ان‌ يحملنها. ما امانت‌ را به‌ آسمانها، به‌ زمين‌، به‌ كوهها عرضه‌ كرديم‌، بزرگي‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد. آسمانها بزرگند، زمين‌ بزرگه‌، كوهها بزرگند. اين‌ حالت‌ عقل‌ و اختيار را به‌ اينها عرضه‌ كرديم‌. فابينا ان‌ يحملنها. تكوينا اينها نمي‌تونستند اين‌ را تحملش‌ كنند. اينها لايق‌ نبودند با خدا در ارتباط‌ باشند. لايق‌ نبودند آنهم‌ روي‌ اختيار خودشون‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار در ارتباط‌ باشند. فابينا ان‌ يحملنها. و طبعا، هر موجودي‌ در عالم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ با خالقش‌ در ارتباط‌ باشه‌. واشفقنا منكم‌، فهم‌ الانسان‌، انسان‌ حملش‌ كرد. انسان‌ هم‌ اختيار را قبول‌ كرد، هم‌ آن‌ استعداد فوق‌ العاده‌اي‌ كه‌ كم‌كم‌ جائي‌ مي‌رسد كه‌ از ملك‌ پران‌ شوم‌ آنچه‌ در اندر وهم‌ نايد، به‌ معنايي‌ كه‌ ما خودمون‌ ميگيم‌، آنچه‌ در اندر وهم‌ نايد آن‌ شوم‌. انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ واقعا نمي‌شه‌ فكرش‌ را كرد انسان‌ مي‌شه‌ مثل‌ سلمان‌ باشه‌، انسان‌ مي‌تونه‌ جوري‌ خودش‌ را تربيت‌ بكنه‌ كه‌ يكي‌ از صفات‌ رذيله‌ درش‌ وجود نداشته‌ باشه‌. انسان‌ ميتونه‌ خودش‌ را تربيت‌ جوري‌ بكنه‌ كه‌ همة‌ كمالات‌ و صفات‌ فعل‌ پروردگار را در خودش‌ ايجاب‌ بكنه‌؟ بعله‌. خدا خودش‌ فرموده‌. اصلا گفته‌ بيائيد. دعوتتون‌ كرده‌. خداي‌ تعالي‌ همه‌ را دعوت‌ كرده‌ به‌ اين‌ معنا. اصلا براي‌ همين‌ ساختتون‌ كه‌ برسيد به‌ اون‌ مقام‌، دستتون‌ توي‌ دست‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. با اين‌ الگوي‌ پر عظمت‌ خودتون‌ را تطبيق‌ بدهيد و تمام‌ صفات‌ الهي‌ در شما باشه‌. خوب‌ البته‌ معلومه‌ صفات‌ ذات‌، اينها مخصوص‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ ولي‌ صفاتي‌ فعل‌ الهي‌ را كه‌ خود خداي‌ تعالي‌ در اون‌ حديث‌ الهي‌ مي‌فرمايد عبدي‌ اتعطني‌ بندة‌ من‌ بيا از اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ به‌ تو نشون‌ مي‌دم‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ من‌ به‌ تو گفتم‌ اطاعت‌ من‌ بكن‌ و بيا از اين‌ راه‌، حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌. و لله‌ المثال‌ الاولياء تا به‌ مقامي‌ برسي‌ كه‌ مثل‌ من‌ بشي‌. خدا را مي‌خواي‌ ببيني‌، اين‌ آقا را ببين‌. اين‌ آقا راببين‌. شما فرقتون‌ با ملائكه‌ چيه‌ آنجا؟ فرق‌ ما با ملائكه‌ اين‌ است‌ كه‌ ملائكه‌ اولا خدام‌ شيعيان‌ و محبين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامند و ثانيا آنها تقريبا با اختيار صددرصد خودشون‌ به‌ اين‌ مقام‌ نرسيدند. تو را آورده‌، وقتي‌ كه‌ متولد شدي‌، و لم‌ تعليم‌ شيئا. هيچ‌ چيزي‌ را نمي‌دونستي‌. وقتي‌ كه‌ متولد شدي‌. از آن‌ بچة‌ ضعيف‌، كه‌ انسان‌ را خدا از ضعف‌ خلق‌ كرده‌. شما اگر مراجعه‌ كنيد فرزندان‌ حيوانات‌ و بچه‌هاي‌ حيوانات‌، به‌ ضعف‌ بچة‌ انسان‌ نيست‌ اصلا. كه‌ وقتي‌ مي‌خواد متولد بشه‌ حتما قابله‌ بايد داشته‌ باشه‌، بيمارستان‌ داشته‌ باشه‌، رسيدگي‌ داشته‌ باشه‌. يك‌ لحظه‌ ولش‌ كنند از بين‌ بره‌. نه‌ حيوانات‌ اينطوري‌ نيستند. پس‌ اين‌ ضعف‌ اين‌ از نظر بدني‌ اين‌ را بدانيد خداي‌ تعالي‌ تمام‌ كوشش‌ را دين‌ اسلام‌ تمام‌ كوشش‌ دين‌ بر اين‌ قرار دادند كه‌ انسان‌ را از بدنش‌ بكنند. بدن‌ انسان‌ در دوران‌ كودكي‌ آنجور. در بعدش‌. كسالتهاي‌ مختلف‌، مرضهاي‌ مختلف‌، شما يك‌ دونه‌ گوسفند را پيدا نمي‌كنيد كه‌ عينك‌ بخواد بزنه‌. ماها اكثر مخصوصا در سنين‌ ماها حتما بايد عينك‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ دونه‌ حيوان‌ را پيدا نمي‌كنيد كه‌ اينها دندان‌ مصنوعي‌ داشته‌ باشند ما به‌ يك‌ طبيبي‌ يك‌ دندانپزشكي‌ گفتم‌ آقا چطور مي‌شه‌؟ ماهم‌ مسواك‌ مي‌كنيم‌، هم‌ خلال‌ مي‌كنيم‌، هم‌ جرم‌گيري‌ مي‌كنيم‌، همان‌ وقت‌ ايشان‌ داشت‌ دندانهاي‌ من‌ را جرم‌گيري‌ مي‌كرد. هم‌ جرم‌گيري‌ مي‌كنيم‌ اينقدر هم‌ مواظبيم‌ دندونامون‌ تا نصفة‌ عمرمون‌ بيشتر نيست‌ با ما. ولي‌ حيوانات‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ كارها را نمي‌كنند و دندانهايشون‌ تا آخر عمرشون‌ هست‌. چيه‌؟ البته‌ ايشان‌ از من‌ پرسيد چيه‌ علتش‌؟ گفتم‌: ما به‌ جهت‌ اينكه‌ ما توكلمون‌ به‌ شماهاست‌. اونها توكلشون‌ به‌ خداست‌. جواب‌ اينجوري‌ داديد. حيوانات‌ اين‌ مرضهايي‌ كه‌ ما داريم‌ آنها ندارند.زندگي‌ مي‌كنند و بعد هم‌ از دنيا مي‌رند و اينهاست‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ مردند شما حتي‌ به‌ بدن‌ سگ‌، دست‌ خشك‌ بزنيد، نمي‌خواد بريد غسل‌ بكنيد. اما بدن‌ انسان‌ وقتي‌ روح‌ نداشته‌ باشه‌، اينقدر پسته‌ كه‌ اگر دست‌ خشك‌ هم‌ به‌ بدنش‌ زديد، بايد بريد غسل‌ بكند. يعني‌ اين‌ تا روح‌ داشت‌، ارزش‌ داشت‌ باهاش‌ مصافحه‌ بكنيد. تا روح‌ داشت‌ روحش‌ همة‌ ارزشها مال‌ روح‌ اين‌ بود، تا روح‌ داشت‌ ارزش‌ داشت‌. البته‌ مؤمن‌ وقتي‌ غسلش‌ دادند و يك‌ آبي‌ شستند. بعدش‌ ديگه‌ اشكال‌ نداره‌. محترم‌ هم‌ هست‌. مؤمن‌ محترمه‌ اما اينطوره‌ يك‌ بوي‌ تعفني‌ داره‌ بدن‌ مردة‌ انسان‌ اگر بمانه‌ هيچ‌ موجودي‌ اينجور متعفن‌ نيست‌. علاوة‌ بر همه‌ يك‌ وحشتي‌ انسان‌ داره‌ از مردة‌ انسان‌. اين‌ خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ حالت‌ تنفره‌ها. اينها را خدا قرار داده‌ تا شما بدانيد هر چي‌ هست‌ مربوط‌ به‌ روحه‌ مي‌ري‌ سر قبر مي‌گي‌ آقاي‌ فلان‌ اين‌ زيره‌. كجا آقاي‌ فلان‌ اين‌ زيره‌؟ كجا اين‌ آقا، حضرت‌ آية‌الله‌ چي‌ اين‌ زير نيست‌. او روحش‌ در ملكوت‌ اعلي‌ داره‌ سير ميكنه‌. اينجا سنگ‌ و نشاني‌ است‌ كه‌ راه‌ گم‌ نشود. نشانه‌ رفتيم‌ قطعا بفهميم‌ كه‌  اين‌ آقا كجا دفن‌ شده‌، اينجا دفن‌ شده‌. و الاّ روح‌ انسان‌ همه‌ چيز انسانه‌. ماها اينقدر عقب‌ افتاده‌ايم‌، اينقدر عقب‌ مانده‌ هستيم‌، آنقدر فكرمون‌ پائينه‌ پائينه‌ كه‌ هر چي‌ شما بگيد پايين‌تر از اون‌ هر چي‌ هست‌ انسان‌ به‌ همين‌ بدنشه‌. زيبايي‌ مال‌ بدن‌. فلاني‌ را ميگي‌ نه‌ خوشم‌ نيامد زياد از قيافه‌اش‌ خوشم‌ نيامد و حال‌ اينكه‌ اهل‌ تقواست‌. اهل‌ كمالاته‌. نه‌. خوب‌ اطراف‌ پيغمبر اكرم‌ اينها آية‌ شريفة‌ قرآنه‌. اطراف‌ پيغمبر خوب‌ مردمي‌ بودند مثل‌ بلال‌ حبشي‌ و افراد مختلف‌ و اينها. نه‌ از اين‌ قيافه‌ها من‌ خوشم‌ نمي‌آد. ابوسفيان‌ ببين‌ چقدر خوشگله‌. جناب‌ عمر ببين‌ چقدر زيباست‌. آن‌ يكي‌ پيرمرد، ريش‌ سفيد، صورت‌ نوراني‌، ابي‌ بكر چقدر عاليه‌. يك‌ غلام‌ سياه‌، اين‌ چيه‌ كه‌ پيغمبر ميگه‌ اگر تو اذان‌ نگي‌ آفتاب‌ طلوع‌ نمي‌كنه‌. ماها هم‌ همينطوريم‌ خدا ميدونه‌ كه‌ آنقدر به‌ دنبال‌ همين‌ ظواهر و ماديات‌ هستيم‌ كه‌ همه‌ چيز را ماديات‌ تصور كرديم‌. لذا علممون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. قيافه‌امون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. لباسمون‌ هم‌ ظاهري‌ بايد باشه‌. همه‌ چيزمون‌ ظاهري‌. همه‌ چيز. بهرحال‌ همينها را مي‌پوشيم‌. خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ دو دسته‌ از افراد ارزش‌ دارند. يكي‌ عالم‌ الرباني‌. عالم‌ رباني‌. مي‌دونيد عالم‌ رباني‌ يعين‌ چي‌؟ يعني‌ چي‌؟ شما شايد بگيد عالم‌ رباني‌ يعني‌ مثلا درس‌ طلبگي‌ خونده‌ باشه‌. عالم‌ رباني‌ يعني‌ تحت‌ تربيت‌ خدا، آن‌ عالمي‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ پروردگار واقع‌ شده‌. رباني‌. مربيش‌ خداست‌. خدا چه‌ جور تربيت‌ مي‌كنه‌؟ آيا متكبر تربيه‌ ميكنه‌؟ آيا خودخواه‌ تربيت‌ ميكنه‌؟ آيا حرف‌ مفت‌ گو تربيت‌ ميكنه‌؟ آيا غيبت‌ كن‌ تربيت‌ ميكنه‌؟ عالم‌ رباني‌. جناب‌ خضر را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فوجدا عبدا من‌ عبادنا آتيناهم‌ من‌ لدنا علما. خداي‌ تعالي‌ اينطوري‌ خضر را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ اين‌ دونفر يعني‌ موسي‌ و همراهش‌ يافتند يك‌ بنده‌اي‌ از بندگانمون‌ را. و اين‌ بنده‌ ميگه‌ خدا بهش‌. خوشا به‌ حال‌ آن‌ كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ بگه‌ بندة‌ من‌. عبدا من‌ عبادنا كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا ما به‌ او علم‌ داديم‌. علم‌ لدني‌. علم‌ لدني‌ معروفه‌. علم‌ لدني‌. عالم‌ رباني‌. كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند عالم‌ رباني‌ الناس‌ ثلاثه‌ عالم‌ و متعلم‌ و اخري‌. عالم‌ يعني‌ ما خاندان‌ عصمت‌. الگوش‌ ما هستيم‌. ما خاندان‌ عصمتيم‌. عالم‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. اينها احترام‌ دارند. شما يك‌ عالم‌ رباني‌ پيدا بكنيد، خاك‌ كف‌ پايش‌ را سورمة‌ چشمتون‌ بكنيد. واقعا همه‌ چي‌، هر چي‌ كه‌ شما بگيد درباره‌اش‌ كم‌ گفتيد. اما حالا يك‌ عالمي‌ پيدا شد خدمتتون‌ بگه‌ من‌ آقا مجتهدم‌، حالا فرق‌ نميكنه‌. علوم‌ مختلف‌. من‌ پرفسورم‌، من‌ چه‌ هستم‌، من‌ چه‌ هستم‌، اينها رباني‌ نيستند. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. يكي‌ علما، اين‌ نحوه‌ از علما. گاهي‌ ميشه‌ سواد نداره‌ ولي‌ عالمه‌. خدا ميدونه‌ من‌ افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ هر چه‌ را علماي‌ طراز اول‌ با زحمات‌ زياد ياد گرفتند درمعارف‌، اينها در بيسوادي‌ ياد دارند منتهي‌ اصطلاحش‌ را بلد نيستند نمي‌تونند بگند مثلا علت‌ و معلول‌. نميدونم‌ از اين‌ حرفهايي‌ كه‌ هست‌. و خداي‌ تعالي‌ ما را از اين‌ مسائل‌ حفظ‌ بكنه‌. به‌ اينها ما را مغرور نكنه‌. گاهي‌ ميشه‌ اينها حجاب‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ پاي‌ منبر من‌ نشسته‌ بود. يك‌ اشتباهي‌ من‌ روي‌ منبر كردم‌. زياد هم‌ اشتباه‌ ميشه‌. من‌ در اكثر منبرهام‌ يكي‌ دو تا اشبتاه‌ را دارم‌ اين‌ را بدونيد. اين‌ بعد از منبر بهش‌ گفتم‌ چي‌ گفتيم‌ گفت‌ كه‌ من‌ نفهميدم‌ حرفهاي‌ شما را. چون‌ در همان‌ اول‌ كه‌ فلان‌ جملات‌ را خونديد اين‌ غلط‌ خونديد. همه‌اش‌ توي‌ ذهنش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ اين‌ يكساعت‌ منبر ما كه‌ اين‌ زود بياد پائين‌ من‌ اين‌ غلط‌ اين‌ را بگم‌ تا تفوق‌ بر او پيدا بكنم‌. من‌ بالاتر از او باشم‌. گفتم‌ خيلي‌ ممنون‌. ولي‌ خوب‌ حجاب‌ شد برات‌ از بقية‌ حرفها. گاهي‌ روحانيت‌، گاهي‌ ادبيات‌ آقا مانع‌ از اين‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ موفق‌ بشه‌ كه‌ حرفها را گوش‌ بده‌. حرفها را گوش‌ بده‌.

 يكي‌ از آقايون‌ منبريها معروفه‌ ميگفت‌ يك‌ منبري‌ را ما فرستاديم‌ به‌ به‌ دهات‌ شهرهاي‌ مختلف‌، اين‌ منبرش‌ نمي‌گرفت‌. نوارش‌ را يك‌ وقت‌ آوردند پيش‌ من‌ من‌ گوش‌ دادم‌ خوب‌ منبر رفته‌. گفتم‌ يك‌ علتي‌ بايد در قيافه‌اش‌ باشه‌. اين‌ مردم‌ ظاهر بينند. گفتم‌ برو جلوي‌ من‌ منبر. اين‌ رفت‌ منبر هي‌ اشاره‌ مي‌كرد يك‌ انگشتش‌ قطع‌ شده‌ بود از اينجا اين‌ انگشتش‌ قطع‌ شده‌ بود. گفتم‌ اين‌ انگشت‌ را بكن‌ زير عبات‌ نشون‌ نده‌ به‌ مردم‌. چون‌ تا اينجوري‌ ميكني‌ مردم‌ فكر ميكنند اين‌ چرا انگشتش‌ بريده‌ است‌. اين‌ حجاب‌ ميشه‌ تا آخر. يعني‌ ديگه‌ تا آخر حرفات‌ را گوش‌ نمي‌دهند. ميگن‌ چيزي‌ نمي‌فهميم‌ از حرفهاش‌. اينجور نباشيد.

 شما وقتي‌ پاي‌ يك‌ منبري‌ مي‌نشينيد، يك‌ سخني‌ مي‌نشينيد، خوبه‌ دقت‌ كنيد. البته‌ من‌ نميگم‌ پاي‌ هر منبري‌ بنشينيد، پاي‌ هر سخني‌ بنشينيد، پاي‌ آن‌ منبري‌ بنشينيد كه‌ شما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. تكانتون‌ بده‌. از باصطلاح‌ خمودگي‌ نجاتتون‌ بده‌. به‌ كمالاتتون‌ برسونه‌. آنجوري‌ باشه‌. يكي‌ عالم‌. يكي‌ هم‌ با تقوا. پاكي‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ اهميت‌ داره‌. هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌ در آنجا مي‌فرمايد ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌. هر كه‌ تقواش‌ بيشتره‌. اين‌ دو دسته‌ فقط‌ احترام‌ دارند. خدا احترامشون‌ كرده‌ مردم‌ هم‌ بايد احترام‌ كنند و هيچ‌ حرفي‌ هم‌ توش‌ نيست‌. بقية‌ مردم‌ هر كسي‌ بالاخره‌ يك‌ هنري‌ داره‌. كي‌ خدمتي‌ كرده‌، يك‌ كاري‌ ميكنه‌. خدمتها البته‌ باز فرق‌ ميكنه‌. آنهم‌ در اثر تقواست‌. يعني‌ در بخش‌ تقوا واقع‌ ميشد. اگر خدمت‌ براي‌ خدا باشه‌ احترام‌ داره‌. اگر براي‌ كسب‌ امتياز باشه‌، خوب‌ امتيازش‌ را ميگيره‌. يك‌ وقتي‌ آمدند از من‌ سؤال‌ كردند در همين‌ كانون‌ كه‌ بعضي‌ از مخترعين‌، مكتشفين‌، اينها توي‌ جهنم‌ مي‌روند يا نه‌؟ گفتم‌ اولا من‌ قسيم‌ الجنة‌ و النار نيستم‌ كه‌ بگم‌ كي‌ توي‌ جهنم‌ ميره‌ كي‌ توي‌ بهشت‌؟ اما اينها كه‌ اين‌ كارها را كردند، اگر براي‌ خدا كردند خدا يك‌ تشكيلاتي‌، يك‌ برنامه‌اي‌، مزد اينها را خواهد داد بالاخره‌. ان‌ الله‌ لا يضيع‌ عمل‌ عامل‌ منكم‌ من‌ ذكر و انثي‌. هيچ‌ عمل‌ عاملي‌ از شماها را خداي‌ تعالي‌ ضايع‌ نميكنه‌ چه‌ زن‌ باشه‌ چه‌ مرد. براي‌ خدا كرده‌ باشيد. اما اگر براي‌ امتياز باشه‌، براي‌ پول‌ باشه‌، براي‌ شهرت‌ باشه‌، خوب‌ رسيدند. مزدشون‌ هم‌ گرفتند. به‌ خدا چه‌ ارتباطي‌ داره‌ كه‌ خدا ببرتشون‌ توي‌ بهشت‌ يا نبرتشون‌. البته‌ باز هم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اينها را خداي‌ تعالي‌ يك‌ محبتي‌ بهشون‌ ميكنه‌. مثل‌ حاتم‌ طائي‌ كه‌ اين‌ سخي‌ بود، خداشناس‌ نبود كه‌ تا كارش‌ براي‌ خدا باشه‌. در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ تخفيفي‌ در عذابش‌ ميده‌. اينها لطف‌ پروردگاره‌. و الا من‌ براي‌ شما كار كرده‌ باشم‌، مزدم‌ را بخوام‌ برم‌ از اون‌ آقا بگيرم‌. اين‌ كه‌ نميشه‌. و لذا اهل‌ تقوا آن‌ طبيبي‌ كه‌ براي‌ خدا طبيبه‌. آن‌ دانشمندي‌ كه‌ براي‌ خدا دانشمند است‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ ميكنه‌. اينها را خداي‌ تعالي‌ مزدشون‌ را ميده‌. ارزش‌ دارند، اهميت‌ هم‌ دارند. اما يك‌ طبيبي‌ پيدا شد، اما يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ دانشمندي‌ پيدا شد كه‌ همه‌اش‌ داره‌ براي‌ شخصيت‌ خودش‌، براي‌ ماديت‌ خودش‌، براي‌ عنوان‌ خودش‌ داره‌ كار ميكنه‌، خوب‌ مزدش‌ را هم‌ از همان‌ مردم‌ بگيره‌ ديگه‌ چه‌طلبي‌ از خداي‌ تعالي‌ داره‌؟

 پس‌ عالم‌ و متقي‌. اين‌ دو دسته‌ احترام‌ دارند. ولي‌ اگر خداي‌ نكرده‌ علم‌ انسان‌ باعث‌ شد كه‌ انسان‌ را از راه‌ راست‌ باز بداره‌. حجاب‌ انسان‌ بشه‌. مانع‌ از پيشرفت‌ انسان‌ باشه‌ اينها طبعا حجاب‌ خواهد بود و انسان‌ را از راه‌ مي‌اندازه‌. پس‌ خلاصة‌ عرضم‌ اينكه‌ انسان‌ در دوران‌ عمرش‌ بايد هميشه‌ مواظب‌ باشد كه‌ حالت‌ يقظه‌ و بيداري‌ را داشته‌ باشه‌ و متوجه‌ باشه‌ و محاسبه‌ و مراقبت‌ را در همة‌ امور زندگيش‌ و در همة‌ مراحل‌ كمالات‌ روحيش‌ داشته‌ باشه‌ و اين‌ را انشاء الله‌ دوستان‌ به‌ همديگر توصيه‌ كنند. مراقبت‌ و محاسبه‌. هم‌ مراقب‌ باشيد هم‌ حساب‌. البته‌ محاسبه‌ يك‌ معناي‌ ضعيفي‌ داره‌ كه‌ در شبانه‌روز يك‌ دفعه‌ بشين‌ حساب‌ كارهات‌ را بكن‌. اين‌ محاسبة‌ باصطلاح‌ يك‌ بازاري‌ است‌، يك‌ مغازه‌داره‌ براي‌ سرمايه‌اش‌. اما يك‌ محاسبة‌ يك‌ راننده‌ در تمام‌ لحظات‌ رانندگي‌. اين‌ محاسبه‌ مهمه‌. شما توي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 صد و بيست‌ كيلومتر هم‌، بيشتر هم‌ ميتوني‌ بري‌. جاده‌ هم‌ باز، خلوت‌، راه‌ هم‌ راست‌، ماشينت‌ هم‌ سالم‌. برو تا آخر را حساب‌ كردي‌. يك‌ وقت‌ هست‌ نه‌. لاستيكها صاف‌، جاده‌ هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ پر دست‌ انداز، حالا تو مي‌خواي‌ با سرعت‌ صد و بيست‌ كيلومتر بري‌ نميشه‌. هر لحظه‌ هم‌ بايد تو محاسبة‌ اين‌ جاده‌ را داشته‌ باشي‌. هر لحظه‌ بايد مراقب‌ كارت‌ باشي‌ و الا يك‌ لحظه‌ حواست‌ پرت‌ بشه‌، پرت‌ خواهي‌ شد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما، يقينا مراقبت‌ و محاسبت‌ را بهمون‌ عنايت‌ بفرمايد. اين‌ حالت‌ را هميشه‌ در ما زنده‌ نگه‌ بداره‌.

 شب‌ يكشنبه‌، شب‌ تولد امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. شب‌ چهارشنبه‌ هم‌ شب‌ ميلاد مسعود امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. انشاء الله‌ روز تولد در كانون‌، انشاء الله‌ برنامة‌ جشني‌ خواهيم‌ داشت‌. انشاء الله‌ به‌ دوستان‌ خبر بدهيد. چون‌ روز تعطيله‌، در كانون‌ انشاءالله‌ برگذار خواهيم‌ كرد. رفقا انشاء الله‌ برنامه‌هاي‌ خوبي‌ تهيه‌ خواهند ديد و انشاء الله‌ من‌ كوشش‌ ميكنم‌ در خدمتتون‌ باشم‌. براي‌ اينكه‌ ما يكي‌ دو جا دعوتيم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ كنگرة‌ امام‌ علي‌ در قم‌ تشكيل‌ شده‌ كه‌ مقاله‌اي‌ هم‌ از من‌ خواستند و من‌ نوشتم‌ و برايشون‌ فرستادم‌ و آنجا دعوتم‌ بايد بروم‌. ولي‌ ما هميشه‌ گفتيم‌ خدمت‌ شما براي‌ ما هميشه‌ ارزشش‌ بيشتره‌. در تهران‌ هم‌ يك‌ برنامة‌ ديگري‌ هست‌ و بالاخره‌ انشاء الله‌ روز تولد از ساعت‌ نه‌ چون‌ ديگه‌ زودترش‌ شايد دوستان‌ بخوان‌ حرفم‌ مشرف‌ بشن‌، تا ساعت‌ يازده‌ انشاء الله‌ برنامه‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد خواهد بود و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد عيدي‌ اين‌ عيدهاي‌ اين‌ ماه‌ را عيديهايتون‌ را بگيريد. عيدي‌ شما هم‌ بايد انشاء الله‌، از شخص‌ بزرگ‌، عيدي‌ بزرگ‌. عيدي‌ هم‌ گرفتني‌ نيستها. عيدي‌ دادنيه‌. مي‌فهمي‌ چيه‌؟ آدم‌ نبايد بره‌ بگيره‌. آدم‌ صبح‌ حالا آقا سلام‌. سلام‌. تبريك‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. يك‌ نگاهي‌ كه‌ ميكنه‌ خودشون‌ مي‌فهمند كه‌ سلام‌ روستايي‌ بي‌ طمع‌ نيست‌. مي‌فهمه‌ اين‌ سلام‌ و امروز آمدنها و اين‌ حرفها يك‌ برنامه‌اي‌ هست‌. قلبت‌ را هم‌ مي‌خونند. حالا پدرها قلب‌ بچه‌ را نمي‌فهمند. ولي‌ آنها از اعماق‌ قلبت‌، در قلبت‌، بخدا قسم‌ ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ شعار نيست‌، شعوره‌. در قلبت‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ باشه‌. همه‌ چيز توش‌ هست‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ شعار ميده‌. ما امام‌ زماني‌ هستيم‌ ولي‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ را نه‌. واقعا من‌ نشستم‌ محاسبه‌ كردم‌، حساب‌ كردم‌، شما چي‌ مي‌خوايد كه‌ در فرج‌ نباشه‌؟ حالا گاهي‌ هم‌ ميشه‌ فرج‌ عموميه‌ گاهي‌ فرج‌ خصوصي‌. شما فرج‌ بخوايد. فرج‌. گشايش‌، گشايش‌ براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحناه‌ فداه‌. بخدا قسم‌ آقايون‌ همة‌ گرفتاريهاي‌ ما كه‌ بعضيش‌ هم‌ بهش‌ عادت‌ كرديم‌ نمي‌فهميم‌ گرفتاريه‌. ما الان‌ اينجا نشستيم‌. جز اين‌ در و ديوار چيز ديگري‌ را نمي‌بينيم‌. بشر نبايد اينجور باشه‌. بشر بايد هرچي‌ كه‌ خدا مي‌بينه‌، او هم‌ ببينه‌. بشر را خدا خدائي‌ خلق‌ كرده‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. ما الان‌ گرفتاريم‌. پشت‌ ديوار نمي‌دونيم‌ چه‌ خبره‌؟ حالا اينها چيزي‌ نيست‌. ببينيم‌ يا نبينيم‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. نمي‌دونيم‌ امام‌ زمانمون‌ الان‌ كجاست‌؟ نمي‌دونيم‌ امام‌ زمان‌ يعني‌ چه‌؟ نمي‌دونيم‌ امام‌ رضا يعني‌ چه‌؟ خدا را اصلا نمي‌دونيم‌ كجا هست‌، چه‌ هست‌، هيچي‌ نمي‌دونيم‌؟. اينها گرفتاريه‌ بدبختيه‌. فرج‌ يعني‌ همة‌ اينها را دانستن‌. همة‌ اين‌ حقايق‌ را فهميدن‌. به‌ تمام‌ حقايق‌ رسيدن‌. به‌ حكمت‌ عاليه‌ كه‌ بعثت‌ انبياء و اولياء براي‌ او بوده‌، رسيدن‌. لذا همة‌ اينها در فرجه‌. و اكثر الدعا بتعجيل‌ الفرج‌ آقا معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما مي‌گيد آقا زمان‌ تشريف‌ مي‌آورند خوب‌ وضع‌ ماليمون‌ خوب‌، ماليات‌ ازمون‌ نگيرند، وضع‌ ماليمون‌ بهتر ميشه‌، اينها نيست‌. انسان‌ به‌ همة‌ حقايق‌ ميرسه‌. در زمان‌ ظهور. حالا اگر ظهور كلي‌ نشد، براي‌ تو اقلا يك‌ فرجي‌ باشه‌. براي‌ تو. تو يك‌ راهي‌ باز كن‌ به‌ امام‌ زمان‌. به‌ معرفت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. و ارتباطي‌ با آقات‌ و مولات‌، تو امام‌ داري‌، تو مأمومي‌، امام‌ و مأموم‌ بايد لااقل‌ يك‌ ارتباطتكي‌ داشته‌ باشد. امام‌ زمان‌ يعني‌ چي‌؟ احمق‌ترين‌ افراد آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ ميگه‌ در زمان‌ غيبت‌ نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد و بدتر از اين‌ اينه‌ كه‌ ارتباط‌ روحي‌ را هم‌ بعضي‌ها منكر ميشن‌. احمقند چقدر. امام‌ و مأموم‌ با هم‌ راتباط‌ نداشته‌ باشند. پس‌ بگيم‌ اين‌ امام‌ زمان‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. امام‌ و مأموم‌ با هم‌ باصطلاح‌ يكي‌ نباشند. خوب‌ ما نيستيم‌، نيستيم‌. اما اصل‌ حقيقت‌ را كه‌ نميشه‌ منكر شد. اينقدر انسان‌ احمق‌. اينقدر نادان‌. اينقدر بيشعور كه‌ بگه‌ مأموم‌ با امام‌ نمي‌خواد ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، لازم‌ نيست‌ ارتباط‌ داشته‌ باشه‌. مثلا امام‌ جماعت‌، كوچيكش‌، امام‌ جماعت‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ اقتدا كرده‌ نمي‌خواد ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، نبينتش‌، نه‌ اعمالش‌ را ببينه‌، نه‌ حالاتش‌ را اطلاع‌ داشته‌ باشه‌، هيچي‌. يعني‌ شما توي‌ خونه‌اتون‌ نشسته‌ باشيد به‌ امام‌ جماعتي‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ هست‌ اقتدا بكنيد. بگيد من‌ او امام‌ منه‌ اينهم‌ مأموم‌. اين‌ حرف‌. حالا بگو لااقل‌ من‌ لياقت‌ ندارم‌ كه‌ ارتباط‌ داشته‌ باشم‌. و الا يك‌ عده‌ هستند الان‌ در همين‌ زمان‌ هم‌ هستند همين‌ سيصد و سيزده‌ نفر، واقعا آقايون‌ خدا را شكر كنيد. من‌ در هيمن‌ هفتة‌ بسيج‌ حساب‌ مي‌كردم‌ اين‌ سيصد و سيزده‌ گردان‌ بنام‌ بسيج‌، بنام‌ ياران‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مملكت‌ اينجوري‌. حالا ولو اينكه‌ باطن‌ بيشتري‌ بايد انشاء الله‌ داشته‌ باشه‌، ولي‌ خيلي‌ قيمت‌ داره‌، خيلي‌ قيمت‌ داره‌. آن‌ ولو ظاهرش‌ باشه‌. هر ظاهري‌ به‌ يك‌ باطني‌ انشاء الله‌ خواهد رسيد. المجاز انترت‌ الحقيقه‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ مي‌بينيم‌، حالا حرفش‌ را مي‌زنيم‌. اينها همين‌ مردمند، همين‌ مردمي‌ هستند كه‌ مملكت‌ را دارند حفظ‌ مي‌كنند. هيچكس‌ هم‌ ادعا نداره‌ كه‌ من‌ اينكاره‌ام‌. اگر هم‌ ادعا داشته‌ باشند، اشتباه‌ مي‌كنند. هر كه‌ مي‌خواد باشه‌. بگن‌ من‌ اين‌ كار را كردم‌. من‌ از امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ گرفته‌ تا سايرين‌. اينهايي‌ كه‌ مي‌بينند مي‌گن‌ كار امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. حالا اگر هم‌ يك‌ وقت‌ يك‌ كسي‌ يك‌ ادعا داشت‌، من‌ در مقابل‌ همه‌، خدا ميدونه‌، حتي‌ نامه‌ نوشتم‌ به‌ بعضي‌ از مقامات‌ عاليه‌ كه‌ يك‌ وقت‌ اشتباه‌ نكنيد كه‌ اينها كار ماست‌، كار خود حضرت‌ وليعصره‌. حفظ‌ اين‌ مملكت‌. حفظ‌ روحيات‌ اين‌ مردم‌. حفظ‌ راه‌ راستي‌ كه‌ ما داريم‌ حركت‌ مي‌كنيم‌. حفظ‌ تمام‌ اين‌ جهات‌. هر چي‌ هم‌ اشكال‌ داره‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. اشكالاتش‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. نابسامانيهايش‌ مربوط‌ به‌ ماست‌. لا اله‌ الا انت‌ بايد بگيم‌ سبحانك‌. آقا وليعصر سبحانك‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. ما هستيم‌ كه‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌. و در عين‌ حال‌ پروردگار متعال‌ حفظ‌ كرده‌ با همة‌ اشتباهات‌ ما، اشتباهات‌ ما را خداي‌ تعالي‌ جبران‌ ميكنه‌. چون‌ نام‌ مملكت‌، مملكت‌ شيعه‌ است‌، نام‌ مملكت‌، مملكت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. تنها مملكتي‌ است‌ كه‌ همه‌ جا اسم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ برده‌ ميشه‌ و حتي‌ ياران‌ حضرت‌ اسمشون‌ گذاشته‌ ميشه‌ روي‌ بسيجي‌ كه‌ از همين‌ مردم‌ حركت‌ كردند. من‌ خيلي‌ خوشحال‌ شدم‌. من‌ كم‌ راديو، تلويزيون‌ گوش‌، وقت‌ ندارم‌ يعني‌. نه‌ اينكه‌ بيزار باشم‌ گوش‌ بدم‌. يك‌ وقت‌ بعضي‌ها اينجور برداشت‌ نداشته‌ باشند. من‌ كم‌ موفقم‌. ديدم‌ اين‌ جمعيت‌ بسيجي‌ كه‌ در بيابان‌ جمع‌ شده‌اند از اين‌ مردم‌. نامشون‌ سيصد و سيزده‌ جمعيت‌، گردان‌، هر چي‌ كه‌ مي‌خوايد، نمي‌دونم‌ اسمش‌ چيه‌، بنام‌ انصار و ياران‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. خدايا اين‌ نعمت‌ را از ما زوال‌ نيار. الهي‌ آمين‌. خدايا اين‌ نعمت‌ را به‌ واقعيت‌ صددرصد برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا اين‌ اسم‌ را به‌ حقيقت‌ برسان‌. الهي‌ آمين‌. خدايا آنهائي‌ كه‌ در راه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و الزمان‌ اين‌ قدمهاي‌ بلند را بر مي‌دارند، مخصوصا رهبر عزيزمون‌ كه‌ من‌ از سنين‌ كوچكي‌ با هم‌ بوديم‌ و مي‌دونم‌ چه‌ روحيات‌ خوبي‌ اين‌ مرد بزرگوار داره‌، خدايا همة‌ اينها را حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ فرج‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را در اين‌ اعياد بخواهيد، و انشاء الله‌ شما هم‌ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد و آن‌ سيصد و سيزده‌ نفر، اقلا چند تايي‌ از توي‌ جمع‌ شما دوستان‌ و عزيزان‌، آقا انتخاب‌ كنند.

 امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرزند علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. انشاء الله‌ روز دهم‌ ماه‌ رجب‌، صبح‌ كه‌ مشرف‌ شديد حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، تبريك‌ تولد آقا را بگيد. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود مولودي‌ پر بركت‌تر از فرزندم‌ جواد الائمه‌ متولد نشده‌. دشمنان‌ فعاليت‌ مي‌كردند كه‌ كاري‌ بكنند كه‌ بگن‌ آن‌ نظري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ داشته‌ و اسامي‌ كه‌ فرموده‌ دربارة‌ امامت‌، اين‌ در علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا انجام‌ نشد. ولي‌ خدا امام‌ جواد را كه‌ به‌ حضرت‌ رضا عنايت‌ كرد. البته‌ از روايات‌ و بعضي‌ از خصوصيات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ حضرت‌ رضا فرزندان‌ ديگري‌ هم‌ داشتند، پسرهاي‌ ديگري‌ هم‌ داشتند، ولي‌ آنقدر امام‌ جواد پر اهميته‌ كه‌ تمام‌ افكار متوجه‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. خيلي‌ پر اهميته‌. چون‌ دشمن‌ آقا از راههاي‌ مختلف‌ وارد مي‌شدند كه‌ اين‌ پيش‌ بيني‌ پيغمبر اكرم‌ را از بين‌ ببرند. چون‌ اگر اين‌ كار را مي‌كردند، هم‌ پيغمبر را از بين‌ برده‌ بودند هم‌ امامت‌ را قطع‌ كرده‌ بودند. پيغمبر اكرم‌ مكرر فرمود خلفائي‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر اولهم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و آخرهم‌ المهدي‌. و مكرر اسمهاي‌ اينها را برده‌ تا آخر. حتي‌ در قضية‌ جابر حضرت‌ فرمود كه‌ تو باصطلاح‌ محمد بن‌ علي‌ الباقر را خواهي‌ ديد و سلام‌ من‌ را به‌ او برسان‌. با اين‌ معجزه‌ توأم‌ بود و بعد هم‌ يك‌ يك‌ اسامي‌ اينها را حضرت‌ ميبره‌ تا ميرسه‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. اگر بتونند، دشمن‌ مي‌تونست‌ يك‌ كاري‌ مي‌كرد. يكي‌ از اينها قطع‌ مي‌كرد. هم‌ كلام‌ پيغمبر از بين‌ رفته‌ بود، هم‌ اسلام‌ از بين‌ رفته‌ بود، هم‌ امامت‌ از بين‌ رفته‌ بود. لذا وقتي‌ امام‌ جواد متولد شد، اين‌ حرفها هم‌ كه‌، حرفهاي‌ بدي‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ احساس‌ ميكنه‌ دشمن‌ نتونسته‌ امام‌ جواد را ناديده‌ بگيره‌، رفته‌ از يك‌ راه‌ ديگري‌ وارد شده‌ كه‌ اين‌ كار را بكنه‌. و من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ از بعضي‌ از اهل‌ منبر كه‌ چرا اين‌ حرفها را مطرح‌ مي‌كنند كه‌ منهم‌ اگر بگم‌ چي‌ رامطرح‌ مي‌كنند، من‌ هم‌ مثل‌ آنها ميشوم‌. نمي‌دونم‌ كه‌ شك‌ كردند اين‌ پسر، يعني‌ به‌ يك‌ فرد معمولي‌ هم‌ نميشه‌ اين‌ حرفها رازد. يكي‌ بياد بگه‌ اين‌ بچة‌ شماست‌، من‌ شك‌ دارم‌ بچة‌ شما هست‌ يا نيست‌؟ شما مي‌بينيد اين‌ من‌ اصلا تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ چرا اين‌ را اصلا روي‌ منبر مي‌گويند اينها. تا آنهم‌ تازه‌ بروند با قيافه‌ شناس‌ اين‌ را ثابتش‌ كنند. خاك‌ بر سر ما و عقلمون‌. امام‌ جواد فرزند امام‌ رضا هست‌ و همه‌ هم‌ مي‌شناختند و اصلا اينها را ميگن‌ دشمن‌، اگر شما يك‌ خورده‌اي‌ عمق‌ پيدا بكنيد در كارهاي‌ دشمنان‌ و بوسيلة‌ ما متأسفانه‌، بوسيلة‌ دوستان‌ نادان‌، دشمن‌ يك‌ كارهايي‌ ميكنه‌ كه‌ واقعا انسان‌ شرمنده‌ ميشه‌، خجالت‌ ميكشه‌، اين‌ حرفها نيست‌. روايت‌ داشته‌ ميگه‌. هر روايتي‌ را. پس‌ علما و مجتهدين‌ براي‌ چي‌ هستند؟ براي‌ اينكه‌ روايات‌ را حل‌ و فصلش‌ كنند. هر چي‌ را آقا توي‌ كتاب‌ با آن‌ مغز پوكش‌ ميخونه‌، مي‌آد روي‌ منبر ميگه‌، اين‌ حرفها چيه‌؟ امام‌ جواد فرزند حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌. پيغمبر هم‌ فرموده‌، همه‌ هم‌ قبول‌ دارند، حرفي‌ هم‌ درش‌ نيست‌. ديگه‌ حالا از آنجا نتونستند بگن‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ در مسافرت‌ و بعضي‌ از برنامه‌ها بود، زياد اينطوري‌ نبود كه‌ در كنار خانواده‌اش‌ باشه‌. يك‌ همچين‌ فرزندي‌ بوده‌، امام‌ جواد كه‌ در سنين‌ خردسالگي‌ وقتي‌ بيرون‌ مي‌آمد، غلاخمان‌ اطرافش‌ را مي‌گرفتند پول‌ زيادي‌ از سهم‌ امام‌ در جيبش‌ بود به‌ مردم‌ مي‌داد و يك‌ روز غلامان‌ يعني‌ اطرافيان‌ حضرت‌ جواد به‌ امام‌ جواد گفتند آقا از اين‌ در كه‌ مي‌ري‌ خيلي‌ شلوغ‌ ميشه‌. از اين‌ در كوچك‌ برو كه‌ كمتر دورش‌ را بگيرند، كمتر حضرت‌ مجبور بشه‌ پول‌ بده‌ به‌ مردم‌. گاهي‌ ميگن‌ آدم‌ خسيس‌ نميتونه‌ يكي‌ به‌ يكي‌ ديگه‌ داره‌ كمكي‌ ميكنه‌. حضرت‌ رضا نامه‌ نوشتند از همان‌ در بزرگ‌ برو. به‌ هر كس‌ كه‌ رسيدي‌ پول‌ بده‌. اينجور مي‌شناختند حضرت‌ را. شما حالات‌ امام‌ جواد را برداريد مطالعه‌ بكنيد. ببيند دشمن‌ چه‌ ميكنه‌؟ اول‌ كه‌ مي‌گفتند حضرت‌ فرزندي‌ نداره‌. حالا كه‌ فرزنددار شده‌، بعدش‌ بيان‌ از اين‌ حرفها بزنند. اصلا آن‌ وقتها هم‌ نبود بعدها درست‌ شده‌. خيلي‌ اين‌ جهات‌ را دقت‌ كنيد. بعضي‌ از مطالبي‌ هست‌ در گوشه‌ و كنار در مجالسمون‌، در محافلمون‌ متأسفانه‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ ريشة‌ اسلام‌ را گاهي‌ سست‌ ميكنه‌ و قطع‌ مي‌خواد بكنه‌. چقدر زشته‌ كه‌ انسان‌ به‌ يك‌ نفر آدم‌ معمولي‌ بگه‌ من‌ شك‌ دارم‌ اين‌ بچة‌ تو بچة‌ خودت‌ باشه‌. بريم‌ يك‌ قيافه‌ شناس‌ بياريم‌، انهم‌ با قيافه‌شناسي‌ قبول‌ بكنند، خيلي‌ خوب‌ چيكار بكنيم‌، اينها شبه‌ به‌ همند. ببيند چقدر بده‌. بهر حال‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ پربركتترينه‌ و لذا حضرت‌ رضا را خيلي‌ خوشحال‌ كرد. پاي‌ گهواره‌اش‌ مي‌نشست‌. خودش‌ گهواره‌ را تكان‌ ميداد. براي‌ او حرفها ميزد. امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ وقتي‌ اباصلت‌ وقتي‌ آن‌ جريان‌ دفن‌ حضرت‌ رضا را ديد و آن‌ جريان‌ آمدن‌ امام‌ جواد را به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ به‌ خانة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در طوس‌ ديده‌ بود، بعد از يكسال‌ كه‌ توي‌ زندان‌ مأمون‌ او را انداخته‌ بود توي‌ زندان‌، به‌ ياد امام‌ جواد افتاد. گفت‌ آقائي‌ كه‌ ميتونه‌ از مدينه‌ به‌ طوس‌ بياد پس‌ ميتونه‌ توي‌ زندان‌ هم‌ بياد و من‌ را نجات‌ بده‌. گفت‌ آقا من‌ را از زندان‌ نجات‌ بده‌. ديد حضرت‌ جلويش‌ ظاهر شد. گفت‌ آقا من‌ يكساله‌ اينجا هستم‌. حضرت‌ فرمود تو حالا من‌ را خواستي‌. من‌ هم‌ آمدم‌. آن‌ جريان‌ مفصل‌ آن‌ شخصي‌ كه‌ بنام‌ متنبي‌ در شام‌ ميگه‌ كه‌ من‌ يك‌ شب‌ در مسجد رأس‌ الحسين‌ مشغول‌ دعا بودم‌. زيارت‌، دعا، مشغول‌ عبادت‌ بودم‌. ديدم‌ يك‌ جواني‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ مي‌خواي‌ بريم‌ كربلا؟ بريم‌. مي‌خواي‌ بريم‌ نجف‌؟ بريم‌. برد يك‌ دوره‌ مكه‌ و مدينه‌ و نجف‌ و كربلا و همه‌ جا من‌ را گردوند و بعد آوردم‌ گذاشتم‌ توي‌ همين‌ مسجد رأس‌ الحسين‌. من‌ آمدم‌ بپرسم‌ شما كي‌ هستيد؟ رفت‌. نكنه‌ امام‌ زمان‌ شما هم‌ با شما همين‌ ارتباطها را يك‌ وقت‌ داشته‌ باشه‌ و شما از معرفتش‌ غافل‌ باشيد. امام‌ زمانشه‌. سال‌ بعد همان‌ شب‌ باز آمد. من‌ را برد يك‌ دوره‌ زيارت‌ و بعد باز برگردوند. ايندفعه‌ گرفتم‌. گفتم‌ آقا به‌ حق‌ آنكه‌ اين‌ قدرت‌ را بهت‌ داده‌، به‌ من‌ بگو شما كي‌ هستي‌. گفت‌ من‌ جواد الائمه‌ هستم‌. صلوات‌ خدا بر اين‌ آقاي‌ بزرگوار. خدا قسمتتون‌ كنه‌ انشاء الله‌ همين‌ امسال‌ برويم‌ كاظمين‌ قبر امام‌ جواد و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در يك‌ ضريحه‌. السلام‌ همون‌ زيارتي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ براي‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ خوندند. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ گفت‌ كه‌ هر زيارتي‌ كه‌ بافضيلتره‌ برام‌ بخونيد. حضرت‌ فرمود السلام‌ عليكما يا امينيان‌ الله‌ في‌ ارضه‌ و حجتيه‌ علي‌ عباده‌. خطاب‌ به‌ هر دوي‌ هم‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و هم‌ امام‌ جواد عليه‌ السلام‌. خواجه‌ نصير طوسي‌ آن‌جا دفنه‌ بالاي‌ قبرش‌ نشسته‌ و كلبهم‌ باسطوا بارايهم‌ خوشا به‌ حال‌ علماي‌ رباني‌ با اين‌ معرفت‌. سيد رضي‌ و سيد مرتضي‌ آنجا هستند، مثل‌ دو دسته‌ گل‌. شيخ‌ مفيد آنجا قبرشه‌. يك‌ طرف‌ شيخ‌ مفيده‌، يك‌ طرف‌ خواجه‌ نصير الدين‌ طوسيه‌، يك‌ طرف‌ سيد رضي‌، يك‌ طرف‌ سيد مرتضي‌ است‌. علمايي‌ آنجا دفنند. خدايا خودت‌ قسمت‌ كن‌. قبر مرقد مطهر حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر اينطرف‌ پل‌ دجلة‌ بغداده‌. قبر ابو حنيفه‌ هم‌ آنطرف‌ پله‌. آنجا هيچكس‌، نه‌ زائري‌، نه‌ هيچي‌. مردم‌ باب‌ الحوائج‌، سني‌ و شيعه‌ مي‌آن‌ كنار قبر حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 خوب‌ من‌ بيشتر از اين‌ ديگه‌ شما را متوجه‌ كاظمين‌ نكنيم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ موفق‌ نشيم‌، خداي‌ نكرده‌. ولي‌ اهميت‌ داره‌ زيارت‌ اينها. يك‌ مطلبي‌ را اشاره‌ كردند كه‌ در بعضي‌ از كتب‌ مقاتل‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ در چند چيز امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با حضرت‌ سيد الشهدا شباهت‌ داشت‌. من‌ خجالت‌ ميكشم‌ شماها را ببينم‌ و اين‌ چند چيز را عرض‌ بكنم‌. چراغها را خاموش‌ كنند. يكي‌ در عطش‌. ام‌ الفضل‌ صدا زد بگذار ابن‌ رضا با لبهاي‌ تشنه‌ از دار دنيا بره‌. دوم‌ بدن‌ امام‌ جواد را دستور داد روي‌ بام‌ خانه‌ بيندازند. سه‌ شبانه‌ روز در مقابل‌ آفتاب‌. واقعا ملقا ثلاثا بلا غسل‌ و بلا كفني‌. مردم‌ بغداد ديدند پرندگان‌ مي‌آيند بالهايشون‌ را به‌ يكديگر وصل‌ مي‌كنند كه‌ بدن‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آفتاب‌ نخوره‌. صبح‌ يازدهم‌ محرم‌ وقتي‌ زينب‌ كبري‌ آمد كنار بدن‌ برادر، اينجا ديگه‌ بدن‌ سيد الشهدا با بدن‌ امام‌ جواد تطبيق‌ نميكنه‌. ديد سر در بدن‌ نداره‌. بدن‌ پاره‌ پاره‌.

 السلام‌ عليك‌ يا زينب‌. يا ام‌ المصائب‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ همه‌ رو به‌ قبله‌. اميدواريم‌

 

۲۲ رمضان ۱۴۲۶ قمری

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

۲۰ رمضان ۱۴۲۶ قمری

لینک ویدیو در آپارات : کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ قمری – ۲۵ آبان ۱۳۷۴ شمسی – عظمت حضرت زهرا در سوره قدر

 عظمت‌ حضرت‌ فاطمه‌ 25/8/74

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 دومين‌ سورة‌ پر عظمت‌ قرآن‌ كه‌ بسيار برايش‌ از نظر روايات‌ اهميت‌ قائل‌ شده‌اند، بعد از سورة‌ كوثر، سورة‌ قدر است‌. مسائل‌ مختلفي‌ در سورة‌ قدر هست‌ كه‌ چند جمله‌اش‌ را در روز فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها بعرض‌ رسوندم‌. اگر چه‌ افراد آن‌ روز با افراد امشب‌ تا حدي‌ فرق‌ مي‌كنند ولي‌ در عين‌ حال‌ مطالب‌ زيادي‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ بخصوص‌ با تطبيقش‌ با حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هست‌. اجمالات‌ در روايت‌ آمده‌ كه‌ ليلة‌ القدر فاطمه‌ است‌ و اين‌ از نظر دانشمندان‌ و علما و بزرگان‌ دين‌ مسلمه‌. حالا چرا نام‌ فاطمه‌ را ليلة‌ القدر گذاشتند؟ اساسا در بعد ملكي‌ چرا روز قدر نداريم‌، شب‌ قدر داريم‌؟ شب‌ بخاطر اينكه‌ بهتر انسان‌ مي‌تواند در شب‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار انس‌ بگيرد. انسان‌ در روز چون‌ همه‌ كار دارند، همه‌ مشغول‌ كارند، همه‌ مشغول‌ فعاليتند، حواس‌ انسان‌ را همه‌ به‌ خود جلب‌ مي‌كنند، كمتر انسان‌ موفق‌ مي‌شود كه‌ آن‌ انس‌ واقعي‌ را با پروردگارش‌ بگيره‌. اگر انسان‌ در شب‌ بيدار بود و خدا هم‌ كه‌ بيداره‌، لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌، نه‌ خدا را چرتي‌ ميگيره‌، نه‌ خوابي‌ داره‌ و اگر انسان‌ در شب‌ بيدار ماند تقريبا با خدا سنخيت‌ عملي‌ پيدا ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ سنخيت‌ عملي‌ پيدا كرد، مأنوس‌ با خداي‌ تعالي‌ ميشه‌. يك‌ انس‌ بيشتري‌، اهل‌ انس‌ آنهايي‌ كه‌ با خدا مأنوسند، از صبح‌ تا غروب‌ منتظر شبند. شب‌ برسه‌، مردم‌ بخواب‌ بروند، من‌ بنشينم‌ با پروردگارم‌ مناجات‌ كنم‌.

 لذا چون‌ شب‌ قدر، شب‌ انسه‌، وقت‌ انسه‌ و در شب‌ بهتر انسان‌ مأنوس‌ ميشه‌ با خدا. در شب‌ قرار دادند قدر را. شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌. نگفتند روز قدر. و فاطمة‌ زهرا چرا اسمش‌ شب‌ قدر شده‌؟ ما غالبا اينطوريم‌ كه‌ در توسلاتمون‌ بيشتر با آنكه‌ قبر مفصلي‌ دارد، يعني‌ اينطوري‌ بگم‌، بيشتر تحت‌ تأثير حواسمون‌ هستيم‌. به‌ اصطلاح‌ عوامانه‌ عقلمون‌ به‌ چشممونه‌. ما زياد ديديم‌ كه‌ مثلا مرقد مطهر حضرت‌ امام‌ عسگري‌ و امام‌ هادي‌ كه‌ دو تا امام‌ در يك‌ حرم‌ دفنند و دو تا بزرگوار، يكي‌ حكيمه‌ خاتون‌ كه‌ بسيار عظمت‌ داره‌ و يكي‌ هم‌ حضرت‌ نرجس‌ يا نرگس‌ خاتون‌ كه‌ مادر حضرت‌ بقية‌ الله‌ است‌، شايد در ميان‌ افراد بشر بعد از فاطمة‌ زهرا و زينب‌ كبري‌، خانمي‌ در عظمت‌ بالاتر از حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ نباشه‌. اين‌ چهار نفر در يك‌ قبر دفنند اما مردم‌ چون‌ زائر زيادي‌ مي‌بينند اينها ندارند، زياد اطراف‌ قبر اين‌ مطهرات‌ و اين‌ مطهرين‌ و اين‌ باصطلاح‌ كعبة‌ شيعه‌، زياد رفت‌ و آمد نمي‌كنند.

 آنوقتهاي‌ كه‌ ما مشرف‌ مي‌شديم‌ براي‌ عراق‌ و كربلا، مي‌ديديم‌ افرادي‌ بودند كه‌ يك‌ مرتبه‌ مي‌رفتند، آنهم‌ صبح‌ مي‌رفتند تا عصر به‌ سامرا ولي‌ ده‌ روز در نجف‌، ده‌ روز در كربلا، ده‌ روز در كاظمين‌ مي‌ماندند. غالبا عقلمون‌ به‌ چشممونه‌. اگر چهار امام‌ در قبرستان‌ بقيع‌ نبود، اگر آن‌ عظمتي‌ كه‌ آن‌ چهار امام‌ دارند از نظر تبليغات‌، نبود، حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ هست‌، حضرت‌ امام‌ سجاد هست‌، حضرت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ امام‌ باقر، شايد مردم‌ فراموش‌ مي‌كردند قبرستان‌ بقيع‌ را. آنهم‌ فقط‌ موقع‌ زائرين‌ ايراني‌ درش‌ باز هست‌. باز هم‌ همين‌ ما ايرانيها وقتي‌ ميريم‌ آنجا شايد به‌ فاصلة‌ تقريبا از اينجا تا آن‌ ديوار، با كفش‌ مي‌روند. من‌ به‌ يك‌ كسي‌ گفتم‌ كفشت‌ را درآر. گفت‌ اينقدر اينجا آب‌ دهن‌ انداخته‌اند كه‌ پاي‌ انسان‌ كثيف‌ ميشه‌. رعايت‌ نمي‌كنيم‌. با اينكه‌ فاصله‌ با خود قبر، شايد به‌ شش‌ هفت‌ متر نميرسه‌. در عين‌ حال‌ عقلمون‌ به‌ چشممونه‌.

 هميشه‌ ما مردم‌ اگر يك‌ شخصي‌ داراي‌ يك‌ قيافة‌ خوبي‌ باشه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ آن‌ عالمتر از كسي‌ است‌ كه‌ قيافة‌ مختصري‌ داره‌. اين‌ حالت‌ در ما هست‌. بنابراين‌ ما خوب‌ دوازده‌ تا امام‌ داريم‌، پيغمبر، حضرت‌ زهرا براي‌ ما اينجا چه‌ موقعيتي‌ خواهد داشت‌؟ خداي‌ تعالي‌ اسم‌ شريف‌ او را، يا روايات‌ در در لسان‌ بزرگان‌ دين‌ ليلة‌ القدر آمده‌. يعني‌ اگر مي‌خواهد كسي‌ با خدا ارتباط‌ تنگاتنگي‌ داشته‌ باشه‌، انس‌ خصوصي‌ داشته‌ باشه‌، اگر مي‌خواد از خداي‌ تعالي‌ بهتر از هر پيغمبر و امامي‌ حاجت‌ بگيره‌ بايد با اين‌ ليلة‌ القدر، با اين‌ وجود مقدس‌ مرتبط‌ باشد. يعني‌ توسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ اظهار ارادت‌ يا انس‌ با خداست‌ در نيمه‌هاي‌ شب‌ قدر. در نيمه‌هاي‌ شب‌ قدر مخصوصا شب‌ بيست‌ و سوم‌ چه‌ حال‌ توجهي‌ انسان‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار دارد، اگر بوسيلة‌ فاطمه‌ اگر كسي‌ در خانة‌ خدا بره‌، اينطور حالي‌ پيدا ميكند. و خداي‌ تعالي‌ در مرحلة‌ اول‌، ما فقط‌ در اين‌ دنيامون‌ را منظور نكنيم‌، در مرحلة‌ اول‌ قرآن‌ را، انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر، بر پيغمبر اكرم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ ميگه‌ فداها ابوها، نازل‌ فرمود و در حقيقت‌ هر كه‌ خداي‌ تعالي‌ از حقايق‌ مي‌خواسته‌ به‌ پيغمبر بده‌، به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ داده‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ را همين‌ ديشب‌ در راه‌ كه‌ مي‌رفتم‌ به‌ چشمم‌ خورد. اين‌ جمله‌ اگر چه‌ درسته‌، اما گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ يك‌ جهت‌ را يادش‌ مي‌آيد و غابت‌ عنك‌ اشيائه‌ خيلي‌ چيزها را فراموش‌ ميكنه‌. ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، خدا پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد، اينجوري‌ اگر بگيم‌ خود فاطمة‌ زهرا راضي‌ نيست‌. اين‌ را بدونيد. بايد اين‌ را توضيح‌ داد. اگر پيغمبر مي‌بود، بعد هم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود و همينجا مطلب‌ ختم‌ ميشد، بدونيد كه‌ بني‌ اميه‌ نمي‌گذاشتند دين‌ اسلام‌ تا يكي‌ دو قرن‌ بيشتر يادي‌ ازش‌ بشه‌، اسمي‌ ازش‌ باقي‌ بمانه‌. ايني‌ كه‌ مي‌گن‌ اگر فاطمه‌ نبود، خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را خلق‌ نمي‌كرد، اين‌ منظور اين‌ نيست‌ كه‌ در اين‌ اساس‌ خلق‌ نمي‌كرد. منظور اين‌ نيست‌ كه‌ پيغمبر و علي‌ طفيل‌ وجود فاطمة‌ زهرا هستند. چون‌ بعضي‌ اينطور برداشت‌ مي‌كنند. اين‌ را فاطمة‌ زهرا راضي‌ نيست‌. برداشت‌ اينطوري‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ شايد منظور بوده‌، كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، زحمات‌ پيغمبر هدر مي‌رفت‌. زحمات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هدر ميرفت‌. در نتيجه‌ چون‌ فاطمه‌ نبود، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ مأمور به‌ صبر بود. ممكن‌ بود امروز كه‌ ما مي‌خواهيم‌ قضاوت‌ كنيم‌ بگيم‌ كه‌ علي‌ با رضايت‌ خودش‌ رفت‌ و با ابي‌بكر بيعت‌ كرد. خيلي‌ ساده‌. هيچ‌ مطلبي‌ نشد. اما وقتي‌ فاطمة‌ زهرا مي‌آيد پشت‌ در مي‌ايسته‌ و اجازة‌ ورود نميده‌ و در آتش‌ مي‌گيره‌ و آتشش‌ مي‌دهند و در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا مي‌زنند و او چادر به‌ سر مي‌كنه‌ ميگه‌ خل‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌ و اشكوا للاله‌ شجوني‌ و آن‌ خطبة‌ عظيم‌ را ميخوانه‌، آنطور درگير ميشه‌ و حتي‌ حاضر نميشود كه‌ بيان‌ براي‌ تشييع‌ جنازه‌اش‌ و قبرش‌ را مخفي‌ نگه‌ ميداره‌، ما متوجه‌ مي‌شويم‌ كه‌ آنها نه‌. بياييم‌ دنبال‌ سر فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و آنها هم‌ وقتي‌ كه‌ كار به‌ آنها متوجه‌ شد، بهرحال‌ اگرچه‌ در يك‌ مدت‌ زماني‌ در تقيه‌ بودند، ولي‌ بهر حال‌ يك‌ روزي‌ ميرسد كه‌ شيعه‌ جهان‌ را مي‌گيرد، شيعه‌ در تمام‌ دنيا بعنوان‌ مسلمان‌ واقعي‌ معرفي‌ ميشود. شما لازم‌ نيست‌ كه‌ بگوئيم‌ بعد از ظهور اين‌ كارها ميشه‌. همين‌ الان‌. همين‌ الان‌ در دنيا تنها جمعيتي‌ كه‌ پا به‌ قرص‌ در كنار دينشون‌ ايستاده‌اند، شيعيان‌ هستند. حاضرند همه‌ جور جانفشاني‌ بكنند و دينشون‌ را حفظ‌ كنند. من‌ در ممالك‌ مختلف‌ با مذاهب‌ مختلف‌ برخورد داشتم‌ و تحقيقاتي‌ داشتم‌. هيچ‌ جمعيتي‌ مثل‌ شيعه‌ طرفدار ائمه‌اشون‌ نيستند. هيچ‌ جمعيتي‌ مثل‌ شيعه‌ اينطور متوسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و رهبران‌ دينيشون‌ نيستند.

 كاري‌ نداره‌، يك‌ تحقيقي‌. مجموعة‌ مذاهب‌ در هندوستان‌ هست‌. شما بريد در هندوستان‌ ببينيد كه‌ مردم‌ هندوستان‌ كه‌ تقريبا صد و چند مذهب‌ در آنجا رسما مشغول‌ كارند، كدام‌ يكيشون‌ حاضرند كه‌ حتي‌ دست‌ از كار و كسبشون‌ براي‌ رهبرشون‌، براي‌ امامشون‌ بكشند؟ كدام‌ يكيشون‌ حاضرند كه‌ اينطور نسبت‌ به‌ رهبران‌ دينيشون‌ اظهار محبت‌ و ارادت‌ كنند؟ اين‌ را من‌ اگر بخوام‌ توضيح‌ بدم‌، ساعتها بايد بشينم‌ بحث‌ كنم‌ تا اينكه‌ اين‌ را ثابت‌ كنم‌. شيعه‌ است‌ كه‌ در هر كجا وجود دارد، آنجا را به‌ هر حال‌ يك‌ فعاليتي‌ مي‌كند كه‌ يك‌ انقلابي‌ بوجود بياورد و دنيا هم‌ امروز بدونيد از شيعه‌ ميترسه‌. دنيا هم‌ اين‌ نمي‌دونم‌ بنيادگرائي‌ اسلامي‌ و نمي‌دونم‌ مسلمانهاي‌ تند رو و اينهايي‌ كه‌ مبلغين‌ ضد اسلام‌ و شيعه‌ در مسائلشون‌، در محافلشون‌، در رسانه‌هاشون‌ مطرح‌ مي‌كنند، اينها همه‌ منظورشون‌ شيعه‌ است‌. با شعار شيعه‌ امروز دنيا داره‌ پيشرفت‌ ميكنه‌. با شعار شيعه‌. حالا من‌ نمي‌خوام‌ خصوصيات‌ را بگم‌ و براي‌ شما از روزنامه‌ها و باصطلاح‌ راديو و تلويزيون‌ مطالبي‌ عرض‌ كنم‌. خودتون‌ بهتر از من‌ مطلعيد. حتي‌ در همين‌ پاكستان‌ و هندوستان‌ تنها و تنها جمعيتي‌ كه‌ زنده‌ است‌، يعني‌ همه‌ جا مظاهر زندگي‌ مخصوص‌ آنهاست‌، شيعيان‌ هستند. و الا مذاهب‌ ديگه‌ اينطور نيستند.

 اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ آن‌ روز فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها قيام‌ كرد. آن‌ روز اين‌ مسيري‌ را كه‌ عوض‌ كردند دشمنان‌ اسلام‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ و خواستند بپيچوننش‌ به‌ سلطنت‌ و زمامداري‌ ظاهري‌، چون‌ همينطور كه‌ مي‌رفت‌ اينطوري‌ ميشد. ببينيد. خيلي‌ رديفش‌ مرتبه‌. خليفة‌ اول‌ و دوم‌ خيلي‌ با ملاحظه‌ مي‌رفتند جلو. ولي‌ سومي‌ چون‌ از بني‌ اميه‌ بود، بني‌ اميه‌ را آورد روي‌ كار و بني‌ اميه‌ آمدند در رأس‌ كارها واقع‌ شدند. رسيد به‌ جائي‌ كه‌ يزيد توانست‌ رسما بگه‌ كه‌ لابت‌ هاشم‌ بالملك‌ و لا خبر جاء و لا وحي‌ نظر. و ديگه‌ مي‌خواست‌ سلطنت‌ بكنه‌. كار نداشت‌ ديني‌ باشه‌ يا ديني‌ نباشه‌ و در افرادي‌ كه‌ بعد از يزيد آمدند، همين‌ جهت‌ ادامه‌ داشت‌. اما كلمة‌ يا لثارات‌ الحسين‌، يعني‌ خون‌ حسين‌ چي‌ ميشه‌؟ اين‌ فرزند فاطمة‌ زهراست‌. درس‌ شجاعت‌ و از خود گذشتگي‌ را از مكتب‌ فاطمه‌ ياد گرفته‌. آمد ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، يك‌ نهري‌ از كوثر آمده‌ كربلا و در مقابل‌ بني‌ اميه‌ واقع‌ شده‌. بني‌ اميه‌ را غرقشون‌ كرد، فانيشون‌ كرد، از بينشون‌ برد. و لذا مختار همچين‌ آدم‌ باصطلاح‌ از اولياء خدائي‌ نبوده‌ آنطور. ولي‌ عرق‌ ولايت‌ داشته‌. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ چند روزي‌ هم‌ ممكنه‌ بخاطر محبت‌ اولي‌ و دومي‌، خدا يك‌ قدري‌ گوشماليش‌ بده‌ در روز قيامت‌ و ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ مي‌آد شفاعتش‌ ميكنه‌. مختار قيام‌ كرد. پشت‌ سرش‌ سادات‌ قيام‌ كردند. تا اينكه‌ بوسيلة‌ ابو مسلم‌ خراساني‌، اينها همه‌اش‌ بخاطر مظلومت‌ ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ بود و بخاطر مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بود. اينها قيام‌ كردند و بني‌ اميه‌ را از بين‌ بردند.

 بني‌ العباس‌ منافق‌ بودند، شايد بعضي‌هاشون‌ از بني‌ اميه‌ هم‌ بدتر بودند. اما ديدند كه‌ نميشه‌ اسلام‌ را از بين‌ برد. ظاهر اسلام‌ را حفظ‌ مي‌كردند ولي‌ باطنا رياست‌ مي‌كردند، خلافت‌ مي‌كردند. لذا بعد از زمان‌ غيبت‌ صغري‌ خلفاي‌ عباسي‌ بودند، همه‌اشون‌ بعنوان‌ خليفة‌ پيغمبر در بين‌ مردم‌ حكومت‌ مي‌كردند. ايني‌ كه‌ ما مي‌گيم‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود، پيغمبر و علي‌، خوب‌ خدا كار عبث‌ نميكنه‌. وقتي‌ فاطمة‌ زهرا نباشه‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ نباشه‌، فرزندان‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها نباشند، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ نباشه‌، چه‌ فايده‌ داره‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بيايند اينهمه‌ زحمت‌ بكشند؟ وقتي‌ مي‌خواد از بين‌ بره‌، پس‌ خدا او را در دنيا، اينهم‌ كه‌ مي‌گويند خلق‌ نمي‌كرديم‌، نهاينكه‌ اصلا نابود بودند. اصلا خلق‌ نميشه‌. نه‌. گاهي‌ خلقت‌ در اين‌ دنيا منظوره‌. انا خلقنا الانسان‌ من‌ النطفة‌ امشاج‌ نبتديه‌. ما انسان‌ را خلق‌ كرديم‌ از نطفه‌. آن‌ منظور خلقت‌ توي‌ اين‌ دنياست‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. امام‌ زمان‌ را خدايا تو خلق‌ كردي‌ كه‌ براي‌ ما كه‌ عصمت‌ براي‌ ما باشه‌ و نگهدارنده‌ و پناهگاه‌ ما باشه‌. اين‌ خلقت‌ در عالم‌ بالا منظور نيست‌. خلقكم‌ اللها نوارا فجعلكم‌ بعرضه‌ مبتدئدين‌. خلقت‌ در دنياست‌. منظور خلقت‌ در دنياست‌. يعني‌ خدايا امام‌ زمان‌ را در اين‌ دنيا خلق‌ كردي‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ بدن‌ ظاهريش‌ را بهش‌ دادي‌، كه‌ در بين‌ ما باشه‌، ما را نگهدارنده‌ باشه‌ و پناهگاه‌ ما باشه‌. انا خلقنا الانسان‌ من‌ نطفة‌ امشاج‌ اين‌ منظور روح‌ انسان‌ نيست‌. همين‌ خلقت‌ بدنشه‌ كه‌ در همين‌ دنيا از نطفه‌ خدا انسان‌ را خلق‌ كرده‌. از نطفة‌ در آميخته‌ شده‌، نطفة‌ زن‌ و مرد. امشاج‌ نبتلي‌ و جعلناه‌ سميع‌ بصيرا. اين‌ فجعلناه‌ سميع‌ بصيرا يعني‌ روح‌ وارد كرديم‌ در اين‌ بدن‌ و او هم‌ سميع‌ شد و هم‌ بصير. پس‌ خلقتي‌ كه‌ اينجا مي‌گن‌ اگر فاطمه‌ نبود، خدا پيغمبراكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد، اين‌ منظور اينه‌ كه‌ توي‌ اين‌ دنيا نمي‌آوردشون‌. فايده‌اي‌ هم‌ نداشت‌ و خدا هم‌ كه‌ كار عبث‌ نميكنه‌.

 پس‌ روي‌ اين‌ اساس‌ اگر كسي‌ مي‌خواد اين‌ جمله‌ را، اين‌ روايت‌ را نقل‌ كنه‌، اينطور نبايد نقل‌ كنه‌ كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا نبود يا خلقت‌ نميشد، خدا پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خلق‌ نمي‌كرد كه‌ برداشت‌ مردم‌ اين‌ باشد كه‌ مثلا طفيل‌ وجود فاطمة‌ زهرا، پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خلق‌ شدند. نه‌ اينطور نيست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر اكرم‌ اگر بالاتر از فاطمة‌ زهرا نباشند، مساوي‌ حتما هستند و پيغمبر بالاتر است‌. پيغمبر عظمتش‌ خيلي‌ بالاست‌. ما اين‌ را بايد بدانيم‌ در عالم‌ وجود، شخصي‌ بالاتر از پيغمبر اكرم‌ نيست‌. و ايني‌ كه‌ بعضي‌ از فضائل‌ را ما اختصاص‌ مي‌ديم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا به‌ جهت‌ اينكه‌ معمولا از فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها اسمي‌ برده‌ نميشه‌، دشمن‌ زياد داره‌ بايد ما عظمت‌ بيشتري‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا و خدا هم‌ اين‌ كار را كرده‌ و ائمة‌ اطهار هم‌ اين‌ عمل‌ را انجام‌ دادند كه‌ براي‌ فاطمه‌ بيشتر از حتي‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌، امام‌ حسن‌ كه‌ خود امام‌ حسين‌ به‌ زينب‌ كبري‌ ميگه‌ كه‌ مادرم‌ از من‌ بهتر بود و او از دار دنيا رفت‌. شيطان‌ صبرت‌ را از كفت‌ نگيره‌. مادرم‌ از من‌ بهتر بود. و زهرا سلام‌ الله‌ عليها يقينا ميشه‌ گفت‌ كه‌ در عرض‌ اينها، در عرض‌ سيزده‌ معصوم‌ ديگر و در بعضي‌ از فضائل‌ خوب‌ يك‌ فضائلي‌ اختصاص‌ داده‌ شده‌، منجمله‌ اين‌ اسم‌ ليلة‌ القدره‌. يعني‌ از طريق‌ فاطمة‌ زهرا خدا بهتر جوابتون‌ را ميده‌. از طريق‌ فاطمة‌ زهرا بهتر به‌ خدا مي‌رسيد. از طريق‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بهتر مي‌تونيد رفع‌ امراض‌ روحي‌ و جسميتون‌ را بكنيد. اين‌ معنا است‌. كه‌ ليلة‌ القدر در خود سورة‌ قدر مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. چون‌ ليله‌ قدر بر همه‌ مجهوله‌. خطاب‌ هم‌ به‌ پيغمبر اكرمه‌. البته‌ خطاباتي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ هست‌ منظور ما هستيم‌. تو چه‌ مي‌دوني‌ كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌؟ شماها چه‌ مي‌دونيد كه‌ فاطمة‌ زهرا چيه‌؟ هر چي‌ ما بگيم‌. آخر آخرش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ خانمي‌ است‌ معصومه‌، خيلي‌ بزرگ‌. خانمها غالبا اين‌ روزها در تلويزيونها ظاهر ميشوند و از فاطمة‌ زهرا تعريف‌ مي‌كنند. كدوم‌ يكي‌ از اين‌ همه‌ تعريفات‌ شأن‌ فاطمة‌ زهراست‌. ما چه‌ مي‌دونيم‌ كه‌ فاطمه‌ يعني‌ چي‌؟

 مردم‌ مسيحي‌ وقتي‌ كه‌ به‌ اين‌ معترف‌ باشند كه‌ فاطمة‌ زهرا خورشيد را، آخه‌ مسئلة‌ خورشيد غير از مسائل‌ ديگره‌. خورشيد اگر يك‌ لحظه‌ از آن‌ نظمي‌ كه‌ داره‌ تكان‌ بخوره‌، تمام‌ منظومة‌ شمسي‌ نظمش‌ بهم‌ ميخوره‌. اين‌ مسلمه‌. چون‌ منظومه‌ ديگه‌ نيست‌. همة‌ اين‌ كراتي‌ كه‌ دور خورشيد مي‌چرخند، تمامشون‌ ممكنه‌ نابود بشوند. اما فاطمة‌ زهرا اينها را قرص‌ نگه‌ مي‌داره‌ كه‌ تكان‌ نخورند و خورشيد را مي‌چرخونه‌. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما نمي‌شناسيد فاطمة‌ زهرا را. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. از كجا مي‌فهمي‌ كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌؟

 الان‌ اگر بعد از هزار و چهارصد سال‌ خداي‌ من‌ شاهده‌، شب‌ جمعه‌ است‌ من‌ دارم‌ ميگم‌، اين‌ اعتقاد قلبي‌ منه‌ كه‌ اگر فاطمة‌ زهرا درخواست‌ كنه‌ از خدا كه‌ خدايا عالم‌ را نابودش‌ كن‌، يك‌ لحظه‌ باقي‌ نمي‌مونه‌، نابود ميشه‌. مي‌آد توي‌ مجلس‌ ميگه‌ خل‌ ابن‌ عمي‌ او ليكشف‌ رأسي‌. نفرين‌ نكرده‌ فاطمة‌ زهرا. فقط‌ تهديد كرده‌. پسرعموم‌ را ول‌ كنيد و الا سرم‌ را مي‌روم‌ باز مي‌كنم‌ و اشكوا لاله‌ شجوني‌. من‌ ناراحتيم‌ را براي‌ خدا بيان‌ مي‌كنم‌. پايه‌هاي‌ مسجد مي‌لرزيد. اين‌ كي‌ ميدونه‌ فاطمه‌ يعني‌ چه‌؟ اگر نگيم‌ خداي‌ تعالي‌ البته‌ فاطمة‌ زهرا دربست‌ در اختيار خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ قدرتش‌ دربست‌ در اختيار فاطمه‌ است‌. اين‌ غلو هم‌ نيست‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ بنده‌ است‌. غلو هم‌ نيست‌. اين‌ معناي‌ ليلة‌ القدره‌.

 يك‌ نفر دربارة‌ هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ اين‌ را نگفتند، البته‌ دربارة‌ ائمه‌ هست‌ اين‌ مطلب‌ ولي‌ ننوشتند، نگفتند. بعد از شهادت‌ امام‌ حسين‌ سر مقدسش‌ حرف‌ زد، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر حرف‌ زد، صدا آمدن‌ از طرف‌ بدن‌، اين‌ كار روحه‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. شايد گاهي‌ بشه‌ كه‌ مثلا يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مي‌گفت‌ وقتي‌ كه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ را من‌ بردم‌ توي‌ قبر خوابوندم‌، يك‌ قدري‌ آنجا توقف‌ كردم‌. ديدم‌ آقاي‌ بروجردي‌ داره‌ حرف‌ ميزنه‌. ايشان‌ براي‌ خود من‌ نقل‌ كرده‌ آن‌ عالم‌. الان‌ هم‌ زنده‌ است‌. (قطع‌ صداي‌ نوار)

 غسل‌ دادم‌، گذاشتمش‌ پايين‌. گفتم‌ بچه‌هاي‌ فاطمه‌ بياييد با مادرتون‌ خداحافظي‌ كنيد. قسم‌ ميخوره‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ميدونه‌ فاطمه‌ را ما نمي‌تونيم‌ بشناسيم‌. قسم‌ ميخوره‌ كه‌ بخدا قسم‌ لقد حمت‌ و مددت‌ يديها. يك‌ ناله‌اي‌ كرد فاطمه‌، يك‌ آهي‌ كشيد. بعد از غسل‌ دادن‌ها، و دستهايش‌ را فاطمة‌ زهرا باز كرد انداخت‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌. شما دربارة‌ كدام‌ يك‌ از ائمه‌ اينها را داريد؟ چرا؟ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. شما چه‌ مي‌دونيد كه‌ ليلة‌ قدر چيه‌. همين‌ الان‌ كاري‌ نداره‌، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يك‌ احترام‌ خاصي‌ نسبت‌ به‌ همة‌ ائمه‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ زهرا دارند كه‌ حساب‌ نداره‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها نشستم‌. ايشان‌ ارواح‌ را گاهي‌ مشاهده‌ مي‌كرد. من‌ خودم‌ حضور داشتم‌ كه‌ رفتيم‌ سر قبر يكي‌ از دوستانمون‌ كه‌ در ابهر بود، سر قبر مادرش‌، مادرش‌ حدودا بيست‌ سال‌ قبل‌ فوت‌ كرده‌ بود. ايشان‌ تمام‌ خصوصيات‌ قيافه‌ چون‌ بعد از مرگ‌ ديگه‌ نامحرم‌ نيست‌، كسي‌ كه‌ مرده‌، روح‌ نامحرم‌ نيست‌، تمام‌ خصوصيات‌ را كه‌ اون‌ خجالت‌ مي‌كشيد، بعله‌ حاج‌ آقا مادر من‌ همينجوري‌ بود، يك‌ خال‌ كجاش‌ داشت‌، اين‌ وضعش‌ چه‌ جوري‌ است‌. مي‌ديد و علائمي‌ هم‌ داشت‌ كه‌ درست‌ ديده‌ بود. سر قبر يك‌ كس‌ ديگري‌ رفتيم‌ گفت‌ ايشان‌ اينطوري‌ ميگه‌. حالا چه‌ جوري‌ مي‌ديد و چه‌ تمركزي‌ داشت‌ كه‌ ماها شايد بعضيهامون‌ نداشته‌ باشيم‌، ولي‌ ايشان‌ اينجوري‌ بود. حالا هم‌ رفقايي‌ داريم‌ ما الحمد لله‌ مي‌رن‌ سر قبر حاج‌ ملا آقاجان‌، حاج‌ ملا آقاجان‌ را مي‌بينند. اين‌ را زياد براي‌ ما نقل‌ كردند. در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ نشسته‌ بودم‌. داشتم‌ روضه‌، حضرت‌ معصومه‌ تا آن‌ روز نمي‌دونستم‌ در ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ سه‌ تا دختر ديگه‌ هم‌ از ائمه‌ دفنه‌. چهار نفر از خانمها نشستند و حضرت‌ معصومه‌ هم‌ هست‌. به‌ من‌ فرمودند روضه‌ بخوان‌. من‌ شروع‌ كردم‌ به‌ اشعار دعبل‌ خطاب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمة‌ قبني‌ يابنا لخير و اندبي‌ نجوم‌ السماوات‌ باراض‌ اين‌ اشعار را داشتم‌ مي‌خوندم‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ اينها پا شدند جلوي‌ من‌. نشسته‌ بودند پا شدند. من‌ توي‌ دلم‌ آمد كه‌ حتما روضه‌ خوندن‌ من‌ مطلوبشون‌ واقع‌ نشده‌ و الا وسط‌ حرف‌ زدن‌ كسي‌، روضه‌ خواندن‌ كسي‌، كسي‌ بلند شه‌ معلومه‌ اين‌ ب‌ يتوجه‌ شده‌. مي‌گفت‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ نوري‌، ماها و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. اينجا مي‌گويند نور فاطمة‌ زهرا آمد توي‌ مجلس‌. كجا است‌ كه‌ از نور فاطمة‌ زهرا خالي‌ باشه‌؟ اين‌ دلهاي‌ شما كه‌ داره‌ اشكتون‌ ميريزه‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا، مملو از نور فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ نوري‌ از آن‌ طرف‌ ايوان‌ آينه‌، مثل‌ خورشيد، خورشيد چيه‌؟ آخه‌ خورشيد نورش‌ چشم‌ را ميزنه‌، اما نور فاطمة‌ زهرا چشم‌ انسان‌ را روشن‌ ميكنه‌. نور خورشيد انسان‌ را مي‌سوزونه‌، ولي‌ نور فاطمة‌ زهرا انسان‌ را از آتش‌ نجات‌ ميده‌. ديدم‌ بي‌بي‌ تشريف‌ آوردند. خوشحال‌ شدم‌. آمدند اين‌ خانمها در عالم‌ ارواح‌ اين‌ احترام‌ را براي‌ فاطمة‌ زهرا قائلند. ميگه‌ يك‌ قدم‌ عقبتر نشستند. فاطمة‌ زهرا جلو نشست‌. فرمودند حالا بخوان‌. من‌ خوندم‌ خطاب‌ ديگه‌ به‌ خود فاطمة‌ زهرا كردم‌. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. شما چه‌ ميدونيد ليلة‌ قدر چيه‌؟

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ كلمة‌ تعارفي‌ ما مي‌گيم‌، ما يك‌ اخلاقی‌ داريم‌ كه‌ بهم‌ تعارف‌ مي‌كنيم‌ قربونت‌ بريم‌. در حالي‌ كه‌ در دل‌ همچين‌ علاقه‌اي‌ نداريم‌. اما پيغمبر هم‌ همينطوره‌؟ ميگه‌ فداها ابوها، فدايت‌ مي‌گه‌. فدا غير از قربانه‌. قربان‌ يعني‌ نزديك‌ تو باشم‌ از قربه‌. يعني‌ فدا يعني‌ من‌ نباشم‌ تو باش‌. يعني‌ من‌ فداي‌ تو. اين‌ معناي‌ فداها ابوها است‌. يعني‌ اگر من‌ نباشم‌ تو باشي‌ بهتر كار دين‌ پيش‌ ميره‌. من‌ كار خودم‌ را كردم‌. فداها ابوها. شما فكر مي‌كنيد كلمة‌ ام‌ ابيها كه‌ بر فاطمة‌ زهرا گذاشتند، اين‌ يك‌ تعارفي‌ كردند بهش‌. نخير. اين‌ همين‌ معناست‌ كه‌ لولا فاطمه‌ اگر فاطمه‌ نبود شما دو تا خلقتتون‌ بيفايده‌ بود. يعني‌ خلقتتون‌ در دنيا. اين‌ كلمه‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ بعله‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اينطوري‌ بود.

 چي‌ بگم‌ من‌. من‌ با اينكه‌ خودم‌ را، خداي‌ من‌ شاهده‌، همينطور تصور ميكنم‌، اين‌ حقيقته‌، نه‌ شكسته‌ نفسي‌ مي‌كنم‌ نه‌ چيزي‌، يك‌ ذرة‌ كوچكي‌ در مقابل‌ اقيانوس‌ معرفت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، شايد من‌ از آنهم‌ كمتر باشم‌. واقعا نمي‌فهمم‌. اما اگر بخوام‌ فضائل‌ فاطمة‌ زهرا را بگم‌، شايد گوشه‌ كنار كساني‌ باشند كه‌ باورشون‌ نياد و خداي‌ نكرده‌ كافر بشوند. ام‌ ابيها مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ ام‌ اينجا مادر معمولي‌ كه‌ نيست‌. اين‌ دختر پيغمبره‌. ام‌ يعني‌ ريشه‌، اساس‌. همه‌ چيز پدرشه‌ اين‌. همه‌ چيز پدر. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. ببينيد اين‌ كلمه‌ چي‌ ميگه‌. چه‌ مي‌دونيد ليلة‌ قدر چيه‌؟ خدا يك‌ گوشه‌اي‌ را ميگه‌. ليلة‌ القدر خير من‌ الف‌ شهر. از يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبري‌ كه‌ آمده‌، اينجا يك‌ حساب‌ دقيقي‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ نمي‌تونم‌ بگم‌، متأسفام‌ كه‌ چرا الف‌ شهر را با يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر تطبيق‌ مي‌كنم‌. ولي‌ ديگه‌ من‌ مي‌گم‌. شب‌ قدر از يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبري‌ كه‌ آمده‌ ارزشش‌ بيشتره‌. يعني‌ فاطمة‌ زهرا، همان‌ سن‌ كمش‌، همان‌ نود و پنج‌ روزش‌، همان‌ هفتاد و پنج‌ روزش‌، ارزشش‌ بيشتره‌ براي‌ حكومت‌ الهي‌ از تمام‌ زحمات‌ يكصد و بيست‌ چهار هزار پيغمبر. خيرا من‌ الف‌ شهر. از اينجا مي‌خوام‌ زود رد بشم‌. چون‌ نه‌ شب‌ قدر ملكيش‌ را ما مي‌فهميم‌ چرا از هزار ماه‌ بهتره‌ نه‌ ملكوت‌ را شما مي‌فهميد. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌. ملائكه‌ و روح‌ هر روز در يك‌ روايت‌ ديدم‌ الان‌ چون‌ خيلي‌ قديم‌ ديدم‌ اين‌ روايت‌ را ميترسم‌ كم‌ و زياد بشه‌ و آمادگي‌ هم‌ نداشتم‌ عرض‌ كنم‌، ارواح‌ اولياء و انبياء و ملائكه‌ هر كدام‌ مي‌خوان‌ به‌ خدا نزديك‌ بشوند، بايد هر روز بياييند رد مقابل‌ فاطمة‌ زهرا اظهار ارادت‌ كنند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌. محبت‌ فاطمه‌ اگر در دل‌ اينها نباشه‌، اينها مطرود پروردگارند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها .مي‌آيند و الحافين‌.

 يك‌ كسي‌ از اولياء خدا به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ البته‌ اين‌ لياقت‌ را نداشتم‌، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ بدوني‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌؟ گفتم‌ بله‌. گفت‌ يك‌ روز برو كنار قبر پيغمبر اكرم‌، خانة‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ روز هم‌ برو بقيع‌، ببين‌ كه‌ ملائكه‌ كجا بيشتر نازل‌ مي‌شوند، ارواح‌ كجا بيشتر نازل‌ مي‌شوند. من‌ چيزي‌ نفهميدم‌، ولي‌ يك‌ كس‌ ديگري‌ يا وقت‌ ديگري‌ چيزي‌ فهميد. مي‌گفت‌ در قبرستان‌ بقيع‌ هم‌ خيلي‌ ملائكه‌ نازل‌ ميشد ولي‌ آنجا بيشتر و او فكر كرده‌ بود بخاطر پيغمبر و ائمه‌ است‌. دقيقتر وادار كرده‌ بود اين‌ ولي‌ خدا او را به‌ اين‌ كار، ديده‌ بود بعله‌. منحصرا مي‌آيند اول‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. ارواح‌ همه‌ مي‌آيند. ملائكه‌ مي‌آيند. ائمة‌ اطهار همه‌ مي‌آيند صبح‌ به‌ صبح‌ دست‌ مادرشون‌ را مي‌بوسند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هر روز مي‌آيد، وقتي‌ كه‌ مي‌آيد كنار قبر، حالا در عالم‌ ملكش‌، كنار قبر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدر گريه‌ ميكنه‌ كه‌ خاك‌ قبر را گل‌ ميكنه‌. هاج‌ به‌ الحزن‌. هجوم‌ مي‌آره‌ حزن‌ كه‌ چرا بين‌ بدن‌ علي‌ و بدن‌ فاطمه‌ يك‌ مقدار خاك‌ فاصله‌ شده‌؟ چرا اينطوري‌ باشه‌؟ و الا از نظر روحي‌ كه‌ با هم‌ بودند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنطور. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ جنازة‌ فاطمه‌ را در عالم‌ ملك‌ وارد قبر فاطمة‌ زهرا مي‌كنند، دستها را مي‌فرسته‌ جلو، بدن‌ فاطمه‌ را ميگيره‌. ببيند اينها همه‌اش‌ احترامه‌. فاطمة‌ زهرا تمام‌ انبياء همه‌ در خدمتش‌ هستند.

 در يك‌ مكاشفه‌اي‌ يك‌ نفر ديده‌ بود كه‌ اصلا روز قيامت‌ را برايتون‌ بگم‌. روز قيامت‌ دربارة‌ هيچ‌ پيغمبري‌، حتي‌ پيغمبر اكرم‌، هيچ‌ امامي‌، هيچ‌ فردي‌ از مخلوقات‌ بشري‌، خدا اين‌ تشريفات‌ را برايش‌ قائل‌ نميشه‌. اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ نوشتند. كه‌ وقتي‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وارد صحراي‌ محشر ميشه‌ هفتاد هزار ملك‌ از جلو حركت‌ مي‌كنند. هفتاد هزار طرف‌ راست‌. هفتاد هزار طرف‌ چپ‌. هفتاد هزار هم‌ پشت‌ سر. ارواح‌ مؤمنين‌ هم‌ كه‌ محتاج‌ او هستند. منتهي‌ چون‌ در بدنها آمدند، خطاب‌ مي‌آد غضوا ابصاركم‌ حتي‌ تجوز فاطمه‌ بنت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. چشمانتون‌ را ببنديد. امام‌ مي‌فرمايد هيچ‌ چشمي‌، حتي‌ چشم‌ انبياء، لياقت‌ ديدن‌ و مقام‌ حضرت‌ زهرا را نداره‌. عجيبه‌. كوچه‌ ميدهند، ملائكه‌ اطراف‌ را گرفتند، با يك‌ تشريفات‌ خاصي‌ به‌ طرف‌ بهشت‌ ميره‌ حضرت‌ زهرا. اينجا خود حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تواضع‌ ميكنه‌. خودش‌. اين‌ را عرض‌ كردم‌ اين‌ روايت‌ متعدد نقل‌ شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نوشتند. كه‌ خدايا من‌ همينطور چشم‌ بسته‌، مردم‌ چشمشون‌ را ببندند ما بريم‌ توي‌ بهشت‌؟ اول‌ كس‌ هم‌ هست‌ كه‌ مي‌خواد وارد بهشت‌ بشه‌. بعد خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ يا حبيبتي‌، اي‌ محبوبة‌ من‌، اي‌ عزيز من‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ محبتش‌ را متوجه‌ فاطمة‌ زهرا ميكنه‌ كه‌ بينهايته‌ محبتش‌. چي‌ مي‌خواي‌؟ من‌ دوستاني‌ دارم‌. اينها گرفتارند. اينها در صحراي‌ محشر در فشارند. برگرد. هر كه‌ مي‌خواي‌ تو بكن‌. عرض‌ كردم‌ اگر الان‌ فاطمة‌ زهرا اراده‌ كنه‌ ماسوي‌ الله‌ محو بشه‌، ميشه‌. برگرد. هر چي‌ مي‌خواي‌. بر ميگرده‌ فاطمه‌. دوستانش‌ را جداميكنه‌. محبينش‌ را جدا مي‌كنه‌. دوستان‌ فرزندانش‌ را جدا ميكنه‌. عجيبه‌. به‌ جائي‌ ميرسه‌، عجيبه‌، دقت‌ كنيد، به‌ جائي‌ ميرسه‌ كه‌ يك‌ نفر ميگه‌ فاطمه‌ من‌ به‌ تو حقي‌ دارم‌. معلومه‌ هيچ‌ حقي‌ جز اين‌ نداره‌. چيه‌ حق‌ تو؟ من‌ يك‌ خانه‌اي‌ داشتم‌، ديوار بلندي‌ داشت‌، روز گرمي‌ بود، يكي‌ از فرزندانت‌ آمد توي‌ ساية‌ ديوار منزل‌ من‌ در كوچه‌ استراحت‌ كرد و من‌ اين‌ حق‌ را به‌ تو دارم‌. حضرت‌ زهرا او را هم‌ شفاعتش‌ ميكنه‌.

 تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. تمام‌ امور در خدمت‌ حضرت‌ زهراست‌. هر چي‌ ميگه‌ بكنيد. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ يا فاطمه‌ هر چي‌ تو بگي‌ من‌ انجام‌ مي‌دم‌. هر چي‌. تو حبيبة‌ من‌ هستي‌. تو محبوبة‌ من‌ هستي‌. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌. فاطمه‌ وجودش‌ سلامه‌. قربانش‌ بشيم‌. در وصيت‌ نامة‌ خيلي‌ مختصرش‌ وقتي‌ كه‌ آن‌ نوشته‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زير سر ايشان‌ ديد، ديد نوشته‌ وقرا ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌ و بخاطر فاطمه‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌ و بخاطر فاطمه‌ سلام‌ علي‌ الذين‌ اصطفي‌ كه‌ نمي‌خوام‌ شرحش‌ را بدهم‌، و بخاطر فاطمه‌ ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ فاطمة‌ علي‌ النار. بخاطر فاطمه‌ ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ فاطمة‌ علي‌ البرد. كه‌ اينها عجيبه‌. و بخاطر فاطمه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ شافع‌ ليوم‌ القيامه‌ لاربع‌ اثنا ولو جائوا بذنوب‌ اهل‌ الدنيا المكرم‌ لذريتي‌. ذرية‌ پيغمبر جز از طريق‌ فاطمة‌ زهرا كس‌ ديگري‌ نبوده‌. بخاطر فاطمه‌ است‌. ساداتي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌رسند با ساداتي‌ كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا نيستند، آنقدر فاصله‌ دارند، آنقدر فضائلشون‌ فرق‌ ميكنه‌ از زمين‌ تا آسمون‌ با هم‌ فرق‌ ميكنه‌. روايات‌ را برداريد، اين‌ كتاب‌ انوار زهرا را من‌ نوشتم‌، خيلي‌ هم‌ روش‌ من‌ زحمت‌ كشيدم‌، برداريد نگاه‌ كنيد هر چي‌ هست‌ بخاطر فاطمة‌ زهرا هست‌. خدا بخاطر فاطمه‌، انشاء الله‌ همة‌ شماها را و دست‌ همة‌ شماها را به‌ دامن‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميرسانه‌ به‌ شرط‌ اينكه‌ محبت‌ فاطمه‌ در دلتون‌ باشه‌. انشاء الله‌.

 خوب‌ الحمد لله‌ كه‌ همين‌ اندازه‌، يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوس‌ معرفت‌ كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ و لو جئنا بمثله‌ مددا يا كتاب‌ وصف‌ تو را اي‌ فاطمة‌ زهرا، كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافي‌ نيست‌ كه‌تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌. عظمت‌ فاطمة‌ زهرا همين‌ بس‌ كه‌ يكي‌ براي‌ خدا ميشه‌ سجده‌ كرد، يكي‌ هم‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا. اينها را من‌ نمي‌دونم‌ زياد براتون‌ گفتم‌. در سجدة‌ نماز فاطمه‌ زهرا، سرت‌ را بگذار به‌ سجده‌ خطاب‌ به‌ فاطمه‌، انسان‌ خطاب‌ به‌ كسي‌ بكنه‌، سجده‌اش‌ هم‌ براي‌ اونه‌. يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. اي‌ مولاي‌ من‌، اي‌ فاطمه‌، به‌ من‌ پناه‌ بده‌.

 به‌ خدا قسم‌ اگر مي‌تونستم‌ در فضايل‌ فاطمه‌ خيلي‌ حرف‌ دارم‌. تمام‌ قرآن‌ را ميشه‌ با عظمت‌ فاطمه‌ زهرا تطبيق‌ كرد. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر. اين‌ كار، اين‌ عظمت‌، اين‌ و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر، اين‌ سلام‌ براي‌ دوستان‌ فاطمة‌ زهرا تا كيه‌؟ تا طلوع‌ فجر وجود مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ آنجا كم‌كم‌ براي‌ همه‌ ميشه‌. حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 خدايا اين‌ هذه‌ بضاعتنا، ما اين‌ اندازه‌ مي‌فهميم‌، اين‌ اندازه‌ اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌كنيم‌، فاطمة‌ زهرا را لا يقاصدنا احد. با زنهاي‌ دنيا، با زنهاي‌ آخرت‌، با هيچكس‌ مقايسه‌ نكنيد. با هيچكس‌. همة‌ عظمت‌ زينب‌ كبري‌ بخاطر اين‌ بوده‌ كه‌ دختر فاطمة‌ زهرا بوده‌. عجيبه‌. همة‌ عظمت‌ هر چه‌ خوبان‌ در عالم‌ هستند، به‌ خاطر عظمت‌ فاطمة‌ زهراست‌. نگيد كه‌ چطور ميشه‌؟ من‌ كه‌ نميگم‌. اينها توي‌ روايات‌ هست‌، توي‌ آيات‌ قرآن‌ هست‌. بريد مراجعه‌ كنيد. ما اينجور استنباط‌ كرديم‌ از آنچه‌ كه‌ از آيات‌ و روايت‌ ميرسه‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌آد همينطور تعارف‌ كنه‌ به‌ دخترش‌، آنهم‌ براي‌ چي‌ ام‌ ابيها، فداها ابوها. آنها اين‌ تعارفها را ندارند. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با اسماعيل‌ پسرشون‌ و يكي‌ از شيعيان‌ دارند ميرند. رسيدند به‌ خونه‌ حضرت‌ صادق‌ به‌ اين‌ دوستشون‌ تعارف‌ نكردند بفرمائيد خونه‌. اسماعيل‌ گفت‌ آقا يك‌ تعارفي‌ به‌ ايشان‌ مي‌كرديم‌. گفت‌ تو مي‌دوني‌ كه‌ توي‌ خانه‌ مانع‌ داريم‌، نمي‌تونيم‌. و ما اهل‌ بيت‌ پيغمبر اهل‌ تعارف‌ بيجا نيستيم‌. اين‌ را مي‌خوام‌ بگم‌. تعارف‌ بكنيم‌؟ همانطور كه‌ شما به‌ دخترت‌ خوشت‌ آمده‌ ميگي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر اينجوري‌ نيست‌. دخترت‌ بدحجابت‌ را ميگي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر اينجوري‌ نيست‌. دختر بي‌ فضيلتت‌ را مي‌گي‌ قربونت‌ برم‌. پيغمبر انيجوري‌ نيست‌. يك‌ كلمه‌ حضرت‌ نوح‌ فرزندش‌ را گفت‌ كه‌ ان‌ ابني‌ من‌ اهلي‌. خدا نزديك‌ بود از مقام‌ نبوت‌ خلعش‌ كنه‌. اني‌ اعزك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌. كارهاي‌ جديه‌. در آيه‌ قرآنه‌ كه‌ اگر تو يك‌ كلمه‌ حرف‌ به‌ ما نسبت‌ بدي‌ كه‌ نبايد نسبت‌ بدي‌، جدي‌ نباشه‌، وحي‌ نباشه‌، ما قطع‌ وتينت‌ مي‌كنيم‌ يا رسول‌ الله‌. يعني‌ رگ‌ حياتت‌ را ميزنيم‌. اينجوريه‌ خدا، خدا مثل‌ ماها نيست‌ همه‌ چيزمون‌ بازي‌ باشه‌، شوخي‌ باشه‌، تعارف‌ باشه‌. فداها ابوها تعارف‌ نكرده‌. حقيقت‌ داره‌. ام‌ ابيها حقيقت‌ داره‌.

 و اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. اي‌ فاطمه‌ من‌ ضعف‌ در خودم‌ احساس‌ مي‌كنم‌. اني‌ اعيذك‌ بالله‌. نميگه‌ يا رسول‌ الله‌ شما كه‌ بالاتر از ما هستيد شما چرا. ميدونه‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌ و او را از ضعف‌ مي‌رهانه‌. بله‌. ما مردم‌ هر چيزي‌ كه‌ بهتره‌، خدا كمتر توي‌ ما نگهش‌ ميداره‌. اين‌ را بدونيد. چون‌ لياقتش‌ را نداريم‌. لياقتش‌ را نداريم‌. فاطمة‌ زهرا بهتر بود، هيجده‌ سال‌ توي‌ دنيا. لياقتش‌ را چون‌ نداشتيم‌. آخه‌ كسي‌ با تنها دختر پيغمبر، حالا همة‌ فضائل‌ هيچ‌، اينطور رفتار ميكنه‌؟ عوض‌ اينكه‌ روز سوم‌ بيايند تسليت‌ بگن‌، پدر از دنيا رفته‌، من‌ گاهي‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها با بعضي‌ها دشمنند، دعواييند، مي‌بينند يكي‌ از اقوامشون‌ از دار دنيا رفته‌. مي‌روند يك‌ تسليتي‌ هم‌ بهش‌ مي‌گويند. طلبكاره‌ ميگه‌ حالا از اين‌ مصيبت‌ يك‌ خورده‌اي‌ راحت‌ بشه‌، بعد بريم‌ مطالبه‌ كنيم‌. اينها چه‌ جانورهايي‌ بودند؟ اينها چه‌ بودند؟ اينها چه‌ حيواناتي‌ بودند؟ اينها از شر الدواب‌ بودند. عجيبه‌ آدم‌ فكر ميكنه‌، روز سوم‌. علي‌ كجاست‌؟ فاطمة‌ زهرا آمده‌ دم‌ در. خانم‌ سلام‌. نه‌. تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. نه‌. مي‌نويسه‌ كه‌ من‌ فهميدم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ در بود. جات‌ خالي‌ بود معاويه‌ صداي‌ نالة‌ فاطمة‌ زهرا را. لا اله‌ الا الله‌. كه‌ بين‌ در و ديوار صدا مي‌زند يا فضة‌ خضيني‌. همه‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد. گاه‌ گاهي‌ هم‌ يك‌ گوشة‌ چشمي‌ طرف‌ در، شايد آقامون‌… آقاجون‌ اقلا بيا مادرت‌ را به‌ ما معرفي‌ كن‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. الهي‌ عظم‌ البلاء. و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ و فرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌. ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌. الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌. العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۰ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 20 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر. و ما ادراك‌ ما ليلة‌ القدر. ليلة‌ القدر خيرا من‌ الف‌ شهر. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر.

 مناسبت‌ امروز اين‌ بود كه‌ سورة‌ كوثر را من‌ تلاوت‌ كنم‌. ولي‌ در شبهاي‌ وفات‌ اين‌ بانوي‌ بزرگوار دربارة‌ اين‌ سوره‌ عرايضي‌ عرض‌ شد و كمتر دربارة‌ سورة‌ قدر و ارتباطش‌ با فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها من‌ صحبت‌ كرده‌ام‌. اجمالا در تفاسير دارد كه‌ ليلة‌ قدر فاطمه‌ است‌. حالا چرا اين‌ تعبير از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شده‌، در تفاسير امروز ما مطلب‌ زيادي‌ در اين‌ ارتباط‌ ديده‌ نميشود. اگر چه‌ با همان‌ مقداري‌ كه‌ مطلب‌ هست‌، شايد ساعتها بشود درباره‌اش‌ صحبت‌ كرد، اما سورة‌ قدر بيشتر از اينها بايد مطلب‌ داشته‌ باشد. و من‌ فكر مي‌كنم‌ يكي‌ از آن‌ پرده‌هايي‌ كه‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ از سيماي‌ قرآن‌ بخصوص‌ اين‌ سوره‌ برداشته‌ ميشود همين‌ مطلب‌ باشد كه‌ در عالم‌ ملك‌ شب‌ قدر مي‌خوام‌ براتون‌ بگم‌ بعيد نيست‌ شيطون‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 مكرر در عرايضم‌ گفتم‌ و از آيات‌ و روايات‌ كاملا استفاده‌ ميشود كه‌ اين‌ عالمي‌ كه‌ ما درش‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌، اعم‌ از دنيا و قيامت‌ و بهشت‌ و جهنم‌، يك‌ ملكي‌ دارد يك‌ ملكوتي‌. ملكش‌ همينهايي‌ است‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌ و خواهيم‌ ديد. ملكوتش‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ها در ارتباط‌ با آن‌ معنوياتي‌ مشاهده‌ مي‌كنند. ملكوت‌ عالم‌ را خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بهش‌ اشاره‌ كرده‌ كه‌ بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء و در روايات‌ هم‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ و با تعبيرات‌ مختلف‌ به‌ ملكوت‌ عالم‌ اشاره‌ شده‌. مثلا در آيه‌اي‌ از آيات‌ قرآن‌ مي‌فرمايد يسبح‌ له‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌ هر چه‌ در آسمان‌ و زمين‌ هست‌، تسبيح‌ پروردگار را مي‌كنند و در يك‌ جا مي‌فرمايد و لكن‌ لا تفقهون‌ تسبيحههم‌. شما نمي‌فهميد تسبيحشون‌ را. بسياري‌ از چيزها هست‌ بخوام‌ شرح‌ بدم‌ از اصل‌ مطلب‌ مي‌افتم‌. اين‌ را بدانيد كه‌ همة‌ عالم‌ خلقت‌ يك‌ ملكوتي‌ داره‌. يعني‌ بعد دومي‌ داره‌ كه‌ آن‌ بعد دوم‌ را همه‌ متوجه‌ نيستند.

 شب‌ قدر هم‌ يك‌ ملكي‌ دارد و يك‌ ملكوتي‌. ملك‌ شب‌ قدر همان‌ شب‌ نوزدهم‌ يا بيست‌ و يكم‌ يا بيست‌ و سوم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضانه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ ملك‌ شب‌ قدر مي‌فرمايد ليلة‌ القدر خيرا من‌ الف‌ شهر. شب‌ قدر بهتر از هزار ماه‌ و عبادتش‌ بيشتر از هزار ماه‌ ثواب‌ دارد. ملك‌ شب‌ قدر در ماه‌ رمضان‌ واقع‌ شده‌، ماه‌ خدا و پروردگار متعال‌ اين‌ ماه‌ را اختصاص‌ داده‌ به‌ خودش‌ كه‌ مهماني‌ رسمي‌ كرده‌ از مردم‌. دعيتم‌ فيه‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌. دعوت‌ شده‌ايد به‌ ميهماني‌ خدا بالبركة‌ و الرحمة‌ و المغفرة‌. ملك‌ شب‌ قدر قرآن‌ در آن‌ شب‌ نازل‌ شده‌ كه‌ الذي‌ انزلت‌ فيه‌، انزلته‌ في‌ ليلة‌ القدر. در دعاها مي‌خونيم‌. شهر رمضان‌ الذي‌ انزل‌ فيه‌ القرآن‌ و در همين‌ سورة‌ قدر مي‌فرمايد انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ القدر. كه‌ قرآن‌ در ماه‌ رمضان‌ نازل‌ شده‌ و در اين‌ سوره‌ مي‌فرمايد كه‌ خدا قرآن‌ را در شب‌ قدري‌ كه‌ در ماه‌ رمضانه‌ نازل‌ كرده‌.

 يا در سورة‌ دخان‌ اينكه‌ و الكتاب‌ المبين‌ انا انزلناه‌ في‌ ليلة‌ مباركه‌ فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. امر من‌ عندنا. پس‌ شب‌ قدر چند خصوصيت‌ دارد. يكي‌ بهتر از هزار ماهه‌. دوم‌ قرآن‌ در او نازل‌ شده‌. سوم‌ در آن‌ شب‌ تمام‌ كارها روي‌ حساب‌ خودش‌ تقدير ميشه‌. اين‌ خصوصيات‌ ملكي‌ شب‌ قدره‌. از روايات‌ استفاده‌ ميشود كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ليلة‌ القدره‌. در اينجا بايد حتما بگوئيم‌ كه‌ منظور از ليلة‌ القدر كه‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليهاست‌، جنبة‌ ملكوتي‌ ليلة‌ قدره‌. همانطوري‌ كه‌ در ليلة‌ قدر قرآن‌ نازل‌ شده‌، در قلب‌ مطهر حضرت‌ زهرا طبق‌ احاديث‌ و روايات‌، علوم‌ اولين‌ و آخرين‌، تبيان‌ كل‌ شي‌ء، در قلب‌ مطهر اين‌ بي‌بي‌ از جانب‌ خدا وارد شده‌. حتي‌ محدثه‌ است‌. يعني‌ ملائكه‌، يعني‌ جبرئيل‌، يعني‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ قلب‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تمام‌ حقايق‌ را نازل‌ كردند و در قلب‌ اين‌ بي‌بي‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ هست‌ كه‌ حتي‌ گاهي‌ مورد تعجب‌ ظاهري‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ قرار ميگيره‌.

 همانطوري‌ كه‌ شب‌ قدر مجهوله‌ در ميان‌ شبها، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها قدرش‌ در ميان‌ زنها مجهوله‌. قبرش‌ مخفيه‌، اينكه‌ قبر حضرت‌ زهرا مخفيه‌ يك‌ اثري‌ از آثار ملكوتي‌ ليلة‌ القدر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. همانطوري‌ كه‌ شب‌ قدر بهتر از هزار ماهه‌، شب‌ قدر گاهي‌ در تابستان‌ مخصوصا اگر واقع‌ شود، بسيار كوتاهه‌ و در زمستان‌ هم‌ كه‌ باشد، در مقابل‌ هزار ماه‌ بسيار كوتاه‌ خواهد بود. ولي‌ در عين‌ حال‌ بهتر از هزار ماهه‌. در روايت‌ دارد كه‌ اين‌ هزار ماه‌ سلطنت‌ و حكومت‌ بني‌ اميه‌ منظوره‌. يعني‌ بني‌ اميه‌ قريب‌ به‌ هزار ماه‌ بر مردم‌ مسلمان‌ حكومت‌ كردند و در نتيجه‌ اين‌ حكومت‌ با آنهمه‌ زرق‌ و برق‌ و با آنهمه‌ اظهار قدرت‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را كشتند و فاطمة‌ زهرا را بعنوان‌ مقدمة‌ اين‌ حكومت‌ شهيدش‌ كردند و امام‌ مجتبي‌ را زهر دادند و حضرت‌ سيد الشهدا را كشتند و امام‌ سجاد را كشتند، تمام‌ اينها با همة‌ آن‌ اظهار قدرت‌ به‌ اندازة‌ يك‌ شب‌، يك‌ زندگي‌ كوتاه‌ فاطمه‌ ارزش‌ نداره‌. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها به‌ اون‌ زن‌ فرمود كه‌ هر سؤالي‌ كه‌ تو از من‌ ميكني‌ و من‌ جواب‌ ميدم‌، ارزش‌ و ثوابش‌ بيشتر از دنيا و آنچه‌ در دنياست‌ كه‌ پر از طلا و نقره‌ بشه‌. آن‌ خانم‌ آمد از طرف‌ مادرش‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. مادرش‌ بهش‌ گفته‌ بود برو اين‌ سؤالات‌ را از فاطمة‌ اطهر بكن‌. آمد خدمت‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها ده‌ تا سوال‌ كرد. خودش‌ خجالت‌ كشيد كه‌ بيشتر سؤال‌ كنه‌. عذرخواهي‌ كرد. حضرت‌ فرمودند نه‌ تو بر من‌ منت‌ داري‌. براي‌ اينكه‌ در مقابل‌ هر جواب‌ سؤالي‌ كه‌ كردي‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ مقدار به‌ من‌ اجر عنايت‌ كرده‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها عمر كوتاهي‌ از نظر ما داشت‌ كه‌ اگر يك‌ مقدار اين‌ مسئله‌ تحليل‌ بشه‌، بايد بگوئيم‌ چون‌ عزيز خدا بود، چون‌ محبوب‌ خدا بود، چون‌ دوست‌ خدا بود. ما دنيا را براش‌ ارزش‌ قائل‌ شديم‌. براي‌ ما كه‌ اهل‌ دنيا هستيم‌، دنيا خيلي‌ پر ارزشه‌ .و الا براي‌ مؤمن‌ دنيا زندانه‌. الدنيا سجن‌ المؤمن‌. براي‌ فاطمة‌ زهرا دنيا چيه‌؟ بايد عرض‌ كنيم‌ دنيا يك‌ زنداني‌ است‌ با اعمال‌ شاقه‌.

 لذا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در گوش‌ فاطمة‌ زهرا فرمود كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ از اهل‌ بيتم‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشود، تو هستي‌؛ فاطمه‌ را متبسم‌ ديدند، خوشحال‌ ديدند. اظهار خوشحالي‌ كرد كه‌ پدرم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بعد از من‌ تو عمر زيادي‌ در دنيا نمي‌كني‌. شب‌ قدر كوتاهه‌ اما ارزش‌ وجودي‌ شب‌ قدر آنقدر زياده‌ كه‌ فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. در شب‌ قدر همة‌ امرها و امور محكم‌ و امو كم‌ شده‌، همة‌ اينها از هم‌ جدا ميشه‌. كي‌ مثلا داراي‌ چه‌ سعغادتي‌ است‌ و چه‌ شخصي‌ داراي‌ چه‌ شقاوتي‌ است‌ و امثال‌ اينها.

 در شب‌ قدر تمام‌ برنامه‌هاي‌ بشريت‌ كه‌ در دنيا قرار گرفته‌ اينها همه‌ تحكيم‌ ميشه‌. حكم‌ ميشه‌. در شب‌ قدر. در شب‌ قدر ملائكه‌ و روح‌ نازل‌ ميشوند. تنزل‌ الملائكة‌ و الروح‌ فيها باذن‌ ربهم‌ من‌ كل‌ امر. سلام‌ هي‌ حتي‌ مطلع‌ الفجر. اين‌ از خصوصيات‌ شب‌ قدره‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ شب‌ قدر اسم‌ شريفشون‌ هست‌، همة‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ در قلب‌ مطهرشه‌. كوثره‌، خير كثيره‌، كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ به‌ او حكمت‌ داده‌ شود، خير كثير داده‌ شده‌ و قلب‌ مطهر فاطمة‌ زهرا همة‌ حكمت‌ تمام‌ عالم‌، يعني‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء هر چه‌ هست‌ كه‌ يكي‌ از آنها معرفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ در اين‌ حوض‌ كوثر، در اين‌ مركز اجتماع‌ كوثر و در اين‌ محل‌ نزول‌ خير كثير قرار داده‌ شده‌. در شب‌ قدر ملائكه‌ نازل‌ ميشوند و روح‌ نازل‌ ميشود و با سلام‌ و سلامتي‌، هر كس‌ متوسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بشه‌، هر كس‌ دامن‌ فاطمة‌ زهرا را بگيره‌ از خود پيغمبر اكرم‌ گرفته‌ تا آن‌ ادني‌ فرد جامعة‌ بشريت‌، هر كس‌ متوسل‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بشه‌ از هم‌ و غم‌ و مرض‌ و گرفتاري‌ نجات‌ پيدا ميكنه‌. فيها يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌.

 من‌ يك‌ شب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ در حديث‌ كسا كه‌ سندش‌ بسيار معتبره‌، و مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ نجفي‌ اين‌ سند را پيدا كردند و در اختيار گذاشتند، در آنجا وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ وارد ميشود بر فاطمة‌ زهرا ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. اي‌ فاطمه‌ جان‌ من‌ در بدنم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. قلت‌ اعيذ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. پدر تو را من‌ به‌ خدا پناه‌ ميدهم‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را به‌ خدا پناه‌ بده‌، شماها را به‌ خدا پناه‌ نميده‌؟! اعيذك‌ بالله‌ يا ابتي‌ من‌ الضعف‌. لذا وقتي‌ كه‌ كساي‌ يماني‌ را روي‌ پيغمبر اكرم‌ ميكشه‌ ميگه‌ سرت‌ انظر اليه‌ فاذا وجهه‌ يتلألأ كأنه‌ البدر في‌ ليلته‌ تمامه‌ و كماله‌. عجيبه‌ اين‌ حرف‌. همين‌ شخصي‌ كه‌ از نظر بدني‌ به‌ يك‌ ضعفي‌ در اثر خستگي‌ و اذيت‌ مردم‌ پيدا شده‌ در وجود مقدسش‌، پيغمبر اكرم‌ است‌ شخص‌ اول‌ عالم‌ خلقته‌، در عين‌ حال‌ وقتي‌ كه‌ كساي‌ يماني‌ را فاطمة‌ زهرا روي‌ بدنش‌ ميكشه‌ ميگه‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 فاطمة‌ زهرا متوسل‌ بشه‌. يفرق‌ كل‌ امر حكيم‌. اگر درست‌ باشه‌. عين‌ قرآنه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. شفاء و رحمة‌ للمؤمنين‌. اما و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا. وقتي‌ كه‌ آن‌ دو نفر آمدند به‌ عيادتش‌، به‌ اونها گفت‌ كه‌ شما شنيديد از پيغمبر كه‌ پيغمبر فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ من‌ است‌ كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كند مرا اذيت‌ كرده‌؟ گفتند شنيديم‌. فرمود خدايا شاهد باش‌ كه‌ اين‌ دو نفر مرا اذيت‌ كردند. در آية‌ قرآن‌ مي‌خونيد ديگه‌ و لا يزيد الظالمين‌ الا خسارا. اين‌ ظالمين‌ آمدند به‌ ديدن‌ فاطمة‌ زهرا، آمدند به‌ طرف‌ قرآن‌ ناطق‌ اما خسارت‌ مي‌برند. فرمود تا زنده‌ باشم‌ شما را نفرين‌ ميكنم‌. بعد از هر نماز و اين‌ كار را كرد. و يك‌ روزي‌ هم‌ خواهيد ديد انشاء الله‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، فرزند عزيزش‌ اينها را از توي‌ قبر بيرون‌ مي‌آره‌، آتششون‌ ميزنه‌ تا آنكه‌ شما ببينيد آتش‌ دنيايي‌ را هم‌ اينها مزه‌اش‌ را چشيدند. بچشند مزة‌ آتش‌ دنيايي‌ را تا در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ نزده‌ باشند. در به‌ پهلوش‌ نزده‌ باشند.

 شب‌ قدر در او تمام‌ افراد، هر كس‌ آن‌ شب‌ را بيدار باشه‌، منتهي‌ بيداري‌ مي‌خواد ديگه‌. بيدار بايد بود. كسي‌ كه‌ بيدار باشه‌ و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بشناسه‌ و احياء بگيرد، هميشه‌ در مقابل‌ فاطمه‌ دست‌ به‌ سينه‌ باشد. هر روز صبح‌ هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. اين‌ كار را بعضي‌ از اولياء خدا داشتند، يك‌ زيارتي‌ از حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بكنيد و به‌ اون‌ بي‌بي‌ بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. اي‌ مولاي‌ من‌، اي‌ فاطمه‌، من‌ را پناه‌ بده‌. اگر مي‌خوايد راحت‌ باشيد توي‌ دنيا. هم‌ روحتون‌ راحت‌ باشه‌ هم‌ بدنتون‌ هم‌ زندگيتون‌ محفوظ‌ باشه‌ اين‌ همان‌ كلمة‌ لا اله‌ الا اللهي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرمود حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ امن‌ من‌ عذابي‌ كه‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ من‌ بخوام‌ اين‌ روايت‌ را با فاطمة‌ زهرا تطبيقش‌ بدم‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شب‌ قدره‌، همانطوري‌ كه‌ خلاصه‌ شيعه‌ آمده‌ و فهميده‌ از روايات‌ كه‌ در سه‌ شب‌ ممكن‌ است‌ مردد باشه‌ شب‌ قدر، يكي‌ شب‌ نوزدهم‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و يكم‌، يكي‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌. شب‌ نوزدهم‌ ضعيفتره‌، شب‌ بيست‌ و يكم‌ تا حدي‌ باصطلاح‌ معتبر ولي‌ در عين‌ حال‌ نسبت‌ به‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ ضعيفتر و شب‌ بيست‌ و سوم‌ بيشتر احتمال‌ شب‌ قدره‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا هم‌، چهل‌ و پنج‌ روز نوشتند، هفتاد و پنج‌ روز نوشتند، نود و پنج‌ روز. چهل‌ و پنج‌ روز ضعيف‌، هفتاد و پنج‌ روز متوسط‌، نود و پنج‌ روز قوي‌. چرا بايد وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها معين‌ نباشه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ با يك‌ سني‌ گفتم‌. گفتم‌ شخصيتهاي‌ دنيا غالبا اينطوره‌، تولدشون‌ چون‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ متولد شدند، شخصيت‌ نداشتند. تولدشون‌ معلوم‌ نيست‌ ولي‌ وفاتشون‌ خوب‌ معلومه‌. اما فاطمة‌ زهرا بعكسه‌. تولدش‌ مشخص‌ اما وفاتش‌ معلوم‌ نيست‌. اين‌ علتش‌ چيه‌؟ خيلي‌ باهاش‌ بحث‌ كردم‌. رسوندمش‌ به‌ آنجا كه‌ ما معتقديم‌ امروز كه‌ اصحاب‌ پيغمبر، آنهايي‌ كه‌ ادعاي‌ همراه‌ بودن‌ با پيغمبر را مي‌كردند، به‌ دستور قرآن‌ عمل‌ نكردند، به‌ دستور پيغمبر عمل‌ نكردند، حتي‌ تشييع‌ جنازه‌ نكردند، حتي‌ نخواستند متوجه‌ بشوند كه‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفته‌ و قبرش‌ براي‌ اينها مجهوله‌ و حتي‌ زمان‌ وفاتش‌ براي‌ اينها مجهوله‌. خيلي‌ عجيبه‌. شب‌ قدر را خدا در سه‌ شب‌ قرار داده‌. يعني‌ براي‌ ما معلوم‌ نيست‌. ائمه‌ هم‌ اصرار دارند كه‌ معلوم‌ نباشه‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ همينطوره‌. بخاطر اينكه‌ دو ماه‌ مردم‌ عزاداري‌ كنند. همانطور يكه‌ حضرت‌ مي‌فرمايد سه‌ شب‌ يا دو شب‌ عبادت‌ براي‌ دريافت‌ بيشتر از هزار ماه‌ ثواب‌ مي‌ارزه‌. چون‌ هر قطرة‌ اشكي‌ از چشم‌ شما بر مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا ريخته‌ ميشه‌ كلي‌ روحياتتون‌ را بالا ميبره‌، كمالاتتون‌ را بالا ميبره‌، به‌ مقام‌ عاليه‌اي‌ مي‌رسيد. پس‌ حالا كه‌ اين‌ فيض‌ از جانب‌ پروردگار سرازير شده‌، چرا يك‌ روز، چرا يك‌ ماه‌، دو ماه‌ و تقريبا بيست‌ روز كه‌ بازهم‌ تولد فاطمة‌ زهرا ختمش‌ ميكنه‌، دو ماه‌ و بيست‌ روز مردم‌ بنشينند دهه‌ها عزاداري‌ كنند و از اين‌ ليلة‌ قدر استفاده‌ كنند.

 ليلة‌ قدر فاطمه‌ است‌. در همين‌ اشعار مرحوم‌ كمپاني‌ هم‌ آمده‌ بود كه‌ ايشان‌ خوندند. ليلة‌ قدر سلام‌ الله‌ عليها فاطمه‌ است‌. فاطمة‌ اطهر. در ليلة‌ قدر همة‌ كارها تقدير ميشه‌. به‌ خود حضرت‌ زهرا قسم‌، بوسيلة‌ فاطمة‌ زهرا همة‌ كارها، كارهاي‌ الهي‌ درست‌ شده‌. ميگه‌ اگر فاطمه‌ نبود يا رسول‌ الله‌ تو كارت‌ بيفايده‌ بود. اگر فاطمه‌ نبود يا علي‌ تو كارت‌ به‌ جايي‌ نمي‌رسيد. اگر اولاد فاطمه‌ نبودند امروز شما مردم‌ اينجا جمع‌ نمي‌شديد منتظر آخرين‌ فرزندش‌ كه‌ بياد دنيا را پر از عدل‌ و داد بكنه‌ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد نبوديد. فاطمة‌ زهرا اگر نبود اين‌ يازده‌ فرزند عزيزش‌ كه‌ هر يك‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌ را ممكنه‌ از بدبختي‌ نجات‌ بدهند نبود. خيلي‌ عجيبه‌. محور فاطمة‌ زهراست‌، هم‌ فاطمة‌ و ابوها. خدا چه‌ عشقي‌ مي‌ورزه‌ نسبت‌ به‌ فاطمه‌. چيه‌ زير كسا؟ فاطمه‌ است‌. يك‌ شخصيت‌ بزرگي‌ را كه‌ ميخوان‌ معرفيش‌ كنند، پدر را به‌ او معرفي‌ ميكنن‌، شوهر را به‌ او معرفي‌ مي‌كنند، فرزندان‌ را به‌ او معرفي‌ مي‌كنند. هم‌ فاطمه‌ و ابوها. و بعلها و بنوها. فاطمه‌ هست‌ و پدر فاطمه‌. فاطمه‌ هست‌ و شوهر فاطمه‌. فاطمه‌ هست‌ و دو فرزندان‌ فاطمه‌. ببينيد فاطمة‌ زهرا محوره‌. شماها ميگيد چطور آخه‌ يك‌ دختر، خداي‌ تعالي‌ آنقدر به‌ اين‌ شب‌ قدر عظمت‌ داده‌، آنقدر به‌ اين‌ شب‌ قدر اهميت‌ داده‌ كه‌ تمام‌ موجودات‌ دور سر اين‌ بانوي‌ بزرگوار مي‌چرخند كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌.

 من‌ زياد دربارة‌ شب‌ قدر و فاطمة‌ زهرا نمي‌خوام‌ امروز صحبت‌ كنم‌. ما پنج‌ نفر امروز سرباز مي‌خواهيم‌ تحويل‌، سرباز رسمي‌ تحويل‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بديم‌. يعني‌ رسميتشون‌ را اعلام‌ كنيم‌. ما در همين‌ كانون‌ نه‌ حجره‌اي‌ داريم‌، نه‌ برنامه‌اي‌ داريم‌، نه‌ عنوان‌ حوزه‌اي‌ داره‌، حدود چهل‌ پنجاه‌ نفر طلبه‌ از اينجا شروع‌ كردند، از تزكية‌ نفس‌ به‌ بعد. يعني‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ و ضمنش‌ درس‌ خوندن‌ و انشاء الله‌ و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اينها هر كدامشون‌ كه‌ ما اين‌ را بدونيد، من‌ شخصا اينه‌ عقيده‌ام‌ كه‌ يك‌ نوكر امام‌ زمان‌، حالا نوكر كوچيك‌ امام‌ زمان‌ هم‌ باشه‌ از اول‌ شخصيتي‌ كه‌ نوكر ملت‌ باشه‌ و نوكر مملكت‌ باشه‌، ارزشش‌ بيشتره‌. از نظر من‌ اينطوره‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ كسي‌ كه‌ نوكر امام‌ زمانه‌، نوكر مردم‌ نميشه‌ گفت‌، آقاي‌ مردمه‌ و بر مردم‌ آنوقت‌ خدمتگزاره‌. حالا دنيا براي‌ اينجور چيزها ارزش‌ قائل‌ نباشه‌. ما به‌ دنيا كاري‌ نداريم‌. دنيا بروند بد مستي‌هاي‌ خودشون‌ را بكنند، كارهاي‌ خودشون‌ را انجام‌ بدهند، بخورند، بخوابند، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ وقتي‌ كه‌ شمارش‌ ميكنند حيوانات‌ روي‌ زمين‌ را، بعله‌، يكي‌ هم‌ حيوان‌ ناطقي‌ است‌ بنام‌ انسان‌ كه‌ يا ميخوره‌ يا ميخوابه‌ يا زندگي‌ مثلا زناشويي‌ داره‌ امثال‌ اينها كه‌ همة‌ حيوانات‌ دارند. اگر كسي‌ اهل‌ تقوي‌ نباشه‌ و اهل‌ تزكية‌ نفس‌، هيچ‌ ارزشي‌ توي‌ اين‌ دنيا نداره‌. اين‌ را بدونيد. هيچ‌ ارزشي‌. ولو خدمتتون‌ عرض‌ شود مهندس‌ باشه‌، دكتر باشه‌، اهل‌ تقوي‌ اگر نبود، اگر اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبود، ولو مجتهد باشه‌ ارزش‌ نداره‌.

 من‌ همين‌ ديروز نگاه‌ مي‌كردم‌ توي‌ روايات‌ يك‌ روايت‌ هست‌ كه‌ امام‌ صادق‌، البته‌ چند تا روايته‌، مي‌فرمايد كسي‌ كه‌ به‌ قدر خردلي‌ كبر، تكبر، در وجودش‌ باشه‌ خدا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌. بايد هم‌ اينطور باشه‌. خدا در بهشت‌ راهش‌ نميده‌. اگر انسان‌ غافل‌ باشه‌ و اهل‌ كمالات‌ نباشه‌ و دنبال‌ رشدش‌ نره‌ و بلكه‌ عناد بورزه‌ با اهل‌ كمالات‌ و علم‌ و دانش‌، اين‌ را خدا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌ ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را البته‌ خداي‌ تعالي‌ شايد در همون‌ صحراي‌ قيامت‌ يك‌ گوشه‌اي‌ نگرش‌ بداره‌ تا اين‌ كبر و اينجور مسائل‌ را از روح‌ خودش‌ بيرون‌ كنه‌. و الا توي‌ بهشت‌ راهش‌ نميده‌. لذا بهترين‌ افراد، آن‌ كساني‌ هستند كه‌ هم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند و هم‌ كتاب‌ و قرآن‌ و حقايق‌ دين‌ را ياد گرفته‌ باشند. يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. بعضي‌ها هستند آنقدر اصرار دارند كه‌ فرزندشون‌ باسواد بشه‌ اما كوچكترين‌ اصراري‌ ندارند كه‌ اين‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌. از همون‌ اول‌ به‌ فكر جاه‌ و رياسته‌، يك‌ روايتي‌ را ديشب‌ توي‌ يك‌ جلسه‌اي‌ بود خوندم‌ اتفاقا كتابش‌ هم‌ اينجا هست‌. من‌ ديشب‌ همينجا اين‌ روايت‌ را از توي‌ كتاب‌ خوندم‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌، حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، امام‌ عسگري‌ عليه‌ السلام‌ اينها همه‌اشون‌ مي‌فرمايند كه‌ اگر يك‌ شخصي‌ ديديد اينطور زاهده‌، اينطور خوبه‌، اينطور اهل‌ عبادته‌، اينطور مثلا حتي‌ مثلا دنياش‌ هم‌ ترك‌ كرده‌، چه‌ بسا ترك‌ دنيا براي‌ دنيا كرده‌، همة‌ اينها را حضرت‌ مي‌فرمايد اگر حب‌ جاه‌ و رياست‌ و خودخواهي‌ داشته‌ باشه‌ خداي‌ تعالي‌ در عذاب‌ اليم‌ دائما قرارشون‌ ميده‌. بعد مي‌فرمايد الرجل‌ كل‌ رجل‌ نعم‌ الرجل‌ آدم‌ حسابي‌، الرجل‌ يعني‌ آدم‌ حسابي‌، كل‌ الرجل‌، يعني‌ يك‌ آدم‌ به‌ تمام‌ معنا حسابي‌ و بهترين‌ آدمها كيه‌؟ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ هواي‌ نفسش‌ را مغلوب‌ خداي‌ خودش‌ قرار بده‌. هر چي‌ خدا امر كرده‌ او را انجام‌ بده‌. او ارزش‌ داره‌. و الا من‌ هر چي‌ دلم‌ مي‌خواد مي‌كنم‌، تو معلومه‌ كه‌ همون‌ شيطاني‌ ديگه‌. شيطان‌ هر چي‌ دلش‌ خواست‌ كرد. گفتند اسجد لآدم‌ اين‌ سجده‌ نكرد. دلش‌ مي‌خواست‌ هرچي‌ دلت‌ مي‌خواد يعني‌ چي‌. بايد تزكية‌ نفس‌ كني‌ هر چه‌ خدا مي‌خواد انجام‌ بدي‌.

 فرصتمون‌ بسيار كمه‌ و دلمون‌ مي‌خواد از حضرت‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ ضياء هم‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌، دير تشريف‌ آوردند متأسفانه‌. و اين‌ پنج‌ نفر از آن‌ طرف‌ اگر هستند تشريف‌ بياورند جلو، آقايون‌ راه‌ بدهند، بيان‌ همينجا بنشينند. پنج‌ نفر از همين‌ طلاب‌ خودمون‌ هستند. همينجا جلو بشينيد بهتره‌. انشاء الله‌ امشب‌ اين‌ دوستان‌ مفتخر به‌ لباس‌ روحانيت‌ ميشند. يعني‌ به‌ عمامة‌ روحانيت‌ كه‌ تاج‌ پيغمبر اكرم‌ تيجان‌ الملائكه‌، تاج‌ ملائكه‌ هستند و اينهايي‌ كه‌ مي‌بينيد اينجا نشستند ممكنه‌ بعضي‌ها فكر كنند اينها بيسوادند. جاي‌ ديگه‌ كارشون‌ نگرفته‌ آمدند اينجا. اين‌ آقاي‌ مسعودي‌ ما ليسانس‌ دانشگاه‌ كرمان‌ بعد هم‌ آمدند مشغول‌ طلبگي‌ شدند درس‌ حوزه‌ شدند. و اهل‌ تزكية‌ نفس‌. من‌ نمي‌خوام‌ زياد ازشون‌ تعريف‌ كنم‌ ولي‌ من‌ پشت‌ سرشون‌ اقتدا مي‌كنم‌. الحمد لله‌. اين‌ آقاي‌ قديريان‌ اگر بدونيد چقدر خوبند. خدا ميدونه‌ من‌ نمونه‌هايي‌ هستند اينها، يقين‌ دارم‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياره‌، توي‌ دسته‌هاي‌ اول‌ نباشه‌، توي‌ دسته‌هاي‌ دوم‌ اينها را انتخاب‌ ميكنه‌. حالا من‌ يك‌ يك‌ عمامه‌ها را مي‌گذارم‌ به‌ سرشون‌. شماها به‌ خاطر لطفي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ دارند بر ما و اين‌ سربازها را مي‌خوايم‌ تحويلشون‌ بديم‌ و انشاء الله‌ اينها از ياران‌ خوب‌ حضرت‌ هستند و من‌ بهشون‌ گفتم‌ كه‌ اگر عمامه‌ گذاشتيد سرتون‌، بايد سرتون‌ هميشه‌ با اين‌ عمامه‌ باشه‌. وقتي‌ بره‌ كه‌ سرتون‌ هم‌ بره‌. ديگه‌ سر بي‌ عمامه‌ نخواسته‌ باشيد. اينجور ثابت‌ قدم‌ در راه‌ روحانيت‌ و دين‌ و انشاء الله‌ با اين‌ استعداد خوبي‌ كه‌ اين‌ آقايون‌ دارند، انشاء الله‌ به‌ مرحلة‌ اجتهاد و انشاء الله‌ به‌ مقام‌ عالية‌ علم‌ و دانش‌ خواهند رسيد زير ساية‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. حالا همه‌اتون‌ بايستيد. چون‌ مستحبه‌ كه‌ عمامه‌ را ايستاده‌ و سرپا بگذاريم‌. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد) انشاء الله‌ اميدواريم‌ همة‌ ماها از سربازان‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ باشيم‌ و از خدمتگزاران‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و هميشه‌ در راه‌ دين‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ و خدمت‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ انشاء الله‌ موفق‌ باشيم‌ و اميدواريم‌ كه‌ اين‌ دوستان‌ عزيزمان‌ كه‌ هر چه‌ ما بخواهيم‌ به‌ اينها اظهار محبت‌ بكنيم‌، خيلي‌ كوچكه‌ براشون‌، دست‌ مطهر حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روي‌ سرشون‌ باشه‌ و هميشه‌ زير ساية‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزار به‌ دين‌ و به‌ اسلام‌ و به‌ مردمي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند، باشند.

 

۱۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – شرح‌ آية‌ استعينوا بالصبر و الصلوة‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء‌ و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. استعينوا بالصبر و الصلاة‌ و انها لكبيرة الا علي‌ الخاشعين‌.

انسان‌ بايد به‌ وسيلة‌ عبادت‌ و بندگي‌ خدا براي‌ همه‌ چيز كمك‌ بگيرد. بندگي‌ خدا فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وصل‌ به‌ خدا مي‌كنه‌. انسان‌ را به‌ مقام‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسانه‌. وقتي‌ انسان‌ وصل‌ به‌ خدا شد، وصل‌ به‌ قدرت‌ بي‌ نهايتي‌ شده‌ كه‌ بر همه‌ چيز فائق‌ مي‌ياد. در روايت‌ دارد اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد خدمت‌ پدر، عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ من‌ نيازي‌ به‌ كمك‌ دارم‌. او نظر بدني‌ و از نظر ظاهري‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ بشر مثلكم‌. وقتي‌ كه‌ كار زياد بكنه‌، چهار تا فرزند داره‌، خودش‌ با نداشتن‌ امكانات‌ همة‌ كارها را انجام‌ مي‌دهد. ايني‌ كه‌ مي‌گم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ ظاهري‌، مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ اگر نان‌ بخواد انسان‌ صبح‌ زود بلند شه‌ بره‌ در مغازة‌ نانوايي‌ يكي‌ دو تا نان‌ بگيره‌ و برگرده‌ زحمتش‌ همين‌ باشه‌. اون‌ زمانها مي‌خواسته‌ گندم‌ بخرند، آرد كنند، خمير كنند، منتظر بشن‌ كه‌ اين‌ خمير به‌ اصطلاح‌ ما مشهديها ور بياد. بعد اين‌ را به‌ اصطلاح‌ كنند، نان‌ كنند. تنور را آتش‌ كنند. نان‌ را به‌ تنور بزنند يك‌ دونه‌ نان‌ به‌ دست‌ بيارند. اين‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ در تمام‌ كارها يك‌ چنين‌ برنامه‌اي‌ بوده‌. يك‌ خانم‌ هيجده‌ ساله‌. اين‌ اواخر عمرشون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. با چهار تا بچه‌ با نداشتن‌ امكانات‌ امروز همة‌ كارها را هم‌ خودش‌ مي‌كرده‌. طبعا خسته‌ مي‌شه‌. آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ يك‌ كمكي‌، يك‌ خدمتگزاري‌ براي‌ من‌ منظور كنيد. پيغمبر اكرم‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را به‌ او تعليم‌ فرمود. دخترهاي‌ ما باشند يك‌ همچين‌ تقاضايي‌ داشته‌ باشند اگر يك‌ هميچين‌ برنامه‌اي‌ بهشون‌ بديم‌ شما بهتر مي‌دونيد كه‌ چه‌ برخوردي‌ باهاتون‌ مي‌كنند. فاطمة‌ زهرا گفت‌ چشم‌ يا رسول‌ الله‌ فرمود بعد از هر نماز اين‌ روايت‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در روايات‌ مختلفي‌ وارد شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ بعد از هر نماز اين‌ تسبيح‌ را مي‌گن‌ و اين‌ جالب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ فيلمي‌ چندي‌ قبل‌ نشون‌ دادند در پرتغال‌ در اون‌ شهر فاطيما، در اونجا هم‌ فاطمة‌ زهرا بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌ معروفه‌. اين‌ همين‌ تسبيحه‌. سي‌ و چهار مرتبه‌ بگي‌ الله‌ اكبر، سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگي‌ سبحان‌ الله‌ در بعضي‌ از روايات‌ و در بعضي‌ از روايات‌ سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو الحمد الله‌ و سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ يا الحمد الله‌ هردوش‌ هم‌ جايزه‌ و در بعضي‌ از جاها مخصوصا تقدم‌ ذكر شده‌. بعد از هر نماز مستحب‌ مستحبه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. بعد از هر نماز واجب‌ مستحب‌ است‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌.

 يك‌ وقتي‌ خدا قسمتتون‌ بكنه‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ به‌ همين‌ زودي‌ مشرف‌ بشويد به‌ مسجد كوفه‌، مسجد كوفه‌ مقامات‌ زيادي‌ دارد. در هر مقام‌ توي‌ مفاتيح‌ اگر نگاه‌ كنيد دو ركعت‌ نماز دارد با بعضي‌ از اعمال‌ ولي‌ بعد از هر نماز كه‌ خونده‌ مي‌شود تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. در مسجد جمكران‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا به‌ حسن‌ مصلح‌ فرمودند كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌ مسجد بعدها  مي‌ياد دو ركعت‌ نماز تهييت‌ بخواند و بعد هم‌ دو ركعت‌ امام‌ عصر حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را بخواند، و بعد از نماز تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگه‌. اونجا يادمه‌ كه‌ الحمد الله‌، سبحان‌ الله‌ قبل‌ را الحمد اللهه‌. و امام‌ فرمود من‌ صلي‌ هما فكلما صلي‌ في‌ موت‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را توي‌ اين‌ مسجد بخواند مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ يا در داخل‌ كعبه‌ چون‌ بيت‌ عتيق‌ را بعضيها مسجد الحرام‌ مي‌دونند بعضيها هم‌ خود كعبه‌ را مي‌دونند حالا در مسجد الحرام‌ مثل‌ اين‌ كه‌ نماز خونده‌. همه‌ جا اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. خوب‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ بيشتر آدم‌ را خسته‌ مي‌كنه‌. اين‌ چه‌ مربوط‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ بعد از نماز فوري‌ گفتي‌ السلام‌ عليكم‌ و رحمت‌ الله‌ و بركات‌ و برخاستي‌. گفت‌ كه‌ واقعش‌ من‌ حال‌ نداشتم‌. اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را ما نمي‌گيم‌ بعد از هر نماز. اين‌ اقل‌ تعقيبي‌ است‌ كه‌ ما بايد بخوانيم‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نيرو مي‌ده‌ به‌ شما نبايد نيرو بده‌؟ مگر پيرو فاطمة‌ زهرا نيستيد؟ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ يك‌ بانوي‌ محترمه‌اي‌ كه‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ اگر بخواد در اختيارش‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ تسبيح‌ نيرو مي‌گيره‌ و ديگه‌ احتياج‌ به‌ خدمتكار نداره‌. شماها چرا از اين‌ تسبيح‌ استفاده‌ نمي‌كنيد. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بخاطر اين‌ كه‌ معناش‌ را نمي‌فهميد. معروفه‌ اين‌ قضيه‌ آمدند مسيحي‌ها گفتند كه‌ به‌ اصطلاح‌ نوساز و باعظمته‌ ولي‌ مساجد شما اينطور شكسته‌ و ترك‌ خورده‌ و اين‌ طوريه‌؟ ايشان‌ فرمود اين‌ الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ ما در مساجد مي‌گيم‌ اگر يك‌ دونه‌اش‌ را در كليساي‌ شما بگند سقف‌ كليسا مي‌ياد پايين‌. گفتن‌ خوب‌ كار آسوني‌ است‌ بيا يك‌ الله‌ اكبر بگو توي‌ كليسا ببينيم‌ چطور مي‌شه‌؟ انسان‌ بايد ايمان‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دعاي‌ كه‌ توي‌ مفاتيح‌ هست‌ها مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ عباس‌ رحمت‌ الله‌ عليه‌ خواص‌ را ننوشته‌ تو مفاتيح‌ ولي‌ توي‌ نهج‌ الدعوي‌ من‌ خواصش‌ را خوندم‌. نوشته‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ كنار كوه‌ وايستاده‌ باشه‌ لازم‌ باشه‌ كه‌ كوه‌ حركت‌ كنه‌، حركت‌ مي‌كنه‌. از قول‌ امام‌ سندش‌ هم‌ معتبره‌. اگر دوست‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ مسافرتي‌ بخواد بكنه‌ كه‌ روي‌ سرش‌ يك‌ لكة‌ ابر بياد و سايه‌ بياندازه‌ و در سراسر اين‌ سفر اين‌ زير ساية‌ اين‌ باشه‌، اين‌ دعا را بخونه‌ اين‌ موفق‌ مي‌شه‌. شما باورتون‌ مي‌آيد. مي‌گيد كه‌ چه‌ كار كنيم‌ بايد باور كنيم‌. تجربه‌ كنيم‌ ببينيم‌ مي‌شه‌ مي‌گيم‌ نه‌ نمي‌شه‌.

 نمي‌شه‌، چرا؟ كدومتون‌ درسته‌. آمد با يك‌ ايمان‌ قوي‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ لازم‌ نيست‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌، واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ كنه‌ تقويت‌ روح‌ لازم‌ نيست‌. اينجا مي‌يان‌ اين‌ دعاها و اين‌ جريانات‌ را يك‌ كاريش‌ بكنند، هضمش‌ كنند، قابل‌ هضمش‌ كنند براي‌ ما. آمد با اون‌ ايمان‌ قوي‌ در وسط‌ كليسا يك‌ الله‌ اكبر گفت‌ خودش‌ بيرون‌ دويد سقف‌ آمد پايين‌. گفت‌ ديديد. گفتند كه‌ عجب‌! به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ دلم‌ نمي‌خواد قسم‌ بخورم‌ چكار كنم‌ گاهي‌ خدا هم‌ در قرآن‌ لازم‌ دانسته‌ قسم‌ بخوره‌. چون‌ شماها بد باوريد. به‌ خدا قسم‌ اگر كسي‌ با اون‌ ايمان‌ و روح‌ قوي‌ و اراده‌، اراده‌ كنه‌ ماه‌ را، خورشيد را جا به‌ جا كنه‌ مي‌تونه‌. با يك‌ الله‌ اكبر. تو همين‌ جريان‌ يادم‌ آمد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هفتاد هزار نفر نگاه‌ مي‌كردند خورشيد مي‌چرخيد مي‌خواست‌ بيافته‌ رو سر مردم‌. پيغمبر اكرم‌ آمد دستور داد كه‌ ماه‌ دو نيم‌ بشه‌، ماه‌ دو نيم‌ شد. شق‌ القمر اين‌ آية‌ قرآنه‌ و هر چه‌ انسان‌ اگر انسان‌ باشه‌ اراده‌ بكنه‌، اراده‌اش‌ تعلق‌ مي‌گيره‌ چون‌ وصل‌ به‌ خدا مي‌شه‌ و خدا هم‌ هر كاري‌ بخواد مي‌كنه‌. اذا اراد  الله‌ لشي‌  فقيل‌ لهم‌ كن‌ فيكون‌. منتهي‌ ما متأسفانه‌ وصل‌ نمي‌شيم‌ به‌ خدا. انس‌ با خدا برامون‌ معقول‌ نيست‌. حوصله‌ امون‌ سر مي‌ره‌. شما اگر امشب‌ تونستيد پنج‌ دقيقه‌ با تمركز با خدا حرف‌ بزنيد معلومه‌ آدم‌ خوبي‌. پنج‌ دقيقه‌، حوصله‌ ات‌ سر نيامد. پنج‌ دقيقه‌ با تمركزها نه‌ اين‌ كه‌ پنج‌ دقيقه‌ دعا بكين‌. با زبان‌ خودت‌ بگو خدا، دعا بكن‌، حرف‌ بزن‌ با خدا حاجاتت‌ را بگو تمركز هم‌ داشته‌ باشي‌ جايي‌ هم‌ فكرت‌ نره‌، اگر تونستي‌، حوصله‌ات‌ سر نيامد آدم‌ خوبي‌ هستي‌. اگر حوصله‌ ات‌ سر آمد هي‌ ساعت‌ نگاه‌ مي‌كني‌ فلاني‌ گفته‌ پنج‌ دقيقه‌، ما به‌ بعضيها گفتيم‌ پنج‌ دقيقه‌ فلان‌ كار را بكن‌ يك‌ عده‌اي‌ اين‌ ساعت‌ اصلا راه‌ نمي‌رفت‌. اين‌ از جاش‌ تكان‌ نمي‌خورد يك‌ دقيقه‌ با يك‌ ساعت‌ مساوي‌ بود. امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ كاري‌ نداره‌ آزمايش‌ كنيد خودتون‌ را. پنج‌ دقيقه‌ با خدا حرف‌ بزنيد حواستون‌ هم‌ جايي‌ نره‌. مي‌گيد كه‌ خوب‌ چي‌ بگم‌ با خدا لازم‌ نيست‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ خدا نمي‌دونه‌ بهش‌ بگيد نه‌، خدا همه‌ چيز را مي‌دونه‌. حضرت‌ موسي‌ تا خدا بهش‌ گفت‌ كه‌ لا تلك‌ يا موسي‌، چيه‌ دستت‌، گفت‌ هي‌ عصاي‌ توكل‌ عليه‌، احش‌  بغنمي‌ خوب‌ اينها يعني‌ چي‌؟ اين‌ همش‌ توضيحات‌ واضحات‌. اين‌ عصاي‌ منه‌، براي‌ گوسفندان‌ برگ‌ را از درخت‌ مي‌ريزم‌ پايين‌ بهش‌ تكيه‌ مي‌دم‌. تمام‌ خصوصيات‌ خدا در قرآن‌ تمام‌ اينها را خلاصه‌ كرده‌ تمام‌ خصوصيات‌ عصا را گفت‌. و حالا شما مي‌دونيد كه‌ با عصا چكار مي‌كنند. در روايت‌ دارد بخاطر اين‌ كه‌ دوستش‌ با محبوبش‌ صحبت‌ كنه‌. من‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ چي‌ بگم‌ با خدا؟ حوصله‌ام‌ سر مي‌ياد نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌؟ گفتم‌ پنج‌ دقيقه‌ بگو خدا جان‌، خدا جان‌. همين‌ را تكرار كن‌ ببين‌ چه‌ حالي‌ پيدا مي‌كني‌، انس‌ با خدا پيدا مي‌كني‌. اين‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ آقايون‌ يك‌ مقدماتي‌ داره‌، مقدماتش‌ تزكية‌ نفسه‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ در را مي‌خواد ببوسه‌، ديوار را مي‌خواد ببوسه‌ همه‌ چيز را مي‌خواد دوست‌ داشته‌ باشه‌، عشق‌ به‌ همه‌ چيز مي‌ورزه‌ و با همه‌ چيز حرف‌ مي‌زنه‌ و همه‌ چيز را هم‌ مظهر به‌ اصطلاح‌ مجراي‌ پروردگار مي‌دونه‌ همه‌ چيز را. نمي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌؟ اگر مي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌ بله‌ اين‌ تسبيح‌ حضرت‌  زهرا را بگو. الله‌ اكبر، آقا يك‌ دفعه‌ الله‌ اكبر گفتن‌ اگر از دهن‌ بياد بيرون‌ سقف‌ كليسا را مي‌ياره‌ پايين‌. اما اگر از دهن‌ من‌ و شما هم‌ بياد بيرون‌ پشه‌اي‌ كه‌ روي‌ دماغمون‌ نشسته‌ داره‌ نيشش‌ را فرو مي‌كنه‌ پرواز نمي‌كنه‌. الله‌ اكبر، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ايشان‌ ازش‌ يك‌ روز پرسيدم‌ اسم‌ اعظم‌ چيه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ شماها فكر مي‌كردم‌ اين‌ اسم‌ اعظم‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود ولو شيطان‌ هم‌ بخونه‌ فورا هر كاري‌ بخواد انجام‌ مي‌شه‌. ايشان‌ فرمود كه‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ به‌ خدا وصل‌ بشو، اينها تعبيرات‌ منه‌، فقط‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ من‌ دارم‌ مي‌گم‌ به‌ خدا وصل‌ بشو از اين‌ سيم‌، اون‌ چراغ‌ دلت‌ را وصل‌ به‌ اون‌ مركز نيروي‌ به‌ اصطلاح‌ سراسري‌ بكن‌، ببين‌ چي‌ مي‌شه‌! اگر تو وصل‌ شدي‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و به‌ اون‌ نيروي‌ قوي‌ همه‌ كار انجام‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ اجزي‌ اتعني‌ حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ بندة‌ من‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ تا مثل‌ من‌ بشي‌. امري‌ لشي‌ ان‌ كن‌ فيكون‌. من‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گم‌ باش‌، هست‌ تو هم‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گي‌ باش‌، هست‌. يعني‌ تو مي‌شي‌، من‌، من‌ مي‌شم‌ تو. من‌ و تو، مولا كيست‌، من‌ هر دو يك‌ چيزيم‌. چون‌ هر دو يك‌ روحيم‌ اندر دو بدن‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار درست‌ مي‌شه‌. يكي‌ مي‌شيم‌. بنده‌ يعني‌ با خدا يكي‌ شدن‌.

 الله‌ اكبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌ من‌ وصل‌ كنم‌، نه‌. پيغمبر اكرم‌ وصل‌ كنه‌، حتي‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ما عرفناك‌ حق‌ معرفتك‌. چون‌ محاله‌ كه‌ يك‌ محدود نامحدود را صد در صد درك‌ كنه‌! و لذا بگيد الله‌ اكبر. شما ببينيد در نماز چقدر الله‌ اكبر هست‌. از امام‌ سؤال‌ كردند الله‌ اكبر خدا بزرگتر است‌ از چي‌؟ از چي‌ بزرگتره‌ خدا؟ از كي‌ بزرگتره‌؟ فرمود خوب‌ دقت‌ كنيد يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. وصل‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بكنيد. نه‌ شما پيغمبران‌ هم‌ نمي‌تونند بكنه‌. سبحان‌ الله‌ اما يصفون‌. هر كس‌ خدا را وصل‌ كنه‌ خدا بالاتر از اونه‌، پاكتر از اونه‌. وسيع‌تر از اونه‌. البته‌ يك‌ عنوان‌ اينجا داره‌ كه‌ اگر انشاءالله‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيديد كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد انسان‌ بكثرت‌ التعلم‌. زياد چيز ياد گرفتن‌ علم‌ انسان‌ را زياد نمي‌كنه‌. رفتي‌ مدرسه‌ درس‌ خوندي‌ بسيار هم‌ موفق‌ بودي‌، من‌ خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ مثلا سالها توي‌ حوضه‌ درس‌ خونديم‌، چه‌، چه‌، چه‌ ولي‌ در واقع‌ سواد نداريم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در صحن‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ يك‌ پيرمردي‌ برخوردم‌، خيلي‌ خوشم‌ آمد از حركاتش‌، از قيافه‌اش‌. گفتم‌ آقا شما اهل‌ كجايي‌، گفت‌ اگر اهل‌ بودم‌ اين‌ قدر بد نبودم‌. گفتم‌ ببخشيد مال‌ كجا هستيد گفتم‌ شايد نمي‌فمه‌ معناي‌ اهل‌ بودن‌ را، گفت‌ من‌ مال‌ نيستم‌، گفتم‌ كه‌ شما سواد داريد؟ گفت‌ سالها رياضت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. ديدم‌ نه‌ اين‌ حرفهاش‌ غير از حرفهاي‌ معموله‌. گفت‌ سواد از سياهي‌ مي‌ياد. سياهي‌ دل‌. هر كلمه‌اي‌ اگر براي‌ خدا نباشه‌، چه‌ من‌ كه‌ درس‌ آخوندي‌ مي‌خونم‌ چه‌ شما كه‌ درس‌ مهندسي‌ مي‌خونيد چه‌ اوني‌ كه‌ درس‌ پزشكي‌ مي‌خونه‌ اگر براي‌ خدا و براي‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ نباشه‌ و براي‌ دنيا باشه‌، دل‌ انسان‌ را سياه‌ مي‌كنه‌ مي‌شه‌ با سواد انسان‌. با سواد، سواد اصلا يعني‌ سياهي‌. شما سواد را بريد ترجمه‌اش‌ را تو كتابها پيدا كنيد، سواد يعني‌ سياهي‌. سياه‌ مي‌شه‌ دلتون‌.

 هيچ‌ وقت‌ يك‌ مهندس‌، يك‌ طبيب‌، يك‌ مجتهد كه‌ براي‌ خدا درس‌ نخونده‌ باشند اينها حاضر نيستند تزكية‌ نفس‌ بكنند. غرور مي‌گيردشون‌. اني‌ كه‌ فرمود العلم‌ انه‌ حجاب‌ الكبر يا حجاب‌ الاعظم‌ براي‌ همينه‌. غرور مي‌گيره‌. آقا من‌ بيام‌! پيش‌ آقاي‌ نعمتي‌، درس‌ تزكية‌ نفس‌ بگريم‌ آخه‌ يعني‌ چي‌؟ اون‌ آقا هم‌ سنش‌ از من‌ كمتره‌ هم‌ درسش‌ كمتره‌، هم‌ هم‌ قيافه‌اش‌ من‌ قيافه‌ام‌ بهتره‌. اينها، اينها همش‌ حجابه‌. من‌ درسم‌ بهتره‌، هيكلم‌ بهتره‌، پولم‌ بيشتره‌، شخصيت‌ و قدرتم‌ بيشتره‌. اينها همش‌ حجابه‌. ببينيد اينها نمي‌گذاره‌ شما بريد جلو. نداشته‌ باشيدها. من‌ آخر خودم‌ كسي‌ هستم‌. تا تو كسي‌ هستي‌، تا تو آدمي‌، تا تو با سواد تا تو قدرتمندي‌، تا تو داراي‌ پست‌ و مقامي‌ هستي‌ تا تو داراي‌ اين‌ صفات‌ هستي‌ مثل‌ سد اسكندر. آتوني‌ بالحديد اين‌ خلاصة‌ آهن‌ را آوردن‌ جلوت‌ كشيدن‌ نمي‌توني‌ قدم‌ از قدم‌ برداري‌. قدم‌ از قدم‌ برداري‌. علم‌ رسمي‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. ببينيد اينها را. عالم‌ الهي‌، ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ خضر، خضر چرا اين‌ قدر اهميت‌ پيدا كرد كه‌ استاد حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ شد. چرا؟ هيچ‌ فكر كرديد. براي‌ اين‌ جهت‌، براي‌ اين‌ كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما، عبد من‌ عبادنا. اين‌ دو تا موسي‌ و اون‌ همراهش‌ اين‌ دو نفر رفتند فهميدند كه‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ ما اين‌ بوده‌ است‌. بندگي‌ كن‌ تا كه‌ سلطانت‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا آقا كنند، بندگي‌ كن‌ تا عزيزت‌ كنند. تعز من‌ تشاء و تزل‌ من‌ تشاء و بيدك‌ الخير. بندگي‌ كن‌ فزل‌ عبدا من‌ عبادنا آتيناهم‌ من‌ لدنا علما. منزل‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ محترم‌ تهران‌ رفتم‌ ايشان‌ مي‌خواست‌، خوب‌ حق‌ هم‌ داشت‌ مي‌خواست‌ خودش‌ را به‌ من‌ معرفي‌ بكنه‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ بيام‌ اين‌ افتخاراتش‌ را زده‌ بود به‌ ديوار. دكتراش‌ را تشويقهايي‌ كه‌ كرده‌ بودند چيزهايي‌ كه‌ براش‌ نوشته‌ بودند اينها را زده‌ بود به‌ ديوار. خيلي‌ هم‌ اصرار داشت‌ كه‌ من‌ را كم‌ كم‌ به‌ اون‌ طرف‌ بفرسته‌. من‌ هم‌ خودم‌ فهميد اون‌ را رفتم‌ خوندم‌ به‌ به‌ شما از طرف‌ دانشگاه‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ آلمان‌، از دانشگان‌ چي‌ لندن‌، از طرف‌ دانشگاه‌ آمريكايي‌، از طرف‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ رئيس‌، فلان‌ شخصيت‌ فلان‌ كس‌ تشويق‌ نامه‌ داريد. يك‌ علمي‌ از همه‌ جا سرازير شده‌. شما باشيد مي‌بينيد ده‌ تا تابلو زدن‌ به‌ ديوار هر كدام‌ از يك‌ دانشگاهي‌ تشويقهاي‌ سطح‌ بالا. نوشتن‌ و امضا كردن‌ و به‌ اين‌ آقا دادن‌. عكسش‌ را هم‌ اين‌ گوشه‌اش‌ زده‌. شما براش‌ احترام‌ قائل‌ نيستيد.

 اما اگر اين‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما بود اون‌ ارزش‌ داره‌. اون‌قدر عظمت‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ درخواست‌ مي‌كنه‌ آقا من‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ صبر كنم‌ با تو. تو نمي‌توني‌ با ما صبر كني‌. نه‌ انشاء الله‌ صابرا. انشاء الله‌ خواهيد ديد كه‌ من‌ صبر مي‌كنم‌. خيلي‌ خوب‌ بيا بريم‌. فانطلقا اينها راه‌ افتادند. و ديديد كه‌ نتونست‌ صبر كنه‌. چون‌ ظرفه‌. هر كسي‌ داراي‌ يك‌ ظرفيه‌. ظرفش‌ پر شد حضرت‌ موسي‌. من‌ نمي‌خوام‌ چون‌ حضرت‌ موسي‌ و چون‌ پاي‌ حضرت‌ موسي‌ در ميانه‌ والا يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ مي‌گفتم‌ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ تو دينتون‌ خدايي‌ نكرده‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ نظرتون‌ بياد پايين‌. والا مي‌گفتم‌ و اون‌ اينه‌، حالا مي‌گم‌ ولي‌ عظمت‌ حضرت‌ موسي‌ سر جاي‌ خودش‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ چيز اون‌ را جدا كرد از خضر  و اون‌ همين‌ يوسف‌. ايشان‌ رئيس‌ شريعت‌ بود. خداي‌ تعالي‌ شريعت‌ را به‌ دستش‌ داده‌ بود. مثل‌ يك‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ تمام‌ احكام‌ شيعه‌ را او صادر مي‌كنه‌. حضرت‌ خضر هم‌ آمده‌ تو دست‌ و پاي‌ اين‌ جريان‌. آدم‌ كشتن‌ حكمش‌ حرامه‌، چرا كشتي‌؟ كشتي‌ سوراخ‌ كردن‌، آقا چرا كردي‌. نه‌، به‌ اين‌ تندي‌ نگفت‌. گفت‌ كه‌ اقطلت‌ نفسي‌ زكية‌ به‌ عنوان‌ سؤاله‌. آيا كشتي‌ يك‌ جواني‌ كه‌ اين‌ كه‌ كسي‌ را نكشته‌ بود. آيا مي‌خواي‌ اين‌، اينها همش‌ آيا داره‌ها. استاده‌، اين‌ ادب‌ در محضر استادش‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌. ولي‌ گيج‌ شده‌، دنيا برش‌ تنگ‌ شده‌. اين‌ را مي‌خواد بفهمه‌ چرا  اينجور شد؟ شما را به‌ خدا اگر شما با يك‌ مجتهد درجة‌ يك‌، اعلم‌ روزگار راه‌ مي‌ريد اين‌ از جيبش‌ يك‌ چاقو در آورد بزنه‌ تو شكم‌ يك‌ جواني‌ كنار خيابان‌ ايستاده‌. حواسش‌ پرته‌ اين‌ را بزنه‌. اين‌ بيافته‌ بميره‌. مي‌گذاريد فرار مي‌كنيد. شما، بابا ولش‌ كن‌ اين‌ ديونه‌ است‌ اصلا.هر چي‌ هم‌ شرط‌ كرده‌ باشه‌، شرط‌ يعني‌ چي‌؟ رفته‌ باشه‌ يك‌ گوشة‌ كشتي‌ نشسته‌ باشه‌، چاقوي‌ زامن‌ دارش‌ را هي‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌. كشتيها هم‌ سابق‌ اين‌ طور تشكيلات‌ نداشت‌. آب‌ يك‌ دفعه‌ مي‌زنه‌ تو كشتي‌. سنگيني‌ بار و مردمي‌ كه‌ تو كشتي‌ بودند فشار مي‌يارن‌ مي‌ره‌ پايين‌ وسطهاي‌ دريا. چكار مي‌كنيد؟ آخرش‌ لج‌ مي‌كنه‌، بچه‌اي‌ بازي‌ مي‌كني‌ با اين‌ چوب‌ كشتي‌ مردم‌؟ خيلي‌ با ادب‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ اين‌ (قطع‌ صداي‌ نوار) نگفتم‌ تو حق‌ نداري‌ با من‌ حرف‌ بزني‌. انك‌ لم‌ تسطعين‌ ان‌ صبرا. ببخشيد فراموش‌ كردم‌. فراموش‌ كردم‌، ببخشيد. و اون‌ هم‌ فراموش‌ كرد.

 حالا بعد از همة‌ فرازها يك‌ نفر را كشتند فرار كردند، كشتي‌ را سوراخ‌ كردند در رفتند، همة‌ مسائل‌ آمدند گرسنه‌ و خسته‌ و تشنه‌. توي‌ يك‌ دهي‌، اينها درخواست‌ كردن‌ از اهل‌ ده‌ يك‌ چيزي‌ بهشون‌ بدن‌ اينها بخورند. اون‌ وقتها كه‌ قهوه‌ خانه‌ و اين‌ حرفها نبود. مردم‌ هم‌ هيچي‌ ندادند. يك‌ مردمان‌ بد، عجيب‌، خسيس‌. آمدند بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌ داره‌ مي‌افته‌ حضرت‌ خضر گفت‌ من‌ مي‌شم‌ بنا تو بشو عمله‌، كارگر. اين‌ ديوار را درستش‌ كنيم‌. ديگه‌ حوصلة‌ حضرت‌ موسي‌ را سر آورد. بابا آخه‌ تو خيال‌ كردي‌ مي‌توني‌ از اينها مزد بگيري‌ بري‌ نون‌ بخري‌ مثلا بخوري‌. گفت‌، من‌ يقينك‌. اينجا ديگه‌ از هم‌ جدا مي‌شيم‌. از هم‌ جدا مي‌شيم‌. ديدي‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر بكني‌! ببينيد اين‌ امتحان‌ چرا نگفت‌ خدا قصه‌ براي‌ من‌ بگه‌  كه‌، آخه‌ سابقها اون‌ وقتهايي‌ كه‌ برق‌ نبود شبهاي‌ زمستان‌ بلند مثل‌ اين‌ شبها خوب‌ سر شب‌ مي‌آمدند خونه‌ مغازه‌ها را مي‌بستند. برق‌ نبود. مي‌آمدند خونه‌ نهايت‌ نماز مغرب‌ و عشاء را كه‌ مي‌خوندند، شامشون‌ را مي‌خوردند چقدر طول‌ مي‌كشيد يك‌ ساعت‌. تازه‌ مي‌شه‌ ساعت‌ شش‌. مي‌خوان‌ بخوابند تا ساعت‌ پنج‌ صبح‌ چند ساعت‌ مي‌شه‌. يازده‌ ساعت‌. خوب‌ نمي‌شه‌ خوابيد. چكار كنند؟ كرسي‌ بود و بله‌ بعضيها مي‌ترسم‌ بگم‌ من‌ را پير معرفي‌ كردي‌ ما يادمونه‌ حالا شماها اگر بعضيهاتون‌ يادتون‌ نيست‌ ما يادمونه‌. سابقها كرسي‌ بود و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ چراغ‌ لامپايي‌ هم‌ روش‌ و بزرگتر خانه‌ هم‌، بچه‌ها هم‌ كه‌، اين‌ را بدونيد دور چراغ‌ جمع‌ مي‌شدند. يعني‌ اون‌ وقتها اينطوري‌ بود كه‌ برق‌ همه‌ جا نبود. يك‌ چراغ‌ لمپا كه‌ روي‌ كرسي‌ بود هم‌ سرما جمع‌ مي‌كرد دور كرسي‌، هم‌ هم‌ چراغ‌. خوب‌ نمي‌شد به‌ همديگه‌ نگاه‌ كنند كه‌. اون‌ بزرگتر اگر آدم‌ عاقلي‌ بود يك‌ قصه‌ هايي‌ براي‌ اينها مي‌گفت‌. خدا رحمت‌ كنه‌ پدرم‌ قصه‌هاي‌ قرآن‌ را اكثرا حفظ‌ كرده‌ بود براي‌ ما قصه‌هاي‌ قرآن‌ را مي‌گفت‌.

 اين‌ قصه‌هاي‌ رستم‌ و افراسياب‌ و ديو سفيد و خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ مسائلي‌ كه‌ تو شاهنامة‌ فردوسي‌ هست‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود قصه‌هايي‌ كه‌ در كتاب‌ مثنوي‌ هست‌ و جامع‌ التمثيل‌. جامع‌ التمثيل‌ را ديديد. قصه‌ هايي‌ از حيوانات‌ هست‌. مثلا يا مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ از همه‌ بالاتر يك‌ كتابي‌ به‌ نام‌ موش‌ و گربه‌ نوشته‌. موش‌ و گربه‌. موش‌ شده‌ سني‌ گربه‌ هم‌ شده‌ مسلمان‌ و بعكس‌. يكيشون‌ صوفي‌، يكيشون‌ مسلمان‌. بحثهاي‌ علمي‌ عجيبي‌ با هم‌ مي‌كنند. موش‌ و گربه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد موش‌ و گربة‌ عبيد زاكاني‌. كه‌ معروفه‌. حالا اشعارش‌ را شب‌ جمعه‌ نخونيم‌ بعضيهاش‌ يادمه‌ حفظ‌ كرده‌ بوديم‌ اون‌ وقتها. اينها را مي‌خودن‌ به‌ هر حال‌. نه‌ سينما بود نه‌ تلويزيون‌ بود، نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ديد و بازديد، شب‌ نمي‌شد اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ رفت‌. سگها بودند تو كوچه‌ و بازار. مجبور بودند دور كرسي‌ لمپا دور خدمت‌ شما عرض‌ شود دور اين‌ چراغ‌ نفتيه‌ بنشينند. خوابشون‌ هم‌ نمي‌برد. اون‌ وقت‌ اين‌ قصه‌ها گفته‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ اينطوري‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. يك‌ عده‌ جمع‌ كرده‌ باشند. شما بچة‌ سه‌ ساله‌ را خوابانديد يا نه‌؟ بچة‌ سه‌ ساله‌ اسمش‌ مثلا فرض‌ كنيد حسين‌، همين‌ كارهاي‌ خود بچه‌ را براي‌ خودش‌ قصه‌ بگيد اين‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. همة‌ كارها را مي‌كنيد اين‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. تا قصه‌هاي‌ نمي‌دونم‌ حسين‌ كرد و قصه‌هاي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود رستم‌ و افراسياي‌ و اينها. ايجوري‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ آقايون‌ خدادر قرآن‌ مي‌فرمايد ما كان‌ حديثا مضطرا. قصة‌ سرگرم‌ كننده‌ نيست‌. لقد كان‌ في‌ قصصهم‌ عبرت‌ اولي‌ الالباب‌. اين‌ همش‌ براي‌ اينه‌ كه‌ شماها ياد بگيريد و عبرت‌ بگيريد اگر صاحب‌ مغزيد. اولي‌ الالباب‌ يعني‌ صاحبان‌ مغز. صاحبان‌ فكر. اين‌ جوريه‌. و اين‌ قصه‌ از همان‌ قصه‌ هاست‌. قصة‌ دروغي‌ نيست‌. نمي‌دانم‌ چرا گفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. براي‌ اين‌ كه‌ در مقابل‌ معصوم‌ ما زود تسليم‌ بشيم‌ لااقل‌.

 لا اقل‌ در مقابل‌ معصوم‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا به‌ عصمتش‌ گواهي‌ داده‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا مسئوليت‌ بهش‌ داده‌ شما بايد يك‌ هميچين‌ حالي‌ داشته‌ باشيد. من‌ اينها را مي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اگر يك‌ روزي‌ حالا كاره‌ ديگه‌، كاره‌. اگر امام‌ عصر ارواحنا فدا در زمان‌ ما واقع‌ شدند يك‌ خرده‌ آماده‌ باشيم‌. روايت‌ داره‌ حضرت‌ ولي‌ عصر در عين‌ كه‌ ظهور مي‌كنند به‌ دوستان‌ نزديكشون‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌گن‌ كه‌ اينها تو مي‌خورند. يعني‌ با اون‌ مقايسهايي‌ كه‌ دارند تطبيق‌ نمي‌كنه‌. مي‌رن‌ تمام‌ عالم‌ را مي‌گردند الا يك‌ عدة‌ خاص‌ يعني‌ شماها انشاءالله‌ جزء اون‌ عدة‌ خاص‌ باشيد. عالم‌ را به‌ يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ مي‌گردند اين‌ قدر  طي‌ الارض‌ دارند. ضمنا امام‌ زمانه‌ غير از همين‌ حضرت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ نيست‌. بعد برمي‌ گردند قبول‌ مي‌كنند. يك‌ همچين‌ آمادگي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. بنده‌ باشه‌. اگر عصمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا اگر تعييد شد از جانب‌ پروردگار و گفته‌ شد كه‌ ايشان‌ معصوم‌ است‌. معصوم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ هر چه‌ بگه‌، تو سر و صورتش‌ را ببيني‌ يا نبيني‌. بايد بگي‌ چشم‌. كارهاي‌ سخت‌، كارهاي‌ سخت‌ اين‌ كه‌ بعضي‌ها مثال‌ مي‌زنند كه‌ اگر گفت‌ زنت‌ را بكش‌، بچه‌ات‌ را بكش‌، مي‌گي‌ چشم‌. يك‌ نمونه‌ در تاريخ‌ قرآن‌ نقل‌ مي‌كنه‌ از يك‌ چنين‌ چشم‌ گفتنهايي‌. حضرت‌ ابراهيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ پسرش‌ يك‌ سر سوزن‌ بدي‌ نداشت‌. يك‌ نقطة‌ ضعف‌ هم‌ نداشت‌. اسماعيله‌! پيغمبر خداست‌ حضرت‌ اسماعيل‌. معصومه‌. گفت‌ بچه‌ات‌ را ببر فردا در منا بكش‌. گفت‌ چشم‌.

 به‌ بچه‌ هم‌ كه‌ گفت‌، گفت‌ چشم‌. بنده‌ يعني‌، بنده‌ يعني‌ اين‌ كه‌ انسان‌ هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ بگه‌ چشم‌. خيلي‌ عجيبه‌. گفت‌ چشم‌. چه‌ جوري‌ گفت‌ چشم‌. گفت‌ يا اب‌ ان‌ لا تعمل‌ ستجد انشاء الله‌ من‌ الصابرين‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ اونچه‌ كه‌ خدا بهت‌ امر كرده‌. او نگفت‌ كه‌ خدا امر كرده‌، گفت‌ اني‌ ارا في‌ منا ليضبحك‌. من‌ ديدم‌ در خواب‌ كه‌ بايد تو را بكشم‌. چرا ايشان‌ اينجوري‌ جواب‌ داد. اين‌ را دقت‌ كرديد؟ ايني‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ گفت‌ يا اب‌ ان‌  تعمل‌، هر چي‌ خدا امر كنه‌، چون‌ مي‌دونست‌ يك‌ معصوم‌ خوابش‌، بيداريش‌، خواب‌ ديدنش‌، امر توي‌ خوابش‌، با امر توي‌ بيداريش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. افعل‌ ما تؤمر ستجدني‌ انشاء الله‌. دست‌ بچه‌ را گرفته‌ داره‌ مي‌بره‌ بكشه‌. اصلا هم‌ دلش‌ تكان‌ نمي‌خوره‌. اصلا تكان‌ نمي‌خوره‌. لرزش‌ پيدا نمي‌كنه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ چرا بهترين‌ پيغمبران‌ بعد از رسول‌ اكرم‌. بعد از پيغمبر اسلام‌ چرا بايد پيغمبر بهتر و بالاتر و وسيعتر و حتي‌ از به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ كه‌ لطبعني‌ ابراهيم‌ حنيفا. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ بود. براي‌ اين‌ كه‌ بنده‌ بود. صراط‌ مستقيم‌ نتيجه‌اش‌ بندگي‌ است‌. در ماشينهاي‌ تحت‌ تعليم‌ رانندگي‌ نشستيد تا حالا، همتون‌ اكثرا راننده‌ هستيد. اين‌ طرف‌ يك‌ نفر نشسته‌، اين‌ فرمان‌ را از دست‌ شما مي‌گيره‌. تا فرمان‌ بايد مي‌چرخونه‌ اين‌ يك‌ دستش‌ روي‌ فرمانه‌، يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ ترمز يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كلاجه‌. گاز نداره‌، و مي‌گه‌ گازش‌ با خودت‌. با احتياط‌ مي‌بردت‌. اين‌ قدر مي‌بردت‌ تا تو صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيري‌ دست‌ فرمانت‌ خوب‌ بشه‌. اشتباهي‌ نپيچي‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌. حواست‌ اگر هم‌ پرته‌ باز هم‌ درست‌ راه‌ بري‌. علائم‌ راهنمايي‌ هم‌ همه‌ را بلد باشي‌. امتحانت‌ مي‌كنند عين‌ اين‌ مسائل‌ تو كمالات‌ انسان‌ هست‌. استاد پهلوت‌ نشسته‌، استاد انبياء خداي‌ تعالي‌ و به‌ يك‌ معنا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ پهلو دستت‌ نشسته‌اند.

 استاد كل‌ طبق‌ روايات‌ متعددي‌، اول‌ چيزي‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرد كه‌ نور پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. نشسته‌ بود جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وارد شد، اين‌ خودش‌ را باخت‌، جبرئيل‌. خيلي‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ گفت‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاده‌ منه‌. اگر اين‌ نبود من‌ از بين‌ رفته‌ بودم‌ وقتي‌ كه‌ خدا من‌ را خلق‌ كرده‌ به‌ من‌ گفت‌ من‌ انت‌؟ گفتم‌ انا انا انت‌ انتم‌. من‌ منم‌، تو هم‌ تو. حضرت‌ علي‌ آمد گفت‌ اينجور نگو. ادب‌ داشته‌ باش‌، محضر خدا را بفهم‌. با كي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. اين‌ را به‌ شما مي‌گن‌ها. وقتي‌ تو نماز مي‌ايستيد هواستون‌ را جمع‌ باشه‌ با كي‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد! انت‌ رب‌ الجليل‌. تو پروردگار جليل‌ با جلالت‌، با عظمت‌، بزرگي‌. خالق‌ كل‌ و انا عبدك‌ جبرئيل‌. گفت‌ اين‌ را گفتم‌ و خدا من‌ را جبرئيل‌ نگه‌ داشت‌ والا از بين‌ مي‌برد. بله‌. انسان‌ بايد ادب‌ داشته‌ باشه‌. استاد پهلوي‌ انسان‌ بايد باشه‌. استاد همه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ السلامه‌. راه‌ اونها صراط‌ مستقيمه‌. و حضرت‌ ابراهيم‌ استادش‌ به‌ يك‌ معنا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ بود. و به‌ يك‌ معنا هم‌ خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار. در صراط‌ مستقيم‌. هيچ‌ چيز او را تكان‌ نمي‌ده‌، خيلي‌ عجيبه‌! يك‌ نفر نشسته‌ بود داشت‌ رانندگي‌ مي‌كرد يك‌ ترمزي‌ كرد ما سرمون‌ نزديك‌ بود بخوره‌، گفتيم‌ چي‌ شد؟ گفت‌ خيال‌ كردم‌ يك‌ آدمي‌ آمد جلوم‌. كسي‌ هم‌ نبود. اينجور چيزها ندارند انبياء. حضرت‌ ابراهيم‌ نمي‌گه‌ اين‌ بچه‌ را گفتند بكشم‌، اين‌ شيطون‌ باشه‌ شايد، خيالات‌ باشه‌، فكر باشه‌، نه‌ خدا. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ اي‌ شيطان‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌. كسي‌ كه‌، اين‌ آدم‌ گفته‌ شيطان‌، من‌ مريد توأم‌ هر چي‌ بگي‌ مي‌گم‌ چشم‌. اين‌ از روز اول‌ دين‌ شيطان‌ را قبول‌ كرده‌. ولايت‌ يعني‌ دوستش‌ هم‌ داري‌. مي‌گي‌ ما نه‌، شيطان‌ را دوست‌ نداريم‌. شما را به‌ خدا حالا شماها انشاء الله‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستيد من‌ به‌ شماها عرضي‌ ندارم‌. بيشتر حرف‌ شيطان‌ را گوش‌ مي‌ديد يا بيشتر حرف‌ خدا را؟ نه‌. حرف‌ شيطان‌ را. هر چي‌ مي‌گه‌ آخه‌ چرا اين‌ كار را كردي‌؟ دلم‌ مي‌خواست‌ شما مگر چكاره‌ايد. هي‌ دلم‌ مي‌خواست‌، دلم‌ مي‌خواست‌، دلش‌ هم‌ هر چه‌ شيطان‌ مي‌خواد، مي‌خواد. اينجوريه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. حضرت‌ فرمود هر يك‌ از انبياء را كه‌ مي‌خواييد نام‌ ببريد بگيد كه‌ علي‌ نبينا و آله‌ عليه‌ السلام‌. يعين‌ مي‌گيد حضرت‌ موسي‌، بگيد علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. يعني‌ اول‌ بر پيغمبر خودمون‌ سلام‌ بعد بر آلش‌ بعد بر اين‌ پيغمبر. حضرت‌ ابراهيم‌ را بگيد عليه‌ السلام‌. اول‌ خودش‌ را سلام‌ كنيد. چرا؟ به‌ جهتي‌ كه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌، شيعة‌ علي‌ تو صراط‌ مستقيمه‌. شيعة‌ علي‌ پاش‌ را مي‌گذاره‌ جاي‌ پاي‌ پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌.

 شما كه‌ تشييع‌ جنازه‌ مي‌كنيد پشت‌ سر جنازه‌ حركت‌ مي‌كنيد اگر شما از اين‌ خيابان‌ بريد، جنازه‌ از اون‌ خيابان‌ شما تشييع‌ جنازه‌ كرديد؟ تشييع‌ از همين‌ حركت‌ پشت‌ سر يك‌ كسي‌ است‌. اين‌ را مي‌گن‌ تشييع‌، تشيع‌، شيعه‌ اينهاست‌. شيعة‌ علي‌ است‌. چون‌ شيعة‌ علي‌ است‌ بگيد موسي‌ عليه‌ السلام‌ نگيد كه‌ علي‌ نبينا، اول‌ پيغمبر را نگيد بعد آلش‌ را. كجا شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ ابراهيم‌ تو قرآنه‌. اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌ و ان‌ من‌ شيعة‌ لابراهيم‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. وقتي‌ كه‌ با دل‌ سالم‌، بياييد دلهامون‌ را سالم‌ كنيم‌، قلبمون‌ را سالم‌ كنيم‌. آقا قلب‌ سالم‌ بودن‌ با عمل‌ سالم‌ بودن‌ فرق‌ مي‌كنه‌. هر چي‌ مي‌گيم‌ بعضيها نمي‌فهمند، نمي‌خوان‌ بفهمند. با اين‌ كه‌ اولي‌ الاباب‌ نيستند، صاحب‌ مغز نيستند. مي‌گن‌ واجبات‌ را انجام‌ بده‌،محرمات‌ را ترك‌ كن‌ تا تزكية‌ نفس‌ كردي‌. يك‌ كسي‌ همين‌ امروز به‌ من‌ تلفن‌ مي‌زد مي‌گفت‌ آقا چند ساله‌ من‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كنم‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌، هيچ‌ فرقي‌ نكردم‌. بهش‌ گفتم‌ شما بايد راه‌ را بلد باشي‌ كه‌، گفتش‌ كه‌ همة‌ واجبات‌ را انجام‌ مي‌دم‌ همة‌ محرمات‌ را هم‌ ترك‌  كردم‌. خوب‌ اين‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌. اين‌ تزكية‌ عمله‌. عملت‌ را پاك‌ كردي‌، بارك‌ الله‌. مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما همين‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ مي‌ايستند تمام‌ مي‌شه‌. قلبت‌ را پاك‌ كن‌. اذ جاء ربه‌ بقلبه‌ سليم‌. وقتي‌ كه‌ آمد به‌ درگاه‌ پروردگارش‌ رفته‌ خودش‌ را آمادة‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌، رياضتها هم‌ كشيده‌، مبارزاتي‌ كرده‌ من‌ اگر بخوام‌ با شرح‌ حالات‌ حضرت‌ ابراهيم‌ براتون‌ شرح‌ كمالات‌ را عرض‌ كنم‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را عرض‌ كنم‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد، عجب‌ تطبيق‌ كرده‌. يك‌ مدتي‌ در زير نظر اين‌ كفار حالت‌ استقامت‌ عجيبي‌. پدرش‌ يا عموش‌، طبق‌ روايات‌ عموش‌، آذره‌. اين‌ آقا بت‌ تراشه‌. اين‌ هم‌ بچه‌ است‌ هنوز در سنين‌ خردسالي‌ است‌. اما بايد در استقامت‌ كار بكنه‌. بچه‌ است‌ مي‌گه‌ اين‌ بتها را ببر سر بازار بفروشي‌. اينها را هم‌ بايد احترام‌ كني‌. بت‌ خداست‌. بايد احترام‌ كنه‌. اينها را نخ‌ مي‌بست‌، مي‌كشيد توي‌ كوچه‌. اين‌ خداهاي‌ بخريد. نه‌ عبرت‌ دارند، نه‌ غيرت‌ دارند نه‌ كاري‌ مي‌تونند بكنند بياييد از من‌ بخريد.

 آمدند به‌ آذر گفتند كه‌ آقا اين‌ بچه‌ احترام‌ و آبروي‌ خدا را برده‌. هي‌ متلك‌ مي‌گفت‌، هي‌ صحبت‌ مي‌كرد. يك‌ روز هم‌ كه‌ شهر خلوت‌ شد همه‌ رفتند، گفت‌ حالا روز منه‌. يك‌ تبري‌ برداشت‌ آورد توي‌ بت‌ خانه‌. شماها اكثرتون‌ بت‌ خونه‌ نديديد، نمي‌دونيد. من‌ يك‌ بت‌ خانه‌اي‌ رفتم‌ ديدم‌ در بنارس‌. بيست‌ و دو تا گنبد طلا را روي‌ اون‌ بت‌ خانه‌ها گذاشته‌ بودند. ما يك‌ گنبد طلا بلا تشبيه‌، چيز كرديم‌ بعضي‌ وهابيها مي‌گند آقا اين‌ طلاها را بدهيد به‌ فقرا بخورند. من‌ به‌ يك‌ وهابي‌ گفتم‌ كه‌ اگر اين‌ روح‌ مردم‌، روح‌ ما، روح‌ من‌ و شما، اگر به‌ اندازة‌ سر سوزنش‌، اينها را روي‌ هم‌ بگذارند بخواهند گنبد درست‌ كنند ماها همه‌امون‌ حاضريم‌ كه‌ با روحمون‌ يك‌ همچين‌ گنبدي‌ بسازيم‌. اينقدر دوست‌ داريم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ را. ما گرسنگي‌ مي‌كشيم‌، از گرسنگي‌ حاضريم‌ بميريم‌، گنبد حضرت‌ رضا طلا باشه‌. واقع‌ هم‌ همينطوره‌. بيست‌ و دو تا گنبد طلا در يك‌ محل‌. زير هر گنبد چند تا بت‌ به‌ شكلهاي‌ مختلف‌. يك‌ همچين‌ جائي‌ بدهند به‌ دست‌ شما، يك‌ تبر هم‌ بدهند، كسي‌ هم‌ نباشه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ همه‌ را شكست‌. ببينيد مقاومت‌. اظهار قدرت‌، استقامت‌. يك‌ تنه‌ در مقابل‌ تمام‌ مردم‌. آمد اين‌ كار را كرد. اهلش‌ هم‌ مي‌دونند يعني‌ چي‌؟ من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گويم‌. اين‌ كار را كرد و تبر را گذاشت‌ بر روي‌ دوش‌ بت‌ بزرگ‌. گفت‌ بگذار به‌ گردن‌ خودشون‌ بيندازيم‌. بعد آمدند ديدند همة‌ بتها شكسته‌ شده‌. گفتند يك‌ پسري‌ اينجاها بود شلوغ‌ ميكرد. آوردند حضرت‌ ابراهيم‌. گفتند اسمت‌ چيه‌؟ گفت‌ ابراهيم‌. گفتند تو شبيخون‌ زدي‌ به‌ بتخانه‌؟ گفت‌ كه‌ از اين‌ اربابتون‌ كه‌ سالمه‌، از اين‌ بپرسيد. كي‌ آمده‌ اين‌ كار را كرده‌. اگر حرف‌ ميتونه‌ بزنه‌ بپرسيد. اگر حرف‌ نميتونه‌ بزنه‌، چي‌ ميگيد شماها؟! از اين‌ بپرسيد. گفت‌ سألوه‌ كبيرهم‌. او كرده‌. اگر كسي‌ ميزد اول‌ او را بايد ميزد. فهميدند خوب‌ معلومه‌ كه‌ كي‌ كرده‌. اينها ميدونند بتشون‌ اينقدر غيرت‌ نداره‌ كه‌ مثلا بقيه‌ را بزنه‌ و بكشه‌ و اينها. محاكمه‌اش‌ كردند و محاكمة‌ صحرائي‌ و سخت‌. گفتند بسوزانيد ابراهيم‌ را و انصروا آلهتكم‌. خداهايتون‌ را ياري‌ كنيد. به‌ شما مي‌گويند امام‌ زمانتون‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ امروز روزيست‌ كه‌ بايد امام‌ زمانتون‌ را ياري‌ كنيد. اين‌ قلب‌ عالم‌ امكان‌ را. ولي‌ اينجا شيطان‌ نميگذاره‌ كه‌ ياريش‌ كنيم‌. اما آنها خداهايشون‌ را ياري‌ كردند. يك‌ آتشي‌ درست‌ كردند كه‌ از مهدان‌ دان‌، حالا خصوصياتش‌ بمونه‌، نميشه‌ انسان‌ جلو بره‌. چون‌ اگر ميشد حضرت‌ ابراهيم‌ را مي‌آوردند هولش‌ مي‌دادند مي‌انداختندش‌ توي‌ آتيش‌. نميشه‌ جلو رفت‌. آتش‌ خيلي‌ قويه‌. خيلي‌ قدرت‌ داره‌. چيكار كنيم‌؟ حالا چه‌ جوري‌ اين‌ را بيندازيم‌ وسط‌ آتشها. منجنيق‌ درست‌ كنيد. شيطان‌ گفت‌ منهم‌ يادتون‌ مي‌دهم‌. شيطان‌ گاهي‌ آقايون‌ مجسم‌ ميشه‌. شما همه‌اش‌ خيال‌ مي‌كنيد ملائكه‌ مجسم‌ ميشه‌، ارواح‌ مجسم‌ مي‌شوند. شيطان‌ خيلي‌ مجسم‌ ميشه‌، زيادتر از آنهايي‌ ديگه‌. و زياد هم‌ مي‌آيد خدمت‌ شما شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ بخصوص‌. خيلي‌ مزاحم‌ ميشه‌. يك‌ دفعه‌ ميبينيد يك‌ كسي‌ شيطان‌ شده‌ كه‌ گاهي‌ حلول‌ ميكنه‌ در بدن‌ افراد و آنها مي‌شوند مظهر شيطان‌. گاهي‌ خودش‌ اصلا مجسم‌ ميشه‌. قيافه‌اش‌ فرقي‌ با بقيه‌ رفقا نميكنه‌ها. شما فكر نكنيد ما شيطان‌ را مي‌دانيم‌. چشمهايش‌ سه‌ گوشه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود سم‌ داره‌، از اين‌ حرفها، نه‌. شكل‌ رفيقت‌. يا مي‌آيد توي‌ بدن‌ زنت‌، يا زنها بدونند، مي‌آيد توي‌ بدن‌ شوهرت‌ وارد ميشه‌. آن‌ وقتي‌ كه‌ شوهرت‌ بي‌ جهت‌ عصباني‌ شده‌ بدون‌ شيطان‌ توي‌ بدنشه‌. برو يك‌ خورده‌اي‌ كنار، وسط‌ را گرم‌ كن‌ تا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌. يا اگر ديدي‌ زنت‌ زياد غيبت‌ ميكنه‌، حرف‌ بد ميزنه‌، ناراحتي‌ ايجاد ميكنه‌؛ بدون‌ شيطان‌ رفته‌ توي‌ بدنش‌. چون‌ اين‌ را قرآن‌ ميگه‌، از مجراي‌ بول‌ وارد ميشه‌ شيطان‌. كجاي‌ بدنتون‌ هست‌ كه‌ خون‌ نداشته‌ باشه‌؟ هر كجا خون‌ هست‌ شيطان‌ هم‌ همانجاها وارد ميشه‌. قلب‌ انسان‌ را تحت‌ تسخير خودش‌ قرار ميده‌. آدم‌ بعدش‌ پشيمون‌ ميشه‌، اين‌ كار من‌ نبود. من‌ چه‌ جور اين‌ كار را كردم‌! چرا با زنم‌ اينجور دعوا كردم‌؟ چرا بچه‌ها را ناراحت‌ كردم‌. اينها با ناراحتي‌ خوابيدند، شام‌ نخوردند. آخه‌ اين‌ چه‌ وضعشه‌. يك‌ دفعه‌ ميگي‌ بر شيطون‌ لعنت‌، خودت‌ هم‌ درست‌ ميگي‌. اما خواهشا ديگه‌ راهش‌ نديد توي‌ بدنت‌. راهش‌ نده‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را كه‌ مي‌خواهند بيندازندش‌ توي‌ آتش‌. شيطان‌ آمد، رسما شد يك‌ پيرمردي‌. جريان‌ بعد از وفات‌ پيغمبر، در خلافت‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌، داره‌ كه‌ شيطان‌ بصورت‌ پيرمردي‌، اينها رواياته‌ها، بصورت‌ پيرمردي‌ آمد و تشويق‌ كرد مردم‌ را به‌ اين‌ كارها. شيطون‌، يك‌ پيرمردي‌ داره‌ از دور مي‌آيد. اونهم‌ بلده‌ اين‌ حقه‌بازيها را، اين‌ اشك‌ از چشمش‌ داره‌ مي‌آيد، عصا ميزنه‌، مردم‌ من‌ به‌ شما نصيحت‌ مي‌كنم‌، اين‌ پيرمرد خوبه‌ براي‌ خلافت‌. بيائيد من‌ با تو مصافحه‌ بكنم‌، شما نشوند جاي‌ پيغمبر. وقتي‌ هم‌ كه‌ (نامفهوم‌) كيه‌ كه‌ خوبه‌. مردم‌ هم‌ كه‌ قيافه‌ را ديدند. نه‌ قيافه‌ گولتون‌ بزنه‌، نه‌ اشك‌ چشم‌ گولتون‌ بزنه‌. عمل‌، رحمانيت‌، قلب‌ سليم‌، بايد شما تحت‌ تأثيرش‌ قرار بگيريد. شيطان‌ آمد منجنيق‌ را به‌ اينها ياد داد. خود اين‌ جرثقيل‌، خوب‌ آنوقتها آن‌ مسائل‌ نبود. توي‌ ريسمان‌ و اينها ميگذاشتند، با يك‌ چوبي‌، چيزي‌ پرتابش‌ مي‌كردند. پرتاب‌ كردند وسط‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آتش‌. پرتاب‌ شده‌ از بالا داره‌ مي‌آيد توي‌ آتش‌! استقامت‌ را ببينيد. باور كنيد حضرت‌ ابراهيم‌ خودش‌ را نباخت‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ خودش‌ را مي‌بازه‌ها، نمي‌فهمه‌ چي‌ بگه‌. حواسش‌ پرت‌ ميشه‌. نباخت‌ خودش‌ را. من‌ كجا، آتشي‌ است‌ كه‌ هر لحظه‌ اين‌ را زيادش‌ ميكنه‌. نباخت‌. تا اين‌ آخر آخرها در مقام‌ توحيد داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. اينها را خدا در قرآن‌ ميگه‌ كه‌ ما ياد بگيريم‌. خدا نمي‌خواهد قصه‌ بگه‌ سرمون‌ را گرم‌ بكنه‌. نباخت‌ خودش‌ را. چه‌ كرد؟ جبرئيل‌ آمده‌ ميگه‌ عزيزم‌ مي‌خواهي‌ كمكت‌ كنم‌؟ مي‌خواهي‌؟ نه‌. براي‌ اينكه‌ اگر محبوبم‌ بخواهد كه‌ من‌ بيفتم‌ توي‌ آتش‌، مي‌افتم‌. تو زخم‌ زني‌ به‌ كه‌ ديگري‌ مرحم‌، تو زهر دهي‌ به‌ كه‌ ديگري‌ ترياك‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. بعله‌. اينكه‌ مي‌تونه‌ كاري‌ بكنه‌ و اگر لازم‌ باشه‌ كاري‌ ميكنه‌، مي‌بينه‌ مرا. ماشاء الله‌. مي‌تونيد همچين‌ استقامتي‌ را تمرين‌ كنيد؟ آمد وارد آتش‌ شد. خداي‌ تعالي‌ فرمود يا نار كوني‌ بردا و سلاما علي‌ ابراهيم‌. اين‌ آتش‌، سلامت‌، سرد نه‌ سلامت‌. كه‌ امام‌ مي‌فرمايد اگر سرد بود، از سرما يخ‌ ميكرد. بردا و سلاما. حضرت‌ ابراهيم‌ نشست‌، دوروبرش‌ آتش‌ نيست‌، گله‌. آتش‌ كاري‌ نميكنه‌. خدا ميدونه‌ آقايون‌ من‌ ديدم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ كه‌ با گفتن‌ يا حسين‌، شيعيان‌ پاشون‌ را گذاشتند توي‌ آتش‌. به‌ خود حسين‌ قسم‌ اگر شما اين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ آنها توي‌ آتش‌ بودند، اگر آهن‌ را مي‌گذاشتيد سرخ‌ ميشد. و من‌ فردا پاي‌ آنها را ديدم‌. موهاي‌ پشت‌ پايشون‌ نسوخته‌ بود. يا نار، اينها براي‌ ما درس‌ است‌.

 در سامراء بوديم‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌. يكي‌ از اين‌ سيدهاي‌ سني‌، سيد نيستند، اينها عمامه‌ ندارند از آن‌ وقتي‌ كه‌ عمامه‌ ميگذاره‌ روي‌ سرش‌ ميشه‌ سيد. از اينها به‌ يكي‌ از اينها گفته‌ بود اي‌ ناصبي‌. گفته‌ بود من‌ ناصبيم‌؟! سماور اين‌ مغازة‌ باصطلاح‌ قهوه‌ خانه‌ را داشت‌ قل‌ قل‌ مي‌جوشيد. اين‌ دستش‌ را كرد توي‌ اين‌ سماور، هي‌ پيچاند. آورد هيچ‌ قرمز هم‌ نشده‌ بود. گفت‌ توبه‌ ميكنم‌. تو راست‌ ميگي‌. البته‌ اينها دليل‌ بر چيزي‌ نيست‌ها. اينها ضرورت‌ نباشه‌. اما آتش‌ بر ابراهيم‌ و شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ حرامه‌. حرامه‌. ما شيعه‌، يك‌ چيزي‌ ببينيد حرام‌ هست‌ يا نيست‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ پائين‌. مردم‌ دارند نگاه‌ مي‌كنند. اصلا به‌ فكر اين‌ نيست‌ كه‌ اين‌ نسوخته‌ نيست‌. ديدند آن‌ وسط‌ نشسته‌، راحت‌. ابراهيم‌ جمال‌ مي‌آيد خدمت‌ امام‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. اين‌ همشهريمون‌ ميگه‌ كه‌، به‌ موسي‌ ابن‌ جعفر، كه‌ آقا شما بيخود اينجا مانده‌ايد. در ايران‌، خراسان‌ يك‌ شيعيان‌ خوبي‌ داريد، اينقدر دوستتون‌ دارند. اگر بيائيد همه‌ دوروبرتون‌ را مي‌گيرند و هارون‌ الرشيد بالاخره‌ سرنگون‌ مي‌كنند. در همين‌ بين‌ ابراهيم‌ جمال‌ داره‌ ميگه‌، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ اين‌ تنور، تنور هم‌ داره‌ ميسوزه‌ها، آتش‌ شما شايد بعضي‌هايتون‌ تنور نديده‌ باشيد. اول‌ هيزم‌ مي‌ريزند خوب‌ ميسوزه‌ كه‌ ديوارة‌ تنور سفيد بشه‌. داره‌ ميسوزه‌. فرمودند كه‌ اي‌ ابراهيم‌ برو توي‌ اين‌ تنور. اينهم‌ گفت‌ چشم‌ قربان‌. چيكار كردم‌ هم‌ نگفت‌. آخه‌ من‌ چيكار كردم‌، چرا من‌ بروم‌، من‌ چه‌ گناهي‌، چه‌ تقصيري‌… چشم‌. از خودش‌ مطمئنه‌. رفت‌. رفت‌ توي‌ تنور. حضرت‌ فرمودند كه‌ خوب‌ ديگه‌ چه‌ خبر؟!… (انتهاي‌ نوار نامفهوم‌ است‌)

۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – قضيه‌ فدك‌، بحث‌ تعهد

 قضيه‌ فدك‌، بحث‌ تعهد 5 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. اين‌ شبها كه‌ عزاي‌ بزرگ‌ بانوي‌ عالم‌ بشريت‌ حضرت‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها بود، مطالبي‌ به‌ مناسبت‌ ايام‌ و اين‌ آية‌ شريفه‌ عرض‌ شد و امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌، كه‌ اميدواريم‌ انشاء الله‌ مرضي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار واقع‌ گردد يك‌ مطالبي‌ دربارة‌ همين‌ آيه‌ باقي‌ مانده‌ كه‌ بطور مختصر خدمت‌ عزيزانم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. دربارة‌ اين‌ آيه‌ شريفه‌ دارد كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ خيبر را فتح‌ كردند يك‌ اراضي‌ كه‌ از نظر احكام‌ اسلام‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بود بنام‌ فدك‌ نصيب‌ شخص‌ پيغمبر اكرم‌ شد. حالا در اينكه‌ چطوري‌ فدك‌ مخصوص‌ پيغمبر شد، اين‌ بحث‌ فقهي‌ دارد كه‌ اينجا نه‌ موقعيتي‌ براي‌ بحثش‌ هست‌ و هم‌ مفصله‌. بالاخره‌ از نظر حكم‌ اسلام‌ تعلق‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گرفت‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها تنها فرزندشون‌ بخشيدند. ولي‌ در اختيار پيغمبر اكرم‌ بود. يعني‌ اينطور نبود كه‌ بين‌ پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها فرقي‌ باشد تا بگيم‌ در اختيار فاطمه‌ نبود، در اختيار پيغمبر بود. تا آنكه‌ ايشان‌ رحلت‌ كردند. رسول‌ اكرم‌ از دار دنيا رفت‌. در آن‌ اواخر عمر شريفشون‌ بخاطر اينكه‌ مبادا مردم‌ فكر بكنند كه‌ فدك‌ هنوز متعلق‌ به‌ پيغمبر اكرمه‌، اين‌ آيه‌ نازل‌ شد كه‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. به‌ ذوي‌ القربي‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ مخصوصا فاطمة‌ زهراست‌. حقش‌ را بهش‌ بده‌. يعني‌ در اختيارش‌ بگذار. طبعا يك‌ محلي‌ كه‌ اينطوري‌ كه‌ از احاديث‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشود و از تاريخ‌ و حدود فدك‌ برمي‌آد، فدك‌ هم‌ مزارع‌ بسيار بزرگي‌ بوده‌، باغات‌ بسيار وسيعي‌ داشته‌ و هم‌ قريه‌اي‌ متعلق‌ به‌ اين‌ فدك‌ بوده‌ يعني‌ جمعيتي‌ در همون‌ فدك‌ از كارمندان‌ و كارگران‌ زندگي‌ مي‌كردند كه‌ طبعا ساختمانهايي‌ هم‌ بوده‌ و جايي‌ بوده‌ است‌ كه‌ در آمد فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌. حالا چرا پيغمبر اكرم‌ اين‌ مال‌ زياد را، اين‌ ثروت‌ زياد را به‌ فاطمة‌ زهرا صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ بخشيد، بخاطر اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ ديده‌ بود كه‌ خديجة‌ كبري‌ بوسيلة‌ مالش‌ چطور توانست‌ مردم‌ را به‌ اسلام‌ جذب‌ كند. شما اگر بخواهيد يك‌ بچه‌اي‌ را بهش‌ يك‌ ادبي‌ را تعليم‌ بدهيد بايد يك‌ مقدار شكلات‌ توي‌ جيبتون‌ بگذاريد و با شكلات‌ جذبش‌ بكنيد، محبت‌ خودتون‌ را در دلش‌ بوجود بياريد و بعد حرفتون‌ را به‌ او بزنيد. مردم‌ بزرگسال‌ هم‌ طبعا اين‌ حالت‌ در دلشون‌ هست‌. اگر پولشون‌ داديد، چيزي‌ بهشون‌ داديد، وضع‌ فقر و ماديشون‌ رسيدگي‌ كرديد اينها جذب‌ مي‌شوند و از طرفي‌ خود پيغمبر يا وصي‌ پيغمبر براي‌ مردم‌ كوتاه‌ نظر صلاح‌ نيست‌ كه‌ داراي‌ ثروت‌ باشه‌. چون‌ نمي‌فهمند كه‌ او اين‌ ثروت‌ را براي‌ خودش‌ و رفاه‌ حال‌ خودش‌ نمي‌خواد. مي‌خواد درآمدي‌ داشته‌ باشه‌ همانطوري‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زماني‌ كه‌ خانه‌ نشين‌ بودند، باغاتي‌ را بوجود مي‌آوردند مي‌فروختند و درآمدشون‌ را به‌ فقرا مي‌دادند و دستشون‌ از اين‌ جهت‌ باز بود. اما اگر پيغمبر يا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا هر يك‌ از ائمه‌ بخوان‌ در زمان‌ زمامداريشون‌ داراي‌ اين‌ ثروت‌ باشند، اولا ممكنه‌ نرسند به‌ باغداري‌ يعني‌ اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌خواست‌ زمامدار باشد، خليفه‌ باشد، طبعا نمي‌توانست‌ يك‌ نخلستان‌ خرماي‌ هزار درختي‌، كه‌ شايد چند هكتار زمين‌ را زير پوشش‌ قرار داده‌ داشته‌ باشد و نمي‌تونست‌ اينها را به‌ مصرف‌ فقرا يا امور خيريه‌ برساند. چون‌ كار داشت‌ گرفتاري‌ داشت‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بعد از ظهري‌ بود، عرق‌ ريزان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ مي‌رفت‌. يك‌ يهودي‌ رسيد بهش‌ اعتراض‌ كرد كه‌ تو يك‌ خورده‌اي‌ محبت‌ دنيات‌ را كم‌ كن‌. به‌ امام‌ صادق‌ گفت‌.

 يا ديدند لباس‌ خوبي‌ امام‌ صادق‌ پوشيده‌. آن‌ شخص‌ آمد آن‌ درويش‌ آمد گفت‌ كه‌ شما پسر پيغمبري‌، با اين‌ تشريفات‌. حضرت‌ فرمود من‌ اين‌ لباس‌ را براي‌ مردم‌ پوشيدم‌، اما آن‌ لباسي‌ كه‌ براي‌ خودم‌ پوشيدم‌ اين‌ زيره‌. اما تو بيا جلو. لباس‌ رويش‌ را كند. گفت‌ اين‌ را تو زاهد ظاهر نما، براي‌ مردم‌ پوشيدي‌ كه‌ بگند لباست‌ كهنه‌ است‌ اين‌ لباس‌ حرير بدن‌ نواز را براي‌ خودت‌ پوشيدي‌.

 افرادي‌ كه‌ زمامدارند يك‌ حساب‌ ديگري‌ دارند. علي‌ بن‌ ابيطاب‌ مي‌فرمايد در نهج‌ البلاغه‌ كه‌ اگر من‌ نان‌ گندم‌ بخورم‌ ممكن‌ است‌ در آن‌ حكومتي‌ كه‌ من‌ بر آن‌ باصطلاح‌ جمعيت‌ حكومت‌ مي‌كنم‌، كسي‌ وجود داشته‌ باشه‌ كه‌ نان‌ گندم‌ گيرش‌ نياد و نان‌ جو بخوره‌ و غبطه‌ به‌ حال‌ من‌ بخوره‌ و بگويد اي‌ كاش‌ منهم‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بودم‌. و الا اگر من‌ بخوام‌ بهترين‌ غذاها را بخورم‌ مي‌تونم‌.

 اين‌ چند جمله‌ را من‌ به‌ خاطر يك‌ مسئله‌ گفتم‌. و الا بحثم‌ توي‌ اين‌ جملات‌ نيست‌. به‌ خاطر اينكه‌ اگر شخصي‌ زمامدار شد توقع‌ ديگري‌ مردم‌ از او دارند. و غبطه‌ مي‌خورند و ممكن‌ است‌ به‌ آن‌ راه‌ و روشي‌ كه‌ او القاء كرده‌ يا عنوان‌ كرده‌، مردم‌ بدبين‌ بشوند. لذا خداي‌ تعالي‌ ثروت‌ را مستقيما به‌ پيغمبر اكرم‌ نداده‌. به‌ خديجه‌ داده‌ كه‌ هم‌ خرج‌ كند پيغمبر اكرم‌ و هم‌ مال‌ او نباشد. هم‌ مردم‌ را جذب‌ كند هم‌ بدنامي‌ نداشته‌ باشد. اين‌ كار وسيله‌اي‌ شد كه‌ مردم‌ جزيرة‌ العرب‌ لا اقل‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گرايش‌ پيدا كردند و از همين‌ راه‌ حالا تجربه‌ كه‌ غلطه‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كنيم‌ ولي‌ يك‌ حقيقتي‌ است‌. خواست‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نقش‌ خديجة‌ كبري‌ را داشته‌ باشد و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ نقش‌ خود پيغمبر اكرم‌ را. لذا فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بخشيد. فاطمه‌ هم‌ آن‌ فاطمه‌اي‌ است‌ كه‌ پرده‌اي‌ كه‌ در خانه‌اش‌ ميزنه‌ و متوجه‌ ميشود كه‌ پيغمبر اكرم‌ دوست‌ ندارد دخترش‌ پرده‌ در خانه‌اش‌ باشد، پرده‌ را مي‌پيچد تقديم‌ پدر ميكند پدرش‌ هم‌ ميگويد فداها ابوها. يك‌ سر سوزن‌ دلبستگي‌ به‌ مال‌ دنيا ندارد. پس‌ همة‌ اموال‌ فاطمة‌ زهرا در راه‌ خدا قرار ميگيرد.

 بنابراين‌ علت‌ اينكه‌ فدك‌ با آن‌ عظمت‌ كه‌ عايدات‌ زيادي‌ داشته‌، درآمد فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌، كارگرهاي‌ زيادي‌ در اين‌ مزرعه‌ و در اين‌ باغات‌ كار مي‌كردند. اين‌ فدك‌ را به‌ فاطمة‌ زهرا بخشيد و رسما وقتي‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ نازل‌ شد كه‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌ رسما به‌ مردم‌ هم‌ فهموند كه‌ اين‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. ملك‌ فاطمه‌ است‌. هيچ‌ كس‌ حق‌ ندارد اين‌ ملك‌ را از او بگيرد. در مسجد وقتي‌ فاطمة‌ زهرا با ابي‌ بكر بحث‌ مي‌كند، ابي‌ بكر متوسل‌ به‌ يك‌ روايت‌ كه‌ البته‌ مضمونش‌ در روايات‌ شيعه‌ هم‌ هست‌ ولي‌ آن‌ يك‌ نظر ديگري‌ داشت‌ از جعل‌ اين‌ روايت‌. كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا عرض‌ كرد كه‌ من‌ از پيغمبر اكرم‌ شنيدم‌ كه‌ نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌. ما تركناه‌ صدقه‌. اين‌ روايت‌ با آن‌ روايتي‌ كه‌ در كتاب‌ معالم‌ با سند نسبتا خوب‌ نقل‌ شده‌ كه‌ فرموده‌ است‌ نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌، فرقي‌ دارد. در پايان‌ اين‌ روايت‌ ابي‌ بكر ميگه‌ كه‌ هر چه‌ ما از قول‌ پيغمبر، هر چه‌ ما مي‌گذاريم‌ صدقه‌ است‌. يعني‌ اموالمون‌ همه‌اش‌ را بايد در راه‌ خدا به‌ مردم‌ داد. در آن‌ روايت‌ كه‌ در كتاب‌ شيعه‌ و در كتب‌ شيعه‌ است‌، به‌ اين‌ مضمون‌ فرموده‌ كه‌ هر چه‌ انبياء و اولياء اموالي‌ نمي‌گذارند بلكه‌ آنچه‌ كه‌ مردم‌ بايد ازش‌ استفاده‌ بكنند و بجا مي‌گذارند در بين‌ مردم‌، علم‌ و حكمت‌ و معارفه‌. يك‌ چنين‌ فرقي‌ داره‌. او رفته‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ مادي‌ اين‌ رفته‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ علمي‌. اگر هم‌ اموالي‌ باقي‌ بگذارند آن‌ اموالشون‌ به‌ حساب‌ نمي‌آد. نه‌ اينكه‌ اصلا مالي‌ روي‌ زمين‌ نمي‌گذارند. لذا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وقتي‌ كه‌ ديد از اين‌ روايت‌ كه‌ صدرش‌ شايد درست‌ باشه‌ و ذيالش‌ يك‌ چيزي‌ چسبوده‌ بهش‌ كه‌ اموال‌ فاطمه‌ را بگيرد، بلكه‌ او نظر داشت‌ حتي‌ خانه‌اي‌ را كه‌ فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تويش‌ مي‌نشينند آنها را هم‌ بگيره‌. حتي‌ هر چه‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ رسيده‌ بگيره‌. نرفته‌ روي‌ فدك‌. بعضي‌ فكر كردند كه‌ منظور ابي‌ بكر فدك‌ بود. نه‌. تمام‌ ارث‌ پيغمبر را مي‌خواست‌ بگيره‌ و فاطمة‌ زهرا هم‌ چون‌ بعضي‌ اشكال‌ مي‌كنند كه‌ اگر فدك‌ مال‌ فاطمه‌ بود چرا دربارة‌ ارث‌، ارث‌ فدك‌ اگر ما گفتيم‌ كه‌ بحثشون‌ دربارة‌ فدك‌ بوده‌ با ابي‌ بكر، خوب‌ اين‌ اشكال‌ پيش‌ مي‌آد كه‌ فدك‌ اينجوري‌ كه‌ شما ميگيد از اين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ ارث‌ نبوده‌. ملك‌ فاطمه‌ بوده‌. چرا فاطمه‌ اين‌ را نفرمود؟ ما عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ او تنها نمي‌خواست‌ فدك‌ را از فاطمه‌ بگيره‌. مي‌خواست‌ تمام‌ اموال‌ پيغمبر را از تنها وارث‌ پيغمبر بگيره‌. لذا مطلب‌ رفته‌ روي‌ ارث‌. مسئلة‌ فدك‌ اصلا جدا بوده‌، همة‌ مسلمانها مي‌دونستند كه‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. لذا وقتي‌ كه‌ هجوم‌ آورد مصادره‌اش‌ كرد اموال‌ پيغمبر اكرم‌ را و اين‌ چيزي‌ كه‌ مخصوص‌ فاطمه‌ بودت‌، ملك‌ فاطمه‌ بود، اين‌ را هم‌ گرفت‌ و اين‌ مهمه‌.

 لذا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ميگه‌ كه‌ اترث‌ اباك‌ و لا ارث‌ ابي‌. تو از بابات‌ ارث‌ مي‌بري‌ ولي‌ من‌ از پدرم‌ ارث‌ نمي‌برم‌؟ وقتي‌ كه‌ اين‌ روايت‌ را ميخونه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود نحن‌ معاشر الانبياء لا نورث‌، حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نمي‌فرمايد اين‌ روايت‌ درست‌ نيست‌. ميگه‌ منظور پيغمبر چيز ديگري‌ بوده‌. يعني‌ شما انتظار اينكه‌ ما مالي‌ را به‌ ارث‌ بگذاريم‌ براي‌ شما مردم‌، نيستيم‌. اگر چيزي‌ مي‌گذاريم‌ در بين‌ شما علم‌ است‌، حكمت‌ است‌، معارف‌ است‌ اينهاست‌. اينها به‌ حساب‌ نمي‌آد.

 يك‌ عالم‌ بزرگ‌ از دار دنيا رفته‌ مثلا فرض‌ كنيد. هيچوقت‌ نمي‌پرسند كه‌ مثلا چقدر پول‌ توي‌ بانك‌ داشت‌، چقدر مگر افراد مادي‌. و الا علما مي‌پرسند چند تا كتاب‌ نوشته‌؟ چقدر از شاگردان‌ تربيت‌ كرده‌؟ فاطمة‌ زهرا مي‌خواست‌ به‌ ابي‌ بكر بفهمانه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ منظورش‌ اين‌ نبود كه‌ من‌ مالي‌ از خودم‌ نمي‌گذارم‌. و الا اين‌ برخلاف‌ قرآنه‌. چون‌ ميگه‌ نحن‌ معاشر الانبيا ما جمعيت‌ انبيا يعني‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر كه‌ يكيشون‌ منم‌ ارثي‌ نمي‌گذاريم‌. و حال‌ اينكه‌ توي‌ قرآن‌ و ورث‌ داود سليمان‌ نمي‌دونم‌ بعله‌؟ سليمان‌ داود. ببخشيد. و ياد آياتي‌ هست‌ كه‌ انبياء فرزندانشون‌ ازشون‌ ارث‌ برده‌اند و مكرر هم‌ در قرآن‌ اين‌ ذكر شده‌ و فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها در مسجد اينها را بيان‌ كرد. ولي‌ گرفتند. چون‌ گوش‌ نيست‌. لهم‌ آذان‌ لا يسمعون‌ بها. گوش‌ دارند اما نمي‌شنوند. به‌ صرفشون‌ نيست‌ بشنوند. فدك‌ را كه‌ ملك‌ فاطمة‌ زهرا بود و ارث‌ نبود. توي‌ روايتي‌ كه‌ داري‌ اين‌ است‌ كه‌ انبياء ارث‌ نمي‌گذارند. اما نه‌ اينكه‌ هر چه‌ فرزندانشون‌ هم‌ دارند تو بايد، مظلوميت‌ فاطمة‌ زهرا اينجا روشن‌ ميشه‌. مظلوميت‌ فاطمة‌ اطهر اينجاست‌ كه‌ بدون‌ هيچ‌ دليلي‌ اموال‌ شخصي‌ فاطمه‌ را گرفتند. و درست‌ هم‌ از نظر سياسي‌ حساب‌ كرده‌ بودند. اگر اين‌ اموال‌ دست‌ فاطمة‌ زهرا مي‌بود طبعا مردم‌ به‌ خاطر داشتن‌ آن‌ اموال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ترك‌ نمي‌كردند. اول‌ دست‌ علي‌ را، دست‌ فاطمة‌ زهرا را از اين‌ ثروت‌ خالي‌ كردند. مردمي‌ كه‌ نان‌ و خرما هستند، اينها ديگه‌ به‌ علي‌ كاري‌ ندارند. لذا شبها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌رفت‌ در خانة‌ اصحاب‌ و مهاجرين‌ و انصار كه‌ شما كه‌ بوديد در روز غدير خم‌ ديديد پيغمبر اكرم‌ من‌ را بعنوان‌ وصي‌ خودش‌ در جاي‌ خودش‌ قرار داد. مي‌گفتند بعله‌ آقا شنيديم‌ و ديديدم‌. حضرت‌ مي‌فرمود فردا بيائيد توي‌ مسجد شهادت‌ بديد. جرأت‌ نمي‌كردند. نمي‌آمدند. آنجا براي‌ اينكه‌ از روي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ خجالت‌ مي‌كشيدند، اما فردا نمي‌آمدند.

 يكي‌ از مسائل‌ بسيار مهم‌ در سراسر زندگي‌ انسان‌، آقايون‌ تعهده‌. انسان‌ اگر تعهد نداشته‌ باشه‌ يك‌ پول‌ دينش‌، ايمانش‌، قولش‌، امضاش‌، چكش‌، هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد ارزش‌ نداره‌. كوشش‌ بكنيد در چيزهاي‌ جزئي‌ حتي‌ متعهد باشيد. اگر قراري‌ هم‌ گذاشتيد اهميت‌ بديد. سر وقت‌ آبروي‌ مسلمانها را نبريد با اين‌ وضع‌ بازارتون‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌ اصلا براي‌ امضاشون‌ با اينهمه‌ فشارهايي‌ كه‌ از طرف‌ حكومت‌ بر چك‌ بي‌ محل‌ وارد شده‌. تاريخچش‌ هر چي‌ باشه‌، زندان‌ مي‌كنند، چه‌ مي‌كنند چه‌ مي‌كنند. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ خوشحال‌ مي‌شم‌ يك‌ مدتي‌ زندان‌ برم‌. يك‌ مديت‌ استراحت‌ مي‌كنم‌. خستگي‌ را ميگيرم‌. اين‌ طلبكارها اعصاب‌ مرا خورد كرده‌اند. مي‌آيم‌ توي‌ بازار اين‌ طلبكارها اين‌ مبينه‌ آقا سلام‌ چي‌ شد؟ اون‌ مي‌بينه‌ آقا سلام‌ چي‌ شد؟ ماهم‌ كه‌ طمعمون‌ آنقدر زياده‌ كه‌ يكي‌ از بدبختي‌هاي‌ انسان‌ طمعه‌. خونه‌اش‌ را فروخته‌ مكرر از من‌ مي‌پرسند. دو سه‌ ميليوني‌، ده‌ ميليوني‌ كمتر زيادتر پول‌ داره‌. آقا فلاني‌ گفته‌ ماهي‌ چهل‌ هزار تومان‌ هر يك‌ ميليوني‌، حالا شايد من‌ بازم‌ كم‌ بگم‌. بعضي‌ها بيشتر هم‌ ميگن‌. ماهانه‌ ميدن‌ تو اين‌ پولت‌ را بده‌ به‌ من‌. گفتم‌ دوماه‌. من‌ به‌ بعضي‌هايشون‌ ميگم‌، دو ماه‌ ماهي‌ چهل‌ تومان‌ ميده‌ بعدش‌ هم‌ همه‌اش‌ را مي‌خوره‌. اينجوريه‌. متعهد نيستيم‌. خدا ميدونه‌ عدم‌ تعهد ولو در چيزهاي‌ جزئي‌، آدم‌ گاهي‌ عرضه‌ داره‌ اقلا يك‌ صد ميليوني‌ را بالا ميكشه‌ و ميره‌. بعضي‌ها براي‌ نمي‌دونم‌ ده‌ هزار تومان‌ خودشون‌ را خراب‌ مي‌كنند. نميگم‌ اون‌ كار خوبي‌ ميكنه‌ها. انسان‌ اينقدر بي‌ شخصيت‌.

 نتونه‌ جواب‌ من‌ يك‌ پول‌ كم‌ چندي‌ قبل‌ از يك‌ كسي‌ طلب‌ داشتيم‌. آدم‌ بسيار معتبر. خيلي‌ هم‌ معتبر. دو سه‌ تا، سه‌ چهار تا به‌ ما چك‌ داد. ماهم‌ ديديم‌ آدم‌ معتبريه‌. داديم‌ به‌ بعضي‌ها. همچين‌ مرتب‌ همه‌اش‌ برگشت‌ به‌ دست‌ خودمون‌. آبروي‌ ما را هم‌ برد كه‌ من‌ گفتيم‌ ديگه‌ من‌ باشم‌ كه‌ چك‌ كسي‌ را اصلا بگيرم‌. آقا عجيب‌ شده‌ خدا ميدونه‌ انسان‌ بهتش‌ ميزنه‌ آخه‌ اين‌ بازار مسلمانهاست‌. چكي‌ كه‌ شما مي‌ديد اينقدر بي‌ اعتبارتون‌ كردند، يعني‌ اين‌ ظلمي‌ است‌ كه‌ به‌ همه‌ كردند. اين‌ آدمهاي‌ بي‌ تعهد بدبخت‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ چك‌ را ميده‌ دستش‌، اين‌ با كاغذ پاره‌ فرقي‌ نميكنه‌.

 يك‌ چيزي‌ را ما يك‌ وقتي‌ خريده‌ بوديم‌، چك‌ بانكي‌ را هم‌ گرفتم‌ بهش‌ دادم‌، گفت‌ نه‌ من‌ قبول‌ نميكنم‌. اين‌ را ببريد بانك‌ پولش‌ كنيد بديد به‌ من‌. فكر كردم‌ اونهم‌ راست‌ ميگه‌ شايد من‌ چك‌ بانكي‌ را جعل‌ كرده‌ باشم‌. اينقدر انسان‌ بي‌ ارزش‌ باشه‌، امضاش‌، چكش‌، زندگيش‌، عمرش‌، آقا سابق‌ خونه‌ مي‌خريدند. خونه‌هاي‌ بزرگ‌ و گرانقيمت‌ آنوقت‌ خريد و فروش‌ ميشد. شما اسنادي‌ كه‌ الان‌ توي‌ كتابخانه‌ها و موزه‌ها هست‌ نگاه‌ كنيد. عالم‌ محل‌ امضاء ميكرد ميگفت‌ اين‌ معتبره‌. اين‌ تمام‌ پول‌ را مي‌گرفت‌ مي‌داد به‌ اين‌. نه‌ دفتر خانه‌اي‌، نه‌ اين‌ گرفتاريها. حالا خونه‌ را پولش‌ را داده‌، سند را هم‌ رفته‌ امضا كرده‌، ما اول‌ انقلاب‌ يك‌ خونه‌اي‌ را براي‌ يك‌ كار خيري‌ خريده‌ بوديم‌. بعضي‌ از رفقا شاهدند. چون‌ تشكيلات‌ انقلاب‌ بود. پولش‌ را داده‌ بوديم‌، همه‌ كارش‌ را كرده‌ بودي‌. فقط‌ يك‌ امضاء مانده‌ بود. يكي‌ از اين‌ رفقاي‌ ما يك‌ اسلحه‌اي‌ گرفته‌ بود بسته‌ بود. اون‌ اوائل‌ گفت‌ به‌ اون‌ بنده‌ خدا، اسلحه‌ات‌ را هم‌ نشون‌ بده‌، به‌ اين‌ بنده‌ خدا بگو بيا امضاء بكن‌. اين‌ ترسيد آمد امضاء كرد. عجيبه‌ به‌ خدا قسم‌. پولش‌ را گرفته‌، امضا نميكنه‌. حالا چرا؟ خدا ميدونه‌.

 قول‌ شما، حرف‌ شما اگر انسان‌ با شخصيتي‌ باشيد ارزش‌ داره‌. قولتون‌. يعني‌ مي‌دونيد با اين‌ تخلف‌ از قول‌ انسان‌ خودش‌ را كوچك‌ كرده‌. الا بالاخره‌ آن‌ بيچاره‌ يك‌ كاري‌ ميكنه‌. خودش‌ را كوچيك‌ كرده‌. معاويه‌ وقتي‌ آمد آن‌ صلحنامه‌اي‌ را كه‌ با حضرت‌ مجتبي‌ امضاء كرده‌ بود، پاره‌ كرد و انداخت‌ زير پاش‌، همة‌ مردم‌ چه‌ آنهايي‌ كه‌ موافق‌ بودند، چه‌ آنهايي‌ كه‌ مخالفش‌ بودند فهميدند اين‌ آدم‌ نيست‌. توي‌ دلشون‌ هم‌ كه‌ بود فهميدند اين‌ آدم‌ نيست‌. با اين‌ نميشه‌ زندگي‌ كرد. ديگه‌ مجبور بودند. شما يك‌ عاقلي‌ را، يك‌ فرد عاقلي‌ باشيد ديدي‌ اين‌ بابا امضاي‌ خودش‌ را پاره‌ كرده‌ انداخته‌ زير پاش‌ براش‌ ارزش‌ قائليد؟

 اگر مي‌خوايد خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را من‌ به‌ عنوان‌ چي‌ بگم‌ چون‌ مخلوط‌ از رفقا و غير رفقاست‌، اقلا به‌ دوستاني‌ كه‌ به‌ من‌، اگر مي‌خوايد يار امام‌ زمان‌ باشيد، اگر مي‌خوايد توي‌ راه‌ خدا حركت‌ كنيد، اگر يك‌ قولي‌ داديد به‌ هر قيمتي‌ هست‌ آن‌ قولتون‌ را عمل‌ كنيد. زبانا تصميم‌ بگيريد. اگر زبانا گفتيد عمل‌ كنيد. نوشتيد بيشتر عمل‌ كنيد. امضا كرديد باز چند برابر عمل‌ كنيد تا اينكه‌ خدا شما را به‌ عنوان‌ يك‌ متعهد اسمتون‌ را ثبت‌ كنه‌. نكنه‌ خداي‌ نكرده‌ شما هم‌ مثل‌ ديگران‌. من‌ متأسفام‌. بعضي‌ از رفقا مي‌آن‌ مي‌نشينند شكايت‌ مي‌كنند فلان‌ كس‌ قول‌ داد به‌ ما عمل‌ نكرده‌. من‌ خدا ميدونه‌ بقدري‌ متأثر ميشوم‌ كه‌ اگر آنجا يك‌ كسي‌ يك‌ چاقويي‌ به‌ من‌ فرو كنه‌ اينقدر ناراحت‌ نميشم‌. چرا بايد ما اينطور باشيم‌؟ چرا ما بايد آبروي‌ خدا و پيغمبر و دين‌ را ببريم‌؟ فرقمون‌ با معاويه‌ چيه‌؟ همة‌ گرفتاريهاي‌ معاويه‌ همينجا بود كه‌ امضاي‌ خودش‌ را انداخت‌ زير پاش‌. همة‌ گرفتاريهاي‌ اسلام‌ سر اين‌ شد كه‌ علي‌ را توي‌ خونه‌ نشوندند. چرا علي‌ را توي‌ خونه‌ نشوندند؟ بخاطر اينكه‌ تعهدشون‌ را بهم‌ زدند. اگر چهل‌ نفر صبح‌ مي‌آمدند اظهار مي‌كردند كه‌ ما شاهد بوديم‌ پيغمبر اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را روي‌ دست‌ بلند كرد گفت‌ من‌ كنت‌ مولاه‌ فهذا علي‌ مولاه‌. مردم‌ سقيفه‌ ده‌ نفر بودند. چهل‌ نفر مي‌آمدند چهار برابر آنها. جرأت‌ مگر مي‌كردند كه‌ اينهمه‌ ظلم‌ كه‌ تا همين‌ الان‌ هم‌ داره‌ ظلم‌ ميشه‌. خدا ميدونه‌ به‌ بشريت‌ ظلم‌ كردند. حساب‌ سر انگشتي‌ دو دو تا چهارتاست‌. ببينيد كتابها و مطالب‌ حكمت‌آميزي‌ كه‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مونده‌. چند سال‌ علي‌ دستش‌ باز بود مي‌تونست‌ حرف‌ بزنه‌؟ چهار سال‌. آنهم‌ سه‌ جنگ‌، جنگ‌ نهروان‌، جنگ‌ جمل‌، جنگ‌ صفين‌. اينها را براي‌ علي‌ بوجود آوردند و در اين‌ چهار سال‌ اينهمه‌ مطالب‌. نهج‌ البلاغة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بعد از قرآن‌ پر تيراژترين‌ كتاب‌، پر اهميت‌ترين‌ كتاب‌، از يك‌ دانشمند غير مسلمان‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ شما در فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ چي‌ ميگيد؟ او ميگه‌ كه‌ يك‌ برادري‌ داره‌ قرآن‌ بنام‌ نهج‌ البلاغه‌. اگر شما تونستيد دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ نهج‌ البلاغه‌ چيزي‌ بگيد من‌ دربارة‌ قرآن‌ مي‌تونم‌ بگم‌. نهج‌ البلاغه‌ يك‌ جزئي‌ از سخنان‌ علي‌ است‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ انتخاب‌ مرحوم‌ سيد رضي‌ كه‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بوده‌، مقتضيات‌ زمان‌ را در نظر گرفته‌، افكار مردم‌ را در نظر گرفته‌، جنبه‌هاي‌ تقيه‌ را در نظر گرفته‌، حرفهاي‌ صريحي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرموده‌ دربارة‌ خلافت‌ اينها را ننوشته‌، نهج‌ البلاغه‌ شده‌. تازه‌ يك‌ خطبه‌اي‌ داره‌ خطبة‌ شقشقيه‌، اينهم‌ با تقيه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در او حرف‌ زده‌، يك‌ خورده‌ صراحت‌ داره‌ ابن‌ ابي‌ الحديد اينجا ميگه‌ معلوم‌ نيست‌ اين‌ خطبه‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اينها را جمع‌ كردند. اما سخنان‌ علي‌ آنقدر زياده‌، آنقدر زياده‌ كه‌ بعضي‌ از علما معتقدند كه‌ ده‌ برابر نهج‌ البلاغه‌ الان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كتابها سخن‌ داره‌.

 خوب‌ اگر بيست‌ و پنج‌ سال‌ ديگه‌ هم‌ در خانه‌اش‌ باز بود. اگر نمي‌كشتندش‌ و بازهم‌ زنده‌ بود. اگر امام‌ حسن‌ مجتبي‌ هم‌ اينچنين‌ بود. اگر سيد الشهدا هم‌ اينچنين‌ بود و همينطور تا ائمة‌ ديگر و امام‌ دوازدهمين‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ الان‌ تقريبا شده‌ اينهم‌ در بين‌ مردم‌ با مردم‌ حرف‌ ميزد. شما را به‌ خدا براي‌ مردم‌ كوچكترين‌ نقطة‌ تاريك‌ و مجهولي‌ باقي‌ مي‌ماند؟ لذا عرض‌ مي‌كنم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ تعهدش‌ را از بين‌ برد، همان‌ اصحاب‌، همان‌ مهاجرين‌ و انصار. همانهايي‌ كه‌ شب‌ مي‌گفتند مي‌آئيم‌ صبح‌، صبح‌ نمي‌آمدند. مي‌آمدند آنچه‌ كه‌ مي‌دانند بگند. آنچه‌ كه‌ شاهد بودند شهادت‌ بدهند، از ترسشون‌ چرا انسان‌ بترسه‌. يك‌ جان‌ داره‌ اينهم‌ كه‌ بالاخره‌ مي‌ميره‌. ايني‌ كه‌ مي‌خواي‌ با سرطان‌ در بستر بميري‌ اينجا بمير. ولي‌ ابدا. حاضر نمي‌شدند. گاهي‌ منكر مي‌شدند. سه‌ دسته‌ بودند اصحاب‌ پيغمبر بعد از پيغمبر الا آن‌ دستة‌ قليل‌ قليلشون‌. يك‌ عده‌ وقتي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ميديدند دلسوزي‌ مي‌كردند، اظهار مي‌كردند ولي‌ ضعف‌ نمي‌گذاشتند بيان‌ جلو. يك‌ دسته‌ فرار كردند. رفتند يك‌ جاهائي‌ كه‌ اصلا نه‌ علي‌ را ببينند نه‌ ابي‌ بكر را. يك‌ دسته‌ هم‌ دشمني‌ كردند. دشمني‌ها كردند با علي‌ بن‌ ابيطالب‌. در تفسير آية‌ شريفه‌ ادخلوا عارفا اون‌ اشد العذاب‌ از امام‌ مي‌پرسند كه‌ چرا آل‌ فرعون‌؟ خود فرعون‌ را چرا نمي‌گن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد اگر اين‌ آل‌ نبود، اين‌ اطرافيان‌ نبودند، اين‌ دوستان‌ و ياران‌ فرعون‌ نبودند. فرعون‌ كجا مي‌تونست‌ تنها اينهمه‌ بدبختي‌ بوجود بياره‌؟ اگر اينها نبودند اينطور نميشد. آقا عجيبه‌ آدم‌ بي‌ تعهد شما آدم‌ بي‌ تعهد را با يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. مي‌ترسم‌ توي‌ مجلسمون‌ آدم‌ بي‌ تعهدي‌ باشه‌ ما مثلا حالا تمام‌ حرفها را به‌ او مي‌زنيم‌. ولي‌ الحمد لله‌ آنقدري‌ كه‌ من‌ مطلعم‌ بي‌ تعهد هم‌ اگر قبلا بودند حالا متعهدند و تعهد داشته‌ باشيد.

 اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌، چون‌ جانتون‌ وقتي‌ ارزش‌ داره‌ كه‌ تعهدتون‌ درست‌ باشه‌. اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌، همينجا انشاء الله‌ تصميم‌ بگيريد، اگر به‌ قيمت‌ جانتون‌ تمام‌ ميشه‌، عهدتون‌ را نشكنيد. ان‌ العهد كان‌ مسئولا الذين‌ هم‌ باماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. شما تعهد كرديد با خدا. خدا كه‌ حالا ما كجا مي‌بينمش‌ و از اين‌ حرفها. با پيغمبر. پيغمبر هم‌ كه‌ بعله‌ هزار و چهارصد ساله‌ از دنيا رفته‌. با امام‌ زمان‌، بايد ببينيمش‌ تا تعهدمون‌ را عمل‌ كنيم‌. با وجدانتون‌. تو انساني‌. وجدان‌ داري‌. تو مي‌دوني‌ اگر ده‌ دقيقه‌ سر وعده‌ات‌ ديرتر بري‌، چقدر گاهي‌ وضع‌ يكنفر بهم‌ ميخوره‌. يك‌ نفر به‌ من‌ وعده‌اي‌ داده‌ بود در تهران‌، ساعت‌ دوازده‌ بياد پيش‌ من‌، من‌ ديدم‌ ساعت‌ دوازده‌ و نيم‌ آمده‌. ولي‌ عرق‌ ميريزه‌، ناراحته‌. ميگه‌ آقا صبح‌ اول‌ وقت‌، ما برنامه‌امون‌ را رديف‌ كرده‌ بوديم‌. صبح‌ اول‌ وقت‌ يك‌ نفر نيم‌ ساعت‌ دير آمد، برنامة‌ دوم‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ دير شد. برنامة‌ سوم‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ دير شد. همه‌ هم‌ از من‌ بدشون‌ آمد و شما هم‌ بدتون‌ از ما مي‌آد. تو چك‌ طرف‌ را نمي‌ديد اين‌ بيچاره‌ خرج‌ كرده‌، اين‌ آبروش‌ ميره‌. آني‌ يكي‌ آبروش‌ ميره‌. آن‌ يكي‌ آبروش‌ ميره‌ كه‌ چي‌؟ تو پول‌ هم‌ داشتي‌. بعضي‌ها عجيبندها. اينقدر بي‌ تعهدند كه‌ وقت‌ داره‌. من‌ با يك‌ آقائي‌ بنا بود يك‌ جائي‌ با هم‌ بريم‌. گفتم‌ آقا راه‌، يك‌ ربع‌ راهه‌. الان‌ هم‌ حدودا بيست‌ دقيقه‌ به‌ آنجا مانده‌، يك‌ خورده‌ هم‌ زودتر. گفت‌ نه‌. اگر زود بريم‌ آنجا فكر مي‌كنند ما بيكاريم‌. آنقدر اين‌ پا آن‌ پا، بيكار بودها. اينقدر اين‌ پا آن‌ پا كرد كه‌ چند دقيقه‌ ديرتر رسيد. من‌ البته‌ رفتم‌ بهش‌ اعتنا نكردم‌ اما او ديرتر رسيد. كه‌ چي‌؟ نگند اين‌ بيكاره‌. نگند اين‌ بي‌ شخصيته‌ هر جا ميگن‌ زودتر از موعد ميره‌. ولي‌ من‌ افراد با ارزش‌ را ديدم‌ كه‌ يك‌ خورده‌ زودتر ميرند پشت‌ در واي‌ مي‌ايستند. حتي‌ من‌ مكرر ديدم‌. يك‌ نفر را مي‌شناسم‌ كه‌ الان‌ دقيقا در تهران‌ اينه‌ اخلاقش‌. يك‌ چند دقيقه‌ زودتر ميره‌، پشت‌ در مي‌ايسته‌ كه‌ اگر مبادا توي‌ راه‌ يك‌ مانعي‌ پيش‌ آمد آن‌ مانع‌ سبب‌ بشه‌ كه‌ اين‌ سر وقت‌ نرسه‌. يك‌ خورده‌اي‌ زودتر حركت‌ ميكنه‌. يك‌ فايده‌اش‌ براي‌ شخص‌ من‌ اينه‌ كه‌ هر وقت‌ با او قرار مي‌گذارم‌ من‌ فكرم‌ راحته‌. سر وقت‌ ما هم‌ خودمون‌ را آماده‌ مي‌كنيم‌. اما بعضي‌ها هستند مي‌دونند. اون‌ ديرتر مي‌آيند. اينهم‌ ديرتر خودش‌ را آماده‌ ميكنه‌. نكنيد.

 شما ميگيد اين‌ حرفها چيه‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اين‌ ايام‌ تو ميگي‌؟ بخدا قسم‌ همة‌ خوشبخيتها، روي‌ همين‌ اساس‌، روي‌ همين‌ تعهد برپاست‌ و همة‌ بدبختيها هم‌ روي‌ عدم‌ تعهد برپاست‌. خدا را شاهد ميگيرم‌ كه‌ مهمترين‌ چيز بوده‌ در طول‌ تاريخ‌. اهميت‌ بديد خدايا من‌ خودم‌ شخصا باز تجديد عهد مي‌كنم‌. دوستانم‌ انشاء الله‌ تجديد عهد مي‌كنند با تو كه‌ از اين‌ به‌ بعد با بندگانت‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند و با تو هم‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند و با امام‌ زمانشون‌ هم‌ تعهدشون‌ را عمل‌ كنند. اميدوارم‌ موفق‌ باشيد. اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ شما را جزء متعهدين‌ و جزء مسئولين‌، مسئول‌ يعني‌ ازش‌ سؤال‌ ميشه‌ آقا چرا دير آمدي‌. يك‌ آدم‌ بي‌ ارزش‌ وقتي‌ وارد مجلس‌ ميشه‌، حالا اومد اومد نيومد. به‌ درد نميخوره‌. ولي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ داراي‌ يك‌ ارزشي‌ هست‌ اين‌ نيم‌ دقيقه‌اش‌ تأخيرش‌ حساب‌ داره‌. ارزش‌ براي‌ تو مردم‌ قائلند. تو براي‌ خودت‌ ارزش‌ قائل‌ نيستي‌.

 تعهدشون‌ را نسبت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر عمل‌ نكردند. در جنگ‌ احد همة‌ فشاري‌ كه‌ روي‌ مسلمونها آمد، نزديك‌ بود جدا اسلام‌ از بين‌ بره‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ عده‌ تعهدشون‌ را شكستند. پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بود اين‌ تنگه‌ را شما نگه‌ داريد. از اينجا تكان‌ نخوريد، دشمن‌ نتونه‌ از اينجا حمله‌ بكنه‌ كه‌ پشت‌ سره‌. اينها رفتند آنجا از آن‌ بالا چشمشون‌ افتاد ديدند كه‌ مسلمانها دارند غنيمت‌ جمع‌ مي‌كنند. گفتند اِ. ما چي‌ ميشيم‌. هرچه‌ آن‌ بزرگشون‌ گفت‌ كه‌ صبر كنيد گفتند كه‌ خوب‌ پيغمبر تا همين‌ الان‌ گفته‌. رفتند. لشگر دشمن‌ هم‌ ريخت‌ همه‌ را اذيت‌ كرد. حتي‌ دندان‌ پيغمبر اكرم‌ را شكستند. سنگ‌ به‌ پيشاني‌ مباركش‌ زدند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روي‌ زمين‌ هي‌ مي‌افتاد جبرئيل‌ هي‌ مي‌آمد بلندش‌ مي‌كرد پيغمبر تنهاست‌. حمزة‌ سيد الشهدا را كشتند. خون‌ همة‌ اينها به‌ گردن‌ همين‌ آدمهاي‌ بي‌ تعهده‌ كه‌ پيغمبر مؤاخذه‌اشون‌ نكرد ولي‌ اين‌ طبعا هست‌. طبيعتا هست‌. خيلي‌ مواظب‌ تعهدتون‌ باشيد.

 پيغمبر اكرم‌ فدك‌ را داده‌ به‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اگر فدك‌ را مي‌داشت‌، تمام‌ مردم‌ متوجه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ بودند. يك‌ روز هارون‌ الرشيد گفت‌ فدك‌ مگر چيه‌ حالا بگيد تا من‌ بهتون‌ بدم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ از اول‌ اسلام‌ نمي‌فهمي‌ چيه‌ حدود فدك‌ از هر كجا كه‌ مملكت‌ اسلامي‌ هست‌ تا هر جا كه‌ پايان‌ پيدا ميكنه‌، جزء فدكه‌. مي‌خواي‌ بدي‌ بده‌. يعني‌ اگر فدك‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود، علي‌ خليفه‌ بود، امروز ما جاي‌ او خليفه‌ بوديم‌ ديگه‌ نوبت‌ به‌ تو نمي‌رسيد. اين‌ مايه‌ اصلي‌ فدك‌ بود. فدك‌ را از فاطمة‌ زهرا گرفتند. پر و بال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را شكستند. نه‌ بخاطر فدك‌ گرفتن‌. بخاطر اذيتهايي‌ كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا كردند. توطئه‌ با هم‌ كردند. آن‌ يكي‌ برميداره‌ مي‌نويسد ه‌ فدك‌ مال‌ فاطمه‌ است‌. آن‌ يكي‌ سپرده‌ ميشه‌ كه‌ برو كاغذ را از فاطمه‌ بگير كتكش‌ هم‌ بزن‌ و كاغذ من‌ را پاره‌ كن‌. ببينيد اينها همه‌اش‌ مال‌ افراد بي‌ تعهده‌. خدا لعنت‌ كند آنهايي‌ را كه‌ به‌ فاطمة‌ زهرا اين‌ ظلمها را كردند. آقا خيلي‌ مشكله‌. من‌ كه‌ اين‌ مصائب‌ را درست‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. خدا ميدونه‌ مخصوصا الان‌. ديشب‌ يك‌ مجلس‌ غير از شبهاي‌ ديگر بود. اين‌ حرفها را من‌ كم‌ مي‌زنم‌. من‌ چند شب‌ بود مي‌خواستم‌ وقتي‌ بگم‌ يا فاطمه‌ بگيد، چون‌ اسم‌ اعظم‌ پروردگار نام‌ مقدس‌ فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌، دلايلي‌ هم‌ هست‌. اگر كسي‌ با توجه‌ بگه‌، به‌ آب‌ بگه‌ ميتونه‌ روي‌ آب‌ حركت‌ كنه‌. بگه‌ يا فاطمه‌ پاشو بگذاره‌ روي‌ آب‌ ميتونه‌ بره‌. ما اون‌ فاطمه‌اي‌ را كه‌ بايد بشناسيم‌ نمي‌شناسيم‌. اين‌ معنايي‌ را كه‌ بايد بفهميم‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نمي‌فهميم‌. گفتيم‌ بگيد يا فاطمه‌. خودمم‌ پريشب‌ اينجا نشستم‌ يك‌ قدري‌ حال‌ سنگيني‌ داشتم‌. گفتم‌ اين‌ فضاي‌ دهن‌ شما كه‌ ميگيد يا فاطمه‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ مي‌پيچه‌، من‌ تنفس‌ كنم‌ حالم‌ خوب‌ بشه‌ كه‌ الحمد لله‌ مؤثر بود.

 ولي‌ خوب‌ مادر جان‌ را من‌ هر چي‌ مي‌خواستم‌ جورش‌ كنم‌ يك‌ چيزي‌ بگم‌، مادرم‌ مثلا، نميشد. نگفتم‌. حتي‌ ديشب‌ هم‌ نگفتم‌. رفتم‌ آنجا پهلوي‌ آقاي‌ رفيعي‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ خود شماها ميگيد مادرجان‌. به‌به‌. چه‌ كلمه‌اي‌. من‌ به‌ آقاي‌ رفيعي‌ گفتم‌ مجلس‌ يك‌ جور ديگه‌اي‌ شد. پاشدم‌ آمدم‌ اينجا نشستم‌. ديديد يك‌ حال‌ توجهي‌ بود.

 يا فاطمة‌ الزهرا امشب‌ شب‌ آخر مجلس‌ ماست‌. من‌ نمي‌خوام‌ روضه‌ بخونم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مصيبتها را مي‌دونيد. همة‌ مشكلات‌ را مي‌فهميد. امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ وقتي‌ بياد مشكلات‌ را خودش‌ بايد حل‌ كنه‌. چون‌ هيچ‌ جور دل‌ انسان‌ آرام‌ نميگيره‌. مگر آنهايي‌ كه‌ مستقيم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا اذيت‌ كردند، آنها را حضرت‌ عذاب‌ كنه‌. اين‌ يك‌ فلسفه‌اي‌ داره‌ اين‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ يعني‌ معمولا در منبرها ميگند كه‌ آن‌ دو نفر را از توي‌ قبر بيرون‌ مي‌آره‌ و به‌ مردم‌ معرفي‌ ميكنه‌ و بعد بدن‌ اينها را آتش‌ ميزنه‌. اين‌ بخاطر اينكه‌ آنها مستقيما فاطمة‌ زهرا را اذيت‌ كردند. تا مستقيما انسان‌ نبينه‌ كه‌ اينها را عذاب‌ مي‌كنند آرام‌ نميگيره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ خواب‌ مي‌ديدم‌ صحراي‌ محشر را. يك‌ صفي‌ بود خيلي‌ طولاني‌ كه‌ من‌ اولش‌ را نمي‌ديديم‌. از جلو پرسيدم‌ اين‌ صف‌ مال‌ چيه‌؟ من‌ هم‌ ايستاده‌ بودم‌. جلويي‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ عذابش‌ را در اختيار اين‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ صف‌ هستند و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا هستند، در اختيار يكي‌ يكي‌ از اول‌ صف‌ مي‌گذاره‌ كه‌ هر چي‌ مي‌تونند آني‌ را كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زده‌، او را عذابش‌ كنند و تا وقتي‌ كه‌ دلشون‌ خنك‌ بشه‌. من‌ گفتم‌ به‌به‌ عجب‌ صفيه‌. ما هرچي‌ باشه‌، تا ده‌ روز هم‌ باشه‌ اينجا واي‌ مي‌ايستيم‌. چون‌ نميشه‌، نميتونه‌ شيعه‌ دلش‌ خنك‌ بشه‌ مگر با اين‌ وضع‌. فاطمه‌ را زدند. آخه‌ شما حساب‌ بكنيد يك‌ دختري‌ كه‌ هميشه‌ مورد احترام‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌. پيغمبر اكرم‌ دستش‌ را مي‌بوسيده‌، مي‌گفته‌ جانم‌ به‌ قربانت‌. هميشه‌ احترام‌ ميشده‌. حالا با آن‌ دست‌ سنگيني‌ كه‌ شلت‌ يمينك‌. دستت‌ بشكنه‌. با آن‌ دست‌ اين‌ حرفها درسته‌ تكرار كنيد گوشة‌ چشمت‌ چرا كبوده‌، اين‌ چند روز اين‌ مدتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا زنده‌ بود، اثر آن‌ سيلي‌ به‌ صورت‌ فاطمة‌ زهرا بود. يا فاطمه‌ مادر جان‌. شلت‌ يمينك‌. زياد شنيديد حق‌ داريد زياد متأثر نشيد. اما الان‌ بريد توي‌ كوچة‌ بني‌ هاشم‌، اين‌ منظره‌ را در نظر بگيريد.

 يا بقية‌ الله‌ شب‌ آخر مجلس‌ ماست‌. يا بقية‌ الله‌ آقا جان‌ مي‌دونم‌ الان‌ تاريك‌ شده‌، تو هم‌ گريه‌ مي‌كني‌ آقا، بايد اين‌ كار بشه‌. هر وقت‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حضرت‌ برخورد ميكرد مي‌ديد علي‌ وقتي‌ چشمش‌ به‌ صورت‌ فاطمه‌ مي‌افتد يك‌ جوري‌ ميشه‌. نمي‌خواست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خيلي‌ برنجانه‌. چادر را مي‌كشيد روي‌ صورتش‌. فاطمه‌ جانم‌ مادر جانم‌. قربان‌ آن‌ عفتت‌ مادر. قربان‌ آن‌ عظمتت‌ مادر. السلام‌ عليك‌ يا فاطمه‌ بيائيد بريم‌ كنار قبر فاطمة‌ زهرا. حالا ديگه‌ بي‌بي‌ را دفن‌ كرده‌اند. من‌ بوسيلة‌ روايات‌ و بعضي‌ از ارشادات‌ بعضي‌ از اولياء خدا كه‌ يك‌ وقتي‌ باهاشون‌ در مكه‌ و در مدينه‌ بودم‌، احتمال‌ قوي‌ ميدم‌ كه‌ قبر فاطمة‌ زهرا توي‌ ضريح‌ پيغمبر باشه‌، توي‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌.

 بيائيد باهم‌ بريم‌ براي‌ زيارت‌ امشب‌. وارد شهر مدينه‌ مي‌شيد. مدينة‌ منوره‌، مي‌آئيد در جبرئيل‌، يك‌ دري‌ از درهاي‌ مسجد النبي‌ و حرم‌ پيغمبر كه‌ قديميه‌ خيلي‌. اين‌ بنام‌ در جبرئيله‌. از اينجا بيائيم‌ وارد بشيم‌. طرف‌ دست‌ چپتون‌ ضريح‌ پيغمبر اكرمه‌. نمي‌گذارند كسي‌ توي‌ ضريح‌ را نگاه‌ بكنه‌ ولي‌ من‌ قديمها ديدم‌. مقابل‌ در جبرئيل‌ يك‌ خورده‌اي‌ طرف‌ قبله‌ يك‌ دري‌ است‌ بسته‌ شده‌. خدا انشاء الله‌ در خانة‌ آل‌ سعود را ببنده‌. الهي‌ آمين‌. اين‌ در را بسته‌اند يك‌ چند تا شرطه‌ هم‌ ايستاده‌اند. انشاء الله‌ اگر امشب‌ با امام‌ زمانمون‌ بريم‌، سفر روحي‌ كنيم‌، اينها كنار مي‌روند از آن‌ در نگاه‌ كنيد، ضريح‌ پيغمبر دو بخشه‌. يعني‌ با يك‌ ديواري‌ دو قسمت‌ شده‌. اين‌ قسمت‌ پائين‌ يعني‌ از همين‌ مقابل‌ در جبرئيل‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بوده‌. وسط‌ اين‌ خانه‌ يك‌ قبري‌ است‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد مادر ما زهرا را در آنجا دفن‌ كردند. سابقا در زمان‌ حكومت‌ عثماني‌ها اين‌ در باز بوده‌، داخل‌ ضريح‌ بعنوان‌ داخل‌ حرم‌ بوده‌. مردم‌ وارد ضريح‌ مي‌شدند و زيارت‌ مي‌كردند. بعد از وسط‌ اين‌ ديواري‌ كه‌ در بين‌ ضريح‌ هست‌ مي‌رفتند براي‌ زيارت‌ قبر پيغمبر اكرم‌ آنطرف‌. حالا يك‌ همچين‌ جائي‌ انشاء الله‌ باهم‌ بايستيم‌. من‌ براتون‌ چند جمله‌ زيارت‌ مي‌خونم‌. چند جمله‌ عرض‌ ادب‌ مي‌كنم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ زيارتمون‌ قبول‌ باشه‌، با دست‌ پر از اين‌ زيارت‌ برگرديم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا بنت‌ نبي‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا فاطمة‌ الزهرا سيدة‌ النساء العالمين‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ المؤمنين‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ الحسن‌ و الحسين‌ سيدا شباب‌ اهل‌ الجنه‌. السلام‌ عليك‌ يا ام‌ الائمة‌ الطاهرين‌. السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌. گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد، فاطمة‌ زهرا جحواب‌ سلامتون‌ را ميده‌. جواب‌ سلام‌ فاطمة‌ زهرا اينه‌ كه‌ عليكم‌ السلام‌ اي‌ شيعيان‌ من‌، اي‌ دوستان‌ من‌، اي‌ كساني‌ كه‌ شبها براي‌ مصيبت‌ من‌ به‌ سر و صورت‌ خودت‌ زدي‌ و نام‌ مرا بردي‌. حالا كه‌ زيارت‌ كرديد بيائيد بنشينيم‌ دعا كنيم‌ همه‌ با توجه‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌. كنار قبر فاطمة‌ زهرا هستيم‌. انشاء الله‌ در خدمت‌ آقامون‌ بقية‌ اللهيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، الهي‌ عظم‌ البلاء آي‌ خدا بلا سنگين‌ شده‌، عظيم‌ شده‌، بلاي‌ فراق‌ امام‌ زمانمون‌ بر ما سنگين‌ شده‌، الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌. اي‌ خدا دنيا بر ما تنگ‌ شده‌.

 

۵ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – توجه‌ به‌ خداوند متعال‌

 توجه‌ به‌ خداوند متعال‌ 5 ج‌ 2 1416 

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. نامة‌ اعمال‌ را هم‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. ميگن‌ ما بهذا الكتاب‌. اين‌ چه‌ صورتحسابي‌ است‌ كه‌ لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. حتي‌ آن‌ يك‌ قراني‌ كه‌ يك‌ صورتحسابي‌ يك‌ مغازه‌ دار به‌ شما بده‌ مثلا يك‌ جا يك‌ قرون‌ اشتباه‌ شده‌، شما كمتر بهش‌ داديد يا شما بيشتر بهش‌ داديد، مي‌بينيد نوشته‌. دقيق‌. ما لهذا الكتاب‌. اين‌ چه‌ كتابي‌ است‌، چه‌ صورتحسابي‌ است‌؟ چرا اينجور دقيقه‌. آخه‌ خدا در دنيا ميگفتند كه‌ با گذشته‌. حالا اين‌ چرا اينقدر دقيق‌ حساب‌ كرده‌. خداي‌ تعالي‌ دقيق‌ حساب‌ ميكنه‌. سريع‌ الحساب‌ هم‌ هست‌. منتهي‌ بعد كه‌ حسابت‌، را صورتحسابت‌ را به‌ دست‌ داد، ميگه‌ اينقدرش‌ را گذشتم‌. اين‌ يك‌ دستور هم‌ هست‌ ضمنا. اگر رفتيد با يك‌ كسي‌ غريبه‌ مخصوصا باشه‌ يك‌ معامله‌اي‌ كرديد، حسابش‌ را دقيق‌ كنيد. صورت‌ حساب‌ بهش‌ بديد. اگر تخفيف‌ مي‌خوايد بهش‌ بديد گوشه‌اش‌ مثلا بنويسيد ده‌ درصد تخفيف‌. او بدونه‌ كه‌ شما تخفيفي‌ بهش‌ داديد. البته‌ ده‌ برابر حساب‌ نكنيد بعد ده‌ درصدي‌ تخفيف‌ بديد. اين‌ خلاف‌ انصافه‌. نه‌. قيمت‌ معمولي‌. حالا رفيقتونه‌. دوستش‌ داريد. گذشت‌ داريد نسبت‌ به‌ او يك‌ ده‌ درصدي‌ تخفيف‌ بديد.

 حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ غلامشون‌ فرمودند كه‌ وقتي‌ يك‌ كارگري‌ مي‌آري‌ اول‌ باهاش‌ طي‌ كن‌. اينهمه‌ من‌ به‌ شماها ميگم‌ اين‌ را عمل‌ كنيد. اول‌ باهاش‌ طي‌ كنيد. آقا روزي‌ چقدر ميگيري‌ كار كني‌؟ ماهي‌ چقدر؟ دقيق‌ حساب‌ كنيد. طي‌ كنيد. بگذرونيد. بخاطر اينكه‌ وقتي‌ كه‌ طي‌ كرديد، آخر كار اگر هميني‌ كه‌ طي‌ كرديد بهش‌ دادي‌ راضيه‌. اگر اضافه‌ بهش‌ داديد خوشحاله‌. اما اگر طي‌ نكرديد آخر كار هر چي‌ بهش‌ بدهيد ممكنه‌، اگر خودش‌ حسابي‌ نداشته‌ باشه‌، خيال‌ كنه‌ باز هم‌ بهش‌ كم‌ داديد. شما هم‌ منتي‌ البته‌، منت‌ انسان‌ نبايد در محبتهايش‌ و در كرامتهايش‌ و در رأفتش‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ لا تبطلوا صدقاتكم‌ بالمن‌ و الاذي‌. اگر يك‌ اظهار محبت‌ و لطفي‌ به‌ كسي‌ كرديد، با منت‌ گذاشتن‌ و اذيت‌ كردن‌ عملتون‌ را باطل‌ نكنيد. هر چه‌ انسان‌ محبت‌ بكنه‌، عملش‌ را با منت‌ گذاشتن‌ باطل‌ ميكنه‌. اما طبعا او از شما خوشحال‌ نميشه‌. ميگه‌ لابد همين‌ بوده‌. لابد ديروز يك‌ كارگر ديگري‌ آورده‌ بهش‌ اينقدر داده‌. حالا شما دو برابر بهش‌ اضافه‌ داديد اين‌ متوجه‌ نيست‌. طي‌ كنيد. اين‌ دستوره‌.

 البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ با دوست‌ صميمي‌ خوبي‌ داره‌، باهاش‌ يگانگي‌ داره‌. كه‌ اين‌ جريانات‌ كه‌ عرض‌ مي‌خوام‌ بكنم‌ و عرض‌ مي‌كنم‌ با خداي‌ تعالي‌ هم‌ ما داريم‌ها. بعضي‌ وقتها هست‌ كه‌ انسان‌ يكنفر رفيقشه‌. ديگه‌ اينجا اين‌ آمده‌ محبت‌ بكنه‌ به‌ شما. آمده‌ كمكتون‌ بكنه‌. آنجا ميگي‌ خوب‌ چند ميگيري‌؟ همچين‌ خيلي‌ بدش‌ مي‌آيد. من‌ كه‌ باشم‌ بدم‌ مي‌آيد. اگر آمدم‌ سر بارت‌ را بگيرم‌ بگذارم‌ روي‌ دوشت‌، مثلا كمكت‌ كنم‌. اول‌ چند طي‌ مي‌خوايم‌ بكنيم‌. چند مي‌گيري‌ كمكم‌ بكني‌؟ يا مثلا آمدم‌ به‌ شما يك‌ كمكي‌ توي‌ خونتون‌، توي‌ زندگيتون‌. نه‌ امام‌ هشتم‌ فرموده‌ بعضي‌ مقدسها هستند اينطوري‌ اخلاقیات‌ را رعايت‌ نمي‌كنند. امام‌ هشتم‌ فرموده‌ كه‌ اول‌ طي‌ كن‌. بعد ميگه‌ ول‌ كن‌ اين‌ عجب‌ آدميه‌ ما آمديم‌ بهش‌ محبت‌ بكنيم‌، مگر من‌ براي‌ پول‌ اين‌ كارها را ميكنم‌. من‌ براي‌ پول‌ مثلا شما را تعارف‌ كردم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌، آنوقتها من‌ خودم‌ پشت‌ فرمون‌ مي‌نشستم‌. يك‌ نفري‌ دست‌ نگر داشت‌ ما سوارش‌ كرديم‌. اول‌ هم‌ كلي‌ با من‌ دعوا كرد كه‌ چرا من‌ آنجا دست‌ بلند كردم‌ تو اينجا نگه‌ داشتي‌. گفتم‌ ببخشيد نشد بهرحال‌. بعد هم‌ از اين‌ كوچه‌ برو به‌ آن‌ كوچه‌ بهش‌ محبت‌ كرديم‌ و برديمش‌ بهرحال‌. حسابي‌ دستور داد. بعد آمد پول‌ بده‌. گفتم‌ نه‌ من‌. گفت‌ خودش‌ ناراحت‌ شد. اشتباه‌ كرده‌ بود. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ اشتباه‌ ميكنه‌ هيچ‌.

 گاهي‌ انسان‌ با رفيق‌ صميميش‌، ما بايد به‌ شما بديم‌؟ خيلي‌ بده‌. خيلي‌ بده‌. صميمت‌ و صفا يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. البته‌ به‌ هركس‌ نمي‌دهندها. ولي‌ بين‌ مؤمنين‌، بايد اين‌ پياده‌ بشه‌. من‌ يك‌ چيزي‌ را در كتاب‌ اتحاد و دوستي‌ نوشتم‌ و امروز دلم‌ مي‌خواد مخصوصا دوستاني‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ بر مي‌دارند اين‌ را متوجه‌ باشند و خودشون‌ را بسازند براي‌ اين‌ جهت‌.

 حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ مي‌آيند براي‌ اين‌ است‌ كه‌ چيكار كنند؟ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنند. كي‌؟ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور باشه‌. عدل‌ و داد وقتي‌ مي‌آد كه‌ ظلم‌ و جور باشه‌. اين‌ را شما بدونيد. شما كي‌ مي‌ريد پيش‌ قاضي‌ كه‌ دعواي‌ شما را اصلاح‌ كنه‌ و عدالت‌ را به‌ خرج‌ بده‌ و بين‌ شما دادگري‌ و دادگستر باشه‌. كي‌؟ وقتي‌ شما با هم‌ دعوا داشته‌ باشيد. وقتي‌ دعوا نداريد معنا نداره‌. ميگن‌ البته‌ يك‌ نفر از اين‌ محضريها بيكار نشسته‌ بود. دو نفر را از پائين‌ توي‌ خيابون‌ صدا زد بيائيد بالا. اينها آمدند. دو نفر جدا. گفت‌ آقا شما با ايشان‌ دعوا داريد؟ شما چطور با ايشان‌ دعوا داريد؟ گفت‌ نه‌ منهم‌ نمي‌شناسم‌. گفت‌ بيائيد يك‌ ترك‌ دعوا بنويسيد يك‌ حق‌ امضائي‌ هم‌ به‌ ما بديد ثبت‌ توي‌ دفتر بشه‌ كه‌ شما با هم‌ دعوا نداريد. آخه‌ گاهي‌ ميشه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌. نه‌. دعوايي‌ نداريم‌ ماها. الان‌ شماها كدوم‌ يكيتون‌، آخه‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ شايد توتون‌ يك‌ نفر باشه‌ كه‌ دادگاهي‌ داشته‌ باشد ولي‌ خوب‌ ما دادگاه‌، دعوا با كسي‌ نداشتم‌ كه‌ دادگاهي‌ باشه‌. ظلمي‌ بهمون‌ نشده‌ كه‌ ما بريم‌ به‌ دادگاه‌ شكايت‌ بكنيم‌. اينجوريه‌ ديگه‌. وقتي‌ كه‌ از اين‌ بالاتر.

 وقتي‌ كه‌ صفا و صميميت‌ بود. شما وقتي‌ مي‌ريد در مغازه‌ او كم‌ به‌ شما ميده‌، شما طمع‌ داريد زيادتر بديد يا گرانتر ميفروشه‌، دعواتون‌ ميشه‌. اما اگر دستور اسلام‌ را شما عمل‌ كرديد. اسلام‌ ميگه‌ مستحبه‌ كه‌ فروشنده‌ يك‌ قدري‌ زيادتر جنس‌ را بكشه‌ و خريدار هم‌ مستحبه‌ كه‌ يك‌ قدري‌ سبكتر بكشه‌. بگه‌ برادر مسلمان‌ تو بهت‌ صدمه‌ ميخوره‌، من‌ هم‌ به‌ آن‌ مختصر، چيزي‌ بهم‌ نميشه‌، يك‌ خورده‌ سبكتر بكش‌. اينجا دعوا ميشه‌؟ صفا باشه‌ صميميت‌ باشه‌ دعوايي‌ نيست‌. اگر خودتون‌ را بسازيد بطوري‌ كه‌ يك‌ صميميتي‌ بين‌ خودتون‌ با هم‌ داشته‌ باشيد، علاوة‌ بر اينكه‌ زحمت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را كم‌ مي‌كنيد، ديگه‌ به‌ شما لااقل‌ كاري‌ نداره‌، علاوة‌ بر اين‌، اين‌ را بدانيد كه‌ شماها را انتخاب‌ ميكنه‌ براي‌ اينكه‌ سربازش‌ باشيد.

 اما اگر نه‌ گفتيد كه‌ دقيق‌، حساب‌، حساب‌ حساب‌ كاكا برادر. اينجوري‌ بعضي‌ها ميگن‌. حساب‌ داشتيد. خوبه‌ حساب‌ داشتن‌. اين‌ را توصيه‌ مي‌كنم‌ من‌ حتي‌ كه‌ حساب‌ داشتن‌ در تمام‌ كارهاي‌ زندگيش‌ خوبه‌. اما با رفيق‌ صميمي‌ نمي‌خواد حساب‌ داشته‌ باشيد. اگر يك‌ نهارش‌ دادي‌ بشيني‌ بگي‌ آقا اين‌ صورتحساب‌، اين‌ اندازه‌، توي‌ رستوران‌ بره‌ انسان‌ اين‌ اشكال‌ نداره‌. دقيق‌ حساب‌ بكنه‌. اما مهماني‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ صورتحساب‌ نمي‌خواد. اين‌ را هم‌ شنيديد كه‌ گاهي‌ انسان‌ با خدا همينجوره‌. يك‌ وقت‌ هست‌ توي‌ دنيا شما صورتحساب‌ داريد. ما امروز صد تا لا اله‌ الا الله‌ گفتيم‌، صد تا درخت‌ توي‌ بهشت‌ براي‌ ما بكارند. بسيار خوب‌. مي‌كاريم‌. خوب‌. اين‌ آقا گفته‌ بود به‌ شرطي‌ كه‌ آتشي‌ نفرستي‌ اينها را بسوزونه‌. اينهم‌ هست‌. يك‌ كاري‌ آدم‌ ميكنه‌ اشتباه‌. آني‌ كه‌ خدا خودش‌ گفته‌ حالا نوبت‌ ماست‌. اين‌ كار را كه‌ من‌ گفتم‌ حبط‌ عمل‌ ميشه‌ آن‌ صد تا لا اله‌ الا الله‌ تو هيچ‌. اينجوري‌ ميشه‌. چيكار كنيم‌. اين‌ را بدونيد هر چه‌ كار مي‌كنيم‌ باقي‌ داريم‌ در مقابل‌ نعمتهاي‌ پروردگار. الهنا آمنا بفضلك‌. اين‌ را چرا ما ميگيم‌. خدايا با فضلت‌ با ما عمل‌ كن‌. و لا تعملنا بعدلك‌.

 براي‌ نماز آخر وقت‌ خوندنمون‌ كه‌ مسامحه‌ كرديم‌ خدا، من‌ براتون‌ توضيح‌ بدم‌، خيلي‌ هم‌ شايد توضيح‌ داده‌ باشم‌ خدا حق‌ داره‌ كه‌ ما را ببره‌ جهنم‌. چرا؟ من‌ يصلم‌ من‌ در دكان‌ يك‌ آدمي‌ رفته‌ وايستاده‌ توي‌ صف‌. اين‌ طبق‌ معمول‌ توي‌ صف‌ آمده‌ جلو. رسيده‌ در پاچال‌. اين‌ بابا هولش‌ ميده‌ ميگه‌ برو اون‌ عقب‌ وايستا. سرش‌ را مي‌اندازه‌ پايين‌ ميره‌ اون‌ عقب‌ مي‌ايسته‌. باز دو مرتبه‌ نوبتش‌ ميشه‌ ميرسه‌ دم‌ پاچال‌. باز ميگه‌ برو اون‌ عقب‌. باز ميره‌. از آخر كه‌ ما تمام‌ شد، حالا يك‌ مشت‌ نون‌ سوخته‌ توي‌ پاچال‌ هست‌ اينها را جمع‌ ميكنه‌ ميكنه‌ توي‌ يك‌ پلاستيك‌ ميگه‌ بگير. اين‌ كار آخه‌ نمونه‌اش‌ را، عينش‌ را ما انجام‌ ميديم‌. اذان‌ ميگن‌، خداي‌ تعالي‌ با شش‌ مرتبه‌ حي‌ يعني‌ تند بيا. خدا آمده‌ جلو توي‌ صف‌. كارهات‌ را كردي‌. همة‌ برنامه‌هات‌ را انجام‌ دادي‌، با زنت‌، با بچه‌ ات‌، با مشتري‌، با همه‌. خدا آمده‌ جلو. ميگي‌ حالا مي‌خوام‌ نهار بخورم‌ برو عقب‌. باز مي‌آيد جلو. باز ميره‌ عقب‌. از آخر هم‌ يك‌ نماز دست‌ و پا شكسته‌ عين‌ همان‌ نون‌ سوخته‌ها، يك‌ نماز دست‌ و پا شكستة‌ با عجله‌ مي‌خوني‌ تحويل‌ خدا ميدي‌. خدا ميگه‌ الم‌ يعلن‌ الذين‌ آمنوا تخشن‌ الذين‌ بذكر الله‌.  شما را به‌ خدا همين‌ يك‌ كار ما، يك‌ دفعه‌ هم‌ بر فرض‌ باشه‌. جا داره‌ كه‌ ما را خدا با آن‌ قدرتش‌، با آن‌ عظمتش‌، من‌ اين‌ مثال‌ را به‌ يك‌ آدم‌ عادي‌ گفتيم‌. اين‌ دفعه‌ آخر كه‌ نون‌ سوخته‌ها را بهش‌ دادي‌، سنگ‌ ده‌ كيلويي‌ را برميداره‌ مي‌زنه‌ توي‌ سرش‌ كه‌ من‌ را پنج‌ دفعه‌ فرستادي‌ عقب‌، توي‌ صف‌ آمدم‌ حالا اينها را به‌ من‌ مي‌دي‌؟

 انسان‌ تكان‌ ميخوره‌. خدا ميگه‌ نوبت‌ من‌ نشد؟ دوران‌ عمرت‌ چه‌ برنامه‌اي‌ را گذاشتي‌ براي‌ خدا؟ يك‌ مدتي‌ كه‌ هفت‌ سال‌ بچه‌ بودي‌ بازي‌ كردي‌. بعد مدرسه‌ رفتي‌، بعد دبيرستان‌ رفتي‌، بعد دانشگاه‌ رفتي‌. بعد آمدي‌ زن‌ گرفتي‌ رفتي‌ سر زندگيت‌. بعد بازنشسته‌ شدي‌ و بعد مردي‌. خدا نوبت‌ نداشت‌؟ يك‌ مدتي‌ به‌ تزكية‌ نفست‌ بپردازد. يك‌ مدتي‌ خودت‌ را بساز. خدا تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ اشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. اقلا چند سالي‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بپرداز. خودت‌ را پاك‌ كن‌. خالص‌ كن‌ براي‌ خدا. نه‌ خدا توي‌ زندگي‌ ما نوبتي‌ نداره‌. زبانا ممكنه‌ نگيم‌ ولي‌ عملا مي‌گيم‌. پيرمرد شده‌، نود سال‌ از عمرش‌ گذشته‌. من‌ به‌ يك‌ پيرمرد نود ساله‌ گفتم‌ آقا شما هيچ‌ به‌ فكر، گفت‌ ما ديگه‌ از جواني‌ همينجور بوديم‌ عادت‌ كرديم‌. عادت‌ كرديم‌. خدا نوبت‌ نداره‌ توي‌ زندگيهاي‌ ما. يك‌ چند سالي‌ را اقلا بگذار براي‌ خدا. حالا از هر جاش‌ مي‌خواي‌ انتخاب‌ كني‌ انتخاب‌ كن‌. اگر از اوايل‌ سنت‌ باشه‌ بهتر. بگذار براي‌ خدا. نداريم‌. اگر با خدا رفيق‌ شديم‌. يعني‌ ما رفيق‌ نميشيم‌ با خدا. اين‌ را بدونيد خدا با ما رفيق‌ ميشه‌. معناي‌ رفق‌ و مدارا، رفيق‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ رفق‌ و مدارا ميكنه‌. خدا بايد با ما مدارا كنه‌. ما با خدا نبايد ديگه‌ مدارا كنيم‌. لذا يكي‌ از اسماء پروردگار يا رفيقه‌. خوب‌ با خداي‌ تعالي‌ صميمي‌ باش‌. بگو خدايا ما كه‌ چيزي‌ نداريم‌. خدا خودش‌ پيشنهاد داده‌ها، اين‌ را هم‌ بدونيد. خدا خودش‌ پيشنهاد داده‌. هر چي‌ تو داري‌، هر چي‌ ما داريم‌ روي‌ هم‌ بريزي‌. با هم‌. خيلي‌ عجيبه‌. تو چي‌ داري‌؟ يك‌ جان‌. اين‌ جانمون‌ مال‌ ماست‌. از كجا آوردي‌؟ مال‌ توست‌ ديگه‌. ميگه‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. خدا ميخره‌. پولت‌ ميده‌. بل‌ لهم‌ الجنه‌. بهشتي‌ كه‌ عرض‌ السماوات‌ و الارض‌. اينهمه‌ گران‌ ميخره‌ اين‌. ميگه‌ تو ايني‌ كه‌ داري‌ بده‌ من‌ هم‌ آنچه‌ دارم‌ بهت‌ مي‌دم‌. فايده‌اش‌ چيه‌؟ فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در اين‌ دنيا فكرش‌ راحته‌. شما اگر با يك‌ ميلياردري‌، اون‌ پيشنهاد بكنه‌ بيا يك‌ قروني‌ كه‌ تو داري‌ بريز به‌ حساب‌ ما با هم‌ خرج‌ كنيم‌. چقدر راحت‌ ميشيم‌. خدا پدرش‌ را بيامرزه‌. ايني‌ كه‌ مثال‌ زد نه‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار، قدرت‌ بينهايت‌، اراده‌ در هر كاري‌ كه‌ بخواد بكنه‌ اذا اراد الله‌ لشي‌ء ان‌ يقول‌ له‌ كن‌ فيكون‌. تا ميگه‌ باش‌ هست‌. خوب‌. اين‌ گفته‌ خودش‌ هم‌ پيشنهاد كرده‌. گاهي‌ هم‌ گله‌ ميكنه‌. اليس‌ الله‌ كافه‌ عبده‌. آيا خدا كافي‌ نيست‌ براي‌ بنده‌اش‌. آخه‌ من‌ چي‌ كم‌ دارم‌ اي‌ بندة‌ من‌، من‌ چي‌ كم‌ دارم‌ كه‌ تو در خانة‌ اين‌ و آن‌ مي‌روي‌؟ بيا با هم‌ باشيم‌.

 به‌ خدا گاهي‌ اگر يك‌ حالت‌ يقظة‌ خوبي‌ باشه‌ها، انسان‌ ميسوزه‌. آتش‌ ميگيره‌ كه‌ خدا پيشنهاد ميده‌ و من‌ يتوكل‌ الله‌ فهو حسبه‌. ميگه‌ بيا به‌ طرف‌ من‌. بيا هر چي‌ داريم‌، آخه‌ تو چي‌ داري‌؟ بيا هر چي‌ داريم‌ من‌ قبولت‌ دارم‌ بيا بريزيم‌ روي‌ هم‌. با هم‌ يكي‌ بشيم‌، توي‌ دنيا آدم‌ فكرش‌ راحته‌. خيلي‌ خوب‌. ما ميگيم‌ خدايا به‌ تو توكل‌ كرديم‌. اما مواظبيم‌ كه‌ اين‌ كلاه‌ سرمون‌ نره‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ اين‌ توكلي‌ كه‌ ما به‌ خدا مي‌كنيم‌ اگر به‌ يك‌ هروئيني‌، نستجير بالله‌ بيعرضة‌ بيحال‌ اينجور توكل‌ كنيم‌، بهش‌ برميخوره‌. كجا ما توكل‌ به‌ خدا مي‌كنيم‌؟ ميگه‌ فمن‌ يتوكل‌ الله‌ فهو حسبه‌. فكرت‌ راحت‌ ميشه‌. راحت‌ باش‌. تو كار خودت‌ را بكن‌ تو وظايفت‌ را انجام‌ بده‌. تو بنده‌ باش‌، ما هم‌ روزيت‌ را مي‌ديم‌. و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقها و يعلم‌ مستقرها و مستودعها. اما خوب‌ اينكه‌ از ايني‌ كه‌ شد نه‌. نه‌ ما تجربه‌ كرديم‌ خدا اعتنايي‌ هم‌ نميكنه‌. گرسنه‌ مي‌مانيم‌. تجربه‌ ديگه‌. خدا هم‌ تجربة‌ تو را كرده‌ كه‌ تو وفادار نيستي‌ بهت‌ هم‌ گرسنگي‌ ميده‌ ميگه‌ برو گم‌ شود. اين‌ را بدونيد.

 يك‌ فايدة‌ دومش‌ اين‌ است‌ كه‌ تا شما خواستيد از دار دنيا بريد ملائكه‌ را خدا ميفرسته‌ كه‌ بشارت‌ بهت‌ مي‌دهند كه‌ ان‌ سلام‌ قولا من‌ رب‌ رحيم‌. از طرف‌ پروردگار سلام‌ و درود و استقبال‌ و عالم‌ برزخت‌ مرتب‌.

 فايدة‌ سوم‌ در قيامت‌ حاضر نميشي‌. همه‌ عندهم‌ محضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. مخلص‌ همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ با خدا يكي‌ شده‌. و ما تجزون‌ الا ما كنت‌ التعلمون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. كل‌ نفس‌ بما كسبت‌ رهينه‌ الا اصحاب‌ اليمين‌. ببينيد الا داره‌. يعني‌ آنها باما صميمي‌ شدند. اين‌ اندازه‌ عقلشون‌ رسيده‌، فكرشون‌ كشيده‌ كه‌ اموالشون‌ را با اموال‌ ما دارايي‌ ما يكي‌ بكنند و راحت‌ باشند. ميري‌ صاف‌ توي‌ بهشت‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ همه‌ به‌ فكر حور عين‌ و گلابي‌ خوردن‌ و سيب‌ خوردن‌ و اينها هستند، تو به‌ فكر نشستن‌ به‌ محبوبينت‌. ائمة‌ اطهار، اگر شرابي‌ هم‌ آشاميدني‌ هم‌ بهت‌ مي‌دهند، ربتون‌ و سقاه‌ ربه‌ شراب‌ طهورا. اينها بهت‌ مي‌دهند. مربيانتون‌ مي‌دهند. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌ خدايا ما را بياشام‌ از حوض‌ جدش‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بكأسه‌ و بيده‌ خيلي‌ جالبه‌. به‌به‌. به‌ خدا قسم‌ انسان‌ بميره‌ تمام‌ دوران‌ را طي‌ بكنه‌، تمام‌ زحمات‌ را بكشه‌ كه‌ ببينه‌ امام‌ زمانش‌ اين‌ جام‌ آب‌ كوثر، اين‌ آشاميدني‌ پر از صفا و صميمت‌ را به‌ دست‌ انسان‌ ميده‌. بكأسه‌ و بيده‌. بدستش‌ و بكأسش‌. خوب‌ اين‌ هم‌ هست‌. در بهشت‌ هم‌ در جنات‌ عدن‌ هست‌ انسان‌. دور و برش‌ خاندان‌ عصمت‌ هستند. توي‌ بهشت‌ هم‌ جاهاي‌ مختلف‌ داره‌. يك‌ جا هستش‌ خوب‌ يك‌ عده‌اي‌ هستند اصلا، معمولي‌. خوبند همه‌. توي‌ بهشت‌ آدم‌ بد پيدا نميشه‌. همه‌ خوبند. اما خوب‌ و خوبتر داره‌. در روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌ اعمال‌ را انجام‌ بده‌ خدا همساية‌ پيغمبر قرارش‌ ميده‌.

 آن‌ شخص‌ آمد در مدينه‌ به‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفت‌ آقا اين‌ پول‌ را بگير يك‌ خانه‌ براي‌ من‌ در مدينه‌ بخر. من‌ هر وقت‌ مي‌آيم‌ مزاحم‌ شما نشم‌. حضرت‌ هم‌ گرفتند گفتند بسيار خوب‌. با ولايت‌ و امامتي‌ كه‌ داشتند، بعضي‌ از اين‌ جوانهاي‌ سادات‌ را دامادشون‌ كردند از اين‌ پول‌ و بعد وقتي‌ كه‌ آن‌ شخص‌ آمد، حضرت‌ يك‌ نوشته‌اي‌ بهش‌ نشان‌ دادند كه‌ يك‌ خانه‌اي‌ برايت‌ توي‌ بهشت‌ خريديم‌. اينجا بالاخره‌ مي‌آيي‌ توي‌ خانة‌ ما، خانة‌ رفقا بالاخره‌ پذيرائيت‌ مي‌كنند. اينجا خانه‌ بخري‌ سرد ميشه‌، غذا كسي‌ نباشه‌ بهش‌ بده‌ بدرد نميخوره‌. يك‌ خانه‌اي‌ برات‌ توي‌ بهشت‌ خريديم‌ يك‌ طرفش‌ مثلا به‌ خانة‌ پيغمبر، يك‌ طرف‌ به‌ كجا، در وسط‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. از در خانه‌ بيرون‌ مي‌آيي‌ چشمت‌ به‌ جمال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌افته‌، چشمت‌ به‌ جمال‌ امام‌ حسن‌ مي‌افته‌، چشمت‌ به‌ جمال‌ امام‌ حسين‌. توي‌ كوچة‌ شما همة‌ اين‌ آقايون‌ هستند. بوسيد و گذاشت‌ روي‌ سرش‌. با خودش‌ هم‌ فكر نكرد كه‌ اين‌ آقا پولهاي‌ ما را برداشته‌ خرج‌ قوم‌ و خويشهايش‌ كرده‌. ما باشيم‌ ميگيم‌ سر ما را كلاه‌ گذاشته‌. گفت‌ بگذاريد لاي‌ كفنم‌. گذاشتند لاي‌ كفنش‌. فردا صبح‌ كه‌ آمدند سر قبرش‌ ديدند اين‌ نامه‌ بيرون‌ آمده‌، توش‌ نوشته‌ امام‌ صادق‌ وفا كرد، معلومه‌ از همان‌ شب‌ اول‌ قبر اين‌ خانه‌ را بهش‌ تحويل‌ دادند. امام‌ صادق‌ وفا كرد به‌ آنچه‌ كه‌ قرار گذاشته‌ بود. بعله‌.

 ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ راه‌ و روشتون‌ را تنظيم‌ كنيد. دينتون‌ را تنظيم‌ كنيد. هر حرفي‌ را، هر سخني‌ را، هر مطلبي‌ را از هر كه‌ شنيديد، يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. همين‌ امروز بود من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ ميگفتم‌ كه‌ در منبر هر چه‌ مي‌خواي‌ بگي‌ اول‌ خودت‌ يك‌ بررسي‌ بكن‌. ببين‌ اين‌ حرف‌ عقلائيه‌ بگو. اقلا عقلائي‌ باشه‌. آنقدر ما روايات‌ داريم‌ كه‌ ما بعضيش‌ را نمي‌فهميم‌. ما خيلي‌ من‌ خودم‌، خيلي‌ از روايات‌ را هست‌ كه‌ نمي‌فهميم‌. واقعا نمي‌فهمم‌. فضروا في‌ البت‌ الامكان‌. در يك‌ گوشه‌ي‌ ايشان‌ هم‌ اگر بشه‌ مي‌فهميم‌. اگر هم‌ نشد كه‌ هيچي‌. چيزي‌ را كه‌ خودت‌ نمي‌فهمي‌، تحليلش‌ نكردي‌ مي‌آيي‌ با اين‌ آب‌ و تاب‌ روي‌ منبر ميگي‌، مردم‌ را سرگردون‌ ميكني‌. آقا ما توي‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ عمدة‌ سوالاتي‌ كه‌ از ما ميشه‌ اشكالاتي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ بوجود آوردند در مغز آنها.

 مسئله‌اي‌ كه‌ مطرح‌ بود براي‌ يكي‌ از دوستان‌ همين‌ بود كه‌ ميگند كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدر گريه‌ كرد مردم‌ مدينه‌ به‌ ستوه‌ آمدند و شكايت‌ كردند. شما ببينيد اين‌ واقعا شأن‌ فاطمة‌ زهرا هست‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌، نوشتم‌ نمي‌فهمم‌. اما من‌ بايد اول‌ تحليلش‌ را بكنم‌ بعد بگم‌. مگر فاطمة‌ زهرا با بلندگو گريه‌ مي‌كرد؟ بعد هم‌ مردم‌ آزاري‌ كه‌ صحيح‌ نيست‌. آهسته‌ گريه‌ كنه‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ جوري‌ گريه‌ ميكنه‌ كه‌ توي‌ شهر جاش‌ نيست‌. ميخواهم‌ ظلم‌ دشمنان‌ را ثابت‌ كنم‌. خيلي‌ راهها هست‌ براي‌ اثبات‌ ظلم‌ دشمنان‌. چه‌ مطلبي‌ را كه‌ ميگيد چه‌ مطلبي‌ را كه‌ مي‌شنويد، اينها را بايد با عقلتون‌ بسنجيد. معقول‌ باشه‌ اين‌ مسائل‌. من‌ عرض‌ كردم‌ هيچي‌ را نميگم‌ هست‌ هيچي‌ هم‌ نميگم‌ نيست‌. نوشته‌اند، خيلي‌ چيزها را نوشته‌اند. خيلي‌ از مسائل‌ را نوشته‌اند. ولي‌ من‌ بعضي‌هايش‌ را، شما تا حالا شنيديد من‌ اين‌ قضيه‌ را روي‌ منبر گفته‌ باشم‌؟ ميگفتم‌ كه‌ اينقدر من‌ اين‌ حرفها را تكرار كردم‌ براي‌ رفقا كه‌ مي‌گفت‌ ما سورة‌ حمد را هر روز تكرار مي‌كنيم‌، تعارف‌ ميكرد. حرفهاي‌ شما تكراريه‌. هيچوقت‌ شنيديد. خودم‌ اول‌ تحليل‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر ازم‌ سؤال‌ شد بتونم‌ جواب‌ بدم‌. از نظر عقلي‌ هم‌ حاضرم‌ ثابت‌ كنم‌.

 انسان‌ وقتي‌ حرفي‌ را كه‌ ميزنه‌ يا حرفي‌ را ميشنونه‌ يا حرفي‌ را مي‌خواد نقل‌ بكنه‌ از قول‌ كسي‌، يك‌ جوري‌ بايد تحليلش‌ كنه‌ تا مشكلات‌ ديگري‌ بوجود نياد. دينتون‌ را بايد جوري‌ تنظيم‌ كنيد. شما الان‌ مثلا، چند تا روايت‌ هست‌ كه‌ بين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا دعوا شد سر اينكه‌ شنيده‌ بود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رفته‌ زن‌ گرفته‌. دقيقا مثل‌ خودمون‌ كه‌ زنهاي‌ خودمون‌ و خودمون‌ كه‌ اين‌ مسائل‌ را داريم‌، اين‌ هم‌ همينجوري‌. من‌ نميگم‌ اين‌ روايت‌ درست‌ نيست‌. نمي‌فهمم‌. ولي‌ يك‌ اصلي‌ ما داريم‌ و آن‌ اصل‌ اين‌ است‌ كه‌ معصوم‌ اشتباه‌ و خطا نداره‌. اگر اينها خداي‌ نكرده‌ با هم‌ دعواشون‌ شده‌ باشه‌، يكيشون‌ از مقام‌ عصمت‌ مي‌افته‌. دشمن‌ خواسته‌ به‌ اين‌ وسيله‌ يكي‌ را از مقام‌ عصمت‌ بيندازه‌. ما چون‌ مرديم‌، حضرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حضرت‌ زهرا را محكومش‌ مي‌كنيم‌ و آنوقت‌ ميگند فاطمة‌ زهرايي‌ كه‌ نتونست‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كنار بياد آنوقت‌ با خليفة‌ اول‌ و دوم‌ كنار بياد. اينجور نتيجه‌ مي‌گيرند.

 من‌ مباحثاتي‌ با اهل‌ سنت‌ و علماي‌ آنها كردم‌ و همين‌ اشكالات‌ را به‌ ما مي‌كنند. كوشش‌ بكنيد عقائدتون‌ را در يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ قرار بدهيد. دقيقا طبق‌ عقل‌ و علم‌ و قرآن‌ و روايات‌. و اجتهاد. ايني‌ كه‌ ما عرض‌ مي‌كنيم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد آخه‌ چهار تاست‌ توي‌ توبه‌ كردن‌ خوبه‌ يا نه‌؟ من‌ سؤال‌ مي‌كنم‌. اين‌ را ميگيم‌ كه‌ اللهم‌ اجعلنا من‌ التوابين‌ و اجعلنا من‌ المتطهرين‌. دعاها ميگه‌ خوبه‌. استقامت‌ خوبه‌، در راه‌ راست‌ بودن‌ خوبه‌، عشق‌ به‌ خدا و محبت‌، البته‌ عشق‌ باز تويش‌ حرفه‌. خوب‌ من‌ اعتراض‌ دارم‌. خدا را نميشه‌ گفت‌ معشوق‌. عشق‌ به‌ خدا درست‌ نيست‌. محبت‌ به‌ خدا، محبت‌ به‌ شديد به‌ خدا و بلكه‌ تمامي‌ محبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار، اين‌ از لوازم‌ زندگي‌ انسانه‌. جهاد با نفس‌ بايد بكنيد. بندة‌ خدا باشيد كه‌ ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. اصلا كدوم‌ يكي‌ از اين‌ مسائل‌ با قرآن‌، با روايات‌، با عقل‌ درگيري‌ داره‌؟ و مراحل‌ كمالات‌. متأسفانه‌ ما حاضريم‌ بعضي‌ از حرفهاي‌ بي‌ ربط‌ غير عقلائي‌ را هم‌ بشنويم‌ و هم‌ اعتقاد بهش‌ پيدا كنيم‌. اين‌ عجيبه‌ اعتقاد بهش‌ پيدا كنيم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 بودند بعضي‌ها كه‌ با همين‌ هم‌ موافق‌ نبودند ولي‌ با قرآن‌ مخالف‌ بودند. ولي‌ با روايات‌ مخالف‌ بودند. در حدي‌ كه‌ در اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ من‌ دهها آية‌ قرآن‌، دهها روايت‌، بلكه‌ صدها روايت‌ برايتون‌ مي‌آورم‌ كه‌ قرآن‌ و روايات‌ تأييد كرده‌ و بعضي‌ هايش‌ ترتيبش‌ را هم‌ اينجوري‌ قرار داده‌ بلكه‌ ارسال‌ انبياء روي‌ همين‌ ترتيب‌ بوده‌. خدا حفظ‌ كنه‌ يكي‌ از دوستان‌ ما در تهران‌ اين‌ برداشته‌ بود همينجور رديف‌ كرده‌ بود. حضرت‌ آدم‌ در مرحلة‌ توبه‌ بوده‌. حضرت‌ نوح‌ درمرحلة‌ استقامت‌ بوده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ بوده‌. كه‌ حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ ابراهيم‌ حنيفا. در مرحلة‌ محبت‌ بوده‌ كه‌ ميگه‌ عجلت‌ لربك‌ ترضي‌. حضرت‌ عيسي‌ در مرحلة‌ جهاد بوده‌ كه‌ حتي‌ ازدواج‌ نكرد. حالا بحثي‌ داره‌. همه‌اش‌ شرحي‌ داره‌. و پيغمبر اكرم‌ اشهد ان‌ محمد عبده‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. و مهمترين‌ صفت‌ بارزش‌ بندگي‌ بوده‌. البته‌ اينها نه‌ اينكه‌ مراحل‌ ديگر را طي‌ نكردند و همينجا گير كردند. نه‌. مظهر و مَظهر اين‌ مراحل‌ مكتبي‌ بودند. شما دوستاني‌ كه‌ تجربه‌ كرديد خدا ميدونه‌ براتون‌ لازمه‌ كه‌ اينها را به‌ مردم‌ بگيد. مردم‌ را روشن‌ كنيد. ما در يك‌ مملكت‌ اسلامي‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌. همين‌ چند هفتة‌ قبل‌ رهبر عزيزمون‌ آن‌ سخنراني‌ عجيب‌ را در مازندران‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ كردند و بعد كه‌ يكي‌ از دوستان‌ كه‌ الان‌ هم‌ توي‌ مجلسند، ميگن‌ از حضرت‌ امام‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ اين‌ جمله‌اي‌ را از روزنامه‌ كندند، من‌ اتفاقا همين‌ روز بود، داريد. باريك‌ الله‌. مثل‌ اينكه‌ همه‌ دارند. تزكية‌ نفس‌ از علم‌ و حكمت‌ بالاتر است‌. عكس‌ امام‌ هم‌ كنارش‌ گذاشتند. اين‌ روزنامه‌ هم‌ مال‌ من‌ ديگه‌. اين‌ روزنامه‌ را همان‌ روزي‌ كه‌ ايشان‌ به‌ من‌ دادند، روز قبلش‌ بود. من‌ نمي‌دونم‌ آقا تزكية‌ نفس‌، آقا اين‌ حرفها چيه‌؟ يكي‌ گفته‌ بود در مشهد فقط‌ دو نفر اين‌ حرف‌ را مي‌زنند. يكي‌ فلاني‌ يكي‌ هم‌ من‌. تزكية‌ نفس‌ آقا توي‌ قرآن‌ يك‌ كسي‌ براي‌ من‌ نامه‌ نوشته‌ بود كه‌ تزكية‌ نفس‌ اصلا موفق‌ نميشه‌ كسي‌. حتي‌ امير المؤمنين‌ هم‌ موفق‌ نشد. خدا ميدونه‌. و حضرت‌ امير وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ كه‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. يعني‌ حالا تازه‌ از دست‌ نفسم‌، نفس‌ ايشون‌ را بدن‌ انسان‌ مي‌دونست‌. فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. چقدر ما بايد دور باشيم‌ از اين‌ مسائل‌.

 آنوقت‌ جاه‌ طلبيها، رياست‌ طلبيها، محبت‌ به‌ مال‌ دنيا همة‌ وجود انسان‌ را گرفته‌ آنوقت‌ ميگه‌ آقا تزكية‌ نفس‌ يعني‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را هم‌ ترك‌ كن‌. آقا تزكية‌ نفس‌ نه‌ تزكية‌ عمل‌. آخه‌ دو چيزه‌. يكي‌ عملش‌ را تزكيه‌ كنه‌، يكي‌ عملش‌ را تزكيه‌ كنه‌. نفس‌ يعني‌ آقا اين‌ نفست‌ حسود نباشه‌، اين‌ نفست‌ ضعيف‌ نباشه‌، اين‌ نفست‌ سركش‌ نباشه‌. ما اين‌ را داريم‌ ميگيم‌. سركشي‌ نداشته‌ باشه‌ نفست‌. اون‌ بالا ننشسته‌ باشه‌ فرماندة‌ كل‌ قواي‌ بدن‌ تو باشه‌. دست‌ تو را تحت‌ نفوذ خودش‌ داشته‌ باشه‌، زبانت‌ را، ميگه‌ آقا چرا اين‌ حرف‌ را زدي‌؟ از دستم‌ در رفت‌. اي‌ بابا. تو آدم‌ با اين‌ هيكل‌، با اين‌ درشتي‌، دستت‌ درميره‌؟ آقا اشتباه‌ كرديم‌ از دستم‌ در رفت‌. چرا در آن‌ مجلس‌ غيبت‌ كردند تو هيچي‌ نگفتي‌؟ ببخشيد از دستم‌ در رفت‌. همه‌اش‌ از دستش‌ در ميره‌. تو كه‌ اصلا دست‌ نداري‌، اينجوري‌ كه‌ معلومه‌ قدرت‌ نداري‌. چي‌ از دستم‌ در رفت‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ به‌ خودمون‌ بيائيم‌ انسان‌ بشيم‌. يك‌ استقامتي‌ داشته‌ باشيم‌، مقاوم‌ باشيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ باشيد. حضرت‌ نوح‌ باشيد. نهصد و پنجاه‌ سال‌، گاهي‌ من‌ حالات‌ حضرت‌ نوح‌ را كه‌ مي‌خونم‌ گريه‌ام‌ مي‌آيد، خيلي‌ مشكله‌ها، نهصد و پنجاه‌ سال‌ توي‌ مردم‌ تبليغ‌ بكنه‌. ميگه‌ فلم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. ما بسم‌ الله‌ بوديم‌ آنها هم‌ جن‌. بقول‌ معروف‌. تا مي‌آمديم‌ حرف‌ بزنيم‌ بگيم‌ مردم‌ بيائيد مي‌گفتند برو. مي‌رفتند. بچة‌ خودش‌ بهش‌ ايمان‌ نياورد. بعد از نهصد و پنجاه‌ سال‌ كشتي‌ را ساخته‌ هي‌ هم‌ خدا سر كارش‌ حسابي‌ گذاشته‌ بود كه‌ اين‌ را سرگرمش‌ كنه‌. شايه‌ مردم‌ بفهمند. دانة‌ خرما را بخور، دانه‌اش‌ را بكار. وقتي‌ درخت‌ شد چوبش‌ را بردار كشتي‌ بساز. خرما بخور، دانه‌اش‌ را بكار، درخت‌ بشه‌ تا چوبش‌ را بردار كشتي‌ بساز. خلاصه‌ كشتي‌ را ساخت‌. مردم‌ مي‌گفتند بندة‌ خدا توي‌ زمين‌ خشك‌ تو خشكي‌ مي‌سازي‌. چه‌ جوري‌ مي‌خواهي‌ ببريش‌ توي‌ دريا؟ هر چي‌ ميگه‌ باراني‌ خواهد آمد. اصلا. ما هم‌ باشيم‌ باور نمي‌كنيم‌. باور كنيدها. براي‌ ما امتحان‌ نيامده‌. خودتون‌ را آماده‌ كنيد اگر حضرت‌ بقية‌ الله‌ بخواد بياد، امتحان‌ ما از همة‌ اقوام‌ گذشته‌ سخت‌تره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ امام‌ زمان‌ كارش‌ مهمتره‌. اين‌ كشتي‌ را بالاخره‌ ساخته‌ و حالا گذشته‌. مدتي‌ گذشت‌. نه‌ باران‌ آمد نه‌ آب‌ از زمين‌ جوشيد. آخرش‌ اينها را جمع‌ كرد و آورد و چه‌ و اينها. باران‌ آمد. و فارت‌ التنور و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ از تنور آب‌ زد بيرون‌ و خلاصه‌ مثل‌ اينكه‌ مردم‌ باور نمي‌كردند. به‌ پسرش‌ مي‌گفت‌ بيا توي‌ كشتي‌ غرق‌ ميشي‌. گفت‌ ساوي‌ الي‌ جبل‌ يعصمني‌ من‌ الماء. توي‌ آن‌ سر كوه‌ كه‌ باران‌ نمي‌آيد. مي‌رم‌ آنجا. اين‌ هم‌ محبت‌ پدري‌ هي‌ كشتي‌ را مي‌آره‌ طرف‌ آنجائي‌ كه‌ آن‌ پسره‌ داره‌ ميره‌ بالاي‌ كوه‌. فهار بهم‌ الموج‌. يك‌ موجي‌ خدا انداخت‌ كشتي‌ رفت‌ آن‌ سر، موتوري‌ هم‌ كه‌ نبود بكشنودش‌. پسرم‌ هم‌ اينطرف‌ قرار گرفت‌.

 گفت‌ ان‌ ابني‌ من‌ اهلي‌ و وعدك‌ الحق‌. يك‌ تزلزل‌ جزئي‌ها. خيلي‌ مواظب‌ باشيدها. پسر من‌ اهل‌ من‌ بوده‌ خدايا تو گفتي‌ ما اهلت‌ را نجات‌ مي‌ديم‌. خدا با تشر، انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌. او از اهل‌ تو نيست‌. براي‌ اينكه‌ عمل‌ بد كرده‌، معصيت‌ كرده‌، گناه‌ كرده‌، تو بچة‌ پسر، سرو گردنت‌ را بالا مي‌گيري‌ پسرم‌ رفته‌ اروپا دكتر شده‌. خوب‌ دين‌ چطور؟ بعله‌ ايشان‌ نماز ميگه‌ گاهي‌ مي‌خونم‌. خودش‌ ميگه‌. روزه‌؟ ميگه‌ روزه‌ گفته‌ كه‌ براي‌ انسان‌ ضعف‌ مي‌آره‌. نه‌ آن‌ مال‌ گذشته‌ها بود. اينقدر اظهار نظر به‌ دين‌ و همه‌ چيز ميكنه‌. خيلي‌ هم‌ محبت‌ كه‌ بخواد بكنه‌، پدرش‌ را به‌ نوكري‌ توي‌ خانه‌اش‌ قبول‌ ميكنه‌. اين‌ پدري‌ كه‌ تمام‌ ثروتش‌ را فروخته‌ كه‌ اين‌ در اروپا تحصيلات‌ بكنه‌. من‌ خودم‌ ديدم‌. يك‌ كسي‌ ديده‌ بود. كه‌ پدر را عين‌ يك‌ نوكر چايي‌ بيار. گفتم‌ كه‌ چرا ايشان‌؟ آخه‌ احترام‌ كن‌ پدر. گفت‌ اين‌ احترامه‌، اين‌ مي‌خواسته‌ مثلا بيرون‌ بشه‌ ما گفتيم‌ كه‌ چون‌ با زنمون‌ محرمه‌ اين‌ بهتره‌ كه‌ كارهاي‌ خونه‌ را بكنه‌. صبح‌ زنبيل‌ را ميگره‌ برو و لا تقل‌ لهما اف‌. و لا تنحرهما. و اخض‌ جناح‌ الذل‌ و الرحمه‌. اين‌ بچه‌ است‌ كه‌ تو تربيت‌ كردي‌. سر و گردني‌ هم‌ بالا ميگره‌ كه‌ بچه‌ام‌ دكتره‌. دكتر به‌ چه‌ درد تو ميخوره‌. دكتري‌ كه‌ دين‌ نداشته‌ باشه‌ بنظر من‌ همان‌ طبابتش‌ هم‌ معالج‌ نيست‌ و شفا بخش‌ نيست‌.

 ما يك‌ طبيبي‌ داشتم‌ در مشهد اشرف‌ الاطبا اسمش‌ بود. سيد بزرگواري‌ بود. شال‌ سبزي‌ مي‌پيچيد. البته‌ تحصيل‌ كرده‌ها، تحصيل‌ كردة‌ خارج‌ و اينها. بعد معروف‌ بود اين‌ با يك‌ نسخه‌ خوب‌ ميكنه‌ مريض‌ را. هر چي‌ هم‌ مريض‌ سخت‌ باشه‌. يك‌ روزي‌ يك‌ نفر منزل‌ ما ميهمان‌ بود. مريض‌ سختي‌ شده‌ بود. ايشان‌ را آوردند بالاي‌ سرش‌. من‌ آنوقتها هم‌ مثل‌ الان‌ يك‌ خورده‌اي‌ تجسس‌ مي‌كردم‌ بقول‌ شماها فضول‌ و اينها بودم‌. خيلي‌ وقته‌ آخه‌. پرسيدم‌. شما چيكار مي‌كنيد كه‌ با يك‌ نسخه‌، چون‌ مي‌گفت‌ اين‌ فردا خوبه‌. با يك‌ نسخه‌ خوب‌ ميشه‌. من‌ را كشيد كنار گفت‌ ببين‌. اين‌ چيزهايي‌ كه‌ من‌ مي‌نويسم‌، نسخه‌هايي‌ كه‌ من‌ مي‌نويسم‌، ته‌ چك‌ داره‌. تهش‌ مي‌نوشت‌ كه‌ مرض‌ فلان‌ و مريض‌ هم‌ فلان‌. ميگه‌ اينها را صبح‌، سر نسخه‌اش‌ را، سر چك‌ را مي‌كنم‌ مي‌دم‌ به‌ مريض‌ كه‌ بره‌ دوا بگيره‌. صبحا اينها را مي‌برم‌ حرم‌ حضرت‌ رضا ميگم‌ اين‌ مريضها را من‌ ديدم‌ شفاش‌ با شما. اين‌ مريض‌ همينجور يكي‌ يكي‌، و حضرت‌ رضا آبروي‌ ما را نميبره‌. مريضهايم‌ را همينطور خوب‌ ميكنه‌. اين‌ دكتر با آن‌ دكتري‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟ حالا اگر بخوام‌ همة‌ شما بهتر از من‌ مي‌دونيد. ريش‌ تراشيده‌، كراوات‌ را توي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ميزنه‌، به‌ همة‌ مسائل‌ پوزخند ميزنه‌ كه‌ آقا من‌ جراح‌ فلان‌ هستم‌. مي‌خواستم‌ نباشي‌. خدا نياره‌ آن‌ روز را كه‌ ماها مبتلا به‌ اين‌ افراد فاسق‌ و فاجر، مگر آدمهاي‌ خوبشون‌. ما البته‌ دكترهاي‌ متدين‌ خوب‌، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هم‌ داريم‌ها. اهل‌ تزكية‌ نفس‌، همين‌ ديشب‌ بود. يك‌ نفر از يكي‌ از شهرستانها تلفن‌ مي‌زد. مي‌گفت‌ من‌ تخصص‌ در قلب‌ دارم‌ و نمي‌دونم‌ رئيس‌ سي‌سي‌يو هستم‌. چه‌ هستم‌ و چه‌ هستم‌. فقط‌ مي‌خوام‌ يك‌ ملاقات‌ با شما بكنم‌، من‌ را در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قرار بديد. خيلي‌ هم‌ بعضي‌ از رفقا بودند با ما صحبت‌ مي‌كرد. بعضي‌ها هستند، خوبند. ولي‌ اول‌ تزكية‌ نفس‌ بعد علم‌. يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. اول‌ بايد تزكيه‌اشون‌ كنند بعد تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌ بدهند.

 فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها يكي‌ از اسماء مقدسه‌اش‌ زكيه‌ است‌. به‌به‌. اينها زكي‌ و زكيه‌ توي‌ اسامي‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. امام‌ حسن‌ عسگري‌ از زكي‌ مي‌گيم‌. فكر نكنيد يك‌ كار كوچكي‌ شما شروع‌ كرديد در حاشية‌ زندگيتون‌ بگذاريد. ابدا. وقتي‌ پنج‌ نور مقدس‌ زير كساء واقع‌ مي‌شوند كه‌ شايد مكرر اين‌ جريان‌ واقع‌ شده‌، خداي‌ تعالي‌ بوسيلة‌ جبرئيل‌ اين‌ آيه‌ را نازل‌ ميكنه‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. رجس‌ و پليدي‌ را مي‌خواد از شما ببره‌. اين‌ همان‌ تزكية‌ نفسه‌. منتهي‌ دربارة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ دفعه‌. مطلبي‌ كه‌ ديشب‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند. يك‌ رفعي‌ داريم‌ و يك‌ دفعي‌ داريم‌. دربارة‌ اين‌ اراده‌ را خدا كرده‌ كه‌ پليدي‌ را از اهل‌ بيت‌ پيغمبر ببره‌ و تطهيرشون‌ بكنه‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ دفع‌ ميكنه‌. يعني‌ پليدي‌ نيامده‌. نگذاشته‌ خدا بياد. از همان‌ دورها دفعش‌ كرده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ رفعش‌ ميكنه‌ كه‌ دربارة‌ غير معصومين‌ از اهل‌ بيت‌ عصمت‌ عليهم‌ السلام‌ اينها را رفع‌ ميكنه‌ خداي‌ تعالي‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌. اين‌ همان‌ تزكية‌ نفسه‌. همان‌ پاكي‌ نفسه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ عرض‌ كردم‌ دفع‌ ميشه‌، يك‌ وقع‌ هست‌ رفع‌ ميشه‌.

 فاطمة‌ زكيه‌، فاطمة‌ محدثه‌. بعد از تزكية‌ نفس‌ قلب‌ انسان‌ باز ميشه‌، خداي‌ تعالي‌ بهش‌ الهامات‌ را ميگه‌ و نفس‌ و ما سواها. و الهمها فجورها و تقواها. فالهمها فجورها و تقواها. كي‌ رستگار ميشه‌؟ به‌ اينكه‌ الهام‌ خدا به‌ فجور و تقواش‌ بشه‌ كي‌ رستگار ميشه‌؟ قد افلح‌ من‌ زكاها. كسي‌ كه‌ تزكيه‌ بكنه‌ نفسش‌ را. يا كسي‌ كه‌ تزكيه‌ نكند قد خاب‌ من‌ دساها. خوار و خسه‌.

 حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ بود، هر چي‌ دلش‌ مي‌خواست‌ انجام‌ مي‌داد. با آن‌ قدرت‌ الهي‌ كه‌ داشت‌ اراده‌ ميكرد همه‌ را از بين‌ مي‌برد. خل‌ ابن‌ عمي‌ او اكشف‌ بدعاء. من‌ اين‌ جمله‌ را گاهي‌ كه‌ توجه‌ بهش‌ مي‌كنم‌ حضرت‌ نفرين‌ نكرد. تهديد كرد. لدعا رأسي‌ و اشكو لل‌ اله‌ شجوني‌. تهديد. آخه‌ با همين‌ تهديدش‌ پايه‌هاي‌ مسجد بنا كرد لرزيدن‌. نشان‌ ميده‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ تكوين‌ در اختيار فاطمة‌ زهراست‌. ما منتظريم‌. تو بگو ما انجام‌ ميديم‌. ولي‌ بندة‌ خداست‌. همان‌ را مي‌خواد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌خواد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همان‌ را مي‌خواد كه‌ پيغمبر مي‌خواهد. پيغمبر همان‌ را مي‌خواد كه‌ خدا مي‌خواد. و الا اراده‌ ميكرد همة‌ كارها انجام‌ ميشد.

 اما شايد اين‌ شبها، شبهايي‌ است‌ كه‌ مردم‌، من‌ بيشتر در اين‌ بُعد دوست‌ دارم‌ مصيبت‌ را بخونم‌ كه‌ چقدر امام‌ لياقتش‌ كمه‌ كه‌ ما فاطمة‌ زهرا را از دست‌ مي‌ديم‌ اما يك‌ زنها، يك‌ كساني‌ را توي‌ خودمون‌ حفظ‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اينها يك‌ پول‌ ارزش‌ ندارند. فاطمة‌ زهراست‌. آن‌ زن‌ آمد خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. مادرش‌ بهش‌ گفته‌ بود من‌ نمي‌تونم‌ برم‌. شما بريد اين‌ سؤالات‌ را. هي‌ سؤال‌ كرد سؤال‌ كرد. حضرت‌ هم‌ جواب‌ دادند. عرض‌ كردند خانم‌ ببخشيد من‌ خيلي‌ شما را اذيت‌ كردم‌. حضرت‌ فرمودند نه‌ خيلي‌ هم‌ به‌ من‌ محبت‌ كردي‌. هر سؤالي‌ كه‌ من‌ جواب‌ دادم‌ مثل‌ اينكه‌ تمام‌ عالم‌ كه‌ پر از جواهر بكنيم‌ به‌ من‌ داده‌. يك‌ خانم‌ اينطوري‌. كه‌ همة‌ مشكلات‌ را حل‌ ميكنه‌.

 پيغمبر اكرم‌ مي‌آيد توي‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا ميگه‌ كه‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. من‌ در بدنم‌ ضعف‌ احساس‌ مي‌كنم‌. فاطمه‌ اينقدر از خودش‌ اظهار قدرت‌ ميكنه‌. ميگه‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. من‌ تو را به‌ خدا پناه‌ مي‌دم‌ تو را از ضعف‌. و پناه‌ هم‌ داد. كساي‌ يماني‌ را كه‌ كشيد روي‌ بدن‌ پدر ميگه‌ سرت‌ انظر اليه‌ فان‌ وجهه‌ يتلألأ كانه‌ البدر في‌ ليله‌ تمامه‌. همون‌ آقايي‌ كه‌ ضعف‌ داشت‌، پيغمبره‌. اين‌ فاطمة‌ زهراست‌. آنوقت‌ اين‌ را ما از دست‌ بديم‌ هيجده‌ ساله‌، با آنهمه‌ صدمات‌، پهلوي‌ شكسته‌، با آنهمه‌ اذيتها، اين‌ از دنيا بره‌ و كي‌ باقي‌ مي‌مانه‌ توي‌ ما؟ چه‌ عرض‌ كنم‌. اين‌ مصيبت‌ مهمه‌. اين‌ مصيبت‌ كه‌ ما چرا بايد اينقدر بي‌ لياقت‌ باشيم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را دشمنان‌ دارند ازش‌ استفاده‌ ميكنند. صدها هزار مريض‌ را شفا ميده‌ توي‌ يك‌ مملكت‌ غير اسلامي‌. ما مردم‌ مسلمان‌ اگر يك‌ شفايي‌ بده‌، حالا دكتر فلان‌ شفاش‌ داد.

 پيغمبر راه‌ به‌ ما نشون‌ ميده‌. ميگه‌ ضعفي‌ حتي‌ اگر پيدا كرديد، مرضي‌ پيدا كرديد، پناه‌ ببريد به‌ فاطمة‌ زهرا بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. نزديك‌ يك‌ ماه‌ و خورده‌اي‌ است‌ داريم‌ براي‌ فاطمة‌ زهرا عزاداي‌ مي‌كنيم‌. هنوز اينقدر آشنا نشديم‌، هنوز اينقدر رابطه‌ اتون‌ قوي‌ نشده‌ كه‌ اگر سرطان‌ داشتيد بگيد، يك‌ مرتبه‌ بگيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. و شفاتون‌ را بگيريد. چه‌ فايده‌ داره‌ پس‌ اين‌ محبتتون‌ پس‌؟ البته‌ گاهي‌ هم‌ ميشه‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌، اينها هم‌ كاري‌ نمي‌كنند. اما بايد يك‌ همچين‌ حالتي‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌. تا كي‌ مي‌خوايم‌ در همين‌ حالت‌ بي‌ توجهي‌، بي‌ ارادگي‌، بي‌ ارتباط‌، چند شبه‌ اينجا آمديد. رابطه‌اتون‌ را باية‌ آنچنان‌ مستحكم‌ با فاطمة‌ زهرا كرده‌ باشيد.

 خدا رحمت‌ كنه‌ يكي‌ از علماي‌ مشهد حدود صد و بيست‌ سال‌ ظاهرا داشت‌. گفتم‌ شما هيچ‌ مريض‌ شديد. گفت‌ من‌ يك‌ دفعه‌ مريض‌ شدم‌ بعدش‌ هم‌ ديگه‌ مريض‌ نشدم‌. گفت‌ كه‌ مريض‌ شده‌ بودم‌ سخت‌. در همين‌ مشهد زندگي‌ مي‌كرد. مريض‌ شده‌ بودم‌ سخت‌. گفتم‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا من‌ مريضم‌. ديدم‌ حضرت‌ تشريف‌ آوردند يك‌ لحافي‌ روي‌ من‌ كشيدند. رويش‌ نوشتند با خط‌ كوفي‌ الحاف‌ المعاف‌. من‌ خوب‌ شدم‌ ديگه‌ مريض‌ نشدم‌. گفتم‌ ميشه‌ آن‌ خط‌ را من‌ ببينم‌. رفت‌ خط‌ را آورد. خوب‌ اينجوريند. شما چي‌ بگم‌؟ آخه‌ بعضي‌ حرفها ممكنه‌ با بي‌ ايماني‌، ضعف‌ عقيده‌ انجام‌ بشه‌ و بعد فايده‌اي‌ نداشته‌ باشه‌ خيال‌ كنيد من‌ بيخود گفتم‌. باشه‌ براي‌ آن‌ها كه‌ عقيده‌اشون‌ بهتره‌. رابطة‌ با فاطمة‌ زهرا پيدا بشه‌، رابطه‌. سيمتون‌ ارتباط‌ داشته‌ باشه‌، قلبتون‌ روشن‌ ميشه‌. خدا ميدونه‌ الان‌ دو سه‌ تا نامه‌ توي‌ جيب‌ من‌ هست‌ كه‌ رابطه‌ همچين‌ سيم‌ تصادفا خورده‌ به‌ آن‌ مركز نور برق‌، آقا روشن‌ كرده‌، معالجه‌. بدن‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌. بدن‌ را همين‌ دكترها هم‌ معالجه‌ مي‌كنند. روح‌ را معالجه‌ كرده‌، سعادت‌ بخشيده‌، حيثيت‌ بخشيده‌، انسانيت‌ بوجود آورده‌. خدا ميدونه‌. سيم‌ ارتباط‌ برقرار ميشه‌. تا اين‌ سيم‌ برق‌ ارتباطش‌ با كارخانه‌ نباشه‌ كه‌ روشن‌ نميشه‌. اينهم‌ مثل‌ بقية‌ چيزها بي‌ نوره‌. ارتباط‌ برقرار كنيد. ارتباط‌ چه‌ جوري‌ برقرار ميشه‌؟ چه‌ جوري‌ برقرار ميشه‌؟ يكي‌ يك‌ خورده‌ خودتون‌ را درست‌ كنيد، تصفيه‌ كنيد. يك‌ آشنايي‌، يك‌ سنخيتي‌ با فاطمة‌ زهرا، با ائمة‌ اطهار پيدا كنيد. به‌ آنها بگيد بده‌ تا بدهند و مي‌دهند. ولي‌ با بد حجابي‌ خانمها، اونها را هم‌ محبت‌ مي‌كنند. دوستان‌ را كجا كني‌ محروم‌ تو كه‌ با دشمنان‌ اين‌ نظر داري‌. واقعا انسان‌ تأسف‌ مي‌خوره‌ دشمنان‌ بيان‌ از فاطمة‌ زهرا استفاده‌ بكنند و ما باورمون‌ هم‌ شايد نياد. خيلي‌ بده‌. بيائيم‌ امشب‌ با فاطمة‌ زهرا آشنا بشيم‌. من‌ نميگم‌ آشتي‌ كنيم‌. قهر نكرديم‌. غلط‌ مي‌كنيم‌. آدمي‌ نيستيم‌ كه‌ قهر بكنيم‌.

 حضرت‌ سجاد به‌ خدا، در مقام‌ مناجاتش‌، امام‌ سجاد ميگه‌ من‌ انا حتي‌ تغضب‌ علي‌. من‌ چيم‌ كه‌ تو به‌ من‌ غضب‌ كني‌. من‌ چيم‌؟ مثل‌ اينكه‌ يك‌ آدم‌ شريف‌ بزرگي‌ با مورچه‌ دعواش‌ بشه‌. ما با خدا دعوايي‌ نداريم‌. اصلا ما لياقتي‌ ما تراك‌ برب‌ العظيم‌. بيائيم‌ خودمون‌ را بزرگ‌ بكنيم‌ تا با خدا، با امام‌ زمان‌ و فاطمة‌ زهرا رومون‌ بشه‌ كه‌ ارتباط‌ برقرار كنيم‌. رومون‌ بشه‌ و انشاء الله‌ ميشه‌. همين‌ زمينه‌اش‌ را ذات‌ اقدس‌ پروردگار در ما بوجود آورده‌. همان‌ وقتي‌ كه‌ گفت‌ نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ اين‌ زمينه‌ را فراهم‌ كرد كه‌ ما يك‌ روزي‌ خدايي‌ بشيم‌، يك‌ روزي‌ ارتباطمون‌ با خدا تنگاتنگ‌ بشه‌، يك‌ روزي‌ با فاطمة‌ زهرا صميمي‌ باشيم‌. تا بگيم‌ يا مولاتي‌ يا فاطمه‌ فورا بهمون‌ بگن‌ لبيك‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ ممكنه‌ ديگه‌ امشب‌ احتمالا يا بلكه‌ بيشتر از حتي‌ ديشب‌ احتمال‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ حضرت‌ زهرا باشه‌. مثل‌ امشبي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ فاطمة‌ زهراست‌. توي‌ تاريكي‌. شماهم‌ چراغها را خاموش‌ كنيد. الان‌ همه‌اتون‌ با سفر روحي‌ بياييد برويم‌ خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بريم‌ خانة‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ ببينيم‌ علي‌ با بدن‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ ميكنه‌؟ با وصيت‌ فاطمة‌ زهرا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ چه‌ ميكنه‌؟ خود ايشان‌ بالاخره‌ وصيت‌ فاطمة‌ زهرا را عمل‌ ميكنه‌؟ بعله‌. دقيق‌. ساعتهايي‌ از شب‌ گذشت‌. در آن‌ زمانها زود سر شب‌ مردم‌ مي‌خوابيدند. مردم‌ بي‌ محبت‌، بي‌ توجه‌، مرده‌، متعفن‌، اينها با اينكه‌ دختر پيغمبر از دار دنيا رفته‌، رفتند خوابيدند توي‌ خانه‌هاشون‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نخوابيد. طبعا اگر، بدن‌ فاطمه‌ را آورد روي‌ مغسل‌. يك‌ جوري‌ كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌، من‌ همان‌ تصور خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. يك‌ شمعي‌ روشن‌ كردن‌ علي‌. صورت‌ مقدسش‌ تمام‌ صورت‌ ديده‌ ميشه‌. نصفي‌ از بدن‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ ديده‌ ميشه‌. اون‌ كنار فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا، شايد آن‌ روز روح‌ شما سادات‌ هم‌ آنجا بوده‌. كناري‌ ايستاده‌اند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دستور داده‌ كه‌ آرام‌ گريه‌ كنيد. همسايه‌ها را بيدار نكنيد. كسي‌ متوجه‌ نشه‌ كه‌ ما چه‌ مي‌كنيم‌. وصيت‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌خواد عمل‌ كنه‌. يا علي‌ غسلني‌ بالليل‌. شب‌ مرا غسل‌ بده‌. علي‌ بدن‌ فاطمه‌ را غسل‌ داد. شما مي‌دونيد بر يك‌ شوهري‌ كه‌ اون‌ محبت‌ فوق‌ العاده‌ را به‌ همسرش‌ داره‌ در حد خودمون‌ فكر بكنيم‌ در مصيبت‌، چه‌ برش‌ مي‌گذره‌ كه‌ تنها بايسته‌، بدن‌ همسر جوانش‌ را غسل‌ بده‌. دست‌ به‌ بدن‌ فاطمه‌ ميكشه‌. گاهي‌ خم‌ ميشه‌ بدن‌ فاطمه‌ را ميبوسه‌. گاهي‌ اشك‌ چشمش‌ آرام‌ آرام‌ از محاسن‌ شريفش‌ ميريزه‌ روي‌ بدن‌ فاطمه‌ قطره‌ قطره‌ مي‌افته‌. خدا لعنت‌ كنه‌ قنفذ را آنطوري‌ كه‌ بعضي‌ ديده‌ بودند ميگند دست‌ راست‌ فاطمه‌ را شكسته‌. بنابراين‌ همان‌ اول‌ غسل‌ يعني‌ وقتي‌ كه‌ طرف‌ راست‌ فاطمة‌ زهرا را علي‌ داشت‌ غسل‌ مي‌داد، دستش‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد.

 

۴ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – توجه‌ به‌ خداي‌ تعالی، معناي‌ زكيه‌

 توجه‌ به‌ خداي‌ متعال‌، معناي‌ زكيه‌ 4 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌ من‌ قبلكم‌ و اياكم‌ ان‌ اتقوا الله‌.

 يكي‌ از واژه‌هايي‌ كه‌ در روايات‌ و قرآن‌ مجيد مكرر در مكرر گفته‌ شده‌ و به‌ آن‌ سفارش‌ شده‌، تقواست‌. شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ نفاق‌ و كفر و اسلام‌ بحث‌ كرديم‌. امشب‌ دربارة‌ تقوي‌ و عصمت‌ بطور مختصر عرايضي‌ انشاء الله‌ عرض‌ خواهيم‌ كرد. تقوي‌ از وقي‌ يقي‌ گرفته‌ شده‌. به‌ معناي‌ نگه‌ داشتن‌. نگهداري‌. انسان‌ بايد كه‌ آنچه‌ ايمان‌ قوي‌ در قلبش‌ هست‌ و چه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مسلمان‌ است‌ و ابراز اسلام‌ كرده‌ كه‌ مراتب‌ اسلام‌ را ديشب‌ عرض‌ كردم‌، هر شش‌ مرحلة‌ اسلام‌ و همة‌ مراتب‌ اسلام‌ بايد مردم‌ مسلمان‌ تقوي‌ داشته‌ باشند. گاهي‌ تقوي‌ تحميلي‌ است‌. انسان‌ بايد به‌ خودش‌ تحميل‌ كند. به‌ هر طوري‌ كه‌ هست‌ خودش‌ را نگه‌ دارد. مريض‌ هم‌ بايد خودش‌ را، آن‌ مريض‌ روحي‌ هم‌ بايد خودش‌ را از گناه‌ نگه‌ بدارد. آن‌ كسي‌ كه‌ سالم‌ است‌ و روحش‌ پاك‌ است‌، آنهم‌ كه‌ طبعا خودش‌ نگهداشته‌ ميشود. لذا تقوي‌ كه‌ به‌ معناي‌ نگهداري‌ خود است‌، مراتبي‌ دارد. مرتبة‌ اول‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حالا كه‌ گفت‌ من‌ مسلمانم‌، حالا كه‌ پابند به‌ قوانين‌ اسلام‌ شد، واجبات‌ را انجام‌ بدهد و محرمات‌ را ترك‌ كند. گاهي‌ انسان‌ از نظر روحي‌ به‌ قدري‌ مريضه‌ كه‌ بسيار مشكل‌ است‌ بتواند محرمات‌ را ترك‌ كند. عينا مانند مريضي‌ كه‌ درد بسيار دارد، در بيمارستان‌ روي‌ تخت‌ در جايي‌ كه‌ جمعي‌ از بيماران‌ هستند، طبيب‌ مي‌آد بهش‌ ميگه‌ كه‌ در اين‌ محل‌ ناله‌ نكن‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ مزاحمتي‌ براي‌ ديگران‌ داري‌. يا فلان‌ عملي‌ را كه‌ اقتضاي‌ روحت‌ و جسمت‌ هست‌، انجام‌ نده‌. اينجا اين‌ مريض‌ هر مقدار هم‌ درد داشته‌ باشد براي‌ حفظ‌ نظام‌ عمومي‌ و نظام‌ اجتماع‌ بيمارستاني‌ بايد ناله‌ نكند. افراد معصيتكار هم‌ آنهايي‌ كه‌ قلبشون‌، روحشون‌ مريض‌ است‌ و خواهي‌ نخواهي‌ دوست‌ دارند معصيت‌ كنند، در اسلام‌ دستور آمده‌ كه‌ تقوي‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ خودتون‌ را از گناه‌ و معصيت‌ حفظ‌ كنيد. تو كه‌ توي‌ اجتماع‌ زندگي‌ مي‌كني‌ نبايد گناه‌ بكني‌. گناه‌ تو سبب‌ مي‌شود كه‌ ديگران‌ جري‌ مي‌شوند در گناه‌ و نظام‌ اجتماع‌ بهم‌ مي‌ريزد و همه‌ اهل‌ معصيت‌ مي‌شوند.

 اينكه‌ مي‌بينيد شيطان‌ بخاطر يك‌ نافرماني‌ اينهمه‌ مطرود واقع‌ شد، بخاطر اين‌ بود كه‌ وقتي‌ خداي‌ تعالي‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ كرد فرمود اسجدوا لآدمه‌ براي‌ آدم‌ سجده‌ كنيد. فسجد الملائكه‌ كلهم‌ اجمعون‌ الا ابليس‌. ابليس‌ سجده‌ نكرد. ابي‌ و استكبر و كان‌ من‌ الكافرين‌. ابا كرد، استكبار كرد، تكبر كرد و از كفار محسوب‌ شد. چرا خداي‌ تعالي‌ براي‌ يك‌ گناه‌ اينطور با شيطان‌ برخورد ميكند. به‌ جهت‌ اينكه‌ معصيت‌ او سبب‌ شد كه‌ ديگران‌، يعني‌ ارواح‌ انسانها كه‌ ديدند شيطان‌ گناه‌ كرد، معصيت‌ كرد، سنگ‌ اول‌ را او انداخت‌، همه‌ دانستند كه‌ مي‌شود نافرماني‌ كرد. اين‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهمي‌ است‌. من‌ به‌ برادران‌ عزيزم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ تا مي‌توانيد گناه‌ علني‌ نكنيد. حرمت‌ خدا را در اجتماع‌ نشكنيد. حرمت‌ قوانين‌ الهي‌ را از بين‌ نبريد. گناه‌ علني‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ خدا را شديدا به‌ غضب‌ مي‌آره‌. لذا خداي‌ تعالي‌ به‌ شيطان‌ فرمود فاخرج‌ انك‌ رجيم‌ و ان‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ الدين‌. خارج‌ بشو. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو رانده‌ شده‌اي‌، بيرون‌ شده‌اي‌، مطرود واقع‌ شده‌اي‌ و بر تو لعنت‌ من‌ باد تا روز قيامت‌.

 چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ در عالم‌ ارواح‌، تمام‌ ارواح‌، ارواح‌ من‌ و شما، ارواح‌ عالم‌ زر، اينها پاك‌ بودند، معصيت‌ نكرده‌ بودند. حتي‌ خطور در فكرشون‌ نمي‌كرد كه‌ ميشود آيا گناه‌ خداي‌ بزرگ‌ را انجام‌ داد. به‌ مجرد اينكه‌ شيطان‌ معصيت‌ كرد، پنجاه‌ درصد باصطلاح‌ به‌ طرف‌ گناه‌ رفتن‌ را براي‌ بشر راه‌ را باز كرد. و لذا به‌ همه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ گناه‌ علني‌ راه‌ گناه‌ باز كردن‌ براي‌ ديگرانه‌. كوشش‌ كنيد گناهتون‌ علني‌ نباشد. معصيت‌ هر چند بزرگ‌ باشد، انسان‌ در خفا انجام‌ بدهد احتمال‌ اينكه‌ خدا اون‌ را ببخشد بيشتر از آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ را در بين‌ مردم‌ انجام‌ بده‌. در بين‌ مردم‌ توي‌ قهوه‌خانه‌ مثلا بشيند قمار بازي‌ كند، شطرنج‌ بازي‌ كند. معصيت‌ كند، زنش‌ با بدحجابي‌ بيرون‌ بياد يا مثلا فرض‌ كنيد معصيتهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ديگر. اين‌ گناهان‌ حرمت‌ خدا را مي‌شكند. اين‌ گناهان‌ خدا را باصطلاح‌ از آن‌ عظمتش‌ پائين‌ مي‌آورد. مواظبت‌ كنيد كه‌ گناه‌ علني‌ نكنيد.

 لذا ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هميشه‌ در سفارشاتشون‌ به‌ تقوي‌، همين‌ تقوي‌ مرحله‌ اول‌، همين‌ تقوي‌ درجة‌ اول‌ را سفارش‌ مي‌كردند و اين‌ تقوي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ ترك‌ محرمات‌ باشد و انجام‌ واجبات‌، اين‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ بايد عموم‌ مردم‌ رعايت‌ كنند. چه‌ آنهائي‌ كه‌ روحشون‌ مريضه‌ و چه‌ آنهائي‌ كه‌ روحشون‌ سالمه‌. همه‌ بايد معصيت‌ نكنند، واجبات‌ را انجام‌ بدهند. دو نفر انسان‌ ممكنه‌ پيدا بشه‌ كه‌ هست‌، زياد هم‌ هست‌. يكي‌ بي‌ ميل‌ به‌ گناه‌ و ديگري‌ شديدا علاقمند به‌ آن‌ گناه‌. هر دو بايد گناه‌ را ترك‌ كنند. منتهي‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ متمايل‌ است‌ شديدا به‌ گناه‌، بايد برود قلبش‌ را، روحش‌ را معالجه‌ كند. مثل‌ آن‌ دو تا انساني‌ كه‌ آن‌ يكي‌ شديدا مي‌خواد ناله‌ بكنه‌ در اثر درد و يكي‌ نه‌، سالم‌ است‌ و ناله‌اي‌ نداره‌. هر دو بايد در اين‌ جمع‌ ناله‌ نكنند. آني‌ كه‌ مريضه‌ بايد خودش‌ را معالجه‌ هم‌ بكنه‌. آني‌ كه‌ مريض‌ نيست‌ نه‌ الحمدلله‌ مريض‌ نيست‌ و سالمه‌. تقواي‌ درجة‌ اول‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌، از يك‌ بزرگي‌ از اولياء خدا تقاضا كردم‌ كه‌ يك‌ وصيتي‌ بكند، سفارشي‌ بكند. آن‌ بزرگ‌ گفت‌ من‌ همان‌ سفارشي‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌، وصيتي‌ را كه‌ پروردگار به‌ همة‌ افراد بشر فرموده‌، من‌ هم‌ به‌ شما مي‌گويم‌. همين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ كردم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و وصينا الذين‌ اوتوا الكتاب‌. ما به‌ آنهائي‌ كه‌ در قبل‌ از شما كتاب‌ داديم‌، يعني‌ تورات‌ و انجيل‌ داديم‌، يعني‌ زبور و صحف‌ داديم‌، به‌ آنها سفارش‌ كرديم‌، وصيت‌ كرديم‌، آنهائي‌ كه‌ قبل‌ از شما بودند، اين‌ وصيت‌ را به‌ آنها و اين‌ سفارش‌ را به‌ آنها كرديم‌. و اياكم‌ به‌ شما هم‌ همين‌ سفارش‌ را مي‌كنيم‌. كه‌ چه‌؟ ان‌ اتقوا الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. همه‌ تحت‌ قانون‌ الهي‌ قرار بگيريد. همه‌ تحت‌ يك‌ قانون‌ حركت‌ كنيد.

 بخدا قسم‌ اگر مردم‌ مسلمان‌ به‌ همين‌ آيه‌ عمل‌ مي‌كردند، امروز ما امام‌ زمانمون‌ در پردة‌ غيبت‌ نبود. به‌ جهت‌ اينكه‌ مردم‌ از دو حال‌ خارج‌ نيستند. افراد مريض‌ روحي‌، امراض‌ قلبي‌، مرضهاي‌ روحي‌ دارند، اهل‌ گناه‌ و معصيتند. يك‌ عده‌ هستند معصيت‌ شيرينه‌ براشوه‌، گناه‌ براشون‌ خيلي‌ خوبه‌، از گناه‌ لذت‌ مي‌برند. اينها مريضند. حرفي‌ نيست‌ كه‌ مرض‌ روحي‌ دارند. مرض‌ روحيشون‌ هم‌ معلومه‌. مثلا اگر مرض‌ محبت‌ به‌ دنيا داشته‌ باشند طبعا خيانت‌ مي‌كنند، ظلم‌ مي‌كنند، طمع‌ به‌ مال‌ مردم‌ مي‌كنند، خودشون‌ را طوري‌ در بين‌ مردم‌، به‌ شكل‌، از نظر ظاهر مؤمنين‌ و از نظر باطن‌ يك‌ مريض‌ سرسخت‌ بي‌ علاجي‌ هستند در بين‌ مردم‌ بعنوان‌ منافق‌ اينها را اسلام‌ ذكر كرده‌ كه‌ در شب‌ اول‌ عرض‌ كردم‌. اين‌ منافقين‌ در بين‌ مردم‌ هستند. يك‌ عده‌ اينطوري‌ هستند.

 يك‌ عده‌ هم‌ هستند كه‌ نه‌، اهل‌ تزكية‌ نفس‌، به‌ كمالاتي‌ رسيدند، نه‌ حب‌ جاه‌ دارند، نه‌ حب‌ مال‌ دارند، نه‌ حب‌ رياست‌ دارند، همة‌ حالاتشون‌ دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و در تمام‌ اوقات‌ و لحظات‌ عمرشون‌ به‌ ياد خداي‌ تعالي‌ هستند. هر دو دسته‌ اگر اهل‌ گناه‌ نبودند، معصيت‌ نمي‌كردند، طبعا امام‌ عصر ديگه‌ غايب‌ نميشد. غيبت‌ حضرت‌ منّا، از ماست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ ما با خداي‌ تعالي‌ رعايت‌ قوانين‌ الهي‌ را نكرديم‌ و با خدا درگير شديم‌، جنگ‌ با خدا كرديم‌، با امام‌ زمان‌ هم‌ آسانه‌ جنگ‌ كردن‌ طبعا و مشكلي‌ وجود نداره‌ و همان‌ برنامه‌هايي‌ كه‌ ما با اجدادش‌ انجام‌ داديم‌. يعني‌ امام‌ مجتبي‌ و سيد الشهدا و ساير ائمه‌ را ما مردم‌، ما بشر، به‌ قتل‌ رسونديم‌ و مسمومشون‌ كرديم‌، همينطور امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ مي‌كشيم‌ يا مسموم‌ مي‌كنيم‌.

 بنابراين‌ اين‌ يگانة‌ عصر، اين‌ يك‌ دانه‌اي‌ كه‌ از روح‌ خدا، از عظمت‌ خدا، از مظهريت‌ خدا باقي‌ مانده‌، اين‌ را بايد خداي‌ تعالي‌ حفظ‌ كند تا بشر لياقت‌ پيدا بكند تا بتواند او را پذيرا باشد. وقتي‌ كه‌ توانست‌ پذيراي‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشد، او را ظاهر كند. پس‌ مي‌بينيد همين‌ درجة‌ اول‌ تقوي‌، رعايتش‌ سبب‌ ظهور حضرت‌ ميشود و عدم‌ رعايتش‌ سبب‌ غيبت‌ وجود مقدس‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شود.

 مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌. مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ دلش‌ را، روحش‌ را از امراض‌ حفظ‌ كنه‌. نگه‌ بداره‌. يعني‌ اگر داراي‌ امراض‌ روحي‌ هست‌، اين‌ امراض‌ روحي‌ را معالجه‌ بكنه‌ و خلاصه‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌، خودش‌ را تزكيه‌ كنه‌، تهذيب‌ نفس‌ كنه‌. نفسش‌ را رام‌ كنه‌. نفس‌ امارة‌ بالسوئش‌ را نفس‌ مطمئنه‌ يا راضيه‌ و مرضيه‌ بكنه‌. اين‌ نفس‌ سركشه‌. انسان‌ را بالاخره‌ اگر تزكيه‌ نكرد، از پا در مي‌آره‌. انسان‌ را به‌ چاهها و راههاي‌ بد مي‌كشانه‌. شما يك‌ اسب‌ وحشي‌ چموش‌ را سوار بشيد و مثلا در وسط‌ بيابان‌ حركت‌ كنيد. او آنچنان‌ شما را اينطرف‌ و آنطرف‌ ميبره‌ و شايد در ميان‌ چاهي‌، گودالي‌ سرنگون‌ كنه‌ و چند لگد هم‌ به‌ سرتون‌ بزنه‌ و فرار كنه‌. نفس‌ انسان‌ اگر تزكيه‌ نشد، تصفيه‌ نشد، پاك‌ نشد، مطمئنه‌ نشد و مورد خطاب‌ پروردگار قرار نگرفت‌ كه‌ يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ اين‌ نفس‌ انسان‌ را بيچاره‌ ميكنه‌. به‌ راههاي‌ باطل‌ ميكشانه‌. انسان‌ را به‌ جهنم‌ بالاخره‌ سرنگون‌ ميكنه‌. پس‌ بايد انسان‌ مرحلة‌ دوم‌ تقوي‌ را هم‌ در خودش‌ پياده‌ بكنه‌ و قلبش‌ و روحش‌ را از امراض‌ روحي‌ و قلبي‌ پاك‌ كنه‌. پس‌ مرحلة‌ اول‌ اعضا و جوارح‌ و معصيتها از او بايد، از اعضاء و جوارح‌ دور بشه‌. مرحلة‌ دوم‌ بايد امراض‌ روحي‌ از دل‌ انسان‌ پاك‌ بشه‌.

 مرحلة‌ سوم‌ تقوي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ از هر فكري‌، از هر نيتي‌ كه‌ برخلاف‌ خواست‌ پروردگار باشد خودش‌ را نگه‌ بداره‌. يعني‌ يك‌ انساني‌ بشه‌ كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ هم‌ نكنه‌. فكر معصيت‌ هم‌ نكنه‌. معصيت‌ را در بعضي‌ از احاديث‌ تشبيه‌ كردند به‌ زهر. يا به‌ نجاست‌. اگر شما يك‌ كاسة‌ زهري‌ در مقابلتون‌ باشد يا در شيشه‌ در اطاق‌ وجود داشته‌ باشه‌، هيچوقت‌ فكر اينكه‌ من‌ بردارم‌ اين‌ زهر را بخورم‌، در مغزتون‌ مي‌آد؟ ابدا. فكرش‌ هم‌ نمي‌آد. فكر اينكه‌ مثلا يك‌ مقداري‌ نجاست‌ انسان‌ بخوره‌، انسان‌ توي‌ مغزش‌ اين‌ فكر اصلا ممكنه‌ بياد؟ مگر ديوانه‌ باشه‌. گناه‌ و معصيت‌ هر چه‌ كوچك‌ باشد فرقي‌ نميكنه‌، زهر چه‌ انسان‌، يا نجاست‌ را چه‌ انسان‌ يك‌ انگشت‌ بخوره‌ يا مثلا يك‌ قدح‌ بخوره‌، فرقي‌ نميكنه‌. هر دوش‌ بده‌. هر دوش‌ زشته‌. انسان‌ نبايد به‌ فكرش‌ بياد. يك‌ انسان‌ با تقوا، در مرحلة‌ تقواي‌ كامل‌ بايد اينطوري‌ باشد كه‌ حتي‌ فكر گناه‌ را نكند.

 دربارة‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ حاج‌ آقا حسين‌ قمي‌ كه‌ مرجع‌ تقليد بودند. نقل‌ مي‌كنند. يك‌ نفر از علما نقل‌ مي‌كرد. ميگفت‌ من‌ در خدمت‌ ايشان‌ بودم‌. يك‌ ناراحتي‌ براشون‌ پيش‌ آمد. ايشان‌ يك‌ مدتي‌ فكر كرد. چون‌ يك‌ انسان‌ عاقل‌ اينطوريه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ مي‌آيد، يك‌ پيچي‌ توي‌ كارش‌ مي‌افته‌، يك‌ نعمتي‌ از دستش‌ ميره‌، بايد فكر كنه‌ كه‌ چه‌ گناهي‌ كرده‌ كه‌ اين‌ ناراحتي‌ براش‌ پيش‌ آمده‌. چرا خداي‌ مهربان‌ اين‌ گوشمالي‌ را بهش‌ داده‌. چرا آن‌ ارحم‌ الراحمين‌، آن‌ خدايي‌ كه‌ از هر موجودي‌ به‌ انسان‌ مهربانتره‌، چرا يك‌ چنين‌ ابتلائي‌ براي‌ او پيش‌ آورده‌؟ يك‌ خورده‌ فكر كنه‌. چون‌ اگر فكر نكرد، زجر ميكشه‌، ناراحتي‌ را ميكشه‌، رشد و ترقي‌ هم‌ پيدا نميكنه‌، تربيت‌ هم‌ نميشه‌. فكر بكنيد. اين‌ دستور را داشته‌ باشيد از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ هر وقت‌ براتون‌ يك‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمد، يك‌ مقداري‌ فكر كنيد چرا من‌ اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌؟ اين‌ غده‌ چرا روي‌ دست‌ من‌ بيرون‌ آمده‌. اين‌ زخم‌ چرا دست‌ من‌ شده‌. اين‌ تب‌ را چرا من‌ كردم‌. اين‌ ناراحتي‌ چرا در من‌ بوجود آمد. انسان‌ يك‌ خورده‌ فكر بكنه‌. چرا اين‌ ورشكستگي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمد. چرا اينطور آبروم‌ توي‌ مردم‌ رفت‌ و امثال‌ اينها كه‌ اكثر و بيشتر ما مردم‌ بالاخره‌ در شبانه‌ روز يه‌ همچين‌ مسائلي‌ داريم‌. ولي‌ فكر نكرده‌، گناه‌ را مي‌اندازيم‌ گردن‌ مردم‌ و روزگار و زمانه‌ و رفيق‌ بد و امثال‌ اينها. هيچوقت‌ در اعمال‌ خودمون‌ فكر نكرديم‌.

 يك‌ مقدار ايشان‌ فكر كردند. خوب‌ يك‌ مرد عالم‌، البته‌ در آن‌ وقت‌ هنوز به‌ مقام‌ مرجعيت‌ نرسيده‌ بودند. يك‌ مرد عالم‌، هر چه‌ فكر كرد ديد گناهي‌ ازش‌ سر نزده‌. بعد كه‌ فكر كرد ديد يك‌ فكر گناه‌ در مغزش‌ آمده‌ كه‌ خدا اينطور ناراحتش‌ كرده‌ از روي‌ الاغ‌ افتاده‌ روي‌ زمين‌ و صورتش‌ خراشيده‌ شده‌. اينچنين‌ باشيد. شخصي‌ كه‌ در درجة‌ اعلاي‌ تقوا ميخواد باشه‌، بايد دقيق‌ باشه‌، فكر گناه‌ را هم‌ نكنه‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ اگر خدا دوستتون‌ داشته‌ باشه‌، گوشماليتون‌ ميده‌. بعضي‌ها را انما نملي‌ لهم‌ ليزدادوا اثما. ما بهشون‌ مهلت‌ مي‌ديم‌. بچه‌اي‌ را كه‌ از خونه‌ بيرونش‌ كرديد و ديگه‌ قابل‌ هدايت‌ نيست‌ و قابل‌ تربيت‌ نيست‌، بره‌ هر كاري‌ مي‌خواد توي‌ بيابان‌ و خيابان‌ بكنه‌. انما نملي‌ لهم‌. ما به‌ اينها مهلت‌ داديم‌ ليزدادوا اثما و لهم‌ عذاب‌ اليم‌. روز قيامتي‌ هم‌ هست‌. اينها از دست‌ ما نمي‌تونند فرار بكنند. و لا يمكن‌ الفرار من‌ حكومتك‌. خدايا هيچ‌ ممكن‌ نيست‌ فرار كردن‌ از حكومت‌ تو. يك‌ جنايتكار ممكنه‌ مثلا در ايران‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ ديد گناهش‌ آنقدره‌ كه‌ ميخوان‌ اعدامش‌ كنند، فرار ميكنه‌ پناهندة‌ به‌ يك‌ مملكت‌ ديگه‌ ميشه‌. و الا هر چه‌ فرار كنيد در دام‌ قدرت‌ الهي‌ هستيد و بالاخره‌ قيامتي‌ هست‌ و روز محشري‌ هست‌ و بهشت‌ و جهنمي‌ هست‌. پس‌ چرا انسان‌ خودش‌ را تزكيه‌ نكنه‌ و خودش‌ را نسازه‌ و خودش‌ را آمادة‌ براي‌ انس‌ با پروردگار نكنه‌؟

 اين‌ مرحلة‌ كامل‌ تقواست‌ و بسيار مردم‌ دستور دارند، يعني‌ حتي‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ بايد دربارة‌ تقوا سخن‌ گفته‌ بشه‌. در تمام‌ سفارشاتي‌ كه‌ از طرف‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در قرآن‌ مجيد، من‌ همين‌ امروز يك‌ مقداري‌ در آيات‌ قرآن‌ نگاه‌ مي‌كردم‌، مكرر در مكرر خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ اتقوا الله‌. تقوا داشته‌ باشيد. در اثر معرفتتون‌ به‌ خدا، خودتون‌ را از گناه‌ نگه‌ بداريد. خدايي‌ هست‌. خدا ناظر اعمال‌ ماست‌. در خانه‌ اگر بد اخلاقی‌ با زن‌ و فرزندت‌ كردي‌، خدا آنجا هم‌ مي‌بينيه‌. در ميان‌ بازار و كوچه‌ هم‌ گناه‌ كردي‌، آنجا را هم‌ خداي‌ تعالي‌ ميبينه‌. و مرحلة‌ بالاتر از مرحلة‌ تقوا، عصمته‌. كه‌ ما همه‌امون‌ موظفيم‌ معصوم‌ باشيم‌. شما ميگيد چهارده‌ تا بيشتر معصوم‌ نداشتيم‌. آن‌ معصوم‌ درجة‌ اعلي‌ راسته‌ چهارده‌ نفر بيشتر نبودند. اما در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مكرر در مكرر مي‌فرمايد و اعتصموا بالله‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از تقوا رسيد، ميشينه‌ با خداي‌ خودش‌ انس‌ ميگيره‌. انس‌ با خدا پيدا ميكنه‌. شما ببينيد يك‌ دوستي‌ داريد. بخاطر اينكه‌ شما را مثلا منافع‌ شما در دست‌ اوست‌، معصيت‌ و گناه‌ او را نمي‌كنيد. نافرماني‌ او را نمي‌كنيد. يا طمعي‌ به‌ او داريد نافرماني‌ او را نمي‌كنيد. اما كم‌كم‌ رفتيد نزديك‌ شديد، در ميان‌ خانه‌ با او بوديد، شب‌ و روز با او زندگي‌ كرديد، با او انس‌ گرفتيد، او را شناختيد، بهش‌ محبت‌ پيدا كرديد، به‌ او عشق‌ پيدا كرديد، انس‌ به‌ او پيدا كرديد، اينجا به‌ جائي‌ ميرسيد كه‌ معصوم‌ ميشيد. معصوم‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ نگه‌ داشته‌ شده‌. نگه‌ داشته‌ شده‌ از گناه‌ كه‌ سهله‌، از هر بدي‌، نگه‌ داشته‌ شدة‌ از تمام‌ شرارتها، بديها، و بلكه‌ تمام‌ خوبيها در تو وجود پيدا ميكند. در اون‌ دعا مي‌خونيم‌ كه‌ ادخلنا في‌ كل‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 خدايا مرا و ما را داخل‌ كن‌ در هر خيري‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را داخل‌ كردي‌. اخرجنا من‌ كل‌ سوء اخرجت‌ منه‌ محمد و آل‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) خدايا مرا خارج‌ كن‌ از هر بدي‌ كه‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر را خارج‌ كردي‌. انسان‌ به‌ آنجا ميرسه‌ انس‌ با خدا پيدا ميكنه‌. واعتصموا بالله‌. طلب‌ عصمت‌ كنيد بوسيلة‌ انستون‌ با خدا. به‌ وسيلة‌ آشناييتون‌ با خدا. خوشا به‌ حال‌ آنهائي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار رسيدند. آنچنان‌ محبت‌ به‌ خدا دارند كه‌ وحشت‌ از مردم‌ پيدا مي‌كنند. گاهي‌ نمي‌دونم‌ براتون‌ اتفاق‌ افتاده‌ يا نه‌ يا با يك‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد يا در يك‌ كاري‌ كه‌ خيلي‌ علاقه‌ داريد يا در يك‌ فكري‌ كه‌ براتون‌ خيلي‌ مهمه‌، قرار گرفته‌ باشيد، يك‌ دفعه‌ يك‌ نفر بخواد وارد بشه‌ و اين‌ وضع‌ شما را بهم‌ بزنه‌. براي‌ دانشمندان‌ زياد اين‌ مسئله‌ پيش‌ مي‌آيد. نشسته‌ مطالعه‌ كرده‌، يك‌ بررسي‌ علمي‌ كرده‌، الان‌ مي‌خواد به‌ نتيجه‌ برسه‌ و نتيجه‌ را يادداشت‌ كنه‌، يكنفر وارد ميشه‌. يك‌ نفر معمولي‌. حرفهاي‌ عادي‌ هم‌ ميزنه‌. آنچنان‌ در دل‌ انسان‌ ناراحت‌ ميشه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. با خداي‌ عزيز، با خداي‌ رحمان‌ و رحيم‌ انسان‌ نشسته‌ انس‌ گرفته‌، داره‌ حرف‌ ميزنه‌. ديگه‌ از مردم‌، حالا مردم‌ هر كه‌ باشن‌، هر چه‌ باشن‌، انسان‌ وحشت‌ داره‌. مبادا الان‌ در اطاق‌ عبادت‌ من‌ يك‌ نفر وارد بشه‌ مزاحم‌ من‌ و محبوبم‌، مانع‌ مناجات‌ من‌ با خدا بشه‌. خوشا به‌ حال‌ آنها. آرزو نمي‌كنيد كه‌ شما هم‌ ولو در عمرتون‌ يك‌ ساعت‌، يك‌ چنين‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ قطعا مگر انسان‌ در خواب‌ غفلت‌ باشه‌، مگر انسان‌ خداي‌ نكرده‌ روحش‌ مرده‌ باشه‌ و الا آرزو لااقل‌ ميكنه‌. و خوشا به‌ حال‌ اونهاي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ انس‌ رسيدند. از مردم‌ وحشت‌ دارند. اينها با شناخت‌ پروردگار اينها با انس‌ با خداي‌ به‌ مقام‌ عصمت‌، عصمت‌ از يعني‌ نگهداشته‌ شدن‌ از خطا و اشتباه‌ وضعشون‌ با خدا يكي‌ ميشه‌. چشمشون‌ چشم‌ خدايي‌ مي‌شه‌. گوششون‌ گوش‌ خدايي‌ ميشه‌. زبانشون‌ زبان‌ خدايي‌ است‌. وقتي‌ كه‌ حتي‌ با ديگران‌ صحبت‌ مي‌كنند چون‌ از يك‌ طرف‌ متصل‌ به‌ خدا هستند از يك‌ طرف‌ با مردم‌ حرف‌ مي‌زنن‌، خداي‌ تعالي‌ از زبان‌ آنها با مردم‌ حرف‌ مي‌زنه‌ از چشم‌ اونها به‌ مردم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. از ارادة‌ آنها با مردم‌ معامله‌ ميكنه‌. ميشه‌ ارادة‌ آنها ارادة‌ خدا. نمونه‌اش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، البته‌ اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ اونها و قطره‌اش‌ ممكن‌ است‌ اولياء خدا و اين‌ عده‌ باشند كه‌ به‌ واعتصموا بحبل‌ الله‌ يا واعتصموا بااللّه‌ عمل‌ كردند. واعتصموا بااللّه‌ خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ داريد بوسيلة‌ شناخت‌ خدا و انس‌ با خدا واعتصمو بحبل‌ الله‌، يعني‌ خودتون‌ را پاك‌ نگه‌ داريد بوسيلة‌ معرفتتون‌ به‌ امام‌ زمانتون‌ چون‌ در روايات‌ دارد كه‌ حبل‌ خدا امام‌ هر زمانه‌. بوسيلة‌ امام‌ زمانتون‌ خودتون‌ را از انس‌ با امام‌ زمان‌، شما فكر نكنيد كه‌ ماها يك‌ گوسفنداني‌ هستيم‌ كه‌ هيچ‌ چوپوني‌ را نمي‌شناسيم‌. خدا به‌ ما اجازه‌ داده‌ كه‌ ما اونقدر رشد پيدا كنيم‌ كه‌ با امام‌ زمانمون‌ انس‌ داشته‌ باشيم‌ صبح‌ خدمت‌ امام‌ شب‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌. هر وقت‌ اراده‌ كنيم‌ خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌. مأنوس‌ با او باشيم‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. در دعاي‌ ندبه‌ است‌ كه‌ او را ملاز ما قرار داده‌ عصمت‌ ما كه‌ اگر به‌ وسيلة‌ او معصوم‌ شديم‌ پاك‌ شديم‌ و اونوقت‌ به‌ اين‌ جمله‌ عمل‌ شده‌ و اين‌ جمله‌ تحقق‌ پيدا كرده‌. و در قرآن‌ مجيد آمده‌ كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اصبروا و رابطوا يعني‌ رابطه‌ پيدا بكنيد با امام‌ زمانتون‌ همانطوريكه‌ با خدا مي‌خواييد رابطه‌ داشته‌ باشيد يك‌ مورد واعتصموا بحبل‌ للّه‌ است‌ شش‌ موردش‌ واعتصموا باللّه‌ هر دوش‌ هم‌ اينه‌ معناش‌ كه‌ امام‌ زمانتون‌ را بشناسيد و بوسيلة‌ او معصوم‌ بشيد، پاك‌ شويد اعتصام‌ پيدا كنيد اين‌ اعتصام‌ كه‌ در بعضي‌ ترجمه‌ها نوشتند چنگ‌ زدن‌. چنگ‌ زدن‌ يعني‌ چي‌؟ خودتان‌ را نگه‌ داريد با انس‌ به‌ امام‌ زمان‌ با انس‌ به‌ خدا و لغتا معصوم‌ مي‌شيد شما اين‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها واقعا معصوم‌ بود. بعضي‌ از امام‌ زاده‌هاي‌ محترم‌ مثل‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها و حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌، اينها معصوم‌ بودند منتهي‌ شما ذهنتون‌ نره‌ مثل‌ حضرت‌ امام‌ مجتبي‌، نه‌. يك‌ مرحلة‌ پائين‌ از عصمت‌ يعني‌ ديگه‌ اصلا همة‌ مشتري‌ها مي‌دونند كه‌ شما گناه‌ نمي‌كنيد آرامش‌ پيدا مي‌كنند. مراجعين‌ همه‌ مي‌دونند كه‌ كوچكترين‌ خيانت‌ به‌ آنها نميشه‌. اگر مراجعه‌اشون‌ به‌ شما باشه‌. آرامش‌ پيدا مي‌كنند. همانطوري‌ كه‌ به‌ انبيا انبياء سلف‌ مردم‌ اطمينان‌ داشتند. نفس‌ شما ميشه‌ نفس‌ مطمئنه‌. نفسي‌ كه‌ همه‌ بهش‌ اطمينان‌ دارند ممكن‌ است‌ كه‌ اين‌ آقا پيش‌ روي‌ من‌ و پشت‌ سر من‌ دو جور باشه‌. ابدا. اين‌ منافق‌ كه‌ نيست‌ بمانه‌، خودش‌ را بوسيلة‌ انس‌ با خدا از همة‌ بديها حفظ‌ كرده‌ آيا ممكنه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ در مال‌، در شغلش‌، در آنچه‌ كه‌ داره‌ غش‌ بزنه‌. ابدا. ممكنه‌ اين‌ غيبت‌ بكنه‌؟ هرگز، ابدا. غيبت‌ اونكه‌ در همان‌ مرحلة‌ تقوا مرحلة‌ اول‌ اسلام‌ كه‌ در شبهاي‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ در اونجا كارش‌ را تمام‌ كرده‌. غيبت‌ كه‌ از گناهان‌ كبيره‌ است‌. حتي‌ اگر در جلوي‌ روي‌ من‌ مي‌گه‌ آقاي‌ فلان‌ پشت‌ سرم‌ هم‌ همين‌ آقا را ميگه‌. پشت‌ سر سبكتر اسم‌ مرا نميبره‌.

 اينجاست‌ كه‌ انسان‌ اگر به‌ اين‌ مرحله‌ رسيد به‌ كمال‌ انسانيت‌ اگر رسيد در صف‌ معصومين‌ اگر قرار گرفت‌ كه‌ روايت‌ داره‌ علما امتي‌ كه‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ هم‌ داره‌، افضل‌ من‌ انبياء هم‌ داره‌. علما فكر نكنيد كه‌ مثلا يك‌ طبيب‌ عالمه‌، يك‌ مهندس‌ عالمه‌، يك‌ مجتهد عالمه‌. اينها يك‌ مشت‌ اصطلاحاتي‌ است‌ بلد شدند، يك‌ صنايعي‌ است‌، يك‌ قراردادهايي‌ هست‌ اينها را بلد شدند. شما بلد نيستيد. عالم‌ مي‌دونيد كيه‌؟ آني‌ كه‌ خودش‌ را تزكيه‌ كرده‌ باشه‌، خدا را بشناسه‌، معتقد به‌ وجود خدا بشه‌. انس‌ با پروردگار پيدا كنه‌، سخني‌ بگويد و سخني‌ بشنود كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ كه‌ اين‌ اسمش‌ حكمته‌، فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشه‌، حتي‌ ممكنه‌ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ سواد خواندن‌ و نوشتن‌ نداره‌، حتي‌ به‌ او اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌ ولي‌ به‌ يك‌ مجتهد اعلم‌ داده‌ نشه‌. ممكنه‌ به‌ يك‌ بيسواد اين‌ علم‌ داده‌ بشه‌، علم‌ خداشناسي‌ واقعي‌، لو من‌ دل‌ علي‌ ذاته‌ بذاته‌. بك‌ عرفتك‌ خدايا بوسيلة‌ خودت‌ من‌ تو را شناختم‌. من‌ دست‌ نياز به‌ درگاه‌ تو دراز كردم‌، معصيت‌ نكردم‌، قلبم‌ را پاك‌ كردم‌، لايق‌ شد دل‌ من‌ كه‌ نور معرفت‌ تو در دل‌ من‌ بتابه‌. اين‌ با خوندن‌ و نوشتن‌ نيست‌. محاله‌ كه‌ انسان‌ با خواندن‌ و نوشتن‌ فقط‌ موفق‌ به‌ اين‌ جهت‌ بشه‌. العلم‌ نور. يك‌ نوري‌ است‌ خدا در دل‌ افرادي‌ كه‌ باهاش‌ انس‌ دارند، مي‌تابانه‌. دل‌ انسان‌ روشن‌ ميشه‌. آن‌ وقت‌ تمام‌ اعضاي‌ وجود انسان‌ خدائي‌ ميشه‌ و لازم‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ ديگه‌ زياد با مردم‌ انس‌ داشته‌ باشه‌، خودش‌ تنها با خداي‌ تعالي‌ مأنوس‌ ميشه‌.

 و لذا واعتصموا بالله‌، واعتصموا بحبل‌ الله‌، و عصمت‌ مقام‌ ارفع‌ آني‌ است‌ كه‌ انسان‌ صددرصد يد الله‌ باشه‌ كه‌ امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، امروز روز شهادتش‌ بود. اين‌ امام‌ غريب‌، اين‌ امام‌ مظلوم‌، اين‌ امامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را حجت‌ خودش‌ قرار داده‌. در روايات‌ زيادي‌ هست‌، مضامين‌ مختلفي‌ هست‌ دربارة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ ارادة‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ اليه‌. ماها اماممون‌ را نمي‌شناسيم‌. شايد يكي‌ از اولياء خدا ميگفت‌. ميگفت‌ به‌ ما گفتند كه‌ خدا را نميشه‌ شناخت‌، ما تا آن‌ حد فطري‌ به‌ خدا معرفت‌ پيدا كرديم‌ و تمام‌ شد. اما به‌ ما گفتند بايد امام‌ را بشناسيد. اين‌ را هم‌ نميشه‌ شناخت‌. امام‌ را نميشه‌ درك‌ كرد. اجمالا اينطور عرض‌ كنم‌. اگر مثلي‌ بخوايم‌ بزنيم‌ بايد اينطور بگيم‌ كه‌ روح‌ و بدن‌. مثل‌ خدا مثل‌ روحه‌ و مثل‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ مثل‌ دسته‌، مثل‌ چشمه‌، مثل‌ صورته‌، مثل‌ گوشه‌، مثل‌ زبانه‌. لذا فرموده‌اند اينها يد اللهند، يعني‌ هر قدرتي‌ را اين‌ را من‌ با قاطعيت‌ عرض‌ مي‌كنم‌، و آنچه‌ هم‌ ميگم‌ خيلي‌ كم‌ گفتم‌ دربارة‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، به‌ اندازة‌ عقل‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ از روايات‌ استنباط‌ شده‌، هر چه‌ خدا بخواد اعمال‌ قدرت‌ در مخلوقش‌ بكنه‌، بوسيلة‌ امام‌ انجام‌ ميده‌. مثل‌ اينكه‌ شما بگيد هر چه‌ من‌ بخوام‌ اعمال‌ قدرت‌ بكنم‌، بوسيلة‌ دستم‌. خداي‌ تعالي‌ هر سخني‌ را بخواد گوش‌ بده‌، بوسيلة‌ امام‌ گوش‌ ميده‌. خداي‌ تعالي‌ هر كلامي‌ را بخواد به‌ ما بگويد، بوسيلة‌ امام‌ و بوسيلة‌ پيغمبر به‌ ما ميگه‌. چون‌ آنها لسان‌ اللهن‌، آنها عين‌ اللهند، آنها اذن‌ اللهند، آنها يد اللهند. اين‌ موضوع‌ مسلمه‌. ارادة‌ الرب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبت‌ اليكم‌. و تصدر من‌ بيوتكم‌. قلوبنا اوعية‌ لمشية‌ الله‌. دلهاي‌ خاندان‌ عصمت‌، قلوب‌ خاندان‌ عصمت‌، محل‌ مشيت‌ خداست‌، محل‌ ارادة‌ پروردگار. ولي‌ يك‌ چيز در امام‌ هست‌. اين‌ را خوب‌ دقت‌ كنيد. علم‌ امام‌ و احاطة‌ علمي‌ امام‌ اختيارش‌ در دست‌ خود امامه‌. يعني‌ گاهي‌ امام‌ ميخواد يك‌ چيزي‌ را ندونه‌. اختيار داره‌ ميتونه‌ ندونه‌. يك‌ چيزي‌ را مي‌خواد بدونه‌. هر چه‌ باشه‌ ميدونه‌. اين‌ اختيار در دست‌ خود امامه‌. يعني‌ اگر تصميم‌ بگيره‌، اراده‌ بكنه‌ كه‌ هيچي‌ را ندونه‌. اينجا دلش‌ اينه‌ چشماش‌ را بگذاره‌ روي‌ هم‌ حتي‌ ندونه‌ كه‌ پهلوش‌ كي‌ نشسته‌؟ اين‌ اراده‌ و اختيار در دست‌ خود امامه‌. اين‌ در روايات‌ هم‌ هست‌ و اين‌ از عظمت‌ امامه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ لطف‌ را به‌ امام‌ كرده‌ كه‌ اختيار علمش‌ را هم‌ داده‌ دست‌ خودش‌. ما اختيار چشممون‌، گوشمون‌، زبانمون‌، دستمون‌ هم‌ حتي‌ گاهي‌ در اختيار ما نيست‌. اما امام‌ حتي‌ اختيار علمش‌، حالا اين‌ معناش‌ چطوري‌ ميشه‌، اين‌ يك‌ بحث‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ شب‌ موفق‌ شدم‌ براي‌ دوستان‌ خصوصي‌ انشاء الله‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ چطور ممكنه‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اختيار علمش‌ در دست‌ خودشه‌. گاهي‌ خدا بهش‌ ميگه‌ هيچي‌ ندان‌. هيچي‌ نميدونه‌. بنده‌ است‌. بندة‌ خداست‌. گاهي‌ مي‌فهمه‌. نميگه‌ خدا. ميفهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد هيچي‌ ندونه‌. نمي‌دونه‌. گاهي‌ هم‌ مي‌فهمه‌ كه‌ خدا مي‌خواد همه‌ را بدانه‌، ميدانه‌. بندة‌ خداست‌.

 ولذا امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شايد با اين‌ بيان‌ مختصر و خلاصه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، خيلي‌ مشكلات‌ دربارة‌ زهر خوردن‌ امام‌ و امثال‌ اينها رفع‌ شده‌ باشه‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مسموم‌ شده‌. مكرر حضرت‌ مجتبي‌ را مسموم‌ كردند. چون‌ معاويه‌ فكر مي‌كرد بالاخره‌ يك‌ روزي‌ ميشه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ اين‌ مظلوم‌، اين‌ مظلوم‌ تاريخ‌ كه‌ من‌ معتقدم‌ حتي‌ از حضرت‌ سيد الشهداء، حضرت‌ مجتبي‌ مظلومتر بوده‌. خيلي‌ مشكله‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در قطار با يكي‌ دو نفر از جوانها به‌ مسافرت‌ مي‌رفتم‌. يك‌ جواني‌ توي‌ كوپة‌ ما بود. اين‌ ازش‌ پرسيديم‌ اسمت‌ چيه‌؟ يك‌ اسمي‌ گفت‌ كه‌ معلوم‌ ميشد كه‌ اين‌ يك‌ مذهب‌ ديگري‌ داره‌. گفتيم‌ مذهبت‌ چيه‌؟ گفت‌ سني‌ هستم‌. يك‌ جواني‌ كه‌ همراه‌ ما بود به‌ يكي‌ از خلفا سب‌ كرد. خيلي‌ زياد من‌ اهميت‌ نداد. عكس‌ العملش‌ اين‌ بود كه‌ اون‌ هم‌ به‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كرد. من‌ ديدم‌ اين‌ جوان‌ شيعه‌، اين‌ رگهاي‌ گردنش‌ حركت‌ كرد، صورتش‌ سرخ‌ شد، بلند شد. اگر من‌ مانعش‌ نشده‌ بودم‌ شايد توي‌ كوپة‌ قطار او را مي‌كشت‌. چرا تو به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ كردي‌. شما ببينيد معرفت‌ ما نسبت‌ به‌ علي‌ چقدره‌؟ به‌ قدر يك‌ سر سوزن‌ از اقيانوسن‌ معرفت‌ امام‌ مجتبي‌ هست‌؟ ابدا. در عين‌ حال‌ من‌ يقين‌ دارم‌ در مقابل‌ هر كدام‌ از شما يك‌ كسي‌ اگر جسارت‌ مختصري‌ به‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بكنه‌، يقينا شماها بيتاب‌ مي‌شويد. نمي‌تونيد خودداري‌ كنيد. آنچنان‌ متأثر ميشيد كه‌ ميگيد توي‌ اين‌ مجلس‌ جاي‌ من‌ نيست‌.

 من‌ به‌ يك‌ عالم‌ وهابي‌ كه‌ آنروز وهابي‌ بود گفتم‌ در كتاب‌ في‌ زلال‌ القران‌ در تفسير سيد قطب‌ يه‌ جسارت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شده‌. اون‌ گفت‌ به‌ خدا قسم‌ اگر اينطور كه‌ تو ميگي‌ باشه‌، من‌ تمام‌ كتابهايش‌ را مي‌ريزيم‌ توي‌ بيابان‌ كه‌ وقتي‌ فرداش‌ رفتم‌ بهش‌ نشان‌ دادم‌ خيلي‌ ناراحت‌ شد. با اينكه‌ سني‌ بود، وهابي‌ آن‌ روز بود. آنچنان‌ ناراحت‌ شد. به‌ علي‌ كسي‌ مي‌تونه‌ جسارت‌ بكنه‌؟ آنوقت‌ شما فكر كنيد با آنهمه‌ معرفت‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ نسبت‌ به‌ امير المؤمنين‌ داره‌. علاوه‌ پدرشه‌. علاوه‌ با معاويه‌ عهد نامه‌ امضا كرده‌ كه‌ به‌ علي‌ جسارت‌ نشه‌. علاوة‌ بر همه‌ دارند اين‌ را بدعت‌ در دين‌ مي‌گذارند و جزء برنامه‌ قرارش‌ مي‌دهند كه‌ بعد از هر نماز به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جسارت‌ بشه‌. كه‌ حتي‌ يك‌ شامي‌ بي‌ عقل‌ بي‌ شعور، اين‌ بعد از نماز يادش‌ رفته‌ بود اين‌ تعقيبات‌ نمازش‌ را بخونه‌، حركت‌ كرده‌ بود رفته‌ بود در خارج‌ شهر. يادش‌ آنجا آمده‌ بود. آنجا نشسته‌ بود به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ لعن‌ كرده‌ بود و بخاطر شكرانة‌ اينكه‌ اينجا اون‌ تعقيب‌ نمازش‌ يادش‌ آمده‌، يك‌ مسجدي‌ ساخت‌ بنام‌ مسجد ذكر. شما ببينيد حضرت‌ مجتبي‌ برش‌ چه‌ ميگذره‌؟ آنهم‌ نه‌ يك‌ روز. عاشورا يك‌ روز بود و تمام‌ شد. نه‌ يك‌ روز، نه‌ دو روز، مدتها بلكه‌ در بعضي‌ از تواريخ‌ دارد كه‌ هفتاد سال‌ يك‌ عده‌ از مسلمانها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را لعن‌ مي‌كردند. شما ببنيد چه‌ بر امام‌ مجتبي‌ مي‌گذره‌؟ شما يك‌ كلمه‌ شنيديد كه‌ در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جسارت‌ شده‌ به‌ حرم‌ مطهر. من‌ افرادي‌ را مي‌شناختم‌ و به‌ من‌ خبرش‌ را دادند كه‌ در شهرهاشون‌ آنقدر گريه‌ كرده‌ بودند كه‌ حالت‌ ضعف‌ بهشون‌ دست‌ داده‌ بود، غش‌ كرده‌ بودند. آنوقت‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينهه‌ جسارت‌؟ در زمان‌ امام‌ مجتبي‌ نتونستند قبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ بكنند. براي‌ اينكه‌ مبادا خوارج‌ بروند جسد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را از ميان‌ قبر خارج‌ كنند. شما ببينيد چقدر فشار بوده‌. خدا لعنت‌ كنه‌ معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ را. الهي‌ آمين‌. خدا لعنت‌ كنه‌ بني‌ اميه‌ را قاطبة‌. الهي‌ آمين‌. كه‌ يك‌ چنين‌ شجرة‌ ملعونه‌اي‌ بودند در جامعه‌. برادران‌ عزيز من‌ به‌ خدا قسم‌ روي‌ محبت‌ شديد عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ تا زوده‌ ريشه‌هاي‌ اخلاق‌ فاسد را از دلتون‌ بيرون‌ بياريد. يك‌ معصيت‌ كوچك‌، يك‌ بي‌ حرمتي‌ كوچك‌، حتي‌ بي‌ حرمتي‌ كوچكي‌ به‌ پدر و مادر گاهي‌ ميشه‌ خدا ميدونه‌ انسان‌ را به‌ اونجا ميرسونه‌ كه‌ انسان‌ ميشه‌ يزيد به‌ معاويه‌. تا اين‌ شجرة‌ ملعونه‌ در دلتون‌ هنوز تازه‌ جوانه‌ زده‌، اين‌ را ريشه‌ كنش‌ بكنيد. برخلاف‌ هواي‌ نفستون‌ عمل‌ بكنيد، ظلم‌ نكنيد، بي‌ حرمتي‌ نكنيد، ادب‌ را رعايت‌ كنيد، تقوي‌ را رعايت‌ كنيد بيائيد توي‌ جرگة‌ مردمان‌ متدين‌ با خدا. اين‌ دو روز دنيا بهرحال‌ هر طور باشد مي‌گذره‌ و اسمي‌ از انسان‌ به‌ خوبي‌ ممكن‌ است‌ بعد از انسان‌ برده‌ بشه‌. شما يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا بيائيد ببينيد چطور دلهاتون‌ منور ميشه‌ و چه‌ زندگي‌ پر از لذتي‌ داريد.

 اينطوري‌ ميشه‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ يك‌ روز وارد شد در يك‌ جمعي‌. ديد همة‌ اينهايي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را كتك‌ زدند اينها نشستند. شما مي‌گيد مگر غير از قنفذ كس‌ ديگري‌ هم‌ مگر فاطمه‌ را زده‌ بود؟ چهل‌ نفر بودند آن‌ روز كه‌ ريختند به‌ سر فاطمة‌ زهرا و هر كدام‌ يك‌ اذيتي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا وارد كردند. حضرت‌ يكي‌ يكي‌ اينها را معرفي‌ كرد. تو مغيره‌ با چوب‌ به‌ بازوي‌ مادر من‌ زهرا زدي‌. تو چه‌ كردي‌، تو چه‌ كردي‌. آنقدر امام‌ مجتبي‌ محبوب‌ پيغمبر اكرمه‌ كه‌ در روايت‌ دارد كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود هر كه‌ بر حسنم‌ گريه‌ كند، روز قيامت‌ چشمش‌ گريان‌ نخواهد شد. چراغها را خاموش‌ كنيد. شب‌ شام‌ غريبان‌ رسول‌ اكرمه‌، شب‌ شام‌ غريبان‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. مجلسمون‌ بايد مثل‌ قبرستان‌ بقيع‌ امشب‌ تاريك‌ باشه‌. ديشب‌ تذكر دادم‌ يكي‌ از شيعيان‌ مدينه‌ به‌ من‌ خصوصي‌ مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ من‌ شبها گاهي‌ مي‌رم‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌. الان‌ طوري‌ قبرستان‌ بقيع‌ را ساختند كه‌ داخل‌ قبرستان‌ يعني‌ قبور ائمة‌ بقيع‌ از بيرون‌ ديده‌ ميشه‌. مي‌گفت‌ من‌ مي‌رفتم‌ نصفه‌هاي‌ شب‌ يك‌ سلامي‌ به‌ ائمة‌ اطهار عرض‌ كنم‌. گاهي‌ از شبها مي‌ديدم‌ يك‌ خانمي‌ در ميان‌ قبرستان‌ بقيع‌ كنار قبر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌. آنهائي‌ كه‌ مدينه‌ رفته‌اند مي‌دونند كه‌ در قبرستان‌ بقيع‌ نمي‌گذارند به‌ هيچ‌ وجه‌ كسي‌ وارد بشه‌ آنهم‌ زن‌. يقينا مادرش‌ فاطمة‌ زهراست‌.

 جناده‌ امروز آمده‌ كنار بستر امام‌ مجتبي‌ نشسته‌. حضرت‌ فرمود يا جناده‌ استعد لسفرك‌ و حصل‌ زادك‌ قبل‌ حلول‌ اجلك‌. قبل‌ از اينكه‌ مرگ‌ به‌ سراغت‌ بياد خودت‌ را آماده‌ كن‌. آمادة‌ مردن‌ كن‌. دارد او را وصيت‌ مي‌كند، توصيه‌ ميكند، سفارش‌ مي‌كند. يك‌ مرتبه‌ جناده‌ ميگه‌ ديدم‌ حال‌ امام‌ مجتبي‌ بهم‌ خورد. از زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها طلب‌ طشتي‌ كرد. طشت‌ را آورد در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ گذاشت‌. امام‌ مجتبي‌ سر در ميان‌ طشت‌ كرد. از حلقوم‌ مباركش‌ خون‌ در ميان‌ طشت‌ ريخت‌. خوني‌ كه‌ خورد در همه‌ عمر از گلو بريخت‌. با همان‌ سادگي‌ كه‌ ديشب‌ عزاداري‌ كرديد، من‌ دوست‌ دارم‌ آغاز عزاداريتون‌ را بوسيلة‌ خودم‌ انجام‌ بشه‌. همه‌ با حال‌ حزين‌، كنار قبر امام‌ مجتبي‌ در قبرستان‌ بقيع‌ خودتون‌ را قرار بديد. با اين‌ بدن‌ شما را راه‌ نمي‌دهند اين‌ موقع‌ شب‌ بريد كنار قبرستان‌ بقيع‌. اما با روحتون‌ بيائيد وارد قبرستان‌ بشيد. شايد فاطمة‌ زهرا هم‌ امشب‌ آنجا باشد. شايد حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ كنار مادرش‌ ايستاده‌ باشد. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. يا امام‌ المجتبي‌. 

۳ جمادي‌ الثاني‌ ۱۴۱۶ – و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌ 3 جمادي‌ الثاني‌ 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربا حقه‌.

 در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ مختلفي‌ كه‌ ديگران‌ بر ما دارند تا حدي‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. يكي‌ از حقوقي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد و بايد تمام‌ مسلمانها رعايت‌ اين‌ حقوق‌ را بكنند ذرية‌ پيغمبر اكرم‌ بخصوص‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ مردم‌ مسلمان‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ بعد از اين‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. كلمة‌ ابتر به‌ معناي‌ مقطوع‌، كوتاه‌. كسي‌ كه‌ عقب‌ نداره‌. كسي‌ كه‌ وقتي‌ خودش‌ رفت‌ ديگه‌ همه‌ چيزش‌ رفته‌. پشتوانه‌ به‌ اصطلاح‌ ما نداره‌. چون‌ مردم‌ اون‌ زمان‌ براي‌ دختر كه‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اونها طوري‌ بودند كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردمي‌ فرزند خودش‌ را دختر خودش‌ را زنده‌ زير خاك‌ بكنه‌، هر چه‌ هم‌ تحت‌ تربيت‌ واقع‌ بشه‌ ذاتا براي‌ دختر ارزشي‌ اونچنان‌ قائل‌ نيست‌. فاطمة‌ اطهار را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. اخلاقشون‌ اين‌ بود كه‌ منتظر بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا برود بعد جاي‌ او بنشينند و كم‌ كم‌ همين‌ را يك‌ سلطنت‌. همين‌ طوري‌ كه‌ يزيد اين‌ كار را تقريبا پياده‌ كردو در اشعاري‌ كه‌ از او باقي‌ مانده‌، چون‌ يزيد يك‌ شاعر تمام‌ عيار هم‌ بوده‌. حتي‌ اين‌ شعر اول‌ حافظ‌ الا يا ايها الساقي‌ ادركاسا و ناولها اين‌ اشعار را جزء اشعار يزيده‌. اين‌ معناي‌ همين‌ روزش‌ را گفته‌. يا اشياخي‌، اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما كه‌ در بدر بودند و كشته‌ شدند و يا زنده‌ موندند عقده‌اي‌ در دلشون‌ باقي‌ بود اين‌ در چنين‌ كتابي‌ انتقام‌ كشيدن‌. و كمترين‌ حواسشون‌ اين‌ بود كه‌ خلافت‌ را مقام‌ امامت‌ را مقام‌ علي‌ و رهبري‌ را تبديل‌ كنند به‌ يك‌ سلطنت‌. سلطنت‌ شرايطي‌ نداره‌ قدرت‌ مي‌خواد فقط‌. سلطنت‌ تزكية‌ نفس‌ ديگه‌ عصمت‌ و دانش‌ و تقوا لازم‌ نداره‌. هر كي‌ قدرمندتر شد اون‌ بايد بر ديگران‌ سلطنت‌ كنه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديدند خوشحالي‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ ابتره‌ و ديگه‌ بعد از اون‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ قدم‌ اسلام‌ را برداره‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ كلمات‌ و قد و اندازه‌ كوتاه‌ و بسيار كوچك‌. شايد در قرآن‌ سوره‌اي‌ كوتاهتر از اين‌ سوره‌ نباشه‌ ولي‌ حتما سه‌ آيه‌ بيشتر نداره‌. و حتي‌ قل‌ هوالله‌ چهار آيه‌ داره‌ بدون‌ بسم‌ الله‌. اما سورة‌ كوثر سه‌ آيه‌ داره‌. بسيار كوتاه‌.

 دانشمندان‌ قرآن‌ مي‌گن‌ معجزه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ كوثر از جهات‌ مختلف‌ و مسائل‌ مختلف‌ مندرج‌ شده‌ و قرار گرفته‌ شايد در سراسر قرآن‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ در اين‌ تعداد از آيات‌ وجود نداشته‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ بسيار مهمه‌. متأسفانه‌ ما نمي‌تونيم‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ يا اين‌ سورة‌ مباركه‌ در اين‌ مجلس‌ چيزي‌ عرض‌ كنيم‌. دانشمندان‌ محترمي‌ چه‌ شيعه‌ و چه‌ سني‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ اونقدر قلم‌ فرسايي‌ كردند كه‌ واقعا انسان‌ مدهوش‌ مي‌شه‌. از نظر پيشگويي‌ كه‌ يك‌ معني‌  اعجاز قرآنه‌. در اين‌ سوره‌ در نهايت‌ درجة‌ عظمت‌. يك‌ پيشگويي‌ عجيبي‌ كه‌ طبيعت‌ نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ را به‌ ديگران‌ بباورانه‌ و مردم‌ را معتقد بكنه‌. كه‌ اين‌ پيشگوئي‌ هميني‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌.

 گفتند جاء ابتر. آن‌ كسي‌ كه‌ مقطوع‌ النسله‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از خودش‌ نمي‌تواند چيزي‌ باقي‌ گذاشته‌ باشد اون‌ داره‌ مي‌آيد. اينها را به‌ همديگه‌ گفتند پيغمبر اكرم‌ شنيدند، محزون‌ شدند. چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را بالاخره‌ متأثر ميكنه‌، همانطوري‌ كه‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند زخم‌ زبانه‌. اذيت‌ و آزار زبانيست‌. زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد كه‌ در روايات‌ دارد كسي‌ كه‌ زبانش‌ را كنترل‌ نكند، اون‌ زبان‌ سرخ‌ در دنيا سر سبز ميدهد بر باد، در آخرت‌ هم‌ تمام‌ وجود انسان‌ را اي‌ كاش‌ به‌ باد مي‌داد، به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سپره‌. خيلي‌ مراقب‌ زبانتون‌ باشيد. مخصوصا من‌ اين‌ توصيه‌ را به‌ خانمها ميكنم‌. چون‌ هر كس‌ حرف‌ بيشتر ميزنه‌ طبعا به‌ حرف‌ باطل‌ بيشتر موفقه‌. و حرف‌ نادرست‌، گناه‌، غيبت‌، تهمت‌، بيشتر انجام‌ ميده‌. مواظب‌ حرف‌ زدنهايتون‌ باشيد. در روايات‌ دارد كه‌ بهترين‌ كار صمته‌. صمت‌ يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌، سكوت‌. كه‌ صمت‌ و سحر و عزلت‌ و ركوع‌ بدوام‌، ناتمامان‌ جهان‌ را كند اين‌ پنج‌ تمام‌. البته‌ عزلتش‌ را ما قبول‌ نداريم‌ اگر عزلت‌ از مردم‌ خوب‌ هم‌ منظور باشه‌. اين‌ عزلت‌ از مردمان‌ بد مفيده‌ براي‌ انسان‌. در مجالسي‌ كه‌ مشغول‌ غيبت‌ و تهمت‌ و بدگويي‌ به‌ ديگران‌ هستند ننشينيد. عزلت‌ از آنها داشته‌ باشيد. اما صمت‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌، يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌. گرسنگي‌، البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ را بي‌ جهت‌ گرسنگي‌ ميده‌. اما دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشدي‌ غذا نخور و تا هنوز چند لقمه‌اي‌ مانده‌ كه‌ سير كامل‌ بشي‌، دست‌ از غذا بكش‌. جوع‌ و صمت‌ و جوع‌ و سحر. سحر خيلي‌ مهمه‌. ولو برخيزي‌ توي‌ رختخوابت‌ بنشيني‌. يك‌ چند مرتبه‌ يا الله‌ بگي‌. اينجا آنوقت‌ لذتي‌ داره‌ كه‌ اگر بفهميد، اگر بيدار بشيد. بقدري‌ مناجات‌ با پروردگار در سحر اهميت‌ داره‌ كه‌ يك‌ يا الله‌ آنموقع‌ ارزشش‌ بيشتر از شايد صد تا يا الله‌ در وسط‌ روزه‌ كه‌ حواست‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ باشه‌. سحر و عزلت‌ و ذكر بدوام‌. دائما مشغول‌ ذكر باشيد. نه‌ اينكه‌ به‌ زبان‌ ذكر بگيم‌. دلت‌ هميشه‌ متوجه‌ پروردگارت‌ باشه‌. با خدا حرف‌ بزن‌. به‌ ياد خدا باش‌. دوام‌ در ذكر داشته‌ باش‌. كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ كه‌ خدايا قلب‌ ما را به‌ ذكرت‌ مدام‌ قرار بده‌.

 اين‌ چند چيز انسان‌ را كامل‌ ميكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ در دنيا مواظب‌ اين‌ جهات‌ باشه‌. افراد حرف‌ مفتگو زيادند. اينها پيغمبر اكرم‌ را به‌ اين‌ جهت‌ سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. پيغمبر رفت‌ منزل‌. محزون‌ هم‌ بود. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ را كه‌ پيغمبر را محزون‌ مي‌كنند و اذيت‌ مي‌كنند. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند لعنت‌ خدا بر آنها باد. همين‌ الان‌ هم‌ ممكنه‌ ما پيغمبر را اذيت‌ بكنيم‌. در اثر گناه‌ ما ممكن‌ است‌ پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ بكنيم‌. لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ خدا مي‌خواهد از دل‌ پيغمبرش‌ حزن‌ را برداره‌. آية‌ مباركة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. من‌ در دهة‌ قبل‌ حدودا شايد هشت‌ شب‌ در تهران‌، چون‌ بعضي‌ از آنجا اينجا هستند، بعضي‌ از اينجا آنجا بودند. دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كردم‌. اما اين‌ مقدارش‌ را براي‌ شما هم‌ ميگم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ منتي‌ كه‌ بر پيغمبر گذاشته‌، يك‌ فرد بزرگي‌ اگر بيايد به‌ ديدن‌ يك‌ بزرگي‌ اگر هدية‌ كوچكي‌ بياره‌ كه‌ شأن‌ او نباشه‌، اين‌ را آهسته‌ ميگذاره‌ گوشة‌ طاقچه‌. اما اگر هديه‌ بزرگ‌ باشه‌، اهميت‌ داشته‌ باشه‌. رويش‌ را باز ميكنه‌، مي‌آره‌ وسط‌ مي‌گذاره‌. اگر باز هم‌ ببينه‌ نه‌، ممكنه‌ اهميتش‌ بازهم‌ معلوم‌ نشه‌ ميگه‌ ما، ما به‌ اين‌ بزرگيمون‌ اأعطينا، عطا كرديم‌، باز ما. ببينيد بايد خيلي‌ چيز بزرگي‌ باشه‌ آنهم‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. نميگه‌ كه‌ فاطمه‌، كه‌ مردم‌ نفهمند نشناسند. الكوثر. شما به‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر را همه‌ نوشته‌اند به‌ معناي‌ خير كثيره‌. يعني‌ خوبي‌ زياد. خدا داره‌ ميگه‌ زياد. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ مي‌فرمايد خير كثير. در قرآن‌ مجيد اين‌ خير كثير ترجمه‌ شده‌ و تفسير شده‌ به‌ حكمت‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ را كه‌ ما حكمت‌ بهش‌ داديم‌ خير كثير بهش‌ داديم‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا.

 پس‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ حوض‌ كوثر داده‌ يعني‌ حوض‌ حكمت‌ عنايت‌ كرده‌. و از ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ ما به‌ تفسير مراجعه‌ نمي‌كنيم‌. چون‌ در تفسير كوثر خيلي‌ مطلب‌ گفته‌اند. ولي‌ ظاهر آيه‌، وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ بچه‌ نداره‌ گفته‌اند مقطوع‌ النسله‌ بخواهند از دلش‌ درآورند، چي‌ را به‌ رخش‌ مي‌كشند. همان‌ فرزندي‌ را كه‌ داره‌ به‌ رخش‌ مي‌كشند. ما به‌ تو فاطمه‌ عنايت‌ كرديم‌. انا اعطيناك‌ مثل‌ اينكه‌ بگيد الفاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. فصلي‌ خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را به‌ اين‌ آسوني‌ ولش‌ نميكنه‌ كه‌ باصطلاح‌ خوب‌ دادي‌، متشكرم‌. نه‌. نماز بخوان‌. تشكر كن‌. اين‌ را تشكر در مرحلة‌ بسيار اعلي‌. فصل‌ لربك‌. قرباني‌ بكن‌. گوسفند بكشم‌؟ گاو بكشم‌؟ نه‌. و انحر. شتر بكش‌، شتر بكش‌. نحر كن‌. و اين‌ پيام‌ را هم‌ بهت‌ مي‌دهم‌، اين‌ دلگرمي‌ را بهت‌ ميدهم‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. همان‌ دشمن‌ تو كه‌ بني‌ اميه‌اي‌ كه‌ با شما بني‌ هاشم‌ دشمنند اين‌ دشمن‌ را كه‌ گفت‌ جاء ابتر، خودش‌ ابتره‌.

 يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنته‌، مي‌نويسه‌ كه‌ در ظاهرا پنج‌ قرن‌ بعد از هجرت‌ ايشان‌ بوده‌. مي‌نويسه‌ كه‌ در زمان‌ ما اين‌ معجزة‌ پيغمبر اكرم‌ خيلي‌ روشن‌ شد. كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، چون‌ يك‌ بعد اين‌ كوثر فرزندان‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ انشعاب‌ ديگر اين‌ كوثر علوم‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بحمد الله‌ به‌ دست‌ مردم‌ مسلمان‌ رسيده‌. يك‌ شعبة‌ ديگرش‌ معنويت‌ و كمالات‌ اخلاق‌ و تزكية‌ نفسه‌ كه‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا رسيده‌ كه‌ همون‌ بعد كثرت‌ نسل‌ را آن‌ دانشمند ميگه‌. ميگه‌ در زمان‌ ما، من‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ آماري‌ از سادات‌ روي‌ زمين‌ نقل‌ مي‌كردم‌. حالا زياد خصوصيات‌ آمار در دستم‌ نيست‌. هشتاد ميليون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا در كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند. اين‌ دانشمند ميگه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در كربلا كشته‌ شد، يك‌ فرزند عليل‌ بيمار از او بيشتر باقي‌ نمانده‌ بود. ولي‌ در همانوقت‌ از بني‌ اميه‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌ بود كه‌ در حركت‌ بود. همان‌ موقعي‌ كه‌ در عاشورا سيد الشهداء شهيد شد. ولي‌ امروز، اين‌ كار را شما بهتر از او مي‌توانيد بكنيد. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. در سراسر عالم‌ بگرديد يك‌ نفر خودش‌ را به‌ بني‌ اميه‌ منتسب‌ نمي‌كنه‌. قطع‌ شد. كل‌ حسب‌ و نسب‌ منقطع‌. قطع‌ شد، ابتر دشمن‌ توست‌. ولي‌ شما شايد باور نكنيد من‌ اين‌ را مكرر گفته‌ام‌. باور بكنيد چون‌ مي‌تونيد برويد تحقيق‌ كنيد. من‌ در هندوستان‌ رفته‌ بودم‌، در يك‌ شهري‌ اسمش‌ نوگاوان‌ سادات‌ بود، اطراف‌ دهليه‌ اين‌ شهر. ما را دعوت‌ كردند. آقا يك‌ شهر از شهرهاي‌ آنجا دهاتش‌ بيشتر از شهرهاي‌ ما جمعيت‌ داره‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ يك‌ شهرك‌ مفصلي‌. در آنجا گفتند همة‌ مردم‌ اين‌ شهر سيدند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. شهر ديگري‌ بنام‌ امروها، بخش‌ مهمشون‌ سيد بودند. در همين‌ ايران‌ خودمون‌ هم‌ سادات‌ زيادند.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ يك‌ مجلسي‌ بود. علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند. منهم‌ رفته‌ بودم‌ صحبت‌ ميكردم‌. اونها خيلي‌ به‌ من‌ اظهار محبت‌ كردند. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ شد، من‌ چون‌ در همين‌ لباس‌ بودم‌ ديگه‌ احتياج‌ اينكه‌ از من‌ و از مذهب‌ من‌ سؤال‌ كنند نبود. گفتند شما هم‌ در ايران‌ ساداتتون‌ دختر به‌ غير سيد نميده‌. گفتند اينها همه‌ سيدند. همه‌ از علماء بودند. در مكه‌ و مدينه‌ سادات‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ زيادند. اينها آنقدر تعصب‌ دارند كه‌ دختر به‌ غير سيد نمي‌دهند. گفتم‌ البته‌ ما هم‌ مكروه‌ ميدانيم‌ كه‌ غير سيد زن‌ بگيره‌ مگر رعايت‌ احتراماتش‌ را كاملا بكنه‌. در هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ برويد فاطمة‌ اطهر يك‌ دختر از پيغمبر باقي‌ مانده‌. همه‌ جا يابن‌ رسول‌ الله‌، بيائيد مشهد در كنار قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌ايستيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. در تمام‌ اين‌ دنيا مخصوصا ممالك‌ اسلامي‌، هر كجا مي‌بينيد يك‌ امامزاده‌اي‌ است‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌.

 ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. حالا كوثر كه‌ خود قرآن‌ به‌ خير كثير و خير كثير را به‌ حكمت‌ تفسير ميكنه‌ و امام‌ هم‌ از اين‌ تفسير استفاده‌ فرموده‌ است‌، اين‌ خير كثير علم‌ و حكمته‌. اينها را به‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا و بالاخص‌ فاطمة‌ اطهر، محبينش‌، اينها بخواهند يا نخواهند، در اثر محبت‌ طبعا تزكيه‌ نفس‌ مي‌كنند. در اثر تزكية‌ نفس‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ به‌ زبانش‌ مي‌بينيد منبع‌هاي‌ حكمت‌، چشمه‌هاي‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌. شما شايد اين‌ را نتونيد خوب‌ حلش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ توجه‌ نداشتيد. گاهي‌ همين‌ شماها كه‌ محب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هستيد مي‌بينيد كه‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌فهميد كه‌ دشمنان‌ فاطمه‌ نمي‌فهمند. يك‌ علومي‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلبتون‌ افاضه‌ كرده‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ فاطمه‌ را نمي‌شناسند اين‌ علوم‌ را خدا در قلب‌ آنها افاضه‌ نكرده‌. حالا نگيد علوم‌ رياضي‌ و علوم‌ طب‌ و اينها قراردادهايي‌ است‌ در بين‌ بشر. خودشون‌ گذاشته‌اند. اينها را از نظر باصطلاح‌ دانشمندان‌ علوم‌ روائي‌ علم‌ نمي‌دونند. يك‌ قراردادي‌ است‌. از حالا به‌ بعد قراردادمون‌ اينه‌ كه‌ اگر مثلا فلان‌ مطلب‌ رياضي‌ را گفتيم‌ اين‌ فلان‌ شكل‌ منظورمونه‌. اينها علم‌ نيست‌. نميدونم‌ حتي‌ علم‌ طب‌، شناخت‌ خواص‌ اشياء، اينها يك‌ قراردادي‌ است‌. منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ يا طبيعت‌ گذاشته‌ و شما مطلع‌ شديد. علم‌ ميدونيد چيه‌؟ علم‌ آني‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ را بسازه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود العلم‌ ثلاثه‌. علم‌ سه‌ چيزه‌. آية‌ محكمه‌، فريضة‌ عاقله‌، سنة‌ قائمه‌. اين‌ سه‌ علمه‌ كه‌ طلب‌ العم‌ فريضة‌ علي‌ كل‌ مسلم‌ و مسلمه‌ والا اگر منظور همة‌ اينها باشه‌ ما بايد همة‌ اينها را ياد بگيريم‌. اونچه‌ كه‌ واجبه‌ بر هر مرد مسلمان‌ يا هر زن‌ مسلمان‌ اون‌. اول‌ اعتقادات‌ را درست‌ كن‌. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ تو را پاي‌ هر اعتقادي‌ كه‌ داري‌ ازت‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ اين‌ دليل‌ اين‌ اعتقادت‌ چيه‌؟ به‌ چه‌ دليلي‌ اين‌ اعتقاد را داري‌. يك‌ وقت‌ خيال‌ نكنيد اعتقادات‌ را سؤال‌ نمي‌كنند. حتي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ لا اله‌ الا الله‌. اگر شما يك‌ مهماني‌ دعوت‌  بكنيد غذاي‌ خوبي‌ بهش‌ بديد ولو اين‌ مهمان‌ با شما بد باشه‌. چون‌ شما كريميد ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنيد كه‌ آقا اون‌ نون‌ را تو خوردي‌ اين‌ قيمتش‌ اين‌ بود من‌ برم‌، اينها را نمي‌گيد. يك‌ مسائل‌ ديگه‌اي‌ را مطرح‌ مي‌كنيد. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ از رزقي‌ كه‌ به‌ ما داده‌ شايد بخواد سختگيري‌ بكنه‌ با بعضيها از اونها سؤال‌ بكنه‌ اما روز قيامت‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ سؤال‌ مي‌شه‌ از نعمت‌ مي‌فرمايند منظور نعمت‌ ولايته‌. آخر ما براي‌ تو پيغمبر فرستاديم‌. چيه‌ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ چيه‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ امامت‌ چيه‌؟ پدرم‌ اينطوري‌ بوده‌ من‌ هم‌ اينطوري‌ هستم‌. درست‌ شد يعني‌ روز قيامت‌ تو دنيا نيست‌ كه‌ هر طور باشه‌ طرفت‌ را قانعش‌ بكني‌. آخرش‌ هم‌ با دعوا ردش‌ بكني‌. قيامت‌ خدا هست‌ و در دهنت‌ را مي‌بنده‌. اقسموا علي‌ ابوابهم‌. در دهن‌ زيپش‌ را مي‌كشه‌. چون‌ دهنت‌ عادت‌ كرده‌ به‌ دروغگويي‌، عادت‌ كرده‌ به‌ توجيح‌ گري‌، آقا خدا را قبول‌ داري‌، بله‌، ولي‌ هيچ‌. ظلم‌ كردي‌، مي‌گي‌ نه‌ من‌ ظلم‌ نكردم‌. تو (قطع‌ نوار) اين‌ چون‌ مشتبهه‌. اما دستت‌ حرف‌ زد، چون‌ اول‌ حرفشه‌ دروغ‌ نمي‌گه‌. و تكلمنا ايدهم‌. دستها، حرف‌، خدا كه‌ از حلقوم‌ انسان‌ حرف‌ را ميكشه‌ بيرون‌، از دست‌ هم‌ ميتونه‌ بكشه‌ بيرون‌. پاهايشون‌ شهادت‌ مي‌دهند. حالا چطور اين‌ پا حرف‌ ميزنه‌؟ حالا درختي‌ كه‌ با حضرت‌ موسي‌ درخت‌ حرف‌ نزد؟ با پيغمبر اكرم‌ سوسمار حرف‌ نزد؟ از پا كه‌ حرف‌ ميكشه‌ بيرون‌. و تشهد ارجلهم‌. بعله‌ بهش‌ مي‌گويند هر چي‌ انسان‌ دهنش‌ بسته‌ شده‌، خودش‌ را اينور آنور ميزنه‌ نگو. نگو تو هم‌ با من‌ مي‌آئي‌ توي‌ آتش‌. هيچ‌. بعله‌.

 ما نمي‌تونيم‌ از حساب‌ فرار كنيم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌، مسئله‌اي‌ كه‌ در شب‌ اول‌ قبر در قيامت‌ مطرحه‌ اعتقاداته‌. هيچ‌ هم‌ ازتون‌ قبول‌ نميكنند پدرم‌ اينجوري‌ بوده‌ منهم‌ اينجوري‌ بوده‌. پدرت‌ را هم‌ مي‌آورند با تو جفتتون‌ را مي‌كنند توي‌ جهنم‌. براي‌ خدا فرقي‌ نميكنه‌.

 يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. اعتقاداتمون‌ را تصحيح‌ كنيم‌. سؤال‌ ميشه‌ ازمون‌. حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ قبر شريفش‌ در شهر ري‌ هست‌، ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ ميرفت‌ خدمت‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ اين‌ كار را ما هم‌ بايد بكنيم‌ و الحمد لله‌ اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسيني‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيم‌ ما هم‌ اينكار را مي‌كنيم‌. در محضر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌ايستيم‌ ميگيم‌ كه‌ و اشهدك‌ يا مولاي‌، اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ تو را شاهد ميگيرم‌. اشهدك‌ يعني‌ تو را شاهد ميگيرم‌. و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. تصحيح‌ كنيد اعتقاداتتون‌ را. بريد پيش‌ علما، بزرگان‌. نه‌ علمايي‌ كه‌ مورد پسند شماست‌. من‌ اين‌ عالم‌ خوشم‌ مي‌آيد بروم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. اين‌ عالم‌ با من‌ هم‌ مسلكه‌. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. بعله‌، اول‌ پس‌ تو اعتقاداتت‌ را معين‌ كردي‌، يك‌ هم‌ مسلك‌ براي‌ خودت‌ پيدا كردي‌. در واقع‌ او اعتقاداتش‌ را با اعتقادات‌ تو هماهنگ‌ ميكنه‌. اعتقادتتون‌ بايد مستقل‌. يك‌ انساني‌ كه‌ اين‌ با دلايل‌ عقلي‌ برايت‌ ثابت‌ كنه‌ كه‌ تو اين‌ عقايدت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. خودت‌ هم‌ بفهمي‌. چون‌ عقيده‌ را نميشه‌ گفت‌ چون‌ آقا گفته‌اند كه‌ خدا يكيست‌، منهم‌ ميگم‌ خدا يكيست‌. چون‌ آقا گفته‌اند كه‌ قيامتي‌ هست‌ منهم‌ ميگم‌ قيامتي‌ هست‌. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌ چه‌ تقليد از پدر مادرت‌ بكني‌ چه‌ تقليد از اعلم‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بكني‌. نمي‌تونه‌ اعتقاداتت‌ را روز قيامت‌ جواب‌ بده‌. بايد خودت‌ مجتهد باشي‌، خودت‌ بفهمي‌. خودت‌ درك‌ بكني‌ كه‌ اعتقاداتت‌ چيه‌. به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ نمي‌دهيم‌ آقايون‌. جدي‌ باشيد. آقا دلائل‌ عقلي‌ و دلائل‌ قرآني‌ ما بايد داشته‌ باشيد بر يك‌ اعتقاد. اعتقاد از عقد مي‌آيد يعني‌ گره‌ زدن‌ قلب‌ به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ موضوع‌. ما چطور مي‌توانيم‌ روز قيامت‌ جواب‌ خدا را بدهيم‌. انشاء الله‌ از همين‌ مجلس‌ تصميم‌ بگيريد همه‌اتون‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را تصحيح‌ كنيد. اگر خوبه‌، خوشا به‌ حالتون‌. مي‌توانيد جواب‌ خدا را بديد؟ شب‌ كه‌ مي‌رويد خونه‌ يك‌ اطاق‌ تاريك‌، خدا را خدا هست‌، در محضر خدا هستيد. فكر كنيد شب‌ اول‌ قبره‌. خوب‌. آقاي‌ مثلا حسين‌ آقا، آقاي‌ علي‌ آقا، آقاي‌ نميدونم‌ كي‌. شما عقيده‌ات‌ دربارة‌ خدا چيه‌؟ اينه‌ اينه‌ اينه‌ اينه‌. خيلي‌ خوب‌. مي‌بيني‌ نه‌، قلبت‌ گره‌ خورده‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عقلت‌ هم‌ اين‌ را تصديق‌ ميكنه‌. از اين‌ يكي‌ رد ميشيد. دربارة‌ پيغمبر. دربارة‌ امامت‌، دربارة‌ قيامت‌، اينها همينطور. آخه‌ انسان‌ تا كي‌ مي‌خواد همينجور، معلوم‌ نيست‌ كي‌ هست‌؟ معلوم‌ نيست‌ چه‌ مذهبي‌ داره‌؟ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بدونيد اينهايي‌ كه‌ به‌ عقائدشون‌ رسيدگي‌ نكرده‌اند اينها با لامذهبها هيچ‌ فرقي‌ ندارند. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ عقائدتون‌ را تصحيح‌ كنيد. بگيد كه‌ اشهدك‌ يا مولاي‌ اين‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را هر كس‌ ميخونه‌ مي‌بينه‌ كه‌ ما وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ بگيم‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديد ميگيم‌ حتما زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد، ميگيم‌ اشهدك‌، امام‌ زمان‌ را در مقابل‌ خودتون‌ بدونيد و اون‌ حضرت‌ از قلبتون‌ اطلاع‌ داره‌. اشهدك‌ يا مولاي‌ ان‌ مثلا اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. و ان‌ محمدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. هم‌ عبد خداست‌ هم‌ رسول‌ خداست‌. تا آخر زيارت‌، حتي‌ اين‌ ريزه‌كاريهايش‌. و ان‌ المرصاد حق‌. اصلا معني‌ مرصاد ميدونيد يعني‌ چي‌؟ نميدونيد. در مقابل‌ امام‌ زمان‌ داريد ميگيد اين‌ حقه‌. و الحشر حق‌. و الحساب‌ حق‌. و الجنت‌ و النار حق‌. و الوعد و الوعيد بهما حق‌. اينجوري‌ داريم‌ ميگيم‌.

 اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ اگر محبت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در دلت‌ بود و اين‌ كوثر و حكمت‌ در دلت‌ جاري‌ شد بدان‌ كه‌ قلبت‌ هم‌ عقد اعتقادات‌ را محكم‌ ميكنه‌. اين‌ وعدة‌ الهيست‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. همين‌ محبت‌ شما نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ جمع‌ شديد. امشب‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ رحلت‌ فاطمة‌ اطهر، ام‌ الائمه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ اگر من‌ بخواهم‌ خلاصة‌ فضائل‌ فاطمه‌ را كه‌ در كتابها از دو لب‌ مبارك‌ پيغمبر اكرم‌ صادر شده‌ برايتون‌ عرض‌ كنم‌ اقلا ساعتها طول‌ ميكشه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ الجنه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ العالم‌. سيدة‌ النساء عالمين‌. محدثه‌ است‌، بتول‌ است‌، زهراست‌. ديگه‌ وقتي‌ كه‌ دشمنان‌ آنطور اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنند و فاطمة‌ زهرا آنقدر قدرت‌ از خودش‌ در بعد از هزار سال‌ كه‌ از وفاتش‌ گذشته‌ نشان‌ بده‌ كه‌ نميدونم‌ ديشب‌ آن‌ فيلم‌ را كه‌ در پرتغال‌ هست‌ ديديد؟ شايد متجاوز، ميگفت‌ صدها هزار مريض‌ شفا پيدا كرده‌اند در يك‌ جائي‌ كه‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اگر جائي‌ ساخته‌ بشه‌. يك‌ حسينيه‌اي‌ هست‌ در اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌. اين‌ كه‌ ديگه‌ چشم‌ بندي‌ نيست‌، بريد ببينيد. حسينيه‌ است‌. اسم‌ سيد الشهدا روشه‌. روزي‌ بطور متوسط‌ ده‌ تا مريض‌ سخت‌ را مي‌آورند آنجا شفا پيدا ميكنه‌. اين‌ كه‌ ميگم‌ ميانگين‌ گرفتم‌ باصطلاح‌ حساب‌ كردم‌. بعله‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، ديروز آقاي‌ جواهري‌ آمدند گفتند كه‌ سال‌ شفا گرفتن‌ بچة‌ ماست‌. دو تا چشم‌، يا حالا يك‌ چشم‌، نابيناي‌ نابينا. مي‌بره‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، خاك‌ ضريح‌ را مي‌مالند به‌ چشم‌ بچه‌ باز ميكنه‌، يك‌ سال‌ هم‌ گذشته‌. با اينكه‌ اطباء گفته‌اند كه‌ اين‌ رگهاي‌ چشم‌ خشك‌ شده‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. همة‌ مدارك‌ قبل‌ و بعدش‌ هم‌ هست‌. باز هم‌ بردندش‌ پيش‌ طبيب‌ گفته‌ اين‌ معجزه‌ است‌. خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خاك‌ قبر سيد الشهدا. و شفاء في‌ تربته‌.

 امشب‌ مي‌خواهيد برويم‌ كنار قبر فاطمه‌؟ اما قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. در مدينه‌ كه‌ به‌ اين‌ آساني‌ پيدا نمي‌كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بيايد قبر مادرش‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. اگر دستمون‌ به‌ قبر فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد، يك‌ سيدي‌ مي‌گفت‌ در مدينه‌ من‌ خيلي‌ توسل‌ كردم‌ كه‌ من‌ قبر مادرم‌ زهرا را پيدا كنم‌. در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا فرمودند كه‌ قبر فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ قبر ما را زيارت‌ كرده‌اي‌. در كنار قبر فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها من‌ خودم‌ بودم‌. آنقدر شفا، چون‌ چند سالي‌ آنجا مشغول‌ درس‌ بوديم‌، آنقدر شفا مي‌گرفتند. مردم‌ اگر آقايون‌ چيزي‌ نديده‌ باشند، شفا نگرفته‌ باشند، دنياشون‌ را تأمين‌ نكرده‌ باشند، شب‌ چهارشنبه‌ شب‌ جمعه‌ در آن‌ بيابان‌ جمكران‌ آنهمه‌ جمعيت‌ حاضر ميشه‌ كه‌ جاي‌ سوزن‌انداز نباشه‌. من‌ گفتم‌ ده‌ هزار، گفت‌ ده‌ هزار؟! صد هزار هم‌ غالبا بيشتر جمعيت‌ آنجا اجتماع‌ مي‌كنند. چه‌ ميدانم‌ ما كجا هستيم‌؟! ماها مثل‌ ما مسلمانها، ما محبين‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ يك‌ گدائي‌ هستيم‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشسته‌ايم‌ دستمون‌ را به‌ طرف‌ مردم‌ دراز كرديم‌. حالا بيايند در پرتغال‌ بگويند كه‌ فاطمة‌ زهرا معجزه‌ ميكنه‌. اما اگر اينجا گفتيم‌ كه‌ يك‌ بچه‌اي‌ را يك‌ طفل‌ شيعه‌اي‌، يك‌ طفل‌ مسلماني‌ حضرت‌ زهرا را ديده‌، حضرت‌ وليعصر را ديده‌، همه‌ ميگويند اين‌ بچه‌ دروغ‌ ميگه‌. اين‌ گرفتاري‌ را ما داريم‌. و الاّ اگر اجازه‌ مي‌دادند، مردم‌ اجازه‌ مي‌دادند، آنهايي‌ كه‌ خوابند، آنهايي‌ كه‌ مرده‌اند، آنهايي‌ كه‌ بوي‌ تعفن‌ جسد مرده‌اشون‌ تمام‌ شامه‌ها را ناراحت‌ كرده‌ اگر آنها اجازه‌ مي‌دادند، خدا ميدانه‌ در اكثر خانه‌هاي‌ مردم‌ مسئله‌اي‌ مثل‌ مسئلة‌ فاطيما وجود داشت‌. اكثر خانه‌ها. اين‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌بينند. ما يك‌ باجناقي‌ داريم‌. اين‌ بچه‌اش‌ توي‌ بغلش‌ بود. شايد چهار سال‌، خودش‌ هم‌ آمد اينجا نقل‌ كرد. اين‌ بغلش‌ بود. به‌ پدرش‌ ميگه‌ اين‌ آقايي‌ كه‌ توي‌ ضريح‌ نشسته‌، اين‌ آقا مثلا با من‌ حرف‌ ميزنه‌. توي‌ ضريح‌ نشسته‌. نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ توي‌ ضريح‌ كسي‌ ننشسته‌. آقا اين‌ مكرر با اين‌ صحبت‌، ولي‌ خوب‌ مگه‌ ميشه‌ نقلش‌ كرد. باشه‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ همة‌ حقايق‌ ظاهر ميشه‌ و شما محبين‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرفراز ميشيد. خداي‌ تعالي‌ نميگذاره‌ كه‌ نور خودش‌ خاموش‌ بمانه‌. بلكه‌ دشمنان‌ شما اراده‌ مي‌كنند يطفؤا نور الله‌ بافواههم‌، مي‌خواهند با دهنشون‌، با هواي‌ دهنشون‌ نور خدا را خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ ميكنه‌ نورش‌ را. و لوكره‌ المشركون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از محبين‌ فاطمة‌ زهرا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از پيروان‌ حقيقي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. از شيعيان‌ واقعي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبانه‌. چراغها بيشتر از اين‌ روشن‌ نباشه‌. حالت‌ تضرع‌ و زاري‌ در خانة‌ بي‌بي‌ فاطمة‌ زهرا… امشب‌ احتمال‌ شب‌ وفات‌ فاطمه‌ را داره‌. احتمالي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ ايشان‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ داد. كفن‌ كرد. به‌ خاك‌ سپرد. اين‌ دستها را باز ميكرد، تراب‌ قبر، خاك‌ قبر (نامفهوم‌) حزن‌ و اندوه‌ هجوم‌ آورد به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. شروع‌ كرد هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. آن‌ عليي‌ كه‌ كوه‌ صبره‌، آن‌ عليي‌ كه‌ آن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبي‌ كه‌ در عالم‌ مثلش‌ در صبر و علم‌ و شجاعت‌ وجود نداره‌. اما آنقدر فاطمه‌ در نزد او محبوبه‌ كه‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در كنار قبر فاطمة‌ زهرا. يبكي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌. يا ليت‌ مع‌ زفراتي‌. جان‌ علي‌ در بدن‌ علي‌ محبوسه‌. اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشمش‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مي‌ترسم‌ فاطمه‌ بعد از تو زندگيم‌ بطول‌ بيانجامد. من‌ عزاداريهاي‌ آذربايجانيها را بخصوص‌ دوستاني‌ كه‌ در اردبيل‌ داريم‌ ديده‌ام‌. من‌ زياد نمي‌خواهم‌ مصيبت‌ بخونم‌. امشب‌ را تحويل‌ به‌ عزاداري‌ كه‌ آنها مي‌كنند مي‌دهم‌. اميدوارم‌ فاطمة‌ اطهر به‌ همه‌ ما از خدا بخواهد اجر جزيل‌ مرحمت‌ بفرمايد. يبكي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌. يا ليت‌ خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌ انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. خدا ميدونه‌ ديشب‌ آقايون‌ من‌ معمولا بعد از منبر مي‌روم‌ بيرون‌. ديشب‌ يك‌ قدري‌ خسته‌ شده‌ بودم‌، هواي‌ اينجا هم‌ خوب‌ گرم‌ بود. گفتم‌ اينجا نمي‌نشينم‌. اين‌ صداي‌ يا فاطمه‌ يا فاطمة‌ آقايون‌ مرا زنده‌ ميكنه‌. و واقعا هم‌ زنده‌ كرد. من‌ ديشب‌ خيلي‌ خسته‌ بودم‌. بخاطر برنامه‌هايي‌ كه‌ داشتم‌ اين‌ تنفس‌ مي‌كردم‌ اين‌ هوايي‌ كه‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تويش‌ پخش‌ شده‌، حالا يك‌ چند لحظه‌ تا آقايون‌ آماده‌ مي‌شوند مثل‌ ديشب‌، همه‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌…

 

۳ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 3 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. در شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ حقوق‌ مختلفي‌ كه‌ ديگران‌ بر ما دارند تا حدي‌ عرايضي‌ عرض‌ شد. يكي‌ از حقوقي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد و بايد تمام‌ مسلمانها رعايت‌ آن‌ حقوق‌ را بكنند حق‌ ذرية‌ پيغمبر اكرم‌ بخصوص‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ مردم‌ مسلمان‌ است‌.

 خداي‌ تعالي‌ بعد از آنكه‌ پيغمبر اكرم‌ را سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. كلمة‌ ابتر به‌ معناي‌ مقطوع‌، كوتاه‌، كسي‌ كه‌ عقب‌ نداره‌، كسي‌ كه‌ وقتي‌ خودش‌ رفت‌، ديگه‌ همه‌ چيزش‌ رفته‌. پشتوانه‌ باصطلاح‌ ما نداره‌. چون‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ براي‌ دختر كه‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اينها طوري‌ بودند كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زنده‌ زير خاك‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردمي‌، فرزند خودش‌ را، دختر خودش‌ را زنده‌ زير خاك‌ بكنه‌، هر چه‌ هم‌ تحت‌ تربيت‌ واقع‌ بشه‌، ذاتا براي‌ دختر ارزشي‌ آنچنان‌ قائل‌ نيست‌. فاطمة‌ اطهر را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. بني‌ اميه‌ اخلاقشون‌ اين‌ بود كه‌ منتظر بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا برود، بعد جاي‌ او بنشينند. كم‌كم‌ هم‌ تغيير بدهند دين‌ را به‌ يك‌ سلطنت‌. همانطوري‌ كه‌ يزيد اين‌ كار را تقريبا پياده‌ كرد. و در اشعاري‌ كه‌ از او باقيمانده‌، چون‌ يزيد يك‌ شاعر تمام‌ عيار هم‌ بوده‌. حتي‌ اين‌ شعر اول‌ حافظ‌ الا يا ايها الساقي‌ ادر كاسا و ناولها، اين‌ اشعار جزء اشعار يزيده‌. آن‌ معناي‌ همين‌ ظاهرش‌ را گفته‌. يا ميگفت‌ ليت‌ اشاخي‌ ببدر شهدوا. اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما كه‌ در بدر بودند كه‌ كشته‌ شدند ويا زنده‌ بودند و عقده‌اي‌ در دلشون‌ باقي‌ بود، مي‌ديدند كه‌ من‌ چطور انتقام‌ كشيدم‌. و كم‌كم‌ هدفشون‌ اين‌ بود كه‌ خلافت‌ را، مقام‌ معظم‌ امامت‌ را، مقام‌ عظيم‌ رهبري‌ را تبديل‌ كنند به‌ يك‌ سلطنت‌. سلطنت‌ شرايطي‌ نداره‌، قدرت‌ مي‌خواد فقط‌. سلطنت‌ تزكية‌ نفس‌ و عصمت‌ و علم‌ و دانش‌ و تقوي‌ لازم‌ نداره‌. هر كه‌ قدرتمندتر شد، مي‌تواند بر ديگران‌ سلطنت‌ كنه‌.

 لذا اينها وقتي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را مي‌ديدند اظهار خوشحالي‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ ابتره‌، و ديگه‌ بعد از او كسي‌ نيست‌ علم‌ اسلام‌ را برداره‌. اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ از نظر كلمات‌ و قد و اندازه‌ بسيار كوتاه‌ و كوچك‌، شايد در قرآن‌ سوره‌اي‌ كوتاهتر از اين‌ سوره‌ نباشه‌. يعني‌ حتما. سه‌ آيه‌ بيشتر نداره‌ و حتي‌ قل‌ هو الله‌ چهار تا آيه‌ داره‌ بدون‌ بسم‌ الله‌ اما سورة‌ كوثر سه‌ آيه‌ داره‌. بسيار كوتاه‌. دانشمندان‌ اعجاز قرآن‌ ميگن‌ معجزه‌اي‌ كه‌ در سورة‌ كوثر از جهات‌ مختلف‌ و از مسائل‌ مختلف‌ مندمج‌ شده‌ و قرار گرفته‌، شايد در سراسر قرآن‌ يك‌ چنين‌ معجزه‌اي‌ در اين‌ تعداد از آيات‌ وجود نداشته‌ باشه‌. اين‌ سوره‌ از نظر فصاحت‌ و بلاغت‌ بسيار مهمه‌. متأسفانه‌ ما نمي‌تونيم‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ يا اين‌ سورة‌ مباركه‌، در اين‌ مجلس‌ چيزي‌ عرض‌ كنيم‌. دانشمندان‌ محترمي‌ چه‌ شعيه‌ و چه‌ سني‌ دربارة‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ قرآن‌ آنقدر قلمفرسايي‌ كردند كه‌ واقعا انسان‌ مبهوت‌ ميشه‌.

 از نظر پيشگوئي‌ كه‌ يكي‌ از وجوه‌ اعجاز قرآنه‌، در اين‌ سوره‌ در نهايت‌ درجة‌ عظمته‌. يك‌ پيشگوئي‌ عجيبي‌ كه‌ طبيعت‌ كار نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ را به‌ ديگران‌ بباورانه‌ و مردم‌ را معتقد بكنه‌. كه‌ اين‌ پيشگوئي‌ هميني‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. گفتند جاء ابتر. آن‌ كسي‌ كه‌ مقطوع‌ النسله‌، آن‌ كسي‌ كه‌ بعد از خودش‌ ديگه‌ چيزي‌ نمي‌تواند باقي‌ گذاشته‌ باشد، اون‌ داره‌ مي‌آد. اينها را به‌ همديگه‌ گفتند. پيغمبر اكرم‌ شنيدند. محزون‌ شدند. چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ انسان‌ را بالاخره‌ متأثر ميكنه‌، همانطوري‌ كه‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ فرمودند، زخم‌ زبانه‌. اذيت‌ و آزار زبانيست‌. زبانتون‌ را كنترل‌ كنيد كه‌ در روايات‌ دارد كسي‌ كه‌ زبانش‌ را كنترل‌ نكند اين‌ زبان‌ سرخ‌ در دنيا سر سبز مي‌دهد بر باد، در آخرت‌ هم‌ تمام‌ وجود انسان‌ را اي‌ كاش‌ به‌ باد مي‌داد، به‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌سپاره‌. خيلي‌ مواظب‌ زبانتون‌ باشيد. مخصوصا اين‌ توصيه‌ را من‌ به‌ خانمها مي‌كنم‌. چون‌ هر كس‌ حرف‌ بيشتر ميزنه‌ طبعا به‌ حرف‌ باطل‌ بيشتر موفقه‌. و حرف‌ نادرست‌، گناه‌، غيبت‌، تهمت‌ بيشتر انجام‌ ميده‌. مواظب‌ حرف‌ زدنهاتون‌ باشيد. در روايات‌ دارد كه‌ بهترين‌ كار صمته‌. صمت‌ يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌، سكوت‌. كه‌ صمت‌ و جوع‌ و سحر و عزلت‌ و ذكر به‌ دوام‌ ناتمامان‌ جهان‌ را كند اين‌ پنج‌ تمام‌. البته‌ عزلتش‌ را ما قبول‌ نداريم‌ اگر عزلت‌ از مردم‌ خوب‌ هم‌ منظور باشه‌. و الا عزلت‌ از مردمان‌ بد مفيده‌ براي‌ انسان‌. در مجالسي‌ كه‌ مشغول‌ غيبت‌ و تهمت‌ و بدگويي‌ به‌ ديگران‌ هستند ننشينيد. عزلت‌ از آنها داشته‌ باشيد. اما صمت‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌. يعني‌ كم‌ حرف‌ زدن‌. گرسنگي‌ البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ را بي‌ جهت‌ گرسنگي‌ ميده‌. اما دستور اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ تا خوب‌ گرسنه‌ نشدي‌ غذا نخور و تا هنوز چند لقمه‌ مانده‌ سير كامل‌ بشي‌، دست‌ از غذا بكش‌. صمت‌ و جوع‌ و سحر. سحر خيلي‌ مهمه‌. ولو برخيزي‌ توي‌ رختخوابت‌ بنشيني‌. يك‌ چند مرتبه‌ يا الله‌ بگي‌. اينجا آنوقت‌ لذتي‌ داره‌، اگر بفهميم‌. اگر بيدار بشيم‌. بقدري‌ مناجات‌ با پروردگار در سحر اهميت‌ داره‌ كه‌ يك‌ يا الله‌ آنموقع‌ ارزشش‌ بيشتر از شايد صد تا يا الله‌ در وسط‌ روزه‌ كه‌ حواست‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ باشه‌. سحر و عزلت‌ و ذكر بدوام‌. دائما مشغول‌ ذكر باشيد. نه‌ اينكه‌ به‌ زبان‌ ذكر بگيد. دلت‌ هميشه‌ متوجه‌ پروردگارت‌ باشه‌. با خدا حرف‌ بزن‌. به‌ ياد خدا باش‌. دوام‌ در ذكر داشته‌ باش‌. كه‌ در دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ كه‌ خدايا قلب‌ ما را بذكرت‌ مدام‌ قرار بده‌.

 اين‌ چند چيز انسان‌ را كامل‌ ميكنه‌. خيلي‌ بايد انسان‌ در دنيا مواظب‌ اين‌ جهات‌ باشه‌. افراد حرف‌ مفت‌ گو زيادند. اينها پيغمبر اكرم‌ را به‌ اين‌ جهت‌ سرزنش‌ كردند و گفتند جاء ابتر. پيغمبر رفت‌ منزل‌. محزون‌ هم‌ بود. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهائي‌ را كه‌ پيغمبر را محزون‌ مي‌كنند يا اذيت‌ مي‌كنند. در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الاخره‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. همين‌ الان‌ هم‌ ممكنه‌ ما پيغمبر را اذيت‌ كنيم‌. در اثر گناه‌ ممكن‌ است‌ ما پيغمبر اكرم‌ را اذيت‌ كنيم‌.

 لذا در اين‌ آية‌ شريفه‌ خدا مي‌خواهد از دل‌ پيغمبرش‌ حزن‌ را برداره‌. آية‌ مباركة‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر، انا اعطيناك‌ الكوثر، من‌ در دهة‌ قبل‌ حدودا شايد هشت‌ شب‌ در تهران‌، چون‌ بعضي‌ از آنجا اينجا هستند، بعضي‌ از اينجا آنجا بودند، دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ صحبت‌ كردم‌. ولي‌ اين‌ مقدارش‌ را براي‌ شما هم‌ ميگم‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ منتي‌ كه‌ بر پيغمبر گذاشته‌. يك‌ فرد بزرگي‌ اگر بياد به‌ ديدن‌ يك‌ بزرگي‌، اگر هدية‌ كوچكي‌ بياره‌ كه‌ شأن‌ او نباشه‌، اين‌ را آهسته‌ مي‌گذاره‌ گوشة‌ طاقچه‌. اما اگر هديه‌ بزرگ‌ باشه‌، اهميت‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ را روش‌ را باز ميكنه‌، وسط‌ مي‌گذاره‌. اگر ببينه‌ باز هم‌ نه‌ ممكنه‌ اهميتش‌ معلوم‌ نشه‌. ميگه‌ ما، ما با اين‌ بزرگيمون‌، اعطينا، باز ما بايد خيلي‌ چيز بزرگي‌ باشه‌، آنهم‌ براي‌ پيغمبر بزرگ‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. نميگه‌ فاطمه‌ كه‌ مردم‌ نفهمند، نشناسند. الكوثر. شما به‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد كوثر را همه‌ نوشته‌اند به‌ معناي‌ خير كثير. يعني‌ خوبي‌ زياد. خدا داره‌ ميگه‌ زياد. خداي‌ با آن‌ عظمت‌ مي‌فرمايد خير كثير، در قرآن‌ مجيد اين‌ خير كثير ترجمه‌ شده‌ و تفسير شده‌ به‌ حكمت‌، و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ را كه‌ ما حكمت‌ بهش‌ داديم‌، خير كثير بهش‌ داديم‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. پس‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ حوض‌ كوثر داده‌، يعني‌ حوض‌ حكمت‌ عنايت‌ كرده‌. و از ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌، ما به‌ تفسير مراجعه‌ نمي‌كنيم‌. چون‌ در تفسير كوثر خيلي‌ مطلب‌ گفتند. ولي‌ ظاهر آيه‌، وقتي‌ به‌ يك‌ كسي‌ كه‌ گفتند اين‌ بچه‌ نداره‌، مقطوع‌ النسله‌، مي‌خوان‌ از دلش‌ در بياورند چي‌ را به‌ رخش‌ مي‌كشند؟ همان‌ فرزندي‌ را كه‌ داره‌ به‌ رخش‌ مي‌كشند. ما به‌ تو فاطمه‌ عنايت‌ كرديم‌. انا اعطيناك‌ مساوي‌ است‌ با اينكه‌ بگيد الفاطمة‌ الزهرا سلام‌ الله‌ عليها. فصلم‌. خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را به‌ اين‌ آسوني‌ ولش‌ نميكنه‌ كه‌ خوب‌ داديد، متشكرم‌. نه‌ نماز بخوان‌. تشكر كن‌. يك‌ تشكر در مرحلة‌ بسيار اعلي‌. فصل‌ بربك‌. قرباني‌ بكن‌. گوسفند بكشم‌؟ گاو بكشم‌؟ نه‌. و انحر. شتر بكش‌. شتر بكش‌. نحر كن‌. و اين‌ پيام‌ را هم‌ بهت‌ ميدم‌، اين‌ دلگرمي‌ را بهت‌ ميدم‌ كه‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر. همين‌ دشمن‌ تو، همين‌ بني‌ اميه‌اي‌ كه‌ با بني‌ هاشم‌ دشمنند، اين‌ دشمني‌ كه‌ گفت‌ جاء ابتر، خودش‌ ابتره‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنته‌. اين‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در ظاهرا پنج‌ قرن‌ بعد از هجرت‌ ايشان‌ بوده‌. ايشان‌ مي‌نويسه‌ كه‌ در زمان‌ ما اين‌ معجزة‌ پيغمبر خيلي‌ روشن‌ شد كه‌ از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، چون‌ يك‌ بعد اين‌ كوثر فرزندان‌ فاطمة‌ زهراست‌. يك‌ انشعاب‌ ديگر اين‌ كوثر علومي‌ است‌ كه‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بحمد الله‌ به‌ دست‌ مردم‌ مسلمان‌ رسيده‌. يك‌ شعبة‌ ديگرش‌ معنويات‌ و كمالات‌ و اخلاق‌ و تزكية‌ نفسه‌ كه‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و زراري‌ فاطمة‌ زهرا رسيده‌ كه‌ همون‌ بعد كثرت‌ نسل‌ را اين‌ دانشمند ميگه‌، ميگه‌ در زمان‌ ما من‌ چند سال‌ قبل‌ يك‌ آماري‌ از سادات‌ روي‌ زمين‌ نقل‌ مي‌كردند. حالا خصوصيات‌ آمار در دستم‌ نيست‌، هشتاد ميليون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا در كرة‌ زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند. آن‌ دانشمند ميگه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در كربلا كشته‌ شد، يك‌ فرزند عليل‌ بيمار از او بيشتر باقي‌ نمانده‌ بود. ولي‌ در همان‌ وقت‌ از بني‌ اميه‌ ده‌ هزار گهوارة‌ طلا و نقره‌ در حركت‌ بود. همان‌ موقعي‌ كه‌ در عاشورا، سيد الشهدا شهيد شد. ولي‌ امروز، اين‌ كار را شما بهتر از او مي‌تونيد بكنيد. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد. در سراسر عالم‌ بگرديد، يك‌ نفر خودش‌ را به‌ بني‌ اميه‌ منتسب‌ نميكنه‌. قطع‌ شد. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ينقطع‌. قطع‌ شد. ابتر دشمن‌ توست‌. ولي‌ شما شايد باور نكنيد من‌ اين‌ را مكرر گفتم‌. باور مي‌كنيد چون‌ مي‌تونيد بريد تحقيق‌ كنيد. من‌ در هندوستان‌ رفته‌ بودم‌. در يك‌ شهري‌ اسمش‌ نوگاوان‌ سادات‌ بود. اطراف‌ دهليه‌ اين‌ شهر ما را دعوت‌ كردند. آقا يكي‌ از شهرهاي‌ آنجا، دهاتش‌ بيشتر از جمعيت‌ شهر ما، يعني‌ شهرهاي‌ ما جمعيت‌ داره‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ يك‌ شهرك‌ مفصلي‌، در آنجا گفتند همة‌ مردم‌ اين‌ شهر سيدند، فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. يك‌ شهر ديگري‌ بنام‌ امروها، بخش‌ مهمشون‌ سيد بودند. در همين‌ ايران‌ خودمون‌ هم‌ سادات‌ زيادند.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ يك‌ مجلسي‌ بود، علماي‌ اهل‌ سنت‌ بودند، منهم‌ رفته‌ بودم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. وقتي‌ كه‌ اينها به‌ من‌ اظهار محبت‌ كردند. وقتي‌ كه‌ صحبت‌ شد كه‌ من‌ چون‌ در همين‌ لباس‌ بودم‌، ديگه‌ احتياجي‌ به‌ اينكه‌ از من‌ و از مذهبم‌ سؤال‌ كنند نبود، گفتند شما هم‌ در ايران‌ ساداتتون‌ دختر به‌ غير سيد نميده‌؟ گفتم‌ چطور؟ گفت‌ اينها همه‌، يك‌ نفر بود گفت‌ اينها همه‌ سيدند، همه‌ از علما بودند. در مكه‌ و مدينه‌ سادات‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا خيلي‌ زيادند. گفت‌ اينها اينقدر تعصب‌ دارند كه‌ دختر به‌ غير سيد نمي‌دهند. گفتم‌ البته‌ ما هم‌ مكروه‌ مي‌دانيم‌ كه‌ غير سيد زن‌ سيد بگيره‌ مگر رعايت‌ احتراماتش‌ را كاملا بكنه‌. در هر كجاي‌ عالم‌ كه‌ بريد فاطمة‌ اطهر يك‌ دختر از پيغمبر باقيمانده‌. همه‌ جا يابن‌ رسول‌ الله‌. يا مشهد در كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌ايستيد ميگيد السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. در تمام‌ دنيا ميشه‌ گفت‌، مخصوصا ممالك‌ اسلامي‌، هر كجا مي‌بينيد يك‌ امامزاده‌اي‌ است‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. انا اعطيناك‌ الكوثر. حالا كوثر كه‌ خود قرآن‌ به‌ خير كثير و خير كثير را به‌ حكمت‌ تفسير ميكنه‌ و امام‌ هم‌ از اين‌ تفسير استفاده‌ فرموده‌ است‌، اين‌ خير كثير علم‌ و حكمته‌. دلهاي‌ دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و ذراري‌ فاطمة‌ زهرا و بالاخص‌ فاطمة‌ اطهر، محبينش‌، اينها بخوان‌ يا نخوان‌ در اثر محبت‌ طبعا تزكية‌ نفس‌ مي‌كنند. در اثر تزكية‌ نفس‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ به‌ زبانش‌ مي‌بينيد منبع‌هاي‌ حكمت‌، چشمه‌هاي‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌. شما شايد اين‌ را نتونيد خوب‌ حلش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ توجه‌ نداشتيد. گاهي‌ همين‌ شماها كه‌ محب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هستيد، مي‌بينيد كه‌ يك‌ مطالبي‌ را مي‌فهميد كه‌ دشمنان‌ فاطمه‌ نمي‌فهمند. يك‌ علومي‌ را خداي‌ تعالي‌ در قلبتون‌ افاضه‌ كرده‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ فاطمه‌ را نمي‌شناسند، اين‌ علوم‌ را خدا در قلب‌ آنها افاضه‌ نكرده‌. حالا نگيد علوم‌ رياضي‌ و علوم‌ طب‌، اينها قراردادهايي‌ است‌ در بين‌ بشر، خودشون‌ گذاشتند. اينها را از نظر باصطلاح‌ دانشمندان‌ علوم‌ رواني‌، علم‌ نمي‌دونند. يك‌ قراردادي‌ است‌ از حالا به‌ بعد قراردادمون‌ اينه‌ كه‌ اگر گفتيم‌ اگر مثلا فلان‌ مطلب‌ رياضي‌ را گفتيم‌، اين‌ فلان‌ شكل‌ منظورمونه‌. اينها علم‌ نيست‌. زبان‌ علم‌ نيست‌، نميدونم‌ حتي‌ علم‌ طب‌، شناخت‌ خواص‌ اشياء، اينها يك‌ قراردادي‌ است‌ منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ يا طبيعت‌ گذاشته‌ و شما مطلع‌ شديد. علم‌ مي‌دونيد چيه‌؟ علم‌ آني‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ را بسازه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود العلم‌ ثلاثه‌. علم‌ سه‌ چيزه‌. آية‌ محكمه‌. فريضة‌ العادله‌ سنة‌ قائمه‌. اين‌ سه‌ علمه‌ كه‌ طلب‌ العلم‌ فريضة‌ علي‌ كل‌ مسلم‌ و مسلمه‌. و الا اگر منظور همة‌ علوم‌ باشه‌ ما بايد همة‌ علم‌ را بريم‌ ياد بگيريم‌. آنچه‌ كه‌ واجبه‌ بر هر مرد مسلمان‌ و بر هر زن‌ مسلمان‌، اين‌ سه‌ علمه‌. اول‌ اعتقاداتت‌ را درست‌ كن‌. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ تو را ميگيره‌ پاي‌ هر اعتقادي‌ كه‌ داري‌. ازت‌ سؤال‌ ميكنه‌ دليل‌ اين‌ اعتقادت‌ چيه‌، به‌ چه‌ دليل‌ اين‌ اعتقاد را داري‌؟ اين‌ را خيال‌ نكنيد اعتقادات‌ را سؤال‌ نمي‌كنند. حتي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌، لا اله‌ الا الله‌، شما اگر يك‌ مهماني‌ دعوت‌ بكنيد، غذاي‌ خوبي‌ بهش‌ بديد، ولو آن‌ مهمان‌ بعد با شما بد بشه‌، چون‌ شما كريميد ازش‌ سؤال‌ نمي‌كنيد آقا آن‌ نون‌ را بهت‌ داديم‌ تو خوردي‌، اين‌ قيمتش‌ اين‌ بود. اينها را نميگيد. يك‌ مسائل‌ ديگري‌ را مطرح‌ مي‌كنيد. روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ از رزقي‌ كه‌ به‌ ما داده‌، شايد بخواد سختگيري‌ كنه‌ با بعضي‌ها، از اونهم‌ سؤال‌ كنه‌. اما روز قيامت‌ يكي‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ سؤال‌ ميشه‌ از نعمت‌، مي‌فرمايند منظور نعمت‌ ولايته‌. آخر ما براي‌ تو پيغمبر فرستاديم‌. چيه‌ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ چيه‌؟ اعتقادت‌ نسبت‌ به‌ امامت‌ چيه‌؟ پدرم‌ اينطوري‌ بوده‌ منهم‌ اينطوري‌ هستم‌. اين‌ جواب‌ شد؟ يعني‌ روز قيامت‌ توي‌ دنيا نيست‌ كه‌ هر طوري‌ باشه‌ طرفت‌ را قانعش‌ بكني‌، آخرش‌ اگر نشد با دعوا ردش‌ مي‌كني‌. قيامت‌ خدا هست‌ و در دهنت‌ را هم‌ مي‌بنده‌ نختم‌ علي‌ افواههم‌. در دهن‌ زيبش‌ را ميكشه‌ حرف‌ نتوني‌ بزني‌. چون‌ دهنت‌ عادت‌ كرده‌ به‌ دروغگوئي‌، عادت‌ كرده‌ به‌ توجيه‌ گري‌، آقا خدا را قبول‌ داري‌؟ بعله‌ ولي‌ دروغ‌ ميگي‌. ظلم‌ كردي‌ ميگي‌ نه‌ من‌ ظلم‌ نكردم‌. توي‌ دنيا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 اين‌ چون‌ مشتبهه‌. ولي‌ دستت‌ اگر حرف‌ زد اول‌ حرفشه‌ دروغ‌ نميگه‌. و تكلمنا ايديهم‌. دستها حرف‌ خدا كه‌ از حلقوم‌ انسان‌ حرف‌ را ميكشه‌ بيرون‌، از دست‌ هم‌ ميتونه‌ بكشه‌ بيرون‌. پاهاشون‌ شهادت‌ ميدن‌. ميگن‌ آقا چه‌ جور پا حرف‌ ميزنه‌؟ همانطوري‌ كه‌ درخت‌ حرف‌ مي‌زنه‌، با حضرت‌ موسي‌ درخت‌ حرف‌ نزد؟ با پيغمبر اكرم‌ سوسمار حرف‌ نزد؟ از پاي‌ تو حرف‌ ميكشه‌، و تشهد ارجلهم‌. بعله‌ ميگن‌ انسان‌ دهنش‌ بسته‌ شده‌، خودش‌ را اينور آنور ميزنه‌، نگو، به‌ ضررته‌ تو هم‌ با من‌ مي‌آيي‌ توي‌ آتش‌. ميگه‌. بعله‌.

 ما نمي‌تونيم‌ از حساب‌ فرار كنيم‌. اول‌ چيزي‌ كه‌ مسئله‌اي‌ كه‌ در شب‌ اول‌ قبر در قيامت‌ مطرحه‌، اعتقاداته‌. هيچ‌ هم‌ قبول‌ ازت‌ نمي‌كنند پدرم‌ اينجوري‌ بوده‌، من‌ اينجوري‌ بودم‌. پدرت‌ را هم‌ مي‌گيرند با تو، جفتتون‌ را مي‌كنند توي‌ جهنم‌. براي‌ خدا فرقي‌ نميكنه‌. يك‌ تكاني‌ بخوريم‌. اعتقاداتمون‌ را تصحيح‌ بكنيم‌. سؤال‌ ميشه‌ ازمون‌.

 حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ قبر شريفش‌ در شهر ري‌ هست‌ ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ خدمت‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ اين‌ كار را بايد ما هم‌ بكنيم‌ و بحمد الله‌ همين‌ زيارت‌ آل‌ ياسيني‌ كه‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌خونيم‌، ما هم‌ اينكار را مي‌كنيم‌. در محضر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌ايستيم‌ و ميگيم‌ كه‌ و اشهدك‌ يا مولاي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ من‌ تو را شاهد ميگيرم‌، اشهدك‌ يعني‌ تو را شاهد مي‌گيرم‌. و اشهدك‌ يا مولاي‌ اني‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. تصحيح‌ كنيد اعتقاداتتون‌ را. بريد پيش‌ علما، بزرگان‌، نه‌ علمايي‌ كه‌ مورد پسند شماست‌. نه‌ از اين‌ عالم‌ من‌ خوشم‌ مي‌آد. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. اين‌ عالم‌ با من‌ هم‌ مسلكه‌. برم‌ از او اعتقاداتم‌ را سؤال‌ كنم‌. خوب‌ بعله‌. اول‌ تو پس‌ اعتقاداتت‌ را معين‌ كردي‌، يك‌ هم‌ مسلكي‌ هم‌ پيدا كردي‌، در واقع‌ او اعتقاداتش‌ را با تو هماهنگ‌ ميكنه‌. اعتقادت‌ را بايد مستقل‌، يك‌ انساني‌ كه‌ اين‌ با دلايل‌ عقلي‌ برات‌ ثابت‌ كنه‌ كه‌ تو اين‌ عقايدت‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ خودت‌ هم‌ بفهمي‌. چون‌ عقيده‌ را نميشه‌ گفت‌ كه‌ چون‌ آقا گفتند كه‌ خدا يكي‌ است‌، منهم‌ ميگم‌ خدا يكي‌ است‌. چون‌ آقا گفتند كه‌ قيامتي‌ هست‌، منهم‌ ميگم‌ قيامتي‌ هست‌. فرقي‌ نميكنه‌. چه‌ تقليد از پدر و مادرت‌ بكني‌ چه‌ تقليد از اعلم‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ بكني‌، نمي‌توني‌ اعتقاداتت‌ را روز قيامت‌ جواب‌ بدي‌. بايد خودت‌ مستعد بشي‌، خودت‌ بفهمي‌. خودت‌ درك‌ بكني‌ كه‌ اعتقاداتت‌ چيه‌؟ به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ نمي‌ديدم‌ آقايون‌. جدي‌ باشيم‌. آقا دلايل‌ عقلي‌ و دلايل‌ قرآني‌ ما بايد داشته‌ باشيم‌ بر يك‌ اعتقاد. اعتقاد از عقد مي‌آد يعني‌ گره‌ زدن‌ قلب‌ به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ موضوع‌. ما چطور مي‌تونيم‌ روز قيامت‌ جواب‌ خدا را بديم‌.

 اميدوارم‌ انشاء الله‌ از همين‌ مجلس‌ تصميم‌ بگيريد همه‌اتون‌ كه‌ اعتقاداتتون‌ را تصحيح‌ كنيد. اگر خوبه‌ خوشا به‌ حالتون‌. مي‌تونيد جواب‌ خدا را بديد. شب‌ كه‌ مي‌ريد خونه‌ توي‌ يك‌ اطاق‌ تاريك‌ خدا هست‌، در محضر خدا هستيد. فكر كنيد شب‌ اول‌ قبره‌. خوب‌ آقاي‌ مثلا حسين‌ آقا، آقاي‌ علي‌ آقا، آقاي‌ نمي‌دونم‌ چي‌، شما عقيده‌ات‌ دربارة‌ خدا چيه‌؟ اين‌ اين‌ اين‌ اين‌. مي‌بيني‌ نه‌ قلبت‌ گره‌ خورده‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عقلت‌ هم‌ اين‌ را تصحيح‌ ميكنه‌. از اين‌ يكي‌ رد ميشي‌. دربارة‌ پيغمبر، دربارة‌ امامت‌، دربارة‌ قيامت‌، اينها همينطور. بايد انسان‌ تا كي‌ مي‌خواد همينجور، معلوم‌ نيست‌ چي‌ هست‌؟ معلوم‌ نيست‌ چه‌ مذهبي‌ داره‌. از نظر ذات‌ مقدس‌ پروردگار، بدونيد اينهايي‌ كه‌ عقائدشون‌ را تصحيح‌ نكردند با لامذهبها هيچ‌ فرقي‌ ندارند. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. عقايدتون‌ را تصحيح‌ كنيد. ميگيم‌ كه‌ اشهدك‌ يا مولاي‌

 كه‌ اعتقاداتتون‌ را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بديد، ميگيم‌ حتما زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد. آقا اشهدك‌. امام‌ زمانتون‌ را در مقابل‌ خودتون‌ بدونيد و آن‌ حضرت‌ داره‌ از قلبت‌ هم‌ اطلاع‌ داره‌ اشهدك‌ يا مولاي‌ انه‌ مثلا اشهد لا الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌ و اشهد ان‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) عبده‌ و رسوله‌. هم‌ عبد خداست‌ هم‌ رسول‌ خداست‌ تا آخر زيارت‌. حتي‌ ريزه‌ كاريهاش‌ و المرصاد حق‌. اصلا معناي‌ مرصاد مي‌دونيد يعني‌ چي‌؟ در مقابل‌ امام‌ زمان‌ مي‌گوئيد بايد بدونيد معناش‌ چيه‌ تا بگو حقه‌. و الحشر حق‌. و الحساب‌ حق‌. و الجنة‌ و النار حق‌. و الوعد و الوعيد بهما حق‌. اينجوري‌ ياد ميگيريم‌.

 اين‌ يك‌ مطلب‌ كه‌ اگر محبت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در دلت‌ بود، و اين‌ كوثر و حكمت‌ در دلت‌ جاري‌ شد، بدان‌ كه‌ قلبت‌ هم‌ عقد اعتقادات‌ را محكم‌ ميكنه‌. اين‌ وعدة‌ الهي‌ است‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. همين‌ محبت‌ شما نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا امشب‌ جمع‌ شديد ميگيد شب‌ شام‌ غريبان‌ رحلت‌ فاطمة‌ اطهر، ام‌ الائمه‌، آن‌ كسي‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ خلاصة‌ فضائل‌ فاطمه‌ را كه‌ در كتابها از دو لب‌ مبارك‌ پيغمبر اكرم‌ صادر شده‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌، اقلا ساعتها طول‌ ميكشه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ الجنه‌. سيدة‌ النساء اهل‌ العالم‌. سيدة‌ النساء العالمين‌. محدثه‌ است‌، بتول‌ است‌، زهراست‌، ديگه‌ وقتي‌ كه‌ دشمنان‌ آنطور اظهار ارادت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بكنند و فاطمة‌ زهرا آنقدر قدرت‌ از خودش‌ در بعد از هزار سال‌ كه‌ از وفاتش‌ گذشته‌ نشان‌ بده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ ديشب‌ اين‌ فيلم‌ را كه‌ در پرتغال‌ هست‌ ديدي‌، شايد متجاوز، ميگفت‌ صدها هزار مريض‌ شفا پيدا كردند در يك‌ جائي‌ كه‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. بنام‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اگر جائي‌ ساخته‌ بشه‌. يك‌ حسينيه‌اي‌ هست‌ توي‌ اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌، چشم‌ بندي‌ كه‌ نيست‌ بريد ببينيد. حسينيه‌ است‌. اسم‌ سيد الشهدا روشه‌. روزي‌ بطور متوسط‌ ده‌ تا مريض‌ سخت‌ را مي‌آورند آنجا شفا مي‌گيرند، حساب‌ كردند بعله‌. در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ديروز سال‌ اين‌ آقا جواهري‌ آمدند فرمودند كه‌ سال‌ شفا يافتن‌ بچة‌ ماست‌. دو تا چشم‌ يا حالا يك‌ چشم‌، نابيناي‌ نابينا. ميره‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا، خاك‌ ضريح‌ را مي‌مالند به‌ چشم‌ بچه‌، باز ميكنه‌، يك‌ سال‌ هم‌ گذشته‌. با اينكه‌ اطبا گفتند اين‌ رگهاي‌ چشم‌ خشك‌ شده‌ قابل‌ معالجه‌ نيست‌. همة‌ مدارك‌ قبل‌ و بعدش‌ هم‌ هست‌. بازهم‌ برده‌ پيش‌ طبيب‌ گفته‌ اين‌ معجزه‌ است‌. خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خاك‌ قبر سيد الشهدا. و شفا في‌ تربته‌.

 امشب‌ مي‌خواهيد بريم‌ كنار قبر فاطمه‌. اما قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. در مدينه‌ كه‌ به‌ اين‌ آساني‌ پيدا نمي‌كنيم‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد قبر مادرش‌ را به‌ ما نشان‌ بده‌. اگر دستمون‌ به‌ قبر فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد، يك‌ سيدي‌ در مدينه‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در مدينه‌ خيلي‌ توسل‌ كردم‌ كه‌ من‌ قبر مادرم‌ زهرا را پيدا كنم‌. در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا فرمودند كه‌ قبر فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ قبر ما را زيارت‌ كردي‌. در كنار قبر حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها، من‌ خودم‌ بودم‌. آنقدر شفا، چون‌ چند سالي‌ آنجا مشغول‌ درس‌ بوديم‌، آنقدر شفا مي‌گرفتند. مردم‌ اگر آقايون‌ چيزي‌ نديده‌ باشند، شفا نگرفته‌ باشند، دوره‌اشون‌ را تأمين‌ نكرده‌ باشند، شب‌ چهارشنبه‌، شب‌ جمعه‌ در آن‌ بيابان‌ جمكران‌، آنهمه‌ جمعيت‌ حاضر ميشه‌ كه‌ جاي‌ سوزن‌ انداز نباشه‌. من‌ گفتم‌ ده‌ هزار، يكي‌ گفت‌ ده‌ هزار! صد هزار هم‌ جمعيت‌ بيشتر آنجا اجتماع‌ ميكنند. چمونه‌؟ ما كجا هستيم‌؟ ما مسملمونها، ما محبين‌ فاطمة‌ زهرا مثل‌ يك‌ گدائي‌ هستيم‌ كه‌ روي‌ گنج‌ نشستيم‌، دستمون‌ را به‌ طرف‌ مردم‌ دراز كرديم‌. بيان‌ بگند در پرتغال‌ فاطمة‌ زهرا معجزه‌ ميكنه‌، آنجا خورشيد را مي‌چرخانه‌. اما اگر اينجا گفتيم‌ كه‌ يك‌ بچه‌، يك‌ طفل‌ شيعه‌اي‌، يك‌ طفل‌ مسلماني‌، حضرت‌ زهرا را ديد، حضرت‌ وليعصر را ديده‌، همه‌ ميگن‌ اين‌ بچه‌ دروغ‌ ميگه‌. اين‌ گرفتاري‌ را هم‌ ما داريم‌. و الا اگر اجازه‌ مي‌دادند، مردم‌ اجازه‌ ميدادند، آنهائي‌ كه‌ خوابند، آنهائي‌ كه‌ مرده‌اند، آنهائي‌ كه‌ بوي‌ تعفن‌ جسد مرده‌اشون‌ تمام‌ شامه‌ها را ناراحت‌ كرده‌، اگر اينها اجازه‌ مي‌دادند، خدا ميدانه‌ در اكثر خانه‌هاي‌ مردم‌ يك‌ همچين‌ مسائلي‌ مثل‌ مسئلة‌ فاطيما وجود داشت‌. اكثر خانه‌ها. اين‌ بچه‌هاي‌ خردسال‌، فاطمة‌ زهرا را مي‌بينند.

 ما يك‌ باجناقي‌ داريم‌. اين‌ بچه‌اش‌ توي‌ بغلش‌ بود. شايد چهار سال‌ خودش‌ آمد اينجا هم‌ نقل‌ كرد. توي‌ بغلش‌ بود. به‌ پدرش‌ ميگه‌ اين‌ آقا كه‌ توي‌ ضريح‌ نشسته‌ اين‌ آقا با من‌ حرف‌ ميزنه‌. آنجا توي‌ ضريح‌ نشسته‌. ميره‌ جلو خوب‌ توي‌ ضريح‌ كسي‌ ننشسته‌. آقا اين‌ هي‌ مكرر با او صحبت‌ ولي‌ خوب‌ مگه‌ ميشه‌ نقلش‌ كرد. باشه‌ انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ همه‌ حقايق‌ ظاهر ميشه‌ و شما محبين‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها سرفراز ميشيد. خداي‌ تعالي‌ نميگذاره‌ كه‌ نور خودش‌ خاموش‌ بمانه‌. يريدون‌. بلكه‌ دشمنان‌ شما اراده‌ مي‌كنند يريدون‌ ليفطفؤا نور الله‌ بافواههم‌، ميخواهند با دهنشون‌ با هواي‌ دهنشون‌ نور خدا را خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ ميكنه‌ نورش‌ را ولوكره‌ المشركون‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ ما را از محبين‌ فاطمة‌ زهرا قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از پيروان‌ حقيقي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. از شيعيان‌ واقعي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبانه‌. چراغها بيشتر از اين‌ روشن‌ نباشه‌. شب‌ زاري‌ و تضرع‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهراست‌. امشب‌ احتمال‌ شب‌ وفات‌ فاطمه‌ را داره‌. احتمالي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌ ايشان‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ داد، كفن‌ كرد، به‌ خاك‌ سپرد. دستها را وقتي‌ كه‌ از تراب‌ قبر، خاك‌ قبر بيرون‌ كشيد هاج‌ به‌ الحزن‌. حزن‌ و اندوه‌ هجوم‌ آورد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. نشست‌ هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. آن‌ علي‌ كه‌ كوه‌ صبره‌، آن‌ علي‌ كه‌ شجاعه‌، آن‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ در عالم‌ مثلش‌ در علم‌ و صبر و شجاعت‌ وجود نداره‌. اما آنقدر فاطمه‌ در نزد او محبوبه‌ كه‌ اين‌ اشعار را نسبت‌ مي‌دهند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كنار قبر فاطمة‌ زهرا. نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. جان‌ علي‌ در بدن‌ علي‌ محبوسه‌. اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشمش‌ از بدنش‌ خارج‌ ميشد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مي‌ترسم‌ فاطمه‌، بعد از تو زندگيم‌ به‌ طول‌ انجامه‌. من‌ عزاداريهاي‌ آذربايجانيها را بخصوص‌ دوستاني‌ كه‌ در اردبيل‌ داريم‌، ديدم‌. من‌ زياد نمي‌خوام‌ مصيبت‌ بخوانم‌. امشب‌ مجلس‌ را تحويل‌ به‌ عزاداري‌ كه‌ آنها مي‌كنند، مي‌دم‌. اميدواريم‌ فاطمة‌ زهرا از خدا بخواهد به‌ همة‌ ما اجر جزيل‌ عطا بفرمايد. نفسيعلي‌ زفراتها محبوسه‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌ و انما ابكي‌ مخافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌.

 خدا ميدونه‌ ديشب‌ آقايون‌ من‌ معمولا بعد از منبر ميرم‌ بيرون‌. ديشب‌ يك‌ قدري‌ خسته‌ شده‌ بودم‌، هواي‌ اينجا هم‌ خوب‌ گرم‌ بود. گفتم‌ اينجا مي‌نشينم‌ اين‌ صداي‌ يا فاطمه‌ يافاطمة‌ اين‌ آقايون‌ من‌ را زنده‌ ميكنه‌. و واقعا هم‌ زنده‌ كرد. من‌ ديشب‌ خيلي‌ خسته‌ بودم‌. بخاطر برنامه‌هايي‌ كه‌ داشتم‌، اين‌ تنفس‌ مي‌كردم‌ اين‌ هوايي‌ كه‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا توش‌ سرد شده‌. حالا يك‌ چند لحظه‌ تا آقايون‌ آماده‌ ميشوند، مثل‌ ديشب‌ همه‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۴ آبان ۱۳۷۴ – محبت‌ به‌ ذي‌ القرباي‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله)

 محبت‌ به‌ ذي‌ القرباي‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) 2 ج‌ 2 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. در شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ چند جمله‌اي‌ يك‌ عرايضي‌ عرض‌ شد كه‌ يكي‌ از مراتب‌ روحي‌ انسان‌ در زندگي‌ دنيا اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حق‌ هر كسي‌ را رعايت‌ كنه‌. خداي‌ تعالي‌ حقوقي‌ بر ما دارد، پيغمبر اكرم‌ حقوقي‌ دارد، فاطمة‌ اطهر حقي‌ يا حقوقي‌ به‌ گردن‌ ما دارد. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بالاخره‌ مادر و پدر، همسايه‌، اقوام‌ و خويشان‌، و معاشرين‌ انسان‌ تمام‌ اينها يك‌ حقوقي‌ به‌ انسان‌ دارند. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ در دنيا اهميتش‌ فوق‌ العاده‌ زياده‌، اين‌ است‌ كه‌ حقوق‌ ديگران‌ را انسان‌ رعايت‌ كنه‌. اول‌ حق‌ خداي‌ تعالي‌. حق‌ پروردگار شكر خداست‌. انسان‌ بايد شاكر باشه‌. اعملوا آل‌ داود شكرا. همانطوري‌ كه‌ آل‌ داود شكر كردند شما هم‌ شكر كنيد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و قليل‌ من‌ عبادي‌ الشكور. خيلي‌ كمند كساني‌ كه‌ شكر بتوانند بكنند. حتي‌ بندگان‌ خدا شاكر باشند، قليل‌. اما در عين‌ حال‌ با اينكه‌ از دست‌ و زبان‌ كه‌ برايد كه‌ از عهدة‌ شكرش‌ بدرآيد، در عين‌ حال‌ بايد خدا را شكر كرد.

 يك‌ مرتبة‌ از شكر بندگي‌ است‌. از امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ آن‌ بندگي‌ و عبادتهاي‌ سخت‌ و پر توجه‌ را مي‌كرد پرسيدند چرا اينقدر خودتون‌ را به‌ زحمت‌ مي‌اندازيد فرمود آيا بندة‌ شكور خدا نباشم‌؟ شكر بايد كرد. شكر پروردگار اول‌ بندگيست‌. دوم‌ در مقابل‌ نعمتهايي‌ كه‌ خدا به‌ انسان‌ داده‌، انسان‌ قدرشناس‌ باشه‌، بي‌ اعتنا به‌ نعمتهاي‌ الهي‌ نباشه‌. نعمت‌ سلامتي‌ بهتون‌ داده‌، نعمت‌ ايمان‌ بهتون‌ عنايت‌ كرده‌، چه‌ اشكالي‌ داره‌ هر روز صبح‌ يك‌ چند دقيقه‌ فكر نعمتهاي‌ الهي‌ را بكنيد و در مقابل‌ هر نعمتي‌ كه‌ به‌ نظرتون‌ مي‌آد يك‌ الحمد لله‌ لا اقل‌ بگيد. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مركبشون‌ فرار كرده‌ بود يا گم‌ شده‌ بود، فرمود اگر مركب‌ من‌ پيدا بشه‌ شكري‌ خدا را خواهم‌ كرد كه‌ بالاتر از آن‌ شكر نباشه‌. اسب‌ حضرت‌ را آوردند. حضرت‌ فرمود الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. ما اگر معناي‌ همين‌ كلمه‌ را بفهميم‌، بالاترين‌ شكره‌. الحمد لله‌. يعني‌ تمام‌ كرنشها، تمام‌ كوچكها مال‌ خداست‌. براي‌ خدا بايد باشه‌.

 در يك‌ حديث‌ قدسي‌ خدا مي‌فرمايد بعزتي‌ و جلالي‌ لاقطع‌ عمل‌ أمل‌ غيري‌. من‌ اميد هر اميدواري‌ كه‌ به‌ غير من‌ اميد داشته‌ باشه‌ من‌ قطع‌ ميكنم‌ و لباس‌ مذلت‌ در خلق‌ را به‌ او مي‌پوشانم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ نبايد با اين‌ شخصيتي‌ كه‌ داره‌، با اين‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ داره‌ به‌ غير خدامتكي‌ باشه‌. چون‌ هر چي‌ غير خدا بود كوچكه‌ و اتكاي‌ به‌ او غلطه‌. شما اگر اتكاي‌ به‌ ثروتت‌ داشته‌ باشي‌، اتكاي‌ به‌ سلامتيت‌ داشته‌ باشي‌، اقوام‌ خويشاوندان‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 يك‌ تار موئي‌ خانه‌اش‌ را به‌ اينطرف‌ خانه‌ ميزنه‌، يك‌ تار خانه‌اش‌ را به‌ آنطرف‌ ميزنه‌. متكي‌ به‌ ديوارهاست‌ و بسيار سست‌ است‌ بيت‌ عنكبوت‌. ان‌ اوهن‌ البيوت‌ لبيت‌ العنكبوت‌. سست‌ترين‌ خانه‌ها، خانة‌ عنكبوته‌. اما در عين‌ حال‌ چون‌ متكي‌ به‌ خداست‌، خدا روزيش‌ را با همين‌ خانة‌ سستش‌ بهش‌ ميده‌. اما افرادي‌ هستند كاخهاي‌ محكم‌ مي‌سازند ولي‌ خداي‌ تعالي‌ روزي‌ بهشون‌ نميده‌. نگيد روزي‌، روزي‌ كه‌ ما ميگيم‌، روزي‌ انسان‌ غير از روزي‌ حيواناته‌. ما هم‌ روزي‌ حيواني‌ داريم‌. مربوط‌ به‌ مركب‌ زير پامونه‌ اما مهم‌ روح‌ انسان‌ است‌ و غذاي‌ روح‌ انسان‌ كه‌ غذاي‌ روح‌ اهميتش‌ همان‌ مقداري‌ است‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ روح‌ بر بدن‌ اهميت‌ داره‌. به‌ غذاي‌ روحمون‌ هيچوقت‌ فكر نمي‌كنيم‌. چي‌ بهمون‌ دادند. پاي‌ چه‌ سخني‌ نشستيم‌. مجالسي‌ كه‌ برگزار مي‌كنيم‌. چه‌ استفاده‌اي‌ كرديم‌. بايد غذاي‌ روحمون‌ را از خدا و پيغمبر و ائمه‌ بگيريم‌. و اين‌ را هم‌ بدانيم‌ كه‌ خدا و رسول‌ خدا و ائمة‌ اطهار، اينها همه‌ يك‌ حرف‌ مي‌زنند، يك‌ كلام‌ گفتند و صراط‌ مستقيم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما صددرصد ما تحت‌ فرمان‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشيم‌ و كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ شكر پروردگار را بكنيم‌ بخاطر روزي‌ معنوي‌ كه‌ خدا به‌ ما داده‌. عقائدمون‌ درست‌. الحمد لله‌. در مقابل‌ هر نعمتي‌ كه‌ خدا بهتون‌ داده‌. يك‌ الحمد لله‌ بگيد. چه‌ اشكال‌ داره‌، چقدر طول‌ ميكشه‌. در مقابل‌ سلامتي‌ بدنتون‌ يك‌ الحمد لله‌. در مقابل‌ اينكه‌ نيازي‌ به‌ لئام‌ خلق‌ نداريد يك‌ الحمد لله‌. اين‌ را بگيد. من‌ مكرر هم‌ به‌ دوستان‌ اين‌ سفارش‌ را كرده‌ام‌ كه‌ اينجور شكر بكنيد. شكر لسانه‌. و شكر در عمل‌ هم‌ داشته‌ باشيد اين‌ حق‌ خداست‌. يعني‌ دقيقا طبق‌ دستور پروردگار عمل‌ بكنيد و يك‌ گناه‌ از شما سر نزنه‌. چون‌ اگر يك‌ گناه‌ از انسان‌ سر زد، اين‌ را بدونيد در عزاداريهاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ شركت‌ كرده‌ايد، نماز خونده‌ايد، عبادت‌ كرده‌ايد تمام‌ كارهاي‌ خير را انجام‌ داده‌ايد. با اينكه‌ در نزد خدا گم‌ نميشه‌ اما اثرش‌ روي‌ روح‌ شما اينطوره‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كيسه‌اي‌ را پر از جواهر كرده‌ باشيد يك‌ گناه‌ كرديد تهش‌ را سوراخ‌ كرديد مي‌ريزه‌. حبط‌ عمل‌ ميشه‌.

 چرا انسان‌ با يك‌ دونه‌ گناه‌، يك‌ لحظه‌ هوسراني‌، يك‌ عمر پشيماني‌. با يك‌ گناه‌ چرا اينهمه‌ نعمت‌ الهي‌ را از دست‌ بديم‌. خداي‌ تعالي‌ پس‌ حقش‌ اين‌ است‌ كه‌ شكرش‌ را بكنيم‌. شاكر باشيم‌ در مقابل‌ پروردگار. شكور باشيم‌. در شبانه‌ روز زياد بگيم‌ الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. همانطوري‌ كه‌ در نماز خداي‌ تعالي‌ به‌ ما دستور ميده‌ اين‌ آيات‌ سورة‌ حمد را و سورة‌ بعد از سورة‌ حمد، اينها همه‌اش‌ گفتة‌ پروردگاره‌ به‌ ما. خدا ميگه‌ بگو الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. خدايي‌ كه‌ رحمان‌ و رحيم‌ است‌. شكر خدا از اهم‌ واجبات‌ براي‌ انسان‌. بعد حق‌ پيغمبر چيه‌ بر ما؟ حق‌ پيغمبر هم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بهش‌ اقتدا كنيم‌. و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. شما در حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ وارد ميشيد ميگيد يا مقتداي‌. اي‌ كسي‌ كه‌ من‌ به‌ تو اقتدا كردم‌. اگر خداي‌ نكرده‌ اعمال‌ شما با اعمال‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا تطبيق‌ نكنه‌ شما براي‌ خودتونيد حضرت‌ رضا هم‌ براي‌ خودش‌. توي‌ يك‌ مسجدي‌ انسان‌ وارد ميشه‌ مي‌بينه‌ يك‌ نفر آنطرف‌ مشغول‌ نمازه‌ يك‌ نفر ديگه‌ هم‌ اينطرف‌. او سجده‌ است‌ اين‌ در حال‌ قيامه‌. او در ركوعه‌ اين‌ در سجده‌ است‌. شما هيچ‌ احتمال‌ ميديد كه‌ اين‌ به‌ او اقتدا كرده‌ باشه‌. ابدا. وقتي‌ اقتدا ميگيد كرده‌ كه‌ با او قيام‌ كنه‌، با او ركوع‌ كنه‌، با او سجده‌ كنه‌، اون‌ دو نفر با هم‌ اعمالشون‌ را انجام‌ بدهند. هر چه‌ مقتدا ميكند، مقتدي‌ هم‌ انجام‌ بده‌. هر چه‌ آن‌ كه‌ بهش‌ اقتدا كرده‌ است‌ اين‌ شخص‌ انجام‌ ميده‌، اينهم‌ انجام‌ بده‌ و الا اقتدا نيست‌. اينها جدا هستند از هم‌. اگر مقتداي‌ ما حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ يا پيغمبر اكرمه‌ كه‌ ما ميگيم‌ كه‌ ما اقتدا به‌ پيغمبر كرديم‌، ما شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطاب‌ هستيم‌. مقتداي‌ ما ائمة‌ اطهارند نبايد كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ بشه‌ انسان‌ انجام‌ بشه‌. اين‌ هم‌ حق‌ پيغمبر.

 يك‌ حق‌ ديگر هم‌ پيغمبر اكرم‌ با اصرار مردم‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ رسول‌ اكرم‌ منظور كرد. در ساعات‌ آخر عمر رسول‌ اكرمه‌. مردم‌ آمدند اصرار كردند يا رسول‌ الله‌، بيست‌ و سه‌ سال‌ تو براي‌ ما زحمت‌ كشيدي‌. ما را از لب‌ گودي‌ آتش‌ نجات‌ دادي‌. و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقذكم‌ منها. شما بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد. كدام‌ آتش‌ از آتش‌ جهل‌ بالاتره‌ كه‌ آنقدر جاهلي‌ بودند كه‌ بر خلاف‌ خواستة‌ خودشون‌ حتي‌ فرزندانشون‌ را مي‌كشتند، دخترانشون‌ را زير خاك‌ مي‌كردند. شما ما را نجات‌ داديد، به‌ اين‌ مرحلة‌ از مقام‌ انسانيت‌ رسونديد. از ما اجري‌، خواسته‌اي‌ داشته‌ باشيد. ما هم‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ باشيم‌ يك‌ خدمتي‌ كرده‌ باشيم‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ براي‌ شما كار نكردم‌ اجر من‌ با خداست‌. جبرئيل‌ نازل‌ شد. يا رسول‌ الله‌ قل‌ لا اسئلكم‌ اجر الا مودة‌ في‌ القربي‌. بگو به‌ اين‌ مردم‌ كه‌ من‌ از شما اجري‌ سؤال‌ نمي‌كنم‌ مگر محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌. شما را به‌ خدا مثل‌ فاطمه‌اي‌ آيا پيغمبر ذوي‌ القربي‌ ديگري‌ داشت‌. از فاطمه‌ كه‌ نزديكتر بود به‌ پيغمبر اكرم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ قل‌ ما سئلته‌ اجر فهو لكم‌. اين‌ اجري‌ كه‌ من‌ از شما سؤال‌ كردم‌ اين‌ را براي‌ خودم‌ نمي‌خوام‌. اين‌ به‌ نفع‌ شماست‌. شما اگر فاطمة‌ زهرا را دوست‌ داشتيد از جهنم‌ نجات‌ پيدا مي‌كنيد. اگر شما فرزندان‌ من‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد عقب‌ سر آنها حركت‌ مي‌كنيد و انسان‌ ميشيد. از مهلكات‌، از مُهلكات‌ جدا ميشيد و به‌ اين‌ هلاكتهايي‌ كه‌ در دنيا آمادة‌ پذيرفتن‌ شما هست‌ نمي‌افتيد. قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌.

 علاوة‌ بر اين‌ اين‌ اجري‌ كه‌ من‌ از شما سؤال‌ مي‌كنم‌ اين‌ راهي‌ است‌ به‌ سوي‌ خدا. قل‌ لا اسئل‌ عليكم‌ للاجر الا من‌ شاء من‌ يتخذ ربه‌ سبيلا. اگر شما مي‌خواهيد به‌ خدا راهي‌ پيدا بكنيد بايد اين‌ اجر را بديد. به‌ جهت‌ اينه‌ صراط‌ مستقيم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. فاطمة‌ زهرا، علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، صراط‌ مستقيم‌ اينهاست‌. شما اگر يك‌ راهي‌ را گم‌ كرده‌ باشيد. ندونيد به‌ مقصد از چه‌ راهي‌ انسان‌ ميرسه‌، به‌ يك‌ كسي‌ علاقمنديد او با شما صميميه‌ كه‌ راهها را خوب‌ بلده‌. ميگن‌ اگر مي‌خوايد به‌ مقصد برسي‌ با فلاني‌ صميميتت‌ را تشديد كن‌، رفاقتت‌ را ادامه‌ بده‌ تا به‌ آن‌ مقصد برسي‌. هر كس‌ مي‌خواد به‌ مقصد برسه‌ بايد حتما محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را داشته‌ باشه‌. باور شايد نكنيد شايد حمل‌ بر تعصب‌ بكنيد ولي‌ نه‌ خدا ميدونه‌ من‌ در اين‌ جهت‌ تعصب‌ ندارم‌.

 يك‌ مدتي‌ حتي‌ تحقيق‌ مي‌كردم‌ دنبال‌ اديان‌ بودم‌، و دنبال‌ اين‌ مسئله‌ بودم‌ كه‌ ببينم‌ آيا اين‌ اهل‌ سنت‌، اينهمه‌ جمعيت‌ هستند در عالم‌، اينها چطور يك‌ همچين‌ اشتباهي‌ كردند؟ يك‌ مدتي‌ دنبال‌ اين‌ كارها بودم‌. با كمال‌ تواضع‌ با بعضي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ يك‌ انحرافاتي‌ كه‌ يك‌ بچه‌ اينطور انحراف‌ نداره‌ كه‌ گاهي‌ كه‌ من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ بعضي‌ باور نمي‌كردند كه‌ يك‌ انسان‌ در اين‌ عصر اينجور كوتاه‌ فكر باشه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بودم‌ در دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌، طلبه‌هايي‌ آنجا، دانشجوهايي‌ آنجا دور من‌ جمع‌ شده‌ بودند. به‌ مناسبتي‌ صحبت‌ از كرويت‌ زمين‌ شد و به‌ مناسبتي‌ يعني‌ صحبت‌ از عرش‌ شد. اينها گفتند كرويت‌ زمين‌ را اروپائيها گفتند ما قبول‌ نداريم‌. جوان‌، دانشجو، حالا اين‌ را ما گفتيم‌ دانشجو هستند. ديديم‌ دربارة‌ خدا. خدا به‌ شكل‌ يك‌ انسان‌ در عرش‌ نشسته‌ و عرش‌ مثلا يك‌ صندلي‌ و به‌ وجب‌ خدايي‌ از عرش‌ هم‌ چاقتره‌ خدا. خوب‌ اين‌ حرف‌ خيلي‌ براي‌ ما عجيب‌ بود. بعد ديدم‌ يك‌ كتابي‌ است‌ بنام‌ فتح‌ المجيد، اين‌ كتاب‌ را من‌ مخصوصا خريدم‌، الان‌ من‌ اين‌ كتاب‌ را خريدم‌ مخصوصا دارم‌. ديدم‌ بعله‌ تمام‌ خصوصيات‌ و قيافة‌ خدا را در آن‌ كتاب‌ معرفي‌ كرده‌ و گاهي‌ هم‌ مي‌آد شبهاي‌ جمعه‌ به‌ زمين‌. سابقها ميگند البته‌ نقل‌ قوله‌، شايد صحتي‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ روي‌ بام‌ كعبه‌ علف‌ مي‌ريختند كه‌ خر خدا گرسنه‌ از زمين‌ برنگرده‌. كه‌ آن‌ دانشمند انگليسي‌ يك‌ وقتي‌ آمده‌ بود در كانون‌ بحث‌ و انتقاد مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مسيحي‌ بودم‌ ديدم‌ در كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ يك‌ خداي‌ بچه‌گانه‌، تعبير او بود، يك‌ خداي‌ بچه‌گانه‌اي‌ را معرفي‌ ميكنه‌ كه‌ با يعقوب‌ كشتي‌ ميگيره‌ به‌ زمين‌ ميخوره‌، در بعضي‌ از كارها اشتباه‌ ميكنه‌، و مطالبي‌ نقل‌ مي‌كرد. گفت‌ بدم‌ آمد از دين‌ مسيحيت‌. گفتم‌ كه‌ برم‌ ببينم‌ اسلام‌ چي‌ ميگه‌. ديدم‌ همان‌ حرفهايي‌ كه‌ در مسيحيت‌ هست‌ در اسلام‌ هم‌ هست‌. البته‌ برخورد كرده‌ بود با عالم‌ تسنن‌. بعد آمدم‌ در مكتب‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ چون‌ وقتي‌ آمد بود پيش‌ ما شيعه‌ بود، ديدم‌ آن‌ خدايي‌ را كه‌ عقل‌ انسان‌ ميگه‌، وجدان‌ انسان‌ ميگه‌ شيعه‌ معرفي‌ ميكنه‌.

 همين‌ كتاب‌ توحيد مفضل‌، بد نيست‌، بگيريد بخوانيد، خداشناس‌ ميشيد. آيات‌ قرآن‌ را بخوانيد، خدا شناس‌ ميشيد. ببينيد خدا را چطور معرفي‌ كرده‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ و زيربناي‌ تزكية‌ نفس‌ اعتقادات‌ را ميدونه‌. مفضل‌ بن‌ عمر آمد توي‌ مسجد، توي‌ مسجد النبي‌ در مدينه‌ ديد يك‌ عده‌ از اين‌ بي‌ دينها باصطلاح‌ لامذهبها، زنادقه‌ نشسته‌اند دربارة‌ پيغمبر حرف‌ مي‌زنند. همينطور كه‌ عبور ميكرد ديد دارند حرفهاي‌ بدي‌ مي‌زنند. مثلا اين‌ مرد عجب‌ سياستي‌ داشته‌، نامش‌ را برده‌ روي‌ گلدسته‌ها، از اين‌ مسائل‌ توهين‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. اينهم‌ عصباني‌ شد، پاشيد گم‌ شيد، دعوا باهاشون‌ كرد. آنها گفتند تو كي‌ هستي‌. گفت‌ من‌ از شاگردان‌ امام‌ صادقم‌. بهش‌ گفتند كه‌، يكيش‌ ابن‌ ابي‌ العوجاعه‌، ابن‌ ابو العوجاء بهش‌ گفت‌ كه‌ تو اگر شاگرد امام‌ صادقي‌، من‌ زياد صحبتهاي‌ تندتر از اين‌ كردم‌. اصلا عصباني‌ نشده‌. با كمال‌ محبت‌ نشسته‌ دلائلي‌ را براي‌ ما بيان‌ كرده‌ كه‌ ما قانع‌ شديم‌ ولي‌ لجاجت‌ مي‌كنيم‌. خودش‌ پشيمان‌ شد مفضل‌ بن‌ عمر. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌. به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد آقا يك‌ همچين‌ جرياني‌ داشتم‌. حضرت‌ بهش‌ گفت‌ بيا بنشين‌ توحيد برات‌ بگم‌. توحيد حالا شما ميگيد چه‌ ارتباطي‌ داره‌ بد اخلاقی‌ با توحيد. اگر انسان‌ توحيد داشته‌ باشه‌ها، اخلاقش‌ هم‌ درست‌ ميشه‌. ما تمام‌ فعاليتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ همه‌امون‌ موحد بشيم‌. توحيد. توحيد يعني‌ يكي‌ كردن‌. من‌ اينجوري‌ تعبير مي‌كنم‌ يعني‌ ما اعمالمون‌ را، افكارمون‌ را، عقائدمون‌ را با اعمال‌ و عقائد و افكار ائمة‌ اطهار يكي‌ بكنيم‌. اگر اينجوري‌ بكنيم‌ درست‌ ميشه‌. پيغمبر اكرم‌ چه‌ اخلاقی‌ داشت‌؟ انك‌ علي‌ لخلق‌ العظيم‌. اين‌ آيه‌ وقتي‌ نازل‌ شد كه‌ پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورده‌ بودند در مسجد، بعضي‌ از گداها با عصبانيت‌ مي‌خواهند از انسان‌ چيزي‌ بگيرند. ما يك‌ وقتي‌ در مسجد صاحب‌ الزمان‌ نماز مي‌خونديم‌. توي‌ مسجد ممنوع‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ كسي‌ پول‌ به‌ گدا بده‌. توي‌ مسجد جاي‌ عبادته‌. يك‌ گدايي‌ آمده‌ بود با چوب‌. كنار سجاده‌ ما نشسته‌ بود. چوبش‌ هم‌ دستش‌ بود. گفت‌ شما اجازه‌ بديد من‌ گدايي‌ كنم‌. گفتم‌ نه‌. گفتم‌ تو چقدر اينجا گدائي‌ مي‌كني‌؟ گفت‌ اينقدر. من‌ ميدم‌ بهت‌. اين‌ باورش‌ نيامد. همينطور كه‌ من‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ بودم‌ او هم‌ اينطوري‌ نشسته‌ بود به‌ طرف‌ من‌. هر دفعه‌ كه‌ سرم‌ را مي‌گذاشتم‌ به‌ سجده‌ منتظر بودم‌ چوب‌ را بزنه‌. بعضي‌ها اينجوريند. اخلاقه‌ ديگه‌. بعد هم‌ بالاخره‌ با دعوا و سر و صدا از مسجد رفت‌ بيرون‌. آماده‌ توي‌ مسجد رداي‌ پيغمبر اكرم‌ را جمع‌ كرده‌ به‌ قدري‌ با فشار كشيد كه‌ گردن‌ رسول‌ الله‌ پوست‌ انداخت‌. مجروح‌ شد. گفت‌ يك‌ چيزي‌ به‌ من‌ بده‌. پيغمبر به‌ او محبت‌ كردند. بهش‌ به‌ اندازة‌ احتياجش‌ بهش‌ دادند. آية‌ شريفه‌ نازل‌ شد انك‌ لعلي‌ خلق‌ العظيم‌. اين‌ آيه‌ طوري‌ گفته‌ شده‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ حالا خدا كه‌ تعجب‌ نميكنه‌، ولي‌ مثل‌ اينكه‌ با تعجب‌. تو چقدر لعلك‌ باخ‌ نفسك‌. طه‌ ما انزل‌ عليك‌ القرآن‌ لتشقي‌. انسان‌ مي‌بينه‌ خداي‌ با آن‌ مهرباني‌، مهرباني‌ پيغمبر را گاهي‌ ترمز ميكنه‌. طه‌ ما انزل‌ عليك‌ القرآن‌ لتشقي‌. اينقدر خودت‌ را به‌ زحمت‌ نينداز. انك‌ لا تهدي‌ من‌ احبت‌ و لكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. اينها آياتي‌ است‌ كه‌ محبت‌ و رحمت‌ رسول‌ اكرم‌ را ترمز ميكنه‌. ما در مقابل‌ پيغمبر چيكار بايد بكنيم‌. محبت‌ بهش‌ بكنيم‌.

 شما خواستيد كه‌ او بخواد و خدا دستور داده‌. به‌ ذوي‌ القرباش‌ محبت‌ كنيد. به‌ فرزندانش‌ محبت‌ كنيد. به‌ زراريش‌ محبت‌ كنيد. ما يك‌ مشت‌ روايات‌ كه‌ با زحمات‌ زياد هم‌ اين‌ را در كتاب‌ انوار زهرا تهيه‌ كردم‌، گاهي‌ مي‌بينم‌ بعضي‌ها با كمال‌ خصومت‌، شما دربارة‌ سادات‌ چرا اينها را نوشتيد. بابا فرزند پيغمبرند. من‌ اگر خودم‌ سيد نبودم‌ خيلي‌ بيشتر از اين‌ مي‌نوشتم‌. يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ تو هيچوقت‌ خواستي‌ كه‌ سيد نباشي‌؟ گفتم‌ كه‌ گاهي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آيد كه‌اي‌ مثلا نه‌ اين‌ لفظ‌ را نگم‌ بهتره‌. چون‌ من‌ هيچي‌ جز اين‌ اميدواري‌ ندارم‌ براي‌ روز قيامتم‌ كه‌ اگر سيد نبودم‌، مطالبي‌ من‌ از آيات‌ و روايات‌ براي‌ اينها ديده‌ام‌ كه‌ آنجا راحت‌ مي‌تونستم‌ بيان‌ كنم‌. بايد فرزندان‌ پيغمبر را دوست‌ داشته‌ باشيد. يك‌ وقتي‌ يكي‌ از رفقا از سادات‌، ايشان‌ با ما خيلي‌ رفيق‌ بود. خدا رحمتش‌ كنه‌ شهيد شد. ايشان‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود. شب‌ من‌ يك‌ خواب‌ عجيبي‌ ديدم‌. چون‌ توي‌ اين‌ فكر بودم‌ كه‌ چرا اينها احترام‌ دارند، چرا اينها بايد محبت‌ بهشون‌ كرد و يك‌ مطالب‌ ديگه‌. خواب‌ ديدم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در يك‌ ارتفاعي‌ ايستاده‌اند و از بدن‌ مقدسشون‌ مثل‌ موم‌، البته‌ هر چي‌ مي‌گذره‌ اين‌ مومها و اين‌ نورها انشعابش‌ زياد ميشه‌، آمده‌ تا رسيده‌ به‌ طرف‌ ما. به‌ همه‌جاي‌ عالم‌ رفته‌ و اين‌ نوري‌ كه‌ باصطلاح‌ از بدن‌ مقدسشون‌ آمده‌ به‌ طرف‌ ما، بند بنده‌. روي‌ هر بندي‌ اسم‌ يكي‌ از اين‌ اجداد اين‌ آقا سيدي‌ كه‌ من‌ پهلوش‌ نشسته‌ بودم‌ نوشته‌ تا آخريش‌ اسم‌ خودش‌ را نوشته‌. من‌ ديدم‌ كه‌ وضع‌ تغيير كرد. ايشان‌ مشخص‌ شد. يعني‌ در همان‌ عالم‌ رؤيا مي‌ديدم‌ كه‌ وضع‌ تغيير كرده‌. من‌ يك‌ آقايي‌ را كه‌ اصلا فكرم‌ بهش‌ نمي‌رفت‌، بلند شد دست‌ ايشان‌ را بوسيد. ما فردا آن‌ آقائي‌ كه‌ دست‌ او را بوسيد، او آمد مهمان‌ ما شد. اين‌ خواب‌ را من‌ براي‌ اين‌ آقا سيد نقل‌ كردم‌ كه‌ سيادت‌ تو منظور ثابته‌ بعد تا اين‌ خواب‌ را نقل‌ كردم‌ با اينكه‌ خوب‌ يك‌ جوري‌ بود كه‌ اون‌ چون‌ رفيق‌ من‌ بود. پا شد بدون‌ مقدمه‌ دست‌ اين‌ را بوسيد. نگفتم‌ در خواب‌ دستت‌ را بوسيد، دست‌ اين‌ را بوسيد، اون‌ بلند شد بوسيد.

 و اين‌ معنا براي‌ من‌ روشن‌ شد كه‌ مي‌فرمايد وقتي‌ حضرت‌ صادق‌ عصايي‌ دستشون‌ بود داشتند، ابو حنيفه‌ پريد خدمت‌ حضرت‌، يعني‌ اول‌ پرسيد كه‌ آقا چرا حضرت‌ ازش‌ گرفتند فرمودند هذا عظم‌ رسول‌ الله‌، هذا لحم‌ رسول‌ الله‌، هذا دم‌ رسول‌ الله‌، اين‌ بدن‌ گوشت‌ پيغمبره‌، اين‌ بدن‌ پوست‌ پيغمبره‌، اين‌ بدن‌ ستخوان‌ پيغمبره‌. تو اين‌ را اذيت‌ مي‌كني‌ آنوقت‌ چوبي‌ را مي‌خواي‌ ببوسي‌. محبت‌ به‌ ذوي‌ القربي‌ پيغمبر همين‌ اظهار ارادتهايي‌ است‌ كه‌ شما امروز نسبت‌ به‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها ميكنيد، نسبت‌ به‌ فرزندانش‌. مي‌دونيد امشب‌ چه‌ وصيتي‌ كرده‌. اين‌ را من‌ موظف‌ مي‌دونم‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا به‌ سادات‌ برسانم‌. وقتي‌ وصيتنامه‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برداشت‌ نگاه‌ كرد، مطالبي‌ فرموده‌ بود. من‌ را در شب‌ غسل‌ بده‌، در شب‌ كفن‌ كن‌، شب‌ به‌ خاك‌ بسپار از آخر نوشته‌ بود ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌. به‌ بچه‌هاي‌ من‌، به‌ فرزندان‌ من‌ تا روز قيامت‌ هر كدامشون‌ آمدند، يا علي‌ سلام‌ مرا برسان‌. حق‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ اينهاست‌. حق‌ پدر و مادر را رعايت‌ كنيد، حق‌ همسايه‌ را رعايت‌ كنيد، حقوق‌ مسلمين‌ را رعايت‌ كنيد، حق‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ بعنوان‌ زمامدار امور دينيتون‌ هست‌، مرجع‌ تقليدتون‌، رهبرتون‌، شخصي‌ كه‌ تمام‌ ما بايد تحت‌ فرمان‌ او باشيم‌ و او مقام‌ ولايت‌ فقيهه‌، اين‌ را بايد رعايت‌ كرد. من‌ نوشتم‌ حتي‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ يك‌ مملكت‌ بايد تحت‌ فرمان‌ ولي‌ فقيه‌ باشند. براي‌ اينكه‌ اختلاف‌ بوجود نياد. بايد همه‌ مخصوصا در مسائل‌ سياسي‌، مسائل‌ مملكتي‌ رعايت‌ اين‌ جهت‌ را بكنند. از آن‌ حالتون‌ شما را باز ندارم‌. حال‌ توجه‌ به‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها داريد. من‌ دلائلي‌ از نظر روحي‌ دارم‌ كه‌ امشب‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ نجف‌ براي‌ تحصيل‌ اثاثيه‌ و زندگي‌ را برداشته‌ بوديم‌ رفته‌ بوديم‌. اتفاقا يك‌ روز يا دو روز قبل‌ از ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ رسيديم‌ به‌ نجف‌. جا نداشتيم‌. خانه‌ نداشتيم‌. خيلي‌ دنبال‌ خانه‌ گشتيم‌. شب‌ آمدم‌ در حرم‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، شب‌ اول‌ ماه‌ بود. به‌ آقا عرض‌ كردم‌ آقا يك‌ خونه‌اي‌ براي‌ ما درست‌ كنيد. ما خيلي‌ گشتيم‌. وسايلمون‌ ريخته‌ توي‌ مسافرخانه‌، شب‌ حضرت‌ امير عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را در خواب‌ ديدم‌. فرمودند فردا، فردايي‌ كه‌ مثل‌ امروز بود، پس‌ فردا، پس‌تر فردا اين‌ سه‌ روز احتمال‌، يعني‌ در اين‌ سه‌ روز احتمال‌ نه‌ اينكه‌ يكي‌ از احتمالات‌ اين‌ باشه‌، احتمال‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا هست‌ چقدر علي‌ عليه‌ السلام‌، خوشحال‌ ميشيد. روي‌ اين‌ جريان‌ بود كه‌ من‌ يك‌ دفعه‌ متوجه‌ شدم‌، و همينطور هم‌ شد و رفتيم‌ مشغول‌ عزاداري‌ شديم‌. حواسمون‌ نبود كه‌ وفات‌ فاطمة‌ زهراست‌. مجالس‌ عزاداري‌ برپا بود در نجف‌ اشرف‌. شايد در سال‌ هزار و سيصد و سي‌ و پنج‌ يا چهار بود كه‌ خيلي‌ قديم‌.

 يك‌ جريان‌ ديگه‌ هم‌ باز مثل‌ امشبي‌، يا مثل‌ فردا شبي‌. ببخشيد. شب‌ چهارم‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌. من‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ همان‌ عين‌ آن‌ جرياني‌ كه‌ در روايات‌ هست‌. جمعيت‌ خيلي‌ زياده‌، تاريكه‌، يك‌ شمعي‌ روشن‌ كردند. بدن‌ فاطمة‌ زهرا روي‌ مغسل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خوابانده‌ نصفي‌ از بدن‌ ديده‌ ميشه‌ و صورت‌ كامل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. داره‌ حضرت‌ آرام‌ آرام‌ فاطمة‌ زهرا را غسل‌ ميده‌. آرام‌ آرام‌ گريه‌ ميكنه‌. يك‌ وقت‌ صدا زد فرزندان‌ فاطمه‌ بيائيد با مادرتون‌ وداع‌ كنيد كه‌ من‌ آن‌ كلمة‌ اي‌ پهلو شكسته‌ ميگفتم‌ و اشك‌ مي‌ريختم‌ و از خواب‌ بيدار شدم‌. اينها جنبه‌هاي‌ روحيشه‌، روايات‌ هم‌ تأييد ميكنه‌ كه‌ امشب‌ شب‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا باشد، يا فردا شب‌ شب‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا باشد. حالا كه‌ مي‌خواهيد عزداري‌ كنيد، چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزايي‌ انشاء الله‌ به‌ خودمون‌ بگيريم‌. از كجاي‌ مصيبت‌ آرام‌ آرام‌ يك‌ مقدار شما امشب‌ برويد خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ .وقتي‌ به‌ علي‌ خبر دادند كه‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با همة‌ وقار، دوان‌ دوان‌ به‌ طرف‌ مسجد، حتي‌ يك‌ طرف‌ عباش‌ به‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ ميشد. اشك‌ مي‌ريخت‌، خودش‌ را رساند به‌ بالين‌ فاطمة‌ زهرا. اي‌ پارة‌ تن‌ پيغمبر، فاطمة‌ زهرا من‌ علي‌ هستم‌ با تو حرف‌ مي‌زنم‌. سر فاطمه‌ را به‌ سينه‌ چسبانيد. ظاهرا فاطمه‌ است‌، روحش‌ بر تمام‌ عالم‌ وجود احاطه‌ دارد. هر قدرتي‌ را دارد. مرگ‌ و حيات‌ براي‌ اينها مساويست‌. براي‌ اينكه‌ من‌ و شما باور كنيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهر روحش‌ ر تمام‌ عالم‌ وجود احاطه‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ بدن‌ فاطمه‌ را غسل‌ داده‌، روي‌ زمين‌ گذاشته‌، صدا زد حسن‌ و حسينش‌ بيان‌ با مادرشون‌ وداع‌ كنند، قسم‌ مي‌خورد ميگه‌ به‌ خدا قسم‌ لقد هنت‌ و مددت‌ يديها. بخدا قسم‌ ديدم‌ يك‌ آهي‌ كشيد فاطمة‌ زهرا، يك‌ ناله‌اي‌ كرد، دستهايش‌ را از توي‌ كفن‌ بيرون‌ آورد. يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌، يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسين‌ انداخت‌. اينها مرده‌ و زنده‌ ندارند. اينها بعد از مرگ‌ اختيار دست‌ خودشونه‌. باز مي‌گردند به‌ بدن‌، با علي‌ مي‌خواد صحبت‌ كنه‌، برگشت‌ به‌ بدن‌ ظاهرا و با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صحبت‌ كرد. هم‌ توي‌ نامة‌ وصيتنامه‌اش‌ نوشته‌ هم‌ توي‌ گفتارش‌ فرموده‌ كه‌ يا علي‌، يا علي‌ يك‌ خواهش‌ از تو دارم‌. غسلني‌ بالليل‌، شب‌ مرا غسل‌ بده‌. يا فاطمة‌ زهرا چرا مگر شما دوستاني‌ نداريد. كفني‌ بالليل‌. دفني‌ بالليل‌. فلا تعلم‌ احدا. به‌ احدي‌ خبر نده‌. من‌ دوست‌ ندارم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ در به‌ پهلويم‌ زدند، آنهايي‌ كه‌ بازويم‌ را شكستند، آنهايي‌ كه‌ سيلي‌ به‌ صورتم‌ زدند، اينها بيايند در تشييع‌ جنازة‌ من‌ شركت‌ كنند و كسب‌ آبرو از اين‌ راه‌ بكنند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ كارها را انجام‌ داد. اما يك‌ وقت‌ اسماء ميگه‌ ديدم‌ علي‌ سر را به‌ ديوار گذاشته‌ زار زار گريه‌ ميكنه‌. ان‌ الفقد الزهرا تبكي‌ آيا از دوري‌ زهرا گريه‌ ميكني‌، آيا از يتيم‌ شدن‌ حسنين‌ گريه‌ ميكني‌؟ فرمود اسماء دستم‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌.

 

۲ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۴ آبان ۱۳۷۴ – ادب‌ حضور امام‌ عليه‌ السلام‌

 ادب‌ حضور امام‌ عليه‌ السلام‌ 2ج‌2 – 1416

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌

 مطلبي‌ را عنوان‌ كردند دربارة‌ ادب‌ و آداب‌ معاشرت‌. آنطوري‌ كه‌ از لغت‌ بدست‌ مي‌آيد ادب‌ بمعناي‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ را در جاي‌ خود گذاشتن‌ و رعايت‌ حد و حدودش‌ را كردن‌. ايني‌ كه‌ به‌ دانشمنداني‌ كه‌ در سخن‌ گفتن‌ يا در سخن‌شناسي‌ و يا در اشعارشناسي‌ اديب‌ مي‌گويند بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اينها مي‌دونند كلمات‌ را در كجا و در چه‌ وضع‌ و با چه‌ اعرابي‌ بيان‌ كنند. دانشمنداني‌ كه‌ در ادبيات‌ عرب‌ استادند قرائتهاي‌ مختلف‌ از قرآن‌ را مي‌دونند. زبان‌ عربي‌ را صحيحش‌ را از غير صحيحش‌ اطلاع‌ دارند. يك‌ فرد مؤدب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ حقوق‌ همه‌ را به‌ خودش‌ و به‌ آن‌ طرفش‌ تقديم‌ كند. ببينيد در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اگرچه‌ تفسيرش‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌ ذي‌ القربي‌ را بهش‌ بده‌ ولي‌ در ظاهر معنا اين‌ است‌ كه‌ هر كس‌ به‌ تو نزديك‌ است‌ و آت‌ ذي‌ القربا، صاحب‌ قرابت‌. قرابت‌ يعني‌ نزديك‌ بودن‌، از قرب‌ مي‌آيد. حقه‌ حقش‌ را بهش‌ بده‌. حق‌ هر كسي‌ يك‌ چيز خاصي‌ است‌. حق‌ پدر احترامات‌ پدره‌ و حق‌ پدري‌. حق‌ مادر احترامات‌ مادر است‌ در حد مادري‌. حق‌ فرزند رعايت‌ حال‌ فرزند است‌ در حد فرزندي‌. حق‌ عالم‌ رعايت‌ حقوق‌ عالم‌ است‌ در همان‌ حد علم‌ و دانشش‌. تا ميرسيم‌ به‌ اهل‌ تقوي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ آنها را اكرام‌ كرده‌ و فرموده‌ ان‌ اكرمكم‌ عند الله‌ اتقيكم‌ و بايد همة‌ ما در مقابل‌ اهل‌ تقوي‌ كوچكي‌ كنيم‌ و اينها را احترام‌ كنيم‌. حق‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ او اقتدا كنيم‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. حق‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ مقدمة‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ براي‌ اصل‌ اين‌ مقصوده‌، دو حق‌ آن‌ حضرت‌ بايد رعايت‌ بشه‌. يعني‌ يكي‌ حق‌ معاشرتي‌ ظاهري‌ و يكي‌ هم‌ حق‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌.

 متأسفانه‌ و خيلي‌ هم‌ متأسفانه‌ ما الان‌ اگر شروع‌ كرديم‌ براي‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و اين‌ بحث‌ را خواستيم‌ در چند جلسه‌ عنوان‌ كنيم‌، يك‌ عده‌ افراد چه‌ بگم‌؟ بيكار، افراد بي‌ ارزش‌، افرادي‌ كه‌ كاري‌ جز نشستن‌ در بين‌ مردم‌ و حرف‌ بيهوده‌ گفتن‌ كار ديگري‌ ازشون‌ بر نمي‌آد، ميگن‌ فلاني‌ داره‌ اعلام‌ ظهور ميكنه‌ يا داره‌ مردم‌ را براي‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آماده‌ ميكنه‌. من‌ يكي‌ از حرفهايي‌ كه‌ مكرر گفته‌ام‌ و اين‌ حرف‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ ما اين‌ كار را بكنيم‌، اين‌ است‌ كه‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ من‌ را وادار ميكنه‌ كه‌ ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را ياد بگيريم‌ و تعليم‌ بگيريم‌ و انشاء الله‌ عمل‌ كنيم‌. آن‌ دو چيز يقيني‌ يكي‌ يقينا امام‌ زمان‌ هست‌. اگر كسي‌ بگويد امام‌ زماني‌ نيست‌، شيعه‌ كه‌ نيست‌ بماند، مسلمان‌ نيست‌ بماند. هيچ‌ يك‌ از مذاهب‌ حتي‌ مسيحيت‌ و زرتشتيت‌ هم‌ او را قبول‌ ندارد. تمام‌ مذاهب‌ بزرگ‌ عالم‌ امروز مي‌گويند يك‌ همچين‌ شخصي‌ خواهد آمد و همه‌ هم‌ مي‌گويند بغتة‌ خواهد آمد يعني‌ دفعتا، بدون‌ خبر قبلي‌، پس‌ دو چيز يقيني‌. يكي‌ خواهد آمد يكي‌ هم‌ هست‌. اين‌ دو چيز را كه‌ شك‌ نداريم‌. يعني‌ اگر شك‌ كنيم‌، مسلمان‌ هم‌ نيستيم‌، مسيحي‌ هم‌ نيستيم‌، زرتشتي‌ هم‌ نيستيم‌. يك‌ بي‌ ديني‌ هستيم‌. جزء دين‌ مقدس‌ اسلامه‌ اين‌ دو چيز. يكي‌ او هست‌، يكي‌ هم‌ بغتة‌ خواهد آمد. حتي‌ روايت‌ آنقدر تأكيد كرده‌ كه‌ اگر يك‌ روز از عمر دنيا باقي‌ بماند و له‌ الله‌ خدا آنقدر آن‌ روز را طولاني‌ مي‌كند تا امام‌ زمانش‌ را ظاهر كند، دنيا را پر از عدل‌ و داد كند و بعد قيامت‌ بر پا شود.

 بنابراين‌ اين‌ دو چيز يقينيه‌. اين‌ چيز احتمالي‌ هم‌ هست‌. من‌ اين‌ را تذكر ميدم‌ ميگم‌ احتمالي‌ و احتياجي‌ به‌ يقيني‌ بودن‌ نداره‌. احتماليش‌ هم‌ ما را وادار به‌ اين‌ كار ميكنه‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ احتمال‌ داره‌ بغتة‌ در زمان‌ ما بياد. اين‌ احتمالش‌ نيست‌؟ اگر كسي‌ بگه‌ احتمالش‌ را نمي‌دهم‌ زمان‌ ما بياد، اين‌ باز با آيات‌ و روايات‌ قرآن‌ مبارزه‌ كرده‌. پس‌ دو چيز يقيني‌ و يك‌ چيز احتمالي‌ سبب‌ ميشه‌ اولا ما منتظر باشيم‌. دوم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، پاك‌ باشيم‌ از جهت‌ روحي‌. سوم‌ آداب‌ معاشرت‌ با آن‌ حضرت‌ را ياد بگيريم‌. و لذا من‌ خودم‌ شخصا مكرر اين‌ تصميم‌ را مخصوصا براي‌ عدة‌ خاص‌ گرفتم‌ كه‌ بنشينم‌ آداب‌ زندگي‌ با امام‌ را براي‌ دوستان‌ بيان‌ كنم‌. چون‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از اعمال‌ و افكار و رفتارها هست‌ كه‌ اين‌ خلاف‌ ادب‌ محضر امامه‌. حتي‌ ما با بعضي‌ از، بعضي‌ هامون‌ اينطوري‌ هستيم‌ كه‌ با علما و متقين‌ هم‌ نمي‌تونيم‌ درست‌ معاشرت‌ كنيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، خدا رحمت‌ كند، يكي‌ از مراجع‌ تقليد قم‌، اين‌ انگشتش‌ را بسته‌. گفتم‌ آقا چي‌ شده‌؟ فرمود يك‌ كسي‌ آمد دست‌ مرا ببوسه‌. ايشان‌ رسمش‌ اين‌ بود دستش‌ را مي‌كشيد. من‌ كشيدم‌ او كشيد دستم‌ از بند در رفت‌. شما را به‌ خدا اين‌ رسم‌ زيارته‌ كه‌ اين‌ مردم‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دارند. يك‌ دفعه‌ گناهش‌ مال‌ من‌، ثوابش‌ مال‌ شما. بريد عوض‌ زيارت‌ نگاه‌ بكنيد ببينيد اين‌ مردم‌ چيكار مي‌كنند؟ آقا فرض‌ كنيد امام‌ خودش‌ اينجا بود. اينها چه‌ مي‌كردند؟ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ در مدينه‌ بودم‌ داشتم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌. يك‌ شرطه‌ از آنهايي‌ كه‌ دور ضريح‌ مطهر حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بودند اون‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ رو، گفتم‌ من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. نقاط‌ ضعفي‌ كه‌ آنها دارند. من‌ ضريح‌ را نمي‌بوسم‌. من‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌خوام‌ از حضرت‌ بخواهم‌ كه‌ حضرت‌ از خدا بخواهد كه‌ خدا گناهان‌ مرا ببخشه‌. حالا حرفهايي‌ بين‌ من‌ و او رد و بدل‌ شد، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ دعوامون‌ شد. اين‌ دستش‌ را گذاشت‌ توي‌ سينة‌ من‌، من‌ را پرت‌ كرد من‌ هم‌ بلند شدم‌ بزنمش‌ ريختند شيعيان‌ و بالاخره‌ ما را جدا كردند. خيلي‌ عصباني‌ شدم‌. شب‌ عيد غدير هم‌ بود. آمدم‌ توي‌ همان‌ فندق‌ خوابيدم‌ رسول‌ اكرم‌ را خواب‌ ديدم‌. گفتم‌ يا رسول‌ الله‌ ما فرزندتيم‌، ما دوستانت‌ هستيم‌. اينها كيند توي‌ اينجا راهشون‌ دادي‌؟ ما خودمون‌ مي‌آئيم‌ خدمتگزارت‌ مي‌شيم‌. همانطور با همان‌ زبان‌ عوامي‌ خودم‌ و سادگي‌ خودم‌ اين‌ حرفها را زدم‌. حضرت‌ فرمودند تا وقتي‌ پسرم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ نيامده‌ و دنيا آشوبه‌. دنيا آشوبه‌. عدل‌ و ادب‌، اينها تعبيراتي‌ است‌ كه‌ من‌ يك‌ خورده‌ كم‌ و زيادش‌ كنم‌. عدل‌ و ادب‌ توي‌ مردم‌ وجود نداره‌. اين‌ تعبير عجيب‌ بود. ما سد بستيم‌ كه‌ حدود ما را حفظ‌ كنند. من‌ صبح‌ پاشدم‌ گفتم‌ عجب‌ خوابي‌. اگر اين‌ قبرستان‌ بقيع‌ را آزاد بگذارند، ما تمام‌ اين‌ خاكهايش‌ را، هر كدام‌ يك‌ مشت‌ خاك‌ بر مي‌داريم‌ حساب‌ اينكه‌ اين‌ قبرها از بين‌ ميره‌ نمي‌كنيم‌. رعايت‌ آداب‌ را نمي‌كنيم‌.

 آقا زيارت‌ اينه‌ كه‌ شما وقتي‌ وارد حرم‌ مطهر شديد همانطوري‌ كه‌ پدر علامة‌ مجلسي‌ ميگه‌ وارد حرم‌ حضرت‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ شدم‌ ديدم‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كنار ضريح‌ ايستاده‌. چيكار كنم‌؟ ما باشيم‌ مي‌دويم‌، دامنش‌ را تا ندي‌ آقا ولت‌ نمي‌كنيم‌. مثل‌ اسماعيل‌ هرقلي‌. اسماعيل‌ هرقلي‌ دستش‌ را به‌ دامن‌ حضرت‌ انداخته‌ بود. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌ هر جا بري‌ من‌ هم‌ مي‌آم‌. اگر اينجور باشيم‌ بايد حدودا شايد يك‌ ميليون‌ جمعيت‌ را حضرت‌ دنبال‌ سرش‌ بيندازد. حضرت‌ فرمود برگرد مصلحت‌ تو در برگشتنه‌. گفت‌ نه‌ ابدا. من‌ ولت‌ نمي‌كنم‌. دفعه‌ دوم‌ حضرت‌ فرمود. حضرت‌ خضر كه‌ ظاهرا ايشان‌ بودند، فرمودند تو خجالت‌ نمي‌كشي‌؟ امام‌ زمانت‌ دو دفعه‌ به‌ تو مي‌گه‌ برگرد برنمي‌ گردي‌!

 ماها بايد آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد باشيم‌. باز با يكي‌ از علما من‌ نشسته‌ بودم‌ كه‌ من‌ عصباني‌ شدم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود اين‌ عمامة‌ آقا را، از مراجع‌ بود، گرفته‌ بود مي‌خواست‌ پيشاني‌ آقا را ببوسه‌. ايشان‌ هم‌ مي‌كشيد عمامة‌ ايشان‌ را خراب‌ كرد. نمي‌دونيم‌. بچه‌ را مي‌گذاره‌ سر شونش‌. مي‌پره‌ سر مردم‌، مردم‌ را فشار ميده‌، اذيت‌ ميكنه‌. مرحوم‌ مجلسي‌، ميگه‌ كه‌ من‌ وارد حرم‌ شدم‌ ديدم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آنجا تشريف‌ دارند. ايستادم‌. كالمداحين‌. ديديد مداحهها وقتي‌ كه‌ مي‌ايستند اشعار مي‌خونند در مدح‌ يك‌، مثلا يكي‌ از بزرگان‌، ميگه‌ ايستادم‌ زيارت‌ جامعه‌ را با تمام‌ ادب‌ در محضر حضرت‌ خوندم‌. حضرت‌ فرمودند نعمة‌ الزياره‌. زيارت‌ خوبي‌ است‌. بعد به‌ من‌ فرمودند بيا جلو. من‌ چند قدمي‌ هم‌ اطاعت‌ امر آقا را كرده‌ باشم‌ از اينطرف‌ هم‌ بدنم‌ مي‌لرزه‌ كه‌ مبادا، من‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلد نيستم‌. اگر نزديك‌ شدم‌ ممكنه‌ يك‌ كاري‌ بر خلاف‌ ادب‌ انجام‌ بدهم‌. فرمودند بيا جلوتر. رفتم‌ جلو. بيا جلوتر. رفتم‌ جلو تا رسيدم‌ به‌ وجود مقدس‌ آقا وليعصر. شما خيال‌ كرديد كه‌ سيد ابن‌ طاووس‌ يا سيد بحر العلوم‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ مكرر ايشان‌ را در بغل‌ ميگيره‌ و اظهار محبت‌ بهشون‌ ميكنه‌، مثل‌ ماها آدمي‌ بودند كه‌ وقتي‌ مي‌رسيم‌ رعايت‌ هيچ‌ ادبي‌ را نكنيم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ با يك‌ نفر مشرف‌ شده‌ بودم‌ به‌ مكه‌ گفت‌ از من‌ سؤال‌ كرد حالا ما هم‌ روي‌ همان‌ قواعد كلي‌. از من‌ سؤال‌ كرد آيا من‌ مي‌تونم‌ خدمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ برسم‌؟ گفتم‌ اگر يك‌ شرط‌ را رعايت‌ كني‌ احتمالش‌ هست‌. گفت‌ چيه‌؟ گفتم‌ وقتي‌ حضرت‌ را ديدي‌ همان‌ دور بايست‌ سلام‌ عرض‌ كن‌ و از همان‌ دور عرض‌ ارادت‌ بكن‌ و جلو نرو. خيلي‌ مؤدب‌ باش‌. گفت‌ چشم‌. خودش‌ نقل‌ مي‌كرد كه‌ در همان‌ سفر 9 مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد.

 آقايون‌ ادب‌ خيلي‌ مهمه‌. گاهي‌ ميشه‌ حضرت‌ خودش‌ را به‌، مصلحت‌ هم‌ هست‌، ولي‌ اين‌ مصلحت‌ نداره‌، خودش‌ را به‌ شما نشون‌ نميده‌. چون‌ شما ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ كافر بشيد. با يك‌ ملاقات‌. ممكنه‌ خداي‌ نكرده‌ فاسق‌ بشيد. اينطوريه‌. ادب‌ حضور ببينيد امامه‌، علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. وقتي‌ كه‌ نام‌ حضرت‌ وليعصر ارواحناه‌ فداه‌ را مي‌شنوه‌ خوب‌ دقت‌ كنيد، اسمش‌ را شنيده‌. از جا بلند مي‌شوند، حضرت‌ رضا، دستش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سرش‌ تعظيم‌ مي‌كنه‌. مي‌فرمايد صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌. ماها اسم‌ امام‌ عصر را، آن‌ اسم‌ خاصي‌ كه‌ واجب‌ است‌ اگر كسي‌ شنيد بلند بشه‌ بايسته‌، آن‌ را مي‌شنويم‌ پاهامون‌ هم‌ درازه‌. يك‌ كسي‌ از رفقا مي‌گفت‌ اخيرا شما در بعضي‌ از مجالس‌ كم‌ نام‌ حضرت‌ را مي‌بريد. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ اون‌ يك‌ مجلس‌ خاصي‌ را مي‌گفت‌. مجلس‌ شماها را نمي‌گم‌. گفتم‌ مي‌دوني‌ علتش‌ چيه‌؟ علتش‌ اينه‌ كه‌ من‌ گوشه‌ كنار نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ كه‌ بعضي‌ها نمي‌تونند درك‌ كنند كه‌ نام‌ حضرت‌ در اينجا برده‌ ميشه‌. حضرت‌ ممكن‌ است‌ نظر لطف‌ و خاصي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ پيدا بكنند. اينها حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ پاشون‌ را جمع‌ كنند كه‌ دراز كردند ندارند. حال‌ و حوصلة‌ اينكه‌ حالا چايي‌ باشه‌ بعد بخوريد، چايي‌ نخورده‌ حواسش‌ پرته‌ كه‌ اين‌ رفيق‌ ما اين‌ بندة‌ خدا چايي‌ داد به‌ ما نداد. حواسش‌ اينجاست‌. اين‌ اندازه‌ يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ جات‌ خالي‌ بود يك‌ دعاي‌ ندبة‌ خوبي‌ ما در طرقبه‌، آن‌ روز جمعه‌ خونديم‌ خيلي‌ خوب‌ بود. گفتم‌ چطور؟ خيال‌ كردم‌ عنايات‌ حضرت‌ بهشون‌ متوجه‌ شده‌. گفت‌ نان‌ شيرمال‌ طرقبه‌، هر نفري‌ يك‌ ليوان‌ شير يك‌ چايي‌ شيرين‌ توي‌ سيني‌ مي‌گذاشتند مي‌آوردند. خدا خيرش‌ بده‌. اينيم‌ ما. داره‌ دعا مي‌خونه‌، دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونه‌ ميگه‌ هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ لتلقي‌. آيا يك‌ راهي‌ هست‌ يك‌ ملاقات‌ به‌ من‌ بدي‌ اي‌ پسر احمد، اي‌ پسر پيغمبر. اين‌ فكر نان‌ و چايي‌ و شيرمال‌ و چيزشه‌. يك‌ دعاي‌ ندبه‌ خوني‌ را من‌ ديدم‌، اين‌ بدتر، سيگار را گذاشته‌ بود گوشة‌ لبش‌ دعاي‌ ندبه‌ را هم‌ مي‌خوند. اينجور دعاي‌ ندبه‌ خونها داريم‌، اينجور عشاق‌ امام‌ زمانها داريم‌. حضرت‌ بياد بگه‌ اين‌ سيگارت‌ را چند لحظه‌ ما هستيم‌ نكش‌. حاضر نيست‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ داره‌ به‌ حضرت‌ خطاب‌ ميكنه‌ با امام‌ زمان‌ داره‌ صحبت‌ ميكنه‌ و يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ انجام‌ ميده‌ آيا به‌ خود حضرت‌. يك‌ قدري‌ بياد حضرت‌ به‌ خدا قسم‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ اينطور اينه‌ كه‌ تشريف‌ نمي‌آورد براي‌ همينه‌. يك‌ خورده‌اي‌ بياد مزاحمتون‌ ميشه‌. ما خيال‌ مي‌كرديم‌ امام‌ زمان‌ بياد زندگيمون‌ روبراه‌ ميشه‌. اين‌ چيزت‌ حرامه‌، اون‌ حلاله‌، چه‌، فلان‌. دخالتهاي‌ مثلا چه‌ دربارة‌ ما، چيكار داري‌ دربارة‌ زندگي‌ شخصي‌ ما. كم‌ كم‌ مي‌بيني‌ نه‌ ول‌ نميكنه‌. همون‌ بلايي‌ كه‌ به‌ سر اجدادش‌ آوردند، همان‌ بلا را به‌ سرش‌ مي‌آورند. حالا يك‌ وقت‌ هستش‌ مي‌آد توي‌ زندگي‌ ما بالاخره‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌، ما خودمون‌ جزئي‌ هستيم‌ يك‌ كارهاي‌ جزئي‌ را به‌ ما ميگه‌ آنوقت‌ ميره‌ بالاي‌ سر يك‌ قدرتمند ميگه‌ آقا بيا پائين‌. اينجا جاي‌ تو نيست‌.

 يك‌ روز بهلول‌ رفت‌، بهلول‌ زمان‌ هارون‌ الرشيد، رفت‌ جاي‌ هارون‌ الرشيد نشست‌. خدمه‌ و خدمتگزاران‌ هارون‌ آمدند يك‌ دست‌ كتكش‌ هم‌ زدند نشاندنش‌ پائين‌. اين‌ تخت‌ هارون‌ نشستي‌ چيكار كني‌؟ پائين‌ نشسته‌ بود گريه‌ مي‌كرد. كتك‌ خورده‌ بود. هارون‌ آمد. گفت‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ چون‌ نسبتي‌ هم‌ داشت‌ با هارون‌ الرشيد. گفت‌ من‌ يك‌ دقيقه‌ جاي‌ تو نشستم‌ اينجور كتكم‌ زدند. واي‌ به‌ حال‌ تو كه‌ تمام‌ عمر جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشستي‌. اما اين‌ مرده‌ مگر از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد. خيلي‌ حرف‌ تندي‌ هم‌ هست‌ها. تو كه‌ خودت‌ مي‌داني‌ اينجا جات‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر تشريف‌ آورده‌ بودند، هارون‌ خيلي‌ احترام‌ كرد. حضرت‌ را جاي‌ خودش‌ نشوند. خيلي‌ احترام‌ كرد و به‌ مأمون‌ گفت‌ بدرقه‌ كن‌ حضرت‌ را برسان‌ به‌ منزل‌. وقتي‌ مأمون‌ برگشت‌ و گفت‌ ايشون‌ كي‌ بود كه‌ اينقدر احترامش‌ كردي‌؟ گفت‌ اين‌ پست‌، اين‌ رياستي‌ كه‌ من‌ دارم‌ مال‌ اينه‌. من‌ غصب‌ كردم‌. گفت‌ اگر تو مي‌دوني‌ كه‌ غصب‌ كردي‌ چرا بهش‌ تحويل‌ نميدي‌؟ گفت‌ تو كه‌ فرزند مني‌، الملك‌ عقيم‌. به‌ تعبير فارسي‌ سياست‌ پدر و مادر سرش‌ نميشه‌، الملك‌ عقيم‌. گفت‌ اگر تو كه‌ فرزند مني‌ به‌ فكر اين‌ باشي‌ كه‌ تا من‌ زنده‌ هستم‌ به‌ جاي‌ من‌ بنشيني‌ چشمات‌ را از حدقه‌ بيرون‌ مي‌آورم‌. اينجوري‌ هستيم‌ ما.

 ما اگر بخواهند با همة‌ اينكه‌ انتظار ظهور را داريم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ تشريف‌ بياورند يك‌ خورده‌ وضعمون‌ بهتر بشه‌. از اين‌ قرض‌ و بدهكاريها و از اين‌ زندگي‌ نامرتب‌ و اينها بيرون‌ بيائيم‌. و الا اگر بخواد خداي‌ نكرده‌ مزاحممون‌ بشه‌، خوب‌ مگر ائمه‌ اطهار غير از عدل‌ و داد چيز ديگري‌ براي‌ مردم‌ مي‌خواستند. همه‌اش‌ محبت‌ بود، همه‌اش‌ عنايت‌ بود، تمامش‌ رأفت‌ بود در عين‌ حال‌ حضرت‌ را غريب‌ مي‌گذاشتند، تنهاش‌ مي‌گذاشتند كم‌ كم‌ هم‌ منتهي‌ ميشد به‌ اينكه‌ يك‌ قدرتمندي‌ مي‌ديد مزاحم‌ قدرتشه‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در يك‌ ملاقاتش‌ با هارون‌ الرشيد، هارون‌ الرشيد به‌ حضرت‌ ميگه‌ كه‌ خليفتين‌، دو تا خليفه‌ در يك‌ مملكت‌؟ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌فرمايد كه‌ من‌ كي‌ ادعاي‌ خلافت‌ كردم‌؟ نامه‌هايي‌ را مي‌آره‌. ميگه‌ اين‌ نامه‌ها را دشمنان‌ من‌ و تو نوشته‌اند. مي‌خواستند اختلاف‌ بين‌ من‌ و تو بيندازند. دستت‌ را دراز كن‌ باهات‌ مصافحه‌ بكنم‌. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ اف‌ بر اين‌ دنيا. من‌ از پيغمبر شنيدم‌ كه‌ دو تا قوم‌ و خويش‌ وقتي‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ مي‌دهند محبتشون‌ تحريك‌ ميشه‌، اين‌ دشمنيها را كنار بريزند. هارون‌ الرشيد دستش‌ را دراز ميكنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مصافحه‌ با او مي‌كنند. هارون‌ ميگه‌ بعله‌ من‌ الان‌ يك‌ قدري‌ محبت‌ بهت‌ پيدا كردم‌.

 ما آداب‌ معاشرت‌ با امام‌ زمان‌ را بلديم‌ يا بلد نيستيم‌؟ يقينا، من‌ خودم‌ را ميگم‌، يقينا آنطوري‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ منظور كردند ما بلد نيستيم‌. خوب‌ بخواهيم‌ ياد بگيريم‌. از آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ بايد تعليم‌ بگيريم‌. تا بخواد يك‌ مكتبي‌، يك‌ دانشكده‌اي‌ يك‌ جلسه‌اي‌ براي‌ اين‌ موضوع‌ تشكيل‌ بشه‌، مگر دشمنها مي‌گذارند. مگر مي‌گذارند شما اين‌ كار را بكنيد. من‌ حتي‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ براي‌ خودم‌، براي‌ خودم‌، بشينم‌ يك‌ حرفهايي‌ را بزنم‌ چون‌ هم‌ خودم‌ ياد مي‌گيرم‌ هم‌ ديگران‌ استفاده‌ مي‌كنند، مي‌بينم‌ يك‌ نفر ممكنه‌ مرموز، يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ آدم‌ ناباب‌ بره‌ بگه‌ بعله‌ فلاني‌ داره‌ اينها را تعليم‌ ميده‌ براي‌ ظهور. و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ ظهور همين‌ فردا انجام‌ ميشه‌ و خودش‌ استنباط‌ كنه‌ پس‌ ما با چي‌ مخالفيم‌، با چي‌ موافقيم‌، از اين‌ حرفها. واقعا مي‌ترسم‌. من‌ يكي‌ از علما را ديدم‌ قضيه‌اي‌ از ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ نوشته‌ در يك‌ كتاب‌ و اظهار ميكنه‌ كه‌ در آن‌ نوشته‌هاش‌ كه‌ من‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. يك‌ مجلسي‌ بود ديدم‌ ميگه‌ نميشه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد. آن‌ افراد كه‌ رفتند گفتم‌ آقا شما كه‌ آنجا خودتون‌ اظهار كرديد. گفت‌ از اينها ترسيدم‌. همينطور آهسته‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ از اينها من‌ ترسيدم‌. يعني‌ بايد ديدن‌ امام‌ زمان‌ ترس‌ داشته‌ باشه‌ اگر كسي‌ ديد اين‌ را نقل‌ كنه‌. اي‌ واي‌ بر ما. آنوقت‌ آدابش‌ را ما بلد نباشيم‌. الان‌ حضرت‌ فردا صبح‌ همينطوري‌ كه‌ گفتند ظهور كرد چيكار مي‌كنيد؟ چه‌ ادبي‌. چه‌ برنامه‌اي‌ خواهيد داشت‌. بگيد هر چي‌ بگه‌ ما گوش‌ مي‌كنيم‌. اين‌ نميشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانا لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ في‌ ما لها خيرا. اين‌ آية‌ شريفه‌ عجيبه‌ها. دربارة‌ ظهور هست‌. شايد ظاهر قرآن‌ دربارة‌ قيامت‌ باشه‌. اما در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ دربارة‌ رجعت‌ و زمان‌ ظهوره‌. اگر قبلا ياد نگرفته‌ باشي‌ حالا به‌ دردت‌ نمي‌خوره‌. اگر قبلا ايمانت‌ را به‌ كار نينداخته‌ باشي‌، بعد از ظهور ديگه‌ به‌ دردت‌ نميخوره‌. ايشان‌ مي‌خواستي‌ زودتر ياد بگيريد. مثل‌ اين‌ ميمونه‌ كه‌ مثلا اعلام‌ مي‌كنند آقايوني‌ كه‌ ديپلم‌ دارند بيايند مي‌خواهيم‌ فلان‌ جايزه‌ را بهشون‌ بديم‌، فلان‌ برنامه‌ را بهشون‌ بگيم‌، استخدامشون‌ كنيم‌، يك‌ نفر ميگه‌ آقا منهم‌ حاضرم‌. ميگن‌ تو سواد داري‌؟ ميگه‌ نه‌ من‌ درس‌ نخوندم‌. ولي‌ همين‌ الان‌ مي‌خونم‌. آخه‌ نميشه‌. تو بايد مي‌خواسته‌ قبلا اين‌ كارها را بكني‌. نه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌، تمنا مي‌كنم‌، گريه‌… همة‌ مردم‌ مي‌دونند. نصف‌ ديگرش‌ را هم‌ يك‌ چيزهايي‌ نوشتند و مسائلي‌ هست‌ كه‌ حالا ماها كه‌ اين‌ اندازه‌ها را بلديم‌. چطور شد اون‌ ميشه‌ اما اين‌ نميشه‌. اما حيواني‌ بخواد يك‌ دفعه‌ انسان‌ بشه‌. صفات‌ رذيله‌ برداشته‌ بشه‌ صفات‌ حميده‌ جاش‌ گذاشته‌ بشه‌. اون‌ ميشه‌ همه‌ هم‌ به‌ همين‌ اميديم‌. مكرر خدا ميدونه‌ با بعضي‌ از حتي‌ افراد برجسته‌ برخورد كردم‌ كه‌ آقا مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌، شايد ظهوري‌ بشه‌، شايد انشاء الله‌ آقا بخواد تشريف‌ بياورد ما آمادگي‌ نداريم‌، ميگه‌ آقا مي‌آد خودش‌ همه‌ را درست‌ ميكنه‌. ولي‌ اين‌ دروغ‌ ميگه‌. يعني‌ او با آقا حتي‌ معتقد نيست‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ آمدنش‌ و چه‌ برسه‌ به‌… مي‌خواد نقدا هواي‌ نفسش‌ را عملي‌ بكنه‌. و الا آنجور حرف‌ نمي‌زنه‌. شما يك‌ مهمان‌ عزيزي‌ داشته‌ باشيد يك‌ كسي‌ بياد ده‌ صبح‌ بگه‌ ما مهمان‌ داريم‌ يا ممكنه‌ مهمانمون‌ يك‌ دفعه‌ بياد. يك‌ خورده‌ اوضاع‌ را روبراهش‌ كنيم‌. خودش‌ مي‌آد يك‌ كاري‌ ميكنه‌. اين‌ بد نيست‌؟ اين‌ توهين‌ نيست‌؟

 آقايون‌ اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌. اگر مسلمانيم‌ خيلي‌ مسئوليم‌ كه‌ آداب‌ معاشرت‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را ياد نمي‌گيريم‌. خوب‌ ميگيد حالا چيكار كنيم‌؟ واقعش‌ اينه‌ كه‌ منهم‌ بايد بروم‌ مطالعه‌ بكنم‌. ببينم‌ وقتي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار بودند چه‌ افرادي‌ را، آقا ابي‌ بصيره‌، ميگه‌ ديدم‌ يك‌ عده‌ مي‌روند خدمت‌ امام‌ صادق‌. در بازه‌ منهم‌ به‌ اصطلاح‌ با اينها رفتم‌. رفتم‌ تو. نشستم‌. يكي‌ از اصحابه‌. حضرت‌ صدام‌ زدند. سرش‌ را گذاشتند در گوشم‌ فرمودند با اين‌ حال‌ در خانة‌ فرزندان‌ پيغمبر نبايد بيايي‌. من‌ جنب‌ بودم‌. سرم‌ را انداختم‌ پايين‌ عرق‌ كردم‌ رفتم‌ بيرون‌. ببينيد. داخل‌ خانه‌هاي‌ پيغمبر و فرزندان‌ پيغمبر با اين‌ حال‌ نشيد. ما بعضي‌ وقتها يك‌ مجالسي‌ داريم‌، مجالس‌ دعاست‌. مجلس‌ دعا، مجلس‌ تضرع‌، زاري‌. مثلا پيش‌ مي‌آد كه‌ دو ركعت‌ نماز بخونيم‌. مي‌بينيم‌ جمعيت‌ مي‌روند بيرون‌ كه‌ وضو بگيرند. اي‌ بابا شماها اينجا وضو نداشتيد نشستيد؟! شب‌ جمعه‌ توي‌ مجلس‌ ذكر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌، ذكر ائمه‌، ذكر امام‌ زمان‌، بي‌ وضو؟! كه‌ البته‌ آنها رفقاي‌ خصوصي‌ بودند كه‌ بعد گفتم‌ شما يا توي‌ اين‌ مجلس‌ چرت‌ زديد وضوتون‌ را باطل‌ كرديد، يا بي‌ وضو آمديد نشستيد آخه‌ يعني‌ چي‌؟ حالا دو ركعت‌ نماز پيش‌ آمده‌. امام‌ سرش‌ را مي‌كنه‌ بغل‌ گوش‌ ابي‌ بصير. كسي‌ نفهمه‌. خودش‌ نقل‌ كرده‌. با اين‌ حال‌ توي‌ خونة‌ ضراري‌ پيغمبر وارد نشيد. امام‌ از قلب‌ او خبر داره‌. از تمام‌ اعمالمون‌ مطلعه‌. اگر بگيم‌ شايد مطلع‌ نباشه‌ دو تا آيه‌ از قرآن‌ يا سه‌ تا آيه‌ از قرآن‌ را منكر شديم‌. از همين‌ قبيل‌ مسائل‌ را انسان‌ ميره‌ دنبالش‌. خوب‌ مي‌فهمه‌ كه‌ بعله‌ از اين‌ به‌ بعد خونة‌ امام‌ در حال‌ داشتن‌ حدثي‌ نبايد وارد بشه‌. اين‌ يكي‌. مثلا مي‌خواستم‌ اين‌ را از باب‌ مثال‌ عرض‌ كنم‌. تحقيق‌ بايد كرد. آقايون‌ به‌ فكر بيفتيد. به‌ خدا قسم‌ اگر امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ دفعة‌ تشريف‌ بياورد شايد ماها بلد نباشيم‌، ما را عقب‌ بزنه‌، كنار بزنه‌. بلد باشيم‌. ما گفتيم‌ قبل‌ از وقتي‌ قرآن‌ مي‌خونند ساكت‌ باشيد. و انصتوا سكوت‌ كنيد و گوش‌ بديد و البته‌ خوب‌ هم‌ هست‌، كلام‌ خداست‌ داره‌ طنين‌ مي‌اندازه‌، با ما داره‌ حرف‌ ميزنه‌. من‌ كه‌ هر مجلسي‌ رفتم‌ جز ناراحتي‌ و ناراحتي‌ اعصابي‌ برام‌ پيدا شد چيز ديگري‌ از اين‌ وضع‌، با اين‌ فكر آدم‌ ميره‌ توي‌ اين‌ مجالس‌ فاتحه‌. آقا مي‌بينه‌ همه‌ كار مي‌كنند جز گوش‌ دادن‌ به‌ قرآن‌. همه‌ كار. يك‌ كسي‌ آمده‌ بود توي‌ مجلس‌ ما ديده‌ بود اينها همه‌ ساكتند گفته‌ بود اينها يك‌ آدمهاي‌ مخصوصي‌ هستند. بعله‌. آخه‌ بايد اينقدر دنيا وضعش‌ بد بشه‌ ادب‌ استماع‌ قرآن‌ اين‌ است‌ كه‌ گوش‌ بديم‌. من‌ چند روز قبل‌ نمي‌دونم‌ كجا بود اين‌ را گفتم‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ يك‌ كسي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ جلوش‌. خوب‌ تحمل‌ ميكنه‌. گاهي‌ مي‌بينه‌ خيلي‌ بي‌ ادبي‌ ميكنه‌ به‌ زبان‌ مي‌آد ميگه‌ درست‌ بشين‌، مؤدب‌ باش‌، يك‌ همچين‌ چيزي‌. اينقدر بده‌ حرف‌ زدن‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ داره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌ اينقدر بده‌ كه‌ خود خداي‌ تعالي‌ گفته‌ و اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. گوش‌ بديد و ساكت‌ باشيد و حتي‌ ذكر نگيد، دعا نخونيد. مهمترين‌ دعا، مهمترين‌ ذكر همينه‌ كه‌ شما گوش‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ بديد. اما كجا عمل‌ ميشه‌؟ اينها همه‌ آداب‌. اصلا انسان‌ است‌ و ادبش‌. انسان‌ است‌ و آدابش‌. هر چيزي‌ را به‌ جاي‌ خود گذاشتن‌. خدا را بايد يك‌ جور انسان‌ در مقابلش‌ ادب‌ بكنه‌، پيغمبر را يك‌ جور ادب‌ بكنه‌، سورة‌ حجرات‌ را بخونيد. بي‌ ادبها چه‌ اعمالي‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ انجام‌ مي‌دادند. آخر خداي‌ تعالي‌، چون‌ پيغمبر خودش‌ روش‌ نميشد، خيلي‌ حيا داشت‌، روش‌ نمي‌شد خودش‌ به‌ اينها بگه‌. خدا آمد به‌ سراغشون‌. ان‌ الذين‌ ينادون‌ من‌ وراء الحجرات‌ اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اينهايي‌ كه‌ از پشت‌ اطاق‌ تو داد مي‌زنند آنهم‌ با كلمة‌ تند، به‌ اسم‌ كوچك‌، محمد محمد، اينها شعور ندارند. اكثرهم‌ لا يشعرون‌. اگر شما صبر بكن‌ خود پيغمبر هر وقت‌ بخواد مي‌آد، مصلحت‌ بدونه‌ مي‌آد. يك‌ روز صبح‌ پيغمبر يك‌ قدري‌ دير آمد به‌ مسجد. دومي‌ سروصدا كرد، ناراحتي‌ ايجاد كرد، آيه‌ نازل‌ شد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. كساني‌ كه‌ پيغمبر خدا را اذيت‌ مي‌كنند، لعنت‌ خدا بر آنها باد. چرا پيغمبر را اينقدر اذيت‌ مي‌كنيد. حالا تو خيلي‌ نماز خون‌ شدي‌. ما كه‌ مي‌شناسيمت‌. بعضي‌ها اينجوريند. بعد از انقلاب‌ يك‌ نفر آمد مأمور دستگيري‌ بعضي‌ها زمان‌ شاه‌ بود، يك‌ روز ديديم‌ شعاري‌ ميده‌ توي‌ مسجد، مسجد من‌ گفتم‌ فلاني‌ تو از كي‌. گفت‌ كه‌، حالا من‌ آهسته‌ بهش‌ گفتم‌. گفت‌ ما اگر بدونيم‌ شما انقلابي‌ نيستيد پشت‌ سرتون‌ نمي‌آئيم‌ نماز. گفتم‌ باريك‌ الله‌. جدا آقايون‌. عجيب‌ يك‌ دفعه‌ اينها راننده‌هاي‌ خوبي‌ هستند. سر پيچ‌ همچين‌ فرمون‌ را مي‌پيچونند. با همان‌ سرعت‌ مي‌پيچونند. يك‌ كسي‌ گفته‌ بود من‌ دست‌ فرمونم‌ مثل‌ فلاني‌ نيست‌. انسان‌ بتونه‌ خوب‌ سر پيچها، شاه‌ هست‌ با شاه‌. بني‌ صدر آمد بني‌ صدري‌ باشه‌. بعد فحش‌ به‌ بني‌ صدر بده‌. خيلي‌ بايد دست‌ فرمان‌ آدم‌ خوب‌ باشه‌، خيلي‌ عالي‌. و اي‌ كاش‌ ما اين‌ دست‌ فرمون‌ را دربارة‌ دين‌ مي‌داشتيم‌. ولو خداي‌ تعالي‌ به‌ قلب‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌. ببينيد خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد لانتكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. ايمان‌. چون‌ اگر دست‌ فرمون‌ هم‌ به‌ آن‌ سرعت‌ پيچيد روي‌ ايمان‌ بود، روي‌ اعتقاد بود آن‌ ارزش‌ داره‌. و الا اگر روي‌ ايمان‌ نبود، خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ كه‌ ايمان‌ نداره‌ اين‌ شخص‌. مي‌اندازتش‌ بيرون‌. من‌ باور كنيد خودم‌ آن‌ قديم‌، آن‌ وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ آن‌ دستگاه‌ شاه‌ بود بدم‌ مي‌آمد، اين‌ حرفها را كه‌ زد ده‌ برابر، صد برابر بيشتر بدم‌ آمد. آخه‌ تو اينقدر آدم‌ منافق‌!

 بسازيد خودتون‌ را قبل‌ از اينكه‌ امام‌ عصر بياد. الان‌ يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ آن‌ حضرت‌ تشريف‌ آورد شما را بعنوان‌ ارشد خودش‌ قرار بده‌. جزء افسران‌ خودش‌ قرار بده‌. او تحصيلات‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او هيأتهاي‌ اجتماعي‌ را زياد بهش‌ توجه‌ نداره‌. او به‌ ايمانتون‌، به‌ اخلاقتون‌، به‌ تزكية‌ نفستون‌ به‌ همتتون‌ توجه‌ داره‌. اينها هست‌.

 و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد ذوي‌ القربا را، انسان‌ بايد هميشه‌ به‌ آنها كه‌ دور و برش‌ هستند، مأنوسش‌ هستند به‌ اينها بيشتر ادب‌ نشان‌ بده‌. در همين‌ جهت‌، همين‌ جمله‌اي‌ كه‌ من‌ از استادم‌ خدا رحمت‌ كنه‌ ايشان‌ را، شنيدم‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را دوست‌ داره‌ آنچه‌ را كه‌ دوست‌ داره‌ ميكنه‌ و آنچه‌ خوبه‌ به‌ او هديه‌ ميكنه‌ نه‌ به‌ دشمنانش‌ هديه‌ بكنه‌. شما يك‌ نفري‌ دشمن‌ آمده‌ جلوش‌ خيلي‌ مؤدب‌ نشستيد. اما جلوي‌ دوستتون‌ آداب‌ معاشرت‌ را. البته‌ حالا يك‌ وقت‌ هست‌ طرف‌ اذيت‌ ميشه‌ ميگه‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ راحت‌ باش‌. اين‌ ديگه‌ ادبش‌ در اينه‌ كه‌ ما راحت‌ باشيم‌. خواهش‌ او را قبول‌ بكنيم‌. ولي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواد ماها را بسازه‌، تربيت‌ كنه‌.

 ابوالفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايشان‌ در مقابل‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ السلام‌ يك‌ ادب‌ خاصي‌ داشت‌. حضرت‌ سيد الشهدا دوست‌ داشت‌ كه‌ بگه‌ برادر اما نمي‌گفت‌. برادر. برادري‌ يك‌ مساوي‌ بودني‌ را نشان‌ ميده‌. من‌ هيچوقت‌ خودم‌ را با حسين‌ بن‌ علي‌ مساوي‌ نمي‌دونم‌ و نزديك‌ به‌ مساوي‌ هم‌ نمي‌دونم‌. يا سيدي‌، يا مولاي‌، آقاي‌ مني‌ تو. مولاي‌ مني‌، من‌ بندة‌ توام‌. من‌ غلام‌ توام‌، من‌ نوكر توام‌. به‌ تعبير ما. اين‌ كلمات‌ را ادا ميكرد. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ايشان‌ در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌، در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ادب‌ رسالت‌ آن‌ حضرت‌ و ادب‌ امامت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را رعايت‌ مي‌كرد. رسول‌ اكرم‌ هم‌ ادب‌ اين‌ دختر را، شما هم‌ فكر نكنيد شما هم‌ بريد دخترتون‌ را دستش‌ را ببوسيد، احترامش‌ كنيد، بگيد پدرت‌ به‌ قربانت‌، دختر تو كه‌ توي‌ دانشكده‌ با پسرها راه‌ ميره‌ بعد هم‌ مي‌آد توي‌ خونه‌ كلي‌ اخلاق‌ فاسد آورده‌ توي‌ خونه‌ات‌، اينكه‌ اون‌ نيست‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ زهرا اظهار محبت‌ ميكرد ببينيد روي‌ چه‌ اساسي‌ اظهار محبت‌ مي‌كرد. يا روي‌ چه‌ اساسي‌ گاهي‌ مي‌ديدند كه‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ او يك‌ مقداري‌ مثلا خودش‌ را گرفته‌. يك‌ روز از مسافرت‌ پيغمبر اكرم‌ آمده‌ ظاهرا يك‌ خلخال‌ و يك‌ پرده‌اي‌ يك‌ نفر هديه‌ داده‌ به‌ حضرت‌؛ حضرت‌ هم‌ زده‌ به‌ در خانه‌اش‌. خلخال‌ را هم‌ ازش‌ استفاده‌ كرده‌. پيغمبر اكرم‌ تشريف‌ آورد. خوب‌ هديه‌ است‌ استفاده‌ كرده‌، زيادي‌ هم‌ نيست‌ براي‌ دختر پيغمبر. بعله‌. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ قدري‌ نشستند بعد پا شدند رفتند. حضرت‌ زهرا هم‌ فورا خلخال‌ را گذاشت‌ توي‌ پرده‌، پرده‌ را بست‌ فرستاد مسجد. تا چشم‌ پيغمبر افتاد، ببينيد كجا ميگه‌ فداها ابوها. فرمود پدرش‌ به‌ قربانش‌. اما توي‌ كنكور قبول‌ شده‌، نمي‌دونم‌ اينجا ميشه‌ گفت‌ فداها ابوها. مخصوصا با بي‌ بند و باري‌. مخصوصا با بدحجابي‌. نميدونم‌ ميشه‌ گفت‌. پيغمبر كه‌ نميگفت‌. روي‌ اساس‌ تقوي‌، درس‌ بخوانه‌ زن‌، اما تقواش‌ را رعايت‌ كنه‌. هيچ‌ عالمي‌ در سراسر اين‌ عالم‌ تشيع‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ بگه‌ زن‌ نبايد عالم‌ بشه‌. ميگن‌ عالم‌ باشه‌ اما ميگن‌ رعايت‌ تقوي‌ را بكنه‌. تقواش‌ مهمتر از علمشه‌. فداها ابوها. مي‌آمد دست‌ فاطمة‌ زهرا را مي‌بوسيد. فاطمه‌ از ماست‌ يك‌ حرفهايي‌ گاهي‌ از راه‌ وحي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا گفته‌ ميشد. او قبل‌ از همه‌ به‌ حضرت‌ امير مي‌گفت‌. حضرت‌ امير مي‌آمد به‌ مسجد به‌ پيغمبر اكرم‌ عرض‌ مي‌كرد. پيغمبر مي‌فرمود كه‌ فاطمه‌ از ماست‌. فاطمه‌ مي‌دونيد واقعا من‌ اين‌ هفته‌، شايد گفتند مثل‌ اينكه‌ فردا شبي‌، اينها، فردايي‌، فردا شبي‌ بازهم‌ اين‌ فيلم‌ را مي‌گذارند. آقا اين‌ عجيبه‌. من‌ مي‌ترسم‌، قرآنمون‌ را كه‌ ديگران‌ ازش‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. از نهج‌ البلاغه‌امون‌ را ديگران‌ استفاده‌ كردند و ما عقب‌ مانديم‌. كم‌كم‌ از توسلات‌، توسل‌ به‌ اين‌ آسوني‌، توسلاتمون‌ را هم‌ ديگران‌ استفاده‌ بكنند و ما عقب‌ بمانيم‌. آقا در يك‌ مملكتي‌ كه‌ همه‌ مسيحي‌ هستند، آنجا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، هفتاد هزار نفر ديدند كه‌، ماها هنوز برامون‌ باورش‌ مشكله‌، هفتاد هزار نفر مسيحي‌ ديدند كه‌ فاطمة‌ زهرا اشاره‌ كرده‌، روح‌ مقدسش‌ خورشيد گشته‌ و خواسته‌ بيفته‌. و بهش‌ ايمان‌ آوردند. و شهرشون‌ را به‌ نام‌ فاطمه‌ دختر پيغمبر گذاشتند و هر سال‌ مي‌روند عجيب‌ بود. ما حالا يك‌ آهنگي‌ زمينه‌اش‌ داره‌ اگر رفقا بتوانند آن‌ آهنگ‌ را چيز بكنند، فردا بد نيست‌ آن‌ فيلم‌ را در كانون‌ نشان‌ بدهند. آقا با زانو مردم‌ دارند مي‌روند به‌ طرف‌ اين‌ مجسمه‌اي‌ كه‌ درست‌ كردند به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا تا شفا بگيرند. بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌، خيلي‌ جالبه‌، اسمش‌ هم‌ فاطمة‌ زهراست‌ هم‌ بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌. همه‌اشون‌ تسبيح‌ دستشونه‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ اينهمه‌ روايت‌ داره‌. خيلي‌ عجيبه‌. ما انشاء الله‌ اگر شد، بتونند رفقا چون‌ من‌ از آن‌ آهنگش‌ خوشم‌ نمي‌آد زمينه‌اش‌ هست‌. اگر بشه‌ اين‌ را توي‌ كانون‌ نشان‌ بدهند. خيلي‌ جالبه‌. آنوقت‌ حدود پانصد هزار نفر از تمام‌ دنيا، حتي‌ يكي‌ از آقايون‌ از علما از من‌ به‌ زور در تهران‌ مي‌خواست‌ تعهد بگيره‌ كه‌ بيا باهم‌ بريم‌ آنجا را ببينيم‌. كه‌ من‌ گفتم‌ انشاء الله‌ خودمون‌ فرزند فاطمة‌ زهرا هستيم‌ و حالا انشاء الله‌ ببينيم‌.

 آقايون‌ بيائيم‌ يك‌ خورده‌اي‌ با اين‌ امامهاي‌ خوبمون‌، پيغمبر خوبمون‌، فاطمة‌ زهراي‌ خوبمون‌ آشتي‌ كنيم‌. با امام‌ زمانمون‌ آشتي‌ كنيم‌. روي‌ گنج‌ نشستيم‌ و مثل‌ گداها دستمون‌ را به‌ طرف‌ دشمنان‌ دراز مي‌كنيم‌ و مي‌خواهيم‌ گدايي‌ از آنها بكنيم‌. يا بقية‌ الله‌. ما را ببخش‌ آقا. شب‌ دوم‌ ماه‌ جمادي‌ الثاني‌ است‌. شايد شب‌ آخر عمر فاطمة‌ زهرا باشد. چراغها را خاموش‌ كنيد. حال‌ توجهي‌ شب‌ جمعه‌ است‌ انشاء الله‌ اين‌ دو سه‌ شبي‌ كه‌ اينجا مجلس‌ هست‌ انشاء الله‌ آقامون‌ را از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ را انشاء الله‌ با لطف‌ پروردگار از خودمون‌ راضي‌ مي‌كنيم‌. آقا ما هم‌ جزء عزاداران‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهرا هستيم‌. امشب‌ شب‌ آخر عمر مادرتون‌ فاطمه‌ است‌. امشب‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا چه‌ حالي‌ دارند. آقاجان‌ شما كه‌ از نظر روحي‌ بوديد آن‌ زمان‌ و عيادت‌ كرديد. آقا ميشه‌ پشت‌ سر شما ما هم‌ بيائيم‌ براي‌ عيادت‌ فاطمه‌؟ دوستان‌ به‌ خدا قسم‌ طاقت‌ ديدن‌ مادرتون‌ زهرا را نداريد. اگر رفتيد كنار بسترش‌ نشستيد، ديديد بازويش‌ ورم‌ كرده‌، پهلويش‌ شكسته‌، زبانم‌ لال‌ صورتش‌ سيلي‌ خورده‌، كبود شده‌، همه‌ با همان‌ حال‌ صفا و صميميتتون‌ به‌ سينه‌ بزنيد بگيد يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌

 

۲۸ جمادی الاول ۱۴۱۶ – اهميت‌ نماز مقام‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 اهميت‌ نماز مقام‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 28 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 يكي‌ از جملات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كلمة‌ صلاته‌. در اينجا چون‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ و صلوات‌ براي‌ خداست‌ طبعا منظور نمازه‌. نماز از چيزهايي‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ نقش‌ فوق‌ العاده‌ عجيبي‌ دارد. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ يك‌ ركعت‌ نمازش‌ را عمدا ترك‌ كند، كافر است‌. در روايتي‌ نماز را پاية‌ دين‌ و اساس‌ دين‌ فرموده‌اند كه‌ الصلاة‌ عمود الدين‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ نماز ماية‌ عروج‌ مؤمنه‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. روايت‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ نماز انسان‌ را اگر اهل‌ تقوا باشد، به‌ خدا نزديك‌ ميكنه‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ مي‌توانيد نماز بخوانيد. الصلاة‌ خير موضوع‌ فمن‌ شاء استكثر فمن‌ شاء استقر. بهترين‌ چيزهاست‌ نماز. البته‌ نماز واقعي‌. نماز درست‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ خاطر اينكه‌ خداي‌ متعال‌ فاطمه‌ را بهش‌ عنايت‌ كرده‌. فرموده‌ است‌ كه‌ فصل‌ لربك‌. براي‌ پروردگارت‌ نماز بخوان‌. نماز شكر. حتي‌ يك‌ روزي‌ سلمان‌ مبتلا به‌ دل‌ دردي‌ شده‌ بود كه‌ ميگن‌ از جاهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فارسي‌ صحبت‌ كردند، يكي‌ اين‌ مورد بوده‌ كه‌ بهش‌ به‌ فارسي‌ گفتند شكمت‌ درد ميكنه‌؟ گفت‌ بله‌. فرمودند برخيز نماز بخوان‌. نماز بسيار فضيلت‌ دارد كه‌ من‌ اگر بخوام‌ رواياتي‌ را كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ و يا آياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ براي‌ اهميت‌ نماز بايد تا آخر مجلس‌ راجع‌ به‌ همانها صحبت‌ كنم‌. قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد ان‌ الصلاة‌ تنهي‌ عن‌ الفحشاء و المنكر. نماز انسان‌ را از فحشاء و منكر باز ميداره‌. نماز ذكر الله‌ اكبره‌. آن‌ بزرگترين‌ ياد خداست‌. و بالاخره‌ بوسيلة‌ نماز انسان‌ براي‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ شده‌ كه‌ ارتباط‌ با خداست‌ با آن‌ چيز ميرسه‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ وسط‌ عرض‌ كنم‌ ما اكثرا اشتباهمون‌ و مهمترين‌ اشتباهمون‌ كه‌ در زندگي‌ به‌ جائي‌ بخاطر اين‌ اشتباه‌ نمي‌رسيم‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنيم‌ انسان‌ براي‌ همين‌ اموري‌ كه‌ انجام‌ ميديم‌ خلق‌ شده‌. و حال‌ اينكه‌ انسان‌ براي‌ ارتباط‌ با خدا خلق‌ شده‌. و هر چيزي‌ كه‌ براي‌ چيزي‌ خلق‌ شده‌ بود اگر در غير آن‌ چيز استفاده‌ بشود و استعمال‌ بشود بسيار بي‌ ارزش‌ و بي‌ فايده‌ است‌. اگر اين‌ فرشي‌ را كه‌ براي‌ اطاق‌ پذيرائي‌ ساخته‌اند، اين‌ را شما بيندازيد وسط‌ حياط‌ منزل‌ و باد و باران‌ بخوره‌، شما اشتباه‌ كرديد. چون‌ اين‌ فرش‌ براي‌ اطاقه‌ و اين‌ فرش‌ را ضايع‌ كرديد. اگر انسان‌ فكر بكند كه‌ من‌ را خدا خلق‌ كرده‌، در زمان‌ ما انسان‌ يك‌ تحصيلاتي‌ داشته‌ باشد، يك‌ مدركي‌ بگيرد كه‌ در يك‌ اداره‌اي‌ راهش‌ بدهند، يك‌ حقوقي‌ بهش‌ بدهند، يك‌ زندگي‌ مرفه‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌؛ اگر يك‌ چنين‌ فكري‌ كرده‌ باشد اين‌ اشتباه‌ كرده‌. خودش‌ را ضايع‌ كرده‌. خودش‌ را در رديف‌ حيوانات‌ قرار داده‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ حيوانات‌ هم‌ همين‌ همت‌ را دارند كه‌ تلاش‌ كنند. مورچه‌ كه‌ از توي‌ لانه‌اش‌ بيرون‌ مي‌آد همة‌ تلاشش‌ اينه‌ كه‌ يك‌ طعمه‌اي‌ در بيارد و يك‌ اندوخته‌اي‌ هم‌ براي‌ زمستانش‌ داشته‌ باشد. بخورد و بخوابد و زاد و ولد كند و راحت‌ باشه‌. يك‌ لونه‌اي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و تو را براي‌ خودم‌. خدا ما را مي‌خواد چه‌ كنه‌؟ ما را خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد كه‌ رشدمون‌ بده‌، خليفة‌ الله‌ تربيت‌ كنه‌. موجودي‌ باشيم‌ كه‌ هر وقت‌ كسي‌ خواست‌ خدا را ببينه‌، به‌ بشر تكامل‌ يافته‌ نگاه‌ كنه‌. اگر خواست‌ بفهمد كه‌ خدا چگونه‌ داراي‌ اينهمه‌ صفات‌ حميده‌ است‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ بكنه‌. از حضرت‌ عيسي‌ حواريين‌ سؤال‌ كردند من‌ يجالس‌. با كي‌ بنشينيم‌؟با كي‌ معاشرت‌ بكنيم‌ نشست‌ و برخاستمون‌ با چگونه‌ افرادي‌ باشد، فرمود كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا رهبري‌ كنه‌. من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيفتيد. كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ ميكنه‌ از نظر اسلام‌ ارزش‌ داره‌. قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ احسنه‌ قولا ممن‌ دعا الي‌ الله‌. كي‌ بهتره‌ از آن‌ كسي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ ميكنه‌ از نظر سخن‌ گفتن‌. ما تمام‌ همتمون‌ در دنيا بايد اين‌ باشد كه‌ به‌ خدا برسيم‌. خدا را بشناسيم‌. اعتقادمون‌ به‌ خدا زياد باشه‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا، نمازه‌. در هر كاري‌ بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ نمازه‌ كه‌ ما را بالا ميبره‌. لا يزال‌ يتقرب‌ الي‌ عبدي‌ بالنوافل‌. دائما انسان‌ مقرب‌ ميشه‌ به‌ خدا بوسيلة‌ نمازهاي‌ مستحبي‌. نه‌ نماز واجب‌. نماز واجب‌ كه‌ واجب‌ است‌ و شكر نعمتهاي‌ الهي‌ است‌. كسي‌ كه‌ نماز نمي‌خوانه‌ يك‌ حيواني‌ است‌ به‌ قيافة‌ يك‌ انسان‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خدائي‌ كه‌ آنهمه‌ به‌ او نعمت‌ عنايت‌ كرده‌، اين‌ مقدار انسانيت‌ نداره‌ كه‌ در شبانه‌ روز چند دقيقه‌ سرش‌ را در مقابل‌ اين‌ خدا به‌ سجده‌ بگذارد و بگويد سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌. يعني‌ منزه‌ است‌ خداي‌ اعلي‌، خداي‌ بزرگ‌، خدايي‌ كه‌ عاليترين‌ موجوداته‌ عالم‌ هستي‌ است‌ با حمد او. حمد مي‌كنم‌. در ركوع‌ هم‌ كلمة‌ حمد گفته‌ ميشه‌ و به‌ طور كلي‌ نماز در اكثر جاهاش‌ تسبيح‌ و حمد وجود داره‌. حالا اين‌ نماز آيا همين‌ نمازي‌ است‌ كه‌ ما مي‌خوانيم‌؟ اين‌ نماز نماز قربان‌ كل‌ تقي‌ نيست‌. معراج‌ المؤمن‌ نيست‌. تنهي‌ عن‌ الفحشاء و المنكر نيست‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ قبل‌ از نماز و بعد از نماز ما فرقي‌ نمي‌كنيم‌. انساني‌ كه‌ معراج‌ ميره‌ بايد وقتي‌ كه‌ برميگرده‌ از معراج‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌ باشه‌ تا قبل‌ از اينكه‌ به‌ معراج‌ رفته‌ باشه‌ فرق‌ داشته‌ باشه‌. نماز كجاش‌ به‌ ما ميگه‌ كه‌ منكرات‌ را انجام‌ نده‌. كارهاي‌ بد را انجام‌ نده‌؟ هيچ‌ جاش‌. ما كه‌ نمي‌فهميم‌. ما كه‌ اصلا معناي‌ نمازمون‌ را نمي‌فهميم‌. اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ نه‌ به‌ مجرد اينكه‌ مي‌گن‌ اياك‌ نعبد خدايا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌، اين‌ را مي‌فهمند كه‌ ديگه‌ نبايد شيطان‌ را اطاعت‌ كنند بندة‌ شيطان‌ نباشند. حتي‌ اگر در تمام‌ عمر يك‌ مرتبه‌ بندگي‌ شيطان‌ را انسان‌ بكنه‌، از دائرة‌ بندگي‌ خدا خارجه‌. مگر اينكه‌ توبه‌ كند، استغفار كند و تصميم‌ بگيرد كه‌ ديگه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنه‌ اين‌ هم‌ تازه‌ توبه‌اش‌ هم‌ كه‌ قبول‌ مي‌شه‌ لطف‌ الهي‌ است‌ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ زدم‌ گفتم‌ اگر اين‌ ارتشي‌ كه‌ در مثلا جبهة‌ جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ بود و ارتش‌ اسلام‌ بود ويا مثلا سپاه‌ اسلام‌، اگر يك‌ دفعه‌ بره‌ براي‌ صدام‌ كار كنه‌. يك‌ روز. ما تمام‌ عمر در خدمت‌ مملكت‌ ايران‌ بوديم‌. حالا يك‌ روز مي‌خواهيم‌ بريم‌ براي‌ صدام‌ ببينيم‌ ايشان‌ چي‌ مي‌گه‌ كار كنيم‌ ببينيم‌ اين‌ را وقتي‌ بيارندش‌ چيكارش‌ ميكنند. اگر برگرده‌ بياد. يقينا، حدسا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌، اعدامش‌ ميكنند.يك‌ دفعه‌ من‌ بيشتر به‌ حرف‌ دشمن‌ گوش‌ ندادم‌. چه‌ شده‌ كه‌ اينقدر ما را تحت‌ فشار قرار ميديد؟ ميگن‌ تو ديگه‌ به‌ درد ما نميخوري‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ الشيطان‌ لكم‌ عدو. شيطان‌ دشمنه‌. هم‌ دشمن‌ منه‌ هم‌ دشمن‌ شما. روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ ميديم‌. فكر مي‌كنم‌ اگر يك‌ كسي‌ اهل‌ حساب‌ باشه‌، در شبانه‌ روز بيشتر انسان‌ گوش‌ به‌ فرمان‌ شيطانه‌ تا گوش‌ به‌ فرمان‌ پروردگار. اگر يكي‌ دو تا كار هم‌ براي‌ خدا بكنه‌ خودش‌ قضاوت‌ ميكنه‌ كه‌ اين‌ كار ارزش‌ نداشت‌. اين‌ نمازي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌، آن‌ ارزشي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشه‌ نداره‌. خداي‌ تعالي‌ صرفنظر ميكنه‌. خدا خيلي‌ مهربانه‌. و الا براي‌ يك‌ فرمانبرداريمون‌ از شيطان‌ مي‌خواست‌ اصلا از ما صرفنظر كنه‌. ما ديگه‌ به‌ درد سرباز امام‌ زمان‌ شدن‌ و بودن‌ نمي‌خوريم‌. بنابراين‌ نماز را بايد خيلي‌ اهميت‌ داد. چون‌ نماز يك‌ جمله‌ تويش‌ هست‌ كه‌ اين‌ جمله‌ انسان‌ را از فحشا و منكرات‌ باز ميداره‌ و آن‌ اياك‌ نعبده‌. يعني‌ فقط‌ تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌. يك‌ جملة‌ ديگرش‌ اين‌ است‌ كه‌ اياك‌ نستعين‌. به‌ هيچ‌ چيز اتكا نمي‌كنم‌. من‌ يك‌ انسانم‌. من‌ يك‌ انساني‌ هستم‌ كه‌ خودم‌ شخصيت‌ دارم‌، مستقلم‌، اعتماد به‌ نفس‌ دارم‌. نه‌ به‌ حقوقم‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ اداره‌ام‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ مغازه‌ام‌ اتكا كردم‌، نه‌ به‌ دوستانم‌، نه‌ به‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ خلاصه‌ پول‌ و زندگي‌. من‌ داراي‌ شخصيت‌ هستم‌ اينهايي‌ كه‌ به‌ چيزهاي‌ مختلف‌ تكيه‌ مي‌زنند و متكي‌ به‌ آنها هستند، خودشون‌ شخصيت‌ ندارند. بايد انسان‌ داراي‌ شخصيت‌ باشه‌. اياك‌ نستعين‌. فقط‌ به‌ تو اتكا مي‌كنم‌. علي‌ بذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. حالا براي‌ اينكه‌ فاطمة‌ زهرا را خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ و اين‌ خير كثير را از اين‌ ناحيه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مرحمت‌ فرموده‌، فصلي‌، نماز بخوان‌. نماز بخوان‌ كه‌ همه‌ چيز در نمازه‌. فصل‌ لربك‌. نماز بخوان‌ براي‌ پرودگارت‌ و نماز اين‌ را بهتون‌ بگم‌، آنچه‌ كه‌ درش‌ بيشتر از همه‌ چيز اهميت‌ داره‌، يعني‌ از استنباطي‌ كه‌ ممكنه‌ شايد من‌ در كتابها نديدم‌، الان‌ با شما مسئله‌ را مطرح‌ مي‌كنيم‌. عرض‌ كردم‌ اين‌ مجلس‌، انشاء الله‌ مجلس‌ تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ آنهم‌ در بعد ولايت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بايد باشه‌. نماز از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ در اذان‌ و اقامه‌ ميگيم‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. آنهائي‌ كه‌ درك‌ نمي‌كنند نماز يعني‌ چه‌ خيال‌ مي‌كنند كه‌ نماز بهترين‌ اعمال‌ نيست‌. مانع‌ شد دومي‌ كه‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ را در اذان‌ و اقامه‌ گفته‌ بشه‌. ازش‌ پرسيدند چرا اين‌ را مانع‌ ميشي‌؟ گفت‌ مردم‌ از جهاد باز مي‌مانند. خير العمل‌ جهاده‌. نماز نيست‌. و حال‌ اينكه‌ نماز جهاد را بوجود مي‌آره‌. در شعارهايي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواستند مردم‌ را به‌ جهاد بسيج‌ كنند، ميگفتند الصلاة‌ جامعه‌. همه‌اتون‌ بيائيد مسجد، الصلاة‌، يا اذان‌ مي‌گفتند و حي‌ علي‌ خير العمل‌ را مي‌گفتند. منتهي‌ درك‌ وقتي‌ نيست‌ مثل‌ بعضي‌ از افراد مقدسي‌ كه‌ اينها حقيقت‌ نماز را ازش‌ استفاده‌ نميكنند. اما پوستة‌ نماز، شبي‌ مثلا شايد صدها ركعت‌ نماز بخوانند ولي‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند يك‌ چنين‌ افرادي‌. بعنوان‌ زهاد، زهاد ثمانيه‌. بعضي‌ هايشون‌ اينطوري‌ بودند مثل‌ حسن‌ بصري‌. به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ خون‌ مردم‌ را مي‌ريزيد. آخه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ فرمود بهش‌ كه‌ اينهمه‌ آب‌ را نريز. اسراف‌ نكن‌ در وضو. مثل‌ وسواسيها كه‌ آب‌ زياد مي‌ريزند و وضوي‌ شادابي‌ باصطلاح‌ خودشون‌ مي‌خوان‌ بگير، حضرت‌ فرمود آب‌ را اسراف‌ نكن‌. گفت‌ تو خون‌ مردم‌ را ديروز ريختي‌ ما نگفتيم‌ كه‌ اسراف‌ نكن‌. حالا براي‌ يك‌ مقدار آب‌ كه‌ ما مي‌ريزيم‌ تو به‌ ما اعتراض‌ داري‌؟ مشغول‌ نماز بودند. پيشانيها پينه‌ بسته‌، بسيار نمازخون‌. اما معناي‌ نماز را نمي‌فهميدند. يك‌ ركعت‌ اگر نماز را صحيح‌ مي‌خوندند، مي‌فهميدند كه‌ مغز نماز ولايته‌.

 در تفسير حي‌ علي‌ خير العمل‌ در كتاب‌ توحيد صدوق‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ معناي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ اين‌ است‌ كه‌ بشتابيد بسوي‌ ولايت‌. كجاي‌ نماز ولايته‌؟ تمام‌ و جميع‌ نماز را بايد بگيم‌ كه‌ دور ميزنه‌ روي‌ ولايت‌. دقت‌ كنيد. روايات‌ داريم‌ و از نظر عقلي‌ هم‌ همينطوره‌ كه‌ دعا مغز عبادته‌. نه‌ اينكه‌ همة‌ ما براي‌ انس‌ با پروردگار خلق‌ شديم‌، خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. خدا ميخواد خليفة‌ خودش‌ را در روي‌ زمين‌ بوجود بياره‌. اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. و اين‌ هدف‌ نهائي‌ خلقت‌ بشره‌. نه‌ اينكه‌ اينطوره‌. پس‌ دعا يعني‌ ارتباط‌ با خدا و دعا كردن‌ مغز عبادته‌. فرموده‌ ادعوني‌ استجب‌ لكم‌. هر چه‌ مي‌خوايد از من‌ بخوايد. هر چه‌ انسان‌ حال‌ دعاش‌ بيشتر باشه‌، ارتباطش‌ با خدا بيشتره‌. درسته‌ خدا از همة‌ اعماق‌ قلب‌ ما اطلاع‌ داره‌. اما انسان‌ وقتي‌ به‌ دوستش‌ ميرسه‌، ميخواد با او حرف‌ بزنه‌ محبت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ با دوستش‌ بيشتر حرف‌ بزنه‌. چه‌ بهتر از اينكه‌ نيازمنديهايش‌ را به‌ دوستش‌ بگه‌ و او هم‌ استغنائش‌ را اعمال‌ بكنه‌ و نيازمنديهاي‌ اين‌ را رفع‌ بكنه‌.

 حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ در كوه‌ طور به‌ محضر پروردگار و با خدا همصحبت‌ شد، خوب‌ خدا ميدانه‌ كه‌ در دست‌ حضرت‌ موسي‌ چيه‌؟ بهش‌ فرمود ما تلك‌ بيمينك‌ يا موسي‌؟ اين‌ سؤال‌ را از حضرت‌ موسي‌ كرد. محبت‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ حالا زمينة‌ حرف‌ زدن‌ را پيدا كرده‌، با خدا بيشتر حرف‌ بزنه‌. اگر بي‌ ادبي‌ نبود بيشتر از اينها ميگفت‌. گفت‌ هي‌ عصايك‌. بايد حرف‌ تمام‌ بشه‌. اين‌ عصاي‌ منه‌. اتوك‌ عليه‌. و احش‌ بها علي‌ غنمي‌ و هي‌ فيها مأرب‌ اخري‌. هي‌ حرف‌ زدن‌ را طولش‌ داد. چون‌ انسان‌ وقتي‌ با محبوبش‌ برخورد ميكنه‌ بايد زياد حرف‌ بزنه‌. انس‌ داشته‌ باشه‌. لذا دعا مغز عبادته‌. روايت‌ هم‌ داره‌. الدعا مخ‌ العباده‌. و يك‌ بررسي‌ كاملي‌ شد. ببينيد در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد دعائي‌ انسان‌ مي‌خوانه‌، فقط‌ و فقط‌ صلواته‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. از اول‌ نماز تا آخر نماز، تسبيح‌ هست‌، تكبير هست‌، سورة‌ حمد كه‌ هست‌ كه‌ به‌ قصد قرآني‌ بايد خونه‌ بشه‌، يعني‌ خدا داره‌ با ما حرف‌ ميزنه‌ منتهي‌ از زبان‌ ما. قل‌ هو الله‌ مثلا يا سورة‌ ديگري‌ هست‌، در سورة‌ حمد دعا هست‌. ولي‌ خدا داره‌ به‌ ما تعليم‌ ميده‌. ميگه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. يعني‌ اين‌ را يادت‌ باشه‌ كه‌ بايد در دعاهات‌ اين‌ را بگي‌ كه‌ خدايا من‌ را هدايت‌ كن‌ به‌ راه‌ راست‌. در ركوع‌ اگر شما صلوات‌ فرستاديد، صلواتش‌ مستحبه‌. در قنوت‌ اگر دعا خونديد اصل‌ خود قنوت‌ مستحبه‌. اما تنها چيزي‌ كه‌ در نماز واجبه‌ و دعاست‌، صلوات‌ در تشهده‌. خيلي‌ عجيبه‌. كه‌ تقاضاي‌ رحمت‌ خاصه‌ است‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. مغز نماز پس‌ صلواته‌. و چيزي‌ كه‌ مغز نداشته‌ باشه‌، وجود نداره‌. و همة‌ وجود يك‌ چيزي‌ به‌ مغزشه‌. به‌ آن‌ وسطشه‌، به‌ آن‌ اصلشه‌.

 بنابراين‌ اگر گفتند حي‌ علي‌ خير العمل‌ منظور ولايته‌ يعني‌ بشتاب‌ به‌ ولايت‌. بقول‌ يكي‌ از اساتيد و بزرگان‌ اهل‌ معنا مي‌گفت‌ كه‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌ و شما هم‌ مي‌تونيد به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ كنيد. بهترين‌ اذكار در مثلا لا اله‌ الا الله‌، بهترش‌ صلواته‌. لا اله‌ الا انت‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اگر بخواهيم‌ مقايسه‌ كنيم‌ بهترش‌ صلواته‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ در صلوات‌ هم‌ ياد خدا هست‌، هم‌ ولايت‌ هست‌، همه‌ چي‌ هست‌. يك‌ معجون‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. اي‌ مردم‌ بدانيد خدا و ملائكه‌اش‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ مي‌فرستند. يا ايها الذين‌ آمنوا در روايت‌ دارد اوني‌ كه‌ در تعقيب‌ نماز روايت‌ داره‌ و رسيده‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ اين‌ آيه‌ خونده‌ ميشه‌ بعدش‌ هم‌ انسان‌ بگه‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذريته‌. اين‌ روايت‌ داره‌. ايني‌ كه‌ مكبر اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ و مردم‌ سه‌ تا صلوات‌ مي‌فرستند من‌ در روايات‌ نديدم‌. لذا به‌ دوستان‌ گفتم‌ كه‌ اگر مي‌خوايد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد، اينجوري‌ صلوات‌ را، اين‌ آيه‌ را بخونيد كه‌ وارد شده‌. وارد شده‌ كه‌ وقتي‌ نمازتون‌ تمام‌ شد بگيد ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. يا ايها الذين‌ آمنوا سلوا عليه‌ و سلموا تسليما. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذريته‌. اينجوري‌ بگيد. لذا اين‌ را هم‌ در نمازها، البته‌ جائي‌ كه‌ صلوات‌ مي‌فرستند اشكالي‌ نداره‌. ولي‌ اينجوري‌ بعنوان‌ تعقيب‌ نماز، مخصوصا نماز مغرب‌، وارد شده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد. صلوا عليه‌. بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ بفرستيد و سلموا تسليما. سلام‌ هم‌ بديد. در مقابلش‌ تسليم‌ هم‌ باشيد كه‌ سني‌ و شيعه‌ روايت‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر اگر خواستيد بفرستيد حتما آل‌ را ذكر كنيد. از نظر سني‌ و شيعه‌ صلوات‌ بدون‌ ياد آل‌، يعني‌ انسان‌ بگه‌ مثلا صلي‌ الله‌ عليه‌. فقط‌ همينجا صبر بكنه‌، يا مثلا اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد بگه‌ و ديگه‌ آل‌ محمد نگه‌، اين‌ يا حرامه‌ يا مكروه‌. اين‌ فكر نكنيد اين‌ فتواي‌ شيعه‌ است‌. نه‌ خود اهل‌ سنت‌ هم‌ اين‌ را فتوا دادند و از عجايب‌ اينه‌ يك‌ كتابي‌ من‌ در كتابخانة‌ آستانه‌ در ابتدا ديدم‌ بعد هم‌ ديدم‌ اين‌ كتاب‌ هست‌. يك‌ نفر عالم‌ سني‌ بنام‌ سعادة‌ الدارين‌ علي‌ سعادة‌ سيد الكونين‌ كتاب‌ نوشته‌ و اين‌ كتاب‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌. شايد حدود پانصد صفحه‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌ كه‌ اگر كسي‌ صلوات‌ فرستاد بايد آل‌ را حتما ضميمه‌ كنه‌ و اين‌ چه‌ بگم‌، بيچاره‌، هر جا اسم‌ پيغمبر را توي‌ همين‌ كتاب‌ مي‌نويسه‌، مي‌نويسه‌ كه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و سلم‌. من‌ به‌ يك‌ نفر نشون‌ دادم‌، گفت‌ اين‌ روي‌ عادت‌ بوده‌ و الا دليل‌ ديگري‌ نمي‌تونسته‌ داشته‌ باشه‌.

 يك‌ وقتي‌ من‌ در شام‌ در مسجد اموي‌، روز جمعه‌اي‌ بود، حلقة‌ ذكري‌ يك‌ عده‌ از اهل‌ سنت‌ داشتند. دور هم‌ نشسته‌ بودند و با ذكر صلوات‌ مجلسي‌ را برقرار كرده‌ بودند و تويش‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زدند. ما هم‌ نشستيم‌. ديديم‌ اينها ميگن‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و سلم‌. اينطوري‌ تقريبا. من‌ كنار نشسته‌ بودم‌. برداشتم‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ از پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلوا علي‌ صلاة‌ مبتوره‌ يا بترا. جملات‌ مختلفه‌. از همين‌ ابتر مي‌آيد. يعني‌ صلواة‌ كوتاه‌ بر من‌ نفرستيد. سؤال‌ كردند از پيغمبر اكرم‌ كه‌ صلوات‌ كوتاه‌ چيه‌؟ فرمود اينكه‌ بر من‌ صلوات‌ بفرستيد ولي‌ بر آلم‌ نفرستيد و آنها را از من‌ جدا كنيد. اين‌ را وقتي‌ من‌ نوشتم‌ چون‌ بنا بود حرف‌ نزنم‌، هيچ‌ كس‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زد و مشغول‌ ذكر هم‌ بودند، وقتي‌ كه‌ من‌ دادم‌ دست‌ اين‌ مرشد، چون‌ اينها صوفي‌ بودند، به‌ مرشدشون‌ دادم‌، متوقف‌ كرد ذكر را و گفت‌ حق‌ با ايشانه‌. و آل‌ را ضميمه‌ كرد. من‌ در كتاب‌ فكر مي‌كنم‌ شبهاي‌ مكه‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌.

 بهرحال‌ همة‌ مسلمانهاي‌ عالم‌ معتقدند كه‌ در نماز بايد صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد و حتي‌ امام‌ شافعي‌، شما مي‌دونيد كه‌ اهل‌ سنت‌ چهار مرجع‌ تقليد دارند. اينهم‌ در زمان‌ مثلا در ده‌ يازده‌ دوازده‌ قرن‌ قبل‌ بودند اين‌ مراجع‌ تقليد. اين‌ مراجع‌ تقليدشون‌ عبارتند از ابو حنيفه‌ و محمد بن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد بن‌ حنبل‌ و مالك‌ بن‌ انس‌. انس‌ بن‌ مالك‌. بعله‌. گفتم‌. ما را به‌ اشتباه‌ نيندازيد. ما اينجا زود به‌ اشتباه‌ مي‌افتم‌. اين‌ چهار تا مرجع‌ تقليدشونه‌ امام‌ شافعي‌ كه‌ اشعاري‌ هم‌ داره‌. يك‌ شاعره‌، يك‌ ديواني‌ داره‌، من‌ ديوانش‌ را فكر مي‌كنم‌ توي‌ كتابخانه‌ام‌ داشته‌ باشم‌. ايشان‌ در اشعارش‌ ميگه‌ كه‌اي‌ آل‌ پيغمبر، خطاب‌ به‌ آل‌ پيغمبره‌ كفايت‌ مي‌كند در عظيم‌ شأن‌ شما اينكه‌ من‌ لم‌ يصل‌ عليكم‌ لا صلاة‌ له‌. اگر كسي‌ صلواة‌ بر شما نفرسته‌، نمازش‌ باطله‌. خيلي‌ عجيبه‌. و تمامشون‌ البته‌ در تشهد صلوات‌ مي‌فرستند. شما هيچ‌ سني‌ پيدا نميكنيد كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نفرستند. در آن‌ تشهدشون‌. البته‌ آنها نميگن‌ تشهد ميگن‌ التحيات‌. در التحياتشون‌ حتما اين‌ را بيان‌ مي‌كنند. تمام‌ مسلمانها به‌ اين‌ مسئله‌ معترفند.

 بنابراين‌ مغز نماز چون‌ دعاست‌ و چون‌ دعا براي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌، اين‌ ولايته‌ و اظهار محبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌. و خداي‌ تعالي‌ در خصوص‌ صلوات‌ روايات‌ عجيبي‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، پروردگار متعال‌ مقرر فرموده‌. اول‌ اينكه‌ صلوات‌ دعايي‌ است‌ مستحاب‌. يعني‌ هر كس‌ كافر باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، شيعه‌ باشه‌، تارك‌ الصلاة‌ هم‌ حتي‌ باشه‌، صلوات‌ بفرسته‌ اين‌ يكي‌ دعاش‌ مستجابه‌. اگر هيچ‌ دعايش‌ مستجاب‌ نباشه‌، اين‌ يكي‌ دعا مستجابه‌. و اگر كسي‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمر فرستاد، خدا ده‌ برابر آن‌ صلوات‌ را به‌ خودش‌ بر ميگردانه‌. يعني‌ آن‌ رحمت‌ را ده‌ برابر به‌ خودش‌ خواهد داد. و يك‌ روايتي‌ براتون‌ بخونم‌ كه‌ ياد بگيريد انشاء الله‌ طرز دعا كردن‌ را. روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اول‌ يك‌ صلوات‌ بفرسته‌، بعد حاجتش‌ را بخواد، بعد هم‌ صلوات‌ بفرسته‌، نه‌ اينكه‌ اول‌ و آخر مستجابه‌، روايت‌ داره‌ كه‌ خدا، اين‌ تعبير روايته‌، ان‌ الله‌ يستحيي‌، خدا حيا ميكنه‌ كه‌ اينور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌، اونورش‌ را مستجاب‌ كنه‌، وسطيش‌ را مستجاب‌ نكنه‌. و لذا اول‌ و آخر دعاهاتون‌ صلوات‌ داشته‌ باشيد و صلوات‌ را بدونيد مال‌ پيغمبر هم‌ تنها نيست‌. بلكه‌ براي‌ شماها هم‌ اين‌ صلوات‌ هست‌. هو الذي‌ يصلي‌ عليكم‌ و ملائكته‌ ديگه‌ از اين‌ بهتر نميشه‌، خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌، رحمت‌ خاصه‌اش‌ را بر شما نازل‌ ميكنه‌، ملائكه‌اش‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنند. ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. براي‌ اينكه‌ شما را خارج‌ بكنند از اين‌ ظلمتي‌ كه‌ الان‌ داريد.

 ديشب‌ عرض‌ كردم‌، ما در بعد ملكي‌ در توي‌ سلولي‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ صدها ديوار پشت‌ اين‌ ديوار گذاشته‌اند. يك‌ تاريكي‌ محض‌. اگر مي‌خواهيد از اين‌ تاريكي‌ نجات‌ پيدا كنيد، يك‌ كاري‌ بكنيد خدا برتون‌ صلوات‌ بفرسته‌. و خدا هم‌ اينكار را ميكنه‌ منتهي‌ گاهي‌ انسان‌ خودش‌ نميخواد. هو الذي‌ يصلي‌ عليكم‌ و ملائكته‌ ليخركم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در يك‌ روايت‌ مفصلي‌ هست‌. يك‌ جريان‌ جالبي‌ هم‌ داشته‌ اين‌ آيه‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشتم‌. اگر اين‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ را مطالعه‌ كنيد، در بخش‌ توبه‌ است‌ ظاهرا، كه‌ نمي‌خوام‌ قضيه‌ را اينجا نقل‌ كنم‌. ولي‌ اين‌ آيه‌ را عرض‌ مي‌كنم‌.

 قضية‌ اصلش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ ابو لبابه‌ يك‌ مردي‌ است‌ در زمان‌ پيغمبر. يهوديها ازش‌ سؤال‌ كردند كه‌ ما اگر بيائيم‌ مسلمان‌ بشيم‌ چطوره‌ به‌ نظر تو؟ خودش‌ مسلمان‌ بود. بعضي‌ها فضولند، بعضي‌ها يك‌ اخلاق‌ بدي‌ دارند. حالا شايد در بين‌ ماها هم‌ پيدا بشه‌. گفت‌ كه‌ اگر بيائيد مسلمان‌ بشيد، پيغمبر خيلي‌ تحميل‌ به‌ شما ميكنه‌. ميگه‌ نماز بخون‌، چه‌ بكن‌ چه‌ بكن‌. خلاصه‌ صلاح‌ ندونست‌ اينها مسلمون‌ بشن‌. اما بعد پشيمان‌ شد. چه‌ كاري‌ من‌ كردم‌؟ يك‌ عده‌ را از هدايت‌ باز داشتم‌. آمد خودش‌ را به‌ يك‌ ستون‌ مسجد در مسجد النبي‌، الان‌ هم‌ آن‌ ستون‌ هست‌، ستون‌ توبه‌ ميگن‌. با ريسمان‌ خودش‌ را محكم‌ بست‌ و گره‌اش‌ هم‌ زد. گفت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ بزنه‌ از يك‌ جايي‌ كه‌ من‌ دستم‌ نرسه‌. گفت‌ تا پيغمبر نياد، و من‌ را نبخشه‌ من‌ از اينجا باز نميشم‌. پيغمبر اكرم‌ و اين‌ تصميم‌ را هم‌ گرفت‌ كه‌ اگر پيغمبر اكرم‌ مرا ببخشه‌ تمام‌ ثروتم‌ را در راه‌ خدا خواهم‌ داد. ثروتمند هم‌ بود. پيغمبر آمد. فرمود كه‌ آيه‌ نازل‌ شده‌. آيه‌ اينه‌ كه‌ خض‌ من‌ اموالهم‌ صدقه‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. اين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ صلوات‌ خدا و پيغمبره‌ها. از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير. صدقه‌ را براتون‌ معنا كنم‌. ماها صدقه‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ پولي‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ هر چي‌ هم‌ خورده‌تر باشه‌ و كمتر باشه‌، بهتر. الان‌ خورده‌ترين‌ پولها شايد يك‌ توماني‌، پيدا ميشه‌؟ يك‌ سكة‌ خيلي‌ كحمي‌. اين‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌. بعد تمام‌ درد و مرض‌ ما ميره‌ توي‌ آن‌ سكه‌ و ميره‌ ميخوره‌ به‌ جون‌ آن‌ بيچاره‌ فقيري‌ كه‌ اين‌ پول‌ را ميگره‌ و مصرف‌ ميكنه‌. اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ ديگه‌. نه‌. صدقه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌. صدقه‌ هر كار خيري‌ كه‌ شما نسبت‌ به‌ ديگري‌ بكنيد اين‌ صدقه‌ است‌. اگر مسجد ساختيد صدقه‌ است‌. اگر اطعام‌ كرديد صدقه‌ است‌. اگر هر كار خيري‌ نسبت‌ به‌ ديگري‌ كرديد چه‌ طرف‌ ثروتمند باشه‌، چه‌ طرف‌ حتي‌ محتاج‌ باشه‌ يا محتاج‌ نباشه‌ اسمش‌ در اسلام‌ صدقه‌ است‌. حضرت‌ فرمود يك‌ ثلث‌ مالت‌ را مي‌گيرم‌ بخاطر اين‌ گناهي‌ كه‌ كردي‌. تمامش‌ را لازم‌ نيست‌. آن‌ دو ثلث‌ ديگرش‌ مال‌ خودت‌. تطهرهم‌ پاكشون‌ كن‌. از گناه‌ پاك‌ ميشه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ صدقه‌ داد. عرض‌ كردم‌ صدقه‌ آن‌ معنايي‌ كه‌ توي‌ ذهنتون‌ هست‌ آن‌ نيست‌. صدقه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ كار خيري‌ براي‌ كسي‌ بكنه‌. يك‌ چيزي‌ بده‌. تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها. و تزكيه‌ اشون‌ كن‌ بوسيلة‌ اين‌ پولي‌ كه‌ دادند. چون‌ انسان‌ تزكيه‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ پيغمبر اراده‌ بكنه‌ اينطوري‌ ميشه‌. و تزكيهم‌ بها بعد مي‌فرمايد و صل‌ عليهم‌. صل‌ عليهم‌ صلوات‌ بر اينها بفرست‌. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. صلاة‌ تو آرامش‌ به‌ اينها ميده‌.

 ببينيد پس‌ بنابراين‌ اگر مي‌خواهيد آرامش‌ پيدا كنيد، اگر مي‌خوايد آرام‌ بشيد، ايمانتون‌ ايمان‌ مستقري‌ بشه‌، پاك‌ بشيد، تزكية‌ نفستون‌ با موفقيت‌ پيش‌ بره‌. چيكار بكنيد؟ صدقه‌ بدهيد. يك‌ كار خيري‌ بكنيد. مجاني‌ كه‌ نميشه‌ انسان‌ به‌ همة‌ خوبيها برسه‌. البته‌ اگر اين‌ كار خوب‌ را براي‌ افرادي‌ كه‌ نيازمندترند شما انجام‌ داديد، بهتره‌. هر چه‌ طرف‌ نيازمندتر باشه‌ بهتره‌. يا يك‌ كار اجتماعي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ ازش‌ بهره‌مند بشوند مثل‌ كارهاي‌ اجتماعي‌ خيراتهاي‌ اجتماعي‌ كه‌ زياد هم‌ هست‌ توي‌ جامعه‌ اينها سبب‌ ميشه‌ كه‌ خدا شما را پاكتون‌ ميكنه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صلي‌ عليهم‌. پيغمبر بر شما صلوات‌ ميفرسته‌ و آرامش‌ پيدا ميكنيد. ان‌ الصلاتك‌ سكنن‌ لها. آرامش‌ پيدا ميكنيد. اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. آخه‌ بعضي‌ از اذكار و بعضي‌ از دستورات‌ را خدا داده‌. و خيلي‌ ديگه‌ انسان‌ آرامش‌ داره‌ نسبت‌ به‌ اين‌ اذكار و دستورات‌. خدا گفته‌. مثلا اين‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ براي‌ رفع‌ هم‌ و غم‌، خدا دستور داده‌. و يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اذكار ديگه‌ يكيش‌ همين‌ صلوات‌ بر پيغمبر و بر آل‌ پيغمبر كه‌ يك‌ صلوات‌ بلندي‌ بفرستيد. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. دستور اين‌ است‌ كه‌ اگر صلوات‌ را در جمع‌ هستيد بلند و همه‌ با هم‌ چون‌ جنبة‌ شعار داره‌. كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ارفعوا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 ارفعوا اصواتكم‌. بلند كنيد صدايتون‌ را بر صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فانها تذهب‌ بالنفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ شما برميداره‌. اگر يك‌ دستة‌ مثلا يك‌ جمعي‌ توي‌ كوچه‌ دارند راه‌ مي‌روند شعار ميدن‌، دو سه‌ نفر جلو بلند شعار ميدن‌، دو سه‌ نفر هم‌ آهسته‌، دو سه‌ نفر هم‌ اصلا نميگن‌ شعار را. ميدونه‌ انسان‌ كه‌ اينها همچين‌ استحكامي‌ ندارند. سر چند قدمي‌ مثلا اگر خداي‌ نكرده‌ ضد دولت‌ باشه‌، يك‌ پليس‌ را ببينند همه‌اشون‌ متفرق‌ ميشن‌. ولي‌ اگر همه‌ قرص‌، با هم‌، يكصدا با صداي‌ بلند آنهم‌ همه‌ با هم‌ همدل‌ نيستند كه‌ صلوات‌ را بلند بفرستند. توي‌ مجالس‌ كوشش‌ بكنيد. من‌ زياد اصرار ندارم‌ كه‌ صلوات‌ بفرستيد بخاطر اينكه‌ همين‌ بحثمون‌ صلوات‌ زيادي‌ داره‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ صلوات‌ كه‌ خواستيد بفرستيد همه‌اتون‌ با هم‌ باشيد كه‌ تذهب‌ بالنفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ ميبره‌. اين‌ دستور صلوات‌. صلوات‌ حالا خود صلاة‌ و صلوات‌ چي‌ هست‌؟ اين‌ يك‌ رحمت‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از ناحية‌ خدا براي‌ مؤمنين‌ خيلي‌ خصوصي‌، يك‌ رحمتي‌ است‌ كه‌ براي‌ دوستان‌ خيلي‌ خوب‌ خدا آماده‌ شده‌. اول‌ مال‌ پيغمبر اكرم‌. دوم‌ مال‌ آل‌ پيغمبره‌. سوم‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را پيمودند و جزء صابرين‌ هستند. كه‌ و لنبلونكم‌ بالشي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌ و النقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ من‌ الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌. صلوات‌ بر اينهاست‌. ببينيد كساني‌ كه‌ اين‌ روايت‌ مخصوصا مربوط‌ به‌ عالم‌ قبل‌ از ظهور حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. و مؤمنين‌ در وضع‌ اينطوري‌ هستند. خداي‌ تعالي‌ شما را آگاه‌ ميكنه‌ و مبتلاتون‌ ميكنه‌ و امتحانتون‌ ميكنه‌. چون‌ اين‌ معاني‌ را در تفاسير گفته‌ شده‌. به‌ شي‌ء من‌ الخوف‌ و الجوع‌. ترس‌، يك‌ زمينة‌ ترس‌ همگاني‌. يك‌ زمينة‌ گرسنگي‌ همگاني‌، كمبود، گرسنگي‌ لازم‌ نيست‌ حتما شما نهار نخورده‌ باشيد. نه‌ همين‌ گرانيها كه‌ در عالم‌ امروز هست‌ مربوط‌ به‌ ايران‌ نيست‌. من‌ بعضي‌ وقتها گفتم‌ ايران‌ باز بهتر از بعضي‌ جاهاست‌. آنهايي‌ كه‌ خارج‌ ميرند بر مي‌گردند مي‌فهمند و گراني‌، خوف‌، جوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌. اموالتون‌ كم‌ ميشه‌. بركت‌ را خدا ازش‌ ميگيره‌. بركت‌ را از جانتون‌ برميداره‌. بوسيلة‌ اينها خداي‌ تعالي‌ امتحان‌ ميكنه‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌. ميوه‌جات‌ هم‌ كه‌ يا زراعت‌ و كشاورزي‌ خيلي‌ رو به‌ نقص‌ ميره‌ و بشر الصابرين‌. آنهايي‌ كه‌ در همينجاها آرام‌، بدون‌ اسباب‌ دردسر درست‌ كردن‌، بدون‌ نق‌ زدن‌، بدون‌ هيچ‌ ناراحتي‌، با شرح‌ صدر كامل‌ از كنار اينها عبور ميكنند، به‌ اينها بشارت‌ بده‌. كه‌ چيه‌؟ ميرسه‌ به‌ اينجا. كه‌ اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌. از جانب‌ پروردگار آن‌ رحمت‌ خاصه‌ بر اينها نازل‌ ميشه‌. آن‌ رحمت‌ خاصه‌ كه‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ و اولاد پيغمبر اكرمه‌. و اميدواريم‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها امشب‌ آن‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ بر ما نازل‌ بشه‌. الهي‌ آمين‌. و اهميت‌ به‌ نماز كه‌ مغز نماز صلواته‌، پس‌ به‌ صلوات‌ بدهيد و بدونيم‌ كه‌ چه‌ از خدا خواسته‌ايم‌ و چه‌ فايده‌اي‌ داره‌ و انشاء الله‌ اين‌ را بايد بدونيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها هر چه‌ بر فرزندانش‌ خداي‌ تعالي‌ اظهار محبت‌ ميكنه‌، بخاطر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. آل‌ پيغمبر در مرحلة‌ اول‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اين‌ بانوي‌ بزرگواره‌.

 يك‌ مطلبي‌ را الان‌ به‌ نظرم‌ رسيد اشاره‌ كنم‌. اگر ما به‌ اصطلاح‌ پيرو پيغمبر اكرم‌ هستيم‌، اين‌ را ميگم‌ بخاطر اينكه‌ در باطن‌ ما، در آن‌ باطن‌ ناخود آگاه‌ ما يا خود آگاه‌ ما، نمي‌دونم‌. يك‌ افكاري‌ از زمان‌ جاهليت‌ باقي‌ مانده‌. از زمان‌ جاهليت‌. و الان‌ هم‌ هست‌. در زمان‌ جاهليت‌ براي‌ دختر هيچ‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. اذا بشر احدهم‌ بالبشر اسود و هو كظيم‌. دختر را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. بلكه‌ مي‌خواستند هر جوري‌ هست‌ از بين‌ ببرندش‌. زنها را ارزشي‌ برايشون‌ قائل‌ نبودند. پيغمبر اكرم‌ آمده‌ تمام‌ خرافات‌ را بشكنه‌. لذا به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا يكدختر داده‌. دخترش‌ را پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ روحياتي‌ داشتند، آنقدر احترام‌ ميكرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. اين‌ بايد براي‌ ما درس‌ باشه‌. اگر يك‌ نفر ده‌ تا پسر داشته‌ باشه‌، چقدر خوشبختي‌ كه‌ تو ده‌ تا پسر داري‌. اگر خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌، پنج‌ تا دختر باشه‌ ناراحته‌ كه‌ اينها را و اين‌ از همان‌ زمان‌ جاهليت‌ در مغز و فكر ما باقيمانده‌. روزي‌ هر كسي‌ را خدا ميده‌. رحمته‌ دختر و ماية‌ بركته‌ دختر و بايد ما هم‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌ فكر كنيم‌. يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ با يك‌ پسر داريد يك‌ دختر، با پسرتون‌ گرمتر نباشيد تا دخترتون‌. دختره‌، لطيفه‌، اساسا زنها اينطوري‌ هستند. يك‌ قلب‌ مهرباني‌ خدا بهشون‌ داده‌ كه‌ اينها بتوانند فرزند را تربيت‌ كنند. اين‌ حالت‌ رأفت‌، مهرباني‌، يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ در مردها نيست‌. شما يك‌ شب‌ بهتون‌ يك‌ بچة‌ يك‌ ماهه‌ را بدهند بگن‌ آقا نگرش‌ دار. چقدر مي‌تونيد طاقت‌ بياريد؟ چرا؟ به‌ جهت‌ آنكه‌ اين‌ رأفت‌ و مهرباني‌ در قلب‌ شما نيست‌. كارهاي‌ خشن‌، كارهاي‌ باصطلاح‌ ولو پر زحمت‌، اما از اين‌ نوع‌ كارها را هيچ‌ دوست‌ نداريد. اما يك‌ زن‌ را خدا جوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ هر چه‌ هم‌ به‌ بچه‌اش‌ محبت‌ كنه‌، باز هم‌ مي‌بينيد دوستش‌ داره‌. گاهي‌ اينقدر فرزندش‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ اينها بد تربيت‌ مي‌شوند. عزيز مادر ميشن‌. و اين‌ روحيه‌ را متوجه‌ باشيد.

 من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. سفارشي‌ مي‌خوام‌ به‌ شما آقايون‌، چون‌ خانمها را كه‌ ما نمي‌بينيم‌. انشاءالله‌ اينها هم‌ خودشون‌ را لوس‌ نكنند و اشتباه‌ نكنند كه‌ اين‌ سفارشها را من‌ مي‌كنم‌. يك‌ خانمي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ نشسته‌، اين‌ تمام‌ انتظارش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ مردش‌ بياد با مهرباني‌ با او روبرو بشه‌. خداي‌ نكرده‌ نكند خشونتي‌ داشته‌ باشيد كه‌ بدترين‌ گناهان‌ از نظر پيغمبر اكرم‌ آن‌ مردي‌ است‌ كه‌ اين‌ كار را ميكنه‌ و اين‌ گناه‌ را ميكنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ خيلي‌ خوش‌ اخلاق‌ ولي‌ در خانه‌ كه‌ ميره‌ بد اخلاق‌ ميشه‌. آن‌ شخص‌ را پيغمبر اكرم‌ تشييع‌ كرد و فرمود آنقدر ملائكه‌ به‌ تشييع‌ جنازة‌ اين‌ آمدند كه‌ حساب‌ نداره‌ و پيغمبر با دست‌ خودش‌ او را در قبر گذاشت‌. مادرش‌ گفت‌ خوشا به‌ حالت‌ كه‌ يك‌ چنين‌ سعادتي‌ داشتي‌. پيغمبر فرمود نه‌ اينجور نيست‌. اين‌ الان‌ روحش‌ در فشاره‌. چرا؟ اينكه‌ اهل‌ عبادت‌ بود، اهل‌ نماز شب‌ بود، فرمود در خانه‌ اخلاق‌ خوبي‌ و خوشي‌ نداشت‌. هر چه‌ محبت‌ داريد توي‌ خانه‌ بايد انجام‌ بديد. اين‌ دستور اسلامه‌. هر چه‌ عاطفه‌ داريد مال‌ زن‌ و بچة‌ خودتونه‌. نسبت‌ به‌ آنها محبت‌ بكنيد. اينها نياز به‌ محبت‌ ديگران‌ نداشته‌ باشند. كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ دينه‌ كه‌ پشت‌ سر پيغمبر، پيغمبر اكرم‌ دست‌ دخترش‌ را ميبوسه‌، در مقابل‌ دخترش‌ بلند ميشه‌، احترامش‌ ميكنه‌. البته‌ خانمها هم‌ بايد رعايت‌ همة‌ چيزها را بكنند و پشت‌ سر فاطمة‌ زهرا حركت‌ كنند. مردها هم‌ پشت‌ سر پيغمبر اكرم‌ تا صراط‌ مستقيم‌، هم‌ مرد در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيره‌ هم‌ زن‌. اين‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ يك‌ مناسبتي‌ اشاره‌ كردم‌ و انشاء الله‌ مطالب‌ در اين‌ خصوص‌ زياده‌ و دستورات‌ دين‌ بايد يك‌ آقايون‌ تشريف‌ ببرند دقيق‌ تحقيق‌ بكنند ببينند كه‌ دستور دين‌ براي‌ نگهداشتن‌ زن‌ و فرزند بخصوص‌ دختر چيه‌ كه‌ اكثر ما اين‌ را رعايت‌ نمي‌كنيم‌. و فكر هم‌ مي‌كنيم‌ هم‌ بسيار متدين‌ و مسلمانيم‌. نه‌ واقعا از صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را انسان‌ بايد خيلي‌ مواظبت‌ كنه‌. ما شنيديم‌ كه‌ مرد اگر اجازه‌ نداد زنش‌ را از خانه‌ بيرون‌ بره‌، او اگر رفت‌ گناه‌ كرده‌. اين‌ يك‌ كلمه‌ را خوب‌، قرص‌ گرفتيم‌. اما حقوق‌ بقية‌ حقوق‌ زن‌ را و حقوق‌ زن‌ را ابدا رعايت‌ نمي‌كنيم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ به‌ طور كلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ دقت‌ بشه‌ و رعايت‌ بشه‌. پيغمبر اكرم‌ اينقدر دخترش‌ را احترام‌ ميكرد. شما مي‌گيد او فاطمة‌ زهرا بود. خوب‌ تو هم‌ پيغمبر اكرم‌ نيستي‌. بالاخره‌ اگر زن‌ تو فاطمة‌ زهرا نيست‌، تو هم‌ پيغمبر نيستي‌. در ارتباط‌ با يكديگر بايد خيلي‌ مواظب‌ باشيد. زن‌ تمام‌ فكرش‌ شوهرش‌ باشه‌، چه‌ در زينت‌، چه‌ در لباس‌ پوشيدن‌، چه‌ در محبت‌ كردن‌. مرد هم‌ تمام‌ همتش‌ جلب‌ توجه‌ و محبت‌ زنش‌ و فرزندانش‌ باشه‌. واجب‌ النفقة‌ انسان‌ هستند. يعني‌ اخلاق‌ شما يك‌ نحوه‌ نفقه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد به‌ زن‌ و فرزندتون‌ بطور وجوب‌ برسه‌.

 فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ دخترهاي‌ خودشون‌ را زير خاك‌ مي‌كنند. اين‌ مردمي‌ كه‌ اين‌ طبع‌ نا پسند را نسبت‌ به‌ زن‌ دارند. اينها ميتونند ببينند كه‌ پيغمبر اينهمه‌ احترام‌ براي‌ دخترش‌ بكنه‌؟ ابدا. اصلا زن‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. لذا برداشت‌ نامه‌ نوشت‌ به‌ معاويه‌ كه‌ من‌ مي‌دونستم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌. ولي‌ جات‌ خالي‌ بود. آنچنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌ كه‌ صداي‌ فاطمه‌ پشت‌ در بلند شد. فاطمة‌ زهرا در اين‌ مدت‌ هفتاد و پنج‌ روز يا نود و پنج‌ روز خيلي‌ فشار ديد. شب‌ و روز گريه‌ مي‌كرد. نه‌ بخاطر فشارها. بخاطر اينكه‌ چقدر اين‌ مردم‌ فراموشكارند. اينهمه‌ زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ كشيد كه‌ اينها را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بده‌. اينها در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگرفتند. چون‌ عمدة‌ حزن‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ چرا مردم‌ كج‌ روي‌ مي‌كنند؟ چرا مردم‌ بطرف‌ هدايت‌ حركت‌ نمي‌كنند؟ لذا اشك‌ مي‌ريخت‌. جزء بكائين‌ شد. يعني‌ چهار نفر در عالم‌ خيلي‌ گريه‌ كردند. يكي‌ حضرت‌ آدم‌ بود، يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. خيلي‌ گريه‌ كرد. حالا من‌ آن‌ جرياناتي‌ كه‌ نقل‌ مي‌كنند، زياد اطلاع‌ ندارم‌ و من‌ هيچوقت‌ نقل‌ هم‌ نمي‌كنم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در خانه‌ گريه‌ مي‌كرد، همسايه‌ها را اذيت‌ مي‌كرد. اين‌ حرفها را نمي‌دونم‌، نمي‌فهمم‌. ولي‌ جزء گريه‌ كنندگان‌ بود. گاهي‌ اشعاري‌ را نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دهند. مي‌فرمود صبت‌ علي‌ مصائب‌. بر من‌ مصيبتهايي‌ ريخته‌ شد. لو آنها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. اگر اين‌ مصيبتها بر روزگار، بر روزهاي‌ عالم‌ ريخته‌ ميشد، شب‌ ميشد. تا اينكه‌ همين‌ يكي‌ دو روز قبل‌ طبق‌ اين‌ روايات‌، فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌آمد كنار قبر فاطمه‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. مي‌فرمود نفسي‌ علي‌ ظفراتها محبوسة‌. يا ليتها خرجت‌ مع‌ ظفراتي‌. اين‌ جان‌ من‌ اي‌ كاش‌ با اشك‌ چشم‌ علي‌ بيرون‌ مي‌آمد. لا خير بعدك‌ في‌ الحياة‌. اي‌ فاطمه‌ بعد از تو خيري‌ در زندگي‌ نيست‌. و انما ابكي‌ مكافة‌ ان‌ تطول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ ميكنم‌ مبادا زندگي‌ من‌ زياد بعد از تو طول‌ بكشه‌. شبها مرتب‌ علي‌ كنار قبر فاطمه‌ بود. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ مي‌خوام‌ امشب‌ يادم‌ اومد. چون‌ من‌ مصيبتهاي‌ تند را نمي‌خونم‌. هيچ‌ هم‌ احتياج‌ ندارم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد يا گريه‌ نكنيد. ولي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در مدينه‌ مشرف‌ بودم‌. خوب‌ با زحمات‌ زيادي‌، نود درصد متوجه‌ شدم‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. آنجا ايستاده‌ بودم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌. بعد شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ در همانجايي‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كردم‌ قبر حضرت‌ فاطمه‌ است‌، ايشان‌ ايستاده‌. اما اين‌ دستشون‌ را گذاشتند روي‌ صورتشون‌. من‌ در عالم‌ رؤيا متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ كه‌ چرا حضرت‌ زهرا اين‌ كار را كرده‌. اما وقتي‌ از خواب‌ بيدار شدم‌، همانطوري‌ كه‌ الان‌ شما فهميديد و داريد گريه‌ مي‌كنيد من‌ هم‌ نشستم‌ زياد گريه‌ كردم‌. چون‌ تا زنده‌ بود فاطمة‌ اطهر صورتش‌ را به‌ علي‌ نشان‌ نمي‌داد. چون‌ كنار چشمش‌ كبود شده‌ بود از آن‌ سيلي‌ كه‌ به‌ صورتش‌ آن‌ ملعون‌ ازل‌ و ابد زده‌ بود. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌. خدايا به‌ آبروي‌ وليعصر، فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. پروردگارا دين‌ و دنيا و مملكتمون‌ و رهبر عزيزمون‌ زير ساية‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. امواتمون‌، شهدامون‌، امام‌ راحلمون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا رب‌ العالمين‌ و يا خير الناصرين‌. اي‌ آنكه‌ طبيب‌ درد مائي‌. اي‌ آنكه‌ طبيب‌ درد مائي‌. بيمارم‌ و از كرم‌ دوائي‌. بيمارم‌ و از كرم‌ دوائي‌. يا صاحب‌ الزمان‌. اي‌ يوسف‌ عالم‌ تشيع‌. اي‌ يوسف‌ عالم‌ تشيع‌. اي‌ كاش‌ بدانمت‌ كجائي‌. يا بقية‌ الله‌. اي‌ كاش‌ بدانمت‌ كجائي‌. گفتند كه‌ تو را مدينه‌ بيند. گفتند كه‌ تو را مدينه‌ بيند. از لطف‌ دهي‌ گر آشنائي‌. اگر امروز هفتاد و پنج‌ روز بعد از رحلت‌ پيامبر باشه‌، امشب‌ شام‌ غريبان‌ فاطمه‌ است‌.

 

۲۴ جمادی الاول‌ ۱۴۱۶ – شرح مسئله بداء

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین .

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب .

 یكی از عقاید مهم ما كه باید صد در صد منظور بشود و اهمیت داده بشود مسئله بداء است . بداء ب و دال و الف (همزه ). به معنای ظهور بعد الخفاء است . یعنی یك چیز مخفی است ، بعد ظاهر می شود . خدای تعالی نقصی در علمش نیست . همه حقایق را پروردگار متعال می داند . و محال عقلی است كه خدای تعالی یك چیزی را نداند . چون علمش ، عین ذاتش است . اگر یك چیزی را بداند یا نداند بعد نداند و بداند این نقصی یا كمالی كه هر دو منتهی به نقص می شود خدای تعالی دارد ولی هیچ تفاوتی پروردگار متعال در طول زمان نمی كند . بنابر این همه حقایق را پروردگار متعال می داند . پس این كه یك چیزی بعد از این كه مخفی است ظاهر می شود معناش چیست ؟ خوب دقت كنید این مطلب را باید ان شاءالله بدانید و به آن اعتقاد پیدا كنید چون كلی از مسائل و مشكلاتی كه در روایات ما هست به این وسیله حل می شود . و اینهایی كه قائل به این معنا نیستند غالبا در عقایدشان در مسائل مختلف به مشكل برخورد می كنند. خدای تعالی علمش ، عین ذاتش است . یعنی چیزی جز همان علم و قدرت چیز اضافه دیگری نیست . این علم و قدرت هم نه این كه دو چیز باشد . علمی كه قدرت دارد. قدرت هم بعد از خلقت خلق محسوس می شود . بنابر این پروردگار متعال محال است كه ما بگوییم كه فلان چیز را نمی دانست بعد دانست . روی این اصل باید یك مظاهری پروردگار متعال داشته باشد كه در آن مظاهر علمش منعكس بشود. یعنی یك مظاهری پروردگار متعال دارد كه مثل آیینه ، فرض كنید شما در مقابل آیینه می ایستید، آنكه در آیینه هست غیر شماست و در عین حال عین شماست . هر كس هر چه می داند معلومات است، علم نیست . این را بدانید. یعنی من علم دارم، شما دارید، پیغمبر اكرم ، ائمه اطهار اینها همه معلومات است . انعكاس علم است ، اصل علم نیست . اگر اصل علم باشد وقتی كه یك جایی آمد وارد شد دیگر برای بقیه چیزی باقی نمی ماند ، یعنی كم می شود . علم وجود خارجی دارد و آنچه هست ذات مقدس پروردگار است. خدای تعالی تمام معلوماتی كه به اصطلاح می تواند بشر تحملش را بكند، یعنی ظرفش می تواند معلوماتی از پروردگار بگیرد، مثلا ده میلیارد سال دیگر فرض كنید یك ذره ای را باد می خواهد از اینجا بلند كند به آنجا بیاندازد ، امروز امام زمان ما علیه الصلاة و السلام می داند . مثلا اینطور تصور كنید این قدر علمش ، معلوماتش توسعه دارد . اما در عین حال بخاطر این كه امام عصر ارواحنا فداه، یا پیغمبر اكرم مخلوقند طبعا در ظرف محدود (مخلوق یعنی محدود) نمی شود نا محدود جای بگیرد . علم محدودی هم به آنها می دهند . پس در مقابل خدای نامحدود اینها كسر دارند و یك چیزهایی بالاخره برای اینها مجهول است . ببینید اینجا می فرماید یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب. یعنی مادر و اصل تمام علوم در نزد پروردگار است . حالا كه تمام علوم را خدای تعالی به امام یا هر یك از چهارده معصوم عنایت فرمود در نتیجه پیغمبر اكرم ، فاطمه زهراء،  دوازده امام، اینها همه علمی كه خلق شده و گذشته است همه را می دانند. هیچ استثناء ندارد . آنچه هم در آینده می خواهد انجام بشود همه را این چهارده نفر می دانند. چون خدا به آنها داده . فقط یك بخش از علم را خدای تعالی به اینها نداده ، نه به آنها، به هیچ كس نداده . این بخش از علم مربوط به آینده است،  مربوط به آنچه كه می خواهد بیاید. مثلا فرض كنید فردا صبح می خواهد یك خبری بشود: این از سه حال خارج نیست . این خبری كه می خواهد فردا انجام بشود از سه حال خارج نیست . یا وعده است ، یا وعید، یا یک كارهای معمولی که نه وعده است نه وعید. خورشید می خواهد بیرون بیاید مثلا، زلزله می خواهد بیاید یا یك كاری می خواهد انجام بشود، به هر حال یك وعده و وعیدی نیستند. چرا ؟ به جهت این كه وعده ها حتما انجام می شود . یعنی شما الان می توانید یقین كنید كه ان المتقین فی جنات و نهر. متقین در بهشتند. قابل تخلف نیست، یك متقی را ممكن است در بهشت نبرند؟ یا متقین به طور كلی روز قیامت به بهشت نبرند؟ می گوییم نه . چرا؟ به جهت این كه ان الله لایخلف المیعاد، خدا وعده را تخلف نمی كند . اصلا زشت است كه یك قدرتمندی یك وعده ای به كسی بده تخلف كند. وعده هم معنایش این است كه یك خبر خوشی ، یك وعده خوبی ، یك پاداش خوبی به انسان می خواهند بدهند . وعید هم صد در صد قابل تخلف است ، این هم معلوم باشد . مثلا هر كس یک رکعت نمازش را ترك كند می رود به جهنم، این وعید است ، ممكن است خدا عفو كند ، اصلا همه این عفوها معنایش همین است كه عفو می كند، و الا خدا نه عفو است، نه غفور است ، نه رحمان است ، نه رحیم است، هیچ . این هم قابل تخلف است و شاید نود درصد و یا چه عرض كنم، یك در هزار اگر به آن عمل بشود بقیه اش همه عفو می شود . پس این دوتا تكلیفش معلوم شد. چیزی كه تكلیفش معلوم نیست آن است كه مربوط به عالم كون باشد . مربوط به آینده تكوینی باشد كه مثلا فرض كنید یا مربوط به وعده هست اصلش، ولی یك شرایطی دارد . شرایطش نه وعید است نه وعده است، اینها قابل محو و اثبات است . یعنی خدای تعالی مثلا در بخشی كه مربوط به بشر است یك اختیاری داده . گفته اگر تو مثلا صله رحم كنی عمرت زیاد می شود . ببینید آمده در دست من . اگر قطع رحم بكنی عمرت كم می شود ، مثلا. خدای تعالی می داند در علم مكنونش ، ام الكتابش، در آن علم ذاتیش می داند كه شما مثلا صله رحم می كنید، عمرت هم زیاد می شود، ولی از نظر ظاهر نه ، عمرت این قدر نیست . دقت می كنید. خدا این را می داند . امام علیه الصلاة و السلام این را نمی داند . حالا عمر ما مهم نیست، عمر كره زمین ، عمر آسمان ، یك چیزهای مهمتری . این چون در اختیار ماست . ما ممكن است در یك لحظه تصمیم بگیریم كه صله رحم بكنیم، یك لحظه تصمیم بگیریم قطع رحم كنیم . اگر بگوییم حتما مجبوریم صله رحم بكنیم، اینجا اجبار می شود ، اختیار نیست . اگر بگوییم كه حتما ما مجبوریم که قطع رحم بكنیم ، بازهم همینطور. پس چكار می كنید؟ علم خدا هست ، سر جای خودش . این معلوم است. آخر خیام می گوید: گر می نخورم ، علم خدا جهل شود. خدا می داند كه من مِی می خورم . می خوردن من حق ز ازل می دانست . به او گفتند كه تو اگر می بخوری خدا می داند ، اگر نخوری خدا می داند که نمیخوری، علم خدا علم است . این لحظه ی تصمیمت فقط برای آنهایی كه از بداء اطلاع ندارند، از آن اطلاع ندارند، آن لحظه تصمیمت چون اختیار با توست، اینجا اگر كه صله رحم كردی ، عمرت زیاد می شود . بر امام ظاهر می شود یا بر هر كسی كه می خواهد اطلاع پیدا بكند ، ظاهر می شود كه تو عمرت زیاد می شود. چرا؟ به جهت اینكه صله رحم كردی . و اگر قطع رحمی كنی بر امام ظاهر می شود كه تو قطع رحم كردی . یعنی ببینید صله رحم تو قبول پروردگارت بشود ، خدای تعالی محو كند آنچه را كه در تقدیرات بوده  و اثبات بكند آنچه را كه در علم مكنونش هست . یك مثالی بزنم این مطلب دیگر كاملا روشن می شود.

 ببینید فرض كنید كه شما می روید یك ساعتی را از یك مغازه ای می خرید. این ساعت فروش به شما می گوید كه این ساعت بیست سال كار می كند . ضمانت دارد ، تضمین دارد. بیست سال كار می كند . یعنی طوری ساخته شده كه بیست سال همینطور كار می كند . این را ساعت فروش به شما می گوید. حالا اگر ساعت فروش علم غیب داشت که می دانست كه شما الان از توی مغازه می برید بیرون و می گذارید زیر سنگ و می شكنید . فرض کنید اگر علم اینطور داشت ، در عین حال می گفت بیست سال كار می كند . ببینید. وقتی كه شما می بردید می شكستید ، ساعت فروش می گفت من این را می دانستم كه تو می شكنی . و برای خود خریدار ساعت هم ظاهر می شد كه این ساعت یك ساعت بیشتر كار نكرد. متوجه شدید؟ این كه می گویند تقدیرات با قضا و قدر، اینها، قضا و قدر را از همینجا می شود شناخت . تقدیرات آن اندازه گیری هایی است كه پروردگار كرده . مثلا تقدیر شما این است كه صد سال عمر كنید. یك كاری می كنید، یك قطع رحمی می كنید، قضا می آید جلو. یعنی خدای تعالی قضاوت می كند كه شما صد و بیست سال عمر كنید. یا كاری می كند كه صد سالتان كاهش پیدا می كند می شود هشتاد سال مثلا. این اولی صد سال، تقدیر شماست . اندازه ای است كه خدای تعالی برای شما گرفته . این هشتاد سال یا آن صد و بیست سال ، این قضاست . دقت كردید؟ پس این كه خدا می دانسته همان دومی بوده ، خدای تعالی می دانسته كه شما عمر معمولیت صد سال است و می دانسته كه شما فلان كار را می كنید، پس قضا می آید و قضاوت می كند كه شما صد و بیست سال عمر كنید. این دومی را، چون در اختیار ماست ، خدا در اختیار هیچ كس نگذاشته ، فقط در اختیار خودش گذاشته .

خوب دقت كردید؟ بنابراین ما برای مثال چون زیاد به ذهنتان می آید، اصل ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء، جزء وعده هاست ، وعده الهی است . خدا وعده كرده كه حضرت باید بیاید و دنیا را پر از عدل و داد بكند . این تخلف نمی كند . اما اینكه عقب جلو بشود ، این مربوط به جامعه است . مربوط به مردم است . جامعه اگر بخواهند حضرت را، حضرت زودتر می آید. اگر نخواهند، آمادگی نداشته باشند، دیرتر می آید. ببینید روایت هم همین معنی را می گوید . می گوید كه اگر از عمر دنیا یك روز هم باقی بماند ، خدا آن روز را طولانیش می كند تا امام زمان بیاید. این قطعی است ، وعده است . اما حالا كی می آید؟ این كی می آید را دیگر مربوط به شماست . نه اینكه خدا اختیارش در دست ما باشد، خدا اختیارش در دست ما نیست، ولی چون این كار را برای ما می كند، برای ما می كند، اختیارش را داده به ما كه ما اگر خواستیم بیاید اگر نخواستیم نیاید. ببینید ظرف آبی را آورده گذاشته اینجا. شما می خواهی بخور می خواهی نخور. دقت كردید؟

 و لذا علی ابن ابیطالب علیه الصلاة و السلام در نهج البلاغه می فرماید كه اگر یك آیه در قرآن نبود و یك حقیقت نبود، یك واقعیت اگر نبود، من به شما خبر می دادم از علم ما كان و ما یكون . علم ما كان را بدون تردید. اما ما یكون یعنی بعدا می خواهد بشود. اینها جزء علم غیب است كه ما یعلم الغیب الا هو. آن غیب مطلق ، از امام سؤال می شود فرق غیب و شهود چیست ؟ عالم الغیب و الشهاده . خدا هم عالم به غیب است هم عالم به شهادت است . بعضی از مفسرین گفتند هر چه برای ما غیب است برای خدا مشهود است . این حرف خیلی سست است . مثالش این است: یك كسی بالای دیوار باشد هم آن طرف دیوار را ببیند هم این طرف دیوار را. آن كسی که بالای دیوار است می گوید من عالم الغیب و الشهاده هستم . چطور تو عالم الغیب و الشهاده هستی ؟ می گوید كه آن طرف دیوار برای تو غیب هست یا نه ؟ بعله . این طرف که مشهود است . و كسی هم كه آن طرف دیوار می ایستد ، این طرف برایش غیب است آن طرف برایش مشهود است. آنکه بالا ایستاده هم نسبت به من كه این طرف دیوارم عالم الغیب و الشهاده است ، هم نسبت به آنكه آن طرف دیوار است . می گوید ما اینجا عالم الغیب و الشهاده شدیم. برای اینکه هر دو طرف مشهود است . خوب . پس معنای عالم الغیب و الشهاده این نیست كه خدا بالنسبه به ما عالم است . این را دقت كنید. عالم الغیب و الشهاده است . این حرف  را خیلی از مفسرین زدند. علما اكثرا این را همینطور معنا كردند. ولی از امام علیه الصلاة و السلام سؤال می شود که معنای عالم الغیب و الشهاده یعنی چه ؟ می گوید الشهود ما كان و الغیب ما لم یكون . یعنی شهود آن است كه خلق شده ، بوده ، یا هست . خدا عالم به این است . غیب هنوز خلق نشده و نیست . آخر دلیلی ندارد معنا ندارد چیزی كه نیست مشهود باشد . در آنچه كه نیست هم خدا عالم است . و ما عالم نیستیم . هر چه پیشگوئی بشود غلط است . حتی پیشگوئی های انبیاء هیچ كدام ، آنهایی كه پخته تر بودند پیشگوئی نمی كردند، ائمه پیشگوئی نمی كردند. به نحو احتمال چرا. اما به نحو قطعی نه . حتی خدای تعالی به پیغمبر اكرم می فرماید و لا تقولن لشیء انی فاعل ذلک غدا الا ان یشاء الله . نگو من فردا فلان كار را می كنم مگر اینكه ان شاء الله بگویی. گاهی وقتها انسان می گوید ان شاء الله ، نه آقا جدی برویم . نه . به مهماندار هواپیما گفتم كه می گویی ساعت پنج و نیم توی فرودگاه تهران می نشینیم ، بگو ان شاء الله . گفت اگر بگویم ان شاء الله، مردم می ترسند خیال می كنند كه احتمال ننشستن داریم . نه . این ان شاء الله منظورش آن معنایی كه ما برداشت می كنیم نیست . ان شاء الله یعنی فردا این كار را می كنم اما اگر خدا نخواست ، قضاوت كرد كه نشود این كار، قضاوت كرد كه بشود ، اگر خدا نخواهد ، من نمی دانم الان می خواهد یا نمی خواهد. نمیدانم ممكن است مصلحتی پیش بیاید كه آنچه كه من فكر می كردم فردا بشود نشود . الا ان یشاء الله . مگر آنكه خدا بخواهد. و لا تقولن ، با نون تأكید ثقیله است ، یعنی هرگز هرگز نگو كه من فردا فلان كار را می كنم . مگر اینكه خدا بخواهد. خدا اگر نخواهد شما نمی توانید بکنید. یك روایتی دارد كه بندگی، همه حرفها را مقدمه برای این جهت گفتم . چون بعضی از شماها خب مرحله تان عبودیت است باید متوجه این معنا باشید. اگر كسی معتقد به بداء شد بندگی می تواند خوب بكند . چطور؟ ببینید یك مثالی برایتان بزنم . یك كارخانه ای را، فرض كنید یا صاحب كارخانه ساخته و گذاشته در اختیار كارگرها. اگر رفته باشد در خانه خوابیده باشد كارگرها دیگر به او كاری ندارند. اطاعت او را نمی كنند. از او بندگی نمی كنند. اما اگر نه ، همه كارها دست خودش باشد ، میتواند هر لحظه قطعش كند ، میتواند هر لحظه به وجودش بیاورد، می تواند تغییرات بدهد ، می تواند كارمندها را عوض كند ، كارگرها را عقب جلو بكند ، میتواند ، همه كارها، یداه مبسوطتان . یهود گفتند و قالت الیهود ید الله مغلوله . گفتند دست خدا بسته است . الان در فلاسفه ما هستند کسانی كه می گویند خدا در كلیات دستش باز است ، در جزئیات نه . و همینطور. یعنی به كارهای جزئی دیگر کاری ندارد . ما می گوییم مطلقا همه كارها در دست خداست . بعضی از فلاسفه قدیم می گفتند خدا آدم را خلق كرده و گذاشته روی طبیعت ، خودش بچرخد . و لذا همه اش طبیعت است . ولی فلاسفه یهود هم همین را می گفتند كه خدا در قرآن صریحا رد كرده اینها را. كه یهود می گویند كه دست خدا بسته است . غلت ایدیهم . دست خودشان بسته باد. و لعنوا بما قالوا لعنت بر آنها بخاطر این گفته شان . بل یداه مبسوطتان . خدا دو دستش باز است . اینجا دیگر جزئش نیست ، یفعل الله ما یشاء بقدرته . خدا هر كاری را كه بخواهد می كند به قدرت خودش . و یحکم ما یرید بعزته . این از دعاهایی است كه انسان موقع خواب در شب بخواند سه مرتبه ، خدا ثواب ، یعنی معتقد به بداء باشد ، معتقد به قدر باشد ، معتقد به قضا باشد ، اللهم اجعل نفسی مطمئنة بقدرك راضیة بقضائك . ما باید آرامش داشته باشیم به قدر الهی و راضی به قضای الهی باشیم . چون هر چه كه خدای تعالی قضاوت می كند اینها درست است ، طبق مصلحت است ، و راضیة بقضائک. باید ما اینطوری باشیم كه فكر كنیم الان خدا در تمام عوالم وجود دخالت تام دارد . منتها بوسیله اسبابش . آنها هم تحت فرمان او هستند. یعنی اگر، ما بگوییم امام زمان علیه الصلاة و السلام ، همه وجودمان در اختیار اوست ، هر چه او اراده كند همان خواهد شد، در عین حال باذن الله است . یك وقت حواستان پرت نشود ، غلو نكنید درباره ائمه علیهم الصلاة و السلام ، که بگویید آنها خدا بخواهد یا نخواهد، آنها كار خودشان را می كنند. گاهی منبری ها یک نفر را می خواهند بزرگش كنند، كوچكش می كنند. می گویند یك مریضی بود این مصلحت بود بمیرد . حضرت ابوالفضل صلواة الله علیه آمد خدمت امام حسین علیه السلام . گفت این را شفا بده ، متوسل به من شده . حضرت فرمود نه ، مصلحت نیست ، این خوب نمی شود باید بمیرد . رفت خدمت امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و پیغمبر اكرم ، خلاصه همه جواب منفی دادند. آمد خدمت ، در هر صورت دیگر قهر كرد و رفت . گفت یا این را شفایش بدهید یا نام باب الحوائجی را از روی من بردارید. شنیدید دیگر . ما اینطور اباالفضلی را قبول نداریم. كه اینقدر برخلاف مصلحت ، آنهم مصلحتی كه حضرت سید الشهداء، حضرت امیر المؤمنین ، خود خدا، اینطور ایشان پافشاری بكند . ما هم خوشحال بشویم كه عجب ابوالفضلی داریم، پس برویم در خانه اش . اباالفضل علیه الصلاة و السلام در قدم اول بنده خداست . السلام علی عبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین . محال است كه حضرت اباالفضل اصرار بكند درباره یك چیزی كه از خدا بخواهد. این را این فكر را از مغزتان بیرون بكنید. اینها وسیله هستند. یعنی خدا دوست دارد ، ممكن است خدا یك حاجتی را به شما ندهد تا توسل نكنید. میخواهد الباب المبتلی به الناس ، می خواهد شماها بروید در خانه اینها. اما اگر مصلحت نباشد به شما نمی دهد.

 بنابراین متوجه این معنا باشید كه مسئله بدائی كه می گوید هر كس بخواند این جمله را ( یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته) در شب موقع خواب سه مرتبه، این را بخواند ، مثل این است كه هزار ركعت نماز خوانده . یعنی نتیجه هزار ركعت نماز همین معناست كه تو بدانی خدا هر چه میخواهد می كند، نه هر چه تو بخواهی بكند . یفعل الله ما یشاء ، این را بدان . و یحكم ما یرید، نه اینكه یفعل الله ما تشاء، نه ، و یحكم ما ترید، هر چه تو بخواهی خدا انجام بدهد ، هر چه تو اراده بکنی خدا به آن حكم بكند ، نه اینطور نیست . این را بدانید. بنده خدا باشید. بندگی معنایش همین است كه انسان صد درصد در اختیار ذات مقدس پروردگار باشد و از خودش اظهار نظری نكند . ما آخرین مرحله كاری كه ما باید بكنیم ، بندگیست . یعنی ماها مراحل كمالات را طی می كنیم . باید خودمان را برسانیم به مرحله بندگی . وقتی رسیدیم به مرحله بندگی به مرحله نهایی رسیده ایم . دیگر به كمال رسیده ایم . اگر رسیدیم به آنجا و بنده شدیم ، خدا ما را خلیفة الله می كند اما ما نباید این توقع را داشته باشیم . یعنی مثل یك نوكر حسابی ، نوكر واقعی باشیم. بندگی از همان بردگی بوجود می آید. یعنی برده ، العبد و ما كان فی یده كان لمولاه . عبد و آنچه در دستش هست ، همه اش مال مولایش است ، اختیارش هم مال مولایش است . یعنی شما باید طوری باشید كه اگر خدای تعالی به شما قدرت داد، داد. نداد، نداد. اگر چشمِ بازی به شما داد، داد. اگر دو تا چشمتان را بست حتی از قبل هم بدتر شدید، سابقها یک خواب خوبی می دیدید، یک مكاشفاتی داشتید، حالا هیچ ندارید، اگر راه را درست آمده باشید و بنده باشید باید هیچ فرقی برای شما نكند. عین یك پاسبانی كه می آورندش یك جا، اسلحه به او بدهند، این می بندد به كمرش . ندهند نمی بندد . بنده خوب، كار خودش را می كند . دیگر من چرا اسلحه ندارم نمی گوید . اسلحه می خواهی چكار كنی ؟ وقتی اسلحه را جائی نیست كه اسلحه لازم داشته باشد، لازم نیست اسلحه داشته باشی، نمی خواهم اسلحه داشته باشی، دیگر چرا اسلحه به من ندادید ندارد. یك پاسبانی كه یك جائی باصطلاح مأمور است یك جائی  برود که اسلحه به او ندهند این اعتراض بکند این معلوم است كه متقلب است ، این اسلحه را می خواهد سوء استفاده بكند . اینطوری هست یا نه ؟ این معلوم است كه متقلب است . این اسلحه را می خواهد یك سوء استفاده ای بكند . و الا به تو چه ! اسلحه داشته باشی یا نداشته باشی، تو مأموری ، تو مأمور حفاظتی . اینجا اسلحه لازم نبود، ندادند. به تو قدرت ندادند، یعنی خدا اقتضاء نكرده . می روی بالای سر مریض هر چی دعا میخوانی می بینی نه، مریض هیچ فرقی نكرد. ناراحت نشو.  نگو ما چه جور بنده خدا هستیم ؟ چه جور ولی خدا هستیم؟ چه جور آدم خوبی هستیم ؟ جواب نگرفتیم ، نه . ائمه اطهار كه تمام ماسوی الله تحت اختیارشان بود، اینطور نبودند كه تو دلت می خواهد. گهی بر طارم اعلی نشیند، گهی تا پشت پای خود نبیند، این نیست . این حرف هم درست نیست . همیشه یك بنده خدا ، بنده خداست . خدا گاهی می خواهد تا طارم اعلی را ببیند . گاهی هم لازم نیست ، پشت پایت را هم نمی بینی . هیچ مسئله ای نیست . اینطور باید باشید. حواستان جمع باشد كه اینطور بنده خدا بشوید. نگویید كه ای آقا ما چه جور بنده خدائیم ؟ دعایمان مستجاب نمی شود ، نفسمان تأثیر ندارد ، دست می كشیم به سر مریض درد سرش ، گاهی هم ممكن است خدا بخواهد بندگیت را تكمیل كند درد سرش فقط بیشتر بشود. بنده باشید. اینها هیچ دلیل بر هیچ چیز نیست . واقعا عجیب است، فلانی تا می آید دعا می خواند خوب می شود . البته گاهی خدا می خواهد بنده ای از بندگانش را به مردم معرفی بكند كه مردم دوستش داشته باشند. در نتیجه كه دوستش دارند مثل او بشوند. چون انسان هر چه را دوست داشته باشد شبیه او می شود ، بخواهد یا نخواهد. یكی از علما بود یك نفر خیلی او را دوستش داشت . آن عالم استاد باصطلاح ، یك تكیه كلام داشت . ما دیدیم كه این شاگرد هم كم كم این تكیه كلامها را، ولو نقص بود، همین تكیه كلام را دارد پیدا می كند . انسان هر چیزی را، هر كسی را دوست داشته باشد شبیه او می شود . شما امام زمان علیه الصلاة و السلام را اگر دوست داشته باشید مثل امام زمان می شوید. یعنی تمام صفات حضرت بقیة الله را در خودتان بوجود می آورید. چون اینطور است خدای تعالی یک عده ای را با همان كارهایی كه مردم دوست دارند، با همین چیزهایی خیلی مختصر، با مریض شفا دادن ، با نمیدانم دست كشیدن و خدمت شما عرض شود طرف به حال آمدن و از همین كارها، یك وقت مردم را متوجه می كند خدای تعالی تا آنها هم مثل او بشوند و به كمال برسند. فقط همین. و این را هم كرامت اسمش را می گذارند به همین دلیل . امامزاده هایی كه در یك جائی واقع شده اند، من دیده ام ، در یك جائی واقع شده اند كه آنها باید مردم به آنها متوجه باشند. در هندوستان یك امامزاده هست اسمش هم تاتار ابن چه ابن چه كه اصلا در امامزاده ها چنین اسمی خیلی كم است . هر شب جمعه دویست نفر دیوانه را یك دفعه شفا می داد. آقا چرا، چرا این امامزاده های مملكت ما یک دیوانه را شفا نمی دهند. علتش این است كه او آنجا برنامه ای دارد ، باید مردم بیایند در خانه اش، بیایند مسلمان بشوند ، اینها اكرام خداست . در یك شهری یك امامزاده ای قرار می دهد . و الاّ از این جهت بگذرد نه آن بنده خدا، آن امامزاده ، آن ولی خدا یک چنین توقعی دارد، نه هم شما باید یك چنین توقعی از او داشته باشید. دلیلی ندارد رفتید سر قبر مرحوم حاج ملاآقاجان، باید حتما حاج ملاآقاجان کلی برایتان كرامت نشان بدهد ، كرامت برایتان بكند تا شما برایتان ثابت بشود كه این ولی خداست . نه . ممكن است كه عكسش هم بشود گاهی . بعضی ها می آیند مشهد ساكن می شوند، یك وقتی من این را در جریانش بودم ، می آیند ساكن مشهد می شوند اول کار اینقدر گرفتاری برایشان پیش می آید، ناراحتیها، گرفتاریها، چه چه . آخر این چه امام رضایی است . آخر ما خیال می كردیم این جا بیاییم نانمان در روغن است مثلا. نه . می خواهند امتحانتان كنند، می خواهند بندگیتان را ثابت بكنند.

 پس بنابراین خلاصه عرایضم امروز این بود كه كوشش بكنید بنده بشوید، این خیلی مهم است ، بنده بشوید و به بندگی برسید و بنده حسابی هیچ چیز از خدا جز خدا را نمی خواهد. مخصوصا اگر از راه محبت جلو آمده باشد. بنده واقعی مثل پیغمبر اكرم است . می آمدند می گفتند آقا آینده چه می شود ؟ چون مردم خیلی دوست دارند كسی از آینده به آنها خبر بدهد. حتی می روند مسیحی پیدا می كنند، می گویند توی تهران یك مسیحی را پیدا كرده اند كه آقا آینده چه می شود ، از مغیبات خبر می دهند، مریدش هم می شوند. می آمدند از پیغمبر اكرم می پرسیدند. پیغمبر اكرم هم می فرمود قل ، خدای تعالی به ایشان فرمود، قل انی لا اعلم الغیب . قل لو کنت اعلم الغیب لاستكثرت من الخیر. اگر من علم غیب می داشتم كار خیر زیاد انجام میدادم مثلا. من هیچ از غیب خبر ندارم . حضرت عیسی دو بار ظاهرا، چون روایت جز یك دفعه بیشتر ندارد ، خلاصه اش این است كه از یك جا عروسی بود رد می شد، گفت فردا شب اینجا عزاداری است . كه نمی خواست بگوید . اینجا اگر می خواست و لازم بود بگوید ، برای اینكه ما امروز نقل كنیم و امام علیه الصلاة و السلام برای ما نقل كند و معنای حسابی بداء را بفهمیم بوده است . فردا شب اینجا عزاداری است . فردا شب اصحاب آمدند دیدند نخیر، عزاداری نیست ، همان عروسی است . چند شب عروسی می گرفتند. آمدند به حضرت عیسی گفتند آقا این چه … حضرت عیسی گفت یک خبری شده . برویم ببینیم چه شده ؟ آمدند دیدند كه بله ، تشك عروس را عقب زدند دیدند یك افعی زیر رختخواب عروس حلقه زده و حضرت عیسی گفت این بنا بود ایشان را بگزد و ایشان را بكشد . و وقتی كه عروس كشته بشود خیلی عزاست . آنوقت چكار كردی خانم كه این مار نیامد این كار را بكند ؟ گفت مثلا صدقه دادم . الصدقه تدفع البلاء ولو ابرم ابراما. خیلی عجیب است . ولو قطعی شده باشد از جانب پروردگار، صدقه دفع بلا می كند . اینکه اگر قطعی شده باشد از طرف خدا دیگر نباید عوض بشود، نه اینطور نیست . خدای تعالی همان كنار اینكه تو باید فردا از دنیا بروی ، همین كنار این نوشته مگر اینكه صدقه بدهی . تكوینا نوشته. كه وقتی صدقه دادی ، اینكه فردا باید از دار دنیا بروی … مگر اینكه باز هم مصلحت با این صدقه دادن مصلحت طوری نشود ، اینهم باز هم همان است . اینها را خوب متوجه بشوید چون خیلی اهمیت دارد. ما عبد الله بشی ء كما عبد ببداء، آنچنان كه بوسیله بداء خدا بندگی می شود بوسیله هیچ چیز آن چنان بندگی نمی شود .

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۱۸ جمادي الاول ۱۴۱۶ – ۲۲ مهر ۱۳۷۴ – مراحل‌ تزكية‌ نفس‌

مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ 18/جمادي الاول/ 1416 22 مهر 1374

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ وانحر ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در شب‌ گذشته‌ اهميت‌ مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ چه‌ نقش‌ مهمي‌ دارد اشاره‌ شد. و امشب‌ كه‌ شب‌ آخر اين‌ مجلس‌ است‌ و اميدوارم‌ پروردگار متعال‌ به‌ همة‌ ما اجر وافي‌ و كامل‌ مرحمت‌ بفرمايد و ما را از ياران‌ و نزدكان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداء قرار بدهد و اميدوارم‌ موفق‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ همة‌ ما را بفرمايد. مهمترين‌ موضوعي‌ كه‌ در اعمال‌ عبادي‌ و در زندگي‌ بشر زندگي‌ سالم‌ بشر وجود دارد اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ متعهد باشد. يكي‌ از شرايط‌ مهم‌ موفقيت‌ به‌ تزكية‌ نفس‌، بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلت‌ است‌ و دوم‌ داشتن‌ استادي‌ كه‌ بتواند راه‌ كمالات‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ بدهد و انسان‌ در مقابل‌ او متعهد باشد. مسئلة‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلت‌ شايد مهمترين‌ مسئله‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ باشد. چون‌ انسان‌ در اين‌ دنيا به‌ منزلة‌ يك‌ فردي‌ است‌ كه‌ در وسط‌ خطر در بياباني‌ به‌ خواب‌ رفته‌ باشد و خطرات‌ به‌ او حمله‌ ور شده‌ باشند و او در وسط‌ خطرات‌ كاملا غافل‌ و بخواب‌ رفته‌ باشد.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد اناس‌ نيام‌. همة‌ مردم‌ خوابند. اذا ماتو ان‌ تبهوا وقتي‌ كه‌ بميرند از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. بعضيها هستند كه‌ طبق‌ روايتي‌ كه‌ از رسول‌ اكرم‌ رسيده‌ است‌ كه‌ فرمود موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا. بميريد قبل‌ از اين‌ كه‌ بميرانندتون‌. زودتر از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. بعضي‌ در سنين‌ جواني‌، بعضي‌ در سنين‌ پيري‌. بعضي‌ در اوائل‌ سن‌. اوائل‌ تكليف‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شن‌. وقتي‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد كه‌ اين‌ را هم‌ ضمنا بدانيد تمام‌ انبياء و اولياء اكثر فعاليتشون‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنند. هر وقت‌ بيدار شد و خطر را احساس‌ كرد فورا به‌ فكر چاره‌ جويي‌ بيافتد. ما در اين‌ دنيا، دنيايي‌ است‌ كه‌ خودمون‌ براي‌ خودمون‌ ساخته‌ايم‌ كه‌ دار بالبلاء حبوسه‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود يك‌ خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ بلا پيچيده‌ شده‌. از همة‌ اطراف‌ خطر متوجهمون‌ هست‌. خطر براي‌ بدنمون‌  عرض‌ نمي‌كنم‌. كه‌ مثلا خطر زلزله‌ باشه‌، خطر سيل‌ باشه‌، خطر امراض‌ مختلف‌ باشه‌. خطر انحراف‌ از صراط‌ مستقيم‌. خطر افتادن‌ در جهنم‌. خطر افتادن‌ در گرفتاريهايي‌ كه‌ از وجود انسان‌ جز ضرر و بيفايده‌ بودن‌ هيچ‌ استفاده‌اي‌ نشود. اين‌ خطرات‌ اهميت‌ دائمي‌ دارند. انسان‌ اگر  مبتلا به‌ هر مرض‌ سختي‌ بشود نهايتش‌ اين‌ است‌ كه‌ مثلا مي‌خواسته‌ پنجاه‌ سال‌ ديگر عمر كند حالا مي‌ميرد. اما اگر خطر روحي‌ بهش‌ متوجه‌ شد. روحش‌ غافل‌ بود و مرد. يا روحش‌ به‌ اصطلاح‌ از صفات‌ حسنه‌ برخوردار نبود. روحش‌ داراي‌ صفات‌ رزيله‌ و حيواني‌ و شيطاني‌ بود و مرد اين‌ براي‌ هميشه‌ در فشاره‌. در اين‌ دنيا در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ و در قيامت‌. در همين‌ دنيا افرادي‌ كه‌ روح‌ سالم‌ دارند، سالم‌ زندگي‌ مي‌كنند. ولو فقير باشند ولو مريض‌ باشند. ولي‌ افرادي‌ كه‌ روح‌ ناسالم‌ دارند در همين‌ دنيا ولو ثروتمند باشند بهترين‌ كاخها و بهترين‌ زندگيها را داشته‌ باشند اما روحشون‌ ناسالمه‌ يعني‌ مرض‌ روحي‌ مثل‌ خوره‌ افتاده‌ در روح‌ اين‌ شخص‌. روحية‌ حرص‌، روحية‌ بخل‌، روحية‌ خيانت‌، روحية‌ حسادت‌ و امثال‌ اينها كه‌ تا هفتاد صفت‌ رذيله‌ را براي‌ روح‌ انسان‌ شمرده‌اند. كه‌ هر يك‌ از اينها در وجود انسان‌ باشد هر چه‌ هم‌ انسان‌ در رفاه‌ باشه‌، ثروتمنداني‌ را ديديم‌، حتي‌ قدرتمنداني‌ را مشاهده‌ كرديم‌ كه‌ اينها مريض‌ روحي‌ بودند. نه‌ قدرت‌ و نه‌ ثروت‌ برايشون‌ هيچ‌ يك‌ ارزشي‌ نداشته‌ و بلكه‌ همان‌ كاخشون‌ مثل‌ يك‌ جهنمي‌ بوده‌ كه‌ آنها درش‌ زندگي‌ مي‌كنند. روح‌ انسان‌ در همين‌ دنيا اگر سالم‌ بود، سالم‌ زندگي‌ ميكند. گاهي‌، يك‌ وقتي‌ من‌ در بيابانهاي‌ اطراف‌ مشهد به‌ مناسبتي‌ قدم‌ مي‌زدم‌. يك‌ چوپاني‌ را ديدم‌. اين‌ روح‌ سالمي‌ داشت‌. يك‌ غذاي‌ خيلي‌ معمولي‌، يك‌ نان‌ بيات‌ معمولي‌ با يك‌ مقدار مشهديها ميگويند تعبير شما اين‌ است‌ ماست‌ مثلا چكيده‌. يك‌ مقدار ماست‌، مشهديها ميگويند دراق‌، يك‌ آقايي‌ اينجا گفتش‌، من‌ نمي‌خواستم‌ بگم‌. اين‌ را ميخورد، يك‌ مقداري‌ هم‌ آب‌ رويش‌ مي‌خورد. يك‌ مثلا آروغي‌ ميزد. راحت‌ روي‌ سنگها مي‌خوابيد و يك‌ روحية‌ پر نشاط‌، پر تحرك‌، ولي‌ در مقابل‌ يك‌ شخصي‌ را من‌ ديدم‌. وارد منزلش‌ شدم‌. من‌ را بعنوان‌ مهمان‌ دعوت‌ كرده‌ بود. من‌ يك‌ مقدار زودتر از معمول‌ بخاطر اينكه‌ در تهران‌ بود، من‌ وسيله‌ را نمي‌دونستم‌، من‌ زودتر رسيدم‌. مدتي‌ كه‌ پشت‌ در خانه‌ ما را معطل‌ كرد تا وضع‌ را مناسب‌ پذيرائي‌ ما قرار بده‌. حالا چه‌ وضعي‌ داشت‌ بماند. وقتي‌ كه‌ ما وارد شديم‌ يك‌ مقدار صداي‌ نزاع‌ توي‌ خونه‌ بود. كه‌ معلوم‌ بود نزاعي‌ هست‌. بهرحال‌ آرام‌ شده‌ بود با ورود ما. ولي‌ نشست‌، يك‌ مرد محترم‌، يك‌ فرد با قدرت‌، با ثروت‌. خدا ميدونه‌ مثل‌ بچه‌، مثل‌ زن‌ بچه‌ مرده‌ اشك‌ مي‌ريخت‌ كه‌ اين‌ چه‌ زندگيست‌؟ بيائيد ببينيد اين‌ اطاق‌ دخترمه‌، اطاق‌ خواب‌ دخترمه‌. ببينيد چه‌ كرده‌؟ اين‌ اطاق‌ مثلا پسرمه‌، چقدر انحراف‌ داره‌. و مطالبي‌ كه‌ من‌ خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ آنچنان‌ دلم‌ به‌ حالش‌ سوخت‌ كه‌ گفتم‌ خدايا اين‌ ثروت‌، اين‌ قدرت‌. قدرت‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ مملكتي‌ در زمان‌ طاغوت‌ بود. با اين‌ قدرت‌ اينطور خجالت‌ نمي‌كشه‌ در مقابل‌ من‌ اشك‌ مي‌ريزه‌ و من‌ را محرم‌ رازش‌ تصور كرده‌. خداي‌ من‌ شاهده‌ من‌ روي‌ اين‌ مسئله‌ سالهاست‌ دقت‌ كردم‌. اگر روح‌ انسان‌ سالم‌ بود، اگر روح‌ انسان‌ پاك‌ بود، اگر انسان‌ يك‌ روحية‌ تزكية‌ شدة‌ مهذبي‌ داشته‌ باشه‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ ناراحتي‌ درش‌ پيدا نميشود و آيات‌ قرآن‌ هم‌ در اينجهت‌ فراوان‌ است‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ ما اكثرمون‌ در خواب‌ غفلتيم‌. نمي‌دانيم‌ چه‌ بايد بكنيم‌؟ از كجا وارد بشيم‌ و به‌ كجا ختم‌ بكنيم‌؟ من‌ دوستاني‌ به‌ لطف‌ پروردگار كه‌ يكي‌ از الطافي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ من‌ فرموده‌، دارم‌. شايد حدود مثلا نزديك‌ هزار نفر، اينها وارد مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ شده‌اند. شايد اكثر جمعيت‌ مجلسمون‌ را همانها ترتيب‌ ميدهند. از وقتي‌ كه‌ شروع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ كردند خودشون‌ راحت‌، زنشون‌ راحت‌، فرزندانشون‌ راحت‌ و زندگي‌، اين‌ تعبيراتي‌ است‌، مي‌خواهيد من‌ دهها نوشته‌هايشون‌ را بياورم‌ به‌ شما نشون‌ بدهم‌. يك‌ زندگي‌ بهشتي‌ پيدا كرده‌اند و حال‌ آنكه‌ قبلا زندگيشون‌ جهنمي‌ بوده‌، بعضي‌ هايشون‌. اين‌ از الطاف‌ پروردگار است‌ كه‌ به‌ افرادي‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شوند. خواب‌ غفلت‌ يعني‌ چه‌؟ شما مي‌دونيد كه‌ خداي‌ بزرگ‌ و خداي‌ متعال‌ فرموده‌ است‌ كه‌ بعضي‌ها هستند در اثر خواب‌، شما يك‌ نفر اگر ديديد خوابيده‌، خوابش‌ بيشتر از دو سه‌ روز طول‌ كشيده‌، خواهي‌ نخواهي‌ بخاطر نداشتن‌ تغذيه‌ اين‌ مي‌ميره‌. فرق‌ مرده‌ و خواب‌ در اينه‌ كه‌ وقتي‌ مرده‌ را هر چي‌ صدا مي‌زنيد بيدار نميشه‌. اما خواب‌ بالاخره‌ بيدار ميشه‌. ممكنه‌ خوابش‌ سنگين‌ باشه‌. ولي‌ يك‌ مقدار فشار بيشتري‌ مي‌خواهد كه‌ او را بيدارش‌ كند. بعضي‌ افراد هستند با مطالعة‌ يك‌ كتاب‌ بيدار مي‌شوند. خوابشون‌ سبكه‌. ما زياد داريم‌. همين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ كه‌ شرح‌ حال‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ رحمة‌ الله‌ عليهه‌، شايد متجاوز از هزار نفر را بيدار كرده‌ باشه‌. اين‌ حداقلي‌ است‌ كه‌ من‌ ميگم‌. از نامه‌هايشون‌ استفاده‌ ميكنم‌. گاهي‌ شرح‌ حالات‌ اولياء خدا را خوندن‌ انسان‌ را بيدار ميكنه‌. گاهي‌ يك‌ جلسة‌ توسل‌ انسان‌ را بيدار ميكنه‌ از خواب‌ غفلت‌. گاهي‌ مردن‌ يك‌ عزيزي‌ از ميان‌ فاميل‌، از ميان‌ اقوام‌، انسان‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار ميكنه‌. كفي‌ بالموت‌ واعظا. كفايت‌ مي‌كند به‌ مرگ‌ واعظي‌ كه‌ انسان‌ را موعظه‌ كند. و گاهي‌ هم‌ هست‌ كه‌ نه‌، اين‌ چيزها اين‌ آقا را بيدار نميكنه‌. نه‌ ماه‌ رمضان‌، نه‌ عاشورا، نه‌ مطالعة‌ كتاب‌، نه‌ شرح‌ حال‌ اولياء خدا، نه‌ مجالس‌ توسل‌، همة‌ اينها را فكر ميكنه‌ مسخره‌ است‌، بازيست‌، اين‌ شخص‌ را مطمئن‌ باشيد كه‌ مرده‌ است‌. علامت‌ مؤمن‌ علامت‌ كساني‌ كه‌ باصطلاح‌ خوابند، اين‌ است‌ كه‌ يك‌ تكاني‌ بخوره‌ انسان‌. ده‌ شب‌ يا هفت‌ شب‌ يا هشت‌ شب‌ مجلس‌ بنام‌ فاطمة‌ زهرا تشكيل‌ شده‌. فاطمه‌ كه‌ بوده‌؟ پدر فاطمه‌ چه‌ گفته‌؟ شوهر فاطمه‌ چه‌ دستور داده‌؟ اينها را بيان‌ مي‌كنند. بعد انسان‌ هيچ‌ تكاني‌ نخوره‌ و همانكه‌ بوده‌ است‌ باشه‌. اين‌ يك‌ خورده‌اي‌ تجديد نظر در زندگيش‌ بكنه‌. چون‌ فكر نكنيد كه‌ ما الحمدلله‌ مسلمانيم‌. گاهي‌ انسان‌ ميشه‌ در شغلش‌ مي‌ميره‌. تمام‌ همتش‌ شغلشه‌ و هيچ‌ كار ديگه‌ هم‌ نمي‌كنه‌. گاهي‌ در عبادت‌ انسان‌ مي‌ميره‌. يك‌ مشت‌ عبادتهايي‌ را براي‌ خودش‌ رديف‌ كرده‌ و همانها را مشغوله‌ و از اين‌ محل‌ تكان‌ نميخوره‌، هيچ‌ رشدي‌ نداره‌. گاهي‌ انسان‌ در علم‌ مي‌ميره‌. يك‌ طبيب‌، يك‌ مهندس‌، يك‌ مجتهد، ميگه‌ كه‌ من‌ داراي‌ علمم‌. ديگه‌ چي‌ مي‌خوام‌؟! و داراي‌ اين‌ دانشم‌. من‌ حاضر نيستم‌ در مقابل‌ ديگران‌ و در مقابل‌ استادي‌ مثلا در تزكية‌ نفس‌ خضوع‌ كنم‌. اينجا مرده‌. و گاهي‌ هم‌ انسان‌ در رسومات‌ مي‌ميره‌. آقا رسمه‌ كه‌ اينطوري‌ باشه‌. رسمه‌ كه‌ آنطوري‌ باشه‌. رسومات‌ اين‌ را مي‌كشه‌. مقهور رسوماته‌. بشر مؤمن‌ آنكه‌ ارزش‌ داره‌ و آنكه‌ در خواب‌ هست‌ و بيدار ميشه‌ و آدمي‌ كه‌ بيداره‌، اين‌ شخص‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ حركت‌ مي‌كنه‌. يا دين‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. درست‌ نيست‌ تحقيق‌ كن‌. درسته‌، حركت‌ كن‌. صراط‌ مستقيم‌. ببينيد در هر نماز غالبا نمازها دو ركعتيه‌، يكي‌ دو تا اگر ما نماز يك‌ ركعتي‌ داشته‌ باشيم‌. در هر نماز دو مرتبه‌ ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ كن‌. راه‌ راست‌ كدومه‌؟ ميزان‌ راه‌ راست‌ با راه‌ كج‌ كدومه‌؟ خود قرآن‌، خود سورة‌ حمد بيان‌ ميكنه‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌. راه‌ كساني‌ كه‌ به‌ اينها نعمت‌ دادي‌. اينها را از خواب‌ غفلت‌ بيدار نگه‌ داشتي‌. اينها را پاك‌ قرارشون‌ دادي‌. انما يريد الله‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. آنهايي‌ را كه‌ پاك‌ و مطهر قرار دادي‌. از تمام‌ رذائل‌ و از تمام‌ رجس‌ و پليديها اينها را حفظ‌ كردي‌. من‌ را در آن‌ راه‌ قرار بده‌. صراط‌ مستقيم‌ از آية‌ قرآن‌. اول‌ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. دوم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. سوم‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. يا صراط‌ عليّ مستقيم‌ و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ پيروي‌ از قرآن‌، پيروي‌ از پيغمبر، پيروي‌ از ائمة‌ اطهار و در واقع‌ بندگي‌ خدا. اين‌ صراط‌ مستقيمه‌. اما اگر شما با يك‌ ماشيني‌ توي‌ راه‌ حركت‌ كردي‌ داري‌ با سرعت‌ مي‌روي‌، يك‌ مختصر فرمان‌ را طرف‌ راست‌ يا طرف‌ چپ‌ بپيچي‌، مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. منحرف‌ ميشي‌. آنقدر هم‌ ظريف‌ فرمان‌ را بگرداني‌ كه‌ آنكه‌ پهلويت‌ نشسته‌ نفهمه‌. نيم‌ ميليمتر. اين‌ را يكسره‌ نگه‌ دار. جاده‌ راسته‌، اما سر يكي‌ دو كيلومتر مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. لذا فرموده‌اند صراط‌ باريكتر از مو، شما اين‌ لغزش‌ مختصر را اطرافيانت‌ نفهميدند. اين‌ انحراف‌ مختصر را اطرافيانت‌ متوجه‌ نشدند. باريكتر از مو و كشنده‌تر از شمشير. اين‌ را در روايات‌ داره‌. بعضي‌ها ميگند اين‌ مبالغه‌ است‌. نه‌ مبالغه‌ نيست‌. شما اگر مي‌تونيد، باريكتر از مو فرمان‌ را بپيچ‌. بالاخره‌ مي‌افتي‌ توي‌ دره‌. كشنده‌تر از شمشير، چون‌ شمشير يك‌ دفعه‌ كه‌ مي‌زنند يك‌ مقدار از بدن‌ انسان‌ مجروح‌ ميشه‌. اما اگر از سر گردنه‌ پرت‌ بشيد پائين‌، باصطلاح‌ قطعة‌ بزرگت‌ گوشته‌! خورد ميشي‌. مواظب‌ باشيد. توي‌ راه‌ مستقيم‌ دين‌ هم‌ همينه‌. خيلي‌ بايد دقت‌ كرد. بيدار بود.

 علامت‌ آدمهاي‌ بيدار چيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ خودش‌ بيان‌ فرموده‌. ما چرا از خودمون‌ حرف‌ بزنيم‌! كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. اگر مي‌خواهيد در راه‌ خدا حركت‌ كنيد اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد جانتون‌ و مالتون‌ را كف‌ دست‌ بگذاريد. از جان‌ گذشته‌ را به‌ كمك‌ احتياج‌ نيست‌. يعني‌ اگر بنا بشه‌ شغلتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. زنتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. فرزندتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. مقامتون‌، قدرتتون‌، ثروتتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. اين‌ معناي‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. آنهايي‌ كه‌ موفق‌ شدند اينطوري‌ بودند. اين‌ معناي‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلته‌.

 دقيانوس‌ آمد به‌ وزرايش‌، شخصيتهاي‌ مملكتيش‌، گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ ادعاي‌ خدائي‌ بكنم‌. شما هم‌ بايد بپذيريد. چون‌ اگر شماها نپذيريد هيچكس‌ نمي‌پذيره‌. ولو شده‌، زبانا، صوري‌ بايد بپذيريد. و الا شما را ميكشم‌. اينها شبانه‌ نشستند دور هم‌ گفتند چيكار كنيم‌؟ با هم‌ متفق‌ شدند كه‌ بايد اين‌ قدرت‌، اين‌ ثروت‌، اين‌ زن‌ و بچه‌، همه‌ چيزمون‌ را ترك‌ كنيم‌ بريم‌ از اينجا بيرون‌. اگر خدا را مي‌خواهيم‌. خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اينها مي‌فرمايد فطن‌، جوانمرداني‌ كه‌، فطية‌ آمنوا بربهم‌. اينها جوانمرداني‌ بودند كه‌ به‌ خداشون‌ ايمان‌ داشتند. آمدند، حركت‌ كردند. بيابانها را پشت‌ سر گذاشتند. وارد يك‌ غاري‌ شدند كهف‌ باصطلاح‌ يعني‌ پناهگاهي‌ شدند و آنجا يك‌ مقدار استراحت‌ كردند. از اينجا تحويل‌ خدا شدند. يعني‌ ديگه‌ حالا خدا حفظشون‌ كرد. تا اينجا با اينها بود، از اينجا حفظشون‌ با خداست‌. تو بخواب‌ من‌ نگهت‌ مي‌دارم‌. خداي‌ مهرباني‌ داريم‌ به‌ خودش‌ قسم‌. يغلبهم‌ ذات‌ اليمين‌ و ذات‌ الشمال‌ و كلبهم‌ باسطا زرابيعه‌ الوسيع‌. اينها توي‌ غار خوابيدند. خوب‌ اگر روي‌ يك‌ دنده‌ بخوابند خوب‌ مي‌پوسند. از اينور خدا مي‌پيچوندشون‌، از آنور مي‌پيچوندشون‌، براي‌ اينكه‌ آفتاب‌ از يك‌ طرف‌ نسوزانه‌ از يكطرف‌ اينها نسوزند و اينها را سيصد سال‌ نگه‌ داشت‌. و الان‌ هم‌ نگه‌ داشته‌. چون‌ اين‌ صريح‌ قرآنه‌، تا امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بيايد و اينها جزء ياران‌ درجة‌ يك‌ امام‌ زمانند. من‌ در يك‌ مجلسي‌ در مشهد گفتم‌ كه‌ شما لازم‌ نيست‌ مسجد جمكران‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ برويد. كار خوبيست‌، يا مثلا مسجد سهله‌ براي‌ ملاقات‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ برويد. به‌ خودش‌ قسم‌، تو خودت‌ را درست‌ بكن‌ او مي‌آيد به‌ ديدن‌ تو. او مونده‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر اينكه‌ به‌ شماها برسه‌. در دعاي‌ ندبه‌ ميگيد كه‌ خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. خدايا تو امام‌ عصر را براي‌ ما خلق‌ كردي‌ كه‌ ما را پناه‌ بده‌ و ما را نگه‌ بداره‌ از خطرات‌. من‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ افرادي‌ را مي‌بينم‌ كه‌ خدمت‌ حضرت‌ وليعصر رسيدند. به‌ خود من‌ نقل‌ كردند. تو درست‌ باش‌، تو از خواب‌ غفلت‌ بيدار باش‌، تو در راه‌ خدا جهاد كن‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. ببين‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد پيشت‌ يا نه‌؟ انسان‌ بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌. اين‌ قدم‌ اول‌. هر كه‌ بيدار شد دستش‌ را مي‌گيرند. اگر شما بيدار شديد فهميديد توي‌ بيابان‌ پر خطري‌ خوابيديد. چيكار مي‌كنيد؟ باز دو مرتبه‌ مي‌خوابيد يا فورا حركت‌ مي‌كنيد. نمي‌دونيد از كجا به‌ مقصد برسيد؟ از كدام‌ راه‌ برويد تا از خطر نجات‌ پيدا بكنيد. اينجا يا خودتون‌ راه‌ را بلديد يا علي‌. بريد. اگر بلد نيستيد چه‌ مي‌كنيد؟ به‌ يك‌ فردي‌ كه‌ اعتماد بهش‌ داشته‌ باشيد ميگيد آقا من‌ را راهنمائي‌ كن‌ من‌ از اين‌ خطرات‌ نجات‌ پيدا بكنم‌. اينها يك‌ مسائل‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. شما مي‌رويد توي‌ ترمينال‌ ميخواهيد مسافرتي‌ بكنيد، اول‌ بايد مقصدتون‌ را تعيين‌ بكنيد. بعد ببينيد چه‌ وسيله‌اي‌ به‌ آن‌ مقصد ميره‌ و آيا اين‌ وسيله‌ مورد اعتماد هست‌ يا نيست‌؟ و اگر مورد اعتماد بود، مي‌نشينيد توي‌ اين‌ وسيله‌ و بايد راننده‌اي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواد شما را به‌ آن‌ مقصد برسانه‌ مورد اعتماد باشه‌. دنبال‌ هر صوفي‌، هر كوفي‌، هر كسي‌ نرويد. به‌ مجرد اينكه‌ حالي‌ پيدا مي‌كنيد در مجلسش‌، حالا با همة‌ مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ هست‌ و شما طالب‌ حاليد. يكي‌ از بدبختيهاي‌ اين‌ راه‌ اينه‌ كه‌ ما حال‌ پيدا كنيم‌. توي‌ مجالس‌ اهل‌ تصوف‌ غالبا اين‌ مسئله‌ مطرحه‌ كه‌ حال‌ خوشي‌ داشتيم‌. حال‌ مطرح‌ نيست‌. حال‌ باشه‌. بايد انسان‌ داراي‌ حالي‌ باشه‌. اما مي‌دونيد اگر شما حال‌ پيدا نكرديد با خوندن‌ اشعار يا اشعار مثنوي‌ و يك‌ آهنگ‌ خوبي‌، كم‌كم‌ منتهي‌ ميشه‌ به‌ اينكه‌ يك‌ مقدار مواد مخدره‌، مثلا حشيش‌ و بنگ‌ و امثال‌ اينها بكشيد تا حال‌ پيدا بكنيد. هدف‌ حال‌ داشتن‌ نيست‌ آقايون‌. هدفتون‌ و مقصدتون‌ مكاشفه‌ پيدا كردن‌ نيست‌. هدف‌ و مقصدتون‌ خواب‌ خوب‌ ديدن‌ نيست‌. هدف‌ اين‌ است‌ كه‌ شما بندة‌ خدا بشيد. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. نگفته‌ ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا براي‌ اينكه‌ مثلا داراي‌ حالي‌ باشه‌، مثلا داراي‌ مكاشفه‌اي‌ باشه‌، داراي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مشاهده‌اي‌ باشه‌. همة‌ اينها را من‌ بلدم‌. مي‌خواهيد برايتون‌ بنشينم‌، در يك‌ مجلسي‌ من‌ مي‌خواستم‌ يك‌ عده‌ از آقايوني‌ كه‌ اهل‌ مثلا بعضي‌ از مسلكها بودند، باهاشون‌ صحبت‌ كنم‌. يك‌ مقدمه‌اي‌ در موضوع‌ همان‌ مسلك‌ آنها گفتم‌ ديدم‌ كه‌ يكي‌ دولا شد دست‌ مرا گرفت‌ گفت‌ شما خيلي‌ وارديد به‌ مراحل‌ بالا رسيديد. گفتم‌ ولي‌ اينها را من‌ درست‌ نمي‌دانم‌. من‌ نمي‌خوام‌ در مسلكهاي‌ مختلفي‌ كه‌ در تصوف‌ يا در رشته‌هاي‌ ديگه‌ يا مسلكهاي‌ ديگه‌ هست‌ براتون‌ توضيح‌ بدم‌. اما اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ راه‌ راست‌ يكيست‌. صراط‌ مستقيم‌ يكيست‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و لا تتبع‌ السبل‌. راههاي‌ مختلف‌ را پيروي‌ نكنيد. راه‌ دين‌، راه‌ خدا، راه‌ پيغمبر، راه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ و عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را، آن‌ را پيروي‌ بكنيد تا دچار ناراحتي‌ نشيد. البته‌ همه‌ اين‌ ادعا را دارند كه‌ ما راهمون‌، راه‌ دينه‌. ولي‌ بايد جدا تطبيق‌ بكنه‌ با آنچه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرموده‌اند. لااقل‌ كليش‌ تطبيق‌ بكنه‌. در جزئيات‌ اگر اجتهاد طرفه‌ كه‌ تطبيق‌ ميكنه‌، كلياتش‌ تطبيق‌ بكنه‌.

 پس‌ كسي‌ از خواب‌ غفلت‌ و حالت‌ يقظه‌ را داره‌ كه‌ جان‌ و مالش‌ را در راه‌ رسيدن‌ به‌ حق‌ حاضر باشه‌ كه‌ تقديم‌ بكنه‌. ازت‌ جان‌ و مال‌ نخواستند. خيلي‌ غصه‌ نخور، خيلي‌ هم‌ متأثر نباش‌. ولي‌ بايد آمادگيش‌ را داشته‌ باشي‌. تا بهت‌ گفتند امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ تشريف‌ آورده‌ و ميگه‌ هل‌ من‌ ناصر ينصرني‌، فورا بگي‌ بعله‌ من‌ حاضرم‌. جانم‌ را ميدم‌ مالم‌ هم‌ كه‌ ارزشي‌ نداره‌. اين‌ منصوره‌. هر جا گير كردي‌ كه‌ جان‌ يا مال‌ يا راه‌؟ و كمالات‌؟ ديگه‌ معلوم‌ باشه‌. معطل‌ نشي‌. توي‌ جاده‌اي‌ انسان‌ داره‌ حركت‌ ميكنه‌. به‌ هر قيمتي‌ هست‌، هر چي‌ هم‌ سنگ‌ ريخته‌ باشند توي‌ جاده‌، پياده‌ ميشه‌ سنگها را عقب‌ ميزنه‌ باز راه‌ خودش‌ را ادامه‌ ميده‌. اين‌ حالت‌ در ابتداي‌ سير و سلوك‌ خيلي‌ لازمه‌. اكثرا متوجه‌ اين‌ معنا نيستند. اگر مي‌خواهيد به‌ كمال‌ برسيد بايد اين‌ حالت‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد، بيدار بيدار. با هوش‌، حواس‌ جمع‌. حالا ميگيد كه‌ ما از اول‌ بيداريم‌. بعله‌، بعضي‌ها بيدارند ولي‌ خوابشون‌ ميبره‌. شما بچه‌اتون‌ را صبح‌ از خواب‌ بيدارش‌ مي‌كنيد كه‌ پاشو نماز بخون‌. اين‌ پا ميشه‌ مي‌نشينه‌. اما تا شما مي‌ريد وضو بگيريد، مي‌خوابه‌. بعد هم‌ كه‌ مي‌آئيد بهش‌ ميگيد من‌ تو را بيدار كردم‌ چرا بيدار نشدي‌؟ ميگه‌ من‌ يادم‌ نيست‌ كه‌ مرا بيدار كردي‌. اينقدر خواب‌ آلوده‌ كه‌ يادش‌ ميره‌ كه‌ بيدارش‌ كردند. ماها اكثرا آنهايي‌ كه‌ بيدار هم‌ مي‌شوند، بعضي‌هايشون‌ خواب‌ آلودند. باز دو مرتبه‌ مي‌خوابند. بايد يك‌ نفر بالاي‌ سرشون‌ باشه‌ كه‌ اينها را نگذاره‌ بخوابند. پدر بالاي‌ سر بچه‌ وايستاده‌ ميگه‌ پاشو. اين‌ پا ميشه‌ مي‌شينه‌. باز ميگه‌ پاشو. باز پا ميشه‌ مي‌ايسته‌. ميگه‌ برو. بره‌ توي‌ دستشوئي‌ وضويش‌ را بگيره‌، باصطلاح‌ بياد شروع‌ به‌ نماز بكنه‌ آنوقت‌ اطمينان‌ پيدا ميكنه‌ كه‌ اين‌ از خواب‌ بيدار شده‌. يك‌ نفر مي‌خواد بالاي‌ سر انسان‌ باشه‌ و انسان‌ هم‌ در تمام‌ اوقات‌ خوابش‌ مي‌بره‌. حتي‌ در مراحل‌ بالا بعضي‌ها هستند مراحلي‌ طي‌ كردند، چشمشون‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ مثلا، به‌ يك‌ جنبه‌هاي‌ دنيايي‌ مي‌افته‌ مي‌بيني‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ تخدير شده‌ باشه‌، خوابش‌ مي‌بره‌. بايد از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد. شايد اگر بخواهيم‌ دقيقا به‌ اصطلاح‌ بررسي‌ كنيم‌، شايد دو ثلث‌ قرآن‌ براي‌ بيدار كردن‌ از خواب‌ غفلت‌ مردمه‌. چون‌ وقتي‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شد، به‌ اين‌ حدي‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ ديگه‌ بالاخره‌ راه‌ را پيدا ميكنه‌. حركت‌ ميكنه‌. و موفق‌ هم‌ ميشه‌. و بعد از آن‌ راهنما انسان‌ مي‌خواد. هم‌ قرآن‌ اين‌ را بيان‌ ميكنه‌. هر كس‌ به‌ شما گفت‌ كه‌ ما راهنما نمي‌خواهيم‌ براي‌ موفقيت‌ بر تزكية‌ نفس‌، احمقانه‌ترين‌ حرفي‌ كه‌ شنيديد همينه‌. چون‌ از سابق‌ گفته‌اند كه‌ ملا شدن‌ چه‌ آسان‌، آدم‌ شدن‌ چه‌ مشكل‌. چطور شد ملا شدن‌ كه‌ اولش‌ دبستانه‌ و بعد هم‌ مثلا راهنمائي‌ و دبيرستان‌ و دانشگاه‌، همه‌ جا استاد مي‌خواد. كار مشكلي‌ كه‌ به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ مي‌فرمود آدم‌ شدن‌ محاله‌، تا آن‌ حد جلو رفته‌، اين‌ استاد نمي‌خواد؟! بايد انسان‌ استاد داشته‌ باشه‌. منتهي‌ استاد اين‌ برنامه‌ يك‌ مقداري‌ پر زحمته‌. استاديش‌ پر زحمته‌. به‌ جهت‌ اينه‌ با روح‌ طرف‌ سروكار داره‌. تمام‌ مسائل‌ زندگي‌ در روح‌ انسان‌ اثر مي‌گذاره‌. اثر مثبت‌ و اثر منفي‌. لذا بايد، بعضي‌ از بزرگان‌ گفته‌اند يك‌ استاد بيشتر از ده‌ نفر نميتونه‌ شاگرد داشته‌ باشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نمي‌تونه‌ برسه‌. بايد مسلط‌ باشه‌ بر روحيات‌ طرف‌ تا بتونه‌ اين‌ را نجات‌ بده‌. انسان‌ بايد در مقابل‌ استادش‌ تعهد داشته‌ باشه‌. حضرت‌ موسي‌ كه‌ پيغمبريست‌ اولوالعزم‌. وقتي‌ كه‌ مي‌آيد به‌ محضر حضرت‌ خضر، ببينيد خضر ازش‌ تعهد مي‌خواهد. ميگه‌ انك‌ لم‌ تستطيعك‌ معي‌ صبرا. تو نمي‌توني‌، اصلا منفي‌ باهاش‌ برخورد ميكنه‌. تو نمي‌توني‌ بردبار باشي‌ و هر چي‌ من‌ ميگم‌ گوش‌ كني‌ و صبر داشته‌ باشي‌. ميگه‌، حضرت‌ موسي‌ ميگه‌ كه‌ ستجدني‌ انشاء الله‌ صابرا. انشاء الله‌ خواهي‌ ديد كه‌ من‌ صابرم‌. من‌ صبر ميكنم‌. فانطلقا. اينها راه‌ مي‌افتند. توي‌ مسافرت‌ معمولا دو نفر بيشتر مأنوسند، بيشتر مي‌تونند حرف‌ بزنند. روزها راه‌ رفتند، شبها راه‌ رفتند رسيد به‌ يك‌ مسئلة‌ بسيار مهم‌. نشسته‌ حضرت‌ خضر داره‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌. حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ الغظمه‌ و شريعت‌ به‌ تمام‌ معنا در دست‌ اوست‌. اين‌ بر خلاف‌ شرع‌ هم‌ به‌ مال‌ مردم‌ تجاوز كرده‌ و هم‌ مهمتر اين‌ جمع‌ غرق‌ مي‌شن‌. لتغرق‌ اهلها به‌ غرق‌ شدن‌ اهل‌ كشتي‌ و سفينه‌ بيشتر توجه‌ داره‌. توي‌ اين‌ كار را چرا مي‌كني‌؟ خود من‌ و تو هم‌ در خطره‌! الم‌ اقل‌ لك‌ انك‌ لم‌ تستطيع‌ و معي‌ صبرا. من‌ نگفتم‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. تو حق‌ حرف‌ زدن‌ نداشتي‌. عجب‌ باشه‌. من‌ فراموش‌ كردم‌. مي‌رسه‌ به‌ يك‌ جواني‌ كه‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ اين‌ جوان‌ مكلف‌ بود  و كافر بود براي‌ توجيح‌ كار حضرت‌ خضر اين‌ جوان‌ را مي‌كشه‌. خوب‌ معلومه‌ دو نفر رفيق‌ يكيشون‌ بزنه‌ يك‌ نفر ديگه‌ را بكشه‌ تقريبا مسؤليت‌ به‌ گردن‌ هر دو مي‌افته‌. حالا بيا فرار كنيم‌. تو راه‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ اقتلت‌ نفس‌ زكيتا بغير نفس‌. تو آخه‌ نفس‌ زكيه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ كاري‌ نكرده‌، بود اين‌ پاك‌ بود از جهت‌ اين‌ كه‌ نه‌ آدمي‌ كشته‌ بود، اصلا محكوم‌ نبود. الم‌ اقل‌ لك‌ انك‌ لن‌ تستطيع‌ و معي‌ صبرا. نگفتم‌ تو نمي‌توني‌ صبر كني‌. به‌ هر حال‌ آمدند. تا اين‌ كه‌ رسيدند به‌ يك‌ دهي‌، قريه‌اي‌. استطعمااينها طلب‌ غذا كردند. اون‌ وقتها رستوران‌ و چلوكبابي‌ و اينها نبوده‌. مردم‌ بايد به‌ واردين‌ يك‌ چيزي‌ بدن‌. اينها يك‌ مردماني‌ بودند كه‌ به‌ هيچ‌ كدامشون‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ ندادند. آمدند از اين‌ ده‌ بيان‌ بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌ مي‌خواد بيافته‌. حضرت‌ خضر فرمود كه‌ دستهات‌ را بالا بزنه‌، به‌ تعبير من‌، من‌ مي‌شم‌ بنا و عمله‌ و كارگر. اين‌ ديوار را درست‌ كنيم‌. بسيار خوب‌. فقط‌ يك‌ جمله‌ آخر جريان‌ گفت‌، ديوار را درست‌ كردند. گفت‌ كه‌، اين‌ ديوار را شما درست‌ كرديد مزد مي‌خواستيد از اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ لقمه‌ نان‌ به‌ ما ندادند بگيريد. گفت‌ ديگه‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. اين‌ جدايي‌، اين‌ فضوليهاي‌ تو جدايي‌ بين‌ من‌ و توست‌.

 اينجا من‌ يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ بگم‌. نمي‌گم‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ استادش‌ بايد اين‌ طور تحت‌ فرمان‌ باشه‌ كه‌ اگر خلاف‌ شرع‌ هم‌ كرد او اطاعت‌ كنه‌. چون‌ قوانين‌ دين‌ در دست‌ ما هست‌. ولي‌ همانطوري‌ كه‌ شما وقتي‌ مريض‌ مي‌شيد. مريض‌ مي‌شه‌ انسان‌ خداي‌ نكرده‌ عمل‌ جراحي‌ داره‌. چكار مي‌كنه‌؟ مي‌ره‌ پيش‌ يك‌ طبيب‌ مورد اعتماد يك‌ چيزي‌ هم‌ طبيب‌ مي‌ياره‌ مي‌گه‌ امضاء كن‌ اگر مردي‌ هم‌ به‌ گردن‌ خودت‌. تو من‌ را بيهوش‌ كردي‌، تو چاقو دستته‌. به‌ گردن‌ من‌. باشه‌ چشم‌، امضاء مي‌كنيد. و او شروع‌ مي‌كنه‌. يك‌ همچي‌ حالتي‌ در مقابل‌ طبيب‌ روحي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. و اين‌ حالت‌ را خدا در قرآن‌ بيان‌ كرده‌. يعني‌ به‌ همان‌ شدتش‌ را خدا در قرآن‌ بيان‌ كرده‌. وقتي‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌رسه‌ خدمت‌ حضرت‌ خضر مي‌گه‌: هل‌ اطبعك‌ ان‌ تعلمني‌ مما المت‌ اشتي‌. آيا من‌ از تو پيروي‌ بكنم‌ تا از اونچه‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ در رشد و كمالات‌ و ترقي‌ روحي‌ تا من‌ موفق‌ بشم‌. براي‌ رشدش‌ انسان‌ بايد اين‌ كارها را بكنه‌. نه‌ اين‌ كه‌ براي‌ رشدش‌ انسان‌ اين‌ كارها را بكنه‌. هر كاري‌ انسان‌ مي‌خواد بكنه‌ بايد انسان‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ داشته‌ باشه‌. يك‌ راننده‌ آقا، يك‌ رانندة‌ اتوبوس‌ ، انسان‌ وقتي‌ كه‌ سوار ماشينش‌، اتوبوسش‌ مي‌شه‌ چكار مي‌كنه‌. تحت‌ تبعيت‌ ايشانه‌. در قهوه‌ خانه‌اي‌ يا رستوراني‌ كه‌، از وضع‌ رستوران‌ پيداست‌ كه‌ غذاي‌ خوب‌ نداره‌، پياده‌ ات‌ مي‌كنه‌ مي‌گي‌ چشم‌. متأسفانه‌، متأسفانه‌ كه‌ واقعا اميدواريم‌ اين‌ جهات‌ مختلف‌ ما هم‌ يك‌ روزي‌ اسلامي‌ بشه‌. راننده‌هامون‌، اتوبوسرانيهامون‌ اينها هم‌ اسلامي‌، اين‌ قدر تبعيت‌ از يك‌ راننده‌. چطور شد از يك‌ راننده‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ مقصد اين‌ قدر طبعيت‌ مي‌كني‌. اين‌ يك‌ مسئلة‌ طبيعي‌ است‌ اون‌ وقت‌ حاضر نيستي‌ در مقابل‌ يك‌ مجتهد در مقابل‌ يك‌ عالم‌ يك‌ مرجع‌ تقليد يك‌ فردي‌ كه‌ تخصص‌ در رشتة‌ دين‌ داره‌ حرفش‌ را گوش‌ بكني‌ و پيروي‌ بكني‌. من‌ همين‌ عصري‌ قبل‌ از جلسه‌ به‌ يك‌ نفر مي‌گفتم‌ كه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ استاد من‌. وقتي‌ كه‌ من‌ را ديد گفت‌ كه‌ بايد خيال‌ كني‌ و اين‌ اعتقادت‌ باشه‌ كه‌ من‌ هميشه‌ كنار تو هستم‌. چون‌ من‌ عقلم‌ به‌ خدا كه‌ نمي‌رسيد. به‌ احاطة‌ روحي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ كه‌ عقلم‌ نمي‌رسيد. اما ايشان‌ را ديده‌ بودم‌ گفت‌ كه‌ بايد فكر كني‌ كه‌ من‌ كنارت‌ ايستادم‌. و واقعا همين‌ موضوع‌ براي‌ من‌ حالا يك‌ مسائلي‌ هم‌ پيش‌ آمد كه‌ من‌ يقين‌ كردم‌. من‌ را كنترل‌ مي‌كرد. بايد هم‌ اينطور باشه‌. تعهد داريد. متعهد مي‌شه‌ انسان‌ در مقابل‌ يك‌ استادي‌ كه‌ يعني‌ نه‌ فكر كنيد استاد تزكية‌ نفس‌، نه‌. هر استادي‌ هر كسي‌ كه‌ كه‌ مي‌خواد برنامه‌اي‌ براتون‌ انجام‌ بده‌ شما متعهد مي‌شيد كه‌ طبعيت‌ كنيد. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. اين‌ مسئلة‌ دوم‌ كه‌ بعد از اين‌ كه‌ انسان‌ يعني‌ اين‌ را بدونيد همه‌ مي‌خوان‌ خوب‌ باشن‌. همه‌ مي‌خوان‌ بندة‌ خدا باشن‌. ولي‌ چون‌ تعهد ندارند بندة‌ خدا نمي‌شن‌. اما اگر تعهد داشتند كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و اوفوا بالعهد. ان‌ العهد كان‌ مسؤلا. اگر انسان‌ متعهد بود و وفاي‌ به‌ عهد كرد حتما موفق‌ مي‌شه‌. بعد از اين‌  مرحله‌ كه‌ انسان‌ يك‌ استاد خوبي‌ پيدا بكنه‌ و متهد باشه‌ در مقابلش‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا شروع‌ مي‌شه‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ كساني‌ كه‌ مي‌گن‌ پروردگار ما خداست‌. بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌. به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كردن‌ تاب‌ و آمن‌ و عمل‌ صالحا. تاب‌ به‌ معناي‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. حركت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. اين‌ مرحلة‌ توبه‌ بعضي‌ فكر مي‌كنند توبه‌ يعني‌ از گناهان‌ ما بايد توبه‌ بكنيم‌. نه‌ هر كسي‌ بايد توبه‌ بكنه‌. توبة‌ از گناهان‌ هست‌ منتهي‌ اوني‌ كه‌ گناهان‌ را جبران‌ مي‌كنه‌ استغفاره‌. طلب‌ بخششه‌. ما مي‌گيم‌ استغفرالله‌. طلب‌ بخشش‌ مي‌كنيم‌ از خدا بعد مي‌گيم‌ اتوب‌ الي‌ الله‌ يا و اتوب‌ عليه‌.

 اتوب‌ عليه‌ يعني‌ يك‌ راهي‌ را ما اشتباه‌ رفتيم‌ از اين‌ راه‌ بر مي‌گرديم‌ و بعد به‌ سوي‌ خدا حركت‌ مي‌كنيم‌. تاب‌ و آمن‌ ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ الستقاموا. بله‌. قالوا ربنا الله‌. بعد هم‌ اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ مراحلي‌ است‌ كه‌ بايد پيمود. بعد هم‌ مرحلة‌ استقامته‌ كه‌ انسان‌ بايد خودش‌ را محكم‌ كنه‌. آقا در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدابايد تو از هيچي‌ نترسي‌. اگر از چيزي‌ ترسيدي‌ همان‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ تو نري‌ جلو. نري‌ جلو. از يك‌ آقايي‌، يك‌ خانمي‌، هر دوش‌ را داشتيم‌ كه‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ شبها نماز شب‌ بخوام‌ بخونم‌، شما گفتيد نماز شب‌ بخون‌ مي‌ترسم‌ از خواب‌ پاشدم‌ تو تاريكي‌ برم‌ وضو بگيرم‌. ترسه‌ ديگه‌. اعتماد به‌ غير خدا نداشته‌ باشيد. نبايد كوچكترين‌ سستي‌ در خودت‌  راه‌ بدي‌. قاطعيت‌ داشته‌ باش‌. خدا رحمت‌ كنه‌ حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ را، من‌ در قم‌ كه‌ بودم‌ در سال‌ مثلا سي‌ و هفت‌، حدود سال‌ سي‌ و هفت‌ بود در، شايد هم‌ زودتر ايشان‌ باهاشون‌ خصوصي‌ من‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ اونجا مي‌گفتند فساد اين‌ مملكت‌ زير سر اين‌ شاه‌ خبيثه‌، اين‌ بايد بره‌. تا روز آخر هم‌ گفتند بايد بره‌ و بيرونش‌ هم‌ كردند. آدم‌ وقتي‌ كه‌ قاطعيت‌ داشته‌ باشه‌ و استقامت‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ داره‌. ترس‌ نداشته‌ باش‌. وحشتي‌ از چيزي‌ نداشته‌ باش‌. تو تصميم‌ گرفتي‌ يك‌ كاري‌ بكني‌، بكن‌. كار خوب‌ را بكن‌ ديگه‌ سستي‌ از خودت‌ نشون‌ نده‌. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم‌ العلي‌ كنتم‌ المؤمنين‌. عجيب‌ اين‌ آية‌ شريفه‌، سستي‌ به‌ خودت‌ راه‌ نده‌. حزني‌ به‌ خودت‌ راه‌ نده‌ كه‌ من‌ آيا موفق‌ مي‌شم‌ يا نه‌، فلاني‌ دو تا فحش‌ داد. فلاني‌ با من‌ دشمن‌ ممكنه‌ بياد سر راه‌ من‌ را بگيره‌. نه‌. ولا تهنوا هم‌ سستي‌، ضعف‌ نداشته‌ باش‌. و لا تحزنوا محزون‌ نباش‌. انتم‌ العلوم‌. شما موفقيد، شما پيش‌ مي‌ريد اگر ايمان‌ به‌ هدفتون‌ داشته‌ باشيد. خدا رحمت‌ كنه‌ يك‌ ضعفي‌ من‌ از خودم‌ در مقابل‌ استادم‌ از خودم‌ نشون‌ داده‌ بودم‌ ايشان‌ يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ تو برو بهايي‌ بشو. چي‌ مي‌گي‌ حاجاقا؟ گفت‌ بله‌. اگر اسلام‌ حقه‌ چرا سستي‌ مي‌كني‌؟ آخر بده‌ كه‌ انسان‌ هيچي‌ نباشه‌. آقا تويي‌، چكاره‌اي‌؟ خوب‌ مسلماني‌، مسلمان‌ باش‌. يهوديي‌، يهودي‌ باش‌. مي‌گفت‌ من‌ از يهوديهاي‌ پاربرجا بيشتر خوشم‌ مي‌ياد از مسلمانهاي‌. روايات‌ هم‌ در اين‌ زمينه‌ هست‌. قرص‌ باشيد در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد. حق‌ را اول‌ تشخيص‌ بديد بعد پشتش‌ را بگيريد پيش‌ بريد. قاطعيت‌ داشته‌ باشيد. آقا اين‌ قاطعيت‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌ تو زندگي‌ انسان‌. بعضي‌ افراد هستند هر روز يك‌ شغلي‌ را عوض‌ مي‌كنند. قاطعيت‌ ندارند. شغل‌ مشغول‌ مي‌شن‌ فكر كردن‌ اين‌ شغل‌ خوبيه‌ مشغول‌ مي‌شن‌ بعد باز بعدش‌ فكر مي‌كنند مي‌بينند نه‌ اين‌ شغل‌ خوبي‌ نيست‌. روايت‌ داره‌ كه‌ فرق‌ آدم‌ عاقل‌ با احمق‌ اينه‌. آدم‌ عاقل‌ اول‌ فكر مي‌كنه‌، تصميم‌ مي‌گيره‌، بعد كارش‌ را شروع‌ مي‌كنه‌ تا آخر هم‌ ادامه‌ مي‌ده‌. آدم‌  احمق‌ هم‌ اينه‌ كه‌ كار را اول‌ مي‌كنه‌ بعد فكر مي‌كنه‌. بعد پشيمان‌ مي‌شه‌. يك‌ روايت‌ ديگه‌ داره‌ كه‌ المؤمن‌ لا يصي‌ و لا يتأضر، مؤمن‌ نه‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و نه‌ هم‌ عذر خواهي‌ مي‌كنه‌. و اما منافق‌ يصي‌ و يتعذر هي‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و هي‌ مي‌گه‌ آقا ببخشيد، خدايا ببخش‌. صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌. دو دفعه‌ اگر توبه‌ بكشنيد قرآن‌ مي‌گه‌ نا باز آي‌. به‌ اصطلاح‌. توبه‌ را قبول‌ نمي‌كنه‌. اون‌ استغفاره‌ كه‌ روزي‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ بايد پيغمبر اكرم‌ هم‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ خودش‌ استغفار مي‌كرد. توبه‌ مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ شما يك‌ راهي‌ را اشتباه‌ رفتي‌ باز آمديد، باز برگشتيد باز آمديد باز همان‌ راه‌ را اشتباه‌، باز، هي‌ بريد و بياييد خوب‌ مگر مسخره‌ است‌. توبه‌ نبايد شكسته‌ بشه‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ و توبة‌ نسوها.

 همة‌ مفسيرين‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ كه‌ منظور از نسوه‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. به‌ هيچ‌ وجه‌ به‌ اين‌ كار بدي‌ كه‌ داشتي‌ ديگه‌ برنگردي‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌ بايد انجام‌ بشه‌. ان‌ الذين‌ آمنوا ثم‌ كفروا، ثم‌ آمنوا، ثم‌ الزدادوا كفر شايد من‌ يك‌ دفعه‌اش‌ را زيادي‌ گفتم‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ مي‌يارن‌ بعد كافر مي‌شن‌، بعد بعد ايمان‌ مي‌يارن‌ بعد باز كافر مي‌شن‌ ديگه‌ خداي‌ تعالي‌ ازشون‌ قبول‌ نمي‌كنه‌. مگه‌ بازيه‌، يك‌ نفر هي‌ توبه‌ مي‌كرد، حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ گفت‌ سكنتك‌ امك‌. بميري‌ تو با اين‌ توبه‌ ات‌ به‌ تعبير ما، مادرت‌ هم‌ بنشينه‌ هي‌ زار، زار گريه‌ كنه‌. سكنتك‌ امك‌ يعني‌ اين‌ توبه‌ است‌؟ استهزاء مي‌كني‌ خدا را. هر شب‌ جمعه‌ ما مي‌ريم‌ توبه‌ مي‌كنيم‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ و بقية‌ هفته‌ را مشغول‌ گناه‌ و معصيتيم‌. اون‌ دعاي‌ كميلت‌ هم‌ مثل‌ معصيتهاي‌ وسطه‌ هفته‌اته‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. مگر خدا، شما يك‌ پسري‌ داشته‌ باشيد يك‌ كار بدي‌ بكنه‌ بياد بگه‌ آقا ببخشيد. باز بره‌ همانجا همان‌ كار را بكنه‌ باز بياد بگه‌ ببخشيد دفعة‌ سوم‌ مي‌زنيد تو سرش‌. مگه‌ من‌ مسخرة‌ توأم‌. توبة‌ نسوه‌ بايد، توبة‌ نسوه‌ هم‌ شرايطي‌ داره‌ مطابق‌ گناه‌ طرف‌ و معصيت‌ طرف‌ و بعد هم‌ مراحل‌ به‌ اصطلاح‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ بايد هم‌ انسان‌ هم‌ حوصله‌ بكنه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ فرصت‌ ندارم‌ مراحل‌  را دوست‌ داشتم‌ امشب‌ براتون‌ شرح‌ بدم‌. و شما هم‌ پاتون‌ بگذاريد تو مرحلة‌ آخر و از اون‌ بالا بيافتيد. چون‌ اخلاق‌ انسان‌ اينه‌ كه‌ همتون‌ دلتون‌ مي‌خواد همين‌ امشب‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ برسيد مثلا و يك‌ پاي‌ بلند و همتون‌ ادعا مي‌خواييد داشته‌ باشيد كه‌ در مرحلة‌ خلوص‌ هستيد. من‌ چه‌ ناپاكي‌ دارم‌؟ شب‌ برو وقتي‌ كه‌ خوابيدي‌ تو اطاقت‌ تنها، بچه‌ها و خانم‌ هم‌ دور و برت‌ نباشن‌ كه‌ حواست‌ را پرت‌ كنند و خوابت‌ كنند. تنها يك‌ خرده‌اي‌ بنشين‌ ببين‌ چقدر بدي‌. ببين‌ چقدر بدي‌. با فلاني‌ معامله‌ كردي‌ ببين‌ چقدر بدي‌ كردي‌. با فلاني‌ حرف‌ زدي‌ ببين‌ چقدر بدي‌ كردي‌. پشت‌ سر فلاني‌ اون‌ حرفها را زدي‌ چقدر بد بود. چقدر بي‌ وجداني‌ كردي‌. چقدر دروغ‌ گفتي‌. يك‌ خرده‌اي‌ به‌ خودت‌ بيا، اون‌ وقت‌ مي‌فهمي‌ كه‌ نه‌ خيلي‌ بدي‌. ما كه‌ بدي‌ داريم‌. به‌ يك‌ نفر داشتم‌ به‌ يكي‌ از همين‌ رفقا داشتم‌ نصيحت‌ مي‌كردم‌، گفت‌ آقا مگه‌ من‌ كمونيستم‌ اين‌ قدر من‌ را نصحيت‌ مي‌كني‌. بله‌. ولي‌ خوب‌ موفق‌ نشدم‌ البته‌ لازم‌ هم‌ نيست‌ بيان‌ بكنم‌. يك‌ برنامة‌ صحيح‌ تجربه‌ شده‌اي‌ هست‌ بحمد الله‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ منتها همانطوري‌ كه‌ ما به‌ شكممون‌ بيشتر از علممون‌ به‌ خانه‌ مون‌ بيشتر از بهشتمون‌، به‌ آب‌ خوردنمون‌ كه‌ بايد حتما تصفيه‌ شده‌ باشه‌ برنده‌ باشه‌ بيشتر از معنوياتمون‌ اهميت‌ مي‌ديم‌. اين‌ مسئله‌ هم‌ همينطوره‌.

 اهميتي‌ نداره‌. ما را بالاخره‌ مي‌برند به‌ بهشت‌. روز قياتمت‌ پنجاه‌ هزار سال‌ كه‌ طول‌ مي‌كشه‌ مال‌ تزكية‌ نفسيهاست‌. چون‌ جهنميها كه‌ مي‌رن‌ جهنم‌ بهشتيها هم‌ كه‌ مي‌رن‌ اونهايي‌ كه‌ درستند مي‌رن‌. اين‌ معطلي‌ مال‌ اينه‌. اين‌ قدر اذيتت‌ بكنند. آب‌ بدنت‌ را مي‌گيرند. اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ روايت‌ داره‌ها. از امام‌ رسيده‌. چرا تو دنيا فرصت‌ داشتي‌ نرفتي‌ دنبال‌ درست‌ شدن‌. مردي‌ شما خيال‌ مي‌كنيد بعد از مردن‌ همة‌ اين‌ صفات‌ رزيله‌ منتقل‌ مي‌شه‌ به‌ عالم‌ برزخ‌. چند سال‌ تو برزخ‌ خواهيد ماند. تا وقتي‌ كه‌ اذا الشمس‌ كورت‌. و اذا النجوم‌ الكدرت‌. زمين‌ آبش‌ خشك‌ بشه‌ خيلي‌ طول‌ مي‌كشه‌. اين‌ مدت‌ خدايي‌ نكرده‌ اهل‌ عذاب‌ نباشيد. بايد با همين‌ صفات‌ رزيله‌ بموني‌. خانه‌ات‌ را تقسيم‌ مي‌كنند. زنت‌ ديگه‌ مال‌ تو نيست‌. اثاثيه‌ ات‌ را مي‌برند تو هم‌ همينطور نگاه‌ مي‌كني‌ و حسرت‌ مي‌خوري‌. اي‌ بابا اين‌ چيزهايي‌ كه‌ من‌ با اين‌ زحمت‌ و بدتر از همه‌ كنار اين‌ بدن‌ نازنيت‌ كه‌ الان‌ خيلي‌ بهش‌ مي‌رسي‌ و گاهي‌ تو آيينه‌ نگاه‌ مي‌كني‌ چقدر من‌ خوش‌ تيپم‌، اين‌ بدن‌ مي‌پوسه‌، كرم‌ مي‌زنه‌، متعفن‌ مي‌شه‌، تو هم‌ نگاه‌ مي‌كني‌. تو غير از بدني‌. تو هم‌ نگاه‌ مي‌كني‌. حسرت‌ مي‌بري‌ اي‌ كاش‌ من‌ ارتباطي‌ با اين‌ بدن‌ نمي‌داشتم‌. تا روح‌ از بدنم‌ بيرون‌ مي‌آمد. شب‌ آخر اين‌ مجلسه‌ بگذاريد من‌ فرق‌ بين‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ تزكية‌ نفس‌ شده‌ روحش‌ از بدنش‌ بيرون‌ مي‌ياد با كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نشده‌ روحش‌ از بدنش‌ بيرون‌ مي‌ياد عرض‌ كنم‌. طبق‌ شايد صد تا روايت‌ كه‌ من‌ در اين‌ زمينه‌ بررسي‌ كردم‌ها. حتي‌ آدرسهاش‌ را الان‌ حاضرم‌ بهتون‌ بدم‌. خلاصه‌ و شيره‌ كشيدة‌ صد تا روايت‌ از معصومين‌ را الان‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. آدمي‌ كه‌ پاكه‌ و صفات‌ رزيله‌اش‌ همش‌ درست‌ شده‌. كبر، غرور خودخواهي‌ نمي‌دونم‌ محبت‌ دنيا اينها همه‌ را گذاشته‌ كنار. پاك‌، تزكية‌ نفس‌ شده‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ميره‌، مي‌خواد بميره‌. عرض‌ كردم‌ صد تا روايت‌ نمي‌تونيد منكر بشيد بلكه‌ آيات‌ قرآن‌ هم‌ بهش‌ اشاره‌ داره‌.

 يك‌ ملكي‌ مي‌ياد دم‌ در مي‌ايسته‌ بهش‌ مي‌گه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ پيغام‌ بهت‌ فرستاده‌، سلام‌ هم‌ بهت‌ رسونده‌ گفته‌ كه‌ اگر بخواي‌ تا آخر دنيا تو اين‌ دنيا بموني‌ مي‌توني‌ و اگر هم‌ مي‌خواي‌ اين‌ اشاره‌ مي‌كنه‌ به‌ نعمتهاي‌ اخروي‌. اينها مال‌ توست‌ بيا اونجا. اختيار با توست‌. ايني‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روايتي‌ هست‌ سني‌ و شيعه‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ خدا مي‌فرمايد ما ترددت‌ في‌ شي‌ ان‌ فاعله‌ كالتردد في‌ قبض‌ روح‌ ابي‌ المؤمن‌ في‌ يكشف‌ الموت‌. من‌ هيچ‌ وقت‌ مردد در كاري‌ نمي‌شم‌ قاطعيت‌ دارم‌. فقط‌ يك‌ جا قاطعيتم‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعيف‌ مي‌شه‌ به‌ اصطلاح‌ و اون‌ در وقتي‌ است‌ كه‌ بنده‌ام‌ را مي‌خوام‌ ببرم‌ پيش‌ خودم‌ و او كراهت‌ داره‌ بميره‌ يكره‌ الموت‌. اين‌ كراهت‌ داره‌ نمي‌خواد بميره‌. اينجا حالا مثل‌، بلاتشبيه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ نمي‌دونه‌ چكار بكنه‌ اينجوري‌ مي‌شه‌. تردد معناش‌ اينه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. اختيار، خدا پيام‌ مي‌فرسته‌ اختيار صد در صد با تو. انتخاب‌ كن‌. اون‌ چشمش‌ مي‌افته‌ به‌ اون‌ نعمتها، به‌ خدا قسم‌ اگر اينها را ما باور كنيم‌ الانم‌ ما مي‌تونيم‌ تصميم‌ بگيريم‌ ائمة‌ اطهار نشستن‌ توي‌ يك‌ باغي‌. شما اگر توي‌ خواب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ببينيد تا چند روز خوشحالي‌. نشستن‌ مي‌گن‌ اونجا تو بايد بري‌. ملائكه‌، ارواح‌ آباء و اجدادتون‌ اينها همه‌ هستند ديگه‌. اينها همه‌ هستند. اين‌ طرف‌ كيه‌، يك‌ دوتا زن‌ نق‌ نقوي‌ آدم‌ ونمي‌دونم‌ خدمت‌ شما بچة‌ بد اخلاق‌ مزاحم‌ اينطرف‌ نشسته‌اند. مردد مي‌شه‌ فورا ملك‌ يك‌ گلي‌ به‌ انسان‌ مي‌ده‌ مي‌گه‌ بو كن‌. بو مي‌كنه‌ مي‌گه‌ زود من‌ را ببر. زود باش‌ معطلم‌ نكن‌. كه‌ از امام‌ سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ اين‌ گل‌ چيه‌ اسمش‌؟ اين‌ ريحان‌ اسمش‌ چيه‌؟ اين‌ چيز معطر. امام‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ منسيه‌ است‌. فراموش‌ مي‌كنه‌ همه‌ چيز را. دنيا را فراموش‌ مي‌كنه‌. و اما آدمي‌ كه‌ وابستگي‌ به‌ حتي‌ لواندني‌ يك‌ دانشمند فرانسويه‌ يك‌ كتابي‌ نوشته‌ به‌ نام‌ عالم‌ پس‌ از مرگ‌ و اين‌ ترجمه‌ شده‌ او مي‌نويسه‌. مي‌گه‌ كساني‌ كه‌ دلبستگي‌ به‌ دنيا دارن‌ تزكيه‌ نشدن‌ اينها مگر به‌ اين‌ آسونها مي‌تونن‌ خودشون‌ را بكنند. مي‌ياد مي‌گيره‌ مي‌كشه‌ اون‌ هم‌ داد مي‌زنه‌. شما فكر نكنيد كه‌ حالا ممكنه‌ فلاني‌ زود مرد ما هم‌ با چشم‌ نظر خودمون‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ مردنها بده‌، اگر يك‌ كسي‌ را جلوي‌ ماشين‌ بره‌ مي‌گيم‌ بد مرد. اما شش‌ ماه‌ سرطان‌ داشته‌ باشه‌ تو بستر بميره‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ خوب‌ مرد. نه‌ اين‌ بد مرده‌، او خوب‌ مرده‌. اصلا بد مردن‌ و خوب‌ مردن‌ اينها نيست‌. اون‌ ارتباط‌ روحي‌ كه‌ ملائكه‌ با انسان‌ برقرار مي‌كنند. مي‌يان‌ مي‌كشن‌. واقعا انسان‌ دچار بدبختي‌ مي‌شه‌. رواياتي‌ داره‌ كه‌ نمي‌خوام‌ امشب‌ متأثرتون‌ بكنم‌. انشاء الله‌ براي‌ شماها لااقل‌ نيست‌ ولي‌ اين‌ را بدونيد تا هفت‌ روز اين‌ دور خانه‌اش‌ مي‌گرده‌. نگاه‌ مي‌كنه‌. مي‌بينه‌ كم‌ كم‌ اينها فراموش‌ مي‌كنند. روز اول‌ يك‌ خرده‌ اينها گريه‌ كردن‌. بعد ديگه‌ رفتن‌ دنبال‌ كارشون‌. يك‌ مردي‌ يك‌ جواني‌ يك‌ روز آمد پيش‌ من‌ گفت‌ پدر ما ديوانه‌ شده‌ شما بياييد ما رفتيم‌ خونه‌اش‌ گفتيم‌ چي‌ شده‌، از رفقاي‌ ما بود. گفت‌ كه‌ من‌ مريض‌ شدم‌ بيهوش‌ اينها خيال‌ مي‌كردند من‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌. ولي‌ مي‌فهميدم‌. دكتر هم‌ بهشون‌ گفته‌ بود ديگه‌ خوب‌ نمي‌شه‌. بالاي‌ سر من‌ دعوا بود سر پولهاي‌ تو صندوق‌. آقا كليد گاوصندوق‌ كجاست‌؟ داد و فرياد. حتي‌ به‌ كتك‌ كاري‌ رسيد. بچه‌ها من‌ خوب‌ شدم‌. گفتم‌ اول‌ اينها را خودم‌ بدم‌ در راه‌ خدا. اينها را لااقل‌ دستشون‌ را كوتاه‌ كنم‌ از اين‌ دعواها و ناراحتيهاي‌ بعد از خودم‌ بعد بميرم‌. اين‌ را پسرم‌ آمده‌ به‌ شما مي‌گه‌ كه‌ اين‌ ديونه‌ شده‌. براي‌ اين‌ كه‌ من‌ دارم‌ فرش‌ را مي‌دم‌، زندگي‌ را دارم‌ پخش‌ مي‌كنم‌. ما فهميديم‌ چطور اين‌ ديوانه‌ شده‌.

 واقعا انسان‌ يك‌ جوري‌، عرض‌ كردم‌ انشاء الله‌ شيعيان‌ عرض‌ كردم‌ اعتقاداتش‌ اگر درست‌ بود خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را در يك‌ اغمايي‌ قرار مي‌ده‌ و در قيامت‌ مشغول‌ تهذيب‌ نفسش‌ مي‌شه‌ چون‌ بدون‌ تهذيب‌ نفس‌ و تزكية‌ نفس‌ كسي‌ وارد بهشت‌ نمي‌تونه‌ بشه‌. يعني‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ يك‌ سر سوزن‌ بخل‌، كينه‌، عداوت‌، حسادت‌، امثال‌ اينها توي‌ وجود انسان‌ باشه‌ از در بهشت‌ محاله‌ راهش‌ بدن‌ ولو شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. البته‌ شيعيان‌ را مي‌برند در بهشت‌ درستشون‌ مي‌كنند. تزكية‌ نفسشون‌ مي‌كنند بعد مي‌برن‌. حالا بحثي‌ داره‌. و اميدواريم‌ خدا انشاء الله‌ شما را از شيعيان‌ خالص‌ و از پاك‌ شدگان‌ در دنيا و از تزكيه‌ شده‌هاي‌ در دنيا قرار بده‌. (الهي‌ آمين‌). يك‌ از راههاي‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌ توسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و بخصوص‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. ما در مشهد رسممون‌  اينه‌ يا در ده‌ روزي‌، ده‌ شبي‌ مجلسي‌ باشه‌ شب‌ آخر متوسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا ميشيم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ را، ايشان‌ وقتي‌ كه‌ در زنجان‌ زندگي‌ ميكرد وقتي‌ مي‌ديد يك‌ كسي‌ راه‌ نمي‌افته‌، از خواب‌ غفلت‌ بيدار نميشه‌ مجبورش‌ ميكرد برو متوسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بشو. توسل‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يك‌ كسي‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ رضا داشت‌ اين‌ را براتون‌ بگم‌. و روايت‌ دارد كسي‌ كه‌ حضرت‌ را زيارت‌ كنه‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌ ما تقدم‌ منها و ما تأخر و لو كان‌ مثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار را خوب‌ معنا ميكنه‌. ميگفت‌ كه‌ در عالم‌ مكاشفة‌ خودم‌ من‌ خودم‌ را مثل‌ يك‌ جواهر و يك‌ نگين‌ پر قيمتي‌ ديدم‌ اما خودم‌ را كثيف‌ كرده‌ بودم‌ يعني‌ اين‌ جواهر را كثيف‌ كرده‌ بودم‌. و حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را هم‌ مثل‌ يك‌ جواهرشناسي‌ در عالم‌ مكاشفه‌ ديده‌ بودم‌. وارد شدم‌. مثل‌ اينكه‌ انسان‌ وارد مغازة‌ مثلا جواهر فروش‌ كه‌ ميشه‌، انگشتر قيمتي‌ داشته‌ باشه‌ ميده‌ بهش‌. اين‌ اول‌ كاري‌ كه‌ آقا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كردند، مرا تميز كردند. او هم‌ تميز ميكنه‌. آخه‌ چرا چيز به‌ اين‌ پرقيمتي‌ را كثيفش‌ كردي‌. اين‌ روحي‌ كه‌ در شما هست‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. و مشتريش‌ خداست‌. خيلي‌ قيمت‌ داره‌. ما قدرش‌ را نمي‌دونيم‌. مي‌دونيد قيمتش‌ چيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. خدا مشتري‌، اينجور مشتريه‌ كه‌ اين‌ جان‌ شما، روح‌ شما را مي‌خره‌، بهشت‌ را ميده‌. بهشت‌ چند متره‌ آقا؟ زمينهاي‌ تهران‌ خيلي‌ گرانه‌. متريش‌ مثلا دويست‌ تومان‌ اينجورها. چند متره‌؟ و جنة‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. حداقل‌ به‌ اندازة‌ منظومة‌ شمسي‌. يك‌ همچين‌ جائي‌ بهت‌ ميده‌. چقدر پر قيمت‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ تا اين‌ انگشتر را اين‌ جواهر را تميزش‌ كرد، به‌ من‌ گفتش‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ دارم‌ اين‌ جواهر خيلي‌ پر قيمته‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ هم‌ دارم‌. مشتري‌ خوب‌. تميزش‌ كرد. روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ زيارت‌ كنه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را تميز ميشه‌. منتهي‌ تميز از گناه‌ ميشه‌ نه‌ تميز از صفات‌ رذيله‌. بايد خودش‌ صفات‌ رذيله‌اش‌ را از خودش‌ دور كنه‌. و اين‌ صفات‌ رذيله‌ بعد دو مرتبه‌ اين‌ را كثيف‌ ميكنه‌ اين‌ جواهر را. ميگه‌ تميزش‌ كرد به‌ من‌ داد. گفت‌ اين‌ مشتري‌ خوبي‌ داره‌، مشتريش‌ خداست‌ و در مقابل‌ هم‌ بهشت‌ را ميده‌. من‌ گرفتم‌ گفتم‌ فعلا خودم‌ لازمش‌ دارم‌. زن‌ و بچه‌ام‌ را، جواب‌ زن‌ و بچه‌ام‌ را چي‌ بدم‌. باز اين‌ كثيف‌ شد. چند دفعه‌ مخصوصا مثل‌ فيروزه‌ و اينها را چند دفعه‌ بردي‌ كثيفش‌ كردي‌، توي‌ روغن‌ ماليدي‌ ديگه‌ از قيمت‌ انداختي‌. ميگه‌ ثم‌ كان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء السوء ان‌ يكذب‌ بايآت‌ الله‌. عاقبت‌ كساني‌ كه‌ كار بد مي‌كنند اينه‌ كه‌ ديگه‌ ضايع‌ مي‌شوند. ديگه‌ آيات‌ خدا را تكذيب‌ ميكنند. آري‌. روايات‌ عجيبي‌ دربارة‌ زيارت‌ حضرت‌ رضا كه‌ انشاء الله‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ كه‌ بعضي‌ روايات‌ هزار حج‌ و هزار عمرة‌ مقبوله‌ به‌ انسان‌ عنايت‌ مي‌كنند. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بعيد عن‌ الاوطان‌ في‌ غاية‌ البعد. ايني‌ كه‌ مي‌گويند امام‌ غريب‌ براي‌ اين‌ زائر و براي‌ رفت‌ و آمد ماها نيست‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد ميگه‌ حضرت‌ رضا را در عالم‌ خواب‌ ديدم‌ از ايشان‌ پرسيدم‌ كه‌ آقا، يعني‌ ديدم‌ كه‌ بدنشون‌ سوراخ‌ سوراخه‌. گفتم‌ شما را كه‌ با سم‌ كشتند اين‌ جاي‌ تير و اينها چيه‌ در بدنتون‌؟ فرمود اين‌ گنهكاران‌ كه‌ مي‌آيند توي‌ حرم‌ من‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تيري‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. اين‌ غريب‌ بودن‌ حضرت‌ بخاطر اينه‌ كه‌ هزار فرسخ‌ شايد كيلومترها، هزارها كيلومتر از اوطانشون‌، از ائمه‌، هر يك‌ از امامها را كه‌ تصور كنيد، مي‌بينيد تقريبا كنار هم‌ هستند. ائمة‌ بقيع‌ چهارتاشون‌ كنار هم‌ هستند در زير ساية‌ پيغمبر اكرم‌. كاظمين‌ دو تاشون‌ كنار هم‌ هستند. سامراء دو تاشون‌ پهلوي‌ هم‌ هستند. نجف‌ و كربلا تقريبا فاصله‌اي‌ نداره‌. اما تنها امامي‌ كه‌ دوره‌. آنهم‌ در غربت‌ و آنقدر مهربانه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ امام‌ جواد فرمود به‌ همين‌ جهت‌ پدر من‌ را رضا ناميدند. اباصلت‌ ميگه‌ به‌ من‌ فرمود درها را ببند. من‌ بعضي‌ ميگند چون‌ گفته‌ است‌ غريبم‌ كسي‌ به‌ ديدن‌ من‌ نمي‌آيد. حضرت‌ رضا محبوبيتي‌ در بين‌ سران‌ مملكت‌ و مسئولين‌ اطراف‌ مأمون‌ داشت‌ كه‌ اينها مي‌آمدند. به‌ عيادت‌ حضرت‌ وقتي‌ مي‌شنيدند مريضه‌. طبعا مي‌پرسيدند كه‌ آقا شما چتونه‌؟ حضرت‌ يا مي‌خواست‌ مأمون‌ را مفتضح‌ كنه‌ و يا خلاف‌ واقع‌ بفرمايد. لذا فرمود كسي‌ نيايد. امام‌ مهربان‌. اباصلت‌ ميگه‌ من‌ ايستاده‌ بودم‌، درها را بسته‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ وارد خانه‌ شد. شبيه‌ترين‌ مردم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفتم‌ آقا شما از كجا وارد شديد؟ فرمود همان‌ كسي‌ كه‌ مرا از مدينه‌ به‌ طوس‌ آورد مي‌تواند از در بسته‌ هم‌ وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواد است‌. امام‌ جواد وارد اطاق‌ شدند. نگاه‌ مي‌كردم‌ ديدم‌ اين‌ پدر و پسر يكديگر را در بغل‌ گرفته‌اند و جعلا يبكيان‌ حتي‌ غشي‌ عليهما. يك‌ وقت‌ هم‌ ديدم‌ امام‌ جواد از ميان‌ حجره‌ خارج‌ شد. صدا مي‌زند اباصلت‌ پدرم‌ از دار دنيا رفت‌.

 

 

۱۵ جمادی الاول ۱۴۱۶ – یقظه‌ و بيداری‌ ، عبودیت‌

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

انسان‌ بايد به‌ وسيلة‌ عبادت‌ و بندگي‌ خدا براي‌ همه‌ چيز كمك‌ بگيرد. بندگي‌ خدا فايده‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ را وصل‌ به‌ خدا مي‌كنه‌. انسان‌ به‌ مقام‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسانه‌. وقتي‌ انسان‌ وصل‌ به‌ خدا شد وصل‌ به‌ قدرت‌ بي‌ نهايتي‌ شده‌ كه‌ در همه‌ چيز مي‌ياد. در روايت‌ دارد اين‌ روايت‌ را حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ من‌ نياز به‌ كمك‌ دارم‌. از نظر بدني‌ و از نظر ظاهري‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ بشر مثلكم‌. وقتي‌ كار زياد بكنه‌ چهار تا فرزند داره‌ خودش‌ با نداشتن‌ امكانات‌ همة‌ كارها را انجام‌ مي‌دهد. اين‌ كه‌ مي‌گم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ ظاهري‌ مثل‌ زمان‌ ما نبوده‌ كه‌ اگر نان‌ بخواد انسان‌ صبح‌ زود بره‌ در مغازة‌ نانوايي‌ يكي‌ دو تا نان‌ بگيره‌ و برگرده‌ زحمتش‌ همين‌ باشه‌. اون‌ زمانها مي‌خواسته‌ گندم‌ بخرند، آرد كنند، خمير كنند، منتظر بشن‌ كه‌ اين‌ خمير به‌ اصطلاح‌ ما مشهديها ور بياد. بعد اين‌ را به‌ اصلاح‌ نان‌ كنند، تنور را آتش‌ كنند، نان‌ را به‌ تنور بزنند يك‌ دونه‌ نون‌ در بيارن‌. اين‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ با نداشتن‌ امكانات‌ در تمام‌ كارها يك‌ چنين‌ برنامه‌اي‌ بوده‌. يك‌ خانم‌ هيجده‌ ساله‌ اين‌ اواخر عمرشون‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ با چهار تا بچه‌ با نداشتن‌ امكانات‌ امروز، همة‌ كارها را هم‌ خودش‌ مي‌كرده‌، طبعا خسته‌ مي‌شه‌. آمد خدمت‌ پدر عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌، يك‌ كمكي‌، يك‌ خدمتگزاري‌ براي‌ من‌ منظور كنيد. پيغمبر اكرم‌ همين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را به‌ او تعليم‌ فرمود.

 دخترهاي‌ ما باشند يك‌ همچين‌ تقاضايي‌ داشته‌ باشند اگر يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ بهشون‌ بديم‌، شما بهتر مي‌دونيد كه‌ چه‌ برخوردي‌ باهاتون‌ مي‌كنند، فاطمة‌ زهرا گفت‌: چشم‌ يا رسول‌ الله‌. فرمود، بعد از هر نماز اين‌ روايت‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در روايات‌ مختلفي‌ وارد شده‌ و حتي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ بعد از هر نماز اين‌ تسبيح‌ را مي‌گن‌. و جالب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ فيلمي‌ چندي‌ قبل‌ نشون‌ دادند در پرتغال‌ در اون‌ شهر فاطي‌ نام‌ در اونجا هم‌ فاطمة‌ زهرا بانوي‌ صاحب‌ تسبيح‌ معروفه‌. سي‌ و چهار مرتبه‌ بگو الله‌ اكبر. سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ در بعضي‌ از روايات‌ و در بعضي‌ از روايات‌ سي‌ و سه‌ و مرتبه‌ بگه‌ الحمد الله‌ و سي‌ و سه‌ مرتبه‌ بگو سبحان‌ الله‌ يا الحمد الله‌. هر دوش‌ هم‌ جايزه‌ و در بعضي‌ از جاها مخصوصا با همين‌ تقدم‌ ذكر شده‌. بعد از هر نماز مستحب‌، مستحبه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. بعد از هر نماز واجب‌ مستحب‌ است‌ كه‌ انسان‌ اين‌ تسبيح‌ را بگه‌. يك‌ وقتي‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ به‌ همين‌ زودي‌ مشرف‌ بشويد به‌ مسجد كوفه‌، مسجد كوفه‌ مقامات‌ زيادي‌ دارد در هر مقام‌ توي‌ مفاتيح‌ اگر نگاه‌ كنيد دو ركعت‌ نماز دارد با بعضي‌ از اعمال‌، ولي‌ بعد از هر نماز كه‌ خونده‌ مي‌شود تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌. در مسجد جمكران‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا، و حسن‌ مسلح‌ فرمودند كه‌ كسي‌ كه‌ بعدها به‌ اين‌ مسجد مي‌ياد دو ركعت‌ نماز تهيت‌ بخوند، و بعد هم‌ دو ركعت‌ نماز امام‌ عصر حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را بخواند و بعد از نماز تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگه‌. اونجا يادمه‌ كه‌ سبحان‌ الله‌ قبل‌ از الحمد اللهه‌. و امام‌ فرمود من‌ صل‌ الهما فكانما صل‌ في‌ بيت‌ العتوف‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دو ركعت‌ نماز را توي‌ اين‌ مسجد بخواند مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مسجد الحرام‌ يا در داخل‌ كعبه‌ چون‌ بيت‌ بعضيها مسجدالحرام‌ مي‌دونند، بعضيها هم‌ خود كعبه‌ را مي‌دونند. حالا در مسجد الحرام‌ مثل‌ اين‌ كه‌ نماز خونده‌. همه‌ جا اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا هست‌.

 خوب‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا كه‌ بيشتر آدم‌ را خسته‌ مي‌كنه‌ اين‌ چه‌ مربوطه‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ بعد از نماز ذكر گفتي‌؟ السلام‌ عليكم‌ و رحمت‌ الله‌ و بركات‌ و برخاستي‌. گفت‌ كه‌ واقعش‌ اين‌ كه‌ حال‌ نداشتم‌، اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بگيم‌ بعد از هر نماز. اين‌ اقل‌ تعقيبي‌ است‌ كه‌ ما بايد بخوانيم‌. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نيرو مي‌داد به‌ شماها نبايد نيرو بده‌! مگر پيرو فاطمة‌ زهرا نيستيد؟ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها يك‌ بانوي‌ محترمه‌اي‌ كه‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ اگر بخواد در اختيارشه‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ تسبيح‌ نيرو مي‌گيره‌ و ديگه‌ احتياجي‌ به‌ خدمتكار نداره‌. شماها چرا از اين‌ تسبيح‌ استفاده‌ نمي‌كنيد. تسبيح‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را بخاطر اين‌ كه‌ معناش‌ را نمي‌فهميد. معروفه‌ اين‌ قضيه‌ آمدند مسيحيها گفتند توي‌ كليساهاي‌ ما اين‌ طور مرتب‌ و به‌ اصطلاح‌ نوساز و با عظمته‌ ولي‌ مساجد شما اين‌ طور شكسته‌ و ترك‌ خورده‌ و اين‌ طوريه‌. ايشان‌ فرمودند الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ در مساجد مي‌گيم‌ اگر برسه‌ تو كليساي‌ شما بگن‌ سقف‌ كليسا مي‌ياد پايين‌. ما خيال‌ مي‌كرديم‌ خوب‌ كار آسوني‌ است‌ خوب‌ بيا يك‌ الله‌ اكبر توي‌ كليسا بگيم‌ ببينيم‌ چطور مي‌شه‌. انسان‌ بايد ايمان‌ داشته‌ باشه‌. توي‌ كه‌ مفاتيح‌ هست‌ها من‌ مرحوم‌ مشد عباس‌ رحمت‌ الله‌ عليه‌ خواصش‌ را ننوشت‌ توي‌ مفاتيح‌. ولي‌ توي‌ دعوي‌ من‌ خواصش‌ را خوندم‌. نوشته‌ كسي‌ كه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ كنار كوه‌ وايستاده‌ باشه‌، لازم‌ باشه‌ كه‌ كوه‌ از جاش‌ حركت‌ كنه‌، حركت‌ مي‌كنه‌. از قول‌ امام‌ سندش‌ هم‌ معتبره‌. اگر دوست‌ داشته‌ باشه‌ مي‌خواد يك‌ مسافرتي‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ و سالم‌ بياد و در سراسر اين‌ سفر موفق‌ باشه‌ اين‌ دعا را بخونه‌ موفق‌ مي‌شه‌. شما باورتون‌ نمي‌ياد، مي‌گيد كه‌ چكار كنيم‌ ديگه‌ بايد باور كنيم‌. تجربه‌ بكنيد ببينيد مي‌شه‌؟ مي‌گيد نه‌ نمي‌شه‌. نمي‌شه‌. چرا؟ كدام‌ يكي‌ درسته‌، آمده‌ با اون‌ ايمان‌ قوي‌ اونهايي‌ كه‌ مي‌گن‌ انسان‌ لازم‌ نيست‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌، واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرماتش‌ را ترك‌ كنه‌، تقويت‌ روح‌ لازم‌ نيست‌، اينجا نيازه‌. اين‌ دعاها و اين‌ جريانات‌ را يك‌ كاريش‌ بكنند. هضمش‌ كنند، قابل‌ هضمش‌ كنند براي‌ ما، آمد با اون‌ ايمان‌ قوي‌ در وسط‌ كليسا يك‌ الله‌ اكبر گفت‌،كليسا لرزيد خودش‌ موند زمين‌ سقف‌ آمد پايين‌.

 گفت‌ ديديد، گفتند كه‌ عجب‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ من‌ دلم‌ نمي‌خواد قسم‌ بخورم‌ گاهي‌ خدا هم‌ در قرآن‌ لازم‌ دانسته‌ قسم‌ بخوره‌. چون‌ شماها بد باوريد. به‌ خدا قسم‌ اگر كسي‌ با اون‌ ايمان‌ و روح‌ قوي‌ و با اون‌ اراده‌، اراده‌ كنه‌ كه‌ نهر و خورشيد را جابه‌ جا كنه‌ مي‌تونه‌. با يك‌ الله‌ اكبر. تو همين‌ جريان‌ يادم‌ اومد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هفتاد هزار نفر نگاه‌ مي‌كردند خورشيد مي‌چرخيد مي‌خواست‌ بيافته‌ رو سر مردم‌. پيغمبر اكرم‌ آمد دستور داد كه‌ ماه‌ دو نيم‌ بشه‌، ماه‌ دو تا شد. شق‌ القمر آية‌ قرآنه‌. و هر چه‌ انسان‌، انسان‌ بشه‌ اراده‌ كنه‌ اراده‌اش‌ تعلق‌ مي‌گيره‌ چون‌ وصل‌ به‌ خدا مي‌شه‌. و خدا هم‌ هر كاري‌ كه‌ بخواد مي‌كنه‌. اذا اراد الله‌ لشي‌ ان‌ يقول‌ كن‌ فيكون‌. منتهي‌ ما متأسفانه‌ وصل‌ نمي‌شيم‌ به‌ خدا. انس‌ با خدا برامون‌ معقول‌ نيست‌. حوصله‌مون‌ سر مي‌ره‌. شما اگر يك‌ شب‌ تونستيد پنج‌ دقيقه‌ با تمركز با خدا حرف‌ بزنيد معلومه‌ آدم‌ خوبيه‌. پنج‌ دقيقه‌. حوصله‌اش‌ سر نيومد. پنج‌ دقيقه‌ با تمركزها. نه‌ اينكه‌ دعا بخونيد. فارسي‌ همان‌ با زبان‌ خودت‌ بگو خدا مثلا دعا مي‌كنم‌، حرف‌ بزن‌ با خدا، حاجتت‌ را بگو. تمركز هم‌ داشته‌ باشي‌، هيچ‌ جا هم‌ فكرت‌ نره‌ اگر تونستي‌ به‌ اصطلا ح‌ حوصله‌ ات‌ سر نيومد معلومه‌ آدم‌ خوبي‌ هستي‌.

 اگر حوصله‌ات‌ سر اومد هي‌ ساعت‌ را نگاه‌ مي‌كني‌ فلاني‌ گفته‌ پنج‌ دقيقه‌ ما به‌ بعضيها گفتيم‌ پنج‌ دقيقه‌ فلان‌ كار را بكن‌ مي‌گفت‌ اين‌ ساعت‌ اصلا راه‌ نمي‌رفت‌. اين‌ جاش‌ تكان‌ نمي‌خورد، يك‌ دقيقه‌ با يك‌ ساعت‌ مساوي‌ بود. امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ كاري‌ نداره‌ آزمايش‌ كنيد خودتون‌ را. پنج‌ دقيقه‌ با خدا حرف‌ بزنيد حواستون‌ هم‌ جايي‌ نره‌، مي‌گيد كه‌ خوب‌ چي‌ بگم‌ با خدا؟ لازم‌ نيست‌ شما يك‌ چيزي‌ لازمي‌ كه‌ خدا نمي‌دونه‌ بهش‌ بگيد، نه‌ خدا همه‌ چيز را مي‌دونه‌. حضرت‌ موسي‌ تا بهش‌ خداي‌ تعالي‌ گفت‌ كه‌ ما تلك‌ يا موسي‌ چيه‌ دستت‌ گفت‌ هي‌ عصايا ترك‌ ولو احش‌ بها الي‌ غنمي‌. خوب‌ مي‌گه‌ يعني‌ چه‌؟ اينها همش‌ توضيح‌ بود. اين‌ عصاي‌ منه‌. براي‌ گوسفندان‌ برگ‌ از درخت‌ مي‌ريزم‌. گاهي‌ بهش‌ تكيه‌ مي‌دم‌. تمام‌ خصوصيات‌، خدا در قرآن‌ خلاصه‌اش‌ كرده‌. تمام‌ خصوصيات‌ عصا را گفت‌ و حال‌ اين‌ كه‌ شما مي‌دونيد با عصا آدم‌ چكار مي‌كنه‌. در روايت‌ دارد بخاطر اين‌ كه‌ دوستش‌ با محبوبش‌ صحبت‌ كنه‌. من‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ چي‌ بگم‌ با خدا، حوصله‌ام‌ سر مي‌ره‌ نمي‌دونم‌ چي‌ بگم‌، گفتم‌ پنج‌ دقيقه‌ بگو خدا جان‌. خدا جان‌، خدا جان‌. مي‌شه‌ بگي‌ اين‌ ديگه‌، همه‌ را تكرار بكن‌. ببينيد چه‌ حالي‌ پيدا مي‌كنيد. انس‌ با خدا پيدا مي‌كنيد. اين‌ انس‌ با خدا انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ آقايون‌ يك‌ مقدماتي‌ داره‌، مقدماتش‌ تزكية‌ نفسه‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ انسان‌ را به‌ جايي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ در را مي‌خواد ببوسه‌، ديوار را مي‌خواد ببوسه‌، همه‌ چيز را مي‌خواد دوست‌ داشته‌ باشه‌، عشق‌ به‌ همه‌ چيز مي‌ورزه‌ و با همه‌ چيز حرف‌ مي‌زنه‌ و همه‌ چيز را هم‌ مظهر و مجراي‌ به‌ اصطلاح‌ پروردگار مي‌دونه‌. همه‌ چيز را. نمي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌؟

 اگر مي‌خواييد برسيد به‌ اين‌ مقام‌ اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بگو. الله‌ اكبر، آقا يك‌ دفعه‌ الله‌ اكبر گفتن‌ اگر يك‌ دفعه‌ از دهان‌ بياد بيرون‌ سقف‌ كليسا را مي‌ياره‌ بيرون‌. اما اگر از دهن‌ من‌ و شما بياد بيرون‌ پشه‌ جلوي‌ دماغمون‌ نشسته‌ داره‌ نيشش‌ را فرو مي‌كنه‌ پرواز نمي‌كنه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ ايشان‌ ازش‌ يك‌ روز پرسيدن‌ اسم‌ اعظم‌ چيه‌؟ من‌ يك‌ وقت‌ مثل‌ شماها فكر مي‌كرديم‌ كه‌ اسم‌ اعظم‌ يك‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود ولو شيطان‌ هم‌ بخونه‌ فورا هر كاري‌ بخواد انجام‌ مي‌شه‌. ايشان‌ فرمود كه‌ كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌، به‌ خدا وصل‌ بشو اينها تعبيرات‌ منه‌، ايشان‌ فقط‌ يك‌ كلمه‌ گفت‌، كمالات‌ روحي‌ پيدا بكن‌ من‌ دارم‌ مي‌گم‌ به‌ خدا وصل‌ بشو از اين‌ سيم‌ اين‌ چراغ‌ دلت‌ را وصل‌ به‌ اون‌ مركز نيروي‌ به‌ اصطلاح‌ سراسري‌ بكن‌ ببين‌ چي‌ مي‌شه‌. اگر تو وصل‌ شدي‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و به‌ اون‌ نيروي‌ قوي‌ همه‌ كار انجام‌ مي‌شه‌. منتهي‌ اطيني‌ حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ بندة‌ من‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ تامثل‌ من‌ بشي‌. بشي‌ كن‌ فيكون‌. من‌ وقتي‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گم‌ باش‌ هست‌، تو هر وقت‌ به‌ يك‌ چيزي‌ مي‌گي‌ باش‌ هست‌. يعني‌ تو مي‌شي‌، من‌. من‌ مي‌شم‌ تو. من‌ و تو مولا و مولا كيست‌؟ من‌. هر دو يك‌ چيزيم‌. چون‌ هر دو يك‌ روحيم‌ اندر دو بدن‌. دربارة‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگا درست‌ مي‌شه‌. بنده‌ يعني‌ با خدا يكي‌ شدن‌. الله‌ اكبر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ خدا بزرگتر از اون‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. من‌ وصل‌ كنم‌؟ نه‌. پيغمبر اكرم‌ وصل‌ كنه‌؟ حتي‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد ما عرفناك‌ حق‌ معرفته‌. چون‌ محاله‌ كه‌ اين‌ محدود نا محدود را صد در صد درك‌ كنه‌. و لذا بگيد الله‌ اكبر. شما ببينيد در نماز چقدر الله‌ اكبر هست‌. از امام‌ سؤال‌ كردن‌ الله‌ اكبر خدا بزرگتر است‌، از چي‌ بزرگتره‌ خدا؟ از كي‌ بزرگتره‌. فرمود من‌ علم‌ وصل‌ خوب‌ دقت‌ كنيد يعني‌ خدا بزرگتر از اين‌ است‌ كه‌ وصل‌ بشه‌. وصل‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بكنيد. نه‌ شما، پيغمران‌ هم‌ نمي‌تونند بكنند. سبحان‌ الله‌ اما يصفون‌. هر كس‌ خدا را وصل‌ كنه‌ خدا بالاتر از اونه‌. خدا پاكتر از اون‌، وسيع‌تر از اونه‌. البته‌ يك‌ عنواني‌ اينجا داره‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيديد كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد بكثرت‌ تعلم‌. زياد چيز ياد گرفتن‌ علم‌ انسان‌ را زياد نمي‌كنه‌.

 رفتيد مدرسه‌ درس‌ خونديد بسيار هم‌ موفق‌ بوديد. من‌ خودم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ مثلا سالها توي‌ حوضه‌ درس‌ خونديم‌ و چه‌ و چه‌. ولي‌ در واقع‌ سواد نداريم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در صحن‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ يك‌ پيرمردي‌  برخوردم‌ خيلي‌ خوشم‌ اومد از حركاتش‌ از قيافه‌اش‌، گفتم‌ آقا شما اهل‌ كجاييد، گفت‌ اگر اهل‌ بودم‌ كه‌ اين‌ قدر بد نبودم‌. گفتم‌ ببخشيد مال‌ كجا هستيد؟ گفتم‌ شايد نمي‌فهمه‌ معناي‌ اهل‌ بودن‌ را. گفت‌ من‌ مال‌ نيستم‌ گفتم‌ كه‌ شما سواد داريد. گفت‌ سالها رياضت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. ديدم‌ نه‌ اين‌ حرفهاش‌ غير از حرفهاي‌ معموله‌. گفت‌ سواد از سياهي‌ مي‌ياد. سياهي‌ دل‌. هر كلمه‌اي‌ اگر براي‌ خدا نباشه‌ چه‌ من‌ كه‌ درس‌ آخوندي‌ مي‌خونم‌ چه‌ شما كه‌ درس‌ مهندسي‌ مي‌خونيد چه‌ اوني‌ كه‌ درس‌ پزشكي‌ مي‌خونه‌ اگر براي‌ خدا و خدمت‌ به‌ خلق‌  نباشه‌ براي‌ دنيا باشه‌ دل‌ انسان‌ را سياه‌ مي‌كنه‌ و مي‌شه‌ با سواد انسان‌. با سواد، سواد اصلا يعني‌ سياهي‌. شما سواد را بريد ترجمه‌اش‌ را توي‌ كتابها پيدا كنيد، سواد يعني‌ سياهي‌. سياه‌ مي‌شه‌ دل‌ انسان‌. هيچ‌ وقت‌ يك‌ مهندس‌ يا طبيب‌ يا مجتهد كه‌ براي‌ خدا درس‌ نخونده‌ باشد اينها حاضر نيستند كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنند. غرور مي‌گيردشون‌. اوني‌ كه‌ فرمود العلم‌ حجاب‌ الكبر حجاب‌ العظم‌ براي‌ همينه‌. غرور مي‌گيره‌، آخه‌ من‌ بيام‌، من‌ بيام‌ پيش‌ آقاي‌ نعمتي‌ درس‌ تزكية‌ نفس‌ بگيرم‌. خوب‌ يعني‌ چي‌؟

 اين‌ آقا هم‌ سنش‌ از من‌ كمتره‌، هم‌ درسش‌ كمتره‌ هم‌ هم‌ قيافه‌اش‌ من‌ قيافه‌ام‌ بهتره‌ از ايشون‌. اينها، اينها همش‌ حجابه‌. من‌ درسم‌ بهتره‌، هيكلم‌ بهتره‌، پولم‌ بيشتره‌، شخصيت‌ و قدرتم‌ بيشتره‌. اينها همش‌ حجابه‌. ببينيد من‌ نمي‌گم‌ شما بريد جلو، نداشته‌ باشيدها من‌ آخر خودم‌ كسي‌ هستم‌. تا تو كسي‌ هستي‌، تا تو عادلي‌، تا تو با سوادي‌، تا تو قدرتمندي‌، تا تو داراي‌ پست‌ و مقامي‌ هستي‌ تا تو داراي‌ اين‌ صفات‌ هستي‌ مثل‌ صدر اسكندر. اون‌ خراسة‌ آهن‌ را آوردن‌ جلوت‌ كشيدن‌ نمي‌توني‌ قدم‌ از قدم‌ برداري‌، قدم‌ از قدم‌ برداري‌. بريز همه‌ را. همه‌ سر به‌ سر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. بريز اينها را. عالم‌ الهي‌، ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد دربارة‌ خضر، خضر چرا اين‌ قدر اهمييت‌ پيدا كرد كه‌ استاد حضرت‌ موسي‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ شد. چرا؟ هيچ‌ فكر كرديد. براي‌ اين‌ كه‌ آتيناه‌ من‌ لدنا علما. براي‌ اين‌ كه‌ فوجد حق‌ من‌ عبادنا، اين‌ دو تا موسي‌ و اون‌ همراهش‌ اين‌ دو نفر رفتند و فهميدند كه‌ بنده‌اي‌ از بندگان‌ ما اينجاست‌. بندگي‌ كن‌ تا كه‌ سلطانت‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا آقات‌ كنند. بندگي‌ كن‌ تا عزيزت‌ كنند، تعز من‌ تشاء و تزل‌ من‌ تشاء و بيده‌ الخير. بندگي‌ كن‌. فوجدنا عبد من‌ عبادنا. آتيناه‌ من‌ لدنا علما. منزل‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ محترم‌ تهران‌ رفتم‌ ايشان‌ مي‌خواست‌ خوب‌ حق‌ هم‌ داشت‌ مي‌خواست‌ خودش‌ را به‌ من‌ معرفي‌ كنه‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ من‌ بيام‌ افتخاراتش‌ را زده‌ بود به‌ ديوار. تشويقهايي‌ كه‌ كرده‌ بودند، چيزهايي‌ كه‌ براش‌ نوشته‌ بودند اونها را زده‌ بود به‌ ديوار خيلي‌ هم‌ اصرار داشت‌ كه‌ من‌ را كم‌ كم‌ به‌ اون‌ طرف‌ بفرسته‌. من‌ هم‌ خوب‌ فهميدم‌ اين‌ را و رفتم‌ اون‌ ورتر. عجب‌ شما از طرف‌ دانشگاه‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ آلمان‌، از طرف‌ دانشگاه‌ چيه‌ لندن‌، از طرف‌ دانشگاه‌ آمريكايي‌ از طرف‌ نمي‌دونم‌ فلان‌ رئيس‌، فلان‌ شخصيت‌، فلان‌ چه‌ تشويق‌ نامه‌ داريد. خوب‌ اين‌ از همه‌ جا به‌ تو سرازير شده‌. شما باشيد مي‌بينيد ده‌ تا تابلو زدن‌ به‌ ديوار هر كدام‌ از يك‌ دانشگاهي‌ با يك‌ تشوقهاي‌ سطح‌ بالا. نوشتن‌ و امضاء كردن‌ به‌ اين‌ آقا دادن‌ عكسش‌ هم‌ گوشه‌اش‌ زدن‌ شما براش‌ احترام‌ قائل‌ نيستيد. اما اگر آتيناه‌ لدنا علما بود اون‌ ارزش‌ داره‌.

 اون‌ اين‌ قدر عظمت‌ پيدا مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ درخواست‌ مي‌كنه‌ آقا من‌ قول‌ مي‌دم‌ كه‌ صبر كنم‌. تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. نه‌. انشاء الله‌ كاري‌ مي‌كن‌ كه‌ من‌ صبر كنم‌. خيلي‌ خوب‌ بيا تو. فنتلقا. اينها راه‌ افتادند، و ديديد كه‌ نتونست‌ صبر كنه‌. چون‌ ظرف‌ شد، هر كسي‌ داراي‌ يك‌ ظرفيتيه‌. ظرفش‌ پر شد حضرت‌ موسي‌. من‌ نمي‌خوام‌ چون‌ حضرت‌ موسي‌، پاي‌ حضرت‌ موسي‌ در ميانه‌ والا يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ مي‌گفتم‌ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ تو ذهنتون‌ خدايي‌ نكرده‌ نسبته‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ نظرتون‌ بياد پايين‌. والا مي‌گفتم‌. و اون‌ اينه‌، حالا بگم‌، ولي‌ ببينيد عظمت‌ حضرت‌ موسي‌ سر جاي‌ خودش‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ چيز او را گدا كرد از خير و اون‌ همان‌ بودكه‌ ايشان‌ رئيس‌ شريعت‌ بود خداي‌ تعالي‌ شريعت‌ را به‌ دستش‌ داده‌ بود مثل‌ همان‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ تمام‌ احكام‌ شيعه‌ را او صادر مي‌كنه‌. حضرت‌ خضر هم‌ آمده‌ تو دست‌ و پاي‌ اين‌ جريانات‌. آدم‌ كشتن‌ حكمش‌ حرامه‌، آخه‌ چرا كشتي‌؟ كشتي‌ سوراخ‌ كردن‌ آقا چرا كردي‌؟ نه‌ به‌ اين‌ تندي‌ نگفت‌، گفت‌ كه‌ اقتطني‌ نفسا زكيتا به‌ عنوان‌ سؤاله‌ آيا كشتي‌ جواني‌ را كه‌ اون‌ كه‌ كسي‌ را نكشته‌ بود. آيا مي‌خواي‌ اين‌، همش‌ آيا داره‌ها. استاده‌ ادب‌ در محضر استادش‌ را حفظ‌ مي‌كنه‌، ولي‌ دنيا برش‌ تنگ‌ شده‌. اين‌ را مي‌خواد بفهمه‌ ببينه‌ چرا اين‌ جور شد. شما را به‌ خدا اگر شما با يك‌ مجتهد درجة‌ يك‌ اعلم‌ روزگار راه‌ بريد اين‌ از جيبش‌ يك‌ چاقو دربياره‌ بزنه‌ تو شكم‌ يك‌ جواني‌ كه‌ داره‌ كنار خيابان‌ وايستاده‌، حواسش‌ پرته‌ مي‌خواد بزنه‌. اين‌ بيافته‌ بميره‌ مي‌زاريد فرار مي‌كنيد. شما چكار مي‌كنيد؟بابا ولش‌ كن‌ اين‌ ديونه‌ است‌ اصلا. هر چي‌ هم‌ شك‌ كرديد كه‌ شك‌ نداره‌. رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ تو كشتي‌ نشسته‌ چاقوي‌ وامونده‌ را درآورده‌ و هي‌ داره‌ كشتي‌ را سوراخ‌ مي‌كنه‌ كشتي‌ هم‌ كه‌ سابق‌ موتور و تشكيلات‌ نداشت‌. آب‌ يك‌ دفعه‌ مي‌زنه‌ تو كشتي‌. سنگيني‌ بار و مردمي‌ كه‌ تو كشتي‌ بودن‌ فشار مي‌ياد مي‌ره‌ پايين‌ وسطهاي‌ دريا. چكار مي‌كنيد. اقلش‌ اين‌ كارها چيه‌ مگه‌ بچه‌ايد بازي‌ مي‌كنيد با اين‌ چوب‌ كشتي‌ مردم‌. خيلي‌ با ادب‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ اين‌ را (قطع‌ نوار).

 نگفتم‌ تو حق‌ نداري‌ با من‌ حرف‌ بزني‌. ببخشيد فراموش‌ كردم‌، ببخشيد، فراموش‌ كردم‌ واقعا هم‌ فراموش‌ كرده‌ بود. حالا بعد از همة‌ فرارها يك‌ نفر را كشتند فرار كردن‌، كشتي‌ را سوراخ‌ كردن‌ در رفتن‌ همة‌ مسائل‌ اومدن‌ گرسنه‌ و خسته‌ و تشنه‌. توي‌ يك‌ دهي‌، اينها درخواست‌ كردن‌ از اهل‌ ده‌ يك‌ چيزي‌ بهشون‌ بدن‌ اينها بخورن‌. اون‌ وقتها كه‌ رستوران‌ و قهوه‌ خانه‌ و اين‌ حرفها كه‌ نبود. مردم‌ هم‌ هيچي‌ ندادن‌. يك‌ مردمان‌ بد عجيب‌، خسيس‌. آمدن‌ بيرون‌ يك‌ ديواري‌ كج‌ شده‌، داره‌ مي‌افته‌ حضرت‌ خضر به‌ حضرت‌ موسي‌ گفت‌ من‌ مي‌شم‌ بنا تو بشو عمله‌، كارگر. اين‌ ديوار را درستش‌ كنيم‌. ديگه‌ حوصلة‌ حضرت‌ موسي‌ را سر آورد. بابا آخر تو خيال‌ كردي‌ مي‌توني‌ از من‌ مزدي‌ بگيري‌ و نوني‌ بخري‌ مثلا بخوري‌. اينجا ديگه‌ از هم‌ جدا بشيم‌.از هم‌ جدا مي‌شيم‌ ديگه‌ تو نمي‌توني‌ با من‌ صبر كني‌. ببينيد اين‌ امتحان‌، فكر نكنيد خدا مي‌گه‌ كه‌، آخه‌ سابقها اون‌ وقتهايي‌ كه‌ برق‌ نبود شبهاي‌ زمستان‌ بلند مثل‌ اين‌ شبها خوب‌ سر شب‌ مي‌آمدند خونه‌، مغازه‌ها را مي‌بستند ديگه‌ برق‌ نبود. مي‌آمدند خونه‌ نهايت‌ نماز مغرب‌ و عشاء را مي‌خوندند شامشون‌ را كه‌ مي‌خوردند چقدر طول‌ مي‌كشيد ده‌ دقيقه‌، تازه‌ مي‌شه‌ ساعت‌ شش‌. مي‌خواست‌ بخوابند تا ساعت‌ پنج‌ صبح‌. چند ساعت‌ مي‌شه‌؟ يازده‌ ساعت‌. خوب‌ نمي‌شه‌ خوابيد. چكار كنند. كرسي‌ بود من‌ و آقاي‌ بله‌ بعضيها مي‌ترسم‌ بگن‌ ما را پير معرفي‌ كردي‌ ما يادمونه‌ حالا شماها اگر بعضيهاتون‌ يادتون‌ نيست‌ ما يادمونه‌. آقا يك‌ كرسي‌ بود و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ چراغ‌ لمپايي‌ هم‌ بود كه‌ بزرگتر خانه‌، اين‌ را بدونيد دور چراغ‌ جمع‌ مي‌شدند. يعني‌ اون‌ وقتها اين‌ طوري‌ بود كه‌ برق‌ همه‌ جا نبود يك‌ چراغ‌ لمپا كه‌ روي‌ كرسي‌ بود هم‌ سرما اينها را جمع‌ مي‌كرد دور كرسي‌ هم‌ هم‌ چراغ‌. همه‌ مي‌نشستند خوب‌ نمي‌شد كه‌ به‌ همديگه‌ نگاه‌ كنند كه‌. اون‌ بزرگتر اگر آدم‌ عاقلي‌ بود يك‌ قصه‌ هايي‌ براي‌ اينها مي‌گفت‌ خدا رحمت‌ كنه‌ پدرم‌، من‌ يادمه‌ قصه‌هاي‌ قرآن‌ اكثرا حفظ‌ كرده‌ بود براي‌ ما قصة‌ قرآني‌ مي‌گفت‌. اين‌ قصه‌ها و رستم‌ و افراسياب‌ و ديو سفيد و مازندران‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ مسائلي‌ كه‌ توي‌ كتاب‌ شاهنامه‌ فردوسي‌ هست‌ و اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ قصه‌ هايي‌ كه‌ در كتاب‌ مثنوي‌ هست‌ و جامع‌ التمثيل‌، جامع‌ التمثيل‌ را ديديد قصه‌ هايي‌ از حيواناته‌ مثلا يا مرحوم‌ شيخ‌ بهايي‌ از همه‌ بالاتر، يك‌ كتابي‌ به‌ نام‌ موش‌ و گربه‌ نوشت‌. موش‌ شده‌ صوفي‌، گربه‌ هم‌ شده‌ مسلمان‌. يا به‌ عكس‌ حالا يادم‌ نيست‌ حالا يكيشون‌ مسلمانه‌ يكيشون‌ صوفي‌.

 بحثهاي‌ علمي‌ عجيبي‌ دارن‌ با هم‌ مي‌كنند، موش‌ و گربه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد موش‌ و گربة‌ عبيد زاكاني‌ كه‌ معروفه‌. حالا اشعارش‌ را شب‌ جمعه‌ نخونم‌. بعضي‌ هاش‌ يادمه‌ حفظ‌ كرده‌ بوديم‌ اون‌ وقتها. اينها را مي‌خوندن‌ به‌ هر حال‌. نه‌ سينما بود نه‌ تلويزيون‌ بود نه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود ديد و بازديد شب‌ نمي‌شد اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ رفت‌.تنها بودند تو كوچه‌ و بازار اصلا مجبور بودند، مجبور بودند دور كرسي‌، دور لمپا دور خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ تهراني‌ نمي‌دونن‌ لمپا چي‌؟ يا شايد ندونن‌ لمپا چيه‌؟ دور اون‌ چراغ‌ نفتي‌ مي‌نشستند خوابشون‌ هم‌ نمي‌برد. اون‌ وقت‌ اين‌ قصه‌ها گفته‌ مي‌شدش‌. قصه‌هاي‌ قرآن‌ اين‌ طوري‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد يك‌ عده‌ جعل‌ كرده‌ باشن‌، شما بچة‌ سه‌ ساله‌ را خوابونديد يا نه‌. بچة‌ سه‌ ساله‌ را مي‌گيم‌، اسمش‌ مثلا حسينه‌، مي‌گيم‌ حسيني‌ بود همين‌ كارهاي‌ اين‌ بچه‌ را براي‌ خودش‌ قصه‌ مي‌گيد زودي‌ هم‌ خوابش‌ مي‌بره‌. از اينجا شروع‌ مي‌شد تا قصه‌هاي‌ نمي‌دونم‌ حسين‌ كرد و قصه‌هاي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ رستم‌ و افراسياب‌ و اينجاها. اين‌ جوري‌ مي‌شد. قصه‌هاي‌ قرآن‌ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد. ما كان‌ حديث‌ مضترا. قصة‌ سرگرم‌ كننده‌ نيست‌. و قد كان‌ في‌ قصصهم‌ عبرت‌ من‌ الباب‌. اين‌ همش‌ براي‌ اينه‌ كه‌ شماها ياد بگيريد و عبرت‌ بگيريد اگر صاحب‌ مغزيد. اولي‌ الاباب‌ يعني‌ صاحبان‌ مغز. صاحبان‌ فكر اين‌ جوريه‌. و اين‌ قصه‌ از همين‌ قصه‌ هاست‌. قصة‌ دروغي‌ نيست‌. چرا گفت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ اين‌ كه‌ در مقابل‌ معصوم‌ ما تسليم‌ باشيم‌. لا اقل‌، لااقل‌ در مقابل‌ معصوم‌ در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ دادي‌، در مقابل‌ اون‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ مسؤليت‌ داده‌، شما بايد يك‌ همچي‌ حالي‌ داشته‌ باشي‌. من‌ اينها را مي‌گم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اگر يك‌ روزي‌ حالا كاره‌ ديگه‌، كاره‌ اگر امام‌ عصر ارواحنا فدا ظاهر شدند يك‌ خرده‌ آماده‌ باشيد.

 روايت‌ داره‌ حضرت‌ ولي‌ عصر در روزي‌ كه‌ ظهور مي‌كنند به‌ دوستان‌ نزديكشان‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌گن‌ كه‌ اينها تو مي‌خورند. يعني‌ با اون‌ مقياسهايي‌ كه‌ دارند تطبيق‌ نمي‌كنه‌. اون‌ هم‌ تمام‌ عالم‌ را مي‌گردند الا يك‌ عدة‌ خاص‌. اون‌ هم‌ دوست‌ دارم‌ شماها انشاء الله‌ جزء دوستان‌ خاص‌ باشيد. اينا مي‌رن‌ عالم‌ را به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ مي‌گردن‌ اين‌ قدر طي‌ الارض‌ دارند. مي‌بينند امام‌ زمان‌ غير از اين‌ حضرت‌ كس‌ ديگه‌اي‌ نيست‌. بعد برمي‌ گردند، قبول‌ مي‌كنند. يك‌ همچين‌ آمادگي‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. بنده‌ باشه‌، اگر عصمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا، اگر تأييد شد از جانب‌ پروردگار و گفته‌ شد كه‌ ايشان‌ معصوم‌ است‌. معصوم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ هر چه‌ بگه‌، تو فلسفه‌اش‌ را بدوني‌ يا ندوني‌ بايد بگي‌ چشم‌. كارهاي‌ سخت‌، كارهاي‌ سخت‌. اين‌ كه‌ بعضيها مثال‌ مي‌زنند كه‌ زن‌ را بكش‌، بچه‌ ات‌ را بكش‌، مي‌گه‌ چشم‌. اين‌ را نمونه‌ در تاريخ‌، قرآن‌ نقل‌ مي‌كنه‌ از يك‌ چنين‌ چشم‌ گفتن‌ هايي‌. حضرت‌ ابراهيم‌، حضرت‌ ابراهيم‌ پسرش‌ يك‌ سر سوزن‌ بدي‌ نداشت‌. يك‌ نقطة‌ ضعف‌ هم‌ نداشت‌. اسماعيله‌، پيغمبر خداست‌ حضرت‌ اسماعيل‌، معصومه‌. گفت‌ بچه‌ ات‌ را ببر فردا در منا بكش‌. گفت‌: چشم‌. به‌ بچه‌ام‌ كه‌ گفت‌، گفت‌: چشم‌. بنده‌ يعني‌، بنده‌ يعني‌ اين‌ كه‌ انسان‌ هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ بگه‌ چشم‌. خيلي‌ عجيبه‌. گفت‌، چشم‌. چه‌ جوري‌ گفت‌ چشم‌! گفت‌، يا ابطي‌ ان‌ لا تعمل‌، فتسجدنا انشاءالله‌ من‌ الصابرين‌. اي‌ پدر انجام‌ بده‌ اون‌ چه‌ كه‌ خدا بهت‌ امر كرده‌ اون‌ نگفت‌ خدا امر كرده‌. گفت‌ اني‌ ارا في‌ المناعه‌ اضبحك‌. من‌ ديدم‌ در خواب‌ كه‌ بايد تو را بكشم‌. چرا ايشان‌ اينجوري‌ جواب‌ داد. اين‌ را دقت‌ كرديد. اين‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ گفت‌ يا ابطك‌ ان‌ لا تعمل‌، هر چي‌ خدا امر كنه‌. چون‌ مي‌دونست‌ يك‌ معصوم‌ خوابش‌، بيداريش‌، خواب‌ ديدنش‌، امر توي‌ خواب‌ با امر توي‌ بيداري‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. افعل‌ ما تعمل‌. ستجد انشاء الله‌ من‌ را از دست‌ بچه‌ گرفته‌ مي‌بره‌ بكشه‌. اصلا هم‌ دلش‌ تكان‌ نمي‌خوره‌، اصلا تكان‌ نمي‌خوره‌. لرزش‌ پيدا نمي‌كنه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ چرا بهترين‌ پيغمبران‌ بعد از رسول‌ اكرم‌، بعد از پيغمبر اسلام‌ چرا بايد پيغمبر بهتر و بالاتر و رفيعتر كه‌ حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ وطبع‌ ابراهيم‌ و حنيفا. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ بود. براي‌ اين‌ كه‌ بنده‌ بود، صراط‌ مستقيم‌ نتيجه‌اش‌ بندگي‌ است‌. در ماشينهاي‌ تحت‌ تعليم‌ نشستيد. همتون‌ البته‌ راننده‌ هستيد. اين‌ طرف‌ يك‌ نفر نشسته‌، اولا اين‌ فرمون‌ را هم‌ از دست‌ شما مي‌گيره‌. تا فرمان‌ درست‌ نمي‌چرخونيد اين‌ يك‌ دستش‌ به‌ فرمونه‌ يك‌ پاش‌ به‌ ترمز يك‌ پاش‌ هم‌ روي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كلاج‌. گاز نداره‌، ديگه‌ گازش‌ با خودت‌. با احتياط‌ مي‌بردتت‌. اينقدر مي‌بردتت‌ تا تو صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيري‌، دست‌ فرمونت‌ خوب‌ بشه‌. اشتباهي‌ نپيچي‌ به‌ طرف‌ راست‌ يا چپ‌. حواست‌ هم‌ اگر پرت‌ باز هم‌ درست‌ راه‌ بري‌. علائم‌ راهنمايي‌ را بايد همه‌ را بلد باشي‌. امتحانت‌ مي‌كنند عين‌ اين‌ مسائل‌ تو مراحل‌ كمالات‌ انسان‌ هست‌. استاد پهلوت‌ نشسته‌، استاد انبياء خداي‌ تعالي‌، و به‌ يك‌ معني‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌  و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ پهلوي‌ دستت‌ نشسته‌. استاد كل‌ طبق‌ روايات‌ متعددي‌ نوره‌، اول‌ چيزي‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلق‌ كرد كه‌ نور پيغمبر اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. نشسته‌ بود جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد اين‌ خودش‌ را باخت‌. جبرئيل‌. خيلي‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ گفت‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاد منه‌. اگر اين‌  نبود من‌ از بين‌ رفته‌ بودم‌. وقتي‌ كه‌ خدا من‌ را خلق‌ كرد به‌ من‌ گفت‌ من‌ امر. گفتم‌ انا، انا انت‌ . من‌ منم‌ و تو هم‌ تو. حضرت‌ امير آمد گفت‌ اينجور نگو. ادب‌ داشته‌ باش‌ محضر خدا را بفهم‌ با كي‌ داري‌ صحبت‌ مي‌كني‌. اين‌ را به‌ شما مي‌گم‌ها وقتي‌ كه‌ تو نماز مي‌ايستيد، حواستون‌ جمع‌ باشه‌ با كي‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد.

 انت‌ رب‌ الجليل‌. تو پروردگار جليل‌ با جلالت‌ با عظمت‌ بزرگ‌ خالق‌ كل‌  و انا عبدك‌ جبرائيل‌. گفتم‌ حالا من‌ را جبرائيل‌ نگه‌ داشته‌، والا از بين‌ مي‌برد. بله‌، انسان‌ بايد ادب‌ داشته‌ باشه‌. استاد پهلوي‌ انسان‌ بايد باشه‌، استاد همه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. راه‌ اينها صراط‌ مستقيمه‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ استادش‌ به‌ يك‌ معنا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. و به‌ يك‌ معنا هم‌ خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار. در صراط‌ مستقيم‌. هيچ‌ چي‌ اون‌ را تكان‌ نمي‌ده‌. خيلي‌ عجيبه‌. من‌ پهلوي‌ يك‌ نفر نشسته‌ بوديم‌ يك‌ دفعه‌ يك‌ ترمزي‌ كرد سرمون‌ نزديك‌ بود بخوره‌ به‌ شيشه‌، چي‌ شد؟ گفت‌ خيال‌ كردم‌ يك‌ آدم‌ اومد جلوم‌. كسي‌ هم‌ نبود، شب‌ هم‌ نبود نمي‌دونم‌ حالا هواسش‌ جاي‌ ديگه‌ بود. اين‌، اين‌ جور چيزها ندارند اصلا انبياء. حضرت‌ ابراهيم‌ نمي‌گه‌ بچه‌ام‌ را گفته‌ بكش‌ شايد شيطون‌ گفته‌ اين‌ خيالاتش‌ بشه‌، فكرش‌ بشه‌، نه‌. خدا. چرا به‌ جهتي‌ كه‌ ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ اي‌ شيطان‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌ كسي‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ است‌. از روز اول‌ گفته‌اند شيطان‌ مي‌زنه‌، والا من‌ مريد توأم‌ هر چي‌ مي‌گي‌ مي‌گم‌ چشم‌. اين‌ از روز اول‌ دين‌ و آيت‌ شيطان‌ را قبول‌ كرده‌. ولايت‌ يعني‌ دوستش‌ هم‌ داري‌. مي‌گي‌ من‌، شيطان‌ را دوست‌ نداري‌، شما را به‌ خدا حالا شماها انشاء الله‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستيد ما به‌ شما عرض‌ نكنيم‌. بيشتر حرف‌ شيطان‌ را گوش‌ مي‌ديم‌ يا حرف‌ خدا را. نه‌. حرف‌ شيطان‌ را هر چي‌ مي‌گن‌ آقا چرا اين‌ كار را كردي‌؟ دلم‌ مي‌خواست‌، شما چه‌ كاره‌ايد. هي‌ دلم‌ مي‌خواست‌، دلم‌ مي‌خواست‌ هر چي‌ شيطان‌ مي‌خواد، مي‌خواد. اينجوريه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ جانمان‌ به‌ قربانش‌. حضرت‌ فرمود، هر يك‌ از انبياء را كه‌ مي‌خواييد نام‌ ببريد بگيد كه‌ الا نبينا و آله‌ عليه‌ السلام‌. مثلا مي‌گي‌ حضرت‌ موسي‌، مي‌گي‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌ يعني‌ اول‌ بر پيغمبر خودمون‌ سلام‌ بعد بر آلش‌ بر اين‌ پيغمبر.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را بگيد عليه‌ السلام‌. اول‌ خودش‌ را سلام‌ كنيد. چرا به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اين‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. شيعة‌ علي‌ تو صراط‌ مستقيمه‌. شيعة‌ علي‌ پاش‌ را مي‌زاره‌ جاي‌ پاي‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌. شما كه‌ تشييع‌ جنازه‌ مي‌كنيد، پشت‌ سر جنازه‌ كه‌ حركت‌ مي‌كنيد اگر شما از اون‌ خيابان‌ بريد جنازه‌ از اون‌ خيابان‌ شما تشييع‌ جنازه‌ كرديد؟ تشييع‌ از همين‌ حركت‌ پشت‌ سر يك‌ كسي‌ است‌ اون‌ را مي‌گن‌ تشييع‌، تشيع‌، شيعه‌ اينهاست‌. شيعة‌ علي‌ است‌. چون‌ شيعة‌ علي‌ است‌ مي‌گيد عليه‌ السلام‌ نگيد كه‌ علي‌ نبينا، اول‌ پيغمبر را نگيد بعد آلش‌ را. كجا شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌، اذ جاء ربه‌ بقلب‌ علي‌ و ان‌ من‌ شيعته‌ لابراهيم‌ اذ جاء حبه‌ بقلب‌ صميم‌ وقتي‌ كه‌ با دل‌ سالم‌، بياييد دلهامون‌ را سالم‌ كنيم‌ قلبمون‌ را سالم‌ كنيم‌. آقا قلب‌ سالم‌ بودن‌ با عمل‌ سالم‌ بودن‌ فرق‌ مي‌كنه‌. ما هر چي‌ مي‌گيم‌ بعضيها نمي‌فهمند. نمي‌خوان‌ بفهمند براي‌ اين‌ كه‌ اولي‌ الاباب‌ نيستند، صاحب‌ مغز نيستند. مي‌گن‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ كن‌ تو تزكية‌ نفس‌ كردي‌. يك‌ كسي‌ همين‌ امروز به‌ من‌ تلفن‌ كرده‌ مي‌گه‌ آقا من‌ چند ساله‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كنم‌ هيچي‌ نمي‌فهمم‌، هيچي‌ فرقي‌ نكردم‌. گفتم‌ چطور تزكية‌ نفس‌ كردي‌، شايد يك‌ راهي‌ را بلد باشه‌ كه‌ ما بلد نيستيم‌. گفتش‌ كه‌ همة‌ واجبات‌ را انجام‌ دادم‌ همة‌ محرمات‌ را هم‌ ترك‌ كردم‌. گفتم‌ اين‌ تزكية‌ نفس‌ نيست‌، اين‌ تزكية‌ اعماله‌. عملت‌ را ترك‌ كردي‌ بارك‌ الله‌، مخلصين‌ له‌ الدين‌. اما اين‌ به‌ همين‌ مخلصين‌ له‌ الدين‌ مي‌ايسته‌ تمام‌ مي‌شه‌.

 وقتي‌ كه‌ آدم‌ به‌ درگاه‌ پروردگارش‌ دست‌ خودش‌ را حضرت‌ ابراهيم‌ وصل‌ كرده‌، رياضتها حضرت‌ ابراهيم‌ كشيده‌. مبارزاتي‌ كرده‌. من‌ اگر بخوام‌ در شرح‌ حالات‌ حضرت‌ ابراهيم‌ براتون‌، مراحل‌ كمالات‌ را عرض‌ كنم‌ و مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را عرض‌ كنم‌ شما تعجب‌ مي‌كنيد، عجب‌ تطبيق‌ كرده‌. يك‌ مدتي‌ در زير نظر تمام‌ اين‌ كفار خامص‌، استقامت‌ عجيبي‌. پدرش‌ يا عموش‌ طبق‌ روايات‌ عموش‌، آذره‌. اين‌ آقا بت‌ تراشه‌. اين‌ آقا بچه‌ است‌ قبول‌ دارم‌ خيلي‌ خردساله‌ اما بايد در اسقامت‌ كار بكنه‌. بچه‌ است‌ مي‌گه‌ اين‌ بتها را ببر سر بازار بفروشيم‌ ما را هم‌ بايد احترام‌ كنه‌ بت‌ خدا، بايد احترام‌ كنيد. بگيد اين‌ خداهاي‌ غيرتتون‌ را بخريد. نه‌ غيرت‌ دارند نه‌ كار مي‌تونن‌ بكنن‌ بياييد از من‌ بخريد. آمدن‌ به‌ آذر گفتند كه‌ آقا اين‌ بچه‌ آبروي‌ خداها را برده‌. هي‌ متلك‌ مي‌گفت‌، هي‌ صحبت‌ مي‌كرد، يك‌ روز هم‌ كه‌ شهر خلوت‌ شد همه‌ رفتند گفت‌ حالا نوبت‌ منه‌. يك‌ تبري‌ آورد برداشت‌ توي‌ بت‌ خونه‌. شماها اكثرتون‌ بت‌ خونه‌ نديديد. من‌ ديدم‌. من‌ يك‌ بتخانه‌اي‌ رفتم‌ ديدم‌ در بنارس‌، بيست‌ و دو تا گنبد طلا روي‌ اين‌ بتخانه‌ها گذاشته‌ بودند.

 ما يك‌ دونه‌ گنبد طلا براي‌ بلاتشبيح‌، آقا اين‌ طلاها را بدين‌ اين‌ فقرا بخورن‌. من‌ به‌ يك‌ وهابي‌ گفتم‌ كه‌ اگر اين‌ روح‌ مردم‌، روح‌ ما، روح‌ من‌ و شما اگر به‌ اندازه‌اي‌ سر سوزني‌ باشه‌. و اينها بنا باشه‌ يك‌ گنبد درست‌ كنند ما همه‌ حاضريم‌ با روحمون‌ يك‌ همچين‌ گنبدي‌ بسازيم‌ اين‌ قدر دوست‌ داريم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ را. نه‌ گرسنگي‌ مي‌كشيم‌. از گرسنگي‌ حاضريم‌ بميريم‌ گنبد حضرت‌ رضا طلا باشه‌. و واقعا هم‌ اين‌ طوره‌. بيست‌  و دو تا گنبد طلا در يك‌ محل‌. زير هر گنبدي‌ چند تا بت‌ به‌ شكلهاي‌ مختلف‌. زنجيرهايي‌ مي‌دن‌ به‌ شما يك‌ تبري‌ هم‌ بهتون‌ مي‌دن‌ كه‌ خيال‌ نباشه‌، حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ همه‌ را شكست‌. ببينيد مقاومت‌، اظهار قدرت‌. استقامت‌ يك‌ تنه‌ در مقابل‌ تمام‌ مردم‌. آمد اين‌ كار را كرد. اونهايي‌ كه‌ اهلشند مي‌دونند يعني‌ چي‌، من‌ دارم‌ چي‌ مي‌گم‌. اين‌ كار را كرد و تبر را گذاشت‌ روي‌ دوش‌ بت‌ بزرگ‌. گفت‌ به‌ گردن‌ خودشون‌ بياندازيم‌. بعد آمدند ديدند همة‌ بتها شكسته‌ شده‌. گفتند يك‌ پسره‌ اينجاها بود، شلوغ‌ مي‌كرد. آوردند حضرت‌ ابراهيم‌ را. گفتند كه‌ اسمت‌ چيه‌؟ گفت‌: ابراهيم‌. تو شبيخون‌ زدي‌ به‌ بتخانه‌. گفت‌ كه‌ از اون‌ اربابتون‌ كه‌ سالمه‌ از اون‌ بپرسيد. كي‌ بوده‌ اومده‌ اين‌ كار را كرده‌. اگر حرف‌ مي‌زني‌ بپرسيد، اگر حرف‌ نمي‌تونه‌ بزنه‌ چي‌ مي‌گيد شما، از او بپرسيد. بل‌ سأله‌ كبيره‌. او كرده‌ او اگر كس‌ ديگه‌اي‌ بود اول‌ او را بايد مي‌زد. فهميدند ديگه‌ خوب‌ كي‌ كرده‌. اينها مي‌دونن‌ بتشون‌ اين‌ قدر غيرت‌ نداره‌ كه‌ مثلا بقيه‌ را بزنه‌ و بكشه‌ و اينها. محاكمه‌اش‌ كردند و محاكمة‌ صحرايي‌ و سخت‌. گفتند بسوزانيد ابراهيم‌ را.

 وانصروا آلهتكم‌. خداهاتون‌ را راهي‌ كنيد. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ امروز روزي‌ است‌ كه‌ بايد امامتون‌ را راضي‌ كنيد، اون‌ قلب‌ عالم‌ امكانه‌. ولي‌ اينجا شيطان‌ نمي‌گذاره‌ ما ياريش‌ كنيم‌. اما اينها خداهاشون‌ ياري‌ كردند. هيزم‌ حتي‌ آوردند. يك‌ آتشي‌ درست‌ كردن‌ كه‌ از، نمي‌تونه‌ انسان‌ جلو بره‌. چون‌ اگر مي‌شد جلو مي‌رفتند، مي‌رفتن‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را هلش‌ مي‌دادن‌ تو آتش‌. نمي‌شه‌ جلو رفت‌، آتش‌ خيلي‌ قويه‌. خيلي‌ قدرت‌ داره‌. چكارش‌ كنيم‌، چه‌ جوري‌ بياندازيمش‌ وسط‌ آتشها. منجنيق‌، شيطان‌ آمد گفت‌ من‌ يادتون‌ مي‌دم‌. شيطون‌ گاهي‌ آقايون‌ مجسم‌ مي‌شه‌.

 شماها خيال‌ مي‌كنيد ملائكه‌ مجسم‌ مي‌شن‌، ارواح‌ مجسم‌ مي‌شن‌، خيلي‌ مجسم‌ مي‌شه‌ زيادتر از اينهاي‌ ديگه‌. زياد هم‌ مي‌ياد خدمت‌ شما شيعيان‌ ابيطالب‌ به‌ خصوص‌. خيلي‌ مزاحم‌ مي‌شه‌. يك‌ وقت‌ مي‌بينيد يك‌ كسي‌ شيطان‌ شده‌، شيطان‌ گاهي‌ حلول‌ مي‌كنه‌ در بدن‌ افراد و اينها مي‌شن‌ مظهر شيطان‌ كه‌ اصلا خودش‌ مجسم‌ مي‌شه‌. قيافه‌اش‌ فرقي‌ با قيافة‌ رفقا نمي‌كنه‌ها. شما فكر نكنيد ما شيطان‌ را مي‌شناسيم‌ چشمهاش‌ سه‌ گوشه‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود پاهاش‌ سم‌ داره‌ و از اين‌ حرفها نه‌. او هم‌ شكل‌ رفيقت‌. يا مي‌ياد تو بدن‌ زنت‌، يا زنها بدونن‌ تو بدن‌ شوهرت‌ وارد مي‌شن‌. وقتي‌ كه‌ شوهرت‌ بي‌ جهت‌ عصباني‌ شده‌ بدونيد شيطان‌ تو بدنشه‌. برو يك‌ خرده‌ كنار، يك‌ جايي‌ برو دستت‌ را بند كن‌ تا ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌. يا اگر ديدي‌ زنت‌ خيلي‌ نشسته‌ غيبت‌ مي‌كنه‌ حرف‌ بد مي‌زنه‌، ناراحتي‌ ايجاد مي‌كنه‌. بدونيد شيطان‌ رفته‌ تو بدنش‌ چون‌ اين‌ آية‌ قرآنه‌ كه‌ وارد مي‌شه‌ شيطان‌. ببينيد اين‌ كجاي‌ بدنتون‌ هست‌ كه‌ خون‌ نداشته‌ باشه‌ هر جا خون‌ هست‌ شيطان‌ هم‌ تو همانجاها وارد مي‌شه‌. قلب‌ انسان‌ را تحت‌ تسخير خودش‌ قرار مي‌ده‌. آدم‌ بعدش‌ پشيمان‌ مي‌شه‌ اين‌ كار من‌ نبوده‌ چرا اين‌ كار را كردم‌؟ چرا با زنم‌ اين‌ جور دعوا كردم‌، چا بچه‌ها را ناراحت‌ كردم‌. چرا آخه‌ اينها با ناراحتي‌ خوابيدن‌، شام‌ نخوردن‌، آخه‌ اين‌ چه‌ وضعي‌ شد. يك‌ دفعه‌ مي‌گي‌ بر شيطون‌ لعنت‌ خودت‌ هم‌ درست‌ مي‌گي‌ اما ديگه‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ راش‌ نده‌ تو بدنت‌. راهش‌ نده‌.

 حضرت‌ ابراهيم‌ را چه‌ جوري‌ بياندازيمش‌ تو آتش‌؟ شيطان‌ آمد در صورت‌ يك‌ پيرمردي‌ در جريان‌ بعد وفات‌ پيغمبر در خلافت‌ ابي‌ بكر و عمر و عثمان‌ داره‌ كه‌ شيطان‌ به‌ صورت‌ پيرمرد آمد، اينها روايته‌ها به‌ صورت‌ پيرمردي‌ آمد و تشويق‌ كرد مردم‌ را به‌ اين‌ كار. شيطان‌ يك‌ پيرمردي‌ داره‌ از دور مي‌ياد او هم‌ بلد بود اين‌ حقه‌ بازيها را. اين‌ اشك‌ از چشمش‌ داره‌ مي‌ياد، عصا مي‌زنه‌ مردم‌ به‌ شما را نصيحت‌ مي‌كنم‌ اين‌ پيرمرد خيلي‌ خوبه‌ براي‌ خلافت‌ بياييد دستتون‌ را بديم‌، عمر را نشوند جاي‌ پيغمبر. وقتي‌ هم‌ اين‌ يكي‌ مرد باز دو مرتبه‌ آمد اون‌ يكي‌ خوبه‌ مردم‌ هم‌ كه‌ اين‌ قيافه‌ را ديدن‌. نه‌ قيافه‌ گولتون‌ بزنه‌، نه‌ اشك‌ چشم‌ گولتون‌ بزنه‌، عمل‌. معنويت‌، قلب‌ صريح‌. بايد شما تحت‌ تأثيرش‌ قرار بگيريد. شيطان‌ آمد منجنيق‌ را ياد داد. منجنيق‌ همين‌ جرثقيل‌ خودمونه‌. منتهي‌ اون‌ وقتها اين‌ مسائل‌ نبود. توي‌ ريسموني‌ مي‌گذاشتند با يك‌ چوبي‌ چيزي‌ پرتابش‌ مي‌كردند. پرتاب‌ كردند خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ ميان‌ آتش‌. پرتاب‌ شده‌ بالا داره‌ مي‌ياد توي‌ آتش‌. استقامت‌ را ببينيد. باور كنيد حضرت‌ ابراهيم‌ خودش‌ را نباخت‌. چون‌ انسان‌ وقتي‌ خودش‌ را مي‌بازه‌ها نمي‌فهمه‌ چي‌ بگه‌. حواسش‌ پرت‌ مي‌شه‌، نباخت‌ خودش‌ را. كجا آتشي‌ است‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ اصلا او را ذوبش‌ مي‌كنه‌. نباخت‌. تا دم‌ آخر در مقام‌ توحيد داره‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. خدا در قرآن‌ مي‌گويد كه‌ من‌ ربه‌ لذا نمي‌خواد قصه‌ بگه‌ سر ما را گرم‌ كنه‌. نباخت‌ خودش‌ را چه‌ كرد؟ جبرئيل‌ آمده‌ عزيزم‌ مي‌خواي‌ كمكت‌ كنم‌. مي‌تونست‌، جبرئيل‌ بگه‌، مي‌خواي‌؟ نه‌، نه‌. براي‌ اين‌ كه‌ اگر محبوبم‌ بخواد كه‌ من‌ بيافتم‌ تو آتش‌ مي‌افتم‌ تو زخم‌ زني‌ به‌ كه‌ ديگري‌ مرحم‌، تو زهر دهي‌ به‌ كه‌ ديگري‌ ترياك‌. چي‌ وصل‌ و يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد، من‌ از درد و وصل‌ و هجران‌ پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند. نه‌، نه‌.

 اون‌ كه‌ مي‌تونه‌، كاري‌ بكنه‌ و اگر لازم‌ باشه‌ كاري‌ بكنه‌ مي‌بينه‌ من‌ را. ماشاء الله‌ مي‌تونيد يك‌ همچين‌ استقامتي‌ را تمرين‌ كنيد. آمد وارد آتش‌ شد، خداي‌ تعالي‌ فرمود، يا نار كول‌ سلام‌ علي‌ بردا ابراهيم‌. اي‌ آتش‌ سلامت‌ سرد بشو، كه‌ امام‌ مي‌فرمايد اگر اين‌ مي‌شد سلامت‌ حضرت‌ ابراهيم‌ از سرما يخ‌ مي‌كرد. بردا و سلاما حضرت‌ ابراهيم‌ نشست‌ دور و برش‌ آتش‌ نيست‌ گله‌. آتش‌ كاري‌ نمي‌كنه‌. خدا مي‌دونه‌ آقايون‌ من‌ ديدم‌ به‌ چشم‌ خودم‌ كه‌ در بستان‌ امام‌ حسين‌ شيعيان‌ پاشون‌ را مي‌گذاشتند تو آتش‌، به‌ خون‌ حسين‌ قسم‌ اگر شما  اين‌ اندازه‌اي‌ كه‌ تو آتش‌ بودند اگر آهن‌ را مي‌گذاشتيد سرخ‌ مي‌شد، و من‌ فردا ديدم‌ موهاي‌ پشت‌ پاشون‌ نسوخته‌ بود. در سامراء بوديم‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ يكي‌ از اين‌ سيدهاي‌ سني‌، البته‌ سيد نيستند اينها عمامه‌ اشون‌ را بر مي‌دارن‌ مي‌گذارند سر همديگر و از اين‌ راه‌ مي‌شن‌ سيد. از اينهابا سيدها يك‌ سني‌ گفته‌ بود كه‌ الا سيد، گفته‌ بود كه‌ من‌ در سيدها نيست‌ سماور مغازة‌ به‌ اصطلاح‌ قهوه‌ خانمون‌ داشت‌ قل‌ و قل‌ مي‌جوشيد اين‌ دستش‌ را تا اينجا كرد توي‌ اين‌ سماور هي‌ پيچوند آورد بالا من‌ ديدم‌ قرمز هم‌ نشده‌ بود. گفت‌ تو بكن‌ اگر تو راست‌ مي‌گي‌.

 البته‌ اينها دليل‌ بر چيزي‌ نيست‌ها. اينها مدرك‌ نباشه‌ اما آتش‌ بر ابراهيم‌ و شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ حرامه‌. حرامه‌ ما شيعه‌ بپرسيد ببينيد حرام‌ هست‌ يا نيست‌. حضرت‌ ابراهيم‌ آمده‌ بود مردم‌ جمع‌ شدن‌ نگاه‌ مي‌كنند اصلا به‌ فكر اين‌ كه‌ اين‌ نسوخته‌ نيستند. مؤدب‌ نشسته‌ فقط‌، ابراهيم‌ جمال‌ مي‌ياد خدمت‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌، حضرت‌ موسي‌ هم‌ بنا بوده‌، نشسته‌اند اين‌ همشهري‌ مي‌گه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر كه‌ آقا شما بيخود اينجا هستيد. ايران‌ خراسان‌ يك‌ شيعيان‌ خوبي‌ داره‌، اين‌ قدر دوستتون‌ دارن‌ اگر بياييد همه‌ دور و برتون‌ را مي‌گيرند. در همين‌ بين‌ ابراهيم‌ جمّال‌ آمد حضرت‌ فرمود به‌ او كه‌ اين‌ تنورم‌ داره‌ مي‌سوزه‌ آتش‌، شما تنور شايد نديده‌ باشيد. اول‌ هيزم‌ مي‌ريزن‌ توش‌ خوب‌ اين‌ مي‌سوزه‌ كه‌ ديوارة‌ تنور سفيد مي‌شه‌. داره‌ مي‌سوزه‌، فرمودند كه‌ ابراهيم‌ برو تو اين‌ تنور. اين‌ هم‌ گفت‌ چشم‌ قربان‌. چكار كردم‌ هم‌ نگفت‌. حالا چكار كردم‌ صبح‌ مي‌رم‌، آخه‌ من‌ چه‌ گناهي‌، چه‌ تقصيري‌، چشم‌. چون‌ از خودش‌ مطمئنه‌. رفت‌، رفت‌ تو تنور حضرت‌ فرمودند خوب‌ ديگه‌ چه‌ خبر؟ خيلي‌ (قطع‌ نوار).

 

۱۳ جمادی الاول ۱۴۱۶ – فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 13 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 در يكي‌ دو شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ و دربارة‌ عظمت‌ فاطمة‌ زهرا عرايضي‌ تقديم‌ شد و در شب‌ گذشته‌ بخصوص‌ اين‌ مطلب‌ را اشاره‌ كردم‌ كه‌ دربارة‌ كوثر مفسرين‌ شيعه‌ سه‌ مطلب‌ را از روايات‌ بيان‌ فرموده‌اند. يكي‌ حوض‌ كوثر و دوم‌ نهر كوثر. سوم‌ شفاعت‌ كبراي‌ پيغمبر اكرم‌. و از ظاهر آيه‌ يك‌ استفاده‌اي‌ ميشود كه‌ احتياج‌ به‌ تفسير ندارد. كه‌ توضيح‌ دادم‌ آنچه‌ از ظاهر آيه‌ در مقابل‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر به‌ دست‌ بياد منظور از كوثر فاطمة‌ زهرا و آنچه‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در مقابل‌ اين‌ سرزنش‌ كه‌ او فرزندي‌ ندارد، به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ است‌.

 ولي‌ بطور كلي‌ يك‌ بحثي‌ را من‌ قديمها يعني‌ شايد چند سال‌ قبل‌ درباره‌اش‌ تحقيقاتي‌ داشته‌ام‌. از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشود كه‌ هر چيزي‌ در عالم‌ يك‌ ملكي‌ دارد يك‌ ملكوتي‌. در قرآن‌ شريف‌ آمده‌ و بيده‌ ملكوت‌ كل‌ شي‌ء. ملكوت‌ هر چيزي‌ بدست‌ خداست‌. و هر چيزي‌ يك‌ ملكي‌ دارد به‌ اين‌ معنا كه‌ يك‌ ظواهري‌ دارد. شما الان‌ توي‌ اين‌ منزل‌ نشسته‌ايد، آنچه‌ مشاهده‌ ميكنيد ديوار است‌ و فرش‌ است‌ و مثلا در و امثال‌ اينها. اما ملكوت‌ اين‌ خانه‌ ممكن‌ است‌ يك‌ مسائل‌ ديگري‌ داشته‌ باشد. يا مثال‌ واضحتري‌ كه‌ از روايات‌ هم‌ ميشه‌ استفاده‌ كرد حرمهاي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ تشكيل‌ شده‌ از همين‌ در و ديوار و ساختمان‌ معمولي‌ ولي‌ يك‌ باطني‌ دارد كه‌ در روايات‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌. مثلا دربارة‌ حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌. يك‌ باغي‌ است‌ از باغهاي‌ بهشت‌. و حال‌ اينكه‌ يك‌ درخت‌ هم‌ درش‌ پيدا نميشه‌ از نظر ظاهر. معلوم‌ ميشه‌ ملكوتش‌ روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌. يا فرض‌ كنيد كه‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ و الحافين‌ بقبره‌، ملائكه‌اي‌ كه‌ اينها دائما طواف‌ مي‌كنند به‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. اينها بطور كلي‌ ملكوت‌ حرم‌ مطهر را بيان‌ مي‌كنند. و آنچه‌ ما مي‌بينيم‌ ملكشه‌. اگر انسان‌ يك‌ تصفية‌ باطني‌ بكنه‌، يك‌ مقدار تزكية‌ نفس‌ بكنه‌، اين‌ ملكوت‌ را در همه‌ چيز مشاهده‌ ميكنه‌.

 لذا قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد لئن‌ من‌ شي‌ء الا يسبح‌ بحمده‌ و لكن‌ لا تفقهون‌ تسبيحهه‌. هيچ‌ چيز نيست‌ در عالم‌ مگر آنكه‌ خدا را تسبيح‌ مي‌كنند ولي‌ شما تسبيح‌ آنها را نمي‌فهميد. حالا در اين‌ مسئله‌ اگر ما بخواهيم‌ وارد بشويم‌ خيلي‌ مطلب‌ هست‌ و خيلي‌ شواهد زياده‌ كه‌ ملكوت‌ كعبه‌ چي‌ هست‌، ملكوت‌ هر خانه‌اي‌ با يك‌ برنامه‌اي‌ ممكنه‌ عوض‌ بشه‌، ملكوت‌ مساجد چيست‌؟ كه‌ خانة‌ خداست‌. ملكوت‌ فرض‌ كنيد حرمهاي‌ مطهر ائمة‌ اطهار چيه‌ و مطالبي‌ از اين‌ قبيل‌.

 كوثر كه‌ انشاء الله‌ از نهرش‌ يا از حوضش‌ در قيامت‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌ درباره‌اش‌ مطالبي‌، روايات‌ بيان‌ كرده‌اند. حوضي‌ است‌ كه‌ از آن‌ حوض‌ فرض‌ كنيد حوضي‌ كه‌ در اينجا گفته‌ ميشه‌، يعني‌ محل‌ اجتماع‌ يك‌ آبي‌. ما غالبا به‌ حوضهاي‌ منزلمون‌ ممكنه‌ مقايسه‌ بكنيم‌ و ذهنيت‌ خودمون‌ را دربارة‌ حوض‌ كوثر هم‌ پياده‌ بكنيم‌. اما نه‌ اين‌ حوضي‌ كه‌ مي‌خواد تمام‌ بشريت‌ را از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا آخر دنيا آب‌ بده‌، اين‌ تقريبا يك‌ درياچه‌اي‌ است‌. آبش‌ بسيار شيرين‌، گوارا، كه‌ در روايات‌ هست‌ از عسل‌ شيرينتر و از هر چيزي‌ كه‌ تصور كنيد لطيفتر و انسان‌ در قيامت‌ كه‌ معطل‌ شده‌ بخصوص‌ آنهائي‌ كه‌ معطلي‌ دارند، چون‌ يك‌ عده‌ هستند در قيامت‌ معطليشون‌ كمه‌. يعني‌ تمام‌ كارهاشون‌ را در دنيا روبراه‌ كردند، تزكية‌ نفس‌ كردند، ولي‌ خدا هستند، خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اينها كه‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ رسيده‌اند مي‌فرمايد كه‌ انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. همة‌ مردم‌ بايد در قيامت‌ حاضر بشوند مگر بندگان‌ مخلص‌ خدا. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. جزا داده‌ نميشيد مگر انچه‌ را كه‌ عمل‌ كرده‌ باشيد. خوب‌ طبعا حساب‌ داره‌. بايد بيان‌ پاي‌ حساب‌. مگر بندگان‌ مخلص‌ كه‌ اينها بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند و كسي‌ كه‌ حساب‌ نداشته‌ باشه‌، معطلي‌ هم‌ نداره‌. بنابراين‌ بندگان‌ مخلص‌ خدا، اينها بدون‌ حساب‌ وارد بهشت‌ مي‌شوند. يك‌ عده‌ معاند و كفار هم‌ هستند كه‌ آنها هم‌ بدون‌ حساب‌ وارد جهنم‌ مي‌شوند. در اين‌ بين‌ يك‌ عده‌ هستند كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، مثلا اهل‌ دنيا بودند، ولي‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، آدمهاي‌ بسيار خوب‌، اما محب‌ دنيا، اما داراي‌ صفات‌ رذيله‌. اينها معطلي‌ دارند. و حتي‌ روايات‌ دارد كه‌ في‌ حلالها حساب‌ و في‌ حرامها عقاب‌. دنيا در حلالش‌ حسابه‌ در حرامش‌ عقابه‌. فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يرا فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ شرا يره‌. كل‌ نفس‌ بما كسب‌ رهينه‌ همة‌ مردم‌ گرو اعمالشون‌ هستند و كل‌ امرء بما كسب‌ رهين‌. مي‌فرمايد بعد الا اصحاب‌ اليمين‌. مگر اصحاب‌ يمين‌ كه‌ اينها گرو اعمالشون‌ نيستند. اعمال‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. زود ميشه‌ ازش‌ خداي‌ تعالي‌ بگذره‌. مهم‌ صفات‌ باطني‌ انسانه‌. چون‌ مي‌دونيد بهشت‌ جاي‌ صلح‌ و صفاست‌، جاي‌ زندگي‌ آرامه‌. آنجا اگر بنا بشه‌ كه‌ همين‌ حرص‌ و طمع‌، و همين‌ مسائلي‌ كه‌ در دنيا هست‌، آنجا هم‌ وجود داشته‌ باشه‌ طبعا بايد همين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ هم‌ باشند، همين‌ دادگاه‌ و دادگستري‌ و امثال‌ اينها هم‌ باشه‌ و گرفتاري‌ دزدها و چپاولگريها و رشوه‌خواريها هم‌ در بهشت‌ وجود داشته‌ باشه‌. آنوقت‌ بهشت‌ ميشه‌ همين‌ دنيا.

 بنابراين‌ آنهائي‌ كه‌ يك‌ مقدار بالاخره‌ بايد در قيامت‌ بنشينند و آنجا تزكية‌ نفس‌ كنند كه‌ خيلي‌ مشكل‌ و خيلي‌ طولاني‌ خواهد بود. يعني‌ هر دقيقة‌ دنيا اگر به‌ اين‌ امر شما بپردازنيد مساويست‌ با شايد سالها در قيامت‌ آنهم‌ در آن‌ هواي‌ گرم‌. آفتاب‌ و خورشيد آمده‌ نزديك‌ چون‌ مي‌دونيد كرة‌ زمين‌ آبش‌ خشك‌ ميشه‌ و كوهها خورد ميشه‌. در گودالهاي‌ زمين‌ ميريزه‌، در يك‌ همچين‌ وضعي‌ بشر از خاك‌ بيرون‌ مي‌آد و بايد در يك‌ چنين‌ فضاي‌ پر از حرارت‌ و بي‌ آب‌ و شايد بي‌ هوا، آنجا پاسخ‌ سؤالات‌ الهي‌ را بده‌، تزكية‌ نفس‌ كنه‌، آماده‌ بشه‌ براي‌ رفتن‌ توي‌ بهشت‌. شفاعت‌ هم‌ به‌ همين‌ معناست‌ كه‌ اجازه‌اش‌ مي‌دهند كه‌ برود توي‌ بهشت‌ اما يك‌ گوشه‌اي‌ بنشين‌، تزكية‌ نفس‌ كن‌، با اين‌ حالت‌ كه‌ نميشه‌ وارد بهشت‌ بشي‌. آنوقت‌ انساني‌ كه‌ در اين‌ فضاي‌ گرم‌ پر از فشار، عرق‌ ريخته‌، آبي‌ كسي‌ به‌ دستش‌ نداده‌، حركت‌ مي‌كند به‌ مجرد اينكه‌ وارد بهشت‌ مي‌خواد بشه‌، امام‌ هر جمعي‌، يعني‌ آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ امير المؤمنين‌ بودند، امير المؤمنين‌. آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ حضرت‌ مجتبي‌ بودند، حضرت‌ مجتبي‌ و انشاء الله‌ ما بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ يك‌ جام‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) حالا كه‌ مي‌خواهيد صلوات‌ بفرستيد به‌ نام‌ حضرت‌، صلوات‌ بلند بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ يك‌ جام‌ آب‌ به‌ ما مي‌دهند. شما مدركي‌ بهتر از دعاي‌ ندبه‌ نداريد. دعاي‌ ندبه‌ از دعاهايي‌ است‌ كه‌ سندش‌ صددرصد صحيح‌، مضامين‌ دعاي‌ ندبه‌ يا با آيات‌ قرآن‌ تطبيق‌ ميكنه‌ يا با روايات‌ متواتره‌. يك‌ همچين‌ دعايي‌ است‌. در اينجا ميگيم‌ و اسقنا، در دعاي‌ آخر مخصوصا كلمات‌ آخر دعاي‌ ندبه‌ است‌. و اسقنا من‌ حوض‌ جده‌، خدايا به‌ ما بياشام‌ از حوض‌ جدش‌ امير المؤمنين‌، من‌ حوض‌ جده‌ بكأسه‌ با جام‌ خود حضرت‌، و بيده‌، با دست‌ خود حضرت‌، ريا رويا هنيئا صائقا لازم‌ بعده‌ يا ارحم‌ الراحمين‌. اين‌ آب‌ كوثر وقتي‌ داده‌ ميشه‌، با آن‌ عطشي‌ كه‌ انسان‌ داره‌ آنهم‌ و سقاهم‌ ربهم‌ شرابا طهورا. پروردگارشون‌، مربيشون‌، مربي‌ ما امروز حضرت‌ بقية‌ اللهه‌. چه‌ ما بخوايم‌ چه‌ ما نخوايم‌. هر كس‌ مربيش‌ امام‌ زمان‌ شد او خوب‌ تربيت‌ ميشه‌. شما ميگيد ما چطور تحت‌ تربيت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هستيم‌؟ شما اگر بخوايد به‌ كمال‌ برسيد بايد فكر كنيد، دقت‌ كنيد بايد كه‌ كاري‌ بكنيد، زندگيتون‌ طوري‌ باشه‌، اعمالتون‌ طوري‌ باشه‌، خانواده‌اتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ پسند حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. اين‌ فكر خودش‌ مربي‌ است‌. اينكه‌ امام‌ زمان‌ ناظر اعمال‌ شماست‌ مربيست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. انتظار فرج‌ خودش‌ مربيست‌. شما اگر انتظار فرج‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ را داشته‌ باشيد اين‌ را بدانيد كه‌ تحت‌ تربيت‌ حضرت‌ هستيد. يعني‌ با خودتون‌ فكر مي‌كنيد من‌ با فلان‌ دوستم‌ مي‌خواستم‌ برم‌ مسافرت‌. او گفت‌ من‌ با تو مسافرت‌ نمي‌كنم‌. چرا آقا؟ بخاطر اينكه‌ تو بخيلي‌ و من‌ دلم‌ مي‌خواد دستم‌ باز باشه‌ توي‌ مسافرت‌. هر جوري‌ مي‌خوام‌ خرج‌ كنم‌. ولي‌ تو بخيلي‌. يك‌ صفت‌ بخل‌ مانع‌ ارتباط‌ تو با رفيقت‌ ميشه‌. اگر تمام‌ صفات‌ رذيله‌ در انسان‌ باشه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌پسنده‌. پس‌ اول‌ كاري‌ كه‌ يك‌ منتظر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ انجام‌ ميده‌، اگر عقل‌ داشته‌ باشه‌، اگر فهم‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ است‌ كه‌ خودش‌ را مهيا كنه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ بپذيرتش‌. جوري‌ خودش‌ را تربيت‌ كنه‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بگه‌ آني‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ اينه‌، آن‌ سرباز و آن‌ يار و آن‌ دوستي‌ كه‌ من‌ مي‌پسندم‌ اينه‌، انتخابت‌ كنه‌.

 بنابراين‌ مربي‌ ما امام‌ زمانه‌. من‌ در اين‌ موضوع‌ خيلي‌ مي‌تونم‌ حرف‌ بزنم‌ ولي‌ مي‌خوام‌ رد بشم‌ به‌ ملكوت‌ كوثر برسم‌. از ملكش‌ رد بشيم‌ كه‌ همان‌ ملكش‌ را ما از خداي‌ تعالي‌ تقاضا مي‌كنيم‌ كه‌ در روز قيامت‌ بوسيلة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ به‌ ما عنايت‌ كنه‌. اما از ملكوتش‌ مي‌خوام‌ حرف‌ بزنم‌. ملكش‌ اينه‌ كه‌ و سقاهم‌ ربهم‌ مي‌آشاماند سقايت‌ مي‌كند، كي‌؟ ربشون‌. رب‌ هر جمعي‌ در دنيا امام‌ آن‌ جمعه‌. شراب‌، شراب‌ فارسي‌ نيست‌. چون‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند توي‌ بهشت‌ به‌ آدم‌ شراب‌ مي‌دهند. اين‌ كلمة‌ عربي‌ است‌. شراب‌ يعني‌ آشاميدني‌. يك‌ آشاميدني‌ كه‌ طهوره‌. هم‌ خودش‌ پاكه‌ هم‌ تو را پاك‌ ميكنه‌. آنوقتي‌ كه‌ در گوشة‌ قيامت‌ نشستي‌ و داري‌ تزكية‌ نفس‌ مي‌كني‌ مي‌آيند يك‌ مقدار آب‌ هم‌ آنجا شايد بدهند كه‌ تو را پاك‌ كنه‌، هر چه‌ زودتر موفق‌ بشي‌ براي‌ ورود به‌ بهشت‌. از آن‌ حوض‌ كوثر كه‌ بعدد رؤس‌ شيعيان‌ و در يك‌ روايت‌ داره‌ بعدد تمام‌ مردم‌ دنيا جام‌ دور اين‌ حوض‌ هست‌. امام‌ هر زماني‌ اجازه‌ ميده‌، سقايت‌ ميكنه‌ كه‌ از اين‌ آب‌ بياشامانند و ما تقاضاي‌ بالاتري‌ داريم‌ كه‌ با دست‌ خود حضرت‌ اين‌ آب‌ را به‌ ما بدهند. اين‌ عطش‌ از بين‌ ميره‌ كه‌ ريا رويا هنيئا صائقا لازم‌ بعده‌ يعني‌ ديگه‌ بعد از اون‌ توي‌ بهشت‌ ديگه‌ تشنه‌ نميشيد. يك‌ چنين‌ آبي‌ است‌. تمام‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ خيلي‌ مفصله‌ دربارة‌ كوثر و حوض‌ كوثر و البته‌ به‌ مناسبت‌ اينكه‌ توي‌ نهر جاريه‌، ميگن‌ نهر كوثر و به‌ مناسبت‌ اينكه‌ در حوضي‌ هست‌، در آن‌ مجمع‌ هست‌، ميگنش‌ حوض‌ كوثر. اما ملكوت‌ اين‌ حوض‌ كه‌ مهمتر از ملكشه‌. ملكوت‌ اين‌ نهر كه‌ مهمتر از نهر كوثره‌. ملكوت‌ خود كوثر كه‌ مهمتر از آب‌ كوثره‌، يك‌ چيز ديگه‌ است‌ كه‌ در همين‌ دنيا هم‌ جريان‌ داره‌. الان‌ ما اگر انشاء الله‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و به‌ بركت‌ خاندان‌ عصمت‌ و به‌ بركت‌ قرآن‌ و روايات‌ كه‌ در اختيار ماست‌ و ما پيروي‌ از آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ علي‌ را بستند نكرديم‌، الان‌ در همين‌ دنيا مي‌تونيم‌ دائما از آن‌ حوض‌ كوثر، از آن‌ نهر كوثر، از ملكوتش‌ به‌ دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ استفاده‌ كنيم‌. منتهي‌ يك‌ مقدار دقت‌ مي‌خواد، يك‌ مقدار تحليل‌ علمي‌ و اعتقادي‌ مي‌خواد. اي‌ كاش‌ شيطان‌ از ما دور بشه‌ و ما را آزاد بگذاره‌، اين‌ فكرمون‌ را او رهبري‌ نكنه‌، خدا رهبري‌ بكنه‌. دائما در نماز حتي‌ فكر ما را گاهي‌ شيطان‌ رهبري‌ ميكنه‌. در نماز ايستاديم‌، داريم‌ با خدا مي‌خواهيم‌ حرف‌ بزنيم‌، اما شيطان‌ مي‌آد ميگه‌ كه‌ فردا مثلا چند تا چك‌ داري‌، چند تا بايد مثلا بدهي‌ها را انجام‌ بدي‌، كارهاي‌ دنيا را مي‌آره‌ توي‌ ذهن‌ انسان‌ و فكر انسان‌ را رهبري‌ ميكنه‌.

 اگر ما بتونيم‌ از شيطان‌ خودمون‌ را نجات‌ بديم‌ كه‌ راهي‌ نجات‌ از شيطان‌ نداره‌ جز تزكية‌ نفس‌. يعني‌ انسان‌ بايد خودش‌ را به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برسانه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا بشه‌، خداي‌ تعالي‌ به‌ شيطان‌ فرمود ان‌ عبادي‌ ليس‌ لك‌ عليهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌. مرحلة‌ مخلصين‌ برسه‌ تا خود شيطان‌ هم‌، چون‌ شيطان‌ در اينجا با خدا اختلاف‌ داره‌. خدا مي‌فرمايد بر بندگانم‌ نمي‌توني‌ تسلط‌ داشته‌ باشي‌، او ميگه‌ الا عبادهم‌ المخلصين‌. مخلصين‌ را من‌ كاري‌ ندارم‌. يعني‌ تا مرحله‌ خلوص‌ شيطان‌ با شما هست‌. وسوسه‌اش‌ را ميكنه‌ اما تسلط‌ بر بندگان‌ خدا نداره‌. انما سلطانه‌ علي‌ الذين‌ يتولونه‌. تسلط‌ او بر كساني‌ است‌ كه‌ ولايت‌ شيطان‌ را پذيرفته‌اند.

 بنابراين‌ اگر شيطان‌ ما را رها كنه‌، اگر اين‌ غل‌ و زنجيرهايي‌ كه‌ به‌ دست‌ و پامون‌ زده‌ شده‌ كه‌ در دعاي‌ كميل‌ ميگيم‌ و قعدت‌ بي‌ اغلالي‌، اين‌ جمله‌ را دقت‌ كنيد. خدايا من‌ را نشونده‌ غلهاي‌ من‌. يك‌ زنجير با يك‌ ميخ‌ طويله‌ كوبيدند توي‌ زمين‌، يك‌ قفل‌ هم‌ زدند به‌ مچ‌ دستمون‌. يك‌ زنجير ديگر هم‌ آنطرف‌، حالا شما ميگيد ما اينجور چيزها نداريم‌. شما ملكوت‌ را اگر ببينيد، مي‌بيند هست‌. آقا من‌ نمي‌تونم‌، مستطيعم‌، نمي‌تونم‌ برم‌ مكه‌. چرا؟ زنم‌ اجازه‌ نميده‌. خوب‌ اين‌ يك‌ غل‌. من‌ مثلا فرض‌ كنيد منافعم‌ اجازه‌ نميده‌ كه‌ من‌ فلان‌ كار خير را بكنم‌. اين‌ يك‌ غل‌. و امثال‌ اينها. من‌ يكي‌ دو تاش‌ را ميگم‌ شما خودتون‌ بقيه‌اش‌ را قياس‌ كنيد. اگر نگاه‌ كنيد مي‌بينيد صد تا غل‌ و زنجير، اينها همه‌ به‌ زمين‌ كوبيده‌. كه‌ حتي‌ نمي‌توني‌ بلند شي‌ بايستي‌. قعدت‌ بي‌ اغلالي‌. نشوندتم‌. اجازة‌ وايستادن‌ هم‌ به‌ من‌ نميده‌. اينجوري‌ ميخكوبم‌ كردند. اگر اين‌ غل‌ و زنجيرها را ما بتونيم‌ يكي‌ يكي‌ از خودمون‌ جدا كنيم‌ و اگر بتوانيم‌ يك‌ فهم‌ الهي‌ پيدا كنيم‌ كه‌ امور معنوي‌ برامون‌ اهميتش‌ از امور مادي‌ بيشتر بشه‌، لااقل‌ اگر بدنمون‌ مريض‌ ميشه‌، همين‌ امشب‌ اگر خداي‌ نكرده‌ دل‌ درد بشيم‌، يا نصفه‌ شب‌ يا بالاخره‌ صبح‌ بايد بريم‌ پيش‌ طبيب‌. اما اگر در اثر حسادت‌، در اثر يك‌ مرض‌ روحي‌ خوابمون‌ نبره‌، شب‌ تا صبح‌ خوابمون‌ نبره‌، هي‌ بغلطيم‌. اينهم‌ درده‌ ديگه‌ چه‌ فرق‌ ميكنه‌. صبح‌ پا مي‌شيم‌ مي‌ريم‌ سر كارمون‌. نمي‌ريم‌ پيش‌ يك‌ طبيب‌ روحي‌. اگر هم‌ بريم‌ مي‌ريم‌ پيش‌ طبيبهاي‌ روانپزشك‌. يك‌ اختلافي‌ بين‌ طبيبهاي‌ روحي‌ الهي‌ هست‌ با طبيبهاي‌ روحي‌ فلسفه‌ و فيلسوف‌. يك‌ اختلافي‌ هست‌ كه‌ حالا اينجا من‌ نمي‌خوام‌ مطرح‌ كنم‌ ولي‌ اجمالا عرض‌ مي‌كنم‌. آنها فكر مي‌كنند كه‌ انسان‌ تحت‌ تأثير بدنشه‌. ولي‌ طبيبهاي‌ روحي‌ الهي‌ ميگن‌ انسان‌ روحش‌، قويه‌ بدن‌ تحت‌ تأثير روحه‌. يعني‌ اينطور كه‌ شما گاهي‌ ميشه‌ با امراض‌ روحي‌ كه‌ داريد، بدنتون‌ را مريض‌ مي‌كنيد. ولي‌ آنها ميگن‌ با امراض‌ بدني‌ كه‌ داريد، روحتون‌ مريض‌ ميشه‌. مثلا اگر شما يك‌ ناراحتي‌ رواني‌ داشته‌ باشيد، يك‌ مشت‌ قرص‌ بهتون‌ ميده‌ كه‌ اعصابتون‌ آرام‌ بگيره‌ و از اين‌ راه‌ مي‌خواد معالجه‌اتون‌ كنه‌.

 اما طبيب‌ روحي‌ الهي‌ كه‌ از طريق‌ قرآن‌ و اهل‌ بيت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اين‌ مرحلة‌ از كمال‌ رسيده‌، اين‌ ميگه‌ بدنت‌ اگر مريضه‌، بيا من‌ روحت‌ را تزكيه‌ كنم‌، تهذيب‌ نفس‌ پيدا كن‌، بدنت‌ هم‌ درست‌ ميشه‌. حالا اين‌ اختلافي‌ است‌ بين‌ اين‌ دو دسته‌ و آنچه‌ كه‌ من‌ تابحال‌ تجربه‌ دارم‌، معتقدم‌ كه‌ حق‌ با همين‌ طبيبان‌ الهي‌ روحي‌ است‌. كه‌ امراض‌ بسيار صعب‌ العلاج‌ را با تقويت‌ روح‌ ما تونستيم‌ معالجه‌ كنيم‌. اما امراض‌ روحي‌ ضعيف‌ را تابحال‌ من‌ نديدم‌ كه‌ با باصطلاح‌ تقويت‌ بدن‌ بتوانند معالجه‌ كنند. مثلا يك‌ نفر حسوده‌، من‌ اين‌ حسود را مثال‌ مي‌زنم‌ براي‌ اينكه‌ خوب‌ ساده‌ است‌. حسادت‌ داره‌، اين‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود ميشه‌ با مثلا با معالجة‌ بدني‌ او را از حسادت‌ خارج‌ بكنند. من‌ نديدم‌. يا يك‌ وسواسي‌. وسواسي‌ زياد ديديد، يك‌ وسواسي‌ كه‌ خودش‌ هم‌ داره‌ رنج‌ ميكشه‌، اين‌ را اگر انسان‌ بخواد از راه‌ تقويت‌ بدن‌ اين‌ را معالجه‌اش‌ كنند، نميشه‌. ميگيد نه‌ تجربه‌ كنيد. شايد توي‌ هر فاميلي‌ يك‌ دونه‌ وسواسي‌ پيدا بشه‌. شما داروهاي‌ مقوي‌، غذاهاي‌ بهش‌ بديد ببينيد هيچ‌ فرقي‌ ميكنه‌ مثلا. اما از طريق‌ باصطلاح‌ تقويت‌ روح‌ من‌ مكرر برام‌ پيش‌ آمده‌. افرادي‌ بودند وسواس‌ داشتند، گفتم‌ تو جواني‌، اراده‌ داري‌، بايد قوي‌ باشي‌ و برنامه‌هايي‌. آقا كم‌كم‌ خوب‌ شده‌، درست‌ شده‌. و حتي‌ با تلقينات‌ افرادي‌ بودند كه‌ مرضهاي‌ خيلي‌ شديدي‌ داشتند  و معالجه‌ شدند. اين‌ بحث‌ يك‌ بحث‌ علمي‌ خيلي‌ مفصلي‌ است‌ كه‌ من‌ حالا نمي‌خوام‌، يعني‌ چون‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهراست‌ و اين‌ حرفها مال‌ يك‌ مجلس‌ و محفل‌ علمي‌ است‌. ما اگر اينجا نبود، مشهد بود، مي‌گفتيم‌ كه‌ روز جمعه‌ تشريف‌ بياوريد كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌، يك‌ مؤسسه‌اي‌ ما داريم‌ بعضي‌ها شايد بدونند، بعضي‌ها هم‌ شايد ندونند، يك‌ مؤسسه‌اي‌ داريم‌ كه‌ سي‌ و چهار ساله‌، سي‌ و سه‌ ساله‌ مشغول‌ فعاليته‌، تا حالا حدود صد هزار سؤال‌ اينطوري‌ را ما جواب‌ داديم‌ و بحث‌ كرديم‌.

 حالا روح‌ انسان‌ در اين‌ دنيا يك‌ غذايي‌ داره‌. و غذاي‌ روح‌ انسان‌ همانطوري‌ كه‌ بدن‌ انسان‌ يك‌ غذا داره‌، يك‌ آشاميدني‌ داره‌، روح‌ انسان‌ هم‌ همينطوره‌. و بايد در دنيا انسان‌ روحش‌ را زنده‌ نگه‌ بداره‌ و غذا به‌ او برسانه‌. آن‌ شراب‌ طهور و ملكوت‌ كوثر، علوم‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. آقايون‌ اين‌ را كم‌ تصور نكنيد. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند. اگر بدانيد چه‌ ظلمي‌ به‌ همين‌ ما شيعيان‌ كردند، حساب‌ نداره‌. اينها در خانة‌ علي‌ و فرزندانش‌ را بستند. ما امروز نمي‌دونيم‌ اين‌ دين‌، معنويت‌، ملكوت‌ يعني‌ چه‌؟ اصلا نمي‌دونيم‌ يعني‌ چه‌. ما نمي‌تونيم‌ بفهميم‌ كه‌ همة‌ سعادت‌ انسان‌ در پاكيه‌. اين‌ را نمي‌تونيم‌ درك‌ كنيم‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد قد افلح‌ من‌ ذكاها. با كلمة‌ قد. قبلش‌ يازده‌ تا قسم‌ خورده‌. شما را به‌ خدا يك‌ آدمي‌ را شما راستگو بدونيد. بريد نزد او. او بخواد يك‌ مطلبي‌ را براي‌ شما بگه‌. شما اين‌ مطلب‌ را همينطوري‌ باور مي‌كنيد ازش‌. ولي‌ ميدونه‌ شما يك‌ آدم‌ شكاك‌ مرددي‌ هستيد. يك‌ دلايلي‌ مي‌آره‌ كه‌ شما باور كنيد. ميبينه‌ بازهم‌ باور نمي‌كنيد. شكاكتر از اينها هستيد. بي‌ اعتناتر از اينها هستيد. يك‌ قسم‌ ميخوره‌. باز هم‌ ميبينه‌ نه‌ توجه‌ نمي‌كنيد، دو تا قسم‌ مي‌خوره‌. بازم‌ مي‌بينه‌ توجه‌ نمي‌كنيد. سه‌ تا قسم‌ مي‌خوره‌. مي‌خواي‌ توجه‌ كن‌ مي‌خواي‌ توجه‌ نكن‌. اما خداي‌ تعالي‌ است‌، ما را دوست‌ داره‌. من‌ در بارة‌ محبت‌ خدا به‌ بندگانش‌، بالاتر و جالبتر از اينكه‌ مكرر اين‌ را ميگم‌ كه‌ به‌ فرعون‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ توجه‌ داره‌. ميگه‌ فرعون‌ هم‌ اگر ميشه‌ بياريدش‌، از دست‌ ما در نره‌. اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قولا له‌ قولا لينا. اي‌ موسي‌ و هارون‌ با فرعون‌ ملايم‌ صحبت‌ كنيد. نه‌ اينكه‌ بخاطر اينكه‌ ملايم‌ صحبت‌ كردن‌ خوبه‌. لعله‌ يتذكروا او يخشي‌. بخاطر اينكه‌ شايد او هم‌ متذكر بشه‌. اين‌ كيه‌؟ وقتي‌ كه‌ شايد صدها بچة‌ شيرخوار را جلوي‌ چشم‌ پدر و مادر، آنهم‌ پسر، فرعون‌ كشته‌ كه‌ جاني‌ترين‌ افراد در طول‌ تاريخه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ ميگه‌ خداي‌ تعالي‌ لعله‌ يتذكروا او يخشي‌. مي‌دونيد چه‌ خداي‌ خوبي‌ داريد؟ چه‌ خدايي‌ داريد كه‌ چقدر شماها را دوست‌ داره‌. اين‌ خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، اين‌ خداي‌ به‌ اين‌ پر محبتي‌، اين‌ ما را خيلي‌ دوست‌ داره‌. مي‌خواد ما حقيقت‌ را درك‌ بكنيم‌. آمده‌ يك‌ دونه‌ قسم‌ خورده‌، ديده‌ نه‌ تو حواست‌ پرته‌. دو تا، سه‌ تا، نه‌ حواست‌ پرتتر از اينهاست‌. يازده‌ تا قسم‌ خورده‌. چقدر بشر بي‌ حياست‌ كه‌ توجه‌ به‌ اين‌ يازده‌ تا قسم‌ نميكنه‌. بعد مي‌فرمايد قد افلح‌، اين‌ قسمها را براي‌ چي‌ خورده‌؟ قد افلح‌ من‌ زكاها. با كلمة‌ قد، اهل‌ ادب‌ مي‌دونند قد را اگر بر سر فعل‌ ماضي‌ بياورند، به‌ معناي‌ تحقيق‌ و تأكيده‌، قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. بتحقيق‌ رستگار كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. نه‌ تزكية‌ عمل‌، يعني‌ من‌ معصيت‌ نكنم‌ واجباتم‌ را انجام‌ بدم‌. نه‌. باطنم‌ را درست‌ كنم‌، نفسم‌ را پاك‌ كنم‌. اگر ما نفسمون‌ را پاك‌ كنيم‌ به‌ ملكوت‌ همه‌ چيز مي‌رسيم‌. اما بي‌ اعتنائيم‌. با همة‌ اين‌ قسمها و اين‌ كارها، شما در توي‌ مملكت‌ شيعي‌ يك‌ دانشكدة‌ كوچك‌ نداريد كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را به‌ مردم‌ تعليم‌ بده‌. انبياء آمدند براي‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌. مي‌بينيد كه‌ مكرره‌ اين‌ جمله‌ تقريبا كه‌ خداي‌ تعالي‌ مبعوث‌ كرده‌ پيغمبران‌ را حتي‌ پيغمبر اسلام‌ را ليزكيهم‌ و ليعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. تزكيه‌ و بعد تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌. اول‌ تزكيه‌. ليزكيهم‌ براي‌ اينكه‌ پاكشون‌ كنه‌. ولي‌ توجه‌ نيست‌. با همة‌ اين‌ قسمها و با همة‌ اين‌ تأكيدها و با همة‌ اين‌ سروصداها.

 مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ بشر به‌ معنويات‌ توجه‌ نداره‌. توجه‌ نداره‌. آخر آخري‌ كه‌ يك‌ توجهي‌ به‌ معنويات‌ بكنه‌، شب‌ وفات‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، بياد يك‌ مقدار بشينه‌ گريه‌ كنه‌ فردا صبح‌ هم‌ باز هم‌ مشغول‌ همان‌ كارهاي‌ خودش‌ بشه‌. شب‌ عاشورا يا روز عاشورا يا ايام‌ عاشورا يك‌ مقداري‌ گريه‌ كنه‌ و خيال‌ بكنه‌ تمام‌ معنويت‌ توي‌ همينهاست‌. حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ساير ائمه‌ كه‌ شهيد شدند، زحمت‌ كشيدند و كشته‌ شدند براي‌ اينكه‌ مردم‌ خودشون‌ را پاك‌ كنند. پاك‌ كنند، تزكيه‌ كنند.

 كار علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شفاي‌ سرطاني‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ بدن‌ ما مثل‌ مركب‌ زير پاي‌ ماست‌. آنها آمدند روح‌ ما را شفا بدهند. مثل‌ يك‌ طبيب‌، يك‌ پرفسوري‌ در طب‌ تخصص‌ داره‌ در يك‌ رشتة‌ خاص‌، شما اسبتون‌ را، مركبتون‌ را ببريد، او هم‌ حالا تواضع‌ كنه‌، بجاي‌ يك‌ دامپزشك‌ معالجه‌ كنه‌ اسب‌ شما را. شما بگيد به‌به‌ عجب‌ آقايي‌، عجب‌ دكتري‌ كه‌ اسب‌ ما را باصطلاح‌ معالجه‌ كرد. بخدا قسم‌ اگر تمام‌ سرطاني‌ها را حضرت‌ رضا يك‌ جا شفا بده‌ و ما خوب‌ خيلي‌ برامون‌ اهميت‌ داره‌. چون‌ ما همون‌ توي‌ مغز اسبه‌ هستيم‌ هنوز. اسب‌ برامون‌ مهمه‌. ما توي‌ اون‌ اوضاع‌ هستيم‌. اگر تمام‌ سرطانيهاي‌ دنيا را حضرت‌ رضا شفا بده‌ها، كه‌ ما زياد ديديم‌ الحمد لله‌ توي‌ مشهد و روي‌ منبرها ميگيم‌ و در سخنرانيها ميگيم‌ و ما گاهي‌ ميشه‌ افرادي‌ را مي‌فرستم‌ براي‌ توسل‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، روحشون‌ شفا پيدا ميكنه‌. نمي‌تونيم‌ بياريم‌ مطرحشون‌ كنيم‌ كه‌ اين‌ آقا مثلا معصيتكار بود، عشق‌ به‌ معصيت‌ داشت‌، حالا از معصيت‌ بدش‌ مي‌آد. ميگند خوب‌ مسئله‌اي‌ نيست‌، تصميم‌ گرفته‌. اما يك‌ بچة‌ كوچكي‌ را خوب‌ خود ما هم‌ چه‌ كنيم‌؟ ما مردم‌ اينطوري‌ هستيم‌. يك‌ بچة‌ كوچكي‌ چشماش‌ نابينا بود، رفقاي‌ مشهديمون‌ چندتايي‌ در مجلس‌ هستند، رفتند از خاك‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ چشمش‌ ماليدند، فرداش‌ آمد چشمش‌ سالم‌، الان‌ هم‌ هست‌. اين‌ برامون‌، اين‌ را مي‌فهميم‌. اما اون‌ را نمي‌فهميم‌. چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ ما اينيم‌. اون‌ نيستيم‌. خوب‌ دقت‌ مي‌كنيد.

 اگر ما بتوانيم‌ با روح‌ و ملكوت‌ يك‌ ارتباطي‌ برقرار كنيم‌. آنوقت‌ مي‌فهميم‌ كه‌ همين‌ الان‌ كه‌ ما در اين‌ محفل‌ نشستيم‌، از جام‌ حضرت‌ وليعصر، به‌ دست‌ خود حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از ملكوت‌ كوثر داريم‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. اين‌ را كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ روايات‌ داره‌. حوض‌ كوثر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. خود كوثر حكمتي‌ است‌ كه‌ از جانب‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ قلب‌ پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌. نهر كوثر، همين‌ دوازده‌ نهري‌ است‌ كه‌ جاريست‌ و بوسيلة‌ در زمان‌ ما بوسيلة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ از علوم‌ و حكمت‌ اگر اهل‌ اخلاص‌ باشيد، يعني‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذرونده‌ باشيد و به‌ مرحلة‌ خلوص‌ رسيده‌ باشيد، در قلبتون‌ حكمت‌ جمع‌ ميشه‌. در قلبتون‌ حكمت‌ جمع‌ ميشه‌. حكمت‌ چيه‌ آقا؟ حكمت‌ كلمات‌ مثلا ارسطو و افلاطون‌ و مثلا بو علي‌ سينا و فلاسفة‌ زمان‌ خودمون‌ و امثال‌ اينهاست‌؟ نه‌. اينها حكمت‌ نيست‌. اينها افكار بشريه‌. شما مراجعه‌ كنيد به‌ كتب‌ لغت‌ ببينيد دربارة‌ كلمة‌ فلسفه‌ چي‌ ميگن‌؟ فلسفه‌ يعني‌ افكار بشري‌ كه‌ از طريق‌ عقل‌ اين‌ مطالب‌ را درك‌ كردند. يك‌ روز بطلميوس‌ بود. ميگفت‌ تمام‌ كرات‌ داره‌ دور زمين‌ مي‌چرخه‌. فلسفة‌ آن‌ روز اين‌ بود. امروز ميگن‌ نه‌، نه‌ زمين‌ هم‌ تازه‌ خودش‌ هم‌ داره‌ دور كرة‌ خورشيد مثلا ميچرخه‌ و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ كه‌ به‌ كلي‌ فلسفة‌ قديم‌ را كنار گذاشتند امروز و فلسفة‌ جديد. يعني‌ افكار قديمي‌ها را كنار گذاشتند افكار جديدي‌ها را گرفتند.

 حكمت‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌ از طريق‌ وحي‌. ببينيد و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. ارتباط‌ خير كثير را با كوثر شما احساس‌ كنيد. هر كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شد، يعني‌ يك‌ چشمة‌ كوچك‌ از حكمت‌ در قلبش‌ باز شد، اين‌ وصل‌ به‌ خير كثيره‌. خير كثير چيه‌؟ كوثره‌. كوثر چيه‌؟ فاطمة‌ زهرا و علوم‌ حكمت‌آميزي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ اين‌ بي‌بي‌ عنايت‌ كرده‌. يكي‌ از القاب‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها محدثه‌ است‌. ما روي‌ اين‌ معنا حتي‌ روي‌ بچه‌هامون‌ اسم‌ مي‌گذاريم‌ محدثه‌، اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. كوثر اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. اما هيچ‌ دقت‌ كرديم‌ محدثه‌ يعني‌ چه‌؟ حديث‌ به‌ معناي‌ جديده‌. به‌ معناي‌ جديده‌. هر چيزي‌ كه‌ حادث‌ ميشه‌ يك‌ كار جديدي‌، اين‌ را ميگن‌ حادث‌ شد. محدِثي‌ داريم‌، محدَثي‌ داريم‌. محدث‌ كسي‌ است‌ كه‌ مطالب‌ جديد را بيان‌ ميكنه‌. يعني‌ فرض‌ كنيد يك‌ خبري‌ تازه‌ اتفاق‌ افتاده‌، هيچكس‌ نمي‌دونه‌، همين‌ امروز اتفاق‌ افتاده‌، من‌ مي‌آم‌ براي‌ شما ميگم‌ من‌ ميشم‌ محدِث‌. يعني‌ حديث‌ بيان‌ كن‌. محدَث‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ خبرهاي‌ تازه‌ را مي‌دهند. كي‌ ميده‌؟ خبر تازه‌ مربوط‌ به‌ تقديرات‌ عالم‌ هستي‌، مربوط‌ به‌ ماسوي‌ الله‌، خداي‌ تعالي‌ اين‌ خبرهاي‌ جديد را ميده‌. به‌ طور مختصر به‌ حسب‌ اقتضاي‌ مجلسمون‌ و به‌ اصطلاح‌ شرح‌ صدر اهل‌ مجلسمون‌ مخصوصا بعضي‌ها، اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ محدث‌ يا محدثه‌ يعني‌ يك‌ خانمي‌ كه‌ خدا بهش‌ خبرهاي‌ جديد را داده‌. خبر جديد چيه‌؟ خدا يك‌ علم‌ مكنوني‌ داره‌، به‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمة‌ اطهار خبر ميده‌. آنها ميشن‌ محدَث‌. يعني‌ خبر تازه‌. خبر تازه‌ آمده‌ كه‌ انشاء الله‌، مثل‌ ميگم‌ها، يك‌ وقت‌ اين‌ را نريد از قول‌ من‌ نقل‌ كنيد كه‌ فلاني‌ اينطور گفت‌، انشاء الله‌ فردا، خبر تازه‌، فردا امام‌ زمان‌ ظهور ميكنه‌. مثلا. انشاء الله‌ تفألوا بالخير تجدوا. اگر يك‌ همچين‌ خبري‌ باشه‌، اول‌، عجيبه‌ها، روايت‌ داره‌، اول‌ به‌ فاطمة‌ زهرا در زمان‌ خودشون‌ گفته‌ ميشد بعد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و پيغمبر و امثال‌ اينها. عجيبه‌. اين‌ معناي‌ محدثه‌ است‌.

 يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد اطاق‌ شد. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. به‌ خدا قسم‌ زنها اگر بر تمام‌ مردهاي‌ دنيا ببالند كه‌ يك‌ چنين‌ الگويي‌، يك‌ چنين‌ خانمي‌ در بين‌ آنها هست‌، جا داره‌. امير المؤمنين‌ آن‌ كسي‌ كه‌ ميگه‌ ان‌ نمجدت‌ اضطراب‌ العرشيه‌ في‌ التبيع‌ البعيده‌ كه‌ معناش‌ را اينه‌ كه‌ حالا اگر من‌ بخوام‌ علومي‌ را كه‌ جديدا بهم‌ گفتند، خطبة‌ تتنجيه‌اي‌ هست‌ در كتاب‌ الزام‌ الناصب‌ يا خطبة‌ البيان‌، حضرت‌ مي‌فرمايد انا اعلم‌ بطرق‌ السماء من‌ طرق‌ الارض‌ و بياناتي‌ داره‌ از آينده‌، تا روز قيامت‌ كه‌ مي‌فرمايد كل‌ علم‌ احاطة‌ لا علم‌ اخبار. اينها خيلي‌ مطلب‌ مهمه‌. اين‌ مطالب‌ حالا عرض‌ كردم‌ هر جمله‌ايش‌ را بايد كي‌ مقداري‌ صحبت‌ كنم‌. اين‌ علي‌ با عظمت‌، اين‌ روايات‌ را بريد نگاه‌ كنيد، وارد اطاق‌ ميشه‌. فاطمة‌ زهرا شروع‌ ميكنه‌ به‌ خبر جديد. شما ديديد وقتي‌ كه‌ دو نفر دوست‌ كه‌ به‌ هم‌ برخورد ميكنند يكيشون‌ يك‌ خبرهاي‌ جديدي‌ مثلا توي‌ روزنامه‌ خونده‌، مي‌خواد اين‌ را در اولين‌ فرصت‌ به‌ دوستش‌ بگه‌، تقديم‌ كنه‌. خبرهاي‌ كه‌ خيلي‌ جديده‌، خيلي‌ جديده‌، از تقديرات‌ الهي‌، از علم‌ مكنون‌ پروردگار و الا اين‌ را بدونيد فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها همة‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را داشت‌. ولي‌ از علم‌ مكنون‌ پروردگار اين‌ خبر جديد بهش‌ رسيده‌، ولي‌ خدا مي‌خواد فضيلت‌ بده‌. به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، واسطة‌ بين‌، شايد براتون‌ سنگين‌ باشه‌، غير قابل‌ هضم‌ باشه‌ كه‌ من‌ اينجور حرف‌ مي‌زنم‌. ولي‌ اين‌ را در روايات‌ هست‌، قابل‌ توجيه‌ هم‌ هست‌. حضرت‌ امير با تعجب‌ عقب‌ عقب‌ رفت‌. آمد خدمت‌ پيغمبر. و مطالب‌ را عرض‌ كرد. حضرت‌ فرمود كه‌ فاطمه‌ از منه‌. من‌ از فاطمه‌ هستم‌. فاطمة‌ مني‌، فاطمه‌ از منه‌ و من‌ از فاطمه‌ هستم‌. خدا را شكر، خدا را شكر كه‌ محبت‌ فاطمة‌ زهرا در دلهاي‌ ما هست‌. خدا را شكر كنيد كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ شما عنايتي‌ كرده‌اند. شما فكر نكنيد كار خودتون‌ بوده‌، الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. حمد مي‌كنيم‌ خدايي‌ را كه‌ ما را به‌ اين‌ مسئله‌، به‌ اين‌ ولايت‌، به‌ اين‌ محبت‌ خاندان‌ عصمت‌، به‌ پيروي‌ از خاندان‌ عصمت‌ ما را هدايت‌ كرد و ما خودمون‌ نبوديم‌ كه‌ هدايت‌ بشيم‌. ما چه‌ تلاشي‌ كرديم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ را، ايشان‌ مي‌فرمودند كه‌ من‌ براي‌ آن‌ جد اعلايمون‌ كه‌ مذهب‌ تشيع‌ را قبول‌ كرده‌ و پذيرفته‌، در شبانه‌روز يا بعد از هر نماز، ترديد از منه‌، يك‌ حمد و سه‌ قل‌ هو الله‌ مي‌خونم‌، هديه‌ براي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ از اول‌ زحمت‌ ما را كم‌ كرده‌، مذهب‌ تشيع‌ را پذيرفته‌.

 پس‌ كوثر ملكوتش‌، حكمته‌، وحيه‌، از جانب‌ خداست‌ و حوضش‌، فاطمة‌ زهراست‌ و نهرهاي‌ كوثر كه‌ يك‌ نهر بسيار پهن‌ و پر از آب‌ و مملو از حقايق‌، نصيب‌ ما شده‌ و ما از او داريم‌ مي‌آشاميم‌، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌. آقايون‌ اگر مي‌خواهيد از اين‌ كوثر كمال‌ استفاده‌ را بكنيد، من‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. دو مسئلة‌ قطعي‌ اگر شيعه‌ باشيم‌، قطعيه‌ از نظر ما. يكي‌ امام‌ زمان‌ هست‌ يكي‌ هم‌ خواهد آمد. اينها قطعيه‌، بروبرگرد نداره‌. و يك‌ مسئلة‌ احتمالي‌ كه‌ شايد در زمان‌ ما بياد. شايد در اين‌ زمان‌ باشه‌. اين‌ سه‌ مسئله‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ ما هرچه‌ زودتر خودمون‌ را بسازيم‌ شايد مورد عنايات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ واقع‌ بشيم‌. نمي‌تونيد منكر وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ بشيد. امروز تمام‌ دنيا حضرت‌ وليعصر را پذيرفته‌اند. تمام‌ دنياها. بعضي‌ها به‌ فكر اينند كه‌ نگذارند اين‌ آقا تشريف‌ بياره‌، فيلمها درست‌ كردند، مطالبي‌ گفتند، مسائلي‌ را مطرح‌ كردند، از غير مسلمانها، همين‌ سياستمدارها كه‌ دلشون‌ مي‌خواد براي‌ سياستشون‌ و براي‌ حفظ‌ جاه‌ و مقامشون‌ با همه‌ كس‌، حتي‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار دست‌ و پنجه‌ خورد كنند. و ميگن‌ حتي‌ من‌ مشاهده‌ كردم‌، ديدم‌ كه‌ بعضي‌ كارشناسها را آوردند ميشه‌ جلوي‌ اين‌ پديده‌اي‌ كه‌ قطعا همين‌ سالها بوجود خواهد آمد، ميشه‌ جلوي‌ اين‌ را گرفت‌ يا نه‌؟ اينها ميگند شايد بشه‌، دست‌ و پائي‌ مي‌كنيم‌ بالاخره‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ اينها يريدون‌ ليطفوا نور الله‌ بافواههم‌. اراده‌ كرده‌اند كه‌ نور خدا را با هواي‌ دهنشون‌ خاموش‌ كنند. و الله‌ متم‌ نوره‌. خدا تمام‌ كننده‌ است‌ نورش‌ را. ولو كره‌ الكافرون‌. و لو كره‌ المشركون‌.

 و انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ ما كمك‌ كنه‌، شماها مردمان‌ خوب‌ كمك‌ كنيد، كاري‌ بكنيد كه‌ انتظار ذات‌ مقدس‌ پروردگار و انتظار پيغمبر و انتظار تمام‌ انبياء و اولياء در زمان‌ ما انشاء الله‌ عملي‌ بشه‌. فنتظروا اني‌ معكم‌ من‌ المنتظرين‌. خدا ميگه‌ها. انتظار داشته‌ باشيد. منهم‌ با شما از منتظرينم‌. امروز مسيحيت‌ معتقده‌ كه‌ اين‌ شخص‌ خواهد آمد. زرتشتي‌ها معتقدند كه‌ اين‌ شخص‌ خواهد آمد، كتابها نوشتند. تمام‌ مسلمانها، شما اگر با يك‌ سني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ بيسوادي‌ برخورد كرده‌ باشيد و او خبر نداشته‌ باشد، اين‌ دليل‌ نميشه‌ سني‌ها قبول‌ نداشته‌ باشند. سني‌ها، حتي‌ يك‌ عالم‌ سني‌ داريم‌ كه‌ سني‌ها هم‌ قبولش‌ ندارند، ميگن‌ آدم‌ متعصبي‌ است‌. بنام‌ ابن‌ باز در رياض‌ زندگي‌ ميكنه‌. مفتي‌ اعظم‌ وهابيته‌. اين‌ كتابي‌ نوشته‌ دربارة‌ اثبات‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌. تمام‌ قبول‌ دارند و اين‌ شخص‌ خواهد آمد. و الان‌ اگر شما دوستان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ خورده‌اي‌ متوجه‌ باشيد، تزكية‌ نفس‌ كنيد، به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ احساس‌ مي‌كنيد كه‌ حكمت‌ در قلبتون‌ جاري‌ ميشه‌. و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا و من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا، كسي‌ كه‌ خودش‌ را خالص‌ كنه‌ و چهل‌ روز بگذره‌، اين‌ حكمت‌ كه‌ در قلبش‌ جمع‌ شده‌ جرت‌ من‌ قلبه‌ الي‌ لسانه‌. مي‌بينه‌ هر چي‌ كه‌ ميگه‌ از حكمت‌ ميگه‌. سخن‌ او از حقايقه‌، درسي‌ نخونده‌، علمي‌ ندارد، آخر هر چه‌ ما درس‌ بخونيم‌، من‌ خودم‌ را ميگم‌. من‌ از سن‌ چهارده‌ سالگي‌ دارم‌ درس‌ فقه‌ و اصول‌ و طلبگي‌ باصطلاح‌، توي‌ حوزه‌ بودم‌ تا حالا، هر چه‌ من‌ تابحال‌ درس‌ خوندم‌ اينها مقدمة‌ فهم‌ حكمته‌. يعني‌ اينها مقدماتي‌ است‌، نردباني‌ است‌ كه‌ بايد روي‌ پشت‌ بام‌ علم‌ و دانش‌ رفت‌. و الا خود علم‌ و دانش‌ اين‌ را بدونيد، با درس‌ خوندن‌ حاصل‌ نميشه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ شيخ‌ بهائي‌ را ميگه‌ علم‌ رسمي‌ سربسر قيل‌ است‌ و قال‌ نه‌ از آن‌ كيفيتي‌ حاصل‌ نه‌ حال‌. و ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند العلم‌ نور يقذفه‌ الله‌ في‌ قلب‌ من‌ يشاء. علم‌ يك‌ نوري‌ است‌ كه‌ بوسيلة‌ واسطه‌هاي‌ وحي‌ كه‌ پيغمبر و ائمة‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند، بر قلب‌ انسان‌ سرازير ميشه‌. يقذف‌ الله‌ من‌ قلبه‌ من‌ يشاء. ببينيد پهلوي‌ يك‌ آدم‌، من‌ يك‌ چوپاني‌ بود در اطراف‌ مشهد. گاهي‌ مي‌آمد پيش‌ من‌. خيلي‌ قبل‌. يك‌ مطالبي‌ را با همان‌ لهجة‌ دهاتي‌ مشهديش‌، خود مشهديها همچين‌ منظم‌ مثل‌ شما تهرانيها صحبت‌ نمي‌كنند. حالا اون‌ دهات‌ هم‌ بود و خيلي‌ هم‌ اصطلاح‌ هيچ‌ بلد نبود. ولي‌ اعماق‌ حكمت‌ را من‌ معتقد بودم‌ كه‌ اگر بوعلي‌ سينا مي‌نشست‌ پهلوش‌، بعضي‌ از مشكلات‌ علميش‌ را از ايشان‌ استفاده‌ ميكرد. يك‌ چيزهايي‌ مي‌گفت‌. خودش‌ هم‌ نمي‌دونست‌ چي‌ داره‌، يعني‌ ميدونست‌، ميدونست‌ چي‌ داره‌ ميگه‌، اما نميدونست‌ اين‌ حرفها چقدر اهميت‌ داره‌. چقدر مشكلات‌ علمي‌ فلاسفه‌ را حل‌ ميكنه‌. گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ ببينم‌ كه‌ زمين‌ چه‌ شكليه‌. ديدم‌ كه‌ با مسافرت‌ نميشه‌. تخليه‌ روح‌ كردم‌، يك‌ گردش‌ كردم‌ دور زمين‌ آنوقت‌ مي‌نشست‌ صحبت‌ مي‌كرد. شما صفحة‌ جغرافيايي‌ را مي‌گذاشتيد جلوت‌ ميديديد تمام‌ راهها را رفته‌ و بلده‌.

 و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. اي‌ كاش‌ ماها از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيم‌. فاطمة‌ زهرا را بشناسيم‌ و وجود مقدس‌ اين‌ بي‌بي‌، اين‌ حوض‌ كوثر، اين‌ لطف‌ و عنايت‌ پروردگار را بيشتر از اين‌ درك‌ كنيم‌ و فرزند عزيزش‌ را انشاء الله‌ از محضرش‌ استفاده‌ كنيم‌ كه‌ اللهم‌ انا نشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا و غيبت‌ ولينا. خدايا ما به‌ تو شكايت‌ مي‌كنيم‌. كجا بريم‌ دنبال‌ امام‌ زمانمون‌. ابرضوي‌ او غيرها ام‌ ذي‌ طوي‌. عزيز علي‌ ان‌ اري‌ الخلق‌ و لاتري‌. و لا اسمع‌ لك‌ حصيصا و لا نجوي‌. بنفسي‌ انت‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخلق‌ منا. بنفسي‌ انت‌ من‌ ناصح‌ ما نصح‌ عنا. هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيلا فتلقي‌. اي‌ پسر پيغمبر، آيا راهي‌ هست‌ يك‌ ملاقاتي‌ با ما داشته‌ باشي‌ آقاجان‌؟ هل‌ يتصل‌ يومنا منك‌ وعدت‌ و نهزي‌. آقا جان‌ چه‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ عنايتي‌، يك‌ توجهي‌ امروز اين‌ مردم‌ به‌ خاطر وفات‌ فاطمة‌ زهرا دست‌ از كار و كسب‌ كشيده‌اند و در مجالس‌ عزاداري‌ مادرت‌ جمع‌ شده‌اند. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ عزائي‌ انشاء الله‌ امشب‌ به‌ خودمون‌، بهتر از گذشته‌ بگيريم‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌ به‌ ما نظر لطف‌ و عنايتي‌ بفرمايد. حجتش‌ را، بزرگ‌ و آقاي‌ ما را در مجلس‌، آيا ميشه‌؟ آقاجان‌ ميشه‌ كه‌ ما به‌ شما تسليت‌ عرض‌ كنيم‌؟ اين‌ مجلس‌ من‌ با شناختي‌ كه‌ از صاحب‌ خانه‌ دارم‌، نمي‌تونم‌ بگم‌ اينجا متعلق‌ به‌ صاحبخانة‌ ملكيشه‌. مربوط‌ به‌ صاحبخانة‌ حقيقي‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌. اين‌ خانه‌ مال‌ توست‌ آقا. اين‌ مجلس‌ مال‌ شماست‌. مجلس‌ بخاطر عزاي‌ مادرت‌ زهرا كه‌ مي‌دونيم‌ خيلي‌ دوستش‌ داري‌، تشكيل‌ شده‌. انشاء الله‌ نظر لطف‌ و عناياتشون‌ در مجلس‌ هست‌ و توجه‌ خاصه‌اشون‌ هست‌.

 امشب‌ به‌ علي‌ چه‌ گذشت‌؟ امروز وقتي‌ آمد به‌ خانه‌، اينطور كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌، ديد فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفته‌، يا علي‌ كفني‌ بالليل‌، غسلني‌ بالليل‌، دفني‌ بالليل‌، و لا تعلم‌ احدا واقرا ولدي‌ السلام‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌. اي‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمة‌ زهرا در وصيتنامه‌اش‌ به‌ شما سلام‌ رسونده‌. سلام‌ مرا به‌ فرزندانم‌ تا روز قيامت‌ برسان‌. اما مرا شب‌ دفن‌ كن‌، شب‌ كفن‌ كن‌، شب‌ غسل‌ بده‌. احدي‌ مطلع‌ نشه‌. امشب‌ اگر با چشم‌ دل‌ نگاه‌ كنيد و به‌ مدينه‌ سري‌ به‌ خانة‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بزنيد مي‌بينيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بدن‌ فاطمه‌ را گذاشته‌ داره‌ غسل‌ ميده‌. همه‌ آرام‌ و لا تعلم‌ احدا به‌ احدي‌ خبر نداده‌. يا امير المؤمنين‌. مي‌خواد خبر نده‌. همه‌ بايد آهسته‌، حتي‌ گريه‌اشون‌ آهسته‌ باشه‌. آرام‌ آرام‌ داره‌ كارها انجام‌ ميشه‌. اسماء آب‌ ميريزه‌، علي‌ داره‌ دست‌ ميكشه‌ روي‌ بدن‌ فاطمة‌ اطهر، جگرگوشة‌ پيغمبر اكرم‌. خود علي‌ هم‌ آرام‌ آرام‌ گريه‌ ميكنه‌. يك‌ دفعه‌ اين‌ سكوت‌ را خود علي‌ شكست‌. سرش‌ را گذاشت‌ به‌ ديوار هاي‌هاي‌ گريه‌ كرد. اسماء ميگه‌ گفتم‌ افمن‌ فقد الزهرا تبكي‌؟ آقا بخاطر دوري‌ فاطمة‌ زهرا گريه‌ ميكني‌؟ فرمود نه‌. آيا بخاطر يتيم‌ شدن‌ حسنين‌ گريه‌ مي‌كني‌؟ فرمود نه‌. اسماء همينطور كه‌ داشتم‌ فاطمه‌ را غسل‌ مي‌دادم‌ دستم‌ به‌ بازوي‌ شكستة‌ فاطمه‌ رسيد.

 

۱۲ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۶ مهر ۱۳۷۴ – مقام‌ نماز و قضية‌ ابولبابه‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.انا اعطيناك‌ الكوثر فصل‌ لربك‌ و النحر، ان‌ شانئك‌ هوالابتر. كي‌ از جملات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كلمة‌ صلاته‌. در اين‌ جا چون‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ و صلوات‌ براي‌ خداست‌ طبعا منظور نمازه‌. نماز از چيزهايي‌ است‌ كه‌ در زندگي‌ انسان‌ نقش‌ فوق‌ العاده‌ عجيبي‌ دارد. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ شخصي‌ كه‌ يك‌ ركعت‌ نمازش‌ را عمدا ترك‌ كند كافر است‌. در روايتي‌ نماز را پاية‌ دين‌ و اساس‌ دين‌ فرموده‌اند كه‌ اصلاة‌ عمود الدين‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ نماز ماية‌ عروج‌ مؤمنه‌. الصلاة‌ معراج‌ المؤمن‌. روايت‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ نماز انسان‌ را اگر اهل‌ تقوا باشد به‌ خدا نزديك‌ مي‌كنه‌. در رواياتي‌ هست‌ كه‌ هر چه‌ مي‌توانيد نماز بخوانيد. الصلاة‌ خير موضوع‌ فمن‌ شاء استكثر و من‌ شاء استقر. بهترين‌ چيزهاست‌ نماز.

 البته‌ نماز واقعي‌. نماز درست‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ بخاطر اين‌ كه‌ خداي‌ متعال‌ اين‌ كه‌ فاطمه‌ را بهش‌ عنايت‌ كرده‌ فرموده‌ است‌ كه‌ فصل‌ لربك‌. براي‌ پروردگارت‌ نماز بخوان‌، نماز شكر. حتي‌ يك‌ روزي‌ سلمان‌ مبتلا به‌ دل‌ دردي‌ شده‌ بود. كه‌ مي‌گن‌ از جاهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فارسي‌ صحبت‌ كردن‌ يكي‌ اين‌ مورد بوده‌ كه‌ بهش‌ به‌ فارسي‌ فرمودند كه‌ شكمت‌ درد مي‌كنه‌ گفت‌ بله‌. فرمودند برخيز نماز بخوان‌. نماز بسيار فضيلت‌ دارد كه‌ من‌ اگر بخوام‌ رواياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ و يا آياتي‌ كه‌ در حافظه‌ام‌ هست‌ براي‌ اهميت‌ نماز بايد تا آخر مجلس‌ راجع‌ به‌ همانها صحبت‌ كنم‌. قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد ان‌ الصلاة‌ تنهي‌ عن‌ الفحشاء والمنكر. نماز انسان‌ را از فحشاو منكر باز مي‌داره‌. نماز ذكر الله‌ اكبره‌. اون‌ بزرگترين‌ ياد خداست‌ و بالاخره‌ به‌ وسيلة‌ نماز انسان‌ براي‌ اون‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ شده‌ كه‌ ارتباط‌ با خداست‌ به‌ اون‌ چيز مي‌رسه‌. يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ وسط‌ عرض‌ كنم‌. ما اكثرا اشتباهمون‌ و مهمترين‌ اشتباهمون‌ در زندگي‌ كه‌ به‌ جايي‌ به‌ خاطر اين‌ اشتباه‌ نمي‌رسيم‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ انسان‌ براي‌ همين‌ علومي‌ كه‌ انجام‌ مي‌ديم‌ خلق‌ شده‌. و حال‌ اين‌ كه‌ انسان‌ براي‌ ارتباط‌ با خدا خلق‌ شده‌ و هر چيزي‌ كه‌ براي‌ چيزي‌ خلق‌ شده‌ بود اگر در غير اون‌ چيز استفاده‌ شده‌ بود و استعمال‌ بشود بسيار بي‌ ارزش‌ و بي‌ فايده‌ است‌. اگر اين‌ فرشي‌ را كه‌ براي‌ اطاق‌ پذيرايي‌ ساخته‌اند اين‌ را شما بياندازيد وسط‌ حياط‌ منزل‌ و باد و باران‌ بخوره‌ شما اشتباه‌ كرديد. چون‌ اين‌ فرش‌ براي‌ اطاقه‌. و اين‌ فرش‌ را ضايع‌ كرديد. اگر انسان‌ فقط‌ فكر كند كه‌ من‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ در زمان‌ ما يك‌ تحصيلاتي‌ انسان‌ داشته‌ باشد مدركي‌ بگيرد. در اداره‌اي‌ راهش‌ بدن‌ كه‌ حقوقي‌ بهش‌ بدن‌ زندگي‌ مرفه‌ خوبي‌ داشته‌ باشه‌ اگر يك‌ چنين‌ فكري‌ كرده‌ باشد اين‌ اشتباه‌ كرده‌. خودش‌ را ضايع‌ كرده‌. خودش‌ را در رديف‌ حيوانات‌ قرار داده‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ حيوانات‌ هم‌ همين‌ همت‌ را دارند كه‌ تلاش‌ كنند. مورچه‌ كه‌ از توي‌ لانه‌اش‌ بيرون‌ مي‌ياد همة‌ تلاشش‌ همينه‌. كه‌ يك‌ طعمه‌اي‌ در بيارد و يك‌ اندوخته‌اي‌ هم‌ براي‌ زمستانش‌ داشته‌ باشد بخورد و بخوابد و زاد ولد كند و راحت‌ باشه‌ يك‌ لونه‌اي‌ هم‌ داشته‌ باشه‌.

 خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و تو را براي‌ خودم‌. خدا ما را مي‌خواد چه‌ كنه‌. ما را خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد كه‌ رشدمون‌ بده‌. خليفة‌ الله‌ تربيت‌ كنه‌. موجودي‌ باشيم‌ كه‌ هر وقت‌ كسي‌ خواست‌ خدا را ببينه‌ به‌ بشر تكامل‌ يافته‌ نگاه‌ كنه‌. اگر خواست‌ بفهمد كه‌ خدا چگونه‌ داراي‌ اين‌ همه‌ صفت‌ حميده‌ است‌ به‌ انسان‌ نگاه‌ كنه‌. از حضرت‌ عيسي‌ عليه‌ السلام‌ حواريون‌ سؤال‌ كردن‌ من‌ مجالس‌؟ با كه‌ بنشينيم‌، با كي‌ معاشرت‌ كنيم‌؟ نشست‌ و برخاستمون‌ با چه‌ نحو افرادي‌ باشد؟ فرمود كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا رهبري‌ كنه‌. من‌ يذكركم‌ الله‌ رؤيته‌. نگاه‌ كردن‌ به‌ او به‌ ياد خدا بيافتيد. كسي‌ كه‌ شما را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ مي‌كنه‌ از نظر اسلام‌ ارزش‌ داره‌. قرآن‌ مي‌فرمايد و من‌ احسن‌ قول‌ من‌ من‌ لا الله‌ الا اله‌ كي‌ بهتر از اون‌ كسي‌ كه‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ مي‌كنه‌ از نظر سخن‌ گفتن‌. ما تمام‌ همتون‌ بايد در دنيا اين‌ باشد كه‌ به‌ خدا برسيم‌. خدا را بشناسيم‌. اعتقادمون‌ به‌ خدا زياد باشه‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا نمازه‌. در هر كاري‌ بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ نمازه‌ كه‌ ما را بالا مي‌بره‌. لا يضال‌ يتقرب‌ عبدي‌ بنوافل‌. دائما انسان‌ مقرب‌ مي‌شه‌ به‌ خدا به‌ وسيلة‌ نمازهاي‌ مستحبي‌. نه‌ نماز واجب‌. نماز واجب‌ كه‌ واجب‌ است‌ و شكر نعمتهاي‌ الهي‌ است‌. كسي‌ كه‌ نماز نمي‌خوانه‌ يك‌ حيواني‌ است‌ به‌ قيافة‌ انسان‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ خدايي‌ كه‌ اين‌ همه‌ نعمت‌ به‌ او عنايت‌ كرده‌ اين‌ مقدار انسانيت‌ نداره‌ كه‌ در شبانه‌ روز سرش‌ را چند دقيقه‌ در مقابل‌ اين‌ خدا به‌ سجده‌ بگذارد و بگويد سبحان‌ ربي‌ الاعلي‌ و بحمده‌، يعني‌ منزه‌ است‌ خداي‌ اعلي‌، خداي‌ بزرگ‌، خدايي‌ كه‌ عاليترين‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ است‌ با حمد او. حمد مي‌كنم‌. در ركوع‌ هم‌ كلمة‌ حمد گفته‌ مي‌شه‌ و به‌ طور كلي‌ در نماز در اكثر جاهاش‌ تسبيح‌ و حمد وجود داره‌. حالا اين‌ نماز آيا همين‌ نمازي‌ است‌ كه‌ ما مي‌خوانيم‌؟ اين‌ نماز، نماز قرب‌ عليكم‌ لتقي‌ نيست‌. معراج‌ مؤمن‌ نيست‌. تنهي‌ عن‌ المنكر نيست‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ ما قبل‌ از نماز و بعد از نماز فرقي‌ نمي‌كنيم‌. انساني‌ كه‌ معراج‌ مي‌ره‌. بايد وقتي‌ كه‌ برمي‌ گرده‌ از معراج‌ خيلي‌ فرق‌ كرده‌ باشه‌ تا قبل‌ از اين‌ كه‌ معراج‌ رفته‌. كسي‌ كه‌ مقرب‌ به‌ خدا مي‌شه‌ بايد با اون‌ وقتي‌ كه‌ مقرب‌ مي‌شه‌ فرق‌ داشته‌ باشه‌. نماز كجاش‌ به‌ ما مي‌گه‌ كه‌ منكرات‌ را انجام‌ نده‌، كارهاي‌ بد را انجام‌ نده‌. هيچ‌ جاش‌. ما كه‌ نمي‌فهميم‌. ما كه‌ اصلا معناي‌ نمازمون‌ را نمي‌فهميم‌. اما يك‌ عده‌ هستند كه‌ نه‌ به‌ محرد اين‌ كه‌ مي‌گن‌ اياك‌ نعبد. خديا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌ اين‌ را مي‌فهمند كه‌ ديگه‌ شيطان‌ را نبايد عبادت‌ كنند. بندة‌ شيطان‌ نباشند. حتي‌ اگر در تمام‌ عمر يك‌ مرتبه‌ بندگي‌ شيطان‌ را انسان‌ بكنه‌ از دائر بندگي‌ خدا انسان‌ خارجه‌ مگر اين‌ كه‌ توبه‌ كند و استغفار كند و تصميم‌ بگيرد كه‌ ديگه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنه‌. اين‌ هم‌ تازه‌ توبه‌اش‌ كه‌ قبول‌ مي‌شه‌ لطف‌ الهي‌ است‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ زدم‌ گفت‌ اگر اين‌ ارتشي‌ كه‌ در مثلا جبهة‌ جنگ‌ بين‌ ايران‌ و عراق‌ بود و ارتش‌ اسلام‌ بود يا مثلا سپاه‌ اسلام‌ اگر يك‌ دفعه‌ بره‌ براي‌ صدام‌ كار كنه‌، يك‌ روز. ما تمام‌ عمر در خدمت‌ مملكت‌ ايران‌ بوديم‌. حالا يك‌ روز مي‌خواييم‌ بريم‌ براي‌ صدام‌ ببينيم‌ ايشان‌ چي‌ مي‌گه‌، كار كنيم‌. اين‌ را وقتي‌ بيارنش‌ چه‌ كارش‌ مي‌كنند؟ اگر برگرده‌ بياد. يقينا حداسا من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ اعدامش‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ من‌ بيشتر گوش‌ به‌ حرف‌ دشمن‌ ندادم‌ چه‌ شده‌ كه‌ ما را اين‌ قدر تحت‌ فشار قرار مي‌ديد؟ مي‌گن‌ ديگه‌ تو به‌ درد ما نمي‌خوري‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ الشيطان‌ لكم‌ عدو. شيطان‌ دشمنه‌، هم‌ دشمن‌ منه‌، هم‌ دشمن‌ شما. روزي‌ چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ مي‌ديم‌. فكر مي‌كنم‌ اگر كسي‌ اهل‌ حساب‌ باشه‌ در شبانه‌ روز بيشتر انسان‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطانه‌ تا گوش‌ به‌ فرمان‌ پروردگار. اگر يكي‌ دو تاكار هم‌ براي‌ خدا بكنه‌ خودش‌ كار ارزش‌ نداشت‌. اين‌ نمازي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ اون‌ ارزشي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشه‌ نداره‌. خداي‌ تعالي‌ صرف‌ نظر مي‌كنه‌. خدا خيلي‌ مهربانه‌ و الا براي‌ يك‌ فرمانبرداريمون‌ از شيطان‌ مي‌خواست‌ اصلا از ما صرف‌ نظر كنه‌. ما ديگه‌ به‌ درد سرباز امام‌ زمان‌ شدن‌ و بودن‌ نمي‌خوريم‌. بنابر اين‌ نماز را بايد خيلي‌ اهميت‌ داد چون‌ نماز يك‌ جمله‌ توش‌ هست‌ كه‌ اين‌ جمله‌ انسان‌ را از فحشا و منكرات‌ باز مي‌داره‌ و اون‌ اياك‌ نعبده‌. يعني‌ فقط‌ تو را عبادت‌ مي‌كنيم‌. يك‌ جملة‌ ديگرش‌ اين‌ است‌ كه‌ اياك‌ نستعين‌. به‌ هيچ‌ چيز اتكا نمي‌كنم‌ من‌ يك‌ انسانم‌. من‌ يك‌ انساني‌ هستم‌ كه‌ خودم‌ شخصيت‌ دارم‌. مستقلم‌، اعتماد به‌ نفس‌ دارم‌. نه‌ به‌ حقوقم‌ اتكا كردم‌ نه‌ به‌ اداره‌ام‌ اتكا كردم‌ نه‌ به‌ مغازه‌ام‌ اتكا كرده‌ام‌، به‌ دوستانم‌ اتكا كرده‌ام‌، نه‌ به‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ و خلاصه‌ پول‌ و زندگي‌. من‌ داراي‌ شخصيتم‌. اينهايي‌ كه‌ به‌ چيزهاي‌ مختلف‌ تكيه‌ مي‌زنند.و متكي‌ به‌ اونها هستند خودشون‌ شخصيت‌ ندارند. بايد انسان‌ داراي‌ شخصيت‌ باشه‌. اياك‌ نستعين‌ فقط‌ به‌ تو اتكا مي‌كنم‌. علي‌ به‌ ذكر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌. حالا براي‌ اين‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا را خدا به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌ و اين‌ خير كثير را از اين‌ ناحيه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مرحمت‌ فرمود، فصل‌، نماز بخوان‌. نماز بخوان‌ كه‌ همه‌ چيز در نماز است‌. فصل‌ لربك‌. نماز بخوان‌ براي‌ پروردگارت‌. و نماز اين‌ را بهتون‌ بگم‌ اونچه‌ كه‌ درش‌ بيشتر از همه‌ چيز اهميت‌ داره‌ يعني‌ از استنباطي‌ كه‌ ممكنه‌ شايد من‌ در كتابها نديدم‌ ولي‌ الان‌ با شما مسئله‌ را مطرح‌ مي‌كنيم‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ مجلس‌، مجلس‌ انشاء الله‌ تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ شما هم‌ در بعد ولايت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بايد باشه‌. نماز از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ در اذان‌ و اقامه‌ مي‌گيم‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌. اونهايي‌ كه‌ درك‌ نمي‌كنند نماز يعني‌ چه‌؟ خيال‌ مي‌كنند كه‌ نماز بهترين‌ اعمال‌ نيست‌. مانع‌ شد دومي‌ كه‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ در اذان‌ يا اقامه‌ گفته‌ بشه‌. ازش‌ پرسيدن‌ چرا اين‌ را مانعي‌ مي‌شي‌؟ گفت‌ مردم‌ از جهاد باز مي‌مونند. خير العمل‌ جهاده‌، نماز نيست‌. و حال‌ اين‌ كه‌ نماز جهار را به‌ وجود مي‌ياره‌.

 در شعارهايي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواستند مردم‌ را به‌ جهاد بسيج‌ كنند مي‌گفتند الصلاة‌ جامعه‌. همتون‌ بيايد مسجد صلات‌ يا اذان‌ مي‌گفتند و حي‌ علي‌ خير العمل‌ را مي‌گفتند. منتهي‌ درك‌ وقتي‌ نيست‌ مثل‌ بعضي‌ از فراد مقدسي‌ كه‌ اينها حقيقت‌ نماز را ازش‌ استفاده‌ نمي‌كنند. اما پوستة‌ نماز را، شبي‌ مثلا شايد صدها ركعت‌ نماز بخوانند. در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند يك‌ همچين‌ افرادي‌ به‌ عنوان‌ زهاد، زهاد ثمانيه‌. بعضيهاشون‌ اين‌ طوري‌ بودند مثل‌ حسن‌ بصري‌. و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ خون‌ مردم‌ را مي‌ريزيد. آخه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بهش‌ فرمود كه‌ اين‌ همه‌ آب‌ را نريز اصراف‌ نكن‌ در وضو. مثل‌ اين‌ وسواسيها كه‌ آب‌ را زياد مي‌ريزند و وضوي‌ شادابي‌ به‌ اصطلاح‌ خودشون‌ مي‌خوان‌ بگيرند. حضرت‌ فرمود آب‌ را اصراف‌ نكن‌. گفت‌ تو خون‌ مردم‌ را ديروز ريختي‌ ما نگفتيم‌ كه‌ اصراف‌ نكن‌. حالا براي‌ يك‌ مقدار آب‌ كه‌ ما مي‌ريزيم‌ تو به‌ ما اعتراض‌ داري‌. مشغول‌ نماز بودند پيشانيها پينه‌ بسته‌ بسيار نماز خون‌ اما معناي‌ نماز را نمي‌فهميدند. يك‌ ركعت‌ اگر نماز را صحيح‌ مي‌خوندند مي‌فهميدند كه‌ مغز نماز ولايته‌. در تفسير حي‌ علي‌ خير العمل‌ در كتاب‌ توحيد صدوق‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ معناي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌ اين‌ است‌ كه‌ بشتابيد به‌ سوي‌ ولايت‌. كجاي‌ نماز ولايته‌؟ تمام‌ و جميع‌ نماز را بايد بگيم‌ كه‌ دور مي‌زنه‌ روي‌ ولايت‌. دقت‌ كنيد. روايت‌ داريم‌ و از نظر عقلي‌ هم‌ همين‌ طوره‌ كه‌ دعا مغز عبادته‌. نه‌ اين‌ كه‌ همة‌ ما براي‌ انس‌ با پروردگار خلق‌ شديم‌. خلق‌ الاشياء لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌.اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. خدا مي‌خواد خليفة‌ خودش‌ را در روي‌ زمين‌ به‌ وجود بياره‌. اني‌ جائل‌ خليفه‌ و اين‌ هدف‌ نهايي‌ خلقته‌ بشره‌. نه‌ اين‌ كه‌ اينطوره‌. پس‌ دعا يعني‌ ارتباط‌ با خدا و دعا كردن‌ مغز عبادته‌. فرمود ادعوني‌ استجب‌ لكم‌. هر چه‌ مي‌خواييد از من‌ بخواييد. هر چه‌ انسان‌ حالش‌ بيشتر باشه‌ ارتباطش‌ با خدا بيشتره‌. درسته‌ خدا از همة‌ اعماق‌ قلب‌ ما اطلاع‌ داره‌ اما وقتي‌ انسان‌ به‌ دوستش‌ مي‌رسه‌ مي‌خواد با او حرف‌ بزنه‌. محبت‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ با دوستش‌ بيشتر حرف‌ بزنه‌. چه‌ بهتر از اين‌ كه‌ نيازمنديهاش‌ را به‌ دوستش‌ بگه‌ و اون‌ هم‌ استقنائش‌ را اعمال‌ بكنه‌ و نيازمنديهاي‌ او را رفع‌ بكنه‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ در كوه‌ تور به‌ محضر پروردگار و با خدا هم‌ صحبت‌ شد. خوب‌ خدا مي‌دانه‌ كه‌ در دست‌ حضرت‌ موسي‌ چيه‌؟ بهش‌ فرمود ما تلك‌ بيمينك‌ يا موسي‌؟ اين‌ سوال‌ را از حضرت‌ موسي‌ كرد. محبت‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ حالا كه‌ زمينة‌ حرف‌ زدن‌ را پيدا كرده‌ با خدا بيشتر حرف‌ بزنه‌. اگر بي‌ ادبي‌ نبود بيشتر از اينها مي‌گفت‌. گفت‌ يك‌ عصايي‌. خوب‌ بايد حرف‌ تمام‌ بشه‌. اين‌ عصاي‌ منه‌. اتوك‌ عليه‌ و احش‌ بها علي‌ غنمي‌ و معارب‌ اخري‌ هي‌ حرف‌ زدن‌ را طولش‌ داد. چون‌ انسان‌ وقتي‌ با محبوبش‌ برخورد مي‌كنه‌ بايد زياد حرف‌ بزنه‌. انس‌ داشته‌ باشه‌. لذا دعا مغز عبادته‌. روايت‌ هم‌ داره‌. الدعا مخ‌ العباده‌. و يك‌ بررسي‌ كاملي‌ شد. ببينيد در نماز دعاي‌ واجبي‌ كه‌ به‌ قصد دعايي‌ انسان‌ مي‌خوانه‌ فقط‌ و فقط‌ صلواته‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. از اول‌ نماز تا آخر نماز. تسبيح‌ هست‌، تكبير هست‌، سورة‌ حمد هست‌ كه‌ بقصد قرآني‌ بايد خوانده‌ بشه‌. خدا داره‌ با ما حرف‌ مي‌زنه‌ منتهي‌ از زبان‌ ما. قل‌ هوالله‌ مثلا يا سورة‌ ديگري‌ هست‌. در سورة‌ حمد دعا هست‌ ولي‌ خدا داره‌ به‌ ما تعليم‌ مي‌ده‌ مي‌گه‌ اهدنا اصراط‌ المستقيم‌. يعني‌ اين‌ را يادت‌ باشه‌ كه‌ بايد در دعاهات‌ اين‌ را بگي‌ كه‌ خدايا هدايت‌ كن‌ من‌ را به‌ راه‌ راست‌. در ركوع‌ اگر شما صلوات‌ فرستاديد صلواتش‌ مستحبه‌. در قنوت‌ اگر دعا خونديد، اصل‌ خود قنوت‌ مستحبه‌. اما تنها چيزي‌ كه‌ در نماز واجبه‌ و دعاست‌ صلوات‌ در تشهده‌. خيلي‌ عجيبه‌. كه‌ تقاضاي‌ رحمت‌ خاصه‌اش‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. مغز نماز پس‌ صلواته‌ و چيزي‌ كه‌ مغز نداشته‌ باشه‌ وجود نداره‌ و همة‌ وجود يك‌ چيزي‌ به‌ مغزشه‌. به‌ اون‌ وسطشه‌، به‌ اون‌ اصلشه‌. بنابر اين‌ اگر گفتند حي‌ علي‌ خير العمل‌ منظور ولايته‌، يعني‌ بشتاب‌ به‌ ولايت‌. به‌ قول‌ يكي‌ از اساتيد و بزرگان‌ از اهل‌ معنا مي‌گفت‌ كه‌ صلوات‌ بهترين‌ اذكاره‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌ و شما هم‌ مي‌تونيد به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ كنيد. بهترين‌ اذكار در مثلا لا اله‌ الاالله‌ بهترش‌ صلواته‌. لا الله‌ الا انت‌ سبحان‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ اگر بخواييم‌ مقايسه‌ كنيم‌ بهترش‌ صلواته‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ در صلوات‌ هم‌ دعا هست‌ هم‌ ياد خدا هست‌، هم‌ ولايت‌ هست‌. همه‌ چيز هست‌. يك‌ معجون‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌.

 لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ و ملائكة‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. اي‌ مردم‌ بدونيد خدا و ملائكه‌اش‌ و آل‌ پيغمبر صلوات‌ مي‌فرستند. يا ايها الذين‌ آمنوا در روايت‌ دارد كه‌ البته‌ اوني‌ كه‌ در تعقيب‌ نماز روايت‌ داره‌ و رسيده‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ آيه‌ خونده‌ مي‌شه‌ انسان‌ بگه‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمدو ذرية‌ اين‌ روايت‌ داره‌. ايني‌ كه‌ مكبر وقتي‌ اين‌ آيه‌ را مي‌خونه‌ و بعد مردم‌ سه‌ تا صلوات‌ مي‌فرستند من‌ در روايات‌ نديدم‌ لذا به‌ دوستان‌ گفتم‌ كه‌ اگر مي‌خواييد در صراط‌ مستقيم‌ باشيد اين‌ جوري‌ صلوات‌ را، اين‌ آيه‌ را بخونيد كه‌ وارد شده‌، وارد شده‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ نمازتون‌ تمام‌ شد بگيد ان‌ الله‌ و ملائكة‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلوا عليه‌ و صلموا تسليما الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذرية‌. اين‌ جوري‌ بگيد. لذا اين‌ را هم‌ در نمازها. البته‌ جايي‌ هم‌ كه‌ صلوات‌ را مي‌فرستند اشكالي‌ نداره‌ ولي‌ اينجوري‌ به‌ عنوان‌ تعقيب‌ نماز مخصوصا نماز مغرب‌ وارد شده‌. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورديد صلوا عليه‌. بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر صلوات‌ بفرستيد و صلموا تسليما. سلام‌ هم‌ بديد. در مقابلش‌ تسليم‌ هم‌ باشيد كه‌ سني‌ و شيعه‌ روايت‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر اگر خواستيد بفرستيد حتما آل‌ را ذكر كنيد. از نظر سني‌ و شيعه‌ صلوات‌ بدون‌ آل‌ يعني‌ انسان‌ بگه‌ مثلا صل‌ الله‌ عليه‌ فقط‌ همين‌ جا صبر كنه‌. يا مثلا بگه‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد بگه‌ و ديگه‌ آل‌ محمد نگه‌ اين‌ يا حرامه‌ يا مكروهه‌. اين‌ فكر نكنيد فتواي‌ شيعه‌ است‌ نه‌. خود اهل‌ سنت‌ هم‌ اين‌ را فتوا دادن‌. و از عجائب‌ اينه‌ من‌ يك‌ كتابي‌ در كتابخانة‌ آستانه‌ ديدم‌ بعد هم‌ ديدم‌ اين‌ كتاب‌ هست‌ يك‌ نفر عالم‌ سني‌ به‌ نام‌ سعادة‌ الدارين‌ في‌ صلاة‌ علي‌ سيد علي‌ كونين‌ كتاب‌ نوشته‌ و اين‌ كتاب‌ فقط‌ دربارة‌ اين‌ موضوعه‌ شايد در حدود پانصد صفحه‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ موضوعه‌ كه‌ اگر كسي‌ صلوات‌ فرستاد بايد آل‌ را حتما ضمينه‌ كنه‌. و اين‌ حالا چه‌ بگم‌ بيچاره‌ هر جا اسم‌ پيغمبر را توي‌ اين‌ كتاب‌ مي‌نويسه‌ مي‌نويسه‌ كه‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و صلم‌. من‌ به‌ يك‌ نفر نشون‌ دادم‌ گفت‌ اين‌ ديگه‌ عادته‌ براي‌ اين‌ والا دليل‌ ديگه‌اي‌ نمي‌تونه‌ داشته‌ باشه‌. و يك‌ وقتي‌ من‌ در شام‌ در مسجد اموي‌ روز جمعه‌اي‌ بود حلقة‌ ذكري‌ يك‌ عده‌اي‌ از اهل‌ سنت‌ داشتد. دور هم‌ نشسته‌ بودند و با ذكر صلوات‌ مجلسي‌ را برقرار كرده‌ بودند و توش‌ هم‌ حرفي‌ نمي‌زدند ما هم‌ نشتيم‌ ديديم‌ اينها مي‌گن‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و صلم‌ اينطوري‌ تقريبا. من‌ كنار نشسته‌ بودم‌ برداشتم‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشتم‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ از پيغمبر اكرم‌ وارد شده‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تصلوا عليه‌ صلاة‌ مبتورا يا بتري‌، جملات‌ مختلفه‌ از همين‌ ابتر مي‌ياد. يعني‌ صلوات‌ كوتاه‌ بر من‌ نفرستيد. سؤال‌ كردند از پيغمبر اكرم‌ كه‌ صلوات‌ كوتاه‌ چيه‌؟ فرمود اين‌ كه‌ بر من‌ صلوات‌ بفرستيد ولي‌ بر آلم‌ نفرستيد و اونها را از من‌ جدا كنيد. اين‌ را وقتي‌ من‌ نوشتم‌ چون‌ بنا بود حرف‌ نزنم‌. هيچ‌ كس‌ هم‌ حرف‌ نمي‌زد و مشغول‌ ذكر هم‌ بودند وقتي‌ كه‌ من‌ دادم‌ دست‌ مرشد چون‌ اينها صوفي‌ بودند. به‌ مرشدشون‌ دادم‌ متوقف‌ كرد ذكر را. گفت‌ حق‌ با ايشانه‌ و آل‌ را ضميمه‌ كرد. كه‌ من‌ در كتاب‌ فكر مي‌كنم‌ شبهاي‌ مكه‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌. به‌ هر حال‌ همة‌ مسلمانهاي‌ عالم‌ معتقدند كه‌ در نماز بايد صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد و حتي‌ اما شافعي‌.

 شما مي‌دونيد كه‌ اهل‌ سنت‌ چهار مرجع‌ تقليد دارند. اين‌ هم‌ در زمان‌ مثلا ده‌ قرن‌ يا يازده‌ قرن‌، يا دوازده‌ قرن‌ قبل‌ بودند اين‌ مراجع‌ تقليد. اين‌ مراجع‌ تقليدشون‌ عبارتند از ابو حنيفه‌ و محمد ابن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد بن‌ حنبل‌ و مالك‌ ابن‌ انس‌. اين‌ چهار تا مرجع‌ تقليدشونه‌. امام‌ شافعي‌ كه‌ اشعاري‌ هم‌ داره‌. من‌ ديوانش‌ را فكر مي‌كنم‌ تو كتابخانه‌ام‌ داشته‌ باشم‌ ايشان‌ در اشعارش‌ مي‌گه‌اي‌ آل‌ پيغمبر خطاب‌ به‌ آل‌ پيغمبره‌ كفايت‌ در عظيم‌ شأن‌ شما اين‌ كه‌ من‌ لم‌ يصل‌ عليكم‌ لا صلاة‌ له‌. اگر كسي‌ صلوات‌ بر شما نفرسته‌ نمازش‌ باطله‌. خيلي‌ عجيبه‌ و تمامشون‌ البته‌ در تشهد صلوات‌ مي‌فرستند شما هيچ‌ سني‌ پيدا نمي‌كنيد كه‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نفرستند. در اون‌ تشهدشون‌. البته‌ اونها نمي‌گن‌ تشهد مي‌گن‌ التهيت‌. در التهياتشون‌ حتما اين‌ را بيان‌ مي‌كنند. تمام‌ مسلمانها به‌ اين‌ مسئله‌ معترفند. بنابر اين‌ مغز نماز چون‌ دعاست‌ و چون‌ دعا براي‌ اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ اين‌ ولايته‌ و اظهار محبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌. و خداي‌ تعالي‌ در خصوص‌ صلوات‌ روايات‌ عجيبي‌ از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ پروردگار متعال‌ مقرر فرموده‌. اول‌ اين‌ كه‌ صلوات‌ دعايي‌ است‌ مستجاب‌. يعني‌ هر كسي‌ كافر با، سني‌ باشه‌، مسلمان‌ باشه‌، شيعه‌ باشه‌، تارك‌ الصلاة‌ هم‌ حتي‌ باشه‌ صلوات‌ بفرسته‌ اين‌ يك‌ دعاش‌ مستجابه‌. اگر هيچ‌ دعاييش‌ مستجاب‌ نباشه‌ اين‌ يكي‌ مستجابه‌ و اگر كسي‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فرستاد خدا ده‌ برابر اون‌ صلوات‌ را بر خودش‌ برمي‌ گردونه‌. يعني‌ اون‌ رحمت‌ را ده‌ برابر به‌ خودش‌ خواهد رو كرد. و يك‌ روايتي‌ براتون‌ بخونم‌ كه‌ ياد بگيريد انشاء الله‌ طرز دعا كردن‌ را. روايت‌ داره‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اول‌ يك‌ صلوات‌ بفرسته‌، بعد حاجتش‌ را بخواد بعد هم‌ صلواتش‌ را بفرسته‌ نه‌ اين‌ كه‌ اول‌ و آخر مستجابه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ خدا اين‌ تعبير روايته‌. ان‌ الله‌ يستهيي‌ خدا حيا مي‌كنه‌ كه‌ اين‌ ور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌، اون‌ ور دعاي‌ تو را مستجاب‌ كنه‌ وسطش‌ را مستجاب‌ نكنه‌ و لذا اول‌ و آخر دعاهاتون‌ صلوات‌ داشته‌ باشيد. و صلوات‌ را بدونيد مال‌ پيغمبر هم‌ تنها نيست‌ بلكه‌ براي‌ شماها هم‌ اين‌ صلوات‌ هست‌. هو الذي‌ يصلوا عليكم‌ و ملائكة‌ .ديگه‌ از اين‌ بهتر نمي‌شه‌. خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. رحمت‌ خاصه‌اش‌ را بر شما نازل‌ مي‌كنه‌. ملائكه‌اش‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كنند. ليخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. براي‌ اين‌ كه‌ شما را خارج‌ بكنند از اين‌ ظلمتي‌ كه‌ الان‌ داريد. ديشب‌ عرض‌ كردم‌ ما در بعد ملكي‌ در توي‌ يك‌ سلول‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ صدها سلول‌ پشت‌ اين‌ ديوار گذاشته‌اند. يك‌ تاريك‌ محض‌.

 اگر مي‌خواييد از اين‌ تاريك‌ نجات‌ پيدا بكنيد يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ خدا برتون‌ صلوات‌ بفرسته‌. و خدا هم‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌ منتهي‌ انسان‌ گاهي‌ خودش‌ نمي‌خواد. هو الذي‌ يصلوا عليكم‌ و ملائكة‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در يك‌ روايت‌ مفصلي‌ هست‌ يك‌ جريان‌ جالبي‌ هم‌ داشته‌ اين‌ آيه‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشته‌ام‌. اگر اين‌ كتاب‌ سير الي‌ الله‌ را مطالعه‌ بكنيد در بخش‌ توبه‌ است‌ ظاهرا كه‌ نمي‌خوام‌ اين‌ قضيه‌ را اينجا نقل‌ كنم‌ ولي‌ اين‌ آيه‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. قضية‌ اصلش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ ابولبابه‌ يك‌ مردي‌ است‌ در زمان‌ پيغمبر يهوديها ازش‌ سؤال‌ كردند كه‌ اگر ما بريم‌ مسلمان‌ بشيم‌ چطوره‌، به‌ نظر تو؟ خودش‌ مسلمان‌ بود بعضيها فضولند، بعضيها يك‌ اخلاق‌ بدي‌ دارند. شايد حالا در بين‌ ماها هم‌ پيدا بهش‌. گفت‌ كه‌ اگر بياييد مسلمان‌ بشيد پيغمبر خيلي‌ تحميل‌ به‌ شما مي‌كنه‌. مي‌گد نماز بخون‌، چه‌ بكن‌، چه‌ بكن‌ خلاصه‌ صلاح‌ ندونست‌ اينها مسلمان‌ بشن‌. اما بعد پشيمان‌ شد چه‌ كاري‌ من‌ كردم‌. يك‌ عده‌ را از هدايت‌ باز داشتم‌. آمد خودش‌ را به‌ اين‌ ستون‌ مسجد در مسجد النبي‌ الان‌ هم‌ اون‌ ستون‌ هست‌ ستون‌ توبه‌ مي‌گن‌. با ريسمون‌ خودش‌ را محكم‌ بست‌ و گرهش‌ را هم‌ داد كس‌ ديگه‌اي‌ بزنه‌ كه‌ من‌ دستم‌ نرسه‌. بسته‌ شد. تا پيغمبر نياد و من‌ را نبخشه‌ من‌ از اين‌ جا باز نمي‌شم‌. پيغمبر اكرم‌، و اين‌ تصميم‌ را هم‌ گرفت‌ كه‌ اگر پيغمبر من‌ را ببخشه‌ تمام‌ ثروتم‌ را در راه‌ خدا خواهم‌ داد. ثروتمند هم‌ بود. پيغمبر آمد فرمود كه‌ آيه‌ نازل‌ شد. آيه‌ اينه‌ كه‌ خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌، تطهرهم‌ و تذكيهم‌ بها اين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ صلوات‌ خدا و پيغمبره‌ها. از اموال‌ اينها صدقه‌ بگير. صدقه‌ را براتون‌ معنا كنم‌. ماها صدقه‌ را فكر مي‌كنيم‌ كه‌ پولي‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ هر چي‌ هم‌ خرده‌تر و كمتر باشه‌ بهتر. الان‌ خرده‌ترين‌ پولها مثلا يك‌ تومني‌ پيدامي‌ شه‌. يك‌ سكة‌ خيلي‌ كمي‌. اين‌ را بگذاريم‌ زير سرمون‌ بعد تمام‌ درد و مرض‌ ما بره‌ توي‌ اون‌ سكه‌ و مي‌ره‌ مي‌خوره‌ به‌ جون‌ اون‌ فقيري‌ كه‌ بيچاره‌ پول‌ را مي‌گيره‌ و مصرف‌ مي‌كنه‌. اينجوري‌ فكر مي‌كنيم‌ ديگه‌. نه‌ صدقه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌. صدقه‌ هر كار خيري‌ كه‌ شما نسبت‌ به‌ ديگري‌ بكنيد اين‌ صدقه‌ است‌. اگر مسجد ساختيد صدقه‌ است‌، اگر اطعام‌ كرديد صدقه‌ است‌. اگر هر كار خيري‌ نسبت‌ به‌ ديگري‌ كرديد چه‌ طرف‌ ثروتمند باشه‌، چه‌ طرف‌. حتي‌ محتاج‌ باشه‌ يا محتاج‌ نباشه‌ اسمش‌ در اسلام‌ صدقه‌ است‌. حضرت‌ فرمود يك‌ ثلث‌ مالت‌ را مي‌گيرم‌ بخاطر اين‌ گناهي‌ كه‌ كردي‌ تمامش‌ را لازم‌ نيست‌ اون‌ دو ثلث‌ ديگه‌اش‌ مال‌ خودت‌. تطهرهم‌ پاكشون‌ كن‌. از گناه‌ پاك‌ مي‌شه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ صدقه‌ داد. عرض‌ كردم‌ صدقه‌ اون‌ معنايي‌ كه‌ تو ذهنتون‌ هست‌ اون‌ نيست‌. صدقه‌ معناش‌ اينه‌ يك‌ كار خيري‌ براي‌ يك‌ كسي‌ بكن‌. يك‌ چيزي‌ بده‌.

 تطهرهم‌ و تذكيهم‌ بها و تزكيشون‌ كن‌ به‌ وسيلة‌ اين‌ پولي‌ كه‌ دادن‌. چون‌ انسان‌ تزكيه‌ مي‌شه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر اراده‌ بكنه‌ اين‌ پول‌ مي‌شه‌ و تزكيهم‌ بها بعد مي‌فرمايد و صل‌ عليهم‌. صل‌ عليهم‌. صلوات‌ بر اينها بفرست‌. ان‌ الصلاة‌ سكن‌ الهم‌. صلاة‌ تو آرامش‌ به‌ اينها مي‌ده‌. پس‌ بنابر اين‌ اگر مي‌خواييد آرامش‌ پيدا كنيد اگر مي‌خواييد آرام‌ بشيد، ايمانتون‌، ايمان‌ مستقري‌ بشه‌. پاك‌ بشيد، تزكية‌ نفستون‌ با موفقيت‌ پيش‌ بره‌ چكار بكنيد، صدقه‌ بديد. يك‌ كار خيري‌ بكنيد. مجاني‌ كه‌ نمي‌شه‌ كه‌ انسان‌ به‌ همة‌ خوبيها برسه‌. البته‌ اگر اين‌ كار خير را براي‌ افرادي‌ كه‌ نيازمندترند شما انجام‌ داديد بهتره‌. هر چه‌ طرف‌ نيازمندتر باشه‌ بهتره‌. يا اين‌ كه‌ يك‌ كار اجتماعي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ ازش‌ بهره‌مند بشن‌. مثل‌ كارهاي‌ اجتماعي‌، خيراتهاي‌ اجتماعي‌ كه‌ زياد هم‌ هست‌ توي‌ جامعه‌ اينها سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ خدا شما را پاكتون‌ مي‌كنه‌، تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ پيغمبر بر شما صلوات‌ مي‌فرسته‌. و آرامش‌ پيدا مي‌كنيد. ان‌ الصلاة‌ سكن‌ لها. آرامش‌ پيدا مي‌كنيد. اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ قرآن‌ تعيين‌ كرده‌. آخه‌ بعضي‌ از اذكار و بعضي‌ از دستورات‌ را خدا داده‌. و خيلي‌ ديگه‌ انسان‌ آرامش‌ داره‌ نسبت‌ به‌ اين‌ اذكار و دستورات‌ خدا گفته‌. مثلا اين‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ اين‌ براي‌ رفع‌ هم‌ و غم‌ خدا دستور داده‌. يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اذكار ديگه‌ يكيش‌ همين‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر كه‌ يك‌ صلوات‌ بلندي‌ بفرستيد (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). دستور اين‌ است‌ كه‌ صلوات‌ را اگر در جمع‌ هستيد بلند و همه‌ با هم‌ چون‌ جنبة‌ شعار داره‌. كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ارفعوا اصواتكم‌ بلند كنيد صداتون‌ را به‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر فانها تذهب‌ بانفاق‌. نفاق‌ را از بين‌ شما برمي‌داره‌. اگر يك‌ دسته‌اي‌ را مثلا يك‌ جمعي‌ دارن‌ توي‌ كوچه‌ دارن‌ راه‌ مي‌رن‌، شعار مي‌ده‌ يك‌ دو، سه‌ نفر جلو بلند شعار مي‌دن‌، دو سه‌ نفر هم‌ آهسته‌ يك‌ عده‌ هم‌ اصلا نمي‌گن‌ اين‌ شعار را. مي‌دونه‌ انسان‌ كه‌ اينها همچين‌ استحكامي‌ ندارند. اگر يك‌ مثلا خداي‌ نكرده‌ ضد دولت‌ باشه‌ ، يا پليس‌ را ببينند همشون‌ متفرق‌ مي‌شن‌. ولي‌ اگر همه‌ قرص‌ با هم‌، يك‌ صدا يك‌ شعاري‌ را دادن‌ با صداي‌ بلند. اون‌ هم‌ همه‌ يك‌ دل‌ نيستند كه‌ صلوات‌ را با هم‌ بفرستند توي‌ مجالس‌ كوشش‌ بكنيد، من‌ زياد اصرار ندارم‌ كه‌ صلوات‌ بفرستيد بخاطر اين‌ كه‌ همين‌ بحثمون‌ صلوات‌ زيادي‌ داره‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ اگر صلوات‌ خواستيد بلند بفرستيد همتون‌ با هم‌ باشيد كه‌ تذهب‌ بانفاق‌، نفاق‌ را از بين‌ مي‌بره‌. اين‌ دستوره‌ صلواته‌. صلوات‌ حالا خود صلات‌ و صلوات‌ چي‌ هست‌.

 اين‌ يك‌ رحمت‌ خاصي‌ است‌ كه‌ از ناحية‌ خدا براي‌ مؤمنين‌ خيلي‌ خصوصي‌ يك‌ رحمتي‌ است‌ كه‌ براي‌ دوستان‌ خيلي‌ خوب‌ خدا آماده‌ شده‌. اول‌ مال‌ پيغمبر اكرم‌ دوم‌ مال‌ آل‌ پيغمبره‌ سوم‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ را پيموده‌اند و جزء صابرين‌ هستند كه‌ و لنبلوئنكم‌ بشي‌ من‌ الخوف‌ و لنقص‌ من‌ الاموال‌ و انفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالوا انا لالله‌ و انا عليه‌ راجعون‌ اولئك‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و رحمه‌ صلوات‌ بر اينهاست‌ ببينيد. كساني‌ كه‌ اين‌ روايت‌ مخصوصا مربوط‌ به‌ عالم‌ قبل‌ را ظهور حجت‌ ابن‌ الحسنه‌. و مومنين‌ در وضع‌ اينطوري‌ هستند. خداي‌ تعالي‌ شما را آگاه‌ مي‌كنه‌ و مبتلاتون‌ مي‌كنه‌ و امتحانتون‌ مي‌كنه‌ و اين‌ معناي‌ در تفاسير گفته‌ شده‌. به‌ شي‌ من‌ الخوف‌ و الجوع‌ ترس‌، ضمينة‌ ترس‌ همگاني‌. يك‌ ضمينة‌ گرسنگي‌ همگاني‌. كمبود، گرسنگي‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ شما حتما ناهار نخورده‌ باشيد، نه‌. هم‌ گرانيها كه‌ در عالم‌ امروز هست‌ مربوط‌ به‌ ايران‌ نيست‌. من‌ بعضي‌ وقتها گفتم‌ ايران‌ باز بهتر از بعضي‌ جاهاست‌. اونها كه‌ خارج‌ مي‌رن‌ برمي‌ گردن‌ مي‌فهمند و گراني‌، خوف‌ و جوع‌ و نقص‌ من‌ اموال‌ و انفس‌. اموالتون‌ كم‌ مي‌شه‌ بركت‌ را خدا ازش‌ بر مي‌داره‌. بركت‌ را از جانتون‌ بر مي‌داره‌. به‌ وسيلة‌ اينها خداي‌ تعالي‌ امتحان‌ مي‌كنه‌ و نقص‌ من‌ اموال‌ و انفس‌ و الثمرات‌. ميوه‌جات‌ هم‌ كه‌ يا زراعت‌ و كشاورزي‌ خيلي‌ رو به‌ نقص‌ مي‌ره‌ و بعد فبشر الصابرين‌. صابرين‌ اونهايي‌ كه‌ در همين‌ جا بدون‌ اسباب‌ و دردسر درست‌ كردند بدون‌ نق‌ زدن‌، بدون‌ هيچ‌ ناراحتي‌ با شرح‌ صدر كامل‌ از كنار اينها عبور مي‌كنند به‌ اينها بشارت‌ بده‌. كه‌ چي‌؟ مي‌رسه‌ به‌ اينجا كه‌ اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربه‌. از جانب‌ پروردگار اون‌ رحمت‌ خاصه‌ بر اينها نازل‌ مي‌شه‌. اين‌ رحمت‌ خاصه‌ كه‌ مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ و اولاد پيغمبر اكرمه‌. و اميدواريم‌ به‌ بركت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها امشب‌ اون‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ بر ما نازل‌ بشه‌ (الهي‌ آمين‌) و اهميت‌ به‌ نماز كه‌ مغز نماز صلواته‌، پس‌ به‌ صلوات‌ بدهيد و بدانيم‌ كه‌ چه‌ از خدا خواستيم‌ و چه‌ فايده‌اي‌ داره‌ و انشاءالله‌ اين‌ را بايد بدونيم‌ كه‌ فاطمة‌ اطهرا سلام‌ الله‌ عليها هر چه‌ بر فرزندانش‌ خداي‌ تعالي‌ اظهار محبت‌ مي‌كنه‌ به‌ خاطر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. آل‌ پيغمبر در مرحلة‌ اول‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليهاست‌. و هر چه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اين‌ بانوي‌ بزرگواره‌. يك‌ مطلبي‌ را الان‌ به‌ نظرم‌ رسيد اشاره‌ كنم‌ اگر ما به‌ اصطلاح‌ پيرو پيغمبر اكرم‌ هستيم‌ اين‌ را مي‌گم‌ بخاطر اين‌ كه‌ در باطن‌ ما در اون‌ باطن‌ ناخودآگاه‌ ما يا خود آگاه‌ ما نمي‌دونم‌ يك‌ افكاري‌ از زمان‌ جاهليت‌ باقي‌ مانده‌. از زمان‌ جاهليت‌. و الان‌ هم‌ هست‌. در زمان‌ جاهليت‌ براي‌ دختر هيچ‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند. دختر را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردند بلكه‌ مي‌خواستند هر جوري‌ هست‌ از بين‌ ببرندش‌. زنها را از ارزشي‌ براشون‌ قائل‌ نبودند. پيغمبر اكرم‌ آمده‌ تمام‌ خرافات‌ را بشكنه‌. لذا به‌ پيغمبر اكرم‌ خدا يك‌ دختر داده‌. دخترش‌ را پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ اين‌ مردمي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ روحياتي‌ داشتند اون‌ قدر احترام‌ مي‌كرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. اين‌ بايد براي‌ ما درس‌ باشه‌. اگر يك‌ نفر ده‌ تا پسر داشته‌ باشه‌. چقدر خوشبختي‌ كه‌ ده‌ تا پسر داري‌. اگر خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌ پنج‌ تا دختر داشته‌ باشه‌ ناراحته‌ كه‌ اينها و اين‌ از همان‌ زمان‌ جاهليت‌ در مغز و فكر ما باقي‌ مانده‌. روزي‌ هر كسي‌ را خدا مي‌ده‌. رحمته‌ دختر و ماية‌ بركته‌ دختر. و بايد ما هم‌ مثل‌ پيغمبر اكرم‌ فكر كنيم‌. يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌، اگر يك‌ دختر داريد يك‌ پسر با پسرت‌ گرمتر نباشيد تا با دخترتون‌. دختر لطيفه‌. اساسا زنها اينطوري‌ هستند. يك‌ قلب‌ مهرباني‌ خدا بهشون‌ داده‌ كه‌ اينها بتوانند فرزند را تربيت‌ كنند. اين‌ حالت‌ رأفت‌ مهرباني‌ اين‌ حالتي‌ است‌ كه‌ در مردها نيست‌. شما بهتون‌ يك‌ شب‌ يك‌ بچة‌ يك‌ ماهه‌ را بدن‌ بگن‌ آقا نگهش‌ دارد. چقدر مي‌تونيد طاقت‌ بياريد. شما به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اون‌ حالت‌ رأفت‌ و مهرباني‌ در شما نيست‌. كارهاي‌ خشن‌، كارهاي‌ به‌ اصطلاح‌ ولو پر زحتمت‌ اما از اين‌ نوع‌ كارها را هيچ‌ دوست‌ نداريد. اما يك‌ زن‌ را خدا يك‌ جوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ هر قدر به‌ بچه‌اش‌ محبت‌ كنيد باز مي‌بينيد دوستش‌ داره‌. گاهي‌ اين‌ قدر فرزندش‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ اينها بد تربيت‌ مي‌شن‌. عزيز مادر مي‌شن‌ و اين‌ روحيه‌ را متوجه‌ باشيد. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ سفارشي‌ مي‌خوام‌ به‌ شما آقايون‌، چون‌ خانمها را كه‌ ما نمي‌بينيم‌ انشاء الله‌ هم‌ اينها خودشون‌ را يك‌ وقتي‌ لوس‌ نكنند و اشتباه‌ هم‌ نكنند كه‌ اين‌ سفارش‌ را من‌ مي‌كنم‌. يك‌ خانمي‌ كه‌ توي‌ خونه‌ نشسته‌ اين‌ تمام‌ انتظارش‌ اينه‌ كه‌ شب‌ مردش‌ بياد و با مهرباني‌ با او روبرو بشه‌. خدايي‌ نكرده‌ نكند خشونتي‌ داشته‌ باشيد كه‌ بدترين‌ گناهان‌ از نظر پيغمبر اكرم‌ اون‌ مردي‌ است‌ كه‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌ و اين‌ گناه‌ را مي‌كنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ خيلي‌ خوش‌ اخلاق‌ ولي‌ در خانه‌ كه‌ مي‌ره‌ بداخلاق‌ باشه‌. اين‌ شخص‌ را پيغمبر اكرم‌ تشيع‌ كرد و فرمود اون‌ قدر ملائكه‌ به‌ تشييع‌ اين‌ آمدند كه‌ حساب‌ نداره‌ و پيغمبر با دست‌ خودش‌ او را در قبر گذاشت‌ مادرش‌ گفت‌ خوشا به‌ حالت‌ كه‌ يك‌ چنين‌ سعادتي‌ داشتي‌. پيغمبر فرمود نه‌ اينجور نيست‌. روحش‌ الان‌ در فشاره‌ بخاطر چه‌؟ اين‌ كه‌ اهل‌ عبادت‌ بود، اهل‌ نماز شب‌ بود، فرمود در خانه‌ اخلاق‌ خوبي‌ و خوشي‌ نداشت‌. هر چه‌ محبت‌ داريد بايد توي‌ خونه‌ انجام‌ بديد. اين‌ دستور اسلامه‌. هر چه‌ عاطفه‌ داريد مال‌ زن‌ و بچة‌ خودتونه‌. نسبت‌ به‌ اونها محبت‌ بكنيد. اينها نياز به‌ محبت‌ ديگران‌ نداشته‌ باشند كسي‌ در صراط‌ مستقيم‌ دينه‌ كه‌ پشت‌ سر پيغمبر، پيغمبر اكرم‌ دست‌ دخترش‌ را مي‌بوسه‌ در مقابل‌ دخترش‌ بلند مي‌شه‌، احترامش‌ مي‌كنه‌. البته‌ خانمها هم‌ بايد رعايت‌ همة‌ چيزها را بكنند. و پشت‌ سر فاطمة‌ زهرا حركت‌ كنند و مردها هم‌ پشت‌ سر پيغمبر اكرم‌ تا صراط‌ مستقيم‌ هم‌ مرد در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيره‌ هم‌ زن‌. اين‌ يك‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ من‌ در مناسبتي‌ اشاره‌ كردم‌ و انشاء الله‌ مطالب‌ در اين‌ خصوص‌ زياده‌ و دستورات‌ دين‌ بايد يك‌ آقايون‌ تشريف‌ ببرن‌ دقيق‌ تحقيق‌ كنند كه‌ ببينند كه‌ دستور دين‌ براي‌ نگهداشتن‌ زن‌ و فرزند بخصوص‌ دختر چيه‌. كه‌ اكثر ما اين‌ را رعايت‌ نمي‌كنيم‌. و فكر هم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ بسيار متدين‌ و مسلمانيم‌. نه‌ واقعا از صراط‌ مستقيم‌ خارجيم‌. زن‌ و فرزندش‌ را انسان‌ خيلي‌ مواظبت‌ كنه‌. ما شنيديم‌ كه‌ مرد اگر اجازه‌ نداد زنش‌ را از خانه‌ بيرون‌ بره‌ ديگه‌ او اگر رفت‌ گناه‌ كرده‌. ديگه‌ اين‌ يك‌ كلمه‌ را خوب‌ قرص‌ گرفتيد اما حقوق‌، بقية‌ حقوق‌ زن‌ را و حقوق‌ زن‌ را ابدا رعايت‌ نمي‌كنيد. و انشاءالله‌ اميدواريم‌ به‌ طور كلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ دقت‌ بشه‌ و رعايت‌ بشه‌.

 پيغمبر اكرم‌ اين‌ قدر دخترش‌ را احترام‌ مي‌كرد. شما مي‌گيد او فاطمة‌ زهرا بود خوب‌ تو هم‌ پيغمبر اكرم‌ نيستي‌. بالاخره‌ اگر او فاطمة‌ زهراست‌، زن‌ تو فاطمة‌ زهرا نيست‌ تو هم‌ پيغمبر نيستي‌. در ارتباط‌ با يكديگر بايد خيلي‌ مواظب‌ باشيد. زن‌ تمام‌ فكرش‌ شوهرش‌ باشه‌. چه‌ در زينت‌، چه‌ در لباس‌ پوشيدن‌، چه‌ در محبت‌ كردن‌ مرد هم‌ تمام‌ همتش‌ جلب‌ توجه‌ و محبت‌ زنش‌ و فرزندانش‌ باشه‌. واجب‌ النفقة‌ انسان‌ هستند. يعني‌ اخلاق‌ شما يك‌ مهر النفقه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد به‌ زن‌ و فرزندتون‌ به‌ طور وجوب‌ برسه‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ دخترها خودشون‌ را زير خاك‌ مي‌كنند. اين‌ مردمي‌ كه‌ اين‌ طبع‌ ناپسند را نسبت‌ به‌ زن‌ دارند اينها مي‌تونن‌ ببينند كه‌ پيغمبر اين‌ همه‌ احترام‌ را دخترش‌ بكنه‌، ابدا. اصلا زن‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آوردند. لذا برداشت‌ نامه‌ نوشت‌ به‌ معاويه‌ كه‌ من‌ مي‌دونستم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌. ولي‌ جات‌ خالي‌ بود اونچنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌ كه‌ صداي‌ فاطمه‌ پشت‌ در بلند شد. فاطمة‌ زهرا در اين‌ مدت‌ هفتاد و پنج‌ روز يا نود و پنج‌ روز خيلي‌ فشار ديد. شب‌ و روز گريه‌ مي‌كرد. نه‌ بخاطر فشارها بخاطر اين‌ كه‌ چقدر اين‌ مردم‌ فراموش‌ كارند. اين‌ همه‌ زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ كشيد كه‌ اينها را در صراط‌ مستقيم‌ قرار بده‌ اينها در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگرفتند. چون‌ عمدة‌ حزن‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ چرا مردم‌ كج‌ روي‌ مي‌كنند، چرا مردم‌ به‌ طرف‌ هدايت‌ حركت‌ نمي‌كنند. لذا اشك‌ مي‌ريخت‌. جزء بكائين‌ شد. يعني‌ چهار نفر در عالم‌ خيلي‌ گريه‌ كردند. يكي‌ حضرت‌ آدم‌ بود. يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ بود. خيلي‌ گريه‌ كرد.

 حالا من‌ اون‌ جرياناتي‌ كه‌ نقل‌ مي‌كنند زياد اطلاع‌ ندارم‌ و من‌ هيچ‌ وقت‌ نقل‌ هم‌ نمي‌كنم‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در خانه‌ گريه‌ مي‌كرد همسايه‌ها را اذيت‌ مي‌كرد. اين‌ حرفها را نمي‌دونم‌، ولي‌ جزء گريه‌ كنندگان‌ بود. گاهي‌ اشعاري‌ را نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دن‌ مي‌فرمود ثبت‌ علي‌ مصائب‌ بر من‌ مصيبتهايي‌ ريخته‌ شد. لو آنهاثبت‌ علي‌ الايام‌ سر لياليا. اگر اين‌ مصيبتها بر روزگار، بر روزهاي‌ عالم‌ ريخته‌ مي‌شد شب‌ مي‌شد. تا اين‌ كه‌ همين‌ يك‌ دو روز قبل‌ طبق‌ اين‌ روايات‌ فاطمة‌ زهرا از دار دنيا رفت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌آمد كنار قبر فاطمه‌ اشك‌ مي‌ريخت‌. مي‌فرمود نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوست‌. يا منتهي‌ زفرت‌ به‌ زفراتي‌. اين‌ جان‌ من‌ اي‌ كاش‌ را اشك‌ چشم‌ علي‌ بيرون‌ مي‌آمد. لا خير بعدك‌ في‌ الحيات‌ اي‌ فاطمه‌ بعد از تو خيري‌ در زندگي‌ نيست‌. و انما ابكي‌ نخافت‌ تطول‌ حياتي‌ من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ مبادا زندگي‌ من‌ زياد بعد از تو طول‌ بكشه‌. شبها مرتب‌ علي‌ كنار قبر بود. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ مي‌خوام‌، يادم‌ آمد. چون‌ من‌ مصيبتهاي‌ تند را نمي‌خونم‌. هيچ‌ هم‌ احتياج‌ ندارم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد يا گريه‌ نكنيد. ولي‌ يك‌ وقتي‌ من‌ در مدينه‌ مشرف‌ بودم‌. خوب‌ با زحمات‌ زيادي‌ نود درصد متوجه‌ شدم‌ قبر فاطمة‌ زهرا كجاست‌. اونجا ايستاده‌ بودم‌ زيارت‌ مي‌خوندم‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ همانجايي‌ كه‌ من‌ اينجوري‌ فكر كردم‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ايستاده‌ اما اين‌ دستشون‌ را گذاشتند روي‌ صورتشون‌. من‌ در عالم‌ رؤيا متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ كه‌ چرا حضرت‌ زهرا اين‌ كار را كرده‌ ولي‌ وقتي‌ بيدار شدم‌ همان‌ جهتي‌ كه‌ شما به‌ همين‌ دليلي‌ كه‌ شما گريه‌ كرديد من‌ هم‌ نشستم‌ زياد گريه‌ كردم‌ چون‌ تا زنده‌ بود فاطمة‌ اطهر صورتش‌ را علي‌ نشون‌ نمي‌داد. چون‌ كنار چشمش‌ كبود شده‌ بود. از اون‌ سيلي‌ كه‌ به‌ صورتش‌ اون‌ ملعون‌ زده‌ بود.

 

شب ۱۳ جمادی الاول ۱۴۱۶ – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (سلام الله علیها)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 12 ج‌ 1 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 شب‌ گذشته‌ دربارة‌ اجمال‌ از فضائل‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها فهرستي‌ عرض‌ كردم‌. امشب‌ كه‌ احتمالا شب‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ هست‌ يك‌ مقداري‌ مايلم‌ دوستان‌ حال‌ توجهي‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ داشته‌ باشند تا شايد مستقيما بتوانيم‌ تسليتي‌ به‌ محضر مقدسش‌ به‌ خاطر شهادت‌ مادر بزرگوارش‌ عرض‌ كنيم‌. يكي‌ از كلمات‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ محور كلام‌ در اين‌ سوره‌ است‌، كلمة‌ كوثر است‌. كوثر در لغت‌ به‌ معناي‌ خير كثيره‌. خير كثير آنهم‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اين‌ بيان‌ را بفرمايد بايد بسيار زياد باشد.

 بزرگي‌ اگر چيزي‌ را بزرگ‌ دانست‌ طبعا او بزرگتر از آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ آن‌ را بزرگ‌ مي‌دانند. هر چه‌ حجم‌ انساني‌ يا موجودي‌ كوچكتر باشد، اشياء را بزرگتر مي‌بيند. و هر چه‌ يك‌ فردي‌ بزرگتر باشد، اشياء را كوچكتر مي‌بيند. حتي‌ اين‌ از نظر رواني‌ خيلي‌ مسئلة‌ مهمي‌ است‌ كه‌ مثلا اشخاص‌ بزرگسال‌ حتي‌ محسوساتشون‌ را كوچكتر از افراد خردسال‌ مشاهده‌ مي‌كنند. اگر شما در سنين‌ مثلا شش‌ سالگي‌، هفت‌ سالگي‌، توي‌ يك‌ كوچه‌اي‌ يا محلي‌ رفته‌ باشيد، بعد از چهل‌ سال‌ كه‌ آنجا برويد ميگيد من‌ فكر مي‌كردم‌ اينجا خيلي‌ بزرگتر از اين‌ باشه‌.

 و هر چه‌ فكر طرف‌، وسعت‌ علمي‌ طرف‌، احاطة‌ طرف‌، قدرت‌ طرف‌، بالاتر ميره‌ اشياء را كوچكتر ميبينه‌. تا برسد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ تمام‌ ما سوي‌ الله‌ در مقابل‌ عظمت‌ و قدرت‌ او بسيار ناچيزه‌. تا جائي‌ كه‌ مثلا مي‌فرمايد ان‌ كيد الشيطان‌ كان‌ ضعيفا. كيد شيطان‌ خيلي‌ ضعيفه‌. با همة‌ اين‌ كيدهايي‌ كه‌ او دارد. من‌ در يك‌ روايت‌ ديدم‌ امام‌ مي‌فرمايد آن‌ مقداري‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ راههاي‌ هدايت‌ را مي‌دانست‌، در همان‌ اندازه‌ و به‌ همان‌ اندازه‌، شيطان‌ راههاي‌ ضلالت‌ را ميدانه‌. خيلي‌ مهمه‌. اما در عين‌ حال‌ پروردگار متعال‌ مي‌فرمايد كيد شيطان‌ ضعيفه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ عظمت‌ و بزرگي‌ پروردگار همه‌ چيز در مقابل‌ او كوچكه‌.

 اما در اين‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ با آن‌ مطالبي‌ كه‌ ديشب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ انا اعطيناك‌ ما عطا كرديم‌. با اين‌ كلمة‌ ما و كلمة‌ عطيه‌ و كلمة‌ ماي‌ بعد از اين‌ عطا كردن‌. با اين‌ تشريفات‌ ميگه‌، در عين‌ حال‌ آن‌ مطلبي‌ كه‌ مي‌خواد، آن‌ چيزي‌ كه‌ مي‌خواد به‌ پيغمبر اكرم‌ عنايت‌ كرده‌، بيان‌ كرده‌، تحت‌ عنوان‌ خير كثير، خداي‌ با عظمت‌ اين‌ خير را زياد ميدانه‌. من‌ و شما نيستيم‌ كه‌ هر چيزي‌ را زياد بدانيم‌. خداي‌ با عظمت‌ كه‌ در مقابل‌ او همه‌ چيز كوچك‌ است‌، مي‌فرمايد انا اعطيناك‌ الكوثر. و اين‌ را اي‌ پيغمبر قدر بدان‌. فصل‌ لربك‌. بايد تعظيم‌ كني‌، خضوع‌ كني‌، نماز بخواني‌ براي‌ پروردگارت‌. فصل‌ لربك‌ و انحر. و شتر نحر كن‌. ان‌ شانئك‌ هو الابتر. اين‌ كلمة‌ كوثر همة‌ مفسرين‌ نوشته‌اند كه‌ خير كثيره‌. خير كثير را به‌ پيغمبرش‌ عنايت‌ كرده‌ اين‌ چيه‌؟ دوازده‌ معنا براي‌ خير كثير، آخه‌ چون‌ جملة‌ خير كثير يا كوثر اين‌ مبهمه‌. دوازده‌ معنا مفسرين‌ سني‌ و شيعه‌ مخصوصا يادمه‌ يك‌ وقتي‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌ تفسير كبير فخر رازي‌ اين‌ دوازده‌ معني‌ را گفته‌. كه‌ سه‌ معناي‌ اون‌ در روايات‌ ما هست‌. يك‌ معناي‌ آن‌ از خود ظاهر آيه‌ استفاده‌ ميشه‌. احتياج‌ به‌ روايت‌ نداره‌ و بقيه‌اش‌ را مفسرين‌ اهل‌ سنت‌ بيان‌ كرده‌اند.

 ما به‌ آنچه‌ كه‌ مفسرين‌ اهل‌ سنت‌ بيان‌ كردند كاري‌ نداريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نقل‌ تفسير به‌ رأي‌ مثل‌ تفسير به‌ رأيه‌. در روايات‌ ما آمده‌ كسي‌ كه‌ قرآن‌ را به‌ رأي‌ خودش‌ تفسير كنه‌، فليتبوع‌ مقعده‌ من‌ النار. جايگاهش‌ را خدا در روز قيامت‌ از آتش‌ قرار ميده‌. در يك‌ روايت‌ ديگه‌ فمن‌ فسر القرآن‌ برأيه‌ فقد كفر. كسي‌ كه‌ برأيش‌ قرآن‌ را تفسير كنه‌ كافره‌. در يك‌ روايت‌ ديگر هست‌ كه‌ من‌ فسر القرآن‌ برأيه‌ ان‌ أصاب‌ فقد اخطاء اگر درست‌ هم‌ تفسير كنه‌، خطا كرده‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نبايد خودسرانه‌ كلام‌ پروردگار را اين‌ كمال‌ بي‌ ادبيست‌ كه‌ كسي‌ خودسرانه‌ بدون‌ ارتباط‌ با پيغمبر و اهل‌ بيت‌ پيغمبر، قرآن‌ و كلام‌ خدا را تفسير كنه‌. اين‌ بي‌ ادبيست‌.

 انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌. قرآن‌ را كي‌ مي‌فهمه‌؟ كسي‌ كه‌ بهش‌ خطاب‌ شده‌. من‌ در پرانتز اين‌ مطلب‌ را مختصر براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ توضيح‌ بدم‌. قرآن‌ حاوي‌ جميع‌ علوم‌ اولين‌ و آخرينه‌. خودش‌ مي‌فرمايد تبيان‌ كل‌ شي‌ء. بيانگر همه‌ چيزه‌ قرآن‌. و در اين‌ حجم‌ بسيار مختصر طبعا طوري‌ بيان‌ بشه‌ كه‌ همة‌ مطالب‌ گفته‌ بشه‌، نمي‌گنجه‌. بنابراين‌ با اجمال‌ و با اشاره‌ كلمات‌ قرآن‌ بيان‌ شده‌ و به‌ مسائل‌ بسيار عميق‌ و علمي‌ تا جائي‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد ان‌ للقرآن‌ بطن‌. براي‌ قرآن‌ يك‌ ظاهريست‌ و يك‌ باطني‌ و از براي‌ بطنش‌، هفتاد، در يك‌ روايت‌ هفتاد و در بعضي‌ از روايات‌ هفت‌، و كلمة‌ هفت‌ و هفتاد، منظور زياد بودن‌ بطون‌ قرآنه‌ كه‌ يك‌ روايت‌ در كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌، كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌ يك‌ كتاب‌ لغته‌ كه‌ از دو بحر علم‌ استفاده‌ كرده‌ و لغات‌ اين‌ دو بحر علم‌ را ترجمه‌ كرده‌. يكي‌ قرآن‌ يكي‌ روايات‌. در اين‌ كتاب‌ در كتاب‌ مجمع‌ البحرين‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، براي‌ هر حرفي‌ از قرآن‌ هفتاد هزار معناست‌. شما فكر مي‌كنيد چطور ميشه‌ يك‌ حرف‌، يك‌ باء، هفتاد هزار معنا داشته‌ باشه‌؟ من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ را شايد در جلسات‌ ديگه‌ براي‌ بعضي‌ از دوستان‌ ديگه‌ گفته‌ باشم‌. در هندوستان‌ يك‌ كتابي‌ من‌ ديدم‌ در يكي‌ از كتابخانه‌هاي‌ معروف‌ هند كه‌ اين‌ معنا براي‌ خود من‌ جا افتاد و خودم‌ احساس‌ كردم‌ كه‌ اين‌ معنا درسته‌. اين‌ كتاب‌ يك‌ قصيدة‌ دو صفحه‌اي‌ مثلا در مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در اولش‌ بود. و بعد، اين‌ كتاب‌ قطور بيانگر اين‌ قصيده‌ بود. يعني‌ نوشته‌ بود كه‌ حرف‌ اول‌ هر فرد شعر را مثلا شما جمع‌ بزنيد، اينطور كه‌ من‌ جمع‌ مي‌زنم‌ يك‌ مدحي‌ دربارة‌ فاطمة‌ زهرا ميشه‌. اگر حرف‌ دومش‌ را جمع‌ بزنيد، يك‌ مدحي‌ دربارة‌ امام‌ مجتبي‌ ميشه‌. و اينها را بيان‌ كرده‌ بود. من‌ حساب‌ كردم‌ آنجوري‌ كه‌ اون‌، مثل‌ جدول‌ ضرب‌ اينها را خانه‌ خانه‌ كرده‌ بود و حروف‌ را معنا كرده‌ بود، حدودا هر حرفي‌ ده‌ تا معنا داشت‌. يعني‌ يك‌ باء گاهي‌ در شعري‌ كه‌ در مدح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود يك‌ معنا داشت‌، در مدح‌ حضرت‌ زهرا يك‌ معناي‌ ديگه‌، آنجا من‌ متوجه‌ شدم‌ وقتي‌ يك‌ بشر بتونه‌ يك‌ چنين‌ مطلبي‌ را در يك‌ قصيدة‌ دو صفحه‌اي‌ بگنجانه‌، خداي‌ با عظمت‌، نه‌ حالا اينطوري‌ كه‌ اين‌ انجام‌ داده‌ به‌ هر نحوي‌، خداي‌ با عظمت‌ مي‌خواد علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را يعني‌ حتي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا وقتي‌ مي‌آد باز كتاب‌ درسيش‌ همين‌ قرآنه‌. تمام‌ ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرم‌ كتابي‌ كه‌ در دانشگاه‌ اين‌ خاندان‌ تدريس‌ ميشه‌ قرآنه‌. هر كدامشون‌ يك‌ بطني‌ از قرآن‌ را باز كردند. هر كدامشون‌ يك‌ معنايي‌ از حروف‌ قرآن‌ را بيان‌ كردند و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ وقتي‌ تشريف‌ مي‌آورد از بيست‌ و هشت‌ حرف‌ علم‌، يعني‌ اگر علم‌ را تقسيم‌ كنيم‌ به‌ بيست‌ و هشت‌ قسمت‌، تمام‌ انبياء و اولياء دو قسمتش‌ را بيشتر موفق‌ نشدند، يعني‌ بشر لياقتش‌ را نداشته‌، يعني‌ سواد و استعداد بشر بيشتر از اين‌ نميكشيده‌ كه‌ ياد بگيرند. و بيست‌ و شش‌ بخش‌ ديگرش‌ را حضرت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا بيان‌ خواهد كرد.

 لذا من‌ در كلماتم‌ زياد اين‌ جمله‌ را گفتم‌ گذشته‌ها كه‌ نادانترين‌ افراد در زمان‌ ظهور از داناترين‌ افراد در زمان‌ غيبت‌، داناتر است‌. حالا ببينيد آن‌ كسي‌ كه‌ در خانة‌ علي‌ را بست‌، آن‌ كسي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زد، چه‌ ظلمي‌ به‌ بشريت‌ كرده‌ و همين‌ ديروز با كسي‌ صحبت‌ بود، من‌ گفتم‌ كه‌ ظلم‌ و جور از همانروز دنيا را فرا گرفت‌ و به‌ همة‌ افراد ظلم‌ شد و به‌ همة‌ افراد ظلم‌ شد. و دنيا پر از ظلم‌ و جور شده‌. منتهي‌ چون‌ دو پايه‌ داره‌ ظهور حضرت‌ وليعصر، دو جهت‌ بايد داشته‌ باشه‌. يكي‌ مردم‌ زير بار ظلم‌ باشند، يكي‌ هم‌ بفهمند مردم‌ كه‌ ظلمي‌ بهشون‌ شده‌. يك‌ آدم‌ خوابي‌ كه‌ استراحت‌ كرده‌ اگر يك‌ دزدي‌ بياد جيبش‌ را خالي‌ كنه‌، اين‌ به‌ دادگاه‌ نميره‌ تا خوابه‌، داد هم‌ نميزنه‌، تقاضاي‌ مثلا فرض‌ كنيد دادخواهي‌ هم‌ نداره‌. اما اگر بيدار بود. ديد جيبش‌ را خالي‌ كردند، ظلم‌ بهش‌ شده‌، داد ميزنه‌. مردم‌ وقتي‌ فهميدند كه‌ باصطلاح‌ از علم‌ و دانشي‌ كه‌ خدا منظور كرده‌ براي‌ آنها تهي‌ هستند و تهي‌ شدند آنوقت‌ داد مي‌زنند. داد زدند، دادخواه‌ مي‌آد. ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در آن‌ وقتي‌ است‌ كه‌ شما مردم‌ بدونيد كه‌ چه‌ ظلمي‌ بهتون‌ آن‌ اولي‌ و دومي‌ و آنهايي‌ كه‌ در خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند. آنهايي‌ كه‌ نگذاشتند امام‌ صادق‌، نگذاشتند امام‌ باقر، نگذاشتند ساير ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ سخن‌ بگند و كلامشون‌ را بيان‌ كنند، من‌ اين‌ جمله‌ را با يك‌ مرد سني‌ يك‌ وقتي‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. مي‌گفتم‌ كه‌ ما آنچه‌ كه‌ از كلمات‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چهار سال‌ در خانه‌اش‌ باز بود. در اين‌ چهار سال‌ سه‌ تا جنگ‌ براش‌ مسلمانها پيش‌ آوردند كه‌ گرفتاري‌ اين‌ سه‌ جنگ‌ بود. در عين‌ حال‌ آنقدر سخن‌ گفته‌. نهج‌ البلاغه‌ يك‌ دهم‌ سخنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ اگر بيست‌ و پنج‌ سال‌ ديگر هم‌ در خانه‌اش‌ باز بود، اگر در خانة‌ امام‌ مجتبي‌ هم‌ باز بود، اگر در خانة‌ سيد الشهدا هم‌ باز بود، اگر امام‌ ما در اين‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ در غيبت‌ نبود، ببينيد بشريت‌ چه‌ رشدي‌ مي‌كرد. و امروز چه‌ ظلمي‌ به‌ ما شده‌. ما همة‌ ظلممون‌ نبايد بخاطر مثلا فرض‌ كنيد نفتمون‌ را ببرند، مال‌ دنيامون‌ را چپاول‌ كنند، سياستمون‌ را در خطر بيندازند، تنها ظلم‌ اين‌ نيست‌. مهمتر از همة‌ ظلمها اين‌ است‌ كه‌ جلوي‌ معارف‌ انسان‌ را بگيرند. انسان‌ نداند چه‌ كند. الان‌ از آن‌ روزي‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا در غيبت‌ بسر ميبره‌، همين‌ غايب‌ بودنش‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ سبب‌ غيبت‌ ايشان‌ شده‌، به‌ همة‌ بشريت‌ ظلم‌ كرده‌ و همه‌ زير بار ظلم‌ رفتند. دنيا را پر از ظلم‌ و جور شده‌. منتها ما هر وقت‌ فهميديم‌ كه‌ يك‌ چنين‌ ظلمي‌ به‌ ما شده‌ و داد زديم‌. لذا افضل‌ الاعمال‌ انتظار الفرج‌. افضل‌ اعمال‌ انتظار فرجه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ انسان‌ اگر بفهمد ظلمي‌ بهش‌ شده‌، منتظر فرجه‌ و فرج‌ را مي‌خواد. و اكثر الدعاء بتعجيل‌ الفرج‌. زياد دعا كنيد براي‌ تعجيل‌ فرج‌ به‌ همين‌ جهته‌. يعني‌ بيدار بشيد از خواب‌. بفهميد كه‌ بهتون‌ ظلم‌ شده‌. بفهميد كه‌ به‌ شماها درهاي‌ علم‌ و دانش‌ به‌ روي‌ شماها بسته‌ شده‌. اين‌ را هر وقت‌ فهميديد حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد. البته‌ ممكنه‌ بگيد ما كه‌ مي‌فهميم‌، بايد تمام‌ كرة‌ زمين‌ تا حدي‌، لااقل‌ هشتاد درصد نود درصدشون‌ اين‌ را متوجه‌ بشند.

 آن‌ دانشمند غير مسلمان‌ در مقدمة‌ كتاب‌ صوت‌ العدالة‌ الانسانيه‌ كه‌ نويسنده‌اش‌ جرج‌ جرداق‌ مسيحيه‌، يك‌ دانشمندي‌ از قول‌ او نقل‌ ميكنه‌، ميگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وقتي‌ كه‌ توي‌ مسجد كوفه‌ مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌ كساني‌ پاي‌ صحبتش‌ بودند اون‌ سخنگوهايشون‌، اون‌ باصطلاح‌ حساب‌ شده‌هاشون‌، اينهايي‌ كه‌ مي‌توانستند حرف‌ بزنند مثل‌ سعد وقاص‌ بود كه‌ مي‌گفت‌ در سر و صورت‌ من‌ چند تا مو داره‌؟ سؤال‌ بالاش‌ اين‌ بود. اي‌ كاش‌ در زمان‌ ما مي‌بود. اي‌ كاش‌ در عصر ما آقا سخن‌ ميگفت‌ و مي‌فرمود سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌. حضرت‌ داره‌ خودش‌ بيان‌ ميكنه‌ انا اعلم‌ بطرق‌ السماء .من‌ به‌ راههاي‌ آسمان‌ آگاهم‌. داناتر از شما به‌ طرق‌ زمينم‌ و اگر مي‌بود حضرت‌، الان‌ اگر باشه‌، ببينيد همين‌ زمينة‌ انتظاره‌، اين‌ معناي‌ انتظاره‌. اگر الان‌ مي‌بود و اين‌ كلام‌ را مي‌فرمود، ما لااقل‌ باصطلاح‌ مشكلات‌ فضائيمون‌ را ازش‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌ كه‌ در فضا، از فضا چه‌ استفاده‌اي‌ بكنيم‌. اگر به‌ اين‌ دانشمند بگند كه‌ الان‌ كسي‌ هست‌ كه‌ جوابگوي‌ اين‌ جهت‌ باشه‌، كسي‌ هست‌ كه‌ اجازه‌ داره‌ از جانب‌ خدا حتي‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ اظهار علم‌ و دانش‌ بكنه‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ نه‌ اينكه‌ علم‌ و دانشش‌ بالاتر از امير المؤمنين‌ باشه‌. اما در اظهار او دستش‌ بازتره‌.

 آمدند خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفتند أأنت‌ صاحب‌ هذا الامر. آيا شما هستي‌ كه‌ صاحب‌ اين‌ امر فرج‌ هستي‌ و دنيا را مي‌خواي‌ منقلب‌ كني‌؟ حضرت‌ فرمود نه‌ او كس‌ ديگري‌ است‌. وقتي‌ اسمش‌ برده‌ ميشد در حضور علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، حضرت‌ دستش‌ رامي‌ گذاشت‌ روي‌ سرش‌، بلند مي‌شد مي‌ايستاد ادب‌ مي‌كرد در مقابل‌ نام‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و تعظيم‌ مي‌كرد و مي‌فرمود صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌. در دو روايت‌ يكي‌ از حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. سيد الشهدائي‌ كه‌ باصطلاح‌ ديگه‌ امامي‌ است‌ كه‌ همه‌امون‌ ارادت‌ بهش‌ داريم‌. ايشان‌ وقتي‌ نام‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را، امام‌ زمان‌ را در حضورشون‌ مي‌بردند، مي‌فرمود لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌، من‌ اگر در آن‌ زمان‌ باشم‌، مي‌بودم‌ تمام‌ عمرم‌ خدمتگزار ايشان‌ بودم‌. ببينيد خدا به‌ ما چه‌ امامي‌، ما را در چه‌ زماني‌ قرار داده‌؟ امام‌ صادق‌ هم‌ از ايشان‌ اين‌ روايت‌ نقل‌ شده‌ لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌. لذا ايشان‌ چون‌ دستشون‌ بازه‌، اجازه‌ صادر شده‌. به‌ ايشان‌ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ داده‌ كه‌ بيان‌ علوم‌ را بكنه‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ رشد فكري‌ مردم‌. زمان‌ ما زماني‌ است‌ كه‌ كاملا اين‌ را محسوس‌ مي‌بينيم‌. سواد مردم‌، تحصيلات‌ مردم‌، رشئد فكري‌ مردم‌، منتهي‌ در خصوص‌ دنيا پيشرفت‌ كرده‌اند. چون‌ دنيا در سرازيريست‌. انسان‌ بدون‌ حتي‌ مثل‌ يك‌ ماشيني‌ كه‌ توي‌ سرازيري‌ هست‌، بدون‌ گاز دادن‌ و بدون‌ روشن‌ كردن‌، خودش‌ ميره‌. به‌ طرف‌ دنيا ما خودمون‌ ميريم‌. اختراعاتي‌ كرديم‌، اينهمه‌ فضا را حتي‌ داريم‌ كشف‌ مي‌كنيم‌ ولي‌ در معنويات‌ يك‌ خورده‌اي‌ عقبيم‌. نه‌ يك‌ خورده‌. زياد هم‌ عقبيم‌. آقا انشاء الله‌ تشريف‌ مي‌آورد. بيست‌ درصد ماديات‌ كه‌ خيلي‌ زياده‌ براي‌ آن‌ روز بشر بجايي‌ انسان‌ ميرسه‌ كه‌ نه‌ احتياجي‌ به‌ تلفن‌ داره‌، نه‌ احتياج‌ به‌ راديو داره‌، نه‌ احتياج‌ به‌ تلويزيون‌. از نظر اختراعات‌، و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اذا زلزلت‌ الارض‌ زلزالها. وقتي‌ كه‌ زمين‌ تكانش‌ را بخوره‌ و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها، زمين‌ آن‌ ثقلها، آن‌ چيزهاي‌ پر قيمتش‌ را، آن‌ معادن‌ پر قيمتش‌ را، آن‌ كشفيات‌ پر ارزشش‌ را بيرون‌ بريزه‌ و كنترلش‌ با انسان‌ كامله‌. و قال‌ الانسان‌ مالها. يوم‌ اذا. يك‌ نمونه‌ در اين‌ سوره‌ خداي‌ تعالي‌ از پيشرفت‌ علم‌ كه‌ هنوز بشر آرزوش‌ را ميكشه‌. از پيشرفت‌ علم‌ بيان‌ ميكنه‌ و ميفرمايد يوم‌ اذا تحدث‌ اخبارها. زمين‌ در آن‌ روزي‌ اخبارش‌ را از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ يا قبلش‌ يا هر وقت‌، هر چه‌ در او ضبط‌ شده‌، هر چه‌ در اين‌ اتمهاي‌ در و ديوار ضبط‌ شده‌، اينها را همه‌ را حديث‌ ميكنه‌. يوم‌ اذا. خيلي‌ صريحه‌ آيات‌. مي‌بينيد كه‌ يوم‌ اذا تحدث‌ اخبارها. بأنه‌ ربك‌ اوها لها. چرا حديث‌ ميكنه‌؟ هر چي‌ كه‌ پروردگارت‌ اي‌ پيغمبر بهش‌ وحي‌ كرده‌. يوم‌ اذا يصدر الناس‌ اشتاتا ليروا اعمالهم‌. بشر حالا مي‌آد اعمالش‌ را ببينه‌. ببينه‌ چيكاره‌ هست‌؟ فمن‌ يعمل‌ مثقال‌ ذرة‌ خيرا يره‌ و من‌ يعمل‌ مثقال‌ ذره‌ شرا يره‌. البته‌ اگر شما به‌ تفاسير و ترجمة‌ آيات‌ مراجعه‌ كنيد، ببينيد كه‌ اين‌ مربوط‌ به‌ روز قيامته‌. ولي‌ رواياتي‌ هست‌ كه‌ مربوط‌ به‌ قيامت‌ صغري‌ و ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ هست‌ و كاملا هم‌ تطبيق‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ ظلم‌ پر شده‌. دنيا پر از ظلم‌ و جوره‌، اما ما انشاء الله‌ بفهميم‌ درك‌ بكنيم‌ از نظر مادي‌ هم‌ پيشرفت‌ مي‌كنيم‌ آنوقت‌، از نظر معنوي‌ كه‌ بقية‌ باصطلاح‌ بيست‌ درصد، يعني‌ هشتاد درصد از نظر معنوي‌ پيش‌ مي‌ريم‌. آنروز كه‌ ديگه‌ احتياج‌ به‌ اين‌ زحمات‌ و از چشمه‌هاي‌ غير زلال‌ و شك‌ و ترديد استفاده‌ نمي‌كنيد. بلكه‌ از دو لب‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، از چشمة‌ اصلي‌ كه‌ يكي‌ از معاني‌ كوثر مي‌خواستم‌ عرايضم‌ را برسونم‌ به‌ معني‌ كوثر، كه‌ يكي‌ از معاني‌ كوثر اينه‌. كوثر. كوثر يعني‌ خير كثير. خير كثير آنهم‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ ما به‌ تو اي‌ پيغمبر خير كثير داديم‌. بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ خير كثير، كثرت‌ نسله‌. كثرت‌ نسل‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ واقعا از معجزات‌ پيغمبره‌. كه‌ ديشب‌ يك‌ اشاره‌اي‌ كردم‌. ولي‌ امشب‌ مي‌خوام‌ يك‌ كلامي‌ از يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ و اي‌ كاش‌ ما شيعيان‌ هم‌ اين‌ حرفها را بزنيم‌. يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ ميگه‌ سادات‌ و فرزندان‌ و ذراري‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها عديل‌ قرآنند. پيغمبر اكرم‌ فرمود اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌، من‌ دو چيز ثقيل‌ و سنگين‌ در بين‌ شما مي‌گذارم‌. يكي‌ كتاب‌ خداست‌ يكي‌ عترت‌ منه‌. ما معمولا به‌ ائمة‌ اطهار معنا مي‌كنيم‌. او معنا ميكنه‌ كه‌ تمام‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را تا روز قيامت‌ اين‌ عترت‌ شامل‌ ميشه‌. همانطوري‌ كه‌ در ميان‌ آيات‌ قرآن‌ و كلمات‌ قرآن‌، كلمة‌ كافر، شيطان‌، مثلا كلب‌، امثال‌ اينها هست‌، در بين‌ ذرية‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هم‌ كافر هست‌، افراد باصطلاح‌ منحرف‌ هستند و افراد غير مسلمان‌ هستند. اتفاقا اين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ ميكردم‌ كه‌ بدون‌ برنامة‌ قبلي‌ بود، به‌ يك‌ آيه‌ برخورد كردند خيلي‌ آية‌ عجيبي‌ است‌. من‌ شايد يك‌ بخش‌ مهم‌ از كتاب‌ انوار زهرا را به‌ اين‌ آيه‌ اختصاص‌ دادم‌. ثم‌ اورثنا الكتاب‌ الذين‌ اصطفينا من‌ عبادنا. امشب‌ مي‌خوندند. من‌ آنجا نشسته‌ بودم‌ داشتم‌ گوش‌ مي‌دادم‌. خوشا به‌ حالتون‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالت‌ استماعي‌ در مقابل‌ قرآن‌ و اين‌ از خصائص‌ دوستان‌ ما و مجلس‌ ماست‌ كه‌ يك‌ حتي‌ فكر مي‌كنند بعضي‌ها كه‌ اينها نفس‌ هم‌ شايد نمي‌كشند و اين‌ دستور قرآنه‌. اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. من‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ داشت‌ ذكر مي‌گفت‌. اشاره‌ كردم‌ نگو. صلوات‌ مي‌فرستاد. نفرست‌. چون‌ دو تا جمله‌ است‌. يكي‌ گوش‌ بديد. يكي‌ هم‌ ساكت‌ باشيد. چيزي‌ نخونيد. اگر گوشة‌ مجلس‌ داره‌ قاري‌ قرآن‌ مي‌خونه‌، شما هم‌ قرآن‌ مي‌خونيد، اين‌ خلافه‌ اين‌ انصتوا. اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌ و انصتوا. همه‌اتون‌ اين‌ آيه‌ را يقينا گوش‌ دادي‌. چون‌ هم‌ استماع‌ كرديد هم‌ ساكت‌ بوديد.

 ثم‌ اورثنا الكتاب‌. ما به‌ ارث‌ داديم‌ كتاب‌ را به‌ كساني‌ كه‌ آنها را اختيار كرديم‌ از ميان‌ بندگانمون‌. خوب‌ تا اينجاش‌ شامل‌ هر كس‌ برخورد بكنه‌ خيال‌ ميكنه‌ شامل‌ ائمة‌ اطهار ميشه‌. بعد مي‌فرمايد و منهم‌ اينهايي‌ كه‌ ما اختيارشون‌ كرديم‌، جمعي‌ از اينها ظالم‌ لنفسه‌. يعني‌ ظلم‌ به‌ نفسشون‌ كردند. شايد چهل‌ تا روايت‌ من‌ در كتاب‌ انوار زهرا نقل‌ كردم‌ كه‌ منظور از ظالم‌ لنفسه‌ الذي‌ لا يعرف‌ الامام‌ كساني‌ هستند كه‌ امام‌ زمانشون‌ را نمي‌شناسند. و منهم‌ مقتصد. جمعي‌ هستند كه‌ اينها مقتصدند. باز امام‌ تفسير ميكنه‌ در همان‌ روايات‌ كه‌ اينها كساني‌ هستند كه‌ يعرف‌ الامام‌ ولي‌ معصيتكارند. و منهم‌ سابق‌ بالخيرات‌ كه‌ به‌ عقيدة‌ من‌ بزرگترين‌ فضيلت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در قرآن‌ اين‌ جمله‌ است‌. بزرگترين‌ها، يعني‌ هر چه‌ شما در فضائل‌ اهل‌ بيت‌ بگيد، از اين‌ بزرگتر نميشه‌. مفسرين‌ هم‌ گفتند. يك‌ جمعي‌ از ذراري‌ فاطمة‌ زهرا هستند كه‌ اينها سابق‌ بالخيرات‌، اهل‌ ادب‌ مي‌دونند كه‌ الخيرات‌، الف‌ و لامش‌ كل‌ خيراته‌. به‌ معناي‌ كله‌. جمعي‌ هستند كه‌ بر همة‌ خوبيها پيشي‌ گرفته‌اند. يعني‌ هر چه‌ خوبي‌ شما تصور كنيد، تفسير اين‌ را زيارت‌ جامعه‌ ميگه‌. ان‌ ذكر الخير. خوب‌ دقت‌ كنيد. اگر خيري‌ ياد بشه‌ اي‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر كنتم‌ شما اولشيد، اصلشيد، فرعشيد، معدنشيد مأواشيد، خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ بعضي‌ از علما ميگن‌ صد مرتبه‌ قبل‌ از زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ الله‌ اكبر بگيد كه‌ دچار غلو نشيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ جملات‌ انسان‌ را دچار غلو ميكنه‌. و اگر اصل‌ همة‌ خوبيها اينها باشند، براي‌ خدا ميگن‌ چيزي‌ باقي‌ نمي‌مونه‌. اما بايد اول‌ بگيم‌ الله‌ اكبر يعني‌ ما هر چي‌ اينجا ميگيم‌ خدا بزرگتر از اينه‌. خدا بزرگتر، يعني‌ اينها هر چي‌ دارند از خداست‌.

 بنابراين‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌، و منهم‌ سابقا بالخيرات‌ باذن‌ الله‌. خداي‌ تعالي‌ بعد مي‌فرمايد باذن‌ الله‌. براي‌ اينكه‌ همون‌ باز دچار غلو نشيد. نگيم‌ علي‌ خداست‌. نگيم‌ حسين‌ اللهيي‌ نشيم‌. امام‌ زماني‌ اللهي‌ نشيم‌ باصطلاح‌. اينجوري‌ نشيم‌. بعد آيات‌ خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ نمي‌خوام‌ در اين‌ زمينه‌ صحبت‌ كنم‌. تمام‌ آنچه‌ كه‌ در اين‌ آية‌ شريفه‌ از فضيلت‌ هست‌، براي‌ هر يك‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا براي‌ ذراري‌ ديگرشون‌. يعني‌ مقتصدشون‌ و ظالمشون‌ كه‌ واقعا من‌ الان‌ يا بايد يك‌ زمينة‌ زيادي‌ يك‌ دوساعتي‌ فرصت‌ داشته‌ باشم‌ كه‌ اين‌ آيه‌ را خوب‌ جاش‌ بندازم‌ يا اصلا حرفش‌ را نزنم‌. در كتاب‌ انوار زهرا اين‌ را من‌ نوشتم‌. اما زحمت‌ داره‌ كه‌ توضيحش‌ بدم‌ كه‌ چقدر خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ اظهار لطف‌ به‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا كرده‌. همه‌اش‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. عجيبه‌. همه‌اش‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. فضائل‌ سادات‌ كه‌ شايد متجاوز از چهل‌ فضيلت‌ پر ارزش‌ كه‌ هر يكيش‌ بيشتر از ميلياردها قيمتشه‌، همة‌ اكثرش‌ مربوط‌ به‌ اولاد فاطمه‌ و بخاطر دامن‌ پاك‌ فاطمه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ فاطمة‌ احسنت‌ فرجها و حرم‌ الله‌ ذريتها علي‌ النار. ان‌ الله‌ حرم‌ لحم‌ ولد فاطمة‌ علي‌ النار. همه‌ اينها بخاطر فاطمة‌ زهراست‌. آنهم‌ در بعد بدني‌ تنها. اگر يك‌ ارتباط‌ محبتي‌ و روحي‌ باشه‌ با فاطمة‌ زهرا كه‌ ديشب‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ روز قيامت‌، مخصوصا همين‌ امروز هم‌ توي‌ بحار مي‌ديديم‌ اين‌ روايت‌ را، روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ احدي‌ از محبين‌ فاطمه‌ در قيامت‌ سرگردان‌ نمي‌شوند. معطل‌ نميشوند. حتي‌ محبين‌ محبينشون‌. يك‌ روايت‌ عجيبي‌ داره‌ كه‌ باز عرض‌ كردم‌ بعضي‌ از روايات‌ را نميشه‌ هضمش‌ كرد. ولي‌ خوب‌ اگر مي‌خواستند نگيم‌ نمي‌گفتند. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ فاطمة‌ زهرا همه‌ را داره‌ شفاعت‌ ميكنه‌. يك‌ نفر مي‌آد ميگه‌ بي‌بي‌ من‌ يك‌ حقي‌ به‌ يكي‌ از فرزندان‌ تو دارم‌. من‌ را هم‌ شفاعت‌ كن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد تو چه‌ حقي‌ داري‌؟ معلومه‌ يك‌ آدمي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ حقي‌ نداره‌. ميگه‌ من‌ در فلان‌ شهر در فلان‌ محل‌ يك‌ خانه‌اي‌ داشتم‌ ديوارش‌ بلند بود و اين‌ سايه‌ انداخته‌ بود توي‌ كوچه‌ و خيابان‌. يكي‌ از فرزندانت‌ يكي‌ دو ساعت‌ يا نيم‌ ساعت‌ يا كمتر يا زيادتر، آمد زير ساية‌ ديوار من‌ توي‌ كوچه‌ نشست‌. من‌ حق‌ دارم‌. حضرت‌ زهرا شفاعتش‌ ميكنه‌. ببينيد معناي‌ شفاعت‌ كبري‌ و ارتباط‌ آخه‌ ضعيفتر از اين‌ ارتباط‌ ديگه‌ نميشه‌، و ارتباط‌ با فاطمة‌ اطهر چقدر اهميت‌ داره‌.

 و لذا يكي‌ از تفاسير اين‌ كلمه‌، كوثر حوضي‌ است‌ كه‌ در بهشته‌. و در او آب‌ كوثر جمع‌ ميشه‌. اسمش‌ كوثره‌. يكي‌ ديگه‌ از اسامي‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ توي‌ روايات‌ ما هست‌. يك‌ نهري‌ است‌ در بهشت‌ كه‌ اين‌ نهر كوثره‌. و ظاهر آيه‌ به‌ خود فاطمة‌ زهرا بر ميگرده‌. چون‌ ان‌ شانئك‌ هو الابتر ديشب‌ توضيح‌ دادم‌. و يكي‌ از معاني‌ و تفاسير شيعه‌ هم‌ ميگه‌ كه‌ كثرت‌ نفس‌. حالا ما روي‌ همان‌ دو يا سه‌ روايت‌ يا سه‌ تفسيري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ بحث‌ مي‌كنيم‌. فاطمة‌ زهرا كوثره‌. يعني‌ وجودش‌ خير كثيره‌. من‌ ديشب‌ گفتم‌ كه‌ سورة‌ كوثر در ميان‌ سوره‌هاي‌ قرآن‌ كوتاهترين‌ سوره‌هاست‌ ولي‌ پرمحتواترين‌ و معجزه‌آميزترين‌ سوره‌هاست‌ كه‌ دانشمندان‌ ادبي‌ مطالبي‌ بحث‌ كردند. من‌ در اين‌ كتاب‌ دو مقاله‌ يك‌ مقداري‌، خيلي‌ مختصر شرح‌ دادم‌. كه‌ اين‌ سوره‌ با حجم‌ كوچك‌، همينطوري‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا با اين‌ سن‌ كم‌، آخه‌ هيجده‌ سال‌ بيشتر نوشتند عمر فاطمة‌ زهرا، كه‌ ديشب‌ گفتم‌ اف‌ بر اين‌ دنيا عايشه‌ هشتاد سال‌ توي‌ دنيا عمر كنه‌، فاطمة‌ زهرا هيجده‌ سال‌. عايشه‌ همه‌ جا خوش‌ و خرم‌ باشه‌ ولي‌ فاطمة‌ زهرا جزء بكائين‌ دنيا باشه‌. اين‌ مسئله‌ در اين‌ دنيا جبران‌ نميشه‌ مگر با ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌.

 لذا اول‌ كاري‌ كه‌ حضرت‌ ميكنه‌، يكي‌ اشاره‌ به‌ شهادت‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌فرمايد الا يا اهل‌ العالم‌ ان‌ جدي‌ الحسين‌ قتلوها عطشانا. جدم‌ حسين‌ را با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. و يكي‌ هم‌ مي‌آد در مدينه‌ و عملي‌ انجام‌ ميده‌ كه‌ شنيديد كه‌ دل‌ شيعه‌ يك‌ مقداري‌ خشنود بشه‌. حضرت‌ جواد در سنين‌ خردسالي‌ از نظر حجم‌ بدني‌ هست‌، شايد دو ساله‌ بودند. دستها را گذاشتند روي‌ زمين‌ و به‌ آسمان‌ نگاه‌ مي‌كنند، اشك‌ از گوشه‌هاي‌ چشمهايشون‌ جاريه‌. حضرت‌ رضا فرمودند فرزندم‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ عرض‌ كرد يادم‌ آمد از مصائبي‌ كه‌ بر مادرم‌ زهرا متوجه‌ شده‌. امام‌ است‌ مي‌بيند، فرمود به‌ خدا قسم‌ اين‌ جمله‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌، اينها را از قبر بيرون‌ مي‌آورم‌، به‌ دارشون‌ مي‌آويزم‌، آتششون‌ مي‌زنم‌. اين‌ عجيبه‌ها از امام‌ جواد. و اين‌ كار را حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد كرد. كوثر معناي‌ عجيبي‌ داره‌. يعني‌ اين‌ خير كثيري‌ كه‌ در مقابل‌ آن‌ ناراحتيهايي‌ كه‌ مي‌خواد بني‌ اميه‌، يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ آمدند مسجد ديدند حضرت‌ محزونه‌. عرض‌ كردند حزن‌ شما براي‌ چيست‌؟ فرمود ديشب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ بوزينه‌ها، آيه‌ فورا نازل‌ شد و جعلنا الرؤية‌ الا فتنة‌ للناس‌ و شجرة‌ المعلونة‌ في‌ القرآن‌. اين‌ خوابي‌ را كه‌ ما ديشب‌ به‌ تو نشان‌ داديم‌، اين‌ بخاطر امتحان‌ مردمه‌. و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. اگر علي‌ تو نبودي‌، فرزندان‌ تو نبود، فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نبود، مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نمي‌شدند. چون‌ تمام‌ منافقين‌ در كنار سلمان‌ و ابي‌ ذر و مقداد و عمار و اينها نشسته‌ بودند. همه‌ قيافه‌ها، همه‌ اهل‌ نماز، همه‌ اهل‌ عبادت‌. اگر امتحان‌ پيش‌ بياد انسان‌ شناخته‌ ميشه‌ كه‌ چيكاره‌ است‌. و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. و كان‌ بعده‌ هدي‌ من‌ الضلال‌ و نورا من‌ الاماء و حبل‌ الله‌ المتين‌ و صراطه‌ المستقيم‌. خوشحال‌ باشيد كه‌ صراط‌ مستقيم‌ عليست‌. عليست‌ كه‌ بعد از پيغمبر حبل‌ الله‌ المتينه‌. علي‌ است‌ كه‌ بعد از پيغمبر نور است‌ از ظلمت‌ مردم‌ را از ميان‌ ظلمت‌ ميكشه‌ و صراطه‌ المستقيم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 پشت‌ سر پيغمبر حركت‌ ميكنه‌ و قاله‌ علي‌ التأويل‌ روي‌ حساب‌ جنگ‌ ميكنه‌، آدم‌ ميكشه‌. فرمود رسول‌ اكرم‌ به‌ عمار سيقتلك‌ فئة‌ الباقيه‌. اي‌ عمار بدان‌ كه‌ تو را فئة‌ يعني‌ جمعيت‌ تجاوزكار مي‌كشندت‌. در جنگ‌ وقتي‌ كه‌ عمار را معاويه‌ كشت‌، خالد بن‌ وليد بود ظاهرا آمد پيش‌ معاويه‌ گفت‌ كه‌ مي‌دوني‌ چه‌ كردي‌؟ عمار كشته‌ شد و اين‌ روايت‌ هم‌ همه‌ شنيده‌اند. گفت‌ ميگيم‌ علي‌ كشته‌دش‌. چرا علي‌ بايد اين‌ پيرمرد را بياره‌ توي‌ جنگ‌ كه‌ كشته‌ بشه‌؟ خوب‌ اگر اينجور باشه‌ پس‌ حضرت‌ حمزه‌ را هم‌ پيغمبر كشته‌. جعفر طيار را هم‌ پيغمبر كشته‌. و صراط‌ المستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ دين‌، پيروي‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ يحزو حزو الرسول‌. پشت‌ سر پيغمبره‌. كوثر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ بازهم‌ دارم‌ وقت‌ نمي‌كنم‌ كه‌ معناي‌ كوثر را خوب‌ براتون‌ شرح‌ بدم‌. كوثر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌اي‌ پيغمبر يك‌ دختري‌ بهت‌ داديم‌. اين‌ دختر اينقدر وجودش‌ پر بركته‌، آنقدر پر قيمته‌، آنقدر آينده‌ را اصلاح‌ ميكنه‌ كه‌ يكي‌ از فرزندانش‌، آنهم‌ نهمين‌ پشت‌ از فرزندانش‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ بعد از آني‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. شما يك‌ چيزي‌ مي‌شنويد از دنياي‌ بعد از ظهور. من‌ هر چه‌ بگم‌، البته‌ من‌ مثل‌ بعضي‌ها غلو نمي‌كنم‌ دربارة‌ اينكه‌ دنياي‌ بعد از ظهور مثلا فرض‌ كنيد كرة‌ زمين‌ تغيير ميكنه‌، عوض‌ ميشه‌، از نظر حجم‌، از نظر اندازه‌. نه‌. ولي‌ از نظر پيشرفتهاي‌ علمي‌ آنقدر پيشرفت‌ ميكنه‌ كه‌ شايد از حساب‌ خارج‌ باشه‌ و نمي‌تونيم‌ تصورش‌ را بكنيم‌.

 و شما آقايون‌ يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. بخدا قسم‌ عيبه‌ كه‌ اين‌ همت‌ را در اين‌ زمان‌ نداشته‌ باشيد. يعني‌ بايد بگم‌ هر كس‌ اين‌ همت‌ را نداشته‌ باشه‌ خوابه‌ و يا اينكه‌ اگر خواب‌ نباشه‌ و تحت‌ تأثير هيچ‌ حرفي‌ قرار نگيره‌، اين‌ عرايض‌ ما قرار نگيره‌، خداي‌ نكرده‌ مرده‌ است‌. چون‌ بايد يك‌ تكاني‌ انسان‌ بخوره‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ يك‌ شخصي‌ داشت‌، اين‌ را مقدمتا عرض‌ كنم‌، مي‌گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ شب‌ گله‌ كردم‌. گفتم‌ خدايا ما چه‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ در اين‌ زمان‌ متولد شديم‌ كه‌ اشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبة‌ امامنا و كثرة‌ عدونا و قلة‌ عددنا و تظاهر الزمان‌ علينا. يك‌ زماني‌ كه‌ پيغمبرمون‌ را نمي‌بينيم‌، امام‌ زمانمون‌ غايبه‌، دشمنمون‌ زياده‌، دوستمون‌ كمه‌، دنيا عليه‌ ما تظاهر ميكنه‌، ما چه‌ كرديم‌ كه‌ در اين‌ زمان‌ واقع‌ شديم‌؟ حالا مفصله‌ جريان‌ كه‌ من‌ هيچوقت‌ هم‌ آن‌ جريان‌ مفصل‌ او را نگفتم‌. تشرفي‌ براش‌ حاصل‌ ميشه‌ يا ارتباطي‌ برقرار ميشه‌ بهش‌ ميگن‌ كه‌ بخاطر اينكه‌ در عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ تو اشتباهاتي‌ داشتي‌ و تو را در اين‌ زمان‌ آوردم‌. حالا اين‌ بحثي‌ داره‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ محضر استاد و كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ اين‌ مطلب‌ را توضيح‌ دادم‌. بعد اين‌ شخص‌ ميگه‌ آيا راهي‌ هست‌ كه‌ ما جبران‌ آنجا، آخه‌ دنيا دار جبران‌ گذشته‌ است‌. حتي‌ عالم‌ برزخ‌ هم‌ دار جبران‌ دنياست‌ و در قيامت‌ هم‌ انسان‌ مي‌تونه‌ يك‌ قدري‌ كارهاي‌ دنياش‌ را جبران‌ بكنه‌. گفتند بله‌. با ذكر يونسيه‌، ذكر يونسيه‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌، البته‌ به‌ اين‌ شخص‌ گفته‌ بودند، شايد خاصيت‌ اين‌ ذكر فقط‌ اين‌ نباشه‌، يعني‌ براي‌ همه‌ كس‌ نباشه‌، ذكر يونسيه‌ ذكري‌ است‌ كه‌ حضرت‌ يونس‌ وقتي‌ افتاد توي‌ دهن‌ ماهي‌ بخاطر خطائي‌ كه‌، اشتباهي‌ كه‌، يا ترك‌ اولايي‌ كه‌ كرده‌ بود گفت‌ كه‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. قرآن‌ ميگه‌ فاستجبنا له‌. ما براش‌ اجابت‌ كرديم‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ از غم‌ نجاتش‌ داديم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. خيلي‌ جالبه‌. ميگه‌ همينطور، قرآن‌ ميگه‌ها، همينطور مؤمنين‌ را نجات‌ مي‌ديم‌ اگر يك‌ غمي‌ براشون‌ پيش‌ آمد. و اين‌ را من‌ براتون‌ توصيه‌ مي‌كنم‌، يك‌ غمي‌ اگر در غير راه‌ گناهه‌، اگر براتون‌ پيش‌ آمد حالا چه‌ مربوط‌ به‌ دنيا باشه‌ چه‌ مربوط‌ به‌ آخرت‌ با گفتن‌ اين‌ ذكر بخصوص‌ در سجده‌، خيلي‌ مؤثره‌، رفع‌ غم‌ ميشه‌. چون‌ صريح‌ قرآنه‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌ با اين‌ ذكر شما مي‌تونيد جبران‌ عالم‌ زرت‌ را بكني‌. عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالمت‌ را بكني‌. جبران‌ حالا مثلا چطور ميشه‌ حالا جبران‌ كنم‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ظهور ميشه‌ براي‌ يك‌ نفر من‌؟ فرموده‌ بودند كه‌ تمام‌ مزاياي‌ بعد از ظهور قبل‌ از ظهور برات‌ بوجود مي‌آد. اين‌ خيلي‌ حرف‌ داره‌. يعني‌ هر چي‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ همه‌ باشه‌، براي‌ تو اختصاصي‌، ما آن‌ را قرار ميديم‌. آن‌ چيزي‌ كه‌ من‌ مي‌تونم‌ اينجا براي‌ شما عرض‌ كنم‌ در اين‌ مجلس‌ اينه‌. كه‌ مزاياي‌ بعد از ظهور يقينا اول‌ كاري‌ كه‌ بعد از ظهور انجام‌ ميشه‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ بايد تزكية‌ نفس‌ كنه‌، پاك‌ باشه‌. چون‌ در زمان‌ ظهور اگر كسي‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. اصلا نمي‌تونه‌ در حكومت‌ امام‌ عصر زندگي‌ بكنه‌. چون‌ عين‌ عالم‌ قيامته‌، عين‌ بهشته‌. بنا بشه‌ يك‌ نفر بخواد بعنوان‌ رياست‌طلبي‌ بخواد بر سر مردم‌ ظلم‌ بكنه‌. خوب‌ بنا شد ظلم‌ از بين‌ بره‌. يملأ الارض‌ قسطا و عدلا. كارهايي‌ كه‌ از يك‌ انسان‌ دور از تزكية‌ نفس‌ بوجود مي‌آد. دقت‌ كنيد. مثلا محبت‌ دنيا داره‌، مردم‌ هم‌ كه‌ حالا همه‌ تسليم‌ امام‌ زمانند. اين‌ آقا ميداني‌ پيدا كرده‌ كه‌ توسعه‌اي‌ به‌ رياستش‌ بده‌، توسعه‌اي‌ مثلا به‌ وسعت‌ املاكش‌ بده‌، هي‌ دزدي‌ بكنه‌، هي‌ تقلب‌ بكنه‌، بخاطر محبت‌ به‌ دنيا، بخاطر حرص‌، به‌ خاطر طمع‌، خلاصه‌ اگر در زمان‌ غيبت‌، در زمان‌ حضور تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ توي‌ حكومت‌ امام‌ زمان‌ نمي‌تونه‌ زندگي‌ كنه‌. اول‌ تزكية‌ نفس‌.

 و لذا اگر راهي‌ باشه‌ براي‌ اينكه‌ آن‌ مزايايي‌ بعد از ظهور كه‌ خيلي‌ زياده‌ و متأسفانه‌ كمتر گفته‌ ميشه‌. حتي‌ علائم‌ ظهور زياد گفته‌ ميشه‌ اما عالم‌ بعد از ظهور را، زندگي‌ بعد از ظهور را كمتر گفتند. شايد هم‌ بعضي‌ها ميگن‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌. حالا كه‌ ظهور نشده‌ ما چي‌ را بگيم‌. اما تمام‌ آن‌ مزايا را خدا خصوصي‌ به‌ شما ميده‌. امامتون‌ را مي‌بينيد، نه‌ براي‌ بيان‌ كردن‌. يك‌ نفري‌ مي‌گفت‌ بنا بود ما در حجر اسماعيل‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسيم‌. شرط‌ كردند باهامون‌ كه‌ به‌ شرطي‌ كه‌ نقل‌ نكنيد. آخه‌ به‌ من‌ داشت‌ مي‌گفت‌. چون‌ من‌ مصرم‌ كه‌ نقل‌ بشه‌ هر كس‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌. بعد ايشان‌ گفت‌. گفتم‌ ميداني‌ چرا؟ گفت‌ نه‌. گفتم‌ تو به‌ اين‌ وسيله‌ مي‌خواي‌ يك‌ تفوقي‌ بر ديگران‌ پيدا بكني‌. بگي‌ من‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ مي‌رسم‌ و امام‌ زمان‌ را وسيلة‌ شخصيت‌ خودت‌ قرار بدي‌. از اين‌ جهت‌ شرط‌ باهات‌ كردند. اين‌ مسائل‌ بايد معلوم‌ باشه‌.

 و لذا خدمت‌ امام‌ زمان‌ ميرسي‌ در قبل‌ از ظهور. از محضرش‌ استفاده‌ ميكني‌، اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ خدا ميدونه‌ مثل‌ روز برام‌ روشنه‌. از حتي‌ سلامتي‌، با همة‌ اين‌ دودهايي‌ كه‌ توي‌ شهر تهران‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ آلودگي‌ هوا و مسئلة‌ محيط‌ زيست‌ و اينها هست‌، خدا از تو دفع‌ ميكنه‌ همانطوري‌ كه‌ از خود حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ دفع‌ ميكنه‌. از نعمت‌ فراوان‌ و از بركت‌ فراوان‌ برخوردار ميشي‌ و تمام‌ مزاياي‌ بعد از ظهور را بالاخره‌ دارا هستي‌.

 اما آن‌ اندازه‌ كه‌ من‌ مي‌تونم‌ بگم‌ راهش‌ چيه‌ يقينا و صددرصد اول‌ قدمش‌ تزكية‌ نفسه‌. بايد انسان‌ خودش‌ را پاك‌ كنه‌. هواي‌ نفس‌ برش‌ مسلط‌ نباشه‌. قد افلح‌ من‌ زكاها و قد خاب‌ من‌ دساها.

 شب‌ شهادت‌ حضرت‌ زهراست‌. بيشتر از اين‌ وقتتون‌ را نگيرم‌. اميدوارم‌ كه‌ همة‌ ما آينة‌ قلبمون‌ آنچنون‌ براق‌ و زلال‌ بشه‌ و آنقدر بفهميم‌ كه‌ اين‌ آينة‌ قلب‌ را در مقابل‌ سيماي‌ مقدس‌ خاندان‌ عصمت‌ قرار بديم‌، و وجه‌ الله‌ الاكبر سيمايش‌ توي‌ قلبمون‌ منعكس‌ بشه‌ و بخصوص‌ وجه‌ الله‌ الاكبر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌. جان‌ ما كه‌ لياقت‌ نداره‌. پيغمبر فرمود فداها ابوها. پدرش‌ به‌ قربانش‌. پيغمبر دستش‌ را مي‌بوسيد. مي‌فرمود بوي‌ بهشت‌ را ازش‌ استشمام‌ مي‌كنم‌. يعني‌ وقتي‌ مي‌آم‌ كنار فاطمه‌ متوجه‌ بهشت‌ و مردمان‌ بهشتي‌ و آنهم‌ نه‌ در سطح‌ پائين‌، در سطح‌ بالا ميشم‌. پيغمبر اكرم‌ عشق‌ به‌ فاطمه‌ مي‌ورزيد. لذا به‌ او اجازه‌ نداد كه‌ بيشتر از هفتاد و پنج‌ روز، نودو پنج‌ روز در دنيا بماند.

 پيغمبر اكرم‌ در بستر افتاده‌. اصحاب‌ دورش‌ نشستند. كنار بستر پيغمبر نزاع‌ كردند. نگذاشتند وصيت‌ كنه‌. پيغمبر همه‌ را بيرون‌ كرد از خانه‌ بعد فاطمة‌ زهرا از پشت‌ پرده‌ آمد پائين‌ پاي‌ پيغمبر نشست‌. اشك‌ ميريزه‌ گريه‌ ميكنه‌. پيغمبر چشمهايش‌ را باز كرد، صداش‌ زد. بيا در گوشت‌ يك‌ چيزي‌ بگم‌. علي‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا و اينها هم‌ دارند نگاه‌ مي‌كنند. خيلي‌ خودماني‌ها بودند. ديدند يك‌ جمله‌اي‌ پيغمبر فرمود. فاطمة‌ زهرا تبسمي‌ كرد، اشكش‌ را پاك‌ كرد، راحت‌ نشست‌، عرض‌ كردند بي‌بي‌ چه‌ فرمود پيغمبر؟ فرمود كه‌ پدرم‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ اول‌ كسي‌ كه‌ از اهل‌ بيت‌ من‌ به‌ من‌ ملحق‌ ميشه‌ تو هستي‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در ميان‌ بستر افتاده‌، آن‌ دو نفر آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌. همه‌ با هم‌ نشستند صحبت‌ كردند كه‌ بده‌ يك‌ دختر از پيغمبر مانده‌ از نظر اجتماعي‌ خوب‌ نيست‌. و الا آنها بدي‌ نمي‌فهميدند كه‌ او با ناله‌ و ناراحتي‌ و لعنت‌ و نفرين‌ بر ما از دار دنيا بره‌. بريم‌ ازش‌ رضايت‌ بگيريم‌. آمدند از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اجازه‌ گرفتند. آمدند كنار بستر فاطمة‌ زهرا نشستند. فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها رويش‌ را از آنها گردوند. با آنكه‌ طبق‌ آنچه‌ كه‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌ پرده‌اي‌ بوده‌ كه‌ مستقيم‌ هم‌ نبوده‌. آنها هم‌ شايد فاطمة‌ زهرا را نمي‌ديدند. اما مي‌خواست‌ به‌ آنطرف‌ پرده‌، كساني‌ كه‌ اطرافش‌ هستند بفهمانه‌ كه‌ من‌ از اينها متنفرم‌. بعد فرمود شما شنيديد از پدرم‌ كه‌ پدرم‌ فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. گفتند خدا را شاهد ميگيريم‌ كه‌ اين‌ را شنيديم‌. فرمود خدايا تو شاهد باش‌ اين‌ دو نفر مرا اذيت‌ كردند، اين‌ دو نفر مرا آزار دادند. اسم‌ اولي‌ را برد فرمود بعد از هر نماز تو را نفرين‌ مي‌كنم‌، دومي‌ گفت‌ بلند شو بريم‌ بگذار يك‌ زن‌ هم‌ از ميان‌ زنها از ما راضي‌ نباشه‌. لعنت‌ بر تو باد و بر پيروان‌ تو، بر كساني‌ كه‌ مثل‌ تو فكر مي‌كنند. فاطمة‌ زهرا يك‌ زن‌ معموليست‌؟ مثل‌ امشبي‌ شايد شب‌ آخر عمر فاطمة‌ زهراست‌. دوستان‌ لابد دوست‌ دارند چراغها خاموش‌ بشه‌ حال‌ عزاي‌ بهتري‌ پيدا كنند. مانعي‌ نداره‌. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌، امشب‌ گذرنامة‌ ما را براي‌ ورود به‌ بهشت‌ براي‌ ورود به‌ معنويات‌، براي‌ ورود به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ امضاء بكنه‌. اميدواريم‌ ما را امشب‌ به‌ خاطر فاطمة‌ زهرا از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. اين‌ چشمهامون‌، اين‌ گوشهامون‌ را بخاطر فاطمة‌ زهرا لايق‌ ملاقات‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و شنيدن‌ صداي‌ عزيز آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. قلبمون‌ را بخاطر فاطمة‌ زهرا مملو از محبت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و معرفت‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. امشب‌ شب‌ آخر عمر فاطمه‌ است‌. بيائيد بريم‌ كنار بستر فاطمه‌ شايد ما را راه‌ بدهند. شايد امشب‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ اولي‌ و دومي‌ را راه‌ ميده‌ براي‌ عيادت‌ فاطمه‌، ما را هم‌ راه‌ خواهد داد. بريم‌ كنار بستر فاطمة‌ اطهر بنشينيم‌. بي‌بي‌ اين‌ جمع‌ براي‌ تو گريه‌ مي‌كنند. اين‌ جمع‌ از اهل‌ بيت‌ پيغمبر شنيده‌اند كه‌ شما را پهلويت‌ را شكسته‌اند، سيلي‌ به‌ صورتت‌ زدند، بازويت‌ را شكستند، و الاّ تو كه‌ به‌ فرزندانت‌ لااقل‌ نشان‌ نمي‌دادي‌ كه‌ چه‌ بر سرت‌ آمده‌. از كلمات‌ حضرت‌ مجتبي‌ در مجمعي‌ كه‌ به‌ وجود آمده‌ استفاده‌ ميشه‌ وقتي‌ كه‌ دومي‌ به‌ قنفذ گفت‌ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌، نميدونم‌ ديديد بعضي‌ها مي‌خوان‌ در اول‌ هر كاري‌، خودشيريني‌ كنند و خودشون‌ را وابسته‌ كنند و جائي‌ براي‌ خودشون‌ باز كنند؟ او وقتي‌ كه‌ با غلاف‌ شمشير بوده‌، با هر چي‌ بوده‌ به‌ بازوي‌ فاطمة‌ زهرا زد، ميدونيد بقيه‌ چه‌ كردند؟ بقيه‌ هم‌ ريختند، حدود چهل‌ نفر بودند، فاطمه‌ را زدند كه‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ ميگه‌ تو هم‌ مادر مرا كتك‌ زدي‌.

 خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا حالا ديگه‌ فرج‌ مولاي‌ ما امام‌ زمان‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ موانع‌ راهمون‌ را به‌ كمالات‌ برطرف‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۹ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۳ مهرماه ۱۳۷۴ – تشريح‌ قضا، حقوق‌ والدين‌

 تشريح‌ قضا، حقوق‌ والدين‌ 13/7/1374

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و قضا ربك‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا.

 آياتي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد، پروردگار متعال‌ فرموده‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مقرر فرموده‌ و گذرانده‌ اين‌ مطلب‌ را قطعي‌ كرده‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ را و هيچ‌ چيز را جز خدا عبادت‌ نكنيد، و به‌ والدين‌ احسان‌ كنيد. اگر در نزد شما يكي‌ از اينها يا هردوي‌ اينها يعني‌ پدر و مادر پير شدند بزرگ‌ شدند مسن‌ شدند، مبادا به‌ اونها اف‌ بگيد و لا تقل‌ لهما اف‌ و لا تنهر هما.

 از اينها دوري‌ نكنيد رو مگردانيد و قل‌ لهما قول‌ الكريما، با احترام‌ با اكرام‌ با اينها روبرو بشيد. و جناح‌ ذل‌ رو در مقابلشون‌ فرود بياريد، يعني‌ در مقابل‌ اونها بسيار كوچكي‌ كنيد و اين‌ كار رو نه‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ جوري‌ به‌ پدر و مادر نشون‌ بديد كه‌ وظيفمه‌ كه‌ اين‌ كار را بكنم‌ والا نمي‌كردم‌، يا يك‌ فرد متدين‌ چون‌ هستم‌ اجبارا اينجوري‌ بهش‌ بفهمونيد كه‌ من‌ در مقابل‌ تو كوچكي‌ مي‌كنم‌. من‌ الرحمه‌ با مهرباني‌ و محبت‌ اين‌ كار را بكنيد و قفذ لهما جناه‌ الذل‌ من‌ الرحمه‌، با يك‌ توجهي‌ به‌ اينكه‌ چون‌ پدر و مادر است‌ و من‌ چون‌ دوستت‌ دارم‌ و چون‌ به‌ تو مجبت‌ دارم‌ در مقابل‌ پدر و مادر خص‌ جناح‌ كنيد.

 در اين‌ آيات‌ يك‌ مطالب‌ حساسي‌ كه‌ اكثرا متوجه‌ معناش‌ نيستند قابل‌ توجه‌ و بايد ذكر بشه‌ يكي‌ كلمة‌ قضاست‌ يك‌ قضايي‌ داريم‌ يك‌ قدري‌ داريم‌ كلمة‌ قضا را شرح‌ مي‌دم‌ قدر باشد براي‌ يك‌ مجلس‌ ديگري‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ بحثش‌ در پيش‌ بياد، قضا به‌ معناي‌ گذروندنه‌ از همون‌ قضاوت‌ مي‌ياد و همين‌ كه‌ يك‌ فردي‌ كه‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ او را در مقابل‌ قاضي‌ مي‌برند و قاضي‌ قضاوت‌ مي‌كنه‌ اكثرا قضاوت‌ در مقابل‌ يك‌ علتي‌ پيش‌ مي‌ياد يك‌ كاري‌ كرده‌ باشه‌ يك‌ جهتي‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ ضمينه‌اي‌ طرف‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ قضا رو تعديل‌ مي‌كنند.

 يادم‌ مي‌ياد در يكي‌ از تفاسير بعضي‌ از عرفاي‌ معروف‌ كه‌ به‌ جهتي‌ نمي‌خوام‌ اسمش‌ را ببرم‌ يك‌ اشتباهي‌ يك‌ تفسير به‌ رايي‌ ايشان‌ كرده‌ بود در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گذرونده‌ و قاضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ گذرونده‌ است‌ و قطعي‌ كرده‌ است‌ كه‌ جز خدا را نپرستيد پس‌ بنابر اين‌ انسان‌ هر چي‌ را بپرستد خدا را پرستيده‌ نمي‌تونه‌ انسان‌ غير خدا را بپرسته‌. بعد وارد شده‌ در قضية‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ خضر، حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ و سامري‌ كه‌ گوساله‌ را كه‌ اونها پرستيدند در واقع‌ خدا را پرستيدند و حضرت‌ موسي‌ هم‌ كه‌ هارون‌ را عطاب‌ كرد و باهاش‌ دعوا كرد گفت‌ كه‌ چرا نگذاشتي‌ گوساله‌ را بپرستند مگر نمي‌دوني‌ كه‌ خدا در هر صورتي‌ بايد پرستيده‌ بشه‌، اينها را گفتم‌ بخاطر اينكه‌ بدانيد صراط‌ مستقيم‌، راه‌ راست‌ فقط‌ و فقط‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و حال‌ اينكه‌ اين‌ مفسر معروف‌ اين‌ عالم‌ معروف‌ اين‌ عارف‌ اصطلاحي‌ معروف‌، اگر روي‌ كلمة‌ قضا تكيه‌ مي‌كرد اين‌ حرف‌ را نمي‌زد و حتي‌ اگر به‌ جملة‌ بعدش‌ كه‌ بالوالدين‌ احسانا خوب‌ اگر خدا مجبور كرده‌ همه‌ عبادت‌ كنند خدا را پس‌ مجبور هم‌ كرده‌ همه‌ به‌ والدينشون‌ احسان‌ كنند. حالا منتهي‌ اگر سيلي‌ زد فرزندي‌ به‌ پدرش‌ اين‌ در واقع‌ احسانه‌ ما نمي‌فهميم‌، يك‌ همچين‌ چيزي‌ در مي‌ياد تقريبا.

 بنابر اين‌  اگر به‌ كلمة‌ قضا ربك‌ و ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ فكر مي‌كرد و اينطوري‌ كه‌ من‌ براي‌ شما مي‌خوام‌ در حد فكر خودم‌ و اقتضاي‌ مجلس‌ اين‌ كلمه‌ را شرح‌ بدم‌ خيلي‌ مطلب‌ روشن‌ مي‌شه‌ كه‌ كلمة‌ قضا به‌ معناي‌ حكم‌ كردن‌ و قضاوت‌ كردنه‌، در قضا، قضا و قدر، قدرش‌ را عرض‌ كردم‌ كار ندارم‌ قضا در مقابله‌ هر كاري‌ كه‌ شما بكنيد خدا يك‌ قضاوتي‌ داره‌ اگر شما بندة‌ خالص‌ پروردگار بشيد خداي‌ تعالي‌ قضاوتش‌ اين‌ است‌ كه‌ جزاي‌ شما بهشت‌ باشه‌. اگر بندة‌ خالص‌ خدا نباشيد و بندة‌ شيطان‌ و نفس‌ عماره‌ شديد و بخصوص‌ به‌ مرحلة‌ كفر قدم‌ گذاشتيد قضاوت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ شما به‌ جهنم‌ بريد اگر شما در دنيا معصيت‌ كار و اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبوديد قضاوت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ شقي‌ باشيد و گرفتار و بدبخت‌ باشيد و اگر اهل‌ عبادت‌ و تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ شديد قضاوت‌ پروردگار  اين‌ است‌ كه‌ شما سعادتمند و خوشبخت‌ بشيد.

 قضاوت‌ بعد از عمله‌، قضاوت‌ بعد از اين‌ است‌ كه‌ زمينه‌اي‌ وجود داشته‌ باشد گاهي‌ مي‌شد كه‌ قضاوت‌ مثلا در مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ وكلا دور يكديگر جمع‌ مي‌شن‌ و يك‌ قانوني‌ را مي‌گذرونن‌ اين‌ در حقيقت‌ قضاوت‌ مي‌كنن‌ منظورشون‌ اين‌ است‌ كه‌ ضمينة‌ اين‌ قانون‌ در اين‌ مملكت‌ هست‌ كه‌ عمل‌ بشه‌  بنابر اين‌ يك‌ قانوني‌ را مي‌گذرونن‌ اين‌ هم‌ يك‌ قضاوته‌ در واقع‌. قانون‌ گذروندن‌ براي‌ اينكه‌ ضمينه‌اش‌ در يك‌ اجتماعي‌ باشه‌ و حكمي‌ كردن‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ شخصي‌ يا يك‌ جمعي‌ يا يك‌ مملكتي‌ در يك‌ مسير خاصي‌ قرار گرفتن‌ اين‌ همان‌ قضاوته‌ در واقع‌. و ذات‌ مقدس‌ پروردگار اين‌ قضاوت‌ را دربارة‌ بشر كرده‌، بشر را طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ گذرونده‌ قطعي‌ كرده‌ حكم‌ كرده‌ كه‌ جز خدا را نپرستند. ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. چرا؟ حيفي‌ تو ارزشت‌ خيلي‌ زياده‌. تو نمي‌تواني‌ مانند حيوانات‌ مطيع‌ غير خدا باشي‌ تو رو خدا براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. خلقت‌ الاشياء لاجلك‌ وخلقتك‌ لاجري‌. همة‌ موجودات‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌ و لكم‌ خلق‌ لكم‌ ما في‌ السموات‌ و الارض‌، هر چه‌ در آسمانها و در زمين‌ است‌ براي‌ تو خلق‌ كردم‌، تو در ميان‌ اطاق‌ مي‌خواي‌ استراحت‌ كني‌ مگس‌ زيادي‌ ريخته‌ مي‌خواي‌ اينها را بكش‌ مي‌خواي‌ اينها را بيرونشون‌ كن‌ مي‌خواي‌ اينها رو همهشون‌ رو مزمحلشون‌ كن‌ تو راحت‌ باش‌ والا جان‌ مگس‌ و جان‌ تو در نزد پروردگار اگر تو بندة‌ خدا نباشي‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ او هم‌ جان‌ دارد و جان‌ شيرين‌ خوش‌ است‌ تو هم‌ جان‌ داري‌ و جان‌ شيرين‌ خوش‌ است‌.

 اما چه‌ امتياز، چه‌ مزيتي‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ بايد فداي‌ من‌ بشن‌، همة‌ راحتيها مال‌ من‌ باشه‌ همة‌ موجودات‌ بايد اگر وسايل‌ راحتي‌ من‌ را فراهم‌ مي‌كنن‌ بايد بمونن‌ والا بايد از بين‌ برن‌. چرا؟ تو كي‌ هستي‌؟ من‌ مال‌ خدا هستم‌ همة‌ موجودات‌ مال‌ من‌. من‌ انس‌ با خدا دارم‌ همة‌ موجودات‌ بايد در خدمت‌ من‌ باشند، بشر رو خدا طوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ قضا ربك‌ الا تعبدوا الا اياه‌ خدا گذرونده‌ والا بشري‌ كه‌ تحت‌ اين‌ قانون‌ قرار نمي‌گيره‌ اين‌ بشر با حيوانات‌ مساويه‌. بلكه‌ بدتر از حيواناته‌ حساب‌ آيات‌ و روايات‌ را من‌ عرض‌ نمي‌كنم‌ مي‌شينيم‌ حساب‌ مي‌كنيم‌. حيوانات‌ زحمت‌ مي‌كشن‌ يك‌ علف‌ يا كاه‌ و جويي‌ براشون‌ ريخته‌ مي‌شه‌ مي‌خورن‌ و بعد هم‌ استراحتي‌ مي‌كنند و بعد هم‌ كارشون‌ را صحيح‌ انجام‌ مي‌دن‌ تو چكار مي‌كني‌؟ تو همان‌ كار را مي‌كني‌ با فرق‌  اينكه‌ عقل‌ تو اون‌ عقلي‌ كه‌ خدا داده‌ كه‌ رابط‌ بين‌ تو و رابط‌ بين‌ ذرات‌ مقدس‌ پروردگار باشه‌ اون‌ سيم‌ انتصالي‌ كه‌ تو را با خدا مرتبط‌ مي‌كنه‌ كه‌ العقل‌  ماعبد به‌ الرحمن‌ اين‌ عقل‌ را از بين‌ بردي‌ و در راه‌ درآمد و در راه‌ شيطنت‌ و در راه‌ زندگي‌ بقول‌ خودت‌ بهتر قرارش‌ دادي‌ اگر تو اين‌ سيم‌ ارتباطي‌ با خدا را كه‌ عقل‌ باشه‌ اين‌ حفظ‌ كني‌ و با خدا مرتبط‌ باشي‌ و جز خدا را نپرستي‌ و جز خدا را نشناسي‌، جز از خدا نترسي‌ جز بر او توكل‌ نكني‌ همة‌ موجودات‌ مال‌ توست‌ و در اختيار توست‌ و بايد همه‌ خدمت‌ گذار تو باشن‌ حيوانات‌ كه‌ سهله‌، جمادات‌ كه‌ سهله‌ نبادات‌ كه‌ سهله‌، ملائكه‌ رو خدا خلق‌ كرده‌ براي‌ خدمت‌ گذاري‌ تو.

 ان‌ الملائكة‌ لخدامنا و خدام‌ محبينا، ملائكه‌ خدمت‌ گذار ما و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ هستند و خدمت‌ گذار محبينمون‌ هستند چرا نگفت‌ و خدمت‌ گذار كل‌ بشرند؟ نه‌ ملائكه‌ خدمت‌ گذار كل‌ بشر نيستند خدمت‌ گذار اونهايي‌  هستند كه‌ تحت‌ اين‌ قضاوت‌ الهي‌ قرار گرفته‌ باشند. بندة‌ خدا باشند والا همان‌ ملائكه‌ خصم‌ اون‌ عده‌اي‌ مي‌شن‌ كه‌ اينها از راه‌ راست‌ دور باشند. ويل‌ لمن‌ كان‌ شفاه‌، خصماه‌، واي‌ بر اون‌ كسي‌  كه‌ هموني‌ كه‌ مي‌خواسته‌ واسطة‌ خوبيها براي‌ او بشه‌ واسطة‌ بشه‌ كه‌ اين‌ را پستش‌ كنه‌ خصمش‌ بشه‌. واي‌ بر يك‌ چنين‌ كسي‌، واي‌ بر اون‌ كسي‌ كه‌ روز قيامت‌ ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بگن‌ خدايا اين‌ رو تو بهشت‌ راهش‌ نده‌. واي‌ بر اون‌ كسي‌ كه‌ بشر او رو، ماها همه‌ داريم‌ ديگران‌ را شفاعت‌ مي‌كنيم‌ اين‌ رو بدونيد شما دعاهايي‌ كه‌ براي‌ دوستانتون‌ مي‌كنيد مي‌گيد الهم‌ الغفر للمومنين‌ والمومنات‌ كه‌ زياد هم‌ شايد بگيد اين‌ شفاعته‌، يعني‌ خدايا مومنين‌ و مومنات‌ را ببخش‌ و از انحراف‌ نجاتشون‌ بده‌ و به‌ صراط‌ مستقيم‌ قرارشون‌ بده‌ اين‌ شفاعته‌ اما همين‌ افراد بشر ممكنه‌ به‌ يك‌ جايي‌ برسن‌ كه‌ انسان‌ ممكنه‌ كه‌ لعنشون‌ كنه‌. قرآن‌ انسان‌ را شفاعت‌ مي‌كنه‌ و همين‌ قرآن‌ انسان‌ را لعن‌ مي‌كنه‌ رب‌ تالل‌ القرآن‌ حتي‌ قرآن‌ خوآنها رو، بعضي‌ از قرآن‌ خوآنها رو.

 رب‌ تالل‌ القرآن‌ چه‌ بسا، چه‌ بسيار تلاوت‌ كنندگان‌ قرآن‌ هستند كه‌ قرآن‌ لعنتشون‌ مي‌كنه‌ رب‌ تالل‌ القرآن‌ و القرآن‌ يلعنه‌، و ينزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو شتاء و رحمة‌ للمومنين‌. ببينيد اونهايي‌ كه‌ تحت‌ اين‌ قضاوت‌ قرار گرفتند و اهل‌ كمال‌ شدند و بندة‌ خدا شدند و ايمان‌ به‌ خدا دارند قرآن‌ شفا و رحمت‌ است‌ براي‌ اينها.

 ولا يزيد الظالمين‌ لخسارا، قرآن‌ هم‌ انسان‌ رو دور مي‌كند از رحمت‌ پروردگار هم‌ به‌ رحمت‌ پروردگار نزديكش‌ مي‌كنه‌ و پيغمبر اكرم‌ هم‌ همينطوره‌، پيغمبر اكرم‌ هم‌ حالا در همين‌ دنيا اينطوريه‌ كه‌ مردم‌ رو طلب‌ رحمت‌ مي‌كنه‌ اونقدر شفاعت‌ مي‌كنه‌ اونقدر از ذات‌ مقدس‌ پروردگار طلب‌ رحمت‌ و مغفرت‌ براي‌ امتش‌ مي‌كنه‌ كه‌ خدا هم‌ بهش‌ جواب‌ مي‌ده‌ كه‌ مي‌فرمايد، و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌، اما در مقابل‌ همين‌ پيغمبر يك‌ عده‌ را خصم‌ است‌ وقتي‌ كه‌ حتي‌ بعضي‌ از اصحاب‌ را دورش‌ جمع‌ شده‌ بودند در بستر مرض‌ در بستر كسالت‌ حضرت‌ افتاده‌ بود آمدند دور حضرت‌ و مشغول‌ دعوا سر رياست‌ شدند، كه‌ پيغمبر اكرم‌ بيرونشون‌ كرد اونها رو از دور خودش‌ و ابن‌ عباس‌ مي‌گفت‌: يوم‌ الاسنين‌ زماني‌ يوم‌ الاسنين‌ روز دوشنبه‌ چه‌ روز بدي‌ بود، كه‌ دور پيغمبر نزاع‌ كردند و پيغمبر را عصباني‌ كردند در اون‌ لحظات‌ آخر عمرش‌ و پيغمبر اونهارا بيرونشون‌ كرد و خصم‌ اونها شد و به‌ هيچ‌ وجه‌ شفاعت‌ نخواهند شد و مومنين‌ هم‌ همين‌ كار را مي‌كنند.

 لعنت‌ معناش‌، خدايا رحمتت‌ رو از او دور كن‌، خصم‌ افرادي‌ كه‌ شما لعنتشون‌ مي‌كنيد هستيد همين‌ شمايي‌ كه‌ گفتند بهتون‌ نماز شب‌ كه‌ مي‌خونيد لااقل‌ چهل‌ نفر مومن‌ را دعا كنيد. چهل‌ نفر افراد معصيت‌ كار مومن‌ را شفيع‌ بشيد پيش‌ خدا. بعضيها فكر مي‌كنند كه‌ بايد همش‌ سلمان‌ و ابيذر رو مثلا در نماز شبشون‌ دعا كنند، يا اولياء بزرگ‌ رو يا اولياء خدا را نه‌ الهم‌ اغفر خوب‌ اونها، باز هم‌ هر كسي‌ در مقابل‌ خدا بايد طلب‌ مغفرت‌ براش‌ بشه‌ اما اونيكه‌ نيازش‌ بيشتره‌ به‌ اون‌ بيشتر دعا كن‌. يك‌ مومن‌ معصيت‌ كار رو براش‌ دعا كن‌ يك‌ مومني‌ كه‌ با معصيت‌ از دار دنيا رفته‌ و دستش‌ به‌ باصطلاح‌ عوام‌ از زمين‌ و آسمان‌ كوتاه‌ شده‌ براي‌ او دعا كن‌ نه‌ براي‌ سلمان‌، به‌ دعاي‌ تو چه‌ نيازي‌ داره‌، ابيذر يا حتي‌ مراجعي‌ مثل‌، مثلا مرحوم‌ آيت‌ الله‌ بروجردي‌ و آيت‌ الله‌ سيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ و امثال‌ اينها تا مي‌تونيد مومنين‌ و شيعيان‌ معصيت‌ كار را شفاعت‌ كنيد اونها شفاعت‌ شما را احتياج‌ دارند.

 پس‌ شما هم‌ مي‌تونيد شفيع‌ باشيد همم‌ مي‌تونيد خصم‌ باشيد، شما اون‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ عاشورا رو نگاه‌ كنيد ببينيد چقدر اونجا لعن‌ كرده‌ به‌ كساني‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ مومني‌ رو برنجونن‌. دل‌ يك‌ مومني‌ رو آزورده‌ كنند با نگاهشون‌ حتي‌، با كلامشون‌، با برخوردشون‌، اگر يك‌ كلامه‌اي‌ گفتي‌ يك‌ مومني‌ آزرده‌ شد يك‌ نگاهي‌ كردي‌ يك‌ مومني‌ آزرده‌ شد اين‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ خصم‌ شما ممكنه‌ كه‌ بشه‌ خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ دقيق‌ باشيد. بندة‌ خدا همه‌ شفيعشن‌ اگر تو بندگي‌ خدا رو قبول‌ كني‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ تمام‌ موجودات‌ بايد با بندگي‌ خدا آشنا باشن‌ بنده‌ باشن‌، هر كدام‌ كه‌ بنده‌ نباشن‌ تحت‌ فرمان‌ نباشن‌ با اين‌ كارخانة‌ عظيم‌ الهي‌ كه‌ راه‌ انداخته‌ كه‌ اسمش‌ مخلوقه‌ هماهنگي‌ نداشته‌ باشند، من‌ چند روز قبل‌ در يك‌ جلسه‌اي‌ گفتم‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ و مهره‌هاي‌ هرز كارخونه‌ است‌ ديديد يك‌ پيچ‌ و مهره‌اي‌ هرز شده‌ توي‌ يك‌ كارخونه‌اي‌ اين‌ را بايد باز كنن‌ بندازند كنار. يك‌ پيچ‌ سالم‌ بزارن‌ سر جاش‌.

 خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌: فسوف‌ يعط‌ الله‌ بقوم‌ يحبهم‌ و يحبونه‌. يك‌ قومي‌ رو خدا مي‌ياره‌ يك‌ پيچ‌ و مهره‌هايي‌ را به‌ اصطلاح‌ ما توي‌ كارخونه‌ نسب‌ مي‌كنه‌ كه‌ هم‌ اينها روي‌ به‌ اصطلاح‌ محبت‌، يعني‌ روي‌ سلامت‌ نفس‌، محبت‌ به‌ خدا همين‌ سلامت‌ نفسه‌ روي‌ سلامتي‌، روي‌ درستي‌، روي‌ هرز نبودن‌ هم‌ اينها اظهار بندگي‌ بكنن‌ هم‌ خدا هم‌ راضي‌ باشه‌ كه‌ اين‌ پيچ‌ ومهره‌ اينجا باشه‌، يحبهم‌ و يحبونه‌. هم‌  خدا دوست‌ داشته‌ باشه‌ و هم‌ اونها خدا را دوست‌ داشته‌ باشند. هم‌ اونها با محبت‌ با خدا برخورد بكنند هم‌ خدا با اينها با محبت‌ برخورد بكنه‌. يحبهم‌ و يحبونه‌.

 پس‌ بندگي‌ اگر كرديم‌ خدا ما رو قبول‌ داره‌. مارو بشر مي‌دونه‌ انسان‌ مي‌دونه‌. والا خود ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قرآن‌ فرموده‌ است‌ كه‌: اولئك‌ الانعام‌، اينها مثل‌ حيواناتند بلكه‌ بدتر از حيوانات‌، بدتر. ان‌ الشر الدواب‌ عند الله‌ ثم‌ البكم‌ الذين‌ لا يعقلون‌ لهم‌ قلوب‌ لا يفقهون‌ بها دل‌ دارند اما نمي‌فهمند، يعني‌ با اون‌ دلشون‌ حاضر نيستند بفهمند نه‌ اينكه‌ فهم‌ نداشته‌ باشند. حالا يك‌ كسي‌ اگر كند فهم‌ باشه‌، نافهم‌ باشه‌، درك‌ نداشته‌ باشه‌ بحثي‌ نيست‌ مي‌گيم‌ نقص‌ داره‌، اما بعضيها هستند كه‌ نه‌ همة‌ كارهاشون‌ درسته‌، در همه‌ جا شيطنتها رو مي‌كنند. حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ دربارة‌ معاويه‌ فرمود: كه‌ او عاقل‌ نيست‌ يعني‌ اين‌ سيم‌ ارتباطي‌ بين‌ خدا و خلقش‌ قطعه‌. اون‌ سيم‌ ارتباطي‌ قطعه‌. ولي‌ شيطنت‌ عجيبي‌ داره‌، اين‌ سيم‌ رو وصل‌ كرده‌ به‌ شيطان‌، مي‌خواسته‌ به‌ خدا وصلش‌ كنه‌ به‌ شيطان‌ وصلش‌ كرده‌ اون‌ سيم‌ ارتباط‌ رو متصلش‌ كرده‌ به‌ شيطان‌. شما اگر سيم‌ برق‌ رو وصل‌ كرديد فرض‌ كنيد به‌ يك‌ زباله‌ داني‌ اين‌ روشنايي‌ براتون‌ نمي‌ياره‌ يومنون‌ بالجت‌ و الطاغوت‌ و يقولون‌ هاولاء اهدي‌ من‌ الذين‌ آمنوا سبيلا. ايمان‌ به‌ جت‌ و طاغوت‌ دارند، ايمان‌ به‌ مثلا اولي‌ يا دومي‌ دارند و مي‌گن‌ اينها بهتر ما رو هدايت‌ مي‌كنن‌ ما از اينها بيشتر خوشمون‌ مي‌ياد اين‌ اماماي‌ خوبي‌ هستند براي‌ ما، اهدي‌ من‌ الذين‌ آمنوا سبيلا اون‌ كسي‌ كه‌ از روز اول‌ راه‌ راست‌ را انتخاب‌ كرده‌ مي‌گن‌ اينها بهترند بله‌، و بل‌ يريد الانسان‌ ليسجر طبق‌ يك‌ قرائت‌ امامه‌، يعني‌ دوست‌ داره‌ امامش‌ فاجر باشه‌، يك‌ مجلسي‌ قرار گرفته‌ يك‌ خشكي‌ نياره‌ با اينها قمار بازي‌ بكنه‌، با اينها مشروب‌ بخوره‌ با اينها دست‌ بزنه‌ با اينها بخنده‌ اين‌ آقا كيه‌ تا وارد مجلس‌ مي‌شه‌ همة‌ كاسه‌ كوزه‌ها رو بهم‌ مي‌ريزه‌، دوست‌ دارن‌ شاهشون‌ دوست‌ دارن‌ رييس‌ جمهورشون‌ دوست‌ دارن‌ رييسشون‌ مثل‌ خودشون‌ معصيت‌ كار باشه‌ والا نمي‌پسندند، اگر يك‌ مرجع‌ تقليد آمد در راس‌ كار مي‌گن‌ نه‌ ما همون‌ مردتيكه‌ بهتر بود اينقدر كم‌ دركن‌، از اول‌ دنيا هم‌ همينطور بوده‌ تا حالا.

 يعني‌ هميشه‌ فرعون‌، خداي‌ تعالي‌ ادخلوا آل‌ الفرعون‌ اشد العذاب‌  در اينجا سوال‌ از امام‌ مي‌شه‌ كه‌ چرا آل‌ فرعون‌ خود فرعون‌ رو نمي‌گه‌؟ براي‌ اينكه‌ اگر آلش‌ نبود فرعون‌ نبود. اگر بادمجون‌ دور قاب‌ چين‌ نبودند اين‌ آقا نمي‌تونست‌ اينقدر قدرت‌ پيدا كنه‌ اگر شاه‌ دوستها نبودند شاهي‌ نبود، بل‌ يريد الانسان‌ ليسجر امامه‌، كوشش‌ بكنيد كه‌ نه‌ ظالم‌ باشيد نه‌ مويد ظلم‌. روز قيامت‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ ظالم‌ را هم‌ مظلوم‌ را، دوتاييشون‌ را عذاب‌ مي‌كنه‌، از امام‌ مي‌پرسند چرا مظلوم‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد براي‌ اينكه‌ اين‌ ظالم‌ رو اين‌ مظلوم‌ بوجود اورده‌، اينجوري‌ شده‌. اگر مي‌خواييد مومن‌ واقعي‌ باشيد ارتباطاطتون‌ رو با شياطين‌ قطع‌ كنيد. چه‌ شياطين‌ انسي‌ چه‌ شياطين‌ جني‌. ملاك‌ داشته‌ باشيد، هر كس‌ متدين‌ تره‌ هر كسي‌ گناه‌ كار نيست‌ شما باهاش‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيد. حالا مي‌خواد فاميلتون‌ باشه‌ مي‌خواد منصوبينتون‌ باشه‌، شما نمي‌تونيد در كنار يك‌ پيچ‌ هرزي‌، توي‌ يك‌ كارخونه‌ يك‌ پيچ‌ سالمي‌ هم‌ باشه‌ چون‌ اونم‌ كه‌ هرز مي‌چرخه‌ شما را هم‌ بالاخره‌ هرزتون‌ مي‌كنه‌.

 بندة‌ خدا باشيد مي‌گيد ما خلوت‌ مي‌شه‌ دور و برمون‌، چه‌ بهتر، يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ آخر كسي‌ نيست‌ اون‌ امام‌ زمان‌ وقتي‌ آمد تشريف‌ آورد ديد كه‌ ياران‌ بهتر از ما نداره‌ به‌ ما راضي‌ مي‌شه‌ بالاخره‌، بد كه‌ نيست‌ حالا بذار همة‌ مردم‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند. بالاخره‌ وقتي‌ كه‌ بهتر از مانداره‌ چكار مي‌كنه‌؟ اينجوري‌ البته‌ به‌ او گفتم‌ والا اون‌ كسي‌ كه‌ عاشق‌ اصلاحاته‌، عاشق‌ همة‌ خوبيهاست‌ عاشق‌ عدل‌ و داده‌ مي‌گه‌ همه‌ بايد خوب‌ بشن‌ و كوشش‌ هم‌ مي‌كنه‌ بر خوب‌ شدن‌ همه‌. اين‌ همه‌ زحمتي‌ كه‌ دوستان‌ ما مي‌كشن‌ براي‌ چيه‌؟ براي‌ همينه‌ كه‌ همه‌ خوب‌ بشن‌ يك‌ دونه‌ معصيت‌ كار وجود نداشته‌ باشه‌ يك‌ دونه‌ آدم‌ شيطان‌ سيرت‌ وجود نداشته‌ باشه‌. تحت‌ اين‌ برنامه‌ ريزي‌ هم‌ و قضا ربك‌ الا تعبدوا الا اياه‌، خدا اين‌ را خواسته‌، خدا خواسته‌ اين‌ پيچ‌ و مهره‌هاي‌ اين‌ كارخونه‌ همش‌ سالم‌ باشه‌ مي‌فرمايد كونوا زينا، براي‌ ما زينت‌ باشيد، اگر ديدنتون‌ نگن‌ اين‌ شيعيان‌ عجب‌ آدماي‌ متقلبه‌ حقه‌ بازي‌ هستند ولا تكنوا علينا شينا بر ضرر ما شما ماية‌ دردسر و سر افكندگي‌ ما نباشيد.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ جمعيتي‌ بود الحمد لله‌ تحت‌ تاثير هم‌ قرار گرفت‌ يك‌ بيست‌ و پنج‌ هزار نفر در هندوستان‌ جمع‌ شده‌ بودند براي‌ عزاداري‌ بر ابي‌ عبدلله‌ الحسين‌ واقعا هم‌ عزاداري‌ عجيبي‌ مي‌كردند در يك‌ بيابان‌، نزديك‌ احمد آباد كجرات‌ يك‌ جايي‌ بود بنام‌ كانودر يك‌ دهي‌ بود در بيابان‌ جمع‌ شده‌ بودند، من‌ اولي‌ كه‌ وارد شدم‌، چون‌ به‌ من‌ گفته‌ بودند دعوت‌ شده‌ بودم‌ ديدم‌ همه‌ شيعه‌ هستند در مقابل‌ اون‌ همه‌ بت‌ پرست‌ اون‌  همه‌ كافر، اون‌ همه‌ طرفدار مذاهب‌ مختلف‌ در يك‌ جا بيست‌ و پنج‌ هزار جمعيت‌ شيعه‌ جمع‌ مي‌شن‌ خيلي‌ جالبه‌ ما هم‌ خيلي‌ راه‌ بود رفتيم‌، وقتي‌ ما رسيديم‌ اكثر زنها بي‌ حجابند، اكثر مردها قيافة‌ اسلامي‌ ندارند، موقع‌ نماز جماعت‌ شد هفت‌، هشت‌ نفري‌ آمدند نماز، حالا اونجا توي‌ بيابان‌ طبعا مي‌خواست‌ كسي‌ كسب‌ و كاري‌ نداشت‌ هفت‌، هشت‌ نفر آمدند نماز جماعت‌ بعدش‌ بنا بود من‌ صحبت‌ كنم‌. من‌ يك‌ جرياني‌ را گفتم‌ اون‌ جريان‌ رو براي‌ شما هم‌ امشب‌ مي‌گم‌ كه‌ اگر انشاء لله‌ اگر بعضيمون‌ يك‌ خرده‌ خوابيم‌ غافليم‌ كه‌ الحمدلله‌ ما در مجلسمون‌ كمتر آدم‌ خواب‌ و غافل‌ مي‌بينم‌، حالا براي‌ گوشه‌ كنار، فذكر ان‌ الذكرا تنفذالمومنين‌ گفتم‌ كه‌ شما در محبتتون‌ به‌ سيدالشهدا از ما ايرانيها پيشتريد، و ما در عمل‌ به‌ دستورات‌ اسلام‌ جلوتريم‌ البته‌ نه‌ اينكه‌ باور كنيد ما جلوتريم‌ نسبت‌ به‌ اونها ولي‌ روز قيامت‌ كه‌ امام‌ حسين‌ مي‌ياد يقينا شما را جلوتر از ما نشون‌ مي‌ده‌، در معرض‌ ديد خلايق‌ قرار مي‌ده‌ اين‌ اعمالتون‌، توي‌ آتش‌ من‌ همونجا ديدم‌ به‌ ياد حسين‌ بن‌ علي‌ رفتن‌، آتشي‌ كه‌ واقعا در اون‌ مدتي‌ كه‌ اونها در آتش‌ بودند، هر گوشت‌ ديگه‌اي‌ را كه‌ مي‌انداختيد مي‌سوخت‌، پاي‌ اينها حتي‌ موي‌ پشت‌ پاشون‌ نسوخته‌ بود من‌ فرداش‌ نگاه‌ كردم‌. آتشي‌ بود كه‌ به‌ فاصلة‌ سه‌ متر ما ايستاده‌ بوديم‌ صورت‌ من‌ پوست‌ انداخت‌ بس‌ كه‌ حرارت‌ داشت‌ اونها مي‌رفتن‌ توي‌ آتش‌. يا حسين‌ مي‌گفتن‌ مي‌رفتن‌. زنجيري‌ بخ‌ پشتشون‌ مي‌زدن‌ كه‌ سر اين‌ زنجيرها رو تيغ‌ گذاشته‌ بودند. يك‌ دفعه‌ زدن‌ پوست‌ پشت‌ را مي‌كند، سينه‌ كه‌ مي‌زدند مثل‌ اين‌ كه‌ روي‌ انگشتر يك‌ تيغ‌ روي‌ نگينش‌ گذاشته‌ بودند و اينطرفيش‌ كرده‌ بودند و وقتي‌ مي‌زدند فورا خون‌ مي‌زد بيرون‌ كه‌ من‌ با خودم‌ مي‌گفتم‌ اينها چيه‌ روي‌ دستشون‌ مي‌زارن‌ اينجا؟ بعد نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ كه‌ اينجوري‌ گذاشتن‌. اين‌ عزاداريشونه‌ ولي‌ گفتم‌ كه‌ امام‌ حسين‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد شماها رو اعمال‌ ديگتون‌ رو نشون‌ بده‌ خجالت‌ مي‌كشه‌. اينها نماز نمي‌خوندند، زنهاشوي‌ بي‌ حجاب‌، خودشون‌ وضعشون‌ اينجوري‌ اونوقت‌ قضيه‌اي‌ گفتم‌. گفتم‌ يك‌ يهودي‌ اعلام‌ كرد يك‌ وقتي‌ كه‌ من‌ يك‌ انگشتري‌ داشتم‌ گم‌ شده‌ هر كس‌ پيدا كرد جايزه‌ بهش‌ مي‌دم‌. يك‌ مسلمان‌ برداشت‌ اورد بهش‌ داد، جايزه‌ هم‌ نخواست‌ نگاه‌ كرد اين‌ يهودي‌ به‌ اين‌ مسلمان‌ و قد و قوارة‌ اين‌ ديد كه‌ خيلي‌ مرد فقيريه‌، گفت‌ كه‌ تو قيمت‌ اين‌ رو مي‌دوي‌؟ گفت‌: بله‌، اين‌ انگشتر زمرده‌ چه‌ فلان‌، گفت‌: چرا نبردي‌ بفروشي‌ كسي‌ كه‌ نمي‌فهميد؟ چرا نبردي‌ بفروشي‌ و اين‌ پولي‌ بگيري‌ و براي‌ خودت‌ لباسي‌ تهيه‌ كني‌؟ گفت‌: فقط‌ يك‌ فكر من‌ را وادار كرد من‌ بيام‌ و اين‌ انگشتر رو بهت‌ بدم‌ تاكيدم‌ روي‌ قيامت‌.

 حضرت‌ موسي‌  و پيغمبر بيان‌ من‌ رو تو رو هم‌ بيارن‌ پيغمبر اكرم‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ در مقابل‌ موسي‌ كه‌ امتش‌ انگشتر امت‌ حضرت‌ موسي‌ رو برداشته‌ و بهش‌ نداده‌. البته‌ بحث‌ و دليل‌ خيلي‌ ساده‌ و عاميانه‌ است‌ ولي‌ تكان‌ مي‌ده‌ انسان‌ رو.

 ائمه‌ فرمودند ما رو خجالت‌ نديد. دروغ‌ نگيد، جنسهاي‌ صادراتي‌ تون‌ روش‌ يكجور، زيرش‌ يكجور نباشه‌، دشمن‌ شاد نباشيد تا كي‌ ما مي‌خواييم‌ به‌ همين‌ وضع‌ زندگي‌ بكنيم‌؟ بندة‌ خدا باشيم‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌، و بالوالدين‌ احسانا بسه‌ ديگه‌ در اينجا تا همين‌ اندازه‌ اونهايي‌ كه‌ خوابند با همين‌ حرفها بيدار مي‌شن‌، اونهايي‌ كه‌ مرده‌اند انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌، مرده‌ رو چي‌ بهش‌ بگيم‌؟ اگر از همين‌ فردا انسان‌ گنه‌ كار باز هم‌ با اين‌ حرفهايي‌ كه‌ شنيد چون‌ من‌ از خودم‌ كه‌ نمي‌گم‌ آيات‌ قرآنه‌، باز هم‌ گناه‌ كرد بره‌ پيش‌ طبيب‌ ببيند كه‌ آيا زنده‌ است‌ يا مرده‌؟ مرده‌ است‌ يقينا اگر كه‌ گناه‌ كرد و اهمييت‌ نداد و باز هم‌ همون‌ نماز آخر وقت‌ و كارهايي‌ كه‌ خوب‌ عادت‌ كرده‌، عادت‌ كرده‌ و انجام‌ مي‌ده‌ اگر همون‌ بود بدونه‌ مرده‌ است‌.

 يك‌ فاتحه‌ براش‌ بايد خوند. ولي‌ اگر يك‌ تكاني‌ بخوره‌. مومن‌ كسي‌ است‌ كه‌ تكان‌ بخوره‌ يك‌ خواب‌ وقتي‌ كه‌ آقا بيدارش‌ مي‌كنيد يك‌ كسي‌ هست‌ كه‌ خوابش‌ هم‌ سنگينه‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ بعد از داد و فرياد بيدار مي‌شه‌. اين‌ دادهايي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مجيد و قضا ربك‌ لا تعبدوا الا اياه‌ اين‌ خيلي‌ داد بلندي‌ است‌ اگر بيدارتون‌ نكنه‌، بدونيد مرده‌ است‌ انسان‌. وبالوالدين‌ احسانا مطلب‌ بعدي‌. چرا خداي‌ تعالي‌ به‌ فرزندان‌ اينقدر سفارش‌ كرده‌ كه‌ به‌ پدر و مادر احسان‌ كنيد؟

 ولي‌ به‌ پدر و مادر نگفته‌ به‌ فرزندت‌ زياد احسان‌ كن‌، بلكه‌ يك‌ قدري‌ هم‌ گفته‌ كه‌، مثلا فرموده‌ است‌ كه‌ ان‌ من‌ ازواجكم‌ و اولدكم‌ عدوا لكم‌، بعضي‌ از زنها و بچه‌ هاتون‌، اولاد  شما فتنه‌ هستند. چرا؟ من‌ اين‌ جمله‌ را، يك‌ كسي‌ يكي‌ از دانشمندان‌ تقريبا از اساتيد دانشگاه‌ بود چند روز قبل‌ از من‌ سوال‌ مي‌كرد من‌ در تلفن‌ البته‌. من‌ گفتم‌: مي‌دوني‌ چرا؟ يك‌ مثال‌ مي‌زنم‌ براي‌ همتون‌ روشن‌ بشه‌ يك‌ ماشين‌ تو سرازيريه‌، يك‌ ماشين‌ تو سربالايي‌، پدر و مادر محبتشون‌ نسبت‌ به‌ فرزند تو سرازيريه‌، بچش‌ بد باشه‌ دوستش‌ داره‌، خوب‌ باشه‌ دوستش‌ داره‌، اون‌ حضرت‌ نوحه‌ با اون‌ عظمت‌ بچة‌ كافر مرتدش‌ را گفت‌ كه‌ خدايا تو گفتي‌ كه‌ اهلت‌ را نجات‌ مي‌دم‌، بچه‌اش‌ را دوست‌ داره‌. اين‌ فطرت‌ انسان‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ها تو سرازيريه‌ لذا خدا هي‌ ترمزش‌ كرده‌، اندازه‌ داشته‌ باشه‌. تا حضرت‌ نوح‌ مي‌گه‌ خدايا انبني‌ من‌ اهلي‌، خدا مي‌گه‌ كه‌: اني‌ اعظك‌ ان‌ تكون‌ من‌ الجاهلين‌ من‌ موعظت‌ مي‌كنم‌ كه‌ جزء جهال‌ نباش‌.

 ببينيد، ترمزه‌ها انما اموالكم‌ و اولادكم‌ فتنه‌ مثلا، مي‌خواد ترمزتون‌ رو بگيره‌ ماشين‌ تو سرازيري‌ باشه‌ بايد ترمزش‌ كرد، آهسته‌. با دندة‌ سنگين‌ باصطلاح‌ حركت‌ كرد. اما اگر نه‌ توي‌ سر بالايي‌ باشه‌، بچه‌ نسبت‌ به‌ پدر چكار كرده‌ پدر براي‌ من‌ كه‌، من‌ بايد دوستش‌ داشته‌ باشم‌، هي‌ خدا اصرار مي‌كنه‌، پدر چكار كرده‌؟ خودش‌ هنوز پدر نشده‌ نمي‌دونه‌ چكار مي‌كنه‌ پدر براي‌ يك‌ پسر يا مادر بخصوص‌ براي‌ فرزند، خودش‌ تجربه‌ نداره‌. اونوقتها را هم‌ كه‌ يادش‌ نيست‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و قضا ربك‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ و بالوالدين‌ احسانا. به‌ والدين‌ احسان‌ كنيد خيلي‌ مواظب‌ پدر و مادرتون‌ باشيد. دستور خداست‌ يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ گفت‌ كه‌ مادرم‌ پير شده‌ من‌ ديگه‌ همة‌ اون‌ كارهايي‌ كه‌ من‌ بچه‌ بودم‌ مي‌كردم‌ زيرم‌ رو خيس‌ مي‌كردم‌ مثلا فرض‌ كنيد، او مثلا بعضي‌، همتون‌ مي‌دونيد كه‌ چكار مي‌شد همة‌ اين‌ كارها را من‌ براي‌ اين‌ مادرم‌ مي‌كنم‌ جبران‌ محبتهاي‌ او را كردم‌ يا نه‌؟

 حضرت‌ فرمود:  نه‌. نمي‌توني‌ هم‌ بكن‌ چون‌ او همة‌ اين‌ كارهارا مي‌كرد كه‌ اين‌ بچه‌ بمانه‌ تو داري‌ اين‌ كارها را مي‌كني‌ كه‌ بالاخره‌ آخرش‌ يك‌ روز تمام‌ مي‌شه‌ نمي‌توني‌ جبران‌ كني‌. پدر و مادر را خدا در رديف‌ بندگي‌ خودش‌، احسان‌ به‌ پدر و مادر را قرار داده‌ يك‌ روزي‌ رسول‌ اكرم‌ مريض‌ بود كه‌ همون‌ مرض‌ وفاتشون‌ بود، به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمودند كه‌، مي‌ري‌ در مسجد اين‌ سه‌ جمله‌ رو به‌ مردم‌ مي‌گي‌: مردم‌ رو صدا زدند، دعوت‌ كردند آمدند مردم‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فرمود مي‌گي‌ كه‌ هر كس‌ اجر اجيري‌ رو از بين‌ ببره‌ لعنت‌ خدا بر او باد، هر كس‌ پدر و مادرش‌ را آق‌ كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد، البته‌ اين‌ مي‌گن‌ پدر و مادر آق‌ كرده‌ اين‌ از نظر لغت‌ درست‌ نيست‌، فرزند آق‌ مي‌كنه‌، يعني‌ آق‌ به‌ معناي‌ ترك‌ كردن‌ بي‌ اعتنايي‌ كردن‌، بي‌ توجهي‌ كردن‌ و هر كس‌، هر بنده‌اي‌ هم‌ كه‌ از تحت‌ فرمان‌ مولاش‌ فرار كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد اين‌ سه‌ جمله‌ را گفت‌ و حضرت‌ امير رفتند، تشريف‌ بردند در مسجد و اين‌ رو اعلام‌ كردند رسول‌ اكرم‌ بندة‌ خداست‌، علي‌ هم‌ بندة‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ در نتيجة‌ بندة‌ خداست‌، بعضي‌ها پاشدن‌ كه‌هاي‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ اينها رو كه‌ ما بلد بوديم‌ فرمود كه‌ همين‌ رو به‌ من‌ گفتن‌ من‌ هم‌ همين‌ رو گفتم‌ بيشتر از اين‌ نيست‌.

 آمد خدمت‌ پيغمبر اكرم‌، پيغمبر اكرم‌ فرمود كه‌ مي‌داني‌ منظورم‌ چي‌ بود؟ حضرت‌ امير گفت‌، نه‌. گفت‌ كه‌ بري‌ براي‌ مردم‌ بگي‌. منظورم‌ اين‌ بود كه‌ من‌ و تو يا علي‌ دو پدر اين‌ امتيم‌، هر كس‌ به‌ ما بي‌ توجهي‌ كني‌، بي‌ اعتنايي‌ بكنه‌، بي‌ محبتي‌ بكنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد.

 من‌ و تو يا علي‌ دو اجير اين‌ امتيم‌، خدا ما رو اجير كرده‌ كه‌ ما بياييم‌ اين‌ امت‌ رو هدايت‌ كنيم‌. هر كس‌ اجر ما رو نده‌ لعنت‌ خدا بر او باد. من‌ و تو يا علي‌ دو ولي‌ اين‌ امتيم‌ هر كس‌ از تحت‌ فرمان‌ ما فرار كنه‌ لعنت‌ خدا بر او باد. اين‌ را برو در مسجد بگو. آمد باز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باز اينها را در مسجد فرمود. خوب‌. پدر و مادر، دو پدر انا و علي‌ ابوا هذه‌ الامه‌. من‌ و علي‌ دو پدر اين‌ امتيم‌. دربارة‌ اجر رسالت‌، پيغمبر اجر نمي‌خواد. مكرر در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ و ما سئلتكم‌ من‌ اجر ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ سؤالي‌ نمي‌كنم‌ از اجر، اجر من‌ با خداست‌. آمدند اصرار كردند حالا يك‌ چيزي‌ از ما بخواه‌. ما نمي‌دونيم‌ چه‌ هديه‌اي‌ به‌ تو بديم‌. ما چيكار كنيم‌؟ ديديد بعضي‌ها خيلي‌ مي‌خوان‌ اظهار محبت‌ كنند، خرجي‌ هم‌ نكرده‌ باشند، زحمتي‌ هم‌ نكشيده‌ باشند، آقا ما چيكار كنيم‌ براي‌ شما، خيلي‌ اصرار كردند. آيه‌ نازل‌ شد. قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا المودة‌ ذي‌ القربي‌. اظهار محبت‌ به‌ ذوي‌ القرباي‌ من‌ بكنيد حالا كه‌ اجر مي‌خوايد. اين‌ اجر من‌. آيه‌ ديگه‌ نازل‌ شد قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. شما فكر نكنيد كه‌ من‌ اين‌ اجري‌ را كه‌ از شما خواستم‌، براي‌ خودم‌ خواستم‌. اين‌ به‌ نفع‌ شماست‌. چون‌ وقتي‌ كه‌ شما امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و خاندان‌ عصمت‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد، پشت‌ سر اينها حركت‌ مي‌كنيد. اينها مي‌روند توي‌ بهشت‌ شما هم‌ مي‌ريد. فهو لكم‌. در آية‌ ديگه‌ مي‌فرمايد قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا من‌ شاء ان‌ يتخذ الي‌ ربه‌ سبيلا. اين‌ را بدونيد راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. هيچ‌ راه‌ ديگري‌ هم‌ نداره‌. فلان‌ صوفي‌ پيرو مالك‌ بن‌ انس‌، اين‌ به‌ خدا نرسيده‌، به‌ شيطان‌ رسيده‌. ما اول‌ وقتي‌ كه‌ يكي‌ از اين‌ عرفهاي‌ بزرگ‌ را معرفي‌ مي‌كنند، مي‌سنجيم‌ ببينيم‌ كه‌ اين‌ ولايتش‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ چيه‌؟ اول‌ اون‌ را بايد سنجيد. آيا فلان‌ عارف‌، حالا قبرش‌ هر جوري‌ ساخته‌ شده‌، كتابش‌ هر جوري‌ چاپ‌ شده‌، آيا اين‌ با خاندان‌ عصمت‌ روابطش‌ چطوري‌ بوده‌؟ آيا عمر خيام‌ روابطش‌ با خاندان‌ عصمت‌ چه‌ جوري‌ بوده‌؟ ملاي‌ رومي‌ روابطش‌ با خاندان‌ عصمت‌ چه‌ جوري‌ بوده‌؟ اگر محبت‌ داشته‌، اگر ارتباط‌ داشته‌، اگر آنها را مي‌شناخته‌، آنها را افضل‌ خلايق‌ مي‌دانسته‌، خوب‌ درسته‌. چون‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا من‌ شاء ان‌ يتخذ الي‌ ربه‌ سبيلا. راه‌ به‌ سوي‌ خداست‌. راه‌ به‌ سوي‌ خدا اهل‌ بيت‌. و ما يك‌ راه‌ بيشتر به‌ سوي‌ خدا نداريم‌ و آن‌ مودت‌ و محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌، پشت‌ سر اينها راه‌ بيفتيد تا برسيد. شما اگر يك‌ شهري‌ وارد بشيد آدرس‌ نداريد. به‌ يك‌ راننده‌ ميگيد آقا من‌ فلان‌ جا را مي‌خوام‌. ميگه‌ پشت‌ سر من‌ بيا. اگر گمش‌ كرديد، توي‌ راه‌ گذاشتي‌ بدون‌ كه‌ نميرسي‌ به‌ مقصد. خاندان‌ عصمت‌ فرمودند كه‌ پشت‌ سر ما بيائيد. به‌ حضرت‌ رضا مي‌ريم‌ در حرمش‌ عرض‌ مي‌كنيد يا مقتداي‌، اي‌ كسي‌ كه‌ من‌ اقتدا كرده‌ام‌ بهت‌. همينجور اقتدا كردي‌؟! اينور آنور چرا نگاه‌ مي‌كني‌. پشت‌ سر او حركت‌ كن‌. اجر رسالت‌ اينه‌ كه‌ شما پشت‌ سر خاندان‌ عصمت‌ حركت‌ كنيد، آنها را دوست‌ داشته‌ باشيد، ازشون‌ جدا نشيد. يك‌ لحظه‌ هم‌ جدا نشيد. يا صاحب‌ الزمان‌، يا صاحب‌ الزمان‌ بگيد و بريد جلو. يك‌ جا هم‌ كه‌ ديديد دور افتاديد آقا خواهش‌ مي‌كنم‌ چراغ‌ بديد بگيد آقا وايستا. من‌ ضعف‌ دارم‌. توي‌ ترافيك‌ فساد دنيا گير كردم‌، پشت‌ چراغ‌ قرمز فساد دنيا گير كردم‌. آقا دستم‌ به‌ دامنت‌ نرو. آنهم‌ مهربانه‌، اصلا آمده‌ براي‌ نجات‌ شما واي‌ مي‌ايسته‌ تا تو خودت‌ را بهش‌ برسوني‌. اما اگر بگي‌ بگذار بره‌ مزاحمه‌. ما خودمون‌ راه‌ را بلديم‌. بعضي‌ها گردنشون‌ را سيخ‌ نگه‌ مي‌دارند ما راه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ را بعله‌، بلديم‌. هميشه‌ خوابهاي‌ خوب‌ مي‌بينيم‌. خيلي‌ خوب‌. ما احتياجي‌ به‌ ائمة‌ اطهار نداريم‌، ما احتياجي‌ به‌ قرآن‌ نداريم‌. ما خودمون‌ همه‌ چي‌ مي‌فهميم‌. ارتباطات‌ قلبي‌ داريم‌ با خدا. اون‌ خدا نيست‌ شيطانه‌. هر كس‌ اين‌ را بدونيد راهي‌ را انتخاب‌ بكنه‌ غير از آنچه‌ كه‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ فرمودند، هر چه‌ باشه‌ شيطانه‌. اين‌ خنجر را توي‌ قلبش‌ فرو ميكنه‌ ميكشه‌ بيرون‌ نه‌ خون‌ مي‌آد نه‌ قلبش‌ بعله‌ شيطان‌ از اين‌ كارها بالاترش‌ را بلده‌. با من‌ بيائيد من‌ ببرمتون‌ در بنارس‌ هندوستان‌، در دهات‌ اطراف‌ ببينيد اين‌ بت‌ پرستها چيكار مي‌كنند؟ مهتابي‌ را ديديد كه‌ مي‌خورند ديگه‌. خوب‌ از اين‌ كار مشكلتر نميشه‌. شيطانه‌. مگه‌ خدا بشر را خلق‌ كرده‌ مهتابي‌ بخوره‌! بشر را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ خنجر بكنه‌ توي‌ كليه‌اش‌ و در بياره‌! آخه‌ اين‌ كار شد. بشر را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ آتش‌ بكنه‌، حتي‌ همين‌ آتش‌ رفتن‌ را هم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ اصطلاح‌ تأييد از نظر معنوي‌ من‌ نمي‌تونم‌ در عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ چيزي‌ بگم‌. ولي‌ خدا براي‌ اينجور كارها خلق‌ نكرده‌. و الا يكي‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر هفته‌ يك‌ آتش‌ بزرگي‌ درست‌ مي‌كرد مي‌رفت‌ توش‌. اين‌ حرفها نيست‌. خلق‌ كرده‌ خدا ما را كه‌ انسان‌ باشيم‌. پشت‌ سر انسانها حركت‌ كنيم‌. ائمه‌ هر جوري‌ بودند ما همانطور باشيم‌. همانطور. طبيب‌ دوار بطبه‌. مي‌گشت‌ ببينه‌ يك‌ آدم‌ انحرافي‌ را پيدا بكنه‌ باهاش‌ صحبت‌ بكنه‌ به‌ طرف‌ خدا بكشوندش‌. اجر رسالت‌ اينه‌.

 خوب‌. اينها مطابق‌ ميلشون‌ نبود. از همانجايي‌ كه‌ پيغمبر فرمود قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا مودة‌ ذي‌ القربي‌ شروع‌ به‌ دشمني‌ كردند با خاندان‌ عصمت‌. وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را بعنوان‌ خليفه‌ پيغمبر معرفي‌ كرد، يك‌ نفر مسلمان‌ گفت‌ اين‌ را از طرف‌ خودت‌ ميگي‌ يا از طرف‌ خداست‌؟ پيغمبر فرمود من‌ از طرف‌ خودم‌ چيزهاي‌ كوچيك‌ را، به‌ تعبير من‌، چيزهاي‌ كوچيك‌ را نميگم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ چيز به‌ اين‌ بزرگي‌، به‌ اين‌ مهمي‌ را. گفت‌ خدايا اگر اين‌ از جانب‌ توئه‌، همين‌ الان‌ يك‌ سنگي‌ بزن‌ توي‌ سر من‌. ببينيد انسان‌ چي‌ ميشه‌؟! چقدر پست‌ و حسود و واقعا بد. يك‌ سنگي‌ بزن‌ توي‌ سر من‌ مرا بكش‌. خدا هم‌ اينجور دعا را زود مستجاب‌ ميكنه‌. سنگ‌ آمد خورد سأل‌ سائل‌ بعذاب‌ الواقع‌. اين‌ آيه‌ هم‌ نازل‌ شد. اينقدر اينها ناراحت‌ بودند.

 امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود اگر به‌ جاي‌ اينكه‌ پيغمبر فرمود به‌ ما محبت‌ كنيد، و محبت‌ ما خاندان‌ واجبه‌، مي‌فرمود هر چي‌ مي‌تونيد اذيتشون‌ كنيد، بيشتر از اين‌ نمي‌تونستند اذيت‌ كنند. و راست‌ هم‌ هست‌. بررسي‌ بكنيد تاريخ‌ را. كدام‌ متوفي‌ است‌، يك‌ آدم‌ متوفي‌ عادي‌، معمولي‌، يك‌ نفري‌ كه‌ از دار دنيا ميره‌، خيلي‌ عادي‌، آدم‌ معمولي‌. روز سوم‌ بيان‌ به‌ تنها فرزندي‌ كه‌ از او باقي‌ مانده‌ و تمام‌ اين‌ آيات‌ و روايات‌ مربوط‌ به‌ اين‌ فرزند لا اقل‌ هست‌، بيان‌ باهاش‌ اينجور رفتار بكنند. كجا شما سراغ‌ داريد؟ ببينيد امام‌ سجاد چه‌ بيان‌ بزرگي‌ را فرموده‌. ماه‌ جمادي‌ الاول‌ است‌ و نزديك‌ است‌ وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها.

 اينجور اجر رسالت‌ را دادند. روايات‌ اهل‌ سنت‌ هست‌، روايات‌ شيعه‌ هست‌، آنچه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ هم‌ اهل‌ سنت‌ گفته‌اند، در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ من‌ مداركش‌ را گفتم‌، و هم‌ شيعه‌ گفته‌. شيعه‌ بالاترش‌ را هم‌ گفته‌. و الا آنچه‌ كه‌ با آنها موافقه‌. يك‌ مشت‌ هيزم‌ آوردند. هنوز نيامدند به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگن‌ بيا بيرون‌. آوردند ريختند پشت‌ در. درهاي‌ سابق‌ هم‌ چوبيه‌، اين‌ لولاهاي‌ آهني‌ و اينها هم‌ مثلا نبوده‌. پاش‌ در يك‌ چوب‌ ديگه‌اي‌ مي‌چرخيده‌. هيزم‌ آوردند ريختند پاي‌ در. يكي‌ گفت‌ چيكار مي‌خوايد بكنيد؟ آن‌ مرد خبيث‌ گفت‌ مي‌خوام‌ اين‌ خانه‌ را آتيش‌ بزنم‌. اين‌ خانة‌ وحيه‌. آقايون‌ اگر از نظر جغرافيايي‌ بريد نگاه‌ بكنيد، در جبرئيل‌ حتي‌ دورتره‌ به‌ خانة‌ امير المؤمنين‌ و پيغمبر اكرم‌ تا در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. آن‌ دري‌ كه‌ جبرئيل‌ از آنجا وارد ميشد و بعد مي‌رفت‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌. كه‌ الان‌ اينقدر احترام‌ براش‌ مي‌گذارند. گفت‌ باشه‌. اين‌ ظاهرش‌ گفت‌ باشه‌. و الا فاطمة‌ زهرا را مي‌خواست‌ آتش‌ بزنه‌. و الا فرزندان‌ علي‌ و فاطمه‌ را مي‌خواست‌ بسوزونه‌. خانه‌هاي‌ كوچك‌ در آنجا. حالا اگر مي‌خوايد چراغها را خاموش‌ كنيد، ايام‌ عزاست‌، از همه‌ التماس‌ دعا. آقا وليعصر كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ به‌ مجلس‌ عزاي‌ مادرش‌ تشريف‌ بياره‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌، اگر نفرموده‌ بوديد كه‌ شيعيان‌ ما دور يكديگر جمع‌ بشوند و مظالمي‌ كه‌ دشمنان‌ ما براي‌ ما بوجود آوردند نقل‌ كنند، ما نمي‌خواستيم‌ داغ‌ اين‌ شيعيان‌ را تازه‌ كنيم‌، بر قلب‌ مجروح‌ اين‌ شيعيان‌ شما نمك‌ بپاشيم‌، اما چه‌ كنيم‌ خودتون‌ فرموديد. و مجمعي‌ ابدا علي‌ البيت‌ الذي‌ لم‌ يجتمع‌ لولاك‌ في‌ الدين‌. هيزم‌ آوردند، در را آتش‌ زدند، احساس‌ كرد فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها پشت‌ دره‌. با لگد به‌ در كوبيد. يك‌ وقت‌ صداي‌ فاطمه‌ بلند شد. يا فضة‌ خذيني‌. فضه‌ مرا درياب‌. يا بقية‌ الله‌. آقاجان‌ معذرت‌ مي‌خوايم‌. فضه‌ آمد سر فاطمة‌ زهرا را به‌ دامن‌ گرفت‌. مردمان‌ هرزه‌، مردمان‌ بي‌ آبرو، مردماني‌ كه‌ از هر حيواني‌ پست‌تر بودند ريختند توي‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا. اعتنائي‌ به‌ اين‌ ناراحتي‌ نكردند، نگاهي‌ به‌ فاطمه‌ نكردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دستگير كردند، ريسمان‌ به‌ گردنش‌ انداختند، به‌ طرف‌ مسجد آوردند، شمشير روي‌ فرق‌ نازنينش‌ نگه‌ داشتند، فاطمة‌ اطهر آمد در ميان‌ مسجد. خل‌ ابن‌ عمي‌ او لاكشف‌ بدعا رأسي‌. پسر عمم‌ را آزاد كنيد و الا سرم‌ را مي‌روم‌ برهنه‌ مي‌كنم‌ و اشكوا للاله‌ شجوني‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ سلمان‌ را فرستاد، سلمان‌ به‌ فاطمة‌ زهرا بگو فاطمة‌ زهرا بندة‌ خداست‌. نفرين‌ نمي‌كند اما خواست‌ به‌ آنها بفهماند كه‌ اگر من‌ لب‌ به‌ نفرين‌ باز كنم‌، اگر فكر نفرين‌ را بكنم‌ ببينيد چگونه‌ ستونهاي‌ مسجد مي‌لرزه‌. كائنات‌ آمادة‌ تحت‌ فرمان‌ من‌ بودن‌ قرار دارد. همه‌اشون‌ منتظرند فاطمة‌ زهرا اراده‌ كند. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ چنين‌ بندگاني‌ را مي‌خواد معرفي‌ كنه‌. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ نمي‌دانم‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ فاطمه‌ داشت‌ اين‌ كلمات‌ را با مردم‌ بعد از ضربت‌ خوردن‌ روي‌ دست‌ مباركش‌، روي‌ بازوي‌ مباركش‌ بوده‌ چه‌ حالي‌ داشته‌ فاطمه‌. بعضي‌ از علما نوشته‌اند وقتي‌ كه‌ آن‌ خبيث‌ صدا زد قنفذ دست‌ زهرا را كوتاه‌ كن‌، براي‌ اينكه‌ خود شيريني‌ كنند جمعي‌ ريختند فاطمه‌ را كتك‌ زدند.

 

۷ جمادی الاول ۱۴۱۶ – ۱۱ مهر ۱۳۷۴ – نيازمندي‌ انسانها به‌ خداوند

 نيازمندي‌ انسانها به‌ خداوند 11 مهر 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا ايها الناس‌ انتم‌ الفقرا الي‌ لله‌ و الله‌ هو الغني‌ الحميد انيشع‌ يذهبكم‌ به‌ خلق‌ جديد.

 خداوند انشاء لله‌ رحمت‌ كند مرحوم‌ حاج‌ آقاي‌ مرشد را كه‌ امشب‌ شب‌ سالشونه‌ و سال‌ قبل‌ ما در خدمتشون‌ در مكه‌ مشرف‌ بوديم‌ و بعد كه‌ تشريف‌ آوردند از مكه‌ براي‌ معالجه‌ در خارج‌ از دنيا رفتند و امشب‌ هم‌ شب‌ سالشونه‌ تقريبا و شما هم‌ طلب‌ مغفرت‌ براي‌ ايشان‌ كرديد و خدا رحمت‌ كند آقاي‌ حاج‌ علي‌ آقاي‌ كاشاني‌ را و پدر بزرگوار جناب‌ آقاي‌ كاظم‌ آقاي‌ كاشاني‌ كه‌ از فضلا از علما اهل‌ تهذيب‌ نفس‌، و روح‌ هر دو انشالله‌ آزاد و از اين‌ مجلس‌ بهره‌مند باشند چون‌ بهترين‌ و بالاترين‌ چيزي‌ كه‌ بعد از مرگ‌ انسان‌ و بعد از لباس‌ عوض‌ كردن‌ يا لباس‌ بيرون‌ آوردن‌ براي‌ انسان‌ مفيده‌ فرزند خوب‌ داشتنه‌.

 كوشش‌ كنيد فرزندانتون‌ را خوب‌ تربيت‌ كنيد بخاطر اينكه‌ حتي‌ يك‌ روايتي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ شخصي‌ از دار دنيا رفت‌ و اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ بود خدا هم‌ او را عذاب‌ مي‌كرد در عالم‌ برزخ‌. فرزند او را فرستادند به‌ مكتب‌ معلم‌ گفت‌ بگو بسم‌ لله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، اين‌ بچه‌ گفت‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ خداي‌ تعالي‌ عذاب‌ را از اون‌ پدر برداشت‌ سوال‌ كردند ملائكه‌ كه‌ چرا اين‌ شخص‌ را از عذاب‌ نجات‌ دادي‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود من‌ چطور مي‌تونم‌ كسي‌ را كه‌ فرزندش‌ من‌ را به‌ رحمانيت‌ و رحيميت‌ ياد كرده‌ او را عذاب‌ كنم‌. حالا اگر كسي‌ فرزندي‌ داشته‌ باشد كه‌ تمام‌ كارهاش‌ براي‌ خدا باشد، به‌ ياد خدا باشد در مسير خدايي‌ حركت‌ كند كه‌ بحمدلله‌ اين‌ دو روح‌ و اين‌ دو مردي‌ كه‌ امشب‌ ياد شدند بحمد لله‌ فرزندانشون‌ در راه‌ كمالات‌ و در راه‌ سير الي‌ لله‌ موفق‌ به‌ الحمدلله‌ رسيدن‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌ و بندگي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد در ضمن‌ اين‌ آيات‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ جلب‌ توجه‌ مي‌كرد و مناسب‌ با ماست‌ انشالله‌ اگر بيدار باشيم‌ و از خواب‌ غفلت‌ برخاسته‌ باشيم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الناس‌ خطاب‌ به‌ تمام‌ مردمه‌، مردم‌ روي‌ كره‌ زمين‌ همه‌ انتم‌ الفقرا الي‌ الله‌ همتون‌ فقيريد محتاج‌ خدا هستيد هيچ‌ كس‌ نمي‌تونه‌ اظهار نياز بكنه‌ فقر تنها در مال‌ نيست‌ در همه‌ چيز ما فقيريم‌ فقر در جنبه‌هاي‌ روحي‌، معنوي‌ در زندگي‌ توي‌ دنيا در تمام‌ چيزها نمي‌شه‌ شمرد اينها را شما نمي‌توانيد مالك‌ يك‌ سلول‌ بدنتون‌ باشيد، مالك‌ يك‌ موي‌ سرتون‌ باشيد نمي‌تونيد مالك‌ فكرتون‌ باشيد مالك‌ حافظتون‌ باشيد همه‌ چيز دست‌ خداست‌ و شما فقيريد يعني‌ نيازمنيد يعني‌ محتاجيد غرور نگيردتون‌ با داشتن‌ يك‌ مقدار ثروت‌ يك‌ مقدار مكنت‌ يك‌ پست‌ يك‌ مقدار پول‌ هر چي‌ كه‌ شما تصور كنيد يك‌ سلامتي‌ كه‌ خدا بهتون‌ داده‌ اينها ماية‌ غرور شما نشه‌، اينها دوام‌ نداره‌. اينها دوامش‌ بلكه‌ بستگي‌ به‌ ارادة‌ الهي‌ داره‌. سلامتي‌ شما متكي‌ به‌ اراده‌ خداست‌ ثروت‌ شما متكي‌ به‌ اراده‌ خداست‌ فكر شما براي‌ اينكه‌ درست‌ كار بكنه‌ متكي‌ خداست‌ همه‌ چيزتون‌ متكي‌ به‌ خاصه‌ خداست‌ انتم‌ الفقرا فقر مطلق‌ نياز مطلق‌، بيچارگي‌ مطلق‌ همتون‌ محتاجيد، تنها يك‌ موجود، شما فكر نكنيد اين‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ شما مي‌گه‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر هم‌ هست‌ خطاب‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا هم‌ هست‌، هر چه‌ مخلوق‌ خداست‌، خود كلمة‌ مخلوق‌ معناش‌ محتاجه‌، معناش‌ فقيره‌ وقتي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قران‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد فوجدك‌ ذال‌ فهدا و وجدك‌ آئل‌ فاغنا تو اگر چون‌ مخلوقي‌، مخلوق‌ لازمه‌اش‌ گمراه‌ بودنه‌، لازمة‌ مخلوق‌ اين‌ است‌ كه‌ راه‌ را بلد نباشد اگر دستش‌ را خدا نمي‌گرفت‌ اگر خداي‌ تعالي‌ در اون‌ اول‌ خلقت‌ كه‌ روح‌ مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار را در قبل‌ از همة‌ اشيا خلق‌ كرد اگر اون‌ روز خداي‌ تعالي‌ همة‌ علوم‌ را به‌ او تعليم‌ نمي‌داد او محتاج‌ بود، يعني‌ گمراه‌ بود اين‌ تعبيرات‌ البته‌ از ناحيه‌ ما بي‌ ادبي‌ است‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌  ولي‌ از ناحية‌ پروردگاره‌ رسول‌ اكرم‌ بي‌ ادبي‌ نيست‌ كه‌ بماند اظهار لطف‌ هم‌ هست‌ كه‌ و وجدك‌ ذال‌ فهدا اي‌ پيغمبر وقتي‌ كه‌ خلقت‌ كرد به‌ ذاتي‌ تو گمراه‌ بودي‌ شما اگر بزرگترين‌ شخصيت‌ قدرتمند و ثروتمند و عزيزترين‌ افراد را بياريد توي‌ يك‌ جايي‌ كه‌ اين‌ آدرسي‌ نداره‌ آشنايي‌ نداره‌ اگر يك‌ راهنما نداشته‌ باشد اين‌ راه‌ را بلد نيست‌ خدا هدايت‌ كرده‌ خدا راهنمايي‌ كرده‌  وقتي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اين‌ خطاب‌ بشه‌ اين‌ كلمة‌ ايها الناس‌ انتم‌ الفقرا همتون‌ فقيريد جايي‌ كه‌ عقاب‌ پر بريزد از پشة‌ لاغري‌ چه‌ خيزد ماديگه‌ معلومه‌ وضعمون‌، در چه‌ حالي‌ هستيم‌ هممون‌ محتاجيم‌ يك‌ وقت‌ نگيد كه‌ ما نه‌ احتياجي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ يا مثلا به‌ ائمه‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نداريم‌ يك‌ عده‌ مغرور نادان‌ نافهم‌ در گوشه‌ و كنار اين‌ عالم‌ هستند كه‌ مي‌گن‌ ما احتياجي‌ به‌ ائمه‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ اينها وسيله‌ ما نيستند اينها، با آقايوني‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ اهل‌ سير و سلوك‌ هم‌ هستند و استاد و مرشدي‌ هم‌ در يكي‌ از شهرها داشتند يكي‌ از مريدهاي‌ اون‌ آقا به‌ من‌ زياد اصرار مي‌كرد كه‌ شما بياييد مريد اين‌ مرشد ما باشيد اين‌ شخص‌ آمد مشهد ما رفتيم‌ من‌ رفتم‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌، چشم‌ و گوش‌ انسان‌ بايد باز باشه‌ به‌ هر داد و فريادي‌ و صدايي‌ ندوه‌، قران‌ مي‌فرمايد كه‌ الذين‌ يستمعون‌ القول‌ فيتبعون‌ الاحسن‌ اولئك‌ هداهم‌ الله‌ اولي‌ الاباب‌، صاحبان‌ لپ‌ و مغز اونهايي‌ هستند كه‌ حرف‌ را گوش‌ مي‌دن‌ و بهترينش‌ را انتخاب‌ مي‌كنند و مواظبند كه‌ حرف‌ نادرست‌ بهشون‌ تحميل‌ نشه‌.

 روايت‌ هم‌ مي‌گه‌ انظر ماقال‌ و لا تنظرالي‌ من‌ قال‌ نگاه‌ نكن‌ به‌ كسي‌ كه‌ حرف‌ مي‌زنه‌ نگاه‌ كن‌ كه‌ حرف‌ چيه‌؟ تو سخن‌ را نگر كه‌ حالش‌ چيست‌، بر گزارنده‌ سخن‌ منگر متاسفانه‌ ما اكثرا همينطور هستيم‌ كه‌ بيشتر به‌ شخصيت‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ اينطوري‌ بگم‌ بهتره‌، به‌ شخص‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌ نه‌ به‌ شخصيت‌ علمي‌ به‌ فكر مطلب‌ نيستيم‌ به‌ فكر شخصيت‌ طرف‌ و شخصي‌ كه‌ داراي‌ چه‌ اسمي‌ و چه‌ عنواني‌ هست‌ هستيم‌. ايشان‌ به‌ من‌ گفتند، آمد مشهد يك‌ فرد، البته‌ نه‌ اينكه‌ من‌ مي‌گم‌ مرشد يكي‌ از علما بود با هاش‌ صحبت‌ كردم‌ ببينم‌ ايشان‌ نظرش‌ درباره‌ اون‌ هدف‌ نهايي‌ كه‌ همه‌ ما مي‌خواهيم‌ به‌ اون‌ هدف‌ نهايي‌ برسيم‌ چيه‌؟ آخر متاسفانه‌ اكثر ما مردم‌ هدف‌ نهايي‌ را منظور نمي‌كنيم‌ يكي‌ دوست‌ داره‌ اهل‌ حال‌ باشه‌ شبها كه‌ پا مي‌شه‌ حالي‌ داشته‌ باشه‌ عبادت‌ كنه‌. گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گم‌ از وقتي‌ كه‌ شما به‌ ماداديد شبها حال‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ توسل‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ مناجات‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ توسل‌ خوبي‌ داريم‌ حال‌ مناجات‌ خوبي‌ داريم‌ اينها خوبه‌ اما حال‌ مقصد نيست‌ اونهايي‌ مقصدشون‌ حاله‌ كه‌ اگر به‌ هر صورتي‌ كه‌ شده‌ بايد حالي‌ به‌ وجود بيارن‌ توي‌ مجلسشون‌ يا با گريه‌ يا با به‌ هر حال‌ به‌ وسيلة‌ يك‌ آهنگي‌ لااقل‌ وقتي‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ روضه‌ خوندن‌ و آهنگ‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود مثنوي‌ خواندن‌ و شعر حافظ‌ خواندن‌ و كم‌ كم‌ موسيقي‌ زدن‌ حال‌ پيدا نشد مي‌گن‌ بهتر اينكه‌ از ساز و چنگي‌ استفاده‌ بشه‌ از مواد مخدره‌ استفاده‌ بشه‌ و بالاخره‌ چون‌ مقصد حاله‌ بايد به‌ هر قيمتي‌ هست‌ انسان‌ به‌ اون‌ حال‌ برسه‌. خوب‌ بله‌ مقصد حاله‌ ولي‌ مقصد اصلي‌ حال‌ نيست‌ مقصد اصلي‌ خواب‌ هم‌ نيست‌ شما از امشب‌ هر شب‌ يكي‌ از ائمه‌ را خواب‌ ببينيد اين‌ مقصده‌ نه‌. در هيچ‌ جاي‌ قران‌ و روايات‌ هم‌ نگفتن‌. مقصد اصلي‌ باز اينكه‌ شما شب‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ باشيد و روزها هم‌ روزه‌ بگيريد و تمام‌ سال‌ هم‌ به‌ فكر رفتن‌ حج‌ و اينها باشيد اينه‌ مقصد؟ نه‌. مقصد ترك‌ محرمات‌ و انجام‌ واجباته‌؟ خدا چه‌ احتياجي‌ به‌ ترك‌ محرمات‌ و شما و انجام‌ واجبات‌ شما داره‌ اين‌ هم‌ مقصد نيست‌؟ اينها همه‌ وسيله‌ است‌ همة‌ اينها وسيله‌ است‌ عبادت‌ اگر صحيح‌ انجام‌ بشه‌ و درست‌ انجام‌ بشه‌ و به‌ مورد خودش‌ انجام‌ بشه‌ تازه‌ براي‌ شما يك‌ وسيله‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقصد. اگر در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ تازه‌ يك‌ وسيله‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مقصد. مقصد چيه‌؟ مقصد هماني‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قران‌ تعيين‌ كرده‌ در قران‌ بيان‌ فرموده‌ شما تمام‌ قرآن‌ را تحقيق‌ كنيد اگر شما براتون‌ زحمته‌ من‌ تحقيق‌ كردم‌، كردم‌ دو جمله‌ دربارة‌ هدف‌ نهايي‌ و مقصد اصلي‌ خداي‌ تعالي‌ بيان‌ كرده‌ يكي‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌ يكي‌ هم‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خوام‌ اني‌ جائل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌ و باز اين‌ هم‌ معلوم‌ باشه‌ كه‌ عبادت‌ وسيله‌اي‌ است‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مرحلة‌ خليفة‌ للهي‌ و مقام‌ خيلفة‌ للهي‌ است‌، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ عبدي‌ اطعني‌  حتي‌ اجعلك‌ مثلي‌ اطاعت‌ من‌ را بكن‌ نتيجه‌اش‌ چيه‌؟ اينكه‌ مثل‌ من‌ بشي‌ هممون‌ مقصدمون‌، اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ اگر يكي‌ از آقايون‌ توي‌ مجلس‌ ما مقصدش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ به‌ يك‌ جايي‌ برسه‌ كه‌ تا گفت‌ خدا خدا بگه‌ كه‌ لبيك‌ گفت‌ كه‌ خدايا آسمان‌ را بيار زمين‌، زمين‌ را ببر آسمان‌ خدا هم‌ بگه‌ چشم‌ اگر مقصدتون‌ اين‌ باشه‌ شما بنده‌ نيستيد، قدم‌ اول‌، براي‌ اينكه‌ در حقيقت‌ مي‌خواهيد شما فرمانده‌ باشيد خدا هم‌ گوش‌ به‌ حرفتون‌ بده‌ جاتون‌ را با خدا عوض‌ كرديد خدا بگه‌ چشم‌ بندة‌ من‌ دستتون‌ را بزاريد روي‌ سر هر مريضي‌ فورا شفا پيدا كنه‌ اينهايي‌ كه‌ هر چه‌ مريض‌ مي‌يان‌ صف‌ مي‌كشن‌ و واقعا هم‌ دست‌ مي‌كشند و شفا پيدا مي‌كنند و از اين‌ حرفها اين‌ معلوم‌ نيست‌ كه‌ هدف‌ اصلي‌ باشه‌ يعني‌ مسلما هدف‌ اصلي‌ اين‌ نيست‌ ائمة‌ 7 اين‌ كارهارا نمي‌كردند شما مراجعه‌ كنيد روايات‌ ما را برسي‌ كنيد ائمه‌ 6 مستجاب‌ الدعوه‌ بودند يا نه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ خاك‌ قبر سيد الشهدا نه‌ قبرش‌ بلكه‌ خاك‌ كربلاي‌ سيد الشهدا شفاست‌ پس‌ دست‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ شفاي‌ بيشتري‌ بوده‌ اما اين‌ برنامه‌ها نبوده‌ كه‌ مريضها صف‌ بكشند بي‌يان‌ خوب‌ حضرت‌ دستي‌ سر همشون‌ بگذاره‌ و همشون‌ شفا پيدا كنند. گاهي‌ مي‌آمدند خدمت‌ امام‌ و مثلا سختي‌ مي‌ناليده‌ مريض‌ حضرت‌ مي‌فرموده‌ برو فلان‌ دارو را بخور فلان‌ غذا را بخور فلان‌ چيز را ترك‌ كن‌ تا خوب‌ بشي‌ راهنماييش‌ مي‌كردن‌ خوب‌ چرا يك‌ دفعه‌، مستجاب‌ الدعوه‌ است‌ امام‌ چرامعالجه‌اش‌ نمي‌كردن‌؟ بخاطر اينكه‌ بنده‌ خدا بودن‌ خوب‌ خدا خودش‌ مرض‌ را از او رفع‌ كنه‌ اگر مصلحت‌ است‌  خداي‌ تعالي‌ خودش‌ اين‌ كار را مي‌كنه‌. اين‌ براي‌ يك‌ شخصي‌ كمال‌ نيست‌ كه‌ رسيده‌ باشد البته‌ خوب‌  من‌ نمي‌خوام‌ منكر اين‌ بشم‌ كه‌ اگر كسي‌ مستجاب‌ الدعوه‌ بود بده‌ در يك‌ مرحله‌اي‌ خوب‌ اما كمال‌ نيست‌ براي‌ انسان‌ كمال‌ وقتي‌ است‌ براي‌ انسان‌ قدرت‌ ماسوي‌ الله‌ در اختيارش‌ باشه‌ مثل‌ مولا امير المومنين‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار حتي‌ دستش‌ را حركت‌ نده‌.

 خيلي‌ عجيبه‌ من‌ مكرر گفتم‌ شما فكر مي‌كنيد حضرت‌ سيد الشهدا روز عاشورا نمي‌توانست‌ از خدا بخواهد كه‌ همة‌ اين‌ سي‌ هزار لشكري‌ كه‌ آمده‌اند همه‌ همون‌ جا سكته‌ كنند و بميرند چرا؟ حضرت‌ ابوالفضل‌ سيدالشهدا مي‌تونست‌ اين‌ كار را بكنه‌، حضرت‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ هم‌ مي‌تونست‌ اين‌ كار را بكنه‌ شما بعد از هزار و چند صد سال‌ كه‌ از وفاتشون‌ گذشته‌ مي‌ريد ازشون‌ يك‌ همين‌ طور تقاضاهايي‌ داريد. پس‌ چرا روز عاشورا نكردند؟ بنده‌اند خدا نخواست‌ بندگان‌ واقعي‌ خدا هيچ‌ وقت‌ به‌ فكر اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد من‌ برسم‌ به‌ جايي‌ كه‌ من‌، داراي‌ يك‌ چنين‌ نيرويي‌ بشم‌ كه‌ هر چي‌ مي‌خوام‌ ايجاد بشه‌ بنده‌ خدا هيچ‌ وقت‌ اين‌ كار را نمي‌كنه‌، بايد شما راه‌ بندگي‌ را اونچنان‌ بپيماييد كه‌ خودتون‌ را فقير در خانه‌ خدا بدانيد بده‌ تا بديم‌ بگو تا بگيم‌، اجازه‌ بده‌ تا عمل‌ كنيم‌ اينجوري‌ باشد و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌، بنده‌ خدا بشيد تا قدرتي‌ را خدا در اختيارتون‌ بگذاره‌ قدرت‌ هم‌ نه‌ به‌ خاطر اينكه‌ شما از قدرت‌ استفاده‌ بكنيد نه‌ خير، از قدرت‌ انسان‌ استفاده‌ نمي‌تونه‌ بكنه‌ بدون‌ اذن‌ پروردگار. حضرت‌ عيسي‌ مي‌گه‌ من‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كنم‌ اما باذن‌ ربي‌ اين‌ قدرت‌ را خدا به‌ من‌ داده‌ مثل‌ همان‌ پليسي‌ كه‌ هفت‌ تير را اسلحه‌ را به‌ كمرش‌ بسته‌ مي‌گه‌ اين‌ اسلحه‌ سالم‌ من‌ مي‌تونم‌ باهاش‌ جمعي‌ را بكشم‌ اما، يك‌ نفر به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ چهل‌ ساله‌ اين‌ اسلحه‌ را به‌ كمرم‌ بستم‌ اما تا حالا يك‌ دونه‌ تير در نكردم‌ چرا؟ بخاطر اينكه‌ بنده‌ است‌، شما همين‌ قدر يك‌ بويي‌ بريد كه‌ دعاتون‌ مستحابه‌ ببينيد چه‌ برنامه‌اي‌ راه‌ مي‌اندازيد.

 يك‌ جايي‌ تصادفا، كه‌ خدا اگر نخواسته‌ باشه‌ تصادف‌ هم‌ نمي‌گذاره‌ بشه‌ تصادفا يك‌ نفري‌ مي‌خواسته‌ خوب‌ بشه‌ شما هم‌ رسيديد يك‌ دعايي‌ خونديد مي‌ريد به‌ همه‌ مي‌گيد من‌ رفتم‌ بالاي‌ سر فلاني‌ هفت‌ تا حمد خواندم‌ آقا فورا بلند شد نشست‌ اينها بندگي‌ نيست‌ها، علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ اون‌ ساعتي‌ كه‌ همسرش‌ را زدند و پهلوش‌ را شكستند قدرتش‌ با اون‌ وقتي‌ كه‌ در خيبر را كند هيچ‌ فرقي‌ نكرد، هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌ بود، اونجا گفتند در را بكن‌ كند، كند، اونجا گفتند ساكت‌ باش‌ صبر كن‌ بنده‌ بايد شد، هر چه‌ هم‌ از بندگي‌ دور بشيد همان‌ مقدار از انسانيت‌ دوريد هر چه‌ از بندگي‌ دور بشيد همان‌ مقدار از خدا دور شديد هر چه‌ كه‌ طابع‌ دلتون‌ باشيد انسان‌ يا بايد بندة‌ خدا باشه‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ من‌ مي‌خوام‌ آزاد باشم‌ گفتم‌ يك‌ راه‌ داره‌ فقط‌ ديوانه‌ بشي‌ چون‌ فقط‌ ديونه‌ها آزادند، آزاد مطلق‌ كه‌ بتونه‌ لباسش‌ را هم‌ دربياره‌ تو خيابان‌ راه‌ بره‌، اگر خواست‌ هر كاري‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ بتونه‌، والا يا تو اسير اجتماعتي‌ يا اسير شيطاني‌ يا اسير نفسي‌ يا اسير خدا و يا به‌ بيان‌ ديگر بنده‌ يكي‌ از اينها هستي‌، حالا بهتر اين‌ نيست‌ كه‌ انسان‌ بندة‌ خدا باشد. شما بالاخره‌ يا مي‌گيد كه‌ مردم‌ نمي‌پسندند و يا مي‌فرماييد كه‌ مثلا دلم‌ نمي‌خواد، يا مي‌گيد كه‌ يا خدا نمي‌خواد ديگه‌ از اينها كه‌ خارج‌ نيست‌ حالا چه‌ بهتر كه‌ انسان‌ بنده‌ خدا باشي‌ پس‌ يكي‌ بنده‌ خدا بودن‌ كه‌ خود اين‌ وسيله‌ است‌ و يكي‌ هم‌ خليفه‌ لله‌ كه‌ اون‌ مقصده‌. شما وقتي‌ كه‌ رفتيد در فرض‌ كنيد در يك‌ ترمينالي‌ از شما مي‌پرسند كه‌ كجا مي‌خواييد بريد؟ شما مي‌گيد كه‌ من‌ مي‌خوام‌ برم‌ فلان‌ شهر همان‌ ماشين‌ را در اختيارتون‌ مي‌گذارند، شما مقصدتون‌ را بايد روشن‌ بكنيد اگر اين‌ كار را نكرديد اين‌ قران‌ مي‌فرمايد انتم‌ الفقرا الي‌ الله‌ ولله‌ هو الغني‌ الحميد انيشع‌ يذهبكم‌ اگر بخواد همتون‌ را مي‌ريزه‌ دور خيال‌ نكنيد كه‌ خدا قول‌ داده‌ حتما شماها بايد حتما سرباز امام‌ زمان‌ باشيد شماها بايد اصحاب‌ امام‌ زمان‌ باشيد، كوتاهي‌ كنيد جدي‌ نباشيد همة‌ كارهاتون‌ را ترجيح‌ بر اين‌ كار بديد خداي‌ تعالي‌ انيشع‌ يذهبكم‌ مي‌بره‌ شما را، مي‌بره‌. مي‌بره‌ كجا مي‌بره‌؟ مي‌ريزه‌ دور شما در يك‌ كارخانه‌اي‌ بيان‌ ببينن‌، صاحب‌ كارخانه‌ ببينه‌ يك‌ پيچي‌ هرز شده‌ چكارش‌ مي‌كنه‌؟ پيچ‌ را باز مي‌كنه‌ و يك‌ پيچ‌ درستي‌ مي‌پيچه‌ جاش‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ پيچ‌ هرزه‌ كار مختل‌ مي‌شه‌ پيچ‌ هرز نباشيد توي‌ كارخانه‌ بندگي‌ پروردگار.

 تمام‌ موجودات‌ عالم‌ خلقت‌ مثل‌ يك‌ كارخونه‌ همه‌ تحت‌ فرمان‌ يك‌ فرمانده‌، و اون‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار همه‌ دارن‌ كار مي‌كنند و اين‌ بشره‌ كه‌ لنگ‌ مي‌زنه‌ و گاهي‌ هرزه‌ گاهي‌ خوب‌ كار نمي‌كنه‌ گاهي‌ طبق‌ دستور عمل‌ نمي‌كنه‌ اون‌ بشره‌ كه‌ اينطوره‌ اينجور نباشيد لااقل‌ ما هماهنگ‌ با خلقت‌ باشيم‌ خلقت‌ باشيم‌ ببينيد خورشيد چند ميليون‌ ساله‌ كه‌ برنامه‌اش‌ همينه‌، كره‌ زمين‌ همينطور موجودات‌ عالم‌ هستي‌ همينجور، حيوانات‌ همينطور، اشيا همينطور، هر كس‌ در هر مرحله‌اي‌ و مقامي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشتتش‌ در همان‌ جا داره‌ كار مي‌كنه‌. شما اگر ده‌ تا درخت‌ داشتيد همش‌ يك‌ جوري‌ بود كه‌ به‌ درد نمي‌خورد جا را گرفته‌ بود ميوه‌ نمي‌داد ساية‌ خوبي‌ نداشت‌ پشه‌ زده‌ بود چكارش‌ مي‌كنيد اين‌ درخت‌ را؟ مي‌كنيدش‌ يك‌ درخت‌ ديگه‌ جاش‌ مي‌گذاريد. اين‌ كار طبيعي‌ است‌ انيشع‌ يذهبكم‌ آقايون‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ خطاب‌ يك‌ وقت‌ به‌ شماها نياد بگن‌ شما خوب‌ تو راه‌ تزكيه‌ نفس‌ قدم‌ برنداشتيد شما درست‌ حركت‌ نكرديد شما همه‌ چيزتون‌ را بر تزكيه‌ نفستون‌ ترجيح‌ داديد آقا فلان‌ ساعت‌ چرا فلان‌ عمل‌ را انجام‌ ندادي‌ فلان‌ كار را نكردي‌ من‌ اون‌ ساعت‌ كلاس‌ دارم‌ اون‌ ساعت‌ نمي‌دونم‌ كار دارم‌ اون‌ ساعت‌ نمي‌دونم‌ چي‌ مي‌خوام‌ من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از دوستانم‌ واقعا مي‌شينم‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ بهشون‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ و از اين‌ حرفها تعجب‌ مي‌كنم‌ آقا چرا نيامدي‌؟ مي‌گه‌ كه‌ من‌ نمي‌دونم‌ يك‌ مهمون‌ برامون‌ آمده‌ بود، عجب‌. چرا تو جلسه‌ دير رسيدي‌؟ تو راه‌ يك‌ رفيقي‌ من‌ را معطل‌ كرده‌ بود با من‌ صحبت‌ مي‌كرد حالا يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ انسان‌ تعهدي‌ داره‌ در مقابل‌ يك‌ فردي‌ اجير كسيه‌، يك‌ معلمي‌ را فرض‌ كنيد از فلان‌ ساعت‌ تا فلان‌ ساعت‌ اجيرش‌ كردند كه‌ بچه‌ها را درس‌ بده‌ خوب‌ اينجا اختيار دست‌ او نيست‌ و اگر خلاف‌ بكنه‌ شايد خلاف‌ خاصتة‌ الهي‌ بوده‌ اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. اما اين‌ كارهاي‌ بي‌ ارزش‌ اختيارش‌ دست‌ طرف‌ اينها ما شرمنده‌ مي‌شيم‌ در مقابل‌ بعضي‌ از دوستان‌ ما الان‌ دوستاني‌ داريم‌ كه‌ از اصفهان‌ پا شدن‌ اومدن‌ اينجا شبي‌ هم‌ برمي‌ گردن‌ دوستاني‌ داريم‌ از قم‌ از كاشان‌ پا شدن‌ آمدن‌ اينجا از رشت‌ پا شدن‌ آمدن‌ اينجا شبي‌ هم‌ ممكنه‌ كه‌ برگردن‌ ولي‌ تو تهران‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنن‌ من‌ خوشم‌ مي‌ياد اينجا جمعيت‌ باشد، ما اگر مي‌خواستيم‌ خوشمون‌ مي‌آمد كه‌ اينجا جمعيت‌ باشه‌ اعلام‌ مي‌كرديم‌ خيلي‌ بيشتر از اينها جمعيت‌ مي‌آمد انشالله‌ از شب‌ يك‌ شنبه‌ منزل‌ حاج‌ آقا نعيمي‌ مي‌يان‌ يك‌ عده‌اي‌ ولي‌ من‌ روي‌ شماها حساب‌ مي‌كنيد شما مي‌گيد چه‌ حسابي‌ روي‌ ما باز مي‌كنيد هيچ‌ فايده‌اي‌ كه‌ اين‌ جلسه‌ نداشته‌ باشه‌ شماها را منظم‌ مي‌كنه‌ سر وقت‌ بياييد سر وقت‌ بريد و انشا لله‌، انشا لله‌ مثل‌ حمامي‌ باشه‌ كه‌ شماها را شستشو بده‌ و اونهايي‌ كه‌ متوجه‌اند همين‌ تذكرات‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد تذكر ان‌ الذكر تفع‌ المومنين‌ من‌ نمي‌گم‌ چيزي‌ را كه‌ مي‌گم‌ شماها نمي‌دونيند همتون‌ مي‌دونيد.

 تذكر همين‌ متوجه‌ كردن‌ همين‌ صحبت‌ كردن‌ اين‌ مفيده‌ براي‌ شما هست‌. اگر سستي‌ كنيد اگر همه‌ چيزتون‌ را فداي‌ راهتون‌ نكنيد اگر قدمهاتون‌ را بلند و استوار بر نداريد، اين‌ آيه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد مي‌گه‌ به‌ شما كه‌ خدا وقتي‌ كه‌ سستي‌ شما را ديد يذهبكم‌ يعني‌ مي‌بره‌ شما را مثل‌ اون‌ پيچه‌ مي‌كنه‌ شما را از اونجا برتون‌ مي‌داره‌ خيلي‌ ما دوستاني‌ داشتيم‌ كه‌ اينها توفيق‌ اينكه‌ اين‌ راه‌ را حركت‌ بكنند اينها نداشتند و يعت‌ بخلق‌ جديد يك‌ خلق‌ جديدي‌ يك‌ جمع‌ جديدي‌ اينها را مي‌ياره‌ چون‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا، ممكنه‌ شما فكر كنيد كه‌ ما يك‌ وقتي‌ مي‌ديديم‌ كه‌ يك‌ عده‌ مي‌رن‌ توي‌ بيابانهاي‌ مشهد مي‌رن‌ تير و كمان‌ يك‌ عده‌ شمشير زدن‌ ياد مي‌گيرن‌ ما از ايشان‌ سوال‌ كرديم‌ كه‌ شما اينها را چرا ياد مي‌گيريد؟ البته‌ اينها عوامانه‌ بود، مي‌گفتن‌ كه‌ ما اين‌ طور شنيديم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ باتير و كمان‌ و شمشير و اسب‌ بايد بجنگه‌ گفتيم‌ كه‌ نه‌ اينها مسئله‌اي‌ نيست‌ شما بنده‌ بايد باشيد بنده‌ بشيد هر چه‌ كه‌ امام‌ عصر فرمود اون‌ را انجام‌ بديد شما اين‌ را بدايند اگر مي‌خواييد موفق‌ به‌ محضر حجة‌ بن‌ الحسن‌ كه‌ آرزوي‌ همتون‌ هست‌ بشيد بايد يك‌ كار را حتما بكنيد و اون‌ اينكه‌ كه‌ شما در زمان‌ غيبت‌ يعني‌ در اين‌ زمان‌ كاري‌ كه‌ بعد از زمان‌ غيبت‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا ممكنه‌ كه‌ به‌ شما بگه‌ شما الان‌ انجام‌ بديد. شما مي‌گيد كه‌ آخه‌ خدا لعنت‌ كنه‌ دشمنان‌ دين‌ را دشمنان‌ امام‌ زمان‌ را دشمنان‌ حضرت‌ ولي‌ عصر ارواحنا فدا دو دسته‌ بودند يك‌ دسته‌ تبليغات‌ سو كردند يك‌ عده‌ هم‌ مثل‌ بهايي‌ها عليه‌ حضرت‌ نفي‌ كردند حضرت‌ را. تبليغات‌ سويي‌ كه‌ عليه‌ امام‌ شده‌ اينكه‌ كه‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ امام‌ زمان‌ الان‌ ظهور كرده‌ خوب‌ از فردا بايد زنمون‌ را خودمون‌ بايد به‌ دست‌ خودمون‌ بكشيم‌ بچمون‌ را به‌ دست‌ خودمون‌ بكشيم‌. يك‌ قضيه‌اي‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ قضيه‌ را اصلا قبول‌ ندارم‌ شما شايد براتون‌ تعجب‌ باشه‌ ولي‌ نه‌ تعجب‌ نكنيد مي‌گن‌ يك‌ نفر مي‌گفت‌ كه‌ خدايا يك‌ جمعي‌ مي‌گفتن‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را برسون‌ و حالا من‌ چون‌ حفظ‌ نكردم‌ كه‌ براتون‌ نقل‌ كنم‌ و خوشم‌ هم‌ نمي‌ياد از قضيه‌ زياد شايد دقيق‌ عرض‌ نكنم‌ اونچه‌ كه‌ يادم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خلاصه‌اش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، خلاصه‌ حضرت‌ آمدند به‌ يك‌ نفر گفتند يك‌ قصاب‌ مي‌بري‌ بالاي‌ پشت‌ بام‌ چهار تا هم‌ گوسفند يا بز مي‌برن‌ اون‌ بالا به‌ مردم‌ هم‌ خبر مي‌دي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ مي‌خواد بياد بعضي‌ها را انتخاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ باهاش‌ ملاقت‌ كنند اينها رفتند روي‌ پشت‌ بام‌ گوسفندها هم‌ اون‌ بالا. حضرت‌ هم‌ تشريف‌ آوردند اونجا و فرمودند كه‌ خوب‌ بگو فلاني‌ بياد يكي‌ را از خوبان‌ انتخاب‌ كردند يك‌ گوسفند اون‌ لب‌ اون‌ ناودان‌ سر بريدن‌ و خونش‌ ريخت‌ پايين‌، مردم‌ ديدند كه‌ اولين‌ نفر آدم‌ به‌ اين‌ خوبي‌ كه‌ رفت‌ بالا اين‌ خونش‌ ريخت‌ پايين‌ يك‌  قدري‌ صبر كردند دومي‌ را خواست‌ حضرت‌، نستجيب‌ بالله‌ سومي‌ را خواست‌ يكي‌ يكي‌ هم‌ اينها را گوسفندها را با اين‌ حقه‌ بازي‌ و تقلب‌ كشتند و ريختند اينها را تو كتاب‌ نوشتن‌، اينها را روي‌ منبر مي‌گن‌ يقينا شايد جمعي‌ از شما شنيده‌ باشيد اين‌ قضيه‌ را، و فرار كردند مردم‌ مي‌خوان‌ چي‌ بگن‌؟ مي‌خوان‌ بگن‌ كه‌ امام‌ زمان‌ اگر بياد يكي‌ دو نفر را بكشه‌ همه‌ فرار مي‌كنند، لازم‌ نيست‌ اين‌ حرف‌ امام‌ زمان‌ من‌ قول‌ مي‌دم‌ به‌ شما كه‌ احدي‌ را نكشه‌ جز معاندين‌ تا جايي‌ كه‌ بشه‌، اونها هم‌ جمعشون‌ زياده‌ ولي‌ تاجايي‌ كه‌ ممكن‌ باشه‌ يك‌ همچين‌ تبليغاتي‌ كه‌ تا زانوي‌ حضرت‌ خون‌ مي‌ايسته‌ كجا؟ لابد يك‌ گودالي‌ چيزي‌ يك‌ چند نفري‌ اونجا كشته‌ مي‌شن‌ پاي‌ اسب‌ حضرت‌ رفته‌ تا اونجا و الا اگر بنا باشه‌ كه‌ سر تا سر كره‌ زمين‌ اونقدر خون‌ ريخته‌ شده‌ باشه‌ كه‌ تا زانوي‌ اسب‌ حضرت‌ اون‌ قدر بره‌ تو خون‌ كه‌ جمعيت‌ اون‌ قدر نداريم‌ خوب‌ ببينيد حرف‌ را اصلا رسيدگي‌ نمي‌كنند امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مظهر رحم‌ و عطوفته‌، مظهر محبته‌، اگر مي‌خواست‌ همه‌ مردم‌ را بكشه‌ خوب‌ الان‌ بياد  پانصد سال‌ قبل‌ مي‌آمد، اينكه‌ در غيبت‌ صبر كرده‌ براي‌ اينكه‌ مردم‌ يك‌ قدري‌ روبه‌ راه‌ بشن‌ كمتر هدر برن‌ ، امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مظهر و مظهر صفات‌ الهي‌ است‌ كه‌ چند هفتة‌ قبل‌ در همين‌ جا گفتم‌ كه‌ محبت‌ خدا به‌ بندگانش‌ اونقدر سطحش‌ بالاست‌ كه‌ خدا به‌ موسي‌ و هارون‌ مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تقا و قولا له‌ قولا لينا بريد طرف‌ فرعون‌، فرعون‌ طغيان‌ كرده‌ و باهاش‌ با محبت‌ صحبت‌ كنيد و با تندي‌ صحبت‌ نكنيد لالّه‌ يتذكر اولي‌ يخشي‌ شايد اون‌ هم‌ برگرده‌ بياد جز بندگان‌ ما بشه‌ خدا از او نمي‌گذره‌ اما در عين‌ حال‌ الرحم‌ الراحمين‌ في‌ موضع‌ العفو الرحمه‌ دعاي‌ افتتاح‌ را خوانديد كه‌ الرحم‌ الراحمن‌ في‌ موضع‌ العفو الرحمه‌ و اشدالمعانقين‌ في‌ موضع‌ النكال‌ و النقمه‌ اون‌ هم‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اگر ما كاري‌ كرديم‌ كه‌ خدا را به‌ غضب‌ آورديم‌ خداي‌ تعالي‌ ديد كه‌ ما به‌ درد جامعمون‌ نمي‌خوريم‌ به‌ درد خودمون‌ هم‌ نمي‌خوريم‌ ارزش‌ وجودي‌ نداريم‌ يذهبكم‌ شما را مثل‌ اون‌ پيچ‌ باز مي‌كنه‌، از كارخونه‌ يذهبكم‌، شما مي‌ريد توي‌ كارخونه‌ مي‌گيد كه‌ آقا اين‌ پيچهاي‌ نو را از كجا آورديد مي‌گن‌ اون‌ پيچها هرز شده‌ بود كهنه‌ شده‌ بود پوسيده‌ شده‌ بود و يعطي‌ الخلق‌ الجديد حواستون‌، بر خدا اين‌ مشكل‌ هم‌ نيست‌ بر خدا ليس‌ باجير مشكل‌ نيست‌، سخت‌ نيست‌ پس‌ بنابر اين‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ حالا كه‌ خدا راهتون‌ داده‌ حالا كه‌ تو اين‌ راه‌ قرارتون‌ داده‌، كه‌ خداي‌ تعالي‌ بزرگترين‌ لطف‌ را بهتون‌ كرده‌ اقل‌ چيزي‌ كه‌ شماها داريد اينكه‌ واجباتتون‌ را انجام‌ مي‌ديد محرماتتون‌ را ترك‌ مي‌كنيد و عادل‌ معناش‌ اينه‌ عادليد به‌ اصطلاح‌ اين‌ را قدر بدونيد جدي‌ بگيريد و كوشش‌ بكنيد انشالله‌ كارهايي‌ كه‌ خلاف‌ شان‌ يك‌ بندة‌ خداست‌ انجام‌ نديد امام‌ صادق‌ به‌ يك‌ نفر از يارانشون‌ فرمودند كه‌ كار بد از همه‌ بده‌ اما از تو بدتره‌. تو كار بد اگر كردي‌ از تو من‌ نمي‌تونم‌ بپذيرم‌ من‌ در شبانه‌ روز شايد به‌ صد تا فاسق‌ و فاجر و بي‌ حجاب‌ و ريش‌ تراشيده‌ برخورد مي‌كنم‌ هيچ‌ احساساتي‌ نمي‌شوم‌ برخورد مي‌كنم‌ از اونها توقعي‌ ندارم‌، اما يك‌ دوست‌ اهل‌ جلسمون‌ اگر ببينم‌ يك‌ گناه‌ كوچك‌ مي‌كنه‌ محاسنش‌ را كوتاه‌ كرده‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ عرفا شان‌ او نيست‌ خدا مي‌دونه‌ اصلا اعصابم‌ در هم‌ مي‌شكنه‌ حضرت‌ صادق‌ فرمود كه‌ من‌ از تو اين‌ توقع‌ را ندارم‌ كوشش‌ كنيد كه‌ انشا لله‌ دوستانمون‌، من‌ دوست‌ خودم‌ نمي‌دونم‌ دوست‌ امام‌ زمان‌ نمي‌دونم‌، دوست‌ خدا نمي‌دونم‌ اون‌ كسي‌ را كه‌ خداي‌ نكرده‌ كوچكتري‌ گناه‌ را بكنه‌، براي‌ اينكه‌ همان‌ قدم‌ اولش‌ را درست‌ برنداشته‌ توبه‌اي‌ نكرده‌ بايد برگرده‌ به‌ مرحلة‌ يعضه‌ و بيدار شدن‌ و بايد بفهمه‌ كه‌ اين‌ وضعش‌ غير از وضع‌ سابقه‌ كارهاي‌ خودت‌ را كردي‌، هر كاري‌، من‌ يك‌ شب‌ در مشهد اونجا جمعيتمون‌ شايد بيشتر از اين‌ هم‌ باشه‌ گفتيم‌ كي‌ چايي‌ معتاد شده‌ به‌ چايي‌ خوردن‌ كه‌ اگر نخوره‌ سرش‌ درد مي‌گيره‌ يك‌ چند نفر بلند شدند خيال‌ كردند مي‌خواهيم‌ به‌ هر كدام‌ يك‌ بسته‌ چايي‌ بديم‌ كه‌ يك‌ عده‌ پا شدن‌ گفتن‌ ما اون‌ يكي‌ گفت‌ ما من‌ با دليل‌ گفتم‌ كه‌ شما بايد تا يك‌ هفته‌ نبايد چايي‌ بخوري‌. گفتند چرا؟ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ شما فردا امام‌ زمان‌ آمد صبح‌ چايي‌ نخوردي‌ سرت‌ درد گرفته‌ نمي‌توني‌ همراه‌ حضرت‌ بقيه‌ لله‌ بري‌ اينها را شوخي‌ نگيريد آقايون‌ بايد اينطوري‌ باشه‌ به‌ يك‌ نفر پنجاه‌ سال‌ بود سيگار مي‌كشيد من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ اگر حضرت‌ احتمال‌ مي‌دي‌ كه‌ بوي‌ دهانت‌ را بدش‌ بياد گفت‌ بله‌، چون‌ مردم‌ عادي‌ بدشون‌ مي‌ياد اونهايي‌ كه‌ سيگار كش‌ نيستند گفتم‌ ديگه‌ اگر سيگار بكشي‌ جز ياران‌ امام‌ زمان‌ لااقل‌ جز نزديكان‌ نباشي‌، ترك‌ كرد، ما حساب‌ اين‌ نيست‌ كه‌ من‌ اينجا بنشينم‌ من‌ براي‌ شما منبر برم‌ شما بنشينيد وقتتون‌ را بگذرانيد هي‌ هم‌ هر شب‌ يكي‌ دست‌ نه‌ صداي‌ خوبي‌ من‌ دارم‌ نه‌ سخن‌ گويي‌ خوبي‌ هستم‌ اين‌ را شما بدونيد من‌ خودم‌ اقرار دارم‌ به‌ اين‌ جهت‌ نه‌ صدام‌ خوبه‌ مي‌خواييد آواز بخونم‌ ببينيد صدام‌ خوب‌ نيست‌ نه‌ سخن‌ گوي‌ خوبي‌ هستم‌ نه‌ عالم‌ خوبي‌ هستم‌ واقعا از علما هستند من‌ خيلي‌ از كارهام‌ را اشتباه‌ مي‌كنم‌ توي‌ آيات‌ قرآن‌ را بخونيد من‌ اصلا معناش‌ را اگر مطالعه‌ قبلي‌ نداشته‌ باشم‌ ندونم‌ هيچي‌ اينها نيست‌. اين‌ جلسه‌ جلسة‌ عمله‌ نه‌ جلسة‌ حرف‌، مي‌تونيد عمل‌ كنيد بياييد نمي‌تونيد نياييد مي‌تونيد جدي‌ باشيد بياييد نمي‌تونيد نياييد من‌ از اينجا كه‌ با خودم‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ شما متعهد به‌ عمل‌ هستيد وظيفه‌ام‌ مي‌دونم‌ بيام‌ الان‌ يك‌ آقايي‌ كه‌ از اقوامم‌ هم‌ هستند آمدند به‌ من‌ گفتند كه‌ فلان‌ جا يك‌ جايي‌ هم‌ از نظر اسم‌ مهم‌ بود گفتند بيا شما سخن‌ راني‌ كن‌ اينها خيلي‌ مشتاقند گفتم‌ آقا من‌ سخنران‌ نيستم‌ شما ديد من‌ يك‌ جايي‌ صحبت‌ كنم‌، (قطع‌ نوار) جدي‌ باشيد خوب‌ جدا من‌ الان‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مجلس‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ از راه‌هاي‌ دور دوستان‌ پامي‌شن‌ مي‌يان‌ اگر من‌ اين‌ حال‌ را نداشته‌ باشم‌ و اونها اين‌ حال‌ را نداشته‌ باشند بايد هر دومون‌ را بگيم‌ كه‌ ديوانه‌ايم‌ و الا يعني‌ چي‌؟ حالي‌ هم‌ كه‌ تو مجلس‌ نيست‌ من‌ كوشش‌ مي‌كنم‌ كه‌ شماها را براي‌ حال‌ وادار نكنم‌ من‌ دوستاني‌ دارم‌ در شهرستانها و در مشهد و در همين‌ جا كه‌ اينها كراماتي‌ دارن‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ گفتم‌ اگر من‌ كرامات‌ اينها را بنويسم‌ ده‌ تا كتاب‌ تذكرة‌ الاوليا عطار مي‌شه‌ شما مي‌گيد كه‌ آخه‌ روزهايي‌ است‌ كه‌ از شيخ‌ عطار داره‌ تجليل‌ مي‌شه‌ متاسفانه‌ شيخ‌ عطار مي‌گه‌ ابو حنيفه‌ اعلم‌ از امام‌ صادقه‌ اعلم‌ اهل‌ زمان‌ خودشه‌ برداشته‌ كراماتي‌ از بعضي‌ از اوليا خدا مثل‌ جنيد بغدادي‌ و رابعة‌ فلان‌ نقل‌ كرده‌ كراماتي‌ من‌ الان‌ بگم‌ پاشن‌ يك‌ نفر از اين‌ رفقا اونچه‌ كه‌ بهشون‌ الهام‌ مي‌شه‌ اونچه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ كراماتي‌ كه‌ دارند تشرفاتي‌ كه‌ دارن‌ ما زياد داريم‌ بعضي‌ها را من‌ جلوشون‌ را گرفتم‌ گفتم‌ اينها را مطرح‌ نكنيد رفقا خيال‌ مي‌كنند كه‌ مقصد اينه‌، مقصد اين‌ است‌ كه‌ ما هر روز خدمت‌ حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ برسيم‌ مقصد اينه‌؟ اين‌ هم‌ نه‌. اگر معرفت‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ حضرت‌ نداشته‌ باشيم‌ ابوسفيان‌ هر روز خدمت‌ پيغمبر مي‌رسيد پيغمبر بالاتر از حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ بود. ولي‌ با معرفت‌ رشد كنيد روحتون‌ ترقي‌ كنه‌ بنده‌ خدا بشيد عبوديت‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ فرمود فتلوا في‌ نفسك‌ حقيقتا العبوديه‌ حقيقت‌ بندگي‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد بنده‌ واقعي‌ خدا باشيد، اگر بنده‌ واقعي‌ خدا نشديد خداي‌ تعالي‌ مثل‌ همان‌ پيچ‌ و مهره‌اي‌ كه‌ در كارخونه‌ است‌ يذهبكم‌ و يعت‌ بخلق‌ جديد و ما كان‌ علي‌ الله‌ بابي‌ بر خدا اين‌ كار خيلي‌ مشكل‌ نيست‌ پس‌ بياييد خودمون‌ را حفظ‌ كنيم‌ در موقعيتي‌ كه‌ خدا ما را در اون‌ موقعيت‌ قرار داده‌. اميد وارم‌ همتون‌ موفق‌ باشيد آقايون‌ يك‌ جمله‌اي‌ را من‌ نمي‌دونم‌ در هفته‌ گذشته‌ بود عرض‌ كردم‌ يا هفته‌ قبلش‌ كه‌ شما با اين‌ دفتر نوشتنتون‌ و با اين‌ برنامه‌ گرفتنتون‌ متعهد مي‌شيد كه‌ هر چي‌ من‌ مي‌گم‌ عمل‌ كنيد و خود اين‌ تعهد كار مستحب‌ را واجب‌ مي‌كنه‌ شما الان‌ اگر نذر كنيد يا عهد كنيد يا قسم‌ بخوريد كه‌ نماز شب‌ بخونيد پيش‌ خودتون‌ يا پيش‌ كس‌ ديگه‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ كار را كرديد نماز شب‌ مستحب‌ واجب‌ مي‌شه‌، اگر ترك‌ كرديد كفاره‌ بايد بديد اين‌ را متوجه‌ باشيد هر كس‌ از رفقا يك‌ دفتري‌ را يا خودش‌ يا رفيقش‌ دفتر ورمي‌  داره‌ مي‌ياره‌ من‌ بنويسم‌ خوب‌ من‌ نمي‌تونم‌ بنوسيم‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ آقا متهد نيست‌ و اگر متهد شد، شما متهد شديد كه‌، كه‌ من‌ اول‌ دفتر مي‌نويسم‌ كه‌ بهيچ‌ وجه‌ گناه‌ نكنيد، يك‌ گناه‌ كرديد خدا روز قيامت‌ دو تا عذابتون‌ مي‌كنه‌ و اين‌ را هم‌ خودتون‌ را براي‌ خودتون‌ فراهم‌ كرديد يكي‌ بخاطر گناهي‌ كه‌ خود گناه‌ عذاب‌ داره‌ و يكي‌ هم‌ براي‌ خاطر اينكه‌ خلاف‌ عهد عمل‌ كرديد.

 اينقدر مهمه‌ مسئله‌ چه‌ مرضي‌ است‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را باصطلاح‌ در، مگر اينكه‌ بنده‌ خدا باشه‌ جدي‌ باشه‌. عهدتون‌ را، افو بالعهد فراموش‌ نكنيد ان‌ العهد كان‌ مسولا روز قيامت‌ ديگه‌ سريعتر از اين‌ نمي‌شه‌ روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ سوال‌ مي‌كنه‌ از عهدتون‌ تو تعهد كردي‌ با فلاني‌ كه‌ واجباتت‌ را عمل‌ كني‌ محرمات‌ را ترك‌ كني‌ اين‌ چه‌ كاري‌ بود كردي‌؟ اين‌ يك‌ جا، يك‌ جا هم‌ مي‌گه‌، با خودم‌ عهد كردي‌ الم‌ عهد كم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ الا تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌ بندگي‌ خدا. اميدواريم‌ انشالله‌ همانطوري‌ كه‌ امامانمون‌ كه‌ ما شيعة‌ اونها اسممون‌ را گذاشتيم‌. جمعي‌ آمدند در خانه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در مدينه‌ گفتند به‌ غلام‌ حضرت‌ كه‌ به‌ حضرت‌ بگو كه‌ جمعي‌ از شيعيان‌ آمدند براي‌ ديدنشون‌ حضرت‌ به‌ غلامشون‌ فرمود بگو ملاقات‌ نمي‌شه‌ فردا آمدند نشد، پس‌ فردا آمدند نشد، از راه‌ به‌ اين‌ دوري‌ آمدند ملاقات‌ مي‌خوان‌ حضرت‌ بشون‌ ملاقات‌ نمي‌ده‌ بعد مستاصل‌ شدند آقا ما مي‌خواهيم‌ بريم‌ ما برگرديم‌ چي‌ بگيم‌؟ حضرت‌ راهشون‌ داد فرمود كه‌ مي‌دانيد چرا راهتون‌ نمي‌دادم‌؟ امام‌ رئوف‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ اينكه‌ دروغ‌ گفتند شيعه‌ شما نيستيد كسي‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنه‌ معصيت‌ مي‌كنه‌ غيبت‌ مي‌كنه‌، كسي‌ كه‌ نه‌ خونه‌اش‌ به‌ خونه‌ علي‌ شباهت‌ داره‌ نه‌ قيافه‌اش‌ به‌ قيافة‌ علي‌ شباهت‌ داره‌ نه‌ زن‌ و فرزندش‌ به‌ زن‌ و فرزند علي‌ شباهت‌ داره‌ اين‌ چطور مي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ من‌ شيعه‌ هستم‌ چي‌ بگيم‌ آقا پس‌؟ بگيد ما محب‌ هستيم‌ دوستتون‌ هستيم‌اين‌ راسته‌ . شيعه‌ باشيد فرزندانتون‌ را مثل‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ تربيت‌ كنيد خانوادتون‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا باشه‌ نمي‌گم‌ خود فاطمة‌ زهرا مثلي‌، بعضيها يك‌ مطلبي‌ را هم‌ اينجا براتون‌ عرض‌ كنم‌ يك‌ چيزي‌ يك‌ نكته‌اي‌ است‌ توجه‌ داشته‌ باشيد آقايون‌ بعضيها مي‌خوان‌ انسان‌ را از راه‌ بياندازند البته‌ نظري‌ ندارن‌ ولي‌ طبعا اين‌ كار انجام‌ مي‌شه‌ مي‌گن‌ ما مثل‌ فاطمه‌ زهرا زنمون‌ نمي‌تونه‌ باشه‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ ما نمي‌تونيم‌ بشيم‌ شايد اكثرتون‌ هم‌ الان‌ بگيد مگر مي‌شه‌؟ ما مثل‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ نمي‌تونيم‌ بشيم‌. اونچه‌ كه‌ از علي‌ و از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و فاطمة‌ زهرا به‌ ما رسيده‌ از حالاتشون‌ از اخلاقیاتشون‌ از كارهاشون‌ مثل‌ اونها مي‌تونيم‌ بشيم‌ اونچه‌ كه‌ نرسيده‌ ما لياقتش‌ را هم‌ نداشتيم‌ و اون‌ را كه‌ نرسيد ما نمي‌تونيم‌ مثل‌ او باشيم‌ اون‌ هم‌ كه‌ نرسيده‌. اوني‌ كه‌ به‌ ما گفتند علي‌ چه‌ گذشتي‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد بشيد علي‌ چه‌ اخلاقی‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد باشيد علي‌ چه‌ عبادتي‌ داشت‌ شما هم‌ مي‌تونيد بشد فاطمة‌ زهرا چي‌ مي‌گفت‌، چجور كار مي‌كرد چجور حركت‌ مي‌كرد شماها هم‌ مي‌تونيد بشيد والا نمي‌گفتن‌ به‌ ما در اون‌ قضيه‌ حاج‌ ملاي‌ پشندي‌ مي‌گه‌ حضرت‌ يك‌ دعايي‌ خوند من‌ ديدم‌ يك‌ دعاي‌ خوبي‌ است‌ مي‌خواستم‌ ياد داشت‌ كنم‌ حضرت‌ فرمود اين‌ دعا مخصوص‌ امامه‌ تو نمي‌توني‌ تو ذهنت‌ بسپاري‌ يك‌ مقاماتي‌ داشتند اونها يك‌ خصوصياتي‌ داشتند كه‌ خدا مي‌دونه‌ و خود اونها همانطوري‌ كه‌ به‌ عمر پيغمبر اكرم‌ فرمود عمر يك‌ روز مي‌خواست‌ وارد خانه‌ رسول‌ اكرم‌ بشه‌ ابيذر بيرون‌ مي‌آمد به‌ ابيذر گفت‌ كه‌ كي‌ بود پيش‌ پيغمبر؟ گفت‌ يك‌ مردي‌ بود نشناختمش‌ وارد شد ديد علي‌ بن‌ ابي‌ طالبه‌ به‌ پيغمبر گفت‌ كه‌ شما مي‌گيد كه‌ ابيذر راست‌ گو است‌ علي‌ را كه‌ مي‌شناسه‌، الان‌ به‌ من‌ دروغ‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ كسي‌ را ديدم‌ در خدمت‌ پيغمبر كه‌ نشناختمش‌ حضرت‌ فرمود راست‌ گفته‌ ابيذر علي‌ را نشناخت‌، جز من‌ و خدا، خدا را نشناخت‌ جز من‌ و علي‌، و من‌ را نشناخت‌ جز علي‌ و خدا، اون‌ شناخت‌ اون‌ كارها اون‌ مقامات‌ اونها را ما نمي‌شناسيم‌ فقط‌ پيغمبر مي‌شناسه‌ اما اونچه‌ كه‌ به‌ ما رسيده‌ ما مي‌تويم‌ گفتند كه‌ ما اينجوري‌ باشيم‌ گفتن‌ كه‌ ما اون‌ نحوه‌ باشيم‌ اونجور عبادت‌ كنيم‌، همش‌ جنبه‌ تعليماتي‌ داشته‌ و بايد اونجور باشيم‌ اگر يك‌ كسي‌ به‌ شما گفت‌ كه‌ ما نمي‌تونيم‌ اون‌، مثل‌ فاطمة‌ زهرا باشيم‌ يا مثل‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ باشيم‌ اين‌ را بدونيد يا البته‌ حمل‌ بر صحيحش‌ اين‌ است‌ كه‌ نمي‌فهمه‌، والا مي‌خواد سد عن‌ سبيل‌ لله‌ باشد چرا؟ همه‌ مي‌تونن‌ والا الگو نمي‌شدن‌ اينها و لكم‌ في‌ رسول‌ لله‌ اسوة‌ حسنه‌ نبود كه‌ خدا در قران‌ مي‌فرمايد بايد هعم‌ كوشش‌ بكنيد همتون‌ شيعه‌ بشيد، شيعه‌ يعني‌ پيرو يعني‌ پاتون‌ را بگذاريد جاي‌ پاي‌ علي‌ در عمل‌، جاي‌ پاي‌ علي‌ در عقايد، جاي‌ پاي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در افكار و در علم‌ و در همه‌ چيز اميدوارم‌ كه‌ انشالله‌ كه‌ به‌ تعهدتون‌ پا برجا باشيد مستقر باشيد، كوشش‌ بكنيد كه‌ متعهد بشيد والا در راه‌ تزكيه‌ نفس‌ خيليها امدند و رفتندو خداي‌ تعالي‌ هم‌ به‌ اينها اجازه‌ نداد كه‌ يك‌ قدم‌ بردارند و حتي‌ مطرودشون‌ هم‌ كرد و يعطي‌ بخلق‌ جديد خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ را من‌ در دوران‌ عمرم‌ چند تا شيعه‌ واقعي‌ ديدم‌ يك‌ وقتي‌ يادم‌ كه‌ شرح‌ حالات‌ ملا آقاجان‌ را و مرحوم‌ آيت‌ لله‌ كوهستاني‌ را براي‌ مرجع‌ بزرگ‌ آيت‌ لله‌ ميلاني‌ در مشهد من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ ايشان‌ به‌ من‌ فرمودند اينهايي‌ كه‌ تو مي‌گي‌ حالات‌ انبيا است‌، لذا روايت‌ داره‌ كه‌ علما امتي‌ علما كه‌ مي‌گن‌ منظور منه‌ عمامه‌ بسر نيستم‌ها اون‌ كسي‌ كه‌ بفهمه‌ دين‌ يعني‌ چه‌؟ راه‌ يعني‌ چه‌؟ خدا يعني‌ چه‌؟ و عقب‌ سر دين‌ و خدا و حقيقت‌ حركت‌ كنه‌. علما امتي‌ كانبياء بني‌ اسرائيل‌ مانند انبيا بني‌ اسرائيل‌ حالات‌ ايشان‌ را كه‌ من‌ نقل‌ مي‌كردم‌ اينجوري‌ مي‌فرمود و واقعا هم‌ انسان‌ اينجور مي‌شه‌.

 خداي‌ تعالي‌ ما را به‌ اونجا برسونه‌ كه‌ اين‌ مطالب‌ را واقعا وجدان‌ كنيم‌ درك‌ كنيم‌ ما را خداي‌ تعالي‌ براي‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و كار كردن‌ و نمي‌دونم‌ مدرك‌ گرفتن‌ و پشت‌ ميز نشستن‌ و اينها خلق‌ نكرده‌ اينها لوازمي‌ است‌ از زندگي‌ كه‌ خوب‌ ضمنا بايد باشه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را خلق‌ كرده‌ كه‌ انشالله‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسيم‌، بنده‌ واقعي‌ خدا باشيم‌ حضرت‌ امير المومنين‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ الگوي‌ همه‌ چيز (قطع‌ نوار) انشالله‌ اونجا عزاداري‌ مي‌كنيم‌ براي‌ بي‌ بي‌ مظلومه‌ فاطمة‌ شهيده‌ كه‌ كشتند فاطمة‌ زهرا را جنازه‌ فاطمه‌ اطهر را وقتي‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وارد قبر مي‌كرد گفت‌ لقد السترجع‌ الوديعه‌ يا رسول‌ لله‌ اين‌ امانتي‌ كه‌ به‌ من‌ داده‌ بودي‌ من‌ به‌ تو بر مي‌گردانم‌، بعد يك‌ جملاتي‌ داره‌ كه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ حضرت‌ امير المومنين‌ از پيغمبر اكرم‌ خجالت‌ مي‌كشه‌ مي‌گه‌ استغفر هل‌ الحال‌ خودت‌ ازش‌ بپرس‌ او نمي‌گه‌ به‌ تعبير ما تا امشب‌ من‌ نمي‌دونستم‌ كه‌ بازوي‌ فاطمه‌ اينطور شكسته‌، او به‌ من‌ نگفت‌ من‌ خودم‌ يك‌ خوابي‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌، ديدم‌ وارد حرم‌ رسول‌ اكرم‌ شدم‌ يك‌ جايي‌ من‌ خودم‌ فكرم‌ اينه‌ كه‌ قبر فاطمه‌ زهرا اونجاست‌، ديدم‌ در اون‌ حرم‌ خودش‌ ايستاده‌ فاطمه‌ زهرا ولي‌ دستش‌ را روي‌ صورتش‌ نگه‌ داشته‌ من‌ در خواب‌ متوجه‌ اين‌ معنا نشدم‌ ولي‌ وقتي‌ كه‌ بيدار شدم‌ اونقدر گريه‌ كردم‌ چون‌ فاطمة‌ زهرا از وقتي‌ سيلي‌ خورد ديگه‌ صورتش‌ را به‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ نمي‌خواست‌ نشون‌ بده‌. اسغفر هل‌ حال‌ يا رسول‌ لله‌ خودت‌ بپرس‌ جريان‌ را اين‌ كارهايي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ فاطمه‌ اطهر شده‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ از دار دنيا رفته‌ اين‌ هجوم‌ امتت‌ اين‌ كار را كرده‌ اين‌ هجوم‌ امت‌ يعني‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشيدند و فاطمه‌ نمي‌خواست‌ بگذارد علي‌ به‌ طرف‌ مسجد برود رو كرد اون‌ دومي‌ ملعون‌ به‌ مردم‌ و مخصوصا به‌ قمفوز كه‌ دست‌ فاطمه‌ زهرا را كوتاه‌ كنيد جمعي‌ ريختند به‌ سر فاطمه‌ زهرا و او را زدند كه‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ مغيره‌ مي‌گه‌ كه‌ تو هم‌ مادر ما را كتك‌ زدي‌ امشب‌ چون‌ زير سقف‌ هستيم‌ و زير آسمان‌ نيستيم‌ براي‌ آقايون‌ ميسره‌ و بهتر هم‌ هست‌ كه‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخوانيم‌ نه‌ زيارت‌ سلام‌ الله‌ عليه‌.

 

۷ جمادی الثانی ۱۴۱۶ – ۱۱ مهر ۱۳۷۴ – شرح‌ حديث‌ كساء

 شرح‌ حديث‌ كساء 11 مهر 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 دربارة‌ فضائل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها همين‌ بس‌ كه‌ در مكرر از مواقف‌ و جريانات‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، در كنار فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بوده‌ و احترام‌ فوق‌ العاده‌اي‌ براي‌ آن‌ حضرت‌ قائل‌ بوده‌ است‌. يك‌ حديثي‌ معروف‌ است‌ بنام‌ حديث‌ كساء كه‌ زياد شنيده‌ايد. ولي‌ شايد بعضي‌ از افراد به‌ عمق‌ اين‌ حديث‌ با عظمت‌ فكر نكرده‌ باشند. سند اين‌ حديث‌ بسيار مورد اعتماد و حتي‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظماي‌ نجفي‌ مرعشي‌، سند اين‌ حديث‌ را از كتب‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ در بعضي‌ از نوشته‌هايشون‌ بيان‌ كرده‌اند. حديث‌ بسيار معتبر و مطالب‌ بسيار پر ارزشي‌ دارد. قضيه‌ از اين‌ قرار بوده‌ كه‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ در اثر فشار و زحماتي‌ كه‌ داشته‌اند در بعد ملكي‌ و بدني‌ طبعا انسان‌ در بعد بشري‌ بدن‌ خسته‌ ميشود. ضعف‌ متوجه‌ او ميگردد. پيغمبر اكرم‌ هم‌ در اين‌ جهت‌ مانند همة‌ مردم‌، مانند سايرين‌ بوده‌ است‌. در بعد روحي‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بر ماسوي‌ الله‌ مسلط‌ بوده‌ و اراده‌اش‌ بر همه‌ چيز شامل‌ ميشده‌. اما از نظر بدني‌ اين‌ حالت‌ براي‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ ممكن‌ است‌ بوجود بيايد. در يكي‌ از آن‌ روزها گرم‌ و پر زحمت‌ مدينة‌ منوره‌، پيغمبر اكرم‌ آمد وارد بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شد و فرمود من‌ در خودم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها به‌ پدر عرض‌ كرد اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. من‌ تو را پناه‌ به‌ خدا ميدهم‌ از ضعفي‌ كه‌ داري‌. يك‌ مطلبي‌ را در همينجا من‌ دربارة‌ معجزات‌ و كرامات‌ و مسئلة‌ واسطه‌ شدن‌ براي‌ از بين‌ رفتن‌ امراض‌ جسمي‌ و بدني‌ عرض‌ كنم‌. ما از نظر امراض‌ بدني‌ و ضعفهاي‌ بدني‌ در مرحلة‌ اول‌ وظيفه‌امون‌ هست‌ كه‌ به‌ طبيب‌ مراجعه‌ كنيم‌. و در ضمن‌ مراجعة‌ به‌ طبيب‌ بايد با ذات‌ مقدس‌ پروردگار در ارتباط‌ باشيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ قلب‌ طبيب‌ را نسبت‌ به‌ ما درست‌ هدايت‌ كنه‌. مرض‌ را درست‌ تشخيص‌ بده‌. دارو را درست‌ تجويز كنه‌، و بالاخره‌ معالجة‌ ما را صحيح‌ و از راه‌ صحيح‌ انجام‌ بدهد. و اگر خداي‌ تعالي‌ قلب‌ او را يك‌ چنين‌ وضعي‌ بهش‌، يك‌ چنين‌ حالتي‌ بهش‌ ندهد، ممكن‌ است‌ با يك‌ اشتباه‌ طبيب‌ مريض‌ را از بين‌ ببرد. لذا تنها نگوئيد كه‌ فلان‌ طبيب‌ ما را معالجه‌ كرد. بگيد خدا بوسيلة‌ فلان‌ طبيب‌ معالجه‌ كرد ما را. و يك‌ طرز معالجة‌ ديگر هست‌ كه‌ از راه‌ توسلات‌ انجام‌ ميشه‌. مريضي‌ به‌ يكي‌ از اولياء خدا متوسل‌ ميشه‌. او هم‌ دعا ميكند خداي‌ تعالي‌ او را معالجه‌ ميكنه‌. گاهي‌ بوسيلة‌ ادعيه‌ و دعاها انسان‌ معالجه‌ ميشه‌ و بالاخره‌ گاهي‌ بوسيلة‌ معالجة‌ امراض‌ بدني‌ يك‌ عده‌ هدايت‌ مي‌شوند. خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ افرادي‌ با داشتن‌ يك‌ كسالت‌ يك‌ مرضي‌ متوجه‌اشون‌ شده‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنها را معالجه‌ كرده‌. آنها از آن‌ به‌ بعد از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌اند و راه‌ خدا را در پيش‌ گرفته‌اند. اين‌ مسئله‌ زياد اتفاق‌ مي‌افته‌. و لذا ما توسلاتمون‌ بايد در تمام‌ جهات‌ باشد. هم‌ براي‌ پيشرفتها و رفع‌ امراض‌ روحي‌ و هم‌ براي‌ موفقيتهاي‌ مادي‌ و هم‌ براي‌ رفع‌ امراض‌ جسمي‌. من‌ شب‌ گذشته‌ آن‌ جمله‌ را كه‌ گفتم‌ كه‌ بدن‌ مركب‌ انسان‌ است‌ و ائمة‌ اطهار براي‌ معالجة‌ مركب‌ نيامدند، اين‌ مطلب‌ بعد در ذهنم‌ تداعي‌ كرد كه‌ مبادا شما فكر كنيد نبايد براي‌ امراض‌ بدنيتون‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ مراجعه‌ كنيد. مراجعه‌ بكنيد. آنها شما را معالجه‌ مي‌كنند. ولي‌ بدانيد كه‌ در رتبة‌ اول‌ معالجة‌ روح‌ است‌، معالجة‌ امراض‌ روحيست‌. رتبه‌ را فراموش‌ نكنيد. مرحله‌ را فراموش‌ نكنيد. نه‌ اينكه‌ مراجعه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ نكنيد. به‌ حضرت‌ موسي‌ پروردگار متعال‌ فرمود حتي‌ نمك‌ آشت‌ را از من‌ بخواه‌. همة‌ كارها را از خدا بخواهيد. هر چه‌ بيشتر بتوانيد ارتباطتون‌ را در موضوعهاي‌ مختلف‌ با خداي‌ تعالي‌ برقرار كنيد، بهتر است‌.

 اينجا يك‌ جمله‌اي‌ در اين‌ حديث‌ كساء هست‌ كه‌ خيلي‌ جلب‌ توجه‌ ميكنه‌ و بعضي‌ از بزرگان‌، از اولياء خدا يك‌ چنين‌ وضعي‌ را داشته‌اند كه‌ در امراض‌ بدني‌ مراجعة‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌كردند. در مرضهايي‌ كه‌ متوجه‌ بدنشون‌ ميشده‌ و شفاي‌ كامل‌ هم‌ مي‌گرفتند. بخاطر اينكه‌ پيغمبر اكرم‌، خوب‌ دقت‌ كنيد به‌ عرضم‌، پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتي‌ كه‌ دارد مي‌خواد به‌ ما تعليم‌ بدهد. مي‌آيد نزد فاطمة‌ زهرا. مي‌فرمايد اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. من‌ در خودم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. خوب‌ دقت‌ كنيد بعرضم‌، من‌ دلم‌ مي‌خواد، يعني‌ از خدا ميخوام‌. من‌ قبل‌ از اينكه‌ به‌ منبر بروم‌ از پروردگارم‌ تقاضا ميكنم‌ كه‌ حرفهايي‌ كه‌ برايتون‌ مي‌زنم‌ مفيد باشه‌ و وقتتون‌ را ضايع‌ نكنم‌. پيغمبر اكرم‌ با همة‌ عظمتش‌، من‌ دربارة‌ رسول‌ الله‌ از آيات‌ قرآن‌ و از روايات‌ و از جنبه‌هاي‌ فكري‌ و عقلي‌ و علمي‌ به‌ ياري‌ پروردگار اثبات‌ ميكنم‌ كه‌ احاطة‌ علمي‌ آن‌ حضرت‌ بر ماسوي‌ الله‌ داره‌. قدرت‌ ماسوي‌ الله‌ را داره‌ و از نظر علم‌ و قدرت‌ فرد منحصر به‌ فرد در عالم‌ خلقت‌. اما در عين‌ حال‌، يا بخاطر تعليم‌ ماست‌ يا بخاطر جمله‌اي‌ كه‌ در اول‌ عرايضم‌ عرض‌ كردم‌. در بعد بشري‌، طبعا، قل‌ انما بشر مثلكم‌. اگر يك‌ كسي‌ آمد با بشر زندگي‌ كرد، طبعا بايد حالات‌ بشري‌ را داشته‌ باشه‌. اگر غذا خورد سير بشه‌. اگر غذا نخورد گرسنه‌ بشه‌. اگر جراحتي‌ برش‌ وارد شد خوني‌ از بدنش‌ جاري‌ بشه‌ و درد بهش‌ مستولي‌ بشه‌ و اگر جاي‌ راحتي‌ بود راحت‌ باشه‌.

 اين‌ مسئله‌ در بعد بشري‌ هست‌. من‌ يك‌ وقت‌ مثلي‌ زدم‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمدنش‌ در بين‌ افراد بشر و به‌ شكل‌ بشر درآمدنش‌ مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ سليمان‌ به‌ صورت‌ مورچه‌اي‌ در بيايد و وارد لانة‌ مورچه‌ بشه‌. بايد تمام‌ شرايطي‌ كه‌ يك‌ مورچه‌ داره‌، اينهم‌ داشته‌ باشه‌. و الاّ نمي‌تواند در بدن‌ مورچه‌اي‌ وارد بشه‌. همان‌ فاصله‌اي‌ كه‌ بين‌ حضرت‌ سليمان‌ و بين‌ يك‌ مورچه‌ هست‌، بين‌ بشر معمولي‌ و بين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ هزار و صد و شصت‌ ساله‌ تقريبا، شايد هم‌ بيشتر، اين‌ فاصله‌ وجود داشته‌ باشه‌. اما خودشون‌ خواستند. خداي‌ تعالي‌ اين‌ اراده‌ را كرده‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ در بين‌ ما باشد و ما را هدايت‌ كند. پس‌ بايد شرايط‌ يك‌ بشر را هم‌ داشته‌ باشد. پس‌ او هم‌ ممكن‌ است‌ گرسنه‌ بشه‌. او هم‌ ممكن‌ است‌ تحت‌ بعضي‌ از فشارها واقع‌ بشود. جراحتي‌ بر او وارد بشود. مرضي‌ بر او مسلط‌ بشود. اينها هيچ‌ استبعاد نداره‌. البته‌ امراض‌ را چون‌ از طريق‌ تغذيه‌ و هواي‌ نامطلوب‌ و امثال‌ اينها بيشتر متوجه‌ انسان‌ ميشه‌ يا ميكروبهاي‌ مضر. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ علمش‌ را دارد، اينها را ممكن‌ است‌ از خودش‌ دفع‌ كند و يا نگذارد به‌ امراض‌ مختلف‌ در اثر غذاهاي‌ نامطلوب‌ و فاسد متوجهش‌ بشود. اما اگر امام‌ يا پيغمبر كار زيادي‌ كرد، خسته‌ ميشه‌، ضعف‌ در بدنش‌ ايجاد ميشه‌. لذا اين‌ جملة‌ حديث‌ كساء را شما متوجه‌ باشيد كه‌ منافات‌ با عظمت‌ رسول‌ اكرم‌ از نظر روحي‌ نداره‌. كه‌ فرمود اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. پناهنده‌ شده‌ به‌ فاطمة‌ زهرا.اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. فاطمه‌ جانم‌، من‌ در بدنم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌. در خودم‌ يك‌ حالت‌ خستگي‌ احساس‌ ميكنم‌. فاطمة‌ زهرا چي‌ ميگه‌؟ مي‌گه‌ كه‌، آيا ميگه‌ كه‌ پدر، تو را فورا ببرم‌ طبيب‌. تو را مثلا فلان‌ دارو بدم‌. نه‌. پيغمبر اكرم‌ اينطور نيست‌. در اثر گاهي‌ در اثر اذيت‌ مردم‌. پيغمبر اسلام‌ خودش‌ فرمود ما اوذي‌ نبي‌ مثل‌ ما اوذيت‌. اونقدري‌ كه‌ مرا اذيت‌ كردند هيچ‌ پيغمبري‌ را اذيت‌ نكردند. شما خواهيد گفت‌ حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ در بين‌ مردم‌ بوده‌. آنهمه‌ اذيتش‌ كردند. چرا پيغمبر اكرم‌ در بيست‌ و سه‌ سال‌ بيشتر از او اذيت‌ شد؟ يك‌ مطلبي‌ را خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ موجودي‌ كه‌ اول‌ مخلوق‌ پروردگاره‌، آينة‌ تمام‌ نماي‌ الهيست‌ و اودعته‌ علم‌ ماكان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. تمام‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ در قلب‌ مقدسش‌ وجود دارد. اين‌ در مقابل‌ چه‌ افرادي‌ بايد بنشيند؟ ابو جهل‌، ابو لهب‌. افرادي‌ پستي‌ كه‌ حتي‌ كارهاي‌ عادي‌ را نمي‌تونند درك‌ بكنند. روح‌ را صحبت‌ ناجنس‌ عذابيست‌ اليم‌. انسان‌ را با يك‌ آدم‌ بي‌ فرهنگ‌، افرادي‌ كه‌ با زحمت‌ پيغمبر اكرم‌ آنها را وادار كرده‌ كه‌ دختران‌ خودشون‌ را زير خاك‌ نكنند. اذا بشر احدهم‌ بالانثي‌ ظل‌ وجهه‌ مسودا و هو كظيم‌. وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ نفر از اين‌ عربهاي‌ آنوقت‌ خبر داده‌ ميشه‌ كه‌ تو دختر داري‌، اين‌ صورتش‌ سياه‌ ميشد و خودش‌ را كنترل‌ براي‌ مدت‌ كوتاهي‌ ميكرد. متواري‌ ميشد. بعد هم‌ مي‌آمد دختر خودش‌ را با دست‌ خودش‌ زير خاك‌ ميكرد. علاوة‌ بر اين‌، افرادي‌ كه‌ يك‌ قدري‌ دست‌ تنگ‌ بودند، پسرهايشون‌ را هم‌ مي‌كشتند. يعني‌ وقتي‌ داراي‌ فرزند مي‌شدند از قرآن‌ باز استفاده‌ ميشه‌، لا تقتلوا اولادكم‌ خشية‌ املاق‌. براي‌ تنگدستي‌ و گرسنگي‌ فرزندانتون‌ را نكشيد. يك‌ همچين‌ مردمي‌ بودند. پيغمبر اكرم‌ اينها را نجات‌ داد كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر پيغمبر اكرم‌ بخاطر كاري‌ كه‌ كرد مردم‌ فرزندانش‌ را روي‌ دوش‌ سوار كنند و اينطرف‌ و آنطرف‌ ببرند و احترامشون‌ را حفظ‌ كنند، جا داره‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌ منها. شما بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بدبختي‌ و شقاوت‌ بوديد. پيغمبر شما را نجات‌ داد، خداي‌ تعالي‌ شما را نجات‌ داد. لذا پيغمبر در اثر فشار تبليغاتي‌ كه‌ با اين‌ مردم‌ داشته‌، مردم‌ عجيبي‌ بودند. گاهي‌ انسان‌ در حالات‌ آنها فكر ميكنه‌. آنها كه‌ مسلمان‌ شده‌ بودند و اظهار محبت‌ مي‌خواستند به‌ پيغمبر اكرم‌ بكنند، سخنان‌ پيغمبر را گوش‌ بدهند. اينها مي‌آمدند كنار پيغمبر دراز مي‌كشيدند پاهايشون‌ را مي‌گذاشتند روي‌ شانة‌ پيغمبر، در يك‌ تاريخي‌ نوشته‌ بود كه‌ با انگشت‌ پاشون‌ با گوش‌ پيغمبر بازي‌ مي‌كردند مي‌گفتند يا محمد حدثني‌. اي‌ پيغمبر براي‌ ما قصه‌ بگو تا ما خوابمون‌ ببره‌. پيغمبر هم‌ دو زانو نشسته‌، با كمال‌ محبت‌، كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، در مقابل‌ اين‌ افراد آنقدر حرف‌ زد. تا اينها را يك‌ مختصري‌ به‌ انسانيت‌ بعضي‌هايشون‌ را نزديك‌ كرد و بعضي‌ كه‌ انسان‌ بودند.

 لذا ضعفي‌ در خودش‌ احساس‌ ميكنه‌. آمده‌ خدمت‌ فاطمة‌ زهرا. ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا. قلت‌ اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. به‌ اين‌ جمله‌ خوب‌ فكر كنيد. من‌ تو را پناه‌ ميدهم‌ به‌ خدا اي‌ پدر از ضعف‌. خوب‌ چه‌ شد؟ كاري‌ انجام‌ شد؟ ميگه‌ كساي‌ يماني‌ را آوردم‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر كشيدم‌. و سرت‌ انظر اليه‌. برگشتم‌ نگاه‌ بهش‌ كردم‌. فسرت‌ انظر اليه‌ فاذا، يعني‌ يك‌ دفعه‌، يعني‌ با يك‌ عبا كشيدن‌ روي‌ بدن‌ با دست‌ متبركش‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، با كشيدن‌ عبا به‌ روي‌ بدن‌ پيغمبر اين‌ پيغمبري‌ كه‌ حالت‌ ضعف‌ و آثار خستگي‌ در سيماي‌ مقدسش‌ بود، ديدم‌ كه‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ مي‌درخشه‌. فسرت‌ انظر اليه‌ فاذا وجهه‌ يتلألأ. تلألؤ داشت‌. كأنه‌ بدر في‌ ليلته‌ تمامه‌ و كماله‌. از اينجا ديگه‌ ضعف‌ از وجود پيغمبر اكرم‌ رفت‌. اين‌ معناش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ يعني‌ هر وقت‌ شما هم‌، پيغمبر وقتي‌ كه‌ اين‌ كار را بكنه‌، شما هم‌ اگر ناراحتي‌ پيدا كرديد، كسالتي‌ پيدا كرديد، مرضي‌ پيدا كرديد، بريد به‌ فاطمة‌ زهرا پناهنده‌ بشويد. اي‌ كاش‌ ديشب‌ و امروز براي‌ ما يك‌ فيلمي‌ را آوردند نشان‌ دادند. در مملكت‌ پرتغال‌، شايد بعضي‌هاتون‌، چون‌ ديشب‌ اينموقعها ظاهرا فيلم‌ را تلويزيون‌ گذاشته‌ بوده‌، شما هم‌ اينجا بوديد منهم‌ مثل‌ شما. ولي‌ عجيبه‌. عجيب‌. در يك‌ مملكت‌ مسيحي‌ نشيني‌ كه‌ با اسلام‌ مبارزه‌ كرده‌. ممالك‌ مسيحي‌ نشين‌ را من‌ يك‌ بررسي‌ كردم‌. هر جا كه‌ اسلام‌ در آنجا بوده‌ و با اسلام‌ مبارزه‌ كرده‌اند و اسلام‌ را بيرون‌ كردند، خيلي‌ در مسيحيت‌ معصبند. بسيار متعصبند. يكي‌ از آنجاها اين‌ قبرس‌ و قسمت‌ يونانه‌. اينها مانع‌ ورود اسلام‌ شدند. از تركيه‌ ديگه‌ اسلام‌ را نگذاشتند جلو بره‌. اينها خيلي‌ متعصبند. در آتن‌ من‌ بودم‌، يك‌ دونه‌ مسجد وجود نداره‌. و نگذاشتند بهرحال‌ مسلمانها آنطرف‌ بروند و خيلي‌ متعصبند. يا در اسپانيا يا در جاهايي‌ كه‌ اسلام‌ وارد ميخواسته‌ بشه‌ و يا شده‌ و بعد مسيحي‌ها غلبه‌ كردند. و يكي‌ از آن‌ جاها پرتغاله‌. در يك‌ شهر، خيلي‌ عجيبه‌. عمق‌ مطلب‌ را دقت‌ كنيد. در يك‌ شهر كه‌ اسمش‌ هم‌ به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا دختر پيغمبر اسلام‌، در اين‌ شهر حضرت‌ ظاهر ميشه‌. چون‌ از طريق‌ تلويزيون‌ گفته‌ شده‌. و الا ما اين‌ مطالب‌ را زياد ديديم‌. متأسفانه‌ اگر در مملكت‌ خودمون‌ يك‌ همچين‌ مطالبي‌ پيش‌ بياد، هم‌ ما مي‌ترسيم‌ نقل‌ كنيم‌ هم‌ شما ممكنه‌ قبول‌ نكنيد. اما در آنجا را بهرحال‌ پذيرفته‌اند و شواهد زيادي‌ داشته‌اند و حتي‌ اينطوري‌ كه‌ در اين‌ بيان‌ گفته‌ ميشد، هفتاد هزار نفر در يك‌ جا جمع‌ شده‌اند و معجزة‌ دختر پيغمبر را ديده‌اند. معجزه‌ هم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ خورشيد را مي‌چرخانده‌. خيلي‌ عجيبه‌. بعضي‌ از دانشمندان‌ گوشه‌ و كنار ممكنه‌ بگند مگر ميشه‌ به‌ خورشيد دست‌ زد! ما نه‌. ولي‌ خدا چرا. خدا تمام‌ موجودات‌ تحت‌ تسخير اوست‌. خدايي‌ كه‌ سني‌ و شيعه‌ نوشته‌اند براي‌ نماز امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خورشيد را برميگردانه‌ يا زمين‌ را متوقف‌ ميكنه‌، هر چي‌ مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد كه‌ رد شمس‌، جايش‌ هم‌ باقي‌ مانده‌. در دو مورد. يك‌ مورد پيغمبر اكرم‌ سر مباركشون‌ را روي‌ زانوي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ گذاشته‌اند و خوابيده‌اند. علي‌ هم‌ نماز عصرش‌ را نخونده‌. آفتاب‌ هم‌ داره‌ غروب‌ ميكنه‌. علي‌ با خودش‌ ميگه‌ نماز روي‌ زانوي‌ منه‌. همه‌ چيز روي‌ زانوي‌ منه‌. من‌ جزء آن‌ مقدسهايي‌ نيستم‌ كه‌ همه‌ چيز را فداي‌ انسانيت‌ را من‌ فداي‌ دو ركعت‌ نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌ام‌ بكنم‌. نشست‌. تكان‌ هم‌ نخورد پيغمبر بيدار نشه‌. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ بيدار شد گفت‌ نمازت‌ را نخوندي‌ آفتاب‌ هم‌ غروب‌ كرده‌. اشاره‌ فرمود خورشيد برگشت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نمازش‌ را خوند. مورد دوم‌. در زمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود. در جنگ‌ صفين‌ وقتي‌ بر ميگشت‌ به‌ طرف‌ كوفه‌، رسيدند به‌ اراضي‌ بابل‌. بابل‌ الان‌ هم‌ آثارش‌ هست‌، جائي‌ است‌ كه‌ نمرود آنجا بوده‌. غضب‌ كرده‌ پروردگار به‌ آن‌ اراضي‌. به‌ اصحابش‌ فرمود كه‌ هيچ‌ پيغمبري‌ و هيچ‌ وصي‌ پيغمبري‌ در اين‌ اراضي‌ نبايد نماز بخوانه‌. من‌ رفتم‌. يك‌ عده‌ گفتند آقا ما تو را براي‌ نماز دوستت‌ داريم‌. ما بخاطر نمازمون‌ با تو هستيم‌. همانجا ماندند. يك‌ عده‌ عقب‌ سر آمدند. ديدند داره‌ آفتاب‌ غروب‌ ميكنه‌. آنها هم‌ وايستادند نمازشون‌ را خوندند. علي‌ رفت‌. يك‌ نفر پشت‌ سر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد. رسيدند به‌ حله‌. الان‌ جاي‌ رد شمس‌ در حله‌ هست‌. نماز قضا شده‌ بود. آفتاب‌ غروب‌ كرده‌ بود. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اشاره‌ فرمود خورشيد برگشت‌، دو تايي‌ ايستادند براي‌ نماز خوندن‌. هم‌ محل‌ رد شمس‌ مدينه‌ الان‌ موجوده‌ بنام‌ مسجد فضيح‌ در مدينه‌. هم‌ در حله‌ موجوده‌ آنجا مسجد ساختند به‌ ياد اين‌ جريان‌ و تمام‌ مورخين‌ نوشته‌اند. براي‌ خدا اشكالي‌ نداره‌. حالا هر كاري‌ مي‌كنه‌ خدا، چطور ميكنه‌ كرة‌ زمين‌ را متوقف‌ ميكنه‌، هر كاري‌ ميكنه‌. خداست‌ و تمام‌ ما سوي‌ الله‌. از يك‌ ذره‌اي‌ براي‌ خدا كم‌ مقاومت‌تر و ضعيفتره‌. خورشيد را مي‌چرخانه‌. اين‌ را كه‌ ديگه‌ روايات‌ ما نميگه‌. هفتاد هزار نفر مردمي‌ كه‌ يا با اسلام‌ دشمنند يا بي‌ تفاوت‌. اينها گفته‌اند. فاطمة‌ اطهر ظاهر ميشه‌. يك‌ همچين‌ معجزه‌اي‌ هم‌ به‌ مردم‌ نشان‌ ميده‌ و از آنجا به‌ بعد اين‌ شهر را به‌ نام‌ فاطمة‌ زهرا اسم‌ گذاري‌ مي‌كنند. مردم‌ دسته‌ دسته‌، شايد هزارها نفر مي‌آيند روي‌ زانو در اين‌ فيلم‌ نشان‌ مي‌داد، روي‌ زانو مي‌آيند و از فاطمة‌ زهرا حاجت‌ مي‌خواهند. فاطمة‌ زهراي‌ شما، فاطمة‌ زهراي‌ شيعه‌. آنها حاجت‌ مي‌خواهند. دست‌ سياست‌ تابحال‌ مانع‌ ميشده‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ پخش‌ بشه‌. و الاّ بيشتر از نيم‌ قرنه‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا در آن‌ شهر كه‌ شهر هم‌ بنام‌ فاطيما اسمگذاري‌ شده‌ الان‌ داره‌ كار ميكنه‌. ماها در كنار دريا از معجزات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ محروميم‌. تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراتي‌؟ يك‌ وقتي‌ عبور ميكردم‌ از همين‌ جادة‌ تهران‌ به‌ مشهد از طريق‌ شمال‌، يك‌ جواني‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ در اين‌ ده‌ كيلومتري‌ ساري‌، يك‌ حسينيه‌ است‌. توي‌ مجلسمون‌ افرادي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ رفته‌اند آنجا را ديده‌اند، شاهدند. يك‌ حسينيه‌ است‌. شما هر وقت‌ بريد آنجا مي‌بينيد جمعي‌ مريض‌ را آنجا خوابانده‌اند و نام‌ مقدس‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، توي‌ مملكت‌ خودمون‌. من‌ از ، يك‌ مصاحبه‌اي‌ داشتيم‌ ما با آن‌ كسي‌ كه‌ اينجا بود. پرسيدم‌ اينهايي‌ كه‌ اساميشون‌ و مرضشون‌ و طبيبشون‌ و آدرسشون‌ را در يك‌ اعلاميه‌ با عكسشون‌ به‌ در و ديوار اين‌ حسينيه‌ زده‌اند و اينها شفا گرفته‌اند، اينها چه‌ مدته‌؟ گفت‌ از سه‌ ماه‌ قبل‌ تا حالا آنچه‌ كه‌ اعلاميه‌ هست‌ ما به‌ در و ديوار زديم‌. من‌ شمردم‌ چهارصد نفر را اين‌ حسينيه‌ شفا داده‌، اين‌ نام‌ مقدس‌ حسين‌ بن‌ علي‌ كه‌ اگر شما بخواهيد حساب‌ بكنيد، سه‌ ماه‌ ميشه‌ نود روز. چهارصد نفر، روزي‌ بطور متوسط‌ بيشتر از چهار نفر شفا پيدا كردند. در حالاتشون‌ كه‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌، من‌ يك‌ مقدار از اعلاميه‌ها گرفتم‌. مشهد دارم‌. عكسشون‌ هست‌. مرضشون‌ را بيان‌ كرده‌، مرضهاي‌ بسيار صعب‌ العلاج‌ و بلكه‌ لا علاج‌. اينها را بيان‌ كرده‌. طبيبش‌ هم‌ معرفي‌ كرده‌ كه‌ فلان‌ طبيب‌، طبيب‌ من‌ بوده‌ و من‌ را مأيوس‌ كرده‌. آمدم‌ اينجا يك‌ ساعت‌، يك‌ شب‌، يك‌ روز بودم‌ و شفا پيدا كردم‌. خوب‌ يادمه‌. يك‌ نفر اظهار كرده‌ بود كه‌ من‌ سرطان‌ روده‌ گرفته‌ بودم‌ و روده‌ام‌ را قطع‌ كرده‌ بودند و چيزي‌ از روده‌ام‌ باقي‌ نمانده‌ بود. و من‌ را شفا دادند الان‌ صحيح‌ و سالمم‌. نامشون‌ اين‌ اثر را داره‌. ولي‌ كيه‌ كه‌ به‌ فكر اين‌ حرفها باشه‌؟! حتي‌ جرأت‌ اينكه‌ انسان‌ در بين‌ دوستان‌ اظهار كنه‌ كه‌ يك‌ همچين‌ مطالبي‌ هست‌، من‌ چون‌ يك‌ كتابهايي‌ در مسائل‌ مختلف‌ نوشتم‌ و زياد هم‌ دوستان‌ اظهار محبت‌ كردند و اين‌ كتابها را خوندند، من‌ اگر يك‌ جا پيدايم‌ بكنند روزي‌ شايد چند نفر بيايند مشاهداتشون‌ را فقط‌ بگويند. شايد متجاوز از ده‌ هزار، نگيد مبالغه‌ است‌، حداقل‌ را ميگم‌، ده‌ هزار نامه‌ دارم‌ كه‌ افرادي‌ مشاهداتشون‌ را از معنويات‌ و ملكوت‌ عالم‌، اعم‌ از رؤيت‌ ملك‌ و رؤيت‌ ارواح‌ و رؤيت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ و ارواح‌ معصومين‌ و معجزات‌ اينها در اين‌ نامه‌ها ذكر شده‌. ما با يك‌ كلمه‌ كه‌ خوشا به‌ حالتون‌ نامة‌ شما رسيد، متشكريم‌، و چون‌ فرصت‌ بيشتر از اينهم‌ ندارم‌ و اين‌ نامه‌ها را بايگاني‌ كردم‌. ولي‌ متأسفانه‌ ما از اين‌ نعمت‌ فوق‌ العاده‌ پر ارزش‌ استفاده‌ نمي‌كنيم‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌آيد خانة‌ فاطمة‌ زهرا و اين‌ عمل‌ را انجام‌ ميده‌ و اينطور بيان‌ مي‌كنند و در آخر اين‌ حديث‌ كساء از زبان‌ پيغمبر كه‌ علي‌ سؤال‌ ميكنه‌، ما جلوسنا هذا. يا رسول‌ الله‌ ثواب‌ اين‌ جلوسمون‌، اين‌ نشستمون‌، اين‌ جمع‌ شدنمون‌ دور يكديگر چيه‌؟ پيغمبر قسم‌ ميخوره‌ و الذي‌ بعثني‌ بالحق‌ نبيا و اصطفاني‌ بالرسالة‌ نجيا ما ذكر خبرنا هذا في‌ محفل‌ محافل‌ اهل‌ الارض‌. خيلي‌ عجيبه‌. به‌ آن‌ خدايي‌ كه‌ مرا مبعوث‌ كرد، به‌ آن‌ خدايي‌ كه‌ مرا به‌ حق‌ از طرف‌ خودش‌ پيغمبر فرستاده‌، اين‌ حديث‌ ما خونده‌ نميشه‌ ياد نميشه‌ اين‌ قصة‌ ما گفته‌ نميشه‌ در مجلسي‌ از مجالس‌ اهل‌ زمين‌ الا اينكه‌ اگر يك‌ كسي‌ ناراحتي‌ داشته‌ باشه‌ ناراحتيش‌ رفع‌ ميشه‌. مرضي‌ داشته‌ باشه‌ مرضش‌ رفع‌ ميشه‌. قرضي‌ داشته‌ باشه‌ قرضش‌ ادا ميشه‌. حالا از اين‌ آسونتر، عمل‌ خود پيغمبر هم‌ كه‌ هست‌. ايني‌ كه‌ چرا اين‌ حديث‌ اينقدر اهميت‌ داره‌؟ چه‌ ارتباطي‌ داره‌ به‌ اين‌ مسائل‌؟ فرستادن‌ شماست‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. لا يسبقنكم‌، در يك‌ حديثي‌ در نهج‌ البلاغه‌ امير المؤمنين‌ مي‌فرمايد كه‌ بر شما پيشي‌ نگيرند به‌ عمل‌ به‌ قرآن‌ ديگران‌. دارند پيشي‌ مي‌گيرند. حتي‌ از فاطمة‌ زهرا دارند استفاده‌ ميكنند و ما خودمون‌ هنوز درك‌ اين‌ معني‌ را نداريم‌. اين‌ حديث‌ شريف‌ كساء مطلب‌ مهمي‌ كه‌ داره‌ همين‌ مطلبه‌ كه‌ اگر در خودتون‌ ناراحتي‌ ديديد، كراهتي‌ ديديد، مرضي‌ ديديد؛ فورا به‌ فاطمة‌ زهرا و خاندان‌ پيغمبر و خانة‌ زهرا متوسل‌ بشيد. ما ذكر خبرنا هذا في‌ محفل‌ من‌ محافل‌ اهل‌ الارض‌ و فيه‌ جمع‌ من‌ شيعتنا و محبينا الا نزلت‌ عليهم‌ الملائكه‌. در يك‌ بخشش‌ ميگه‌ ملائكه‌ بر اينها نازل‌ ميشوند. و تا روز قيامت‌ اينها اين‌ ملائكه‌ براي‌ اينها استغفار مي‌كنند. چقدر عجيبه‌. حالا چقدر اين‌ كار را كرديم‌؟ چقدر معناي‌ اين‌ حديث‌ شريف‌ را مي‌دونيم‌؟ معجزات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها آنقدره‌. متأسفانه‌ نميتونم‌ در اين‌ مجلس‌ قاطعانه‌ آنطوري‌ كه‌ دوست‌ دارم‌ صحبت‌ كنم‌. براي‌ اينكه‌ ممكنه‌ شما بخاطر تجربه‌ يا مثلا براي‌ اينكه‌ آزمايش‌ كنيد، اين‌ كارها را بكنيد و اونها از تجربه‌ كردن‌ زياد خوششون‌ نمي‌آيد. ايمان‌ اول‌ پيدا كن‌. همة‌ اينها مال‌ مؤمنينه‌، ايمان‌ اول‌ پيدا كن‌. ايمان‌ اگر داشته‌ باشي‌ ديگه‌ تجربه‌ نميكني‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌دونست‌ فاطمة‌ زهرا متصل‌ به‌ خداست‌. لذا اين‌ كار را كرد. تجربه‌ هم‌ نكرد. از آن‌ به‌ بعد چه‌ شد؟ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ مي‌آيد، ميگه‌ اني‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. آنهايي‌ كه‌ معتقد به‌ عطر و بوي‌ معنوي‌ نيستند اين‌ حديث‌ را بفهمند و گوش‌ بدهند. من‌ استشمام‌ يك‌ بوي‌ خوبي‌ را نزد تو مادر ميكنم‌ كأنه‌، كأنها رائحة‌ جدي‌ رسول‌ الله‌. ما داشتيم‌ در بين‌ دوستانمون‌ كه‌ با استشمام‌ عطر ائمه‌ را مي‌شناخت‌. در گوش‌ من‌ مي‌گفت‌ فلاني‌ حسين‌ بن‌ علي‌ وارد مجلس‌ شد. فلاني‌ بوي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ داره‌ مي‌آيد. شما ميگيد نه‌ آقا، اين‌ حرفها چيه‌! اگر گفتيد اين‌ حرفها چيه‌ و بطور كلي‌ منكر شديد، قرآن‌ را منكريد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ يعقوب‌ وقتي‌ كه‌ خبر از يوسفش‌ داشت‌ مي‌آمد فرمود كه‌ من‌ بوي‌ يوسفم‌ را مي‌شنوم‌، احساس‌ ميكنم‌. پسرها گفتند كه‌ باز از اين‌ حرفها زدي‌. حضرت‌ يعقوب‌ وقتي‌ كه‌ پيراهن‌ يوسف‌ را آوردند ديدند كه‌ درست‌ ميگه‌. اين‌ قضيه‌ توي‌ قرآنه‌. ما كه‌ نمي‌تونيم‌ قرآن‌ را منكر بشويم‌.

 در محضر استاد مرحوممون‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ بوديم‌ يك‌ روز، يك‌ عطري‌ آمد. من‌ فكر كردم‌ يك‌ كسي‌ از آنجا عبور كرد و بوي‌ عطر او بود. يك‌ عطر زيادي‌ زده‌ بود و اين‌ بوي‌ عطر آمد. ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بوي‌ عطر معنويست‌. يك‌ علائمي‌ هم‌ به‌ من‌ گفت‌. باز هم‌ من‌ شك‌ كردم‌. ديدم‌ كه‌ خيلي‌ من‌ را توبيخ‌ كرد. حالا. اين‌ مسئله‌ هست‌. گاهي‌ انسان‌ توي‌ اطاق‌ تنها، نصفه‌هاي‌ شب‌، تنها نشسته‌، زمستان‌ هم‌ هست‌، درها را بسته‌. مشغول‌ نماز شبه‌. يك‌ بوي‌ عطر مست‌ كننده‌اي‌ حتي‌، مي‌بينيد تمام‌ فضا را گرفت‌. يك‌ حالت‌ معنوي‌ به‌ او دست‌ ميده‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. شما نمي‌تونيد همة‌ اينها را منكر بشيد. بگيد ما نرسيديم‌. ما نفهميديم‌. نگيد آقا اين‌ حرفها نيست‌. خدا ميدونه‌ اگر حرفي‌ توي‌ عالم‌ باشه‌، اگر حقيقتي‌ باشه‌ همينهاست‌. اگر واقعيتي‌ باشه‌، اين‌ در و ديوار و زندگيهاي‌ مادي‌ كه‌ اينقدر ارزش‌ نداره‌. خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد (قطع‌ صداي‌ نوار).

 انسان‌ فرض‌ كنيد فوتبال‌ بازي‌ ميكنه‌ برنده‌ ميشه‌. يك‌ جام‌ طلايي‌ بهش‌ مي‌دهند. اين‌ فايده‌اي‌ نداره‌. بازي‌ هست‌ ولي‌ فايده‌ داره‌. اما گاهي‌ هست‌ بازي‌ بيفايده‌. دنيا لعب‌ و لهو. اگر دنيا آن‌ بعد معنويش‌ نباشه‌، آن‌ حقيقتش‌ نباشه‌، آن‌ بعد ملكوتيش‌ آقايون‌ نباشه‌، بخدا قسم‌ بيخود ما توي‌ دنيا آمده‌ايم‌. حضرت‌ مريم‌ وقتي‌ كه‌ تا جائي‌ كه‌ در بعد ظاهري‌ بود، يك‌ دختر، توي‌ مسجد مشغول‌ عبادت‌. يك‌ دفعه‌ حامله‌ شده‌. رسيد به‌ جائي‌ كه‌ فاجائه‌ المخاض‌. درد زائيدن‌ گرفتش‌. گفت‌ يا ليتني‌ مت‌ قبل‌ هذا و كنت‌ نسيا منسيا. كاش‌ من‌ مرده‌ بودم‌ و نبودم‌، فراموش‌ شدم‌. از اينجا دريچة‌ معنويت‌ به‌ رويش‌ باز شد. فناداها، يك‌ وقت‌ ديد فرزندش‌ صدا ميزنه‌ ان‌ لا تحزني‌. محزون‌ نشو، قد جعل‌ ربك‌ تحتك‌ سريا. يك‌ نگاهي‌ زير پايت‌ بكن‌. خدا يك‌ سريي‌ زير پايت‌ قرار داده‌ و به‌ اين‌ باصطلاح‌ درخت‌ خرماي‌ خشك‌، من‌ آية‌ قرآن‌ را تا حدي‌ حفظم‌ ولي‌ مي‌ترسم‌ يك‌ جمله‌اش‌ كم‌ و زياد بشه‌. الي‌ جذع‌ النخله‌. تساجد عليك‌ رطبا جنيا. آقا درهاي‌ معنويت‌ و بعد معنوي‌ و اعجاز به‌ رويش‌ باز شد. تكيه‌ داد به‌ درخت‌ خشك‌ خرما درخت‌ سبز شد، خرما فرو ريخت‌ و از آن‌ خرما خورد حضرت‌ مريم‌. ديگه‌ آرام‌ شد. بچه‌ به‌ مادر گفت‌ كه‌ اگر رفتي‌ توي‌ مردم‌ تو حرف‌ نزن‌. چون‌ هر چه‌ ميگفت‌ حضرت‌ مريم‌ به‌ ضررش‌ بود. هيچ‌ قبول‌ نمي‌كردند. شما هم‌ باشيد قبول‌ نمي‌كنيد. يعني‌ چي‌؟ بگذار من‌ حرف‌ بزنم‌. من‌ بعكس‌، هر چه‌ بگم‌ قبول‌ مي‌كنند. بچة‌ يك‌ روزه‌، هر چي‌ بگه‌ قبول‌ ميشه‌. معجزه‌ است‌. فرزندش‌ را بغل‌ كرد. آورد توي‌ مردم‌. يك‌ وقت‌ ريختند دورش‌. يا اخت‌ هارون‌، ما كان‌ ابوك‌ رأسك‌. اي‌ خواهر هارون‌، از بعضي‌ از تفاسير استفاده‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ زن‌ بدكاره‌اي‌ بود توي‌ آن‌ شهر، اسمش‌ اخت‌ هارون‌ بود. او را به‌ او نسبت‌ دادند. تو مثل‌ اون‌ هستي‌. ما كان‌ ابوك‌ رأسه‌. پدرت‌ كه‌ مرد بدي‌ نبود. و ما كان‌ امك‌ بغيا. مادرت‌ هم‌ كه‌ يك‌ زن‌ تجاوزكاري‌ نبود. تو اين‌ بچه‌ را از كجا آورده‌اي‌؟ فاشارت‌ اليه‌. اشاره‌ كرد كه‌ از اين‌ بپرسيد. فاشارت‌ اليه‌، اينها گفتند كيف‌ نكلم‌ في‌ المهد صبيا. حضرت‌ عيسي‌ اين‌ دو لب‌ كوچك‌ طفلانه‌اش‌ را باز كرد. گفت‌ اني‌ عبد الله‌. آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا حيث‌ ما كنت‌. من‌ بندة‌ خدا هستم‌. من‌ كتاب‌ دارم‌. آتاني‌ الكتاب‌. و جعلني‌ نبيا. من‌ پيغمبر هم‌ هستم‌. درهاي‌ معنويت‌، انسان‌ اگر در بعد ملكي‌ يك‌ قدمي‌ برداره‌، معنا نداره‌ زنده‌ باشه‌. همين‌ گرفتاريها براي‌ همه‌امون‌ هست‌. هر كسي‌ مي‌بيني‌ يك‌ گرفتاري‌ در بعد دنيايي‌ و مادي‌ داره‌. اگر بعد معنوي‌ نباشد، اگر ارتباط‌ با معنويات‌ نباشد، چه‌ ارزشي‌ داره‌ اين‌ دنيا؟ بر فرض‌ انسان‌ بزرگترين‌ و والاترين‌ پستهاي‌ چه‌ علمي‌، چه‌ سياسي‌، چه‌ مثلا اداري‌ را داشته‌ باشه‌. چي‌ شد؟ جز زحمتش‌ بيشتر باشه‌. يك‌ خورده‌اي‌ دركش‌ بيشتر باشه‌ اگر در كنارش‌ معنويات‌ و مسائل‌ روحي‌ و معنوي‌ نباشه‌ جز ناراحتي‌ هيچي‌ نيست‌. بايد بگه‌اي‌ كاش‌ من‌ مرده‌ بودم‌ و نسيا منسيا بودم‌. گاهي‌ جوانها در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ از من‌ سؤال‌ ميكنند. ميگند خدا چرا ما را خلق‌ كرد؟ ما جوابهاي‌ سؤالات‌ مشكلي‌ كه‌ در كانون‌ برام‌ خيلي‌ سخته‌ جواب‌ دادن‌، يكي‌ همين‌ سؤاله‌. چرا خدا ما را خلق‌ كرد؟ آخه‌ همه‌اش‌ ناراحتي‌. مي‌خواد ازدواج‌ كنه‌، ناراحت‌. ميخواد پول‌ درآره‌، ناراحت‌. سربازي‌ مي‌خواد بره‌، ناراحت‌. همه‌اش‌ ناراحتي‌. چرا خدا من‌ را خلق‌ كرده‌؟ من‌ ميگم‌ راست‌ مي‌گيد. خدا اگر اينجوري‌ خلقت‌ كرده‌ بود حق‌ با تو بود. خدا تو را خلق‌ نكرده‌. ببينيد يك‌ مثال‌ ميزنم‌ اين‌ مطلب‌ براتون‌ خوب‌ روشن‌ ميشه‌. اگر يك‌ عاشقي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ عاشق‌ يك‌ چيزيه‌، اين‌ حركت‌ كنه‌ بره‌ توي‌ بغل‌ محبوبش‌. هيچوقت‌ ميگه‌ كه‌ چرا من‌ را آوردند اينجا؟ خيلي‌ هم‌ لذت‌ مي‌بره‌ به‌به‌ چه‌ خوب‌ شد ما به‌ اين‌ زودي‌ به‌ تو رسيديم‌. اما اگر بره‌ توي‌ بيابانها و بيفته‌ توي‌ چاله‌ها و ناراحتيها و اينها. مي‌بينيد ميگه‌ كه‌ چرا من‌ آمدم‌ اينجا، كي‌ مرا آورد اينجا؟ چرا من‌ را راهنمايي‌ كردند اينجا؟ ما اشتباه‌ كرديم‌ توي‌ دنيا آمديم‌ توي‌ چاله‌ها، توي‌ بدبختيها، بخاطر ماديات‌ در هر چيزي‌ به‌ هر بدبختي‌ حاضر شديم‌ تن‌ بديم‌. اگر ما وارد مي‌شديم‌ از اول‌ تكليفمون‌، امروز در جلسة‌ خانمهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ جلسة‌ تزكية‌ نفس‌ هستند عرض‌ ميكردم‌ خدمتشون‌. كه‌ اگر شما گاهي‌ ميشه‌ اين‌ خانمها اعتراض‌ دارند كه‌ چرا دختر در سن‌ نه‌ سالگي‌ تكليف‌ بشه‌ و پسر، اين‌ چه‌ امتيازيه‌ كه‌ خدا به‌ پسرها داده‌ كه‌ پسر در سن‌ پانزده‌ سالگي‌ تكليف‌ بشه‌. چرا؟ دختر را چه‌ بي‌ رحميه‌ آخر؟ من‌ به‌ اينها گفتم‌ نه‌ ما حرف‌ داريم‌. اگر دو نفر پشت‌ در يك‌ بزرگي‌ براي‌ ملاقات‌ ايستاده‌ باشند. با اين‌ بعد نگاه‌ كنيد. پشت‌ در يك‌ بزرگي‌ براي‌ ملاقات‌ ايستاده‌ باشند. يك‌ نفر را دو ساعت‌ زودتر اجازه‌اش‌ بدهند. اين‌ را دو ساعت‌ زودتر بهش‌ گفتند بيا تو. كدوم‌ يكي‌ امتياز داره‌؟ دخترها را خداي‌ تعالي‌ چهار سال‌ يا پنج‌ سال‌ زودتر اينها را با خودش‌ مرتبط‌ كرده‌. و باهاشون‌ حرف‌ ميزنه‌ و اجازه‌ داده‌ كه‌ اونها با او حرف‌ بزنند. پسرها را بي‌ اعتنائي‌ كرده‌. چون‌، شما نگيد اين‌ حرفها را لابد براي‌ خانمها مي‌گفتيد. نه‌. اين‌ واقعيتي‌ است‌. اين‌ امتيازي‌ است‌ كه‌ خدا به‌ آنها داده‌. به‌ يك‌ جهاتي‌ حالا فلسفه‌اي‌ داره‌. ما نماز را يك‌ تكليف‌ مي‌دونيم‌ نه‌ يك‌ ارتباط‌. ما عبادت‌ را يك‌ كار تحميلي‌ مي‌دونيم‌ نه‌ لطف‌ پروردگار. از اين‌ جهت‌ خوب‌ مي‌گيم‌ اعتراض‌ داريم‌. ما عبادت‌ را اسباب‌ دردسر مي‌دونيم‌. نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌ راحت‌ باشي‌، چاق‌ بشي‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ هر وقت‌ نمازت‌ را آخر وقت‌ بخوني‌ هر وقت‌ يادت‌ مي‌آيد يك‌ بار سنگيني‌ روي‌ دوشته‌، غصه‌ مي‌خوري‌، لاغر ميشي‌. حالا تازه‌ مي‌خوام‌ بگم‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. از اين‌ راه‌ وارد ميشوند. نمي‌گند نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌ بخاطر اينكه‌ خدا صدات‌ زده‌ گفته‌ حي‌ علي‌ الصلاة‌، حي‌ علي‌ الفلاح‌، حي‌ علي‌ خير العمل‌. و محبوب‌ تو را خواسته‌. نميگند به‌ اين‌ جهت‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخون‌. من‌ به‌ خودم‌ حتي‌ يكي‌ ميگفت‌. ميگفت‌ نماز اول‌ وقت‌ آدم‌ را چاق‌ ميكنه‌. بخاطر اينكه‌ هر وقت‌ يادش‌ مي‌آيد انسان‌ به‌به‌ نمازم‌ را خوندم‌ راحت‌ شدم‌. اين‌ نماز نيست‌. اين‌ تكليفيست‌. يك‌ كاريست‌. يك‌ كاري‌ است‌ كه‌ انسان‌ عادت‌ كرده‌ بايد بكنه‌ و انجام‌ بده‌. اگر ما به‌ بعد معنوي‌ مسائل‌، چه‌ مسلمان‌ باشيم‌ چه‌ مسيحي‌ باشيم‌، چه‌ هر ديني‌ كه‌ داشته‌ باشيم‌، اگر بعد معنوي‌ نداشته‌ باشيم‌ باور كنيد جز زحمت‌، خدا ما را، حالا من‌ اين‌ جمله‌ را نمي‌خوام‌ براي‌ يك‌ همچين‌ مجلس‌ با معنويتي‌ عرض‌ كنم‌. اگر ما را حيوان‌ خدا خلق‌ ميكرد بهتر بود. حيوانها راحت‌ زندگي‌ مي‌كنند. در يك‌ طويله‌ بدون‌ غصة‌ امراض‌ مختلف‌ يك‌ كاه‌ و جويي‌ گيرشون‌ مي‌آيد مي‌خورند، سير مي‌شوند. باصطلاح‌ روي‌ زمين‌ دراز مي‌كشند. راحت‌ مي‌مانند. ما اينهمه‌ غذاهاي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ مي‌خوريم‌. شب‌ خوابمون‌ نمي‌بره‌. ترش‌ كرديم‌، فشار بالا آمده‌. قندمون‌ چه‌ شده‌. چقدر مرض‌ الان‌ توي‌ ماها هست‌. حيوانها از اين‌ مرضها ندارند. غصه‌ هم‌ ندارند اگر مرضي‌ متوجه‌اشون‌ بشه‌ غصه‌اش‌ را نمي‌خورند. يك‌ طبيبي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌. ميگفت‌ آقا من‌ يك‌ گناهي‌ كردم‌. من‌ را خدا مي‌بخشه‌؟ ميگه‌ اشتباهي‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ فشارت‌ مثلا بالاست‌ چنده‌. خيلي‌ بالا. اين‌ يك‌ دفعه‌ مرد. از ترس‌. و من‌ يقين‌ دارم‌ بخاطر اين‌ حرف‌ من‌ مرده‌. حالا من‌ قاتل‌ او هستم‌. اشتباه‌ كردم‌. گفتم‌ قتل‌ غير عمده‌ ديگه‌ حالا. قضاوتش‌ با قاضيست‌. شما ميگيد كه‌ نه‌ آقا اينطورها نيست‌. چرا من‌ ديدم‌. اين‌ را من‌ شنيدم‌. يك‌ مريضي‌ را ما برديم‌ پيش‌ يك‌ طبيبي‌ در موقع‌ رفتن‌ از پله‌ها رفت‌ بالا، خودش‌ رفت‌. در خدمت‌ طبيب‌، طبب‌ حالا يك‌ معاينه‌اش‌ كرد. گفت‌ كسي‌ همراه‌ شماست‌؟ گفت‌ بعله‌ اين‌ آقاست‌. گفت‌ آقا مواظبش‌ باشيد كه‌ اين‌ هر لحظه‌ احتمال‌ خطر داره‌. آقا ايشان‌ از روي‌ صندلي‌ ديگه‌ نتوانست‌ پاشه‌. پله‌هاي‌ سرازيري‌ را كه‌ مي‌خواست‌ ولش‌ هم‌ بكنند خودش‌ بياد پائين‌، ما زير بغلش‌ را گرفتيم‌. من‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ راه‌ علاجش‌ اينه‌ من‌ برم‌ يك‌ طبيب‌ ديگه‌اي‌ را پيدا بكنم‌ تلقينش‌ بكنم‌. رفتم‌، بردمش‌ منزل‌. بعد رفتم‌ يك‌ طبيب‌ ديگه‌اي‌ گفتم‌ آقا جريان‌ اينه‌. شما بهش‌ بگو خوبي‌، اگر بد هم‌ هست‌ شما بهش‌ بگو خوبي‌. بعد معالجه‌اش‌ مي‌كنيم‌. برديم‌ آنجا با همين‌ گفتن‌ كه‌ نه‌ چيزي‌ نيست‌، او اشتباه‌ كرده‌، خوب‌ شد. اينه‌. حيوانات‌ اينها را ندارند. اين‌ حرفها را ندارند. اگر بعد معنوي‌ در كنار اين‌ ابعاد ملكي‌ و ظاهري‌ نباشه‌، هيچي‌ نيست‌.

 ميگه‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. در نزد تو مادر، بوي‌ خوش‌ استشمام‌ ميكنم‌. كأنها رائحة‌ جدي‌ رسول‌ الله‌. قال‌ نعم‌. بعله‌. خوب‌ فهميدي‌. اي‌ كاش‌ ما هم‌ استشماممون‌ لااقل‌ خوب‌ باشه‌. فكرمون‌ خوب‌ باشه‌. قال‌ نعم‌. بعد ميره‌ كنار بستر پيغمبر، كنار آن‌ كساء يماني‌ اجازه‌ مي‌گيره‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌گيره‌ او را توي‌ بغلش‌. بعد امام‌ حسين‌ مي‌آيد همين‌ جملات‌ را ميگه‌. اني‌ اشم‌ عندك‌ رائحة‌ طيبه‌. اينجا مثل‌ اينكه‌ دو استشمام‌ كرده‌ حسين‌ بن‌ علي‌. كأنها رائحة‌ جدي‌ و اخي‌. بعله‌ اينطور درسته‌. اونهم‌ ميره‌ آن‌ تو. پيغمبر ميگيره‌ توي‌ بغلش‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌آيد. اينهم‌ همين‌ استشمام‌ را ميكنه‌. علي‌ هم‌ مي‌آيد توي‌ بغل‌ پيغمبر. فاطمة‌ زهرا هم‌ مي‌آيد. شما ببينيد چه‌ محبتي‌! اي‌ كاش‌، خيلي‌ از كارهاي‌ ما اين‌ محبتها را از بين‌ برده‌. نمي‌خوام‌ بعضي‌ چيزها را بگم‌. مي‌ترسم‌ خوب‌ اطباي‌ محترمي‌ هم‌ توي‌ مجلس‌ هستند. بگند خلاف‌ حفظ‌ الصحه‌ فلاني‌ صحبت‌ ميكنه‌. اسلام‌ گفته‌ كه‌ سعر المؤمن‌ شفا. زيادي‌ غذاي‌ مؤمن‌ شفاست‌. بخدا قسم‌ اگر كسي‌ با اين‌ فكر و نيت‌ حتي‌ غذاي‌ شخص‌ مريض‌ را بخوره‌، شفا پيدا ميكنه‌. شما ميگيد كه‌ اين‌ برخلاف‌ حفظ‌ الصحه‌ است‌، بر خلاف‌ نظر اطبا است‌؛ من‌ يك‌ چند جمله‌اي‌ را برايتون‌ بگم‌. اين‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دائما دارند مي‌بوسند. و طبعا آب‌ دهن‌ زياد به‌ دور ضريح‌ ماليده‌ ميشه‌. طبعا اكثرا يا بعضي‌هايشون‌ لااقل‌ مريضند و مكرر شده‌ رفته‌اند يكي‌ از اين‌ غرفات‌ ضريح‌ را مكيده‌اند و شفا پيدا كرده‌اند. اينها روي‌ اين‌ مسائل‌ ظاهري‌ نمي‌آيد. نميگم‌ شماها حالا، ولي‌ اگر با اين‌ نيت‌ كه‌ مؤمنه‌ و غذايي‌ خورده‌ و من‌ زيادي‌ او را مي‌خورم‌ كه‌ خدا شفايم‌ بدهد، اين‌ مكرر امتحان‌ شده‌ كه‌ خدا شفا داده‌. يك‌ وقتي‌ يادم‌ هست‌ آنفلوانزايي‌ آمده‌ بود كه‌ همه‌ مي‌گرفتند. ما تمام‌ خانواده‌امون‌ آنفولانزا گرفتند چند تا هم‌ مهمان‌ آمده‌ بود. من‌ ديدم‌ اخلاقا با مهمان‌ غذا نخورم‌ شايد خلاف‌ انتظار باشه‌. نشستم‌ به‌ فاطمة‌ زهرا توسل‌ كردم‌ گفتم‌ بي‌بي‌ من‌ بي‌ احترامي‌ ميشه‌ با رفقا، ولو مريضند، غذا نخورم‌ و كنار خودم‌ را بگيرم‌. با اينها غذا خوردم‌. تنها كسي‌ در تمام‌ آن‌ خانواده‌ آنفولانزا نگرفت‌ من‌ بودم‌. حالا در اين‌ زمينه‌ زياد نمي‌خواهم‌ صحبت‌ كنم‌ كه‌ بعضي‌ از ظواهر و مسائل‌ ظاهري‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌ را از بين‌ برده‌. محبتها را از بين‌ برده‌. الان‌ اگر يك‌ پدرزني‌ دامادش‌ را و دخترش‌ و نوه‌هاش‌ را زير يك‌ عبا، عبا خيلي‌ جا نميگيره‌. اينها حتما مي‌خواسته‌ خيلي‌ بغل‌ هم‌ باشند، خيلي‌ چسبيدة‌ به‌ هم‌ باشند. و الا پنج‌ نفر زير يك‌ عبا خيلي‌ جا نمي‌آيد، جا نداره‌. يك‌ همچين‌ كاري‌ را بكنه‌. ميگند اين‌ كارها چيه‌؟ خلاف‌ اخلاقه‌، خلاف‌، سه‌ مورد پيغمبر اكرم‌ اين‌ كار را كرده‌. يكي‌ در حضور نصاراي‌ نجران‌. يكي‌ در همين‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا، يكي‌ هم‌ در وقتي‌ كه‌ آية‌ تطهير نازل‌ شد. اينجوري‌ بودند. محبت‌ داشتند. وقتي‌ كه‌ اينها زير كساء جمع‌ شدند خداي‌ تعالي‌ مباهات‌ ميكنه‌. چه‌ كساني‌ اين‌ زير اين‌ عبا هستند! هم‌ فاطمة‌، به‌به‌، هم‌ فاطمة‌ و ابوها و بعلها و بنوها. فاطمه‌ است‌ و پدر فاطمه‌. ببينيد يك‌ بزرگي‌ را بخواهند بگويند توي‌ اين‌ مجلس‌ هست‌ مي‌گويند فلاني‌ هست‌ و پسرش‌ هست‌ و رفيقش‌ هم‌ هست‌ و دوستش‌ هم‌ هست‌. امثال‌ اينها. چون‌ محور در نزد ملائكة‌ مقرب‌، فاطمة‌ زهرا شناخته‌ شده‌ است‌. فاطمه‌ است‌، پدر فاطمه‌ است‌، شوهر فاطمه‌ است‌ و دو فرزندان‌ فاطمه‌ هستند. شما هم‌ بوديد مي‌گفتيد ما هم‌ ميشه‌ بريم‌ آن‌ گوشه‌ كنار يك‌ جائي‌، جبرئيل‌ ميگه‌ كه‌ اجازه‌ ميديد كه‌ منهم‌ بروم‌ ششيمشون‌ بشم‌؟ خوشا به‌ حال‌ جبرئيل‌ لااقل‌. خدا ميدونه‌ انسان‌ گاهي‌ فكر ميكنه‌ ما آدرس‌ امام‌ زمانمون‌ را نمي‌دونيم‌. اماممون‌ نمي‌دونيم‌ كجاست‌. پيغمبرمون‌ را نديديم‌. امام‌ زمانمون‌ را آدرسش‌ را نداريم‌. ابرضوي‌ ام‌ ذي‌ طوي‌. جبرئيل‌ گفت‌ اجازه‌ هست‌ منهم‌ بروم‌ ششيمنشون‌ بشوم‌؟ خداي‌ تعالي‌ اجازه‌ داد. آمد. با هدايا هم‌ آمد. خادمه‌، راهش‌ دادند. خيلي‌ بهش‌ محبت‌ كردند. هديه‌اي‌ كه‌ آورده‌ چيه‌؟ خدا سلام‌ به‌ شما رسونده‌. يقرئك‌ السلام‌ و يخصك‌ بال‌، تو را اختصاص‌ داده‌ به‌ اكرام‌ و محبت‌ خودش‌. و اين‌ آيه‌ را براي‌ تو فرستاده‌. انما يريد الله‌ يذهب‌ الرجس‌ منكم‌ اهل‌ البيت‌ فيطهركم‌ تطهيرا. اين‌ هدايا را هم‌ تقديم‌ كرد. پيغمبر اكرم‌ خوشحاله‌. با اينكه‌ با ضعف‌ وارد اين‌ خونه‌ شده‌. نشاطي‌ پيدا كرد. خوشحال‌ شد.

 يا رسول‌ الله‌ شايد امشب‌ بوده‌ كه‌ جنازة‌ فاطمة‌ زهرا را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد قبر كرد. آقايون‌ مسئلة‌ معنويت‌ را، روح‌ را، يك‌ چيز عادي‌ ندونيد. دو جا دارد فاطمه‌ بعد از وفاتش‌ از نظر ظاهر زنده‌ شده‌. يكي‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ آمد بالينش‌ صدايش‌ زد. فاطمه‌ برخاست‌ نشست‌ و با علي‌ صحبت‌ كرد. اما اين‌ دومي‌ خيلي‌ مهمه‌. مي‌فرمايد وقتي‌ كه‌ من‌ فاطمه‌ را غسل‌ دادم‌، كفنش‌ كردم‌، به‌ فرزندان‌ فاطمه‌ گفتم‌ بيائيد با مادرتون‌ وداع‌ كنيد. قسم‌ ميخوره‌ به‌ خدا كه‌ لقد هنت‌ و عمت‌ و مدت‌ يديها. يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ ناله‌اي‌ از دل‌ فاطمه‌ بلند شد. يك‌ آهي‌ كشيد. بند كفن‌ باز شد. دستهاي‌ فاطمه‌ از ميان‌ كفن‌ بيرون‌ آمد. يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسن‌ انداخت‌ يكي‌ به‌ گردن‌ امام‌ حسين‌. ملائكة‌ آسمان‌ به‌ گريه‌ درآمدند. جبرئيل‌ آمد كه‌ ارفعهما. اين‌ دو تا را از روي‌ بدن‌ مادر بلندشون‌ كن‌. وقتي‌ وارد قبر ميكنه‌ بدن‌ فاطمة‌ زهرا را. زبانم‌ لال‌. علي‌ خجالت‌ ميكشه‌ از پيغمبر. از جملات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ با پيغمبر حرف‌ ميزنه‌ استفاده‌ ميشه‌. وقتي‌ جنازه‌ را وارد قبر كرد ديد دو تا دست‌، دستهاي‌ پيغمبر آمد بدن‌ فاطمة‌ زهرا را گرفت‌، در ميان‌ قبر گذاشت‌. علي‌ عليه‌ السلام‌ عرض‌ ميكنه‌ يا رسول‌ الله‌ لقد استرجعت‌ الوديعه‌. من‌ اين‌ امانتت‌ را بهت‌ برگردوندم‌. اين‌ جمله‌ را كه‌ عرض‌ ميكنه‌ به‌ پيغمبر يك‌ مطلبي‌ بعدش‌ ميگه‌ كه‌ برداشت‌ بعضي‌ها عجيبه‌. اين‌ برداشت‌ اينه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ ممكنه‌ فرموده‌ باشه‌ كه‌ اين‌ امانتي‌ كه‌ به‌ تو دادم‌، پهلويش‌ آزرده‌ نبود، دستش‌ شكسته‌ نبود. حضرت‌ علي‌ در اين‌ جملاتش‌ عرض‌ ميكنه‌ يا رسول‌ الله‌ استخبره‌ الحال‌. از خودش‌ بپرس‌. اگر مي‌خواهي‌ حال‌ قضيه‌ را بدوني‌ خود فاطمة‌ زهرا برايت‌ خواهد گفت‌ كه‌ چه‌ كردند بعد از تو بر دخترت‌ فاطمة‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها. بدن‌ فاطمه‌ را دفن‌ ميكند. شايد ديشب‌ بوده‌، شايد هم‌ امشب‌. بعد مي‌نشينه‌ روي‌ قبر فاطمة‌ زهرا. اشعاري‌ دارد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در اينجا كه‌ جملات‌ عجيبي‌ است‌. آن‌ مردي‌ كه‌ كوه‌ صبر و طاقته‌، اين‌ جملات‌ را مي‌فرمايد. كه‌ اي‌ فاطمه‌، اي‌ كاش‌ جان‌ علي‌ هم‌ با اشك‌ چشمش‌ خارج‌ ميشد. اي‌ كاش‌ من‌ بعد از تو زياد توي‌ دنيا نمانم‌. اگر شب‌ بوده‌ يك‌ وقت‌ متوجه‌ ميشود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ بايد برود. فرزندان‌ فاطمه‌ ممكن‌ است‌ ناراحت‌ بشوند. آمد در ميان‌ اطاق‌ نشست‌. فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا را اطراف‌ خودش‌ جمع‌ كرد.

 

۲۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – شرح آیاتی از سوره دهر

 شرح‌ آياتي‌ از سورة‌ دهر 24 ذي‌ الحجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوم‌ كان‌ شره‌ مستطيرا.

 آياتي‌ از سورة‌ مباركة‌ دهر را تلاوت‌ كردند. مناسبت‌ با اين‌ ايام‌ دارد كه‌ امير مؤمنان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نذر كردند كه‌ اگر حسنين‌ عليهم‌ السلام‌ كسالت‌ مختصري‌ كه‌ دارند رفع‌ شود، سه‌ روز روزه‌ بگيرند. يكي‌ از كارهاي‌ را كه‌ بايد بكنيم‌ و اين‌ آيات‌ به‌ ما تعليم‌ ميدهد اين‌ است‌ كه‌ هر وقت‌ يك‌ كسالتي‌، يك‌ ناراحتي‌ براي‌ خودمون‌ يا براي‌ فرزندانمون‌ بوجود آمد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ به‌ طرف‌ خدا برويم‌. صراط‌ مستقيم‌ ما اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ مريض‌ شديد، فرزندانتون‌ مريض‌ شدند، زن‌ و اهل‌ بيتتون‌ كسالتي‌ پيدا كردند، مسلما مرض‌ يكي‌ از بديهاست‌. اگر نعمت‌ هم‌ باشد چون‌ بعضي‌ها هستند تا گوشمالي‌ نشوند آدم‌ نمي‌شوند. گوشماليشون‌ بايد بكنند تا، تنبيهشون‌ بكنند تا درست‌ بشوند. تنبيه‌، كتك‌ خوردن‌، اين‌ نعمت‌ نيست‌ به‌ تنهايي‌. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ با زبان‌ خوش‌ توي‌ راه‌ نمي‌آيد. براي‌ كسي‌ نعمته‌ كه‌ آدم‌ نميشه‌. حالا بهرحال‌، اگر انسان‌ كسالتي‌ پيدا كرد خودش‌، مريض‌ شد. يا يك‌ ناراحتي‌ و گرفتاري‌ مادي‌ برايش‌ پيش‌ آمد، افراد درست‌، افرادي‌ كه‌ به‌ فكر معالجه‌ هستند، به‌ فكر موفقيت‌ هستند اينها اين‌ كار را مي‌كنند. يك‌ قدري‌ فكر مي‌كنند چيكار كرديم‌ كه‌ اينطور شده‌؟ اولش‌ گناهان‌ را بررسي‌ مي‌كنند، حالاتشون‌ را بررسي‌ مي‌كنند. يك‌ مقداري‌ هم‌ از جلوتر شروع‌ كنيد. چون‌ خداي‌ تعالي‌ همانطور كه‌ خفي‌ الالطافه‌ تنبيه‌هايش‌ هم‌ با صبر انجام‌ ميشه‌. ممكنه‌ مربوط‌ به‌ يك‌ ماه‌ قبلتون‌ باشه‌ حالا داريد كتك‌ مي‌خوريد. چه‌ گناهي‌ كردم‌، چه‌ اشتباهي‌ كردم‌ كه‌ الان‌ من‌ اينطور مبتلا شده‌ام‌. اگر ديديد نه‌ يادتون‌ نمي‌آيد، يك‌ عمل‌ عبادي‌ را بر خودتون‌ ملزم‌ كنيد، خودتون‌ را ملزم‌ كنيد كه‌ آن‌ عمل‌ عبادي‌ را انجام‌ بديد. يا اگر كار مكروهي‌ مي‌كنيد آن‌ كار مكروه‌ را ترك‌ كنيد. يا مثلا اگر كار حرامي‌ مي‌كنيد آن‌ كار حرام‌ را ترك‌ كنيد. غالبا گرفتاريها را من‌ تجربه‌ كرده‌ام‌. شايد چند دفعه‌ هم‌ در منبر گفته‌ام‌ بازهم‌ لازمه‌ بگم‌. تجربه‌ كرده‌ام‌، غالب‌ گرفتاريهايي‌ كه‌ پيش‌ مي‌آره‌ و انسان‌ نميتونه‌ ازش‌ فرار بكنه‌، مربوط‌ به‌ سه‌ چيز، يكي‌ از سه‌ چيز. يا مال‌ حرامي‌ وارد مالت‌ شده‌ كه‌ ميدوني‌ البته‌، آنهايي‌ كه‌ نميدوني‌ هيچ‌. ميدوني‌ اهميت‌ نميدي‌. يا يك‌ مظلومي‌ كه‌ حقش‌ ضايع‌ كردي‌ تو، پشت‌ سرت‌ آه‌ ميكشه‌. اينهم‌ هست‌. و سوم‌ گناهي‌ را عادت‌ كردي‌ بهش‌ ديگه‌ اهميت‌ بهش‌ نمي‌دهي‌. چون‌ بعضي‌ گناهان‌ كه‌ زياد انسان‌ انجام‌ بدهد ديگه‌ با همة‌ شدتهايي‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ انسان‌ ديگه‌ برايش‌ اهميتي‌ قائل‌ نيست‌. مثلا از باب‌ مثال‌ غيبت‌ كردن‌. غيبت‌ كردن‌ در روايات‌ خيلي‌ شديد، حتي‌ در آيات‌ قرآن‌ هم‌ شديد خداي‌ تعالي‌ باهاش‌ برخورد كرده‌. كسي‌ كه‌ غيبت‌ كنه‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ گوشت‌ برادر مؤمنش‌ را وقتي‌ كه‌ مرده‌ باشه‌ بجوه‌. اين‌ تعبير قرآنه‌. تعبير روايات‌ خيلي‌ زياد تنده‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ مبالغه‌ است‌. ولي‌ مبالغه‌ نيست‌. مي‌فرمايد كه‌ كسي‌ كه‌ غيبت‌ بكنه‌ شديدتر از زناي‌ با محارم‌ خودشه‌، آنهم‌ توي‌ خانة‌ كعبه‌! خوب‌. چرا ما غيبت‌ را اينقدر اهميت‌ نمي‌دهيم‌؟ عادت‌ كرديم‌. توي‌ مجلسي‌ نشسته‌ غيبت‌، خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشي‌ ميگي‌ آقا غيبت‌ نكن‌. باز حرفهاي‌ ديگه‌اتون‌ را مي‌زنيد اين‌ آدم‌ خيلي‌ هم‌ با هم‌ رفيقيد. اما همين‌ آدم‌ اگر زنا كرده‌ بود جلوي‌ چشم‌ شما، شما ميگفتيد آقا زنا نكن‌، يك‌ حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زديد؟! نه‌. اين‌ مال‌ عادته‌. عادت‌ كرديم‌. به‌ غيبت‌ كردن‌. ولي‌ گناه‌ كردن‌ قبحش‌ از بين‌ رفته‌. بعضي‌ گناهان‌ هست‌ قبحش‌ از بين‌ ميره‌. از نظر خود انسان‌ قبحي‌ نداره‌. خيلي‌ گناهان‌ هست‌. يك‌ همچين‌ گناهي‌ توي‌ زندگيت‌ آمده‌. يعني‌ كه‌ اهميت‌ نميدهي‌. اينهم‌ گرفتاري‌ بوجود مي‌آره‌.

 اگر اينها نبود، فكرت‌ به‌ جائي‌ نرسيد، يك‌ نذري‌ بكن‌. نذر دائمي‌ هم‌ نكن‌، من‌ تا زنده‌ هستم‌ نماز شب‌ بخونم‌. خوب‌، گاهي‌ نميتوني‌ بخوني‌. سه‌ روز. ببينيد امير مؤمنان‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ سه‌ روز من‌ روزه‌ مي‌گيرم‌ براي‌ خدا كه‌ حسنين‌ از اين‌ كسالت‌ بيرون‌ بيايند. تا حالا همچين‌ كاري‌ كرده‌ايد؟ بچه‌اتون‌ مريض‌ شده‌ باشه‌ بگيد من‌ سه‌ روز روزه‌ ميگيرم‌. چرا نمي‌كنيد؟ جدا چرا اين‌ كار را انجام‌ نمي‌ديد؟ من‌ فكر ميكنم‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستيد. بچه‌ را بغل‌ مي‌كني‌ مي‌بريش‌ پيش‌ دكتر، ببر. اين‌ يك‌ كارهاي‌ طبيعي‌ است‌ انجام‌ بده‌. اما كنارش‌ برو به‌ طرف‌ خدا. چون‌ به‌ خود خدا قسم‌ اگر شفايي‌ در داروي‌ دكتر باشه‌، اگر در تشخيص‌ دكتر اثري‌ باشه‌، مربوط‌ به‌ خداست‌. يعني‌ خداست‌ كه‌ اثر شفا را در دارو گذاشته‌ و ميگذاره‌ و خداست‌ كه‌ قلب‌ دكتر را مهربان‌ ميكنه‌ و در تشخيص‌ هم‌ درست‌ تشخيص‌ ميده‌. خيلي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ بد تشخيص‌ دادند يك‌ مرض‌ جزئي‌ را كليش‌ كردند و بعد هم‌ طرف‌ را به‌ قبرستان‌ روانه‌اش‌ كرده‌اند. دست‌ خداست‌. كنار اين‌ حركت‌ كه‌ خودت‌ يا فرزندت‌ به‌ طرف‌ طبيب‌ مي‌رويد و دارو مي‌خوريد، يك‌ نذري‌ هم‌ بكن‌. چند جور نذر ممكنه‌. پول‌ داري‌ مادي‌ نذر كن‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ خانمم‌ آپانديس‌ داشت‌. بردمش‌ دكتر. گفتش‌ كه‌ بايد عملش‌ كنيم‌. گفتم‌ خرج‌ عملش‌ چقدره‌؟ تمامش‌ را حساب‌ كرد، از تاكسي‌ در خونه‌ كه‌ سوارش‌ مي‌خواهيم‌ بكنيم‌ ببريمش‌ تا وقتي‌ كه‌ برش‌ گردونيم‌ حساب‌ كرديم‌، مثلا چند هزار تومان‌ شد. گفتم‌ خدايا اگر زنم‌ تا فردا خوب‌ شد من‌ اين‌ پول‌ را ميدهم‌ در راه‌ خدا. خذ من‌ اموالهم‌ صدقه‌ تطهرهم‌ و تزكيهم‌ بها و صل‌ عليهم‌ ان‌ صلاتك‌ سكنن‌ لهم‌. من‌ اين‌ مقدار حساب‌ كردم‌ چيزي‌ كه‌ به‌ نفع‌ منه‌، درد نكشيدنش‌، مرد نامحرم‌ نديدنش‌، سه‌ روز بچه‌داري‌ نبايد توي‌ خونه‌ بكنيم‌ خود خانم‌ مي‌آيد ميكنه‌، اينهايش‌ هم‌ به‌ نفعمون‌. ميگه‌ فردا صبح‌ كسالتش‌ رفع‌ شد و رفتيم‌ پول‌ را داديم‌. ولي‌ ماها مي‌خواهيم‌ حالا، سابقها يك‌ قرون‌ دو زار، حالا فرض‌ كنيد ده‌ تومان‌. ده‌ تومان‌ صدقه‌ دادن‌ سرطاني‌ كه‌ بايد عمل‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ چه‌ بشه‌ خوب‌ ميكنه‌. اينجوري‌ نميشه‌. براي‌، اگر پول‌ داري‌ حساب‌ كن‌. حالا بهرحال‌ جريمه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد بپردازي‌. اگر به‌ طبيب‌ مي‌خواهي‌ بدهي‌ برو بده‌. خودت‌ مي‌دوني‌. اگر نمي‌خواهي‌ به‌ طبيب‌ بدهي‌، به‌ همين‌ مقدار به‌ فقرايي‌ كه‌ للذين‌، الفقراء الذين‌ احسنوا، فقرايي‌ هستند كه‌ اينها در وضع‌ بدي‌ هستند ولي‌ خيلي‌ عفيف‌ يحسبهم‌ الجاهل‌ اغنياء من‌ التعفف‌. اينقدر پاكند كه‌ از عفت‌ نفسي‌ كه‌ دارند افرادي‌ كه‌ مي‌شناسندشون‌ اينها را ثروتمند مي‌دونند. از سيمايشون‌ شناخته‌ ميشه‌. برويد به‌ اينها بدهيد، معالجه‌ ميشه‌.

 حالا اگر پول‌ نداريد، صلوات‌ كه‌ مي‌توانيد بفرستيد، روزه‌ كه‌ مي‌توانيد بگيريد، نماز كه‌ مي‌توانيد بخونيد. يك‌ روز سلمان‌ در حضور پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود. شكم‌ درد شديدي‌ پيدا كرده‌ بود. نه‌ در اثر پرخوري‌. آخه‌ ماها شكم‌ دردهايمون‌ اكثرا در اثر پرخوريه‌. ولي‌ سلمان‌ نه‌. شايد در اثر گرسنگي‌ بوده‌. شايد در اثر هر چي‌، دل‌ درد. حضرت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گويند از جاهايي‌ كه‌ فارسي‌ صحبت‌ كردند، يكي‌ همينجا بوده‌. فرمود شكمت‌ درد ميكنه‌ سلمان‌؟ قم‌ فصلي‌. پاشو نماز بخون‌. نماز خوند. حالا يكي‌ ميگه‌ كه‌ من‌ نمي‌توانم‌ تكان‌ بخورم‌، پاشم‌ نماز بخونم‌؟! بعضي‌ چيزها هست‌ كه‌ از نظر ما درست‌ نيست‌ ولي‌ از نظر خدا درسته‌. ميگه‌ اگر فقير شدي‌ انفاق‌ كن‌. و من‌ قدر عليه‌ رزقه‌ فلينفق‌. كسي‌ كه‌ روزي‌ برش‌ تنگ‌ شده‌ انفاق‌ كنه‌. شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. گفت‌ كه‌ آقا من‌ خيلي‌ وضعم‌ بده‌، فقيرم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ چيزي‌ نداري‌ بفروشي‌ و يك‌ مهمان‌ دعوت‌ كني‌؟ گفت‌ يك‌ تشك‌ مثلا داريم‌ كه‌ رويش‌ مي‌خوابيم‌. حضرت‌ فرمود آن‌ را بفروش‌ و يك‌ ميهمان‌ دعوت‌ كن‌ وضعت‌ خوب‌ ميشه‌. خوب‌ اين‌ از نظر ما، محاسبات‌ ما درست‌ نيست‌. اما از نظر محاسبات‌ ملكوتي‌ درسته‌. چون‌ وقتي‌ كه‌ تو اين‌ گذشت‌ را در راه‌ خدا كردي‌، خدا هم‌ گذشت‌ ميكنه‌ در راه‌ تو و تو دادي‌ خدا هم‌ ميده‌. ما عندكم‌ ينفد و ما عند الله‌ باق‌. آنچه‌ كه‌ در نزد توست‌ خيلي‌ كمه‌، تو فقيري‌، انتم‌ الفقراء الي‌ الله‌ و الله‌ الغني‌ الحميد. تو اگر مي‌خواهي‌ پولدار بشوي‌، يك‌ سبد توت‌، خوب‌ قيمتي‌ نداره‌، اين‌ را ببر در خانة‌ يك‌ كريمي‌. اين‌ ميگه‌ عجب‌!، اين‌ هر چي‌ داشته‌ به‌ من‌ داده‌. من‌ هم‌ هر چي‌ دارم‌ به‌ او بدهم‌. و خداي‌ تعالي‌ اينطور كريمه‌.

 اينها سياست‌ برخورد با خداست‌. ماها اشتباه‌ مي‌كنيم‌. با خدا بلد نيستيم‌ چطور برخورد كنيم‌. سياست‌ فرزند با پدر و زندگي‌ او با پدر يك‌ جور ديگه‌ است‌. اگر مثلا يك‌ پسري‌ روز عيد غدير يك‌ صد توماني‌ يكي‌ بهش‌ عيدي‌ داده‌. اين‌ رفته‌ بود فكر كرده‌ بود پدرش‌ چي‌ دوست‌ داره‌ رفت‌ اين‌ عيديش‌ را يك‌ چيزي‌ خريد آورد داد. پدرش‌ هم‌ وضعش‌ خوبه‌، ثروتمنده‌، هديه‌ بهش‌ داد. پدر بايد خيلي‌ بي‌ وجدان‌ باشه‌ كه‌ هيچ‌ به‌ روي‌ خودش‌ نياره‌. او هم‌ ميگه‌ عجب‌ بچة‌ خوبيست‌. بگذار ما تشويقش‌ كنم‌. ميره‌ يك‌ چيزي‌ برايش‌ مي‌گيره‌ كه‌ به‌ دردش‌ بخوره‌، خيلي‌ قيمتي‌ باشه‌. دقت‌ كرديد؟ اين‌ سياست‌ پدر و پسر، پسر و پدره‌. با خدا هم‌ خودشون‌ چون‌ اجازه‌ دادند و خودشون‌ دستور دادند، همينجور بايد برخورد كرد. تو دو ركعت‌ نماز بخون‌، دو ركعت‌ نماز شكر، ببين‌ چي‌ مي‌بيني‌. من‌ يك‌ نعمتي‌ خدا بهم‌ داد، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، چون‌ او قيد همه‌ چيز را زده‌ بود، گاهي‌ كنار كوچه‌ واي‌ مي‌ايستاد نماز مي‌خوند، سجده‌ ميكرد، من‌ مي‌پرسيدم‌ كه‌ چي‌ شده‌؟ مي‌گفت‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ بود اينجا يادم‌ آمد، بلد شدم‌، خدا بهم‌ الهام‌ كرد. همه‌ را هم‌ از خدا ميدانست‌. ماها اگر بگوئيم‌ جنبه‌هاي‌ علمي‌ از طرف‌ خداست‌، ميگويند عجب‌ ادعاي‌ بزرگي‌. نه‌. قل‌ كل‌ من‌ عند الله‌. همه‌ از جانب‌ خداست‌. هر چه‌ به‌ ما ميرسد فهممون‌، دركمون‌، هدايتمون‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌، اگر مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ جنسي‌ مي‌خواهد ارزون‌ بشه‌، شما دو روز قبلش‌ الهام‌ شد بهتون‌، به‌ فكرتون‌ افتاد كه‌ اين‌ را بفروشيد و استفاده‌اي‌ بكنيد و نگذاريد روزي‌ كه‌ ارزان‌ ميشه‌ شما بفروشيد. اين‌ را ميگيد به‌ فكرم‌ افتاد. كي‌ انداخت‌؟ كي‌ به‌ فكرت‌ انداخت‌؟ همين‌ الهام‌ پروردگار. به‌ فكرم‌ افتاد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را بكنم‌. گاهي‌ هم‌ ميشه‌ شيطان‌ به‌ فكر انسان‌ مي‌اندازه‌. يك‌ كار بدي‌ گاهي‌ انسان‌ ميكند. ميگويد به‌ فكرم‌ افتاد بروم‌ فلاني‌ را اذيتش‌ بكنم‌. اينجا هم‌ درسته‌، به‌ فكرش‌ افتاده‌. نه‌ اون‌ به‌ فكرش‌ بي‌ جهت‌ افتاده‌ نه‌ اين‌. اون‌ را خدا انداخته‌ اين‌ را شيطان‌ انداخته‌. روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ در اين‌ زمينه‌ خيلي‌ فراوانه‌. فالهمها فجورها و تقواها يا ان‌ الشياطين‌ ليوحون‌ الي‌ اوليائهم‌. شيطان‌ وحي‌ ميكنه‌ به‌ اوليائش‌.

 پس‌ بنابراين‌ همه‌اش‌ از جانب‌ خداست‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ اشكالي‌ توي‌ كارتون‌ آمد يك‌ چيزي‌ نذر كنيد. مثلا يك‌ ناراحتي‌ داريد، بشينيد با خودتون‌ فكر كنيد كه‌ چه‌ كار مكروهي‌ را من‌ انجام‌ ميدهم‌. شده‌ها، اينهايي‌ كه‌ من‌ مي‌گويم‌ توي‌ رساله‌ها عنوان‌ شده‌ و عمل‌ هم‌ كردند. كه‌ مثلا اين‌ آقا فرض‌ كنيد ايستاده‌ بول‌ ميكرده‌. ضرورتا مربوط‌ به‌ ايستاده‌ بول‌ كردن‌ هم‌ نبوده‌ها. يك‌ كسالتي‌ پيدا كرده‌، تعهد كنه‌ كه‌ ديگه‌ ايستاده‌ كه‌ كراهت‌ داره‌، بول‌ نكنه‌ مثلا. اين‌ تعهد كرده‌ كسالتش‌ خوب‌ شده‌. يك‌ چيزي‌ بده‌ يك‌ چيزي‌ بگير. يك‌ كار خوبي‌ را بكن‌، يك‌ كار، اگر كار مكروهي‌ نمي‌كني‌. يك‌ مستحبي‌ را انجام‌ بده‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير ده‌ شب‌ نماز شب‌ بخوني‌ تا اين‌ كسالتت‌ رفع‌ بشه‌. تا اين‌ ناراحتيت‌ برطرف‌ بشه‌. با خودت‌ تصميم‌ بگير كه‌ مثلا سه‌ روز، همين‌ سه‌ روز روزه‌ گرفتن‌ حالا همين‌ مقدسها همين‌ سه‌ روزي‌ كه‌ حضرت‌ امير روزه‌ گرفته‌، اينها هم‌ مي‌خواهند روزه‌ بگيرند. خيلي‌ خوب‌ بگيرند. مي‌خواهند تمام‌ مشكلات‌ گناه‌ و معصيت‌ و، بابا! حضرت‌ امير معصيت‌ نكرد. و تمام‌ مريضها مرضها اينجا خوب‌ بشه‌. نه‌. سه‌ روز روزه‌ بگير در هر وقتي‌ كه‌ شد. غير از عيد فطر، عيد قربان‌، روز عاشورا. و اصلا اينها روز عاشورا كراهت‌ داره‌ و در اين‌ دو روز هم‌ نبايد انسان‌ روزه‌ بگيره‌. بقيه‌اش‌ هر وقتي‌ شد روزه‌ بگير. كاري‌ نداره‌. يك‌ مقيد باش‌ ده‌ روز مثلا دم‌ غروب‌ نماز امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را بخون‌. يا يك‌ مستحبي‌ را بهرحال‌ اگر با اجازة‌ مثلا كسي‌ باشه‌ كه‌ راهنمائيت‌ بكنه‌ كه‌ بهتره‌. اما حالا نشد.

 حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ اين‌ را از باب‌ تعليم‌ ميگيم‌ها، حتي‌ به‌ نظر من‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ مريض‌ مي‌شوند، اين‌ كار انجام‌ ميشه‌ كه‌ به‌ ما چيز ياد بدهند. اينها مريض‌ شدند، خيلي‌ هم‌ مرض‌ سرطان‌ و نميدونم‌ خيلي‌ مرضهاي‌ تند نبود كه‌ بگيم‌ خيلي‌ پدرومادر را ناراحت‌ كرده‌ اينها تصميم‌ گرفته‌اند روزه‌ بگيرند. نه‌. سرماخوردگي‌ مختصري‌ بوده‌. تبي‌ بوده‌ و رفع‌ شده‌. سه‌ روز روزه‌ گرفتند. وفاي‌ به‌ نذر كردند. يوفون‌ بالنذر و يخافون‌، اينها براي‌ چي‌ اين‌ نذر را وفا كردند؟ كوشش‌ بكنيد اگر تعهدي‌ كرديد سه‌ چيزه‌ كه‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. تعهد، نذر، قسم‌. اين‌ سه‌ چيز مستحب‌ را واجب‌ ميكنه‌. ما نذرش‌ را، آنهم‌ نذري‌ كه‌ خودمون‌ مي‌كنيم‌، اين‌ را عمل‌ مي‌كنيم‌. اما به‌ عهد و قسم‌ عمل‌ نمي‌كنيم‌. سه‌ تايش‌ رديف‌ همه‌، در رساله‌ها مراجعه‌ كنيد، نگاه‌ كنيد. عهد، قسم‌، نذر. كه‌ اگر شما با خودتون‌ عهد كرديد كه‌ فلان‌ كار خوب‌ را تعهد بستيد كه‌ فلان‌ كار را بكنيد، فلان‌ كار خوب‌ را بكنيد، نكرديد معصيت‌ كرديد. عهد كرديد. يوفون‌، در آية‌ سورة‌ مؤمنون‌ مي‌فرمايد قد افلح‌ المؤمنون‌ الذين‌ لصلاتهم‌ خاشعون‌ و الذين‌ لاماناتهم‌ و عهدهم‌ راعون‌. عهدي‌ كرديد اول‌ كسي‌ كه‌ خيلي‌ علني‌ در اسلام‌ بر خلاف‌ عهدش‌ عمل‌ كرد، معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ بود. تعهد نامه‌اي‌ نوشت‌ با حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. وقتي‌ آمد در كوفه‌، اين‌ تعهد نامه‌ را اين‌ عهدنامه‌ را پاره‌ كرد زير پايش‌ انداخت‌. عهدي‌ كرديد، اين‌ را بدايند چك‌ اگر امضا كرديد بايد اين‌ چك‌ را بپردازيد. چك‌ حالا ميگيد بعدش‌… اين‌ آدم‌ مؤمن‌ اين‌ كار را نميكنه‌. يك‌ آدم‌ مسلمان‌ هيچ‌ وقت‌ چك‌ بي‌ محل‌ نمي‌كشه‌. پول‌ داري‌ چك‌ بكش‌، پول‌ نداري‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ داشتي‌. اين‌ خودش‌ يك‌ امضاست‌، امضاء تعهده‌. اگر يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ احساس‌ مي‌كنه‌ قدرتش‌ را داره‌ منتهي‌ الان‌ نمي‌خواد بده‌. خانه‌اي‌ خريده‌ الان‌ اگر بخواد چك‌ بده‌ مثلا خونه‌  را بهش‌ نمي‌دن‌، مي‌خواد هم‌ پول‌ بده‌ كه‌ نقد بده‌ خونه‌  الان‌ به‌ نامش‌ نشده‌.خوب‌ اينها مسائلي‌ ديگه‌ است‌. اما گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌، بعضي‌ از افراد واقعا احساس‌ مي‌شه‌ از قيافشون‌، احساس‌ مي‌شه‌ كه‌ اينها نمي‌خوان‌ بدن‌. همانجايي‌ كه‌ داره‌ چك‌ مي‌نويسه‌ فرقي‌ براش‌ نمي‌كنه‌ صد تومن‌ چك‌ بنويسه‌ يا ده‌ ميليون‌ تومان‌. هر چي‌ مي‌گي‌ مي‌گه‌ چشم‌. مي‌نويسه‌. اين‌ آدم‌، اين‌ را بدونيد اين‌ آدم‌ بر خلاف‌ عهد عمل‌ كرده‌ و كتكش‌ را منتظر باشه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ مي‌زنه‌. عهدتون‌ را وفا كنيد. با خدا اول‌ عهد بستيد. الم‌ عهد عليكم‌ با بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انهم‌ عدو مبين‌ و انعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ بني‌ آدم‌. مي‌دونيد كجا با ما عهد كرد؟ در اون‌ روزي‌ كه‌ خدا شيطان‌ را فرمود كه‌ اسجد، اسجدوا لآدم‌ فسجد الملائكة‌ الا ابليس‌، ابليس‌ عهد شكست‌. همه‌ بايد سجده‌ مي‌كردند و سجده‌ كردند ابليس‌ عهد شكست‌. تا اين‌ كار شد خداي‌ تعالي‌ رو كرد به‌ بني‌ آدم‌ ذرية‌ آدم‌ كه‌ اون‌ روز به‌ صورت‌ زر بودند، يعني‌ روحشون‌ همه‌ بود. كه‌ من‌ با عهد مي‌بندم‌، ميثاق‌ مي‌بندم‌ كه‌ تبعيت‌ از اين‌ نكنيد، اين‌ شيطان‌ نكنيد. چون‌ گفت‌ لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عباد الله‌ مخلصين‌. تبعيت‌ نكنيد. ما هم‌ گفتيم‌ چشم‌. در روز الست‌ ولا گفتيم‌. و الا يعني‌ چشم‌. امروز به‌ بستر لا خفتي‌. امروز يادت‌ رفت‌. در شبانه‌ روز بنشينيم‌ حساب‌ كنيم‌ چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ مي‌ديم‌، چند تا گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديم‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ زدم‌، خيلي‌ مثل‌ خيلي‌ تكان‌ دهنده‌ است‌ اگر كسي‌ فهمش‌ باز باشه‌ بفهمه‌، ما حزب‌ اللهيم‌ ديگه‌. مسلمان‌ در لشگر خدا هستيم‌. در جمع‌ خدايي‌ها هستيم‌. سرباز خدا هستيم‌. سرباز امام‌ زمان‌ هستيم‌. مثل‌ سربازهايي‌ كه‌ در جبهة‌ جنگ‌ در مقابل‌ صدام‌ بودند اونطور سربازي‌ هستيم‌. اگر تو سربازهاي‌ اسلام‌ و جمهوري‌ اسلامي‌ يك‌ نفر ماهي‌ يك‌ دفعه‌ مي‌رفت‌ حرف‌ صدام‌ را گوش‌ مي‌كرد و بعد برمي‌ گشت‌. يعني‌ در ماه‌ بيست‌ و نه‌ روز تحت‌ فرمان‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بود يك‌ روز هم‌ مي‌رفت‌ حرفهاي‌ صدام‌ را ببينه‌ چي‌ مي‌گه‌ مي‌ياد. دستورات‌ او را عمل‌ مي‌كرد. چكارش‌ مي‌كردند؟ يقينا همين‌ ماه‌ اول‌ اعدامش‌ مي‌كردند. به‌ حقش‌ همينه‌. به‌ هر كي‌ بگيم‌ مي‌گه‌ اين‌جور سرباز را بايد اعدام‌ كرد. بابا شيطان‌ دشمنه‌. در جبهة‌ جنگ‌ با دشمن‌ هستيد. شما در شبانه‌ روز بيشتر گوش‌ به‌ دشمن‌ مي‌ديد، كمتر گوش‌ به‌ حرف‌ خدا مي‌ديد. اينجا چيه‌ جزاتون‌؟ تا بگيد خدايا بگه‌ بله‌. فلان‌ كار را بكن‌ چشم‌. اين‌ هم‌ توقعمونه‌. توي‌ نمازمون‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد. توي‌ حرم‌ هم‌ شيطان‌ مي‌ياد اينجا مزاحم‌ ماست‌. كجاست‌ كه‌ شيطان‌ ما را ول‌ كنه‌. اون‌ وقت‌ مي‌گيم‌ ما بندگان‌ خدا بله‌. اگر هم‌ بهمون‌ بگيم‌ بندة‌ شيطان‌ بدمون‌ مي‌ياد. عهدمون‌ را با خدا نشكنيم‌. يكي‌ ديگه‌ قسم‌ اين‌ اندازه‌ زياد نخوريد. لا تجعلوا، لا تجعلو الله‌ عروة‌ لايمانه‌ خدا را در معرض‌ قسم‌ خودتون‌ قرار نديد. به‌ خدا اينجور، والله‌ اينجور. مخصوصا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد ضعيفه‌ مي‌خواد حرفي‌ كه‌ نداره‌ اين‌ را اثبات‌ بكنه‌. قسم‌، اگر گفتيم‌ و الله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنيم‌. (قطع‌ صدا) اثبات‌ بكنيم‌. اگر گفتيم‌ والله‌ بايد حتما اين‌ كار را بكنه‌، اگر نكرديم‌ بايد حتما كفاره‌ بديم‌. اينجوريه‌. قسم‌ خيلي‌ مهمه‌. قسم‌ است‌ و نظر است‌ و عهد. قرار داد. تعهدات‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ را مي‌بينيد خداي‌ تعالي‌ مدح‌ مي‌كنه‌ توي‌ قرآنش‌ يك‌ سوره‌ درباره‌اش‌ نازل‌ كرده‌ كه‌ يوفون‌ بالنذر و يخافون‌ يوما كان‌ شره‌ مستطيرا. وفاي‌ به‌ نذر مي‌كنند. روزه‌ گرفته‌اند سر افطار يك‌ غذايي‌ براي‌ خودشون‌ درست‌ كرده‌اند. حالا هر چه‌ بود خصوصياتش‌ را من‌ گفتم‌، نقل‌ شده‌. ولي‌ حالا دليلي‌ نداره‌ هر چي‌ بود. مشغول‌ افطار مي‌خوان‌ بشن‌. مسكين‌ آمد. مسكين‌.  مسكين‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ كسي‌ است‌ كه‌ مسكنت‌ بهش‌ خورده‌. شكستي‌ بهش‌ وارد شده‌. بعضيها تنبلند فقير مي‌شند. كار، دنبال‌ كار و كاسبي‌ و اينها نمي‌رن‌ اينها فقيرند. مسكين‌ اوني‌ است‌ كه‌ يك‌ عيبي‌ در اعضاي‌ بدنش‌ هست‌ نمي‌تونه‌ كار بكنه‌. يا ورشكست‌ شده‌، يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ سكوني‌ در زندگيش‌ خلاصه‌ وارد شده‌. اين‌ مي‌گن‌ مسكين‌. آمد مسكين‌ بود. اينها حساب‌ كردند ديدند كه‌ اگر بخوان‌ غذاي‌ يك‌ نفر را به‌ او بدن‌، خوب‌ يك‌ نفر آمده‌ ديگه‌، زن‌ و بچه‌اش‌ چطور. يك‌ وقتهايي‌ ما مجالس‌ اطعام‌ بعضي‌ از دوستان‌ سابقها، حالا الحمد الله‌ فقير كم‌ داريم‌. نق‌ زياد مي‌زنيم‌ ولي‌ فقير خيلي‌ كمه‌. ما مردم‌ نمي‌دونم‌ اين‌ را نسبت‌ بديم‌ به‌ ايران‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ شيعه‌، نسبت‌ بديم‌ به‌ مشهديها كه‌ تنها اينطوري‌ نيستند بالاخره‌ يا ايران‌ يا شيعه‌، ولي‌ شيعه‌ نبايد اينطور باشه‌، ايران‌. اين‌ كه‌ هر چي‌ هم‌ وضعمون‌ خوب‌ باشه‌ نق‌ بلديم‌ بزنيم‌. اي‌ بابا گراني‌، چه‌ فلان‌. خوب‌ يك‌ خرده‌ بريد در خارج‌ از ايران‌ ببينيد چه‌ بر مردم‌ مي‌گذره‌. بعد بياييد اين‌ قدر نق‌ بزنيد. من‌ طرفداري‌ از اين‌ كه‌ از جمعي‌، عدة‌ خاصي‌ بكنم‌ نيستم‌ ولي‌ من‌ يك‌ خرده‌ اينجاها را ديدم‌. اينطوري‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ و نق‌ مي‌زنيم‌ نيستش‌.

 كسي‌ مي‌خواد ما يك‌ وقتي‌ اينجا گفته‌ بوديم‌ اگر غذا بنا شد اطعام‌ بكنيد چون‌ ما يك‌ عده‌ فقير را هم‌ كه‌ دعوت‌ بكنيم‌ اين‌ فقير از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا فقيره‌ واقعا خوب‌ زن‌ و بچه‌ هم‌ داره‌. اين‌ زن‌ و بچه‌اش‌ از اين‌ غذا كه‌ نمي‌خورند. اين‌ يكي‌ را دعوت‌ كرديد. اين‌ اگر وجدان‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ نفر خودش‌ مي‌خوره‌ و شكمش‌ سير مي‌شه‌ براي‌ زن‌ و بچه‌اش‌ ناراحته‌. خوب‌ چكار كنيم‌. يك‌ جمعي‌ بودند، يك‌ جلسه‌اي‌ بود گفتم‌ فكر من‌ اينه‌ كه‌ همين‌ پول‌ را شما برنج‌ و روغن‌ و گوشت‌ مثلا بگيريد توي‌ يك‌ بسته‌ بنديهايي‌ بديد به‌ افراد. ببرند خونه‌ دور هم‌ بخورند. همه‌ اشون‌ بخورند. اين‌ جا از اين‌ جريان‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ مسكين‌ آمده‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ولي‌ غذاي‌ پنج‌ نفر را بهش‌ دادند كه‌ ببره‌ با زن‌ و بچه‌اش‌ بخوره‌. براي‌ اين‌ كه‌ حضرت‌ امير بود، حضرت‌ زهرا بود، حضرت‌ امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ و فضه‌. چند نفر مي‌شن‌؟ پنج‌ نفر. اين‌ را دادند. يعني‌ حضرت‌ امير،

 نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد حضرت‌ امير گفت‌ فاطمة‌ زهرا نانت‌ را بده‌. نه‌ حرامه‌ اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌. واجب‌ النفقه‌ مقدره‌ بر مستحب‌ النفقه‌ است‌. شما حق‌ نداريد غذاي‌ زن‌ و بچه‌ ات‌ را بدي‌ به‌ فقرا. كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را كرد. نه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اين‌ كار را نكرد. علي‌ گفت‌ من‌ امشب‌ غذام‌ را مي‌دم‌ به‌ اين‌ مسكين‌. اين‌ كه‌ همه‌ تو صراط‌ مستقيم‌ بودند، همه‌ يكي‌ بودند همه‌ واحد بودند. اين‌ را بدانيد اگر جمعي‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشند همه‌ يك‌ كار را مي‌كنند. اگر يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر جمع‌ بشند با هم‌ كوچكترين‌ اختلافي‌ ندارند. حالا كه‌ اميرالمؤمنين‌ امام‌ اونهاست‌، رهبر اونهاست‌، او مي‌ده‌، فاطمه‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسن‌ هم‌ مي‌ده‌، امام‌ حسين‌ هم‌ مي‌ده‌، فضه‌ هم‌ مي‌ده‌. اگر لازم‌ نبود علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گفت‌ كه‌ نه‌ لازم‌ نيست‌ شماها بديد اين‌ غذاي‌ چهار نفره‌ را پنج‌ نفره‌ مي‌خوريم‌. چون‌ غذا المسلم‌ يأكل‌ الصلاة‌. اگر يك‌ جا رفتيد مهماني‌ دو نفر را دعوت‌ كرده‌ بودند سه‌ نفر جا داره‌ كه‌ او صاحب‌ خانه‌ پذيرايي‌ بكنه‌. غذاي‌ چهار نفر را مي‌شه‌ پنج‌ نفر بخورند. ولي‌ وقتي‌ دادند همه‌ چشم‌ هم‌ چشمي‌ هم‌ نبود. همه‌ اشون‌ مستقلا كار كردند. يعني‌ چون‌ علي‌ داده‌ ما هم‌ بديم‌. چون‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها داده‌ ما هم‌ بديم‌. نه‌. اين‌ كارها توي‌ ماها هست‌. اونها نه‌ مستقل‌. اونها دادند. با افطار كردند سحري‌ حالا چه‌ گذروندند در روايات‌ نداره‌. ظاهرا سحري‌ هم‌ نداشتند والا غذاي‌ سحرشون‌ را مي‌آوردند افطار مي‌خوردند. فردا شب‌ همين‌ طور. شب‌ دوم‌ مسكينا و يتيما، يك‌ يتيمي‌ آمده‌. گاهي‌ مي‌گه‌، خوب‌ يتيم‌ كه‌ چند نفر نبودند. يكي‌ بود يتيم‌ ولو سنش‌ كمه‌ ولي‌ بايد از يك‌ عده‌ پرستاري‌ بكنه‌. ما ديديم‌ اينجور. يك‌ مردي‌ فوت‌ شده‌ بود يك‌ بچه‌اي‌، پسر بچه‌اي‌ در سن‌ ده‌ سالگي‌، دوازده‌ سالگي‌ اينجورها اين‌، من‌ خودم‌ رفتم‌ پيشش‌ گفتم‌ تو در سن‌ دوازده‌ سالگي‌ مرد شدي‌. گفتم‌ تشويقش‌ كنند و تو بايد توي‌ خونه‌ چون‌ چهار تا خواهر داشت‌ يك‌ مادر و هيچ‌ كدامشون‌ هم‌ اهل‌، مثلا حقوق‌ بگير و كارمند و اينها نبودند. كسي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ ما توي‌ اون‌ خونه‌ مردش‌ كنيم‌ همان‌ پسر دوازده‌ ساله‌ بود. آقا تو مردي‌، تو چه‌ هستي‌، تو جه‌ هستي‌، و هر كمكي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواست‌ به‌ اينها بشه‌ بوسيلة‌ همان‌ بچه‌ مي‌شد. و مرد هم‌ شدها. مرد شد. يتيمي‌ آمد باز همة‌ اينها غذاهاشون‌ را دادند. چون‌ در اون‌ زمانها فقر زيادي‌ بود دادند. شب‌ سوم‌ اسيري‌ آمد. اسير را هم‌ به‌ همان‌ نحوه‌ بهش‌ غذاي‌ خودشون‌ را دادند. خوب‌ شما مي‌گيد بچه‌ هايي‌ كه‌ از زير كسالت‌ بلند شدند آخه‌ اين‌ چه‌ ظلميه‌؟ نه‌ اونها يك‌ چيز ديگه‌اي‌ مي‌فهمند ما يك‌ چيز ديگه‌. ما هر چه‌ فكر مي‌كنيم‌ دربارة‌ شكم‌ فكر مي‌كنيم‌. خوردن‌، پوشيدن‌، داشتن‌ اينها. اونها هر چه‌ فكر مي‌كنند دربارة‌ روحياتشون‌ فكر مي‌كنند. اين‌ را بدونيد با آب‌ تنها، اين‌ از نظر علمي‌ ثابته‌ با آب‌ تنها تا چهل‌ روز، پنجاه‌ روز هم‌ مي‌تونه‌ زنده‌ باشه‌. حتي‌ كسالتهايش‌ هم‌ رفع‌ ميشه‌. با آب‌ افطار كرد. اين‌ را دانشمندان‌ هم‌ نوشته‌اند. خوب‌. البته‌ نفس‌ انسان‌ نمي‌خواد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نفس‌ نداره‌. نفس‌ مطمئنه‌ داره‌. نفس‌ راضية‌ مرضيه‌ داره‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ارجعي‌ الي‌ ربك‌ راضية‌ مرضيه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ و ادخلي‌ جنتي‌. خوب‌ حالا نتيجه‌ چي‌ شد؟

 نتيجه‌ اين‌ شد. خداي‌ تعالي‌ اينها را از تمام‌ بديها نجات‌ داد. در آية‌ تطهير كه‌ باز همين‌ ايام‌ نازل‌ شده‌ كه‌ انما يريد الله‌ ان‌ يذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ و يطهركم‌ تطهيرا، اين‌ آيه‌ بعضي‌ از مفسرين‌ درباره‌اش‌ بحث‌ مي‌كنند كه‌ مگر به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ پليدي‌ و رجس‌ وارد ميشد كه‌ خدا اراده‌ كرده‌ كه‌ اينها را پاكشون‌ كنه‌؟ خيلي‌ مطلب‌ نوشته‌اند مفسرين‌. مطالبي‌ هم‌ هست‌ كه‌ گاهي‌ براي‌ شماها مشكله‌ فهميدنش‌. يعني‌ اينجا اراده‌ ارادة‌ تكويني‌ است‌. ارادة‌ تكويني‌ يعني‌ چه‌! ولي‌ يك‌ مطلب‌ ساده‌اي‌ عرض‌ كنم‌ برايتون‌. گاهي‌ انسان‌ در معرض‌ آفته‌، در معرض‌ مرضه‌. وبا آمده‌ همه‌ را گرفته‌. طاعون‌ آمده‌ همه‌ را گرفته‌. ميكروبهاي‌ مختلف‌ در بين‌ مردم‌ پخش‌ شده‌. انسان‌ هم‌ در بين‌ اينهاست‌. در معرض‌ آفته‌. انسان‌ به‌ طور كلي‌ و مخلوق‌ خدا، اين‌ را بدونيد، اين‌ مطلب‌ علميه‌ها، مخلوق‌ بطور كلي‌ چون‌ ناقصه‌ تحت‌ تأثير باصطلاح‌ نواقص‌ قرار ميگيره‌. خداي‌ تعالي‌ است‌ كه‌ تحت‌ تأثير هيچي‌ قرار نميگيره‌. اما پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، اينها مخلوق‌ خدا هستند و مخلوق‌ اگر خدا بهشون‌ كمك‌ نكنه‌، هيچي‌ ندارند از خودشون‌. الم‌ يجد كايتيما و آوي‌ و وجدك‌ ضال‌ فهدي‌ و وجدك‌ عائل‌ و اغني‌. خدا به‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ آيا اگر تو خودت‌ مي‌بودي‌ و تنها اگر خودت‌ مي‌بودي‌ مگر گمراه‌ نبودي‌، اگر خدا راهنمايي‌ نميكرد پيغمبر اكرم‌ را، اگر قرآن‌ را به‌ قلب‌ مقدسش‌ نازل‌ نميكرد، اگر در روز اول‌ كه‌ خلقش‌ كرد، تمام‌ علوم‌ اولين‌ و آخرين‌ را به‌ او نمي‌داد، او مثل‌ ماها ميشد.

 لذا گاهي‌ ميشه‌ دفعه‌، گاهي‌ رفعه‌. ببينيد، يك‌ مثال‌ بزنم‌ برايتون‌. مرض‌ طاعون‌ آمده‌، مرض‌ وبا آمده‌ همه‌ را ميگيره‌. شما زرنگي‌ كردي‌ قبل‌ از اينكه‌ ميكروب‌ وبا بيايد توي‌ بدنتون‌، رفتيد واكسن‌ زديد خودتون‌ را باصطلاح‌ مهيا كرديد براي‌ اينكه‌ دفع‌ ميكروب‌ بكنيد. اين‌ را ميگويند دفع‌، نميشيد مريض‌. الان‌ در زمان‌ ما شايد مثل‌ سرخك‌ و سالك‌ و آبله‌، الان‌ ديگه‌ از بين‌ رفته‌. در زمان‌ سابق‌ آبله‌ و سرخك‌ و سالك‌، اينها از چيزهايي‌ بود كه‌ هر انساني‌ ميگرفت‌. همه‌ مي‌گرفتند. چيزي‌ هم‌، مثلا گاهي‌ آبله‌ كور ميكرد انسان‌ را. گاهي‌ سرخك‌ انسان‌ را ميكشت‌. سالك‌ زخمش‌ سالها گاهي‌ طول‌ ميكشيد. اين‌ حالا نيست‌. چيه‌؟ دفع‌ كردند. اين‌ مرضها را از شما دفع‌ كردند. با همين‌ تهية‌ واكسنهاي‌ مختلف‌. گاهي‌ ميشه‌ كه‌ مرضهاي‌ روحي‌ را خدا از يك‌ شخصي‌ دفع‌ ميكنه‌، اين‌ را تطهيرش‌ كرده‌. و گاهي‌ رفع‌ ميكنه‌. يعني‌ مرض‌ آمده‌، وارد شده‌، مريض‌ شده‌ انسان‌، و رفع‌ ميشه‌. بعد مي‌آيد معالجه‌اش‌ ميكنه‌. اون‌ را ميگويند دفع‌. اين‌ را ميگويند رفع‌. درست‌ شد؟

 در خصوص‌ معصومين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ بديها را، هر چيزي‌ كه‌ پليد بوده‌، چه‌ روحي‌ چه‌ جسمي‌ چه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ از نظر اجتماعي‌، از نظر آبرو، از نظر جهل‌، همه‌ را خداي‌ تعالي‌ از اين‌ چهارده‌ معصوم‌، اهل‌ بيت‌ پيغمبر دفع‌ كرده‌. نگذاشته‌ اصلا وارد بشه‌ جهل‌ بر اينها. نگذاشته‌ اينها مبتلاي‌ به‌ امراض‌ روحي‌ بشوند. امراض‌ بدني‌ بشوند. اما در بقية‌ مردم‌ رفع‌ كرده‌. يعني‌ همة‌ شما لازمه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد. تزكيه‌ هم‌ معنايش‌ رفعه‌. امراض‌ روحي‌ در اثر نداشتن‌ اعتقادات‌ صحيح‌ و دقيق‌ و توجه‌ به‌ خدا امراض‌ روحي‌ به‌ ما متوجه‌ شده‌، آنهم‌ در زمان‌ بچگي‌. مثلا بچه‌ بوديم‌ مشغول‌ بازي‌ بوديم‌. يك‌ اسباب‌ بازي‌ برايمون‌ آوردند. خيلي‌ علاقه‌ به‌ آن‌ اسباب‌ بازي‌ پيدا كرديم‌، حالا همان‌ رشد كرده‌ بزرگ‌ شده‌. اينجا اسباب‌ بازي‌ ماشينه‌ نه‌ آدم‌ تويش‌ مي‌رفت‌ نه‌ هيچي‌. آدم‌ هم‌ تويش‌ ميره‌، ولي‌ محبتش‌ فرقي‌ نكرده‌. اين‌ محبت‌ را همان‌ موقع‌ در ما ايجاد شد و اين‌ كسالت‌ روحي‌ در ما پيدا شد. در اثر همين‌ محبت‌ به‌ ماشين‌ بازي‌ بخلي‌ درمون‌ پيدا شد. اگر يك‌ بچه‌اي‌ يك‌ ماشين‌ اسباب‌بازي‌ بهتر بود، بزرگتر بود، در اينجا حسد در ما پيدا شد. خدمتتون‌ عرض‌ شود طمع‌ در ما پيدا شد. امراض‌ روحي‌ بطور كلي‌ در همان‌ سنين‌ بچگي‌ در ما پيدا ميشه‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ از يك‌ لولة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود پر دوده‌اي‌، بالاخره‌ هر كي‌ از توي‌ اين‌ رد بشه‌، اين‌ كثيف‌ ميشه‌. وقتي‌ كثيف‌ شد بايد بره‌ حموم‌. لذا قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. همه‌ هم‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. بجز آنها كه‌ از بيرون‌ لوله‌ مي‌آيند كه‌ آنها معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. و الا از اين‌ توي‌ اين‌ لولة‌ تنگ‌ كه‌ انسان‌ ميره‌ بيرون‌، بالاخره‌ كثيف‌ ميشه‌. و اين‌ همان‌ پانزده‌ سال‌، لااقلش‌ پانزده‌ ساله‌ از موقع‌ تولد تا موقعي‌ كه‌ تكليف‌ مي‌آيد. اگر كسي‌ در آنموقع‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ خوب‌. و الاّ بقيه‌اش‌ هم‌ همينجور توي‌ لوله‌ مي‌مانه‌ و سياه‌ ميشه‌. نرود حمام‌ همانجور سيه‌روي‌ بماند توي‌ بهشت‌ هم‌ راهش‌ نمي‌دهند ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اِ! ما شنيديم‌ شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را مي‌برند توي‌ بهشت‌. بعله‌ مي‌برند منهم‌ ميگم‌. يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ خاندان‌ اهل‌ بيت‌ در دلتون‌ باشه‌، توي‌ جهنم‌ نمي‌رويد. خدا هم‌ كه‌ دو تا جا بيشتر نداره‌ يا جهنمه‌ يا بهشت‌. ميگويند يك‌ كشيشي‌ رفته‌ بود جهنم‌ را خريده‌ بود. شنيديد جريانش‌ را. بعد گفته‌ بود مردم‌ ديگه‌ همه‌ آزاديد. مي‌رويد توي‌ بهشت‌. جهنم‌ ديگه‌ مال‌ منه‌. از كشيش‌ آخه‌ آنوقتها مي‌رفتند بهشت‌ مي‌خريدند. اين‌ رفت‌ گفت‌ من‌ جهنم‌ را ميخواهم‌ بخرم‌. دكان‌ او را بست‌ با اين‌ كارش‌. حالا اينجور هم‌ نيست‌ كه‌ خدا دو تا جا بيشتر نداشته‌ باشه‌. نه‌. جاهايي‌ خدا داره‌ كه‌ مي‌تونه‌ عذابمون‌ بكنه‌. حالا منهم‌ ميگويم‌ كه‌ خدا يا جهنم‌ داره‌ يا بهشت‌. جهنم‌ را نمي‌بره‌ شما را. پس‌ مي‌گيد حتما ما را به‌ بهشت‌ مي‌بره‌. مي‌بردتون‌ به‌ بهشت‌، اما درستتون‌ ميكنه‌. يك‌ جوري‌ مي‌بردتون‌ توي‌ بهشت‌ كه‌ قدر بهشت‌ را آنوقت‌ بدانيد. آخه‌ بهشت‌ جاي‌ دعوا و نزاع‌ و بخل‌ و حسد و اينجور چيزها كه‌ نيست‌. تا صفات‌ رذيله‌ات‌ را در كنار همون‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود صحراي‌ محشر مي‌شوندتون‌، خوب‌ مي‌مالنتون‌، تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنند، چون‌ محبت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و شيعه‌ هستيد، آنوقت‌ مي‌برندتون‌ توي‌ بهشت‌. شما ميگيد جباشه‌ مي‌ارزه‌.

  ما مي‌گذاريم‌ براي‌ همانجا. نه‌. اون‌ خيلي‌ طول‌ ميكشه‌. بخدا قسم‌ اگر توان‌ داشته‌ باشيم‌، يقين‌ داشته‌ باشيم‌، خيلي‌ طول‌ ميكشه‌! پنجاه‌ هزار سال‌. آقا پنجاه‌ هزار سال‌ به‌ زبان‌ آسان‌ مي‌آيدها. هزار سال‌ خيليه‌. از زمان‌ پيغمبر تا حالا هزار و چهارصد سال‌ گذشته‌. پنجاه‌ هزار سال‌ خيليه‌. اونجا طول‌ ميكشه‌. حالا خوش‌ باشيم‌. نه‌. كاري‌ هم‌ نداره‌. بنظر من‌ آدمي‌ كه‌ پاك‌ باشه‌ بهتر زندگي‌ ميكنه‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ ناپاكه‌. آدم‌ ناپاك‌ همه‌ جا خجالت‌ مي‌كشه‌، همه‌ جا سرافكنده‌ است‌، همه‌ جا مي‌ترسد بفهمند كه‌ اين‌ خيانت‌ كرده‌. همه‌ جا ترسو، خائف‌. خودش‌ را همه‌ جا كنار ميكشه‌. اما آدم‌ امين‌ سر و گردنش‌ را بلند نگه‌ ميداره‌، توي‌ مردم‌ حركت‌ ميكنه‌. خيلي‌ انسان‌ لذت‌ از زندگيش‌ مي‌بره‌. كسي‌ هيچ‌ نميتونه‌ به‌ من‌ كوچكترين‌ اعتراضي‌ بكنه‌. هر جاي‌ از مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ را بخواهيد بسنجيدها، مي‌بينيد كه‌ ناپاكي‌ سخت‌تره‌ تا پاكي‌. كار آسونيست‌ پاكي‌. پاك‌ بودن‌ اصلا فطرت‌ انسان‌ است‌ پاكي‌. آنجا ايستادي‌ به‌ زن‌ مردم‌ نگاه‌ نكن‌. اين‌ مسئله‌اي‌ داره‌؟ نگاه‌ بكني‌ پدرش‌ شوهرش‌ بيايد ببيند تو داري‌ با نگاه‌ بد نگاه‌ ميكني‌ مي‌دوني‌ چقدر باهات‌ بد ميشه‌؟ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ بداني‌، دگر لذت‌ نفس‌ لذت‌ نداني‌. انسان‌ اگر لذت‌ ترك‌ لذت‌ را ميدونست‌، واقعا لذت‌ داره‌. حضرت‌ يوسف‌ اينقدر كيف‌ كرد وقتي‌ كه‌ موفق‌ شد به‌ اينكه‌ از دست‌ زليخا فرار كرد. كه‌ زليخا هم‌ بعكس‌ اينقدر پكر شد كه‌ چرا موفق‌ نشد. اين‌ لذت‌ او بهتر از لذت‌ اوست‌. شما يك‌ جائي‌ مي‌ريد، بعضي‌ها خيلي‌ ضعيفند متأسفانه‌. مي‌بينيد همه‌ دارند گناه‌ مي‌كنند. شخصيت‌ داشته‌ باش‌. تو اگر با همة‌ آن‌ها مشغول‌ گناه‌ شدي‌ و گناهكار شدي‌، مثل‌ اوني‌. ده‌ نفر آنجا هستند تو هم‌ ميشي‌ يازدهميش‌. اما اگر گفتي‌ آقايون‌ گناه‌ نكنيد، تو ميشي‌ آقا. و الذينهم‌ من‌ اناس‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌. تو ميشي‌ ولي‌ اينها، سرپرست‌ اينها. چه‌ گوش‌ بكنند چه‌ گوش‌ نكنند تو آقاي‌ بر اينها هستي‌. خدا هم‌ پشتيبانته‌، پيغمبر هم‌ پشتيبانته‌. ولي‌ اينها هستي‌. بعضهم‌ اولياء بعض‌. چرا بعضهم‌ اولياء بعض‌. چون‌ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. اِ آقا بده‌. خاك‌ بر سر آن‌ مسلماني‌ كه‌ بگه‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر بده‌. خدا ميگه‌ خوبه‌ تو ميگي‌ بده‌. خجالت‌ مي‌كشم‌. ضعيفي‌. ضعيفي‌، خيلي‌ ضعيفي‌. چرا خجالت‌ مي‌كشي‌؟ يك‌ زن‌ محجوبه‌اي‌ گفت‌ كه‌ زنهاي‌ بيحجاب‌ مرا مسخره‌ كردند. گفتم‌ براي‌ اينكه‌ ضعيفي‌. گفت‌ چرا؟ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ تو آنها را مسخره‌ كن‌. تو بايد بگي‌ كه‌ اين‌ از دايرة‌ اسلام‌ خارج‌، از دايرة‌ دستورات‌ خدا خارج‌، حتي‌ مملكت‌ هم‌ طرفدار تو هست‌ نه‌ طرفدار او. تو با اينهمه‌ پشتيبان‌ ضعيف‌ كه‌ تو او را مسخره‌ نمي‌كني‌، او تو را مسخره‌ ميكنه‌. او نه‌ خدا پشتيبانشه‌، نه‌ پيغمبر پشتيبانشه‌، نه‌ مملكت‌ پشتيبانشه‌، آنوقت‌ او مي‌آيد ميداندار ميشه‌ تو را مسخره‌ بكنه‌، تو او را مسخره‌ نكني‌. اينجوريم‌ ما.

 ولي‌ ديگران‌ باشيد، آقاي‌ ديگران‌ باشيد، در رديف‌ خدا و پيغمبر و امام‌ قرار بگيريد كه‌ انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يأتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌.

 آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ اين‌ چهارده‌ نور مقدس‌ اين‌ سوره‌ را نازل‌ كرده‌. آية‌ تطهير را نازل‌ كرده‌، و يطهركم‌ تطهيرا. اين‌ ايام‌ هم‌ مربوط‌ به‌ اين‌ جريانته‌. و امشب‌ هم‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. ما كه‌ مسلمان‌ حسابي‌ نيستيم‌ كه‌ سالمون‌ سال‌ قرآن‌ باشه‌. ان‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشر… اِ! امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. حاج‌ آقا اشتباه‌ كرد. دو ماه‌ قبل‌ بود، شب‌ چهارشنبه‌ هم‌ بود. البته‌ شب‌ چهارشنبه‌ مي‌گويند سيده‌ خل‌ مي‌شوند. اما همه‌ خل‌ مي‌شوند. سيدها كه‌ انشاء الله‌ خل‌ نمي‌شوند. چهارشنبه‌ سوري‌ و آتش‌ بازي‌ و آتش‌ سوزي‌ و… بعله‌ مال‌ خلها راسته‌، آخر سالشون‌ آنموقع‌ بود. مال‌ شماها كه‌ عاقليد كه‌ اول‌ ماه‌ خدا، سال‌ خدا، كه‌ عجيبه‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد ذلك‌ الدين‌ القيم‌. ما چرا اعتماد به‌ اين‌ آيات‌ نمي‌كنيم‌؟ ميگه‌ عدة‌ الشهور عند الله‌ اثني‌ عشرا في‌ كتاب‌ الله‌ تا ميرسه‌ ذلك‌ الدين‌، دين‌ قيم‌ دين‌ پابرجا، دين‌ درست‌ اينه‌ كه‌ ماه‌ شما دوازده‌ ماه‌ باشه‌ و ماه‌ قمري‌ هم‌ باشه‌. در اثر اينكه‌ ماههاي‌ ما ماه‌ شمسي‌ شده‌ و ميلادي‌، اكثر مستحبات‌ از دستمون‌ رفته‌. اكثرش‌ از دستمون‌ رفته‌. مستحبه‌ اول‌ ماه‌ روزه‌ بگيره‌ انسان‌. اول‌ ماه‌ كيه‌؟ امروز چهارم‌ برجه‌. نيست‌؟ برج‌ را با ماه‌ قاطي‌ كرديم‌. مستحبه‌ نهم‌ ماه‌ مثلا روزه‌ بگيره‌، روز اول‌ ماه‌ مثلا نماز بخونه‌، اصلا بكلي‌ يك‌ ماه‌ رمضان‌ اولش‌ را مي‌فهميم‌، يك‌ آخر ماه‌ رمضان‌ را متوجه‌ ميشيم‌، اگر هم‌ اهل‌ مكه‌ و اينها باشيم‌، ماه‌ ذيحجه‌. ديگه‌ تموم‌. محرم‌ هم‌ خوب‌ چون‌ مي‌خواهيم‌ عزاداري‌ بكنيم‌ و اينها و الاّ بقيه‌اش‌ نه‌ ديگه‌. و الا اكثر مستحبات‌، اكثر مكروهات‌، اينها روي‌ ماههاي‌ قمري‌ تنظيمه‌، از دستمون‌ ميره‌. امشب‌ شب‌ جمعة‌ آخر ساله‌. يعني‌ شب‌ جمعة‌ ديگه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود سال‌ 1416 شروع‌ ميشه‌. شانزده‌ است‌. و بعكس‌ اينهايي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ نيستند دين‌ قيم‌ ندارند، شادي‌ بايد انسان‌ آخر سال‌ شاد باشه‌. اول‌ سال‌ حالا ببينيم‌ چي‌ ميشه‌؟ دوازده‌ روز خداي‌ تعالي‌ آخر سال‌ قمري‌ را روزهاي‌ شادي‌ قرار داده‌. شما ميگيد چرا بايد آخر شاد باشيم‌؟ ببينيد يك‌ سال‌ كار كردي‌. اگر استفاده‌اي‌ كردي‌ شاد بايد باشي‌. اگر استفاده‌ نكردي‌، ضرر كردي‌، يك‌ وسايلي‌ خدا در اين‌ آخر سال‌ قرار داده‌ كه‌ تو بوسيلة‌ اينها جبران‌ خسارتهايت‌ را بكني‌. يكي‌ همين‌ عيد غديره‌. يكي‌ همين‌ وجود آية‌ تطهيره‌. يكي‌ همين‌ مسئلة‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ است‌. و امثال‌ اينها. خوب‌ انسان‌ ببيند آخر سال‌ شاد باشه‌ بهتره‌ يا اول‌ سال‌ شاد باشه‌؟ اول‌ سال‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ چه‌ خبر خواهد شد. آخر سال‌ كه‌ انسان‌ يك‌ سال‌ استفاده‌ برده‌، يك‌ سال‌ مفيد بوده‌، يك‌ سال‌ اگر هم‌ اشتباه‌ كرده‌ جبران‌ شده‌، اين‌ بايد شاد باشه‌.

 اول‌ ماه‌ محرم‌ شادي‌ ما تمام‌ ميشه‌. از حالا بايد شروع‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ در اول‌ سال‌ حضرت‌ سيد الشهداء، رحمة‌ للعالمين‌ را براي‌ ما قرار داده‌. خيلي‌ عجيبه‌. اول‌ سال‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در روز اول‌ محرم‌ نشسته‌ بودند. ديان‌ ابن‌ شبيب‌ آمد خدمتشون‌. حضرت‌ فرمود يابن‌ الشبيب‌ الصائم‌ انت‌. روزه‌ هستي‌؟ عرض‌ كرد بعله‌ آقا. روزه‌ام‌. روز اول‌ ماه‌ محرم‌ مستحبه‌ انسان‌ روزه‌ بگيره‌. روز اول‌ سال‌. بعله‌ آقا روزه‌ام‌. حضرت‌ فرمودند اين‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر ميشه‌، غم‌ و اندوه‌ در دل‌ ما اهل‌ بيت‌ پيغمبر مي‌آيد. وارد ميشه‌ و روز بروز زياد ميشه‌. تا روز عاشورا. مطالبي‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا براي‌ ابن‌ شبيب‌ فرموده‌ كه‌ خوشا بحال‌ آنها، امام‌ زمانشون‌ نشسته‌ براي‌ يك‌ نفر روضه‌خواني‌ ميكنه‌.

 يابن‌ الشبيب‌، اي‌ پسر شبيب‌، ماه‌ محرم‌ كه‌ ميشد كفار، آنهايي‌ كه‌ بت‌ پرست‌ بودند قبل‌ از اسلام‌، در زمان‌ جاهليت‌، دست‌ از جنگ‌ و خونريزي‌ مي‌كشيدند. (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۸ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – اخلاص‌ و مقام‌ با عظمت‌ آن‌

 اخلاص‌ و مقام‌ با عظمت‌ آن‌ 18 ذي‌ الحجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. اليوم‌ يئس‌ الذين‌ كفروا عن‌ دينكم‌ و لا تخشوهم‌ و اخشون‌ اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌ و اتممت‌ عليكم‌ نعمتي‌ و رضيت‌ لكم‌ الاسلام‌ دينا.

 روز بسيار پرعظمتي‌ را گذرونديم‌ و امشب‌ شب‌ بسيار با عظمتي‌ است‌ كه‌ بين‌ دو عيد بزرگ‌، عيد غدير خم‌ و جمعه‌، قرار گرفته‌. كه‌ در هر دو روز دعاي‌ ندبه‌ وارد شده‌. در سر اينكه‌ در اعياد بزرگ‌ دعاي‌ ندبه‌ دستور داده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ اگر امروز دعاي‌ ندبه‌ را خونده‌ بوديد و خونده‌ باشيد، فردا هم‌ بخوانيد اميدوارم‌ اثري‌ در تعجيل‌ فرج‌ گذاشته‌ باشد و بگذارد. به‌ جهت‌ اينكه‌ دعاي‌ ندبه‌ از اسمش‌ كاملا پيداست‌ دعايي‌ است‌ كه‌ با گريه‌ و ناله‌ بايد خوانده‌ بشه‌. گريه‌ و ناله‌اي‌ در فراق‌ امام‌ عصر. در شكايت‌ از روزگار و مردم‌ روزگار و ظالمين‌ و ستمگران‌. كه‌ با انبياء الهي‌ چه‌ كردند؟! با اولياء خدا چه‌ عملي‌ انجام‌ دادند تا جايي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ ميگيم‌ كه‌ فعلي‌ العتائب‌ علي‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) كه‌ بر سختي‌ها و مشكلاتي‌ كه‌ بر اهل‌ پيت‌ پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وارد شد، بايد گريه‌ كنندگان‌ گريه‌ كنند، فليبك‌ الباكون‌، ندبه‌ كنندگان‌ ندبه‌ كنند، ندبه‌ با گريه‌ اين‌ فرق‌ را دارد كه‌ گريه‌ انسان‌ گاهي‌ ساكت‌ نشسته‌ اشكش‌ مي‌ريزه‌ دلش‌ مي‌سوزه‌. اما وقتي‌ شدت‌ كرد دادش‌ بلند ميشه‌، صدايش‌ بلند ميشه‌. ديگه‌ نمي‌تواند خودش‌ را كنترل‌ بكند. اين‌ را ميگويند ندبه‌. و اياهم‌ فليندب‌ النادبون‌. از چشم‌ مانند دو مشك‌ آب‌ بايد اشك‌ ريخته‌ بشه‌. ضجه‌ بزنيم‌. و يضج‌ الضاجون‌ و يعج‌ العاجون‌. ضجه‌، داد، گريه‌، دعاي‌ ندبه‌ يك‌ همچين‌ دعائي‌ است‌ كه‌ چه‌؟ بخدا قسم‌ ما نمي‌فهميم‌ كه‌ نبودن‌ امام‌ در بين‌ ما يعني‌ چه‌؟ گذشته‌ها هم‌ نفهميدند. آنهايي‌ كه‌ در زمان‌ ائمه‌ هم‌ بودند، آنها هم‌ متوجه‌ نشدند. محبت‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ قدري‌ بايد در دل‌ ما زياد باشد كه‌ لحظه‌اي‌ از او دور نشيم‌. فراقش‌ جان‌ ما را بگيره‌. دوري‌ از او روح‌ ما را تسخير كنه‌. ببينيد علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كنار قبر فاطمة‌ زهرا چي‌ مي‌فرمايد؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ مي‌ترسم‌ اخاف‌ مي‌ترسم‌ كه‌ بعد از تو اي‌ فاطمه‌ عمرم‌ طولاني‌ بشه‌. نفسي‌ علي‌ زفراتها محبوسة‌ يا ليتها خرجت‌ مع‌ زفراتي‌. علي‌ كوه‌ صبر! علي‌ با آنهمه‌ شجاعت‌ ميگه‌ اي‌ كاش‌ روحم‌، جانم‌ با اشك‌ چشمم‌ از من‌ خارج‌ ميشد. من‌ هميشه‌ با تو بودم‌. تو در يك‌ عالم‌ ديگر نباشي‌ و من‌ پايبند به‌ عالم‌ ديگر باشم‌. قدر زر زرگر شناسد قدر جوهر جوهري‌. قدر امام‌ را امام‌ ميدونه‌. قدر حجت‌ خدا را حجت‌ خدا ميدونه‌. من‌ يك‌ مثالي‌ چندي‌ قبل‌ زدم‌. خيلي‌ مثال‌ البته‌ ساده‌اي‌ است‌ و شأن‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ نيست‌ با اين‌ مثال‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ الله‌ لا يستحيي‌ ان‌ يضرب‌ مثلا ما بعوضة‌ او ما فوقها. گاهي‌ با يك‌ جملة‌ مثال‌ مطلب‌ خيلي‌ روشن‌ ميشه‌. يك‌ جعبة‌ كامپيوتر در كنار شما اگر باشه‌ شما كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از آنچه‌ در او هست‌ نداريد ميگيد به‌ چه‌ درد ميخوره‌؟ اول‌ فكر مي‌كنيد تلويزيونه‌. بعد بازش‌ مي‌كنيد مي‌بينيد نه‌، جز برفك‌ هيچي‌ نداره‌. برفك‌ هم‌ نداره‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ كامپيوتر را وارده‌، ميدونه‌ توي‌ اين‌ چي‌ هست‌. مي‌بيني‌ يك‌ كليد را كه‌ ميزنه‌ صد و ده‌ جلد كتاب‌ بحار الانوار را مي‌آوره‌ جلوي‌ چشم‌ انسان‌. صد و ده‌ جلد كتاب‌! كليد ديگر را كه‌ ميزنه‌ بيست‌ جلد وسائل‌ الشيعه‌ را مي‌آوره‌ جلوي‌ چشمت‌. كليد ديگر را كه‌ مي‌زنه‌ مثلا دهها جلد كتاب‌ مستدرك‌ الوسائل‌، نهج‌ البلاغه‌، قرآن‌، تفسير قرآن‌، تمام‌ آن‌ كلمات‌ عربي‌ و محاسبه‌ ميكنه‌ بهتر از خودت‌، كارهاي‌ درستي‌ انجام‌ ميده‌. شما برخوردت‌ با آن‌ دستگاه‌ كامپيوتر با آن‌ آدمي‌ كه‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از آن‌ نداره‌ خيلي‌ فرق‌ ميكنه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ اطلاع‌ نداره‌ ميدوني‌ چيكار ميكنه‌؟ ميگه‌ يك‌ كسي‌ پيدا بشه‌ اين‌ را برداره‌ ببره‌. اينجا مزاحمه‌. شايد هم‌ لگد بزنه‌ خودش‌ بشكنيش‌. و هيچ‌ ارزشي‌ برايش‌ قائل‌ نباشي‌. اما اوني‌ كه‌ وارده‌، ميدونه‌ اين‌ يعني‌ چي‌؟

 امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را جز خدا و پيغمبر و خود ائمه‌ كسي‌ نمي‌شناسه‌. ايني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ان‌ كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. علم‌ هر چيزي‌ را در امام‌ مبين‌ قرار داديم‌، ايني‌ كه‌ علم‌ نداره‌. چون‌ خودش‌ حسن‌ سؤال‌ نصف‌ العلم‌. انسان‌ بتونه‌ سؤال‌ خوب‌ بكنه‌ نصفي‌ از علم‌ را داره‌. بعضي‌ها هستند سؤال‌ هم‌ بلد نيستند بكنند. بعضي‌ها هستند بلد نيستند همان‌ دكمة‌ كامپيوتر را بزنند. بعضي‌ها هستند كه‌ اصلا هيچي‌ از دنيا سرشون‌ نميشه‌. سؤالاتشون‌ هم‌ در ارتباط‌ مثلا دلار است‌ و بازار است‌ و گران‌ شدن‌ اجناس‌ و پائين‌ آمدن‌ اجناس‌ و از اين‌ حرفها. لذا مي‌گويند با اهل‌ دنيا زياد ننشينيد. بخاطر اينكه‌ همه‌اش‌ از همين‌ حرفها مي‌زنند. اما در محضر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اگر كسي‌ مشرف‌ ميشد با نگاه‌ چيز ياد مي‌داد، با سكوتش‌ كار ياد مي‌داد. با عملش‌ به‌ او تعليمات‌ ميداد.

 عنوان‌ بصري‌ در اين‌ كتاب‌ بحار الانوار جلد اول‌ در باب‌ علم‌ يك‌ مرديست‌ كه‌ هشتاد سال‌ عمرشه‌. متأسفانه‌ از روز اول‌ راه‌ را كج‌ رفته‌. بعضي‌ها هستند كه‌ اينها مي‌خواهند، مي‌فهمند كه‌ بايد كمالاتي‌ در كار باشه‌. تزكية‌ نفسي‌ هست‌، كمالاتي‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌. اما عوض‌ اينكه‌ بروند نزد علماي‌ دين‌، مي‌روند نزد مثلا بعضي‌ از اقطاب‌ و متصوفه‌ و اينها. آنها هم‌ خودشون‌ متأسفانه‌ چيزي‌ اطلاع‌ ندارند. ما هم‌ چيزي‌ نمي‌خواهيم‌. اين‌ را بدونيد. يعني‌ در يك‌ مجلسي‌ اگر حالي‌ پيدا شد، براي‌ حال‌ بيشتر اهميت‌ قائليم‌ تا براي‌ كمالات‌. مثلا توي‌ مجلس‌ روضه‌ رفتيد و حالي‌ پيدا كرديد. ميگيد عجب‌ مجلس‌ پر معنويتي‌ بود. حالا در حقيقت‌ اين‌ مجلس‌ اينطوري‌ بوده‌ كه‌ يك‌ خوش‌ صدايي‌ خونده‌، صدايش‌ هم‌ حزين‌ بوده‌، بالاخره‌ تو را به‌ گريه‌ انداخته‌ حالي‌ پيدا كرديد. حال‌ نشاطي‌ پيدا كرديد. چون‌ انسان‌ مخصوصا اگر غم‌ و غصه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ و رويش‌ هم‌ نشه‌ گريه‌ بكنه‌، بايد يك‌ گوشه‌اي‌ پيدا بكنه‌ يك‌ مقداري‌ گريه‌ بكنه‌ دلش‌ باز بشه‌. اون‌ كار انجام‌ شده‌. اما مجلس‌ با حال‌، مجلس‌ پر معنا آن‌ مجلسي‌ است‌ كه‌ تو يك‌ كلمه‌ حرف‌ ياد گرفته‌ باشي‌ كه‌ آن‌ حرف‌ تو را مثلا از زمين‌ برده‌ باشه‌ يك‌ مقدار بالا. نمازت‌ هم‌ كه‌ ميخوني‌ معراج‌ المؤمنه‌. تو را بايد بالا ببره‌. بعضي‌ها هستند نماز را هم‌ مي‌خواهند با حال‌ بخونند. حال‌ منافات‌ نداره‌، حال‌ داشته‌ باش‌. اما اگر گفتي‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌، خدايا تنها تو را عبادت‌ مي‌كنم‌ و تعهدي‌ با خدا بستي‌ و از آن‌ ساعت‌ ديگه‌ گناه‌ نكردي‌، اينجا معناي‌ معراج‌ را در خودت‌ بوجود آوردي‌. ببينيد شما وقتي‌ گنهكاريد توي‌ لجنزار زندگي‌ مي‌كنيد. تا گفتيد اياك‌ نعبد، خودتون‌ را از شر شيطان‌ و نفس‌ اماره‌ نجات‌ داديد، از اين‌ لجنزار آمديد بالا. عروج‌ كرديد، معراج‌ شده‌ برايتون‌. معراج‌ المؤمن‌. نماز بايد معراج‌ مؤمن‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ نماز را بخوني‌ براي‌ اينكه‌ حال‌ پيدا بكني‌ كه‌ حال‌ هم‌ نميده‌ به‌ انسان‌. نمازي‌ را كه‌ معنايش‌ را انسان‌ نفهمه‌ و درست‌ دقت‌ نكنه‌، حال‌ هم‌ به‌ انسان‌ نميده‌. نمازي‌ كه‌ انسان‌ ميخونه‌ بايد به‌ جملاتش‌ دقت‌ كنه‌. هر كلمه‌ايش‌ خدا ميدونه‌ اگر فرصتي‌ باشه‌، درسيست‌ براي‌ كمالات‌ روحي‌ انسان‌.

 يا مثلا روزه‌ بگيريد. خوب‌ روزه‌ را چرا گرفتيد؟ بعضي‌ها هستند از روزه‌ گرفتن‌ جز گرسنگي‌ و تشنگي‌ چيز ديگه‌اي‌ نصيبشون‌ نميشه‌. اين‌ روايت‌ داره‌. روزه‌ را ميگيري‌ كه‌ استقامتت‌ زياد بشه‌. روزه‌ را ميگيري‌ كه‌ درد گرسنگي‌ را بكشي‌. روزه‌ را مي‌گيري‌ كه‌ تذكر بالجوعكم‌ و عطشكم‌ جوع‌ و عطش‌ روز قيامت‌ را. روز قيامت‌ در آن‌ صحرا وقتي‌ واقع‌ ميشيم‌ نه‌ غذايي‌ هست‌ و نه‌ آبي‌ و اگر در دنيا زندگيت‌ روي‌ حساب‌ بوده‌، جزء مخلصين‌ نباشي‌ و جزء كساني‌ نباشي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ خلوص‌ رسيده‌ باشي‌، بايد آنجا معطل‌ بشوي‌. في‌ حلالها حساب‌. حلالش‌ باز حساب‌ داره‌. لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. ريز و درشت‌ را بايد جواب‌ بدهي‌. توي‌ فلان‌ مجلس‌ رفتي‌ چه‌ كردي‌؟ براي‌ چي‌ نشستي‌؟ فلان‌ غذا را چطور بود خوردي‌؟ حتي‌ تمام‌ كارها، كلماتت‌ عين‌ يك‌ ضبط‌ صوت‌ آمده‌ جلويت‌ رژه‌ ميره‌. نوارت‌ را گذاشته‌اند. گاهي‌ بعضي‌ها نوار خودم‌ را كه‌ مي‌گذارند جلويم‌ منبرم‌ را گوش‌ ميدهم‌ گاهي‌ وقتها خودم‌ خجالت‌ ميكشم‌ كه‌ چرا من‌ اينجوري‌ صحبت‌ كردم‌! انسان‌ خجالت‌ ميكشه‌. خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ داره‌ گناه‌ ميكنه‌. خجالت‌ ميكشه‌ كه‌ داره‌، آنهم‌ در انظار نشون‌ ميدهند. يك‌ فرض‌ كنيد صفحة‌ تلويزيون‌ بزرگي‌ من‌ يك‌ جا ديدم‌ بسيار بلند، شايد ده‌ متر قد، ده‌ متر پهنا. مي‌بينند آقا آمد مشغول‌ گناه‌ شد. اينور آنورش‌ را هم‌ نگاه‌ ميكنه‌ كسي‌ نبيندش‌. آنجا هم‌ كسي‌ نديدتش‌ بخيال‌ خودش‌. همه‌ را حساب‌ مي‌كنند نگه‌ ميدارند. فيلم‌ را نگه‌ مي‌دارند. آنجا نشان‌ ميدهند اين‌ كار را چرا كردي‌؟ آخه‌ آدم‌ يك‌ دفعه‌ ميگه‌ ببخشيد نفهميدم‌. دو دفعه‌، سه‌ دفعه‌. روزي‌ ده‌ دفعه‌. ميشه‌؟ شما فرض‌ كنيد شصت‌ سال‌ عمر كرديد، در سال‌ ميشه‌ سيصد و شصت‌ روز، اين‌ اصلا آدم‌ خودش‌ خسته‌ ميشه‌ بگه‌ من‌ نفهميدم‌. يك‌ جا هم‌ جمع‌ شده‌. يك‌ راه‌ فقط‌ داره‌ كه‌ اين‌ تلويزيون‌ شما را نشان‌ ندهند، فيلم‌ شما را نگذارند. يك‌ راه‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ به‌ مقام‌ مخلصين‌ برسونه‌. آنجا خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ انهم‌ لمحضرون‌. همه‌ حاضر مي‌شوند الا عباد الله‌ المخلصين‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. جزا داده‌ نميشيد مگر آنچه‌ كه‌ عمل‌ كرده‌ باشيد. عمل‌ اين‌ كار خوب‌ را كرديد، اين‌ مزدتون‌، اين‌ كار بد را هم‌ كرديد اينهم‌ مزدتون‌. همينطور يك‌ كلمه‌ يك‌ كلمه‌. كار خوبي‌ نكرديم‌ نداريم‌ در زندگي‌. در مقابل‌ پروردگار با اين‌ عظمت‌ شما فكر مي‌كنيد اگر نمازتون‌ را صحيح‌ خونديد و خيلي‌ هم‌ عالي‌ خونديد اين‌ چقدر قيمتشه‌؟ نماز و روزه‌ الان‌ بازار الان‌، من‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كم‌ و زياد بگويم‌. بين‌ بيست‌ و پنج‌ هزار تومان‌، سالش‌ تا سي‌ تومانه‌. سي‌ تومان‌ در سال‌. يك‌ سال‌ نماز و روزة‌ تو آنهم‌ صحيح‌ بخوني‌، حمد و سوره‌ات‌ درست‌ باشه‌، سي‌ هزار تومان‌ بيشتر قيمتش‌ نيست‌. ديگه‌ ببين‌ چقدر كار كردي‌. بقيه‌ كارهامون‌ هم‌ كه‌ ديگه‌، كار ديگه‌اي‌ هم‌ نداريم‌. عبادت‌ ديگه‌ هم‌ نداريم‌. خدا اگر اين‌ ولايتتون‌ و محبتتون‌ را به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كه‌ امروز در برخوردهايتون‌ حتما عمل‌ كرديد و خونديد و گفتيد كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ جعلنا حمد ميكنم‌ خدائي‌ را كه‌ ما را قرار داد من‌ المتمسكين‌، از كساني‌ كه‌ تمسك‌ كرده‌، چسبيده‌ به‌ ولاية‌ امير المؤمنين‌. به‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌. خدا نعمت‌ را به‌ شما تمام‌ كرده‌. اين‌ را بدونيد آقايون‌. الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ ان‌ هدانا الله‌. اگر خدا ما را هدايت‌ نمي‌كرد ما نبوديم‌ كه‌ خودمون‌ چقدر زحمت‌ داشت‌ كه‌ ما توي‌ اديان‌ دنيا مذهب‌ شيعه‌ را پيدا كنيد و تحقيق‌ كنيد و بفهميد كه‌ شيعه‌ حقه‌؟ اينهمه‌ مذاهب‌ كه‌ هست‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ را. يك‌ روز به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ در شبانه‌روز، حالا شك‌ دارم‌ كه‌ فرمود در شبانه‌روز يك‌ مرتبه‌ يا بعد از هر نماز يك‌ مرتبه‌، يك‌ حمد و قل‌ هو الله‌ مي‌خونم‌ براي‌ آن‌ جد اعلايم‌ كه‌ تشيع‌ را پذيرفته‌. هركدامشون‌ بوده‌اند، نميدونم‌ كيه‌. آن‌ كسي‌ كه‌ شروع‌ كرده‌. اوني‌ كه‌ رفته‌ و تحقيق‌ كرده‌ و تشيع‌ را پذيرفته‌، راه‌ را بر ما آسون‌ كرده‌، ساده‌ كرده‌. كه‌ ما هم‌ الحمد لله‌ الان‌ شيعه‌ هستيم‌. من‌ خودم‌ دنبال‌ مذاهب‌ مختلف‌ گشته‌ام‌. تورات‌ را خونده‌ام‌، انجيل‌ را خونده‌ام‌، اوستا را خونده‌ام‌، كتابهاي‌ مختلف‌ مذاهب‌ مختلف‌ را ديده‌ام‌. بقدري‌ مشكله‌ انسان‌ حق‌ را پيدا بكنه‌ در يك‌ بعد و يك‌ بعد هم‌ با اين‌ زمينه‌اي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ ما فراهم‌ كرده‌، آسانه‌. حالا كه‌ خدا نعمت‌ بهتون‌ داده‌. ميگيد الحمد لله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ بولايت‌ امير المؤمنين‌ و اولاده‌ المعصومين‌. لا سیما بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ له‌ الفداء. ببينيد چقدر ارزش‌ داره‌. شما مي‌دونيد همين‌ شيعه‌ كه‌ فهميده‌ كه‌ بعد از پيغمبر علي‌ خليفه‌ است‌. همينها توي‌ راهها ماندند. رسيدند امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را قبول‌ كردند، ديگه‌ بعدش‌ ماندند. مثل‌ يك‌ قافله‌اي‌ حركت‌ كنه‌، يكي‌ در آن‌ دو فرسخي‌ بمونه‌، يكي‌ سر پنج‌ فرسخي‌ بمانه‌، يكي‌ سر ده‌ فرسخي‌ بمانه‌. شمائيد كه‌ به‌ مقصد رسيده‌ايد. بعضي‌ها كيساني‌ هستند. معتقد به‌ امامت‌ محمد بن‌ حنفيه‌. ميگويند بعد از امام‌ حسين‌، محمد بن‌ حنفيه‌، او امام‌ است‌ و الان‌ هم‌ غايبه‌. اينجا ماندند. يك‌ عده‌ يك‌ خورده‌ باز آمده‌اند. رسيده‌اند به‌ زيد بن‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌. امام‌ زين‌ العابدين‌ را قبول‌ كرده‌اند، امام‌ باقر را قبول‌ نكرده‌اند. زيد بن‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌. شما اگر برويد طرفهاي‌ يمن‌ و بلكه‌ خود مكه‌ آنقدر چهار امامي‌ و زيدي‌ هستند كه‌ حساب‌ نداره‌. شما يك‌ حركت‌ ديگه‌ بحمدالله‌ كرديد آمديد رسيديد به‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بعد تحت‌ فرمان‌ خدا، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را پذيرفتيد ولي‌ يك‌ عده‌ باز آنجا ماندند. اسماعيلي‌ شدند. همين‌ اطراف‌ مشهد خودمون‌ اسماعيلي‌ها هستند. رسيدند به‌ اسماعيل‌ پسر امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌، گفتند اين‌ امام‌ ماست‌ و بعد از اونهم‌ ايشان‌ غايب‌ ميشه‌. حضرت‌ صادق‌ ميگه‌ من‌ خودم‌ جنازه‌اش‌ را دفن‌ كردم‌. چطور شد، مرد، قبل‌ از امام‌ صادق‌ از دنيا رفت‌. بعله‌. اين‌ همين‌ اطراف‌ بيدباد و سابق‌ اسمش‌ شاتقي‌ بوده‌، حالا نميدونم‌ چي‌ شده‌. ما ديديمشون‌. بهش‌ به‌ يكي‌ مي‌گفتند اين‌ امام‌ شما مشروب‌ ميخوره‌. گفت‌ اين‌ از گلويش‌ كه‌ پائين‌ ميره‌ شربت‌ ميشه‌. درسته‌ آن‌ شيشه‌اي‌ كه‌ ديديد شرابه‌، ولي‌ از گلويش‌ كه‌ پائين‌ ميره‌ شربت‌ ميشه‌. گفتم‌ كه‌ هندوستان‌ مردم‌ گاو را مي‌پرستند. ما كه‌ از گاو كمتر نيستيم‌ كه‌.

 يك‌ عده‌ باز رد شدند. آمدند رسيدند به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. من‌ تا نديده‌ بودم‌ باور نميكردم‌. هشت‌ امامي‌ هم‌ داريم‌. ميگند امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بچه‌ بود وقتي‌ كه‌ حضرت‌ رضا از دار دنيا رفت‌. بچه‌ بود. نميتونست‌ آن‌ حقايق‌ عرفان‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود مسائل‌ مهم‌ عميق‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ را، بچه‌ است‌ خوب‌، بفهمه‌. لذا معاوني‌ رفيقي‌ حضرت‌ رضا برايش‌ انتخاب‌ كرد بنام‌ معروف‌ كرخي‌. اين‌ معروف‌ كرخي‌ شد رهبر امام‌ طريقت‌ و حقيقت‌. مسائل‌ ديني‌ و نماز و روزه‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. اينها را دادند به‌ امام‌ جواد. امام‌ جواد هم‌ داد به‌ امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ و امام‌ زمان‌ و الان‌ هم‌ در دست‌ علما و مراجع‌ تقليد هست‌. اما حقيقت‌ طريقت‌ را حضرت‌ داد به‌ معروف‌ كرخي‌. معروف‌ كرخي‌ هم‌ داده‌ به‌ يك‌ نامعروف‌ كرخي‌، بعد هم‌ كم‌كم‌ به‌ چي‌ عليشاه‌ و چي‌ شاه‌ و نميدونم‌ بوق‌ علي‌ شاه‌ و همينطور شاه‌ شاه‌ تا رسيده‌ به‌ جناب‌ شاه‌ زمان‌ ما. شاه‌ نه‌ اون‌ شاه‌ ملعوني‌ كه‌ كشتندش‌ و از بين‌ رفت‌. نه‌. اين‌ شاههاي‌ زنده‌. ما هنوز نور علي‌ شاه‌ و رضا علي‌ شاه‌ و از اينها داريم‌ها. اين‌ شاهها متأسفانه‌ هستند. رسيد به‌ اينها، حالا هم‌ ايشانند. سلسلة‌ برنامه‌ آمده‌ به‌ اينجا. ببينيد چقدر جسارت‌ به‌ امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌! اينجا نتونستند رد بشوند. آخر امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چه‌ سنش‌ كم‌ بود، از عيسي‌ كمتر بود. عيسي‌ روز اول‌ تولد ميگه‌ جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا. من‌ كتاب‌ دارم‌. آتاني‌ الكتاب‌. كتاب‌ دستش‌ نبود از توي‌ رحم‌ مادر آمد بيرون‌. نه‌. كتاب‌ يعني‌ تمام‌ حقايق‌ در اين‌ مغز من‌ هست‌. تمام‌ علوم‌ در اين‌ روح‌ من‌ خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. داره‌ صحبت‌ ميكنه‌. اني‌ عبد الله‌، آتاني‌ الكتاب‌ و جعلني‌ نبيا و جعلني‌ مباركا. اين‌ را اگر ما منكر بشيم‌ قرآن‌ را منكر شده‌ايم‌. آنوقت‌ اين‌ چطور شد كه‌ امام‌ جواد از حضرت‌ عيسي‌ كمتر بود؟! مگر امام‌ به‌ بدن‌ ظاهريشه‌؟ اگر به‌ بدن‌ ظاهري‌ باشه‌ بايد بگيم‌ كه‌ امام‌ يك‌ متر و چند سانت‌ مثلا علم‌ داره‌، قدش‌، مطابق‌ قدش‌. حالا كمتر، پهنايش‌، همين‌.

 امام‌ را بشناسيد آقايون‌. امام‌ مثل‌ اعلاي‌ پروردگاره‌. خداي‌ تعالي‌ علمش‌ بينهايته‌. خداي‌ تعالي‌ بر تمام‌ موجودات‌ احاطة‌ علمي‌ داره‌ و بلكه‌، نميشه‌ خوب‌ تعبير كرد. چون‌ نه‌ اندازه‌اي‌ مي‌تونيم‌ با حرفهايمون‌ مطلب‌ را بفهمونيم‌ كه‌ مثلش‌ را ديده‌ باشيم‌. احاطة‌ بر ما سوي‌ الله‌ و لا تسقط‌ من‌ شجرة‌، و لا تسقط‌ من‌ ورقة‌ الا يعلمها. و لا حبة‌ في‌ ظلمات‌ الارض‌ و لا رطب‌ و لا يابس‌ الا في‌ كتاب‌ مبين‌. امام‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌. نمايندة‌ خداست‌. ميگه‌ اللهم‌ عرفني‌ نفسك‌ و ان‌ لم‌ تعرفني‌ نفسك‌ انك‌ لم‌ اعرف‌ نبيك‌. از آنطرف‌ بايست‌ شروع‌ كرد. الله‌ نور السماوات‌ و الارض‌. مثل‌ نوره‌ كمشكاة‌. از آنطرف‌ شروع‌ كرده‌. خدا را بشناس‌ بعد امام‌، مخلوق‌ خداست‌ ولي‌ مثل‌ اعلاي‌ خداست‌. شما چشمت‌ به‌ هم‌ نميخوره‌ مگر در علم‌ امام‌ هست‌. من‌ در بعضي‌ از نوشته‌هايم‌ نوشته‌ام‌ و همه‌ هم‌ ديده‌اند كه‌ اگر صد ميليارد سال‌ ديگه‌ يك‌ ذره‌اي‌ را باد بخواهد از اينجا بلند كنه‌ سر يك‌ متري‌ بيندازه‌، الان‌ امام‌ زمان‌ ما ميدونه‌. صد ميليارد سال‌ ديگه‌! و بلكه‌ بيشتر. در اين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ گفته‌اند روز جمعه‌ و روز عيد غدير بخونيد و براي‌ امامتون‌ گريه‌ كنيد، براي‌ يك‌ همچين‌ اماميست‌ كه‌ و اودعته‌ علم‌ ما كان‌ و ما يكون‌ الي‌ انقضاء خلقك‌. خدايا به‌ وديعه‌ گذاشتي‌ در دل‌ امام‌ ما، در روح‌ امام‌ ما، در روح‌ پيغمبر اكرم‌ علم‌ آنچه‌ كه‌ بوده‌، جهل‌ اصلا نداره‌، و علم‌ آنچه‌ كه‌ خواهد بود تا كي‌؟ تا وقتي‌ كه‌ خلقت‌ تمام‌ بشه‌. خلقت‌ هم‌ تمام‌ نميشه‌.

 امروز كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر اكرم‌ روي‌ دست‌ بلند كرد خدا ميدونه‌ اين‌ بشر لياقت‌ نداشت‌. شايد البته‌ زمينه‌ براي‌ آيندگانه‌، ان‌ هو فقه‌ ان‌ هو افقه‌ گاهي‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ مطالب‌ را انسان‌ به‌ مثلا يك‌ عده‌ شاگردهاي‌ چاپخونه‌ ميده‌ اينها هم‌ چاپ‌ مي‌كنند. ولي‌ خودشون‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. توي‌ چاپخانه‌ اگر رفته‌ باشيد يك‌ عده‌ هستند، چاپخانه‌. چاپ‌ مي‌كنند، پخش‌ مي‌كنند بين‌ مردم‌، ولي‌ خودشون‌ نمي‌فهمند. در سورة‌ جمعه‌ هست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد مثل‌ الذين‌ حملوا التورات‌ ثم‌ لم‌ يحملوها. تورات‌ را زير بغلش‌ گرفته‌ اما نمي‌فهمه‌. قرآن‌ را زير بغلش‌ گرفته‌ اما نمي‌فهمه‌. خدا نكنه‌ ما آنها باشيم‌. ثم‌ لم‌ يحملوها. مي‌دونيد خدا، من‌ الان‌ خجالت‌ ميكشم‌ بگم‌ ولي‌ خدا گفته‌. كمثل‌ الحمار، مثل‌ خر. نگيد كه‌ چرا اينجوري‌… چيكار كنم‌؟ ديگه‌ ما كه‌ از خدا باادبتر در… چون‌ گاهي‌ ميشه‌ بايد اون‌ حقيقت‌ را گفت‌. مثل‌ الاغي‌ كه‌ توي‌ بارش‌ كتاب‌ گذاشته‌ باشند. اين‌ الاغه‌ چقدر از اين‌ كتابها چيز مي‌فهمه‌؟ اينجوريه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، خداي‌ مجسم‌. اين‌ تعبير را در اذن‌ دخول‌ حرمها داره‌ كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. يعني‌ اگر خدا بنا بود توي‌ يك‌ مكاني‌ حضور پيدا ميكرد ميشد اين‌ امام‌. خداي‌ مجسم‌. اين‌ را برداشته‌ ميگه‌ من‌ كنت‌ مولاه‌ فهذا علي‌ مولاه‌. اين‌ علي‌ مولاي‌ اوست‌. حالا مگه‌ مردم‌ فهميدند؟ چي‌ شده‌؟ با اينكه‌ خدا بهشون‌ گفته‌ بود. وقتي‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر معرفي‌ فرمود، اين‌ آياتي‌ كه‌ هم‌ ايشان‌ تلاوت‌ كردند، هم‌ من‌ عنوان‌ كردم‌، اين‌ آيات‌ نازل‌ شد. آقا اين‌ آيات‌ عجيبه‌. دربارة‌ هيچ‌ چيز توي‌ قرآن‌ اينقدر اهميت‌ داده‌ نشده‌. عجيبه‌. ميگه‌ امروز، يعني‌ روز غدير خم‌، اين‌ را سني‌ها هم‌ قبول‌ دارندها. شما اين‌ كتاب‌ الغدير را نگاه‌ بكنيد. مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ يك‌ كلمه‌ از كتابهاي‌ شيعه‌ ننوشته‌. يازده‌ جلدش‌ چاپ‌ شده‌. دربارة‌ غدير، دربارة‌ روز غدير، كه‌ ماها به‌ اندازة‌ عيد نوروز هم‌ برايش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستيم‌ متأسفانه‌. فردا جمعه‌ است‌، بخاطر جمعه‌ تعطيليد. پس‌ فردا هم‌ ميريد سر كارتون‌. تموم‌ شد. زنده‌ باد مشهديها. جدا عرض‌ ميكنم‌. اعلاميه‌ دادند. هفتة‌ عيد غدير. من‌ در تهران‌ هفتة‌ گذشته‌ مجلسي‌ داشتيم‌. من‌ گفتم‌ تا دوازده‌ روز، تا روز اول‌ محرم‌ و الاّ تمام‌ زندگي‌ انسان‌ بستگي‌ به‌ امروز داره‌. اگر روز غدير خم‌ نباشه‌ امام‌ زمان‌ هم‌ نيست‌. اگر غدير خم‌ نباشه‌ ائمة‌ ديگر هم‌ نيستند. آن‌ كسي‌ كه‌ غدير خم‌ را به‌ دست‌ فراموشي‌ مي‌خواهد بسپاره‌، كه‌ سپردند خدا انشاء الله‌ نيامرزه‌ اين‌ وهابيها را كه‌ جاي‌ غدير خم‌ و تمام‌ اين‌ آثار را از بين‌ بردند. ولي‌ خوب‌ در كتابها باقي‌ مانده‌. بقول‌ يكي‌ از، با جمعي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ بحثمون‌ بود و صحبتهايي‌ ميكرديم‌. بعضي‌هايشون‌ منكر مي‌شدند غدير خم‌ را، بيسوادهايشون‌ البته‌. و الاّ كسي‌ كه‌ اهل‌ كتاب‌ باشه‌ و اهل‌ مطالعه‌ باشه‌ منكر نميشه‌. بعد يكنفر حرف‌ خوبي‌ زد. با اينكه‌ خودش‌ آدم‌ عوامي‌ بود ولي‌ حرف‌ عاليي‌ زد. گفت‌ ما حقش‌ بود كه‌ هر سال‌ روز غدير خم‌ شبيه‌، مشهديها ميگويند شبيه‌، در غير مشهد مي‌گويند تعزيه‌، شبيه‌ روز غدير خم‌ را در مي‌آورديم‌ كه‌ فراموش‌ نميشد. مثلا يك‌ پيغمبري‌ درست‌ مي‌كردند و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را بلند ميكرد من‌ كنت‌ مولاه‌… ديگه‌ نمي‌گفتند غدير خم‌ اينها بوده‌. همانطور كه‌ عاشورا را قبول‌ كردند، قبول‌ دارند.

 حالا اگر ماها فراموش‌ نكنيم‌، بيائيد و بخاطر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، بخاطر ولايتمون‌، خيلي‌ بده‌ اين‌ حرف‌ من‌ ولي‌ چه‌ كنم‌؟ كه‌ مجبورم‌ بگم‌. بيائيم‌ به‌ اندازة‌ عيد نوروز، اين‌ خيلي‌ حرف‌ بديه‌ها. چون‌ اصلا عيد نوروز كجا و عيد غدير خم‌ كجا! لااقل‌ به‌ اندازة‌ عيد نوروز اين‌ عيد عظيم‌ را اهميت‌ بدهيم‌. و انشاء الله‌ كم‌كم‌ بايد اين‌ كار را كرد. تمرين‌ كنيم‌ اقلا براي‌ زمان‌ ظهور. چون‌ زمان‌ ظهور حتما حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ اين‌ كار را خواهند كرد. ولي‌ تمرينش‌ را ما داشته‌ باشيم‌. خيلي‌ برامون‌ عجيب‌ نباشه‌. چون‌ يك‌ دستوراتي‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ از بعضي‌ روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ مي‌آره‌، كه‌ همين‌ نزديكهاها، همينهايي‌ كه‌ خيلي‌ امام‌ زماني‌ هستند، همينها فرار ميكنند. ميگند اينها چيه‌! اينها چطور ميشه‌ همچين‌ چيزي‌. تمرين‌ ندارند. تمرين‌ كنيد. از همين‌ الان‌ تمرين‌ كنيد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ وقتي‌ تشريف‌ آوردند گفتند عيد نوروز، حالا من‌ ميترسم‌ بگم‌ يك‌ روزش‌ هم‌ زياديه‌. عيد غدير دوازده‌ روز. اگر يك‌ همچين‌ حرفي‌ زدند شما نگيد اِ چه‌ كاريه‌. ما دوازده‌ روز دست‌ از كار بكشيم‌؟! بي‌ انصاف‌ اينجا سيزده‌ روز دست‌ از كار ميكشي‌ مدرسه‌ها تعطيل‌، همه‌ چيز گران‌ ميشه‌، يك‌ ميليون‌ و خورده‌اي‌ جمعيت‌ مي‌ريزند توي‌ مشهد. آنجا را نميگي‌ چرا. اينجا را ميگي‌ چرا. ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌، تمرين‌ كنيد، ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌ اين‌. اون‌ را هم‌ ديدوبازديد كنيد، چه‌ اشكال‌ داره‌؟ من‌ نميگم‌، من‌ عرضم‌ اينه‌ كه‌ كارهاي‌ حرام‌ عيد نوروز را نكنيد. شب‌ چهارشنبه‌ سوريه‌، همين‌ دو ماه‌ قبل‌ من‌ تهران‌ بودم‌. مثل‌ شهرهايي‌ كه‌ وسط‌ جنگ‌ قرار گرفته‌، همينجور توپ‌ مي‌زدند. يك‌ صداهاي‌ عجيبي‌ كه‌ بدن‌ ما و خونه‌ و زندگي‌ مي‌لرزيد. اين‌ كارهاي‌ خلاف‌ را نكنيد. عيد غدير كه‌ پاك‌ و پاكيزه‌ است‌. نه‌ به‌ كسي‌ اذيتي‌ داره‌، ديد و بازديد و محبت‌ و اظهار محبت‌، بسيار خوبه‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ ديد و بازديدهايتون‌ را بگذاريد براي‌ اين‌ دوازده‌ روز. هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌. فقط‌ تصميمه‌، فقط‌ عمله‌، فقط‌ اظهار محبته‌. بعضي‌ها حرف‌ مي‌زنند. بزنند. شما خيال‌ نكنيد كه‌ بدگو كم‌ داريد. اگر پنج‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌ها، چهار ميلياردش‌ با شما مخالفند. با دين‌ شما، يك‌ ميليارد ديگه‌ هم‌ باز هر چي‌ سني‌ و شش‌ امامي‌ و چهار امامي‌، اينها هم‌ باز با شما مخالفند. يك‌ عده‌ فقط‌ شيعه‌ها مي‌مانند. يك‌ هفت‌ هشت‌ تا قوم‌ و خويشها را هم‌ بگذاريد روي‌ اون‌ چهار ميليارد و خورده‌اي‌. بگذار حرف‌ بزنند. اينها را بگذار روي‌ آنها. چي‌ ميگند. ميگيم‌ ما اماممون‌ را دوست‌ داريم‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داريم‌. روز باشكوهي‌ بوده‌. شما يك‌ روايت‌ شبيه‌ به‌ اين‌ آية‌ قرآن‌ اگر دربارة‌ عيد نوروز پيدا كرديد عوض‌ سيزده‌ روز، سيزده‌ ماه‌ جشن‌ بگيريد. يك‌ روايت‌، آيه‌ ببينيد چي‌ ميگه‌. من‌ اين‌ آيه‌ را ترجمه‌ ميكنم‌ براتون‌ توضيح‌ ميدم‌، اين‌ دو تا آيه‌ را، و عرايضم‌ را تموم‌ ميكنم‌. ببينيد اين‌ دو تا آيه‌ چي‌ ميگه‌؟

 اليوم‌، اين‌ اليوم‌، الف‌ و لامش‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ همين‌ امروز. هر روزي‌ كه‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شده‌ و همه‌ هم‌ مي‌گويند روز غدير خم‌ نازل‌ شده‌، روز هيجدهم‌ ذيحجه‌ نازل‌ شده‌. اليوم‌، امروز، مأيوس‌ شد كفار، كافر مأيوس‌ شده‌ از دين‌ شما. ديگه‌ نترسيد از آنها، ديگه‌ نترسيد. خيلي‌ عجيبه‌ها. مثل‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ صندوق‌ جواهرات‌ را يك‌ جائي‌ گذاشته‌ باشه‌. يك‌ نفر شجاع‌ مورد اعتماد را بگذارند بالاي‌ سرش‌ بگويند ديگه‌ برو راحت‌ باش‌. ديگه‌ دزد مأيوس‌ از اينه‌ كه‌ بتونه‌ دستبردي‌ بزنه‌. امروز مأيوس‌ شد كسي‌ كه‌ كافره‌ از دين‌ شما، از دستبرد به‌ دين‌ شما. ديگه‌ نه‌ قرآن‌ را مي‌تونند تحريف‌ كنند، نه‌ دين‌ را مي‌تونند عوض‌ كنند. نه‌ حقيقت‌ دين‌ را مي‌توانند از بين‌ ببرند. هيچ‌ كار ديگه‌اي‌ نمي‌تونند بكنند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ علي‌ پاسدار دينه‌. خوب‌ اين‌ يكي‌. يك‌. بشماريد. ببينيد چقدر امروز اهميت‌ داشته‌. اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. يعني‌ دين‌ شما امروز كامل‌ شد. بخدا قسم‌ اگر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيغمبر به‌ عنوان‌ خليفه‌ معرفي‌ نميكردها، ده‌ تا قرآن‌ نوتر، قرآن‌ همه‌ چيز هست‌، حالا ده‌ برابر قرآن‌ از جانب‌ خدا نازل‌ ميشد دين‌ خدا كامل‌ نبود بازهم‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ قرآن‌ مفسر مي‌خواهد. شما الان‌ رفتيد توي‌ دانشكده‌اي‌ از باب‌ مثال‌. مي‌بينيد توي‌ قفسه‌ها كتاب‌ گذاشتند رفتند بالا. ولي‌ كسي‌ نيست‌ اونجا. ميگيد اينجا دانشكده‌ است‌ يا كتابخانه‌؟ ميشه‌ كتابخانه‌ ديگه‌ ظاهرا. هيچكس‌ هم‌ نباشه‌ اين‌ كتابها را براي‌ شما ترجمه‌ بكنه‌، توضيح‌ بده‌. كتابخانه‌ ظاهرا هست‌. كتابخانه‌ است‌. بازش‌ هم‌ بكنيد مي‌بينيد چيزي‌ نمي‌فهميد ميگذاريد سر جايش‌. اگر عترت‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ با قرآن‌ نباشه‌ اصلا قرآن‌ معنا نداره‌ براي‌ ما. من‌ الان‌ يك‌ مشت‌ آيات‌ را ميخونم‌. علما هم‌ هستند خود من‌ هيچي‌ ازش‌ نمي‌فهمم‌. گذاشتم‌ براي‌ زماني‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بيايد اينها را تفسير بكنه‌. حم‌ عسق‌ حالا بيائيد ترجمه‌اش‌ كنيد. كهيعص‌. خدا بيربط‌ حرف‌ زده‌ نستجير بالله‌. عبث‌ نازل‌ شده‌ اين‌ جملات‌؟ يا بايد بگيد عبث‌ نازل‌ شده‌، يا بگيد ما نمي‌فهميم‌ يا خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ همين‌ ديگه‌. يا بگيد عبث‌ نازل‌ شده‌ خدا كه‌ بيهوده‌ حرف‌ نميزنه‌. مي‌خواسته‌ ورقهاي‌ كتاب‌ را زياد بكنه‌. مركب‌ زيادي‌ داشته‌؟! اين‌ را گذاشتند براي‌ اينكه‌ بعدها بيايند براي‌ هر حرفيش‌، اگر خدا لعنت‌ كنه‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ در خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را بست‌. اگر در خانة‌ علي‌ را نمي‌بستند مي‌نشستند سر كافش‌ چقدر حرف‌ مي‌زدند. سر يايش‌ چقدر حرف‌ مي‌زدند. عينش‌ همينطور. هر حرفي‌ از قرآن‌، روايت‌ داره‌ هفتاد هزار معنا داره‌. اينها كجايش‌ معنا كردن‌ بلدند؟! نگذاشتند. نگذاشتند. امام‌ صادق‌ را در خانه‌ نشانده‌اند. شما خيال‌ نكنيد كه‌ امام‌ صادق‌ ديگه‌ دستش‌ باز بود. همين‌ عنوان‌ بصري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ هشتاد سالشه‌. رفته‌ در خانة‌ مالك‌ ابن‌ انس‌. و او استادش‌ بوده‌. عينا مثل‌ اينكه‌ شما بريد پيش‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد بوق‌ علي‌ شاهي‌، شاگرد بشيد. امسال‌، دو سال‌ ديگه‌، ده‌ سال‌ ديگه‌ هيچي‌ به‌ شما ياد نداده‌، هيچ‌ ترقي‌ نكرديد، هيچ‌ مرحله‌اي‌ را نگذرونديد. هيچي‌ هيچي‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ تقصير خودتونه‌ اين‌ را نميگم‌. اما يك‌ وقت‌ هست‌ برنامه‌ غلطه‌. برنامه‌ نداره‌. يك‌ جائي‌ بنشينيد با هم‌ شعر بخونيم‌، مثنوي‌ بخونيم‌. خوب‌ مثنوي‌ خونديم‌. هر كس‌ صدايش‌ بهتره‌، شكلش‌ زيباتره‌ اين‌ بياد بخونه‌. اينها هستش‌ها. اگر به‌ حال‌ آمدند آمدند. نيامدند، نيامدند بايد چيكار كنه‌؟ يك‌ مقدار از اين‌ مواد مخدره‌، اول‌ از سيگار شروع‌ ميشه‌، قليان‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود كم‌كم‌ چرس‌ و بنگ‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود، كم‌كم‌ هروئين‌ و هيچي‌. حال‌ مي‌خواهد بيايد. اين‌ بندة‌ خدا هشتاد سالش‌ شده‌. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ راهش‌ نديد. نبايد اينجور افراد را راهش‌ داد. كسي‌ كه‌ هشتاد سال‌ از عمرش‌ گذشته‌. ميگه‌ خيلي‌ دلم‌ شكست‌. رفتم‌ توي‌ مسجد پيغمبر دو ركعت‌ نماز خوندم‌. دستها را به‌ آسمان‌ بلند كردم‌ يا الله‌ يا الله‌ اعطف‌ قلب‌ محمد بن‌ جعفر علي‌. خدايا قلب‌ امام‌ صادق‌ را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌. من‌ را راه‌ بده‌. ميگه‌ بعد آمدم‌ در خانه‌ گردن‌ كج‌ ايستادم‌ ديدم‌. ديدم‌ كه‌ غلام‌ حضرت‌ آمد بيرون‌ و فرمود بيا تو. من‌ رفتم‌ تو. حضرت‌ فرمودند اسمت‌ چيه‌؟ گفتم‌ عبد الله‌. حضرت‌ فرمود ثبتك‌ الله‌ بهذا الاسم‌. خدا تو را ثابت‌ نگه‌ داره‌ به‌ اين‌ اسم‌. ميگه‌ اگر هيچي‌ حضرت‌ بهم‌ نميداد جز اين‌ دعا همين‌ برايم‌ بس‌ بود. بعد مفصل‌ حضرت‌ دربارة‌ عبوديت‌، معلومه‌ مراحل‌ ديگه‌اش‌ را، چون‌ مراحل‌ قبليش‌ ميشه‌ انسان‌ بره‌ جلو، ولي‌ اين‌ مرحلة‌ عبوديت‌ خيلي‌ عجيبه‌. حضرت‌ نشست‌ به‌ من‌ دربارة‌ عبوديت‌ حرف‌ زد. خوب‌. همين‌ امام‌ صادق‌ در همين‌ روايت‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ يك‌ آدمي‌ هستم‌ كه‌ تحت‌ نظرم‌. تو هم‌ زحمت‌ ميشه‌ برايت‌ رفت‌ و آمد برايت‌ بكني‌. برو پيش‌ هماني‌ كه‌ مي‌رفتي‌ اخذ علم‌ ميكردي‌، اخذ علم‌ بكن‌. يا آن‌ جريان‌ خيار فروش‌ و تاجري‌ كه‌ آمد با خيار فروختن‌ مسائلش‌ را سؤال‌ كرد.

 در خانة‌ ائمه‌ را بستند. ديگه‌ كم‌كم‌ زمان‌ امام‌ جواد و امام‌ هادي‌ و امام‌ عسگري‌ اصلا اين‌ چراغ‌ داشت‌ خاموش‌ خاموش‌ ميشد. حضرت‌ هادي‌ اكثر عمرشون‌ را توي‌ زندان‌ گذروندند. حضرت‌ عسگري‌ همينطور. تحت‌ فشار. حالا كه‌ شماها لياقت‌ يك‌ چنين‌ امامي‌ را نداريد پس‌ مال‌ خودمون‌. خداي‌ تعالي‌ گفت‌ حالا باشه‌ تا لياقت‌ پيدا بكنيد. بيائيم‌ و زودتر لياقت‌ پيدا بكنيم‌. آقايون‌ بخدا قسم‌ اين‌ امامي‌ كه‌ ما داريم‌ گل‌ سرسبد هم‌ هست‌. ائمة‌ اطهار ميگفتند اي‌ كاش‌ ما زمانش‌ مي‌بوديم‌ و خدمتگزارش‌ بوديم‌. بيائيد ديروز و امروز گذشته‌ و روز آينده‌، بيشتر متوسل‌ به‌ پروردگار بشيم‌ براي‌ آمدن‌ اماممون‌.

 اين‌ الحسن‌ و اين‌ الحسين‌. اين‌ ابناء الحسين‌. صالح‌ بعد صالح‌ و صادق‌ بعد صادق‌. اين‌ السبيل‌ بعد السبيل‌. اين‌ الخيرة‌ بعد الخيرة‌. اين‌ الشموس‌ الطالعه‌ اين‌ الاقمار المنيره‌ اين‌ الانجم‌ الظاهر. اين‌ القواعد العلم‌. تا ميرسه‌ به‌ چي‌؟ اين‌ بقية‌ الله‌. بقية‌ الله‌ كو؟ خدايا، خدايا اينجايش‌ را تقصير ما بوده‌. ولي‌ ما را در زماني‌ توي‌ اين‌ دنيا آوردي‌ كه‌ بايد آه‌ بكشيم‌ اماممون‌ در بين‌ ما باشد و ما حتي‌ اگر مي‌بينيمش‌ هم‌ نتونيم‌ به‌ كسي‌ بگيم‌ و نتوانيم‌ وجود مقدسش‌ را لمس‌ كنيم‌ احساس‌ كنيم‌. واي‌ بر ما! واي‌ بر آن‌ عده‌اي‌ كه‌ به‌ كمك‌ بهائي‌ها و به‌ كمك‌ دشمنان‌ امام‌ زمان‌ تا يك‌ كسي‌ ميگه‌ مي‌آيد ميگه‌ كه‌ من‌ از محضرش‌ استفاده‌ كردم‌، كه‌ من‌ چندي‌ قبل‌ شايد حدود چهارصد تا دفتر از دوستاني‌ كه‌ مشغول‌ تزكية‌ نفس‌ هستند مطالعه‌ كردم‌. اكثرشون‌ تشرف‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ پيدا كردند ولي‌ توي‌ دفترشون‌ نوشته‌اند و نخواستند كسي‌ بدونه‌. اِ مگر ميشه‌؟! خاك‌ بر سر تو بكنند كه‌ يك‌ همچين‌ چيزي‌ را تعجب‌ ميكني‌. مگر ميشه‌ انسان‌ نبينه‌ امام‌ زمانش‌ را. منتهي‌ تو به‌ فكر بازارت‌ و مشتريتي‌، آقا هم‌ وقتي‌ مي‌آيد دم‌ مغازه‌ات‌ فكر ميكني‌ يك‌ مشتري‌ خوبي‌ پيدا شده‌ مي‌خواهي‌ كلاه‌ بگذاري‌ سرش‌. هيچوقت‌ هم‌ به‌ ياد امام‌ زمان‌ نيستي‌ امام‌ زمان‌ را هم‌ نمي‌بيني‌. انسان‌ به‌ فكر هرچيزي‌ باشه‌ او را خواهد ديد. من‌ جواني‌ را در سال‌ گذشته‌، شايد همين‌ ايام‌ بود، در كنار در طواف‌ كعبه‌ ديدم‌ اين‌ تمام‌ مردم‌ را بررسي‌ ميكرد شايد امام‌ زمانش‌ را پيدا بكنه‌. او مي‌بينه‌. بالاخره‌ پيدا ميكنه‌. اما تو كه‌ هميشه‌ به‌ فكر ايني‌ كه‌ زنها را نگاه‌ بكني‌، به‌ فكر ايني‌ كه‌ لذتي‌ از قيافة‌ زنها ببري‌، تو مي‌بيني‌؟! نمي‌بيني‌. خاك‌ بر سرت‌ بكنند كه‌ اينقدر فكرت‌، مغزت‌، چشمت‌ به‌ اين‌ پر ارزشي‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ صرف‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ مراكز شهوت‌ ميكني‌. انسان‌ و اينطور! تو به‌ فكر امام‌ زمان‌ نبودي‌.

 من‌ يك‌ مقدسي‌ را يك‌ كسي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ امام‌ زمان‌ را ديده‌ با آن‌ چيزش‌. فلان‌ كس‌ كه‌ يك‌ عمر را در قدس‌ و تقوي‌ گذرونده‌ نديده‌، ميگه‌ من‌ نديدم‌. گفتم‌ كاري‌ نداره‌ من‌ سؤال‌ ميكنم‌. از همان‌ جوان‌ به‌ قول‌ ايشان‌ معمولي‌، پرسيدم‌ آقا چطور شد تو… گفت‌ حاج‌ آقا گفت‌ كه‌ هر روز كه‌ من‌ حرم‌ مي‌روم‌ تمام‌ اطراف‌ را بررسي‌ ميكنم‌ شايد محبوبم‌ را ببينم‌. يك‌ آقاي‌ عمامه‌ به‌ سري‌ را مي‌بينم‌ شايد ايشان‌ باشه‌. يك‌ قدري‌ بهش‌ فكر مي‌كنم‌. يك‌ نفري‌ كه‌ مثلا ظاهر الصلاحه‌، بهش‌ نگاه‌ ميكنم‌. يك‌ خورده‌اي‌ درباره‌اش‌ فكر ميكنم‌. يكي‌ از اينها را انتخاب‌ كردم‌ تصادفا روي‌ آن‌ جرياني‌ كه‌ داشت‌ كه‌ معجزه‌اي‌ انجام‌ شده‌ بود، آقا بودند. گفتم‌ حالا از همان‌ آقاي‌ مقدسي‌ كه‌ يك‌ عمر در قدس‌ و تقوي‌ گذرونده‌ و نماز شبش‌ هم‌ ترك‌ نشده‌، تو برو بپرس‌ ببين‌ كه‌ هيچوقت‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ بوده‌. نماز شب‌ ميخونه‌ كه‌ اقلا شايد خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. آخه‌ انسان‌ نمزا شب‌ بخونه‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. رفتيم‌ سؤال‌ كرديم‌. گفت‌ نه‌، من‌ لياقتش‌ را نداشتم‌. مرد خوبي‌ بود. لياقتش‌ را نداشتم‌ به‌ فكرش‌ نبودم‌. گفتم‌ كه‌ چطور ميشه‌؟ اين‌ به‌ فكر بوده‌ خوب‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌. الان‌ هم‌ به‌ شماها دارم‌ ميگويم‌. به‌ فكر مولايتون‌ باشيد، خودتون‌ را جوري‌ بسازيد كه‌ امام‌ زمان‌ وقتي‌ ديدتون‌، خودتون‌ خجالت‌ نكشيد. به‌ خودش‌ قسم‌ شايد در اولين‌ فرصت‌ در اسرع‌ فرصت‌ خدمتش‌ برسيد. فرقي‌ هم‌ نميكنه‌. فكر نكنيد كه‌ فرق‌ ميكنه‌. اين‌ آدم‌ عالم‌ باشه‌ ممكنه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. اون‌ انسان‌ استاد دانشگاه‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. نميدونم‌ مقدس‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ نباشه‌. نمي‌دونم‌، به‌ فكر نبود حضرت‌ كه‌ نمي‌خواد خودش‌ را تحميل‌ كنه‌ به‌ كسي‌. در زمان‌ غيبت‌ داره‌ بسر ميبره‌. اما بعكس‌. عالم‌ باشه‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ باشه‌. ولي‌ شما مثلا فرض‌ كنيد شما از تهران‌ آمديد به‌ مشهد. شنيديد از يكي‌ از دوستانتون‌ را كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، اونهم‌ اومده‌. خوب‌ مي‌رويد توي‌ حرم‌ اينور آنور مي‌گرديد بالاخره‌ پيدايش‌ مي‌كنيد. توي‌ هتلها بالاخره‌ پيدايش‌ مي‌كنيد. اما اگر ندونيد كه‌ اون‌ اومده‌ مشهد يا به‌ فكرش‌ نباشيد حتي‌ ممكنه‌ پهلويتون‌ نشسته‌ باشه‌، اِ تو هم‌ اينجايي‌! اينجوريه‌. به‌ ياد حضرت‌ باشيد. امشب‌ شب‌ مهمي‌ است‌. كم‌ اتفاق‌ مي‌افته‌ يك‌ همچين‌ شبي‌ كه‌ دو طرفش‌ دو عيد بزرگ‌ باشه‌ مربوط‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. عيد بودن‌ فردا بخاطر جمعه‌ است‌ و روز امام‌ زمانه‌. عيد بودن‌ امروز هم‌ بخاطر ولايت‌. اگر يك‌ وقتي‌ شيطان‌ بهت‌ گفت‌ اي‌ بابا امام‌ زمان‌ هم‌ از ما بيزاره‌. نه‌. امام‌ زمان‌ از تو بيزار نيست‌. تو از امام‌ زمان‌ بيزار نباش‌. نگيد اِ اين‌ حرف‌ چيه‌؟ نخير ماها بيزاريم‌. اگر بيزار نباشيم‌ امام‌ زمان‌ را خدا به‌ ما مي‌رسانه‌.

 چه‌ كنيم‌ كه‌… نميشه‌ هر حرفي‌ را زد. و الاّ بخدا قسم‌ اگر غيرتي‌ باشه‌، اگر همتي‌ باشه‌، اگر عقلي‌ باشه‌، اگر عقيده‌اي‌ باشه‌ ما نمي‌تونيم‌ طاقت‌ بياوريم‌. اماممون‌ در بين‌ ماست‌. ما يك‌ وقت‌ رفته‌ بودم‌ در عرفات‌ روي‌ آن‌ ارتفاع‌، كوه‌ دامن‌ كوه‌ عرفات‌ آنجا ايستاده‌ بودم‌. تمام‌ عرفات‌ زير نظرم‌ بود. يك‌ دفعه‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ امام‌ زمان‌ الان‌ اينجاست‌. خدا ميدونه‌ اگر خودم‌ را منصرف‌ نكرده‌ بودم‌ شايد ديوانه‌ شده‌ بودم‌. امام‌ زمان‌ اينجا باشه‌ و من‌ اينجا ايستاده‌ باشم‌ بي‌ تفاوت‌. آنوقت‌ همين‌ ماها مي‌رويم‌ توي‌ خيمه‌هاي‌ روز عرفه‌ در عرفات‌، يكي‌ خوابيده‌، آنهم‌ بعد از ظهر عرفه‌، يكي‌ خوابيده‌، يكي‌ داره‌ حرفهاي‌ ديگه‌اي‌ مي‌زنه‌، حواسها پرت‌، خر عيسي‌ اگر به‌ مكه‌ رود وقتي‌ كه‌ باز آيد همان‌ خر است‌ كه‌ بود. ماها نميدونم‌ چرا هيچوقت‌ غيرت‌ پيدا نمي‌كنيم‌. چرا از خواب‌ غفلت‌ بيدار نمي‌شويم‌. يا امام‌ زمان‌ نيست‌ نستجير بالله‌، از دين‌ اسلام‌ از تشيع‌، از حقيقت‌ برويم‌ بيرون‌. يا اگر هست‌ ما چرا اينقدر ازش‌ غافليم‌؟

 خدايا تو شاهد باش‌ من‌ آنچه‌ كه‌ لازم‌ بود و آنچه‌ كه‌ مي‌توانستم‌ بگويم‌ عرض‌ كردم‌. نه‌ نمازت‌ به‌ درد مي‌خوره‌، نه‌ روزه‌ات‌ به‌ درد ميخوره‌، نه‌ عبادتت‌. حتي‌ گرية‌ بر سيد الشهدا كه‌ اينهمه‌ ارزش‌ داره‌ و زيارت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، اگر محبت‌ امام‌ زمان‌ در دلت‌ نباشه‌. اگر به‌ فكر امام‌ زمانت‌ نباشي‌. آن‌ ولايتي‌ كه‌ گفتند، ولايت‌ امير المؤمنين‌ همان‌ ولايت‌ امام‌ زمانه‌ كه‌ در زمان‌ ظهور، در زمان‌ غيبت‌ بايد امام‌ زمان‌ را ما الان‌ داشته‌ باشيم‌. امام‌ زمان‌ ماست‌.

 اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را در اين‌ شب‌ عزيز از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنه‌. خودمون‌ را برسونيم‌ به‌ جائي‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ وليعصر تشريف‌ آوردند نگند به‌ ما اين‌ نمازهايت‌ به‌ درد خودت‌ ميخوره‌. اين‌ روزه‌هايت‌ به‌ درد خودت‌ ميخوره‌. اين‌ كارهايت‌ به‌ درد ما نميخوره‌. خوب‌ انشاء الله‌ روز جمعه‌ روزي‌ است‌ كه‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. اولياء خدا صبح‌ كه‌ از خواب‌ پا ميشوند، خوشا به‌ حالشون‌. خدايا ما را هم‌ جزء آنها قرار بده‌، ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كن‌. صبح‌ جمعه‌ كه‌ از خواب‌ پا مي‌شوند گوش‌ به‌ زنگند ببينند امام‌ زمانشون‌ آيا صداي‌ نازنينش‌ بلند ميشه‌ علي‌ يا اهل‌ العالم‌. اي‌ اهل‌ عالم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. بنشينند هي‌ منتظر هي‌ منتظر. نه‌ اينكه‌ توي‌ پاركها مشغول‌ تفريح‌ باشند. روز جمعه‌ روز دعاست‌. دم‌ غروب‌ كه‌ ميشه‌ مي‌بينند آفتاب‌ داره‌ غروب‌ ميكنه‌ و هنوز مولا و آقايش‌ ازش‌ خبري‌ نشده‌. آقا هذا يوم‌ الجمعه‌ و هذا يومك‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌ و الفرج‌ المؤمنين‌ علي‌ يديه‌ و قتل‌ الكافرين‌ بسيفك‌. يا انا مولاي‌ فيه‌ ضيفك‌ و جارك‌ و انت‌ يا مولاي‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بالضيافة‌ و الاجاره‌ و اضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليك‌. نزديك‌ غروب‌ دلهاي‌ اولياء خدا مي‌گيره‌. چرا آقامون‌ نيامد؟! آقاجان‌ تا كي‌ در مجالس‌ بنشينيم‌. در يك‌ چنين‌ شبي‌ كه‌ هم‌ گذشته‌اش‌ هم‌ آينده‌اش‌ عيد بوده‌ همه‌ متوقعند الان‌ ذكر مصيبتي‌ از جد غريبت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بشود. و اسرع‌ فرسك‌ جائرا الي‌ خيامك‌ قاصدا مهمك‌ بابكي‌ و هو يقول‌ ازلين‌ ازلين‌ من‌ امتك‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبيها. يا جداه‌ فراموش‌ نمي‌كنم‌ آن‌ ساعاتي‌ كه‌ اسب‌ بي‌ صاحبت‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها صدا ميزد واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبرشان‌ را. هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ دور آن‌ ذوالجناح‌ جمع‌ شده‌اند. يا رسول‌ الله‌. زينب‌ كبري‌ آمد كنار گودي‌ قتلگاه‌ صدا زد يا رسول‌ الله‌ هذا حسينك‌ مقمل‌ بالدماع‌ و نقطع‌ الاعضاء. اين‌ كشتة‌ فتاده‌ به‌ هامون‌ حسين‌ توست‌. اين‌ صيد دست‌ و پا زده‌ در خون‌ حسين‌ توست‌. خدايا آن‌ به‌ آن‌ عذابت‌ را بر آنهايي‌ كه‌ در خانة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بستند اين‌ الطالب‌ باذهول‌ الانبياء و ابناء الانبياء. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انشاء الله‌ امشب‌ بايد از آقامون‌ بخواهيم‌، رو به‌ قبله‌ همه‌ بنشينيد، از آقا و مولايمون‌ بخواهيم‌ كه‌ در مجلس‌ ما شركت‌ كند. توقع‌ بيجايي‌ است‌ ولي‌ به‌ لطف‌ ايشان‌ باشد همه‌ چيز امكان‌ دارد. به‌ ارزش‌ و لياقت‌ ما باشد، هيچ‌ امكان‌ ندارد. اما خودمون‌ ميگيم‌ انت‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ آقاجان‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء، خدايا بلا بر ما عظيم‌ شده‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. اين‌ محمد و علي‌ كه‌ دست‌ برده‌ زير بغل‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را گرفته‌ و در بين‌ مردم‌ معرفيش‌ كرده‌، با اين‌ توجه‌ بگيم‌ يا محمد و يا علي‌، يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – ولايت‌، صفات‌ شيعيان‌

 ولايت‌، صفات‌ شيعيان‌ 4 ذي‌ حجه‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنو و يقيمو الصلاة‌ و يعطنوا الزكات‌ و هم‌ ذاكرون‌. ماه‌ مبارك‌ ذي‌ حجة‌ الحرام‌ است‌ و ماه‌ بسيار پر بركتي‌ است‌ كه‌ جريانات‌ فوق‌ العاده‌ قابل‌ توجهي‌ در اين‌ ماه‌ واقع‌ شده‌ كه‌ من‌ جملة‌ مسئلة‌ حج‌ است‌ و مسئلة‌ غدير خم‌. و وفات‌ حضرت‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌، و خيلي‌ از مسائل‌ ديگر و ماه‌ آخر سال‌ ديني‌ و مذهبي‌ ما هم‌ هست‌. در اين‌ ماه‌ بايد انسان‌ كاري‌ بكند كه‌ جبران‌ يك‌ سال‌ گذشته‌اش‌ را از نظر خسارتهايي‌ كه‌ در دنيا برداشته‌ جبران‌ كند. در اين‌ ماه‌ مهمترين‌ جرياني‌ كه‌ اتفاق‌ افتاد مسئلة‌ حجت‌ الوداع‌ رسول‌ اكرم‌ در آخرين‌ سال‌ زندگي‌ اون‌ حضرت‌ در بين‌ مردم‌ بود. در اون‌ سال‌ پيغمبر اكرم‌ مشرف‌ شدند مكه‌ و مراسم‌ و مناسك‌ حج‌ مردم‌ را بهشون‌ تعليم‌ دادند. مقدمتا اعلام‌ كردن‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ بيايند، كه‌ من‌ مي‌خوام‌ مناسك‌ حج‌ را به‌ مردم‌ بگويم‌. مناسك‌ حج‌ را در آخر سال‌ عمرشان‌ براي‌ مردم‌ بيان‌ كردن‌ و عملا نشان‌ دادند و كاملا مواقف‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود، مناسك‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود، احكام‌ مختلفي‌ كه‌ در حج‌ بود بيان‌ فرمودند. كه‌ بعد معلوم‌ شد كه‌ تمام‌ اينها مقدمه‌ بوده‌ براي‌ قضية‌ ولايت‌. يعني‌ مردم‌ را كه‌ خواستند همه‌ بيان‌ و همه‌ هم‌ آمدند، و اعمال‌ را به‌ مردم‌ گفتند و عملا نشان‌ دادند در جايي‌ كه‌ همه‌ مي‌خواستند ديگه‌ جدا بشن‌ از پيغمبر اكرم‌ در غدير خم‌، ولايت‌ را بيان‌ كردند. ولايت‌ عبارت‌ است‌ از اين‌ كه‌ يك‌ فرمانداري‌، يك‌ فرمانده‌اي‌ براي‌ مردم‌ مسلمان‌ تعيين‌ بشه‌ كه‌ مردم‌ با محبت‌ دستورات‌ او را عمل‌ كنند.

 يك‌ فرقي‌ است‌ بين‌ ولي‌ و محبوب‌. كسي‌ را انسان‌ دوست‌ داره‌ اين‌ ممكن‌ است‌ ولي‌ انسان‌ نباشه‌. يا كسي‌ را شما دوست‌ داريد ممكن‌ است‌ شما وليش‌ نباشيد. ولي‌ گاهي‌ هست‌ كه‌ محبت‌ با فرماندهي‌ توأمه‌. مثلا شما فرزندتون‌ چون‌ دوست‌ داريد به‌ او دستور مي‌ديد كه‌ فلان‌ عمل‌ را انجام‌ بده‌ كه‌ به‌ نفع‌ اوست‌. اين‌ معني‌ اعمال‌ ولايته‌. يا كسي‌ را چون‌ دوست‌ داريد دستوراتش‌ را عمل‌ مي‌كنيد. اين‌ هم‌ معناي‌ ولايته‌ اون‌ شخصه‌. او را چون‌ دوست‌ داريد دستوراتش‌ را عمل‌ مي‌كنيد. اين‌ هم‌ معناي‌ ولايته‌ اون‌ شخصه‌. خداي‌ تعالي‌ ولي‌ شماست‌. اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اين‌ طور مي‌فرمايد انما وليكم‌ الله‌، خداي‌ تعالي‌ ولي‌ شماست‌. ولي‌ شما يعني‌ چه‌؟ يعني‌ فرمانده‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ خاطر منافع‌ شما و به‌ خاطر محبتي‌ كه‌ به‌ شما داره‌ دستوراتي‌ صادر مي‌كنه‌. اين‌ معناي‌ ولايته‌.

 اگر شما شنيديد خدا ولي‌ ماست‌، پيغمبر ولي‌ ماست‌، امام‌ ولي‌ ماست‌، فقيه‌ ولي‌ ماست‌، يا پدر و مادر ولي‌ ما هستند حتما و حتما در معني‌ ولايت‌ دو چيز منزوجه‌ با يكديگر و يا مخلوطه‌ با يكديگر خوابيده‌ و او دو چيز محبت‌ است‌ و فرمانبرداري‌، محبت‌ است‌ و فرماندهي‌. محبت‌ است‌ و اطاعت‌. يعني‌ اگر اطاعت‌ تنها بود مي‌شد مطاع‌ يا مطيع‌. اگر محبت‌ تنها بود مي‌شد محب‌ يا محبوب‌. اما اگر اين‌ دو تا را قاطي‌ كردن‌، مخلوط‌ كردن‌ كه‌ محبت‌ و اطاعت‌ اين‌ مي‌شه‌ ولي‌. هم‌ ولي‌ به‌ معناي‌ فرمانبرداري‌ از روي‌ محبته‌ هم‌ به‌ معناي‌ فرماندهي‌ از روي‌ محبته‌. خداي‌ ولي‌ مؤمنينه‌.الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا خدا ولي‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ دارند. يعني‌ فرمان‌ مي‌ده‌ روي‌ محبت‌  و يا مي‌گيم‌ كه‌ علي‌ ولي‌ الله‌. علي‌ ولي‌ خداست‌ يعني‌ فرمانبردار است‌ از روي‌ محبت‌. اولياء خدا يعني‌ فرمانبرداران‌ خدا. شما وقتي‌ از اولياء خدا هستيد كه‌ اين‌ چيزي‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ در وجودتون‌ به‌ وجود بياد و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ شماخدا را دوست‌ داشته‌ باشيد و اطاعت‌ كنيد پروردگار را روي‌ محبت‌ به‌ او. نه‌ بخاطر حتي‌ بهشتش‌. نه‌ به‌ خاطر ترس‌ جنهم‌ نه‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ زندگي‌ خوب‌ و رو به‌ راهي‌ داشته‌ باشيد. بخاطر اين‌ كه‌ اگر خدا را دوست‌ داري‌ اگر به‌ همچين‌ مقامي‌ يك‌ روزي‌ رسيدي‌ كه‌ فقط‌ و فقط‌ خدا را اطاعت‌ مي‌كنم‌ به‌ خاطر محبتي‌ كه‌ به‌ خدا دارم‌ چون‌ دوستش‌ دارم‌، علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد من‌ عبادت‌ نمي‌كنم‌ تو را بخاطر ترس‌ از جهنم‌ و يا طمع‌ به‌ بهشت‌ بل‌ وجبتك‌.بلكه‌ تو را يافته‌ام‌. تو را انتخاب‌ كردم‌، تو را دوستت‌ دارم‌. بل‌ وجبتك‌ اهلا لعباده‌. من‌ تو را يافتم‌ كه‌ تو اهلي‌. به‌ اصلاح‌ به‌ كسي‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ تو اهلشي‌. تو اهل‌ اين‌ هستي‌ كه‌ همة‌ موجودات‌ بندگي‌ تو را بكنند. چه‌ كسي‌ همة‌ موجودات‌ بندگيش‌ را مي‌كنند؟ اون‌ كسي‌ را كه‌ همة‌ مصالح‌ را در نظر بگيره‌. و به‌ همين‌ حساب‌ ما بايد هم‌ وليمون‌ خدا باشد، هم‌ وليمون‌ پيغمبر باشد هم‌ اونهايي‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا آورده‌اند. ما ايمان‌ به‌ خدا نياورديم‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ اگر يك‌ جا مثلا در وقتي‌ كه‌ داريم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌ و يا غافل‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگاريم‌ يك‌ نفري‌ گفت‌ خدا، بدنمون‌ بنا كنه‌ به‌ لرزيدن‌. دست‌ از گناه‌ بكشيم‌ يا از غفلت‌ بيرون‌ بياييم‌ و متوجه‌ خدا بشيم‌. الذين‌ اذا ذكر الله‌ وجدت‌ قلوبهم‌. مؤمنين‌ كساني‌ هستند كه‌ وقتي‌ اسم‌ خدا پيششون‌ برده‌ مي‌شده‌ وجدت‌ قلوبهم‌. دلشون‌ مي‌ترسه‌. بدنشون‌ مي‌لرزه‌، دست‌ از كارهاي‌ زشت‌ مي‌كشند. اگر خواستيد بفهميد يك‌ نفر ايمان‌ باطني‌ داره‌ يا نداره‌؟ ممكنه‌ شخصي‌ كه‌ مؤمن‌ است‌ گاهي‌ غفلتا گناه‌ بكنه‌ اما تا بهش‌ گفتي‌ خدا يك‌ دفعه‌ مي‌بيني‌ كه‌ مثل‌ كسي‌ را كه‌ برق‌ بگرتش‌ها تكانش‌ مي‌ده‌ و فورا دست‌ مي‌كشه‌ از كار بد. اما بعضي‌ هستند كه‌ هر چي‌ مي‌گه‌ آدم‌ خدا، مي‌گه‌ مشغول‌ كار خودشه‌. وقتي‌ هم‌ كه‌ يك‌ خرده‌ اوقاتش‌ بيشتر تلخ‌ مي‌شه‌ مي‌گه‌ برو با اين‌ خدات‌. خداي‌ نكرده‌ كافر مي‌شه‌. اين‌ شخص‌ يقين‌ بدونيد ايمان‌ قوي‌ نداره‌ تا حالا هم‌ كه‌ مؤمن‌ بوده‌ به‌ خاطر مصالحي‌ مؤمن‌ بوده‌، نفعش‌ توي‌ ايمان‌ بوده‌، نفعش‌ توي‌ تظاهر به‌ ايمان‌ بوده‌. افراد مؤمن‌ را همين‌ جاها مي‌شه‌ شناخت‌. عصباني‌ شده‌ باشه‌، خيلي‌ فشار روش‌ آمده‌ باشه‌، فقر زيادي‌ برش‌ فشار آورده‌ باشه‌ كه‌ كاد الفقر ان‌ يكون‌ كفرا. اين‌ مال‌ افرادي‌ است‌ ضعيف‌ الايمانه‌ اين‌ روايت‌. كه‌ بعضي‌ از افراد هستند كه‌ به‌ اصطلاح‌ تا يك‌ قدري‌ تنگ‌ دست‌ مي‌شن‌ كافر مي‌شن‌.

 اين‌ را فكر نكنيد قائدة‌ كلي‌ است‌، نه‌ اگر قائدة‌ كلي‌ بود مي‌خواست‌ ابيذر كافرترين‌ اشخاص‌ باشه‌. چون‌ فقيرترين‌ اشخاص‌ بود. اصحاب‌ سفره‌اي‌ كه‌ در زمان‌ پيغمبر با پيغمبر از مكه‌ مهاجرت‌ كردند و در صفوه‌هاي‌ مسجد بدون‌ هيچ‌ چيز نشسته‌ بودند و منتظر حتي‌ بودند لقمة‌ ناني‌ بهشون‌ برسه‌ اينها مي‌خواستند كافر باشند ولي‌ تا الصلاة‌ جامعه‌ يك‌ جمله‌ اعلام‌ مي‌كرد بلال‌ حبشي‌ روي‌ معذنه‌ كه‌ الصلاة‌ جامعه‌ همتون‌ بياييد مي‌خواييم‌ نماز بخونيم‌. همه‌ جمع‌ مي‌شدند، توي‌ مسجد. پيغمبر مي‌فرمود لشگري‌، دشمني‌ از فلان‌ طرف‌ به‌ ما حمله‌ كرده‌ و قصد ما را كرده‌ حاضريد، ما حاضر بوديم‌. توي‌ اين‌ صفوه‌هاي‌ مسجد كه‌ نشسته‌ بوديم‌ اصلا به‌ انتظار يك‌ چنين‌ حرفي‌ بوديم‌. والذين‌ جاهدوا فينالنهدينا سبلنا. اگر در مغازه‌ ات‌ نشستي‌، اگر در خانه‌ات‌ نشستي‌، اگر توي‌ مدرسه‌ هستي‌، اگر توي‌ دانشگاه‌ هستي‌، اگر توي‌ حوضه‌ هستي‌ مؤمن‌ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ تا گفتند الصلاة‌ جامعه‌. تا گفتن‌ كه‌ علي‌ يا اهل‌ العالم‌ ان‌ امامكم‌ المنتظر، اي‌ مردم‌ من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌، حاضريد؟ بگيد آقا ما خيلي‌ وقته‌ منتظريم‌. ما مدتهاست‌ منتظريم‌. خوب‌ آدم‌ منتظر چه‌ خصوصيتي‌ داره‌؟ منتظر همين‌ است‌ كه‌ قرضهاش‌ را نده‌، ديونش‌ را ادا نكنه‌، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ زندگيش‌ را رو به‌ رو نكنه‌ بگه‌ كه‌ من‌ منتظر امام‌ زمانم‌، امام‌ زمان‌ بياد كارهاي‌ من‌ را رو به‌ راه‌ كنه‌. خودش‌ را اصلاح‌ نكنه‌، بگه‌ امام‌ زمان‌ مي‌ياد يك‌ اراده‌ بكنه‌ كه‌ بيشتر حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليه‌ اين‌ جور مواقع‌ يك‌ اراده‌ مي‌كنه‌ كه‌ تو نباشي‌ اصلا. تو به‌ جهنم‌ بري‌ والا كجا در كدوم‌ روايت‌ هست‌ كه‌ ما در زمان‌ غيبت‌ بايد منتظر امام‌ زمان‌ باشيم‌ كه‌ او بياد ما را اصلاح‌ كنه‌. اون‌ ماها را اصلاح‌ نبايد بكنه‌. صريح‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ در همين‌ زيارت‌ هر شب‌ جمعه‌ كه‌ مي‌خونيد زيارت‌ آل‌ ياسين‌. و ان‌ رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها يوم‌ لا ينفع‌ نفسا ايمانها لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌. خوب‌ به‌ اين‌ آيه‌ توجه‌ كنيد به‌ اين‌ جمله‌ اين‌ كه‌ مي‌گم‌ آيه‌ اين‌ آيه‌ است‌ لم‌ تكن‌ آمنت‌ من‌ قبل‌ اين‌ آية‌ قرآنه‌. در اين‌ زيارت‌ از اين‌ آيه‌ استفاده‌ كرده‌ خود حضرت‌ ولي‌ عصر. كه‌ وقتي‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ آمدند روي‌ كار وقتي‌ كه‌ حكومت‌ عدل‌ الهي‌ برقرار شد. اين‌ ايماني‌ كه‌ قبلا اگر ايمان‌ نداشته‌ باشي‌ خودت‌ را درست‌ نكرده‌ باشي‌، تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشي‌، خودت‌ را اصلاح‌ نكرده‌ باشي‌ ديگه‌ فايده‌اي‌ نداره‌. يوم‌، ببينيد ترجمة‌ خيلي‌ سادة‌ فارسي‌ براتون‌ مي‌كنم‌، يوم‌ لا ينفع‌ نفسا. رجعت‌ شما كيه‌؟ روزي‌ كه‌ يوم‌ لا ينفع‌. يوم‌ يعني‌ روزي‌ كه‌ لا ينفع‌ يعني‌ فايده‌اي‌ نداره‌. نفسا يعني‌ براي‌ هيچ‌ كس‌. لم‌ تكن‌ يعني‌ نباشد كه‌ قبلا ايمان‌ آورده‌ باشند. حالا مي‌خواد مي‌خواد ايمان‌ بياره‌، حالا مي‌بينه‌ انقلاب‌ پيروز شده‌ مي‌ياد مي‌گه‌ ما هم‌ هستيم‌ اين‌ فايده‌اي‌ ديگه‌ نداره‌. حالا كه‌ مي‌بينه‌ انقلاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ داره‌ جا مي‌افته‌ و همه‌ دارن‌ يك‌ پستي‌ و مقامي‌ مي‌گيرن‌ اين‌ آقا هم‌ مي‌ياد مي‌گه‌ كه‌ من‌ هم‌ هستم‌.

 ممكنه‌ در انقلاب‌ ما اين‌ كارها انجام‌ شده‌. چون‌ ما باطن‌ اشخاص‌ را خبر نداريم‌ اما امام‌ زمان‌ اين‌ چشم‌ مقدسش‌ مي‌ره‌ تو اعماق‌ وجود تو. الانت‌ را كه‌ مي‌فهمه‌ هيچ‌ آينده‌ ات‌ را هم‌ مي‌فهمه‌. ده‌ ساله‌ ديگه‌ ات‌ را هم‌ كه‌ مي‌خواي‌ تقلب‌ كني‌ مي‌فهمه‌. خوب‌ فبصرك‌ اليوم‌ حديد. تيز مي‌شه‌ اين‌ چشمش‌ هم‌ گذشته‌ ات‌ را مي‌بينه‌ هم‌ آينده‌ ات‌ را مي‌بينه‌ هم‌ قلب‌ ناپاكت‌ را مي‌بينه‌ مي‌گه‌ به‌ درد نمي‌خوره‌ برو گم‌ شو. اما اگر قلب‌ انسان‌ پاك‌ باشه‌.ايمان‌ در قلب‌ انسان‌ رسوخ‌ كرده‌ باشه‌. در اعضا و جوارح‌ نفوذ كرده‌ باشه‌ و اعضا و جوارح‌ را تحت‌ كنترل‌ قرار داده‌ باشه‌ اينجا خوب‌ قبوله‌. اين‌ معناي‌ منتظره‌.

 منتظر اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ تمام‌ كارهاش‌ را درست‌ كرده‌ باشه‌، خودش‌ را اصلاح‌ كرده‌ باشه‌، دلبستگي‌ به‌ چيزي‌ نداشته‌ باشه‌. وابستگي‌ به‌ حتي‌ زن‌ و فرزندش‌ نداشته‌ باشه‌ تا صداي‌ مبارك‌ حضرت‌ ولي‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بلند شد كه‌ انا امامكم‌ المنتظر من‌ امام‌ منتظر شما هستم‌. اين‌ بگه‌ آقا لبيك‌. اما يك‌ عده‌ هستند نه‌ اين‌ طوري‌ نيستند. ولايت‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ شما بايد تحت‌ فرمان‌ باشي‌ و روي‌ عشق‌ هم‌ حركت‌ كني‌. محبت‌ شديد. اون‌ چنان‌ محبت‌ داري‌ كه‌ هيچ‌ مانعي‌ جلوي‌ پاتو نمي‌گيره‌. شما مثلا فرض‌ كنيد اين‌ كه‌ مي‌گن‌ مفقود كه‌ از اصحاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اينها مفقودن‌ يعني‌ اين‌ قدر در محبتش‌ به‌ امام‌ زمانها اين‌ قدر محبت‌ نداره‌ به‌ زنش‌ كه‌ از زنش‌ خداحافظي‌ بكنه‌. به‌ بچه‌اش‌ اين‌ قدر محبت‌ نداره‌ در مقابل‌ محبت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ بچه‌اش‌ را ببوسه‌ تا او مبادا بيدار بشه‌. خوب‌ اگر اين‌ها بيدار شدن‌ و خداحافظي‌ كرد  كه‌ ديگه‌ گم‌ نمي‌شه‌، مي‌پرسند كجا مي‌ري‌؟ معلومه‌ رفته‌ مسافرت‌. اين‌ مفقود مي‌شه‌. سر شب‌ تو همين‌ رختخواب‌ خوابيده‌ اما حالا نيست‌. هم‌ چين‌ بلند شده‌ و رفته‌ كه‌ احدي‌ متوجه‌ نشده‌. اين‌ معناي‌ ولايته‌. ماها بي‌ خود مي‌گيم‌ ما ولايت‌ امير المؤمنين‌  عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ را داريم‌. ولايت‌ اميرالمؤمنين‌، بگيد محبت‌. يك‌ جمعي‌ آمده‌ بودند در مدينه‌ در خانة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هنوز حضرت‌ به‌ خراسان‌ نيامده‌ بود، اينها هم‌ اهل‌ خراسان‌ بودند. مثل‌ ماها آمدند در خانة‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ گفتند آقا ما شيعيان‌ شما هستيم‌ حدودا هزار فرسخ‌ راه‌ آمديم‌ اون‌ وقتها هم‌ كه‌ با ماشين‌ و هواپيما نبود. اين‌ همه‌ راه‌ را اومديم‌ شما را ببينيم‌. حضرت‌ به‌ غلامشون‌ فرمود بگيد نمي‌شه‌. امروز فردا، پس‌ فردا، پستر فردا، نمي‌شه‌. يك‌ ماه‌ در اين‌ روايت‌ هست‌ كه‌ اينها هر روز آمدند حضرت‌ خودش‌ را به‌ اينها نشون‌ نداد. يك‌ روز گفتند كه‌ ما زبانمون‌ را عوض‌ كنيم‌. گفتند آقا ما يك‌ عده‌ از دوستان‌ شما هستيم‌ از خراسان‌ آمده‌ايم‌. حضرت‌ فرمود بگو بياد تو. آمدند تو آقا چي‌ شد، يك‌ ماهه‌ ما را راه‌ نمي‌دي‌، امروز راه‌ مي‌دي‌؟ حضرت‌ فرمود روزهاي‌ قبل‌ دروغ‌ مي‌گفتيد من‌ با آدمهاي‌ دروغگو رو به‌ رو نمي‌شم‌. دروغ‌ مي‌گفتيد. ما چي‌ گفتيم‌ كه‌ دروغ‌ گفتيم‌. چي‌ گفتند، آقايون‌ كه‌ اينها دروغ‌ گفتن‌ شما بگيد؟

 گفتند ما شيعه‌ هستيم‌. شيعه‌ يعني‌ چي‌؟ شيعه‌ يعني‌ حتي‌ ولي‌ شما بگن‌، اگر بگن‌ ما ولايت‌ شما را داريم‌، شيعه‌ كمتر از ولايته‌. شيعه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ صد در صد مطيعه‌ محبت‌ داره‌ يا نداره‌. صد در صد پاش‌ را مي‌گذاره‌ پشت‌ پاي‌ امام‌. تشييع‌ جنازه‌ كرديد، جنازه‌  را كه‌ مي‌برند شما كه‌ پشت‌ جنازه‌ كه‌ راه‌ مي‌ريد تشييع‌ كرديد. پشت‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بريد تشييع‌ كرديد او را شيعة‌ او هستيد. يعني‌ هر كاري‌ را كه‌ علي‌ مي‌كنه‌ ما هم‌ مي‌كنيم‌. هر فكري‌ را كه‌ علي‌ داره‌ ما هم‌ داريم‌. هر اعتقادي‌ را كه‌ علي‌ داره‌ ما هم‌ داريم‌. اين‌ معني‌ شيعه‌. حضرت‌ فرمود شما سي‌ روزه‌ كه‌ دروغ‌ مي‌گيد ما هم‌ با آدم‌ دروغ‌ گو كاري‌ نداريم‌ از هر جايي‌ مي‌خواد اومده‌ باشه‌. امروز راست‌ گفتيد. گفتيد ما دوستتون‌ داريم‌، محب‌ شما هستيم‌. چون‌ راست‌ گفتيد بياييد. و آمدند نشستند و فهميدند كه‌ اشتباهشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ گفتند ما شيعه‌ هستيم‌. بلكه‌ حضرت‌ مي‌خواسته‌ اينها را بسازه‌، تربيتشون‌ كنه‌. يك‌ تكاني‌ به‌ اينها بده‌ كه‌ شماها دوست‌ هستيد ولي‌ شيعه‌ نيستيد. دوست‌ داريد. افرادي‌ هستند دوستند، دوستند. حالا معلوم‌ نيست‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داشته‌ باشن‌ بالاخره‌ چون‌ حاجتشون‌ را علي‌ مي‌ده‌، مريضيشون‌ را شفا مي‌ده‌، قرضشون‌ را ادا مي‌كنه‌، اقلا حالا هيچ‌ يك‌ از اين‌ كارها را را هم‌ امام‌ رضا يا امام‌ زمان‌ نكنه‌ يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌شه‌ لااقل‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ دلش‌ گرفته‌ مي‌ره‌ يك‌ دعاي‌ توسلي‌ مي‌خونه‌ يك‌ خرده‌اي‌ گريه‌ مي‌كنه‌ يك‌ آرامشي‌ پيدا مي‌كنه‌. نه‌ قرضش‌ ادا شده‌ نه‌ مرضش‌ شفا داده‌ شده‌. اين‌ را مي‌گن‌ محب‌. دوست‌ داره‌ اينها را. حالا محب‌ چي‌ هست‌ باز اين‌ خودش‌ حرف‌ داره‌.

 اگر دوست‌ داشته‌ باشيد امام‌ زمان‌ را شما مي‌شيد محب‌. اگر اطاعت‌ بكنيد و پيروي‌ بكنيد و صد در صد پيروي‌ بكنيد باز مي‌شيد شيعه‌. اگر هم‌ دوست‌ داشته‌ باشيد و روي‌ محبت‌ شديد هر چي‌ مي‌گه‌ بگيد چشم‌ اين‌ شيعه‌ايد داراي‌ ولايت‌. ولايت‌ به‌ اين‌ آسونيها نيست‌. ولايت‌ هر كسي‌ بلند شه‌ بگه‌ ما ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را داريم‌. روز عيد غدير نزديكه‌. الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ بولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. متمسك‌ به‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هستيم‌، الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتمسكين‌ من‌ المحبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بگيد. دروغ‌ نگفتيد. چون‌ دوست‌ داريد، يقينا همتون‌ ائمه‌ را دوست‌ داريد. امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريد. من‌ گاهي‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ كه‌ از كجا معلوم‌ كه‌ محب‌ باشيم‌، دوست‌ داشته‌ باشيم‌. من‌ مي‌گم‌ تو اگر همين‌ امشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ را ببيني‌ تا چند روز خوشحالي‌؟ مخصوصا يك‌ خواب‌ روشني‌ هم‌ ببيني‌. همين‌ الان‌ علامته‌ محبتته‌ به‌ امام‌ زمان‌. اما الحمد الله‌ الذي‌ جعلنا من‌ المتسكين‌ بولايت‌ علي‌ خيلي‌ عجيبه‌. ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اين‌ مشكله‌. ما دوست‌ داريم‌ علي‌ را اطاعتش‌ را به‌ خاطر محبتمون‌ به‌ اون‌ حضرت‌ مي‌كنيم‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌  را ما دوست‌ داريم‌، اطاعتش‌ را هم‌ بكنيم‌. يك‌ روايتي‌ را من‌ نوشته‌ بودم‌ بيارم‌ براتون‌ شب‌ شهادت‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ بود اون‌ شب‌ بخونم‌، اون‌ شب‌ يادم‌ رفت‌ الان‌ خدا كنه‌ گمش‌ نكرده‌ باشم‌. امروز عصري‌ ديدم‌ تو كاغذهام‌ هست‌ گفتم‌ امشب‌ ببرم‌ بخونم‌. اين‌ روايت‌ خيلي‌ عجيبه‌. روايت‌ بسيار فوق‌ العاده‌اي‌ است‌.

 ببينيد ولايت‌ چه‌ اثرات‌ خوبي‌ داره‌، چقدر خوبه‌. ولايت‌ اگر داشته‌ باشيد خيلي‌ زندگيتون‌ رو به‌ راه‌ مي‌شه‌. يعني‌ تمام‌ مسائل‌ روي‌ ولايته‌، حتي‌ تزكية‌ نفس‌ انسان‌ مي‌كنه‌ تا ولايت‌ پيدا بكنه‌ تا ولي‌ الله‌ بشه‌. تا از اولياء خدا بشه‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از آبائشون‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ نقل‌ كردند امير المؤم‌نين‌ فرمودكه‌ اين‌ را سنيها هم‌ نقل‌ كردن‌ اين‌ روايت‌ را، فرمود كه‌ حدثني‌ اخي‌، به‌ من‌ اين‌ مطلب‌ را برادرم‌ و حبيبي‌ و دوستم‌ رسول‌ خدا فرمود. واقعا علي‌ مي‌تونه‌ بگه‌ كه‌ حبيبي‌ و اخي‌ و برادر و دوست‌. فرمود من‌ سره‌ شما چي‌ خوشتون‌ مي‌ياد وقتي‌ كه‌ روز قيامت‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنيد چه‌ جوري‌ باشيد. هر جوري‌ را كه‌ شما دوست‌ داشته‌ باشي‌ در اين‌ روايت‌ هست‌. هر جور. بهشت‌ مي‌خواي‌ از خدا بهتون‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. شما مي‌خواييد خدا اصلا گناهانتون‌ رانگاه‌ نكنه‌، بهتون‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. همين‌ جا. هر چي‌ حالا اين‌ها را بهتر اينه‌ كه‌ من‌ بخونم‌. مي‌خواييد نامة‌ اعمالتون‌ به‌ دستتون‌ برسه‌. دست‌ راستتون‌ باشه‌ مي‌گه‌ چكار كنيد. مي‌خواييد گناهانتون‌ تبديل‌ به‌ حسنات‌ بشه‌ مي‌گه‌ چكار بكنيد. حالا گوش‌ بديد اينها را خوب‌ ياد بگيريد. انشاء الله‌ عمل‌ هم‌ بكنيد. فقط‌ ياد نگيريد كه‌ ياد داشته‌ باشيد. يك‌ روايت‌ داره‌ اگر يك‌ منبري‌، يك‌ واعظ‌ يك‌ سخنگو يك‌ معلم‌ يك‌ چيزي‌ را تو كتاب‌ ياد بگيره‌ كه‌ فقط‌ براي‌ مردم‌ بگه‌ خودش‌ عمل‌ كرد، كرد، نكرد، نكرد. اين‌ خود اين‌ گناهه‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. من‌ يك‌ روزي‌ رفتم‌، مثلا اين‌ را از خونه‌ برداشتم‌ آوردم‌ فقط‌ براي‌ اين‌ كه‌ بتونم‌ چند لحظه‌اي‌ وقت‌ شما را بگيرم‌ و رو منبر چيزي‌ گفته‌ باشم‌. و خودم‌ نخواسته‌ باشم‌ عمل‌ بكنم‌ اينجا همين‌ ماية‌ خسارت‌ من‌ مي‌شه‌. اتأمرون‌ الناس‌ بالبر و تنسون‌ انفسكم‌. شما مردم‌ را امر مي‌كنيد به‌ خوبي‌ و خودتون‌ را فراموش‌ مي‌كنيد.

 رفتم‌ مقتل‌ خوندم‌ كه‌ بيام‌ براي‌ مردم‌ بخونم‌ تا شماها گريه‌ كنيد خودم‌ گريه‌ نكردم‌، نكردم‌. مثلا حالا گاهي‌ هم‌ انسان‌ خودش‌، شماها همتون‌ گريه‌ نمي‌كنيد. يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد اين‌ منبري‌ چرا خودش‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. شماها هم‌ بعضيتون‌ گريه‌ نمي‌كنيد. اين‌ هم‌ جزء بعضي‌ كه‌ گريه‌ نمي‌كنه‌. ما مسجد نماز مي‌خونديم‌ نماز جماعت‌ يك‌ روز ما نرفتيم‌ نماز. يكي‌ پشت‌ سر به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آقا شما چرا ديروز نيامديد نماز؟ گفتم‌ كه‌ تو اين‌ هفته‌ تو چند روز نيامدي‌ نماز؟ گفت‌ من‌ دو روز. گفتم‌ خوب‌ ما يك‌ روز نيامديم‌. گفت‌ نه‌ فرق‌ مي‌كنه‌، گفتم‌ نه‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. البته‌ فرق‌ مي‌كنه‌ چون‌، حالا. حالا اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ منبري‌ يك‌ روضه‌ خون‌ اينجا گريه‌ نمي‌كنه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ تا خودم‌ اشكم‌ جاري‌ نشه‌ يا محزون‌ لااقل‌ نشم‌ روضه‌ نمي‌خونم‌. به‌ ما دستور مي‌داد مي‌گفت‌ وقتي‌ كه‌ مقتل‌ را مي‌خونيد يا همين‌ كتاب‌ روضه‌ را مي‌خونيد همان‌ جا گريه‌ بكنيد والا قصاوت‌ مي‌گيره‌ شما را. حالا گوش‌ بديد كه‌ هم‌ عمل‌ كنيد و هم‌ براي‌ ديگران‌ نقل‌ كنيد.

 پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ سره‌ ان‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌، كسي‌ كه‌ خوشش‌ مي‌ياد يا دوست‌ داره‌ يا مي‌خواد كه‌ خدا را وقتي‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌ خدا آغوشش‌ را باز كنه‌ به‌ به‌ خيلي‌ خوش‌ آمدي‌ و هو مقبل‌ عليه‌، رو كنه‌ خدا بهش‌، استقبالش‌ كنه‌. چكار كنه‌؟ غير مؤذن‌ امر. ديديد بعضيها را انسان‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ياد اينجوري‌ مي‌كنه‌. توي‌ اداره‌اي‌ رفته‌ باشيد كاري‌، رفيقتون‌ بوده‌ها حالا پستي‌ گرفته‌ اين‌ در باز شه‌ تو اطاق‌ انتظار نشستيد اتفاقا روبروتون‌ واقع‌ شده‌ يك‌ همچين‌ نگاهي‌ مي‌كنه‌. نمي‌گه‌ آقا تو چرا اونجا نشستي‌ پاشو بيا تو. اين‌ را خوب‌ براتو توضيح‌ مي‌دم‌ كه‌ معناي‌ مقبل‌ عليه‌ غير معرض‌ امر. خدا بگه‌ بيا تو چرا اونجا نشستي‌ و روش‌ را ازت‌ نگردونه‌ چكار كني‌؟ چكار كنيد؟ فليتوي‌ لك‌ يا علي‌ تو را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و فرمانت‌ را ببره‌. اگر مي‌خواييد روز قيامت‌ كه‌ وارد مي‌شيد تا از قبرتون‌ مي‌ياييد بيرون‌ چشمتون‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ بيافته‌ خدا بگه‌ بارك‌ الله‌ بيا، و روش‌ را ازت‌ نگردونه‌ چكار كنيد؟ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نه‌ ولايتي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌. يعني‌ روي‌ عشق‌، روي‌ محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ و اطاعتش‌ بكنيم‌. فرمانبرداري‌ ازش‌ بكنيم‌. و من‌ سره‌ ان‌ يلعقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو راض‌ امر. اگر مي‌خواد روزي‌ كه‌ به‌ ملاقات‌ خدا مي‌ره‌ خدا ازش‌ راضي‌ باشه‌ چكار كنه‌؟ فلتوي‌ لابنك‌ الحسن‌. پسر امام‌ حسن‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، دوست‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ ولايتش‌ را قبول‌ داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ ان‌ يلقي‌ الله‌ و من‌ احب‌ ان‌ يلقي‌ الله‌ و لا خوف‌ عليه‌ اين‌ جا احب‌ است‌، كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ كه‌ خدا را وقتي‌ كه‌ مي‌بينه‌ هيچ‌ ترسي‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ ترسي‌. مي‌بينيد وقتي‌ انسان‌ وقتي‌ مي‌ره‌ يك‌ بزرگي‌ را ببينه‌ مي‌ترسه‌ كه‌ اين‌ آقا حالا اين‌ را توبيخش‌ كنه‌. يك‌ كسي‌ اشتباهي‌ بهش‌ يك‌ گزارش‌ بدي‌ داده‌ باشه‌. قلبش‌ مي‌زنه‌. اگر مي‌خواي‌ هيچ‌ ترسي‌ نداشته‌ باشي‌، هيچ‌ خوفي‌ نداشته‌ باشي‌، فليتويل‌ الحسين‌ ابن‌ علي‌ ابنك‌ الحسين‌. پسر تو چون‌ خطاب‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌ پيغمبر دارد مي‌فرمايد پسرت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ را دوست‌ داشته‌ باشد.

 اينجا دوستي‌ من‌ الان‌ تو ذهنم‌ آمد چون‌ فكر مي‌كردم‌ همش‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ من‌ سره‌ است‌. اينجا من‌ احب‌ است‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌. كه‌ خدا را وقتي‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌ خوفي‌ بر او نباشه‌ اينجا پسر تو حسين‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. همين‌ دوستيهاي‌ شما نسبت‌ به‌ سيدالشهدا همين‌ گريه‌ هاتون‌ در مجالس‌ عزا. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد محلا ذنوبه‌ امر خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانتون‌ را محو كرده‌ باشه‌ فليتوان‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ فانه‌ مِن‌ مَن‌ الله‌ عزوجل‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌ از اونهايي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ فيماهم‌ في‌ وجوههم‌ من‌ اثر السجود.

 اونقدر سجده‌ كرده‌اند براي‌ خدا كه‌ سيماشون‌ پيداست‌ و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو قوي‌ العين‌. اگر مي‌خواد وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ دوست‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ چشمهاش‌ روشن‌ باشه‌ قوي‌ العين‌ باشه‌ فليتول‌ محمد ابن‌ علي‌ الباقر امام‌ باقر را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اون‌ حضرت‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و يعطيه‌ كتابه‌ بيمينه‌ فليتوي‌ لجعفر ابن‌ محمد الصادق‌ كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ خدا را وقتي‌ مي‌بينه‌ روز قيامت‌ نامة‌ عملش‌ به‌ دست‌ راستش‌ داده‌ بشه‌. امام‌ صادق‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اون‌ حضرت‌ را داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ لله‌ طاهر مطهرا كسي‌ كه‌ دوست‌ داره‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ طاهر و مطهر باشه‌، هم‌ پاك‌ باشه‌، هم‌ پاك‌ كننده‌ باشه‌. يعني‌ هم‌ خودش‌ پاكه‌ همم‌ يك‌ عده‌اي‌ را شفاعت‌ كنه‌ و وارد بهشتشون‌ كنه‌. فليتوي‌ لموسي‌ ابن‌ جعفر كاظم‌ اگر خواستيد در تزكية‌ نفس‌ موفق‌ باشيد متوسل‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر باشيد. اين‌ روايت‌ هم‌ هست‌ و اين‌ روايت‌ هم‌ اشاره‌اي‌ بر اون‌  روايته‌. و من‌ احب‌ ينقل‌ لله‌ عزوجل‌ و هو ضاحكن‌ وقتي‌ كه‌ خدا را ملاقات‌ مي‌كنه‌ اگر مي‌خواييد بخنديد اين‌ قدر خوشحاليد ديديد دوستتون‌، يك‌ بزرگي‌ را كه‌ انسان‌ مي‌بينه‌يا علي‌، اظهار محبت‌ مي‌كنه‌ مي‌خند و وارد مي‌شه‌ و خدا هم‌ به‌ او اظهار محبت‌ بكنه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را ولايتش‌ را داشته‌ باشه‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد رفعت‌ درجاته‌، ببينيد عجيبه‌ راجع‌ به‌ امام‌ جواد خيلي‌ سنگ‌ تمام‌ گذاشتنها. كسي‌ كه‌ دوست‌ دارد ملاقات‌ كند خداي‌ عزوجل‌ را خداي‌ عزوجل‌ درجاتش‌ بالا رفته‌ باشه‌ به‌ اون‌ درجة‌ بالا يك‌ و بدلت‌ سياته‌ حسنات‌ تمام‌ بديهاش‌ تبديل‌ به‌ خوبي‌ شده‌ باشه‌. فليتوي‌ لمحمد علي‌ الجواد و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و يحاسبه‌ حساب‌ يتيري‌. گاهي‌ حسابها را خيلي‌ سخت‌ مي‌گيرند. گاهي‌ حساب‌ را آسون‌ مي‌گيرند. حسابش‌ را آسون‌ بگيرند.

 فليتوي‌ لمحمد ابن‌ علي‌ الهادي‌. من‌ احب‌ عن‌ يلنقل‌ الله‌ عزوجل‌ يحسابه‌ حسابه‌ يسيرا يك‌، يكي‌ كه‌ حسابش‌ آسونه‌ و يدخله‌ الجنه‌ جنات‌ عندن‌ ارض‌ السماوات‌ الارض‌ و وارد بهشتي‌ كه‌ وسعتش‌ به‌ وسعت‌ آسمانها و زمينه‌ كه‌ اودت‌ المتقين‌ فليتوي‌ علي‌ بن‌ محمد الهادي‌. امام‌ هادي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و نسبت‌ به‌ اون‌ حضرت‌ ولايت‌ داشته‌ باشه‌. هي‌ من‌ مي‌گم‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ دوستي‌ با اطاعت‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و هو من‌ الفائزين‌ مي‌خواد رستگار خدا را ملاقات‌ كن‌ فليتوال‌ الحسن‌ ابن‌ علي‌ العسگري‌ ولايت‌ حسن‌ بن‌ عسگري‌ امام‌ عسگري‌ را داشته‌ باشه‌ و من‌ احب‌ اين‌ مال‌ من‌ و شماست‌. چون‌ ولايت‌ امام‌ زمانمون‌ را ما بايد داشته‌ باشيم‌. و من‌ احب‌ عن‌ ينقل‌ الله‌ عزوجل‌ و قد كلم‌ ايمانه‌. ايمانش‌ كامل‌ باشه‌. چون‌ امام‌ دوازدهمه‌ معلم‌ آخر، معلم‌ كلاس‌ آخر زندگي‌ و ايمانه‌. كمل‌ ايمانه‌ و حسن‌ اسلامه‌ اسلامش‌ نيكو باشه‌. كه‌ مهمترين‌ چيزها همينه‌، ايمان‌ كامل‌. سلمان‌ در درجة‌ دهم‌ از ايمان‌ بود. كمال‌ ايمان‌ مال‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و اسلامش‌ هم‌ خوب‌ باشه‌ كه‌ تسليم‌ باشه‌، فليتوال‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌ المنتظر صلواة‌ الله‌ عليه‌ و علي‌ آله‌. (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) يك‌ صلوات‌ ديگه‌ با توجه‌ و بلندتر به‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). هؤلاء ائمة‌ الهدي‌. اينها هستند امامهاي‌ هدايت‌. رهبران‌ هدايت‌ شما اينها هستند. و اعلام‌ الطغي‌ من‌ احبهم‌ و تولاهم‌، پيغمبر اكرم‌ فرمود كسي‌ كه‌ اينها را دوست‌ داشته‌ باشه‌ و ولايت‌ اينها را بپذيره‌ و تحت‌ ولايت‌ اينها باشه‌، كنت‌ ضامنا، من‌ پيغمبر ضامن‌ هستم‌ براي‌ او كه‌ خداي‌ تعالي‌ وارد بهشتش‌ بكنه‌. از اين‌ بهتر ديگه‌ نميشه‌.

 خوب‌ پس‌ ولايت‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ كمال‌ ايمانه‌ و علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ داراي‌ كمالاته‌ و رسيده‌ به‌ حد كمال‌. لذا ما عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ وقتي‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ ما حرف‌ مي‌زنيم‌ ميگيم‌ هدفمون‌ رسيدن‌ به‌ امام‌ زمانه‌، رسيدن‌ به‌ ولايت‌ امام‌ زمانه‌ و اين‌ ماه‌ هم‌ ماه‌ ولايته‌. ولايتي‌ داشته‌ باشيد مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌. آقا جريان‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ قهرمان‌ اين‌ ماهه‌ عجيبه‌! عجيبه‌! در صراط‌ مستقيم‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عجيب‌ موفق‌ بود. كه‌ ما وقتي‌ مراحل‌ را تقسيم‌ مي‌كرديم‌، مرحلة‌ توبه‌ حضرت‌ آدم‌، مرحلة‌ استقامت‌ حضرت‌ نوح‌، مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ حضرت‌ ابراهيم‌. آنقدر دقيقه‌ توي‌ خطش‌، يك‌ ذره‌ انحراف‌ نداره‌، يك‌ سر سوزن‌ كج‌ روي‌ نداره‌. جبرئيل‌ آمده‌ بهش‌ ميگه‌ به‌ من‌ كاري‌ داري‌، آنهم‌ كجا؟ وقتي‌ كه‌ روي‌ منجنيق‌ بلندش‌ كردند مي‌خواهند بيندازندش‌ توي‌ آتش‌. يك‌ ذره‌ نمي‌لغزه‌. حواسش‌ پرت‌ نميشه‌. پشت‌ فرمون‌ نشستيدها، اين‌ پهلويتون‌ گاهي‌ ميشه‌ حرفي‌ بهتون‌ ميزنه‌. شما حواستون‌ پرت‌ ميشه‌ يك‌ وقت‌ ممكنه‌ از جاده‌ خارج‌ بشيد. گوش‌ نميديد، نه‌ با تو نبودم‌. من‌ يك‌ جا توجه‌ دارم‌، دقيق‌، به‌ خدا. من‌ وسيله‌ باشم‌ اگر تو وسيلة‌ خدا بودي‌ خوب‌ وسيله‌ ميشيد، چرا سؤال‌ ميكني‌؟ من‌ اين‌ را ميگم‌. نه‌. تو نه‌. بهش‌ وحي‌ ميشه‌ بچة‌ عزيزت‌ را برو بكش‌. چشم‌. اني‌ اري‌ في‌ المنام‌ اني‌ اذبحك‌. زن‌ و بچه‌ات‌ را ببر توي‌ بيابان‌ بي‌ آب‌ و علف‌ بگذار و بيا. چشم‌. اينها همه‌اش‌ معناي‌ صراط‌ مستقيمه‌. چشم‌، چشم‌. اي‌ كاش‌ ما هم‌ بگيم‌ چشم‌. اي‌ كاش‌ ماهم‌ در مقابل‌ پروردگار اقلا در اين‌ كارهاي‌ سخت‌ نه‌؛ كارهاي‌ سخت‌ را به‌ ما نميگن‌، روي‌ دوش‌ مورچه‌ يك‌ گندمي‌ چيزي‌ بيشتر نمي‌گذارند. يك‌ جوال‌ گندم‌ نمي‌گذارند. اين‌ بار را تو ببر. باري‌ كه‌ به‌ ما گفتند ببر چيه‌؟ گناه‌ نكن‌. اين‌ گناهان‌ اينقدر زحمت‌ نداره‌ گناه‌ نكردن‌. من‌ حتي‌ بعضي‌ وقتها حساب‌ كردم‌ كه‌ گناه‌ كردن‌ زحمت‌ داره‌. راست‌ گفتن‌ آسونتره‌ يا دروغ‌ گفتن‌؟ دروغ‌ گفتن‌ هزار جور گرفتاري‌ داره‌. راست‌ گفتن‌ راسته‌ ديگه‌. هم‌ اعتبار انسان‌ را درست‌ ميكنه‌ و هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، راحته‌، فكرش‌ راحته‌، عقلش‌ راحته‌، همه‌ چيزش‌ راحته‌. غيبت‌ نكردن‌ بهتره‌، آسونتره‌ يا غيبت‌ كردن‌؟ غيبت‌ ميكني‌ اگر به‌ گوش‌ آن‌ بابا برسه‌ مي‌آد باهات‌ دعوا ميكنه‌، اسباب‌ دردسر درست‌ ميكنه‌، چه‌ و فلان‌ و اينها. اصلا نگو. راحت‌. هر گناهي‌ را كه‌ شما تصور بكنيد انجامش‌ زحمتش‌ بيشتره‌. حالا آني‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌. و الاّ زحمت‌ اخرويش‌ كه‌ فوق‌ العاده‌ است‌. آني‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌ زحمتش‌ بيشتر از نكردن‌ آن‌ گناه‌ است‌. واجباتمون‌ هم‌ خيلي‌ زحمت‌ نداره‌، از ديشب‌ تا اينموقع‌ چند تا كار واجب‌ كردي‌؟ يك‌ نماز صبح‌ خوندي‌، يك‌ نماز ظهر خوندي‌، يك‌ نماز عصر خوندي‌، يك‌ نماز مغرب‌، يك‌ نماز عشا. نمازش‌ چقدر طول‌ ميكشه‌؟ نيم‌ ساعت‌. تمامش‌ كنار هم‌ بگذاريد همه‌اش‌ نيم‌ ساعت‌ بيشتر طول‌ نميكشه‌. اگر حالا نماز با توجه‌ و با حال‌ و با طمأنينه‌ و مرتب‌ هم‌ بخوني‌. نيم‌ ساعت‌. نماز صبحت‌ پنج‌ دقيقه‌ بيشتر طول‌ ميكشه‌؟ نه‌ جدا. دو دقيقه‌، سه‌ دقيقه‌، ساعت‌ بگذاريد، از امشب‌ ساعت‌ بگذاريد. نماز ظهرت‌ پنج‌ دقيقه‌، نماز عصرت‌ پنج‌ دقيقه‌. اين‌ ميشه‌ يك‌ ربع‌. نماز مغرب‌ و عشات‌ هم‌ ده‌ دقيقه‌. اين‌ ميشه‌ همين‌ واجبات‌ نيم‌ ساعت‌. نيم‌ ساعت‌. نه‌ يك‌ ساعت‌. بيست‌ و چهار ساعت‌ خدا بهت‌ عمر داده‌، يك‌ ساعت‌ تو واجباتت‌ را انجام‌ بده‌. واجب‌ ديگه‌اي‌ هم‌ كه‌ حالا فعلا توي‌ كار نيست‌. چيكار ميكني‌؟ صلة‌ رحم‌ كه‌ ميري‌، مي‌خواستي‌ توي‌ خونه‌ زحمت‌ بكشي‌ براي‌ خودت‌ نهار درست‌ كني‌، حالا ميري‌ خونة‌ قوم‌ و خويشهايت‌ نهار ميخوري‌. اينكه‌ به‌ نفعته‌. صلة‌ رحم‌هاي‌ ما كه‌ بهتر از اين‌ نيست‌. اسباب‌ زحمت‌ درست‌ كردنه‌. نميدونم‌، واجبه‌ چيه‌ ديگه‌؟ احترام‌ پدر و مادرته‌. خوب‌ وقتي‌ احترامش‌ كردي‌ اين‌ مقيد ميشه‌ كه‌ به‌ تو يك‌ چيزي‌ ببخشه‌، ارث‌ بيشتري‌ برات‌ بگذاره‌. اينهم‌ باز به‌ نفعته‌. نه‌ جدا واجبات‌ را ما بشينيم‌ حساب‌ بكنيم‌ ببينيم‌ چيه‌؟ يك‌ روزة‌ ماه‌ رمضانه‌. آنهم‌ به‌ نفعته‌. يك‌ نهار كمتر ميخوري‌، خرجت‌ كمتر ميشه‌ توي‌ اين‌ گرانيها و اين‌ اوضاع‌. مزاجت‌ سالم‌ ميشه‌، صوموا تصحوا. كجا، تو، واجباتت‌ چه‌ ضرري‌ برايت‌ داره‌؟ تو جهاد رفتي‌؟ جنگ‌ رفتي‌؟ خمس‌ و زكاتت‌ هم‌ كه‌ مي‌آيي‌، يك‌ كسي‌ آمده‌ پيش‌ من‌ ميگه‌ من‌ يك‌ ميليون‌ تومان‌ خمسمه‌، من‌ ماهي‌ هزار تومان‌ ميدم‌. خوب‌ ببينيد شماها اين‌ چه‌ جوريه‌. هزار ماه‌ مثلا. مي‌خواد آب‌ توي‌ دلش‌ تكون‌ نخوره‌. زكات‌ هم‌ كه‌ ماها نداريم‌. خمس‌ هم‌ كه‌ خورديم‌ رفته‌ رد كارش‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، چيكار ميكنيم‌؟ من‌ با شما، من‌ منبر كه‌ نميرم‌، من‌ مي‌خوام‌ بشينم‌ با شما صحبت‌ كنم‌ چيكار ميكنيم‌ كه‌ اينقدر زحمت‌ داره‌ برامون‌، اگر هم‌ كرديم‌ آدم‌ خوبي‌ ميشيم‌. اكثرا شماها يا خيلي‌ ناچيز خمس‌ بايد بديد يا نميديد، يا نداريد بديد يعني‌. چه‌ زحمتي‌؟ نه‌ واقع‌. واجبات‌ ديگه‌ يادتون‌ هست‌ بگيد ببينيم‌ چيه‌؟ واجب‌ چيه‌ آقا. همينهايي‌ بود كه‌ گفتم‌ ديگه‌. ببينيد، روزه‌، نماز، زكات‌، زكات‌ كه‌ اصلا ما نداريم‌. حج‌. حج‌ كه‌ ميريد به‌ چقدر خوشحال‌ ميشيم‌ حج‌ به‌ اسممون‌ درآمده‌. آنوقتها كه‌ ميرفتند حج‌، حج‌ عبادت‌ بود، زحمت‌ داشت‌، رياضت‌ داشت‌، پياده‌ از شهرشون‌ حركت‌ مي‌كردند، وصيت‌ مي‌كردند، الوداع‌ مي‌گفتند. حالا با هواپيما ميري‌ آنجا، همه‌ جا زير كولر و غذاي‌ آماده‌ و ميوه‌هايي‌ كه‌ آنجا ميخوري‌ اصلا توي‌ شهرت‌ دورة‌ سال‌ گيرت‌ نمي‌آيد. نوشابة‌ زيادي‌ كه‌ آنجا ميخوري‌ كه‌ ما پارسال‌ من‌ مشرف‌ بودم‌ اينموقع‌، اينقدر نوشابه‌ مي‌آوردند كه‌ ميگفتيم‌ اين‌ نوشابه‌ها اسرافه‌. نوشابه‌هاي‌ خارجي‌ اعلا، نهايت‌ يك‌، يك‌ نصفه‌ روز ممكنه‌ بگيم‌ كه‌ توي‌ عرفات‌ گرما ميخوري‌. همين‌. آنهم‌ حالا ديگه‌، عرفات‌، تمامش‌ را جنگل‌ درست‌ كردند بطوري‌ كه‌ انسان‌ خيال‌ ميكنه‌ توي‌ جنگل‌ مازندران‌ داره‌ راه‌ ميره‌. رويش‌ هم‌ فواره‌ها دارند مي‌چرخه‌، باران‌ داره‌ مي‌آد مثل‌ اينكه‌ و راحت‌. چيه‌؟ چيكار داريم‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اينقدر منت‌ داريم‌ به‌ خدا؟! اينقدر ما بندگان‌ خدا هستيم‌! و واجباتمون‌ را انجام‌ ميديم‌ و محرمات‌ را ترك‌ مي‌كنيم‌. همه‌اش‌ به‌ نفع‌ خودته‌. تازه‌ اين‌ روي‌ حساب‌ مادي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ باز به‌ نفعه‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ روي‌ جنبه‌هاي‌ معنوي‌، جنبه‌هاي‌ الهي‌، آخرتي‌. و بدبخت‌ و بيچاره‌ و بخدا قسم‌ فلك‌زده‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌ و واجباتش‌ را انجام‌ نده‌. اصلا فلك‌ زده‌ است‌. اصلا توي‌ حيوانات‌ بايد اسمش‌ را نوشت‌. چيكاريه‌. اين‌ واجبات‌ ما آقا، آنهم‌ محرمات‌. عرض‌ كردم‌ محرمات‌ كه‌ آسونتره‌ تركش‌. تو را به‌ خدا وقتي‌ ميريد توي‌ آرايشگاه‌ ميگي‌ ريشت‌ را بتراشند، نتراشي‌ ريشت‌ را آسونتري‌ يا بتراشي‌؟ آنهم‌ همينجور. بخدا قسم‌ اگر شيطون‌ بگذاره‌ خوشگلتر هم‌ هستي‌ وقتي‌ ريشت‌ را مي‌گذاري‌. خوشگلتري‌. اون‌ شيطانه‌ كه‌ ميگه‌ تو پيرمرد نشون‌ داده‌ ميشي‌. نميدونم‌ چي‌ ميشي‌. چون‌ همه‌ رفقاي‌ خودمون‌ هستيم‌ و كسي‌، غريبه‌ كم‌ هستش‌. من‌ بايد اينحرفها را بزنم‌. و الاّ روي‌ منبر توي‌ مجالس‌ عمومي‌ نميزنم‌. ميگم‌ باشه‌ اين‌ حرفها را نزنيم‌.

 شما بشينيد گناهاني‌ را كه‌ مي‌خواهيد ترك‌ بكنيد ببينيد كدوم‌ آقا انجامش‌ آسونتره‌ يا ترك‌ كردنش‌، صرفنظر از خدا و همه‌ چيز، صرفنظر از خدا. بگيد اگر يادتونه‌، من‌ يادم‌ نمي‌آد. بگيد يك‌ گناهي‌ را كه‌ اگر نكنيم‌ بهتره‌، اگر بكنيم‌ بهتره‌. بعله‌؟ كسب‌ روزي‌ حرام‌ كه‌ حرام‌ نيست‌. هيچ‌ سخت‌ نيست‌. كسب‌ روزي‌ حرام‌ بخدا مشكلتره‌ بخدا قسم‌ مشكلتره‌. يعني‌ ببينيد يك‌ وقتي‌ هست‌ الان‌ اگر جيب‌ كسي‌ را انسان‌ خالي‌ بكنه‌ خيلي‌ آسونه‌ مخصوصا جيب‌ بر ماهري‌ باشه‌. يك‌ وقتي‌ مي‌گفتند اين‌ جيب‌برها توي‌ قهوه‌خونه‌ دور هم‌ نشسته‌ بودند. يك‌ اصفهاني‌ آمده‌ بود توي‌ مشهد، گفتش‌ كه‌، مي‌خواست‌ جيب‌برهاي‌ مشهد را آزمايش‌ كنه‌ ببينه‌ اينها چقدر استادند. آنوقتها پولها نقره‌ بود. يك‌ كيسه‌اي‌ از اين‌ پولهاي‌ نقرة‌ تقلبي‌ گذاشته‌ بوده‌ توي‌ جيبش‌ و هي‌ هم‌ تكان‌ ميداده‌ توي‌ جمعيت‌. ديد كسي‌ دست‌ نزد. توي‌ قهوه‌خونه‌ گفته‌ بود جيب‌برهاي‌ مشهد زياد… گفتند نه‌. يكي‌ از آنطرف‌ گفت‌ آقا من‌ جيب‌ تو را چند دفعه‌ خالي‌ كردم‌ ديدم‌ آنها تقلبيه‌ گذاشتم‌ سرجايش‌. جيب‌بري‌، كار آسوني‌، براي‌ اينجور آدم‌ كار آسونيه‌. دو دفعه‌ بفهمند اين‌ اينكاره‌ است‌ مي‌گيرندش‌. زحمتي‌ كه‌ بايد بيفته‌ آقا برو توي‌ بازار اعتبار خودت‌ را حفظ‌ كن‌، راستگو باش‌، معتبر باش‌، بخدا قسم‌ از ده‌ تا جيب‌بر بيشتر پول‌ گيرت‌ مي‌آيد. روي‌ اعتبار، روي‌ اعتبار. چقدر، بعكسه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌. من‌ اينجوري‌ فكر ميكنم‌. نميدونم‌ شايد من‌ آخوندم‌ توي‌ حرفهاي‌ مسئلة‌ كسب‌ و كار وارد نيستم‌. شايد غذاي‌ حرام‌ دست‌ آوردنش‌ آسونتر باشه‌. ولي‌ نه‌. غذاي‌ حلال‌ آسونتره‌. به‌ نظر من‌ كه‌ آسونتره‌. انسان‌ سرش‌ را بيندازه‌ جلوي‌ خودش‌ كاري‌ كه‌ حلاله‌ بكنه‌ البته‌ ايشان‌ شايد منظورشون‌، حتما منظورشون‌ اينه‌ كه‌ حلال‌ واقعي‌، همان‌ حرفهايي‌ كه‌ دراويش‌ مي‌زنند، آن‌ حلال‌ واقعي‌ و اينها مشكله‌. آن‌ حلال‌ واقعي‌ را هم‌ از ما نخواستند. گفتند حلال‌ ظاهري‌. حلال‌ ظاهري‌. شما مهلت‌ داريد تا يك‌ هفته‌، هفتة‌ ديگه‌ همچين‌ شبي‌، اگر يك‌ كار حرامي‌ كه‌ آسونتر از حلالش‌ باشه‌ پيدا كرديد، من‌ حاضرم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بگيم‌ خدايا، پيشنهاد بديم‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ اين‌ را عوضش‌ كن‌.

 بيائيم‌ واقعا عوض‌ شيم‌. اين‌ حرفها را من‌ ميزنم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ تكاني‌ واقعا بخوريد. شيطان‌، شيطان‌ مي‌آيد زينت‌ ميده‌ كار بد را براي‌ انسان‌. كارهاي‌ زشت‌ را به‌ انسان‌ زينت‌ ميده‌. شيطان‌ مي‌آيد واجبات‌ را مشكل‌ ميكنه‌. يك‌ وقتي‌ براي‌ خود من‌ اتفاق‌ افتاد. مي‌خواستم‌ نمازم‌ را يك‌ قدري‌ طولش‌ بدم‌. داخل‌ نماز، بعد كه‌ تمام‌ شد ديدم‌ خيلي‌ طول‌ كشيده‌، خيال‌ كردم‌ خيلي‌ طول‌ كشيده‌. در مقابلش‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بودم‌ كه‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ نداشت‌. حساب‌ كردم‌ گفتم‌ آن‌ كار را من‌ بيست‌ دقيقه‌ رويش‌ معطل‌ شدم‌. اين‌ را نهايت‌ ده‌ دقيقه‌ معطل‌ شدم‌. آن‌ را نميگم‌ وقتم‌ گرفته‌ شد، نميدونم‌ من‌ براي‌ كارهاي‌ واجبتر و لازمتري‌ خلق‌ شدم‌. كار بيهوده‌ بيست‌ دقيقه‌. اين‌ كار واجبي‌ كه‌ ارتباط‌ است‌ با خدا، اين‌ ده‌ دقيقه‌؟! اين‌ سختم‌ بود نسبت‌ به‌ آن‌ كار بيهوده‌. اين‌ درسته‌؟

 انشاء الله‌ اميدواريم‌ اين‌ حرفها در خود من‌ اقلا تأثير كنه‌، در شما كه‌ حتما تأثير ميكنه‌. همين‌ حرفها را اگر عمل‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ يار امام‌ زمانيم‌. يار امام‌ زمان‌. اگر همين‌ حرفها را عمل‌ بكنيم‌ همة‌ مردم‌ عمل‌ بكنند، ما يك‌ وقتي‌ مرد بزرگي‌ از اولياء خدا را پيدا كرده‌ بوديم‌ كه‌ اين‌ خيلي‌ وقتش‌ كم‌ بود. مثل‌ حضرت‌ خضر بود. حالا حضرت‌ خضر با موسي‌ آن‌ كار را كرد. اين‌ مي‌خواست‌ با من‌ جاهل‌ نادان‌ اين‌، خوب‌ معلومه‌ بيشتر بايد ناز كنه‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ به‌ حضرت‌ خضر رسيد، حضرت‌ خضر سرش‌ را انداخت‌ پائين‌، حضرت‌ موسي‌ رد شد. فكر نميكرد اين‌ خضر باشه‌. بعد كه‌ رفتند، خيلي‌ هم‌ دور شدند بعد برگشتند، فوجدا عبد، آنهم‌ يافتند، خودشون‌ پيدا كردند. فوجدا عبدا من‌ عبادنا آتيناه‌ من‌ لدنا علما. با زحمت‌ زيادي‌، با سفارش‌ خيلي‌ افراد اين‌ آقا را پيدا كرده‌ بوديم‌. معروف‌ هم‌ نيست‌ كه‌ اسمش‌ را بگم‌ براتون‌. خيلي‌ خواهش‌ رفتم‌، بچه‌ بودم‌، خواهش‌ تمنا ميكردم‌. يك‌ چيزي‌ بگه‌ آنجور كه‌ بعضي‌ها مي‌آن‌ يك‌ چيزي‌ بگيد ما اصلاح‌ بشيم‌، درست‌ بشيم‌، كمالاتي‌ پيدا بكنيم‌. يك‌ چيزي‌ بگيد. گفت‌ هر چيزي‌ را ميدوني‌ خوبه‌ بكن‌ هر چي‌ هم‌ ميدوني‌ بده‌ نكن‌. اين‌ خيلي‌ حرفه‌. من‌ اول‌ خيال‌ كردم‌ اين‌ مي‌خواد من‌ را رد كنه‌. خواسته‌ يك‌ چيزي‌ بگه‌ ما بريم‌. بعد آمدم‌ نشستم‌ فكر كردم‌. ديدم‌ تمام‌ حكمت‌ در اين‌ است‌. تمام‌ حكمت‌، خدا ميدونه‌، در اين‌ دو كلمه‌ است‌. هر چي‌ مي‌دوني‌، خودت‌ مي‌فهمي‌، نفس‌ انسان‌ بر نفس‌ خودش‌ آشناست‌. مي‌دونه‌ چه‌ كاري‌ بده‌، فالهمها فجورها و تقواها. هم‌ بديها را خداي‌ تعالي‌ به‌ ما الهام‌ ميكنه‌ هم‌ خوبيها را. هر چي‌ ميدونيد خوبه‌ نكن‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌خواي‌ بكني‌ يك‌ علامت‌ سؤال‌ كنارش‌ بگذار اين‌ بده‌ يا خوبه‌. نه‌، خوبه‌ كه‌ نكنم‌. اگه‌ يكي‌ بدونه‌ خيلي‌ بده‌. نه‌ نكنم‌ بهتره‌. نكن‌. و هر چي‌ را هم‌ كه‌ مي‌بيني‌ خوبه‌ و مي‌دوني‌ خوبه‌، بكن‌. آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ هر چي‌ را كه‌ نميدوني‌ بهت‌ تعليم‌ ميده‌. من‌ عمل‌ بما علم‌ علم‌ الله‌ علما ما لم‌ يعلم‌.

 وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ نايب‌ خاص‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نزديكه‌. اگرچه‌ وفات‌ امام‌ باقر هم‌ هست‌. ولي‌ وفات‌ حضرت‌ مسلم‌ تنها در روز عرفه‌ است‌. روز عرفه‌ خيلي‌ روز بزرگيه‌. شناخته‌ شدة‌ به‌ اينكه‌ خدا بندگانش‌ را مي‌بخشه‌. و مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ آشيخ‌ عباس‌ قمي‌ در همين‌ مفاتيح‌ نوشته‌اند كه‌ از اعياد بزرگه‌. منتهي‌ اين‌ عيد را بني‌ اميه‌ براي‌ ما عزا كردند با شهادت‌ حضرت‌ مسلم‌. حضرت‌ مسلم‌ از طرف‌ امام‌ حسين‌ آمده‌ يك‌ تحقيقي‌ بكند. ببيند اين‌ مردم‌ كوفه‌ راست‌ ميگند يا نه‌؟ آمد ديد همه‌ اظهار محبت‌ كردند و بيعت‌ كردند. برداشت‌ يك‌ نامه‌ براي‌ سيد الشهدا نوشت‌ كه‌ بعله‌، مردم‌ كوفه‌ راست‌ مي‌گويند. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ حركت‌ كردند. بعد يك‌ جرياني‌ را برخورد كرد. شب‌ هشتم‌ ذيحجه‌ ظاهرا بوده‌. آمد توي‌ مسجد نماز بخوانه‌. جماعت‌ پر، مسجد كوفه‌ خدا قسمتتون‌ بكنه‌، مسجد بسيار بزرگيست‌. جائي‌ بوده‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در آنجا اقامة‌ نماز ميكرده‌. بسيار مسجد بزرگيست‌.

 

۳ ذی الحجه ۱۴۱۵ قمری – مراحل تزکیه نفس . اخلاق خ ۷۶

 مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ خ‌ 76

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بزرگترين‌ و پر اهميت‌ترين‌ كاري‌ كه‌ افراد بشر بايد در دنيا انجام‌ بدن‌ رسيدن‌ به‌ مقصدي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعالي‌ انسان‌ را براي‌ اون‌ مقصد خلق‌ كرده‌. و اون‌ مقام‌ عبوديت‌ و بعد هم‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌ است‌. الگوي‌ ما در اين‌ مسئله‌ پيغمبر اكرم‌ و خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. الگو به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ يك‌ كاري‌ را كه‌ مي‌خواد بكنه‌ بهش‌ الگو مي‌دن‌ دقيقا بايد مثل‌ همان‌ را بايد تحويل‌ بده‌. مثلا اگر لباسي‌ را شما مي‌خواييد تهيه‌ بكنيد يك‌ الگو مي‌ديد، يك‌ مدل‌ مي‌ديد به‌ اصطلاح‌ بايد خياط‌ عين‌ اون‌ لباس‌، يا عين‌ اون‌ الگو يا عين‌ اون‌ مدل‌ را براي‌ شما درست‌ كنه‌ اگر مختصري‌ كم‌ و زياد هم‌ داشته‌ باشه‌ مورد اعتراض‌ شماست‌. و قبول‌ نمي‌كنيد از اون‌ خياط‌. شماها همتون‌ بايد لباس‌ تقوا بپوشيد. اون‌ لباس‌ تقوا همان‌ لباسي‌ است‌ كه‌ در بر فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌. اين‌ لباس‌ را بايد شما هم‌ تهيه‌ كنيد. يعني‌ عملتون‌، گفتارتون‌، عقايدتون‌، دقيقا با عمل‌ و گفتار و عقايد و افكار رسول‌ اكرم‌ و ائمة‌ اطهار و امام‌ زمانتون‌ تطبيق‌ بكنه‌. ما براي‌ اين‌ موفقيت‌ و رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ بيشتر از هر چيز بهش‌ اهميت‌ داده‌ تنظيم‌ كرديم‌. سالها شايد حدودا سي‌ سال‌ روي‌ اين‌ برنامه‌ مختصر و خلاصه‌اي‌ كه‌ به‌ شما تحويل‌ داده‌ مي‌شه‌ كار شده‌. علاوة‌ بر اون‌ كه‌ الهاماتي‌، اشاراتي‌، هدايتهايي‌ از جانب‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ در تنظيم‌ اين‌ برنامه‌ شده‌ است‌. و لذا ما در اين‌ برنامه‌ ابتدا افرادي‌ را مي‌پذيريم‌ كه‌ بيدار باشند، يغظه‌ باشند. يغظه‌ همان‌ بيداري‌ اي‌ خواب‌ غفلته‌ و اين‌ بيداري‌ بايد تا آخرين‌ مرحلة‌ سيرشون‌ با اونها باشه‌. بيدار يعني‌ اون‌ كسي‌ كه‌ همه‌ چيزش‌ را فداي‌ راهش‌ كنه‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ اهميت‌ راهش‌ از هر چيز بيشتره‌. انسان‌ وقتي‌ يك‌ چيزي‌ را مهمتر دانست‌ در مقابل‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌، اوني‌ كه‌ كمتر اهميت‌ داره‌ فداي‌ اون‌ چيزي‌ مي‌كنه‌ كه‌ بيشتر اهميت‌ داره‌.

 مثلا شما در يك‌ ساعت‌ يك‌ كاري‌ را مي‌كنيد كه‌ اگر در همان‌ ساعت‌ جاي‌ ديگه‌ همان‌ كار را بكنيد اگر اينجا بهتون‌ هزار تومان‌ مي‌دن‌ اونجا يك‌ ميليون‌ تومان‌ مي‌دن‌ شما يقينا مي‌گيد كه‌ اون‌ يك‌ ميليون‌ تومن‌ را من‌ مي‌رم‌ انتخاب‌ مي‌كنم‌. نه‌ اين‌ هزار تومن‌ را. اگر شما بدانيد كه‌ ارزش‌ تزكية‌ نفس‌ چقدره‌؟ تمام‌ ساعت‌ و وقت‌ و شغل‌ و درس‌ و همه‌ چيزتون‌ را فداي‌ تزكية‌ نفستون‌ مي‌كنيد. بااين‌ كه‌ منافات‌ نداره‌ با اين‌ كه‌ هم‌ دنياتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ شغلتون‌ را داشته‌ باشيد هم‌ درسهاي‌ فرعي‌ مثل‌ پزشكي‌ و مهندسي‌ و اينها را داشته‌ باشيد و هم‌ تحصيل‌ علم‌ اصلي‌ كه‌ انسان‌ سازي‌ و انسان‌شناسي‌ است‌ اون‌ را انجام‌ بديد. اما اگر پيش‌ آمد كه‌ يك‌ جايي‌ بنا شد محل‌ زندگيتون‌، شغلتون‌ يا مثلا اصل‌ زندگيتون‌ منافات‌ را زندگيتون‌ و مرحلتون‌ و كمالاتتون‌ داشته‌ باشه‌ طبعا بايد راهتون‌ را ادامه‌ بديد و اونها را فداي‌ راهتون‌ بكنيد. اين‌ معناي‌ بيداريه‌ و هر كس‌ مادون‌ اين‌ باشه‌، كمتر از اين‌ باشه‌ اين‌ شخص‌ خوابه‌. حالا بعضيها خوابشون‌ سبكه‌، بعضيها خوابشون‌ سنگينه‌. اين‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار خوابشون‌ سنگينه‌ با هيچي‌ بيدار نمي‌شن‌ بعضيهاشون‌ هم‌ مردن‌ و اونهايي‌ كه‌ متدينند به‌ فكر روز قيامت‌ و آخرت‌ هستند بعضيهاتون‌ خوابهاي‌ سبكي‌ دارند ولي‌ خوابند. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ دنياشون‌ را هيچ‌ وقت‌ فداي‌ آخرتشون‌ نمي‌كنند. به‌ هر حال‌ اين‌ را از باب‌ مقدمه‌ گفتم‌ و زياد هم‌ اين‌ مطالب‌ را گفتم‌. ما همة‌ هدفمون‌ از تشكيل‌ اين‌ جلسات‌ و از تشكيل‌ اين‌ مسائل‌ و نوشتن‌ شما دفترهاي‌ خودتون‌ را و در جلسات‌ درس‌ نشستن‌ و وقتتون‌ را گرفتن‌ همه‌ و همه‌ براي‌ اين‌ مراحلي‌ است‌ كه‌ طبق‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ تعيين‌ شده‌ كه‌ من‌ در شب‌ دوشنبه‌ براي‌ آقايون‌ گفتم‌ نمي‌دونم‌ به‌ گوش‌ شماها رسيده‌ يا نه‌، مختصرا باز تكرار مي‌كنم‌. كه‌ هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ حتي‌ پشت‌ سر هم‌ بودنش‌ را صريح‌ آيات‌ قرآن‌ و رواياته‌ و يك‌ مثلا آدم‌ داراي‌ خلق‌ سواد فكر نكنه‌ اينها مطالبي‌ است‌ مثل‌ مطالب‌ دراويس‌ و مسلكهاي‌ مختلف‌ ما هم‌ يكي‌ از اون‌ مسلكها هستيم‌.نه‌. پيغمبر اكرم‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همين‌ برنامه‌ را داشته‌. امام‌ زمان‌ هم‌ همين‌ برنامه‌ را داره‌ و الان‌ هم‌ حضرت‌ ولي‌ عصر از شماها مي‌خواد كه‌ همين‌ برنامه‌ را ادامه‌ بديد. برنامه‌ اينه‌ و در آيات‌ و روايات‌ هم‌ فراوان‌ استدلال‌ مي‌شه‌ كرد. انشاء الله‌ شايد در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ جلد دوم‌ آيات‌ و روايات‌ مراحل‌ را همه‌ را يادداشت‌ كنيد تا شما فكر نكنيد كه‌ اينجا برنامة‌ خاصي‌ در رديف‌ اين‌ برنامه‌ مثلا فلان‌ پيرزن‌ جلسه‌اي‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ ختم‌ انعامي‌ مي‌گيره‌ و بعد شماها حالي‌ پيدا مي‌كنيد و يا سفرة‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌اندازند و يا فال‌ قهوه‌ براتون‌ مي‌گيرند و يا از آيندتون‌ و گذشتتون‌ براتون‌ حرف‌ مي‌زنند. اين‌ هم‌ مثل‌ اون‌ و بدبخت‌ و بد عاقبت‌ و انسان‌ بي‌ شعور اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ هم‌ اين‌ را با اون‌ عوض‌ مي‌كنه‌. يعني‌ بگه‌ كه‌ من‌ توبه‌ نمي‌كنم‌، معصيت‌ مي‌كنم‌ گناهانم‌ را انجام‌ مي‌دم‌ ولي‌ روزي‌ مثلا يك‌ فرض‌ كنيد در جلسة‌ ختم‌ انعام‌ يا در فال‌ قهوه‌ به‌ من‌ گفتن‌ كه‌ تو عاقبت‌ به‌ خير خواهي‌ شد و من‌ عاقبت‌ به‌ خير خواهم‌ شد. اين‌ حسابش‌، حساب‌ راه‌ و روش‌ فاطمة‌ زهراست‌. فاطمة‌ معصومه‌ است‌، زينب‌ كبري‌ است‌. راه‌ و روش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و دنبال‌ احدي‌ از شما هم‌ فرستاده‌ نشده‌ كه‌ بياييد و مشغول‌ اين‌ برنامه‌ بشيد.

 بلكه‌ همتون‌ با خواهش‌ و تمنا بهتون‌ برنامه‌ شده‌ و لذا الان‌ اين‌ را قاطعانه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ خدمتتون‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد اگر خواستيد موفق‌ بشيد اين‌ دل‌ صد دلتون‌ را صد دله‌ كنيد اي‌ يك‌ دلة‌ صد دله‌ دل‌، يك‌ دله‌ كن‌. كي‌ دله‌ كنيد و اين‌ راه‌ را با كمال‌ جديت‌ بريد. هر كس‌ هم‌ نمي‌تونه‌ همراه‌ اين‌ غافله‌ بياد بهتر همين‌ است‌ كه‌ چون‌ به‌ گردشتي‌ مي‌رسي‌ واگه‌. از همين‌ الان‌ تصميم‌ بر ترك‌ برنامه‌ها بگذاره‌ چون‌ من‌ دفترها را گاهي‌ نگاه‌ كردم‌ و نگاه‌ مي‌كنم‌ بعضيها خيلي‌ ضعيف‌ حركت‌ مي‌كنند و من‌ نمي‌تونم‌ يك‌ عده‌اي‌ را معطل‌ اونها بكنم‌. و حرفهاي‌ مختلفي‌ هم‌ متأسفانه‌ از بعضيها مي‌شنويم‌ كه‌ ديگه‌ معلوم‌ است‌ كه‌ تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراطي‌ شده‌. شنيدم‌ حالا انشاء الله‌ كه‌ نگفتم‌. بعضيها گفتن‌ كه‌ حرفهاي‌ فلاني‌ تكراريه‌. بله‌ من‌ هر روز تكرار مي‌كنم‌ حرفم‌ را. مثل‌ حمد و قل‌ هوالله‌ تون‌ تو نماز كه‌ حتما بايد تكرار بشي‌ هر روزي‌ ده‌ مرتبه‌. يا مثلا پاي‌ صحبتهاي‌ فلاني‌ كه‌ مي‌نشينيم‌ چرت‌ مي‌زنيم‌ من‌ عقدم‌ اينه‌ كه‌ چرت‌ كه‌ هيچش‌ شماها كه‌ چرت‌ مي‌زنيد اصلا خواب‌ هم‌ هستيد و خدا نكنه‌ كه‌ مرده‌ باشيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ بعد از اين‌ همه‌ تكرار و اين‌ همه‌ حرفها و اين‌ همه‌ قاطعيت‌ اين‌ هم‌ يك‌ مطلبي‌ را هي‌ گفتند پاشو، پاشو تو هنوز در حال‌ چرتي‌. خودت‌ خيال‌ مي‌كني‌ چرتي‌ والا بعد از چند سال‌ آدم‌ ديگه‌ مرده‌ است‌. لذا ما به‌ مرده‌ها ديگه‌ كاري‌ نداريم‌ و انك‌ لا تصمع‌ الموتا. پيغمبر اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر تو به‌ مرده‌ها نمي‌توني‌ حرف‌ بشنوني‌. ما چقدر بگيم‌ كه‌ اگر هر روز شما حتي‌ يك‌ چيز از اين‌ بالاتر بهتون‌ بگن‌ اگر هر روز يك‌ نفر بهتون‌ بگه‌ كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌ مثل‌ همان‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ دستور فرموده‌ كه‌ شما روزي‌ ده‌ مرتبه‌ توي‌ نماز مي‌گيد اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا من‌ فقط‌ تو را بندگي‌ مي‌كنم‌ و از اين‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ شما اين‌ جمله‌ را توي‌ يك‌ تابلويي‌ بنويسيد و جلوي‌ چشمتون‌ بزنيد كه‌ تو براي‌ بندگي‌ خلق‌ شدي‌. من‌ حالا بر فرض‌ هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ تكرار بكنم‌ باز هفته‌اي‌ يك‌ دفعه‌ است‌. واجبش‌ روزي‌ ده‌ مرتبه‌ است‌ توي‌ نماز و واجبترش‌ اين‌ است‌ كه‌ دائما به‌ فكر اين‌ كلام‌ به‌ فكر اين‌ حرف‌ باشيد. به‌ هر حال‌ جمعيتتون‌ زياد شده‌ الان‌ ديگه‌ ظاهرا جا نيست‌ براي‌ پذيرفتن‌ اين‌ جمع‌ در يك‌ جلسه‌. لذا براي‌ اين‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ برنامه‌ها را خوب‌ بتونيد انجام‌ بديد. برنامة‌ يغظه‌ و توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ و جهاد و با نفس‌ و عبوديت‌ كه‌ اينها خودش‌ هفت‌ مرحله‌ مي‌شه‌. اين‌ مراحل‌ را بايد در ظرف‌ حد اكثر در ظرف‌ ده‌ سال‌ و حد اقل‌ هفت‌ سال‌، شش‌ سال‌ اين‌ مربوط‌ به‌ جديته‌ خودتون‌ بايد انجام‌ بديد و يك‌ عده‌اي‌ از شماها موفق‌ شدن‌ و بحمد الله‌ رسيدن‌. و باز اگر يك‌ خرده‌اي‌ سر به‌ راهتر باشيد يك‌ خرده‌اي‌ حواستون‌ را بيشتر جمع‌ كنيد حتي‌ از بعضي‌ هستند در همين‌ جلسه‌ كه‌ از هفت‌ سال‌ هم‌ كمتر موفق‌ شدن‌ به‌ گذروندن‌ اين‌ مرحلة‌ ابتدايي‌ و تزكية‌ نفس‌. اگر گوش‌ كرديد. اگر شيطان‌ برتون‌ مسلط‌ نشد. اگر دوستان‌ شيطان‌ سيرت‌ شماها را معطل‌ نكردن‌. ما يك‌ وقتي‌ يك‌ جايي‌ پياده‌ مي‌رفتيم‌ يك‌ نفر مي‌دويد همش‌ باز هم‌ عقب‌ بود ماها معمولي‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ از او جلوتر بوديم‌. من‌ اول‌ متوجه‌ نبودم‌ كه‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌ كه‌ هميشه‌ مي‌دوه‌ و عقبه‌؟ بعد ديدم‌ بله‌ يك‌ رفيقي‌ داره‌ گاهي‌ او عادت‌ داره‌ وقتي‌ صحبت‌ مي‌خواد بكنه‌ بايد بايسته‌ صحبت‌ كنه‌. اين‌ رفيقش‌ هي‌ اين‌ رفيقش‌ را نگه‌ مي‌داره‌ وايمي‌ ايستن‌ صحبتهاشون‌ را مي‌كنند، خوب‌ كلي‌ فاصله‌ پيدا مي‌كنند حالا بدوه‌ تا برسه‌ خودشون‌ را هم‌ خسته‌ مي‌كنند. يا قضية‌ خرگوش‌ و لاك‌ پشت‌ را شنيديد همتون‌. كه‌ با هم‌ مسابقة‌ دو گذاشتند. من‌ نمي‌خواستم‌ اين‌ تعبير را بكنم‌ براي‌ شماها، شماها بايد حواستون‌ را جمع‌ كنيد مغرور نشيد. هميشه‌ در راه‌ باشيد. اين‌ مراحل‌ را اگر همان‌ طوري‌ كه‌ ما تاحالا طرح‌ ريختيم‌ شماها هم‌ همانطور حركت‌ بكنيد، انشاء الله‌ كمتر از هفت‌ سال‌ هم‌ موفق‌ مي‌شيد. و الا حد اقل‌ هفت‌ سال‌، حد اكثر ده‌ سال‌ بايد خودتون‌ را آمادة‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌ و اين‌ كه‌ انشاء الله‌ و آخرتتون‌ را با داشتن‌ مدرك‌ عبوديت‌ و خليفة‌ اللهي‌ انشاء الله‌ داشته‌ باشيد. حالا من‌ همين‌ امروز خدا مي‌دونه‌ كلي‌ نشسته‌ بودم‌ غصه‌ مي‌خوردم‌ براي‌ اين‌ مردم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ براي‌ دنياشون‌ حتي‌ خوبان‌، كفار و فساق‌ و فّجار را نمي‌گم‌. اون‌ قدري‌ كه‌ خوبان‌ براي‌ دنياشون‌ كار مي‌كنند در شبانه‌ روز يك‌ صدمش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ روحيشون‌ كار نمي‌كنند. اون‌ قدري‌ كه‌ غصه‌ مي‌خورند براي‌ پيشرفتهاي‌ ماديشون‌ يك‌ صدمش‌ را يك‌ در صدش‌ را براي‌ پيشرفتهاي‌ معنويشون‌ غصه‌ نمي‌خورند.

 روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ هم‌ شماها كه‌ اتمام‌ حجت‌ برتون‌ شده‌ و من‌ گاهي‌ مي‌گم‌ خدايا شاهد باش‌ كه‌ من‌ وظيفه‌ام‌ را نسبت‌ به‌ شماها انجام‌ دادم‌. خدايا تو شاهد باش‌ كه‌ من‌ تمام‌ زحمات‌ سي‌ و چند ساله‌ام‌ را در يك‌ ساعت‌ صحبت‌ براي‌ اينها بيان‌ كردم‌. اينها عمل‌ نكردن‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. از نظر من‌ هيچ‌ مهم‌ نيست‌. هرچه‌ من‌ زحمت‌ براي‌ شماها كشيده‌ باشم‌ براي‌ در مقايسة‌ با زحماتي‌ كه‌ حضرت‌ نوح‌ كشيد اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ براي‌ چند نفر زحمت‌ كشيد. نهصد و پنجاه‌ سال‌. بعد هم‌ كه‌ يك‌ عده‌ اذيتش‌ مي‌كردند نفرين‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ خرما بخور دونه‌اش‌ را بكار وقتي‌ كه‌ درخت‌ شد چوبش‌ را بردار و بعد كشتي‌ بساز و طرفدارهاي‌ خودت‌ را نجات‌ بده‌ و بقيه‌ را بگذار غرق‌ بشن‌. هيچ‌ دلت‌ هم‌ نسوزه‌، حتي‌ براي‌ پسرت‌ هم‌ دلت‌ نسوزه‌. حضرت‌ نوح‌ اين‌ كار را مي‌كرد و كرد. ولي‌ مكرر در روايات‌ داره‌ كه‌ خرما خرد و دون‌اش‌ را كاشت‌ و درخت‌ شد باز خداي‌ تعالي‌ يك‌ مانعي‌ براش‌ به‌ وجود آورد تا بعد از نهصد و پنجاه‌ سال‌ اون‌ جمع‌ را برداشت‌ و در ميان‌ كشتي‌ گذاشت‌ و بقيه‌ غرق‌ شدن‌. مسخره‌اش‌ مي‌كردند، فحشش‌ مي‌دادند. توي‌ بيابان‌ خشك‌ كسي‌ كشتي‌ نساخته‌. بعد كشتي‌ را كه‌ ساختي‌ حالا چه‌ جوري‌ مي‌بري‌ تو دريا مي‌اندازي‌. نمي‌تونست‌ هم‌ كه‌ بگه‌ كه‌ من‌ چي‌ از خدا خواستم‌. مي‌كشتنش‌ اگر مي‌گفت‌ من‌ از خدا خواستم‌ كه‌ شماها همه‌ را از بين‌ ببره‌. چون‌ از خدا خواسته‌ بود كه‌ خدايا در روي‌ زمين‌ احدي‌ از اينها را باقي‌ نگذار. ديان‌ انك‌ ان‌ تذرهم‌ يظل‌ عبادك‌ اگر اين‌ها را بگذاري‌ خدايا همين‌ چند تايي‌ را كه‌ ما هدايتشون‌ كرديم‌ اينها را گمراه‌ مي‌كنند. و لا يلدوا الا كافرا او فجارا اينها حتي‌ بچه‌ هاشون‌ هم‌ كافر و فاجر خواهد بود. كافر و فاجر مي‌شن‌. بچه‌ هاشون‌ هم‌، نسلشون‌ هم‌ خراب‌ شده‌.

 خوب‌ بايد اونهايي‌ كه‌ به‌ درد نمي‌خوردند. اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ شخصيت‌ خودشون‌ را زير پا گذاشتند. خدا بهتون‌ نعمت‌ داده‌، انسانتون‌ خلق‌ كرده‌ شما انسانيت‌ را براش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستيد. انسانيت‌ را زير پا گذاشتيد. به‌ طرفش‌ هم‌ حتي‌ نمي‌ريد. و يك‌ حيواني‌ خودتون‌ را مي‌خواييد نشان‌ بديد خوب‌ بايد غرق‌ بشيد و غرق‌ هم‌ شدند. به‌ هر حال‌ ما زحمت‌ زيادي‌ براي‌ شماها كه‌ بخوام‌ بگم‌ خيلي‌ خودم‌ را زحمت‌ داده‌ باشم‌، جز همين‌ كه‌ شب‌ و روز براي‌ شماها دلم‌ مي‌جوشيده‌، مي‌خواستم‌ پيشرفت‌ كنيد. ترقي‌ كنيد چيز ديگه‌اي‌ نبوده‌. اين‌ هم‌ ان‌ اجري‌ علي‌ الله‌ اجر با خداست‌ و خداي‌ تعالي‌ انشاء الله‌ اجر ما را خواهد داد. اما اخيرا بعد از اينكه‌ دفترهاي‌ شما را مطالعه‌ كردم‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ رسيدم‌ كه‌ متأسفانه‌ پنجاه‌ درصد شماها ضعيفيد. و سست‌ حركت‌ مي‌كنيد. و اين‌ شايد حدس‌ زدم‌ شايد به‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ شماها نمي‌رسم‌. به‌ دو سه‌ علت‌ من‌ نمي‌تونم‌ يكي‌ مي‌گه‌ كه‌ چون‌ فلاني‌ چند بار من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ ملاقات‌ بده‌ نداد كه‌ البته‌ ملاقات‌ دست‌ من‌ نيست‌، من‌ ديگه‌ سستي‌ مي‌كنم‌. يك‌ چند مورد از اين‌ مسائل‌ شنيدم‌. و لذا يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد و تأييد هم‌ شد و انشاء الله‌ اميدواريم‌ شماها هم‌ بهتر با اين‌ طرحي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ موفق‌ بشيد. و اون‌ طرح‌ اينه‌ كه‌ اين‌ جلسة‌ روز چهار شنبه‌ تعطيل‌ باشه‌ و شماها هر دسته‌ ايتون‌ با يكي‌ از اين‌، بحمد الله‌ لطف‌ الهي‌ شامل‌ حال‌ ما شده‌ ديروز حساب‌ مي‌كردم‌ حدود چهارده‌ نفر الي‌ پانزده‌ نفر از شما خانمها به‌ مرحله‌اي‌ رسيديد كه‌ مي‌تونيد براي‌ ديگران‌ استاد باشيد. و نيازمنديهاي‌ ديگران‌ را عمل‌ برسانيد. لذا اين‌ جمع‌ را ما در دفترهاتون‌ معرفي‌ مي‌كنيم‌ و هر نفري‌ از اين‌ افراد كه‌ معرفي‌ شده‌ به‌ اون‌ خانمي‌ كه‌ استاده‌ بايد حتما در جلسات‌ با او باشه‌. يعني‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ هفته‌اي‌ دو جلسه‌ مطابق‌ وقت‌ اين‌ خانم‌ استاد بايد انشاء الله‌ با او همة‌ حرفهاتون‌ را بزنيد و او واسطة‌ بين‌ من‌ و شما باشد كه‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ خودم‌ هم‌ انشاء الله‌ در اختيار هستم‌ ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌ خصوصي‌ يا عمومي‌ شما استادتون‌ را يا استاد با واسطتون‌ را دقيقا ببينيد و بتونيد حرفهاتون‌ را بزنيد اونها را معرفي‌ مي‌كنم‌ و راه‌ و روشش‌ هم‌ اين‌است‌ كه‌ دفترهاتون‌ كه‌ از روز تقريبا دو شنبه‌ به‌ بعد، دوشنبة‌ هفتة‌ آينده‌ تحويل‌ شما مي‌شه‌، توي‌ دفترتون‌ نوشته‌ كه‌ شما با كدوم‌ يك‌ از اين‌ خانمها كار بكنيد و مراجعه‌ به‌ كدام‌ يك‌ از اين‌ خانمها بكنيد. شما جلساتي‌ با او داشته‌ باشيد حالا مختلف‌ در خانة‌ استادتون‌ جلساتتون‌ باشه‌ مي‌خواييد در خانة‌ شما باشه‌ مي‌خواييد اون‌ كسي‌ كه‌ وضع‌ زندگيش‌ طوري‌ است‌ كه‌ حتي‌ ما سابقا اينطوري‌ بود كه‌ مثلا جمعيتمون‌ كم‌ بود گاهي‌ به‌ زيارتها با شاگردها مي‌رفتيم‌ خوب‌ يك‌ ماشين‌ نهايت‌ مي‌خواست‌ زن‌ و مرد سوار بشن‌ برن‌ ولي‌ الان‌ با اين‌ جمعيت‌ نمي‌تونيم‌ روزهاي‌ عيد مثلا نمي‌تونيم‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ جلسات‌ قديم‌ را داشته‌ باشيم‌. كثرت‌ جمعيت‌ الحمد لله‌ كه‌ اين‌ هم‌ از علائم‌ ظهوره‌ انشاء الله‌ كه‌ شماها اينجور همت‌ مي‌كنيد براي‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ اين‌ سبب‌ شده‌ كه‌ خيلي‌ از كارهايي‌ كه‌ بايد انجام‌ بشه‌، نشه‌. و به‌ علاوه‌ در بين‌ شماها يك‌ افرادي‌ هم‌ كه‌ اصلا به‌ درد اين‌ راه‌ نمي‌خورند به‌ درد اين‌ برنامه‌ نمي‌خورن‌ مشخص‌ نمي‌شه‌. يك‌ عده‌ تند رو جدي‌، فعال‌ يك‌ عده‌ هم‌ كند رو، سست‌ و بيكار. اينها با هم‌ وقتي‌ بخوان‌ حركت‌ كنند مثل‌ كاروانهاي‌ حج‌ مي‌شه‌. ما يك‌ وقتي‌ به‌ اين‌ رئيس‌ كاروان‌ گفتيم‌ تو عصري‌ مي‌خواي‌ مثلا ما را ببري‌ به‌ منا و عرفات‌ چرا از شب‌ قبل‌ اعلام‌ مي‌كنيد كه‌ فردا از اول‌ آفتاب‌ بياييد كجا كه‌ مي‌خواييم‌ ببريم‌. ما را تو آفتاب‌ معطل‌ مي‌كنيد و اون‌ وقت‌ عصري‌ ما را مي‌بريد. گفت‌ حالا ما اين‌ دفعه‌ به‌ دستور شما دو ساعت‌ قبلش‌ اعلام‌ مي‌كنيم‌ اگر همه‌ آمدند درسته‌. نكردند اين‌ كار را. من‌ حساب‌ كردم‌ ديديم‌ راست‌ مي‌گه‌ حق‌ با اون‌ بندة‌ خداست‌. همان‌ وقتي‌ كه‌ اعلام‌ كرده‌ كه‌ صبح‌ اول‌ آفتاب‌ بياييد اين‌ بابا نماز ظهر و عصرش‌ را تو مسجد الحرام‌ خونده‌ بعد مي‌خواد بياد در هتل‌ يا در همان‌ مسافرخانه‌ و از اونجا بره‌ براي‌ منا و عرفات‌. ما افراد بي‌ نظم‌ ولو يك‌ نفر اگر مسؤليت‌ به‌ گردن‌ كسي‌ افتاد ولو يك‌ نفر، دو نفر، ده‌ نفر افراد بي‌ نظم‌، بي‌ حساب‌، به‌ اصطلاح‌ بي‌ فكر در بين‌ همة‌ اين‌ جمعيتها هست‌. حالا اين‌ جمعيتمون‌ در اون‌ مسافرت‌ صد نفر بودند. حالا شماها الحمد الله‌ جمعيتتون‌ بيشتر از اين‌ حرفهاست‌. و لذا من‌ دوست‌ دارم‌ كه‌ انشاء الله‌ اين‌ را هم‌ بدانيد يك‌ نفر نگوييد اين‌ همان‌ خانمي‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بوده‌. اولياء خدا در بين‌ مردم‌ معلوم‌ نيستند. شماها نمي‌تونيد بفهميد كه‌ اين‌ چه‌ صفات‌ روحي‌ داري‌. چقدر كار كرده‌. ما در بين‌ خانمها شايد يك‌ افرادي‌ باشند كه‌ شماها اصلا احتمال‌ هم‌ نديد كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ رسيده‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ تشخيص‌ مي‌دم‌ كه‌ اين‌ به‌ كمالات‌ رسيده‌. البته‌ اين‌ خانمها ارتباطشون‌ با منه‌ و از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اينهايي‌ كه‌ ما تعيين‌ مي‌كنيم‌ به‌ عنوان‌ استاد هر كس‌ مي‌خواد اين‌ راه‌ را ادامه‌ بده‌ و مي‌خواد حرف‌ من‌ را گوش‌ بده‌ بايد حرف‌ اينها را گوش‌ بده‌. و اگر بگه‌ كه‌ من‌ ديگه‌ نيستم‌ بدونه‌ كه‌ پيش‌ من‌ هم‌ ديگه‌ نيست‌. مثلا خيال‌ بكنه‌ كه‌ ديگه‌ حالا اين‌ يك‌ نفر را استثنا مي‌كنيم‌ مي‌گيم‌ كه‌ چون‌ من‌ مي‌نويسم‌ يا دستور مي‌دم‌ مي‌نويسن‌ تعيين‌ مي‌كنيم‌ استاتيد را و اينها هم‌ هفته‌اي‌ يك‌ جلسه‌، دو جلسه‌ همانطوري‌ كه‌ شماها براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كنند و اين‌ جوري‌ فكر مي‌كنم‌ انشاء الله‌ پيشرفتهاي‌ روحيتون‌ بيشتر باشه‌ و جلسات‌ هم‌ كه‌ هست‌، جلسات‌ توبه‌ و استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ اينها جلسات‌ اصلي‌ هست‌. يك‌ عده‌ از خانمها هم‌ هستند كه‌ الحمد الله‌ مراحلشون‌ مرحلة‌ پاياني‌ رسيده‌. مدتهاست‌ در مرحلة‌ مثلا فرض‌ كنيد مقدماتي‌ هستند و اينها را هم‌ انشاءالله‌ در همين‌ دفترهاشون‌ را كه‌ بهشون‌ تحويل‌ مي‌ديم‌ مرحلشون‌ را هم‌ عوض‌ مي‌كنيم‌. و اون‌ مرحلة‌ دو مرحلة‌ آخر را و بالاتر يك‌ عده‌ هم‌ باز اين‌ دو مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ بالاتر هم‌ هستند. اونها را ما خودمون‌ جلساتي‌ انشاء الله‌ براشون‌ داريم‌ كه‌ انشاء الله‌ اينها بگيرند به‌ شماها تحويل‌ بدن‌.

 شما هم‌ كوشش‌ بكنيد جدي‌ باشيد چون‌ بالاخره‌ آخرش‌ باز هم‌ ممكنه‌ كه‌ نصيب‌ خود ما بشيد اگر ادامه‌ بديد. يعني‌ به‌ هر حال‌ اون‌ مراحل‌ صراط‌ مستقيم‌ و محبت‌ هم‌ كه‌ تمام‌ بشه‌ باز مي‌ياد همان‌ كلاس‌ آخري‌ كه‌ شايد زنده‌ مونديم‌ خودمون‌ باز هم‌ با شما باشيم‌. به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد پيشرفتتون‌ خوب‌ باشه‌، روحيتون‌ خوب‌ باشه‌. و جلساتتون‌ خوب‌ باشه‌، غيبت‌ نداشته‌ باشيد و البته‌ هر چه‌ استادتون‌ گفتند به‌ همان‌ وقت‌ به‌ همان‌ ساعت‌ تشكيل‌ بديد. حالا اگر روزهاي‌ دوشنبه‌ هم‌ باشه‌، روزهاي‌ چهار شنبه‌ هم‌ عيبي‌ نداره‌ و انشاء الله‌ توفيقاتتون‌ را از ذات‌ مقدس‌ پروردگار ما خواستاريم‌. و عمدة‌ علت‌ اين‌ است‌ كه‌، سه‌ چيزه‌ كه‌ ما اين‌ كار را ما مي‌كنيم‌ و اين‌ جلسه‌ را مي‌خواييم‌ اينجوريش‌ كنيم‌. اول‌ اين‌ كه‌ جمعيت‌ زياد شده‌ و من‌ نمي‌رسم‌ بهتون‌. دوم‌ شما خانمها بخصوص‌ بيشتر نمي‌تونم‌ بهتون‌ برسم‌ و واقعا هم‌ حق‌ داريد وقتي‌ كه‌ مي‌گيد من‌ چند ماهه‌ مثلا با شما ملاقات‌ نكردم‌ مي‌بينم‌ راست‌ مي‌گه‌ و من‌ هم‌ تقصير نداشتم‌. سوم‌ اين‌ كه‌ شماها بتونيد با يك‌ خانمي‌ كه‌ الحمد الله‌ به‌ كمالاتي‌ رسيده‌ بتونيد مطالبتون‌ را راحت‌تر، آزادتر حرفهاتون‌ را بزنيد اگر لازم‌ شد او از من‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ و من‌ هم‌ باز در اختيار هستم‌ انشاء الله‌ در شبهاي‌ جمعه‌، روزها جمعه‌ در جلسات‌ كانون‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حضور داشته‌ باشيد و اميداواريم‌ انشاء الله‌ كه‌ كاملا موفق‌ بشيد. مطلب‌ ديگه‌اي‌ به‌ نظرم‌ نمي‌رسه‌ جز همين‌ كه‌ صد در صد اگر خدايي‌ نكرده‌ يك‌ خانمي‌ بگه‌ كه‌ نه‌ من‌ يا فلاني‌ يا نه‌. خوب‌ همون‌ نه‌ بهتره‌. به‌ جهتي‌ كه‌ اگر اين‌ مسائل‌ و اين‌ حرفها و خودخواهيها و اين‌ خودبينيها در يك‌ كسي‌ باشه‌ اون‌ ارزشي‌ نداره‌. و اصلا اشتباهي‌ آمده‌ توي‌ اين‌ راه‌. ما جلسات‌ فقط‌ و فقط‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ بخاطر اين‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ فلاني‌ حتي‌ تو جلسه‌ استاد باشه‌ بخاطر اين‌ كه‌ او بيشتر كار كرده‌، بيشتر زحمت‌ كشيده‌ و الا همة‌ شماها مثل‌ خواهر بايد با هم‌ باشيد و هر چي‌ هم‌ مي‌تونيد، مثلا فرض‌ كنيد ده‌ نفر با يك‌ نفر هستيد هر چي‌ مي‌تونيد صميميتتون‌ را نسبت‌ به‌ همديگه‌ در اون‌ جلسات‌ در اون‌ رفت‌ و آمدها بيشتر بكنيد و بيشتر انشاء الله‌ كار بكنيد. انشاء الله‌ اميدواريم‌  كه‌ خداي‌ تعالي‌ توفيقاتتون‌ را زيادتر كنه‌. و از خداي‌ تعالي‌ مي‌خواييم‌ كه‌ انشاء الله‌ برنامه‌ هاتون‌ روز به‌ روز بهتر، صحيحتر انجام‌ بشه‌ و كوشش‌ بكنيد كه‌ شياطين‌ در بين‌ شماها رخنه‌ نكنند. فقط‌ يك‌ اشكالي‌ كه‌ ممكنه‌ باشه‌ و بعضي‌ از اساتيد زورشون‌ نرسه‌ دفاع‌ از شيطان‌ باشه‌. شماها يك‌ وقت‌ خدايي‌ نكرده‌ بعضيهاتون‌ شيطان‌ را به‌ خودتون‌ راه‌ بديد و او نتونه‌ شيطون‌ را از روي‌ كول‌ شماها پياده‌ كنه‌. و شيطان‌ را تا مي‌تونيد به‌ خودتون‌ راه‌ نديد. و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ همة‌ برنامه‌ هايي‌ كه‌ ما انجام‌ مي‌ديم‌ و دستور مي‌ديم‌ خود من‌ دلم‌ مي‌خواد تو صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌ و دقيقا همة‌ برنامه‌ها را مطابق‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ انجام‌ بديم‌.

 روزهاي‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجة‌ الحرامه‌ مسئلة‌ حج‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ اهميت‌ داده‌ يا مسئلة‌ عاشورا را نه‌ اين‌ كه‌ حالا بايد حتما شما براي‌ امام‌ حسين‌ احترام‌ بيشتري‌ قائل‌ باشيد از ائمه‌ ديگه‌ يا براي‌ مسئلة‌ حج‌ اهميت‌ بيشتري‌ قائل‌ بشيد از ساير اعمال‌. منظور اينه‌ كه‌ يك‌ دردهايي‌ توي‌ جريان‌ عاشورا هست‌ كه‌ در جريانات‌ ديگر ائمه‌ نبوده‌. يا در مسئلة‌ حج‌ يك‌ دستهايي‌ هست‌ كه‌ در مسائل‌ ديگر نبوده‌. شما دقت‌ كنيد از لحظه‌اي‌ كه‌ حج‌ شروع‌ مي‌شه‌. همش‌ درده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. ايشان‌ يك‌ زن‌ داره‌ به‌ نام‌ سارا. ساره‌، اين‌ خانم‌ خيلي‌ محترمه‌ خداي‌ تعالي‌ خيلي‌ دوستش‌ داره‌ ولي‌ داراي‌ فرزند نمي‌شه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ با رضايت‌ خود حضرت‌ ساره‌ هاجر را به‌ همسري‌ انتخاب‌ مي‌كنه‌. از هاجر داراي‌ فرزندي‌ مي‌شه‌. حالا به‌ هر دليلي‌ بوده‌ خداي‌ تعالي‌ دستور مي‌ده‌ كه‌ اين‌ زن‌ و فرزندت‌ را ببر بگذار وسط‌ بيابان‌ شما اگر توي‌ دنيا بگرديد جاهاي‌ ديگه‌ يا مشابه‌ مكه‌ هستند در بد آب‌ و هوايي‌ و گرمي‌ و بي‌ علف‌، بي‌ درخت‌ و بي‌ زراعت‌ و بي‌ آب‌ و علف‌ بودن‌ يا مشابه‌ مكه‌ است‌ يا بهتر از مكه‌ است‌. برد در يك‌ همچين‌ جايي‌ گذاشت‌. خودش‌ هم‌ مي‌گه‌ اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زرع‌ عند بيتك‌ المحرم‌. چرا؟ چرا حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ كار را كرد؟ خيلي‌ مشكله‌ ماها به‌ عنوان‌ قصه‌ مي‌خواييم‌ اين‌ مطالب‌ را بفهميم‌ ولي‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ عنوان‌ غصه‌ كه‌ مافقط‌ سرگرم‌ بشيم‌ نقل‌ نمي‌كنه‌. براي‌ اين‌ نقل‌ مي‌فرمايد كه‌ ما درس‌ بگيريم‌. اگر يك‌ وقت‌ نگه‌ داشتن‌ دين‌ يا تربيت‌ مردم‌ يا رسيدن‌ مردم‌ به‌ اون‌ هدف‌ واقعي‌ پروردگار به‌ اينجا منتهي‌ شد كه‌ زن‌ و يك‌ بچة‌ شيري‌ در وسط‌ بيابان‌ پر خطر بمانه‌ تا يك‌ روزي‌ بعدها بتواند اون‌ هدف‌ اصلي‌ را انجام‌ بده‌. مي‌گه‌ ربنا اني‌ اسكنت‌ من‌ ذريتي‌ بواد غير ذي‌ زر عند بيتك‌ المحرم‌ ربنا ليقيموا صلاة‌ چرا؟ براي‌ اينكه‌ نماز بر پا بشه‌. نماز چيه‌. همين‌ نمازهايي‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌ نه‌.

 نماز يعني‌ اياك‌ نعبد. يعني‌ خدايا تنها تو را بندگي‌ مي‌كنم‌. من‌ در بندگي‌ گفتم‌ براتون‌. شما اگر يك‌ نفر را پيدا كرديد كه‌ مستجاب‌ الدعوه‌ باشه‌ يعني‌ دعاش‌ مستجاب‌ بشه‌ و دعا نكنه‌، مگر با اذن‌ خدا. اگر شما يك‌ نفر را تو خودتون‌ پيدا كرديد بدونيد كه‌ يك‌ بندة‌ خدا پيدا كرديد. اگر تمام‌ قدرت‌ ما سوي‌ الله‌ را به‌ دستتون‌ بدن‌ يعني‌ قدرت‌ آسمان‌ و زمين‌ قدرت‌ همه‌ چيز را بهتون‌ بدن‌. اگر بندة‌ خدا باشيد كوچكترين‌ استفادة‌ شخصي‌ ازش‌ نمي‌كنيد. حالا ما ديديم‌ بعضي‌ از افراد به‌ زور روي‌ حق‌ با اون‌ فراستي‌ كه‌ نعمتي‌ بوده‌ كه‌ خدا بهشون‌ داده‌ و به‌ اصطلاح‌ از اون‌ نعمت‌ سوء استفاده‌ مي‌كنند و شكر نعمت‌ نمي‌كنند نگاه‌ مي‌كنه‌ به‌ زندگي‌ شما با دقت‌ بعد هستن‌ اون‌ هم‌ توي‌ ده‌ تا سه‌ تا صحيح‌ پيدا مي‌شه‌ ديشب‌ تو فلان‌ كار را كردي‌. تو ديشب‌ ديروز فلان‌ عمل‌ را انجام‌ دادي‌. اگر فلان‌ كار را بكني‌ فلان‌ طور مي‌شه‌. يك‌ عده‌ افراد نادان‌، ساده‌ لوح‌ هم‌ دور اينها را مي‌گيرند با اين‌ كه‌ همين‌ عملش‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ او بندة‌ خدا نيست‌. همين‌ كه‌ نشسته‌ فكر مي‌كنه‌ تجسس‌ مي‌كنه‌ ببينيد يك‌ چيزي‌ در بياره‌ به‌ شما بگه‌ كه‌ شما مريدش‌ بشيد و بگيد عجب‌ آدمي‌ است‌ اكثرا به‌ من‌ كه‌ مي‌رسن‌ مي‌گن‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چه‌ كرامتي‌ داشت‌ كه‌ آيا ديد مثلا فرض‌ كنيد يك‌ مريضي‌ را شفا بده‌ يا يك‌ سرطاني‌ را شفا بده‌ يا مرحوم‌ مثلا آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ چه‌ كرامتي‌ داشته‌، چه‌ نفس‌ مثلا مؤثري‌ داشته‌. نفس‌ او را مي‌خوان‌ مؤثرتر از ارادة‌ پروردگار بدانند كه‌ من‌ اكثر به‌ اينها مي‌گم‌ بزرگتري‌ كرامت‌ مرحوم‌ آقاي‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يا مرحوم‌ آقاي‌ كوهستاني‌ اين‌ بوده‌ كه‌ بزرگترين‌ كرامتشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ هواي‌ نفس‌ نداشتند. چون‌ آخر ما يخرج‌ من‌ قلوب‌ الصديقين‌ حب‌ الجاه‌ آخر چيزي‌ كه‌ از دل‌ انسان‌ خارج‌ مي‌شه‌ همين‌ كه‌ بگن‌ به‌ به‌ شما عجب‌ واقعا خانم‌ خوبي‌ هستي‌ كه‌ هر چي‌ تو دل‌ ما بود گفتي‌. يا هر چه‌ من‌ از خدا مي‌خواستم‌ و سالها بود انجام‌ نشد الان‌ با دعاي‌ شما انجام‌ شد. اون‌ هم‌ خانم‌ يك‌ بادي‌ تو غب‌ غبش‌ بياندازه‌ كه‌ بله‌ ما اينيم‌. اين‌ خودش‌ بر خلاف‌ بندگي‌ است‌. حضرت‌ عيسي‌ با اين‌ كه‌ پيغمبر خداست‌ با اين‌ كه‌ فرستادة‌ الهيه‌ در عين‌ حال‌ مي‌گه‌ كه‌ ابرء اكمه‌ و البرث‌ باذن‌ ربي‌ من‌ كور را شفا مي‌دم‌، پيسي‌ را معالجه‌ مي‌كنم‌ اما اذن‌ خدا، اگر خدا اجازه‌ بده‌. به‌ اذن‌ پروردگارم‌. ماها مي‌خواييم‌ بندة‌ خدا بشيم‌ نمي‌خواييم‌ دكاني‌ در مقابل‌ خدا باز كنيم‌. همكار خدا بشيم‌. اينها را البته‌ خيليهاتون‌ مي‌فهميد من‌ چي‌ مي‌گم‌، خيليهاتون‌ هم‌ هنوز نمي‌فهميد من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گم‌.

 تا انسان‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ نرسه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ حب‌ جاه‌ داره‌ يا نداره‌، حالا به‌ هر حال‌ انشاء الله‌ من‌ اين‌ حرفها را كه‌ مشترك‌ نباشه‌ همتون‌ در اون‌ نبايد در اين‌ مجلس‌ بگم‌. بندة‌ خدا باشيد. اگر مي‌خواييد به‌ مقام‌ بندگي‌ برسيد. ما استادهايي‌ داشتيم‌ كه‌ اينها قدرتشون‌ را از شاگردهاشون‌ مخفي‌ مي‌كردند. شما ديديد يك‌ پليس‌ مأمور مخصوصا اطلاعاتي‌ يك‌ اسلحه‌اي‌ كه‌ زير لباسش‌ داره‌ به‌ شما اسلحه‌اش‌ را نشون‌ بده‌. قدرت‌ را اظهار نمي‌كردند و فقط‌ و فقط‌ حراست‌ از دين‌ خدا مي‌كردند. از اخلاقیات‌ مي‌كردند. شماها كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ يك‌ خانمي‌ باشيد مثل‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليه‌. قطره‌اي‌ از اين‌ اقيانوس‌ باشيد كه‌ بهترين‌ چيزها از حضرت‌ زهرا سؤال‌ مي‌شه‌ كه‌ براي‌ زن‌ چيه‌؟ مي‌گه‌ خوب‌ شوهر داري‌ كردن‌. خوش‌ اخلاق‌ بودن‌، فرزند خوب‌ تربيت‌ كردن‌. راه‌ و روش‌ صحيح‌ ديني‌ را عمل‌ كردن‌ اينها دستوراتي‌ است‌. غيبت‌ نكردن‌، دروغ‌ نگفتن‌، واجباتش‌ را انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌ اينخها معناي‌. هيچ‌ جا شما تو كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ بگرديد اگر ديديد كه‌ گفتند كه‌ خوبي‌ يك‌ انسان‌ در اين‌ است‌ كه‌ هر چي‌ از خدا مي‌خواد خدا فورا داد، براش‌ حاصل‌ مي‌شه‌. خدا كه‌ نمي‌ده‌ شيطان‌ براش‌ فوري‌ آماده‌ مي‌كنه‌. اينها دنبال‌ بعضي‌ از مسائل‌ نريد. من‌ متأسفم‌. هنوز توي‌ خانمهايي‌ كه‌ شايد چند مرحله‌ را هم‌ گذروندن‌ كه‌ من‌ به‌ اينها وقتي‌ نگاهشون‌ مي‌كنم‌ به‌ چشم‌ يك‌ آدم‌ نادان‌، نادرك‌، نافهم‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ هنوز دنبال‌ اين‌ نوع‌ خرافاتند. نمي‌دونم‌ فال‌ قهوه‌ و مثلا فرض‌ كنيد فلان‌ كس‌ فلان‌ خواب‌ را مثلا ديده‌ يك‌ تعبير اينطوري‌ داره‌. يك‌ حرفهايي‌ كه‌ اصلا اساس‌ و اساس‌ كار اونها نيست‌ و هر كس‌ در اسلام‌ انسان‌ شدن‌ خليفة‌ الله‌ شدنه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا شدنه‌. ماه‌ ذي‌ حجه‌ ماه‌ درسه‌، ماه‌ كمالاته‌ زن‌ و بچه‌ را گذاشته‌ و حركت‌ مي‌كنه‌ ليقيموا الصلاة‌ بخاطر اين‌ كه‌ نماز به‌ پا بشه‌. حضرت‌ مريم‌ يك‌ كلمه‌ نمي‌گه‌ تو بله‌ رفتي‌ پهلوي‌ اون‌ زنت‌ و ما را اينجا تنها گذاشتي‌ اين‌ چه‌ عدالتي‌ است‌. از اين‌ حرفها اصلا نيست‌. صبور، استقامت‌ و اين‌ درس‌ را عينا به‌ فرزندش‌ حضرت‌ اسماعيل‌ تعليم‌ مي‌ده‌، نه‌ اين‌ كه‌ خودش‌ تنها عمل‌ بكنه‌. پسرش‌ اسماعيل‌ بعد از اين‌ كه‌ بزرگ‌ شد و حضرت‌ اسماعيل‌ بعد از سالها آمد خبري‌ از اينها بگيره‌. برمي‌داره‌ پسرش‌ را مي‌بره‌ مي‌گه‌ كه‌ اني‌ رأيت‌ من‌ ارا في‌ المنا من‌ اذبهك‌ من‌ در خواب‌ مي‌بينم‌ كه‌ تو را بايد بكشم‌. مي‌گه‌ يا ابتك‌ ان‌ را تعمل‌. ببينيد اي‌ پدر، حضرت‌ اسماعيل‌ را هاجر تربيت‌ كرده‌ها. اي‌ پدر عمل‌ كن‌ به‌ اونچه‌ كه‌ امر الهي‌ است‌. نمي‌گه‌ آقا از كجا مي‌گي‌ شما؟ اقلا يك‌ تحقيقي‌ بكن‌. خودش‌ مي‌گه‌ من‌ خواب‌ ديدم‌ها. امر الهيه‌، نمي‌پرسه‌. مي‌دونه‌ اين‌ پدرش‌ بندة‌ خداست‌ كار به‌ اين‌ مهمي‌ را بدون‌ امر الهي‌ نمي‌كنه‌.

 لذا مي‌گه‌ يا ابتك‌ عن‌ لا تعمل‌. فستجدوني‌ انشاء الله‌ من‌ الصابرين‌. خواهي‌ ديد كه‌ من‌ چه‌ جور صبر مي‌كنم‌. من‌ مرحلة‌ استقامتم‌ را چطوري‌ گذروندم‌! بعد هم‌ مي‌ياره‌ رسما مي‌گيره‌ مي‌خواد بكشتش‌ كه‌ فبيناه‌ بضبح‌ عظيم‌. خدا يك‌ وقت‌ مهربانيش‌ اونجا ظاهر مي‌شه‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ اون‌ هم‌ خوباشون‌، مستطيعهاشون‌ بيان‌ برن‌ به‌ ياد حضرت‌ اسماعيل‌، حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌. بخاطر اين‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ را نكشتن‌ قرباني‌ بكشن‌. شيطان‌ توي‌ راه‌ هي‌ برنامه‌ داره‌ براي‌ حضرت‌ اسماعيل‌. نگيد ما شيطان‌ كاري‌ نداره‌. نخير جنابعالي‌ را بيشتر كار داره‌. تو كه‌ آمدي‌ توي‌ اين‌ راه‌ بيشتر شيطان‌ ناراحته‌. بيشتر هم‌ كار داره‌. تو خواب‌ شيطاني‌ بيشتر ممكنه‌ ببيني‌ تا اون‌ خانمهاي‌ معمولي‌. شيطان‌ بيشتر به‌ سراغ‌ تو مي‌ياد. چون‌ تو در رفتي‌ از زيرش‌ مي‌ياد بگيرتت‌. اونهايي‌ كه‌ يك‌ كسي‌ مي‌گن‌ خواب‌ ديد شيطان‌ را ديد روي‌ دوشش‌ يك‌ مشت‌ ريسمان‌ هست‌، يك‌ ريسمان‌ خيلي‌ ضخيم‌ هم‌ روي‌ دوشش‌ هست‌. گفت‌ اين‌ ريسمان‌ را براي‌ چي‌ مي‌خواي‌؟ گفت‌ اين‌ را براي‌ شيخ‌ انصاري‌ مي‌خوام‌ ديشب‌ يك‌ ريسمان‌ باريكتر بود پاره‌ كرد. اين‌ را برداشتم‌ ببرم‌ ببينم‌ چكار مي‌كنم‌. ريسمانهاي‌ ديگه‌ هم‌ مال‌ افرادهاي‌ مختلفي‌ هست‌. بعضيهاشون‌ ديگه‌ مطابق‌ زور و قوة‌ اونها ما ريسمان‌ كرديم‌. گفت‌ ريسمان‌ من‌ كو؟ گفت‌ تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌ خودت‌ مي‌دوي‌ عقب‌ سر من‌. تو مشتري‌ خودم‌ هستي‌. تو ريسمان‌ نمي‌خواي‌. تو يك‌ صدات‌ بزنم‌ مي‌دوي‌، بله‌ قربان‌. مي‌گه‌ بيدار شدم‌ رفتم‌ پيش‌ شيخ‌ انصاري‌ گفتم‌ كه‌ من‌ همچي‌ خوابي‌ ديدم‌ گفت‌ عجب‌. من‌ ديشب‌ ريسمانم‌ را پاره‌ كردم‌ خدا را شكر كرد. گفت‌ اين‌ صندوق‌ را مي‌بيني‌ پر از پوله‌. سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌. سهم‌ امام‌ مال‌ امامه‌. مال‌ تبليغات‌ دينه‌. سهم‌ سادات‌ هم‌ مال‌ سادات‌ فقيره‌. دختر من‌ نانش‌ خالي‌ بود ماست‌ نداشتيم‌. پول‌ ديگه‌اي‌ هم‌ جز اون‌ پولها نداشتم‌. اين‌ نه‌ سيد بود كه‌ من‌ از سهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌ خوب‌ هم‌ واجب‌ النفقة‌ من‌ بود من‌ خودم‌ هم‌ سيد نبودم‌ كه‌ ازسهم‌ سادات‌ بهش‌ بدم‌. نه‌ هم‌ اين‌ مبلغ‌ دين‌ بود كه‌ از سهم‌ امام‌ بهش‌ بدم‌. با خودم‌ فكر كردم‌ كه‌ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ پولها را قرضي‌ بردارم‌. حالا اونهايي‌ كه‌ سهم‌ امام‌ و سهم‌ ساداته‌ سه‌ تاييش‌ را مي‌خورند يك‌ آب‌ هم‌ بالاش‌. يا اصلا نمي‌دن‌ يا اصلا براش‌ اهميت‌ قائل‌ نيستند. اونها اصلا بدونند چكاره‌ هستند؟ برم‌ يك‌ قراني‌ از اين‌ بردام‌ ماست‌ بخرم‌ اين‌ دختر كوچكم‌ گريه‌ نكنه‌، نون‌ خالي‌ نخوره‌ لااقل‌. گفتم‌ نه‌ نون‌ خالي‌ بخور. ريسمون‌ را اينجا پاره‌ كردم‌. شيطون‌ انداخته‌ به‌ گردنم‌ گفت‌ برو بردار. اينقدر دقيق‌ بودند. حالا شيطان‌ به‌ شيخ‌ انصاري‌ بيشتر كار داره‌.

 تا به‌ اون‌ آقايي‌ كه‌ خواب‌ ديده‌. به‌ شماها بيشتر كار داره‌ تا به‌ مردم‌ معمولي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند. شيطان‌ را شياطين‌ هم‌ فكر نكنند كه‌ حالا شيطان‌ كجاست‌ و فلان‌. همين‌ رفيقتون‌، همين‌ همسايه‌اته‌، همين‌ بچه‌ اتون‌، همان‌ شوهرتون‌، همان‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد از راه‌ صراط‌ مستقيم‌ منحرفتون‌ كنه‌ شيطان‌ شماست‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. شيطان‌ انسي‌ اذيتش‌ بيشتر از شيطان‌ جني‌ است‌. حضرت‌ اسماعيل‌ سه‌ جا شيطان‌ كارش‌ داشت‌ چون‌ همان‌ لحظه‌ هم‌ آمده‌. اول‌ مي‌گه‌ كه‌ پدرت‌ خواب‌ ديده‌، خواب‌ كه‌ حجت‌ نيست‌. چند تا هفت‌ تا سنگ‌ برداشت‌ زد. دوم‌ مي‌گه‌ پدرت‌ تو بچة‌ اندرشي‌ اگر بچة‌ اون‌ خانم‌ بودي‌ تو را نمي‌برد بكشتت‌. سنگ‌ مي‌زد. سوم‌ آمده‌ مي‌گه‌ كه‌ تو بعد از چند سال‌ حالا آمدي‌ عوض‌ اين‌ محبتته‌، عوض‌ نمي‌دونم‌ يك‌ هديه‌اي‌ برداري‌ بياري‌، يك‌ سوغاتي‌ برداري‌ بياري‌ اون‌ سرزمين‌ پربركت‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در اورشليم‌ كه‌ اطراف‌ مسجد الاقصي‌ را خدا مي‌گه‌ باوكنا حول‌. همين‌ قسمت‌ اسرائيل‌ فعلي‌ يا اراضي‌ فلسطين‌ اشغالي‌ يا لبنان‌ و اونجاها بوده‌، پر بركت‌. يك‌ چند تا اقلا پرتغال‌ لبناني‌ مي‌آوردي‌ براي‌ اونها. چاقو برداشتي‌ آوردي‌. كشتن‌ و خون‌ ريختن‌ و شيطان‌ ديگه‌ اونجا خيلي‌ فشار آورد. كه‌ شيطان‌ كبير هم‌ در اونجا مي‌گن‌. شيطان‌ يك‌ شيطانه‌. ولي‌ يك‌ جا فشارش‌ زيادتره‌ اونجا مي‌شه‌ شيطان‌ كبير. جمرة‌ عقبه‌. ديگه‌ اينجا ايستاد مطابق‌ قوة‌ انسان‌ هفت‌ سنگ‌ را به‌ روح‌ شيطان‌ زد. راحت‌ شد. كوشش‌ كنيد كه‌ شيطانتون‌ را از خودتون‌ دور كنيد. در اين‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ و انشاء الله‌ ماه‌ آخر قمري‌ است‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سال‌ آينده‌ سال‌ ظهور حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌ و شماها را ما بتونيم‌ انشاء الله‌ با هر مي‌دونيد هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ من‌ يك‌ فكري‌ دربارة‌ شما مي‌كنم‌. مي‌گم‌ از همين‌ جا مي‌گم‌ براي‌ هم‌ دعا كنيد، زيارت‌ براي‌ همديگه‌ بخونيد. اين‌ از همان‌ فكرهاست‌. بعضي‌ از خانمها هنوز خيلي‌ نپخته‌ فكر مي‌كنند. خيال‌ مي‌كنند كه‌ من‌ مثلا مي‌خوام‌ اينها را تركشون‌ بكنم‌ يا مثلا ديگه‌ برنامه‌اي‌ براشون‌ نداشته‌ باشم‌. نه‌ اينطور نيست‌ بلكه‌ كار من‌ اگر مضاعف‌ نشه‌، كم‌ نمي‌شه‌.

 خوب‌ هفتم‌ اين‌ ماه‌ وفات‌ امام‌ باقر عليه‌ اصلاة‌ و السلامه‌ و نهم‌ اين‌ ماه‌ كه‌ روز عرفه‌ باشه‌ شهادت‌ حضرت‌ مسلم‌ ابن‌ عقيله‌ و كم‌ كم‌ غافلة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ از مدينه‌ به‌ سوي‌ كربلا حركت‌ مي‌كنه‌. كم‌ نام‌ مقدس‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ برده‌ مي‌شه‌. خيلي‌ مشكله‌ كه‌ اگر حضرت‌ هاجر را حضرت‌ ابراهيم‌ برد در ميان‌ بيابان‌ گذاشت‌ دشمن‌ خونخواري‌ در مقابل‌ نياستاده‌ بود. اما حضرت‌ مسلم‌ آمده‌ در يك‌ شهر تمام‌ مردم‌ بهش‌ گرايش‌ پيدا كردند. همه‌ باهاش‌ بيعت‌ كردند. توي‌ مسجد كوفة‌ به‌ اون‌ بزرگي‌ پشت‌ سرش‌ اقتدا كردند مردم‌ بي‌ استقامت‌، سست‌، ضعيف‌ با يك‌ كلمه‌ كه‌ يك‌ جاسوس‌ آمد گفت‌ كه‌ عبد الله‌ ابن‌ زياد گفته‌ كه‌ مسلم‌ را بايد دستگير كنيم‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشا وقتي‌ نگاه‌ كرد حضرت‌ مسلم‌ ديد احدي‌ پشت‌ سرش‌ باقي‌ نمونده‌. همه‌ رفته‌اند. اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ استقامت‌ در دينتون‌ داشته‌ باشيد اساس‌ همه‌ چيزه‌. مردم‌ كوفه‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ شام‌ مردم‌ خوبي‌ بودند. اما استقامت‌ نداشتند. رفتند. حضرت‌ مسلم‌ از ميان‌ مسجد بيرون‌ آمد. ابن‌ زياد در عين‌ حال‌ احتياط‌ كرد. گفت‌ شايد در گوشه‌ و كنار بعضي‌ باشند تا ما مسلم‌ را دستگير كرديم‌ بريزند و مأمورين‌ ما را اذيت‌ كنند بگذار معلوم‌ بشه‌ كه‌ آيا خوب‌ غريب‌ هست‌ يا نه‌. اما غريب‌ بود مسلم‌ ابن‌ عقيل‌. آمد راه‌ مي‌ره‌ كجا بره‌. ميزبانش‌ هم‌ كه‌ صلاح‌ نمي‌دونه‌ در خانة‌ او باشه‌. مسلم‌ ملاحظة‌ ميزبانش‌ را مي‌كنه‌ كه‌ مبادا ميزبانش‌ گرفتار بشه‌ اونجا هم‌ نرفت‌. خونة‌ هاني‌ ابن‌ عروه‌ هم‌ نرفت‌. خسته‌ شده‌، خيلي‌ مشكله‌ خانمها يك‌ كسي‌ كه‌ اون‌ قدر عزيز بوده‌ نمايندة‌ خصوصي‌ و نايب‌ خاص‌ امام‌ زمانه‌. آمده‌ توي‌ يك‌ شهري‌ هيچ‌ جا، جا نداره‌. مردم‌ همه‌ رفتند در ميان‌ خانه‌ها. آمد روي‌ يك‌ سكوي‌ دري‌ نشست‌. يك‌ زني‌ آمد بيرون‌ نگاه‌ بكنه‌ فرزندش‌ بيرونه‌، اوضاع‌ شهر آشفته‌ است‌. چشمش‌ به‌ مسلم‌ افتاد ديد يك‌ مردي‌ با شمشير اونجا نشسته‌ گفت‌ شما مگر خانه‌ نداريد بريد خونتون‌. مشكله‌ ممكن‌ است‌ تهاجمي‌ بشه‌، زد و خردي‌ بشي‌ شما آسيب‌ ببينيد. حضرت‌ مسلم‌ گفت‌ يك‌ مقدار آب‌ به‌ من‌ بده‌ بخورم‌. اين‌ زن‌ آب‌ آورد داد باز ديد مسلم‌ ايستاده‌. گفت‌ آقا چرانمي‌ ريد؟ فرمود من‌ خانه‌ ندارم‌ توي‌ اين‌ شهر. غريبم‌. نكند، نكند كاري‌ بكنيد كه‌ كساني‌ كه‌ وابستة‌ امام‌ زمانتون‌ هستند. اينها اينطور مطرود جامعه‌ واقع‌ بشن‌ و شما حمايتشون‌ نكنيد. گفت‌ آقا شما كي‌ هستيد؟ گفت‌ من‌ مسلم‌ ابن‌ عقيلم‌. گفت‌ بفرماييد داخل‌، خانه‌، خانة‌ شماست‌. خوشا به‌ حال‌ يك‌ چنين‌ افرادي‌ كه‌ جانشون‌ را در راه‌ امام‌ زمانشون‌ در كف‌ دست‌ مي‌گذارند. مسلم‌ وارد شد در ميان‌ يك‌ اطاقي‌ شب‌ مشغول‌ عبادته‌. اين‌ خانم‌ هم‌ گاه‌ گاهي‌ مي‌ره‌ خبر مي‌گيره‌، اگر آقا آبي‌ غذايي‌ چيزي‌ مي‌خواييد من‌ براتون‌ بيارم‌. پسر اين‌ زن‌ فهميد كه‌ مسلم‌ در خانة‌ اينها مخفي‌ شده‌. رفت‌ خبر داد و ريختند. حضرت‌ مسلم‌ قبل‌ از اينكه‌ اونها برسن‌ از خانه‌ بيرون‌ آمد و خلاصه‌ دستگير كردن‌ مسلم‌ ابن‌ عقيل‌ را بردند روي‌ پشت‌ بام‌ دار الاماره‌. يك‌ نگاهي‌ حضرت‌ مسلم‌ به‌ طرف‌ مدينه‌ كرد. السلام‌ عليك‌ يا اباعبدالله‌. آقا جان‌ من‌ نامه‌اي‌ كه‌ نوشتم‌ بياييد اشتباه‌ كردم‌. اين‌ خوليها وفا ندارند. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ جواب‌ اين‌ سلام‌ را روز عاشورا داد. وقتي‌ كه‌ غريب‌ و تنها روي‌ اون‌ بلندي‌ ايستاده‌ بود، تكيه‌ به‌ نيزة‌ بي‌ كسي‌ داده‌ بود و نگاه‌ به‌ طرف‌

 

۲۵ ربيع‌ الثاني‌ ۱۴۱۶ – توبه‌، تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌، تهذيب‌ نفس‌ 25 ربيع‌ الثاني‌ 1416

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 تبارك‌ الذي‌ بيده‌ الملك‌ و هو علي‌ كل‌ شي‌ء قدير. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌ اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكنه‌. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند. مرده‌، آن‌ مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند؛ خواب‌ و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصفه‌ شب‌ ميگوئيد همه‌ خوابند و حال‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهايش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدهم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا. بميريد قبل‌ از اينكه‌ بميرانندتون‌. يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌، يك‌ مردني‌ هم‌ هماني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دو تاست‌. اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌ الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ مي‌پرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ ميگه‌ خواب‌ بودم‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ كه‌ مي‌گزه‌، صبح‌ كه‌ بلند ميشه‌ مي‌بينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انسان‌ كه‌ از خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌ در قيامت‌ هم‌ خوابه‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نميدهند.

 اما اگر بيدار شدي‌، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ برايتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌، دو جور ممكنه‌ امتحان‌ بكنه‌. يكي‌ اينكه‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا درس‌ نخونده‌. يكي‌ هم‌ بچة‌ مغروريست‌، ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌. دو تا امتحانش‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌، اين‌ طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدونه‌ ما چي‌ هستيم‌. ما را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌! نمازمون‌ را كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود روزه‌ هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها را هم‌ كه‌ نداريم‌. پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برايت‌ پيش‌ نيامده‌، آب‌ نديدي‌ و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگويند يك‌ گناه‌ بكن‌. مي‌گوئي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ ميكنم‌! امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بيايد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌. اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يهان‌. اگر امتحان‌ بيايد پيش‌ شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيم‌. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پايتون‌ روي‌ خربوزه‌ باشه‌، حالا پوست‌ موز هم‌ همان‌ كار را ميكنه‌. انسان‌ را تا هلش‌ مي‌دهند، هل‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌ آمدي‌ توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيم‌ امتحان‌ نكن‌. ميتونيد تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگير به‌ ما. از مذلات‌ فطن‌ ما را حفظ‌ كن‌. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتوني‌ دعا كني‌. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد، از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌. قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌، و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشانده‌. روح‌ القدس‌ روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌.

 خوب‌ حالا مي‌خواهد امتحانتون‌ بكنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌. در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز در بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ گفتيم‌ چرا. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خواهم‌ شرح‌ بدهم‌. اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ داده‌ام‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌ را. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌. همه‌امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ أأعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبد الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ مرا عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ مستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ در بستر لا خفتيم‌. خوابيديم‌، بكلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار مي‌شويم‌ در اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌ چه‌ با مطالعة‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند. و اذا تليت‌ آياته‌ زادتهم‌ الايمان‌. وجلت‌ قلوبهم‌، اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ مي‌ترسه‌. مي‌ترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربانه‌ رئوفه‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بپرسيد. لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌. هيچ‌ كدام‌ از شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ بترسيم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌ هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ مي‌ترسه‌. كه‌ اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما مي‌ترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيست‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بيايد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. اما اگر يك‌ سنگي‌ داشته‌ باشيد نمي‌ترسيد. حالا سنگ‌ را هم‌ ما بيخود توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوست‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر مي‌ترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. مي‌گويند مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ يك‌ وقت‌ بگيد پاشو برو. خوب‌ بعله‌ ديگه‌. جدام‌ كنيد. حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌اي‌ صبر ميكنم‌، يك‌ خورده‌اي‌ اين‌ دست‌ آن‌ دستشون‌ ميكنم‌ كه‌ اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آيند پيش‌ من‌ مي‌گويند آقا ما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌. اينجا ديگه‌ من‌ مطمئن‌ ميشوم‌ كه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ بشه‌، افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌. از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ بوده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌، اين‌ بهش‌ تحميل‌ شده‌ كه‌ حالا خودش‌ هم‌ ممكنه‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌، كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌ كه‌ اين‌ اگر موندني‌ است‌ بمونه‌، اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌. و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ ميشويد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌. اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌، يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواهد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ هستند اينطوريند. من‌ ازشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داري‌ ديگه‌ گناه‌ نكني‌ و توبه‌ كردي‌ و اين‌ زحمت‌ را، اين‌ رياضت‌ را كشيدي‌ آيا چه‌ احساسي‌ داري‌؟ ميگويند مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگويند ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ ايني‌ كه‌ مي‌گويند اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌، از بوي‌ تعفنش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. و هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگويم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خواهيد توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. و الاّ بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما حركت‌ كرده‌ايد بطرف‌ فرض‌ كنيد، اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا، مي‌خواستيد برويد به‌ تهران‌ رفتيد به‌ طرف‌ زاهدان‌. حالا برگشتيد. آمديد به‌ مشهد كه‌ برويد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد. اين‌ جز درجا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ مگه‌ اين‌ كارها را ميكني‌. صدبار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آي‌، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌، و الاّ نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ دفعه‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ بكند. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. آن‌ استغفاره‌ كه‌ هر روز شايد، حضرت‌، در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ بايد استغفار بكنه‌. هر ساعت‌ استغفار بكنه‌. طلب‌ بخشش‌ بكنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ بكنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌، توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ و هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌ تا سر كوچه‌ كه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ مرتبه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌ ديگه‌ حالا متوجه‌ اشتباه‌ شدي‌ ديگه‌ نبايد اشتباه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشتت‌ را كردي‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور انگشتت‌ را زد. بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌. باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌. دست‌ زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد، دو مرتبه‌ باز دست‌ مي‌زني‌ معلومه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمد و توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ اين‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آيند مي‌گويند علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كرده‌اند خودشون‌ها. ميگويم‌، غالبا خيال‌ مي‌كنند كه‌ اينه‌ انسان‌ مثلا صورتش‌، اگر سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ بشه‌. يا مثلا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هستش‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌ توي‌ تاريكي‌ اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند، صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدهم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ يك‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌، اين‌ به‌ وزن‌ پره‌، نه‌ توي‌ ترازو بگذاريد بعد از توبه‌ و قبل‌ از توبه‌ به‌ همان‌ وزن‌ قبلي‌ هستيد. شايد سنگين‌تر باشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ ميشي‌، سرحال‌ ميشي‌. پس‌ آن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا من‌. اون‌ حالته‌. يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ ميگويند؟ لن‌ تراني‌، تنترانيه‌، ما آخرش‌ ضبطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟! لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز ندوني‌ اين‌ را. تنتراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشه‌؟! حالا. مي‌گويند تا نخوري‌ نداني‌. يعني‌ تا انسان‌ نچشه‌ نميتونه‌. حالا شما مي‌تونيد آبگوشت‌ را شرح‌ بدهيد براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ آبگوشت‌؟ نه‌. اين‌ گفتني‌ نيست‌. آن‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌آيد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌توانم‌ شرح‌ بدهم‌، نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدهي‌ نه‌ ديگري‌. ميگي‌ ما كه‌ نرسيديم‌. توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، بي‌ تعارف‌. اِ ميشه‌. بعله‌. تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ آن‌ گناهان‌، براي‌ خودت‌ هيچ‌ احساس‌ فرق‌ نكنه‌، اين‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. اينها را استدلالي‌ ميگويم‌ها، بخاطر اينكه‌ برايت‌ آن‌ گناهان‌ اهميت‌ نداشته‌ و توبة‌ الان‌ هم‌ اهميت‌ نداره‌. چطور ميشه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشه‌ و او از اين‌ قهر كرده‌ باشه‌. رفته‌ لباسش‌ را جمع‌ كرده‌، او هم‌ گفته‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌، صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌، در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ برايش‌ نداشته‌ باشه‌، هيچ‌ احساسي‌ نكنه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌. انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌، يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ ازش‌. حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اينهم‌ راهش‌ داده‌ و بعد هم‌ گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اين‌ گفته‌ بخشيدمت‌. چايي‌ هم‌ برايش‌ آورده‌، شيريني‌ هم‌ آورده‌ و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ فرقي‌ از نظر احساس‌ نداشته‌ آدم‌، خيلي‌ آدم‌ بيخوديه‌. نافهميه‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند آنجور كوچكي‌ مي‌كنند. اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌، حالا ازت‌ راضي‌ شده‌. برايت‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌؟! هيچ‌ احساس‌ نمي‌كني‌. خوب‌ تو يا توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌، يا خدا راهت‌ نداده‌، يا تو توبة‌ درستي‌ نكردي‌. يا اينكه‌ خوابي‌، احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا انسان‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ پر درمي‌ آره‌. واقعا پرواز ميكنه‌. واقعا روي‌ پايش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌. نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌. از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌. سبك‌ ميشه‌. شب‌ جمعه‌ رفتي‌ توي‌ حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ و گناهانت‌ را توبه‌ كردي‌ و حالا آمدي‌ بيرون‌. هيچ‌ فرقي‌ برايت‌ نداره‌ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟! همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نصوح‌ باشه‌، انسان‌ بقدري‌ راحت‌ ميشه‌، بقدري‌ آزاد ميشه‌ و اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. دلشون‌ به‌ ياد خدا يافته‌، اِ من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا ميدونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ شانه‌هايشون‌ تكان‌ ميخوره‌ گريه‌ مي‌كنند كه‌ ما مي‌ترسيم‌ باز بيفتيم‌ به‌ گناه‌، فلاني‌ ما بديم‌، شايد… بايد استقامت‌ كنيد. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيفته‌.

 لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. كه‌ اگر غير از اين‌ باشه‌ نميتونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌، بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ ديگه‌ گناه‌ نكنه‌. من‌ نمونه‌هايي‌ ديدم‌. يكي‌ از دوستان‌ ميگفت‌. ميگفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌، پيش‌ آمد. لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌. شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ ميشه‌ انسان‌.

 ماها همون‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌. اين‌ ماها كه‌ ميگم‌، شماها را نميگم‌ها! خودم‌ را عرض‌ ميكنم‌. خوابم‌، نه‌ گناهش‌ برايم‌ فرقي‌ ميكنه‌. آدم‌ خواب‌، شما لحاف‌ كلفتي‌ را هم‌ بيندازيد رويش‌ عرق‌ هم‌ ميكنه‌ اما باز مي‌بيني‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفتي‌ را انداختيد رويش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريد بازهم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ بكنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌. بريد چراغ‌ را هم‌ روشن‌ كنيد، باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نميده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را تشخيص‌ نميده‌.خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يصور عليكم‌ و ملائكته‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بود. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌ مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شماها را از توي‌ ظلمات‌ بياورند توي‌ نور، يا آورده‌اند. اما شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد توي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشندتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرندتون‌ بيدار نميشيد، نمي‌فهميد. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ كه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ انسان‌ بخوابه‌ يا توي‌ روشنايي‌؟

 ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌. كه‌ ميگه‌ الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌تونيم‌ توضيح‌ بدهيم‌؟ نه‌. بعضي‌ وقتها هم‌ كه‌ ما مي‌خواهيم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌، به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. ميگيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پرنور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشند پر نور شده‌ باشه‌. يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر روحمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مهتابي‌ مثلا روشن‌ باشه‌، ميگيم‌ اين‌ حتما امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر توي‌ تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌، بدنش‌ نور بده‌. يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌، آن‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. آنوقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود. حالا يكي‌ دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. اين‌ اينجايش‌ گذاشته‌ بود. كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اين‌ جاهايي‌ كه‌ جمعيت‌ بود مي‌رسيد، يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ ميكرد. صورتش‌ نور ميزد. آمدند به‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر از نور ميشه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر كه‌ بودند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ همانجا كه‌ نور مي‌آيد، همانجا را بره‌ تجسس‌ كنه‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ ميروم‌. رفت‌ بالاخره‌ چراغ‌ قوه‌ را از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بود. ما اينجوريم‌ ديگه‌. حالا نور معنوي‌ غير از نور ماديه‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكنه‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند از خدمتتون‌ عرض‌ شود چي‌ بگم‌؟ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌. ابوسفيان‌ يقينا خوشگلتر از بلال‌ حبشي‌ بود و نوراني‌تر اين‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. چون‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوسته‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اين‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدومشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌، ابوسفيان‌ نور نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌. نمي‌دونم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فلان‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند، دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ او نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ماها چشممون‌ به‌ ظاهرمونه‌.

 مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌ اين‌ را راهش‌ ندادند توي‌ مهماني‌. لباسش‌ ناجور بود و اينها و فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌، اول‌ هم‌ غذا را بهش‌ دادند. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ نو غذا بخور. چون‌ اين‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ بخاطر تو دادن‌. قل‌ هيكل‌ من‌ السمع‌. ما هم‌ اينطوريم‌. ظاهر بين‌. به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌ معنا. يك‌ حالتي‌ پيدا بكنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ بكنند، ببينند ايمانمون‌ چقدره‌؟ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌ . نه‌، انسان‌ اگر باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كنه‌. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند ولي‌ اين‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهميت‌ داره‌. كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهميد. از سلمان‌ يكي‌ از اين‌ منافقين‌ آمد سؤال‌ كرد كه‌ ريشه‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد، مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌ و مي‌پريد. مي‌ياد ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌. خيلي‌ آرام‌. گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، اگر هم‌ رد نشدم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدرش‌ را مي‌رسونه‌. اين‌ هضمش‌ را اين‌ بزرگواريش‌ را، ثانيا يك‌ حرفي‌ زده‌ كه‌ اينها همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌ و او را هم‌ ساكتش‌ كردند.

 كوشش‌ بكنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌ از همانجا شروع‌ مي‌كنند. نقطة‌ ضعفها را، يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌، من‌ بدم‌ مي‌ياد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ چرا تو گفتي‌، من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ اين‌ هر كي‌ از اينجا عبور مي‌كنه‌ مي‌گه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنم‌ ببينم‌ اين‌ چكار مي‌كنه‌. خوب‌ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌ نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌ به‌ مثلا در مقابل‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ اين‌ را بدونيد شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ زمين‌، پنج‌ ميليارد و هفت‌ صد هشتصد تاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌ اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ رايك‌ جوري‌، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نمي‌ديد. او آمد فهميد كه‌ شمااز اين‌ چيز بدت‌ مي‌ياد. خوب‌ نشون‌ نده‌، همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر، ببينيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زدن‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نمي‌شه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ نباشه‌. تاريكه‌. بنابر اين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ مي‌شه‌. اذا توليت‌ عليهم‌ آياته‌ ذادتهم‌ ايمانا.

 خوب‌ مي‌گيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يك‌ نفر آمده‌ بود مي‌گفت‌ كه‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز بعدش‌ و روز قبلش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نمي‌گم‌ نخونيد اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يدبرون‌ قرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زير و رو بكنيد اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و مراحل‌ كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌. يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيم‌ به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ است‌. اينجوريه‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همين‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ مي‌كنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌ يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اين‌ كه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزه‌ است‌ يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد. پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد. ايمانتون‌ زياد مي‌شه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌، خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ به‌ طرف‌ خدا حركت‌ مي‌كنه‌ و به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار مي‌رسه‌. بنابر اين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ والحيات‌ ليبلؤكم‌ ايكم‌ احسن‌ الخالقين‌. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خواييم‌ بشناسيم‌ ببينيم‌ كدوم‌ يكيشون‌ بالاتر بودند، كدوم‌ يكيشون‌ پايين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ پيغمبر بود، يك‌ خرده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشه‌. مي‌بينيد حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌. مي‌گه‌ كلما دعوتهم‌ ليلا ونهارا الم‌ يزد الا فرارا. شب‌ و روز خدايا اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خوندم‌. هر چه‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود. بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌، خسته‌ نمي‌شه‌، مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌ ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد گفت‌ كه‌ مي‌ريم‌ حالا يك‌ خرده‌ خستگي‌ بگيريم‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذنون‌ ذهب‌ مهاذبا ذنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونس‌، اذ ذهب‌ مغاضبا وقتي‌  كه‌ رفت‌ در حال‌ غضب‌. ناراحت‌ بود ديگه‌ هر چي‌ مي‌گم‌ آقا بياييد به‌ طرف‌ خدا اونها نمي‌يان‌.

 فزلن‌ الم‌ نقدر عليه‌. طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا، آيه‌ را معنا مي‌كنم‌ ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد، خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ رحمن‌ و رحيم‌. سخت‌ نمي‌گيره‌. ولي‌ نه‌ هر كسي‌ خدا توقعي‌ داره‌.همان‌ طور مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟ تو كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا مي‌خوري‌؟ فنادا في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در اون‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ يك‌، تو شكم‌ ماهي‌ ظلماته‌ و فنادي‌ في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ موثري‌ در وجود جز تو نيست‌ الا انت‌. سبحانت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌ياد فكر كنيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌؟ حتما يك‌ كاري‌ كرده‌ايد. مي‌گيم‌ هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همين‌ جور علي‌ الحساب‌ يقين‌ بدون‌ كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نمي‌كنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌، حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ مي‌كنم‌. ظلم‌ كردم‌، منم‌ كه‌ از ظالمين‌ هستم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اين‌ كه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناهان‌ خودمون‌ مي‌ريم‌، خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ يم‌ خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بياندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌ همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. اون‌ رفيق‌ بد را پيداش‌ نمي‌كردند بيايند نشونش‌ بدن‌ كه‌ او كيه‌؟ اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ اينها را بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ مي‌گن‌ كه‌ رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نمي‌خوان‌ بپذيرن‌ كه‌ نه‌ خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نمي‌خواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ كه‌ سبحانك‌. خدايا به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نياندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ مي‌كنه‌.

 خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌. خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ نمي‌دونم‌ من‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌ خدا را لااقل‌ يا امام‌ رضا را فرقي‌ هم‌ نمي‌كنه‌. امام‌ رضا ما را نطلبيده‌، مي‌گيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌، امام‌ رضا نطلبيده‌. تو حالا مگه‌ طلبيدت‌. حالا هم‌ پول‌ داشتي‌ لابد آمدي‌ اون‌ وقت‌ شايد پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. خدا و ائمه‌ و بعضي‌ آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ مي‌شه‌. مي‌گه‌ كجا تو من‌ را ديدي‌ كه‌ من‌ تو را فريبت‌ بدم‌. در آياته‌ قرآنه‌ها. بگو من‌، بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ . اين‌ را هم‌ بگو، اين‌ يكي‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. يكي‌ هم‌ خدا را پرش‌ كنيد. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا مي‌دونه‌ هر وقتي‌ كه‌ من‌، مثلا يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌ چون‌ اين‌ مال‌ غم‌ و حزنه‌ تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌، سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. فورا رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فستجبنا له‌  و نجيناه‌ من‌ الماء ما نجاتش‌ داديم‌ از آب‌. و كذالك‌ منجي‌ المؤمنين‌ تا روز قيامت‌ تو شكم‌ ماهي‌ مي‌موند. تا روز قيامت‌. اين‌ زندان‌ حبس‌ ابد، اون‌ هم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا به‌ اصطلاح‌، آخر حبس‌ ابد دنيايي‌ وقته‌ مردنه‌ ديگه‌. بعد جنازه‌اش‌ هم‌ بيرون‌ مي‌ياد تو زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌ خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ او را زندانيش‌ مي‌كرد. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌. سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. فسبجبنا له‌ فنجيناه‌ من‌ الماء و كذالك‌، اما پيغمبر ما. خيلي‌ عجيبه‌، با اين‌ كه‌ مي‌فرمايد لا اعوذي‌ نبي‌ مثل‌ عوذي‌ لنبي‌. اون‌ قدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌ كه‌ وقت‌ نيست‌ عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتا، عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوفك‌ ربك‌ فترضي‌ مطالعه‌ كنيد. حضرت‌، جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آمده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمايي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ هستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. كه‌ ولسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر بهت‌ روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ مي‌ده‌ تو راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ مي‌خوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نمي‌شه‌ تا يك‌ نفر از معصيت‌ كارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ باشه‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ به‌ سجده‌ بر نمي‌داره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشن‌. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بياندازنش‌ تو بهشت‌. نه‌ حالا امضاء مي‌شه‌، گذرنامه‌ ويزا مي‌شه‌، امضاء مي‌شه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند. لايق‌ بهشت‌ بشن‌. زحمات‌ اون‌ گوشة‌ قيامت‌ با گشنگي‌ و تشنگي‌ و اينها بايد اين‌ كارها را بكنند تا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ لايق‌ بهشت‌ بشن‌. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوييها و با اين‌ غيبتها و با اينها كسي‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دن‌. ولو شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ اونجا باشه‌. شيعة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌امون‌ كه‌ شيعه‌ هستيم‌ كه‌ با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌، غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ بهم‌ مي‌زنيم‌. تو بهشت‌ هم‌ قرار باشه‌ كه‌ اين‌ تهمتها و غيبتها باشه‌ كه‌ باز بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايند خيلي‌ خوب‌ اين‌ بره‌ تو بهشت‌. امضاء مي‌كنند. ديديد گذرنامه‌ را ويزا مي‌كنند. ويزا كه‌ كردند گذرنامه‌ را خوب‌ تو اون‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد حالا بايد بريد بليط‌ بگيريد خدمت‌ شما عرض‌ شود پول‌ تهيه‌ بكنيد. از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ مي‌كنه‌.

 يكي‌ از ائمه‌ است‌ ظاهرا امام‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ باشه‌ از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ كرد كه‌ به‌ نظر شما ارجا آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدوار كننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ تو قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيت‌ كار چيست‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. يكي‌ مخصوصا، يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اصرفوا… اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد به‌ اين‌ تعبير، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدانشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ مي‌بخشه‌ ديگه‌ از اين‌ اميدوار كنندتر آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود، نه‌. ارجا آيه‌ نزد ما فلسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. اون‌ قدر پيغمبر شفاعت‌ مي‌كنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شن‌. لذا واقعا انسان‌ از رحم‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌، نمي‌دونم‌ تو همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌ كه‌ خدا اين‌ قدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نمي‌گذره‌. مي‌گه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قول‌ له‌ قولا لينا لاله‌ يتذكر او يخشي‌. حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا، از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌ري‌ كربلا، نمي‌شناسي‌ اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرا ان‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ بپذيره‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء يرانهن‌ سبايا. اونها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگر خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌ و نجات‌ مردم‌ آمده‌اند. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌ ظالم‌ معرفي‌ بشه‌ تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيافتدند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. والا راهه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند؟ در وقتي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود. مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ اگر هم‌ بد باشه‌ يك‌ خرده‌، پايين‌تر از علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چه‌ هم‌ خوب‌ باشه‌ يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. يك‌ مي‌گن‌ اين‌ خليفه‌ است‌، او هم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدن‌، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نمي‌شد.

 يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آوردش‌ تو كوفه‌ مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌  را ديدند با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند، ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، ماويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز باشه‌، عقلشون‌ باز باشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ ابن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌ يكي‌ از ولات‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود آمد به‌ حضرت‌ گفت‌ بعدش‌ هم‌ در زمان‌ معاويه‌ آمد به‌ معاويه‌ گفت‌. معاويه‌ گفت‌، برو بيرونش‌ كنيد. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را بر او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود كه‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ به‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌ اين‌ را معذورش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌ گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نمي‌دي‌ حرف‌ من‌ را. فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌. فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ ابن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد كنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همة‌ اين‌ كه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند. براي‌ اين‌ كه‌ مردم‌ بد و خوب‌ را فرق‌ بگذارند. تشخيص‌ بدن‌. لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلوات‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شد مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد اين‌ حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ اون‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ مي‌شه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌ يك‌ خرده‌اي‌ براي‌ خود من‌ هم‌ مشكل‌ بود. مي‌شه‌ مگر طفل‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ به‌ اصطلاح‌ مي‌كنه‌، مگر مي‌شه‌ او را تير زد؟ من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ بايد هم‌ اينجور چيزها را ببينه‌ ديگه‌. توي‌ حرم‌ آخه‌، اينهايي‌ كه‌ تو حرمند. تو حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ اينها هيچ‌ كدامشون‌ اهل‌ جنگ‌ و مبارزه‌اي‌، اهل‌ دعوايي‌، اينها اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌. كسي‌ كه‌ اينها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند. حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌امون‌ حاجت‌ داريم‌. حاجت‌ اكثر شماها هم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد بكنه‌ بعد از اين‌ كه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشد. حال‌ توسل‌ پيدا كنيم‌ به‌ اين‌ شيرخوار به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار داده‌.

 من‌ از كتابهايي‌ كه‌ باز دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشته‌اند در مسئلة‌ كربلا مي‌بينم‌ جايي‌ كه‌ توقف‌ كرده‌اند و حسابي‌ تكان‌ خورده‌اند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌ جريانه‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. انشاءالله‌ اميدوارم‌ همه‌ به‌ حاجتون‌، هر كسي‌ خوب‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌ برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توجهي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشد. چون‌ در زيارت‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ توقف‌ كرده‌اند و معلومه‌ بال‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند مسئلة‌ مظلومييته‌، حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضي‌.

 

۱ ذی الحجه ۱۴۱۵ – مراحل‌ تزكيه نفس‌ در قرآن‌ – اخلاق‌ ۱۰۰

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمدلله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ

آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، اولين‌ آيه‌اش‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بود كه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هر جمعي‌ با اونچه‌ كه‌ در دستشون‌ هست‌ خوشحالند. ولي‌ اصحاب‌ يمين‌ و اونهايي‌ كه‌ اهل‌ حقيقتند هر چيزي‌ كه‌ با حقيقت‌ توأمه‌ به‌ اون‌ خوشحالند. حزب‌ خدا هستند. كه‌ در قرآن‌ هست‌ علي‌ ان‌ حزب‌ الله‌ هم‌ الغالبون‌. اونهايي‌ كه‌ در حزب‌ خدا هستند اينها غالبند. من‌ يك‌ مطلبي‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ با دوستان‌ عزيزم‌ با كمال‌ صفا و صميميت‌ و بدون‌ داشتن‌ نگراني‌ از هيچ‌ چيز، و بدون‌ اين‌ كه‌ من‌ بخواهم‌ گله‌اي‌ از كسي‌ داشته‌ باشم‌ چون‌ الان‌ اگر از من‌ بپرسند بهترين‌ جلستات‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شه‌ و تو سراغ‌ داري‌؟ شايد من‌ همين‌ جلسه‌ را من‌ معرفي‌ بكنم‌. و با كمال‌ علاقه‌اي‌ كه‌ به‌ تك‌ تك‌ شماها دارم‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ بخاطر اين‌ كه‌ جمع‌ زيادي‌ در بين‌ شماها هستند كه‌ اينها از مطالب‌ اطلاعي‌ ندارند. شايد هم‌ بعضي‌ فكر بكنند كه‌ ما هم‌ مثل‌ يك‌ جمعي‌ يك‌ مسلكي‌ يك‌ رشته‌ و سلسله‌اي‌ يك‌ برنامة‌ خاصي‌ داريم‌ كه‌ ساير مسلمانها ندارند. و اين‌ برداشت‌ هم‌ شده‌ در خارج‌ از اين‌ جلسه‌ ولي‌ شماها براي‌ روشن‌ شدن‌ فكرتون‌ كه‌ انشاءالله‌ اين‌ جلسة‌ امشب‌ را دوست‌ دارم‌ دقيقا درك‌ بشه‌ و اين‌ براي‌ هميشه‌ داشته‌ باشيد. شايد شماها بعضيهاتون‌ اين‌ طور فكر كنيد، خارج‌ از اينجا كه‌ شايد فكر هم‌ كرده‌ باشند كه‌ ما مثلا يك‌ مسلك‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ مثلا راه‌ خاصي‌ داريم‌ يك‌ آدمهاي‌ خاصي‌ هستيم‌. من‌ يك‌ توضيحي‌ براتون‌ مي‌دم‌ چون‌ همتون‌ اهل‌ فهم‌ و درك‌ و تو جريان‌ هم‌ هستيد و اون‌ توضيح‌ اينه‌ كه‌ از اون‌ مرحلة‌ اول‌ تا به‌ آخر را مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را امشب‌ مي‌خوام‌ براتون‌ فهرست‌ وار عرض‌ كنم‌. مرحلة‌ مقدمتي‌ و بداعت‌ همان‌ يغظه‌ است‌. يغظه‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌.

 بدون‌ مبالغه‌ و بدون‌ هيچ‌ زياده‌ گويي‌. سر تا سر قرآن‌ براي‌ اين‌ مسئله‌ آياتش‌ شايد نازل‌ شده‌ باشه‌ اگر اين‌ را نگم‌ و اين‌ مبالغه‌ باشه‌ لااقل‌ در هر صفحه‌ از صفحات‌ قرآن‌ لااقل‌ يكي‌ دو آيه‌ دربارة‌ يغظه‌ است‌ بيدار شدن‌ از خواب‌ غفلت‌. اين‌ ديگه‌ جاي‌ بحث‌ نداره‌. شما خودتون‌ به‌ بعضي‌ از اقوامتون‌ كه‌ برخورد مي‌كنيد مي‌گيد فلاني‌ در خواب‌ غفلته‌. يكي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ اين‌ به‌ فكر عالم‌ قيامته‌، و زندگي‌ بعد از اين‌ عالمه‌ مي‌گيم‌ نه‌ آدم‌ بيداري‌ است‌. در قرآن‌ مجيد هم‌، عرض‌ كردم‌ آيات‌ زيادي‌ آمده‌. شايد اگر بخواهم‌ بشمارم‌ نصف‌ از قرآن‌ دربارة‌ يقظه‌ است‌. تمام‌ انبياء آمده‌اند براي‌ يقظه‌. حتي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ انما انت‌ مذكر. تو براي‌ بيدار كردن‌ مردم‌ آمدي‌. ذكر يعني‌ ياد آوردن‌. ايني‌ كه‌ ميگيم‌ بيدار كردن‌، نه‌ اينكه‌ خواب‌ بدني‌ باشه‌. خواب‌ روحي‌، غفلت‌. ذكر هم‌ نجات‌ از غفلته‌. حتي‌ منحصر ميكنه‌ ميگه‌اي‌ پيغمبر تو براي‌ بيدار كردن‌ آمدي‌. پس‌ اگر ما گفتيم‌ يك‌ چند وقتي‌ تكانتون‌ بديم‌ از خواب‌ بيدار بشيد، بايد يقظه‌ داشته‌ باشيد، بفهميد كه‌ بايد در راه‌ خدا جان‌ و مالتون‌ را بدهيد و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌، اگر گفتيم‌ كه‌ تمام‌ كارهايتون‌ را در حاشيه‌ واقع‌ بشود و راهتون‌ در نفي‌، يعني‌ اگر بناشد شغلتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. زنتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. پولتون‌ يا راهتون‌؟ راهتون‌. و خلاصه‌ هر چيزي‌ كه‌ در مقابل‌ داريد اگر يك‌ روزي‌ تضادي‌ پيدا كرد با راهتون‌، راهتون‌ مقدم‌ بر همة‌ اينهاست‌. اين‌ معني‌ بيدار بودن‌ در خدمتتون‌ عرض‌ شود، راه‌ و رسيدن‌ به‌ كمالاته‌ كه‌ در همة‌ مراحل‌ هست‌. پس‌ بدونيد اين‌ مرحله‌ جاي‌ حرف‌ نيست‌. جاي‌ بحث‌ نيست‌. يك‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌، حتي‌ غير مسلمانها هم‌ بايد داشته‌ باشند. يعني‌ غير مسلمانها هم‌ بايد بيدار باشند، بايد غافل‌ نباشند. در هر كاري‌ كه‌ مي‌كنند غافل‌ نباشيد. اين‌ حرف‌ بديه‌؟ غافل‌ نباشيد كه‌ كلاه‌ سرتون‌ بگذارند. غافل‌ نباشيد كه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود منحرفتون‌ كنند. غافل‌ نباشيد كه‌ دنياتون‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود، ازتون‌ بگيرند، آخرتون‌ را ازتون‌ بگيرند. اين‌ ديگه‌، ظاهرا كه‌ حرف‌ بدي‌ نيست‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ توبه‌ است‌. حالا كه‌ بيدار شديد و ديديد كه‌ خيلي‌ اشتباه‌ كرديد و راه‌ را عوضي‌ رفتيد، توي‌ قرآن‌ سرتاسر قرآن‌ پره‌ دربارة‌ توبه‌. ان‌ الله‌ يحب‌ التوابين‌. خدا توابين‌ را دوست‌ داره‌. در قرآن‌ هست‌ خدا توابه‌. در قرآن‌ هست‌ و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبه‌ بكنيد توبة‌ نصوح‌. توبه‌ هم‌ كه‌ ظاهرا حرفي‌ تويش‌ نيست‌. ما از بچگي‌ شنيديم‌ كه‌ ميگند خدايا توبة‌ ما را قبول‌ كن‌. شب‌ جمعه‌، شب‌ توبه‌ است‌. از اين‌ حرفها كه‌ ديگه‌ هستش‌. حالا اگر يك‌ شكلي‌ پيدا كرد، چون‌ توبة‌ نصوح‌ با غير توبة‌ نصوح‌ فرق‌ ميكنه‌. يك‌ شكلي‌ پيدا كرد اينهم‌ از روايات‌ و آيات‌. چهل‌ روز گفتند توبه‌ بكن‌. چون‌ معين‌ نبّاش‌ كه‌ بدترين‌ آدمها بود و توبه‌ كرد، چهل‌ روز توبه‌اش‌ طول‌ كشيد. ما كه‌ نمي‌خواهيم‌ اعتراف‌ از شماها در گناهانتون‌ بگيريم‌، دست‌ بالا را مي‌گيريم‌ ميگيم‌ چهل‌ روز توبه‌ بكن‌ تا توبه‌ات‌، يقين‌ بكني‌ خودت‌ و ما كه‌ قبول‌ شده‌. حرفي‌ اگر داره‌ هركس‌، بگه‌. اينها را ميگم‌ براي‌ اينكه‌ شما خودتون‌ روشن‌ بشيد، به‌ راهتون‌ معتقد باشيد و ايمان‌ به‌ راهتون‌ داشته‌ باشيد و فكر نكنيد اين‌ راهي‌ است‌ كه‌ فلان‌ بوق‌ علي‌ شاه‌ يا فلان‌ مثلا ولي‌ خدايي‌ كه‌ شما شايد از اولياء خدا باشه‌، يا يك‌ احمقي‌ در يك‌ گوشه‌اي‌ بگه‌ كه‌ فلاني‌ نميدونم‌ حرف‌ بي‌ ربط‌، از اين‌ چرتها، اين‌ حرفها نيست‌. خوب‌ شماها همه‌اتون‌ توي‌ جريان‌ هستيد. توبة‌ نصوح‌ يعني‌ توبه‌اي‌ كه‌ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. يعني‌ در گناهت‌ برنگردي‌ ابدا. شماها برويد پيش‌ اين‌ علماي‌ مشهد ازشون‌ بپرسيد. آقا من‌ مي‌خوام‌ يك‌ همچين‌ توبه‌اي‌ بكنم‌. اين‌ كار بدي‌ كردي‌؟ اگر گفتند كار بدي‌ كرديد ديگه‌ نياييد اينجا. خوب‌. اينهم‌ كه‌ مرحلة‌ دوم‌. مرحلة‌ سوم‌ استقامته‌. استقامت‌ به‌ عنوان‌ استقامت‌ توي‌ قرآن‌ به‌ پيغمبر امر شده‌، فاستقم‌ كما امر. فوائد استقامت‌ در قرآن‌ گفته‌ شده‌. و لان‌ استقاموا علي‌ الطريقه‌ فاسقيناهم‌ الي‌ القدقا. ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله‌ ثم‌ استقاموا. كه‌ به‌ عقيدة‌ من‌ مرحلة‌ توبه‌ را اول‌ گفته‌ و بعد ثم‌ استقاموا تتنرل‌ عليهم‌ الملائكه‌ ان‌ لا تخافوا و لا تحزنوا. مي‌بينيد استقامت‌ كه‌ حرف‌ درستيه‌. استقامت‌ شامل‌ صبر ميشه‌، شامل‌ نترسيدن‌ ميشه‌، چون‌ همونها اسباب‌ ضعفه‌. كم‌ صبري‌ اسباب‌ ضعفه‌، ترسيدن‌ در اثر ضعفه‌. شامل‌ سستي‌ در راه‌ ميشه‌ و نداشتن‌ قاطعيت‌ ميشه‌. شامل‌ اينكه‌ به‌ كسي‌ شما به‌ چيزي‌ غير خدا تكيه‌ بگذاريد ميشه‌. اينها در قرآن‌ هم‌ هست‌. شماها اگر اهل‌ باصطلاح‌ علم‌ نيستيد، الحمدلله‌ توي‌ جلسه‌امون‌ اهل‌ علم‌ هست‌، شما كاري‌ نداره‌ نوار امشب‌ را بگيريد ببريد پيش‌ يك‌ عالمي‌، اگر يادتون‌ نبود مطالب‌، هر عالمي‌ كه‌ مي‌خواد باشه‌. حتي‌ علماي‌ منحرف‌. بگيد آقا اين‌ حرفها بده‌ يا خوبه‌؟ استقامت‌. قرآنه‌. يقين‌ بدونيد اگر يك‌ كسي‌ گفت‌ استقامت‌ لازم‌ نيست‌ يا استقامت‌ كار بديست‌، اگر گفت‌ كار بديه‌ كه‌ كافره‌، چون‌ آيات‌ قرآن‌ را منكر شده‌. اگر هم‌ گفت‌ لازم‌ نيست‌ برخلاف‌ گفتة‌ خدا حرف‌ زده‌. اين‌ توي‌ قرآن‌ هست‌. خيلي‌ خوب‌. مدتش‌ چقدره‌؟ تا وقتي‌ كه‌ اين‌ حالت‌ در تو پيدا بشه‌. ما مدت‌ تعيين‌ نكرديم‌ اينجا. بخاطر اينكه‌، توبه‌ ميشه‌ مدتش‌ را تعيين‌ كرد. ولي‌ استقامت‌ را تا تو استقامت‌ داشته‌ باشي‌. تا تو زيربناي‌ ساختمان‌ سيرت‌، سلوكت‌ به‌ سوي‌ خدا اين‌ محكم‌ بشه‌. قرص‌.

 مسئلة‌ سوم‌. مرحلة‌ چهارم‌. مرحلة‌ صراط‌ مستقيمه‌. آقا توي‌ نماز تو كه‌ ميگي‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، آية‌ قرآنه‌ يا آية‌ قرآن‌ نيست‌؟ هر آيه‌اي‌ را، آخه‌ بعضي‌ها روايت‌ را ميگن‌ آيه‌، آيه‌ را ميگن‌ روايت‌. اما ديگه‌ اگر چيزي‌ باشه‌، يك‌ نفر فكر نميكنم‌ توي‌ مجلس‌ ما باشه‌ كه‌ شك‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آيا اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ آية‌ يا روايت‌؟ چون‌ هر روز توي‌ نماز مي‌خونيد. روزي‌ ده‌ مرتبه‌ ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌، اگر فقط‌ نماز واجبمون‌ را بخونيم‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. چهل‌ جاي‌ قرآن‌ كلمة‌ صراط‌ مستقيم‌ هست‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ و لا الضالين‌. اگر ما گفتيم‌ عقائدتون‌ را درست‌ كنيد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، اعمالتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ افكارتون‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، عيد غدير را بهتر از عيد نوروز بدونيد. غيبت‌ را بدتر از زنا بدونيد. اينها اشكالي‌ داره‌؟ جدا من‌ دلم‌ مي‌خواد دوستان‌ به‌ من‌ بگند اشكال‌ كار را؟ اگر نگفتيد اشكال‌ كار را، بعد ازتون‌ كار مي‌خوام‌ها. اگر مي‌تونيد همينجا لغو كنيد موضوع‌ را. صراط‌ مستقيم‌ اشكالي‌ داره‌ آقا؟ بگيد. راه‌ راست‌. راه‌ راست‌ چيه‌؟ چي‌ بگم‌. ما از قرآن‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. ان‌ ربي‌ علي‌ الصراط‌ المستقيم‌. خدا در صراط‌ مستقيمه‌. شك‌ داريد؟ پس‌ هر چه‌ در قرآن‌ آمده‌ صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر اكرم‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌. علي‌ صراط‌ المستقيم‌. توي‌ پيغمبر از مرسلين‌ هستي‌ و بر صراط‌ مستقيم‌ هستي‌. پس‌ پيغمبر هم‌، كلمات‌ پيغمبر، چون‌ خود پيغمبر كه‌ ما خدمتش‌ نمي‌رسيم‌، كلمات‌ پيغمبر صراط‌ مستقيمه‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ كه‌ توي‌ آيه‌، توي‌ همين‌ سورة‌ حمد هست‌، همة‌ مفسرين‌ گفتند كه‌ منظور ائمه‌ هستند. حالا از نظر عقل‌ هم‌ همينه‌. ولي‌ همه‌ گفتند منظور ائمة‌ اطهار هستند. راست‌ گفتند. پس‌ كلمات‌ خدا، كلمات‌ پيغمبر، كلمات‌ ائمه‌، اين‌ صراط‌ مستقيمه‌. حالا ما كلمات‌ خدا و ائمه‌ را نمي‌فهميم‌. عامي‌ هستيم‌. مرجع‌ تقليد را پيدا كنيد، طبق‌ برنامة‌ صحيحي‌ كه‌ در كتابها هست‌، هرچه‌ او گفت‌ ميشه‌ صراط‌ مستقيم‌ براي‌ شما. اگر حرفي‌ داريد همين‌ الان‌ بزنيد. همين‌ الان‌ بگيد. كه‌ اگر نگفتيد من‌ بعدش‌ حرف‌ دارم‌ باهاتون‌. خوب‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ مرحلة‌ محبت‌ به‌ خداست‌. شايد اكثرتون‌، اكثريت‌ نرسيديد به‌ اين‌ مرحله‌. ولي‌ بالاخره‌، اگر ادامه‌ بديد مي‌رسيد. محبت‌ به‌ خدا. خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد، هر چي‌ وابستة‌ به‌ خداست‌ آنهم‌ به‌ همان‌ مناسبت‌ بهش‌ اظهار محبت‌ بكنيد. مي‌خواهيد چند تا آيه‌ براتون‌ بيارم‌ كه‌ اين‌ حرفها هست‌. و الذين‌ آمنوا اشد حبا لله‌. كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند، حبشون‌ به‌ خدا از همه‌ چيز بيشتره‌. يعني‌ از همه‌ چيز بيشتر به‌ خدا محبت‌ دارند. اشد حبا لله‌. محبت‌ به‌ خدا كه‌ كي‌ گفته‌ ما محبت‌ به‌ خدا نداشته‌ باشيم‌؟ ما مي‌خوايم‌ شما را بسازيم‌ كه‌ تنها خدا را دوست‌ داشته‌ باشيد. هر كس‌ هم‌ به‌ خدا نزديكتره‌، بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشيد. كار بديه‌؟ اگر بده‌ بگيد همين‌ حالا. هر كس‌ به‌ خدا نزديكتره‌ او را بيشتر دوست‌ داشته‌ باشيد. آنهايي‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ محبت‌ هستند مي‌دونند همين‌ حرفها را زديم‌ بهشون‌. تمركز محبت‌ به‌ خدا و بعد تنظيم‌ محبت‌، هر كس‌ كه‌ در هر مرحله‌اي‌، در هر حدي‌ به‌ خدا بيشتر نزديكه‌، او را بيشتر دوست‌ داشت‌ و شكوفا كردن‌ محبت‌. مي‌بينيد اينهم‌ كه‌ اشكالي‌ نداره‌.

 مرحلة‌ بعدي‌ جهاد با نفسه‌ كه‌ اينها مقدمة‌ همينه‌ كه‌ بيائيد و با نفستون‌ جهاد كنيد. چند تا آيه‌ بيارم‌ توي‌ قرآن‌ كه‌ جهاد با نفس‌ از كارهاي‌ اساسي‌ انسانه‌. و نفس‌ و ما سواها. فالهمها فجورها و تقواها. قد افلح‌ من‌ زكاها. روايات‌ و آيات‌ دربارة‌ اينكه‌ انسان‌ بايد جهاد با نفس‌ بكنه‌ اصلا جاي‌ انكار نيست‌. من‌ دلم‌ مي‌خواد شماها هر كدامتون‌ يك‌ رسول‌ باشيد كه‌ آنهايي‌ كه‌ در گوشه‌ و كنار، پشت‌ سر مي‌نشينند بخدا اگر لعنتشون‌ كنه‌ اگر كه‌ روي‌ غرض‌ حرف‌ ميزنند و مي‌خواهند شماها را از كار بيندازند. مي‌نشينند چرت‌ و پرت‌ ميگن‌. خوب‌ بگيد آقايون‌ كدوم‌ يكيش‌، كدوم‌ يكيش‌ اشكال‌ داره‌؟

 آخريش‌ هم‌ بندگي‌ خداست‌. آقا آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌، مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ اينجا تمام‌ ميشه‌، آنچنان‌ بندة‌ خدا باش‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ بندگي‌ از شيطان‌ نكني‌. همين‌ حرفهايي‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، كه‌ من‌ خودم‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ حرفها را به‌ شماها بزنم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تكراريه‌. در طول‌ زمان‌ بهتون‌ گفتم‌. بندة‌ خدا باشيد. يعني‌ هيچ‌ كاري‌ نكنيد جز تحت‌ امر الهي‌. يعني‌ كسي‌ به‌ اون‌ مرحله‌ كه‌ برسه‌، الان‌ نه‌. الان‌ شما اكثرتون‌ نمي‌تونيد اين‌ كار را بكنيد. ولي‌ وقتي‌ رسيديد، همينجور قدم‌ به‌ قدم‌ آمديد جلو، مي‌رسيد به‌ جائي‌ كه‌ واقعا جز بندگي‌ خدا هيچ‌ كار ديگه‌اي‌ يا نمي‌كنيد يا نمي‌تونيد بكنيد. بنده‌ ميشيد. هستند، توي‌ شما جمعي‌ هستند كه‌ اين‌ را واقعا رسيده‌اند. لازم‌ نيست‌ به‌ پيشانيشون‌ نوشته‌ شده‌ باشه‌ هذا عبد الله‌. نه‌. اين‌ نيست‌. خود اون‌ طرف‌، خودش‌ ميدونه‌ كه‌ چه‌ جور بندة‌ خداست‌ و بندگي‌ ميكنند. اينكه‌ اشكالي‌ نداره‌؟ نه‌. ميگه‌ فاضرب‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. حقيقت‌ بندگي‌ را در خودت‌ ايجاد بكن‌. اين‌ را كه‌ من‌ زياد بحث‌ نميكنم‌ اينها را، براي‌ اينكه‌ زياد متشتت‌ نشه‌ فكرتون‌. بندگيست‌.

 بعديش‌ چيه‌؟ بعد مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ تمام‌ ميشه‌. اگر كسي‌ اين‌ مراحلي‌ را كه‌ الان‌ گفتم‌ كاملا انجام‌ بده‌، لااقل‌ يك‌ سال‌ رويش‌ معطل‌ بشه‌، بگرده‌ در سراسر وجودش‌ يك‌ دونه‌ رذيله‌ پيدا نميكنه‌. يعني‌ يك‌ ذره‌ حسوده‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ بخيله‌؟ نه‌. يك‌ ذره‌ دوست‌ داره‌ كه‌ مثلا دنيا را دوست‌ داره‌ براي‌ غير خدا؟ نه‌. هيچي‌ نداره‌. اگر مأذون‌ بودم‌ از جانب‌ خدا و امام‌ زمان‌، الان‌ جلوي‌ شما افرادي‌ را از همين‌ مجلس‌ بلند مي‌كردم‌ براتون‌ خودشون‌ را معرفي‌ مي‌كردند. كه‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌، جز بندگي‌ خدا كاري‌ نمي‌كنند. اينها كه‌ اشكالي‌ نداره‌. پس‌ آقا كدومش‌ اشكال‌ داره‌؟

 شما، بعضي‌ از شماها پاي‌ منبرها شايد پير شده‌ باشند بعضي‌هاتون‌. خود من‌ يكيش‌. هيچكس‌ كمر همت‌ اينجور بالا نميزنه‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ را بخواد به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. به‌ اين‌ مقام‌ بندگي‌ برسونه‌. خداي‌ من‌ شاهده‌، خدا را شاهد ميگيرم‌، توي‌ همين‌ مجلس‌ همين‌ الان‌ توي‌ ذهنم‌، مخصوصا يكنفر، چون‌ نميتونم‌ ده‌ نفر را توي‌ نظرم‌ بگيرم‌، توي‌ ذهنم‌ هست‌ كه‌ الان‌ اگر ميلياردها پول‌ داشته‌ باشه‌، خدا بهش‌ بگه‌ بده‌ به‌ فلاني‌، ميده‌. بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ حزني‌ در دلش‌ پيدا بشه‌. بندگي‌ ميكنه‌. يكي‌ هم‌ از گرسنگي‌ بميره‌، خدا بگه‌ نه‌، بهش‌ نميده‌. شما هم‌ نمي‌تونيد بشناسيد. يعني‌ اين‌ بندگان‌ خدا را شماها نمي‌تونيد بشناسيد. شما بگيد توي‌ اين‌ مجلس‌ نيستند. ميگيد تو خودت‌ يكيش‌، اينجوري‌ نيستي‌. راسته‌. راسته‌. اما آقايون‌ اين‌ راه‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌. من‌ الان‌ توي‌ مشهدم‌ ميگم‌ آقا شما از مشهد كه‌ حركت‌ كنيد مي‌رسيد اول‌ نيشابور. بعد مي‌رسيد سبزوار. بعد مي‌رسيد شاهرود. بعد مي‌رسيد دامغان‌، بعد سمنان‌، بعد تهران‌. حالا ولو خودم‌ نرفتم‌. اما حرفم‌ درسته‌ يا درست‌ نيست‌؟ من‌ نميگم‌ كه‌ من‌ اين‌ راه‌ را رفتم‌. ولي‌ اين‌ استنباط‌ را كرديم‌ كه‌ راه‌ اينه‌ و راهش‌ هم‌ هيچ‌ بروبرگرد نداره‌ كه‌ اگر كسي‌ بره‌ ميرسه‌ و بايد هم‌ بره‌ و اينطور هم‌ نيست‌ كه‌ بگيد شما، من‌ مرحلة‌ بندگي‌ را قبل‌ از مرحلة‌ استقامت‌ انجام‌ ميدم‌، ميدونم‌ها، يك‌ دو روز بندگي‌ خدا را ميكنم‌، به‌ خيال‌ خودشون‌ به‌ بندگي‌ اين‌ است‌ كه‌ بروند توي‌ حرم‌ نماز بخونند. و بعدش‌ هم‌ خسته‌ ميشن‌ ول‌ مي‌كنند مي‌روند. محبت‌ به‌ خدا، حالا خدا يك‌ پولي‌ بهشون‌ ميده‌. يك‌ دو روزي‌ خدا را دوست‌ دارند ولي‌ بعد ول‌ مي‌كنند. هست‌. دقت‌ كرديد؟

 ما متأسفانه‌ بخاطر اينكه‌ الحمد لله‌ جمع‌ شما زياد شده‌ و مراحل‌ هم‌ همه‌اتون‌ دستپاچه‌ هستيد كه‌ زودتر، بدون‌ كار و بدون‌ فعاليت‌ و گفتم‌ يك‌ روز توي‌ مجلس‌ كانون‌، كه‌ همين‌ الان‌ همه‌اتون‌ اينطوري‌ هستيد. مثل‌ اين‌ پدري‌ كه‌ بچه‌اش‌ را آورده‌ دم‌ در ميگه‌ كه‌ زود مي‌خواد، مي‌خوام‌ برم‌ كار دارم‌، درسش‌ بده‌ باسوادش‌ كن‌ مي‌خوام‌ ببرمش‌. شماها اكثرتون‌ اينطوريد. من‌ معتقدم‌ همه‌اتون‌. يعني‌ اگر ده‌ سال‌ اين‌ برنامه‌، اين‌ كار طول‌ بكشه‌ ميگيد عجب‌ راه‌ طولاني‌! و حال‌ اينكه‌ براي‌ ليسانس‌ گرفتنون‌ اين‌ راه‌ طولاني‌ نيست‌. بيست‌ و پنج‌ سال‌. و حال‌ اينكه‌ براي‌ اينكه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ شغلي‌ را بدست‌ بياريد و پولي‌ بدست‌ بياريد و دنياتون‌ را آباد بكنيد، ده‌ سال‌ خيلي‌ طولاني‌ نيست‌. در خارج‌ از مركز، جاي‌ بد آب‌ و هوا، با حقوق‌ كم‌ زندگي‌ كردن‌، اين‌ خيلي‌ مهم‌ نيست‌. اما اينجا كه‌ ميرسه‌، آقا يك‌ چيزي‌، يك‌ ذكري‌ به‌ من‌ بده‌ من‌ آدم‌ بشم‌. بيائيد روزي‌ ده‌ تا اينجوري‌ بهتون‌ نشون‌ بدم‌. يك‌ ذكري‌ بگيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. يك‌، من‌ ميگم‌ كه‌ بايد مثلا اين‌ كار را، اوه‌! اينهمه‌ كار. يك‌ وردي‌ را هم‌ دستور بديد ما آدم‌ بشيم‌. تلفني‌. از كجا؟ از خارج‌ از كشور گاهي‌. آقا يك‌ دستوري‌ بفرمائيد كه‌ ما آدم‌ بشيم‌. خوب‌ ما يك‌ همچين‌ دستوري‌ نداريم‌، اوهم‌ آدم‌ نميشه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ سست‌ گرفته‌ كار را. و اين‌ تقصير اونها نيست‌ها. تقصير مربيان‌ ماست‌ كه‌ در طول‌ زمان‌، همين‌ الان‌ هم‌ شما بريد به‌ يك‌ عده‌ از آن‌ علما، از آن‌ دانشمندان‌. ديديد روز جمعه‌ عربي‌ واقعا نوشته‌ بود، كسي‌ كه‌ عربي‌ نوشته‌ لابد يك‌ علمي‌ داره‌، باسواده‌. بپرسيد كه‌ آقا ما چيكار بكنيم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيم‌. خوب‌ توي‌ قرآن‌ آمده‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ زكاها، چيكار كنيم‌؟ ميگند واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را ترك‌ بكن‌، تزكية‌ نفس‌ ميشه‌. شما را به‌ خدا واجباتش‌ را انسان‌ انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ كنه‌، جوري‌ ميشه‌ كه‌ از هيچي‌ نترسه‌؟ نه‌. ارتباطي‌ با هم‌ داره‌ اين‌ دو چيز؟ شما همه‌اتون‌ عاقليد، فكر كنيد. ميشه‌؟ شما از تاريكي‌ مي‌ترسيد. واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرماتتون‌ را ترك‌ كنيد. ميشه‌ ديگه‌ از تاريكي‌ نترسيد؟ بگيد اگر يكيتون‌ تجربه‌ داره‌. منكه‌ نفهميدم‌. تجربه‌ داريد. ولو اينكه‌ جزئي‌. ميشه‌ در اثر واجبات‌ انجام‌ دادن‌ و محرمات‌ را ترك‌ كردن‌، انسان‌ طوري‌ بشه‌ كه‌ اگر عزيزترين‌ افرادش‌ مرد، با خدا درگير نشه‌. صبور باشه‌. اين‌ صبوري‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ گفته‌. شما را بخدا كسي‌ كه‌ واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ ميكنه‌، نفسانيت‌ ديگه‌ هيچ‌ نداره‌. ديگه‌ نفسش‌ بكلي‌ رامه‌. يا ايتها النفس‌ المطمئنه‌ ميشه‌ بهش‌ گفت‌. خوب‌ اگر ممكنه‌، شما احتمال‌ ميديد كه‌ انجام‌ بديد، شما الان‌ مدتهاست‌ داريد اين‌ كار را انجام‌ ميديد، هنوز ما بهتون‌ پيشنهاد هم‌ نمي‌ديم‌ كه‌ نفسانيت‌ نداشته‌ باشيد. پيشنهاد هم‌ نميديم‌. الان‌ ما حدود هفتاد هشتاد نفر در استقامتيد. ما بهشون‌ نميگيم‌ نفسانيات‌ نداشته‌ باشيد. حتي‌ گاهي‌ ميآن‌ ميگن‌ آقا ما خيلي‌ نفسمون‌، خيلي‌، حالا درستش‌ مي‌كنيم‌ كم‌كم‌. نقدا تو استقامتت‌ را زياد كن‌. شما را به‌ جان‌ حضرت‌ وليعصر كه‌ خيلي‌ دوستش‌ داريد، ميدونم‌، اگر اين‌ مراحل‌ را به‌ همين‌ ترتيب‌ انجام‌ نديد، ممكنه‌ اگر بخيليد ديگه‌ بخل‌ نداشته‌ باشيد؟ فقط‌ با انجام‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌؟ خوب‌ تلفن‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌كنند ميگند آقا ما مي‌خوايم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، چيكار كنيم‌؟ رفتند از يك‌ آقايي‌ در شهرشون‌ پرسيدند ايشون‌ هم‌ گفته‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌ محرماتت‌ را ترك‌ كن‌. اين‌ بيچاره‌، يك‌ خورده‌ بالاتر از اين‌ از من‌ مي‌خواد، چيز ديگه‌اي‌ كه‌ نمي‌خواد. آنهم‌ با تلفن‌ انجام‌ ميشه‌.

 بنابراين‌ راه‌ منحصر به‌ همينه‌. حوصله‌ ميخواد، صبر مي‌خواد، زمان‌ مي‌خواد، جديت‌ مي‌خواد، پشتكار داشتن‌ مي‌خواد، دعا كردن‌ براي‌ يكديگر مي‌خواد كه‌ همة‌ اينها را ما هي‌ نشستيم‌ فكر كرديم‌، طرح‌ ريختيم‌، مطالعه‌ كرديم‌، براتون‌ انجام‌ دادند. فكر نمي‌كنم‌ كه‌ كوتاهي‌ در اين‌ جهت‌ من‌ كرده‌ باشم‌. خوب‌. ولي‌ متأسفانه‌، شماها كه‌ روبروي‌ من‌ نشستيد، سه‌ دسته‌ تقسيم‌ ميشيد. يك‌ دسته‌اتون‌ خيلي‌ خوبيد. خدا خيرتون‌ بده‌، من‌ دعاتون‌ ميكنم‌. و جدا از خداي‌ تعالي‌ مي‌خوام‌ كه‌ زحمات‌ شما را خدا ارج‌ بگذاره‌ و انشاء الله‌ موفق‌ بشيد، جدي‌ هستيد، كامل‌ هستيد. يك‌ عده‌ هم‌ سستند. سست‌. يك‌ عده‌ هم‌ سست‌ سست‌. بيدار هستيد ولي‌ سستيد. و حتي‌ گاهي‌ مزاحم‌ آنهايي‌ كه‌ تند مي‌خوان‌ برن‌، سريع‌ مي‌خوان‌ بروند هستيد. و من‌ ازتون‌ خواهش‌ ميكنم‌ جدي‌ باشيد. تقاضا ميكنم‌ جدي‌ باشيد. اگر راه‌ را حق‌ مي‌دونيد جدي‌ باشيد. راه‌ را هم‌ حق‌ نمي‌دونيد التماس‌ دعا. من‌ پريروز بود با يكي‌ از اين‌ آقايون‌، من‌ دنبال‌ احدي‌ از شماها من‌ نفرستادم‌. احدي‌ از شما را من‌ نگفتم‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌ بيا در راه‌ تزكية‌ نفس‌. بلكه‌ بعضي‌هاتون‌ ماهها هم‌ از من‌ خواهش‌ كرديد. اگر كسي‌ را من‌ ازش‌ خواهش‌ كردم‌، الان‌ پاشه‌ آقا تو گفتي‌ بيا، زود هم‌ مي‌رسونيمتون‌. حالا من‌ آمدم‌ و نرسوندي‌. بياد بگه‌. ما در همين‌ مشهد كساني‌ را داريم‌، ببينيد من‌ چقدر صدمه‌ مي‌بينم‌، كه‌ بخاطر اينكه‌ شماها مسئله‌ براتون‌ روشن‌ نشده‌ با شماها برخورد كردند كه‌ خدا انشاء الله‌ هدايتشون‌ كنه‌، عالم‌، بدون‌ تحقيق‌، يا يك‌ فرد مسلمان‌ حتي‌، بدون‌ تحقيق‌ بخواد حرفي‌ بزنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ السمع‌ و البصر و الفؤاد كل‌ اولئك‌ عنه‌ كان‌ مسئولا. رسما به‌ رفقا ميگن‌ كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد. ما چي‌ گفتيم‌ اينجا كه‌ مجلس‌ فلاني‌ نريد؟ ما چه‌ كلكي‌ به‌ شماها زديم‌؟ دستة‌ دوم‌ سستند. و سستي‌ مي‌كنيد. من‌ را هم‌ رنج‌ ميديد. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ كوشش‌ بكنيد، ما همين‌ الان‌، همين‌ الان‌ توي‌، يعني‌ آقاي‌ نعمتي‌ گفتند هنوز يك‌ عده‌ دفترهايشون‌ را نياوردند. يك‌ ماهه‌ ما گفتيم‌ دفترها را بياورند. هنوز يك‌ چند نفر نياوردند. گفتم‌ ديگه‌ قبول‌ نكنيدشون‌. خوب‌. اين‌ سستي‌ نيست‌؟ سستي‌هاي‌ عجيب‌. آقا دفترت‌ را بيار. خوب‌ بر فرض‌ دفترت‌ را هم‌ بگيريم‌ بهت‌ نديم‌. تو هم‌ يك‌ صد توماني‌، دويست‌ توماني‌، به‌ خسارت‌ بيفتي‌! چي‌ ميشه‌؟ خوب‌.

 من‌ اينجا ديگه‌ الان‌ توي‌ دلم‌ اينقدر گله‌ هست‌ از دست‌ اين‌ آدمها كه‌ متأسفانه‌ هم‌ خوابند، چون‌ اصلا نفهميدند كه‌ كجا مي‌آن‌. كه‌ اگر با سوء ظن‌ باهاشون‌ بخواهيم‌ برخورد بكنيم‌ بايد بگيم‌ آمدند براي‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ مفاسدي‌. كه‌ ما البته‌ اينها را، آنها را شناسايي‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ ردشون‌ مي‌كنيم‌، كم‌كم‌ مي‌فرستيمشون‌. خودشون‌ هم‌ كم‌كم‌ مي‌روند. اصلا اين‌ را بدونيد. دست‌ امام‌ زمان‌ بالاي‌ سر شماها هست‌. چون‌ راه‌ صحيح‌ صددرصد دقيق‌ را داريد مي‌رويد. كافيه‌ يك‌ ذره‌ دغلي‌ بكنيد. من‌ اگر بخوام‌ افراد را معرفي‌ بكنم‌ كه‌ براي‌ ماديات‌ چقدر جنايت‌ كردند و خدا معرفيشون‌ كرده‌ و تنها ماندند و بيچاره‌ شدند. منتهي‌ نه‌. من‌ اهل‌ اين‌ حرفها نيستم‌. نميگم‌. بلكه‌ ما مي‌خواهيم‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. صراط‌ مستقيم‌ هم‌ پشت‌ سر پيغمبر حركت‌ كردنه‌ و پيغمبر هم‌ مي‌فرمود، اينجوري‌ بود ديگه‌، كه‌ هو اذن‌، بهش‌ گفتند پيغمبر گوشه‌. هركس‌ هر چي‌ ميگه‌، هيچي‌ نميگه‌. در كنارش‌ ابابكر و عمر و عثمان‌ هم‌ بودند. به‌ روشون‌ نمي‌آورد. البته‌ خداي‌ تعالي‌ اينهمه‌ نكرده‌. چون‌ اون‌ را رحمة‌ للعالمين‌ خلقش‌ كرده‌ بود. ولي‌ متأسفانه‌ بعضي‌ها خيلي‌ ازشون‌ گله‌ دارم‌. خيلي‌. كه‌ آنها انشاء الله‌ خدا هدايتشون‌ كنه‌. حتي‌ فردي‌ را، چون‌ حالا امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌، پارسال‌ كه‌ من‌ از مكه‌ آمده‌ بودم‌ ديدم‌ توي‌ رفقا نوار قبل‌ از مكه‌ام‌ هست‌، نوار بعد از مكه‌ام‌ هم‌ هست‌. قبل‌ از مكه‌ جريان‌ حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ و رفتن‌ حضرت‌ موسي‌ به‌ كوه‌ طور و هارون‌ را پرت‌ كردن‌ و اينها، اينها هستش‌. يك‌ چيزي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌آمد. وقتي‌ برگشتنم‌ هم‌ ديدم‌ بعله‌ حالا طوري‌ شده‌. بعضي‌ها ادعا كردند كه‌ بعله‌ ما با يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ رفتيم‌ مكه‌ و رفقا هم‌ همونجوري‌، عشق‌ و علاقه‌، چطور شد ايشان‌ بره‌ ما نريم‌؟ فلان‌ اينها. ما آمديم‌ گفتيم‌ آقا ما راهمون‌ هيچ‌ جاش‌ نميگه‌ كه‌ طي‌ الارض‌ يا چيز. من‌ همين‌ الان‌ بهتون‌ بگم‌ تا آخرين‌ مرحله‌ بريد، طي‌ الارض‌ و مكاشفه‌ و اينها را من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. حتي‌ اينكه‌ از حالا شما بهتر بفهميد من‌ تضمين‌ نميكنم‌. نور ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. خواب‌ خوب‌ ببينيد من‌ تضمين‌ نمي‌كنم‌. ممكنه‌. من‌ نميگم‌ نيست‌. ولي‌ راه‌ ما اصلا كاري‌ به‌ اينها نداريم‌. آمدند با شدت‌، با تندي‌، شما، دلم‌ مي‌خواد اين‌ مطلبم‌ معلوم‌ بشه‌، الان‌ شايد سالهاست‌ بعضي‌هاتون‌ پاي‌ صحبتهاي‌ من‌ هستيد، خوب‌ اگر بنا باشه‌ شاگردهاي‌ ما هر روز، روزي‌ ده‌ تا مكاشفه‌ داشته‌ باشند، در روز يكيش‌ هم‌ نوبت‌ ما ميشه‌ ديگه‌. من‌ در هفته‌ بايد هفت‌ تا مكاشفه‌ بيام‌ براتون‌ بگم‌. كجا شنيديد من‌ بيام‌ مكاشفه‌اي‌ براتون‌ بگم‌، خواب‌ ببينم‌، خواب‌ خوبي‌ مثلا بگم‌. يا مثال‌ كراماتي‌ از من‌ به‌ رخ‌ خودم‌ بكشم‌. بعله‌ ما كرامت‌ كرديم‌ از دل‌ شما، اين‌ نيستش‌ اين‌ حرفها. اينها كارهاي‌ آنهايي‌ است‌ كه‌ باصطلاح‌ مطلب‌ علمي‌ ندارند، راه‌ ندارند، يك‌ مسئله‌اي‌ كه‌ خيلي‌ از نظر من‌ اخيرا بخصوص‌ اهميت‌ پيدا كرده‌ و شايد اكثر شماها هم‌ متأسفانه‌ بهش‌ مبتلا باشيد، مسئله‌ اينه‌ كه‌ من‌ ميگم‌ حتي‌ در اين‌ راه‌ حال‌ هم‌ مطرح‌ نيست‌. حال‌ خوشي‌ داشته‌ باشم‌! چون‌ صوفيها ميگند حال‌ داشته‌ باشيد. مثل‌ همان‌ منبري‌ كه‌ گفته‌ بود بايد گريه‌ بكنيد. گريه‌ نكنيد چراغها را خاموش‌ ميكنه‌ با سنگ‌ ميزنه‌ توي‌ سرتون‌ تا گريه‌ بكنيد. صوفي‌ها هم‌ اينطوري‌ هستند. بايد حال‌ داشته‌ باشي‌. يك‌ قدري‌ اشعار مثنوي‌ مي‌خونند نگاهت‌ مي‌كنند مي‌بينند نه‌ حال‌ نيامدي‌. يك‌ قدري‌ آهنگ‌ مي‌زنند مي‌بينند بازهم‌ بحال‌ نيامدي‌. آخرش‌ ميگن‌ شما يك‌ مقداري‌ بايد از اين‌ مواد مخدره‌، من‌ اينهايي‌ كه‌ ميگم‌ خودم‌ شنيدم‌ و ديدم‌، حتي‌ آنهايي‌ كه‌ در درجات‌ بالا هستند و سر نگهدارند، يك‌ خورده‌اي‌ مشروب‌، اينها را بخوريد تا حال‌ بيائيد. وقتي‌ انسان‌ دنبال‌ حال‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ مكاشفه‌ رفت‌ اينجوري‌ ميشه‌. دنبال‌ اين‌ مسائل‌ رفت‌، هر چيزي‌ كه‌ اينها را براش‌ بوجود بياره‌ ميشه‌. آقا ما ميگيم‌ كه‌ بايد آدم‌ بشيد. حالا صداي‌ من‌ حال‌ شما را بياره‌ يا نياره‌. آهنگ‌ من‌، اينها را من‌ مكرر هم‌ بهتون‌ گفتم‌. اين‌ حرفها نيست‌ اينجا. فقط‌ و فقط‌ بندگي‌ خدا و در اثر بندگي‌، خليفة‌ الله‌ شدن‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ شديد، حالا ديگه‌ خدا عالم‌ به‌ ماسوي‌ الله‌ هست‌، ما هم‌ بايد عالم‌ بشيم‌. اگر بنده‌ باشيم‌ هر چي‌ خدا داد بهت‌ همان‌ را خواهي‌ داشت‌. خداي‌ تعالي‌ قادر بر هر، آسمان‌ را به‌ زمين‌ بياره‌، زمين‌ را به‌ آسمان‌ ببره‌، تو اگر، اول‌ چون‌ بندگي‌ هست‌، بندة‌ خدا شدي‌ بهت‌ دادند ميگي‌ چشم‌، ندادند هم‌ ميگي‌ چشم‌. اينجوري‌ ميشي‌. اين‌ حرفهاي‌ ماست‌. اينها راه‌ و روش‌ ماست‌. من‌ يك‌ فكري‌ به‌ نظرم‌ رسيد كه‌ شايد ايني‌ كه‌ يك‌ عده‌ افراد خواب‌، افراد منحرف‌، افراد بي‌ توجه‌ به‌ اينكه‌ راهيست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را ما ميخواهيم‌ انشاء الله‌ دامنش‌ را بدست‌ بياريم‌، مي‌خواهيم‌ به‌ خدا برسيم‌، متوجه‌ اينها نيستند. توي‌ همين‌ ماها، بعضي‌ از كارهاي‌ زشتي‌ مي‌كنند. خوب‌ يك‌ چيزي‌ به‌ فكرم‌ رسيد كه‌ امروز عصري‌ براي‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ تشريف‌ آورده‌ بودند اينجا، گفتم‌. و آن‌ فكر اينه‌ كه‌ جلسة‌ شب‌ دوشنبه‌ بكلي‌ تعطيل‌. از هفتة‌ ديگه‌ آقايون‌ تشريف‌ نياورند. اين‌ نه‌ بخاطر اينه‌ كه‌ ميخوام‌ يك‌ كاري‌ را كم‌ بكنم‌. بلكه‌ مي‌خوايم‌ يك‌ كاري‌ را زيادش‌ بكنيم‌. و دوستان‌ تقسيم‌ بشوند. چون‌ يك‌ نمونة‌ يك‌ نتيجة‌ خوبي‌، اولا اين‌ جلسه‌ را با اين‌ پر جمعيتي‌، كسي‌ مي‌آد ميگه‌ فلاني‌ يك‌ جمعيتي‌ داره‌، يك‌ وقت‌ ممكنه‌ كه‌ اسباب‌ دردسر بشه‌، بريزند مسجد نميدونم‌ فلان‌ محله‌ را خلع‌ سلاح‌ بكنند، ما كه‌ كارمون‌ بالاخره‌ همين‌ آخونديه‌ ديگه‌. نميدونم‌ مسجد را بگيرند، امام‌ جماعتش‌ را بيرون‌، از اين‌ حرفها كه‌ مي‌بينيد ما را با كمال‌ پرروئي‌ يك‌ نفر گفت‌ آقا مسجد نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ ميگفت‌، تازه‌ روش‌ هم‌ نميشد به‌ خود من‌ بگه‌، به‌ آقاي‌ نعمتي‌ بگيد كه‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را توي‌ اين‌ مسجد كمتر ببره‌. ما هم‌ گفتيم‌ التماس‌ دعا، ما مسجد نمي‌خواهيم‌. بنده‌ خودم‌ دقيقا تا اين‌ ساعت‌ شايد، بعله‌، هفت‌ هشت‌ تا مسجد درست‌ كردم‌. پول‌ گرفتم‌ از مردم‌ مسجد درست‌ كردم‌. مدرسة‌ طلاب‌ هم‌ درست‌ كردم‌. يك‌ عده‌اش‌ هم‌ ندونيد. توي‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ من‌ نماز مي‌خوندم‌، قبل‌ از انقلاب‌ بود، كسي‌ گفته‌ بود كه‌ اگر صد هزار تومان‌ به‌ فلاني‌ بديد، سرقفلي‌ اين‌ مسجد، اين‌ از اين‌ مسجد بيرون‌ نميره‌. ما، الان‌ شما اطلاع‌ داريد اين‌ مسجد صاحب‌ الزمان‌ را من‌ درست‌ كرده‌ باشم‌؟ صبح‌ هم‌ نمي‌آئيم‌. دنبال‌ اين‌ حرفها نيستيم‌. جمعيت‌ را مي‌بينند خيال‌ ميكنند ما، نميدونم‌، بعضي‌ از جوانها بچه‌ها، جوانها هستند كه‌ اينها يك‌ چيزهايي‌ فكر ميكنند حرف‌ مي‌نشينند مي‌زنند، نميدونم‌، به‌ جاهاي‌ بالا هم‌ گاهي‌ ميرسه‌، خوب‌ البته‌ خوشبختانه‌ مثل‌ زمان‌ شاه‌ نيست‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، علي‌ الحساب‌ احتياطا بيايند حالا جلسه‌ را بهمش‌ بزنند، بگند مبادا اسباب‌ دردسر بشه‌ آنهم‌ در بعد سياسي‌. زماني‌ است‌ كه‌ همه‌ مطلع‌، متدين‌. مي‌آيند مي‌بينند كه‌ نه‌. ما هم‌ كانونمون‌، هم‌ اينجامون‌ مسئله‌اي‌ نداريم‌. هستند از دوستاني‌ كه‌ خوب‌ اطلاع‌ دارند. ولي‌ يك‌ بچه‌اي‌، يك‌ جواني‌ كه‌ ناآگاهه‌. خيال‌ ميكنه‌ حالا من‌ با اين‌ جمعيت‌ مثلا چه‌. اون‌ دردسرها را هم‌ داره‌. خوب‌ حالا كه‌ اينطوره‌، ما جلسه‌ را جلسه‌ روزهاي‌ جمعه‌ انشاء الله‌ عمومي‌ بشه‌. چون‌ ما توي‌ اين‌ جلسه‌ خصوصي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ اينش‌ يك‌ خورده‌اي‌ اسباب‌ فكر شده‌ براي‌ بعضي‌ها. جلسة‌ عمومي‌ بشه‌، پاسخ‌ به‌ سوالات‌ ما سي‌ و پنج‌ ساله‌ در زمان‌ خفقان‌ شاه‌ كه‌ خود من‌ حساب‌ كرده‌ بودم‌، هشتاد درصدش‌ دفع‌ مانع‌ بود، ايني‌ كه‌ سؤالها را هفتة‌ قبل‌ مي‌پرسند هفتة‌ بعد ما جواب‌ مي‌ديم‌ بخاطر اينكه‌ گاهي‌ يك‌ سؤالات‌ سياسي‌ بود كه‌ ما اصلا نمي‌تونستيم‌ حرفش‌ را بزنيم‌. الان‌ آقاي‌ گنجي‌ مي‌دونند. من‌ سؤالات‌ را نگاه‌ نمي‌كنم‌. همون‌ روز جمعه‌ كه‌ مي‌آيم‌ قبلش‌ يك‌ قدري‌ فقط‌ براي‌ اينكه‌ آمادگي‌ ذهني‌ داشته‌ باشيم‌ يك‌ قدري‌، براي‌ من‌ مي‌خونند. هيچي‌. الحمد الله‌ آزادي‌ هست‌. جلسة‌ كانون‌ سي‌ و سه‌ ساله‌ امسال‌ كه‌ اينجا هست‌ و من‌ هم‌ بيشتر فكرم‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها را انشاء الله‌ شارژتون‌ كنم‌، بيشتر فكرم‌ روي‌ شماهاست‌ مطالب‌ را بيشتر براي‌ شماها مي‌گم‌. حالا سؤال‌ كننده‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ سؤالاتي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شماهاست‌ اينها مسئله‌اي‌ نداره‌ و اون‌ وقت‌ ما دفترها را به‌ آقايون‌ از روز جمعه‌ به‌ بعد مي‌ديم‌.

 در كانون‌ تشريف‌ بيارن‌ دفترهاشون‌ را بيارن‌ وتوي‌ دفترهاشون‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ مثلا چكار بكنند. برنامه‌ هاشون‌ هر كسي‌ تو دفتر خودش‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد بهتر مي‌شه‌ انشاء الله‌ كه‌ اين‌ جور نباشه‌ كه‌ توي‌ مجلس‌ يك‌ نمونه‌اي‌ اين‌ دوست‌ عزيزمون‌ آقاي‌ گلشني‌ انجام‌ داده‌ خيلي‌ نمونة‌ خوبي‌ است‌. يك‌ عده‌ دوستان‌ را با خودش‌ آشنا كرده‌ و امشب‌ هم‌ كه‌ رفتن‌ مسافرت‌ امشب‌ هم‌ رفقا را برداشته‌ برده‌ مثل‌ اينكه‌ بعضي‌هاشون‌ نيستند. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوب‌ با اينها صحبت‌ مي‌كنه‌ من‌ واقعش‌ اينه‌ كه‌ نمي‌رسم‌. من‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ توي‌ جلسه‌ كه‌ مي‌نشينم‌ روزهاي‌ سه‌ شنبه‌، ببينيد روزهاي‌ شنبه‌ براي‌ آقايونه‌، روزهاي‌ يك‌ شنبه‌ براي‌ خانمهاست‌، روزهاي‌ دوشنبه‌ ما در هفته‌ تعطيليم‌ صبح‌ در عين‌ حال‌ درس‌ داريم‌ درس‌ فقه‌ داريم‌ كه‌ جمعي‌ از آقايون‌ فضلا هستند كه‌ واقعا خوب‌ گاهي‌ من‌ ازشون‌ استفاده‌ مي‌كنم‌ مثل‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ و آقاي‌ نعمتي‌. و درس‌ داريم‌. بعد من‌ مي‌يام‌ مي‌نشينم‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود تا ظهر هستم‌. روز سه‌ شنبه‌ باز آقايون‌ مي‌يان‌، روز چهارشنبه‌ باز خانمها مي‌يان‌ روز پنج‌ شنبه‌ هم‌ گفتيم‌ به‌ كارهاي‌ كانون‌ برسيم‌ كه‌ اون‌ هم‌ نمي‌رسيم‌. و من‌ الان‌ يك‌ ساله‌ قلم‌ روي‌ كاغذ نبردم‌ كه‌ كتاب‌ بنويسم‌. مطالعاتم‌ همش‌ مختل‌ شده‌. اينجوريه‌ و لذا از آقايون‌ تقاضام‌ اينه‌ كه‌ با رفقايي‌ كه‌ اينها از نظر مراحل‌ الحمد الله‌ خيلي‌ خوبند و استادند انشاءالله‌ يك‌ عده‌اي‌ را، هفت‌، هشت‌ نفري‌ را من‌ خودم‌ همان‌ آقايوني‌ را كه‌ در سطح‌ بالايي‌ از كمالات‌ هستند اينها را من‌ خودم‌ باهاشون‌ حرف‌ مي‌زنم‌. نه‌ جلسه‌ داشته‌ باشيم‌، اصلا صميميت‌، صدي‌ بودن‌، رفاقت‌ بودن‌ بقيه‌ هم‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ درد مي‌خوردند و به‌ اصطلاح‌ وجودشون‌ انشاءالله‌ در آينده‌ و براي‌ تزكية‌ نفس‌ مفيده‌ اينها هم‌ با اون‌ آقايون‌ توي‌ همان‌ دفترهاشون‌ معرفي‌ مي‌شن‌ و حالا مي‌خوان‌ جلسه‌ تشكيل‌ بدن‌ پنج‌، شش‌ نفري‌، مي‌خوان‌ توي‌ كوچه‌ و بازار با هم‌ برخورد بكنند، مي‌خوان‌ كانون‌ بيان‌ با هم‌ باشند، بالاخره‌ با هم‌ انشاء الله‌ دسته‌، دسته‌ بريد به‌ طرف‌ خدا. به‌ طرف‌ كمالات‌ و به‌ سوي‌ تزكية‌ نفس‌.

 اين‌ عرايض‌ امشب‌ من‌ بود ولي‌ در عين‌ حال‌، اين‌ را بدونند اشخاصي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ سستي‌ مي‌كنند، يك‌ روزي‌ مي‌شه‌، روز قيامت‌ كه‌ يوم‌ الحسره‌. روز حسرته‌. روز حسرت‌ يعني‌ روزي‌ كه‌ انسان‌ آه‌ مي‌كشه‌ چه‌ كاري‌ كردم‌.يا ويلتا ليتني‌ لم‌ اتخذ فلان‌ خليلا. اي‌ واي‌ بر من‌ اي‌ كاش‌ با فلاني‌ رفيق‌ نمي‌شدم‌. فازلني‌ لذكر بعد از جائني‌ من‌ را گمراه‌ كرد بعد از اين‌ كه‌ تمام‌ حقايق‌ را به‌ من‌ گفتند. ما خداي‌ من‌ شاهده‌ به‌ جان‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ مي‌دونيد عشقي‌ دارم‌ به‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و قسم‌ همين‌ جوري‌ نمي‌خورم‌، تمام‌ شماها را برام‌ هيچ‌ كدومتون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ و همتون‌ را هر چي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ بهتون‌ گفتم‌. و راهنماييتون‌ كردم‌ حالا انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ طرحي‌ كه‌ فكر كرديم‌ كه‌ اكثر جلساتتون‌ هم‌ دونه‌ دونه‌ با خود استادتون‌ بايد با همونها طرحش‌ را بريزيد و جلساتي‌ داشته‌ باشيد، نشستي‌ داشته‌ باشيد، بحثي‌ داشته‌ باشيد، رفت‌ و آمدهايي‌ داشته‌ باشيد و عرض‌ كردم‌ من‌ از همون‌ كار آقاي‌ گلشني‌ استفاده‌ كردم‌ ولي‌ اين‌ كار منظم‌تر از اون‌ كاره‌ ايشانه‌ و انشاء الله‌ موفق‌ باشيد و هر جايي‌ هم‌ يك‌ وقتي‌ مشكلي‌ داشتيد خود من‌ در خدمت‌ آقايون‌ هستم‌ و شبهاي‌ جمعه‌ انشاءالله‌ جلسات‌ را مقيد باشيد تشريف‌ بياريد چون‌ اكثريت‌ شما وقتي‌ كه‌ توي‌ يك‌ جلسه‌ باشيد يك‌ چند تا مثلا باشند ندونن‌ كه‌ آداب‌ قرآن‌ گوش‌ دادن‌ چطوره‌، آداب‌ مثلا عزاداري‌ چطوره‌ شما وقتي‌ اكثريت‌ داشته‌ باشيد اونها را هم‌ تعليم‌ مي‌ديد و همة‌ شماها انشاء الله‌ بايد معلم‌ همه‌ باشيد. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شما را حفظ‌ كنه‌ و موفق‌ باشيد. شام‌ غريبان‌ حضرت‌ جواد الائمه‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا ابا جعفر يا محمد ابن‌ علي‌ ايها التقي‌ الجواد يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجت‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. يا مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا، يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. به‌ ارض‌  عراق‌ واد بلادكم‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، اهل‌ بيت‌  وطن‌ اصليشون‌ مدينه‌ است‌. اما امام‌ جواد را آوردند در بغداد در واقع‌ اينها تبعيد بودند، ايشان‌ تبعيد بود. زير نظر بود كه‌ مبادا از خودش‌ يك‌ علمي‌، دانشي‌ اظهار كند و مردم‌ گرايشي‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ جواد پيدا كنند. مأمون‌ يك‌ امتحاني‌، هنوز امام‌ جواد از نظر ظاهر خردسال‌ بود يك‌ امتحاني‌ از امام‌ جواد كرد. اون‌ چنان‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شد كه‌ صدا زد خدا مي‌داند كه‌ رسالتش‌ را به‌ كه‌ بدهد و امامت‌ را در كه‌ قرار بدهد. جواد الائمه‌ ولو در سن‌ بيست‌ و پنج‌ سالگي‌ است‌ اما اونچنون‌ از نظر علم‌ و دانش‌ همان‌ علم‌ و دانش‌ پيغمبر اكرم‌، همان‌ عصمت‌ پيغمبر اكرم‌، سخنان‌ امام‌ جواد عين‌ سخنان‌ رسول‌ اكرمه‌. لذا نتوانستند ببينند. در يك‌ مجلسي‌ علما جمع‌ بودند، علما همه‌ نشسته‌ بودند يك‌ دزدي‌ را آوردند. اين‌ دزد را دستش‌ را از كجا؟ يكي‌ گفت‌ بايد از بازو قطع‌ كرد، يكي‌ گفت‌، از مچ‌ بايد قطع‌ كرد. از امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ كردند حضرت‌ فرمود چهار انگشت‌ دزد را بايد بريد. دستور داد خليفه‌ كه‌ چون‌ استدلال‌ كرد به‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ و ديد راه‌ راست‌ همينه‌. چهار انگشت‌ دزد را قطع‌ كردند. علما ريختند به‌ سر خليفه‌ كه‌ تو مي‌دوني‌ با اين‌ كارت‌ چه‌ كردي‌؟ عظمت‌ دادي‌ جواد الائمه‌ را. مردم‌ مي‌گن‌ او امامه‌. لذا وادارش‌ كردند كه‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كنه‌.

 ام‌ الفضل‌ اون‌ حضرت‌ را مسموم‌ كرد. بدن‌ امام‌ جواد را روي‌ بام‌ انداخت‌. پرنده‌ها مي‌آمدند بالها را روي‌ بدن‌ امام‌ جواد باز مي‌كردن‌ كه‌ آفتاب‌ به‌ بدن‌ امام‌ جواد نتابه‌. اما يا اباعبدالله‌، سه‌ روز و سه‌ شب‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روي‌ زمين‌ در مقابل‌ آفتاب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ ما دوست‌ داشتيم‌ امشب‌ در مكه‌ بوديم‌. در كنار، در اونجايي‌ كه‌ امام‌ زمانمون‌ شايد چندين‌ برود و طواف‌ بكند مي‌بوديم‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ جواد هر چه‌ زودتر زيارت‌ خانه‌ ات‌، زيارت‌ قبر پيغمبر اكرم‌، زيارت‌ قبور ائمة‌ اطهار را نصيب‌ هممون‌ بفرما. (الهي‌ آمين‌).

 

۱۱ ربیع الثانی ۱۴۱۶ – ۱۶ شهریور ۱۳۷۴ – مقام سربازان امام زمان (علیه السلام)

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوم‌ يقوم‌ الروح‌ و الملائكة‌ صفا لا يتكلمون‌ الا من‌ اذن له الرحمن‌ و قال‌ صوابا.

 آياتي‌ را تلاوت‌ كردم‌ بسيار بيدار كننده‌، و اكثرش‌ براي‌ يقظه‌ و بيداري‌ انسان‌ بسيار مفيد. آيات‌ شريفة‌ قرآن‌، بايد اگر انسان‌ بيدار باشد، ايمان‌ انسان‌ را زياد كند. چون‌ در يك‌ آيه‌ مي‌فرمايد و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادته‌ ايمانا. وقتي‌ بر افراد مؤمن‌، افراد بيدار، آيات‌ قرآن‌ تلاوت‌ ميشود، ايمانشون‌ زياد ميشه‌. قرآن‌ و علم‌ و حكمت‌ كه‌ انبياء آمده‌اند براي‌ تعليم‌ بشر، اينها مثل‌ خوراكي‌ است‌ كه‌ روح‌ انسان‌ بايد دائما از اين‌ خوراك‌ استفاده‌ كنه‌. همانطوري‌ كه‌ اگر انسان‌ يك‌ روز غذا نخورد، ضعف‌ پيدا ميكند، همانطور اگر انسان‌ يك‌ روز از علوم‌ و حكم‌ الهي‌ استفاده‌ نكند، روحش‌ ضعف‌ پيدا ميكند و ضعف‌ روح‌ منتهي‌ به‌ كم‌كم‌ مرگ‌ روح‌ ميشه‌. شايد يك‌ مدتي‌ اگر شما صد در صد فكرتون‌ متوجه‌ دنيا يا علوم‌ دنيائي‌ باشد، يك‌ وقت‌ ببينيد روحتون‌ مرده‌ است‌، ديگه‌ آيات‌ قرآن‌ درش‌ تأثير نمي‌كند. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ تو اي‌ پيغمبر مرده‌ را نمي‌توني‌ چيز بشنواني‌. انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. آدم‌ كر را نمي‌توني‌ چيزي‌ بهش‌ ياد بدي‌. و لا تسمع‌ الصم‌ الدعا. كوشش‌ بكنيد كه‌ دلتون‌ را زنده‌ نگه‌ داريد. اگر مي‌خوايد از غذاي‌ معنوي‌ خوب‌ استفاده‌ كنيد. اگر مايليد كه‌ رزق‌ معنوي‌ مرتب‌ بهتون‌ برسد، اول‌ از ناحية‌ هر سخنگوئي‌ كه‌ زبان‌ قرآن‌ است‌، زبان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارته‌، و بعد از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ استفاده‌ كنيد و كم‌كم‌ از الهامات‌ الهي‌ بهرمند بشيد، كوشش‌ بكنيد كه‌ دلتون‌ را زنده‌ نگه‌ داريد. ضعف‌ هم‌ پيدا نكنه‌. هميشه‌ انسان‌ بايد يك‌ ظرفي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ امير المؤمنين‌ فرمود فخيرها اوعاها. بهترين‌ دلها آن‌ دلي‌ است‌ كه‌ ظرفيتش‌ بهتر باشه‌. ظرفيت‌ پيدا كنيد. رحمت‌ پروردگار، علم‌ و حكمت‌، از جانب‌ كوثر، كه‌ يكي‌ از نهرهاي‌ بزرگ‌ كوثر، وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌، اين‌ جاري‌ است‌ روي‌ سر همه‌ كس‌، براي‌ همه‌ كس‌. آن‌ كسي‌ بيشتر از اين‌ كوثر، از اين‌ خير كثير، كه‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌، فمن‌ اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شده‌ باشد، خير كثير بهش‌ داده‌ شده‌ و از امام‌ پرسيدند معني‌ كوثر چيه‌؟ فرمود خير كثير، بر همه‌ نازل‌ ميشه‌. حالا يك‌ كسي‌ يك‌ ظرف‌ كوچكي‌ برداشته‌، باندازة‌ يك‌ استكان‌. به‌ همان‌ اندازه‌ بهره‌مند ميشه‌. يكي‌ يك‌ قدح‌ آورده‌، يك‌ نفر يك‌ مثلا حوضي‌ آورده‌، يكي‌ هم‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها كه‌ اقيانوس‌ كوثره‌ كه‌ اسمش‌ كوثره‌ و خداي‌ تعالي‌ او را بعنوان‌ حوض‌ كوثر معرفي‌ فرموده‌ است‌ و از منتهايي‌ كه‌ خدا بر پيغمبر اكرم‌ گذاشته‌، با منت‌ بهش‌ اين‌ جمله‌ را ميگه‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. ما به‌ تو كوثر داديم‌ ما به‌ تو يك‌ فاطمه‌اي‌ داديم‌ كه‌ دنيا را زنده‌ ميكنه‌. و بلكه‌ بوسيلة‌ يكي‌ از فرزندانش‌، در آخر الزمان‌ تمام‌ مردم‌ سيراب‌ ميشن‌ از اين‌ نهر و از اين‌ حوض‌ كوثر، به‌ خدا قسم‌ اگر تمام‌ عمر سر به‌ سجده‌ بگذاريم‌، به‌ خاطر اينكه‌ ما امامي‌ داريم‌ مثل‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، باز شكر نتونستيم‌ بكنيم‌. اين‌ منبع‌ حكمت‌، اين‌ مركز خير كثير، اين‌ كسي‌ كه‌ يك‌ سدي‌ از نهرهاي‌ مختلف‌ كوثر آمده‌ پشت‌ اين‌ جمع‌ شده‌ كه‌ اگر انشاء الله‌ مردم‌ آمادگي‌ پيدا كنند و حضرتش‌ ظهور كنه‌، اين‌ سد برداشته‌ بشه‌، اين‌ علم‌ و حكمت‌ سرازير بشه‌، نادانترين‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ از داناترين‌ مردم‌ اين‌ زمان‌، ارزششون‌ بيشتر ميشه‌. ايني‌ كه‌ ميگن‌ دعا كنيد براي‌ فرج‌، براي‌ اينه‌ كه‌ ما بتونيم‌ از اين‌ حكمت‌ الهي‌، از اين‌ علم‌ الهي‌، در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردند، و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ كتابا حالا در يك‌ آية‌ ديگر مي‌فرمايد و كل‌ شي‌ء احصيناه‌ في‌ امام‌ مبين‌. هم‌ كتاب‌ امام‌ مبينه‌. هم‌ امام‌ مبين‌ كتابه‌. و هر دو حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و انشاء الله‌ خواهد آمد من‌ خيلي‌ امروز عصري‌ در يك‌ جلسه‌اي‌ حضور پيدا كردم‌. خيلي‌ اميدوار شدم‌ به‌ آيندة‌ نزديك‌. بلكه‌ از به‌ نظر من‌ از علائم‌ ظهور. و يا حتي‌ ظهور صغري‌. نشانگر عجيبي‌ است‌. يك‌ جلسه‌اي‌ صبح‌ آمدند از ما دعوت‌ كردند كه‌ هفتاد نفر از بافق‌ يزد، هزار كيلومتر راه‌ را از توي‌ اين‌ كوير، پاشدند آمدند زيارت‌ حضرت‌ رضا سلام‌ الله‌ عليه‌. گاهي‌ مي‌گفتند درجة‌ حرارت‌ پنجاه‌ بالا بود. اين‌ كوير لوت‌. با ماشين‌ انسان‌ براش‌ مشكله‌ عبور كنه‌. اينها آمدند. اينها مي‌گفتند يك‌ نيم‌ ساعتي‌ يك‌ جائي‌ ما خواستيم‌ نماز مغرب‌ و عشا بخونيم‌، دو نفرمون‌ را عقرب‌ گزيد. يك‌ بيابان‌ اينطوريه‌ ديگه‌. آب‌ را بايد تند تند به‌ اينها مي‌رسوندند. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ اين‌ كارها را بكنيد يا شما هم‌ انجام‌ بديد. اما سرباز امام‌ زمان‌، اين‌ كسي‌ كه‌ با اين‌ عشق‌ يك‌ ماه‌ توي‌ آن‌ بيابان‌ قدم‌ ميزنه‌، بياد در مقابل‌ ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، بگه‌ السلام‌ عليك‌ يا امام‌ الرئوف‌. اين‌ همت‌ اگر انشاء الله‌ زياد بشه‌، همت‌ سربازان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. همت‌ هيچ‌ سرباز ديگري‌ نيست‌. ببينيد عشق‌ و زيارت‌ و محبت‌ حضرت‌، خوب‌ با ماشين‌ بياييد، با هواپيما بياييد. ميگن‌ كه‌ آنجا خودمون‌ را نشون‌ نداديم‌. نمي‌تونيم‌ بگيم‌ كه‌ يا بقية‌ الله‌ ما اينيم‌. ما اين‌ قدرت‌ را داريم‌. ما اين‌ محبت‌ را داريم‌. اين‌ را نمي‌تونيم‌ بگيم‌. و الاّ آنها هم‌ ظاهرا هم‌ عقلش‌ را دارند هم‌ پولش‌ را دارند كه‌ سوار ماشين‌ بشين‌ پاشن‌ بيان‌، يا سوار هواپيما بشن‌ پاشن‌ بيا زيارت‌ حضرت‌ رضا. اما اگر اين‌ كار را كردند، كه‌ من‌ ازشون‌ تقاضا كردم‌ فردا در جلسة‌ كانون‌ بيان‌ گزارش‌ برنامه‌هاشون‌ را بدهند. چه‌ كردند. آخه‌ يك‌ وقت‌ هست‌ از راه‌ مازندران‌ مثلا فرض‌ كنيد توي‌ اين‌ قراي‌ فرض‌ بجنورد و قوچان‌ و اينها مي‌آيند، خوب‌ ميگيم‌ توي‌ هر دهي‌ استراحت‌ كردند. چند قدمي‌ برداشتند استراحت‌ كردند. ولي‌ مي‌دونيد چهارصد كيلومتر يك‌ دونه‌ حتي‌ رستوران‌، قهوه‌خانه‌ پيدا نميشه‌. اين‌ راه‌ را آمدند. مي‌خوان‌ بگن‌ يا بقية‌ الله‌ ما هستيم‌. اين‌ هم‌ علامتش‌. اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ داريد آماده‌ ميشيد. انشاء الله‌ آنهائي‌ كه‌ آماده‌ شدند كه‌ هستند. شماها من‌ يقين‌ دارم‌، حالا هر كي‌ هر چي‌ مي‌خواد بگه‌، بگه‌. من‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ الان‌ اگر به‌ شما بگن‌ در وسط‌ اين‌ كوير لوت‌، حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ هست‌ و موفق‌ هم‌ ميشيد براي‌ ديدنش‌، همه‌اتون‌، مگر حالا يكي‌ دو تايي‌ عقلشون‌ نرسه‌. همه‌تون‌ پاي‌ برهنه‌ پا ميشيد اين‌ راه‌ را مي‌ريد. دو چيز يكي‌ بدونيم‌ هست‌، يكي‌ هم‌ بدونيم‌ موفق‌ مي‌شيم‌ به‌ خدمتش‌. ولو اينكه‌ موفق‌ هم‌ انسان‌ نشده‌، در اين‌ راه‌ انسان‌ كشته‌ هم‌ بشه‌ مي‌ارزه‌. اين‌ عشق‌ هست‌، اين‌ محبت‌ هست‌. اين‌ محبت‌ هست‌ در شماها كه‌ اگر همين‌ امشب‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ببينيد چند روز خوشحاليد، سر حاليد. من‌ گفتم‌ براي‌ استقامت‌ دوستانم‌ كه‌ همه‌اشون‌ انشاء الله‌ مي‌خوان‌ بگن‌ ما هم‌ همينطور هستيم‌، يك‌ گزارشي‌ از كارتون‌ فردا بديد. اينها بشنون‌، بدونند كه‌ انسان‌ هر كاري‌ را بخواهد بكنه‌ ميتونه‌ بكنه‌. انسان‌ ميتونه‌ مقاوم‌ باشه‌. انسان‌ ميتونه‌ تصميم‌ بگيره‌. خيلي‌ عجيب‌ بود گزارشي‌ كه‌ مي‌دادند. من‌ نتونستم‌ خوب‌ ضبط‌ كنم‌ و بتونم‌ براتون‌ واگو كنم‌. مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ كم‌ و زياد بشه‌. گفتم‌ خودشون‌ بيان‌ صحبت‌ كنند. انشاءالله‌ هر كدومتون‌ توفيق‌ پيدا كرديد بياييد و انشاء الله‌ اين‌ مطالب‌ را گوش‌ بديد. عجيبه‌. اينها چيه‌؟ هيچ‌ مجتهدي‌ فتوا داده‌ شما اين‌ كار را بكنيد. حتي‌ فتوا ندادند كه‌ مستحب‌ باشه‌. اين‌ كار كار عشقه‌، اين‌ مي‌خواد بگه‌ آقا من‌ اينطور در راه‌ شما هستم‌. و همه‌اش‌ هم‌ مي‌گفتند هر از طبس‌ به‌ اينطرف‌ كه‌ هر پنج‌ كيلومتر نوشته‌ بود، مثلا پانصد كيلومتر به‌ مشهد، چهارصد و نود و پنج‌ كيلومتر به‌ مشهد، پاي‌ هر تابلو مي‌نشستيم‌ كلي‌ يا صاحب‌ الزمان‌ مي‌گفتيم‌. حالا عرض‌ كردم‌ انشاء الله‌ اگر موفق‌ بشيم‌ از زبان‌ خودشون‌ بشنويم‌، خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ علامت‌ استقامت‌ شماست‌. همه‌اتون‌ بايد اينطور باشيد تا وقتي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ مي‌آورد، شما را قبل‌ از همه‌ انتخاب‌ كنه‌. من‌ از دوستانم‌ اين‌ خواهش‌ را دارم‌. مقاوم‌، محكم‌، ضعف‌ در خودتون‌ راه‌ ندهيد. لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم‌ الاعلون‌. سستي‌ و حزن‌ و آي‌ كي‌ چي‌ ميگه‌ و كي‌ حرف‌ ميزنه‌. ما اگر بگيم‌ ما مي‌خوايم‌ از اصحاب‌ امام‌ زمان‌ بشيم‌ حرف‌ مي‌زنند. خدا ميگه‌ و لا تهنوا و لا تحزنوا. از حرف‌ هيچكس‌ محزون‌ نشيد. از هيچ‌ دشمني‌ ناراحت‌ نشيد و انتم‌ الاعلون‌. انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ بشه‌ بگذاريد معز الاولياء و مذل‌ الاعداء بياد تا سيه‌ روي‌ شود هر كه‌ در او غش‌ باشد. آنوقت‌ مي‌فهميد قدر اين‌ حالتون‌ و اين‌ توجهتون‌ و اين‌ استقامتتون‌ و اين‌ راه‌ راست‌ رفتنتون‌ و اين‌ مجاهدة‌ با نفستون‌ و اين‌ محببتون‌ را آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ چه‌ ارزشي‌ داشت‌. از بافق‌ تا اينجا، مي‌گفتن‌ بالاي‌ هزار كيلومتر راهه‌. آنهم‌ توي‌ كوير. فقط‌ مي‌خوان‌ بيان‌ بگن‌ آقا يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما براي‌ زيارت‌ پدرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌رفتيم‌. اگر خود آقا اينجا باشه‌. آنوقت‌ از همه‌ مهمتر، يك‌ بيعت‌، يك‌ عهدنامه‌اي‌، يك‌ باصطلاح‌، يك‌ قطعنامه‌اي‌ نوشته‌ بودند كه‌ همة‌ اين‌ جمع‌ امضاء كرده‌ بودند. داشتند امضا مي‌كردند و آن‌ اينكه‌ ما از حالا به‌ بعد گناه‌ نبايد بكنيم‌. كسي‌ كه‌ اين‌ راه‌ را مي‌آد، ديگه‌ گناه‌ خيلي‌ آسونه‌ براش‌ ترك‌ كردن‌. ديگه‌ ما نمازامون‌ را اول‌ وقت‌ بخونيم‌، نماز شبمون‌ ترك‌ نشه‌. به‌ پدر و مادر مهربان‌ باشيم‌. همة‌ آن‌ دستورات‌ را خلاصه‌ كرده‌ بودند در هفت‌ مسئله‌ و امضاء مي‌كردند كه‌ ما اينجوري‌ باشيم‌. اين‌ ولايت‌ چطور آدم‌ سازه‌. اين‌ محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ چگونه‌ انسان‌ را ميسازه‌. كوشش‌ بكنيد محبتتون‌ را زياد بكنيد به‌ خاندان‌ عصمت‌. به‌ امام‌ زمانتون‌ بخصوص‌.

 من‌ هفتة‌ گذشته‌ نبودم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ مادري‌ از من‌ و بلكه‌ از حتي‌ شماها از دار دنيا رفته‌ بود. من‌ رفتم‌ براي‌ مجلس‌ ايشان‌. علويه‌، سيده‌، همسر مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ كه‌ مادري‌ مي‌كرد وقتي‌ من‌ در منزلشون‌ بودم‌. اين‌ خانم‌ در سيادتش‌ همين‌ بس‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ در صبحي‌ بود، بعد از نماز صبح‌، چشمام‌ را گذاشته‌ بودم‌ روي‌ هم‌. يك‌ حالت‌ خوابي‌، خوابم‌ برده‌ بود. البته‌ معلوم‌ بود كه‌ خواب‌ نبوده‌. گفت‌ ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ هستند، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ائمة‌ اطهار همه‌ نشستند و ما هم‌ نشستيم‌ گرم‌ صحبت‌. يك‌ مجلس‌ عالي‌ عالي‌. اين‌ خانم‌ آمد من‌ را بيدار كنه‌. من‌ گفتم‌ چشم‌ جوابش‌ را دادم‌. ولي‌ چشمام‌ را روي‌ هم‌ فشار دادم‌ كه‌ باز هم‌ ببينم‌. ديدم‌. مشغول‌ صحبت‌. دفعة‌ دوم‌ آمد. من‌ ناراحت‌ شدم‌. دستم‌ را با تندي‌ به‌ طرفش‌ دراز كردم‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ من‌ يك‌ نگاهي‌ كرد. گفت‌ علويه‌ است‌. تو مي‌خواي‌ مثلا دست‌ به‌ طرفش‌ دراز كني‌. پاشدند رفتند. مجلس‌ بهم‌ خورد. من‌ از خواب‌ بيدار شدم‌. نشستم‌. اين‌ خانم‌ اينقدر مورد لطف‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بود. من‌ اينها را بعضي‌هايش‌ را در كتاب‌ پرواز روح‌ هم‌ نوشتم‌. يك‌ سه‌ تا، چهار تا فرزند داشت‌ از ايشان‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ بخاطر اينكه‌ اينها مادرشون‌ علويه‌ است‌، جلوي‌ فرزندان‌ كوچكشون‌ پا مي‌شد مي‌ايستاد. مي‌گفت‌ من‌ سيد نيستم‌ اينها سيدند. و لطف‌ حضرت‌ رضا مي‌دونست‌ ايشان‌ را. حدود صد سال‌ از عمرشون‌ گذشته‌ بود. چون‌ چهل‌ ساله‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ فوت‌ كرده‌،. خوب‌ ايشان‌ هم‌ همسر ايشان‌ بود بهرحال‌. و كنار قبر ايشان‌، ايشان‌ را دفن‌ كردند و ما هم‌ آنجا واقعا بعنوان‌ يك‌ فرزند، من‌ هم‌ بودم‌.

 اين‌ خانم‌ محترمه‌اي‌ كه‌ اينجا در نبود ما كه‌ ما رفته‌ بوديم‌، فوت‌ كردند كه‌ مرحله‌اشون‌ بالا بود. بسيار من‌ را متأثر كرد در آنجا و من‌ مخصوصا به‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ سفارش‌ كردم‌ كه‌ مجلس‌ را بنام‌ ايشان‌ و بنام‌ فاتحه‌ و بعنوان‌ همسر مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ انجام‌ هم‌ شد مثل‌ اينكه‌ و خوب‌ از همة‌ دوستان‌ متشكريم‌.

 و روز گذشته‌ وفات‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها بود. طبق‌ آنچه‌ كه‌ آية‌ الله‌ رازي‌ كه‌ در مجلس‌ تشريف‌ دارند. ايني‌ كه‌ من‌ از ايشان‌ اجازه‌ گرفتم‌ بيام‌ منبر، بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ هم‌ مختصر حرف‌ بزنم‌ هم‌ اين‌ تذكرات‌ را بدم‌ و هم‌ انشاء الله‌ شما مهيا بشيد براي‌ اينكه‌ اگر آقا انشاء الله‌ ظهور فرمودند، استقامتتون‌ زياد باشه‌ و اينها را من‌ چون‌ من‌ عصري‌ ديدم‌ بعضي‌ رفقا هم‌ بودند البته‌، ولي‌ خيلي‌ مهم‌ بود. اين‌ مسئله‌ هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ وفات‌ حضرت‌ معصومه‌ را دهم‌ ماه‌ ربيع‌ الثاني‌ نوشته‌اند و باز تذكر ديگه‌، قبر مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را دو دفعه‌، يكي‌ به‌ وسيلة‌ شوروي‌ها و يكي‌ هم‌ به‌ وسيلة‌ رضاخان‌ ملعون‌ به‌ توپ‌ بستند و آنهم‌ دهم‌ ربيع‌ الثاني‌ بود. و هيفده‌ شهريور هم‌ كه‌ همين‌ روزهاست‌ كه‌ آنهمه‌ شهيد داده‌ شد در دوران‌ عملي‌ شدن‌ انقلاب‌. ايام‌ تقريبا ايام‌ عزاست‌. و اگر روايت‌ چهل‌ و پنج‌ روز هم‌ درست‌ باشه‌، تقريبا همين‌ روزها، وفات‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ روايت‌ ضعيفي‌ است‌. وفات‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. مثل‌ اينكه‌ بعله‌، همينطورها ميشه‌. ما از جهات‌ مختلف‌، مجلسمون‌ بايد امشب‌ به‌ ياد علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، چون‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها خيلي‌ علاقه‌ داشت‌ و آن‌ بي‌بي‌ هم‌ خيلي‌ علاقه‌ داشت‌. داشت‌ مي‌آمد براي‌ زيارت‌ امام‌ هشتم‌. در ساوه‌ مريض‌ ميشه‌. خوب‌. معصومه‌ است‌. پاكه‌. چند نفر خواب‌ ديده‌ بودند بعضي‌شون‌ امام‌ زمان‌ بعضيشون‌، كه‌ قبر مادرتون‌ زهرا كجاست‌؟ در خواب‌ گفته‌ بودند بجاي‌ قبر فاطمة‌ زهرا، فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كنيد. و امام‌ مي‌فرمايد من‌ زارها وجب‌ له‌ الجنه‌. خيلي‌ حرفه‌. كسي‌ كه‌ فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كنه‌، بهشت‌ بهش‌ واجبه‌. در زيارت‌ مأثورة‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها ميگيم‌ كه‌ يا فاطمة‌ اشفعي‌ لي‌ في‌ الجنة‌. فان‌ لك‌ عند الله‌ شأنا من‌ الشان‌. خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ جمله‌. اين‌ را دربارة‌ حضرت‌ معصومه‌ ميگن‌. اي‌ فاطمه‌ روز قيامت‌ شفاعت‌ مرا بكن‌ به‌ بهشت‌. امضا كن‌ پروندة‌ مرا كه‌ مرا بفرستند به‌ بهشت‌. چرا؟ بخاطر اينكه‌ شأني‌ از شؤن‌ تو در نزد خدا داري‌. تو شخصيتي‌ داري‌ در نزد خداي‌ تعالي‌.

 يك‌ شخصي‌ از قميها مرحوم‌ ميرزاي‌ قمي‌ را در خواب‌ ديده‌ بود. از ايشان‌ سؤال‌ كرده‌ بود كه‌ حضرت‌ معصومه‌ ما مردم‌ قم‌ را شفاعت‌ ميكنه‌ در روز قيامت‌؟ ايشان‌ فرموده‌ بودند حضرت‌ معصومه‌ بايد تمام‌ مردم‌ دنيا را شفاعت‌ كنه‌. شفاعت‌ شما با ماست‌. عجيبه‌. يك‌ همچين‌ مقامي‌ دارد حضرت‌ معصومه‌ كه‌ وقتي‌ وارد شهر قم‌ ميشه‌، آن‌ عالم‌ بزرگ‌ مهار ناقة‌ حضرت‌ معصومه‌ را روي‌ دوش‌ مي‌گذاره‌، ميگه‌ كيه‌ مثل‌ من‌؟ كه‌ مهار ناقة‌ دختر موسي‌ بن‌ جعفر روي‌ شانه‌اش‌ باشه‌. انشاء الله‌ زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌ را قدر بدانيد بجاي‌ زيارت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها. اگر اون‌ نيست‌، اين‌ هست‌.

 و از طرفي‌ يك‌ روز دعبل‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا رسيد. اشعاري‌ در مراثي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ خوند. رسيد به‌ اينجا كه‌ قبر ببغداد للنفس‌ زكية‌. يك‌ قبري‌ در بغداده‌ كه‌ اشاره‌ به‌ موسي‌ بن‌ جعفره‌. شعرش‌ طبعا تمام‌ ميشد. حضرت‌ رضا حيات‌ داشتند. حضرت‌ فرمود من‌ يك‌ دو تا شعر هستش‌ مي‌خواي‌ ملحق‌ به‌ شعرت‌ بكنم‌. گفت‌ آقا من‌ اشعار شما را در اول‌ اشعارم‌ مي‌گذارم‌. حضرت‌ فرمود نه‌ جاش‌ همنيجاست‌. و قبر بطوس‌ يا لهام‌ المصيبة‌. يك‌ قبري‌ هم‌ در طوس‌ هست‌ كه‌ چقدر مصيبت‌ بر اين‌ قبر وارد ميشه‌. آقا سابقه‌ نداره‌ كه‌ كنار قبر هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ مكرر شيعيان‌ خالص‌ كشته‌ شده‌ باشند. جز قبر حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. اين‌ روز عاشوراي‌ سال‌ گذشته‌ دفعة‌ چهارم‌ بود كه‌ كنار ضريح‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ شيعيان‌ كشته‌ شده‌ بودند. يك‌ دفعه‌ بوسيلة‌ عبد المؤمن‌ ازبك‌، يك‌ دفعه‌ بوسيلة‌ شورويها، يك‌ دفعه‌ هم‌ بوسيلة‌ رضا خان‌ ملعون‌، يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ ديديد، اين‌ ديگه‌ جلوي‌ چشممان‌ بود. بدن‌ شيعيان‌، آنهم‌ شيعه‌اي‌ كه‌ يكي‌ مشغول‌ نمازه‌، يكي‌ مشغول‌ زيارته‌، با هيچ‌ كس‌ دعوا ندارند. اين‌ بدنشون‌ قطعه‌ قطعه‌ بشه‌ در كنار ضريح‌. امام‌ هشتم‌ عين‌ پيغمبر اكرمه‌. خدا دربارة‌ پيغمبر مي‌فرمايد كه‌ لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ عزيز عليه‌ ما عنبتم‌(قطع‌ صداي‌ نوار)

 شيعيانش‌ اينطور در كنار قبرش‌ قطعه‌ قطعه‌ بشوند، كشته‌ مي‌شدند، عبد المؤمن‌ ازبك‌ دستور داده‌ بود هر دستي‌ به‌ ضريح‌ بود، دستها را قطع‌ كنيد كه‌ آوردند در اين‌ قتلگاه‌ كه‌ قديمي‌ها مي‌دونند قتلگاه‌ يعني‌ چه‌ كه‌ از آنجا اسمش‌ قتلگاه‌ شد، بعدش‌ باغ‌ رضوان‌ شد، الان‌ هم‌ توي‌ فلكه‌ افتاده‌، جاي‌ قبر مرحوم‌ طبرسي‌ آنجا، اونجا اينها را دفن‌ كردند و اسمش‌ را قتلگاه‌ گذاشتند.

 حضرت‌ رضا فرمود يا لهام‌ المصيبة‌ و اين‌ مصائب‌ بر قبر حضرت‌ رضا هست‌ حتي‌ يبعث‌ الله‌ تا اينكه‌ مبعوث‌ كنه‌ خداي‌ تعالي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را. تا آنوقت‌ هست‌. خيال‌ مي‌كنيم‌ ماها كم‌ اذيت‌ مي‌كنيم‌. حضرت‌ رضا را. آن‌ عالم‌ جليل‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ بدن‌ حضرت‌ رضا را در توي‌ حرم‌ مثل‌ ميتي‌ كه‌ خوابانده‌ باشند، يك‌ پارچه‌ سفيدي‌ روشون‌ كشيدند. باد آمد و پارچه‌ را عقب‌ زد. ميگه‌ ديدم‌ بدن‌ حضرت‌ سوراخ‌ سوراخه‌. گفتم‌ آقا شما را كه‌ با زهر كشتند. اينها چيه‌؟ حضرت‌ فرمود اينهائي‌ كه‌ مي‌آن‌ زيارت‌ من‌ و فلان‌ معصيت‌ را ميكنند. نگيد كدوم‌ معصيت‌؟ هر معصيتي‌ همينطوره‌. مثل‌ تيري‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ من‌ مي‌زنند. خيلي‌ بايد مواظب‌ باشيد كه‌ انشاء الله‌ كنار قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا گناه‌ نكنيد. بقول‌ آن‌ عالم‌ جليل‌ گفت‌ كه‌ يزيد سر مقدس‌ سيد الشهدا را جلو گذاشته‌ بود و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كرد. ماها بدن‌ حضرت‌ رضا را در وسط‌ گذاشتيم‌ و اطرافش‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ انشاء الله‌. و اگر شهادت‌ فاطمة‌ زهرا هم‌ اينروزها باشه‌، و اگر هم‌ نباشه‌، الان‌ فاطمه‌ در ميان‌ بستر با پهلوي‌ شكسته‌ افتاده‌. يا بقية‌ الله‌ معذرت‌ مي‌خوام‌. حالي‌ داريد انشاء الله‌ امام‌ زمانتون‌ با شماو توجهات‌ خاصه‌اش‌ خواهد بود. يك‌ چند جمله‌ مصيبت‌ اين‌ بضعة‌ رسول‌ الله‌، به‌ دو نفر از فرزندانش‌ پيغمبر فرمود بضعة‌ مني‌. يكي‌ فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. يكي‌ هم‌ فرمود ستدفن‌ بضعة‌ مني‌ بارض‌ خراسان‌. يكي‌ حضرت‌ رضا را پارة‌ تنش‌ يكي‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا را. با اين‌ پارة‌ تن‌ فاطمة‌ زهرا مي‌دونيد چه‌ كردند؟ چراغها را خاموش‌ كنيد. من‌ خجالت‌ مي‌كشم‌ از اينكه‌ در مقابل‌ چشم‌ فرزندان‌ و شيعيانش‌ بگم‌ با اين‌ بدن‌ نحيف‌ و غصه‌دار و غم‌ ديده‌ فاطمه‌ بعد از سه‌ روز كه‌ از شهادت‌ رسول‌ اكرم‌ گذشته‌ بود چه‌ كردند. يك‌ عده‌ از اصحاب‌ پيغمبر، يا علي‌ لولا يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. آنهائي‌ كه‌ ادعاي‌ ايمان‌ مي‌كردند، ادعاي‌ اسلاميت‌ مي‌كردند، آمده‌اند جمع‌ شده‌اند اطراف‌ آن‌ مرد خبيث‌ را گرفتند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد مي‌كشند. فاطمة‌ زهرا با پهلوي‌ شكسته‌ چادر عفت‌ به‌ سر انداخته‌، دامن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ راگرفته‌، بطرف‌ خانه‌ مي‌كشد. يا بقية‌ الله‌. من‌ معذرت‌ مي‌خوام‌. اجازه‌ مي‌فرمائيد بگم‌؟ يك‌ روئي‌ به‌ مردم‌ كرد. خطابش‌ را به‌ قنفذ كرد. دست‌ زهرا را كوتاه‌ كنيد. جمعي‌ ريختند سر فاطمة‌ زهرا او را كتك‌ زدند. بازويش‌ را شكستند. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا بقية‌ الله‌ به‌ ما نظر لطف‌ و عنايتي‌ داشته‌ باشند. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء. خدايا دنيا پر از بلاست‌، خدايا دنيا پر از ناراحتي‌، ناراحتي‌ مهم‌ ما غيبت‌ امام‌ زمان‌ ماست‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. اي‌ خدا تو ياري‌، تو كمك‌ ما هستي‌. و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرّخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌. و فرّج‌ عنها بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعة‌ الساعة‌ الساعة‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۶ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – اهميت‌ تزكية‌ نفس‌ . اخلاق‌ خ‌ ۷۵

 اهميت‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ خ‌ 75

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 هم‌ معناش‌ را، كوشش‌ كنيد انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار كه‌ خودتون‌ را هر چه‌ بهتر و زودتر بسازيد براي‌ آينده‌اتون‌. من‌ الان‌ مي‌خواستم‌ يك‌ جمله‌اي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌، اين‌ بود كه‌ خودتون‌ را بسازيد براي‌ عالم‌ آخرتتون‌. ديدم‌ نه‌ خودسازي‌ هم‌ به‌ درد دنيا ميخوره‌ هم‌ به‌ درد آخرت‌. افرادي‌ كه‌ خودشون‌ را مي‌سازند، هم‌ در دنيا در صراط‌ مستقيم‌ هستند و هم‌ در آخرت‌. يك‌ روايت‌ دارد كه‌ عينا با اين‌ مثالي‌ كه‌ من‌ عرض‌ ميكنم‌ دقيقا تطبيق‌ ميكند. و آن‌ روايت‌ اين‌ است‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود الصراط‌ صراطان‌. صراط‌ دو تاست‌. ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ در تفسير همين‌ آيه‌ بخصوص‌، اين‌ روايت‌ هست‌ كه‌ صراط‌ صراطان‌. الصراط‌ صراطان‌. صراط‌ دو تا صراطه‌. يكي‌ در دنياست‌ يكي‌ در آخرت‌. مثل‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد بگند كه‌ راه‌ آهن‌ دوتاست‌. يكي‌ در داخل‌ ايران‌، يكي‌ در تركيه‌ مثلا. ولي‌ به‌ يكديگر اين‌ دو تا صراط‌ وصله‌. هر كس‌ توي‌ اين‌ دنيا روي‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرد، در آخرت‌ هم‌ روي‌ همان‌ صراط‌ مستقيم‌ از جهنم‌ عبور ميكنه‌ و وارد بهشت‌ ميشه‌.

 بنابراين‌ آنهايي‌ كه‌ در دنيا در صراط‌ مستقيم‌ هستند، در آخرت‌ هم‌ در صراط‌ مستقيم‌ هستند. در دنيا صراط‌ مستقيم‌ اگر داشتيد مي‌تونيد با كمال‌ سرفرازي‌ و با كمال‌ شهامت‌ حركت‌ كنيد و از هيچ‌ چيز نترسيد فقط‌ از خدا بترسيد و نه‌ باز از خدا، بلكه‌ از گناهانتون‌ بترسيد. چون‌ خدا ترس‌ نداره‌ خودش‌. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ عزيز، خدايي‌ كه‌ همة‌ كارهايش‌ روي‌ حسابه‌، روي‌ عدله‌، روي‌ محبته‌، انسان‌ از خدا در حقيقت‌ نمي‌ترسه‌. اگر شما در يك‌ شهري‌، در يك‌ مملكتي‌ زندگي‌ بكنيد كه‌ حاكمش‌ مهربان‌ باشد، عادل‌ باشد، و ظالم‌ نباشد، شما از حاكم‌ نمي‌ترسيد. از اين‌ ممكنه‌ بترسيد كه‌ مبادا يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ اين‌ حاكم‌ مهربان‌ را به‌ غضب‌ دربياوريد. اما هيچوقت‌، هيچگاه‌ از حاكم‌ بدون‌ اينكه‌ گناهي‌ كرده‌ باشيد كه‌ طبعا يا بايد بخاطر ظلمش‌ و يا بخاطر بي‌بند و باريش‌ و بي‌ توجهيش‌ يك‌ ظلمي‌ بكنه‌ تا شما از او بترسيد. و الاّ از خودش‌ هيچوقت‌ نمي‌ترسيد. اگر انسان‌ از عقرب‌ ميترسه‌ بخاطر اينكه‌ نيش‌ ميزنه‌. اگر انسان‌ از شير درنده‌ ميترسه‌ بخاطر اينكه‌ انسان‌ را ميدره‌. اگر انسان‌ از يك‌ مثلا حاكم‌، شاه‌ و امثال‌ اينها ميترسه‌، بخاطر اينكه‌ بي‌ جهت‌ ظلم‌ ميكنه‌. و الاّ اگر يك‌ فردي‌ را ما پيدا كرديم‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ ظلم‌ نكرد، ان‌ الله‌، در آن‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ كه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ به‌ احدي‌ ظلم‌ نميكنه‌. به‌ مقدار سر سوزني‌ به‌ كسي‌ ظلم‌ نميكنه‌. حتي‌ با عدلش‌ با مردم‌ رفتار نميكنه‌. الهنا عاملنا بفضلك‌ و لا تعاملنا بعدلك‌. خدايا با فضلت‌ با ما رفتار كن‌، با عدلت‌ رفتار نكن‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ خودش‌ مي‌فرمايد يعفوا عن‌ كثير، از بسياري‌ از كارهاي‌ بد شما خداي‌ تعالي‌ مي‌گذره‌ و عفو ميكنه‌.

 بنابراين‌ از خدايي‌ كه‌ هم‌ عفو ميكنه‌ هم‌ رحمانه‌ هم‌ رحيمه‌ هم‌ رئوفه‌ هم‌ مهربانه‌ هم‌ دوست‌ داره‌ بندگانش‌ را و مي‌خواد بر ما جودي‌ بكند، من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌ بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌، انسان‌ از يك‌ چنين‌ خدائي‌ نمي‌ترسه‌. پس‌ از چه‌ بايد ما بترسيم‌ كه‌ اينقدر بزرگان‌ دين‌ گريه‌ها مي‌كردند يا ما خودمون‌ وقتي‌ دعاي‌ كميل‌ مي‌خونيم‌ گريه‌ ميكنيم‌؟ از گناهمان‌، از كوتاهيهايمان‌، از معصيتهايمون‌. از آن‌ ما مي‌ترسيم‌ كه‌ وقتي‌ ما گناه‌ كرديم‌ يك‌ قدرتمند هم‌ گفته‌ نكن‌. اگر اين‌ كار را كردي‌ من‌ عذابت‌ ميكنم‌. ما هم‌ آن‌ گناهان‌ را كرديم‌ حالا از او مي‌ترسيم‌ كه‌ عذابمان‌ بكنه‌ بخاطر آن‌ گناهمون‌. لذا در حديث‌ هست‌ كه‌ لا يخافن‌ احدا منكم‌ الا ذنبه‌. حتما و حتما هيچكدام‌ شما از هيچي‌ نترسد مگر از گناهش‌. از گناه‌ خودش‌ بترسه‌. از سستي‌هايش‌، از ضعفش‌، از كارهاي‌ بيهوده‌اش‌، از كارهاي‌ لغوش‌، از غيبت‌كردنهايش‌، از راههاي‌ انحرافي‌ رفتن‌هايش‌، از آنها بترسه‌.

 بنابراين‌ فقط‌ و فقط‌ يك‌ انسان‌ كامل‌، يك‌ انسان‌ سالم‌ از نظر روحي‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ فقط‌ از گناهانش‌ مي‌ترسه‌. حتي‌ گناهان‌ احتمالي‌. ما بعضي‌ از گناهان‌ را عادت‌ بهش‌ كرديم‌. چون‌ عادت‌ كرديم‌، بهش‌ اهميت‌ نميديم‌. مثلا بي‌ توجهي‌ در نماز را عادت‌ بهش‌ كرديم‌. در نماز توجه‌ به‌ معناي‌ نماز و به‌ كلمات‌ نماز توجه‌ نداشتن‌، عادت‌ كرديم‌. حالا بيائيم‌ يك‌ نمازي‌ بخونيم‌ كه‌ معنايش‌ را نفهميم‌. ولي‌ با حال‌ توجه‌، رو به‌ قبله‌ بايستيم‌، يك‌ چند قطره‌اي‌ هم‌ مخصوصا اشك‌ از چشممون‌ بريزه‌ حالا بخاطر دعوايي‌ كه‌ با شوهر كرديد يا بخاطر يك‌ چيز ديگه‌اي‌، يك‌ حالت‌ حزني‌ داشته‌ باشيد. خيال‌ مي‌كنيد بهترين‌ نماز را خوانده‌ايد. و حال‌ اينكه‌ اگر اين‌ نماز را امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خوند، از مقام‌ ولايت‌ خلعش‌ مي‌كردند. اين‌ نماز نيست‌ كه‌ ما مي‌خونيم‌. بايد كلمه‌ به‌ كلمه‌، حرف‌ به‌ حرف‌، جمله‌ به‌ جمله‌ به‌ معناي‌ نماز متوجه‌ باشيم‌. لذا عرض‌ ميكنم‌ كه‌ بايد اينها را ياد بگيريم‌. بايد قرآنتون‌ را ياد بگيريد. ما در بين‌ شما هم‌ حتي‌ داريم‌ و در بين‌ متأسفانه‌، مسلمانها خيلي‌ زيادند كه‌ زبان‌ انگليسي‌ را خوب‌ صحبت‌ مي‌كنند اما زبان‌ عربي‌ را بلد نيستند. معاني‌ نمازشون‌ را بلد نيستند. در نماز مستحبي‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ به‌ كلمة‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌ مي‌رسيدند، آنقدر مي‌گفتند و بدنشون‌ مي‌لرزيد تا آنكه‌ صداي‌ پروردگار را با گوش‌ دل‌ مي‌شنيدند كه‌ اونهم‌ داره‌ ميگه‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌ ما معنايش‌ را نمي‌دونيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ از مرحوم‌ استادمون‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ سؤال‌ كردم‌ كه‌ يا ديّان‌ يعني‌ چه‌؟ ديدم‌ بدنش‌ بنا كرد لرزيدن‌، اشكش‌ ريخت‌، رنگش‌ پريد. گفتش‌ چرا اين‌ سؤال‌ را از من‌ كردي‌؟ گفتم‌ مگه‌ چيه‌؟ گفت‌ ميدوني‌ ديان‌ يعني‌ چه‌؟ به‌ معناي‌ جزا دهنده‌ است‌. جزا دهنده‌ اگر خداي‌ تعالي‌ جزاي‌ اعمال‌ ما را بخواد بده‌، بايد ما را مطرود خودش‌ قرار بده‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌ يعني‌ روز جزا، شما از توي‌ مدرسه‌ كه‌ هستيد از چه‌ لحظه‌اي‌ بيشتر مي‌ترسيد؟ از آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ امتحانتون‌ بكنند و بخواند معدلتون‌ را بدهند و گواهينامه‌اتون‌ را بهتون‌ بدهند. از آن‌ لحظه‌ مي‌ترسيد. هر كسي‌ در گزينشهاي‌ مختلفي‌ كه‌ چه‌ در دانشگاه‌ و چه‌ در حوزه‌ و چه‌ در جاهاي‌ ديگه‌ هست‌، تنها دانشجو از آن‌ لحظة‌ جزا ميترسه‌. يك‌ عمر توي‌ اين‌ دنيا زندگي‌ كرديد. اضافه‌ كنيد بر اين‌ يك‌ عمر در دنيا، عالم‌ ارواحتون‌ و عالم‌ زرتون‌ را كه‌ شايد دوازده‌هزار سال‌ باشه‌ و اضافه‌ بكنيد يك‌ ميليون‌، دو ميليون‌ سال‌ بعد از فوتتون‌، عالم‌ برزختون‌ را. يك‌ لحظة‌ حساس‌ داريد و آن‌ روز جزاست‌. ببينيد اين‌ كلمة‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌ كه‌ يك‌ كلمة‌ قرآنه‌، هم‌ ممكنه‌ خيلي‌ خوشحال‌ كننده‌ باشد براي‌ شما. هم‌ ممكنه‌ خيلي‌ ناراحت‌ كننده‌ باشه‌. خوشحال‌ كننده‌ باشد كه‌ به‌به‌ چه‌ كسي‌ مالك‌ روز جزاست‌. شما اگر دو تا استاد در دانشگاه‌ داشته‌ باشيد، يكي‌ بد اخلاق‌ و سختگير. يكي‌ خوش‌ اخلاق‌ و با گذشت‌. ميگيد توي‌ جلسة‌ امتحان‌ كدوم‌ يكي‌ از اينها نشسته‌اند؟ اگر آن‌ خوش‌ اخلاقه‌ و باگذشت‌ نشسته‌ باشه‌، ميگيد به‌به‌. چقدر خوشحال‌ ميشيد. اگر آن‌ بد اخلاقه‌ و تند و عصباني‌ و تنگ‌ نظر نشسته‌ باشه‌، چقدر ناراحت‌ ميشيد. ميگيد بدبختي‌ ما شروع‌ شد. حالا ببينيد روز قيامت‌ مالك‌ روز قيامت‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌، روز جزا در رأس‌ كار نشسته‌ خداست‌. خداي‌ با گذشت‌. خداي‌ مهربان‌. خداي‌ عفو، خدايي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ شرح‌ صدر داده‌ تمام‌ بديها را تحمل‌ ميكنه‌. خداي‌ مهربانه‌ مالك‌ يوم‌ الدين‌. از اين‌ جهت‌ خوشحال‌ ميشيد. اما وقتي‌ كه‌ به‌ اعمال‌ خودتون‌ نگاه‌ مي‌كنيد كه‌ چقدر من‌ در دنيا به‌ خدا توهين‌ كردم‌. چقدر بهش‌ بي‌ اعتنايي‌ كردم‌. چقدر توي‌ جريانات‌ نگذاشتمش‌. چقدر وقتي‌ كه‌ دعوا مي‌كرديم‌ آنطرف‌ ميگفت‌ به‌ خاطر خدا گذشت‌ كنيد، خدا را اصلا به‌ حساب‌ نمي‌آوردم‌. اين‌ پردة‌ سينماي‌ زندگي‌ تو روز قيامت‌ جلوي‌ چشمت‌ عبور ميكنه‌. آنچه‌ را كه‌ در اين‌ دنيا فراموش‌ كردي‌ همه‌ را نگاه‌ ميكني‌. همه‌ جا خدا را توهين‌ كردي‌. همه‌ جا خدا را بي‌ اعتنايي‌ كردي‌. همه‌ جا با خدا بي‌ توجهي‌ كردي‌. راه‌ خدا برايت‌ اهميت‌ نداشته‌. اگر دانشگاهت‌ دير ميشده‌، جلسه‌ را تعطيل‌ ميكردي‌. كه‌ من‌ از آقاي‌ نعمتي‌ پرسيدم‌ وقتي‌ من‌ نبودم‌ در اين‌ دو هفته‌، خانمها مرتب‌ تشريف‌ مي‌آوردند؟ ميگفت‌ محسوس‌ بود كه‌، حس‌ ميشد كه‌ يك‌ عده‌اي‌ نيامدند. اينهم‌ بدونيد آنها از نظر خداي‌ تعالي‌ و از نظر ما و از نظر باصطلاح‌ هر كسي‌ در اين‌ راه‌ باشه‌، از خدا گرفته‌ و امام‌ زمان‌ و تا ميرسه‌ به‌ ما، اينها حساب‌ داره‌. و سستي‌ شما در مقابل‌ سستي‌ خدا و سستي‌ امام‌ زمانه‌ براي‌ شما. روز قيامت‌ يك‌ عده‌ كور محشور ميشوند. قال‌ رب‌ لما حشرتني‌ اعمي‌. خدايا من‌ توي‌ دنيا چشم‌ داشتم‌. چرا من‌ كور محشور شدم‌؟ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كه‌ چون‌ تو در دنيا ما را فراموش‌ كردي‌ ما هم‌ اينجا تو را فراموش‌ كرديم‌ كه‌ چشمت‌ بديم‌. تو نديدي‌ ما را، توي‌ زندگيت‌ ما را نديدي‌. ما هم‌ اينجا تو را نمي‌بينيم‌. قال‌ رب‌ لما حشرتني‌ اعمي‌ و لقد كنت‌ بصيرا. قال‌ كذلك‌ اشد آياتنا و نسيتها و كذلك‌ اليوم‌ تنسي‌. امروز هم‌ تو هم‌ فراموش‌ شدي‌. كور باش‌ چه‌ اشكال‌ داره‌. چشم‌ را ما بايد بديم‌. ما فراموش‌ كرديم‌ چشم‌ را به‌ تو بديم‌. بعله‌. پس‌ خدا هم‌ انسان‌ را فراموش‌ ميكنه‌. شما راه‌ خدا را سست‌ گرفتيد خدا هم‌ محبتش‌ را به‌ شما سست‌ ميكنه‌. من‌ تعجب‌ كردم‌ بخدا قسم‌ اين‌ امتحاني‌ براي‌ شما بود. گفتم‌ جلسة‌ چهارشنبه‌ باشه‌، حتي‌ افرادي‌ كه‌ نيامدند افرادي‌ كه‌ سستي‌ كردند هم‌ معلومه‌ از نظر ما. و در دفترهايشون‌ ممكنه‌ منعكس‌ هم‌ بشه‌. شماها كوتاهي‌ نكنيد. اگر يك‌ فردي‌، من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، بعضي‌ها مي‌آيند ميگند فقط‌ خودتون‌ به‌ ما دستور بديد. اين‌ خانمهايي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ استادند، ما نمي‌خواهيم‌. من‌ همانجا مي‌فهمم‌ كه‌ اين‌ شاگرد به‌ درد ما نميخوره‌. شايد هم‌ به‌ رويش‌ نياورم‌. براي‌ اينكه‌ اگر من‌ تعيين‌ كردم‌، بايد نمايندة‌ من‌ فرقي‌ با من‌ نداشته‌ باشه‌ از نظر او. يك‌ عده‌ را تعيين‌ كرديم‌ كه‌ به‌ كارها بهتر برسيم‌. من‌ خودم‌ با خانمها مستقيما ارتباط‌ نداشته‌ باشم‌، براي‌ اينكه‌ خانمها طبعا از جهات‌ مختلف‌ خجالت‌ مي‌كشند كه‌ آن‌ مطالبشون‌ را با من‌ در ميان‌ بگذارند و من‌ هم‌ بايد خوب‌ مسلط‌ بر روحيات‌ آنها باشم‌. بايد، چون‌ تمام‌ صفات‌ انسان‌ در وضع‌ روحي‌ انسان‌ تأثير ميگذاره‌. تمام‌ مسائل‌ زندگي‌ انسان‌ در وضع‌ انسان‌، در روحيات‌ انسان‌ در پيشرفت‌ انسان‌ تأثير ميگذاره‌. لذا گفتم‌ با اينها در ارتباط‌ باشيد. حالا بعد از اين‌ دفترها، اين‌ افراد زيادتر هم‌ بشوند و انشاء الله‌ اساميشون‌ گفته‌ ميشه‌ و تعيين‌ مي‌شوند و بايد انشاء الله‌ شما برايتون‌ فرقي‌ نكنه‌. من‌ يا فلان‌ كسي‌ كه‌ من‌ گفتم‌، حالا چون‌ آقاي‌ نعمتي‌ آمده‌ سر جلسه‌، ما نريم‌. نه‌. اين‌ را مطمئن‌ باشيد وقتي‌ كه‌ منهم‌ مي‌آيم‌ شما نيائيد. من‌ خيلي‌ از شما راضي‌ نيستم‌ كه‌ زحمت‌ بكشيد و پاشيد بيائيد اينجا. اگر براي‌ خودتون‌ بيائيد مثلا فكر نكنند كه‌ ما شما را طردتون‌ كرديم‌. يا گاهي‌ كار كه‌ نداريد بيائيد، كار كه‌ داريد نيائيد، يا مثلا فرض‌ كنيد سستي‌هاي‌ ديگه‌اي‌ كه‌ ما متأسفانه‌ با كمال‌ تأسف‌ لااقل‌ چهل‌ يا پنجاه‌ درصد شما را من‌ رضايت‌ صددرصد ازتون‌ ندارم‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ در زندگيتون‌، در اعمالتون‌، در پيشرفتهايتون‌، من‌ هي‌ بشينم‌ از شما تعريف‌ بكنم‌. شما هم‌ هي‌ خوشحال‌ بشيد كه‌ من‌ تعريف‌ كردم‌ و شما در واقع‌ گول‌ بخوريد كه‌ وضعتون‌ خوبه‌. بعله‌. نسبت‌ به‌ خانمهايي‌ كه‌ بي‌ بند و باري‌ كه‌ توي‌ خيابان‌ و كوچه‌ و بازار راه‌ مي‌روند شما بهتريد. اما نسبت‌ به‌ اولياء خدا چطور؟ نسبت‌ به‌ حضرت‌ معصومة‌، من‌ نميگم‌ حضرت‌ زهرا. حضرت‌ معصومة‌ قم‌ كه‌ در قم‌ دفنه‌. فرزند موسي‌ بن‌ جعفر. كه‌ پدر بالاي‌ سرش‌ نبود. اگر چهارده‌ سال‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر در زندان‌ بوده‌، شايد حضرت‌ معصومه‌ اصلا پدر را نديده‌. اما تربيت‌ شده‌اي‌ است‌ كه‌ در چند خواب‌ كه‌ بعضي‌ها خواب‌ ديدند حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را پرسيدند ازشون‌ كه‌، يكي‌ از سادات‌ ميگفت‌ من‌ از مادرم‌ زهرا سؤال‌ كردم‌ كه‌ بي‌بي‌ قبرتون‌ را به‌ من‌ نشون‌ بديد تا من‌ بيام‌ به‌ زيارتتون‌. من‌ نميدونم‌ كجا زيارتتون‌ كنم‌ اگر در مدينه‌ بيايم‌. فرمودند قبر حضرت‌ معصومه‌، فاطمة‌ معصومه‌ را در قم‌ زيارت‌ كن‌ مثل‌ اينكه‌ مرا زيارت‌ كرده‌اي‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌فرمود كه‌ من‌ وارد حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها شدم‌ و آنموقع‌ هم‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ چهار نفر از خانمها توي‌ ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ دفنند. ديدم‌ چهار نفر از دختران‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ كه‌ يكي‌ بنام‌ ميمونه‌ است‌، يكي‌ بنام‌ زينبه‌، يكي‌ بنام‌ فاطمة‌ معصومه‌ است‌، يكي‌ هم‌ ظاهرا بنام‌ ام‌ كلثومه‌. اينها در ضريح‌ حضرت‌ معصومه‌ دفنند. گفت‌ ديدم‌ اينها نشسته‌اند. به‌ من‌ گفتند كه‌ روضة‌ سيد الشهدا را برامون‌ بخون‌. من‌ هم‌ شروع‌ كردم‌ به‌ خوندن‌ اشعار دعبل‌. يك‌ چند جمله‌ كه‌ خونده‌ بودم‌ ديدم‌ همه‌اشون‌ بلند شدند ايستادند. من‌ اول‌ توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ شايد من‌ خوب‌ روضه‌ نخوندم‌، اينها مي‌خواهند بروند. خيلي‌ دلم‌ شكست‌. ديدم‌ خورشيد تابان‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها از در قبله‌ يك‌ دفعه‌ وارد حرم‌ مطهر شد و اينها بلند شدند به‌ احترام‌ فاطمة‌ زهرا. حضرت‌ آمدند وسط‌ نشستند. خانمها هم‌ دور حضرت‌ نشستند. بعد فرمودند حالا روضه‌ بخوان‌. ايشان‌ اضافه‌ ميكرد ميگفت‌ اكثرا فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ است‌. و الاّ امامزاده‌ زياده‌، چرا حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ بعد از حرم‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا اينقدر عظمت‌ داره‌؟ امامزادة‌ دختر هم‌ زياده‌. فرزندان‌ موسي‌ بن‌ جعفر هم‌ زيادند. چرا؟ يك‌ دختر چهارده‌ ساله‌، سيزده‌ ساله‌، چه‌ كرده‌؟ او كه‌ جزء معصومين‌ نيست‌. او كه‌ جزء ائمة‌ اطهار نيست‌. اين‌ چه‌ كرده‌ كه‌ اينقدر محبوبيت‌ پيدا كرده‌؟ چرا شماها خودتون‌ را به‌ آنجا نرسانيد. مأيوس‌ نباشيد، فكر نكنيد كه‌ شما نمي‌رسيد. چرا به‌ مرحلة‌ چهارده‌ معصوم‌ احدي‌ از موجودات‌ عالم‌ هستي‌ نميرسه‌. اما به‌ غير معصومين‌ ممكنه‌ كه‌ آنقدر فاطمة‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها عظمت‌ دارد كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا يا ائمة‌ اطهار مي‌فرمايند من‌ زارها وجبت‌ له‌ الجنه‌. هر كس‌ حضرت‌ معصومه‌ را زيارت‌ كند بهشت‌ بهش‌ واجبه‌. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ در بهشت‌ از قم‌ بخاطر حضرت‌ معصومه‌ باز ميشه‌. سادات‌ و علماي‌ بزرگي‌ از اهل‌ بيت‌ پيغمبر مثل‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ جعفر و موسي‌ مبرقع‌ و اينها رفتند در آنجا زندگي‌ ميكنند بخاطر اينكه‌ قبر مطهر حضرت‌ معصومه‌ در آنجاست‌. به‌ تمام‌ علما و دانشمندان‌ و بزرگان‌ و مراجع‌ تقليد دستور داده‌ شده‌ كه‌ در زيارت‌ حضرت‌ معصومه‌ بگند يا فاطمة‌ اشفعيني‌ الجنه‌. اي‌ فاطمه‌ شفاعت‌ كن‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 زن‌ را با آرايش‌ كردن‌ در مقابل‌ محرم‌ و نامحرم‌ و در هواهاي‌ نفس‌ آيا اين‌ بي‌بي‌ اينقدر عظمت‌ پيدا كرد؟ با اذيت‌ به‌ شوهر و با مثلا نشستن‌ توي‌ جلسات‌ و غيبت‌ كردن‌ شما وجدانتون‌ ميگه‌ اين‌ بي‌بي‌ اينقدر عظمت‌ پيدا كرد يا با انتخاب‌ راه‌ خدا و جديت‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا و رسيدن‌ به‌ خدا اين‌ عظمت‌ را پيدا كرد؟

 ديروز يك‌ خانمي‌ آمده‌ پيش‌ من‌ ميگه‌ كه‌ ما وقتي‌ چادر سرمون‌ مي‌كنيم‌ در تهران‌، ما را مسخره‌ مي‌كنند. بده‌. اجتماع‌ بد ميدونه‌ كه‌ ما چادر سرمون‌ بكنيم‌. گفتم‌ اين‌ اجتماع‌ فاسد و بي‌ بند و باري‌ كه‌ شما باهاش‌ محشوريد بعله‌. ولي‌ بايد ببينيم‌ براي‌ كي‌ اينكار بده‌؟ آيا خدمت‌ حضرت‌ زهرا هم‌ بده‌؟! اگر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها باشد و افرادي‌ كه‌ با تو محشورند، اينها مثل‌ حضرت‌ معصومه‌ باشند، مثل‌ حضرت‌ زينب‌ باشند، مثل‌ حضرت‌ ام‌ كلثوم‌ باشند، ريحانة‌ الادب‌ يك‌ كتابيست‌، چند جلد كتابه‌ نوشته‌ شده‌ دربارة‌ زنانهاي‌ دانشمند و با عظمت‌ اسلام‌. شما اگر با اينها معاشرت‌ كنيد آنها هم‌ بد مي‌دونند؟! ببينيد شيطان‌ چه‌ ميكنه‌ با انسان‌.

 كوشش‌ بكنيد راه‌ خدا را ادامه‌ بديد. سست‌ نشيد. شما فكر نكنيد كه‌ تنها سستي‌ مال‌ شماست‌. نه‌. اصحاب‌ پيغمبر هم‌ هر چند روز يكدفعه‌ شايد پيغمبر اكرم‌ برايشون‌ آيات‌ را مي‌خوند، بايد بيدارشون‌ نگه‌ داشت‌. و لا تحنوا و لا تحزنوا و انتم‌ الاعلون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اگر ايمان‌ داريد به‌ راهتون‌ كه‌ خوشا به‌ حالتون‌ راهتون‌ را ادامه‌ بديد. اگر ايمان‌ نداريد ول‌ كنيد. بريد دنبال‌ كارتون‌ به‌ زندگيتون‌ برسيد. مثل‌ حيوانات‌. حيوانات‌ ايمان‌ به‌ راه‌ خدا ندارند، خوب‌ مشغول‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و چريدن‌ و توي‌ آخور زندگي‌ كردنند. شما هم‌ همينطور باشيد. اگر ايمان‌ داريد مي‌فرمايد و لا تهنوا، سست‌ نشيد، سستي‌ نكنيد. اين‌ آيه‌ مي‌دونيد كي‌ نازل‌ شد؟ وقتي‌ كه‌ از جنگ‌ احد برگشته‌ بودند. اكثر مردم‌ مدينه‌ يا كشته‌اي‌ داشتند، يك‌ شهيدي‌ داشتند يا يك‌ مجروحي‌ داشتند. در عين‌ حال‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد و لا تهنوا، سستي‌ نكنيد. و لا تحزنوا، حتي‌ محزون‌ هم‌ نباشيد. دلتون‌ نگيره‌ كه‌ چرا اينجوري‌ شد. و انتم‌ الاعلون‌ شما انشاء الله‌ پيش‌ ميريد اما شرطش‌ اينه‌ كه‌ مؤمن‌ باشيد. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌.

 بنابراين‌ انشاء الله‌ موفق‌ باشيد. من‌ شما را دعا ميكنم‌. شماها هم‌ همديگه‌ را دعا مي‌كنيد. يكي‌ از دوستان‌ يك‌ خوابي‌ ديده‌ بود كه‌ علامت‌ اين‌ بود خلاصه‌اش‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خوابش‌ هم‌ بسيار خواب‌ صحيح‌ درستي‌ بود. علامت‌ اين‌ بود كه‌ پنجاه‌ درصد را شما كار مي‌كنيد اگر كار بكنيد. پنجاه‌ درصد را خود دوستانتون‌، همينكه‌ بعد از هر نماز، يعني‌ چهل‌ مرتبه‌ اين‌ جمع‌ را دعا مي‌كنيد، خود اين‌ مي‌دونيد چقدر كار ميكنه‌؟ چهل‌ مرتبه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ اگر يك‌ كسي‌ بگه‌، خداي‌ تعالي‌ حتما مستجاب‌ ميكنه‌. چهل‌ مرتبه‌ بگيد خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. نه‌ يكنفر، نه‌ دو نفر، همه‌اتون‌، براي‌ همه‌. من‌ الان‌ صورتي‌ كه‌ در دستم‌ هست‌ حدود دويست‌ نفر شما خانمها هستيد. دويست‌ تا چهل‌ مرتبه‌ براي‌ شما در هر روز داره‌ دعا ميشه‌. ما اينها را به‌ دست‌ كم‌ نگيريد. اينها كارهاي‌ بسيار مهمي‌ است‌ اگر شما جمعتون‌ جمع‌ نبود اين‌ كارها انجام‌ نميشد. يك‌ خانمي‌ كه‌ چندي‌ قبل‌ از دار دنيا رفته‌ بود، از نظر ظاهر اگر دختران‌ محترمه‌اش‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نبودند و به‌ فكر نبودند و شماها آنطور با همت‌ و جديت‌ نمازهايش‌ را نخونده‌ بوديد، ايشان‌ معمولا نهايت‌ فردي‌ بود كه‌ ممكن‌ بود كه‌ تا روز قيامت‌ در خواب‌ باشه‌ و روز قيامت‌ هم‌ شروع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. اما الان‌ به‌ قدري‌ روحش‌ آزاد شده‌، من‌ نميگم‌. چون‌ من‌ اهل‌ اينكه‌، هر كسي‌ هم‌ كه‌ به‌ من‌ نسبت‌ بده‌ خيلي‌ اشتباه‌ ميكنه‌. اهل‌ اينكه‌ مكاشفات‌ و خواب‌ و اينها را نقل‌ كنم‌، چه‌ از خودم‌، چه‌ از ديگران‌؛ زياد هم‌ اصرار ندارم‌ و دلم‌ نمي‌خواد بگم‌. مال‌ خودم‌ را كه‌ اصلا نميگم‌. حالا خودشون‌ ميگند. الان‌ اين‌ خانم‌ به‌ مقامي‌ رسيده‌ كه‌ تقريبا داره‌ كمك‌ مي‌خواد به‌ آنهايي‌ كه‌ در دنيا هستند، اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند كمك‌ كنه‌. نمي‌خوايد اين‌ حرفها را باور نميكنيد؟ بريد از خودشون‌ بپرسيد. نمي‌خواهيد شما به‌ آن‌ مقام‌ برسيد؟ نمي‌خواهيد شما همه‌ روز، شما الان‌ از دار دنيا، هر كدام‌ از ما جمع‌ برويد. سه‌ حال‌ يا چهار حال‌ يا پنج‌ حال‌ ممكنه‌ داشته‌ باشيم‌. اهل‌ عذاب‌ باشيم‌. چقدر؟ سالها. هزارها سال‌ كمه‌. ميليونها سال‌. در دعاي‌ كميل‌ ميگيم‌ كه‌ خدايا ما از عذاب‌ دنيا به‌ قدري‌ ناراحت‌ ميشيم‌ كه‌ نمي‌تونيم‌ تحمل‌ كنيم‌. چطور مي‌تونيم‌ عذاب‌ آخرت‌ را تحمل‌ كنيم‌. شما يك‌ صبح‌ تا غروب‌، يك‌ صبح‌ تا غروب‌، در يك‌ جائي‌ كه‌ هوا نداشته‌ باشه‌، تاريك‌ باشه‌، نفستون‌ بگيره‌، يك‌ صبح‌ تا غروب‌ زندگي‌ كنيد. ببينيد چه‌ بر شما ميگذره‌. آنوقت‌ يك‌ دسته‌ از مردم‌ را توي‌ همان‌ قبرشون‌ زنداني‌ مي‌كنند. يعني‌ همان‌ روحشون‌ را در قبرشون‌ كنار بدنشون‌، مي‌بينه‌ كه‌ بدنش‌ داره‌ ميپوسه‌ و متعفن‌ شده‌ و اينها، آنجا زندانيش‌ مي‌كنند. يك‌ دسته‌ بيهوش‌ مي‌شوند و تا روز قيامت‌ به‌ هوش‌ نمي‌آيند. يك‌ دسته‌ آزادند. هر جا ميخواهند بروند، بيايند، گردش‌ كنند، از نعمتهاي‌ الهي‌ استفاده‌ كنند. يك‌ دسته‌ هستند عزيزانشون‌ مي‌آيند مي‌رسند. مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ شايد جمعي‌ از اين‌ خانمهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند روحشون‌ در، با اينها در تماسند. آنطوري‌ كه‌ خودشون‌ نقل‌ مي‌كنند. من‌ نمي‌خوام‌ تأييد كنم‌ نمي‌خوام‌ هم‌ تكذيب‌ كنم‌. مي‌آيند به‌ من‌ ميگند و اكثرش‌ هم‌ درسته‌. ارتباط‌ روحي‌ با اينها دارند. خانمهايي‌ را مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ در آن‌ وقتي‌ كه‌، چون‌ جوهرة‌ خوب‌ و پاكي‌ داشتند، آنوقتي‌ اصلا توي‌ اين‌ برنامه‌ها نبودند. احتمال‌ هم‌ نمي‌دادند اين‌ برنامه‌ها باشه‌، با آنها در تماس‌ بودند، آوردندشون‌ وارد اين‌ برنامه‌اشون‌ كردند. شما نمي‌خواهيد روحتون‌ اينطوري‌ باشه‌؟ چقدر لذتبخشه‌. در دنيا نتونستيد پسرتون‌ را، نتونستيد دخترتون‌ را به‌ طرف‌ كمالات‌ بكشونيد. يك‌ بچة‌ جوان‌ در تهران‌، حدود دويست‌ نفر را هدايت‌ ميكرد، روحش‌ يعني‌. كه‌ من‌ خودم‌ اين‌ را ديدم‌. چيكار بكنيد، چيكار نكنيد. آخرش‌ اين‌ دويست‌ نفر را براي‌ اتمام‌ حجت‌ سپرد دست‌ من‌ همان‌ روح‌ و بخاطر اينكه‌ مادر و پدرش‌ مثلا اهل‌ مردمان‌ نسبتا خوبي‌ بودند. سپرد دست‌ من‌ و اتمام‌ حجت‌ كرد كه‌ من‌ يك‌ مقداري‌ آنها را راهنمايي‌ كردم‌.

 انسان‌ يك‌ نوعش‌ هم‌ اينطوره‌ كه‌ مثل‌ بعضي‌ از معصوم‌ زاده‌ها، مثل‌ بعضي‌ از امام‌زاده‌ها، حتي‌ همة‌ امامزاده‌ها اينها معين‌ نيستند. بعضي‌ از امامزاده‌ها، اينها معينند. مثل‌، يك‌ چهل‌ نفري‌ را من‌ از اولياء خدا، من‌ در كتاب‌ سير الي‌ الله‌ نوشتم‌ كه‌ اينها معينند. كمك‌ مي‌كنند. مثل‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها. مثل‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ عليه‌ السلام‌. مثل‌ علي‌ بن‌ جعفر قمي‌ پسر امام‌ جعفر صادق‌ كه‌ از بزرگان‌ علماي‌ زمان‌ خودش‌ بوده‌ و پسر امام‌ صادق‌. مثل‌ علي‌ اكبر، مثل‌ علي‌ اصغر، طفل‌ شش‌ ماهه‌اي‌ كه‌ از دار دنيا رفته‌ امروز كلي‌ كمك‌ ميكنه‌ به‌ شماها. نمي‌خواهيد شماها مثل‌ او باشيد؟ مثل‌ اينها باشيد؟ در دنيا نتونستيد فرزندانتون‌ را با نصيحت‌ به‌ راه‌ بياريد. روحتون‌ مي‌آيد بعد از وفاتتون‌، مي‌آيد او را راهنمائيش‌ ميكنه‌. بهتر هم‌ تأثير ميكنه‌. پس‌ بيائيد در دنيا خودتون‌ را بسازيد. حيفه‌ به‌ خدا قسم‌. شما فكر مي‌كنيد فلاني‌، ابطحي‌ چرا اينقدر جوش‌ ميزنه‌، چرا اينقدر اين‌ شهر، اون‌ شهر. شما خيال‌ كرديد من‌ رفتم‌ تفريح‌. رفتم‌ اصفهان‌، كاشان‌، تهران‌. و دائما همين‌ برنامه‌ها هستش‌. چرا من‌ اين‌ كارها را ميكنم‌؟ من‌ ميدونم‌ نه‌ من‌ ديده‌ باشم‌ باز فكر كنيد من‌ از آن‌ عالم‌ خبر آوردم‌. نه‌. از بزرگاني‌ را كه‌ مشاهده‌ كردم‌، اساتيدي‌ كه‌ ديدم‌، اعتقاد به‌ قرآن‌ و رواياتي‌ كه‌ دارم‌، من‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ شماها يك‌ ذره‌ كوتاهي‌ بكنيد در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌، خداي‌ نكرده‌ يا گرفتاريد يا خوابيد و يا لااقل‌ به‌ درد اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ نمي‌خوريد. ولي‌ اگر انشاء الله‌ تونستيد تزكية‌ نفس‌ كاملي‌ بكنيد، حداقل‌ گفتند چهل‌ نفر از اقوام‌ و خويشاوندانتون‌ را مي‌توانيد راهنمائي‌ و رهبري‌ كنيد. استاد چهل‌ نفر، اين‌ اقلشه‌، و الاّ من‌ يك‌ روزي‌ از مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ پرسيدم‌ كه‌ چند نفر شما در يك‌، يعني‌ يك‌ نامه‌اش‌ نوشته‌ بود كه‌ من‌ دويست‌ نفر سر سفره‌ام‌ مي‌نشينند. از من‌ استفاده‌ ميكنند. من‌ گفتم‌ كه‌ شما كه‌ هيچوقت‌ ميهمان‌ دويست‌ نفر نداشتيد. حالا يك‌ چندتايي‌ مهماني‌ داريد. گفت‌ اين‌، اولا وقتش‌ الان‌ نيست‌، بعدهاست‌. دويست‌ نفر را من‌ رهبري‌ ميكنم‌. باز هم‌ من‌ فكر كردم‌ توي‌ دنيا. فهميدم‌ نه‌، منظورش‌ در عالم‌ برزخه‌ كه‌ الان‌ اينطوري‌ شده‌. چقدر خوبه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ مرد تازه‌ آقائيش‌ شروع‌ ميشه‌، استاديش‌ شروع‌ بشه‌. رهبر ديگران‌ باشه‌. و يك‌ عده‌ هم‌ هستند، توي‌ همين‌ شماها هم‌ ممكنه‌ باشند. بياند بشينند ببينند كي‌ چي‌ ميگه‌ اينهايي‌ كه‌ ميگند اگر درسته‌، درست‌ نيست‌؟ خوب‌ چقدر تو نافهم‌ و نادان‌ بودي‌ كه‌ اين‌ مدت‌ آمدي‌، هنوز نميداني‌ راهت‌ درست‌ هست‌ يا درست‌ نيست‌؟! و بعد هم‌، حرف‌ مردم‌ در تو تأثير داره‌؟ حرف‌ ديگران‌ در تو اثر داره‌؟! شما بدونيد هر چه‌ به‌ شما تك‌ تكتون‌ ميگند، جمعا به‌ من‌ ميگند. من‌ مگر ايني‌ كه‌ روحاني‌ باشم‌، ايني‌ كه‌ رهبري‌ فكري‌ يك‌ عده‌اي‌ را به‌ عهده‌ بگيرم‌، مگر دست‌ ميكشم‌؟

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ خدا را از خودتون‌ راضي‌ بكنيد. جزء آنهايي‌ باشيد كه‌ در همين‌ دنيا، شما، حساب‌ من‌ كردم‌ ده‌ سال‌ اگر كار كنيد، الان‌ يك‌ عده‌اي‌ الحمدلله‌ باصطلاح‌ شما فارغ‌ التحصيل‌ و به‌ اصطلاح‌ ما به‌ كمالات‌ رسيدند كه‌ اينها را من‌ در بين‌ خانمها انشاء الله‌ معرفيشون‌ ميكنم‌ و مي‌بينيد كه‌ ده‌ سال‌ بيشتر زحمت‌ نداره‌. انسان‌ در همين‌ دنيا بشه‌ استاد. در همين‌ دنيا بشه‌ رهبر فكري‌ و من‌ از آن‌ عده‌ تقاضا دارم‌ كه‌ بدونند حركتشون‌، عملشون‌، گفتارشون‌، عبادتشون‌، همة‌ اينها جنبة‌ رهبري‌ داره‌. بعضي‌ها را من‌ از ايشان‌ بي‌ توقع‌، خصوصي‌ بهشون‌ ميگم‌، بعضي‌ از كارهايشون‌ جنبة‌ رهبري‌ نداره‌. بايد يكنفر استاد همة‌ كارهايش‌ جنبة‌ رهبري‌ داشته‌ باشه‌. مخصوصا در بين‌ اجتماع‌.

 اميدواريم‌ همه‌اتون‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ برسيد و انشاء الله‌ جلساتتون‌ را اهميت‌ بديد. الان‌ يكي‌ دو هفتة‌ ديگه‌، يك‌ هفتة‌ ديگه‌ طول‌ ميكشه‌ بهتون‌ درس‌ داده‌ بشه‌ و انشاء الله‌ آنهايي‌ هم‌ كه‌ ندادند، اگر ندند ما اين‌ را حمل‌ بر اين‌ مي‌كنيم‌ كه‌ نمي‌خواهند توي‌ اين‌ جلسه‌ بيايند. مسئله‌اي‌ نيست‌، دفتر ملك‌ خودشونه‌، مال‌ خودشون‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در هر صورت‌ موفق‌ باشند. البته‌ جلسه‌ هم‌ منحصر به‌ اينجا نيست‌. انسان‌ ميتونه‌ همة‌ جلسات‌ را بره‌. ما نميگيم‌ حتما بيائيد اينجا. اگر بناست‌ بيائيد اينجا، مرتب‌ بيائيد. اميدواريم‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همه‌اتون‌ همت‌ عالي‌ و كمالات‌ روحي‌ مرحمت‌ بفرمايد.

 يك‌ توجهي‌ به‌ مرقد مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بكنيد، ديروز يا امروز دفع‌ الارض‌ بوده‌ و افضل‌ اعمال‌ روز دفع‌ الارض‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و عليه‌ السلامه‌. السلام‌ عليك‌ يا اباالحسن‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ ايها الرضا يابن‌ رسول‌ الله‌ يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقه‌ يا سيدنا و مولانا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيهه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌. يا اباالحسن‌، سيدي‌، سيدي‌، سيدي‌. ما زائرين‌ و مجاورين‌ بد تو هستيم‌. كنار قبرت‌ قدرت‌ را ندانستيم‌. ولي‌ از شما مي‌خواهيم‌ كه‌ ما را كمك‌ كني‌. و آن‌ آقايي‌ كه‌ خودت‌ برايش‌ زياد احترام‌ قائل‌ بودي‌ و آن‌ آقائي‌ كه‌ وقتي‌ اسمش‌ برده‌ ميشد، مي‌ايستادي‌ در مقابل‌ اسم‌ شريفش‌ دستت‌ را روي‌ سرت‌ مي‌گذاشتي‌، خم‌ ميشدي‌ تعظيم‌ ميكردي‌، ميگفتي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلي‌ الله‌ عليه‌. ما را به‌ اون‌ آقا برسان‌. او آخر امام‌ ماست‌. ما هم‌ امامي‌ داريم‌. دست‌ ما را به‌ دست‌ آن‌ حضرت‌ برسان‌. معرفت‌ آن‌ حضرت‌ را از خدا بخواه‌ نصيب‌ ما كند. محبت‌ و عشق‌ ما را زياد كن‌ كه‌ ما آني‌ و كمتر از آني‌ از ياد آن‌ حضرت‌ غافل‌ نباشيم‌. يا سيدي‌، يا ابا الحسن‌. فراموش‌ نمي‌كنيم‌ آن‌ ساعتي‌ را كه‌ براي‌ ما نقل‌ كرده‌اند يتململ‌ تململ‌ السليم‌. مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خود مي‌پيچيد. وقتي‌ امام‌ جواد آمد كنار بستر پدر. پدر را در بغل‌ گرفت‌. اين‌ پدر و پسر آنقدر گريه‌ كردند تا حال‌ ضعف‌ به‌ آنها دست‌ داد. خدايا به‌ حق‌ آن‌ ساعت‌ عزيز كه‌ براي‌ دين‌ تو، براي‌ موفقيت‌ راه‌ تو اينها اينهمه‌ زجر و زحمت‌ كشيدند، خدايا به‌ آن‌ ساعت‌ قسمت‌ ميدهيم‌ كه‌ ما را به‌ خودت‌ برسان‌، به‌ امام‌ زمانمون‌ برسان‌. نسئلك‌ و ندعوك‌ و نتقرب‌ اليك‌ باسمك‌ الاعظم‌ الاعظم‌ الحجة‌ ابن‌ الحسن‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ .

 پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. خدايا همة‌ ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. خدايا صفات‌ آن‌ حضرت‌ را در ما بعنوان‌ نمونه‌ ايجاد بفرما. خدايا موانع‌ راه‌ آن‌ را برطرف‌ بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ما را مظهر صفات‌ خودت‌، صفات‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. خدايا به‌ جان‌ حضرت‌ معصومه‌، اين‌ خانمهايي‌ كه‌ بخاطر تو قدم‌ در راه‌ تو، كلي‌ زحمت‌ و رنج‌ و مشقت‌ مي‌كشند پروردگارا اينها را به‌ مقامات‌ عاليه‌ موفق‌ بفرما. به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا زيارت‌ ما را از آن‌ حضرت‌ قبول‌ بفرما. جزء زائرين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرارمون‌ بده‌. جزء مجاورين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرارمون‌ بده‌. خدايا، خودمون‌، متعلقين‌ و متعلقاتمون‌، همه‌ را در راه‌ خودت‌ قرار بده‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ آني‌ و كمتر از آني‌ ما را از ياد خودت‌ غافل‌ مفرما. محبت‌ امام‌ زمان‌ را، محبت‌ خودت‌ را در دل‌ ما زياد بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ معرفت‌ خودت‌، معرفت‌ امام‌ زمان‌ را در دلهاي‌ ما زياد بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ مملكت‌، مسئولين‌ صديق‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. مريضهاي‌ اسلام‌، مريضة‌ منظوره‌، مريض‌ منظور، طفل‌ مريضي‌، الساعه‌ لباس‌ عافيت‌ بپوشان‌. امواتمون‌، شهدامون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. خدايا مرحوم‌ حاج‌ آقا احمد خميني‌، فرزند عزيز حضرت‌ آيت‌ الله‌ العظمي‌ امام‌ خميني‌ را كه‌ امشب‌ شب‌ چهلمشونه‌، خدايا غريق‌ رحمت‌ بفرما. براي‌ ايشان‌ همينطور كه‌ نشسته‌ايد يك‌ فاتحه‌ بخونيد.

 

۲۳ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ ۹۹

 نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ 99

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌

 متأسفانه‌ دوستان‌ با همة‌ رنج‌ و زحمتي‌ كه‌ من‌ نه‌ رفقاي‌ من‌ مي‌كشند از اونها قدرداني‌ نمي‌شه‌. يكي‌ از دستوراتي‌ كه‌ قاطعانه‌ بايد عمل‌ بشه‌ نظم‌ در زندگي‌ است‌. در تمام‌ مسائل‌ زندگيتون‌ بايد نظم‌ خاصي‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نباشه‌ داشته‌ باشيد. اين‌ نمازي‌ كه‌ اينجا خونده‌ مي‌شه‌ حالا غير از مسجده‌ اونجا افراد متفرقه‌ مي‌رن‌، اينجا خود شما هستيد. همان‌ آرامش‌ و همان‌ توجهي‌ كه‌ وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ مي‌شه‌ داريد بايد در نماز هم‌ داشته‌ باشيد.

 نماز يك‌ نفر از مأمومين‌ نبايد صداش‌ را بلند كنه‌ كه‌ پهلوييش‌ برسه‌. تمرين‌ كنيد نماز مغرب‌ و عشاء را كه‌ مي‌خونيد نماز اين‌ ان‌ الله‌ و ملائكه‌ و يصلون‌ علي‌ النبي‌ به‌ اين‌ معني‌ كه‌ مي‌گن‌ درست‌ نيست‌. روايتي‌ هم‌ نداره‌. اين‌ جوري‌ انشاء الله‌ بعد از اين‌ بگيد. شما مدتي‌ بگيد تا بقيه‌ ياد بگيرند. اين‌ كه‌ وارد شده‌ اينه‌ كه‌ ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلو و صلم‌ علي‌ تسليما بعدش‌ بگيد الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و ذرية‌. يك‌ دفعه‌ هم‌ كافيه‌. بعد از اين‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را همه‌ مي‌گن‌. يك‌ نفر تخلف‌ نكنه‌ها. بعد از تسبيح‌ حضرت‌ زهرا. دعاي‌ الهم‌ كل‌ وليك‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را همه‌ با حال‌ توجه‌ نه‌ آهنگ‌ خوب‌. فرق‌ بين‌ آهنگ‌ خوب‌ داشتن‌ و توجه‌ خوب‌ داشتن‌. بايد تا آخر دعا اشكتون‌ جاري‌ بشه‌. حالا من‌ نمي‌گم‌ حتما بايد اشكتون‌ جاري‌ بشه‌ و بخواييد گريه‌ بكنيد اين‌ نمي‌شه‌ ولي‌ حالي‌ بايد داشته‌ باشيد كه‌ اگر اهل‌ گريه‌ هستيد اشكتون‌ جاري‌ بشه‌. و بعد هم‌ اگر بعد از نماز مغرب‌ هست‌، نماز غفليه‌ مي‌خواييد بخونيد، نافله‌ مي‌خواييد بخونيد، و بعد هم‌ از نماز عشاء همين‌ امشب‌ پهلوي‌ من‌ يك‌ آقايي‌ بود ديدم‌ همه‌ دارم‌ دعاي‌ الهم‌ كل‌ وليك‌ را، ايشان‌ داره‌ نماز غفليه‌ را مي‌خونه‌. بعد از اين‌ كه‌ اين‌ دعا را خونديد همه‌ اهل‌ درك‌ بوديد همه‌ فهميديد كه‌ وجود امام‌ عصر ارواحنا فدا ضروري‌ترين‌ حتي‌ ظهورش‌ نه‌ وجودش‌ ظهورش‌ ضروري‌ترين‌ چيزهاي‌ زندگي‌ بشر در كرة‌ زمينه‌ و براي‌ اون‌ دعا كرديد بعد مي‌خواييد نماز غفليه‌ بخونيد هر كاري‌ مي‌خواييد بكنيد، بكنيد. و همتون‌ با هم‌ از همين‌ جا وحدتون‌ را اتحادتون‌ را، صميميتتون‌ را، برادريتون‌ را حفظ‌ كنيد. اينهايي‌ هم‌ كه‌ اهمييت‌ نمي‌دن‌. اين‌ كه‌ مي‌بينيد امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ فرمود در موقع‌ مرگش‌ كه‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشمره‌ شفاعت‌ ما بهش‌ نمي‌رسه‌. اين‌ نه‌ اين‌ كه‌ حالا مثلا اين‌ قدر مسئله‌ سخت‌ باشه‌ و اين‌ سبك‌ شمردن‌ سبك‌ شمردن‌ نماز، علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ آدم‌ بي‌ ارادة‌ بي‌ حالي‌ است‌. يا بي‌ اعتقاد و كم‌ اعتقاد اونجا خرابه‌. كسي‌ كه‌ در شهر مشهد يك‌ شب‌ دوشنبه‌ زودتر حركت‌ نمي‌كنه‌ و اول‌ مغرب‌ خودش‌ را نمي‌رسونه‌، اينجا خودش‌ را نمي‌رسونه‌ نهايت‌ توي‌ اين‌ جمع‌ دو نفر عذر موجه‌ داشته‌ باشند من‌ بيشترش‌ را قبول‌ نمي‌كنم‌. اگر زودتر حركت‌ نكنه‌، تو ترافيك‌ گير نكنه‌. خودش‌ را سر وقت‌ برسونه‌ اگر اين‌ كار را نكنه‌ اين‌ علامت‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ آدم‌ بي‌ حاله‌، بي‌ ارزش‌، چه‌ عرض‌ كنم‌ كسي‌ است‌ كه‌ ما واقعا باهاش‌ جدي‌ برخورد نمي‌كنيم‌. فكر نكنيد حالا دفتر داره‌ فلان‌ داره‌، تشكيلات‌ داره‌ به‌ درد ما نمي‌خوره‌. من‌ خودم‌ افرادي‌ را ديدم‌ كه‌ بي‌ نظم‌ بودن‌ و ديدم‌ سايرين‌ را بي‌ نظمشون‌ مي‌كنند حتي‌ دعا كردم‌ كه‌ نتونن‌، خدا توفيقشون‌ نده‌ بيان‌ اينجا و نيامدن‌ هم‌.

 افراد كم‌ اراده‌، كم‌ ظرفيت‌ اونهايي‌ كه‌ قاطعانه‌ به‌ وظايفشون‌ عمل‌ نمي‌كنند، گفتم‌ اين‌ مجلس‌، مجلس‌ موعظه‌ نيست‌. مجلس‌ عمله‌. با مجالس‌ ديگه‌، من‌ شب‌ جمعه‌ هيچ‌ وقت‌ اين‌ جور حرف‌ نمي‌زنم‌ ديديد. بايد انشاءالله‌ بايد حتما ولو من‌ نباشم‌. به‌ من‌ مي‌گفتن‌ در هفته‌هاي‌ گذشته‌ سستر آقايون‌ مي‌آمدند. اين‌ جلسه‌ براي‌ جلسة‌، براي‌ تربيته‌. همه‌ بايد پير و جوان‌، كوچك‌ و بزرگ‌ همه‌ بايد تربيت‌ بشن‌ هر كي‌ هم‌ مي‌خواد نياد ما اصراري‌ نداريم‌. بايد تحت‌ تربيت‌ كامل‌. همة‌ كارهاتون‌ روي‌ حساب‌ باشه‌. بي‌ نظمي‌ در كارتون‌ نباشه‌. شما بي‌ نظمي‌ را از وضع‌ مجلس‌ ما ياد نگيريد. هنوز بخاري‌ ما اينجا هست‌ ببينيد اين‌ مال‌ بي‌ نظمي‌ ماست‌. اين‌ فرش‌ توي‌ اون‌ اطاق‌ جمع‌ شده‌ يك‌ كنار حالا تقصير آقاي‌ نعمتي‌ نيست‌ها، آقاي‌ نعمتي‌ از نظر من‌ خيلي‌ قيمتيه‌. تقصير رفقاست‌ كه‌ مسئوليت‌ جلسه‌ را دارند ولي‌ وضع‌ را مرتب‌ نمي‌كنند. و من‌ جدا ازشون‌ متأثرم‌. كارهاتون‌ روي‌ حساب‌ باشه‌، خونه‌ هاتون‌ روي‌ نظم‌ و ترتيب‌ باشه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌. نماز مي‌ياييد اول‌ وقت‌ نكنه‌ باز مجبور بشيم‌ در را ببنديم‌ و هي‌ تق‌ و تق‌ راه‌ بياندازيد راهتون‌ ندن‌ و توهين‌ بهتون‌ بشه‌. ما به‌ فرهنگ‌ خودتون‌ واگذاشتيم‌. و انشاء الله‌ جدي‌ باشيد در اين‌ جهت‌. و ترتيب‌ هم‌، ترتيب‌ نماز هم‌ همانطور كه‌ گفتيم‌ حتي‌ شب‌ جمعه‌ هم‌ اگر نمازي‌ بر پا شد چون‌ اكثريت‌ شما داريد مي‌تونيد بقيه‌ را هم‌ تحت‌ تربيت‌ خودتون‌ و محيطتون‌ و جوتون‌ قرار بديد. ما بخاطر اين‌ جلسه‌ خيلي‌ رنج‌ البته‌ بر من‌ خيلي‌ تأثيري‌ انشاء الله‌ نداره‌. ولي‌ خيلي‌ حرف‌ مي‌شنويم‌، رنج‌ مي‌بينيم‌، اذيت‌ مي‌بينيم‌. من‌ اگر بنشينم‌ براي‌ شما آقايون‌ اونچه‌ كه‌  از شما از همين‌ دوستان‌ اين‌ جلسه‌ به‌ من‌ فشار مي‌ياد اذيت‌ مي‌رسه‌ براتون‌ نقل‌ كنم‌ همتون‌ گريه‌ مي‌كنيد. ولي‌ در عين‌ حال‌ من‌ خم‌ به‌ ابرو نمي‌يارم‌ و مي‌خوام‌ انشاء الله‌ همين‌ امروز يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌، يك‌ عده‌ گفتن‌ فلاني‌ مي‌گه‌ فساد كنيد روي‌ زمين‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كنه‌. پشت‌ سر ما اين‌ حرف‌ را مي‌زنند. ما مي‌گيم‌ اين‌ حرفها را گفتيم‌. يك‌ نفر از شماها و جمعيتي‌ كه‌ اينجا هستند و يك‌ سال‌ لااقل‌ به‌ ما بدن‌ و ما يك‌ سال‌ ما قبولشون‌ كرديم‌ من‌ خودم‌ پشت‌ سرشون‌ نماز مي‌خونم‌ بس‌ كه‌ آدمهاي‌ خوبيند. مي‌گيم‌ فساد كنيد؟ حرفهايي‌ كه‌ به‌ ديگران‌ گفتند و اساسي‌ هم‌ نداشته‌ به‌ ما مي‌خوان‌ بگن‌؟ در ايران‌ اگر شما جمعيتي‌ پيدا كرديد به‌ اين‌ تعداد كه‌ صد در صد در صراط‌ مستقيم‌ باشند اون‌ را در اين‌ جلسه‌ به‌ من‌ نشان‌ بديد. اين‌ را جدي‌ بدونيد. شما مرحلة‌ توبه‌ را مي‌گذرونيد همتون‌ عادليد. حالا يك‌ چندتاتون‌ اشتباهي‌، هميشه‌ اين‌ هست‌. شما فقط‌ مگر توي‌ بهشت‌ بريد، والا توي‌ باغي‌ كه‌ صد در صد سم‌ پاشي‌ شده‌، صد در صد ميوه‌ هاش‌ رسيدگي‌ شده‌ صد در صد آب‌ صحيح‌ داده‌ شده‌، اين‌ در همه‌ جهت‌ شده‌ توي‌ ميوه‌ هايي‌ كه‌ داره‌ دو سه‌ تا كرمي‌ هم‌ پيدا مي‌شه‌. اين‌ هم‌ براي‌ چشم‌ زخمشه‌. مگر چند تا متأسفانه‌ افراد دغل‌ و بابي‌ توي‌ ما رخنه‌ مي‌كنند اين‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. با لطف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا نود و نه‌ و نيم‌ بلكه‌ بيشتر درصد ما همين‌ قدر عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ الان‌ به‌ همتون‌ كه‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ هيچ‌ بي‌ نظمي‌، بي‌ حسابي‌ در كارتون‌ نيست‌. اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ مي‌ياد من‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ از مكه‌ برگشتم‌ ديدم‌ يك‌ افرادي‌، يك‌ فردي‌ يك‌ تهمتي‌ به‌ امام‌ عصر به‌ خدا و پيغمبر بسته‌اند همانجا به‌ خودشون‌ گفتم‌ كتكش‌ را خواهيد خورد، كتكش‌ را خواهي‌ خورد. و الان‌ داره‌ كتكش‌ را مي‌خوره‌.

 حواستون‌ جمع‌ باشه‌ اين‌ جلسه‌ اگر من‌ چيزي‌ نگم‌، امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ چيزي‌ مي‌گه‌ چون‌ شماها آبروي‌ امام‌ زمانيد. و خيلي‌ مواظب‌ اعمالتون‌ باشيد. شماها تك‌ تكتون‌ بايد جمعي‌ را به‌ طرف‌ دين‌ و تقوا و امام‌ زمان‌ رهبري‌ كنيد. قيافة‌ شماها بايد متذكر كند افراد را به‌ خدا. كه‌ هست‌ الحمد الله‌. اعمال‌ شما بايد مردم‌ را متوجه‌ خدا بكنه‌. گفتار شما تو اين‌ مجالس‌، بعضي‌ از شماها مي‌نشينيد همون‌ حرفهاي‌ بيهوده‌اي‌ كه‌ همه‌ مي‌زنند شما هم‌ مي‌زنيد. بعضيهاتون‌ البته‌. توي‌ مجلسي‌ نشستيد هر مجلسي‌ هست‌ حرف‌، حرف‌ خدا، سخن‌ از تقوا، و تمام‌ فكر و هوشتون‌ تزكية‌ نفس‌. بايد اين‌ طور باشه‌ آقايون‌. نباشيد اين‌ را بدونيد من‌ هيچي‌ نگم‌ خدا شاهده‌ حاضرم‌ همين‌ امشب‌ اين‌ را اعلام‌ كنم‌ تجربه‌ كنيد امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ تمام‌ توفيقاتتون‌ را مي‌ده‌. تمام‌ حالتون‌ را مي‌بينه‌. امام‌ زمانه‌. شما فكر كرديد كه‌ دل‌ من‌ خوشه‌ بيام‌ اين‌ جا بنشينم‌ منبر برم‌ براتون‌، حرف‌ بزم‌ چه‌ فايده‌اي‌ براي‌ من‌ داره‌. مي‌خوام‌ انشاء الله‌ دوستان‌ تربيت‌ بشن‌. من‌ اگر جايز بود روي‌ جهتي‌ نصف‌ افراد را ببرم‌ مي‌گفتم‌ كه‌ بعضيها عمل‌ نكردن‌ و كتكش‌  را خوردند.

 كه‌ اكثر شماها هم‌ متوجه‌ هستيد. شما بايد منطقتون‌ سبب‌ باشه‌. اهل‌ تقوا،بخونيد در نهج‌ البلاغه‌، ترجمة‌ نهج‌ البلاغه‌ هست‌ خطبة‌ حمام‌ دربارة‌ متقين‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ بيان‌ كرده‌ كه‌ منطق‌ هم‌ الثواب‌ سخنشون‌ حقه‌، يك‌ كلمه‌ اگر مي‌تونيد حرف‌ بيهوده‌ نزنيد. در مجالس‌ جشن‌، سرور و روضه‌ هر چي‌ مي‌خواد باشه‌ شما را بشناسن‌ به‌ عنوان‌ اين‌ كه‌ يك‌ فردي‌ هستيد كه‌ وقتي‌ كه‌ وارد مي‌شيد شما يك‌ زنداني‌ را ديديد، يك‌ دلال‌ ملك‌ را ديديد يا نه‌، يا دلال‌ ماشين‌. هر جا مي‌شينه‌ از ملك‌ صحبت‌ مي‌كنه‌ يا از ماشين‌ صحبت‌ مي‌كنه‌. شما هم‌ دلال‌ خدا هستيد. هر جا مي‌نشينيد بايد از خدا صحبت‌ كنيد. هل‌ عدولكم‌ تجارت‌ من‌ تلجيكم‌ من‌ عذاب‌ عليم‌. بدونيد زماني‌ است‌ الان‌ كه‌ اگر غير از اين‌ را بكنيد از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد و اگر متعمد باشيد آل‌ امام‌ عصريد. اين‌ مسلمه‌. در مجلس‌ مي‌نشينيد هيچ‌ مشكلي‌ نداره‌ اين‌ روايات‌ را يك‌ روايت‌ اخلاقی‌ را برداريد پيدا بكنيد براي‌ دوستانتون‌ ترجمه‌ بكنيد بگذاريد، بگن‌ اين‌ متجدد كافره‌ بهتره‌ يا متدين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مقدس‌! ما الان‌ چهار هفته‌ است‌ اعلام‌ كردم‌ دفترهاتون‌ را بياريد هنوز اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ به‌ من‌ يك‌ صورت‌ داده‌ كه‌ ده‌، بيست‌ نفر دفترهاشون‌ را نياوردن‌. خوب‌ نمي‌خواييد بياييد نياييد اينجا. اينها آزمايشاتي‌ است‌ كه‌ ما گاه‌ داريم‌ از شما. اسمهاشون‌ را بخونم‌.

 آخه‌ اين‌ قدر آدم‌ بي‌ نظم‌. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ من‌ در چند هفتة‌ قبل‌ اعلام‌ كردم‌، چند ماه‌ قبل‌ اعلام‌ كردم‌ كه‌ اگر عمل‌ مي‌كرديد الان‌ اكثر شماها قسمتي‌ از قرآن‌ را خوب‌ بلد بوديد. معانيش‌ را هم‌ بلد بوديد همان‌ سي‌ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ تلاوت‌ مي‌شه‌. از اين‌ هفته‌ به‌ بعد شما اين‌ آيه‌ را تمرين‌ بكنيد كه‌ تا كجا خونديد تمامتون‌ اين‌ جديتر از گذشته‌ است‌ اين‌ مرحله‌ جلو مي‌ياد. بايد اين‌ آيات‌ سي‌ آيه‌اي‌ كه‌ شب‌ دوشنبه‌ آقاي‌ معلم‌ مي‌خونند شما بايد هم‌ معناش‌ را بدونيد هم‌ آيه‌ را هر روز خونده‌ باشيد. اين‌ سي‌ آيه‌ را هر روز خونده‌ باشيد. اينجا جزء برنامتونه‌، جزء برنامة‌ عموميتونه‌. اگر قرآن‌ را مي‌گيد بلد نيستيم‌ خوب‌ بلد باشيد. همين‌ تكرار سي‌ آيه‌ را هر روز، اين‌ سي‌ آيه‌ را كه‌ مي‌خونند هر روز شما اگر يك‌ هفته‌ هفت‌ مرتبه‌ اين‌ سي‌ آيه‌ را بخونيد هم‌ روان‌ مي‌شيد اونها كه‌ حافظشون‌ خوبه‌ شايد يك‌ مقدارش‌ را حفظ‌ كنند هم‌ معناش‌ را بلد مي‌شيد. از اين‌ هفته‌ آية‌ چنده‌؟ بيست‌ سه‌ تا پنجاه‌ و سه‌ سورة‌ مؤمنون‌، از پنجاه‌ و سة‌ سورة‌ مؤمنون‌ يادتون‌ نره‌ها، يادداشت‌ كنيد. من‌ نگاهتون‌ كه‌ مي‌كنم‌ مي‌شناسمتون‌ كه‌ كي‌ اهل‌ عمله‌، كي‌ اهل‌ عمل‌ نيست‌. از اوني‌ كه‌ اهل‌ عمل‌ نيست‌ مي‌پرسم‌ و جدا تند برخورد مي‌كنم‌ باهاش‌ اينجا كلاسه‌، اينجا دانشگاهه‌، اينجا مدرسه‌ است‌، اينجا منبر و روضه‌ نيست‌ كه‌ خواستيد بكنيد، نخواستيد نكنيد. شما اين‌ را بدونيد اگر كه‌ مي‌خواييد برنامه‌ها را انجام‌ نديد. آيه‌اي‌ كه‌ از هفتة‌ آينده‌ بايد خونده‌ بشه‌ يعني‌ از فردا صبح‌ شروع‌ مي‌كنيد فتقع‌ امرهم‌ بينهم‌ زبرا تا آية‌، از آية‌ پنجاه‌ بخونيد تا هشتاد. خيلي‌ هم‌ آياتش‌ كوتاهه‌، بعضي‌ وقتها هست‌ آيات‌ بلنده‌ها. اين‌ خيلي‌ هم‌ كم‌ مي‌شه‌. هر روز بايد بخونيد معناهاش‌ را هم‌ ياد بگيريد من‌ هفتة‌ آينده‌ سؤال‌ مي‌كنم‌.

 ما كه‌ نگفتيم‌ نخونيدها الان‌ اين‌ كه‌ داريم‌ مي‌گيم‌ بخاطر اين‌ كه‌ اكثرتون‌ عمل‌ نكرديد. فتقته‌ امرهم‌ بينهم‌ زبرا كل‌ حب‌ از همين‌ پنجاه‌ و دو تا هشتاد و دو كه‌ آيه‌ اينه‌. زياد نيست‌ دو صفحه‌ بيشتر نيستش‌. حالا زياد هم‌ باشه‌ بايد بخونيد. انشاء الله‌ اين‌ مرحلة‌ دومه‌ و جديه‌ها. مرحلة‌ سوم‌ ديگه‌ ما نداريم‌. اونهايي‌ هم‌ كه‌ نمي‌تونن‌ قران‌ را خوب‌ بخونند بايد ياد بگيرند. عذري‌ در اينجا موجه‌ نيست‌. اين‌ مسئله‌ ترجمه‌اش‌ هم‌، اين‌ قدر همت‌ داشته‌ باشيد يك‌ قرآن‌ ترجمه‌ دار بگيريد بهترين‌ ترجمه‌ها اونچه‌ كه‌ من‌ به‌ نظرم‌  مي‌ياد ترجمة‌ مرحوم‌ آقاي‌ الهة‌ قميشيه‌ خوبه‌ اون‌ را بگيريد و اطمينايش‌ بيشتره‌ اگر اون‌ پيدا نشد حالا هر ترجمه‌اي‌، ترجمه‌اش‌ را بايد بلد باشيد. ترجمة‌ تحت‌ لفظيش‌ را. اين‌ هم‌ يك‌ موضوع‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ در خانه‌ و زندگيتون‌ خيلي‌ مهربان‌ به‌ زير دستاتون‌ باشيد. اينهايي‌ كه‌ مي‌گم‌ چيزهايي‌ به‌ من‌ گفتن‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. شما حق‌ نداريد نسبت‌ به‌ زنتون‌ خيلي‌ فرمان‌ بديد. فرمانده‌ نيستيد. زن‌ يك‌ شريك‌ زندگي‌ شماست‌ و واجب‌ است‌ كه‌ شما مكان‌ بهش‌ بديد، نفقه‌ بهش‌ بديد، لباس‌ بهش‌ بديد مهر هم‌ كه‌ يا داديد يا خورديد يا خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر خورديد بايد حتما بپردازيد و اگر او مطالبه‌ بكنه‌ و تا شما اول‌ وقت‌ باشه‌، اول‌ وقت‌ نماز باشه‌ مطالبه‌ بكنه‌ و شما تا آخر وقت‌ احتمال‌ بديد كه‌ مي‌تونيد بريد تلاش‌ بكنيد و مهر او را بپردازيد نمازتون‌ را نبايد اول‌ وقت‌ بخونيد بايد بگذاريد بعد از اين‌ كه‌ پرداختيد مثل‌ طلب‌ كار معمولي‌. هيچ‌ هم‌ بدتون‌ نبايد ازش‌ بياد. اينجا چون‌ زنها نيستند من‌ عرض‌ مي‌كنم‌. دقت‌ كرديد جلسات‌ ما حساب‌ شده‌ است‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنم‌. زنتون‌ هيچ‌ شما حق‌، رفاقت‌ يك‌ حرف‌ ديگه‌ است‌. صميميت‌ و صفا يك‌ حرف‌ ديگه‌ است‌. صميميت‌ و صفاتون‌ هم‌ حالت‌ استعماري‌ و استحماري‌ و استثماري‌ نداشته‌ باشه‌. واقعا محبت‌ داشته‌ باشيد. كوچكترين‌ اوقات‌ تلخي‌ توي‌ خونه‌. اوقات‌ تلخيتون‌ را ببريد بيرون‌ خونه‌، بيرون‌ هم‌ نبايد بكنيد. كوچكترين‌ اوقات‌ تلخي‌، عصبانيت‌ توي‌ خونه‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ در اون‌ اولين‌ مرحله‌اي‌ كه‌ انسان‌ با خداي‌ تعالي‌ برخورد مي‌كنه‌ و با خدا ملاقات‌ مي‌كنه‌ خدا او را عذابش‌ كنه‌. دربارة‌ شخص‌ داريم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در تشييع‌ جنازه‌اش‌ بود خيلي‌ حضرت‌ سر انگشت‌ پا تقريبا راه‌ مي‌رفتند، فرمودند اين‌ قدر ملائكه‌ آمده‌اند براي‌ تشييع‌ جنازة‌ اين‌ شخص‌ كه‌ جا نيست‌ مثلا. بعد وقتي‌ كه‌ پيغمبر خودشون‌ جنازه‌ را گذاشتند توي‌ قبر مادرش‌ اونجا ايستاده‌ بود گفت‌ خوشا به‌ حالت‌. حضرت‌ فرمود كه‌ نه‌ هم‌ چين‌ هم‌ خيلي‌ خوشا به‌ حالش‌ نيست‌. الان‌ يك‌ فشاري‌ برش‌ وارد شد، يك‌ عذابي‌ برش‌ وارد شد كه‌، يعني‌ يك‌ حدي‌ را فرمودند. بعد گفت‌ چرا آقا؟ حضرت‌ فرمود براي‌ اين‌ كه‌ توي‌ خونه‌ اخلاقش‌ بد بوده‌. با زنهاتون‌ اخلاق‌ خوب‌ داشته‌ باشيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ كوچكترين‌ كاري‌ كه‌ غير از دستور اسلامه‌ در خانه‌ نداشته‌ باشيد.

 بگيد بخنديد، خوش‌ باشيد، تبسم‌ كنيد. اگر مي‌خواييد بفهميد تبسم‌ چه‌ ارزشي‌ داره‌ هر وقت‌ اوقاتتون‌ تلخه‌ يك‌ آيينه‌ برداريد جلوتون‌ نگه‌ مي‌داريد يك‌ تبسم‌ هم‌ به‌ خودتون‌ بكنيد. ببينيد چي‌ مي‌شه‌؟ مي‌بينيد خودتون‌ خوشحال‌ مي‌شيد. آدم‌ متبسم‌ را هر كس‌ ببينه‌ خوشحال‌ مي‌شه‌. متبسم‌  باشيد، گرم‌ باشيد، مخصوصا با زير دست‌. با زنتون‌ با بچه‌ هاتون‌ . هر روز نيان‌ شكايت‌ كنن‌ كه‌ آقا شما چه‌ جور شاگرد شماست‌ كه‌ توي‌ خونه‌ دعوا مي‌كنه‌، اخلاقش‌ بده‌. من‌ قلبا اگر از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اگر يك‌ شكايت‌ رد بشه‌، شما نگيد اين‌، بعضي‌ از آقايون‌، دو سه‌ تا از هستند كه‌ اخلاق‌ بد من‌ را اطلاع‌ نداشته‌ باشند اين‌ عجب‌ آدميه‌، ولي‌ شماها مي‌دونيد من‌ چي‌ مي‌گم‌. يك‌ شكايت‌ رد بشه‌ به‌ من‌، من‌ بهتون‌ كم‌ محبت‌ مي‌شم‌. حالا بعضي‌ها ممكنه‌ بگن‌ بشو، ولي‌ بعضيها نمي‌گن‌. بعضيها اون‌ قدر به‌ ما محبت‌ دارن‌ كه‌ خدا مي‌دونه‌ وقتي‌ من‌ مي‌رم‌ مسافرت‌ يك‌ وقت‌ تلفن‌ مي‌كنند به‌ من‌ مي‌بينم‌ پشت‌ تلفن‌ دارن‌ اظهار محبت‌ مي‌كنند و بعضيشون‌ گريه‌ مي‌كنند. و من‌ هم‌ به‌ دوستان‌ خودم‌ كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ خدا و پيغمبر مي‌دن‌ خيلي‌ علاقه‌ دارم‌. خيلي‌ علاقه‌ دارم‌. خدا مي‌دونه‌ مي‌يام‌ مشهد دلم‌ در تهران‌ و شهرستان‌ و رفقاست‌ مي‌يام‌ اينجا دلم‌ اونجاست‌. همة‌ اون‌ دل‌ اينجا و اون‌ جا بودن‌ هم‌ در حقيقت‌ براي‌ خداست‌. اين‌ را شما بدونيد. خودتون‌ هم‌ مي‌دونيد شما هم‌ كه‌ به‌ من‌ محبت‌ داريد بخاطر همان‌ خداست‌. پس‌ بنابر اين‌ براي‌ بعضي‌ اونهايي‌ كه‌ لطفي‌ به‌ من‌ دارند بدترين‌ چيز براشون‌ اينه‌ كه‌ من‌ بهشون‌ بگم‌ كه‌ محبتتون‌ در دلم‌ كم‌ مي‌شه‌. مي‌دونم‌ بعضيها مي‌گيرند كه‌ چي‌ مي‌گم‌.

 اخلاقتون‌ تو خونه‌ انشاء الله‌ خوب‌ كنيد. با زنتون‌، با بچتون‌، اگر پدر و مادر داريد امر و به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر خواستيد پدر و مادرتون‌ را بكنيد چه‌ جوري‌ امر به‌ معروف‌ مي‌كنيد؟ بابا اين‌ كار را نكن‌، اين‌ كارهايي‌ كه‌ تو تلويزيون‌ و بعضي‌ از كتابها يادتون‌ مي‌دن‌ اونها را ياد نگيريد. اونها همان‌ با بچه‌ هايي‌ هستند كه‌ با تجدد بزرگ‌ شدن‌. با اسلام‌ بزرگ‌ نشدن‌. بچة‌ مسلمان‌ مي‌دونه‌ چكار مي‌كنه‌. حالا بچه‌اي‌ باشه‌ چهل‌ ساله‌ عيبي‌ نداره‌، پدر تا داره‌ اين‌ بچة‌ پدرشه‌. مي‌ره‌ دست‌ باباش‌ را مي‌بوسه‌، دستش‌ را مي‌بوسه‌، صورتش‌ را مي‌بوسه‌. قربون‌ صدقه‌اش‌ مي‌ره‌ مي‌گه‌ آقاجون‌ اين‌ كار را نكن‌ گناه‌ داره‌. شما الان‌ اين‌ حرف‌ را به‌ من‌ مي‌زني‌. به‌ اين‌ دليل‌، به‌ اين‌ دليل‌ پدر چون‌ خيلي‌ دوستت‌ دارم‌ روز قيامت‌ مي‌ترسم‌ خدا تو را، خداي‌ نكرده‌ عذاب‌ بكنه‌ و اون‌ وقت‌ تو من‌ اونجا بيشتر غصه‌ بخورم‌. همين‌ جور به‌ همين‌ راحتي‌. ولا تقل‌ لهما افو به‌ پدر و مادر اف‌ نگيد و لا تنهر هما، و قل‌ لهما قول‌ ميسورا همين‌ معنايي‌ است‌ كه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌. دست‌ پدرتون‌ را ببوسيد. قربون‌ صدقه‌اش‌ بشيد. به‌ خدا قسم‌ اين‌ طوري‌ هم‌ بهتر اثر مي‌كنه‌ تا امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر شما. اگر بدشون‌ آمد از اين‌ كار بگيد فلاني‌ گفته‌. فلاني‌ به‌ ما دستور داده‌ كه‌ من‌ بيام‌ دست‌ شما را ببوسم‌ قربون‌ صدقتون‌ بشم‌ بگم‌ اين‌ كار را نكنيد. انشاء الله‌. فرزندانتون‌. پدر بايد در خانه‌ جوري‌ حركت‌ بكنه‌ كه‌ بچه‌ها يك‌ بيمي‌ ازش‌ داشته‌ باشن‌ نه‌ اين‌ كه‌ اوقات‌ تلخي‌ و بد اخلاقی‌ و اينها بكنه‌. راهش‌ مي‌دونيد چيه‌؟ راهش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ توي‌ خونه‌ وقتي‌ مي‌بينه‌ بچه‌اش‌ توي‌ خونه‌ كارهاي‌ اشتباهي‌ مي‌كنه‌. ده‌ تاش‌ را نديده‌ بگيره‌، يكيش‌ را تند برخورد بكنه‌. كه‌ اون‌ فكر كنه‌ كه‌ اون‌ ده‌ تايي‌ كه‌ ايشان‌ برخورد نكرده‌ اون‌ نفهميده‌ كه‌ حال‌ اين‌ كه‌ فهميده‌. يك‌ جايي‌ سر به‌ زنگاه‌ برخوردش‌ نكنيد، كتك‌ و اين‌ حرفها نه‌. يك‌ خرده‌ خودش‌ را بگيره‌. ايجاد محبت‌ بكنيد توي‌ خونه‌ با فرزندانتون‌. كه‌ اگر ديد شما اخمتون‌ رفت‌ توي‌ هم‌ او ديگه‌ براش‌ خيلي‌ فشار داشته‌ باشه‌.

 مادر هم‌ بايد مهرباني‌ در مقابل‌ بكنه‌. مهرباني‌ مال‌ مادر، ادب‌ كردن‌ و ابهت‌ مال‌ پدر. بچه‌ هايي‌ كه‌ اينها وقتي‌ كه‌ مادر بهشون‌ تند مي‌شه‌ مي‌دوند تو دامن‌ پدر، پدر باهاشون‌ تند مي‌شه‌ مي‌يان‌ تو دامن‌ مادر و هر دوش‌ هم‌ مهرباني‌ مي‌كنند و لوس‌ بار مي‌يان‌ اينها چيزي‌ نمي‌شن‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روايت‌ داره‌، و امام‌ سجاد هم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ فرمودند، كه‌ نسبت‌ به‌ برادران‌ دينيتون‌، لااقل‌ شما آقايون‌، نسبت‌ به‌ يكديگر به‌ بزرگترهاتون‌ احترام‌ كنيد، سنشون‌ بيشتر از شماست‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ او بيشتر در عبادت‌ پروردگار بوده‌ و تو كمتر بودي‌. بزرگترها به‌ كوچكترها مهرباني‌ كنند به‌ خاطر اين‌ كه‌ تو بيشتر گناه‌ كردي‌، او كمتر گناه‌ كرده‌. اينها دستوره‌ها. دستور امام‌ صادق‌ و امام‌ سجاد. اونهايي‌ كه‌ باهات‌ هستند با تو مساوي‌ هستند. به‌ رفيقت‌ احترام‌ كن‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ گناهانت‌ يقيني‌ گناهان‌ او را شك‌ داريد. گناه‌ يقيني‌ هيچ‌ وقت‌ ترجيح‌ بر گناه‌ مشكوك‌ پيدا نمي‌كنه‌. دقت‌ كرديد. به‌ طور كلي‌ هر كه‌ مراحلش‌، ديگه‌ حالا شما همديگر را مي‌شناسيد. ما خيلي‌ مي‌خواستيم‌ مقطوع‌ نگه‌ داريم‌ نشد. هر كي‌ مراحلش‌ بالاتره‌، تواضعش‌ طبعا بيشتره‌، و بايد اونهايي‌ كه‌ مراحلشون‌ كمتره‌ نسبت‌ به‌ اونها احترام‌ بگذارند. من‌ بي‌ احترامي‌ بعضي‌ را نسبت‌ به‌ اونها نمي‌تونم‌ واقعا صرف‌ نظر كنم‌.

 يك‌ عده‌ هستند كه‌ جدي‌ نيستند در برنامه‌ها بي‌ نظمند، حالا اگر ما من‌ اخلاقم‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بيام‌ افراد بد را مرفي‌ بكنم‌، به‌ جلسه‌. چون‌ خدا بهتر از من‌ معرفيشون‌ مي‌كنه‌. اينها را شماها كار نداشته‌ باشيد. پشت‌ سر يكديگر يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ حرفي‌ نزنيد كه‌ نسبت‌ به‌ اون‌ شخص‌ مردم‌ بد بين‌ بشن‌. ما علمايي‌ را داريم‌ كه‌ متأسفانه‌ در همين‌ مشهد خيلي‌ عجيبه‌ خدا مي‌دونه‌ من‌ گاهي‌ تعجب‌ مي‌كنم‌. يك‌ نفر از جوآنها آمده‌ بود اينجا شب‌ جمعه‌ هم‌ بود روضه‌ ديدم‌ رفيقه‌. به‌ من‌ فلان‌ آقا گفته‌ كه‌ خونة‌ فلاني‌ نرو. گفتم‌ خوب‌ نيا. حالا نپرسيدي‌ كه‌ چرا؟ گفتش‌ نه‌ گفته‌ به‌ خودش‌ هم‌ نگو. خيلي‌ خوب‌ نيا. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اون‌ آقا نمي‌دونه‌ كه‌ اصلا جلسة‌ ما در چه‌ وضعي‌ هست‌. فقط‌ چرا مي‌دونه‌ كه‌ جمعيت‌ ما زياد مي‌يان‌  ناراحتند. آخه‌ نسبت‌ به‌ يكديگر كمال‌ مهرباني‌ را بايد داشته‌ باشيد. ما مي‌خواييم‌ انشاء الله‌ به‌ جايي‌ برسانيم‌ كه‌ همان‌ طوري‌ كه‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌گه‌، اين‌ آيه‌ را شما يادتونه‌ كجاست‌؟ پيدا كنيد به‌ من‌ بديد. كه‌ آية‌ شريفة‌ قرآن‌ مي‌گه‌ كه‌ طوري‌ باشيد كه‌ زندگيهاتون‌ همه‌ مال‌ هم‌ باشيد. من‌ در سفرهاي‌ گذشته‌ كه‌ رفته‌ بودم‌ اصفهان‌. يك‌ عده‌ از دوستان‌ قبل‌ از من‌ رفته‌ بودند به‌ اصفهان‌ اومده‌ بودند اظهار محبت‌ كردند، استقلالي‌ و چه‌، چون‌ بگم‌ دوستانتون‌ را بشناسيد اونجا دوستاني‌ داشتم‌ خيلي‌ محبت‌ كردند، خيلي‌ دوستان‌ اصفهان‌ هم‌ دوستان‌. ما را برداشتند از راه‌ مخصوصي‌ بود كه‌ از قمصر مي‌گذشت‌ برداشتند آوردند براي‌ كاشان‌. ما قصد داشتيم‌ يك‌ لحظه‌اي‌ تو كاشان‌ باشيم‌ چون‌ زياد نمونيم‌ اونجا. ديديم‌ كه‌ اينها جمعيتشون‌ خيلي‌ زياده‌ الحمد الله‌ اينها ناهار درست‌ كردن‌ و مي‌گن‌ ولو قبل‌ از ظهر هم‌ كه‌ شده‌ بايد ناهار را بخوريد و بريد. من‌ اينجا اين‌ مطلب‌ را گفتم‌. چون‌ صفا و صميميت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بحمد الله‌ ديدم‌ كه‌ بعضي‌ از رفقا درشون‌ به‌ وجود آمده‌. شماها همتون‌ بايد مثل‌ آقاي‌ كاشان‌ باشيد. ايشان‌ خيلي‌ امتيازي‌ بر شماها نداره‌ منتهي‌ او خيلي‌ همت‌ داره‌. كوشش‌ داره‌. آقا حدود چهل‌ و پنجاه‌ نفر افراد با صفا با صميميت‌ را اونجا جمع‌ كرده‌ دور خودش‌ و همه‌ جور مهمان‌ آمد، حضرت‌ بقية‌ الله‌ را مي‌دانم‌. يا مثلا در اصفهان‌ همين‌ طور ببينيد اين‌ آية‌ شريفه‌ چي‌ مي‌گيه‌، اين‌ بايد باشيد انشاء الله‌.

 مي‌فرمايد من‌ ترجمه‌ مي‌كنم‌ براتون‌. ليس‌ علي‌ ما ارك‌ و لا اعلم‌ ارك‌ و لا ارك‌ اينش‌ تو برنامة‌ ما نيست‌. انفسكم‌ از اينجا حرجي‌ نيست‌ عيبي‌ نداره‌. بر خودتون‌. ان‌ تأكول‌ من‌ بيوتكم‌. اين‌  را وقتي‌ مي‌ريد تو خونتون‌، رفتيد سر يخچال‌ خورديد خونة‌ خودتونه‌. بله‌. آقا به‌ تو چه‌ خونة‌ خودمه‌. رفتيد يك‌ چيزي‌ را برداشتيد اون‌ ور گذاشتيد زنتون‌ آمد كه‌ اعتراض‌ كنه‌ مي‌گيد آقا خونة‌ خودمه‌. من‌ بيوتكم‌. درست‌ شد. ابجدوا آبائكم‌ خونة‌ پدرانتون‌ را گرفتيد. پسره‌ رفته‌ خونة‌ باباش‌، يك‌ چيزي‌ اونجا هست‌ اين‌ هم‌ گرسنه‌ اشه‌. بخور ابجدوا امهاتكم‌، اين‌ آبائكم‌ مال‌ پدر و پدر بزرگ‌ و پدر پدر انسان‌ تا هر جا كه‌ زنده‌ باشند. اين‌ آباء چون‌ انسان‌ يك‌ دونه‌ پدر كه‌ بيشتر نداره‌. آباء جمع‌ پدرهاست‌. پدر زن‌ را هم‌ فرمودند حكم‌ پدر را دراه‌ ما اين‌ سومي‌ را نمي‌گيم‌ كه‌ شماها خونة‌ خراب‌ نكنيد. چون‌ الآباء ثلاثه‌. پدران‌ سه‌ تا هستند. ابوالعلمك‌، ابوالزوجك‌، ابوالولدك‌. يك‌ پدر هست‌ كه‌ اين‌ چيز به‌ ما ياد داده‌، يك‌ پدر هست‌ كه‌ زن‌ بهت‌ داده‌، يك‌ پدر هم‌ هست‌ كه‌ از او بوجود آمدي‌. حالا اين‌ آباء در اينجا شامل‌ همه‌ بايد بشه‌ اشكالي‌ هم‌ نداره‌. ولي‌ در اينجا ظاهرش‌ اينه‌ كه‌ پدر والدك‌ اون‌ پدري‌ كه‌ انسان‌ ازش‌ بوجود آمده‌. اون‌ بيوت‌ امهاتكم‌، مادرهاتون‌. مادر، مادربزرگ‌، مادر زن‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اينها. اون‌ بيوت‌ اخوانكم‌ برادرهاتون‌، ماها برادرهامون‌ برادر نيستند كه‌ كلي‌ دشمني‌ با هم‌ دارند. برادر يعني‌ برابر. هر چي‌ اين‌ داره‌ اون‌ هم‌ داشته‌ باشه‌، هر اون‌ داره‌ اين‌ هم‌ داشته‌ باشه‌. مثل‌ آقاي‌ معلم‌ و اخويش‌. ماشاء الله‌.

 دو تا برادر خوب‌. او بيوت‌ اخواتكم‌ ، خواهرهاتون‌، او بيوت‌ اعماكم‌، عمه‌هاتون‌. او بيوت‌ اماتكم‌، عموهاتون‌، او بيوت‌ اخوانكم‌، خونة‌ دايي‌، او بيوتكم‌ خالاتكم‌، خونة‌ خاله‌. اينها اشكالي‌ نداره‌ اگر رفتيد اگر دعواتون‌ نمي‌شه‌ و مچتون‌ را نمي‌گيرند و بعد كلي‌ براتون‌ دردسر درست‌ نمي‌كنند و اونجا اگر چيزي‌ ديديد بدون‌ اجازه‌ بخوريد. اينجاست‌ حرف‌ ما اما ملكت‌ مفاتححه‌ ام‌ ملكتم‌ مفاتعه‌ يكي‌ كسي‌ كليدش‌ را داده‌ دست‌ شما. ما يكي‌ از اين‌ شاگردهاي‌ محترممون‌ يك‌ روزي‌ ديدم‌ دو كليد مي‌ده‌ به‌ من‌ توي‌ كاغذ گذاشته‌ آدرسش‌ را هم‌ نوشته‌ مي‌گم‌ اين‌ چيه‌؟ گفت‌ كه‌ اين‌ كليد در خونة‌ ماست‌ اين‌ هم‌ آدرسش‌ شما هر وقت‌ خواستيد بريد. مي‌دونيد كه‌ من‌ وقتش‌ را ندارم‌ نه‌ اين‌ كه‌ مثلا اين‌ جور دوستاني‌ هستندها. من‌ نمي‌گم‌ فردا كليد رديف‌ كنيد، حالا يك‌ نمونه‌اي‌ بود. كليد خونه‌ را داريد. آقا كليدش‌ را داده‌ بهت‌ اين‌ قدر بهت‌ ايمان‌ داره‌، مي‌گه‌ وقتي‌ وارد مي‌شي‌ به‌ اونجا نه‌ به‌ زنش‌ نگاه‌ بد مي‌كنه‌ نه‌ به‌ اثاثيه‌اش‌ با نظر بد نگاه‌ مي‌كني‌، خدا واقعا از شر بعضي‌ افراد انسان‌ را حفظ‌ كنه‌. تو خونة‌ انسان‌ مي‌يان‌ اگر يك‌ قدري‌ زندگي‌ انسان‌ را خوب‌ ببينند. ديگه‌ نمي‌تونند تحمل‌ كنند. اما دو تا برادر، دو تا دوست‌ هر چه‌ ببينه‌ كه‌ يك‌ كسي‌ وضعش‌ بهتره‌، زندگيش‌ بهتره‌، مالش‌ بهتره‌ مي‌گه‌ الحمد الله‌. خدا را شكر كه‌ تو داري‌ و حتي‌ تقاضا هم‌ نمي‌كنه‌ خدايا پس‌ من‌ داشته‌ باشم‌. در اونجا لااقل‌ تقاضا نمي‌كنه‌. نه‌ اين‌ كه‌ چشم‌ حسودش‌ را باز بكنه‌، فلاني‌ فلان‌ جور، فلان‌ طور، نه‌. خودش‌ را بلكه‌ مي‌خواد فداي‌ دوستش‌ بكنه‌. كسي‌ كه‌ كليدش‌ در دست‌، كليد خانه‌اش‌ در دست‌ شماست‌. يا صديقتون‌، كه‌ همان‌ صديقه‌ با شما. رفتي‌ در خونه‌اش‌ بازه‌ رفتي‌ تو. يا الله‌، ما اين‌ها را داشتيم‌ها اين‌ جور نمونه‌ها داشتيم‌ منتهي‌ روي‌ جمع‌ نمي‌شه‌ اين‌ جور پياده‌ كرد. ولي‌ انشاء الله‌ زمان‌ ظهور حتما خواهد شد و تمرين‌ زمان‌ ظهور را بايد الان‌ بكنيد شما، بايد تمرين‌ بكنيد. ما داشتيم‌ها، من‌ دوستي‌، دوستاني‌ بلكه‌ چند تا دوست‌ داشتم‌.

 مي‌رفتم‌ اونجا اطاق‌ مهمان‌ خانه‌امان‌ روشنه‌، آماده‌ زنگ‌ زده‌ نشسته‌ منتظر تا من‌ آمدم‌. داشتيم‌. حالا با بعضي‌ از خواص‌ خيلي‌ يكي‌ بوديم‌ اينها بمانه‌. شما اين‌ را بدونيد همه‌ نسبت‌ به‌ هم‌، هر كس‌ خونه‌ داره‌ بدونه‌ كه‌ خونه‌اش‌ تنها مال‌ خودش‌ نيست‌. مال‌ همه‌ است‌. مرام‌ كمونيستي‌ را نمي‌خوام‌ ترويج‌ كنم‌، مرام‌ اسلامي‌ را مي‌خوام‌ تبليغ‌ كنم‌. مرامي‌ كه‌ اگر مرام‌ مساوات‌ اسلام‌ تبليغ‌ مي‌شد كمونيستي‌ به‌ وجود نمي‌يامد. اون‌ حالتي‌ كه‌ حضرت‌ (قطع‌ نوار).

 شما كه‌ دختر داريد يك‌ جواني‌ را مي‌بيني‌ كه‌ اون‌ هم‌ دنبال‌ زن‌ مي‌گرده‌ چرا نمي‌ريد بهش‌ پيشنهاد بديد؟ بده‌. نه‌ بد نيست‌. شما كه‌ پسر داريد چرا خودت‌ نمي‌ري‌ به‌ اوني‌ كه‌ دختر داره‌ بگي‌ كه‌ دخترت‌ را بده‌ به‌ پسر من‌. هيچ‌ توقع‌ هم‌ نداشته‌ باشي‌. اينها را ما ديديم‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. منتهي‌ اونها جمعيتشون‌ كم‌ بوده‌، سه‌ چهار نفر مثل‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. آمده‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خودم‌ در يك‌ جريان‌ بودم‌، مي‌گفت‌ كه‌ تو فلاني‌ دخترت‌ چند سالشه‌. گفت‌ كه‌ پانزده‌ سال‌، شانزده‌ سال‌. تو پسرت‌ چند سالشه‌؟ بيست‌ سال‌، بيست‌ و يك‌ سال‌، دخترت‌ را فردا مي‌دي‌ به‌ اين‌. چشم‌. همين‌ جور به‌ همين‌ مختصريها. اون‌ هم‌ فردا مي‌آورد ايشان‌ را عقدش‌ را مي‌خوند تمام‌ مي‌شد. حالا جهازيه‌ چي‌ مي‌شه‌؟ مهر چي‌ مي‌شه‌؟ ما از اون‌ شبي‌ كه‌ گفتيم‌ كه‌ جوانها بايد زن‌ داشته‌ باشند هنوز دو تا ازدواج‌ انجام‌ نشده‌. كلاه‌ ما پشم‌ نداره‌، حرف‌ ما تأثير نداره‌. شايد هم‌ من‌ به‌ اصطلاح‌ قاطعيت‌ ندارم‌. عدم‌ قاطعيت‌ من‌ هم‌ اينه‌ كه‌ شماها خيلي‌ نيستيد. اين‌ جوان‌، اين‌ جوان‌ پاك‌ متدين‌ خوب‌،فقير يا غني‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، كاري‌ داره‌ يا نداره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌، سواد داره‌ يا نداره‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اينها با فرهنگ‌ جامعة‌ ما، من‌ كه‌ مي‌گم‌ اين‌ جلسه‌ خصوصي‌ باشه‌ براي‌ همينه‌ براي‌ اين‌ كه‌ بعضي‌ها مي‌گن‌ اين‌ حرفه‌ چيه‌؟

 نخير اسلام‌ مي‌گه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. فقط‌ دين‌ داشته‌ باشه‌، معصيت‌ كار نباشه‌، اخلاق‌ داشته‌ باشه‌، عفت‌ داشته‌ باشه‌، همين‌ چيزي‌ كه‌ شرطه‌ در اسلام‌ همينه‌. حتي‌ مي‌فرمايد ان‌ يكون‌ فقراء اگر اينها فقرا باشند يومنون‌ الله‌ من‌ فضله‌. از فقرش‌ خدا ثروتمندش‌ مي‌كنه‌. تمومش‌ كنيد ديگه‌. سن‌ دختر من‌ كمه‌، سن‌ اون‌ زياده‌. حالا يك‌ تناسبي‌ را البته‌ بايد رعايت‌ بكنيد و اين‌ اختيار را دادن‌ دست‌ پدر تناسبش‌ را بايد رعايت‌ كنه‌. يك‌ تناسباتي‌. والا عمده‌ اينه‌. شماها هم‌ كه‌ خواستيد زن‌ بگيريد بايد حتما عفت‌ و ايمان‌ را رعايت‌ كنيد هيچي‌ ديگه‌ نمي‌خواد. اگر شما گفتيد اين‌ جهاز نداره‌، وسايل‌ زندگي‌ نداره‌، پدرش‌ ثروتمند نيست‌ شخصيت‌ نداره‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد از برنامه‌ بيرونيد، خودتون‌ از برنامه‌ بيرونيد اصلا. مسئله‌اي‌ نيست‌. اين‌ هم‌ يك‌ موضوع‌ خيلي‌ مهمي‌ است‌ من‌ اشخاصي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ دختر دارند هم‌ اشخاصي‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ پسر دارند. اينها تمام‌ كنيد كار را. نگيد به‌ من‌ كه‌، يكي‌ از آقايون‌ چند مورد بهش‌ معرفي‌ شد گفتم‌ بره‌ اونجوري‌ كه‌ خانمها مي‌گن‌ فلان‌ دختر خوبه‌، رفته‌ با اين‌ دختره‌ آره‌، مادر پدرش‌، مي‌رن‌ مز مزه‌ مي‌كنن‌ مي‌يان‌ فلان‌ آقا اين‌ حرفها چيه‌ ديگه‌. ايمان‌، حتي‌ روايت‌ داره‌ وجاهت‌ را بعد خدا بهتون‌ مي‌ده‌ اگر به‌ خاطر ايمان‌ بريد جلو. ثروت‌ را خدا بهتون‌ مي‌ده‌. خيلي‌ از دخترها بودن‌ كه‌ اينها خيلي‌ زيبا بودند بعد زشت‌ شدند. خيلي‌ از دخترها بودند كه‌ اول‌ زشت‌ بودند بعد زيبا شدند. خدا مي‌ده‌. بعد هم‌ تو زن‌ مي‌خواي‌ براي‌ زندگيت‌. براي‌ اين‌ كه‌ صبح‌ كه‌ مي‌ري‌ دلواپس‌ اين‌ نباشي‌ كه‌ زنت‌ چكار كرد. مي‌شه‌ ديگه‌. شما سؤال‌ بكنيد ما داريم‌ افرادي‌ كه‌ اين‌ جهات‌ را رعايت‌ نكردند و گرفتار شدند. رفته‌، داماد آمده‌ پيش‌ من‌، خيلي‌ داماد خوبيه‌ اجازه‌ نديد اين‌ دختر من‌ شاگرد شماست‌ با او ازدواج‌ كنه‌. چه‌ خوبي‌ داره‌؟ مثلا خوبيهاش‌ را بگو. مي‌گيد مي‌گن‌ نماز مي‌خونه‌، گاهي‌ صبحها نمازش‌ را مثلا ترك‌ مي‌كنه‌. خيلي‌ خوب‌. پس‌ خيلي‌ خوبه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ مشروب‌ هم‌ بله‌ يك‌ خرده‌اي‌، ازدواج‌ كرد دخترش‌ را داد، الان‌ هم‌ ترياك‌ مي‌كشه‌ حالا اون‌ چيزي‌ كه‌ من‌ مي‌بينم‌. هم‌ روزي‌ يك‌ بار كتك‌ دختره‌ را مي‌زنه‌. هم‌ به‌ بابا و ننش‌ فحش‌ مي‌ده‌ هم‌ هم‌ نماز اصلا نمي‌خونه‌، هيچي‌. و داريم‌. من‌ اگر بخوام‌ از اون‌ طرفش‌ زياد داريم‌. كه‌ رعايت‌ هيچ‌ جهت‌ را نكردن‌. همه‌ رضايت‌ دادن‌ متدينه‌ رفتن‌ ازدواج‌ كردن‌. تو همين‌ مجلس‌ اگر بخوام‌ معرفي‌ كنم‌ شايد هفت‌، هشت‌ تا معرفي‌ كنم‌. اين‌ كار را نكردن‌ و فقط‌ به‌ خاطر ديانتش‌ رفتن‌ ازدواج‌ كردن‌ و صاحب‌ همه‌ چيز شدن‌.

 آرامش‌ بهشون‌ داده‌، حالا بعضي‌ از چيزها را من‌ اطلاع‌ ندارم‌ ولي‌ يقين‌ دارم‌ اونهاي‌ ديگه‌اش‌ را هم‌ بهشون‌ داده‌. اينها شما با ديگران‌ حالا من‌ پرت‌ شدم‌ از مطلب‌. اگر ما ملكت‌ او صديقكم‌، صديق‌ يعني‌ با دوستتون‌ صداقت‌ داشته‌ باشيد. صادق‌ باشيد، صميميت‌ داشته‌ باشيد. اين‌ قدر دروغ‌ بهش‌ نگيد. اين‌ قدر نخواسته‌ باشيد كه‌ خودتون‌ را بهتر از اونچه‌ كه‌ هستيد به‌ او معرفي‌ كنيد. نه‌ خوب‌ خودتون‌ را معرفي‌ كنيد نه‌ بد. بعضي‌ از اين‌ ور مي‌افتند ما آدم‌ بدي‌ هستيم‌ فلان‌. نه‌. صديق‌، اوني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ صديقه‌. اون‌ هر چي‌ هست‌ خودش‌ را به‌ دوستش‌ نشان‌ بده‌. اگر عيبي‌ داره‌ دوستش‌ بهش‌ تذكر بده‌ اون‌ عيبها رفع‌ بشه‌. اگر عيبي‌ هم‌ نداره‌ كه‌ چه‌ بهتر. اين‌ را بايد انشاء الله‌ رعايت‌ كنيد. ببينيد من‌ مي‌خوام‌ انشاء الله‌، نه‌ من‌ خدا، مي‌بينيد خدا هم‌ مي‌گه‌، خدا امام‌ زمان‌ شما دوست‌ داره‌ كه‌ شماها به‌ جايي‌ برسيد كه‌ ليس‌ عليكم‌ جناح‌ ان‌ تأكول‌ جميع‌ او اشتادا. وارد او خونه‌ شديد، خونه‌ رفيقتون‌، خونة‌ صادقتون‌ شديد اول‌ مي‌گه‌ هر چي‌ هست‌ بخوريد. هر چي‌، هر چي‌ هست‌. اون‌ جعبة‌ گز را هم‌ آن‌ بالا گذاشته‌ اون‌ را هم‌ بخوريم‌؟ بله‌ مي‌توني‌ بخوريم‌. اون‌ شكلاتي‌ كه‌ تو اشكاف‌ گذاشته‌ درش‌ بازه‌ و كليدش‌ در دست‌ شما هست‌. اون‌ را هم‌ مي‌شه‌؟ بله‌. همينجور. يك‌ طرفه‌هم‌ نباشه‌ها هر چي‌ تو داري‌ مال‌ من‌، هر چي‌ من‌ دارم‌ مال‌ خودم‌. اين‌ را من‌ به‌ همه‌ دارم‌ ميگم‌. ان‌ تأكلوا جميعا او اشتادا. يا اينكه‌ بعضي‌هايش‌ را. فاذا دخلتم‌ بيوتا فصموا ان‌ انفسكم‌. حالا اگر خوب‌ كسي‌ نبود، يك‌ آداب‌ ديگري‌ را هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد. از نزد خودتون‌ سلام‌ كنيد، ولو كسي‌ هم‌ نيست‌ سلام‌ كنيد. اينجا كسي‌ نيست‌ كه‌ بهتون‌ بخنده‌. اگر كسي‌ بود كه‌ جواب‌ سلامتون‌ را ميده‌. اگر كسي‌ هم‌ نبود كه‌ هيچي‌. كسي‌ نيست‌ كه‌ بهتون‌ بخنده‌. خودتون‌ هم‌ كه‌ اشكال‌ نداره‌ به‌ خودتون‌ بخنديد. خيلي‌ كارها داريد خودتون‌ مي‌دونيد و بايد صبح‌ تا شام‌ بنشينيد به‌ خودتون‌ بخنديد. تحية‌ من‌ عند الله‌. مباركا تيما سلام‌ به‌ خودتون‌ سلام‌ كه‌ توي‌ اطاق‌، توي‌ خونة‌ رفيقتون‌ كه‌ درش‌ بازه‌ و خاليه‌ و هيچكس‌ نيست‌. اين‌ سلام‌ را بكنيد تا سلامتي‌ را بياريد توي‌ اين‌ خونه‌. با سلامتي‌ برخورد بكنيد با آن‌ خانه‌ و با هر چه‌ توي‌ آن‌ خانه‌ هست‌ با سلامتي‌ برخورد بكنيد. مباركتا، ماية‌ بركته‌، پاكه‌. كذلك‌ آنوقت‌ خداي‌ تعالي‌ ببينيد ميگه‌ كذلك‌ يبين‌ الله‌ آيات‌، يعجل‌ الله‌ لكم‌ الآيه‌. اين‌ نشانه‌هاي‌ خدا را كه‌ واقعا صداقت‌، صميمت‌، اگر در انساني‌ پيدا بشه‌ نشانة‌ خداست‌. حيوانها هستند كه‌ يكديگر را با هم‌ صميميت‌ ندارند. اين‌ از خصوصيات‌ صفات‌ الهيه‌ كه‌ رحمان‌ باشه‌، رحيم‌ باشه‌. مي‌ري‌ توي‌ خونة‌ طرف‌ مي‌بيني‌ هيچي‌ نداره‌. بخر برايش‌ بگذار آنجا. مي‌بيني‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ زيادي‌ داره‌، بردار ببر خونه‌ات‌. اونهم‌ بدش‌ نياد. دو تا بخاري‌ داره‌ يكيش‌ بيكار گذاشته‌ مونده‌. تو هم‌ بخاري‌ نداري‌ خوب‌ بردار يكيش‌ را از اينجا ببر خونه‌. بعله‌. ان‌ تأكلوا جميعا او اشتاتا. كذلك‌ يبين‌ الله‌ لكم‌ الآيات‌. لعلكم‌ تهتدون‌. ببينيد اين‌ آيه‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ همينهايي‌ كه‌ امشب‌ گفتم‌ عمل‌ بكنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ جدي‌ باشيد. ما دفترهايتون‌ را امشب‌ مي‌خواستيم‌ تحويلتون‌ بديم‌، يك‌ بررسي‌ بيشتري‌ بناست‌ بشه‌. اين‌ چند نفري‌ هم‌ كه‌ دفترهايشون‌ را نياورده‌اند يا هفتة‌ ديگه‌ اصلا نيايند يا دفترهايشون‌ را در وسط‌ هفته‌ به‌ آقاي‌ نعمتي‌ برسونند. و اگر گم‌ شده‌ بيارند تجديد كنند چون‌ خيلي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ ما اهميت‌ مي‌ديم‌. و در عين‌ اينكه‌ اينهايي‌ كه‌ نياوردند نمره‌هايشون‌ پائيين‌ آمده‌ بهرحال‌.

 خوب‌. امروز روز زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌. حالا اين‌ زيارتي‌ چه‌ جهتي‌ داره‌ فعلا خيلي‌ معروف‌ شده‌ و احتمالاتي‌ هم‌ علما داده‌اند. ولو روايت‌ نداره‌ امروز روز زيارتي‌ مخصوصه‌. بعضي‌ از علماي‌ بزرگ‌ كه‌ قولشون‌ حجته‌، گفته‌اند. ولي‌ خوب‌ بهرحال‌ زيارتي‌ مخصوص‌ است‌ و همه‌اتون‌ هم‌ انشاء الله‌ به‌ زيارتي‌ امروز رفته‌ايد و خيلي‌ آدم‌ بايد بيحال‌ باشه‌ كه‌ امروز ديگه‌ زيارت‌ نرفته‌ باشه‌. و بعضي‌ گفته‌اند روزي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ وارد خراسان‌ شده‌. بعضي‌ گفتند كه‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ از مدينه‌ حركت‌ كرده‌. بعضي‌ گفتند كه‌ روزي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ ولايتعهدي‌ را قبول‌ كرده‌. حالا هر چي‌ بوده‌ بعضي‌ها هم‌ شهادت‌ كه‌ بعيده‌ اين‌ قول‌ سوم‌، چون‌ آنها تاريخهايش‌ معلوم‌ نيست‌، ولي‌ اين‌ قول‌ سوم‌ شهادت‌ چون‌ تاريخش‌ معلومه‌ و روز بيست‌ و نهم‌ يا آخر ماه‌ صفر، وفات‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌، آن‌ احتمالش‌ خيلي‌ ضعيفه‌ كه‌ وفات‌ باشه‌. بهرحال‌ اين‌ ماه‌ تعلق‌ شديدي‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا داره‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را از زائرين‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار داده‌ باشه‌. و آن‌ ثوابهايي‌ كه‌ كسي‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ را زيارت‌ كند ثواب‌ هزار حج‌، هزار عمره‌، كه‌ فرمود من‌ و آبائم‌ شفعاء او هستيم‌ روز قيامت‌. شفاعت‌ آنها و زيارت‌ حضرت‌، سه‌ جا به‌ درد انسان‌ ميخوره‌. بلكه‌ خود حضرت‌ مي‌آيند به‌ زيارت‌ اين‌ شخص‌ كه‌ زائر حضرت‌ رضاست‌. عند الصراط‌ و عند الميزان‌ و عند وفاء الكتب‌. و كسي‌ كه‌ حضرت‌ رضا را زيارت‌ كنه‌ گناهانش‌ بخشيده‌ ميشه‌ ولو كان‌ مثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار. هر چي‌ گناه‌ داشته‌ باشه‌ آمرزيده‌ ميشه‌. يك‌ نفر يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشت‌ شايد هم‌ براتون‌ گفته‌ باشم‌. ميگفت‌ كه‌ حضرت‌ رضا را من‌ در عالم‌ مكاشفه‌ ديدم‌ وقتي‌ من‌ وارد حرم‌ شدم‌ مثل‌ يك‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود زرگري‌ كه‌ يك‌ جواهري‌ را به‌ دستش‌ داديم‌ كه‌ آن‌ جواهر قلب‌ شماست‌. وقتي‌ كه‌ به‌ دست‌ آن‌ جواهرساز يا جواهر شناس‌ داده‌ شد، او فورا برد اول‌ تميزش‌ كرد. شما انگشتري‌ را خيلي‌ كثيفش‌ كرده‌ باشيد؛ ببريد پيش‌ يك‌ مغازة‌ انگشترفروش‌، اين‌ شما بخواهيد يا نخواهيد اول‌ تميزش‌ ميكنه‌، كثافتهايش‌ را پاك‌ ميكنه‌. بعد حضرت‌ گفت‌ كه‌ اين‌ خيلي‌ قيمتيه‌! خيلي‌ قيمتيه‌! اين‌ جواهري‌ كه‌ تو داري‌ خيلي‌ قيمتيه‌. ميدوني‌ قيمتش‌ چيه‌؟ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌ بان‌ لهم‌ الجنه‌. بهشت‌ را مي‌دهند بهتون‌. بهشت‌ چند متر زمين‌ داره‌؟ متري‌ چنده‌ قيمتش‌؟ و جنت‌ عرضها السماوات‌ و الارض‌. خيلي‌، بينهايت‌ از صد هكتار و هزار هكتار و يك‌ ميليون‌ هكتار بيشتره‌، خيلي‌ بيشتر. زمينهايش‌ هم‌ به‌ قدري‌ گرونه‌ كه‌ اگر ميلياردها تومان‌ غير از آنهايي‌ كه‌ جانشون‌ را دادند در راه‌ خدا، بدهند يك‌ مترش‌ را بهشون‌ نمي‌دهند. خيلي‌ پرارزشه‌. اين‌ انگشتر را تميز كردند و گفتند آقا اين‌ خيلي‌ قيميته‌. قدرش‌ را بدون‌. مشتري‌ خوبي‌ من‌ برايش‌ دارم‌. حالا نه‌ دست‌ خودم‌ باشه‌، برميداري‌ مي‌آري‌ از توي‌ حرم‌ بيرون‌. باز مشغول‌ آن‌ كثافتكاريها و گناهها باز كثافت‌ و چربي‌ بهش‌ مي‌زنيد باز دو باره‌ مي‌بردش‌. ان‌ عاقبة‌ الذين‌ اساء السوء ان‌ كذبوا بآيات‌ الله‌. آخرش‌ ميبيني‌ يك‌ آدم‌ بيعقيدة‌ بي‌ ارزش‌ بيفايدة‌ يك‌ پول‌ نمي‌ارزه‌ ميشه‌ و ميره‌. تا كي‌ مي‌خواي‌ هواس‌ نفست‌ را اينقدر به‌ كار ببري‌؟ تا كي‌ مي‌خواي‌ اينقدر معصيت‌ كني‌؟ تا كي‌ مي‌خواي‌ اين‌ جواهر قيمتي‌ كه‌ خدا روز اول‌ اينجوري‌ ميگه‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌، اينقدر تميز بوده‌ كه‌ مثل‌ خدا بوده‌، اين‌ را در اختيار تو قرار داده‌. حالا تو با كارهاي‌ هواي‌ نفس‌، دلم‌ مي‌خواد، دلم‌ مي‌خواد اين‌ را كثيفش‌ كردي‌ و از بين‌ برديش‌. يك‌ پول‌ هم‌ نمي‌ارزه‌. آن‌ شخص‌ مي‌گفت‌ قيامت‌ را در خواب‌ مي‌ديدم‌. اعمالم‌ هم‌ مثل‌ چند تا گوني‌ ميوه‌ برده‌ بوديم‌ براي‌ زندگي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ اينجا بكنيم‌. يك‌ ملكي‌ آمد در كيسه‌ها را باز كرد هي‌ دونه‌ دونه‌ اينها را مي‌ريزه‌ بيرون‌، ميگه‌ اينها پوسيده‌ است‌. هي‌ ريخت‌ ريخت‌، گوني‌ اول‌ را خالي‌ كرد گفت‌ بيا گونيش‌ مال‌ خودت‌. دومي‌ هم‌ همينطور. گفتم‌ آخه‌ ما اينجا زندگي‌ داريم‌، مي‌خواهيم‌ زنده‌ بمونيم‌. گفت‌ نه‌ فايده‌ نداره‌ اين‌ اعمال‌ پوسيدة‌ تو، آن‌ نماز بي‌ توجه‌ تو و اين‌ افكار پريشان‌ تو و اين‌ عقايد نيم‌بند تو و اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، چه‌ عرض‌ كنم‌؟ اين‌ اخلاق‌ بد تو، كدوم‌ كيسه‌ اين‌ باصطلاح‌ زاد و توشه‌اي‌ كه‌ آورده‌اي‌ اينجا به‌ درد ميخوره‌؟ هيچيش‌. هيچيش‌. همه‌ را ريخت‌ و كيسه‌هاي‌ خالي‌ را داد دست‌ ما. ما اينجوري‌ هستيم‌. هل‌ ادلكم‌ علي‌ تجارة‌ تنجيكم‌ من‌ عذاب‌ اليم‌ تؤمنون‌ بالله‌. ايمان‌ به‌ خدا داشته‌ باشيد. جهاد با نفس‌ كنيد. چقدر آقا عمر ميكنيد؟ چقدر؟ صد سال‌. بيشتر كه‌ نميشه‌. صد سال‌ رياضت‌ بكش‌، صد سال‌ هر چي‌ خدا مي‌خواد انجام‌ بده‌، صد سال‌ گناه‌ نكن‌، بينهايت‌، يك‌ ميليارد سال‌، باز هم‌ بيشتر، بينهايت‌ راحت‌ باش‌. تويي‌ كه‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌ درس‌ مي‌خوني‌ تا مدرك‌ بگيري‌ بگند آقاي‌ دكتر بهت‌. بعد چند سال‌ با اين‌ مدرك‌ زندگي‌ ميكني‌؟ بعله‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌، هفت‌ سال‌ هم‌ آنجا، خدمت‌ شما عرض‌ شود، سي‌ و دو سال‌. بعد از سي‌ و دو سال‌ تا صد سال‌ چند سال‌ مي‌مونه‌؟ شصت‌ و هشت‌ سال‌. شصت‌ و هشت‌ سال‌ مي‌خواي‌ زندگي‌ بكني‌. راحت‌ و خوب‌ هم‌ آنوقت‌ اگر زندگي‌ كردي‌ واقعا حقوقت‌ هم‌ مكفي‌ هست‌، همه‌ چيزش‌ درست‌. اما تو بي‌ انصاف‌ براي‌ شصت‌ و هشت‌ سال‌ زندگي‌، بيست‌ و پنج‌ سال‌ زحمت‌ كشيدي‌، براي‌ بينهايت‌ زندگي‌ نمي‌خواهي‌ ده‌ سال‌ زحمت‌ بكشي‌؟! بخدا قسم‌ اگر ده‌ سال‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد ديگه‌ اصلا نخواسته‌ باشي‌ هم‌، كه‌ گناه‌ بكني‌، نخواسته‌ باشي‌ اگر ولت‌ كنند، نمي‌كني‌. يعني‌ نميتوني‌ گناه‌ بكني‌، نميتوني‌ پاك‌ نباشي‌. ده‌ سال‌! آقا اين‌ برنامه‌ ده‌ سال‌ طول‌ ميكشه‌ نهايتش‌ و شما در اين‌ ده‌ سال‌ همه‌ چي‌ داريد. حتي‌ توي‌ اين‌ دنيا هم‌. يك‌ دوستي‌ از دوستانمون‌ همين‌ ديشب‌ ميهمان‌ ما بودند. دلم‌ مي‌خواست‌ شما هم‌ گوش‌ مي‌داديد. يكيشون‌ مديرعامل‌ يك‌ كارخانه‌ و تشكيلاتي‌ بود. به‌ آن‌ يكي‌ مي‌گفت‌. آن‌ يكي‌ هم‌ مرد معمولي‌. ميگفت‌ حاج‌ آقا، به‌ من‌ ميگفت‌، اين‌ آدم‌ اينقدر اعتبار توي‌ بازار داره‌ كه‌ اگر من‌ الان‌ صد ميليون‌ تومان‌، صد ميليارد تومان‌ بهش‌ داشته‌ باشم‌، بدون‌ هيچ‌ مدركي‌ به‌ دست‌ اين‌ مي‌سپارم‌. جلوي‌ خودش‌ ميگفت‌. ولي‌ اون‌ قبول‌ نميكنه‌. خوب‌ عجيبه‌. ايمان‌. ايشان‌ هم‌ بعله‌ راست‌ ميگه‌، منهم‌ قبولش‌ دارم‌. از رفقاي‌ خودمونه‌، قبولش‌ دارم‌. يعني‌ الان‌ هر چه‌ پول‌ بدون‌ هيچ‌ مدركي‌ بهش‌ بدهند هيچ‌ كم‌ و زياد نميشه‌. تصرف‌ بيجا نميكنه‌. امانتدار كامليست‌. انسان‌ با اعتبار توي‌ دنيا زندگي‌ ميكنه‌. بعله‌.

 وقتي‌ كه‌ شما پاك‌ و پاكيزه‌ شديد، فروختيد خودتون‌ را به‌ خدا، ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسكم‌، توي‌ حرم‌ كه‌ رفتيد بگيد يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا، من‌ اومدم‌ توي‌ آن‌ معامله‌ شما دلال‌ خدا هستي‌ ديگه‌، اين‌ معامله‌ را انجام‌ بده‌. من‌ جانم‌ و مالم‌ و هر چه‌ دارم‌ به‌ تو مي‌بخشم‌، تو هر جور بگي‌ ما همانجور عمل‌ مي‌كنيم‌. ديگه‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ جانش‌ را بخشيد به‌ خدا ديگه‌ فكر، مال‌ او نيست‌ ديگه‌، طبق‌ دستور خدا بايد ديگه‌ با اين‌ جان‌ و با اين‌ مال‌ عمل‌ بكنه‌. اينجوري‌ ميشه‌. اما ماها برميداريم‌ مي‌آريم‌، نه‌. مال‌ خودمونه‌، لازمش‌ داريم‌. هي‌ آلوده‌اش‌ مي‌كنيم‌.

 انشاء الله‌ امروز شما اين‌ كار را كرديد و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ موفق‌ باشيد و به‌ خدا جانتون‌ را فروخته‌ باشيد و اختيار جانتون‌ در دست‌ خدا باشه‌ و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را در قيامت‌ با علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مشهور كنه‌.

 السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا ابا الحسن‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بابي‌ انت‌ و امي‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يتململ‌ تململ‌ السرير. اين‌ يتململ‌ تململ‌ السرير من‌ در روضه‌ خوندن‌ مقيدم‌ همينهايي‌ كه‌ هست‌، نوشتند، بگم‌. خيلي‌ نميخوام‌ زياد آب‌ و تابش‌ بدم‌ كه‌ شما گريه‌ بكنيد و گريه‌ نكنيد. مي‌خواهيد گريه‌ بكنيد مي‌خواهيد گريه‌ نكنيد. ولي‌ اين‌ حالت‌ را حضرت‌ رضا داشته‌ كه‌ وقتي‌ زهر را خورده‌ بود، آمد در ميان‌ خانه‌، يك‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ مريضه‌، نه‌ دوست‌ داره‌ دوستش‌ ببينه‌ در آن‌ حال‌، نه‌ دشمن‌. چون‌ دشمن‌ ممكنه‌ شاد بشه‌، دوست‌ هم‌ ناراحت‌ بشه‌. ميره‌ در اطاق‌ خلوتي‌ خودش‌ را قرار داد. به‌ اباصلت‌ هم‌ آنطوري‌ كه‌ روايت‌ داره‌، فرمود كسي‌ را راه‌ نده‌. اباصلت‌ ميگه‌ نگاه‌ كردم‌ يتململ‌ تململ‌ السرير، مثل‌ مارگزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچيد. نزديك‌ ظهر شد. ظهر شد. فرمود غلامها غذا خورده‌اند يا نه‌؟ گفتم‌ آقا با اين‌ حال‌ شما كي‌ ميل‌ به‌ غذا داره‌. حضرت‌ نشستند، خودشون‌ را كنترل‌ كردند، سر سفره‌ نشستند با غلامها غذا خوردند. بعد كه‌ غلامها رفتند اباصلت‌ ميگه‌ ديدم‌ باز به‌ همان‌ حال‌ اول‌ افتاد.

 خدايا به‌ آبروي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ خاطر محبتت‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و حب‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ تو خدايا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌.

 

۲۷ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ۳ شهريور ۱۳۷۴ – توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌

 توبه‌ و تهذيب‌ نفس‌ 3 شهريور 1374

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در صدر آيات‌ و اول‌ سورة‌ تبارك‌، اين‌ جمله‌ زياد جلب‌ توجه‌ انسان‌ بيدار را ميكند. آدمها به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند: مرده‌، مرده‌هاي‌ قبرستان‌ را عرض‌ نميكنم‌ها، همين‌ آدمهايي‌ كه‌ راه‌ مي‌روند. خواب‌، و بيدار. اكثر مردم‌ خوابند. الناس‌ نيام‌. مولا امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود همة‌ مردم‌ از باب‌ تقليد، از باب‌ اكثريت‌ وقتي‌ يك‌ جور بودند و غلبه‌ با آنها بود، همه‌ را شامل‌ ميشه‌. طبعا چند نفري‌ كه‌ بيدار باشند، اينها را به‌ حساب‌ نمي‌آورند. شما ساعت‌ يك‌ بعد از نصف‌ شب‌ ميگيد همه‌ خوابند و حال‌ آنكه‌ يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ بيدار باشند. حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ فرمود الناس‌ نيام‌. همه‌ خوابند. به‌ يك‌ معنا همه‌ واقعا خوابند. بخاطر اينكه‌ همان‌ بيدارهاش‌ هم‌ خوابند. حالا توضيح‌ ميدم‌. اذا ماتوا انتبهوا. وقتي‌ كه‌ بميرند بيدار ميشوند. مردن‌ هم‌ دو تا مردنه‌. يكي‌ موتوا قبل‌ ان‌ تموتوا، بميريد قبل‌ از آنكه‌ بميرانندتون‌، يك‌ مردن‌ در حال‌ زندگيست‌. يك‌ مردن‌ هم‌ هست‌ همان‌ مردني‌ كه‌ شما مي‌شناسيد. مردن‌ هم‌ دوتاست‌.

 اما الناس‌ نيام‌. آدمهاي‌ بيدار از اين‌ آيه‌ يك‌ چيزهايي‌ مي‌فهمند. افراد خواب‌ از هيچي‌ هيچي‌ نمي‌فهمند. يعني‌ شما يك‌ شخصي‌، الان‌ آن‌ گوشة‌ مجلس‌ خوابيده‌ باشه‌، چرت‌ بزنه‌. بعدش‌ بپرسند فلاني‌ چي‌ گفت‌؟ خواب‌ بوده‌، هيچي‌ نميفهمه‌. حتي‌ زنبور هم‌ بگزدش‌، پشه‌ ميگزه‌، صبح‌ بلند ميشه‌ ميبينه‌ صورتش‌ پر از جاي‌ گزيدن‌ پشه‌ است‌ اما نفهميده‌. هيچي‌ نمي‌فهمه‌. آدم‌ خواب‌ خيلي‌ كوشش‌ بكنيد در خواب‌ غفلت‌ نباشيد. خيلي‌ مهمه‌ها. يعني‌ انساني‌ كه‌ خواب‌ غفلت‌ هست‌ توي‌ دنيا، در روز، در عالم‌ برزخ‌ هم‌ خوابه‌، در قيامت‌ هم‌ خوابه‌، توي‌ بهشت‌ هم‌ آدمهاي‌ خواب‌ را راه‌ نمي‌دهند.

 اما اگر بيدار شديد، تمام‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ براتون‌ درسه‌. الذي‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌، ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. مرگ‌ و زندگي‌ را خدا خلق‌ كرده‌ كه‌ به‌ شما بفهمانه‌ كه‌ كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. يعني‌ دنيا را دار امتحان‌ قرار داده‌ تا شما بفهميد. آخه‌ معلم‌ امتحان‌ را كه‌ از بچه‌ ميكنه‌ بخاطر دو جور ممكنه‌ امتحان‌ كنه‌. يكي‌ خودش‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ آيا درسي‌ خونده‌ يا نخونده‌. يكي‌ اينكه‌ آن‌ بچة‌ مغروري‌ كه‌ ميگه‌ من‌ از همه‌ بهتر درس‌ خوندم‌، دو تا امتحانش‌ ميكنند. ميبنه‌ كه‌ نه‌، از همه‌ بدتر درس‌ خونده‌. انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ اينجور امتحان‌ ميكنه‌. يعني‌ در اين‌ مسئلة‌ دومي‌، طرز دومي‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ميدنه‌ ما چي‌ هستيم‌. ماها را خوب‌ مي‌شناسه‌. ولي‌ ما خودمون‌ خودمون‌ را خوب‌ نمي‌شناسيم‌. اگر بشناسيم‌ امتحان‌ را زياد سخت‌ نميگيره‌ خدا. ولي‌ ماها مغروريم‌. آقا از ما بهتر آدم‌ مگر ميشه‌. نمازمون‌ را هم‌ كه‌ مي‌خونيم‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ روزه‌امون‌ را هم‌ كه‌ مي‌گيريم‌ و، شراب‌ و قمار بازي‌ و اينها هم‌ كه‌ نداريم‌، پس‌ خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ هستيم‌. نه‌. گفت‌ كه‌ تو برات‌ پيش‌ نيامده‌. آب‌ نديد، و الا شناباز خوبي‌ هستي‌. گاهي‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ نيامده‌. يك‌ ده‌ ميليون‌ توماني‌ بهت‌ بدهند بگن‌ يك‌ گناه‌ بكن‌. ميگي‌ خيلي‌ زياده‌، با هزار تومان‌ هم‌ يك‌ گناه‌ مي‌كنيد. امتحان‌ براي‌ انسان‌ پيش‌ بياد آنوقت‌ معلوم‌ ميشه‌، اذا جاء الامتحان‌ يعرف‌ الرجل‌ او يحي‌. اگر امتحان‌ بياد پيش‌، شناخته‌ ميشه‌ انسان‌ مرد يا افراد ديگه‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ در امتحانات‌ پروردگار خيلي‌ انشاء الله‌ خوب‌ از كار در بيائيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ پاتون‌ روي‌ پوست‌ خربوزه‌ باشه‌. حالا ميگن‌ روي‌ پوست‌ موز، آنهم‌ همين‌ حالت‌ را پيدا ميكنه‌. انسان‌ را تا هولش‌ ميدهند، هول‌ نداده‌ ميخوره‌ به‌ زمين‌. در راه‌ دين‌ بايد انسان‌ خيلي‌ محكم‌ باشه‌. امتحانات‌ الهي‌ براي‌ انسانها هميشه‌ هست‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ نگيد خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. نميشه‌، آمديد توي‌ سر جلسة‌ امتحان‌، نميشه‌ بگيد امتحان‌ نكن‌. ميتوني‌ تقاضا بكني‌ كه‌ يك‌ چيزهايي‌ از ما سؤال‌ بكنيد در جلسة‌ امتحان‌ كه‌ بلد باشيم‌. امتحان‌ را آسون‌ بگيريد براي‌ ما. از مظلات‌ ستم‌ ما را حفظ‌ كنيد. از لغزشها پروردگارا ما را حفظ‌ كن‌. اين‌ را ميتونيد دعا كنيد. اما نمي‌توني‌ بگي‌ خدايا ما را امتحان‌ نكن‌. اصلا خلق‌ الموت‌، شما اين‌ را بدونيد از نظر روايات‌ و از نظر باصطلاح‌ چند آية‌ قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ ما را خلق‌ كرده‌، قبلا، قبل‌ از اينكه‌ بدنمون‌ را خلق‌ كنه‌؛ و پاي‌ درس‌ روح‌ القدس‌ نشونده‌. روح‌ القدس‌، روح‌ ولايت‌ كليه‌ است‌ كه‌ ما تعبير مي‌كنيم‌ به‌ روح‌ پاك‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در سر اين‌ كلاس‌ نشانده‌، همه‌ چيز را بهتون‌ تعليم‌ داده‌. همه‌ چيزهايي‌ كه‌ لازم‌ بوده‌ امروز در وجدانتون‌ و در غرائزتون‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌، همة‌ اينها را تعليمتون‌ داده‌. خوب‌ حالا مي‌خواد امتحانتون‌ كنه‌. بعد هم‌ ميثاق‌ با شما بسته‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتي‌، امروز به‌ بستر لا خفتي‌. آن‌ روزي‌ كه‌ گفت‌ الست‌ بربكم‌، همة‌ ما بوديم‌. همه‌امون‌ گفتيم‌ بلي‌. آيا پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌ روحي‌ كه‌ در عالم‌ زر خودش‌ را نشان‌ داده‌، آيا اين‌ پيغمبر نيست‌؟ ما آنوقتها مي‌ديديم‌ مي‌گفتيم‌ چرا. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آيا خلق‌ دوم‌ از نظر عظمت‌ بعد از پيغمبر اكرم‌ نيست‌؟ گفتيم‌ بلي‌. آيا حقايقي‌ كه‌، البته‌ من‌ نمي‌خوام‌ شرح‌ بدم‌، اينها را من‌ در كتاب‌ محضر استاد شرح‌ دادم‌. همة‌ مسائل‌ را از ما بلي‌ گرفتند. مسائل‌ مهم‌ روحي‌ و اعتقادي‌. و بعد هم‌ از ما ميثاق‌ گرفتند كه‌ ما طبق‌ اين‌ عقائد عمل‌ بكنيم‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، يكي‌ از موارد را مي‌فرمايد، الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. همه‌ امون‌ با پروردگار عهد بستيم‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. و بلكه‌ بندگي‌ پروردگار را بكنيم‌. الم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. و انا اعبدوني‌. اين‌ جملة‌ دومه‌ ديگه‌. اينكه‌ من‌ را عبادت‌ بكنيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. شما همه‌اتون‌ بايد توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. اين‌ عهدي‌ است‌ كه‌ ما با خدا بستيم‌. عالم‌ ميثاقي‌ داشتيم‌. با خداي‌ تعالي‌ تعهد كرديم‌. حالا آمديم‌ به‌ بستر لا خفتيم‌، خوابيديم‌، به‌ كلي‌ همه‌ چيز را فراموش‌ كرديم‌. گاهي‌ هم‌ كه‌ بيدار ميشيم‌ بر اثر يك‌ تكاني‌ كه‌ بهمون‌ ميدهند، حالا چه‌ پاي‌ منبر تكان‌ بخوريم‌، چه‌ با مطالعه‌ يك‌ كتاب‌ تكان‌ بخوريم‌ و مؤمن‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ بيداره‌، با يك‌ يك‌ از آيات‌ قرآن‌ تكان‌ ميخوره‌. الذينهم‌، در آيات‌ قرآن‌ هست‌ كه‌ مؤمنين‌ چه‌ كساني‌ هستند؟ و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌، زادتهم‌ ايمانا. وجلت‌ قلوبهم‌. اذا ذكر الله‌ وجلت‌ قلوبهم‌. وقتي‌ كه‌ خدا ياد ميشه‌ اينها دلشون‌ ميترسه‌. ميترسه‌ نه‌ اينكه‌ فقط‌ بترسند. خدا بدونيد ازش‌ لازم‌ نيست‌ بترسيد. خداي‌ مهربان‌ رئوف‌ كه‌ همه‌ جا اسمش‌ را رحمان‌ و رحيم‌ گذاشته‌. اگر ترسيديد از گناهان‌ خودتون‌ بترسيد. لا يخافن‌ احدا منكم‌ الا ذنبه‌. هيچكدام‌ شما هرگز و هرگز نترسد مگر از گناهش‌. از خدا هم‌ كه‌ ما مي‌خوايم‌ بترسيم‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ مبادا خداي‌ تعالي‌ بخاطر گناهان‌ ما، ما را عذاب‌ كنه‌.

 ببينيد انسان‌ اگر دوستي‌ داشته‌ باشه‌، هميشه‌ از اين‌ دوستش‌ ميترسه‌. اسمش‌ هم‌ خشيته‌. مثلا چطور؟ انسان‌ دائما ميترسه‌ كه‌ اين‌ رفيقي‌ كه‌ حالا مثلا داراي‌ مقاميست‌، داراي‌ قدرتيست‌، داراي‌ پوليست‌، رفيق‌ بسيار پر ارزشيت‌، مبادا كاري‌ بكنه‌ كه‌ اين‌ بدش‌ بياد. اين‌ ترس‌ در انسان‌ هست‌. شما اگر يك‌ جواهر گرانقيمتي‌ توي‌ جيبتون‌ باشه‌، هميشه‌ ترس‌ داريد مبادا كسي‌ از جيبتون‌ بزنه‌. حالا اگه‌ يك‌ سنگي‌ باشه‌، نمي‌ترسيد. حالا اين‌ سنگ‌ را هم‌ ما بيخود خودمون‌ را توي‌ جيبمون‌ گذاشتيم‌. اگر انسان‌ يك‌ چيزي‌ را خيلي‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، هر چي‌ هم‌ بيشتر دوستش‌ داشته‌ باشه‌، بيشتر ميترسه‌ ازش‌. بيشتر ميترسه‌ كه‌ ازش‌ جدا بشه‌. ميگن‌ مجنون‌ را يك‌ وقتي‌ آوردند نزد ليلي‌. نشست‌ مجنون‌ گريه‌ كردن‌. گفتند چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ ميترسم‌ بگيد پاشو برو. حالا ديگه‌. جدام‌ كنيد، حالا اگر انسان‌ به‌ خدا برسه‌، خدا ميدونه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ اولياء خدا هست‌، اگر لذت‌ ايمان‌، لذت‌ توبه‌، لذت‌ قدم‌ برداشتن‌ در راه‌ خدا را بچشيد، من‌ گاهي‌ به‌ بعضي‌ از رفقا كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفسند، يك‌ خورده‌ سهو ميكنم‌، اينور آنورشون‌ ميكنم‌ تا اينها لذت‌ راه‌ كمالات‌ را بچشند. بعد مي‌آن‌ پيش‌ من‌ مي‌گن‌ آقاما چي‌ بوديم‌ چي‌ شديم‌. حالا زندگيمون‌ تمام‌ خوشي‌ و شادي‌ و لذت‌ است‌ و من‌ مطمئن‌ ميشم‌ كه‌ ديگه‌ ول‌ نميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ عبادت‌ تحميل‌ باشه‌. افرادي‌ هستند كه‌ تحميل‌ كردند يا خودشون‌ بر خودشون‌ يا كسي‌ بر آنها تحميل‌ كرده‌، از اين‌ افراد من‌ خيلي‌ وحشت‌ دارم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ چيز تحميلي‌ بالاخره‌ دوام‌ نداره‌. حالا در يك‌ مجلسي‌ بوده‌، يك‌ برنامه‌اي‌ را شده‌، يك‌ چيزي‌ شده‌ كه‌ اين‌ برش‌ تحميل‌ شده‌، حالا ممكنه‌ خودش‌ هم‌ بر خودش‌ تحميل‌ كرده‌ كه‌ آدم‌ خوبي‌ باشه‌. يك‌ مدت‌ هم‌ ميره‌ دنبال‌ خوبيها. خدا هم‌ امتحانش‌ ميكنه‌. يك‌ قدري‌ فشارش‌ ميده‌، ميگه‌ اين‌ اگر ماندني‌ است‌ بمانه‌ اگر هم‌ رفتني‌ است‌ بره‌. چون‌ خلق‌ الموت‌ و الحيات‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. غرباله‌، و لتغربلن‌ غربله‌. همه‌اتون‌ غربال‌ مي‌شيد. كي‌ محكمه‌ در اين‌ راه‌؟ اگر كسي‌ لذت‌ ايمان‌ را بچشه‌. يعني‌ وقتي‌ توبه‌ كرد يك‌ احساس‌ سبكي‌ ميكنه‌ كه‌ مي‌خواد پر دربياره‌. باور كنيد بعضي‌ها هستند اينطوريند. من‌ از ايشون‌ سؤال‌ ميكنم‌ حالا كه‌ تصميم‌ داريد ديگه‌ گناه‌ نكنيد و توبه‌ كرديد و اين‌ زحمت‌ را و رياضت‌ را كشيديد، آيا چه‌ احساسي‌ داريد؟ ميگن‌ مثلا يك‌ عده‌اي‌ هستند، ميگن‌ ما يك‌ احساسي‌ داريم‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ بار سنگين‌ پر از كثافت‌، آخه‌ اين‌ بار گناهي‌ كه‌ روي‌ دوششه‌ مثل‌ يك‌ بار پر از نجاسته‌. يك‌ بار سنگين‌ پر از نجاست‌ روي‌ دوشمون‌ بوده‌. از بويش‌ هم‌ ناراحت‌ بوديم‌. حالا گذاشتيم‌ كنار و رفتيم‌ حمام‌ و خودمون‌ را تميز كرديم‌ و آمديم‌. و از اين‌ صد برابر لذتبخشتر. هستند افرادي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ حالتي‌ بدون‌ اينكه‌ من‌ بهشون‌ بگم‌ دارند. بعد از اينكه‌ يك‌ توبة‌ نصوح‌ كردند، توبة‌ واقعي‌ كردند، كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا، اگر مي‌خوايد توبه‌ كنيد، توبة‌ نصوح‌. و الا بقية‌ توبه‌ها اسباب‌ دردسره‌. توبه‌ يعني‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خدا. از باب‌ مثال‌ شما مثلا حركت‌ كرديد به‌ طرف‌ فرض‌ كنيد اشتباهي‌ به‌ طرف‌ زاهدان‌ مثلا. مي‌خوايد بريد تهران‌ مثلا. حالا برگشتيد. آمديد توي‌ مشهد كه‌ بريد به‌ طرف‌ تهران‌. باز دو مرتبه‌ رفتيد طرف‌ زاهدان‌. باز برگشتيد، باز رفتيد، باز برگشتيد، باز رفتيد، اين‌ جز در جا زدن‌ هيچ‌ فايدة‌ ديگه‌اي‌ نداره‌. هم‌ خودت‌ را خسته‌ كردي‌ هم‌ ملائكة‌ الهي‌ بهت‌ مي‌خنده‌. آخه‌ مرد حسابي‌ تو بيكاري‌ اين‌ كارها را ميكني‌؟! صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ، اين‌ شاعر توبه‌ را با استغفار اشتباه‌ گرفته‌ و الا نميگفت‌ اين‌ حرف‌ را. توبه‌ يك‌ دفعه‌. يك‌ مرتبه‌ انسان‌ بيشتر حق‌ نداره‌ توبه‌ كنه‌. صد بار كه‌ هيچي‌، دو بار هم‌ نبايد توبه‌ بكنه‌. چون‌ اسباب‌ زحمته‌. اون‌ استغفاره‌ كه‌ شايد حضرت‌ حتي‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ هفتاد مرتبه‌ انسان‌ استغفار كنه‌، هر ساعت‌ استغفار كنه‌، طلب‌ بخشش‌ كنه‌ از خدا، عذرخواهي‌ كنه‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. استغفار يعني‌ طلب‌ بخشش‌ كردن‌. توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌ هي‌ رفتي‌ هي‌ برگشتي‌. مگه‌ ديوانه‌اي‌. يك‌ ديوانه‌اي‌ بود اين‌ وقتي‌ از خونه‌ ميرفت‌ بيرون‌، تا سر كوچه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌. باز دو مرتبه‌ ميرفت‌ باز برميگشت‌ و مي‌آمد. ما همه‌ فهميده‌ بوديم‌ اين‌ ديوانه‌ است‌. آخه‌ آدمي‌ كه‌ در هر روز ده‌ دفعه‌ توبه‌ بكنه‌، اين‌ ديوانه‌ است‌. توبه‌ يك‌ دفعه‌. و توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. توبة‌ نصوح‌ چيه‌؟ ان‌ لا تعود فيه‌ ابدا. اين‌ روايات‌ شايد ده‌ تا روايت‌ بيشتر داره‌ در معناي‌ توبة‌ نصوح‌. توبة‌ نصوح‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگز ديگه‌ به‌ گناهت‌ برنگردي‌. از اين‌ راهي‌ كه‌ رفتي‌، ديگه‌ حالا كه‌ متوجه‌ اشتباهت‌ شدي‌ دو مرتبه‌ نبايد توبه‌ بكني‌. مؤمن‌ در روايت‌ داره‌ كه‌ از يك‌ سوراخ‌ دو دفعه‌ گزيده‌ نميشه‌. انگشت‌ را كردي‌ توي‌ سوراخ‌ ديدي‌ زنبور سر انگشتت‌ را زد، بلكه‌ عاقل‌ اين‌ كار را نميكنه‌، باز دو مرتبه‌ انگشتت‌ را نكن‌ آن‌ تو. دستت‌ را زدي‌ به‌ سيم‌ برق‌ ديدي‌ گرفت‌ تكانت‌ داد. باز دو مرتبه‌ هم‌ دست‌ ميزني‌، معلومه‌ كه‌ ديوانه‌اي‌. تعارف‌ كه‌ نداريم‌. معصيت‌ كردي‌، كسل‌ شدي‌، ديدي‌ تاريك‌ شدي‌، بار كثافت‌ گناه‌ آمد روي‌ دوشت‌، حالا آمدي‌ توبه‌ كردي‌. دو مرتبه‌ باز چرا؟

 بنابراين‌ اگر انساني‌ توبه‌ بكنه‌ و لذت‌ آن‌ سبكي‌ توبه‌ را، بعضي‌ها مي‌آن‌ ميگن‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ توبه‌ هم‌ كردند خودشون‌ را، غالبا خيال‌ مي‌كنند علامتش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ صورتش‌، اگه‌ سياه‌ چهره‌ بوده‌ سفيد پوست‌ ميشه‌. يا توي‌ تاريكي‌ مثل‌ اين‌ تسبيح‌هايي‌ هست‌ كه‌ برق‌ ميزنه‌، توي‌ تاريكي‌، اگر توي‌ تاريكي‌ بنشينند صورتشون‌ برق‌ ميزنه‌. نه‌. هيچكدام‌ از اينها نيست‌. يك‌ سبكي‌ كه‌ مثل‌ پر كاه‌ ميشه‌. اين‌ را من‌ نمي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌. آخه‌ چطور ميشه‌ آدمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد هفتاد هشتاد كيلو وزنشه‌ به‌ وزن‌ پر كاه‌، نه‌ تو ترازو كه‌ بذاري‌ قبل‌ از توبه‌ و بعد از توبه‌ به‌ همون‌ وزن‌ قبلي‌ هستي‌. شايد گاهي‌ هم‌ سنگين‌تر بشي‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ چاق‌ مي‌شي‌ سر حال‌ مي‌شي‌. پس‌ اون‌ علامت‌ توبه‌ چيه‌؟ هي‌ به‌ ما مي‌گن‌، آقا علامت‌ توبه‌ را خودت‌ بهتر مي‌فهمي‌ تا ما. اين‌ حالته‌، يك‌ حالتي‌ است‌ كه‌ تا نخوري‌ نداني‌. حلواي‌ چي‌ مي‌گن‌؟ لن‌ تراني‌ يا تن‌ تراني‌ من‌ نمي‌دونم‌ چيه‌ اين‌ آخرش‌ ما ربطش‌ را پيدا نكرديم‌ كه‌ حلواي‌ چي‌؟ لن‌ تراني‌ باشه‌ يعني‌ هرگز نبيني‌ او را، تن‌ تراني‌ يك‌ نوع‌ حلوا باشد، حالا. مي‌گن‌ تا نخوري‌ نداني‌. تا انسان‌ نچشه‌ نمي‌تونه‌. حالا شما مزة‌ آبگوشت‌ را مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ براي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ آبگوشت‌ نخورده‌؟ اين‌ آبگوشت‌، نه‌ چيزي‌ گفتني‌ نيست‌. اون‌ حالت‌ توبه‌اي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ بوجود مي‌ياد اين‌ را نه‌ من‌ مي‌تونم‌ شرح‌ بدم‌ نه‌ تو خودت‌ كه‌ بهش‌ رسيدي‌ مي‌توني‌ شرح‌ بدي‌ نه‌ ديگري‌. مي‌گي‌ كه‌ خوب‌ پس‌ ما كه‌ نرسيديم‌ توبه‌ات‌ قبول‌ نشده‌. بي‌ تعارف‌. مي‌شه‌؟ بله‌. خوب‌ تو اگر بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ فرقي‌ نكني‌ با داشتن‌ اون‌ گناهان‌ براي‌ خودت‌ هيچ‌ فرقي‌ نكنه‌ اين‌ توبه‌ ات‌ هم‌ قبول‌ نشده‌ بخاطر اينكه‌ برات‌، اينها را استدلالي‌ مي‌گم‌ها. بخاطر اينكه‌ برات‌ اون‌ گناهان‌ اهمييت‌ نداشته‌. و توبة‌ حالا هم‌ اهمييت‌ نداره‌.

 چطور مي‌شه‌ انسان‌ يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ دوستش‌ را اذيت‌ كرده‌ باشد و او از او قهر كرده‌ باشه‌ رفته‌ رضايتش‌ را جلب‌ كرده‌ و او هم‌ گفته‌ كه‌ من‌ از تو راضي‌ هستم‌ صورتش‌ را بوسيده‌ باشه‌ و او را خوشحال‌ كرده‌ باشه‌ و در عين‌ حال‌ هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداشته‌ باشه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ خيلي‌ بي‌ احساسه‌ انسان‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خيلي‌ پر قيمت‌، پر ارزش‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ اين‌ ناراضي‌ شده‌ از دستش‌، حالا رفته‌ در خانه‌اش‌ و در زده‌ و وارد شده‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ او هم‌ راهش‌ داده‌ و بعد گفته‌ آقا من‌ را ببخشيد و اون‌ هم‌ گفته‌ بخشيدمت‌ و رفت‌ چايي‌ هم‌ براش‌ آورد و شيريني‌ هم‌ آورد و صورتش‌ را هم‌ بوسيد. اگر قبل‌ از ورود و بعد از ورود اين‌ هيچ‌ احساسي‌ نداشته‌ باشه‌ اين‌ آدم‌ خيلي‌ آدم‌ بي‌ خودي‌ است‌ خيلي‌ نافهم‌ است‌. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ كه‌ تمام‌ انبياء و اولياء حتي‌ پيغمبر اكرم‌ در مقابل‌ خدا سر به‌ سجده‌ مي‌گذارند اونجور كوچكي‌ مي‌كنند، اين‌ خدا از تو ناراضي‌ بوده‌ حالا راضي‌ شده‌ براي‌ تو هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. هيچ‌ احساسي‌ نداره‌. يا توبه‌ات‌ اصلا قبول‌ نشده‌ يا خدا اصلا راهت‌ نداده‌، يا توبة‌ درستي‌ نكردي‌ يا اين‌ كه‌ خوابي‌ احساس‌ نداري‌. اين‌ را بدونيد توبه‌ اگر قبول‌ بشه‌ واقعا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ پر در مي‌آورد. واقعا پرواز مي‌كنه‌، واقعا روي‌ پاش‌ نمي‌تونه‌ بايسته‌، نمي‌تونه‌ تحمل‌ كنه‌ از خوشحالي‌ و شعف‌ و سبكي‌، سبك‌ مي‌شه‌.

 شب‌ جمعه‌ رفتي‌ تو حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ و گناهانتون‌ را توبه‌ كرديد، حالا اومديد بيرون‌ هيچ‌ فرقي‌ برات‌ نداره‌؟ قبل‌ از رفتن‌ و بعد از رفتن‌؟ همان‌ حالت‌. اما اگر توبة‌ نسوه‌ باشه‌. انسان‌ بقدري‌ راحت‌ مي‌شه‌ به‌ قدري‌ آزاد مي‌شه‌ و لذا اذا ذكر الله‌ وجنت‌ قلوب‌ چه‌ مي‌شد به‌ ياد خدا مي‌افته‌. من‌ دو مرتبه‌ نيفتم‌ به‌ گناه‌. خدا مي‌دونه‌ بعضي‌ از دوستان‌ گاهي‌ ديدم‌ شانه‌هاشون‌ تكان‌ مي‌خوره‌، گريه‌ مي‌كنند كه‌ آقا ما مي‌ترسيم‌ باز بيافتيم‌ تو گناه‌. فلان‌ مثلا شغل‌ را داريم‌ فلان‌ كار را داريم‌ مي‌گيم‌ مثلا بايد استقامت‌ كنيم‌. انسان‌ بايد استقامت‌ داشته‌ باشه‌ تا به‌ گناه‌ نيافته‌. لذا بعد از توبه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر استقامتش‌ باشه‌. و اگر غير از اين‌ باشه‌ نمي‌تونه‌ پيشرفت‌ كنه‌. و بايد خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ بسازه‌. جوري‌ خودش‌ را تقويت‌ كنه‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ كنند، به‌ هيچ‌ وجه‌ زير گناه‌ نره‌. من‌ نمونه‌ هايي‌ ديدم‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌، مي‌گفت‌ شغلم‌ را از دست‌ دادم‌ بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ گناه‌ پيش‌ آمد من‌ نكردم‌. يك‌ گناه‌ من‌ پيش‌ آمد لازمة‌ شغلم‌ و ادامة‌ شغلم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ گناه‌ را من‌ بكنم‌، شغل‌ مهمي‌ هم‌ داشت‌. اينجوري‌ مي‌شه‌ انسان‌. ماها همان‌ يا خوابيم‌ يا حواسمون‌ نيست‌، اين‌ ماها كه‌ مي‌گم‌ شماها را نمي‌گم‌ها، اون‌ مردم‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ خوابن‌، نه‌ گناهش‌ برامون‌ فرق‌ مي‌كنه‌، آدم‌ خواب‌ آقا شما لحاف‌ كلفتي‌ را بياندازيد روش‌ اين‌ عرق‌ هم‌ مي‌كنه‌ها ولي‌ اگر بيدار نشه‌ نمي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ لحاف‌ كلفت‌ را انداختيم‌ روش‌. لحافش‌ را هم‌ برداريم‌ باز هم‌ نمي‌فهمه‌. توي‌ چراغ‌، توي‌ اون‌ اطاقي‌ كه‌ خوابيده‌ خاموش‌ كنيد تاريك‌ بشه‌ نمي‌فهمه‌ بعد چراغ‌ را روش‌ كنيد باز هم‌ نمي‌فهمه‌. بعضي‌ وقتها نور را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌. نورانيت‌ قلبش‌ را انسان‌ تشخيص‌ نمي‌ده‌.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ يسلوا عليكم‌ و ملائكة‌ ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خدا براي‌ خاطر توبة‌ شماها، خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌. صلوات‌ خدا مخصوص‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌، اينجوري‌ به‌ فكر ماهاست‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ بر شما مي‌فرسته‌ ملائكه‌اش‌ هم‌ صلوات‌  مي‌فرستند. چرا؟ براي‌ اينكه‌ شما را از توي‌ ظلمات‌ بيارن‌ توي‌ نور. و آوردند. حالا شماها اگر خداي‌ نكرده‌ خواب‌ باشيد روي‌ تخته‌ هم‌ انداخته‌ باشنتون‌، توي‌ نور هم‌ ببرنتون‌ بيدار نمي‌شيد نمي‌فهميد، توي‌ ظلمت‌، هر جا ببرن‌ بيارن‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌. چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ توي‌ تاريكي‌ باشه‌ آدم‌ خواب‌ يا توي‌ روشنايي‌. ليخرجكم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. در آية‌ الكرسي‌ هم‌ هست‌ كه‌ مي‌گه‌ الله‌، يخرجهم‌ من‌ الظلمات‌ الي‌ النور. خوب‌ اين‌ نور كدوم‌ نوره‌؟ مي‌توني‌ توضيح‌ بدي‌؟ نه‌. بعضي‌ از وقتها كه‌ ما مي‌خواييم‌ به‌ نور معنوي‌ برسيم‌ به‌ نور ظاهري‌ توجه‌ مي‌كنيم‌. مي‌گيم‌ يك‌ دفعه‌ اطاق‌ پر نور شد. حتي‌ ممكنه‌ چراغ‌ روشن‌ كرده‌ باشن‌ پر نور شده‌ باشه‌، يك‌ دفعه‌ خاموش‌ شد. اينقدر ذهنمون‌ به‌ ماديات‌ فرو رفته‌ كه‌ اگر امام‌ را ما ببينيم‌ كه‌ روي‌ سرش‌ يك‌ چراغ‌ مثل‌ چراغ‌ مثلا مهتابي‌ روشن‌ باشه‌ مي‌گيم‌ حتما اين‌ امامه‌. حالا امام‌ باشه‌ يا نباشه‌. يا اگر تو تاريكي‌ نشسته‌ باشه‌ مثلا يك‌ نور داره‌ يك‌ درويشي‌ بود در زنجان‌ اون‌ سالهايي‌ كه‌ ما مي‌رفتيم‌ خدمت‌ ملا آقاجان‌ اون‌ يك‌، اون‌ وقتها چراغ‌ قوه‌ زياد نبود ولي‌ يكي‌ حالا دست‌ ايشان‌ افتاده‌ بود. يك‌ چراغ‌ قوه‌ اوجاش‌ گذاشته‌ بود كوچه‌ها هم‌ تاريك‌ بود خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ برق‌ و اينها نبود. اون‌ كوچه‌هاي‌ تاريك‌ كه‌ مي‌رسيد جمعييت‌ هم‌ بود يك‌ دفعه‌ اين‌ را خاموش‌ و روشن‌ مي‌كرد صورتش‌ نور مي‌زد، آمدند به‌ ملاآقاجان‌ گفتند آقا اين‌ يك‌ دفعه‌ صورتش‌ پر نور مي‌شه‌. حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ چند نفر گفتند گفت‌ كيه‌ كه‌ زرنگ‌ باشه‌ بره‌ از همان‌ جايي‌ كه‌ نور مي‌ياد همانجا را بره‌ بگرده‌. يك‌ جوان‌ خيلي‌ سرحالي‌ بود گفت‌ من‌ مي‌رم‌. رفت‌ چراغ‌ قوه‌ را بالاخره‌ از توي‌ يقه‌اش‌ درآورده‌ بودند. خوب‌ ما اينجوريم‌ ديگه‌. بابا نور معنوي‌ غير از نور مادي‌ است‌. الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ممكن‌ است‌ افرادي‌ باشند كه‌ از خورشيد درخشانتر باشند و افرادي‌ هم‌ باشند كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ چي‌ بگم‌ از هر ظلمتي‌ ظلماني‌تر باشند. هيچ‌ فرقي‌ بين‌ اين‌ دو تا نيست‌.

 شايد اوني‌ هم‌ كه‌، ابوسفيان‌ يقينا خوشگل‌تر از بلال‌ حبشي‌ بود. و نوراني‌تر اون‌ نوري‌ كه‌ ماها مي‌گيم‌. بله‌ ابوسفيان‌ بالاخره‌ آدم‌ سفيد پوست‌ است‌ خدمتون‌ عرض‌ شود مال‌ حبشه‌ و اون‌ طرفها نبود. ولي‌ بلال‌ سياه‌ چهره‌ بود. كدامشون‌ نور دارند؟ ابوسفيان‌ نور داره‌ يا بلال‌؟ پيغمبر مي‌گه‌ بلال‌ نور داره‌. ابوسفيان‌ نداره‌. ماهاي‌ ظاهر بين‌ مي‌گيم‌ نه‌ آقا ابوسفيان‌ به‌ اين‌ زيبايي‌ نمي‌دونم‌ خدمتتان‌ عرض‌ شود كه‌ ابوجهل‌ به‌ اون‌ زيبايي‌، حتي‌ حاضر نبودند اينها با مثل‌ بلالي‌ اينها معانقه‌ بكنند دست‌ بدن‌. اينجوري‌ بودند. ولي‌ اين‌ نور داشت‌ اين‌ نور نداشت‌. ما چشممون‌ به‌ ظاهره‌. مي‌گن‌ يك‌ نفر رفته‌ بود يك‌ جا مهماني‌، اين‌ را راهش‌ ندادن‌ توي‌ مجلس‌، لباسش‌ ناجور بود و اينها. فردا شب‌ رفت‌ يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر پوشيد آمد بالا بردنش‌ و اول‌ غذا را پيش‌ او گذاشتند و اينها. بعد اين‌ غذا را برمي‌ داشت‌ توي‌ آستينش‌ مي‌ريخت‌ مي‌گفت‌ لباس‌ من‌ غذا بخور چون‌ غذا را به‌ من‌ كه‌ ندادن‌ به‌ خاطر تو دادن‌. قد هيكل‌ من‌ الصمع‌ ماها اينجوريم‌ ظاهر بين‌ به‌ تمام‌ معنا. و خودتون‌ را بكنيد از اين‌. يك‌ حالتي‌ پيدا كنيد كه‌ واقع‌ بين‌ باشيد. حساب‌ داشته‌ باشه‌ كارهاتون‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را امتحان‌ كنند ببيند ايمانمون‌ چقدراست‌. ليبلوئكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. كدام‌ يكيتون‌ بهتر عمل‌ مي‌كنيد. فكر نكنيد تحميلي‌، عمل‌ تحميلي‌ هم‌ خيلي‌ فايده‌ داره‌. نه‌ اگر انسان‌ باطنش‌ را درست‌ كرد بهتر عمل‌ مي‌كند. حتي‌ در خلوت‌ مي‌بيني‌ عملش‌ هماني‌ است‌ كه‌ در جلوت‌ است‌. در بين‌ مردم‌ اونجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ عمل‌ مي‌كنه‌. در خلوت‌ اوجور عمل‌ مي‌كنه‌ كه‌ در خلوت‌ مي‌كنه‌. هيچ‌ فرقي‌ براش‌ نداره‌. هيچ‌ اهل‌ تظاهر نيست‌. اهل‌ تكبر نيست‌. بگه‌ كه‌ من‌ كسي‌ هستم‌ تو وقتي‌ كسي‌ هستي‌كه‌ ، به‌ قول‌ بعضيها مي‌آمدند به‌ سلمان‌ جسارت‌ كردند البته‌ ولي‌ شرح‌ صدر، من‌ اين‌ كلام‌ سلمان‌ خيلي‌ برام‌ اهمييت‌ داره‌ كه‌ چند مسئله‌ را مي‌فهمه‌. از سلمان‌ يكي‌ از منافقين‌ عرض‌ كرد كه‌ ريش‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ شما باشيد چي‌ مي‌گي‌ مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌؟ او هم‌ ادامه‌ بده‌ كه‌ كتك‌ كاري‌ شروع‌ مي‌شه‌. ايشان‌ چي‌ گفت‌؟ خيلي‌ آرام‌، گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌ ريش‌ من‌، مي‌توني‌ بگي‌ ريش‌ من‌ بدتره‌ باز هم‌. اگر رد ندشم‌ دم‌ سگ‌. ببينيد اولا شرح‌ صدر را ببينيد اون‌ حرفشون‌ بزرگيشون‌. همه‌ متنبه‌ شدند ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها، و اون‌ هم‌ ساكت‌ شد. كوشش‌ كنيد صدر داشته‌ باشيد، كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشان‌ نديد بعضي‌ دشمنان‌ هستند همه‌ متنبه‌ شدند. ديگه‌ دشمن‌ دو مرتبه‌ نمي‌ياد از اين‌ حرفها بزنه‌. او را هم‌ ساكتش‌ كرديد. كوشش‌ كنيد شرح‌ صدر داشته‌ باشيد. كوشش‌ كنيد در مقابل‌ دشمن‌ خيلي‌ احساسات‌ نشون‌ نديد. بعضي‌ دشمنها هستند وقتي‌ مي‌بينند يك‌ نقطة‌ ضعفي‌ تو داري‌، از همانجا شروع‌ ميكنند. نقطة‌ ضعف‌. ما يك‌ دوستي‌ داشتيم‌ يك‌ وقتي‌ با قطار مي‌رفتيم‌ چند تا از رفقا هم‌ با ما بودند. گفت‌ كسي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنه‌ من‌ بدم‌ مي‌آد. رفقا فهميدند كه‌ وسيلة‌ تفريحي‌ پيدا شد براشون‌. خوب‌ پس‌ چرا تو گفتي‌؟ من‌ بهش‌ گفتم‌ چرا تو گفتي‌ دست‌ به‌ شكم‌ من‌ نزنيد. خوب‌ هر كسي‌ از اينجا عبور ميكنه‌ ميگه‌ يك‌ دستي‌ به‌ شكم‌ اين‌ بزنيم‌ ببينيم‌ چيكار ميشه‌؟ نكنيد. انسان‌ نقطة‌ ضعف‌ نبايد نشون‌ بده‌ به‌ دشمنش‌. ما در بين‌، حتي‌ ما شيعيان‌، نقطة‌ ضعف‌ به‌ دشمنانمون‌ نشون‌ نديم‌. به‌ كساني‌ كه‌، ما مثلا در مقابلمون‌، ما دشمن‌ زيادي‌ داريم‌ در كرة‌ زمين‌. اين‌ را بدونيد، شايد از شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ پنج‌ ميليارد و هفتصد، هشتصدتاشون‌ دشمن‌ ما باشند. خوب‌. اين‌ دشمنها را نقطة‌ ضعف‌ بهشون‌ نشون‌ نديد. خودتون‌ را يك‌ جوري‌ نشون‌ بديد، شرح‌ صدر معناش‌ اينه‌ها، نقطة‌ ضعف‌ به‌ طرف‌ نشون‌ نميده‌. او آمد فهميد كه‌ شما از اين‌ چيز بدت‌ مي‌آد. خوب‌ نشون‌ نده‌ خودت‌. همچين‌ خيلي‌ آرام‌. آقا محاسن‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ اگر بدونيد چقدر قشنگ‌ حرف‌ زده‌ حضرت‌ سلمان‌ عليه‌ السلام‌!

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد. راهش‌ هم‌ منحصر به‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌. نميشه‌ كه‌ قلبي‌ پاك‌ نباشه‌ و در عين‌ حال‌ ايمانش‌ قوي‌ باشه‌. تاريكه‌. بنابراين‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ ايمانتون‌ را تقويت‌ بكنيد. تقويت‌ ايمان‌ هم‌ با آيات‌ الهي‌ انجام‌ ميشه‌. اذا تليت‌ عليه‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. خوب‌ ميگيد كه‌ ما خيلي‌ قرآن‌ مي‌خونيم‌. يكي‌ آمده‌ بود به‌ من‌ ميگفت‌ من‌ روزي‌ ده‌ جزء قرآن‌ مي‌خونم‌. روز قبلش‌ با روز بعدش‌ هم‌ ايمانش‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. اينجور قرآن‌ خوندن‌ خوبه‌، من‌ نميگم‌ نخونيد. اما بايد آيات‌ الهي‌ را متوجه‌ باشيد. افلا يتدبرون‌ القرآن‌. تدبر بكنيد در قرآن‌. اگر تمام‌ قرآن‌ را زيرورو بكنيد، اين‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ را حتما از توي‌ قرآن‌ و شايد متجاوز از چه‌ عرض‌ كنم‌، دو ثلث‌ و نيم‌ از قرآن‌، يعني‌ اگر تقسيم‌ بكنيد به‌ سه‌ بخش‌ قرآن‌ را، دو بخش‌ و نيمش‌ مربوط‌ به‌ همين‌ مسائل‌ تزكية‌ نفسه‌ كه‌ ما داريم‌. اينجوري‌. آيات‌ قرآن‌ را بخونيد. از همان‌ اول‌ قرآن‌ كه‌ شروع‌ بكنيد يا مربوط‌ به‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلته‌ يا مربوط‌ به‌ بازگشت‌ به‌ سوي‌ خداست‌. يا مربوط‌ به‌ محكم‌ شدن‌ و استقامت‌ و قوي‌ بودن‌ و اينكه‌ انسان‌ به‌ هر بادي‌ نلغزد. يا مربوط‌ به‌ مراحل‌ ديگه‌ است‌. شما مراجعه‌ كنيد.

 پس‌ آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ بكنيد، تدبر بكنيد و عمل‌ هم‌ بكنيد، ايمانتون‌ زياد ميشه‌. ايمان‌ وقتي‌ زياد شد انسان‌ خدا را دوست‌ داره‌. خدا را كه‌ دوست‌ داشت‌ بطرف‌ خدا حركت‌ ميكنه‌. بعد به‌ مرحلة‌ انس‌ با پروردگار ميرسه‌. بنابراين‌ انسان‌ در دنيا نبايد در خواب‌ غفلت‌ باشه‌. دنيا براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خلق‌ الموت‌ و الحياة‌ ليبلوكم‌ ايكم‌ احسن‌ عملا. ما تمام‌ پيغمبران‌ را حتي‌ وقتي‌ مي‌خوايم‌ بشناسيم‌ بدونيم‌ كدام‌ يكيشون‌ بالاتر بودند كدام‌ يكيشون‌ پائين‌تر از اعمالشون‌ مي‌شناسيم‌. حضرت‌ يونس‌، ايشان‌ پيغمبره‌. يك‌ خورده‌ سستي‌ كرد در تبليغ‌. سستي‌ مشروعي‌ هم‌ بود. منتهي‌ خدا توقعش‌ اين‌ بود كه‌ او بيشتر كار بكنه‌. خسته‌ نشيد. عين‌ حضرت‌ نوح‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌، ميگه‌ كل‌ ما دعوتهم‌ ليلا و نهارا و لم‌ يزدهم‌ دعائي‌ الا فرارا. شب‌ و روز اين‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ تو خدايا خوندم‌. هر چي‌ من‌ خوندم‌ اين‌ فايده‌اش‌ فقط‌ فرار اينها بود، بيشتر فرار كردند. نهصد و پنجاه‌ سال‌. خسته‌ نميشه‌. مظهر استقامته‌. مظهر قدرته‌. اما حضرت‌ يونس‌! ايشان‌ مردم‌ را ولشون‌ كرد. گفت‌ كه‌ ميريم‌ حالا يك‌ خورده‌ خستگي‌ بگيريم‌. ديگه‌ بسه‌، تبليغ‌ بسه‌ ديگه‌. رفت‌ در ميان‌ كشتي‌ نشست‌. و ذالنون‌ اذ ذهب‌ مغاضبا. ذالنون‌ لقب‌ حضرت‌ يونسه‌. اذ ذهب‌ مغاضبا، وقتي‌ كه‌ رفت‌ در حالت‌ غضب‌، ناراحته‌. هر چي‌ ميگم‌ بيا آقا طرف‌ خدا آنها نمي‌آيند. فظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌، طبق‌ تفسير حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا آيه‌ را معنا مي‌كنم‌، ايشان‌ يقين‌ داشت‌ كه‌ ما بهش‌ تنگ‌ نمي‌گيريم‌. خودش‌ اينجوري‌ فكر مي‌كرد. خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌، خداي‌ به‌ اين‌ رحمان‌ و رحيم‌. سخت‌ نميگيره‌. ظن‌ ان‌ لن‌ نقدر عليه‌. ولي‌ نه‌. هر كسي‌ خدا يك‌ توقعي‌ داره‌. تو همة‌ مردم‌ را ول‌ كردي‌ آمدي‌ چه‌؟! توي‌ كشتي‌ نشستي‌ و آب‌ و هوا ميخوري‌! فنادي‌ في‌ الظلمات‌. از توي‌ دل‌ ماهي‌ در آن‌ ظلمات‌، ظاهري‌ هم‌ ظلمات‌ بوده‌. چون‌ زير آب‌ خودش‌ يك‌ ظلمات‌. توي‌ شكم‌ ماهي‌ يك‌ ظلمات‌. فنادا في‌ الظلمات‌ ان‌ لا اله‌ الا انت‌. خدايا هيچ‌ خدايي‌ جز تو نيست‌. هيچ‌ مؤثري‌ در وجود جز تو نيست‌. الا انت‌. تو اين‌ بلا را بدون‌ جهت‌ به‌ سر من‌ نياوردي‌. هميشه‌ هر وقت‌ يك‌ ناراحتي‌ براتون‌ پيش‌ مي‌آد فكر كنيد ببينيد كه‌ چرا اين‌ ناراحتي‌ پيش‌ آمده‌. حتما يك‌ كاري‌ كرديد. ميگيد هر چي‌ فكر كردم‌ چيزي‌ نفهميدم‌. همينجوري‌ علي‌ الحساب‌ بدونيد كه‌ خدا ظلم‌ بهت‌ نميكنه‌. يك‌ چيزي‌ بوده‌. حالا يادت‌ رفته‌. بگو سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. منم‌ كه‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ كردم‌. منم‌ كه‌ خدا را ول‌ كردم‌. خدا در اينجا مي‌فرمايد فاستجبنا له‌. اساس‌ اين‌ ذكر يونسيه‌ روي‌ دو چيزه‌. يكي‌ اقرار به‌ اينكه‌ من‌ گنهكارم‌. ما خيلي‌ بد زير بار گناه‌ خودمون‌ ميريم‌. خيلي‌ بد. تا بتونيم‌ مي‌خوايم‌ گردن‌ اين‌ و اون‌ بندازيم‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ اين‌ معتادها را كه‌ مي‌آوردند پشت‌ تلويزيون‌، همه‌ مي‌گفتند رفيق‌ بد ما را به‌ اينجا رسوند. آن‌ رفيق‌ بد را پيدا نمي‌كردند كه‌ بيارن‌ نشونش‌ بدهند كه‌ او كيه‌؟! اين‌ رفيق‌ بد كيه‌ كه‌ همة‌ اينها را، بيچاره‌ها را، چون‌ همه‌ ميگن‌ ما را رفيق‌ بد خراب‌ كرده‌. نميخوان‌ بپذيرند كه‌ نه‌. خودم‌ كردم‌ كه‌ لعنت‌ بر خودم‌ باد. اين‌ را نميخواد بپذيره‌. بايد انسان‌ بگه‌ سبحانك‌، خدايا، به‌ گردن‌ خدا مخصوصا نيندازيد كه‌ خدا را خيلي‌ غضبناك‌ ميكنه‌. خدا توفيق‌ نداد من‌ نماز شب‌ بخونم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ آدم‌ خوبي‌ باشم‌، خدا توفيق‌ نداده‌ كه‌ من‌ نميدونم‌ فلان‌ كار را بكنم‌. نه‌. خدا را لا اقل‌، يا امام‌ رضا را، امام‌ رضا نطلبيده‌، ميگيم‌ آقا چند ساله‌ مشهد نيامدي‌. ميگه‌ امام‌ رضا نطلبيده‌. مگه‌ حالا طلبيدت‌. حالا پول‌ داشتي‌ آمدي‌ آنوقت‌ پول‌ نداشتي‌ يا تنبل‌ بودي‌. اينجوري‌ به‌ خدا و ائمه‌، بعضي‌ها آدمهاي‌ خوبي‌ هستند به‌ گردن‌ شيطان‌ مي‌اندازند، شيطان‌ ما را فريب‌ داد. شيطان‌ هم‌ روز قيامت‌ مدعيمون‌ ميشه‌. ميگه‌ كجا تو مرا ديدي‌ كه‌ من‌ فريبت‌ دادم‌. در آيات‌ قرآنه‌ها. بگو من‌. بگو خودم‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. شب‌ شام‌ زياد خوردم‌ سحر پا نشدم‌ براي‌ نماز شب‌. خيلي‌ راحت‌. اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ را بگو. اين‌ يك‌ كه‌ خودم‌ را مقصر مي‌دونم‌. خدا را هم‌ پاكش‌ كن‌. تنزيه‌، تسبيح‌ پروردگار. آن‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌. خدا ميدونه‌ هر وقتي‌ من‌ يك‌ ناراحتي‌، يك‌ غمي‌ پيدا كردم‌، چون‌ اين‌ مال‌ رفع‌ غم‌ و حزنه‌، تا اين‌ را با توجه‌ به‌ اينكه‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. سبحانك‌، اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌. اين‌ دو چيز خيلي‌ مهمه‌، فوري‌ رفع‌ شده‌. خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد فاستجبنا لك‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌. ما نجاتش‌ داديم‌ از غم‌. و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌. همين‌ و الا تا روز قيامت‌ توي‌ شكم‌ ماهي‌ مي‌ماند. يك‌ زندان‌ حبس‌ ابد. آنهم‌ حبس‌ ابدي‌ كه‌ خدا باصطلاح‌ آخر آخه‌ حبسهاي‌ ابد دنيايي‌ تا مردنه‌ ديگه‌. بعد از مردن‌ جنازه‌اش‌ را برميدارند مي‌اندازند بيرون‌. توي‌ زندان‌ نگه‌ نمي‌دارند. اما نه‌. خدا اين‌ را نمي‌گذاشت‌ بميره‌ تا روز قيامت‌ زنده‌ نگه‌ مي‌داشت‌. اما با يك‌ كلمه‌ گفت‌ لا اله‌ الا انت‌ سبحانك‌ اني‌ كنت‌ من‌ الظالمين‌ فاستجبنا له‌ و نجيناه‌ من‌ الغم‌ و كذلك‌ ننجي‌ المؤمنين‌.

 اما پيغمبر ما. با اينكه‌ مي‌فرمايد ما اوذي‌ النبي‌ الذي‌ ما اوذيت‌. آنقدري‌ كه‌ من‌ اذيت‌ شدم‌ هيچ‌ پيغمبري‌ اذيت‌ نشد كه‌ اينجا شرح‌ مفصلي‌ داره‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ الان‌، وقت‌ نيست‌، عرض‌ كنم‌. در عين‌ حال‌ همه‌ جا مي‌فرمايد كه‌ امتم‌. عجيبه‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌، مطالعه‌ كنيد. حضرت‌ جبرئيل‌ آمد، همه‌ چيز آماده‌ است‌ براي‌ تشريف‌ فرمائي‌ شما به‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌. مثلا به‌ تعبير ما چراغاني‌ اينطوري‌ كرديم‌، ملائكه‌ اينطور صف‌ بستند، چه‌، چه‌، چه‌. خيلي‌ گفت‌. حضرت‌ فرمودند يك‌ چيزي‌ بگو كه‌ حزن‌ من‌ برطرف‌ بشه‌. رفت‌ و برگشت‌ اين‌ آيه‌ را از جانب‌ پروردگار نازل‌ كرد. و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. خدا اينقدر روز قيامت‌ از بخشش‌ امتت‌ بهت‌ ميده‌ تا راضي‌ بشي‌. و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌ ميخوره‌ كه‌ پيغمبر راضي‌ نميشه‌ تا يك‌ نفر از معصيتكارها را توي‌ صحراي‌ قيامت‌ ما شفاعت‌ كنيم‌. سرش‌ را مي‌گذاره‌ روي‌ سجده‌، برنميداره‌ تا مردم‌ همه‌ شفاعت‌ بشوند. شفاعت‌ هم‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ دستشون‌ را بگيرند بيندازند توي‌ بهشت‌. نه‌. امضا ميشه‌، گذرنامه‌ امضا ميشه‌، ويزا ميشه‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند، به‌ كمالاتي‌ برسند و لايق‌ بهشت‌ بشوند. زحماتي‌ آن‌ گوشة‌ صحراي‌ قيامت‌ با بي‌ آبي‌ و تشنگي‌ و اينها اين‌ كارها را بكنند تا خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، لايق‌ بهشت‌ بشوند. و الا با اين‌ حسادتها و با اين‌ حرف‌ مفت‌ گوئيها و با اين‌ غيبتها، انسان‌ را توي‌ بهشت‌ راه‌ نمي‌دهند. ولو شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ باشه‌. شيعه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ همه‌ امون‌ شيعه‌ هستيم‌ اينجور با هم‌ دشمني‌ مي‌كنيم‌ و غيبت‌ مي‌كنيم‌، تهمت‌ به‌ هم‌ مي‌زنيم‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ بنا باشه‌ همينجور تهمت‌ها و غيبت‌ها و اينجور حرفها باشه‌ كه‌ اصلا بهشت‌ نيست‌. بايد تزكية‌ نفس‌ بكنيد فقط‌ حضرت‌ مي‌فرمايد خوب‌ اين‌ بره‌ به‌ بهشت‌. امضا ميكنند. ديديد امضا مي‌كنند گذرنامه‌ را، ويزا ميكنند، شما توي‌ آن‌ مملكت‌ كه‌ نيستيد. تازه‌ بايد بريد بليط‌ بگيريد، خدمت‌ شما عرض‌ شود پولي‌ تهيه‌ كنيد، از نظر وضع‌ بهداشت‌ آمادگي‌ پيدا بكنيد و امثال‌ اينها. ولي‌ پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ ميكنه‌. شفاعت‌ پيغمبر اكرم‌. يكي‌ از ائمه‌ هست‌، ظاهرا امام‌ سجاد صلواة‌ الله‌ عليه‌ باشه‌. از يكي‌ از اصحاب‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ به‌ نظر شما ارجي‌ آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ يعني‌ اميدواركننده‌ آيه‌اي‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ هست‌ براي‌ آدمهاي‌ معصيتكار چيه‌؟ هر كدوم‌ يك‌ چيزي‌ گفتند. مخصوصا، چون‌ اين‌ روايت‌ را خيلي‌ قبل‌ ديدم‌ ولي‌ ممكنه‌، قدر مسلمش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. يكي‌ گفت‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ توبوا الي‌ انفسهم‌ لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. اي‌ بندگان‌ من‌ كه‌ خيلي‌ گناه‌ كرديد، به‌ تعبير اين‌، ترجمة‌ تعبير خودم‌ را دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ همة‌ گناهها را مي‌بخشه‌، ديگه‌ از اين‌ اميدواركننده‌ ديگه‌ آيه‌اي‌ نيستش‌. حضرت‌ فرمود نه‌. ارجي‌ آيه‌ نزد ما و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ فترضي‌. اينه‌. آنقدر پيغمبر شفاعت‌ ميكنه‌ روز قيامت‌ كه‌ همة‌ امتش‌، همه‌ بهشتي‌ مي‌شوند.

 لذا واقعا انسان‌ از رحمت‌ خدا مأيوس‌ نبايد باشه‌. چندي‌ قبل‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ بود گفتم‌؟ گفتم‌ خدا آنقدر مهربانه‌ كه‌ از فرعون‌ هم‌ نميگذره‌. ميگه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. و قولا له‌ قولا لينا. لعله‌ يتذكر او يخشي‌.

 حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كربلا. از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ شما چرا مي‌آئيد به‌ كربلا؟ نمي‌شناسيد اينها را؟ مي‌فرمايد كه‌ من‌ در خواب‌ ديدم‌ يا در هر چه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراك‌ قتيلا. خدا مي‌خواد تو را كشته‌ ببينه‌. چرا زن‌ و بچه‌ را مي‌بري‌؟ پيغمبر اكرم‌ فرمود ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراهن‌ سبايا. آنها را هم‌ دوست‌ داره‌ كه‌ اسير ببينه‌. مگه‌ خدا با حضرت‌ سيد الشهدا و زن‌ و بچه‌اش‌ دشمن‌ بود؟ نه‌. براي‌ نجات‌ مردم‌. چون‌ قرآن‌ و امام‌ و پيغمبر و همه‌ براي‌ هدايت‌ مردم‌، نجات‌ مردم‌ آمدند. نجات‌. نجات‌ بشريت‌. امام‌ كشته‌ بشه‌، ظالم‌ معرفي‌ بشه‌، تا مردم‌ خودشون‌ به‌ فكر بيفتند كه‌ ظالم‌ را از بين‌ ببرند. و الا راه‌ ديگه‌اي‌ نداشت‌. چطور مي‌خواستند يزيد را معرفي‌ كنند. در وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در كوفه‌ بود و معاويه‌ در شام‌ بود، مردم‌ كوفه‌ خيال‌ مي‌كردند معاويه‌ حالا اگر هم‌ بد باشه‌، يك‌ خورده‌ پائين‌تر از علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. مردم‌ شام‌ هم‌ مي‌گفتند علي‌ هر چي‌ هم‌ خوب‌ باشه‌، يك‌ ذره‌ از معاويه‌ بهتره‌. ديگه‌ اينهم‌ خليفه‌ است‌، آنهم‌ خليفه‌ است‌. مردم‌ كه‌ بيشتر از اين‌ نديدند، بيشتر از اين‌ سرشون‌ نميشه‌. يقة‌ معاويه‌ را حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گرفت‌ آورد در كوفه‌. مردمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ديدند، با صلحش‌، معاويه‌ را هم‌ ببينند. ببينند خيلي‌ فرقه‌ بين‌ معاويه‌ و علي‌. خيلي‌ فرقه‌. يك‌ صلح‌ كرد حضرت‌ كه‌ بياد، معاويه‌ بياد. چون‌ مردم‌ بايد فكرشون‌ باز بشه‌، عقلشون‌ باز بشه‌. آمد معاويه‌. علي‌ بن‌، يك‌ زني‌ هست‌ اين‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ امير يك‌، يكي‌ از ولاة‌ حضرت‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ بود، آمد به‌ حضرت‌ گفت‌. بعدش‌ هم‌ باز در زمان‌ معاويه‌ آمد گفت‌. معاويه‌ بد بهش‌ گفت‌ و گفت‌ بيرونش‌ كنيد و. اين‌ گفت‌ كه‌ خدا رحمت‌ و درودش‌ را بر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ كنه‌. من‌ عين‌ اين‌ كار را به‌ او مراجعه‌ كردم‌. حضرت‌ اذان‌ را گفته‌ بود، مي‌خواست‌ اقامة‌ نمازش‌ را بگه‌. برگشت‌ تحقيق‌ كرد و فرمود بريد اين‌ شخصي‌ كه‌ از طرف‌ من‌ رفته‌ بعنوان‌ ولايت‌ فلان‌ محل‌، اين‌ را معزولش‌ كنيد و دست‌ به‌ دعا برداشت‌، گفت‌ خدايا من‌ اينها را براي‌ عدل‌ و داد فرستادم‌ نه‌ براي‌ ظلم‌. ولي‌ تو گوش‌ نميدي‌ حرف‌ مرا؟! فرق‌ بگذارند بين‌ معاويه‌ و علي‌، فرق‌ بگذارند بين‌ يزيد و حسين‌ بن‌ علي‌. مردم‌ فكرشون‌ رشد كنه‌. همة‌ زحمات‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مردم‌ رشد بكنه‌. همة‌ شهادتهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. همة‌ اينكه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ در فشارهاي‌ مختلف‌ بودند، براي‌ اينكه‌ بد و خوب‌ را مردم‌ فرق‌ بگذارند، تشخيص‌ بدهند.

 لذا حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ الله‌ عليه‌ كشته‌ شد در كربلا، زن‌ و بچه‌اش‌ هم‌ اسير شدند. مردم‌ فهميدند بني‌ اميه‌ به‌ درد حكومت‌ نمي‌خورند. لذا از همانجا پشت‌ سر هم‌ قيامها شروع‌ شد تا خاندان‌ بني‌ اميه‌ را سرنگون‌ كردند. اما چه‌ ظلمي‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عليهم‌ السلام‌ شد. ظلمي‌ كه‌ واقعا انسان‌ گاهي‌ مبهوت‌ ميشه‌. من‌ تا اين‌ جريان‌ حرم‌ مطهر را نديده‌ بودم‌، يك‌ خورده‌اي‌ براي‌ خود منهم‌ مشكل‌ بود. آخه‌ مگه‌ ميشه‌ به‌ شيرخواري‌ كه‌ تشنگي‌ داره‌ باصطلاح‌ تلذي‌ ميكنه‌، مگر ميشه‌ اين‌ تير را، من‌ اينجا واقعا خوب‌ انسان‌ گاهي‌ از اين‌ چيزها را مي‌بينه‌ ديگه‌. آخه‌ توي‌ حرم‌، اينهايي‌ كه‌ توي‌ حرمند، توي‌ حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند، اينها هيچكدامشون‌ اهل‌ جنگي‌، مبارزه‌اي‌، هيچي‌، حالا اگر هم‌ باشند اينجا لااقل‌ نيستند. مشغول‌ عبادت‌، مشغول‌ توسل‌، كسي‌ بياد اين‌ آدمها را اينجور بكشه‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ نمونة‌ همانها هستند.

 حالا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ اصغر برده‌ شد. همه‌اتون‌ حاجت‌ داريد، حاجت‌ اكثر شماها اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ تشريف‌ بياوره‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنه‌ بعد از اينكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌. حال‌ توسل‌ پيدا بكنيد به‌ اين‌ شيرخوار، به‌ اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌، حجت‌ بزرگ‌ الهي‌ كه‌ حتي‌ غير مسلمانها را تحت‌ تأثير قرار ميده‌. من‌ در كتابهايي‌ كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌ نوشتند در مسئلة‌ كربلا، مي‌بينم‌ جائي‌ كه‌ توقف‌ كردند و حسابي‌ تكان‌ خوردند و فهميدند كه‌ ظالم‌ كي‌ بوده‌ و مظلوم‌ كي‌ بوده‌، جريان‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. اين‌ حجت‌ اكبر الهي‌. بريم‌ در خانة‌ ايشان‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ همه‌ به‌ حاجتتون‌، خوب‌ هر كسي‌ مطابق‌ فكرش‌ حاجتي‌ داره‌. برسيم‌ انشاء الله‌ امشب‌. چراغها را هم‌ خاموش‌ كنيد حال‌ توسلي‌ پيدا كنيم‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ هم‌ نظر لطف‌ و عنايتي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. چون‌ در زيارت‌ ناحية‌ هم‌ انسان‌ مي‌بيند كه‌ از جاهايي‌ كه‌ حضرت‌ روش‌ توقف‌ كردند و معلومه‌ دل‌ سوخته‌اي‌ در اين‌ بخش‌ و اين‌ قسمت‌ داشته‌اند، مسئلة‌ مظلوميت‌ حضرت‌ علي‌ اصغره‌. مي‌فرمايد السلام‌ علي‌ عبد الله‌ الرضيع‌.

 

۲۶ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ائمه‌ رحماني‌ و ائمه‌ شيطاني‌

 ائمه‌ رحماني‌ و ائمه‌ شيطاني‌

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يوم‌ ندعوا كل‌ اناس‌ بامامهم‌ فمن‌ اوتي‌ كتابه‌ بيمينه‌ فسوف‌ نحاسبه‌ حسابا يسيرا.

 اين‌ آيه‌اي‌ بود كه‌ تلاوت‌ شد و دربارة‌ اين‌ آيه‌ كه‌ دسته‌بنديهاي‌ بشر را در روز قيامت‌ بيان‌ مي‌كنه‌ امشب‌ عرايضي‌ عرض‌ ميشود. اميدواريم‌ پروردگار متعال‌ به‌ ما گوش‌ شنوا، چشم‌ بينا، دلي‌ آگاه‌، عنايت‌ بفرمايد تا آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ را بهتر متوجه‌ باشيم‌. انسان‌ در دنيا حتما بايد براي‌ خودش‌ يك‌ پيشوايي‌، يك‌ امامي‌ انتخاب‌ كنه‌. بهترين‌ امامها آن‌ امامي‌ است‌ كه‌ خدا براي‌ بشريت‌ و كل‌ بشر قرار داده‌ است‌ كه‌ در هر زمان‌ يك‌ امام‌ براي‌ تمام‌ افراد بشر قرار داده‌ كه‌ آن‌ امام‌ مطلقه‌. يعني‌ در تمام‌ چيزها بايد به‌ او اقتدا كرد و او پيشواي‌ همه‌ است‌. به‌ طور كلي‌ امامت‌ داراي‌ مراحل‌ و مراتب‌ و به‌ قول‌ بعضي‌ از آقايان‌ از مقولة‌ تشكيكه‌. يعني‌ گاهي‌ ميشه‌ يك‌ نفر با يك‌ آدرس‌ دادن‌ امامه‌ از نظر لغت‌. شما وارد يك‌ شهري‌ ميشيد، يك‌ آدرسي‌ را مي‌خوايد. يك‌ نفر پيدا ميشه‌ آدرس‌ را بلده‌ و به‌ شما اين‌ آدرس‌ را ميدهد. اين‌ در اين‌ آدرس‌ امام‌ شماست‌. يك‌ قدم‌ بالاتر يك‌ چيزهايي‌، يك‌ معلمي‌، يك‌ استادي‌، يك‌ مسائلي‌ را بلده‌ كه‌ شما بلد نيستيد و شما از او ياد مي‌گيريد. او امام‌ شماست‌. يا حتي‌ در نماز جماعت‌. مثلا براي‌ چند دقيقه‌ مي‌خواهيد عمل‌ واجب‌ مهمي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌ بنام‌ نماز، با يك‌ نفر هماهنگش‌ كنيد، هرچه‌ او ميكنه‌ شما هم‌ بكنيد، او ميشه‌ امام‌ شما، امام‌ جماعت‌ يا امام‌ جمعه‌. يا اگر مرجع‌ تقليدي‌ بود شما خواستيد ازش‌ تقليد بكنيد، او ميشه‌ امام‌ شما در تقليد و احكام‌.

 گاهي‌ انسان‌ در كارهاي‌ بد امامي‌ داره‌. مثلا يك‌ معصيتي‌ مي‌خواد بكنيد، بلد نيستيد اين‌ معصيت‌ را انجام‌ بديد، يكنفر پيدا ميشه‌ او بهتر از شما بلده‌. قمار را بلد نيستيد او يادتون‌ ميشه‌. او ميشه‌ امام‌ شما. يك‌ عده‌ هستند امامند در كارهاي‌ شر جمعي‌ هستند كه‌ امامند در كارهاي‌ خير. در كار شر امام‌ مطلق‌ شيطانه‌. يعني‌ در روايت‌ دارد خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ هر چي‌ از راههاي‌ هدايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بلده‌، شيطان‌ از راههاي‌ گمراهي‌ مقابل‌ او بلده‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد اين‌ كار خوبه‌، ماية‌ كمالات‌ و ترقي‌ توست‌. شيطان‌ ميدونه‌ كه‌ راه‌ بد كه‌ ماية‌ تنزل‌ توست‌ در مقابل‌ اين‌ كار خوب‌ چي‌ هست‌. و خداي‌ تعالي‌ او را در اين‌ سطح‌ از علم‌ و، اسمش‌ را نميشه‌ گذاشت‌ علم‌، جهل‌ و در اين‌ سطح‌ از شيطنت‌ قرار داده‌ براي‌ اينكه‌ دو راه‌ در كنار هم‌ براي‌ همه‌ كس‌ باشد تا انسان‌ با اختيار خودش‌ راه‌ هدايت‌ را انتخاب‌ كند و داراي‌ فضيلت‌ باشه‌. و بعد شياطين‌ همينطور تا آن‌ كسي‌ كه‌ وقتي‌ بهش‌ آدم‌ ميگه‌ آدرس‌ فلان‌ جا كجاست‌ عوضي‌ نشون‌ ميده‌. براي‌ اينكه‌ طرف‌ را گمراه‌ كنه‌. اينهم‌ امام‌ شيطنته‌.

 شيطان‌ از امام‌ مطلقه‌ در بديها و انحرافات‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ آدرس‌ ناصحيح‌ داده‌، عمدا البته‌، اينهم‌ شيطان‌ كوچكه‌ در و امام‌ در انحراف‌.

 بنابراين‌ كلمة‌ امام‌ به‌ همة‌ اينها اطلاق‌ ميشه‌. هم‌ به‌ بد، هم‌ به‌ خوب‌. هم‌ به‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بد را نشون‌ ميده‌ هم‌ به‌ كسي‌ كه‌ راه‌ خوب‌ را نشون‌ ميده‌. لذا در قرآن‌ مجيد آمده‌ است‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار مي‌فرمايد كه‌ ائمة‌ يدعون‌ الي‌ النار يك‌ عده‌ امام‌ هستند كه‌ اينها دعوت‌ به‌ آتش‌ مي‌كنند. يعني‌ انسان‌ را به‌ جهنم‌ مي‌اندازند. خدا رحمت‌ كنه‌ سيد هنگري‌ كه‌ يكي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اين‌ سيد هنگري‌ از شخصيتهاي‌ بسيار باعظمت‌ شيعه‌ است‌. ايشان‌ در يكي‌ از اشعارش‌ كه‌ اين‌ اشعار را در آن‌ خوابي‌ كه‌ حضرت‌ رضا ديد، بد نيست‌ نقل‌ كنم‌.

 حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، راوي‌ ميگه‌ من‌ رفتم‌ به‌ محضرشون‌ فرمودند خوب‌ شد آمدي‌. ديشب‌ من‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌. گفتم‌ بفرمائيد آقا. حضرت‌ فرمودند كه‌ من‌ ديشب‌ خواب‌ مي‌ديدم‌ كه‌ يك‌ نردبان‌ صد پله‌ گذاشته‌اند. من‌ اين‌ نردبان‌ را رفتم‌ بالا. بعضي‌ها ديديد در مقابل‌ امامشون‌، در مقابل‌ بزرگترشون‌ پيش‌ دهني‌ مي‌كنند و البته‌ يكي‌ از امتيازات‌ ملائكه‌ اين‌ است‌ كه‌ لا يسبقونه‌ بالقول‌ هيچوقت‌ سبقت‌ در كلام‌ در مقابل‌ بزرگتر نگيريد. اين‌ خلاف‌ ادبه‌. اين‌ تا حضرت‌ رضا فرمودند كه‌ همچين‌ نردباني‌ من‌ بالا رفتم‌ و گفت‌ آقا انشاء الله‌ صد سال‌ عمر مي‌كنيد، صد تا پله‌ داره‌ صد سال‌ عمر مي‌كنيد. تعبير كرد. خيال‌ كرد حضرت‌ ازش‌ تعبير خواستند. آنهم‌ صبر نكرد حضرت‌ عليه‌ السلام‌ تمام‌ خوابشون‌ را بگند و بعد حضرت‌ فرمود كه‌ هر چي‌ خدا بخواد حالا، صد سال‌، امام‌ آنهم‌ مثل‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا دنيا و آخرت‌ فرقي‌ نميكنه‌. چند روز قبل‌ يكي‌ از دوستان‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كرد كه‌ رجعت‌ چطوريه‌، مرگ‌ چطوريه‌. گفتم‌ هر وقت‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيدي‌ كه‌ مردن‌ برات‌ مثل‌ لباس‌ عوض‌ كردن‌ شد، آنوقت‌ بدون‌ به‌ يك‌ مرحلة‌ كاملي‌ رسيدي‌ و ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ اينطورند يعني‌ وقتي‌ مردند فقط‌ لباس‌ عوض‌ مي‌كنند. ما فكر نكنيد كه‌ به‌ خاطر مثلا فرض‌ كنيد بعضي‌ از مسائلي‌ كه‌ در فكر خودمون‌ مي‌گذرد، ما بر سيد الشهدا بايد گريه‌ كنيم‌. اهل‌ كمال‌ اينطورند كه‌ وقتي‌ فكر مي‌كنند كه‌ امام‌ با آن‌ عظمت‌، آمده‌ در بين‌ مردم‌ و مردم‌ علاوه‌ بر اينكه‌ قدر ندانستد، علاوه‌ بر آنكه‌ از وجود مقدسش‌ استفاده‌ نكردند، علاوه‌ بر آنكه‌ از علومش‌، از حكمتش‌ نتوانستند چيزي‌ درك‌ كنند، توهين‌ هم‌ بهش‌ كردند. آنهم‌ آنهمه‌ توهين‌. ما براي‌ اينجهت‌ بايد گريه‌ بكنيم‌. ما براي‌ اين‌ بايد گريه‌ بكنيم‌ كه‌ چرا امام‌ در بين‌ ما نيست‌. ببينيد در دعاي‌ ندبه‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌، در دعاي‌ ندبه‌ گفتم‌ كه‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد و علي‌ العقائب‌ من‌ اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ فليبك‌ الباكون‌ ببينيد، فاياهم‌ فليندب‌ النادبون‌ بر طيبين‌ از اهل‌ بيت‌ محمد و علي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌ گريه‌ بكنند گريه‌ كنندگان‌، ضجه‌ بزنند ضجه‌ زنندگان‌، ندبه‌ بكنند ندبه‌ كنندگان‌ كه‌ چي‌؟ اين‌ الحسن‌ و الحسين‌. خود اين‌ بالاترين‌ مصيبته‌ كه‌ ما الان‌ اماممون‌ را آدرسش‌ را نداريم‌. نمي‌دونيم‌ كجا بريم‌ دنبالش‌. كجا پيداش‌ كنيم‌. در بين‌ ما نيست‌. تا ميرسه‌ اين‌ بقية‌ الله‌.

 بنابراين‌ انسان‌ اين‌ حالت‌ را بايد داشته‌ باشه‌ كه‌ مصيبتي‌ كه‌ آنها داشتند ايني‌ كه‌ كشته‌ شدند تنها نبود، اين‌ توهين‌ها بود. ايني‌ كه‌ آنها در بين‌ ما نيستند. بنابراين‌ براي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ صد سال‌ توي‌ دنيا عمر كنه‌ يا ده‌ هزار سال‌ عمر كنه‌ يا يك‌ روز عمر كنه‌ اگر اسباب‌ زحمت‌ نباشد طول‌ عمر براش‌، يقين‌ بدونيد كه‌ ماية‌ خوشحالي‌ نيست‌. حضرت‌ فرمود كه‌ من‌ وارد آن‌ ارتفاع‌ كه‌ شدم‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ قبه‌اي‌ از نور هست‌ كه‌ داخلش‌ از خارجش‌ پيداست‌. من‌ وارد آن‌ اطاق‌ شدم‌، آن‌ قصر شدم‌ ديدم‌ پيغمبر اكرم‌ نشسته‌. من‌ تا وارد شدم‌ سلام‌ كرد. حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند و عليك‌ السلام‌. فرمودند به‌ اين‌ آقا هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. به‌ ايشان‌ هم‌ سلام‌ كردم‌. فرمودند به‌ اين‌ خانم‌ هم‌ سلام‌ كن‌ مادرت‌ فاطمة‌ زهراست‌. به‌ ايشان‌ هم‌ سلام‌ كردم‌. فرمودند به‌ اين‌ آقاي‌ ديگر هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ حضرت‌ مجتبي‌ است‌. سلام‌ كردم‌. به‌ اين‌ آقاي‌ ديگر هم‌ سلام‌ كن‌ پدرت‌ سيد الشهداست‌. سلام‌ كردم‌. يك‌ پيرمرد هم‌ آن‌ بالاسر حضرت‌ ايستاده‌. فرمودند به‌ اين‌ سيد شعراء، سيد هنگري‌ هم‌ سلام‌ كن‌. من‌ سلام‌ كردم‌. خيلي‌ مقامه‌. بعد حضرت‌ مثل‌ اينكه‌ در وسط‌ شعراشون‌ ما وارد شديم‌ و مجلسشون‌ وارد شديم‌ و اين‌ را متوقف‌ كرده‌ بودند بخاطر ما، فرمودند كه‌ اشعارت‌ را بخوان‌، از اول‌ بخوان‌. شعرها را ايشان‌ شروع‌ كرد به‌ خواندن‌. اشعارش‌ لام‌ امر لواء مربئوا اشعار مفصلي‌ است‌ كه‌ در آن‌ اشعار دسته‌ بندي‌ ميكنه‌ روز قيامت‌ ائمه‌ را. يك‌ امام‌ مردم‌ را حركت‌ ميده‌ و ميبره‌ تا لب‌ گودي‌ جهنم‌. همه‌ را ميريزه‌ آن‌ تو. يك‌ امام‌ دومي‌، در آنجا ميگه‌ها، يك‌ تعبيرات‌ تندي‌ داره‌، من‌ روي‌ يك‌ جهاتي‌ نمي‌خوام‌ آن‌ تعبيرات‌ را بگم‌، مردم‌ زيادتري‌ را حركت‌ ميده‌، اينها را هم‌ ميبره‌ مي‌ريزه‌ توي‌ جهنم‌. و يك‌ امام‌ ديگر هم‌ هست‌ كه‌ تعبير نعثل‌ داره‌ در آن‌ اشعار، و رايت‌ نقدمها نعثل‌، نعثل‌ به‌ معناي‌ روباهه‌. اين‌ امام‌ هم‌ مردم‌ را مي‌بره‌ مي‌ريزه‌ توي‌ جهنم‌. اين‌ در اشعارش‌ ميگه‌ها. و رايت‌ يقدمها حيدر. يك‌ پرچم‌ هم‌ حيدر، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، اون‌ برداشته‌ و مردم‌ را ميبره‌، از جهنم‌ عبور ميده‌ مي‌آره‌ وارد بهشتشون‌ ميكنه‌ و اين‌ اشعار مفصله‌، حالا، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايند كه‌ اين‌ اشعار را خودت‌ حفظ‌ كن‌، به‌ شيعيانت‌ هم‌ بگو اين‌ اشعار را حفظ‌ بكنند. من‌ اين‌ اشعار را عينا در كتاب‌ محضر استاد نوشتم‌. البته‌ منظور از حفظ‌ بعضي‌ از علما گفته‌اند كه‌ در يك‌ كتابي‌ نوشته‌ بشه‌ بعضي‌ها گفتند نه‌ حفظش‌ كنيد، لااقل‌ ترجمه‌اش‌ را حفظ‌ كنيد. چون‌ خيلي‌ از معارف‌ توي‌ اين‌ اشعار هست‌. بسيار اشعار بلند خوبيست‌ كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بفرمايند كه‌ دستور بده‌ شيعيانت‌ اين‌ اشعار را حفظ‌ كنند يا مستحبه‌ يا واجب‌ ميشه‌ بالاخره‌.

 منظورم‌ اين‌ بود كه‌ امامها گاهي‌ ميشه‌ ميبرند آدم‌ را توي‌ جهنم‌. صريح‌ قرآنه‌ كه‌ ائمه‌اي‌ هستند كه‌ دعوت‌ به‌ آتش‌ مي‌كنند. اين‌ فرقي‌ نميكنه‌ها. همانطوري‌ كه‌ ائمه‌اي‌ كه‌ دعوت‌ به‌ خوبيها مي‌كنند از كوچك‌ تا بزرگ‌ همه‌ اشون‌ امامند، ائمه‌اي‌ هم‌ كه‌ دعوت‌ به‌ جهنم‌ مي‌كنند از كوچك‌ تا بزرگند. گاهي‌ هم‌ انسان‌ يك‌ آدرس‌ از كسي‌ مي‌خواد، مي‌خوام‌ بگم‌ سنخيت‌ امامت‌ را ببينيد. يك‌ آدرس‌ از كسي‌ مي‌خواد. اين‌ جوري‌ آن‌ آدرس‌ را ميده‌ كه‌ آدم‌ را گيج‌ ميكنه‌. انسان‌ را منحرف‌ ميكنه‌. شوخيش‌ گرفته‌ آدرس‌ را بد ميده‌. اينها همه‌اش‌ شيطانه‌. خيلي‌ مواظب‌ باشيد.

 حتي‌ اگر يك‌ مسئله‌ ازتون‌ پرسيدند و شما ندونستيد كه‌ اين‌ مسئله‌ حكمش‌ چيه‌ ولي‌ ديديد كه‌ بده‌ بگيد من‌ نمي‌دونم‌ يك‌ چيزي‌ گفتيد. اين‌ شما شديد براي‌ اين‌ آقا امام‌ بسوي‌ جهنم‌. يعني‌ شيطان‌ آن‌ جلو ايستاده‌، شما پشت‌ سر او هستيد و در آن‌ رديف‌ و آن‌ صف‌ از ائمة‌ شيطاني‌ هستيد. اگر درست‌ آدرس‌ بديد، درست‌ مسئله‌ را جواب‌ بديد، شما در صفي‌ هستيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جلو ايستاده‌ و شما هم‌ در اين‌ آخر صف‌ ايستاديد. پس‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ يك‌ كلمه‌، خداي‌ نكرده‌، يك‌ چيزي‌ نگيد كه‌ مردم‌ منحرف‌ بشوند. به‌ نياز مردم‌ خيلي‌ اهميت‌ بديد.

 يوم‌ ندعوا كل‌ اناس‌ بامامهم‌. روز قيامت‌ هم‌ كه‌ ميشه‌ ميگن‌ آقا امامت‌ كي‌ بود يكي‌ ميگه‌ ابي‌ بكر، خوب‌ برو آنجا پرچمش‌ آنجا بلنده‌. برو زير آن‌ پرچم‌. يكي‌ ميگه‌ عمر. پرچم‌ او هم‌ آنطرف‌. برو. بعله‌. روز قيامت‌ خدا آزاد ميگذاره‌. شما امامت‌ كيه‌؟ ابي‌ بكر. شما هم‌ برو آنجا. شنيديم‌ اينها سه‌ نفر يكي‌ هستند. ميگيم‌ كه‌ نه‌ اينها در هر زماني‌ كه‌ بودند هر كس‌ از اينها پيروي‌ كرده‌ بقيه‌ يعني‌ بعد از زمان‌ حياتشون‌، اينها اختياريند مي‌خوان‌ برن‌ زير پرچم‌ عمر، زير پرچم‌ ابا بكر، زير پرچم‌ عثمان‌. و اين‌ را هم‌ بدونيد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را آنها قبول‌ به‌ امامت‌ در واقع‌ ندارند. اين‌ را هم‌ بدونيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ وقتي‌ انسان‌ يك‌ نفر آدرس‌ ميده‌ مثلا فرض‌ كنيد از اينور. يك‌ نفر هم‌ آدرس‌ مخالف‌ ميده‌ نميتونه‌ هر دوشون‌ را قبول‌ كنه‌. اگر هردوشون‌ را قبول‌ كرد اسما قبول‌ كرده‌. مخصوصا به‌ آن‌ آدرس‌ فرد جلويي‌ بيشتر اهميت‌ انسان‌ بده‌. يا بگه‌ خداي‌ نكرده‌ او افضله‌. يا بگه‌ كه‌ او مثل‌ اينه‌. ديگه‌ امامش‌ همين‌ آقاست‌. لذا اين‌ سه‌ تا امام‌ در روز قيامت‌ پرچمهايي‌ دارند جمعيت‌ زير اين‌ پرچمها ول‌ مي‌خورند. جمعيت‌ هم‌ زياد. يك‌ دسته‌ هم‌ مي‌آيند ميگند امامت‌ كيه‌؟ ما اماممون‌ مولا امير المؤمنينه‌. به‌ خدا قسم‌ اگر براي‌ همين‌ نعمت‌ خدايي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ ما عنايت‌ كرده‌، تمام‌ دوران‌ عمرمون‌ را سر به‌ سجده‌ بگذاريم‌، شكر كنيم‌ امامي‌ كه‌ احتياج‌ الكل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ يك‌ امامي‌ است‌ كه‌ از هيچكس‌ هيچ‌ مسئله‌اي‌ را كه‌ براش‌ مشكل‌ باشه‌ نپرسيد. و همه‌ از او سؤال‌ مي‌كردند. افتخار ما، ما روزي‌ كه‌ اين‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ را تأسيس‌ كرديم‌، ديديم‌ بهترين‌، چون‌ پاسخ‌ به‌ سؤال‌ مي‌خواهيم‌ بدهيم‌، بهترين‌ جمله‌ اين‌ جمله‌ است‌ كه‌ در آرم‌ اين‌ بگنجانيم‌، بهترين‌ افتخار ما به‌ رهبري‌ است‌ كه‌ تنها او در جهان‌ گفت‌ سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌. هر كس‌ بعد از علي‌ بن‌ ابيطالب‌، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ را، بعد از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينجور حرف‌ زد، گفت‌ سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌، خدا همون‌ جلسة‌ اول‌ مفتضحش‌ كرد. آن‌ جلسة‌ اول‌. خيلي‌ نقل‌ ميكنه‌. يك‌ عده‌ خواستند تقليد كنند حالا، خواستند بعضي‌ها هستند با همة‌ بي‌ شخصيتي‌ هاشون‌، مي‌خوان‌ پاشون‌ را به‌ جاي‌ آن‌ شخص‌ باشخصيت‌ درجة‌ يك‌ بگذارند. علي‌ چيكار كرده‌ كه‌ ما نكرديم‌؟ علي‌ كيه‌ كه‌ ما نيستيم‌ مثلا؟ يك‌ همچين‌ حالتي‌ دارند. پيغمبر اكرم‌ در رديف‌ پيغمبر اكرم‌ اينها يك‌ عده‌ آمدند. يك‌ مسيلمة‌ كذابي‌ بود كه‌ اسمش‌ بعد كذاب‌، خودش‌ اسمش‌ مسيلمه‌ بود. اين‌ يك‌ كتابي‌ آورد و يك‌، گفت‌ منهم‌ پيغمبرم‌. يك‌ جملاتي‌ گفت‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ با يكي‌ از اين‌ مسلكهاي‌ منحرف‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. گفت‌ شما معتقديد در كتاب‌ بيان‌ مال‌ علي‌ محمد باب‌ هيچ‌ وحيي‌، چيزي‌ نيست‌، كه‌ از جانب‌ خدا باشه‌؟ گفتم‌ چرا اتفاقا من‌ معتقدم‌ كه‌ هست‌. گفت‌ چي‌؟ خيلي‌ خوشش‌ آمد. گفتم‌ آنجا كه‌ ميگه‌ مثلا و لتعلمن‌ الخط‌ الشكسته‌. خط‌ شكسته‌ را بايد حتما ياد بگيريد. آنهم‌ شكستة‌ فارسي‌، آخه‌ خط‌ مكسوره‌ را مثلا، خط‌ مكسور مثلا، شكسته‌ ورداشته‌ آورده‌، توي‌ كتاب‌ عربي‌! و لا تضربن‌ البيضه‌ علي‌ شي‌ء يقيع‌ ما فيه‌. تخم‌ مرغ‌ را به‌ جايي‌ نزنيد كه‌ هر چي‌ توش‌ هست‌ مي‌شكنه‌ و ضايع‌ ميشه‌ و از بين‌ ميره‌. گفت‌ اينها! گفتم‌ بعله‌. گفتم‌ خدا اينها را قرار داده‌، ببينيد يك‌ صفحة‌ باطلي‌ كه‌ به‌ دستتون‌ ميده‌ يك‌ كسي‌ ميگه‌ از معلم‌ هيچي‌ توي‌ اين‌ نيست‌، هيچ‌ خطي‌ توي‌ اين‌ نيست‌؟! ميگيم‌ چرا اين‌ خط‌ باطلي‌ كه‌ زده‌ توي‌ اين‌ مال‌ معلمه‌، مال‌ استاده‌. اين‌ ضربدر. حالا خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد. مسيلمة‌ كذاب‌ مثلا ميگه‌ كه‌ ان‌ الذين‌ يغسلون‌ ثيابهم‌ و لا يجدون‌ ما يلبسون‌ اولئك‌ هم‌ المفلسون‌. شما كه‌ عربي‌ نمي‌دونيد اكثرتون‌ داريد مي‌خنديد. معلومه‌ معناش‌. كساني‌ كه‌ لباسشون‌ را مي‌شورند و لباسي‌ ندارند كه‌ بپوشند، اينها بي‌ پولند. خيلي‌ هستند توي‌ مسافرت‌ لباسشون‌ را شستند، من‌ ديده‌ بودم‌، لباسشون‌ را شستند، لباسي‌ هم‌ نداشتند كه‌ بپوشند ولي‌ پول‌ زياد داشتند. بعد اينها چيه‌ كه‌ تو اين‌ را بعد از قرآن‌، بعد از قرآن‌ آوردي‌. قرآن‌ ميگه‌ القارعة‌ و ماالقارعة‌ و ما ادراك‌ ما القارعة‌. آن‌ ميگه‌ الفيل‌ و ماالفيل‌ له‌ خرطوم‌ الطويل‌. فيل‌ چه‌ مي‌دونيد فيل‌ چيه‌؟ خوب‌ همه‌ مي‌دونند فيل‌ چيه‌. فيل‌ بالاخره‌ يا خودش‌ را ديدند يا عكسش‌ را ديدند. آنوقت‌ ميشينه‌ شرح‌ ميده‌. يك‌ خرطوم‌ طويلي‌ داره‌ و گوشش‌ مثل‌ بادبزن‌ مي‌مانه‌. ببينيد اينها را خدا بهش‌ وحي‌ كرده‌. يعني‌ گذاشته‌ توي‌ مغزش‌ كه‌ اينها را بياره‌ توي‌ اين‌ كتاب‌ بگذاره‌ كه‌ اقلا عقلا درك‌ بكنند كه‌ اين‌ كتاب‌ از جانب‌ خدا نيست‌. بفهمند. اين‌ همان‌ خطهاي‌ باطله‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد در مقابلش‌ خداي‌ تعالي‌ مكرر اين‌ جهت‌ را مي‌فرمايد كه‌ يك‌ آيه‌ مثل‌ قرآن‌ بياوريد و ادعوا شهدائهم‌ من‌ دون‌ الله‌. شاهد را هم‌ غير از خدا بياوريد. چون‌ خدا شهادت‌ نميده‌ كه‌ آن‌ كلام‌ شما درست‌ باشه‌. زماني‌ كه‌ خدا شهادت‌ ميده‌ كه‌ اين‌ كلام‌ درسته‌ يعني‌ قرآن‌ درسته‌. خدا كجا شهادت‌ داده‌؟ گفت‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌ و من‌ عندهم‌ علم‌ الكتاب‌. شهادت‌ خدا اينجاست‌ كه‌ اگر يك‌ كلمه‌ پيغمبر اكرم‌ از فكر خودش‌ ميگفت‌، يا تؤام‌ با معجزه‌ نبود آيات‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ او را مفتضحش‌ مي‌كرد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد اگر يك‌ كلمه‌ بي‌ جهت‌ به‌ من‌ نسبت‌ بده‌ من‌ قطع‌ وتينش‌ مي‌كنم‌، رگ‌ حياتش‌ را ميزنم‌. بلكه‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ هو الا وحي‌ يوحي‌ علمه‌ شديد القوي‌. تمام‌ قرآن‌ وحيه‌. شما سرتاسر قرآن‌ را بگرديد يك‌ كلمه‌ حرفي‌ كه‌ باصطلاح‌ سبك‌ باشه‌، سست‌ باشه‌، پيدا نمي‌كنيد. توي‌ روايات‌ ما هست‌ها. نه‌ اينكه‌ بگيد توي‌ روايات‌ هم‌ نيست‌. نه‌ توي‌ روايات‌ هست‌ چون‌ مخلوط‌ كردند، چون‌ چند جهت‌ داره‌ كه‌ ممكنه‌ باشه‌. يكي‌ اينكه‌ ترجمة‌ به‌ معنا كردند. روايات‌ را ترجمة‌ به‌ معنا كردند. مثلا رفته‌ خدمت‌ امام‌ نشسته‌ قلم‌ و كاغذ نداشته‌ كه‌ عين‌ كلام‌ امام‌ را بنويسه‌، آمده‌ اينجا مضمونش‌ را نقل‌ كرده‌، ترجمه‌ كرده‌، نقل‌ به‌ معنا كرده‌، چون‌ در نقل‌ به‌ معنا خيلي‌ مسئله‌ فرق‌ ميكنه‌، يكي‌. دوم‌ اينكه‌ يك‌ عده‌اي‌ بودند كه‌ البته‌ بحمد الله‌ علما و فقها مي‌فهمند كه‌ اين‌ روايات‌ كدوم‌ رواياته‌. يك‌ عده‌ آمدند توي‌ روايات‌، رواياتي‌ را بوجود آوردند كه‌ يك‌ مشتش‌ روايات‌ اسرائيلياته‌. يعني‌ يك‌ مطالبي‌ توي‌ كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ هست‌، مخصوصا توي‌ تورات‌، كه‌ اينها خرافاته‌. اينها كتاب‌ خودشون‌ را نتونستند عوض‌ كنند. همينكه‌ بعدها عوض‌ كردند. اما آمدند نصفش‌ را در روايات‌ بوجود آوردند. در قرآن‌ هم‌ نتونستند بوجود بياورند. در روايات‌ ما بوجود آوردند. مثلا كرة‌ زمين‌ روي‌ شاخ‌ گاوه‌. اين‌ توي‌ توراته‌. اين‌ را عينا آوردند توي‌ روايات‌ هست‌. روايات‌ اسرائيليات‌ زياده‌. حالا من‌ بخوام‌ نقل‌ بكنم‌ خيلي‌ زياد ميشه‌. همين‌ ديروز بود يا پريروز. صحبت‌ همين‌ بود. يكي‌ از من‌ سؤال‌ كرد كه‌ روايت‌ داره‌ كه‌ از زنها مشورت‌ بكنيد بعد چپه‌اش‌ را انجام‌ بديد. اين‌ درسته‌؟ گفتم‌ نستجير بالله‌. امام‌ مي‌خواد دعوا توي‌ خانواده‌ها بوجود بياره‌. چون‌ بعد از يكي‌ دو مرتبه‌ اين‌ كار را كردند زنه‌ مي‌فهمه‌. مي‌فهمه‌ ميدونه‌ كه‌ تو چپه‌اش‌ را انجام‌ ميدهي‌. بعد به‌ كي‌ فحش‌ ميده‌؟ اول‌ به‌ خودت‌. بعد مي‌بينه‌ نه‌ اين‌ بنده‌ خدا تقصير نداره‌. امام‌ صادق‌ مثلا نستجير بالله‌ اين‌ حرف‌ را زده‌. توي‌ دل‌، حالا اگر مسلمان‌ باشه‌ به‌ زبان‌ نمي‌آره‌، اما توي‌ دلش‌ ميگه‌ عجب‌ امام‌ صادقي‌ بوده‌. يك‌ همچين‌ كارهايي‌. خوب‌ اينها اگر قابل‌ مشورت‌ نيستند، مشورت‌ نكنيد. اگر هم‌ نه‌ چرا؟ چرا شماها اين‌، بعضي‌ از افراد مقدس‌ هم‌ اين‌ روايات‌ را از همة‌ روايات‌ بهتر حفظند. براي‌ اينكه‌ وقتي‌ اگر دعوا كردند با خانمشون‌، خانم‌ ناقص‌… اينها را حفظند. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ مي‌خواند يك‌ تسلطي‌ بر زنشون‌ پيدا كنند و بكوبندشون‌ و اين‌ را حربه‌ قرار بدهند براي‌ اينكه‌ يك‌ تفوقي‌ بر زن‌ پيدا بكنند. نه‌. من‌ اگر نگم‌ كه‌ خانمها پيش‌ خدا ارزششون‌ چون‌ روح‌ پاكتري‌ دارند بيشتره‌، از مردها پائين‌تر نيستند.

 بعله‌. يكي‌ از چيزهاي‌ مهمي‌ كه‌ من‌ خودم‌ شخصا غبطه‌ ميخورم‌ اينه‌ كه‌ زنها را خدا زودتر به‌ حضور پذيرفته‌ تا مردها را. براي‌ اينكه‌ ما اين‌ را خودش‌ دليل‌ بر بدبختي‌ آنها مي‌دونيم‌. براي‌ اينكه‌ ما هميشه‌ طرفمون‌ را بدبخت‌ مي‌خوايم‌ معرفي‌ بكنيم‌. ولي‌ آيا مناجات‌ با خدا، حضور در محضر پروردگار و سخن‌ گفتن‌ با خدا، اين‌ ارزش‌ نداره‌؟ زن‌ از سن‌ 9 سالگي‌ موفقند ولي‌ پسرها از سن‌ 15 سالگي‌. ميگند تو آقا هنوز زوده‌ كه‌ بياي‌ به‌ محضر پروردگار. تو حالا باش‌. هنوز رشد نداري‌ ولي‌ او بياد. و امثال‌ اينها. اينها را نه‌ براي‌ اينكه‌ زنها دارند گوش‌ ميدهند. خدا ميدونه‌ به‌ اين‌ جهت‌ نميگم‌. چون‌ ماها اصلا ديگه‌ عادت‌ كرديم‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ را پست‌ كنيم‌، يك‌ عده‌اي‌ را كه‌ خودمون‌ جزء آن‌ عده‌ باشيم‌ بالا ببريم‌. الان‌ صحبت‌ مشهدي‌ و تهراني‌ بشه‌. مشهديها ميگن‌ مشهديها بهترند تهرانيها ميگن‌ تهرانيها بهترند. ما هم‌ كه‌ جزء مشهديها هستيم‌ ميگيم‌ مشهديها بهترند. دلائلي‌ مي‌آريم‌ كه‌ مشهديها. اين‌ يك‌ حالت‌ صفت‌ رذيله‌اي‌ هست‌ كه‌ در انسان‌ هست‌. اين‌ صفات‌ رذيله‌ را ما از خودمون‌ دور نمي‌كنيم‌. اگر مشهدي‌ بودي‌ بهت‌ گفتند مشهديها بدند از اين‌ جهت‌ بدت‌ بياد كه‌ چرا غيبت‌ عمومي‌ را كردي‌ يا تهمت‌ به‌ عموم‌ زدي‌. نه‌ از اين‌ جهت‌ كه‌ من‌ مشهديم‌. حالا واقعا اين‌ تهرانيها فلان‌ فلان‌ شده‌ها مثلا چه‌ فلان‌! اي‌ بابا. انسان‌ سالم‌ از هيچ‌ يك‌ از اينها نه‌ خوشش‌ مي‌آد نه‌ بدش‌ مي‌آد.

 من‌ يك‌ وقتي‌ دربارة‌ سلمان‌ فارسي‌ با آن‌ عظمت‌، داشتم‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌. يك‌ كتاب‌ قطوري‌ مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ دربارة‌ سلمان‌ فارسي‌ نوشته‌ بنام‌ آلاء الرحمان‌ في‌ احوال‌ السلمان‌. نوشته‌ كه‌ يك‌ روزي‌ منافقين‌ دور سلمان‌ را گرفته‌ بودند. ببينيد از اين‌ حرف‌ بدتر نميشه‌. اگر به‌ ما بگن‌ عصباني‌ ميشيم‌، اوقاتمون‌ تلخ‌ ميشه‌، مرد حسابي‌ اين‌ حرفها چيه‌ ميزني‌. پرسيدند ريش‌ تو بهتره‌ يا دم‌ سگ‌؟ خيلي‌ حرف‌ بديه‌ها. اگر به‌ ماها بگن‌، ما پا مي‌شيم‌ كتمون‌ را در مي‌آريم‌ يا علي‌. من‌ ديده‌ بودم‌ يك‌ همچين‌ جرياني‌ را، سلمان‌ با كمال‌ ملاطفت‌ و بدون‌ هيچ‌ تكان‌ خوردن‌، اعصابش‌ را خورد كردن‌، بدون‌ ناراحتي‌ گفت‌ اگر از صراط‌ رد شدم‌، توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بودم‌ و عبور كردم‌ و رسيدم‌ به‌ بهشت‌، ريش‌ من‌ و الاّ دم‌ سگ‌. ببينيد. اين‌ آرامش‌ را داشته‌ باشيد. در مقابل‌ بدگوها و خوب‌ گوها حتي‌. اگر كسي‌ از تعريف‌ بي‌ جا خوشش‌ آمد، به‌ شما گفتند آقا شما از اولياء خدا هستي‌، آسمان‌ تحت‌ فرمان‌ توست‌، چه‌، فلان‌. تو مي‌دوني‌ نيستي‌. خوشت‌ نياد. بگي‌ فلاني‌ آدم‌ خوبيه‌. هر وقت‌ به‌ ما ميرسه‌ تعريف‌ ميكنه‌. اگر تعريف‌ داري‌ خوب‌ حالا. اما اگر نداري‌ نه‌. اگر بدت‌ هم‌ گفتند حرفهايي‌ بهت‌ زدند. در روايت‌ داره‌ بگيد خدايا اگر آنطوري‌ است‌ كه‌ اين‌ آقا ميگه‌ من‌ را درست‌ كن‌. اگر كه‌ اينطور نيست‌ كه‌ اين‌ داره‌ ميگه‌، خدايا اين‌ را درستش‌ كن‌ كه‌ اين‌ حرفها را نزنه‌. ببينيد چقدر خوبه‌ آدم‌ يك‌ همچين‌ اخلاقی‌ داشته‌ باشه‌. انسان‌ بايد از اولياء خدا درس‌ بگيره‌، درس‌ اخلاق‌ بگيره‌، آرامش‌ داشته‌ باشه‌. و الا به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ توهين‌ مي‌كردند، حضرت‌ آرامشش‌ را از دست‌ نمي‌داد. مگر يك‌ وقتي‌ كه‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ پروردگار يا بخاطر اينكه‌ امامه‌ و نمايندة‌ خداست‌ بهش‌ توهين‌ مي‌كردند، آنجا چرا. اما ميگه‌ مرور كردم‌ بر يك‌ لعيني‌. داشت‌ به‌ من‌ جسارت‌ مي‌كرد. گذشتم‌. گفتم‌ من‌ را نميگه‌، اين‌ تحت‌ برنامه‌. محمد بن‌ مسلم‌ مي‌آد خدمت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ مردم‌ بدند، فلانند. هي‌ مذمت‌ ميكنه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد نه‌ اينطور نباش‌. آنهائي‌ كه‌ سنشون‌ از تو كمتره‌ مثل‌ فرزند خودت‌ بهشون‌ مهربان‌ باش‌. آنهائي‌ كه‌ سنشون‌ از تو بيشتره‌ مثل‌ پدر به‌ آنها مهربان‌ باش‌ و احترام‌ كن‌. آنهائي‌ كه‌ با تو مساوي‌ هستند، مثل‌ برادر مهرباني‌ كن‌. اگر شيطان‌ آمد گفت‌ من‌ خوبم‌ به‌ تو گفت‌ من‌ خوبم‌، گفت‌ من‌ خوبم‌ ولي‌ او بده‌. بگو نه‌. آني‌ كه‌ سنش‌ كمتر از منه‌، كمتر گناه‌ كرده‌ پس‌ بهتره‌. آني‌ كه‌ سنش‌ بيشتر از منه‌، بيشتر عبادت‌ كرده‌ پس‌ محترمه‌. و آن‌ كسي‌ كه‌ سنش‌ با من‌ مساويه‌، گناهان‌ خودم‌ را يقين‌ دارم‌، گناه‌ او را شك‌ دارم‌. گناه‌ يقيني‌ را نبايد گناه‌ مشكوك‌ را نبايد باصطلاح‌ به‌ حساب‌ آورد در مقابل‌ گناه‌ يقيني‌.

 آقايون‌ بخدا قسم‌ ما از راه‌ دين‌ صددرصد منحرفيم‌ و واقعا بعضي‌ از روايات‌ را گاهي‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ واقعا ما كجا و تزكية‌ نفس‌ كجا، كمالات‌ كجا! همان‌ كسي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ يعني‌ اينطوريه‌ كه‌ امام‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر يك‌ نفر متهم‌ شد، هفتاد نفر راستگو آمدند گفتند فلاني‌ فلان‌ كار بد را كرده‌ ولي‌ خودش‌ ميگه‌ من‌ نكردم‌. خودش‌ را تصديق‌ كنيد و همة‌ آنها را تكذيب‌ كنيد. ما يك‌ همچين‌ آدمي‌ هستيم‌. اخلاق‌ منه‌. آقا همه‌ دارند ميگن‌. من‌ خودم‌ به‌ يكي‌ از علما گفتم‌ فلان‌ كار را دربارة‌ فلان‌ شخص‌ شما، گفت‌ آقا جو اينجوري‌ شده‌. جو همة‌ مردم‌ بد ميگن‌. الان‌ اگر روي‌ كرة‌ زمين‌ حساب‌ بكنيدها، پنج‌ ميليارد مردم‌ كرة‌ زمين‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ بد مي‌گن‌. پس‌ پيغمبر بده‌؟ چون‌ غير دين‌ اسلام‌ را دارند. بقيه‌اشون‌، بقيه‌اشون‌ هم‌ باز شيعه‌ است‌ كه‌ پيغمبر واقعي‌ را قبول‌ داره‌. و الا حتي‌ بعضي‌ از اهل‌ سنت‌ هم‌ مي‌بيني‌ معرفتشون‌ نسبت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خيلي‌ ضعيفه‌. رواياتي‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ انسان‌ بهتش‌ ميزنه‌ كه‌ يك‌ مسلمان‌ چطور به‌ خودش‌ اجازه‌ ميده‌ يك‌ همچين‌ رواياتي‌ را در كتابهاي‌ صحيحش‌ بياره‌. مي‌خوان‌ ائمة‌ خودشون‌ را بالا ببرند پيغمبر را بياورند پائين‌ كه‌ به‌ هم‌ برسونند. ميگه‌ يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ دراز كشيده‌ بود دستش‌ را هم‌ گذاشته‌ بود زير سرش‌ دخترهاي‌ مدينه‌ آمده‌ بودند با عايشه‌ مي‌رقصيدند، آهنگ‌ مي‌زدند، مي‌رقصيدند. پيغمبر هم‌ نگاهشون‌ مي‌كرد. صداي‌ در بلند شد. حضرت‌ فرمود بريد مخفي‌ بشيد. اينها رفتند مخفي‌ شدند. جناب‌ ابي‌ بكر آمد در حضور پيغمبر نشست‌ حرفهايش‌ را زد و رفت‌. پيغمبر اكرم‌ باز گفت‌ بياييد مشغول‌ بشيد. يكي‌ پرسيد اين‌ كي‌ بود كه‌، گفت‌ اين‌ آدم‌ باصطلاح‌ مقدس‌ متدينه‌، از كار لهو و لعب‌ خوشش‌ نمي‌آد. من‌ از اين‌ جهت‌ گفتم‌. مثل‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ شما، نه‌ شماها، يك‌ نفر مثلا نوار ويدئوي‌ گذاشته‌ نگاه‌ ميكنه‌، يك‌ آدم‌ روحاني‌ وارد ميشه‌، يك‌ همچين‌ مسائلي‌. آنها هم‌ پيغمبر را اينجوري‌ مي‌شناسند. تنها اين‌ شيعه‌ است‌ كه‌ پيغمبر را باصطلاح‌ نمايندة‌، خليفة‌ الله‌، جانشين‌ خدا ميدونه‌ و همه‌ چيز او را وحي‌ ميدونه‌ و از جانب‌ پروردگار ميدونه‌ و اينها را روايات‌ باصطلاح‌ جعلي‌ ميدونه‌ و هيچوقت‌ هم‌ توي‌ كتابهاش‌ نقل‌ نميكنه‌.

 امامتون‌ را انتخاب‌ كنيد توي‌ اين‌ دنيا. الحمد لله‌ ما امامي‌ انتخاب‌ كرديم‌ كه‌ همه‌ جا سرفرازيم‌، سر بلنديم‌، همه‌ قبولش‌ دارند، تمام‌ مردم‌ دنيا، حتي‌ غير مسلمانها قبولش‌ دارند. همة‌ ائمة‌ ما همينطورندها. امام‌ صادقمون‌ همينطور، سيد الشهدامون‌ همينطور.

 ما يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ در هندوستان‌. يك‌ شهري‌ هست‌ بنام‌ جاموي‌ كشمير. شيعيان‌ آنجا كه‌ خيلي‌ نبودند، همه‌اش‌ 150 نفر توي‌ يك‌ شهر چند ميليوني‌ بودند. آنجا يوم‌ الحسين‌ تشكيل‌ داده‌ بودند. روز امام‌ حسين‌. مناسبتي‌ مثل‌ عاشورا و اينها هم‌ نبودها. سه‌ روز، روزي‌ هشت‌ ساعت‌ سخنراني‌ بود دربارة‌ امام‌ حسين‌. هر كي‌ هر چي‌ مي‌خواست‌ دربارة‌ امام‌ حسين‌ بگه‌. چادرها را در هم‌ زده‌ بودند، جمعيت‌ زياد. همه‌ مي‌آمدند صحبت‌ مي‌كردند. هندوها، سيكها، مذاهب‌ مختلف‌، همه‌. همه‌ تعريف‌ از امام‌ حسين‌ مي‌كردند. هر مذهبي‌ هم‌ نيم‌ ساعت‌ بيشتر وقت‌ نداشتند. ببينيد چقدر ميشه‌. همه‌ قبول‌ دارند سيد الشهدا را. يك‌ نفر قبل‌ از من‌، من‌ چون‌ از ايران‌ رفته‌ بودم‌ براي‌ من‌ هم‌ يك‌ نيم‌ ساعتي‌ سخنراني‌ گذاشته‌ بودند، قبل‌ از من‌ صحبت‌ مي‌كرد. اين‌ مذهب‌ سيك‌ داشت‌. ايشان‌ در سخنرانيش‌ مي‌گفت‌ مسلمانها فكر نكنيد امام‌ حسين‌ مال‌ شماست‌. امام‌ حسين‌ امام‌ همه‌ است‌. همه‌ بايد حق‌ و حقيقت‌ را از سيد الشهدا ياد بگيرند. و سخنراني‌ جالبي‌ كرد كه‌ من‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما يك‌ مقداري‌ از سخنراني‌ او را نوشتم‌. غير مسلمان‌ بود. اين‌ جمله‌ مال‌ گانديه‌. رهبر انقلاب‌ هندوستان‌، او هم‌ اين‌ جمله‌ را گفته‌ كه‌ ما درس‌ انقلاب‌ را از حسين‌ بن‌ علي‌، كه‌ مال‌ مسلمانهاست‌ ياد گرفتيم‌. شما ببينيد امام‌ اينجوري‌ خدا به‌ ما داده‌. امام‌ عصر را به‌ ما مرحمت‌ كرده‌ كه‌ تمام‌ جهان‌ بشريت‌ به‌ آنجا رسيده‌اند كه‌ بايد، حتي‌ من‌ ديدم‌ راسل‌ اين‌ جمله‌ را ميگه‌. ميگه‌ يك‌ نفر كه‌ عالم‌ به‌ همة‌ چيزها باشه‌ و پاك‌ باشه‌ و از قدرت‌ مافوق‌ قدرتها بهره‌مند باشه‌، بايد بياد دنيا را تحت‌ يك‌ حكومت‌ قرار بده‌. اين‌ بايد باشه‌. اسلام‌، مسيحيت‌، زرتشتيت‌، اينها ميگن‌ هست‌، اين‌ شخص‌ هست‌ و آنها مي‌گن‌ چون‌ نيست‌، ممكنه‌ كه‌ نشه‌ اين‌ كار. و الا از آرزوهاي‌ بشريته‌ كه‌ بشر يك‌ روز تحت‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ قرار بگيره‌. اينها را من‌ در كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌، در اوايل‌ كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌ نوشته‌ام‌.

 سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امام‌ همه‌ است‌. شما از نظر عمل‌، از نظر گفتار، از نظر كردار، حتي‌ سكوتشون‌ امامت‌ داره‌، اگر سيد الشهدا در ميان‌ منزل‌ مي‌نشست‌، مثلا مبتلا به‌ يك‌ مرضي‌ ميشد نستجير بالله‌ و از دنيا ميرفت‌، اين‌ مرگش‌ امامت‌ نداشت‌. امام‌ بايد حتي‌ مرگش‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ حتي‌ اگر خواستيد بميريد اين‌ برنامة‌ به‌ اين‌ مهمي‌ را انجام‌ بديد، اين‌ كه‌ شهيد اينقدر ارزش‌ داره‌ براي‌ همين‌ جهت‌، يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ ظالم‌ را با عملتون‌ محكوم‌ كنيد. آقا بشريت‌، مردم‌ دنيا امروز فهميدند كه‌ سيد الشهدا با عملش‌ حكومت‌ بني‌ اميه‌ را، آن‌ حكومت‌ ظالمانه‌ معرفي‌ كرد و به‌ تمام‌ دنيا فهموند سيد الشهدا كه‌ يك‌ چنين‌ حكومتي‌ در رأس‌ كارتون‌ نباشه‌. ولو مردم‌ نفهميدند ولي‌ او بيان‌ كرد. او گفت‌. همين‌ گاندي‌ وقتي‌ كه‌ در هندوستان‌ مبارزه‌ ميكنه‌، به‌ همين‌ مسأله‌ اشاره‌ ميكنه‌ كه‌ نبايد يك‌ نفري‌ كه‌ در دين‌ ما نيست‌، باصطلاح‌ هم‌ فرهنگ‌ ما نيست‌، اهل‌ مملكت‌ ما نيست‌، اين‌ شخص‌ بر ما حكومت‌ كنه‌. چون‌ حسين‌ بن‌ علي‌ اين‌ كار را كرد. يزيد بن‌ معاويه‌ با سيد الشهدا و ساير مسلمانها فرق‌ داشت‌. او مشروب‌ مي‌خورد، قمار مي‌كرد، معصيتهاي‌ مختلفي‌ مي‌كرد، اعتقاداتش‌ خراب‌ بود، حضرت‌ سيد الشهدا فرمود يك‌ همچين‌ شخصي‌، ولو با جانتون‌ باصطلاح‌ به‌ پيش‌ بريد و كشته‌ بشيد و بدترين‌ وضع‌ كشته‌ شدن‌ را هم‌ به‌ خودتون‌ بگيريد، نبايد بگذاريد او روي‌ كار باشه‌. اين‌ عملش‌ امامه‌. شما اگر شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيد، بايد عملتون‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌. گفتارتون‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ براي‌ ديگران‌، حتي‌ معاشرت‌ با شما بايد براي‌ همه‌ كس‌ امامت‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ فرمود كونوا دعاة‌ الناس‌ باعمالكم‌، با عملتون‌ مردم‌ را دعوت‌ كنيد به‌ سوي‌ خدا و من‌ احسن‌ قال‌ من‌ دعا من‌ الله‌ كيه‌ بهتر از آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ كلامش‌ مردم‌ را به‌ سوي‌ خدا دعوت‌ كنه‌. حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌خواست‌ حكومت‌ بگيره‌. يك‌ آقايي‌ ورداشته‌ توي‌ كتابش‌ نوشته‌ حسين‌ آمده‌ بود حكومت‌ را بگيره‌ موفق‌ نشد. هميشه‌ اين‌ افراد اهل‌ دنيا مي‌خواهند ائمه‌ را با خودشون‌ مقايسه‌ كردند. يك‌ نفر ديگه‌ ديدم‌ در كتابش‌ نوشته‌ خداي‌ تعالي‌ كانديدش‌ براي‌ جانشيني‌ پيغمبر، شيعه‌ است‌ها، براي‌ جانشيني‌ پيغمبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بوده‌، پيغمبر هم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را مي‌خواسته‌، مردم‌ ابي‌ بكر را كانديد كرده‌ بودند. و چون‌ آزادي‌ است‌ در اسلام‌ كانديد مردم‌ موفق‌ شد، چون‌ جنبة‌ مردمي‌ داشت‌ ولي‌ كانديد خدا و پيغمبر موفق‌ نشد. اين‌ يك‌ شيعه‌ در كتاب‌، فكر نمي‌كنم‌ اگر بگم‌ كسي‌ باشه‌ توي‌ مجلس‌ ما كه‌ او را نشناسه‌، يك‌ آدم‌ معروف‌. اينجوريم‌ ما. چرا؟ براي‌ اينكه‌ اينجوريم‌ ما. آن‌ آقا اهل‌ احزاب‌، و اهل‌ كانديد كردن‌ و انتخاب‌ كردن‌ و اين‌ حرفها بوده‌، اين‌ مسئله‌ را هم‌ برداشته‌ توي‌ كتابش‌ نوشته‌. با مغز خودمون‌ هميشه‌ مي‌خواهيم‌ اينها را بسازيم‌. ما خدا را با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. لذا امام‌ صادق‌ فرمود كل‌ ما يستموه‌ باوهامكم‌ في‌ ادق‌ معاني‌ فهو مخلوق‌ لكم‌. هر چي‌ كه‌ به‌ مغزت‌ برسه‌ از خدا، اين‌ مخلوق‌ توئه‌. مال‌ خودت‌. اين‌ خدا نيست‌. پيغمبر را هم‌ با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. امامها را هم‌ با مغز خودمون‌ مي‌سازيم‌. امام‌ حسين‌ ايني‌ كه‌ تو فكر مي‌كني‌ نيست‌. پيغمبر آني‌ كه‌ تو فكر مي‌كني‌ نيست‌. خيلي‌ بالاتر از اينها. حالا اي‌ كاش‌ در راستاي‌ آنكه‌ هست‌ ما فكر بكنيم‌، گاهي‌ ميشه‌ انحراف‌ پيدا مي‌كنيم‌. انحراف‌، آنهم‌ اينجور انحرافي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. آنوقت‌ در كتاب‌ هم‌ مي‌آد، در سخنرانيها مي‌آد، براي‌ مردم‌ گفته‌ ميشه‌، امامت‌ را، پست‌ امامت‌ را ممكنه‌ ما اشغال‌ كنيم‌ در اين‌ راستا.

 حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ آقاست‌، امامه‌. طفل‌ شيرخوارش‌ اگر كشته‌ ميشه‌ مي‌بينيم‌ امامت‌ داره‌. اگر برادرش‌ شهيد ميشه‌ امامت‌ داره‌. اگر روز عاشورا آنها، ما فرزندمون‌ را خيلي‌ دوست‌ داريم‌ ميگيم‌ اقلا يك‌ نيم‌ ساعتي‌ پيش‌ ما بيشتر باش‌، باشه‌ حالا ديگران‌ هستند بروند كشته‌ بشوند. تو باش‌. ولي‌ اول‌ كسي‌ كه‌ ميره‌ به‌ طرف‌ لشگر و امام‌ حسين‌ هم‌ اجازه‌ ميده‌، علي‌ اكبره‌. زن‌ و فرزندش‌ اسير ميشوند. وقتي‌ كه‌ محمد بن‌ حنفيه‌ پرسيد از سيد الشهدا كه‌ خوب‌ حالا خودت‌ مي‌خواي‌ كشته‌ بشي‌، خودت‌ مي‌خواي‌ بري‌، چرا اين‌ زن‌ و فرزندت‌ را مي‌بري‌ گفت‌ ان‌ الله‌ شاء ان‌ يرائه‌ اسيرا. اينها امامت‌ دارند، اينها همه‌ پرتو امامتند. اينها شعاع‌ وجودي‌ امامند. گفت‌ اينها بروند كوفه‌ و شام‌ مردم‌ را رهبري‌ كنند. فرد مظلوم‌ خيلي‌ حرفش‌ تأثير داره‌ مخصوصا مردم‌ بفهمند اين‌ مظلومه‌. زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها در كوفه‌ هر روز بوده‌، سالهايي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنجا خليفه‌ بوده‌، با عظمت‌ هم‌ مي‌شناختنش‌ اما آن‌ سخنراني‌ كه‌، آن‌ خطبه‌اي‌ كه‌ در حال‌ اسارت‌ براي‌ مردم‌ كوفه‌ خوند، اين‌ تأثير بزرگ‌ داشت‌. حتي‌ همين‌ امروز هم‌ تأثير داره‌. از آه‌ مظلوم‌، سخن‌ مظلوم‌، خيلي‌ بايد انسان‌ وحشت‌ كنه‌. مبادا خداي‌ نكرده‌ انسان‌ مظلومي‌ را صداش‌ را بلند كنيم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد لا يحب‌ الله‌ جهر بالسوء الا من‌ ظلم‌.

 لذا حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمد كربلا. آمد كربلا. همة‌ اينها هم‌ كه‌ انجام‌ شد مظلوميت‌ سيد الشهدا را بيشتر بر ملا كرد. و آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ مي‌فرمايد رضا برضائك‌، تسليم‌ لامرك‌، لا معبود سواك‌، يا غياث‌ المستغيثين‌، آنجا داره‌ مردم‌ را ارشاد ميكنه‌ كه‌ اگر در يك‌ چنين‌ حالتي‌، ظالمين‌ شما را انداختند، دست‌ از خدا برنداريد. بازهم‌ در مقام‌ رضا باشيد. در مرحلة‌ رضا باشيد و از خدا راضي‌ باشيد. خوب‌ دلهاتون‌ داره‌ آماده‌ ميشه‌ شب‌ جمعه‌ است‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. چراغها را خاموش‌ كنيد. حالي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌ كه‌ اگر به‌ مقدار بال‌ مگسي‌ اشك‌ از چشمانتون‌، آنهم‌ در اين‌ شب‌ مغفرت‌ و شب‌ جمعه‌ در عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ جاري‌ بشه‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانتون‌ را مي‌آمرزه‌ و مورد لطف‌ و محبت‌ پروردگار واقع‌ خواهيد شد.

 ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ روي‌ بلندي‌ ايستاده‌ فنظر الي‌ يمينه‌ و شماله‌. يك‌ نگاهي‌ به‌ طرف‌ راست‌ كرد، يك‌ نگاه‌ به‌ طرف‌ چپ‌ كرد. فلم‌ يرا احد من‌ اصحابه‌. احدي‌ از اصحابش‌ را نديد. فنادا يا مسلم‌ بن‌ عقيل‌، يا هاني‌ بن‌ عروه‌، يا حبيب‌ بن‌ مظاهر، آي‌ مردان‌ بيشة‌ شجاعت‌، مالي‌ اناديكم‌ فلا تجيبون‌. چي‌ شده‌ كه‌ من‌ شما را صدا مي‌زنم‌، شما به‌ من‌ جواب‌ نمي‌دهيد. اين‌ بدنهاي‌ مقدسة‌ شهدا به‌ حركت‌ درآمد، همانطوري‌ كه‌ گفته‌ بودند اگر هفتاد مرتبه‌، آقا ابي‌ عبد الله‌ ما را بكشند، آتش‌ بزنند دست‌ از ياري‌ تو بر نمي‌داريم‌. اما حسين‌ بن‌ علي‌ نمي‌خواست‌. همانطوري‌ كه‌ داشت‌ با خداي‌ خودش‌ مناجات‌ مي‌كرد، من‌ يك‌ چند جمله‌ ذكر مصيبت‌ عرض‌ كنم‌. اگر چه‌ شماها ذكر مصيبت‌ نمي‌خوايد. همينقدر قلبتون‌ را متوجه‌ سرزمين‌ كربلا بكنيد، چند مرتبه‌ آهسته‌ بگيد يا ابي‌ عبد الله‌، يا حسين‌ بن‌ علي‌، يا ابا عبد الله‌ دلهاتون‌ محزون‌ ميشه‌، اشكتون‌ جاري‌ ميشه‌. اما فرمودند مصائب‌ ما را در مجالستون‌ بگيد، گريه‌ كنيد، عزاداري‌ كنيد، همينطوري‌ كه‌ دارد با خداي‌ خودش‌ مناجات‌ ميكند، يك‌ وقت‌ ديدند سنگي‌ را… آقا ابي‌ عبد الله‌ خم‌ شد با دامن‌ پيراهن‌ خون‌ از جبينش‌ پاك‌ كند، حرمله‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود…

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ رو به‌ قبله‌. انشاء الله‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فداك‌ به‌ مجلس‌ نظر خاصي‌ خواهند داشت‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۰ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – تولی و تبری

 تولي‌ و تبري‌. 20 ذي‌ القعده‌ 1415

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ وصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌. يا ايهاالذين‌ آمنوا صلوا عليه‌ و صلموا تسليما. (الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد وعجل‌ فرجهم‌) ان‌ الذين‌ يعضون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و آخره‌ و اعدلهم‌ العذاب‌ مهينا. اين‌ دو آية‌ مباركه‌ كه‌ تلاوت‌ شد، در حقيقت‌ دو اصل‌ مسلم‌ عقلي‌ و يا اسلامي‌ و يا وجداني‌ را به‌ بشريت‌ تعليم‌ مي‌دهد و اون‌ دو اصل‌ يكي‌ تولي‌ كه‌ معمولا معروفه‌ مي‌گن‌ تولا، و يكي‌ هم‌ تبري‌ است‌ كه‌ مي‌گن‌ تبرا. تولا و تبرا يا تولي‌ و تبري‌ در سابق‌ كه‌ در مكتب‌ خانه‌ها به‌ ما درس‌ مي‌دادن‌ فروع‌ دين‌ را مي‌گفتن‌ ده‌ تاكه‌ آخريش‌ تولي‌ و تبري‌ بود. مسئلة‌ تولي‌ و تبري‌ خلاصه‌ مي‌شه‌ در دو موضوع‌، و بلكه‌ در يك‌ موضوع‌ و اون‌ محبته‌. انسان‌ بايد محبت‌ داشته‌ باشه‌. به‌ خوبيها محبت‌ داشته‌ باشه‌ از بديها هم‌ متنفر باشه‌. از خوبها خوشش‌ بياد از بدها بدش‌ بياد از علم‌، دانش‌، پاكي‌ از صفات‌ حميده‌ انسان‌ بايد دوست‌ داشته‌ باشه‌. صفات‌ رزيله‌ جهل‌، ناپاكي‌ را انسان‌ بايد دشمن‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ دو اصل‌ از اصولي‌ است‌ هر كس‌ اين‌ دو اصل‌ را در دل‌ و يا قلب‌ داشت‌ و داشتنش‌ فطري‌ انسانه‌، هر انساني‌ از اين‌ دو اصل‌ بخوردار است‌ و دارد اما در عمل‌ پياده‌ كردن‌ روي‌ وجودش‌، پياده‌ كردن‌ روي‌ اعمالش‌، اگر انجام‌ شد اين‌ يك‌ انسان‌ درست‌ و حسابي‌ است‌. شما هر چي‌ را كه‌ دوست‌ داريد به‌ قلبتون‌ مراجعه‌ كنيد ببينيد اين‌ دوست‌ داشتن‌ شما روي‌ چه‌ اصلي‌ است‌. آيا روي‌ اصل‌ ظاهري‌ است‌؟ هواي‌ نفسه‌؟

 اينها اين‌ محبتها، محبتهاي‌ پايداري‌ نيست‌، در حقيقت‌ محبتهايي‌ كه‌ انسان‌ روي‌ اساس‌ نيكي‌ بر پا نشده‌ و انجام‌ نشده‌ اين‌ محبتها يك‌ نحوه‌ نيازه‌. مثلا گرسنه‌ايد شما غذا را دوست‌ داريد سير كه‌ خورديد غذاي‌ كاملي‌ كه‌ خورديد ديگه‌ غذا را دوست‌ نداريد. و امثال‌ اينها ديگه‌ نمي‌خوام‌ تمامش‌ را براتون‌ بگم‌. شما سردتونه‌، لباس‌ را دوست‌ داريد ولي‌ وقتي‌ هواگرم‌ شد از لباس‌ بدتون‌ مي‌ياد. اينها را مي‌گن‌ نيازمندي‌ محبت‌ نيست‌. محبت‌، يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ در ذات‌ انسان‌ خوابيده‌ چه‌ انسان‌ سرد باشه‌، چه‌ براي‌ انسان‌ هوا سرد باشه‌، چه‌ گرم‌ باشه‌، چه‌ گرسنه‌ باشه‌، چه‌ سير باشه‌، در تمام‌ حالات‌ انسان‌ به‌ اونچه‌ كه‌ در فطرتش‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌ محبت‌ داره‌. مثلا شما به‌ افراد پاك‌ و دانشمند علاقه‌ داريد حالا گرسنه‌ باشيد، سير باشيد، زمستان‌ باشه‌، تابستان‌ باشه‌ براتون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. ايني‌ كه‌ شما مثلا در فطرتتون‌ گذاشته‌ شده‌ كه‌ بايد عالم‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد، علم‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد، كه‌ داريد يعني‌ يك‌ نفر انسان‌ پيدا نمي‌شه‌ در عالم‌ كه‌ علم‌ و عالم‌ را دوست‌ نداشته‌ باشه‌. در عالم‌ يك‌ انسان‌ عاقل‌ پيدا نمي‌شه‌ كه‌ پاكي‌ و عصمت‌ را به‌ تعبير ما دوست‌ نداشته‌ باشه‌. علم‌ و عصمت‌ در كه‌ و در چه‌ فردي‌ از افراد بشر امروز به‌ طور كامل‌ جمع‌ شده‌ كه‌ ما تمام‌ محبتمون‌ بايد نسبت‌ به‌ او و نسبت‌ به‌ شخصيت‌ او متمركز باشه‌ طبيعي‌ است‌ به‌ حضرت‌ ولي‌ عصر ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ هر چه‌ علم‌ هست‌ در اون‌ حضرت‌ خلاصه‌ شده‌، هر چه‌ پاكي‌ و عصمت‌ هست‌ در وجود مقدس‌ امام‌ عصره‌. بنابر اين‌ ما اگر بخواهيم‌ محبتمون‌ را تنظيم‌ كنيم‌، محبتمون‌ را سر و سامان‌ بديم‌، و محبت‌ صحيحي‌ داشته‌ باشيم‌ و اين‌ فطرتمون‌ را به‌ اصطلاح‌ جلا بديم‌ و شكوفاش‌ كنيم‌ بايد به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ بي‌ نهايت‌ علم‌ است‌ و بي‌ نهايت‌ دانش‌ است‌ و بي‌ نهايت‌ پاكي‌ و صفات‌ حميده‌، در خداي‌ تعالي‌ جمع‌ شده‌ اول‌ و اساسا و ذاتا ذات‌ مقدس‌ پروردگار را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ بعد در مظاهرش‌ اين‌ علم‌ و عصمت‌ اين‌ علم‌ و پاكي‌ جمع‌ مي‌شه‌ كه‌ هر كس‌ بيشتر مظهر پروردگار بود اون‌ شخص‌ بيشتر به‌ خدا منتصبه‌ و بيشتر آيينة‌ جمال‌ و جلال‌ الهي‌ است‌.

 و در عالم‌ شخصي‌ مانند حضرت‌ بقيه‌ الله‌ در زمان‌ ما و در زمانهاي‌ گذشته‌ مانند ائمة‌ اطهار عليه‌ الصلاة‌ السلام‌ و هر امامي‌ در زمان‌ خودش‌ اينطور آيينه‌ و مظهر پروردگار نبوده‌. در اين‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ تلاوت‌ شد خداي‌ تعالي‌ به‌ مومنين‌ خطاب‌ مي‌كند كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلوا عليه‌، آيا اين‌ تحميله‌؟ به‌ ما گفتن‌ كه‌ بايد ولو اينكه‌ معناش‌ را نمي‌فهميد ولو اينكه‌ حقيقتش‌ را درك‌ نمي‌كنيد بر پيغمبر صلوات‌ بفرستيد، اين‌ به‌ اين‌ جهته‌ يا اينكه‌ نه‌ به‌ فطرت‌ انسان‌، انسان‌ را ارجاع‌ دادن‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ و آية‌ بعدي‌ به‌ فطرت‌ انسان‌، انسان‌ را ارجاع‌ دادن‌ يعني‌ حتي‌ به‌ يك‌ بت‌ پرست‌ هم‌ مي‌شه‌ گفت‌ كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا، اين‌ ايمان‌ هم‌ ايمان‌ واقعي‌ و فطري‌ است‌. خودش‌ چه‌ بفهمه‌، چه‌ نفهمه‌ ايمان‌ به‌ پاكي‌ داره‌. ايمان‌ به‌ علم‌ و دانش‌ داره‌. يعني‌ محبت‌ به‌ علم‌ و دانش‌ و محبت‌ به‌ عصمت‌ و پاكي‌ را خداي‌ تعالي‌ در تمام‌ افراد بشر يعني‌ هر بشري‌ كه‌ عقل‌ داشته‌ باشد وجدانش‌ را از دست‌ نداده‌ باشد خداي‌ تعالي‌ قرار داده‌. بنابر اين‌ يا ايها الذين‌ آمنوا البته‌ ظاهر آيه‌ خطاب‌ به‌ مسلمانها و مومنينه‌. و حقيقتش‌ را هم‌ و كانونش‌ را هم‌ مومنين‌ و بلكه‌ شيعيان‌ درك‌ كرده‌اند يعني‌ مي‌شناسند اونهايي‌ را كه‌ بايد به‌ اونها درود بفرستند، صلوات‌ بفرستند، اظهار ارادت‌ كنند. اونها مي‌شناسند. اما ساير مردم‌ اونها را نمي‌شناسند ولي‌ اين‌ معنا در مغزشون‌ هست‌ در فطرتشون‌ هست‌ كه‌ عالم‌ را بايد دوست‌ داشت‌ جاهل‌ را انسان‌ نمي‌تونه‌ انطوري‌ كه‌ عالم‌ را دوست‌ داره‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌. پاك‌ و پاكي‌ را انسان‌ دوست‌ داره‌ و ناپاكي‌ را انسان‌ ازش‌ متنفره‌. بنابر اين‌ تمام‌ مردم‌ دنيا ولو كفار و مشركين‌ و حتي‌ بت‌ پرستها اينها محبت‌ به‌ پيغمبر و علي‌ و فاطمه‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ صلواة‌الله‌ دارن‌ و زياد هم‌ محبت‌ دارن‌ ولي‌ خودشون‌ اونهايي‌ را كه‌ دوست‌ دارن‌ نمي‌شناسن‌.

 فرق‌ شيعه‌ و ساير مردم‌ در همينه‌ كه‌ اينها انگشت‌ گذاشتن‌ روي‌ افرادي‌ كه‌ داراي‌ اين‌ دو صفت‌ بارزند ولي‌ ديگران‌ جهل‌ به‌ اين‌ شخصيت‌ دارن‌. يعني‌ اين‌ شخصيت‌، شخصيت‌ علم‌ و شخيت‌ پاكي‌ اين‌ را دوست‌ دارن‌ و لذا بعضي‌ از روايات‌ مي‌گه‌ كه‌ ولايت‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ فطري‌ بشر است‌. اصلا هر بشري‌ را كه‌  خدا خلق‌ كرده‌ در وجودش‌ محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را گذاشته‌. دشمني‌ با دشمنان‌ علي‌ را در فطرت‌ همه‌ گذاشته‌. منتهي‌ اينها افرادش‌ را نمي‌شناسن‌. حالا يك‌ مثال‌ ساده‌ بزنم‌ تا اين‌ مطلب‌ كاملا براتون‌ روشن‌ بشه‌.

 يك‌ نفر را مثلا يك‌ شخصي‌ خيلي‌ دوست‌ داره‌، به‌ هر جهتي‌ وارد اين‌ مجلس‌ مي‌شه‌ نمي‌شناسدش‌ دوست‌ داره‌، تحقيق‌ مي‌كنه‌ يا تحقيق‌ نمي‌كنه‌، تحقيق‌ مي‌كنه‌ طرف‌ را پيدا مي‌كنه‌، يا اينكه‌ با مصامحه‌ مي‌گذره‌ ولي‌ در اينكه‌ اين‌ فرد را، اين‌ شخص‌ دوست‌ داره‌ بخاطر اون‌ صفات‌ حميده‌اش‌ مثلا، مثلا حاتم‌ طائي‌ كه‌ يك‌ صفت‌ حميدة‌ خوبي‌ داشته‌ و اون‌ سخاوت‌ بوده‌ اين‌ محبوب‌ همه‌ است‌ طبعا و شخصي‌ كه‌ وقتي‌ وارد يك‌ مجلس‌ ميشه‌، مثلا حاتم‌ طايي‌ هم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ نشسته‌. براي‌ او حاتم‌ طايي‌ و غير حاتم‌ طايي‌ فرقي‌ نميكنه‌. و حال‌ اينكه‌ يقينا او را دوست‌ داره‌. يقينا سخاوت‌ را دوست‌ داره‌. پس‌ ميشه‌ گفت‌ كه‌ محبت‌ حاتم‌ طايي‌ در فطرت‌ اين‌ شخص‌ خداي‌ تعالي‌ گذاشته‌. محبت‌ علم‌ كامل‌، علم‌ كامل‌ كه‌ هيچ‌ جهل‌ نداشته‌ باشه‌، محبت‌ پاكي‌ كامل‌ كه‌ هيچ‌ رذيله‌اي‌ كنارش‌ نباشه‌، اين‌ را خدا در فطرت‌ همة‌ افراد گذاشته‌. الا اينكه‌ مسلمانها و بالاخص‌ شيعيان‌، افرادي‌ كه‌ اين‌ چنينند، اينها را مي‌شناسند و فداشون‌ مي‌شوند. به‌ امام‌ كه‌ مي‌رسند مي‌گويند بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌. پدر و مادرم‌ به‌ قربانت‌ و جانم‌ و هر چه‌ دارم‌. ولي‌ بقيه‌ اين‌ افراد را نمي‌شناسند.

 خداي‌ تعالي‌ در اين‌ دو آيه‌ ارجاعمون‌ داده‌ به‌ همانچه‌ كه‌ در فطرتمون‌ قرار داده‌. فرموده‌ ان‌ الله‌، خدا و ملائكه‌اش‌، يصلون‌ علي‌ النبي‌. اينها بر نبي‌ رحمت‌ مي‌فرستند. كه‌ از امام‌ سؤال‌ شد صلوات‌ خدا چيه‌؟ امام‌ فرمود همان‌ فرستادن‌ رحمت‌، همان‌ رحمت‌ را نازل‌ كردنه‌ از جانب‌ خودش‌. صلوات‌ ملائكه‌ چيه‌؟ رحمت‌ را واسطه‌ شدن‌ و رساندن‌ به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. يا ايها الذين‌ آمنوا. اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ داريد، صلوا عليه‌. چرا صلوا عليه‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ شما هم‌ مثل‌ خدا باشيد. شما هم‌ مظهر خدا باشيد. خدا اين‌ كار را ميكنه‌، شما هم‌ بكنيد. صلوا عليه‌. صلوا عليه‌ يعني‌ صلواتتون‌ را، طلب‌ رحمتتون‌ را كه‌ امام‌ فرمود منظور تقاضاي‌ رحمته‌، اينكه‌ بگيد اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد، خدايا درودت‌ را بر پيغمبر نازل‌ كن‌، رحمتت‌، رحمت‌ خاصه‌ات‌ را بر پيغمبر اكرم‌ نازل‌ كن‌. كه‌ اينجا يك‌ مطلب‌ در روايات‌، روايات‌ متواترة‌ بين‌ شيعه‌ و سني‌ مورد اتفاق‌ وجود داره‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ اگر شما بر پيغمبر صلوات‌ فرستاديد و بر آل‌ پيغمبر صلوات‌ نفرستاديد، يا كار مكروه‌ كرديد يا كار حرام‌. چون‌ پيغمبر نهي‌ ميكنه‌. لا تصلوا علي‌ صلاة‌ مبتوره‌. بر من‌ صلواة‌ كوتاه‌ نفرستيد. آخر نداشته‌ باشه‌ نفرستيد. نخواستيم‌ صلواتتون‌ را. كسي‌ كه‌ آل‌ مرا جزء من‌ نميدونه‌، كسي‌ كه‌ بين‌ من‌ و آل‌ من‌ جدائي‌ مي‌اندازه‌، صلواتش‌ را نخواستيم‌. نهي‌ شده‌، لا تصلوا. نميگه‌ صلوا علي‌ و علي‌ آلي‌. ميگه‌ اصلا صلوات‌ بر من‌، صلوات‌ كوتاه‌ نفرستيد و اگر كسي‌ صلواة‌ بدون‌ آل‌ فرستاد، عمل‌ مكروه‌ و بعضي‌ از علماء ميگن‌ حرام‌ انجام‌ داده‌. لا تصلوا علي‌. پس‌ چيكار كنيم‌؟ صلوات‌ بر من‌ كه‌ مي‌فرستيد، بر آلم‌ هم‌ بايد حتما بفرستيد. آلم‌ را از من‌ جدا نكنيد. كسي‌ كه‌ ميگه‌ پيغمبر را من‌ قبول‌ دارم‌ ولي‌ علي‌ را قبول‌ ندارم‌. كسي‌ كه‌ ميگه‌ من‌ پيغمبر را قبول‌ دارم‌، اسلام‌ را قبول‌ دارم‌، ولي‌ امام‌ زمان‌ را قبول‌ ندارم‌، اين‌ شخص‌ علاوة‌ بر اينكه‌ پيغمبر او را قبول‌ نداره‌ و او هم‌ پيغمبر را قبول‌ نداره‌، چون‌ در مقابل‌ پيغمبر انسان‌ بايد تسليم‌ باشه‌، علاوة‌ بر اين‌، اين‌ شخص‌ از دائرة‌ اسلام‌ خارجه‌. فرمود لا تصلوا علي‌ صلاة‌ مبتوره‌. من‌ را جدا نكنيد از فرزندانم‌، از آلم‌، از علي‌، از حسن‌، از حسين‌، از حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ شايد پس‌ فردا شب‌، شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌؛ من‌ را از اينها جدا نكنيد. روايات‌ متواتره‌. عرض‌ كردم‌ حتي‌ سني‌ها قبول‌ دارند. من‌ در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ يك‌ بحث‌ مفصلي‌ و هم‌ در كتاب‌ انوار زهرا، بحث‌ مفصلي‌ در اين‌ زمينه‌ كرده‌ام‌.

 پس‌ هروقت‌ خواستيد صلوات‌ بفرستيد بگيد اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. خوب‌ يك‌ جمله‌ هم‌ زمان‌ ما بخصوص‌، بايد اضافه‌ بشه‌ و هيچ‌ اشكالي‌ هم‌ نداره‌. نه‌ بعنوان‌ جزئيت‌، بعنوان‌ دعا در نمازهاتون‌ هم‌ حتي‌ بگيد كه‌ و عجل‌ فرجهم‌. اين‌ عجل‌ و فرجهم‌ اينجا چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ اين‌ عجل‌ فرجهم‌ هم‌ باصطلاح‌ تولي‌ است‌ هم‌ تبري‌. هم‌ بدخواستن‌، لعنت‌ كردن‌ بر دشمنانه‌، هم‌ نقمت‌ بر دشمنانه‌، هم‌ رحمت‌ براي‌ دوستان‌. از خداي‌ مي‌خوايم‌ كه‌ خدايا فرج‌ آل‌ محمد را برسون‌. و ان‌ يرينا فيكم‌ السرور و الفرج‌. اي‌ آل‌ محمد خدا به‌ ما نشون‌ بده‌ يك‌ روز ببينيم‌ شما هم‌ خوشحاليد. شما هم‌ فرجتون‌ رسيده‌. اينجور بگيم‌، شما هم‌ آقا باشيد. يك‌ روزي‌ دنيا طبق‌ همان‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ كه‌ ان‌ الارض‌ يرثها عبادي‌ الصالحون‌. يك‌ روزي‌ باشد كه‌ بندگان‌ صالح‌ خدا، ائمة‌ اطهار، كه‌ و ان‌ رجعت‌ حق‌، و رجعتكم‌ حق‌ لا ريب‌ فيها. رجعت‌ شما حق‌ است‌، شكي‌ درش‌ نيست‌. ما يك‌ روزي‌ ببينيم‌ كه‌ شما خوشحاليد. هيچوقت‌ آل‌ پيغمبر در دنيا خوشحال‌ نشدند. خوشحالي‌ واقعي‌ آنها دارند. آنها فرض‌ كنيد با داشتن‌ يك‌ خانة‌ خوب‌ يا فرض‌ مثلا زندگي‌ خوب‌ خوشحال‌ نمي‌شوند. خوشحال‌ هم‌ بشوند آن‌ خوشحالي‌ واقعي‌ نيست‌. خوشحالي‌ واقعي‌ آن‌ است‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ وقتي‌ بتونند شما را آزادانه‌ تربيت‌ كنند. آنجوري‌ كه‌ خدا مي‌خواد، آنجوري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌خواد، آنجوري‌ كه‌ قرآن‌ دستور داده‌ شما تربيت‌ بشيد. شما فكر نكنيد ظهور غير از اينه‌. همه‌ تربيت‌ شديم‌، همه‌ آمادة‌ رفتن‌ به‌ بهشت‌. همه‌ زندگي‌ با فضيلت‌ و با عظمت‌ داشتن‌. دنيا بشه‌ مدينة‌ فاضله‌. يك‌ زندگي‌ صددرصد امن‌، راحت‌، بدون‌ اذيت‌، بدون‌ كلاهبرداري‌، بدون‌ ناراحتي‌، بدون‌ حقد، بدون‌ طمع‌، بدون‌ حسد، بدون‌ بخل‌، بدون‌ غيبت‌، بدون‌ همة‌ صفات‌ رذيله‌. اين‌ از آرزوهاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ كه‌ يك‌ روزي‌ بشه‌ كه‌ دين‌ كله‌ لله‌. راه‌ و روش‌، دين‌ يعني‌ راه‌ و روش‌، هر فكري‌ توي‌ مغزتون‌ مي‌آد براي‌ خدا باشه‌، هر كاري‌ كه‌ مي‌كنيد براي‌ خدا باشه‌، هر حرفي‌ كه‌ مي‌زنيد براي‌ خدا باشه‌. كله‌ للله‌. يك‌ روزي‌ بشه‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ همانچه‌ كه‌ خدا براشون‌ قرار داده‌، همان‌ را بخوان‌. يك‌ دونه‌ گناه‌ توي‌ زندگي‌ هيچ‌ فردي‌ از افراد بشر نباشه‌. عدل‌ و داد بر تمام‌ مردم‌ سيطره‌ بيندازه‌ و مردم‌ را تحت‌ نفوذ عدل‌ و داد خداي‌ تعالي‌ و حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. افراد بد برن‌ كنار، افراد گناهكار برن‌ بيرون‌ كه‌ در آن‌ دعاي‌ شريف‌ مي‌خونيم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را خدايا برسان‌ براي‌ اينكه‌ كفار را از بين‌ ببرد. كفار نباشند توي‌ مردم‌، نه‌ اينكه‌ مثلا حتما كشته‌ بشوند. نه‌، كافر مسلمان‌ بشه‌. با همه‌ هماهنگ‌ باشند، با مردم‌ پاك‌ همدين‌ باشند. كل‌ دين‌ براي‌ خدا باشه‌. اين‌ يكي‌ از خواسته‌هاي‌ خاندان‌ عصمته‌. كل‌ دين‌ براي‌ خدا. اين‌ معناي‌ عجل‌ فرجهم‌. شما در صلواتهايتون‌ مقيد باشيد، هيچ‌ اشكال‌ نداره‌، زحمتي‌ نداره‌، و عجل‌ فرجهم‌. خدايا تعجيل‌ كن‌ در فرج‌ مولاي‌ ما، در فرج‌ خاندان‌ عصمت‌ و ان‌ يرينا فيكم‌ السرور و الفرج‌ و ان‌ يجمعنا و اياكم‌، خدا ما را با شما جمع‌ كنه‌، يك‌ جا باشيم‌، يك‌ زندگي‌ داشته‌ باشيم‌، ما براي‌ خودمون‌ كار نكنيم‌، شما براي‌ خودتون‌.

 علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وقتي‌ كه‌ در همين‌ خراسان‌ بود، حضرت‌ رضا براي‌ خودش‌ بود بقية‌ مردم‌ هم‌ براي‌ خودشون‌. مأمون‌ كار خودش‌ را مي‌كرد، دين‌ خودش‌ را رفتار مي‌كرد. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هم‌ دين‌ خودش‌ را. او تابع‌ سياست‌، تابع‌ باصطلاح‌ مسائل‌ روز، آنهم‌ سياست‌ باطل‌، تابع‌ هواي‌ نفس‌ بود. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ تابع‌ خدا بود، پيرو خدا بود. اگر شما گفتيد آني‌ كه‌ نميگه‌ عجل‌ فرجهم‌، آني‌ كه‌ به‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ نميده‌، اين‌ را بدونيد، اين‌ محبت‌ به‌ حقايق‌ نداره‌. محبت‌ به‌ خوبيها نداره‌. از بديها متنفر نيست‌. و مشمول‌ اين‌ دو آية‌ شريفه‌ نيست‌ كه‌ ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ تا آخر. ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌. يك‌ عده‌ هستند كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ مي‌كنند. شما فكر نكنيد كه‌اي‌ آقا چند تا گناه‌ مثلا چطور ميشه‌. خدا ميبخشه‌. خدا بر فرض‌ ببخشه‌. اما امام‌ زمان‌ شما كه‌ الان‌ داره‌ به‌ شما نگاه‌ ميكنه‌، يقينا اذيت‌ ميشه‌. گناه‌ يقينا امام‌ را اذيت‌ ميكنه‌. گناه‌ قلب‌ مقدس‌ امام‌ را مجروح‌ ميكنه‌. و ما نبايد مشمول‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بشيم‌.

 يكي‌ از بزرگان‌ ميگفت‌ كه‌ اين‌ لعن‌ صد لعن‌ در زيارت‌ عاشورا شامل‌ اكثر مردم‌ ميشه‌، همينهايي‌ كه‌ زيارت‌ عاشورا مي‌خوانند. اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد. خدايا لعنت‌ كن‌ اول‌ ظالمي‌ را كه‌ به‌ حق‌ آل‌ محمد ظلم‌ كرد و آخر تابع‌ و هو علي‌ ذلك‌. اينهايي‌ هم‌ كه‌ بعد تبعيت‌ كردند، مگر آنها چيكار كردند؟ آنها عرضه‌اشون‌ بيشتر بود، قدرتشون‌ بيشتر بود، علي‌ را خانه‌ نشين‌ كردند. ماها دسته‌ جمعي‌، دسته‌ جمعي‌، مردم‌ كرة‌ زمين‌ امام‌ زمان‌ را در غيبت‌، خونه‌ نشين‌ كرديم‌. اگر ماها آماده‌ بشيم‌، اگر ماها لايق‌ بشيم‌، اگر ما درخواست‌ بكنيم‌، اگر ما بخواهيم‌، يقينا حضرت‌ وليعصر از خانه‌ نشيني‌ بيرون‌ مي‌آيد. شما ببينيد ائمة‌ اطهار يك‌ يكشون‌ خانه‌ نشين‌ ظالمين‌ بر آل‌ محمد عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند. اين‌ ظالمين‌ حالا مي‌خواد مأمون‌ باشه‌، مي‌خواد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ منصور دوانيقي‌ باشه‌، مي‌خواد اولي‌ و دومي‌ باشند، مي‌خواد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بقيه‌ باشند. هر كي‌ باشه‌. اينها يك‌ يك‌ ائمة‌ اطهار را خانه‌ نشين‌ كردند. ما نباشيم‌ جزء آنهائي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ را منزويشون‌ كرديم‌. يعني‌ كنارشون‌ زده‌ باشيم‌، يعني‌ ايشان‌ را در غيبت‌ قرار بديم‌. و لو مختصر. اقلا، يعني‌ شماها اهل‌ اين‌ مسئله‌ نيستيد اما آمادگي‌ هم‌ نداريد امام‌ زمان‌ بياد. از جهات‌ صفات‌ روحي‌، از جهات‌ زندگي‌، از جهات‌ مختلف‌، بالاخره‌ توي‌ دلمون‌ ميگيم‌ حالا نياد.

 همين‌ امروز عصري‌ يك‌ مطلبي‌ را يك‌ شخصي‌ در خواب‌ ديده‌ بود. خواب‌ چون‌، البته‌ حجت‌ نيست‌، ولي‌ گاهي‌ يك‌ جملاتي‌ گفته‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ به‌ آن‌ جملات‌ خيلي‌ توجه‌ ميكنه‌. من‌ خودم‌ خيلي‌ تحت‌ تأثير واقع‌ شدم‌. يكي‌ از آقايون‌ علما گفت‌ كه‌ شخصي‌ خواب‌ ديده‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ يك‌ كارتي‌ در دستشون‌ بوده‌ يك‌ جمله‌اي‌ در آنجا نوشته‌ بود كه‌ من‌ اين‌ را از ايشان‌ گرفتم‌ و انشاء الله‌ تأييد آن‌ مطلبيست‌ كه‌ چندي‌ قبل‌، يكي‌ دو سال‌ قبل‌، آقاي‌ نعمتيمون‌ گفته‌ بودند. ببينيد كارت‌ به‌ اين‌ صورت‌ بوده‌ كه‌ ايشان‌ اينجوري‌ درشون‌ آوردند. حضرت‌ فرمود كه‌ انا صابر علي‌ هذا الامر. من‌ صبر مي‌كنم‌ بر اين‌ دوري‌ از شما، بر اين‌ غيبت‌. انا صابر علي‌ هذا الامر. جملة‌ دومش‌ واقعا انسان‌ را ميكشه‌. و لكن‌ اندبوني‌، اندبوني‌، اندبوني‌. و لكن‌ همه‌اتون‌ براي‌ من‌، به‌ نيت‌ من‌، براي‌ قربت‌ من‌ گريه‌ كنيد، گرية‌ با صدا كنيد. ندبه‌ كنيد، اندبوني‌، اندبوني‌، اندبوني‌، سه‌ مرتبه‌ اين‌ مطلب‌ را در اين‌ كارتي‌ كه‌ به‌ اين‌ صورت‌ بوده‌ فرمودند. حالا خدا نيامرزه‌ آنهائي‌ را كه‌ كوشش‌ مي‌كنند كه‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برده‌ نشه‌. تا نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ برده‌ ميشه‌ مبارزه‌ مي‌كنند. چرا حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ بر من‌ گرية‌ با صدا بكنيد؟ چرا اين‌ فرمايش‌ را فرموده‌. من‌ خودم‌ مدتي‌ نشستم‌، حالي‌ داشتم‌، گفتم‌ براي‌ شما، همين‌ امروز عصري‌، من‌ قبلش‌ هم‌ هيچ‌ اطلاعي‌ نداشتم‌. و لكن‌ اندبوني‌، ندبه‌ كنيد بر من‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از آن‌ زمان‌ بر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ گريه‌ ميكرد.

 من‌ زياد بنا نداشتم‌ امشب‌ حرف‌ بزنم‌ و عرايضم‌ را همينجا تمام‌ مي‌كنم‌. انشاء الله‌ از محضر حضرت‌ آية‌ الله‌ رازي‌، استاد بزرگوارمون‌ استفاده‌ ميكنيم‌ و همين‌ جمله‌ را من‌ بيشتر دوست‌ داشتم‌ به‌ شما بگم‌. عزيزانم‌، رفقاي‌ عزيز، امام‌ زمانتون‌ غريبه‌، گوشه‌گيره‌، در بيابانها زندگي‌ ميكنه‌. گوش‌ به‌ حرف‌ هر ناكس‌ نااهل‌ بي‌ انصافي‌ نديد. بر امام‌ زمانتون‌ گريه‌ كنيد. از خدا بخواهيد فرج‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء، بگذار هر چه‌ مي‌خوان‌ بهتون‌ بگن‌، حضرت‌ فرمود بنشينيد در ميان‌، در ميان‌ اطاق‌ خلوت‌، در ميان‌ جمعيت‌، اندبوني‌، اندبوني‌، اندبوني‌. آنقدر خاندان‌ عصمت‌ مظلومند كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را اذيت‌ مي‌كنند. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ را كه‌ دوستان‌ امام‌ زمان‌ را اذيت‌ مي‌كنند، دلشون‌ را مجروح‌ مي‌كنند. لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌ و اعد لهم‌ عذابا مهينا. كساني‌ كه‌ در رأس‌ اين‌ اذيتها بودند، اول‌ ظالم‌ ظلم‌ حق‌ محمد و آل‌ محمد، آنهايي‌ بودند كه‌ آمدند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا، در خانة‌ وحي‌ را آتش‌ زدند. و مجمعي‌ حطب‌ علي‌ البيت‌ الذي‌ لم‌ يجتمع‌ لولا شمل‌ ديني‌. الداخلين‌ علي‌ المطوف‌ و بيتها و (نامفهوم‌) يا بقية‌ الله‌، آقاجان‌. شما تنها مظلوم‌ نيستيد. مگر مادرتون‌ زهرا وقتي‌…

 

۱۹ ربیع الاول ۱۴۱۶ – ۲۶ مرداد ۱۳۷۴ – شرح‌ آية‌ وقل‌ جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌

 شرح‌ آية‌ وقل‌ جاء الحق‌ و زهق‌الباطل‌ 26/5/74

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و قل‌ جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌. ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ انصافا همه‌اش‌ قابل‌ بحث‌ و گفتگو است‌ در مجلس‌ ما. و الا كلمات‌ قرآن‌ نوره‌. ايني‌ كه‌ من‌ بعضي‌ها را مي‌گم‌ براي‌ بحث‌ خيلي‌ خوبه‌، يا بعضي‌ از هفته‌ها گفتم‌ كه‌ بعضي‌ از آيات‌ اين‌ تلاوت‌ براي‌ مجلس‌ ما خوبه‌، منظور اينه‌ كه‌ مناسبت‌ داره‌ با مجلس‌. و الاّ هر كجاي‌ قرآن‌، هر آية‌ از قرآن‌، براي‌ هر دردي‌ شفاست‌. حتي‌ در روايت‌ دارد كه‌ براي‌ امراض‌ جسماني‌، بدني‌، هر آيه‌اي‌ را براي‌ هر مرضي‌ بخونيد و به‌ آن‌ محل‌ درد يا مرض‌ بدميد، خداي‌ تعالي‌ شفا مي‌دهد. به‌ جهت‌ اينكه‌ كلام‌ خداست‌. ماها متأسفانه‌ از ثروتي‌ كه‌ خدا در اختيارمون‌ گذاشته‌ استفاده‌ نمي‌كنيم‌. شما گاهي‌ ممكنه‌ برويد پيش‌ يك‌ عالم‌، يك‌ ولي‌ خدا، يك‌ اهل‌ نفس‌ باصطلاح‌، مريضي‌ داشته‌ باشيد. خيال‌ مي‌كنيد اون‌ يك‌ چيزي‌ آهسته‌ مي‌خونه‌ به‌ قلب‌ شما، به‌ مرض‌ شما فوت‌ ميكنه‌، اين‌ اسم‌ اعظم‌ الهي‌ را پيدا كرده‌ و شما پيدا نكرديد.

 من‌ معتقد به‌ اين‌ حرفها نيستم‌. هر كلمه‌اي‌ از قرآن‌، هر آيه‌اي‌ از قرآن‌، ببينيد حسابش‌ هم‌ درسته‌. اين‌ كلام‌ خداست‌. شفا هم‌ دست‌ خداست‌. در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد همين‌ آيه‌ هم‌ بود. و ننزل‌ القرآن‌ و هو شفاء و رحمة‌ للمؤمنين‌. شفاء لما في‌ الصدور. اينها جملاتي‌ است‌ كه‌ مخصوص‌ قرآنه‌. همة‌ قرآن‌، شما سورة‌ تبت‌ يدا ابي‌ لهب‌ را بخونيد. به‌ مرضتون‌ فوت‌ كنيد خوب‌ ميشيد. نه‌ بخاطر اينكه‌ حالا يك‌ معنايي‌ تبت‌ يدا داره‌ كه‌ اين‌ مناسب‌ اين‌ مرض‌ شماست‌. نه‌. چون‌ اين‌ كلام‌ از پروردگاره‌. پروردگار اين‌ سخن‌ را گفته‌ و چون‌ شفا هم‌ دست‌ خداست‌، شما به‌ بركت‌ سخن‌ خدا شفا را از خدا مي‌گيريد. آيات‌ الهي‌ اينطوري‌ هستند. يك‌ آيت‌، آيت‌ بحروفه‌ و همين‌ قرآنه‌. آيت‌ ديگر اسامي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هستند. من‌ در تهران‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ براي‌ جمعي‌ گفتم‌ شما كاري‌ نداره‌ تجربه‌ كنيد. منتهي‌ اينها با تجربه‌ و اينها توهينه‌. اگر ما تجربه‌ بكنيم‌ ببينيم‌ اين‌ آية‌ قرآن‌ آيا شفا ميده‌ يا نميده‌، شما توهين‌ كرديد. شما اگر بريد پيش‌ يك‌ طبيب‌ يك‌ نسخه‌ بگيريد. بگيد خوب‌ ما تجربه‌ مي‌كنيم‌، اگر من‌ خوب‌ شدم‌ بسيار خوب‌. طبيبه‌ بدش‌ مي‌آد. خداي‌ با اين‌ عظمت‌ مي‌فرمايد و ننزل‌ من‌ القرآن‌ و هو شفاء و رحمة‌ للمؤمنين‌. شما مي‌خواي‌ تجربه‌ بكني‌ حالا؟ شما مي‌خواي‌ ببيني‌ خدا راست‌ گفته‌ يا دروغ‌؟ معناش‌ اينه‌، تجربه‌ معناش‌ اينه‌. مي‌خوايم‌ ببينيم‌ خدا راست‌ گفته‌ يا دروغ‌؟ نستجير بالله‌. نعوذ بالله‌. خدا هرچي‌ ميگه‌ حقه‌. چرا پس‌ شفا پيدا نمي‌كنيم‌؟ گاهي‌ انسان‌ هفت‌ تا سورة‌ حمد مي‌خونه‌ كه‌ روايات‌ زيادي‌ داره‌ كه‌ بر هر مرضي‌ هفت‌ سورة‌ حمد بخونيد اگر شفا پيدا نكرديد، هفتاد تا، اگر شفا پيدا نكرديد، ديگه‌ بهر حال‌ البته‌ نه‌ اينكه‌ فكر نكنيد دارو را اصلا نخوريد و همين‌ كارتون‌ باشه‌. نه‌ داروها هم‌ بايد استفاده‌ بشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ غذا هم‌ بايد خورده‌ بشه‌، اينها بايد انجام‌ بشه‌. اما شفا در عين‌ حال‌ به‌ دارو خوردن‌ هم‌ نيست‌. شفا به‌ اينجور مسائل‌ نيست‌. شفا فقط‌ و فقط‌ دست‌ خداست‌. همة‌ اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، تك‌تكش‌ مناسب‌ مجلس‌ ماست‌. و قل‌ جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. اين‌ يك‌ آيه‌. يسئلونك‌ عن‌ الروح‌ قل‌ الروح‌ من‌ امري‌ مناسبه‌. قل‌ كلم‌ يعملكم‌ علي‌ شاكلة‌. اكثرش‌ هم‌ مربوط‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ و روح‌ و اينهاست‌. قل‌ كلم‌ يعملكم‌ علي‌ شاكلة‌. هر كسي‌ به‌ شكل‌ خودش‌، آن‌ شكلي‌ كه‌ پيدا كرده‌ عمل‌ مي‌كنه‌. اين‌ جمله‌ خيلي‌ جالبه‌. آنهايي‌ كه‌ مي‌گويند تزكية‌ نفس‌ معناش‌ ترك‌ محرماته‌ و انجام‌ واجبات‌، از اين‌ آيه‌ نمي‌دونم‌ چطوري‌ معنا مي‌كنند؟ عمل‌ طبق‌ آن‌ ساختمان‌ انسانه‌. چطور ساخته‌ شدي‌، همانجور عمل‌ مي‌كني‌. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ يك‌ ساختماني‌ ساخته‌، بدنش‌ را روحش‌ را يكجوري‌ ساخته‌ كه‌ حسادت‌، ناراحتي‌، پشت‌ هم‌ اندازي‌، تهمت‌، همه‌ چيز تويش‌ هست‌. يعمل‌ لعي‌ شاكله‌.

 آيات‌ ديگري‌ كه‌ تلاوت‌ شد خيلي‌ جالب‌ بود. مناسب‌ بود. همة‌ قرآن‌ همينطوره‌. بخدا قسم‌ اگر از اول‌ قرآن‌ شما شروع‌ كنيد و اين‌ را من‌ به‌ دوستاني‌ كه‌ جلسات‌ دارند توصيه‌ مي‌كنم‌ يادشون‌ نره‌ كه‌ هفته‌اي‌ سي‌ آيه‌ را حتما انشاء الله‌ بخوانند و ترجمه‌اش‌ را هم‌ بخوانند و بعد درباره‌اش‌ همون‌ هفته‌ صحبت‌ كنند. آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ ميشه‌ همه‌اش‌ هدايته‌. بلكه‌ ذلك‌ الكتاب‌ لا ريب‌ فيه‌. اين‌ كتاب‌ كه‌ هيچ‌ شكي‌ درش‌ نيست‌. شكي‌ درش‌ نيست‌ كه‌ چي‌؟ هدي‌ للمتقين‌. يك‌ مايه‌ مي‌خواد، يك‌ سرمايه‌ مي‌خواد. آن‌ سرمايه‌ تقواست‌. تقوا داشته‌ باش‌ قرآن‌ هدايتت‌ ميكنه‌. تقوا داشته‌ باش‌ استادت‌ قرآنه‌. تقوا داشته‌ باش‌ امامت‌ قرآنه‌. منتهي‌ خوب‌ همين‌ تقوا خودش‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ چطور تقوا داشته‌ باشه‌؟ اين‌ مقدمات‌ تقوي‌ را بايد انسان‌ در خودش‌ بوجود بياره‌. تقوي‌ يعني‌ نگهداشتن‌ خود از محرمات‌، از كارهاي‌ حرام‌. اين‌ معناي‌ تقواست‌. خوب‌ همه‌ دلشون‌ مي‌خواد خودشون‌ را نگهدارند. بدون‌ استقامت‌ و بدون‌ مقيد بودن‌ در صراط‌ مستقيم‌ و بدون‌ جهاد با نفس‌ نميشه‌ انسان‌ تقوا داشته‌ باشه‌. لذا همة‌ افراد برشون‌ واجبه‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنند تا تقوا داشته‌ باشند. تقوا داشته‌ باشند تا قرآن‌ هدايتشون‌ كنه‌. اگر انسان‌ به‌ كمال‌ تزكية‌ نفس‌ رسيد ديگه‌ حتي‌ همان‌ آيات‌ ظاهرش‌، يعني‌ بدون‌ توجه‌ به‌ معناش‌ هم‌ انسان‌ را هدايت‌ مي‌كنه‌. حتي‌ اگر شما خواستيد خدا با هاتون‌ حرف‌ بزنه‌، يكي‌ از دوستان‌ اين‌ را مي‌گفت‌ كه‌ من‌ گاهي‌ مي‌خوام‌ خدا با من‌ حرف‌ بزنه‌، آخه‌ من‌ تنها و ساكت‌، خدا هم‌ كه‌ با ما حرف‌ نمي‌زنه‌. چيكار كنيم‌؟ چيكار كنيم‌ خدا باهامون‌ حرف‌ بزنه‌؟

 خود خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ سه‌ جور با مردم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. ما كان‌ لبشرا ان‌ يكلم‌ الله‌ الا وحي‌. وحي‌ بهش‌ مي‌فرستم‌. كه‌ اين‌ مال‌ كُملينه‌. بعضي‌ها مي‌گويند اين‌ فقط‌ مال‌ انبياست‌. ولي‌ خوب‌ دلايلي‌ از قرآن‌ داريم‌ كه‌ فقط‌ مال‌ انبياء نيست‌. چون‌ مادر موسي‌ پيغمبر نبود. و اوحينا الي‌ ام‌ موسي‌. به‌ مادر موسي‌ وحي‌ شد و حتي‌ به‌ زنبور عسل‌ هم‌ وحي‌ شده‌. و اوحينا الي‌ النحل‌ و دلائل‌ روائي‌ هم‌ داريم‌ كه‌ وحي‌ مخصوص‌ انبياء نيست‌  بعضي‌ از علما گفتند كه‌ وحي‌ مخصوص‌ انبياست‌. در وحي‌ البته‌ آني‌ كه‌ مخصوص‌ انبياست‌ و روايت‌ هم‌ داره‌ مربوط‌ به‌ نزول‌ احكام‌ و معارفه‌. نه‌ مربوط‌ به‌ مسائل‌ شخصي‌ مثلا. حالا به‌ وحي‌ كار نداريم‌. حالا نه‌ ما خدا بهمون‌ وحي‌ مي‌كنه‌ نه‌ ما اهل‌ وحيمم‌، نه‌ هم‌ پيغمبريم‌ هم‌ كه‌ اگر مخصوص‌ پيغمبرها باشه‌ به‌ درد ما بخوره‌. الا وحيا. او من‌ وراء حجاب‌. يا از پشت‌ پرده‌، بدون‌ اينكه‌ صدا بشنويد، به‌ قلبت‌ مي‌افته‌. يكدفعه‌ مي‌بيني‌ كه‌ يقين‌ كردي‌ كه‌ خدا اين‌ را مي‌خواد. او يرسل‌ الرسول‌. يا بوسيلة‌ رسول‌، فرستاده‌، خدا با انسان‌ حرف‌ ميزنه‌.

 بهترين‌ فرستاده‌ها پيغمبر اكرم‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ و صلواة‌ خدا بر او و آل‌ او باد، ايشانه‌. و بهترين‌ كلام‌ كه‌ در يك‌ حرف‌ حتي‌ پيغمبر اكرم‌ تصرف‌ نكرده‌. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ جوري‌ بگه‌ كه‌ پيغمبر در يك‌ حرفش‌ تصرف‌ كرده‌ باشه‌، ابدا. امينه‌ وحيه‌. هماني‌ كه‌ بهش‌ نازل‌ شده‌، همان‌ را به‌ ما تحويل‌ داده‌. الان‌ شما كه‌ قرآن‌ را گوش‌ ميديد مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا، مثل‌ نيست‌ اصلا خدا داره‌ با شما حرف‌ مي‌زنه‌. بيائيد حسابش‌ را بكنيم‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ رفت‌ در كوه‌ طور خدا باهاش‌ صحبت‌ كرد. كسي‌ حرفي‌ داره‌ در اينكه‌ خدا باهاش‌ صحبت‌ كرد؟ گفت‌ اني‌ انا الله‌ لا اله‌ الا انا تا آخر. خوب‌ خدا باهاش‌ صحبت‌ كرد. چه‌ جوري‌ صحبت‌ كرد خدا؟ خداي‌ تعالي‌ صدايي‌ ايجاد كرد در درخت‌ و كلماتش‌ را از اين‌ راه‌ من‌ جانب‌ الطور الايمن‌ من‌ الشجره‌، صدايي‌ را كه‌ خلق‌ كرده‌، و الا خود خدا صدا نداره‌. صدا از عوارضه‌. نميشه‌ خدا عوارضي‌ داشته‌ باشه‌. خلق‌ كرده‌ صدا را در درخت‌. و از جانب‌ درخت‌ صدا مي‌آيد. لذا ميگيد شما حضرت‌ موسي‌ كليم‌ خداست‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خدا در كوه‌ طور با حضرت‌ موسي‌ حرف‌ زد. اين‌ را شما ميگيد.

 يك‌ آدم‌ قرآن‌ خون‌ كه‌ از يك‌ درخت‌ كمتر نيست‌. صداي‌ اين‌ آقا مخلوق‌ خداست‌. از كجا آورده‌؟ لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. ما هيچ‌ حول‌ و قوه‌اي‌ نداريم‌ مگر مال‌ خداست‌. اين‌ صدايي‌ كه‌ از زبان‌ من‌ بيرون‌ مي‌آد، هم‌ زبانش‌ مال‌ خداست‌، هم‌ صدا مال‌ خداست‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود، هم‌ فكرش‌، همه‌ چي‌ مال‌ خداست‌. حروف‌ و كلماتش‌ را هم‌ كه‌ خدا تنظيم‌ كرده‌. چيش‌ مال‌ غيره‌؟ خدا داره‌ باهاتون‌ حرف‌ ميزنه‌. يكي‌ از اولياء خدا ميگفت‌ هر وقت‌ مي‌خواستم‌ خدا باهام‌ حرف‌ بزنه‌، همانطور كه‌ شما استخاره‌ مي‌كنيد، اينجور قرآن‌ را باز مي‌كردم‌ مي‌ديدم‌ تمام‌ حرفهايي‌ كه‌ بايد به‌ من‌ امروز زده‌ بشه‌، در اين‌ صفحه‌ از قرآن‌ هست‌. خيلي‌ عالي‌. يعني‌ خدا اراده‌ ميكنه‌ كه‌ حرفهايي‌ كه‌ امروز، البته‌ اينها ايمان‌ مي‌خواد، تقوا مي‌خواد. هدي‌ للمتقين‌. كمالات‌ مي‌خواد. همة‌ حرفهايي‌ كه‌ امروز من‌ مي‌خوام‌ انجام‌ بدم‌ هست‌ توي‌ قرآن‌. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كتاب‌ قواعدم‌ را گم‌ كرده‌ بودم‌. قرآن‌ را باز كردم‌ ديدم‌ اين‌ كجاست‌؟ كي‌ از توي‌ كتابخانة‌ ما برداشته‌. ديدم‌ آمد و اذ يرفع‌ ابراهيم‌ قواعد من‌ البيت‌. فهميدم‌ اين‌ آشيخ‌ ابراهيم‌ آمده‌ اين‌ كتاب‌ را از اطاق‌ ما برداشته‌. رفتم‌ در اطاقش‌ گفتم‌ كتاب‌ قواعد ما را شما برداشتي‌؟ گفت‌ بله‌ آنروز شما سرتون‌ بند بود من‌ كتاب‌ را كار داشتم‌، برداشتم‌. شما ممكنه‌ الان‌ تعجب‌ بكنيد، خنده‌ اتون‌ هم‌ از روي‌ تعجب‌ باشه‌. ولي‌ نه‌. خدا وقتي‌ بخواد با انسان‌ حرف‌ بزنه‌ از همين‌ هم‌ بهتر. از همين‌ هم‌ دقيقتر. انسان‌ انس‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار بايد بگيره‌. مأنوس‌ با خدا باشه‌. يعني‌ خدا را حاضر و ناظر بدونه‌. اين‌ هم‌ كلامشه‌ داره‌ خدا باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌.

 بعضي‌ها هستند كه‌ يك‌ ختم‌ قرآن‌ در شبانه‌ روز مي‌كنند. كي‌ بهتر از خداست‌ كه‌ با انسان‌ حرف‌ بزنه‌. كي‌ بهتر از ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌ كه‌ با انسان‌ مطالبش‌ را بگه‌. آنهم‌ چه‌ مطالبي‌. و لقد يسرنا القرآن‌ بالذكر و هل‌ من‌ يدثر. قرآني‌ كه‌ ساده‌ بيان‌ شده‌، نه‌ اصطلاحات‌ فلسفي‌ داره‌ كه‌ شما نتوني‌ بفهمي‌، به‌ كتاب‌ لغت‌ مراجعه‌ كني‌. هيچي‌. يسرنا القران‌ في‌ الذكر. و رتل‌ القرآن‌ ترتيلا. افلا يتدبرون‌ القران‌. چرا تدبر در قرآن‌ نمي‌كنيد؟ و قل‌ اي‌ پيغمبر. بگو. پيغمبر را شما فكر نكيند كه‌ ديگه‌ از دار دنيا رفت‌. نه‌ همين‌ الان‌ پيغمبر اكرم‌ بر روي‌ سر ما هست‌. پيغمبر ما هست‌ و الان‌ هم‌ داره‌ ميگه‌ و هميشه‌ هم‌ بايد بگه‌. جاء الحق‌. حق‌ هميشه‌ هست‌. للحق‌ دولة‌. اين‌ را بدونيد اگر كسي‌ در راه‌ حق‌ حركت‌ بكنه‌، خدا كمكش‌ ميكنه‌. حق‌ هميشه‌ مستدامه‌. جاء الحق‌ روي‌ بازوي‌ راست‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحناه‌ فداه‌ وقتي‌ متولد شدند، نوشته‌ شده‌ بود جاء الحق‌. روي‌ بازوي‌ چپشون‌ نوشته‌ بود و زهق‌ الباطل‌. باطل‌ هم‌ هميشه‌ نابوده‌. نابوده‌. يك‌ چند روزي‌ جولاني‌ داره‌، يك‌ سر و صدايي‌ راه‌ مي‌اندازه‌. اما پايانش‌ خيلي‌ زوده‌. شما فكر نكنيد ما از اولي‌ كه‌ مي‌شناسيم‌ فلاني‌ آدم‌ بديه‌. همينطور هست‌. نه‌ باطل‌ بالاخره‌ از بين‌ ميره‌. شما كرة‌، يعني‌ اين‌ زندگي‌ در دنيا را دو بخشش‌ كه‌ بكنيد، يك‌ بخشش‌ قبل‌ از ظهوره‌، يك‌ بخشش‌ بعد از ظهور. اين‌ بخش‌ قبل‌ از ظهور باطل‌ غلبه‌ داره‌، جولاني‌ هم‌ داره‌. ولي‌ حق‌ كه‌ مي‌آد همه‌ را ريشه‌كن‌ ميكنه‌. و از بين‌ ميبره‌. و زهق‌ الباطل‌.

 يك‌ جمله‌اي‌ آخر اين‌ آيه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد. خيلي‌ مهمه‌ اين‌ را دقت‌ كنيد. ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. باطل‌ را بدونيد چه‌ عمل‌ شما باشه‌، چه‌ خودتون‌ باشي‌، چه‌ گفتارتون‌ باشه‌، چه‌ زندگيتون‌ باشه‌، چه‌ معاملتون‌ باشه‌، هر جايي‌ كه‌ باطل‌ واردش‌ شد، باطل‌ چيه‌ اساسا؟ من‌ ميگم‌ باطل‌ واردش‌ شد. چيزي‌ كه‌ غير حقه‌. شما ميگيد كه‌ سر فلاني‌ را خوب‌ كلاه‌ گذاشتم‌. جنس‌ نمي‌دونم‌ چند توماني‌ را بهش‌ چند هزار تومان‌ فروختم‌. اين‌ را بدونيد سر شما كلاه‌ رفته‌. نه‌؟ حالا خواهي‌ ديد. فرداش‌ يك‌ مرض‌ پيدا ميكني‌ سه‌ برابر اين‌ درآمدت‌ را بايد خرج‌ بكني‌. پس‌ فرداش‌ يك‌ جوري‌ ميشه‌ كه‌ پنج‌ برابرش‌ را بايد از دست‌ بدهي‌. تجربه‌ هم‌ شده‌. من‌ مكرر گفتم‌ به‌ افرادي‌ كه‌ يك‌ گرفتاريهايي‌ دارند. مي‌گن‌ آقا كارمون‌ پيچ‌ مياره‌. ما نميدونيم‌ چيكار كنيم‌؟ آدمهاي‌ زرنگ‌، فعال‌، باهنر. ميگن‌ كارمون‌ پيچ‌ مياره‌. ميگم‌ از سه‌ چيز خارج‌ نيست‌. غالبا اينطوره‌. يا يكنفر مظلومي‌ را اذيت‌ كردي‌ اين‌ آهش‌ پشت‌ سرته‌. بدون‌ به‌ زمين‌ مي‌خوري‌. ميدونيد خدا مي‌آد به‌ كمك‌ها. هميشه‌ خدا يار مظلومه‌. مي‌آد به‌ كمك‌ اين‌ مظلوم‌ همچين‌ طرف‌ را به‌ زمين‌ ميزنه‌ كه‌ آدم‌ تعجب‌ ميكنه‌ چرا اين‌ بيچاره‌ انيجور به‌ زمين‌ خورد؟ يكي‌ مظلومي‌ آهش‌ پشت‌ سرته‌. شما هم‌ هر كدوم‌ گرفتاريد اينها را فكر كنيد و اگر گرفتار هم‌ نيستيد مواظب‌ باشيد كه‌ يك‌ همچين‌ پيش‌ آمدهايي‌ براتون‌ نكنه‌. يا يك‌ حرامي‌ مال‌ حرامي‌ وارد مالتون‌ شده‌. خودتون‌ را هم‌ مي‌دونيدها. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ نمي‌دونه‌. نه‌ خدا عفوّه‌. ولي‌ شما خودتون‌ هم‌ مي‌دونيد ولي‌ اهميت‌ نمي‌ديد. مي‌گيد حالا درستش‌ مي‌كنيم‌. مثل‌ اينكه‌ يك‌ فضلة‌ موش‌ توي‌ ظرف‌ غذا ببينيد، بگيد بالاخره‌ حالا يك‌ وقتي‌ برش‌ مي‌داريم‌. نه‌ فوري‌. و سوم‌ اينكه‌ يك‌ گناهي‌ را دائما مي‌كنيد. كه‌ كم‌كم‌ قبح‌ آن‌ گناه‌ از نظرت‌ رفته‌. مي‌گي‌ آن‌ گناه‌ نيست‌ كه‌. زنت‌ با زلفاش‌ مي‌آد جلوي‌ برادرت‌ مي‌شينه‌ و باهم‌ صحبت‌ مي‌كنند، مي‌خندند. زلفش‌ هم‌ معلوم‌ ميشه‌. ميگي‌ اين‌ برادرمه‌ ديگه‌. خوب‌ برادرت‌ باشه‌. برادر با مرد غريبه‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. محرم‌ محرمه‌، نامحرم‌ نامحرمه‌. همينقدر گفتي‌ اين‌ برادرم‌، اين‌ ديگه‌ عيب‌ نداره‌، خدا توي‌ دهنت‌ ميزنه‌. اين‌ را بدونيد. گاهي‌ ميشه‌ انسان‌ يك‌ گناهان‌ كبيره‌ مي‌كنه‌ تو دهني‌ نميخوره‌. به‌ يك‌ نفر فاسقي‌ بعد از مرگش‌ ديدند اين‌ جاش‌ خوبه‌. بهش‌ گفتند تو هميشه‌ فسق‌ و فجور مي‌كردي‌. مي‌گفت‌ من‌ هر وقت‌ گناه‌ مي‌كردم‌، منتظر بودم‌ كه‌ خدا يك‌ چيزي‌ بزند توي‌ سرم‌، از زير ديوار رد نمي‌شدم‌. آنطرفتر مي‌رفتم‌. و فورا مي‌رفتم‌ گناهم‌ را جبران‌ مي‌كردم‌. ترس‌ از خدا انسان‌ بايد داشته‌ باشه‌. و لا يخافن‌ عهد منكم‌ الا ذنبه‌. شما از هيچي‌ نترسيد. اين‌ را بدونيد. يك‌ مرد قوي‌ با استقامت‌ كه‌ در راه‌ خدا قدم‌ برميداره‌ نبايد از هيچي‌ بترسه‌ مگر از گناهش‌. از گناه‌. حتي‌ از خدا هم‌ كه‌ مي‌ترسي‌ به‌ خاطر اين‌ باشد كه‌ چون‌ گناه‌ كردي‌ خدا مؤاخذه‌ات‌ ميكنه‌. اينجوري‌ باش‌. لا يخافن‌ احد منكم‌ الا ذنبه‌.

 باطل‌ زهوقه‌. باطل‌ نابوده‌. اين‌ را بدونيد. اگر در زندگيتون‌ فرقي‌ نميكنه‌، كاسبي‌، اداري‌ هستي‌، بيكاري‌، هر كاري‌، شغلي‌، هر چي‌ داري‌، كار بد قاطي‌ كارهات‌ نكن‌. باطل‌ عمل‌ نكن‌. بر خلاف‌ حق‌ عمل‌ نكن‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد ان‌ الباطل‌، با نون‌ تاكيد، با انّ كه‌ براي‌ تأكيده‌، ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. كان‌ زهوقا. يعني‌ انسان‌ را نابود ميكنه‌، انسان‌ را بيچاره‌ ميكنه‌. اگر كسي‌ طرفدار حق‌ بود، حق‌، هميشه‌ هست‌ او هم‌ هست‌. علي‌ مع‌ الحق‌ و الحق‌ مع‌ علي‌. علي‌ با حقه‌ اين‌ روايت‌ را سني‌ها هم‌ نقل‌ كرده‌اند از قول‌ پيغمبر اكرم‌. كه‌ علي‌ با حقه‌ و حق‌ با عليست‌. يدور حيث‌ دار. دور مي‌زنند با هم‌، هميشه‌ با همند. هر كس‌ بر خلاف‌ دستورات‌ علي‌ و خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كاري‌ بكنه‌، بر خلاف‌ حق‌ كار كرده‌. از صراط‌ مستقيم‌ اگر خارج‌ شد، بر خلاف‌ حق‌ كار كرده‌ و اين‌ زهوقه‌. اين‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. خودتون‌ را وصل‌ به‌ باطل‌ نكنيد. هميشه‌ وصل‌ به‌ حق‌ بكنيد تا حق‌ بشيد. وصل‌ به‌ باطل‌ كه‌ كرديد باطل‌ مي‌شويد. يك‌ مشت‌ كاغذ باطله‌ را وقتي‌ كه‌ يك‌ كاغذ سفيد هم‌ قاطيش‌ بكنند، اينها همه‌ را مي‌ريزند توي‌ آشغالدوني‌. با باطل‌ هيچوقت‌ معاشرت‌ نكنيد.

 با افرادي‌ كه‌ حرف‌ لغو مي‌زنند، اگر يك‌ خورده‌ توسعه‌ بديم‌ مطلب‌ را، حرف‌ لغو مي‌زنند ننشينيد، حرف‌ لغو باطله‌. باهاشون‌ ننشينيد. افرادي‌ كه‌ غيبت‌ ميكننه‌ كه‌ اصلا. چون‌ باطلترين‌ باطلتها گناه‌ و معصيته‌. بالاخره‌ اگر شما كاغذ سفيد هم‌ باشيد، با كاغذهاي‌ باطله‌ وقتي‌ قاطيتون‌ كردند مي‌ريزند توي‌ آشغالدوني‌. ان‌ الباطل‌ كان‌ زهوقا. بعد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ننزل‌ من‌ القرآن‌ ما هو شفاء و رحمة‌ للمؤمنين‌. اما يك‌ جمله‌ هم‌ و لا يزد الظالمين‌ الا خسارا. همين‌ قرآني‌ كه‌ شفا و رحمت‌ هست‌ براي‌ مؤمنين‌، براي‌ ظالمين‌ و لا يزيد الظالمن‌ الا خسارا. خسارت‌ داره‌. در روايت‌ داريم‌ ربتا للقرآن‌ و القرآن‌ يلعنه‌. چه‌ بسا تلاوت‌ كنندگان‌ قرآني‌ هستند كه‌ قرآن‌ لعنشون‌ ميكنه‌. اين‌ داره‌ قرآن‌ ميخونه‌. آن‌ هم‌ ميگه‌ خدا لعنتت‌ كنه‌. قرآن‌ها. يعني‌ قرآن‌ غير خدا كه‌ چيز ديگه‌اي‌ نيست‌. كلام‌ خداست‌. خدا او را از رحمت‌ خودش‌ دور ميكنه‌. ربتا للقرآن‌ و القرآن‌ يلعنه‌.

 كوشش‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ قرآن‌ را درست‌ بخوانيم‌، تقوي‌ داشته‌ باشيم‌، راه‌ حق‌ را حركت‌ بكنيم‌. معصيت‌ نكنيم‌ انشاء الله‌ و دستورات‌ دين‌ را كاملا عمل‌ بكنيم‌. بعد مي‌فرمايد كه‌ يسئلونك‌ عن‌ الروح‌ اي‌ پيغمبر سؤال‌ مي‌كنند از تو از روح‌. بعضيها خيال‌ كردند خدا اصلا جواب‌ نداده‌ در مقابل‌ اين‌ سوال‌ و روح‌ را نميشه‌ شناخت‌ و حال‌ اينكه‌ روايات‌ هم‌ هست‌ و خود آيه‌ هم‌ جواب‌ مي‌ده‌. قل‌ الروح‌ بگو اي‌ پيغمبر كه‌ روح‌ من‌ امر ربي‌. منتهي‌ عالم‌ امر را بايد شناخت‌. يك‌ عالم‌ امري‌ داريم‌ يك‌ عالم‌ خلقي‌ داريم‌. عالم‌ امر مافوق‌ اين‌ خلقتي‌ است‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌. اگر چه‌ هر چه‌ در عالم‌ امر هست‌، مخلوقه‌. ولي‌ يك‌ ملكوتي‌ داره‌، يك‌ باصطلاح‌ معنويتي‌ داره‌. روح‌ از اين‌ طبيعت‌ اين‌ عالم‌ بوجود نيامده‌. يك‌ عده‌ هستند مي‌گويند روح‌ از بدن‌ منبعث‌ ميشه‌، بوجود مي‌آيد. نه‌. قل‌ الروح‌ من‌ امر ربه‌. بگو روح‌ اي‌ پيغمبر از امر خداست‌، از عالم‌ امره‌. يعني‌ اگر تمام‌ عالم‌ خلق‌ و ملك‌ را بگرديد يك‌ چيزي‌ كه‌ روح‌ ساز باشه‌ نيست‌. يك‌ چيزي‌ كه‌ روح‌ را بتونه‌ بوجود بياره‌ نيست‌. از عالم‌ امره‌. خداي‌ تعالي‌ اراده‌ كرده‌ روح‌ باشه‌. لذا انتساب‌ هم‌ داره‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. و الا اين‌ را بدونيد روح‌ مجرد مطلق‌ نيست‌. جسم‌ لطيف‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد جسمي‌ است‌ لطيف‌. جا داره‌ در بدن‌ شماست‌. يك‌ زماني‌ نبوده‌ خدا خلقش‌ كرده‌. زمان‌ داره‌ بعد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 توسعه‌ و ظرفيت‌ آنقدر با عظمته‌ اين‌ را بدونيد كه‌ اگر ميلياردها سال‌ زندگي‌ بكنه‌، و هر روزي‌ هزارها كلمه‌ و مطلب‌ علمي‌ ياد بگيره‌، باز هم‌ ظرفش‌ جا داره‌ كه‌ چيز ياد بگيره‌. اين‌ معناي‌ روحه‌. و همينطور هم‌ خواهد شدها. حالا ما روحمون‌ چند هزار ساله‌ خلق‌ شده‌ بماند. آن‌ چيزي‌ نيست‌ در مقابل‌ آنچه‌ مي‌خواهد باشه‌. در عالم‌ دنيا روح‌ هست‌، داريد چيز ياد مي‌گيريد. خيلي‌ ضعيف‌ ياد مي‌گيرد. اين‌ را بدونيد. يا داريد از طريق‌ كتاب‌ ياد مي‌گيريد، از شنيدن‌، از اين‌ راههاي‌ باريك‌ احساس‌، حس‌، حواس‌. از اين‌ راههاي‌ باريك‌. مثل‌ اينكه‌ يك‌ باغي‌ را مي‌خوايد شما آب‌ بديد، پنج‌ تا جوي‌ باريك‌ آب‌ بياد. اين‌ كلي‌ معطلي‌ داره‌ تا اين‌ باغ‌ را آب‌ بديد. اين‌ روح‌ شما از طريق‌ چشم‌ چيز ياد ميگيره‌. از طريق‌ چشم‌، از طريق‌ شامه‌، از طريق‌ ذائقه‌، از طريق‌ لامسه‌. اما وقتي‌ از بدن‌ بيرون‌ آمد، با تمام‌ وجود چيز ياد ميگيره‌. يعني‌ يك‌ دفعه‌ مثل‌ اينكه‌ سيل‌ وارد باغ‌ ميشه‌. در ده‌ دقيقه‌ مي‌بيند تمام‌ باغ‌ را آب‌ ميده‌، پر كرد. روح‌ انسان‌ اينطوريه‌.

 آنوقت‌ در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌، الي‌ الابد. تا قيامت‌، تا بهشت‌، اولئك‌ اصحاب‌ الجنة‌ هم‌ فيها خالدون‌. خالدين‌ فيها ابدا. مرگ‌ ديگه‌ نيست‌. ميليارد ميليارد سالهاي‌ بعد از اين‌ شما چقدر چيز ياد گرفتيد، اگر بگيم‌ بعد از يك‌ مدتي‌ متوقف‌ ميشه‌ ديگه‌ چيز ياد نميگيره‌. توقف‌ يعني‌ مرگ‌. و خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد در عالم‌ قيامت‌ ديگه‌ مرگ‌ نيست‌. پس‌ هميشه‌ انسان‌ چيز ياد ميگيره‌. حالا ببينيد روح‌ چقدر توسعه‌ داره‌. روح‌ چقدر عظمت‌ داره‌. اين‌ روح‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ انسان‌ داده‌. من‌ امر ربي‌. و شما اين‌ را هم‌ بدونيد ما اوتيتم‌ من‌ العلم‌ الا قليلا. اين‌ يك‌ مطلب‌ كلي‌ است‌. البته‌ در خصوص‌ روح‌ هست‌ و همه‌ چيزه‌. شما بدونيد كه‌ هر چه‌ دانشمندان‌ دنيا در بارة‌ همين‌ عالم‌ ملك‌ كه‌ خيلي‌ محدوده‌، تحقيق‌ بكنند، تازه‌ به‌ هيچ‌ جا نمي‌رسند. بوعلي‌ سينا با همة‌ علمي‌ كه‌ داشت‌، بو علي‌ سينا اصلا مي‌گويند مغزش‌ غير از مغزهاي‌ عادي‌ بوده‌. روحش‌ غير از روحهاي‌، در سن‌ ده‌ سالگي‌ قرآن‌ را حفظ‌ بوده‌. من‌ در حالاتش‌ خوندم‌ و بر اكثر علوم‌ پزشكي‌ كه‌ آنوقت‌ خيلي‌ مهم‌ بوده‌. آخر علم‌ پزشكي‌ الان‌ ساده‌ شده‌. ولي‌ آنروز با نداشتن‌ وسيله‌ خيلي‌ مهمه‌، غلبه‌ پيدا كرده‌. بر فلسفه‌ غلبه‌ پيدا كرده‌، بر حقايق‌ غلبه‌ پيدا كرده‌. در عين‌ حال‌ ميگه‌ من‌ مثل‌ يك‌ طفل‌ كوچكي‌ هستم‌ كه‌ در كنار اقيانوس‌ بي‌ نهايت‌ علم‌ ايستاده‌ باشم‌ و چيزي‌ نفهميده‌ باشم‌. كه‌ بدانجا رسيد دانش‌ من‌ من‌ به‌ آنجا رسيدم‌ از نظر علمي‌ كه‌ فهميدم‌ نادانم‌. اينجوريه‌. مي‌خوايد نه‌ يك‌ موتون‌ را بكنيد اين‌ چه‌ جوري‌ خلق‌ شده‌، چه‌ جوري‌ درست‌ شده‌ بيايد تشريحش‌ كنيد.

 يك‌ سلول‌ بدنتون‌ را، يك‌ چي‌ بگم‌ ديگه‌؟ شما همين‌ انگشتان‌ شما، نقشة‌ سر انگشتتون‌، خط‌ خط‌ها كه‌ اصلا هيچوقت‌ هم‌ نگاهش‌ نمي‌كنيد. مي‌دونيد اين‌ چقدر مسئله‌ داره‌؟ اين‌ علمي‌ است‌ به‌ نام‌ علم‌ انگشت‌ نگاري‌. يك‌ وقتي‌ يك‌ نفر در مشهد اين‌ بازنشسته‌ بود مال‌ باصطلاح‌ شهرباني‌ بود. گفت‌ بياد من‌ يك‌ چيزهايي‌ به‌ شما بگم‌. مي‌گفت‌ كه‌ نقشهاي‌ سر انگشت‌ انسان‌ طوري‌ تنظيم‌ شده‌ كه‌ در عالم‌، الان‌ شيش‌ ميليارد شايد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌، ميلياردها هم‌ از دنيا رفتند، ميلياردها هم‌ بعدا متولد ميشوند، اين‌ نقش‌ سر انگشتان‌ شما، اين‌ با همة‌ اينها فرق‌ ميكنه‌. خيلي‌ مسئله‌ است‌ها. يعني‌ ميگه‌ اگر دو تا انسان‌ نقش‌ سر انگشتانش‌ با هم‌ مساوي‌ باشه‌، ما اشتباهي‌ وقتي‌ انگشت‌ نگاري‌ مي‌كنيم‌ مي‌ريم‌ او را اشتباهي‌ مي‌گيريم‌ بجاي‌ اين‌ دزد. محاله‌. آنچنان‌ هم‌ اطمينان‌ خداي‌ تعالي‌ داده‌ كه‌ مسئلة‌ انگشت‌ نگاري‌ علمي‌ شده‌. شما ميريد آنجا ميگه‌ بايد انگشت‌ نگاري‌، من‌ سواد دارم‌ امضا مي‌كنم‌. مي‌گويند نه‌ انگشت‌ نگاري‌ بكن‌. براي‌ اينكه‌ انگشت‌ نگاري‌ قابل‌ براي‌ تقلب‌ نيست‌. ولي‌ امضا قابل‌ تقلبه‌. اينجوريه‌. همين‌ چيزي‌ كه‌ جلوي‌ چشمتون‌ هست‌. الان‌ هر كدومتون‌ به‌ سر انگشتتاتون‌ نگاه‌ بكنيد مي‌بينيدش‌.

 صداها هم‌ هميطنوره‌. شما اين‌ را مي‌دونيد؟ دو نفر در عالم‌ نميشه‌ كه‌ تن‌ صداهاشون‌ يكي‌ باشه‌. ماها متوجه‌ نيستيم‌ها. بچة‌ كوچيك‌ باباش‌ آمده‌ در در مي‌گيه‌ در را باز كن‌ بابامه‌. ميگي‌ از كجا فهميدي‌؟ ميگه‌ صداي‌ بابامه‌. بله‌. راست‌ هم‌ ميگه‌. صداي‌ باباشه‌، باباش‌ هم‌ هست‌. مگر خيلي‌ حواسش‌ پرت‌ باشه‌ نشناسه‌.

 فرق‌ بين‌ انگشت‌ خودمون‌ و انگشت‌ شما نمي‌گذاريم‌. گاهي‌ ممكنه‌ صداها را اشتباه‌ بكنيم‌. ولي‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و من‌ آياته‌ اختلاف‌ السنتكم‌. اين‌ زبانهاتون‌، تن‌ صداهاتون‌، اين‌ از نشانه‌هاي‌ خداست‌. خيليه‌ها. شش‌ ميليارد جمعيت‌، صدا از توي‌ ريه‌ مي‌آيد توي‌ حلقوم‌، از حلقوم‌ مي‌آيد توي‌ دهن‌. اينها صداهاشون‌ با هم‌ فرق‌ بكنه‌ و دو تا با هم‌ شبيه‌ نباشه‌. چرا به‌ جهت‌ اينكه‌ مي‌خواد خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد بشناسونه‌ همديگر را. يك‌ امتيازي‌ با هم‌ داشته‌ باشند. اما كبوترها، بلبل‌ها قناريها اينها صداشون‌ با همديگر فرقي‌ نمي‌كنه‌. شما دو سال‌ سه‌ سال‌ قناريتون‌ بالاي‌ سرتون‌ داره‌ ميخونه‌. يك‌ كسي‌ پيدا بشه‌ يك‌ قناري‌ بياره‌ بگذاره‌ قناري‌ شما را برداره‌. مي‌گيد نه‌ همونه‌، صداش‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. صداي‌ خروسها با هم‌ فرق‌ نميكنه‌. صداي‌ الاغها كه‌ اصلا فرق‌ نميكنه‌. ان‌ انكر الاصوات‌ لصوت‌ الحمير. بعله‌. هيچ‌ اصلا عجيبه‌ها. بخدا قسم‌ اينها نشانه‌هاي‌ خداست‌. چيزهايي‌ كه‌ لازمه‌. دو نفر شكلهاشون‌ نميشه‌ كه‌ فرق‌ نكنه‌. شكلها. حتي‌ دوقلوها خيلي‌ شبيه‌ به‌ همند آدم‌ خوب‌ دقت‌ كنه‌، مي‌بينه‌ يك‌ اختلافاتي‌ با هم‌ دارند. اما كبوترها، شكلاشون‌ با هم‌ فرق‌ نميكنه‌. حيوآنها فرق‌ نميكنه‌. حالا اينها چه‌ جور همديگر را مي‌شناسند؟ خدا اون‌ پرستوها. خوب‌ اين‌ نر و ماده‌ با هم‌ جفت‌ مي‌شوند، از كجا همديگر را مي‌شناسند. ماها با همة‌ عقل‌ و هوشمون‌ نمي‌تونيم‌ بشناسيم‌. اين‌ ماده‌ شوهرش‌ را ميشناسه‌، كس‌ ديگري‌ را راه‌ نميده‌ توي‌ لانه‌اش‌. عجيبه‌.

 و ما اوتيتم‌ منا لعلم‌ الا قليلا. ما در دنيا نمي‌تونيم‌ همه‌ چيز را بفهميم‌، بشناسيم‌. اينقدر نشانه‌ خدا داره‌. اينقدر چيزهايي‌ بنا بوده‌ با هم‌ اختلاف‌ داشته‌ باشه‌، اختلاف‌ انداخته‌، با هم‌ متحد باشه‌، متحد كرده‌، چيزهايي‌ كه‌ بنا بوده‌ باهم‌ يكي‌ باشه‌، يكي‌ كرده‌. عجيبه‌ عالم‌ خلقت‌. يك‌ دانشمندي‌ ميگه‌ كه‌ شما اگر يك‌ كتاب‌ صد صفحه‌اي‌ را، صد صفحه‌ كتاب‌. كتابها معمولا از صفحة‌ اول‌ هست‌، دوم‌، سوم‌، چهارم‌ تا صد صفحه‌. اين‌ را بگذاريد در مقابل‌ يك‌ كوري‌ كه‌ با دستش‌ هم‌ نمي‌تونه‌ تشخيص‌ بده‌. آخه‌ بعضي‌ كورها با دستشون‌ تشخيص‌ مي‌دهند. نمي‌تونه‌ تشخيص‌ بده‌. اين‌ كتاب‌ را صحافي‌ كنه‌. از صدتا احتمال‌، يك‌ احتمال‌ داره‌ كه‌ صفحة‌ اول‌ را برداره‌. درسته‌؟ صفحة‌ دوم‌ را پشت‌ سر صفحة‌ اول‌ برداره‌، از ده‌ هزار احتمال‌ يك‌ احتمال‌. صد ضربدر صد چقدر ميشه‌؟ ده‌ هزار تا. در صفحات‌ پنجم‌ و ششم‌ اصلا احتمال‌ از بين‌ ميره‌، يك‌ كور، ببنيد كه‌ پنج‌ صفحه‌ را مرتب‌ گذاشته‌ از يك‌ تا پنجم‌. ميگيد اين‌ يك‌ حقه‌اي‌ توي‌ كارش‌ هست‌. اين‌ چشمش‌ ميبينه‌ يا از راه‌ لمس‌ مي‌فهمه‌. نميشه‌. چطور پنج‌ صفحه‌ پشت‌ سر هم‌ نميشه‌، شش‌ ميليارد جمعيت‌ را شماره‌ گذاري‌ كه‌ همه‌ اشون‌ جداي‌ از هم‌ باشند ميشه‌. آخه‌ بي‌ دينها. چي‌ بگه‌ آدم‌ به‌ اينها. عمي‌ عين‌ لا تراك‌. كور باد چشمي‌ كه‌ تو را نبينه‌. حضرت‌ سيد الشهدا مي‌فرمايند. كجا هست‌ كه‌ خدا نباشه‌؟ كجا را شما پيدا مي‌كنيد كه‌ خدا در آنجا موجوديتش‌ را اظهار نكرده‌ باشه‌. يا موجود في‌ كل‌ مكان‌. كجا؟ هر جائي‌ شما بگيد از همين‌ قبيل‌ من‌ اثبات‌ مي‌كنم‌ خدا آنجا موجوديتش‌ را اظهار كرده‌. چرا ما اينقدر غافليم‌ از خدا. بد نيست‌ كه‌ در محضرت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاري‌ كه‌، حالا يك‌ مثالي‌ مرحوم‌ فيض‌ كاشاني‌ در يكي‌ از كتابهايش‌ داره‌. مثاله‌ البته‌. حقيقت‌ نداره‌. باور نكنيد. ماهيها گفتند اين‌ آبي‌ كه‌ مي‌گند حيات‌ ما به‌ اون‌ بستگي‌ داره‌ كو؟ ما كه‌ آبي‌ نمي‌بينيم‌. يكي‌ گفت‌ يك‌ ماهي‌ بزرگي‌ در فلان‌ اقيانوس‌ آب‌ را ديده‌. بريم‌ از او بپرسيم‌. پاشدند دسته‌ جمعي‌ رفتند پيش‌ او. او به‌ اينها گفت‌ كه‌ شما غير آب‌ را به‌ من‌ نشون‌ بديد تا من‌ آب‌ را به‌ شما نشون‌ بدم‌. آخه‌ هر چزي‌ از ضدش‌ شناخته‌ ميشه‌.

 شما يك‌ جائي‌ را پيدا كنيد كه‌ خدا در آنجا احاطه‌ نداشته‌ باشه‌ تا من‌ خدا را معرفي‌ كنم‌. فساد هست‌. هر چه‌ بدي‌ هست‌ اگر مثلا فرض‌ كنيد نستجير بالله‌ يك‌ جايي‌ باشه‌ خدا نباشه‌ فرض‌ كنيد خدا نباشه‌، هست‌. مثل‌ قلب‌ ماها. قلب‌ آدمهاي‌ بد. آنهم‌ تازه‌ نه‌ اينكه‌ ذات‌ خدا نباشه‌. نه‌ ذكر خدا فقط‌ در قلب‌ نيست‌، ياد خدا نيست‌، مي‌بينيد تمام‌ صفات‌ رذيله‌ آمده‌ اينجا هجوم‌ كرده‌. ايمان‌ به‌ خدا نيست‌. مي‌بينيد كه‌ همة‌ صفات‌ رذيله‌ آمده‌ آنجا جمع‌ شده‌. اشكال‌ يزيد و شمر اينها بود. يزيد چرا يزيد شد؟ براي‌ اينكه‌ دلش‌ از ياد خدا غافل‌ بود. ايمان‌ به‌ خدا نداشت‌. شمر ايمان‌ به‌ خدا نداشت‌. فرقش‌ با شماها، يزيد و شمر با شماها فرقش‌ همين‌ بوده‌. لذا عملش‌ هم‌ با شما فرق‌ ميكنه‌. شماها ايمان‌ داريد.هيچوقت‌ حاضر نيستيد حتي‌ يك‌ مسلماني‌ را آزار كنيد. يك‌ فرزند پيغمبري‌ را آزار بديد. يك‌ مسلماني‌ را آزار بديد. حاضر نيستيد. ميگيد گناه‌ داره‌. چرا من‌ او را نگرانش‌ كنم‌؟ چرا ناراحتش‌ كنم‌.؟ براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ انسانيد. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ ايمان‌ داريد. اما بعضي‌ از افراد بد هستند كه‌ دلشون‌ از ياد خدا غافل‌ شده‌ اينها نه‌، خوششون‌ مي‌آد.

 همين‌ امروز اتفاقا ديدم‌ يك‌ پسره‌اي‌ بعدازظهر بود، ما جاتون‌ خالي‌ نهار جاي‌ خيلي‌ خوبي‌ بوديم‌. خيلي‌ خوب‌ بود. هم‌ حلال‌ بود هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود وضعش‌ خوب‌ بود. حدود دو و نيم‌ بعد از ظهر بود كوچه‌ها خلوت‌. يك‌ پسري‌ آمده‌ توي‌ كوچه‌ نشسته‌. دو تا خروس‌ آورده‌ اينها را به‌ هم‌ انداخته‌ مي‌خواد ببينه‌ كدام‌ يكي‌، كدام‌ يكي‌ از اينها برنده‌ ميشه‌. اين‌ طبع‌ انسانه‌. طبع‌ انسان‌ اينجوريه‌ ديگه‌. خروسها با هم‌ جنگ‌ كنند. كفترها با هم‌ جنگ‌ كنند. خدمت‌ شما عرض‌ شود آدمها چطور؟ خيلي‌ عالي‌. خيلي‌ عالي‌. نمام‌ اصلا معناش‌ همينه‌. دو نفر را به‌ هم‌ بندازيم‌ بنشينيم‌ تماشا. كشتي‌ها اصلا براي‌ چيه‌؟ همين‌ كشتي‌ هايي‌ كه‌ مي‌گيرند. رفته‌ بوديم‌ هند. اوايل‌ انقلاب‌ بود. به‌ ما گفتند بياييد در اين‌ بازيهاي‌ آسيايي‌ شما بياييد. ما مي‌خوايم‌ صلوات‌ بفرستيم‌. خوب‌ آنوقتها رسم‌ بود كه‌ همه‌ جا يك‌ روحاني‌ هم‌ باشه‌. ما رفتيم‌، ديدم‌ ما هم‌ دلمون‌ مي‌خواد آن‌ ايرانيه‌ بزنه‌ آن‌ هنديه‌ را به‌ زمين‌. همچين‌ يك‌ حالت‌ طبيعيمون‌ بود. البته‌ اينجا چون‌ اينها جلوي‌ پيشانيشون‌ بسته‌ بودند يا حسين‌ و آثار اسلامي‌ داشتندو از جمهوري‌ اسلامي‌ اين‌ كشتي‌ گيرها رفته‌ بودند. ولي‌ آدم‌ ميبيني‌ دلش‌ مي‌خواد. ما بعنوان‌ اينكه‌ مسلماني‌ يك‌ هندو را بزنه‌ زمين‌، ولي‌ حقيقتش‌ را بخواهيد نه‌ حقيقتش‌ انسان‌ دلش‌ مي‌خواد يكي‌ يكي‌ ديگه‌ را بزنه‌. خروس‌ من‌ خروس‌ او را لت‌ و پارش‌ بكنه‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ او را بزنه‌ به‌ زمين‌. اينجوري‌. اين‌ طبع‌ انسانه‌. خوب‌ دو تا انسان‌ آمده‌ پيش‌ شما اقا مي‌دوني‌. اين‌ آقا با همة‌ محبتي‌ كه‌ بهت‌ اظهار ميكنه‌ فلان‌ حرف‌ را گفت‌. حالا دروغ‌. اِ. بله‌.

 ديروز صبح‌ دم‌ حرم‌ يكي‌ از علما به‌ من‌ رسيده‌ ميگه‌ كه‌ من‌ كتابهاي‌ شما را اصلا مطالعه‌ نكردم‌. ولي‌ شنيدم‌ كه‌ اين‌ كتابها بده‌ و لذا از شما خوشم‌ نمي‌آيد. بخدا قسم‌ عين‌ همين‌. گفتم‌ شما بزرگواريد. حالا اگر مي‌خوايد من‌ بفرستم‌ مطالعه‌ كنيد. اگر اشكالي‌ داشت‌. اينجوري‌. خوب‌ اين‌ آقا بدش‌ مي‌آد از من‌. ميرسه‌ مي‌بينم‌ اخم‌ كرد روش‌ را گردوند. ما هم‌ كم‌ كم‌ ما هم‌ برمي‌گردونيم‌. يا همون‌ نمام‌ مي‌آد از طرف‌ او به‌ من‌ هم‌ يك‌ چيزي‌ ميگه‌. مگر او هم‌ اگر كتاب‌ نوشته‌ باشه‌. كتابهاي‌ اون‌ اينطوره‌ اينطوره‌. من‌ هم‌ خوب‌، بهترين‌ حق‌ گوشه‌ از نظر ما مردم‌ بر خلاف‌ گفتة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. حق‌ تا باطل‌ حضرت‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد فاصله‌اش‌ چهار انگشته‌. هر چه‌ با گوشت‌ شنيدي‌ باور نكن‌، هر چه‌ با چشمت‌ ديدي‌، اگر باور كردي‌ هم‌ حق‌ گفتنش‌ را نداري‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. روايت‌ داره‌ اگر يك‌ نفر، اينها را خوب‌ گوش‌ بديد آقايون‌. من‌ به‌ اكثر شماها حق‌ اين‌ را دارم‌ بگم‌ كه‌ بايد عمل‌ كنيد و انشاء الله‌ عمل‌ مي‌كنيد. و الاّ توي‌ اين‌ گرما نشستن‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ من‌ الان‌ نصف‌ سرم‌ درد ميكنه‌ در اثر گرما، اينجا هواي‌ گرم‌. يعني‌ چي‌؟ ديوانه‌ است‌ كسي‌ كه‌ بخواد اينجا بنشينه‌ و عمل‌ نكنه‌. ولي‌ شما مي‌دونم‌ عمل‌ مي‌كنيد لذا مي‌گم‌. امام‌ مي‌فرمايد اگر غير از اين‌ باشيد از صراط‌ مستقيم‌ خارجيد آقايون‌. امام‌ مي‌فرمايد اگر هفتاد نفر كه‌ سابقة‌ راست‌ گفتن‌ دارند. پيشت‌ هيچ‌ دروغ‌ نگفتند، آدمهاي‌ راستگو، آمدند و گفتند فلاني‌ فلان‌ كار را كرده‌. خودش‌ گفت‌ من‌ نكردم‌. صدقه‌ و كذبهم‌. بگو همة‌ اين‌ هفتاد نفر دروغ‌ مي‌گويند و خودش‌ راست‌ ميگه‌. عمل‌ بكنيدها. يك‌ وقت‌ خيال‌ نكنيد اينها مبالغه‌ است‌. نه‌ مبالغه‌ نيست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ هر چه‌ با گوشت‌ شنيدي‌ باطل‌ و هر چه‌ با چشمت‌ ديدي‌ درست‌ و صحيح‌ است‌. عمل‌ كنيد. كدوم‌ يكيمون‌ اينطوري‌ هستيم‌. سه‌ نفر بيان‌ بگن‌ فلاني‌ فلان‌ كار را كرده‌. خودش‌ مي‌آد قسم‌ قرآن‌ مي‌خوره‌ مي‌گويند نه‌ بابا.

 يك‌ خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ تكان‌ ميخوره‌. يك‌ نفر در يك‌ مجلسي‌ كه‌ من‌ گريه‌ام‌ گرفت‌ براي‌ آن‌ شخص‌. توي‌ يك‌ مجلسي‌ بهش‌ گفتند فلان‌ كار را شنيديم‌ تو كردي‌. همه‌ گفتند شنيديم‌. منهم‌ يكي‌ از همانهايي‌ بودم‌ كه‌ شنيده‌ بودم‌. گفت‌ كه‌ من‌ قسم‌ مي‌خورم‌ كه‌ اين‌ كار را نكردم‌. من‌ گفتم‌ كه‌ قسم‌ هم‌ لازم‌ نيست‌ بگو نكردم‌ قبوله‌. يك‌ قسمي‌ داره‌ در روايت‌ كه‌ يك‌ شخصي‌ گفت‌ و الله‌ العزير الرئوف‌ كه‌ من‌ اين‌ كار را نكردم‌. حضرت‌ گفت‌ نه‌ اينطور قسم‌ نخور. بگو من‌ از حول‌ و قوهة‌ خدا بيزار باشم‌ اگر اين‌ كار را كرده‌ باشم‌. ديگه‌ نميتونه‌ قسم‌ بخوره‌. اينجور قسم‌. آقا اين‌ بندة‌ خدا مجبور شد براي‌ اينها كه‌ آنجور قسمي‌ را بخوره‌. آخه‌ ما اسلامه‌، اسلام‌ به‌ ما بگو اگر يك‌ كسي‌ گفت‌ نكردم‌، بگو نكرده‌. حتي‌ توي‌ دادگاهها، توي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود آنجاها اينطوره‌.

 يك‌ شخصي‌ آمد خودش‌ اقرار به‌ زنا كرد خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. حضرت‌ فرمود اشتباه‌ ميكني‌ برو. دو مرتبه‌، سه‌ مرتبه‌. خدا نكنه‌ كه‌ ما بخوايم‌ از زبان‌ اشخاص‌ بكشيم‌ گناه‌ را بيرون‌ و آنها را وادار به‌ اقرار بكنيم‌. ميگم‌ سه‌ دفعه‌ حضرت‌ ردش‌ كرد. تو اشتباه‌ ميكني‌. تو اين‌ گناه‌ را نكردي‌. ماها ببينيم‌ چقدر فاصله‌ داريم‌ با صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ است‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. در زمان‌ رژيم‌ طاغوت‌ شخص‌ مي‌ديد داره‌ كتك‌ مي‌زدند يكنفر را كه‌ مي‌ديد كه‌ داره‌ كتك‌ مي‌خوره‌. بگو من‌ فلان‌ كار بد را كردم‌. مي‌ديد اين‌ كتكها بيشتر از جرمشه‌، بله‌ كردم‌. قاضي‌ حتي‌ حق‌ نداره‌ با اخم‌، با تندي‌ با طرف‌ صحبت‌ كنه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ با يكي‌ يهودي‌، يك‌ يهودي‌ آمدند حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. شمشير علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ را اين‌ يهودي‌ دزديده‌. حضرت‌ گفت‌ اين‌ شمشير مال‌ منه‌ بنا شد بروند پيش‌ قاضي‌. قاضي‌ گفت‌ كه‌ شما يا علي‌ دليلي‌ داريد كه‌ شمشير مال‌ شماست‌. اين‌ گفت‌ مال‌ منه‌. البته‌ حالا اين‌ از باب‌ تعليمه‌. و الا معصوم‌ چون‌ دروغ‌ نميگه‌ بهترين‌ دليل‌ اين‌ است‌ كه‌ بگه‌ مال‌ منه‌. به‌ يهودي‌ گفت‌. گفت‌ من‌ در دستمه‌. ذواليده‌ ديگه‌. حالا غير امير المؤمنين‌، دو تا ديگه‌ باشند. اين‌ ذو اليده‌ و اين‌ هم‌ دليلي‌ نداره‌. گفت‌ شمشير مال‌ يهوديه‌. و حتي‌ به‌ هر دوشون‌ بايد مساوي‌ نگاه‌ بكنه‌. به‌ يكي‌ نگاه‌ بكنه‌ بخنده‌، تعارف‌ كنه‌، احترام‌ كنه‌، به‌ يكي‌ نه‌، اخم‌ كنه‌، نباشه‌. شما در قضاوت‌ اسلام‌ مراجعه‌ كنيد ببينيد چي‌ نوشته‌اند! انسان‌ بايد در صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كنه‌. اينها حالا پيش‌ اومد اين‌ مسئله‌ را وارد شدم‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ شهيد هاشمي‌ نژاد در كتاب‌ مناظرة‌ دكتر و پيرش‌ نوشته‌ همة‌ احكام‌ قضاوت‌ را، خيلي‌ خوب‌ هم‌ نوشته‌. ولي‌ ماها متأسفانه‌ از همه‌ چي‌ دوريم‌. آنوقت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همه‌اش‌ محكوم‌ اين‌ حرفها بودند. هارون‌ الرشيد به‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ من‌ شنيدم‌ تو ادعاي‌ خلافت‌ كرديد. خليفتين‌. دو تا خليفه‌ توي‌ يك‌ مملكت‌. آقا از كي‌ شنيديد شما؟ مردم‌ گفتند. حضرت‌ قسم‌ مي‌خوره‌ كه‌ من‌ ادعاي‌ خلافت‌، البته‌ قسم‌ هم‌ درست‌ بوده‌. قسم‌ ميخوره‌ ادعاي‌ اين‌ خلافتي‌ كه‌ تو داري‌، من‌ نكردم‌. در عين‌ حال‌ مگر اعتنا ميكنه‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را از مدينه‌، از كنار قبر پيغمبر دستگير ميكنه‌، ميگه‌ يا رسول‌ الله‌ اين‌ فرزندت‌، مي‌دونم‌ فرزند پيغمبري‌، اين‌ فرزندت‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مسلمان‌ انداخته‌. من‌ اين‌ را تبعيدش‌ مي‌كنم‌ كه‌ بين‌ مسلمونها اختلاف‌ نيندازه‌. اين‌ معناي‌ انحراف‌ از صراط‌ مستقيمه‌. دقت‌ كرديد؟ دو تا محمل‌ درست‌ كرد. يكي‌ را فرستاد طرف‌ بصره‌، يكي‌ را هم‌ فرستاد طرف‌ بغداد كه‌ مردم‌ ندونند كه‌ موسي‌ بن‌ جعفر را كجا فرستاده‌؟ كجا فرستاده‌؟

 حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زيارتشون‌ خونده‌ ميشه‌ السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. سلام‌ بر آن‌ كسي‌ كه‌ در آن‌ قعر سجون‌، آخه‌ سجن‌ معلومه‌ كه‌ يك‌ گودالي‌ داشته‌. سابقها همون‌ خشونتها و ديكتاتوريها و هر چه‌ ظلم‌ بكنند كسي‌ بالاي‌ سرشون‌ نباشه‌ كه‌ حرفي‌ بزنه‌، ايجاب‌ ميكرده‌ زندانهاي‌ خيلي‌ بدي‌ درست‌ مي‌كردند. مي‌خواستند بكشند طرف‌ را. در حالات‌ حجاج‌ بن‌ يوسف‌ ثقفي‌ داره‌ يك‌ زنداني‌ درست‌ كرده‌ بود اينها سادات‌ را آنجا جمع‌ كرده‌ بود. يكي‌ يكي‌ مي‌مردند. جنازه‌ هاشون‌ را جمع‌ نمي‌كرد. جنازه‌ مي‌ماندند بو مي‌گرفتند، بقيه‌ مريض‌ مي‌شدند، مي‌مردند، دو تا آخر كه‌ جانشون‌ قويتر بود و قويتر بودند مي‌گفت‌ بريد زندان‌ را روي‌ آنها خراب‌ كنيد، همانجا قبرشون‌ بشه‌. در بغداد يك‌ مشت‌ از اينجور امامزاده‌ها هست‌. كه‌ زندان‌ را روي‌ آنها خراب‌ كردند. توي‌ ديوار ميگذاشت‌. اينجوري‌ بودند. السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. و عجيبتر و ظلم‌ المطامير. چاههاي‌ عميق‌ را مي‌گويند مطامير. چاههاي‌ عميق‌. آن‌ ته‌ چاه‌ حضرت‌ را آنجا اذيت‌ مي‌كردند. خيلي‌ عجيبه‌. ببينيد انسان‌ چقدر بد ميشه‌. وقتي‌ كه‌ ياد خدا در دلش‌ نبود، انسان‌ اينطوري‌ ميشه‌.

 به‌ پسرش‌ مأمون‌ گفت‌ وقتي‌ موسي‌ بن‌ جعفر آمده‌ بودند، خيلي‌ احترام‌ كرد. آخر اين‌ آدمهايي‌ كه‌ اختيارشون‌ دست‌ هواي‌ نفسشونه‌، جهاد با نفس‌ نكردند و عقلشون‌ حاكم‌ نيست‌ در بدنشون‌، اينها هر روزي‌ يك‌ جوري‌ هستند. نقدا كيفشون‌ گرفته‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفرا احترام‌ كنه‌. احترام‌ كرد و بعد هم‌ بدرقه‌اش‌ كرد و بعد هم‌ مأمون‌ را گفت‌ ببر ايشون‌ را برسون‌. بعد كه‌ مأمون‌ برگشت‌ گفت‌ اين‌ آقا كي‌ بود اينقدر احترام‌ كردي‌؟ گفت‌ اين‌ جائي‌ كه‌ من‌ نشستم‌ مال‌ اين‌ آقاست‌. من‌ غصب‌ كردم‌. گفت‌ چرا بهش‌ نمي‌دي‌؟ گفت‌ الملك‌ عقيم‌. اگر تو هم‌ بخواي‌ در فكر اين‌ باشي‌ كه‌ تا من‌ زندم‌ جاي‌ من‌ بنشيني‌، چشمات‌ را در مي‌آورم‌. بله‌.

 حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را در چاهها، ظلم‌ المطامير كه‌ شب‌ و روز را تشخيص‌ نمي‌داد از نظر ظاهر. خوب‌ در يك‌ چنين‌ زندانهايي‌، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را اذيت‌ مي‌كردند. نام‌ ايشان‌ به‌ زبانم‌ آمد. مناسبت‌ هم‌ هيچ‌ مناسبت‌ ظاهري‌ نداره‌. ولي‌ خوب‌ شايد انشاء الله‌ اين‌ باب‌ الحوائج‌ امشب‌ حوائج‌ همه‌امون‌ را مخصوصا چند تا مريض‌ توصيه‌ كردند، انشاء الله‌ شفاي‌ مريضها و برآمدن‌ حاجات‌ و رفع‌ گرفتاريها انشاء الله‌ باشه‌. چراغها را خاموش‌ كنيد حالي‌ پيدا كنيم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ توفيقاتمون‌ امشب‌ بيشتر از هر وقت‌ باشد. السلام‌ عليك‌ يا ابا ابراهيم‌ يا موسي‌ بن‌ جعفر ايها الكاظم‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. يا حجة‌ الله‌ علي‌ خلقك‌ يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌.

 

۹ ذی القعده ۱۴۱۵ قمری – بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌

 بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌ اصفهان‌ 9 ذي‌ القعده‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا ايها الناس‌ اتقوا ربكم‌ لكم‌ ان‌ زلزلة‌ الساعة‌ شيئا عجيب‌.

 اشكال‌ كار ما اين‌ است‌ كه‌ ما همه‌ چيز را جدي‌ گرفته‌ايم‌ فقط‌ دين‌ را شوخي‌ گرفته‌ايم‌. خدا را شوخي‌ گرفته‌ايم‌. آخرت‌ را جدي‌ نگرفته‌ايم‌. حتي‌ مرگي‌ كه‌ هر روز جلوي‌ چشممون‌ افرادي‌ مي‌ميرند، اين‌ را هم‌ شوخي‌ گرفته‌ايم‌. خداي‌ تعالي‌ با اين‌ مردم‌ بي‌فكر، با بشر بدون‌ توجه‌ كه‌ همه‌ چيز را شوخي‌ گرفته‌، در اين‌ سورة‌ مباركه‌ با كمال‌ تندي‌ مي‌فرمايد يا ايها الناس‌ اتقوا ربكم‌. اي‌ مردم‌ بپرهيزيد، تقوي‌ داشته‌ باشيد، خداي‌ خودتون‌ را منظور كنيد. ان‌ زلزلة‌ الساعة‌ شيئا عجيب‌. اين‌ تكاني‌ كه‌ يك‌ روز خواهيد خورد، آن‌ بيچارگي‌ كه‌ يك‌ روز پيش‌ برايتون‌ خواهد آمد، اين‌ خيلي‌ عجيبه‌! مادر بچة‌ شيردهش‌ را مي‌گذاره‌ زمين‌. حامله‌ بچه‌اش‌ را سقط‌ ميكنه‌. اينها مربوط‌ به‌ قيامت‌ يك‌ بعدشه‌ كه‌ هست‌. بعد ديگرش‌ در همين‌ دنياست‌. در همين‌ دنيا انسان‌ اگر اهل‌ تقوي‌ نبود، و بندة‌ خدا نبود، مثل‌ يك‌ پيچ‌ و مهره‌اي‌ است‌ كه‌ در يك‌ كارخانه‌ همه‌ با هم‌ هماهنگي‌ دارند، اين‌ يك‌ پيچ‌ و مهره‌ هرز شده‌. بايد بازش‌ كنند بيندازندش‌ توي‌ زباله‌ دون‌.

 در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ تمام‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند بندگي‌ خدا را مي‌كنند. و يك‌ عده‌ از مردم‌. خورشيد، و لله‌ يسجد من‌ في‌ السماوات‌ و من‌ في‌ الارض‌ و الشمس‌ و القمر. هر كه‌ در آسمانها و در زمين‌ است‌ و حتي‌ خورشيد و ماه‌، اينها طبق‌ دستور پروردگار بندگي‌ مي‌كنند، نظام‌ خلقت‌ را حفظ‌ مي‌كنند. حتي‌ حيوانات‌ طبق‌ وحي‌ و الهامي‌ كه‌ به‌ آنها ميشود وظائفشون‌ را انجام‌ مي‌دهند. فقط‌ تو بشر هستي‌ كه‌ احترامت‌ كرده‌اند، و لقد كرمنا بني‌ آدم‌، ما بني‌ آدم‌ را اكرام‌ كرديم‌، اختيار بهش‌ داديم‌، فهم‌ بهش‌ داديم‌، شعور بهش‌ داديم‌، گفتيم‌ كه‌ خودت‌ انتخاب‌ كن‌. مثل‌ يك‌ بچه‌اي‌ كه‌ بزرگ‌ شده‌، ديگه‌ لازم‌ نيست‌ دستش‌ را بگيريد. خوب‌ و بد را بهش‌ مي‌گوئيد و او را آزاد مي‌گذاريد. چون‌ حالا ديگه‌ بهش‌ ميگيد بچه‌ ديگه‌ نيستي‌ تو كه‌ دستت‌ را بگيريم‌ از خيابان‌ عبورت‌ بدهيم‌. نگذاريم‌ در ميان‌ گرفتاريها و بلاها قرار بگيري‌. بچه‌ دو ساله‌ باشه‌، سه‌ ساله‌ باشه‌، پنج‌ ساله‌ باشه‌، پدر و مادر يك‌ مقداري‌ بهش‌ مي‌رسند. اما بچه‌اي‌ كه‌ پانزده‌ ساله‌ است‌، بيست‌ ساله‌ است‌، مردي‌ شده‌، اين‌ ديگه‌ بايد بد و خوبها را، بدها را، خوبها را بهش‌ گفت‌ و تعليمش‌ داد و اكرامش‌ كرد و احترامش‌ كرد و به‌ حال‌ خودش‌ واش‌ گذاشت‌ تا خودش‌ انتخاب‌ بكنه‌. خودش‌ به‌ اصطلاح‌ اونچه‌ خوب‌ است‌ عمل‌ كنه‌ و اوچه‌ بد است‌ عمل‌ بكنه‌. بشر را خداي‌ تعالي‌ احترام‌ كرده‌، اكرامش‌ كرده‌. مثل‌ حيوانات‌ كه‌ تمام‌ كارهاشون‌ را بهشون‌ بگويد و الهام‌ كند ربي‌ الذي‌ اعطي‌ كل‌ شي‌ خوفه‌ ثم‌ هدي‌. خداي‌ من‌ اون‌ خدايي‌ است‌ كه‌ هر موجودي‌ را بهش‌ عطا كرده‌ خلقتش‌ را، و بعد هدايتش‌ كرده‌ كه‌ مي‌دونيد حيوانات‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ زندگيشون‌ را ادامه‌ بدهند خداي‌ تعالي‌ اونها را راهنمايي‌ كرده‌ بشر را عقل‌ در مقابل‌ همة‌ هدايتهايي‌ كه‌ حيوانات‌ را فرموده‌ بهش‌ داده‌. عقل‌ داده‌،اكرامش‌ كرده‌. متأسفانه‌ بشر عقلش‌ را زير پا گذاشته‌. جدا” آقايان‌ اگر بنا بود كه‌ ما هم‌ مثل‌ حيوانات‌ زندگي‌ كنيم‌ يعني‌ تمام‌ همتمون‌ كسب‌ و كار و درآمد و بعد خوردن‌ و خوابيدن‌ و زندگي‌ كردن‌ و فرزند دار شدن‌ و امثال‌ اينها باشه‌ اگر اينها تنها مي‌بود خدا به‌ ما عقل‌ نمي‌داد بهتر بود. اگر بنا بود همين‌ها باشه‌. چون‌ اين‌ عقل‌ اسباب‌ زحمت‌ شده‌ براي‌ ما. غصه‌ هايي‌ كه‌ ما مي‌خوريم‌، حيوانات‌ نمي‌خورند. فكر آينده‌اي‌ كه‌ ما داريم‌ كه‌ فردا چه‌ خواهد شد حيوانات‌ ندارند.

 ناراحتيهايي‌ كه‌ ما پيدا مي‌كنيم‌، حيوانات‌ پيدا نمي‌كنند انساني‌ كه‌ اهل‌ تقوا نيست‌ انساني‌ كه‌ دركش‌ اون‌ قدر نيست‌ كه‌ بفهمد او با يك‌ حيوان‌ فرق‌ مي‌كنه‌ اين‌ شخص‌ از عقل‌ چه‌ استفاده‌اي‌ مي‌كنه‌؟ جز غصه‌ بخوره‌. حالا فرض‌ كنيد از عقلش‌ اين‌ استفاده‌ كرد كه‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ را ملك‌ خودش‌ كرد و سندش‌ را به‌ نمام‌ خودش‌ نوشت‌. چه‌ فايده‌ داره‌. روزي‌ كه‌ انسان‌ در همين‌ آياته‌ من‌ كوشش‌ مي‌كنم‌ در اطراف‌ همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد عرض‌ كنم‌ و عرايضم‌ را خدمتون‌ بيان‌ كنم‌. در همين‌ آياتي‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ از دار دنيا مي‌خواد بره‌ هيچ‌ چيز همراه‌ خودش‌ نمي‌بره‌. چيزهايي‌ كه‌ فقط‌ به‌ درد همين‌ دنيا مي‌خوره‌ در همين‌ دنيا باقي‌ مي‌مانه‌. ائم‌ از مال‌ قدرت‌، علوم‌ مادي‌، علوم‌ مختلفي‌ كه‌ انسان‌ اسمش‌ را علم‌ گذاشته‌ و حال‌ اين‌ كه‌ علم‌ نيست‌ اينها تمامش‌ توي‌ دنيا مي‌مانه‌. چي‌ براي‌ انسان‌ باقي‌ مي‌مانه‌؟ من‌ نمي‌خوام‌ اونطوري‌ كه‌ همه‌ در منبر مي‌گن‌ من‌ اون‌ طور حرف‌ بزنم‌. وقتي‌ انسان‌ مي‌ميره‌ بدنش‌ زير خاك‌ مي‌ره‌. روحش‌ زير خاك‌ اگر هم‌ خبري‌ از بدن‌ بگيره‌ چند لحظه‌اي‌ است‌ ولي‌ روح‌ انسان‌ اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌، اگر خودش‌ را از آلودگيها پاك‌ كرده‌ باشه‌ در اين‌ فضاي‌ بي‌ نهايت‌ مي‌تونه‌ سير كند و سفر كند و همه‌ جا برود. اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌ و عقايدش‌ درست‌ باشه‌. مثل‌ يك‌ خواب‌ بيهوش‌ كنار بدنش‌ مي‌مانه‌ تا قيامت‌. و اگر خداي‌ نكرده‌ عقايدش‌ هم‌ درست‌ نباشه‌ من‌ همه‌ چيز را فهميدم‌ جز اين‌ كه‌ خدا را نفهميدم‌. همه‌ چي‌ را فهميدم‌ ولايت‌ را نفهميدم‌. همه‌ چي‌ را فهميدم‌ قيامت‌ را نفهميدم‌. اگر يك‌ چنين‌ حالتي‌ داشت‌ كه‌ قبر براش‌ حفره‌اي‌ از حفر جهنم‌ مي‌شه‌ و تا روز قيامت‌ حالا بعد از قيامت‌ هم‌ كه‌ معلوم‌ تا روز قيامت‌ در عذابه‌. ماها هيچ‌ وقت‌ فكر كرديم‌ كه‌ اگر مرگ‌ به‌ سراغمون‌ آمد چه‌ خواهد شد؟

 فكر مي‌كنم‌ كه‌ بهتر همين‌ كه‌ فكر نكنيم‌. غالبا اين‌ طوريم‌. شما اگر الان‌ بخواهيد يك‌ مسافرتي‌ بريد، يك‌ شهري‌ كه‌ نرفتيد. صد تا سؤال‌ درباره‌اش‌ مي‌كنيد. در اين‌ شهر هتل‌ هست‌. دوست‌ و رفيقي‌ هست‌، آب‌ و هواش‌ چطوره‌، آبش‌ سبكه‌ يا سنگينه‌، چه‌ چيزهايي‌ مخصوص‌ اين‌ شهره‌، آيا در اون‌ شهر من‌ چكار دارم‌ كه‌ مي‌خوام‌ برم‌؟ اينها سؤالاتي‌ است‌ كه‌ طبعا يا بلديد يا مي‌پرسيد والا مسافرت‌ به‌ اونجا نمي‌كنيد. حالا اگر بنا شد يك‌ جايي‌ مجبوري‌ بريد. در يك‌ اداره‌اي‌ در يك‌ اداره‌اي‌ مثلا شما كار مي‌كنيد شما را مأموريت‌ دادن‌ براي‌ فلان‌ شهر. من‌ يك‌ نفر از مأمورين‌ ادارات‌ بود آمده‌ بود توي‌ مشهد من‌ بهش‌ گفتم‌، شخصيتي‌ به‌ اصطلاح‌ مسئولين‌ ردة‌ بالا بود. بهش‌ گفتم‌ شما بنا بود چند ماهه‌ قبل‌ بياييد چرا شش‌ ماه‌ تأخير داشتيد. گفت‌ كه‌ من‌ شش‌ ماهي‌ كه‌ تأخير داشتم‌ دوره‌ مي‌ديدم‌ براي‌ مشهد. شش‌ ماه‌ دوره‌ مي‌ديد كه‌ مردم‌ مشهد چطور مردمي‌ هستند. آيا صفاتشون‌ چطوريه‌؟ چون‌ مسئوليت‌ مهمي‌ داشت‌ مي‌خواست‌ اينها را بفهمه‌. شخصيتهاي‌ مشهد كيا هستند؟ اينها خوابشون‌ رگ‌ خوابشون‌ چه‌ جوري‌ هست‌؟ تمام‌ اينها را سؤال‌ كرده‌ بود و واقعا برخوردي‌ كه‌ با من‌ داشت‌ ديدم‌ من‌ را بهتر از خودم‌ مي‌شناسه‌ و حتي‌ يك‌ خصوصيات‌ اخلاقی‌ از من‌ مي‌دونست‌ كه‌ من‌ خودم‌ فكر نكرده‌ بودم‌. شما مي‌شه‌ يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ نميريد. از اين‌ دنيا نريد. مي‌تونيد! اين‌ آقا مي‌تونست‌. گفت‌ من‌ مي‌تونستم‌ بازنشست‌ بشم‌ يا استعفا بدم‌ يا باز خرديد بشم‌ نيام‌ مشهد. ولي‌ شما مي‌تونيد نميريد؟ نه‌. كل‌ نفس‌ ذائقة‌ الموت‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد انك‌ ميت‌ و انهم‌ ميتون‌. تو هم‌ مي‌ميره‌. حتي‌ كسي‌ الان‌ در نظر ما نيست‌ كه‌ نمرده‌ باشه‌. از هزار سال‌ قبل‌ تا حالا جز حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا كه‌ او هم‌ مثل‌ يك‌ زنداني‌ كه‌ توي‌ زندان‌ باقي‌ مانده‌ باشد تو دنيا باقي‌ مانده‌. خوب‌ يك‌ هميچين‌ سفر قطعي‌ را چكار كرديد براش‌؟ چه‌ تحقيقي‌ كرديد؟ همان‌ متدينين‌ نمي‌دونن‌ چي‌ مي‌شه‌. همان‌ افراد متدين‌ روي‌ قبرش‌ مي‌نويسند كه‌ آرامگاه‌، آخه‌ تو از كجا مي‌دوني‌ كه‌ اينجا آرامگاهه‌؟ بعد هم‌ اون‌ زير خاكها آرامگاه‌ كجا بود؟ آرامگاه‌ فلان‌ آقاي‌ جنت‌ مكان‌، رضوان‌ جايگاه‌. اگر جنت‌ مكانه‌ كه‌ اينجا جاش‌ نيست‌. اگر رضوان‌ جايگاهه‌ كه‌ اينجا نبايد باشه‌. جدا” هيچ‌ فكرش‌ را كرديد؟ والموت‌ يعطي‌ بغتة‌. مرگ‌ دفعة‌ مي‌ياد. هر كدام‌ از شماها سؤال‌ بشه‌ ازتون‌ كه‌ چند تا سكتة‌ لحظه‌، در همان‌ لحظه‌ مردن‌ سراغ‌ داريد؟ يك‌ چند تايي‌ را بالاخره‌ فكر كنيد يادتون‌ مي‌ياد. من‌ نمي‌خوام‌ خيلي‌ دربارة‌ مردن‌ براتون‌ حرف‌ بزنم‌.

 من‌ مي‌خوام‌ بگم‌ همه‌ چي‌ را ما بازي‌ گرفتيم‌. شيطان‌ نگذاشته‌ درباره‌اش‌ تحقيق‌ كنيم‌. نگذشته‌ كه‌ يك‌ فكري‌ براي‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالممون‌ بكنيم‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ مرد اول‌ راحتيشه‌. اول‌ زندگيشه‌. اما براي‌ كيه‌؟ براي‌ اون‌ كسي‌ كه‌ اقلا يك‌ دوره‌اي‌ براي‌ عالم‌ آخرت‌ ديده‌ باشه‌. يك‌ دوره‌ ديده‌ باشه‌، آقا شما كه‌ مرديد به‌ كي‌ برخورد مي‌كنيد. هتل‌ هم‌ هست‌ در عالم‌ برزخ‌ يا نه‌؟ كجا شب‌ مي‌مونيد؟ با كي‌ سر و كارتونه‌؟ نمي‌دونيد. يك‌ مشت‌ تصادفا ايام‌ محرمي‌، ماه‌ رمضاني‌، همه‌ مي‌رفتند پاي‌ منبرها ما هم‌ رفتيم‌ يك‌ چيزهايي‌ شنيديم‌ كه‌ اكثرش‌ چون‌ جسته‌ و گريخته‌ است‌ چيزي‌ عايدمون‌ نشده‌ است‌. شما فكر نكنيد من‌ شماها را مي‌گم‌. خود من‌ اگر مي‌خواست‌ به‌ همانچه‌ كه‌ روي‌ منبر از منبريها شنيدم‌ اكتفا كنم‌ من‌ هم‌ همين‌ جور بودم‌. واقعا چي‌ مي‌شه‌؟ چي‌ مي‌شه‌؟ يك‌ راه‌ نجات‌ را كه‌ از قرآن‌ استفاده‌ مي‌كنم‌ داره‌. يك‌ راه‌ نجات‌. يعني‌ خيلي‌ روشن‌ بيان‌ كرده‌ خداي‌ تعالي‌ و اون‌ راه‌ نجات‌ اينه‌ كه‌ قد افلح‌ من‌ ذكيها. رستگار كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. چون‌ ما كارها را جدي‌ نمي‌گيريم‌ و جدي‌ نستيم‌ خدا يازده‌ تا قسم‌ خورده‌. خيلي‌ مشكله‌ يك‌ راستگو حرفش‌ را اين‌ باور نكنند كه‌ قسم‌ اول‌ را مي‌خوره‌ باور نكنند. دوم‌، سوم‌، چهارم‌، پنجم‌ تا يازدهم‌. حالا مگر شماها باور كرديد؟ شما چند نفري‌ اگر باور كرده‌ باشيد اين‌ مردم‌ باور كردند؟ اين‌ ميكرفن‌ تلويزيون‌ را گاهي‌ مي‌برند جلوي‌ اشخاص‌ مي‌گن‌ كه‌ خوشبختي‌ در چيه‌؟ شما گوش‌ بديد ببينيد چي‌ مي‌گن‌ مردم‌. من‌ گوش‌ دادم‌. خدا مي‌دونه‌ يك‌ شب‌ مخصوصا گوش‌ مي‌دادم‌، كه‌ ببينم‌ يك‌ نفر مي‌گه‌ خوشبختي‌ در چيه‌؟ يكي‌ مي‌گه‌ خونه‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌. مستأجره‌ صاحب‌ خانه‌ اذيتش‌ كرده‌ مي‌گه‌ خونه‌ داشته‌ باشه‌ خوشبخته‌. يكي‌ ديگه‌ مي‌گه‌ چون‌ مجرده‌ مي‌گه‌ انسان‌ زن‌ خوب‌ داشته‌ باشه‌ خوشبخته‌. پول‌ داشته‌ باشه‌ خوشبخته‌. صد نفر را سؤال‌ كنيد يك‌ نفر نمي‌گه‌ خدا گفته‌ كه‌ خوشبختي‌ در پاكيه‌. و حال‌ اين‌ كه‌ خيلي‌ هم‌ روشنه‌ها. روشنه‌. شما يك‌ كارگر را بياريد توي‌ خونتون‌ بگيد باغچه‌ را بيل‌ بزن‌. اين‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. تزكية‌ نفس‌ يعني‌ پاك‌ باشه‌. دزد نباشه‌. به‌ خدا خيانت‌ نكرده‌ باشه‌ به‌ خودش‌ هم‌ ظلم‌ نكرده‌ باشه‌. اين‌ آدمي‌ كه‌ معصيت‌ مي‌كنه‌ اول‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كنه‌، يك‌ كسي‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ مي‌كنه‌ به‌ شما رحم‌ نمي‌كنه‌ اين‌ را بدونيد. لذا در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ ان‌ جائكم‌ فاسق‌ بنباء فتبين‌، اگر يك‌ فاسقي‌ را ديديد آمد يك‌ خبري‌ براتون‌ آورد بهش‌ اعتماد نكنيد. بريد تحقيق‌ كنيد. مطلقا از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌ از يك‌ نفر گناه‌ ببينه‌ و در عين‌ حال‌ بهش‌ اعتماد كنه‌ بگه‌ ولي‌ آدم‌ خوبيه‌. اصلا محاله‌ اين‌ آدم‌ خوب‌ باشه‌. مطلقاها.

 آدم‌ خوب‌ اول‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ نمي‌كنه‌. نمي‌شه‌ به‌ شما ظلم‌ به‌ نكنه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌ مگر ديونه‌ است‌؟ محاله‌ كه‌ به‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌ و به‌ شما ظلم‌ نكنه‌. اين‌ بايد اعتماد ازش‌ سلب‌ بشه‌. ان‌ جائكم‌ فاسق‌، خيلي‌ صريحه‌، خيلي‌ هم‌ روشنه‌، تفسير هم‌ نمي‌خواد. ان‌ يعني‌ اگر آمد شما را فاسقي‌ يك‌ خبري‌ براتون‌ آورد. اگر گفت‌ پولهاتون‌ را بديد دست‌ من‌ كه‌ براتون‌ نگه‌ دارم‌ كه‌ حتما نديد. يك‌ خبري‌ براتون‌ آورده‌ گفت‌ كه‌ فلان‌ كار، فلان‌ طور شده‌. بنباء فتبين‌ بهش‌ اعتماد نكنيد، بريد تحقيق‌ كنيد. بله‌. ان‌ تسيبكم‌ قول‌ و جهالت‌ فتسبح‌ علي‌ نادمين‌. براي‌ اين‌ كه‌ فردا صبح‌ پشيمان‌ مي‌شيد كه‌ چرا به‌ او اعتماد كرديد. خوب‌ بنابر اين‌ اگر كسي‌ به‌ خدا و به‌ خودش‌ ظلم‌ كرد اين‌ ارزش‌ نداره‌. حالا چكار كنيم‌ كه‌ رستگار بشيم‌؟ خوشبختي‌ در چيه‌؟ خوشبختي‌ در تزكية‌ نفسه‌. اگر اون‌ كارگر را آورديد توي‌ خونتون‌. ديديد كه‌ آقا اين‌ آدم‌ پاكيه‌. خونه‌ را بهش‌ مي‌سپاريد. خودتون‌ بهش‌ اعتماد مي‌كنيد. مي‌دونيد تا شب‌ كه‌ تو خونه‌ كار مي‌كنه‌، كارش‌ را خوب‌ انجام‌ مي‌ده‌ و به‌ زنتون‌ هم‌ نگاه‌ نمي‌كنه‌. اگر پولي‌ اون‌ كنار جلوي‌ چشمش‌ باشه‌ برنمي‌ داره‌. هم‌ كارش‌ را خوب‌ مي‌كنه‌، هم‌ خونتون‌ را نگه‌ مي‌داره‌، هم‌ به‌ ناموستون‌ خيانت‌ نمي‌كنه‌، شما مي‌ريد سر كارتون‌ راحت‌. شب‌ مي‌ياييد. اما حالا اگر اين‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌. اين‌ شخص‌ فاسقي‌ باشه‌. بايد بالاي‌ سرش‌ وايستي‌ ببيني‌ كار مي‌كنه‌ يا نه‌؟ مواظبش‌ باشي‌ دستبردي‌ نزنه‌. مواظب‌ چشمش‌ باشي‌ كه‌ به‌ زن‌ و ناموست‌ نگاه‌ نكنه‌. اعتماد نيست‌ بهش‌. از اين‌ كارگر بگيريد بريد تا شخص‌ اول‌ مملكت‌. هر كدون‌ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشند يعني‌ به‌ مناسبت‌ شأن‌ و مقام‌ و مسئوليتشون‌ انسان‌ دلهره‌اش‌ بيشتره‌ نسبت‌ به‌ اون‌. لذا من‌ در يكي‌ از نوشته‌ هام‌ نوشته‌ام‌ كه‌ مسئولين‌ مملكت‌ ما اگر همشون‌ يعني‌ واجب‌ مي‌كردند كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنند هيچ‌ گرفتاري‌ نداشتيم‌. به‌ خدا ايران‌ مي‌شد يك‌ مدينة‌ فاضله‌. ما ديگه‌ توي‌ شهرداري‌ مثلا فرض‌ كنيد رشوه‌ از كسي‌ مي‌گرفتند. نه‌ روابط‌ حاكم‌ بود، هيچي‌، هيچ‌ چيز. تزكية‌ نفس‌، پاك‌. اي‌ كاش‌ اينطوري‌ بشه‌. حالا نمي‌شه‌ اقلا جمعي‌ كه‌ دور هم‌ جمع‌ شديم‌. من‌ اهميت‌ اين‌ جلسه‌ با همين‌ چند نفر را كه‌ انشاء الله‌ چون‌ اميدوارم‌ بيشتر از يك‌ مجلسي‌ كه‌ توي‌ مثلا مسجد سيد برگزار بشه‌ و تمام‌ مسجد هم‌ پر بشه‌ اهميت‌ برام‌ داره‌. به‌ خدا قسم‌.

 برام‌ هم‌ پيش‌ آمده‌ها. نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد پيش‌ نيامده‌. نه‌ ما جمعيتهايي‌ ديديم‌. جمعيتهايي‌ ضمينه‌اش‌ بوده‌ كه‌ باشه‌. اما يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ در عمرمون‌ از تقريبا سي‌ سال‌ قبل‌ كه‌ من‌ بعد از تحصيلاتم‌ آمدم‌ مشهد بهش‌ توجه‌ كردم‌ اين‌ بود كه‌ اين‌ منبرها اين‌ خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ اين‌ سخنرانيهاي‌ راديو و تلويزيون‌ خوب‌ لازمه‌، خوبه‌. اما اون‌ طوري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ روي‌ يك‌ نفر كار مي‌كرد، و او را مي‌ساخت‌ و بعد اون‌ شخص‌ مفيد بود براي‌ بقيه‌ اين‌ اهميت‌ بقدري‌ زياده‌ كه‌ اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌ با طرف‌ مثال‌. ولي‌ حالا شماها بياييد و به‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ توجه‌ كنيد. خداي‌ تعالي‌ يازده‌ تا قسم‌ خورده‌ كه‌ خوشبختي‌، رستگاري‌. خوشبختي‌ دنيا و آخرت‌ نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد مربوط‌ به‌ آخرت‌ تنهاست‌ نه‌ اين‌ دنيا. توي‌ بازار اون‌ كسي‌ مي‌تونه‌ خوب‌ زندگي‌ كنه‌ كه‌ معتبر باشه‌. بعضي‌ از بازاريها به‌ ما مي‌گن‌، مي‌گن‌ پول‌ مطرح‌ نيست‌ انسان‌ ميليونها پول‌ توي‌ بانك‌ داشته‌ باشه‌ ولي‌ اعتبار نداشته‌ باشه‌. توي‌ بانك‌ هم‌ اعتبار نداشته‌ باشه‌. پيش‌ خدا اعتبار نداشته‌ باشه‌. توي‌ بانك‌ چكار مي‌كنيد كه‌ اعتبار داريد؟ چكار مي‌كنيد؟ صداقت‌ ، امانت‌ داري‌. چكي‌ نوشتيد. در اون‌ روز محل‌ داديد. اين‌ اعتبار براتون‌ درست‌ مي‌كنه‌. يك‌ چك‌ بي‌ محل‌ داشته‌ باشيد اعتبارتون‌ به‌ هم‌ مي‌خوره‌. يك‌ چك‌ بي‌ محل‌ دروغه‌ ديگه‌. يك‌ دروغ‌ بگيد پيش‌ خدا هم‌ اعتبارتون‌ به‌ هم‌ مي‌خوره‌. اين‌ اهميت‌ نداره‌ خدا اعتماد داشته‌ باشه‌ يا نداشته‌ باشه‌. نه‌. خدا به‌ انسان‌ اعتبار مي‌ده‌. اين‌ را بدونيد گاهي‌ مي‌شه‌ چون‌ صريحه‌ قرآنه‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ان‌ الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ سيجعل‌ له‌ الرحمن‌ يبدي‌. كساني‌ كه‌ عمل‌ صالح‌ مي‌كنند محبت‌ اونها را خدا در دل‌ مردم‌ مي‌اندازه‌. اعتبار تو حتي‌ بانك‌ هم‌ مي‌خواي‌ داشته‌ باشي‌ توي‌ بازار هم‌ داشته‌ باشي‌، ايمان‌ داشته‌ باش‌. تزكية‌ نفس‌ كن‌. پاك‌ باش‌. شما در هر كجا كه‌ وارد بشيد معتبر بودن‌ ارزش‌ داره‌. سلمان‌ در محضر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ معتبره‌. اعتبار داره‌. هر يك‌ از اصحاب‌ خاص‌ در نزد ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ السلام‌ معتبرند. اعتبار دارند. اعتبار پيدا بكنيد. خوب‌ چكار كنيم‌ كه‌ اعتبار پيدا بكنيم‌؟ هماهنگ‌ خلقت‌ بشيد. من‌ خدا مي‌دونه‌ يك‌ گياهي‌ جلوم‌ هست‌. عجب‌ اين‌ بندة‌ خدا باشه‌ و ما بندة‌ خدا نباشيم‌! شما مي‌گيد آخه‌ اون‌ چيزي‌ نمي‌فهمه‌! همين‌ كه‌ خدا به‌ تو فهم‌ داده‌ تو بايد براي‌ او جفتك‌ بزني‌؟ نه‌ راستي‌! عقل‌ بهت‌ داده‌ تو بايد مخالفت‌ كني‌. او كه‌ چيزي‌ را نمي‌فهمه‌ بندة‌ خداست‌. تمام‌ اين‌ عالم‌ خلقت‌ بندة‌ خدا هستند. چيزي‌ را كه‌ اون‌ قدر اين‌ عالم‌ منظمه‌ كه‌ سيصد سال‌ ديگه‌ در فلان‌ دقيقه‌ و در فلان‌ ثانيه‌ اين‌ كرة‌ زمين‌، كرة‌ ماه‌ مثلا بين‌ كرة‌ زمين‌ و خورشيد فاصله‌ مي‌شه‌. فاصله‌ مي‌اندازه‌. مي‌ياد جلو. اين‌ گرفتگي‌ پيدا مي‌شه‌. اين‌ قدر عالم‌ منظمه‌. اين‌ كارخانة‌ منظم‌ عالم‌. بشر هم‌، مخصوصا بشرهاي‌ معصيت‌ كار خيلي‌ كوچكيم‌ در خدمتون‌ عرض‌ شود در اين‌ كارخانة‌ خلقت‌.

 مثل‌ يك‌ پيچ‌ هرز تلق‌ و تلوق‌ هم‌ راه‌ انداخته‌. شما چكار مي‌كنيد اگر توي‌ كارخانه‌ يك‌ پيچ‌ هرزي‌ باشه‌؟ تا جايي‌  كه‌ بشه‌ نگهش‌ مي‌دارند. بعد برش‌ مي‌دارند مي‌اندازنش‌ دور. جاشه‌ كه‌ بشر را خداي‌ تعالي‌ بشر را توي‌ جهنم‌ مي‌اندازه‌. وقده‌ الناس‌ و الحجاره‌. همين‌ زباله‌ دانه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اگر شما گناه‌ بكنيد سيعت‌ الله‌ بقم‌ و يحب‌ يحبونه‌. مي‌يان‌ وسايلي‌ براي‌ اين‌ كارخانة‌ خلقت‌ مي‌خرند جاي‌ شما مي‌گذارند كه‌ هم‌ خدا ازشون‌ راضي‌ بشه‌. اذ ان‌ لا عنهم‌ و رضوا عنه‌ خدا ازشون‌ راضي‌ باشه‌ هم‌ خدا از اونها راضي‌ باشه‌. اينه‌ ديگه‌. ما بياييم‌ يك‌ تكاني‌ بخوريم‌ امشب‌. بياييم‌ جدي‌ باشيم‌. من‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌ شماها اكثرا” افرادي‌ هستيد اهل‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌. حالا قدرتون‌ را جامعه‌ نمي‌دونه‌ من‌ كه‌ مي‌دونم‌. اما باز هم‌ بايد تكان‌ بخوريد. يك‌ غافله‌اي‌ را اگر يك‌ كاروان‌ دار حركت‌ بده‌ به‌ طرف‌ مكه‌ توي‌ راه‌ هي‌ مي‌گه‌ آقا تندتر بياييد. به‌ اعمال‌ نمي‌رسيد. به‌ سر وقت‌ به‌ مكه‌ نخواهيد رسيد. در روايتي‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ نقل‌ شده‌ و اين‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ روايت‌ باشه‌ خودمون‌ داريم‌ مي‌بينيم‌. اجلوا بالتوبه‌ قبل‌ الموت‌. كي‌ مي‌ميريد؟ نمي‌دونيم‌. پس‌ عجله‌ بكنيد به‌ توبه‌. برگرديم‌ به‌ سوي‌ خدا. تا كي‌ مي‌خواييم‌ اين‌ را كج‌ را بريم‌؟ پير مي‌شن‌ بعد كاري‌ مي‌كنند اينها كه‌ عمر سعده‌. عمر سعد وقتي‌ كه‌ بهش‌ گفتند كه‌ حكومت‌  ايران‌ را اون‌ وقت‌ را بهت‌ مي‌ديم‌ تو برو كربلا امام‌ حسين‌ را بكش‌ اين‌ يك‌ شب‌ فكر كرد. مشورت‌ كرد. همه‌ گفتند نكن‌ اين‌ كار را. او آخر شب‌ فكرش‌ به‌ اينجا رسيد كه‌ اگر من‌ اين‌ كار را مي‌كنم‌، اگر كه‌ قيامتي‌ بود كه‌ توبه‌ مي‌كنم‌ اگر قيامتي‌ هم‌ نبود كه‌ خوب‌ دنيامون‌ درست‌ شده‌. اينجوريه‌. اين‌ مال‌ عمر سعده‌. خدايي‌ نكرده‌ شما پشت‌ سر عمر سعد حركت‌ نكنيد. اينجوري‌ فكر نكنيد.

 اجلوا بالتوبه‌ برگرديد به‌ سوي‌ خدا با كمال‌ استقامت‌، در راه‌ راست‌ و صراط‌ مستقيم‌. با مبارزة‌ كامل‌ با نفس‌. با نفس‌ اماره‌. هر چيزي‌ را كه‌ ديديد دلتون‌ مي‌خواد و خدا نمي‌خواد ترك‌ كنيد. مبارزة‌ با نفس‌ اينطوريه‌. اونچه‌ كه‌ دلمون‌ مي‌خواد همش‌ بازيه‌. انما الدينا لعب‌ و لهو دنيا هم‌ بازيه‌ هم‌ بيهده‌ است‌. آخه‌ بعضيها بازيها هست‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ انسان‌ استفاده‌ مي‌كنه‌. مثلا يك‌ جامي‌، طلايي‌، يك‌ سكه‌اي‌ چيزي‌ بهش‌ جايزه‌ مي‌دن‌. اين‌ بازي‌ هست‌ اما لهو، لهن‌ نيست‌. اما بعضيها بازيها لهو هم‌ هست‌. بيهوده‌ هم‌ هست‌. هي‌ رفتي‌ كار كردي‌، خوردي‌. نمي‌گم‌ كار نكنيد. دوستان‌ هم‌ مي‌دونند كه‌ من‌ بيشتر از هر كسي‌ سفارش‌ به‌ كار مي‌كنم‌. منتهي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ كار را در متن‌ مي‌گذاريد. ببينيد شما كارمند يك‌ اداره‌ هر جا فرستادنتون‌ مي‌ريد. چرا به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ در متن‌ زندگيتون‌ كارتون‌ را گذاشتيد. اصل‌ اونه‌. اگر مشهد باشه‌ مي‌ريد، اگر بندر عباس‌ هم‌ باشه‌ مي‌ريد. اگر يك‌ جاي‌ دور دست‌ هم‌ باشه‌ مي‌ريد. هر جا باشه‌ مي‌ريد. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ اون‌ اصله‌. دينتون‌ را اصل‌ قرار بديد. قرآن‌ مي‌فرمايد هل‌ عدلكم‌ تجارة‌ تنجيكم‌ من‌ عذاب‌ اليم‌. آيا دلالت‌ بكنم‌، راهنمايي‌ بكنم‌ شما را به‌ يك‌ تجارتي‌ كه‌ شما را از عذاب‌ اليم‌ نجات‌ بده‌. مي‌خواييد؟ تعمنون‌ بالله‌. خدا را جدي‌ بگيريد. اين‌ تعمنون‌ بالله‌ ترجمة‌ خيلي‌ عوامانه‌اش‌ همينه‌ كه‌ خدا را جدي‌ بگيريد. همانطوري‌ كه‌ نهار ظهرتون‌ را جدي‌ گرفتيد.

 خدا را در اول‌ سطر قرار بديد. گاهي‌ انسان‌ دلش‌ به‌ خدا مي‌سوزه‌. خدا مي‌دونه‌ اين‌ خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌ يك‌ مثالي‌ گاهي‌ مي‌زنم‌ براي‌ دوستان‌. تو صف‌ نانوايي‌ ايستاده‌ باشيد. صف‌ آمده‌ جلو رسيده‌ نوبت‌ شما شده‌. مي‌گن‌ برو آقا عقب‌. مي‌ريد. باز دو مرتبه‌ صف‌ مي‌ياد جلو و مي‌رسه‌ به‌ اول‌ صف‌ باز مي‌گن‌ برو عقب‌. اين‌ قدر عقبتون‌ مي‌اندازند از آخر هم‌ كه‌ نوبت‌ باز نوبتتون‌ مي‌شه‌ اين‌ نون‌ سوخته‌هاي‌ ميز را جمع‌ مي‌كنند بهتون‌ مي‌دن‌ مي‌گن‌ بفرماييد. ما با خدا همين‌ جور رفتار مي‌كنيم‌، به‌ خودش‌ قسم‌. اون‌ وقت‌ اون‌ آخرها مي‌گه‌ آقا نوبت‌ ما نشد؟ از صبح‌ رفتي‌ مشغول‌ كار شدي‌، همة‌ كارهات‌ را كردي‌ آمدي‌ خونه‌ اذان‌ مي‌گن‌ نوبت‌ خدا شده‌. تشريف‌ مي‌بريد الان‌ مي‌خواييد ناهار بخوريد. ناهار مي‌خوريم‌، استراحت‌ مي‌كنيم‌. باز مي‌ياد نماز جلو، شما برو عقب‌. باز كارهامون‌ را مي‌كنيم‌، كارهامون‌ را مي‌كنيم‌ دم‌ غروب‌ يك‌ نماز سر و دست‌ پا شكسته‌ كه‌ از اون‌ نون‌ سوخته‌ هم‌ بدتره‌. تحويل‌ خدا مي‌ديم‌. خدا مي‌گه‌ الم‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشي‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. آيا وقت‌ اين‌ نشده‌ كه‌ نوبت‌ من‌ نشد؟ آي‌ بيچاره‌ نوبت‌ ما نشد. اين‌ دزد داشت‌ مي‌رفت‌ از ديوار بالا اين‌ آيه‌ را شنيد تكان‌ خورد بدنش‌ گفت‌ خدايا چرا نوبت‌ تو شده‌ ديگه‌ حالا. من‌ همة‌ دزديهام‌ راكردم‌، همة‌ بدبختيهام‌ را كردم‌ همة‌ كارها را كردم‌ حالا ديگه‌ نوبت‌ تو شده‌. واي‌ به‌ حال‌ اون‌ كسي‌ كه‌ باز هم‌ نوبت‌ خداش‌ نشده‌ باشه‌. خداي‌ به‌ اين‌ مهرباني‌ كه‌ همه‌ چي‌ بهت‌ داده‌. به‌ خدا قسم‌ تو برو در خانة‌ خدا، برو به‌ طرف‌ خدا. ببين‌ چي‌ برات‌ كسر مي‌گذارند. من‌ همين‌ امروز داشتم‌ با بعضي‌ از رفقا صحبت‌ مي‌كردم‌، همة‌ خوشبختيها نصيب‌ اونهايي‌ است‌ كه‌ اونها اهل‌ تزكية‌ نفسند. الحمد الله‌ نمونه‌هاي‌ زيادي‌ داريم‌. خدا تمام‌ كارهاشون‌ را درست‌ مي‌كنه‌. يوسف‌ عزيز مصر اون‌ وقتي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بود زليخا بهش‌ اظهار علاقه‌ كرد. به‌ طرف‌ او نرفت‌، ترك‌ گناه‌ كرد. يك‌ روز شد عزيز مصر و همين‌ زليخا سر راه‌ او نشسته‌ بود و گدايي‌ مي‌كرد. وقتي‌ كه‌ دلش‌ را از مردم‌ كند و از حتي‌ يوسف‌ هم‌ كرد خداي‌ تعالي‌ به‌ او جواني‌ داد و به‌ يوسف‌ گفت‌ كه‌ بايد باهاش‌ ازدواج‌ كني‌. بياييم‌ ما، عرض‌ كردم‌ ما دلم‌ نمي‌خواد كه‌ مجلسي‌ را برگزار كنيم‌ و يك‌ تكاني‌ نخورده‌ باشيم‌ و از خواب‌ غفلت‌ بيدار نشده‌ باشيم‌ و بحمد الله‌ شماها بيداريد.

 همين‌ اشك‌ و همين‌ توجهتون‌ دليل‌ بر اين‌ است‌ كه‌ خواب‌ نيستيد. بعضي‌ خوابند كه‌ خداي‌ تعالي‌ دستور فرموده‌ كه‌ خوابها را بيدارشون‌ كن‌. و بعضي‌ مرده‌اند واي‌ بر اون‌ وقتي‌ كه‌ خواب‌ انسان‌ منتهي‌ بر مرگش‌ بشه‌. ديگه‌ خدا هم‌ باهاش‌ حرف‌ نمي‌زنه‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ دستور داره‌ با اين‌ افراد حرف‌ نزنه‌. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ دربارة‌ كفار مشركين‌ دعا مي‌كنه‌ و اصرار داره‌ اينها بيدار بكنه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد انك‌ لا تهدي‌ نهبت‌. لا من‌ تهيد من‌ نهبت‌ و لا كن‌ الله‌ من‌ يشاء انك‌ لا تسمع‌ الموتا. تو به‌ مرده‌ نمي‌توني‌  چيزي‌ بشنوني‌. خودتون‌ را آزمايش‌ كنيد. اگر يك‌ مجلس‌ تنبهي‌ بود ديديد تكاني‌ خورديد به‌ فكر اين‌ افتاديد كه‌ خودتون‌ را اصطلاح‌ كنيد از گناه‌ دور بشيد و به‌ طرف‌ خداحركت‌ كنيد اين‌ مطمئن‌ باشيد كه‌ شما زنده‌ايد اما اگر نه‌ براتون‌ فرقي‌ نكرد. اهميت‌ نداديد. بدانيد كه‌ خدايي‌ نكرده‌ قلبتون‌ مرده‌ است‌ ديگه‌ شيطان‌ مي‌ياد به‌ صورت‌ كسي‌ كه‌ معصيت‌ كاره‌ دست‌ مي‌كشه‌ در اين‌ صورت‌ مي‌گه‌ وجه‌ لا يفلح‌ ابدا. صورتي‌ كه‌ ديگه‌ رستگار نمي‌شه‌. خوشحال‌ مي‌شه‌. هدف‌ ما از تمام‌ برنامه‌ هايي‌ كه‌ در مشهد يا در شهرهاي‌ مختلفي‌ كه‌ هست‌ همين‌ جمع‌، جمعي‌ كه‌ هستند داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ طوري‌ بشيم‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا كوچكترين‌ نه‌ به‌ اعمالمون‌ نه‌ به‌ زندگيمون‌، نه‌ به‌ وضع‌ خانمون‌، نه‌ به‌ وضع‌ زن‌ و فرزندمون‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ هدف‌ ماست‌ و انشاءالله‌ با حوصله‌ و گام‌ به‌ گام‌ به‌ اين‌ مطلب‌ خواهيم‌ رسيد و اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ شماها را موفق‌ بداره‌ و به‌ مقصد برسانه‌. خوب‌ فردا شب‌ شب‌ تولد حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. امام‌ رئوف‌، امام‌ مهربان‌. امامي‌ كه‌ ما در كنار قبرش‌ معجزاتي‌ ازش‌ ديديم‌. جدا” عجيبه‌ همين‌ چند ماهه‌ قبل‌ بود بعضي‌ از آقايون‌ ديده‌ بودند شايد تو مجلس‌ هم‌ باشند كساني‌ كه‌ اونجا بودند. يك‌ بچه‌اي‌ را آوردند پيش‌ من‌ كه‌ دو چشمش‌ به‌ كلي‌ نابينا بود، اين‌ را خيلي‌ من‌ دلم‌ سوخت‌. بچة‌ تقريبا چهار ساله‌. گفتند دعا بخون‌. من‌ دستي‌ به‌ سر و كله‌اش‌ كشيدم‌ ولي‌ به‌ پدرش‌ گفتم‌ كه‌ ببر حرم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا و از گرد و غبار و ضريح‌ به‌ چشم‌ او بمال‌ تا شفا پيدا كنه‌. اين‌ نوارش‌ هست‌، حتي‌ نوار فيلمش‌ هست‌. اين‌ بچه‌ را برده‌ بوده‌ توي‌ حرم‌ روي‌ زانوش‌ نگه‌ داشته‌ بوده‌. خاك‌ ضريح‌ را بچشمش‌ ماليده‌ بوده‌ گفتند بهش‌ محمد چشمهات‌ را وا نكني‌ تا چشمهات‌ شفا پيدا بكنه‌. اين‌ بچه‌ با همان‌ حالت‌ بچه‌ گيش‌ مي‌گه‌ كه‌ يك‌ دفعة‌ ديگه‌ هم‌ بمال‌. يك‌ مرتبة‌ ديگه‌ هم‌ بمال‌. اما الان‌ هست‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌ياد. فردا شب‌ بردانش‌ آوردنش‌، آوردنش‌ چشمش‌ خوب‌ شده‌. نظرات‌ پزشكي‌ هست‌ كه‌ اين‌ قبلش‌ گفتند كه‌ اين‌ رگهاي‌ چشمش‌ خشك‌ شده‌ و حالا بعدش‌ هم‌ رفتند آزمايش‌ كردند ديدند نه‌ الحمد الله‌ اين‌ چشمهاش‌ به‌ كلي‌ راه‌ افتاده‌. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا امام‌ مهربانه‌. اگر يك‌ وقتي‌ ديديد كه‌ خدايي‌ نكرده‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا كور شديد سست‌ شديد فورا براي‌ زيارت‌ برويد كنار قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما ايشان‌ با اين‌ كه‌ زنجان‌ بود گاهي‌ كه‌ افرادي‌ از نظر كمالات‌ روحي‌ سست‌ بودند مي‌گفت‌ برو مشهد كنار قبر علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا. ما زارها مكروب‌ الا  كربه‌. هيچ‌ مكروبي‌ نيست‌، هيچ‌ آدم‌ غم‌ داري‌ نيست‌ در هر وضعي‌ باشه‌ كه‌ بعضيها غمشون‌ مسائل‌ كمالات‌ روحيشونه‌. بعضيها غمشون‌ شكمشونه‌، نانشونه‌، آخرشونه‌. هر كس‌ هر غمي‌ داشته‌ باشه‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا غم‌ او را رفع‌ مي‌كنه‌. ما زارها مكروب‌ الا كربه‌ و كان‌ حاجت‌ الا قضا الله‌ حاجته‌. يك‌ طالب‌ حاجتي‌ نيست‌ كه‌ خدا حاجت‌ او را برآورده‌ نكنه‌. اگر زيارت‌ كرد حضرت‌ رضا را.

 يك‌ كسي‌ يك‌ مكاشفه‌اي‌ داشت‌ اين‌ را براتون‌ بگم‌ بد نيست‌. مي‌گفت‌ كه‌ وارد حرم‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا شدم‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ كه‌، يك‌ چيز ديگه‌اي‌ يادم‌ آمد اين‌ را بهتره‌ عرض‌ كنم‌. يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ همين‌ تازگي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كرديم‌، دوستاني‌ كه‌ تو جريان‌ هستند چند نفرشون‌ تو مجلس‌ هستند. ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ براي‌ حضرت‌ زهرا در يك‌ مجلسي‌ من‌ خيلي‌ گريه‌ كردم‌. شب‌ در عالم‌ رؤيا حضرت‌ زهرا را ديدم‌ فرمودند برو مشهد. اونجا سنيه‌ها از علماي‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ هست‌. برو مشهد تا به‌ دست‌ فرزندم‌. مي‌گه‌ من‌ اعتنا نكردم‌. ببينيد امام‌ غريب‌ اينه‌ها. مي‌گه‌ اعتنا نكردم‌ بعد از شش‌ ماه‌ ديدم‌ باز حضرت‌ رضا را در خواب‌ مي‌گه‌ چرا مشهد نيامدي‌؟ مي‌گه‌ ديدم‌ از خواب‌ كه‌ پاشدم‌ رفتم‌ مشهد. رفتم‌ مشهد توي‌ حرم‌ نشسته‌ بودم‌، يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ خدا بريد ببينيد كه‌ اينها چند قدم‌ به‌ طرفتون‌ مي‌يان‌. مي‌گه‌ كه‌ در مقابل‌ ضريح‌ نشسته‌ بودم‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ رضا از تو ضريح‌ بيرون‌ آمدند دست‌ گذاشتند سر شانة‌ من‌ ديدم‌ اظهار عطوفت‌ و مهرباني‌ كردند. دوستان‌ را كجا كني‌ محروم‌ تو كه‌ با دشمنان‌ نظر داري‌. آمده‌ بود پيش‌ من‌ اين‌ آقا. اظهار تشييع‌ مي‌كرد.مي‌گفت‌ كه‌ من‌ شيعه‌ هستم‌ و به‌ پاس‌ اين‌ احترام‌ فاطمة‌ زهرا و علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا من‌ را هدايت‌ كردند. قول‌ مي‌دم‌ كه‌ تمام‌ تركمن‌ صحرا را متوجه‌ اسلام‌ كنم‌. ببينيد اينجور باشيد. علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مهربانه‌. انشاءالله‌ فردا شب‌ عيدي‌ به‌ ما مي‌دن‌. ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌كنند. و من‌ يك‌ جمله‌ اشاره‌ كنم‌ و عرايضم‌ را تمام‌ كنم‌ انشاءالله‌. خيلي‌ از مطالب‌ لازم‌ بود عرض‌ كنم‌ فرصت‌ نيست‌. دربارة‌ برنامه‌ هاتون‌ ولي‌ انشاء الله‌ حالا به‌ مناسبتي‌ عرض‌ مي‌شه‌. دعبل‌ آمد خدمت‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ السلام‌ و يك‌ اشعاري‌ را خوند. رسيد به‌ اين‌ شعر، و قبر به‌ بغداد لنفس‌ زكيتي‌. يك‌ قبري‌ در بغداد هست‌ مال‌ يك‌ نفس‌ زكيه‌ كه‌ اشاره‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. حضرت‌ فرمود كه‌ يك‌ شعر هم‌ من‌ دارم‌ همانجا جاشه‌. و قبر بطوس‌ لها من‌ مصيبه‌. يك‌ قبري‌ در طوس‌ هست‌ كه‌ چقدر مصيبت‌ بر اين‌ قبر وارد مي‌شود. حضرت‌ رضا در اين‌ دو فرد شعر به‌ اينجا مي‌رسه‌ شعرش‌ الي‌ الحشر حتي‌ يبعث‌ الله‌ صاحب‌ الزمان‌ البته‌ جمله‌اي‌ داره‌ كه‌ بايد در مقابل‌ آن‌ بياستيم‌ اين‌ را عرض‌ نمي‌كنم‌. تا روز حشر. كه‌ شايد حشر صغري‌ منظور باشه‌. وقتي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ انشاء الله‌ قيام‌ كند. آنجا يفر جهنم‌، حزن‌ را هم‌ در كربات‌. از خاندان‌ عصمت‌ در اين‌ وقت‌ خداي‌ تعالي‌ وقتي‌ كه‌ امام‌ عصر ظهور كردند، آنوقت‌ از اين‌ كربات‌ و هم‌ و غم‌ اين‌ قبر مطهر كاسته‌ ميشه‌. اين‌ يك‌ مطلب‌ دربارة‌ حضرت‌ وليعصر كه‌ خبر ميده‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و بقدري‌ حضرت‌ رضا احترام‌ ميگذاشت‌ براي‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ وقتي‌ اسم‌ شريف‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را در مقابل‌ حضرت‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا مي‌برند، حضرت‌ دستش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سرش‌ مي‌ايستاد، تعظيم‌ ميكرد، ميفرمود صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌.

 اميدوارم‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ امام‌ زماني‌ باشيد. همه‌اتون‌ مرضي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ باشيد. همه‌اتون‌ از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ باشيد.

 نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌… پروردگارا به‌ آبروي‌ امام‌ عصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا گرفتاريهاي‌ مسلمين‌ برطرف‌ برفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا همه‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ امراض‌ روحي‌ ما را شفا مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسون‌. الهي‌ آمين‌. خدايا ما را قدردان‌ بشريت‌ و انسانيت‌ خودمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا ما را قدر دان‌ عقل‌ و فكر و هوش‌ خودمون‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ جمع‌ را از بهترين‌ اصحاب‌ و ياران‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. امواتمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا مسئولين‌ اين‌ مملكت‌، كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ مملكت‌ خدمت‌ مي‌كنند، مسئولين‌ صديق‌ اين‌ مملكت‌، رهبر عزيز در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. شهدامون‌ با شهداي‌ كربلا محشور بفرما. الهي‌ آمين‌. پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. الهي‌ آمين‌. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۲۹ شوال ۱۴۱۵ قمری – ۱۰ فروردین ۱۳۷۴ شمسی – انسان باید عالم باشد یا متعلم

 انسان‌ بايد عالم‌ باشد يا متعلم‌ 10/1/74

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 انسان‌ هميشه‌ در زندگي‌ بطور كلي‌ اگر ضوابطي‌ در كار نباشد خطا و اشتباه‌ زيادي‌ دارد. كه‌ وقتي‌ سنش‌ بالا رفت‌ و به‌ خطاها و اشتباهات‌ خودش‌ پي‌ برد پشيماني‌ زيادي‌ پيدا مي‌كند. اما اگر از ابتداي‌ زندگي‌ با يك‌ افرادي‌ كه‌ يا خودشون‌ تجربه‌ دارند و يا تجربيات‌ ديگران‌ را مطالعه‌ كرده‌اند و فهميده‌اند و از راه‌ تحصيل‌ اين‌ علوم‌ به‌ تجربيات‌ زندگي‌ متوجه‌ شده‌اند. اگر انسان‌ با آنها زندگي‌ كرد و اينها را بعنوان‌ مربي‌، معلم‌، استاد، و بالاخره‌ راهنما انتخاب‌ كرد، طبعا كمتر اشتباه‌ ميكنه‌. خيلي‌ سخته‌ كه‌ انسان‌ در زندگي‌ همة‌ مسائل‌ را بخواد خودش‌ تجربه‌ بكنه‌. چون‌ تجربه‌ كردن‌ گاهي‌ ميشه‌ ضررهايي‌ متوجه‌ انسان‌ ميشود. خيلي‌ از مسائل‌ را بايد انسان‌ از تجربيات‌ ديگران‌ استفاده‌ كنه‌. اگر بنا بشود كه‌ راه‌ تحصيل‌ علم‌ پزشكي‌ مثلا تجربي‌ باشد، طبعا تا انسان‌ يك‌ پزشك‌ حاذق‌ بشود، كلي‌ ضايعات‌ و اشتباهات‌ دارد. اگر انسان‌ در زندگي‌ معموليش‌، يا در زندگي‌ عاليه‌اش‌ يعني‌ زندگي‌ روحش‌، زندگي‌ جسمش‌، بدنش‌، فرقي‌ نميكنه‌ آن‌ يكي‌ دقيقتر و اين‌ يكي‌ ساده‌تر، در هر دو؛ اگر بخواد انسان‌ خودش‌ تجربه‌ بكنه‌ يا موفق‌ به‌ حقيقت‌ نمي‌شود و يا اينكه‌ زمان‌ زيادي‌ طول‌ مي‌كشد و آن‌ اواخر زندگي‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسد.

 لذا در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ دستور داده‌اند كه‌ اگر يك‌ چيزي‌ را نمي‌دانيد از اهل‌ ذكر سؤال‌ كنيد. قرآن‌ شريف‌ مي‌فرمايد كه‌ فاسئلوا اهل‌ الذكر ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌. نفرموده‌ اگر نمي‌دانيد خودتون‌ تجربه‌ كنيد. اهل‌ ذكر، آنهائي‌ كه‌ مي‌دانند، آنهائي‌ كه‌ به‌ ياد دارند، آنهائي‌ كه‌ تجربه‌ كرده‌اند و فراموش‌ نكرده‌اند، از آنها سؤال‌ كنيد و از تجربيات‌ ديگران‌ استفاده‌ كنيد. طبعا اگر انسان‌ بخواهد از تجربيات‌ ديگران‌ استفاده‌ بكند، بايد يك‌ صداقتي‌، يك‌ پاكي‌ در افراد باشد تا تجربيات‌ يكديگر را به‌ يكديگر منتقل‌ كنند. اگر آن‌ صداقت‌ و صميميت‌ در كار نباشد طبعا شايد تجربيات‌ خودشون‌ را بعنوان‌ امتياز از گفتن‌ به‌ ديگري‌ بخل‌ كنند و نگويند. ما مي‌دونيم‌ بعضي‌ها كه‌ يك‌ كشفياتي‌ دارند، يك‌ چيزي‌ كشف‌ كرده‌اند، حاضر نيستند به‌ آساني‌ در اختيار ديگران‌ قرار بدهند. امتيازش‌ را براي‌ خودشون‌ مي‌خواهند. و حال‌ اينكه‌ اسلام‌ دستور فرموده‌ كه‌ اگر يك‌ وقتي‌ چيزي‌ را شما ياد گرفتيد زكات‌ العلم‌ بذله‌، اگر يك‌ مطلبي‌ را فرا گرفتيد، زكات‌ اين‌، يعني‌ پاك‌ شدن‌ اين‌ علم‌، اگر مي‌خواهيد اين‌ علم‌ مرضي‌ پروردگار باشد، اگر مايليد خداي‌ تعالي‌ از اين‌ علم‌ شما راضي‌ باشد، بايد بذل‌ كنيد، به‌ ديگران‌ تعليم‌ دهيد.

 در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ آنقدر كه‌ اهميت‌ داده‌ شده‌ به‌ تعليم‌، آنقدر كه‌ به‌ چيز ياد دادن‌ به‌ ديگران‌ سفارش‌ شده‌، آنقدر كه‌ به‌ راهنمائي‌ ديگران‌ از گمراهي‌ تأكيد شده‌، راجع‌ به‌ هيچ‌ چيز از عبادات‌ حتي‌، تأكيد نشده‌ است‌.

 بنابراين‌ بايد كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ در مرحلة‌ اول‌ آنچه‌ كه‌ ياد داريم‌ و مي‌دانيم‌ و تجربه‌ كرده‌ايم‌ و تحصيل‌ نموده‌ايم‌ به‌ ديگران‌ تعليم‌ بدهيم‌ و از ديگران‌ هم‌ آنچه‌ را كه‌ آنها بلدند ياد بگيريم‌. عالمترين‌ افراد آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ علم‌ ديگران‌ را بر علم‌ خودش‌ بيفزايد و انباشته‌ كنه‌ علوم‌ ديگران‌ را روي‌ علوم‌ خودش‌. از يكي‌ از دانشمندان‌ بزرگ‌ سؤال‌ كردند كه‌ تو از كجا به‌ اين‌ مقام‌ رفيع‌ رسيده‌اي‌ گفت‌ من‌ لسان‌ السئول‌ زباني‌ داشتم‌ كه‌ خيلي‌ سؤال‌ مي‌كرد. كساني‌ كه‌ راه‌ سؤال‌ كردن‌ را بلدند، البته‌ نه‌ سؤال‌ در امور مادي‌. اين‌ قبيحه‌، زشته‌. انسان‌ نبايد در امور مادي‌ از ديگران‌ چيزي‌ تقاضا كنه‌. اما در راهنماييها، در هدايتها، در امور معنوي‌، در كسب‌ علم‌ و دانش‌، در كسب‌ تجربيات‌ و صحيح‌ زندگي‌ كردن‌ اين‌ را بايد از افراد انسان‌ سؤال‌ بكنه‌. من‌ لسان‌ السئول‌. سئول‌ صيغة‌ مبالغه‌ است‌. زباني‌ كه‌ بسيار سؤال‌ مي‌كرد. هر جا دانشمندي‌ گير مي‌آمد، فورا چند تا سؤال‌ مطرح‌ ميشد و از آن‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌. اين‌ انسان‌ را به‌ جاي‌ بسيار بالايي‌ مي‌رساند. الذين‌ يستمعون‌ القول‌ افراد با مغز و آنهائي‌ كه‌ داراي‌ علم‌ و دانشند، آنهائي‌ كه‌ اهل‌ تحقيقند، اين‌ خصوصيت‌ را دارند كه‌ سوال‌ مي‌كنند. حرفهاي‌ ديگران‌ را مي‌شنوند، يستمعون‌ القول‌. و يتبعون‌ احسنه‌. يك‌ قوة‌ مميزة‌ بسيار قويي‌ دارند وسيلة‌ سنجش‌ فكري‌ دارند. مي‌سنجند كلمات‌ را. آني‌ كه‌ بهتر است‌ انتخاب‌ مي‌كنند. يستمعون‌ القول‌ و يتبعون‌ احسنه‌. خوب‌ اينها كيها هستند؟ اولئك‌ هداهم‌ الله‌. اينها را خدا هدايت‌ ميكنه‌. اگر انسان‌ توي‌ خانه‌ بنشينه‌ در مجالس‌ علما، در مجالس‌ دانشمندان‌، در مجالس‌ آنهائي‌ كه‌ بيدارند و حقايق‌ را درك‌ مي‌كنند و به‌ سوي‌ حقيقت‌ دارند حركت‌ مي‌كنند، اگر در مجالس‌ آنها ننشينه‌، حرف‌ آنها را نشنوه‌، اينها را خدا هدايتشون‌ نخواهد كرد. بعضي‌ها منتظرند با دعا هدايت‌ بشوند. هم‌ خودشون‌ دست‌ به‌ دعا برداشتند كه‌ خدايا ما را هدايت‌ كن‌. هم‌ ديگران‌ را وادار به‌ دعا مي‌كنند. تا انسان‌ خودش‌ قدمهاي‌ اوليه‌ را برنداره‌ خدا هدايتش‌ نمي‌كنه‌. و الذين‌ جاهدوا فينا لنهدينا سبلنا. كساني‌ كه‌ در راه‌ ما جهاد مي‌كنند، كوشش‌ مي‌كنند ما هدايت‌ مي‌كنيم‌ آنها را هدايت‌ مي‌كنيم‌ به‌ راههاي‌ خودمون‌. الذين‌ يستمعون‌ القول‌ فيتبعون‌ احسنه‌ اول‌ بايد سخنان‌ را بشنويد، كلمات‌ را استماع‌ كنيد، خوب‌ و بد كلمات‌ را تميز بدهيم‌ از يكديگر و بعد خداي‌ تعالي‌ ما را هدايت‌ ميكنه‌. اولئك‌ هداهم‌ الله‌ و اولئك‌ هم‌ اولي‌ الالباب‌. اينها هستند كه‌ صاحبان‌ لب‌ و مغز و فكر و فهم‌ و درك‌ و عقلند.

 بنابراين‌ خط‌ سير ما معلوم‌ ميشه‌. يكي‌ از اشتباهاتي‌ كه‌ ما فكر مي‌كنيم‌ و متأسفانه‌ در كتابهاي‌ فرهنگي‌ ما هم‌ وارد شده‌ و بسيار اشتباهه‌، فكر مي‌كنند كه‌ بشر هر چه‌ به‌ دستش‌ آمده‌ از تجربيات‌ خودش‌ بدستش‌ آمده‌. نه‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار اول‌ بشري‌ كه‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ گذاشت‌، آن‌ كسي‌ بود كه‌ و علم‌ الادم‌ اسماء كلها. همة‌ حقايق‌ را به‌ حضرت‌ آدم‌ خداي‌ تعالي‌ تعليم‌ داد. عصر حجري‌ بوده‌، و بشر هيچي‌ نمي‌دانسته‌ و مرتب‌ تجربه‌ كرد تا اينكه‌ به‌ يك‌ جائي‌ رسيد، اينها متأسفانه‌ عرض‌ كردم‌ در فرهنگ‌ ما هم‌ وارد شده‌، در كتب‌ ما هم‌ وارد شده‌ و بعضي‌ها هم‌ ممكن‌ است‌ همين‌ اعتقاد را داشته‌ باشند. ولي‌ نه‌. قرآن‌ چيز ديگري‌ ميگه‌. قرآن‌ مي‌فرمايد يك‌ ساعت‌ يا يك‌ روز يا يك‌ زمان‌ بر بشر نگذشته‌ جز اينكه‌ يك‌ سيم‌ اتصالي‌ بين‌ او و خداي‌ تعالي‌ وجود داشته‌ و آن‌ سيم‌ اتصالي‌ وجود مقدس‌ پيغمبران‌ بوده‌. پيغمبران‌ ما اول‌ كسي‌ كه‌ پا روي‌ كرة‌ زمين‌ در اين‌ نسل‌ گذاشته‌، حضرت‌ آدم‌ كه‌ صريح‌ قرآنه‌ و علم‌ الادم‌ اسماء كلها ثم‌ عرضهم‌ علي‌ الملائكه‌. منتهي‌ بقيه‌ بايد از آن‌ سيم‌ اتصالي‌ استفاده‌ بكنند. از آن‌ چراغ‌ هدايتي‌ كه‌ خدا روشن‌ كرده‌ استفاده‌ بكنند. كلمات‌ آنها را بشنوند. در امور عادي‌ و طبيعيشون‌ هم‌ حالا اگر تجربياتي‌ داشتند كه‌ اكثرا تجربيات‌ ما به‌ جائي‌ نمي‌رسه‌ تجربيات‌ ما، ما هنوز نتونستيم‌ بفهميم‌ كه‌ آيا انسان‌ از جزء حيوانات‌ گوشتخواره‌ يا علفخوار؟ هنوز اين‌ را نتوانستيم‌ بفهميم‌. هنوز نتوانستيم‌ بفهميم‌ كه‌ چه‌ غذايي‌ مفيده‌ براي‌ ماست‌ چه‌ غذايي‌ مضر براي‌ ماست‌. هنوز خودمون‌ را نمي‌توانيم‌ معالجه‌ بكنيم‌. احتياج‌ به‌ پزشك‌ و دارو داريم‌. و حال‌ اينكه‌ حيوانات‌ در همة‌ اين‌ امور از ما جلوتر هستند. تجربياتي‌ كه‌ تا به‌ امروز بوده‌ گاهي‌ انسان‌ دچار حيرت‌ ميشه‌. مي‌بينيه‌ كه‌ بعضي‌ از دانشمندان‌ يك‌ دفعه‌ سر در مي‌آورند ميگن‌ تمام‌ تجربيات‌ پزشكي‌ گذشته‌ غلط‌ بوده‌ و يك‌ فرضية‌ جديد پزشكي‌ آمده‌ و آن‌ اينه‌. و حال‌ اينكه‌ شما مي‌دونيد شايد علمي‌ در جهان‌ پرتجربه‌تر و عميق‌تر و پرطرفدارتر از علم‌ پزشكي‌ نباشه‌. از هر جواني‌ سؤال‌ بكنيد كه‌ چه‌ رشته‌اي‌ را بيشتر دوست‌ داري‌؟ البته‌ آني‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ خدا كار كنه‌ ميگه‌ پزشكي‌، ايني‌ هم‌ كه‌ مي‌خواد براي‌ دنيا كار كنه‌ ميگه‌ پزشكي‌ و همه‌ هم‌ دارند تجربه‌ مي‌كنند، هر روز هم‌ تجربه‌ مي‌كنند. هنوز به‌ جايي‌ نرسيده‌اند. هنوز به‌ اندازة‌ حيوانات‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ آنها وحي‌ كرده‌ حقايق‌ را، هنوز به‌ پاية‌ آنها نرسيده‌اند. من‌ در يك‌ مجله‌اي‌ ديده‌ام‌ كه‌ نوشته‌ بود انسان‌ عقب‌ سر حيوانات‌ توي‌ جنگل‌ راه‌ افتاده‌ تا ببينه‌ كه‌ در فلان‌ كسالتي‌ كه‌ مشترك‌ بين‌ حيوانات‌ و انسانها هست‌، آن‌ حيوان‌ به‌ چه‌ چيز پناهنده‌ ميشه‌ تا از تجربة‌ او، تا از كار او استفاده‌ بكنه‌. مثلا يك‌ ميكروبي‌ را وارد بدن‌، ميكروبي‌ كه‌ بين‌ انسان‌ و حيوانات‌ مشتركه‌، آنجا گفته‌ بود، در بدن‌ حيوانات‌ وارد مي‌كنند. بعد ولش‌ مي‌كنند در جنگل‌ ببينند اين‌ چيكار ميكنه‌. بعد او حركت‌ ميكنه‌ ميره‌ از يك‌ گياه‌، از يك‌ حركتي‌، از يك‌ استراحتي‌ مثلا استفاده‌ ميكنه‌ مي‌فهمند داروي‌ اين‌ مرض‌ اينه‌ كه‌ اين‌ انجام‌ داد. بشر با همة‌ اين‌ زحماتي‌ كه‌ روي‌ اين‌ مسئله‌ كشيده‌، از تجربه‌اش‌ زياد استفاده‌ نكرده‌. لذا خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌فرمايد الذين‌ يستمعون‌ القول‌ و يتبعون‌ احسنه‌. شما فكر داشته‌ باش‌، بهترينش‌ را باصطلاح‌ پيروي‌ كن‌. بهترينش‌ را استفاده‌ بكن‌. هر كلامي‌، هر تجربه‌اي‌ فايده‌ نداره‌.

 و اما اعتقاد ما اينه‌ كه‌ از روزي‌ كه‌ بشر آمده‌ روي‌ كرة‌ زمين‌، بشر اشرف‌ مخلوقاته‌ ديگه‌. ما خودمون‌ هم‌ حس‌ مي‌كنيم‌ كه‌ از هر حيواني‌ بهتريم‌. بهتري‌ ما در چيه‌؟ در اينه‌ كه‌ ما فهم‌ و درك‌ و عقل‌ وشعور اضافه‌اي‌ داريم‌. اين‌ را مسلمه‌. بنابراين‌ خداي‌ تعالي‌ در حيوانات‌ يك‌ غرايزي‌ گذاشته‌، يك‌ غريزه‌اي‌ گذاشته‌ كه‌ اينها خير و شرشون‌ را متوجه‌اند و به‌ آنهم‌ عمل‌ مي‌كنند. اما در بشر عقل‌ گذاشته‌، گفته‌ اختيار با خودت‌ انتخاب‌ كن‌ بسنج‌ كلام‌ را. يستمعون‌ القول‌، سنجش‌ داشته‌ باش‌ قوة‌ عقل‌ داشته‌ باش‌. قوة‌ مميزه‌ داشته‌ باش‌ اختيار در دست‌ تو و بهترين‌ كلام‌ را انتخاب‌ كن‌. يستمعون‌ القول‌ و يتبعون‌ احسنه‌.

 خدا هم‌ بهت‌ كمك‌ مي‌كنه‌، اولئك‌ هداهم‌ الله‌، خدا دستت‌ را مي‌گيره‌. بنابراين‌ ما لازم‌ داريم‌ و بدون‌ ترديد بحثي‌ نيست‌ كه‌ بايد رابطي‌ بين‌ ما و پروردگار باشه‌. نام‌ اين‌ رابط‌ نبيه‌ يا رسول‌. و پيغمبر از همين‌ جا ثابت‌ مي‌شه‌ از اينكه‌ ما قدر مسلم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما اشرف‌ مخلوقات‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ هستيم‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ همة‌ موجودات‌ زندة‌ روي‌ زمين‌ يك‌ غرايزي‌ داده‌ كه‌ به‌ تمام‌ مصالح‌ و مفاسدشون‌ پي‌ مي‌برند و به‌ انسان‌ اون‌ غرايض‌ را نداده‌ پس‌ بايد حتما از خارج‌ يك‌ شخصي‌ را خداي‌ تعالي‌ محترمانه‌ نزد اين‌ مخلوقش‌ بفرسته‌ كه‌ او را راهنمايي‌ به‌ مثلا مفاسدش‌ بكنند. نام‌ اين‌ شخص‌ پيغمبره‌. ولذا يكي‌ از منتهايي‌ كه‌ پروردگار بر بشر مي‌گذاره‌ و مي‌خواد من‌ تو را خيلي‌ احترام‌ كردم‌ و من‌ تو را خيلي‌ مواظب‌ بودم‌ و برات‌ ارزش‌ قائل‌ بودم‌ اينه‌. كه‌ لقد من‌ الله‌ علي‌ المومنين‌ اذ بعث‌ فيه‌ الرسولا من‌ انفسهم‌. خدا منت‌ گذاشته‌ بر مومنين‌. وقتي‌ كه‌ در بين‌ اينها رسولي‌ از خودشه‌ نه‌ از جنسه‌ ملائكه‌ نه‌ از جنسه‌ فرض‌ كنيد اجنه‌ نه‌ از خود بشر در همين‌ لباس‌ بشري‌ يا من‌ انفسهم‌ در بعضي‌ از قرائتها هست‌ از نفيسترينه‌ فاميلهايي‌ كه‌ در بين‌ بشر اونروز بوده‌ خداي‌ يك‌ فرد محترمي‌ را انتخاب‌ كرده‌ و در اختيار گذاشته‌.

 لقد من‌ الله‌ علي‌ المومنين‌ اذ بعث‌ فيه‌ رسولا من‌ انفسهم‌ يتلوا عليهم‌ آيه‌. آيات‌ خدا را مي‌ياد مي‌نشينه‌ براتون‌ تلاوت‌ مي‌كنه‌. پيغمبر اكرم‌ كارش‌ اين‌ بود در مسجدالحرام‌، اونوقتي‌ كه‌ در مكه‌ بود، يا در همون‌ مسجد مدينه‌ وقتي‌ كه‌ در مدينه‌ بود مي‌نشست‌ آياتي‌ كه‌ بر او نازل‌ شده‌ بود براي‌ مردم‌ مي‌خوند. شما هم‌ اگر مي‌خواييد راه‌ پيغمبر را انتخاب‌ كنيد براي‌ كساني‌ كه‌ در اختيارتون‌ هستند، آيات‌ خدا را تلاوت‌ كنيد. چه‌ اشكالي‌ داره‌ براي‌ زن‌ و بچه‌تون‌، براي‌ خانواده‌ تون‌، براي‌ روزي‌ يك‌ ساعتي‌ بنشينيد آيات‌ الهي‌ را تلاوت‌ كنيد.

 كار پيغمبر اكرم‌ را بكنيد، هر چه‌ مي‌تواند انسان‌ بايد راه‌ رسول‌ الله‌ را انتخاب‌ كند. ولكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ عصمة‌ حسنه‌، اقتداي‌ خوبي‌ است‌ اگر انسان‌ به‌ پيغمبر اقتدا بكند. ماها زندگيمون‌ روي‌ برنامه‌هاي‌ حيواني‌ محض‌ تنظيم‌ شده‌ متاسفانه‌. يك‌ ساعتي‌ بنشينيد آيات‌ قرآني‌ را مي‌خونيد ترجمه‌اش‌ را هم‌ كه‌ زيرش‌ نوشته‌ يك‌ مقدار براي‌ خانوادتون‌ تلاوت‌ كنيد آيات‌ قرآن‌ را. عليهم‌ آياتهم‌ و يذكيهم‌. پيغمبر تزكيه‌ مي‌كرد اينها را، چطور تزكيه‌ مي‌كرد؟ چطور پاكشون‌ مي‌كرد؟ ببينيد روح‌ انسان‌ مثل‌ بدن‌ انسان‌ چون‌ غير محسوس‌ را بايد به‌ غير محسوس‌ مثال‌ زد.

 روح‌ انسان‌ مثل‌ بدنه‌ انسانه‌ اگر يك‌ بدني‌ كثيف‌ شده‌ باشه‌، چكارش‌ مي‌كنن‌ تميز مي‌شه‌؟ مي‌برنش‌ حمام‌ يك‌ كيسه‌ برمي‌ دارن‌ تمام‌ كثافتهاي‌ بدنش‌ را مي‌شورند با صابون‌ و كيسه‌ و ليف‌ و امثال‌ اينها. روح‌ انسان‌ هم‌ همينطوره‌. روح‌ انسان‌ اگر هر چند وقت‌ يك‌ مرتبه‌، روح‌ انسان‌ اگر نظافت‌ نشه‌ كه‌ در دنيا خيلي‌ هم‌ ضرورت‌ داره‌ چركهاي‌ روحي‌ اين‌ كثافتهاي‌ روحي‌، در روح‌ انسان‌ باقي‌ مي‌مونه‌ كم‌ كم‌ منجر به‌ يك‌ زخمهاي‌ روحي‌، به‌ يك‌ ناراحتي‌هاي‌ روحي‌، مي‌شود كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ قابل‌ علاج‌ نيست‌. روح‌ انسان‌ بايد تزكيه‌ بشه‌، تزكيه‌ يعني‌ پاك‌ كردن‌. خيلي‌ ساده‌ يك‌ نفر اگر مي‌بينه‌ كه‌ حسادت‌ داره‌ به‌ يك‌ فردي‌ بايد اين‌ فورا خودش‌ را به‌ يك‌ طبيب‌ برسونه‌ و مرضش‌ را اعلام‌ بكنه‌ تا اون‌ طبيب‌ او را معالجه‌ بكنه‌.

 اگر خداي‌ نكرده‌ بجاي‌ محبت‌ خدا، محبت‌ جاه‌ و رياست‌ و دنيا و ماديات‌ در دلش‌ پيدا شده‌ اون‌ يك‌ مرضه‌ خيلي‌ مهمي‌ است‌ بايد خودش‌ را به‌ طبيب‌ برسونه‌ خودش‌ را معالجه‌ بكنه‌. اگر ضعفه‌ روحي‌ داره‌، خيلي‌ افراد بودند من‌ خودم‌ خيلي‌ ديدم‌ تا سنين‌ هشتاد سالگي‌، نود سالگي‌ هنوز از موش‌ مي‌ترسيدند. از سوسك‌ مي‌ترسيدند از يك‌ نهيب‌ يك‌ شخصي‌ مي‌ترسيدند. ترس‌ و وحشت‌ در وجودشون‌ بوده‌ خوب‌ اين‌ مرضه‌، اينها را انسان‌ بايد تزكيه‌ كنه‌.

 پيغمبر اكرم‌ آمده‌، سلمان‌ تربيت‌ كرده‌، ابيذر تربيت‌ كرده‌ كه‌ در مقابل‌ تمام‌ قدرتهاي‌ زمان‌ خودشون‌ مثل‌ كوه‌ ايستاده‌ بودند. المومن‌ كلجبل‌ الراسخ‌. مومن‌ مثل‌ كوه‌ استواره‌، الناس‌ ثلاثه‌ عالم‌، كه‌ در اين‌ روايت‌ احتمالا علماي‌ كه‌ اونجا مي‌فرمايد ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌. چون‌ رواياتي‌ هم‌ اين‌ را معنا مي‌كنه‌ كه‌ نحن‌ العلما، عالم‌ و متعلم‌. ببينيد دومي‌ متعلمه‌، متعلم‌ كيه‌؟ اوني‌ كه‌ راه‌ كمالات‌ را داره‌ مي‌پيمايد طبق‌ دستور علما نحن‌ العلما و شيعة‌ المتعلمون‌. شيعيان‌ ما متعلمند. متعلم‌ يعني‌ شاگرد مكتب‌. شاگرد مدرسه‌، كسي‌ كه‌ به‌ فكر تزكية‌ نفسه‌. اينها متعلمند. خوب‌ اين‌ دو دسته‌ نجات‌ پيدا مي‌كنند. الناس‌ ثلاثه‌ عالم‌ و قساء، دستة‌ سوم‌ قساء موجودات‌ بي‌ ارزش‌. در يك‌ روايت‌ ديگر دارد كه‌ كن‌ عالم‌ او متعلما. يا عالم‌ باش‌ يا متعلم‌.

 سومي‌ نباش‌، قساء نباش‌. كف‌ روي‌ دريا، روي‌ آب‌ نباش‌. پشة‌ توي‌ فضا نباش‌. هر جا كه‌ هر كس‌ تو را مي‌بره‌ نرو. دوستان‌ بد تورا بد نكنند و دوستان‌ خوب‌ تو را خوب‌، خودت‌ اونقدر شخصيت‌ داشته‌ باش‌ كه‌ بدها را خوب‌ كني‌ و خوبها را كمك‌ كني‌ و به‌ مقصد برسي‌. انسان‌ بي‌ ارزش‌ اوني‌ است‌ كه‌ مثل‌ پشه‌ توي‌ فضا، باد از اينور مي‌ره‌، از اونور مي‌ره‌. همة‌ ارزش‌ انسان‌ به‌ ثبات‌ انسان‌ و استقامته‌ انسانه‌. همة‌ ارزش‌ انسان‌. آدمي‌ كه‌ ثبات‌ استقامت‌ نداره‌ اين‌ شخص‌ يك‌ شاهي‌ ارزش‌ نداره‌. اصلا انسان‌ نيست‌. عرض‌ كردم‌ انسان‌ يا عالمه‌ يا متعلم‌ يا سوميش‌ قساء. سوميش‌ هم‌ از جرآء. كوشش‌ بكنيد اگر يك‌ راهي‌ را صحيح‌ تشخيص‌ بديد اون‌ را با كمال‌ استقامت‌ تعقيب‌ كنيد.

 ثبات‌ داشته‌ باشيد، استقامت‌ داشته‌ باشيد. و بعد هم‌ اگر مي‌خواييد به‌ مقصد برسيد بايد پشت‌ سر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ حركت‌ كنيد. اونها صراط‌ مستقيمند، اينها هستند كه‌ راه‌ خدا را مي‌دانند و اعمالشون‌ راه‌ خداست‌ چرا خودشون‌ نمي‌گن‌ صراط‌ مستقيم‌؟ براي‌ اينكه‌ عملشون‌، گفتارشون‌ حتي‌ سكوتشون‌ و مرگ‌ و حياتشون‌ همش‌ حجته‌. يكي‌ از دوستان‌ يك‌ وقتي‌ سوال‌ مي‌كرد كه‌ چرا همة‌ ائمه‌ با سم‌ يا با كشتن‌ از بين‌ رفتن‌؟ چرا با مرگ‌ طبيعي‌ نداشتند؟ من‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ بجهت‌ اينكه‌ امام‌ همه‌ چيزش‌ بايد امامت‌ داشته‌ باشد. همة‌ حركاتش‌، سكناتش‌، لباسش‌ حتي‌. و ما هم‌ بايد در همه‌ چيز به‌ او اقتدا بكنيم‌. اگر يك‌ امام‌ توي‌ خانه‌ با اجل‌ طبيعي‌ در بستر بميره‌ مردنش‌ ديگه‌ امامت‌ نداره‌ و حال‌ اينكه‌ مردن‌ امام‌ خيلي‌ هم‌ مهمه‌. بايد مردن‌ امام‌ طوري‌ باشد كه‌ بوسيلة‌ مردنش‌ ظالم‌ را معرفي‌ كنه‌. مردم‌ را روشن‌ بكنه‌. مردم‌ بدنن‌ ظالمي‌ كه‌ امام‌ را اذيت‌ مي‌كنه‌ و مي‌كشه‌ اين‌ ظالم‌ را نبايد يك‌ لحظه‌ بهش‌ اجازه‌ بدن‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ روي‌ مسند قدرت‌ نشسته‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ معاويه‌ را آورد به‌ كوفه‌ با صلحش‌، و معاويه‌ را معرفي‌ كرد و معاويه‌ حضرت‌ مجتبي‌ را شهيد كرد با همين‌ شهادت‌ امام‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ كل‌ مردم‌ شناخته‌ شدند.

 زمامدارشون‌ كه‌ معاويه‌ باشه‌ شناخته‌ شد كه‌ اين‌ آدم‌، آدمي‌ است‌ كه‌ حتي‌ براي‌ امضاي‌ خودش‌ ارزش‌ قائل‌ نيست‌. وقتي‌ كه‌ آمد در كوفه‌ اون‌ صلحنامه‌اي‌ كه‌ بين‌ امام‌ مجتبي‌ و خودش‌ نوشته‌ شده‌ بود و خودش‌ هم‌ امضاء كرده‌ بود، پاره‌ كرد زير پاش‌ انداخت‌. مردم‌ شناختند معاويه‌ را. مردم‌ معاويه‌ را وقتي‌ ديدن‌ امام‌ مجتبي‌ با اين‌ عظمت‌ با اين‌ پاكي‌ را اينطور اذيت‌ مي‌كنه‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را اونطور سبع‌ و لعن‌ مي‌كنه‌ مردم‌ معاويه‌ را شناختند. حالا برن‌ معاويه‌ را سرنگون‌ كنند متنهي‌ سستي‌ مردم‌ اين‌ كمك‌ را به‌ مغز اينها نكرد. معاويه‌ از اينكه‌ مردم‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را بكنند شد و معاويه‌ كه‌ به‌ درك‌ واصل‌ شد يزيد بن‌ معاويه‌ اومد سر كار.

 و اگر باز هم‌ مردم‌ بيدار نمي‌شدن‌ بدتر از يزيد هم‌ مي‌آمد سر كار و باز هم‌ اگر بيدار نمي‌شدند دين‌ اسلام‌ از بين‌ رفته‌ بود. بايد مرگ‌ امام‌ خودش‌ اين‌ معرف‌ قانون‌ باشه‌. مرگ‌ امام‌ بايد امامت‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ شما به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ مامنا الا مسموم‌ او مقتول‌ كه‌ شماها اگر مي‌خواييد پشت‌ سر امامتون‌ حركت‌ كنيد براي‌ اثبات‌ حق‌، اونقدر بي‌ اعتنا نباشيد كه‌ توي‌ بستر مرض‌ از غصه‌ مثلا بميريد كسي‌ هم‌ نفهمه‌.

 نه‌. بايد همانطوري‌ كه‌ امامتون‌، امام‌ معصومتون‌، حالا هر كدام‌ را مي‌خواي‌ انتخاب‌ كن‌، يك‌ وقتي‌ صحبت‌ بود، قبل‌ از انقلاب‌ بود، زمان‌ ما زمان‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ است‌ كه‌ با شاه‌ ما بايد صلح‌ كنيم‌، بعضي‌ها كه‌ خيلي‌ دور از حقايق‌ بودند اين‌ مسائل‌ را مطرح‌ مي‌كردند. يا زمان‌ ما زمان‌ سيدالشهداست‌ كه‌ بايد جنگ‌ كنيم‌. يك‌ وقتي‌ تو كانون‌ اين‌ سوال‌ شد. من‌ گفتم‌ زمان‌ ما زمان‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. خوب‌ حالا چكار مي‌كنيد پس‌؟ ما بايد خودمون‌ را آماده‌ كنيم‌ محيا كنيم‌ مجهز كنيم‌ هر وقتي‌ كه‌ توانستيم‌ اقدام‌ بكنيم‌ به‌ مبارزه‌ و ظالم‌ را سرنگون‌ كنيم‌ و روي‌ زمين‌ ظلم‌ را نگذاريم‌ بمونه‌. حالا اين‌ يك‌ وقت‌ هست‌ ما كوچكيم‌ يك‌ مملكتي‌ را مي‌تونيم‌ از زير بار ظلم‌ نجات‌ بديم‌ يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ يك‌ خرده‌ بزرگتريم‌ دو تا مملكت‌ را، يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ مثل‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا كه‌ اگر زمينه‌ آماده‌ بشه‌، مردم‌ زياد كشته‌ نشن‌ يكي‌ از تبليغات‌ سوء امام‌ زمان‌ اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنند تمام‌ مردم‌ را مي‌كشه‌. امام‌ رئوف‌ امام‌ مهربان‌، امامي‌ كه‌ به‌ پيغمبر اقتدا كرده‌ امامي‌ كه‌ بايد مثل‌ پيغمبر رفتار بكنه‌، مردم‌ را بنا نداره‌ بكشه‌ اگر بنا باشه‌ كه‌ همه‌ را بكشه‌ ديگه‌ كجا مي‌خواد عدل‌ و داد را برقرار كنه‌. اين‌ امام‌ رئوف‌. چرا يك‌ عده‌ غده‌هاي‌ سرطاني‌ اجتماع‌ هستند اينها را بايد قطعشون‌ كنه‌. افرادي‌ هستند كه‌ حجت‌ برشون‌ تمام‌ شده‌ در شهرهاي‌ مختلف‌ هستند، هم‌ معرف‌ به‌ امام‌ زمان‌ ندارند كه‌ بدونن‌ ايشان‌ بالاخره‌ كار را تمام‌ مي‌كنه‌ و حكومت‌ امام‌  زمان‌ هم‌ به‌ ضرر اونهاست‌. اينها ممكنه‌ گوشه‌ كنار قيام‌ بكنن‌، اينها راه‌ اولادي‌ هم‌ نداره‌ جز همين‌ كه‌ اينها را بكشن‌ و اين‌ هم‌ با شمشير مي‌شه‌ كشت‌ و لذا يخرج‌ باصيف‌. حضرت‌ بقية‌ لله‌ با صيف‌ خروج‌ مي‌كنه‌ يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ نفر در يك‌ شهر يك‌ نفر ديگر در شهر ديگر، يك‌ نفر ديگه‌ در يك‌ شهر ديگه‌، يا نهايت‌ ده‌ نفر، اينها را بعد از اينكه‌  همه‌ ايمان‌ آوردند با شمشير با چاقو هم‌ مي‌شه‌ اينها را كشتشون‌. احتياجي‌ به‌ توپ‌ و تانك‌ و مسلسل‌ و اينها طبعا نداره‌.

 اوني‌ هم‌ كه‌ مي‌گن‌ اسلحه‌هاي‌ روز از كار مي‌افته‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ نيازي‌ بهش‌ نيست‌. يك‌ امام‌ عادلي‌ كه‌ باصطلاح‌ مي‌خواد يك‌ دماغ‌ بي‌ جهت‌ خوني‌ نشه‌، امام‌ معصومي‌ كه‌ حاضر نيست‌ كوچكترين‌ ظلمي‌ به‌ فردي‌ از افراد بشه‌ اين‌ نمي‌ياد با مثلا فرض‌ كنيد با بمبي‌ كه‌ در هيروشيما انداختند تمام‌ مردم‌ را از بين‌ بردند، بچه‌ و زن‌ و بزرگ‌ و كوچك‌ و همه‌ را از بين‌ بردن‌ و ساختمانها را هم‌ از بين‌ بردن‌ يك‌ همچي‌ كاري‌ بكنه‌، ابدا. بنابر اين‌ زمان‌ ما اين‌ را هم‌ الان‌ به‌ شما مي‌گم‌، زمان‌ ما زمان‌ امام‌ زمانه‌ يعني‌ بايد به‌ كي‌ اقتدابكنيم‌؟ به‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌. چه‌ بكنيم‌؟ خودمون‌ را آماده‌ بكنيم‌. شما مملكت‌ اسلاميتون‌ را خب‌ تا حدي‌ روبراش‌ كرديد مگر به‌ همينجا تمام‌ مي‌شه‌؟ بايد كوشش‌ بكنيد. عراق‌ كه‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ در اونجا اكثرا زندگي‌ مي‌كنند از زير بار صدام‌ و ظلم‌ صدام‌ نجات‌ بده‌.

 هر كجا كه‌ دست‌ يهود و نصارا بر اونجاها مسلطه‌، كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌، لا تتخذوا اليهود و النصارا اوليا دست‌ اونها را كوتاه‌ مي‌كنه‌. و خلاصه‌ پشت‌ سر امام‌ زمانتون‌ حركت‌ كنيد. و تزكيه‌ بشيد، تزكيه‌ يعني‌ ترس‌ و سستي‌ و عدم‌ ثبات‌ و تزلزل‌ و شك‌ و ترديد و امثال‌ اينها را بريزيد كنار. و صراط‌ مستقيم‌ را پيش‌ بگيريد و تنها محبت‌ خدا را در دلتون‌ جاي‌ بديد و با نفستون‌ جهاد بكنيد و بندة‌ كامل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار باشيد اين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ تزكية‌ نفسه‌. و يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. خوندن‌ و نوشتن‌ اين‌ تعليم‌ كتابه‌. كتاب‌ قرآن‌ حقايق‌ را ياد بگيريد. ظواهر دين‌ را ياد بگيريد و حكمت‌، حكمت‌ كه‌ حقيقت‌ دينه‌، واقعيته‌ دينه‌ اين‌ را هم‌ آمديد تعليم‌ بگيريد.

 خوب‌ تعليم‌ حكمت‌ از كجاست‌؟ زحمات‌ زيادي‌ داره‌. بايد انسان‌ اول‌ خودش‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ برسانه‌ به‌ مقام‌ اخلاص‌ برسانه‌. يعني‌ تمام‌ اعمالش‌ را خالص‌ كنه‌ براي‌ خدا. همون‌ مرحلة‌ عبوديت‌ و بندگي‌ كامل‌ و بعد خودش‌ را به‌ مقام‌ خلوص‌ هم‌ برسونه‌. يعني‌ پاك‌ بشه‌ هيچ‌ غل‌ غشي‌ تو وجودش‌ نباشه‌ وقتي‌ كه‌ رسيد به‌ مرحلة‌ خلوص‌ و خودش‌ را خالص‌ كرد اون‌ وقت‌ و من‌ يعطي‌ الحكمه‌ لقد اوتي‌ خيرا كثيرا هر كي‌ بهش‌ حكمت‌ داده‌ شد خير زيادي‌ بهش‌ داده‌ شده‌. خير كثير هم‌ به‌ يك‌ معنا همان‌ كوثري‌ است‌ كه‌ وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و از وجود مقدس‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها، دوازده‌ چشمه‌ از اين‌ نهر كوثر، از اين‌ حوض‌ كوثر جاري‌ شده‌ كه‌ يكي‌ از آنها علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و ماه‌ ذي‌ القعده‌ سرتاسرش‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌.

 آيا زوار عيد نوروز بايد ببينيم‌ بيشترند يا زوار روز بيست‌ و سوم‌ ماه‌ ذيقعده‌. ما كج‌ مي‌ريم‌ اينجوري‌ كج‌ مي‌ريم‌. نه‌ عيد نوروز، حالا چرا نمي‌دونم‌. زوار آنقدر زيادند كه‌ ديگه‌ جا براي‌ احدي‌ نيست‌. اما شب‌ زيارتي‌ مخصوص‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در سال‌ يك‌ روزه‌ يا شب‌ تولد حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ در سال‌ يك‌ روزه‌ كه‌ شب‌ يازدهم‌ ذيقعده‌ است‌ معلوم‌ نيست‌، حالا ما كه‌ سالهاي‌ گذشته‌ ديديم‌ و حالا شما اگر اينجا بوديد ببينيد. ببينيد كدوم‌ يكي‌ مهمتره‌.

 ماه‌ ذيقعده‌ كه‌ شايد امشب‌ شب‌ آخر ماه‌ باشد. بعله‌؟ كسي‌ خبر نداره‌. اما اگر دو شب‌ مانده‌ بود به‌ عيد نوروز خيلي‌ خبر داشتيم‌ها. اينها همه‌ را حساب‌ داريم‌ و خدا هم‌ حساب‌ ميكنه‌. حتي‌ دقيقة‌ تحويل‌ سال‌ را براي‌ اينكه‌ هفت‌ سين‌ بچينيم‌ و از خطرات‌ اين‌ هفت‌ سين‌ ما را نجات‌ بده‌ و باصطلاح‌ سال‌ نومون‌ مبارك‌ باشه‌ كه‌ انشاء الله‌ هم‌ مبارك‌ خواهد بود، زير ساية‌ امام‌ زمان‌، اين‌ را خوب‌ اطلاع‌ داريم‌. ولي‌ ماه‌ ذيقعد كه‌ يكي‌ از ماههاي‌ حرامه‌ و ماههاي‌ محترم‌ شروع‌ ميشه‌ و اعمال‌ زيادي‌ هم‌ در اين‌ ماه‌ ذيقعد هست‌، ذيقعدة‌ الحرام‌، ذيحجة‌ الحرام‌، محرم‌ الحرام‌، كه‌ روايت‌ دارد كه‌ 4 ماه‌ در ميان‌ ماهها محترمتره‌. يكي‌ همين‌ سه‌ ماهه‌ كه‌ از فرداشب‌ ظاهرا شروع‌ ميشه‌ و يكي‌ هم‌ ماه‌ رجبه‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ در اين‌ ماه‌ ذيقعدة‌ الحرام‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ دستوراتي‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ هست‌ عمل‌ كنيم‌. و مهمترينش‌ در اين‌ ماه‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يازدهم‌ اين‌ ماه‌ تولد حضرته‌، بيست‌ و سوم‌ اين‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ آن‌ حضرت‌. بيست‌ و پنجم‌ روز دفع‌ الارضه‌ كه‌ روايت‌ داره‌ افضل‌ اعمال‌ آن‌ روز زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. آخر اين‌ ماه‌ وفات‌ امام‌ جواد، فرزند عزيز علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. خوب‌ اينجا مشهد هم‌ هست‌ و شما هم‌ اكثرتون‌ مجاورين‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستيد و انشاء الله‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، صدا مي‌زنند اين‌ الرضويون‌. آنهائي‌ كه‌ رضائي‌ هستند، آنهائي‌ كه‌ ساكن‌ كوي‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هستند، آنهائي‌ كه‌ پروانه‌ وار دور قبر مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌گشتند. آنهائي‌ كه‌ هر روز زيارت‌ مي‌كردند حضرت‌ رضا را كه‌ هزار حج‌ و هزار عمرة‌ مقبوله‌ در نامة‌ اعمالشون‌ نوشته‌ مي‌شد. آنهائي‌ كه‌ روايت‌ داره‌ كسي‌ كه‌ زيارت‌ كند علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را گناهانش‌ بخشيده‌ ميشه‌ ولو كان‌ مثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار. اين‌ امام‌ رئوف‌، اين‌ امام‌ مهربان‌، الذي‌ هي‌… انشاء الله‌ زيارت‌ كنيم‌ و از حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مهمترين‌ حاجتتون‌ اين‌ باشه‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را از آن‌ حضرت‌ بخواهيد كه‌ خود حضرت‌ هم‌ زياد به‌ ياد امام‌ زمان‌ بود. واقعا روايات‌ را وقتي‌ انسان‌ نگاه‌ ميكنه‌، مي‌بينه‌ كه‌ ائمه‌ چه‌ عشقي‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ اظهار مي‌كردند. در مقابل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا وقتي‌ كه‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ برده‌ ميشد، حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ دستشون‌ را مي‌گذاشتند روي‌ سرشون‌، اين‌ بعنوان‌ احترام‌ در بين‌ عرب‌ رسمه‌، دست‌ را مي‌گذارند روي‌ سر، از جا بلند ميشد در مقابل‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ و تعظيم‌ مي‌كرد، صلي‌ الله‌ عليه‌، صلوات‌ خدا بر او باد، صلوات‌ خدا بر او باد، صلوات‌ خدا بر او باد. آنوقت‌ يك‌ همچين‌ امامي‌ نصيب‌ ما شده‌. امامي‌ كه‌ همة‌ انبياء و اولياء، حضرت‌ سيد الشهدا مي‌فرمايد كه‌ اگر من‌ زمانش‌ را درك‌ مي‌كردم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌ تمام‌ ايام‌ عمرم‌. حضرت‌ صادق‌ هم‌ همين‌ جمله‌ را داره‌. براي‌ اهميت‌ كارش‌. اين‌ الطالب‌ بذحول‌ الانبياء و ابناء الانبياء. تمام‌ خونهايي‌ كه‌ مظلومانه‌ ريخته‌ شده‌، خونهاي‌ معصومين‌، براي‌ اين‌ بوده‌ كه‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌، دين‌ صحيح‌ مردم‌، در دنيا گسترش‌ پيدا بكنه‌ و بوسيلة‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گسترش‌ پيدا ميكنه‌. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. كه‌ درشت‌ترين‌ و پر اهميت‌ترين‌ و مهمترين‌ خونهايي‌ كه‌ مظلومانه‌ ريخته‌ شده‌، خون‌ حضرت‌ سيد الشهداست‌. اين‌ را شما فكر نكنيد بخاطر امامت‌ حضرت‌ بوده‌. چون‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ خونش‌ روي‌ زمين‌ ريخت‌. بخاطر اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ در زمان‌ حضرت‌ سيد الشهدا يا بنا بوده‌ اسلام‌ از بين‌ بره‌ يا بوده‌ اسلام‌ بوسيلة‌ اين‌ شهادت‌ به‌ دست‌ من‌ و شما برسه‌. بعد از هزار و چهارصد سال‌. و حضرت‌ سيد الشهدا با شهادتش‌، اين‌ اسلام‌ نيم‌ بند را باصطلاح‌، اين‌ اسلام‌ ناتمام‌ را، اين‌ را به‌ دست‌ ما رسانده‌ و ما هم‌ ادامه‌ خواهيم‌ داد و اگر عزاداريها را ادامه‌ بديم‌، اين‌ ادامه‌ پيدا ميكنه‌ تا وقتي‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ تشريف‌ بياورد و اين‌ اسلام‌ ناقص‌ را كاملش‌ كنه‌. شما ميگيد كه‌ اين‌ اسلام‌ ناقص‌ نيست‌. اسلام‌ ذاتا ناقص‌ نيست‌. اين‌ را يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد ايني‌ كه‌ در دست‌ ماست‌ كامل‌ نيست‌. و الا آن‌ روزي‌ كه‌ پيغمبر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را روي‌ دست‌ بلند كرد و معرفيش‌ فرمود، فرمود اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌. كمال‌ دين‌ از ناحية‌ پيغمبر انجام‌ شد. اما ما كاملا آن‌ را دريافت‌ نكرديم‌. بجاي‌، اكثرمون‌، بجاي‌ علي‌ ابابكر را انتخاب‌ كرديم‌. تازه‌ علي‌ را هم‌ همانهائي‌ كه‌ انتخاب‌ كردند، نشناختند و پيروي‌ كامل‌ نكردند. بنابراين‌ ناقص‌ به‌ دست‌ ما رسيده‌. ما نتونستيم‌ از اين‌ كمال‌ دين‌ استفاده‌ بكنيم‌. دين‌ الان‌ كامله‌، ذاتا كامله‌، در قرآن‌، در روايات‌. با وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ كه‌ اينهم‌ زمينه‌ باشه‌، دين‌ كامله‌. منتهي‌ به‌ دست‌ ما كاملش‌ نرسيده‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ وقتي‌ بياد، كاملش‌ ميكنه‌. و اوست‌ كه‌ طلب‌ خون‌ حضرت‌ سيد الشهدا را مي‌كنه‌. ما طلب‌ خون‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ مي‌آد ميگه‌ كه‌، چون‌ بعضي‌ها مي‌آن‌ از من‌ سؤال‌ مي‌كنند كه‌ يزيد و شمر كه‌ آنوقت‌ نيستند. از كي‌ طلب‌ خون‌ ميكنه‌. مگر امام‌ حسين‌ هم‌ مثل‌ من‌ و شماست‌ كه‌ اگر كشتند من‌ و شما را، قاتل‌ را بياورند اعدام‌ كنند و تمام‌ بشه‌. با شهادت‌ سيد الشهدا بايد دين‌ مستقر بشه‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ دين‌ را مستقر ميكنه‌.

 خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. اين‌ ماه‌ هم‌ بر ما گذشت‌ بعد از ماه‌ رمضان‌. ماه‌ شوال‌. برويم‌ در خانة‌ آقامون‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. دلها را بفرستيد كنار آن‌ قبر شش‌ گوشه‌. يكي‌ از اولياء خدا مي‌گفتند نمي‌دانم‌ در عالم‌ خواب‌ بوده‌، در عالم‌ مكاشفه‌ بوده‌ ميگه‌ چشمم‌ را كه‌ روي‌ هم‌ مي‌گذاشتم‌ مي‌ديدم‌ كه‌ روي‌ قبر ابي‌ عبد الله‌ نوشته‌ شده‌ هذا قبر الحسين‌ الذي‌ قتلوه‌ عطشانا. چشمم‌ را كه‌ باز مي‌كردم‌ مي‌ديدم‌ كه‌ نوشته‌ شده‌ السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌. حالا اگر شما مي‌خواهيد هر يك‌ از اين‌ دو نوشته‌ را ببينيد، بيائيد بريم‌ كربلا. هر دوش‌ هست‌. ايني‌ كه‌ امام‌ سجاد روي‌ قبر مطهر حضرت‌ سيد الشهدا نوشته‌ اين‌ بوده‌: هذا قبر الحسين‌ اين‌ قبر آن‌ حسيني‌ است‌ كه‌ او را با لبهاي‌ تشنه‌ كشتند. مسئلة‌ عطش‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خيلي‌ مهمه‌. مردمي‌ كه‌ به‌ يك‌ عده‌، آخه‌ گاهي‌ دو تا لشگر در مقابل‌ هم‌ قرار كه‌ مي‌گيرند، هر دو مساوي‌ هستند. خوب‌ اگر يك‌ طرف‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ آن‌ طرف‌ را تضعيف‌ بكنه‌، از نظر جنگي‌ زياد مهم‌ نيست‌. مثلا اين‌ آمده‌ شريعة‌ فرات‌ را گرفته‌، آنها را مي‌خواد تضعيف‌ كنه‌ و، چون‌ با هم‌ مساوي‌ هستند. اما سي‌ هزار لشگر يك‌ طرف‌، هفتاد و دو نفر يك‌ طرف‌. اين‌ ديگه‌ احتياجي‌ به‌ اين‌ كارها نداره‌. ايني‌ كه‌ جلوي‌ آب‌ را گرفتند در كربلا بيشتر به‌ خاطر اينه‌ كه‌ ما بايد اين‌ را نقل‌ كنيم‌ كه‌ خود حضرت‌ سيد الشهدا مي‌فرمايد ليتكم‌ في‌ يوم‌ عاشورا جميعا تنظروني‌ اي‌ كاش‌، شيعيان‌ من‌ همه‌ اتون‌ روز عاشورا بوديد كيف‌ استسقي‌ لطفي‌. آخه‌ دو دسته‌اي‌ كه‌ با هم‌ مساوي‌ نيستند و از همه‌ بالاتر، تشنگي‌ خودشون‌ به‌ كنار، طفل‌ شيرخوار، كيف‌ استسقي‌ لطفلي‌ و ابو ان‌ يرحموني‌. حالا مي‌خوايد چراغها را خاموش‌ كنيد حالي‌ داشته‌ باشيم‌ مانعي‌ نداره‌. شب‌ جمعه‌ است‌. انشاء الله‌ امام‌ زمانمون‌ هم‌ مجلس‌ ما را منور به‌ نور مباركشون‌ مي‌كنند و با شما در اين‌ عزا و در اين‌ عزاداري‌ شركت‌ بكنند و اين‌ تقاضا را ما داريم‌ از امام‌ زمانمون‌، اگر با بدن‌ مقدسشون‌ هم‌ تشريف‌ نيارند، احاطة‌ روحي‌ بر ما دارند، لطف‌ و عنايت‌ خاصي‌ انشاء الله‌ به‌ ما داشته‌ باشند.

 همه‌ ديدند سيد الشهدا تنها مانده‌. آمد براي‌ وداع‌ با اهل‌ بيتش‌. عليكن‌ من‌ السلام‌ از من‌ به‌ همه‌ اتون‌ سلام‌ و خداحافظي‌. آوردند قنداقة‌ علي‌ اصغر را به‌ دستش‌ دادند. حضرت‌ سيد الشهدا ديد كه‌ يك‌ حجت‌ ديگر باقي‌ مانده‌. مبادا روز قيامت‌ در بين‌ اين‌ مردم‌ يك‌ فردي‌ باشد كه‌ بگويد اگر من‌ طفل‌ شيرخوار حسين‌ بن‌ علي‌ را با آن‌ حالت‌ ديده‌ بودم‌، دست‌ از جنگ‌ با سيد الشهدا مي‌كشيدم‌. لذا اين‌ طفل‌ را برداشت‌، بعضي‌ نوشته‌اند تشريف‌ برد در خيمه‌، عبا به‌ دوش‌ انداخت‌، عمامة‌ پيغمبر را به‌ سرش‌ انداخت‌، روي‌ شتر نشست‌. تمام‌ اينها نشانة‌ اين‌ بود كه‌ من‌ با شما اين‌ دفعه‌ سر جنگ‌ ندارم‌. مي‌خوام‌ حرف‌ باهاتون‌ بزنم‌. روي‌ بلندي‌ ايستاد. صدا زد ان‌ لم‌ ترحموني‌ اگر به‌ من‌ رحم‌ نمي‌كنيد، اگر من‌ را دوست‌ نداريد، اگر غريزة‌ اسلامي‌ و فكر اسلامي‌ نداريد كه‌ پسر دختر پيغمبر را دوست‌ داشته‌ باشيد، فارحموا هذه‌ الرضيع‌. اين‌ شيرخواري‌ كه‌ هر انساني‌ دلش‌ به‌ او ترحم‌ مي‌كند، اگر شما انسانيد، اگر شماها انسانيتتون‌ را از دست‌ نداديد، اين‌ طفل‌ را از من‌ بگيريد ببريد سيرابش‌ كنيد. اما ترونه‌ كيف‌ يتلظي‌ عطشا. آيا نمي‌بينيد چگونه‌ از كثرت‌ عطش‌ همانطوري‌ كه‌ نوشته‌اند حالت‌ علي‌ اصغر در حالت‌ احتضار و سكرات‌ بود. سر به‌ طرف‌ شانه‌ خم‌ شده‌، چشمها به‌ گودي‌ نشسته‌، رنگ‌ از صورت‌ پريده‌، دهانش‌ را باز مي‌كند، مي‌بندد و زبان‌ به‌ دور دهان‌ مي‌چرخاند. اما ترونه‌ كيف‌ يتلظي‌ عطشا و بين‌ ما هو يخاطبهم‌. حسين‌ دارد با مردم‌ صحبت‌ مي‌كند، مردم‌ هم‌ دارند گوش‌ مي‌دهند. در كنار عمر سعد، حرمله‌ ايستاده‌ بود. عمر سعد رو كرد به‌ حرمله‌ كه‌ چرا جواب‌ حسين‌ را نمي‌دي‌؟ گفت‌ پدر را نشان‌ بگيرم‌ يا پسر را؟ عمر سعد گفت‌ آيا سپيدي‌ گلوي‌ علي‌ اصغر را نمي‌بيني‌. اذ عصي‌ سهم‌ مهذب‌ مسموم‌. يك‌ وقت‌ تير سه‌ شعبة‌ زهر آلود، آمد به‌ حلقوم‌ علي‌ اصغر رسيد و ذبحت‌ الطفل‌. اين‌ طفل‌ شيرخوار از گوش‌ تا به‌ گوشش‌ ذبح‌ شد. همه‌ با توجه‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ الهي‌ عظم‌ البلاء ما راهي‌ به‌ جز توسل‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ نداريم‌. از ميان‌ بلاهايي‌ كه‌ دنيا دار بلبلاء محبوبه‌ دنيا خانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ بلا پيچيده‌ شده‌، نجاتي‌ از اين‌ بلاهاي‌ دنيايي‌ نداريم‌ جز آنكه‌ دست‌ توسل‌ به‌ دامن‌ امام‌ زمانمون‌ بزنيم‌. لذا عرض‌ مي‌كنيم‌ الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحق‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 نمي‌دونم‌ دلم‌ ديوونة‌ كيست‌، نمي‌دونم‌ دلم‌ ديوونة‌ كيست‌، اسير نرگس‌ مستونة‌ كيست‌، امان‌ از دل‌، امان‌ از دل‌، دل‌، نمي‌دونم‌ دلم‌ ديوونة‌ كيست‌

 

۱۷ ربيع الاول ۱۴۱۶ – ۲۴ مرداد ۱۳۷۴ – روز میلاد پیغمبر و امام صادق (علیهما و آلهما السلام)

 

@ متن سخنراني 17 ربيع الاول 1416 مصادف با 24 مرداد 1374 و 15 آگوست 1995

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»([1]).

 

روز ميلاد مسعود حضرت ختمي مرتبت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلمو روز تولد رئيس مذهب شيعه، حضرت امام جعفر صادق صلوات الله و سلامه عليه، را به همه دوستان و محبين امام عصر ارواحنافداهو بالاخص آن وجود مقدس تبريك و تهنيت عرض مي‌كنيم. اميدواريم عيدمان مبدل به عيد اعظم ظهور حجت ابن الحسن ارواحنافداهگردد.

آيه شريفه خداي تعالي پيغمبر اكرم را معرفي مي‌كند كه اين شخص به نام اسم مي‌برد در اين‌جا به خاطر اين‌كه مشخص كند صميميت و خصوصيتي كه بين ذات مقدس پروردگار و آن حضرت هست بيان كند “رسول الله” بزرگترين صفت براي پيغمبر همين صفت است تا مي‌توانيد نام پيغمبر اكرم را بين خودتان با همين كلمه اسم ببريد «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا»([2])همان‌طوري كه يكديگر را صدا مي‌زنيد پيغمبر را اين‌طور صدا نزنيد. با جمله اسم خاص به خصوص كمتر مگر در ضرورت نام مقدس آن حضرت را ببريد. هر وقت اسم مقدس رسول اكرم برده شد، بعضي از علماء گفته‌اند واجب است انسان صلوات بفرستد و بعضي مستحب مؤكد و تركش را بعضي حرام و بعضي مكروه با كراهت شديد دانسته‌اند. در يك روايت دارد كه كسي كه نام آن حضرت در مقابلش برده بشود و بر او صلوات نفرستد، «أَخْطَأَ طَرِيقَ الْجَنَّةِ»([3]): راه بهشت را خطا كرده يعني از صراط مستقيم خارج شده. بعضي از روايات كلمه وجوب دارد واجب است البته به خاطر اين كه ممكن است زياد نام حضرت برده بشود وجوب آنچناني كه واقعاً مثل نماز واجب باشد شايد نباشد ولي اين تعبيرات براي مستحب مؤكد هست. همان‌طوري كه درباره‌ي غسل جمعه كلمه وجوب دارد و استحباب تأكيد شده را مراجع و مجتهدين مي‌فهمند؛ بنابراين نام مقدس رسول اكرم وقتي برده شد حتماً حالا لازم نيست بلند چون باز استحباب فوق استحباب اين است كه اگر جمعي هستند صدايشان را به صلوات بلند كنند «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ»([4])صداهايتان را به صلوات بر پيغمبر بلند كنيد به خاطر اين‌كه نفاق را از بين مي‌برد. ولي اگر مقتضياتي نيست لااقل آهسته بايد همه افراد، همه شنوندگان، همه كساني كه نام پيغمبر اكرم را مي‌شوند بر آن حضرت صلوات بفرستند.

در اين آيه اين جلمه هست: “رسول‌الله” بزرگترين افتخار براي پيغمبر، بزرگترين صفت نيكوي آن حضرت اين كلمه رسول الله است؛ واسطه بين خدا و خلق، واسطه بين خالق و مخلوق، واسطه‌ي بين ايجاد كننده و موجود، اين بزرگترين صفت است بعد خداي تعالي مي‌خواهد اميرالمؤمنين را با آن حضرت معرفي كند. اين را شما بدانيد امروز روز تولد وجود مقدس رسول اكرم از مادر هست اما روز اول خلقت آن حضرت نيست. پيغمبر اكرم اول موجودي است طبق روايات شيعه و سني كه خداي تعالي او را خلق كرده. فرمود: «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابِرُ»([5])نور پيغمبر تو بود اي جابر! خطاب به جابر بن عبدالله انصاري مي‌فرمايد: «وَ اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورِي»([6])و اين روايات از طرق اهل سنت همه وارد شده و حتي يادم هست كه صاحب “ينابيع الموده” كه يكي از علماي اهل سنت است وقتي اين روايات را نقل مي‌كند كه اول چيزي كه خدا خلق كرد نور پيغمبر بود بعد يك دليلي از قرآن بياورد و اين دليل اين است كه مي‌گويد خداي تعالي در قرآن مي‌فرمايد: «قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ»([7]): «بگو اين پيغمبر در مقابل مردمي كه معتقدند خدا فرزند دارد اگر خدا مي‌خواست فرزندي داشته باشد، من اول عابدم». او مي‌گويد كه چون همه موجودات تكويناً عبادت پروردگار را مي‌كنند لازمه اين كه اول عابد باشد پيغمبر، اين است كه اول مخلوق هم باشد اين بسيار استدلال خوبي است اين مال يك سني در كتاب ينابيع الموده است و بعد همين عالم سني در همان كتاب روايات متعددي نقل مي‌كند كه وقتي خداي اين نور مقدس را خلق كرد دو نيمش كرد يكي را فرمود: «كُنْ مُحَمَّدًا صلي الله عليه و آله و سلم» و ديگري را فرمود: «كُنْ عَلِيًّا»([8])به يكي فرمود: «كن رسولاً» به يكي فرمود: «كن وصيّاً» همين‌طور اين روايات متعددي نقل مي‌كند. خدا رحمت كند مرحوم آيت الله العظمي نجفي مرعشي در كتاب “احقاق الحق” از كتب اهل سنت اين روايت را مكرر نقل كرده در پاورقي “احقاق الحق”.

اين آيه مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ مَعَهُ » شما در تمام تاريخ برويد نگاه كنيد كسي كه با پيغمبر ايمان آورده باشد ببينيد كيست؟ كه من معتقدم اين آيه همه دلالت دارد كه همان وقتي كه پيغمبر خلق شد در همان لحظه ايمان به خدا آورد كه «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ»([9])در همان لحظه بايد علي باشد تا با پيغمبر به خدا ايمان بياورد تا صدق كند «وَالَّذِينَ مَعَهُ » با پيغمبر كسي ايمان آورده باشد آيا كدام يك از اصحاب با پيغمبر ايمان به خدا آورده‌اند؟ در همان روز اول خلقت كه خداي تعالي او را خلق كرد علي را هم خلق كرد و در همان لحظه علي اول او معرفت كامل به پروردگار پيدا كرد و علي هم پيدا كرد.

«وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» يك وجودي است كه اضداد در او جمع شده. يك انساني است كه داراي شرح صدر است، داراي عظمت، داراي است بزرگي است. گاهي علي نسبت به مظلوم آنچنان مهربان بود، نسبت به مؤمنين آنچنان مهربان بود كه اگر كسي در آن لحظه علي بن ابيطالب يا رسول اكرم را مي‌ديد فكر نمي‌كرد در يك چنين شخصي كوچكترين حتي به مقدار سر سوزني غضب باشد. چشمم به بچه يتيم كه مي‌افتاد اشكش مي‌ريخت خضوع مي‌كرد، خم مي‌شد، دستي به سر و صورت آن بچه مي‌كشد، به او كمك مي‌كرد انسان در آن حال مي‌ديد كه علي اصلاً غضب خدا شايد در وجودش خلق نكرده باشد؛ ولي در مقابل كفار وقتي عمر بن عبدود با آن عظمت خدا رحمت مرحوم حاج ملاآقاجان مي‌گفت كه در ديوان علي بن ابيطالب رفتم منبر گفتم: عمر بن عبدود كيست كه در مقابل علي بن ابي طالب بخواهد عرض اندام كند اين جمله را كه گفتم، ديدم علي بن ابيطالب دارد به من اشاره مي‌كند حالا چه جوري ديده بود بماند كه نه عمر بن عبدود خيلي كسي بود كوچك كردن او كوچك كردن شجاعت علي است يك جملات خيلي جالبي خدا رحمت كند ايشان از علي بن ابيطالب داشت مي‌گفت من شروع كردم به تعريف عمر بن عبدود, عمر بن عبدود كسي بود كه يك بچه شتر را هر چه هم كوچك باشد بچه شتر اين را روي دست بلند كردن و سپر قرار دادن خيلي مهم است خيلي شجاع بوده “فارس يليل”([10])به او مي‌گفتند، در مقابل هزار نفر يك تنه جنگ مي‌كرد وقتي كه در مقابل علي بن ابيطالب واقع شد گفت: تو پسر ابي طالب هستي، گفت: من دوست ندارم تو را بكشم. گفت: ولي من خيلي دوست دارم تو را بكشم. بله. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» شديد بود در مقابل كفار اين صفت هر چه مي‌توانيد اين صفت را در خودتان ان‌شاءالله ايجاد كنيد با دوستان محبت، بين خودتان كمال محبت، را داشته باشيد. اما اگر يك دشمن امام زمان را گير آورديد هر چه او گفت من دوست ندارم شما را اذيت كنم بگو من دوست دارم تو را اذيت كنم. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ». دومي مي‌گفت كه من هيچ وقت از هيچ چيز اين قدري كه از در جنگ احد ما فرار كرديم ديديم علي بن ابيطالب با شمشير پشت سر ما دارد مي‌آيد چشمانش مثل دو كاسه خون مي‌گويد: اول شماها مسلمان‌هاي ضعيف را بايد بكشم بعد بروم به طرف كفار. مي‌گويد ما خيلي ترسيديم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» اين صفت را من با اين وقت كم بعد از منبر حضرت آيت الله رازي كه استاد من هستند، من هر چه دارم حتي ايشان مرا با حاج ملاآقاجان معرفي كردند هر چه من دارم از ايشان دارم خدا ان‌شاءالله سايه‌شان را بر سر ما مستدام بدارد و از ايشان ديگر اجازه گرفتم و الا من نبايد حرف بزنم. از همه يكي از چيزهاي جالب امروز ما چند روز قبل سر مقبره مرحوم حاج ملاآقاجان بوديم رحمةالله‌عليهبا هفت هشت نفر از رفقا و خوب حالاتي بود توجهاتي بود جناب حاج آقاي فاطمي بزرگواري كه دم در هستند ايشان از صميمي‌ترين رفقاي مرحوم حاج ملاآقاجان بودند شما نمي‌بينيد ايشان سنشان آخر نمي‌خورد ايشان از من بزرگترند ماشاءالله جوان ماندند، سرحال ماندند، ما غم و غصه‌ي دنيا را شايد زياد خورديم ايشان خوب بي‌اعتنا بودند به دنيا، به هر حال يادم هست كه اين‌قدر اين بزرگوار به مرحوم حاج ملا آقاجان علاقه‌مند بود، گاهي كه قم ايشان مي‌رفتند ايشان در قم تشريف داشتند به حاج آقا مي‌گفتيم كه آقا دعوت كرده‌اند نهار، مي‌گفتند: من خانه ايشان نمي‌روم، مي‌گفتم: چرا؟ گفت: اين مرا مريض مي‌كند. آخر چطور مريض‌تان مي‌كند؟ بس مي‌گويد: بخور من هم خيلي نمي‌توانم بخورم و بايد بخورم چون مي‌گويد: بخور او دو لقمه‌اي كه بايد سر دلمان را كم بگذاريم گاهي هم اضافه مي‌شود و ما مريض مي‌شويم. البته اين را هم به شما بگويم: بهترين جاهايي كه ايشان دوست داشت برود منزل ايشان بود، من را هم مي‌بردند گاهي همراه خودشان و راست هم همين بود يك مرد با سخاوت بزرگوار خدا ان‌شاءالله ايشان را هم حفظ كند و دست ايشان را به دامن امام عصر ارواحنافداهبرساند. تازگي‌ها ما منزلشان نرفتيم ببينيم باز هم مي‌گويند: بخور يا نه. به هر حال ان‌شاءالله اميدواريم دعاهاي ايشان دعاهاي مرحوم استاد كه حدوداً 40 سال ايشان از دار دنيا رفته است ولي روح بسيار فعالي دارد و يك شكايتي من از كسي سر قبرش كردم به خاطر يك چيزي كه نوشته بود، فرمود كه گذشت كن و اگر يك وقتي لازم شد خود ما به حسابش مي‌رسيم تو حرف نزن يك همچين حالاتي هم بود سر قبر ايشان و ان‌شاءالله اميدواريم كه ما تقصيري جز اين‌كه مي‌گوييم امام زمان هست و ما هم نمي‌گوييم همه مي‌توانند خدمت امام زمان برسند حاج آقاي بزرگوار فرمودند: يك آقايي در كجا گفته فلاني مدعي است اين‌طور, خود همين حاج آقا كه روي منبر بودن شايد چند دفعه خودشان استادشان مرحوم بافقي كه قضايايشان را خود ايشان در كتاب گنجينه‌ي دانشمندان نوشته‌اند و اگر من همين الان اين‌جا اعلام كنم همين مردمي كه اين‌جا هستند نه مي‌گوييم برويد توي حرم اعلام كنم هر كس امام زمان را ديده بايد بلند شود. مي‌بينيد كه نصف اين جمعيت بلند مي‌شوند. آخر چقدر انسان بايد كور باشد، چقدر بايد نابينا باشد كه بگويد كه چون من نديدم امام زمان ديده نمي‌شود اگر بناء است كه كسي ببيند در شهر چو من يكي و آن هم نديده باشد امام زمان را پس هيچ كس نمي‌تواند ببيند. يك همچين حرفي من الآن جمعي را توي اين مجلس مي‌شناسم كه خدمت امام زمان صلوات الله و سلامه عليهمكرر رسيده‌اند و به خود پيغمبر قسم كه اين‌ها يكي‌شان هم دروغ نمي‌گويند, من مي‌شناسم‌شان, دليلي ندارد با هم مهربان باشيد من مكرر عرض كردم كه دو چيز حتمي هست كه اگر منكر شديد مسلمان نيستيد و يك چيز احتمالي لازمه‌اش اين است كه ما خوب بشويم.

دو چيز حتمي: يكي حتماً امام زمان هست كي مي‌تواند بگويد: نيست, سني‌ها هم حتي مي‌گويند: هست. دوم اين‌كه حتماً مي‌آيد. بله؟! نه ان‌شاءالله ندارد, به قول يك كسي مي‌گفت: اين از آن‌هايي است كه ان‌شاءالله ندارد. به جهت اين‌كه در آمدنش خدا بداء ندارد «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ»([11])«إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»([12])اين‌ها جزو وعده است ان‌شاءالله درست است بگويد چون خدا خواسته «شاء» و به اصطلاح «اراد» در قرآن خداوند مي‌فرمايد: «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»([13])«نُرِيدُ»: «اراده كرديم»و اين مسلم اين دوتا مسلم هر كي بگويد مسلم نيست كافر است، شيعه لااقل نيست. سومينش احتمالي است، احتمال دارد كه زمان ما بيايد. احتمال ندارد؟ احتمالش كه هست حالا بعضي‌ها مي‌گويند 90 درصد، بعضي‌ها مي‌گويند 99 درصد، لازمه اين سه چيز چيست؟ اين‌كه ما خودمان را درست كنيم، يار امام زمان باشيم، ان‌شاءالله خودمان را طوري بسازيم تزكيه نفس كنيم كه همين‌طوري كه علي بن ابي طالب هست «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»([14])با هم ديگر مهربان اما در مقابل كفار شديد باشيد خود امام عصر ارواحنافداههم «مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ» است اولياءش را عزيز مي‌كند. به خودش قسم من يك وقتي فكر مي‌كردم اين حاج ملاآقاجان چرا در بين مردم حاضر نيست خودش را معرفي بكند مردِ به اين دانشمندي مردِ به اين عالمي رفته يك گوشه‌اي به خدا قسم اگر زندگيش را مي‌ديديد نه از نظر فقر خيلي ثروتمند روحي بود از نظر زندگي هيچ كس همسايش نمي‌شناخت, آخرش مي‌گفتن اين گاهي حرفاي خوبي مي‌زنه معلوم نيست ديونه است چه جوري است من در مقابل دو تا شاهد عادل كه هردوشان با ايشان محشور بودند يكي جناي آقاي فاطمي و يكي جناب آقاي آيت الله رازي دو تا آيت الله دو تا عادل دارم مي‌گويند همسايه‌هايش نمي‌شناختندش. شما باور نمي‌كنيد امروز طوري شده كه اين قبر مطهرش در زنجان محل زيارت حتي از خارج مي‌آيند شب آن‌جا مي‌مانند تو قبرستان كنارش كه شما اكثرتان ديديد.

«مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ» است حجت بن الحسن. من خودم تعجب مي‌كنم اين كتاب پرواز روح چه جور آخر گاهي بر مي‌دارم نگاه مي‌كنم مي‌گويم آقا! كتاب پرواز روح چه نوشته تويش كه اين‌قدر مردم اظهار علاقه به آن مي‌كنند. الان بيست و هفت، هشت دفعه تجديد چاپ شده حالا قاچاقي‌هاش چقدر چاپ شده خدا مي‌داند. و به زبان‌هاي مختلف ترجمه شده مردم با يك عشقي مي‌خوانند. خوب، اين مال روح پاك خود ايشان است. ما كه چيزي نداريم. من خودم كتاب‌هاي علمي‌تر نوشته‌ام كتاب‌هاي من اصلاً به آن توجه ندارند. وقتي منزل آقاي دكتر ظهوري مي‌خواهيم آن‌جا سخنراني مي‌كنيم مي‌بينم ما را به كتاب پرواز روح معرفي مي‌كند. توي تابلويي كه توي بله, خيابان زدند نوشتند: نويسنده كتاب پرواز روح من از همين راه دلم مي‌خواهد خودم نمي‌خواستم به اين عنوان معرفي بشوم و الا من خود نزديك پنجاه جلد كتاب نوشتم، كتاب‌هايش هم خيلي پر زحمت بوده ولي خوب اين «مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ» است اسم مقدس ايشان روي اين كتاب است «مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ»([15])با امام زمان دوست بشويد، عزيز مي‌شويد. به خدا قسم! نبينيدش مهم نيست، ديدن خيلي دليل بر شخصيت، پاكي، تقواي كسي نمي‌شود. پيغمبر بالاتر بود هر روز بعضي از مخالفيني كه يك چشم به هم زدن به پيغمبر ايمان نياورده بودند، هر روز مي‌ديدند حضرت را, “معرفت” مهم است, ارتباط روحي مهم است, مثل او شدن, مثل او شدن مهم است, تقوا مهم است, پرهيزكاري مهم است, رشد فكري و علمي و معارفي مهم است، از صراط مستقيم حركت كردن مهم است. اين جور باشيد اين يكي از صفاتي كه آن كسي كه با پيغمبر است اگر شما هم مي‌خواهيد با امام زمان باشيد بايد «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»، با خودتان مهربان باشيد، با دشمنان شديد و تند باشيد. «تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا»([16])اي پيغمبر تو و آن‌هايي كه به تو ايمان آوردن «تَرَاهُمْ رُكَّعًا» در حال ركوع، در حال سجده فضل خدا را مي‌خواهند، رضوان پروردگار را مي‌خواهند. ان‌شاءالله همين‌ها را داشته باشيد كامليد. اين‌طوري باشيد. همين آيه را عمل كنيد، به همين دستور ان شاءالله عمل كنيد خداي تعالي به شما كمال لطف را خواهد كرد.

اميدواريم اين روز عزيز، اين روز بزرگ، براي ما خداي تعالي مبارك قرار بدهد و عيدي ما را ظهور حضرت بقيةاللهارواحنافداهقرار بدهد، ما را از اين گرفتاري‌ها، از اين ناهنجاري‌ها، از اين اذيت‌ها، از اين فشارها ان‌شاءالله خداي تعالي نجات بدهد و ان شاءالله اميدواريم كه پروردگارمان ما را جزء اولياء حجت ابن الحسن قرار بدهد تا عزيز بشويم. «مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ» است حجت ابن الحسن. در همين زمان ومن اين را ديدم هر كس كوچكترين – خدا مي‌داند، خدايا! تو شاهدي كه اين تجربه را من در زندگيم كردم و مشاهده كردم – كوچكترين كوتاهي بكند درباره امام زمان، ديد يك مجلس مقتضي هست كه ترويج كند از نام مقدس امام زمان، ترويج نكند اين را خدا ذليلش مي‌كند.

افرادي بودند – خدايا! تو مي‌داني الان چند موردش در مد نظرم هست – افرادي بودند در دوران زندگي‌شان بسيار بزرگ، معروف، با توجه، همه مردم به آن‌ها اظهار علاقه مي‌كردند، يك خرده كوتاه آمدن در خصوص امام زمان يا بالاخره گاهي دشمني‌ها كردند، از همان قبيل دشمني‌ها كه نمي‌شود امام زمان را ديد، حتي يك نفر بود باصطلاح خيلي با شخصيت هم بود اين يك روز در يك مجلس گفته بود كه امام زمان صلوات الله و سلامه عليهجنبه به اصطلاح اسمي دارد يعني وجود خارجي ندارد. اينجوري اسلام گفته كه شما يك الگويي داشته باشيد براي اين‌كه بتوانيد خوب بشويد. اين را گفته بود با اين كه يك كسي بود بعد از آن گرفتند او را روي يك جريان بد بدي, و اعدامش هم كردند و ذليلش هم كردند و رفقايش هم ترسيدند كه اصلاً از او اسم ببرند. اين‌قدر ذليل شد. مكرر اين را ديديم اين يكي، اين عزيز عزيزان را، اين وصي اوصياء را، اين عزيز الهي را اين يكي را يك كناري بگذاريد با او دشمني نكنيد. هيچ دشمني نسبت به امام زمان نداشته باشيد. چون خدا نسبت به حجت ابن الحسن خيلي غيور است. او را مي‌خواهد عزيزش كند، او را مي‌خواهد نگهش دارد، كوچكترين اظهار دشمني به امام زمان بكنند هر كس باشد، در هر مقامي، به خدا قسم! زير نظرش بگيريد اين لااقل روز مردنش بعد از مردنش ذليل مي‌شود در بين مردم و پست مي‌شود, اين دو جمله را امروز ان‌شاءالله به عنوان عيدي به عنوان دو عيد بزرگ خدمت‌تان تقديم كردم. يكي اين‌كه با همديگر مهربان باشيد، با دشمنان امام زمان شديد و تند باشيد و دوم اين‌كه به امام زمان هر چه مي‌توانيد بيشتر اظهار علاقه كنيد. در خلوت، در جلوت، بين مردم. يكجوري نباشد كه حضرت رضا صلوات الله عليهخوب وقتي در ميان مردم نشسته اسم امام زمان را مي‌بردند دست‌شان را مي‌گذاشتند روي سرشان، بلند مي‌شد كه ما امروز داريم نقل مي‌كنيم يا مثلاً حضرت سيدالشهداء و امام صادق هر دوي‌شان مي‌فرمايند كه من اگر زمان او بودم خدمتگزارش مي‌بودم تا آخر عمر. يك همچين اظهار محبت‌هايي اين دو بزرگوار در كلماتشان دارند. بقيه ائمه هم نسبت به حضرت ولي عصر احترام مي‌كنند. «مُعِزُّ الْاَولِيَاءَ» است، نترسيد از هيچ چيز، از هيچ كسي كه يا خودش دشمن است يا با دشمنان نشسته و اين حالت را پيدا كرده. هيچ نترسيد. خدا هم حفظ مي‌كند. امام زمان هم حفظ‌تان مي‌كند و عزيزتان مي‌كند و در دنيا وآخرت عزيز خواهيد بود.

ان‌شاءالله اين عرايض امروز ما و بيشتر از اين هم وقت شما را نگيريم اميدواريم كه از اين كه شماها با اين قلب پاك با اين عشق و علاقه‌تان به امام عصر ارواحنافداهدعا مي‌كنيد، دعاها مستجاب بشود، مخصوصاً آقايان علمايي كه در مجلس تشريف دارند دعا كنند، اين همه فكر نكنيد ما اين‌قدر دعا براي فرج كرديم چه شد! ما عجله داريم. يقين بدانيد هر وقت هر دعايي شما براي فرج بكنيد چند مدت جلو مي‌افتد. يك كسي مي‌گفت كه من دعا كردم براي فرج، به من وعده داده شد كه فرج بشود و من تنها منتظر فرج بودم نشد. گفتم كه فرج مرحله به مرحله است. الآن نسبت به دويست سال قبل خيلي فرج شده، خيلي فرج شده. شما بدانيد اگر توي يك اتاقي شما را گذاشته باشند كه دورش ديوار باشد، صد تا ديوار گذاشته باشند دور اين اتاق, تا آن ديوار آخري را خراب نكنند شما خورشيد را نمي‌بينيد، حالا از آن طرف شروع كردند دارند خراب مي‌كنند مي‌آيند جلو ولي تا ديوار آخري كه در بين شما و خورشيد هست خراب نشود شما در تاريكي هستيد.

ان‌شاءالله ديوارها همه خراب شده، ديوار آخري مانده كه آن هم ان‌شاءالله به همين زودي خراب مي‌شود و ما خورشيد جمال حضرت بقيةاللهارواحنا لتراب مقدمه‌الفداء را خواهيم ديد.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا و سيدنا و امانا حجت بن الحسن يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله

يا حبيب قلوب العارفين

يا غياث المستغيثين

يا اله العالمين

يا قاضي الحاجات

يا كافي المهمات

عجل لوليك الفرج

عجل لمولانا الفرج

عجل لامام العزيز الفرج

خدايا! فرج مولاي ما را برسان

ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

خدايا! گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما

پروردگارا! همه ما را از اصحاب خوب و ياوران صميمي، از ارادتمندان صديق آن حضرت قرار بده

پروردگارا! مرض‌هاي روحي‌مان شفا عنايت فرما

دشمنان امام زمان را ذليل بفرما

دوستان امام زمان را عزيز بفرما

چشم‌هامان لايق زيارت آن حضرت قرار بده

قلب ما را لايق محبت و معرفت آن حضرت قرار بده

پروردگارا! به آبروي حجت بن الحسن خدمتگزاران به دين، خدمتگزاران به اين مملكت شيعه‌نشين مسئولين صديق، رهبر عزيز در پناه امام زمان حفظ بفرما

شهدامان با شهداي كربلا مشهور بفرما

امواتمان، امام راحلمان غريق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم به خير بفرما

و عجل في فرج مولانا صاحب الزمان.



[1]فتح/29

[2]نور/63

[3]«يَا عَلِيُّ مَنْ نَسِيَ الصَّلَاةَ عَلَيَّ فَقَدْ أَخْطَأَ طَرِيقَ الْجَنَّةِ» فقيه: 4/371، وسائل‏: 7/202، مستدرك‏الوسائل: 5/337، بحار: 74/60

[4]كافي: 2/493، وسائل‏الشيعه: 7/192، بحار:91/59

[5]«و عن جابر بن عبد الله قال قلت لرسول الله ص أول شي‏ء خلق الله تعالى ما هو فقال نور نبيك يا جابر خلقه الله ثم خلق منه كل خير» بحار: 15/24 و 25/21 و 54/170

[6]بحار: 1/97 و 1/104 و عوالي‏اللآلي: 4/99

[7]زخرف/81

[8]«قال كنت أنا و محمد نورا واحدا من نور الله عز و جل فأمر الله تبارك و تعالى ذلك النور أن يشق فقال للنصف كن محمدا و قال للنصف كن عليا» بحار: 26/3

[9]بقره/285

[10]«خرج علي بن أبي طالب في نفر من المسلمين حتى أخذ منهم الثغرة التي منها اقتحموا و أقبلت الفرسان نحوهم و كان عمرو بن عبد ود فارس قريش و كان قد قاتل يوم بدر حتى ارتث و أثبته الجراح فلم يشهد أحدا فلما كان يوم الخندق خرج معلما ليرى مشهده و كان يعد بألف فارس و كان يسمى فارس يليل لأنه أقبل في ركب من قريش حتى إذا هو بيليل و هو واد قريب من بدر عرضت لهم بنو بكر في عدد» بحار: 20/ 202، المناقب: 3/ 134، «فقال يا علي هذا عمرو بن عبد ود فارس يليل قال أنا علي بن أبي طالب»بحار: 20/ 226، و 41/ 87، تفسيرالقمي: 2/ 183، «عمرو بن عبد كان أول فارس.                    جزع المداد و كان فارس يليل» بحار: 20/ 203

[11]يونس/55

[12]رعد/31

[13]قصص/5

[14]فتح/29

[15]بحار: 99/85، إقبال‏الأعمال: 297، مصباح كفعمي: 497

[16]فتح/29

۲۸شوال ۱۴۱۵ قمری – معناي‌ رب‌ العالمين‌ . اخلاق‌ خ‌ ۷۴

 معناي‌ رب‌ العالمين‌ اخلاق‌ خ‌ 74

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 شما اكثرا خانمهاي‌ تحصيلكردة‌ در سطح‌ بالا هستيد و من‌ از شما اكثرا توقع‌ دارم‌ كه‌ در كارهايتون‌، در برنامه‌هايتون‌ جدي‌ باشيد. و اميدوارم‌ كه‌ انشاء الله‌ همينطور كه‌ به‌ پيش‌ مي‌رويد هم‌ دنياتون‌ را تأمين‌ كنيد و هم‌ آخرتتون‌ را. آنهايي‌ كه‌ مربي‌ ديگرانند اعم‌ از خانمهاي‌ خانه‌دار كه‌ مربي‌ فرزندانشون‌ هستند و يا معلمين‌ و كساني‌ كه‌ در رأس‌ يك‌ جمعي‌ به‌ عنوان‌ آموزگاري‌ يا بعنوان‌ هر نوع‌ كاري‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ديگران‌ است‌ و تربیتی‌ است‌، جنبة‌ تربیتی‌ دارد كه‌ طبق‌ اين‌ محاسبه‌، تمام‌ شماها مربي‌ هستيد و يكي‌ از صفات‌ پروردگار متعال‌ اين‌ است‌ كه‌ ربه‌. رب‌ يعني‌ مربي‌. خداي‌ تعالي‌ رب‌ العالمينه‌. شماها بايد جزئي‌ صفات‌ الهي‌ را، صفت‌ الهي‌ را داشته‌ باشيد. در همينجا ميشه‌ يك‌ مقايسه‌اي‌ كرد. كه‌ چطور انسان‌ مي‌تواند صفات‌ الهي‌ را در خودش‌ ايجاد كند. يك‌ بحثي‌ دربارة‌ معناي‌ رب‌ العالمين‌ خيلي‌ مختصر عرض‌ بكنم‌. بعد معناي‌ اينكه‌ اين‌ صفت‌ در شماها بوجود بياد، اينهم‌ اشاره‌ ميكنم‌.

 پروردگار متعال‌ رب‌ العالمينه‌. يعني‌ تمام‌ عوالم‌ وجود را تربيت‌ ميكنه‌. تمام‌ عوالم‌ هستي‌ را از گذشته‌ و آينده‌ و بالا و پائين‌، همة‌ اينها را خدا ايجاد ميكنه‌ و بعد به‌ آنچه‌ كه‌ مصلحت‌ آنها هست‌، قرارشون‌ ميده‌. اگر شما مثلا از باب‌ مثال‌ يك‌ مربايي‌ بخواهيد درست‌ بكنيد. اين‌ مربا را اگر كمتر بجوشانيد يا شكر كم‌ بريزيد يا زيادي‌ بريزيد بالاخره‌ يك‌ نحوه‌اي‌ درست‌ كنيد كه‌ يك‌ چيزي‌ نقص‌ داشته‌ باشه‌، ميگويند شما نتونستيد مربا را خوب‌ درست‌ بكنيد. مربا را انسان‌ خوب‌ درست‌ نكنه‌، مربي‌ خوبي‌ نيست‌. مربي‌ يعني‌ مربا درست‌ كن‌. اين‌ معناي‌ حقيقيشه‌. اگر كسي‌ از همان‌ مرباي‌ كوچك‌ شروع‌ مي‌كنيم‌ نتوانست‌ بفهمد كه‌ چگونه‌ بايد اين‌ مربا را درست‌ بكنه‌، مربي‌ خوبي‌ نيست‌. رب‌ خوبي‌ نيست‌ در اين‌ خصوص‌. اگر شما فرزندانتون‌ را، زير دستانتون‌ را نتوانستيد خوب‌ تربيت‌ كنيد، شما مربي‌ خوبي‌ نيستيد. صفت‌ الهي‌ را در خودتون‌ نتونستيد ايجاد كنيد. به‌ كمال‌ نمي‌رسيد. از همين‌ قدم‌ اول‌. چون‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار داراي‌ صفاتي‌ است‌ اسماء حسنايي‌ است‌ كه‌ آن‌ صفات‌ و اسماء حسناي‌ پروردگار، يكي‌ از آنها ربه‌. رب‌ يعني‌ مربي‌. مربي‌، مربي‌ عالمه‌. يعني‌ به‌ حيوانات‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ برايشون‌ ضرورت‌ داره‌، به‌ آنها فهم‌ و شعور داده‌. مي‌بينيد يك‌ حيواني‌ كه‌ در ميان‌ حيوانات‌ مثلا فرض‌ كنيد مرغ‌. اين‌ در ماشين‌ جوجه‌ كشي‌ متولد شده‌. بعد هم‌ مادر نديده‌ و هم‌ نوع‌ خودش‌ را مشاهده‌ نكرده‌. خداي‌ تعالي‌ تربيتش‌ كرده‌ به‌ همان‌ مصالح‌ و مفاسدي‌ كه‌ لازم‌ است‌ مرغ‌ داشته‌ باشه‌. مي‌بينيد كه‌ مي‌آيد بيرون‌ بدون‌ اينكه‌ استاد ببيند، معلم‌ ببيند. هم‌ مي‌داند چه‌ بخورد و هم‌ ميداند كه‌ چگونه‌ مثلا فرض‌ كنيد تخم‌ مرغ‌ بگذارد. چه‌ غذايي‌ را بخورد؟ چه‌ دارويي‌ را اگر مريض‌ شد، كه‌ مريض‌ معمولا نمي‌شوند، از آن‌ دارو استفاده‌ بكند و چگونه‌ فرزند دار بشود و اگر حتي‌ مثلا زير مرغ‌ يك‌ مقدار تخم‌ مرغ‌ گذاشتيد و اين‌ بيشتر از بيست‌ روز بخواهد طول‌ بكشه‌، خودش‌ مي‌فهمه‌ كه‌ تخم‌ مرغ‌ فاسده‌ و از روي‌ تخمها بلند ميشه‌ و ديگه‌ فاسد هم‌ هست‌. يا ممكنه‌ اگر صاحب‌ اين‌ مرغ‌ ندوند كه‌، يعني‌ تعداد روزها را فراموش‌ كرده‌ باشه‌، مي‌تونه‌ بفهمه‌ كه‌ اين‌ تخم‌ فاسده‌ يا فاسد نيست‌.

 خداي‌ تعالي‌ مي‌بينيد كه‌ از همينجا شروع‌ بكنيد. اين‌ مرغ‌ را خوب‌ تربيت‌ كرده‌. مرباي‌ خوبي‌ درست‌ كرده‌. عالم‌ را، همة‌ عالم‌ را همينطور درست‌ كرده‌. يعني‌ انسان‌ بايد عقل‌ داشته‌ باشد. خدا به‌ حد كافي‌ بهش‌ عقل‌ داده‌. حيوانات‌ لازم‌ نيست‌ اين‌ مقدار عقل‌ داشته‌ باشند. بهشون‌ همان‌ مقداري‌ كه‌ لازم‌ است‌ داده‌. تعداد حيوانات‌ در دريا و خشكي‌ يك‌ تعداد معيني‌ مصلحت‌ هست‌ كه‌ وجود داشته‌ باشه‌. شما با اينكه‌ مي‌دونيد مثلا فرض‌ كنيد تخم‌ ريزي‌ ماهي‌ طبق‌ محاسبات‌ دقيق‌ اگر يك‌ سال‌ در درياهاي‌ آزاد، در درياي‌ آزاد اگر ماهيها تمام‌ تخمهايشون‌ ماهي‌ بشه‌، ديگه‌ جا براي‌ حيوانات‌ ديگر دريايي‌ وجود ندارد و حتي‌ شايد جايي‌ براي‌ آب‌ هم‌ وجود نداشته‌ باشه‌. چون‌ هر ماهي‌ كه‌ تخم‌ريزي‌ ميكنه‌، ماهيهاي‌ بزرگ‌ حدودا بعضي‌ گفته‌اند تا ده‌ ميليون‌ يك‌ دفعه‌ داراي‌ فرزند ممكنه‌ بشه‌. شما حساب‌ بكنيد اگر توي‌ دريا فرض‌ كنيد مثلا ده‌ ميليون‌ ماهي‌ وجود داشته‌ باشه‌. اينها هر كدوم‌ ده‌ ميليون‌ فرزند داشته‌ باشند. چقدر وضع‌ عجيب‌ ميشه‌! ولي‌ مربي‌ كل‌، آن‌ خدايي‌ كه‌ رب‌ العالمينه‌، نميگذاره‌ كه‌ از همين‌ محدودة‌ خودش‌ تجاوز بكنه‌. يعني‌ شما امسال‌ هم‌ كه‌ تور ماهيگيري‌ را انداختيد توي‌ دريا مثلا پنجاه‌ تا ماهي‌ توي‌ تورتون‌ آمده‌ سال‌ بعد هم‌ همينطوره‌. سال‌ بعد هم‌ بعدترش‌ هم‌ همينطوره‌. همان‌ تعداد ماهي‌ كه‌ بايد باشه‌ همان‌ مقدار هست‌.

 در تمام‌ عالم‌ هستي‌ وقتي‌ نگاه‌ كنيد مي‌بينيد كه‌ يك‌ چنين‌ كاري‌ را روي‌ يك‌ نظم‌ خاصي‌، پروردگار كرده‌. خورشيد هر روز بر اين‌ كرة‌ زمين‌ مي‌تابه‌. سر ثانيه‌ و دقيقة‌ خاص‌ افول‌ ميكنه‌ و سر دقيقة‌ خاص‌ و ثانية‌ خاص‌ بيرون‌ مي‌آيد. كرة‌ زمين‌ روي‌ چرخش‌ خودش‌ حركت‌ ميكنه‌. شما از حالا ميدونيد ديگه‌ هوا گرم‌ ميشه‌. ميگيد حالا شايد يك‌ ماه‌ ديگه‌ زمستان‌ برگرده‌. نه‌. چون‌ روي‌ نظمي‌ خداي‌ تعالي‌ زمستان‌ و تابستان‌ را قرار داده‌.

 و بالاخره‌ تمام‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ تحت‌ اين‌ تربيت‌ هستند و خداي‌ تعالي‌ اينها را تربيت‌ كرده‌ كه‌ شما اگر به‌ هر كجاي‌ عالم‌ دقت‌ بكنيد، مي‌بينيد كه‌ صنع‌ پروردگار، حكمت‌ پروردگار در آنجاها نافذه‌ و داره‌ نفوذ ميكنه‌. حتي‌ يك‌ برگ‌ درخت‌، حتي‌ يك‌ فرض‌ كنيد، من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ جائي‌ نشسته‌ بودم‌ يك‌ پيچكي‌ از اين‌ پيچكهايي‌ كه‌ به‌ ديوار بالا ميره‌، حساب‌ مي‌كردم‌ از ريشة‌ اين‌ پيچك‌ تا سر شاخة‌ پيچك‌، منتهي‌ اليه‌ اين‌ پيچك‌، حدود پنجاه‌ متر بود. شما هر پمپ‌ قوي‌ آب‌ را اگر بگذاريد، نمي‌تونه‌ آب‌ را به‌ پنجاه‌ متري‌ آنهم‌ از توي‌ اين‌ شاخه‌ها و وسط‌ درز چوبها رد بكنه‌ و به‌ آن‌ برگ‌ برسونه‌. هوا هم‌، من‌ خودم‌ پا شدم‌ تجربه‌ كردم‌. هوا هم‌ بقدري‌ گرم‌ بود و آفتاب‌ مي‌تابيد كه‌ شما يك‌ قطره‌ آب‌ را در عرض‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ دقيقه‌ كه‌ زودتر، بلكه‌ اين‌ در مقابل‌ اين‌ خورشيد و در مقابل‌ اين‌ آفتاب‌ خشك‌ ميشد. در نتيجه‌ من‌ محاسبه‌ كردم‌ كه‌ در هر دقيقه‌اي‌ پروردگار متعال‌ مقدار زيادي‌ آب‌ را از زمين‌، آنهم‌ زمين‌ آب‌ ندارد. از لابلاي‌ رطوبت‌ زمين‌ مي‌كشه‌ و به‌ آن‌ برگ‌ آخري‌ اين‌ پيچك‌ مي‌رسانه‌. اين‌ معناي‌ ابراز قدرت‌ پروردگاره‌. شما هر كجاي‌ عالم‌ را كه‌ مشاهده‌ بكنيد يك‌ همچين‌ چيزهايي‌ را مي‌بينيد. نظم‌ عجيب‌ عالم‌.

 سر انگشتان‌ خودتون‌ را اگر توي‌ مركب‌ بزنيد، توي‌ جوهر بزنيد، بزنيد روي‌ كاغذ، با نقش‌ سر انگشتان‌ شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌ تطبيق‌ نميكنه‌. يعني‌ انگشت‌ شما، نقش‌ انگشتان‌ شما با همة‌ مردم‌ فرق‌ ميكنه‌. با همة‌ مردم‌ فرق‌ ميكنه‌. اگر فرق‌ نكنه‌، اين‌ را بدونيد علم‌ انگشت‌ نگاري‌ از بين‌ ميره‌. علم‌ انگشت‌ نگاري‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ نقش‌ سر انگشتان‌ شما با نقش‌ سر انگشتان‌ ساير مردم‌ فرق‌ بايد بكنه‌ تا اگر شما يك‌ جرمي‌ كرديد و دست‌ به‌ چيزي‌ زديد و نقش‌ سر انگشتانتون‌ روي‌ آن‌ چيز باقي‌ ماند، پليس‌ بتواند از نقش‌ سر انگشتان‌ شما، شما را پيدا بكنه‌. اگر دو نفر نقش‌ سر انگشتانشون‌ مساوي‌ با هم‌ بود، خوب‌ اشتباه‌ ميشه‌. مي‌روند او را به‌ جاي‌ شما مي‌گيرند. خداي‌ تعالي‌ يك‌ همچين‌ نظمي‌ را برقرار كرده‌. معناش‌ اينه‌ كه‌ سن‌ چهار ماهگي‌ كه‌ در رحم‌ طفل‌ هست‌، خداي‌ تعالي‌ نگاه‌ ميكنه‌ به‌ پنجاه‌، بلكه‌ به‌ شش‌ ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌، نقش‌ سر انگشتان‌ اين‌ طفل‌ را يك‌ جوري‌ تنظيم‌ ميكنه‌ كه‌ با همة‌ آنها منافات‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ معناي‌ ربه‌، هر چيزي‌ را به‌ جاي‌ خودش‌ قرار دادنه‌. اين‌ معناي‌ نظمه‌. اين‌ معناي‌ نظامه‌ كه‌ خدا در همه‌ جا هست‌. و خدا شما را مي‌بينه‌. و شما در همين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ اينجا نشستيد، داره‌ تربيتتون‌ ميكنه‌. شما اطلاع‌ نداريد الان‌. قلبتون‌ داره‌ خون‌ را از معده‌ مي‌گيره‌ و به‌ تمام‌ رگهاي‌ مويرگها بلكه‌، به‌ تمام‌ مويرگها مي‌رسونه‌ كه‌ اگر يكي‌ از اين‌ مويرگها يا يكي‌ از اين‌ رگها، سد بشه‌. يعني‌ گرفتگي‌ پيدا بكنه‌؛ آن‌ قسمت‌ از بدن‌ فلج‌ ميشه‌. شما لولة‌ آب‌ آهني‌ را، خوب‌ دقت‌ كنيد اينجاها مي‌فهميد كه‌ خدا يعني‌ چه‌؟، لولة‌ آب‌ آهني‌ اگر بيست‌ سال‌ زير زمين‌ باشه‌ بالاخره‌ مي‌پوسه‌. بالاخره‌ از بين‌ مي‌ره‌. و حال‌ اينكه‌ از تويش‌ آب‌ رد ميشه‌. آب‌ نرم‌ معمولي‌. آنهم‌ از آهن‌ ساخته‌ شده‌. اين‌ رگهاي‌ شما از جنس‌ گوشت‌ و مثلا پوسته‌ و بعضي‌ها كه‌ صد و ده‌ سال‌، صد و بيست‌ سال‌ عمر مي‌كنند، صد و ده‌ سال‌ اين‌ رگ‌ خون‌ غليظ‌ را از ميان‌ خودش‌ رد ميكنه‌. در عين‌ حال‌ مشغول‌ كاره‌. اين‌ معناي‌ رب‌ العالمينه‌. تمام‌ اين‌ افلاك‌ كه‌ بي‌ حساب‌ ستارگان‌ و كهكشانها در عالم‌ هستند، اينها در يك‌ فضايي‌ مشغول‌ گردشند. اينها هيچكدوم‌ با يكديگر تصادف‌ نمي‌كنند. و حال‌ اينكه‌ اگر ده‌ تا ماشين‌ توي‌ يك‌ خيابان‌ با نشستن‌ يك‌ فرماندار، يا يك‌ فردي‌ كه‌ پشت‌ فرمان‌ نشسته‌، با عقل‌ و دانش‌ و اينها، هر چند قدمي‌ مي‌بينيد چند تا تصادفه‌. اما آسمان‌ به‌ اين‌ عظمت‌، كرات‌ با اين‌ بزرگي‌ كه‌ اكثرشون‌ بلكه‌ همه‌اشون‌ از كرة‌ زمين‌ بزرگترند، توي‌ اين‌ فضا دارند مي‌چرخند. به‌ هيچ‌ وجه‌ با يكديگر تصادف‌ ندارند. اين‌ معناي‌ رب‌ العالمينه‌. از آخرين‌ كهكشانها تا ريزترين‌ موجودات‌ كه‌ اتم‌ باشه‌، همه‌ جا نظم‌ برقراره‌. همه‌ چيز به‌ جاي‌ خودش‌ هست‌. اين‌ معناي‌ رب‌ العالمينه‌.

 حالا اگر شما مي‌خواهيد اين‌ صفت‌ الهي‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد كه‌ بايد ايجاد كنيد. خدا انسان‌ را براي‌ اينكه‌ بخوره‌ و بخوابه‌ و فرزند دار بشه‌ و امثال‌ اينها، خلق‌ نكرده‌. اگر اين‌ بود كه‌ ما را انسان‌ نمي‌خواست‌ خلق‌ بكنه‌. حيوانات‌ بهتر از ما مي‌خورند، بهتر از ما زندگي‌ مي‌كنند. بهتر از ما هم‌ فرزنددار مي‌شوند. بيائيد خودتون‌ را با حيوانات‌ مقايسه‌ بكنيد. ببينيد آنهابهتر كار مي‌كنند. آنها نه‌ جاي‌ گرمي‌ مي‌خواهند، نه‌ لباس‌ گرمي‌ مي‌خواهند. وقتي‌ هم‌ كه‌ فرزند دار مي‌شوند نه‌ قابله‌ مي‌خواهند، نه‌ بيمارستان‌ مي‌خواهند. نه‌ دارو مي‌خواهند نه‌ هيچ‌ چيز. مشغول‌ برنامه‌ خودشون‌ طبيعي‌ هستند. خوب‌ اگر بنا بود كه‌ ما هم‌ آنجوري‌ باشيم‌، بخوريم‌ و بخوابيم‌ و فكر فرزندانمون‌ باشيم‌ به‌ فكر زندگي‌ مادي‌ باشيم‌ و همه‌اش‌ هوش‌ و حواسمون‌ دنبال‌ دنيا و ماديات‌ باشه‌ و اصلا به‌ خدا فكر نكنيم‌، اصلا به‌ معنويات‌ فكر نكنيم‌، اصلا به‌ عبادتمون‌ فكر نكنيم‌ كه‌ خدا ما را هم‌ همينجور خلق‌ ميكرد. ما راحتتر بوديم‌. چرا بايد ما اينقدر غصه‌ بخوريم‌؟ كجا يك‌ الاغ‌ اينقدر غصه‌ ميخوره‌؟ كجا يك‌ اسب‌ اينقدر غصه‌ ميخوره‌؟ به‌ ما اگر خداي‌ تعالي‌ ما را براي‌ همين‌ دنيا خلق‌ كرده‌ بود، براي‌ همين‌ زندگي‌ خلق‌ كرده‌ بود كه‌ اين‌ عقل‌ را نمي‌خواست‌ به‌ ما بده‌ كه‌ ما اين‌ عقلي‌ را كه‌ ما الان‌ داريم‌ يعني‌ شماها نه‌، شماها الحمدلله‌ در يك‌ راهي‌ قرار گرفتيد، خدا كمكتون‌ كرده‌، در يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ قرار گرفتيد كه‌ داريد ميريد كه‌ برسيد به‌ مقام‌ خليفة‌ اللهي‌. اما مردم‌ معمولي‌ عقل‌ باعث‌ زحمتشون‌ شده‌. همه‌اش‌ بايد غصه‌ بخورند. چرا اين‌ اينطور شد آن‌ آنطور شد. دائما بايد انسان‌ غصه‌ بخوره‌. بعد هم‌ زندگي‌ معمولي‌ كه‌ حيوانات‌ دارند، اين‌ نداشته‌ باشه‌.

 اينجاست‌ كه‌ ما مي‌فهميم‌ كه‌ انسان‌ خلق‌ شده‌ براي‌ اينكه‌ خليفة‌ الله‌ باشه‌. خليفة‌ الله‌ چطور ميشوند؟ صفات‌ الهي‌ را بايد در خودتون‌ ايجاد كنيد. كه‌ بعد از رسيدن‌ به‌ كمالات‌ آنوقت‌ صفات‌ الهي‌ در شما بوجود مي‌آيد. شما بخواهيد يا نخواهيد مربي‌ ميشيد. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مربي‌ شد. بعد از چهل‌ سال‌ كه‌ خدا خوب‌ تربيتش‌ كرد. بعد خودش‌ شد مربي‌ تمام‌ مردم‌. رسول‌ خدا شد. فرستادة‌ خدا شد، دست‌ خدا شد، بخاطر اينكه‌ ديگران‌ را تربيت‌ كنه‌.

 حالا اينجا همة‌ اين‌ مقدمة‌ عرايضم‌ براي‌ اين‌ تيكه‌ بود. كه‌ شما هم‌ بايد خودتون‌ را بسازيد كه‌ مظهر صفات‌ الهي‌ باشيد. خدا رب‌ العالمينه‌، شما رب‌ فرزندتون‌ باشيد. رب‌ شاگردانتون‌ باشيد. رب‌ كساني‌ كه‌ زيردستتون‌ هستند باشيد. حتي‌ رب‌ شوهرتون‌ باشيد. شوهر شما از دو حال‌ خارج‌ نيست‌ يا از شما بهتره‌ كه‌ او بايد رب‌ شما باشه‌. يا اينكه‌ شما بهتر از او هستيد، بايد شما رب‌ او باشيد. شما مربي‌ او باشيد. اگر كسي‌ در عالم‌ يا مربوب‌ نباشه‌ يا رب‌ نباشه‌، اين‌ ارزش‌ نداره‌، حيوانه‌. نه‌ تحت‌ تربيت‌ خدا و پيغمبر و بزرگترها واقع‌ بشه‌، نه‌ كسي‌ را تربيت‌ بكنه‌. اين‌ حيوانه‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود الناس‌ ثلاثه‌. تمام‌ مردم‌ به‌ سه‌ بخش‌ تقسيم‌ مي‌شوند. عالم‌ و متعلم‌ و غثاء. يك‌ عده‌ هستند كه‌ مربيند، اسمشون‌ عالمه‌. عالم‌. خدا عالمه‌. پيغمبر اكرم‌ عالمه‌، ائمة‌ اطهار هم‌ عالمند، علما هم‌ عالمند. عالم‌. دستة‌ دوم‌ متعلم‌. متعلم‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ كسي‌ كه‌ تربيت‌ قبول‌ ميكنه‌. عالم‌ يعني‌ مربي‌. متعلم‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ تربيت‌ قبول‌ ميكنه‌. مربا باصطلاح‌. تربيت‌ شده‌ است‌. سوم‌ كي‌ها هستند؟ سوم‌ غثاء. غثاء يعني‌ چي‌؟ با غين‌ و ث‌ سه‌ نقطه‌ و همزه‌. غثاء. غثاء يعني‌ چه‌؟ يعني‌ كف‌ روي‌ آب‌. كنار جوي‌ آب‌ وايستاده‌ باشيد مي‌بينيد يك‌ مشت‌ كف‌ روي‌ آب‌ داره‌ مي‌روه‌. هر جا آب‌ ميره‌ اينهم‌ ميره‌. دهن‌ بين‌، هر كس‌ بهش‌ ميگه‌ كه‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفته‌. شما ديگه‌ از آن‌ لحظه‌ از او بدتون‌ مي‌آيد. حالا حساب‌ اين‌ را نمي‌كنيد كه‌ اين‌ آيا نمامه‌، مزوره‌، دروغ‌ مي‌گه‌، راست‌ مي‌گه‌. كسي‌ كه‌ اينطور باشه‌ قساء يعني‌ نه‌ عالمه‌ نه‌ متعلم‌. دهن‌ بين‌ نباشيد. يعني‌ تحت‌ تأثير حرف‌ مردم‌ واقع‌ نشيد. اگر دو ساعت‌ راستگوترين‌ افرادي‌ را كه‌ مي‌شناسيد بياد پهلوتون‌ بنشينه‌ بگه‌ كه‌ فلاني‌ را مي‌بيني‌. پشت‌ سرت‌ اين‌ طور گفت‌، اين‌ طور گفت‌. يك‌ مشت‌ حرف‌، يكي‌ دو ساعت‌ برات‌ حرفهاي‌ او را نقل‌ مي‌كنه‌. شما اگر يك‌ سر سوزن‌ دلت‌ از اون‌ ناراحت‌ شد و از او منتفر شدي‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجي‌ و قساء هستي‌. اين‌ را با همين‌ قاطعيت‌ عرض‌ مي‌كنم‌. مخصوصا اگر خودش‌ بگه‌ كه‌ من‌ اينطور نيستم‌. اينجا روايت‌ داره‌ اگر هفتاد نفر اينجور راستگو آمدند برات‌ گفتند كه‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفته‌ پشت‌ سرت‌. هفتاد نفر و خودش‌ مي‌گه‌ نه‌ من‌ نگفتم‌ كذبهم‌ و ثبتهم‌ بگو تو راست‌ مي‌گي‌ و اينها همشون‌ دروغ‌ مي‌گن‌. حالا ما اينجوريم‌. خودتون‌ آزمايش‌ كنيد. يا بايد افراد زير دستتون‌ را بسازيد كه‌ اينجوري‌ بشن‌. يا لااقل‌ خودتون‌ اينطوري‌ كه‌ تحت‌ تأثير حرف‌ واقع‌ بشيد نباشيد و اگر واقع‌ شديد يعني‌ جزء دستة‌ سوم‌ هستيد. عالم‌ و متعلم‌ و قساء. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ قساء اشكال‌ كارش‌ همينه‌ كه‌ فرض‌ كنيد حرفهاي‌ اين‌ خانمي‌ كه‌ آمده‌ براتون‌ بده‌ شما را از قول‌ فلاني‌ گفته‌، حرفهاي‌ اين‌ مثل‌ آبه‌. شما هم‌ كف‌ روي‌ آب‌ راه‌ افتاديد.

 عجب‌ فلاني‌ اينجوري‌ گفت‌؟ بله‌. قسم‌ مي‌خوري‌ بله‌. اين‌ را بدونيد شيطان‌ قسم‌ خورد بر حضرت‌ آدم‌.و قاسم‌ الله‌ اني‌ لكم‌ لمن‌ الناسه‌. قسم‌ خورد براي‌ اينها كه‌ من‌ قسم‌ مي‌خورم‌ به‌ عزت‌ خدا به‌ جلال‌ خدا كه‌ من‌ نصيحت‌ كنندة‌ شما هستم‌. بياييد بريد از درخت‌ گندم‌ بخوريد تا هميشه‌ تو بهشت‌ بمونيد. بله‌ آدم‌ نمام‌ قسم‌ هم‌ مي‌خوره‌. آدم‌ بد قسم‌ هم‌ مي‌خوره‌. اينجوريه‌. اومد و اگر مي‌خوايد قساء نشيد تحت‌ تأثير هيچي‌ جز واقعيت‌ قرار نگيريد. اگر مي‌خواييد مربا باشيد يا مربي‌ يعني‌ تربيت‌ شده‌ يا تربيت‌ كننده‌ بايد تصميم‌ بگيريد تحت‌ تأثير حرفهاي‌ مختلف‌ واقع‌ نشيد. هر مؤمني‌ هر كسي‌ كه‌ قدم‌ در راه‌ كمالات‌ مي‌گذاره‌ اگر مراحلش‌ را تمام‌ كرده‌.يعني‌ اين‌ دورة‌ تحصيلات‌ دانشگاه‌ امام‌ صادق‌ و قرآن‌ را كه‌ دورة‌ تزكية‌ نفس‌ است‌ اين‌ را اگر گذروند بعدش‌ مي‌شه‌ مربي‌. تربيت‌ مي‌كنه‌. ديگه‌ شماها حالا بياييد بگيد بچه‌هاي‌ ما فحش‌ مي‌دن‌. بچه‌هاي‌ ما بي‌ ادبند. من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ از بعضي‌ از خانمهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالايي‌ هستند فرزندانشون‌ را هنوز خوب‌ تربيت‌ نكرده‌اند كه‌ اينها فحش‌ ندن‌. حرف‌ بد نزنند. در بين‌ شما خانمها كساني‌ هستند كه‌ تمام‌ فاميلشون‌ را تربيت‌ كردند شما دو تا بچه‌ را نمي‌تونيد تربيت‌ كنيد؟ تمام‌ فاميل‌ را تربيت‌ كردند. شعاع‌ وجوديشون‌ اون‌ قدر پر ارزش‌ بوده‌ كه‌ همه‌ را متوجه‌ دين‌ كردند. شماها نمي‌تونيد بچه‌ اتون‌ را تربيت‌ كنيد. مي‌گيد آقا از ما ياد نگرفته‌ از توي‌ كوچه‌ ياد گرفته‌. خوب‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر براي‌ چيه‌؟ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر در قرآن‌ آمده‌ كه‌ والمومنون‌ المومنات‌ لبعضهم‌ اوليائهم‌ و يامرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. مومنين‌ و مومنات‌ يعني‌ اينجا مخصوصا خدا هر دو دسته‌ را اسم‌ برده‌. هم‌ مردهاي‌ مؤمن‌ هم‌ زنهاي‌ مؤمن‌. كه‌ زنها نگن‌ كه‌ اگر خدا گفت‌ ان‌ المؤمنين‌ بگن‌ خدا ماها را نگفته‌. و حال‌ اينكه‌ هر كجا كه‌ الذين‌ آمنوا مي‌گه‌ هم‌ زن‌ منظوره‌، هم‌ مرد. يعني‌ در اينجا براي‌ اين‌ كه‌ صريحتر بيان‌ كنه‌ مي‌فرمايد والمؤمنون‌ و المؤمنات‌. مردهاي‌ مؤمن‌ و زنهاي‌ مؤمنه‌ بعضيشون‌ (قطع‌ نوار).

 عيد نوروز را بهتر از عيد غدير مي‌دونه‌. اوني‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود در صراط‌ مستقيم‌ نيست‌ اين‌ شخص‌ پرته‌. كي‌ پس‌ بالاتر از اونه‌؟ ولي‌ اون‌ كيه‌؟ خدا مي‌فرمايد اونهايي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيمند. همة‌ شماها. همين‌ هايي‌ كه‌ بسوي‌ كمالات‌ قدم‌ برمي‌دارند. بعضهم‌ اولياء لبعض‌. اينها ولي‌ اونها هستند اينها مربي‌ اونها هستند بايد اونها را تربيت‌ كنند. خوب‌ چكار بكنند؟ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. امر به‌ معروف‌ مي‌كنند مربي‌ هستند. نهي‌ از منكر مي‌كنند. كار بد مي‌بينند فورا عكس‌ العمل‌ دارند. به‌ من‌ چه‌ نمي‌گن‌. توي‌ مجلس‌ زن‌ و مرد مخلوط‌ نشسته‌اند دارن‌ گناه‌ مي‌كنند به‌ يكديگر حرف‌ مي‌زنند مي‌خندند و به‌ اصطلاح‌ با چشم‌ شهوت‌ به‌ يكديگر نگاه‌ مي‌كنند كه‌ همه‌ خوب‌ مي‌فهمند نگن‌ ما نه‌ انشاء الله‌ مثل‌ چشم‌، مثل‌ خواهر به‌ ما نگاه‌ مي‌كنه‌. مثل‌ برادر ما بهش‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌. اينجوري‌ شيطون‌ گولشون‌ نزنه‌. اين‌ معصيت‌، اينهايي‌ كه‌ معصيت‌ مي‌كنند اينها ارزشي‌ ندارند. اونهايي‌ كه‌ معصيت‌ نمي‌كنند و مربي‌ اونها هستند اونها ارزش‌ دارند. بعضهم‌ اولياء بعض‌.

 يامرون‌ بالمعروف‌، امر به‌ معروف‌ مي‌كنند. معروف‌ چيه‌؟ واجباتشون‌ را، مستحباتشون‌ را به‌ اونها مي‌گن‌. منكر را نهي‌ مي‌كنند يك‌ خانمي‌ كه‌ خودش‌ مي‌فهمه‌ كه‌، هر زني‌ اين‌ را مي‌فهمه‌ مگر خيلي‌ نافهم‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ چادر مي‌اندازه‌ سرش‌ مردم‌ وقتي‌ بهش‌ نگاه‌ مي‌كنند با يك‌ عفت‌ ديگري‌ بهش‌ نگاه‌ مي‌كنند. زن‌ عفيفه‌اش‌ مي‌دونند، زن‌ پاكش‌ مي‌دونند. اما اگر با مانتو و اينها آمد بيرون‌ اون‌ را طبعا يا متوسطش‌ مي‌دنن‌ يا زن‌ بدش‌ مي‌دونند. اين‌ را همه‌ مي‌فهميم‌ تعارف‌ هم‌ نداره‌. ولي‌ مي‌گيم‌ كه‌ چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ ما پوشيده‌ هستيم‌. اينها كه‌ مربيند اونها را بايد تربيت‌ كنند. شما خودتون‌، توي‌ خودتون‌ بگرديد. اگر كساني‌ خدايي‌ نكرده‌ به‌ اين‌، الحمد الله‌ شماها من‌ كسي‌ را از شماها سراغ‌ ندارم‌ كه‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ را داشته‌ باشه‌ حالا آمديم‌ و يك‌ همچين‌ وضعي‌ داشت‌. لااقل‌ اينهارا تربيت‌ كنيد. بعد مي‌فرمايد والمونون‌ مؤمنات‌ بعد مي‌فرمايد و المؤمنون‌ والمؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء و بعض‌ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر و يساعون‌ في‌ الخيرات‌. به‌ كارهاي‌ خوب‌ سبقت‌ مي‌گيرند. ما جوانيم‌ حالا دير نمي‌شه‌. نه‌ اين‌ حرفها نيست‌. هر چه‌ سريعتر بايد خودتون‌ را به‌ كمالات‌ برسونيد. من‌ اونقدري‌ كه‌ به‌ فكر كمالاتتون‌ هستم‌. من‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ شماها به‌ فكر كمالات‌ خودتون‌ نيستيد. اين‌ دعايي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ همتون‌ براي‌ همديگه‌، براي‌ تمامتون‌ انجام‌ بديد اين‌ را انشاء الله‌ اسامي‌ را از اين‌ هفته‌ در اختيارتون‌ قرار مي‌دم‌ منتهي‌ من‌ گفتم‌ فقط‌ اسم‌ كوچك‌ را بنويسند كه‌ مشخص‌ زياد نباشه‌، چون‌ خداي‌ تعالي‌ متوجه‌ هست‌. بنشينيد براي‌ اين‌ عده‌ كه‌ در راه‌ با شما در يك‌ كاروان‌ با شما هستند همتون‌ با هم‌ داريد مي‌ريد به‌ طرف‌ خدا دعا كنيد. خدا كمكتون‌ كنه‌. شما ببينيد ما يك‌ جرياني‌ را يك‌ وقتي‌ يك‌ شخصي‌ براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد بد نيست‌ اين‌ جريان‌ را براتون‌ بگم‌.

 مي‌گفت‌ اون‌ وقتهايي‌ كه‌ به‌ مكه‌ با ماشينهاي‌ قديمي‌ مي‌رفتيم‌ از راه‌ رمل‌، راهي‌ بود كه‌ از راه‌ رمل‌ ما مي‌رفتيم‌ به‌ مكه‌. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ ديدم‌ كه‌ بله‌ برنامشون‌ اينطوري‌ بود كه‌ روي‌ ماشين‌ بنزين‌ زياد مي‌گذاشتند، آب‌ زياد مي‌گذاشتند چون‌ ممكن‌ بود توي‌ راه‌، راه‌ را گم‌ كنند. مي‌رفتند به‌ طرف‌، مي‌گفت‌ داشتيم‌ مي‌رفتيم‌ توي‌ راه‌. دو تا راننده‌ داشتيم‌ وسائل‌ همه‌ چيز بود به‌ اندازة‌ يكي‌ دو روز ما هم‌ آب‌ داشتيم‌، هم‌ بنزين‌ داشتيم‌ هم‌ غذا داشتيم‌. همه‌ چيز داشتيم‌. سر شب‌ معمولمون‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ جا مي‌مونديم‌. يك‌ راننده‌اي‌ بود اين‌ يك‌ خرده‌اي‌ بي‌ بند و بار بود يك‌ رانندمون‌ متدين‌ بود. دو تا راننده‌ داشتيم‌ براي‌ اين‌ كه‌ يكسره‌ بريم‌ و اين‌ رانندة‌ بي‌ بند و بارمون‌ نشسته‌ بود پشت‌ فرمون‌ اين‌ آقا كه‌ از علماست‌ و باصطلاح‌ ميگه‌ كه‌ كارواندار بود، ميگه‌ ما به‌ اين‌ راننده‌ گفتيم‌ كه‌ شبه‌ ديگه‌. يك‌ جا بمانيم‌. توي‌ همين‌ بيابان‌. گفت‌ اعتنا نكرد و يك‌ قدري‌ رفت‌. بعد گفت‌ كه‌ ديگه‌ راه‌ معلوم‌ نيست‌، راه‌ را گم‌ كرديم‌. خوب‌ شب‌ را همانجا مانديم‌. صبح‌ ديديم‌ باد آمده‌ اين‌ شنها را جابجا كرده‌، وادي‌ رمل‌ يعني‌ وادي‌ شن‌. مثل‌ اين‌ كويرها، و ديگه‌ حتي‌ جاي‌ اين‌ تايرهاي‌ ماشينمون‌ هم‌ باقي‌ نمانده‌. هيچ‌ معلوم‌ نيست‌ جاده‌ كجاست‌. فقط‌ ما مي‌دانيم‌ كه‌ از اينطرفه‌. ما گفتيم‌ كه‌ خوب‌ از همين‌ راحي‌ كه‌ آمده‌ايم‌ برگرديم‌ تا برسيم‌ به‌ جاده‌. حدودا ده‌ فرسخ‌ يعني‌ شصت‌ كيلومتر، گفت‌ از همان‌ راه‌ رفتيم‌ باز جاده‌ را پيدا نكرديم‌. باز از آنطرف‌، از اينطرف‌، از هر چهار طرف‌ مي‌گفت‌ تا غروب‌ توي‌ بيابان‌ از اينطرف‌ و آنطرف‌ رفتيم‌ نرسيديم‌. فردايش‌ هم‌ همينطور. بنزينمون‌ تمام‌ شد. بنزين‌ تمام‌ شد و آب‌ هم‌ جيره‌بندي‌ شد و غذاهايمون‌ هم‌ جيره‌بندي‌ شد. روز سوم‌ صبح‌ كه‌ من‌ از خواب‌ پا شدم‌، همان‌ عالمشون‌ ميگفت‌، از خواب‌ پا شدم‌، يعني‌ خوابمون‌ نمي‌برد ديگه‌. وقتي‌ بلند شديم‌ خورشيد هم‌ كم‌ كم‌ داره‌ مي‌آيد و هوا هم‌ گرم‌ داره‌ ميشه‌. من‌ رفتم‌ پشت‌ يك‌ تپه‌اي‌ صدا زدم‌ يا ابا صالح‌ المهدي‌ ادركني‌. اي‌ امام‌ زمان‌ به‌ ما برس‌. ميگفت‌ همينطور گريه‌ مي‌كردم‌. ميگفتم‌ اگر من‌ توي‌ اين‌ بيابان‌ بميرم‌، الان‌ ما روز سومه‌ كه‌ راه‌ را گم‌ كرده‌ايم‌ اينها اگر بميرند خونشون‌ گردن‌ منه‌، من‌ آوردمشون‌. ميگه‌ در همين‌ فكرها بودم‌ و سرم‌ پائين‌ بود و اشك‌ مي‌ريختم‌ و روي‌ اين‌ شنها اشكم‌ ريخته‌ بود معلوم‌ بود. يك‌ وقت‌ ديدم‌ يك‌ نفري‌ يك‌ قطار شتر در دستشه‌. مهار شتر را گرفته‌. حالا توي‌ آن‌ بيابان‌ عربستان‌، اسم‌ مرا برد. فارسي‌ با من‌ صحبت‌ ميكنه‌. چيه‌ ناراحتي‌؟ گفتم‌ ميدوني‌ ما راه‌ را گم‌ كرده‌ايم‌. گفت‌ خوب‌ من‌ الان‌ نشونتون‌ ميدم‌. خيلي‌ ساده‌. ببينيد از اينجا حركت‌ مي‌كنيد ميريد دو تا كوهه‌. ميريد از وسط‌ آن‌ دو تا كوه‌ رد ميشيد دم‌ غروب‌، ميگه‌ حالا صبحه‌، دم‌ غروب‌ مي‌رسيد به‌ جاده‌. ميگه‌ من‌ قرآن‌ را از جيبم‌ در آوردم‌ قسم‌ دادم‌ به‌ حق‌ اين‌ قرآن‌ شما بيا با ما همراهي‌ بكن‌ ما را برسون‌، چون‌ ما باز گم‌ مي‌كنيم‌. ايشون‌ گفت‌ آخه‌ من‌ كار دارم‌، اين‌ شترها… ما خواهش‌ كرديم‌، شترها را خواباند همانجا. و من‌ بسكه‌ شوق‌زده‌ بودم‌ به‌ ياد اينكه‌ ما بنزين‌ نداريم‌ و اين‌ مسائل‌ هست‌، نبوديم‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ آن‌ رانندة‌ متدين‌ بشينه‌. آن‌ متدينه‌ نشست‌. پهلويش‌ هم‌ همين‌ عرب‌ نشست‌. اينطرفش‌ هم‌ من‌ نشستم‌. ايشان‌ سؤال‌ ميكرد از مشهد و علماي‌ مشهد و مثل‌ اينكه‌ همه‌ را مي‌شناسه‌. ماشين‌ هم‌ همينجور داره‌ ميره‌. نزديك‌ ظهر بود رسيديم‌ به‌ يك‌ چشمة‌ آبي‌. ايشون‌ گفتند شما آب‌ برداريد سر و صورتتون‌ را بشوريد، وضو بگيريد نمازتون‌ را بخونيد. به‌ من‌ گفتند تو جلو بايست‌. مسافرين‌ هم‌ پشت‌ سرت‌ نماز بخونند. خود ايشان‌ رفت‌ آنطرف‌ نماز خوند. باز سوار شديم‌ و همانطور كه‌ گفته‌ بود، توي‌ راه‌ خيلي‌ مطالب‌ سؤال‌ كردم‌ از ايشان‌. رسيديم‌. دم‌ غروب‌ رسيديم‌ به‌ همان‌ جاده‌اي‌ كه‌، همانجائي‌ كه‌ محل‌ نزولمون‌ بوده‌. وارد شديم‌. ميگفت‌ من‌ به‌ دوستان‌ گفتم‌ اين‌ عرب‌ خيلي‌ زحمت‌ كشيده‌. راه‌ زيادي‌ آمده‌. بد نيست‌ كه‌ يك‌ پولي‌ جمع‌ كنيم‌ به‌ ايشان‌ بدهيم‌. ما رفتيم‌ دنبال‌ اين‌ كار. وقتي‌ برگشتيم‌ ديدم‌ ايشان‌ نيست‌. هر چي‌ اينطرف‌، بيابان‌ هم‌ صاف‌، مثل‌ كف‌ دست‌. ديدم‌ كه‌ ايشان‌ پيدايش‌ نيست‌. بعد ديگه‌ نشستم‌ فكر كردم‌ كه‌ ماشين‌ ما كه‌ بنزين‌ نداشت‌ تا اينجا چطوري‌ آمده‌؟ يك‌ صبح‌ تا غروب‌ بي‌ بنزين‌ آمده‌! اين‌ آقا چطور اسم‌ من‌ را مي‌دونست‌. ديگه‌ خلاصه‌ يقين‌ كرديم‌ كه‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسنه‌.

 ايشان‌ يك‌ جمله‌اي‌ كه‌ منظور من‌ اين‌ جمله‌ است‌ و اين‌ جمله‌ بود. ميگفت‌ اين‌ جمعيت‌ كاروان‌ وقتي‌ فهميدند راه‌ را گم‌ كرده‌ايم‌ همه‌ دست‌ به‌ دعا برداشته‌ بودند. همه‌ براي‌ هم‌ دعا مي‌كردند. حتي‌ ايثارگري‌ مي‌كردند. مثلا يكي‌ گرسنه‌ بود مي‌گفت‌ او گرسنه‌تر از منه‌. نان‌ را بديد به‌ او. همه‌امون‌ با هم‌ يكي‌ شده‌ بوديم‌. همه‌امون‌ در راه‌ خدا قدم‌ برداشته‌ بوديم‌. حالا مثل‌ شماها يك‌ همچين‌ مثلي‌. اگر مي‌خواهيد امام‌ زمان‌ بيايد شما را برسونه‌، اگر چشمتون‌ به‌ جمال‌ امام‌ زمانتون‌ بيفته‌، اگر مايليد از آن‌ چشمة‌ زلال‌ ولايت‌ و محبت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ استفاده‌ كنيد، بايد همه‌اتون‌ براي‌ هم‌ ايثارگري‌ كنيد. همه‌اتون‌ براي‌ هم‌ دعا كنيد. اسامي‌ همه‌اتون‌ را حتي‌ آن‌ تنبل‌ها را هم‌ گفتيم‌ بنويسند. براي‌ اينكه‌ اين‌ جمع‌ بايد برسند. يك‌ نفرتون‌ نبايد توي‌ راه‌ بمانه‌. خودتون‌ خوابيد ما كه‌ خواب‌ نيستيم‌. مي‌دونيم‌ كه‌ اينجا نبايد يك‌ همسفر خواب‌ را گذاشت‌ و رفت‌. بعضي‌ از همسفرها متأسفانه‌ خوابشون‌ برده‌. يادشون‌ رفته‌ كه‌ دارند مي‌روند به‌ طرف‌ خدا و به‌ خدا مي‌خواهند خودشون‌ را برسونند. مقصد را فراموش‌ كردند. خطر را نمي‌بينند. بخدا قسم‌ خانمها اين‌ زندگي‌ مادي‌ بدون‌ فايده‌اي‌ كه‌ ما دو دستي‌ چسبيده‌ايم‌ بهش‌، اين‌ خطر داره‌. و الموت‌ يأتي‌ بغتة‌ مرگ‌ يك‌ دفعه‌ بدون‌ اطلاع‌ قبلي‌ ميرسه‌. و انسان‌ هيچي‌، هيچ‌ كاري‌ نكرده‌. من‌ باز هم‌ جدي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ خوابتون‌ نبره‌. و اين‌ برنامه‌ را ما تنظيم‌ كرديم‌ براي‌ اينكه‌ خوابها بيدار بشوند. يا اگر خوابند، روي‌ تخت‌ روان‌ بيندازيد ببريدشون‌. هم‌ بار سنگيني‌ روي‌ دوش‌ دوستانتون‌ باشد هم‌ خودتون‌ نفهميد كه‌ چيكار كرديد و كجا رفتيد و چه‌ لذتهايي‌ در راه‌ بود فراموش‌ كرديد. لذا بعد از هر نماز هفتة‌ گذشته‌ گفتم‌، بعد از، ببخشيد در شبانه‌روز لااقل‌ يك‌ مرتبه‌. چهل‌ مرتبه‌ از خدا بخواهيد كه‌ خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. اين‌ كار را فراموش‌ نكنيد. هر كدامتون‌ هم‌ بدونيد كه‌ يك‌ روز ترك‌ بكنيد، همان‌ مقدار خودتون‌ عقب‌ افتاده‌ايد. خودتون‌ عقب‌ افتاده‌ايد. ديگه‌ براي‌ ديگران‌ ضرر نداره‌. ديگران‌ هستند كه‌ بار آنها را به‌ دوش‌ بكشند. اين‌ را انشاء الله‌ فراموش‌ نكنيد. نميدونم‌ ورقها را آوردند يا نه‌؟ پخش‌ شد؟ خيلي‌ خوب‌. انشاء الله‌ فراموش‌ نكنيد و ضمنا اين‌ را بدونيد، همه‌اتون‌ بدونيد، كه‌ اگر يك‌ نفر شما خوابش‌ ببره‌، كوتاهي‌ بكنه‌ در پيشرفت‌ روحيش‌، خداي‌ نكرده‌ غيبت‌ بكنه‌، خداي‌ نكرده‌ در زندگي‌ مردم‌ تجسس‌ بكنه‌، خداي‌ نكرده‌ نمامي‌ بكنه‌، يكي‌ از اين‌ كارها را بكنه‌، ما ديگه‌ آنجا تقصير نداريم‌. خدايا تعالي‌ اين‌ بار سنگين‌ را از روي‌ دوش‌ اين‌ بندگان‌ خوبش‌ مي‌اندازه‌ كنار و براي‌ هميشه‌ مفقود خواهيد بود.

 بهرحال‌ اينها وظايف‌ ما بود كه‌ به‌ شما عرض‌ كنيم‌. اميدواريم‌ انشاء الله‌ موفق‌ بشيد. خدا شما را از ياران‌ برجسته‌ و خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. و مربي‌ خوبي‌ براي‌ كساني‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ شما هستند باشيد. هفته‌اي‌ كه‌ گذشت‌ وفات‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مسموم‌ نشدند براي‌ اينكه‌ شما فقط‌ بنشينيد روز وفاتش‌ گريه‌ بكنيد. مسموم‌ شدند تا منصور دوانيقي‌ را به‌ شما معرفي‌ بكنند. در لحظات‌ آخر عمرشون‌، اقوامشون‌ كه‌ همه‌ سادات‌ بودند. سادات‌ از نظر ائمة‌ اطهار يك‌ ارزش‌ فوق‌ العاده‌اي‌ دارند. همه‌ سادات‌ بودند. اقوامشون‌ بودند. اينها را جمع‌ كردند. فرمودند شفاعت‌ ما به‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشماره‌ نميرسه‌. نماز را سبك‌ بشماره‌. يعني‌ بگيد خيلي‌ خوب‌، حالا نماز مي‌خونيم‌. نهارمون‌ را بخوريم‌ نماز مي‌خونيم‌. اهميت‌ به‌ نماز نده‌، شفاعت‌ ما خاندان‌ كه‌ شامل‌ خيلي‌ها ميشه‌، به‌ اين‌ شخص‌ شامل‌ نميشه‌. اون‌ شخص‌ ميگه‌ كه‌ من‌، اينها همه‌اش‌ در راه‌ محبت‌ به‌ شما مردم‌ اين‌ وضع‌ را پيدا مي‌كنند. ميگه‌ وقتي‌ كه‌ آمدم‌ به‌ بالين‌ امام‌ صادق‌، ديدم‌ حضرت‌ صادق‌ در اثر زهر تمام‌ گوشت‌ بدنش‌ آب‌ شده‌، پوست‌ و استخواني‌ بيشتر باقي‌ نمانده‌. نشستم‌ اشك‌ ريختم‌. بعد از لحظاتي‌ امام‌ صادق‌ از دار دنيا رفت‌. صار المدينه‌ ضجة‌ الواحده‌. تمام‌ شهر مدينه‌ يكپارچه‌ ضجه‌ و ناله‌ شد. بدن‌ امام‌ صادق‌ را بردند در بقيع‌ دفن‌ كردند.

 اما دلها بسوزد براي‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ وقتي‌ در گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌، جز زينب‌ كبري‌ كسي‌ نبود كه‌ بر آن‌ حضرت‌ گريه‌ كند. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌.

 

۲۵ شوال ۱۴۱۵ قمری – علت انحراف علماء اهل سنت

 علت‌ انحراف‌ علماء اهل‌ سنت‌ 25 شوال‌ 1415

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونوا مع‌ الصادقين‌.

 آيه‌اي‌ بود كه‌ در شب‌ جمعه‌ چند كلمه‌اي‌ درباره‌اش‌ در مسئلة‌ امامت‌ و ولايت‌ عرايضي‌ عرض‌ كردم‌. امشب‌ كه‌ شب‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌، مقتضي‌ است‌ كه‌ چند كلمة‌ ديگر هم‌ دربارة‌ اين‌ آيه‌ و اين‌ جملاتي‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ عنوان‌ امر بر ما، نه‌ بر ما، بلكه‌ بر مؤمنين‌ واقعي‌، آنهايي‌ كه‌ قلبشون‌ به‌ ايمان‌ امتحان‌ شده‌. كه‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا، اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد. پروردگار متعال‌ ايمانشون‌ را تثبيت‌ كرده‌. گاهي‌ اسما انسان‌ مؤمنه‌. اين‌ چنين‌ كسي‌ كه‌ اسما مؤمن‌ است‌، خدا مؤمن‌ خطاب‌ نميكنه‌. اما بعضي‌ افراد هستند كه‌ ايمانشون‌ واقعيست‌. ايمان‌ حقيقي‌ دارند. ايمان‌ حقيقي‌ در انسان‌ وقتي‌ بوجود مي‌آيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ قلب‌ او را در مراحل‌ مختلف‌ ايمان‌ امتحان‌ كرده‌ باشه‌. و آنوقت‌ هست‌ كه‌ مي‌تواند حقيقت‌ تقوي‌ را درك‌ كند و حقيقت‌ بودن‌ با امام‌ را بفهمد. لذا دربارة‌ شناخت‌ و حقيقت‌ و فهم‌ احاديث‌ و روايات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، ائمة‌ اطهار فرموده‌اند كه‌ احاديثنا صعب‌ مستصعب‌. در يك‌ روايت‌ ديگر امرنا صعب‌ مستصعب‌. در احاديث‌ متعدد، روايات‌ ما صعب‌ مستصعب‌. و اخبارنا در يك‌ حديث‌ ديدم‌، و خلاصه‌ همة‌ روايات‌، همين‌ سخنان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها را هر كسي‌ نميتونه‌ حقايقش‌ را درك‌ كنه‌ مگر سه‌ نفر. بل‌ نبي‌ المرسل‌. حتي‌ در حديث‌ هست‌ كه‌ اگر نبي‌ مرسل‌ نباشد نميتونه‌ خوب‌ بفهمد. او ملك‌ المقرب‌. ملك‌ مقرب‌ كه‌ اگر ملك‌، مقرب‌ نباشد نمي‌تواند باز احاديث‌ و روايات‌ و امر ما را خوب‌ بفهمد. نفر سوم‌ مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. مؤمني‌ كه‌ امتحانش‌ را خوب‌ داده‌ باشه‌، مراحل‌ كمالات‌ را كه‌ رفته‌، هر يك‌ را امتحان‌ هم‌ داده‌ باشه‌. بعضي‌ها درس‌ خونده‌اند اما امتحان‌ نداده‌اند. بعضي‌ها هستند كه‌ مؤمن‌ هستند ولي‌ امتحان‌ ندادند. بعضيها مؤمني‌ هستند كه‌ قلبشون‌ را خدا امتحان‌ كرده‌. به‌ ايمان‌ هم‌ امتحان‌ كرده‌. مثلا از باب‌ نمونه‌، هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ را كه‌ طي‌ كرده‌اند مراحل‌ كمالات‌ را كه‌ طي‌ كرده‌اند در آن‌ مرحله‌ خوب‌ امتحانشون‌ كردند ديدند خوب‌ مرحله‌اشون‌ را گذرونده‌اند. مرحلة‌ يقظه‌ يكي‌ از مراحلي‌ است‌ كه‌ همة‌ دانشمندان‌ سير و سلوك‌ و كساني‌ كه‌ در كمالات‌ انساني‌ كتاب‌ نوشته‌اند، آن‌ مرحله‌ را خيلي‌ اهميت‌ داده‌اند. مرحلة‌ بيداري‌ از خواب‌ غفلت‌. كسي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار شده‌ و ميشود كه‌ طبق‌ آيات‌ شريفة‌ قرآن‌ اين‌ شخص‌ جان‌ و مالش‌ را در اين‌ راه‌ داده‌ باشد. و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. يا ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. كه‌ هم‌ جان‌ و هم‌ مالش‌ را در راه‌ خدا بدهد.

 خوب‌ همة‌ ما شايد ادعا كنيم‌ كه‌ جانمون‌ را، مالمون‌ را در راه‌ خدا مي‌دهيم‌. اما وقتي‌ كه‌ امتحان‌ شديم‌، ممكن‌ است‌ خيلي‌ از ماها از امتحان‌ خوب‌ بيرون‌ نيائيم‌. يك‌ امتحاني‌ شب‌ عاشورا براي‌ مردم‌ مسلماني‌ كه‌ اطراف‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند آمد. بعضي‌ از مورخين‌ نوشته‌اند جمعيتي‌ كه‌ در كربلا به‌ عنوان‌ ياري‌ حضرت‌ سيد الشهداء بودند، بيشتر از هزار نفر بودند. ولي‌ وقتي‌ كه‌ پاي‌ جان‌ و مال‌ پيش‌ آمد، ولو در ركاب‌ سيد الشهداء، بيشتر از هفتاد و دو نفر نماندند. بقيه‌ رفتند. امتحان‌ همين‌ هفتاد و دو نفر خوب‌ شد. نمره‌اشون‌ بيست‌ شد. و الاّ بقيه‌ از امتحان‌ خوب‌ بيرون‌ نيامدند. اگر كسي‌ هر يك‌ از مراحل‌ كمالات‌ را، يعني‌ مرحلة‌ اول‌ را كه‌ طي‌ ميكند، امتحانش‌ كنند. ببينند كه‌ در امتحان‌ خوب‌ باصطلاح‌ خودش‌ را نشان‌ داد. بعد وقتي‌ كه‌ رسيد به‌ آن‌ مرحلة‌ كامل‌ انساني‌ و ايمان‌، ايمانش‌ مستقر شد، شيطان‌ به‌ هيچوجه‌ طمعي‌ بر ايمانش‌ پيدا نكرد و كاملا اعتقاداتش‌ تمام‌ آنچه‌ كه‌ به‌ او گفته‌ شده‌ از معارف‌ و حقايق‌ همة‌ اينها را امتحان‌ داد، آنوقت‌ مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. اين‌ شخص‌ احاديث‌ را مي‌فهمد. هر كسي‌ احاديث‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را نمي‌تواند درك‌ كند. ما بسياري‌ از علما و دانشمندان‌ را داشتيم‌ كه‌ اينها نمي‌تونستند حقيقت‌ روايات‌ را بفهمند. حقيقت‌ كلمات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را درك‌ كنند. چون‌ مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌ نبودند.

 همين‌ امروز يك‌ سؤالي‌ در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ يكي‌ از دوستان‌ كرد كه‌ چطور ميشه‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌، با آنكه‌ علماي‌ بزرگي‌ در بين‌ آنها هست‌، اينها حقيقت‌ به‌ اين‌ واضحي‌ را كه‌ علي‌ مقدم‌ بر همه‌ است‌، اين‌ را درك‌ نكردند. اينجا در جواب‌ عرض‌ ميكنيم‌ كه‌، يك‌ جوابي‌ آنجا گفتم‌. آن‌ جواب‌ اين‌ بود كه‌ يك‌ كاري‌ كه‌ عمده‌اش‌ زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ انجام‌ شد. و آن‌ كار اين‌ بود كه‌ در تفقه‌ و اجتهاد و استنباط‌ را امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ روي‌ بشر باز كرد، به‌ روي‌ مسلمانان‌ باز كرد. ولي‌ خلفاي‌ عباسي‌ در استنباط‌ و اجتهاد و تفقه‌ در دين‌ را به‌ روي‌ بشر بستند. آنها گفتند شما تنها مي‌توانيد از اين‌ چهار مجتهدي‌ كه‌ ما منصوبشون‌ كرديم‌، كه‌ اين‌ مجتهدين‌ انتخاب‌ مردم‌ نبود. مجتهديني‌ بودند كه‌ از ناحية‌ خلفاي‌ عباسي‌ منصوب‌ شدند. اگر به‌ انتخاب‌ مردم‌ بود، شايد مردم‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را انتخاب‌ ميكردند. اينقدر كم‌ درك‌ نبودند. روات‌ و احاديثي‌ كه‌ در محضر امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند. انتصابي‌ بود. يعني‌ خليفة‌ وقت‌ تمايلش‌ بلكه‌ تصميمش‌، بلكه‌ سخنانش‌ پشتوانة‌ بوجود آمدن‌ ابو حنيفه‌ و افرادي‌ امثال‌ ابو حنيفه‌ بودند. ولذا اينها را تعيين‌ كردند و بعد هم‌ مطلقا ممنوع‌ كردند كه‌ انسان‌ از ديگري‌ استفاده‌ بكنه‌. و يا تقليد بكنه‌.

 و لذا الان‌ بعد از هزار و سيصد سال‌ هنوز مردم‌ سني‌ مذهب‌ مجتهد ندارند. يك‌ كسي‌ كه‌ احكام‌ را استنباط‌ كنه‌ و به‌ آنها بدهد در بين‌ آنها نيست‌. همه‌اشون‌ يا از ابوحنيفه‌ تقليد مي‌كنند يا از محمد ابن‌ ادريس‌ شافعي‌ تقليد مي‌كنند يا از احمد بن‌ حنبل‌ يا مالك‌ ابن‌ انس‌ و امثال‌ اينها تقليد مي‌كنند. مالكي‌ هستي‌، يك‌ دسته‌اشون‌ از مالك‌ ابن‌ انس‌، يك‌ دسته‌اشون‌ حنبلي‌ هستند، يك‌ دسته‌اشون‌ شافعي‌ هستند، يك‌ دستشون‌ هم‌ حنفي‌ هستند. و در اجتهاد و تقليد و استنباط‌ را به‌ روي‌ علما بستند. و اين‌ در بستن‌ سبب‌ شد كه‌ اينها نروند روايات‌ را خوب‌ بفهمند. اگر چه‌ اگر مي‌رفتند هم‌ طبق‌ اين‌ احاديث‌ نمي‌فهميدند. بخاطر اينكه‌ نور نداشتند. بخاطر اينكه‌ ديگران‌ غير از آنهايي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ قلوبشون‌ را به‌ نور ايمان‌ امتحان‌ كرده‌، اينها نمي‌تونند احاديث‌ و روايات‌ را بفهمند. و الاّ بسيار وقتي‌ انسان‌ با بعضي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ سنت‌ حتي‌ بحث‌ ميكنه‌، از اينكه‌ باب‌ علم‌ است‌ و فرمودة‌ پيغمبر اين‌ است‌ كه‌ انا مدينة‌ العلم‌ و علي‌ بابها. علي‌ ابن‌ ابيطالبي‌ كه‌ روي‌ دست‌ پيغمبر بلند شده‌ و روز غدير خم‌ او را بعنوان‌ ولي‌ مسلمين‌ معرفي‌ فرموده‌، علي‌ ابن‌ ابيطالبي‌ كه‌ سيصد آيه‌ در شأنش‌ نازل‌ شده‌، علي‌ ابن‌ ابيطالبي‌ كه‌ پيغمبر به‌ هر عنوان‌ يا به‌ هر بهانه‌اي‌ نامي‌ از او ميبرد و افضليت‌ او را بر ديگران‌ محقق‌ ميفرمود، مثلا از اين‌ قبيل‌، يك‌ مرغ‌ برياني‌ براي‌ پيغمبر آورده‌اند. پيغمبر اكرم‌ دست‌ به‌ دعا برميداره‌، اين‌ را اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند، كه‌ خدايا محبوب‌ترين‌ دوستانت‌ را، آني‌ كه‌ از همه‌ تو بيشتر دوستش‌ داري‌، او را الان‌ بفرست‌ با من‌ در خوردن‌ اين‌ مرغ‌ شريك‌ باشه‌. همه‌ منتظرند ببينند كي‌ وارد ميشه‌؟ علي‌ وارد ميشه‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ در همة‌ روايات‌ كه‌ سني‌ها نقل‌ كردند، پيغمبر درباره‌اش‌ مي‌فرمايد كه‌ انت‌ مني‌ بمنزلة‌ هارون‌ من‌ موسي‌ الا انه‌ لا نبي‌ بعدي‌. تو براي‌ من‌ بمنزلة‌ هارون‌ هستي‌ از موسي‌. كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ از قول‌ حضرت‌ موسي‌ ميگه‌ اخي‌ هارون‌ اشدد بهي‌ امري‌، و اشركه‌ في‌ امري‌، خدايا پشت‌ مرا بوسيلة‌ برادرم‌ هارون‌ محكم‌ كن‌ و در كار من‌ او را شريكش‌ كن‌ و خليفة‌ من‌ او را قرارش‌ بده‌ و جانشين‌ او هم‌ بود. الا اينكه‌ حضرت‌ هارون‌ هم‌ پيغمبر بود، نبي‌ بود ولي‌ چون‌ پيغمبر اكرم‌ خاتم‌ الانبياء است‌ و پايان‌ دهندة‌ پيغمبران‌ بخاطر كمال‌ دينش‌، كه‌ نيازي‌ بعد از او به‌ آمدن‌ پيغمبر ديگري‌ نيست‌ و نبوده‌، از اينجهت‌ بعد از رسول‌ اكرم‌ نبيي‌ نبود. و الاّ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ اشرف‌ بر جميع‌ انبياء است‌. هيچ‌ نبيي‌ به‌ پاية‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ الا رسول‌ اكرم‌، نميرسه‌. از نظر ما شيعه‌ كه‌ روايات‌ هم‌ صحيح‌ است‌ و بسيار مستند. اين‌ نه‌ بخاطر اينكه‌ ما شيعه‌ هستيم‌ و دور هم‌ نشستيم‌ و با خودمون‌ داريم‌ حرف‌ مي‌زنيم‌. من‌ بحثهايي‌ داشتم‌ با علماي‌ اهل‌ سنت‌ در يكي‌ از بحثها اينه‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها جانشينان‌ پيغمبرند، روايات‌ زيادي‌. كتابي‌ نوشته‌ شده‌ بنام‌ منتخب‌ الاثر كه‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ كتاب‌ روايات‌ زيادي‌ در اين‌ خصوصي‌ كه‌ مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌ جمع‌ كرده‌. و آن‌ مطلب‌ اينه‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود خلفاي‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر. خلفاي‌ من‌ بعد از من‌ دوازده‌ نفرند. كلهم‌ من‌ قريش‌. همه‌اشون‌ از قريشند. كلهم‌ من‌ بني‌ هاشم‌. همه‌اشون‌ از بني‌ هاشمند. ديگه‌ از اين‌ آدرس‌ بهتر ديگه‌. اولهم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. ثم‌ الحسن‌، ثم‌ الحسين‌، ثم‌ علي‌ ابن‌ الحسين‌، ثم‌ محمد ابن‌ علي‌ الباقر، در روايت‌ جابر حضرت‌ به‌ جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاري‌ مي‌فرمايند كه‌ تو اين‌ شخص‌ را مي‌بيني‌ و سلام‌ مرا به‌ او برسان‌. تؤام‌ با يك‌ معجزه‌اش‌ كرده‌اند كه‌ خوب‌ روايت‌ را تثبيت‌ كنند و بعد يك‌ يك‌ از ائمه‌ را اسم‌ مي‌برد و نه‌ اينكه‌ يك‌ روايت‌ باشه‌، دو روايت‌ باشه‌، ده‌ روايت‌ باشه‌، صد روايت‌ باشه‌، صدها حديث‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ در مدينه‌ نزد ابن‌ باز كه‌ يك‌ عالم‌ سني‌ وهابيست‌ كه‌ در خراب‌ كردن‌ قبور ائمة‌ اطهار در بقيع‌ شريك‌ بوده‌، از آنوقت‌ مانده‌ است‌. شايد بيشتر از صد سال‌ عمرش‌ باشه‌، ولي‌ اين‌ شخص‌ از هر دو چشم‌ نابينا است‌. من‌ پهلويش‌ نشسته‌ بودم‌ در مجلسش‌. او مرا نشناخت‌. ولي‌ من‌ با همين‌ لباس‌ بودم‌، او چون‌ مرا نمي‌ديد مرا نشناخت‌. گفتم‌ اين‌ روايت‌ از نظر جنابعالي‌ چطوره‌ كه‌ الائمه‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر، خلفاء من‌ بعدي‌ اثنا عشر. اين‌ جمله‌ را از ايشان‌ پرسيدم‌. گفت‌ رواية‌ صحيحه‌. اين‌ روايت‌ صحيحي‌ است‌. قبول‌ دارم‌. همه‌اشون‌ قبول‌ دارند. اسم‌ هم‌ برده‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌. اولهم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌.

 مسئله‌اي‌ كه‌ اينجا بعضي‌ از دانشمندانشون‌، بعضي‌ از شخصيتهاي‌ بافكرشون‌ مي‌خواهند توجيه‌ كنند كه‌ من‌ باهاشون‌ برخورد كردم‌ وقتي‌ اين‌ روايات‌ را برايشون‌ بيان‌ ميكنم‌ و بيان‌ ميكردم‌ در كتاب‌ صحيح‌ مسلم‌ هست‌، در صحيح‌ مسلم‌ هست‌، در صحيح‌ ترمذي‌ هست‌، اين‌ روايت‌ الائمه‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر، اين‌ در همة‌ كتابهايشون‌ هست‌. وقتي‌ كه‌ اين‌ را گفتم‌ و اسم‌ يك‌ يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را پيغمبر اكرم‌ برده‌ اينها را برايشون‌ ميگفتند، من‌ سؤال‌ ميكردم‌ خوب‌ شما نظرتون‌ چيه‌ دربارة‌ اين‌ جهت‌؟ اينها ميگفتند كه‌ ما قبول‌ داريم‌، امام‌ اينها هستند، همين‌ دوازده‌ نفرند. خليفة‌ پيغمبر در امور عبادي‌ و معنوي‌ همينها هستند. اما يك‌ بحث‌ ديگري‌ هست‌، سياستي‌ هم‌ توي‌ كار بوده‌. اين‌ را فكر نكنيد كه‌ علماي‌ زمان‌ ما، علماي‌ اهل‌ سنت‌ زمان‌ ما مي‌گويند. نه‌. علماي‌ قديمشون‌ هم‌ در كتابهايشون‌ گفته‌اند. يكي‌ از خصوصيات‌ شيعه‌ اين‌ است‌ كه‌ دين‌ را از سياست‌ جدا نميدونه‌. ولي‌ آنها جدا مي‌دونند. ميگويند اينها خلفاي‌ پيغمبر هستند در امور سياسي‌ و حكومتي‌، و ائمة‌ اطهار خلفاي‌ پيغمبر هستند در مسائل‌ عبادي‌ و معارف‌ و اعتقادي‌. اين‌ را عنوان‌ مي‌كنند. و لذا استدلال‌ هم‌ دارند، لذا در امور معنوي‌ و اعتقادي‌ هر كجا ابابكر يا عمر يا عثمان‌ اينها مشكلي‌ داشتند، مي‌رفتند خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. ولي‌ در امور سياسي‌ حاضر نبودند كه‌ با علي‌ حتي‌ مشورت‌ كنند. چون‌ خياطي‌ هست‌ از علماي‌ اهل‌ سنته‌، بسيار هم‌ متعصب‌ هست‌. و اين‌ كه‌ شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ را نوشته‌ اما همه‌ جا مثلا خطبة‌ شقشقيه‌ خطبه‌ را قبول‌ نمي‌كنه‌ و همه‌ جا كلمامت‌ مولا امير المؤمنين‌ را توجيح‌ مي‌كنه‌ در اول‌ كتابش‌ در اول‌ شرح‌ نهج‌ البلاغه‌اش‌ مي‌نويسه‌ كه‌ علي‌ افضل‌ السعاده‌ بلا استثنا. از همة‌ صحابة‌ پيغمبر با فضيلت‌تر بود بدون‌ استثنا. و افضلهم‌، افضل‌ الصحابه‌ بلا استثنا و اعلمهم‌ لا منا از همه‌ علمش‌ بيشتر بود بدون‌ شك‌. و اطقاهم‌ بلا شك‌، با اون‌ عظمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را توصيف‌ مي‌كنه‌ اگر سياستش‌ هم‌ مثل‌ علمش‌ مي‌بود ديگه‌ او مي‌خواست‌ خليفه‌ بشه‌. متأسفانه‌ علي‌ سياست‌ نداشت‌. سياست‌ علي‌ همان‌ سياست‌ شيطاني‌ است‌ كه‌ به‌ هر حقه‌ بازي‌ كه‌ شده‌ بايد جاه‌ رياست‌ و قدرت‌ را انسان‌ از  آن‌ خودش‌ بكنه‌. هر چه‌ قويتر بود مي‌ياد وارد مي‌شه‌ و زمام‌ امور مردم‌ را به‌ دست‌ مي‌گيره‌ در تمام‌ دنيا بر مملكت‌ خودمون‌ هم‌ قبل‌ از انقلاب‌ همين‌ مسائل‌ بود. هر كس‌ به‌ يك‌ راهي‌ به‌ قدرت‌ مي‌رسيد و مي‌توانست‌ قدرت‌ را قبضه‌ بكنه‌ اين‌ مي‌شه‌ به‌ عنوان‌ اولي‌ امر و رهبر و همة‌ كارة‌ مملكت‌.

 اينها هم‌ همين‌ را مي‌گن‌، مي‌گن‌ ما قدرت‌ داشتيم‌. بعد از پيغمبر واقعا اظهار قدرت‌ كردند. اول‌ آمد كنار جسد پيغمبر اكرم‌، كنار بستر پيغمبر اكرم‌ يك‌ جسارتي‌ كرد به‌ رسول‌ الله‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر. اين‌ مرد هذيان‌ مي‌گه‌. كتاب‌ خدا براي‌ ما كافي‌ است‌. ببينيد قدم‌ به‌ قدم‌ سياست‌ ايجاد مي‌كرد. من‌ اسمش‌ را در يكي‌ از نوشته‌ هام‌ گذاشته‌ام‌ بزرگترين‌ سياست‌ مدار البته‌ به‌ اصطلاح‌ روز، به‌ اصطلاح‌ دنياي‌ غير اسلامي‌، به‌ اصطلاح‌ مردم‌ غير مسلمان‌ به‌ اصطلاح‌ مردم‌ شيطان‌ سيرت‌، والا سياست‌ عين‌ دينه‌. سياست‌ اونهايي‌ كه‌ درباره‌اش‌ مطلبي‌ نوشته‌اند در كتابشون‌ اينجور سياست‌ را تعريف‌ مي‌كنند كه‌ طفل‌ نظام‌ مملكت‌ به‌ طور احسن‌ به‌ نحوي‌ كه‌ به‌ احدي‌ ظلم‌ نشه‌ و حق‌ هر كسي‌ به‌ او برسه‌. اين‌ عين‌ دينه‌. لذا دربارة‌ ائمه‌ دربارة‌ زيارت‌ جامعه‌ مي‌گيم‌ و ساست‌ العباد. سياست‌ مداران‌ بندگان‌ خدا. اما سياستي‌ كه‌ از اين‌ راه‌ وارد بشه‌، پيغمبر را بكوبه‌ بعد مناسب‌ ببينه‌ پيغمبر را باز اهانت‌ بده‌ همين‌ آدمي‌ كه‌ مي‌گه‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر. اين‌ شخص‌ مريضه‌ قد قلب‌ عليهم‌ الوجه‌. درد بر او غلبه‌ كرده‌ و نمي‌تواند خودش‌ را كنترل‌ كنه‌ حرفهاش‌ را حساب‌ داشته‌ باشه‌ همين‌ شخص‌ يك‌ ساعت‌ بعدش‌ وقتي‌ كه‌ مردم‌ متوجه‌ شدند، اينها را ما نمي‌نويسيم‌ خود اهل‌ سنت‌ نوشتند. وقتي‌ كه‌ مردم‌ متوجه‌ شدند پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفته‌ ايشان‌ آمد دم‌ در ايستاد. دم‌ در خانة‌ پيغمبر ايستاد. گفت‌ هر كس‌ بگه‌ پيغمبر از دار دنيا رفته‌ مي‌كشمش‌. گفت‌ چطور شد عيسي‌ بره‌ به‌ آسمان‌ پيغمبر ما كه‌ بالاتره‌ بميره‌! مردم‌ جمع‌ شدند متحير همه‌اشون‌ منتظر. خوب‌ مي‌خواد مسئله‌ حل‌ بشه‌ مي‌يان‌ ببينن‌ پيغمبر از دنيا رفته‌ يا نرفته‌. يك‌ نفر با سرعت‌ خودش‌ را به‌ عمر رسوند در حضور مردم‌ گفت‌ كه‌ ابي‌ بكر منتظرته‌ تو مسجد. مردم‌ هم‌ راه‌ افتادند جمعيتي‌ هم‌ راه‌ افتاده‌ رفت‌ خدمت‌ ابي‌ بكر. ابي‌ بكر گفت‌ مگر تو عمر قرآن‌ نخوندي‌؟ چطور؟ خدا در قرآن‌ مي‌فرمايد انك‌ ميت‌ و انهم‌ ميتون‌ هم‌ تو مي‌ميري‌ و هم‌ مردم‌ مي‌ميرند. گفت‌ عجب‌ تو عجب‌ مرد دانشمند و خوبي‌ هستي‌. دستت‌ را بده‌ باهات‌ بيعت‌ كنم‌. ببينيد كار… دستت‌ را بده‌ باهات‌ بيعت‌ كنيم‌. همة‌ مسائل‌ پشت‌ سرش‌ آمد.اين‌ سياست‌ سياستي‌ كه‌ بگويد ابن‌ عباس‌ آمد خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌، گفت‌ معاويه‌ را يك‌ چند روزي‌ بگذار باشه‌ بايك‌ حمله‌ از بين‌ مي‌بريمش‌. علي‌ فرمود كه‌ من‌ راضي‌ نمي‌تونم‌ بشم‌ من‌ بندة‌ خدا هستم‌، اينها تعبيرات‌ من‌ هست‌ كه‌ من‌ مي‌كنم‌. كه‌ يك‌ ظالم‌ يك‌ ساعت‌ بر سر مسلمانها حكومت‌ كنه‌ من‌ همين‌ الان‌ او را عزلش‌ مي‌كنم‌. يا طلحه‌ و زبير وقتي‌ كه‌ مي‌يان‌ خدمت‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ همه‌ شنيديد حضرت‌ شمع‌ را خاموش‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ تا به‌ حال‌ من‌ داشتم‌ حساب‌ بيت‌ المال‌ را مي‌كردم‌ اين‌ شمعها مال‌ بيت‌ الماله‌ شما آمديد حرفهاي‌ معمولي‌ بزنيد يا تو تاريكي‌ بنشينيد يا شمع‌ ديگه‌اي‌ روشن‌ كنيد.

 اين‌ سياست‌ را دزدها ظالمها، هواي‌ نفس‌ پرستها، شيطان‌ سيرتها نمي‌پسندند. اونها مي‌گن‌ سياست‌ نيست‌. سياست‌ نداره‌ علي‌! اگر سياستش‌ مثل‌ كياستش‌ مثل‌ بود، اگر سياستش‌ مثل‌ علمش‌ بود مثل‌ تقواش‌ بود و كان‌ افضل‌ هماني‌ بهتر بود كه‌ علي‌ خليفه‌ بشه‌ ولي‌ متأسفانه‌ مملكت‌ سياست‌ مدار مي‌خواد. اينها حركتهايي‌ بوده‌ كه‌ در اوائل‌ شد و لذا كساني‌ كه‌ اين‌ ايمان‌ را پيدا نكردند نتوانستند احاديث‌ را بفهمند. حل‌ و فصل‌ احاديث‌ را نتوانستند بفهمند. و ضمنا خلفاي‌ عباسي‌ تجربياتي‌ از گذشته‌ پيدا كرده‌ بودند. از عمل‌ بني‌ اميه‌. از سياستهاي‌ غلط‌ كه‌ بي‌ جهت‌ اسمش‌ را سياست‌ گذاشتند و حقه‌ و نيرنگ‌ بوده‌ اينها آمدند كه‌ يك‌ ترتيبي‌ براي‌ بعضي‌ از امور بدن‌. لذا مجتهديني‌ تعيين‌ كردند. بعد با خودشون‌ حساب‌ كردند كه‌ اگر اين‌ مجتهدين‌ بنا باشه‌ كه‌ ادامه‌ پيدا بكنند كم‌ كم‌ خود افراد همه‌ كه‌ مزدور نيستند، هر عالمي‌ كه‌ خريداري‌ شده‌ نيست‌، مزدور نيست‌، اين‌ چهار تا را ما تونستيم‌ بخريمشون‌ و جزء مزدورها قرارشون‌ بديم‌ همه‌ كه‌ اينجور نيستند. مي‌شينند تحقيق‌ مي‌كنند استنباط‌ مي‌كنند، در عقايد استنباط‌ مي‌كنند در اخلاقیات‌ استنباط‌ مي‌كنند، در احكام‌ استنباط‌ مي‌كنند بعد متوجه‌ مي‌شن‌ كه‌ نه‌ خاندان‌ عصمت‌ اولي‌ و بر حقند بر خلافت‌ و جايي‌ براي‌ خلفاي‌ عباسي‌ نمي‌گذارند. اين‌ كه‌ مي‌بينيد سلسلة‌ خلفاي‌ عباسي‌ اين‌ مقدار طولاني‌ شد مال‌ اين‌ بودش‌ كه‌ يك‌ چراغ‌ قرمزي‌، يك‌ خط‌ قرمزي‌، يك‌ خط‌ پاياني‌ براي‌ مجتهدين‌ گذاشتند كه‌ ديگه‌ كسي‌ حق‌ نداره‌ بعد از ابوحنيفه‌ مجتهد بشه‌. اين‌ چهار نفر هم‌ از دستوشون‌ در رفت‌ والا يك‌ نفر بيشتر قرار نبود چهار نفر با هم‌ تقريبا در يك‌ زمان‌ اينها را نمي‌شد نديده‌ گرفت‌. هر چهار نفرشون‌ مزدور بودند. هر چهار نفرشون‌ در مقابل‌ خلفاي‌ عباسي‌ تعظيم‌ مي‌كردند. لذا هر چهارتاشون‌ را قبول‌ كردند علاوه‌ تنوع‌ هم‌ خودش‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ يك‌ عده‌ شافعي‌ باشند، در حكومتها يك‌ سياست‌ به‌ اصطلاح‌ شيطاني‌ اينه‌ كه‌ اختلاف‌ بياندازيد حكومت‌ كنيد. چهار تا باشند اختلاف‌ به‌ وجود مي‌ياد بهتر مي‌شه‌ حكومت‌ كنند.

 ما يك‌ وقتي‌ در هندوستان‌ بوديم‌ اونجا اون‌ جمعيت‌ زياد و مذاهب‌ مختلف‌ و مخصوصا شيعه‌ و مسلمان‌ را نمي‌تونست‌ كنترل‌ كنه‌. راه‌ اختلاف‌ را خودش‌ ايجاد مي‌كرد. معروف‌ بود كه‌ هر وقت‌ كه‌ مي‌خواد بين‌ مسلمان‌ و غير مسلمان‌ جنگ‌ به‌ وجود بياره‌ يك‌ خوكي‌ با آب‌ مي‌ريخت‌ روش‌ ول‌ مي‌كرد تو مسجد مسلمانها. مردم‌ تا مي‌آمدند متوجه‌ بشن‌ مي‌ديدند يك‌ عده‌ هندو بيرون‌ ايستادند مي‌ريختند سر اينها، اينها را مي‌كشتند اونها را بيرون‌ مي‌كردند. هندوها قيام‌ مي‌كردند. تا اين‌ جنگ‌ و دعوا تمام‌ بشه‌ بايد يك‌ مسلماني‌ را وارد مي‌كردند يك‌ گاوي‌ را در چهار راه‌ سر ببره‌ تمام‌ مي‌شد، از اونطرف‌ حمله‌ مي‌شد. و امثال‌ اين‌ اختلافها زياد. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ شخصي‌ يك‌ وزيري‌ بود، وزير ظاهرا كشاورزي‌ بود، شيعه‌ بود در سر قبر مرحوم‌ ملا شوشتري‌ قاضي‌ ملا شوشتري‌ الكلام‌ من‌ الكلام‌ نشه‌ ولي‌ بد نيست‌ اين‌ اطلاعات‌ را شما داشته‌ باشيد. مرحوم‌ شوشتري‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگه‌ شيعه‌ است‌. مرد بسيار بزرگواري‌ است‌ صاحب‌ مجالس‌ المؤمنين‌ يك‌ كتاب‌ داره‌ به‌ نام‌ مجالس‌ المؤمنين‌ و كتاب‌ مهمش‌ كتاب‌ احقاق‌ الحقه‌ كه‌ علامة‌ حلي‌ در عقايد و مسائل‌ مهم‌ اسلام‌ يك‌ كتاب‌ نوشت‌. مرحوم‌ علامة‌ حلي‌. پيدا شد اين‌ كتاب‌ را رد كرد يعني‌ كتاب‌ علامة‌ حلي‌ را به‌ نظر خودش‌ رد كرد ولي‌ جرأت‌ نمي‌كرد اين‌ كتاب‌ را بده‌ دست‌ مردم‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ مي‌دونست‌ شيعد رد او را رد مي‌كنند. قاضي‌ ملا رفت‌ شاگرد حاج‌ ميرزا خان‌ شد، او اصفهاني‌ بود در اصفهان‌ رفت‌ شاگرد قاضي‌ شد. به‌ عنوان‌ يك‌ شاگرد خيلي‌ هم‌ نزديك‌. اين‌ را اينطوري‌ بعضي‌ نقل‌ كرده‌اند يك‌ شب‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ اقا اين‌ كتاب‌، شما درس‌ مي‌ديديد ولي‌ خوب‌ يك‌ شب‌ مي‌شه‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ ما بديد يا نگاهش‌ كنيم‌. گفت‌ نه‌. خيلي‌ اصرار كرد. گفت‌ به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ صبح‌ بياري‌. كتاب‌ هم‌ خيلي‌ قطور. يعني‌ الان‌ با چند تا شرحي‌ كه‌ البته‌ دادن‌ بيست‌ جلد به‌ قطر مفاتيح‌ هر جلدش‌ شده‌. كتابي‌ بسيار قطور، دورة‌ معارف‌ اسلامي‌ هست‌. گفت‌ نمي‌دم‌، خيلي‌ اصرار كرد گفت‌ يك‌ شب‌. گفت‌ همين‌ يك‌ شب‌ عيبي‌ نداره‌. كتاب‌ را داد.

 اينجوري‌ شنيدن‌ و نقل‌ شده‌ كه‌ كاغذ تهيه‌ كرد به‌ اندازة‌ كتاب‌. قلمهاي‌ متعدد سر شب‌ بعد از نماز مغرب‌ و عشاء نشست‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را بنويسه‌. بعضيها واقعا چه‌ توكلي‌ دارند. چقدر اينها بزرگند. تا شروع‌ كرد به‌ نوشتن‌ كتاب‌، يك‌ مقداري‌ كه‌ نوشت‌، خيلي‌ كم‌ يك‌ دو سه‌ صفحه‌ خوابش‌ برش‌ مسلط‌ شده‌ به‌ طوري‌  كه‌ هر چه‌ آب‌ به‌ صورتش‌ زد، هر چه‌ قهوه‌ خورد. آخه‌ مي‌گن‌ قهوه‌ خواب‌ را از سر انسان‌ بيرون‌ مي‌بره‌ ديد نه‌. در همان‌ حالت‌ خواب‌ و بيداري‌ ديد يك‌ آقايي‌ آمده‌ كنارش‌ ايستاده‌ مي‌گه‌ قاضي‌ ملا بزار من‌ بنويسم‌. تو يك‌ چرت‌ بخواب‌. ايشان‌ خوابيد. اون‌ شب‌ حتي‌ نماز شبش‌ را هم‌، نماز صبح‌ پاشد. ديد نه‌ اون‌ شخص‌ هست‌، برداشت‌ نگاه‌ كرد ديد كتاب‌ تمامش‌ نوشته‌ شده‌. آخرش‌ هم‌ نوشته‌ است‌ كتبه‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌. صلوات‌ بفرستيد ( الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). اين‌  قاضي‌ ملا بعد از اين‌ كارش‌ پاشه‌ مي‌ره‌ در هندوستان‌ در زمان‌ اكبر شاه‌ در شهر، يك‌ شهر بسيار ديدني‌ است‌. اون‌ تاج‌ محل‌ معروف‌ در عاجر است‌. مي‌ره‌ اونجا و باز اونجا شاگرد يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ مي‌شه‌ كم‌ كم‌ كرسي‌ و درسي‌ بهش‌ مي‌دن‌ مي‌بينند خيلي‌ با سواده‌، كرسي‌ و درسي‌ بهش‌ مي‌دن‌ درس‌ مي‌ده‌. شاگردان‌ زيادي‌ داشته‌. ايشان‌ بعضي‌ها مي‌بينند كه‌ حرفهاي‌ شيعه‌ را نقل‌ مي‌كنه‌. از طرف‌ خود اكبر شاه‌ به‌ اصطلاح‌ سني‌ يك‌ چند نفر مأموريت‌ سري‌ پيدا مي‌كنند كه‌ برن‌ باهاش‌ نزديك‌ بشن‌. بهش‌ نزديك‌ مي‌شن‌ اينها به‌ اينها مي‌گه‌ كه‌ بله‌ مذهب‌ شيعه‌ به‌ نظر من‌ حقه‌. اينها خبر مي‌دن‌. مرحوم‌ قاضي‌ ملا را مي‌كشند. تو شهر عاجره‌ پاش‌ را به‌ ريسمان‌ مي‌بندند دور شهر تا چند روز اين‌ را مي‌چرخوندند. اين‌ علماي‌ شيعه‌ چقدر اقبالهاي‌ عجيبي‌ كردند. و قبر ايشان‌ در مزار معروفي‌ است‌ در هندوستان‌. كه‌ اگر عاجرا رفتند. چون‌ بعضيها مي‌رن‌ همين‌ تاج‌ محل‌ را مي‌بينند و مي‌يان‌. بعد هم‌ يك‌ وقتي‌ رفتيد در شهر عاجر، حرم‌ مطهر، البته‌ معروف‌ به‌ شهيده‌ ثالثه‌ قاضي‌ ملا خيلي‌ با عظمته‌. ما يك‌ اطلاع‌ قبلي‌ از جمعيتهاي‌ مختلف‌ دعوت‌ كرده‌ بودند ما در سر قبر قاضي‌ ملا حرف‌ مي‌زديم‌ وزيري‌ بود، وزير كشاورزي‌، اونجا مي‌گفتند وزير زراعت‌. وزير كشاورزي‌ آمده‌ بود پاي‌ صحبت‌ من‌. من‌ ديدم‌ وقتي‌ آمد يك‌ عده‌ بلند شدند و آمد و وسط‌ هم‌ اتفاقا نشست‌ بعد يكي‌  معرفي‌ كرد كه‌ ايشان‌ وزير كشاورزي‌ هنده‌. من‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌ از اون‌ اين‌ مطلب‌ را پرسيدم‌ كه‌ چرا آخه‌ دولت‌، آخه‌ اون‌ يك‌ وزيره‌، چرا دولت‌ اين‌ اختلاف‌ را بين‌ مردم‌ مسلمان‌ و هندو ايجاد مي‌كنه‌ و حال‌ اين‌ كه‌ براي‌ يك‌ دولتي‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ را با هم‌ متحد كنه‌. ايشان‌ اون‌ جمله‌ را به‌ من‌ گفت‌، گفت‌ اگر اختلاف‌ نياندازي‌ نمي‌توني‌ مملكت‌ را اداره‌ كني‌. يعني‌ هم‌ دعوا كنند تا به‌ فكر كارهاي‌ حكومت‌ نيافتند. وقتي‌ كه‌ گاندي‌ قيام‌ كرد عليه‌ انگليسها مردم‌ را متحد كرد توانست‌ كه‌ انگليس‌ را از هند بيرون‌ كنه‌. اين‌ از آثار اتحاده‌. در سياستهاي‌ غلط‌ نه‌ سياستهاي‌ غلطه‌ روز، يعني‌ شايد بعضي‌ از ممالك‌ اينها را بهترين‌ سياستها بدونند ولي‌ در سياستهاي‌ شيطاني‌ اين‌ هست‌ كه‌ اختلاف‌ اگر بياندازند در بين‌ مردم‌ مي‌تونند حكومت‌ كنند. و اختلاف‌ ايجاد مي‌كنند. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ مطالعة‌ به‌ اصطلاح‌ عميقي‌ داشتم‌ در اين‌ موضوع‌ كه‌ اكثر جاهايي‌ كه‌ مردمش‌ يك‌ خرده‌اي‌ زبر و زرنگترند چه‌ در داخل‌ ايران‌ و چه‌ در ممالك‌، در اونجاها استعمار اختلاف‌ ايجاد كرده‌. حالا اگر بخوام‌ شرح‌ بدم‌ كه‌، الان‌ الحمد الله‌ يك‌ خرده‌ اين‌ مثال‌ حل‌ شده‌. قبل‌ از انقلاب‌ اين‌ مسائل‌ بود. هر كجا مردمش‌ فعالتر بودند و يا مذاهب‌ مختلف‌، مسلكهاي‌ مختلف‌ در آنجاها فعاليت‌ ميكرد. اين‌ جمله‌ را من‌ گفتم‌، شما خودتون‌ يك‌ گردشي‌ توي‌ مملكتون‌ بكنيد مي‌فهميد كه‌ راست‌ ميگم‌ يا نه‌؟

 در ممالكي‌ كه‌ مردم‌ فعالند، مردم‌ هندوستان‌ خيلي‌ فعالند، اين‌ را شما بدونيد. بيشتر از همه‌ جا در هندوستان‌ اختلاف‌ مذهبي‌ هست‌ و با هم‌ اختلاف‌ دارند. و همينطور. اين‌ را ميگويند سياست‌ از نظر روز. اما از نظر اسلام‌، اسلام‌ ميگه‌ بهترين‌ سياست‌ اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ را با هم‌ متحد كنند. مردم‌ را به‌ تعاون‌ با يكديگر دعوت‌ كنند. مردم‌ را به‌ طرف‌ كمالات‌ بكشانند. مردم‌ همه‌ يك‌ دين‌، يك‌ مذهب‌، يك‌ عقيده‌، يك‌ امام‌، يك‌ رهبر داشته‌ باشند. اين‌ از اعتقادات‌ اسلامي‌ است‌. و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا. همه‌اتون‌ معتصم‌ به‌ حبل‌ الهي‌ بشيد و اختلاف‌ نداشته‌ باشيد. با همه‌اتون‌ اذ كنتم‌ اعداء و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمته‌ اخوانا و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقذكم‌ من‌ النار. اختلاف‌ انسان‌ را بيچاره‌ ميكنه‌، اتحاد انسان‌ را بزرگ‌ ميكنه‌. اينهايي‌ كه‌ مي‌بينيد علي‌ را سياستمدار نمي‌دونستند يا مثلا فرض‌ كنيد ائمة‌ ما را كنار مي‌زدند بخاطر اينكه‌ اينها سياست‌ ندارند منظورشون‌ اين‌ سياستهاي‌ شيطاني‌ و غلط‌ بود و الا تمام‌ سياست‌ دانان‌ و پيغمبر و جانشينان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و جانشينان‌ پيغمبر و علماي‌ اسلام‌. مي‌بينيد كه‌ ما الان‌ يكي‌ از اعتقاداتمون‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد، يعني‌ معتقديم‌ها، ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ اين‌ تعليم‌ را به‌ ما دادند، كه‌ اگر كسي‌ به‌ مقام‌ رهبري‌ رسيد، تمام‌ مردم‌ بايد ازش‌ اطاعت‌ كنند. حتي‌ مجتهدين‌. اين‌ عجيبه‌. حق‌ نداره‌ يك‌ مجتهد در امور اجتماعي‌ و حكومتي‌ و سياسي‌ بر خلاف‌ گفتة‌ مقام‌ رهبري‌ حرفي‌ بزنه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اختلاف‌ بوجود مي‌آيد. ولو اينكه‌ اعلم‌ باشه‌، ولو اينكه‌ اونهم‌ مجتهده‌. نظرش‌ مال‌ خودش‌ محترم‌. اما اظهارش‌ نبايد بشه‌. و اگر كسي‌ اظهار كرد و اختلاف‌ ايجاد كرد، بزرگترين‌ گناه‌ را بعضي‌ از علما معتقدند كه‌ كرده‌.

 لذا در زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، كلمة‌ صادق‌ را بعضي‌ ميگويند پيغمبر اكرم‌ روي‌ حضرت‌ جعفر ابن‌ محمد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گذاشت‌. بعضي‌ ميگويند منصور دوانيقي‌ گذاشت‌. و احتمالش‌ هست‌ كه‌ هردويش‌ باشه‌. چون‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ از خلفايش‌ كه‌ خبر ميداد كه‌ اين‌ دوازده‌ نفر چه‌ خصوصياتي‌ دارند، يك‌ روز فرمود كه‌ در بين‌ فرزندان‌ من‌ دو تا جعفر هست‌ كه‌ ادعاي‌ امامت‌ دارند. يكي‌ صادقه‌، يكي‌ كذابه‌. صادق‌ آن‌ فرزند محمد ابن‌ علي‌ ابن‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالبه‌. كذابش‌ فرزند علي‌ ابن‌ محمد ابن‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضاست‌. همين‌ جعفر كذاب‌. لذا نام‌ مقدس‌ حضرت‌ صادق‌ صادق‌ شد. و در كلمات‌ پيغمبر هم‌ اين‌ جمله‌ هست‌. بعضي‌ نوشته‌اند كه‌ منصور دوانيقي‌ آنوقتها از اين‌ جزء اين‌ دروايشي‌ بود كه‌ توي‌ دهات‌ ميرفت‌، چون‌ مردم‌ عشق‌ و علاقه‌اي‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ داشتند، مدح‌ خاندان‌ عصمت‌ را ميگفت‌ و پول‌ جمع‌ ميكرد. گداي‌ دوره‌گردي‌ بود منصور دوانيقي‌. وقتي‌ كه‌ اختلاف‌ بين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ بود و سروصدا، جلساتي‌ تشكيل‌ ميشد طبعا كه‌ بعد از اين‌ جريانات‌ كي‌ حاكم‌ ميشه‌. يك‌ روز همه‌ نشسته‌ بودند. پسرعموهاي‌ حضرت‌ صادق‌ و امام‌ صادق‌ و بني‌ العباس‌ هم‌ بودند. حضرت‌ يك‌ تبسمي‌ فرمود. فرمود كه‌ اين‌ آقا خليفه‌ خواهد شد. يكي‌ از بني‌ اعمام‌ امام‌ صادق‌ آنجا جسارت‌ هم‌ به‌ امام‌ صادق‌ مي‌كنه‌ چون‌ پسر من‌ كانديد شده‌، تو روي‌ حسادت‌ اين‌ حرف‌ را زدي‌. حضرت‌ فرمود كاشكي‌ كه‌ حسادت‌ ميبود و اين‌ واقعيت‌ نبود. وقتي‌ كه‌ مجلس‌ بهم‌ خورد منصور دوانيقي‌ دويد دنبال‌ امام‌ صادق‌. گفت‌ آقا اين‌ را راست‌ گفتيد يا مي‌خواستيد همين‌ حرف‌ بزنيد. حضرت‌ فرمود من‌ راست‌ گفتم‌ و تو خليفه‌ ميشي‌. كوشش‌ بكن‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر اذيت‌ وارد نكني‌، ظلم‌ به‌ بني‌ هاشم‌ نكني‌، ظلم‌ به‌ سادات‌ نكني‌. وقتي‌ كه‌ خليفه‌ شد اوائل‌ نسبت‌ به‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ احترام‌ ميگذاشت‌. و حتي‌ ميگفت‌ كه‌ ايشان‌ راست‌ گفته‌. ساير، البته‌ عرض‌ كردم‌ اصلش‌ مال‌ پيغمبر اكرمه‌، ولي‌ خوب‌، ايشان‌ هم‌ در شايع‌ شدنش‌ اقدام‌ كرد. اما همين‌ منصور دوانيقي‌ آنقدر اذيت‌ به‌ امام‌ صادق‌ كرد. واقعا انسان‌ وقتي‌ نگاه‌ ميكنه‌ تاريخ‌ را كه‌ چقدر بعضي‌ از نفوس‌ ضعيفه‌ در وقتي‌ كه‌ جاه‌ و مقام‌ و رياست‌ را مي‌بينند، چقدر عوض‌ ميشوند. اين‌ هر روز قرآن‌ ميخوند. وقتي‌ كه‌ خلافت‌ آمد به‌ سراغش‌، قرآن‌ را بوسيد گفت‌ التماس‌ دعا، ديگه‌ ما با تو كاري‌ نداريم‌. هر روز امام‌ صادق‌ را ميخواست‌ به‌ دربارش‌. گاهي‌ سر و پاي‌ برهنه‌ امام‌ صادق‌ را مي‌كشاند به‌ دربارش‌. قصد داشت‌ همانجا حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بكشه‌. جريانات‌ عجيبي‌ كه‌ وقت‌ گذشته‌، من‌ نمي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌، هر چه‌ توانست‌ امام‌ صادق‌ را اذيت‌ كرد. حضرت‌ گاهي‌ بهش‌ مي‌فرمود كه‌ آخه‌ تو از آن‌ تعهدت‌ فراموش‌ كردي‌.

 تا اينكه‌ مثل‌ فردايي‌ ثار المدينه‌ ضجة‌ الواحده‌. اين‌ شخص‌ ميگه‌ قبلا يك‌ روز مثل‌ امروز، يك‌ روز قبل‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ميگه‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ رسيدم‌. ديدم‌ زهر آنچنان‌ اثر در وجود مقدس‌ امام‌ صادق‌ گذاشته‌ كه‌ جز پوست‌ و استخوان‌ چيزي‌ در اين‌ بدن‌ باقي‌ نمانده‌. اشكم‌ جاري‌ شد. گريه‌ كردم‌. حضرت‌ با همان‌ حال‌ فرمود اقوام‌ و خويشاوندان‌ مرا جمع‌ كنيد مي‌خواهم‌ وصيت‌ كنم‌. همة‌ اينها را جمع‌ كردند. ساداتي‌ بودند، اقوام‌ بني‌ اعمام‌ اينها را جمع‌ كردند. حضرت‌ عمدة‌ وصيتشون‌ اين‌ بود كه‌ لا تنال‌ شفاعتنا مستخف‌ الصلاة‌. شفاعت‌ ما به‌ كسي‌ كه‌ نماز را سبك‌ بشماره‌ نخواهد رسيد. كوشش‌ بكنيد اين‌ وصيت‌ امام‌ صادق‌ را انشاء الله‌ عمل‌ كنيد و سبك‌ نشماريد نماز را. اهميت‌ نماز برايتون‌ زياد باشه‌. جنازة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را فردا برداشتند. شب‌ شهادت‌ امام‌ صادقه‌، چراغها را خاموش‌ كنيم‌، حال‌ توجه‌ و عزايي‌ پيدا كنيم‌. خدايا بار مصيبت‌ عظماي‌ را به‌ فرزند عزيزش‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌، آن‌ امام‌ صادقي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ عشق‌ مي‌ورزيد. ميگفت‌ اگر من‌ او را درك‌ ميكردم‌ تا زنده‌ بودم‌ خدمتگزارش‌ ميبودم‌، آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اين‌ جد بزرگوارتون‌ كه‌ صدير صيرفي‌ ميگه‌ وارد شدم‌ بر امام‌ صادق‌ ديدم‌ با انگشت‌ روي‌ زمين‌ داره‌ خط‌ ميكشه‌ و داره‌ اشك‌ مي‌ريزه‌، گريه‌ ميكنه‌. ما فكر كرديم‌ كه‌ مصيبتي‌ بر امام‌ صادق‌ وارد شده‌. كسي‌ از دار دنيا رفته‌. ديدم‌ ميگه‌اي‌ آقايي‌ كه‌ غيبتت‌ طولاني‌ خواهد شد. اي‌ آقايي‌ كه‌ مردم‌ در انتظارت‌ گريه‌ها خواهند كرد. اين‌ دعاي‌ ندبه‌ طبق‌ نقلي‌ كه‌ مرحوم‌ مجلسي‌ در زاد المعاد داره‌ از امام‌ صادقه‌ كه‌ اين‌ زانوها را در بغل‌ ميگرفت‌ و صدا ميزد اين‌ الطالب‌ بزهول‌ الانبياء و ابناء الانبياء. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. كجاست‌ آن‌ آقايي‌ كه‌ بيايد خون‌ انبياء و اولاد انبياء را بگيرد. طلب‌ خون‌ آنها را بكند. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. اين‌ آقا امروز از دار دنيا رفته‌ است‌. حجة‌ ابن‌ الحسن‌، آقاجان‌ آجرك‌ الله‌ في‌ مصيبت‌ جدك‌ جعفر ابن‌ محمد الصادق‌. جنازة‌ امام‌ صادق‌ را آوردند. بعد از جريان‌ حضرت‌ مجتبي‌ ديگه‌ كسي‌ جرأت‌ نكرد فرزندان‌ پيغمبر را ببرد در خانة‌ پيغمبر دفن‌ كنه‌. چون‌ مي‌خواستند جنازة‌ امام‌ مجتبي‌ را ببرند در خانة‌ پيغمبر، دستور تيراندازي‌ داده‌ شد، بدن‌ حضرت‌ مجتبي‌ هدف‌ تيرها از طرف‌ بني‌ اميه‌ و دشمنان‌ دين‌ واقع‌ شد. لذا جنازه‌ را آوردند در همان‌ مقبره‌اي‌ كه‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ و امام‌ سجاد و امام‌ باقر دفن‌ بودند، امروز دفن‌ كردند. اما در حديث‌ است‌ كه‌ صار المدينه‌ ضجة‌ الواحده‌. همة‌ مردم‌ ميدنه‌ گريه‌ مي‌كردند. شاگردان‌ امام‌ صادق‌ اشك‌ مي‌ريختند.

 ولي‌ در كربلا، كنار گودي‌ قتلگاه‌، زينب‌ كبري‌ آمد نگاه‌ كرد به‌ بدن‌ برادر، فوجدته‌ مكفوف‌ علي‌ وجهه‌. بدن‌ برادر را ديد به‌ رو به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. دست‌ برد زير بدن‌ سيد الشهداء، اول‌ به‌ طرف‌ آسمان‌ بلند كرد، خدايا اين‌ قرباني‌ را از آل‌ محمد قبول‌ بفرما. بعد هم‌ رو به‌ طرف‌ مدينه‌ كرد. السلام‌ عليك‌ يا رسول‌ الله‌. هذا حسينك‌ مرمل‌ بالدماء مقطع‌ الاعضاء.

 شب‌ كه‌ تاريك‌ است‌ و در بر روي‌ مردم‌ بسته‌ است‌، شب‌ كه‌ تاريك‌ است‌ و در بر روي‌ مردم‌ بسته‌ است‌، زائري‌ كه‌ مهدي‌ صاحب‌ الزمان‌ دارد ولي‌. زائري‌ كه‌ مهدي‌ صاحب‌ الزمان‌ دارد ولي‌.

 

۸ ربیع الاول ۱۴۱۶ – مثل‌ اعلاي‌ خدا در هر زمان‌ – تهران‌

 مثل‌ اعلاي‌ خدا در هر زمان‌ – تهران‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و له‌ المثل‌ الاعلا في‌ السماوات‌ و الارض‌ و كان‌ الله‌ عزيزا حكيما.

 در شب‌ جمعه‌ و روز پنجشنبة‌ گذشته‌ اين‌ آيات‌ كه‌ تلاوت‌ شد گفتم‌ كه‌ دو آيه‌ در اين‌ آيات‌ جلب‌ توجه‌ را بيشتر كرد. آية‌ اولي‌ را در آن‌ روز درباره‌اش‌ بحث‌ كردم‌ و آية‌ دومي‌ اين‌ آيه‌ بود. با اينكه‌ فكر نميكردم‌ كه‌ امشب‌ در خدمت‌ دوستان‌ و عزيزان‌ باشم‌، خداي‌ تعالي‌ خواست‌ كه‌ اين‌ آية‌ دوم‌ را هم‌ كه‌ آن‌ شب‌ مي‌خواستم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌، امروز كه‌ روز رحلت‌ حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ و امشب‌ هم‌ شب‌ شادي‌ و سرور شيعيان‌ است‌ و تولي‌ و تبري‌ كه‌ در آن‌ روز بحث‌ كردم‌، دقيقا با يكديگر نزديك‌ شده‌اند؛ اين‌ آيه‌ را توضيح‌ بدم‌ براتون‌. يك‌ رسمي‌ مردم‌ شيعة‌ هندوستان‌ دارند كه‌ من‌ در اين‌ ايام‌ آنجا بوده‌ام‌. صحت‌ و سقمش‌ را، خوبي‌ و بديش‌ را زياد نمي‌خوام‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌. ولي‌ دو ماه‌ محرم‌ و صفر را آنها عزاداري‌ مي‌كنند و هشت‌ روز هم‌ بعد از ماه‌ صفر تا امروز، آنها بعنوان‌ وداع‌ با عزاداري‌، عزاداري‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌ گرمي‌ مي‌كنند. مخصوصا روز هشتم‌ ماه‌ ربيع‌ الاول‌ را مثل‌ شايد روز عاشورا، آنجور عزاداري‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ از مغرب‌ روز هشتم‌ ربيع‌، وضع‌ عوض‌ ميشه‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ حد تفريطي‌ قرار ميگيره‌. مخصوصا در مقابل‌ مخالفين‌. بسيار شادي‌ تندي‌ كه‌ تمام‌ شهر بمبئي‌ كه‌ من‌ بودم‌ صداي‌ ترقه‌ها و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ بلند ميشه‌. حالا البته‌ مسئلة‌ مهم‌ فرح‌ و حزن‌ قلبيه‌. چون‌ فرح‌ و حزن‌ قلبي‌ بستگي‌ به‌ ايمان‌ داره‌. و الاّ اعمال‌ ظاهري‌ گاهي‌ مربوط‌ به‌ ايمان‌ نيست‌، ممكنه‌ تصنع‌ باشه‌. اما اگر انسان‌ قلبش‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، ايمانش‌ قوي‌ باشه‌، امتحان‌ شده‌ باشد به‌ ايمان‌ قلبش‌، اينچنين‌ شخصي‌ مسلما با خوشحالي‌ و سرور دوستانش‌ مسرور ميشه‌ و با حزن‌ و اندوه‌ دوستانش‌، محزون‌ و اندوهگين‌ ميشه‌. بنابراين‌ اگر دل‌ انسان‌ داراي‌ ايمان‌ مستقري‌ باشه‌ و ايمان‌ ثابتي‌ در قلبش‌ وجود داشته‌ باشد، اين‌ شخص‌ حتي‌ لحظه‌اش‌ حسابه‌. تا اين‌ لحظه‌ محبوب‌ من‌، آن‌ كسي‌ كه‌ مورد علاقة‌ شديد منه‌، خوشحال‌ بوده‌، من‌ خوشحالم‌. و از اين‌ لحظه‌ محزون‌ شده‌، من‌ محزونم‌. ما زياد ديديم‌. برخورد من‌ در اوائل‌ سنم‌ بخصوص‌ زياد با اين‌ افراد بوده‌ كه‌ جوانهايي‌ بودند. عاشق‌ مثلا يك‌ فردي‌ يا يك‌ چيزي‌ بودند. به‌ قيافة‌ محبوبشون‌ وقتي‌ نگاه‌ مي‌كردند، تا او صورتش‌ در هم‌ كشيده‌ بوده‌، اينها هم‌ محزون‌ بودند. به‌ مجرد اينكه‌ يك‌ جرياني‌ ميشه‌ كه‌ صورت‌ متبسم‌ ميشه‌، بشاش‌ ميشه‌، اينها هم‌ يكدفعه‌ خوشحال‌ ميشوند. مثل‌ يك‌ سيم‌ ارتباط‌ بسيار قوي‌ كه‌ به‌ آن‌ شخص‌ وصله‌. تا او خوشحال‌ ميشه‌ اينهم‌ خوشحال‌ ميشه‌. تا او محزون‌ ميشه‌ اينهم‌ محزون‌ ميشه‌. روايت‌ دارد كه‌ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا. شيعيان‌ ما از زيادي‌ خاك‌ ما خلق‌ شده‌اند. اين‌ روايت‌ معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ مثلا يك‌ مقدار خاك‌ در يك‌ كوهي‌ بوده‌. خدا برداشته‌ بدن‌ ما را خلق‌ كرده‌ و از همانجا هم‌ برداشته‌ بدن‌ شيعيان‌ را خلق‌ كرده‌. نه‌. همانطوري‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بدنشون‌ از غذاي‌ حلال‌، از غذاي‌ پاك‌، از باصطلاح‌ آنچه‌ كه‌ خدا حرام‌ نكرده‌، خلق‌ شده‌. شيعيان‌ ما هم‌ بدنشون‌ از همان‌ خلق‌ شده‌. اينها يك‌ كسي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد آقا شما را من‌ خيلي‌ دوست‌ دارم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ به‌ آن‌ اول‌ نعمتي‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ شكر كن‌. گفت‌ اول‌ نعمت‌ چي‌ بوده‌؟ حضرت‌ فرمود طيب‌ الولاده‌. پاك‌ متولد شدي‌. باصطلاح‌ ولدالزنا نبودي‌، از راه‌ حرام‌ بوجود نيامدي‌. حالا اينطوري‌ ما از فاضل‌، از زيادي‌ خاك‌ آنها خلق‌ شديم‌. من‌ فاضل‌ طينتنا و عجموا بماء ولايتنا و عجموا بماء ولايتنا. با اون‌ محبتي‌ كه‌ ما آميخته‌ شده‌ايم‌ با اون‌ عشق‌ و محبتي‌ كه‌ ما آميخته‌ شده‌ايم‌ شيعيان‌ ما هم‌ آميخته‌ شده‌اند. نتيجه‌ چي‌ ميشه‌؟ يفرحون‌ لفرحنا. اين‌ ارتباط‌ قلبي‌ بوجود مي‌آيد كه‌ آنها وقتي‌ خوشحالند ما خوشحاليم‌. وقتي‌ ما خوشحاليم‌ آنها خوشحالند. و يحزنون‌ لحزننا. وقتي‌ كه‌ ما محزونيم‌ آنها هم‌ محزونند. وقتي‌ كه‌ آنها محزونند ما هم‌ محزونيم‌. نميدونم‌ در همين‌ مجلس‌ بود در چند شب‌ قبل‌ بود يا در جاي‌ ديگه‌ بود، همين‌ آيه‌ را عرض‌ كردم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ آنقدر با ما، با مردم‌ مسلمان‌ بخصوص‌ در ارتباط‌ روحيه‌ كه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ عزير عليه‌ ما انبتم‌. ناراحتي‌ ميشيد برش‌ سخت‌ ميگذره‌. يك‌ گوشه‌اش‌ نشسته‌ باشيد حزن‌ داشته‌ باشيد، چشم‌ دلتون‌ را باز بكنيد چون‌ پيغمبر همه‌ جا هست‌ و همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ مي‌خوام‌، اگر چند لحظه‌اي‌ فرصت‌ پيدا بكنم‌ بحثش‌ را بكنم‌، به‌ همين‌ معنا مي‌رسيم‌ كه‌ پيغمبر الان‌ با آن‌ روزي‌ كه‌ مثلا مبعوث‌ شده‌ بود و در بين‌ مردم‌ بود هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌. يعني‌ همين‌ الان‌ داره‌ ما را مي‌بينه‌. و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. و همين‌ الان‌ تو را داره‌ مي‌بينه‌ كه‌ محزوني‌. حالا براي‌ هر چي‌ محزون‌ شده‌ باشي‌. مي‌آيد دستي‌ به‌ سرت‌ مي‌كشه‌، عزيزم‌ تو نبايد محزون‌ باشي‌. به‌ من‌ سخت‌ مي‌گذره‌. عزيز عليه‌، اين‌ عزيز البته‌ با آن‌ عزيز، معناش‌ آن‌ نيست‌ها. عزيز عليه‌ ما انبتم‌. سخته‌ بر پيغمبر، ناراحتي‌ تو را ببينه‌، حزن‌ تو را ببينه‌، اندوه‌ تو را ببينه‌. عزيز عليه‌ ما عنتم‌ حريص‌ عليكم‌. حرص‌ داره‌ كه‌ شما هدايت‌ بشيد. حريص‌ عليكم‌ بالمؤمنون‌ رئوف‌ و رحيم‌.

 بنابراين‌ (نامفهوم‌) چون‌ هيچگونه‌ بين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ و بين‌ پيغمبر نيست‌ در اينجهت‌ و بلكه‌ الان‌ امام‌ زمان‌ ما، وجود مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداهه‌ و عزيز عليه‌، سخته‌ برايش‌ كه‌ شما را با ناراحتي‌ ببينه‌. حزن‌ تو حزن‌ اونه‌. خوشحالي‌ تو خوشحالي‌ اونه‌. يك‌ مسلمان‌ را، يك‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را، يك‌ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا، همين‌ شخص‌ را اگر روز عاشورا هر كاريش‌ بكنند، دلش‌ بالاخره‌ محزونه‌. و روز نهم‌ ربيع‌ را بالاخره‌ يك‌ خوشحالي‌ خواهد داشت‌. و اينطوريه‌. شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا و عجموا من‌ ماء ولايتنا يفرحون‌ لفرحنا و يحزنون‌ بحزننا. چرا؟ براي‌ اينكه‌ و لهم‌ مثل‌ الاعلي‌ في‌ السماوات‌ و في‌ الارض‌. براي‌ خدا يك‌ مثل‌ اعلائي‌ هست‌. خدا مثل‌ زياد داره‌. من‌ همين‌ امروز براي‌ يكي‌ از دوستان‌ مثل‌ خدا را در بين‌ مخلوقش‌، يك‌ مثلي‌ زدم‌. توي‌ مخلوقات‌ خوب‌ مثل‌ هست‌. مثل‌ خدا در ميان‌ مخلوقات‌ مثل‌ روحه‌ در بدن‌. مثلا يكي‌ از مثلهايش‌. ولي‌ يك‌ مثل‌ اعلائي‌ داره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. هم‌ در آسمان‌ آن‌ مثل‌ اعلا هست‌ هم‌ در زمين‌. هم‌ در بالائيها هست‌ هم‌ در پائين‌. اون‌ مثل‌ اعلا چيه‌؟ كيه‌؟ تمام‌ روايات‌ در تفسير اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد امام‌ هر زماني‌ هستش‌. و له‌ المثل‌ الاعلا امام‌ هر زمانيست‌. در هر زماني‌ از زمانها حتي‌ قبل‌ از بعثت‌ خاتم‌ انبياء صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، انبيائي‌ كه‌ بودند، بخصوص‌ انبياء اولوالعزم‌ اينها مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بودند. منتهي‌ در آن‌ زمانها بشريت‌ كلاسش‌ خيلي‌ بالا نبود كه‌ بيشتر از آن‌ لازم‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ مثلي‌ و يك‌ معرفتي‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. يعني‌ دركش‌ بيشتر از اين‌ نبود كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بدونه‌. حضرت‌ عيسي‌ و موسي‌ را مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بدونه‌. اما بعد از بعثت‌ پيغمبر اكرم‌، كلاس‌ بشريت‌ بالا رفته‌. آنچنان‌ بالا رفته‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مثل‌ اعلايي‌ كه‌ بالاتر از اون‌ و اعلاي‌ آن‌ معنا نداره‌ و نميشه‌ ديگه‌، يك‌ جمله‌اي‌ را من‌ زياد در بين‌ دوستانم‌ گفتم‌ و اين‌ را از من‌ اكثرا دارند كه‌ اينطوري‌ بگيم‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ توضيح‌ داده‌ بشه‌ بد نيست‌. كه‌ در ممكن‌، در ممكن‌ امكان‌ نداره‌ كه‌ پروردگار اظهار قدرت‌ بيشتر از خلقت‌ پيغمبر اكرم‌ و دوازده‌ امام‌ و حضرت‌ زهرا بكنه‌. يعني‌ ببينيد، من‌ نمي‌خوام‌ قدرت‌ پروردگار را محدود كنم‌. قدرت‌ پروردگار بي‌ نهايته‌. اما گاهي‌ ميشه‌ يك‌ تابلوي‌ محدودي‌ را، يك‌ متر در يك‌ متر را به‌ يك‌ نقاش‌ مي‌دهند ميگند هر چي‌ هنر داري‌ روي‌ اين‌ تابلو بريز. اين‌ هنرش‌ خيلي‌ بيشتره‌ ولي‌ اين‌ بيشتر از اين‌ جا نداره‌ كه‌ هنر خودش‌ را اين‌ نقاش‌ روي‌ اين‌ بريزه‌. در ممكن‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، در ممكن‌ امكان‌ نداره‌، در اين‌ تابلوي‌ ممكن‌ كه‌ محدوده‌ و مخلوق‌ كه‌ محدوده‌، امكان‌ نداره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ باصطلاح‌ علم‌ و قدرت‌ و عظمتش‌ را در اين‌ ممكن‌ بيشتر از اين‌ اظهار بكنه‌. لذا بشر بعد از بعثت‌، يعني‌ بشري‌ كه‌ از زمان‌ بعثت‌ خاتم‌ انبياء عليه‌ و آله‌ الصلواة‌ و السلام‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ بشريت‌، براي‌ يعني‌ فرستاد براي‌ بشريت‌، بشري‌ كه‌ بوجود آمده‌، اين‌ بشر در يك‌ كلاسي‌ نشسته‌ كه‌ مي‌بينيد اقلا اگر زمان‌ خود پيغمبر اين‌ جهت‌ روشن‌ نبود و تازه‌ مي‌خواست‌ شروع‌ بشه‌ به‌ اينكه‌ باصطلاح‌ بذرپاشي‌ بشه‌، زمينه‌سازي‌ بشه‌ براي‌ اين‌ رشد فكري‌، بعد از هزار و چهارصد سال‌ ما به‌ آن‌ رشد رسيديم‌. يعني‌ به‌ آن‌ رشد رسيديم‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ برامون‌ كمه‌. البته‌ شما ميگيد نه‌، حضرت‌ ابراهيم‌ هنوز ما مي‌خواهيم‌، حضرت‌ ابراهيم‌ كجا و ما كجا؟! ولي‌ ما خيلي‌ عقبيم‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌. اولياء خدائي‌ هستند كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ برايشون‌ كمه‌ بعنوان‌ استاد، بعنوان‌ يك‌ معلم‌. اگر شما مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را كه‌ مرحلة‌ ابتدائي‌ كارتونه‌، بپيمائيد و بعد مراحل‌ كمالات‌ را طي‌ كنيد و بعد به‌ مقام‌ توحيد كامل‌ برسيد و بعد به‌ آن‌ آياتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ و تأويل‌ از آن‌ مقام‌ اعلي‌ به‌ مخلصين‌ كه‌ و ما تجزون‌ ما كنتم‌ الا تعلمون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. انه‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عبادكم‌ من‌ المخلصين‌. كه‌ مكرر كلمة‌ مخلص‌ به‌ فتح‌ لام‌، به‌ آنجا كه‌ مقام‌ بسيار بلندي‌ است‌ برسيد؛ آنوقت‌ مي‌بينيد كه‌ يك‌ ايرادهايي‌ هم‌ حتي‌ ممكنه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ و حضرت‌، حالا حضرت‌ ابراهيم‌ را ما استثناء بكنيم‌، چون‌ خيلي‌ با عظمته‌. حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ عيسي‌ و حضرت‌ نوح‌ و حضرت‌ آدم‌ داشته‌ باشيد. شما امت‌ پيغمبري‌ هستيد كه‌ مثل‌ اعلاي‌ پروردگاره‌. منتهي‌ چه‌ كنيم‌؟ زمانمون‌، مقتضيات‌ زمانمون‌، به‌ قول‌ يكي‌ از علماء اهل‌ معنا ميگفت‌ ما در يك‌ زماني‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ حالا تعبير تندي‌ بود، آن‌ را من‌ روي‌ منبر خجالت‌ ميكشم‌ بگم‌. خيلي‌، حتي‌ الان‌ من‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ گفتم‌ شب‌ نهم‌ ربيعه‌، حالا صحبت‌ بود كه‌ كي‌ بره‌ منبر كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ دوستان‌ بخندند امشب‌، معلوم‌ شد فقط‌ بايد من‌ بروم‌ منبر. بهرحال‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ رويم‌ نميشه‌ بگم‌. آن‌ عالم‌ ميگفت‌ كه‌ در يك‌ جائي‌ از مثلا بدن‌ انسان‌، بدترين‌ جايش‌ را در نظر بگيريد، در آنجاي‌ دنيا ما واقع‌ شديم‌ آنهم‌ در موقعي‌ كه‌ حال‌ مزاجيش‌ خرابه‌. اينجوري‌ تعبير واضحتري‌ ميگفت‌. ما واقعا در بدترين‌ زمان‌ واقع‌ شديم‌. اما از نظر رشد فكري‌، ما رشد فكريمون‌ را كرديم‌. نه‌ اينكه‌ من‌ و شما، بشريت‌ رشد فكريش‌ را كرده‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مي‌خواد فضا را تسخير كنه‌، مي‌خواد كرات‌ را و خداي‌ تعالي‌ هم‌ اجازه‌ داده‌ها، و سخر لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌. خدا مسخر شما قرار داده‌ آنچه‌ كه‌ در آسمانها و در زمينه‌، مسخر شماست‌. منتهي‌ حالا شما دست‌ و پا نمي‌كنيد تسخير كنيد و الا خداي‌ تعالي‌ در جاي‌ ديگه‌ مي‌فرمايد و سخر لكم‌ الفلك‌. كشتي‌ را مسخر شما قرار داده‌. سخر لكم‌ الانهار. آبها را، آبهاي‌ جاري‌ را مسخر، خوب‌ اينها را ما زود مي‌تونيم‌ در تسخير خودمون‌ قرار بديم‌. همة‌ كشتي‌هاي‌ عالم‌ مسخر انسانهاست‌. همة‌ نهرهاي‌ عالم‌ مسخر انسانهاست‌. امام‌ ما في‌ السموات‌ و ما في‌ الارض‌. اين‌ خورشيد و سخر لكم‌ الشمس‌ و القمر. اين‌ خورشيد مسخر شماست‌ مگر بشر اون‌ بشري‌ باشد كه‌ در جنبه‌هاي‌ دنياييش‌ اينطور پيش‌ بره‌. و در جنبه‌هاي‌  معنويش‌ يقينا بيشتر از اين‌ مي‌تونه‌ پيش‌ بره‌ و اين‌ يك‌ استادي‌ مي‌خواد كه‌ در زيارات‌ و يا در اذن‌ دخول‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ بنا بود كه‌ در يك‌ جايي‌ حاضر بشه‌. تعبير خود عبارت‌ به‌ اصطلاح‌ اذن‌ دخول‌ اينه‌. الحمد الله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. ما حمد مي‌كنيم‌ آن‌ خدائي‌ را كه‌ يك‌ فرماندهاني‌ به‌ ما داد، يك‌ اساتيدي‌ به‌ ما عنايت‌ كرد، يك‌ رهبراني‌ به‌ ما مرحمت‌ فرمود كه‌ اگر بنا بود خودش‌، اگر محال‌ نبود كه‌ خودش‌ در مكاني‌ بياد، آخه‌ محاله‌ خدا در مكان‌ باصطلاح‌ باشه‌، محدود بشه‌. اگر اين‌ نبود، همينها مي‌شدند. يا در آن‌ زيارت‌ سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگيم‌ كه‌ ارادة‌ رب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌. ارادة‌ خدا ميدونيد چيه‌؟ هر چه‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌ با اراده‌ خلق‌ كرده‌. اذا اراد الله‌ ان‌ يقول‌ شي‌ء كن‌ فيكون‌. ارادة‌ الرب‌، يعني‌ ارادة‌ خدا در آن‌ مقادير امورش‌، در تقديراتش‌، اين‌ مي‌آيد در دلهاي‌ شما اول‌ و بعد از خانه‌هاي‌ شما صادر ميشه‌. بايد اجازه‌اش‌ از اينجا خارج‌ بشه‌. قدرت‌ خدا بايد از اين‌ طريق‌ ظاهر بشه‌. شما يد اللهيد، دست‌ خدا هستيد. همانطوري‌ كه‌ هر انساني‌ اظهار قدرتش‌ را با دستش‌ ميكنه‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ امروز تمام‌ اظهار قدرتش‌ را در خلقش‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ و له‌ المثل‌ الاعلي‌. خداي‌ تعالي‌ يك‌ مثل‌ اعلايي‌ داره‌. در زيارت‌ جامعه‌ هم‌ به‌ اين‌ كلمه‌ اشاره‌ شده‌ كه‌ و المثل‌ الاعلي‌. مثل‌ اعلاي‌ پرودگاريد. السلام‌ عليكم‌ تا ميرسه‌ كه‌ ميگي‌ يا اهل‌ البيت‌ النبوه‌ و موضع‌ الرساله‌ و مختلف‌ الملائكه‌ و محبط‌ الوحي‌ و معدن‌ الرحمه‌ و خزان‌ العلم‌ و منتهي‌ الحلم‌ و اصول‌ الاكرم‌ و قادة‌ الامم‌ و اولياء المم‌ تا ميرسه‌ به‌ اينكه‌ مثل‌ الاعلي‌. مثل‌ اعلاي‌ پروردگار. خلقكم‌ الله‌ انوارا فجعلكم‌ بعرشه‌ محدقين‌. خداي‌ تعالي‌ شما را انواري‌ خلق‌ كرد كه‌ در عرش‌ شما بوديد. حتي‌ من‌ علينا بكم‌. فجعلكم‌ في‌ بيوتا اذن‌ الله‌ ان‌ ترفع‌ و يصبر. من‌ يك‌ مثلي‌ نميدونم‌ چندي‌ قبل‌ زدم‌. ما گاهي‌ مشهد و تهران‌ را مخلوط‌ مي‌كنيم‌. حالا اونجا حرف‌ زديم‌ اينجا فكر مي‌كنيم‌ گفتيم‌ دو مرتبه‌ تكرار نشه‌. همينجور خودم‌ ترديد پيدا ميكنم‌. بهرحال‌ حرفهاي‌ ما همه‌اش‌ تكراريه‌. اين‌ را بدونيد. مثل‌ تكرار هم‌ زياد بد نيست‌. حالا انسان‌ بگه‌ هي‌ چرا تكرار ميشه‌. خوب‌ ما نمازهايمون‌ تكراريه‌، خودمون‌ اصلا تكراري‌ هستيم‌. اعمالمون‌ تكراريه‌. هر روز نهار مي‌خوريم‌، هر روز شام‌ مي‌خوريم‌، هر روز صبحانه‌ مي‌خوريم‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود هر روز بدي‌ مي‌كنيم‌، هر روز خوبي‌ مي‌كنيم‌. ضمنا يادم‌ رفت‌ چي‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ گفتم‌ تكراري‌ ميشه‌. شما يادتونه‌؟ يادم‌ رفت‌. نگفتم‌ من‌ بايد منبر بروم‌ كه‌ خنده‌دار باشه‌. بهرحال‌ واقعا يادم‌ رفت‌ اين‌ بخاطر، بعله‌. نخير يادم‌ نمي‌افته‌. مثل‌ اينكه‌ خدا هم‌ بدش‌ نمي‌آيد شما بخنديد امروز. بعله‌ بهرحال‌ حالا حرف‌ ديگه‌اي‌ كه‌ يادمون‌ هست‌ مي‌زنيم‌. شايد هم‌ همينجا گفته‌ باشم‌، تكرار نبايد، حرف‌ تكراري‌ بود.

 خداي‌ تعالي‌ بشر را اين‌ بشر امروز را، بايد بنشانه‌ سر جلسة‌ درس‌ آن‌ كسي‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ميگه‌ خدايا من‌ را از شاگردان‌ مكتب‌ او قرار بده‌. يعني‌ اين‌ را بدونيد حضرت‌ ابراهيم‌، نه‌ ماهاها، ماها اينقدر هواي‌ نفس‌ داريم‌ كه‌ حاضر نيستيم‌ با اين‌ خداي‌ مهرباني‌ كه‌، آن‌ روز گفتم‌، خداي‌ مهرباني‌ كه‌ حتي‌ فرعون‌ را ميگه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قولا له‌ قولا لينا. با فرعون‌ نرم‌ صحبت‌ كنيد. شايد او هم‌ بيايد به‌ طرف‌ ما. فرعون‌ آنهمه‌ آدم‌ كشته‌ها. خدا خيلي‌ مهربانه‌، ما حاضر نيستيم‌ اين‌ خداي‌ مهربان‌ را از خودمون‌ باصطلاح‌ به‌ غضب‌ نياريم‌. اين‌ خداي‌ عزيز را. خداي‌ مهربان‌ با اين‌ مهرباني‌. (نامفهوم‌) چون‌ به‌ طرف‌ دنيا احتياجي‌ به‌ هول‌ نداره‌، خودش‌ سرازيريه‌ تند ميره‌. اما وقتي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بيايد، همه‌، هر چه‌ كه‌ شما فرض‌ كنيد به‌ طرف‌ ماديات‌ و تسخير آسمانها و شمس‌ و قمر و كرات‌ بالا رفته‌ باشيد، چندين‌ برابر آن‌ انسان‌ را به‌ طرف‌ معنويات‌ امام‌ زمان‌ دعوت‌ ميكنه‌. معنويات‌ را ماها الان‌ نمي‌فهميم‌. يعني‌ دقيقا نمي‌فهميم‌. نمي‌فهميم‌ كه‌ مخلصين‌ به‌ كجا مي‌رسند و چي‌ هستند؟ چطور ارتباط‌ با پروردگار دارند. اين‌ را نمي‌فهميم‌. يعني‌ نه‌ شما با من‌، بخوام‌ به‌ شماها جسارت‌ بكنم‌. نه‌. شما، من‌، علما، مراجع‌، اولياء خدا در حد خيلي‌ بالا، نمي‌تونند بفهمند. لذا بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ مخلصين‌ منظور ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. اما اين‌ نيست‌. چون‌ از آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ مخلصين‌ تنها ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيستند. انسان‌ وقتي‌ آنجا رسيد يك‌ معلمي‌ مي‌خواد كه‌، انشاء الله‌ اگر امام‌ زمان‌ تشريف‌ بياورد، شما فكر نكنيد كه‌ حضرت‌ عيسي‌ كه‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد و شايد تاريخ‌ دو هزار ساله‌ منتظره‌ كه‌ پاي‌ اين‌ درس‌ بنشينه‌، فكر نكنيد فقط‌ مي‌آيد دو ركعت‌ نماز پشت‌ سر حضرت‌ بخوانه‌ و برگرده‌ به‌ آسمان‌. نه‌. مي‌خواد بياد از اين‌ منبع‌ فيض‌ استفاده‌ بكنه‌. دو هزار ساله‌ منتظره‌. دو هزار ساله‌ كه‌ حضرت‌ عيسي‌ منتظره‌ كه‌ بيايد از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ استفاده‌، ميگيد شما چرا حالا استفاده‌ نميكنه‌؟ حضرت‌ هنوز كلاسش‌ را شروع‌ نكرده‌. با يك‌ نفر هم‌ هيچوقت‌ كلاسي‌ باز نميكنه‌. مخصوصا مقام‌، بعضي‌ حرفها را نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ متأسفانه‌. مقام‌ حضرت‌ عيسي‌ آنقدر در مقابل‌ حضرت‌ وليعصر زياد نيست‌ كه‌ وقتش‌ را حضرت‌ تنها براي‌ او صرف‌ كنه‌. يك‌ روايتي‌ داره‌ كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ از اين‌ روايت‌ مي‌خوام‌ استفاده‌ كنم‌ براي‌ تأييد عرض‌ خودم‌، روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ خداي‌ تعالي‌ اول‌ كسي‌ را كه‌ مي‌خواد و ازش‌ سؤال‌ ميكنه‌، حضرت‌ نوحه‌. هل‌ بلغت‌؟ تبليغ‌ رسالت‌ كردي‌؟ ميگه‌ بعله‌. ما نهصد و پنجاه‌ سال‌ مشغول‌ كار بوديم‌ ديگه‌. شهودي‌ داري‌ كه‌ تو تبليغ‌ رسالت‌، ميگه‌ پيغمبر اسلام‌ شاهد منه‌. خداي‌ تعالي‌ بهش‌ ميگه‌ برو بگو شهادت‌ بده‌ تا نجات‌ پيدا كني‌. قيامت‌ را مي‌شكافه‌، با زحمت‌ خودش‌ را مي‌رسونه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ حضرت‌ حمزه‌ و جعفر، يعني‌ جعفر طيار و حمزة‌ سيد الشهدا، به‌ اين‌ دو نفر ميگه‌ بريد براي‌ حضرت‌ نوح‌ و ساير انبياء، هر كس‌ گرفتاري‌ داره‌ شهادت‌ بديد و ردش‌ كنيد. اين‌ منظورم‌ اين‌ تيكه‌ است‌. راوي‌ ميگه‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مگر آنجا نيست‌؟ خيال‌ ميكنه‌ كه‌ جعفر و حمزه‌ مهمتر، آخه‌ آن‌ زمانها هنوز معرفتشون‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنقدر نبوده‌. خيال‌ ميكنه‌ مقام‌ جعفر و حمزه‌ بالاتر از حضرت‌ علي‌ شايد… چرا به‌ حضرت‌ علي‌ نميگه‌؟ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد هو اعظم‌ شأنن‌ خيلي‌ عجيبه‌، اين‌ مقامش‌ و شغلش‌ و اهميت‌ كارش‌ بيشتر از اين‌ است‌ كه‌ بره‌ شهادت‌ براي‌ انبياء بده‌. حالا حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ منتظره‌، خدا هم‌ منتظره‌، كه‌ اين‌ كلاس‌ انشاء الله‌ باز بشه‌، بشريت‌ بيايند سر اين‌ كلاس‌ بنشينند. خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ ما دوست‌ داريم‌ خوشحال‌ باشد فاطمة‌ زهرا امشب‌ در بهشت‌، خدايا به‌ آبروي‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ما توفيق‌ اين‌ كلاس‌ را عنايت‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. يك‌ روز ببينيم‌ كه‌ وسط‌ ما حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ نشسته‌، حضرت‌ عيسي‌ هم‌ نشسته‌. حضرت‌ نوح‌ هم‌ نشسته‌. حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ هم‌ نشسته‌اند. اينها همه‌ آمده‌اند از محضر آقا بقية‌ الله‌ الاعظم‌ استفاده‌ مي‌كنند. و به‌ خودش‌ قسم‌ اگر همين‌ الان‌ يك‌ خورده‌اي‌ تكان‌ بخوريم‌، از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشويم‌، من‌ ايني‌ را كه‌ ميگم‌ يقظه‌ را اكثرا هنوز به‌ همان‌ حد يقظه‌ موفق‌ نشده‌اند. اگر يك‌ بيداري‌ صددرصدي‌ در وجود ما پيدا بشه‌، همين‌ الان‌ هم‌ همون‌ كلاس‌ در بعد ملكوتيش‌ هست‌. كتابش‌ كه‌ هست‌ كه‌ قرآنه‌. و معلمش‌ هم‌ كه‌ هست‌ حضرت‌ وليعصره‌. منتهي‌ شما ميگيد كه‌ كجا بريم‌ بنشينيم‌ سر كلاس‌؟ با اين‌ بدن‌ لازم‌ نيست‌ شما بريد بشينيد. ارتباط‌ روحي‌ پيدا بكنيد، يعني‌ چه‌ جوري‌ عرض‌ كنم‌؟ شما يك‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌، اينها كه‌ ميگم‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌، شما خيال‌ نكنيد كه‌ من‌ يك‌ چيز جديدي‌ برايتون‌ آورده‌ام‌. نه‌. اينها در آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌. تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ توي‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌. نه‌ يكي‌، نه‌ دو تا. بلكه‌ اگر عرض‌ نكنم‌ كه‌ نود درصد قرآن‌ مربوط‌ به‌ اين‌ مراحله‌، اگر كه‌ نگم‌ صددرصد، بايد عرض‌ كنم‌ نود درصد آيات‌ قرآن‌ مربوط‌ به‌ مراحل‌ تزكية‌ نفسه‌. تزكية‌ نفس‌ بكنيد. پاك‌ بشيد. آخه‌ نميشه‌ با ناپاكي‌، نميشه‌ با حسادت‌، نميشه‌ با باصطلاح‌ كينه‌ توزي‌، نميشه‌ با مردم‌ آزاري‌، نميشه‌ با روحية‌ ظالمانه‌، نميشه‌ با حب‌ دنيا، نميشه‌ با خيلي‌ چيزهاي‌ ديگه‌ انسان‌ توي‌ اين‌ مكتب‌ باصطلاح‌ بنشينه‌ و از اين‌ مكتب‌ استفاده‌ بكنه‌. اول‌ تزكية‌ نفس‌. خودتون‌ را پاك‌ بكنيد. بعد صريح‌ قرآنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد، اول‌ مي‌فرمايد من‌ يعطي‌ الحكمه‌ لقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ حكمت‌ بهش‌ داده‌ بشه‌، خير كثير بهش‌ داده‌ شده‌. خير كثير همان‌ كوثره‌ كه‌ اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. يعني‌ از علوم‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ محدثه‌ است‌، يعني‌ ارتباط‌ مستقيم‌ با پروردگار همين‌ الان‌ داره‌ و هميشه‌ داشته‌ و از اخبار جديد و تازه‌ بهش‌ مي‌رسيده‌. محدثه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خبرهاي‌ جديد، آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ غيب‌ الغيوب‌ پروردگاره‌ به‌ حضرت‌ زهرا داده‌ ميشد. و ائمة‌ اطهار محدث‌ بودند و ايشان‌ هم‌ محدثه‌ بود. و گاهي‌، گاهي‌، عجيبه‌ من‌ فضيلتي‌ بالاتر از اين‌ فضيلت‌، همين‌ كلمة‌ محدثه‌، در روايات‌ هم‌ هست‌، براي‌ فاطمة‌ زهرا نيست‌. كه‌ گاهي‌ اين‌ اخبار تازه‌ از عالم‌ غيب‌ الغيوب‌، از جانب‌ پروردگار، كه‌ اكثر شما مي‌فهميد عالم‌ غيب‌ الغيوب‌ و از جانب‌ پروردگار، اينها به‌ چي‌ اشاره‌ هست‌؟ اين‌ قبل‌ از اينكه‌ به‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خبرهاي‌ جديد كه‌ مربوط‌ به‌ بداء است‌ و يمح‌ الله‌ ما يشاء و يثبت‌ و عنده‌ام‌ الكتابه‌، اين‌ خبرها قبل‌ از پيغمبر و قبل‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد. كه‌ داره‌ يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شد كه‌ يك‌ اخبار جديد دست‌ اول‌، آنهم‌ مربوط‌ به‌ همان‌ بداء، هم‌ البته‌ توي‌ يك‌ قدري‌ پرده‌ عرض‌ بكنم‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ بايد متوجه‌ بشوند متوجه‌ بشوند. رسيده‌ يك‌ اخبار اينطوري‌. كه‌ مربوط‌ به‌ احكام‌ و معارف‌ نيست‌ها. چون‌ مربوط‌ به‌ احكام‌ و معارف‌ فقط‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌رسه‌. كه‌ علي‌ هنوز بعله‌، ميگه‌ كه‌ عقب‌ عقب‌ برگشت‌. آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ گفتش‌ چه‌ چيزهايي‌ فاطمه‌ گفته‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمة‌ مني‌. فاطمه‌ از منه‌. اگر انسان‌ به‌ آن‌ خودش‌ را پاك‌ كنه‌، از آن‌ حوض‌ كوثر استفاده‌ كنه‌، از آن‌ خير كثير استفاده‌ كنه‌، از حكمتي‌ كه‌ در قلبش‌ اگر بعد از تزكية‌ نفس‌ و مراحل‌ كمالات‌، قلب‌ انسان‌ مثل‌ يك‌ سدي‌ ميشه‌ كه‌ حكمت‌ مي‌آيد پشت‌ اين‌ سد، سد كرج‌ را بريد نگاه‌ بكنيد، آب‌ آمده‌ كم‌كم‌ پشت‌ اين‌ سد جمع‌ شده‌. شما از اولي‌ كه‌ قدم‌ اول‌ توبه‌ را برميداريد يك‌ چشمه‌اي‌ باز ميشه‌ مي‌آيد پشت‌ سد جمع‌ ميشه‌. جمع‌ ميشه‌ جمع‌ ميشه‌ جمع‌ ميشه‌. در همان‌ مرحلة‌ خلوص‌ مي‌رسيد. من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا، چهل‌ روز كه‌ از مرحلة‌ خلوصتون‌ بگذره‌، از اين‌ كنار سد يك‌ سرچشمه‌اي‌ باز مي‌كنند. مي‌آيد به‌ زبانتون‌. حرف‌ مي‌زنيد، هيچ‌ فكر هم‌ نكرديدها، حرفتون‌ حكمته‌، عملتون‌ حكمته‌. همة‌ وجودتون‌ كم‌كم‌ اين‌ آبي‌ كه‌ پشت‌ سد جمع‌ شده‌، آنهم‌ از سرچشمة‌ كوثر منشأ گرفته‌ و يكي‌ از نهرهاي‌ بزرگ‌ كوثر، وجود مقدس‌ امام‌ زمانه‌؛ از آنجا سرچشمه‌ گرفته‌ خودت‌ هم‌ حواست‌ نيست‌. ما داريم‌ مي‌تونم‌ معرفي‌ بكنم‌. داريم‌ افرادي‌ كه‌ البته‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از كمال‌ اخلاص‌ هنوز نرسيده‌اند. ولي‌ در عين‌ حال‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ يك‌ حرفهايي‌ به‌ زبانش‌ مي‌آيد. خودش‌ هم‌ ميره‌ فكر ميكنه‌ من‌ بودم‌ اين‌ حرفها را زدم‌! بخدا قسم‌ اينطوريه‌. من‌ بودم‌ كه‌ اين‌ كلمات‌ حكمت‌آميز را گفتم‌. اينطور، گاهگاهي‌ كه‌ ضرورت‌ پيدا ميكنه‌ اكثر ماها به‌ اين‌ مسئله‌ مي‌رسيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ خودم‌ در بحثهايي‌ كه‌ با علماي‌ وهابي‌ در مكه‌ و مدينه‌ داشتم‌، خوب‌ من‌ يك‌ مسافرم‌، نه‌ كتابي‌ همراهمه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود نه‌ ظاهرا، اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ را مطالعه‌ بكنيد. يك‌ دفعه‌ مي‌ديدم‌، چون‌ در مقابل‌ خصمه‌، اين‌ حالت‌ مربوط‌ به‌ خلوص‌ نيست‌ها. اينجا خداي‌ تعالي‌ دوست‌ داره‌ يك‌ شيعه‌ را، يك‌ كسي‌ را كه‌ منتسب‌ به‌ خاندان‌ عصمته‌، اين‌ را بر يك‌ كسي‌ كه‌ مخالف‌ آنهاست‌ تفوق‌ بده‌. اين‌ براي‌ همه‌ كس‌ هست‌. نه‌ اينكه‌ من‌ بخوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ من‌ داراي‌ يك‌ چيزي‌ بودم‌. نه‌. اين‌ براي‌ اكثرا شماها هم‌ اگر در مقابل‌ خصم‌ قرار بگيريد اين‌ جريان‌ اتفاق‌ مي‌افته‌. ميرداماد را ميگويند يكي‌ از مسيحي‌ها آمد گفت‌ كه‌ شما چطور اين‌ مساجدتون‌ اينقدر خرابه‌ است‌ و اينقدر شكاف‌ برداشته‌ و اينها. ولي‌ كليساهاي‌ ما اينقدر مرتب‌ و منظم‌؟ ميگه‌ ميرداماد گفت‌ اگر آن‌ الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ ما توي‌ مساجد ميگيم‌، توي‌ كليسا بگيم‌ كليسا خراب‌ ميشه‌. شما بيا يك‌ الله‌ اكبر توي‌ كليساي‌ ما بگو. در مقام‌ خصمه‌ها. و الاّ اين‌ مسئله‌ خوب‌ معلوم‌ بود كه‌ جواب‌ اسقاطيه‌ براي‌ آن‌ طرف‌. مير داماد آمد با كمال‌ قدرت‌ يك‌ الله‌ اكبر گفت‌ سقف‌ كليسا آمد پائين‌. گاهي‌ ميشه‌ها. در مقابل‌ خصم‌ انسان‌ وقتي‌ گير بيفته‌، خدا از هر جائي‌ هم‌ كه‌ باشه‌ مي‌رسونه‌. يك‌ مطالبي‌ گاهي‌ به‌ ذهن‌ من‌ مي‌آمد كه‌ با كتب‌ كه‌ آن‌ عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود براي‌ اينها شرح‌ ميداد. كه‌ بعله‌ ايني‌ كه‌ اين‌ ميگه‌، ما ترجمه‌اش‌ را مثلا لفظ‌ به‌ معنا كرده‌ بودم‌. ايني‌ كه‌ اين‌ ميگه‌ در كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ در صفحة‌ فلان‌ نوشته‌. در كتاب‌ صحيح‌ مسلم‌ همچين‌ در كجا نوشته‌. من‌ خودمم‌ همچين‌ مبهوت‌ ميشدم‌ به‌ اون‌ نگاه‌ ميكردم‌ كه‌ اِ! ما اين‌ حد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 عرايضم‌ عرض‌ ميكنم‌. يادتون‌ باشه‌ كه‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌  و شما انشاء الله‌ اميدوارم‌ كه‌ اين‌ آرزو را انشاء الله‌ بهش‌ برسيد كه‌ دلتون‌ مملو از حكمت‌ بشه‌ و به‌ زبانتون‌ هم‌ جاري‌ بشه‌.

 يكي‌ از شب‌، مناسبه‌ اين‌ جرياني‌ كه‌ مي‌خوام‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌. من‌ اين‌ شخص‌ را در قم‌ ديدم‌. در اوائل‌ تحصيلاتم‌. پيرمردي‌ بود. ايشون‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ مكه‌ رفته‌ بودم‌. در موسم‌ حج‌ بود. بعد از طواف‌ نساء ديدم‌ يك‌ عده‌اي‌ يك‌ گوشه‌اي‌ از مسجد الحرام‌ نشسته‌اند. آنوقتها خيلي‌ شلوغ‌ نبود مثل‌ الان‌. و معلومه‌ چند تا پليس‌ هم‌ بالاي‌ سرشون‌ ايستاده‌ براي‌ محافظت‌. و يك‌ كسي‌ كه‌ معلوم‌ بود بزرگتر اينها بود، ما را صدا زدند يك‌ مترجمي‌ هم‌ داشت‌. از من‌ پرسيدند كه‌ شما چرا ابابكر و عمر را لعنت‌ مي‌كنيد؟ من‌ آمدم‌ بگم‌ كه‌ نه‌ ما همچين‌ كاري‌ نمي‌كنيم‌ و خوب‌ تقيه‌ بكنم‌ و اينها، ديدم‌ يك‌ صدايي‌ در گوشم‌ آمد. كه‌ خودش‌ ميگفت‌، بخدا قسم‌ فاطمة‌ زهرا بود. و اينهم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. ايشون‌ مي‌گفت‌ كه‌ مثل‌ صداي‌ تلفن‌، چون‌ من‌ بعدها تلفن‌ را در گوشم‌ گرفتم‌، مثل‌ صداي‌ تلفن‌ بود، هيچكس‌ نمي‌شنيد و من‌ مي‌شنيدم‌. كه‌ بگو، قرص‌ بايست‌ و بگو كه‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ و قرآن‌ بياريد تا ثابت‌ كنم‌. منهم‌ گفتم‌ من‌ حالا نميدونم‌ صحيح‌ بخاري‌ چيه‌؟ قرآن‌ را ميدونم‌ ولي‌ اينها را نميدونم‌. گفت‌ اصلا، اين‌ را هم‌ بدونيد وحي‌ وقتي‌ ميرسه‌، يك‌ ارتباط‌ قوي‌ برقرار ميشه‌، اختيار از دست‌ انسان‌ گرفته‌ ميشه‌. من‌ گفتم‌ قرآن‌ و صحيح‌ بخاري‌ بياريد تا من‌ ثابت‌ كنم‌. آنها هم‌ خيال‌ كردند كه‌ من‌ قرآن‌ نمي‌شناسيم‌ نه‌ صحيح‌ بخاري‌. رفتند از كتابخانه‌، صحيح‌ بخاري‌ يك‌ كتابيست‌ كه‌ پشتش‌ نوشته‌ اصح‌ الكتب‌ بعد القرآن‌، بعد از قرآن‌ صحيح‌ترين‌ كتب‌ در اهل‌ سنت‌ مي‌باشد. گفت‌ آوردند. حالا اين‌ مرتب‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ كسي‌ در گوش‌ من‌، ميگه‌ حتي‌ برگشتم‌ ديدم‌ كسي‌ نيست‌. فلان‌ صفحة‌ صحيح‌ بخاري‌ را باز كنيد. باز كردند. اين‌ جمله‌ بود كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌، فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. من‌ آذاها فقد آذاني‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. ميگه‌ اينها خودشون‌ خوندند. منهم‌ نخوندم‌. چون‌ به‌ من‌ گفتند بگو فلان‌ صفحه‌ فلان‌ سطر را بخونيد. آنها هم‌ خوندند. من‌ هم‌ درست‌ عربي‌ كه‌ نمي‌دونم‌، نمي‌دونم‌ چي‌ خوندند. فلان‌ صفحه‌ در فلان‌ قسمت‌ از كتاب‌، آن‌ را باز كنيد. آن‌ را هم‌ باز كردند. نوشته‌ بود كه‌ فاطمه‌ از دار دنيا رفت‌ و حال‌ اينكه‌ گفت‌ خدايا شاهد باش‌ اين‌ دو نفر، ابابكر و عمر مرا اذيت‌ كردند. خوب‌ اين‌ دو تا روايت‌ توي‌ صحيح‌ بخاريست‌. آية‌ قرآن‌ را بياريد. قرآن‌ فلان‌ آيه‌ ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. ميگفت‌ همينجور مرتب‌ هم‌ اين‌ صدا مي‌آيد و كساني‌ كه‌ اذيت‌ مي‌كنند خدا و پيغمبر، ببينيد كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ بكنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. فاطمه‌ هم‌ گفته‌ خدايا شاهد باش‌ اين‌ دو نفر من‌ را اذيت‌ كردند. خدا هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، خيلي‌، سه‌ جمله‌ها، ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌، لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌، خدا لعنتشون‌ ميكنه‌ در دنيا و آخرت‌. و لهم‌ عذاب‌ اليم‌. ميگه‌ تا به‌ اينجا رسيدند آنها به‌ هم‌ نگاه‌ كردند و اون‌ دستور داد به‌ آن‌ دو تا پليس‌ كه‌ مرا دستبند بزنند و ببرند زندان‌. وحي‌ هم‌ قطع‌ شد. ديگه‌ آن‌ صدا نيامد. گفت‌ ما گفتيم‌ چيكار كرديم‌ مگر؟ خودش‌ براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد. ما چيكار كرديم‌؟ چي‌ گفتيم‌؟ چي‌ شد؟ آوردند توي‌ يك‌ اطاق‌ تنها، سلول‌ تنها. خدايا كي‌ بود اينطور، اين‌ چي‌ بود به‌ من‌ گفتي‌؟ مغرب‌ شد. برايم‌ آب‌ آوردند وضو گرفتم‌ نماز خوندم‌. بعد از نماز ديدم‌ كه‌ يك‌ غذاي‌ خوبي‌ براي‌ من‌ آوردند. من‌ خوردم‌. بعد ديدم‌ كه‌ همان‌ بزرگتر آن‌ جمع‌ با يكي‌ دو نفر از همراهانش‌ وارد سلول‌ ما شدند. ايشون‌ اولا به‌ مترجمش‌ گفت‌ كه‌ از ايشان‌ عذرخواهي‌ كنيد. ما نمي‌دونستيم‌ كه‌ ايشان‌ از علماي‌ بزرگ‌ شيعه‌ هست‌. حالا حتي‌ سواد هم‌ نداشت‌ اين‌ بندة‌ خدا كه‌ ما ديديم‌. و ما نشسته‌ بوديم‌، تفريحمان‌ گرفته‌ بود چون‌ مي‌دونستيم‌ شيعه‌ تا ميگيم‌ چرا اينها را لعن‌ مي‌كنيد دست‌ و پايشون‌ را گم‌ مي‌كنند و خلاصه‌ حقش‌ هم‌ همينه‌، انسان‌ بالاخره‌ مي‌ترسه‌. و ممكنه‌ كه‌ وسيلة‌ خنده‌اي‌ مي‌خواستيم‌ آنجا. ولي‌ ايشون‌ اينجور حاضر جواب‌ كه‌ صفحة‌ فلان‌ صحيح‌ بخاري‌، آخه‌ خيلي‌ مهمه‌. انسان‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ ابتدائا از انسان‌ بپرسند، الان‌ حتي‌ براي‌ امثال‌ ماها هم‌ كه‌ مثلا زياد توي‌ اين‌ كتابها غور كرديم‌، نمي‌تونيم‌ اينجوري‌ بگيم‌ كه‌ آقا صفحة‌ فلان‌، سطر فلان‌، اين‌ را بخونيد. تا خودشون‌ هم‌ بخونند. و ايني‌ كه‌ من‌ شما را فرستاديم‌ زندان‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ اينها قضات‌ بودند و حكم‌ باصطلاح‌ شايد اذيت‌ شما و اعدام‌ شما را مي‌كردند ولذا من‌ دستور دادم‌ شما را بياورند اينجا كه‌ بدونند ما شدت‌ عمل‌ داريم‌ نسبت‌ به‌ شما ولي‌ شما ديگه‌ حق‌ نداريد در مكه‌ بمانيد. كاري‌ چيزي‌ داريد ما انجام‌ بديم‌ و شما بايد برگرديد. ما هم‌ اعمالمون‌ را انجام‌ داده‌ بوديم‌. گفتيم‌ به‌ رفقامون‌ بگيد كه‌ ما رفتيم‌ بالاخره‌. وسائلمون‌ را هم‌ آنها بياورند. شبانه‌ با يك‌ وسيلة‌ بسيار سريعي‌، حالا شايد هم‌ من‌ يادم‌ رفته‌ باشه‌، ما را رسوندند به‌ نجف‌. زمان‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ بود. آوردند ما را تحويل‌ به‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ دادند و از ايشان‌ رسيد گرفتند. ميگفت‌ كه‌ بعد كه‌ آنها رفتند آية‌ الله‌ اصفهاني‌ به‌ من‌ گفت‌ چي‌ گفتي‌؟ گفتم‌ نمي‌دونم‌ آقا. جريان‌ اينه‌ كه‌ يك‌ صدايي‌ آمد در گوشم‌. ايشان‌ رفتند كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ را آوردند، دو سه‌ روايت‌ را پيدا كردند توي‌ قرآن‌ و فرمودند بخدا قسم‌ مادرم‌ زهرا به‌ كمكت‌ آمد. اين‌ معناي‌ كوثره‌، معناي‌ حكمته‌، معناي‌ اينه‌ كه‌ گاهي‌ در مقابل‌ خصم‌ و دشمن‌ يك‌ چي‌ بگم‌؟ يك‌ چشمه‌اي‌، يك‌ راهي‌ از قلب‌ آن‌ حضرت‌ باز مي‌كنند به‌ دل‌ انسان‌.

 بيائيم‌ و همين‌ الان‌ خيلي‌ وقت‌ خوبيست‌ لحظات‌ آخر روزه‌، متعلق‌ به‌ حضرت‌ وليعصره‌، اين‌ هواهاي‌ نفساني‌ را بگذاريم‌ كنار. اين‌ چي‌ بگم‌، اين‌ شيطنتها را بگذاريم‌ كنار. اين‌ لج‌ بازيها را با خدا بگذاريم‌ كنار. اين‌ سنگهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ راه‌ جوي‌ حكمت‌ كه‌ خدا براي‌ همه‌ قرار داده‌، اينها را باصطلاح‌ لايروبي‌ كنيم‌، اينها را بگذاريم‌ كنار، اين‌ چشمة‌ حكمت‌ را در دلمون‌ باز كنيم‌. تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، مراحل‌ كمالات‌ را انشاء الله‌ بپيمائيم‌. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ همه‌اش‌ لباسمون‌ اينطور، فرشمون‌ اينطور، خانه‌امون‌ آنطور، نميدونم‌ قيافه‌امون‌ آنطور. همه‌اش‌ به‌ ظاهر و هيچ‌ ارتباطي‌ با روحمون‌، با امام‌ زمانمون‌، با آن‌ مكتب‌ پر عظمت‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نداشته‌ باشيم‌. يك‌ خورده‌اي‌ تكاني‌ بخوريم‌. و همين‌ تكان‌ خوردن‌ انشاء الله‌ انسان‌ را به‌ حقايق‌ ميرسانه‌. خدا ميدونه‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ آرزويش‌ را مي‌كشيد. به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ حضرت‌ چي‌ بگم‌، همة‌ انبياء گذشته‌ آرزوشون‌ را كشيدند و شماها رسيديد و قدرش‌ را نمي‌دونيد. تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراتي‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ قلب‌ حضرت‌ زهرا امشب‌ با اظهار محبتي‌ كه‌ شما به‌ آن‌ حضرت‌ مي‌كنيد شاد ميشه‌ و من‌ ديگه‌ روضه‌ نمي‌خوانم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ روزي‌، حالا يك‌ جريان‌ هم‌ بد نيست‌ كه‌ بگم‌، هنوز اذان‌ نگفته‌اند. يك‌ روزي‌ نهم‌ ربيع‌ بود. يك‌ كسي‌ از علما روضة‌ هفتگي‌ داشت‌. ما رفتيم‌ صبح‌ خانه‌اش‌ روضة‌ هفتگي‌ بود ديگه‌. روضة‌ هفتگيش‌ را صبح‌ پنجشنبه‌ بود ظاهرا. يك‌ آقايي‌ هم‌ بعضي‌ها خيلي‌ خوش‌ سليقه‌ نيستند. يك‌ روضة‌ سوزناكي‌، چون‌ آن‌ روز مردم‌ گريه‌ نمي‌كردند، اينهم‌ يك‌ روضة‌ سوزناكي‌ خوند، روضة‌ حضرت‌ علي‌ اصغر را خوند خيلي‌ سوزناك‌. خيلي‌ من‌ ناراحت‌ شدم‌، يك‌ ذره‌ گريه‌ كردم‌. بعد از نهار خوابيده‌ بودم‌. ديدم‌ يك‌ آقايي‌ به‌ من‌ ميگه‌ كه‌ همانطور كه‌ روز عاشورا خنديدن‌ بده‌، روز نهم‌ ربيع‌ هم‌ گريه‌ كردن‌ بده‌. حالا بالاخره‌ يك‌ كاري‌ بكنيد توي‌ زندگيتون‌، يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ بد اخلاقی‌ نكنيد، يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ هميشه‌ بخنديد. حالا نمي‌خواد غش‌غش‌ بخنديد. يك‌ همچين‌ متبسم‌ باشيد، يك‌ خورده‌ خوشحال‌ باشيد، شيطون‌ مي‌آيد، فردا ممكنه‌ بياد يا امشب‌ بياد و كاري‌ بكنه‌ كه‌ شما را ناراحت‌ بكنه‌ و عصبانيتون‌ بكنه‌، با زن‌ و بچه‌اتون‌ سر يك‌ چيزهاي‌ بيخودي‌ قهر بكنيد و اگر قهر هم‌ مي‌خواهيد بكنيد امشب‌ نكنيد باشه‌ براي‌ فردا شب‌. اگر كه‌ تا امشب‌ قهر بوديد، امشب‌ آشتي‌ بكنيد باشه‌ تا فردا شب‌. البته‌ تا سه‌ روز حق‌ بدحالي‌ را نداريد. از سه‌ چهار روز ديگه‌ باز دو مرتبه‌، من‌ نميگم‌. بهرحال‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ از همين‌ الان‌ در قلبهايتون‌ دميده‌ بشه‌ و ولايتتون‌ قوي‌ بشه‌ و از حكمت‌ و سرچشمة‌ حكمت‌ انشاء الله‌ در قلبتون‌ جاري‌ بشه‌ و از قلبتون‌ به‌ زبانتون‌ جاري‌ بشه‌ كه‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌ و از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌، خدا اين‌ توفيق‌ را بهمون‌ بده‌ كه‌ چه‌ در زمان‌ غيبتش‌ و چه‌ در زمان‌ حضورش‌، خدا رحمت‌ كنه‌، يك‌ استادي‌ داشتيم‌. ايشان‌ ميگفت‌ من‌ امام‌ زمان‌ را اينجور مي‌بينم‌. رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ وايستاده‌ ببينه‌ اين‌ مردم‌ كي‌ گفتم‌ مثل‌ يك‌ زنداني‌ كه‌ زندانيها بهم‌ ريختند. حالا يك‌ عاقلي‌ پيدا بشه‌ تا سر حضرت‌ خلوته‌، بره‌ از حضرت‌ استفاده‌ بكنه‌. من‌ رفتم‌ آن‌ كنار اينجوري‌ مي‌ديدش‌، و از محضرش‌ استفاده‌ ميكردم‌. حالا انشاء الله‌ اينجوري‌ بشه‌. چون‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ در دور از مردم‌، روايت‌ داره‌ در جاهايي‌ كه‌ خلوته‌، در جاهايي‌ كه‌ كسي‌ نيست‌، آنجاها زندگي‌ ميكنه‌ و شما از اين‌ موقعيت‌ مي‌تونيد خودتون‌ را پاك‌ كنيد، تزكية‌ نفس‌ كنيد. و بخدا قسم‌ همة‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ گفتم‌ها با آيات‌ و روايات‌ و اينها تطبيق‌ ميكنه‌ و اگر بگيد كه‌ شايد دروغ‌ باشه‌، من‌ را تكذيب‌ نكرديد. خدا و پيغمبر و قرآن‌ و روايات‌ را تكذيب‌ كرديد. و توي‌ ذهنتون‌ هم‌ نياد. ميشه‌، و خيلي‌ هم‌ زود ميشه‌. فقط‌ پاتون‌ را بگذاريد روي‌ هواي‌ نفستون‌ و يك‌ تو دهني‌ محكمي‌ هم‌ انشاء الله‌ به‌ شيطان‌ بزنيد درست‌ ميشه‌.

 نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا و سيدنا صاحب‌ العصر و الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. ما را از آن‌ فيوضات‌ عاليه‌اي‌ كه‌ خدايا تو به‌ او عنايت‌ كرده‌اي‌، به‌ ما عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا بهره‌هاي‌ كاملي‌ از وجود امام‌ زمان‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۲۲ شوال ۱۴۱۵ قمری – صراط مستقیم دین – اخلاق ۹۸

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ اهل‌ البيت‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 سورة‌ مباركه‌اي‌ كه‌ شروع‌ شد، سورة‌ چي‌ بود؟ بعله‌؟ حج‌ بود؟ معلومه‌ نميخونيدها. گفتم‌ شروع‌ شد. من‌ به‌ آقايون‌ سفارش‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ اين‌ را در طول‌ هفته‌ اين‌ سي‌ آيه‌ را بخونند، معناش‌ را هم‌ ياد بگيرند. بعله‌. دقت‌ كنند. ما همة‌ زحماتمون‌، همتمون‌، فعاليتمون‌، الحمدلله‌ موفق‌ هم‌ شديد نه‌ اينكه‌ گله‌مند باشيم‌. اين‌ است‌ كه‌ شماها با امام‌ زمان‌ و قرآن‌ آشنا بشيد. نه‌ اينكه‌ تنها آشنا بشيد. با حقايق‌ قرآن‌. با دقايق‌ قرآن‌. با مطالب‌ قرآن‌ و امام‌ عصر. ما در حقيقت‌ دو تا قرآن‌ داريم‌. حالا كلمة‌ قرآن‌ نشه‌ اسم‌ روش‌ گذاشت‌، همان‌ گفته‌ و فرمايش‌ پيغمبر اكرم‌ را اگر ما بخواهيم‌ بيان‌ كنيم‌ كلمة‌ ثقل‌، يعني‌ چيز گرانقيمت‌. اني‌ تاركم‌ فيكم‌ الثقلين‌ دو چيز بسيار گرانقيمت‌ در بين‌ ما هست‌. يكي‌ قرآنه‌ كه‌ همين‌ قرآنه‌. يكي‌ هم‌ عترته‌. از عترت‌ فقط‌ امام‌ زمان‌ الان‌ هست‌، بقية‌ اللهه‌ كه‌ براي‌ ما مانده‌ است‌. ما تمام‌ هدفمون‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ خودم‌ در خدمت‌ شما و شماها هم‌ انشاء الله‌ با كمال‌ كوشش‌ برسيد به‌ اين‌ دو ثقلي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ ما بعد از پيغمبر اكرم‌ قرار داده‌. كه‌ قرآن‌ بايد كلماتي‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌، خوب‌ بلديد. آنهايي‌ كه‌ قرآن‌ خوب‌ بلد نيستند بالاخره‌ در اولين‌ فرصت‌ بايد ياد بگيرند. ما يك‌ مقداري‌ آدم‌ ملايمي‌ هستم‌ در كار تربيت‌. و اين‌ يكي‌ از نواقص‌ منه‌ها. مربي‌ بايد خيلي‌ جديتر از اين‌ با ديگران‌ برخورد بكنه‌. اگر بخواد افراد رشد داشته‌ باشند. دقيق‌ بايد باشه‌. همانطوري‌ كه‌ شما وقتي‌ مي‌خواهيد مثلا يك‌ چيزي‌ را بسازيد، اگر قاطعيت‌ نداشته‌ باشيد او ساخته‌ نميشه‌؛ همانطور هم‌ بايد يك‌ نفري‌ كه‌ عهده‌دار رشد ديگران‌ ميشه‌ بايد خيلي‌ قاطعيت‌ داشته‌ باشه‌. ببينيد حضرت‌ خضر طرفش‌ حضرت‌ موسي‌ است‌. يك‌ پيغمبر اولوالعزم‌. يك‌ شخصيت‌ بارز. توي‌ پيغمبرها بعد از چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ افضل‌ بشر اين‌ پنج‌ نفري‌ هستند كه‌ بودند. حضرت‌ نوح‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ و حضرت‌ عيسي‌ و حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ آدم‌ ابو البشر هم‌ بخاطر پدر بودنش‌، اين‌ پنج‌ نفر. حضرت‌ موسي‌ باز از يك‌ جهاتي‌ بعد از حضرت‌ ابراهيم‌ شايد مرحله‌اش‌ بالاتر باشه‌. مي‌آد خدمت‌ خضر او را با يك‌ قاطعيتي‌ باهاش‌ برخورد ميكنه‌. اول‌ كه‌ ميگه‌ ان‌ لم‌ تستطيع‌ معي‌ صبرا تو نميتوني‌ با من‌ صبر كني‌. نميتوني‌ من‌ را تحمل‌ كني‌. من‌ را نميتوني‌ بفهمي‌، درك‌ كني‌. اين‌ كلمة‌ صبر شامل‌ همة‌ اينها ميشه‌. تو نميتواني‌ با من‌ اين‌ راه‌ را بيائي‌. چطور ميتوني‌ تو صبر كني‌ ما لم‌ تحب‌ بهي‌ خبرا. چيزي‌ را كه‌ خبر ازش‌ نداري‌، اطلاع‌ نداري‌. چون‌ انسان‌ دلش‌ مي‌خواد از همه‌ چيز سر دربياره‌. سر اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد من‌ در اين‌ مرحله‌ بايد اينقدر بمانم‌ چيه‌؟ علت‌ اينكه‌ اين‌ دعا را بايد بخونم‌، اون‌ دعا رانخونم‌ چيه‌؟ و چيزهاي‌ ديگه‌. البته‌ هر كسي‌ در يك‌ حد خودش‌. حضرت‌ موسي‌ چون‌ صاحب‌ شريعته‌. دقت‌ كنيد خوب‌، صاحب‌ شريعته‌. يعني‌ دين‌ زمان‌ مربوط‌ به‌ اوست‌. احكام‌ زمان‌ مربوط‌ به‌ اونه‌. او واسطة‌ بين‌ خدا و خلقه‌. راه‌ افتادند هر سه‌ كاري‌ كه‌ ايشان‌ انجام‌ داد و او را به‌ پرخاش‌، پرخاش‌ هم‌ نكرد، او را به‌ اعتراض‌ و بلكه‌ به‌ سؤال‌ واداشت‌. چون‌ اينطوري‌ بگيم‌ بهتره‌، اين‌ بودش‌ كه‌ مربوط‌ به‌ شريعت‌ بود. آدم‌ كشتن‌، حكمش‌ مربوط‌ به‌ شريعته‌. مال‌ مردم‌ را ضايع‌ كردن‌ مربوط‌ به‌ شريعته‌. تصرف‌ در مال‌ مردم‌، حالا ولو بخوايد درستش‌ كنيد، اصلاحش‌ كنيد، ديوار داره‌ خراب‌ ميشه‌ بايد بريد از صاحبش‌ اجازه‌ بگيريد آقا اين‌ ديوارت‌ را من‌ درست‌ كنم‌؟ مجاني‌ هم‌ مي‌خواي‌ درست‌ كنيد، اما در عين‌ حال‌ بايد بريد از صاحبش‌ اجازه‌ بگيريد. مربوط‌ به‌ شريعته‌. پا در حريم‌ حضرت‌ موسي‌ گذاشته‌ حضرت‌ خضر. و الا هيچ‌ اعتراض‌ ديگه‌اي‌ نبود. در عين‌ حال‌ مي‌بينيم‌ با يك‌ قاطعيتي‌، سه‌ دفعه‌ اعتراض‌ كردي‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. بعد از سه‌ دفعه‌ ديگه‌. ديگه‌ تو نميتوني‌ با من‌ باشي‌.

 ببينيد بي‌ تعارف‌ در عين‌ اينكه‌ من‌، خدا ميدونم‌ خودم‌ را از همه‌اتون‌ كوچكتر و از همه‌اتون‌ پائين‌تر مي‌دونم‌، حالا اين‌ مسئله‌ به‌ ما باصطلاح‌ چيز شده‌. حالا شما خودتونيد، سليقة‌ خودتونه‌، بگيد كجي‌ سليقه‌اتون‌ است‌ ميترسم‌ بهتون‌ توهين‌ بشه‌. سليقة‌ شماست‌ كه‌ آمديد و ما را انتخاب‌ كرديد. با قاطعيت‌ تمام‌ بايد در مقابل‌ بعضي‌ از كارهاتون‌، بعضي‌ از خداي‌ نكرده‌ انحرافاتتون‌، بعضي‌ از افكارتون‌ برخورد كرد. قاطعيت‌ كامل‌. يعني‌ سه‌ دفعه‌ اگر يك‌ سستي‌ در وظايفتون‌ كرديد بايد فورا هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. يعني‌ اين‌ را بدونيد براي‌ دو تا دوست‌ كه‌ روي‌ صميمت‌ آمدند جلو، حالا كه‌ دوستي‌ چه‌ مثل‌ زن‌ و شوهر باشه‌. مي‌بينيد در مسئلة‌ زن‌ و شوهر ميگه‌ اگر كه‌ او يك‌ نشوزي‌ از خودش‌ نشان‌ داد در همان‌ بعد خودش‌ تمكين‌ نكرد، واهجروهن‌ في‌ المضاجع‌. ديگه‌ جدا بشيد ازش‌، فاصله‌ بگيريد. اين‌ بزرگترين‌ تنبيهه‌ براي‌ دو تا دوست‌. بزرگترين‌ تنبيه‌ براي‌ دو تا دوست‌ جدايست‌. مخصوصا اگر آن‌ محبوب‌ انسان‌ خدا و پيغمبر و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشند. وقتي‌ آن‌ سه‌ نفر تخلف‌ كردند از رفتن‌ به‌ جنگ‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود به‌ مسلمانها با اين‌ سه‌ نفر حرف‌ نزنيد. نه‌ زنشون‌ باهاشون‌ صحبت‌ ميكنه‌، نه‌ رفيقشون‌. هيچكس‌ با اينها صحبت‌ نميكرد. خوب‌ اينها اگر مؤمن‌ نبودند، متدين‌ نبودند، زمينه‌ نمي‌داشتند، اينها حوصله‌اشون‌ سر نمي‌آمد، اينها ناراحت‌ نميشدند، توبه‌ نميكردند. بايد يك‌ چنين‌ تنبيهاتي‌ باشه‌ در وقتي‌ كه‌ انسان‌ مي‌خواد يك‌ عده‌اي‌ را به‌ راهي‌ وادار كنه‌. حتي‌ در كارهاي‌ عادي‌ هم‌ همينطوره‌. مثلا فرض‌ كنيد يك‌ كارواني‌ يك‌ كس‌ حركت‌ داده‌ ببره‌ به‌ مكه‌. بعضي‌ها توي‌ راه‌ از ماشين‌ پياده‌ ميشن‌ ميرن‌ براي‌ كار خودشون‌. مثلا يك‌ جا رستوران‌ است‌، قهوه‌ خانه‌ است‌، نگه‌ داشته‌ اتوبوس‌ كه‌ باصطلاح‌ مردم‌ يك‌ استراحتي‌ بكنند. اين‌ آقا سوار يك‌ ماشين‌ ديگه‌اي‌ شده‌ رفته‌ از آن‌ ده‌ آنطرفي‌ خبر بگيره‌ و بعد از يكي‌ دو روز بياد. ميگه‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌ ديگه‌. حتي‌ در كارهاي‌ عادي‌ هم‌ اينطوره‌. اين‌ را شماها همه‌اتون‌ بدونيد حتي‌ آنهايي‌ كه‌ در شهرهاي‌ ديگه‌ هم‌ هستند. چون‌ هر كدوم‌ شايد يك‌ نماينده‌ الان‌ توي‌ مجلس‌ داشته‌ باشند. اين‌ را از قول‌ من‌ به‌ همه‌ بگيد و اين‌ را بدونيد ما يك‌ كاروان‌ هستيم‌. يك‌ كاروان‌. مي‌خواهيم‌ انشاء الله‌ حركت‌ كنيم‌ بريم‌ خدايا تو شاهدي‌ كه‌ من‌ شخصا هدفم‌ غير از اين‌ چيزي‌ نيست‌ و نود درصد شماها هم‌ هدفتون‌ ميدونم‌ غير از اين‌ چيزي‌ نيست‌. همه‌امون‌ بريم‌ به‌ جايي‌ برسيم‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ از ما راضي‌ باشه‌. انشاء الله‌ دست‌ بيعت‌ با حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بديم‌. و الاّ شماها چيكار داريد اينجا؟ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، يعني‌ هر چه‌ كه‌ در باطنمون‌ سبب‌ جدائيمون‌ از امام‌ زمان‌، از خدا ميشه‌ اينها را بيرون‌ بريزيم‌ تا مرضي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشيم‌. يك‌ كاروانيم‌. افرادي‌ كه‌ سستي‌ ميكنند در اين‌ راه‌، از اينها در مشهد كم‌ داريم‌ الحمدلله‌ رفقامون‌ خيلي‌ جدي‌ هستند، خيلي‌ ممنونم‌ ازشون‌. حالا اگر تك‌تكي‌ پيدا بشه‌ كه‌ جدي‌ نباشند، اگر خداي‌ نكرده‌ جدي‌ نباشيد بالاخره‌ چه‌ بهتون‌ بگم‌ چه‌ نگم‌، هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌. با اين‌ كاروان‌ نمي‌تونيد شما خودتون‌ را برسونيد. ما مي‌خوايم‌ يك‌ روزي‌، چون‌ هر وقت‌ احتمالش‌ هست‌، هر كس‌ بگه‌ احتمالش‌ نيست‌ اين‌ دشمن‌ امام‌ زمانه‌. و شايد هم‌ اگر با توجه‌ بگه‌، منكر بعضي‌ از آيات‌ قرآنه‌. چون‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌ يأتي‌ بغتة‌. يك‌ دفعه‌ امام‌ زمان‌، حتي‌ در انجيل‌ هم‌ ديدم‌ اين‌ كلمه‌ است‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ دفعه‌ مي‌آد. هيچ‌ به‌ علائم‌ هم‌ كار نداره‌. بعضي‌ها هستند ميروند دنبال‌ علائم‌ ظهور. علائم‌ ظهور البته‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ فرموده‌اند. ولي‌ اصل‌ ظهور، خودش‌ مهمه‌. اگر همين‌ امشب‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ آمد شماها از دو حال‌ خارج‌ نيستيد. يا به‌ مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ رسيديد، خودتون‌ را تزكيه‌ كرديد كه‌ مورد لطف‌ حضرت‌ طبعا واقع‌ ميشيد و شماها را انتخاب‌ مي‌كنند. اگر كه‌ در راهيد، يعني‌ هنوز داريد مي‌ريد. اينجا در روايت‌ داره‌ كه‌ هر چيزي‌ كه‌ در قيامت‌، قيامت‌ كبري‌ هست‌، در قيامت‌ صغري‌ هم‌ هست‌. اگر انسان‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برميداشت‌ و مرگش‌ رسيد، اجلش‌ رسيد، روايت‌ داره‌ كه‌ من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌ مات‌ شهيدا. هركس‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برداره‌ مثل‌ شهيد مرده‌. شهيد هم‌ اين‌ خصوصيات‌ را داره‌. شهيدي‌ كه‌ اصطلاحي‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌، شهيد واقعي‌. آن‌ شهيدي‌ كه‌ واقعا روي‌ قصد قربت‌ براي‌ خدا رفته‌ باشه‌ در جبهه‌اي‌ كه‌ از طرف‌ مرجع‌ تقليد يا از طرف‌ امام‌ يا از طرف‌ پيغمبر فرمانش‌ صادر شده‌ باشه‌، آنجا بره‌ و كشته‌ بشه‌. اين‌ شخص‌ هر چه‌ هم‌ نفسش‌ را تزكيه‌ نكرده‌ باشه‌، همانجا تزكيه‌ مي‌كنند، تزكيه‌ ميشه‌. شهيد اين‌ خصوصيات‌ را داره‌. لذا در رديف‌ صالحين‌ و  اولئك‌ مع‌ الذين‌ امن‌ الله‌ عليهم‌ نبي‌ و صديقين‌ و الشهدا، ببينيد شهدا را در رديف‌ انبياء و صديقين‌ و صالحين‌ قرار داده‌.

 حالا اگر كسي‌ در راه‌ تحصيل‌ علم‌ و رسيدن‌ به‌ كمالات‌، علم‌ هم‌ كه‌ ما ميگيم‌ ميگن‌ كه‌ مثلا يك‌ كسي‌ مشغول‌ درس‌ دانشگاهيه‌، اينهم‌ اگر مرد شهيده‌. نه‌. قطعا شامل‌ اين‌ تحصيل‌، اين‌ علم‌ نميشه‌. قطعا كسي‌ كه‌ در راه‌ علم‌، علم‌ چي‌ هست‌؟ علم‌، علم‌ آني‌ است‌ كه‌ شما را به‌ نور برسانه‌. شما را به‌ حقيقت‌ برسانه‌. اصلا علم‌ خودش‌ نوره‌. به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ برسانه‌. به‌ امام‌ زمان‌ برسانه‌. خلقكم‌ الله‌ انوار و جعلكم‌ بعرشه‌ مهدقين‌. شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌، اي‌ چهارده‌ نور پاك‌، انواري‌ بوديد كه‌ در عرش‌ آنجا مهدقين‌، زندگي‌ مي‌كرديد. حتي‌ من‌ علينا بكم‌. خدا منت‌ گذاشت‌ بر ما به‌ شما. شما را به‌ ما داد. الان‌ تنها نوري‌ كه‌ مال‌ ماست‌، و چراغ‌ هدايتي‌ كه‌ مال‌ ماست‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌. علم‌ هم‌ انسان‌ را بايد به‌ اين‌ چراغ‌ هدايت‌ برسانه‌. به‌ اين‌ نور برسانه‌. به‌ اين‌ خورشيد تابان‌ برسانه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ بهترين‌ تشبيه‌ را كرده‌ كه‌ تشبيه‌ فرموده‌ است‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را به‌ خورشيد پشت‌ ابر. كه‌ نورش‌ به‌ ما ميرسه‌ اما جرمش‌ را ما نمي‌بينيم‌.

 پس‌ من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌، يعني‌ طلب‌ نور، طلب‌ امام‌ زمان‌، طلب‌ سخنان‌ آنها كه‌ كلامكم‌ نور، كلام‌ شما نوره‌. به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد بره‌ برسه‌، اگر در اين‌ بين‌ مرد، مات‌ شهيدا. شهيد هم‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌. پس‌ بنابراين‌ اگر شماها جدي‌ باشيد، تمام‌ تمركز فكرتون‌ را روي‌ مرحله‌اي‌ كه‌ بهتون‌ دادند قرار بديد و پيش‌ بريد، اگر همين‌ الان‌ امام‌ زمان‌ بياد، از آني‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ يقظه‌ هست‌ حتي‌، توي‌ مرحلة‌ توبه‌ هست‌ تا آن‌ كسي‌ كه‌ توي‌ مراحل‌ بالاست‌، همه‌ را مي‌پذيره‌ انشاء الله‌. منتهي‌ بايد جدي‌ باشيد. اين‌ يك‌ كاروانيست‌. منتهي‌ اگر چرا، اين‌ وسط‌ بعضي‌ها ميخوان‌ هر دو جهت‌ را رعايت‌ بكنند. هم‌ مي‌خوان‌ راه‌ را برن‌، هم‌ مي‌خوان‌ كار را بكنند، هم‌ ميخوان‌ زندگي‌ داشته‌ باشند، هم‌ مي‌خوان‌ خوش‌ بگذرونند، هم‌ هر وقت‌ دلشون‌ خواست‌ اعمالشون‌ را انجام‌ بدن‌، ما افرادي‌ داشتيم‌ كه‌ مكرر البته‌ اگر يك‌ فردي‌ يكي‌ دو دفعه‌ يا، ما زودتر از حضرت‌ خضر حوصله‌امون‌ سر ميره‌، ما كم‌ حوصله‌تر هستيم‌، مرد باحوصله‌اي‌ بوده‌. اگر يك‌ دفعه‌ يا دو دفعه‌ مرحله‌اشون‌ را ببينيم‌ انجام‌ ندادند ديگه‌ هذا فراق‌ بيني‌ و بينك‌ پيش‌ مي‌آدها. كوشش‌ بكنيد بعضي‌ها همينطوري‌ شدند. افرادي‌ هستند توي‌ جلسه‌ مي‌آمدند اما حالا نمي‌آيند. نه‌ اينكه‌ ما گفته‌ باشيم‌ نيان‌، خودشون‌ يك‌ جهتي‌ در دلشون‌ واقع‌ ميشه‌ كه‌ بيرون‌ ميشن‌. حتي‌ بعضي‌ ازشون‌ سؤال‌ كردن‌ كه‌ چرا نمي‌آيي‌؟ نميدونم‌ توفيق‌ پيدا نميكنم‌. و اين‌ را ما زياد داريم‌ها. خدا دست‌ به‌ سينه‌اشون‌ ميزنه‌. خداي‌ تعالي‌ قدر اين‌ راهتون‌ را بدونيد. ببينيد آقايون‌، ما الان‌ توي‌ اين‌ رفقاي‌ جلسه‌امون‌ ميتونم‌ بعضي‌ها را اسم‌ ببرم‌ كه‌ اگر با شماها صد روز شب‌ و روز بنشينند حوصله‌اشون‌ سر نمي‌آد. بلكه‌ از ديدن‌ شما نشاط‌ پيدا ميكنند. اما بمجرد اينكه‌ با يك‌ كس‌ ديگه‌ كه‌ توي‌ اين‌ راه‌ نيست‌ بنشينند من‌ احساس‌ ميكنم‌، البته‌ اين‌ ضعف‌ آنهاست‌، ولي‌ احساس‌ ميكنم‌ نمي‌تونند تحمل‌ كنند. انسان‌ بايد تحمل‌ كنه‌. ولي‌ بعضي‌ها هستند نمي‌تونند تحمل‌ كنند و بعضي‌ها ديدم‌ عكس‌ العمل‌ نشان‌ ميدن‌. و بايد هم‌ اينجور باشيد. يعني‌ طبعا روي‌ جنبه‌هاي‌ روحي‌ بايد اينطوري‌ باشند كه‌ بدشون‌ بياد. به‌ جهت‌ اينكه‌ يكي‌ كه‌ يك‌ راهي‌ را رفته‌، شما يك‌ جاده‌ را گرفتيد رفتيد اون‌ يكي‌ اصلا يك‌ قدم‌ هم‌ نيامده‌ يا اگر رفته‌ از راه‌ انحرافي‌ رفته‌. اينها كه‌ ميگذره‌ از هم‌ جدا ميشن‌ و وقتي‌ كه‌ سنخيت‌ روحي‌ نبود، جدايي‌ نبود، من‌ خودم‌ خدا ميدونه‌ اينجوري‌ هستم‌. از اينجا كه‌ حركت‌ ميكنم‌ توي‌ مسافرتهايم‌، من‌ در بعضي‌ از شهرها شخصيتهاي‌ درجة‌ يكش‌ با من‌ رفيقند. از جهت‌ سياسي‌، از جهت‌ علمي‌، از جهت‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود بعضي‌ وقتها من‌ احساس‌ ميكنم‌ من‌ اگر برم‌ خونة‌ فلاني‌ كه‌ از رفقاي‌ هم‌ مسلكمون‌ هست‌، همبرناممون‌ هست‌، آن‌ آقا شايد بدش‌ بياد. مجبور ميشم‌ توي‌ آن‌ شهر توقف‌ نكنم‌ كه‌ اون‌ بدش‌ نياد. يك‌ عالم‌ يك‌ درجي‌ در اونجا به‌ من‌ هم‌ خيلي‌ علاقه‌ داره‌ من‌ هم‌ هر دفعه‌ مي‌رم‌ مشهد مثلا مي‌ياد خونة‌ ما، اما من‌ اوني‌ را كه‌ دلم‌ مي‌خواد. دل‌ ما، دل‌ هواي‌ نفسي‌. نه‌ خودتون‌ مي‌دونيد اوني‌ كه‌ انسان‌ لذت‌ ببره‌. كيف‌ مي‌كنه‌. مي‌تونه‌ ساعتها با او بنشينه‌ و احساس‌ خستگي‌ نكنه‌.

 همان‌ دوستي‌ است‌ كه‌ در راه‌ كمالات‌ قدم‌ برداشته‌ به‌ جهتي‌ كه‌ بالاخره‌ چه‌ عقب‌ باشه‌، چه‌ جلو باشه‌ در يك‌ راهيم‌. در يك‌ مسيريم‌. اين‌ زياد اتفاق‌ افتاده‌ براي‌ شما هم‌ اتفاق‌ افتاده‌. شماها مخصوصا اونهايي‌ كه‌ چند مرحله‌ بالاتر باشند اصلا نمي‌تونند با هر كسي‌ بنشينند. اين‌ جوي‌ كه‌ الان‌ همين‌ مجلس‌. اين‌ مجلس‌ يك‌ نورانيتي‌ براي‌ ماها كه‌ مي‌فهميم‌ داره‌ تا يك‌ مجلسي‌ كه‌ مخلوط‌ باشند.

 ما چشمم‌ به‌ آقاي‌ بله‌ كاشفي‌ افتاد يادم‌ از يك‌ جريان‌ آمد. رفته‌ بوديم‌ آق‌ قلا يك‌ جمعي‌ از آقايون‌، بعد ايشان‌ من‌ را ظهر بردند مزرعه‌اي‌ هستش‌ كه‌ زير نظر ايشانه‌، مديرتش‌ با ايشانه‌، جاي‌ بسيار مهمي‌. خود من‌ از ايشان‌ تقاضا كردم‌ شب‌ را ما اينجا بمانيم‌. خلاصه‌ البته‌ ايشان‌، بس‌ كه‌ از ايشان‌ خوشم‌ مي‌امد. واقعا اين‌ طوره‌ اون‌ جايي‌ كه‌ ديگه‌اي‌ قبل‌ از اون‌ رفته‌ بوديم‌ حتي‌ اون‌ ور آسفالت‌، ماها نتونستيم‌ بمونيم‌. اونجا هم‌ ناهارمون‌، هم‌ شب‌ گفتم‌، پيشنهاد دادم‌، بله‌. دوستان‌ هم‌ راه‌، همفكر، شماها فكر نكنيد كه‌ ما اعلام‌ كرديم‌ و شماها هم‌ جمع‌ شديد. ما تك‌ تك‌ شماها اونهايي‌  كه‌ قبولند مي‌دونند. تك‌ تك‌ شماها با وضع‌ خاصي‌ منتها مجلس‌ شبهاي‌ جمعه‌ شماها چون‌ همين‌ جمعيتمون‌ مي‌زانند. من‌ نگاه‌ مي‌كردم‌ پنج‌، شش‌ نفر از رفقاي‌ اين‌ طوري‌ بودند. من‌ فقط‌ اينها را دوست‌ داشتم‌، صحبت‌ هم‌ مي‌كردم‌ فقط‌ براي‌ اينها صحبت‌ مي‌كردم‌. الان‌ هم‌ اينطوره‌ها تو كانون‌، اگر توي‌ كانون‌ اگر يك‌ وقتي‌، اين‌ را نمي‌گم‌ شما مجبور بشيد بياييد ولي‌ خودتون‌ مي‌ياييد. تو كانون‌ اگر ببينيم‌ رفقا كمند من‌ حرف‌ زدنم‌ نمي‌ياد. شبهاي‌ جمعه‌ اگر ببينم‌ رفقاي‌ خودمون‌ اونهايي‌ كه‌ در توي‌ اين‌ كار با من‌ كمند يا اصلا نيستند واقعا سختمه‌. ما هم‌ شماها را دوست‌ داريم‌، شماها هم‌ انشاء الله‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ داريد، و هممون‌ بايد با هم‌ باشيم‌ تا آخر. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ دست‌ از اين‌ راه‌ برنداريم‌. هيچ‌ چيز ما را از امام‌ زمانمون‌ جدا نكنه‌. هيچ‌ تبليغاتي‌ يك‌ وقت‌ تبليغات‌ هست‌، دشمنان‌ هم‌ هستند و فعاليتهاي‌ زيادي‌ هم‌ دارند و يعني‌ شما بدونيد شيطان‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواست‌ توي‌ بهشت‌ در روايات‌ هست‌ حضرت‌ آدم‌ را فريب‌ بده‌ اون‌ در لباس‌ ماري‌ رفت‌. يك‌ مار خوش‌ خط‌ و خالي‌ از زهرش‌ هم‌ حضرت‌ آدم‌ شايد زياد اطلاع‌ نداشت‌. يك‌ مار خوش‌ خط‌ و خالي‌ رفت‌ و خلاصه‌ حوا را فريب‌ داد. حوا هم‌ از حضرت‌ آدمه‌. حالا شما فكر نكنيد كه‌ يك‌ آدمه‌ ريش‌ تراشيدة‌ فاسق‌ و فاجر مي‌ياد شما را فريب‌ مي‌ده‌. يك‌ افراد خوش‌ خط‌ و خالي‌ مي‌يان‌! چيزها مي‌گن‌ شما فقط‌ يك‌ جمله‌ فكر كنيد. اگر واقعا راهتون‌ اشتباهه‌ چه‌ بگن‌، چه‌ نگن‌ نياييد. اگر راهتون‌ درسته‌ با كمال‌ استقامت‌، با قرصي‌ به‌ تمام‌ معنا  هيچ‌ متكي‌ به‌ من‌ نباشيد. يعني‌ ممكنه‌ مثلا من‌ منحرف‌ بشم‌، من‌ اشتباه‌ بكنم‌، كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ راهي‌ را كه‌ خدا جلوي‌ پاتون‌ گذاشته‌ و بحمد الله‌ بعد از چندين‌ سال‌ اين‌ جمع‌ را به‌ وجود آورده‌ اين‌ را به‌ آسوني‌ از دست‌ نديد. انشاء الله‌ مقيد باشيد من‌ دوستان‌ فاضل‌، عالم‌، الحمد الله‌ داريم‌ مقيد باشيد كه‌ با همين‌ها به‌ طرف‌ كمالات‌ حركت‌ كنيد.

 قرآن‌ امام‌ زمان‌، دو چيز. قرآن‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌. قرآن‌ كتاب‌ ثابت‌، امام‌ زمان‌ كتاب‌ ناطق‌ الهي‌ است‌. يك‌ مقدار در بين‌ شماها افرادي‌ هستند كه‌ تازه‌  آمده‌اند، اگر اونها نبودند من‌ بهتون‌ مي‌گفتم‌ كه‌، چون‌ مي‌ترسم‌ اونها حواسشون‌ پرت‌ بشه‌. به‌ شما مي‌گفتم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چقدر مرتبطه‌ با شماست‌. چه‌ رابطة‌ تنگاتنگي‌ با شما داره‌. چقدر شماها را دوست‌ داره‌. خود همانهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند، اينها خودشون‌ خوب‌ متوجه‌اند. شما فقط‌ حوصلتون‌ سر نره‌ اين‌ چند سالي‌ كه‌ اون‌ مراحل‌  تزكية‌ نفس‌ مي‌خواد بگذره‌، حوصله‌ بكنيد من‌ همة‌ جوشم‌ همينه‌، جوش‌ مي‌زنم‌. حريص‌ عليكم‌ كه‌ اين‌ وسط‌ حوصلتون‌ سربره‌. عين‌ يك‌ راننده‌اي‌ كه‌ جمعي‌ را سوار ماشين‌ كرده‌، ما سابق‌ فكر مي‌كرديم‌ كه‌ تهران‌ را مي‌شه‌ با الاغ‌ هم‌ رفت‌. من‌ بچه‌ بودم‌، چهار ساله‌، پنج‌ ساله‌. براي‌ آقاي‌ مرشدي‌ يك‌ روز گفتم‌ خنده‌اش‌ گرفت‌. رفتيم‌ اونجا دم‌ دروازه‌ با يك‌ الاغ‌، الاغ‌ دار را گفتيم‌ كه‌ آقا ما را ببر تهران‌. اين‌ بي‌ انصاف‌ هم‌  سوار يكي‌ از الاغهاش‌ ما را كرد و پولهاي‌ ما را هم‌ گرفت‌ و برد محمد آباد حالا جزء مشهد شده‌ اونجا پياده‌امون‌ كرد و گفت‌ اينجا تهرانه‌. وقتي‌ آدم‌ با الاغ‌ مسافرت‌ مي‌كنه‌ اينجوري‌ مي‌شه‌. ما در و ديوار اين‌ محمد آباد و اونجا يك‌ خرابه‌اي‌ بود نگاه‌ كرديم‌ و بابا ما شنيده‌ بوديم‌ تهران‌ امارات‌ ده‌ طبقه‌ و بيست‌ طبقه‌ اينجا كه‌ بله‌ يكي‌ هم‌ آمد، خدا خيرش‌ بده‌، يك‌ دو تا به‌ ما زد گفت‌ برو خونه‌، ما گريه‌ كنون‌ برگشتيم‌ خونه‌. ديگه‌ فهميدم‌ كه‌ نه‌ تهران‌ را به‌ اين‌ آسوني‌ نمي‌شه‌ رفت‌.

 حالا اگر يك‌ كسي‌ فكر مي‌كنه‌ كه‌ تهران‌ همين‌ دو كيلومتريه‌، سوار ماشين‌ شد و اين‌ راننده‌ هم‌ چه‌ جور به‌ اين‌ بفهمونه‌ كه‌ آقا يك‌ دوازده‌ ساعت‌ توي‌ بيابان‌، بيابان‌ بي‌ آب‌ و علف‌ تاريك‌ شب‌ بايد راه‌ بره‌ خلاصه‌ حوصله‌ات‌ سر نره‌. حوصلة‌ شما سرنياد نه‌ من‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شما را خواهد رسوند و اونهايي‌ كه‌ رسيدن‌ توي‌ همين‌ مجلس‌ من‌ مي‌تونم‌ بلندشون‌ كنم‌ بگم‌ آقا رسيديد يا نرسيديد؟ بله‌. كه‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ من‌ همة‌ شماها را عاقل‌ مي‌دونم‌ كه‌ پشت‌ سرتون‌ نماز مي‌خونم‌ از اون‌ كم‌ سنترينتون‌. مگر حمد و سورشون‌ خداي‌ نكرده‌  درست‌ نباشه‌ والا مرحلة‌ توبه‌ را كه‌ گذروند يك‌ شخص‌ اين‌ مي‌شه‌ عادل‌. هماني‌ كه‌ شرطه‌ براي‌ امام‌ جماعت‌. اين‌ علاوة‌ بر اين‌ اونهايي‌ كه‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ روحي‌ خودشون‌ مي‌دونند چه‌ زندگي‌ پر لذتي‌ مي‌كنند. و الحمد الله‌ شماها اين‌ راه‌ را حركت‌ كرديد حوصلتون‌ سرنياد. گاهي‌ من‌ روزهاي‌ شنبه‌ و سه‌ شنبه‌ كه‌ خدمت‌ آقايون‌ مي‌رسم‌ يا خانمها بيشتر آقا مرحلة‌ ما خيلي‌ طول‌ كشيده‌؟ شما اين‌ را بدونيد پنجاه‌ در صد پيشرفتتون‌ مربوط‌ به‌ خودتون‌ نيست‌. يعني‌ اگر بعضي‌ كمكها نباشه‌، اين‌ كمكي‌ كه‌ من‌ هفتة‌ قبل‌ بهتون‌ تذكر دادم‌ البته‌ اين‌ ورقه‌ها خوب‌ به‌ نظر من‌ چاپ‌ نشده‌ بود. به‌ همه‌ داديد يا نه‌؟ خيلي‌ها لابد اهمييت‌ ندادن‌. خيلي‌ خوب‌ ببينيد يكي‌ از اشتباهات‌ و اشكالات‌ همينه‌. اينهايي‌ كه‌ نگرفتن‌ اسمشون‌ را بنويسيد تا ما، اين‌ كمك‌ به‌ همتونه‌. اين‌ طرحي‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ الهام‌ شد، در تهران‌ هم‌ الهام‌ شد. كه‌ همتون‌ بايد دعا كنيد.

 اين‌ شايد بيست‌ و پنج‌ درصد پيشرفتتون‌ را كمك‌ كنه‌. يك‌ مقدار دعاهاي‌ دوستان‌، خود من‌ خدا مي‌دونه‌ شايد بيشترين‌ حاجتم‌، بيشترين‌ نمي‌تونم‌ بگم‌ بايد بگم‌ تمام‌ حاجتم‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها پيشرفت‌ كنيد فقط‌ حوصلتون‌ سر نياد. ما انشاء الله‌ كوشش‌ مي‌كنيم‌. صريح‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را برسونه‌. از خدا هم‌ مي‌خواييد توكل‌ هم‌ مي‌كنيد يعني‌ كسي‌ وقتي‌ نشسته‌ وقعدت‌ بي‌ اغلالي‌. با اون‌ حال‌ من‌ را به‌ زمين‌ كوبيده‌. اگر يك‌ كسي‌ توي‌ كارواني‌ باشه‌ و روي‌ زمين‌ نشسته‌ باشه‌ و حركت‌ نكنه‌ با كاروان‌ اين‌ ديگه‌ هر چي‌ هم‌ دعا بكنن‌ هر چي‌ هم‌ خواهش‌ بكنن‌، هر چي‌ هم‌ تقاضا بكنن‌ اين‌ ديگه‌ به‌ اصطلاح‌ صريح‌ حركت‌ مي‌كنه‌ اين‌ بالاخره‌ نيايد مي‌نشسته‌. كوشش‌ بكنيد ننشينيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ دنيا شما را نگيره‌. كوشش‌ بكنيم‌ مسائل‌ مختلف‌ در شما تأثيرات‌ نامطلوبي‌ نداشته‌ باشه‌. ما گاهي‌ برخورد با يك‌ مسائلي‌ مي‌كنيم‌ حالا يك‌ تذكري‌ لازمه‌، بعضي‌ از رفقا زن‌ و مرد هردوشون‌ در راهند حتي‌ در مسائل‌ نسبتا بالا هستند امروز يكي‌ از دوستان‌ خانمش‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌، من‌ واقعا تعجب‌ مي‌كنم‌. بهش‌ گفتم‌ چرا حقه‌ كه‌ او اشتباه‌ كرده‌ يا اين‌ كه‌ تو اشتباه‌ كردي‌. بالاخره‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ زن‌ و شوهر اينها هردوشون‌ در راهند خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ فانطلاقتهم‌ في‌ شي‌ فردوا الي‌ الله‌ من‌ الرسول‌. اگر در چيزي‌ با هم‌ اختلاف‌ داشتيد برگرديد فورا خودتون‌ را ارئه‌ بديد به‌ خداي‌ پيغمبر. ببينيد حكم‌ چيه‌؟ اخلاق‌ تو بده‌ يا اخلاق‌ او بده‌؟ اگر اخلاق‌ تو بده‌، خودت‌ را درست‌ كن‌، اگر اخلاق‌ او بده‌، خودش‌ را درست‌ كنه‌. چون‌ هر دو، حالا هر دو يك‌ زن‌ و شوهري‌ هستند كه‌ يا پدر و پسري‌ هستند يا خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فرزند و پدري‌ هستند حالا اينهاش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ اينها يكيشون‌ تو راهه‌ يكيش‌ متوقف‌ شده‌. اين‌ اختلاف‌ لازمة‌ اين‌ جور بودن‌ اختلافه‌. اما اگر هر دو توي‌ راه‌ هستيد كوچكترين‌ اختلاف‌ نبايد اولا داشته‌ باشيد. لذا خانواده‌ هايي‌ كه‌ هر دو در راهند آقا يك‌ زندگي‌ بسيار لذت‌ بخشي‌ دارند. دعوا و نزاع‌ و حرف‌ و اين‌ مسائل‌ نيست‌. اگر يك‌ وقتي‌ خوب‌ اختلافشون‌ حل‌ نمي‌شه‌. فورا خودشون‌ مي‌تونن‌ برن‌ از آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ كنند ببينيد تكليفشون‌ چيه‌؟ من‌ براي‌ همه‌ دارم‌ مي‌گم‌ها. اگر نمي‌تونن‌ خوب‌ من‌ اينجا انشاء الله‌ در خدمتشون‌ هستم‌. آقاي‌ نعمتي‌ در خدمتون‌ هستند. فورا حلش‌ كنيد و اكثر شماها مي‌تونيد بفهميد چون‌ مسائل‌ شخصي‌ زندگيتون‌ شماها مي‌تونيد بفهميد كه‌ حق‌ با كدون‌ طرفه‌. اگر خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌ يك‌ نفر از شماها تن‌ زير بار حق‌ نده‌ بگه‌ من‌ شوهرمه‌، نمي‌دونم‌ غرورم‌ مي‌شكنه‌، نه‌ اصلا بنا نداريم‌ غرور شما را از بين‌ ببريم‌ كه‌ تا چه‌ برسه‌ كه‌ بشكنيم‌. غرور نبايد. غرور يعني‌ گول‌ و فريب‌ و اشتباه‌. من‌ غرورم‌ مي‌شكنه‌ كه‌ در مقابل‌ زنم‌ بگه‌ كه‌ من‌ اشتباه‌ كردم‌. اگر غرور داري‌ بايد برگردي‌ به‌ اون‌ عالم‌ قبل‌ از يغظه‌.

 يعني‌ همين‌ الان‌ خوابي‌ تو. غروز اصلا يعني‌ چي‌؟ غرورت‌ را بايد بشكني‌. تواضع‌ كني‌. فرود بياييد. پيغمبر اكرم‌ با اون‌ همه‌ عظمت‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد وقفر جلاهك‌ لمن‌ التبع‌ من‌ المؤمنين‌. تو خطم‌ جناح‌ بكن‌. بالهات‌ را پهن‌ بكن‌. براي‌ پيروان‌ خودت‌ از مؤمنين‌. تو براي‌ رفيق‌ همسفر خودت‌ ختم‌ جناح‌ نمي‌كني‌. نه‌ من‌ اينجوري‌ بودم‌ تو بايد همين‌ را گوش‌ بكني‌، ابدا. حتي‌ بين‌ دو تا دوست‌، دو تا رفيقي‌ كه‌ در راه‌ هستيد با هم‌ صميمي‌ هستيد يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ نگيد كه‌ هر چي‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ درسته‌. حرف‌ حق‌ را بزن‌ ولو اين‌ كه‌ عليه‌ تو باشه‌. بر ضرر تو باشه‌. ولو در روايات‌ داره‌ مي‌گه‌ ولو كان‌ برا ولو اين‌ كه‌ تلخ‌ باشه‌. اگر تلخته‌ حرف‌ حقه‌ براي‌ تو. زن‌ تو حرف‌ حقي‌ داره‌ گوش‌ بده‌. حالا چون‌ خانمها نيستند تو مجلس‌ من‌ اون‌ طرفش‌ را نمي‌گم‌. به‌ شماها عرض‌ مي‌كنم‌. نگيد كه‌ من‌ غرورم‌ مي‌شكنه‌. شخصيتم‌ مي‌شكنه‌، نه‌ شما اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيد در اين‌ راه‌ بايد شخصيتت‌ را بگذاري‌ كنار. اخلاق‌ داشته‌ باش‌. قبل‌ از اين‌ جريان‌ و اين‌ برنامه‌ها را داشتيم‌ و حالا نمي‌تونيم‌ تركش‌ بكنيم‌ ببخشيد بايد فراق‌ بين‌ و بينك‌.

 اخلاقیاتتون‌ را درست‌ كنيد. بهترين‌ راه‌ و روش‌ براي‌ يك‌ زندگي‌ خوب‌ خدا پسندانه‌ براي‌ دنيا و آخرت‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ در مرحلة‌ اول‌ با زن‌ و فرزندش‌ مهربان‌ و خوب‌ باشه‌. من‌ يكي‌ از اين‌  اولياء خدا را مي‌شناختم‌ خدا رحتمش‌ كنه‌ زنش‌ خيلي‌ بد اخلاق‌ بود. تند بود. حدودا مي‌گفت‌ كه‌ سالي‌ كه‌ من‌ ديدمش‌ مي‌گفت‌ سي‌ ساله‌ من‌ با اين‌ زندگي‌ مي‌كنم‌. وقتي‌ نشده‌ كه‌ يك‌ شبانه‌ روز بر ما بگذره‌ ايشان‌ بر ما فحش‌ نده‌. با يك‌ دفعه‌ هم‌ نشده‌ كه‌ من‌ بهش‌ عصباني‌ بشم‌. اون‌ روزي‌ كه‌ اون‌ وقتي‌ كه‌ داشت‌ اين‌ حرفها را براي‌ من‌ مي‌زد با زنش‌ گرم‌ بود. با زنش‌ گرم‌ بود يعني‌ از اين‌ لحظات‌ دعوايي‌ نبود. زنش‌ را صدا زد گفت‌ يك‌ دفعه‌ شده‌ من‌ به‌ تو عصباني‌ بشم‌؟ گفت‌ نه‌. همين‌ جا هميني‌ كه‌ الان‌ ممكنه‌ تو مغز شما بياد، كه‌ فكرم‌ اينجوري‌ رسيد كه‌ همين‌ نرمش‌ تو سبب‌ اين‌ بدي‌ او شده‌. اين‌ را گفتم‌ به‌ ايشون‌. يعني‌ انسان‌ بايد يك‌ خرده‌اي‌ دعوايي‌، اوقات‌ تلخي‌ بكنه‌ مردم‌ بترسند زنش‌ بترسه‌. گفت‌ نه‌، چون‌ وظيفه‌ام‌ را انجام‌ مي‌دم‌ او هم‌ مي‌خواد وظيفه‌اش‌ را انجام‌ بده‌ مي‌خواد نده‌. تو خودت‌ را درست‌ كن‌، تو آدم‌ باش‌. من‌ براي‌ اين‌ كه‌ او خراب‌ نشده‌ خودم‌ را خراب‌ كنم‌. خداي‌ تعالي‌ اخلاق‌ را از چيزهاي‌ بسيار خوب‌ قرار داده‌. دو نفر مؤمن‌ اون‌ كسي‌ نزديكتره‌ به‌ خدا و پيغمبر و موفقيت‌ كه‌ اخلاقش‌ بهتر باشه‌. مرده‌ زنه‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. تو با اين‌ ازداوج‌ كردي‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ اگر يك‌ چيزهايي‌ يك‌ گرفتاري‌ به‌ شما بده‌ دو تا بچه‌ داده‌ دو تا گرفتاري‌ داده‌. سه‌ تا بچه‌، سه‌ تا گره‌ زده‌. يعني‌ شما نمي‌توني‌ بگه‌ كه‌ آقا من‌ پدر اين‌ بچه‌ نيستم‌ تو هم‌ مادرش‌ نيستي‌. اين‌ گره‌ خورده‌ همين‌ جور. اگر بچه‌ نداريد كه‌ همين‌ عقد ازدواج‌. خود اون‌ عقد ازدواج‌ شما را به‌ هم‌ وصل‌ كرده‌. عقد ازدواج‌ وصل‌ مي‌كنه‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ محبت‌ و مودد بايد ايجاد بكنه‌. تموم‌ شد. شماها به‌ هم‌ وصليد نمي‌تونيد از هم‌ جدا بشيد. حالا ديگه‌ من‌ بايد حرف‌ من‌ تو خونه‌ برو داشته‌ باشه‌، حرف‌ او توي‌ خونه‌ برو نداشته‌ باشه‌ نه‌. تو كار خودت‌ را بكن‌، اگر او كار خودش‌ را كرد كه‌ چه‌ بهتر. نكرد، تو آدم‌ باش‌. پيغمبر اكرم‌ با اينكه‌ زنهاي‌ مختلفي‌ داشت‌، خواهي‌ نخواهي‌ بعضيهاشون‌ هم‌ اخلاق‌ نداشتند، تعارف‌ نداريم‌ يك‌ زنهايي‌ بودند كه‌ بعد خودشون‌ را نشون‌ دادند.

 و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرفون‌ البعدي‌. بعد از پيغمبر بوسيلة‌ محك‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ زنها خودشون‌ را نشون‌ دادند. زني‌ كه‌ مي‌ياد سوار شتر مي‌شه‌، و با علي‌ جنگ‌ مي‌كنه‌ اون‌ با پيغمبر معلومه‌ كه‌ اخلاق‌ درست‌ و حسابي‌ نداشته‌. در عين‌ حال‌ نداره‌ در تاريخ‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ پيغمبر با زنش‌ دعوا كرده‌ باشه‌. يك‌ دفعه‌ پيغمبر عصباني‌ شده‌ باشه‌ به‌ يكي‌ از اين‌ زنها. نداريم‌، من‌ نديدم‌ يعني‌. بعيد هم‌ هست‌ كه‌ باشه‌. ان‌ نساء چون‌ زنها نيستند عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ روشون‌ هم‌ باز نشه‌، چون‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ گاهي‌ ما يك‌ حرفهايي‌ را براي‌ آقايون‌ مي‌زنيم‌، مي‌گيم‌ جلوي‌ زنها نگيد اونها پر رو مي‌شن‌. ان‌ نساء (قطع‌ نوار).

 اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ بايد خيلي‌ مواظب‌ باشيد اسلام‌ اگر مي‌خواييد به‌ زنهاتون‌ نگيد من‌ گفتم‌ شما نبايد بگيد، اسلام‌ دستور اكيدش‌ اينه‌ به‌ زن‌ شما هيچ‌ كاري‌ نمي‌تونيد بگيد. اگر يك‌ كاري‌ را بهش‌ گفتيد كه‌ امروز ناهار فلان‌ چيز درست‌ كن‌ او گفت‌ مزدش‌ را بديد شما عصباني‌ شديد از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شديد. هيچ‌ كاري‌. مگر با عطوفت‌ خودش‌. خانوادة‌ آقاي‌ نعمتي‌ اينجا نشونه‌، كه‌ الحمد الله‌ ايشان‌ تزكيه‌ شده‌ است‌. در مراحل‌ بالاست‌. خانوادة‌ ما هم‌ كه‌ همين‌ طور شما فكري‌ به‌ حال‌ خودتون‌ بكنيد. كسي‌ هم‌ انشاء الله‌ نيست‌. دقت‌ كرديد. اگر آب‌ يك‌ ليواني‌، يك‌ ليوان‌ آبي‌ توي‌ طاقچه‌ هست‌ شما نشستيد آقا اين‌ ليوان‌ آب‌ را بده‌، همين‌ جور مي‌كنه‌ مانعي‌ نداره‌. اما گفت‌ نه‌ من‌ نمي‌كنم‌. يك‌ چيزي‌ گفتيد شما اين‌ ليوان‌ آب‌ را بده‌، شما بايد بديد و لااقل‌ نبايد ناراحت‌ بشيد. بچه‌ را وضع‌ حمل‌ كرده‌، اين‌ را شماها بايد بدونيد عمل‌ هم‌ بكنيدها. يك‌ آقا نيايد فردا چكار كنيم‌ پس‌ از فردا بايد بريم‌ ناهار درست‌ كنيم‌، شام‌ درست‌ كنيم‌. مي‌خواستيد زن‌ نگيريد.

 بچه‌ را زايمان‌ كرده‌، اين‌ بچه‌ شير مي‌خواد مادر هم‌ شير داره‌. مي‌گه‌ آقا مزد بده‌ شيرش‌ بدم‌. ماهي‌ هر چي‌ تعيين‌ مي‌كني‌. شما اگر عصباني‌ شدي‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجي‌. گفتي‌ اي‌ بابا اين‌ كيه‌ ديگه‌؟ پرت‌ شدي‌ توي‌ يك‌ به‌ اصطلاح‌ مگر اين‌ كه‌ خلاف‌ توقعت‌ باشه‌ كه‌ خوب‌ بله‌ رفيق‌ هستيم‌ زن‌ و شوهر هيچي‌. رفيق‌ كه‌ هستيم‌. من‌ به‌ تو كمك‌ مي‌كنيم‌ اضافة‌ بر سازمان‌ تو هم‌ اضافة‌ بر سازمان‌ كمك‌ كن‌ ديگه‌. اين‌ حرف‌ ديگه‌ است‌ها. يعني‌ همين‌ صفا و صميميت‌ را به‌ وجود مي‌ياره‌ تا به‌ همديگه‌ بتونيد كمك‌ كنيد. زن‌ و شوهر در مقابل‌ مهري‌ كه‌ شوهر مي‌ده‌. اينها را مي‌گم‌ كه‌ بعضي‌ از دوستان‌ خلاصه‌ بعضي‌ حواسشون‌ جمع‌ نيست‌. مهري‌ كه‌ شوهر به‌ زن‌ مي‌ده‌، غذا لباس‌  و مكان‌، در مقابل‌ اين‌ چهار چيز فقط‌ يك‌ حق‌ به‌ شوهر به‌ زن‌ داره‌ يكي‌ و اون‌ عمل‌ زناشوييه‌. هيچي‌ ديگه‌. اين‌ را هم‌ كه‌ مي‌گن‌ به‌ جهتي‌ كه‌ در به‌ اصطلاح‌ اجازه‌ چهار چيز داده‌ مهر داده‌، لباس‌ داده‌، مكان‌ داده‌، غذا داده‌، مثل‌ كسي‌ كه‌ انسان‌ اجاره‌اش‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ از ساعت‌ هشت‌ صبح‌ تا چهار بعد از ظهر در اختيار من‌ باش‌، اگر بگذاره‌ بره‌ بيرون‌ گناه‌ كرده‌، اين‌ هم‌ همينطور.

 حالا به‌ شما گفتن‌ كه‌ اختيار زن‌ در بيرون‌ رفتن‌ از خانه‌ در دست‌ توست‌، تو خيال‌ كني‌ كه‌ همة‌ كارهاش‌ در اختيار توست‌. ما يكي‌ از بدبختيها و گرفتاريها، منتهي‌ برنامه‌ اينه‌ حالا اخيرا مي‌گن‌ زنها بايد از شوهرهاشون‌ رضايت‌ نامه‌ بگيرن‌ تا ما اينجا قبولشون‌ كنيم‌. والا من‌ راضي‌ نيستم‌ كه‌ بري‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌. تو بيخود مي‌كني‌، تو كي‌ هستي‌ كه‌ راضي‌ نيستي‌؟ من‌ راضي‌ نيستم‌ با برادر نامحرم‌ من‌، برادر من‌ كه‌ با تو نامحرمه‌ تو، برادر من‌ كه‌ با تو نامحرمه‌ تو نبايد پيشش‌ وايستي‌ و  روتم‌ را باز كني‌، بعد سلام‌ بكني‌ بعد گرم‌ بگيري‌ و صحبت‌ كني‌ و اينها. تو بيخود مي‌كني‌. كار معصيت‌ كه‌ اصلا حق‌ نداره‌ زن‌ تو انجام‌ بده‌. چرا؟ اگر بنا شد به‌ هم‌ محبت‌ داشته‌ باشيد او هم‌ خدمت‌ مي‌كنه‌. كه‌ غالبا، غالبا اين‌ طوره‌ كه‌ زنهاي‌ ماها ده‌ برابر اون‌ محبتي‌ كه‌ مابهشون‌ مي‌كنيم‌ اونها نسبت‌ به‌ ما انجام‌ مي‌دن‌. لباست‌ را مي‌شوره‌، غذا برات‌ درست‌ مي‌كنه‌، خونه‌ ات‌ را نگه‌ مي‌داره‌، بچه‌ هات‌ را نگه‌ مي‌داره‌، همه‌ كارهات‌ را تو آسوده‌ مي‌ري‌ و مي‌ياي‌. حرف‌ هم‌ داري‌؟ اين‌ را فكر نكنيد اين‌ حرفها را من‌ مي‌زنم‌ براي‌ اين‌ كه‌ اين‌ با قاطعيته‌ها.

 يعني‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ نرسيده‌اند اينها بايد تمرين‌ بكنند كه‌ با رسيدن‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ ناراحت‌ نشن‌. اونهايي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ رسيدن‌ بايد قطعا از همين‌ الان‌ اين‌ برنامه‌ را داشته‌ باشن‌. بايد فكرشون‌ اين‌ باشه‌. زن‌ يك‌ شريك‌ زندگي‌ است‌ آمده‌ توي‌ خانة‌ تو و خداي‌ تعالي‌ هم‌ همة‌ چيزها را در اختيارت‌ گذاشته‌. زن‌ كارمند، ما زياد داريم‌ زنهاي‌ كارمند كه‌ متأسفانه‌ شوهرها از همان‌ اول‌ به‌ عنوان‌ اين‌ كه‌ كارمنده‌ گرفتنش‌ چون‌ خودشون‌ نيم‌ مرد بودند نمي‌تونستند زندگي‌ را مردانه‌ اداره‌ كنند از حقوق‌ زنشون‌ نصفي‌ از حقوق‌ زنشون‌، نصفي‌ حالا از حقوق‌، حالا وقتي‌ خونه‌ را نتونن‌ اداره‌ كنند يا نامرده‌ يا نيم‌ مرده‌ بالاخره‌ بعد زنه‌ كارمند. آخه‌ اين‌ حقوقي‌ كه‌ از اداره‌ مي‌گيرند خوب‌ كارمند هستند خيلي‌ خوب‌، اين‌ حقوقشون‌ مال‌ خودشونه‌ و چون‌ خرجي‌ نداره‌ زن‌، اين‌ را بدونيد، خرجي‌ نداره‌، چون‌ لباسش‌ با شوهره‌، غذاش‌ با شوهره‌، مكانش‌ با شوهره‌، اين‌ پولي‌ كه‌ ميگيره‌ اضافة‌ بر زندگيشه‌ بايد خمسش‌ را بده‌، اقلا بايد اين‌ كار را بكنه‌. شوهره‌ دعواها كرده‌ كه‌ تو چرا مي‌خواهي‌ خمس‌ بدهي‌؟! شوهره‌ دعواها كرده‌ كه‌ تو چرا وقتي‌ حقوقت‌ را گرفتي‌ بايد نياري‌ بدي‌ به‌ من‌؟! اينها همه‌اش‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌، شماها يك‌ وقتي‌، الحمدلله‌ شماها در اين‌ جهت‌ كسي‌ را من‌ حتي‌ احتمال‌ هم‌ نميدم‌ اينجوري‌ باشه‌. نسبت‌ به‌ اين‌ مسائل‌ خيلي‌ اهميت‌ بديد. من‌ اين‌ جلد دوم‌ سير الي‌ الله‌ را مي‌خواستم‌ بنويسم‌، به‌ همين‌ مشكل‌ صراط‌ مستقيم‌ برخورد كرديم‌. ديدم‌ مردم‌ نمي‌توانند بپذيرند. ما اگر بخواهيم‌ صراط‌ مستقيم‌ را خوب‌ نشون‌ بديم‌ به‌ مردم‌، مردم‌ اصلا نمي‌تونند قبول‌ كنند. نمي‌تونند حتي‌. اين‌ تنها در زندگي‌ زناشوئي‌.

 نسبت‌ به‌ فرزند. شما پدر شدي‌، بچه‌ات‌ وقتي‌ تكليف‌ شد، خودش‌ ميدونه‌ و خداي‌ خودش‌. تو فقط‌ ميتوني‌ مربي‌ او باشي‌. هيچ‌ تحميلي‌ نميتوني‌ به‌ فرزندت‌ بكني‌. فرزند برش‌ واجبه‌ كه‌ اگر پدر يا مادر يك‌ چيزي‌ را گفت‌، اطاعت‌ كنه‌. بر تو واجب‌ نيست‌ كه‌ بهش‌ امر و نهي‌ بكني‌. تو او را بعنوان‌ يك‌ نوكر، يك‌ غلام‌ در اختيار بگيري‌. چرا، مربيش‌ باش‌. امر بمعروفش‌ كن‌، نهي‌ از منكرش‌ كن‌، راهنمائيش‌ كن‌، حق‌ هم‌ هست‌، قو انفسكم‌ و اهليكم‌ نارا. هم‌ خودتون‌ و هم‌ اهلتون‌ را از آتش‌ جنهم‌ نجات‌ بديد. اما من‌، تا وقتي‌ كه‌ من‌ هستم‌ ايشان‌ بايد نوكر من‌ باشه‌! نه‌. اينها از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. اينها را خيلي‌ رعايت‌ بكنيد. خيلي‌ مسئله‌ است‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌. اينطور نيستش‌ كه‌ ما بگيم‌ نه‌ ما در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ رد شديم‌. رسيديم‌ به‌ مرحلة‌ بالاتر. مسئلة‌ صراط‌ مستقيم‌ آنقدر بلنده‌، همانطوري‌ كه‌ روايت‌ داره‌، از شمشير تيزتر و از مو هم‌ باريكتر. خيلي‌ مطلب‌ داره‌ كه‌ متأسفانه‌ ما زياد نتونستيم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنيم‌. حالا آقاي‌ نعمتي‌ نميدونم‌ صحبت‌ كردند يا نه‌؟ من‌ خودم‌ زياد نتونستم‌ صحبت‌ كنم‌. علتش‌ هم‌ رعايت‌ حال‌ افراد بوده‌. چون‌ ميترسم‌ كه‌ اگر بگم‌ صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ چه‌، مثل‌ يك‌ رانندة‌ ناشي‌، تا بهش‌ ميگن‌ خطر، اين‌ دستپاچه‌ ميشه‌ فرمون‌ را مي‌پيچونه‌ طرف‌ خطر و چپ‌ ميكنه‌. نه‌. آرام‌ آرام‌، انشاء الله‌ بايد همة‌ مطالب‌ را بهتون‌ بگم‌. حالا امشب‌ لااقل‌ در خصوص‌ معاشرتتون‌ با همسرانتون‌ يا آنهايي‌ كه‌ ازدواج‌ نكردند كه‌ خدا انشاء الله‌ زمينه‌اش‌ را براشون‌ فراهم‌ كنه‌، يا مثلا پسر. در سن‌ پانزده‌ سالگي‌، شانزده‌ سالگي‌، هفده‌ سالگي‌، هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌ اگر، يعني‌ اگر، اين‌ را بدونند پدرها كه‌ اگر اين‌ پسر به‌ حرام‌ بيفته‌، يك‌ روايتي‌ بخونم‌ چون‌ زنها نيستند، اگر دختري‌ كه‌ تو نگه‌ بداري‌ عمدا توي‌ خونه‌ تا حيض‌ ببينه‌، اين‌ گناه‌ كردي‌. بايد دختر را زود عروسش‌ كرد. پسر هم‌ اگر به‌ حرام‌ بيفته‌ و تو دامادش‌ نكني‌، دانشگاهش‌ تموم‌ نشده‌! اين‌ دليل‌ ميشه‌؟ جواب‌ خدا را هم‌ بتوني‌ بدي‌ خوبه‌. روزي‌ از كجا بخوره‌؟ به‌ تو چه‌؟! تو مگر روزي‌ دهندة‌ اوني‌؟ خداي‌ تعالي‌ گفته‌ يرزقكم‌ يغني‌ الله‌ من‌ فضله‌، بعله‌، به‌ تو چه‌ مربوطه‌. اي‌ بابا اينها هنوز بچه‌اند! اگر بچه‌ بود كه‌ به‌ حرام‌ نمي‌افتاد. خيلي‌ دوستش‌ داري‌، سرپرستيش‌ بكن‌. بچگي‌ نكنه‌. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها وقتي‌ كه‌ عروس‌ شد، ظاهرا نه‌ سال‌ داشت‌، ده‌ سال‌ داشت‌. حالا ميگن‌ نه‌، دختر كه‌ نبايد اينقدر… تا من‌ تحصيلات‌ عاليه‌، بعضي‌ها اينجور مي‌كنند، واقعا مثل‌ ماشين‌ كه‌ افتاده‌ توي‌ دره‌ها، آنجا حالا بوق‌ ميزنه‌! يك‌ ماشيني‌ افتاده‌ بود، بوقش‌ اتصالي‌ كرده‌ بود، آن‌ پائين‌ دره‌ بوق‌ ميزد. اينها هم‌ همينطورند. تا دختر من‌ تحصيلات‌ عاليه‌ را نكنه‌، خوب‌ ديديم‌ تحصيلات‌ عاليه‌ بكنه‌. خوب‌ اين‌ منافاتي‌ نداره‌، با شوهرش‌ قرار بگذاريد تحصيلات‌ عاليه‌ بكنه‌. ما كه‌ مخالف‌ نيستيم‌. اين‌ داره‌ به‌ حرام‌ مي‌افته‌. خدا ميدونه‌ چقدر اينها مبتلا به‌ حرام‌ ميشوند. من‌ چيزهايي‌ كه‌ خود من‌ اطلاع‌ دارم‌، كه‌ كم‌ اطلاع‌ دارم‌. از دخترهايي‌ كه‌ توي‌ دانشگاه‌، پدر و مادرهاي‌ بيرحم‌ نگذاشتند اينها ازدواج‌ بكنند. يك‌ وقت‌ نمي‌آد باصطلاح‌ خواستگاري‌ براشون‌. اينها يك‌ مسائل‌ ديگه‌ است‌. اگر جنبة‌ شرعي‌ داشته‌ باشه‌، بعله‌. اما داشتند، خواستگار داشتند، نه‌ اين‌ مي‌خواد تحصيلات‌ عاليه‌! بكنه‌. اين‌ به‌ گناه‌ افتادند، اينقدر من‌ سراغ‌ دارم‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. اين‌ كارها، اينها همه‌اش‌ انحراف‌ از صراط‌ مستقيمه‌. فرزند پسرتون‌ را بايد طوري‌ بسازيد كه‌ حاضر نباشه‌ گناه‌ بكنه‌. ولي‌ نياز جنسي‌اش‌ هست‌. بهرحال‌ نيازمنده‌. اين‌ را ازدواج‌ كنيد.

 يكي‌ از خوبان‌، پسرهاي‌ زيادي‌ داشت‌ ميگفت‌ من‌ هر يكي‌ از پسرهايم‌ را از اول‌ تكليف‌ بهش‌ ميگفتم‌، نياز داري‌ براي‌ زن‌؟ هركدام‌ كه‌ ميگفت‌ بعله‌ من‌ نياز دارم‌، فورا دامادش‌ ميكردم‌. بعله‌. اگر به‌ حرام‌ مي‌افته‌، حرامه‌ نگه‌ داشتنش‌ به‌ اين‌ حال‌. واجب‌ ميشه‌. چه‌ بر خود جوان‌، چه‌ بر خدمتتون‌ عرض‌ شود، پدر و مادر اگر اختيارش‌ دست‌ پدرومادره‌. حرامه‌. اگر هم‌ به‌ حرام‌ نمي‌افته‌، كراهت‌ داره‌. كراهت‌ شديد داره‌. يعني‌ مثل‌ وقتي‌ است‌ كه‌ انسان‌ داره‌ از كنار جاده‌ با ماشين‌ ميره‌، احتمال‌ پرت‌ شدن‌ داره‌. اينها را مراقب‌ باشيد. من‌ الان‌ توي‌ جوانهاي‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌، داريم‌ جوانهاي‌ خيلي‌ مسن‌، حالا شما كه‌ دختر نيستيد كه‌ بگيد خواستگار برامون‌ نيامده‌، بريد ازدواج‌ كنيد. نميدونم‌ از كجا بخوريم‌؟! اينها همه‌اش‌ بر خلاف‌ توبه‌ و حتي‌ استقامت‌ و همه‌ چيزه‌. بعضي‌ها مي‌آن‌ پيش‌ من‌ ميگن‌ خوب‌، حالا كه‌ تو ميگي‌، تو انجام‌ بده‌ براي‌ ما. اينهم‌ كار درستي‌ نيست‌. اينها را من‌ در اين‌ جلسه‌ ميتونم‌ بگم‌ بهتون‌، انشاء الله‌ جدي‌ باشيد، قطعي‌. دانشگاهتون‌ تموم‌ شده‌، نشده‌؛ مربوط‌ به‌ اين‌ مسئله‌ نيست‌. گناهه‌، نرو دانشگاه‌. اصلا گناه‌ را نبايد بكنيد چه‌ دانشگاه‌ بري‌ چه‌ دانشگاه‌ نري‌. تو نبايد از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ بشي‌، چه‌ مي‌خواد چي‌ بگم‌، به‌ زحمت‌ بيفتي‌ چه‌ به‌ زحمت‌ نيفتي‌. اينجوري‌ بايد باشيد.

 بهرحال‌ امشب‌ من‌ متفرقات‌ صحبت‌ كردم‌ ولي‌ اينها لازم‌ بود به‌ خدمت‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌، من‌ گوشه‌ كنار مي‌شنوم‌ كه‌ بعضي‌ از آقايون‌ با خانواده‌هايشون‌ ملايم‌ برخورد نميكنند. اين‌ ديگه‌ انشاء الله‌ ما نشنويم‌ و شما وقتي‌ كه‌ معتقد شديد كه‌ اين‌ هيچ‌ حقي‌، شما هيچ‌ حقي‌ نداريد كه‌ به‌ زنتون‌ امر و نهي‌ بكنيد، آنوقت‌ هر كاري‌ كرد باصطلاح‌ با تشكر باهاش‌ روبرو ميشيد. بعله‌. خيلي‌ اخلاقتون‌ خوب‌ باشه‌. يكي‌ از اصحاب‌ را كه‌ خود پيغمبر اكرم‌ تشييع‌ كرد. خودش‌ به‌ دست‌ خودش‌ توي‌ قبر خواباند. مادرش‌ بهش‌ گفت‌ كه‌ خوشا به‌ حالت‌ كه‌ پيغمبر اينقدر بهت‌ محبت‌ كرد. حضرت‌ فرمود كه‌ الان‌ در قبر يك‌ فشاري‌ خورد كه‌ حساب‌ نداره‌، چون‌ در خانه‌ اخلاقش‌ بد بوده‌. اخلاقتون‌ را در خونه‌ خيلي‌ رعايت‌ كنيد. از در وارد ميشيد، سلام‌. چه‌ اشكال‌ داره‌؟ او بايد به‌ من‌ سلام‌ كنه‌. كي‌ گفته‌ او بايد سلام‌ كنه‌. تو واردي‌، اصلا به‌ دلائل‌ مختلف‌ تو بايد سلام‌ كني‌. از در وارد ميشي‌ چون‌ تو واردي‌، تو سلام‌ كن‌. ميگي‌ من‌ بزرگترم‌. چون‌ تو بزرگتري‌ بايد سلام‌ كني‌. تو بزرگتري‌ يا پيغمبر اكرم‌. و بعد چون‌ تو مسلماني‌، تو در صراط‌ مستقيمي‌، تو بايد تقدم‌ در سلام‌ بكني‌. خوب‌ سلام‌ كردي‌، وارد شدي‌، بيحوصلگي‌ نكن‌. بيحوصلگي‌هات‌ مال‌ بيرونه‌. خونه‌، منزله‌. محل‌ نزول‌. محل‌ نزول‌ به‌ معناي‌ پائين‌ آمدن‌، خفض‌ جناح‌ كردن‌، كوچك‌ شدن‌. آنجا ديگه‌ حالا من‌ رئيس‌ فلان‌ اداره‌ هستم‌ و آية‌ الله‌ هستم‌، كسي‌ حق‌ حرف‌ زدن‌… نه‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ زنش‌ وقتي‌ بهش‌ ميرسيد فحشش‌ ميداد. ميگفت‌ اين‌ براي‌ من‌ خيلي‌ خوبه‌. چون‌ بيرون‌ هي‌ دست‌ مرا مي‌بوسند، احترام‌ مي‌كنند، خيال‌ مي‌كنيم‌ چيزي‌ هستيم‌. تمام‌ آن‌ بادهايي‌ كه‌ آنجا كرديم‌، اينجا خالي‌ ميشه‌. فرود مي‌آئيم‌. بعله‌. اينجوري‌ با مسئله‌ برخورد ميكنه‌. لذا مروا كراما و لذا خاتمه‌ جاهلون‌ قالوا سلاما. وقتي‌ كه‌ به‌ يك‌ حرف‌ بيهوده‌اي‌ برخورد ميكردند با كرامت‌ نفس‌ مي‌كرد. وقتي‌ كه‌ جهال‌ بهشون‌ فحش‌ مي‌دادن‌ مي‌گفتن‌ سلاما. آقا اين‌ بد مي‌شه‌، تو بدي‌، بد نمي‌شه‌. بد بشه‌ به‌ تو چه‌. خلاف‌ تو هنوز خودت‌ تربيت‌ نداري‌ مي‌خواي‌ اون‌ را تربيتش‌ كني‌. اين‌ هايي‌ كه‌ مي‌گم‌ من‌ لمس‌ كردم‌ كه‌ مي‌گم‌ها. با اخلاق‌ با انسانيت‌ انسان‌ مي‌تونه‌ حتي‌ زير دستش‌ را. اولا زير دست‌ نيستند، يعني‌ جوري‌ خدا كارش‌ را ترتيب‌ داده‌  كه‌ بالادست‌ هم‌ هست‌. به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ مثلا بادست‌ باشن‌ بره‌ در مغازه‌ كار بكنه‌ و مثلا همة‌ كارها را هم‌ بدن‌ دستش‌. نه‌ اين‌ را نمي‌گم‌ همين‌ كه‌ اسلام‌ و دين‌ گفته‌، صراط‌ مستقيم‌. تو همين‌ راه‌ حركت‌ كنيد. اگر نمي‌پسنديد عرض‌ كردم‌ همسفر نيستيد. زنتون‌ بايد براي‌ شماها محبوبترين‌ افراد باشه‌ چون‌ خداي‌ تعالي‌ اون‌ را مي‌خواد. در مرحلة‌ محبت‌ بيشتر از همه‌ بايد به‌ زنتون‌ و فرزندانتون‌ اظهار محبت‌ بكنيد. چون‌ اونها از طرف‌ پروردگار در اختيار شما هست‌ براي‌ اظهار محبت‌. وقتي‌ اظهار محبت‌، وقتي‌ كه‌ درست‌ حركت‌ كرديد، درست‌ حركت‌ كرديد تو صراط‌  مستقيم‌ حركت‌ كرديد ديگه‌ زنتون‌ با شما اين‌ قدر بازي‌ در نمي‌ياره‌. خيلي‌ مواظبت‌ كنيد. ما داريم‌ توي‌ رفقا كه‌ زندگي‌ بهشتي‌ دارند. هم‌ زنشون‌ تو راهه‌، هم‌ خودشون‌ تو راهند، هم‌ فرزندانشون‌ تو راهند يك‌ زندگي‌ راحت‌. دغدغه‌ ندارند راحتند، همة‌ كارها هم‌ با هم‌. اگر يك‌ وقت‌ هم‌ اشتباهي‌ بشه‌ حل‌ مي‌شه‌.

 خوب‌ امروز وفات‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. شب‌ شام‌ قريبان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ شماها را از پيروان‌ واقعي‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ قرار بده‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. يا جعفربن‌ محمد. دلها را بفرستيد به‌ كنار قبرستان‌ بقيع‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ روضه‌ خيلي‌ نيازي‌ نباشه‌ براي‌ كسي‌ كه‌ حزني‌ داره‌. براي‌ كسي‌ كه‌ مصيبت‌ را درك‌ مي‌كنه‌. خدا مي‌دونه‌ بزرگترين‌ مصيبت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بود كه‌ افراد خبيث‌ دور از انسانيت‌ قدرت‌ را در دست‌ گرفته‌ باشند و مولاشون‌، خوبان‌ اينها قدرت‌ نداشته‌ باشند.

 منصور دوانيقي‌ يك‌ آدم‌ پست‌ بي‌ ارزش‌ اگر ده‌ مرتبه‌ به‌ نظر من‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را با شمشير يا با زهر شهيد مي‌كردند اين‌ ناراحتيش‌ كمتر بود تا اين‌ كه‌ منصور دوانيقي‌ قصر بنشينه‌ بگه‌ اي‌ جعفر تو از اون‌ ريش‌ سفيدت‌ خجالت‌ نمي‌كشي‌؟ خدا مي‌دونه‌ اين‌ كلام‌ از ده‌ مرتبه‌ امام‌ صادق‌ را، اون‌ هم‌ مصيبتش‌ بيشتره‌ والا امام‌ صادق‌ اذا بالله‌ الذي‌ كراما و بالجاهلون‌ قال‌ السلاما به‌  حضرت‌ صادق‌ بفرمايد يا اميرالمؤمنين‌ اشتباه‌ به‌ تو اينها را گفته‌اند. مصيبت‌ براي‌ شيعه‌ اين‌ است‌ كه‌ قبور سلاطين‌ و دشمنان‌ دين‌ و قدرتمندان‌ با اون‌ عظمت‌ ساخته‌ بشه‌ و احترام‌ بشه‌ بخاطر اين‌ كه‌ چند روزي‌ قدرت‌ دستشون‌ بوده‌. ولي‌ قبر امام‌ صادق‌ با خاك‌ مساوي‌ باشه‌. مصيبت‌ براي‌ شيعه‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ امام‌ صادق‌ همين‌ خود ماها نمي‌خوام‌ مصيبت‌ خودمان‌ را بخوانم‌ نمي‌دونم‌ چه‌ جوري‌ عرض‌ كنم‌. الان‌ در مجالس‌ ديني‌ حتي‌ اگر يك‌ نفر سخن‌ از دانشمندان‌ غرب‌ بگه‌ از انيشتين‌ و نيوتن‌ و امثال‌ اينها حرف‌ بزنه‌ و كلامي‌ نقل‌ كنه‌ مردم‌ مي‌گن‌ عجب‌ او دانشمندي‌ است‌ ولي‌ اگر كلام‌ امام‌ صادق‌ نقل‌ بشه‌ با بي‌ توجهي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنيم‌. اونها خدا مي‌دونه‌ مصيبته‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبدالله‌ برويم‌ مدينه‌. از اون‌ هم‌ جلوتر نبايد برويم‌. قبر امام‌ صادق‌ ديده‌ مي‌شه‌. اين‌ چهار قبري‌ كه‌ مي‌بينيد با چشم‌ دلتون‌ كه‌ با خاك‌ مساوي‌ است‌ و روي‌ هر يك‌ از اين‌ قبرها يك‌ سنگي‌ فرو كرده‌اند به‌ زمين‌ اون‌ چهارميش‌ قبر امام‌ صادقه‌. اولي‌ قبر حضرت‌ مجتبي‌ است‌، دومي‌ قبر امام‌ سجاده‌ سومي‌ قبر امام‌ باقره‌، و چهارمي‌ قبر امام‌ صادقه‌. اونهايي‌ كه‌ دلشون‌ متوجه‌ مي‌بينند همين‌ الان‌ امام‌ عصر در كنار اين‌ قبور ايستاده‌ با ما انشاء الله‌ اين‌ سلام‌ را خدمت‌ امام‌ صادق‌ اون‌ كسي‌ كه‌ عشق‌ به‌ امام‌ زمان‌ مي‌ورزيد، با ماها مي‌گن‌ انشاء الله‌. السلام‌ عليك‌ يا اباعبد الله‌ يا جعفر ابن‌ محمد اياالصادق‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ و حمة‌ الله‌ و بركاة‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. زيارت‌ كرديم‌ امام‌ صادق‌ را.

 

۲۲ شوال ۱۴۱۵ قمری-۳ فروردین ۱۳۷۴ شمسی – معرفت امام و شرایط مرجع

 معرفت‌ امام‌ و شرايط‌ مرجع‌ 22 شوال‌ 1415 – 3/1/74

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونوا مع‌ الصادقين‌.

 آيه‌اي‌ بود كه‌ با آيات‌ ديگر تلاوت‌ شد. معناي‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ اين‌ است‌ كه‌ مردماني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد تقوي‌ داشته‌ باشيد و با صادقين‌ باشيد. يك‌ بحثي‌ هست‌ در بحثهاي‌ اجتماعي‌ و علمي‌ كه‌ ما در مذهب‌ آن‌ را بعنوان‌ بحث‌ امامت‌ مطرح‌ مي‌كنيم‌. ولي‌ در تمام‌ محافل‌ سياسي‌ و كتبي‌ كه‌ در سياست‌ و يا كتابهايي‌ كه‌ در قوانين‌ اجتماعي‌ نوشته‌ شده‌، به‌ اين‌ بحث‌ دقيقا اشاره‌ شده‌ است‌. ما بعنوان‌ بحث‌ امامت‌ خيلي‌ ساده‌ وارد مي‌شويم‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ بطور كلي‌ هر جمعيتي‌ كه‌ با يكديگر مي‌خواهند زندگي‌ كنند يا حتي‌ حيواناتي‌ كه‌ اجتماعي‌ هستند و انفرادي‌ زندگي‌ نمي‌كنند، اينها بايد حتما يك‌ قوانيني‌ كه‌ مصلحت‌ همة‌ مردم‌ در آن‌ قوانين‌ هست‌، رعايت‌ كنند. و اين‌ قوانين‌ را بايد تنظيم‌ كنند و در اختيار مردم‌ بگذارند و بعد يك‌ مجري‌ داشته‌ باشد. و الا اگر مجري‌ نداشته‌ باشد قانون‌، از قانون‌ استفادة‌ كاملي‌ نخواهد شد.

 مجري‌ قانون‌ امام‌ است‌. عربي‌ ميگن‌ امام‌، فارسي‌ ميگن‌ پيشوا، در عربي‌ هادي‌ و رهبر در فارسي‌ رهبر و خلاصه‌ دليل‌، راهنما، اينها اسامي‌ مختلفي‌ است‌ كه‌ معناي‌ همة‌ آنها در همان‌ كلمة‌ امام‌ و رهبر خلاصه‌ ميشود. همة‌ مردم‌ بايد داراي‌ امامي‌ باشند. علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد و انه‌ لابد للناس‌ من‌ امام‌ براي‌ همة‌ مردم‌ لابد است‌ كه‌ امامي‌ باشد. عرض‌ كردم‌ در ميان‌ حيوانات‌ هم‌ آنهايي‌ كه‌ اجتماعي‌ زندگي‌ مي‌كنند، از قبيل‌ مورچگان‌ و زنبور عسل‌، اينها حتما امام‌ بايد داشته‌ باشند. حالا اسمش‌ را بگذارند ملكه‌. آنوقتها ملكي‌ بود و شاهي‌ بود و ملكه‌اي‌ بود، مي‌گفتند ملكه‌. اسمش‌ را هرچي‌ بگذارند يك‌ موجودي‌ كه‌ همه‌ تابع‌ او هستند و او محور است‌ و قطب‌ است‌ و تمام‌ حيواناتي‌ كه‌ با او مي‌خوان‌ زندگي‌ كنند، اطراف‌ او هستند، هرچه‌ مي‌خواد اسمش‌ باشه‌، يك‌ همچين‌ فردي‌ براي‌ حيوانات‌ و انسان‌ كه‌ اجتماعي‌ زندگي‌ مي‌كند بايد وجود داشته‌ باشد. كه‌ قوانيني‌ كه‌ مصلحت‌ همة‌ مردم‌ در آن‌ هست‌، به‌ اجرا بگذارد.

 من‌ نميخوام‌ زياد مثال‌ در بين‌ حيوانات‌ و كيفيت‌ قوانين‌ تكويني‌ كه‌ در حيوانات‌ هست‌ براتون‌ بحث‌ كنم‌. و مي‌خوام‌ هر چه‌ زودتر به‌ نتيجة‌ بحثم‌ كه‌ در اين‌ آيه‌ اشاره‌ شده‌ كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ و كونوا مع‌ الصادقين‌، به‌ اين‌ مطلب‌ برسم‌. تمام‌ مردم‌ اعم‌ از فاجر، فاسق‌، مسلمان‌، غير مسلمان‌ به‌ اين‌ اصل‌ مسلم‌ معتقدند كه‌ اگر بخواهند مصالح‌ آنها در نظر گرفته‌ شود و طبق‌ مصالحشون‌ نسبت‌ به‌ آنها عمل‌ شود، حتما قوانيني‌ لازم‌ دارند كه‌ اين‌ قوانين‌ مردم‌ را به‌ آنچه‌ مصلحت‌ آنهاست‌ برساند. و يك‌ مجري‌ قانون‌ هم‌ در اين‌ وسط‌ لازم‌ است‌ كه‌ از قدرت‌ فوق‌ العاده‌ برخوردار باشد كه‌ بتواند قانون‌ را اجرا كند. و از علم‌ بالايي‌ برخوردار باشد كه‌ مصالح‌ و مفاسد مردم‌ را بداند. و از پاكي‌ فوق‌ العاده‌ كه‌ تمام‌ منافع‌ را نخواسته‌ باشد جلب‌ خودش‌ بكند. بلكه‌ مصالح‌ مردم‌ را روي‌ صداقت‌ و راستي‌ براي‌ مردم‌ منظور كند. يك‌ چنين‌ فردي‌ لازمه‌ و قوانين‌ صحيحي‌ هم‌ لازمه‌.

 لذا ما بعد از اينكه‌ مسلمان‌ هستيم‌، قوانيني‌ كه‌ به‌ عنوان‌ قانون‌ اساسي‌ و قانون‌ پايه‌اي‌ و قانون‌ كلي‌ از جانب‌ خدا بر خلق‌ نازل‌ شده‌ قرآن‌ مجيده‌. جاي‌ ترديد نيست‌. قرآن‌ قانون‌ اساسي‌ اسلامه‌، قرآن‌ قوانين‌ كلي‌ اسلام‌ در او هست‌ و حاكميت‌ و حكومت‌ هم‌ مال‌ خداست‌ و كلام‌ خدا و سخنان‌ خدا و قوانين‌ خدا براي‌ بشر قانون‌ اساسي‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ بايد تمام‌ مردم‌ دنيا كه‌ واقعيتش‌ بعد از اينكه‌ آن‌ امام‌ معصوم‌ با شرايط‌ خاص‌ ظاهر شد، در سراسر عالم‌ بشريت‌ اين‌ قوانين‌ خودش‌ را ظاهر ميكنه‌ و به‌ اجرا گذاشته‌ ميشه‌. پس‌ قرآن‌ قانونه‌. قانون‌ اساسي‌ اسلامه‌، اين‌ قوانين‌ را بايد يك‌ مجري‌ اجرا كنه‌. آن‌ مجري‌ در مرحلة‌ اول‌ امامه‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ امامه‌، ائمة‌ اطهار هم‌ امامند. لذا دربارة‌ پيغمبر در همان‌ دعاي‌ توسل‌ ميگيم‌ يا امام‌ الرحمه‌. يا حضرت‌ ابراهيم‌ اني‌ جاعلك‌ للناس‌ اماما. خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ مي‌خوام‌ تو را امام‌ براي‌ مردم‌ قرار بدم‌. كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ سؤال‌ ميكنه‌ از ذرية‌ من‌ هم‌ امام‌ خواهند بود؟ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ لا ينال‌ عهدي‌ الظالمين‌ اين‌ عهد امامت‌ به‌ كساني‌ كه‌ ظلم‌ به‌ خودشون‌ مي‌كنند و انحراف‌ دارند، اين‌ نميرسه‌.

 امام‌ بايد معصوم‌ باشه‌. يعني‌ خطا و اشتباه‌ لا اقل‌ نداشته‌ باشه‌. اگر شما وارد مشهد مثلا شديد، يك‌ آدرسي‌ مي‌خوايد. اين‌ شخصي‌ كه‌ آدرس‌ مي‌خواد به‌ شما بده‌، اين‌ خودش‌ آدرس‌ را بلد نيست‌. اين‌ نمي‌تواند براي‌ شما رهبر يا راهنما هر چي‌ مي‌خوايد اسمش‌ را بگذاريد، واقع‌ بشه‌. بايد امام‌، رهبر، كسي‌ كه‌ مي‌خواد راهنماي‌ مردم‌ بر جميع‌ امور باشد بايد حتما از دو چيز برخوردار باشد. اين‌ عقلائي‌ است‌، نه‌ اينكه‌ تنها ما مردم‌ مسلمان‌ اين‌ را بگيم‌. ما شيعيان‌ اين‌ را گفته‌ باشيم‌، بلكه‌ هر عاقلي‌ با دو سه‌ تا مقدمه‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسد كه‌ ما، بشر مصالح‌ و مفاسدش‌ و تمام‌ مصلحتش‌ در زندگي‌ با اجتماع‌ خودشه‌. اين‌ حرفي‌ نيست‌. شما به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌توانيد تنها زندگي‌ كنيد. در هر چيزي‌ احتياج‌ به‌ همنوعتون‌ داريد. اين‌ يك‌ مطلب‌. مطلب‌ دوم‌ اينكه‌ طبيعي‌ است‌ تضاد منافع‌ بوجود مي‌آد. يعني‌ وقتي‌ قرار شد آدم‌ دور هم‌ زندگي‌ كند، طبعا مي‌خواد منافعي‌ را جلب‌ خودش‌ كنه‌، ديگري‌ هم‌ مي‌خواد همان‌ منافع‌ را جلب‌ بكنه‌ تضاد منافع‌ بوجود مي‌آد. براي‌ اينكه‌ هر كسي‌ به‌ حق‌ مسلم‌ خودش‌ برسد، حتما قانون‌ لازم‌ داره‌ و براي‌ اينكه‌ قانون‌ اجرا بشود، يك‌ نفر لازم‌ است‌ كه‌ هم‌ خودش‌ پاك‌ باشه‌ و هم‌ عالم‌ به‌ قوانين‌ و مصالح‌ مردم‌ باشه‌، اين‌ قوانين‌ را اجرا كنه‌.

 اين‌ چند جمله‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌، هر عاقلي‌ كه‌ توي‌ كرة‌ زمين‌ باشه‌ ميگه‌ اين‌ مسئله‌ بدون‌ حرف‌ و بدون‌ چون‌ و چرا واقعيت‌ داره‌ و حقه‌. بنابراين‌ بحث‌ امامت‌ خيلي‌ روشنه‌. خيلي‌ واضحه‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد انما انتم‌ منصر و لكل‌ قوم‌ هاد. هر قومي‌ يك‌ هادي‌ لازم‌ دارد، يك‌ راهنما لازم‌ دارد. بايد هر قومي‌ يك‌ هادي‌ داشته‌ باشد و در تمام‌ دوران‌ زندگي‌ بشر تا زمان‌ غيبت‌ صغري‌، مردم‌ هادي‌ داشتند. از طرف‌ پروردگار متعال‌ يا پيغمبر براي‌ آنها مبعوث‌ كرده‌ بوده‌ خداي‌ تعالي‌ و وقتي‌ هم‌ كه‌ خاتم‌ الانبياء تشريف‌ آورد، كه‌ تمام‌ قوانيني‌ كه‌ بشريت‌ تا روز قيامت‌ به‌ آن‌ نياز داشت‌ بوسيلة‌ قرآن‌ براي‌ بشر آورد، وقتي‌ كه‌ اين‌ قوانين‌ آمد ديگه‌ احتياجي‌ به‌ قوانيني‌ جديدي‌ نيست‌، احتياجي‌ به‌ كتاب‌ جديدي‌ نيست‌، و اين‌ قوانين‌ كامله‌ را در اختيار بشر گذاشت‌، نبوت‌ ختم‌ شد. نبوت‌ فكر نكنيد كه‌ غير از امامته‌. همانطوري‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ عين‌ امامته‌. فقط‌ فرقش‌ اين‌ است‌ كه‌ پيغمبر از جانب‌ خدا وحي‌ ميگرفت‌ و امامت‌ ميكنه‌ مردم‌ را. ولي‌ امام‌ از پيغمبر مي‌گيرد و بشر را هدايت‌ ميكنه‌ و امامت‌ بر بشر ميكنه‌. و الا در امامت‌ چه‌ پيغمبران‌ و چه‌ ائمة‌ اطهار و حتي‌ راهنمايان‌ معمولي‌ مردم‌، هاديان‌ مردم‌، اينها هم‌ امامت‌ دارند منتهي‌ امامت‌ جزئي‌ داريم‌، امامت‌ كلي‌ داريم‌. حتي‌ آني‌ كه‌ به‌ شما آدرس‌ ميده‌، فلان‌ جا مي‌خواي‌ بروي‌ از اين‌ خيابان‌ برو، اين‌ امام‌ شماست‌. منتهي‌ امامتش‌ همين‌ اندازه‌، خيلي‌ كوچك‌ و خيلي‌ كه‌. يك‌ امام‌ هست‌ كمه‌ تمام‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ را امامت‌ ميكنه‌ مثل‌ دوازده‌ امام‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. يك‌ امام‌ هم‌ هست‌ كه‌ آدرس‌ ميده‌ فقط‌. اين‌ را هم‌ مي‌گن‌ امام‌ او را هم‌ ميگن‌ امام‌.

 ما بحثمون‌ دربارة‌ بشريته‌. كه‌ آيا امام‌ لازم‌ داره‌ يا نداره‌؟ عقل‌ ميگه‌ كه‌ لازمه‌ بدون‌ ترديد. شرايط‌ امامت‌ را هم‌ تا حدي‌ عقل‌ ميگه‌. چون‌ اگر گفت‌ كه‌ كه‌ روز حشر شفيعش‌ كه‌ شود، كوري‌ بيايد عصاكش‌ كور ديگر شود. اگر بنا بشه‌ يك‌ جاهلي‌ اين‌ راهنماي‌ يك‌ جاهل‌ ديگر باشه‌، مثل‌ اينكه‌ يك‌ كوري‌ بياد عصا كش‌ كور ديگر بشه‌. در قرآن‌ مجيد خداي‌ تعاي‌ مي‌فرمايد افمن‌ يهدي‌ الي‌ الحق‌ احق‌ عن‌ يتبع‌. آيا آن‌ كسي‌ كه‌ همة‌ مردم‌ را به‌ حق‌ هدايت‌ ميكنه‌، اين‌ احق‌ است‌ و بهتر است‌ و به‌ حق‌ نزديكتر است‌ كه‌ پيروي‌ بشود و او امامت‌ كند ام‌ لا يا يهدي‌ لا يهدي‌ يا كسي‌ كه‌ نه‌ خودش‌ هم‌ هيچي‌ بلد نيست‌. خود او را هم‌ بايد كس‌ ديگري‌ ام‌ هدايت‌ بكنه‌. فما لكم‌. كيف‌ تحكمون‌. واگذاشته‌ به‌ حكومت‌ خودتون‌، عقل‌ خودتون‌، حاكميت‌ خودتون‌، شما حكم‌ كنيد. چي‌ مي‌گيد؟ آيا افمن‌ يهدي‌ الي‌ الحق‌ احق‌ عن‌ يتبع‌ ام‌ لا يا يهدي‌ لا يهدي‌ فما لكم‌ كيف‌ تحكمون‌. تا زمان‌ اول‌ غيبت‌ صغري‌ امام‌ بود. حالا مردم‌ گوش‌ بدهند يا گوش‌ ندهند. مردم‌ پيروي‌ بكنند يا پيروي‌ نكنند. امام‌ معصوم‌ با همة‌ شرايط‌ در بين‌ مردم‌ بود. خداي‌ تعالي‌ هم‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ آمنوا اتقوا الله‌ تقوا داشته‌ باشيد و كونوا مع‌ الصادقين‌ با صادقين‌ باشيد. يعني‌ با معصومين‌ باشيد. صادقين‌ عبارت‌ اخري‌ همان‌ معصومينه‌. با دانشمندان‌ باشيد. فاسئلوا اهل‌ الذكر ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌. اگر كه‌ حقايق‌ و قوانين‌ قرآن‌ را بلد نيستيد از اهل‌ ذكر كه‌ ذكر يكي‌ از اسامي‌ قرآنه‌ و شما هم‌ با اهل‌ ذكر باشيد، با اهل‌ قرآن‌ باشيد. ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌. اگر نمي‌دونيد. اين‌ طبيعيه‌. اين‌ يك‌ مسئلة‌ خيلي‌ واضحيه‌ كه‌ انسان‌ اگر چيزي‌ را نميدونه‌ بايد از عالم‌ بپرسه‌. اگر حتي‌ آدرسي‌ را بلد نيست‌ بايد از كسي‌ كه‌ بلده‌ بپرسه‌. ان‌ كنتم‌ لا تعلمون‌.

 بنابراين‌ يك‌ مسئلة‌ عقلي‌ است‌، دو دو تا چهارتا، خيلي‌ واضح‌ و خيلي‌ هم‌ روشن‌. حرفي‌ هم‌ درش‌ نيست‌. بعد از غيبت‌ اينجا بحث‌ شروع‌ ميشه‌. كه‌ آيا بشر در زمان‌ غيبت‌ امام‌ كه‌ امام‌ در بين‌ مردم‌ نيست‌. البته‌ اين‌ مطلب‌ را بهتون‌ بگم‌. امام‌ بطور واضح‌ در بين‌ مردم‌ نيست‌. و الا كجاست‌ امام‌؟ امام‌ در همين‌ كرة‌ زمينه‌ و بنفسي‌ انت‌ المغيب‌ لم‌ يخلو مما. و در بين‌ ماست‌ در همين‌ دنيا زندگي‌ ميكند و با همين‌ مردم‌ معاشره‌ حتي‌ و خيلي‌ها هم‌ خدمتش‌ رسيدند و ديدند و بهترين‌ دليل‌ بر وجود كسي‌ ملاقات‌ اوست‌، ديدن‌ اوست‌ و خيلي‌ ديدند. حالا نمي‌خوام‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ بحث‌ كنم‌. اما اگر ما آدرسش‌ را دقيق‌ نداشتيم‌ و هر مسئله‌اي‌ كه‌ برامون‌ پيش‌ مي‌آد، حوادثي‌ كه‌ برامون‌ بوجود مي‌آد، ما نتونستيم‌ بهش‌ مراجعه‌ كنيم‌ و سؤالاتمون‌ را بپرسيم‌، اين‌ تقريبا در مسائل‌ شرعي‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ ما امام‌ نداريم‌. در امور تكويني‌ امام‌ الان‌ حاكمه‌ و دقيقا مثل‌ زمان‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، در امور تكويني‌ دخالت‌ داره‌. در امور تشريعي‌ هم‌ در خيلي‌ از مسائلي‌ كه‌ مراجع‌ تقليد و علماي‌ بزرگ‌، اينها نمي‌تونند تحقيق‌ كنند و استنباط‌ كنند، حضرتش‌ دخالت‌ ميكنه‌. اما اينطور نيست‌ كه‌ منا لان‌ مي‌خوام‌ بپرسم‌ شك‌ بين‌ سه‌ و چهار را بايد بنا بر چه‌ بگذارم‌؟ اينجا بتونيم‌ بريم‌ رسالة‌ مثلا امام‌ عصر ارواحناه‌ فداه‌ را بگيريم‌ و از او تقليد كنيم‌. اينجا بايد چه‌ كنيم‌؟ اينجا خودشون‌ راهنمائي‌ كردند. همون‌ امام‌، همون‌ باصطلاح‌ رهبر كل‌، همون‌ امام‌ معصوم‌ اينجا فرمودند كه‌ و اما من‌ كان‌ من‌ الفقهاء. ببينيد ما اگر بخوايم‌ از راه‌ صحيح‌ حركت‌ بكنيم‌، قدم‌ به‌ قدم‌ به‌ همينجا مي‌رسيم‌ كه‌ داريم‌ مي‌ريم‌. و اما من‌ كان‌ من‌ الفقهاء .كسي‌ كه‌ فقيه‌ باشه‌.

 فقيه‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ دين‌ را بفهمه‌، حقايق‌ دين‌ را درك‌ بكنه‌. يا بعبارت‌ ديگر قرآن‌ را بفهمه‌. يا بعبارت‌ واضحتر روايات‌ را بفهمه‌. يك‌ عده‌ رفتند درس‌ خوندند، يك‌ دوره‌ ادبيات‌ ديدند. يك‌ دوره‌ فقه‌ و اصول‌ ديدند، حالا يك‌ مسئله‌اي‌ را مي‌خوان‌ پيدا كنند از روايات‌ و آيات‌. روايات‌ را مي‌ريزند جلوشون‌ و آيات‌ قرآن‌ را هم‌ نگاه‌ مي‌كنند و از بين‌ آيات‌ و روايت‌ يك‌ مسئله‌اي‌ را، يك‌ حكمي‌ را استنباط‌ مي‌كنند. لذا در دو سطر مثلا در كتاب‌ توضيح‌ المسائل‌ مي‌نويسند كه‌ حكم‌ خدا دربارة‌ مثلا فلان‌ كار شما اينه‌. يا در مسائل‌ حكومتي‌ يا در مسائل‌ سياسي‌، فرقي‌ نميكنه‌. بايد فقيه‌ باشه‌ و بفهمه‌. فقه‌ الفهم‌ در كتابهاي‌ لغت‌ نوشتند. الفقه‌ في‌ لغه‌ الفهم‌. يعني‌ فهيم‌ باشه‌، بفهمه‌، درك‌ داشته‌ باشه‌. يك‌ فردي‌ را پيدا بكنيد كه‌ همة‌ آيات‌ قرآن‌ را بفهمه‌، همة‌ روايات‌ را بفهمه‌. نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ يك‌ كسي‌ را پيدا كنيد كه‌ همة‌ قرآن‌ را حفظ‌ باشه‌. چه‌ بسا افرادي‌ هستند كه‌ قرآن‌ را حفظند ولي‌ نمي‌فهمند. خيلي‌ هم‌ هستند روايات‌ را هم‌ حفظند ولي‌ باز هم‌ نمي‌فهمند. بايد وقتي‌ كه‌ اين‌ قرآن‌ را باز ميكنه‌ يك‌ آيه‌اي‌ را در مقابلش‌ قرار ميده‌، رواياتي‌ هم‌ كه‌ در همين‌ مضمون‌ از خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ رسيده‌، اينها را بفهمه‌ و خلاصه‌ بكنه‌ بده‌ در اختيار شما. يك‌ همچين‌ فردي‌. فقيه‌ يعني‌ اين‌. مجتهد هم‌ اسم‌ ديگشه‌، مستنبط‌ هم‌ اسم‌ ديگشه‌، فرقي‌ نميكنه‌. فقيه‌ و مجتهد و مستنبط‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ تحقيق‌كن‌ و محقق‌ و متخصص‌ و امثال‌ اين‌ اسامي‌ را ميشه‌ براشون‌ رديف‌ كرد. بفهمه‌. من‌ الفقهاء. خوب‌ اين‌ معلومه‌. يعني‌ علمش‌ را داشته‌ باشه‌.

 ما عرض‌ كرديم‌ كه‌ امام‌ دو تا چيز لازم‌ داره‌. در خود امام‌، آن‌ امام‌ كل‌، آن‌ كسي‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ بلكه‌ تمام‌ ماسوي‌ الله‌ بايد زير فرمانش‌ باشه‌، دو چيز لازم‌ داره‌. يكي‌ علم‌ يكي‌ عصمت‌. خوب‌ ما توي‌ مردم‌ فقيهش‌ را مي‌تونيم‌ پيدا كنيم‌. خيلي‌ ساده‌ است‌. مخصوصا اهل‌ خبره‌ مي‌تونند زود بفهمند. يك‌ مسئله‌ مي‌پرسند، اون‌ مسئله‌ را مي‌بينيم‌ كه‌ اين‌ آقا، يا درسش‌، سر درسش‌ انسان‌ ميره‌، مي‌بينه‌ اين‌ آقا خوب‌ استنباط‌ ميكنه‌. ميگه‌ اين‌ روايت‌ مثلا ضعيفه‌، آن‌ آية‌ قرآن‌ اين‌ دلالت‌ را داره‌، اين‌ روايت‌ صحيح‌ اين‌ دلالت‌ را داره‌ پس‌ نتيجتا اين‌ مسئله‌ اينه‌. خوب‌ اهل‌ خبره‌ مي‌فهمند. يعني‌ يك‌ عده‌ طلاب‌ فاضل‌ درس‌ خارج‌ خون‌، مي‌فهمند كه‌ اين‌ مجتهد آيا مجتهد هست‌ يا نيست‌؟ يكي‌ هم‌ ميشينه‌ مي‌خونه‌ نمي‌تونه‌ هيچ‌ استدلال‌ هم‌ بكنه‌. هستند توي‌ مدرسين‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ افرادي‌ كه‌ سطح‌ فقط‌ مي‌گويند. نمي‌تونند استنباطي‌ داشته‌ باشند. اما افرادي‌ هم‌ هستند نه‌ مي‌نشينند درسها را با استنباط‌ خودشون‌ بيان‌ مي‌كنند و آن‌ محصل‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ يك‌ دوره‌ سطح‌ خونده‌، ميفهمه‌ كه‌ اين‌ خيلي‌ عالي‌ استنباط‌ كرد. حتي‌ مثلا از فلان‌ مجتهد كه‌ توي‌ رساله‌اش‌ استنباطش‌ را نوشته‌ و شرح‌ داده‌، اين‌ بهتر استنباط‌ كرد. حالا يا بهتر استنباط‌ كنه‌، يا مساوي‌ استنباط‌ كنه‌، فرقي‌ نميكنه‌. خلاصه‌ ميتونه‌ استنباط‌ كنه‌. اين‌ شخص‌ را اسمش‌ را مي‌گذارند فقيه‌. امام‌ هم‌ مي‌فرمايد من‌ كان‌ من‌ الفقها.

  خوب‌ بخش‌ دومش‌ هم‌ بايد درست‌ باشه‌. ميشه‌ معصوم‌ هم‌ باشه‌؟ نه‌ ديگه‌. اون‌ معصومي‌ كه‌ نه‌ اشتباه‌ بكنه‌، نه‌ نسياني‌ داشته‌ باشه‌، نه‌ خطائي‌ بكنه‌، اون‌ را ما توي‌ غير از انبياء و ائمه‌ پيدا نمي‌تونيم‌ بكنيم‌. خيلي‌ اشتباه‌ دارند. هيچكس‌ نميتونه‌ ادعا بكنه‌ كه‌ من‌ گناه‌ كه‌ نمي‌كنم‌ هيچ‌، چون‌ گناه‌ نكردن‌ خوب‌ معلومه‌، ساده‌ است‌، ميشه‌. ولي‌ خطا و اشتباه‌ و سهو و اينها هم‌ نكنه‌. اين‌ را نداريم‌ نميشه‌. پس‌ بايد چيكار كرد؟ يك‌ فردي‌ باشه‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. اين‌ حتما لازمه‌. چون‌ بعد از معصوم‌ افراد پرارزش‌ اجتماع‌ آنهائي‌ هستند كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند. ببينيد ما اگر بخواهيم‌ مراحل‌ عصمت‌ و مراحل‌ پاكي‌ را تقسيم‌ بكنيم‌، مرحلة‌ اولش‌ عدالته‌. عدالت‌. شما مراجعه‌ بكنيد به‌ كتب‌ فقهي‌، يا معناي‌ عدالت‌، فلان‌ امام‌ جماعت‌ بايد عادل‌ باشه‌. يعني‌ چي‌؟ يعني‌ بايد واجباتش‌ را انجام‌ بده‌، محرمات‌ را ترك‌ بكنه‌. اين‌ معناي‌ عدالته‌. پس‌ مرحلة‌ اول‌ پاكي‌، عدالته‌. مرحلة‌ دوم‌ پاكي‌ تزكية‌ نفسه‌، مرحلة‌ سوم‌ پاكي‌ عصمته‌.(قطع‌ صداي‌ نوار)

 انسان‌ ميتونه‌، يعني‌ خداي‌ تعالي‌ امر كرده‌ فكر نكنيد كه‌ انسان‌ نميتونه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. نه‌ اگر نمي‌تونست‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ و خودش‌ را تالي‌ تلو معصوم‌ و بالاتر از عادل‌ قرار نده‌، خدا امر نمي‌كرد و نمي‌فرمود قد افلح‌ من‌ زكي‌ها. خدا امر كرده‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كنيد. بلكه‌ پيغمبران‌ آمدند براي‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ تا ليزكيهم‌ و ليعلمكم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. پس‌ تزكية‌ يكي‌ از اساسي‌ترين‌ كار پيغمبر اكرم‌ و كار انبياست‌. من‌ يك‌ نامه‌اي‌ چندي‌ قبل‌ داشتم‌ از يكي‌ از آقايون‌، خيلي‌ ديدم‌ بندة‌ خدا اشتباه‌ كرده‌. به‌ من‌ نوشته‌ بود كه‌ شما چطور در كتابهاتون‌ نوشتيد كه‌ تزكية‌ نفس‌ بايد كرد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در دوران‌ عمرش‌ نتونست‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. انوقت‌ شما مي‌خواي‌ بگي‌ مردم‌ تزكيه‌ نفس‌ كنند. لذا وقتي‌ كه‌ شمشير ابن‌ ملجم‌ به‌ فرق‌ نازنينش‌ زد گفت‌ فزت‌ و رب‌ الكعبه‌. يعني‌ از دست‌ نفسم‌ نجات‌ پيدا كردم‌. اينجوري‌ ايشان‌ نوشته‌ بود. خيلي‌ حرف‌ چقدر بي‌ ارزش‌ و كم‌ ارزشه‌. اگر علي‌ نتونه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌، ديگه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ آيات‌ و اين‌ قسمها را اينها را بيخود خورده‌. تزكية‌ نفس‌ يك‌ كار بسيار ساده‌. يعني‌ در مقابل‌ كارهاي‌ مهمي‌ كه‌ شما داريد و نتايج‌ خيلي‌ كمي‌ مي‌گيريد، تزكية‌ نفس‌ ساده‌تر از آنهاست‌. مثلا يك‌ دوره‌ تحصيلات‌ داريد، از اول‌ ابتدائي‌ تا بعد از گرفتن‌ مدرك‌ ليسانس‌، بيست‌ سال‌ شايد طول‌ بكشه‌. حالا بيست‌ سال‌ اگر طول‌ نكشه‌، اقلا هيفده‌ هيجده‌ سال‌ طول‌ ميكشه‌. شما تازه‌ چي‌ داريد؟ يك‌ مدرك‌ داريد. شما را انشاء الله‌، خدا كمكتون‌ كنه‌، يا اين‌ مدرك‌ استخدام‌ مي‌كنند. نصف‌ از خرج‌ ماهتون‌ را بهتون‌ مي‌دهند. بقيه‌اش‌ هم‌ عصرها يك‌ پيكان‌ بخريد و بالاخره‌ مسافر كشي‌ كنيد تا زندگيتون‌ تأمين‌ بشه‌. براي‌ چند سال‌ آقا اين‌ مدرك‌ در زندگي‌ دنيامون‌ بدرد ميخوره‌؟ تا وقتي‌ زنده‌ هستيم‌. از اين‌ كه‌ بهتر نيست‌. از سن‌ بيست‌ و فرض‌ كنيد هفت‌ سالگي‌ تا آخر عمر كه‌ صد و بيست‌ سال‌ هم‌ عمر كنيد. ميشه‌ صد سال‌ شما از اين‌ مدرك‌ استفادة‌ زندگي‌ بكنيد. خيلي‌ خوب‌. تزكية‌ نفس‌ هم‌ در اين‌ دنيا هم‌ در عالم‌ برزخ‌، هم‌ در عالم‌ قيامت‌ و هم‌ در بهشت‌ انسان‌ ازش‌ استفاده‌ ميكنه‌. در دنيا چطور؟ آدم‌ هر چي‌ هست‌ به‌ اعتبارشه‌. معتبر باشه‌. شما يك‌ كارگري‌ مي‌آوريد اين‌ آدم‌ درستيه‌، همين‌ كلمة‌ درست‌. توي‌ خانه‌ باغچتون‌ را بيل‌ ميزنه‌، شب‌ هم‌ هزار تومان‌، پانصد تومان‌، بهش‌ ميديد بره‌. اين‌ اگر درست‌ باشه‌، خونتون‌ را بهش‌ مي‌سپريد، زن‌ و بچه‌اتون‌ را بهش‌ مي‌سپريد، مي‌ريد سر كارتون‌، اينهم‌ كارش‌ را ميكنه‌ هيچ‌ دغدغه‌ هم‌ نداريد. اما اگر نادرست‌ باشه‌، بالا سرش‌ واي‌ مي‌ايستيد، آنطرف‌ نگاه‌ كنيد ديگه‌ كار نميكنه‌. اگر يك‌ چيزي‌ هم‌ گيرش‌ بياد، يك‌ دزدي‌ ميكنه‌ ميره‌. اين‌ فرق‌ آدمي‌ كه‌ پاكه‌ با آدم‌ ناپاك‌. از يك‌ كارگري‌ اينطوري‌ بگيريد بريد تا بالا تا برسيد به‌ مثلا فرض‌ كنيد رئيس‌ جمهور، شاه‌، هر كي‌ مي‌خواد در رأس‌ باشه‌. اين‌ اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌، پاك‌ نكرده‌ باشه‌، هر چه‌ بالا بره‌ ضررش‌ به‌ جامعه‌ بيشتره‌. اين‌ نهايت‌ يك‌ چند تا بيل‌ كمتر ميزنه‌ و اگر چيزي‌ شما كنار دستش‌ بگذاريد بلند ميكنه‌، اما اگر، شما ديديد شاه‌ تزكيه‌ نشده‌ كه‌ چقدر مردم‌ را به‌ بدبختي‌ و بيچارگي‌ كشاند و مملكت‌ را داشت‌ به‌ اسرائيل‌ و مثلا ابرقدرتها مي‌فروخت‌ با مردمش‌. و زمامدار تزكيه‌ شده‌. خوب‌ اين‌ دو تا را ما در سن‌ خودمون‌ ديديم‌.

 اين‌ فرق‌ مسئله‌ است‌. تزكية‌ نفس‌ اگر يك‌ اداري‌، يك‌ رئيس‌ يك‌ اداره‌، اين‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌. هر كاريش‌ بكني‌ رشوه‌ نميگيره‌، كم‌ كاري‌ نميكنه‌، مأموريني‌ كه‌ زير نظر او هستند، مي‌بينيد همه‌ كم‌كم‌ پاك‌ مي‌شوند. چون‌ يك‌ روايتي‌ داريم‌ و اگر هم‌ روايت‌ نباشه‌، از كلمات‌ بسيار پر قيمت‌ و پر ارزشي‌ است‌ كه‌ الناس‌ علي‌ دين‌ ملوكهم‌. مردم‌ روي‌ طبق‌ دين‌ ملوكشون‌. ملوك‌ اينجا به‌ معناي‌ پادشاهان‌ نيست‌. بمعناي‌ كساني‌ هستش‌ كه‌ مالك‌ روح‌ مردمند. مورد توجه‌ مردمند. مردم‌ بهشون‌ توجه‌ دارند و مردم‌ طبق‌ باصطلاح‌ عمل‌ او عمل‌ مي‌كنند. در روايتي‌ از امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌ كه‌ كونوا دعاة‌ الناس‌ در يك‌ روايت‌ باعمالكم‌ و در يك‌ روايت‌ بغير السنتكم‌. شما مردم‌ را بسوي‌ خدا و دين‌ بخوانيد با اعمالتون‌. اگر پدر خانواده‌ درست‌ باشه‌، يقين‌ بدانه‌ بچه‌اش‌ درست‌ ميشه‌. مگر مدرسه‌ خرابش‌ كنه‌. اگر رئيس‌ يك‌ اداره‌ درست‌ باشه‌، كارمنداش‌ درستند. مگر اينكه‌ باز از خارج‌ خرابشون‌ كنند. اگر رئيس‌ يك‌ مملكت‌ درست‌ باشه‌، بقيه‌ طبعا يا كم‌كم‌ درست‌ مي‌شوند. چون‌ الناس‌ علي‌ دين‌ ملوكهم‌. اگر شما كه‌ معلم‌ يك‌ مدرسه‌ هستيد، تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشيد، بدونيد بچه‌ها همه‌ درست‌ مي‌شوند. اينطوريه‌. كونوا دعاة‌ الناس‌ باعمالكم‌ يا بغير السنتكم‌. اين‌ مسلمه‌. و انسان‌ با عملش‌ گاهي‌ بهتر ميتونه‌ مردم‌ را هدايت‌ كنه‌ تا با گفتارش‌. گفتار گاهي‌ تأثير نداره‌ ولي‌ عمل‌ تأثير داره‌. بنابراين‌ اگر كساني‌ كه‌ زمام‌ اختيار يك‌ نفر، دو نفر، صد نفر، هزار نفر، يك‌ ميليون‌ نفر را در دست‌ دارند و مردم‌ چشمشون‌ را به‌ او دوخته‌اند، اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشند، همه‌ پاك‌ مي‌شوند. و پاكي‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌. و آنقدر آسانه‌ نسبت‌ به‌ كارهاي‌ ديگمون‌، عرض‌ كردم‌ شما اين‌ ليسانس‌ گرفتن‌ براتون‌ خيلي‌ مشكله‌ ديگه‌. طبيعيش‌ مشكله‌. حالا تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ كم‌ استعداد باشي‌، و پشت‌ كنكور معطل‌ شده‌ باشي‌ و اقبالت‌ نگرفته‌ باشه‌، موقع‌ امتحانات‌ مريض‌ شده‌ باشي‌. حالا طبيعي‌ پيش‌ بره‌ اينقدر طول‌ ميكشه‌. شما نصف‌ اين‌ وقت‌ را بگذار تزكية‌ نفس‌ ميكني‌، در دنيا برات‌ مفيده‌، امين‌ مردم‌ ميشي‌. مردم‌ بهت‌ اعتماد مي‌كنند. مردم‌ زندگيشون‌ را به‌ تو وا مي‌گذارند. در عالم‌ برزخ‌ تا خواستي‌ از دنيا بري‌، ملائكه‌ به‌ استقبالت‌ مي‌آيند. حتي‌ روايت‌ داره‌ كه‌ ملائكه‌ مي‌آن‌ ميگن‌ كه‌ تو اگر مي‌خواي‌ تا آخر دنيا هم‌ بماني‌ اختيار با تو. خدا به‌ ما وحي‌ كرده‌ كه‌ بهت‌ بگيم‌ اختيار با تو مي‌خواي‌ توي‌ اين‌ دنيا بمون‌. مي‌خواي‌ هم‌ بيا. اما آنطرف‌ را نگاه‌ كن‌. نشون‌ مي‌دن‌ يك‌ باغ‌ زرد و سرخي‌، البته‌ ما كه‌ باغ‌ زرد و سرخ‌ كه‌ به‌ مردم‌ نشون‌ مي‌ديم‌، دروغ‌ بهشون‌ ميگيم‌. اما آنها راستش‌ را مي‌گن‌. يك‌ باغاتي‌، يك‌ چيزهايي‌. اصرار ميكنه‌ طرف‌ كه‌ زود باش‌، چرا معطلي‌؟ و لولا آلاجال‌ التي‌ كتب‌ الله‌ لهم‌ لماتوا شوقا الي‌ السواد اگر آن‌ اجلها، آن‌ قراردادهاي‌ الهي‌ نباشه‌ براي‌ مردن‌ اهل‌ تقوي‌ اينها اصلا يك‌ لحظه‌ حاضر نيستند كه‌ توي‌ دنيا بمانند. خوب‌ اين‌ هم‌ عالم‌ سكراتشون‌. عالم‌ برزخ‌ هم‌ كه‌ روحشون‌ آزاد و تمام‌ كرات‌ را در يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ ممكنه‌ بچرخند و ببينند. و بهشت‌ هم‌ كه‌ ما دلائلي‌، ثابت‌ كرديم‌ كه‌ بدون‌ تزكية‌ نفس‌، انسان‌ نميتونه‌ وارد بهشت‌ بشه‌. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌. بايد اول‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌ بعد بره‌ توي‌ بهشت‌. دروغ‌ و ناپاكي‌ اصلا توي‌ بهشت‌ بازار نداره‌. اگر كسي‌ ناپاك‌ بود و دروغگو بود و طماع‌ بود و حريص‌ و بود و مال‌ دوست‌ بود و امثال‌ اينها، يا چشم‌ خيانتكاري‌ داشت‌ و به‌ زنهاي‌ مردم‌ بخواد نگاه‌ كنه‌، آنجا هم‌ كه‌ نميشه‌ ديوارها را ببرند بالا كه‌ مشرف‌ نباشه‌، تو خودت‌ را درست‌ كن‌. اگر اين‌ حرفها باشه‌، باز همين‌ گرفتاريهاي‌ توي‌ دنيا هست‌. پس‌ ببينيد تزكية‌ نفس‌ براي‌ بينهايت‌ زندگي‌ مفيده‌.

 لذا امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شرط‌ مرجع‌ تقليد، رهبر، نايب‌ امام‌، آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواهد زمام‌ امور مردم‌ در دستش‌ باشد، مي‌بينيم‌ كه‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را بيان‌ كرده‌. صائم‌ لنفسه‌. بايد حتما خود نگهدار باشه‌. خيلي‌ مهمه‌. تزلزلي‌ نداشته‌ باشه‌. مقاوم‌ باشه‌، ترسوندنش‌ نترسه‌. به‌ طمع‌ انداختنش‌ طمع‌ نيفته‌. اينها همه‌ معناي‌ صائم‌ لنفسه‌. اگر تمام‌ كرة‌ زمين‌، تمام‌ آسمان‌، بلا بشه‌ بياد بخوره‌ توي‌ سر اين‌، اين‌ از جاش‌ تكان‌ نخوره‌. المؤمن‌ كالجبل‌ الراسخ‌. مؤمن‌ مانند كوه‌ محكم‌. هيچ‌ تكان‌ نميخوره‌. يك‌ شرط‌ اولش‌ اينه‌. اينجاش‌ ديگه‌ داره‌ همون‌ مرحلة‌ نازلة‌ عصمت‌ را داره‌ براي‌ مرجع‌ تقليد بيان‌ ميكنه‌. كه‌ همون‌ تزكية‌ نفسه‌. صائن‌ لنفسه‌. صائن‌ لنفسه‌. صبور باشه‌، قاطع‌ باشه‌، اعتماد به‌ خدا داشته‌ باشه‌. به‌ هيچ‌ چيز اعتماد نكنه‌. در يك‌ روايت‌ هست‌، مي‌فرمايد ذات‌ مقدس‌ پروردگار اينها دربارة‌ كساني‌ كه‌ خدا دوستشون‌ داره‌ها، مي‌فرمايد كه‌ و عزتي‌ و جاللي‌ لاقطعن‌ عمل‌ كل‌ معمل‌ غير باليأس‌. به‌ عزت‌ و جلالم‌ قسم‌ من‌ قطع‌ مي‌كنم‌ آرزوي‌ هر آرزومندي‌ را كه‌ به‌ غير من‌ اتكا بكنه‌ با يأس‌، نااميدي‌. اينها كساني‌ هستند كه‌ دوستشون‌ خدا داره‌، مي‌خواد تربيتشون‌ كنه‌. و الاّ كساني‌ را كه‌ مي‌خواد ولشون‌ كنه‌، نه‌. برن‌ دنبال‌ كارهاي‌ بعله‌ باصطلاح‌ اتكاي‌ به‌ مدرم‌، واقعا بعضي‌ها مشركند. كه‌ مي‌فرمايد و ما يؤمن‌ اكثرهم‌ بالله‌ الله‌ و هم‌ مشركون‌. خيلي‌ از اين‌ مردم‌ مؤمن‌ اينها ايمان‌ به‌ خدا ندارند بلكه‌ مشركند. از امام‌ سؤال‌ ميشه‌ چطور مشركند؟ همين‌ كه‌ تو بگي‌ من‌ ديدم‌ شما هم‌ حتما ديديد. هر چي‌ انسان‌ ميگه‌ بابا خدا.

 يك‌ نفر زندان‌ افتاده‌ بود ما خيلي‌ فعاليت‌ مي‌كرديم‌ اين‌ از زندان‌ بياد بيرون‌. من‌ شب‌ خواب‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ دلش‌ وابستة‌ به‌ رفقايي‌ است‌ كه‌توي‌ دادگاههاي‌ مختلف‌ داره‌. اين‌ بايد به‌ همه‌، چون‌ دوستش‌ داريم‌، به‌ همه‌ متوسل‌ بشه‌، نامه‌اش‌ به‌ آنها برسه‌، آنها براش‌ كاري‌ نكنند، تا وقتي‌ كه‌ از همه‌ مأيوس‌ شد، آنوقت‌ ما نجاتش‌ بديم‌. من‌ خوب‌ خوابه‌ ديگه‌، اهميت‌ ندادم‌. فردا رفتم‌ ديدنش‌ در زندان‌. گفتم‌ كه‌ تو توكل‌ به‌ خدا بكن‌ خدا نجاتت‌ بده‌. گفت‌ آقا شما كه‌ بيرون‌ هستيد به‌ فلان‌ آقا من‌ اون‌ را چند روز مهمانش‌ كردم‌ در خانه‌، او حالا رئيس‌ نمي‌دونم‌ چيه‌. به‌ فلان‌ آقا شما بگو. گفتم‌ آقا ولش‌ كن‌. آخر خوابيم‌. باز هم‌ توجه‌ نكرد. آخر همينطور هم‌ شد. به‌ همه‌ جا نامه‌ نوشت‌، همه‌ جا متوسل‌ شد، همة‌ كارها را كرد و هيچكس‌ هم‌ نتوانست‌ براش‌ كاري‌ بكنه‌، نكردند يعني‌ نتونستند كاري‌ بكنند. وقتي‌ كه‌ كاملا مأيوس‌ شد، اگر خدا كسي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌ها، اين‌ شخص‌ حالا چطور شد آزاد شد. بله‌. حضرت‌ يوسف‌ توي‌ زندان‌ افتاده‌. متوسل‌ به‌ آن‌ رفيق‌ زندانيش‌ ميشه‌. خداي‌ تعالي‌ جبرئيل‌ را ميفرسته‌ كه‌ تو چطور شد تا حالا ما كارهات‌ را انجام‌ مي‌داديم‌. حالا به‌ كس‌ ديگه‌ كارهات‌ را مراجعه‌ كردي‌. تا حالا طبيبت‌ ما بوديم‌، تا حالا هر حاجت‌ و مشكلي‌ داشتي‌ ما انجام‌ مي‌داديم‌، حالا چه‌ عيبي‌ در ما ديدي‌، چه‌ كوتاهي‌ در ما ديدي‌ كه‌ ما را ول‌ كردي‌ رفتي‌ به‌ دشمن‌ ما متوجه‌ شدي‌. چون‌ دوستت‌ داريم‌، اينها را من‌ ميگم‌، چون‌ دوستت‌ داريم‌، چون‌ مي‌خوايم‌ تربيتت‌ كنيم‌، چون‌ مي‌خوايم‌ رشد روحي‌ پيدا بكني‌، هفت‌ سال‌ ديگه‌ توي‌ زندان‌ بمون‌. بمان‌ تا تربيت‌ بشي‌. ديگه‌ به‌ غير خدا متوجه‌ نشي‌. اعتماد به‌ خدا داشته‌ باشد. اعتماد به‌ هيچ‌ كس‌ نداشته‌ باشد.

 و ترس‌ از غير خدا هم‌ نداشته‌ باشد. آقا اگر يك‌ مرجع‌ تقليد ترسو بود، مي‌ترسوننش‌. اگر يك‌ مرجع‌ تقليد، اوني‌ كه‌ مي‌خواد جاي‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بشينه‌، از موهومات‌ مخصوصا بترسه‌. موهومات‌. يكي‌ از مراجع‌ را مي‌گفتند كه‌ من‌ از نظر اين‌ جهت‌ خيلي‌ براي‌ او ارزش‌ قائل‌ بودم‌، مي‌گفت‌ كه‌ برادرش‌ مي‌گفت‌، پشت‌ در خانه‌ كمونيستها و مسلمونها درگير شده‌ بودند. كمونيستها مي‌خواستند بريزند توي‌ خانه‌ آقا را بكشند، در يكي‌ از ممالك‌ ايران‌ نبود. و مسلمانها هم‌ مي‌خواستند جلوي‌ اينها را بگيرند. زد و خورد بود. ما گفتيم‌ بريم‌ ببينيم‌ خود آقا كجاست‌؟ رفتيم‌ ديديم‌ در اطاق‌ كتابخانه‌ داره‌ يك‌ كتابي‌ مطالعه‌ مي‌كنه‌ و چيزي‌ هم‌ مي‌نويسه‌. هيچ‌ ترس‌ ابدا. ترس‌ نباشه‌. از هيچي‌ نبايد بترسيم‌. ترس‌ نباشه‌، صبر باشه‌، اعتماد به‌ خدا باشه‌، اعتماد به‌ غير خدا نباشه‌ و قاطعيت‌ هم‌ بايد باشه‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ فهميد آن‌ كار حقه‌، به‌ هر قيمتي‌ كه‌ شد بايد انجام‌ بده‌.

 خوب‌ دوم‌ چي‌؟ حافظ‌ لدينه‌. يك‌ محافظ‌ باشه‌ براي‌ دين‌. براي‌ دين‌ منظور قوانين‌ دينه‌. قوانين‌ دين‌ نبايد از بين‌ بره‌. عيد نوروز است‌، حالا مردم‌ معصيت‌ مي‌خوان‌ بكنند خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شما هم‌ توي‌ خونه‌ ديد و بازديد هست‌، قوم‌ و خويشهاي‌ معصيتكار آمدند جلوتون‌ دارند معصيت‌ ميكنند. نميشه‌ حرفي‌ زد. تو حافظ‌ دين‌ نيستي‌. نميشه‌ آخه‌ ميهمانند. مهمان‌ باشه‌. امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر در هر حال‌ واجبه‌. شايد اينجا بهتر هم‌ ازت‌ بپذيرند. خوب‌ حافظ‌ دين‌ باشه‌. يك‌ حكم‌ از احكام‌ الهي‌ نبايد از جاي‌ خودش‌ تكان‌ بخوره‌. استنباطي‌ كه‌ كرده‌ و يقين‌ و يا ظن‌ قوي‌ داره‌ كه‌ اين‌ حكم‌ خداست‌، بايد اجرا كنه‌. حافظ‌ لدينه‌. مخالفا لهواه‌. هواي‌ نفس‌ نداشته‌ باشه‌. هواي‌ نفس‌ نداشته‌ باشه‌. من‌ يكي‌ از اولياء خدا و علماي‌ بزرگ‌ را در قم‌ ديدم‌، يك‌ قدري‌ باهاش‌ نزديك‌ شده‌ بودم‌. ايشان‌ به‌ من‌ مي‌فرمود حتي‌ من‌ غذا كه‌ مي‌خورم‌ مثل‌ دوا مي‌خورم‌. يعني‌ اين‌ غذايي‌ را كه‌ مي‌خورم‌ اول‌ فكر خاصيتش‌ را مي‌كنم‌ نه‌ فكر مزه‌اش‌ را. تا اينجا. لباسي‌ كه‌ مي‌پوشم‌ قبل‌ از اينكه‌ فكر مثلا زيباييش‌ را بكنم‌، ايني‌ كه‌ من‌ لباس‌ پر قيمتي‌ بپوشم‌ و ديگران‌ را ناراحت‌ بكنم‌ و يا فخر بر ديگران‌ بفروشم‌، فكر سردي‌ و گرميش‌ را مي‌كنم‌. اينجوريند. اين‌ معناي‌ مخالفا لهواه‌. هوا ندارند. هوا يعني‌ خواستة‌ دل‌ ندارند. اين‌ نفس‌ امارة‌ بالسوء در من‌ حكومت‌ نبايد داشته‌ باشه‌. حافظ‌ لدينه‌ مخالفا لهواه‌.

 آخري‌ چيه‌؟ مطيع‌ لامر مولاه‌. بندة‌ واقعي‌ خدا باشند. مطيع‌ لامر مولاه‌. بندة‌ واقعي‌. فتطلب‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مثال‌ زدم‌ اينجا. سرباز سر مرز كه‌ داره‌ با دشمن‌ جنگ‌ ميكنه‌. اين‌ اگر در ماه‌ يك‌ دفعه‌ بره‌ گوش‌ به‌ حرف‌ صدام‌ بده‌. اين‌ سرباز درستي‌ نيست‌. مطيع‌ لامر مولاه‌ نيست‌. اعدامش‌ مي‌كنند. در ماه‌ هم‌ ولو يك‌ دفعه‌ رفته‌ آنطرف‌، اعدامش‌ مي‌كنند يا نه‌؟ بايد هم‌ اعدامش‌ كنند. ما در روز چند دفعه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ شيطان‌ ميدهيم‌. انشاء الله‌ در روز نه‌، در هفته‌. شيطان‌ دشمن‌ خداست‌. فاتخذوه‌ عدوا. شيطان‌ دشمن‌ منه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد. شما هم‌ او را دشمن‌ خودتون‌ قرار بديد. با دشمن‌ كه‌ انسان‌ سر سازش‌ نداره‌، حرفش‌ را گوش‌ نميده‌. خوب‌ وقتي‌ كه‌ مطيع‌ لامر مولاه‌ شد، آنوقت‌ ميگه‌ فللعوام‌ ان‌ يقلده‌. اينجا عوام‌ بايد ازش‌ تقليد بكنند. عوام‌ معناش‌، آخه‌ ما بعضي‌ وقتها عوام‌ را به‌ عنوان‌ فحش‌ مي‌گيم‌ به‌ اشخاص‌. تو كه‌ عوامي‌، يعني‌ نافهمي‌. نه‌ عوام‌ يعني‌ همين‌ عموم‌ مردم‌. خيلي‌ ساده‌. اينهايي‌ كه‌ نرفتند مجتهد بشوند. يك‌ دكتري‌ داريم‌، يك‌ عوام‌ داريم‌. در مقابل‌ دكترها هم‌ عوام‌ هستند. در مقابل‌ مهندس‌ها هم‌ عوام‌ هستند. در مقابل‌ مجتهدها هم‌ عوام‌ هستند. عوام‌ يعني‌ بقية‌ مردمي‌ كه‌ اينها تخصصي‌ در اين‌ رشته‌ ندارند. اينها بايد از او تقليئد بكنند. فللعوام‌ ان‌ يقلده‌.

 لذا اگر كسي‌ معتقد بشود كه‌ لازم‌ نيست‌ من‌ تقليد بكنم‌، من‌ از يكي‌ پرسيدم‌ گفتم‌ تو از كي‌ تقليد ميكني‌؟ گفت‌ من‌ تقليد نمي‌كنم‌. گفتم‌ نماز مي‌خوني‌ يا نه‌؟ گفت‌ بله‌. گفتم‌ كي‌ بهت‌ گفته‌ نماز اينجور بخوني‌؟ گفت‌ مردم‌ مي‌خونند ماهم‌ مي‌خونيم‌. اسلام‌ به‌ تو ميگه‌ تو از بقال‌ سر كوچه‌ و مادر و پدرت‌ تقليد نكن‌. تو كه‌ خودت‌ نرفتي‌ ببيني‌ نماز صبح‌ چند ركعته‌. از مدرم‌ تقليد نكن‌ از يك‌ مجتهد فقيه‌ صائن‌ لنفسه‌، حافظ‌ لدينه‌، مخالفا لهواه‌، مطيع‌ لامر مولاه‌، بعضي‌ها يك‌ همچين‌ اشتباهاتي‌ را دارند. يا مثلا ما ولايت‌ فقيه‌ را قبول‌ نداريم‌. اصلا نمي‌فهمه‌ ولايت‌ فقيه‌. ولايت‌ فقيه‌ يعني‌ همين‌. امام‌ زمان‌ غايبه‌ يك‌ فقيه‌ صائن‌ لنفسه‌، حافظا لدينه‌، مخالفا لهواه‌، مطيعا لامر مولاه‌، زمام‌ امور مردم‌ را بايد در دست‌ بگيره‌ و همة‌ مردم‌ هم‌ بايد از او اطاعت‌ كنند. و هر كس‌ هم‌ كه‌ اطاعت‌ نكنه‌ از دائرة‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ عقل‌ و انسانيت‌ حتي‌ رفته‌ بيرون‌. براي‌ اينكه‌ انسان‌ لابد للناس‌ من‌ امام‌. لابد است‌ كه‌ هر كسي‌ هر يعني‌ مردم‌ امام‌ داشته‌ باشند. خيلي‌ خوب‌. اين‌ امام‌ يك‌ فاسق‌ فاجر نافهمي‌ باشه‌ يا يك‌ مجتهد صائل‌ لنفسه‌، حافظ‌ لدينه‌، مخالفا لهواه‌، مطيع‌ لامر مولاه‌ باشه‌. كدام‌ يكي‌؟ كيه‌ كه‌ بگه‌ نه‌ همون‌، همون‌ شاه‌ بهتر بود. كسي‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را بزنه‌ اصلا كافره‌. يعني‌ بر خلاف‌ قرآن‌ و روايات‌ حرف‌ زده‌. حالا در مورد خاص‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. بحث‌ علمي‌ دارم‌ مي‌كنم‌ نمي‌خوام‌ بحث‌ سياسي‌ وارد بشم‌. اما اگر واقعا بگه‌ يك‌ فاسق‌ فاجر خدمتتون‌ عرض‌ شود بي‌ فقه‌ بي‌ تحقيق‌ در امور دين‌ آن‌ زمام‌ ما را داشته‌ باشه‌ ولي‌ مجتهد صائم‌ لنفسه‌، حافظا لدينه‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ بر خلاف‌ قرآنه‌، چون‌ قرآن‌ داره‌ مي‌گه‌ افمن‌ يهدي‌ الي‌ الحق‌ احق‌ الي‌ اليتبع‌ او لا يهدي‌ الي‌ فما لكم‌ كيف‌ تحكمون‌. شما چطور حكم‌ مي‌كنيد؟ همين‌ مسئله‌ صدر اسلام‌ پيش‌ آمد كه‌ مردم‌ منحرف‌ شدند. فرقي‌ بين‌ علي‌ و ديگران‌ گذاشتند. فرقي‌ بين‌ معصوم‌ و غير معصوم‌ نگذاشتند. فرق‌ بين‌ پاك‌ و ناپاك‌ نگذاشتند. فرقي‌ بين‌ آن‌ كسي‌ كه‌ تيشه‌ به‌ ريشه‌اشون‌ داره‌ ميزنه‌ و در دراز مدت‌ آنها را از پا در مي‌آره‌ و بيچاره‌اشون‌ ميكنه‌. خدا ميدونه‌ ما تا دينمون‌ را با دشمنان‌ دين‌ مقايسه‌ نكنيم‌، اگر حتي‌ تشيع‌ را حتي‌ باغير تشيع‌ مقايسه‌ نكنيم‌، نمي‌فهميم‌ كه‌ چه‌ صدمة‌ مهمي‌ در همين‌ ارتباط‌ به‌ بشريت‌ زدند. فرقي‌ بين‌ علي‌ و ديگران‌ نگذاشتند. فرقي‌ بين‌ علم‌ و جهل‌ نگذاشتند. فرقي‌ بين‌ عصمت‌، پاكي‌ و ناپاكي‌ نگذاشتند. از همان‌ روز اول‌ هم‌ شروع‌ شد بدبختي‌ بشر.

 و ما امروز بايد اين‌ فرق‌ را بگذاريم‌. فرق‌ بگذاريم‌ بين‌ يك‌ مجتهد. يك‌ شخصي‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌ با يك‌ كسي‌ كه‌ اصلا هيچي‌ نمي‌فهمه‌. فقط‌ يكپارچه‌ هواي‌ نفسه‌. شما بعضي‌ جوانها شايد نديده‌ باشند ولي‌ ما كه‌ ديديدم‌. شك‌ داشتيم‌ كه‌ شاه‌ نماز بلده‌ يا بلد نيست‌؟ كه‌ يك‌ وقتي‌ مي‌گفتند آمده‌ توي‌ حرم‌. يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ نماز خونده‌، يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ نخونده‌. صحبت‌ بود بحث‌ بود كه‌ حالا بلد هست‌ يا بلد نيست‌. قطعا بلد نبود. چون‌ آدم‌ وقتي‌ نماز زياد نخوند، بدل‌ هم‌ نيست‌. هيچي‌. نه‌ براي‌ نمازش‌، هر چيزي‌ كه‌ مملكت‌ را نگه‌ مي‌داشت‌ تازه‌ براي‌ اينكه‌ سلطنت‌ خودش‌ محفوظ‌ بمونه‌. نه‌ براي‌. اما يك‌ فقيه‌ ميگه‌ خدا، يك‌ مرجع‌ تقليد ميگه‌ خدا، يك‌ رهبر ميگه‌ خدا. رهبري‌ كه‌ اسلام‌ تعيين‌ كرده‌ اين‌ فقط‌ ميگه‌ خدا. اين‌ ارزش‌ داره‌ يا او؟ اگر گفتيم‌ نه‌ همون‌. گاهي‌ اين‌ كلمات‌ را من‌ در بعضي‌ از دوستان‌ روي‌ جهل‌ مي‌شنوم‌. بعضي‌ افرادي‌ كه‌ خيلي‌ نفهمند. مي‌گن‌ همان‌ شاه‌ بهتر بود. اين‌ كلام‌ اگر با توجه‌ باشد، كفره‌. برخلاف‌ روايات‌ و آيات‌ قرآنه‌. زمامدار شما يك‌ فرد فاسق‌ باشه‌؟ زمامدار شما يك‌ فردي‌ باشه‌ كه‌ نماز نفهمه‌ يعني‌ چه‌؟ زمامدار شما يك‌ دونه‌ از احكام‌ اسلام‌ را بلد نباشه‌؟ او بهتره‌ براي‌ شما؟ مثل‌ اينكه‌ مثلا براي‌ شما بگن‌ فرض‌ كنيد يك‌ زنبور، مشهديها اين‌ زنبورهاي‌ درشت‌ را ميگن‌ زنبور گاوي‌، يك‌ زنبور گاوي‌، زنبورهاي‌ عسل‌ بگن‌ اين‌ زنبور گاوي‌ بهتر از ملكة‌ خودمونه‌. او بياد بر ما. اصلا معنا نداره‌ و معقول‌ نيست‌.

 بنابراين‌ اين‌ را بايد آقايون‌ بدانند كه‌ تا زماني‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ در غيبت‌ هستند و مصلحت‌ مي‌دونند خودشون‌ را ظاهر نكنند و يا خداي‌ تعالي‌ مصلحت‌ ميدونه‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ را ظاهر نكنه‌، اگر كسي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۲۸ صفر ۱۴۱۶ – اهميت‌ تعهد، عبوديت‌ اخلاق‌ ۱۰۱

 اهميت‌ تعهد، عبوديت‌ اخلاق‌ 101

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اوفوا بعهد الله‌ اذا عاهدتم‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد بسيار آيات‌ مناسبي‌ بود براي‌ عرايض‌ امروزمون‌ و براي‌ جريان‌ اين‌ روز و براي‌ مصيبت‌ امروز. از اينجا شروع‌ شد آيات‌ كه‌ وقتي‌ با خدا عهد بستيد، وفاي‌ به‌ عهد كنيد. همة‌ ارزش‌ انسان‌ در تعهدشه‌. مسئلة‌ تعهد از مهمترين‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ در يك‌ انسان‌ بايد وجود داشته‌ باشد. فرق‌ انسان‌ با حيوانات‌ بلكه‌ با تمام‌ موجودات‌ در همين‌ تعهده‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ انا عرضنا الامانت‌ علي‌ السماوات‌ و الارض‌ فابيت‌ ان‌ يحملناه‌ و اشفقنا منها. همة‌ عوالم‌، بالا و پائين‌، كوهها، امانت‌ كه‌ همان‌ تعهد باشه‌، در يكي‌ از تفاسير تعهد را ميگن‌، يا هر تفسير ديگه‌اي‌ هم‌ كه‌ شده‌ باشه‌ ضمنش‌ تعهد هست‌. چون‌ اگر به‌ ولايت‌ تفسير شده‌ باشه‌، ولايت‌ هم‌ تعهد مي‌خواد. اگر به‌ توحيد تفسير شده‌ باشه‌، توحيد هم‌ تعهد مي‌خواد. يا اگر به‌ تعهد تفسير شده‌ باشد كه‌ هيچ‌ يك‌ از موجودات‌ نتوانستند تحملش‌ را بكنند. انسان‌ تحمل‌ كرد. انسان‌ داراي‌ اختياره‌. اختيار هم‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ هم‌ تعهد داشته‌ باشه‌ هم‌ تعهدش‌ را بشكنه‌. تعهد داشته‌ باشه‌ انسانه‌، تعهد نداشته‌ باشه‌ جزء موجوداتي‌ است‌ كه‌ اينها تعهد نداشتند. انسان‌ در مقابل‌ هر چيزي‌ بايد تعهد داشته‌ باشه‌. اگر تعهد نداشت‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ألم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. با ما عهد بسته‌ كه‌ ما بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. چون‌ او دشمن‌ ماست‌ و ان‌ اعبدوني‌. بندگي‌ خدا را بكنيد. هذا صراط‌ المستقيم‌. ببينيد راه‌ راست‌ تعهده‌. شما نظمي‌ بخوايد در امور زندگيتون‌ داشته‌ باشيد بايد تعهد داشته‌ باشيد. نظام‌ اجتماع‌ روي‌ تعهد استواره‌. اگر يك‌ روز به‌ دفتر كارتون‌، به‌ مغازه‌اتون‌، به‌ محل‌ درستون‌، ساعت‌ هشت‌ بريد، يك‌ روز ساعت‌ ده‌ و يك‌ روز هم‌ اصلا نريد، اين‌ شما را يك‌ آدم‌ بي‌ تعهد مي‌دونند كه‌ به‌ درد كارها نمي‌خوريد. اگر رفيق‌ شديد يك‌ روز گرميد و يك‌ روز سرد، يك‌ روز با محبت‌ يك‌ روز بي‌ محبت‌، اگر اينطوري‌ شديد گفت‌ كه‌ مطلب‌ تو وفاي‌ مرد ملول‌. ملول‌ آني‌ است‌ كه‌ زود ملالت‌ پيدا ميكنه‌، زود بدش‌ مي‌آد. تا انسان‌ بهش‌ يك‌ حرفي‌ ميزنه‌ بدش‌ مي‌آد. تا ميگه‌ قربونت‌ برم‌ خوشش‌ مي‌آد. يك‌ همچين‌ اخلاقی‌ داره‌. اين‌ آدم‌ وفا نداره‌. مطلب‌، يعني‌ كلام‌ امير را اين‌ شاعر ترجمه‌ كرده‌. مطلب‌ تو وفا ز مرد ملول‌، ملول‌ يعني‌ زود ملالت‌ پيدا ميكنه‌. نشود مجتمع‌ ملال‌ و وفا. ملال‌ با وفا، اينها جمع‌ نميشه‌. اگر يك‌ كسي‌ را با يك‌ روايتي‌ هست‌، دوستتون‌ را مي‌خواهيد امتحانش‌ كنيد كه‌ آيا متعهد هست‌ در دوستي‌ با شما يا نه‌؟ البته‌ اين‌ كار را نكنيد ولي‌ خوب‌ اگر يك‌ وقتي‌ مي‌خواهيد، از راههاي‌ ديگه‌ هم‌ ميشه‌ انسان‌ رفيقش‌ را بشناسه‌، اما اگر راهي‌ نبود جز اين‌ راه‌ يكي‌ دو دفعه‌ ناراحتش‌ كنيد. اگر ديديد رفت‌ ديگه‌ نيامد بگذاريد بره‌. اگر ديديد نه‌، استوار وايستاده‌، استوار وايستاده‌ و شما را بخاطر محبتهايتون‌ باز هم‌ دوستتون‌ داره‌. اين‌ ناراحتي‌ را بالاخره‌ حلش‌ ميكنه‌. اين‌ بد آمدن‌ را تصور نميكنه‌. اگر يك‌ همچين‌ جوري‌ او را ديديد بدويند رفيق‌ هست‌، باقي‌ ميمانه‌. نشود مجتمع‌ ملال‌ و وفا. گر كند عهد، حالا عهد دوستي‌ با شما بسته‌، چون‌ ملالش‌ خواست‌، بشكند عهد را به‌ سنگ‌ جفا. اساسا هر كس‌ با شما براي‌ هر چيز شما محبت‌ پيدا كرد و دوست‌ شد با شما دوست‌ نشده‌، براي‌ هر چيز شما، براي‌ قيافه‌اتون‌، براي‌ پولتون‌، براي‌ موقعيتتون‌، براي‌ قدرتتون‌، چون‌ اينها همة‌ آرزوي‌، اين‌ با آن‌ آرزويي‌ كه‌ بر شما عارض‌ شده‌ با اون‌ ميره‌. يعني‌ خوش‌ قيافه‌ باشيد، قيافه‌اتون‌ يك‌ اشكالي‌ پيدا كنه‌، او هم‌ اشكال‌ پيدا ميكنه‌. پولدار باشيد يك‌ خورده‌اي‌ بهش‌ بي‌ محبتي‌ بكنيد از پول‌ شما نتونه‌ استفاده‌ بكنه‌، ميره‌. موقعيت‌ و قدرتي‌ داشته‌ باشيد در يك‌ اداره‌اي‌ كاره‌اي‌ باشيد، وقتي‌ آن‌ كار را از دست‌ شما گرفتند، اينهم‌ ميره‌. چون‌ اين‌ به‌ شما علاقه‌ نداره‌. ميگه‌ اگر رفيق‌ شفيقي‌ درست‌ پيمان‌ باش‌. حريف‌ حجره‌ و گرمابه‌ و گلستان‌ باش‌. اين‌ مال‌ حافظه‌. منظورش‌ اينه‌ كه‌ توي‌ حجرة‌ زندگي‌ با تو رفيقه‌، وقتي‌ كه‌ حتي‌ لباس‌ نداري‌، چون‌ با اين‌ لباست‌ بوده‌ كه‌ با تو دوست‌ باشه‌، بازهم‌ رفيقه‌. در موقع‌ خوشي‌ و خرمي‌ و اينها هم‌ با تو رفيقه‌. تعهد چيزيست‌ كه‌ انسان‌ را با خدا پيوند ميده‌. اگر راهتون‌ را به‌ سوي‌ خدا انتخاب‌ كرديد تا آخرين‌ لحظات‌ عمرتون‌ دست‌ از راهتون‌ نكشيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. بندگي‌ من‌ را بكنيد اين‌ است‌ راه‌ راست‌. تمام‌ آنهايي‌ كه‌ اطراف‌ پيغمبر اكرم‌ بودند غير از مؤمنينشون‌ همه‌ بخاطر يك‌ چيزي‌ با پيغمبر رفيق‌ بودند. يك‌ عده‌ شايد با خودشون‌ فكر مي‌كردند كه‌ بعد از پيغمبر اينها ادعاي‌ پيغمبري‌ مي‌كنند. حالا ازش‌ ياد بگيرند. ببيند پيغمبر كجا شكست‌ ميخوره‌، كجا موفق‌ ميشه‌. آنها شكستها را حواسشون‌ جمع‌ باشه‌. موفقيتها را، تجربه‌هاي‌ پيغمبر را بدست‌ بيارند. ولي‌ وقتي‌ آية‌ شريفة‌، اين‌ آيه‌ بي‌ جهت‌ نازل‌ نشد كه‌ بعله‌، اين‌ كه‌ خاتم‌ النبيين‌، من‌ مي‌خواستم‌ آيه‌ را بلند بخونم‌ ديدم‌ اسم‌ پيغمبر هست‌ شما هم‌ بلند صلوات‌ مي‌فرستيد و اگر آهسته‌ صلوات‌ بفرستيد، و ما كان‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) الا و ما كان‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ ابا احد من‌ رجالكم‌. اين‌ پدر يكي‌ از مردان‌ شما نيست‌. يعني‌ پدر شماها نيست‌. پسرخوانده‌هايي‌ هم‌ كه‌ داشت‌ پدر آنها نبود. رجال‌ هم‌ كه‌ گفته‌ يعني‌ پدر اين‌ خانم‌ بزرگواري‌ است‌ كه‌ تمام‌ حيات‌ و تمام‌ زندگي‌ مربوط‌ به‌ اونه‌. اما ميگه‌ رجالكم‌. و لكن‌ رسول‌ الله‌ و خاتم‌ النبيين‌. اميد را قطع‌ كرد. ديگه‌ هيچكدام‌ از آنها فكر نمي‌كردند كه‌ پيغمبر بشوند. چون‌ خاتميت‌ آمد و پيغمبري‌ را تمامش‌ كرد. اما بعد از پيغمبر مسئله‌ وصايت‌ هست‌. دندانها را تيز كردند براي‌ وصي‌ پيغمبر شدن‌. پيغمبر نميشن‌ اما وصيش‌ هم‌ خوبه‌ بشيم‌. لذا در دعاي‌ ندبه‌ ميگيد و لولا انت‌ يا علي‌، اگر تو نبودي‌ اي‌ علي‌، لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. بعد از من‌ مؤمنين‌ شناخته‌ نمي‌شدند. آني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ با آني‌ كه‌ تظاهر ميكنه‌ خيلي‌ فرقشه‌. آني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ به‌ خدا و به‌ پيغمبر، آنچنان‌ استواره‌ كه‌ اگر قطعه‌قطعه‌اش‌ بكنند دست‌ نميكشه‌. شما نگيد اصحاب‌ پيغمبر مثل‌ سلمان‌ و ابي‌ ذر كجا بودند غير از علي‌ بن‌ ابيطالب‌. خودش‌ هم‌ مأذون‌ نبود. و الا نمي‌گذاشتند اينطور دشمنان‌ با علي‌ رفتار كنند. اذن‌ نداشتند. بندة‌ خدا بودند. بندگي‌ همينجاها معلوم‌ ميشه‌ كه‌ احساسات‌ انسان‌، محبت‌ انسان‌، تحريك‌ بشه‌ و ظالمي‌ با كمال‌ قدرت‌ عليه‌ محبوبترين‌ احباي‌ انسان‌ ظلم‌ كند، اين‌ بايسته‌ تماشا كنه‌، اشك‌ بريزه‌. گريه‌ كنه‌، اجازه‌ نداشته‌ باشه‌ كاري‌ بكنه‌. بندگي‌ خود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در مرحلة‌ اول‌ بعد هم‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ بعد هم‌ سلمان‌ و ابيذر ببينيد چقدر عجيبه‌ كه‌ زهراي‌ اطهر را مي‌زنند جمعي‌ ريختند سر فاطمة‌ زهرا و او را كتك‌ زدند اما هيچكس‌ اجازة‌ حرف‌ زدن‌ نداشت‌. جمعي‌ ريختند. چون‌ همه‌ دوست‌ داشتند يك‌ كاره‌اي‌ بشن‌، همه‌ دوست‌ داشتن‌ فردا وقتي‌ كه‌ اينها خليفه‌ شدند يك‌ موقعييتي‌ پيدا كنند، فعلا موقعييت‌ از اين‌ راه‌ بدست‌ مي‌آيد كه‌ دستور را عمل‌ كنند حالا هر چي‌ مي‌خواد باشه‌.

 دستور را عمل‌ كنند. اگر تو نبودي‌ يا علي‌ بعد از من‌ مومنين‌ شناخته‌ نمي‌شدند و محك‌ عجيبي‌ بود، امتحان‌ عجيبي‌ بود. اطراف‌ پيغمبر را گرفتند كي‌ مي‌دونه‌ مثلا عمر با علي‌ چه‌ فرقي‌ داره‌؟ كي‌ مي‌دونه‌ ابيذر با ابي‌ بكر چه‌ فرقي‌ داره‌؟ مردم‌ همه‌ ظاهر ساز، فقط‌ پيغمبر اكرم‌ و امير المومنين‌ مي‌دونن‌. بايد يك‌ امتحان‌ پيش‌ بياد. اين‌ امتحان‌ عجيب‌ پيش‌ آمد كه‌ ارتد الناس‌ بعد المديه‌ انا سبع‌ او سلاسه‌، همه‌ مرتد شدند بعد از پيغمبر مگر هفت‌ نفر يا سه‌ نفر يا يك‌ نفر، غير از معصومين‌ و اونها همه‌ مرتد شدند. قلبشون‌ تكان‌ خورد. شما مي‌شيد فكر نكنيد كه‌ اونجا راحت‌ مي‌ايستيد آخه‌ علي‌ مگر چي‌ شده‌، چه‌ دردي‌، چرا فاطمه‌ جان‌ مگر علي‌ مرده‌ بود، اين‌ شعره‌ كه‌ گفتيد ديگه‌. چي‌ شد؟ چرا؟ قدرتش‌ كم‌ شده‌ بود. يك‌ يهودي‌ گفت‌، تا اين‌ جريان‌ را ديد گفت‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌. مسلمان‌ شد. گفتند حالا چرا مسلمان‌ مي‌شي‌؟ گفت‌ كه‌ من‌ اين‌ علي‌ را مي‌شناسم‌ اين‌ خيلي‌ قدرت‌ داره‌، اين‌ در خيبر را ديدم‌ كند، اين‌ ديدم‌ تمام‌ جنگهايي‌ كه‌ علي‌ وجود داشت‌ با موفقيت‌ روبرو بود. من‌ ديدم‌ امر ابن‌ عبدود را با شمشير دو نيم‌ كرد، اينها كه‌ كسي‌ نيستند. اين‌ معلومه‌ يك‌ ايده‌اي‌ داره‌، يك‌ هدفي‌ داره‌، يك‌ ديني‌ داره‌. يك‌ خدايي‌ داره‌، يك‌ اعتقادي‌ داره‌، والا يك‌ آدم‌ معمولي‌ قدرت‌ توي‌ بازوش‌، احتياجي‌ به‌ شمشير هم‌ نداشت‌. گرفتند گريبان‌ دومي‌ زد زمين‌ گفت‌ اگر دستور پيغمبر نبود مي‌دانستم‌ چكارت‌ بكنم‌. همه‌ رفتند، بندة‌ خدا خيلي‌ كم‌ بود. كوشش‌ كنيد بنده‌ باشيد بندگي‌ كنيد، بندة‌ خدا اگر شديد ارزش‌ داريد، اگر بندة‌ هواي‌ نفستون‌ بوديد يك‌ شاهي‌ ارزش‌ نداريد. اگر بندة‌ شيطان‌ بوديد ارزش‌ نداريد، بندة‌ خدا باشيد. هر چه‌ خدا بخواد همان‌ را من‌، يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند.

 جابر ابن‌ عبدالله‌ انصاري‌ يك‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مكتب‌ پيغمبر اكرم‌ تحت‌ تربيت‌ رسول‌ اكرم‌ بوده‌، تحت‌ تربيت‌ امير المومنين‌ بوده‌، تحت‌ تربيت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ وامام‌ سجاد بوده‌، هنوز اين‌ مرحلة‌ آخر را نپيموده‌. امام‌ باقر آمدند به‌ عيادتش‌. حالت‌ چطوره‌؟ گفت‌ به‌ يك‌ وضعي‌ هستم‌ كه‌ فقر را بهتر از ثروت‌ مي‌خوام‌. مرض‌ را بهتر از سلامتي‌ مي‌خوام‌.حضرت‌ فرمود ما اهل‌ بيت‌ عصمتيم‌ تو نيستي‌. شما چطوريد؟ ما هر چه‌ را خدا برامون‌ بخواد همان‌ را مي‌خواييم‌. اين‌ درس‌ را از مكتب‌ امام‌ باقر ياد گرفت‌. فخر في‌ نفسك‌ حقيقتا عبوديه‌. در نفست‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را به‌ وجود بيارن‌ طلب‌ كن‌. طلب‌ كنيد اينكه‌ شما نصف‌ شب‌ بلند شيد بگيد كه‌ خدايا من‌ را جزء بندگان‌ خوب‌ خودت‌ قرار بده‌ اين‌ دعاست‌ كمكت‌ خدا مي‌كنه‌ اما بايد خودت‌ طلب‌ كني‌ در نفس‌ خودت‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را. حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودت‌ بوجود بيار. عادت‌ بديد از خدا، از حالا خودتون‌ را، و از همان‌ مرحلة‌ يغظه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر باشه‌ كه‌ من‌ بندة‌ خدا بايد بشم‌. من‌ بايد به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسم‌. كسي‌ كه‌ تو ترمينال‌ مي‌ره‌ سوار اتوبوس‌ مي‌شه‌ از اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ پاشو مي‌زاره‌ توي‌ ماشين‌ فكر مقصدش‌ را مي‌كنه‌. كجا مي‌خواي‌ بري‌؟ از همانجا به‌ فكر اونه‌ مقصد شما عبوديته‌. همان‌ هدفي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ از خلقت‌ شما داشته‌. كه‌ مي‌فرمايد و ما خلقت‌ الجن‌ والانس‌. من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ چي‌ من‌ خلق‌ نكردم‌؟ براي‌ قهرمان‌ شدن‌ در هر چيزي‌. ما براي‌ اين‌ كار شما را خلق‌ نكرديم‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ هنر پيشه‌ بشيد، موسيقي‌ دان‌ بشيد، مهندس‌ بشيد، اينها هدف‌ خدا نبوده‌. تو همين‌ آيه‌ خودش‌ مي‌گه‌. اينها ضرورت‌ اجتماع‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ اگر ديد اجتماع‌ ضرورتا اين‌ جور چيزها را احتياج‌ داره‌ داشته‌ باشه‌. طبيب‌ مي‌شي‌ حتي‌. ما خلق‌ نكرديم‌ تو را كه‌، در اين‌ جلسة‌ خصوصي‌ اينها را من‌ مي‌گم‌، ولي‌ تو مردم‌ كه‌ نمي‌شه‌ گفت‌. مردم‌ مي‌گن‌ فلاني‌ با علم‌ مخالفه‌. پيغمبر اكرم‌ اسم‌ اينها را علم‌ نگذاشته‌. اين‌ آيه‌ صريحه‌، صريحه‌. مي‌گه‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را. و ما ببينيد ماي‌ نافيه‌ است‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ چيزهايي‌ كه‌ شما فكر كرديد. كاسب‌ خوبي‌ باشي‌، مجتهد خوبي‌ باشي‌، نمي‌دونم‌ رئيس‌ جمهور خوبي‌ بشي‌، هر چي‌ مي‌خواييد شما فكر كنيد من‌ الان‌ شايد فكرم‌ نكشونه‌، هيچ‌ چيز، هيچ‌. نفي‌ مطلق‌. من‌ آية‌ قرآنه‌ من‌ ديگه‌ روايت‌ نمي‌خونم‌ براتون‌ كه‌ شايع‌ شايد نباشه‌ معناش‌ هم‌ زيرش‌ نوشته‌، شما الان‌ قرآن‌ را برداريد نوشته‌ زيرش‌. من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ هيچ‌ كاري‌ مگر مال‌ بندگي‌. بنده‌ شدن‌. بندة‌ خدا بايد بشيد. شما آية‌ قرآن‌ را كه‌ نمي‌تونيد قبول‌ نكنيد، آية‌ قرآن‌ را هر كس‌ يك‌ دونه‌اش‌ را قبول‌ نكنه‌ كافره‌ و نجس‌ است‌. زن‌ به‌ خانه‌اش‌ از اين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ قبول‌ كنه‌ من‌ اين‌ آيه‌ را قبول‌ ندارم‌ زن‌ تو خانه‌اش‌ حرام‌، اموالش‌ را هم‌ بايد بدن‌ به‌ ورثه‌اش‌، خودش‌ هم‌ بكشند. مرتد است‌. چون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ يك‌ آية‌ قرآن‌ را قبول‌ نكنه‌ يا تمام‌ آيات‌ قرآن‌ را.

 اين‌ آيه‌ مي‌گه‌ و ماخلقت‌ جن‌ والانس‌. آقا ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ تو بنشيني‌ غيبت‌ بكني‌، تهمت‌ بزني‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ شب‌ و روز فكرت‌ دنيا باشه‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ شب‌ و روز به‌ فكر اذيت‌ و آزار مردم‌ باشي‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ توي‌ دانشگاه‌ اون‌ همه‌ گريه‌ بكني‌ تا كه‌ يك‌ نمره‌ بگيري‌ و بعد بر مردم‌ مسلط‌ بشي‌. ما براي‌ قدرت‌ پيدا كردن‌ و مسلط‌ شدن‌ بر سر مردم‌ تو را خلق‌ نكرديم‌. براي‌ بندگي‌ اگر اينهايي‌ كه‌ تو انجام‌ مي‌دي‌ با بندگي‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ بكن‌ و الا بايد بياندازيش‌ دور. لذا مي‌گيم‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بندگي‌ را مي‌خواد انتخاب‌ كنه‌ و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنه‌ همه‌ چيز را بايد بريزه‌ دور اگر منافات‌ با بندگي‌ داره‌. اگر منافات‌ با بندگي‌ نداره‌ نه‌ باشه‌. بعضيهاش‌  حتي‌ بندگي‌  ايجاد مي‌كنه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ كار را انجام‌ بده‌. بندگي‌ ايجاد مي‌كنه‌ كه‌ طبيب‌ خوبي‌ باشه‌، بندگي‌ ايجاد مي‌كنه‌ يك‌ مهندس‌ خوبي‌ باشه‌. اگر از اين‌ راه‌ شما وارد شديد ديگه‌ طبيب‌ مادي‌، پول‌ پرستي‌ كه‌ ضعفها را به‌ مطبت‌ راه‌ ندي‌ و پولدارها را راهشون‌ بدي‌ و احترامشون‌ كني‌ نمي‌شي‌. بندة‌ خدايي‌. اگر از اين‌ راه‌ وارد شدي‌ در هر كاري‌ در كسبي‌ در هر عملي‌ اگر از راه‌ بندگي‌ وارد شدي‌، اول‌ فكر كني‌ كه‌ اين‌ كارت‌ منافات‌ با بندگي‌ داره‌ يا نداره‌؟ اگر نداشت‌ انجام‌ بدي‌، اگر داشت‌ ترك‌ كني‌ اگر يك‌ همچي‌ حالتي‌ پيدا كردي‌ اين‌ خودت‌ را فكر كن‌ ببين‌ چقدر كارت‌ درست‌ مي‌شه‌. من‌ بندة‌ خدايم‌ نه‌ بندة‌ قدرتمندان‌ دنيايم‌ نه‌ بندة‌ هيچ‌ يك‌ از افراد روي‌ زمينم‌ مگر اون‌ شخص‌ بندة‌ خدا باشه‌ كه‌ بندگي‌ بندة‌ خدا بندگي‌ خداست‌. علي‌ چرا مي‌گه‌ من‌ عبدي‌ از بندگاه‌ پيغمبرم‌. براي‌ اينكه‌ او بندة‌ خداست‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ بندگي‌ بندة‌ خدا بندة‌ خداست‌. بندة‌، بندة‌ شيطان‌، بندة‌ شيطانه‌ مگر چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد به‌ پيغمبر اكرم‌ ولا تطبع‌ اهوائهم‌ اي‌ پيغمبر هواهاي‌ نفساني‌ ديگران‌ را پيروي‌ نكن‌. فستهم‌ كمال‌ موت‌ و لا تطبع‌ اهوائهم‌ درست‌ نيست‌، هر جا مي‌كشوندت‌ نرو، هر چه‌ مي‌خوان‌ از تو نده‌. هر چه‌ بهت‌ دستور مي‌دن‌ عمل‌ نكن‌. تا كي‌ مي‌خواييم‌ ما اينطوري‌ باشيم‌؟

 شما اگر با رفيقت‌ بخاطر دل‌ رفيقت‌ يك‌ گناه‌ كردي‌ حتي‌ يك‌ كار مكروه‌ كردي‌، حتي‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ رفيقت‌ دلش‌ مي‌خواست‌ و فقط‌ هواي‌ نفسه‌ تو هم‌ انجام‌ دادي‌ تو طابع‌ هواي‌ نفس‌ او شدي‌ او اقلا از اين‌ عملش‌ يك‌ لذتي‌ برده‌ تو كه‌ لذتش‌ را هم‌ نبردي‌. بهش‌ مي‌گم‌ كه‌ چرا اون‌ قيافه‌ را براي‌ خودت‌ درست‌ كردي‌؟ مي‌گه‌ زنم‌ اينجوري‌ دوست‌ داره‌، ببينيد چقدر انسان‌ بايد پايين‌ بياد، بياد، بياد، بياد پايين‌ بياد هنوز هم‌ بياد كه‌ طابع‌ اين‌ هوس‌، اين‌ همه‌ قدرتمندان‌ هستند، اين‌ همه‌ شخصيتها هستند اين‌ همه‌ آدمهاي‌ خوب‌ هستند اين‌ همه‌ علما هستند اين‌ همه‌ انبياء هستند اين‌ همه‌ ائمة‌ اطهار كه‌ آرزوي‌ شفاعتشون‌ را مي‌كشيم‌ هستند همة‌ اينها را ترك‌ كردي‌. حالا اي‌ كاش‌ زنت‌ هم‌ يك‌ زن‌، اگر اينجور راه‌ خدا بود، زني‌ كه‌ هواي‌ نفسش‌ برش‌ مسلطه‌ تو هم‌ تحت‌ فشار زنت‌ واقع‌ شدي‌. حتي‌ زني‌ هم‌ كه‌ تحت‌ فشار مردش‌ واقع‌ بشه‌ همانجور نامرده‌. و لا تطبع‌ اهوائهم‌. انسان‌ مستقل‌ بايد باشه‌. انسان‌، انسانيت‌ بايد روي‌ پاي‌ خودش‌ بايد بايسته‌. خدا من‌، من‌ خدا، هيچ‌ كس‌ ديگر در (قطع‌ نوار).

 مي‌ديد كه‌ مردم‌ چطور دارن‌ با اهل‌ بيتش‌ برخورد مي‌كنند. اما در عين‌ حال‌ يك‌ جا را از دست‌ نداد پيغمبر اكرم‌. جبرئيل‌ آمد يا رسول‌ الله‌ همة‌ ملائكه‌ منتظرند، تشريفات‌ خاصي‌، خدا يك‌ حبيب‌ داره‌ بقيه‌ هم‌ خدا دوست‌ داره‌ اما فرق‌ داره‌ دوستي‌ تا دوستي‌. حبيب‌ الله‌، تنها موجودي‌ كه‌ در عالم‌ خلقت‌ از اول‌ تا به‌ آخر خداي‌ تعالي‌ براش‌ بيشترين‌ ارزش‌ را قائله‌ پيغمبر اكرمه‌. حالا اين‌ مي‌خواد روحش‌ ماموريتش‌ را انجام‌ بده‌ توي‌ اين‌ زندان‌ دنيا ماموريتش‌ را حضرت‌ انجام‌ داده‌ مي‌خواد بياد. محبوب‌ خدا مي‌خواد پيش‌ خدا بره‌. معشوق‌ خدا مي‌خواد پيش‌ خدا بره‌. اين‌، نه‌ اينكه‌ حالا پيش‌ خدا نيست‌. از اين‌ لباس‌، از اين‌ تنزل‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ به‌ شما خوب‌ اين‌ مثال‌ من‌ را دقت‌ كنيد چون‌ من‌ اين‌ مثالها را كه‌ مي‌زنم‌ دلم‌ مي‌خواد تطبيق‌ بديد، پيغمبر اكرم‌ اومدنش‌ توي‌ بشر عينا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ سليمان‌ بره‌ تو لباس‌ يك‌ مورچة‌ ريزي‌ كه‌ توي‌ مورچه‌ها بخواد با مورچه‌ها حرف‌ بزنه‌. حالا ببينيد امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ چقدر وقت‌ در اين‌ وضع‌ هست‌. تنزل‌ داده‌ است‌ خدا اينها را. امر كرده‌ برو اين‌ روح‌ با اين‌ عظمت‌ آمده‌ تو اين‌ غالب‌ بدن‌، اون‌ هم‌ تو اين‌ دنيايي‌ كه‌ انسان‌ خبيث‌ترين‌ افراد را در مقابل‌ چشمش‌ مي‌بينه‌، خدا مي‌گه‌ حرف‌ نزن‌ بگذار. فرعون‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ اذيت‌ موسي‌ و هارون‌ مي‌فرمايد كه‌، اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تقا و قوا الاهو قول‌ المينه‌، من‌ بندگانم‌ را دوست‌ دارم‌ با ملايمت‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با معني‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد اگر جملة‌ بعد نبود ما مي‌گفتيم‌ اين‌ اخلاق‌ را مي‌خواد خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ فقط‌ تعليم‌ بده‌. ولي‌ مي‌گه‌ الاله‌ يتذكر ان‌ يك‌ در هزار شايد او هم‌ متركر بشه‌، او هم‌ بياد به‌ طرف‌ ما، او هم‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشه‌. خدايا چه‌ كنيم‌ با تو. تو از فرعون‌ نمي‌گذري‌ از عمر و ابي‌ بكر نمي‌گذري‌ بگي‌ شايد اينها تنبه‌ پيدا كنند. اي‌ خداي‌ عزيز اي‌ خداي‌ رحمان‌ و رحيم‌، خدايا به‌ ما اميدي‌ دادي‌ خدا. پيغمبر تو حرفي‌ نزن‌ دعواشون‌ نكن‌. لاله‌ يتذكر او يخشي‌. اي‌ كاش‌ بجاي‌ همة‌ مسائل‌ مهرباني‌ خدا را به‌ ما معرفي‌ مي‌كردند تا ما خدا را روي‌ محبت‌ روي‌ عشق‌، روي‌ علاقه‌ بندگي‌ مي‌كرديم‌، نه‌ روي‌ ترس‌. اينجاست‌ كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وقتي‌ يزيد به‌ امام‌ سجاد مي‌گه‌ كه‌ من‌ هم‌ مي‌تونم‌ تو را ول‌ كنم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد نماز قفيله‌ بخون‌. زينب‌ كبري‌ كه‌ خوب‌ از امام‌ سجاد كوچكتر است‌ از نظر روحي‌ مي‌گه‌ اين‌ راهنمايي‌ مي‌كند حضرت‌ مي‌فرمايد نه‌ خدا توفيقش‌ را بهش‌ نمي‌ده‌ كسي‌ كه‌ اين‌ همه‌ گناه‌ كرده‌ باشه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر توفيق‌ پيدا كنه‌ وقتي‌ فرعون‌ الانه‌ يتذكر او يخشي‌، حضرت‌ زين‌ العابدين‌ هم‌ به‌ يزيد بايد اينطوري‌. خدايا شاهد باش‌ كه‌ ما تو را دوست‌ داريم‌. خدايا اگر گناه‌ مي‌كنيم‌ اگر معصيت‌ مي‌كنيم‌ از تو غافليم‌ ما اصيتك‌ اذ اصيتك‌ بعنبك‌ جاهل‌ و من‌ العقوبتك‌ متعرض‌ و لاكن‌ لي‌ نفسي‌، نفس‌ ما بر ما مسلط‌ شده‌. و آن‌ في‌ عذابي‌ الشدتي‌، شقاوت‌ به‌ من‌ كمك‌ كرده‌، بدبختي‌ خودم‌ دامنگيرم‌ شده‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌بيند اونروز كه‌ اين‌ مردم‌ با فرزندانش‌ چه‌ مي‌كنند. اما يك‌ جا را پيغمبر حفظ‌ مي‌كنه‌. ملائكه‌ همه‌ آمادة‌ پذيرايي‌ هستند به‌ تعبير ما بهشت‌ را چراغاني‌ كردند كه‌ آقا تشريف‌ مي‌ياره‌، صاحب‌ بهشت‌ تشريف‌ مي‌ياره‌. حضرت‌ فرمود جبرئيل‌ به‌ من‌ يك‌ چيزي‌ بگو ، گفت‌ صبر عفوك‌ امتم‌ كه‌ دارن‌ به‌ راه‌ باطل‌ مي‌رن‌، اينها دارن‌ به‌ طرف‌ جهنم‌ مي‌رن‌ آخرش‌ چي‌. جبرئيل‌ رفت‌ برگشت‌ اين‌ آيه‌ را نازل‌ كرد از جانب‌ پررودگار ولوسف‌ يعطيتك‌ فترضي‌. يا رسول‌ الله‌ رضايتي‌ كه‌ مي‌خواييم‌ خدا جلب‌ كنه‌ خدا اونقدر بهت‌ عطا مي‌كنه‌ تو راضي‌ بشي‌. جلوي‌ جهنم‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذاري‌ اين‌ را امام‌ مي‌فرمايد سر به‌ سجده‌ مي‌گذارد، اينقدر سجده‌اش‌ را طول‌ مي‌ده‌ تا همة‌ اينهايي‌ كه‌ حركت‌ كردند به‌ طرف‌ جهنم‌ مسير اينها را برگردانه‌ به‌ طرف‌ راه‌ بهشت‌. رب‌ امتي‌ خدايا امتم‌، امتم‌. پيغمبر مهربان‌، انك‌ لعلي‌ خلق‌ علظيم‌ خداي‌ بزرگ‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر خيلي‌ خوش‌ اخلاقی‌. قربان‌ اين‌ پيغمبر بشم‌. انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌ مهربان‌، بدي‌ احدي‌ را نمي‌خواهد.

 لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ عزيز عليه‌ ما انتم‌ اي‌ كاش‌ معني‌ عزيز عليه‌ ما را مي‌فهميديد. يعني‌ ناراحتيتون‌ را نمي‌تونه‌ ببينه‌. اين‌ خلاصه‌اش‌ است‌. چرا اخم‌ كردي‌؟ چيه‌ ناراحتي‌؟ هر وقت‌ ناراحتي‌ پيدا كرديد بدونيد اول‌ پيغمبر اكرم‌ ازتون‌ مي‌پرسه‌ چرا ناراحتي‌؟ عزيزم‌ چرا ناراحتي‌؟ بعد هم‌ امام‌ زمانتون‌ از شما مي‌پرسه‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ اين‌ آيه‌ مال‌ همين‌ الان‌ هم‌ هست‌ اگر خود پيغمبر نگه‌ كه‌ مي‌گه‌، همانطوري‌ كه‌ شما در هر نماز مي‌گيد السلام‌ عليك‌ ايها انبي‌ و رحمت‌ الله‌ و بركاته‌ شما به‌ پيغمبر سلام‌ مي‌كنيد، همينطور پيغمبر همان‌ وقتي‌ كه‌ بي‌ جهت‌ حالا يا با جهت‌ مظلوم‌ يك‌ جا مي‌چسبيد به‌ خدا قسم‌ اگر گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد مي‌بينيد پيغمبر مي‌گه‌ عزيزم‌ چرا ناراحتي‌؟ عزيز عليهم‌ ما انّتم‌.

 امام‌ زمانتون‌ مي‌ياد دست‌ به‌ سرتون‌ مي‌كشه‌ مي‌گه‌ چرا ناراحتي‌ نبايد تو ناراحت‌ باشي‌، ناراحتي‌ تو من‌ را ناراحت‌ مي‌كنه‌. اگر از كسي‌ ناراحت‌ بودي‌ اون‌ را نفرين‌ نكنيد به‌ خدا قسم‌ خداي‌ تعالي‌ فورا اجابت‌ مي‌كنه‌ و به‌ اون‌ شخصي‌ كه‌ شما را محزون‌ كرده‌ مسلم‌ بدانيد چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌دوني‌ كه‌ چوب‌ خدا وقتي‌ كه‌ به‌ انسان‌ مي‌خوره‌ انسان‌ خودش‌ نمي‌فهمه‌ همانطوري‌ كه‌ خفي‌ الانفاسه‌ عذابها را هم‌ يك‌ جوري‌ با صبر و عندما يعجل‌ يخا في‌ الفوت‌ با صبر انجام‌ مي‌ده‌ محزون‌ نكنيد كسي‌ را، با سخنتون‌ با كلامتون‌ با نوشتتون‌ با حركاتتون‌ يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ كسي‌ را محزون‌ نكنيد. كه‌ امام‌ زمان‌ مي‌ياد دست‌ به‌ سر او مي‌كشه‌ مي‌گه‌ چرا محزوني‌. او هم‌ اگر بگه‌ براي‌ اينكه‌ فلاني‌ من‌ را اذيت‌ كرده‌، سالها از مراحلتون‌ عقب‌ مي‌افتيد اين‌ را بدانيد. اهمييت‌ بديد به‌ اين‌ جهت‌ عزيز عليه‌ ما انّتم‌ مخصوصا اگر اين‌ فرد اهل‌ تقوا باشه‌ اين‌ كسي‌ كه‌ اذيتش‌ مي‌كنيد، محزونش‌ مي‌كنيد اهل‌ تقوا باشه‌. پدر و مادر باشند استاد ومعلم‌ باشه‌ كوشش‌ بكنيد اگر محزونش‌ كرديد خدا به‌ كمك‌ او مي‌ياد. پيغمبر اكرم‌ به‌ كمكش‌ مي‌ياد امام‌ زمان‌ به‌ كمكش‌ مي‌يا. حريص‌ عليكم‌. حرص‌ داره‌ در شما مي‌خواد هر چه‌ زودتر به‌ بهشت‌ برسه‌، به‌ كمالات‌ برسه‌. بالمومنين‌ رئوف‌ الرحيم‌ تا همة‌ كفار، همة‌ مردم‌ را همانطوري‌ كه‌ خداي‌ رحمان‌ به‌ همة‌ مردم‌ رحيمه‌. ولي‌ به‌ مومنين‌ بعضي‌ مهرباني‌ خاصي‌ داره‌. طرفداري‌ بيشتري‌ داره‌. كوشش‌ بكنيد يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ مومني‌ را ازار نديد، اذيت‌ نكنيد.

 مومن‌ را نبايد اذيت‌ كرد، امام‌ را نبايد اذيت‌ كرد، پيغمبر را چطور؟ ببينيد عذاب‌ اونهايي‌ كه‌ امروز رسول‌ الله‌ را اذيت‌ كردند براي‌ اينكه‌ مانع‌ شدند پيغمبر وصيت‌ نامه‌ بنويسه‌. خيلي‌ عجيبه‌ و در مقابل‌ روش‌ بهش‌ فحش‌ دادن‌ تو چشماش‌ بهش‌ نگاه‌ كردند و بهش‌ جسارت‌ كردند. صداشون‌ را، فاطمة‌ زهرا تنها دخترش‌ را مي‌شنيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ نصف‌ پيغمبره‌ مي‌شنيد ببينيد اينجا چه‌ عذابي‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ اونها در نظر گرفته‌. تا چه‌ برسد به‌ اينكه‌ بيايند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ بزنند. من‌ هيچ‌ يك‌ از مصائب‌ را برام‌ اهمييت‌، يعني‌ نمي‌خوام‌ بخوانم‌. مصيبتهاي‌ مختلف‌ را. تا جايي‌ هم‌ كه‌ مؤثر باشه‌ نخوانيم‌ بهتره‌ اما همين‌ قدر وقتي‌ كه‌ كسي‌ از دار دنيا مي‌ره‌ يك‌ دونه‌ دختر هم‌ داره‌ سفارشش‌ را هم‌ كرده‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ فرموده‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا ان‌ المودت‌ في‌ القربا، اجر و مزد رسالت‌ هم‌ هست‌ اين‌ را چه‌ برنامه‌اي‌ براش‌ انجام‌ مي‌دن‌. آيا مي‌يان‌ لگد به‌ در مي‌زنن‌ آيا مي‌يان‌ به‌ او بي‌ اعتنايي‌ مي‌كنند، اذيتش‌ مي‌كنند، ما نمي‌گيم‌ كه‌ در را آتش‌ زدند كه‌ گفته‌ بشون‌ گفتند كه‌ آتش‌ زديد افتخار هم‌ كردند كه‌ ما بي‌ خالي‌ بود كه‌ چطور مدخل‌ را آتش‌ زديم‌ و زديم‌ به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا. مي‌يان‌ معمولا تسليتي‌ مي‌گن‌، انسانيتي‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌، اينها را كه‌ انجام‌ ندادن‌ بمانه‌، آمدن‌ ريسمان‌ به‌ گردن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ انداختند. چهل‌ نفر، يكي‌ از پشت‌ هل‌ مي‌ده‌ يكي‌ ريسمان‌ را مي‌كشه‌، از خانة‌ علي‌ تا مسجد راهي‌ نيست‌ يك‌ در فاصله‌ است‌ آوردند اصحاب‌ بي‌ استقامت‌، اصحاب‌ بي‌ بند و بار، اصحاب‌ مرتد نشستند دارن‌ نگاه‌ مي‌كنند، اوردند پشت‌ سر ابي‌ بكر نشوندند، شمشير را روي‌ سرش‌ نگه‌ داشتند، فاطمة‌ اطهر وقتي‌ كه‌ چشمش‌ به‌ شمشير افتاد سر برهنه‌ امير المونين‌، صدا زد خلبن‌ عمي‌ ول‌ كنيد پسر عمويم‌ را. او اكشف‌ الدعا رأسي‌ اشكو للاله‌ شجوني‌. سرم‌ را ميرم‌ گوشة‌ مسجد برهنه‌ ميكنم‌. دست‌ به‌ دعا برميدارم‌ به‌ خدا شكايت‌ ناراحتي‌هايم‌ را ميكنم‌. پيغمبر اكرم‌ روح‌ مقدسش‌ آمد دست‌ به‌ سر فاطمه‌ كشيد. علي‌ با اينكه‌ زير شمشيره‌ سلمان‌ را صدا زد. برو برس‌ به‌ فاطمه‌ مبادا نفرين‌ كنه‌. شايد توي‌ اين‌ مردم‌ يكي‌ باشد كه‌ هدايت‌ كنه‌. خدا اينها را بازهم‌ دوست‌ داره‌. در عين‌ حال‌ ستونهاي‌ مسجد بنا كرد لرزيدن‌. اگر فاطمة‌ اطهر برنميگردوند و آن‌ غضب‌ الهي‌ را برنميگردوند، عذاب‌ را بر نميگردوند، باور كنيد تمام‌ مردم‌ آن‌ روز زير پايه‌هاي‌ مسجد به‌ درك‌ واصل‌ ميشدند. اما برگردوند. امروز امام‌ حسن‌ مجتبي‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربان‌ مظلوميتش‌، چقدر نشست‌ گريه‌ كرد. امام‌ مجتبي‌ را مكرر مسموم‌ كردند. خيلي‌ اذيتش‌ كردند. شما فكر كنيد اگر يك‌ آدمي‌ حتي‌ توي‌ مسجد بخواد نماز بخوانه‌ دوستانش‌ بيان‌ بگن‌ كه‌ يا مذل‌ المؤمنين‌ اي‌ كسي‌ كه‌ مؤمنين‌ را ذليل‌ كردي‌، سجاده‌ از زير پاش‌ بكشند، چقدر به‌ شما سخت‌ مي‌گذره‌! مكرر حضرتش‌ را مسموم‌ كردند. ولي‌ حضرت‌ خودش‌ را معالجه‌ ميكرد. تا اين‌ جريان‌ اخير كه‌ جناده‌ آمده‌ خدمت‌ حضرت‌. به‌ حضرت‌ عرض‌ ميكنه‌ آقا شما چرا خودتون‌ را معالجه‌ نمي‌كنيد؟ امام‌ فرمود بمن‌ يعالج‌ الموت‌؟ مرگ‌ را به‌ چه‌ چيز ميشه‌ علاج‌ كرد؟ اين‌ را زينب‌ كبري‌ هم‌ شنيد. حسين‌ بن‌ علي‌ وارد شد ديد طشت‌ پر از خون‌ در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. اي‌ اف‌ بر اين‌ دنياي‌ پست‌. حضرت‌ سيد الشهدا عمامه‌ از سر برداشت‌ به‌ زمين‌ زد. خواست‌ از آن‌ آبي‌ كه‌ آنجا بود شايد بصورت‌ ظاهر براي‌ اينكه‌ اين‌ كلام‌ را حضرت‌ مجتبي‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ فرمود لا يومك‌ يا ابا عبد الله‌. هيچ‌ روزي‌ مانند روز تو نيست‌. يعني‌ من‌ در ميان‌ حجره‌ نشسته‌ام‌، زير سايه‌ هستم‌، زخمي‌ به‌ بدنم‌ وارد نشده‌، اما تو ثلاث‌ بلا غسل‌ و لا كفني‌. سه‌ شبانه‌ روز بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در مقابل‌ آفتاب‌ بي‌ غسل‌ و بي‌ كفن‌ افتاده‌.

 

۱۷ شوال ۱۴۱۵ قمری – وجوب‌ كسب‌ علوم‌ ثلاثه‌ اخلاق‌ ۹۷

 وجوب‌ كسب‌ علوم‌ ثلاثه‌ اخلاق‌ 97

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد درخصوص‌ انبياي‌ گذشته‌ بود. جمله‌اي‌ كه‌ بسيار جلب‌ توجه‌ ميكرد اين‌ بود كه‌ در اين‌ آيات‌ گفته‌ ميشد كه‌ و كل‌ آتيناهم‌، آتيناه‌ حكما و علما. حالا اين‌ جمله‌. آتيناه‌ حكما و علما. يكي‌ از صفات‌ رذيلة‌ انسان‌ كه‌ اگر تعمد انسان‌ داشته‌ باشد و در صفات‌ رذيله‌ آن‌ را ذكر كرده‌ است‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و آن‌ را از صفات‌ شيطاني‌ ميداند، جهله‌. ناداني‌. و در مقابل‌ علم‌ از صفات‌ عقل‌ و از كمالات‌ انسانه‌. انسان‌ بطور كلي‌ هر چه‌ را كه‌ بداند بهتر از اين‌ است‌ كه‌ نداند. ندانستن‌ يعني‌ نقص‌. دانستن‌ يعني‌ كمال‌. البته‌ انسان‌ برايش‌ ممكن‌ نيست‌ كه‌ دائرة‌ المعارف‌ تمام‌ علوم‌ باشد. مخصوصا علوم‌ مادي‌ كه‌ همه‌ چيز را بداند. ولي‌ آنچه‌ را كه‌ واجب‌ است‌، بايد بداند. اگر چه‌ آنچه‌ را كه‌ خدا واجب‌ كرده‌ انسان‌ بداند، آن‌ را انسان‌ نداند؛ اين‌ نقص‌ داره‌. يعني‌ نقصي‌ از كمالات‌، از انسانيت‌. هر چه‌ را كه‌ خدا واجب‌ كرده‌ كه‌ بايد انسان‌ بداند، بايد بداند. در عباراتي‌ كه‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ رسيده‌ يك‌ جملة‌ معروفي‌ است‌ كه‌ از پيغمبر اكرم‌ و از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ فرموده‌اند طلب‌ العلم‌ فريضة‌. فريضه‌ معمولا به‌ چيزهاي‌ واجب‌ اطلاق‌ ميشه‌. مخصوصا واجبي‌ كه‌ از جانب‌ خدا واجب‌ شده‌ باشه‌. اين‌ را ميگن‌ فريضه‌. طلب‌ علم‌ فريضه‌ است‌. فريضه‌ است‌ براي‌ هر مرد مسلمان‌ و هر زن‌ مسلمان‌.

 اين‌ علم‌ چه‌ علميست‌؟ آيا همة‌ علوم‌ واجبست‌ كه‌ انسان‌ ياد بگيره‌؟ طبعا نه‌. يك‌ علم‌ خاصي‌ منظور است‌ كه‌ آن‌ علم‌ خاص‌ را در رواياتي‌ تعيين‌ كردند كه‌ انما العلم‌ الثلاثه‌. علم‌ سه‌ تاست‌. يكي‌ علم‌ عقائد، كه‌ همة‌ مسلمانها واجب‌ است‌ كه‌ يك‌ عقائدي‌ بالاخره‌ داشته‌ باشند. يك‌ چيزي‌ بدونند. يك‌ اعتقاداتي‌، يك‌ وابستگيهايي‌، يك‌ مسئله‌اي‌ بعنوان‌ باصطلاح‌ عقد قلبي‌، يك‌ چيزي‌ دلبستگي‌ داشته‌ باشند. يك‌ چيزهايي‌ را معتقد باشند. واجبه‌ كه‌ هر انساني‌ داراي‌ يك‌ عقايدي‌ باشه‌. بالاخره‌ يك‌ تحقيقي‌ بكند، عقايد را ياد بگيرد. اجتهادا هم‌ بايد ياد بگيرد. يعني‌ اجتهادا معنايش‌ اينه‌ كه‌ با كوشش‌ خودتون‌، با تحقيق‌ خودتون‌، با استدلالاتي‌ ك‌ عقلتون‌ مي‌پذيره‌. با آنچه‌ كه‌ عقلتون‌ به‌ شما متوقعا تحميل‌ ميكنه‌. آن‌ را بايد بپذيريد. اين‌ علم‌ عقائده‌. عقائد همانهايي‌ است‌ كه‌ در همان‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ ميگيد كه‌ و اشهد ان‌، مثلا موت‌ حق‌. مرگ‌ حقه‌ يا نه‌؟ بعله‌ اين‌ را قبول‌ دارم‌. خوب‌ پشت‌ سرش‌. و ان‌ ناكر و النكير الحق‌. و اشهد ان‌ بعث‌ حق‌ و النشر حق‌ و الصراط‌ الحق‌ و الجنة‌ و النار حق‌. اينها هم‌ در همين‌ رديفه‌ ديگه‌. اينها را بايد چطور بفهميم‌ حقه‌؟ مرگ‌ را مي‌بينيم‌ اما اين‌ بقيه‌اش‌ را كه‌ نمي‌بينيم‌.

 ما بايد چيزهايي‌ را كه‌ نمي‌بينيم‌ و پيغمبر و ائمة‌ اطهار فرموده‌اند با آنهايي‌ كه‌ مي‌بينيم‌ هيچ‌ فرقي‌ نكنه‌. هيچ‌ فرقي‌ نداشته‌ باشه‌. اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ وحده‌ لا شريك‌ له‌. اينهم‌ جزء شهادت‌ بايد بديم‌، حق‌ بايد باشه‌. اين‌ را بايد خوب‌ بفهميم‌. چطور خدا يكيست‌ و شريكي‌ محاله‌ كه‌ داشته‌ باشه‌. پيغمبر رسول‌ خداست‌ اين‌ را از كجا ما بفهميم‌؟ بعد مي‌آيد نوبت‌ به‌ معرفت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ما معرفت‌ امام‌ را آيا داريم‌ يا نداريم‌؟ امام‌ شناس‌ بايد باشيم‌. كسي‌ كه‌ امامش‌ را نشناسه‌، ناقصترين‌ افراده‌. يك‌ دوراني‌ بر بشر گذشت‌ قبل‌ از رسالت‌ رسول‌ اكرم‌. اسم‌ آن‌ دوران‌، دوران‌ جاهليت‌ بود. دوران‌ جاهليت‌ يك‌ دوران‌ بسيار بدي‌ براي‌ بشريت‌ بود كه‌ بشريت‌ در نهايت‌ درجة‌ نقص‌ زندگي‌ ميكردند. يعني‌ اسمشون‌ ديگه‌ بشر بود. فقط‌ فرقشون‌ با حيوانات‌ اين‌ بودش‌ كه‌ اينها سر دوپا راه‌ مي‌رفتند بقيه‌ چهارپا راه‌ مي‌رفتند. يا مثلا اگر آنها هم‌ دو پا بودند، فقط‌ يك‌ فرق‌ ظاهري‌ بود. تا پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شدند. و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار فانقذكم‌ منها. شما در لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد خدا نجاتتون‌ داد. اين‌ زمان‌ چقدر زمان‌ بدي‌ بوده‌. فقط‌ رسومات‌ بر مردم‌ حاكم‌ بود. چيزي‌ كه‌ بر مردم‌ حكومت‌ ميكرد رسوماتي‌ بود كه‌ خودشون‌ بوجود آورده‌ بودند. حالا بخوان‌ يا نخوان‌. دوست‌ داشته‌ باشند يا نداشته‌ باشند. يكي‌ از رسوماتشون‌ هميني‌ كه‌ در قرآن‌ اشاره‌ شده‌. اذا بشر لاحدم‌ بالانثي‌ اسود وجه‌ و هو كظيم‌. وقتي‌ كه‌ خبري‌ به‌ يك‌ مردي‌ مي‌رسيد كه‌ تو دختر خدا بهت‌ داده‌، صورتش‌ سياه‌ ميشد و به‌ خودش‌ فشار مي‌آورد و متواري‌ از ميان‌ مردم‌ ميشد، فرار ميكرد. من‌ سوء بشر به‌. از بدي‌ اين‌ خبري‌ كه‌ بهش‌ دادند. اينقدر برايش‌ ننگ‌ بود. و با دست‌ خودش‌ او را زير خاك‌ ميكرد. شما ملاحظه‌ كنيد بقية‌ كارهايشون‌ هم‌ از همين‌ قبيل‌ بوده‌. رسومات‌ بر آنها حاكم‌ بوده‌.

 فرقي‌ نميكنه‌. هر كسي‌ كه‌ رسومات‌ برش‌ حاكم‌ باشه‌ نه‌ شرع‌، اين‌ جزء همان‌ دسته‌اي‌ است‌ كه‌ در زمان‌ جاهليت‌ بودند. اگر امامتون‌ را نشناسيد، امام‌ زمانتون‌ را نشناسيد، شما مثل‌ همان‌ مردم‌ زمان‌ جاهلتيد. خيلي‌ اين‌ جمله‌ حساسه‌. يك‌ مقدار ميخوام‌ امشب‌ بشكافمش‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ اگر تحت‌ برنامه‌ نباشه‌ هر كاري‌ را كه‌ دلش‌ بخواد بكنه‌، اين‌ با آن‌ مردم‌ هيچ‌ فرقي‌ نميكنه‌. شما فرض‌ كنيد مثالهاي‌ مختلفي‌، شايد هم‌ بعضي‌هايش‌ را براتون‌ زده‌ باشم‌. شما توي‌ سربازخونه‌ ميريد، توي‌ يك‌ اداره‌ ميريد. براي‌ خودتون‌ قدم‌ به‌ پيش‌ راه‌ مي‌رويد، توي‌ اطاق‌، چپ‌، راست‌. گاهي‌ درجا بزنيد. افسر مربوطه‌ مي‌آيد ميگه‌ اين‌ سرباز ديوانه‌ است‌، ببريدش‌ ديوانه‌ خانه‌. بابا من‌ شب‌ تا صبح‌ همة‌ آن‌ كارهايي‌ را كه‌ تو صبح‌ تا غروب‌ گفتي‌ همة‌ سربازها، ما شب‌ تا صبح‌ انجام‌ داديم‌، نخوابيديم‌. چي‌ جوابش‌ را ميدهند؟ ميگند تو بيخود كردي‌. امام‌ داري‌ تو اينجا. فرمانده‌ داري‌، رهبر داري‌. هر وقت‌ آنها گفتند درجا بزن‌، بايد درجا بزني‌. حالا چه‌ فايده‌ داره‌ درجازدن‌؟ به‌ تو مربوط‌ نيست‌. هر وقت‌ گفتند پيش‌ برو، پيش‌. هر وقت‌ گفتند پس‌ برو، پس‌. شما بعضي‌هاتون‌ داريد مي‌خنديد. به‌ خدا قسم‌ اكثر كارهاي‌ ما همينجور خنده‌داره‌. اولياء خدا وقتي‌ كه‌ نگاه‌ مي‌كنند به‌ آنهايي‌ كه‌ تحت‌ برنامة‌ امام‌ نيستند، از خنده‌ شايد با يك‌ تبسمي‌ كه‌ اينها كيند ديگه‌؟! اين‌ انسانها كيند؟! اينها چي‌ ميگن‌؟!

 اين‌ شخص‌ چه‌ مترقي‌ باشه‌ بصورت‌ ظاهر، اين‌ سربازي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ها، چه‌ مترقي‌ باشه‌ چه‌ غير مترقي‌. اين‌ را بايد بكنندش‌ توي‌ همانجايي‌ كه‌ ديوانه‌ها هستند. اين‌ توي‌ سربازخانه‌ جايش‌ نيست‌. من‌ مات‌ و لم‌ يعرف‌، كسي‌ كه‌، آن‌ آخر عمرش‌ را ميگه‌، تا آخر عمرش‌. يعني‌ ممكنه‌ يك‌ كسي‌ آخرهاي‌ عمرش‌ را آدم‌ بشه‌، حواسش‌ را جمع‌ بكنه‌. تحت‌ برنامة‌ امامش‌ نباشه‌، وقتي‌ ميگند امام‌ زمانتون‌ را بشناسيد ميگيد ما كجا پيداش‌ كنيم‌ ببينيم‌ قيافه‌اش‌ چطوره‌؟ اينقدر آدم‌ كم‌فكر و كوتاه‌ فكر. مگر گفتند قيافه‌اش‌ را بشناس‌. مگر به‌ تو گفتند امام‌ زمانت‌ را بشناس‌، قد و قواره‌اش‌ را گفتند بشناس‌. چه‌ فرق‌ ميكنه‌، بشناسيم‌ يا نشناسيم‌. ابو سفيان‌ هم‌ هر كجا پيغمبر را مي‌ديد مي‌شناخت‌. آن‌ شناختن‌ را گفتند؟ آنكه‌ ابوسفيان‌ داشت‌. ابوجهل‌ هم‌ داشت‌. عمر هم‌ داشت‌، عثمان‌ هم‌ داشت‌، ابوبكر هم‌ داشت‌. اينها امتيازي‌ نيست‌. پس‌ امام‌شناسي‌ يعني‌ چه‌؟ از امام‌ صادق‌ پرسيدند كه‌ معرفت‌ امام‌ چيه‌؟ فرمود العلم‌ بانه‌ امام‌ المفترض‌ الطاعه‌. نفرموده‌ العلم‌ بانه‌ يك‌ خالي‌ روي‌ گونة‌ راستش‌ باشه‌. العلم‌ بانه‌ مثلا چند سال‌ هم‌ عمر كرده‌ باشه‌، چند ساله‌ باشه‌؟ قدش‌ چند سانت‌ باشه‌؟ لباسش‌ چطور باشه‌؟ شما را به‌ خدا ما معرفت‌ به‌ امام‌ داريم‌ يا معرفت‌ به‌ قيافة‌ امام‌ مي‌خواهيم‌ داشته‌ باشيم‌. آنقدري‌ كه‌ ما روي‌ قيافة‌ امام‌ فكر مي‌كنيم‌، روي‌ كمالات‌ روحي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فكر كرده‌ايم‌.

 امام‌ يعني‌ تا گفت‌ درجا بزن‌، فرقي‌ نميكنه‌، كلمة‌ امام‌ يعني‌ فرمانده‌، پيشوا. اينها فارسيشه‌. تو هيچ‌ علتي‌ اين‌ دستور را هم‌ نمي‌فهمي‌. نفهم‌. امر امام‌ معصومه‌، گفته‌ اين‌ كار را بكن‌. تا گفت‌ يك‌ حركتي‌ بكن‌، چشم‌. شما اكثرتون‌ سربازي‌ رفتيد ديگه‌. بخدا قسم‌ آن‌ كسي‌ كه‌ براي‌ خودش‌ عبادت‌ ميكنه‌، براي‌ خودش‌ مسائل‌ را مطرح‌ ميكنه‌، و كاري‌ نداره‌ به‌ اينكه‌ امامش‌ چي‌ گفته‌، مرجع‌ تقليدش‌ چي‌ گفته‌، خودش‌ هست‌. اين‌ شخص‌ كلمة‌ من‌ مات‌ و لم‌ يعرف‌ امام‌ زمانه‌ مات‌ ميتتة‌ الجاهليه‌، امام‌ زمانش‌ را نشناخته‌ مثل‌ كساني‌ است‌ كه‌ در زمان‌ جاهليت‌ فوت‌ كرده‌اند و از بين‌ رفته‌اند. چه‌ فرق‌ ميكنه‌؟ چه‌ تو توي‌ خونه‌ات‌ بشيني‌، چه‌ توي‌ ديوانه‌خانه‌ باشي‌، چه‌ هم‌ توي‌ اطاق‌ پادگان‌ براي‌ خودت‌ عمليات‌ فرضي‌ بدون‌ فرمان‌ فرمانده‌ را انجام‌ بدي‌. اينها همه‌اشون‌ يكيند. اين‌ معناي‌ من‌ مات‌ و لم‌ يعرف‌ امام‌ زمانه‌. امام‌ زمانت‌ را هم‌ نگيد كه‌ اسمش‌ منظوره‌. اين‌ را كه‌ ميدونيد. اسم‌ نيست‌، در معرفت‌ اسم‌ نيست‌. در معرفت‌، شكل‌ و قيافه‌ نيست‌. پسر كي‌ هست‌، اينها البته‌ لازمه‌اشه‌. نه‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ از من‌ وقتي‌ كه‌ ميگم‌ فلاني‌ را بشناس‌، امام‌ زمانت‌ را بشناس‌، منظور بيوگرافي‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. كه‌ قيافه‌اش‌ را بشناسي‌، اسمش‌ را بدوني‌، پدرش‌ را بشناسي‌، مادرش‌ را هم‌ بشناسي‌ و باصطلاح‌ سال‌ تولدش‌ هم‌ بداني‌، روز وفاتش‌ هم‌ بداني‌. اينها. اينها نه‌. اينها هيچكدام‌ در اين‌ معرفت‌ نيست‌. معرفتي‌ كه‌ گفتند كه‌ علمه‌ بايد انسان‌ رشد پيدا بكنه‌ و اگر نداشت‌، انسان‌ نيست‌. در زمان‌ جاهليت‌ مثل‌ اينكه‌ قرار گرفته‌، هماني‌ است‌ كه‌ امام‌ فرموده‌. العلم‌ بانه‌ امام‌ المفترض‌ الطاعه‌. ببينيد از همينجا شما بگيريد برويد جلو. امامي‌ است‌ كه‌ واجب‌ است‌ اطاعتش‌. چرا واجبه‌ اطاعتش‌؟ بخاطر اينكه‌ معصومه‌. خوب‌ معصوم‌ باشه‌. چرا واجبه‌ اطاعت‌ معصوم‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ شخص‌ مدعيست‌ كه‌ من‌ هر چي‌ ميگم‌ خدا گفته‌ و معصوم‌ هم‌ كه‌ هست‌، پس‌ بنابراين‌ گفتة‌ او گفتة‌ خداست‌. خوب‌ گفتة‌ خدا باشه‌. خدا مالك‌ ماست‌ و ما هم‌ بايد بندة‌ خدا باشيم‌. مطلب‌ تمام‌ ميشه‌.

 مرحلة‌ اقلي‌ كه‌ بر، در معرفت‌ امام‌ هست‌ همين‌ اندازه‌ است‌ كه‌ شما علم‌ پيدا بكنيد بانه‌ امام‌ المفترض‌ الطاعه‌. واجبات‌ او بايد تعيين‌ كنه‌. محرمات‌ را او بايد تعيين‌ بكنه‌. مكروهات‌ را او بايد تعيين‌ بكنه‌. مستحبات‌ را او بايد تعيين‌ بكنه‌. مباحات‌ را او بايد تعيين‌ بكنه‌. همه‌ را بايد او تعيين‌ بكنه‌. كسي‌ حق‌ نداره‌ دخالت‌ داشته‌ باشه‌. من‌ در همين‌ مسافرت‌ گذشته‌ام‌ يك‌ برخوردهايي‌ داشتم‌، به‌ بعضي‌ها گفتم‌. بعضي‌ها رفتند توي‌ سلسلة‌ دراويش‌، بد نيست‌. آنهايي‌ كه‌ رفتند يك‌ تجربه‌اي‌ دستشون‌ آمده‌، آنهايي‌ كه‌ نرفتند، منكه‌ رفتم‌ تجربه‌ دستم‌ آمده‌ بهتون‌ ميگم‌. شما توي‌ هر خانقاهي‌ كه‌ بريد، متأسفانه‌ توي‌ بعضي‌ از جلسات‌ ما هم‌ اين‌ معني‌ آمده‌. توي‌ هر مجلسي‌ كه‌ بريد، بيشتر فكرشون‌ و همتشون‌ اعم‌ از روضه‌ خوان‌ و تشكيل‌ دهندة‌ مجلس‌ و تشكيل‌ دهندة‌ خانقاه‌ و تشكيل‌ دهندة‌ جلسات‌ اينه‌ كه‌ چي‌ بشه‌؟ مجلس‌ باحالي‌ تشكيل‌ بديد. يك‌ منبري‌ رفته‌ بود منبر. ديد اينها همه‌ قسي‌ القلبند. هر چي‌ روضه‌ ميخونه‌، دروغ‌ و راست‌ هر چي‌ ميگه‌، اينها گريه‌ نمي‌كنند. گفت‌ چراغها را خاموش‌ كنيد. چراغها را خاموش‌ كردند. اين‌ سنگ‌ كرده‌ بود توي‌ جيبش‌. زد به‌ سر اينها. اينها شروع‌ كردند به‌ گريه‌ كردن‌ و داد فرياد. گفت‌ خوب‌ مجلس‌ گرفت‌. باور كنيد من‌ خيلي‌ از مجالس‌ را ديدم‌. به‌ عناوين‌ مختلف‌ مي‌خوان‌ حال‌ به‌ وجود بيارن‌. شماها هم‌ پيرو حاليد. من‌ الان‌ بخوام‌ براتون‌ شايد هشتاد در صدتون‌، زياد باشه‌ پنجاه‌ در صدتون‌ اينجوريد. حال‌ داشته‌ باشه‌ مجلس‌ هر چي‌ مي‌خواد باشه‌. اونها مي‌گن‌ حال‌ باشه‌ به‌ وسيلة‌ سماع‌ باشه‌، يك‌ كسي‌ مثنوي‌ مي‌خونه‌، بخونه‌. تو كجايي‌ آهنگ‌ مثنوي‌، كم‌ كم‌ اين‌ جوري‌ مي‌شه‌. مثنوي‌ بخونه‌. بعضيها براي‌ امام‌ حسين‌ هنوز روضه‌ نمي‌خونه‌ها صداش‌ را محزون‌ كرده‌، و اونها هم‌ دارن‌ گريه‌ مي‌كنند. در اثر جهله‌. مثنوي‌ مي‌خونه‌. اگر روضة‌ پر واقعا هنره‌، معمولي‌ اگر كسي‌ بخونه‌ زياد گريه‌ نمي‌كن‌ اما اگر با يك‌ صداي‌ حزين‌ و تكان‌ دهنده‌. مثنوي‌ نشد، حافظ‌. من‌ ديدم‌ توي‌ جلسات‌ بجاي‌ همة‌ دعاها و اينها، شب‌ جمعه‌، حافظ‌ مي‌خوندند. مثنوي‌ مي‌خوندند. خدا رحمت‌ كنه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ من‌ ميگفت‌ شب‌ جمعه‌ امام‌ صادق‌ مثنوي‌ مي‌خوند؟! ميگيد كه‌ حالا آنوقت‌ مثنوي‌ نبود. خوب‌ حالا يك‌ شعري‌ بود، يك‌ شعرهايي‌ بود ديگه‌. شعرهاي‌ عاشقانه‌ عين‌ غزليات‌ حافظ‌ و مثنوي‌ مال‌ زمان‌ جاهليت‌. امام‌ صادق‌ اين‌ كار را ميكرد؟ اين‌ با شعر خوندن‌ و با آهنگ‌ خوندن‌، اگر كه‌ شما حال‌ پيدا نكرديد، يك‌ قدم‌ بالاتر. با سماع‌. يك‌ آهنگي‌ مي‌زنند. اگر آنهم‌ حال‌ پيدا نكرديد، معلومه‌ ديگه‌ سنگ‌ مي‌خواهيد. با چرس‌ و بنگ‌ و اينجور چيزها. يك‌ كسي‌ توي‌ بازار تهران‌ آنوقتها كه‌ برق‌ نبود، سقف‌ بازار تهران‌ آنوقتها سوراخ‌ بود و مهتاب‌ افتاده‌ بود. اين‌ چرس‌ كشيده‌ بود خيال‌ ميكرد اينها حوضه‌. مهتاب‌ افتاده‌ بود توي‌ بازار، يكي‌ از رفقا نقل‌ ميكرد. ميگفت‌ مي‌ديدم‌ اين‌ دورخيز ميكنه‌ از اين‌ حوض‌ مي‌پره‌ آنور. يك‌ جائي‌ سوراخ‌ خيلي‌ گشاد بود، مهتاب‌ خيلي‌ زياد، اين‌ افتاد توي‌ حوض‌. بعله‌. حال‌، عشق‌ مي‌كنند، حال‌ دارند. اينها مثل‌، همه‌اش‌، بطور كلي‌، اين‌ را بدونيد، همه‌اش‌ مثل‌ آمپولهاي‌ مسكني‌ است‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود شما را لحظه‌اي‌ از آن‌ درد و مرضهاي‌ رذائل‌ روحي‌ و رذائل‌ نفسي‌ غافل‌ ميكنه‌. هيچي‌ ديگه‌ نيست‌.هيچي‌ ديگه‌ نيست‌. غافل‌ ميكنه‌. من‌ خودم‌ ديده‌ بودم‌. يك‌ مرشدي‌ بود. اين‌ ريش‌ و سبيل‌ بلندي‌ داشت‌. شاربهايش‌ روي‌ لبهايش‌ كه‌ ديگه‌ دهانش‌ معلوم‌ نميشد. آنوقت‌ اينها را عقب‌ جلو ميكرد يك‌ سيگار با حالي‌ مي‌كشيد. همان‌ سيگار كشيدن‌ او آدم‌ را به‌ حال‌ مي‌آورد. با تمام‌ وجود سيگار ميكشيد. دودش‌ هم‌ وقتي‌ بيرون‌ مي‌آمد پخش‌ مي‌شد توي‌ اين‌ ريش‌ و همه‌ زرد شده‌ بود. ميگفتند اين‌ مي‌بينيد چه‌ حالي‌ داره‌. امامتون‌ ببينيد آيا اين‌ كارها را ميكرده‌ شما هم‌ بكنيد. تمام‌ همت‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ و قرآن‌ مجيد و تمام‌ فشارشون‌ اين‌ بوده‌ كه‌ انبياء، آتيناه‌ حكما و علما. دقت‌ كنيد. حكم‌ و علم‌. حكمت‌ و علم‌. يكي‌ از اين‌ انبياء، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر يك‌ دونه‌اشون‌ چرسي‌، بنگي‌، سيگاري‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ معتاد، اهل‌ حال‌، حتي‌ اهل‌ حال‌. حالي‌ كه‌ اينجوري‌ باشه‌ها. شما برسيد به‌ مقام‌ عبوديت‌ ببينيد چه‌ حالي‌ داريد. حال‌ يك‌ مسئلة‌ عارضيه‌. شما برسيد به‌ مقام‌ انس‌ با پروردگار، ببينيد چه‌ لذتي‌ مي‌بريد از زندگيتون‌. اين‌ لذتها، همين‌ الان‌ امتحانش‌ خيلي‌ آسونه‌. يك‌ آمپول‌، الحمدلله‌ اسمهايش‌ را هم‌ زياد بلد نيستم‌. مرفين‌ بهتون‌ بزنند. يك‌ حالي‌، به‌به‌، مي‌ريد توي‌ عالم‌. من‌ يك‌ دفعه‌ تا حالا خيلي‌ حالم‌ ناجور بود. بهم‌ يك‌ كسي‌ گفت‌ اين‌ قرص‌ خواب‌آور را بخور. گفتيم‌ عجب‌ چيز خوبيه‌. يك‌ دفعه‌ بيشتر نخوردم‌. همچين‌ راحت‌ خوابيديم‌. دفعة‌ دومش‌، دفعة‌ سومش‌، دفعة‌ چهارمش‌، دفعة‌ پنجمش‌ ديگه‌ اين‌ قرص‌ هم‌ بيفايده‌ ميشه‌ فقط‌ همون‌ حالش‌ ميمونه‌. نكنيد. رسوماتتون‌ را بر خودتون‌ حاكم‌ نكنيد. من‌ مي‌ترسم‌ خداي‌ نكرده‌ رسومات‌ شما بر شما حاكم‌ بشه‌ و تحت‌ فرمان‌ امامتون‌ نباشيد. عين‌ آن‌ سربازي‌ كه‌ عادت‌ كرده‌ هي‌ درجا بزنه‌. حالا كه‌ رفته‌ توي‌ اطاق‌ براي‌ استراحتتون‌، تخت‌ها، همه‌ خوابيده‌اند، اون‌ آمده‌ اين‌ وسط‌ مثلا صبح‌ فرمانده‌ گفته‌ درجا، ما هم‌ پاهامون‌ را به‌ زمين‌ مي‌كوبيم‌ در جا. اينجوري‌ نباشيد.

 علم‌ و دانش‌ را كسب‌ كنيد. اول‌ اعتقادات‌، بعد هم‌ احكام‌. كساني‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌، اين‌ را بدونيد، در شب‌ دوشنبة‌ هفتة‌ قبل‌، در يك‌ همچين‌ شبي‌ من‌ در تهران‌، با رفقاي‌ تهران‌ گفتم‌. آقاي‌ نديمي‌ بودند. كساني‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ به‌ بالا احكامشون‌ را بلد نباشند، اين‌ را بدونند كه‌ بيخود، در جا مي‌زنند. چون‌ صراط‌ مستقيم‌، كسي‌ پشت‌ فرمون‌ ماشين‌ مي‌نشينه‌، رانندگي‌ ميكنه‌، ميشه‌ علائم‌ را بلد نباشه‌؟ قبولش‌ ميكنند. علائم‌ راهنمائي‌. اين‌ احكام‌ اسلام‌ همه‌ علائم‌ صراط‌ مستقيمه‌. همه‌اش‌ را بايد بلد باشيد. ما زحمت‌ كشيديم‌، اينها را خلاصه‌ كرديم‌ با احتياطاتي‌ كه‌ در بين‌ مراجع‌ بوده‌، اينها را جمع‌ كرديم‌. من‌ به‌ كساني‌ كه‌ هنوز مراحلشون‌ پائين‌تر از صراط‌ مستقيمه‌، من‌ اصراري‌ ندارم‌. آنها هم‌ بايد بگيرند احكامشون‌ را. بر هر مسلماني‌ كه‌ مكلف‌ ميشه‌ چون‌ واجبه‌ كه‌ احكامش‌ را بلد باشه‌. ولي‌ از اين‌ لحظه‌، چون‌ هفته‌، دو هفتة‌ قبل‌، شب‌ شنبه‌ بهتون‌ اتمام‌ حجت‌ كردم‌. از اين‌ هفته‌ به‌ بعد امتحان‌ ميگذاريم‌. هر كس‌ مرحله‌اش‌ بالاتر از صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ يا صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ و احكامش‌ را بلد نباشه‌، برمي‌ گردونيمش‌ به‌ مرحلة‌ يغظه‌. برگرده‌ از اونجت‌ در جا بزنه‌. اين‌ را دارم‌ بهتون‌ جدي‌ مي‌گم‌ها.

 احكامتون‌ را بايد بلد باشيد. همت‌ هم‌ بايد داشته‌ باشيد تنبلي‌ را بگذاريد كنار اين‌ جزوه‌اي‌ كه‌ نوشته‌ شده‌ مي‌تونيد برداريد از روش‌ رونويس‌ كنيد. ده‌ هزار تومان‌، بيست‌ هزارتومن‌ خرجتونه‌ بريد از روش‌ زيراكس‌ كنيد به‌ هيچ‌ يك‌ از رفقا مربوط‌ نيست‌. بعضي‌ها آمدن‌ مي‌گم‌ ما بلد نيستيم‌ شما، اونها تنبلند. اين‌ حرفها نيستش‌. نمي‌خواييد التماس‌ دعا. آقاي‌ حريري‌ نقل‌ مي‌كردند خدا رحمت‌ كنه‌ پدر خانم‌ ايشان‌ را كه‌ واقعا من‌ امشب‌ شنيدم‌ متأثر شدم‌، پسري‌ دارن‌ ايشان‌ كوچك‌، بگيد خودتون‌ اگر يادتون‌ هست‌ من‌ شايد خوب‌ نقل‌ نكنم‌، همين‌ امشب‌ براي‌ من‌ گفتند. خدا رحمتشون‌ كنه‌. كه‌ حالا شبيه‌ حاجاقاش‌ را ولي‌ تزكية‌ نفس‌. انسان‌ يوم‌ الحسره‌ است‌ خدا مي‌دونه‌. تا زنده‌ هستيم‌ كارمون‌ را انجام‌ بديم‌. تشكيل‌ يك‌ وضع‌ روحي‌ داشته‌ باشيم‌. من‌ كه‌ به‌ شما نمي‌گم‌ كه‌ شما بياييد بكشيد كه‌، اون‌ جلسة‌ شب‌هاي‌ دو شنبه‌ را با اين‌ كه‌ خواص‌ هستيد من‌ چراغها را هم‌ خاموش‌ نمي‌كنم‌. خيلي‌ به‌ فكر حالتون‌ نيستم‌، گاهي‌ روضه‌ مي‌خونم‌، گاهي‌ نمي‌خونم‌. بياييد طبق‌ دستور اسلام‌ برويم‌ و خودمون‌ را بسازيم‌. هر كس‌ هم‌ نكنه‌ اشتباه‌ كرده‌. ما الان‌ جمعي‌ از رفقا خيال‌ مي‌كنم‌ نيستن‌. البته‌ برنامه‌اي‌ است‌ كه‌ باشند و نيايند ضرر كردن‌. بعد از آن‌ خواهند گفت‌، ما كه‌ اصراري‌ نداريم‌ خدا مي‌دونه‌. دليلي‌ نداره‌ آخه‌. پس‌ دوم‌ احكامه‌، احكامتون‌ را بايد بلد باشيد. در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ هم‌ معطل‌ مي‌شيد اگر زودتر شروع‌ بكنيد اونهايي‌ كه‌ در مرحلة‌ توبه‌ هستند اونهايي‌ كه‌ در مرحلة‌ يغظه‌ هستند اونهايي‌ كه‌ در مراحل‌ ديگه‌ هستند اينها زودتر شروع‌ كنند يك‌ احكامشون‌ را ياد بگيرند.

 خلاصه‌اش‌ كرديم‌ برسيش‌ كرديم‌، اين‌ جزوه‌اي‌ اخيرا چاپ‌ شد و به‌ اصطلاح‌ حروف‌ چيني‌ شد، چاپ‌ نشده‌ گفتيم‌ كه‌ شب‌ شنبة‌ اون‌ هفته‌ گفتم‌ براتون‌ بايد احكامتون‌ را بلد باشيد. و اين‌ جدي‌ عرض‌ مي‌كنم‌. سوم‌ مسائل‌ تزكية‌ نفس‌. تزكية‌ نفس‌ آقايون‌ يك‌ كار ما جلسه‌ داريم‌، كلاس‌ داريم‌، حالا هر چي‌ اسمش‌ را مي‌خواييد بگذاريد اسمش‌ را بگذاريد كلاس‌. من‌ نمي‌دونم‌ با كلاس‌ تطبيق‌ مي‌كنم‌ اگر كلاس‌ هست‌ يا نيست‌. اسمش‌ را جلسه‌، اسمش‌ را بگذاريد مدرسه‌ هر چي‌ مي‌خواييد بگيد ما دنبال‌ اسم‌ نيستيم‌. شما بايد در اين‌ برنامه‌ هر چي‌ گفته‌ مي‌شه‌ روي‌ خودتون‌ پياده‌ كنيد. ما بدهكار نيستيم‌ كه‌ خودمون‌ را معطل‌ شماها بكنيم‌. شب‌هاي‌ جمعه‌ جلسه‌ هست‌ بياييد، حال‌ هم‌ پيدا مي‌كنيد خوبم‌ هستش‌. بايد در خودتون‌ پياده‌ كنيد كه‌ بحمد الله‌ كرديد خيلي‌ هاتون‌، يك‌ گوشه‌ كنار افرادي‌ هستند كه‌ يك‌ خرده‌ ضعيفند من‌ بيشتر سخنم‌ با اونهاست‌، و در مرحلة‌ دوم‌ هم‌ با اونهايي‌ كه‌ يك‌ خرده‌ شل‌ حركت‌ مي‌كنند و با همانهايي‌ است‌ كه‌ تندتر حركت‌ مي‌كنند. در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرد ايشان‌ خداي‌ تعالي‌ اشارة‌ به‌ سبقت‌ در خيرات‌ داره‌. سبقت‌ بگيريد در خيرات‌. نفر اول‌ كي‌ مي‌شه‌.نفر اول‌، برندة‌ مسابقه‌. در چي‌؟ در عقايد. در احكام‌ در تزكية‌ نفس‌. تزكية‌ نفس‌ كنيد.

 خودتون‌ را پاك‌ كنيد. بريد ببينيد اونهايي‌ كه‌ خودشون‌ را پاك‌ كردند چه‌ زندگي‌ خوشي‌ دارند. من‌ براي‌ خوشي‌ هم‌ نمي‌گم‌ كه‌ خودتون‌ را پاك‌ كنيد. براي‌ اين‌ كه‌ هدف‌ الهي‌ تعقيب‌ بشه‌. براي‌ اين‌ كه‌ خدا را راضي‌ كنيد.براي‌ اين‌ كه‌ بندة‌ خدا باشيد، براي‌ اين‌ كه‌ خليفة‌ الله‌ باشيد. من‌ الان‌ واقعا هم‌ نگران‌ اينم‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌، خداي‌ نكرده‌ همين‌ رسومات‌ ايام‌ و نوروز و سيزده‌ يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ به‌ سراغ‌ شماها بياد. كه‌ نمي‌ياد انشاء الله‌. والا بدونيد جزء جهاليد. جزء اونهايي‌ هستيد كه‌ امامتون‌ را نشناختيد. اگر كوچكترين‌ كاري‌ بر خلاف‌ خواستة‌ امامتون‌ بكنيد چه‌ مكروه‌ باشه‌، چه‌ حرام‌ باشه‌ بدونيد كه‌ امامتون‌ را نشناختيد. كوچكترين‌ كار. خودتون‌ مي‌گيد اگر امام‌ زمان‌ بياد تو خونة‌ ما ايراد مي‌گيره‌. اگر امام‌ زمان‌ بياد تو قلب‌ من‌ به‌ من‌ ايراد مي‌گيره‌. اگر امام‌ زمان‌ زن‌ و زندگي‌ من‌ و فرزندان‌ من‌ را ببينه‌ به‌ من‌ ايراد مي‌گيره‌. اين‌ جوري‌ نباشيد. نه‌. تا جايي‌ كه‌ براتون‌ ميسر بوده‌ خدا را شكر كه‌ امام‌ زمان‌ بياد جز من‌ نمي‌فهمم‌ ايرادي‌ بگيره‌. مي‌ياد مي‌بينه‌ كه‌ كارهاتون‌ درسته‌، وضعتون‌ رو به‌ راهه‌. يك‌ شبانه‌ روز هم‌ با شما بنشينه‌ مي‌بينه‌ نه‌ كاري‌ كه‌ خلاف‌ باشه‌ لااقل‌ نمي‌كنيد. كاري‌ را كه‌ ايشان‌ بگه‌ خوب‌ نبود اين‌ كارت‌، همچين‌ كاري‌ نداريد. يك‌ همچين‌ آدمي‌ بايد باشيد. اگر اينجوري‌ شديد مي‌شيد سرباز امام‌ زمان‌. مي‌شيد تحت‌ فرمان‌ امام‌ زمان‌ عين‌ اون‌ سربازه‌ كه‌ مثال‌ زدم‌. سرباز خوب‌ اوني‌ است‌ كه‌ تحت‌ فرمان‌ باشه‌، سر صف‌ باشه‌، بهتر از همه‌ بدونه‌، هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ گوش‌ كنه‌. هر چي‌ بهش‌ مي‌گن‌ گوش‌ كنه‌. شما اين‌ را بدونيد من‌  و شما درست‌ حالت‌ همين‌ پادگان‌ را داريم‌. شما مي‌گيد كه‌ سربازها، يك‌ سربازي‌ آمده‌ بود به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ با اين‌ كه‌ جنگ‌ نيست‌ ولي‌ تمام‌ كارهاي‌ جنگ‌ را ما داريم‌ انجام‌ مي‌ديم‌. در اطراف‌ شاهرود و اونجاها بودش‌. گفت‌ گاهي‌ چند شبانه‌ روز تو كوه‌ تيراندازي‌ مي‌كنيم‌. خوب‌ از نظر ما بيفايده‌ است‌، شايد هم‌ اصلا دردسر باشه‌، شايد هم‌ اصلا اسراف‌ باشه‌، بعضي‌ از مقدسها مي‌گن‌ كه‌ اسرافه‌. اگر همين‌ الان‌ آمادگي‌ پيدا نكنه‌ فردا جنگ‌ شد نميتونه‌ كاري‌ انجام‌ بده‌. حتي‌ گاهي‌ بوده‌ برميدارند يك‌ باصطلاح‌ چي‌ ميگن‌؟ مانوري‌ راه‌ مي‌اندازند، اين‌ را فكر نكنيد، خداي‌ تعالي‌ هم‌ اين‌ كار را كرده‌ در بدن‌ انسان‌. اين‌ واكسني‌ كه‌ از بعضي‌ از امراض‌ مي‌زنند در بدن‌ شما، اين‌ ميكروب‌ ضعيف‌ آن‌ مرض‌ را وارد بدن‌ شما مي‌كنند كه‌ گلبولهاي‌ بدن‌ شما، گلبولهاي‌ سفيد بدن‌ شما بياد به‌ جنگ‌ آن‌ ميكروبها و ميكروبها را از بين‌ ببره‌، يك‌ آمادگي‌ پيدا كرده‌. همچين‌ ايستاده‌ منتظره‌ كه‌ اگر ميكروب‌ واقعي‌ هم‌ بياد، ميكروب‌ قوي‌ هم‌ بياد، آماده‌ است‌. اما اگر اين‌ واكسن‌ را نزنند. اين‌ نميتونه‌ مبارزه‌ بكنه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آمادگي‌ نداره‌. مريض‌ ميشه‌، مي‌آد دشمن‌ غلبه‌ ميكنه‌.

 شماها امروز بدونيد چه‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ تشريف‌ بياورد چه‌ نياد احتمالش‌ كه‌ هست‌. احتمالش‌ نيست‌؟ كدوم‌ بي‌، چي‌ بگم‌ كه‌ بد نباشه‌، هر چي‌ بي‌ فكر مي‌كنيد به‌ آن‌ كساني‌ كه‌ احتمال‌ نميدن‌ امام‌ زمان‌ بياد بايد گفت‌. احتمالش‌ كه‌ هست‌. احتمالش‌ هست‌ تا ما زنده‌ هستيم‌ امام‌ زمان‌ تشريف‌ بياورد. خوب‌ آماده‌ باشيم‌. آماده‌ باشيد. آمادگي‌ شما در چيه‌؟ امام‌ زمان‌ از شما، اين‌ را بدونيد، جنگ‌ نمي‌خواد. ميگيد اِ جنگ‌ نمي‌خواد. نخير. من‌ دارم‌ ميگم‌ قول‌ هم‌ بهتون‌ ميدم‌. امام‌ زمان‌ نه‌ از شما هيچكس‌ جنگ‌ نمي‌خواد. شمشير كشيدن‌ نمي‌خواد. اسب‌ سواري‌ بلد بودن‌ نميخواد. يك‌ وقتي‌ من‌ در اين‌ اطراف‌ مشهد مي‌ديدم‌ كه‌ يك‌ عده‌ تير و كمان‌ برداشتند كه‌ تيراندازي‌ با تيروكمان‌ البته‌، تير اندازي‌ ياد مي‌گيرند. بهشون‌ مي‌گفتيم‌ چرا اين‌ كار را مي‌كنيد؟ گفتند امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌ چون‌ با تير كمان‌ مي‌آيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود ما داريم‌ ياد مي‌گيريم‌. خوب‌. شمشير بازي‌ و شمشير بلد بودن‌ نميخواد. چي‌ مي‌خواد؟ آدم‌ شدن‌. اگر گفت‌ اين‌ كار را بكن‌ بگي‌ چشم‌. شما الان‌ ميگيد اگر امام‌ زمان‌ بياد ميگيم‌ چشم‌. بخدا قسم‌ اگر صفات‌ رذيله‌ در شما وجود داشته‌ باشه‌، آنجا آنهم‌ تقويت‌ ميشه‌ و نميگيد چشم‌. يكي‌ دو روز اولش‌ را ممكنه‌ بگيد چشم‌ ولي‌ وسط‌ ول‌ مي‌كنيد. همين‌ مرحلة‌ استقامت‌ را اگر خوب‌ نداشته‌ باشيد، خوب‌ در وجودتون‌ بوجود نيامده‌ باشد. شما فكر مي‌كنيد آنجا مي‌گيد چشم‌. مگر اصحاب‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در شب‌ عاشورا، هزار و، بالاتر از هزار نوشته‌اند، اينها بوده‌اند توي‌ خيمه‌ها. حضرت‌ يك‌ كلمه‌ فرمود كه‌ هركس‌ فردا اينجا بمانه‌ فردا كشته‌ ميشه‌ همه‌اشون‌ گذاشتند رفتند. هفتاد و دو نفر آنهم‌ با بني‌ هاشم‌ و چه‌ و همه‌ را كه‌ دسته‌جمعي‌ بكنند، ميشوند هفتاد و دونفر. چرا اينها رفتند؟ تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ بودند. اينها آماده‌ نبودند. استقامت‌ نداشتند. استقامت‌ نداشتند. همين‌ مرحلة‌ اول‌. استقامت‌ نداشتند. صبور نبودند. قاطعيت‌ نداشتند. اعتماد به‌ قواي‌ امام‌ حسين‌ حتي‌ پيدا كرده‌ بودند. ميگفتند امامه‌ و مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جنگ‌ ميكنه‌، ما آن‌ عقبها واي‌ مي‌ايستيم‌. جنگ‌ را كه‌ تمام‌ كرد هم‌ ميريم‌ غنيمت‌ جمع‌ مي‌كنيم‌ هم‌ اينكه‌ سيد الشهدا به‌ هر كداممون‌ يك‌ كاره‌اي‌ ميكنه‌ توي‌ مملكت‌. اينجوري‌ بود. استقامت‌ نداشتند. از خدا تنها، آنطور نبود كه‌ از خدا بترسند. از همه‌ چيز مي‌ترسيدند. از جمعيت‌ دشمن‌ مي‌ترسيدند. و الاّ دليل‌ نداره‌ اصلا. از جمعيت‌ دشمن‌ مي‌ترسيدند. از اينكه‌ زن‌ و بچه‌اشون‌ فردا اسير بشه‌ مي‌ترسيدند. از اينكه‌ مال‌ و منالشون‌ از بين‌ بره‌ مي‌ترسيدند. همين‌ ترسهاي‌ مختلفي‌ كه‌ الان‌ ما به‌ شما ميگيم‌ نبايد از هيچي‌ بترسيد. همينها. همين‌ ترسهاي‌ وهمي‌. شما بررسي‌ بكنيد ببينيد از غير از آنچه‌ را كه‌ ما گفتيم‌ نباشيد و انشاء الله‌ بعضي‌هايتون‌ نيستيد و انجام‌ داديد مسئلة‌ ديگه‌اي‌ داشته‌ آن‌ نهصد و سي‌ نفر، اگر هزار نفر بودند نهصد و سي‌ نفر كه‌ شبانه‌ رفتند و اين‌ هفتاد نفر را باقي‌ گذاشتند، شما ببينيد جهت‌ ديگه‌اي‌ داشته‌ كه‌ رفتند؟ استقامت‌ نداشتند. حتي‌ مرحلة‌ بالاتر هم‌ نه‌. استقامت‌ نداشتند. همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ استقامت‌ بوده‌. و آنهايي‌ كه‌ ماندند، آنهايي‌ كه‌ ماندند استقامت‌ داشتند. آن‌ كسي‌ كه‌ استقامت‌ داره‌ چرا تكان‌ بخوره‌. چرا به‌ خودش‌ ترسي‌ راه‌ بده‌.

 اين‌ را بدانيد كه‌ تزكية‌ نفس‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ را طوري‌ بسازه‌ كه‌ وقتي‌ امام‌ زمان‌ او را مي‌بينه‌، نه‌ اينكه‌ قيافه‌اش‌ را، نه‌. فكرش‌ را، عملش‌ را، زندگيش‌ را مي‌بينه‌ بگه‌ نه‌، باريك‌ الله‌. و ما بايد الان‌ تمرين‌ اين‌ جهت‌ را بكنيم‌. تمرين‌ بكنيم‌. تا خودمون‌ را بسازيم‌. تمرين‌ كنيد. چه‌ جوري‌ تمرين‌ كنيم‌؟ از همين‌ الان‌ عقائدمون‌ را تنظيم‌ كنيم‌. عقائدتون‌ را هم‌ نگيد ما مكرر ميگيم‌ مي‌بينيد در عقائد حضرت‌ عبد العظيم‌ در خدمت‌ امام‌ هادي‌ هم‌ دقيقا همانهايي‌ است‌ كه‌ توي‌ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ است‌ و در زيارت‌ آل‌ ياسين‌ همة‌ عقايدتون‌ تطبيق‌ ميكنه‌. حالا انشاء الله‌ با تحقيق‌ باشه‌، كيفيتش‌ بالا باشه‌، دقيق‌ باشه‌، و استدلالي‌ باشه‌. احكام‌ هم‌ كه‌ بهرحال‌ ما ادعا نمي‌كنيم‌ كه‌ آنچه‌ خدا خواسته‌ و خدا گفته‌، همانها را در اختيار شما گذاشتيم‌. نه‌. ولي‌ آنچه‌ را كه‌ ما توانستيم‌ از روايات‌ و آيات‌ و سخنان‌ مراجع‌ تقليد بدست‌ بياريم‌، اين‌ در اختيار شماست‌. باقي‌ مي‌مانه‌ تزكية‌ نفس‌. تزكية‌ نفس‌ هم‌ كه‌ بايد قدم‌ به‌ قدم‌ بريد جلو. همينجور كه‌ مي‌بينيد. اين‌ را خواهش‌ ميكنم‌ جدي‌ باشيد. اين‌ را تقاضام‌ اينه‌ كه‌ جدي‌ باشيد.

 ما يك‌ برنامه‌اي‌ در تهران‌، كه‌ همان‌ شب‌ القاء شد، به‌ دوستان‌ تهران‌ گفتم‌. به‌ شماها هم‌ عرض‌ ميكنم‌. چون‌ براي‌ شماها هم‌ بوده‌. و آن‌ اينه‌ اسامي‌ شماها اكثرتون‌ توي‌ دفتر هست‌. تشخيص‌ جدي‌ بودنتون‌ و جدي‌ نبودنتون‌ هم‌ با ماست‌. اين‌ اسامي‌ را همه‌ را مي‌نويسيم‌، مي‌نويسيم‌. فقط‌ اسم‌ كوچيك‌ را هم‌ مي‌نويسيم‌. شايد كسي‌ نخواسته‌ باشه‌ اسامي‌ رفقا را بدونه‌. اسامي‌ را مي‌نويسيم‌. شب‌ يا روز يا هر وقت‌ كه‌ حالش‌ را داريد، بگذاريد جلوتون‌، چهل‌ مرتبه‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌ دلائل‌ روائي‌ هم‌ داره‌، چهل‌ مرتبه‌ بگيد خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسون‌. اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسون‌. دعا براي‌ برادران‌ مسلمانتون‌ مستجابه‌. يعني‌ حتي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ عليه‌ السلام‌ گفته‌ شد كه‌ از زباني‌ دعا كن‌ كه‌ با آن‌ زبان‌ گناه‌ نكرده‌ باشي‌. و شماها هيچكدام‌ با زبان‌ من‌ گناه‌ نكرديد و منهم‌ به‌ زبان‌ شما گناه‌ نكردم‌ و همينطور هر كسي‌. پس‌ اين‌ دعاي‌ براي‌ غير خوبه‌. در روايتي‌ داره‌ كه‌ اگر خواستيد يك‌ دعايي‌ مستجاب‌ بشه‌ چهل‌ مرتبه‌، اگر يك‌ نفر هستيد چهل‌ مرتبه‌، اگر دو نفر هستيد بيست‌ مرتبه‌، اگر چهار نفر هستيد ده‌ مرتبه‌، اگر يك‌ نفر هستيد چهل‌ مرتبه‌، دعا كنيد ؛ مستجاب‌ ميشه‌. اينها جزء برنامة‌ همه‌اتونه‌ها. منتهي‌ اين‌ را ما مي‌نويسيم‌ اسامي‌ را، چون‌ يك‌ عده‌ هست‌ كه‌ دعا در حقشون‌ مستجاب‌ نميشه‌. آنها را قاطي‌ نمي‌كنيم‌. شما ميگيد چطور ميشه‌ دعا در حق‌ كسي‌ مستجاب‌ نشه‌؟! اين‌ را شما بدونيد، اگر مثلا فرض‌ كنيد پسرتون‌ به‌ تكليف‌ رسيده‌ و خودش‌ با خدا بايد مستقيما ارتباط‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ ارتباط‌ نداشت‌، لج‌ كرد. شما اگر نصفه‌هاي‌ شب‌ بنشينيد كلي‌ دعا كنيد كه‌ خدايا اين‌ را هدايتش‌ كن‌ اين‌ هدايت‌ نميشه‌. تا خودش‌ نخواد بشه‌. پس‌ دربارة‌ تمام‌ مردم‌ اينطوره‌ها. شما اگر چهل‌ نفري‌ كه‌ نه‌، صد نفري‌ بنشينيد بگيد خدايا صدام‌ را هدايتش‌ كن‌، خدا هدايت‌ نميكنه‌. چرا؟ روي‌ ما را به‌ زمين‌ مي‌زنه‌؟ نخير روي‌ شما را به‌ زمين‌ نمي‌زنه‌. شما نميخواد همچين‌ دعائي‌ بكنيد. چرا؟ به‌ علت‌ اينكه‌ او خودش‌ نمي‌خواد و خدا اختيار را بهش‌ داده‌. اين‌ را شما بدونيد اگر كه‌ بنا بود خدا بي‌ دليل‌، بدون‌ خواسته‌ طرف‌، طرف‌ را هدايت‌ بكنه‌ خدا همة‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ را هدايت‌ ميكرد. يك‌ هدايت‌ عامه‌ است‌ كه‌ خدا همه‌ را هدايت‌ كرده‌، حتي‌ صدام‌ را هم‌ هدايت‌ كرده‌، ابو جهل‌ را هم‌ هدايت‌ كرده‌، عمر سعد را هم‌ هدايت‌ كرده‌. يك‌ هدايت‌ خاصه‌ است‌. كه‌ آن‌ هدايت‌ خاصه‌ را واگذاشته‌ به‌ خود طرف‌. گوش‌ ميديد؟ اين‌ توقع‌ را نداشته‌ باشيد. گاهي‌ بعضي‌ از افراد من‌ ديدم‌، ما مي‌تونيم‌ مثلا، واقعا ممكنه‌ يك‌ بندة‌ خدا را دعا بكنه‌ از كسالت‌ سختي‌ شفا پيدا بكنه‌. اما از كسالت‌ روحي‌ نه‌، مگر اينكه‌ خودش‌ بخواد. يك‌ وسواسي‌، شما هي‌ بنشينيد دعا بكنيد خدايا اين‌ وسواسش‌ برطرف‌ بشه‌. او هي‌ شدت‌ ميده‌ وسوسه‌اش‌ را. اين‌ دعاي‌ شما مستجاب‌ نميشه‌. يك‌ سيگاري‌، شما هي‌ دعا كنيد كه‌ خدايا اين‌ سيگار را ترك‌ كنه‌. اين‌ خودش‌، نه‌. سيگار را ميكشه‌. اين‌ ترك‌ نميشه‌ تا خودش‌ سيگار را بگذاره‌ كنار. خودش‌ كه‌ گذاشت‌ كنار، خدا كمكش‌ ميكنه‌. اينجا جاي‌ دعاست‌. توفيق‌ بهش‌ ميده‌. موفقش‌ ميكنه‌، كمكش‌ ميكنه‌، قدم‌ اول‌ را بايد خودش‌ برداره‌. اين‌ را شما بدونيد. در تمام‌ هدايتها اينطوره‌ها. حتي‌ پيغمبر اكرم‌ با آن‌ عظمت‌، پيغمبر اكرم‌ كه‌ ديگه‌ ميدونيد دعاي‌ پيغمبر و امام‌ مستجابه‌، خيلي‌ پيغمبر از آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ دوست‌ داشت‌ اين‌ اقوامش‌، چون‌ اين‌ امر الهي‌ بود. نه‌ اينكه‌ بر خلاف‌ خواستة‌ خدا يك‌ چيزي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. خدا فرموده‌ بود و انذر عشيرتك‌ الاقربين‌. اقربا و نزديكانت‌ را هدايت‌ كن‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ دعا ميكرد. و اظهار محبت‌ ميكرد. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود انك‌ لم‌ تهتدي‌ من‌ احبب‌. تو نميتوني‌ هدايت‌ بكني‌ كسي‌ را كه‌ دوست‌ داري‌. نميتوني‌. و لكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. يعني‌ خدا ميدونه‌ كه‌ او شروع‌ كرده‌. يك‌ وقتي‌ مثال‌ زدم‌ براتون‌، معناي‌ تائب‌ و تواب‌ را گفتم‌. تواب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌، تائب‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ نفر در يك‌ شهري‌ يك‌ رفيق‌ داره‌ در يك‌ شهر ديگه‌. آني‌ كه‌ در آن‌ شهر آنطرفيست‌ هم‌ ماشين‌ داره‌، هم‌ پول‌ داره‌، هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود قدرت‌ بدني‌ داره‌. و آني‌ كه‌ در اين‌ شهره‌، نه‌ پول‌ داره‌، نه‌ قدرت‌ بدني‌ داره‌، نه‌ ماشين‌ داره‌، هيچي‌ نداره‌. اين‌ با همين‌ حال‌ برميگرده‌ ميگه‌ آي‌ دوست‌ من‌ اومدم‌. چه‌ جوري‌ مي‌آيد، حالا ديگه‌ ميگه‌ من‌ اومدم‌. اونهم‌ ميگه‌ من‌ هم‌ اومدم‌. كجا بهم‌ مي‌رسند؟ در دروازة‌ شهر. در دروازة‌ شهري‌ كه‌ اين‌ بندة‌ خدا توشه‌. اين‌ تا پياده‌ بياد به‌ اونجا، اين‌ با ماشين‌ اومده‌ رسونده‌ خودش‌ را. او تواب‌ ميشه‌ اين‌ تائب‌ ميشه‌. ما هم‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ با خدا داريم‌. بلكه‌ اصلا قابل‌ مقايسه‌ نيست‌. ما همينقدر بدونه‌ اومديم‌، اين‌ يك‌ كلمه‌ را بگيد. اون‌ نميشه‌ نگفته‌. لج‌ ميكنه‌، ميگه‌ من‌ نه‌. خوب‌ تو نباش‌. تو بگو من‌ اومدم‌، اون‌ ميرسونه‌ خودش‌ را به‌ تو. مي‌آد زير بغلت‌ را هم‌ ميگيره‌، حركتت‌ هم‌ ميده‌. پس‌ اينطوري‌ بايد بود. تزكية‌ نفس‌ را جدي‌ بگيريد.

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد در شبانه‌روز، طول‌ هم‌ بكشه‌، بهرحال‌ توي‌ دستوره‌، همه‌اتون‌ خدمت‌ مشا عرض‌ شود كه‌ بايد اين‌ دستور را عمل‌ كنيد. صورت‌ را مي‌نويسيم‌، به‌ تعداد كساني‌ كه‌ اساميشون‌ نوشته‌ شده‌ و امشب‌ آمدند، من‌ اين‌ را شرط‌ كنم‌ بعضي‌ از رفقاي‌ خوبمون‌ امشب‌ رفتند مسافرت‌ آدم‌ سختشه‌ بگه‌ اينهايي‌ كه‌ امشب‌ آمدند. خوب‌، ما بعد از اين‌ حضور و غيابشون‌ مي‌كنيم‌، آنهايي‌ كه‌ زياد، حذف‌ هم‌ ميشه‌ كرد بعدا، اسامي‌ را بنويسيد آقاي‌ نعمتي‌، متوجه‌ شديد؟ بديد كاظم‌ آقا انشاء الله‌ اينها را توي‌ كامپيوتر وارد ميكنه‌ و به‌ هر كسي‌ يك‌ ورقه‌ ميديد، اين‌ را مي‌گذارند جلوشون‌. بعضي‌ها حالا دارند ميكنندها، منتهي‌ براي‌ خودشون‌. شما هم‌ مي‌گذاريد جلوتون‌ ميگيد خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. چهل‌ دفعه‌. خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌. خدايا اين‌ جمع‌، با توجه‌ها، خدايا اين‌ جمع‌ را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسان‌.

 انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ كمك‌ بشه‌ به‌ شماها. ما اين‌ معنا را داريم‌ ميگيم‌ كه‌ كمك‌ بشه‌ زودتر برسيد انشاء الله‌. اين‌ دعا را براي‌ هم‌ بكنيد. اين‌ دعا را فكر نكنيد دعائي‌ است‌ كه‌ نه‌ خدا گفته‌ نه‌ پيغمبر. نه‌. هم‌ خدا گفته‌ هم‌ پيغمبر. منتهي‌ اين‌ عبارتش‌ را خدا و پيغمبر نگفته‌. و الاّ چهل‌ مرتبه‌ دعا براي‌ جمعي‌ يا فردي‌ يا براي‌ خودت‌، اين‌ دستوره‌. مستجاب‌ هم‌ هست‌. و براي‌ ديگران‌ هم‌ دعا كردن‌ مستجابه‌. و بهترين‌ دعا هم‌ همينه‌. دقت‌ كرديد؟ انشاء الله‌ در اولين‌ فرصت‌ حالا مي‌خواد از اول‌ سال‌ نو كه‌ شماها، بعله‌، تحويل‌ سال‌ كه‌ شد، انشاء الله‌ شروع‌ كنيد. تحويل‌ هم‌ نميدونيم‌ كي‌ ميشه‌؟ ساعت‌ پنج‌ صبح‌ مثل‌ اينكه‌. خوب‌ موقع‌ نماز صبح‌ است‌ و بعد از نماز صبح‌، نمازهايتون‌ را شما زودتر مي‌خونيد مثل‌ اينكه‌. چهار و چهارده‌ دقيقه‌. بعله‌. بعد از نماز صبح‌ انشاء الله‌ شروع‌ كنيد. چون‌ از همين‌ امشب‌ بايد اين‌ كار انجام‌ بشه‌. چون‌ هر يك‌ شبانه‌ روزي‌ كه‌ بگذره‌ كلي‌ ضرر كرديد. همين‌ امشب‌ اين‌ كار را، اين‌ اسامي‌ نوشته‌ ميشه‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ فردا آماده‌ ميشه‌ و هر كس‌ مي‌خواد زود به‌ مقصد برسه‌، بياد بگيره‌ و كساني‌ بگيرند كه‌ اساميشون‌ توي‌ آن‌ ليست‌ هست‌. اينها انشاء الله‌ اين‌ مأموريت‌ را دارند.

 خوب‌. پس‌ انشاء الله‌ يكي‌ از صفات‌ رذيله‌اي‌ كه‌ بايد در خودتون‌ و از خودتون‌ دور كنيد، صفت‌ جهله‌. جهل‌. عرض‌ كردم‌ بازهم‌ دارم‌ ميگم‌. اگر شما امام‌ زمان‌ را حتي‌ دوست‌ داشته‌ باشيد بخاطر چشم‌ و ابرو و قيافه‌اش‌. و به‌ هدفش‌، به‌ فكرش‌، به‌ عقائدش‌، به‌ باطنش‌، به‌ روحش‌ توجه‌ نداشته‌ باشيد، اين‌ شما مرديد مردن‌ زمان‌ جاهليت‌. ولو آنكه‌ كنار امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ هم‌ نشسته‌ باشيد. اين‌ را بدونيد. بايد اقل‌ مرحلة‌ معرفت‌ به‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ اين‌ است‌ كه‌ او فرماندهي‌ است‌ كه‌ از جانب‌ خدا واجب‌ الاطاعه‌ است‌. اين‌ اقلشه‌. اكثرش‌ چيه‌؟ اكثرش‌ اينه‌ كه‌ مثل‌ اعلاي‌ پروردگاره‌. مثل‌ اعلاي‌ پروردگار. يعني‌ جملات‌ زيارت‌، جملات‌ اذن‌ دخول‌ كه‌ مي‌فرمايد الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌. حكامي‌ خدا به‌ ما عنايت‌ كرده‌ كه‌ جاه‌ او، مقام‌ او، همپاية‌ او قرار ميگيرند اگر خدا بنا بود جسم‌ داشته‌ باشه‌. اگر خدا بنا بود مكاني‌ داشته‌ باشه‌. يا و لله‌ الامثال‌ العليا. براي‌ خدا يك‌ مثلهاي‌ بلنديست‌. يا خلقكم‌ الله‌ انوارا فجعل‌ بعرشه‌ محدقين‌ حتي‌ من‌ علينا بكم‌. يا آن‌ جمله‌اي‌ كه‌ در زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا صلواة‌ الله‌ عليه‌ هست‌ ارادة‌ رب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌. ارادة‌ خدا در آن‌ تقديرات‌ امور خدا اين‌ تحبط‌ اليكم‌. مي‌آيد نازل‌ ميشه‌ بر شما. هر كاري‌ خدا بخواد بكنه‌ اول‌ از شما مشورت‌ ميكنه‌. اول‌ به‌ شما خبرش‌ را ميده‌. اول‌، حالا اين‌ تعبيرات‌ ميترسم‌ تند باشه‌. اول‌ اجازه‌ از شما ميگيره‌. آخه‌ شما نگيد كه‌ خدا چرا اجازه‌ از اينها ميگيره‌. دو تا دوست‌، هر چي‌ هم‌ مال‌ و قدرت‌ مال‌ يكيشون‌ باشه‌ وقتي‌ كه‌ بخواد يك‌ كاري‌ بكنه‌ با دوستش‌ مشورت‌ ميكنه‌. ميگه‌ اين‌ كار را مي‌خوام‌ بكنم‌ چطوره‌ بنظر شما؟ آنهم‌ كه‌ بنده‌ است‌. ميگه‌ هر چه‌ تو گويي‌ همان‌ كنم‌ و همان‌ كار را ميكنه‌. في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌ و تصدر من‌ بيوتكم‌. اول‌ مي‌آيد ارادة‌ خدا، ارادة‌ خدا كه‌ هيچ‌ چيز بدون‌ ارادة‌ پروردگار خلق‌ نميشه‌. ارادة‌ خدا مي‌آيد وارد بر قلب‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميشه‌. امام‌ اراده‌ ميكنه‌، موجود ايجاد ميشه‌. الان‌ ماها به‌ يك‌ معنامي‌ تونيم‌ بگيم‌ كه‌ وجودمون‌، زنده‌ بودنمون‌ مربوط‌ به‌ اماممونه‌ كه‌ اماممون‌ اراده‌ كرده‌ به‌ اين‌ معنايي‌ كه‌ ميگيم‌ مربوط‌ به‌ ارادة‌ پروردگاره‌. اين‌، اين‌ درجة‌ بالاي‌ معرفته‌ و بالاترش‌ هست‌ كه‌ ديگه‌ حالا ماها نمي‌تونيم‌ به‌ اونجاها برسيم‌. كه‌ معناي‌ و قابه‌ سره‌ و ابقا. دو تا قوس‌ وقتي‌ سر به‌ هم‌ مي‌دن‌ يك‌ واحد تشكيل‌ مي‌دن‌. اما اگر بخواد از اين‌ نزديكتر باشه‌ بايد اين‌ دل‌ قوسها به‌ هم‌ بچسبه‌. او ادنا از اين‌ هم‌ نزديكتر.

 وقتي‌ كه‌ دو تا قوس‌ سر به‌ هم‌ مي‌دن‌ خوب‌ نيم‌ دايره‌اش‌ مال‌ اين‌ وره‌، نيم‌ دايره‌اش‌ مال‌ اون‌ ور. اما وقتي‌ كه‌ نرديكتر از اين‌ مي‌شه‌ اين‌ دايره‌اي‌ كه‌ يكي‌ اين‌ ور، يكي‌ اون‌ ور اين‌ از بين‌ مي‌ره‌ اصلا فرو مي‌ياد تو حرم‌. علي‌ مرصوص‌ في‌ ذات‌ الله‌ كه‌ حالا اينجا يك‌ معنايي‌ است‌ كه‌ شايد براي‌ همه‌ درست‌ نباشه‌ من‌ مطالب‌ را بگم‌. به‌ هر حال‌ معرفت‌ امام‌ خيلي‌ مهمه‌. و معرفت‌ پيغمبر، معرفت‌ خدا و انشاء الله‌ كمالات‌ روحي‌. و اين‌ كار را خواهيد كرد اميداواريم‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ همتون‌ توفيق‌ بده‌، و اگر تا فردا شب‌ به‌ دست‌ دوستان‌ به‌ هر حال‌ اين‌ ورقها را آقاي‌ نعمتي‌ برسونه‌. انشاء الله‌ اين‌ زحمت‌ شما، ما همة‌ زحماتمون‌ به‌ دست‌ اين‌ مرد بزرگواره‌. خدا انشاء الله‌ ايشان‌ را حفظ‌ كنه‌.

 ايام‌ مصيبتي‌ كه‌ در اين‌ ايام‌ رخ‌ داد. مصيبت‌ جناب‌ همزة‌ سيد الشهدا بود در جنگ‌ احد. سخترين‌ جنگهاي‌ پيغمبر اكرم‌ جنگ‌ احد بود. و علت‌ اين‌ سختي‌ كه‌ هيچ‌ يك‌ از خانواده‌هاي‌ مدينه‌ نديدن‌ جز اين‌ كه‌ عزادار بودند ضعف‌ بعضي‌ از مسلمانها بود. يك‌ عده‌اي‌ را پيغمبر اكرم‌ در اون‌ تنگه‌اي‌ بين‌ اون‌ دو تا كوه‌ بود گذاشته‌ بود، دشمن‌ فرار كرده‌ بود، پيغمبر فرموده‌ بود كه‌ اينجا را به‌ هيچ‌ وجه‌ از دست‌ ندهيد. اين‌ را شما خودتون‌ خوب‌ دقت‌ كنيد براي‌ چي‌ اينها اين‌ را از دست‌ دادن‌. و چرا لشكر دشمن‌ حمله‌ كرد و به‌ لشكر اسلام‌ و همه‌ را و جدا جمعيتي‌ را كشت‌. كه‌ من‌ جلمه‌ جناب‌ همزه‌ بود. علتش‌ ضعف‌ بود.

 ببينيد قاطعيت‌ نداشت‌، صبر نداشت‌. از خدا را نمي‌ترسيدند بلكه‌ مبادا ما از اين‌ جنگ‌، كم‌ استفاده‌ برگرديم‌. غنائم‌ را بريم‌ جمع‌ كنيم‌، اونها غنائم‌ را تنها جمع‌ نكنند. و خوب‌ همينها، همينها مراحل‌ استقامت‌ را مي‌رسونه‌. استقامت‌ نداشتند. خوب‌ اينجا بايست‌، پابرجا باش‌، ثابت‌ باش‌. تنگه‌ را ول‌ كردند لشگر آمد كه‌ حتي‌ خود پيغمبر اكرم‌ را هم‌ مجروح‌ كردن‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ طبق‌ بعضي‌ از روايات‌ هفتاد زخم‌ برداشت‌. حضرت‌ همزه‌ را طوري‌ كشته‌ بودند كه‌ پيغمبر اكرم‌ نمي‌تونست‌ بهش‌ نگاه‌ كنه‌. خيلي‌ عجيبه‌، خدا لعنت‌ كنه‌ خاندان‌ بني‌ اميه‌ را كه‌ از همين‌ جا دشمنيشون‌ شروع‌ شد. هند مادر همين‌ معاويه‌ است‌ زن‌ ابي‌ سفيان‌. اين‌ ملعونه‌ وحشي‌ را ديد حضرت‌ همزه‌ را به‌ او معرفي‌ كرد گفت‌ اين‌ پدر من‌ را كشته‌، اين‌ تعصبات‌. من‌ از تو مي‌خوام‌ تو او را بكشي‌. او هم‌ كشت‌ وقتي‌ كه‌ هند آمد بالا سر حضرت‌ همزه‌، حضرت‌ همزه‌ را مسلح‌ كرد. يعني‌ زبانش‌ را بيرون‌ آورد بينيش‌ را بريد، گوشش‌ را بريد، چشمش‌ را درآورد، خيلي‌ انسان‌ بايد جاهل‌ باشه‌ كه‌ با يك‌ كشته‌ اين‌ طور عمل‌ بكنه‌. بعد پهلوي‌ او را شكافت‌ جگر حضرت‌ همزه‌ را درآورد كه‌ بخوره‌، ببينيد انسان‌ چقدر وقتي‌ كه‌ صفات‌ رزيله‌ داشته‌ باشه‌ چقدر بد مي‌شه‌. منتهي‌ نتونست‌ بخوره‌. اين‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ يزيد و اينها مي‌گه‌ كه‌ وبن‌ آكلت‌ اكبر يا در زيارت‌ عاشورا مي‌خونيم‌ اينها فرزندان‌ جگر خوارها هستند از اينجا شروع‌ شد. پيغمبر اكرم‌ ديد همزه‌ نيست‌. فرمود كي‌ از همزه‌ خبر بياره‌ هر كدام‌ اصحاب‌ از اصحاب‌ اومدن‌ همزه‌ را ديدن‌ نتونستند خبرش‌ را به‌ پيغمبر اكرم‌ بدن‌.

 علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ آمد ديد كه‌ همزه‌ بدنش‌ قطعه‌، قطعه‌ شده‌. معلوم‌ پيغمبر اكرم‌ با اون‌ علاقه‌اي‌ كه‌ به‌ حضرت‌ همزه‌ داشت‌ چقدر متأثر مي‌شه‌. پيغمبر اكرم‌ آمد تا چشمش‌ افتاد عباش‌ را برداشت‌ انداخت‌ روي‌ بدن‌ حضرت‌ همزه‌، حضرت‌ همزه‌ يك‌ مرد رشيدي‌ بود بقية‌ بدنش‌ كه‌ بيرون‌ مونده‌ بود از گياها جمع‌ كرد ريخت‌ روي‌ پاهاي‌ حضرت‌ همزه‌. سكينه‌ و فاطمة‌ زهرا اونها مي‌خواستند بيان‌، حضرت‌ مي‌خواست‌ اجازه‌ بهشون‌ نده‌. سكينه‌ گفت‌ كه‌ شيون‌ نمي‌كنم‌، گريه‌ نمي‌كنم‌. حضرت‌ بهش‌ اجازه‌ دادن‌ آمد، ولي‌ روز عاشورا وقتي‌ كه‌ آمد كنار بدن‌ برادر، ديد بدن‌ برادر قطعه‌ قطعه‌ شده‌. فرقي‌ كه‌ بدن‌ همزه‌ با بدن‌ سيد الشهدا داشت‌ اين‌ بود، كه‌ حضرت‌ سيد الشهدا سر در بدن‌ نداشت‌. زينب‌ كبري‌ لبها را گذاشت‌ به‌ اونجايي‌ كه‌ رگهاي‌ بريده‌.

 

۲۸ صفر ۱۴۱۶ – فضائل‌ و مظلوميت‌ رسول‌ خدا (صلی الله علیه و آله)

 فضائل‌ و مظلوميت‌ رسول‌ خدا (ص‌) 28 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ و ما محمد الا رسول‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) قد خلت‌ من‌ قلبه‌ الرسل‌. اف‌ ان‌ مات‌ او قتلتم‌ علي‌ اعقاب‌.

 شب‌ شهادت‌ رسول‌ اكرم‌ و امام‌ مجتبي‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و علي‌ آلهم‌ اجمعين‌ است‌. شب‌ بسيار پر اهميت‌ و پر عظمت‌ كه‌ مصيبت‌ اسلام‌ از فردايي‌ شروع‌ ميشود. در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ كه‌ فردا وارد است‌ مي‌خوانيم‌ اصبنا بك‌ يا رسول‌ الله‌. ما مصيبت‌ زده‌ شديم‌ اي‌ پيغمبر حيث‌ قطع‌ ان‌ الوحي‌. آنوقتي‌ كه‌ وحي‌ از ما قطع‌ شد. ارتباط‌ بين‌ ما و خدا در امور معارف‌ و حقايق‌ اسلام‌ قطع‌ شد. و حيث‌ فقدناك‌ فانا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. در اين‌ آية‌ شريفه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد پيغمبر اكرم‌ مثل‌ همة‌ پيغمبران‌ است‌. قد خلت‌ من‌ قبله‌ الرسل‌. قبل‌ از او پيغمبراني‌ گذشته‌اند و بوده‌اند، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمده‌. اگر او بميرد يا كشته‌ شود شما به‌ اعقابتون‌ بر مي‌گرديد. و اين‌ مطلب‌ در همين‌ امروز گذشته‌ تقريبا بوده‌ كه‌ يك‌ عده‌اي‌ كه‌ منتظر فرصت‌ بودند هميشه‌ دور انسانهاي‌ بزرگ‌ افراد مختلفي‌ جمع‌ مي‌شوند. يك‌ عده‌ واقعا از وجود اين‌ فرد بزرگ‌ استفاده‌ ميكنند و ظرف‌ وجودشون‌ را در مقابل‌ بزرگان‌ علم‌ و دانش‌ و رسالت‌ و نبوت‌ آنچنان‌ باز مي‌كنند كه‌ لبريز از علوم‌ و معارف‌ مي‌شوند. مثل‌ سلمان‌ و ابي‌ ذر و مقداد و عمار و اصحاب‌ كباري‌ كه‌ در محضر حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ بوده‌اند.

 آيت‌ وحي‌، آيات‌ قرآن‌ كه‌ نازل‌ ميشد اينها فورا حفظ‌ مي‌كردند، تفسيرش‌ را از پيغمبر اكرم‌ مي‌پرسيدند و دربارة‌ او آن‌ آيه‌ تفكر و تدبر مي‌كردند و به‌ آن‌ آيه‌ عمل‌ مي‌كردند. يك‌ عده‌ اينطوري‌ بودند. مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ از روز اول‌ كه‌ خدا روح‌ مقدسش‌ را خلق‌ كرد با رسول‌ اكرم‌ يك‌ نور بودند. دو تا ظرف‌ كه‌ تمام‌ علم‌ و حكمت‌ پروردگار كه‌ بشر به‌ آن‌ نيازمند بود در اين‌ دو ظرف‌ ريخته‌ شد به‌ يكي‌ گفته‌ شد كه‌ كن‌ نبيا به‌ ديگري‌ گفته‌ شد كن‌ وصيا. يكي‌ نبي‌ شد، يكي‌ وصي‌ شد. يكي‌ پيغمبر اكرم‌ شد يكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شد. يكي‌ آن‌ كسي‌ شد كه‌ تمام‌ علم‌ كتاب‌ و قرآن‌ بر قلب‌ مقدسش‌ نازل‌ شد و ديگري‌ از آن‌ افرادي‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ فرموده‌ و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌. تمام‌ علم‌ كتاب‌ را كه‌ ما فرطنا في‌ الكتاب‌ من‌ شي‌ء. هيچ‌ چيز فروگذار نكرديم‌ در قرآن‌. تبيان‌ كل‌ شي‌ء و بالاخره‌ و لا رطب‌ و لا يابس‌ الا في‌ كتاب‌ مبين‌. همة‌ اينها در قلب‌ مقدس‌ امير المؤمنين‌ كه‌ قل‌ كفي‌ بالله‌ شهيدا بيني‌ و بينكم‌ و من‌ علم‌ الكتاب‌. آصف‌ بن‌ برخيايي‌ كه‌ به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ بوسيلة‌ بعضي‌ از علم‌ كتاب‌، تخت‌ بلقيس‌ را از شش‌ ماه‌ را در مقابل‌ سليمان‌ حاضر ميكنه‌، از امام‌ صادق‌ مي‌پرسند كه‌ چقدر از علم‌ كتابي‌ كه‌ همه‌اش‌ را علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌دانست‌، دارا بود؟ حضرت‌ مي‌فرمايد به‌ اندازة‌ بال‌ پشه‌اي‌ كه‌ در اقيانوسي‌ بخورد، چقدر آب‌ به‌ خودش‌ جذب‌ ميكنه‌؟ عاصف‌ بن‌ برخيا همان‌ مقدار از علم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جذب‌ كرده‌ بود و اينچنين‌ قدرتي‌ داشت‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در عين‌ حال‌ در كنار اين‌ پيغمبر بزرگوار قرار گرفته‌ و ظرفش‌ را دائما از علوم‌ رسول‌ اكرم‌ پر ميكنه‌. اما در مقابل‌ افراد كوردلي‌ بودند. افرادي‌ در اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ بودند كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. مرده‌هايي‌ بودند كه‌ كنار رسول‌ اكرم‌ افتاده‌ بودند. اينها تا وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ بود بوي‌ عطر رسول‌ اكرم‌ نمي‌گذاشت‌ تعفن‌ اين‌ جسدهاي‌ كثيف‌ ميتة‌ اين‌ افراد مردم‌ را متأذي‌ كنه‌. اما بمجردي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌، آن‌ بوي‌ عطر از بين‌ مردم‌ برداشته‌ شد، حيث‌ قطع‌ ان‌ الوحي‌. وحي‌ منقطع‌ شد. بوي‌ تعفن‌ آنها آنچنان‌ عالم‌ را گرفت‌ كه‌ حتي‌ امروز ما بايد اگر مي‌خوايم‌ راحت‌ باشيم‌، مغزمون‌، سرمون‌، بيني‌امون‌ بخواد از اين‌ بوي‌ تعفن‌ راحت‌ باشه‌ بايد بيني‌ را بگيريم‌ و از كنار اينها فرار كنيم‌. اينها يك‌ تعفني‌ داشتند. بلكه‌ هنوز پيغمبر از دار دنيا نرفته‌ بود اينها منقلب‌ شدند. انقلبتم‌ علي‌ اعقابكم‌. شايد مثل‌ امروزي‌ بوده‌. امروزي‌ كه‌ گذشت‌. پيغمبر اكرم‌ در بستر افتاده‌، اطرافش‌ اصحابش‌ جمع‌ شدند. پيغمبر اكرم‌ مي‌خواست‌ آن‌ لحظات‌ آخر از بوي‌ تعفن‌ اينها مردم‌ راحت‌ باشند. به‌ همه‌ فرمود لعن‌ الله‌ ان‌ تخلف‌ من‌ جيش‌ الاسامه‌. خدا لعنت‌ كند كسي‌ را كه‌ از لشگر اسامه‌ تخلف‌ كنه‌. بريد همه‌ در تحت‌ فرماندهي‌ اسامه‌ و در جبهة‌ جنگ‌ و اينجا نباشيد. فقط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشه‌. اما اين‌ مرده‌ها، بترسيد از آن‌ روزي‌ كه‌ دلهاتون‌ خداي‌ نكرده‌ در مقابل‌ آيات‌ قرآن‌ تكون‌ نخوره‌. انما المؤمنون‌ الذين‌ اذا ذكر الله‌ وجدت‌ قلوبهم‌ و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا. وقتي‌ كه‌ آيات‌ خدا بر آنها خونده‌ ميشه‌ ايمانشون‌ زياد ميشه‌. انسان‌ نبايد درجا بزنه‌. اگر يك‌ وقتي‌ ديد دو روزتون‌ مساوي‌ بود، كه‌ من‌ ساوا يوماه‌ فهو مغبون‌، اگر دو روزتون‌ مساوي‌ بود بترسيد كه‌ مبادا مرده‌ باشد روح‌ شما. البته‌ احتمال‌ خواب‌ غفلت‌ هم‌ هست‌. اما يك‌ فرقي‌ بين‌ خواب‌ و مرده‌ هست‌ كه‌ خواب‌ را به‌ يكي‌ دو تا تكان‌ دادن‌ بيدرا ميشه‌ كرد. اما مرده‌ بيدار نميشه‌. اگر ديديد مجالس‌ وضع‌، سخنان‌ قرآن‌، سخنان‌ رسول‌ اكرم‌، سخنان‌ ائمة‌ اطهار در شما تأثيري‌ ديگه‌ نميكنه‌ بترسيد از اينكه‌ دلتون‌ مرده‌ باشه‌ و مرده‌ بودن‌ هم‌ تعفن‌ داره‌. حتي‌ همانطوري‌ كه‌ بعضي‌ از اولياء خدا بعضي‌ از آنهايي‌ كه‌ شامه‌اشون‌ باز شده‌، بوي‌ عطر اولياء خدا را استشمام‌ مي‌كنند، آنها بوي‌ گند مرده‌هاي‌ غافل‌ از ياد خدا را هم‌ استشمام‌ مي‌كنند. منتهي‌ خداي‌ تعالي‌ نمي‌خواد بندگانش‌ خيلي‌ مفتضح‌ بشه‌. ستار العيوبه‌. ستار العيوبه‌ پروردگار. نمي‌گذاره‌ خيلي‌ مردم‌ اين‌ را بفهمند. و الا هستند. امروز پيغمبر اكرم‌ توي‌ بستر كسالت‌ افتاده‌. اطرافش‌ اينها جمع‌ شدند. پيغمبر نگاه‌ كرد ديد از همين‌ الان‌ دارند تخلف‌ مي‌كنند. دستورات‌ پيغمبر را عمل‌ نمي‌كنند. ما چطور راضي‌ بشويم‌ در جبهة‌ جنگ‌ برويم‌ و پيغمبر مريض‌ باشه‌، توي‌ خانه‌ افتاده‌ باشه‌. هر كدام‌ به‌ يك‌ عنواني‌. من‌ پدر زنم‌، آن‌ يكي‌ گفت‌ من‌ خيلي‌ نزديكم‌. و امثال‌ اينها. اطراف‌ پيغمبر جمع‌ شدند. پيغمبر اكرم‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ اين‌ افراد كرد. فرمود ايتوني‌ بدوات‌ و بياض‌. اين‌ را همة‌ اهل‌ حديث‌ نوشتند. حتي‌ در صحيح‌ بخاري‌ اهل‌ سنت‌ نوشتند كه‌ فرمود براي‌ من‌ قلم‌ و كاغذ بياريد.

 يك‌ شخصي‌ است‌ بنام‌ شهرستاني‌ كه‌ كتابي‌ داره‌ كه‌ ششصد يا هفتصد سال‌ قبل‌ نوشته‌ شده‌ بنام‌ ملل‌ و نحل‌، فارسي‌ هم‌ هست‌ منتهي‌ فارسي‌ قديمي‌ است‌. در آنجا مي‌نويسه‌ اول‌ اختلافي‌ كه‌ بين‌ مسلمانها اتفاق‌ افتاد، اينجا بود كه‌ بوسيلة‌ چون‌ سني‌ است‌ اينطوري‌ ميگه‌. بوسيلة‌ فاروق‌ حق‌ و ثواب‌، عمر بن‌ خطاب‌ انجام‌ شد. با همين‌ تعبير. كه‌ پيغمبر فرمود برام‌ قلم‌ و كاغذ بياريد تا وصيت‌ نامه‌ بنويسم‌. اين‌ كتاب‌ ملل‌ و نحل‌ معروفه‌، فارسي‌ هم‌ هست‌. در همين‌ صفحات‌ اول‌ كتاب‌ هم‌ هست‌. مي‌تونيد مراجعه‌ كنيد. فرمود من‌ مي‌خوام‌ وصيتنامه‌ بنويسم‌، وصيت‌ كنم‌. اين‌ يك‌ حق‌ هر كسي‌ است‌ كه‌ از دار دنيا مي‌خواد بره‌ مخصوصا كسي‌ كه‌ مي‌خواد عالمي‌ را عوض‌ كنه‌. يك‌ وصيت‌ نامه‌ مي‌نويسم‌. قلم‌ و كاغذ برام‌ بياريد. پيغمبر اكرم‌ تا امروز يا ننوشته‌ يا خيلي‌ كم‌ نوشته‌. اگر اين‌ نامه‌ نوشته‌ ميشد در موزه‌ها نگه‌ داشته‌ ميشد. چون‌ خط‌ منحصر به‌ فرد پيغمبر اكرم‌ بوده‌ و اگر پيغمبر مي‌نوشت‌ كه‌ بعد از من‌ جانشين‌ من‌ كيه‌، اين‌ همه‌جا ثبت‌ ميشد. توي‌ كتابها ثبت‌ ميشد، در ميان‌ موزه‌ها باقي‌ مي‌ماند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ رفته‌ بودم‌ موزة‌ بزرگ‌ استانبول‌ يا اسلامبول‌. آن‌جا ديدم‌ قباي‌ پيغمر را نگه‌ داشتند با چه‌ عظمتي‌، در خانة‌ پيغمبر اكرم‌ را نگه‌ داشتند، شمشير ابابكر و عمر و عثمان‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نگه‌ داشتند. خوب‌، يكي‌ دو تا نامه‌ هم‌ از پيغمبر، يكي‌ نامه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ قيصر روم‌ مي‌نويسد و يك‌ نامة‌ ديگر را هم‌ نگه‌ داشته‌ بودند. آنوقتي‌ كه‌ عثمانيها مسلط‌ شده‌ بودند بر عربستان‌ سعودي‌ فعلي‌، آنها را از آنجا براي‌ موزة‌ پايتخت‌ منتقل‌ كردند. الان‌ هم‌ هست‌. آنوقت‌ اگر يك‌ نامه‌اي‌ موقع‌ وفاتش‌، وصيتنامه‌اي‌ موقع‌ وفات‌ مي‌نوشت‌ در اين‌ جملة‌ حديث‌ مي‌فرمايد لاكتب‌ يعني‌ خودم‌ با دست‌ خودم‌ بنويسم‌. ديگري‌ منظور نبود كه‌ بنويسد. چون‌ فايده‌اي‌ هم‌ نداشت‌. اگر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ هميشه‌ آثار پيغمبر را مي‌نوشت‌، او مي‌نوشت‌؛ مردم‌ منكر مي‌شدند. اما اينجا مي‌فرمايد ايتوني‌ بدوات‌ و بياض‌ لاكتب‌ براي‌ اينكه‌ من‌ خودم‌ بنويسم‌. اين‌ مي‌ماند. بعضي‌ها خيلي‌ حواسشون‌ جمعه‌. در مواقع‌ حساس‌ مي‌آيند جلو را مي‌گيرند. مي‌دونند چيكار بكنند. نمي‌گذارند كارهايي‌ كه‌ آينده‌اشون‌ را خراب‌ ميكنه‌ و هدفشون‌ را از بين‌ ميبره‌، اين‌ كارها انجام‌ بشه‌. چه‌ بكند كه‌ اين‌ نامه‌ نوشته‌ نشه‌. بايد يك‌ دعوايي‌ ايجاد بكنه‌، يك‌ سر و صدايي‌ راه‌ بيندازه‌، جوري‌ بشه‌ كه‌ پيغمبر اينها را بيرون‌ كنه‌ كه‌ اگر هم‌ نوشت‌ ديگه‌ فايده‌ نداشته‌ باشه‌. لذا اين‌ جمله‌ را گفت‌ ان‌ الرجل‌ ليهجر. مصيبت‌ بارترين‌ كلمات‌ و حتي‌ مصيبت‌ بارترين‌ مسائل‌ روزگار همين‌ جمله‌ بود. اگر اين‌ جمله‌ گفته‌ نميشد، حسين‌ بن‌ علي‌ كشته‌ نميشد، اگر اين‌ جمله‌ گفته‌ نميشد در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زده‌ نميشد، اگر اين‌ جمله‌ گفته‌ نميشد امام‌ مجتبي‌ مثل‌ فردايي‌ آنطور از دار دنيا نمي‌رفت‌ و ساير ائمه‌ و حتي‌ امروز ما مبتلا به‌ غيبت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كه‌ و ضاقت‌ الارض‌، عظم‌ البلاء اينطور مبتلا نمي‌شديم‌. يك‌ كلمه‌ گاهي‌ يك‌ اثراتي‌ در عالم‌ داره‌ كه‌ اگر روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ جهنم‌ را بخواد از بين‌ ببره‌، من‌ فكر مي‌كنم‌ بخاطر همين‌ جمله‌ بايد نگهداره‌. آخه‌ چقدر اين‌ جمله‌ تأثير داشت‌. خيلي‌ مواظب‌ حرفهاتون‌ باشيد. گاهي‌ يك‌ كلمه‌، يك‌ لحظه‌ انسان‌ از دهانش‌ خارج‌ ميشه‌ دنيايي‌ را بهم‌ مي‌ريزه‌. ان‌ الرجل‌ ليهجر قد غلب‌ الوجع‌. درد برش‌ فشار آورده‌. نمي‌فهمه‌ چي‌ ميگه‌. خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ جمله‌. اگر فقط‌ شيعه‌ نوشته‌ بود ما شايد اينطور عنوان‌ نمي‌كرديم‌. زنها از پشت‌ پرده‌ قلم‌ و كاغذ دادند، نگرفتند. سر و صدا راه‌ افتاد. يك‌ پيغمبر بيست‌ و سه‌ سال‌ زحمت‌ كشيده‌ بگذاريدش‌ چيزي‌ بنويسه‌. دعوا شد. ابن‌ عباس‌ مي‌گفت‌ الرضيه‌ كل‌ الرضيه‌. تمام‌ مصيبت‌ آن‌ وقتي‌ بود كه‌ كنار بستر پيغمبر دعوا شد. پيغمبر اكرم‌ فرمود سزاوار نيست‌ كنار بستر من‌ دعوا كنيد. اينقدر به‌ شما از اتحاد حرف‌ زدم‌، از وحدت‌ حرف‌ زدم‌، تا اينهمه‌ من‌ به‌ شما توصيه‌ كردم‌ كه‌ با هم‌ يكي‌ باشيد، صفا داشته‌ باشيد، و اعتصموا بحبل‌ الله‌ جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمة‌ الله‌ عليكم‌ اذ كنتم‌ اعدائا و الف‌ بين‌ قلوبكم‌ و اصبحتم‌ بنعمتي‌ اخوانا. نخير دعوا بالا گرفت‌. كم‌ كم‌ مي‌خواست‌ كتك‌كاري‌ بشه‌. پيغمبر دستور داد همه‌ را بيرون‌ كنند و اون‌ هم‌ همين‌ را مي‌خواست‌ كه‌ همه‌ بيايند بيرون‌. خوب‌ اين‌ لكة‌ ننگ‌ را از خودش‌ چطور پاك‌ كنه‌؟ مي‌رند مردم‌ پخش‌ مي‌كنند كه‌ اين‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ زده‌ و بعد به‌ درد خلافت‌ نميخوره‌. وقتي‌ همه‌ را بيرون‌ كردند، پيغمبر هم‌ از دار دنيا رفت‌، دو تا دستش‌ را گذاشت‌ دو طرف‌ در خانه‌ نمي‌گذاشت‌ كسي‌ وارد خانه‌ بشه‌. ميگفت‌ پيغمبر نمرده‌. چطور شد حضرت‌ عيسي‌ به‌ آسمان‌ بره‌ پيغمبر ما بميره‌. نمرد. نمي‌گذارم‌ كسي‌ وارد بشه‌. ابي‌ بكر در مسجد نشسته‌ بود. خبر به‌ ابي‌ بكر دادند كه‌ ايشان‌ يك‌ همچنين‌ ادعائي‌ داره‌. گفت‌ بياريدش‌ پيش‌ من‌ تا من‌ حاليش‌ كنم‌. آوردند. جمعيت‌ هم‌ حالا مسئله‌اي‌ است‌ جديد. اطرافش‌ را گرفتند. پيغمبر را ديگه‌ ول‌ كردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مشغول‌ غسل‌ و كفن‌ و دفنه‌. رفتند مسجد. ابي‌ بكر گفت‌ مگر تو نشنيدي‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ را كه‌ و من‌ محمد الا رسول‌ قد خلت‌ من‌ قبله‌ الرسل‌ افمن‌ مات‌ او قتل‌ انقلبتم‌ علي‌ اعقابكم‌ يا انك‌ ميت‌ و انهم‌ ميتون‌. تو اي‌ پيغمبر مي‌ميري‌ و همه‌ هم‌ مي‌ميرند. گفت‌ عجب‌ تو مرد دانشمندي‌ هستي‌. دستت‌ را بده‌ باهات‌ بيعت‌ كنم‌. تو به‌ درد، قرآن‌ را اينجور خوب‌ بلدي‌. سياست‌ عجيب‌. بده‌ دستت‌ را. بيعت‌ كرد. احتياج‌ به‌ سقيفه‌ و اين‌ حرفها نبود. اصلا اين‌ برنامه‌ براي‌ همين‌ بود.

 ايني‌ هم‌ كه‌ اول‌ خودش‌ خليفه‌ نشد، مي‌تونست‌ خليفه‌ بشه‌. هر كاري‌ كه‌ بر خلاف‌ صراط‌ مستقيم‌ و برنامة‌ صحيح‌ باشه‌، اولش‌ فحش‌ داره‌. گفت‌ باشه‌ اول‌ فحشهايش‌ را به‌ اين‌ بدهند بعد نوبت‌ ما ميشه‌. حضرت‌ فاطمة‌ زهرا مي‌فرمايد كه‌ يا ابتا هذه‌ السامري‌ و عجله‌. از اين‌ جمله‌ خيلي‌ ميشه‌ استفاده‌ كرد. پدر اين‌ سامري‌ است‌ اينهم‌ گوساله‌اش‌ است‌.

 پيغمبر با دلي‌ پر از خون‌ از دار دنيا رفت‌. پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ از دار دنيا رفت‌ نگاهي‌ ميكرد مي‌ديد كه‌ فاطمه‌اش‌ نشسته‌ و داره‌ اشك‌ مي‌ريزه‌، صداش‌ زد. يك‌ چيزي‌ در گوشش‌ گفت‌. اف‌ بر اين‌ دنيا. كه‌ آنقدر دنيا پست‌ باشه‌ كه‌ وقتي‌ به‌ فاطمه‌ خبر شهادتش‌ را مي‌دهند، خوشحال‌ بشه‌. آنهم‌ خانمي‌ كه‌ در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ است‌. اف‌ بر اين‌ دنيا كه‌ زهرا هيجده‌ سال‌ توي‌ اين‌ دنيا بمانه‌ اما عايشه‌ هشتاد سال‌. اف‌ بر اين‌ دنيا كه‌ فاطمة‌ زهرا بگويد صبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انها صبت‌ علي‌ الايام‌ سرن‌ لياليا. اف‌ بر اين‌ دنيايي‌ كه‌ مثل‌ فردائي‌ امام‌ مجتبي‌ سرش‌ را در ميان‌ طشت‌ ببرد و خون‌ از حلق‌ مباركش‌ بريزد و حسين‌ بن‌ علي‌ بيايد و عمامه‌ از سر بردارد و مصيبت‌ زده‌ بشود و بخواهد از آن‌ كوزة‌ زهر بخوره‌. حضرت‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ او بفرمايد لا يوم‌ كيومك‌ يا ابا عبد الله‌. اف‌ بر اين‌ دنيا. پيغمبر از دار دنيا رفته‌. بدن‌ مقدسش‌ در ميان‌ خانه‌ گذاشته‌ شده‌، قبائل‌ مختلف‌ مي‌آيند بر اين‌ بدن‌ مطهر و پاك‌ و پاكيزه‌ نماز مي‌خوانند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ غسلش‌ داده‌. وقتي‌ كه‌ چشمش‌ به‌ ناف‌ مبارك‌ حضرت‌ مي‌افته‌ صدا ميزنه‌ بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌ يا رسول‌ الله‌ فزت‌ و الله‌ فوزا عظيما. ولي‌ آنها در ميان‌ سقيفه‌ نشستند و براي‌ پيغمبر خليفه‌ تعيين‌ كردند و نگذاشتند دين‌ مقدس‌ اسلام‌ در صراط‌ مستقيم‌ خودش‌ حركت‌ كنه‌ كه‌ به‌ خدا قسم‌ اگر در خانة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باز بود، شما از همين‌ مقداري‌ كه‌ در خانة‌ آن‌ حضرت‌ باز بوده‌، استفاده‌هاي‌ علمي‌ كه‌ مي‌كنيد ببينيد چقدره‌؟ علي‌ چهار سال‌ زبانش‌ باز بود در عين‌ اينكه‌ سه‌ تا جنگ‌ براش‌ بوجود آوردند. در عين‌ حال‌ نهج‌ البلاغة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، كلمات‌ قصار علي‌ بن‌ ابيطالب‌، سخنان‌ آن‌ حضرت‌ كه‌ شايد ده‌ برابر نهج‌ البلاغه‌ ميشه‌، در اختيار مردم‌ گذاشته‌ ميشد، بقية‌ عمرمان‌ و و بقية‌ عمر اسلام‌ در خانة‌ ائمة‌ اطهار باز بود، اگر امروز حجة‌ ابن‌ الحسن‌ غائب‌ نبود، شما ببينيد از نظر علمي‌، از نظر فرهنگي‌ بشريت‌ كجا بود؟

 متأسفانه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كتابي‌ نوشته‌، پيغمبر بيان‌ كرده‌ و علي‌ نوشته‌ است‌. كتابي‌ است‌ كه‌ به‌ قطر ران‌ شتر، خيلي‌ها به‌ خدمت‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ آن‌ را ديده‌اند. پيغمبر فرموده‌ در تفسير قرآن‌ و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ نوشته‌. تمام‌ احكام‌ آنجا هست‌. مشروح‌ تمام‌ مسائل‌ در آنجا به‌ وضوح‌ بيان‌ شده‌. لقد يسرنا (قطع‌ صداي‌ نوار)

 زمان‌ ما، زمان‌ ظهور حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌، آن‌ قرآن‌، آن‌ كتاب‌، آن‌ تفسير قرآن‌ را خواهيم‌ ديد. آورد در ميان‌ مسجد گفت‌ من‌ اين‌ را نوشته‌ام‌ از جانب‌ پيغمبر اكرمه‌ نگاه‌ كنيد. كلمات‌ پيغمبر اكرمه‌. خط‌ هم‌ خط‌ منه‌. گفتند ما به‌ قرآن‌ و كتاب‌ تو احتياج‌ نداريم‌ يا علي‌. ازش‌ قبول‌ نكردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ گفت‌ ما مي‌گذاريم‌ اين‌ كتاب‌ به‌ درد شما نميخوره‌. شما هنوز بچة‌ دبستانيد. مي‌گذارم‌ معلم‌ قرآن‌، معلم‌ اين‌ كتاب‌ وقتي‌ كه‌ مردم‌ رشد فكري‌ پيدا كردند، بشريت‌ كلاسهاي‌ مختلفش‌ را گذروند، سرش‌ به‌ سنگ‌ خورد، رشد فرهنگي‌ پيدا كرد، رشد علمي‌ پيدا كرد، آنجا ميدم‌ به‌ استادش‌ بياره‌. لذا لن‌ يفترقا حتي‌ يردا علي‌ الحوض‌. كتاب‌ خدا و عترت‌ اينها با همند. اين‌ را بدونيد. قرآني‌ كه‌ مجمل‌ باشه‌ هر كسي‌ به‌ رأي‌ خودش‌ تفسير بكنه‌، اين‌ قرآن‌ زياد نميتونه‌ هادي‌ همه‌ باشه‌. قرآني‌ كه‌ پيغمبر تفسير كنه‌، انما يعرف‌ القرآن‌ من‌ خوطب‌ به‌ قرآن‌ را كسي‌ مي‌فهمد كه‌ خطاب‌ بهش‌ شده‌ و او پيغمبر اكرمه‌. او بيان‌ كرده‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ كه‌ معصومه‌ يك‌ دونه‌ غلط‌ نمي‌نويسه‌، اونهم‌ نوشته‌. اين‌ كتاب‌ روي‌ دست‌ حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. ما همه‌اش‌ وقت‌ ظهور فكر مي‌كنيم‌ حضرت‌ مي‌آد يك‌ چند كلمه‌ خودش‌ را معرفي‌ ميكنه‌ و يك‌ چند كلمه‌ هم‌ روضه‌ ميخوانه‌ و تمام‌ ميشه‌. نه‌. اول‌ كلاسه‌، اول‌ درسه‌، اول‌ رشد فرهنگ‌ و علم‌ بشريته‌. مي‌آد با آن‌ كتاب‌ كه‌ هر صفحه‌ايش‌ به‌ خدا قسم‌ از سالها تحصيلات‌ علمي‌ و ديني‌ ارزشش‌ بيشتره‌. رشد علمي‌ ميده‌ به‌ همه‌. تمام‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر و ائمة‌ اطهار و علما تا زمان‌ ظهور، هر چه‌ آمدند از بيست‌ و هشت‌ حرف‌ علم‌، دو حرفش‌ را بيان‌ كردند. يعني‌ از علوم‌ قرآن‌ دو حرفش‌ را بيان‌ كردند، شش‌ بخش‌ ديگري‌ را حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ بيان‌ ميكنه‌. ما اگر امام‌ زمان‌ را براي‌ هيچ‌ چيز نخواسته‌ باشيم‌ جز براي‌ اينكه‌ فهممون‌ بالا بره‌، علممون‌ بالا بره‌، رشد فكريمون‌ بالا بره‌، هم‌ در علوم‌ مادي‌ هم‌ در علوم‌ معنوي‌، هم‌ در ارتباط‌ با اعتقادات‌، هم‌ در ارتباط‌ با اخلاق‌ و تزكية‌ نفس‌، هم‌ در ارتباط‌ با علوم‌ جوي‌ و افلاك‌ و زمين‌ و معادن‌ و همة‌ مسائل‌، رشد فكري‌ و علمي‌ بالا ميره‌ و ما بايد دست‌ به‌ دعا برداريم‌ بگيم‌ يا الله‌.

 اي‌ خدا عظم‌ البلاء، برح‌ الخفاء خدايا ضاقت‌ الارض‌ دنياي‌ بي‌ امام‌ زمان‌ اين‌ تنگه‌. امام‌ زمان‌ هست‌ آنجايي‌ كه‌ ما اماممون‌ را نبينيم‌ آدرسش‌ را نداشته‌ باشيم‌، از علومش‌ استفاده‌ نكنيد، مرده‌اي‌ باشيم‌ كه‌ نتونيم‌ بفهميم‌ كه‌ امام‌ يعني‌ چه‌؟ اين‌ دنيا بر ما تنگه‌. ضاقت‌ الارض‌. به‌ آسمان‌ هم‌ كه‌ نمي‌گذارند بريم‌. و منعت‌ السماء. خدايا تو يار ما باش‌، كمك‌ ما باش‌ انت‌ المستعان‌ خدايا ما به‌ تو شكايت‌ مي‌كنيم‌. آخر ما چه‌ كرديم‌ كه‌ همه‌ پيغمبرشون‌ را مي‌ديدند، امامشون‌ را مي‌ديدند اشكوا اليك‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا. اشكوا اليك‌ كثرة‌ عدونا و قلة‌ عددنا. شب‌ شهادت‌ رسول‌ اكرمه‌. ما فردا شب‌ انشاء الله‌ براي‌ امام‌ مجتبي‌ عزاداري‌ مي‌كنيم‌. امشب‌ چراغها را خاموش‌ كنند. حال‌ عزايي‌ انشاء الله‌ پيدا كنيم‌. يا بقية‌ الله‌ آيا نمي‌خواهيد براي‌ مجلس‌ عزايي‌ كه‌ ولو در شأن‌ شما خاندان‌ نيست‌ ولي‌ بزرگواري‌ شما، عنايات‌ شما ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ از اين‌ مجالس‌ كوچك‌ هم‌ يك‌ سري‌ بزنيد و مي‌خواهيم‌ تسليتي‌ به‌ محضرتون‌ عرض‌ كنيم‌. پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفت‌. اي‌ كاش‌ ما مي‌بوديم‌ در آن‌ كنار بدن‌ مطهر آن‌ حضرت‌ و با فاطمة‌ زهرا شما زنها و با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شما مردها هم‌ ناله‌ مي‌شديد. حالا امشب‌ بد نيست‌ با امام‌ زمانتون‌ هم‌ ناله‌ بشيد. يا رسول‌ الله‌ بزرگترين‌ مصيبت‌ براي‌ ما شهادت‌ شما بود. شما از اين‌ مردم‌ اجر و مزدي‌ نخواستيد جز محبت‌ به‌ ذوي‌ القرباتون‌. اما بدانيد، بدانيد كه‌ هنوز آب‌ غسل‌ شما خشك‌ نشده‌ بود، آمدند در خانة‌ وحي‌، آن‌ خانه‌اي‌ كه‌ شما وقتي‌ مي‌آمديد دستتون‌ را به‌ طرف‌ در مي‌زديد مي‌گفتيد السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ بيت‌ النبوة‌ اينها بدون‌ اجازه‌ ريختند، در را آتش‌ زدند، پهلوي‌ دخترت‌ فاطمة‌ زهرا را شكستند، ريسمان‌ به‌. ريسمان‌ آوردند. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ طرف‌ مسجد كشيدند. فاطمة‌ زهرا خواست‌ مانع‌ شود. با غلاف‌ شمشير آنچنان‌ به‌ بازويش‌ زدند كه‌ بازويش‌ را شكستند.

 همه‌ با توجه‌ يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌ يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌ يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌ يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌، يا رسول‌ الله‌

 

۲ شوال ۱۴۱۵ قمری – ۱۱ اسفند ۱۳۷۳ قمری – مقام‌ توبه‌، صراط‌ مستقيم‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 امروز روز عيد فطر بود. عيدي‌ كه‌ در دعايي‌ كه‌ امروز در قنوت‌ نماز خونده‌ ميشد، مي‌گفتيم‌ كه‌ الذي‌ جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. و لمحمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ و فرجهم‌. ذخرا و شرفا و مزيدا. عيد يعني‌ چه‌؟ عيد از عود مي‌آد. برگشت‌. انسان‌ اگر به‌ زندگي‌ جديد برگرده‌ اين‌ را ميگن‌ عيد. اگر تا بحال‌ يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌، مثلا آدم‌ معصيتكاري‌ بوده‌، شروع‌ ميكنه‌ به‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ و زندگي‌ جديدي‌ پيدا ميكنه‌، اين‌ روزي‌ كه‌ اين‌ زندگي‌ جديد برايش‌ پيدا شده‌، اين‌ روز عيده‌. گاهي‌ يك‌ عيدهايي‌ هست‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌. مثل‌ همين‌ عيد فطر، اين‌ ماه‌ رمضان‌ در يك‌ برنامة‌ خاصي‌ بوديد، روزه‌ مي‌گرفتيد، شبها بيدار بوديد و طبق‌ آن‌ برنامه‌ زندگيتون‌ را تنظيم‌ كرديد و از فردا يا از امروز مي‌خوايد به‌ زندگي‌ يك‌ نحوة‌ ديگري‌ داشته‌ باشيد. يعني‌ شروع‌ بكنيد به‌ يك‌ زندگي‌ جديد. بر مي‌گرديد به‌ قبل‌ از ماه‌ رمضان‌ مثلا. برمي‌گرديد به‌ همان‌ زندگي‌ قبلتون‌. شما هر شب‌ اين‌ موقع‌ شب‌ اينجا نبوديد. مشغول‌ افطار و بعد هم‌. ولي‌ امشب‌ هستيد. روزهاي‌ قبل‌ مثل‌ امروز ظهري‌ ناهار نخورديد. ولي‌ امروز خورديد. حق‌ هم‌ نداشتيد كه‌ نخوريد. يعني‌ حق‌ نداشتيد كه‌ روزه‌ داشته‌ باشيد. از امشب‌ مي‌ريد انشاء الله‌ ساعت‌ نه‌، نه‌ و نيم‌ مي‌خوابيد كه‌ براي‌ نماز شب‌ بيدار بشيد. شبهاي‌ ديگه‌ گاهي‌ ميرسونديد به‌ سحر و گاهي‌ هم‌ ديرتر مي‌خوابيد. چون‌ صبح‌ مي‌خوابيديد مثلا. و خلاصه‌ برنامه‌ عوض‌ ميشه‌. اين‌ عيد فطر يك‌ قدري‌ روشنه‌ وضعش‌. عيدهاي‌ ديگه‌ آنهم‌ يك‌ مناسبتهايي‌ داره‌ كه‌ وضعش‌ روشنه‌. مثلا عيد قربان‌. اصلش‌ مال‌ حجاجه‌. اينها وقتي‌ كه‌ تمام‌ برنامه‌هاي‌ حج‌ را انجام‌ مي‌دهند و به‌ روز عيد قربان‌ مي‌رسند، در واقع‌ از احرام‌ مي‌آن‌ بيرون‌، اينها يك‌ زندگي‌ جديدي‌ پيدا مي‌كنند. تا حالا حاجي‌ نبودند از حالا ميشن‌ حاج‌ آقا و تابحال‌ اين‌ وظيفة‌ واجب‌ خيلي‌ مؤكد اسلامي‌ را انجام‌ نداده‌ بودند، از حالا ديگه‌ انجام‌ دادند. تا حالا اگر مي‌مردند بهشون‌ گفته‌ ميشد مت‌ يهوديا او نصرانيا. يا يهودي‌ بمير يا نصراني‌ بمير. اما حالا ميگن‌ ميتوني‌ مسلمان‌ بميري‌.

 يا عيد غدير. تا روز عيد غدير مردم‌ مسلمان‌ دينشون‌ كامل‌ نبود. ولايت‌ و امامت‌ حضرت‌ امير تالمؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ محرز نبود. فقط‌ دو اصل‌ داشتند. يكي‌ توحيد و يكي‌ هم‌ نبوت‌. اصل‌ سومي‌ آمده‌ زندگي‌ را متحول‌ كرده‌ بنام‌ ولايت‌. كه‌ اليوم‌ اكملت‌ لكم‌ دينكم‌. و اتممت‌ عليكم‌ نعمتي‌. و رضيتم‌ لكم‌ الاسلام‌ دينا. ببينيد اينهم‌ عيده‌. يا مثلا در روز جمعه‌. اين‌ چهار عيد اسلامي‌، هر هفته‌ يك‌ مسلمان‌ بايد يك‌ تجديدي‌ در زندگيش‌ بكنه‌، نواقصش‌ را برطرف‌ بكنه‌ و بالاخره‌ هر روزي‌ كه‌ يك‌ نعمت‌ بزرگي‌ به‌ انسان‌ ميرسد و توفيقش‌ براي‌ انسان‌ ميرسد، براي‌ انسان‌ عيده‌. نعمت‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در روز نيمة‌ شعبان‌ اين‌ عيده‌. نعمت‌ وجود پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، تمام‌ روزهاي‌ تولد ائمه‌، اينها عيده‌. عيد بالاخره‌ در عيد بايد انسان‌ يك‌ تجديد زندگي‌ داشته‌ باشه‌. تجديد زندگي‌ به‌ نحو احسن‌. اين‌ را ميگن‌ عيد. برگشت‌ به‌ سعادت‌. برگشت‌ به‌ يك‌ چيز تازه‌. برگشت‌ به‌ يك‌ نشاط‌. برگشت‌ به‌ يك‌ موفقيت‌، برگشت‌ به‌ يك‌ اصلاح‌ در زندگي‌. اينها عيد اسمش‌ هست‌.

 اما آمد و انسان‌ بي‌ تفاوت‌ شد. نه‌ براش‌ عيد فطر و قربان‌ و غدير و اينها فرقي‌ نكرد و هيچ‌ تغييري‌ در زندگي‌ نداد. اين‌ يا مسلمان‌ نيست‌ يا عيد براي‌ او نيست‌. الذي‌ جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. براي‌ مسلمان‌ عيده‌. در يك‌ روايت‌ هست‌ ليس‌ العيد لمن‌ لبس‌ الجديد. فقط‌ لباس‌ نوي‌ تهيه‌ بكنه‌ انسان‌ و بپوشه‌ اين‌ عيد ميشه‌. نه‌. عيد به‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ كار باصطلاح‌ از نظر ذهني‌ يك‌ كار جديدي‌ بكنه‌. بعضي‌ها هستند بر مي‌گردند به‌ گناه‌ و معصيت‌ در روزهاي‌ عيد. عيد نوروز عيد به‌ گناه‌ و معصيت‌ گاهي‌ هست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ ديد و بازديدهاي‌ آميختة‌ با گناه‌، برخوردهاي‌ بسيار زشت‌، نشست‌ و برخاستهاي‌ فاميلي‌ كه‌ صلة‌ رحم‌ كه‌ حساب‌ نميشه‌، قطع‌ رحم‌ هم‌ بعضي‌هاش‌ هست‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ وقتي‌ وارد يك‌ مجلسي‌ شد كه‌ رحم‌ انسان‌، انسان‌ را وادار به‌ گناه‌ كرد يا شما اونها را وادار به‌ گناه‌ كرديد و از خدا دورشون‌ كرديد، قطع‌ رحمه‌. اين‌ را بدونيد. اگر انسان‌ يك‌ مجلسي‌ داشته‌ باشد كه‌ معصيت‌ بشه‌ بعنوان‌ صلة‌ رحم‌ رفته‌. ولي‌ اين‌ رحمش‌ را از خدا قطع‌ كرده‌ و يا رحم‌ او اين‌ را از خدا قطع‌ كرده‌. اين‌ قطع‌ رحمه‌. الذين‌ يصلون‌ ما امر الله‌ بهي‌ ان‌ يوصل‌. خداي‌ تعالي‌ امر كرده‌ كه‌ ما به‌ آنچه‌ كه‌ او گفته‌ وصل‌ بشيم‌، وصل‌ كنيم‌، طبق‌ برنامة‌ او صلة‌ رحم‌ بايد انجام‌ بديم‌. بهرحال‌ از مجموع‌ رواياتي‌ كه‌ دربارة‌ عيد وارد شده‌، هر عيدي‌ بطور كلي‌ و اعياد خاص‌ بطور خصوصي‌، خلاصه‌اش‌ اينكه‌ انسان‌ يك‌ تجديدي‌ در روحيه‌اش‌ بشه‌. اگر در توقف‌ بوده‌، حركت‌ كنه‌. اگر در مثلا عقب‌ نشيني‌ بوده‌، متوقف‌ بشه‌. اگر رو به‌ تنزل‌ بوده‌، نگذاره‌ تنزل‌ بكنه‌. و بهرحال‌ بايد انسان‌ يك‌ تجديد نظري‌ در روز عيد براش‌ بشه‌. شما اين‌ را بدانيد. منتهي‌ ما سخت‌ نمي‌گيريم‌. اين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ بعضي‌ شايد توي‌ مجلس‌ متوجه‌ عرض‌ من‌ نشوند. ولي‌ اكثر شماها متوجه‌ هستيد. هر مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ را كه‌ انسان‌ وارد ميشه‌، آن‌ روزي‌ كه‌ بهش‌ مرحله‌ داده‌ ميشه‌ و مرحله‌اش‌ عوض‌ ميشه‌ و يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ كمال‌ بر مي‌داره‌، آن‌ روز روز عيدشه‌. شايد بزرگترين‌ عيد، و كل‌ فايدة‌ عيد در همين‌ باشه‌ كه‌ يك‌ قدم‌ بطرف‌ كمالات‌ انسان‌ برداره‌. من‌ مطلبي‌ را كه‌ مي‌خواستم‌ براي‌ شما عرض‌ كنم‌، آن‌ روزي‌ كه‌ شما متوجه‌ شديد كه‌ خداي‌ تعالي‌ توبة‌ شما را پذيرفته‌. به‌ حق‌ حق‌ قسم‌، كه‌ اگر بزرگترين‌ عيد همان‌ روز را براي‌ شخص‌ خودتون‌ بدانيد، باز كمه‌. عيد انسان‌ آن‌ روزي‌ است‌ كه‌ خدا از او راضي‌ شده‌ باشه‌. عيد يك‌ شخص‌ باصطلاح‌ سالك‌ الي‌ الله‌، روندة‌ بسوي‌ خدا، تائب‌ الي‌ الله‌ آن‌ روزي‌ است‌ كه‌ به‌ تمام‌ معنا يقين‌ كند كه‌ خدا از او راضيه‌ و خدا تبديل‌ كرده‌ سيئات‌ او را به‌ حسنات‌. اين‌ بزرگترين‌ عيده‌. يك‌ خورده‌اي‌ روي‌ اين‌ مطالب‌ فكر بكنيد.

 آن‌ روزي‌ كه‌ از گناه‌ پاك‌ بشيد، آن‌ روزي‌ كه‌ يقين‌ كنيد با حسن‌ ظن‌ به‌ پروردگار، چون‌ بعضي‌ها سوء ظن‌ به‌ خدا دارند. آنها را نميگم‌. آنها اساسا همين‌ سوء ظنشون‌ به‌ پروردگار، يك‌ معصيت‌ بزرگي‌ است‌ كه‌ انجام‌ ميدن‌. بعضي‌ها مرحلة‌ توبه‌اشون‌ وقتي‌ تمام‌ ميشه‌، تازه‌ ميان‌ ميگن‌ حالا واقعا خدا ما را بخشيده‌؟ اين‌ سوء ظن‌ به‌ پروردگاره‌. بايد به‌ خدا انسان‌ سوء ظن‌ نداشته‌ باشه‌. روز اول‌ توبة‌ تو قبول‌ شد. اين‌ چهل‌ روز، اين‌ مدت‌ كه‌ شما به‌ برنامة‌ توبه‌ باصطلاح‌ پافشاري‌ كردي‌ و مرحلة‌ توبه‌ات‌ را انجام‌ دادي‌، اين‌ بخاطر اينه‌ كه‌ فكر خودت‌ را راحت‌ كني‌. يك‌ مدتي‌ عادت‌ كني‌. به‌ خاطر اينكه‌ به‌ اين‌ آسوني‌ توبه‌ات‌ را نشكني‌. به‌ اين‌ آسوني‌ متوقف‌ نشي‌. يقين‌ كني‌ كه‌ خدا ازت‌ راضيه‌. و الا اگر كسي‌ يك‌ مدتي‌ كه‌ حداكثرش‌ چهل‌ روزه‌ هي‌ گفت‌ خدايا من‌ را ببخش‌. هر روز گفت‌، هر ساعت‌ گفت‌، گفت‌ الهي‌ البست‌ الخطايا ثوب‌ المذلتي‌ منك‌ لباس‌ مسكنتي‌ و امات‌ قلبي‌ عقيم‌ جلاليت‌ و احيي‌ به‌ توبتي‌ منك‌ يا ملي‌ و رؤيتي‌. خدايا اين‌ دل‌ من‌، اين‌ روح‌ من‌ مرده‌ در اثر گناه‌. تو زنده‌اش‌ كن‌. و احيي‌ بتوبتي‌ منك‌ يا املي‌. اي‌ آرزوي‌ من‌. اي‌ نهايت‌ آرزوي‌ من‌. اين‌ را هر روز خوند. هر روز خدا را بعنوان‌ يك‌ توبه‌پذير، هزار مرتبه‌ هي‌ ياد خدا را به‌ ياد خدا و توابيت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار و يا هر جا مي‌نشينه‌، هر حركتي‌ كه‌ ميكنه‌، دائما به‌ فكر اين‌ باشد كه‌ خدا توبه‌اش‌ را قبول‌ كنه‌، خدا را شماها نشناختيد كه‌ ميگيد، اين‌ سوء ظن‌ به‌ پروردگار معناش‌ همينه‌ كه‌ خدا را نشناختي‌ كه‌ ميگي‌ خدا آيا توبة‌ من‌ را قبول‌ كرده‌ يا نه‌؟ و همين‌ نشناختن‌ خدا و همين‌ سوء ظن‌، خودش‌ از گناهان‌ بزرگه‌ كه‌ تو داري‌ گناه‌ مي‌كني‌. چون‌ باز گناه‌ كردي‌. لذا باز بعيد است‌ كه‌ خدا تو را ببخشه‌. به‌ خدا سوء ظن‌ نداشته‌ باشيد.

 بنابراين‌ مي‌بينيد كه‌ روزي‌ كه‌ انسان‌ توبه‌اش‌ پذيرفته‌ ميشه‌، توبه‌اش‌ قبول‌ ميشه‌، پاك‌ از گناه‌ ميشه‌، حتي‌ گناهانش‌ تبديل‌ به‌ حسنات‌ ميشه‌، آن‌ روز، روز عيدشه‌. آن‌ روز بايد جشن‌ بگيره‌. آن‌ روز بايد صدقه‌ بده‌. آن‌ روز بايد مردم‌ را خوشحال‌ كنه‌ بخاطر اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ همچين‌ لطفي‌ كرده‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در عرض‌ كردم‌ جلسه‌ مي‌خواستم‌ برم‌، دلم‌ مي‌خواست‌ اين‌ مطالب‌ را در جلسات‌ خصوصي‌تر عرض‌ كنم‌، ولي‌ عيبي‌ نداره‌ عرض‌ كنم‌. وقتي‌ يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كمالات‌ را انسان‌ مي‌گذرانه‌، بايد حتي‌ از هر كاري‌ مهمتره‌. خدا يك‌ پسر به‌ شما داده‌. شما گوسفند ميكشي‌، اطعام‌ ميكني‌، خوشحالي‌، روي‌ پا نمي‌توني‌ بايستي‌، مخصوصا بچة‌ اول‌ باشه‌. حال‌ اينكه‌ اين‌ بچه‌ احتمالا ماية‌ بدبختيت‌ بشه‌. ان‌ من‌ اموالكم‌ و اولادكم‌ عدو لكم‌. همين‌ دشمن‌ تو بشه‌. همين‌ بچه‌اي‌ بشه‌ كه‌ بايد حضرت‌ خضر بكشدش‌ تا تو گمراه‌ نشي‌. جريان‌ آن‌ پسري‌ را كه‌ حضرت‌ خضر كشت‌ همين‌ بود. كه‌ پدر و مادرش‌ را گمراه‌ نكنه‌. اين‌ پسر اينقدر خوشحالي‌ نداره‌. اما تو از تمام‌ گناهانت‌ پاك‌ شدي‌. بيست‌ سال‌ عمرت‌ باشه‌، پنج‌ سال‌ گناه‌ را يك‌ دفعه‌ خدا بخشيده‌. و بعلاوه‌ بجاي‌ هر گناه‌، يك‌ كار ثوابي‌ برات‌ گذاشته‌. اين‌ جشن‌ نداره‌؟ اين‌ مهمتره‌ يا يك‌ پسر خدا بهت‌ داده‌ باشه‌؟ باقيات‌ صالحاتي‌ كه‌ هست‌ بعضي‌ها ميگن‌ بچه‌است‌، بعضي‌ها ميگن‌ كار خيري‌ است‌. بهترين‌ عمل‌ صالح‌ آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ پاك‌ از گناه‌ باشه‌. تا يك‌ مرحله‌اتون‌ تموم‌ ميشه‌، بايد اينقدر خوشحال‌ باشيد، منتهي‌ خوب‌ آسون‌ بدست‌ آمده‌ آسون‌ هم‌ از دست‌ ميره‌. ما اينقدر دوستاني‌ داشتيم‌ كه‌ چون‌ آسون‌ بدست‌ آوردند، آسون‌ هم‌ از دست‌ دادند. يكي‌ ميگه‌ من‌ چند سال‌ قبل‌ خدمت‌ شما بودم‌، اين‌ مراحل‌ را هم‌ گذروندم‌. ديگه‌ رفتيم‌ دنبال‌ زندگي‌، داماد شديم‌، اون‌ ميگه‌ عروس‌ شديم‌، اون‌ يكي‌ ميگه‌ نمي‌دونم‌ گرفتاري‌ پيدا كرديم‌. آسون‌ از دست‌ داديم‌. و اگر يك‌ خداي‌ سخت‌گيري‌ مي‌بود، اگر يك‌ استاد سختگيري‌ مي‌داشتيد، اگر يك‌ لااقل‌ شماها داريد الحمد لله‌. يك‌ فهم‌ و دركي‌ بعضي‌ مي‌داشتند كه‌ خودشون‌ اهميت‌ موضوع‌ را احساس‌ مي‌كردند، آسون‌ از دست‌ نمي‌دادند. آسون‌ از دست‌ نمي‌دادند. معنا داره‌ كه‌ خدا اينقدر به‌ اين‌ شخص‌ لطف‌ كنه‌ كه‌ گناهانش‌ را تبديل‌ به‌ حسنات‌ بكنه‌. باز دو مرتبه‌ اين‌ بره‌ گناه‌ بكنه‌. اين‌ شخص‌ را بايد چه‌ عرض‌ كنم‌. تعبيرات‌ تندي‌ به‌ ذهنم‌ مي‌آيد. بقول‌ يك‌ كسي‌ دل‌ انسان‌ هم‌ خنك‌ نميشه‌ جز همان‌ تعبيرات‌ را بكنه‌. در عين‌ حال‌ عفت‌ لسان‌ را حفظ‌ مي‌كنم‌. و الاّ بايد اين‌ آدم‌ را اصلا آدم‌ ندونست‌. اين‌ محترمانه‌ترين‌ حرفي‌ است‌ كه‌ بايد بهش‌ زد. تو اينقدر بي‌ ارزش‌، بي‌ عرضه‌ كه‌ آمدي‌ آمدي‌ خودت‌ به‌ جائي‌ رسيدي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ گناهانت‌ را برداشته‌ و بجاش‌ حسنات‌ گذاشته‌، تو اين‌ را مطمئن‌ شدي‌ و يقين‌ كردي‌. مثل‌ يك‌ آدم‌ نافهمي‌ باشه‌ كه‌ ماشينش‌ را سوار بشه‌. بناست‌ بره‌ مثلا فرض‌ كن‌، تهران‌ پنجاه‌ ميليون‌ تومان‌ پول‌ بگيره‌ اين‌ از اين‌ طرف‌ مثلا فرض‌ كنيد تايباد رفته‌ باشه‌. وسط‌ راه‌ بهش‌ ميگن‌ اينجا راه‌ اشتباهه‌. برگرده‌. بياد مثلا باز تا مشهد. باز برگرده‌ باز همين‌ راه‌ را بره‌. خيلي‌ نافهمه‌. و لذا اين‌ اشخاص‌ را خدا توبه‌اشون‌ را ديگه‌ معلوم‌ نيست‌ قبول‌ بكنه‌. اين‌ را شما بدونيد. اين‌ شعري‌ كه‌ صد بار اگر توبه‌ شكستي‌ باز آ اين‌ اصلا يك‌ پول‌ اين‌ شعر ارزش‌ نداره‌. اين‌ اصلا درست‌ هم‌ نيتس‌. توبه‌ اصلا معنا نداره‌ بازگشتش‌. توبوا الي‌ الله‌ توبة‌ نصوحا. يك‌ دفعه‌ توبه‌ بكنيد، يك‌ مرتبه‌ توبه‌ بيشتر نميشه‌ باشه‌. و الا در جا زدنه‌. شما از اينجا بريد سر يك‌ كيلومتري‌، باز برگرديد. باز بريد باز برگرديد. مثل‌ آن‌ نستجير بالله‌ بلانسبت‌ مثل‌ آن‌ الاغي‌ كه‌ دور آن‌ چيزها ميگرده‌. فايده‌اش‌ چيه‌؟ فايده‌اش‌ چيه‌؟ من‌ دارم‌ اخطار ميكنم‌ بهتون‌ امشب‌. امشب‌ چه‌ شبيه‌؟ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. بعد از يك‌ ماه‌ روزه‌ گرفتن‌، مرحلة‌ توبتون‌ را مثلا چندي‌ قبل‌ گذرونديد. نه‌ براي‌ عموم‌. يك‌ ماه‌ رمضان‌ روزه‌ گرفتيد، توبه‌ كرديد. روز عيد هم‌ آمد. زندگي‌ جديدي‌ شروع‌ كرديد و راه‌ عوضي‌ كه‌ رفته‌ بوديد حالا برگشتيد. ديگه‌ اگر باز دو مرتبه‌ بيفتيد توي‌ همان‌ گناهها، توي‌ همون‌ برنامه‌ها، نمي‌دونم‌ اسم‌ خودتون‌، هر كسي‌ اينجوريه‌ يك‌ اسمي‌ براي‌ خودش‌ غير از اسم‌ انسانيت‌ و غير از اسم‌ اسلامي‌، براي‌ خودش‌ تهيه‌ كنه‌. ببنيد جا داره‌ كه‌ در دم‌ مرگ‌ به‌ انسان‌ بگن‌ يا يهودي‌ بمير يا نصراني‌؟ مت‌ يهوديا او نصرانيا. به‌ همين‌ تندي‌ و سختي‌. قرص‌ باشيد در دينتون‌. نكنه‌ خداي‌ نكرده‌ از فردا برگرديد به‌ مثل‌ روز آخر ماه‌ شعبان‌ باشيد. و الا يك‌ ماه‌ بيخود روزه‌ گرفتيد. بيخود عبادت‌ كرديد. نگيد اينها را خدا نگه‌ مي‌داره‌ در روز قيامت‌ اين‌ ثوابها را به‌ ما ميده‌. نخير ليحبط‌ عملهم‌. حبط‌ عمل‌ ميشه‌. يعني‌ همه‌اش‌ زايل‌ ميشه‌. از آنطرف‌ هم‌ خدا هست‌. خداي‌ تعالايي‌ كه‌ ميگه‌ گناهان‌ شما را تبديل‌ به‌ حسنات‌ مي‌كنيم‌، حبط‌ عمل‌ هم‌ داره‌. نگيد حالا ما رفتيم‌ بعله‌ پولها را در ماه‌ رمضان‌ در بانك‌ مثلا، اين‌ اندوخته‌هامون‌ هست‌، نه‌ گاهي‌ جلوي‌ حسابتون‌ را مي‌گيرند. تو لياقت‌ نداري‌ اين‌ پولها را داشته‌ باشي‌، اين‌ ثوابها را داشته‌ باشي‌. حبط‌ عمل‌ مي‌شيد.

 كوشش‌ بكنيد كه‌ از امروز، ايني‌ كه‌ ميگم‌ جدي‌ ميگم‌ها آقايون‌. از امروز به‌ بعد يك‌ كوچكترين‌ گناه‌ نكنيد. اگر مي‌خوايد ماه‌ رمضانه‌، روزتون‌ قبول‌ بشه‌. اگر مي‌خوايد ماه‌ رمضانتون‌ براتون‌ مفيد باشه‌. اگر مي‌خوايد خدا را از خودتون‌ راضي‌ كنيد. كوچكترين‌ گناه‌ انسان‌ را باز برمي‌ گردونه‌ به‌ همان‌ معناي‌ اول‌. يك‌ مرحله‌ اگر به‌ كمال‌ مي‌ريد، انسان‌ اگر بگه‌ كه‌ خوب‌ ما الحمد لله‌ ما مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را گذرونديم‌ و خوشحال‌ بشه‌ و عجب‌ پيدا بكنه‌. خودش‌ همين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ نگذرونديد. خوشحال‌ باشيد. يك‌ قدمي‌ رفتيد به‌ طرف‌ كمال‌. عرض‌ كردم‌ خداميدونه‌ هر مرحله‌اي‌ از مراحل‌ كه‌ انسان‌ ميگذرونه‌. يك‌ مرحله‌اي‌ بعد از مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ داريم‌ كه‌ اين‌ مرحله‌ اسمش‌ مرحلة‌ شكره‌. بايد انسان‌ دائما شكر خدا را بكنه‌ كه‌ خدا من‌ را تا اينجا آورده‌. اين‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. به‌ جائي‌ انسان‌ را رسونده‌ كه‌ انبياء بودند، اولياء بودند. در نماز از خدا تقاضايش‌ را مي‌كرديد. در تمام‌ زندگي‌ تمام‌ اولياء خدا آخرين‌ خواسته‌اشون‌ اين‌ بوده‌. آنوقت‌ نه‌ بي‌ تفاوت‌. من‌ گاهي‌ ميبينم‌ بعضي‌ها را كه‌ مثلا مرحله‌اشون‌ عوض‌ ميشه‌ هميچين‌. چط‌وره‌ وضعت‌؟ بد نيست‌. هيچ‌ فرقي‌ براشون‌ نميكنه‌. البته‌ يك‌ قدريش‌ تقصير ماست‌. يك‌ مقداري‌ تقصير عطوفته‌، تقصير نميشه‌ گفت‌. عطوفت‌ و مهرباني‌ و سخت‌گيري‌ نكردن‌ خداي‌ تعالي‌ و ائمة‌ اطهار و پيغمبر اكرمه‌. و الاّ شما در بعضي‌ از رشته‌هاي‌ ديگه‌ بريد ببينيد آن‌ فارغ‌ التحصيل‌ چقدر بايد تشكر بكنه‌، چقدر بايد خوشحال‌ باشه‌. چه‌ جشني‌ ميگيره‌ كه‌ چي‌؟ شما ليسانست‌ را دادند دستتون‌. خوشحال‌. اين‌ ليسانس‌ به‌ چه‌ درد ميخوره‌؟ بقول‌ بعضي‌ها جنبه‌هاي‌ علميش‌ كه‌ مطرح‌ نيست‌. چون‌ اكثرا دانشجوها، برخلاف‌ طلبه‌ها، اين‌ را خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌. درسهاي‌ حوزوي‌ اين‌ خصوصيت‌ را دارد كه‌ درس‌ را براي‌ خاطر خود علمش‌ مي‌خونند. از روز اولي‌ كه‌ يك‌ طلبه‌ وارد درس‌ حوزه‌ ميشه‌، به‌ فكر چيز ياد گرفتنه‌ نه‌ به‌ فكر مدرك‌ گرفتن‌. اين‌ را شما بدونيد. به‌ فكر شغل‌ نيست‌، به‌ فكر مدرك‌ نيست‌، به‌ فكر نمره‌ نيست‌. به‌ فكر اينه‌ كه‌ يك‌ چيزي‌ ياد بگيره‌. ولي‌ در دانشگاه‌ اينطور نيستش‌. همه‌ به‌ فكر اينند كه‌ مدرك‌ بگيرند. آقا چند سال‌ ديگه‌ درست‌ تموم‌ ميشه‌؟ مگه‌ درس‌ تموم‌ شدني‌ داره‌. مگه‌ درس‌ تموم‌ شدنيست‌. چند سال‌ ديگه‌ درست‌ تموم‌ ميشه‌؟ دو سال‌ ديگه‌. خوب‌ آقا بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ مدرك‌ ميگيره‌. بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ استخدام‌ ميشه‌. بعدش‌ چي‌ ميشه‌؟ خوب‌ ماهانه‌ يك‌ چيزي‌ بهمون‌ ميدهند داماد ميشيم‌. ديگه‌ از اينجا ديگه‌ آنورتر هم‌ داره‌. نه‌ فوق‌ ليسانس‌ مي‌گيرم‌، دكترا مي‌گيريم‌، خوب‌ آن‌ آخر آخرش‌ چي‌ ميشه‌؟ نميگه‌ من‌ چيز مي‌خوام‌ ياد بگيرم‌. در يكي‌ از واقعا بدبختي‌ها همينه‌. مدركي‌ ميگيره‌ ميره‌ دنبال‌ شغل‌ و بعد از شغل‌ هم‌ زندگي‌ كردن‌. زندگي‌ كردن‌ همين‌ دنيا. خوب‌ بعد از اين‌ دنيا اين‌ به‌ دردت‌ مي‌خوره‌؟ اگر براي‌ مردم‌ كار بكني‌ حالا در هر شغلي‌ كه‌ باشي‌، براي‌ مردم‌ كار بكني‌ و خدمت‌ به‌ مردم‌ بكني‌، البته‌ هر بيسوادي‌ هم‌ ميتونه‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ بكنه‌. خدمتها مختلفه‌، گاهي‌ ميشه‌ خوب‌ يك‌ معلم‌ ميره‌ سر كلاس‌ يك‌ عده‌ را باسوادشون‌ ميكنه‌، اين‌ بهترين‌ خدمت‌ شايد در يك‌ مرحلة‌ مادي‌ باشه‌. يا اينكه‌ يك‌ كارگري‌ مي‌آد باغچة‌ خونة‌ شما را بيل‌ ميزنه‌. سال‌ نزديك‌ بهاره‌ شب‌ عيده‌، باغچتون‌ گل‌ داشته‌ باشه‌، اين‌ هم‌ يك‌ خدمته‌ ديگه‌. مجاني‌ مخصوصا بياد بيل‌ بزنه‌. اين‌ هم‌ يك‌ خدمته‌. سواد خدمت‌ كردن‌ و محبت‌ كردن‌ به‌ مردم‌ بعضي‌هاش‌ سواد لازم‌ داره‌، بعضي‌هاش‌ سواد هم‌ لازم‌ نداره‌.

 اگر خدمت‌ باشه‌ كه‌ ممكنه‌ براي‌ روز قيامت‌ انسان‌ بدرد بخوره‌. اما اگر نه‌ فقط‌ مدرك‌ و پول‌ درآوردن‌ و زندگي‌ كردن‌ باشه‌. تا شب‌ اول‌ قبر بيشتر به‌ دردت‌ نمي‌خوره‌. اگر موفقيت‌آميز باشه‌. بعدش‌ تو هستي‌ و باز روحت‌، معنويتت‌، كمالاتت‌، اين‌ را ميدونيم‌. آن‌ مسئله‌اي‌ نيست‌ كه‌ خيلي‌ بغرنج‌ باشه‌ ما نفهميم‌. بغرنج‌ هم‌ نيست‌. خيلي‌ روشن‌. اما اگر شما، شما را ذات‌ مقدس‌ پروردگار قبولت‌ كرد كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ هستي‌، اين‌ روايت‌ داره‌، همين‌ يك‌ مرحلة‌ پائين‌ تقريبا، كه‌ از نظر شما پائينه‌ و از نظر اولياء خدا، آنهائي‌ كه‌ فهم‌ و درك‌ خيلي‌ سطح‌ بالايي‌ دارند، خيلي‌ مهمه‌ اين‌ صراط‌ مستقيم‌ را بايد برن‌. كه‌ شما توي‌ دنيا اگر توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بوديد، ميرسيد به‌ مرز اين‌ دنيا و آن‌ دنيا. ريل‌ ديگه‌ عوض‌ نميشه‌. واگن‌ هم‌ در اينجا عوض‌ نميشه‌. شما توي‌ همان‌ ريل‌ مي‌افتيد. عالم‌ برزخ‌ بسيار قشنگ‌ و زيبايي‌ را مي‌گذرونيد و همينجور اين‌ ميره‌ يكسره‌ ميره‌ توي‌ بهشت‌. روايته‌ها. الصراط‌، صراطان‌. صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌. صراط‌ دو صراطه‌. يكي‌ توي‌ دنياست‌ يكي‌ هم‌ در آخرته‌. عين‌ همون‌ ريل‌ راه‌ آهن‌ كه‌ شما از تهران‌ كه‌ سوار ميشي‌، مي‌ري‌ تبريز. از تبريز ميري‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مرز تركيه‌، از آنجا هم‌ ميره‌ مرز سوريه‌. همون‌ يك‌ راه‌ آهنه‌. مستقيم‌. شما مي‌تونيد بگيد دو تا راهه‌. يكي‌ راه‌ داخل‌ ايران‌. يكي‌ راه‌ داخل‌ تركيه‌. اينجا هم‌ همينطور. يكي‌ راه‌ توي‌ دنيا، يكي‌ هم‌ راه‌ در آخرت‌. صراط‌ في‌ الدنيا و صراط‌ في‌ الاخره‌. هر كس‌ توي‌ صراط‌ دنيا بود، توي‌ صراط‌ آخرت‌ هم‌ هست‌. خيلي‌ روشن‌. صراط‌ آخرت‌ كجا ميره‌؟ از توي‌ جهنم‌ عبور ميكنه‌. يك‌ تونل‌ ضد گرمايي‌ ساختند براي‌  مؤمنين‌، براي‌ آنهائي‌ كه‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ هستند ميره‌ وارد جهنم‌ ميشه‌. وارد ميشه‌ و ان‌ منكم‌ و واردها. اينكه‌ شما فكر مي‌كنيد يك‌ پلي‌ مثل‌ پل‌ ورسك‌ زدند روي‌ جهنم‌، آنجور نيست‌. جهنم‌ محيط‌ بر ماست‌. محيطه‌. بايد سوراخش‌ كنند جهنم‌ را، يك‌ تونل‌. تونل‌ ضد گرما هست‌. خنك‌ خوب‌، هيچ‌ شما نمي‌فهمي‌ كه‌ از توي‌ جهنم‌ داري‌ عبور مي‌كني‌. حتي‌ شايد بعضي‌ها اصلا متوجه‌ نشوند. حالا اگر هم‌ متوجه‌ بشوند، مي‌بينند، اذيتي‌ نداره‌. اينها را كه‌ من‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ها، چه‌ جوري‌ بگم‌ كه‌ شما خيلي‌ حواستون‌ پرت‌ نشه‌. اينها مثل‌ ديدنه‌ها. يعني‌ مثلا از متون‌ روايات‌ و احاديث‌ استنباط‌ طوري‌ شده‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ آن‌ جوان‌ پاي‌ منبر پيغمبر اكرم‌ عرض‌ كرد كه‌ من‌ ديشب‌ را به‌ صبح‌ آوردم‌، مي‌ديدم‌ كه‌ اهل‌ جهنم‌ در جهنم‌ معذبند. اينها از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ استفاده‌ ميشه‌ و طوريه‌ كه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ دارن‌ مي‌برنتون‌ شما ببينيد. مي‌ريد، يك‌ تونل‌ بسيار روشن‌، ما يك‌ وقتي‌ توي‌ بيابان‌ عبور مي‌كرديم‌ يك‌ تونلي‌ بسيار روشن‌ بود، اينجا كه‌ روشنتر از بيرونه‌ كه‌. چراغ‌ هست‌، شما ميگيد آيا چراغش‌ را از كجا ميگيرم‌. از آية‌ قرآن‌. قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ مؤمنين‌ نورشون‌ جلوشون‌ ميدوه‌. روشن‌ ميكنه‌ همه‌ جا را. اين‌ تونل‌ را شما همه‌اش‌ را مي‌بينيد، روشن‌ فقط‌ جلو را روشن‌ نميكنه‌، پشت‌ سر را هم‌ روشن‌ ميكنه‌. يك‌ عده‌ اهل‌ باصطلاح‌ منافقين‌ اينها دنبالتون‌ توي‌ اين‌ تونل‌ مي‌روند. شما تند مي‌رويد. آنها پياده‌اند شما سواره‌. خوب‌ معلومه‌ پياده‌ به‌ سواره‌ نميرسه‌. آنهم‌ با آن‌ سرعتي‌ كه‌ آنها دارند عبور ميكنند. ميگن‌ صبر كنيد ما توي‌ تاريكي‌ گير كرديم‌. قيل‌ ارجعوا ورائكم‌ و التمسوا نورا. برويد از دنيا، اين‌ نورها را ما از دنيا آورديم‌. از دنيا آورديم‌. برگرديد شما هم‌ از آنجا بياوريد. قيل‌ ارجعوا اين‌ مخصوصا همينجا گفته‌ شده‌. قيل‌ ارجعوا ورائكم‌ فالتمسوا نورا. نه‌ ما بايد بريم‌. ما اجازه‌ نداريم‌ كه‌ برگرديم‌ شما از نور ما استفاده‌ بكنيد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ آنها سينه‌ خيز مي‌خوان‌ بيان‌. چقدر راهه‌؟ از اينجا تا كرة‌ ماه‌ فرض‌ كنيد. اين‌ اقل‌ راهيه‌ كه‌ از باصطلاح‌ قطر جهنم‌ بايد انسان‌ عبور كنه‌. ولي‌ با سرعت‌ مثل‌ سرعت‌ نور انسان‌ عبور ميكنه‌. يك‌ شخص‌ مؤمنين‌ كه‌ در اين‌ صراط‌ مستقيمه‌، ولي‌ آنها مي‌خوان‌ سينه‌ خيز بيان‌. نميتونه‌ انسان‌ معطل‌ آنها بشه‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ بهش‌ پيشنهاد كرده‌ بود كه‌ بيا با من‌ دست‌ برادري‌ بده‌. ايشان‌ حاضر نشد. من‌ گفتم‌ اين‌ آخه‌ خيلي‌ آدم‌ خوبيه‌، اين‌ سيد، عالم‌، گفت‌ نمي‌دونم‌. به‌ دلم‌ نيامد من‌ دست‌ برادري‌ بهش‌ بدم‌. فرداش‌ من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ ايشان‌ با فلان‌ درويش‌ هم‌ دست‌ برادري‌. گفت‌ خوب‌ معلوم‌ شد. گفت‌ ما بايد آنجا وايستيم‌. اين‌ آقا منتظر او. منهم‌ منتظر اين‌. بالاخره‌ منتظر المنتظر، منتظر. فرقي‌ نميكنه‌. ما بايد معطل‌ او بشيم‌، معطل‌ او بشيم‌. پس‌ بگو چرا به‌ دلم‌ افتاد كه‌ اون‌ بايد حالا سينه‌خيز بيايد. اين‌ آقا هم‌ كه‌ دست‌ برادري‌ داده‌، آخه‌ توي‌ اين‌ دست‌ اخوتي‌ كه‌ مي‌دهند، مربوط‌ به‌ عيد غدير تنها هم‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. هر وقتي‌ مي‌تونيد دست‌ برادري‌. منتهي‌ چون‌ پيغمبر اكرم‌ روز عيد غدير اين‌ اخوت‌ را برقرار كرد، مردم‌ شيعه‌ هم‌ مي‌خواد عيد غدير برقرار كنند. در آنجا مي‌گيد كه‌ واخيتك‌ في‌ الله‌ و صافتيك‌ في‌ الله‌. ما برادري‌ برقرار مي‌كنيم‌ براي‌ خدا. آنوقت‌ آخرش‌ مي‌گيد كه‌ اسقط‌ جميع‌ حقوق‌ الاخوه‌ ما خل‌ الشفاعة‌ ما خل‌ الدعا و الزيارة‌ و الشفاعه‌. تمام‌ حقوق‌ برادري‌ را من‌ از تو ساقط‌ كردم‌، تو از پدر ما مثلا ارث‌ نبر. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ با زن‌ من‌ ديگه‌، البته‌ برادر شوهر با زن‌ نامحرمه‌ها، ما اشتباه‌ كرديم‌. با دختر من‌، چون‌ مي‌شي‌ عموش‌، اگر ساقط‌ نكنم‌ جميع‌ حقوق‌ را، با دختر من‌ تو محرم‌ نيستي‌ و امثال‌ اينها. چيش‌ باقي‌ مي‌مانه‌؟ پس‌ اين‌ اخوت‌ يعني‌ چي‌؟ يكي‌ دعات‌ مي‌كنم‌. هر وقتي‌ من‌ دعا بكنم‌ خودم‌ را تو را هم‌ دعا مي‌كنم‌. اين‌ يك‌. دوم‌ به‌ زيارتت‌ مي‌آيم‌. يعني‌ گاهگاهي‌ مي‌روم‌ زيارتت‌. مي‌آم‌ زيارتت‌. دعا و الزياره‌ و الشفاعة‌. همديگر را زيارت‌ كنيم‌. ببنيم‌ همديگر را. حالا برادر باشه‌ دست‌ برادري‌ به‌ هم‌ دادند. ده‌ ساله‌ همديگر را نديدند. كنار هم‌ بودند، توي‌ يك‌ شهر هم‌ بودند. همديگر را نديدند. چه‌ برادري‌ و الشفاعة‌. اينش‌ مهمه‌. و روز قيامت‌ اگر علي‌ در همان‌ دعا هست‌، در همون‌ عقد اخوت‌ هست‌. ان‌ كنتم‌ من‌ اهل‌ الجنة‌ و الشفاعة‌ اگر من‌ اهل‌ بهشت‌ و شفاعت‌ شدم‌، لا ادخلها الا بانت‌ معي‌. داخل‌ بهشت‌ نشم‌ مگر اينكه‌ تو با من‌ باشي‌. خوب‌ آقاي‌ درويش‌ كلي‌ گرفتاري‌ داره‌ اينجا. صراط‌ مستقيم‌ درسته‌ ميگيد اونجا فرض‌ كمنيد كه‌ يك‌ ماشين‌ شكسته‌اي‌ كه‌ روي‌ ريل‌ هم‌ راه‌ نميره‌ اين‌ را ببنديدش‌ به‌ عقب‌ قطار. بخواهيد هم‌ از توي‌ آن‌ تونل‌ تنگ‌ عبورش‌ بديد. اين‌ نمي‌آد ديگه‌. معطل‌ ميشيد. خدا رحمتش‌ كنه‌ من‌ خوب‌ شد گفتي‌ سر اينكه‌ من‌ چرا دلم‌ نمي‌آمد با اين‌ عالم‌ بزرگ‌، مرد بزرگي‌ بود، واقعا اهل‌. حتي‌ يك‌ مدتي‌ هم‌ از مراجع‌ شد. با فلان‌ درويش‌ پس‌ دست‌ برادري‌ داده‌، روز قيامت‌ بايد اين‌ معطل‌ او بشه‌، من‌ هم‌ معطل‌ ايشان‌. اين‌ نه‌ حوصلة‌ معطلي‌ آنجا نداريم‌. اينطوريه‌.

 اين‌ صراط‌ مستقيم‌. همين‌ يكي‌، همين‌ مرحلة‌ پائين‌ بنظر شما كه‌ از نظر خدا ميدونه‌ از نظر اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ رفيع‌ترين‌ و بالاترين‌ كمالاته‌. اگر توي‌ همين‌ صراط‌ بوديد، مستقيم‌ ميريد توي‌ بهشت‌. پشت‌ در بهشت‌ هم‌ معطل‌ نميشيد. چون‌ شما داريد با سرعت‌ مي‌ريد. هيچ‌ جا معطلي‌ نداريد. حساب‌ هم‌ نداريد. حسابتون‌ روشنه‌. آدم‌ وقتي‌ از اينجا با هواپيما ميره‌ براي‌ فرض‌ كنيد كه‌ يكي‌ از ممالك‌ دور، اينجا گذرنامه‌اش‌ را مي‌بينند آنجا هم‌ مي‌بينند. همين‌ دو جا. اما اگر با ماشين‌ بخواي‌ بري‌. من‌ يك‌ دفعه‌ يك‌ مسافرت‌ تا مكه‌ رفتم‌. حساب‌ كردم‌ بيست‌ تا گمرك‌ را ما در رفت‌ و برگشت‌ اينها گذرنامه‌امون‌ را مي‌خواست‌ ببينند، مهر بزنند. چون‌ وقتي‌ انسان‌ با ماشين‌ ميره‌ از روي‌ زمين‌، خوب‌ هي‌ به‌ گمركها برميخوره‌. از اينجا ميريد گمرك‌ بازرگان‌، آنطرفش‌ گمرك‌ تركيه‌ است‌. توي‌ تركيه‌ مي‌ري‌ باز گمرك‌ تركيه‌، آنطرفش‌ گمرك‌ سوريه‌. باز سوريه‌ را رد مي‌كني‌، آنورش‌ گمرك‌ اردن‌، اينورش‌ گمرك‌ سوريه‌. باز همينجور ميبيني‌ خيلي‌ ميشه‌. اينهائي‌ كه‌ پياده‌ ميرن‌، اينهائي‌ كه‌ با ماشين‌ ميرن‌. شمائي‌ كه‌ با نور مي‌ريد، با براق‌ ميريد، براق‌ از برقه‌، با آنكه‌ پيغمبر رفته‌ مي‌ريد، با آنچه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رفته‌ مي‌ريد. منابر من‌ النور مبيضت‌ الوجوههم‌ حولي‌ في‌ الجنه‌ و هم‌ جيراني‌. آنچنان‌ سريع‌ از توي‌ عالم‌ برزخ‌ و عالم‌ قيامت‌ و جهنم‌ و فاصلة‌ بين‌ جهنم‌ تا بهشت‌ خيليه‌، اينجوري‌ نيست‌ كه‌ دودهاش‌ بياد توي‌ بهشت‌ و هواي‌ بهشت‌ را كثيف‌ كنه‌. نه‌ فاصله‌ خيلي‌ زياده‌. خيلي‌ها. آنقدر زياده‌ كه‌ من‌ نمي‌تونم‌ به‌ شما بگم‌. ممكنه‌ الان‌ براتون‌ بعيد بياد. ولي‌ آنجا كه‌ رفتيد، روحتون‌ سرعتش‌ ميليونها برابر سرعت‌ نور شد، آنوقت‌ مي‌فهميد كه‌ فاصله‌ بايد خيلي‌ زياد باشه‌. زياد. كاري‌ هم‌ نداره‌ خيلي‌ هم‌ فوري‌ مي‌ريد.

 پس‌ همين‌ صراط‌ مستقيم‌ آقا الان‌ بعضي‌ رفقا خوب‌ مي‌دونند. رفقايي‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ هستند، اينها مي‌دونند معناي‌ صراط‌ مستقيم‌ را پائين‌ مي‌دونند. ولي‌ نه‌. همين‌ يكيه‌. همين‌. منتهي‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ قدر بدونه‌. آسون‌ به‌ دستش‌ آمده‌، آسون‌ هم‌ خداي‌ نكرده‌، خدا نكنه‌، آسون‌ از دستتون‌ بره‌. من‌ امشب‌ ميخوام‌، مي‌خواستم‌ امشب‌ انشائ الله‌ و يك‌ مقداريش‌ هم‌ وعدة‌ بعدي‌ بهتون‌ عرض‌ بكنم‌ كه‌ انشاء الله‌ يك‌ خورده‌اي‌ جلسه‌ بتونم‌ جدي‌تر صحبت‌ بكنم‌. اينجوري‌ باشه‌، و انشاء الله‌ براتون‌ خواهم‌ گفت‌ كه‌ آقايون‌ قدر بدانيد و از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ نشيد. همين‌ مرحله‌. تا همين‌ جا. تا همين‌ جا بخدا قسم‌ اگر كسي‌ بتونه‌ خودش‌ را توي‌ صراط‌ مستقيم‌، مستقر كنه‌. يعني‌ ديگه‌ اين‌ ريل‌، اين‌ چرخهاي‌ واگن‌ افتاده‌ روي‌ ريل‌. ديگه‌ نه‌ تند ميره‌. همين‌ جشن‌ داره‌. اطعام‌ بايد بكنه‌. آنقدر بايد خوشحال‌ باشه‌. اگر بهش‌ بگن‌ كه‌ تمام‌ اموالت‌ را بده‌ و اين‌ حالا با اينكه‌، مثلا معاوضه‌ بكنه‌، بگه‌ ميدم‌. لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌. جانتون‌ را بايد بديد هم‌ مالتون‌ را. حالا اگر بگن‌ به‌ شما من‌ چون‌ مي‌دونم‌ كه‌ خيلي‌ها توي‌ صراط‌ مستقيم‌ بودند، در اثر اهميت‌ ندادن‌ پرت‌ شدند. پرتي‌ كه‌ چه‌ پرتي‌. قطعة‌ بزرگشون‌ به‌ اصطلاح‌ معروفه‌، گوششونه‌. تيكه‌ پاره‌ شدند. چون‌ خيلي‌ اين‌ دره‌هاي‌ دو طرفه‌ گوده‌ها. خيلي‌ گوده‌. ديگه‌ نميشه‌ بالا آمد. يعني‌ اين‌ ريلي‌ كه‌ سر اين‌ كوههاي‌ پر خطر دنيا كشيده‌ شده‌ و داره‌ انسان‌ راحت‌ توي‌ واگون‌ نشسته‌ داره‌ ميره‌. توي‌ يك‌ كوپه‌ گرم‌، اگر هوا سرده‌ گرم‌، اگر گرمه‌ پنكه‌ ميزنه‌ كولر ميزنه‌ داره‌ ميره‌ راحت‌. نگاهي‌ ميكنه‌ آنطرف‌. اين‌ راههاي‌ مازندران‌ يا راههاي‌ خوزستان‌ را بريد ببينيد. گاهي‌ واقعا آدم‌ فكر ميكنه‌ اگر بيفته‌ آن‌ پائين‌ چي‌ ميشه‌. آنوقت‌ از همينجا بعضي‌ها خودشون‌ را پرت‌ مي‌كنند. خيلي‌ مواظب‌ باشيد. پرت‌ نشيد. و فرمون‌ هم‌ دست‌ خود شماست‌. قطار انسان‌ كه‌ ميشينه‌ فرمان‌ دست‌ كس‌ ديگه‌ است‌. ولي‌ اينجا فرمون‌ دست‌ خود شماست‌ يك‌ ذره‌ كج‌ بپيچيد پرت‌ ميشيد.

 انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ ماه‌ رمضان‌ اين‌ اثر را در شما داشته‌ باشه‌. بعضي‌ها به‌ ما مي‌رسن‌ ميگن‌ ماه‌ رمضان‌ ما چطور بود؟ من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را امشب‌ بهتون‌ بگم‌ خودتون‌ ملاحظه‌ بكنيد كه‌ اگر توي‌ يك‌ خط‌ خوب‌ داريد پيش‌ مي‌ريد ماه‌ رمضان‌ خوبي‌ داشتيد. و الا اگر توي‌ دست‌ انداز افتاديد و انحرافي‌ خداي‌ نكرده‌ پيدا كرديد و سست‌ شديد در برنامه‌هاتون‌، بديد ولو من‌ بگم‌ خوبيد. خوب‌ من‌ ممكنه‌ نفهمم‌. بگم‌ خوبيد. چه‌ مي‌دونم‌ شما در چه‌ وضعي‌ هستيد. كوشش‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ روي‌ خط‌ باشيد و به‌ همه‌اتون‌ و به‌ اكثرتون‌ مخصوصا اين‌ توصيه‌ را مي‌كنم‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد، اهميت‌ قائل‌ بشيت‌ و يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌ همان‌ شكر و اهميت‌ قائل‌ شدن‌ به‌ اين‌ مراحل‌ بسيار پر ارزشي‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ سر راه‌ ما گذاشته‌ و ما را به‌ اون‌ راهنمائي‌ كرده‌.

 خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. من‌ نمي‌خواستم‌ امشب‌ اينقدر صحبت‌ كنم‌. بخاطر اينكه‌ خيلي‌ خسته‌ شدم‌ من‌. خود من‌ خيلي‌ خسته‌ شدم‌ و اتفاقا امروز اگر عيد نبود، من‌ خوشحالتر بودم‌ بخاطر اينكه‌ امروز را استراحت‌ مي‌كرديم‌. امشب‌، فردا ممكن‌ بود عيد باشه‌ و جلسة‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ نباشه‌ و فردا حالا مجبوريم‌ جلسة‌ كانون‌ و بحث‌ و انتقاد را تشكيل‌ بديم‌ و انشاء الله‌ رفقاي‌ با محبت‌ و با وفامون‌ انشاء الله‌ اول‌ وقت‌ بيايند. بخاطر بعد از يك‌ ماه‌ تعطيلي‌ ممكنه‌ كه‌ ديگران‌ مطلع‌ نباشند ولي‌ شماها انشاء الله‌ بيائيد تا انشاء الله‌ بتوانيم‌ اين‌ كار بسيار پر اهميت‌. من‌ برايم‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌، اين‌ كار را انشاء الله‌ با كمال‌ سلامتي‌ و موفقيت‌ ادامه‌ بدهيم‌. خوب‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌. شب‌ رحمت‌ است‌. متوسل‌ بشويم‌ براي‌ هر چه‌ كه‌ من‌ گفتم‌ امشب‌ و توفيق‌ بر آن‌ به‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌. باب‌ الحوائج‌. آن‌ آقائي‌ كه‌ اين‌ راه‌ را بهتر از همه‌ رفته‌. واقعا عجيبه‌ها. در فضائل‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ گفته‌ ميشه‌ السلام‌ علي‌ العبد الصالح‌ المطيع‌ لله‌ و لرسوله‌ و لامير المؤمنين‌. همين‌ خط‌ صحيح‌ صراط‌ مستقيم‌. و لاخيه‌ الحسن‌ و الحسين‌. خيلي‌ عجيبه‌. مطيع‌ خدا و پيغمبر بود. سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را نگهداشت‌ براي‌ آخر. هر دفعه‌ اجازة‌ ميدان‌ مي‌خواست‌، حضرت‌ بهش‌ اجازة‌ ميدان‌ نمي‌داد. بخاطر اينكه‌ حالا تعبيرات‌ مختلفه‌، يكي‌ ميگه‌ بخاطر اينكه‌ علمدار كشته‌ نشه‌، يكي‌ بخاطر، ولي‌ نه‌. سيد الشهدا برادر خودش‌ را پشت‌ خودش‌، با خودش‌ يكي‌ مي‌دونست‌. لذا وقتي‌ هم‌ كه‌ شروع‌ به‌ جنگ‌ كردند، اين‌ دو تا برادر با هم‌ حركت‌ كردند. روايت‌ داره‌ها. منافات‌ با آنكه‌ رفته‌ براي‌ آب‌ هم‌ نداره‌. اينها دو تائي‌ حركت‌ كردند و مثل‌ قيچي‌ مي‌خواستند تمام‌ لشگر را از بين‌ ببرند. حضرت‌ سيد الشهدا طرف‌ راست‌ را انتخاب‌ كرد. حضرت‌ ابو الفضل‌ طرف‌ چپ‌ را. منتهي‌ طرف‌ چپي‌ را كه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ انتخاب‌ كرده‌ بود به‌ شريعه‌ نزديك‌ بود و او هم‌ سقاست‌ و بايد اين‌ كار را بكنه‌. حركت‌ كردند. اينها جنگ‌ مي‌كردند و با صداي‌ الله‌ اكبر به‌ همديگر خبر مي‌دادند كه‌ سالميم‌. تكبير گويان‌ رفتند جلو. از آن‌ طرف‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ صدا ميزد اني‌ انا العباس‌. من‌ عباسم‌ هم‌ با مردم‌ صحبت‌ مي‌كرد هم‌ صدايش‌ را به‌ حسين‌ بن‌ علي‌ مي‌رسوند. حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ از آنطرف‌ تكبير مي‌گفت‌ رجز مي‌خوند مي‌رفتند جلو. رسيد حضرت‌ ابو الفضل‌ العباس‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ شريعه‌. وارد شريعه‌ شد. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. ولي‌ در عين‌ حال‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ صدايش‌ را بلند مي‌كرد. يعني‌ در همان‌ وقتي‌ كه‌ وارد شريعه‌ شده‌. ايني‌ كه‌ شنيديد حضرت‌ مي‌خوند كه‌ يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشو. اينها را مورخين‌ يادداشت‌ كردند. صداي‌ ابوالفضل‌ بلند بود كه‌ اي‌ نفس‌ من‌ خوار شود حسين‌ عطشانه‌. و صدايش‌ را به‌ حضرت‌ سيد الشهدا مي‌رسوند. مشك‌ را پر از آب‌ كرد. از شريعه‌ خارج‌ شد. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ متوجه‌ شد كه‌ ابو الفضل‌ داره‌ برميگرده‌ به‌ طرف‌ خيمه‌ها. ايشون‌ هم‌ راهشون‌ را برگردوندند. اما فاصله‌ زياده‌. فاصله‌ زياده‌. فاصله‌ زياده‌. از اينجا مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ جنبة‌ مصيبت‌ تندي‌ داره‌. بد نيست‌ با حال‌ توجه‌ بيشتري‌ گوش‌ بديد. چراغها را خاموش‌ كنيد حال‌ توجهمون‌ انشاء الله‌ بيشتر باشه‌. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ مقداري‌ فكرش‌ متوجه‌ رسوندن‌ آب‌ به‌ خيمه‌ها شد. ميخواست‌ يك‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ لشگر متوجه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ باشند اطراف‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را خلوت‌ كنند. لذا حرفي‌ نمي‌زد حضرت‌ ابوالفضل‌ ديگه‌ صداش‌ را بلند نكرد. سيد الشهدا هم‌ هي‌ گوش‌ ميده‌. مي‌بينه‌ كه‌ ابو الفضل‌ عليه‌ السلام‌ صداش‌ نمي‌آد. رفتند كمين‌ كردند در آنجا ظاهرا اين‌ قسمت‌ شريعه‌ و نهر القمه‌ اين‌ درختهاي‌ خرمايي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ از كنار آن‌ درختها، از ميان‌ معركه‌ نمي‌رفت‌. از كنار درختها مي‌رفت‌ كه‌ بتونه‌ خودش‌ را از كناري‌ به‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ برسانه‌. يك‌ ظالمي‌ اسمش‌ را نوشتند. من‌ الان‌ يادم‌ نيست‌. يك‌ ظالمي‌ كمين‌ كرده‌ كنار يكي‌ از اين‌ درختها. تا حضرت‌ ابو الفضل‌ آمد عبور كنه‌ شمشير را زد دست‌ راست‌ ابو الفضل‌ قطع‌ شد. فورا حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بند مشك‌ را به‌ طرف‌ چپ‌ انداخت‌ و به‌ حركتش‌ ادامه‌ داد. بعضي‌ گفتند همين‌ شخص‌ و بعضي‌ هم‌ گفتند يك‌ نفر ديگه‌، باز آمد در كنار يكي‌ از اين‌ درختها كمين‌ كرد دست‌ چپ‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را، آنجوري‌ هم‌ كه‌ نوشتند از بازو قطع‌ كرد. اينجا حضرت‌ ابوالفضل‌ بند مشك‌ را به‌ دندان‌ گرفت‌. چون‌ هيچ‌ وسيلة‌ نگهداري‌ نداشت‌. خودش‌ را انداخت‌ روي‌ مشك‌. مشك‌ را جلوش‌ گذاشته‌ روي‌ زين‌، خودش‌ را هم‌ انداخته‌ روي‌ مشك‌. تير هم‌ مثل‌ باران‌ به‌ سر ابوالفضل‌ ميريزه‌. حضرت‌ ابوالفضل‌ مي‌خواد حتي‌ المقدور خودش‌ را سپر مشك‌ آب‌ بكنه‌. مبادا تيري‌ به‌ مشك‌ آب‌ برسه‌. ولي‌ خوب‌ معلومه‌ تير آمد و آبها به‌ روي‌ زمين‌ ريخت‌. ديگه‌ ابوالفضل‌ در اينجا آئس‌ من‌ الحيات‌ عازم‌ الي‌ الموت‌. ديگه‌ عازم‌ مرگ‌ شد. در همين‌ بين‌ يك‌ نفر آمد جلوش‌. صداش‌ زد ابوالفضل‌ تو كه‌ مي‌گفتي‌ من‌، شماتت‌ كرد. حضرت‌ فرمود وقتي‌ آمدي‌ كه‌ من‌ دست‌ در بدن‌ ندارم‌. آن‌ ظالم‌ گفت‌ تو دست‌ در بدن‌ نداري‌، من‌ كه‌ دست‌ در بدن‌ دارم‌. با عمود با سر ابوالفضل‌، به‌ فرق‌ ابوالفضل‌، ابوالفضل‌ از روي‌ اسب‌ بر روي‌ زمين‌. در همان‌ حالي‌ كه‌ از روي‌ اسب‌ به‌ روي‌ زمين‌ مي‌افتاد صدا زد يا اخا ادرك‌ اخاك‌.

 لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌ انشاء الله‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بخاطر چند منظور در مجلسمون‌ تشريف‌ مي‌آورند. يكي‌ مزد يك‌ ماه‌ روزه‌ و عبادتمون‌ را به‌ ما بدهند. يكي‌ به‌ ما عنايتي‌ كنند، تقويتمون‌ كنند. انشاء الله‌ نويد اينكه‌ از يارانشون‌ باشيم‌ بهمون‌ بفرمايند. يكي‌ هم‌ بخاطر اينكه‌ روضة‌ عموشون‌ ابو الفضل‌ را خوانده‌ايم‌ انشاء الله‌ حضور خواهند داشت‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء و ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌. و اليك‌ المشتكي‌. و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرّخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌. و فرّج‌ عنها بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ يا محمد. اكفياني‌ فانكما كافيان‌. و انصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌ الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعة‌ الساعة‌ الساعة‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۱ شوال ۱۴۱۵ – ۱۳۷۳/۱۲/۱۱ – تذكرات‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ – اخلاق‌ ۹۶

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 تقصير من‌ خيلي‌ زياده‌ كه‌ مسئله‌ را آسون گرفتم‌. يكي‌ از اعتراضاتي‌ كه‌ اكثر علماي‌ بزرگ‌ هم‌ به‌ من‌ دارند و من‌ پوستم‌ كلفته‌، هر چي‌ ميگن‌ هم‌ باز كار خودم‌ را ميكنم‌ همينه‌. و حالا به‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ يك‌ قدري‌ حق‌ با آنهاست‌. كه‌ چرا تو اين‌ مسائل‌ به‌ اين‌ مهمي‌ را سهل‌ و آسان‌ در اختيار مردم‌ ميگذاري‌. اينها قدر نميدونند. واقعا بعضي‌ها بازي‌ ميكنند با همة‌ اين‌ مسائل‌. اين‌ را بدونيد. من‌ اگر روزي‌ كه‌، يعني‌ همانطوري‌ كه‌ خود پيغمبر، آخه‌ ما بايد به‌ پيغمبر اقتدا كنيم‌. همانطوري‌ كه‌ خود پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌خواد توبة‌ يك‌ نفر قبول‌ بشه‌ بايد حتما به‌ يك‌ ستون‌ خودش‌ را ببنده‌ يا بره‌ توي‌ بيابانها و فشار زيادي‌ را به‌ او بياورند و براش‌ اهميت‌ قائل‌ بشوند. اگر ما هم‌ اين‌ كار را مي‌كرديم‌ ديگه‌ باور نمي‌كنيد، شايد يك‌ دسته‌ میان‌ يك‌ دسته‌ میرن‌، باور كنيد وضع‌ اينجوري‌ شده‌، يك‌ دسته‌ میان‌ يك‌ دسته‌ ميرن‌. اينكه‌ مي‌بينيد جمعيت‌ اينجا فرق‌ نميكنه‌ براي‌ اينه‌ كه‌ يك‌ دسته‌ آمده‌اند، يك‌ دسته‌ رفته‌اند. بازي‌ شده‌ اصلا. و من‌ از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد اينجور ديگه‌ باهاش‌ برخورد نميكنم‌، اينجور رفتار نميكنم‌، جدي‌. هر كي‌ جديه‌ باشه‌. هر كي‌ جدي‌ نيست‌ التماس‌ دعا. در تمام‌ جلسات‌ بايد حاضر بشه‌، اول‌ وقت‌، بدون‌ فوت‌ وقت‌. علتش‌ هم اينه‌. ما از روز اول‌ به‌ شماها گفتيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اگر مي‌خواهيد راه‌ خدا را انتخاب‌ كنيد و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جهاد شما بايد در راه‌ خدا هم‌ با جانتون‌ باشه‌ هم‌ با مالتون‌. ببينيد گاهي‌ ميشه‌ شماها داريد همچين‌ برنامه‌هايي‌. يك‌ كاري‌ را در متن‌ گذاشته‌ايد، بقية‌ كارها حاشيه‌ است‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اداره‌اتون‌ را توي‌ متن‌ گذاشته‌ايد. مغازه‌اتون‌ را توي‌ متن‌ گذاشته‌ايد، بقيه‌ را توي‌ حاشيه‌. اگر الان‌ سر ساعت‌ هشت‌ مي‌خوايد بريد اداره‌، بچه‌ اتون‌ مريضه‌. ميگيد من‌ الان‌ اداره‌ را چيكار كنم‌؟ زنتون‌ ميگه‌ بريم‌ بازار يك‌ چيزي‌ بخريم‌. اداره‌ را چيكار كنم‌؟ وقت‌ ندارم‌. علتش‌ اينه‌ كه‌ اداره‌ متنه‌. زندگي‌ متنه‌، يعني‌ آن‌ وسطه‌، اينها حاشيه‌ است‌. چيزهاي‌ ديگه‌ حاشيه‌ است‌. من‌ دارم‌ بهتون‌ ميگم‌، و جدي‌ هم‌ ميگم‌. اگر اين‌ راه‌، هر چي‌ هست‌، اين‌ متن‌ قرار بگيره‌ و همه‌ چيز حاشيه‌، باشيد. و الا ضرورت‌ نداره‌ باشيد. دقت‌ كرديد؟ اگر شماها نگيد، خيال‌ نكنيد ذكره‌. نه‌. ذكر مثل‌ يك‌ دارويي‌ است‌ كه‌ مريض‌ ميخوره‌. اصل‌ شفاشه‌. اگر من‌ ميگم‌ شما توي‌ صراط‌ مستقيم‌ باشيد، ده‌ تا تخلف‌ از وعده‌ ببينم‌ از شما، يك‌ پول‌ شما از نظر من‌ ارزش‌ نداريد. صراط‌ مستقيم‌ يعني‌ دقيق‌، بدون‌ كوچكترين‌ بي‌ نظمي‌ زندگيتون‌ بايد اداره‌ بشه‌، انجام‌ بشه‌. يعني‌ در تمام‌ كارها صراط‌ مستقيم‌ دخالت‌ داشته‌ باشه‌. اگر من‌ ميگم‌ استقامت‌، شماها اگر توي‌ استقامت‌ كار كرديد يا مي‌خوايد وارد بشيد، بايد آنچنان‌ محكم‌ باشيد، همانطوري‌ كه‌ روايت‌ ميگه‌ كه‌ المؤمن‌ كالحجاره‌. متوجه‌ايد؟ اينه‌ كه‌ از هر چيزي‌ ترسيدم‌، از زنم‌ ترسيدم‌ نيامدم‌ جلسه‌. شما را به‌ خدا اين‌ مرده‌؟! اين‌ استقامت‌ داره‌؟! آخه‌ دعوامون‌ شد. چه‌ عرض‌ كنم‌. پس‌ چرا تو آمدي‌؟ تو كه‌ اينجوري‌ بودي‌ چرا آمدي‌؟ بعضي‌ از بچه‌اشون‌ هم‌ مي‌ترسند. بعضي‌ از محيطشون‌ مي‌ترسند. بعضي‌ از اينكه‌ بهشون‌ بگند تو حجتي‌ هستند مي‌ترسند. از همه‌ چيز. آخه‌ اين‌ چه‌ فايده‌ داره‌. اينها مربوط‌ به‌ منه‌، تقصير منه‌. زياد شديد، ميشه‌ اداره‌اتون‌ كرد. ولي‌ يك‌ قاطعيت‌ بيشتري‌ بايد من‌ نشون‌ بدم‌. امشب‌، ديشب‌ گفته‌ بودم‌ كه‌ خانمها يا نيان‌، يا اگر مي‌آن‌، چون‌ خانمها را ما دو تا جلسه‌ تشكيل‌ داديم‌، يكي‌ چهارشنبه‌ خانمها يكي‌ براي‌ شب‌ دوشنبه‌ براي‌ آقايون‌، خيلي‌ وقت‌ زيادي‌ ندارم‌. حرفهايمون‌ هم‌ فرقي‌ نميكنه‌ براي‌ خانمها و آقايون‌. ولي‌ حساب‌ كرديم‌ كه‌ بعضي‌ هستند زن‌ و شوهر، توي‌ اين‌ جلسه‌ هستند. بچه‌هايشون‌ را چيكار كنند؟ يكي‌ بمانه‌ خونه‌ بچه‌ را نگه‌ داره‌. يكي‌ هم‌ بياد اينجا جلسه‌ باشند. مخصوصا روز اول‌ هم‌ گفتم‌. تا جلسه‌ با هم‌ ميشه‌، خوب‌ بچه‌ها، مجبورند بچه‌ها را هم‌ بيارن‌. ديشب‌ گفتم‌ بچه‌ را نياريد. همين‌ امشب‌ دعوا بود كه‌ چرا بچه‌ را آورديد. ما بيرونشون‌ كرديم‌. يعني‌ هر كي‌ با بچه‌اش‌ آمده‌ بود گفتيم‌… خوب‌ حالا ميگيد كه‌ بچة‌ شيري‌ را برداشته‌ آورده‌. راه‌ به‌ اين‌ دوري‌ حالا برگرده‌. اگر بنا باشه‌ كه‌ كاري‌ انجام‌ بشه‌ و قاطعيتي‌ باشه‌، بايد باشه‌. يا اگر روز چهارشنبه‌ زنتون‌ مي‌آد اينجا، آن‌ روز را بايد تعطيل‌ كنيد بشينيد خونه‌ بچه‌ را نگه‌ داريد. به‌ من‌ چه‌. پس‌ خيلي‌ خوب‌. باشه‌ زن‌ شما در راهي‌ باشه‌ غير از راه‌ شما. آنوقت‌ گرفتاريهايش‌ را جمع‌ و جور كنيد. ما الان‌ توي‌ شماها، آنهايي‌ كه‌ اطلاع‌ دارم‌، خودشون‌ و خانمشون‌ و بچه‌هاشون‌ توي‌ راه‌ هستند آنها با ميليونها حاضر نيستند زندگيشون‌ را عوض‌ كنند و وضع‌ غير از اين‌ داشته‌ باشند. آقاي‌ مغيثي‌ شما چي‌ ميگيد؟ چيه‌ عقيده‌اتون‌؟ حاضريد ده‌ ميليون‌ بهتون‌ بدهند، زنتون‌ يا بچه‌اتون‌ توي‌ راه‌ نباشه‌، فقط‌ خودتون‌ باشيد؟ نه‌. بي‌ تعارف‌. آقاي‌ خدامي‌ چطوره‌ اين‌ حرف‌؟ ديگه‌ نمي‌خوام‌ به‌ همه‌ بگم‌. آقاي‌ گنجي‌. چيه‌؟ درسته‌ يا نه‌. اين‌ اگر درسته‌ مي‌ارزد انسان‌ روزي‌ يك‌ ساعت‌ انسان‌، هفته‌اي‌ يك‌ ساعت‌ بنشينه‌ بچه‌ نگهداره‌ كه‌ زندگيش‌ اينجوري‌ باشه‌. زندگيش‌ بهشت‌ باشه‌. ما مي‌خواهيم‌، متأسفانه‌ آنهايي‌ را ديگه‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ متأسفانه‌ افرادي‌ هستند كه‌ زنشون‌، يا خانمهايي‌ هستند كه‌ شوهرشون‌ توي‌ راه‌ نيستند. حاضرند، خدا ميدونه‌ حاضرند اگر ده‌ ميليون‌ تومان‌ داشته‌ باشند بدهند و اين‌ درست‌ بشه‌. اون‌ را نمي‌خوام‌ بعضي‌هايتون‌ را كه‌ اينجوري‌ هستيد بلندتون‌ كنم‌ بهتون‌ بگم‌. چون‌ نمي‌خوام‌ سرشون‌ فاش‌ بشه‌. الحمد لله‌ اكثرتون‌ خانوادگي‌ موفقيد. اكثرتون‌ خانوادگي‌ موفقيد. شما را به‌ خدا قسم‌، آقاي‌ بهمن‌ كو؟ آقاي‌ بهمن‌ شما را به‌ خدا قسم‌، قسمتون‌ ميدم‌، شما الان‌ داراي‌ كمالاتي‌ هستيد. حاضريد زندگيتون‌ را عوض‌ كنيد با چي‌؟ خودتون‌ بگيد يك‌ چيزي‌. خوب‌. آقاي‌ مقدم‌ شما چي‌؟ نه‌. اينها را ميگم‌ بعضي‌ گوشه‌ كنار هستند خيلي‌ سست‌ گرفتند. شماها مقصر، من‌ مقصرم‌ شماها هم‌ مقصريد. شماها هم‌ كه‌ تجربه‌ كرديد مقصريد. اينها زحماتي‌ بوده‌ خدا ميدونه‌ اگر من‌ تمام‌ ماه‌ رمضان‌ را مي‌رفتم‌ خونه‌ مي‌خوابيدم‌، نه‌ شماها حرف‌ داشتيد، نه‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌تونست‌ اعتراض‌ بكنه‌، بلكه‌ يك‌ قدري‌ هم‌ محبوبتر بودم‌. تمام‌ روزهاي‌ ماه‌ رمضان‌ صحبت‌ كردم‌. اكثر شما نيامديد، يعني‌ مرتب‌ لااقل‌ نيامديد توي‌ روز. شبها هم‌ حالا با جمعيت‌ متفرق‌، شما آمديد. خدا ميدونه‌ من‌ روز عيد دلم‌ مي‌خواست‌ نماز بيام‌ ولي‌ حالش‌ را نداشتم‌. يعني‌ من‌ نماز نيامدم‌. حال‌ نماز، اصلا ضعف‌ داشتم‌، الانش‌ هم‌ همينطور. بعضي‌ها، شما شايد آقاي‌ مقدم‌ خودشون‌ متوجه‌ نباشند. اين‌ پسري‌ كه‌ اين‌ مكتب‌، مكتب‌ اسلام‌، من‌ هيچكاره‌ام‌، خيال‌ نكنيد كه‌ من‌ يك‌… اين‌ را تربيت‌ كرده‌، از نظر درسي‌، حدود سي‌ و چند نفر ما طلبه‌ داريم‌ بحمدالله‌. همه‌اشون‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌. رفقاي‌ ايشان‌ كه‌ با ايشان‌ همدرس‌ حتي‌ بودند، ميگن‌ ايشان‌ بهتر از سايرين‌ براي‌ ما درس‌ ميگن‌. ايشان‌ براي‌ ما درس‌ بگن‌ حالا. بعضي‌ها خيال‌ كردند اينجا ما اگر، اصرار به‌ جلسه‌ ما را راه‌ بديد. خوب‌ بيائيد. ما گفتيم‌ در را هم‌ باز بگذارند. هر كس‌ هم‌ هر وقت‌ آمد بياد. ولي‌ اين‌ را بدونيد من‌ هر چه‌ شل‌ ول‌ كنم‌، هر چه‌ يك‌ عده‌ بيان‌ آن‌ قاطعيت‌ من‌ را از دست‌ من‌ بگيرند، به‌ ضرر شماهاست‌. همة‌ كارها را نميشه‌ كرد و توي‌ راه‌ اسلام‌، خداي‌ من‌ شاهده‌، و الله‌ العظيم‌ قسم‌، كه‌ آنقدر يعني‌ شيرة‌ تمام‌ عمرم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ اين‌ برنامه‌ را تنظيم‌ كنم‌ و در اختيار شما بگذارم‌. من‌ الان‌ شايد حدود شصت‌ سال‌ عمرمه‌. از چهارده‌ سالگي‌، عكسهايم‌ هست‌، من‌ از چهارده‌ سالگي‌ مشغول‌ تحصيل‌ درس‌ علمي‌ بودم‌. آدم‌ كم‌ استعدادي‌ هم‌ نيستم‌. يعني‌ شماها اقلا ميدونم‌ يك‌ خورده‌ استعداد داريد. و دائما هم‌ مشغول‌ بودم‌. يعني‌ نرفتم‌ دنبال‌ تحصيل‌ مثلا دكتري‌، نه‌ تحصيل‌ جديد، نه‌ زبان‌، نه‌ حتي‌ منبر رفتم‌ زياد كه‌ بگم‌ دست‌ و پا ميگيره‌. مشغول‌ بودم‌. و فقط‌ هم‌ مشغول‌ اين‌ بودم‌ كه‌ در اين‌ سه‌ مرحلة‌ احكام‌ و عقائد و تهذيب‌ نفس‌ بتونم‌ يك‌ چيزي‌ ارائه‌ بدم‌. من‌ در سال‌ چهل‌ و يك‌ آمدم‌ به‌ مشهد از قم‌. فارغ‌ التحصيل‌ بودم‌. ده‌ دوازده‌ سال‌ درس‌ مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و همين‌ امام‌ راحل‌ كه‌ آنوقتها در قم‌ تشريف‌ داشتند و بقية‌ مراجع‌، من‌ درسشون‌ بودم‌. باصطلاح‌ فارغ‌ التحصيل‌ آمدم‌ مشهد. سال‌ چهل‌ و يك‌. كه‌ الان‌ سال‌ هفتاد و سه‌. چند سال‌ ميشه‌؟ سي‌ و دو سال‌، سي‌ و سه‌ سال‌ تقريبا. خوب‌. ديگه‌ اين‌ هم‌ نميشه‌ ادعا كرد كه‌، ادعاي‌ بيخود هم‌ نيست‌، تأسيس‌ كانون‌ را نوشتيم‌ سال‌ چهل‌ و يك‌. خوب‌. من‌ مشغول‌ بودم‌. تمام‌ نتيجة‌ عمرم‌، اينهمه‌ زحمات‌ و مطالعه‌ اين‌ بوده‌ كه‌ اين‌ برنامه‌ را تنظيم‌ كنم‌ و در دست‌ كس‌ ديگر هم‌ الان‌ نيست‌ مگر شاگردان‌ من‌. اين‌ را هم‌ بدونيد. اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ ميدونه‌. چون‌ از فضلاي‌ قم‌ بودند. مقرب‌ دستگاه‌ آية‌ الله‌ گلپايگاني‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌. الان‌ هم‌ من‌ هر وقت‌ مي‌رم‌ آنجا دفتر آية‌ الله‌ گلپايگاني‌، وقتي‌ مي‌رم‌ آنجا احوال‌ را مي‌پرسم‌، آنجا آن‌ آقاي‌ ابطحي‌ هستش‌، اول‌ احوال‌ ايشان‌ را از من‌ مي‌پرسند. علما را هم‌ زياد ديده‌ ايشون‌. اين‌ برنامه‌ دستشون‌ نيست‌. اگر بنا بود امتيازي‌ داده‌ بشه‌، ابتكاري‌ براي‌ كسي‌، هنري‌، صنعتي‌، خوب‌ يك‌ چيزي‌ بود. ولي‌ ما اين‌ حرفها را نداريم‌. و اين‌ را نميگم‌ به‌ خاطر اينكه‌ خودم‌ چيزي‌ هستم‌. من‌ اگر خدمتگزار شماها خدا من‌ را اسمم‌، چند شب‌ قبل‌ يكي‌ از حوائجم‌ همين‌ بود كه‌ اگر بتونم‌ خدمتگزار شماها باشم‌ و دست‌ شما را بگذارم‌ توي‌ دست‌ امام‌ زمان‌ انشاء الله‌. شما ميگيد اِ تو مگر واسطه‌اي‌. نه‌. نه‌. اين‌ را هم‌ بدونند آقايون‌، همه‌اتون‌ بدونيد. من‌ نه‌ مدعي‌ كرامتم‌، نه‌ مدعي‌ خواب‌ خوب‌. هيچوقت‌ ديديد من‌ خواب‌ خوبي‌، خيلي‌ كم‌، شايد از همه‌اتون‌ كمتر خواب‌ نقل‌ ميكنم‌. نه‌ مدعي‌ مكاشفه‌ هستم‌، نه‌ مدعي‌ پيشگوئي‌ هستم‌. هيچي‌ هيچي‌. اينها را نه‌ دارم‌ و نه‌ هم‌ مي‌خوام‌ داشته‌ باشم‌ و نه‌ هيچي‌. ضمنا هم‌ اين‌ را بدونيد. اگر بنا بشه‌ هنرهايم‌ را نشون‌ بدم‌ها، هنر احضار ارواح‌ و تسخير جن‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، همة‌ اينها را هم‌ مي‌تونم‌ كار كنم‌.كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ من‌ را بعضي‌ از، مثل‌ آن‌ كي‌ بود آمده‌ بود، كاووسي‌ كه‌ واقعا هنرمندي‌ بود، اين‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌ خيال‌ ميكرد ما هم‌ توي‌ اين‌ كارها هستيم‌. همة‌ اينها، ولي‌ خدا رحمت‌ كنه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ به‌ من‌ فرمود كه‌ اينها اگر انسان‌ را خدا براي‌ اين‌ كارها خلق‌ كرده‌ بود، خيلي‌ كم‌ بود. دقت‌ مي‌كنيد؟ همة‌ اينها را هم‌ بلدم‌. اينقدر هم‌ برداشتم‌ توي‌ كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ دربارة‌ روح‌، دربارة‌ احضار ارواح‌، دربارة‌ تلقين‌، دربارة‌ همه‌ چيز نوشتم‌ كه‌ كسي‌ فكر نكنه‌ كه‌، يعني‌ حتي‌ ميگم‌ آنها خيال‌ ميكنند ما آمده‌ بوديم‌ با آقاي‌ كاووسي‌ كه‌ خدا رحمتش‌ كنه‌ حالا من‌، خيلي‌ هنرمند بود. ميگفت‌ شاگردهاي‌ شما بيان‌ با شاگردهاي‌ من‌ بيان‌ بشينيم‌ ببينيم‌ كدوم‌ يكيمون‌. گفتم‌ شاگردهاي‌ ما توي‌ راه‌ ديگه‌اي‌ هستند، توي‌ خط‌ ديگه‌اي‌ هستند. بعله‌. ولي‌ اين‌ راه‌ را، يعني‌ من‌ تمام‌ اين‌ مسائل‌ را نديده‌ گرفتم‌. چون‌ يك‌ استادي‌ اصرار داشت‌ كه‌ بيا كيميا يادت‌ بدم‌. حالا من‌ اصلا نميدونم‌ كيميا درست‌ هست‌ يا درست‌ نيست‌. همين‌ الان‌ بعضي‌ از اولياء خدا هستند كه‌ قبولشون‌ هم‌ دارم‌، اصرار كه‌ ماهي‌ يك‌ دفعه‌، يك‌ جلسه‌ بيا من‌، چون‌ نزديك‌ فوتم‌ و اينهاست‌، من‌ مي‌خوام‌ اسراري‌ را به‌ شما بگم‌. موفق‌ نشدم‌ كه‌ برم‌. اون‌ خوب‌ بعيد نميدونم‌ كه‌ اسرار خوبي‌ داشته‌ باشه‌. همة‌ همتم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ يك‌ برنامه‌اي‌ را تنظيم‌ كنم‌ بدم‌ دست‌ شماها. و دادم‌ به‌ همه‌اتون‌. يا اقلا من‌ يك‌ دونه‌ آقاي‌ معلم‌ را تحويل‌ جامعه‌ داده‌ باشيم‌، خدا ميدونه‌ من‌ بسمه‌. شما، شما نمي‌دونيد ايشون‌ يعني‌ چي‌. يك‌ دونه‌. شما نمي‌دونيد آقاي‌ گلشني‌، خدا حفظش‌ كنه‌، با اينكه‌ در فردوس‌ بودند، دوهفته‌ يك‌ دفعه‌ مي‌آمدند پيش‌ من‌. ايشان‌ در چه‌ حدي‌ از كمالات‌ هستند. خيلي‌ هستند. بخوام‌ يكي‌ يكي‌ اسمهايتون‌ را ببرم‌ معطل‌ ميشيد. و شايد دوستان‌ هم‌ دوست‌ نداشته‌ باشند. چون‌ يقين‌ دارم‌، اينقدر نفسشون‌ را باهاش‌ جهاد كردند كه‌ بدشون‌ مي‌آد از اينكه‌، نه‌ بايد بدشون‌ بياد نه‌ خوششون‌ بياد. تعريف‌ من‌ و امثال‌ من‌ نه‌ خوششون‌ بايد بياد نه‌ بدشون‌.

 يك‌ وقتي‌ پاي‌ يك‌ منبري‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ آقايي‌ وارد شد. يكي‌ از اولياء خدا پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود. آن‌ آقا وقتي‌ رفت‌ روي‌ منبر، مردم‌ وقتي‌ كه‌ وارد شد صلوات‌ فرستادند، همان‌ كارهايي‌ كه‌ من‌ راضي‌ نيستم‌ شماها ميكنيد. يك‌ چيزي‌ در همين‌ ارتباط‌ هم‌ بهتون‌ بگم‌، انشاء الله‌ عرض‌ ميكنم‌. اين‌ وقتي‌ رفت‌ روي‌ منبر. گفت‌ آقايون‌ اينجور احساسات‌ نشون‌ نديد، من‌ نفسم‌ سركشه‌، فلان‌. آن‌ آقايي‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود گفت‌ اي‌ بيچاره‌. همچين‌ از زبانش‌ در رفت‌. گفتم‌ چطور؟ گفت‌ انسان‌ نبايد صلوات‌ مردم‌، اين‌ احساسات‌ مردم‌ او را تحت‌ تأثيرش‌ قرار بده‌. و اين‌ دوستان‌ ما الحمد الله‌ اينجوريند. چه‌ آنهايي‌ كه‌ اسم‌ برديم‌ چه‌ آنهايي‌ كه‌ اسم‌ نبرديم‌.

 زحماتي‌ كه‌ كشيده‌ شده‌ براي‌ شماها، اين‌ قدردانيش‌ اينه‌ كه‌ اين‌ راه‌ را توي‌ متن‌ بگذاريد و بدانيد تا آخر عمرتون‌ هم‌ بايد توي‌ همين‌ راه‌ باشيد. هر يك‌ از اين‌ مراحل‌ هم‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، ارزش‌ چي‌ بگم‌؟ ارزش‌ دنيا و آخرت‌ را داره‌. يعني‌، هر يكيش‌ها. همون‌ توبه‌اش‌، همون‌ يقظه‌اش‌. اصلا انبياء و اولياء آمدند براي‌ همون‌ يقظه‌. يك‌ ارزشي‌، يقظه‌ همون‌ بيداري‌ همون‌ يقظه‌ باشه‌. كل‌ قرآن‌ و روايات‌ و اينها از يقظه‌ حرف‌ ميزنند كه‌ مردم‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشن‌. توبه‌. شما هر كجا از اين‌ مراحل‌ وايستيد، حتي‌ وايستيد، حتي‌ بمونيد همانجا، شما را به‌ بهشت‌ وارد نمي‌كنند. من‌ خودم‌ را سپر بلاي‌ شما قرار دادم‌ ولي‌ اشكال‌ كار من‌ همينه‌ كه‌ قاطعيت‌ نداشتم‌. اشكال‌ كار شماها هم‌ اينه‌ كه‌ قدر نمي‌دونيد. تقصير خودتون‌، يعني‌ به‌ خودتون‌ هم‌ ضرر مي‌زنيد. به‌ خودتون‌ ضرر مي‌زنيد. قدردانستن‌ وقتي‌ قدر اين‌ برنامه‌ را، اين‌ وضع‌ را، اين‌ راهي‌ را كه‌ خدا و پيغمبر در سر راهتون‌ گذاشتند، فكر نكنيد اين‌ را من‌ درست‌ كردم‌، من‌ استنباطش‌ را كردم‌ فقط‌. و الاّ آيات‌ و روايات‌ پره‌ از همين‌ مراحل‌. منتهي‌ خوب‌ استنباط‌ نشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ آقايون‌ مراجع‌ غالبا دربارة‌ مسائل‌ فقهي‌ استنباط‌ مي‌كردند، يك‌ عده‌ هم‌ دربارة‌ عقائد استنباطاتي‌ داشتند و اين‌ راه‌ را چون‌ گذشتگان‌ مردم‌ را آماده‌ نمي‌ديدند كه‌ در اختيارشون‌ بگذارند، لذا جزء اسرار حسابش‌ مي‌كردند. ولي‌ الان‌ زمينه‌ هست‌. مي‌بينيد. زمينه‌ هست‌. ولي‌ مردم‌ از نظر فرهنگي‌ رشد كردند، از نظر فكري‌ ترقي‌ كردند، سوادشون‌ عمومي‌ شده‌، اطلاعاتشون‌ تقريبا عميق‌ شده‌. ولذا مي‌تونند اين‌ مسائل‌ را درك‌ كنند. ميشه‌ توي‌ مجلس‌ ما، يا همچين‌ مجلسي‌ اين‌ مسائل‌ را بيان‌ كرد. يك‌ همچين‌ مجلسي‌ كه‌ سابقا درويشي‌ مردم‌ اين‌ حرفها را بهم‌ مي‌زدند. لذا الان‌ هم‌ بعضي‌ها روي‌ همون‌ حسابها هنوز ميگن‌ اينها سره‌، هر كسي‌ را اسرار حق‌ آموختند مهر كردند و دهانش‌ دوختند. اينها چطور دهانشون‌ باز شده‌! اينجوري‌. خوب‌.

 بنابراين‌ بايد كوشش‌ بكنيد خدا ميدونه‌ همين‌ الان‌ كساني‌ هستند، دو سه‌ تاشون‌ الان‌ توي‌ ذهنم‌ است‌. يكي‌ در ايرانشهر، يكي‌ در اسمش‌ يادم‌ رفته‌، يعني‌ شهرش‌، يكي‌ از بندرهاي‌، بوشهر، يكي‌ در بوشهر، يكي‌ هم‌ در شيراز. همين‌ دو سه‌ روزه‌، اينقدر پشت‌ تلفن‌ گريه‌ كردند كه‌ ما چيكار بكنيم‌. من‌ بهشون‌ ميگم‌ هر وقت‌ كه‌ آمديد مشهد زيارت‌ ما ببينيم‌ ديگه‌. حالا با تلفن‌ كه‌ نميشه‌. گريه‌ كردند كه‌ پس‌ ما چيكار كنيم‌؟ ميگم‌ بريد پيش‌ علماي‌ محلتون‌. ميگن‌ رفتيم‌. ما را راهنمائي‌ نكردند. اونها ميگن‌ واجباتتون‌ را انجام‌ بديد، محرمات‌ را ترك‌ كنيد. ما ميگيم‌ ما اگر مي‌تونستيم‌ واجبات‌ را انجام‌ بديم‌، محرمات‌ را ترك‌ كنيم‌ كه‌ متوسل‌ به‌ شما نمي‌شديم‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ يك‌ مريضي‌ را بيارن‌. اين‌ مريض‌ بره‌ پيش‌ دكتر. بهش‌ بگه‌ كه‌ ناله‌ نكن‌ خوب‌ ميشي‌. الان‌ آنهايي‌ كه‌ در مرحلة‌ اين‌ پنج‌ شيش‌ مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ را گذروندند، من‌ دنبالشون‌ ميرم‌، توي‌ آن‌ اعماق‌ وجودشون‌ ببينم‌ يك‌ صفت‌ رذيله‌ دارند؟ مي‌بينم‌ ندارند. خودشون‌ مي‌روند از آن‌ ته‌ها مي‌خوان‌ بكشند يك‌ صفت‌ رذيله‌ دارند ندارند. شما اين‌ را مقايسه‌ كنيد، اين‌ معنا را، اين‌ مطلب‌ را مقايسه‌ كنيد با آن‌ عالمي‌ كه‌ ميگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا آن‌ عارفي‌ كه‌ ميگه‌ علي‌ وقتي‌ كه‌ روي‌ سينة‌ عمر بن‌ عبدود نشست‌ و او آب‌ دهن‌ انداخت‌، حضرت‌ نتونست‌ خودش‌ را كنترل‌ كنه‌. يا ميگه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ تزكية‌ نفس‌ نتونست‌ بكنه‌. و شما مي‌فهميد كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ سهله‌، خاك‌ پاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ ميتونه‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌. بريد الان‌ اينها مسائلي‌ نيست‌ كه‌، من‌ يك‌ مسئله‌اي‌ را پشت‌ سر اين‌ بايد بهتون‌ بگم‌. فقط‌ از شما دوستان‌ تقاضام‌ اينه‌ براي‌ اينكه‌ ديگران‌ را جهنمي‌ نكنيد، تحريك‌ حسادت‌ ديگران‌ را نكنيد، به‌ من‌ زياد، در حضور بعضي‌ از شخصيتها، بعضي‌ از علما، بعضي‌ از دانشمندان‌، به‌ من‌ اظهار محبت‌ زياد نكنيد. اين‌ را واقعا خواهش‌ ميكنم‌. همين‌ اظهار محبتهاي‌ شما سبب‌ ميشه‌ كه‌ تهييج‌ ميشه‌ اينها و ناراحتي‌ ايجاد ميشه‌. من‌ خدا رحمت‌ كنه‌ استادم‌ را، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را. خوب‌ آن‌ يك‌ وضعي‌ داشت‌ كه‌ مردم‌، برخوردهاي‌ عمومي‌ كه‌ مردم‌ باهاش‌ مي‌كردند، فكر نمي‌كردند اين‌ اصلا سوادي‌ داشته‌ باشه‌. اصلا سوادي‌ داشته‌ باشه‌. خوب‌. ما مريد ايشان‌ بوديم‌ باصطلاح‌. هر جا مي‌نشستيم‌ يك‌ صحبتهايي‌ مي‌كردم‌ اينها تكان‌ مي‌خوردند، پيرمردهايي‌ از علما. منهم‌ سنم‌ هيفده‌ سال‌، هيجده‌ سال‌ بود. به‌ من‌ مي‌گفتند اينها را تو از كجا ياد گرفتي‌؟ چطور شده‌؟ مي‌گفتم‌ حاج‌، ميگفتند او ديوانه‌ است‌! همينطور. خيلي‌ خوب‌. من‌ بعدها ديگه‌ اسم‌ ايشان‌ را نمي‌بردم‌. اگر مي‌ديدم‌ خيلي‌ از حرف‌ من‌ از سخن‌ من‌ تعريف‌ مي‌كنند، آنوقت‌ ميگفتم‌ كه‌، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آشيخ‌ مجتبي‌ قزويني‌ روي‌ همين‌ حساب‌ نشستم‌ از، بعد از فوت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، نشستم‌ از ايشان‌ مطالبي‌، مطالب‌ ايشان‌ را گفتم‌. ايشان‌ گفت‌ اينها را تو از كجا ياد گرفتي‌؟! خود ايشان‌ از مهمترين‌ علما بود. گفت‌ اينها تمام‌ مضامين‌ و واقعيات‌ رواياته‌. از كجا ياد گرفتي‌؟ گفتم‌ استادي‌ داشتم‌ بنام‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ايشان‌ فرمودند. گريه‌ كرد اين‌ پيرمرد. فرمود اي‌ كاش‌ من‌ او را مي‌ديد. آشيخ‌ هاشم‌ قزويني‌ او را ديده‌ بود و خيلي‌ علاقه‌ داشت‌. ولي‌ من‌ نشد ببينم‌. آشيخ‌ هاشم‌ قزويني‌ غير از آشيخ‌ مجتبي‌ است‌. آشيخ‌ هاشم‌ قزويني‌ از علماي‌ محترم‌ مشهد بود. ايشان‌ هم‌ همينطور. ايشان‌ ديده‌ بود، يك‌ جلسه‌اي‌ من‌ خودم‌ در خدمت‌ ايشان‌ بودم‌. وقتي‌ وارد مجلس‌ شديم‌ خيلي‌ با بي‌ اعتنايي‌ آنهايي‌ كه‌ بودند باهاش‌ برخورد كردند. ايشان‌ با يك‌ عرقچين‌ آن‌ روز يك‌ عرقچين‌ سرش‌ بود، پيراهن‌ و زير شلواري‌ و عبا هم‌ انداخته‌ بود روي‌ دوشش‌. آمد تو. گرمش‌ شده‌ بود عمامه‌اش‌ را برداشته‌ بود. البته‌ براي‌ ماها درست‌ نيست‌ها. فكر نكنيد كه‌، من‌ ديديد هيچوقت‌ همچين‌ كاري‌ نكردم‌. چون‌ زمان‌ او ايجاب‌ ميكرد. خوب‌ يك‌ عده‌ علما بودند، ايشان‌ هم‌ آنجا نشست‌. مرحوم‌ آشيخ‌ هاشم‌ اصلا توي‌ آن‌ جلسه‌ آمده‌ بود كه‌ ايشان‌ را ببينه‌، احترام‌ كرد. ايشان‌ چند كلمه‌ حرف‌ زد. خدا ميدونه‌ مرحوم‌ آشيخ‌ هاشم‌ قزويني‌ مثل‌ يك‌ شخصيتي‌ بودها، تقريبا مثل‌ مراجع‌ تقليد. مثل‌ چي‌ بگم‌؟! خادمي‌ در مقابل‌ ايشان‌. مرحوم‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌ همينطور. علماي‌ بزرگي‌ كه‌ اهل‌ معنويتي‌ بودند همينطور. اينها تا تشخيص‌ مي‌دادند اين‌ كيه‌، بعد خيلي‌ در مقابلش‌ احترام‌ مي‌كردند. ولي‌ جاهايي‌ كه‌ ايشان‌ را نمي‌شناختند. ما مي‌رفتيم‌ تا اظهار محبت‌ به‌ ايشان‌ مي‌كرديم‌، حتي‌ من‌ يك‌ روزي‌ يكي‌ از علماي‌، مال‌ همان‌ حدودها بود، گفتم‌ كه‌ شما حاج‌ ملا آقاجان‌ را مي‌شناختيد؟ ايشان‌ همچين‌ بدون‌ مقدمه‌ گفت‌ بعله‌! خدا لعنتش‌ كنه‌! من‌ تكان‌ خوردم‌. گفتم‌ چرا اينجوري‌ گفتيد؟ گفت‌ ايشون‌ درويش‌ بود، صوفي‌ بود. از همان‌ حرفهايي‌ كه‌ نديده‌ و نشناخته‌ به‌ خود ماها هم‌ مي‌زنند. گفتم‌ كه‌ اينجور بود، اينجور بود، اينجور بود. هي‌ شرح‌ دادم‌ ديگه‌ ديدم‌ واجبه‌. هي‌ شرح‌ دادم‌ اين‌ مطالب‌ را براش‌. آقا ديدم‌ اين‌ مرد، مرد منصفي‌ بود، خدا او را هم‌ رحمتش‌ كنه‌. گريه‌ كرد. گفت‌ من‌ خدا مي‌آمرزه‌ با اين‌ كلمه‌اي‌ كه‌ گفتم‌؟ گفتم‌ كه‌ اگر حاج‌ ملا آقاجان‌ خودش‌ بود كه‌ از شما مي‌گذشت‌. چون‌ ايشان‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ مي‌گفت‌ خدايا من‌ هر كه‌ به‌ من‌ بدي‌ كرده‌، من‌ ازش‌ گذشتم‌. يعني‌ مثلا نمي‌شناخت‌، اونهايي‌ كه‌ مي‌شناخت‌ همانجا نقد مي‌بخشيدش‌. بعد ايشان‌ خيلي‌ ناراحت‌،هر وقت‌ بعد از اون‌ من‌ را مي‌ديد، پيرمردي‌ بود مي‌گفت‌ من‌ هر روز براي‌ ايشان‌ فاتحه‌ مي‌خوانم‌، چه‌ مي‌كنم‌، چه‌ مي‌كنم‌ كه‌ ايشان‌ از من‌ راضي‌ بشه‌ اين‌ حرفم‌ خيلي‌ بد بود. من‌ يك‌ روزي‌ از ايشان‌ پرسيدم‌ چرا اينجوري‌ گفتيد؟ گفت‌: اين‌ هيچي‌، بي‌ خود، شيطان‌. لذا شيطان‌ واقعا مي‌ياد تو زبان‌ انسانها. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ از من‌ نمي‌خواد تعريف‌ كنيد هيچ‌، هميني‌ كه‌ هست‌. محبت‌ هم‌ جلوي‌ اشخاصي‌ كه‌ غير از خودتون‌ هست‌ اظهار محبت‌ هم‌ نكنيد. هر كي‌ همين‌ دست‌ بوسيدن‌، كارهايي‌ كه‌ انجام‌ مي‌ديد نكنيد. من‌ ازتون‌ تقاضا دارم‌ اين‌ جلسه‌ را هم‌ براي‌ همين‌ تشكيل‌ دادم‌. خيلي‌ محبتتون‌ را در دلتون‌ حفظ‌ كنيد، من‌ يقين‌ دارم‌ همتون‌ را مي‌شناسم‌. با محبت‌ و بي‌ محبت‌ و همه‌ را خوب‌ تشخيص‌ مي‌دم‌. يعني‌ واقعا من‌ حتي‌ بعضي‌ وقتها مي‌گم‌ باخودم‌ كه‌اي‌ كاش‌ اين‌ اخلاصي‌ كه‌ بعضي‌ از اين‌ رفقا نسبت‌ به‌ من‌ داشتند، من‌ در مقابل‌ خدا مي‌داشتم‌. اگر من‌ آن‌ اخلاص‌ را نسبت‌ به‌ خدا مي‌داشتم‌ آنجوري‌ كه‌ اين‌ آقايون‌ نسبت‌ به‌ من‌ دارند، من‌ خيلي‌ مقامم‌ بالا ميرفت‌.

 شماها كوشش‌ بكنيد، حالا اين‌ را توي‌ پرانتز عرض‌ كردم‌، كوشش‌ بكنيد اهميت‌ بديد به‌ موضوع‌. آنقدر، اين‌ را بدونيد، آنقدر آنهايي‌ كه‌ اهميت‌ نميدهند، برنامه‌اشون‌ را جدي‌ نميگيرند، حتي‌ من‌ گاهي‌ دفترهايشون‌ را كه‌ نگاه‌ مي‌كنم‌، مي‌بينم‌ هيچي‌ ننوشتند، هيچي‌. نه‌ حالي‌، نه‌ قالي‌، هيچي‌. واقعا كسل‌ ميشم‌. واقعا جدي‌ بگيريد كه‌ شما مقصر نباشيد در اين‌ جهت‌. تقصير مردمم‌ هم‌ اينه‌ كه‌ دو تا تقصير دارند مردم‌، ديگران‌. يكي‌ اينكه‌ توي‌ مغز شما خيلي‌ مطالب‌ را وارد كردند، آقا خيلي‌ زحمت‌ داره‌ اينها را درآوردنش‌. خيلي‌ زحمت‌ داره‌، خيلي‌ چيزها را ما از شما تخليه‌ ميكنم‌. نه‌ اينكه‌ مثلا طوري‌ بشه‌، ضمنا انشاء الله‌ كم‌ كم‌ مي‌گيم‌ بهتون‌. ولي‌ مي‌ترسم‌ كه‌ قبول‌ نتونيد بكنيد. به‌ خدا قسم‌ اگر جدي‌ وارد بشيد، اين‌ را، اينها را من‌ تقيه‌ ميكنم‌ منتهي‌ در عمل‌ تقيه‌ مي‌كنم‌ و در گفتار، اگر جدي‌ وارد بشيد، به‌ خدا قسم‌، مراحل‌ را خوب‌ طي‌ بكنيد، به‌ مرحلة‌ آخر تزكية‌ نفس‌ برسيد، همة‌ شما مستجاب‌ الدعوه‌ هستيد، همة‌ شما اهل‌ مكاشفه‌ هستيد، همة‌ شما اهل‌ اينكه‌ اراده‌اتون‌ ارادة‌ خدا ميشه‌، چشمتون‌ چشم‌ خدايي‌ ميشه‌، گوشتون‌ گوش‌ خدايي‌ ميشه‌، اراده‌اتون‌ ارادة‌ خدايي‌ ميشه‌. همه‌اتون‌ها. همه‌اتون‌ زندگي‌ سالمي‌ پيدا مي‌كنيد. از اين‌ بالاتر بهتون‌ بگم‌. اينها را من‌ حالا خلاصه‌ ميگم‌ها. و الاّ در گفتارهام‌، در منبرهام‌ اينها را نميگم‌. آني‌ كه‌ گفتم‌ تقيه‌ ميكنم‌ روي‌ روزش‌ دست‌ نمي‌گذارم‌، بعضي‌ها خودشون‌ رسيدند. بعضي‌ها هم‌ خوب‌، مي‌رسند انشاء الله‌. از اين‌ بالاتر عرض‌ كنم‌. تمام‌ مزاياي‌ بعد از ظهور را قبل‌ از ظهور بهتون‌ ميدهند اگر درست‌ بريد جلو انشاء الله‌. يعني‌ بعد از ظهور چطور ميشه‌. شما پولدار ميشيد، معلوم‌ نيست‌ حالا پول‌ خيلي‌ اينقدر ارزش‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ پول‌ داشتن‌ مثلا مسئله‌اي‌ باشه‌. بخوايد بهتون‌ مي‌دهند. مريض‌ نشيد بهتون‌ مي‌دهند. امام‌ زمانتون‌ را ببينيد بهتون‌ مي‌دهند. هميشه‌ از وجود مقدسش‌ استفاده‌ كنيد بهتون‌ مي‌دهند. با خدا در ارتباط‌ باشيد بهتون‌ مي‌دهند. بعد از ظهور همين‌ چيزهاست‌ ديگه‌. همين‌ چيزهاست‌. همة‌ اينها را بهتون‌ مي‌دهند. يك‌ زندگي‌ سالم‌ راحت‌ خوب‌. آن‌ آقاي‌ دكتر بازرگان‌ كه‌ در كرمان‌ هستند يك‌ شب‌ اينجا بودند. گفتم‌ كه‌ توي‌ حدود پانصد نفر كه‌ بيشترند، همه‌ سالم‌، همه‌ سرحال‌، همه‌ خوش‌، همه‌ خرم‌، شما همچين‌ جمعي‌ را سراغ‌ داريد كه‌ دلبستگي‌ به‌ خدا و معنويات‌ و كمالات‌ داشته‌ باشند. گفت‌ من‌ در بخش‌ طبش‌ مي‌تونم‌ بگم‌ نه‌؛ اينجور نميشه‌ اينهمه‌ جمعيت‌ حتي‌ مريضي‌ كه‌ توي‌ بيمارستان‌ بيفتند نداشته‌ باشند. و اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ هنوز شما مي‌دونيد چند درجه‌ بايد كار بكنيد و شما خودتون‌ چند درجه‌ كار مي‌كنيد. مثلا اگر بنا باشه‌ صد درجه‌ كار بكنيد، شما بيست‌ و پنج‌ درجه‌ كار مي‌كنيد. اينجوري‌. يعني‌ شما هواي‌، يعني‌ هيچي‌ هم‌ كار نمي‌كنيد. ما الان‌ توي‌ همين‌ جمعمون‌ افرادي‌ داريم‌ كه‌ استاد داشتند قبلا، اينقدر به‌ اينها برنامه‌ مي‌دادند. من‌ خودم‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ شاگردي‌ مال‌ يك‌ آقاي‌ ديگه‌ بود، ما شاگرد حاج‌ ملا آقا جان‌ بوديم‌، او آنقدر زحمت‌ مي‌كشيد، همين‌ شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ آنقدر ذكر گفت‌ توي‌ يكي‌ از اين‌ مقبره‌هاي‌ صحن‌ كه‌ من‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ را ديدم‌ اين‌ ديوانه‌ شده‌، بردندش‌ ديوانه‌ خانه‌. ما بحمدالله‌ توي‌ معروف‌ بود كه‌ توي‌ اين‌ برنامه‌هاي‌ كمالات‌ روحي‌، توي‌ ده‌ نفر يك‌ نفر ديوانه‌ ميشه‌. يعني‌ استعداد ندارند نمي‌تونند بكشند. ما به‌ يكنفر گفتيم‌ ما توي‌ هزار نفر يك‌ نفر ديوانه‌ كه‌ نداريم‌ كه‌ هيچ‌، اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ كسالت‌ مختصري‌ هم‌ داشته‌ باشند اينجا رفع‌ ميشه‌. با سهولت‌، شماها زحمت‌ نمي‌كشيد، رياضت‌، ميگن‌ اينجا برنامه‌اش‌ برنامة‌ رياضته‌! شما چه‌ رياضتي‌ كشيديد، چيكار كرديد؟ پنجاه‌ درصد پيشرفت‌ شما در همان‌ بيست‌ و پنج‌ درجه‌ها، نه‌ در صد درجه‌، در صد درجه‌ ما كم‌ داريم‌ و نداريم‌، در آن‌ بيست‌ و پنج‌ درجه‌، پنجاه‌ درصدش‌ باز زحمات‌ ديگرانه‌ كه‌ به‌ شما كمك‌ مي‌كنه‌. شما مي‌بينيد كه‌ بعضي‌هاتون‌ حالا يادتون‌ رفته‌. بعضي‌ها هستند هنوز از طرف‌ شما به‌ حضرت‌ رضا سلام‌ عرض‌ مي‌كنند. اينهايي‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ قديمي‌ترند و شماها هم‌ بايد اين‌ كار را بكنيد انشاء الله‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا اباالحسن‌ يا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا. خوب‌ اين‌ كمكها، اينها بي‌ فايده‌ نيست‌ها. خود من‌ گاهي‌ حرف‌ مشرف‌ ميشم‌ مي‌بينم‌ بيشتر به‌ فكر رفقا هستم‌. پارسال‌ مكه‌ بودم‌، بيشتر به‌ فكر رفقا بودم‌. در مدينه‌، در قبرستان‌ بقيع‌، مي‌رفتم‌ مي‌ايستادم‌ از طرف‌ شماها سلام‌ مي‌كردم‌. اينها كمكتون‌ ميكنه‌، يعني‌ پنجاه‌ درصدش‌ را ديگران‌ كمكتون‌ مي‌كنند. پنجاه‌ درصدش‌ را خودتون‌ داريد ميريد. اين‌ را بدونيد. همينطور آدم‌، شما چقدر پاي‌ منبرها نشستيد، چقدر ديديد افراد متدين‌ را، چقدر خوب‌ شدند. نه‌. خوب‌ شماها بعضي‌هاتون‌ را مي‌شناسم‌ اصلا، به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مجلس‌ روضه‌بازم‌. اينجوري‌ اين‌ كلمه‌ را مي‌گفت‌، اصلا هر مجلس‌ روضه‌اي‌ من‌ هستم‌، عقب‌ جلوش‌ ميكنم‌، چه‌ ميكنم‌، فلان‌. بعضي‌ها با علما بزرگ‌ شده‌اند. همه‌ جور علما را ديده‌اند. اين‌ آقاي‌ يوسف‌زادة‌ ما كه‌ تهران‌ هست‌، اين‌ بسكه‌ علما را ديده‌ و با اينها توي‌ يك‌ قبا رفته‌ و بهرحال‌ با هم‌ آنقدر گرم‌ بوده‌، كه‌ ديگه‌ واقعا خودش‌ از علما شده‌، و همينطور آقاي‌ نوروزي‌. حوزة‌ علمية‌ قم‌، اينور، آنور، فلان‌ و اينها. و رياضتهاي‌ زيادي‌ آنها پيشنهاد كردند. ولي‌ موفقيتشون‌ خيلي‌ ضعيف‌ بوده‌. تا اينجا كاري‌ نداره‌، مثلا چقدر، كسي‌ كه‌ زياد كار ميكنه‌ چقدر كار ميكنه‌؟ چند ساعت‌ كار ميكنه‌؟ نه‌ چند ساعت‌ ديگه‌؟! آني‌ كه‌ زياد زياد زياد بهش‌ برنامه‌ مي‌دهند، كه‌ من‌ خودم‌ كمتر ديدم‌. اين‌ رفقا بيشتر ديدند. زياد زياد كه‌ بهش‌ برنامه‌ مي‌دهند يك‌ ساعت‌ كار دارد؟! ندارد. يك‌ ساعت‌! يك‌ چيزي‌ ديگران‌ القاء به‌ شما كردند. يعني‌ پاي‌ منبرها بزرگ‌ شديد، توي‌ مغزتون‌ از دراويش‌ وارد شده‌، يك‌ مقدار از دراويش‌ رسيده‌ به‌ شما. يك‌ مشت‌ از آدمهاي‌ خشك‌ مقدس‌ خيلي‌ خشك‌ به‌ گوشتون‌ رسيده‌. يك‌ مشت‌ از كساني‌ كه‌، خلاصه‌ از كساني‌ كه‌ افراط‌ و تفريط‌ داشته‌اند خيلي‌ توي‌ مغز شماها وارد شده‌. با يكي‌ از اين‌ جوانها، يكي‌ از اين‌ جوانها همين‌ چند روز قبل‌ باهاش‌ درگير، بهش‌ گفتم‌ بيرونت‌ مي‌كنم‌ اگر وسوسه‌ات‌ را ترك‌ نكني‌، و در بين‌ بعضي‌ها هر كس‌ وسواسي‌تره‌، معتبرتره‌. اين‌ را بدونيدها. آقا فلاني‌! نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ ممكنه‌ لانه‌ بكنه‌ توي‌ مغزتون‌، حالا درآورديم‌. الحمد لله‌ اكثر شماها اين‌ مطالب‌ را در آورديم‌. چون‌ در آوردنش‌ خودش‌ مشكله‌. خود آنها را كشيدنش‌ بيرون‌ خيلي‌ كار مشكليه‌. درآورديم‌ الحمد لله‌. و همينطور آرام‌ آرام‌ مشغول‌ بوده‌، توي‌ اين‌ جلسات‌. شما فكر نكنيد ما خيلي‌، دلم‌ مي‌خواسته‌ منبر برم‌ در ماه‌ رمضان‌. ايني‌ كه‌ رفتم‌ منبر همه‌اش‌ بخاطر شماها بوده‌. افراد متفرقه‌ خواستند بيان‌ خواستند نيان‌. شماها! براي‌ اينكه‌ بتونيم‌ مطالب‌ را كم‌كم‌ از توي‌ مغز شما بيرون‌ بياريم‌ و يك‌ مطالب‌ قرآني‌ و روائي‌ توي‌ مغزتون‌ وارد كنيم‌.

 پس‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ را از همه‌، از نظر تحت‌ تأثير مطالب‌ قرار گرفتن‌ جدا كنيد. مردم‌ مي‌نشينند ميگن‌ تو از كجا آمدي‌، مثلا تو از كجا آمده‌اي‌ كه‌ اينقدر مقدس‌تر از فلان‌ مثلا پيرمرد هستي‌، فلان‌ معمم‌ هستي‌، فلان‌ چه‌ هستي‌، فلان‌ چه‌ هستي‌. خوب‌ از كجا آمدي‌! ما از در خانة‌ خدا آمديم‌. اينجوري‌ بايد بگيد. بايد هم‌ اينطوري‌ باشيد. من‌ گاهي‌ گفتم‌ آقايون‌. گفتم‌ من‌ دويست‌ نفر ممكنه‌ دوست‌ داشته‌ باشم‌ و دارم‌ الحمد لله‌ كه‌ بدون‌ معطلي‌ پشت‌ سر همه‌اشون‌ نماز مي‌خونم‌. اين‌ را شما بريد بگرديد در عالم‌ اصلا پيدا ميشه‌ يك‌ همچين‌ جمعي‌. تا اينجا آمديد الحمد لله‌. و دشمن‌ هم‌ زياده‌، شيطان‌ هم‌ خيلي‌ فعاله‌. اگر مي‌خوايد گوش‌ به‌ شياطين‌ جني‌ و انسي‌ بديد، معطل‌ نشيد، هي‌ رفت‌ و آمد نكنيد، دو رويي‌ نكنيد. گاهي‌ يكنفر كه‌ توي‌ مجلس‌ ما يك‌ خورده‌اي‌ تاريكه‌، مي‌نشينه‌، حتي‌ حال‌ مرا ميگيره‌ نميتونم‌ حرف‌ بزنم‌. اينجوريه‌. نكنيد، نيائيد. ظلم‌ به‌ خودتون‌ مي‌كنيد ظلم‌ به‌ ديگران‌ نكنيد. الحمد لله‌ كم‌ داريم‌ يا نداريم‌. اصلا نداريم‌ الحمدلله‌. اهل‌ گناه‌ نباشيد، اهل‌ معصيت‌ نباشيد. منتهي‌ افرادي‌ واقعا مي‌آيند اينجا، الان‌ ما حدودا سي‌ نفر، سي‌ و چند نفر همينطور خودبخود طلاب‌ خوبي‌ جمع‌ شده‌اند. من‌ چند روز قبل‌ عذرشون‌ را خواسته‌ بودم‌، ديدم‌ نه‌! از يكيشون‌ نميشه‌ گذشت‌. يكي‌ شاگرد اول‌ مثلا در دانشگاه‌ شاگرد اول‌ بوده‌ آمده‌. يكي‌ استعدادش‌ خيلي‌ قوي‌. يكي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌، هر كدامشون‌. ديگه‌ دسته‌ گلها را مي‌بينيد اينجا هستند، توي‌ شما هستند، اينها معممينشون‌، غير معمم‌ هم‌ هستند. كه‌ اينها انشاء الله‌ بهتر و موفقترند، مشاغل‌ كمتر دارند، انشاء الله‌ بهتر موفق‌ ميشوند، بهتر پيشرفت‌ مي‌كنند و شماها هم‌ انشاء الله‌ بايد جدي‌ باشيد و خوب‌ پيشرفت‌ كنيد. چيزهايي‌ كه‌ من‌ ميخوام‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌، مسائل‌ متفرق‌ ديگه‌ است‌. مثلا فرض‌ كنيد اگر به‌ شماها گفتيم‌ كه‌ ماهانه‌ يك‌ چيزي‌ بديد، اين‌ اصلا توي‌ هر هيئتي‌ كه‌ بريدها، بالاخره‌ بخوايد سينه‌ بزنيد، سينه‌ زدن‌ كه‌ ديگه‌ خرجي‌ نداره‌، بالاخره‌ همه‌اشون‌ با همديگه‌ يك‌ پولي‌ روي‌ هم‌ مي‌ريزند اين‌ هيئتها را مي‌چرخانند. بعضي‌ها به‌ ما ميگن‌ آقا به‌ من‌ نگفتند. ميگم‌ تو همة‌ چيزها را فهميدي‌، همين‌ را نفهميدي‌، همين‌ را بهت‌ نگفتند اين‌ ماهانه‌ بايد بدي‌ اينجا. جداها، بعد از چند ماه‌ كه‌ همة‌ مراحل‌ را، اين‌ را نميگه‌. من‌ خودم‌ شخصا نميگن‌. چون‌ روي‌ حساب‌ پول‌ و ماديات‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، شيطون‌ وسيلة‌ خوبيست‌. وقتي‌ پول‌ چاپ‌ شد، شيطان‌ برداشت‌ و گفت‌ تو وسيلة‌ خوبي‌ هستي‌ براي‌ گول‌ زدن‌ مردم‌. تا من‌ ميگم‌ آقايون‌ ماهانه‌اتون‌ را بديد، ميگن‌ فلاني‌ پولها را چيكار ميكنه‌؟! پولها مستقيما دست‌ آقاي‌ مغيثي‌ ميرسه‌، آقاي‌ مغيثي‌ هم‌ براش‌ از سال‌ آينده‌، براش‌ بودجه‌ها را تنظيم‌ كرديم‌ كه‌ كجاها خرج‌ كنيم‌. و همه‌اش‌ هم‌ خيلي‌ خرجهاي‌ درست‌ و حسابي‌ و منظم‌. آنهايي‌ كه‌ در همين‌ جهت‌ حتي‌ سستي‌ مي‌كنند، اينها به‌ خودشون‌ ظلم‌ ميكنند، هيچ‌ مسئله‌اي‌ نيست‌. همه‌اتون‌ بايد شما در بين‌ شما كسي‌ نباشه‌، من‌ بعد از مراحلي‌ را گذرونده‌، حالا مي‌آن‌ از مسئلة‌ خمس‌ سؤال‌ ميكنند. ميگم‌ شما سالت‌ كيه‌؟ ميگه‌ من‌ حساب‌ سال‌ ندارم‌. از همان‌ روز اول‌ تكليفت‌ بايد حساب‌ سال‌ داشته‌ باشي‌. همه‌اتون‌ بايد دفترچة‌ حساب‌ سال‌ داشته‌ باشيد، چه‌ پول‌ داريد چه‌ نداريد. شما اكثرا من‌ مي‌دونم‌، اگر خمسي‌ هم‌ بهتون‌ تعلق‌ بگيره‌ خيلي‌ كم‌ تعلق‌ ميگيره‌ يا اصلا نميگيره‌. افراد متوسطي‌ اكثرا هستيد الحمدلله‌ و ارزشتون‌ هم‌ به‌ همينه‌. ولي‌ بايد دفترچة‌ حساب‌ سال‌ داشته‌ باشيد و از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد، دفترچة‌ حساب‌ سال‌ همه‌اتون‌ بايد داشته‌ باشيد. چه‌ حساب‌ داشته‌ باشيد، چه‌ چيزي‌ داشته‌ باشيد چه‌ نداشته‌ باشيد. دفترهاي‌ كوچك‌، بديد همين‌ دفتر را، ايشان‌ دفترش‌ را درآورد ببينه‌ هست‌ يا نه‌! يك‌ همچين‌ دفتري‌ بگيريد، كار آقاي‌ نعمتي‌ را زياد مي‌كنيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اگر روز تكليفتون‌ را مي‌دونيد، روز تولدتون‌ را مي‌دونيد، همان‌ روز سالتونه‌. اگر نمي‌دونيد، از دستتون‌ رفته‌، يك‌ روزي‌ را بعنوان‌ روز اول‌ سالتون‌ تعيين‌ مي‌كنيد. مي‌نويسيد بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و صلي‌ الله‌، چون‌ اينها مستحبه‌ و اسم‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را مي‌نويسيد و بعد مي‌نويسيد در روز اول‌ سال‌، اينها را ميگم‌ آقاي‌ نعمتي‌ يادش‌ باشه‌، آقاي‌ معلم‌ يادشون‌ باشه‌ بنويسند. روز اول‌ سال‌ جناب‌ آقاي‌ محمود خدامي‌ مثلا نيمة‌ رمضان‌ هر سال‌ خواهد بود. مي‌ديدي‌ دفترچه‌ را آقاي‌ نعمتي‌ به‌ طرف‌. گوش‌ مي‌ديد. اين‌ دفترچه‌ را اينجوري‌ بايد داشته‌ باشند همه‌. اكثرتون‌ داريد. آنهايي‌ كه‌ ندارند بايد داشته‌ باشند. اين‌ معلوم‌ باشه‌. خمستون‌ را به‌ من‌ نميگم‌ بديد، هر جائي‌ كه‌ مي‌خوايد بديد، هر جائي‌ كه‌ به‌ نظرتون‌ ميرسه‌.

 مسئلة‌ ديگري‌ كه‌ خيلي‌ بايد روشن‌ بشه‌ از من‌، اين‌ است‌ كه‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند حالا من‌ دنبال‌ مرجعيتم‌ و مي‌خوام‌ مرجع‌ تقليد بشم‌ و اين‌ حرفها. براي‌ اينكه‌ هم‌ استعدادش‌ را دارم‌ و هم‌ ضعفي‌ در اين‌ جهت‌ از خودم‌ نشان‌ نميدم‌. اين‌ را بدونيد. رديفهاي‌ ما الان‌ هستند و اين‌ كار را هم‌ كردند و پاش‌ هم‌ ايستادند و هيچ‌ مسئله‌اي‌ نداره‌. ولي‌ من‌ اين‌ به‌ اين‌ كار هم‌ بيشتر از اينكه‌ مرجع‌ عامة‌ كل‌ دنيا بشم‌، اهميت‌ بيشتري‌ نميدم‌. همينكه‌ شماها انشاء الله‌ دستتون‌ به‌ دست‌ امام‌ زمان‌ برسه‌. شماها را بتونم‌ بعنوان‌ سرباز امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ معرفيتون‌ كنم‌. و انشاء الله‌ همينكه‌ گناه‌ نكنيد، معصيت‌ نكنيد، اخلاصي‌ پيدا بكنيد، به‌ مقام‌ عبوديت‌ و بندگي‌ خدا برسيد. من‌ راضيم‌، مي‌خوام‌ چيكار؟! اگر براي‌ پولش‌ باشه‌، بحمد الله‌ يك‌ ممرّ زندگي‌ داريم‌. آنكه‌ به‌ من‌ سهم‌ امامش‌ را ميده‌، هم‌ مسئوليتش‌ را مي‌اندازه‌ به‌ گردن‌ من‌، هم‌، از ديروز كه‌ اين‌ فطريه‌ها را داديد به‌ من‌، انگار يك‌ ماري‌… ماندم‌ كه‌ به‌ كي‌ بدم‌. چيكارش‌ بكنم‌؟ در عين‌ اينكه‌ نمي‌تونم‌ هم‌ نديده‌ بگيرم‌. همينجور موندم‌. خدا ميدونه‌ همين‌ امشب‌ نشسته‌ بودم‌ فكر مي‌كردم‌ چيكارش‌ كنم‌ اينها را. شماها از گردنتون‌ رفع‌ كرديد انداختيد گردن‌ من‌. سهم‌ امام‌ هم‌ همينطور. من‌ بحمدالله‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ تا آخر عمرم‌ زندگيم‌ را اداره‌ بكنم‌، خداي‌ تعالي‌ از راههاي‌ غير از سهم‌ امام‌ به‌ من‌ رسونده‌. هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حق‌ التأليف‌ به‌ من‌ مي‌دهند، همين‌ كتابهام‌، همين‌ الطاف‌ پروردگار، حالا شرحش‌ را براي‌ شما بدم‌ خيلي‌ ضرورت‌ نداره‌، اكثرتون‌ هم‌ مي‌دونيد الحمد لله‌. شماها دوستان‌ خصوصي‌ من‌ هستيد مي‌دونيد. بر فرض‌ از من‌ در مقابل‌ همين‌ منبرهايي‌ كه‌ ميرم‌، همين‌ صحبتهايي‌ كه‌ مي‌كنم‌، همين‌ زحماتي‌ كه‌ ميكشم‌، از سهم‌ امام‌ به‌ اندازة‌ مخارج‌ زندگيم‌ بردارم‌، خيال‌ نميكنم‌ كه‌ بي‌ جهت‌، ولي‌ بر نميداريم‌. زندگي‌ از جهت‌ مادي‌ نيست‌ كه‌ بخوام‌ برم‌ مرجع‌ تقليد بشم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ يكي‌ از مراجع‌ تقليد در قم‌، به‌ من‌ ميگفت‌ فلاني‌ ما آخر عمري‌ صراف‌ شديم‌. براي‌ اين‌ حوزة‌ علميه‌ قم‌ بايد ما پول‌ بديم‌، پول‌ بگيريم‌، پول‌ بديم‌، دشمن‌ هم‌ براي‌ خودمون‌ درست‌ كنيم‌. ميگفت‌ فلاني‌ آمده‌ چاقو را زير، اين‌ از اينجا نشون‌ داد، چاقو اين‌ اندازه‌، پول‌ به‌ من‌ بديد تا نزنم‌ توي‌ شكمتون‌. بعله‌. اينجور وضع‌ داريم‌. پسر مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ را كشتند سر نماز، سر همين‌ سهم‌ امام‌ به‌ زور گرفتن‌. خوب‌ چه‌ مرضيه‌ آخر؟ چه‌ مرضيه‌ من‌ حالا بگم‌، حالا تمام‌ مردم‌ ايران‌ مرا دوست‌ داشته‌ باشند، تمام‌ مردم‌ ايران‌ هم‌ دشمن‌ من‌ باشند، چه‌ فرقي‌ ميكنه‌؟ در تشييع‌ جنازة‌ انسان‌ يك‌ ميليون‌ جمعيت‌ باشه‌، يا هيچكس‌ نباشه‌. براي‌ من‌ عمل‌ من‌ مفيده‌، چه‌ فرقي‌ ميكنه‌، اينها را فكر نكنيد من‌ قولا ميگم‌، اينها را من‌ واقعا فهميده‌ام‌. و برام‌ اينها مسلمه‌.

 بنابراين‌ اگر چيزي‌ نوشته‌ شده‌ اين‌ ادعاي‌ مرجعيت‌ نيست‌. من‌ مجبور شدم‌ اول‌ اين‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ را عوضش‌ كنم‌. برداشتيم‌ شرح‌ نوشتيم‌ كه‌ آقا اين‌ بعنوان‌ اين‌ جهت‌ نوشته‌ نشده‌. چون‌، ما اينهمه‌ كتاب‌ نوشتيم‌ هيچكس‌ هيچ‌ حرفي‌ نزد. نگفت‌ باريك‌ الله‌ حتي‌. بعكسش‌ هم‌ نگفتند. براي‌ خلاصه‌، چرا من‌ نگفتم‌ مطابق‌ با فتواي‌ حضرت‌ آية‌ الله‌، اين‌ حرفها را كه‌ ما ننوشتيم‌. اين‌ رساله‌ كه‌ نوشته‌ شده‌، نميدونم‌ چقدر موج‌ ايجاد كرد. ما برداشتيم‌ اولش‌ را توضيح‌ بدهيم‌ كه‌ آقايون‌ مسئله‌ اينطورها نيست‌ كه‌ شما خيال‌ مي‌كنيد. مسئله‌ اينه‌. اقلا شماها بفهميد، حالا ديگران‌ نمي‌تونند بفهمند يا نمي‌خواهند بفهمند. مسئله‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ صراط‌ مستقيم‌ و مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ مي‌رسه‌ بر همة‌ شماها واجبه‌ كه‌ احكام‌ را بلد باشيد نباشيد نمي‌تونيد تو صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كنيد. مثل‌ اين‌ مي‌مونه‌ كه‌ شما علائم‌ راهنمايي‌ و رانندگي‌ را بلد نباشيد بخواييد تو راه‌ بريد. اين‌ علائمات‌ اينطوري‌ كه‌ زده‌ يعني‌ خطر در گردش‌ به‌ راست‌ يا خطر در گردش‌ به‌ چپ‌. پيچهاي‌ خطرناك‌ نمي‌دونم‌ پيچ‌ خطرناك‌. ديگه‌ حالا ما از اون‌ وقتهايي‌ كه‌ امتحان‌ گواهي‌ نامه‌ را داديم‌ يادمونه‌ بله‌ حداكثر سرعت‌، توقف‌ ممنوع‌ اينها را بايد بلد باشيد.

 اين‌ براي‌ يك‌ رانندگي‌، براي‌ زندگي‌ دنيا و آخرتتون‌ بايد اين‌ مسائل‌ توضيح‌ المسائل‌ را بلد باشيد اين‌ يكي‌. دوم‌ اينكه‌ اين‌ توضيح‌ المسائل‌، مسائلي‌ داره‌ كه‌ شايد در عمرتون‌ هم‌ به‌ دردتون‌ نخوره‌ البته‌ مراجع‌ بايد بنويسند چون‌ اگر يك‌ دفعه‌ هم‌ كه‌ به‌ لازم‌ بشه‌ بايد داشته‌ باشه‌. ما اينها را كه‌ ديديم‌ به‌ درد شماها زياد نمي‌خوره‌ و ما هم‌ و رفقا هم‌ هستند همش‌ الحمد الله‌ مسئله‌ دون‌ هستند بهتون‌ مي‌گن‌ ما هم‌ خلاصه‌اش‌ كرديم‌ اين‌ دو. سوم‌ رعايت‌ شده‌، من‌ خودم‌ خيلي‌ از مسائل‌ را نظرم‌ اوني‌ كه‌ نوشتم‌ نيست‌ رعايت‌ شده‌ كه‌ با كمال‌ احتياط‌ باز در همين‌ اوايل‌ ماه‌ رمضان‌ باآقاي‌ نعمتي‌ كه‌ ايشان‌ عمدة‌ كارشون‌ در اصفهان‌ و كرمان‌ همين‌ بوده‌ كه‌ از اونجا هي‌ تكه‌ تكه‌ براي‌ من‌ مي‌فرستادند تا امروز تمام‌ شد. گفتم‌ باز يك‌ برسي‌ بكن‌ توي‌ رساله‌هاي‌ مراجع‌ احوط‌ القوال‌ را بگيم‌ اينها اهل‌ به‌ اصطلاح‌ رياضتند بايد پيشرفت‌ كنند اوني‌ كه‌ اون‌ قولي‌ كه‌ احتياط‌ بيشتري‌ داره‌ اون‌ را من‌ در اونجا بنويسم‌. خيلي‌ از چيزهايي‌ است‌ اصلا خلاف‌ نظر منه‌. خلاف‌ نظر فتوايي‌ منه‌. اما بخاطر اينكه‌ احتياط‌ را رعايت‌ كنيم‌ اونجا نوشتيم‌. آقاي‌ مي‌خواستن‌ اينها را چاپ‌ مي‌كنند گفتند آقا اينها بر خلاف‌ نظري‌ است‌ كه‌ شما سر درس‌ گفتيد. گفتم‌ خوب‌ ولي‌ احتياطش‌ در اين‌ است‌ احوط‌ القوال‌ را نوشتيم‌. اينها فتواي‌ بنده‌ نيست‌، اينها خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شماها بايد از كسي‌ تقليد نكنيد و اين‌ را هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌ شما، چون‌ اين‌ در بحث‌ تقليد اين‌ را به‌ آقايون‌ عرض‌ كنم‌ چون‌ وقت‌ هم‌ زياد داره‌ گرفته‌ مي‌شه‌ ولي‌ بايد اينها را بگم‌ بهتون‌ در بحث‌ تقليد، تقليد اگر انسان‌ در تقليد بخواد تقليد بكنه‌ اين‌ خودش‌ درست‌ نيست‌ تقليد يعني‌ مسائل‌ عقلي‌. شما در اكثر كارهاتون‌ داريد تقليد مي‌كنيد، مثلا از دكتر تقليد مي‌كنيد براي‌ شفاي‌ مرضتون‌. از بنا تقليد، از معمار يا از مهندس‌ تقليد مي‌كنيد براي‌ ساختمانتون‌ از خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ حتي‌ خواربار فروش‌ تقليد مي‌كنيد دربارة‌ برنج‌ خوب‌ و بد. ديگه‌ در همه‌ چيز اينها تقليده‌. در تقليد، تقليد نيست‌. لذا اين‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ مقدمه‌ نوشتيم‌ كه‌ تقليد يعني‌ چه‌.

 در مسائل‌ حكومتي‌ شماچه‌ بخواييد، چه‌ نخواييد شما داريد از رهبر انقلاب‌ تقليد مي‌كنيد. حالا مثلا فرض‌ كنيد گفتن‌ قطع‌ ارتباط‌ با آمريكا، بله‌. چشم‌. مسائل‌ ما مسائل‌ سياسي‌ و حكومتيه‌ ديگه‌. و در كل‌ مسائل‌ حكومتي‌ بايد از حالا كه‌ ما رهبر داريم‌ بايد از رهبر تقليد بشه‌. تقليد هم‌ مي‌شه‌. بخواييم‌ يا نخواييم‌ تقليد مي‌شه‌ حتي‌ علما هم‌ بايد تقليد بكنند. حتي‌ مرجع‌ تقليد هم‌ بايد تقليد بكنه‌. در مسائل‌ عبادي‌ از قبيل‌ مثلا عرض‌ كنيد نماز، روزه‌ و اينها اينها را از هر كسي‌ كه‌ قوة‌ استنباط‌ داشته‌ باشه‌ به‌ نظر من‌ مي‌شه‌ تقليد كرد، قوة‌ استنباط‌ داشته‌ باشه‌ يعني‌ بتونه‌ از توي‌ روايات‌ و آيات‌ اين‌ مسئله‌ را دربياره‌ مي‌شه‌ تقليد كرد دقت‌ كرديد. بنابر اين‌ اگر ما در اونجا ننوشتيم‌ كه‌ اينها طبق‌ فتواي‌ كيه‌ يا شما مقلد كي‌ باشيد مقلد هر كس‌ مي‌خواييد باشيد اين‌ مسائلي‌ كه‌ اينجا نوشته‌ شده‌ شما در يك‌ مرحله‌ مي‌رسيد بايد بلد باشيد. ما نمي‌گيم‌ شما، شايد به‌ اكثرتون‌ نگفته‌ باشم‌ شما مقلّد كي‌ هستيد؟ همهتون‌ در هر جايي‌ كه‌ هستيد، چون‌ تقليد التزام‌ نيست‌، تقليد عمله‌ حالا مي‌خواييد هم‌  شما ملتزم‌ بشيد. تقليد از هر كي‌ دلتون‌ مي‌خواد بكنيد. من‌ تا وقتي‌ كه‌ اين‌ مراجع‌ گذشته‌ خدا رحمتشون‌ كنه‌ من‌ با اكثرشون‌ مأنوس‌ بودم‌، من‌ با آيت‌ الله‌ گلپايگاني‌ مأنوس‌ بودم‌ حتي‌ تو همين‌ كانون‌ بحث‌ و انقاد ايشون‌ تشريف‌ آورده‌ بودند با انس‌ داشتند. با خود حضرت‌ امام‌ من‌ مأنوس‌ بودم‌ اصلا خونمون‌ يكي‌ بود در اون‌ وقتي‌ كه‌ قم‌ بودند ايشون‌. با مرحوم‌ آيت‌ الله‌ مرعشي‌ نجفي‌ مأنوس‌ بودم‌ با اكثر اين‌ مراجع‌ حتي‌ با آيت‌ الله‌ بروجردي‌ مأنوس‌ بودم‌. مأنوس‌ بودم‌ و آشنا بودم‌ اينها را مي‌شناختم‌ اينها اهل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ و اينها بودند. اگر من‌ را مي‌بينيد حرفي‌ نمي‌زنم‌ نمي‌گم‌ از كي‌ تقليد كنيد، نمي‌گم‌ چه‌ بكنيد اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ آقايون‌ من‌ آشنايي‌ اونجوري‌ ندارم‌ يعني‌ نه‌ شاگردشون‌ بودم‌، نه‌ آشنايي‌ اونجوري‌ دارم‌ و خوب‌ مسوليت‌ شماها هم‌ به‌ گردن‌ من‌ هست‌. يعني‌ من‌ مي‌خوام‌ شماها را از يك‌ راهي‌ ببرم‌ كه‌ زودتر دستتون‌ به‌ دست‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ برسه‌. پس‌ بنابر اين‌ اين‌ هم‌ معلوم‌ باشه‌، روشن‌ باشه‌ ما چهار نسخه‌ يعني‌ به‌ آقاي‌ باقري‌ گفتم‌ يك‌ نسخه‌ از اين‌ چيزهايي‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ زحمت‌ بيشتر كشيده‌ شده‌ روش‌ آقاي‌ نعمتي‌ زحمت‌ كشيدند خود من‌ يك‌ خرده‌ برسي‌ كردم‌ و اينها احوط‌ القوال‌ را جمع‌ كرديم‌ اين‌ را هر كس‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ مخصوصا هست‌ بايد اين‌ مسائلي‌ كه‌ در اينجا هست‌ بايد همه‌ را حفظ‌ باشه‌. يعني‌ حفظ‌ نه‌ اينكه‌ بگيره‌ بخونه‌ مطالبش‌ را بايد حفظ‌ باشه‌. والا نمي‌تونه‌، عرض‌ كردم‌ مثل‌ علائم‌ راهنمايي‌ و راندگي‌ است‌. بايد بلد باشه‌، هر كدومتون‌ هم‌ خواستيد ما متصدي‌ چاپش‌ و متصدي‌ پخشش‌ نيستيم‌. اينجا هست‌ مي‌گيريد از روش‌ بنويسيد دستي‌ بنويسيد، غلط‌ ننويسيد و باز به‌ ما يك‌ چيزي‌، چون‌ ما اينها را سؤال‌ مي‌كنيم‌ از اين‌ به‌ بعد برنامه‌ها جديه‌ها. مسائل‌ كسي‌ تو صراط‌ مستقيم‌ وقتي‌ مي‌تونه‌ از صراط‌ مستقيم‌ بگذره‌ كه‌ تمام‌ مسائل‌ را امتحان‌ بده‌ و خوب‌ بلد باشه‌. اين‌ اينجوري‌ اونهايي‌ هم‌ كه‌ گذشتند از اين‌ مرحله‌ اگر ديديم‌ كه‌ بلد نيستن‌ تجديدشون‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ بايد بلد باشند گوش‌ داديد ما داديم‌ توضيح‌  المسائل‌ را نمي‌تونيم‌ بهشون‌ تحميل‌ بكنيم‌ اين‌ را مي‌تونيم‌. اين‌ را مي‌تونيم‌ و اين‌ خلاصة‌ همان‌ توضيح‌ المسائل‌ است‌ كه‌ هست‌. آقايون‌ در نظرشون‌ باشه‌ اگر كسي‌ ازتون‌ سؤال‌ مي‌كنه‌ از كي‌ تقليد مي‌كنيد؟ خودتون‌ مي‌دونيدها از هر كي‌، از هر كي‌ دلتون‌ مي‌خواد ولي‌ ما نظرمون‌ اينه‌، ما نظرمون‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما خوشم‌ بياد كه‌ شما مقلد من‌ هستيد شما بالاتر از اين‌ جهت‌ به‌ من‌ محبت‌ داريد يعني‌ هيچ‌ مرجع‌ تقليدي‌ دوستاني‌ كه‌ هر چه‌ انسان‌ بهشون‌ بگه‌ گوش‌ كنن‌ ندارند شماها اينقدر به‌ من‌ لطف‌ داريد دليلي‌ نداره‌ كه‌ بگيم‌ حالا از اين‌ امتياز هم‌ ما برخورداريم‌. امتيازي‌ نيستش‌، براي‌ من‌ امتيازي‌ نيست‌ لااقل‌. و لذا انشاء الله‌ هر چه‌ خودتون‌ مي‌دونيد ولي‌ اين‌ دو ساله‌ را بايد انشاء الله‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ بايد بلد باشيد اين‌ را هم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. بلد نبوديد اونهايي‌ كه‌ جلو رفتند برمي‌گردند، اونهايي‌ كه‌ يك‌ امتحانه‌ دقيقا سه‌ ماه‌ ديگه‌. براي‌ اونهايي‌ كه‌ مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ را بالا هستند خواهيم‌ گذاشت‌ براي‌ همون‌ رفقا. و انشاء الله‌ بايد همه‌ را بلد باشند يكي‌ هم‌ اين‌ مسئلة‌ اعجاز قرآن‌ او را هم‌ بايد بلد باشند. دلائلش‌ را، برنامه‌ هاش‌ را نبوديد نمي‌تونيد پيش‌ بريد، از صراط‌ مستقيم‌ نمي‌تونيد جلوتر بريد اين‌ را بهتون‌ بگم‌. اين‌ دوتا را بايد بلد باشيد محاسبه‌، مراقبه‌ اينهايي‌ كه‌ دستور مي‌دن‌ انشاءالله‌ عمل‌ كنيد. ديگه‌ مثل‌ اينكه‌ من‌ خيلي‌ وقته‌ دارم‌ حرف‌ مي‌زنم‌ بله‌ چيزي‌ به‌ نظرتون‌ نمي‌رسه‌ كه‌ الان‌ بگين‌. گفت‌ كه‌ دعواي‌ اول‌ به‌ از صلح‌ آخر هست‌. (سؤال‌)كسي‌ كه‌ حمد و سوره‌اش‌ درست‌ نيست‌ نمازش‌ درست‌ نيست‌ اصلا از مرحلة‌ توبه‌ نمي‌تونه‌ وارد بشه‌ بياد تو. اين‌ از هم‌ از اونهايي‌ كه‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ امتحاني‌ مي‌زاريم‌ من‌ حالا خيلي‌ سخت‌ نمي‌گيرم‌ براي‌ حمد و سوره‌ ولي‌ بايد غلط‌ هم‌ نداشته‌ باشيد و اقل‌ چيزي‌ كه‌ بايد بلد باشيد انشاء الله‌ اداي‌ حروف‌ را درست‌ بكنيد. صاد و سين‌ را با هم‌ فرق‌ بگذاريد مثلا. ه‌ و ح‌ را بايد هم‌ فرق‌ بگذاريد و اينها. اداي‌ حروف‌ و خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اونچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ يرملون‌ اينها را بايد ياد بگيريد. والا اصلا شما يك‌ كاري‌ بكنيد شما بعد از اين‌ هر كس‌ را گذاشتم‌ مرحلة‌ توبه‌ بهش‌ بديد بايد نمازش‌ را ببينيد بلده‌ يانه‌؟ چون‌ نماز بلد نباشه‌ كه‌ اصلا گناه‌ مي‌كنه‌، معصيت‌ مي‌كنه‌ من‌ فكر نمي‌كنم‌ كسي‌ توي‌ اين‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ حمد و سورة‌ نمازش‌ را مثلا نمازش‌ را خداي‌ نكرده‌ بلد نباشه‌ چون‌ بي‌ خود معطلند.

 در جلسات‌ هم‌ مقيّد باشيد من‌ نمي‌خوام‌ پاي‌ منبرم‌ جمعيت‌ زياد باشه‌، يا توي‌ كانون‌ يا اينجا ولي‌ من‌ كه‌ منبر مي‌رم‌ فقط‌ براي‌ شماها مي‌رم‌. هيچ‌ دليلي‌ نداره‌ براي‌ مردم‌، خوب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ روضه‌اي‌ داريم‌ متفرقه‌ هم‌ مي‌يام‌. فقط‌ براي‌ شماهاست‌. شما ببينيد بعضي‌ شبهاو بعضي‌ روزهايي‌ كه‌ ماه‌ رمضان‌ برنامه‌ داشتيم‌ اينقدر ما جمعيت‌ نداشتيم‌ حالا اينكه‌ اين‌ غير متفرقه‌اش‌ خلاصه‌اش‌ اينه‌. اين‌ چرا؟ بخاطر اينكه‌ همتون‌ نمي‌ياد كوشش‌ بكنيد تا جايي‌ كه‌ براتون‌ ميّسره‌ انشاء الله‌ جلسات‌ را جدي‌ بگيريد. خوب‌ محترم‌تر باشند در بين‌ شما، كوچك‌ها مهربانتر نسبت‌ به‌ اونها باشيد كه‌ همون‌ توصيه‌ هايي‌ كه‌ واقروا كباركم‌ وارحموا صغاركم‌  بزرگترها را احترام‌ كنيد و به‌ كوچكترها مهربان‌ باشيد. اگر اين‌ روحانيوني‌ كه‌ اينجا هستند با شما يكيند. يك‌ جايي‌ يك‌ روحاني‌ وارد شد بخاطر لباسش‌ بهش‌ احترام‌ قائل‌ باشيد. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ شما فكر روحانيون‌ نه‌ چون‌ ما در تهذيب‌ نفس‌ هستيم‌ اونها وارد نيستند نه‌ محترمه‌،لباس‌ حتي‌. حتي‌ هيچي‌ نداشته‌ باشه‌ جز لباس‌ اين‌ لباس‌ لباس‌ پيغمبر و امام‌ زمانه‌ بايستي‌ احترام‌ بشه‌. كوشش‌ بكنيد تا جايي‌ كه‌ ميسره‌ اين‌ لباسهاي‌ متين‌تر، جوآنها مخصوصا طلاب‌ ما قباهاي‌ بلندتري‌ از اين‌ كتها باشه‌ بلندتر باشه‌. چون‌ خيلي‌ بده‌ كه‌ لباسشون‌ كوتاه‌ باشه‌. حتي‌ المقدور لباسهاي‌ بهتري‌ بپوشيد كه‌ وقتي‌ كه‌ سجده‌ مي‌ره‌ انسان‌، اصلا زشته‌ واقعا زشته‌. يك‌ خرده‌ احترامات‌ ادب‌ را در مجالس‌ رعايت‌ كنيد، انشاء الله‌ كه‌ وقتي‌ يكي‌ شماها را مي‌بينه‌ بگن‌ واقعا، همانطور كه‌ در قرآن‌ كه‌ خونده‌ مي‌شه‌ شماها نشون‌ مي‌ديد خودتون‌ را كه‌ توي‌ يك‌ برنامه‌ اين‌ يك‌ مكتب‌ خاصي‌، يعني‌ مكتب‌ خدا و پيغمبر طبق‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ اذا قراء القرآن‌ فستمع‌ له‌ انسطوا خوب‌ اين‌ كار را مي‌كنيد و اين‌ را انشاء الله‌ رعايت‌ مي‌كنيد.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۲۷ صفر ۱۴۱۶ – نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ خ‌ ۷۷

 نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ خ‌ 77

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بعد از مدتها كه‌ همة‌ خانمها را در يك‌ جا مجتمع‌ نديده‌ بوديم‌ امروز به‌ لطف‌ پروردگار كه‌ با شما صحبت‌ مي‌كنيم‌ اكثر اساتيد از شماها تعريف‌ مي‌كنند و بسيار خوشحال‌ و راضي‌ هستند. اميدواريم‌ خداي‌ تعالي‌ اجر بدارد. هدف‌ از همة‌ برنامه‌ها اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد شما به‌ كمالاتي‌ برسيد كه‌ مرضي‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشد. بايد شماها كاري‌ بكنيد كه‌ در ميان‌ مردم‌ دنيا جمعيتي‌ باشيد، افرادي‌ باشيد كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا شما را به‌ عنوان‌ يار و مدد كار خودش‌ بشناسد. يك‌ نواقصي‌ در برنامه‌ها گاهي‌ ديده‌ شد و بعضي‌ از شماها كوتاهيهايي‌ را از طرف‌ اساتيدتون‌ تذكر دادند كه‌ من‌ بيشتر براي‌ اون‌ جهت‌ گفتم‌ كه‌ امروز كه‌ شب‌ وفات‌ رسول‌ اكرم‌ و حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ است‌ شما جمع‌ بشيد و تذكراتي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌.

 اين‌ تذكرات‌ عبارت‌ است‌ از اين‌ كه‌ اولا در راهتون‌ در هدفتون‌ در راه‌ رسيدن‌ به‌ تقوا، به‌ كمالات‌ روحي‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ به‌ قدري‌ جدي‌ باشيد كه‌ اگر هر مقدار بخواهند، هر كس‌ هر شيطان‌ سيرتي‌، هر شيطان‌ صفتي‌ بخواهد شما را از راهتون‌ باز بدارد به‌ هيچ‌ وجه‌ باز نمانيد. در دنيا شيطان‌ سيرتهايي‌ هستند كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ از اونها ياد كرده‌ كه‌ يصدون‌ ان‌ سبيل‌ الله‌. مردم‌ را مي‌خوان‌ از راه‌ خدا باز بدارند. شما بدانيد تنها هدف‌ شيطان‌ اين‌ بوده‌ كه‌ شما را از راه‌ خدا باز بداره‌. روزي‌ كه‌ با خدا در اون‌ اول‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را پروردگار  متعال‌ خلق‌ كرد. شيطان‌ گفت‌ لاغضينهم‌ اجمعين‌.همشون‌ را اغوا مي‌كنم‌. در يك‌ آية‌ ديگر مي‌گويد كه‌ من‌ سر راهشون‌ مي‌نشينم‌ تا اونها را از راه‌ راست‌ منحرف‌ كنم‌. نمي‌گذارم‌ در راه‌ راست‌ حركت‌ كنيد. شما انشاء الله‌ اگر حواستون‌ را جمع‌ كنيد و متوجه‌ باشيد تنها راه‌ راستي‌ كه‌ بايد بپيماييد همان‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ سر راه‌ شما گذاشته‌اند. خدا در صراط‌ مستقيم‌ است‌. پيغمبر اكرم‌ در صراط‌ مستقيم‌ است‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در صراط‌ مستقيمند. همه‌ در صراط‌ مستقيمند. اين‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ تنها صراط‌ مستقيم‌، تنها و تنها صراط‌ مستقيم‌ قرآن‌ است‌ و كلمات‌ پيغمبر اكرم‌ و سخنان‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و من‌ امروز به‌ شما عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ شما هم‌ از همون‌ راه‌ منحرف‌ نشويد. اون‌ راهي‌ كه‌ صراط‌ مستقيم‌ است‌. اون‌ راهي‌ كه‌ همة‌ خاندان‌ عصمت‌ در اون‌ راه‌ بوده‌اند از اين‌ راه‌ شيطان‌ منحرفتون‌ نكنه‌. يعني‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ تا مي‌توانيد از اين‌ دو طرف‌ راه‌، وسط‌ اون‌ راه‌ را بريد و در حاشيه‌ها حتي‌ راه‌ نريد كه‌ مبادا شيطان‌ هلتون‌ نده‌ در توي‌ دره‌ بيافتيد. بدانيد دشمن‌ زياد داريد. بدانيد كه‌ شيطان‌ وقتي‌ كه‌ در بهشت‌ كه‌ هيچ‌ انساني‌ جز آدم‌ و حوا را خلق‌ نكرده‌ مي‌ره‌ وارد بدن‌ جسد ماري‌ مي‌شه‌ و مي‌ياد حوا را فريب‌ مي‌ده‌ در بدن‌ يك‌ انسان‌ بهتر مي‌تونه‌ وارد بشه‌ و افراد را فريب‌ بده‌. در بدن‌ انسان‌ خيلي‌ راحت‌تر انسان‌ بهش‌ انس‌ مي‌گيره‌.

 مار انسان‌ ازش‌ فرار مي‌كنه‌. شما الان‌ يك‌ ماري‌ را ببينيد به‌ عنوان‌ دشمن‌ به‌ عنوان‌  كسي‌ كه‌ داراي‌ زهره‌ ازش‌ فرار مي‌كنيد. اما اگر يك‌ انساني‌ را مخصوصا خوش‌ خط‌ و خال‌ باشه‌، مخصوصا اسمش‌ شيعه‌ باشه‌. مخصوصا از خودتون‌ باشه‌. از اين‌ چنين‌ شخصي‌ يقينا شما ديرتر فرار مي‌كنيد، كمتر فرار مي‌كنيد. بلكه‌ بهش‌ مأنوس‌ هم‌ مي‌شيد. وقتي‌ كه‌ بهش‌ مأنوس‌ شديد راحتر شما را او منحرف‌ مي‌كنه‌. من‌ به‌ شما توصيه‌ مي‌كنم‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. شيطان‌ شما را نفريبه‌. از راه‌ راست‌ باز نداره‌. اين‌ يك‌ مطلب‌. محكم‌ باشيد توي‌ برنامه‌ هاتون‌ انشاء الله‌ جدي‌ باشيد. اين‌ بهشت‌ خانواده‌، بهشت‌ زندگي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ شما عنايت‌ كرده‌ اين‌ را قدر بدانيد اين‌ يك‌ توصيه‌. مسئلة‌ دوم‌ اين‌ كه‌ خانمها بدانند و همه‌ متوجه‌ باشند همانطوري‌ كه‌ من‌ در مقدمة‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ام‌ من‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ دوست‌ ندارم‌ به‌ عنوان‌ يك‌ مرجع‌ تقليد شماها من‌ را بشناسيد و يا معرفي‌ بكنيد. بحمد الله‌ مراجع‌ زيادند من‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ چون‌ بايد عمل‌ به‌ احتياط‌ بشه‌، چون‌ ممكن‌ است‌ گاهي‌ افراد متوجه‌ احتياط‌ نباشند اون‌ خلاصه‌ را نوشتيم‌ كه‌ راه‌ عمل‌ به‌ احتياط‌ آسون‌ باشه‌. چون‌ مراجع‌ تقليد همه‌ نوشته‌اند انسان‌ يا بايد مقلد باشه‌ يا محتاط‌ يا مجتهد. مجتهد كه‌ نيستيد، مرجع‌ تقليد كه‌ هر كسي‌ داره‌ خوب‌ مي‌تونه‌ به‌ عمل‌ به‌ احتياط‌ عمل‌ بكنه‌ و لذا عمل‌ به‌ احتياط‌ راهش‌ را بهتون‌ گفتيم‌، برنامه‌ هاش‌ را بهتون‌ گفتيم‌ و اين‌ عمل‌ به‌ احتياط‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ از شخص‌ معيني‌ تقليد مي‌كنيد. عمل‌ به‌ احتياط‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ چند تا قول‌ را گرفتيد و اوني‌ كه‌ نزديك‌تر به‌ احتياطه‌ اون‌ را انجام‌ مي‌ديد و اين‌ را ما زحمتش‌ را براتون‌ كشيديم‌ مي‌خواييد هم‌ خودتون‌ زحمتش‌ را بكشيد مسئله‌اي‌ نيستش‌.

 مسئلة‌ بعدي‌ كه‌ قاطعانه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ بايد انشاء الله‌ انجام‌ بشه‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها بايد حواستون‌ جمع‌ باشه‌ نسبت‌ به‌ شوهر، نسبت‌ به‌ پدر و مادر، نسبت‌ به‌ پدر شوهر، نسبت‌ به‌ مادر شوهر احتراماتتون‌ حفظ‌ بشه‌، يعني‌ اونها را احترام‌ كنيد. كوچكترين‌ بي‌ احترامي‌ اگر كرديد يقين‌ بدونيد كه‌ از مرحله‌ عقب‌ مي‌مونيد. نمي‌تونيد به‌ كمالات‌ خودتون‌ برسيد. احترام‌ همة‌ اينها لازمه‌. شوهر، پدر، مادر، مادر شوهر، پدر شوهر اينها بايد احتراماتشون‌ محفوظ‌ باشه‌. اگر احترامشون‌ نكنيد اين‌ را بدانيد كه‌ از مرحله‌ عقب‌ مي‌افتيد يعني‌ مثل‌ فردي‌ كه‌ لنگان‌ داره‌ عقب‌ يك‌ غافله‌اي‌ مي‌ياد. هميشه‌ رنج‌ مي‌بره‌. هميشه‌ خودش‌ را عقب‌ ماندة‌ غافله‌ تصور مي‌كنه‌. اينجور نباشيد. اينها را احترام‌ كنيد. شماها ديگه‌ نبايد اخلاقتون‌ طوري‌ باشد كه‌ اگر كسي‌ با شما برخورد كرد بگه‌ كه‌ بله‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ اينطوري‌ هستند. ما برنامه‌اي‌ را فكر كرديم‌ كه‌ شماها انشاءالله‌ اگر انجام‌ بديد به‌ خدا و امام‌ زمان‌ نزديكيد. نزديك‌ خواهيد شد. و شوهرش‌ را بايد مواظبت‌ بكنه‌ رعايت‌ بكنه‌، فقط‌ و فقط‌ براي‌ شوهرش‌. حتي‌ مجالس‌ عروسي‌ اگر مي‌ره‌ در مجالس‌ چشن‌ اگر مي‌ره‌، تميزي‌، لباس‌ خوب‌ پوشيدن‌ منافات‌ اين‌ كه‌ با تزئين‌ انسان‌ نكنه‌ نداره‌. تزئين‌ نكنيد. توي‌ يك‌ مجلسي‌ شديد اين‌ قدر طلا و آلات‌ به‌ سر و گردنتون‌ نياندازيد كه‌ اگر يك‌ نفري‌ ديد محزون‌ بشه‌ در دلش‌ كه‌ چرا من‌ ندارم‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند اينها محزون‌ نمي‌شن‌ اما اونهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند محزون‌ مي‌شن‌ اونهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند محزون‌ نمي‌شن‌. ولي‌ همانهايي‌ كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ نيستند همانها را هم‌ نبايد محزونشون‌ كرد. خيلي‌ مواظبت‌ بكنيد. فرزندانتون‌ را حتي‌ مبادا يك‌ جور لباس‌ بپوشانيد كه‌ اين‌ لباسش‌ اگر همين‌ لباس‌ را در بزرگي‌ پوشيد لباس‌ غير شرعي‌ باشه‌. از حالا تمرينش‌ بديد كه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌. همتون‌ بايد مبلغ‌ باشيد، همتون‌ بايد يكديگر را تبليغ‌ كنيد. همتون‌ بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ يك‌ سر سوزن‌ انحراف‌ از راه‌ راست‌ نداشته‌ باشيد. از مسائلي‌ كه‌ باز بايد بهتون‌ تذكر بدم‌ قاطعانه‌ اين‌ كه‌ برنامه‌ هاتون‌ را به‌ ديگران‌ نگيد. وقتي‌ كه‌ يك‌ برنامه‌اي‌ بهتون‌ داده‌ مي‌شه‌ مال‌ شماست‌ و مخصوص‌ شماست‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ اين‌ را به‌ ديگري‌ ياد نديد. نمي‌خوام‌ بگم‌ اگر ديگران‌ فهميدند اشكالي‌ داره‌، چون‌ ما بحمد الله‌ هيچ‌ يك‌ از كارهامون‌ مخفي‌ نيست‌. همة‌ كارها، همة‌ برنامه‌ها تمام‌ مسائل‌ را شايد، شما اگر مطالبي‌ كه‌ من‌ در مجالس‌ مي‌گم‌، در معابر مي‌گم‌ در محافل‌ مي‌گم‌ اگر برداريد مي‌بينيد ده‌ها آية‌ قرآن‌، من‌ جايزه‌ مي‌دم‌ اگر يكي‌ بلند شه‌ بگه‌ فلان‌ كلامت‌ با فلان‌ آيه‌ مخالف‌ بود. فلان‌ سخنت‌ با فلان‌، البته‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ كه‌ من‌ اشتباه‌ نمي‌كنم‌. گاهي‌ ممكنه‌ اشتباه‌ بكنم‌ اما اونچه‌ كه‌ من‌ روش‌ ايستادم‌ محكم‌ هم‌ ايستادم‌ اونها را باآيات‌ قرآن‌ تطبيق‌ دادم‌ قبلا. با روايات‌ متواتر تطبيق‌ دادم‌. كلية‌ برنامه‌ها را از آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ اقتباس‌ كرده‌ام‌. اينها يك‌ مطالبي‌ نيست‌ كه‌ مخفي‌ باشه‌. منتهي‌ چون‌، چرا وقتي‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ براي‌ مثلا فلان‌ خانم‌ براي‌ چشمش‌ استغفار اين‌ اندازه‌ ممكنه‌ رفيقش‌ چشمش‌ گنه‌ كارتر باشه‌ بايد بيشتر استغفار بگه‌. يك‌ هميچين‌ مسائل‌ جزئي‌ هست‌. به‌ تشخيص‌ خود منه‌. يا روي‌ تشخيص‌ استادتونه‌. والا هيچ‌ چيش‌ جداي‌ از روايات‌ و اينها نيست‌.

 استغفار كه‌ در روايات‌ هست‌، دعاهاست‌ كه‌ در روايات‌ هست‌، توبه‌ است‌ كه‌ در روايات‌ هست‌ و بلكه‌ آيات‌ قرآن‌ صراحت‌ به‌ توبة‌ نسوه‌ داره‌. كوشش‌ بكنيد ولي‌ خصوصيات‌ نسخه‌اي‌ كه‌ به‌ شما داده‌ شده‌ به‌ ديگران‌ نگيد. يك‌ مطلبي‌ را گاهي‌ من‌ طرح‌ مي‌كنم‌ بقدري‌ گاهي‌ اين‌ مطلب‌ را بعضيها بيكارند حرف‌ زياد مي‌خوان‌ بزنند، صحبت‌ مي‌خوان‌ بكنند، اگر دشمني‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيست‌ در سن‌ من‌، در حد من‌ اين‌ جمعيت‌ مختصر نبايد مورد حسادت‌ واقع‌ بشه‌. فقط‌ مسئله‌اي‌ كه‌ براي‌ حسودها و ناراحتها و ديوانه‌ها مطرحه‌ اين‌ است‌ كه‌ چرا من‌ زياد نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را مي‌برم‌. والا چيز ديگه‌اي‌ ما نداريم‌. ما مثلا فرض‌ كنيد چقدر جمعيت‌ مي‌يان‌ پاي‌ صحبتهاي‌ ما؟ الان‌ همة‌ شماها را بشمارند شايد دويست‌ نفر نشيد. خوب‌ من‌ براي‌ دويست‌ نفر خانم‌ صحبت‌ كردنم‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ ناراحتي‌ براي‌ بعضيها ايجاد مي‌كنه‌! يك‌ كانوني‌ كه‌ سي‌ و چهار ساله‌ مشغول‌ كاره‌، اين‌ حالا يك‌ جمعيتي‌ توش‌ جمع‌ مي‌شه‌ مردم‌ اينجا را شناختند براي‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ اين‌ ناراحتي‌ داره‌ كه‌ يك‌ عده‌ ناراحت‌ مي‌شن‌ كه‌ چرا فلاني‌ مجلس‌ داره‌؟ ما در وسط‌ بيابان‌ خواستيم‌ يك‌، من‌ هم‌ تازه‌ نخواستم‌، خواستم‌ يك‌ مسجدي‌ بسازم‌ وسط‌ بيابان‌ مجبوريم‌، ساختن‌ اين‌ مسجد چقدر اصلا اهميت‌ داره‌ كه‌ اين‌ ناراحتي‌ داره‌ كه‌ يك‌ عده‌ ناراحت‌ مي‌شن‌. شماها خودتون‌ اينجا جمع‌ هستيد چقدر به‌ من‌ سهم‌ امام‌ مي‌ديد، چقدر پول‌ مي‌ديد اون‌ هم‌ به‌ من‌ كسي‌ نمي‌ده‌ پول‌ را. اون‌ پول‌ شهريه‌ هاتون‌ را مي‌ديد به‌ دفتر، دفتر هم‌ مخارجش‌ را تعيين‌ كرده‌ و حسابهاش‌ معلومه‌. اين‌ آيا مسئله‌اي‌ داره‌ كه‌ كسي‌ ناراحت‌ باشه‌؟ ما انشاءالله‌ تا زنده‌ باشيم‌ در مملكت‌ امام‌ زمان‌ كه‌ اين‌ حرفها نيست‌، تا زنده‌ باشيم‌ انشاءالله‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بريم‌ و شماها هم‌ طوري‌ تربيت‌ شديد مگر اونهايي‌ كه‌ از اول‌ روي‌ كلك‌ آمده‌اند توي‌ كار و دستور داشتند كه‌ بيان‌ و مسائل‌ را مثلا فرض‌ كنيد بررسي‌ كنند و بعد شيطنت‌ بكنند شماها هم‌ اينقدر بحمد الله‌ محكميد كه‌ هر كجا باشيد از امام‌ زمان‌ فراموش‌ نمي‌كنيد.

 اين‌ مجلس‌ تعطيل‌ بشه‌ شماها انشاء الله‌ پشت‌ سر امام‌ زمان‌ هستيد اين‌ مجالس‌ هم‌ تعطيل‌ نباشه‌ باز هم‌ هستيد. ما وظيفه‌اي‌ كه‌ مي‌خواست‌ انجام‌ بديم‌ داديم‌ الحمد الله‌. حالا هر چي‌ مي‌خوان‌ بنشينند حرف‌ بزنند، بعضي‌ از خانمها را ناراحت‌ كنند. به‌ عنوان‌ دستگاه‌ دولت‌ حتي‌ بعضي‌ از اون‌ آدمهايي‌ كه‌ ما بهتر از اونها اطلاع‌ داريم‌ مي‌خوان‌ ما را به‌ اصطلاح‌ تبعيد كنند. ولي‌ اشتباه‌ مي‌كنند، اشتباه‌ مي‌كنند و خودشون‌ انشاء الله‌ متوجه‌ خواهند شد كه‌ اين‌ اشتباهات‌ را نبايد بكنند. شماها انشاءالله‌ من‌ زنده‌ باشم‌، مرده‌ باشم‌ من‌ باشم‌، نباشم‌ شماها انشاءالله‌ اين‌ مكتبتون‌ را، اين‌ راهتون‌ را با تمام‌ جديت‌ بايد پيش‌ ببريد و انشاء الله‌ يك‌ روزي‌ نشه‌ كه‌ بگيد حالا فلاني‌ نيست‌ من‌ گناه‌ بكنم‌. فلاني‌ نيست‌ من‌ مثلا فرض‌ كنيد ديگه‌ بايد دست‌ از كمالات‌ و تزكية‌ نفسم‌ بكشم‌. من‌ از شما مي‌خواهم‌ كه‌، اين‌ كه‌ مي‌بينيد من‌ خانمها را خانمها واگذاشتم‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ خانمها انشاء الله‌ مستقيم‌ با من‌ در ارتباط‌ نباشند. چون‌ نه‌ بخاطر اين‌ كه‌ خدايي‌ نكرده‌ به‌ خودم‌ اعتمادي‌ نداشته‌ باشم‌. نه‌ گفتم‌، خانمها روشون‌ نمي‌شه‌ مسائلشون‌ را براي‌ من‌ بگن‌ از اين‌ نظر من‌ به‌ خانمها واشون‌ بگذارم‌. مسائل‌ روحيشون‌ را براي‌ اونها مطرح‌ كنند. تمام‌ شماها انشاء الله‌ عزيز امام‌ زمانيد و امام‌ زمان‌ شماها را دوست‌ داره‌ و شماها انشاءالله‌ بايد محكم‌ باشيد. اشتباهي‌ كه‌ دشمنان‌ شماها دارند اين‌ است‌ كه‌ فكر مي‌كنند شماها يك‌ وقتي‌ با يك‌ حرفي‌، با يك‌ طرحي‌ يك‌ مطلبي‌ را (قطع‌ نوار) ولي‌ من‌ هم‌ به‌ اونها قول‌ مي‌دم‌ هم‌ به‌ خودم‌ قول‌ مي‌دم‌ هم‌ به‌ امام‌ زمان‌ قول‌ مي‌دم‌ الا اون‌ چند نفري‌ كه‌ از اول‌ خوب‌ شيطان‌ روز اول‌ قسم‌ خورد كه‌ لاغذينهم‌ اجمعين‌. كوشش‌ خودش‌ را هم‌ داره‌ مي‌كنه‌. اونها فقط‌ ما بهشون‌ كاري‌ نداريم‌. با ما بيان‌ حتي‌ من‌ اكثرشون‌ را هم‌ مي‌شناسم‌ هيچ‌ برخوردي‌ بدي‌ هم‌ باهاشون‌ ندارم‌ و نه‌ از باب‌ مكاشفه‌ الان‌ شايد چند ساله‌ حرف‌ از مكاشفه‌هاي‌ خودم‌ نزدم‌. مكاشفه‌اي‌ ما نداشتيم‌. ما اينجا ده‌ دفعه‌ به‌ شماها گفتيم‌ كه‌ آقا مكاشفه‌ و مشاهده‌ و ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و امثال‌ اينها، اينها اصلا براي‌ ما نبايد مطرح‌ باشه‌، حواس‌ مهمه‌. هدف‌ رسيدن‌ به‌ مقصود. انشاء الله‌ شماها كوشش‌ بكنيد هدفتون‌ را تعقيب‌ بكنيد. خدايتون‌ را مواظبت‌ بكنيد. ما كه‌ كاري‌ نداريم‌. من‌ حاضرم‌ حتي‌ تمام‌ برنامه‌هاي‌ شب‌ و روزم‌ را بيارم‌ براي‌ شما ارائه‌ بدم‌ ببينيد كه‌ كدوم‌ يكيش‌ اشتباه‌ بوده‌.

 انشاء الله‌ اين‌ را هم‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌، جدي‌ باشيد، دقيق‌ باشيد. محبتتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ زياد باشه‌. و مسئلة‌ ديگر كه‌ تذكرش‌ لازمه‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ اساتيدتون‌ بدانند كه‌ در يك‌ جلسه‌ اگر خانمها بدون‌ عذر موجهي‌ توي‌ جلسه‌ شركت‌ نكردند بهشون‌ جدي‌ برخورد نكنيد. جدي‌ اينها را نگيريد اهميتي‌ بهشون‌ نديد و بدونيد اونها اهميت‌ به‌ شما نمي‌دن‌ تا چه‌ برسه‌ شماها هم‌ به‌ اونها اهميت‌ نديد. اما انشاء الله‌ اكثر، سؤال‌ كردم‌ اكثر خانمها، اكثر آقايون‌ اينها مقيدند به‌ جلساتشون‌. مواظبند و كم‌ كسي‌ پيدا مي‌شه‌ كه‌ جلسات‌ را تعطيل‌ بكنه‌. جلساتتون‌ را انشاء الله‌ ادامه‌ بديد و كوشش‌ بكنيد كه‌ حرف‌ استادتون‌ را حرف‌ من‌ بدونيد و انشاء الله‌ اميدوارم‌ كه‌ حرف‌ من‌ هم‌ حرف‌ خدا و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌ . شب‌ شهادت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌. شايد مثل‌ امروزي‌ بوده‌. در بين‌ اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ افرادي‌ بودند كه‌ از اول‌ يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ ايمان‌ به‌ پيغمبر نياوردند. در روايات‌ داره‌ اگر كسي‌ معتقد بشه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ اول‌ يا دومي‌ يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ اعتقاد به‌ پيغمبر آوردند اينها اشتباه‌ كردن‌، يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ ايمان‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ نياوردند ولي‌ در كنار پيغمبر اكرم‌ بودند. دختر به‌ پيغمبر اكرم‌ داده‌ بودند. پيغمبر با همان‌ بزرگواري‌ خودش‌ با هما آقايي‌ خودش‌، با هما شرح‌ صدر خودش‌ به‌ روي‌ اونها بديهاي‌ اينها را نمي‌آورد. براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ به‌ روي‌ اونها بديهاشون‌ را مي‌آورد مجبور بود به‌ بقيه‌ هم‌ بگه‌، وقتي‌ كه‌ مي‌فرمود اينها فرار مي‌كردند. لم‌ فضلوا من‌ حولك‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ اگر به‌ يك‌ فرد قليض‌ القلبي‌ مي‌بودي‌ از دور و برت‌ اينها متفرق‌ مي‌شدند. لم‌ فضلوا من‌ حولك‌.

 مثل‌ امروزي‌ شايد بوده‌، پيغمبر اكرم‌ در توي‌ بستر افتاده‌، نزديكانش‌ اطرافش‌ جمع‌ شدند. هم‌ نزديكان‌ خوبش‌ و هم‌ نزديكان‌ بدش‌. پيغمبر اكرم‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ اطراف‌ كرد ديد كه‌ بعضي‌ نشسته‌اند منتظرند پيغمبر بميره‌، و اونها كار خودشون‌ را انجام‌ بدن‌. تا اين‌ وضع‌ را ملاحظه‌ كرد حتي‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ بود كه‌ (قطع‌ نوار). يك‌ فرمانده‌اي‌ بود لشگر جمع‌ كرده‌ بود از طرف‌ پيغمبر اكرم‌. دشمن‌ نزديك‌ بود حمله‌ بكنه‌ به‌ مدينه‌ فرمود خدا لعنت‌ كنه‌ كسي‌ را كه‌ از جيش‌ اسامه‌ تخلف‌ كنه‌. فقط‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بمانه‌ ولي‌ نمي‌رفت‌. ديدن‌ حالا ديگه‌ پيغمبر قاطعيتش‌ را خيال‌ كردند از دست‌ داده‌. فرمود يك‌ قلم‌ و كاغذ براي‌ من‌ بياوريد. ايطوني‌ بدوات‌ و بياز براي‌ من‌ يك‌ دوات‌ و قلم‌ بياريد يك‌ كاغذي‌ بياريد براي‌ شما نامه‌اي‌ بنويسم‌، وصيت‌ نامه‌اي‌ بنويسم‌. كه‌ بعد از من‌ گمراه‌ نشيد. اينجا بود كه‌ ديدند اگر پيغمبر چيزي‌ بنويسه‌، اگر پيغمبر اكرم‌ يادداشتي‌ داشته‌ باشه‌ به‌ خط‌ خودش‌ كسي‌ كه‌ تا بحال‌ كم‌ چيزي‌ نوشته‌ يا ننوشته‌ اگر الان‌ خط‌ شريفش‌ ظاهر بشه‌ و در دست‌ مردم‌ قرار بگيره‌ مردم‌ خيلي‌ اهميت‌ مي‌دن‌ و اون‌ را حفظش‌ مي‌كنند. چكار كردند؟ همانجا سر و صدا كردند گفتند ان‌ الرجل‌ ليهجر اين‌ مرد هذيان‌ مي‌گه‌. اين‌ مرد داره‌ حرفهاي‌ بيهوده‌ مي‌زنه‌ نستجيب‌ بالله‌. اين‌ مرد قد قلب‌ عليه‌ الوجع‌ درد برش‌ فشار آورده‌ نمي‌دونه‌ چي‌ بگه‌. ما قرآن‌ داريم‌ از كتاب‌ خدا استفاده‌ مي‌كنيم‌. دعوا شد بين‌ اصحاب‌ خوب‌ پيغمبر و اصحاب‌ بد پيغمبر. يك‌ نزاعي‌ كه‌ قلم‌ و كاغذ كه‌ نياوردند، نگذاشتند يعني‌ كه‌ بيارن‌ حتي‌ از طرف‌ خانمها از پشت‌ پرده‌ قلم‌ و كاغذ فرستاده‌ شد قبول‌ نكردند به‌ دست‌ پيغمبر ندادند دعوا شد. يك‌ عده‌اي‌ اين‌ ور بستر پيغمبر نشستند، يك‌ عده‌ اون‌ ور بستر پيغمبر به‌ همديگر مي‌خواستند حمله‌ بكنند، پيغمبر همشون‌ را بيرون‌ كرد. كه‌ ابن‌ عباس‌ مي‌گفت‌ بدترين‌ روزهاي‌ عمرم‌ اون‌ روزي‌ بود كه‌ كنار بستر پيغمبر دعوا شد و پيغمبر همه‌ را بيرون‌ كرد از خونه‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود مااوذي‌ نبي‌ مثل‌ اوذوك‌. اونقدري‌ كه‌ من‌ را اذيت‌ كردند، هيچ‌ پيغمبري‌ را اذيت‌ نكردند.

 اونقدري‌ كه‌ من‌ را ناراحت‌ كردند هيچ‌ پيغمبري‌ را ناراحت‌ نكردند. حق‌ هم‌ داشت‌. فاطمة‌ زهرا را مثل‌ امروزي‌ ديد خيلي‌ گريه‌ مي‌كنه‌، صداش‌ زد. در گوش‌ اين‌ دختر هيجده‌ ساله‌ مي‌دونيد چي‌ گفت‌ كه‌ او را خوشحالش‌ كرد؟ فرمود نزديكترين‌ كس‌ كه‌ به‌ من‌ ملحق‌ مي‌شه‌ اي‌ فاطمه‌ در ميان‌ اهل‌ بيتم‌ تو هستي‌. به‌ به‌ چه‌ بشارتي‌. خاك‌ بر سر اين‌ دنيا كه‌ وقتي‌ خبر وفات‌ فاطمة‌ زهرا را بهش‌ مي‌دن‌ خوشحال‌ مي‌شه‌ كه‌ از اين‌ دنيا نجات‌ پيدا مي‌كنه‌. خاك‌ بر سر اين‌ دنيا كه‌ فاطمه‌ مي‌فرمايد ثبت‌ علي‌ مصائب‌ لو انه‌ ثبت‌ علي‌ ايام‌ و لياليا بر من‌ يك‌ مصيبهايي‌ وارد شد كه‌ اگر بر روزها وارد مي‌شد شب‌ مي‌شد و خاك‌ بر سر اين‌ دنيا كه‌ مثل‌ فردايي‌ يا مثل‌ امروزي‌ حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ السلام‌ نشسته‌. جناده‌ وارد شده‌، مي‌بينه‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ مريضه‌ حالش‌ دگرگونه‌، احساس‌ مي‌كنه‌ روزهاي‌ آخر عمرش‌ را مي‌گذرانه‌. عرض‌ كرد آقا به‌ من‌ يك‌ توصيه‌اي‌ بكنيد يك‌ چيزي‌ بگيد. حضرت‌ فرمود استعد لسفرك‌ يا جناده‌. استعد لسفرك‌ اي‌ جنده‌ مستعد براي‌ سفر، سفر آخرت‌ باش‌ و حص‌ لذالك‌ قبل‌ حلول‌ عجلك‌ زاد و توشه‌ ات‌ را براي‌ خودت‌ تحصيل‌ كن‌ قبل‌ از اين‌ كه‌ اجلت‌ برسه‌. اين‌ جملات‌ را حضرت‌ داشت‌ مي‌گفت‌ يك‌ دفعه‌ حال‌ امام‌ مجتبي‌ به‌ هم‌ خورد. صدا زد زينب‌ كبري‌ تشتي‌ آورد در مقابلش‌ گذاشت‌. سر را در ميان‌ تشت‌، خونه‌ تازه‌ از حلق‌ امام‌ مجتبي‌ در ميان‌ تشت‌ ريخت‌. خوني‌ كه‌ در همان‌ گلو بريزد. خود را فداي‌ مردم‌ كرد، خود را فداي‌ دوستان‌ خدا كرد. خود را فداي‌ راه‌ خدا كرد. اميدوارم‌ پروردگار متعال‌ به‌ شما كمك‌ كند و انشاء الله‌ برنامه‌ هاتون‌ را تعقيب‌ كنيد. خود را به‌ كمالات‌ روحي‌ برسونيد. توفيقات‌ زيادي‌ داشته‌ باشيد. من‌ چند جمله‌ مي‌خوام‌ دعا كنم‌. همتون‌ با توجه‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد.

 الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و صل‌ علي‌ ولي‌ امرك‌ صاحب‌ الزمان‌. صلاة‌ لا يقوا علي‌ احسان‌ غيرك‌ الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد ابد و ما احسا و كتابك‌ و احاط‌ بهي‌ علمك‌، الهم‌ صل‌ علي‌ حجتك‌ و وليك‌ في‌، عرضك‌ صلاة‌ لا نهايت‌ عددها و نهاية‌ لعمدها. الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد صلاة‌ لاغايت‌ لعددها و نهايت‌ العمدها. الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. خدايا به‌ آبروي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ همة‌ ما را به‌ مقصد اصلي‌ كه‌ خليفة‌ اللهي‌ است‌ برسان‌. خدايا همة‌ ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحاب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. قلب‌ مقدسش‌ را از ما راضي‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ اون‌ حضرت‌ را برسان‌.پروردگارا به‌ آبروي‌ آقا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ دشمنان‌ اسلام‌، دشمنان‌ راه‌ خدا را خدايا ذليل‌ بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ خدمتگزاران‌ به‌ دين‌، خدمتگزاران‌ به‌ اين‌ مملكت‌ افراد مخلصي‌ كه‌ به‌ امام‌ زمان‌ خدمت‌ مي‌كنند مسئولين‌ صديق‌ اين‌ مملكت‌ زير ساية‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ حفظ‌ بفرما. پروردگارا همة‌ ما را از اصحاب‌ خوب‌ و ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌. پروردگارا توفيق‌ اطاعت‌ و ترك‌ معصيت‌ بهممون‌ عنايت‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر خدايا قسمت‌ مي‌دهيم‌ آني‌ ما را به‌ حال‌ خودمون‌ وامگذار. ايمتان‌ كامل‌ بهممون‌ مرحمت‌ بفرما. يقين‌ كمال‌ بهممون‌ مرحمت‌ بفرما. خدايا حجابهايي‌ كه‌ بين‌ ما و امام‌ زمان‌ و خودت‌ چه‌ حجاب‌ ظلماني‌، چه‌ حجاب‌ نوراني‌ قرار گرفته‌ همه‌اش‌ را بر طرف‌ بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ و مولامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ مرضهامون‌ شفا عنايت‌ بفرما، مريضها، پروردگارا اخلاص‌ در عمل‌ بهممون‌ مرحمت‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر قسمت‌ مي‌دهيم‌ خدايا علم‌ و حكمت‌ و عقل‌ و درايت‌ به‌ همة‌ ما مرحمت‌ بفرما. سر چشمه‌هاي‌ حكمت‌ را از دلمون‌ به‌ زبانمون‌ باز بفرما. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قسمت‌ مي‌دهيم‌ رزايل‌ اخلاقی‌ را از ما دور بفرما. خدايا گناهان‌ ما را تبديل‌ به‌ حسنات‌ بفرما. پروردگارا يقين‌ كامل‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرما. طول‌ عمر به‌ هممون‌ عنايت‌ بفرما. عافيت‌ كامل‌ به‌ هممون‌ عنايت‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر حسن‌ خلق‌ به‌ هممون‌ عنايت‌ بفرما. شر شيطان‌ و نفس‌ اماره‌ را از ما دور بفرما. خدايا امام‌ زمان‌ ما را در پناه‌ خودت‌ از جميع‌ بديات‌ حفظ‌ بفرما. پروردگارا چشممون‌ به‌ جمال‌ اون‌ حضرت‌ روشن‌ بفرما. خدايا به‌ آبروي‌ ولي‌ عصر قسمت‌ مي‌دهيم‌ گرفتاريهامون‌، مشكلاتمون‌، موانع‌ راهمون‌ را برطرف‌ بفرما. امواتمون‌، غريق‌ رحمت‌ بفرما، پدر و مادرمون‌ ببخش‌ و بيامرز. رهبر عزيزمون‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. امام‌ راحلمون‌ غريق‌ رحمت‌ بفرما. عاقبتمون‌ ختم‌ به‌ خير بفرما. والسلام‌ عليكم‌ و رحمت‌ الله‌.

 

۱۹ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 19 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌ و درجات‌ الرفيعه‌ و المقام‌ المحمود و المقام‌ المعلوم‌ ان‌ الله‌ عز و جل‌ و الجاء عظيم‌ و الشأن‌ الكريم‌ و الشفاعة‌ المقبوله‌.

 اگر چه‌ اين‌ فرازها و اين‌ جملات‌ زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ بسيار شرح‌ و تفسير دارد و من‌ جدا موفق‌ نشدم‌ و قصور دارم‌ از اين‌ جهت‌ كه‌ بتوانم‌ دربارة‌ معرفت‌ امام‌ و ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ چيزي‌ عرض‌ كنم‌. وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ ولايت‌ امام‌ و معرفت‌ امام‌ بفرمايد لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ ديگه‌ گفت‌ از پشة‌ لاغري‌ چه‌ خيزد. يك‌ دهان‌ خواهم‌ به‌ پهناي‌ فلك‌. اگر كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافي‌ نيست‌ كه‌تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌. ولي‌ در اين‌ چند شب‌، به‌ اندازة‌ توانمون‌، به‌ اندازة‌ بضاعتمون‌، عرايضي‌ عرض‌ كرديم‌. اميدواريم‌ كه‌ اماممون‌ را بشناسيم‌. امام‌ زمانمون‌ را بشناسيم‌. قبل‌ از منبر يك‌ آقايي‌ يك‌ نامه‌اي‌ به‌ من‌ داد. نمي‌دانم‌ بعضي‌ها از اين‌ حرفها چه‌ فايده‌اي‌ مي‌برند جز آنكه‌ مردم‌ را سرگردان‌ كنند. ايشان‌ نوشته‌ بودند يك‌ آقايي‌ در دهة‌ اول‌ محرم‌ روي‌ منبر گفته‌ هر كس‌ بگويد امام‌ زمان‌ را من‌ ديده‌ام‌ دروغ‌ گفته‌ و هر كس‌ هم‌ بگه‌ من‌ امام‌ زمان‌ را ديده‌ام‌ راست‌ گفته‌. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ شبها يادم‌ رفت‌ بگم‌ به‌ شماها. بدن‌ امام‌ زمان‌ ديدن‌ با همة‌ ارزشي‌ كه‌ داره‌، اگر معرفت‌ نباشه‌، هيچ‌ اهميت‌ نداره‌. پيغمبر بالاتر از امام‌ زمان‌ بود. هر روز عمر، ابي‌ بكر، ابي‌ سفيان‌ او را مي‌ديدند. خيلي‌ ملاقاتش‌ مي‌كردند. امام‌ زمان‌ ديدن‌ با معرفت‌ ارزش‌ داره‌. اگر تو معرفت‌ داشته‌ باشي‌، همين‌ الان‌ كه‌ اينجا نشستي‌ امام‌ زمان‌ را بايد ببيني‌. اگر نداشته‌ باشي‌، ببيني‌ و بشناسي‌ و، يك‌ شب‌ يكي‌ از اين‌ آقايوني‌ كه‌ اينجا مصيبت‌ مي‌خوندند، ضمن‌ فرمايشاتشون‌ همانطوري‌ كه‌ همه‌ ميگند، فرمودند چه‌ چشمي‌ لياقت‌ داره‌ شما را ببينه‌، چشمهاي‌ معصيتكار، ديدن‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ پاك‌ بودن‌ انسان‌ نيست‌. مصالحي‌ را حضرت‌ خودش‌ در نظر ميگيره‌ و يك‌ ملاقات‌ ميده‌ براي‌ اتمام‌ حجت‌. توي‌ همين‌ كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ كه‌ من‌ نوشته‌ام‌، ناصبي‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌، حضرت‌ قبول‌ ميكنه‌. افراد مختلف‌. خيلي‌ افراد پاك‌ بودند، با عظمت‌، با علم‌، معلوم‌ نبوده‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسند. اين‌ علامت‌ پاكي‌ انسان‌ نميشه‌. معرفت‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ پاكي‌ انسانه‌. و الا كسي‌ كه‌ با بدن‌ معمولي‌ در بين‌ مردم‌ داره‌ راه‌ ميره‌، چرا نشه‌ ديدش‌؟ ايني‌ هم‌ كه‌ ميگند امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ غايبه‌، اين‌ غيبت‌ از ماست‌. شما اگر وسط‌ روز لحاف‌ را روي‌ سرتون‌ كشيده‌ باشيد بگيد خورشيد پشت‌ لحافه‌. يا همانطوري‌ كه‌ مثال‌ خود پيغمبر اكرم‌ تشبيه‌ كرده‌ كه‌ مثل‌ خورشيد پشت‌ ابر. اين‌ ابري‌ كه‌ روي‌ تهران‌ هست‌ اين‌ ابر به‌ اندازة‌ سر سوزني‌ از محوري‌ كه‌ خورشيد داره‌ بهش‌ مي‌تابه‌ نيست‌. ما ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. ما پشت‌ ابريم‌. خورشيد داره‌ كار خودش‌ را ميكنه‌. امام‌ زمان‌ پشت‌ پردة‌ غيبت‌ نيست‌ ما پشت‌ پردة‌ غيبتيم‌. حجاب‌ روي‌ چشم‌ ما افتاده‌. مائيم‌ كه‌ گناهمون‌، صفات‌ رذيله‌امون‌، اعمال‌ پستمون‌، ما را از امام‌ زمان‌ دور كرده‌. و الا امام‌ زمان‌ به‌ ما نزديكه‌. همه‌ بايد هر روز ببينندش‌. و بعد هم‌ ديدن‌ عرض‌ مي‌كنم‌، يك‌ منبري‌ يك‌ ساعت‌ اين‌ مردم‌ را خدا ميدونه‌ من‌ شبها گاهي‌ مي‌نشينم‌ به‌ خودم‌ گريه‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ جمعيتي‌ كه‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ گرم‌ در يك‌ چنين‌ جائي‌ من‌ معطل‌ كرده‌ باشم‌، حرفي‌ نزده‌ باشم‌ كه‌ براي‌ اينها مفيد باشه‌. به‌ خداي‌ واحد قسم‌ من‌ قبل‌ از منبر، در هر منبري‌ از خدا خواهشم‌ اينه‌ كه‌ خدايا يك‌ چيزي‌ به‌ زبان‌ من‌ جاري‌ كن‌ به‌ درد اين‌ مردم‌ بخوره‌. نكند كه‌ من‌ وقت‌ اينها را بگيرم‌ و وجودم‌ فايده‌اي‌ براي‌ اينها نداشته‌ باشه‌. امام‌ زمان‌ را هم‌ ميشه‌ ديد، هم‌ نميشه‌ ديد. هر كس‌ بگه‌ ديدم‌ دروغ‌ گفته‌. هر كس‌ بگه‌ ديدم‌ راست‌ گفته‌. به‌ يك‌ معنا راست‌. آخه‌ يعني‌ چي‌؟ در مقابل‌ اين‌ مطالب‌ بنشينيد، اوصاف‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و الزمان‌ را بگوئيد. مردم‌ را مهيا كنيد براي‌ تشريف‌ فرمائي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. حرفهاي‌ دشمنان‌ امام‌ زمان‌ را اينقدر ترويج‌ نكنيد. بعضي‌ وقتها انسان‌ برخورد ميكنه‌ با افرادي‌ ميگه‌ بريد دعا بكنيد كه‌ امام‌ زمان‌ نياد. و الاّ اول‌ گردن‌ من‌ و تو را مي‌زنند. به‌ من‌ يك‌ كسي‌ گفت‌. گفتم‌ تو را شايد ولي‌ من‌ را اينقدر ازش‌ خواهش‌ ميكنم‌ كه‌ گردنم‌ را نزنه‌. آخه‌ چرا؟ امام‌ زمان‌ آنقدر خون‌ مي‌ريزه‌ تا بالاي‌ پاي‌ اسبش‌ مگه‌ امام‌ قاتلي‌ است‌. مي‌خوان‌ امام‌ زمان‌ را يك‌ موجود خشن‌ خونريز سفاحي‌ معرفي‌ كنند كه‌ شما تقاضاي‌ آمدنش‌ را نكنيد. به‌ نفع‌ دشمنان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. امام‌ زمان‌ بياد آقاياون‌، باهاش‌ دشمني‌ نكنيد و ان‌ تخلد فيه‌ المعاندين‌. دشمني‌ نكنيد. به‌ خدا قسم‌ همه‌اتون‌ را مي‌بخشه‌. به‌ همه‌اتون‌ محبت‌ ميكنه‌، دست‌ به‌ سر همه‌اتون‌ ميكشه‌. مي‌آد ما را اصلاح‌ بكنه‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. غياث‌ مستغيثينه‌. اين‌ حرفها چيه‌؟ به‌ خودش‌ قسم‌ اگر بياد، نه‌ گردن‌ شما را مي‌زنه‌ نه‌ انشاء الله‌ گردن‌ مرا مي‌زنه‌. نه‌ بي‌ محبتي‌ ميكنه‌. محبت‌ ميكنه‌، آغوشش‌ بازه‌. خدايي‌ كه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. برويد اي‌ موسي‌ و هارون‌ به‌ طرف‌ فرعون‌ كه‌ او طغيان‌ كرده‌. خدا همينجا يك‌ اظهار محبتي‌ به‌ فرعون‌ ميكنه‌ و قولا له‌ قولا لينا. با تندي‌ باهاش‌ صحبت‌ نكنيد، خيلي‌ عجيبه‌ها. اين‌ همان‌ خداست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را مي‌فرسته‌. قولا له‌ قولا لينا. اين‌ كلمة‌ لين‌ ببينيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ملايم‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با محبت‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با تشر باهاش‌ حرف‌ نزنيد.

 حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ خودشون‌ در يكي‌  از كلماتشون‌ فرموده‌اند كه‌ و ورثنا العفو من‌ آل‌ يعقوب‌ كه‌ من‌ هر وقت‌ اين‌ روايت‌ به‌ چشمم‌ مي‌خوره‌ ميگم‌ قربانت‌ برم‌ تو معلم‌ يوسفي‌ نه‌ ارث‌ از يوسف‌ عفو را ببري‌. حضرت‌ يوسف‌ برادرهايش‌ وقتي‌ آمدند، آنهمه‌ اذيت‌ كرده‌ بودند. وقتي‌ آمدند در مقابلش‌ قرار گرفتند گفت‌ لا تقصير عليك‌ اليوم‌. هيچ‌ باكي‌ بهتون‌ نيست‌. ناراحت‌ نباشيد. من‌ اصلا به‌ روتون‌ نمي‌آرم‌.

 ما با يكي‌ از علماي‌ علم‌ اخلاق‌، يك‌ نفر خيلي‌ ايشان‌ را اذيت‌ كرده‌ بود، خيلي‌ اذيت‌ كرده‌ بود، در مجالس‌ آبرويش‌ را برده‌ بود، تهمتهاي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بهش‌ زده‌ بود. بعد پشيمان‌ شده‌ بود. خوب‌ انسانه‌، يك‌ وقتي‌ جواني‌ ميكنه‌، نفهمي‌ ميكنه‌، غيبت‌ ميكنه‌، حرفهايي‌ ميزنه‌. اين‌ ميخواست‌ بياد از اين‌ عالم‌ بزرگ‌ عذرخواهي‌ بكنه‌. ما تماشا مي‌كرديم‌ ببينيم‌ اين‌ چيكار ميكنه‌ و آن‌ عالم‌ چه‌ جور برخورد ميكنه‌؟ اين‌ سرش‌ را پائين‌ انداخته‌ بود. خجالت‌ ميكشيد وارد اطاق‌ بشه‌. آن‌ عالم‌ آمد بيرون‌ او را توي‌ بغلش‌ گرفت‌. يك‌ جوري‌ برخورد كرد باهاش‌ كه‌ خدا ميدونه‌ من‌ هيچوقت‌ يادم‌ نميره‌. ديدم‌ اصلا مثل‌ اينكه‌ اين‌ شخص‌ اصلا هيچ‌ گناهي‌ نكرده‌. خواست‌ بگه‌ آقا عذر مي‌خوام‌، گفت‌ چايي‌ بياريد، شربت‌ بياريد، حرف‌ توي‌ حرف‌ آورد كه‌ اين‌ شخص‌ به‌ زبان‌ نياره‌ بدي‌هاي‌ خودش‌ را تا بخواد عذرخواهي‌ كنه‌. يك‌ عالم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌.

 امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطوره‌. برادران‌ يوسف‌ آمدند خدمت‌ يوسف‌. عرض‌ كردند كه‌ ما را ببخش‌. گفت‌ لا تصبيب‌ عليكم‌ اياك‌. جعفر تائب‌ كه‌ حتي‌ به‌ ما اجازه‌ نمي‌دهند بگيم‌ جعفر كذاب‌. اين‌ خيلي‌ اذيت‌ كرد حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ را. آقا ادعاي‌ امامت‌ كرده‌. حضرت‌ در يك‌ توقيعي‌ در اوائل‌ كه‌ مي‌خواهند او را معرفيش‌ كنند كه‌ كسي‌ به‌ امامت‌ او اعتقاد پيدا نكنه‌ مي‌فرمايد شيشه‌هاي‌ مشروبش‌ هنوز توي‌ خانه‌ هست‌. نمازش‌ را چهل‌ روزه‌ كه‌ نخونده‌، يك‌ همچين‌ موجودي‌. تا آمد خدمت‌ حضرت‌ وليعصر، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ و ورث‌ العفو من‌ آل‌ يعقوب‌. ما ارث‌ برديم‌ عفو را از آل‌ يعقوب‌ لا تصبيب‌ عليك‌ اليوم‌. هيچ‌ باكي‌ بر تو نيست‌. مردم‌ از اين‌ به‌ بعد هم‌ به‌ او جعفر كذاب‌ نگيد بگيد جعفر تائب‌. آنوقت‌ مي‌آد گردن‌ من‌ و تو را ميزنه‌! اي‌ دوست‌ نادان‌ و اي‌ دشمن‌ دانا. يكي‌ از اين‌ دو تاست‌. ايني‌ كه‌ اين‌ حرفها را ميزنه‌. ميخواي‌ ما را از امام‌ زمانمون‌ دور كني‌؟ مي‌خواي‌ ما هيچوقت‌ تقاضاي‌ فرج‌ نكنيم‌ و نخواسته‌ باشيم‌ حضرت‌ تشريف‌ بياره‌. من‌ الان‌ عذر مي‌خوام‌ يك‌ چند دقيقه‌اي‌ وقتتون‌ را صرف‌ اين‌ حرف‌ كردم‌. بخاطر اين‌ نامه‌اي‌ بود كه‌ قبل‌ از اين‌ جلسه‌ به‌ ما دادند. نه‌ همه‌ ممكنه‌ خدمت‌ حضرت‌ برسند. هر كه‌ معرفت‌ داشته‌ باشه‌، با معرفت‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌. آنهايي‌ هم‌ كه‌ معرفت‌ ندارند، بي‌ معرفت‌ تازه‌ مثل‌ اصحاب‌ پيغمبر كه‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ رسيدند. مانع‌ از طرف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ نيست‌ تشرفات‌. مانع‌ از طرف‌ ماست‌. ما به‌ فكرش‌ نيستيم‌. ما، يك‌ نفري‌ بود هر وقت‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مي‌رفت‌، وقتي‌ بر ميگشت‌ غالبا ميگفت‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. يك‌ نفر خيلي‌ بهش‌ پرخاش‌ كرد كه‌ چرا ماها خدمت‌ حضرت‌ نمي‌رسيم‌؟ گفتم‌ آرام‌ بگير. اين‌ را من‌ مي‌شناسمش‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ از در كفشداري‌ وارد ميشه‌، هر سيد را مي‌بينه‌ يك‌ قدري‌ نگاش‌ ميكنه‌ شايد محبوبش‌ باشه‌. هر آدم‌ خوش‌ سيمايي‌ را مي‌بينه‌ در سنين‌ چهل‌ سالگي‌، چهل‌ سال‌ و پنجاه‌ سال‌ درست‌ اين‌ را بررسيش‌ ميكنه‌. يك‌ خورده‌اي‌ ظنش‌ قوي‌ بشه‌ ميره‌ سلام‌ ميكنه‌ احتمالا دستش‌ را ميبوسه‌، يك‌ همچين‌ آدمي‌، تو هم‌ هر دفعه‌ مشرف‌ بشي‌ حالا هر دفعه‌ نه‌، اقلا چند دفعه‌ يكدفعه‌ تشرف‌ پيدا ميكني‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شده‌، به‌ آئينه‌ كاريها و شمشيري‌ كه‌ فلان‌ شاه‌ براي‌ حضرت‌ هديه‌ آورده‌ و ضريح‌ را چه‌ جوري‌ شكلش‌ را عوض‌ كردند و كجا را بمب‌ گذاشتند و اينها را فكر ميكنه‌، خوب‌ امام‌ زمان‌ كنارش‌ هم‌ وايستاده‌ باشه‌ نمي‌بيندش‌. رفيق‌ خودش‌ را كه‌ كنارش‌ وايستاده‌ نمي‌بينه‌. به‌ فكر نيستيم‌ ما. محبت‌ نداريم‌، خودش‌ فرمود به‌ اندازه‌اي‌ كه‌، من‌ اين‌ جمله‌ را به‌ زبانم‌ نمي‌آد بگم‌. ولي‌ چون‌ خودشون‌ گفتند، به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مرغتون‌ را گم‌ مي‌كنيد، دنبال‌ من‌ بگرديد مرا پيدا مي‌كنيد. عجيبه‌ ما كجا به‌ فكرش‌ هستيم‌. شما صد هزار تومان‌ گم‌ كرده‌ باشيد شب‌ خوابتون‌ نمي‌بره‌. چه‌ شبي‌، كدوم‌ شب‌ جمعه‌ شد كه‌ بخاطر محبتتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ خوابتون‌ نبرده‌ باشه‌؟ ميشه‌ ديد حضرت‌ را. محبت‌ پيدا كنيد، معرفت‌ پيدا كنيد. در همين‌ مجلس‌ خوب‌ من‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ از حرفها، چون‌ منتسب‌ به‌ مجلسي‌ كه‌ من‌ در آن‌ مجلس‌ هستم‌ ممكنه‌ بشه‌، من‌ نقل‌ نمي‌كنم‌. هر شبي‌ چند نفر مي‌آيند ميگن‌ توي‌ همين‌ مجلس‌، همين‌ مجلسي‌ كه‌ شايد هيچ‌ به‌ نظرتون‌ بياد، متعدد نقل‌ كردند با دلايل‌ كه‌ تشرف‌ خدمت‌ حضرت‌ وليعصر پيدا كردند. خوب‌ يكي‌ به‌ فكره‌ يكي‌ به‌ فكر نيست‌.

 شما دوستتون‌ را بدونيد مثلا به‌ مشهد مشرف‌ شده‌ از تهران‌ بهتون‌ تلفن‌ زدند كه‌ مشهده‌. شما مي‌ريد توي‌ حرم‌، اينور آنور نگاه‌ مي‌كنيد. جايش‌ را هم‌ نمي‌دونيد ولي‌ بالاخره‌ پيداش‌ مي‌كنيد. در مكه‌، در عرفات‌ من‌ خودم‌ دوستي‌ داشتم‌ آنجا پيداش‌ كردم‌. با چه‌ زحمتي‌. آنوقت‌ اگر همين‌ حالت‌ را شما، چون‌ از آنطرف‌ هم‌ محبت‌ هست‌. آنطرف‌ از قلبت‌ هم‌ خبر داره‌. اگر با همين‌ كنجكاوي‌ وارد حرم‌ بشي‌ خدمت‌ حرم‌ نميرسي‌؟ باشه‌ خدمت‌ ميرسي‌. ميگم‌ ديگه‌. آن‌ دوستمون‌ كه‌ شايد يك‌ وقت‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ حدود چهل‌ مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. من‌ اين‌ را يك‌ مقداري‌ تحت‌ بررسي‌ قرار دادم‌. آقا اين‌ از در حرم‌ كه‌ وارد ميشد، حتي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ آمد پيش‌ خود من‌. گفت‌ شما همون‌ آقاي‌ هفتگي‌ هستي‌. گفتم‌ بعله‌ اشتباه‌ گرفتي‌. يكي‌ هست‌ اينجور محبت‌ داره‌. من‌ نميگم‌ شماها، اينها تصنعش‌ درست‌ نميشه‌ها. اما محبت‌ قلبي‌ پيدا كنيد. خداميدونه‌ همه‌اش‌ به‌ فكر اين‌ باشيد و آني‌ هم‌ كه‌ به‌ فكر باشه‌ مي‌بينه‌ حضرت‌ را. ماها اكثرا يكي‌ از شرايط‌ را من‌ ديدم‌ يكي‌ از آقايون‌ در كتاب‌ هم‌ نوشته‌ بود اينه‌ كه‌ موقع‌ تشرف‌ نشناسه‌ انسان‌. شرطش‌ اينه‌. گفتم‌ مگر آدم‌ محبت‌ اصلا نداشته‌ باشه‌. خوب‌ با اين‌ شرايط‌، با اين‌ خصوصيات‌، با اين‌ علائم‌ آمده‌، اين‌ معلومه‌ كه‌ خيلي‌ غافله‌ كه‌ بازهم‌ نمي‌شناسه‌.

 نخير در همان‌ اولين‌ لحظه‌، حاج‌ علي‌ بغدادي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ در همين‌ مفاتيح‌ نوشته‌ ديگه‌. خيلي‌ قضية‌ عميق‌ و مشكلي‌ نيست‌ كه‌ ندونيد. اين‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ رفته‌ حساب‌ سالش‌ را كرده‌، خمسش‌ را داده‌، يك‌ كار خوب‌ آدم‌ بيسوادي‌ هم‌ بوده‌. چون‌ در همين‌ قضيه‌ داره‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ بهش‌ فرمود كه‌ زيارت‌ بخوان‌ ميگه‌ لست‌ انا بقاري‌. من‌ خواننده‌ نيستم‌. يعني‌ عربه‌ ديگه‌، بغداديه‌. زيارت‌ هم‌ عربيه‌ چرا نمي‌توني‌ بخوني‌؟ يك‌ وقت‌ هست‌ فارسي‌ زبانه‌ نمي‌تونه‌ بخونه‌، ميگه‌ لست‌ انا بقاري‌. معلومه‌ سواد نداشته‌. حضرت‌ براش‌ زيارت‌ مي‌خونند و بعد ميگند كه‌ ميرسند به‌ نام‌ مقدس‌ خودشون‌. مي‌فرمايند امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ ميگه‌ چطور نمي‌شناسم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد سلام‌ كن‌ بهش‌. ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. حضرت‌ مي‌فرمايد و عليك‌ السلام‌.

 آخر ما نمي‌دونيم‌ اينها، اين‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ دروغ‌ گفته‌ و حاج‌ شيخ‌ عباس‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ هم‌ دروغ‌ نوشته‌ و مرحوم‌ حاج‌ علي‌ نوري‌ هم‌ در نجم‌ الثاقب‌ دروغ‌ نوشته‌ و مرحوم‌ آقاي‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ كه‌ حاضر نميشد مرجع‌ تقليد بشه‌، بوسيلة‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ كه‌ من‌ اين‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ را ديده‌ بودم‌، نامه‌اي‌ برايش‌ مي‌فرستند، شيخ‌ محمد كوفي‌ دروغ‌ گفته‌، آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ دروغ‌ گفته‌، آقاي‌ بروجردي‌ دروغ‌ گفته‌، همين‌ محمد كوفي‌ آنوقتي‌ كه‌ من‌ ديدمش‌، گفت‌ من‌ بيست‌ و پنج‌ دفعه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. نامه‌ را حضرت‌ نوشتند دادند به‌ ايشون‌، مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ هم‌ اين‌ نامه‌ را نگه‌ داشته‌ به‌ بعضي‌ از علما نشان‌ داده‌، نوشته‌ ارخص‌ نفسك‌ خودت‌ را خيلي‌ ارزان‌ در خدمت‌ مردم‌ قرار بده‌. مي‌بيني‌ دستت‌ را مي‌بوسند، احترامت‌ مي‌كنند. مردم‌ به‌ تو علاقه‌ ندارند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ فكر مي‌كنند تو منتسب‌ به‌ او هستي‌، به‌ او علاقه‌ دارند. خودت‌ را خيلي‌ نگير، خيلي‌ خودت‌ را توي‌ حريم‌ قرار نده‌. راست‌ باشه‌ اين‌ چيزي‌ كه‌ مردم‌ فكر مي‌كنند كه‌ خوب‌ باز به‌ خاطر اونه‌. اگر هم‌ دروغ‌ باشه‌ كه‌ باز واي‌ به‌ حال‌ تو. ارخص‌ نفسك‌. خودت‌ را خيلي‌ ارزان‌ در خدمت‌ مردم‌ قرار بده‌. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ مردم‌ بخواهند چند روز توي‌ صف‌ وايستند تا نوبتشون‌ بشه‌. يك‌ وقت‌ ميشه‌ كه‌ وقت‌ انسان‌ ايجاب‌ نميكنه‌. من‌ ديدم‌. يك‌ آقايي‌ را بهش‌ مي‌گفتيم‌ كه‌ زودتر بهش‌ بريم‌. چيزي‌ نمانده‌ به‌ وقتي‌ كه‌ وعده‌ كرده‌ايم‌. ميگفت‌ نه‌ اگر زود برويم‌، سر وقت‌ بريم‌، حالا بيكاره‌، مي‌گفت‌ اگر سر وقت‌ بريم‌ ميگند بيكاره‌، ارزشي‌ نداره‌، سر وقت‌ خودش‌ را رسونده‌. باشه‌ يك‌ نيم‌ ساعت‌ ديرتر برويم‌. خودت‌ را آسون‌، ارزون‌ در خدمت‌ خلق‌ قرار بده‌. و اجعل‌ يادم‌ بياد خوبه‌، شما شايد يادتون‌ باشه‌. مجلسك‌ في‌ الدهليز. قرار بده‌ مجلست‌ را، جايي‌ را كه‌ مي‌نشيني‌، آن‌ دم‌ در كه‌ مردم‌ ديگه‌ نخواسته‌ باشه‌ يك‌ حياط‌، آن‌ خانه‌هاي‌ سابق‌، البته‌ نجف‌ خانه‌ها كوچك‌ بوده‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ نخواسته‌ باشند يا الله‌ بگند، همون‌ دم‌ در. و اقض‌ حوائج‌ الناس‌. حوائج‌ مردم‌ را برآور. نحن‌ ننصرك‌. ما ياريت‌ مي‌كنيم‌. اينجوريه‌.

 مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌ اينها همة‌ مراجع‌، بزرگان‌ دروغ‌ گفتند اينجوري‌ كه‌ اين‌ آقا گفتند. شيخ‌ انصاري‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌، مرجعيت‌ بعد از صاحب‌ جواهر به‌ ايشان‌ رسيده‌ بود. ايشان‌ مي‌گفت‌ يك‌ آقايي‌ هست‌ بهتره‌ در بابل‌. سيد العلما كه‌ الان‌ هم‌ قبرشون‌ در بابله‌. او از من‌ بهتره‌. بريد به‌ سراغ‌ او. گفتند آقا شما خودتون‌ مي‌شناسيد. يك‌ نامه‌ بنويسيد. يك‌ نامه‌ فرستادند خدمت‌ ايشان‌. ايشان‌ نوشت‌ من‌ وقتي‌ كه‌ در نجف‌ بودم‌ بهتر از تو بودم‌، در مباحثات‌ و اينها. ولي‌ الان‌ تو بهتر از مني‌. بازهم‌ قبول‌ نكرد مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌. منتظر بود از طرف‌ وليعصر يك‌ خبري‌ برسه‌ خلاصه‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ توجهند در مجلس‌ درسش‌ همة‌ علما نشستند، طلاب‌ نشسته‌اند. ديدند يك‌ عربي‌ هم‌ آمده‌ آن‌ گوشه‌ نشسته‌. سؤال‌ كرد شيخنا مسئلة‌. ولي‌ معلومه‌ خودش‌ مي‌شناسه‌، احترام‌ كرد. بفرمائيد. فرمود كه‌ اگر مردي‌ مسخ‌ بشه‌ زنش‌ چه‌ حكمي‌ داره‌؟ ايشان‌ عرض‌ كرد كه‌ مسخ‌ در زمان‌ ما در امت‌ مرحومه‌ نيست‌. ولي‌ چون‌ مسئله‌ هست‌ مي‌پرسيد من‌ ميگم‌. اگر مرد به‌ جمادات‌ مسخ‌ بشه‌، زن‌ بايد عدة‌ وفات‌ بگيره‌ و اگر به‌ حيوانات‌ مسخ‌ بشه‌، اين‌ عدة‌ طلاق‌ ميگيره‌. اين‌ آقا بلند شد گفت‌ انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد. تو مجتهدي‌. بعد رساله‌اش‌ را داد دست‌ مردم‌. اينها همه‌ دروغ‌ گفتند.

 علامة‌ حلي‌ داره‌ توي‌ راه‌، بين‌ نجف‌ و كربلا داره‌ ميره‌. ديد يك‌ آقايي‌ ديد يك‌ عربي‌ داره‌ پياده‌ راه‌ ميره‌. ولي‌ همراه‌ او، او اسب‌ سواره‌ اين‌ پياده‌ داره‌ مي‌آد. خوب‌ با هم‌ صحبت‌ مي‌كردند، حرف‌ مي‌زدند. كم‌كم‌ صحبتها بالا گرفت‌. صحبتهاي‌ علمي‌ شد. بحثهاي‌ فقهي‌ عميق‌. در يك‌ جا اختلافشون‌ شد. ايشون‌ گفت‌ مسئلة‌ اينه‌. ايشون‌ گفت‌ نه‌ مسئله‌ اونه‌. علامة‌ حلي‌ گفت‌ كه‌ در اين‌ باب‌ روايتي‌ ما نداريم‌ كه‌ اين‌ نظري‌ كه‌ شما ميگيد روايت‌ مي‌خواد داشته‌ باشه‌، نداريم‌. ايشان‌ گفت‌ در كتاب‌ تو روايتت‌ از توي‌ متن‌ افتاده‌ در حاشيه‌اش‌ نوشتند. كتابهاي‌ سابق‌ دستي‌ مي‌نوشتند، چاپي‌ نبود. در كتاب‌ تو حاشيه‌اش‌ نوشته‌اند تو به‌ چشمت‌ برخورد نكرده‌. علامه‌ گفت‌ كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ از كتاب‌ توي‌ خونة‌ من‌ داره‌ خبر ميده‌؟ گفت‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. در همين‌ بين‌ هم‌ اين‌ چوبي‌ يا شلاقي‌ كه‌ دستش‌ بود افتاد. اين‌ عرب‌ هم‌ دولا شده‌ برداشته‌ داره‌ بهش‌ ميده‌. فرمود چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد كه‌ الان‌ داره‌ شلاقت‌ را به‌ دست‌ ميده‌. ميبينه‌.

 سيد بحر العلوم‌ نشسته‌ توي‌ مجلس‌. يك‌ شخصي‌ است‌ از شاگردان‌ او بنام‌ سلماسي‌، پهلوي‌ سيد نشسته‌. يكي‌ از در وارد شد. از همين‌ آدمها. از همون‌ در وارد شد آنجا نشست‌. گفت‌ آقا در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. ايشان‌ سرش‌ را پائين‌ انداخت‌ چيزي‌ بهش‌ نگفت‌. آهسته‌ گفت‌ چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد كه‌ من‌ را مكرر حضرت‌ توي‌ بغلش‌ گرفته‌. اينهمه‌ قضايا، اينها همه‌ چرا. حالا اين‌ آقايون‌، حالا من‌ نمي‌دونم‌ كيه‌ اين‌ آقا، اگر يك‌ وقتي‌ يكي‌ از آقايون‌ خوبي‌ است‌، من‌ عذر مي‌خوام‌ من‌ به‌ او كار ندارم‌. اصلا به‌ اين‌ فكر كار دارم‌ كه‌ چرا اين‌ آقا ميگه‌ نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. اين‌ اولا خودش‌ را بهترين‌ آدم‌ ميدونه‌ و مي‌بينه‌ خودش‌ تا حالا خدمت‌ حضرت‌ نرسيده‌ ميگه‌ مني‌ كه‌ بهتر از همه‌ هستم‌ خدمت‌ حضرت‌ نرسيدم‌ پس‌ هيچكس‌ نميشه‌ برسه‌. پس‌ بهتر اينه‌ كه‌ بگيم‌ اصلا نميشه‌ كسي‌ خدمت‌ حضرت‌ برسه‌. بابا تو حالا من‌ تازه‌ نميگم‌ لياقت‌ نداري‌. تو حواست‌ نبوده‌، توجه‌ پيدا نكردي‌، به‌ فكرش‌ نبودي‌، و الا بيخوده‌ سخن‌ به‌ اين‌ درازي‌ ميشه‌ مگه‌. ميشه‌؟ اصلا معقوله‌ كه‌ يك‌ نفر توي‌ همين‌ بدن‌ باشه‌ توي‌ مردم‌ راه‌ بره‌ و نبيننش‌ مردم‌. اين‌ يعني‌ چي‌؟ بهرحال‌ از اين‌ مطلب‌ بگذريم‌.

 شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ پروردگار بهتون‌ كرده‌ شفاعتي‌ بهتون‌ داده‌ كه‌ قبول‌ ميكنه‌ خدا. در آية‌ الكرسي‌ مي‌خونيم‌ من‌ ذي‌ الذي‌ يشفع‌ الا باذنه‌. شفاعت‌ بايد باذن‌ خدا باشه‌. ما به‌ لغت‌ شفاعت‌ اگر مراجعه‌ كنيم‌، تازگي‌ در همين‌ تهران‌ هم‌ باز مراجعه‌ كردم‌. كلمة‌ شفع‌ يعني‌ جفت‌. يك‌ نماز وتري‌ داريم‌ يك‌ نماز شفعي‌ داريم‌. نماز وتر يعني‌ نماز تك‌. وتر. وتر فرده‌. در زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا نخونيد و الوتر الموتور. معناش‌ غير از وتره‌. وتر به‌ معناي‌ فرد. يعني‌ نماز فرد، نماز جفت‌. هر وقت‌ كسي‌ را بخوايد شما شفاعت‌ كنيد، يك‌ چيزي‌ حقش‌ نيست‌ اين‌ را مي‌آوريد مي‌رسونيد جفتش‌ مي‌كنيد به‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ حقش‌ نبوده‌ شما زحمت‌ كشيديد اين‌ را به‌ آنجا رسونديد. اين‌ معنا يادتون‌ باشه‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. شما اگر، معناي‌ لغوي‌ شفاعت‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، اگر شما يك‌ پيچي‌ را به‌ يك‌ جا نمي‌خوره‌. اين‌ را برديدش‌ تراشش‌ دادي‌، باصطلاح‌ زنگارش‌ را گرفتيد، جفت‌ او كرديد، شفاعت‌ كرديد. از نظر لغت‌ معناش‌ شفاعته‌. يكي‌ در اثر گناه‌ اهل‌ بهشت‌ نيست‌. اين‌ را باصطلاح‌ جورش‌ مي‌كنند اهل‌ بهشتش‌ مي‌كنند. حالا گاهي‌ در اثر گناه‌ بهشتي‌ نيست‌. گاهي‌ در اثر عقائد يا تزكية‌ نفس‌ اين‌ اهل‌ بهشت‌ نيست‌. عقائدش‌ مناسب‌ نيست‌. عقائدش‌ نميخوره‌ به‌ آن‌ عقائد صحيح‌ اسلامي‌ و آن‌ عقائدي‌ كه‌ بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌. نميخوره‌. اين‌ را يك‌ نفر كه‌ قدرت‌ داره‌ مي‌آد اين‌ يا عقائدش‌ را جور ميكنه‌ يا صفات‌ باطنيش‌ را جور ميكنه‌. يا گناهانش‌ را برطرف‌ ميكنه‌ و اين‌ را با بهشت‌، با اهل‌ بيت‌ عصمت‌، با اولياء خدا جورش‌ ميكنه‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. حالا با اين‌ معنا اگر پيش‌ بريم‌، شما اگر مردم‌ را هدايت‌ كرديد يعني‌ يك‌ عده‌ را برايشون‌ عقائد گفتيد و عقائد اينها را تصحيح‌ كرديد و عقائد خوبي‌ در اختيارشون‌ گذاشتيد. اين‌ شفاعت‌ شما كرديد. اگر يك‌ عده‌ اهل‌ گناهند، اينها را توبه‌اشون‌ داديد و ديگه‌ معصيت‌ نكردند و با خدا صميمي‌ و رفيق‌ و بندة‌ پروردگار شدند، اين‌ كار را شما كرديد، شفاعتشون‌ كرديد. اگر يك‌ نفر را تزكية‌ نفس‌ كرديد، راههاي‌ تزكية‌ نفس‌ را به‌ او تعليم‌ داديد و او هم‌ عمل‌ كرد، شما شفاعتش‌ كرديد.

 بنابراين‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، آن‌ رسول‌ معظم‌، حضرت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) شفيع‌ بزرگ‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌ است‌. انبياء را ايشان‌ شفاعت‌ كرده‌، هدايت‌ كرده‌، جورشون‌ كرده‌ با خداي‌ تعالي‌. اولياء را همينطور. تمام‌ مردم‌ دنيا را پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ كرده‌ كه‌ با خدا مرتبطشون‌ كرده‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. شما معناي‌ شفاعت‌ را متوجه‌ بشيد. يعني‌ اگر اين‌ نكته‌اي‌ را كه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌ متوجه‌ نشيد، معناي‌ شفاعت‌ را در روز قيامت‌ متوجه‌ نشديد.

 حالا روز قيامت‌ شده‌، ما بيشتر شفاعت‌ را مربوط‌ به‌ روز قيامت‌ مي‌دونيم‌. نه‌. گاهي‌ همين‌ دنيا هم‌ انسان‌ شفاعت‌ ميكنه‌. افرادي‌ با خدا ارتباط‌ ندارند مي‌آد واسطه‌ انسان‌ ميشه‌ اينها را رفيق‌ خدا ميكنه‌، مرتبط‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگارشون‌ ميكنه‌ و اينها با خدا آشنا مي‌شوند اين‌ معني‌ شفاعت‌ اين‌ شخصه‌ از اين‌ شخص‌ در مقابل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. معناي‌ لغويش‌ هم‌ همينه‌، معناي‌ اصطلاحيش‌ هم‌ همينه‌، حتي‌ روز قيامت‌ هم‌ شفاعت‌ همينه‌. حالا روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌. يك‌ عده‌ از نظر اعتقادات‌ با بهشت‌ مناسب‌ نيستند. يعني‌ عقائدشون‌ با عقائد مردمي‌ كه‌ توي‌ بهشت‌ هستند و مالكين‌ بهشت‌ جور نيست‌. مالكين‌ بهشت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌، علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، فاطمة‌ زهراست‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. آنها دربارة‌ توحيد عقيدة‌ خاصي‌ دارند، دربارة‌ نبوت‌، دربارة‌ معاد، اينها يك‌ عقايدي‌ دارند. اگر يك‌ نفر آمده‌ وارد اين‌ بهشت‌ مي‌خواد بشه‌، اين‌ عقايد را نداشته‌. اين‌ را از نظر روايت‌ اگر اين‌ دنيا خودش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌، اين‌ را راهش‌ اصلا توي‌ بهشت‌ نمي‌دهند. بخاطر اينكه‌ اعتقادات‌ اجتهاديه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. يعني‌ بر هر مكلفي‌ واجبه‌ كه‌ اول‌ تكليف‌ بره‌ تحقيق‌ كنه‌ از اعتقاداتش‌. اعتقاداتش‌ را نمي‌تونه‌ بوسيله‌ تقليد، پدر و مادرم‌ گفتند خدايي‌ هست‌، پدر و مادرم‌ گفتند اسلام‌ حقه‌، پدر و مادرم‌ گفتند ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ امامند. پس‌ منهم‌ ميگم‌ اينها امامند. نه‌. بايد خودش‌ تحقيق‌ كنه‌. و چون‌ اين‌ موضوع‌ و اين‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ تحقيق‌ خودشه‌ و بايد خودش‌ تحقيق‌ كنه‌ تا اعتقاد پيدا كنه‌، اگر اعتقادش‌ درست‌ نبود اينجا بايد وارد بهشت‌ نشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانها لم‌ تكن‌ ايمان‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ بايمانها خيرا. يكي‌ از خصوصيات‌ روز قيامت‌ اين‌ است‌ كه‌ آنجا ديگه‌ فايده‌اي‌ نداره‌ اگر كسي‌ قبلا ايمانش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌، اعتقاداتش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌.

 يك‌ عده‌ هستند اعتقاداتشون‌ درسته‌ اما تزكية‌ نفس‌ نكردند. مثل‌ اكثر ماها. تزكية‌ نفس‌ نكردند يعني‌ چي‌؟ يعني‌ محب‌ دنيا هستند، ضعيف‌ هستند، مثلا فرض‌ كنيد حسود هستند. كينه‌ توز هستند. بد اخلاق‌ هستند و خلاصه‌ صفات‌ اينها با صفات‌ پيغمبر اكرم‌ توافق‌ نداره‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. اگر اعتقادشون‌ كه‌ اساس‌ كاره‌ درست‌ باشه‌، اينها را در روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ در همان‌ قيامت‌، چرا ميگم‌ در قيامت‌، چون‌ تزكية‌ نفس‌ بايد در اين‌ بدن‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخواني‌ انسان‌ باشه‌. در قيامت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در همون‌ حالا كجاي‌ قيامت‌، كجا اين‌ برنامه‌ را انجام‌ ميده‌ كه‌ يك‌ شب‌ اشاره‌ كردم‌ در قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ پنجاه‌ هزار سال‌ روز قيامت‌ را قرار داده‌. پروردگار متعال‌ مردم‌ بهشتي‌ را كه‌ مي‌فرسته‌ توي‌ بهشت‌. خوب‌ با يك‌ اراده‌ مي‌فرمايد بهشتي‌ها بروند. حتي‌ انهم‌ لمحضرون‌ حتي‌ عباد الله‌ المخلصين‌. بعضي‌ از بندگان‌ مخلص‌ خدا حتي‌ در قيامت‌ حاضر نمي‌شوند. همه‌ مي‌روند توي‌ بهشت‌. جهنمي‌ها هم‌ كه‌ همه‌ بروند توي‌ جهنم‌. خوب‌ پنجاه‌ هزار سال‌ معطلي‌ واسة‌ چيه‌؟ مال‌ اينهايي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، اعتقاداتشون‌ خوبه‌ و باصطلاح‌ بهشتيند، چون‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌ بهشتيند. مي‌آيند پرونده‌اشون‌ را امضاء مي‌كنند. سر مرز رفتيد ديگه‌، اكثرتون‌ رفتيد، ميگند گذرنامه‌ات‌ درسته‌ ولي‌ تو يك‌گيري‌ كارهات‌ داره‌. تو با اين‌ مثلا دلارها، با اين‌ پولها، با اين‌ سابقة‌ خرابكاري‌ كه‌ مثلا در ممالك‌ ديگه‌ داشتي‌، اينها بايد درستش‌ كنند بفرستندنت‌ توي‌ آن‌ مملكت‌ مثلا. يك‌ خورده‌اي‌ معطلش‌ مي‌كنند. تعهداتي‌ ازش‌ مي‌گيرند. امضاهايي‌ ازش‌ مي‌گيرند. باهاش‌ يك‌ شرايطي‌ مي‌كنند و بعد راهش‌ مي‌دهند كه‌ بره‌ توي‌ آن‌ مملكت‌. ميگند ميري‌ ولي‌ يك‌ خورده‌اي‌ اينجا صبر كن‌، يك‌ خورده‌ اينجا تأمل‌ كن‌ و دستة‌ سوم‌ و لذا در قيامت‌ من‌ يك‌ شب‌ اشاره‌ كردم‌ اين‌ را بدونيد در قيامت‌ همه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. چون‌ افرادي‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ صفات‌ رذيله‌ درشون‌ باشه‌ محاله‌ كه‌ اينها را توي‌ بهشت‌ راهشون‌ بدهند. ميگيد چطور محاله‌؟ پس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ چيكار ميكنه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ پروندة‌ شما را امضاء ميكنه‌ كه‌ بهشتي‌ باشيد اما بشينيد آن‌ گوشه‌ خودتون‌ را درست‌ كنيد. يكي‌ از افراد، در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ يادمه‌ نوشته‌. يك‌ كسي‌ بعد از فوت‌ جريان‌ خودش‌ را نقل‌ ميكنه‌. ميگه‌ وقتي‌ كه‌ من‌ مردم‌، تصادف‌ كرده‌ بود، ميگه‌ وقتي‌ كه‌ من‌ مردم‌ من‌ روح‌ من‌ را گرفتند بردند، بردند خدمت‌ ائمه‌. اما آنجا كه‌ نشسته‌ بودم‌ مثل‌ يك‌ شاگرد مكانيك‌، الان‌ شاگرد مكانيكها تميز شدند، توي‌ مغازه‌ حمام‌ هست‌، دستشوئي‌ هست‌. سابقها آب‌ لوله‌ كشي‌ نبود خيلي‌ اين‌ شاگرد ميكانيك‌ها، طفلكي‌ها خيلي‌ كثيف‌ مي‌شدند، لباس‌ مخصوصي‌ داشتند كه‌ پر از كثافت‌ بود. مثل‌ اين‌ شاگرد مكانيكي‌ كه‌ زير ماشين‌ آوردندش‌ بيرون‌. ببرن‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ بنشوننش‌ كه‌ تمام‌ شخصيتها، وزرا مرتب‌ نشسته‌ باشند. بردند آنجا خدمت‌ ائمه‌ يك‌ همچين‌ احساسي‌ پيدا كردم‌ گفتم‌ خوبه‌ يك‌ چند دقيقه‌ به‌ ما اجازه‌ بدهند بريم‌ لباسمون‌ را عوض‌ كنيم‌ بيائيم‌. لباس‌ تقاوي‌ من‌ بپوشم‌. و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ الخير. اونها ديدند كه‌ من‌ ناراحتم‌ من‌ را سپردند به‌ دست‌ يكي‌ از اولياء خدا، او مرا برد و تميز كرد و آورد. حالا اينجوريه‌. بايد تميز بشه‌ انسان‌. و الا توي‌ بهشت‌ جاي‌ حسودي‌ و جاي‌ كينه‌ توزي‌ و جاي‌ دعوا و جاي‌ سر و صدا و جاي‌ اينكه‌ هر كس‌ قويتر موفقتر و اينها نيست‌. بايد درستش‌ كنند.

 خوب‌ پس‌ تزكية‌ نفس‌ در قيامت‌. حالا شما ميگوئيد در طول‌ عالم‌ برزخ‌ چرا اين‌ را درست‌ نمي‌كنند؟ در طول‌ برزخ‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از كارها را انجام‌ مي‌دهند. اين‌ را بدونيد. بعضي‌هاش‌ نميشه‌. من‌ يك‌ مثالي‌ بزنم‌ كه‌ همين‌ ديروز براي‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌زدم‌ و آن‌ مثال‌ اينه‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ مثلا وسيلة‌ يدكي‌ مثلا براي‌ موتور، ماشين‌ نمي‌خوره‌. خيلي‌ ناجوره‌. گاهي‌ ميشه‌ اين‌ وسيله‌ يك‌ كمي‌ زنگ‌ زده‌، بايد زنگش‌ را پاك‌ كرد مي‌خوره‌. صفات‌ رذيلة‌ انسان‌ مثل‌ هموني‌ است‌ كه‌ ناجوره‌ اصلا. بايد بدهند تراشكاري‌. بايد بدن‌ اين‌ گوشه‌ كنارش‌ را بسابند، درستش‌ كنند، جورش‌ كنند با اين‌ موتور. اما گاهي‌ هست‌ زنگ‌ زده‌. معصيت‌ مثل‌ زنگاره‌. اگر كسي‌ معصيت‌ داشته‌ باشه‌، گاهي‌ ميشه‌ معصيت‌ در اثر خبث‌ باطنه‌، آن‌ نه‌. گاهي‌ ميشه‌ نه‌. يك‌ نفري‌ هست‌ معصيت‌ كرده‌ فقط‌. باطن‌ خوبي‌ داره‌، روحيات‌ خوبي‌ داره‌، صفات‌ حميده‌اي‌ داره‌. اما معصيتي‌ هم‌ از دستش‌ در رفته‌. اين‌ مثل‌ پيچي‌ است‌ كه‌ زنگ‌ خورده‌. يك‌ خورده‌اي‌ نفت‌ مي‌زنند بهش‌، يك‌ خورده‌اي‌ هم‌ مي‌سابونند، مي‌پيچوننش‌، مي‌خوره‌. از آن‌ نفت‌ رحمت‌ بايد بگه‌. وقتي‌ انسان‌ مرد از آن‌ نفت‌ رحمت‌، حالا اين‌ تعبير من‌ اينجوري‌ مي‌گيم‌، مي‌زنند به‌ اين‌ زنگارهاي‌ قلب‌ انسان‌ و اين‌ معصيتها و اين‌ كارهاي‌ زشت‌ انساني‌ كه‌ عارض‌ روح‌ انسان‌ شده‌ و اينها پاك‌ ميشه‌. اين‌ ممكن‌ است‌ از اولياء خدا بشه‌. اما اگر نه‌. يك‌ آدم‌ دغل‌ كلاه‌ بازه‌ ولي‌ اعتقاداتش‌ خوبه‌ها.

 در زمان‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مردم‌ دو دسته‌ بودند. يك‌ عده‌ همين‌ مردم‌ كم‌ سواد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ قهوه‌خانه‌نشينهاي‌ سابق‌. يك‌ عده‌ هم‌ مردمان‌ تاجر محترم‌ و اينها. زراره‌ با تجار و محترمين‌ و اينها رفيق‌ بود و باصطلاح‌ بعله‌، مفضل‌ بن‌ عمر با افراد داش‌ و قهوه‌ خانه‌ نشين‌ رفيق‌ بود. آمدند خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كردند آقا اين‌ مفضل‌ را نصيحتش‌ كنيد كه‌ اينقدر با اين‌ داشتها نشينه‌ بهرحال‌. حضرت‌ فرمود او مي‌دونه‌ چيكار داره‌ ميكنه‌. بعد مي‌خواستند بفهمونند به‌ اصحابشون‌ كه‌ اونهم‌ لازمه‌. برداشتند يك‌ نامه‌ نوشتند به‌ اصطلاح‌ ما كپي‌ هم‌ كردند كه‌ ما يك‌ عده‌ از سادات‌ هستند. اينها مي‌خوان‌ ازدواج‌ كنند. يك‌ مقدار پول‌ لازم‌ داريم‌. براي‌ ضراره‌ فرستادند. ضراره‌ به‌ تجار گفت‌. ايشان‌ گفت‌، يكيشون‌ گفت‌ اول‌ سالم‌ كه‌ بشه‌ انشاء الله‌ ميدم‌. يكي‌ گفت‌ انشاء الله‌ اول‌ سال‌ دست‌ گردون‌ مي‌كنيم‌ و خلاصه‌ هر كدومشون‌ يك‌ چيزي‌ گفتند خبري‌ نشد. اما نامه‌ وقتي‌ به‌ مفضل‌ بن‌ عمر رسيد، مفضل‌ در قهوه‌خانه‌ عنوان‌ كرد كه‌ امام‌ صادق‌ اينجور گفته‌. يكي‌ از اين‌ داشها بلند شد گفت‌ كه‌ هركي‌ نده‌ چه‌؟ خلاصه‌ پول‌ جمع‌ كرد فرستاد براي‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ فرمود كه‌ ببينيد. اينها هستند. اينجور قلبهاي‌ پاك‌ هم‌ هست‌ توي‌ اينها كه‌ با يك‌ اراده‌. ديگه‌ حالا حساب‌ سالم‌ چطور است‌، و من‌ خمسي‌ به‌ گردنم‌ نيست‌ و من‌ چه‌ كردم‌. اين‌ حرفها نداره‌. امام‌ صادق‌ فرموده‌ بده‌ چشم‌. من‌ خودم‌ شب‌ چيزي‌ نمي‌خورم‌ و ميدم‌. اينجوريه‌. گاهي‌ ميشه‌ اين‌ افرادي‌ هستند كه‌ قلب‌ بسيار پاك‌. اما معصيت‌ كردند. اين‌ مثل‌ پيچي‌ است‌ كه‌ زنگ‌ زده‌. اين‌ را بايد تميزش‌ كرد.

 اما بعضي‌ افرادي‌ هستند كه‌ نه‌. همه‌اش‌ به‌ فكر دنيا هستند. خيلي‌ هم‌ مقدسند. انسان‌ خيال‌ ميكنه‌ اينها خيلي‌ آدمهاي‌ خوبيند. اما، دقيق‌ بودن‌ هم‌ اشكالي‌ نداره‌. دقيق‌ باشند. اما معلومه‌ كه‌ نمي‌خواهند بدهند. نمي‌خواهن‌. بهرحال‌.

 پس‌ شفاعت‌ سه‌ دسته‌ شد. يك‌ شفاعتي‌ كه‌ گناهان‌ بخشيده‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ كار ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يك‌ شفاعت‌ هم‌ هست‌ كه‌ عقائد را درست‌ ميكنه‌ كه‌ انسان‌ بايد خودش‌ عقائدش‌ را درست‌ كنه‌. آنها قول‌ چيزي‌ به‌ ما ندادند. يك‌ شفاعت‌ هم‌ در تزكية‌ نفسه‌ كه‌ در روز قيامت‌ با همت‌ خود انسان‌ و با كمك‌ و راهنمايي‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بايد انسان‌ انجام‌ بده‌ و وارد بهشت‌ بشه‌.

 شب‌ سه‌ شنبه‌ است‌ امشب‌. فردا شب‌ شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. فردا شب‌ مجبوريم‌ دربارة‌ اربعين‌ حرفي‌ بزنيم‌. من‌ مقيدم‌ كه‌ در يك‌ جائي‌ كه‌ مكرر منبر مي‌روم‌ اسمي‌ از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ ببرم‌. چون‌ يكي‌ از افتخارات‌ من‌ اينه‌ كه‌ با سي‌ پشت‌ فاصله‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر ميرسم‌ و شجره‌ هم‌ الحمد لله‌ دارم‌. كه‌ مرحوم‌ استادمون‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ به‌ تنها چيزي‌ كه‌ بايد تو خيلي‌ دلخوش‌ باشي‌، همين‌ مسئله‌ است‌. الحمد لله‌. ايني‌ هم‌ كه‌ ميگم‌ از باب‌ و اما بنعمت‌ ربك‌ و حدث‌ عرض‌ كردم‌.

 حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ قدري‌ در زندگي‌ در فشار بود. چون‌ بعد از امام‌ صادق‌ وضع‌ طوري‌ بود كه‌ چون‌ خلفاي‌ عباسي‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسيده‌ بودند. هر حكومتي‌ هم‌ كه‌ تازه‌ به‌ دوران‌ ميرسه‌، طبعا فشارهاي‌ زيادتري‌ مخصوصا روي‌ افراد با شخصيت‌ مي‌آره‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ احضار ميشدند براي‌ دربار هارون‌ الرشيد. گاهي‌ جسارتهاي‌ عجيبي‌ مي‌كرد به‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. آنقدر پررو بود كه‌ آمد كنار قبر پيغمبر گفت‌ يا رسول‌ الله‌ من‌ فرزندت‌ را بخاطر اينكه‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مي‌اندازه‌ تبعيدش‌ ميكنم‌. دو تا محمل‌ درست‌ كرد يكي‌ به‌ طرف‌ بصره‌ يكي‌ به‌ طرف‌ بغداد كه‌ مردم‌ ندونند موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ كدام‌ طرف‌ تبعيد شده‌. يحمل‌ من‌ سجنن‌ الي‌ سجن‌. از اين‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را عوض‌ مي‌كرد كه‌ شيعيان‌ متوجه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشوند. اكثرا زندانبانها اظهار محبت‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌كردند. هارون‌ الرشيد ديد كه‌ نمي‌تونه‌ حضرت‌ را اينطور در رفاه‌ ببينه‌. در آخر سپرد حضرت‌ را به‌ سندي‌ بن‌ شاهك‌ يهودي‌. اين‌ مرد يهودي‌ بود. هر روز صبح‌ مي‌آمد به‌ بهانه‌هاي‌ مختلف‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را تازيانه‌ ميزد. در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ مي‌خوانيم‌ السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. زندانهاي‌ تاريك‌ و در ميان‌ زندان‌ باز چاه‌ كنده‌ بودند و ظلم‌ المطامير. با اين‌ وضع‌ موسي‌ بن‌ جعفر را نگه‌ مي‌داشتند. يك‌ روز يك‌ عده‌ خراسانيها با زحمت‌ زياد رفته‌ بودند بغداد و زندان‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را پيدا كردند. سؤال‌ كردند كه‌ آيا امام‌ ما، آقاي‌ ما در اينجا محبوسه‌؟ زندانبان‌ گفت‌ كه‌ منتظر باشيد الان‌ امامتون‌ از زندان‌ آزاد ميشه‌. اينها ايستاده‌ بودند، منتظر بودند يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ را از ميان‌ زندان‌ چهار نفر غلام‌ سياه‌ او را حمل‌ ميكنند. صدا ميزنند هذا امام‌ الرفضه‌. اي‌ مردم‌ بدانيد كه‌ اين‌ جنازة‌ امام‌ رافضي‌هاست‌. جنازة‌ موسي‌ بن‌ جعفر را آوردند. خواستند ببرند كنار قبرستان‌ قريش‌ دفن‌ كنند. سليماني‌ پيدا شد و جنازه‌ را از دست‌ مردم‌ گرفت‌ و با تجليل‌ و احترام‌ برد و جنازه‌ را در كاظمين‌ فعلي‌ و در همين‌ مقبرة‌ قريش‌ دفن‌ كرد.

 اما دلها بسوزد براي‌ آن‌ عزيزي‌ كه‌ سه‌ شبانه‌ روز در سرزمين‌ كربلا بي‌ غسل‌ و بي‌ كفن‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌، آبروي‌ مملكت‌ اسلامي‌ شيعي‌ را حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

۱۸ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 18 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌ و درجات‌ الرفيعه‌ و المقام‌ المحمود و المقام‌ المعلوم‌ عند الله‌ عز و جل‌ و الجاء عظيم‌ و الشأن‌ الكريم‌ و الشفاعة‌ المقبوله‌.

 مقام‌ محمود، ترجمة‌ تحت‌ اللفظيش‌ اين‌ است‌ كه‌ مقام‌ پسنديده‌ شده‌. هر كسي‌ يك‌ مقام‌ محمودي‌ داره‌. هر موجودي‌ يك‌ مقام‌ محمودي‌ داره‌. در جمادات‌، در حيوانات‌، در ميان‌ افراد بشر، كه‌ بخاطر دسته‌جات‌ مختلفي‌ كه‌ بشر دارد، مقامهاي‌ محمود هر دسته‌اي‌ نسبت‌ به‌ آن‌ دسته‌ فرق‌ ميكند. در انبياء، در ملائكه‌، در اجنه‌، هر دسته‌اي‌ مقام‌ محمودي‌ مختص‌ به‌ خودشون‌ دارند. مقام‌ محمود در حقيقت‌ آن‌ مقام‌ بالاتر و عظيمتر و برتر در هر چيزيست‌. مثلا در ميان‌ جمادات‌، سنگ‌ بعضي‌ از سنگها هستند خيلي‌ قيمتي‌ هستند. پر ارزشند. ولي‌ بعضي‌ از سنگها قيمتي‌ ندارند. در هر چيزي‌ كه‌ تصور كنيد مي‌بينيد يك‌ تفاوتي‌ بين‌ نوع‌ آن‌ چيز وجود دارد كه‌ مقام‌ محمود آن‌ نوع‌، آن‌ پر قيمت‌ترينش‌ است‌. اين‌ ياقوتي‌ كه‌ شما در دستتونه‌. اين‌ عقيقي‌ كه‌ در دستتونه‌، فيروزه‌اي‌ كه‌ در دستتونه‌. اينها سنگه‌. در حقيقت‌ جزء سنگهاي‌ كرة‌ زمينه‌. اما اينها هر كدامشون‌ ارزشهايي‌ دارند كه‌ با سنگهاي‌ ديگر نميشه‌ مقايسه‌اش‌ كرد.

 در ميان‌ انبياء، تنها پيغمبر اكرم‌ است‌ كه‌ داراي‌ مقام‌ محموده‌. يكي‌ از مسائلي‌ كه‌ بسيار اهميت‌ دارد فهميدن‌ مقام‌ محموده‌. هر دسته‌اي‌ در هر رشته‌اي‌ باشند، يك‌ مقام‌ محمود دارند. مثلا در فرض‌ كنيد حرفه‌هاي‌ مختلف‌، در شغلهاي‌ مختلف‌، در علوم‌ مختلف‌، هر دسته‌اي‌ مقام‌ محمود خاص‌ خودش‌ را دارد. فرض‌ كنيد در يك‌ شغل‌ خاصي‌ اگر بخواهيد بدانيد كه‌ مقام‌ محمود صاحبان‌ اين‌ شغل‌ چيه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ معروفتره‌، آن‌ كسي‌ كه‌ برتره‌ يا رئيس‌ صنفه‌، اين‌ داراي‌ مقام‌ محموده‌.

 فراموش‌ نميكنم‌ يكي‌ از اولياء خدا كه‌ خيلي‌ من‌ بهش‌ اعتقاد داشتم‌، ايشان‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ هر كسي‌ كه‌ در هر رشته‌اي‌ باشد. مثلا يك‌ نفر كارمند يك‌ اداره‌اي‌ است‌. يا شغلهاي‌ مختلف‌ ديگري‌ داره‌. اگر مي‌خواد به‌ مقام‌ محمود آن‌ شغل‌ يا آن‌ اداره‌ برسه‌، بايد نماز شب‌ بخونه‌. نماز شب‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ اگر كسي‌ مداومت‌ به‌ نماز شب‌ بكنه‌، در آن‌ رشته‌اي‌ كه‌ او قرار گرفته‌، بالاخره‌ او را به‌ مقام‌ محمود همان‌ رشته‌ ميرسانه‌. مثلا فرض‌ كنيد يك‌ استاد دانشگاهه‌. اين‌ اگر نماز شب‌ بخونه‌ روي‌ اخلاص‌، يك‌ وقت‌ ميشه‌ رئيس‌ دانشگاه‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ طبيبه‌. اگر نماز شب‌ بخونه‌ يك‌ روزي‌ ممكنه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ او كمك‌ بكنه‌ يك‌ پرفسور كاشف‌ مثلا متخصص‌ درجة‌ يك‌ بشه‌. و اگر ايشان‌ به‌ من‌ ميگفت‌، و اگر تو نماز شب‌ بخواني‌ مثلا فرض‌ كنيد بالاترين‌ مقام‌ يك‌ روحاني‌، مرجعيته‌. ممكنه‌ مرجع‌ تقليد بشي‌. يا مثلا بالاترين‌ مقام‌ براي‌ پيغمبران‌، خاتميته‌. چون‌ مرحلة‌ اول‌ پيغمبري‌، نبوته‌. دوم‌ رسالته‌، سوم‌ اولوالعزم‌ بودنه‌، چهارم‌ خاتميت‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌فرمايد فتهجد به‌ نافلة‌ لك‌ عسي‌ ربك‌ ان‌ يبعثك‌ مقاما محمودا. شب‌ بلند شود. تهجد داشته‌ باش‌، نماز شب‌ بخوان‌ و در نيمه‌هاي‌ شب‌ عبادت‌ كن‌. اميد است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تو را به‌ مقام‌ محمود برساند.

 مقام‌ محمود پيغمبر را تفسيرهاي‌ مختلفي‌ كرده‌اند. كه‌ يكي‌ از آنها شفاعت‌ كبري‌ رسول‌ اكرم‌ است‌. بالاترين‌ شفيع‌ در عالم‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ كه‌ از امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نقل‌ شده‌ كه‌ از حضرتش‌ پرسيدند ارجي‌ آيه‌ در قرآن‌ چيه‌؟ ارجي‌ آيه‌ يعني‌ اميدوار كننده‌ترين‌ آيات‌. آن‌ آيه‌اي‌ كه‌ انسان‌ را زياد اميدوار ميكنه‌. حضرت‌ فرمود تو نظرت‌ چيه‌؟ گفت‌ به‌ نظر من‌ اين‌ آيه‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌، لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. اي‌ كساني‌ كه‌ زياد گناه‌ كرديد و اسراف‌ بر نفس‌ خودتون‌ كرديد و خيلي‌ خودتون‌ را باصطلاح‌ ما ضايع‌ كرديد و خراب‌ كرديد، لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. خدا همة‌ گناهان‌ را در توانش‌ هست‌ كه‌ ببخشه‌. اين‌ خيلي‌ اميدوار كننده‌ است‌. امام‌ سجاد فرمود از نظر من‌ ارجي‌ آيه‌ اينه‌ كه‌ لسوف‌ يعطيك‌ لترضي‌. يعني‌ در قيامت‌ خدا آنقدر بهت‌ ميده‌ تا راضي‌ بشي‌. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ پيامبر اكرم‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذاره‌. آنقدر اين‌ سجده‌ را طولش‌ ميده‌ تا خدا تمام‌ امتش‌ را ببخشه‌ و لايق‌ براي‌ ورود به‌ بهشتشون‌ بكنه‌ كه‌ من‌ انشاء الله‌ اگر خداي‌ تعالي‌ توفيق‌ بده‌ فردا شب‌ و پس‌ فردا شب‌، اين‌ دو شب‌ را مي‌خوام‌ اختصاص‌ به‌ شفاعت‌ كبري‌ پيغمبر اكرم‌ بدم‌ و معني‌ شفاعت‌ كه‌ اكثر ماها اشتباه‌ كرديم‌ معني‌ شفاعت‌ را، عرض‌ كنم‌. اجمالا همين‌ اندازه‌ كه‌ پيغمبر سرش‌ را به‌ سجده‌ مي‌گذاره‌، آنقدر طول‌ ميده‌. در دم‌ مرگ‌ حتي‌ رسول‌ الله‌ وقتي‌ كه‌ قرار گرفته‌ بود، جبرئيل‌ آمد. يا رسول‌ الله‌ بهشت‌ را ما اينطور زينت‌ كرديم‌، ملائكه‌ اينطور منتظرند. ارواح‌ همه‌ آمده‌اند به‌ استقبال‌، مسائلي‌ را گفت‌. رسول‌ اكرم‌ گفت‌ آنچه‌ كه‌ من‌ را از حزن‌ نجات‌ ميده‌، آن‌ را بگو. رفت‌ جبرئيل‌ و برگشت‌. اين‌ آيه‌ را نازل‌ كرد. فلسوف‌ يعطيك‌ فترضي‌. اي‌ پيغمبر آنقدر خدا بهت‌ خواهد داد، آنقدر به‌ وسيلة‌ تو مردم‌ هدايت‌ خواهند شد، آنقدر به‌ بهشت‌ موفق‌ خواهند شد و آنقدر از مردمي‌ كه‌ منحرفند بهشتي‌ خواهند شد كه‌ تو راضي‌ بشي‌. گفت‌ حالا خوشحال‌ شدم‌، حالا ديگه‌ اجازه‌ ميدم‌ عزرائيل‌ قبض‌ روحم‌ بكنه‌. حالا ديگه‌ حاضرم‌ براي‌ آمدن‌ به‌ آن‌ عالم‌ و از كنار امتم‌ دور باشم‌.

 ما دربارة‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ مقام‌ محمود مال‌ شماست‌. شفاعت‌ كبري‌، شفاعت‌ كبري‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ اين‌ بسيار مهمه‌. خدا لعنت‌ كنه‌ يك‌ عده‌ از به‌ اسم‌ مسلمانهايي‌ را كه‌ شفاعت‌ را نمي‌خواهند بفهمند و يا اگر مي‌فهمند، معناش‌ را براي‌ ساير مردم‌ عوضي‌ بيان‌ كردند. يك‌ عده‌ هستند بنام‌ وهابيت‌ كه‌ شماها شنيده‌ايد و مذاق‌ وهابيت‌ دارند. يكي‌ از چيزهايي‌ را كه‌ تا حدي‌ منكرند، مسئلة‌ شفاعته‌. ولي‌ ما معتقديم‌ كه‌ ائمة‌ اطهار، همه‌اشون‌ اينها شفيعند. روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ يك‌ روايتي‌ براتون‌ بخونم‌. خيلي‌ من‌ اين‌ روايت‌ را وقتي‌ كه‌ مقايسه‌ مي‌كنم‌ با يك‌ روايت‌ ديگري‌ كه‌ عرض‌ خواهم‌ كرد، خيلي‌ خوشحال‌ ميشم‌. و آن‌ روايت‌ اينه‌ كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، اول‌ پيغمبري‌ كه‌ ازش‌ سؤال‌ ميشه‌ هل‌ بلغت‌، آيا تبليغ‌ رسالت‌ كردي‌؟ حضرت‌ نوحه‌. نوح‌ اول‌ پيغمبر اولوالعزمه‌. هل‌ بلغت‌. تبليغ‌ كردي‌ يا نه‌؟ وظايفت‌ را انجام‌ دادي‌ يا نه‌؟ ميگه‌ بعله‌. نهصد و پنجاه‌ سال‌ اين‌ پيرمرد مشغول‌ تبليغ‌ بوده‌. شاهدي‌ هم‌ داري‌؟ ميگه‌ پيغمبر اسلام‌ شاهد منه‌. چون‌ روح‌ مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ بر تمام‌ ماسوي‌ الله‌ از اول‌ خلقت‌ تا آخر خلقت‌ احاطه‌ داره‌. پيغمبر اكرم‌ شاهد منه‌. خوب‌ برو پيغمبر اكرم‌ را بگو بياد شهادت‌ بده‌ به‌ اينكه‌ تو وظايفت‌ را انجام‌ دادي‌ يا نه‌؟ صحراي‌ محشر را مي‌شكافه‌، خودش‌ را با آن‌ زحمت‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌رسانه‌، پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايند تو پيغمبر خوبي‌ بودي‌. به‌ حضرت‌ حمزه‌ و حضرت‌ جعفر، برادر علي‌ بن‌ ابيطالب‌، جعفر طيار، پيغمبر اكرم‌ رو مي‌كنند. مي‌فرمايند بريد دو نفري‌ شهادت‌ بديد كه‌ نوح‌ تبليغ‌ رسالتش‌ را كرده‌. راوي‌ اينجا سؤال‌ ميكنه‌ كه‌ چرا پيغمبر به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اين‌ دستور را نميده‌. امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد علي‌ مقامش‌ بالاتره‌ كه‌ به‌ اين‌ كارهاي‌ جزئي‌ بپردازه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد.

 روايت‌ ديگر كه‌ دل‌ شما را امشب‌ انشاء الله‌ خوشحال‌ ميكنه‌ چون‌ همه‌اتون‌ معتقديد به‌ اين‌ مسائل‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يك‌ روز محزون‌ نشسته‌ بود. پيغمبر اكرم‌ فرمود خدا نكنه‌ تو محزون‌ باشي‌. مي‌خواي‌ يك‌ روايت‌، يك‌ مطلبي‌ بهت‌ بگم‌ كه‌ حزنت‌ برطرف‌ بشه‌. عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌. مثلا به‌ قول‌ ما متشكرم‌، بفرمائيد. پيغمبر اكرم‌ فرمود روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ خداي‌ تعالي‌ هزار حاجت‌ تو را بر مي‌آره‌. اول‌ چي‌ مي‌خواي‌ از خدا. اول‌ حاجتت‌ چيه‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد من‌ شفاعت‌ شيعيانم‌. من‌ اين‌ را مي‌خوام‌. آنجا امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد او اعظم‌ شأن‌ است‌ كه‌ برود انبياء را شفاعت‌ كنه‌. ببينيد شيعه‌ مقامش‌ چيه‌. ماها حيف‌ كه‌ قدر خودمون‌ را نمي‌دونيم‌.

 در تفسير آية‌ شريفه‌ و اذا ابتلاء ابراهيم‌ ربه‌ بكلمات‌ و اتمه‌ تا آنجا كه‌ ميرسه‌ به‌ آنجا كه‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ با قلب‌ سالم‌، بعد از تزكية‌ نفس‌، بعد از آن‌ امتحانات‌، به‌ درگاه‌ پروردگار آمد، آنجا ملكوت‌ آسمانها را ديد. آن‌ پرده‌ها اگر عقب‌ بره‌ چيزهايي‌ انسان‌ در اين‌ عالم‌ خلقت‌ ميبينه‌. آنقدر مسائل‌ عجيبه‌ كه‌ ما با خودمون‌ بعد خواهيم‌ گفت‌، بعد از مرگ‌ شايد اين‌ را با خودمون‌ بگيم‌ كه‌ ببين‌ ما سر چه‌ چيزهايي‌ گرفتار بوديم‌! يك‌ بچه‌اي‌، يك‌ جواني‌ مي‌گفت‌ من‌ بچه‌ بودم‌ خيلي‌ بازي‌ مي‌كردم‌. وسايل‌ بازيم‌ را پدرم‌ برايم‌ نگه‌ داشت‌. حدود بيست‌ و دو سه‌ ساله‌ كه‌ شدم‌، وسايل‌ بازيم‌ را آورد به‌ من‌ نشان‌ داد. من‌ آنقدر ناراحت‌ شدم‌ كه‌ چه‌ مي‌كردم‌ من‌! اگر ما متوجه‌ بشيم‌ و ميشيم‌، كه‌ چه‌ مي‌كنيم‌. يوم‌ الحسره‌. آنوقت‌ مي‌فهميم‌ كه‌ چقدر ما گوش‌ به‌ بازي‌ بگم‌، گرفتار بازيهاي‌ بچه‌گانه‌ در اين‌ دنيا بوده‌ايم‌.

 ملكوت‌ آسمانها را وقتي‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نگاه‌ كرد ديد، بعضي‌ از اولياء خدا هم‌ شايد الان‌ ببينند، ديد يك‌ خورشيد درخشاني‌ تمام‌ ماسوي‌ الله‌ را نوراني‌ كرده‌. سؤال‌ كرد خدايا اين‌ نور كيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود نور علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. اطراف‌ اين‌ نور مثل‌ ستاره‌هايي‌ كه‌ مجذوب‌ خورشيدند، يك‌ ستاره‌هايي‌ دور اين‌ نور مي‌چرخند. عرض‌ كرد اينها كيند؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالبند. گفت‌ خدايا من‌ را از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ امضا كرده‌ شيعه‌ بودن‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را و ان‌ من‌ شيعته‌ ابراهيم‌ اذ جاء قلبه‌ برب‌ سليم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ فكر نكنيد يك‌ پيغمبر معمولي‌ بوده‌. اگر پيغمبر اسلام‌ نبود، پيغمبري‌ بالاتر از حضرت‌ ابراهيم‌ نبوده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ با حضرت‌ يعقوب‌ شما مقايسه‌اش‌ كنيد. حضرت‌ يعقوب‌ براي‌ ناپديد شدن‌ پسرش‌، چهل‌ سال‌ گريه‌ كرد حتي‌ ابيضت‌ عيناه‌ من‌ الحزن‌. از بسكه‌ ناراحت‌ بود چشماش‌ سفيد شد و كور شد. اما حضرت‌ ابراهيم‌ دست‌ پسر نازنينش‌ را، اوهم‌ مثل‌ يوسف‌ بود. چون‌ يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ پسري‌ مثل‌ پسر حضرت‌ نوحه‌، اين‌ مهم‌ نيست‌. اما پسري‌ مثل‌ حضرت‌ اسماعيل‌، اين‌ دست‌ اين‌ را گرفته‌ برده‌ كه‌ بكشه‌. ناراحت‌ هم‌ هست‌ كه‌ چرا چاقو نمي‌بره‌. او را وقتي‌ كه‌ مي‌خوان‌ در آتش‌ بيندازند، حضرت‌ ابراهيم‌ را، جبرئيل‌ مي‌آد ميگه‌ به‌ من‌ كاري‌ داري‌؟ ميگه‌ به‌ تو نه‌. آن‌ كسي‌ هم‌ كه‌ بهش‌ كار دارم‌ داره‌ من‌ را مي‌بينه‌. اگر بگه‌ بسوز مي‌سوزم‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. بعد از عمري‌ خدا يك‌ پسر بهش‌ داده‌، زنش‌ هم‌ حضرت‌ هاجر را خيلي‌ دوست‌ داره‌، ببر اينها را بگذار وسط‌ بيابان‌ بي‌ آب‌ و علف‌ گرم‌ دور از، از اورشليم‌ تا مكه‌ حدودا هشتصد كيلومتر راهه‌. برو بگذار آنجا بيا. خيلي‌ عجيبه‌. يك‌ همچين‌ امتحاناني‌ داده‌. حالا لايق‌ شده‌ كه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ايطالب‌ بشه‌.

 در يكي‌ از حواشي‌ عروة‌ الوثقي‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ و يكي‌ از مراجع‌ تقليد نوشته‌ بود كه‌ هر يك‌ از انبياء كه‌ نامشون‌ برده‌ ميشه‌، مثلا ميگيم‌ حضرت‌ نوح‌، بگيد علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. حضرت‌ يعقوب‌، علي‌ نبينا و آله‌ و عليه‌ السلام‌. معناش‌ اينه‌. اول‌ بر پيغمبر ما بعد بر آل‌ پيغمبر ما بعد بر او سلام‌. اما دربارة‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بگيد عليه‌ السلام‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد سلام‌ علي‌ ابراهيم‌. سلام‌ بر ابراهيم‌. ابراهيم‌ خيلي‌ خوب‌ بود، اين‌ پيغمبر با همة‌ اين‌ عظمت‌، اين‌ ميگه‌ خدايا مرا از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قرار بده‌. خدا هم‌ مي‌فرمايد و ان‌ لشيعته‌ لابراهيم‌. همينجوري‌ قبولش‌ نكرده‌ اذ جاء ربه‌ بقلب‌ سليم‌.

 در ميان‌ بشريت‌ اين‌ را بدونيد آقايون‌، معمولا منبرها و عرايض‌ ما اميدوار كننده‌ است‌ و من‌ يك‌ مسئله‌اي‌ را معتقدم‌. اين‌ جمله‌ را بگم‌ چون‌ فراموش‌ ممكنه‌ گاهي‌ بشه‌. اين‌ را بدونيد اگر از اول‌ خلقت‌، از اول‌ خلقت‌ بشر تا آخر، بخواهند يك‌ دسته‌اي‌ را كه‌ در مقام‌ محمود بشريت‌ باشند معرفي‌ بكنند، شما شيعيان‌ امير المؤمنينيد. اين‌ را يقين‌ بدانيد. قدر خودتون‌ را بدانيد. ما از اول‌ غيبت‌ صغري‌ تا بحال‌ از زماني‌ كه‌ ائمه‌ از بين‌ ما رفته‌اند مردم‌ گذشته‌، اينها يك‌ مردمان‌ جاهلي‌ بودند. البته‌ گذشته‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ از حدود صد سال‌ به‌ قبل‌. مردماني‌ بودند بيسواد، جاهل‌ و احتياج‌ داشتند كه‌ با ترسوندن‌ اينها را وادار به‌ نظم‌ در كارها و اعمال‌ عبادي‌ بكنند. لذا مبلغين‌ ما هميشه‌ برنامة‌ ترسوندن‌ مردم‌ را از خداي‌ تعالي‌ داشته‌اند و حتي‌ حكومتها هم‌ مجبور بودند با اين‌ مردم‌ به‌ نحو ديكتاتوري‌ عمل‌ بكنند. لذا از صد سال‌ قبل‌ به‌ قبل‌، مردم‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ داشتند. مردمي‌ بودند بيسواد، كم‌ درك‌، كم‌ استعداد و بايد اينها را ترسوند تا اينكه‌ وظايفشون‌ را عمل‌ كنند. لذا شما در كتابها زياد مي‌بينيد به‌ مسئلة‌ ترس‌ از خدا زياد اشاره‌ شده‌ و مردم‌ را ترسوندند. اما از صد سال‌ قبل‌ به‌ بعد، تا زمان‌ ما، مردم‌ كم‌كم‌ اهل‌ سواد شدند، كم‌كم‌ فكرشون‌ ترقي‌ كرده‌. اختراعات‌، اكتشافات‌، در طب‌ در هر كاري‌ مي‌بينيد يك‌ موفقيتهاي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ داشته‌اند. مردمي‌ نيستند كه‌ داراي‌ فرهنگ‌ نباشند. حالا چه‌ در امور مادي‌ چه‌ در امور معنوي‌. فرقي‌ نميكنه‌، رشد داشتند. اين‌ مردم‌ را نميشه‌ ديگه‌ حالا با ترسوندن‌ وادار به‌ كار كرد. بايد با محبت‌ وادار به‌ كارشون‌ كرد. خوب‌ دقت‌ كنيد. اين‌ يك‌ نكته‌اي‌ است‌ خيلي‌ اساسي‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ زير بار يك‌ حاكم‌ ديكتاتور حالا نمي‌روند ولي‌ در زمان‌ سلاطين‌ صفويه‌ و قبل‌تر از آنها مي‌رفتند، به‌ همان‌ دليل‌ خداي‌ تعالي‌ الان‌ هم‌ برنامه‌اش‌ را عوض‌ ميكنه‌. به‌ مناسبت‌ رشد فكري‌ مردم‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ صاحب‌ يعني‌ آن‌ كسي‌ كه‌ من‌ اين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ را در شرح‌ حال‌ ايشان‌ نوشتم‌، ايشان‌ معتقد بود كه‌ از سال‌ هزار و صد و چهل‌ قمري‌، كه‌ الان‌ هزار و چهارصد و شانزده‌ قمري‌ است‌. يك‌ كسي‌ كه‌ كامپيوتر حسابش‌ سريعه‌، بگه‌ چند سال‌ قبل‌ تا حالا. هفتاد و شش‌ سال‌. چون‌ ما كه‌ اين‌ بالا نشستيم‌ نمي‌تونيم‌ زود حساب‌ كنيم‌. چون‌ حواسمون‌ را نمي‌تونيم‌ آنجور متمركز كنيم‌. هفتاد و شش‌ سال‌ قبل‌ تابحال‌، چون‌ اين‌ افق‌ تاريك‌ غيبت‌ كبري‌، روشنايي‌ زده‌. اي‌ كاش‌ آن‌ چشمي‌ كه‌ او داشت‌ و آن‌ چشمي‌ كه‌ من‌ بخاطر تعليمات‌ او دارم‌، همه‌ مي‌داشتند اين‌ نور را مي‌ديدند. اين‌ افق‌، هيچوقت‌ بين‌ الطلوعين‌، يعني‌ اول‌ اذان‌ صبح‌ توي‌ بيابان‌ بوده‌ايد؟ يك‌ بيابان‌ تاريك‌ها. توي‌ بيابان‌ تاريك‌ باشيد مي‌بينيد يك‌ باريكة‌ نور در افق‌ پيدا ميشه‌. آن‌ وقت‌ اذان‌ صبحه‌. يك‌ سفيدي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 تا خورشيد بيرون‌ مي‌آد. ايشان‌ معتقد بود به‌ دلايل‌ مختلف‌ كه‌ متأسفانه‌ من‌ نمي‌تونم‌ همة‌ دلايل‌ را الان‌ براتون‌ عرض‌ كنم‌. به‌ دلايل‌ مختلف‌ كه‌ از هفتاد و شش‌ سال‌ قبل‌، يعني‌ هزار و سيصد و چهل‌، از آنجا اين‌ روشنايي‌ در افق‌ پيدا شده‌ و همينطور اين‌ افق‌ را روشن‌ كرده‌. شما ميگيد معناش‌ چيه‌؟ معناش‌ اينه‌ كه‌ اين‌ نور به‌ زواياي‌ دل‌ شما مردم‌، حتي‌ به‌ زواياي‌ دل‌ كفار و منافقين‌ و مردمي‌ كه‌ از دين‌ اسلام‌ اطلاعي‌ ندارند، حتي‌ به‌ دلهاي‌ آنها تابيده‌. روشنشون‌ كرده‌. شما خودتون‌ را با مردم‌ هفتاد سال‌ قبل‌، هشتاد سال‌ قبل‌ مقايسه‌ كنيد. خوب‌ تاريخ‌ هست‌. اختراعات‌ و اكتشافاتشون‌ هست‌. حتي‌ عجيبه‌ كه‌ فكر امام‌ زمان‌ هم‌ آنوقتها نبودند. ما دلايل‌ زيادي‌ نداريم‌. ولي‌ يك‌ دليل‌ مي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌. مثلا. يك‌ مسجد در سراسر ايران‌ اسلامي‌ شيعه‌ نشين‌ كه‌ مربوط‌ به‌ هفتاد سال‌ قبل‌، صد سال‌ قبل‌ باشه‌ بنام‌ امام‌ زمان‌ نيست‌. شما اگر پيدا كرديد خبرش‌ را به‌ من‌ بگيد. حتي‌ اين‌ مسجد جمكران‌، اسمش‌ مسجد جمكران‌ بود. مسجد صاحب‌ الزمان‌ حالا آمده‌. اما الان‌ مردم‌ متوجه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ شدند. از طريق‌ همين‌ نور، همين‌ روشنايي‌، در يك‌ دهي‌ شايد حتي‌ نباشه‌ كه‌ مسجد صاحبا لزمان‌ نباشه‌. در مشهد من‌ يك‌ وقتي‌ شمردم‌ يازده‌ تا مسجد صاحب‌ الزمان‌، حالا مسجد صاحب‌ الامر، مسجد حجة‌ ابن‌ الحسن‌ اسامي‌ ديگري‌ كه‌ بنام‌ حضرت‌ هست‌ و تنها مسجد صاحب‌ الزمان‌، يازده‌ تاست‌. خيابانها، ميدآنها، امكنة‌ پر ارزش‌، و حضرت‌ هم‌ خودش‌ دائما مشغول‌ دعاست‌ براي‌ ظهورش‌. مردم‌ هم‌ دائما مشغول‌ دعا هستند. اين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ امروز همه‌ مي‌خونند و همه‌ بلدند و شايد بعضي‌ از شماها حفظ‌ باشيد، اين‌ دعاي‌ ندبه‌ را من‌ خودم‌ يادمه‌ كه‌ خردسال‌ بودم‌، نمي‌دونستند دعاي‌ ندبه‌ كجاست‌. يك‌ آقايي‌ بود در اصفهان‌ اين‌ يك‌ خواب‌ جالبي‌ ديده‌ بود. آمد براي‌ پدر من‌ نقل‌ كرد. من‌ كوچك‌ بودم‌ گوش‌ مي‌دادم‌. ايشان‌ نقل‌ مي‌كرد كه‌ من‌ در اصفهان‌ يك‌ حسينيه‌اي‌ دارم‌، يك‌ اطاق‌ بزرگي‌ هست‌ كه‌ آنجا معمولا روضه‌خواني‌ مي‌كنند. يك‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ من‌ از خانه‌ام‌ بيرون‌ آمده‌ام‌ دارم‌ ميرم‌ به‌ طرف‌ بازار. يك‌ عده‌ از علما دارند مي‌آيند طرف‌ خونة‌ من‌. آقايون‌ كه‌ به‌ من‌ رسيدند گفتند كجا ميري‌؟ گفتم‌ براي‌ چي‌؟ گفتند كه‌ منزل‌ تو روضه‌ است‌، كجا ميري‌ خودت‌؟ گفتم‌ نه‌ منزل‌ ما روضه‌ نيست‌. گفتند تو خبر نداري‌. منزل‌ تو الان‌ روضه‌ است‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ هم‌ شركت‌ كردند. ميگه‌ من‌ خيلي‌ با عجله‌ برگشتم‌. ديدم‌ بعله‌ جمعيتي‌ نشسته‌اند و امام‌ زمان‌ هم‌ آن‌ بالا نشسته‌اند. رفتم‌ دستشون‌ را بوسيدم‌. نگاه‌ به‌ صورتشون‌ كردم‌. گفتم‌ آقا شما را من‌ خيلي‌، كجا ديدمتون‌؟ حضرت‌ فرمودند آنشب‌ توي‌ مسجد الحرام‌ شب‌ تا صبح‌ با هم‌ بوديم‌. كجاي‌ مسجد الحرام‌؟ گفتند كه‌ آنجا كه‌ آمدي‌ لباسهايت‌ را پيش‌ من‌ گذاشتي‌ من‌ بهت‌ گفتم‌ مفاتيحت‌ را زير لباسهات‌ بگذار، يك‌ دفعه‌ يادم‌ آمد. ما خيلي‌ ممكنه‌ خدمت‌ آقا برسيم‌ و از اين‌ خوابها هم‌ نبينيم‌ و حواسمون‌ هم‌ نباشه‌ها. ميگه‌ راسته‌. من‌ يك‌ شب‌ در مكه‌ بودم‌. شب‌ ديدم‌ توي‌ همون‌ فندق‌ يا هتل‌ خوابم‌ نمي‌بره‌. گفتم‌ اي‌ دل‌ غافل‌ من‌ اينجا، خوابم‌ هم‌ نميبره‌، برم‌ توي‌ مسجد الحرام‌. آمدم‌ توي‌ مسجد الحرام‌ قسمت‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ دنبال‌ يك‌ كسي‌ مي‌گشتم‌ كه‌ لباسهايم‌ را بگذارم‌ پيشش‌ بروم‌ وضو بگيرم‌. يك‌ آقائي‌ را خيلي‌ خوشم‌ آمد ازش‌، جذبم‌ كرد. بهش‌ اعتماد كردم‌. آمدم‌ گفتم‌ لباسهايم‌ را بگذارم‌ خدمت‌ شما برم‌ وضو بگيرم‌؟ اين‌ آقا خوب‌ هم‌ فارسي‌ با من‌ صحبت‌ مي‌كرد. لباسهايم‌ را گذاشتم‌. فرمودند مفاتيحت‌ را بگذار زير لباسهات‌، من‌ مفاتيحم‌ را گذاشتم‌ زير لباسهام‌. رفتم‌ آمدم‌ برگشتم‌ هم‌ نشستيم‌ با هم‌ صحبت‌ كرديم‌. هم‌ ما مشغول‌ عبادت‌ بوديم‌، نماز خونديم‌. تا صبح‌ با هم‌ بوديم‌. خوشا به‌ حال‌ اينها. باور كنيد امام‌ زمان‌ در بين‌ ماست‌. بنفسي‌ انت‌ من‌ مغيب‌ لم‌ يخلوا منا. از ميان‌ ما خالي‌ نيست‌. اين‌ آقا ميگه‌ كه‌ در خواب‌، دفعة‌ دوم‌ كه‌ خدمت‌ آقا رسيدم‌ پرسيدم‌ فرج‌ شما كي‌ خواهد بود؟ حضرت‌ فرمودند نزديكه‌، به‌ مردم‌ بگو دعاي‌ ندبه‌ بخونند. ايشون‌ كه‌ اين‌ قضيه‌ را كه‌ آورد در مشهد نقل‌ كرد، در حدود مثلا شايد پنجاه‌ سال‌ قبل‌، اين‌ پدر من‌ و مثلا يكي‌ از علما بود و اينها، اينها نمي‌دونستند دعاي‌ ندبه‌ كجاي‌ مفاتيحه‌ مثلا. گشتيم‌، يادمه‌ من‌ مي‌ديدم‌ مي‌گشتند و اسمي‌ از دعاي‌ ندبه‌ نبود. حالا الحمد لله‌ گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ در راديو دعاي‌ ندبه‌ خونده‌ ميشه‌. گاهي‌ انسان‌ مي‌بينه‌ مجالس‌ دعاي‌ ندبه‌ چقدر با عظمت‌ برگزرا ميشه‌. اينها همه‌اش‌ نوري‌ است‌ كه‌ بر دلها تابيده‌. آنوقتها نبود. آنوقتها اسمي‌ از امام‌ زمان‌ برده‌ نميشد.

 مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌، استاد شيخ‌ عباس‌ قمي‌، كتابي‌ داره‌ بنام‌ نجم‌ الثاقب‌. ايشان‌ از اول‌ زمان‌ غيبت‌ كبري‌ تا زمان‌ خودش‌ كه‌ حدودا صد سال‌ قبل‌، هفتاد سال‌ قبله‌، گشته‌ صد تا قضيه‌ نقل‌ كرده‌ از ملاقات‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. صد تا قضيه‌. من‌ بعد از اينكه‌ اين‌ كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ را در اين‌ دو جلد نوشته‌ بودم‌، يك‌ نفر آمده‌ بود از شيراز، هزار تا قضيه‌ نقل‌ كرده‌ بود كه‌ اينها را گذاشت‌ در اختيار من‌ گفت‌ شما اينها را چاپش‌ كنيد، نام‌ شما معروفه‌، مثلا بهتر مردم‌ مي‌خونند. البته‌ همة‌ قضاياش‌، آخه‌ قضايايي‌ كه‌ هست‌، بعضي‌ قضايا را ميشه‌ پخش‌ كرد. مثلا يك‌ كسي‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌. مدتي‌ هم‌ در خدمت‌ حضرت‌ بوده‌. معجزه‌اي‌ هم‌ نديده‌. اين‌ ديگه‌ نقل‌ كردن‌ نداره‌. ما در همين‌ تهران‌ شما هفت‌ هشت‌ نفر تشرفات‌ خيلي‌ جالب‌، خدمت‌ حضرت‌ رسيدند. ما هرچي‌ رفتيم‌ بهشون‌ گفتيم‌ آقا اجازه‌ بديد، اين‌ قضيه‌ خيلي‌ تكان‌ دهنده‌ است‌. نمي‌دونم‌ يك‌ معنايي‌، يك‌ فكري‌ در مردم‌ القاء كردند بعضي‌ از افراد كه‌ هر كه‌ را اسرار حق‌ آموختند مهر كردند و دهانش‌ دوختند. اسرار نيستش‌ اينها. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ خودش‌ فرموده‌ كه‌ اين‌ قضايا را نقل‌ كنيد و نام‌ حضرت‌ زياد برده‌ بشه‌ و از اين‌ راه‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ ترويج‌ بشه‌.

 يك‌ موضوع‌ ديگه‌ خدمتتون‌ عرض‌ كنم‌ براي‌ روشن‌ شدن‌ افقي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. من‌ در اولين‌ سالي‌ كه‌ مشرف‌ شدم‌ به‌ مكه‌، سفر حج‌ واجبم‌، در سال‌ هزار و سيصد و چهل‌ و شش‌ بود. سال‌ هزار و سيصد و چهل‌ و شش‌. در آنجا شيعه‌ را اصلا بعضي‌ از اهل‌ سنت‌ بودند نمي‌شناختند. من‌ در اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ ياد كردم‌ و در آن‌ زمان‌ اسمي‌ از حضرت‌ مهدي‌ ارواحنا فداه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) برده‌ نميشد. كتابخانه‌ها را من‌ مي‌رفتم‌ تحقيق‌ مي‌كردم‌. مخصوصا مي‌خواستم‌ ببينم‌ اين‌ علماي‌ وهابي‌ و اهل‌ سنت‌ چيزي‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ نوشتند ديدم‌ نه‌. اما سال‌ گذشته‌، عجيبه‌ها، موسوعه‌اي‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ از اهل‌ سنت‌ ديدم‌ پخش‌ شده‌. حتي‌ ابن‌ باز، ابن‌ باز الان‌ اول‌ عالم‌ وهابي‌ است‌ كه‌ قرص‌ ايستاده‌ و هنوز هم‌ زنده‌ است‌. ايشان‌ يك‌ كتاب‌ در اثبات‌ وجود حضرت‌ بقية‌ الله‌ نوشته‌. آيا اين‌ افق‌ روشن‌ شدن‌ به‌ نور مقدس‌ حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيست‌؟ اينكه‌ همه‌ جا نامش‌ برده‌ ميشه‌، و همين‌ انقلاب‌، شما در شعارهاتون‌ در انقلاب‌ اسلامي‌ مخصوصا در زمان‌ حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌، شما شعارتون‌ اين‌ بود كه‌ خدايا خدايا تا انقلاب‌ مهدي‌، تا آخر كه‌ اين‌ شعار، اين‌ شعار را شما فكر نكنيد كه‌ توي‌ تهران‌ مي‌گفتيد و هيچ‌ جا پخش‌ نميشد. تمام‌ دنيا پخش‌ ميشد. من‌ ترجمه‌هايش‌ را به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ ديده‌ بودم‌ و چون‌ مسئلة‌ انقلاب‌ به‌ تمام‌ دنيا پخش‌ شد، مردم‌ دنيا اينجوري‌ فكر مي‌كردند كه‌ يك‌ نفر پيدا شده‌ با آمريكا، با سلطان‌ مقتدري‌ مثل‌ شاه‌، با تمام‌ ابرقدرتها درگير شده‌ و اينها را به‌ زمين‌ زده‌. اين‌ چون‌ جزء اخبار دنيا بود ديگه‌ و مدعيه‌ كه‌ من‌ نايب‌ امام‌ زمانم‌. پس‌ او كيه‌؟

 شما نمي‌دونم‌ اطلاع‌ داريد حتي‌ به‌ فكر اين‌ افتاده‌اند آمريكائيها كه‌ اگر بشه‌ جلوي‌ ظهور حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بگيرند. اين‌ رسما فيلم‌ شده‌. يك‌ فيلمي‌ آوردند براي‌ من‌ كه‌ من‌ ديدم‌. پيشگوئيهايي‌ يك‌ گاه‌ نقل‌ مي‌كنند يك‌ نفري‌ در چهارصد سال‌ قبل‌ داشته‌ و اين‌ پيشگوئيها، يكي‌ از پيشگوئيهاش‌ همين‌ انقلاب‌ بوده‌ و بعدش‌ هم‌ يك‌ آقائي‌ از فرزندان‌ حضرت‌ پيغمبر اكرم‌ از حجاز ظهور ميكنه‌ و تمام‌ كاخهاي‌ بزرگ‌ نيويورك‌ و تمام‌ آمريكا را از بين‌ ميبره‌ و در آنجا نوشته‌ ضد مسيحيته‌. دين‌ مسيحيت‌ را از بين‌ ميبره‌. آنوقت‌ چند نفر را مي‌آورند در فيلم‌ با آنها صحبت‌ مي‌كنند كه‌ آيا ميشه‌ جلوي‌ يك‌ چنين‌ پديده‌اي‌ را گرفت‌ كه‌ ما از بين‌ نريم‌. آنها با همة‌ عقلشون‌ و فكرشون‌، احمقانه‌ جواب‌ مي‌دهند. خيال‌ ميكنند كاريست‌ عادي‌، روي‌ طبيعت‌ پيش‌ مي‌آد. ميگند بعله‌ ميشه‌ بعضي‌ از پديده‌هاي‌ قطعي‌ و پيشگوئي‌هاي‌ قطعي‌ را جلوش‌ را گرفت‌ و اظهار ميكنند بعله‌ ميشه‌. و اينها الان‌ به‌ فكر اين‌ معنا هستند و حال‌ اينكه‌ روايت‌ هم‌ داره‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ در قرآن‌ فرموده‌ و نريد ان‌ نمن‌ الذين‌ استضعفوا في‌ الارض‌ و نجعلهم‌ ائمه‌ و نجعلهم‌ الوارثين‌ و نري‌ فرعون‌، فرعون‌ يك‌ كلمه‌اي‌ است‌ مال‌ شاه‌ مصر نيست‌. فرعون‌ هر طاغوتي‌ كه‌، در تفاسير آمده‌، هر طاغوتي‌ كه‌ در زمان‌ خودش‌ ظلم‌ بكنه‌، اين‌ فرعونه‌ و نري‌ فرعون‌ و هامان‌ و جنودهما منكم‌ ما كانوا يحضرون‌. و انشاء الله‌ اين‌ افق‌ روشنه‌ و اميدواريم‌ كه‌ پيرمردترين‌ مردم‌ اين‌ مجلس‌ لااقل‌، زنده‌ باشند. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ خوئي‌ را با يكي‌ از علماي‌ تقريبا هشتاد سالة‌ زمان‌ ما. ايشان‌ در خواب‌ ديده‌ بود مرحوم‌ آية‌ الله‌ خوئي‌ را بعد از فوتشون‌. ايشان‌ فرموده‌ بودند ما كه‌ رفتيم‌ ولي‌ خوشا به‌ حال‌ تو كه‌ زنده‌ هستي‌ تا زمان‌ ظهور. البته‌ خوابه‌. اعتباري‌ از نظر من‌ خواب‌ زياد نداره‌. ولي‌ خوب‌ بشارتي‌ است‌ و انشاء الله‌ اين‌ بشارت‌ هست‌.

 يكي‌ از دوستان‌ يك‌ وقتي‌ از من‌ سؤال‌ ميكرد فلاني‌ چقدر مانده‌ اين‌ خورشيد طلوع‌ كنه‌؟ گفتم‌ هيچوقت‌ شده‌ ازخواب‌ بلند بشيد و نزديك‌ باشه‌ آفتاب‌ طلوع‌ بكنه‌، وقت‌ وضو گرفتن‌ نداشته‌ باشي‌. همانجا تيمم‌ كن‌ نمازت‌ را بخون‌ يك‌ همچين‌ وقتي‌. حالا نمي‌خوام‌ تعيين‌ وقت‌ بكنم‌ ولي‌ خيلي‌ نزديكه‌. تمام‌ علائمي‌ كه‌ توي‌ كتب‌ مناهم‌ ذكر شده‌ از وجود مقدس‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ جز علائم‌ مقارن‌ ظهور، همه‌اش‌ انجام‌ شده‌. همه‌اش‌ انجام‌ شده‌ و نور مقدس‌ حضرت‌ ديگه‌ طوري‌ روشن‌ كرده‌ عالم‌ را كه‌ مسيحي‌ها انتظارش‌ را مي‌كشند.

 من‌ يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. شايد سال‌ گذشته‌ اينجا گفته‌ باشم‌. در يك‌ سمپوزيومي‌ بود در يونان‌ وقتي‌ كه‌ من‌ مطلبم‌ را در همين‌ ارتباط‌ ارائه‌ دادم‌ در آن‌ اجلاسي‌ كه‌ تمام‌ علماي‌ مسيحي‌ باصطلاح‌ مسيحي‌ آمده‌ بودند در آتن‌ و علماي‌ اسلام‌، سني‌ و شيعه‌ جمع‌ شده‌ بودند. وقتي‌ اين‌ مطلب‌ راجع‌ به‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ بحث‌ كردم‌، در اين‌ كتاب‌ مصلح‌ آخر الزمان‌ نوشتم‌، جمعي‌ از اينها بلند شدند گفتند اين‌ مسئله‌ بسيار مهمه‌. بايد رويش‌ بحثهاي‌ زيادي‌ كرد و يك‌ كنفرانسي‌ مخصوص‌ اين‌ موضوع‌ بايد قرار داد. ما همه‌ معتقديم‌ كه‌ حضرت‌ مهدي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) مي‌آد و ما هم‌ انتظارش‌ را داريم‌. ما كنار دريا هستيم‌ و قدر آب‌ را نمي‌دانيم‌. هر چيزي‌ را انسان‌ زياد ديد يا زياد شنيد، ديگه‌ براش‌ اهميت‌ قائل‌ نميشه‌. و الا هزار جلد كتاب‌ دربارة‌ حضرت‌ مهدي‌ نوشته‌ شده‌، شايد تمام‌ عرض‌ كردم‌ نمي‌دونم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ بود عرض‌ كردم‌ يا جاي‌ ديگه‌ بود كه‌ آنقدري‌ كه‌ امروز مردم‌ معتقد به‌ امام‌ زمانند و حجت‌ حق‌ هستند و مصلح‌ آخر الزمان‌ هستند، به‌ وجود پيغمبر اسلام‌ آنقدر اعتقاد ندارند.

 نور روشن‌ كرده‌ عالم‌ را و اميدواريم‌ انشاء الله‌ با چشممون‌، با همين‌ دو چشم‌ ضعيفمون‌ ببينيم‌ خورشيد جمالش‌ ظاهر ميشه‌. الهي‌ آمين‌. و انشاء الله‌ شما آقايان‌ همه‌اتون‌ از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ خواهيد بود و بدانيد خدا شماها را خيلي‌ دوستتون‌ داره‌. من‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ مطلبم‌ بيشتر ميخواستم‌ دربارة‌ اين‌ مطلب‌ صحبت‌ كنم‌ كه‌ خدا بندگانش‌ را خيلي‌ دوست‌ داره‌. خيلي‌ دوست‌ داره‌. يعني‌ يك‌ دفعه‌ اگر بگي‌ خدايا قربانت‌ بشم‌، شايد خدا ده‌ برابر به‌ تو اظهار محبت‌ بكنه‌. خدا بندگانش‌ را خيلي‌ دوست‌ داره‌ و من‌ يك‌ روشي‌ دارم‌، مخصوصا با دوستاني‌ كه‌ نزديكتر هستند و بيشتر با من‌ مأنوسند، محبت‌ خدا را در دل‌ دوستان‌ خدا جا مي‌خوام‌ بدم‌. چون‌ شماها حالا مردمي‌ نيستيد كه‌ با ترس‌، با وعدة‌ عذاب‌ بخوايد عبادت‌ كنيد. با محبت‌ بهتر كار مي‌كنيد و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ خودش‌ را بوسيلة‌ قرآنش‌، بوسيلة‌ انبيا مي‌خواسته‌ محب‌ شما نشان‌ بده‌. ببينيد سراسر قرآن‌، همه‌ جا ميگه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. خداي‌ مهربان‌، خداي‌ رحمان‌ يعني‌ خداي‌ مهربان‌. خداي‌ رحيم‌ يعني‌ خداي‌ مهربان‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌، الرحمن‌ الرحيم‌. باز دو مرتبه‌ همين‌ را تكرار ميكنه‌. در تمام‌ سوره‌هاي‌ قرآن‌، يك‌ سورة‌ برائته‌. آنهم‌ بسم‌ الله‌ القاسم‌ الجبارين‌، بسم‌ الله‌ المتكبر القهار هست‌ خداي‌ تعالي‌ اينها. ولي‌ نمي‌خواد زياد بندگانش‌ را از اين‌ كلمات‌ بترسانه‌. به‌ خود حضرت‌ حق‌ قسم‌ كه‌ انسان‌ تا انس‌ با خدا نگيره‌، لذت‌ محبت‌ پروردگار را نمي‌تونه‌ بفهمه‌.

 يكي‌ نقل‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ همينطور روي‌ پشت‌ بام‌ خوابيده‌ بودم‌. چشمهام‌ باز بود. به‌ زبان‌ عوامي‌ خودم‌ مي‌گفتم‌ خدا جانم‌، خدا جانم‌ اين‌ را تكرار مي‌كردم‌. ميگفت‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ تمام‌ آسمان‌ با اين‌ خط‌ نوراني‌ نوشته‌ شد جانم‌ جانم‌ جانم‌. به‌ خدا قسم‌ اينه‌ خدا. حالا نميخوام‌ عرض‌ كنم‌ اين‌ نوشته‌ها از طرف‌ خدا بود. ولي‌ ميگفت‌ كه‌ اين‌ شخص‌ مي‌گفت‌. به‌ خدا خيلي‌ بي‌ انصافيه‌ خدايي‌ كه‌ نعمت‌ بهمون‌ داده‌، مهرباني‌ به‌ اين‌ حد داره‌ و ما را اينهمه‌ دوست‌ داره‌. در عين‌ حال‌ هر كاري‌ را كه‌ مي‌دونيم‌ بدش‌ مي‌آد بكنيم‌ و هر كاري‌ را كه‌ خوشش‌ مي‌آد نكنيم‌. اين‌ خيلي‌ بده‌. من‌ يك‌ وقتي‌ مثل‌ مي‌زدم‌ براي‌ يكي‌. گفتم‌ يك‌ كسي‌ يك‌ سفرة‌ مفصلي‌ براي‌ شما انداخته‌ باشه‌ و براي‌ شما هم‌ همه‌ جور غذا گذاشته‌ باشه‌ و دم‌ در هم‌ آمده‌ به‌ شما خير مقدم‌ ميگه‌ و احترام‌ ميكنه‌ ميگه‌ اينقدر من‌ تو را دوست‌ دارم‌ كه‌ اگر يك‌ سيلي‌ هم‌ به‌ صورتم‌ بزني‌ من‌ چيزي‌ نميگم‌. چه‌ آدم‌ پستي‌ بايد باشي‌ كه‌ بگي‌ حالا كه‌ سيلي‌ آزاد شد ما چند تا سيلي‌ به‌ صاحبخانه‌ بزنيم‌. به‌ خدا قسم‌ معصيتهاي‌ ما اينطوريه‌. خداي‌ تعالي‌ گاهي‌ از بي‌ محبتي‌هاي‌ ما صداش‌ بلند ميشه‌. من‌ گاهي‌ اين‌ مثال‌ را زدم‌. ولي‌ خدا ميدونه‌ دقيقا اين‌ مثال‌ صحيحه‌.

 شما مغازة‌ نانوائي‌ رفتيد؟ بله‌. سر صف‌ وايستاديد. صف‌ پيش‌ رفته‌ نوبت‌ شما شده‌. صاحب‌ مغازه‌ ميگه‌ برو عقب‌. ميري‌ باز آخر صف‌ مي‌ايستي‌. باز مي‌آئي‌ جلو باز ميگه‌ برو عقب‌. باز دو مرتبه‌ ميرسي‌. وقتي‌ نوبت‌ شما ميشه‌ كه‌ نونها تموم‌ شده‌، يك‌ مشت‌ نون‌ سوخته‌ آنجا روي‌ ميزش‌ هست‌ آنها را جمع‌ ميكنه‌ ميده‌ به‌ شما. مي‌خوايد بگم‌ چه‌ جوري‌ ما اينجوريم‌ نسبت‌ به‌ خدا؟ پانزده‌ سال‌ كه‌ اصلا نوبت‌ خدا نيست‌، بچه‌ هستيم‌ و بازي‌ مي‌كنيم‌. بعد كه‌ نوبت‌ خدا ميشه‌ عقب‌. نقدا امتحان‌ داريم‌، مدرسه‌ داريم‌، دبيرستان‌ داريم‌، دانشگاه‌ داريم‌. خيلي‌ خوب‌. درسها تمام‌ ميشه‌. باز بريد عقب‌ حالا نقدا مي‌خوايم‌ مطبي‌، تشكيلاتي‌، دفتري‌، فلان‌. ميره‌ عقب‌. آخرش‌ آخرش‌ حالا نوبت‌ خدا. حالا يا روزانه‌ بخوايم‌ حساب‌ كنيم‌ اينطوره‌. مثلا از صبح‌ تا ظهر كارهايت‌ را كردي‌. اذان‌ مي‌گويند نوبت‌ خدا شده‌، برو عقب‌. نهار بخوريم‌ حالا. نهارش‌ را ميخوره‌ باز نوبت‌ خدا ميشه‌ باز برو عقب‌. دم‌ غروب‌ يك‌ نماز عين‌ آن‌ نون‌ سوخته‌ها. يك‌ نماز سر و دست‌ و پا شكسته‌، ناراحت‌ هم‌ هستيم‌ كه‌ اين‌ نماز هم‌ دست‌ از سر ما برنميداره‌. خداي‌ تعالي‌ گاهي‌ انسان‌، من‌ كه‌ دلم‌ مي‌سوزه‌. يعني‌ از اعمال‌ خودم‌ حتي‌ خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ الم‌ يعلن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ بذكر الله‌. همان‌ مثلا چند دفعه‌ به‌ اين‌ مشتري‌ گفته‌ باشيد برو عقب‌، اين‌ ميگه‌ نوبت‌ ما نشد. الم‌ يعلنن‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشع‌ قلوبهم‌ لذكر الله‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ نوبت‌ ما نشد. نوبت‌ اين‌ نشد كه‌ شما با خدا هم‌ ارتباطي‌ برقرار كنيد. آن‌ دزد نيمه‌ شب‌ يك‌ عمري‌ برش‌ گذشته‌، دزدي‌ كرده‌ ديد يك‌ نفر در نماز شبش‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ را ميخونه‌. بدنش‌ لرزيد. گفت‌ خدايا چرا آنه‌ آنه‌. يعني‌ نوبتت‌ شده‌. من‌ ديگه‌ فهميدم‌. آن‌ نانوايي‌ كه‌ هر چي‌ بي‌ انصاف‌ باشه‌، يك‌ شخص‌، يك‌ شخص‌ معمولي‌ بگه‌ نوبت‌ ما نشد؟ چرا آقا جون‌ نوبت‌ تو هست‌ بيا نونت‌ را بهت‌ بدم‌. ما اينجوريم‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ خدا دوستتون‌ داره‌. خيلي‌ هم‌ دوستتون‌ داره‌. ميگيد نه‌؟ يك‌ ناز بكنيد براي‌ خدا ببينيد چي‌ ميكنه‌. يك‌ چند روز با خدا دقيقا ارتباط‌ برقرار كنيد ببينيد چه‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنيد. چقدر دلتون‌ روشن‌ ميشه‌. چقدر خدا با شما حرف‌ ميزنه‌. آواز خدا هميشه‌ در گوش‌ دل‌ است‌.

 نام‌ مقدس‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را بردند در اين‌ مجلس‌. و اي‌ كاش‌ ما شيعة‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بوديم‌. حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ غريبه‌. اين‌ غربت‌ به‌ آن‌ معنا نيست‌ كه‌ بعضي‌ فكر مي‌كنند زائر نداره‌. شما هر يكي‌ از معصومين‌ را نگاه‌ كنيد مي‌بيند بالاخره‌ يا با همند يا نزديك‌ به‌ همند. در مدينه‌ بريد چهار تا امام‌ با همند. كنار يكديگر قبرشون‌ هست‌. كربلا نزديك‌ نجفه‌، كاظمين‌ دو تا امام‌، سامرا دو تا امام‌. كسي‌ كه‌ خيلي‌ دوره‌، اگر چه‌ اين‌ دوري‌ سبب‌ شده‌ كه‌ يك‌ عالمي‌، يك‌ دنيايي‌ به‌ فيض‌ برسند. اما حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ لا يزورها الا الخواص‌ من‌ الشيعه‌. اين‌ بضعة‌ پيغمبر، اين‌ پارة‌ تن‌ پيغمبر را زيارت‌ نميكند مگر خواص‌ از شيعه‌. در يك‌ روايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد ستدفن‌ رجل‌ من‌ ولدي‌ بارض‌ خراسان‌ يقال‌ لها طوس‌ اسمه‌ اسمي‌ و اسم‌ ابيه‌ اسم‌ عمران‌ موسي‌. علي‌ فمن‌ زاره‌ في‌ غربته‌ غفر الله‌ له‌ ذنوبه‌. ما تقدم‌ منها و ما تأخر ولو كان‌ بمثل‌ عدد النجوم‌ و قطر الامطار و ورق‌ الاشجار. در روايات‌ متعددي‌ هزار حج‌ ثواب‌ زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را قرار دادند. زيارت‌ كنيد حضرت‌ رضا را. كساني‌ كه‌ امكانات‌ دارند، اقلا ماهي‌ يكدفعه‌ يا سالي‌ دو سه‌ دفعه‌ لااقل‌ بايد زيارت‌ كنند حضرت‌ رضا را. نزديك‌ وفات‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. روز بيست‌ و نهم‌ اين‌ ماه‌ يا روز آخر اين‌ ماه‌ وفات‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. خوب‌ به‌ اباصلت‌ فرمود من‌ ميرم‌ به‌ مجلس‌ مأمون‌. وقتي‌ برگشتم‌ اگر عبا را به‌ سرم‌ كشيده‌ بودم‌، با من‌ حرف‌ نزن‌. ولي‌ بدان‌ كه‌ بي‌ آقا شدي‌. ميگه‌ حضرت‌ وارد شد. من‌ بيرون‌ ايستاده‌ بودم‌. وقتي‌ كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ السلام‌ از مجلس‌ مأمون‌ بيرون‌ آمد عبا را ديدم‌ به‌ سرش‌ كشيده‌. پشت‌ سر حضرت‌ آمدم‌. وارد خانه‌ شديم‌. حضرت‌ دستور فرمود درها را ببندند. بعضي‌ فكر مي‌كنند كه‌ حضرت‌ كسي‌ را نداشته‌ به‌ ديدنش‌ بياد. ولي‌ من‌ اينطور فكر مي‌كنم‌ چون‌ مردم‌ مشهد و مردم‌ خراسان‌ آنوقت‌ و آنقدر علاقه‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا داشتند. اگر احساس‌ مي‌كردند حضرت‌ كسالتي‌ داره‌، همه‌ مي‌آمدند. طبعا سؤال‌ مي‌كردند كه‌ شما چه‌ كسالتي‌ داريد؟ حضرت‌ ناگزير بود كه‌ بگه‌ من‌ را مأمون‌ زهر داده‌. لذا درها را بست‌ كه‌ آبروي‌ دشمنش‌ را نبره‌. از امام‌ جواد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ كردند كه‌ چرا پدر شما را رضا گفتند؟ فرمود بخاطر اينكه‌ دوست‌ و دشمن‌ را از خودش‌ راضي‌ نگه‌ مي‌داشت‌. يتململ‌ تململ‌ السرير. مانند مارگزيده‌ به‌ خودش‌ مي‌پيچه‌. مي‌گه‌ من‌ متحير در ميان‌ خانه‌ ايستاده‌ بودم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ جواني‌ كه‌ شبيه‌ترين‌ مردم‌ است‌ به‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا وارد خانه‌ شد. گفتم‌ آقا من‌ كه‌ درها را بسته‌ بودم‌. فرمود همان‌ كسي‌ كه‌ از مدينه‌ به‌ طوس‌ به‌ يك‌ چشم‌ بهم‌ زدن‌ مرا آورده‌ است‌، از در بسته‌ هم‌ مي‌تواند وارد كند. دانستم‌ امام‌ جواده‌. وارد حجره‌ شد. علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا از جا برخاست‌ فرزند عزيزش‌ را در بغل‌ گرفت‌. حتي‌ علي‌ يبكيان‌ حتي‌ عشي‌ عليهما. در روز عاشورا هم‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ بدن‌ فرزندش‌ را در بغل‌ گرفت‌. اما علي‌ اكبر فرقش‌ شكافته‌، بدنش‌ تير خورده‌، كه‌ عبارت‌ حديث‌ و مقتل‌ اين‌ است‌ كه‌ قطعوه‌ بسيوفه‌ اربا اربا. بدن‌ علي‌ اكبر را اين‌ دشمنان‌ با شمشيرشون‌ قطعه‌ قطعه‌ كرده‌ بودند. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ آقامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، چشمهاي‌ ما را به‌ جمال‌ آن‌ حضرت‌ روشن‌ و منور بفرما. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. مسئولين‌ اين‌ مملكت‌، رهبر عزيزمون‌ در پناه‌ امام‌ زمان‌ حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

۱۷ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 17 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌.

 سلسلة‌ عرايضمون‌ در شبهاي‌ گذشته‌ به‌ اين‌ جمله‌ از زيارت‌ جامعه‌ رسيد كه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌. يكي‌ از واجباتي‌ كه‌ بسيار پر اهميت‌ است‌ و شايد اوجب‌ واجباته‌ و حتي‌ در روايات‌ از نماز هم‌ آن‌ را واجبتر دانسته‌اند، مودت‌ ذي‌ القربي‌ پيغمبر اكرمه‌. در قرآن‌ مجيد چند آيه‌ دربارة‌ اين‌ واجب‌ نازل‌ شده‌ كه‌ مهم‌ و عمده‌اش‌ همان‌ آية‌ شريفة‌ معروف‌ است‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از جانب‌ پروردگار فرمود قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا مودة‌ ذي‌ القربي‌. بگو اي‌ پيغمبر من‌ از شما اجري‌ نمي‌خوام‌ مگر محبت‌ و مودت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌. در تحقيقاتي‌ كه‌ دربارة‌ كلمة‌ مودت‌ شده‌، به‌ اين‌ نتيجه‌ ميرسد انسان‌ كه‌ مودت‌ اظهار محبته‌. همة‌ شرائط‌ اظهار محبت‌ را بايد انسان‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ انجام‌ بدهد.

 يك‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ متواتره‌ و شيعه‌ و سني‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اربعة‌ انا لهم‌ شفيع‌ يوم‌ القيامه‌ و لو جائوا بذنوب‌ اهل‌ الدنيا. چهار دسته‌ هستند كه‌ من‌ شفيعشون‌ هستم‌ در روز قيامت‌ ولو هر چه‌ گناه‌ داشته‌ باشند. المكرم‌ لذريتي‌. اول‌ كسي‌ كه‌ به‌ ذرية‌ من‌ اكرام‌ كنه‌. و المحب‌ لهم‌ بقلبه‌ و لسانه‌. كسي‌ كه‌ اظهار محبت‌ به‌ قلبش‌ و به‌ زبانش‌ نسبت‌ به‌ آنها بكنه‌. و القاضي‌ لهم‌ حوائجهم‌. آنهايي‌ كه‌ حوائج‌ آنها را برآورند و چهارم‌ آن‌ دسته‌اي‌ كه‌ به‌ آنها كمك‌ بكنند كه‌ عبارتش‌ اينه‌ و المعين‌ لهم‌ اذا تردوا او شردوا. كمك‌ كنندة‌ به‌ آنها در وقتي‌ كه‌ اينها مطرود واقع‌ شده‌اند يا پراكنده‌ شده‌اند.

 مرحوم‌ شيخ‌ صدوق‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ يك‌ كتاب‌ دارد. همين‌ ابن‌ بابويه‌ كه‌ يكي‌ از الطاف‌ پروردگار به‌ مردم‌ شهر ري‌ و تهران‌، قبر مطهر ابن‌ بابويه‌ شيخ‌ صدوقه‌ كه‌ در كنار تهران‌ يا كنار شهر ري‌ وجود دارد. اين‌ مرد بزرگ‌ بسيار پر عظمته‌. با دعاي‌ حضرت‌ وليعصر متولد شده‌ و از معجزات‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ فدا وجود مرحوم‌ شيخ‌ صدوقه‌. كتابهاي‌ زيادي‌ نوشته‌ است‌ كه‌ من‌ جمله‌ كتاب‌ من‌ لا يحضره‌ الفقيه‌ است‌. و كتابهاي‌ ديگه‌ مثل‌ خصال‌ صدوق‌، توحيد صدوق‌ كه‌ فهرست‌ كتابهاشون‌ زياد است‌. ايشان‌ يك‌ كتابي‌ داره‌ بنام‌ خلاصه‌ اعتقادات‌ شيعه‌. معروفه‌ به‌ اعتقادات‌ شيخ‌ صدوق‌، ترجمه‌ هم‌ شده‌. يك‌ جمله‌ دربارة‌ فرزندان‌ پيغمبر از نسل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ دارد. مي‌فرمايد اعتقادنا. چون‌ همة‌ مطالبش‌ با اين‌ كلمة‌ اعتقادنا شروع‌ ميشه‌. اعتقادنا في‌ العلويه‌ يعني‌ اعتقاد خا دربارة‌ فرزندان‌ علي‌ اين‌ است‌ كه‌ انهم‌ آل‌ رسول‌ الله‌. اول‌ اينكه‌ اينها آل‌ پيغمبرند. چون‌ اهل‌ سنت‌ بعضي‌ از ناداناننشون‌ باصطلاح‌، معتقدند كه‌ آل‌ پيغمبر آن‌ اصحاب‌ خوب‌ پيغمبرند. ولي‌ اگر شما به‌ كتب‌ لغت‌ مراجعه‌ كنيد، تمام‌ كتب‌ لغت‌ متفقا ميگند آل‌ پيغمبر، ذرية‌ پيغمبرند.

 باز همين‌ شيخ‌ صدوق‌ كتابي‌ دارد بنام‌ معاني‌ الاخبار. اخبار پيغمبر اكرم‌ را معنا كرده‌ در اين‌ كتاب‌. در يك‌ باب‌ مفصلش‌ كه‌ تقريبا شايد هفت‌ هشت‌ ده‌ تا روايت‌ دارد. در تمام‌ اين‌ روايتها از پيغمبر اكرم‌ و از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ كردند از معني‌ آل‌. ما در صلواتها زياد ميگيم‌ آل‌ محمد. آل‌ يعني‌ چه‌؟ متفقا در اين‌ كتاب‌ اين‌ روايات‌ مي‌گويند آل‌ محمد كسي‌ است‌ كه‌ فرزند پيغمبر باشه‌ از نسل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا. من‌ يك‌ كتابي‌ نوشتم‌ و خيلي‌ رويش‌ زحمت‌ كشيدم‌. ممكنه‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ رويش‌ زحمت‌ كشيدم‌ مشتري‌ نداشته‌ باشه‌ ولي‌ خوب‌ يك‌ كتاب‌ علمي‌ است‌، بنام‌ انوار زهرا. انوار زهرا اسمش‌ را گذاشتيم‌ بخاطر اينكه‌ هر چي‌ فضائل‌ براي‌ فرزندان‌ پيغمبر هست‌، بخاطر گل‌ روي‌ فاطمة‌ زهراست‌، بخاطر نور فاطمة‌ زهراست‌. حتي‌ روايت‌ دارد كه‌ كسي‌ كه‌ باصطلاح‌ به‌ يكي‌ از اولاد زهرا اظهار محبت‌ كنه‌، حتما مشمول‌ شفاعت‌ فاطمة‌ زهرا در روز قيامت‌ خواهد شد. يك‌ روايت‌ ديدم‌ ولو بحثم‌ منحرف‌ ميترسم‌ بشه‌ و فراموش‌ كنم‌ مطالب‌ را ادامه‌ بدم‌، ولي‌ اين‌ روايت‌ را نمي‌تونم‌ ازش‌ بگذرم‌.

 روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ فاطمه‌ زهرا مي‌خواد وارد بهشت‌ بشه‌، اول‌ كسي‌ است‌ كه‌ مي‌خواد وارد بهشت‌ بشه‌. صدايي‌ در آسمان‌ در روز قيامت‌ طنين‌ مي‌اندازه‌ كه‌ غضوا ابصاركم‌ حتي‌ تجوز فاطمه‌ بنت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) چشمهاتون‌ را ببنديد مي‌خواد فاطمه‌ عبور كنه‌. امام‌ مي‌فرمايد حتي‌ سادات‌ و محرمها هم‌ بايد چشمشون‌ را ببندند. اين‌ مربوط‌ به‌ محرم‌ و نامحرمي‌ نيست‌. چرا آقا؟ براي‌ اينكه‌ يك‌ مقامي‌ فاطمة‌ زهرا روز قيامت‌ داره‌ كه‌ چشمها نمي‌تواند آن‌ مقام‌، آن‌ عظمت‌ را، آن‌ نور را مشاهده‌ كنه‌. مي‌آد به‌ در بهشت‌ ميرسه‌. ميگه‌ خدايا در دنيا كه‌ كسي‌ مرا نشناخت‌. جز يك‌ عده‌ دوستان‌ پر علاقه‌ام‌ كه‌ آنها خيلي‌ كم‌ بودند. اينها هم‌ كه‌ داريم‌ از قيامت‌ عبور مي‌كنيم‌ چشمها بسته‌ شد. پس‌ كي‌ مي‌خواد مرا بشناسه‌؟ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اي‌ حبيبه‌ام‌، اگر جايز بود مي‌گفتيم‌ كه‌ بايست‌ مي‌گفت‌ اي‌ معشوقه‌ام‌، اي‌ كسي‌ كه‌ همه‌ چيز را بخاطر تو خلق‌ كردم‌، چي‌ مي‌خواي‌؟ برگرد در قيامت‌ و شفاعت‌ كن‌ تا شفاعتت‌ قبول‌ بشه‌. عجيبه‌. روايت‌ داره‌ كه‌ برميگرده‌ توي‌ قيامت‌. محبينش‌ را، محبين‌ فرزندانش‌ را، هر كس‌ به‌ فرزندان‌ او كوچكترين‌ محبتي‌ كرده‌ باشد، همه‌ را شفاعت‌ ميكنه‌. حتي‌ اين‌ را مي‌خواستم‌ بگم‌. يك‌ نفر مي‌آد ميگه‌ يا فاطمه‌ من‌ به‌ شما حقي‌ دارم‌. حق‌ تو چيه‌؟ من‌ يك‌ خانه‌اي‌ در فلان‌ شهر داشتم‌. اين‌ سايه‌اش‌ توي‌ كوچه‌ افتاده‌ بود. يكي‌ از فرزندان‌ تو آمد توي‌ ساية‌ ديوار منزل‌ من‌ يك‌ مقداري‌ استراحت‌ كرد. من‌ حقي‌ دارم‌. امام‌ مي‌فرمايد او را هم‌ شفاعت‌ ميكنه‌.

 هرچه‌ هست‌ بخاطر فاطمة‌ زهراست‌ و آل‌ پيغمبر فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا هستند. لذا شما كه‌ صلوات‌ مي‌فرستيد كه‌ در هر نماز من‌ حساب‌ كردم‌ تمام‌ مسلمونها، حالا يك‌ ميليارد باشند، دو ميليارد باشند، سني‌ و شيعه‌، در تشهد نمازشون‌ بايد به‌ آل‌ پيغمبر از خدا طلب‌ رحمت‌ كنند. خيلي‌ عجيبه‌. امام‌ زمان‌ هم‌ در شبانه‌روز نه‌ مرتبه‌ طلب‌ رحمت‌ از خدا ميكنه‌ براي‌ آل‌ پيغمبر. حتي‌ امام‌ شافعي‌ يكي‌ از ائمة‌ اربعة‌ اهل‌ سنته‌. ميگه‌ يا آل‌ بيت‌ رسول‌ الله‌ بكم‌. اي‌ آل‌ بيت‌ پيغمبر محبت‌ شما فرض‌ من‌ القرآن‌ انزله‌ كحاكموا. اين‌ واجبه‌، محبت‌ شما واجبه‌. شافعي‌ ميگه‌. كفاكموا كفايت‌ ميكنه‌ شما را كه‌ كفاكموا في‌ عظيم‌ القدر انكم‌ من‌ لم‌ يصلي‌ عليكم‌ لا صلاة‌ لهم‌. كفايت‌ ميكنه‌ در عظمت‌ قدر و مقام‌ شما كه‌ اگر كسي‌ در تشهد نمازش‌ صلواة‌ بر شما نفرسته‌، نمازش‌ باطله‌. اين‌ را شافعي‌ ميگه‌. شيخ‌ صدوق‌ مي‌فرمايد اعتقاد في‌ العلويه‌ انهم‌ آل‌ رسول‌ الله‌. بعد جملة‌ بعد اينه‌ كه‌ ان‌ مودتهم‌ الواجبه‌. اعتقاد تمام‌ شيعه‌ است‌ كه‌ محبت‌ اينها واجبه‌. چرا؟ لانها اجر رساله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ محبت‌ اجر رسالته‌. و براي‌ محسنشون‌، دو برابر ثواب‌ هست‌. براي‌ نيكوكارانشون‌، خوبانشون‌ دو برابر ثواب‌ هست‌. و لمسيئهم‌ ضعفين‌ من‌ العذاب‌. اگر بدي‌ بكنند، گناه‌ بكنند، دو برابر گناه‌ خواهند داشت‌. و عل‌ بناتهم‌ لبنيهم‌. و اينكه‌ دخترانشون‌ مال‌ پسراشونه‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در مكه‌ رفته‌ بودم‌. در اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ نشون‌ ميده‌ كه‌ من‌ آنوقتها خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ با مذاهب‌ مختلف‌ بحث‌ كنم‌. يك‌ مجتمعي‌ شده‌ بودند، جمعي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ در يك‌ محفلي‌ كه‌ آنجا عرض‌ كردم‌ شرحش‌ را نوشته‌ام‌. اگر شرح‌ بخوام‌ بدم‌ از مطلب‌ دور ميشم‌. اينها وقتي‌ كه‌ با من‌ انسي‌ گرفته‌ بودند گفتند شما چرا عمامه‌ات‌ سياهه‌؟ چون‌ آنها متوجه‌ اين‌ معنا نبودند. روحانيون‌ شيعه‌ بعضي‌ عمامه‌اشون‌ سفيده‌ بعضي‌ سياهه‌. يكي‌ گفت‌ كه‌ پيرمردهاشون‌ سياهه‌ جوانهاشون‌ سياهه‌. گفت‌ نه‌ ما خيلي‌ پيرمردها ديديم‌ كه‌ سفيده‌. هي‌ نقض‌ شد و ما هم‌ هيچي‌ نگفتيم‌ از آخر گفتيم‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ از اولاد پيغمبرند، عمامه‌اشون‌ سياهه‌. آنهايي‌ كه‌ از اولاد غير پيغمبراند، از اولاد عام‌ هستند. گفتند عجب‌. عجيب‌ بود شايد در آن‌ مجلس‌ پانزده‌ نفر از علماي‌ اهل‌ سنت‌ حتي‌ وهابي‌ بودند. شمردم‌ يكي‌ دو نفر غير سيد بود. همه‌اشون‌ سيد بودند. خدا لعنت‌ كنه‌ آن‌ كسي‌ را كه‌ صراط‌ مستقيم‌ را از سر راه‌ مردم‌ مسلمان‌ دور كرد و در خانة‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را بست‌ كه‌ فرزندان‌ پيغمبر اينها بيان‌ تابع‌ غير اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ باشند. بعد مطلبي‌ كه‌ آنجا مطرح‌ شد مربوط‌ به‌ اين‌ جمله‌، يكي‌ از آنها گفت‌ كه‌ در ايران‌ سيد زياده‌. گفتم‌ كه‌ خوشبختانه‌ چون‌ يك‌ مدت‌ از زمان‌، خلفاي‌ اموي‌ و عباسي‌، اينها فشارشون‌ روي‌ فرزندان‌ پيغمبر زياد بود و اينها به‌ ايران‌ رفتند و چون‌ مردم‌ ايران‌ پر محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ بودند، اينها بيشتر به‌ آنجا رفتند. مخصوصا قم‌ و ساوه‌، اين‌ دو تا شهر حرم‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر بوده‌. يعني‌ اكثرا سادات‌ وقتي‌ آنجا مي‌رفتند محترم‌ بودند. مردم‌ قم‌ هم‌ نمي‌گذاشتند كه‌ از طرف‌ خلفا به‌ اينها صدمه‌اي‌ وارد بشه‌. لذا امام‌ مي‌فرمايد كه‌ براي‌ خدا حرمي‌ است‌ يعني‌ يك‌ جائي‌ است‌ كه‌ احترام‌ او حفظ‌ ميشه‌ و او مكه‌ است‌ و براي‌ پيغمبر يك‌ حرمي‌ است‌ كه‌ مدينه‌ است‌ و لنا حرم‌ و هو قم‌. و براي‌ همة‌ ما يك‌ جائي‌ است‌ كه‌ احترام‌ براي‌ ما قائلند و آن‌ شهر قمه‌.

 لذا شما مي‌بينيد كه‌ آنچنان‌ امامزاده‌ آنجا زياده‌ كه‌ شايد آنهايي‌ كه‌ معروف‌ بودند و اسم‌ و رسم‌ داشتند به‌ چهارصد و چند امامزاده‌ ميرسه‌. و روي‌ اين‌ اصل‌ ايرانيها را گفتند كه‌ چون‌ مهربان‌ بودند، ولايت‌ داشتند، مردم‌ به‌ آن‌ سادات‌ آن‌ شهر و شهرهاي‌ ديگه‌ پناهنده‌ مي‌شدند. ولو آنكه‌ در اينجا هم‌ خلفا مطلع‌ ميشدند و اينها را مي‌كشتند ولي‌ در عين‌ حال‌ ايران‌ بهترين‌ مأوا بود براي‌ فرزندان‌ پيغمبر. اين‌ عالم‌ سني‌ به‌ من‌ گفت‌ در ايران‌ شما هم‌ مثل‌ اينجا سادات‌، دختراشون‌ را به‌ غير سادات‌ نمي‌دهند. ما از اينجا فهميديم‌ كه‌ آنجا اين‌ قيد را دارند. من‌ همين‌ جملة‌ شيخ‌ صدوق‌ را گفتم‌ براي‌ آنهاكه‌ شيخ‌ صدوق‌ ميگه‌ و ان‌ بناتهم‌ لبنيهم‌. كراهت‌ داره‌ كه‌ دختر علويه‌ را بدهند به‌ غير سيد مگر اينكه‌ احترامات‌ زيادي‌ اين‌ داماد نسبت‌ به‌ اين‌ خانم‌ داشته‌ باشه‌. بالاخره‌ اين‌ دختر پيغمبره‌. شيخ‌ صدوق‌ ميگه‌ و ان‌ بناتهم‌ لبنيهم‌. البته‌ همة‌ علما شايد كراهت‌ را فقط‌ گفته‌ باشند و در صورت‌ احترامات‌ البته‌ كراهت‌ هم‌ نداره‌.

 محبت‌ خاندان‌ عصمت‌ از واجبات‌ اوليه‌ است‌. يك‌ روايت‌ براتون‌ بخونم‌ كه‌ اين‌ روايت‌، خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ بروجردي‌ در دوران‌ زندگيشون‌ يك‌ كتاب‌ پر ارزش‌ نوشته‌اند. خيلي‌ پر ارزش‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ جامع‌ احاديث‌ شيعه‌ است‌. اسمش‌ جامع‌ احاديث‌ الشيعه‌. كه‌ در زمان‌ خودشون‌ موفق‌ به‌ چاپش‌ نشدند و بعد مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ خوئي‌ اين‌ كتاب‌ را چاپ‌ كردند و الان‌ در اختيار علما هست‌. مال‌ استفادة‌ علما هست‌. در اين‌ كتاب‌ باب‌ اولش‌ در جلد اول‌ اين‌ روايات‌ هست‌. رواياتش‌ هم‌ متواتره‌ كه‌ بني‌ الاسلام‌ علي‌ خمسه‌. اسلام‌ روي‌ پنج‌ پايه‌ بنا شده‌. پنج‌ تا پايه‌ داره‌ اسلام‌. مثل‌ اين‌ ساختمان‌ كه‌ بگند پنج‌ تا پايه‌ داره‌ و قوام‌ اسلام‌ بر اين‌ پنج‌ پايه‌ است‌. پاية‌ اول‌ نماز، بعد روزه‌، بعد خمس‌ و زكات‌، حج‌، جهاد. پنجمي‌ چيه‌؟ الولايه‌. ولايت‌. اظهار محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و هر كسي‌ در هر زماني‌ كه‌ قرار ميگيره‌ به‌ فكر امام‌ زمان‌ خودشه‌. ولايت‌. و يا يك‌ شعاعي‌ داره‌ اين‌ ولايت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ كه‌ به‌ فقيه‌ مبسوط‌ اليد جامع‌ الشرايط‌ ميرسه‌ كه‌ همين‌ ولايت‌ فقيهي‌ كه‌ معروفه‌ انشعاب‌ از ولايت‌ امام‌ عصر ارواحنا فداهه‌ و در زمان‌ غيبت‌ حتما فقيه‌ بايد باشد در رأس‌ حكومت‌ و ولايت‌ مطلقه‌اي‌ در شريعت‌ البته‌ دارد براي‌ اينكه‌ بتواند حكومت‌ كند. و اين‌ را هم‌ بدانيد كليه‌ مراجع‌ تقليد از زمان‌ غيبت‌ صغري‌ تا حالا، همه‌ معتقد به‌ ولايت‌ فقيه‌ هستند. اين‌ را يك‌ وقت‌ فكر نكنيد وقتي‌ مي‌گويند مرگ‌ بر ضد ولايت‌ فقيه‌ فكر نكنيد منظور فلان‌ عالمه‌. نه‌. ما ميدونيم‌ مربوط‌ به‌ كجا بوده‌ و از كجا هم‌ منشعب‌ شده‌. نهايتا بعضي‌ از علما ولايت‌ فقيه‌ را محدود مي‌دانستند. مربوط‌ به‌ امور حسبيه‌ باصطلاح‌ مي‌دانستند و بعضي‌ از علما مي‌گويند كه‌ همان‌ ولايتي‌ را كه‌ امام‌ زمان‌ داره‌، همان‌ ولايت‌ را فقيه‌ داره‌. فقط‌ فرقش‌ اينه‌. و الا در بين‌ مراجع‌ ما نداريم‌ كسي‌ كه‌ مطلقا بگه‌ ولايت‌ فقيه‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌. بالاخره‌ وقتي‌ حكومتي‌ تشكيل‌ شد يا بايد غير فقيه‌ معصيتكار فاسق‌ ولايت‌ بر اين‌ مردم‌ داشته‌ باشه‌ يا فقيه‌ جامع‌ الشرايط‌ عادل‌. هيچ‌ عقلي‌ نميگه‌ كه‌ همون‌ فاسق‌ مثل‌ مثلا شاه‌ خائن‌، همون‌ فاسق‌ غير فقيه‌ غير عادل‌ او بياد بر مردم‌ ولايت‌ داشته‌ باشه‌ و دستور بده‌ و مردم‌ هم‌ مجبور باشند اطاعت‌ كنند.

 لذا ولايت‌ خيلي‌ مهمه‌. يك‌ فرمانده‌. اين‌ را شما بدونيد آقايون‌ كه‌ هر باصطلاح‌ جمعيتي‌، چه‌ از حيوانات‌ و حشرات‌ و انسان‌ وقتي‌ كه‌ بنا باشد با يكديگر زندگي‌ كنند و باصطلاح‌ دور يكديگر باشند، منافعشون‌ در ارتباط‌ با يكديگر باشه‌، اينها حتما يك‌ قوانيني‌ لازم‌ دارند براي‌ اينكه‌ بر هم‌ تجاوز نكنند و اين‌ قوانين‌ يك‌ مجري‌ لازم‌ داره‌ كه‌ همه‌ قبولش‌ داشته‌ باشند و آن‌ مجري‌ و آن‌ باصطلاح‌ رئيس‌ و آن‌ كسي‌ كه‌ در رأس‌ كارها واقع‌ ميشه‌، اسلام‌ ميگه‌ كه‌ حتما بايد فقيه‌ باشد، تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشد، عادل‌ باشد و انحراف‌ عقيده‌اي‌ نداشته‌ باشد. همين‌ خصوصياتي‌ كه‌ براي‌ مرجع‌ تقليد تعيين‌ كردند. حتي‌ حيوانات‌ اينطوري‌ هستند. شما زندگي‌ زنبور عسل‌ را در كتابهاي‌ شرح‌ حالات‌ زنبور عسل‌ يا مورچگان‌، در حشرات‌ مطالعه‌ كنيد. اينها حتما يك‌ ملكه‌، حالا اسمش‌ را گذاشتند ملكه‌. بگند. شايد حالا اگر بخواهيم‌ اسمها را عوض‌ كنيم‌، براي‌ اينكه‌ بنا شد ديگه‌ كلمة‌ شاه‌ و ملكه‌ و ملك‌ و اينها نباشه‌، بايد اينها را هم‌ اسمش‌ را عوض‌ كرد. ولي‌ خوب‌ در كتابها نوشتند ملكه‌. اين‌ ملكه‌ را بايد داشته‌ باشند. تمام‌ تحت‌ فرمان‌ او باشند و الا شيرازة‌ اجتماعشون‌ بهم‌ ميخوره‌، وحدتشون‌ از بين‌ ميره‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 اين‌ ملك‌، فرقي‌ نميكنه‌. اين‌ ولي‌ فقيه‌، آيا بايد عادل‌ باشه‌، تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌، فقيه‌ باشه‌، يا يك‌ جاهل‌ نادان‌ ظالم‌ معصيتكار؟ من‌ فكر نمي‌كنم‌ توي‌ دنيا هيچ‌ عاقلي‌ پيدا بشه‌ كه‌ يك‌ ذره‌ عقل‌ داشته‌ باشه‌، حتي‌ غير مسلمان‌ هم‌ باشه‌. بگه‌ نه‌ اين‌ آدم‌ فاسق‌ بي‌ بند و بار خدمت‌ شما عرض‌ شود خودخواه‌ رياست‌ طلب‌ مقدم‌ بر او باشد.

 لذا بني‌ الاسلام‌ علي‌ خمسه‌. اسلام‌ بر پنج‌ پايه‌ بنا نهاده‌ شده‌ كه‌ نماز و روزه‌ و خمس‌ و زكات‌ و حج‌ و در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ حج‌ در بعضي‌ روايات‌ داره‌ جهاد. و پنجمي‌ مورد اتفاقه‌ كه‌ الولايه‌. امام‌ مي‌فرمايد ما نودي‌ بشي‌ء كما نودي‌ بالولايه‌. آنقدري‌ كه‌ بر ولايت‌ اهميت‌ دادند به‌ هيچ‌ چيز اهميت‌ ندادند. بعد امام‌ استدلال‌ ميكنه‌. دقت‌ كنيد. مي‌فرمايد كه‌ راوي‌ سؤال‌ ميكنه‌ كه‌ ولايت‌ مهمتره‌ يا نماز؟ حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ نماز را گاهي‌ انسان‌ ميره‌ مسافرت‌، يك‌ چيزي‌ كم‌ ميشه‌ ازش‌. زنها ايام‌ عادت‌ اصلا ميگويند نخونيد. اما ميشه‌ بگيم‌ ولايت‌ در ايام‌ مسافرت‌ يك‌ خورده‌اي‌ كم‌ بشه‌ در حضر مثلا بيشتر بشه‌. يا اگر يك‌ كسي‌ مريض‌ شد، نداشته‌ باشه‌. اين‌ حرفها نيست‌. آقا ولايت‌ مهمتره‌ يا روزه‌؟ حضرت‌ مي‌فرمايد روزه‌ در سفر برداشته‌ شده‌، وقتي‌ انسان‌ مريضه‌، لو كنتم‌ مرضا او علي‌ سفر فعدة‌ من‌ ايام‌ اخر، و بعد هم‌ در سال‌ يك‌ ماهه‌، ولايت‌ يك‌ لحظه‌ انسان‌ را ول‌ نميكنه‌ هميشه‌ بايد داشته‌ باشه‌. و همينطور راجع‌ به‌ زكات‌، راجع‌ به‌ حج‌، راجع‌ به‌ جهاد، ديگه‌ بقيه‌اش‌ را خودتون‌ مي‌دونيد، به‌ اين‌ مطلب‌ نياز داريد. اما ولايت‌ بايد هميشه‌ باشه‌. و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ براي‌ شما مودتي‌ واجبه‌ است‌. واجبه‌. ما بايد امام‌ زمانمون‌ را، آقايون‌ خلاصه‌ عرض‌ كنم‌، از هر چيزي‌ بيشتر دوست‌ داشته‌ باشيم‌. بعضي‌ها تعجب‌ مي‌كنند. من‌ امام‌ زمان‌ را چرا بايد اينقدر دوست‌ داشته‌ باشم‌؟ يك‌ مسجدي‌ در مشهد، مشهديها نيستند الان‌ كه‌ بگند، يك‌ آقايي‌ يك‌ مسجدي‌ ساخته‌ بود. يك‌ آقايي‌ هم‌ دعوت‌ كرده‌ بود بياد اينجا. اهل‌ اينكه‌ بياد آنجا نماز بخونه‌ نبود. اين‌ آقا چسبيده‌ بود كه‌ مگر ما چند تا امام‌ داريم‌. شما چرا همه‌اش‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بريد؟ من‌ به‌ آن‌ آقا گفتم‌ كه‌ بگو ما يك‌ دونه‌ امام‌ زمان‌ داريم‌. درسته‌ ما دوازده‌ تا امام‌ داريم‌، اما امام‌ زمان‌ يك‌ دونه‌ داريم‌. اينجور نيست‌ آقايون‌؟ ما امام‌ زمان‌ كه‌ الان‌ اين‌ السبب‌ المتصل‌ بين‌ الارض‌ و السماء، آن‌ كسي‌ كه‌ ما بهش‌ اظهار محبت‌ بايد بكنيم‌، بوسيلة‌ آن‌ حضرت‌ همه‌ چيز روزي‌ مي‌خورند و بيمنه‌ رزق‌ الوري‌ و بوجوده‌. اين‌ السبب‌ المتصل‌ ارض‌ و السماء. اگر كسي‌ اين‌ نكته‌ را متوجه‌ بشه‌ كه‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ از نماز واجبتره‌. حتي‌ عجيبه‌، يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ بگم‌. شايد فكر كنيد ذوقيه‌، ولي‌ نه‌ حقيقت‌ داره‌. ذوقي‌ تنها نيست‌. در اذان‌ شما شيعيان‌ ميگيد هي‌ علي‌ خير العمل‌. اهل‌ سنت‌ نميگند حي‌ علي‌ خير العمل‌. بشتابيد به‌ سوي‌ بهترين‌ عمل‌. اين‌ كه‌ اشكال‌ نداره‌ كه‌. ما بگيم‌ آنها نگند. چرا نمي‌گند؟ حتي‌ يادمه‌ مرحوم‌ آقاي‌ صدر، آقا موسي‌ صدر كه‌ در لبنان‌ بود، من‌ همراه‌ ايشان‌ بودم‌ وقتي‌ كه‌ هنوز مفقود نشده‌ بودند. ايشان‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ را جمع‌ كرده‌ بود، علماي‌ شيعه‌ را جمع‌ كرده‌ بود شما حي‌ علي‌ خير العمل‌ نگيد ما بگيم‌ بده‌ توي‌ يك‌ مملكت‌. آنهم‌ پشت‌ راديو. خوب‌ چيكار كنيم‌؟ ايشان‌ گفت‌ بيائيم‌ روي‌ وجه‌ مشتركمون‌. گفته‌ بودند شما يعني‌ آقاي‌ صدر گفته‌ بود ما ممكنه‌ اشهد ان‌ علي‌ ولي‌ الله‌ را نگيم‌ شما حي‌ علي‌ خير العمل‌ را بگوئيد. گفتند نه‌. حي‌ علي‌ خير العمل‌ روش‌ خيلي‌ حساسند. آخه‌ چرا؟ شما اگر در ممالك‌ اهل‌ سنت‌ باشيد صبحها مخصوصا ميگند الصلاة‌ خير من‌ النوم‌. يعني‌ نماز بهتر از خوابه‌. خوب‌ كدوم‌ كم‌ عقليه‌ كه‌ اين‌ حرف‌ را نفهمه‌. داد مي‌زنند الصلاة‌ خير من‌ النوم‌. اين‌ را ميگن‌ اما هي‌ علي‌ خير العمل‌ را نميگند. از امام‌ سؤال‌ ميشه‌ چرا اينها اينقدر حساسند روي‌ حي‌ علي‌ خير العمل‌؟ چون‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود خير العمل‌ ولايته‌. ميگه‌ بشتابيد براي‌ ولايت‌. اين‌ را نميگن‌.

 حالا چرا؟ اين‌ خودش‌ سؤاله‌ كه‌ كجاي‌ نماز ولايته‌؟ كجاي‌ نماز؟ اتفاقا سرتاسر نماز ولايته‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. دعا مخ‌ عبادته‌. روايت‌ هم‌ هست‌ كه‌ دعا مغز عبادته‌. شما همة‌ عبادتها را مي‌كنيد كه‌ بتونيد يك‌ ارتباطي‌ با خدا پيدا بكنيد و يك‌ چيزي‌ از خدا بخواهيد. خدا به‌ شما يك‌ چيزي‌ بده‌. الدعا مخ‌ العباده‌. يعني‌ مغز عباده‌. شما در سرتاسر نماز بگرديد، دعايي‌ كه‌ جزء نماز باشه‌، يك‌، واجب‌ باشه‌، دو، به‌ قصد دعائي‌ هم‌ خونده‌ بشه‌، سه‌، جز صلوات‌ هيچ‌ دعائي‌ نداره‌. جز صلوات‌. جز اظهار محبت‌. حالا هم‌ ميگن‌. جزء نماز باشه‌. اگر صلوات‌ را شما در تشهد نفرستيد نمازتون‌ باطله‌. به‌ قصد دعائي‌ بخونيد. چون‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ هم‌ دعاست‌. ولو آنكه‌ آنهم‌ روايته‌. ولي‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ را بايد به‌ قصد قرآن‌ بخونيم‌ نه‌ به‌ قصد دعا. جزء نماز باشه‌ و باصطلاح‌ به‌ قصد دعا هم‌ بخونيد و واجب‌ هم‌ باشه‌. هم‌ در ركوع‌ و سجود ممكنه‌ كه‌ شما دعا بكنيد اشكال‌ هم‌ نمازتون‌ پيدا نميكنه‌ مثلا ميگيد فتقبل‌ شفاعته‌ في‌ امته‌ و ارفع‌ درجته‌. اينها مستحبه‌، واجب‌ نيست‌. پس‌ چيزي‌ كه‌ جزء نمازه‌ و واجبه‌ و باصطلاح‌ به‌ قصد دعائي‌ هم‌ خونده‌ ميشه‌، صلواته‌. پس‌ مغز نماز چيه‌؟ اظهار محبت‌ به‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) لذا اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌. اگر مي‌خوايد دعاهاتون‌ مستجاب‌ بشه‌، يك‌ صلوات‌ اولش‌ بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) يك‌ دعايي‌ من‌ بكنم‌. خدايا فرج‌ مولاي‌ ما صاحب‌ الزمان‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. و يك‌ صلوات‌ هم‌ بعدش‌ بفرستيد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در متعددي‌ از روايات‌ فرمود اگر كسي‌ اين‌ كار را بكنه‌، حتما دعايش‌ مستجاب‌ ميشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ صلوات‌ دعاي‌ مستجابي‌ است‌. سني‌ صلوات‌ ميفرسته‌ مستجابه‌. كافر صلوات‌ ميفرسته‌ مستجابه‌. صلوات‌ كه‌ دعاي‌ مستجابي‌ باشه‌، خدا. اين‌ كلمه‌ مال‌ امامه‌، خدا حيا ميكنه‌ كه‌ يك‌ دعايي‌ اولش‌ را استجابت‌ كنه‌، آخرش‌ را استجابت‌ كنه‌، وسطش‌ را استجابت‌ نكنه‌، يا اگر مثلا فرض‌ كنيد اين‌ در طرز دعا كردن‌ هم‌ در يك‌ چند جمله‌اي‌ بگم‌ بد نيست‌، چون‌ ممكنه‌ ديگه‌ من‌ نتونم‌ اينها را عرض‌ كنم‌ خدمتتون‌، دعا يك‌ رمز و رموزي‌ داره‌ براي‌ استجابتش‌. يكيش‌ همينه‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. يكي‌ ديگه‌ اينكه‌ دعا را وقتي‌ كه‌ مي‌خواهيد دعا بكنيد، بفهميد كه‌ آن‌ دعا آيا مورد نياز شما هست‌ يا نيست‌؟ آيا خداي‌ تعالي‌ آخه‌ گاهي‌ انسان‌ مثلا همين‌ آمين‌ كه‌ شماها ميگيد يك‌ استجابته‌. اين‌ دعا را اجابت‌ كن‌. دقت‌ كنيد. گاهي‌ ميشه‌ در زمان‌ شما مي‌گفتند اين‌ را يك‌ منبري‌ گفتند. آخه‌ به‌ مردم‌ گفتند اين‌ آقا نفرينتون‌ هم‌ ميكرد شما ميگفتيد الهي‌ آمين‌. دعاست‌ يا نه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد كه‌ چه‌ دعائي‌ مي‌كنيد. يكي‌ اينكه‌ اول‌ و آخرش‌ صلوات‌ باشه‌. دوم‌ اينكه‌ بسنجيد دعايي‌ كه‌ باصطلاح‌ لازمه‌ حتما باشه‌. همينطور بيخود دعا نكنيد. سر سفره‌ بعد از غذا دعا كنيد. مورد استجابت‌ قرار ميگيره‌. موقع‌ نزول‌ باران‌ دعا كنيد مستجابه‌. در شبهاي‌ عزيز مثل‌ شب‌ جمعه‌، شب‌ نيمة‌ شعبان‌، شب‌ قدر دعا كنيد مستجابه‌. اين‌ مسئله‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ انسان‌ بدونه‌ رمز و رموز دعا كردن‌ چي‌ هست‌ و اگر مي‌خواهيد دعاتون‌ خوب‌ مستجاب‌ بشه‌، اول‌ براي‌ امام‌ زمانتون‌ دعا كنيد. دعاي‌ بر آن‌ حضرت‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ دعايي‌ هم‌ كه‌ بعدش‌ به‌ خودتون‌ كرديد، مستجاب‌ بشه‌. هيچوقت‌ ابتدا به‌ خودتون‌ نكنيد. هميشه‌ وقتي‌ دعا مي‌كنيد اول‌ آقا امام‌ زمان‌. بعد هم‌ دوستانتون‌. بعد هم‌ گرفتارها از شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بعد هم‌ نوبت‌ خودتون‌. خداي‌ تعالي‌ هر چه‌ هم‌ با شما بد باشه‌، درگير باشه‌ باصطلاح‌، وقتي‌ مي‌بينه‌ شما اول‌ براي‌ محبوبش‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ دعا كردي‌، بعد براي‌ اوليائش‌ دعا كردي‌، بعد هم‌ خودت‌ را قاطي‌ كردي‌ توي‌ اين‌ دعاي‌ اينها، ميگه‌ دعاي‌ اين‌ را مستجاب‌ كنيد، ولايت‌ از بحثهاي‌ مهم‌ است‌. نماز هم‌ هي‌ علي‌ خير العمل‌. از اين‌ به‌ بعد اگر خواستيد حي‌ علي‌ خير العمل‌ بگيد يادتون‌ باشه‌ خير العمل‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 امام‌ سجاد مي‌دونيد چي‌ فرمود؟ فرمود اگر به‌ جاي‌ اينكه‌ پيغمبر اينهمه‌ سفارش‌ ما را كرد كه‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ من‌ محبت‌ بكنيد، اگر مي‌گفت‌ هر چه‌ مي‌تونيد اذيتشون‌ بكنيد، بيشتر از اين‌ اذيت‌ نداشتند. يك‌ روايتي‌ است‌ كه‌ اين‌ را همة‌ اهل‌ سنت‌ نوشته‌اند. روايت‌ مفصله‌. من‌ خلاصه‌اش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌. علي‌ من‌ مات‌ علي‌ حب‌ آل‌ محمد مات‌ شهيدا. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) همه‌ بدانند. كسي‌ كه‌ بر محبت‌ آل‌ پيغمبر از دنيا بره‌ شهيده‌. علي‌ من‌ مات‌ علي‌ حب‌ آل‌ محمد مات‌ مستكمل‌ الايمان‌. روايت‌ طولاني‌ است‌. آخرش‌ ميگه‌ علي‌ من‌ مات‌ علي‌ بغض‌ آل‌ محمد جاء يوم‌ القيامه‌ مكتوب‌ بين‌ العينين‌ آئس‌ من‌ رحمه‌. پروردگارا كسي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ آل‌ پيغمبر بغض‌ داشته‌ باشه‌ و نميگه‌ با همين‌ بغض‌. روز قيامت‌ كه‌ محشور ميشه‌ يك‌ تابلو انداخته‌اند جلوي‌ سينه‌اش‌. اين‌ آدم‌ مأيوس‌ از رحمت‌ خدا بايد باشه‌. رحمة‌ الله‌ الواسعه‌ اين‌ شامل‌ اين‌ نميشه‌. علي‌ من‌ مات‌ علي‌ بغض‌ آل‌ محمد مات‌ جاء يوم‌ القيامه‌ مكتوب‌ بالنعيمه‌ آيس‌ من‌ رحمة‌ الله‌.

 انشاء الله‌ در شبهاي‌ آينده‌ مي‌خواهيم‌ دربارة‌ معرفت‌ امام‌ و مسئلة‌ شفاعت‌ كه‌ خيلي‌ مهمه‌. مخصوصا مسئلة‌ شفاعت‌ در ارتباط‌ با تزكية‌ نفس‌ مطالبي‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ يكي‌ دو سه‌ شب‌ ديگر بيشتر از اين‌ مجلس‌ باقي‌ نمانده‌ باشه‌ و به‌ موضوع‌ شفاعت‌ كه‌ اكثر ما معناي‌ شفاعت‌ را نمي‌دونيم‌ و بعضيها اصلا مخالفند با شفاعت‌ و بعضي‌ها هم‌ با يك‌ شرائطي‌ شفاعت‌ را قبول‌ دارند و انشاء الله‌ توضيحاتي‌ در اين‌ موضوع‌ عرض‌ خواهم‌ كرد كه‌ در همين‌ جملات‌ ميگه‌ بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌ و درجات‌ الرفيعه‌ و المقام‌ المحمود و المكان‌ المعلوم‌ عند الله‌ عز و جل‌ و الجاه‌ العظيم‌ و شفاعة‌ المقبوله‌. شفاعت‌ مقبوله‌. انشاء الله‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌.

 من‌ از اول‌ اين‌ دهه‌ مقيد بودم‌ كه‌ هر چي‌ اين‌ آقاي‌ محترم‌ مصيبت‌ مي‌خونند، منهم‌ بخونم‌. اما هر چي‌ منتظر ميشوم‌ مي‌بينم‌ اسمي‌ از ابوالفضل‌ العباس‌ برده‌ نشد. مي‌خوام‌ امشب‌ من‌ ديگه‌ مستقلا كار كنم‌. چون‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بزرگترين‌، بزرگترين‌ شهيدي‌ است‌ كه‌ در عالم‌ امام‌ سجاد فرمود يغبطه‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ مقامي‌ به‌ عمويم‌ ابو الفضل‌ ميده‌ كه‌ تمام‌ شهدا غبطه‌ مي‌برند، غبطه‌ مي‌برند. حضرت‌ ابو الفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در ميان‌ بعد از ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، هيچ‌ مقامي‌ بالاتر از مقام‌ ابوالفضل‌ عليه‌ السلام‌ نداريم‌.

 امام‌ زمان‌ ما يك‌ علاقة‌ شديدي‌ به‌ عمويش‌ ابوالفضل‌ داشت‌. در چند قضيه‌ از تشرفات‌ كه‌ يكي‌ از آنها مربوط‌ به‌ اين‌ آقاي‌ حاجي‌ محمد علي‌ فشندي‌ كه‌ در همين‌ تهران‌ بودند سابقا، فوت‌ كرد. از قضية‌ او من‌ نقل‌ مي‌كنم‌. قضيه‌اش‌ مفصله‌ فكر هم‌ مي‌كنم‌ شنيده‌ باشيد. اما آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ اين‌ مطلبه‌. در شب‌ هشتم‌ ماه‌ ذي‌ حجه‌ در صحرا عرفات‌، مفصله‌، خدمت‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميرسه‌. از حضرت‌ سؤال‌ ميكنه‌ كه‌ آقا روز عرفه‌، عصر عرفه‌ شما به‌ خيمه‌هاي‌ حجاج‌ تشريف‌ مي‌آوريد؟ حضرت‌ مي‌فرمايد به‌ خيمة‌ شما مي‌آيم‌ چون‌ شما روضة‌ عمويم‌ ابو الفضل‌ را مي‌خوانيد. ميگه‌ روز عرفه‌ شد. من‌ منتظر بودم‌. ديدم‌ روحاني‌ كاروانمون‌ ناخودآگاه‌ مشغول‌ روضة‌ حضرت‌ ابو الفضل‌ شد. داره‌ روضه‌اش‌ تموم‌ ميشه‌ اما آقا تشريف‌ نياوردند. پاشدم‌ از در خيمه‌ آمدم‌ بيرون‌ ديدم‌ آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ گوششون‌ را گذاشته‌اند به‌ ديوار خيمه‌ از پشت‌، دارند روضة‌ عموشون‌ ابو الفضل‌ را گوش‌ مي‌دهند و اشك‌ مي‌ريزند.

 من‌ از اينجا مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ آقا يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌، اگر چه‌ ما ناقابليم‌، اگر چه‌ اينجا صحراي‌ عرفات‌ نيست‌، ولي‌ مي‌خواهيم‌ روضة‌ ابو الفضل‌ عموي‌ بزرگوار شما را بخوانيم‌ به‌ خودمون‌ اجازه‌ ميديم‌ كه‌ از شما دعوت‌ كنيم‌ تشريف‌ بياوريد مجلس‌ ما را منور كنيد. يا بقية‌ الله‌، يا صاحب‌ الزمان‌. در صحراي‌ كربلا تشنه‌تر از همة‌ افراد ابوالفضل‌ بود. چرا؟ روايتي‌ دارد كه‌ آن‌ روزي‌ كه‌، آن‌ لحظه‌اي‌ كه‌ آبها را به‌ روي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بستند، آب‌ همان‌ مقداري‌ كه‌ بود جيره‌ بندي‌ شد. مي‌دونيد يك‌ سقا، يك‌ كسي‌ كه‌ مأموريت‌ دارد از طرف‌ امام‌ زمانش‌ كه‌ آب‌ به‌ اطفال‌ برسونه‌ قسمت‌ خودش‌ را هم‌ گذاشت‌ كنار، مي‌گذاشت‌ كنار كه‌ اگر آب‌ تمام‌ شد من‌ به‌ اين‌ اطفال‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ آب‌ برسانم‌. لذا از آن‌ وقتي‌ كه‌ آب‌ را به‌ خيمه‌ها بستند، حضرت‌ ديگه‌ آب‌ نخورد. از همه‌ تشنه‌تر بود. اين‌ درس‌ وفاداري‌ را امشب‌ نسبت‌ به‌ امام‌ زمانمون‌ از ابوالفضل‌ انشاء الله‌ تعليم‌ بگيريم‌. آمد خدمت‌ برادر لقد سرت‌ صدري‌. ديگه‌ سينه‌ام‌ تنگ‌ شده‌ آقا، ديگه‌ نمي‌تونم‌ تحمل‌ كنم‌. اجازة‌ ميدان‌ مي‌خوام‌. در يك‌ مقتل‌ اينطور ديدم‌ كه‌ نسبتا صحيح‌ هم‌ بود حضرت‌ سيد الشهدا از يك‌ طرف‌ حركت‌ كرد، حضرت‌ ابو الفضل‌ هم‌ از يك‌ طرف‌. منتهي‌ طرفي‌ را كه‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ انتخاب‌ كرده‌ طرف‌ شريعه‌ است‌ و مشكي‌ را هم‌ برداشته‌ حضرت‌ سيد الشهدا و حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ از طرف‌ مقابل‌ حركت‌ كردند دارند هجوم‌ مي‌آورند به‌ لشگر كه‌ لشگر را از بين‌ ببرند. ابو الفضل‌ دو هدف‌ داره‌، يكي‌ آب‌ آوردن‌ يكي‌ هم‌ جنگ‌ كردن‌. حضرت‌ سيد الشهدا هم‌ داره‌ جنگ‌ ميكنه‌ و با صداي‌ الله‌ اكبر به‌ همديگه‌ سلامتي‌ يكديگر را خبر ميدهند. حسين‌ ميگه‌ الله‌ اكبر، حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ الله‌ اكبر دارند مي‌روند. حضرت‌ ابوالفضل‌ وارد شريعه‌ شد. شما بدونيد اين‌ لبهاي‌ تشنه‌اي‌ كه‌ الان‌ روزهاست‌ آب‌ نخورده‌. من‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ روايتي‌ ديدم‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مي‌فرمايد كه‌ من‌ بالاتر از آدمم‌. بخاطر اينكه‌ آدم‌ در بهشت‌ بود خدا بهش‌ گفت‌ گندم‌ نخور، خورد. ولي‌ به‌ من‌ نفرمود كه‌ گندم‌ نخور من‌ تمام‌ عمر گندم‌ نخوردم‌. من‌ همانجا يك‌ دفعه‌ بي‌ ادبي‌ كردم‌ گفتم‌ يا علي‌ اگر اينها مقياس‌ باشه‌، ابوالفضل‌ كه‌ صد برابر مقامش‌ از حضرت‌ آدم‌ بالاتره‌. بخدا قسم‌ همانطور كه‌ توي‌ شريعه‌ نشسته‌، دستش‌ را برده‌ زير آب‌، آب‌ را آورده‌ در مقابل‌ صورت‌. خدا دوست‌ داشت‌ آب‌ بخوره‌. پيغمبر دوست‌ داشت‌ او آب‌ بخوره‌. حسين‌ بن‌ علي‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ او آب‌ بخوره‌. اما فذكر عطش‌ الحسين‌. يك‌ دفعه‌ به‌ ياد لبهاي‌ تشنة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ افتاد. صدا زد يا نفس‌ هوني‌ و الحسين‌ معطشوا.

 

۱۷ رمضان ۱۴۱۵ قمری – فضائل‌ شب‌ و روز جمعه‌

 فضائل‌ شب‌ و روز جمعه‌ 17 رمضان‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجت‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواحنا العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و اذا نودي‌ الصلاة‌ من‌ يوم‌ الجمعه‌ فاسعوا الي‌ ذكر الله‌ و ذر البيع‌ ذلكم‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ تعلمون‌. و اذا قضيت‌ الصلاة‌ فانتشروا في‌ الارض‌ فاتبغوا من‌ فضل‌ الله‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌. در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ و مقدمة‌ شبهاي‌ قدر، شبهاي‌ پرارزش‌ ليالي‌ احياء. ايني‌ كه‌ حتي‌ توي‌ مفاتيح‌ نوشته‌ شده‌ شبهاي‌ قدر و منهم‌ الان‌ گفتم‌ روي‌ عادت‌، اشتباهه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ شب‌ قدر بيشتر نداريم‌. شبهاي‌ احياء بايد گفت‌. شبهاي‌ احياء كه‌ بخاطر پيدا كردن‌ شب‌ قدر ما احياء نگه‌ مي‌داريم‌. شب‌ جمعه‌ بسيار در ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ اهميت‌ دارد و بايد مخصوصا امسال‌ كه‌ اين‌ شب‌ جمعه‌ مصادف‌ با شبهاي‌ احياي‌ آينده‌ است‌ كه‌ ظاهرا شب‌ يكشنبه‌، شب‌ سه‌ شنبه‌، و شب‌ پنجشنبه‌، اين‌ سه‌ شب‌ را بايد احياء نگه‌ بداريم‌. احيا نگه‌ داشتن‌ به‌ معناي‌ بيدار بودنه‌. و بلكه‌ به‌ معناي‌ بيدار بودن‌ از خواب‌ غفلته‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ نمي‌گويند شبهاي‌ يقظه‌، شبهاي‌ بيداري‌. مي‌گويند شبهاي‌ احياء. احياء يعني‌ زنده‌ بودن‌، زنده‌ نگه‌ داشتن‌، زنده‌ شدن‌. از زندگي‌ مي‌آيد احياء. در اين‌ شبها بايد انسان‌ هم‌ خودش‌ را زنده‌ كنه‌، هم‌ تقديراتش‌ را زنده‌ كنه‌، هم‌ گذشته‌اش‌ را زنده‌ كنه‌، هم‌ آينده‌اش‌ را. هم‌ دنيايش‌ را هم‌ آخرتش‌ را. همه‌ چيز را بايد در اين‌ شبها زنده‌ كنه‌ و در شب‌ قدر بايد كاملا همه‌اتون‌ انشاء الله‌ مقدمات‌ عبادت‌ و بندگي‌ و كارهايي‌ كه‌ در اين‌ شب‌ استحباب‌ مؤكدي‌ داره‌، اينها را انشاء الله‌ انجام‌ بدهيد. بحثهايي‌ دربارة‌ شبهاي‌ قدر، شب‌ قدر و شبهاي‌ احياء انشاء الله‌ در همين‌ شبها عرايضي‌ عرض‌ ميكنم‌.

 ولي‌ امشب‌ مي‌خواهم‌ دربارة‌ شب‌ و روز جمعه‌ يك‌ مقدار حرف‌ بزنم‌. شب‌ و روز جمعه‌ از بهترين‌ ايام‌ هفته‌ است‌. از بهترين‌ ايام‌ ساله‌. در هر ماه‌ بهترين‌ ايامش‌، شب‌ و روز جمعه‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ در شب‌ و روز جمعه‌ جمعي‌ از ملائكه‌ را مي‌فرسته‌ كه‌ فقط‌ ثواب‌ صلواتهايي‌ كه‌ مردم‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر مي‌فرستند، آنها را جمع‌ كنند. در شب‌ و روز جمعه‌ هزار مرتبه‌ صلوات‌ مستحبه‌. كه‌ بايد يك‌ انسان‌ تقريبا شب‌ و روزش‌ به‌ صلوات‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر بگذره‌. صلوات‌ و نشستن‌ در مقام‌ صلوات‌ فرستادن‌، از بزرگترين‌ و بالاترين‌ و والاترين‌ مقام‌ انسانه‌. چون‌ انسان‌ در حقيقت‌ طلب‌ رحمت‌ براي‌ پيغمبر با آن‌ عظمت‌ و آل‌ پيغمبر ميكنه‌. از خدا مي‌خواهد كه‌ خدايا رحمت‌ خاصه‌ات‌ را بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر نازل‌ بفرما. ببينيد اگر كسي‌ براي‌ كسي‌ دعا كرد، اگر كسي‌ براي‌ كسي‌ طلب‌ مغفرت‌ و رحمت‌ كرد، لااقل‌ مقام‌ خودش‌ يا بايد مساوي‌ مقام‌ آن‌ كسي‌ كه‌ برايش‌ طلب‌ رحمت‌ كرده‌ باشه‌، و يا بالاتر. پروردگار متعال‌ با لطف‌ عظيمش‌، با رحمت‌ واسعه‌اش‌، مردم‌ مسلمان‌ را خواسته‌ در مخصوصا شب‌ و روز جمعه‌ آنقدر بالا ببرد كه‌ در مقام‌ پيغمبر و آل‌ پيغمبر قرار بگيرند. يعني‌ طلب‌ رحمت‌ براي‌ آنها بكند.

 ما معناي‌ صلوات‌ را دقيقا متوجه‌ نيستيم‌. خيال‌ مي‌كنيم‌ يك‌ شعاري‌ است‌ كه‌ ما بايد اين‌ شعار را ولو اينكه‌ توأم‌ با شعور نباشد، انجام‌ بدهيم‌. گاهي‌ شعارها توأم‌ با شعور نيست‌. گاهي‌ توأم‌ با شعور و فهم‌ و درك‌ و ادراكه‌. صلوات‌ نميشه‌ توأم‌ با فهم‌ و درك‌ نباشه‌. بايد حتما توجه‌ به‌ معنايش‌ بكنيم‌. بگيم‌ خدايا رحمت‌ خاصه‌ات‌ را بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر بفرست‌ بخاطر آنهمه‌ نعمتهايي‌ كه‌ ما از ناحية‌ آنها برخوردار بوديم‌. بخاطر آنچه‌ كه‌ آنها براي‌ ما آورده‌اند. در يك‌ روايت‌ دارد حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد من‌ تعجب‌ ميكنم‌ از عرب‌ كه‌ چرا فرزندان‌ پيغمبر را روي‌ دوششون‌ سوار نمي‌كنند و آنقدر كه‌ لازم‌ است‌ احترام‌ نمي‌كنند. بخاطر اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ شريف‌ خطاب‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ و مردم‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌ منها. شما در لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد. لب‌ گودي‌ آتش‌ بدبختي‌ بوديد. وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شدند، مردم‌ جزيرة‌ العرب‌ بالاخص‌ و مردم‌ دنيا عموما در يك‌ حال‌ بدبختي‌ انحطاط‌ مغزي‌ و فكري‌ و معنوي‌ بودند كه‌ فقط‌ و فقط‌ تحت‌ تأثير باصطلاح‌ رسوماتشون‌ قرار گرفته‌ بودند و دينشون‌ رسوماتشون‌ بود. رسمهاي‌ بسيار پس‌ و بد. زياد شنيده‌ايد كه‌ قرآن‌ هم‌ به‌ اين‌ جهت‌ تصريح‌ كرده‌ كه‌ اينها دختران‌ را ماية‌ ننگ‌ مي‌دانستند. حتي‌ در حالا آنها نوشته‌اند كه‌ زنها را معاملة‌ حيوانات‌ با آنها مي‌كردند. اذا بشر احدهم‌ بالانثي‌ ظل‌ وجهه‌ مسودا و هو كظيم‌. وقتي‌ كه‌ يك‌ مردي‌ را بهش‌ بشارت‌ مي‌دادند كه‌ تو داراي‌ فرزند دختري‌ شده‌اي‌، و اذا بشر احدهم‌ بالانثي‌ ظل‌ وجهه‌ مسودا. يك‌ دفعه‌ صورتش‌ از كثرت‌ غضب‌ سياه‌ ميشد. و هو كظيم‌ يتواري‌ من‌ القوم‌ ما سوء بشر به‌. متواري‌ ميشد از توي‌ مردم‌ بيرون‌ ميرفت‌. سفارش‌ ميكرد تا اين‌ بچة‌ مرا زير خاك‌ نكنيد و نكشيد، من‌ برنميگردم‌. خانواده‌ هم‌ خوب‌ مجبور بود براي‌ اينكه‌ سرپرست‌ خانواده‌ به‌ خانه‌ برگرده‌ اين‌ دختر را يك‌ نحوه‌اي‌ از بين‌ ببرند و بعضي‌ از اوقات‌ خود آن‌ مرد اقدام‌ ميكرد به‌ از بين‌ بردن‌ دختر. مي‌ديد خوب‌ مادره‌، مهربانه‌ اين‌ كار را نميكنه‌. اقوام‌ اين‌ كار را نكردند. يك‌ مدتي‌ متواري‌ ميشد. دختر طبعا دو سه‌ ساله‌، موقع‌ شيريني‌اش‌، مي‌آمد مي‌ديد اين‌ بچه‌ را هنوز زير خاك‌ نكرده‌اند. مي‌آمد خودش‌ دختر را برميداشت‌ ميبرد در كنار قبرستان‌. كه‌ آن‌ شخص‌ ميگه‌ كه‌ نمي‌خواهم‌ اسمش‌ را ببرم‌، ميگه‌ كه‌ اي‌ كاش‌ يا رسول‌ الله‌ تو زودتر مبعوث‌ شده‌ بودي‌. من‌ دو تا دختر خودم‌ را به‌ دست‌ خودم‌ زير خاك‌ كردم‌. حتي‌ يكي‌ از اينها در تاريخ‌ نقل‌ شده‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ دختر را مي‌خوابانه‌ كه‌ زير خاك‌ بكنه‌ و خاك‌ بريزه‌ رويش‌، اين‌ دست‌ پدر را ميگيره‌ و بهش‌ التماس‌ ميكنه‌. او توجه‌ نمي‌كنه‌ و در عين‌ حال‌ دخترش‌ را به‌ دست‌ خودش‌ زير خاك‌ ميكنه‌. يك‌ همچين‌ رسوماتي‌. شما از همين‌ مختصر كتاب‌ مفصل‌ را بخوانيد.

 پيغمبر اكرم‌ آمده‌ با يك‌ همچين‌ مردمي‌ روبرو شده‌. پولدارها جز تنبلي‌ و بيكاري‌ كاري‌ نداشتند. برده‌ها بودند كه‌ خدمت‌ مي‌كردند. اينها را مي‌رفتند مي‌خريدند مي‌آوردند در ميان‌ منزل‌ خودشون‌ استراحت‌ مي‌كردند و برده‌ها، چه‌ زن‌ و چه‌ مرد، بعنوان‌ كنيز و بنده‌، اينها را نگهداري‌ مي‌كردند. در يك‌ چنين‌ وضعي‌.

 علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از نظر فرهنگي‌ در نهج‌ البلاغه‌ مكرر مي‌فرمايد. علي‌ اگر اينطور نبود نمي‌توانست‌ يك‌ چنين‌ كلماتي‌ را دربارة‌ آن‌ مردم‌ بگويد كه‌ مي‌فرمايد و بعث‌ محمدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و لم‌ يكن‌ احدا من‌ العرب‌ قرأ كتابا. خداي‌ تعالي‌ پيغمبر را روزي‌ معبوث‌ كرد كه‌ يك‌ نفر از مردم‌ عرب‌ نمي‌توانست‌ يك‌ جمله‌ بخوانه‌. و لم‌ يكن‌ احدا من‌ العرب‌ يقرأ كتابا. نه‌ خواندن‌ مي‌دونستند، نه‌ نوشتن‌ مي‌دونستند. نه‌ انسانيت‌ را مي‌دونستند چه‌ هست‌. و حتي‌ در آية‌ قرآن‌ و يك‌ آية‌ ديگر استفاده‌ ميشه‌. افراد دست‌ تنگ‌، از طرفي‌ كنترل‌ جمعيت‌ نمي‌توانستند بكنند و از طرف‌ ديگر وقتي‌ كه‌ مي‌ديدند فرزندشون‌ زياد ميشه‌، چه‌ پسر، چه‌ دختر اينها را مي‌كشتند. كه‌ آيه‌ نازل‌ شد و لا تقتلوا اولادكم‌ خشية‌ املاق‌. فرزندانتون‌ را بخاطر دست‌ تنگي‌ و ضعف‌ در قوة‌ مالي‌ نكشيد. يك‌ همچين‌ مردمي‌ بودند.

 پيغمبر با آن‌ فضيلت‌، پيغمبري‌ كه‌ در بين‌ همين‌ مردم‌ بزرگ‌ شده‌، كه‌ در يك‌ آيه‌اي‌ مي‌فرمايد پيغمبر اكرم‌ از قول‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ قل‌ انما اعظكم‌ بواحده‌. بگو اي‌ مردم‌ من‌ شما را به‌ يك‌ چيز موعظه‌ مي‌كنم‌. ان‌ تقولوا لله‌ مثني‌ و فرادا. تنها يا دو نفري‌ بنشينيد و فكر كنيد، ثم‌ تتفكروا. ما بصاحبكم‌ من‌ جنة‌. اين‌ رفيق‌ شما چهل‌ ساله‌ در بين‌ شما هست‌، يا در جاي‌ ديگر مي‌فرمايد هو الذي‌ بعث‌ في‌ الاميين‌ رسولا منهم‌. خدايي‌ است‌ كه‌ از همان‌ مردم‌ امي‌ و بيسواد و دور از همه‌ چيز و انسانيت‌ بخصوص‌، از خود آنها اين‌ پيغمبر را مبعوث‌ كرده‌. اين‌ پيغمبر از كجا مي‌خواسته‌ چيز ياد بگيره‌ جز از خدا. اين‌ مردم‌ كه‌ جز خرافات‌ و بيسوادي‌ و دور از همه‌ چيز بودن‌ چيزي‌ نداشتند.

 خدا ميدونه‌ انسان‌ بخواهد ديگران‌ را مخصوصا افرادي‌ كه‌ مغرورند، افرادي‌ كه‌ متكبرند، افرادي‌ كه‌ تحت‌ تأثير رسومات‌ و باصطلاح‌ يك‌ راه‌ و روشي‌ قرار گرفته‌اند، بخواهد اينها را عوض‌ كنه‌، خيلي‌ مشكله‌. شما تا مربي‌ نشديد نمي‌توانيد بفهميد كه‌ پيغمبر همينكه‌ توانست‌ يك‌ عده‌ آنچنان‌ مردمي‌ را اينچنين‌ تربيت‌ كند، بالاترين‌ معجزات‌ رسول‌ اكرمه‌. رسول‌ اكرم‌ حتي‌ مسلمانهايي‌ را كه‌ تربيت‌ كرده‌ بود اينها از همين‌ سورة‌ جمعه‌ كه‌ من‌ يكي‌ دو آيه‌اش‌ را تلاوت‌ كردم‌، استفاده‌ ميشه‌ كه‌ وقتي‌ پيغمبر اكرم‌ به‌ نماز جمعه‌ مي‌ايستاد. ما بالاخره‌ وقتي‌ كه‌ توي‌ نماز جمعه‌ مي‌ايستيم‌ يا نمازهاي‌ ديگه‌ مي‌ايستيم‌، روي‌ رودربايستي‌ شده‌، روي‌ خجالت‌ شده‌، روي‌ جنبه‌هاي‌ انساني‌ هم‌ شده‌ ديگه‌ نماز را ول‌ نمي‌كنيم‌ برويم‌ دنبال‌ لهو و لعب‌. ولي‌ آنها مي‌كردند. هنوز درست‌ نشده‌ بودند. كه‌ ميگه‌ و اذا رأوا تجارة‌ او لهوا انفضوا اليها. وقتي‌ كه‌ يك‌ تجارتي‌ را احساس‌ ميكنند، يك‌ مشتري‌ خوبي‌ آمده‌، يك‌ مالي‌ خوبي‌ آمده‌ ميشه‌ خريدش‌ و گرانتر فروخت‌، او لهوا، يعني‌ صداي‌ آهنگي‌ را مي‌شنيدند، انفضوا عليها، همه‌اشون‌ ول‌ مي‌كردند نماز را مي‌رفتند به‌ طرف‌ آن‌. و تركوك‌ قائما، تو تنها ايستاده‌، توي‌ نماز پيغمبر تنها ايستاده‌ و همه‌ مي‌رفتند دنبال‌، چون‌ از طرف‌ حبشه‌ يا از جاهاي‌ ديگه‌ بعضي‌ها مي‌آمدند در مكه‌ با طبلي‌، آهنگي‌، چيزي‌ اعلام‌ مي‌كردند كه‌ ما يك‌ جنسي‌ آورده‌ايم‌. يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ معركة‌ خوبي‌ اينجا مي‌خواهيم‌، يك‌ سيركي‌ مثلا، آورده‌ايم‌ و مي‌خواهيم‌ شما بيائيد ببينيد. حالا اينها توي‌ نماز جمعه‌ وايستادند. همه‌اشون‌ ول‌ مي‌كردند مي‌رفتند. يك‌ همچين‌ مردمي‌ بودند.

 اين‌ مردم‌ را پيغمبر ساختشون‌. و چه‌ جوري‌ هم‌ ساختشون‌. طوري‌ ساخت‌ كه‌ در جنگ‌ اينها زخمي‌ شدند افتادند. تشنه‌ هستند. يك‌ نفر يك‌ ظرف‌ آب‌ برميداره‌ مي‌آوره‌. به‌ اولي‌ ميده‌ ميگه‌ رفيق‌ من‌ تشنه‌تره‌. به‌ دومي‌ ميده‌ ميگه‌ اون‌ يكي‌ تشنه‌تره‌، اون‌ زودتر افتاده‌. اون‌ بيشتر ازش‌ خون‌ رفته‌. به‌ سومي‌ مي‌بره‌ ميده‌، ميگه‌ آن‌ يكي‌. خلاصه‌ آخري‌ مي‌بينه‌ مرده‌. برميگرده‌ مي‌بينه‌ اينها همه‌ تشنه‌ مرده‌اند و ايثار كردند در راه‌ محبت‌ و صميميت‌ و برادري‌. لذا مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌ منها. بر لب‌ گودي‌ بدبختي‌ بوديد. بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد.

 در جنگ‌ احده‌، يك‌ زن‌ مي‌آيد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌. اين‌ زن‌ شوهرش‌ را از دست‌ داده‌، پدرش‌ را از دست‌ داده‌، برادرش‌ را از دست‌ داده‌، فرزندش‌ را از دست‌ داده‌، تمام‌ اينها از بين‌ رفته‌اند. تنها آمده‌ ميگه‌ يا رسول‌ الله‌، من‌ خوشحالم‌ كه‌ شما هستيد. شما سالم‌ باشيد براي‌ ما مسئله‌اي‌ نيست‌، اهميتي‌ نداره‌ كه‌ اينهمه‌ شهيد در راه‌ شما داده‌ باشيم‌. ايني‌ كه‌ ما در زمان‌ ما مثلا يك‌ مرد يك‌ پدر، سه‌ فرزندش‌ را در راه‌ جهاد با دشمن‌ ميده‌، ما بعد از هزار و چهارصد سال‌ تربيت‌ شدة‌ اسلاميم‌. در عين‌ حال‌ مي‌بينيد چقدر اهميت‌ پيدا ميكنه‌. پدر يك‌ شهيدي‌ كه‌ سه‌ تا شهيد داده‌ چقدر ارزش‌ داره‌. همه‌ جا محترمه‌. حالا يك‌ زن‌، شوهرش‌، پسرش‌، برادرش‌، خلاصه‌ هر كسي‌ را داشته‌، داده‌. آمده‌ تبسم‌ ميكنه‌ به‌ صورت‌ پيغمبر اكرم‌ و ميگه‌ ساية‌ شما بر سر ماست‌. من‌ هيچ‌ ناراحت‌ نيستم‌ براي‌ اينها. يك‌ چنين‌ افرادي‌ را تربيت‌ كرد رسول‌ الله‌.

 سلمان‌ ساخته‌، ابيذر ساخته‌، مقداد ساخته‌، يك‌ عده‌ اصحاب‌ كمالي‌ كه‌ همه‌اشون‌ با حقيقت‌ و با معنويت‌ و همه‌اشون‌ فداكار، اصحاب‌ صفه‌ را شما اين‌ را بدونيد، يك‌ عده‌ با پيغمبر اكرم‌ هجرت‌ كردند. مهاجرين‌ بودند. اينها در مدت‌ عمرشون‌ نه‌ زنشون‌، نه‌ فرزندشون‌، نه‌ مالي‌ داشتند. اسمشون‌ را اصحاب‌ صفه‌ گذاشتند به‌ جهت‌ اينكه‌ در گوشه‌هاي‌ مسجد شب‌ و روز زندگي‌ مي‌كردند. تا آنكه‌ از طرف‌ پروردگار خطاب‌ رسيد به‌ اهل‌ مدينه‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ با اينها مواسات‌ كنيد و اينها عينا سربازاني‌ كه‌ توي‌ سربازخونه‌ به‌ مختصر چيزي‌ ساختند و شمشيرشون‌ به‌ كمرشون‌، منتظر الصلاة‌ جامعه‌، يك‌ صدا بلند ميشد از طرف‌ پيغمبر اكرم‌ بوسيلة‌ بلال‌، مي‌آمد صدا ميزد الصلاة‌ جامعه‌. يك‌ نماز همگاني‌. همه‌ مي‌آمدند مسجد. اصحاب‌ صفه‌ هم‌ كه‌ توي‌ مسجد بودند. پيغمبر دو ركعت‌ نماز مي‌خوند. بعد مطلب‌ را مطرح‌ ميكرد. همه‌ حركت‌ ميكردند مي‌آمدند. صد و چند غزوه‌ پيغمبر اكرم‌ كرد در همان‌ مدتي‌ كه‌ باصطلاح‌ مبعوث‌ شد. پيغمبر اكرم‌ واقعا بزرگتر از معجزة‌ قرآن‌، تغيير روحيه‌اي‌ كه‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ داشتند برايش‌ بود. اين‌ معجزه‌ است‌. و اذكروا نعمة‌ الله‌ اذ كنتم‌ اعداء. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اي‌ مردم‌ ياد بياوريد. آن‌ زماني‌ كه‌ همه‌اتون‌ با هم‌ دشمن‌ بوديد. اين‌ به‌ فكر آزار اين‌ بود، اون‌ به‌ فكر آزار اين‌ بود. اين‌ مال‌ او را ميخواست‌ بخوره‌ و خدا نكنه‌ ما يك‌ همچين‌ حالتي‌ داشته‌ باشيم‌.

 اذ كنتم‌ اعداء. همتون‌ با هم‌ دشمن‌ بوديد. فالف‌ بين‌ قلوبكم‌. خداي‌ تعالي‌ بين‌ دلهاتون‌ را تأليف‌ كرده‌ همه‌اتون‌ نسبت‌ به‌ هم‌ محبت‌ پيدا كرديد. فاصلهتم‌ بنعمته‌ اخوانا صلح‌ كرديد در حالي‌ كه‌ يك‌ وقت‌ چشم‌ باز كرديد ديديد كه‌ همه‌اتون‌ با هم‌ برادريد. تا اونجا رسيد كه‌ اين‌ آيات‌ نازل‌ شد كه‌ اگر كسي‌ كليد خانة‌ كسي‌ در دستش‌ بود بره‌ هر چي‌ خواست‌ بخوره‌، مال‌ تو، مال‌ او نداره‌. المال‌ مال‌ الله‌ و كلنا عيال‌ الله‌ به‌ اينجا رسوند مواسات‌ بين‌ مردم‌ را. اين‌ اندازه‌ پيغمبر اكرم‌، لذا ما بايد دائما بر اون‌ حضرت‌ صلوات‌ بفرستيم‌. دائما از خدا بخواهيم‌ كه‌ او را مشمول‌ رحمتش‌ بكند و شب‌ و روز جمعه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ خيلي‌ مناسبه‌. بخاطر اين‌ كه‌ بزرگترين‌ اعياد اسلامي‌ روز جمعه‌ است‌ كه‌ چهار عيد بزرگ‌ مردم‌ مسلمان‌ دارند. جمعه‌، عيد غدير، عيد قربان‌ و عيد فطر اين‌ چهار عيد. البته‌ روزهاي‌ ديگه‌، اينها اين‌ چهار عيد اساسي‌ و رسمي‌ و ذاتيه‌. شما مي‌گيد پس‌ تولد حضرت‌ ولي‌ عصر چطور؟ تولد امير المؤمنين‌ چطور؟ تولد بخاطر تولد اون‌ روز عيد شده‌. فرق‌ مي‌كنه‌ با اون‌ عيدي‌ كه‌ خدا عيدش‌ قرار داده‌. يك‌ وقت‌ هست‌ مثلا يك‌، مثلا فرض‌ كنيد روز بيست‌ و دوم‌ بهمن‌ رو خوب‌ اين‌ قبل‌ از انقلاب‌ اين‌ هيچ‌ عنواني‌ نداشت‌. هيچ‌ شخصيتي‌ نداشت‌. اما بعد از انقلاب‌ بزرگترين‌ روزهاي‌ ملي‌ و بلكه‌ انقلابي‌ ماست‌. نيمة‌ شعبان‌، سيزده‌ ماه‌ رجب‌ مثلا سوم‌ شعبان‌ اين‌ مواليد كه‌ ممكن‌ هم‌ است‌ از اعياد ديگر مهمتر هم‌ باشه‌ اما عارض‌ شده‌ برش‌ يك‌ حالتي‌. قبل‌ از تولد حضرت‌ ولي‌ عصر نيمة‌ شعبان‌ مثل‌ روزهاي‌ ديگه‌ مي‌ماند. سوم‌ شعبان‌ مثل‌ روزهاي‌ ديگه‌ بود. اما به‌ بركت‌ وجود حضرت‌ سيد الشهدا و حضرت‌ بقية‌ الله‌ اين‌ روز خيلي‌ مهم‌ شد. مثال‌ زدم‌ براتون‌ مثل‌ همين‌ مثلا بيست‌ و دوي‌ بهمن‌. پس‌ اين‌ چهار عيد كه‌ اعياد ذاتي‌، يعني‌ خدا عيدش‌ قرار داده‌. جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. ببينيد در دعاهايي‌ كه‌ در نماز عيد انشاء الله‌ نزديكه‌، حدودا سيزده‌، چهارده‌ روز ديگر عيد فطره‌ و اين‌ نماز را مي‌خونيد كه‌ الذي‌ جعلته‌ للمسلمين‌ عيدا. قرار دادي‌ خدايا براي‌ مسلمين‌ تو قرار دادي‌ براي‌ مسلمين‌ روز عيد فطر را روز عيد. يا روز عيد قربان‌ را عيد. يا روز عيد غدير، غدير را بدونيد خدا از روز اول‌ اين‌ غدير را به‌ عنوان‌ بعثت‌ دوبارة‌ اسلام‌، به‌ عنوان‌ قربال‌ مسلمانها، و لو لا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعفرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. اي‌ علي‌ اگر تو نبودي‌ مؤمنين‌ بعد از من‌ شناخته‌ نمي‌شدند. خداي‌ تعالي‌ هيجده‌ ذي‌ حجه‌ را از روز ازل‌ او عيد قرار داده‌. و يكي‌ هم‌ روز جمعه‌ است‌. اين‌ چهار عيد.

 لذا در اين‌ چهار عيد دعاي‌ ندبه‌ هم‌ مستحبه‌. دعاي‌ ندبه‌ مال‌ عشاقه‌. كساني‌ كه‌ عشق‌ به‌ آيندة‌ خوب‌ مردم‌ مسلمان‌ دارند دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونند. كساني‌ كه‌ دوست‌ دارند مردم‌ از بدبختي‌ نجات‌ پيدا كنند دعاي‌ ندبه‌ مي‌خونند. كساني‌ كه‌ مردم‌ دوستند. بني‌ آدم‌ اعضاي‌ يكديگرند كه‌ در آفرينش‌ ز يك‌ گوهرند، چو عضوي‌ به‌ درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار. اونهايي‌ كه‌ انسانند. دعاي‌ ندبه‌ بخونند. غصه‌ بخورند براي‌ اينكه‌ مردم‌ چرا گرفتارند!چرا مردم‌ نمي‌تونند به‌ حقشون‌ برسند. دعاي‌ ندبه‌ را در روزهاي‌ جمعه‌. چرا در اعياد بزرگ‌ اسلامي‌ بايد انسان‌ دعاي‌ ندبه‌ بخونه‌؟ من‌ يك‌ وقتي‌ روي‌ اين‌ جهت‌ فكر مي‌كردم‌. دعاي‌ ندبه‌ يعني‌ دعاي‌ گريه‌. گرية‌ بلند، بلند. چرا بايد دعاي‌ ندبه‌ بخوانه‌؟ بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ عاشق‌ يك‌ كسي‌ كه‌ معشوقش‌ را گم‌ كرده‌ و محبوبش‌ را از دست‌ داده‌ اين‌ وقتي‌ كه‌ همه‌ خوشحالند اون‌ مي‌گه‌اي‌ كاش‌ من‌ هم‌ به‌ محبوبم‌ رسيده‌ بودم‌، من‌ هم‌ خوشحال‌ بودم‌. بيشتر به‌ ياد معشوقش‌ مي‌افته‌. شما اگر يك‌ ناراحتي‌ داشته‌ باشيد توي‌ يك‌ مجلس‌ جشني‌ بريد همه‌ خوشحالند اونجا شما يك‌ گوشه‌اي‌ نشستيد با خودتون‌ فكر مي‌كنيد اي‌ كاش‌ من‌ هم‌ خوشحال‌ بودم‌. يك‌ مريض‌ اگر در يك‌ مجلسي‌ كه‌ همه‌ دارن‌ مي‌گن‌ و مي‌خندن‌ و سر حالند او داره‌ درد مي‌كشه‌ محزونتر مي‌شه‌ مي‌گه‌ اي‌ كاش‌ من‌ هم‌ مثل‌ اينها مي‌تونستم‌ خوشحال‌ باشم‌. دوستان‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ روز جمعه‌ بايد محزون‌ يعني‌ نه‌ اين‌ كه‌ تحميلي‌ محزون‌ باشند نه‌، طبعا عصر جمعه‌ يك‌ قدري‌ خودش‌ را نشون‌ مي‌ده‌. اكثرا اينطورند، عصرهاي‌ جمعه‌ ناراحت‌ مي‌شن‌، محزون‌ مي‌شن‌. حتي‌ يك‌ نفر مي‌گفت‌ من‌ در عصر جمعه‌ با اين‌ كه‌ مي‌رم‌ تفريح‌ در عين‌ حال‌ محزونم‌. چون‌ يك‌ سيم‌ ارتباطي‌ با اولياء خدا انسان‌ داره‌. روز جمعه‌ روزي‌ است‌ كه‌ المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌ همه‌ منتظرند آقا ولي‌ عصر ظاهر بشه‌ اونهايي‌ كه‌ بيشتر از من‌ و شما مي‌سوزه‌، بيشتر از ماها در ارتباطند. بيشتر از ماها امام‌ زمانشون‌ و موقعيت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ را مي‌فهمند اونها زياد محزون‌ مي‌شن‌.

 يك‌ كسي‌ از من‌ مي‌پرسيد دعاي‌ ندبه‌ را بايد حتما صبح‌ خوند. گفتم‌ به‌ نظر من‌ بايد بيشتر عصر خوند. كسي‌ نگفته‌، صبح‌ رسم‌ شده‌ مي‌خونند، و الا دعاي‌ ندبه‌ را عصري‌ انسان‌ بهتر حال‌ پيدا مي‌كنه‌ بخوانه‌. بخاطر اين‌ كه‌ توقع‌ داشته‌ امروز امام‌ زمانش‌ ظهور كنه‌ حالا مي‌بينه‌ ظهور نكرد متأثر مي‌شه‌. در روز جمعه‌ مخصوصا موقع‌ ظهور. اذا نودي‌ لصلاة‌ من‌ يوم‌ الجمعه‌ روز جمعه‌ تمام‌ كسب‌ و كار را ترك‌ كنيد. من‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ واقعا مردم‌ مسلمان‌ را در انحراف‌ مي‌دونم‌ اينه‌ كه‌ روز جمعه‌ دنبال‌ عياشي‌ از صبح‌ مي‌رن‌. رفتن‌ از شهر به‌ خارج‌ شهر و حتي‌ مسافرت‌ قبل‌ از ظهر جمعه‌ كراهت‌ شديد داره‌ و نحسي‌ داره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ انسان‌ بايد در وطنش‌ صبر كنه‌، عبادتش‌ را انجام‌ بده‌. كه‌ اذا نودي‌ لصلاه‌ من‌ يوم‌ الجمعه‌ وقتي‌ كه‌ اذان‌ روز جمعه‌ را صدا مي‌زنند چه‌ انسان‌ اهل‌ نماز جمعه‌ باشه‌، چه‌ نباشه‌. نمازش‌ را بخوانه‌. فسعوا الي‌ ذكر الله‌، امره‌، قويا امر مي‌كنه‌ بدويد، سعي‌ كنيد. معطل‌ نشيد به‌ سوي‌ ذكر خدا، كه‌ ذكر خدا اينجا نمازه‌. و زر البيع‌. اگر دستتون‌ مشغول‌ يك‌ معاملة‌ پر ارزشي‌ است‌ اين‌ را ترك‌ كنيد. ذالكم‌ خير لكم‌ ان‌ كنتم‌ تعملون‌. اگر بفهميد اين‌ براي‌ شما بيشتره‌، بهتره‌. وقتي‌ كه‌ قضي‌ الصلاة‌ نماز تمام‌ شد، نماز ظهر و عصرتون‌ را خونديد. فانتشروا في‌ الارض‌. حالا مي‌خواييد بريد تفريح‌ بريد. بد نيست‌، بعد از ظهر جمعه‌ انسان‌ بره‌ براي‌ گردش‌. هر كسي‌ هم‌ تفريحش‌ در يك‌ چيزيه‌، اين‌ را نگيد تفريح‌ تا مي‌گيد بريم‌ پارك‌. همه‌ پارك‌ تفريحشون‌ نيست‌. اين‌ را بدونيد هر كسي‌ مطابق‌ فكرش‌ تفريح‌ داره‌. يكي‌ تفريحش‌ اينه‌ كه‌ بره‌ خونه‌ بخوابه‌. دورة‌ هفته‌ زن‌ و بچه‌اش‌ را نديده‌، حالا روز جمعه‌ بعد از ظهر بيكاره‌ بره‌ خونه‌ تفريح‌ اينه‌. تفريح‌ يعني‌ وسيلة‌ خوشحالي‌ فراهم‌ كردن‌ خودش‌. يكي‌ مطالعه‌ است‌. يكي‌ تحقيق‌ در مطالب‌ علمي‌ است‌.

 معروفه‌ مي‌گن‌ گاهي‌ كه‌ انسان‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ كه‌ براش‌ مشكل‌ شده‌ اين‌ را نمي‌تونه‌ حل‌ و فصلش‌ كنه‌ تا اين‌ مطلب‌ براش‌ باز مي‌شه‌ مي‌گه‌ عين‌ الملكوك‌ و ابناء الملوك‌. پادشاهاها و پسرهاي‌ پادشاه‌ها كجا هستند كه‌ بيان‌ كيفي‌ كه‌ من‌ كردم‌، لذتي‌ كه‌ من‌ بردم‌ ببينند. براي‌ خود من‌ مكرر اتفاق‌ افتاده‌ يك‌ مطلبي‌ را مي‌خواستم‌ حل‌ كنم‌ گاهي‌ مي‌شده‌ دو روز دلم‌ گرفته‌ بوده‌ كه‌ چرا نمي‌تونم‌ اين‌ را حلش‌ كنم‌. تا حل‌ مي‌شده‌ حزن‌ دو روز منتقل‌ به‌ خوشحالي‌ فوق‌ العاده‌ مي‌شده‌. براي‌ شماها هم‌ اتفاق‌ افتاده‌ يك‌ مطلبي‌ را كشف‌ كنيد، يك‌ مطلبي‌ را كه‌ حتي‌ از ديگران‌ هم‌ سؤال‌ كرديد براتون‌ روشن‌ نكردند يك‌ دفعه‌ روشن‌ مي‌شه‌ يك‌ لذتي‌ انسان‌ مي‌بره‌. تفريح‌ شما اينه‌. تفريحش‌ يكي‌ اينه‌ كه‌ توي‌ آزمايشگاه‌ها باشه‌، يكي‌ تفريحش‌ تو اطاق‌ مطالعه‌ است‌، يكي‌ تفريحش‌ فرض‌ كنيد ديدن‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ و اينهاست‌ يكي‌ تفريحش‌ رفتن‌ توي‌ مجالس‌ علمه‌ كه‌ از همه‌اشون‌ بهتر اينه‌. اين‌ آدم‌ در رشد بيشتري‌ است‌ كه‌ در يك‌ مجالسي‌ كه‌ مسائل‌ علمي‌ مطرح‌ مي‌شه‌، مسائل‌ معنوي‌ مطرح‌ مي‌شه‌ همين‌ امشب‌ براي‌ من‌ بالا بودم‌ يك‌ تلفني‌ زده‌ شد يكي‌ از شخصيتها بود، حالا مي‌گفت‌ كه‌ من‌ سالها دنبال‌ يك‌ مطلب‌ روحي‌ و معنوي‌ مي‌گشتم‌ به‌ من‌ اظهار مي‌كرد كه‌ من‌ چند روز قبل‌ اين‌ مطلب‌ را در يكي‌ از كتابهاي‌ من‌ ديده‌ بود، در گتاب‌ شما ديده‌ام‌ الان‌ دو روزه‌ مثل‌، چه‌ عرض‌ كنم‌، حالا تعبيراتي‌ كه‌ اون‌ داشت‌ بمانه‌ دنبال‌ شما مي‌گردم‌ كه‌ مثلا تشكر كنه‌ و اصلا مي‌گه‌ كه‌، تعبيرش‌ اين‌ بود مي‌گفت‌ من‌ دوران‌ عمرم‌ خوشيهاي‌ زيادي‌ مي‌ديدم‌ ولي‌ خوشحالي‌ كه‌ من‌ در اين‌ يكي‌ دو روز داشتم‌ هيچ‌ وقت‌ نداشتم‌. خوب‌ يكي‌ تفريحش‌ تو مطالعه‌ است‌، شما اگر مشكلاتي‌ داشته‌ باشيد بذارنتون‌ تو بهشت‌ شايد در و ديوار بخوردتون‌. مشكلات‌ علمي‌ مخصوصا سينة‌ انسان‌ را تنگ‌ مي‌كنه‌. يكي‌ هم‌ تفريحش‌ به‌ اينه‌ كه‌ با بچه‌اش‌ بازي‌ كنه‌. بله‌ بچه‌ را ببردش‌ تو پارك‌ بچه‌ را بگذاردش‌ اون‌ بالا ليز بخوره‌ بياد پايين‌. و يا مثلا فرض‌ كنيد بذاردش‌ تو تاب‌ بادش‌ بده‌ خيلي‌ خوب‌، هر كسي‌ تفريحش‌ مطابق‌ فكر طرفه‌. افكار مختلف‌، يكي‌ افكارش‌ در گناهه‌. كه‌ اينجا جلوش‌ را خدا مي‌گيره‌ مي‌گه‌ نه‌ تو تفريح‌ ديگه‌اي‌ هم‌ نمي‌توني‌ نكن‌. نمي‌گذارند گناه‌ بكنه‌. بعضيها تفريحشون‌ در اينه‌ كه‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ حرفها  را بزنم‌ كه‌ من‌ اينها را شنيده‌ام‌. حالا بعضيهاش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ به‌ رفقا و دوستان‌ بگه‌ كه‌ زنهاتون‌ را برداريد بياريد بريم‌ يك‌ جا توي‌ باغ‌ بنشينيم‌ و زن‌ و مردها به‌ همديگر نگاه‌ كنند. در زمان‌ اون‌ ملعون‌ (قطع‌ صداي‌ نوار) كه‌ وقتي‌ يك‌ جا مهماني‌ اين‌ شخصيتهاي‌ بالا و طراز يك‌ مي‌رفتند زن‌ اين‌ آقا مي‌خواست‌ پهلوي‌ اون‌ مرد بنشينه‌ زن‌ او هم‌ پهلوي‌ او بنشينه‌ تفريحش‌ اين‌ بود.

 تفريح‌هاي‌ مختلفي‌ هست‌. سالم‌ و ناسالم‌. سالمهاش‌ را خداي‌ تعالي‌ بعد از ظهر جمعه‌ اجازه‌ داده‌ كه‌ شما داشته‌ باشيد. الا قضي‌ في‌ الصلاه‌ فانتشروا في‌ الارض‌ و اتقوا من‌ فضل‌ الله‌ و اذكر الله‌ كثيرا. خيلي‌ عجيبه‌ها. به‌ ياد خدا باشيد. تو پارك‌ هم‌ هستيد به‌ ياد خدا باشيد. تو خونة‌ اقوام‌ هم‌ مي‌ريد به‌ ياد خدا باشيد. خدا مي‌دونه‌ اين‌ ذكر خدا و ياد خدا يك‌ ترمزي‌ است‌ براي‌ انساني‌، انسان‌ را از انسانيت‌ خارج‌ نكنه‌ شيطان‌. شيطان‌ انسان‌ را از انسانيت‌ خارج‌ مي‌كنه‌. و ابتغوا من‌ فضل‌ الله‌ و اذكر الله‌ كثيرا. چون‌ مي‌دون‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ ما اگر بنا شد بريم‌ به‌ طرف‌ تفريح‌ به‌ طرف‌ تفريحات‌ ناسالم‌ مي‌ريم‌ اينجا ترمزمون‌ مي‌كنه‌. مثال‌ زدم‌ براتون‌ كه‌ انسان‌ به‌ طرف‌ شهوات‌ و به‌ طرف‌ بديها مثل‌ ماشيني‌ است‌ كه‌ تو سرازيري‌ قرار گرفته‌، ديگه‌ اينجا ترمز لازمه‌ ولي‌ نسبت‌ به‌ معنويات‌ و كمالات‌ مثل‌ ماشيني‌ است‌ كه‌ تو سر بالايي‌ قرار گرفته‌ حالا بايد گازش‌ بده‌. هلش‌ بده‌. وابتغوا من‌ فضل‌ الله‌ و اذكر الله‌ كثيرا لالهم‌ ترحمون‌ شايد به‌ شما خداي‌ تعالي‌ مهربان‌ بشه‌. شب‌ جمعه‌ برنامة‌ شب‌ جمعه‌ و روز جمعه‌ در كتابها مخصوصادر مفاتيح‌ الجنان‌ هست‌ اهل‌ گناه‌ توبه‌ كنند، اونهايي‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ هستند دعاهايي‌ در اين‌ ضمينه‌ وارد شده‌ بخوانند و روز جمعه‌ نمازهاي‌ هر يك‌ از ائمه‌ را مي‌تونند بخونن‌ مخصوصا نماز حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا كه‌ اين‌ را هم‌ خدمت‌ آقايان‌ عرض‌ كنم‌ روز جمعه‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ ولي‌ عصره‌ و همه‌ روزه‌ ساعاتش‌ تعلق‌ به‌ هر يك‌ از ائمه‌ داره‌، ساعت‌ اول‌ متعلق‌ به‌ حضرت‌ امير المؤمنينه‌. يعني‌ روز هر چه‌ هست‌ شما به‌ دوازده‌ ساعت‌ بايد تقسيمش‌ كنيد. ساعت‌ اول‌ تعلق‌ به‌ امير المؤمنين‌ داره‌، ساعت‌ دوم‌، ساعت‌ سوم‌، به‌ هر يك‌ از ائمه‌، ساعت‌ آخر روز، ساعت‌ آخر روز تعلق‌ به‌ امام‌ زمان‌ داره‌ از دو جهت‌ دست‌ امام‌ زمان‌ قويا به‌ دامن‌ پروردگاره‌ براي‌ الطافي‌ كه‌ خدا به‌ شما مي‌كنه‌ و شما هم‌ بايد قويا دستتون‌ به‌ دامن‌  حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. اون‌ ساعت‌ آخر روز را هر جايي‌ كه‌ هستيد، حتي‌ تو پارك‌ هم‌ كه‌ هستيد مشغول‌ بازي‌ هم‌ كه‌ هستيد ولو يك‌ لحظه‌ هم‌ كه‌ شده‌ يك‌ يا اللهي‌ بگيد، يك‌ يا صاحب‌ الزماني‌ بگيد، و يك‌ چند كلمه‌ از خدا و امام‌ زمان‌ حوائجتون‌ را بخواييد در حديث‌ هست‌ كه‌ يك‌ ساعت‌ در روز جمعه‌ ساعت‌ استجابت‌ دعاست‌. بعضي‌ از علما گفته‌اند و بايد هم‌ درست‌ باشه‌ اشتهادا درسته‌ كه‌ ساعت‌ آخر روز جمعه‌ است‌. ساعت‌ استجابت‌ دعاست‌. دعاي‌ ندبه‌ هم‌ مي‌تونيد اون‌ ساعت‌ بخونيد و بعضي‌ هستند تفريحشون‌، تفريح‌ با سرگرمي‌ فرق‌ مي‌كنه‌، سرگرمي‌ يعني‌ انسان‌ وقت‌ گذراني‌، ماها قاطي‌ مي‌كنيم‌ اينها را، تفريح‌ يعني‌ خوشحالي‌ به‌ وجود آوردن‌، براي‌ خودش‌ انسان‌ خرمي‌ به‌ وجود بياره‌، نشاط‌ به‌ وجود بياره‌ يك‌ تفريح‌ كار بكنه‌ پشت‌ سرش‌ و تفريح‌ بعضيها در دعا خوندن‌ و با خدا حرف‌ زدن‌ و با پروردگار راز و نياز كردنه‌ كه‌ همه‌ جورش‌ هست‌ و ساعت‌ آخر روز جمعه‌ كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ به‌ ياد خدا باشيد و از خدا حوائجتون‌ را انشاء الله‌ بخواهيد. يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ در شب‌ جمعه‌ براي‌ شيعيان‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار منظور كرده‌ زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ والسلامه‌. البته‌ كاملش‌ اوني‌ است‌ كه‌ انسان‌ برود كنار قبر حسين‌ ابن‌ علي‌ و از تمام‌ برنامه‌هاي‌ سيد الشهدا درس‌ بگيره‌ و مثل‌ اون‌ حضرت‌ پا در راه‌ اخلاص‌ و خلوص‌ در مقابل‌ ارادة‌ پروردگار بگذارد.

 ناقصش‌ همينه‌ كه‌ ما از راه‌ دور دلهامون‌ را متوجه‌ قبر مقدس‌ اون‌ حضرت‌ بكنيم‌ و عرض‌ كنيم‌ السلام‌ عليك‌ يا اباعبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌، السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌، السلام‌ علي‌ الحسين‌ و علي‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ و علي‌ اولاد الحسين‌ و علي‌ اصحاب‌ الحسين‌ الذين‌ بذلو و مهجوا دون‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌. يا ابا عبد الله‌ لقد عظمت‌ المصيبه‌ آقا ابي‌ عبد الله‌ حسين‌ مصيبت‌ شما بر ما سخت‌ و سنگينه‌. لقد عظمت‌ المصيبه‌ و جلت‌ و  عظمت‌ بمصيبتك‌ علي‌ جميع‌ اهل‌ السموات‌ فلعن‌ الله‌ امت‌ قتلتك‌ و لعن‌ الله‌ امتا ظلمتك‌، احساس‌ مي‌كنم‌ حالي‌ مي‌خواييد پيدا كنيد در عزاي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نبايد خجالت‌ بكشيد. ما اين‌ كه‌ مي‌گيم‌ چراغها را خاموش‌ كنند بخاطر اين‌ است‌ كه‌ آزاد گريه‌ كنيد و الا شخص‌ مصيبت‌ زده‌ نبايد هيچ‌ چيز مانعش‌ از گريه‌ كردن‌ بشه‌. حالا مي‌خواييد چراغها را خاموش‌ كنيد مانع‌ نداره‌، به‌ هر حال‌ ولي‌ اين‌ كار هم‌ زياد مسئله‌اي‌ نيست‌.  يا ابا عبد الله‌، لقد عظمت‌ المصيبه‌، مصيبت‌ شما بر ما سخته‌، هيچ‌ وقت‌ فراموشتون‌ نمي‌كنيم‌. ما هم‌ اقتدا كرديم‌ به‌ اون‌ امامي‌ كه‌ مي‌گه‌، يا جدا هرگز فراموش‌ نمي‌كنم‌ اون‌ ساعتي‌ كه‌ اسب‌ بي‌ صاحبت‌ در حالي‌ كه‌ صدا مي‌زد اولين‌، اولين‌ من‌ امت‌ قتلت‌ ابن‌ بنت‌ نبييها واي‌ بر امتي‌ كه‌ كشتند پسر دختر پيغمبرشون‌ را. آمد كنار خيمه‌ها، هشتاد نفر زن‌ و بچه‌ از خيمه‌ها بيرون‌ ريختند. ديدند اسب‌ سيدالشهدا آمده‌ ولي‌ آقا نيامده‌، آمدند اطراف‌ زوالجناح‌ را گرفتند، شما اگر اين‌ منظره‌ را تصور كنيد طبعا خانمهايي‌ كه‌ بزرگتر بودند اينها جلوتر آمدند بچه‌ها پشت‌ سر اينها، سكينة‌ نازدانه‌ نمي‌دانم‌ چطور خودش‌ را به‌ زو الجناح‌ رسوند؟ دست‌ به‌ گردن‌ زوالجناح‌ كرد، به‌ ياد پدر. وقتي‌ كه‌ پدرش‌ بعد از خيمه‌ها به‌ طرف‌ لشگر برود آماده‌ بود جلوي‌ زوالجناح‌ را گرفت‌. پدر ما را به‌ حرم‌ پيغمبر برمان‌ گردان‌ ما را در وسط‌ اين‌ بيابان‌ همة‌ ما را مي‌كشند، همه‌ را كشتند. حسين‌ ابن‌ علي‌ فرمود لو ترك‌ القتال‌ لتي‌. اگر ميگذاشتند ما كنار قبر جدمون‌ خارج‌ نميشديم‌ فرزندم‌. حالا آمده‌ ذوالجناح‌ را مي‌بيند ولي‌ پدرش‌ را نمي‌بيند. بيشتر از همه‌ متوجه‌ لبهاي‌ تشنة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. لذا صدا زد پدرم‌ كه‌ رفت‌ تشنه‌ بود. بگو بدانم‌ آيا به‌ او آب‌ دادند يا با لبهاي‌ تشنه‌ شهيدش‌ كردند؟

 

۱۶ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 16 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ مودة‌ الواجبه‌.

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ جملات‌ همين‌ مقدار از كلمات‌ زيارة‌ جامعه‌ عرايضي‌ عرض‌ شد و رسيديم‌ به‌ اين‌ جمله‌ كه‌ بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌. يعني‌ با ولايت‌ شما و موالات‌ شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌، اي‌ اهل‌ بيت‌ نبوت‌، اعمال‌ واجب‌ ما قبول‌ ميشه‌. و الا اگر اعمالي‌ انجام‌ داديم‌ به‌ هيچوجه‌ قبول‌ نخواهد شد. من‌ يك‌ مثالي‌ معمولا در اين‌ موارد مي‌زنم‌ چون‌ روايات‌ زيادي‌ دارد كه‌ اگر كسي‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را نداشته‌ باشد، اگر تمام‌ دورة‌ عمرش‌ شبها مشغول‌ عبادت‌ باشد، روزها روزه‌ بگيرد، هرسال‌ پياده‌ به‌ مكه‌ مشرف‌ بشود، بين‌ ركن‌ و مقام‌ كشته‌ بشود و ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را نداشته‌ باشد، خدا هيچ‌ يك‌ از اعمالش‌ را قبول‌ نميكنه‌.

 شايد اين‌ مطلب‌ سنگين‌ بياد براي‌ ما. با يك‌ مثال‌ مطلب‌ روشن‌ ميشه‌. آن‌ مثال‌ معمولا اينطور من‌ ميگم‌ كه‌ اگر يك‌ سربازي‌ كه‌ بايد تحت‌ فرمان‌ فرمانده‌ كارهايي‌ را انجام‌ بده‌، مثلا توي‌ صف‌ بايسته‌، درجا بزنه‌، كارهايي‌ كه‌ در ارتش‌ معمولا براي‌ آماده‌ شدن‌ جبهه‌هاي‌ جنگ‌ انجام‌ مي‌دهند، اگر سربازي‌ سر صف‌ اين‌ كارها را نميكنه‌. اما توي‌ اطاق‌ تنها، شب‌ تا صبح‌ قدم‌ پيش‌، در جا ميزنه‌ براي‌ خودش‌ همة‌ برنامه‌ها را انجام‌ ميده‌. تا صبح‌ هم‌ نمي‌خوابه‌. روزها هم‌ باز در اطاق‌ را مي‌بنده‌ مشغول‌ اين‌ كارهاست‌. ولي‌ سر صف‌ تحت‌ فرمان‌ فرمانده‌ كاري‌ نميكنه‌. اين‌ را اگر نگيرندش‌ ببرندش‌ ديوانه‌ خانه‌، اعمالش‌ را قبول‌ نمي‌كنند. نميگن‌ تو سرباز خوبي‌ هستي‌. خداي‌ تعالي‌ حكم‌ و حكومت‌ و فرمان‌ مال‌ خداست‌. ان‌ الحكم‌ الا لله‌. تمام‌ فرمان‌ مال‌ خداست‌. اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ و اولي‌ الامر منكم‌. بعد هم‌ پيغمبر اكرم‌ واسطة‌ انتقال‌ فرمانه‌ و بعد هم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. شما همون‌ مقداري‌ كه‌ اينها اين‌ فرماندهان‌، از اعمال‌ او دستور دادند، طبق‌ دستور عمل‌ كن‌. ديگه‌ از كارهاي‌ زيادي‌ صرفنظر كن‌. اعمالت‌ قبول‌ ميشه‌. خدا اگر از كسي‌ راضي‌ شد، يعني‌ در اعتقادات‌ كسي‌ اگر از كسي‌ راضي‌ شد، زياد از او عمل‌ نمي‌خواد. چون‌ دين‌ و معارف‌ سه‌ بخش‌ داره‌. يك‌ بخشش‌ مربوط‌ به‌ اعتقاداته‌ كه‌ اين‌ مهمه‌. اول‌ اعتقادات‌. اعتقاد به‌ خداي‌ واحد، اعتقاد به‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌، اعتقاد به‌ امامت‌ ائمة‌ دوازده‌ گانه‌ و اعتقاد به‌ معاد. با همة‌ شرح‌ و تفصيلي‌ كه‌ در كتب‌ اعتقادي‌ نوشته‌اند.

 بخش‌ دوم‌ از معارف‌ مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌ و تربيت‌ روح‌ و رسيدن‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ و خليفة‌ اللهي‌. بخش‌ سوم‌ دين‌ مربوط‌ به‌ احكامه‌ كه‌ دستوراتي‌ را انسان‌ عمل‌ بكنه‌ و وظايفش‌ را انجام‌ بده‌. اگر انسان‌ اعتقاداتش‌ خراب‌ بود، از همان‌ وقتي‌ كه‌ از دنيا ميره‌ جهنمش‌ شروع‌ ميشه‌ تا ابد. كه‌ القبر اما روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌ او حفرة‌ من‌ حفر النيران‌. اين‌ شخصي‌ كه‌ مرده‌ و اعتقاداتش‌ درست‌ نيست‌، حالا دربارة‌ ذات‌ اقدس‌ پروردگار اعتقادش‌ خراب‌ باشه‌ كه‌ لشرك‌ لظلم‌ عظيم‌ يا دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ اعتقاد نداشته‌ باشه‌ يا دربارة‌ ائمه‌. فرقي‌ نميكنه‌. يا در خصوص‌ معاد. اعتقادات‌ اگر درست‌ نبود اين‌ جهنمش‌ از همان‌ لحظة‌ مردن‌ شروع‌ ميشه‌. به‌ يك‌ غير مسلمان‌ غير معتقد به‌ خدا بعد از مردن‌ در خواب‌ ديدندش‌. بهش‌ گفتند تو وقتي‌ كه‌ از روي‌ پشت‌ بام‌ افتادي‌ و مردي‌ در عالم‌ برزخ‌ بهت‌ چه‌ گذشت‌؟ گفت‌ از همان‌ پشت‌ بام‌ كه‌ افتادم‌ مثل‌ اينكه‌ افتادم‌ توي‌ جهنم‌. ديگه‌ ما برزخ‌ و قبر و اين‌ حرفها را ديگه‌ نفهميديم‌.

 گاهي‌ اينطوريه‌ كه‌ حفرة‌ من‌ حفر النيران‌. روايات‌ هم‌ دارد. اما اگر انسان‌ اعتقاداتش‌ درست‌ باشه‌. از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا تزكية‌ نفس‌ كرده‌ يا نكرده‌. اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشد اين‌ را بدونيد نمي‌تونه‌ وارد بهشت‌ بشه‌. ممكنه‌ توي‌ جهنم‌ هم‌ نيفته‌ اما توي‌ بهشت‌ هم‌ نميتونه‌ وارد بشه‌. بخاطر اينكه‌ بهشت‌ جاي‌ دعوا و حرص‌ و طمع‌ و مردم‌ آزاري‌ نيست‌. اعتقادات‌ درست‌. تو به‌ خداي‌ واحد معتقدي‌. بسيار خوب‌. اعتقاد به‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ داري‌. بسيار خوب‌. اعتقاد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ داري‌. خوب‌. اما خيلي‌ طماعي‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ كه‌ بري‌ مايلي‌ ديوار خانه‌ات‌ را يك‌ چند متر آنطرفتر بگذاري‌ از زمين‌ ديگري‌ ملحق‌ كني‌ به‌ زمينت‌. دعوا شروع‌ ميشه‌. آنجا هم‌ باز همين‌ دادگستري‌ و همين‌ شهرباني‌ و همين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ و همين‌ گرفتاريها هست‌. اگر يك‌ سر سوزن‌ از صفات‌ حيواني‌ يا صفات‌ رذيله‌ و صفات‌ شيطاني‌ در وجود كسي‌ باشد، اين‌ را توي‌ بهشت‌ راهش‌ نمي‌دهند. پس‌ چطور ميشه‌؟ آنطوري‌ كه‌ من‌ انشاء الله‌ يك‌ شب‌ ديگه‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ شفاعت‌ صحبت‌ كنم‌ و يك‌ اشاره‌اي‌ الان‌ مي‌كنم‌. اينهايي‌ كه‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌، شيعة‌، يعني‌ اسما شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامند و معتقد به‌ دوازده‌ امامند و امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ دارند. ولي‌ صفات‌ رذيله‌ در وجودشون‌ هست‌. تكبر، خودخواهي‌، ضعف‌ و بسياري‌ از صفات‌ رذيله‌ درشون‌ هست‌. اينها را در روز قيامت‌ يعني‌ وقتي‌ مردند اينطوري‌ كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ بيهوش‌ ميشه‌، يك‌ خواب‌ عميقي‌، هيچي‌ نمي‌فهمند. يك‌ دفعه‌ چشمها را باز مي‌كنند قيامته‌. در روز قيامت‌ حتما پشت‌ در بهشت‌ معطلشون‌ مي‌كننند تا تزكية‌ نفس‌ كنند تا درست‌ بشوند بروند توي‌ بهشت‌.

 ايني‌ كه‌ در قيامت‌ ميگن‌ روز قيامت‌ پنجاه‌ هزار سال‌ طول‌ ميكشه‌، خوب‌ اگر يك‌ عده‌ مسلمانها، شيعيان‌، معتقدين‌ خوب‌ اينها مي‌روند توي‌ بهشت‌. فريق‌ في‌ الجنه‌ و فريق‌ في‌ السعير. ديگه‌ معطلي‌ نداره‌. معطلي‌ مال‌ اينهاست‌ كه‌ اعتقادات‌ درست‌ ولي‌ نبايد هم‌ توي‌ بهشت‌ بروند. توي‌ جهنم‌ هم‌ نبايد بروند چون‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌. اينجا بايد بنشينند زحمتي‌ كه‌ در دنيا ممكن‌ بوده‌ در ظرف‌ چند سال‌ انسان‌ انجام‌ بده‌، تمام‌ مدت‌ حداكثر مدت‌ تزكية‌ نفس‌ را دوازده‌ سال‌ بعضي‌ از بزرگان‌ تعيين‌ كرده‌اند كه‌ زودتر هم‌ گاهي‌ ممكنه‌ انجام‌ بشه‌. اين‌ مدت‌ را آنجا معطلي‌ داره‌. پنجاه‌ هزار سال‌. نه‌ اينكه‌ از اول‌ پنجاه‌ هزار سال‌ تا آخر همه‌ بايد اين‌ گرفتاري‌ را داشته‌ باشند. اما بالاخره‌ طول‌ ميكشه‌. طول‌ ميكشه‌. آنهم‌ كجا؟ مي‌دونيد قيامت‌ يعني‌ چه‌؟ قيامت‌ اسامي‌ مختلفي‌ داره‌. اجمالا و خلاصه‌ عرض‌ ميكنم‌ كه‌ قيامت‌ آن‌ جائي‌ است‌ كه‌ نه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ پيدا ميشه‌، حرارت‌ در نهايت‌ درجة‌ شدت‌ و همين‌ كرة‌ زمين‌، قيامت‌ در همين‌ كرة‌ زمين‌ تشكيل‌ ميشه‌ اين‌ را بدونيد. بهشت‌ و جهنم‌ خارج‌ از كرة‌ زمينه‌ ولي‌ قيامت‌ در كرة‌ زمين‌ تشكيل‌ ميشه‌. اين‌ درياهايي‌ كه‌ هست‌ اينها خشك‌ ميشه‌. اينها صريح‌ قرآنه‌. كوهها خورد ميشه‌. ميريزه‌ توي‌ اين‌ حفره‌هاي‌ زمين‌. زمين‌ را خدا صاف‌ و مسطحش‌ ميكنه‌ براي‌ اينكه‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا قيامت‌ هر چه‌ انسان‌ بوده‌ بايد بيايند روي‌ اين‌ زمين‌ بايستند. تمام‌ آبها خشك‌ ميشه‌ و تمام‌ كوهها خورد ميشه‌. همه‌ بايد بايستند. اينجا جائي‌ است‌ كه‌ تا تزكية‌ نفس‌ نكني‌، راهت‌ نميدهند توي‌ بهشت‌. يا توي‌ جهنم‌ برو يا اينجا خودت‌ را درست‌ كن‌ برو توي‌ بهشت‌. با اين‌ صفات‌ رذيله‌ نمي‌توني‌ وارد بهشت‌ بشي‌. رات‌ نمي‌دهند. اين‌ را من‌ در يك‌ جا گفتم‌. يك‌ نفر گفت‌ نه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميره‌ توي‌ بهشت‌. اتفاقا خودش‌ واسطه‌ گري‌ مي‌كرد براي‌ فروختن‌ خانه‌ و اينها. گفتم‌ كه‌ آنجا هم‌ بالاخره‌ يك‌ بنگاه‌ معاملاتي‌ باز ميشه‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خونة‌ فرض‌ كنيد ده‌ ميليوني‌ را بيست‌ ميليون‌، تا مشتري‌ بياد برسه‌ به‌ ده‌ ميليون‌، كلي‌ عرق‌ بريه‌ و گرفتاري‌ و امثال‌ اينها. يا جنس‌ تقلبي‌ به‌ دست‌ افراد بديد. چون‌ انسان‌ همين‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد. اين‌ حرفها نيست‌. چون‌ انسان‌ همين‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد. انسان‌ عوض‌ نميشه‌ و الا خدا توي‌ جهنم‌ نمي‌بردش‌. شما هر چه‌ توي‌ اين‌ دنيا بتونيد از نظر عقائد و از نظر روحيات‌ بسازيد، به‌ صرفتون‌. من‌ دارم‌ اينجا عرض‌ مي‌كنم‌. خدايا شاهدي‌ كه‌ من‌ گفتم‌. اگر پاتون‌ را بگذاريد در آنطرف‌ اين‌ زندگي‌ دنيا، از نظر عقائد كه‌ خيلي‌ گرفتاريد اگر خداي‌ نكرده‌ درست‌ نباشه‌.

 اين‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ سلام‌ خدا بر او باد، اين‌ بسيار امامزادة‌ معتبري‌ است‌ در ايران‌ مي‌بينيد بعد از حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و شايد يكي‌ دو تا و چند تا امامزاده‌ است‌ كه‌ مردم‌ بيشتر از همه‌ به‌ زيارتش‌ مي‌روند اولا سيد حسني‌ است‌، ثانيا سه‌ پشت‌ با امام‌ فاصله‌ داره‌. همين‌ امامزاده‌ حمزه‌اي‌ كه‌ آنجا دفنه‌، اين‌ بدون‌ واسطه‌ با امام‌ باصطلاح‌ ميرسه‌. اما چرا حضرت‌ عبد العظيم‌ اينقدر محترمه‌ كه‌ من‌ زار عبد العظيم‌ بري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. امام‌ دربارة‌ او اين‌ جمله‌ را مي‌فرمايد. بعلت‌ اينكه‌ اين‌ آقا مثل‌ ماها نبود مواظب‌ عقائدش‌ نباشه‌. در حالاتش‌ نوشتند. خدمت‌ امام‌ هادي‌ مي‌آمد. آقا شما گوش‌ بديد. خودش‌ از علماست‌. از علماي‌ بسيار بزرگه‌. شما شرح‌ حالات‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ را برداريد نگاه‌ كنيد، دانشمنده‌. اما ميترسه‌ يك‌ لغزشي‌ داشته‌ باشه‌. آقا خواهش‌ ميكنم‌ عقائد من‌ را گوش‌ بديد ببينيد من‌ انحرافي‌ نداشته‌ باشم‌. مي‌آمد مي‌نشست‌ عقايدش‌ را مي‌گفت‌. چون‌ مسئلة‌ اعتقادات‌ خيلي‌ مهمه‌ و حضرت‌ آنوقت‌ تأييد مي‌فرمودند. ما هيچوقت‌ شده‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ بكنيم‌؟ پيش‌ يكي‌ از علمائي‌ كه‌ مورد اعتقادمونه‌، قبولشون‌ داريم‌، صوفي‌ مسلك‌ نباشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ وهابي‌ مسلك‌ نباشه‌، خودش‌ منحرف‌ نباشه‌، چون‌ اگر انسان‌ چيزي‌ را كه‌ بخواد بكشه‌ با ترازويي‌ ميكشه‌ كه‌ خودش‌ دقيق‌ باشه‌. راه‌ و روش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را گرفته‌ باشه‌، عقايد خودش‌ بالاخره‌ درست‌ باشه‌. بريم‌ خدمتش‌ بايستيم‌ آقا عقايد ما را گوش‌ بده‌ ببين‌ درست‌ است‌ يا درست‌ نيست‌. حضرت‌ عبد العظيم‌ اين‌ كارها را مي‌كرد. و لذا امام‌ مي‌فرمايد من‌ زار عبد العظيم‌ بري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. و آنقدر فضائل‌ دربارة‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ گفته‌اند.

 چون‌ اگر يك‌ سر سوزن‌ چه‌ در عمل‌ و چه‌ در عقيده‌ كه‌ بالاخص‌ در عقيده‌ انحراف‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ مثال‌ بزنم‌ تا خوب‌ متوجه‌ بشيد. پشت‌ فرمان‌ ماشين‌ نشستيد ديگه‌. توي‌ اتوبان‌، جاده‌ مستقيم‌، يك‌ ميليمتر فرمان‌ را طرف‌ راست‌ بگيريد بريد. كجا ميريد؟ ميريد توي‌ دره‌. طرف‌ چپ‌ بگيريد بريد. مي‌ريد اينطرف‌. از راه‌ منحرف‌ ميشيد. يك‌ سر سوزن‌، اينكه‌ ميگند صراط‌ مستقيم‌ باريكتر از مو و تيزتر از شمشيره‌، معناش‌ اينه‌. شما پهلوي‌ اين‌ راننده‌ نشستيد هيچ‌ نمي‌فهميد كه‌ اين‌ دستش‌ را نيم‌ ميليمتر طرف‌ چپ‌ يا طرف‌ راست‌ گردوند. اما يك‌ وقت‌ مي‌بينيد افتاد توي‌ دره‌. آقا چي‌ شد؟ بعله‌ من‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ كردم‌. غير مرئيه‌ حتي‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ عقيدة‌ كوچك‌، توي‌ دانشگاه‌، استاد دانشگاه‌، نه‌، پاي‌ يك‌ منبر ايني‌ كه‌ ميگه‌ الذين‌ يستمعون‌ القول‌ و يتبعون‌ احسنه‌، اولئك‌ هداهم‌ الله‌ و اولئك‌ هم‌ اولو الالباب‌ معناش‌ اينه‌. پاي‌ منبر نشستي‌، يك‌ جمله‌ بهت‌ القا ميشه‌، كج‌ ميشي‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در همين‌ تهران‌ در آنوقتهايي‌ كه‌ منبر مي‌رفتم‌، جوان‌ بودم‌. در روز منبر دربارة‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. يك‌ آقايي‌، نمي‌خوام‌ اسمش‌ را ببرم‌، اكثر شماها اسمش‌ را شنيديد. عمامه‌ بزرگ‌، ريش‌ بلند، از پاي‌ منبر بلند شد گفت‌ اين‌ روايتها درست‌ نيست‌. در كتابش‌ هم‌ برداشته‌ بود نوشته‌ بود كه‌ يك‌ وقت‌ يك‌ گدايي‌ آمد در خانة‌ من‌ گفت‌ يا ابو الفضل‌. گفتم‌ ابوالفضل‌ كربلا مرد و هزار و چند صد سال‌ از مردن‌ او گذشت‌. او صداي‌ تو را نمي‌شنوه‌. ببينيد گاهي‌ ميشه‌ من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ استاد دانشگاه‌، يا هر كتابي‌ كه‌ به‌ دستتون‌ رسيد خونديد فورا تحت‌ تأثير قرار بگيريد. يك‌ روحاني‌ ممكنه‌ اينطوري‌ باشه‌. بدانيد صراط‌ مستقيم‌ در عقائد در تزكية‌ نفس‌، در عمل‌، اول‌ خداست‌. ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. دوم‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ كه‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. سوم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ يا در آن‌ روايت‌، در قرائته‌ اشكال‌ نداره‌. يك‌ روز عمر بن‌ خطاب‌ آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ آقا شما اينهمه‌ از علي‌ تعريف‌ مي‌كنيد، چرا خدا اسمش‌ را توي‌ قرآن‌ نبرده‌؟ حضرت‌ فرمود يا اعرابي‌، اعرابي‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ افراد بي‌ سواد از عربها، الاعراب‌ اشد كفرا و نفاقا، مثلا بياباني‌، اي‌ اعرابي‌، عما قرأت‌ قول‌ الله‌ تبارك‌ و تعالي‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. نخوندي‌ اين‌ كلام‌ را در قرآن‌ را كه‌ خدا ميگه‌ راه‌ علي‌ مستقيمه‌. ميگيد پس‌ چرا ماها نديديم‌. شماها هم‌ ديديد. يك‌ جور ديگه‌ مي‌خونيد. صراط‌ عليّ مي‌خونيد. اين‌ در قرائته‌ هيچ‌ مربوط‌ به‌ تحريف‌ هم‌ نيست‌. من‌ در كتابهام‌ اثبات‌ كردم‌ كه‌ قرآن‌ تحريف‌ نشده‌. اين‌ مربوط‌ به‌ قرائته‌. قرائت‌ اينجوريش‌ كردند. صراط‌ عليّش‌ كردند كه‌ علي‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ اسمش‌ توي‌ قرآن‌ نياد. باشه‌ ما احتياجي‌ يعني‌ علي‌ هم‌ احتياجي‌ به‌ صراحت‌ اسمش‌ در قرآن‌ نداره‌. چون‌ الكنايه‌ ابلق‌ من‌ التصريح‌. اين‌ را شما بدونيد اين‌ معناي‌ الكنايه‌ ابلق‌ من‌ التصريح‌ اين‌ است‌ كه‌ از در مثلا يك‌ نفر وارد ميشه‌، يك‌ دانشمند بسيار پاك‌، بزرگوار، شما يك‌ وقت‌ اسمش‌ را مي‌بريد ميگيد علي‌ آمد. مردم‌ نگاه‌ مي‌كنند مي‌بينند علي‌ نامي‌ آمد. اما اگر مثلا گفتيد كه‌ دانشمند، متخصص‌ علوم‌ اسلامي‌، كسي‌ كه‌ بسيار پاكه‌، كسي‌ كه‌ تمام‌ علوم‌ را داره‌ آمد، اسمش‌ را هم‌ نبرديد. كدام‌ يكي‌ از اينها بهتره‌؟

 خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ اينطور وارد شده‌ راجع‌ بن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌. همين‌ يك‌ آيه‌ خدا ميدونه‌ آنچنان‌ ارزش‌ داره‌ در فضيلت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صرفنظر از سيصد آيه‌اي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ دربارة‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ كردند همين‌ يك‌ آيه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ در كنارش‌ يك‌ آية‌ ديگر هست‌. عاصف‌ بن‌ برخيا در محضر حضرت‌ سليمانه‌. سليمان‌ ميگه‌ من‌ يعطي‌ بعرشها. كيه‌ كه‌ عرش‌ بلقيس‌، آن‌ تخت‌ بلقيس‌ كه‌ ولها عرش‌ عظيم‌، براي‌ من‌ بياره‌؟ قال‌ الذي‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌. يك‌ كسي‌ آنجا نتشسته‌ بود بنام‌ آصف‌ بن‌ برخيا كه‌ در نزد او برخي‌ از علم‌ كتاب‌ بود. گفت‌ من‌ با يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ مي‌آورم‌ و آوردد. بخاطر بعضي‌ از علم‌ كتاب‌. از امام‌ صادق‌ سؤال‌ شد كه‌ عاصف‌ بن‌ برخيا از علم‌ كتابي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داشت‌ چقدر بهره‌ برده‌ بود؟ حضرت‌ فرمود به‌ اندازة‌ بال‌ مگسي‌ كه‌ در اقيانوس‌ بينهايت‌ بخوره‌، همان‌ اندازه‌ استفاده‌ كرده‌ بود. ببينيد علي‌ چيه‌؟ حالا بگند علي‌ بن‌ ابيطالب‌، اسم‌ ببرند. اما اينطوري‌ وقتي‌ خدا بعضي‌ از علما ميگن‌ سه‌ هزار آيه‌ در قرآن‌ مجيد دربارة‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر و بخصوص‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ يكي‌ از علماي‌ شهر ما اين‌ را برداشته‌ نوشته‌، تا هزار و پانصد آيه‌ را من‌ ديدم‌ كه‌ جمع‌ آوري‌ كرده‌ بود. مشغول‌ نوشتن‌ بود. از نظر باصطلاح‌ قلم‌ مي‌آمد گاهي‌ پيش‌ من‌ اينها را نشان‌ ميداد. ميگفت‌ من‌ سه‌ هزار آيه‌ جمع‌ مي‌كنم‌. نه‌. سيصد آيه‌ را اهل‌ سنت‌ نقل‌ مي‌كنند. من‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما يادمه‌ كه‌ اينها را نوشتم‌. اهل‌ سنت‌ نوشتند. يكيش‌ اينه‌. حالا اسم‌ نبرند. ولي‌ در عين‌ حال‌ اين‌ هم‌ اشكالي‌ نداره‌ چون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. راه‌ علي‌ مستقيمه‌. ميزان‌ اعماله‌، اگر از اين‌ راه‌ انسان‌ در اعتقاداتش‌، در اعمالش‌، در عقايدش‌ منحرف‌ بشه‌، ولو كوچكترين‌ انحراف‌ باشه‌، يقينا توي‌ دره‌ سقوط‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ اعتقادات‌ خيلي‌ مهمه‌. اعتقاداتتون‌ را خيلي‌ مواظب‌ باشيد. دست‌ هر كسي‌ نسپريد. به‌ هر كتابي‌ نسپريد. به‌ هر شخصي‌، همينقدر خوشتون‌ آمد به‌ او اعتماد نكنيد. خيلي‌ مسئلة‌ عقايد مهمه‌. فقط‌ و فقط‌ قرآن‌، روايات‌ و كسي‌ كه‌ مذاقش‌ اين‌ باشه‌. البته‌ قرآن‌ و روايات‌ را براي‌ همه‌ قرار ندادند. براي‌ مجتهيدني‌ كه‌ مزاقش‌ مذاق‌ علامة‌ حلي‌ باشه‌، مذاقش‌ مذاق‌ علامة‌ مجلسي‌ باشه‌. مذاقش‌ مذاق‌ سيد بحر العلوم‌ باشه‌، مذاقش‌ مذاق‌ سيد ابن‌ طاووس‌ باشه‌ علماي‌ زمان‌ ما مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و خلاصه‌ علمايي‌ كه‌ بحمد الله‌ بطور وفور در خدمتشون‌ بوديم‌ و از محضرشون‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌. كوچكترين‌ انحرافي‌ در عقايدمون‌ پيدا بشه‌. بهرحال‌ در عقايد بايد خيلي‌ مواظب‌ بود. بعد نوبة‌ تزكية‌ نفس‌ ميرسه‌. تزكية‌ نفس‌ هم‌ همانطوري‌ كه‌ من‌ مكرر عرض‌ كردم‌ و اين‌ روزها زياد به‌ من‌ ميگند راجع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ شما چرا صحبت‌ نمي‌كنيد؟ به‌ دو علت‌ من‌ در اين‌ ده‌ روز دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ نمي‌كنم‌. يكي‌ اينكه‌ اكثر رفقايي‌ كه‌ در جلسه‌ هستند، دوستاني‌ هستند كه‌ خودشون‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند. و بعد هم‌ من‌ در سال‌ گذشته‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ كردم‌. ولي‌ اينجا پيش‌ آمده‌ بايد عرض‌ كنم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ غير از تزكية‌ عمله‌. شما فكر نكنيد كه‌ اگر واجباتتون‌ را انجام‌ داديد و محرمات‌ را ترك‌ كرديد و يا حتي‌ مكروهات‌ را ترك‌ كرديد و مستحبات‌ را انجام‌ داديد، تزكية‌ نفس‌ كرديد. نه‌. چون‌ اينها اعمال‌ شماست‌. اعمال‌ شما ممكنه‌ قلبتون‌ پاك‌ نباشه‌ ولي‌ اعمالتون‌ پاك‌ باشه‌. ببينيد يك‌ كوزه‌، سابقها كوزه‌هايي‌ بود كه‌ از گل‌ درست‌ مي‌كردند. الان‌ هم‌ گاهي‌ هست‌. چون‌ يخ‌ نبود و يخچال‌ نبود و اينها نبود مي‌خواستند آب‌ خنك‌تري‌ بخورند، يك‌ كوزه‌هايي‌ بود. اين‌ كوزه‌ها از توش‌ آب‌ بيرون‌ مي‌آمد. يعني‌ نمي‌ مي‌داد. اين‌ نم‌ خودش‌ مؤثر بود. كنار باد مي‌گذاشتند، باد به‌ اين‌ نم‌ مي‌خورد سرد مي‌كرد، طبعا آب‌ كوزه‌ را هم‌ سرد مي‌كرد. اين‌ كوزه‌ها توش‌ هرچيزي‌ مي‌شد بكنند. هم‌ سركه‌ ممكن‌ بود بكنند، هم‌ شربت‌ ممكن‌ بود توش‌ بكنند، اگر توي‌ اين‌ كوزه‌ كسي‌ آب‌ بكنه‌ و ديوارة‌ بيرونش‌ را شربت‌ بماله‌، بگه‌ كه‌ بعله‌ نه‌ الحمد لله‌ ما شربت‌ داريم‌. ميشه‌؟ در كوزه‌ همان‌ تراود كه‌ در اوست‌. شما اين‌ را بدونيد آنچه‌ در دل‌ داريد، در عملتون‌ ظاهر ميشه‌. نه‌ آنچه‌ در عمل‌ داريد در دلتون‌ اثر بگذاره‌. آنقدر افراد هستند كه‌ عبادتها مي‌كنند.

 من‌ يك‌ وقت‌ در مسجد الحرام‌ بودم‌. در مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌. خلوت‌ بود. چون‌ عمره‌ رفته‌ بودم‌. يك‌ جواني‌ را ديدم‌ گريه‌ ميكنه‌، حال‌ عبادت‌ عجيبي‌ داره‌. اما دست‌ بسته‌ نماز ميخونه‌. باهاش‌ نشستم‌ يك‌ مقداري‌ صحبت‌ كردم‌. گفتم‌ حيفه‌ اين‌ جوان‌ با اين‌ خوبي‌، با اين‌ عبادات‌، اين‌ در راه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نباشه‌. ديدم‌ ايشان‌ صوفيه‌ و از سلسلة‌ قادريه‌ است‌. به‌ من‌ هم‌ خيلي‌ محبت‌ كرد. در عرفان‌ ما يك‌ مقداري‌ حرفهايي‌ بلد بوديم‌ باهاش‌ زديم‌ و ما را برد به‌ منزل‌. در آنجا اصرار داشت‌ كه‌ تو خيلي‌ خوبي‌. بيا شيخ‌ ما در ايران‌ بشو كه‌ اين‌ مسلك‌ قادريه‌ را آنجا پياده‌ كن‌. حالا ما داشتيم‌ او را هدايت‌ مي‌كرديم‌ و او مي‌خواست‌ ما را هدايت‌ كنه‌ بهرحال‌. و هرچي‌ كردم‌ نرود ميخ‌ آهنين‌ بر سنگ‌. نشد.

 گاهي‌ ميشه‌ كه‌ ببينيد عبادت‌ زياده‌، اما يك‌ انحراف‌ كوچك‌، يك‌ انحراف‌. من‌ اگر بخوام‌ قضايا بگم‌، روايت‌ بگم‌ در اين‌ زمينه‌ خيلي‌ زياد داريم‌ كه‌ واقعا الان‌ هر چي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌گذره‌ از قضايا و روايات‌ و آيات‌ قرآن‌، دلم‌ مي‌خواد همه‌ را باصطلاح‌ نديده‌ بگيرم‌ و مطلبم‌ را عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ مثل‌ دو دو تا چهارتاست‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ غير از تزكية‌ عمله‌. اگر تزكية‌ نفس‌ كردي‌ عملت‌ تزكيه‌ ميشه‌. يعني‌ اگر در يك‌ مجلسي‌ بوديم‌. جمعي‌ بودند. جمعي‌ از علما هم‌ بودند. بحثي‌ شد. يك‌ كسي‌ از آقايون‌ گفت‌ اگر گناه‌ آزاد بشه‌، گناه‌ آزاد باشه‌، چه‌ گناهي‌ را انتخاب‌ مي‌كنيد؟ يكي‌ از اين‌ آقايون‌ گفت‌ من‌ غيبت‌ كردن‌ را انتخاب‌ مي‌كنم‌. من‌ از استادي‌ كه‌ من‌ آنوقت‌ سنم‌ كم‌ بود. استادي‌ بود در خدمتش‌ بودم‌. پرسيدم‌ چرا اينهمه‌ گناهان‌ لذتبخش‌ نفساني‌ هست‌. چرا اين‌ غيبت‌ كردن‌ را انتخاب‌ كرد؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ عقده‌ايه‌. اين‌ يك‌ آدمي‌ است‌ كه‌ از مردم‌ سر خورده‌. همه‌ اذيتش‌ كردند. ببينيد روحش‌ سالم‌ نيست‌. عمل‌ مربوط‌ به‌ روحه‌. شما اگر نماز نمي‌خونيد بخاطر اين‌ است‌ كه‌ آن‌ ايمان‌ واقعي‌ را نداري‌. اگر معصيت‌ ميكني‌ بخاطر اينه‌ كه‌ خدا را نمي‌بيني‌، يعني‌ علمت‌ خوب‌ نيست‌، اعتقادت‌ خوب‌ نيست‌، روحت‌ سالم‌ نيست‌. و الاّ يكي‌ از صفات‌ بسيار مهم‌ روح‌ ايمان‌ به‌ خداست‌. خوب‌ اگر انسان‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، مگر ميشه‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا انبياء گذشته‌ اينها نوشته‌اند درباره‌اشون‌ كه‌ چرا اينها معصوم‌ بودند؟ علت‌ عصمت‌ انبياء چيه‌؟ اينطور مثال‌ مي‌زنند. آنها خودشون‌ را در محضر پروردگار مي‌ديدند. و كسي‌ كه‌ خودش‌ را در محضر پروردگار بينه‌ محاله‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌. پس‌ گناه‌ كردن‌ متكي‌ به‌ ايمانه‌ و متكي‌ به‌ آن‌ ايماني‌ است‌ كه‌ انسان‌ در دل‌ داره‌.

 بنابراين‌ پس‌ تزكية‌ نفس‌ لازمه‌. اگر تزكيه‌ نكرديد، خدا توي‌ جهنم‌، اگر اعتقاداتتون‌ خوب‌ بود، توي‌ جهنمتون‌ نمي‌بره‌. ولي‌ توي‌ بهشت‌ هم‌ راهتون‌ نميده‌. كجا پس‌؟ خدا كه‌ دو تا جا بيشتر نداره‌. اينجوري‌ ميگن‌. كجا پس‌ نگه‌ مي‌داره‌. آنقدر پشت‌ در بهشت‌ نگرتون‌ ميداره‌ تا پاك‌ بشيد. اگر باور مي‌كنيد قيامت‌ و بهشت‌ را همينجا تزكيه‌ كنيد. بخاطر اينكه‌ آنجا خيلي‌ سخته‌. من‌ روايات‌ عجيبي‌ ديدم‌. يكي‌ از آن‌ روايات‌ اينه‌ كه‌ قيامت‌ آنقدر سخته‌ كه‌ مردم‌ ميگند خدايا ما را از اينجا نجات‌ بده‌ ولو الي‌ النار. ولو اينه‌ ما را ببري‌ توي‌ جهنم‌. اينطوريه‌. مرگ‌ را خدا برداشته‌. يعني‌ خدا اراده‌ كرده‌ نميره‌ هيچكس‌. اما تشنگي‌ كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌، حرارت‌ كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌، فشارهايي‌ كه‌ مي‌آد كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌. آنجا ميگن‌ آقا تو اين‌ صفات‌ رذيله‌ات‌ را بريز دور. بايد انسان‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بنشينه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. مكتب‌ بره‌، درس‌ بخونه‌، نمي‌دونم‌ توبه‌ بكنه‌، استقامتش‌ را بايد همينجا همين‌ كارها را بكنيد. پس‌ بيائيم‌ توي‌ همين‌ دنيا اين‌ كارها را بكنيم‌. حالا چه‌ جوري‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌؟ چون‌ اين‌ را بدونيد پاي‌ منبرها، پاي‌ منبر خود من‌ شما نمي‌تونيد تزكية‌ نفس‌ كنيد. چون‌ اكثر اين‌ منابر و مجالس‌ تعهد تويش‌ نيست‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌. اينه‌. كدوم‌ يك‌ از شما متعهديد كه‌ هر چه‌ من‌ ميگم‌ از امشب‌ عمل‌ كنيد؟ هيچكدام‌؟ چرا متعهد باشيم‌، آزاد خدا خلقمون‌ كرده‌ چرا متعهد باشيم‌؟ شما را خدا آزاد خلق‌ نكرده‌، همه‌ جا متعهديد. سوار اتوبوس‌ ميشيد يك‌ رانندة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود شايد هم‌ بي‌ نماز نشسته‌ پشت‌ فرمون‌. متعهديد تحت‌ فرمان‌ اين‌ راننده‌ باشيد. هر جائي‌ پيادتون‌ ميكنه‌ پياده‌ بشيد. هر جائي‌ سوارتون‌ ميكنه‌ سوار بشيد. اگر تند ميره‌ چيزي‌ نگيد. اگر حتي‌ موسيقي‌اش‌ را باز ميكنه‌ بگيد بسيار خوب‌. متعهديد ديگه‌. از اين‌ بالاتر. شما يك‌ كسالتي‌ پيدا كنيد، يك‌ طبيب‌ حاذقي‌ آمده‌ ميگه‌ آقا شما بايد عمل‌ بشيد. خوب‌ زودتر. اين‌ ورقه‌ را امضا كن‌. ورقه‌ را مي‌خوني‌ مي‌بيني‌ نوشته‌ اگر مردي‌ به‌ گردن‌ خودت‌. تو من‌ را بيهوش‌ ميكني‌، تو مرا به‌ اطاق‌ عمل‌ مي‌بري‌، تو من‌ را با چاقو پاره‌ ميكني‌ شكمم‌ را. مردم‌ به‌ گردن‌ خودم‌!؟ مي‌خواي‌. نمي‌خواي‌ عمل‌ نمي‌كنم‌. تحت‌ فرمان‌ من‌ صددرصد بسيار خوب‌. امضا مي‌كنم‌. بعد هم‌ مي‌آئي‌ خونه‌. اين‌ قرص‌ را صبح‌ يكي‌، ظهر يكي‌، عصر يكي‌. ساعت‌ هم‌ برات‌ تعيين‌ ميكنه‌، تأخير نبايد داشته‌ باشي‌، زودتر نخوري‌، شما هيچوقت‌ حاضر نيستي‌ يك‌ مشت‌ قرص‌ را همون‌ روز اول‌، شما بگيد ما كه‌ قراره‌ تا ده‌ روز اين‌ قرصها را بخوريم‌، روز اول‌ هر چي‌ قرص‌ هست‌ بريزيد بالا و آب‌ هم‌ بخوري‌ و كلك‌ را بكني‌. نه‌. دستور دكتر اينه‌. بايد من‌ متعهدم‌. متعهد، نمي‌خواد بري‌ عاهدت‌ الله‌ و اين‌ حرفها را بزني‌. نه‌ اصلا طبيعته‌، طبيعت‌ موفقيت‌ و لازمة‌ موفقيت‌ اينه‌ كه‌ تو بايد متعهد باشي‌. هر جا و هر كاري‌ كه‌ مي‌كني‌ بايد تعهد داشته‌ باشي‌. اينهمه‌ تعهدات‌. در مقابل‌ تزكية‌ نفست‌ هم‌ متعهد باش‌.

 من‌ در سال‌ چهل‌ و يك‌، 1341 كه‌ تحصيلاتمون‌ در قم‌، البته‌ تحصيلات‌ علوم‌ دينيه‌ تمام‌ شدني‌ نيست‌ ولي‌ خوب‌ يك‌ دوره‌ خارج‌ فقه‌ و خارج‌ اصول‌ و اينها را ديده‌ بوديم‌ و رفتيم‌ مشهد. من‌ ديدم‌ براي‌ همشهريهام‌، من‌ مشهدي‌ هستم‌، براي‌ همشهريهايم‌ چيزي‌ تحصيل‌ نكردم‌. يعني‌ اگر ادبيات‌ بوده‌ براي‌ خودم‌ بوده‌، اگر فقه‌ و اصول‌ بوده‌ براي‌ خودم‌ بوده‌ و بايد براي‌ اينها يك‌ كاري‌ بكنم‌. چون‌ قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد و لولا نفر من‌ كل‌ فرقة‌ طائفة‌ ليتفقه‌ في‌ الدين‌ و لينظروا قومه‌ رجعه‌ اليهم‌. برم‌ تفقه‌ در دين‌ بكنم‌ برگردم‌ مردم‌ را از خدا بترسانم‌، مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنم‌. كاري‌ نكردم‌. البته‌ من‌ در كتاب‌ تحصيلاتم‌ و بلكه‌ در متن‌ تحصيلاتم‌، يك‌ مسئله‌ را در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ نشستم‌ كه‌ از سن‌ شانزده‌ سالگي‌ قطعا به‌ فكر اينكه‌ روح‌ چيه‌ اولا؟ آقا روح‌ چيه‌؟ آخر ما ميگيم‌ ما روحيم‌ و اين‌ بدن‌ جسد، اين‌ مثل‌ لباسه‌ براي‌ ما. خوب‌ اين‌ روح‌ چيه‌؟ اول‌ كه‌ روح‌ چيه‌؟ اختلاف‌ بين‌ فلاسفه‌ و حكماو علماست‌ كه‌ روح‌ چيه‌؟ ما بايد تحقيق‌ بكنيم‌. من‌ شدم‌ روحاني‌. تحقيق‌ بكنم‌. بعد از اينكه‌ روح‌ را شناختم‌، آيا اين‌ روح‌ امراضي‌ داره‌ يا نداره‌؟ اگر امراضي‌ داره‌ كه‌ قطعا داره‌، في‌ قلوبهم‌ مرض‌، توي‌ قرآن‌ مكرر اين‌ مطلب‌ آمده‌، معالجة‌ اين‌ امراض‌ روحي‌ چيه‌؟ آقا شايد سالها روي‌ اين‌ جهت‌ زير ساية‌ علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ معنا ما زحمت‌ كشيديم‌، حالا چيزي‌ نشديم‌ اين‌ مال‌ كم‌ استعدادي‌ خودم‌ بوده‌، و الاّ آنها زحماتشون‌ را واقعا كشيدند.

 آية‌ الله‌ كوهستاني‌ بود از علماي‌ بسيار محترم‌ در كوهستان‌ مازندران‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ بود، خيلي‌ از بزرگان‌ بودند، آقاي‌ حاج‌ شيخ‌ مجتبي‌ قزويني‌ كه‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد بودند، با اينها ما كار كرديم‌، خدمتشون‌ تلمذ كرديم‌ تا به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ما پاي‌ منبر بشينيم‌ و بنشينيم‌ و بگيم‌ و برخيزيم‌. بايد تعهد داشت‌. بايد متعهد بود.

 لذا خوب‌ نميشه‌ انسان‌ همة‌ اين‌ جمعيتي‌ كه‌ اينجا نشستند همه‌ را متعهدشون‌ كنه‌. كسي‌ متعهد نميشه‌. تك‌ تك‌. افرادي‌ كه‌ به‌ ما مراجعه‌ مي‌كردند كه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ايشان‌ روح‌ پاكي‌ داشت‌. اين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ ما، من‌ كتابهاي‌ زيادي‌ نوشتم‌ شايد بيشترش‌ هم‌ علمي‌تر از اينه‌ و شايد من‌ روي‌ كتاب‌ انوار زهرا بيست‌ سال‌ زحمت‌ كشيدم‌. آنهم‌ براي‌ ما توي‌ تابلو مطرح‌ نمي‌كنند و حق‌ هم‌ همينه‌ها. من‌ حدودا پنجاه‌ جلد كتاب‌ نوشتم‌. ولي‌ اين‌ كتاب‌ چرا عنوان‌ شده‌ و چرا مطرح‌ ميشه‌؟ بخاطر اينكه‌ اين‌ مرد بزرگ‌ روحش‌ الان‌ فعاله‌. خيلي‌ عجيبه‌. ما شايد توي‌ همين‌ مجلس‌ من‌ خودم‌ عده‌اي‌ را مي‌شناسم‌، چند نفري‌ را لااقل‌ مي‌شناسم‌ كه‌ ارتباط‌ روحي‌ با اين‌ مرد دارند و او روح‌ باصطلاح‌ معين‌ اينهاست‌. و پيامهايي‌ را گاهي‌ براي‌ من‌ مي‌آورند مي‌بينم‌ همه‌اش‌ درست‌. كاري‌ را من‌ اراده‌ كرده‌ام‌ بكنم‌ و به‌ من‌ مي‌گويند حاج‌ ملا آقا جان‌ گفته‌ نكن‌ و من‌ نبايستي‌ بكنم‌. اين‌ مرد، اين‌ كتاب‌ تابحال‌ بيست‌ و پنج‌ دفعه‌ تجديد طبع‌ شده‌ و خيلي‌ از طبعهاش‌ ما بخاطر خيلي‌ از جهات‌ نديده‌ گرفتيم‌ و الا متجاوز از سي‌ طبع‌ شده‌ بود.

 اين‌ مرد بزرگ‌ به‌ من‌ ميگفت‌ فلاني‌ بايد اين‌ حرف‌ را من‌ يك‌ كلمه‌ حرف‌ بهت‌ مي‌زنم‌. اين‌ كار را بكن‌. اگر نكني‌ با من‌ ديگه‌ نيستي‌. آقا تعهد از ما مي‌گرفت‌. منهم‌ مجبور بودم‌ ديگه‌. ما كه‌ خدا را نمي‌بينيم‌، پيغمبر را كه‌ نمي‌بينيم‌، ائمه‌ را كه‌ نمي‌بينيم‌، در مقابل‌ آنها تعهدي‌ ما نداريم‌. اما يك‌ استاد انسان‌ مي‌خواد كه‌ در مقابل‌ او متعهد باشد و او هم‌ كلام‌ خودش‌ را نگه‌ براي‌ شما. كلام‌ خدا، كلام‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. آقا اين‌ آقايون‌ تهران‌، شهرستانها، چون‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ هم‌ اين‌ كتاب‌ ترجمه‌ شده‌، حتي‌ از ممالك‌ ديگه‌ مي‌آند ميگن‌ آقا ما مي‌خوايم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌. مي‌خواهيد روزي‌ ده‌ نفر بهتون‌ تحويل‌ بدم‌. ما آماده‌ايم‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌. تنها راهش‌ هم‌ همينه‌ كه‌ يك‌ تعهدي‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌. در مقابل‌. و الا حرفها همينهايي‌ است‌ كه‌ روي‌ منبرها شنيديد و مي‌گند. بايد تعهد داشت‌.

 و لذا تزكية‌ نفس‌ را در ظرف‌ حدودا هفت‌ هشت‌ ده‌ سال‌ انسان‌ ميتونه‌ انجام‌ بده‌ و بعد هم‌ احكامه‌ كه‌ بحمد الله‌ در خصوص‌ احكام‌ فقهاي‌ بزرگ‌ و علما زيادتر كار كردند. يعني‌ انسان‌ يا بايد خودش‌ مجتهد باشه‌ و يا مقلد باشه‌. كارش‌ آسونه‌ تقريبا. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ بناست‌ تقليد بكنه‌ خوب‌ يك‌ توضيح‌ المسائل‌ ميگيره‌ تقليد ميكنه‌.

 اين‌ جمله‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ بايد حركت‌ كنيم‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌. اين‌ اعمال‌ واجب‌ ما به‌ موالات‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ قبول‌ ميشه‌ و اگر انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كرد. طبعا اعمالش‌ هم‌ خوبه‌، عقايدش‌ هم‌ خوب‌ باشه‌. اين‌ بعد از مردن‌ روحش‌ آزاده‌. يعني‌ تا مرد از توي‌ زندان‌ مي‌آد توي‌ فضاي‌ باز. الدنيا سجن‌ المؤمن‌. آنوقت‌ ميفهمه‌ گرفتاريهاي‌ دنيا يعني‌ چه‌؟ آنوقت‌ مي‌فهمه‌ آنطرف‌ دنيا چقدر مهم‌ و پر ارزشه‌. اكثر اولياء خدا، آنهائي‌ كه‌ صالحين‌ هستند، شهدا هستند، اينها در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ روحشون‌ آزاده‌ تا روز قيامت‌ و بهشتشون‌ شروع‌ ميشه‌ و بهشت‌ اينها هم‌، بهشت‌ معمولي‌ نيست‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌، جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا ببينمي‌ رويت‌. امام‌ زمان‌ را مي‌بينه‌.

 چندي‌ قبل‌ در مشهد، يك‌ خانمي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ بود، هنوز اوائلش‌ هم‌ بود. ايشان‌ فوت‌ مي‌خواست‌ بشه‌. براي‌ من‌ نقل‌ كردند. مي‌گفت‌ همينطور كه‌، سرطان‌ داشت‌، همينطور كه‌ مي‌خواست‌ فوت‌ بشه‌، لحظات‌ آخر عمرش‌ بود پاشد نشست‌. گفت‌ كه‌ مردهاي‌ نامحرم‌ بروند بيرون‌، زنهاي‌ بد حجاب‌ هم‌ از مجلس‌ بروند بيرون‌. از توي‌ اطاق‌ بيمارستان‌. فاطمة‌ زهرا دارند تشريف‌ مي‌آورند. جمعي‌ از افراد كه‌ بعضي‌هاشون‌ اصلا اهل‌ اين‌ حرفها نبودند قسم‌ مي‌خوردند. الان‌ بعضي‌ از رفقاي‌ ما كه‌ جريان‌ را مي‌دونند در مجلس‌ هستند، از مشهد آمدند. كه‌ يك‌ نور سبزي‌ وارد اطاق‌ شد و آمد روي‌ صورت‌ اين‌ خانم‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ بياد يك‌ كسي‌ را در بغل‌ بگيره‌ و بعد هم‌ برگشت‌. بعد همه‌ را صدا زد، اين‌ خانم‌ همه‌ را صدا زد. گفت‌ دستش‌ را اينجوري‌ گذاشت‌. گفت‌ كه‌ پسران‌ من‌ دستتون‌ را بياريد، شوهرش‌ دستش‌ را گذاشت‌، خانمها دستشون‌ را گذاشتند. گفت‌ به‌ من‌ تعهد بديد كه‌ تا توي‌ دنيا هستيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد و اين‌ راه‌ را ترك‌ نكنيد. كه‌ آمده‌ بودند، همه‌اشون‌ آمده‌ بودند پيش‌ ما كه‌ آقا ما چيكار كنيم‌؟ تزكية‌ نفس‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

 اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند، همانهايي‌ كه‌ عبادتهاي‌ كمر شكني‌ مي‌كردند، در زمان‌ پيغمبر همينهايي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند، اينها تارك‌ الصلاتها نبودند، اينها روزه‌خورها نبودند، اينها مشروبخورها، اگر هم‌ مي‌خوردند آن‌ اوائل‌ بود، بعد مشروب‌ هم‌ نمي‌خوردند. اينها همين‌ مسلمونهاي‌ عبادت‌ كن‌ ديو سيرت‌ باصطلاح‌ حيوان‌ سيرت‌ بودند. هيزم‌ آورده‌ پشت‌ در فاطمة‌ زهرا گذاشته‌. يك‌ شخصي‌ گفت‌ فيها فاطمه‌. مي‌دوني‌ توي‌ اين‌ خونه‌ فاطمة‌ زهراست‌. گفت‌ باشه‌. به‌ معاويه‌ نوشت‌ جات‌ خالي‌ بود كه‌ وقتي‌ من‌ در را آتش‌ زدم‌، احساس‌ كردم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌ چنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌، اگر اين‌ شعر را يك‌ عالم‌ بزرگ‌، يك‌ مرجع‌ تقليد نگفته‌ بود، شايد من‌ نمي‌خوندم‌ كه‌ همين‌ شعري‌ كه‌ خوندم‌. و من‌ نبوع‌ الدم‌ من‌ سديدهها من‌ ترجمه‌ نمي‌تونم‌ براتون‌ بكنم‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ فهم‌ و دركند مي‌فهمن‌. ثل‌ صدرها خزانت‌ الاسراري‌. برو ببين‌ سينة‌ فاطمة‌ زهرا چرا خون‌ ازش‌ مي‌ريخت‌؟ درهاي‌ قديمي‌ بوده‌، آنچنان‌ محكم‌ نبوده‌ يك‌ در چوبي‌ اين‌ پاية‌ در چوبي‌ را وقتي‌ كه‌ بسوزانند اين‌ در از جا كنده‌ ميشه‌. فاطمة‌ زهرا آمده‌ پشت‌ در. شايد اين‌ مردم‌ رحم‌ كنند. صداي‌ فاطمة‌ زهرا را بشنوند، به‌ ياد پيغمبر بيفتند. اما چنان‌ در را به‌ پهلوي‌ مادر ما زهرا كوبيد كه‌ فاطمه‌ روي‌ زمين‌ افتاد. صدا زد يا فضة‌ خذيني‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحابش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

۸ رمضان ۱۴۱۵ قمری – معناي‌ رحمت‌ معرفت‌ امام‌ زمان‌ (علیه السلام)

 معناي‌ رحمت‌ معرفت‌ امام‌ زمان‌ (ع‌) 8 رمضان‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. كتب‌ عليكم‌ الصيام‌ كما كتب‌ الي‌ الذين‌ من‌ قبلكم‌.

 ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ شب‌ هشتم‌ ماه‌ است‌ و هفت‌ روز انشاء الله‌ روزه‌ گرفته‌ايم‌ و سر سفرة‌ ضيافت‌ الله‌ و مهماني‌ خدا نشسته‌ايم‌. اميدوارم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ چند روز از ما با بركت‌ و رحمت‌ و مغفرت‌ پذيرايي‌ كرده‌ باشد و ما هم‌ از اين‌ رحمت‌ و بركت‌ و مغفرت‌ استفاده‌ كرده‌ باشيم‌. دعويتم‌ فيهم‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌ في‌ البركت‌ و الرحمت‌ و المغفره‌. ديشب‌ دربارة‌ بركت‌ يك‌ مختصر صحبت‌ كرديم‌. يك‌ مواد يك‌ ماده‌ از مواد اين‌ سفره‌. سه‌ غذاي‌ مهم‌ سر اين‌ سفره‌ گذاشته‌ شده‌. يكي‌ اين‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ به‌ ما بركت‌ عنايت‌ مي‌كنند. كه‌ ديشب‌ شرح‌ دادم‌ دوم‌ رحمت‌، رحمت‌ يا رحم‌ در زبان‌ و در فكر ما غير از اون‌ معناي‌ واقعيشه‌. رحمت‌ به‌ معناي‌ مهرباني‌ و محبته‌. شما اگر به‌ كسي‌ رحم‌ كرديد يعني‌ محبت‌ كرديد. در فكر ما اينطوري‌ نمي‌ياد وقتي‌ كه‌ مي‌گيم‌ كه‌ فلاني‌ را بهش‌ رحم‌ كرديم‌ يعني‌ بيچاره‌ بود، ضعيف‌ بود، براي‌ رفع‌ بيچاره‌گي‌ و ضعفش‌ بهش‌ رحم‌ كرديم‌ و ما هم‌ قدرت‌ داشتيم‌ بهش‌ رحم‌ كرديم‌. اين‌ معنا در مثال‌ فارسيه‌. لذا طرف‌ هم‌ مي‌گه‌ نه‌ نمي‌خواد به‌ من‌ رحم‌ كني‌، محبت‌ داري‌ محبت‌ بكن‌ اين‌ اشتباهه‌. رحم‌ به‌ معناي‌ محبته‌، مهرباني‌ كردن‌. خدا رحيم‌ است‌ رحم‌ مي‌كند، به‌ معناي‌ مهرباني‌ كردنه‌، محبت‌ مي‌كنه‌. محبت‌ همان‌ رحمه‌. مخلوقاتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دارد اينها هر كدامشون‌ بيشتر مظهريت‌ صفات‌ پروردگار را داشته‌ باشند مهربانترند. تا مي‌رسه‌ به‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ اونها رحمن‌ و رحيمند نسبت‌ به‌ مخلوق‌ و تمام‌ مردم‌ را دوست‌ دارند و هدايت‌ اونها را مي‌خوان‌ و خداي‌ تعالي‌ ارحم‌ الراحمينه‌. ارحم‌ الراحمين‌ يعني‌ مهربانترينه‌ مهربانها. پر محبترين‌ محبها. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ از همه‌ بيشتر انسان‌ را دوست‌ داره‌. تشبيه‌ كردن‌ به‌ مهر مادر. مادر مهربانيش‌ توأم‌ با يك‌ لطافت‌ خاصي‌ است‌. غير از مهرباني‌ پدره‌، گاهي‌ مي‌شه‌ پدر محبتش‌ به‌ فرزند خيلي‌ زياده‌ اما يك‌ جوري‌ اظهار محبت‌ مي‌كنه‌ كه‌ اون‌ لطافت‌ را نداره‌. و بايد هم‌ همين‌ طور باشه‌ ولي‌ مادر طوري‌ اظهار محبت‌ و مهرباني‌ مي‌كنه‌ كه‌ يك‌ لطافتي‌ داره‌. سنخ‌ مهرباني‌ پرورگار. و لطف‌ و رحمت‌ پروردگار هم‌ خيلي‌ علني‌ و فوري‌ و ظاهر نيست‌. انسان‌ در مقابل‌ پروردگار با همة‌ مهربانيش‌ در عين‌ حال‌ يك‌ مهرباني‌ به‌ اصطلاح‌ صريحي‌ را ممكنه‌ زود متوجه‌ نشه‌. چون‌ خدا خفي‌ الطافه‌. لطفش‌ زير پرده‌ انجام‌ مي‌شه‌. مثل‌ ما نيست‌ كه‌ تظاهر به‌ محبت‌ بكنيم‌ براي‌ جلب‌ بعضي‌ از منافع‌ شخصيمون‌ و كار به‌ پيشرفت‌ طرف‌ نداشته‌ باشيم‌. اما خداي‌ تعالي‌ مهربانيش‌ را زير پوشش‌ يك‌ پرده‌اي‌ به‌ انسان‌ نشان‌ مي‌ده‌. و لذا خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ بهش‌ مي‌گفتم‌ كه‌ خدا چه‌ مهرباني‌ كرده‌ مثلا؟ مي‌گفت‌ بنشين‌ حساب‌ كن‌ پارسال‌ تا امسال‌ چقدر فرق‌ كردي‌. چقدر خدا بهت‌ لطف‌ داشته‌. مجموعش‌ را كه‌ انسان‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌بينه‌ كه‌ بله‌ خيلي‌ خدا محبت‌ كرده‌، خيلي‌ عنايت‌ كرده‌. انسان‌ يك‌ كاري‌ را توي‌ مغازه‌اش‌ توي‌ اداره‌اي‌ توي‌ هر جايي‌ كه‌ بخواد بداره‌ يك‌ الطاف‌ خفيه‌اي‌ داره‌، پشت‌ سرش‌ تعريفش‌ را مي‌كنه‌، پاداشي‌ بهش‌ مي‌ده‌. ممكنه‌ حقوقش‌ مثل‌ همة‌ مردم‌ معمولي‌ باشه‌ بخاطر اين‌ كه‌ امتيازي‌ به‌ صورت‌ ظاهر قائل‌ نباشه‌ اما به‌ اون‌ كه‌ محبت‌ خاصي‌ داره‌ يك‌ پاداشهايي‌، مي‌گذاره‌ پولي‌ را تو پاكت‌ مي‌گه‌ اين‌ پاداشه‌. عيد مي‌شه‌ يك‌ چيزي‌ اضافه‌ بهش‌ مي‌ده‌. اگر يك‌ وقتي‌ يك‌ نيازمندي‌ داشته‌ باشه‌، ماشين‌ اداره‌ را در اختيارش‌ مي‌گذاره‌، مي‌گه‌ ازش‌ استفاده‌ بكن‌ و امثال‌ اينها. اين‌ معناي‌ محبت‌ خاص‌ نسبت‌ به‌ اشخاص‌ خاص‌.

 ذات‌ مقدس‌ پروردگار بلا تشبيح‌ ما هم‌ بايد از خدا ياد گرفته‌ باشيم‌ مثل‌ همان‌ رئيس‌ اداره‌ يك‌ حقوق‌ عمومي‌ به‌ همه‌ مي‌ده‌. هم‌ اون‌ كارمندي‌ كه‌ بد كار مي‌كنه‌، هم‌ اون‌ كارمندي‌ كه‌ خوب‌ كار مي‌كنه‌. همه‌ را ماهي‌ مثلا يك‌ مقدار حقوق‌  مي‌ده‌ اما نسبت‌ به‌ اون‌ مثلا كارمند صديق‌ اون‌ كارمند خوش‌ عمل‌ اوني‌ كه‌ هر وقت‌ رئيس‌ اداره‌ مي‌ياد مي‌بينه‌ كه‌ اين‌ تو اطاقش‌ پشت‌ ميزيش‌ نشسته‌ و مشغول‌ كاره‌. غيبت‌ خيلي‌ كم‌ داره‌. بدون‌ دليل‌ از پشت‌ كارش‌ بيرون‌ نمي‌ره‌، به‌ اين‌، زير نظرش‌ مي‌گيره‌ها به‌ اين‌ يك‌ توجه‌ خاصي‌ داره‌. در بسم‌ الله‌ ارحمن‌ الرحيم‌ كه‌ كلمة‌ رحمن‌ و رحيم‌ را دو بار، يعني‌ هر دوش‌ به‌ يك‌ معناست‌ به‌ معناي‌ رحيمه‌ و رحمان‌ هم‌ به‌ معناي‌ رحيمه‌ اين‌ را بدونيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ هر دوش‌ از مبداء رحمه‌ و رحم‌ هم‌ به‌ معناي‌ مهرباني‌ است‌. مساوي‌ است‌ كه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحمن‌ يا بسم‌ الله‌ الرحيم‌ الرحيم‌ يا بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. هر دوش‌ هر سه‌اش‌ يك‌ معني‌ داره‌ ولي‌ چرا تكرار كرده‌اند كلمه‌ را در بسم‌ الله‌ و بخصوص‌ در سورة‌ حمد كه‌ بعد از گفتن‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ باز مي‌گيم‌ الحمد الله‌ الرب‌ العالمين‌ الرحمن‌ الرحيم‌ در واقع‌ چهار مرتبه‌ يك‌ معنا و يك‌ صفت‌ را به‌ خدانسبت‌ داديم‌. اينجا روايات‌ زيادي‌ هست‌ در تفسير همين‌ سورة‌ بسم‌ الله‌ در كتاب‌ تفسير برهان‌ رواياتش‌ نقل‌ شده‌ در بحار الانوار هم‌ در به‌ نام‌ السماءالله‌ هست‌ كه‌ رحمان‌ به‌ منزلة‌ حقوقي‌ است‌ كه‌ به‌ همه‌ داده‌ مي‌شه‌. و همة‌ كارمندها هر كس‌ (قطع‌ نوار) يا رتبه‌اش‌ در همين‌ حد باشه‌ صديق‌ باشه‌ يا غير صديق‌، درستكار باشه‌ يا درست‌ نه‌ كار به‌ اصطلاح‌ يا نادرست‌ هر جوري‌ باشه‌ مشمول‌ رحمانيت‌ پروردگاره‌. يعني‌ خدا حقوقش‌ را بهش‌ مي‌ده‌. جان‌ بهش‌ داده‌، سلامتي‌ بهش‌ داده‌، چشم‌ بهش‌ داده‌، زبان‌ بهش‌ داده‌، گوش‌ بهش‌ داده‌، از تمام‌ نعمتهاي‌ ظاهري‌ دنيا استفاده‌ مي‌كنه‌ مثل‌ كارمند صديق‌ درستكار اما نسبت‌ به‌ اونهايي‌ كه‌ درستند، صديقند بندة‌ خوب‌ خدا هستند ، وفادار به‌ پروردگار هستند نسبت‌ به‌ اونها ذات‌ مقدس‌ پروردگار مهرباني‌ خاصي‌ داره‌. اين‌ كلمة‌ رحيم‌ اون‌ را مي‌گه‌، تفسيري‌ كه‌ كردند رحمن‌ يعني‌ اون‌ نعمت‌ عامه‌. مهرباني‌ عمومي‌، رحيم‌ يعني‌ مهرباني‌ خصوصي‌. لذا در روايات‌ دارد كه‌ الرحيم‌ يعني‌ مهرباني‌ خاصه‌. خوب‌ براي‌ مؤمنين‌ خداي‌ تعالي‌ چي‌ مي‌گه‌؟ چه‌ عنايتي‌ داره‌؟ اول‌ اينكه‌ هدايتشون‌ مي‌كنه‌.

 الذين‌ جاهدوا فيما و نهدي‌ سبلنا، مثل‌ هر رئيس‌ اداره‌ مي‌گه‌ هر كس‌ مي‌خواد كار بكنه‌ها من‌ سر صبح‌ مي‌يام‌ كنار ميزش‌ مي‌ايستم‌ بهش‌ برنامه‌هاي‌ صحيحتر مي‌دم‌ تا رتبه‌اش‌ بره‌ بالا. الذين‌ جاهدوا فينا، هر كس‌ كوشش‌ بكنه‌ در راه‌ ما راه‌ دستورات‌ ما، در راه‌ قوانين‌ ما لنهدي‌ سبلنا، حتما و حتما به‌ راه‌ خودمون‌ هدايتش‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ كمكش‌ مي‌كنيم‌. يعني‌ مي‌گذاريم‌ رتبة‌ بالاتري‌ پيدا بكنه‌. يعني‌ مقام‌ بالاتري‌ را پيدا بكنه‌. رئيس‌ اداره‌ مي‌ياد بهش‌ مي‌گه‌ اگر مي‌خواي‌ معاون‌ من‌ بشي‌ فلان‌ كار و فلان‌ عمل‌ را انجام‌ بده‌ اين‌ مي‌شه‌ معاون‌ من‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بهش‌ مي‌گه‌ هر روز صبح‌ باور كنيد اين‌ مسائل‌ هست‌. انسان‌ دلش‌ مي‌خواد اين‌ مسائل‌ را قاطعانه‌ بگه‌ منتها چه‌ كنيم‌ يك‌ عده‌ هستند كه‌ (قطع‌ نوار). يك‌ عده‌ كورند، يك‌ عده‌ غار نشينند، يك‌ عده‌ محدودند مثل‌ خفاش‌ كه‌ تا مي‌ياد در مقابل‌ خورشيد چشمهاش‌ كور مي‌شه‌. كور هست‌ كورتر مي‌شه‌. نمي‌شه‌ بعضي‌ از حرفها را گفت‌ والا خدا مي‌دونه‌ اوني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ رئيست‌ مي‌ياد كنار ميزت‌ مي‌ايسته‌ اين‌ را من‌ تشبيهي‌ كردم‌ والا امام‌ عصر مي‌ياد پاي‌ سجادة‌ نماز تو مي‌ايسته‌ وقتي‌ كه‌ تو نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بلند شدي‌ خوندي‌، يك‌ دعايي‌ را خوندي‌، يك‌ ذكري‌ هم‌ خوندي‌، خدا به‌ عنوان‌ با عظمت‌ترين‌ هستي‌ كردي‌، تكبير گفتي‌، مي‌ياد امام‌ عصر چهار دسته‌ راكنار سجده‌ را تو مي‌شي‌ از ياران‌ خوب‌ من‌، تو مي‌شي‌ معاون‌ من‌. خدا مي‌دونه‌  معاونت‌ مي‌دن‌. تو مي‌شي‌ كمك‌ من‌، معاون‌ يعني‌ كمك‌. مي‌گيم‌ كه‌ خدايا الهم‌ الجعلنا من‌ انصائه‌ و اعوانه‌ ببينيد حتي‌ كلمه‌ئ اعوان‌، اعوان‌ جمع‌ معاونه‌. خدايا ما را از انصاء امام‌ زمان‌ قرار بده‌ و از معاونهاش‌ قرار بده‌. خيلي‌ مقام‌ به‌ انسان‌ مي‌دن‌ ما اينجور خواب‌ نشستيم‌ و به‌ فكر كمالات‌ نيستيم‌. معاون‌ امام‌ زمان‌ بشيم‌، معاون‌ خيلي‌ مهمه‌. از مشاور و از وزير و از رئيس‌ از خدمتون‌ عرض‌ شود از همه‌ بالاتر. اگر معاون‌ آقا معاون‌ رئيس‌ جمهور اگر كسي‌ بشه‌ اصلا اينجا پاش‌ را نمي‌گذاره‌، خيلي‌ با عظمت‌ مي‌شه‌، انسان‌ اگر معاون‌ امام‌ زمان‌ بشه‌. شما مي‌گيد الهم‌ الجعلي‌ من‌ انصائه‌ و اعوانه‌ حضرت‌ مي‌ياد بهت‌ مي‌گه‌ حالا نريد بگيد كه‌ فلاني‌ گفته‌  كه‌ حضرت‌ صبحها مي‌ياد كنار، آخه‌ مطلب‌ را بعضيها خيلي‌ مي‌پيچونند، مي‌گن‌ فلاني‌ گفته‌ هر روز صبح‌ حضرت‌ مي‌ياد كنار سجادة‌ من‌ مي‌ايسته‌ و مي‌گه‌ تو معاون‌ من‌ هم‌ هستي‌، تمام‌ شد ديگه‌ براي‌ هفت‌ پشتمون‌ كه‌ مردم‌ فحشمون‌ بدن‌ كافيه‌ همين‌. يك‌ تغيير مختصر ولي‌ نه‌ اينطور نيست‌ همه‌امون‌ بايد از خدا درخواست‌ كنيم‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ به‌ خودش‌ قسم‌ من‌ يقين‌ دارم‌، حالا هر كي‌ شك‌ داره‌، شك‌ داشته‌ باشه‌. من‌ يقين‌ دارم‌، خدا اين‌ لطف‌ را به‌ من‌ كرده‌ اين‌ را مي‌گم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ هست‌ شما مي‌گيد اِ، ما هم‌ يقين‌ داريم‌، خوش‌ به‌ حالتون‌ اما بعضيها يقين‌ ندارند به‌ خدا قسم‌ دروغ‌ مي‌گن‌.

 من‌ تو كتاب‌ پرواز روح‌ نوشتم‌ كه‌ انسان‌، آخه‌ يك‌ شاعري‌ مي‌گه‌ چو ذكر دوست‌ مي‌گويم‌ دهانم‌ مي‌شود شيرين‌، من‌ اونجا نوشتم‌ كه‌ امتحان‌ كنيد، با محبت‌ هفتاد مرتبه‌ بگيد يا صاحب‌ الزمان‌ ببينيد دهانتون‌ شيرين‌ مي‌شه‌ يا نه‌؟ خدا مي‌دونه‌ يك‌ نفر اين‌ را جلوي‌ خود من‌ مي‌خوند و هم‌  من‌ و هم‌ كتاب‌ و همه‌ را مسخره‌ مي‌كرد. من‌ در عين‌ حال‌ گفتم‌ تجربه‌ بكنيد. تجربه‌ بكنيد منتهي‌ يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ بدتون‌ مي‌ياد از نام‌ مقدس‌، يا بي‌ تفاوتيد يا عقيده‌ نداريد، اون‌ نه‌. اما امام‌ زمان‌ را جلوي‌ خودتون‌ تصور كنيد احاطة‌ روحي‌ وجود مقدسش‌ را منظور كنيد بعد بنشينيد با توجه‌ بگيد يا صاحب‌، هفتاد مرتبه‌ را نمي‌خواد سه‌، چهار مرتبه‌ بگيد سر تا پا قند مي‌شيد. سر تا پا شكر مي‌شيد. حتي‌ در ذائقتون‌ اثر مي‌گذاره‌، يعني‌ واقعا دهانتون‌ شيرين‌ مي‌شه‌ همانطور وقتي‌ كه‌ دعوا مي‌كنيد دهانتون‌ تلخ‌ مي‌شه‌ مي‌گيد دهنم‌ تلخ‌ شد، كامم‌ تلخ‌ شد. چون‌ طرف‌، اون‌ طرفش‌ را كه‌ مي‌فهميد اين‌ ورش‌ را هم‌ بايد بفهميد ديگه‌. اين‌ طرفش‌ را هم‌ بايد بفهميد اونهايي‌ كه‌ داراي‌ عشق‌ مجازي‌ هستند اين‌ را خوب‌ مي‌فهمند. من‌ اگر بخوام‌ اين‌ را بحثش‌ كنم‌ باز هم‌ بيخوده‌ براي‌ بعضيها. اينهايي‌ كه‌ خيلي‌ عاشق‌ يك‌ چيزي‌ باشند  وقتي‌ كه‌ بهش‌ مي‌رسند همانجا برن‌ تو خودشون‌ ببينند شيرين‌ شدند يا نه‌! ببينند خوششون‌ آمده‌، لذتي‌ مي‌بره‌. و فتحتما بفهمي‌ بلذيذ مناجاتهم‌. اين‌ در خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اذن‌ دخول‌ زيارتهاي‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هست‌. ولي‌ چه‌ مي‌شه‌ كرد خوب‌ ذائقه‌ نداره‌ اين‌ آقا، ده‌ هزار مرتبه‌ يعني‌ ذائقه‌اش‌ اينطوري‌ خلق‌ شده‌ مريضه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ شايد باشه‌. دست‌ به‌ قلب‌ يك‌ عده‌ بزنه‌ انسان‌ اينها همچين‌ خوب‌ گفتن‌ ديگه‌ حالا، چكار كنيم‌. مجبوريم‌ اين‌ امام‌ زمان‌ را قبول‌ كنيم‌ ولي‌ شماها اگر معتقد باشيد كه‌ هستيد بحمد الله‌ وجه‌ مشترك‌ ما در اين‌ مجلس‌ كه‌ گرد يكديگر جمع‌ شديم‌ همينه‌ كه‌ انشاء الله‌ همه‌امون‌ معتقد به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ هستيم‌. قبول‌ داريم‌ امام‌ زمان‌ را و من‌ هم‌ اين‌ افتخارم‌. من‌ از بچه‌ گي‌ پدرم‌ به‌ من‌ گفت‌ امام‌ زمان‌ هست‌ حالا از در اثر تلقين‌ بوده‌، در اثر اين‌ الطاف‌ وجود مقدسش‌ بوده‌ در اثر هر چي‌، به‌ خودش‌ قسم‌ اونچنان‌ كه‌ خورشيد را قبول‌ دارم‌ كه‌ وجود داره‌ امام‌ عصر را قبول‌ دارم‌ كه‌ وجود داره‌، هست‌ امام‌ زمان‌.

 خوب‌ حالا كه‌ هست‌ آيا ما مي‌شيم‌ معاونش‌ يا نه‌؟ در دعاها كه‌ مي‌گيم‌ اگر مي‌خوايي‌ مشمول‌ رحمت‌ پروردگار اون‌ هم‌ رحمت‌ خاصة‌ الهي‌ واقع‌ بشي‌ كاري‌ بكن‌، جديتي‌ بكن‌ در عباداتت‌، در بندگيت‌، يكي‌ از دوستان‌ همين‌ ماه‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ تو چطور امسال‌ خيلي‌ خوب‌ شبها ما ده‌ پانزده‌ شب‌ تو ماه‌ رمضان‌ بيشتر منبر نمي‌رفتيم‌ امسال‌ از اول‌ ماه‌ و روزها هم‌ باز مسجد مي‌رم‌ منبر، گفتم‌ كه‌ مي‌خواييم‌ انشاء الله‌ الذين‌ جاهدوا فينا راست‌ هم‌ مي‌گه‌ به‌ من‌ كسي‌ تحميل‌ نكرده‌ اين‌ كارها را بكنم‌. فقط‌ و فقط‌ ما يك‌ وقتي‌ قرار دادي‌ با آقا بستيم‌ كه‌ آقا شما مفت‌ و مجاني‌ روزي‌ ما را بده‌ ما هم‌ مفت‌ و مجان‌ كار مي‌كنيم‌. كار من‌ نكردم‌ خدايا تو شاهدي‌ من‌ دروغ‌ نمي‌گم‌، شكسته‌ نفسي‌ هم‌ نمي‌كنم‌ من‌ هيچ‌ نتونستم‌ وظيفه‌ام‌ را انجام‌ بدم‌ و هميشه‌ شرمنده‌ام‌ در مقابل‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا. اما آقا اونچان‌ لطف‌ كرده‌، اونچنان‌ عنايت‌ كرده‌ كه‌ حتي‌ خدا مي‌گه‌ همين‌ شماها كه‌ جمع‌ مي‌شيد اينجاها با عنايات‌ حضرته‌، والا اين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌ همين‌ حرفهاي‌ تكراري‌ است‌ نه‌ ارزش‌ وجودي‌ دارم‌، نه‌ لايق‌ اين‌ همه‌ محبتهاي‌ شماها هستم‌. خدا مي‌دونه‌ من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ بعضيها اظهار محبت‌ مي‌كنند مي‌گم‌ خدايا پردة‌ آبروي‌ من‌ را نريز كه‌ اگر اينها بدونند من‌ كي‌ هستم‌ ولو علمت‌ الارض‌ بذنوبي‌ لساحت‌ بي‌، اگر زمين‌ بدونه‌ كه‌ من‌ كي‌ هستم‌ من‌ رو به‌ خودش‌ فرو مي‌بره‌ ولي‌ خوب‌ حالا خدا خواسته‌ يا من‌ اظهر الجميل‌ و ستر القبيل‌. خدا اصلا از خصوصياتش‌ همينه‌. همين‌ ديشب‌ به‌ يك‌ نفري‌ كه‌ همين‌ ديشب‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ خيلي‌ محبوبيت‌ پيدا كردم‌ وقتي‌ كه‌ سخنراني‌ مي‌كنم‌ همه‌ جمع‌ مي‌شن‌ و حرفهاي‌ من‌ را خوب‌ گوش‌ مي‌دم‌ و مي‌ترسم‌ مثلا بر خلاف‌ قائده‌ باشه‌، گفتم‌ نه‌ اين‌ كار خداست‌. لطف‌ پروردگار اونقدر زياده‌ تو يك‌ نيمه‌ قدم‌، نيمه‌ قدم‌، خدا مي‌دونه‌ يك‌ قدم‌ زياده‌، نيم‌ قدم‌ بردار براي‌ خدا خداي‌ تعالي‌ صدها قدم‌ برات‌ برمي‌ داره‌. مثالي‌ كه‌ من‌ زدم‌ اينه‌، يك‌ نفري‌ كه‌ نه‌ دست‌ داره‌، نه‌ پا داره‌، نه‌ قدرت‌ داره‌، نه‌ ماشين‌ داره‌، نه‌ پول‌ داره‌، يك‌ رفيق‌ هم‌ انسان‌ داره‌ كه‌ حتي‌ هواپيما در اختيارش‌ باشه‌. قدرت‌ داره‌، پول‌ داره‌، همه‌ چي‌، اين‌ برمي‌ داره‌ به‌ او نامه‌ مي‌نويسه‌ كه‌ من‌ تو را چون‌ دوست‌ دارم‌ بلند شدم‌ بيام‌. اين‌ مي‌گه‌ تو نيا من‌ آمدم‌. تا شما تا در اطاق‌ رفتي‌ اون‌ مي‌بيني‌ از تهران‌ خودش‌ را اينجا رسوند. خداي‌ توابه‌، ما هر چه‌ هم‌ باشيم‌ طائبيم‌. يك‌ قدم‌ به‌ سوي‌ خدا، يك‌ نيمه‌ قدم‌، يك‌ اراده‌ بكن‌ خدا خودش‌ را بهت‌ مي‌رسونه‌، در آغوشش‌ مي‌گيره‌، به‌ خدا قسم‌.

 مشمول‌ رحميت‌ مي‌شي‌، اينقدر پروردگار متعال‌ به‌ ما لطف‌ كرده‌ كه‌ اصلا توي‌ اين‌ نعمتها غرق‌ شديم‌. عبارت‌ يكي‌ از دعاها اين‌ است‌ كه‌ الهي‌ غمرتني‌ اياديك‌ من‌ را زير نعمت‌ هات‌ غرقم‌ كردي‌. ماها اينقدر نعمت‌ داريم‌، يك‌ چشمتون‌ خدايي‌ نكرده‌ كور بشه‌ بعد حضرت‌ رضا شفاش‌ بده‌ اون‌ وقت‌ معني‌ نعمت‌ را مي‌فهميد. يك‌ كسالتي‌ پيدا كرديد و حضرت‌ رضا شفاش‌ بده‌، عجب‌ حضرت‌ به‌ ما لطف‌ داشته‌. بابا اوني‌ كه‌ مريضش‌ نكردن‌، نگذاشتن‌ مريض‌ بشه‌، نگذاشتند كور بشه‌، نگذاشتن‌ فلج‌ بشه‌ او را بيشتر تو دوست‌ بدار، شما دو تا بچه‌ بيشتر داشته‌ باشيد يكي‌ را نگذاريد واكسن‌ بزنيد، همة‌  كارهاش‌ را انجام‌ بديد نگذاريد مريض‌ بشه‌. يكي‌ را هم‌ نه‌ بي‌ اعتنا شديد بهش‌ مريض‌ شد بردينش‌ دكتر بعد معالجه‌اش‌ كرديد و بعد خوبش‌ كرديد. كدوم‌ يكي‌ محبوبتره‌، مورد لطفت‌ بيشتر واقع‌ شده‌. ماها بايد اينجوري‌ فكر كنيم‌. حالا اگر يك‌ نفري‌ مثلا يك‌ مرضي‌ داره‌ كه‌ مثلا غير قابل‌ علاجه‌ و حضرت‌ رضا شفاش‌ مي‌ده‌ مي‌ريد فوري‌ پيرهنش‌ را پاره‌ مي‌كنيد بايد بياييد پيرهنهاي‌ ما را پاره‌ كنند كه‌ حضرت‌ نگذاشتند، البته‌ كسي‌ در اين‌ جهت‌ خوبيش‌ اينه‌ كه‌ اگر بنا باشه‌ پيرهن‌ كسي‌ را پاره‌ كنند بايد پيرهن‌ شما را اول‌ پاره‌ كنند. بله‌ خوب‌ تو كه‌ بهتر از اويي‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ بهتر نگه‌ داشته‌، نگذاشته‌ تو مريض‌ بشي‌، نگذاشته‌ سرطان‌ بگيري‌، نگذاشته‌ كور بشي‌، نگذاشته‌ افليج‌ بشي‌، نگذاشته‌ مرضهاي‌ ديگه‌ را پيدا كني‌، تو ارزشت‌ بيشتره‌، تو نعمتت‌ بيشتره‌، تو مورد لطف‌ بيشتر واقع‌ شدي‌ ولو خوب‌ غافلي‌، غافليم‌.

 يكي‌ از اهل‌ معنا، از بزرگان‌ در سنين‌ جواني‌ من‌ بهم‌ دستور مي‌داد مي‌گفت‌ سرت‌ را بگذار به‌ سجده‌ براي‌ هر نعمتي‌ از نعمتهاي‌ الهي‌ يك‌ مرتبه‌ بگو الحمد الله‌ رب‌ العالمين‌. روزي‌ يك‌ دفعه‌ بد نيست‌ انسان‌ اين‌ كار را بكنه‌. يك‌ مرحله‌اي‌ هست‌ كه‌ اصلا لازم‌ مي‌شه‌ انسان‌ اين‌ كار را بكنه‌. حالا تا به‌ اون‌ مرحله‌ برسيد، چرا انسان‌ شاكر نباشه‌! انسان‌ بگه‌ الحمد الله‌، چشم‌ داري‌، الحمد الله‌. گوش‌ داريم‌ ولي‌ سرتا پاي‌ وجودتتون‌ اون‌ درشتهاش‌ها والا براي‌ هر سلولي‌ كه‌ اين‌ سلول‌ منحرف‌ نشده‌ از وضع‌ خودش‌ و تبديل‌ به‌ سلول‌ سرطاني‌ نشده‌ و تو را بدبخت‌ بيچاره‌ نكرده‌ براي‌ هر سلولي‌ بايد يك‌ الحمد الله‌ ولي‌ و ان‌ تعدوا نعمت‌ الله‌ لا تحصدوها اگر بخواي‌ نعمتهاي‌ الهي‌ را احساء بكنيم‌ نمي‌تونيم‌. حالا بگو الحمد الله‌، اون‌ وقتها من‌ يادم‌ اين‌ را من‌ مي‌گفتم‌ و اينها را مي‌گم‌ براي‌ شماها هم‌ انشاء الله‌ توجه‌ داشته‌ باشيد عمل‌ كنيد. مي‌گفتم‌ و خوب‌ مي‌ديدم‌ دلم‌ درد مي‌كنه‌ مثلا، سرم‌ درد مي‌كنه‌ يك‌ چيزي‌ كسر داريم‌ اون‌ وسطها، همان‌ وسطهاي‌ الحمد الله‌ كه‌ خدا را بخاطر اون‌ محبتش‌ را جلب‌ كرديم‌ وسطها خدايا اين‌ را براي‌ ما فردا، يك‌ الحمد الله‌ بيشتر بگيم‌. مي‌شه‌ها، به‌ خدا قسم‌ بچه‌اتون‌ را اگر يك‌ همچين‌ كاري‌ بكنيد بگيد بگير، فوري‌ بهتون‌، ماها بلد نيستيم‌، سوراخ‌ دعا را گم‌ كرديم‌ دعاهامون‌ مستجاب‌ نمي‌شه‌، بگو الحمد الله‌ بيا جلو. مي‌رسه‌ به‌ وضع‌ ماليت‌ مي‌بيني‌ كه‌ اونجا يك‌ خرده‌اي‌ وضع‌ ناجوره‌ خوب‌ خدايا اين‌ را هم‌ درست‌ كن‌ من‌ فردا، همين‌ امروز درست‌ كن‌ من‌ يك‌ الحمد الله‌ اضافه‌ مي‌گم‌ خدا هم‌ دوست‌ داره‌ تو بگي‌ الحمد الله‌ رب‌ العالمين‌. اگر انسان‌ با خدا رابطه‌اش‌ را خوب‌ كنه‌ و الذين‌ جاهدوا فينا، جاهدوا، شما از معني‌ جاهدوا يك‌ چيزي‌ شنيديد، جهاد يعني‌ خودكشي‌ نيست‌، جهاد يعني‌ كوشش‌، كوشش‌ كنيد.

 يك‌ بچه‌ داريد وقتي‌ كه‌ يك‌ حرفي‌ را بهش‌ مي‌زنيد مي‌گه‌ چشم‌ اما مي‌ره‌ يادش‌ مي‌ره‌، مي‌گه‌ يادم‌ رفت‌. مي‌فهميد كه‌ كوشش‌ در انجام‌ اوامرتون‌ نمي‌كنه‌. اما يك‌ بچه‌ داريد مي‌گيد اين‌ كار را بكن‌، اون‌ چيزي‌ كه‌ در دستش‌ مي‌گذاره‌ زمين‌ مي‌ره‌ اون‌ كار را مي‌كنه‌ بعد مي‌ياد اين‌ را انجام‌ مي‌ده‌ اين‌ معلومه‌ كه‌ كوشش‌ مي‌كنه‌. شما ازش‌ خيلي‌ بيشتر خوشتون‌ مي‌ياد. ماها در مقابل‌ پروردگار گفتيم‌ چشم‌ همه‌امون‌ گفتيم‌ در روز الست‌ بلي‌ گفتيم‌ امروز به‌ بستر ريا خفتيم‌. همه‌امون‌ بلي‌ گفتيم‌، گفتيم‌ چشم‌. اما يكي‌ جديه‌ جهاد مي‌كنه‌، كوشش‌ مي‌كنه‌ يكي‌ نه‌ يادش‌ مي‌ره‌. آيت‌ الله‌ العظمي‌ قمي‌ كه‌ در كربلا بودند و از مراجع‌ تقليد بودند از ايشان‌ نقل‌ مي‌شه‌ كه‌ ايشان‌ مي‌گفتند كه‌ يعني‌ بعضي‌ از اصحابشون‌ گفتند كه‌ از ايشان‌ دعوت‌ كرد يك‌ تاجري‌ در كربلا كه‌ فردا شب‌ آقا استاد بياد خونة‌ ما، آقا هم‌ با يك‌ چند نفر از اصحابشون‌ رفتند. زن‌ صاحب‌ خانه‌ گفت‌ كه‌ اشتباه‌ شده‌، من‌، اگر نه‌ به‌ من‌ اقلا مي‌گفت‌ كه‌ امشب‌ مهمان‌ داريم‌، آقا هم‌ برمي‌ گرده‌ به‌ خونه‌. فردا يا پس‌ فردا كه‌ اون‌ تاجر را آيت‌ الله‌ قمي‌ مي‌بينه‌، بهش‌ مي‌گه‌ آخه‌ ما را دعوت‌ كردي‌ ما آمديم‌ نبودي‌. مي‌گه‌ آقا فراموش‌ كردم‌ ببخشيد. ايشان‌ به‌ اون‌ تاجر مي‌فرمايد كه‌ اگر استاندار كربلا را، چون‌ كربلا مركز استانه‌، اگر استاندار كربلا را دعوت‌ مي‌كردي‌ فراموش‌ مي‌كردي‌؟ يك‌ خرده‌ فكر مي‌كنه‌ مي‌گه‌ نه‌ فراموش‌ نمي‌كردم‌. مي‌گه‌ پس‌ تو بي‌ توجهي‌ كردي‌، ببينيد انسان‌ واقعا فراموش‌ كرده‌ اما در اثر بي‌ توجهي‌ فراموش‌ كرده‌. محاله‌ كسي‌ كه‌ خدا را دوست‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ روز نمازش‌ را فراموش‌ كنه‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ از صبح‌ كه‌ پا شده‌ نماز صبح‌ را خونده‌ يك‌ لذتي‌ از نماز صبح‌ برده‌، منتظره‌ كه‌ باز بگن‌ الله‌ اكبر، حي‌ الصلاة‌ باز از اين‌ لذت‌ استفاده‌ كنه‌ حتي‌ از اول‌ وقتش‌ هم‌ فراموش‌ نمي‌كنه‌. اين‌ معناي‌ جهاده‌، معناي‌ كوشش‌ كردنه‌ در راه‌ خداست‌. و الذين‌ جاهدوا فينا لنهدين‌ سبلنا يكي‌ از معناي‌ رحيميت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ هدايتت‌ مي‌كنه‌ بوسيلة‌ ائمة‌ يهدون‌ بامرنا ائمه‌اي‌ كه‌ به‌ امر ما مردم‌ را هدايت‌ مي‌كنند. عرض‌ كردم‌ مي‌ياد كنار ميزت‌، كنار سجاده‌ ات‌، كنار نمازت‌ مي‌ايسته‌ مي‌گه‌ مي‌خواي‌ معاون‌ من‌ بشي‌؟ بله‌ آقا قربانت‌ بريم‌. ما چه‌ لياقت‌ داريم‌، اصلا تو دعا كردي‌ كه‌ وجعلنا من‌ انصائه‌ و اعوان‌. اين‌ خيليه‌ها، اين‌ كارها را بكن‌، خوب‌ تو كه‌ نمي‌شه‌ با اين‌ دروغگويي‌ و با اين‌ به‌ اصطلاح‌ پشت‌ هم‌ اندازي‌ و اين‌ صفات‌ رزيله‌ تو معاون‌ من‌ بشي‌، اين‌ كارها را بكن‌ بعدش‌ هم‌ يك‌ مشت‌ دستور داري‌، انسان‌ را مي‌رسونه‌ به‌ جايي‌ كه‌ بله‌ جزء معاونين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ خواهد شد. پروردگار متعال‌ در اين‌ ماه‌ رمضان‌ بخصوص‌، چون‌ سفره‌ افتاده‌ براي‌ رحم‌، براي‌ مهرباني‌، براي‌ محبت‌ در اين‌ ماه‌ رمضان‌ شما روزه‌ گرفتيد جهاد كرديد، با نفستون‌ جهاد كرديد، مخصوصا بعضيها حالا در اثر تلقين‌ در اثر هر چي‌، سحر غذا خورده‌، آب‌ هم‌ خورده‌ ساعت‌ هشت‌ و نه‌ صبح‌ هم‌ تشنه‌ شده‌، هم‌ گرسنه‌ بايد انسان‌ جهاد بكنه‌ با نفسش‌ انسان‌ مبارزه‌ بكنه‌ بگه‌ بميري‌ آبت‌ نمي‌دم‌. جونت‌ بالا بياد غذا نمي‌دم‌. چرا؟ خدا گفته‌ نخور، اين‌ معناي‌ والذين‌ جاهدوا فينا است‌. خودت‌ را بكشي‌ ما امروز غيبت‌ نمي‌كنيم‌ معناي‌ والذين‌ جاهدوا فينا است‌. خودت‌ را قطعه‌، قطعه‌ بكني‌ من‌ حرف‌ لغو نمي‌زنم‌. من‌ دنبالم‌ شهوتراني‌ نمي‌رم‌ اين‌ معناي‌ و الذين‌ جاهدوا فينا است‌. پشت‌ سرش‌ چيه‌؟ و نهدينا سبلنا، اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ خداي‌ تعالي‌ هم‌ مهربانيش‌ به‌ تو متوجه‌ بشه‌.

 اما اگر نه‌ اين‌ روزه‌ هم‌ اينقدر نق‌ بعضيها مي‌زنند تا غروب‌ مي‌شه‌، روزهاي‌ به‌ اين‌ كوتاهي‌. روزه‌ هم‌ عجيبه‌ آب‌ هم‌ كه‌ بايد حتما خورد ديگه‌، آب‌ از چيزهايي‌ است‌ كه‌ اگر انسان‌ كم‌ بخوره‌ خيلي‌ ضرر داره‌، درد كليه‌ مي‌گيره‌، نمي‌دونم‌ دردهاي‌ مختلف‌ مي‌گيره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ يعني‌ نگذاره‌ خداي‌ تعالي‌ شيطان‌ را كه‌ ما طاعت‌ و بندگي‌ كنيم‌. البته‌ اگر يك‌ وقتي‌ كسالتي‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌ خود دتستور قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ فمن‌ كان‌ مريضا او علي‌ سفر فعدت‌ من‌ ايام‌ الاخر. اگر يكيتون‌ مريض‌ بود يا در سفر بود يك‌ وقت‌ ديگه‌ روزه‌اش‌ را بگيره‌. يريد الله‌ بكم‌ اليصر خدا دوستتون‌ داره‌ مي‌خواد آسون‌ بگيره‌ براتون‌. و لا يريد بكم‌، سخت‌ نمي‌خواد بگيره‌. مريض‌ شدي‌ روزه‌ات‌ را بخور، رفتي‌ مسافرت‌ روزه‌ را بخور، احتمال‌ مرض‌ هم‌ دادي‌ يك‌ طبيب‌ متدين‌ معتقد روزه‌ اگر بهت‌ گفت‌ كه‌ آقا نه‌ روزه‌ براي‌ تو روزه‌ ضرر داره‌، واجب‌ مي‌شه‌ بخوري‌. ولي‌ خودت‌ ضمينة‌ روزه‌ خوردن‌ را درست‌ نكن‌. اين‌ معناي‌ جهاده‌، انسان‌ كوشش‌ در راه‌ خدا بكنه‌ و وقتي‌ كه‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ كرد مورد لطف‌ پروردگار واقع‌ مي‌شه‌. در همين‌ ماه‌ رمضان‌ گاهي‌ مي‌شه‌ البته‌ اين‌ بحث‌ ماها نيست‌ بعضيها خيال‌ مي‌كنند كه‌ من‌ روي‌ منبر ميگم‌ كه‌ شب‌ قدر ممكنه‌ يك‌ كلي‌ از مراحل‌ سير و سلوك‌ را انسان‌ رد بشه‌ و مي‌يان‌ مي‌گن‌ كه‌ آقا چرا ما شب‌ قدر نشديم‌ اون‌ ديگه‌ دست‌ ما نيست‌، اون‌ دست‌ خداست‌ ولي‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ در همين‌ ماه‌ رمضان‌ مراحلي‌ از مراحل‌ كمالات‌ را انسان‌ طي‌ كرده‌ و بخاطر محبتش‌ به‌ خدا و جهادش‌ با نفس‌ و لطف‌ پروردگار نسبت‌ به‌ او. كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ در اين‌ ماه‌ رمضان‌ از سفرة‌ پروردگار كه‌ توش‌ رحمت‌ هم‌ هست‌. رحمت‌ شامل‌ همة‌ مردم‌، همة‌ موجودات‌ مي‌شه‌. اگر نمي‌شد اصلا وجود پيدا نمي‌كردند منتهي‌ اوني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ رحيميته‌. رحمته‌ خاصه‌ است‌، رحمت‌ مخصوص‌، رحمت‌ مخصوص‌ پروردگار كه‌ من‌ مؤمنين‌ خاصه‌.

 ببينيد يك‌ مثالي‌ مي‌زنم‌ من‌ يك‌ وقتي‌ در يك‌ جايي‌ رفته‌ بودم‌ يك‌ كسي‌ مهماني‌ مي‌داد مهماني‌ خيلي‌ پر اهميتي‌ بود يك‌ اطاق‌ را براي‌ شخصيتهاي‌ درجه‌ يك‌ گذاشته‌ بود. حتي‌ يكي‌ از مراجع‌ هم‌ تو اون‌، دعوت‌ بود. خيلي‌ اون‌ اطاق‌ روبه‌ رو بود غذاش‌ چندي‌ فرقي‌ نمي‌كرد اما خيلي‌ تشريفات‌ داشت‌ خيلي‌ احترامات‌ محفوظ‌ بود. يك‌ اطاق‌ را هم‌ براي‌ عموم‌ گذاشته‌ بودند هر كي‌ مي‌آمد غريبه‌ همين‌ اطاق‌ بودند. ما هم‌ كوشش‌ كنيم‌ تو اون‌ اطاقي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ سر سفره‌ نشسته‌ خودمون‌ را اونجا قرار بديم‌. اونجا يك‌ الطافه‌ خاصه‌اي‌ پروردگار براي‌ اون‌ عده‌ داره‌. يك‌ عنايات‌ خاصه‌اي‌ پروردگار براي‌ اون‌ جمع‌ داره‌ و اون‌ سفره‌ در واقع‌ خدا در اين‌ ماه‌ رمضان‌ خدا دو تا سفره‌ انداخته‌ يكي‌ سفرة‌ رحمانيت‌، يكي‌ سفرة‌ رحيميت‌. سفرة‌ رحمانيت‌ خدا شامل‌ همة‌ مردم‌ مي‌شه‌، سفرة‌ رحيميت‌ للمؤمنين‌ خاصه‌، مخصوص‌ مؤمنينه‌. اون‌ اطاق‌ اگر بريم‌ هم‌ لذت‌ معنوي‌ مي‌بريم‌، هم‌ لذت‌ مادي‌ و رحم‌ پروردگار و مهرباني‌ پروردگار شامل‌ همه‌ مي‌شه‌. حالا معدن‌ اين‌ مهرباني‌ كجاست‌ ما چكار كنيم‌ كه‌ همه‌ بهمون‌ مهرباني‌ كنند. هر چه‌ خودتون‌ را نزديكتر به‌ معدن‌ بكنيد بيشتر چيز گيرتون‌ مي‌ياد. معدن‌ رحمت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ هستند. السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ بيت‌ النبوه‌ و ارساله‌ و مختلف‌ الملائكه‌ و محبت‌ الوحي‌ و معدن‌ الرحمه‌. معدن‌ رحمتند و براي‌ ما امروز حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا معدن‌ رحمته‌. يك‌ قضيه‌اي‌ براي‌ من‌ يكي‌ دو ماه‌ قبل‌ نقل‌ شد من‌ منبرهاي‌ زيادي‌ براي‌ شما رفتم‌ حتي‌ در نيمة‌ شعبان‌ هر چي‌ مي‌خواستم‌ اين‌ قضيه‌ را نقل‌ كنم‌ روي‌ منبر كه‌ بودم‌ يادم‌ مي‌رفت‌. خيلي‌ عجيب‌ بود. فقط‌ در اين‌ مدت‌ در تهران‌ يادم‌ آمد گفتم‌، امشب‌ هم‌ همين‌ الان‌ يادم‌ آمد. حالا دعا كنيد اون‌ دعا دستم‌ باشه‌. يك‌ آيت‌ الله‌ سيد مهدي‌ هستند نجف‌، از علماي‌ محترمه‌، من‌ اونچه‌ شنيدم‌ محترمانه‌ ازش‌ نام‌ برده‌ شده‌، ايشان‌ مي‌گه‌ در حرم‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نشسته‌ بودم‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ كه‌ يقين‌ كرده‌ بود حضرت‌ ولي‌ عصر ارواحنا فدا لتراب‌ مقدمه‌ الفداست‌ ايشان‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌، حتي‌ شمارة‌ تلفن‌ ايشان‌ را هم‌  در نجف‌ به‌ ما دادند كه‌ خود من‌ از ايشان‌ بپرسم‌ البته‌ راويش‌ يكي‌ از علماي‌ محترم‌ و راستگوي‌ پاكستان‌ بود كه‌ اين‌ نوشته‌ را عين‌ خط‌ اين‌ ايت‌ الله‌ را براي‌ من‌ آوردش‌.

 ايشان‌ در كنار حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فدا نشسته‌ بودند كه‌ بعد در جريان‌ و قبلش‌ و در حين‌ جريان‌ متوجه‌ شده‌ بودند كه‌ ايشان‌ حضرت‌ ولي‌ عصرند، پهلوشون‌ نشسته‌ بود، بعد كه‌ حركت‌ كرده‌ بودند ديده‌ بودند كه‌ ديگه‌ نديدنشون‌ غايب‌ شدن‌ و امثال‌ اينها. ايشان‌ داشتند دعا مي‌كردند، امام‌ زمان‌ مهمترين‌ كارش‌، اصلا مهمترين‌ عبادتش‌ دعا كردن‌ براي‌ انسانهاست‌ مهربانتر از اين‌ آقا مي‌خواييد. ممكنه‌ داشته‌ باشيد! بيشترين‌ كار حضرت‌ اگر نگم‌ تمام‌ كارش‌، حتي‌ فرج‌ خودش‌ را كه‌ مي‌خوادها براي‌ رفاه‌ حال‌ شما مي‌خواد و الا خودش‌ در دنيا باشه‌، راحته‌ در آخرت‌ باشه‌ راحته‌ كسي‌ كه‌ في‌ جنب‌ الله‌، همة‌ چيزها مسئله‌اي‌ نيست‌ براش‌، هر چي‌ مي‌خواد براي‌ شما مي‌خواد. عرض‌ كردم‌ موندش‌ روي‌ كرة‌ زمين‌ لو الجله‌ ساخت‌ الارض‌ باهلها. اگر امامي‌ در روي‌ زمين‌ نباشد زمين‌ اهلش‌ را در خودش‌ فرو مي‌بره‌ پس‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ حتي‌ تو دنيا كه‌ مونده‌ براي‌ خاطر شما مانده‌. خداي‌ تعالي‌ ما به‌ خدا عرض‌ مي‌كنيم‌ خلقته‌ لنا عصمتا و ملازا امام‌ زمان‌ را براي‌ ما نگهدارنده‌ و پناهگاه‌ خدايا خلق‌ كردي‌. خوب‌ يك‌ همچين‌ خداي‌ مهربان‌، يك‌ همچين‌ امام‌ زمان‌ مهرباني‌ اون‌ وقت‌ ببينيد دعا، چه‌ جوري‌ دعا مي‌كنه‌ مي‌گه‌ كه‌ در كنار مرقد مطهر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ديدم‌ آقا داره‌ اين‌ دعا را مي‌خونه‌ من‌ تند نوشتم‌ اين‌ خطه‌ ايشانه‌ نه‌ خط‌ حضرت‌ها، خط‌ همين‌ آيت‌ الله‌ كه‌ من‌ دادم‌ به‌ اين‌ دوست‌ عزيزمون‌ خدا انشاء الله‌ او و پدرش‌ را هر دو را از اصحاب‌ و ياران‌ و معاونين‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌ كه‌ ايشان‌ بنويسند و تابلوش‌ كنيم‌ و اين‌ كلماتي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ در كنار قبر امير المؤمنين‌ گفته‌ خيلي‌ با دل‌ سوخته‌ آقا اين‌ جملات‌ را فرموده‌. الهم‌، بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، الهم‌ هذا دينك‌، خدايا اين‌ دين‌ توست‌، اين‌ دين‌ اسلام‌ ان‌ الدين‌ ان‌ الله‌ الاسلام‌ دين‌ در نزد خدا اسلامه‌، خدايا اين‌ دين‌ توست‌ كه‌ براي‌ اين‌ مردم‌ عنايت‌ كردي‌. اصبح‌ امروز بخاطر نبودن‌ امام‌ زمان‌ بالاي‌ سر اين‌، اصبح‌ اين‌ دين‌ باكيا لفقر وليك‌ بخاطر نبودن‌ امام‌ زمان‌ تمام‌ دين‌ يك‌ پارچه‌ حزن‌ و اندوه‌ است‌ و گريان‌ است‌ براي‌ فقد ولي‌ تو فصل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. خدايا ائمة‌ اطهار يكي‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ هم‌ قبل‌ از دعا و هم‌ بعد از دعا صلوات‌ مي‌فرستند. الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرج‌ وليك‌ رحمت‌، خدايا تعجيل‌ كن‌ فرج‌ وليت‌ را بخاطر مهرباني‌ كه‌ به‌ دينت‌ داري‌، محبتي‌ كه‌ به‌ دينت‌ داري‌. ببينيد چه‌ جملة‌ عاليي‌. پا را كجا گذاشته‌ در دعا! الهم‌ و هذا كتابك‌ خدايا اين‌ قرآن‌ كتاب‌ توست‌، كتاب‌ اللهه‌، اصبح‌ بابكي‌، قرآن‌ هم‌ گريه‌ مي‌كنه‌ براي‌ فقد وليت‌ تو امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. فصل‌ علي‌ محمد و آله‌ و عجل‌ فرجا وليك‌ رحمت‌ لكتابك‌ خدايا تعجيلي‌ كن‌ فرج‌ وليت‌ را بخاطر مهرباني‌ و محبتي‌ كه‌ به‌ كتابت‌ داري‌، اين‌ كتاب‌ داره‌ از بين‌ مي‌ره‌، اين‌ قرآن‌ داره‌ از بين‌ مي‌ره‌ اين‌ احكام‌ قرآن‌ داره‌ از بين‌ مي‌ره‌. خدايا بخاطر مهرباني‌ به‌ كتابت‌ تعجيلي‌ در فرج‌ وليت‌ بفرما. اين‌ جمله‌ ديگه‌ خيلي‌ انسان‌ را تكان‌ مي‌ده‌. الهم‌ و هذه‌ اعين‌ المؤمنين‌ خدايا اين‌ چشمهاي‌ مؤمنين‌ از اينجا معناي‌ كساني‌ كه‌ مؤمنند شناخته‌ مي‌شه‌ اوني‌ كه‌ براي‌ فراغ‌ امام‌ زمان‌ اشك‌ مي‌ريزه‌ مؤمنه‌. الهم‌ و هذا اعين‌ المؤمنين‌ اين‌ چشمهاي‌ مؤمنين‌ است‌ اصبحت‌ باكيا فقد وليك‌ خدايا زماني‌ را داري‌ مي‌گذروني‌ كه‌ اين‌ اولياء، اين‌ مؤمنين‌ گريه‌ مي‌كنند براي‌ دوري‌ از امام‌ زمانشون‌ فصل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرج‌ وليك‌ خدايا تعجيل‌ كن‌ در فرج‌ وليت‌ امام‌ زمان‌ بخاطر محبتي‌ كه‌ به‌ مؤمنين‌ داري‌. همين‌ رحمت‌ خاصه‌، الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد اين‌ دعايي‌ بود كه‌ خيلي‌ تازه‌ است‌ ما خيلي‌ وقته‌ مشرف‌ نشديم‌ ولي‌ اين‌ سالم‌ پاكستاني‌ كه‌ اجازه‌اش‌ داده‌ بودند بره‌ كربلا اين‌ مطلب‌ را شنيد از دو لب‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌. حالا مهرباني‌ به‌ دين‌ خدا، خدا بخواد به‌ دينش‌ مهربان‌ باشه‌. به‌ كتابش‌ محبت‌ بكنه‌، به‌ چشمهاي‌ گريان‌ مؤمنين‌ محبت‌ بكنه‌ بايد امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را برسانه‌.

 پس‌ معني‌ رحمت‌ اين‌ است‌ كه‌ يكي‌ از رحمتهاي‌ پروردگار آمدن‌ حضرت‌ ولي‌ عصره‌. از طرف‌ خدا هيچ‌ مانعي‌ نيست‌ها. شما فكر نكنيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ مثلا اين‌ مهرباني‌ را نكرده‌ به‌ ما بلكه‌ هزار و صد و شصت‌ و يك‌ ساله‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را در انتظار گذاشته‌ تا ماها از خواب‌ غفلت‌ بيرون‌ بياييم‌ بخواييمش‌ تا تشريف‌ بيارن‌. چقدر جمعيت‌ اون‌ حضرت‌ را مي‌خواد؟ چقدر انتظارش‌ را دارند؟ چقدر مايلند كه‌ ايشان‌ تشريف‌ بيارن‌؟ اگر دشمني‌ نكنند، معاندت‌ نكنند يقينا اين‌ را بدونيد كه‌ طالب‌ وجود مقدس‌ اون‌ حضرت‌ نيستند. عدة‌ زيادي‌، مردم‌ زيادي‌، خدايا امام‌ زمان‌ ما را، ما را از اين‌ قربت‌ بيرون‌ بيار(الهي‌ آمين‌). در دعاي‌ افتتاح‌ همين‌ شبها مي‌خونيم‌ الهم‌ انا نشكوه‌ عليه‌ فقد نبينا و غيبت‌ امامنا و غيبت‌ ولينا و كثرت‌ عدونا دشمنان‌ زياد و قلت‌ عددنا، جمعيتمون‌ كم‌ و تظاهر الزمان‌ علينا، همين‌ امشب‌ يك‌ تلفني‌ داشتم‌ از تهران‌ اين‌ معناي‌ تظاهر زمان‌ علينا يك‌ نفر از گويندگان‌ از دوستان‌ ما كه‌ من‌ خودمم‌ نديدمش‌ كه‌ خيلي‌ اظهار محبت‌ به‌ كتابهاي‌ من‌ مي‌كنه‌ مي‌گه‌ مجمعي‌ من‌ صحبت‌ از امام‌ زمان‌ از اول‌ ماه‌ رمضان‌ تا حالا زيادتر كردم‌، اعتراضها شروع‌ شد، تظاهر الزمان‌ دسته‌ جمعي‌ عليه‌ من‌ قيام‌ كردند و ديگه‌ گفتند آقا شما اگر مي‌خواييد اينجور ادامه‌ بديد ديگه‌ منبر نرو. و تظاهر الزمان‌ علينا. من‌ حتي‌ زياد تحقيق‌ كردم‌ گفتم‌ شايد مثلا فرض‌ كنيد اين‌ حرفها، گفت‌ نه‌ خدا مي‌دونه‌ شما مي‌شناسيد ولي‌ جز چيزي‌ كه‌ مورد حملة‌ اينها بود نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ بود. يعني‌ چي‌؟ يعني‌ چي‌؟ در همين‌ مشهد شما پاي‌ منبرها بريد نه‌ طلبه‌ها نه‌ عمامه‌ بسر كه‌ قبل‌ از همه‌ بدبختر بايد بگم‌ كه‌ من‌ هستم‌ عمامه‌ به‌ سرم‌، لباس‌ روحانيت‌ را پوشيدم‌ اسمم‌ را نوكر امام‌ زمان‌ گذاشتم‌ از اول‌ تا به‌ آخر منبر يك‌ كلمه‌ از امام‌ زمان‌ حرف‌ نمي‌زنم‌. من‌ پاي‌ منبري‌ بودم‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ منبري‌ متوجه‌ هم‌ بود كه‌ امشب‌ شب‌ تولد حضرت‌ ولي‌ عصره‌ ولي‌ يك‌ كلمه‌ حرف‌ نزد از امام‌ زمان‌ و تظاهر الزمان‌ علينا، زمان‌ تظاهر مي‌كنه‌، خودش‌ را نشون‌ مي‌ده‌ بر ضرر امام‌ زمان‌ ما و علينا. حالا بايد چه‌ كار كرد؟ من‌ فكر مي‌كنم‌ بايد شكر بكنيد خدا مي‌دونه‌ كه‌ وقتي‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌شنويد بدتون‌ نمي‌ياد.

 من‌ ديدم‌ پهلوم‌ نشسته‌ بود، پاي‌ يك‌ منبر اي‌ بابا اين‌ هم‌ كه‌ همه‌اش‌ امام‌ زمان‌، امام‌ زمان‌ در آورده‌. آهسته‌ با خودش‌ مي‌گفت‌، ناراحت‌ بودكه‌ چرا اسم‌ امام‌ زمان‌ برده‌ مي‌شه‌. يك‌ كسي‌ گفته‌ بود كه‌ فلاني‌، من‌ را گفته‌ بود ثواب‌ زيادي‌ نداره‌، خوب‌ راست‌ مي‌گفت‌، اين‌ را راست‌ مي‌گفت‌. اما علتش‌ اينه‌ كه‌ كتاب‌ ملاقات‌ برداشته‌ نوشته‌ اين‌ كه‌ كاري‌ نداره‌. كتاب‌ ملاقات‌، راست‌ هم‌ مي‌گه‌ اين‌ كه‌ كاري‌ نداره‌. ولي‌ اين‌ رو عشق‌ نوشته‌ شده‌. خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ من‌ چهار جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ و به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ هم‌ ترجمه‌ شده‌ و در ممالك‌ دنيا هم‌ بحمد الله‌ سيطره‌ انداخته‌ و حضرت‌ ولي‌ عصر هم‌ خودشون‌ الطافي‌ كردن‌ خوب‌ باشه‌ بگن‌ سواد نداره‌. يك‌ مرد بزرگي‌ را من‌ در صحن‌ علي‌ ابن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ديدم‌ يك‌ گوشه‌ نشسته‌ معلومه‌ كه‌ اهل‌ معنويته‌. ازش‌ پرسيدم‌ اهل‌ كجايي‌؟ گفت‌ من‌ اهل‌ نيستم‌، گفتم‌ يعني‌ چي‌ اهل‌ نيستي‌، گفت‌ كه‌ اگر اهل‌ بودم‌ با سوادتر، عالمتر، بهتر. گفتم‌ ببخشيد مال‌ كجا هستيد؟ گفت‌ من‌ مال‌ هم‌ نيستم‌ ديدم‌ بدترش‌ كردم‌. گفتم‌ شما سواد داريد يا نه‌؟ گفت‌ من‌ چهل‌ ساله‌ زحمت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. سياهي‌ دل‌ را پاك‌ كنم‌. سواد گاهي‌ سياهي‌ مي‌ياره‌. باور كنيد. اي‌ آقا من‌ مهندسم‌، من‌ دكترم‌، تزكية‌ نفس‌ يعني‌ چه‌؟ من‌ مجتهدم‌ تزكية‌ نفس‌ يعني‌ چه‌؟ همين‌ معناي‌ سواده‌ كه‌ تاريكي‌ مي‌ياره‌، دل‌ را سياه‌ مي‌كنه‌ دل‌ را نمي‌گذاره‌ كه‌ انسان‌ حركتي‌ داشته‌ باشه‌. حالا نه‌ به‌ اين‌ معنا كه‌ من‌ سواد ندارم‌ واقعا به‌ اين‌ معنا نمي‌گفت‌، معناش‌ اين‌ بود نمي‌دونم‌ خوندن‌ و نوشتن‌ را درست‌ بلد نيستم‌، خيلي‌ هم‌ گاهي‌ غلط‌ مي‌نويسند گاهي‌ هم‌ غلط‌ حرف‌ مي‌زنند. مي‌بينيد ديگه‌ ما هم‌ نوشته‌ هامون‌ در اختيارتون‌ هست‌ و هم‌ گفتارمون‌ ولي‌ يك‌ چيز الحمد الله‌ خدا بهمون‌ لطف‌ كرده‌ كه‌ نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ يار، چه‌ كنم‌ حرف‌ ديگر، ياد نداد استادم‌.

 خدا كنه‌ بلد هم‌ نباشيم‌. خدا كنه‌، يكي‌ گفته‌ بود امام‌ زمان‌ را اين‌ بلده‌، گفتم‌ خدا كه‌ راست‌ بگيد. فقط‌ دلم‌ مي‌خواد امام‌ زمان‌ را بلد باشيم‌، هيچ‌ چي‌ ديگه‌ بلد نباشيم‌. هيچ‌ ديگه‌، مي‌خواييم‌ چه‌ كار كنيم‌، رئيس‌ جمهور كجا هر غلطي‌ كرده‌، رئيس‌ جمهور كجا هر نكبتي‌ بوده‌، هر چه‌ بوده‌ به‌ ما چه‌. نيست‌ در لوح‌ دلم‌ همه‌اتون‌ بگيد، انشاء الله‌ همين‌ طوره‌ هم‌ باشيد و من‌ هم‌ مي‌گم‌ كه‌ همين‌ طور باشم‌ حجتي‌ باشه‌ در اين‌ شب‌ هشتم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌، خدايا تو شاهد باش‌، در قلبمون‌ هم‌ قرار بده‌ نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز قامت‌ يار، چه‌ كنم‌ حرف‌ دگر ياد نداد استادم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌فرمود به‌ من‌ كه‌ هر چه‌ مي‌خواي‌ از امام‌ زمان‌ بخوا، هر چي‌ مي‌گي‌ از امام‌ زمان‌ بگو. شب‌ وفات‌ پدر من‌ هم‌ هست‌، نمي‌خوام‌ خيلي‌ در اين‌ جهت‌ قضاوت‌ كنم‌ ولي‌ پدر ما تو اين‌ جهت‌ هم‌ خيلي‌ به‌ گردن‌ من‌ حق‌ داشت‌. يك‌ حالت‌ انتظار شديدي‌ داشت‌ كه‌ به‌ ما مي‌گفت‌ گاهي‌ كه‌ فلاني‌ من‌ نمي‌ميرم‌ تا زمان‌ ظهور. چون‌ يك‌ خوابي‌ ديده‌ شده‌ بود كه‌ يك‌ جواني‌ خواب‌ ديده‌ بود كه‌ هشت‌ دست‌ لباس‌ رزمي‌ آوردن‌ با هشت‌ تا اسب‌ به‌ هشت‌ نفر كه‌ در يك‌ مجلسي‌ بود، خود اين‌ خواب‌ بيننده‌ نفر نهميشون‌ بوده‌، گفته‌ بودند كه‌ امام‌ زمان‌ ظهور مي‌كنه‌ اينها هم‌ لباسها را پوشيده‌ بودند و حركت‌ كرده‌ بودند و رفته‌ بودند براي‌ ياري‌ حضرت‌. اين‌ خود اون‌ جواني‌ كه‌ اين‌ خواب‌ را ديده‌ بود و از همه‌اشون‌ جوانتر بود و سرباز بود من‌ البته‌ نديده‌ بودمش‌ در اون‌ اوائل‌ جواني‌ پدرم‌. ايشان‌ بعد از چندي‌ فوت‌ مي‌شه‌، معناي‌ اين‌ كه‌ نبردنش‌ و گفتن‌ بهش‌ نمي‌رسي‌ معناش‌ اين‌ بود. اينها خيلي‌ مسّجر شده‌ بودند. اين‌ هشت‌ نفر تا همين‌ اواخر همه‌اشون‌ زنده‌ بودند. تا يعني‌ موقع‌ فوت‌ ابوي‌ من‌. ايشان‌ يك‌ كسالتي‌ پيدا كرده‌ بود ابوي‌ من‌، من‌ رفتم‌ براي‌ عيادتشون‌ و خدمتشون‌، چون‌ اكثر روزها مي‌رفتم‌ خدمتشون‌، ايشان‌ به‌ من‌ فرمود اين‌ هفته‌ جمعه‌ كه‌ مي‌ياد نه‌، هفتة‌ ديگه‌ جمعه‌ من‌ از دنيا مي‌رم‌. خودش‌ گفت‌، گفتم‌ آقا شما كه‌ گفتي‌ كه‌ من‌ هستم‌ تا زمان‌ ظهور. فرمود به‌ من‌ گفتند كه‌ ظهور يك‌ خرده‌ عقب‌ افتاد تو برو خستگيت‌ را بگير بعد اگر خواستي‌ بيا. ما ديگه‌ چون‌، من‌ چون‌ خيلي‌ پدرم‌ را دوست‌ داشتم‌ دلم‌ نمي‌خواست‌ صحبت‌ از مرگ‌ و مير و اينها زياد بشه‌، ديگه‌ ولش‌ كردم‌.

 جمعة‌ بعدي‌، جمعة‌ اول‌ كه‌ رسيد رفتم‌ پيشش‌ رفته‌ بودم‌، به‌ من‌ گفتند كه‌ اين‌ جمعه‌ را نگفتم‌، خيال‌ كردن‌ كه‌ من‌ آمدم‌ براي‌ اين‌ نيت‌، نه‌ جمعة‌ ديگه‌. جمعة‌ ديگه‌ من‌ تو مسجد صاحب‌ الزمان‌ نماز مي‌خوندم‌، بعد از نماز هم‌ منبر مي‌رفتم‌ وسط‌ دو نماز يك‌ شخصي‌ آمد گفت‌ كه‌ ابوي‌ شما، من‌ خودم‌ دلم‌ خالي‌ شده‌ بود يك‌ خرده‌اي‌، همچين‌ ناراحت‌ هم‌ بود. ابوي‌ شما گفتن‌ بيايد خيلي‌ حالشون‌ بده‌. ما ديگه‌ منبر نرفتيم‌ و بعد از نماز فوري‌ رفتيم‌ خونه‌، چند دقيقه‌اي‌ ايشان‌ زنده‌ بود، يك‌ نگاهي‌ به‌ من‌ كرد و يك‌ چيزهايي‌ به‌ من‌ فهماند و از دنيا رفت‌. هشتم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ بود. ايشان‌ خوب‌ فوت‌ شد،براي‌ ما موضوع‌ مبهم‌ ماند. بعد خواب‌ ديدم‌ ايشان‌ را، گفتم‌ چطور شد؟ شما خستگي‌تون‌ را نگرفتيد. آخه‌ گفتند خستگي‌ بگيريم‌ بعد بياييم‌. خستگي‌ را نگرفتيد. گفت‌ ديگه‌ نمي‌يام‌. ديگه‌ نمي‌يام‌ تو اين‌ دنيا جايي‌ كه‌ داريم‌ خيلي‌ خوبه‌. اينجا آقا هم‌ هستند همه‌ هستند و همان‌ حرفهايي‌ كه‌ پريشبها عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ ايني‌ كه‌ يك‌ پاش‌ اين‌ دنياست‌، يك‌ پاش‌ اون‌ دنياست‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ همين‌ طوره‌ هم‌ اين‌ دنيا هست‌، هم‌ اون‌ دنياست‌. هر كس‌ از دنيا بره‌ امام‌ زمان‌ را در اون‌ دنيا بهتر مي‌بينه‌ در اونجا غايب‌ نيست‌ در اينجا غايبه‌. طلب‌ مغفرتي‌ كرديد امشب‌، انشاء الله‌ براي‌ روح‌ ايشان‌ مفيد باشه‌، ايشان‌ هم‌ خيلي‌ در اين‌ جهت‌ مؤثر بودند.

 بچه‌ هاتون‌ را از اول‌ كوچكي‌ تعليم‌ بديد كه‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را زياد ببرند. فراموش‌ نكنند حضرت‌ ولي‌ عصر را. خدا مي‌دونه‌ گاهي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌، بچه‌ بودم‌ مي‌گفت‌ رفتي‌ در را باز كردي‌ يك‌ آقاي‌ با اين‌ خصوصيات‌، يك‌ خصوصياتي‌ براي‌ من‌ از روايات‌ مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ يك‌ خالي‌ مثلا طرف‌ راستش‌ داره‌، لباسش‌ اينطوره‌، خصوصياتش‌ اينطوره‌، مي‌ياد.

 

۱۳ شعبان ۱۴۱۵ قمری – صراط‌ مستقيم‌ دين‌ – اخلاق‌ ۹۵

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد در مسائل‌ مختلف‌ و بيان‌ حالات‌ بعضي‌ از انبياء بخصوص‌ حضرت‌ ابراهيم‌ عليه‌ السلام‌ كه‌ بزرگترين‌ انبياء الهي‌ است‌ بعد از پيغمبر اكرم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ در زماني‌ واقع‌ شده‌ بود كه‌ خيلي‌ غريب‌ بود. (نامفهوم‌).

 انتخاب‌ مي‌شه‌. شما خيلي‌ چيزها را دوست‌ داريد اما دوست‌ شما نيستند. خيلي‌ چيزها انسان‌ را دوست‌ دارن‌ اما دوست‌ شما نيستند. يك‌ انس‌ واقعي‌. انسي‌ كه‌ انسان‌ با خداپيدا مي‌كنه‌ اون‌ انسي‌ است‌ كه‌ به‌ هيچ‌ قيمتي‌ انسان‌ اون‌ انس‌ را از دست‌ نمي‌ده‌. خليل‌ الله‌ يعني‌ دوست‌ خدا. دوست‌ پروردگار. يعني‌ با تمام‌ كرة‌ زمين‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا زمان‌ پيغمبر اكرم‌ كسي‌ به‌ عنوان‌ دوست‌ خدا همة‌ اولياء دوست‌ خدا هستند اما يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ رفيقه‌. صميمي‌، يگانگي‌ داره‌ با انسان‌. انس‌ داره‌. مي‌فهميد من‌ مي‌خوام‌ چي‌ بگم‌. گاهي‌ يك‌ كسي‌ مي‌گيد فلاني‌ هم‌ دوست‌ شماست‌. نه‌ فلاني‌ اون‌ جور ديگه‌ است‌. اون‌ يك‌ حساب‌ ديگه‌اي‌ داره‌. هر چه‌ من‌ دارم‌ مال‌ اونه‌، هر چه‌ او داره‌ مال‌ منه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ هر چه‌ داشت‌ مال‌ خدا بود و خدا هم‌ هر چه‌ داشت‌ در اختيار حضرت‌ ابراهيم‌ گذاشت‌. اين‌ مقام‌ خلت‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ مقام‌ خليل‌ اللهي‌ از كجا حضرت‌ ابراهيم‌ به‌ دست‌ آورد؟ از صراط‌ مستقيم‌. در صراط‌ مستقيم‌ بود. راه‌ راست‌. راه‌ انحرافي‌ نمي‌رفت‌، حضرت‌ ابراهيم‌. همة‌ كارهاش‌ دقيقا طبق‌ دستور پروردگار بود. هيچ‌ كاري‌ حضرت‌ ابراهيم‌ انجام‌ نمي‌داد و نداد جز اونچه‌ را كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواست‌. و ما تشاعون‌ من‌ يشاء الله‌.

 هر چي‌ مي‌خواد همان‌ چيزي‌ باشد كه‌ خدا مي‌خواد. هر چيزي‌ را كه‌ خدا مي‌خواد همان‌ چيزي‌ باشد كه‌ شما مي‌خواهيد. اگر به‌ ما قدرت‌ دادند. ما يك‌ چيزهايي‌ نخواسته‌ باشيم‌ كه‌ خدا نمي‌خواد. شما اگر شديد مستجاب‌ الدعوه‌ تا دعا مي‌كنيد هر چي‌ مي‌خواييد در اختيارتون‌ قرار مي‌گيره‌، هر چي‌ مي‌خواييد در اختيارتون‌ قرار مي‌گيره‌. حالا يك‌ درد خيلي‌ سختي‌ هم‌ متوجهتون‌ شده‌. يك‌ يا الله‌ بگيد يا اراده‌ حتي‌ بكنيد يا الله‌ هم‌ نمي‌خواد بگيد اراده‌ بكنيد كه‌ اين‌ درد رفع‌ بشه‌، شما اينجا معلوم‌ مي‌شه‌ بنده‌ هستيد يا نه‌. اگر خدا دوست‌ داره‌ اين‌ اراده‌ را مي‌كنه‌ اگر خدا دوست‌ نداره‌ اين‌ اراده‌ را نمي‌كنيد اينجور بايد باشيد.

 يعني‌ منه‌ مستجاب‌ الدعوة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود با اراده‌ همة‌ دردها از من‌ رفع‌ مي‌شه‌ من‌ مي‌شم‌ يك‌ آدم‌ سالم‌. و الان‌ هم‌ يك‌ درد طاقت‌ فرسايي‌ متوجه‌ شما شده‌ شما اول‌ مي‌گيد آيا خدا دوست‌ داره‌ كه‌ من‌ اراده‌ بكنم‌ كه‌ درد برطرف‌ بشه‌ يا نه‌؟ اگر خدا دوست‌ داره‌ اراده‌ بكنيد اگر خدا دوست‌ نداره‌ درد را بكشيد. ببينيد اينجوري‌. اين‌ ما تشاعون‌ و الا ان‌ يشاء الله‌ همچين‌ حالتي‌ داره‌. يك‌ همچين‌ مسئله‌اي‌ است‌. انسان‌ بايد يك‌ همچين‌ بندگي‌ در خودش‌ ايجاد كنه‌. اينجاست‌ كه‌ العبد يدبّر والله‌ يقدّر. اين‌ العبد يدبّر و الله‌ يقدّر را مي‌شه‌ دو جور معنا كرد يك‌ معناش‌ اينكه‌ ما براي‌ خودمون‌ داريم‌ فكر مي‌كنيم‌، خدا هم‌ كار خودش‌ را مي‌كنه‌ گاهي‌ با هم‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ گاهي‌ هم‌ تطبيق‌ نمي‌كنه‌، اكثرش‌ هم‌ تطبيق‌ نمي‌كنه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ ما تقديرمون‌ غير از تقدير الهي‌ است‌. يك‌ معناي‌ ديگه‌ هم‌ داره‌ كه‌ اين‌ معنا خيلي‌ معناي‌ خوبي‌ است‌. كه‌ عبد تدبير مي‌كنه‌، خدا اينقدر اين‌ بنده‌اش‌ را دوست‌ داره‌ كه‌ مطابق‌ تدبير او تقدير مي‌كنه‌. شما با خودتون‌ مي‌شينيد حساب‌ مي‌كنه‌ فردا صبح‌ فلان‌ برنامه‌ را انجام‌ بدم‌، بعد فلان‌ كار، بعد فلان‌ كار. كه‌ بايد يك‌ سالك‌ الي‌ الله‌ يك‌ ولي‌ خدا يك‌ آدم‌ درست‌ حسابي‌، يك‌ آدم‌ منظم‌ يك‌ آدم‌ مرتب‌ اين‌ محاسبه‌ داشته‌ باشه‌. محاسبه‌ را بدجور براي‌ ما معنا كردن‌. گاه‌ مي‌بينيم‌ كه‌ شبها موقع‌ خواب‌ بنشينيم‌ حساب‌ بكنيم‌ كه‌ صبح‌ تا حالا چكار كنيم‌ كارهاي‌ بدمون‌ را استغفار كنيم‌ كارهاي‌ خوبمون‌ خوب‌ الحمد الله‌. اين‌ البته‌ يك‌ بخشي‌ از محاسبه‌ هست‌، اما بهترش‌ اينه‌ كه‌ هميشه‌ هر لحظه‌ حساب‌ دستمون‌ باشه‌. اين‌ معناي‌ محاسبه‌. حساب‌ دستت‌ باشه‌. شما تو جاده‌ داريد با سرعت‌ مي‌ريد چشمت‌ مي‌افته‌ به‌ اين‌ تابلوهايي‌ كه‌ نوشته‌ پيچ‌ خطرناك‌. خوب‌ اين‌ پيچ‌ خطرناك‌ جلوته‌ مي‌بيني‌، اگر محاسبه‌ نداشته‌ باشيد، حساب‌ دستتون‌ نباشه‌، با همان‌ سرعت‌ مي‌رسيد سر پيچ‌ نمي‌تونيد كنترل‌ كنيد ماشين‌ مي‌افته‌ پايين‌ اما وقتي‌ كه‌ حساب‌ دستتونه‌. از دويست‌ متري‌ از سيصد متري‌، يا لااقل‌ پاتون‌ را از روي‌ گاز برمي‌ داريد آرام‌ مي‌كنيد يك‌ محاسبه‌ مي‌كنيد، يعني‌ با سرعتي‌ كه‌ مناسب‌ اين‌، بعضي‌ پيچها هست‌ كه‌ با بيست‌ كيلومتر سرعت‌ بيشتر حق‌ رفتن‌ نداريد. نمي‌تونيد هم‌ بريد منحرف‌ مي‌شيد. بعضيها كمتر، بعضيها يك‌ خرده‌ بيشتر. اين‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما حساب‌ دستتونه‌. حساب‌ وقتي‌ انسان‌ دستش‌ بود، تو جادة‌ مستقيم‌ هم‌ داره‌ حركت‌ مي‌كنه‌ انسان‌ مي‌تونه‌ خودش‌ را به‌ منزل‌ برسونه‌. و لذا محاسبه‌ در تمام‌ طول‌ راه‌ بايد در دست‌ انسان‌ باشه‌. محاسبه‌ معناش‌ اينكه‌ كه‌ حساب‌ دستت‌ باشه‌. نگيد اي‌ بابا حواسم‌ پر شد رسيديم‌ به‌ پيچ‌ تا اومديم‌ پامون‌ را ترمز بزنيم‌، تصادفا ممكنه‌ يخ‌ بنداني‌ هم‌ باشه‌ ماشين‌ ليز بخوره‌ بره‌ توي‌ دره‌. حساب‌ دستت‌ نبود. روي‌ زمين‌ صاف‌ انسان‌ بايد يك‌ جور، محاسبه‌ بكنيد. حساب‌ دستون‌ باشه‌. هر كاري‌ كه‌ مي‌خواييد بكنيد كوشش‌ بكنيد كه‌ حساب‌ از دستتون‌ نره‌. و كل‌ شي‌ عنده‌ به‌ مقدار. ان‌ الله‌ صريع‌ الحساب‌. بهترين‌ راننده‌ها مي‌دونيد كيه‌؟ اوني‌ كه‌ زود حساب‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همه‌ چيز را بكنه‌. يك‌ ماشيني‌ با سرعت‌ داره‌ از جلوتون‌ مي‌ياد شما هم‌ داريد سبقت‌ مي‌گيريد حساب‌ بكنيد كه‌ او سرعتش‌ چقدره‌، اگر از اين‌ تريليهاي‌ بزرگه‌ كه‌ آرام‌، آرام‌ مي‌ياد خوب‌ مي‌شه‌ سبقت‌ گرفت‌ از ماشينها. اما يك‌ ماشين‌ سواري‌ تندرويي‌ داره‌ مي‌ياد شما حساب‌ كن‌ مي‌كشيد عقب‌ مي‌ياييد پشت‌ اين‌ ماشينه‌، اينها را كه‌ مي‌گم‌ مي‌خوام‌ مسئله‌ براتون‌ دو دو تا چهار تا بشه‌ها. والا من‌ يك‌ همچين‌ جلسه‌اي‌ را يك‌ همچين‌ وقتي‌ را يك‌ همچين‌ فرصتي‌ نمي‌خوام‌ بهتون‌ تعليم‌ رانندگي‌ بدم‌. همتون‌ بهتر از من‌ شايد بلد باشيد. اما حساب‌ دستتون‌ باشه‌. سريع‌ الحساب‌ تره‌، سريع‌ الحسابتره‌ به‌ خدا نزديكتره‌. چون‌ خدا سريع‌ الحسابه‌. اين‌ يكي‌ از صفات‌ پروردگاره‌.

 من‌ حساب‌ دستم‌ نبود تو به‌ شيطان‌ نزديكي‌ كه‌ حساب‌ دستت‌ نبود. من‌ نفهميدم‌ كه‌ چه‌ شد! خوب‌ مي‌خواست‌ بهمي‌ كه‌ چه‌ مي‌شه‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ اهميت‌ حساب‌ در دستتون‌ بودن‌ در شب‌ و روز نسبت‌ به‌ امور ديني‌ تون‌ به‌ مسئلة‌ روحتون‌ اهميتش‌ بيشتر از وقتي‌ است‌ كه‌ شما پشت‌ يك‌ ماشين‌ تيزرو توي‌ يك‌ جادة‌ پر پيچ‌ و خم‌ نشسته‌ باشيد. چون‌ اونجا نهايت‌ ماشينتون‌ بيافته‌ تو دره‌ بدنتون‌ از بين‌ مي‌ره‌ و ماشينتون‌. مجموعا مسئله‌اي‌ نيست‌. نه‌ آسمان‌ به‌ زمين‌ مي‌ياد نه‌ زمين‌. خداي‌ نكرده‌ روحتون‌ از بين‌ بره‌. ناخواسته‌ روح‌ شما از خدا فاصله‌ گرفته‌. ناخواسته‌ شما به‌ انحراف‌ افتاديد .ناخواسته‌ راه‌ بر شما به‌ اشتباه‌ بن‌ بست‌ شد. اگر ناخواسته‌ اينطور بشه‌. حسابش‌ هم‌ در دستتون‌ نبوده‌، هيچ‌ عذرتون‌ موجه‌ نيست‌ها فكر نكنيد كه‌ عذر موجهه‌. نه‌ شما عقب‌ افتاديد، عقب‌ افتاد. و حضرت‌ ابراهيم‌ حساب‌ دستش‌ بود همين‌ در يك‌ جمله‌. حضرت‌ ابراهيم‌ اين‌ كه‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيد چون‌ تو صراط‌ مستقيم‌ بود تنها تو صراط‌ مستقيم‌ بودن‌، چون‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ تو صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ حساب‌ دستش‌ نباشه‌ بالاخره‌ با يك‌ حركت‌ كوتاه‌ از راه‌ بيرون‌ مي‌ره‌. حساب‌ دستش‌ بود، و در صراط‌ مستقيم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ چون‌ صراط‌ مستقيم‌ را گفتار پروردگار مي‌دونست‌. ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. خدا بر صراط‌ مستقيمه‌. پيغمبر اكرم‌ در صراط‌ مستقيمه‌. و حضرت‌ بقية‌ الله‌ در سرزمين‌ ما در صراط‌ مستقيمه‌. حالا صراط‌ مستقيم‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ بچه‌اش‌ را خودش‌ ببره‌ بكشه‌، نه‌. صراط‌ مستقيم‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ بيافته‌ توي‌ آتش‌. رسيدن‌ به‌ مقصد با همة‌ اين‌ مشكلات‌ را قبول‌ مي‌كنه‌. و لذا مي‌بينيم‌ كه‌ در آيات‌ قرآن‌ دربارة‌ حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ كه‌ مي‌رسند خداي‌ تعالي‌ يك‌ برداشت‌ و يك‌ عظمت‌ ديگري‌ براي‌ حضرت‌ ابراهيم‌ قائله‌. ان‌ ابراهيم‌. ان‌ ابراهيم‌ امت‌، خودش‌ يك‌ امته‌. خيليه‌.

 فطة‌، يك‌ جوانمرد. جوانمرد، خليل‌ الله‌ دوست‌ خدا. اين‌ همان‌ صراط‌ مستقيمي‌ بود كه‌ با حساب‌ دست‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بود. و در اختيار داشت‌ و در روايت‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ وقتي‌ كه‌ ملكوت‌ آسمانها را ديد نگاه‌ كرد ديد كه‌ يك‌ خورشيد تاباني‌ تمام‌ عالم‌ وجود را منور كرده‌، تمام‌ عالم‌ وجود را منور كرده‌. عالم‌ هستي‌ را منور كرده‌. گفت‌ خدايا اين‌ نور كيه‌؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود اين‌ نور علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. صراط‌ علي‌ مستقيم‌. صراط‌ علي‌ مستقيمه‌. گفت‌ خدايا اين‌ انواري‌ كه‌ مثل‌ ستاره‌ها دور علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و مجذوب‌ او حضرتند. بياييد و مجذوب‌ علي‌ بشيد. به‌ خدا آقايون‌ ضرر مي‌كنيم‌ها مجذوب‌ امام‌ زمان‌ بشيد. مجذوب‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بشيد. اين‌ كراتي‌ كه‌ دور خورشيد از نظر طبيعت‌ داره‌ مي‌گرده‌ مجذوب‌ خورشيدند. خورشيد اينها را مي‌كشه‌. شما هم‌ اگر يك‌ ذره‌ تمايل‌ نشون‌ داديد علي‌ شما را به‌ خودش‌ مي‌كشه‌. امام‌ زمان‌ به‌ خودش‌ مي‌كشه‌. تا كه‌ از جانب‌ معشوق‌ نباشد كشش‌، كوشش‌ عاشق‌ بيچاره‌ به‌ جايي‌ نرسد. شماها تا دلتون‌، تا قلبتون‌، تا فكرتون‌، تا تمام‌ زندگيتون‌ را متوجه‌ امام‌ زمان‌ نكنيد امام‌ زمان‌ شما را مجذوب‌ خودش‌ نمي‌كنه‌ ولي‌ اگر مجذوب‌ كرد ديگه‌ دست‌ بسته‌، گوش‌ بسته‌، پروانه‌ وار دور وجود مقدسش‌ مي‌گرديد. اما اين‌ كرة‌ زمين‌ ما داره‌ مجذوبانه‌ دور خورشيد مي‌گرده‌. شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ دور وجود مقدس‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بود كه‌ مي‌چرخيد. مجذوب‌ او بود. جذب‌ مي‌شد. فرمود شيعيان‌ ما نمي‌تونن‌ غير از خوبي‌، كمالات‌، سلامتي‌ روح‌، موفقيت‌ چيزه‌ ديگه‌اي‌ داشته‌ باشند.

 به‌ جهت‌ اينكه‌ مجذوب‌ علي‌ بن‌ ابيطالبند. هر كس‌ مجذب‌ علي‌ نباشه‌ اين‌ را بدونيد، حضرت‌ ابراهيم‌ گفت‌ اينها كيند كه‌ مجذوب‌ اين‌ خورشيد تابان‌ و عالم‌ وجودند و به‌ نور اقدا كرده‌اند؟ خداي‌ تعالي‌ فرمود اينها شيعيان‌ مجذوب‌ عليند. عرض‌ كرد خدايا من‌ را از شيعيان‌ علي‌ قرار بده‌. همين‌ تقاضا، همين‌ خواهش‌ او را تو صراط‌ مستقيم‌ انداخت‌. علي‌ صراط‌ مستقيمه‌. وقتي‌ مجذوب‌ علي‌ كسي‌ شد تو صراط‌ مستقيمه‌. اين‌ منظومة‌ شمسي‌ ما خورشيد هر جا بره‌ اينها را هم‌ با خودش‌ مي‌بره‌. الان‌ در اين‌ فضاي‌ بي‌ نهايت‌ خورشيد هم‌ داره‌ راه‌ مي‌ره‌ها. والشمس‌ يجري‌ لمستقر لها. خورشيد در حركت‌ است‌ براي‌ اينكه‌ استقرارش‌ را حفظ‌ كنه‌. منظومة‌ شمسي‌ هم‌ با اين‌ مي‌رن‌. كرة‌ زمين‌  ما هم‌ با اين‌ مي‌ره‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داره‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ حركت‌ مي‌كنه‌ اگر تو مجذوب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شدي‌ با علي‌ به‌ اونجا مي‌رسي‌ كه‌ علي‌ رسيد. علي‌ رسيده‌. به‌ مقامي‌ از يقين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ رسيد كه‌ اگر تمام‌ پرده‌ها تمام‌ حجابها، حجابهاي‌ ظاهري‌، حجابهاي‌ واقعي‌، حجابها هر چه‌ هست‌، حجاب‌ هست‌ بالاخره‌ اينها همه‌ برداشته‌ مي‌شه‌ فرقي‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نمي‌كنه‌. تو هم‌ باز اينطور مي‌شي‌. اينها چيزهايي‌ است‌ كه‌ براي‌ ماها هم‌ بايد اينطور باشه‌. حضرت‌ ابراهيم‌ قبل‌ از اينكه‌ ملكوت‌ آسمانها را ببينه‌ و اين‌ تقاضا را بكنه‌ گفت‌ رب‌ كيف‌ تهي‌ الموتي‌. خدايا به‌ من‌ نشان‌ بده‌ كه‌ چطور مرده‌ زنده‌ مي‌كني‌. حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌، حضرت‌ ابراهيم‌ شنيده‌ بود كه‌ خدا مي‌خواد يك‌ دوست‌ از ميان‌ مردم‌ براي‌ خودش‌ انتخاب‌ كنه‌. يك‌ دوستي‌ داشته‌ باشه‌ خدا هم‌، يك‌ رفيقي‌ داشته‌ باشه‌ خدا. حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ بدونيد كسي‌ نيست‌ ولي‌ نمي‌خواد براي‌ خودش‌ يك‌ عظمتي‌ قائل‌ بشه‌ كه‌ بگه‌ فقط‌ منم‌. ولي‌ مي‌خواست‌ اين‌ مسئله‌ روشن‌ بشه‌. بالاخره‌ ما هستيم‌ يا نيستيم‌. همة‌ شماها الان‌ شب‌ نيمة‌ شعبان‌ انشاء الله‌ فردا شب‌ همتون‌ يقينا تو دلتون‌ مي‌خواييد كه‌ امام‌ زمان‌ شما را به‌ عنوان‌ دوست‌ خودش‌، يار خودش‌، انصار خودش‌ شماها را انتخاب‌ مي‌كنه‌ يا نه‌. اين‌ را مي‌خواييد ديگه‌؟ كيه‌ كه‌ نخواد؟

 حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ مي‌خواست‌، بدونه‌ ديگه‌ آخه‌ تكليف‌ روشن‌ بشه‌. خدا به‌ من‌ گفته‌ بود كه‌ رو دست‌ اون‌ دوستي‌ كه‌ مي‌خوام‌ انتخاب‌ كنم‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كنم‌. علامت‌ ولي‌ خدا اين‌ است‌ كه‌ مرده‌ها را زنده‌ كند. شما هم‌ اگر مي‌خواييد بفهميد ولي‌ خدا هستيد يا نه‌ بايد بتونيد مرده‌ را زنده‌ كنيد. نه‌ اين‌ مرده‌هاي‌ ظاهري‌. اين‌ مرده‌ها كه‌ بالاخره‌، مرده‌هاي‌ روحي‌. واقعا خوابها را بتونيد بيدار كنيد. بعضيها واقعا مرده‌اند. چراغ‌ به‌ اين‌ روشني‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را نمي‌تونن‌ ببينند. واقعا مرده‌اند. لااقل‌ شما مرده‌ را نمي‌تونيد زنده‌ كنيد خوابها را بيدار كنيد. امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بايد بتونيد بكنيد.

 اقلا دل‌ مردة‌ خودت‌ را از خواب‌ بيدار كن‌. حالت‌ يغظه‌ و بيداري‌ داشته‌ باش‌. آخه‌ تا كي‌؟ چقدر؟ شما اكثرتون‌ مي‌گيد ما الان‌ جوانيم‌. نه‌ همچين‌ جواني‌ هم‌ نيستيد بعد هم‌ جوان‌ و پير نداره‌. من‌ جوانهايي‌ ديده‌ام‌ كه‌ مرده‌اند تا حالا شماها هم‌ ديديد. تا كي‌؟ تا كي‌ انسان‌ مي‌خواد تو همين‌ گرفتاريهاي‌ دنيوي‌ دست‌ و پا بزنه‌. خدايا به‌ من‌ نشان‌ بده‌ كه‌ چطور مرده‌ زنده‌ مي‌كني‌. خداي‌ تعالي‌ بهش‌ فرمود كه‌ هنوز، اين‌ به‌ معناي‌ آرامشه‌. آرامش‌ نداري‌ اطمينان‌ نداري‌ كه‌ خليل‌ ما تو هستي‌. آخه‌ مي‌خوام‌ خليلي‌ تعيين‌ كنم‌ كسي‌ ديگه‌اي‌ هم‌ نبود كي‌ مي‌خواست‌ خليل‌ خدا باشه‌ جز ابراهيم‌. خداي‌ تعالي‌ گفت‌ حالا مي‌خواي‌ امضاش‌ را هم‌ بگيري‌، به‌ اصطلاح‌ تأييدش‌ را هم‌ بگيري‌، مهرش‌ را ما بزنيم‌، و خذ اربعت‌ من‌ الطير. چهار تا پرنده‌ از چهار نوع‌ اينها را توي‌ هم‌ بكوب‌. بعد سر چهار كوه‌ بگذار. اون‌ پرنده‌ها مي‌دونيد چي‌ بود؟ در بعضي‌ روايات‌ مي‌گن‌ و بعضي‌ از مفسرين‌ توضيح‌ مي‌دن‌ كه‌ اين‌ چهار تا پرنده‌ يكيش‌ طاوس‌ بود يكي‌ خروس‌ بود يكي‌ كبوتر بود يكي‌ هم‌ كلاغ‌. بله‌ درست‌ مي‌گم‌.

 چرا اين‌ چهار تا پرنده‌ را انتخاب‌ كرده‌؟ اينها هر كدام‌ يكي‌ از صفات‌ رزيلة‌ انسان‌ در اين‌ چهار تا پرنده‌ هست‌. طاوس‌ وقتي‌ به‌ خودش‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ توي‌ آيينه‌  چشم‌ و ابروي‌ خوشگلش‌ را مي‌بينه‌ و اين‌ قد و قامتش‌ را مي‌بينه‌ واين‌ دمش‌ را خيلي‌ مي‌بينه‌ و به‌ حدي‌ خوشش‌ مي‌ياد از خودش‌ مغرور مي‌شه‌ اين‌ حالت‌ براي‌ انسان‌ هست‌. همان‌ حالت‌ غرور و كبر و خودخواهي‌ و من‌. من‌. اين‌ را بگير بكش‌. خروس‌ مظهر شهوت‌ جنسي‌ است‌. شهوت‌ جنسي‌ غير از شهوتهاي‌ ديگره‌. چون‌ به‌ طور كلي‌ اين‌ هم‌ كه‌ مي‌گن‌ شهوت‌ فوري‌ ذهن‌ انسان‌ مي‌ره‌ رو شهوت‌ جنسي‌ براي‌ اينكه‌ اون‌ گل‌ سر سبدشه‌. شهوت‌، شهوت‌ يعني‌ خواستن‌. شما حتي‌ غذا هم‌ كه‌ مي‌خوريد روي‌ شهوت‌ غذا مي‌خوريد. گاهي‌ نگاه‌ كردنها روي‌ شهوته‌، گاهي‌ مطالعه‌ روي‌ شهوته‌، گاهي‌ موسيقي‌ گوش‌ كردن‌ روي‌ شهوته‌. شهوت‌ هم‌ گاهي‌ مي‌شه‌ تازه‌ امر پروردگاره‌ كه‌ خوبه‌، هر شهوتي‌ كه‌، شهوت‌ يعني‌ خواستن‌. و گاهي‌ هست‌ كه‌ نه‌ خيلي‌، شهوت‌ جنسي‌. اين‌ انسان‌ را بيچاره‌ مي‌كنه‌. اين‌ را هم‌ بگير بگذار اونجا و بكش‌. يكي‌ هم‌ كلاغ‌. كلاغ‌، براي‌ اينكه‌ كلاغ‌ دزده‌. ديديد صابون‌ را برمي‌ داره‌ مي‌ره‌. هيچي‌ سرش‌ نمي‌شه‌. مال‌ مردم‌ را با مال‌ خودش‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ هرچي‌ مي‌خواد باشه‌. اين‌ هم‌ بگير بكش‌. كبوتر هم‌ بلند پروازه‌. مي‌ره‌ توي‌ آسمانها و چند تا ملق‌ مي‌زنه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود فضاي‌ بازي‌ گيرش‌ آمده‌ دور از چشم‌ گربه‌، مي‌ره‌ و مي‌ياد. اين‌ را هم‌ بگير و بكش‌. اينها را خوب‌ بكوب‌. آية‌ قرآنه‌ها. اينها را خوب‌، مثل‌ گوشت‌ كوبيدة‌ از چرخ‌ گوشت‌ رد شده‌. بعد اينها، حالا كه‌ اينها را از بين‌ بردي‌، خفه‌ شون‌ كردي‌، بيجانشون‌ كردي‌. بي‌ حركتشون‌ كردي‌. اول‌ انسان‌ بايد در جهاد با نفس‌ همة‌ خواسته‌ هاش‌ را. همه‌ راها اينها را از بين‌ ببره‌. من‌ هيچ‌ خواسته‌اي‌ ندارم‌. ما تشاعوا. من‌ هيچي‌ نمي‌خوام‌. من‌ مي‌خوام‌ نمي‌دونم‌ ولي‌ خدا هم‌ بشم‌، وقتي‌ ولي‌ خدا مي‌شي‌ كه‌ خدا بخواد تو مي‌شي‌. من‌ مي‌خوام‌ حالا مي‌گيد اِ ما اين‌ را هم‌ نخواييم‌.

 به‌ جايي‌ مي‌رسيد انشاء الله‌ اگر همين‌ راه‌ را با من‌ بياييد با ما بياييد من‌ هم‌ مي‌رسم‌ شما هم‌ مي‌رسيد، يك‌ روايت‌ داره‌ كه‌ بجايي‌ مي‌رسيد كه‌ همين‌ را هم‌ نمي‌خواييد، هيچي‌ نمي‌خواييد. ديگر اصلا خواسته‌اي‌ نداريد، خواسته‌ها راهمه‌ را ترك‌ مي‌كنيد. هر چي‌ خدا مي‌خواد همان‌ را مي‌خواييد. و ما تشاعوا ان‌ يشاء الله‌. اول‌ نفي‌ ما تشاعون‌، دوم‌ اثبات‌ ما يشاء الله‌. نفي‌ داره‌ هيچي‌ نخواستيد. آقا چي‌ مي‌خواي‌؟ يك‌ نوكر آمده‌ در خونة‌ شما يك‌ دوست‌ حالا اينجوري‌ مي‌گيد، چون‌ شما از اين‌ مرحلة‌ نوكر و نمي‌دونم‌ اينها من‌ شما را انشاء الله‌ جداتون‌ مي‌كنم‌ ولي‌ يك‌ دوست‌، خليل‌ الله‌ آمده‌ در خانه‌. خوب‌ چي‌ مي‌خواد؟ من‌ هيچي‌، هر چي‌ تو بگي‌. انشاء الله‌ برسيد به‌ اين‌ مقام‌. واقعا برسيد. وقتي‌ كه‌ كارهامون‌ به‌ هم‌ مي‌ريزه‌ و اوضاع‌ خراب‌ مي‌شه‌ و گرفتاري‌ بوجود مي‌ياد اون‌ وقت‌ مي‌گيم‌ هر چي‌ خدا بخواد. قبل‌ نمي‌گفت‌ نه‌ همان‌ اول‌ كار بگو هر چي‌ خدا بخواد. خوب‌. تو اين‌ خليل‌ ما چي‌ مي‌خواي‌. هر چي‌ شما بخواي‌. توي‌ آتيش‌ مي‌خواي‌ مرا نگذاري‌ بيفتيم‌ اگر تو بخواي‌ ما بيفتيم‌ مي‌افتيم‌. جبرئيل‌ آمد گفت‌ كاري‌ داري‌؟ گفت‌ نه‌. خدا هم‌ كه‌ داره‌ مي‌بينه‌. مي‌خواد من‌ بسوزم‌ بسوزم‌. جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌. اين‌ متاعي‌ است‌ كه‌ هر بي‌ سروپايي‌ دارد. چيه‌؟ اين‌ جان‌ را نميگه‌ها. بدن‌ را، جان‌ كه‌ متعالي‌ ميشه‌، قبل‌ از اينكه‌ وارد آتش‌ بشه‌ و احساس‌ گرمي‌ بكنه‌، روح‌ مي‌آد از بدنش‌ بيرون‌. بر فرض‌ بخوان‌ بسوزانندش‌. بندة‌ خدا ميشه‌. اينها را خوب‌ بكوب‌، بعد زير هر كوهي‌ يك‌ قطعه‌اش‌ را، چهار بخشش‌ كن‌، بگذار. ثم‌ ادعهن‌. اين‌ كار را اگر كردي‌ بعد اينها را بخواي‌، يأتين‌ بالسرعه‌. با سرعت‌ مي‌آيند. يعني‌ همان‌ خروس‌، با همان‌ حالت‌ شهوت‌ جنسي‌، منتهي‌ تحت‌ فرمان‌ توست‌. تحت‌ فرمان‌ توست‌. اگر قطعه‌ قطعه‌ ات‌ بكنند يك‌ نگاه‌ به‌ زن‌ نامحرم‌ روي‌ شهوت‌ نميكني‌. اما يك‌ انسان‌ شهوت‌ داره‌. از راه‌ حلال‌ خودش‌ شايد از همه‌ هم‌ قويتر باشه‌، مثل‌ انبياء. خيلي‌ زيبا و خيلي‌ عالي‌ هستي‌. رنگهاي‌ مختلف‌، هر كسي‌ ببينه‌ ميگه‌ عجب‌ خوش‌ قد و قامت‌ و خوش‌ تيپ‌ و خوش‌ اخلاق‌ و خوش‌ صفاته‌. علي‌ اكبر سيد الشهدا، اشبه‌ الناس‌ خلقا و خلقا و منطقا برسول‌ الله‌. از اين‌ طاووس‌ زيباتر، اما يك‌ لحظه‌ به‌ خودش‌ نگاه‌ نميكنه‌، نميگه‌ من‌ طاووس‌ عليينهم‌. تحت‌ فرمانه‌. يأتينك‌، اون‌ بلند پروازيها را داري‌، آن‌ معلق‌زدنها و آن‌ خوشيها، اولياء خدا حالا اولياء الله‌ لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. هيچ‌ حزن‌ و اندوهي‌ نداري‌. اما در ارادة‌ خود، در ارادة‌ خدا، همة‌ ما. شكم‌ را سير ميكني‌، اما نه‌ مثل‌ كلاغ‌ هرزه‌. نه‌ مثل‌ خوك‌ كثيف‌ خور. از راه‌ صحيح‌. مي‌بينيد. ثم‌.. بعد اينها را دعوتشون‌ بكن‌. يأتينك‌ سعيا. با سعي‌ مي‌آيند به‌ طرفت‌. راه‌ تزكية‌ نفس‌ را خدا در همين‌ دو سه‌ جملة‌ از آيه‌ بيان‌ كرد. اين‌ چهار مسئله‌اي‌ كه‌ در تو هست‌، اين‌ چهار حالتي‌ كه‌ در تو هست‌، كه‌ همة‌ حالات‌ به‌ اين‌ چهار حالت‌ منتهي‌ ميشه‌، اينها را توي‌ هم‌ بكوب‌. خودت‌ بايد اين‌ كار را بكني‌ تا خليل‌ الله‌ بشي‌. تا مرده‌ به‌ دست‌ ما زنده‌ بشه‌. اين‌ چهار تا پرنده‌ را، اين‌ چهار تا حيوانيت‌ را، اين‌ چهار تا حيوان‌ را بگير، توي‌ هم‌ بكوبشون‌. وقتي‌ كه‌ چهار تا حيوان‌ را، گوشتشون‌ را، استخوانشون‌ را، همه‌ چيزشون‌ را اينها را توي‌ چرخ‌ گوشت‌ له‌ كردي‌، در اختيارت‌ مي‌شوند. بعد بگذار سر كوههاي‌ بلند، با شخصيت‌، با عظمت‌، آنها را دعوتشون‌ بكن‌ بيايند تحت‌ فرمان‌ تو باشند. ثم‌ ادعهن‌ يدعين‌ اسعيا. آنها با سعي‌ مي‌آن‌ پيش‌ تو. تو هم‌ طاووسي‌، هم‌ كبوتري‌، اما نه‌ كبوتر هرزه‌. كبوتري‌ نه‌ از اين‌ كبوترهاي‌ هرزة‌ بيخود. خروسي‌ نه‌ از اين‌ خروسهاي‌ هرزة‌ باصطلاح‌ بي‌ حساب‌. بعضي‌ خروسها هستند شب‌ پا ميشن‌ مي‌خونند آدم‌ از خواب‌ مي‌پره‌. خروس‌ بي‌ محل‌. كلاغي‌، داراي‌ عمر زياد، داراي‌ يك‌ زرنگي‌ فوق‌ العاده‌ كه‌ غذاي‌ خودت‌ را بدست‌ مي‌آوري‌. نه‌ از اين‌ كلاغهاي‌ هرزه‌. هرزگي‌ها را كوبيدي‌ از بين‌ بردي‌ و تحت‌ فرمان‌ تو شدند. اين‌ كار را حضرت‌ ابراهيم‌ كرد. بعد فرمود خليل‌ خدا خودشه‌. شما هم‌ انشاء الله‌ بكنيد تا بفهميد خليل‌ الله‌ در اين‌ زمان‌ شماها هستيد. بلكه‌ حبيب‌ الله‌ شما ميشيد. چون‌ ما پيرو حبيب‌ خدا هستيم‌ كه‌ مقام‌ حبيب‌ الله‌ از مقام‌ خليل‌ الله‌ خيلي‌ بالاتره‌. چيكار بكنيم‌؟ چيكار بكنيم‌؟ ببينيد آقايون‌ تمام‌ حرفهاي‌ ما در اين‌ شبها، در جلسات‌ مختلف‌، فكر شخص‌ من‌ يا شماها بايد در اين‌ جهت‌ خلاصه‌ بشه‌. شما مي‌تونيد هميشه‌ جزء آئين‌ زندگيتون‌ قرار بديد. و آن‌ چيه‌؟ اينكه‌ صراط‌ مستقيم‌ ما امروز حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. و ما بايد شبيه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ باشيم‌. اينهم‌ حرف‌ نيستش‌ كه‌، اينهايي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ حرف‌ نيستش‌ كه‌ اگر كسي‌ بشنوه‌ مسلمان‌ بشه‌ ميگيد بدبختيهامون‌ اين‌ است‌ كه‌ حرفها را با همة‌ سادگيها كه‌ داريم‌ در زدن‌، و اينهمه‌ مثال‌ مي‌زنيم‌، اينهمه‌ توضيح‌ ميديم‌، همين‌ مطالبي‌ كه‌ امشب‌ تا همين‌ الان‌ گفتم‌ خدا ميدونه‌ ممكنه‌ كه‌ با آن‌ اصطلاحات‌ فلسفي‌ و علمي‌ گفته‌ ميشه‌ و چند شب‌ هم‌ روش‌ بحث‌ ميشه‌ و هيچي‌ هم‌ شماها نفهميد. همة‌ اينها حرفهاي‌ خيلي‌ ساده‌ است‌. بعضي‌ها خيال‌ ميكنند ما اينجا نشستيم‌، نميدونم‌، من‌ با دراويش‌ به‌ طور كلي‌ مخالفم‌. با تصوف‌ مخالفم‌. با شيخي‌ها مخالفم‌. فقط‌ و فقط‌ من‌ ميگم‌ صراط‌ مستقيم‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. هر كي‌ رفيق‌ ماست‌ يا علي‌! صراط‌ مستقيم‌. هر جائي‌ هم‌ كه‌ ديديد من‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارج‌ شدم‌ شما حق‌ داريد بريد آنطرف‌. صراط‌ مستقيم‌ ببينيد در عقائد، خدا، پيغمبر، ائمه‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. و امروز هم‌ ما، ايني‌ كه‌ بيشتر دم‌ از امام‌ زمان‌ ميزنه‌، امروز يكنفر آمده‌ بود به‌ من‌ ميگفت‌ شما مگر يك‌ امامي‌ هستيد اينقدر اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بريد؟ گفتم‌ من‌ يك‌ امامي‌ نيستم‌ چون‌ كلمات‌ همة‌ ائمه‌ را داريم‌ عمل‌ مي‌كنيم‌. ولي‌ يك‌ امام‌ زماني‌ هستيم‌. حالا شما چند تا امام‌ زمان‌ داريد؟ يك‌ دونه‌ امام‌ زمانمون‌، امام‌ زمانمون‌ يك‌ دونه‌ است‌. يك‌ امام‌ زماني‌ هستيم‌. يا اين‌ كلمات‌ صاحب‌ الزمان‌ و امام‌ زمان‌ را از روي‌ اسم‌ وليعصر نگذاريد تا ما فرقي‌ بين‌، حضرت‌ هم‌ شايد همانطوري‌ كه‌ بعضي‌ها ميگن‌ اصلا وجود خارجي‌ نداشته‌ باشه‌ نستجير بالله‌، آنوقت‌ ما ميشيم‌ مثل‌ بقيه‌. و الا امام‌ زمان‌، آقا توي‌ مجالس‌ ما، روايت‌ داره‌، توي‌ مجالس‌ ما مي‌آد. كنار ما ميشينه‌. اينها روايت‌ داره‌، نه‌ اينكه‌ من‌ از خودم‌ بگم‌ يا اينكه‌ من‌ مدعي‌ اين‌ حرفها بشم‌. مي‌آد گاهي‌ با ما معانقه‌ ميكنه‌. گاهي‌ با ما مي‌آد غذا ميخوره‌. با ما زندگي‌ ميكنه‌. توي‌ همين‌ بدن‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخواني‌ هست‌. لباس‌ داره‌. من‌ نميدونم‌ اين‌ احمقهايي‌ كه‌ واقعا گاهي‌ انسان‌، ميگه‌ اگه‌ فحش‌ نده‌ دلش‌ آروم‌ نميگيره‌! همين‌ كلمه‌ هم‌ البته‌ خيلي‌ چيز تندي‌ نبود. اين‌ چيز تند را، به‌ قول‌ يكي‌ ترشي‌ هم‌ بايد باشه‌. قلبش‌ را آتش‌ ميزنه‌. آخه‌ اينقده‌ انسان‌ احمق‌، نادان‌. كه‌ بگه‌ اين‌ امام‌ زمان‌ هم‌ با آنهاي‌ ديگه‌ فرقي‌ نميكنه‌ بلكه‌ آنها بالاتر، جلوتر، بيشتر. آقا ايشان‌ هستند. يك‌ فردي‌ كه‌، اگر نيستند كه‌ ثابت‌ كنيد نيست‌ حضرت‌، ما هم‌ معطل‌ نشيم‌، اينقدر متهم‌ نشيم‌، اينقدر حرف‌ نشنويم‌. اگر هست‌ كه‌ تمام‌ مذاهب‌ داره‌ ميگه‌ هست‌، تمام‌ عالم‌ داره‌ ميگه‌ هست‌، وجودش‌ همه‌ جا هست‌، ظل‌ اللهه‌، هر جا خدا هست‌ او هم‌ هست‌. منتهي‌ اين‌ مخلوق‌ و محدود و خدا نامحدود. اگه‌ نيست‌ بگيد نيست‌. چرا اين‌ بدبختها به‌ خودشون‌ اينقدر ظلم‌ ميكنند. اينقدر دشمني‌ مي‌كنند. و اين‌ را هم‌ بدونيد كه‌ كوچكترين‌ حرفي‌ كه‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ كوچكترين‌ سبكي‌ داشته‌ باشه‌، انسان‌ را ذليل‌ ميكنه‌. در همين‌ دنيا. چون‌ اين‌ وجود مقدس‌ معز الاولياء و مذل‌ الاعداء است‌. ذليلشون‌ ميكنه‌. ما ديديم‌ ذلتشون‌ را. خدا ميدونه‌ من‌ ذلت‌ كساني‌ كه‌ اينها يك‌ كلمه‌ حرف‌، حالا بالاخره‌ گفت‌ كه‌ سوخت‌ و سوز نداره‌ دير و زود داره‌، امروز حالا نشد فردا. خدا هم‌ صبرش‌ زياده‌ و در همين‌ دنيا ذليل‌ ميشن‌ و شما كوشش‌ كنيد انشاء الله‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ كلمه‌اي‌، حتي‌ توي‌ جلسه‌اي‌ كه‌ از اين‌ حرفها زده‌ ميشه‌، آقا از كجا معلوم‌! همة‌ اولياء خدا، همة‌ شخصيتها از همين‌ راه‌ به‌ يك‌ مقامي‌ رسيدند. شما الان‌ سيد بحر العلوم‌ را چيش‌ را ميدونيد كه‌ اينقدر دوستش‌ داريد؟ آقا سيد بحر العلوم‌ كيه‌؟ كي‌ بوده‌؟ سيد بن‌ طاوس‌ كي‌ بوده‌ كه‌ شما اينقدر دوستش‌ داريد؟ مرجع‌ تقليد بوده‌؟ يقينا اكثرتون‌ ميگيد نميدونم‌. سيد بن‌ طاووس‌ مرجع‌ تقليد بوده‌. سيد بحر العلوم‌ مرجع‌ تقليد بوده‌. آيا ايشان‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ ناحيه‌اي‌ از مملكت‌، نه‌. چيكاره‌ بوده‌؟ دوست‌ امام‌ زمان‌. ما دوستان‌ امام‌ زمان‌ را در طول‌ تاريخ‌ داريم‌. اينقدر عزيزند، مردم‌ هم‌ نميدونند چرا اينها عزيزند. سيد بن‌ طاوس‌ عزيزه‌. هميشه‌ انسان‌ دوست‌ داره‌ بگه‌ سلام‌ الله‌ عليه‌. سيد بحر العلوم‌ عزيزه‌. مقدس‌ اردبيلي‌ عزيزه‌. آقا اين‌ عزت‌ و اين‌ خوبي‌ را بعضي‌ از علماي‌ معرف‌ هم‌ ندارند. ندارند ديگه‌، اين‌ عزت‌ را ندارند. آن‌ محبوبيت‌ را ندارند. حالا نمي‌خوام‌ اينطرفش‌ را اسم‌ ببرم‌ كه‌ معروفند، همه‌اتون‌ هم‌ مي‌شناسيد. اما همچين‌ توي‌ دلتون‌، اما نه‌ شماها، حالا علتش‌ چيه‌ فلان‌ آقا را اينقدر دوستش‌ نداريد؟ ميگيد نميدونم‌. نه‌ اين‌ را ميدونيد را ميدونيد نه‌ اون‌ را. ولي‌ اين‌ را بدونيد اين‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ آدم‌ بستگي‌ به‌ امام‌ زمان‌ داره‌. تا ميبينه‌ سيد بحر العلوم‌ ميبينه‌ كه‌ حضرت‌ توي‌ سينه‌زنهاي‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، طويرج‌ حضرت‌ داره‌ سينه‌ ميزنه‌. با اينكه‌ طلاب‌ اطرافش‌ بودند و خوب‌، شخصيتي‌ داشته‌. عباش‌ را مي‌اندازه‌، پيراهنش‌ را ميكنه‌، ميره‌ توي‌ سينه‌زنها سينه‌ ميزنه‌. اينها همينجور مي‌ايستند آقا چرا اين‌ كارها را ميكني‌؟ بعد كه‌ مي‌آد ميگه‌ من‌ ديدم‌ مولام‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آنجاست‌ من‌هم‌ رفتم‌. به‌ جايي‌ مقدس‌ اردبيلي‌، يار امام‌ زمان‌، دوست‌ امام‌ زمان‌ ميرسه‌ كه‌ سطل‌ را مي‌اندازه‌ توي‌ چاه‌ پر جواهر ميشه‌ مي‌آد بالا، ميگه‌ مقدس‌ از تو، فاميلشون‌ مقدس‌ بوده‌، مقدس‌ اينجوري‌ كه‌ شما خيال‌ ميكنيد نبوده‌، از تو آب‌ مي‌خواد نه‌ جواهر. آب‌ ميخوام‌ جواهر را ميخوام‌ چيكار! به‌ جايي‌ ميرسه‌ كه‌ مي‌آد توي‌ حرم‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، درها باز ميشه‌، نه‌ اينكه‌ راهش‌ ندهند، نه‌ راهش‌ ميدهند ميگن‌ برو كار ضريح‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، حضرت‌ مي‌فرمايد برو مسائلت‌ را از امام‌ زمانت‌ كه‌ در مسجد كوفه‌ است‌ بپرس‌. ميره‌ از حضرت‌ ميپرسه‌. اينها، اينجا نشستيم‌ ميگيم‌ چرا مقدس‌ اردبيلي‌، من‌ آنهاي‌ ديگه‌ را اسم‌ نميبرم‌. و الاّ خودتون‌ مي‌فهميد كه‌ علماي‌ بزرگ‌ معروف‌ باصطلاح‌ خيلي‌ كاري‌، ولي‌ اين‌ محبوبيت‌ را در دل‌ شماها ندارند. يعني‌ وقتي‌ اسمش‌ مي‌آد، خوب‌ دانشمندي‌ بود، اديبي‌ بوده‌، شاعري‌ بوده‌. اما نه‌ همچين‌. اما اگر كسي‌ به‌ سيد بحر العلوم‌ جسارت‌ بكنه‌، حضرت‌ ابو الفضل‌، حضرت‌ ابوالفضل‌ و اينها امام‌ زماني‌ بودند حالا نه‌ اينكه‌ شما فكر كنيد كه‌ اينها امام‌ زمان‌، نخير امام‌ زمان‌ خودشون‌ دوست‌ داشتند. هر كدام‌ كه‌ امام‌ زماني‌ بودند، اينها عزيز شدند، هر چي‌ هم‌ بخوان‌ مردم‌ آنها را ذليل‌ كنند. نه‌. محبت‌ مكنونه‌اي‌ در دلها بوجود مي‌آيد. در دلهاي‌ مردم‌. اينطوره‌. خوب‌ بيائيد از همين‌ راه‌ وارد بشيد. دوست‌ داشته‌ باشيد امام‌ زمان‌ را. سيد ابن‌ طاووس‌ من‌ ميگفتم‌ نميدونم‌ آماده‌ كرديد؟ گفتم‌ امشب‌ قبل‌ از انقلاب‌، حدودا ده‌ بيست‌ سال‌ قبل‌، قضية‌ اسماعيل‌ هرقلي‌ كه‌ ميره‌ پيش‌ سيد ابن‌ طاووس‌، اينها رفقايي‌ بودند، اينها يك‌ عده‌ بودند توي‌ تئاتري‌ كار ميكردند. ما با اينها صحبت‌ كرديم‌، اينها گفتند نميشه‌، از اين‌ هنر ما استفاده‌ نكنيم‌، با نداشتن‌ وسايل‌، آنموقع‌ نه‌…بود، نه‌ فيلمبرداري‌ بود، نه‌ حتي‌ ضبط‌ صوت‌ ما جرأت‌ نمي‌كرديم‌ ضبط‌ صوت‌ داشته‌ باشيم‌. بلندگو را بعضي‌ از مقدسين‌ حرام‌ مي‌دونستند. ما آنوقت‌ به‌ بعضي‌ از رفقا گفتيم‌ كه‌ حالا كه‌ شما متدين‌ شديد، بعضي‌هاشون‌ اينقدر متدين‌ و خوب‌ شدند كه‌ حتي‌ با من‌ سفر كربلا آمدند و گفتيم‌ اين‌ قصه‌ها را مي‌دهيم‌ به‌ شما يك‌ نمايشنامه‌هايي‌ بنويسيد. به‌ يكيشون‌ گفتم‌ كه‌ اگر رفقا حالش‌ را داشته‌ باشند، ايام‌ جشن‌ و سروره‌، اين‌ عيد ماست‌. اين‌ قضية‌ اسماعيل‌ هرقلي‌ را، سيد ابن‌ طاووس‌ ميگه‌ كه‌ وقتي‌ اسماعيل‌ هرقلي‌ مي‌آد پاش‌، حالا اگه‌ حالا بود اين‌ غده‌هاي‌ چربيها روي‌ پوست‌ را دكترها ميگن‌ سرطانه‌، پدر آدم‌ در مي‌آيد. يك‌ غده‌اي‌ روي‌ پاي‌ اين‌ كه‌ پدرش‌ را درآورده‌ بود، ناراحتش‌ كرده‌ بود، اين‌ سيد ابن‌ طاووس‌ ميبردش‌ پيش‌ اطباي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، حله‌ و بغداد و اينها. اينها ميگن‌ آقا علاج‌ اين‌ از دست‌ ما ساخته‌ نيست‌. سيد ابن‌ طاووس‌ چي‌ ميگه‌؟ ميگه‌ نااميد نشو. هيچوقت‌ يك‌ مسلمان‌ هيچگاه‌ نا اميد نميشه‌. برو پيش‌ امام‌ زمان‌. آقا بعضي‌ از علما خيلي‌ حق‌ ميگن‌. متأسفانه‌ ما پيروي‌ نميكنيم‌ از آنها. مرحوم‌ آميرزا مهدي‌ اصفهاني‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌ كه‌ در مشهد بود و يك‌ عده‌ شاگردان‌ ايشان‌ بودند و در عقائد اينها خيلي‌ الحمد لله‌ مفيد بودند و ايشان‌ امام‌ زماني‌ بود. ولو اينكه‌ بعضي‌ از ارادتمندان‌ ايشان‌ آنچناني‌ كه‌ بايد امام‌ زماني‌ نيستند. خودش‌ شيفتة‌ امام‌ زمان‌ بود. مرحوم‌ آشيخ‌ مجتبي‌ اين‌ را خودش‌ براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد. ميگفت‌ يك‌ آقاي‌ آسيد باقري‌ بود اهل‌ قزوين‌. اين‌ مسلول‌ شده‌ بود. سابقها كسالت‌ سل‌ شبيه‌ به‌ سرطان‌ الان‌، غير قابل‌ علاج‌ بود. من‌ خوب‌ يادمه‌. و كسي‌ مسلول‌ ميشد ديگه‌ ازش‌ مأيوس‌ مي‌شدند. دكترها هم‌ بهش‌ گفته‌ بودند كه‌ تو خوب‌ نميشي‌. و حالت‌ ضعف‌. ميگفت‌ هر وقت‌ سرفه‌ ميكردم‌ خون‌ از حلقم‌ مي‌آمد، رفته‌ بود خدمت‌ مرحوم‌ ميرزاي‌ اصفهاني‌. به‌ ايشان‌ گفته‌ بود كه‌ آقا اطبا من‌ را مأيوس‌ كرده‌اند. ايشان‌ گفته‌ بود كه‌ اطباء مأيوست‌ كردند! اينها چي‌ مي‌فهمند؟! تو امام‌ زمان‌ داري‌. ميگفت‌ آنچنان‌ با من‌ گرم‌ صحبت‌ كرد راجع‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌، ولي‌ آقايون‌ اين‌ را بگم‌ ما خودمون‌ شك‌ داريم‌ كه‌ حرفهايمون‌ تأثير نميكنه‌. يعني‌ اين‌ باطنمون‌ها، و الا اگر ما احتمال‌ بديم‌، من‌ يك‌ نفري‌ را ديدم‌ وقتي‌ وارد يك‌ مجلسي‌ ميشد يك‌ نگاهي‌ به‌ همه‌ ميكرد ببينه‌ شايد يك‌ گوشه‌اي‌، كناري‌، يك‌ شخصي‌ باشه‌ كه‌ اين‌ مثلا يك‌ خورده‌ شايد امام‌ زمان‌ باشه‌. يك‌ خورده‌ نگاهش‌ بيشتر ميشد به‌ اون‌. آخه‌ ماها اصلا توي‌ اين‌ فكرها نيستيم‌. ميگه‌ كنار من‌ يك‌ آقايي‌ نشسته‌ بود اصلا فكر نكردم‌ شايد امام‌ زمان‌ باشه‌ و بعدا فهميدم‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بود. ميگفت‌ با من‌ طوري‌ صحبت‌ كرد، چون‌ خودش‌ حضرت‌ را، خدا رحمة‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ گاهي‌ صحبت‌ از ائمه‌ ميكرد مثل‌ اينكه‌ ائمه‌ جلويش‌ وايستادند. خيلي‌ با ادب‌ و، ديديد جلوي‌ يك‌ بزرگي‌ انسان‌ بخواد راجع‌ به‌ او صحبت‌ بكنه‌ چه‌ جوري‌ صحبت‌ ميكنه‌؟ ايشان‌ اينجوري‌، ميگفت‌ همانجور با ما صحبت‌ كرد. من‌ از جام‌ بلند شدم‌ گفتم‌ خوب‌ آقا من‌ رفتم‌. آمدم‌ مثل‌ اينكه‌ دارم‌ ميرم‌ دنبال‌ امام‌ زمان‌. همين‌ آقاي‌ مسلولي‌ كه‌ اطبا جوابش‌ كرده‌بودند. ميگفت‌ من‌ داشتم‌ ميرفتم‌. آمدم‌ در صحن‌. ديدم‌ وسط‌ صحن‌ يك‌ جمعي‌ دارند ميرن‌. يك‌ آقايي‌ هم‌ جلوشونه‌. يقين‌ كردم‌ اين‌ آقا امام‌ زمانه‌. حالا صدا زده‌ بود، صدا نزده‌ بود. ميگه‌ حضرت‌ برگشتند يك‌ نگاهي‌، نيم‌ نگاهي‌ به‌ من‌ كردند. من‌ همونجا ديگه‌ حالم‌ منقلب‌ شد. بعد ديدم‌ خوب‌ شدم‌. مرحوم‌ آشيخ‌ مجتبي‌ ميگفت‌ بعدها، سالها زنده‌ بود. اين‌ جريان‌ مفصلش‌ را در كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ نوشتم‌.

 آقا اينها راسته‌ خدا ميدونه‌. اين‌ مرضهاي‌ ظاهري‌ كه‌ چيزي‌ نيست‌. شأن‌ آنها نيست‌ كه‌ ماها را معالجه‌ بكنند. اينها آخه‌ امراضي‌ است‌ كه‌ به‌ بدن‌ حيواني‌ ما متوجه‌ شده‌. و آنها دامپزشك‌ نيستند كه‌ بدن‌ حيواني‌ ما را، آنها آمدند طبيب‌ روح‌ ما هستند، طبيب‌ بدن‌ ظاهريمون‌ نيستند. اين‌ يه‌ كاريه‌، همينطوري‌، براي‌ اينكه‌ ما اهل‌ اين‌ حرفها هستيم‌ برامون‌ انجام‌ ميدن‌، جذبمون‌ بكنند. فرق‌ پيغمبر اكرم‌ و انبياء قبل‌ همين‌ بوده‌ كه‌ پيغمبر با قرآنش‌ آمد روح‌ همه‌ رامعالجه‌ بكنه‌. آنها خوب‌، بعضي‌هاشون‌ مرده‌ زنده‌ ميكردند، چه‌ مي‌كردند. كارهاي‌ ظاهري‌ مي‌كردند. خوب‌. سطح‌ فكر آنچنان‌، شما سطح‌ فكرتون‌ را بياريد بالا همه‌اش‌ توي‌ اين‌ فكر كه‌ مزاجمون‌ سالم‌ شده‌، غذامون‌ خوب‌ شده‌، وضعمون‌ چطور شده‌، اينها نباشيد. روحتون‌ را. الحمدلله‌، خدا را شكر ميكنم‌ كه‌ اكثر بيشتر شماها روحتون‌ قوي‌ شده‌. خوب‌.

 پس‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ ما هم‌ مثل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيم‌، مجذوب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيم‌. در صراط‌ مستقيم‌ باشيم‌. در جهاد با نفس‌ باشيم‌. فردا شب‌ انشاء الله‌ باز همين‌ جمع‌، البته‌ دوستاني‌ كه‌ در راه‌ هستند و آنها، چون‌ ما با شماها خوشيم‌. از افراد متفرقه‌اي‌ كه‌ فرق‌ بين‌ روح‌ و جسم‌ نميگذارند، من‌ كه‌ خوش‌ نيستم‌. البته‌ ظاهرم‌ را حفظ‌ ميكنم‌ ولي‌ خوش‌ نيستم‌. خوشي‌ ما در همين‌ است‌ كه‌ ما با شماها باشيم‌. انشاء الله‌ فرداشب‌، بهرحال‌ جا ظاهرا نداشته‌ باشيم‌، اينهايي‌ كه‌ مرحله‌اي‌ دارند انشاء الله‌ فردا شب‌ تشريف‌ بيارند. چه‌ مسافر باشند چه‌ غير مسافر و اگر مي‌تونيد همينجا خانمها را پذيرايي‌ كنيد. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همين‌ آقايون‌، چون‌ دعوت‌ ميكنم‌ رسما انشاء الله‌ رفقايي‌ كه‌ همين‌ الان‌ هستند تشريف‌ بيارن‌. انشاء الله‌ فردا شب‌ مجلس‌ جشني‌ در منزل‌ فردا شب‌. ديگه‌ نيمة‌ شعبانمون‌ كه‌ شماها بايد پذيرايي‌ كنندة‌ از سايرين‌ باشيد. من‌ عجيبه‌، بعضي‌ وقتها روزهاي‌ جمعه‌، البته‌ روزهاي‌ جمعه‌ اصراري‌ ندارم‌ همه‌اتون‌ اول‌ وقت‌ بيائيد. بعضي‌ رفقا مي‌گذارند آخر آخر. براي‌ اينكه‌ مسمايي‌ درست‌ كنند مي‌آن‌. نه‌ شماها، شماها بهتر. يعني‌ اين‌ را بدونيد اگر مي‌بينيد كه‌ حال‌ و حوصله‌ نداريد و فلان‌ و اينها، بدونيد شما صاحب‌ مجلس‌ جشن‌ امام‌ زمان‌ نيستيد. منهم‌ مثل‌ شماها هستم‌، شماها همه‌اتون‌ مثل‌ من‌ هستيد. نه‌ من‌ امتيازي‌ بر شما دارم‌. نه‌ شماها آقاتريد كه‌ توي‌ خونه‌ها بنشينيد ما اينجا كار بكنيم‌. اينجوري‌ بگيم‌ كه‌، يعني‌ آقاتر هستيد، خيلي‌ بزرگتريد. ولي‌ بهرحال‌ باهم‌ باشيم‌ ديگه‌. اول‌ مجلس‌ انشاء الله‌ آقايان‌ تشريف‌ بيارن‌ كه‌ پذيرايي‌ از ديگران‌ بكنند. هر كسي‌ هر جوري‌ هم‌ كه‌ خودش‌ را باصطلاح‌ صاحب‌ مجلس‌، خودتون‌ را صاحب‌ مجلس‌ بدونيد انشاء الله‌.

 و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ باندازه‌اي‌ كه‌ ازمون‌ مي‌آد قلب‌ مقدس‌ اماممون‌ را از خودمون‌ راضي‌ كنيم‌. ما در اكثر شهرستانها كه‌ رفقا جمع‌ قابل‌ توجهي‌ بودند يا لازم‌ بود آنجا مجلس‌ باشه‌، به‌ رفقا گفتيم‌ مشهد نيائيد آنجا باشيد مجلستون‌ را اداره‌ كنيد. در بعضي‌ جاها ضرورت‌ داشته‌ كه‌ مجلس‌ مهمي‌ باشه‌، مثل‌، ولو اينكه‌ يك‌ نفر دو نفر بيشتر نبودند آنجا. ولي‌ ميوه‌ براشون‌ فرستاديم‌ و مجلس‌ برقرار باشه‌. مثل‌ اين‌ آذرشهر، الان‌ خوب‌ آقاي‌ مداح‌ بندة‌ خدا كس‌ ديگه‌اي‌ نيست‌ آنجا، و يكنفر ديگه‌. اما از جاهاي‌ ديگه‌ آورديم‌ آنجا گفتيم‌ بريد آنجا و مجلس‌ آنجا لازمه‌. وسط‌ برادرهاي‌ ناتني‌ فلان‌ …. چون‌ آنجا لازمه‌. بعله‌. اونجا الحمد لله‌ مجلس‌، مجالس‌ خيلي‌ خوبي‌، پنج‌ شب‌ مجلس‌ دارند يا بيشتر. به‌ بعضي‌ از رفقا گفتم‌ كه‌ اينجا سر راه‌ ماندند، گير كردند. خيلي‌ خوب‌ خوب‌ هم‌ هست‌. ما بهشون‌ گفتيم‌ همانجا باشيد. بعضي‌ شهرها هم‌ همينطور. انشاء الله‌ شما مشهد را بايد. البته‌ همت‌ عاليي‌ مي‌خواست‌. من‌ عقيده‌ام‌ اين‌ بود كه‌ تمام‌ شهر مشهد را بايد ما بتونيم‌ اداره‌ كنيم‌. ولي‌ خوب‌. انشاء الله‌ اميدواريم‌ نيروتون‌ بيشتر بشه‌، قدرتتون‌ بيشتر بشه‌، محبتتون‌ بيشتر بشه‌. عشق‌ و علاقه‌اتون‌ به‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بيشتر بشه‌. گذشتتون‌ از نظر مالي‌، از نظر جاني‌ به‌ امام‌ زمان‌ بيشتر بشه‌. همين‌ امروز با يكي‌ از دوستان‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌ كه‌ بهترين‌ خرج‌، البته‌ اين‌ را بهتون‌ بگم‌، اين‌ را كه‌ الان‌ ميگم‌ بخاطر اينكه‌ شما پولي‌ داديد نميگم‌ها، به‌ جهت‌ اينكه‌ الحمد لله‌ بودجه‌اش‌ رسيده‌، دو سه‌ نفر از دوستان‌ امام‌ زمان‌ تقريبا اين‌ بودجه‌هايي‌ كه‌ الان‌ ما تا آخر داريم‌ لطف‌ كردند. ولي‌ بهترين‌ خرج‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ براي‌ اعتلاي‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌، مال‌ خود امام‌ زمانه‌، مال‌ كيه‌؟ بيمنه‌ رزق‌ الوري‌، هر چي‌ مي‌خوريم‌ به‌ بركت‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمانه‌. اگر مي‌خواهيد غذاي‌ سالمي‌ بخوريدها، هر چي‌ در مي‌آريد بگذاريد كنار بعد بعنوان‌ صدقة‌ امام‌ زمان‌ برداريد بخوريد تا تموم‌ بشه‌. كساني‌ كه‌ صدقة‌ امام‌ زمان‌ را بخورند، يك‌ كسي‌ ده‌ تا پول‌ خورده‌ آورده‌ بود پيش‌ من‌ چند سال‌ قبل‌ پيش‌ من‌ گفت‌ اينها صدقة‌ امام‌ زمانه‌، شما ميگيريد؟ گفتم‌ بعله‌ من‌ ميگيرم‌. گفتش‌ چيكارش‌ ميكنيد؟ گفتم‌ خرج‌ شخصي‌ خودم‌ ميكنم‌. چيز زيادي‌ نبودها. يك‌ وقت‌ طمع‌ نكنيد پس‌ تو پولها را ميگيري‌ براي‌ خودت‌. نه‌ اگه‌ زياد باشه‌ خرجهاي‌ اينطوري‌ ميشه‌. نه‌ يك‌ پولهاي‌ خورده‌اي‌، مثلا فرض‌ كنيد يك‌ تومان‌ انداخته‌ بود توي‌ قلك‌، همچين‌ چيزي‌. توي‌ تعجب‌ موند. بعله‌. ما زنده‌ايم‌ به‌ صدقة‌ سر امام‌ زمان‌. خدا براي‌ ماها چه‌ ارزشي‌ قائله‌ كه‌ ما را زنده‌ نگهداره‌. اين‌ آقا چون‌ هست‌، اون‌ مظهر خدا چون‌ هست‌، اون‌ انسان‌ كامل‌ چون‌ هست‌، مثل‌ يك‌ درخت‌ گل‌ خوبي‌ را كه‌ توي‌ باغ‌ باغبان‌ آب‌ ميده‌، اين‌ علفها هم‌ آب‌ مي‌خورند. و الاّ خدا به‌ ما چيكار داره‌، ما كي‌ هستيم‌؟ هيچي‌ نميشه‌ اسم‌ گذاشت‌. ما صدقه‌خور، آن‌ علفهاي‌ پاي‌ درخت‌ صدقه‌خور آن‌ درختند. اين‌ درخت‌ را چون‌ آب‌ ميده‌ به‌ اينها هم‌ آب‌ ميرسه‌. چون‌ بيمنه‌ رزق‌ الوري‌. بوجوده‌ سبب‌ الارض‌ و السماء. هر كسي‌ هم‌ غير از اين‌ فكر بكنه‌ها، خيلي‌ نافهمه‌، خيلي‌ نادانه‌. مثل‌ آن‌ كه‌ هنوز نكوبيدنش‌، هنوز تحت‌ اختيار قرارش‌ ندادن‌.

 خوب‌ يك‌ چند تا تذكر هم‌ باز عرض‌ كنم‌. ما هروقت‌ دفترهاي‌ شما را ميگيريم‌، هم‌ خوشحالمون‌ شما ميكنيد هم‌ محزون‌. بعضي‌ها كه‌ هيچ‌ ارزشي‌ براي‌ حرف‌ ما قائل‌ نبودند ظاهرا. گفتيم‌ دفترهاتون‌ را بياريد ببينم‌. بعضي‌هاشون‌ نياورند بدهند. اسمهاشون‌ هست‌ ميخواستم‌ اسمهاشون‌ را امشب‌ بخونم‌، نياوردم‌. اينجا كه‌ آمدم‌ يادم‌ آمد نياوردم‌. گفتم‌ شايد شب‌ تولد حضرت‌ وليعصره‌ نخواستند كه‌ اينها جلوي‌ مردم‌ خجالت‌ بكشند. من‌ گفتم‌ همه‌ دفترهاتون‌ را بياريد. و اين‌ را هم‌ بدونيد كه‌ اين‌ كارهايي‌ كه‌ بعضي‌ كرده‌اند، البته‌ زياد نيستندها، يك‌ چند نفرند اين‌ آقايون‌؟ ده‌ پانزده‌ نفر. اين‌ كاري‌ كه‌ اين‌ ده‌ پانزده‌ نفر كردند ما را سرد مي‌كنند نسبت‌ به‌ بقيه‌. گفتم‌ عكس‌ بياريد، اينها حساب‌ داره‌. من‌ گاهي‌ بعضي‌ حالات‌ روحي‌ هست‌ كه‌ طرف‌ را انسان‌ نمي‌شناسه‌، به‌ عكسش‌ نگاه‌ ميكنه‌ يادش‌ مي‌آد خصوصياتي‌ لازمه‌ عكسش‌. اين‌ را هم‌ بعضي‌ها نياوردند. مشهديها را ميگم‌ها. شهرستانيها الان‌ مورد خطاب‌ ما نيستند. چند تايي‌ شهرستاني‌ توي‌ جمع‌ ما هستند آنها مورد عتاب‌ ما نيستند. اين‌ يك‌ گله‌. دفتر، يك‌ دسته‌ دفتر ندادند.

 يك‌ چند تا گلة‌ ديگه‌ هم‌ دارم‌ كه‌ همين‌ الان‌ توي‌ ذهنم‌ آمد نگم‌. حالا نقدا بگذارم‌ براي‌ بعد از نيمة‌ شعبان‌. چون‌ حالا خوشحالي‌ شما را بهم‌ نزنم‌. يادمه‌ يك‌ شب‌ اينجا همه‌ به‌ يك‌ حرف‌ من‌ گريه‌ كردند. چيزي‌ گفتم‌ كه‌ همه‌ گريه‌ كرديد و از اين‌ حرفهاي‌ باصطلاح‌ ناراحت‌ كننده‌ و گله‌هاي‌ متأثر كننده‌ با اين‌ محبت‌ شديدي‌ كه‌ دوستان‌ به‌ من‌ دارند و به‌ هدفشون‌ دارند، يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ اينها دچار تزلزل‌ نشوند. من‌ اين‌ را خلاصه‌ بگم‌. همة‌ مطالب‌ را جمع‌ ميكنه‌. و الله‌ العظيم‌، صيغة‌ قسم‌ خيلي‌ شديد، لازم‌ نبود براي‌ شماها بخونم‌، هدفي‌ از جلسات‌، از بودن‌ شماها، از خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اينهمه‌ زحمت‌، بعضي‌ از رفقا يك‌ خورده‌اي‌ با من‌ بيشتر محشورند، همين‌ امروز خدمت‌ آقاي‌ مرشد بوديم‌. تلفن‌ ما كه‌ به‌ رفقايي‌ گفتيم‌ بهشون‌ به‌ كسي‌ نگند اينجا منزل‌، اينجا را مي‌خواهيم‌ نهار بخوريم‌ تلفن‌ نزنند، ديدم‌ اصلا فرصت‌ براي‌ نهار خوردن‌ ندارم‌. همة‌ اين‌ زحمات‌ خداي‌ من‌ شاهده‌ هيچ‌ هدفي‌ ندارم‌ جز رضايت‌ امام‌ زمان‌. جز كمالات‌ شما و جز ترقيات‌ شما. و يك‌ چيز هم‌ بهتون‌ بگم‌ من‌ تمام‌ زندگيم‌ از دور و بر من‌ شماها بودن‌ تأمين‌ نميشه‌. بگيد ما نباشيم‌ شما از كجا مي‌خواهيد بخوريد. حرفهايي‌ كه‌ بعضي‌ها فكر مي‌كنند. نه‌. من‌ بحمد الله‌، لطفي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ كرده‌ كتابهاي‌ ما، يك‌ كاري‌ است‌ حالا، ميگن‌ يك‌ شخصي‌ يكي‌ آمد از يك‌ شخصي‌ سؤال‌ كرد كه‌ فلاني‌ تو از كجا زندگيت‌ تأمين‌ ميشه‌. گفت‌ از خدا. گفت‌ خوب‌ درست‌ از كجا، چه‌ جوري‌؟ گفت‌ خدا قول‌ داده‌ توي‌ قرآن‌ و ما من‌ دابة‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقها. روزي‌ هر كسي‌ را خدا ميده‌. گفت‌ خوب‌ حالا؟ خيلي‌ اصرار كرد. گفت‌ اين‌ سليمان‌ يهودي‌ را مي‌شناختي‌؟ گفت‌ بعله‌. گفت‌ اين‌ مرده‌ نماز و روزه‌اش‌ را به‌ من‌ دادند بخونم‌. گفت‌ زودتر بگو هي‌ ميگي‌ خدا. گفت‌ اي‌ فلان‌ فلان‌ شده‌، سليمان‌ يهودي‌ نماز و روزه‌ داره‌؟ اين‌ را ميگم‌ تو ميگي‌ بعله‌ ميشه‌. ولي‌ خدايي‌ كه‌ توي‌ قرآن‌ قول‌ داده‌. حالا من‌ يك‌ راهي‌ براي‌ زندگيم‌ براي‌ حتي‌ شما دوستان‌ صميمي‌امون‌ بگيم‌ تا شما باورتون‌ بياد. و آن‌ اينه‌ كه‌ ما حق‌ التأليف‌ را ميگيريم‌ خرج‌ مي‌كنيم‌. حالا ديگه‌ تقريبا هم‌ شبيه‌ به‌ آن‌ سليمان‌ يهوديه‌ها. اين‌ را ميگم‌، بخاطر اينكه‌ هيچ‌ چيز انسان‌ را كمك‌ نميكنه‌ جز خدا. اينقدر افراد هستند كتاب‌ نوشتند هر چه‌ زندگي‌ داشتند دادند كتابشون‌ را چاپ‌ كردند، اما توي‌ انبار خونه‌اشون‌، جاشون‌ را هم‌ گرفته‌، يك‌ نفر هم‌ نيامده‌ بخره‌. حالا خداي‌ تعالي‌ ميخوام‌ بگم‌ از اين‌ راهه‌، خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ كه‌ به‌ قول‌ يكي‌ از آقايون‌ ميگفت‌ در كويت‌ كتاب‌ چاپ‌ شدن‌ محاله‌. كتابي‌ ما از كتابهاي‌ ما ترجمه‌ شده‌ بود در كويت‌ كه‌ در تمام‌ اين‌ خليج‌ و آنجاها پخش‌ شده‌ و حتي‌ همين‌ ديشب‌ گفتم‌ به‌ بعضي‌ از رفقا، كتابها در آمريكا، هفت‌ هشت‌ تا ما تلفن‌ از آنجا داشتيم‌ كه‌ تبريك‌ عيد بگن‌، يا تبريك‌ اثر كتابمون‌. خوب‌ الحمدلله‌ لطف‌ الهي‌ هست‌، كتابها، شما اگر برداريد پشت‌ كتابها را ببينيد حساب‌ بكنيد كه‌ من‌ بايد چقدر زيادي‌ ثروت‌ داشته‌ باشم‌ كه‌ ندارم‌! كتابها را باز بكنيد، هر كتابي‌ كه‌ چاپ‌ ميشه‌ پانزده‌ درصد به‌ من‌ حق‌ التأليف‌ مي‌دهند. اين‌ را هم‌ براتون‌ گفتم‌ براي‌ اينكه‌ يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ مثلا اگر الحمدلله‌ دوستانمون‌، دوستان‌، بعله‌، گفت‌ كه‌ خوشبختانه‌ دوستان‌ پولدارها دور و بر ما نيستند. اگر يكي‌ دو تا گوشه‌ كنار هم‌ پيدا بشند اينها راه‌ را عوضي‌ آمده‌اند. اينها، بعله‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ الحمدلله‌ هيچ‌ نيازي‌ به‌ استفادة‌ از سهم‌ سادات‌، سهم‌ امام‌، نميدونم‌، البته‌ نذري‌ باشه‌، صدقة‌ امام‌ زمان‌ باشه‌، شايد گاهي‌ ازش‌ استفادة‌ شخصي‌ بكنم‌. و بحمدالله‌ اين‌ لطف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ بهتون‌ بگم‌ اين‌ مخارج‌ زياد كانون‌ و نميدونم‌ رفت‌ و آمدها و هر چي‌ هست‌، بهرحال‌، همة‌ اينها را آقا لطف‌ ميكنند و خود آقا وليعصر اظهار محبت‌، اين‌ هم‌ بخاطر چند نفر مجلسمون‌ هستند كه‌ اينها شايد جلسة‌ اولشون‌ باشه‌ و شايد هم‌ اگر ملاحظة‌ آنها را ميخواست‌ بكنم‌، نمي‌خواست‌ اين‌ حرفها را بزنم‌. و الاّ شما همه‌ خودماني‌ هستيد و آن‌ چند نفر هم‌ كه‌ متفرق‌ خودشون‌ آمدند، اين‌ حرفهاي‌ ما را پيش‌ خودشون‌ محفوظ‌ بدارند. چون‌ شما اخلاق‌ ما را ميدونيد ديگه‌ هيچ‌ الحمدلله‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اظهار عجز نكردم‌ و نميكنم‌.

 يك‌ مطالبي‌ داشتم‌ به‌ يك‌ جهاتي‌ عرض‌ كردم‌ امشب‌ نميگم‌ بهتون‌. گله‌ها را ميگذاريم‌ براي‌ بعد. براي‌ بعد از اين‌ مجلس‌. خوب‌. فرصت‌ هست‌؟ نيم‌ ساعت‌. نيم‌ ساعت‌ اين‌ اشعار را گوش‌ بديد به‌ ياد امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. نميدونم‌ مناسب‌ مجلس‌ هست‌ يا نيست‌؟!

 

۱۵ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 15 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌.

 شب‌ گذشته‌ يك‌ مطلبي‌ را داشتم‌ عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ بقيه‌اش‌ را فراموش‌ كردم‌ بگويم‌. بلكه‌ شايد ضيق‌ وقت‌ مانع‌ از اينكه‌ يادم‌ بياييد كه‌ بقية‌ مطلب‌ را عرض‌ كنم‌ بود. گفتم‌ در روزهاي‌ آخر عمر پيغمبر اكرم‌ اصحاب‌ رسول‌ اكرم‌ جمع‌ شدند خدمت‌ آن‌ حضرت‌ و عرض‌ كردند يا رسول‌ الله‌ شما خيلي‌ براي‌ ما زحمت‌ كشيده‌ايد. از ما اجر و مزدي‌ بخواهيد. پيغمبر اكرم‌ فرمود لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر. اسئلكم‌ اجري‌ علي‌ الله‌. من‌ اجري‌ از شما سؤال‌ نمي‌كنم‌. چيزي‌ از شما نمي‌خوام‌. مزد من‌ با خداست‌. اصرار كردند. جبرئيل‌ نازل‌ شد و عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ خدا مي‌فرمايد قل‌ لا اسئلكم‌ اجرا الا مودة‌ ذي‌ القربي‌. اين‌ آيه‌ كه‌ نازل‌ شد پيغمبر اكرم‌ هم‌ امانتدار است‌، عينا آيه‌ را براي‌ اصحابش‌ تلاوت‌ فرمود. آية‌ بعدي‌ نازل‌ شد كه‌ قل‌ ما سئلت‌ من‌ اجر فهو لهم‌. يعني‌ بگو آن‌ اجري‌ كه‌ من‌ سؤال‌ كردم‌ از شما به‌ نفع‌ شماست‌. آية‌ سوم‌ در اين‌ ارتباط‌ نازل‌ شد كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر الا من‌ شاء يتخذه‌ سبيلا. بگو اي‌ پيغمبر من‌ از شما اجري‌ نمي‌كنم‌ مگر كسي‌ كه‌ بخواد راهي‌ به‌ سوي‌ خدا اتخاذ كنه‌. و خلاصة‌ سه‌ آيه‌ اين‌ بود كه‌ شما محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌ بكنيد كه‌ اينها راه‌ به‌ سوي‌ خدا هستند و به‌ نفع‌ شماست‌ اين‌ محبت‌ و اظهار مودت‌.

 اگر انسان‌ يك‌ تحقيقي‌ در روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ بكند به‌ اين‌ نتيجه‌ ميرسد كه‌ همة‌ بدبختيهاي‌ بشر در روي‌ كرة‌ زمين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ محبتش‌ را نمي‌داند چه‌ بايد بكند و محبتش‌ جهت‌ پيدا نكرده‌ و در صراط‌ مستقيم‌ قرار نگرفته‌ است‌. ما در مرحلة‌ اول‌ بايد خدا را دوست‌ داشته‌ باشيم‌ و هر كه‌ به‌ خدا نزديكتر است‌، بيشتر به‌ او اظهار علاقه‌ كنيم‌. طبعا در زمان‌ ما تنها كسي‌ كه‌ در بين‌ ماست‌ و با ما زندگي‌ ميكند و به‌ خدا از همه‌ نزديكتر است‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. اين‌ مطلب‌ از نظر يك‌ شيعه‌ جاي‌ ترديد نيست‌ كه‌ حجت‌ زمان‌، امام‌ زمان‌، ولي‌ عصر حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ پسر امام‌ حسن‌ عسگريست‌. هر چه‌ ما به‌ او نزديكتر باشيم‌، او به‌ ما بيشتر محبت‌ مي‌كند. هر چه‌ ما بيشتر به‌ او محبت‌ كنيم‌، بهتر راه‌ خدا را انتخاب‌ كرده‌ طبق‌ همين‌ آيات‌ و اجر رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ را بهتر ادا كرده‌ايم‌. بنابراين‌ آنچه‌ امروز تكليف‌ ماست‌، از نظر اجر رسالت‌، از نظر راه‌ به‌ سوي‌ خدا، از نظر انسان‌ شدن‌ و به‌ كمالات‌ رسيدن‌، تنها و تنها اظهار محبت‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ كردن‌ است‌. او به‌ ما كمك‌ ميكند. خدا ميداند در موارد مختلف‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ قضايا و جرياناتي‌ كه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ به‌ دوستانش‌ اظهار كرده‌ و محبتي‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ و كمكهايي‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ دوستانش‌ فرموده‌، عرض‌ كنم‌ محبت‌ آن‌ حضرت‌ را ممكن‌ است‌ محدود كنم‌. در ابعاد مختلف‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ به‌ شيعيان‌ كمك‌ مي‌كنند. در بعد علمي‌، در بعد زندگي‌ دنيايي‌، در رفع‌ امراض‌ روحي‌، در رفع‌ امراض‌ جسمي‌، و بالاخره‌ او غياث‌ مستغيثين‌ است‌. يكي‌ از القاب‌ آن‌ حضرت‌ الغوث‌ است‌. مغيث‌ است‌، كهث‌ است‌، پناهگاه‌ است‌. يك‌ جرياني‌ همين‌ الان‌ به‌ يادم‌ آمد و من‌ كمتر اين‌ جريان‌ را از زبان‌ خودم‌ نقل‌ ميكنم‌، ولي‌ شب‌ جمعه‌ است‌ و مجلسي‌ است‌ كه‌ من‌ در دورة‌ سال‌ شايد تنها مجلسي‌ باشد كه‌ اين‌ نحوه‌ منبر مي‌رم‌ و اين‌ نحوه‌ حرف‌ مي‌زند. در عين‌ آنكه‌ مجلس‌ عموميست‌. در عين‌ حال‌ من‌ همه‌ را جزء خواص‌ مي‌دونم‌. در دورة‌ سال‌ هيچ‌ سابقه‌ نداره‌ دوستان‌ مي‌دونند كه‌ من‌ يك‌ چنين‌ مجلسي‌ منبر رفته‌ باشم‌. منزل‌ خودمون‌ در مشهد شبهاي‌ جمعه‌ شايد جنبة‌ عمومي‌ داشته‌ باشه‌. اما منزل‌ خود ماست‌. در جلسة‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ باز متعلق‌ به‌ خود منه‌. اينجا هم‌ متعلق‌ به‌ خود منه‌ و بلكه‌ همة‌ ما و هرچه‌ ما داريم‌، متعلق‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ اللهه‌. اين‌ وجه‌ مشترك‌ بين‌ همه‌ است‌. اما بعضي‌ از دوستان‌ همين‌ شبها هم‌ اظهار مي‌كنند و در سال‌ گذشته‌، يعني‌ از پارسال‌ تا الان‌، افرادي‌ تقاضا كردند كه‌ مثلا شما كه‌ حالا منبر مي‌رويد، در منبر ما هم‌ منبري‌ برويد كه‌ شرمنده‌ شدم‌ و جوابي‌ كه‌ نمي‌تونم‌ آن‌ جواب‌ را صريحا عرض‌ كنم‌، به‌ هر نحوي‌ بوده‌ داده‌ام‌ و جدا از همة‌ برادران‌ و عزيزان‌ عذر مي‌خوام‌ و دوست‌ دارم‌ كه‌ يك‌ چنين‌ لطفي‌ به‌ من‌ نكنند تا من‌ شرمنده‌ نباشم‌. اين‌ مجلس‌ يك‌ مجلسي‌ است‌، حالا پيش‌ آمده‌. اجمالا به‌ هر دليلي‌ هست‌، به‌ هر جهتي‌ هست‌، امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نظر لطفي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ دارند و ما هم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ چون‌ از اول‌ عمرم‌ تنها چيزي‌ و كسي‌ را كه‌ دوست‌ داشتم‌ و دوست‌ داشتم‌ كه‌ تحت‌ فرمانش‌ باشم‌، حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بوده‌. من‌ به‌ بعضي‌ از رفقاي‌ خصوصيم‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ يار. اين‌ را شايد ادعا بدانيد. ولي‌ چه‌ كنم‌ حرف‌ دگر ياد نداد استادم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استاد بزرگوارم‌ را من‌ اساتيد زيادي‌ در علوم‌ مختلف‌ داشتم‌. در فقه‌ مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ بروجردي‌. در اصول‌ مثل‌ حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌. ولي‌ در تزكية‌ نفس‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ زنجاني‌. شما اگر او را مي‌ديديد، شايد در همين‌ مجلس‌ اگر با همان‌ هيئت‌ وارد ميشد، يك‌ نفر جلوي‌ پايش‌ بلند نميشد. در جلوي‌ چشم‌ من‌ افرادي‌ از زنجان‌ تشريف‌ آوردند. شايد خود آنها يادشون‌ نباشه‌ ولي‌ پدرشون‌ يادشون‌ هست‌ كه‌ اين‌ مرد در كوچه‌ و بازار زنجان‌ كه‌ راه‌ مي‌رفت‌، كسي‌ احتمال‌ نميداد كه‌ اين‌ مرد داراي‌ كمالاتي‌ باشه‌. ولي‌ به‌ خدا قسم‌ يك‌ دهم‌، اگر بخواهم‌ يك‌ خورده‌اي‌ بي‌ احتياطي‌ بكنم‌، بايد بگم‌ يك‌ صدم‌ از كمالات‌ او را من‌ نتوانسته‌ام‌ در كتاب‌ پرواز روح‌ منعكس‌ كنم‌. اين‌ مرد بزرگوار به‌ من‌ مي‌گفت‌ هر چه‌ مي‌خواي‌ از امام‌ زمان‌ بخواي‌. هيچ‌ چيز را جز امام‌ زمان‌ دوست‌ نداشته‌ باش‌. محبوب‌ تو، معشوق‌ تو حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ باشد. خودش‌ اين‌ حالت‌ را داشت‌ كه‌ اگر يك‌ مجلسي‌ ولو يك‌ پيرزني‌ نشسته‌ بود براي‌ استماع‌، ولي‌ مجلس‌ مرضي‌ امام‌ عصر ارواحنا لفداه‌ بود، با سر به‌ تعبير ما مي‌دويد. اما اگر مجالس‌ بسيار معظم‌ كه‌ من‌ گاهي‌ مي‌ديدم‌، يك‌ مجالس‌ بسيار پر عظمت‌، پر جمعيت‌، او را دعوت‌ مي‌كردند. مي‌گفت‌ آنجا معلوم‌ نيست‌ خيلي‌ مرضي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. نمي‌رفت‌. لذا من‌ اين‌ مجلس‌ را مجلس‌ امام‌ زمان‌ مي‌دانم‌. من‌ فكر نمي‌كنم‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ چه‌ در داخل‌ مجلس‌، چه‌ آن‌ جمعي‌ كه‌ خارج‌ نشسته‌اند كسي‌ مگر اشتباهي‌ بدون‌ سابقة‌ قبلي‌ آمده‌ باشد كه‌ اين‌ وجه‌ مشترك‌ را نداشته‌ باشه‌ كه‌ دوست‌ امام‌ زمانه‌. محب‌ امام‌ زمانه‌. يعني‌ همه‌امون‌ كه‌ دور هم‌ كه‌ جمع‌ شده‌ايم‌ اين‌ اندازه‌ هست‌ كه‌ محب‌ امام‌ زمانيم‌ انشاء الله‌. لذا من‌ طبق‌ برنامة‌ هر شبم‌ كه‌ يك‌ جمله‌ از زيارت‌ جامعه‌ را ترجمه‌ مي‌كنم‌، با اينكه‌ امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌.

 بازهم‌ اشاره‌اي‌ بكنم‌. مي‌فرمايد كه‌ به‌ موالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌. كه‌ ديشب‌ بحثش‌ را كردم‌. و اعتلفت‌ الفرقه‌. اين‌ جمله‌. ايتلاف‌ ميكنه‌، جمع‌ ميكنه‌ تفرقه‌ها را. همه‌امون‌ دوست‌ امام‌ زمانيم‌، هيچ‌ اختلافي‌ با هم‌ نداريم‌. همه‌ جانمون‌ را فداي‌ امام‌ زمانمون‌ مي‌كنيم‌. همه‌ ميگيم‌ يا بقية‌ الله‌، شب‌ جمعه‌ است‌. بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌ و كنز رقاع‌ و الهوار. يا بقية‌ الله‌ من‌ از قول‌ همه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. پدرم‌ به‌ قربانت‌، مادرم‌ به‌ قربانت‌، جانم‌ به‌ قربانت‌. جان‌ چه‌ باشد كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌. اين‌ متاعي‌ است‌ كه‌ هر فردي‌ از افراد دارد. اين‌ قضيه‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ بمناسبت‌ كلمة‌ الغوث‌.

 در يكي‌ از سالها كه‌ مشرف‌ براي‌ حج‌ شده‌ بوديم‌ در مدينة‌ منوره‌ شب‌ خيلي‌ گذشته‌ بود. درهاي‌ حرم‌ را بسته‌ بودند. من‌ و يكي‌ از علماي‌ بسيار محترم‌ پشت‌ در مسجد النبي‌ نشسته‌ بوديم‌. آن‌ دوستمون‌ به‌ من‌ گفت‌ فلاني‌، يك‌ اظهار محبتي‌ به‌ من‌ داشت‌. فلاني‌ ميشه‌ آيا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عليه‌ السلام‌ در مدينه‌ كه‌ وطن‌ آباء و اجدادشه‌، خانه‌ نداشته‌ باشد؟ من‌ به‌ ايشان‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ مانعي‌ نداره‌. چون‌ بنا نيست‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ در هر شهري‌ خانه‌اي‌ داشته‌ باشند ولو در مدينه‌ باشه‌. چون‌ امام‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ وصيت‌ فرمودند به‌ فرزند عزيزشون‌ كه‌ در ميان‌ مردم‌ نباش‌. در بيابانها، در قراء، دور از مردم‌ زندگي‌ كن‌. ايشان‌ اصرار كرد نه‌ مدينه‌ غير از شهرهاي‌ ديگره‌. پيغمبر اكرم‌ خانه‌ داشته‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خانه‌ داشته‌، هر يك‌ از ائمه‌ خانه‌اي‌ در مدينه‌ داشتند. من‌ يقين‌ دارم‌، ايشان‌ فرمودند، من‌ يقين‌ دارم‌ كه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ در اين‌ شهر خانه‌اي‌ داره‌. من‌ واقع‌ قضيه‌ اينه‌ كه‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ اگر يقين‌ تو را من‌ مي‌داشتم‌، من‌ يقين‌ ندارم‌، اما اگر يقين‌ تو را من‌ مي‌داشتم‌ مي‌دوني‌ چيكار مي‌كردم‌؟ گفت‌ چيكار مي‌كردي‌؟ گفتم‌ ما الان‌ حدود ده‌ روزه‌ توي‌ مدينه‌ هستيم‌. چون‌ اتفاقا شب‌ آخر برنامة‌ بودن‌ ما در مدينه‌ بود كه‌ اين‌ فرمايش‌ را ايشان‌ فرمود. گفتم‌ ما ده‌ شب‌ و روزه‌ در مدينه‌ هستيم‌. از آن‌ روز اولي‌ كه‌ وارد اين‌ شهر شديم‌ از يك‌ طرف‌ شروع‌ مي‌كردم‌، در خانه‌ها را مي‌زدم‌، مي‌گفتم‌ اينجا خونة‌ كيه‌؟ نهايت‌ صاحبخانه‌ بيرون‌ مي‌آمد چند تا بد و بيراه‌ به‌ ما ميگفت‌. خانة‌ دوم‌. ارزش‌ داشت‌ انسان‌ تمام‌ مدينه‌ را در بزنه‌ و خانة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را پيدا بكنه‌. شما يقين‌ داشتي‌ مي‌خواستي‌ اين‌ كار را بكني‌. اين‌ شخص‌ با اين‌ جملات‌ و يك‌ مقدار جملاتي‌ مهيج‌تر ديگر كه‌ دو نفري‌ بوديم‌ و نيمه‌هاي‌ شب‌ بود. مدينه‌ غير از مكه‌ است‌. مدينه‌ وقتي‌ در حرم‌ را همان‌ اول‌ شب‌ مي‌بندند، مردم‌ براي‌ خوابيدن‌ مي‌روند خانه‌هاشون‌. خلوته‌ خيابانها. ايشان‌ از جا برخاست‌. گفت‌ عجب‌ حرفي‌ تو زدي‌. من‌ از اين‌ جهت‌ غفلت‌ داشتم‌. همين‌ الان‌ اين‌ كار را مي‌كنيم‌. از جا برخاست‌. من‌ اضافه‌ كردم‌ گفتم‌ كه‌ اگر يكي‌ دو در را زديم‌ و صاحب‌ خانه‌ آمد به‌ ما بد و بيراه‌ گفت‌ غيرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌، محبت‌ امام‌ زمان‌ نميگذارد كه‌ ما بيشتر از اين‌ توهين‌ بهمون‌ اين‌ وهابي‌هاي‌ مدينه‌ بكنند. لذا شايد در خانة‌ سوم‌ در خانة‌ امام‌ عصر باشه‌. حركت‌ كرديم‌. تا ايستاديم‌، يك‌ خيابان‌ طولاني‌ بود كه‌ تقريبا سيصد متر ديده‌ ميشد. شب‌ چراغها پر نور و خيابان‌ هم‌ خلوت‌. ولي‌ صداي‌ آن‌ شخص‌ به‌ ما ميرسيد. كاملا هم‌ مي‌رسيد. اما قيافه‌اش‌ را نمي‌شناختيم‌. اين‌ با صداي‌ رسا به‌ ما مي‌گفت‌ از اينطرف‌، با فارسي‌ها، از اينطرف‌ از اينطرف‌. من‌ با همان‌ حالت‌ باصطلاح‌ بد باوريم‌ گفتم‌ لابد اين‌ آقا ما را از دور ديده‌، خيال‌ ميكنه‌ از دوستانشيم‌، راه‌ را گم‌ كرديم‌ كه‌ ايستاديم‌ متحير و داره‌ ما را ميگه‌ از اينطرف‌ بيائيد. ولي‌ آن‌ دوستمون‌ مي‌گفت‌ ما را داره‌ به‌ طرف‌ خانة‌ امام‌ زمان‌ دعوت‌ ميكنه‌. حركت‌ كرديم‌. در بين‌ راه‌ خداي‌ من‌ شاهده‌، يك‌ بوي‌ عطر عجيبي‌ كه‌ اگر يك‌ قدم‌ منحرف‌ از آن‌ راه‌ ميشيديم‌ آن‌ بود قطع‌ ميشد، همينطور كه‌ مي‌رفتيم‌ رسيديم‌ به‌ آن‌ محلي‌ كه‌ اون‌ شخص‌ ايستاده‌ بود ولي‌ او رفته‌ بود. چون‌ سيصد متر تقريبا تا آنجا فاصله‌ بود. رسيديم‌ آنجا خوب‌ تا اينجا كه‌ درست‌ آمديم‌. يك‌ خورده‌ هم‌ من‌ با اين‌ بوي‌ عطر مست‌ كنندة‌ معنوي‌ بيشتر ظنم‌ به‌ اين‌ جهت‌ رفته‌ بود كه‌ همانطوري‌ كه‌ دوستمون‌ ميگه‌ كه‌ ما را به‌ طرف‌ خانة‌ امام‌ دعوت‌ ميكنند شايد درست‌ باشه‌، تا آنجا رسيديم‌. اين‌ جالب‌ بود. ديديم‌ يك‌ نفر موتور سوار كه‌ موتور دنده‌اي‌ داشت‌. از عقب‌ خيابان‌ آمد رسيد به‌ دو قدمي‌ ما. ايستاد. شما مي‌دونيد در مدينه‌ فارسي‌ زبان‌ و ايراني‌ موتور سوار نميشه‌. آنهايي‌ كه‌ رفتند آنجا ميدونند. اين‌ ايستاد نصفه‌ شب‌ به‌ من‌ و ايشان‌ گفت‌ از اينطرف‌. از اينطرف‌، از اينطرف‌. يك‌ خياباني‌ را نشون‌ داد. ديگه‌ من‌ اينجا يقينم‌ شد. حالي‌ پيدا كرديم‌. يك‌ حال‌، شب‌ جمعه‌ هم‌ بود تصادفا. يك‌ حال‌ توجهي‌ پيدا كرديم‌. توي‌ آن‌ خيابان‌ شايد هفت‌ هشت‌ قدمي‌ بيشتر وارد نشديم‌. ديديم‌ جمعي‌ دارند مي‌آيند. معلومه‌ يك‌ مجلسي‌ تمام‌ شده‌ و اين‌ آقايي‌ كه‌ با اين‌ جمع‌ در آن‌ مجلس‌ بوده‌ با هم‌ از جايي‌، از خانه‌اي‌ بيرون‌ آمدند. جوانهاي‌ بسيار متدين‌، خوش‌ قيافه‌، من‌ زياد متوجه‌ جوانها نبودم‌. آن‌ دوستمون‌ بعد براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد. اينها همينطور از اين‌ آقايي‌ كه‌ در وسط‌ بود يك‌ عرقچين‌ سرش‌ بود، يك‌ عباي‌ سفيد روي‌ دوشش‌ انداخته‌ بود. صورت‌ مثل‌ ماه‌ مي‌درخشيد. تا رسيد به‌ ما، اين‌ را بدونيد. اين‌ را بدانيد. اين‌ بخاطر پاكي‌ من‌ يا دوستم‌ نبوده‌. حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ مثل‌ جد بزرگوارش‌ كه‌ سبقت‌ بر سلام‌ مي‌گرفت‌، ايشان‌ هم‌ مي‌گيرند. تا رسيدند به‌ ما گفتند سلام‌ عليكم‌. ماهم‌ گفتيم‌ عليكم‌ السلام‌. اما هنوز من‌ شك‌ دارم‌. اين‌ دوستمان‌ گريه‌اش‌ زياد شد. يك‌ كناري‌ ايستاد اين‌ جمع‌ عبور كردند. يك‌ دفعه‌ چشممون‌ به‌ يك‌ خانه‌اي‌ در ميان‌ خانه‌هايي‌ كه‌ در آن‌ راستة‌ خيابان‌ بود افتاد كه‌ معلومه‌ اينجا تازه‌ مردم‌ از ميانش‌ بيرون‌ آمدند و چراغ‌ داخل‌ هال‌ هنوز روشنه‌. من‌ آمدم‌ نزديك‌. ديدم‌ يك‌ تابلو روي‌ در خانه‌ است‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. كه‌ همين‌ تابلو من‌ را وادار كرد كه‌ امشب‌ اين‌ قضيه‌ را براي‌ شما نقل‌ كنم‌. يك‌ تابلو روي‌ در خانه‌ است‌ كه‌ روي‌ دو طرفش‌ نوشته‌ شده‌ و اينجور افقي‌ زدند. هم‌ اينطرف‌ نوشته‌ شده‌ هم‌ آنطرف‌. رويش‌ هم‌ يك‌ چراغي‌ روشنه‌. مي‌دونيد چي‌ نوشته‌ بود؟ بالاش‌ نوشته‌ بود منزل‌. خوب‌ با خط‌ برجستة‌ طلايي‌. زيرش‌ نوشته‌ بود المهدي‌. يك‌ خط‌ تيره‌ الغوث‌. ما اين‌ تابلو را كه‌ ديديم‌ خيلي‌ عجيب‌ بود برامون‌. چون‌ من‌ مكرر مكه‌ مشرف‌ شده‌ام‌. مكرر با مردم‌ آنجا آشنايي‌ داشته‌ام‌. اينها اساسا از كلمة‌ مهدي‌ شايد خوششون‌ نيايد تا چه‌ برسه‌ به‌ اينكه‌ خانه‌اي‌ را به‌ نام‌ مهدي‌ اسم‌ گذاري‌ كنند. مخصوصا كلمة‌ الغوث‌. آقايون‌ الغوث‌. بگيد يا صاحب‌ الزمان‌ الغوث‌. الغوث‌ مي‌دونيد يعني‌ چه‌؟ يعني‌ پناه‌ مي‌خواهيم‌ آقا. ديديد يك‌ كسي‌ كه‌ غرق‌ شده‌ توي‌ دريا، صدا ميزند پناه‌، كمك‌، اين‌ معناي‌ پناهه‌. كمكه‌. آقاجان‌ كمك‌ مي‌خواهم‌. وقتي‌ كه‌ خودش‌ روي‌ خانه‌اش‌ بنويسد كه‌ من‌ مهدي‌ الغوث‌ هستم‌، نشستيم‌ آنجا. اين‌ دوستمون‌ كه‌ از حال‌ رفت‌. من‌ كه‌ حالي‌ داشتم‌ رفتم‌ پشت‌ در. ديدم‌ يك‌ مردي‌ داخل‌ خانه‌ ايستاده‌. گفتم‌ صاحب‌ البيت‌ فيه‌. گفتم‌ صاحب‌ خانه‌ كه‌ اسمش‌ المهديه‌ و لقبش‌ الغوثه‌ توي‌ خانه‌ هست‌؟ با يك‌ صداي‌ بسيار لطيف‌ كه‌ من‌ هر وقت‌ يادم‌ مي‌آد يك‌ حال‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 متوجه‌ نبوديم‌. خانه‌هاي‌ متعددي‌ نظير يكديگر و سال‌ گذشته‌ كه‌ من‌ مكه‌ مشرف‌ شدم‌، ديدم‌ تمام‌ آن‌ خانه‌ها را وارد مسجد النبي‌ كردند.

 بهرحال‌ شما بدانيد امام‌ زمانتون‌ الغوثه‌. پناهگاهه‌. يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ كه‌ هم‌ دربارة‌ علامة‌ حلي‌ اين‌ قضيه‌ را اشاره‌ كرده‌اند و هم‌ در بارة‌ مرحوم‌ قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌. قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌ يكي‌ از علماي‌ بسيار بزرگ‌ كه‌ صاحب‌ كتاب‌ مجالس‌ المؤمنينه‌ و كتابهاي‌ زيادي‌ نوشته‌. مرد بسيار با عظمتي‌ است‌ كه‌ الان‌ قبرش‌ در آگراي‌ هندوستان‌ بنام‌ شهيد ثالث‌ و حرم‌ و صحن‌ بسيار باعظمتي‌ داره‌. اگر رفتيد آگره‌، آنجايي‌ است‌ كه‌ تاج‌ محل‌ در آن‌ شهره‌. اگر كسي‌ به‌ هندوستان‌ بره‌ حتما براي‌ ديدن‌ آثار زمان‌ اسلام‌ كه‌ آن‌ زماني‌ كه‌ اسلام‌ در آن‌ مملكت‌ حاكم‌ بوده‌ به‌ آگره‌ ميره‌ و در آنجا تاج‌ محلي‌ هست‌ كه‌ بسيار ديدني‌ است‌ و در كنار اين‌ شهر قبر مرحوم‌ قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌ است‌. اين‌ مرد بزرگ‌ براي‌ ترويج‌ تشيع‌ حركت‌ ميكنه‌ زمان‌ اكبر شاه‌ ميره‌ در هندوستان‌ زندگي‌ ميكنه‌ و خودش‌ را سني‌ معرفي‌ ميكنه‌ و بعد كه‌ او را مي‌شناسد كه‌ شيعه‌ است‌ او را مي‌كشند و شهيد ثالث‌ معروف‌ ميشه‌ و الان‌ شما در هندوستان‌ به‌ هر هندي‌ شيعه‌ كه‌ بگيد قبر شهيد ثالث‌ كجاست‌، ميدونند قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌. من‌ در آن‌ شهر حتي‌ يك‌ جلسة‌ سخنراني‌ داشتم‌ و در همان‌ صحن‌ ايشان‌ و تمام‌ آن‌ شيعياني‌ كه‌ آن‌ حدود بودند اجتماع‌ كرده‌ بودند.

 بهرحال‌ مرحوم‌ قاضي‌ نور الله‌ ايشان‌ مي‌شنود كه‌ يكي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ كتاب‌ علامة‌ حلي‌ را برداشته‌ شرح‌ زده‌ و رد كرده‌. يك‌ كتاب‌ دارد علامة‌ حلي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ بنام‌ احقاق‌ الحق‌. تمام‌ عقائد شيعه‌ را نوشته‌ و مقايسه‌ كرده‌ با عقايد اهل‌ سنت‌. و بعد هم‌ فروع‌ احكام‌ و يك‌ دوره‌ معارف‌ حقة‌ اسلامي‌ را خيلي‌ مختصر بيان‌ كرده‌. قاضي‌ روزبهان‌ ظاهرا در اصفهان‌ بوده‌. ايشان‌ بر ميداره‌ اين‌ كتاب‌ را رد ميكنه‌ اما نسخة‌ منحصر به‌ فردش‌ در اختيار خودش‌ بوده‌ براي‌ طلاب‌ كه‌ بعله‌ علامة‌ حلي‌ اينطوري‌ گفته‌ من‌ اينجور ردش‌ كردم‌ و ميدونيد كتاب‌ را اگر بخواد انسان‌ رد بكنه‌ بايد كتاب‌ در دست‌ انسان‌ باشه‌ تا رد بكنه‌. قاضي‌ نور الله‌ هر چي‌ تلاش‌ ميكنه‌ اين‌ كتاب‌ را بدست‌ بياره‌، يعني‌ رد قاضي‌ روزبهان‌ را بدست‌ بياره‌ نمي‌تونه‌. ميگه‌ ميرم‌ شاگردش‌ ميشم‌. لباس‌ مبدل‌ ميپوشه‌ معروف‌ هم‌ آن‌ روزها نبوده‌. مي‌آيد در اصفهان‌ شاگرد قاضي‌ روزبهان‌ ميشه‌. خيلي‌ نزديك‌ ميشه‌. آنقدر نزديك‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ شب‌ به‌ قاضي‌ روزبهان‌ ميگه‌ اين‌ كتاب‌ را بديد ما يك‌ شب‌ مطالعه‌ كنيم‌. كتاب‌ خيلي‌ قطوره‌. يعني‌ الان‌ كه‌ چاپ‌ شده‌، به‌ چاپ‌ جديد بيست‌ جلد به‌ قطر مفاتيح‌ الجنان‌. ايشان‌ ميگه‌ كه‌ نه‌ نميدم‌ اين‌ را. ميگه‌ يك‌ شب‌ به‌ من‌ بديد من‌ مطالعه‌ كنم‌. اين‌ با خودش‌ فكر ميكنه‌ اين‌ در يك‌ شب‌ ميتونه‌ چيكار كنه‌؟ بهش‌ ميده‌. اين‌ مي‌آره‌ همت‌ را ببينيد، به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ كسي‌ كه‌ به‌ امام‌ زمان‌ متكي‌ باشه‌ همه‌ چيز داره‌. كاغذ به‌ مقدار اين‌ كتاب‌ تهيه‌ ميكنه‌، قلمهاي‌ متعدد آنوقتها قلم‌ و دوات‌ بوده‌. مركب‌ تمام‌ نشه‌. خودكار نرفته‌ ده‌ تا بخره‌ بياره‌. مركب‌ و دوات‌ حاضر ميكنه‌. ميگه‌ يا صاحب‌ الزمان‌ من‌ مي‌خوام‌ اين‌ كتاب‌ را تا آخرش‌، تا وقتي‌ كه‌ مهلت‌ دارم‌ بنويسم‌، شروع‌ ميكنه‌ به‌ نوشتن‌. يك‌ نيم‌ صفحه‌اي‌ كه‌ مي‌نويسه‌، خواب‌ برش‌ مسلط‌ ميشه‌. آنچنان‌ براتون‌ لابد پيش‌ آمده‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ آنچنان‌ خواب‌ برش‌ فشار آورده‌ كه‌ نمي‌دانه‌ بيداره‌ يا خواب‌. در اطاق‌ را بسته‌ بود كه‌ كسي‌ مزاحمش‌ نشه‌. از داخل‌ بسته‌ بود. ميبينه‌ يك‌ آقائي‌ كنارش‌ ايستاده‌ ميگه‌ تو بخواب‌ من‌ مي‌نويسم‌. اينهم‌ فكر نمي‌كنه‌ كه‌ من‌ در را بسته‌ بودم‌، اين‌ از كجا آمد، اين‌ كيه‌؟ ميده‌ قلم‌ و دوات‌ را به‌ آن‌ شخص‌ و ميخوابه‌. اتفاقا آن‌ شب‌ براي‌ نماز شب‌ هم‌ بلند نميشه‌. موقع‌ نماز صبح‌ بلند ميشه‌. عجب‌ شبي‌ شد. ما حالا اول‌ وقت‌ بايد بريم‌ كتاب‌ را تحويل‌ بديم‌. من‌ هيچوقت‌ اينطور نمي‌خوابيدم‌. وقتي‌ كه‌ مراجعه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ تمام‌ اين‌ كاغذها تا آخر با آن‌ خط‌ زيبا نوشته‌ شده‌. آخرش‌ نوشته‌ كتبه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. برميداره‌ كتاب‌ را به‌ قاضي‌ روزبهان‌ ميده‌ بعد رد كتاب‌ قاضي‌ روزبهان‌ را مي‌نويسه‌ كه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ مرعشي‌ نجفي‌، اين‌ كتاب‌ را احيا كردند و تجديد طبع‌ كردد و پاورقي‌ زدند و حدود شايد بيست‌ جلدش‌ چاپ‌ شده‌ و احتمالا مجلدات‌ ديگري‌ هم‌ داشته‌ باشه‌.

 اين‌ معناي‌ الغوثه‌. حالا هر كسي‌ يك‌ جور پناه‌ به‌ امام‌ زمان‌ ميبره‌. يكي‌ براي‌ قرضش‌ پناه‌ ميبره‌، ببريد. يكي‌ براي‌ شغلش‌ پناه‌ ميبره‌ به‌ امام‌ زمان‌. ببرد. يكي‌ براي‌ مرضش‌ پناه‌ ميبره‌. ببره‌. يكي‌ براي‌ معنويات‌ و كسب‌ كمالات‌ پناه‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ميبره‌. خلاصه‌ او پناهگاه‌ ماست‌. دعاي‌ ندبه‌ خونديد. در دعاي‌ ندبه‌، امام‌ صادق‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌ امام‌ صادق‌ چون‌ دعاي‌ ندبه‌ هم‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ سند معتبر نقل‌ شده‌ و هم‌ از خود وليعصر نقل‌ شده‌. سندش‌ هم‌ بسيار معتبره‌. بلكه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ بحثي‌ شده‌ بود. يك‌ جواني‌ القاء كرده‌ بود كه‌ سند دعاي‌ ندبه‌ صحيح‌ نيست‌. من‌ آنوقت‌ برداشتم‌ يك‌ تحقيقي‌ دربارة‌ مضامين‌ دعاي‌ ندبه‌ كردم‌ و الان‌ هم‌ به‌ شما عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ تمام‌ مضامين‌ دعاي‌ ندبه‌ يا با آيات‌ قرآن‌ تطبيق‌ ميكنه‌ يا با روايات‌ متواتر از ناحية‌ پيغمبر اكرم‌ و سوم‌ نداره‌. يعني‌ حتي‌ يك‌ جمله‌اش‌ حتي‌ با يك‌ روايت‌ ضعيف‌ فقط‌ تطبيق‌ بكنه‌ اينطور نيست‌. احتياجي‌، اينجور چيزي‌ به‌ سند نداره‌. و در عين‌ حال‌ شما مراجعه‌ كنيد به‌ كتاب‌ زاد المعاد مرحوم‌ مجلسي‌. مرحوم‌ مجلسي‌ نوشته‌ به‌ سند معتبر اين‌ دعا از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نقل‌ شده‌ و در كتابها از امام‌ عصر هم‌ نقل‌ شده‌. بهرحال‌ در آنجا ميگيم‌ خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. اي‌ خدا تو امام‌ زمان‌ را براي‌ ما خلق‌ كردي‌ كه‌ ما را نگه‌ داره‌. عصمت‌ يعني‌ نگهدارنده‌. ما را نگهداره‌ از چي‌؟ از هر بدي‌. به‌ خودش‌ قسم‌ اگر كسي‌ متوسل‌ به‌ حضرت‌ باشه‌ از هر بدي‌ محفوظ‌ ميشه‌. صبح‌ كه‌ از خواب‌ پا ميشي‌ حالا قبل‌ از اذان‌ صبح‌ بلند شدي‌، بعد از اذان‌ صبح‌ بلند شدي‌، تا بلند ميشي‌، من‌ يكي‌ از اساتيدم‌ را ديده‌ بودم‌ كه‌ تا مي‌نشست‌، بيدارش‌ مي‌كردند مي‌نشست‌ مي‌گفت‌ السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. وقتي‌ انسان‌ بزرگتري‌ بالا سرش‌ ايستاده‌، از خواب‌ بلند ميشه‌ اينهم‌ مي‌خواد ادب‌ بخرج‌ بده‌، اول‌ به‌ آن‌ بزرگتر سلام‌ ميكنه‌. عجيب‌ بود گاهي‌ اصلا تعجب‌ من‌ مي‌كردم‌ كه‌ اين‌ چطور زود منتقل‌ ميشه‌. خواب‌ بود. حتي‌ صداي‌ نفسش‌ پيدا بود كه‌ صددرصد در خواب‌ عميقه‌. تا بيدار مي‌كرديم‌ مي‌نشست‌ مي‌گفت‌ السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. شما اين‌ كار را بكنيد. نميگم‌ حالا آنجور با آن‌ سرعت‌. لااقل‌ اولين‌ سخنتون‌ هر روز صبح‌ اين‌ باشه‌ ببينيد تغييري‌ در زندگيتون‌ پيدا ميشه‌ يا نميشه‌؟ من‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ ميشه‌. تجربه‌ ثابت‌ كرده‌ كه‌ ميشه‌. شب‌ هم‌ كه‌ مي‌خواي‌ بخوابي‌ باز بگو السلام‌ عليك‌ يا بقية‌ الله‌ يا صاحب‌ الزمان‌. خلقته‌ لنا عصمة‌. خدايا تو او را براي‌ ما خلق‌ كردي‌ اين‌ منظور از خلق‌ يعني‌ در دنيا قرارش‌ دادي‌ كه‌ عصمت‌ ما باشه‌. يعني‌ نگهدارندة‌ ما باشه‌. و ملاذ. يعني‌ پناهگاه‌ ما باشه‌. ما وقتي‌ به‌ خطرات‌ برخورد مي‌كنيم‌ بايد اول‌ بگيم‌ يا صاحب‌ الزمان‌. پناهگاه‌ ماست‌. كعف‌ العصيم‌. پناهگاه‌ محكم‌ خداست‌.

 همة‌ علماي‌ اهل‌ معنا اينطور بودند. تنها چيزي‌ كه‌ براشون‌ خيلي‌ مهم‌ بود، ارتباط‌ با حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ بود. ارتباط‌ با امام‌ زمان‌ آقا، امر خداست‌ در قرآن‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ و رابطوا. در تفاسير فرموده‌ كه‌ رابطوا مع‌ امامكم‌ المنتظر. با امامي‌ كه‌ منتظره‌. اين‌ را بدونيد يكي‌ از اسماء حجة‌ ابن‌ الحسن‌ منتظره‌. يعني‌ همه‌ انتظارش‌ را دارند. همه‌ انتظارش‌ را دارند. بعضي‌ها خوابند، خواب‌، آدمهاي‌ خواب‌ ازشون‌ توقعي‌ نيست‌. بعضي‌ها مرده‌اند. از مرده‌ هم‌ كه‌ اصلا توقعي‌ نيست‌. اما اگر كسي‌ بيدار باشه‌ ولو غير مسلمان‌ باشه‌ و بداند چقدر دنيا به‌ بشر و بشريت‌ امروز داره‌ خيانت‌ ميكنه‌ و چقدر انسان‌ و انسانيت‌ را عقب‌ مي‌اندازه‌، منتظر امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌ و او منتظره‌. عالم‌ منتظر امام‌ عصرند. حتي‌ خداي‌ تعالي‌. شما شايد تعجب‌ كنيد. خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ فانتظروا اني‌ معكم‌ من‌ المنتظرين‌. من‌ هم‌ با شما انتظار مي‌كشم‌. انتظار دارم‌ كه‌ اين‌ بزرگ‌ بزرگان‌، اين‌ جملاتي‌ در روايات‌ هست‌ نسبت‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. اين‌ عزيز عزيزان‌، اين‌ كسي‌ كه‌ در روايات‌ من‌ خودم‌ ديدم‌ در روز نيمة‌ شعبان‌ جمع‌ آن‌ روايات‌ را در كانون‌ بحث‌ و انتقاد ديني‌ گفتم‌. هم‌ سيد الشهدا اين‌ جمله‌ را فرموده‌ هم‌ امام‌ صادق‌. لو ادركته‌ لخدمته‌ ايام‌ حياتي‌. اگر من‌ آن‌ آقا را درك‌ مي‌كردم‌، خدمتگزارش‌ بودم‌ تمام‌ عمرم‌. خيلي‌ عجيبه‌. خيلي‌ عجيبه‌. لو ادركته‌ روايتش‌ هم‌ صحيحه‌ است‌. هم‌ سيد الشهدا گفته‌ هم‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. ائمة‌ ديگر هم‌ كلماتي‌ بالاتر از اين‌ گفته‌اند. اگر دركش‌ مي‌كرديم‌ ما خدمتگزارش‌ بوديم‌ تمام‌ عمرمون‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ خدا هم‌ انتظارش‌ را ميكشه‌. خدا چطور انتظارش‌ را مي‌كشه‌. خدا انتظار ميكشه‌ كه‌ مردم‌ يك‌ خورده‌اي‌ به‌ خود بيايند. شما ببينيد يك‌ مثال‌ بزنم‌ تا اين‌ مسئله‌ براتون‌ حل‌ بشه‌.

 يك‌ مدرسه‌اي‌ را تصور كنيد. مدير مدرسه‌ يك‌ كلاس‌ را به‌ يك‌ معلم‌ سپرده‌. اما بچه‌هاي‌ اين‌ كلاس‌ به‌ هم‌ ريختند و به‌ سر و كلة‌ يكديگر مي‌زنند. معلم‌ ايستاده‌ كه‌ اينها آرام‌ بگيرند تا با اينها حرف‌ بزنه‌. مدير مدرسه‌ هم‌ انتظار داره‌ كه‌ اينها آدم‌ بشوند، آرام‌ بگيرند تا معلم‌ بره‌ سر كلاس‌. خدا منتظره‌ كه‌ ماها آرام‌ بگيريم‌. ماها بخوايم‌ امام‌ زمانمون‌ را. از خواب‌ غفلت‌ بيرون‌ بيائيم‌. بخواهيم‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ ظهور كنه‌ و عدل‌ و داد را برقرار كنه‌. خدا منتظره‌. خود امام‌ زمان‌ هم‌ هزار و صد و شصت‌ سال‌ تقريبا منتظره‌. همة‌ انبياء و اولياء منتظرند. بيائيم‌ ماها كمك‌ كنيم‌ به‌ رفع‌ انتظار خدا و انبياء و ائمه‌ و خود حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفدا و راه‌ تزكية‌ نفس‌ را بپيمائيم‌، يك‌ مقداري‌ به‌ خودمون‌ برسيم‌، انسانيت‌ را پيشه‌ كنيم‌، راه‌ خدا را قدم‌ برداريم‌.

 و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ همانطوري‌ كه‌ علماي‌ بزرگ‌ در همة‌ مشكلاتشون‌، چه‌ مشكلات‌ علمي‌ چه‌ مشكلات‌ غير علمي‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مراجعه‌ مي‌كردند، همة‌ ماها هم‌ مراجعه‌ كنيم‌. فردا جمعه‌ است‌. در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ مي‌خوانيم‌ هذا يوم‌ الجمعه‌ و هو يومك‌. امروز روز توست‌. المتوقع‌ فيه‌ ظهورك‌. توقع‌ داريم‌ كه‌ فردا تو ظهور كني‌ آقا يا حجة‌ ابن‌ الحسن‌. و الفرج‌ فيه‌ للمؤمنين‌ علي‌ يديك‌. يا بقية‌ الله‌ انت‌ كريم‌ من‌ اولاد الكرام‌ و مأمور بالضيافة‌ و الاجاره‌. فاضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليك‌. آقا تو كريمي‌، فرزند كريمهاي‌ عالم‌ خلقتي‌. ما را پذيرائي‌ كن‌، ميهماني‌ كن‌، با برآوردن‌ حاجتمون‌ آقا در كلمات‌ رسول‌ اكرم‌ هست‌ كه‌ فرمود اكرم‌ الضيف‌ ولو كان‌ كافرا. مهمان‌ را گرامي‌ بداريد اگر چه‌ كافر باشد. يا بقية‌ الله‌ ما مهمان‌ توئيم‌. درست‌ است‌ كفران‌ نعمت‌ وجود تو را كرده‌ايم‌ اما فاضفني‌ و اجرني‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. يا صاحب‌ الزمان‌. در همين‌ مجلس‌ افراد متعددي‌ را الان‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ اينها اظهار كردند ما مكرر خدمت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌ايم‌ و حوائجمون‌ را گرفته‌ايم‌.

 يا صاحب‌ الامر، يا صاحب‌ الزمان‌، آقا دستمون‌ به‌ دامانت‌. تا كي‌ دلت‌ را بسوزانيم‌ و كلماتي‌ را كه‌ به‌ خودت‌ نسبت‌ مي‌دهند براي‌ اين‌ مردم‌ بخوانيم‌ و اشك‌ آنها بريزد و به‌ ياد آن‌ روزي‌ كه‌ تو تشريف‌ بياوري‌ و صدا بزني‌ الا يا اهل‌ العالم‌، ان‌ جدي‌ الحسين‌ قتلوه‌ عطشانا.

 

۲۸ رجب ۱۴۱۵ قمری – مضرات‌ غفلت‌ و عدم‌ مراقبه‌ اخلاق‌ ۹۴

 مضرات‌ غفلت‌ و عدم‌ مراقبه‌ اخلاق‌ 94

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. اقتربت‌ الساعه‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد بسيار مطالب‌ پرمعنايي‌ داشت‌ كه‌ انشاء الله‌ در هفتة‌ گذشته‌ در مطالعاتتون‌ به‌ عمقش‌ متوجه‌ شده‌ باشيد. حتي‌ روز جمعه‌ من‌ ديدم‌ بعضي‌ از آقايون‌ سؤالاتشون‌ در اطراف‌ بعضي‌ از اين‌ آياتي‌ كه‌ اين‌ هفته‌ خوندند بود و من‌ را خوشحال‌ كرد. فرازهاي‌ متعددي‌ در اين‌ آيات‌ بود. يكي‌ مسئلة‌ خواب‌ غفلتي‌ است‌ كه‌ ماها را گرفته‌. ماها فكر مي‌كنيم‌ كه‌ حالاها هستيم‌ تو دنيا. من‌ متي‌ فقد غابت‌ قيامته‌. هر كس‌ كه‌ مرد همانموقع‌ قيامتش‌ برپا شده‌. قيامت‌ مگر چي‌ داره‌ كه‌ ما همه‌اش‌ ترس‌ از قيامت‌ داريم‌؟ انسان‌ به‌ مجرد اينكه‌ از دار دنيا رفت‌ كه‌ هر لحظه‌ احتمالش‌ هست‌ سؤالات‌ از او شروع‌ ميشه‌. بيشتر آنهايي‌ كه‌ از دنيا رفته‌اند و حالا يا در خواب‌ ديگران‌ آمده‌اند يا در ارتباط‌ با زنده‌ها روحشون‌ صحبتي‌ كرده‌اند و يا زنده‌ دومرتبه‌ شده‌اند. اينها ميگن‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ مي‌ميره‌ مثل‌ پردة‌ سينما تمام‌ خصوصيات‌ و كارهاي‌ زندگي‌ انسان‌ عينا جلوي‌ چشم‌ انسان‌ نشان‌ داده‌ ميشه‌. حتي‌ خودتون‌ متوجه‌ نبوديد مثلا چشمتون‌ را روي‌ هم‌ گذاشتيد. مي‌بينيد توي‌ فيلم‌ هست‌. حركتي‌ كرديد كه‌ غافل‌ نمي‌دونستيد اين‌ كار را كرديد، توي‌ فيلم‌ هست‌. در آنموقع‌ مثلا فرض‌ كنيد رنگتون‌ چه‌ جور بوده‌، قيافه‌اتون‌ چه‌ جوري‌ بوده‌، اخم‌ كرده‌ بوديد، تبسم‌ كرده‌ بوديد، همة‌ اينها توي‌ فيلم‌ هست‌. وقتي‌ كه‌ بشر بتونه‌ اينطور از انسان‌ فيلم‌ بگيره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ سريع‌ الحسابه‌. پروردگاري‌ كه‌ لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. گفته‌ كه‌ هيچ‌ كوچك‌ و بزرگي‌ نيست‌ مگر اينكه‌ حساب‌ ميشه‌. اون‌ ميتونه‌ يك‌ چنين‌ فيلمي‌ از انسان‌ گرفته‌ ميشه‌. تمام‌ اينها گرفته‌ ميشه‌. فيلمها نمي‌تونند از نيت‌هاي‌ باطن‌، تا حالا هنوز موفق‌ نشدند كه‌ از نيت‌ها تصويري‌ بگيرند. اما خداي‌ تعالي‌ اين‌ كار را هم‌ كرده‌. نيت‌ شما چي‌ بوده‌. ممكنه‌ يك‌ كسي‌ در فيلم‌ خيلي‌ نماز باحال‌ و با توجهي‌ بخونه‌. اما در باطن‌ ريا بكنه‌. اين‌ دستگاه‌ الهي‌، آن‌ باصطلاح‌ تصويرگيري‌ الهي‌، آنها را هم‌ تصوير مي‌گيره‌. تمام‌ اينها. ولهم‌ في‌ غفلة‌. ولي‌ آنها غفلت‌ دارند. نقدا دنيامون‌ را آباد مي‌كنيم‌، نقدا به‌ زن‌ و زندگيمون‌ مي‌رسيم‌. ترس‌ و وحشت‌ و مردم‌ شنيدن‌ را نميدونم‌ كي‌ چي‌ گفته‌ است‌ و امثال‌ اينها را به‌ خودش‌ جذب‌ كرده‌. انسان‌ صادق‌، انسان‌ سالك‌، انساني‌ كه‌ قصد داره‌ به‌ كمال‌ خودش‌ را برسانه‌، اين‌ هيچوقت‌ با سر و صداهاي‌ مردم‌ از راه‌ بازنميمانه‌. خيلي‌ مراقبت‌ بكنيد كه‌ هر چي‌ پيشرفتتون‌ بهتر و بيشتر باشه‌، شيطان‌ فعالتره‌. واي‌ بر آن‌ انساني‌ كه‌ شيطان‌ او را به‌ زمين‌ بزنه‌ و روي‌ سينه‌اش‌ بنشينه‌. پالونش‌ بگذاره‌ روي‌ دوش‌ او. ديگه‌ فرار نميتونه‌ بكنه‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ غفلت‌ را از خودتون‌ دور بكنيد. هر چه‌ غفلتتون‌ كمتر باشه‌، ذكرتون‌، يادتون‌، توجهتون‌ بيشتره‌. غفلت‌ خيلي‌ چيز بديست‌. شما تصادف‌ مي‌كنيد، ماشين‌ ميزنه‌، ميگيد يك‌ لحظه‌ غافل‌ شدم‌. يك‌ لحظه‌ غافل‌ شدم‌ زدم‌ به‌ ماشين‌ او. يك‌ لحظه‌ غافل‌ شدم‌ يك‌ نفر را زير آوردم‌. حتي‌ بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ حيوانات‌، معناش‌ بمانه‌، شايد خود منهم‌ معناش‌ را نفهمم‌. حيوانات‌ وقتي‌ كه‌ از ياد خدا غافل‌ مي‌شوند دچار سيئات‌ ميشوند. آنها هميشه‌ به‌ ياد خدا هستند. يك‌ وقت‌ براتون‌ مثال‌ زدم‌. گفتم‌ خداي‌ تعالي‌ با حيوانات‌ ارتباطش‌ آنطور قويه‌، يعني‌ آنها چون‌ بندة‌ خدا هستند، ماها از بندگي‌ سرپيچي‌ كرديم‌، كه‌ اگر يك‌ مشت‌ گندم‌ را جلوي‌ رويش‌ بريزند با سنگ‌ قاطي‌ باشه‌، با چوب‌ قاطي‌ باشه‌ اون‌ بدون‌ غفلت‌، با ذكر خدا، اين‌ را ما خودمون‌ مي‌فهميم‌، كي‌ بهش‌ ميگه‌ پس‌. ميگه‌ گندم‌ را بخور چوب‌ را نخور. اين‌ را بخور اون‌ را نخور. و الاّ خدا ميدونه‌ كه‌ او بايد گندم‌ طبيعي‌ را بخوره‌. ماها چون‌ زياد ديديم‌ تعجب‌ نمي‌كنيم‌. و الاّ يك‌ مشت‌ دانه‌ در مقابل‌ حيوان‌ بريزيد، قاطيش‌ هم‌ چيزهايي‌ باشه‌ شبيه‌ به‌ دانه‌ كه‌ ماها هم‌ اشتباه‌ مي‌كنيم‌. ما يك‌ وقتي‌ يك‌ غذا خورديم‌ سنگ‌ داشت‌. گفتيم‌ اين‌ چيه‌؟ سنگه‌. ديدم‌ عين‌ برنجه‌. نفهميديم‌، نشناختيم‌، خيال‌ كرديم‌ برنجه‌. حالا از كجا قاطي‌ شده‌ بود و انسان‌ نمي‌فهمه‌. ولو سنگ‌ سفيد باشه‌ شبيه‌ به‌ برنج‌ باشه‌. در پاك‌ كردن‌ مخصوصا با دست‌ نمي‌تونه‌ انسان‌ بفهمه‌. دقت‌ كرديد؟ ولي‌ حيوان‌ مي‌فهمه‌. حيوان‌ مي‌فهمه‌. اونها اگر  يك‌ لحظه‌، ببينيد معناي‌ غافل‌ شدن‌ اينه‌، يك‌ لحظه‌ غفلت‌ كنند، يك‌ مشت‌ سنگ‌ بخورند، يك‌ لحظه‌ غفلت‌ كنند دچار گرگ‌ ميشن‌، دچار شكارچي‌ مي‌شوند. شايد معناي‌ روايت‌ اين‌ باشه‌. حالا چرا غفلت‌ مي‌كنند؟ آنها هم‌ حالا غفلت‌ مي‌كنند يا نمي‌كنند اون‌ يك‌ معنايي‌ است‌ كه‌ بايد بحث‌ بشه‌.

 ولي‌ دربارة‌ خودمون‌. ماها هم‌ اينطوريم‌. شما هر كاري‌ را كه‌ اشتباه‌ مي‌كنيد غفلتي‌ درش‌ بوده‌. خودتون‌ ميگيد اشتباه‌ كردم‌. معلومه‌ اشتباه‌ سرمنشأش‌ غفلته‌. غفلت‌ نداشته‌ باشيد در كاري‌ كه‌ مشغوليد تمركز داشته‌ باشيد، فكر داشته‌ باشيد، متوجه‌ باشيد. روايت‌ كه‌ فرق‌ آدم‌ عاقل‌ و آدم‌ غير عاقل‌، احمق‌ در بعضي‌ از روايات‌، اين‌ است‌ كه‌ آدم‌ عاقل‌ اول‌ فكر ميكنه‌ بعد حرف‌ ميزنه‌. العاقل‌ لسانه‌ وراء عقله‌. زبانش‌ پشت‌ سر عقله‌. اول‌ فكر ميكنه‌ بعد حرف‌ ميزنه‌. چرا؟ فكر نكرده‌ گفته‌ ديگه‌. در يك‌ روايتي‌ داره‌ كه‌ المؤمن‌ لا و لا يتعز مؤمن‌ نه‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و نه‌ عذرخواهي‌ مي‌كنه‌. عذر خواهي‌ نمي‌كنه‌ لازم‌ نكرده‌. اما منافق‌، المنافق‌ يسير المتعذر. هي‌ بدي‌ مي‌كنه‌ و هي‌ عذر مي‌خواد. اين‌ فرق‌ مؤمن‌ و منافق‌ به‌ يك‌ تعبير. اين‌ فرق‌ آدم‌ نادان‌ و آدم‌ داناست‌. همة‌ اينها سببش‌ غفلته‌. كوشش‌ كنيد غفلت‌ نكنيد مخصوصا از مسائل‌ مهم‌. از چيزهايي‌ كه‌ نبايد حتي‌ يك‌ لحظه‌ غفلت‌ كرد و حتي‌ خيلي‌ هواس‌ را جمع‌ كرد مسئلة‌ عالم‌ بعد از اين‌ عالمه‌. مايك‌ عالم‌ خيلي‌ پر ماجرا پشت‌ سر اين‌ عالم‌ داريم‌. كه‌ هيمن‌ جور بيكار نشستيم‌ خيلي‌ پر ماجرا. اما اكثرمون‌ بلكه‌ كلمون‌ نمي‌دونيم‌ چي‌ اتفاق‌ خواهد افتاد. خيلي‌ ساده‌ است‌ پيدا كردن‌ اين‌ معنا كه‌ چه‌ بعد از مرگ‌ اتفاق‌ خواهد افتاد. ولي‌ نمي‌دونيم‌، حالا چي‌ مي‌شه‌، بعد از مردن‌ چي‌ خواهد شد. نمي‌دونيم‌. تبليغاته‌ سوئي‌ هم‌ گاهي‌ شده‌ كه‌ گفته‌اند و شايد هم‌ درست‌ باشه‌ كه‌ گفتن‌ كه‌ انسان‌ ممكنه‌ از اول‌ عمرش‌ تا آخر عمرش‌ بهترين‌ خلق‌ خدا باشه‌ ولي‌ اون‌ لحظة‌ آخر خدا ايمانش‌ را ازش‌ بگيره‌. مي‌گه‌ از ديني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ اين‌ حرف‌ غلطه‌. ولي‌ ممكنه‌ آخر عمر چون‌ اين‌ از راه‌ صحيحي‌ وارد كار خودش‌ همة‌ ماها مثل‌ يك‌ مريضهايي‌ هستيم‌ كه‌ زنده‌ بكنه‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ همة‌ اينها گفته‌ يك‌ قانون‌ كلي‌ را رعايت‌ كنيد. مثل‌ همة‌ بيمارها كه‌ بودند همه‌ بايد رعايت‌ كنند زياد ناله‌ نكنه‌ كه‌ مردم‌ ناراحت‌ بشن‌، بيمارها ناراحت‌ بشن‌. اين‌ مثالش‌ براي‌ گناه‌ نكنيد تا مردم‌ آلوده‌ بشن‌.

 يك‌ قوانيني‌ هم‌ بايد رعايت‌ كرد در ضمن‌ مريض‌ بودن‌، مثلا. كه‌ همه‌ بايد رعايت‌ كنند. مثلا روي‌ تخت‌ خودت‌ بخواب‌ فرض‌ كن‌. فلان‌ لباس‌ بيمار را بپوش‌. دكتر هر چي‌ گفت‌ رعايت‌ كن‌ اينهاست‌. اين‌ مال‌ همه‌ هست‌. تمام‌ مردمي‌ كه‌ فرض‌ كنيد در اين‌ شهر هستند همشون‌ بايد ترك‌ گناه‌ كنند و واجباتشون‌ را انجام‌ بدن‌. اما با اين‌ كار مرض‌ روحيشون‌ خوب‌ نمي‌شه‌. بايد يك‌ كارهاي‌ ديگه‌اي‌ هر كدام‌ از اينها يك‌ برنامة‌ خصوصي‌ انجام‌ بشه‌. همة‌ اينها مثلا بگيد بريد از بيمارستان‌ بيرون‌، همه‌ وقتي‌ رفتن‌ بيرون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ ديگه‌ مريض‌ نمي‌شن‌. همه‌ وقتي‌ كه‌ رفتن‌ بيرون‌ بگن‌ كه‌ خورشيد اين‌ حرفها نيست‌. هر كسي‌ يك‌ راهي‌ داره‌. ولي‌ اين‌ كه‌ ما، اين‌ بيمارستان‌ بيرون‌ رفتيم‌ چه‌ مي‌شه‌ اين‌ خدمت‌ شماعرض‌ شود يك‌ وقت‌ هستش‌ بيماره‌ و توي‌ بيمارستان‌ فقط‌ رعايت‌ قوانين‌ شده‌ آمدي‌ بيرون‌ اون‌ مرحلة‌ آخري‌ كه‌ داره‌ مي‌ياد بيرون‌ پاش‌ مي‌خوره‌، خوب‌ مريض‌ ديگه‌ پاش‌ مي‌خوره‌ به‌ سنگ‌ و مي‌افته‌ توي‌ چاله‌اي‌. براي‌ اين‌ كه‌ خودش‌ را معالجه‌ نكرده‌ اين‌ را قبول‌ دارند اين‌ مريضه‌ هنوز كه‌ افرادي‌ هستند مقدس‌ صد در صد قوانين‌ را عمل‌ مي‌كنند اما هيچ‌ به‌ فكر اصطلاح‌ روحشون‌ نبودند، به‌ فكر اصطلاح‌ روحشون‌ نبودند. ما زياد در حوضه‌ وقتي‌ كه‌ بوديم‌ اين‌ جهت‌ را با بعضي‌ از دوستانمون‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌ مي‌گفتيم‌ كه‌ خوب‌ ما وقتي‌ كه‌ از منزل‌ آمدم‌ توي‌ مدرسه‌ توي‌ حوضه‌، خوب‌ يك‌ اخلاق‌ رزيله‌اي‌ داشتيم‌ اما اينجا كه‌ آمديم‌ يك‌ مقدار هم‌ اضافه‌ شد فرقي‌ نمي‌كنه‌ دانشگاه‌ همه‌ چيز، همه‌ جا همين‌ طوره‌. يك‌ اخلاق‌ رزيله‌ هم‌ بر ما اضافه‌ شد و نمي‌گذاشت‌ كه‌ ما درس‌ خونديم‌ وقتي‌ رفتيم‌ به‌ منزلمون‌ پدرمون‌ را وقتي‌ مي‌بينيم‌ چون‌ جاهله‌ من‌ آمر بايد يك‌ كبري‌ هم‌ بر اون‌ بفروشم‌. مردم‌ ديگه‌ هم‌ كه‌ همه‌ جاهلند ديگه‌. من‌ علم‌ دارم‌ سالها بايد، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ من‌ مي‌دونستن‌. حالا من‌ خدا مي‌دونه‌، حالا من‌ مي‌فهمم‌ كه‌ اينها علم‌ نيست‌. حالا مي‌فهمم‌ كه‌ اين‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ جاهل‌ بمونيدها. كه‌ بعضي‌ از علوم‌ ظاهري‌ حجاب‌ اكبره‌. من‌ گاهي‌ مي‌شه‌ روي‌ يك‌ عده‌ از آقايون‌ معمولي‌ كار مي‌كنيم‌، شايد صد نفر را من‌ به‌ راه‌ خدا بكشونم‌ كه‌ يك‌ عالم‌ اين‌ طوري‌ كه‌ تزكيه‌ نكرده‌ و رشد كرده‌ صفات‌ رزيله‌ درش‌ حالا فرق‌ هم‌ نمي‌كنه‌ مجتهد باشه‌، مهندس‌ باشه‌، دكتر باشه‌، خدمتون‌ عرض‌ شود مكتشف‌ باشه‌ اينها را نمي‌شه‌ به‌ اين‌ آسونيها تو راه‌ راست‌ قرارشون‌ داد چون‌ واقعا مانع‌ دارن‌.

 گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ يك‌ دورة‌ عمر همة‌ كارهاش‌ از نظر ظاهر درست‌ بوده‌ ولي‌ به‌ فكر باطنش‌ نبوده‌. كبر و غرور و  حسد، حسد مخصوصا اين‌ جور چيزها را از خودش‌ دفع‌ نكرده‌. شما فكر نكنيد خودخواهي‌ و غرور گاهي‌ ممكنه‌ به‌ سراغ‌ شماها هم‌ بيادها. كه‌ حالا من‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ خيلي‌ امتياز دارن‌ بر ديگران‌ وقتي‌ مي‌رن‌ بيرون‌ همه‌ را به‌ صورت‌ حيوانات‌ مي‌ببنند از حرفهايي‌ است‌ كه‌، اين‌ جور نيستش‌  كه‌ انسان‌ به‌ يك‌ جايي‌ برسه‌ كه‌ همه‌ را به‌ صورت‌ حيوانات‌ ببينه‌. متنبهي‌ كه‌ مي‌شناسه‌، اون‌ يك‌ آدم‌ به‌ اصطلاح‌ عينكها شيطان‌ مي‌ياره‌ مي‌زاره‌ رو چشم‌ آدم‌ اين‌ موجودات‌ را به‌ صورتهاي‌ مختلف‌ مي‌بينه‌ كه‌ شما را بدبين‌ مي‌كنه‌ به‌ همة‌ مردمان‌ متدين‌ مسلمان‌ اينجوري‌. هر جا كه‌ ديديد يك‌ نفري‌ هم‌ چين‌ ادعايي‌ مي‌كرد من‌ نمي‌گم‌ دروغ‌ مي‌گه‌ ولي‌ شيطان‌ اين‌ كار را كرده‌. يعني‌ چي‌. خداي‌ ستار العيوب‌، خداي‌ يوم‌ اظهر الجميل‌ و ستر القوي‌ اين‌ را خدا مي‌ياد آبروي‌ بندگانش‌ را به‌ همين‌ آسوني‌ ديشب‌ ذكر گفته‌ صبح‌ آمده‌ همه‌ را هم‌ به‌ صورت‌ حيوانات‌ ديدي‌. پس‌ ممكنه‌ به‌ من‌ شماها بگيد كه‌ خودت‌ چيزهايي‌ از اين‌ قبيل‌ نوشتي‌ من‌ اين‌ كه‌ نوشتم‌ در يك‌ جا ممكنه‌ فقط‌. و اون‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ افراد ناشناسي‌ را كه‌ نمي‌شناسه‌ اونها را به‌ صورت‌ مختلف‌ يا اين‌ كه‌  به‌ يك‌ صورتي‌ براي‌ هدايت‌ او اين‌ كار را بكنه‌. به‌ اون‌ شخص‌ مي‌گه‌ كه‌ ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ وارد حرم‌ موسي‌ الرضا شدم‌ حضرت‌ رضا را ديدم‌ روي‌ ضريح‌ نشستند در عالم‌ رويا بعد طواف‌ دور ضريح‌ حيوانات‌ بودند خوب‌ اين‌ همه‌ حيوانات‌ را كه‌ انسان‌ نمي‌شناسه‌. يك‌ خوكي‌ آمد حضرت‌ رضا به‌ من‌ گفت‌ تو سه‌ روز اين‌ خوك‌ را ببر پذيرايي‌ كنه‌. گفتم‌ آقا آدم‌ قحطه‌. خوك‌ را پذيرايي‌ كنم‌. حضرت‌ فرمودند كه‌ اين‌ همه‌ حيوانات‌ را من‌ اينجا دارم‌ نگهداري‌ مي‌كنم‌ يك‌ خوك‌ هم‌ توسه‌ روز نگهداريش‌ كن‌. گفتم‌، چشم‌. من‌ از خواب‌ بيدار شدم‌ نماز صبحم‌ را خوندم‌. مشغول‌ تعقيب‌ بودم‌ ديدم‌ كه‌ در مي‌زنند. رفتم‌ دم‌ در ديدم‌ كه‌ يكي‌ از دوستانمه‌. ضمنا اون‌ خوكي‌ كه‌ توي‌ خواب‌ من‌ ديده‌ بودم‌ يك‌ خورجيني‌ روي‌ دوشش‌ بود. ديدم‌ اون‌ خورجينه‌ روي‌ دوش‌ اينه‌. بهش‌ گفتم‌ كه‌ بفرماييد گفت‌ كه‌ من‌ سه‌ روز اومدم‌ مهمان‌ شما باشم‌. من‌ خندم‌ گرفت‌ گفتم‌ حواله‌اش‌ آمده‌ بفرماييد. آمد تو. آدم‌ خوبي‌ هم‌ بود. نماز مي‌خوند نمازش‌ را اول‌ وقت‌ مي‌خوند. با زنش‌ دعواش‌ شده‌ بود مي‌خواست‌ بره‌ يك‌ جايي‌ كه‌ كسي‌ ازش‌ خبر نداشته‌ باشه‌ و آمد خونة‌ ما. خيلي‌، مي‌خوام‌ بگم‌ و آشنايي‌ هم‌ هست‌ براي‌ هدايت‌ اوست‌. بعد هر دفعه‌ كه‌ من‌ اين‌ را مي‌ديدم‌ و مخصوصا چشمم‌ به‌ خورجين‌ مي‌افتاد يك‌ حالي‌ از من‌ مي‌پرسيد اون‌ از مي‌پرسيد گفتم‌ روز آخر بهت‌ مي‌گم‌. روز آخر.

 روز آخري‌ كه‌ مي‌خواست‌ بره‌ گفت‌ كه‌ خوب‌ جريان‌ را بگو. گفتم‌ واقع‌ قضيه‌ اينه‌ كه‌ من‌ يك‌ همچي‌ خوابي‌ ديدم‌. ببين‌ چه‌ كار بدي‌ داري‌. در زمان‌ شاه‌ بود اون‌ زمانهاي‌ قبل‌ بود يك‌ خرده‌ فكر كرد گفت‌ كه‌ من‌ هيچ‌ كاري‌ ندارم‌، جز اين‌ كه‌ شغلي‌ دارم‌ كه‌ حرام‌ و حلال‌ قاطيه‌ مثل‌ حيواني‌ كه‌ كثافت‌ خوره‌. فرق‌ بين‌ نجاست‌ و طهارت‌ را نمي‌گذاره‌. و رفتم‌ كه‌ خودم‌ كه‌ را اصلاح‌ كنم‌. مي‌گفت‌ رفت‌ استعفا داد از اون‌ شغلش‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود اين‌ جهتش‌ را درست‌ كرد گاهي‌ مي‌شه‌ بخاطر اين‌ كه‌ يك‌ نفر را بخواهند اصلاحش‌ كنند والا اين‌ جوري‌ بگي‌ تو هر چي‌ مسلمان‌ و متديه‌ ديگه‌ اصلا توي‌ خيابان‌ كه‌ مي‌ري‌ همه‌ را به‌ صورت‌ حيوانات‌ ببيني‌ و اينها را اصلا نزنيد و اگر يك‌ وقت‌ اتفاق‌ براتون‌ افتاد احتمالا شيطاني‌ نباش‌ كه‌ ما مطلعيم‌ كه‌ يك‌ راه‌ هدايتي‌ براي‌ اينها پيدا شده‌. بعد خداي‌ تعالي‌ يك‌ مسائل‌ مختلفي‌ بر اينها تحميل‌ مي‌شه‌ شماها اون‌ مردم‌ را درست‌ مي‌كنيد. هدايت‌ مي‌كنيد. و به‌ اين‌ جهت‌ كه‌ بندگان‌ خدا را به‌ صورت‌ حيوانات‌ مي‌بينيد. به‌ اين‌ آسونيها نيست‌. دقت‌ كرديد. انسان‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ عمر زندگي‌ كرده‌ توي‌ دنيا و همة‌ كارهاي‌ خوب‌ را هم‌ انجام‌ مي‌ده‌. مقدس‌، خوب‌ متدين‌ اما آخر عمرش‌ مثل‌ همان‌ مريضي‌ كه‌ معالجه‌ نمي‌شه‌ و حوصله‌اش‌ سر مي‌ياد از تو بيمارستان‌ كه‌ مي‌خواد بياد بيرون‌ مي‌افته‌ تو چاله‌. اين‌ را من‌ قبول‌ داره‌ اما اين‌ آدم‌ مريضه‌.

 اما اگر در راه‌ تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برداشته‌ بشه‌. اين‌ طور كه‌ نيست‌ كه‌ خدا بگه‌ همة‌ زحماتت‌ هدر. نه‌. حتي‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ اگر كسي‌ بميره‌، بالاترين‌ مقام‌ را بهش‌ مي‌دن‌. كه‌ اون‌ مقام‌ شهيده‌. من‌ مات‌ في‌ طلب‌ العلم‌ مات‌ شهيدا. پس‌ بنابراين‌ در آخر عمر بايد انسان‌ يك‌ راهي‌ را انتخاب‌ كنه‌ كه‌ بدانه‌ چه‌ به‌ سرش‌ خواهد آمد. از اين‌ دنيا كه‌ رفت‌ چه‌ به‌ سرش‌ مي‌ياد. هر هم‌ لحظه‌ انسان‌ به‌ فكرش‌ باشه‌. شما يك‌ سفر مكه‌ داريد. مي‌خواييد حركت‌ كنيد براي‌ مكه‌. دو ماه‌ ديگه‌ مثلا. همين‌ كه‌ شب‌ مي‌خوابيد من‌ برم‌ مكه‌ چي‌ مي‌شه‌، هواپيما سوار مي‌شم‌ تو جده‌ فرود مي‌يام‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعد مي‌رم‌ مدينه‌ و زيارت‌ مي‌كنم‌ و بعد حركت‌ مي‌كنم‌ طرف‌ مكه‌ محرم‌ مي‌شم‌ تو مسجد الشجره‌ بعد لبيك‌ گويان‌ مي‌ريم‌ مسجدالحرام‌. طواف‌ مي‌كنيم‌، سعي‌ صفا و مروه‌ مي‌كنيم‌، نمي‌دونم‌ نماز طواف‌ و طواف‌ نساء بجا مي‌ياريم‌. اين‌ همه‌ را پيش‌ ذهن‌ خودش‌ مي‌گذرونه‌ و كارش‌ هم‌ روشنه‌ و برنامه‌اش‌ هم‌ روشن‌. و حال‌ اينكه‌ دو هفته‌ هم‌ بيشتر نيست‌. باز برمي‌گرديم‌ سر خونه‌ و زندگيمون‌. اما براي‌ سفر آخرت‌ اين‌ سفر دائمي‌ يك‌ هم‌ چين‌ فكرهايي‌ داريم‌. اصلا نمي‌دونيم‌ چي‌ مي‌شه‌. بعضيها معتقدند كه‌ آدم‌ را مي‌كنند اين‌ زير. كه‌ اكثر ماها آخرين‌ خانة‌ هستي‌ اين‌ است‌. مي‌شه‌ آخرن‌ خانة‌ هستي‌ اين‌ باشه‌.

 آخرين‌ جايي‌ كه‌ زندگي‌ پايان‌ پيدا مي‌كنه‌، پايان‌ زندگي‌ اينه‌؟ مي‌بينيم‌ به‌ شكل‌ يك‌ دنبال‌ كارهاي‌ خشگذاراني‌ اقلا توي‌ دنيا بياد گناه‌ را ترك‌ بكنيم‌ واجباتت‌ را انجام‌ بديم‌ يعني‌ چي‌. چيه‌؟ كجا مي‌ره‌ انسان‌! بعضيها مي‌گن‌، من‌ خودم‌ بچه‌ بودم‌ ديدم‌ يك‌ مرده‌اي‌ را دفن‌ كردن‌ با خودم‌ مي‌گفتم‌ اين‌ چطور آدم‌ دلش‌ جرأت‌ مي‌كنه‌ اون‌ زير تو اون‌ تاريكيها و زير خاكها و حرف‌ يك‌ بچه‌ نيست‌ها حرف‌ بزرگها هم‌ همينه‌. وحشت‌ قبر و شب‌ ليلة‌ الدفن‌ و از اين‌ حرفها. نوشتن‌ كه‌ انسان‌ را دفن‌ مي‌كنن‌ بهتره‌. من‌ ببريد توي‌ مثلا صحن‌ دفن‌ كنيد، توي‌ رواق‌ دفن‌ كنيد، توي‌ حرم‌ دفن‌ كنيد چرا، خوب‌ اون‌ زير يك‌ لايه‌ بپوشونند ديگه‌ فرق‌ نمي‌كنه‌ كه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود بهشت‌ رضا باشه‌، توي‌ حرم‌ باشه‌، انسان‌ است‌ و اعمالش‌ هست‌ و هارون‌ الرشيد توي‌ كرة‌ زمين‌ بهترين‌ جاها دفنه‌، ابابكر و عمر بهترين‌ جاها دفنند. شما را پيغمبر اكرم‌ تو خانة‌ پيغمبر اكرم‌. كنار قبر حضرت‌ رضا زير گنبد هارون‌ الرشيد دفنه‌. فايده‌اي‌ براش‌ داره‌؟ چرا؟ نماز مي‌خوندها، عمر هم‌ نماز مي‌خوند. همة‌ اين‌ سه‌ نفري‌ كه‌ گفتم‌ خيلي‌ هم‌ زيادي‌ عبادت‌ مي‌كردند. حتي‌ نون‌ و سركه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود نون‌ نمك‌ هم‌ مي‌خوردند. همين‌ آيه‌ براي‌ ما عبرت‌ نيست‌. چرا اينها، چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌ اينها هم‌ زير گنبدند، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ زير همين‌ گنبده‌. فرقش‌ چيه‌؟ ما بنشينيم‌ تحقيق‌ كنيم‌ ببينيم‌ فرقش‌ چيه‌ كه‌ همة‌ روايات‌ مي‌گن‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ نداره‌ براي‌ اونها. همة‌ روايات‌ هم‌ مي‌گن‌ هيچ‌ فايده‌اي‌ نداره‌ براي‌ اونها فرق‌ چيه‌؟ هيچ‌ فكر كرديد. يك‌ خرده‌ فكرش‌ را بكنيد. به‌ هر حال‌ تا صد سال‌ ديگه‌ هيچ‌ كداممون‌ نيستيم‌. دست‌ بالا گرفتم‌ كه‌ ديگه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ نگيد كه‌ من‌ نه‌. من‌ صد سال‌ عمر مي‌كنم‌. خوب‌ صد سال‌ هم‌ بر فرض‌ عمر كنيد باز مي‌شه‌ صد و پنجاه‌ ساله‌، صد و چهل‌ ساله‌، صد و بيست‌ سال‌، پانزده‌ ساله‌ ما الان‌ كمتر تو مجلس‌ نداريم‌. صد و پانزده‌ ساله‌. بيشتر از اين‌ كه‌ عمر نمي‌شه‌. خوب‌ فكرش‌ را كرديد تا صد سال‌ كجا مي‌ ريم‌ ، صد فكر نكنيد، زود مي‌گذره‌ها. خيلي‌ زود مي‌گذره‌.

 بايد مرد به‌ هر حال‌ جدي‌ هم‌ هست‌. شما تو دنيا يك‌ نفر پيدا كنيد غير از حضرت‌ خضر و حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليهما خوب‌ راست‌ هم‌ مي‌گن‌ چشم‌ ما غائبن‌ يك‌ نفر پيدا كنيد بيشتر از اينها، يكي‌ هم‌ گفتن‌ صد و پنجاه‌ سال‌ عمر، شما هم‌ همان‌ يك‌ نفر باش‌ در ايران‌. بالاخره‌ فكرش‌ را بكن‌ غفلتهايي‌ نباشيم‌. خوب‌ چي‌ مي‌شه‌. حالا همان‌ قدم‌ اول‌ را برسي‌ بكنيم‌. روح‌ ما كه‌ نمي‌ره‌ اون‌ زير مگر استثناعا خداي‌ تعالي‌ بخواد عذابش‌ كنه‌. و نگهش‌ داره‌ و اگر نه‌ روح‌ همه‌ جا مي‌تونه‌ بپيچه‌ همه‌ جا مي‌تونه‌ بره‌. اين‌ را حسابش‌ را بكنيد. هيچ‌ ترسي‌ مردن‌ با اين‌ حساب‌ نداره‌. فقط‌ ترس‌ از اعمال‌ ماست‌. كه‌ آيا ما اعمالمون‌ چيه‌؟ ما آيا وقت‌ مردن‌ با ملائكة‌ غضب‌ رو به‌ رو مي‌شيم‌، چون‌ خداي‌ تعالي‌ دو دسته‌ ملائكه‌ داره‌.يك‌ دسته‌ ملائكة‌ غضبند، اصلا اخمو هر چي‌ دلتون‌ بخواد. سخت‌ گير هر چي‌ دلتون‌ بخواد. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بد منظر غضبي‌ كه‌ بر اون‌ مي‌ياد ظاهر شد. خيلي‌ اخمو. هيچ‌ رب‌ و روب‌ هم‌ به‌ قول‌ معروف‌ چيز نيستند. آقا ما شخصيتي‌ هستيم‌، براي‌ خودمون‌ آدمي‌ هستيم‌. نه‌ هر چي‌ مي‌خواي‌ باشي‌ بيا بريم‌. من‌ اين‌ همه‌ عبادت‌ كردم‌، ما بي‌ تقصيريم‌. المأمور معذور.

 البته‌ اونها اين‌ حرفها را نمي‌زنند چون‌ المأمور معذور اون‌ كلام‌ اصلش‌ مثل‌ اين‌ كه‌ ماله‌ شمره‌. او اول‌ دفعه‌ گفت‌. كسي‌ كه‌ از طرف‌ پروردگار باشه‌ معذوره‌. اون‌ درسته‌. هيچي‌ با فشار مي‌گيرند انسان‌ را مي‌برند. چه‌ كساني‌ را با فشار مي‌برند. يك‌ تحقيقي‌ بايد كرد ببينيد چه‌ كساني‌ را مي‌گيرند با فشار مي‌برند نه‌ يك‌ تحقيقي‌ بايد كرد نه‌ راستي‌! كه‌ همين‌ سر منشاء همة‌ خوبيها باشه‌. يك‌ تحقيقي‌ بكنيد ببينيد چه‌ كساني‌ را از روايات‌ از آيات‌ قرآن‌، از اصل‌، از تجربه‌ استنباط‌ كنيد كه‌ چه‌ كساني‌ را ملائكة‌ غضب‌ مي‌گيرند. چون‌ ملائكه‌ غضب‌ انسان‌ را گرفتند ديگه‌ راه‌ عوض‌ مي‌شه‌. مي‌ره‌ حالا تا كي‌ به‌ رحمت‌ برخورد بكنه‌. همين‌ها هستند كه‌ در توي‌ قبر معذبند. همين‌ها هستند كه‌ نامة‌ اعمالشون‌ روز قيامت‌ به‌ دست‌ چپشون‌ داده‌ مي‌شه‌. همين‌ها هستند كه‌ اصحاب‌ شمالند، همين‌ها هستند كه‌ روز قيامت‌ تاريكند به‌ قدري‌ كه‌ جلوي‌ پاي‌ خودشون‌  را نمي‌بينند. كه‌ تقاضا مي‌كنند از مؤمنين‌ كه‌ صورتتون‌ را برگردونيد كه‌ ما نوري‌ ازش‌ استفاده‌ كنيم‌ صريح‌ قرآنه‌. اينها مي‌گن‌ ورجعوا ورائكم‌ و برگرديد در دنيا از اونجا بريد نور بياريد با خودتون‌. همين‌ها هستند، بعد هم‌ همين‌ها هستند كه‌ مي‌يان‌ كنار خدمت‌ شما عرض‌ شود صراط‌ جهنم‌ و مي‌افتند توي‌ جهنم‌. اين‌ راه‌ معلومه‌. اما يك‌ دسته‌ هستند ملائكة‌ رحمت‌ مي‌يان‌. هر چه‌ هم‌ ، هر جوري‌ باشي‌ بهت‌ تبسم‌ مي‌كنند. بشير و مبشر هم‌ اسمشون‌ هست‌. نه‌ غر مي‌زنند نه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اخمي‌ دارند. بلكه‌ مي‌يان‌ به‌ انسان‌ مي‌گن‌ بر تو بشارت‌ باد سلام‌ قولا من‌ رب‌ الرحيم‌. از خدا به‌ سلام‌ آوردند تقديم‌ مي‌كنند. دست‌ بسته‌، متواضع‌ در مقابلت‌ مي‌ايستند، اختيار با شماست‌. شما شنيديد دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ همچين‌ برنامه‌اي‌ انجام‌ دادن‌. ولي‌ دربارة‌ مؤمنين‌ هم‌ روايت‌ داريم‌. كه‌ اينها مي‌يان‌ در مقابلشون‌ مي‌ايستند. اجازه‌ مي‌گيرند وارد مي‌شن‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خيلي‌ اظهار ارادت‌ مي‌كنند. خيلي‌ محبت‌ مي‌كنند، به‌ قدري‌ زيبا هستند اونهايي‌ كه‌ ديدن‌ كه‌ اصلا دل‌ انسان‌ را مي‌برند. يك‌ گلي‌، يك‌ دسته‌ گلي‌ تعارف‌ مي‌كنند. ديديد دو تا دوست‌ كه‌ با هم‌ برخورد مي‌كنند يك‌ دسته‌ گل‌ مي‌يارن‌. اونها از اون‌ گلهاي‌ بهشتي‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ بو مي‌كشه‌ اصلا حاضر نيست‌ يك‌ لحظه‌ توي‌ دنيا بمونه‌. مي‌گيد زود من‌ را ببر. كه‌ اسم‌ اين‌ گل‌ را امام‌ عليه‌ الصلاد و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ اون‌ عطر اين‌ گياه‌ را امام‌ مي‌فرمايد منصيه‌ است‌ اسمش‌. يعني‌ فراموش‌ مي‌كني‌ خاطرات‌ و همة‌ اين‌ دوستان‌ و فاميل‌ و قوم‌ خويشها را همه‌ را فراموش‌ مي‌كني‌. يك‌ عطري‌، يك‌ روح‌ و بشارتي‌ يك‌ صميميتي‌، دست‌ انسان‌ را مي‌گيرند مي‌گن‌ بيا بريم‌ . همش‌ نور، همش‌ خوشحالي‌. در عالم‌ برزخ‌ هم‌ وارده‌ يك‌ ماهه‌ برزخيد مي‌كنند و بعد از اونجا زود بر انسان‌ مي‌گذره‌ كه‌ تا مي‌ياد يك‌ خرده‌اي‌ مسئلا فرض‌ كنيد راه‌ بريد اونها اظهار محبت‌ مي‌كنند، مي‌گن‌ قيامت‌ شده‌ آقا وقت‌ گذشت‌. چون‌ خوابهاي‌ خوب‌ ديديد چقدر زود مي‌گذره‌. در خداي‌ نكرده‌ اگر تو زندان‌ بوديد شب‌ صبح‌ نمي‌شه‌. اما اگر انسان‌ در يك‌ مجلسي‌ باشه‌ همة‌ دوستان‌ جمع‌ باشند مي‌بينيد كه‌ انسان‌ نه‌ نمي‌خواد به‌ اين‌ زودي‌ از اينجا بره‌. روز قيامت‌ هم‌ كه‌ مي‌شه‌ اصلا جداي‌ برنامه‌. اينها وقتي‌ وارد بدنهاي‌ خاكيشون‌ مي‌شن‌ مي‌يان‌ بيرون‌ تمام‌ محشر را روشن‌ مي‌كنه‌، صحراي‌ محشر روشنه‌، بخاطر نور اينها.

 مي‌يان‌ ديگه‌ اون‌ تشكيلات‌ و پل‌ و به‌ قول‌ ماها پل‌ صراط‌ و پل‌ صراط‌ اين‌ كلمه‌ جسم‌ جهنم‌، پل‌ جهنم‌. محل‌ عبور از جهنم‌. عبور مي‌كنيد اصلا حتي‌ متوجه‌ انسان‌ بعضيها نمي‌شن‌ كه‌ جهنم‌ را هم‌ عبور كردند. مي‌يان‌ در بهشت‌ و حضرت‌، انشاء الله‌ براي‌ ما حضرت‌ بقية‌الله‌ ارواحنا فدا دم‌ در بهشت‌ نشسته‌ آقا خوش‌ آمدي‌، بيا يك‌ ذره‌ آب‌ بخور تشنه‌ايد از توي‌ صحراي‌ قيامت‌ نجات‌ پيدا كردي‌. آب‌ را مي‌دند. اينها را من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ طبعا در بغل‌ مي‌گيرند، صورت‌ انسان‌ را مي‌بوسند ما انشاءالله‌ دست‌ و پاي‌ آقا را مي‌بوسيم‌، وارد بهشت‌ مي‌شي‌. خوب‌ اين‌ دو تا راهه‌. يك‌ تحقيقي‌ آقايون‌ ما بكنيم‌ كدام‌ را ما بريم‌. اين‌ كه‌ زحمتي‌ نداره‌، غفلت‌ نداشته‌ باشيد. با هم‌ توي‌ غفلتي‌ نباشيد. شما بريد توي‌ اين‌ خيابان‌، احتمال‌ داره‌ به‌ سلامتي‌ برسيد اون‌ طرف‌ خيابان‌ احتمال‌ هم‌ داره‌ زير ماشين‌ بريد. خوب‌ اگر غافل‌ بشيد احتمال‌ اين‌ كه‌ زير ماشين‌ بريد كه‌ هست‌. حواستون‌ را جمع‌ كنيد ماشين‌ از دو طرف‌ نياد. ببينيد دو تا راهه‌ خيلي‌ متفاوته‌، ما جدي‌ بگيريم‌ دو تا راه‌، منبر بحث‌ و تذكر و اينها نيست‌. جدي‌. اگر ديديد راهي‌ سه‌ تا احتمال‌ هست‌. يكي‌ اين‌ كه‌ اگر مرد تمام‌ شد. اين‌ را اگر ما بگيم‌ مسلمان‌ نيستيم‌. يعني‌ دست‌تر هم‌ نمي‌شه‌ بهمون‌ زد. نجس‌ به‌ تمام‌ معنا مي‌شيد. كافر مطلق‌، كافر هم‌ اينجوريه‌ كه‌ تمام‌ در بيارن‌ بدن‌ به‌ ورثش‌. اين‌ بدبخت‌ ثلثش‌ را هم‌ نمي‌تونه‌ براي‌ خودش‌ تصرف‌ كنه‌. زنش‌ تو خونش‌ حرامه‌. يعني‌ اگر يك‌ آيه‌ را منكر بشه‌. خدا را منكر بشه‌، قيامت‌ را منكر بشه‌، نماز را منكر بشه‌. به‌ ائمة‌ اطهار جسارت‌ بكنه‌. فحش‌ بده‌.انسان‌ را نجس‌ مي‌كنه‌. با همين‌ شرايطي‌ كه‌ داره‌. اون‌ وقت‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اگر قبول‌ نداريم‌ كه‌ اين‌ جوري‌ هستيم‌ كه‌ خودمون‌ را از سرگردوني‌ نجات‌ بديم‌. يك‌ مشكلي‌ براي‌ من‌ پيش‌ آمده‌ بود ناراحت‌ بودم‌ به‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ گفتم‌، خدا رحمتش‌ كنه‌. توي‌ اين‌ راه‌ حركت‌ كني‌. (نامفهوم‌) اين‌ خيلي‌ ما را تكان‌ داد و اين‌ ناراحتي‌ را بر خودم‌ قبول‌ كردم‌. حالا ما بنشينيم‌ يك‌ مقدار بنشينيد تفكر كنيد هر چه‌ باشيد دنياتون‌ بهتر از اين‌ كه‌ هميشه‌ خودتون‌ را معطل‌ كرديد. اين‌ را من‌ به‌ شماها مي‌گم‌. به‌ آدمهاي‌ سست‌ عنصر نمي‌گم‌. آدم‌ تقلب‌ بكنه‌، دروغ‌ بگه‌، همة‌ صفات‌ رذيله‌ را هم‌ داشته‌ باشه‌ اين‌ آدم‌ مسلمان‌ هم‌ باشه‌ خوب‌ چرا؟ چرا؟ كلكش‌ را بكن‌. مشغوله‌ چريدنت‌ باش‌. يعني‌ يا مرگ‌ پايان‌ زندگي‌ است‌ تمام‌ شد رفت‌. كه‌ من‌ احتمال‌ هم‌ نمي‌دم‌ يك‌ نفر، يك‌ در صدر از شماها نبايد احتمال‌ اين‌ معنا را دبه‌. يك‌ درصد.

 هر كدام‌ را ميخواهي‌ انتخاب‌ كن‌. آدم‌ في‌ غفلة‌ نباشيد چون‌ بالاخره‌ اگر غفلت‌ داشته‌ باشيد يك‌ وقت‌ مي‌بينيد ناخوآگاه‌ تو اين‌ جادة‌ نامرعي‌ افتاديد و قطعا غفلت‌ چون‌ دشمن‌ در كمينه‌. كه‌ شيطان‌ باشه‌. در كمين‌ انسانه‌. انسان‌ غفلت‌ بكنه‌ ميگه‌ فلاني‌ غافله‌ برم‌ بكنمش‌ زير ماشين‌. ماشين‌ را ميزنه‌ بهت‌. اما اگر غافل‌ نباشي‌ خودت‌ را عقب‌ بكشي‌ يا بپري‌ روي‌ زمين‌ نه‌ رد مي‌شي‌. از غفلت‌ بيا برون‌. الان‌ همين‌ امشب‌ بشين‌ تصميم‌ بگير البته‌ شماها تصميمتون‌ را گرفتيد ولي‌ من‌ ميگم‌ جديتر. چون‌ زندگي‌ انسان‌ اگر خداي‌ نكرده‌ غفلت‌ داشته‌ باشه‌ گرفتار ميشه‌. غفلت‌. ميگه‌ يك‌ لحظه‌ چي‌؟ يك‌ لحظه‌ هوسراني‌ يك‌ عمر پشيماني‌. ايشان‌ درست‌ گفت‌. كه‌ يك‌ لحظه‌ غفلت‌ يك‌ عمر پشيماني‌. يك‌ لحظه‌ غفلت‌. ميگه‌ آقا من‌ يك‌ لحظه‌ دستم‌ رفت‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود فندك‌ ماشين‌ را بردارم‌، سيگارم‌ را آتش‌ بزنم‌ كه‌ سيگار كشيدن‌ اينها را هم‌ داره‌ كه‌ الحمد الله‌ شماها راحتيد. تا اين‌ كار را كرد ماشين‌ زد كاميون‌ به‌ ما نفهميدم‌ چي‌ شد افتادم‌ تو بيمارستان‌ . يك‌ وقت‌ چشم‌، ديده‌ شده‌ها كه‌ بعضي‌ها افتادند تو اون‌ عالم‌. يك‌ لحظه‌ غفلت‌. اكثرا تصادفات‌ مال‌ غفلته‌. غفلت‌. ما بايد غافل‌ نباشيم‌ ديگه‌، راهمون‌ را انتخاب‌ كنيم‌. اگه‌ يكطوري‌ بشه‌، شما را به‌ خدا توي‌ جادة‌ اتوبان‌ كه‌ ماشينها با سرعت‌ مي‌آيند شما سرتون‌ را مي‌اندازيد پائين‌ حالا يك‌ طوري‌ ميشه‌ بروم‌. چي‌ يكطور ميشه‌؟ چطور ميشه‌؟ لازمه‌ يك‌ طوري‌ بشه‌. بعله‌. تجربه‌ كنيد فردا، يك‌ بلواري‌، يك‌ اتوباني‌ را پيدا بكنيد، چشمهايتون‌ را ببنديد از اينور بريد آنور. بگيد يك‌ طوري‌ ميشه‌. ببينيد چطوري‌ ميشه‌؟ واقع‌ ميگم‌. همين‌ يك‌ طوري‌ كه‌ ميشه‌، همون‌ توي‌ اين‌ دنيا هم‌ بايد همين‌ فكر را بكنيم‌. يكطوري‌ ميشه‌ يعني‌ چي‌؟ شيطان‌ آقا دستش‌ خاليه‌، قسم‌ خورده‌ به‌ عزت‌ و جلالش‌ قسم‌ لاغوين‌ اجمعين‌. الا كساني‌ كه‌ حواسشون‌ جمعه‌. يعني‌ فرار ميكنند. الا عبادك‌ منهم‌ مخلصين‌. لاغضينهم‌. از نظر ادبي‌ اگر فكر كنيم‌، تأكيده‌ها. تأكيد روي‌ تأكيد. اول‌ قسم‌ خورده‌ بعد لام‌ تأكيد داره‌. نون‌ تأكيد ثقيله‌ است‌. لاغضينهم‌. نميگم‌ كه‌ بعضي‌ از رفقا را كاري‌ نداريم‌. نه‌ اجمعين‌. الا حواس‌ جمع‌ها. اين‌ حواس‌ جمع‌ ترجمة‌ مخلصين‌ نيست‌ها. تا حواس‌ آدم‌ جمع‌ نباشه‌ مخلص‌ نميشه‌. تا حواس‌ انسان‌ جمع‌ نباشه‌ به‌ پايان‌ اون‌ طرف‌ اتوبان‌ نميرسه‌. الا عبادك‌ منهم‌ المخلصين‌. خوب‌ بيائيم‌ حواسمون‌ را جمع‌ كنيم‌. راهمون‌ را انتخاب‌ كنيم‌. شكسته‌ نفسي‌ هم‌ نداره‌. آقا راهت‌ چطوره‌؟ اينه‌. اگه‌ بگي‌ نميدونم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ همون‌ حرفهايي‌ كه‌ انسان‌ ندونه‌ كه‌ چيكار داره‌ ميكنه‌؟ نه‌. اين‌ ادياني‌ كه‌ هست‌ در دنيا ميدونيد مثل‌ چي‌ ميمونه‌. گفت‌ مثلش‌ مثل‌ يك‌ جاي‌ تاريكي‌، يك‌ تالار تاريكي‌ كه‌ هيچي‌ ديده‌ نميشه‌. بعد يك‌ آدم‌ راستگو به‌ ما گفته‌ كه‌ يكي‌ از اين‌ ستونهاي‌ تالار، هفتاد تا مثلا ستون‌ داره‌، صد تا ستون‌ داره‌، يكي‌ از اين‌ ستونها طلاست‌. هر كي‌ اين‌ طلا توي‌ بغلش‌ بود، وقتي‌ هوا روشن‌ شد، اين‌ طلاها مال‌ اونه‌. همه‌ رفتند هر كدام‌ يك‌ ستوني‌ را توي‌ بغل‌ گرفتند منتظرند هوا روشن‌ بشه‌ كه‌ ببينند چيه‌؟ من‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ براي‌ ما كه‌ هوا روشن‌ است‌ و ستون‌ طلا را هم‌ توي‌ بغل‌ گرفتيم‌ و خدا انشاء الله‌ عقل‌ به‌ ما داده‌، نور به‌ ما داده‌، چراغ‌ به‌ ما داده‌، ستون‌ طلا، حالا بحثي‌ نيست‌. حالا اينجوري‌ نيستيم‌ كه‌ همه‌ چيزها را با ترديد باهاش‌ برخورد بكنيم‌. ترديد نميدونم‌ يكي‌ از دوستان‌ ما هنوز در ترديدند در اين‌ راهشون‌ كه‌ رفتند توش‌. آخه‌ خوب‌ تجربه‌ مي‌خوايد ديگه‌ تجربة‌ شب‌ چهارده‌ كه‌ شما راهتون‌ درسته‌. اگر خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ كتاب‌ و سنت‌ را مي‌خواهيد خوب‌ اگر خودتون‌ اهل‌ استنباط‌ هستيد خودتون‌، ولي‌ من‌ بشينيم‌ از كتاب‌ و از قرآن‌ و روايات‌ داره‌ صحبت‌ بكنيد. نه‌ صوفي‌، نه‌ كوفي‌، نه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود هيچ‌ راه‌ و مسلكي‌ خاصي‌ نداريم‌ و تمام‌ مردم‌ ما هم‌ همين‌ كار را ميكنند. يك‌ جوانه‌ آمده‌ بود اينجا گفته‌ بود اينها كيند؟ البته‌ بعنوان‌ مذمت‌. حالا وقتي‌ قرآن‌ خونده‌ ميشه‌ همه‌ دو زانو مي‌نشينند اينجوري‌ گوش‌ مي‌دهند. حق‌ هم‌ داره‌. حق‌ نه‌ حق‌. آخه‌ همچين‌ مجلسي‌ نبوده‌ قرآن‌ بخونند بشينند گوش‌ بدهند. مجالس‌ فاتحه‌ كه‌ بيشتر قرآن‌ را توي‌ آن‌ مجالس‌ مي‌خونند، يكي‌ سيگار ميكشه‌، يكي‌ چايي‌ ميخوره‌، يكي‌ حرف‌ ميزنه‌. آن‌ خوب‌ خوبشون‌ داره‌ قرآن‌ ميخونه‌. كه‌ همه‌اش‌ منهيه‌. حتي‌ قرآن‌ خوندن‌. يعني‌ اين‌ جمله‌اي‌ كه‌ خدمتتون‌ ميگم‌ من‌ اين‌ جمله‌ را به‌ آقاي‌ نعمتي‌ گفتم‌ در يك‌ مجلس‌ فاتحه‌. هر وقت‌ آن‌ عالمي‌ آيات‌ را مي‌خواند ايشان‌ گوش‌ ميداد. هر وقت‌ ايشان‌ گوش‌ مي‌داد هر وقت‌ او ساكت‌ ميشد اين‌ جمله‌اش‌ را ادامه‌ ميده‌. درستش‌ همينه‌. ببينيد چون‌ قرآن‌ ميگه‌ فاذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌. گوش‌ بديد. خوب‌ اينها هم‌ گوش‌ ميدن‌ هم‌ صلوات‌ ميفرستن‌. مي‌شه‌ نه‌ گوش‌ بديد. ساكت‌ هم‌ باشيد. صلوات‌ هم‌ نفرستيد. همين‌ قرآن‌ را گوش‌ بديد. بهترين‌ ذكره‌. شما همين‌ آيه‌ را، همين‌ روايت‌ را ببينيد همين‌ آيه‌ با برنامة‌ شما تطبيق‌ ميده‌ يا نه‌؟ ما گوش‌ داديم‌. ساكت‌ هم‌ هستيم‌ اينجا هم‌ كه‌ نشستيم‌ بهترين‌ طرز نشسته‌ در مقابل‌ كلام‌ الهي‌. خوب‌ چه‌ اشكالي‌ هست‌؟ آخه‌ هيچ‌ جا اين‌ كارها را نميكنند. خوب‌ غلط‌ مي‌كنند اين‌ كارها را نمي‌كنند. بيخود ميكنند نميكنند. يا كار مكروه‌ انجام‌ ميدهند اينها يا حرام‌. حالا طبق‌ فتوي‌ ميگند مكروهه‌. بالاخره‌ مكروه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ دوست‌ نداره‌. و الا خداي‌ تعالي‌ با اين‌ جديت‌ مي‌فرمايد اذا قرء القرآن‌ فاستمعوا له‌. اين‌ يك‌ امر. گوش‌ بديد. امر دوم‌ و ساكت‌ باشيد، انصتوا. حالا كه‌ دو تا امر خدا، يك‌ امره‌، يك‌ نهي‌. چطور شده‌ اين‌ واجب‌ نيست‌؟ حالا من‌ نميگم‌ واجب‌. چون‌ منظور مراعات‌ توي‌ معناست‌. شايد اين‌ باشه‌. ولي‌ كراهت‌ كه‌ داره‌. كراهت‌ داره‌ حرف‌ زدن‌، حواس‌ پرت‌ بودن‌ اينور برميگرده‌، چون‌ اينور آنور نگاه‌ كردن‌ شما نهي‌ نيست‌. حواستون‌ جاي‌ ديگه‌ است‌. فرض‌ كنيد يك‌ تابلويي‌ آن‌ بالا هست‌ شما داريد آن‌ تابلو را مي‌خوانيد. اينجا فاستمعوا له‌ نيستيد، حواستون‌ جاي‌ ديگه‌ است‌. صددرصد بايد حواستون‌ به‌ قرآن‌ باشه‌. يا مثلا يك‌ وقت‌ فرض‌ كنيد موقع‌ صحبتهاي‌ فلاني‌ چايي‌ نميخورند. همه‌اشون‌ گوش‌ مي‌دهند. حالا آقايون‌ واي‌ بر ما با اين‌ اسلام‌. اگر يك‌ عده‌ راه‌ خودشون‌ را انتخاب‌ كردند و دارند به‌ سوي‌ خدا ميروند اعتراض‌ چرا ميشه‌؟ چرا شما بي‌ بندوباري‌ نمي‌كنيد توي‌ مجالستون‌. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، اگر يك‌ كسي‌ سيگار ميكشيد، آنوقتها سيگاري‌ زياد بود. مثل‌ الان‌ نبود الان‌ زياد پاي‌ منبر سيگار نمي‌كشند. من‌ يك‌ وقت‌ يك‌ جائي‌ منبر بودم‌ پاي‌ منبرم‌ پنج‌ شش‌ تا منقل‌ وافور گذاشته‌ بودند و مي‌كشيدند. مي‌كشيدند. باور كنيد نه‌ اينكه‌، دودش‌ سيگار كه‌ آنقدر دود ميكرد كه‌ حساب‌ نداشت‌. يا يك‌ جاي‌ ديگري‌ رفتيم‌ در اطراف‌ كرمان‌. يك‌ منبريهاي‌ متعددي‌ داشتند مجلس‌ مهمي‌ بود يك‌ اطاق‌ بود براي‌ رفتن‌ روحانيين‌، به‌ من‌ تعارف‌ كردند، ما رفتيم‌ آنجا ديديم‌ بعله‌ منقلي‌ و وافوري‌ هست‌ و اين‌ منبريها و مداح‌ها مي‌آيند مي‌كشند وقتي‌ كه‌ سرحال‌ شدند ميروند براي‌ خوندنشون‌. در آن‌ زمان‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ خدا رحمتش‌ كه‌ آمده‌ بود مشهد. ما ايشان‌ را برديم‌ منزل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌. ايشان‌، آية‌ الله‌ ميلاني‌ تعارف‌ كردند بره‌ منبر. ايشان‌ گفت‌ من‌ نميتونم‌ جايي‌ منبر بروم‌. منبر من‌ شرايطي‌ داره‌ كه‌ هر جا نميتونم‌ منبر بروم‌. گفت‌ آقا شرايطش‌ چيه‌؟ يكي‌ اينكه‌ سيگار كسي‌ نبايد بكشه‌. اينجا سيگار همه‌ مي‌كشند. خدا رحمت‌ كنه‌ خود مرحوم‌ آية‌ الله‌ ميلاني‌ هم‌ سيگار مي‌كشيدند ولي‌ علت‌ دوائي‌ داشت‌ براي‌ ايشان‌. كه‌ من‌ تحقيق‌ كرده‌ بودم‌، ايشان‌ فرمودند كه‌ نه‌ نميگذاريم‌ سيگار بكشند. ايشان‌ رفت‌ منبر. يك‌ كسي‌ متوجه‌ نبود كه‌ ايشان‌ يك‌ همچين‌ شرطي‌ كرده‌، يك‌ سيگاري‌ آتيش‌ زد، خدا رحمتش‌ كنه‌ حاج‌ آقا منبرش‌ را همانجا متوقف‌ كرد. همة‌ مردم‌ هم‌ متوجه‌ شدند. ايشان‌ گفت‌ شما سيگارتون‌ را بكشيد بعد من‌ حرف‌ بزنم‌. بله‌، آخه‌ مجالس‌ مقدس‌ بايد بود. ماها توقع‌ داريم‌ توي‌ مجالسمون‌ مورد توجهات‌ خاصة‌ حضرت‌ وليعصر باشه‌. آنوقت‌ هر كاري‌ هم‌ بكنيم‌. اكثرا انسان‌ مي‌بينه‌ مجالس‌ كه‌ تشكيل‌ ميشه‌ براي‌ اينه‌ كه‌ دوستان‌ جمع‌ بشوند همديگه‌ را ببينند، و در واقع‌ روضه‌ يك‌ مقدمه‌اي‌ براي‌ اينه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ همديگه‌ را هم‌ كه‌ نمي‌بينند ولي‌ كاش‌ منظور از محبت‌ و ديد و بازديد خيلي‌ خوبه‌، ثواب‌ داره‌، بايد انسان‌ معاشرتي‌ باشه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حواسش‌ جمع‌ باشه‌. ولي‌ وقتي‌ ميره‌ خونه‌ ميگه‌ فلاني‌ را ديدم‌ فلاني‌ بيچاره‌ فلان‌، بهمدان‌. پشت‌ سر فلاني‌ حرف‌ زدن‌. آنوقت‌ چايي‌ مي‌خورند خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ شيريني‌ مي‌خورند، حرفهاي‌ آقا را هم‌ كه‌ گوش‌ مي‌دهند خيلي‌ كه‌ خوب‌ يك‌ خورده‌اي‌ چند دقيقه‌اي‌ بيشتر طول‌ بده‌ . آقا منبر بره‌ ممكنه‌ بعضي‌ها چشمهايشون‌ خسته‌ بشه‌ بخواد بره‌، ولي‌ الحمدلله‌ چرتي‌ ما توي‌ مجلسمون‌ نداريم‌. بيائيم‌ واقعا انتخاب‌ كنيم‌، جدي‌ باشيم‌، انشاء الله‌ كه‌ انتخاب‌ كرديد. انشاء الله‌ مستقر شديد. ايمان‌ مستقر خدا بهتون‌ بده‌، شجاعت‌ پيدا بكنيد. يك‌ شجاعت‌ در شما هم‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد كه‌ يك‌ وقتي‌ پشت‌ مسلسل‌ بنشينيد و دشمن‌ را،نه‌ آن‌ شجاعت‌ نميخواد. بلكه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ اين‌ شجاعتهاي‌ معنوي‌ را ميگم‌. شجاعت‌ داشته‌ باشيد نگذاريد شيطون‌ را نگذاريد كه‌ برتون‌ مسلط‌ بشه‌. اينقدر شجاع‌ باشيد كه‌ اگر ميلياردها تومان‌ بهتون‌ بدهند گفتند يك‌ دروغ‌ بگو. نه‌. به‌ پيغمبر اكرم‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ آمد از قول‌ كفار كه‌ هر چي‌ مي‌خواي‌ بهت‌ ميديم‌ دست‌ از اين‌ حرفهايت‌ بردار. آخه‌ بدبختي‌ اينه‌. خيال‌ ميكنند مثلا منكه‌ آمدم‌ اينجا براي‌ شما صحبت‌ ميكنم‌ يك‌ درآمدي‌ از اين‌ راه‌ دارم‌. يك‌ حسابي‌ داره‌ چون‌ همه‌ فكر كه‌ ميكنند به‌ مغز پوسيدة‌ خودشون‌ حساب‌ ميكنند. پيغمبر چهل‌ سال‌ از عمرش‌ گذشته‌، يك‌ كار بايد بكنه‌ بالاخره‌ كه‌ مردم‌ را متوجه‌ خودش‌ بكنه‌. آخه‌ گرفتاري‌ هم‌ اينه‌ كه‌ آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواد بياد جلو اين‌ كارها را بكنه‌ بي‌سليقگيش‌ اينه‌ كه‌ يك‌ خورده‌ كور غالبا دور اين‌ مسائل‌ جمع‌ ميشوند. پيغمبر اگر، حتي‌ در قرآن‌ هم‌ آمده‌ كه‌ افرادش‌، حالا آن‌ را نميخوام‌ عرض‌ كنم‌، يك‌ افرادي‌ بي‌ پول‌ و محتاج‌ و گرفتار اينجوري‌ دورش‌ جمع‌ شدند. اينها غالبا اينطوري‌ بود. ابو سفيان‌ كه‌ نمي‌آمد. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بلال‌ بود و نميدونم‌ امثال‌ اينها. سلماني‌ كه‌ بندة‌ خدا جايي‌ هم‌ نداشت‌ براي‌ خوابيدن‌ او بود و ابي‌ذري‌ كه‌ اينجور در شرح‌ حالش‌ آمده‌ آمدند به‌ پيغمبر گفتند هر چي‌ پول‌ مي‌خواهيد ما پولدارها بهت‌ ميديم‌. فرمود، شما هم‌ اينجوري‌ باشيد انشاء الله‌، فرمود اگر اين‌ كلمه‌، چيزه‌ها، جنبة‌ علمي‌ هم‌ هست‌ اگر خورشيد را به‌ دست‌ راست‌ من‌ و ماه‌ را به‌ دست‌ چپ‌ من‌ بديد، يعني‌ اين‌ منظومة‌ شمسي‌ رابه‌ من‌ بديد، چون‌ طبعا اول‌ و آخرش‌ اين‌ ميشه‌ها. نميدونم‌ متوجه‌ هستيد يا نه‌. اين‌ محوره‌ و تمام‌ كرات‌ دارند دورش‌ مي‌چرخند و ماه‌ هم‌ حتي‌ دور كره‌اي‌ مي‌چرخه‌ كه‌ خودش‌ داره‌ دور خورشيد مي‌چرخه‌. همه‌ را بگذاريد كف‌ دست‌ من‌ من‌ از برنامه‌ام‌ بر نميگردم‌. انشاء الله‌. جدا نيت‌ كنيد كه‌ تا راهتون‌ مشخص‌ بشه‌. خدايا من‌ خودم‌ يك‌ چيزي‌ بهتون‌ بگم‌ يعني‌ از اسرار زندگيمه‌ ولي‌ شما اهل‌ سريد انشاء الله‌. حالا بعضي‌ ميگن‌ ما درها را مي‌بنديم‌ و چراغها را خاموش‌ ميكنيم‌ ، دودي‌ ايجاد ميشه‌ و چراغ‌ هم‌ مي‌آيد از آنور و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اين‌ نوري‌ پيدا ميشه‌ و تمام‌ اينها انوار ائمه‌ است‌. ما شبهاي‌ دوشنبه‌ بخصوص‌ يك‌ چراغ‌ را هم‌ خاموش‌ نمي‌كنيم‌. شبهاي‌ جمعه‌ سابق‌ چراغ‌ خاموش‌ ميشد و يكي‌ از آقايون‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ يك‌ فندكي‌ روشن‌ شده‌، از آنطرف‌ گفتند زنها، شايد نميدونم‌ من‌. اين‌ مجلس‌ را پس‌ تعطيل‌ كنيد. خدا خيرتون‌ بده‌. فندك‌ يكي‌ زد. شما مواظب‌ باشيد فندك‌ نزنيد. چراغ‌ را خاموش‌ نكنيد. يك‌ كسي‌ احيانا اگر فندك‌ زد خانمهاي‌ ديگه‌ نور تصور نكنند. اي‌ بابا. بخدا قسم‌ چي‌ ميگم‌ و كجا داريم‌ ميريم‌ ما؟ سر چيزهاي‌ عادت‌ كنيد منكه‌ نميگم‌ چراغ‌ را خاموش‌ كنيد. براي‌ اينكه‌ افرادي‌ مي‌خوام‌ انشاء الله‌ به‌ جايي‌ برسيم‌. از اين‌ مجلس‌ مجلس‌ تذكره‌. خيال‌ نكنيد من‌ را ناراحت‌ ميكنيد با اين‌ حرفها. نه‌ الحمد لله‌ اينجا چراغ‌ روشن‌ كنيد يا خاموش‌ كنيد آنهايي‌ كه‌ از اول‌ بودند خيلي‌ تغييري‌ هم‌ در برنامه‌ها داده‌ نميشه‌. انشاء الله‌. قوي‌ باشيد انشاء الله‌ شما راهتون‌ را انتخاب‌ كنيد، شجاع‌ باشيد، با تمام‌ نيرو اوني‌ كه‌ در اولين‌ مرحله‌ تقريبا استقامته‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ از پا در نيارتتون‌ شيطان‌. از پا در نياييد. حرف‌ زياده‌. من‌ ميخوام‌ يك‌ چيزي‌ را بگم‌ بعد يادم‌ نمي‌آد مي‌فهمم‌ خدا دوست‌ نداشته‌ من‌ بگم‌. الان‌ واقعا يادم‌ نيست‌ كه‌ چي‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ حالا واقعا خدايا معلومه‌ اينها يادم‌ آوردند كه‌ بگم‌ معلومه‌ تو دوست‌ داري‌. من‌ خودم‌ حديث‌ زياد تقاضا ميكنم‌ از خداي‌ تعالي‌ كه‌ خدايا ما را از راهم‌ منحرف‌ نكن‌ و حساب‌ كن‌. اين‌ را ميتونيم‌ خدايا ما را تقويت‌ كن‌. يك‌ وقست‌ كه‌ ميگيد، نه‌، يك‌ برنامه‌اي‌ داشته‌ باشه‌ كارتون‌. اين‌ را از خدا بخواهيد. باريك‌ الله‌ من‌ خوشم‌ آمد از آنها كه‌ معلومه‌ كه‌ مثل‌ من‌ فراموش‌ نميكنند حرفها را.

 

۲۵ رجب ۱۴۱۵ قمری – نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ . اخلاق‌ خ‌ ۷۰

 نكات‌ اخلاقی‌ و اجتماعي‌ اخلاق‌ خ‌ 70

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد كه‌ انشاء الله‌ خانمها بخاطر اينكه‌ انشاء الله‌ پيشرفت‌ بيشتري‌ بكنند، آيات‌ را خونده‌اند و در اين‌ روزهايي‌ كه‌ گذشته‌ آنها را مطالعه‌ كرده‌اند و بررسي‌ كرده‌اند و من‌ اين‌ را از شماها خواسته‌ بودم‌ كه‌ شما اين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ ميشه‌ در دورة‌ هفته‌ مطالعه‌ بكنيد، ترجمه‌اش‌ را خوب‌ توي‌ ذهنتون‌ بسپاريد كه‌ وقتي‌ كه‌ قرآن‌ خونده‌ ميشود و شما با آن‌ سكوت‌ و با آن‌ ادب‌ گوش‌ مي‌دهيد، معنايش‌ را هم‌ بفهميد. كه‌ حالا نميدونم‌ از بعضي‌ها سؤال‌ بكنم‌ يا باشه‌ براي‌ بعد؟ بخاطر اينكه‌ بنا بود من‌ از خانمها سؤال‌ بكنم‌ و ببينم‌ كه‌ خوب‌ معاني‌ را درك‌ كرده‌اند يا نه‌؟ حالا اين‌ هفته‌ هم‌ سؤال‌ نمي‌كنيم‌ و جدا از همه‌ تقاضا دارم‌ حرفهاي‌ مرا جدي‌ بگيرند و فكر نكنند كه‌ اينجا يك‌ مجلس‌ معموليه‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌ كه‌ متأسفانه‌ مسلمانها همين‌ روحيه‌اشون‌، همين‌ فكرشون‌ آنها را به‌ اين‌ پستي‌ و عقب‌ افتادگي‌ كشانده‌. شايد شما دهها مجلس‌ روضه‌ رفته‌ باشيد، صدها مجلس‌ عزاداري‌ و پاي‌ منبرها نشسته‌ باشيد. ولي‌ چون‌ نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌ بوده‌، نه‌ گويندگان‌ و نه‌ هم‌ شنونده‌ به‌ فكر تربيت‌ شدن‌ و پيشرفت‌ نبودند. اما اين‌ مجلس‌ همه‌اتون‌ بايد بدانيد كه‌ اگر انشاء الله‌ عمل‌ كنيد، مجلس‌ تربيته‌، مجلس‌ رشده‌، مجلس‌ روضه‌ خواني‌ و ثواب‌ بردن‌ و اينها، خوب‌ اگر شما خوب‌ گوش‌ بديد ثوابش‌ از همة‌ مجالس‌ بيشتره‌. اما هدفتون‌ پيشرفت‌ معنويتون‌ باشد. طوري‌ نباشد كه‌ فكر كنيد كه‌ حالا دستورات‌ را انجام‌ داديم‌ يا نداديم‌. فكر تربيت‌ شدن‌ خودتون‌ و دوستانتون‌ باشد. من‌ مكرر اين‌ جهت‌ را گفته‌ام‌ و اگر نياز داشته‌ باشد شايد صدها مرتبة‌ ديگر هم‌ بگم‌ كه‌ انشاء الله‌ نياز نداره‌ كه‌ كم‌ صحبت‌ كنيد. حرف‌ زياد انسان‌ را به‌ غيبت‌ مي‌كشانه‌. شما را از دائرة‌ بندگي‌ خارج‌ ميكنه‌، جزء مؤمنيني‌ كه‌ خدا در قرآن‌ تعريفشون‌ كرده‌ قرار نميده‌. الذينهم‌ عن‌ اللغو معرضون‌. هر كلمه‌اي‌ را كه‌ من‌ ديدم‌ اولياء خدا را، ايني‌ كه‌ ميگم‌ اولياء خدا، شما خانمها يك‌ اشكالي‌ كارتون‌ داره‌، هميشه‌ خودتون‌ را دست‌ كم‌ مي‌گيريد. وقتي‌ ميگم‌ اولياء خدا، شما فكر مي‌كنيد يك‌ مردي‌، اينطور نيست‌. خودتون‌ را دست‌ كم‌ نگيريد. شما مثل‌ فاطمة‌ زهرائي‌ در بينتون‌ هست‌. مثل‌ زينب‌ كبرائي‌ در بينتون‌ هست‌. كتابي‌ يكي‌ از بزرگان‌ نوشته‌ بنام‌ ريحانة‌ الادب‌. تمام‌ خانمهاي‌ پر شخصيت‌ دنيا را معرفي‌ كرده‌. در هر كارتون‌ خودتون‌ را دست‌ كم‌ مي‌گيريد. اين‌ را بهتون‌ بگم‌. اسلام‌ اين‌ كار را نكرده‌ها. در ازدواج‌ خودتون‌ را كوچك‌ مي‌گيريد. اينقدر جهازيه‌ بايد تهيه‌ بكنيد، كارمند باشيد، طلا داشته‌ باشيد تا شما را يك‌ كسي‌ بپذيره‌. و حال‌ اينكه‌ اگر ايمان‌ داشته‌ باشيد، شوهري‌ هم‌ كه‌ مي‌خواهيد انتخاب‌ كنيد ايمان‌ داشته‌ باشه‌؛ به‌ هيچيك‌ از اينها شما نبايد اتكاء بكنيد. خيلي‌ بده‌ها. انسان‌ بايد آنقدر خودش‌ را پست‌ بدونه‌ كه‌ با حقوق‌ كارمنديش‌ و جهازية‌ زيادش‌ و طلاهايي‌ كه‌ داره‌ جلب‌ توجه‌ يك‌ جواني‌ را بكنه‌ كه‌ بياد باهاش‌ ازدواج‌ بكنه‌. اين‌ خيلي‌ بده‌. عوض‌ همة‌ اينها ايمانتون‌ را تقويت‌ كنيد و بگذاريد اگر ايمانتون‌ تقويت‌ شد، با شوهر با ايماني‌ گيرتون‌ نيامد، بگذاريد مثل‌ حضرت‌ خديجه‌، مثل‌ حضرت‌ مريم‌، مثل‌ بسياري‌ از خانمهاي‌ خوب‌ عالم‌، تا آخر عمر ازدواج‌ نكنيد بهتر از اينه‌ كه‌ بوسيلة‌ طلا و جهازيه‌ و اينها خودتون‌ را به‌ كسي‌ متوجه‌، كسي‌ را متوجه‌ خودتون‌ بكنيد. اينها پستيه‌. شما خودتون‌ را به‌ حساب‌ نمي‌آوريد توي‌ جامعه‌. وقتي‌ كه‌ ازدواج‌ مي‌كنيد اسلام‌ با آن‌ حقوقي‌ كه‌ در مرد براي‌ زن‌ در نظر گرفته‌، همه‌ را خودتون‌ مي‌گذاريد زير پا. همة‌ حقوقتون‌ را. همة‌ دستورات‌ اسلام‌ را شما مي‌گذاريد زير پا. دستورات‌ اسلام‌ دربارة‌ زن‌ اين‌ است‌ كه‌ فقط‌ و فقط‌ بدون‌ اذن‌ شوهر از خانه‌ بيرون‌ نره‌. بقيه‌ همه‌ تفضلي‌ است‌ كه‌ شماها مي‌كنيد و شما بر مرد منت‌ داريد كه‌ كارهاي‌ خانه‌اش‌ را انجام‌ مي‌ديد، بچه‌اش‌ را تربيت‌ مي‌كنيد، خودتون‌ را دست‌ كم‌ مي‌گيرد. و اينقدر هم‌ اين‌ كار شده‌ كه‌ الان‌ ديگه‌ فرهنگ‌ اينطوري‌ شده‌. يعني‌ اگر الان‌ يك‌ زن‌ بگه‌ من‌ هيچ‌ كار توي‌ خونه‌ نميكنم‌، تو بايد غذاي‌ مرا بياري‌، لباس‌ مرا بياري‌، مسكن‌ مرا بياري‌. اين‌ مرد ميگه‌ تو برخلاف‌ دين‌ عمل‌ ميكني‌! بر خلاف‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ عمل‌ ميكني‌! اينها همه‌اش‌ متأسفانه‌ تقصير خود شماهاست‌. چيزهايي‌ كه‌ نبايد بكنيد مي‌كنيد. چيزهايي‌ كه‌ بايد انجام‌ بديد، انجام‌ ميديد. تربيت‌ اسلامي‌ نميشيد. بقدري‌ كه‌ گاهي‌ واقعا حوصلة‌ آدم‌ سر مي‌آيد. حرف‌ اينقدر نزنيد. به‌ كار همديگه‌ كار نداشته‌ باشيد. تحقيق‌ از زندگي‌ يكديگر آني‌ كه‌ به‌ درد شما نميخوره‌، نكنيد. چقدر بده‌ كه‌ يك‌ خانمي‌ بدنش‌ زخم‌ باشه‌ شما لباسش‌ را بالا بزنيد و نگاه‌ بكنيد و بهش‌ بخنديد. اين‌ زشت‌ نيست‌. و او نخواسته‌ باشه‌. اگر زني‌ آمد پيش‌ شما نشست‌ يا با شما صميمي‌ شد، شما از وضع‌ شوهرش‌، شوهر بدي‌ مثلا داره‌. بعنوان‌ يك‌ دوست‌، چون‌ اين‌ بايد لباس‌ براي‌ شوهرش‌ باشه‌. شما لباس‌ او را بالا بزنيد و بديهاي‌ شوهر او را از زبان‌ خود او، روي‌ نفهمي‌ خود آن‌ شخص‌ البته‌، بشنويد. اين‌ آبروي‌ او پيش‌ شما بره‌. چون‌ آبروي‌ شوهر آبروي‌ زنه‌. آبروي‌ زن‌ آبروي‌ شوهره‌. خودتون‌ را، من‌ يك‌ سفارش‌ كلي‌ دارم‌ براي‌ شماها دست‌ كم‌ نگيريد. من‌ نمي‌خوام‌ مثل‌ همه‌ بگم‌ كه‌ زن‌ و مرد مساوي‌ هستند. در خيلي‌ جهات‌ هست‌ كه‌ مردها عقبند. در خيلي‌ جهات‌ هست‌ كه‌ زنها عقبند در مقايسة‌ با يكديگر. اما هر چي‌ كه‌ آن‌ خالق‌ عظيم‌، آن‌ ناظم‌ عظيم‌، آن‌ كسي‌ كه‌ رب‌ ماست‌ قرار داده‌؛ همان‌ خوبه‌. به‌ زن‌ هر چي‌ داده‌ خوب‌ و بجا و به‌ مرد هم‌ هر چي‌ داده‌، خوب‌ و بجا. اين‌ را بايد اول‌ اعتراف‌ كنيد. بايد اول‌ اين‌ را قبول‌ كنيد. بعد ديگه‌ حالا كجا زن‌ ناقصه‌، كجا مرد ناقصه‌. اينها ناقص‌ نداره‌. چون‌ مقايسة‌ با يكديگر نبايد كرد. دو تا مرد را ميشه‌ با هم‌ مقايسه‌ كرد. دو تا زن‌ را ميشه‌ با هم‌ مقايسه‌ كرد. اما مرد را با زن‌ نبايد مقايسه‌ كرد. اين‌ را خدا براي‌ يك‌ كار مخصوص‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. اين‌ را هم‌ براي‌ كار مخصوص‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. هر كدام‌ را براي‌ كارهاي‌ خودشون‌ خلق‌ كرده‌. نظام‌ اجتماع‌ اينطوري‌ ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ يكي‌ را امام‌ معصوم‌ خلق‌ كنه‌، يكي‌ را پيغمبر خلق‌ كنه‌، يكي‌ را مثلا فرض‌ كنيد زن‌ خلق‌ كنه‌. كه‌ مرد اينجوري‌ باشه‌. نظام‌ اجتماع‌ ايجاب‌ ميكنه‌ و لذا به‌ شماها من‌ ميگم‌. و الا توي‌ كانون‌ باشه‌ مي‌نشينم‌ فلسفة‌ اينكه‌ زن‌ و مرد مساوي‌ هستند و چه‌ حقوقي‌ زن‌ داره‌، اينها را ميگم‌. ولي‌ اينجا با شما دارم‌ ميگم‌. با شما خانمهاي‌ مؤمن‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌، اهل‌ صفاي‌ دل‌، اهل‌ كمالات‌، ميگم‌ كه‌ به‌ كار همديگه‌ كار نداشته‌ باشيد. هر كسي‌ يك‌ وضعي‌ داره‌. تا مي‌توانيد براي‌ شوهرتون‌ لباس‌ باشيد و شماها هم‌ حق‌ نداريد به‌ هيچ‌ عنوان‌، من‌ از همة‌ خانمها تقاضام‌ اينه‌ كه‌ اگر يك‌ خانمي‌ را ديديد كه‌ حرف‌ لغو ميزنه‌ در حضور شما، تحقيقي‌ از زندگي‌ شما ميكنه‌ بي‌ جهت‌، يك‌ وقت‌ هست‌ مي‌خواد به‌ كار شما برسه‌، رسيدگي‌ بكنه‌، اون‌ حالا مسئله‌اي‌ است‌. اما بي‌ جهت‌ جستجو از زندگيتون‌ ميكنه‌، شما به‌ من‌ معرفيش‌ كنيد و اين‌ واجبه‌ كه‌ به‌ من‌ معرفيش‌ كنيد تا من‌ خصوصي‌ نصيحتش‌ كنم‌ و وقت‌ مجلس‌ را براي‌ يكي‌ دو سه‌ نفر كه‌ از اين‌ اشتباهات‌ مي‌كنند، وقت‌ اينهمه‌ جمعيت‌ را نگيرم‌. اين‌ را ازتون‌ تقاضا ميكنم‌ به‌ من‌ بگيد و انشاء الله‌ كوشش‌ هم‌ بكنيد كه‌ وقتي‌ با هم‌ مي‌نشينيد حرفهايي‌ بزنيد كه‌ براي‌ كمالاتتون‌ فايده‌ داشته‌ باشه‌. فلان‌ كس‌، فلان‌ طور، فلان‌ چيز، اين‌ حرفها به‌ درد هيچ‌ كدامتون‌ نمي‌خوره‌.

 دربارة‌ يكي‌ از زهاد و اولياء خدا گفتند كه‌ اين‌ شاگرداني‌ داشت‌. مادر يكي‌ از شاگردانش‌ فوت‌ كرد. به‌ اون‌ شاگردش‌ گفت‌ كه‌ پدر تو بعد از اينكه‌ مادر تو فوت‌ كرد، زن‌ گرفت‌ يا نه‌؟ او هم‌ حالا چي‌ جواب‌ داد نميدونم‌. در تاريخ‌ داره‌ كه‌ اين‌ شخص‌ چهل‌ شبانه‌روز گريه‌ كرد كه‌ چرا من‌ يك‌ همچين‌ حرفي‌ را سؤال‌ كردم‌؟ چيكار داشتم‌؟! به‌ من‌ چه‌. چرا اين‌ حرف‌ لغو را زدم‌. حرفهايتون‌ كنترل‌ بشه‌. حساب‌ داشته‌ باشه‌. مخصوصا از كسان‌ خانمهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند. علت‌ عقب‌ افتادگيشون‌ اكثرا همين‌ است‌ كه‌ زبانشون‌ را كنترل‌ نمي‌كنند. خودتون‌ را اهميت‌ بديد، قدر خودتون‌ را بدانيد. جستجو از وضع‌ حالات‌ ديگر و يكديگر نكنيد. و لا تجسسوا نهيش‌ صريح‌ قرآنه‌ كه‌ تجسس‌ از همديگه‌ لازم‌ نيست‌ بكنيد. چرا. فقط‌ جائي‌ كه‌ شما را منكري‌ را از يك‌ كسي‌ ديدي‌، نهي‌ از منكرش‌ كنيد. اگر واجبي‌ را ديديد كه‌ عمل‌ نميكنه‌ لازم‌ نيست‌ كه‌ شما بپرسيد كه‌ تو ديشب‌ چقدر معصيت‌ كردي‌؟ بگو تا من‌ تو را نهي‌ از منكرت‌ بكنم‌. نه‌. منكر را ببينيد و بعد بگيد.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد اين‌ آيات‌ خيلي‌ آيات‌ پر اهميتي‌ است‌. ذات‌ مقدس‌ پروردگار دربارة‌ حضرت‌ موسي‌ حرف‌ ميزنه‌. حضرت‌ موسي‌ بعد از اينكه‌ مادرش‌ او را توي‌ جعبه‌ كرد و انداخت‌ در ميان‌ دريا و فرعون‌ او را گرفت‌، آسيه‌ واسطه‌ شد تا فرعون‌ او را نكشد. و در دامن‌ حضرت‌ آسيه‌ و فرعون‌ اين‌ كودك‌ بزرگ‌ شد. و مادرش‌ آمد براي‌ دايگيش‌ باصطلاح‌ و بعد به‌ حد بلوغ‌ رسيد، به‌ حد رشد رسيد، خودش‌ مي‌دانست‌ كه‌ از جانب‌ پروردگار بايد رسالتي‌ را انجام‌ بدهد. در ميان‌ خيابان‌ يا كوچه‌ يا بازار در مصر ديد دو نفر با هم‌ دعوا مي‌كنند. يكي‌ از دوستانشه‌ يكي‌ هم‌ از دشمنانش‌. دشمني‌ تا حالا با او نكرده‌ بودند. ولي‌ در آينده‌ او چون‌ از دشمنان‌ خواهد بود و يا با كساني‌ كه‌ با او هم‌ خطند، اين‌ دشمنه‌. با بني‌ اسرائيلي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ آنها را دوست‌ داره‌ و از همانهاست‌ و بايد آنها را چون‌ نبي‌ نجات‌ بده‌ اين‌ شخص‌ دشمنه‌. هذا من‌ عدوه‌ و هذا من‌ شيعته‌ و هذا من‌ عدوه‌. يكي‌ دوستشه‌، دوست‌ آينده‌اش‌. يكي‌ دشمنشه‌، دشمن‌ آينده‌. يكي‌ دوستشه‌ يعني‌ دوست‌ دوستانشه‌. يكي‌ دشمنشه‌، يعني‌ دشمن‌ دوستانشه‌. حضرت‌ موسي‌ ديد كه‌ او داره‌ ظلم‌ ميكنه‌ به‌ اين‌ شخص‌ مظلوم‌. يك‌ سيلي‌ بهش‌ زد. سيلي‌ را كه‌ زد فقضي‌، او هم‌ مرد. حالا كجاش‌ زده‌ بود، چه‌ جوري‌ زده‌ بود كه‌ خودش‌ هم‌ پشيمان‌ شد كه‌ من‌ چرا اينقدر محكم‌ زدم‌ يا چرا اينجوري‌ سيلي‌ بود كه‌ گفت‌ اين‌ كشته‌ شدن‌ اين‌ شخص‌ از عمل‌ شيطان‌ بوده‌. و الا منكه‌ نمي‌خواستم‌ او را بكشم‌. فرداي‌ همان‌ روز باز ديد همان‌ شيعة‌ خودش‌، همان‌ دوست‌ خودش‌ داره‌ با يك‌ كس‌ ديگه‌اي‌ دعوا مي‌كنه‌. حضرت‌ موسي‌ را كه‌ نمي‌شناخت‌ كه‌ اين‌ دوستشه‌. آمد به‌ طرف‌ او با خودش‌ فكر كرد كه‌ اين‌ ديروز او را كشته‌، امروز هم‌ لابد مي‌خواد مرا بكشه‌. چون‌ مي‌بينه‌ من‌ هر روز با يكي‌ دعوا ميكنم‌. حضرت‌ موسي‌ را لو داد. گفت‌ تو ديروز يك‌ نفر را كشتي‌ مي‌خواي‌ امروز هم‌ مرا بكشي‌. مردم‌ فهميدند آني‌ كه‌ ديروز كشته‌ شده‌، بدست‌ حضرت‌ موسي‌ كشته‌ شده‌. يك‌ مؤمني‌ بود توي‌ قوم‌ فرعون‌. آمد به‌ حضرت‌ موسي‌ گفت‌ كه‌ ان‌ الملأ يأتمرون‌ ليقتلوك‌. اينها دارند با هم‌ توطئه‌ مي‌كنند كه‌ تو را بكشند. از اينجا بيرون‌ برو. من‌ نصيحتت‌ مي‌كنم‌. او هم‌ خائفا يترقب‌ با ترس‌ از شهر مصر فرار كرد. رفت‌ به‌ طرف‌ شعيب‌ در مدين‌. آنجا نشسته‌ بود كنار شهر. جائي‌ نداشت‌ كه‌ بره‌. آنجا ديد يك‌ عده‌اي‌ آمده‌اند آب‌ مي‌كشند. دو تا دختر هم‌ آنطرف‌ ايستاده‌اند خيلي‌ با حيا. نوبتشون‌ شده‌ ولي‌ نمي‌آيند آب‌ بكشند. گفت‌ شما چرا نمي‌آييد آب‌ ببريد؟ گفتند ما منتظر ميشيم‌ مردها كه‌ همه‌ آب‌ را كه‌ بردند بعد ما مي‌آئيم‌ جلو. گرفت‌ آب‌ برايشون‌ كشيد و بهشون‌ داد و رفت‌. آنها رفتند. آمدند به‌ پدرشون‌، پدرشون‌ هم‌ سؤال‌ كرد امروز چرا شما زود آمديد؟ پدر پيري‌ داشتند. حضرت‌ شعيب‌ بود. گفتند كه‌ يك‌ جواني‌ اينطوري‌ پيدا شد و آب‌ كشيد و داد به‌ ما. ما آمديم‌. حضرت‌ شعيب‌ فرمود بريد بگيد بياد تا من‌ اجرش‌ را بدم‌، مزدش‌ را بدم‌، زحمت‌ كشيده‌. آدمي‌ كه‌ اهل‌ معنويت‌ باشه‌، با خدا باشه‌، در ارتباط‌ با خدا باشه‌، اجر هيچكس‌ را پامال‌ نميكنه‌. يك‌ تشكري‌ بكنه‌ اقلا. آمدند حضرت‌ موسي‌ را بردند. توي‌ راه‌ كه‌ مي‌رفتند اين‌ دخترها جلو مي‌رفتند. خوب‌ طبيعيه‌، اينها راهنما بودند. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ بيائيد برويد عقب‌ و حرف‌ هم‌ با من‌ نزنيد. ببينيد اينجا يك‌ درسه‌ براي‌ من‌ و شما. اگر يك‌ مرد نامحرمي‌، يك‌ زن‌ نامحرمي‌ براي‌ يك‌ مرد، اعمالش‌ ممكنه‌ يك‌ وقتي‌ موجب‌ بشه‌ كه‌ طرف‌ به‌ گناه‌ بيفته‌، بايد از همينجا جلويش‌ را بگيره‌. اين‌ چشمش‌ مي‌افتاد به‌ قد و قامت‌ اين‌ دخترها. طبعا آنها پوشيده‌ بودند. اما همان‌ مقدار حجم‌ بدن‌ آنها حضرت‌ موسي‌ گفت‌ شايد من‌ به‌ گناه‌ بيفتم‌. بيائيد برويد عقب‌. شايد از تن‌ صداي‌ شما من‌ به‌ گناه‌ بيفتم‌. با من‌ حرف‌ نزنيد. با سنگ‌ پرتاب‌ كنيد كه‌ مثلا سر پيچها، من‌ بدونم‌ از كدوم‌ طرف‌ بايد بروم‌. چقدر ارزش‌ داره‌ اين‌ روحيه‌. وقتي‌ آمدند دخترها پيش‌ پدرشون‌ گفتند كه‌ ما در عالم‌ نديديم‌ يك‌ جواني‌ اين‌ اندازه‌ امين‌ باشه‌. لاستأجره‌. اين‌ را بيار خدمتگزار خودمون‌ باشه‌. توي‌ خونه‌ باشه‌. اين‌ آنقدر امينه‌ كه‌ نخواست‌ حتي‌ چشمش‌ به‌ قد و قامت‌ ما بيفته‌. نخواست‌ صداي‌ ما را بشنوه‌. خيلي‌ اين‌ عجيبه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد خانمها. ببينيد روح‌ اسلام‌ چي‌ ميگه‌؟ استأجره‌ انه‌ قوي‌ امين‌. قوي‌ هم‌ كه‌ هست‌. خوب‌ ما ديديم‌ كه‌ چطور در يك‌ لحظه‌ سطلهاي‌ بزرگ‌ آب‌ را كشيد بالا با اينكه‌ خسته‌ بود، داد به‌ ما. حضرت‌ شعيب‌ هم‌ خوب‌ پيغمبره‌، خيلي‌ ازش‌ خوشش‌ آمد. البته‌ پيغمبرهاي‌ محدودي‌ بودند. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مي‌ديدند مي‌فهميدند. شما نگيد كه‌ اينهم‌ پيغمبر، آنهم‌ پيغمبر خوب‌ معلومه‌ كه‌ همديگه‌ را، نه‌. گفت‌ اگر هشت‌ سال‌ برايم‌ كار كني‌ مهر يكي‌ از دخترهايم‌ باشه‌. به‌ شرط‌ اينكه‌ هشت‌ سال‌ برايم‌ كار كني‌. هشت‌ سال‌ كار كرد. اجرتش‌ هم‌ گرفت‌ و زنش‌ را هم‌ برداشت‌ و آمد طرف‌ وطنش‌. مادرش‌ آنجا بود، اقوامش‌ آنجا بودند، بني‌ اسرائيل‌ آنجا بودند. هنوز هم‌ مبعوث‌ نشده‌ بود به‌ رسالت‌. هنوز مانده‌ بود. در وسط‌ بيابان‌، اين‌ من‌ قصه‌ براتون‌ نقل‌ نمي‌كنم‌ها، مي‌خوام‌ نكاتي‌ از همين‌ آياتي‌ كه‌ خونديد براتون‌ توضيح‌ بدهم‌. و انشاء الله‌ عمل‌ كنيد تا تربيت‌ بشيد. در وسط‌ بيابان‌ توي‌ تاريكي‌ زنش‌ درد زايمانش‌ گرفت‌. اون‌ تنهاست‌ چيكار كنه‌؟ هوا هم‌ تقريبا سرده‌. يك‌ مشت‌ گوسفند هم‌ همراهش‌ هست‌. فرمود اينجا مكث‌ كنيد اني‌ آنست‌ نارا. من‌ از آن‌ دور يك‌ برق‌ آتشي‌ مي‌بينم‌. لعلي‌ منها بقبص‌ شايد بروم‌ يك‌ جرقة‌ آتشي‌ يك‌ مقدار آتشي‌ بيارم‌ تا يك‌ مقدار گرم‌ بشويد. خلاصه‌ بچه‌ متولد بشه‌ گرم‌ بشه‌. آمد ديد كه‌ يك‌ درختي‌ است‌ پر از نور و حضرت‌ موسي‌ پائين‌ اين‌ تپه‌ ايستاده‌ آن‌ درخت‌ هم‌ بالاست‌. يك‌ دفعه‌ صدايي‌ آمد كه‌ انك‌ فخلع‌ نعليك‌ انك‌ بالواد المقدس‌ طوي‌. كفشهايت‌ را بكن‌. اينجا تعبيرات‌ مختلفي‌ هست‌ كه‌ كفشهايت‌ را بكن‌ يعني‌ چه‌؟ بعضي‌ گفته‌اند حالا من‌ بعنوان‌ تفسير نميگم‌ كه‌ يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ تفسير نباشه‌ از ناحية‌ معصوم‌. ولي‌ بعضي‌ از علما را من‌ ديده‌ بودم‌ كه‌ ميگند كه‌ آن‌ كفش‌ انسان‌، آن‌ محبت‌ قلبي‌ انسانه‌ به‌ زن‌ و بچه‌اش‌. اين‌ را بكن‌. وقتي‌ آمدي‌ در درگاه‌ حضرت‌ حق‌ جل‌ و علا بايد همة‌ علاقه‌ها را بيندازي‌ دور. وقتي‌ كه‌ شما به‌ نماز مي‌ايستيد ميگيد الله‌ اكبر، تكبيرة‌ الاحرام‌ ميگيد، با اين‌ دستتون‌ كه‌ بالا مي‌بريد، تمام‌ آنچه‌ كه‌ هست‌ بايد بيندازيد پشت‌ سر و خدا را منظور كنيد. انك‌ بالواد المقدس‌ طوي‌. آنهم‌ كفشهايش‌ را كند. حالا هم‌ كفشهايش‌ ظاهريش‌ را كند هم‌ دلبستگي‌هايش‌ را كند. شما توي‌ قضية‌ حضرت‌ موسي‌ از آنجا به‌ بعد اصلا حرف‌ زن‌ و بچه‌ را نمي‌بينيد. آمده‌ به‌ مقصود رسيده‌. حرف‌ اينكه‌ آنها حالا چي‌ به‌ سرشون‌ آمد. گوسفندهايم‌ را گرگ‌ خورد. زن‌ و بچه‌ام‌ الان‌ در چه‌ وضعي‌ هستند. از اين‌ جريانات‌ انبياء زياد داشتند. شما در راه‌ كمالات‌ كه‌ قدم‌ برداشتيد من‌ الان‌ چند نفر از خانمها را مي‌شناسم‌ كه‌ با عشق‌ و علاقه‌ مشغول‌ فعاليت‌ بودند، ازدواج‌ كردند، ول‌ كردند. مشغول‌ كمالات‌، رفتن‌ به‌ سوي‌ كمالات‌ بودند؛ درسهاي‌ دانشگاهيشون‌ كه‌ فشار مي‌آره‌ ول‌ مي‌كنند. با يك‌ نفر مي‌نشينند كه‌ يقينا اولش‌ احساس‌ مي‌كنند اين‌ شيطانيست‌ مجسم‌ شده‌. يك‌ مقداري‌ باهاش‌ مأنوس‌ مي‌شوند بعد پشت‌ پا مي‌زنند به‌ تمام‌ كمالات‌ و ول‌ مي‌كنند مي‌روند. اين‌ چيه‌؟ اين‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ تربيت‌ نشدند. ما اين‌ مجلس‌ را تشكيل‌ نداديم‌ براي‌ اينكه‌ عرض‌ كردم‌، يك‌ ثوابي‌ ببريم‌. ثواب‌ حتما هست‌ و حتما مي‌بريم‌. ولي‌ تنها اين‌ نيست‌. يك‌ چيز مهمتر از اينهم‌ هست‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ تربيت‌ بشيد. يك‌ دونه‌ گناه‌ نكنيد، يك‌ دونه‌ اشتباه‌ نكنيد، راه‌ كج‌ نريد، راه‌ انحرافي‌ نريد. گاهي‌ انسان‌ با يك‌ كلمه‌ يك‌ علاقه‌، يك‌ اظهار علاقه‌، گاهي‌ ميشه‌ خوب‌ همينكه‌ شما به‌ يك‌ چيزي‌ علاقمند باشيد، حالا نمي‌خواهم‌ بگم‌ به‌ چه‌ جور چيزهايي‌ و خدا را عقب‌ بزنيد و آن‌ چيز را برايش‌ احترام‌ قائل‌ باشيد. آنچه‌ كه‌ من‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ ميگم‌ از كسي‌ مخفي‌ نمي‌خوام‌ بكنم‌. مخفي‌ نيست‌. همة‌ مطالبي‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ و آيات‌ و روايات‌ هست‌. وظيفة‌ شما هم‌ هست‌ كه‌ اينها را خوب‌ ياد بگيريد. خودتون‌ خوب‌ تربيت‌ بشيد و بعد ديگران‌ را تربيت‌ كنيد. ولي‌ تنها ياد نگيريد بخاطر اينكه‌ به‌ ديگران‌ بگيد. ياد بگيريد كه‌ خودتون‌ عمل‌ كنيد. اول‌ خودتون‌. خودتون‌ را خوب‌ بسازيد.

 حضرت‌ موسي‌ همه‌ را فراموش‌ كرد. آمد با خدا صحبت‌ كنه‌. افتاد به‌ سجده‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود اني‌ انا الله‌. من‌ خداي‌ تو هستم‌ . لا  اله‌ الا انه‌. خدايي‌ ديگه‌اي‌ جز من‌ نيست‌. بندگي‌ من‌ را بايد بكني‌ و اطاعت‌ من‌ را. با حضرت‌ موسي‌ مدتي‌ صحبت‌ كرد، حضرت‌ موسي‌ هم‌ صحبت‌ كرد. انس‌ گرفت‌. بعد خداي‌ تعالي‌ بالاخره‌ فرمود كه‌ بريد به‌ طرف‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌، فرعون‌ طغيان‌ كرده‌، خيلي‌ بندگان‌ خدا را اذيت‌ مي‌كنه‌. مردم‌ را ناراحت‌ داره‌. مطلبي‌ كه‌ مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ سريع‌ دارم‌ اين‌ قضيه‌ را جلو مي‌رم‌ تقاضاهاي‌ حضرت‌ موسي‌ است‌. شما هم‌ اين‌ تقاضاها را داشته‌ باشيد و از خدا بخواهيد و منتظر هم‌ نياييد تو خونه‌ بنشينيد و منتظر باشيد كه‌ خداي‌ تعالي‌  در شماها اينها را ايجاد كنه‌. نه‌ خودتون‌ هم‌ همت‌ كنيد. خداي‌ تعالي‌ وقتي‌ كه‌ فرمود بريد طرف‌ فرعون‌ گفت‌ رب‌ الشرحلي‌ صدري‌. خداي‌ شرح‌ صدر به‌ من‌ بده‌، اين‌ شرح‌ صدر خيلي‌ مهمه‌. شرح‌ صدر از چيزهايي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ با خواهش‌ از خدا خواست‌ و حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ را خداي‌ تعالي‌ با محبت‌ بهش‌ خودش‌ داده‌. حضرت‌ موسي‌ اينجا مي‌فرمايد و به‌ خدا عرض‌ مي‌كنه‌ كه‌ رب‌ الشرحلي‌ صدري‌ خدايا شرح‌ صدر به‌ من‌ بده‌ و خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر خطاب‌ مي‌كند الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. آيا ما شرح‌ صدر بهت‌ نداديم‌؟ اين‌ شرح‌ چيه‌؟ اين‌ شرح‌ صدر، همان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ همة‌ ما يا اكثر ما نداريم‌. يا اگر داريم‌ خيلي‌ كم‌ داريم‌. همين‌ كه‌ تا يك‌ كسي‌ چيزي‌ مي‌گه‌ بدمون‌ مي‌ياد اين‌ نداشتن‌ شرح‌ صدره‌. تا اين‌ كه‌ ما يك‌  چيزي‌، يك‌ كسي‌ را بالاتر از خودمون‌ مي‌بينيم‌ غصه‌ مي‌خوريم‌ . به‌ مجرد اين‌ كه‌ در يك‌ كسي‌ يك‌ مذيتي‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌ حسادت‌ مي‌كنيم‌ اينها همش‌ مربوط‌ به‌ نداشتن‌ شرح‌ صدر است‌. همين‌ كه‌ ما چشم‌ مي‌كشيم‌ ببينيم‌ كه‌ كي‌ چه‌ اعتيادي‌ داريم‌ و ما اون‌ را امتياز براي‌ خودمون‌ ايجاد كنيم‌ اين‌ مال‌ نداشتن‌ شرح‌ صدره‌. اون‌ فرش‌ فلان‌ جور داره‌، او لباس‌ فلان‌ طور داره‌ اون‌ خونة‌ فلان‌ طور داره‌، پس‌ من‌ هم‌ بايد داشته‌ باشم‌. اين‌ مال‌ تنگ‌ نظريه‌ و نداشتن‌ شرح‌ صدر. بهتريم‌ مردم‌ كسي‌ است‌ كه‌ خدا هر چه‌ به‌ او داده‌ به‌ همان‌ قانع‌ باشه‌. و صلاح‌ خدا همان‌ را مي‌دونه‌ همان‌ را قبول‌ كنه‌. شرح‌ صدر نداشتن‌ انسان‌ هم‌ خودش‌ را از بين‌ مي‌بره‌، هم‌ نظم‌ جامعه‌ را از بين‌ مي‌بره‌، هم‌ مردم‌ را در فشار داره‌. تمام‌ اين‌ بدبختيهايي‌ كه‌ مردم‌ دارند، دعواها، دزديها حتي‌، خيانتها، غيبتها، دروغها مال‌ نداشتن‌ شرح‌ صدره‌. شرح‌ صدر يعني‌ مثل‌ كوه‌ بودن‌، تكان‌ نخوردن‌. المؤمن‌ جبل‌ الراسخ‌. مؤمن‌ مثل‌ كوه‌ استواره‌. شرح‌ صدر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ مثل‌ پشه‌ نباشيد كه‌ باد از هر طرف‌ كه‌ مي‌ياد شما را به‌ همان‌ طرف‌ ببره‌. شرح‌ صدر معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ استقامتي‌ داشته‌ باشيد. بعضيها مي‌گن‌ اين‌ استقامت‌ چيه‌ كه‌ ما اينقدر اهميت‌ بايد بهش‌ بديم‌؟ هر چه‌ هست‌ در استقامته‌. من‌ به‌ هم‌ آقاي‌ نعمتي‌ و هم‌ خانم‌ رهنما گفته‌ بودم‌ كه‌ جلسه‌ داشته‌ باشن‌ كمك‌ من‌ باشن‌ براي‌ مسئلة‌ استقامت‌ اينها. چون‌ نمي‌شه‌ زياد توي‌ مرحلة‌ استقامت‌ اينها را نگه‌ داشت‌. خسته‌ مي‌شن‌. نمي‌فهمن‌ آخر دارن‌ چكار مي‌كنند. اگر مي‌فهميدند اگر ده‌ سال‌ اگر تو مرحلة‌ استقامت‌ بودند خسته‌ نمي‌شدند. پس‌ اقلا كمكشون‌ كنيد زودتر موفق‌ بشن‌ خسته‌ نشن‌.

 متأسفانه‌ هم‌ آقايون‌، هم‌ خانمها قدر ندونستند من‌ گفتم‌ فعلا تعطيل‌ باشه‌، از هفتة‌ گذشتة‌ جلسة‌ شب‌ يك‌ شنبة‌، دو هفته‌ از شب‌ يك‌ شنبة‌ آقايون‌ تعطيل‌ شد از روز جمعه‌ هم‌ به‌ خانم‌ رهنما اعلام‌ مي‌كنم‌ كه‌ تعطيلش‌ كنند فعلا چون‌ كوتاهيهايي‌ هم‌ خانمها كرده‌اند اساميشون‌ پيش‌ من‌ هست‌. حق‌ هم‌ شايد داشته‌ باشند عصر جمعه‌ است‌ شوهرهاشون‌ توي‌ خونه‌اند و فيلم‌ سينمايي‌ هم‌ كه‌ هست‌ و البته‌ اينها جسارت‌ به‌ شماها نيست‌ به‌ اونهايي‌ كه‌ به‌ همين‌ دلايل‌ پست‌ جلسه‌ نمي‌يان‌. وقتي‌ ازشون‌ مي‌پرسيم‌ اينجور چيزها را، فيلم‌ سينمايي‌ مي‌خوان‌، روشون‌ نمي‌شه‌ بگن‌. در استقامت‌ كار كنيد. شرح‌ صدر پيدا كنيد. در استقامت‌ بايد انسان‌ اونقدر قوي‌ باشه‌ كه‌، چه‌ جوري‌ بگم‌ كه‌ اگر تمام‌ دنيا بلا بشه‌ و يكجا بياد روي‌ سر شما، شما تكان‌ نخوريد. ببينيد خود روايت‌ مي‌گه‌، المؤمن‌ كالجبل‌ راسخ‌. مؤمن‌ مثل‌ جبله‌، مثل‌ كوه‌ محكمه‌ و عواصف‌ او را تكان‌ نمي‌ده‌. عواصف‌، اين‌ را شما بدونيد، بادهايي‌ است‌ كه‌ طوفانهايي‌ است‌ كه‌ صد و پنجاه‌ كيلومتر در ساعت‌ حركت‌ ميكنه‌، در و ديوار و همه‌ چيز را درهم‌ مي‌ريزه‌. اما كوه‌ هست‌. كوه‌ تكان‌ نميخوره‌. لا تحركه‌ العواصف‌. مؤمن‌ بايد اينطوري‌ باشه‌. شماها اينجوري‌ بايد باشيد. شما بدونيد اگر بيست‌ درصد در استقامت‌ كار كرديد پيشرفتتون‌ بيست‌ درصده‌ در مراحل‌ ديگه‌. اگر پنجاه‌ درصد در استقامت‌ كار كرديد، در مراحل‌ ديگه‌ پنجاه‌ درصده‌ پيشرفتتون‌. اگر هشتاد درصد شما در استقامت‌ كار كرديد، در بقية‌ مراحل‌ هشتاد درصده‌ و اگر صد درصد كار كرديد، صددرصده‌. من‌ در تهران‌ حتي‌ به‌ بعضي‌ از دوستان‌ كه‌ جلسات‌ را تنظيم‌ مي‌كنند، هنوز بعد از دو ساله‌ سه‌ ساله‌ باهاشون‌ صحبت‌ ميكنم‌، هنوز بهشون‌ اجازه‌ ندادم‌ كه‌ از مرحلة‌ استقامت‌ بيشتر حرف‌ بزنند. كمك‌ من‌ باشند. من‌ بعضي‌ از خانمها واقعا نمي‌دونم‌ چيكار كنم‌ با اين‌ فكر بعضي‌ها. ما چهار نفر از خانمها را كه‌ رديف‌ اين‌ چهار تا هستند.

 كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ در استقامت‌ خيلي‌ قوي‌ باشيد و بعضي‌ از خانمها ما چهار نفر را تعيين‌ كرده‌ بوديم‌. بعضي‌ از خانمها خيال‌ مي‌كنند اينها صددرصد شاگرد اين‌ چهار نفرند. نه‌ اينطور نيست‌. اينها كمكهاي‌ من‌ هستند. يكي‌ آمده‌ ميگه‌ به‌ منكه‌ من‌ مي‌خواهم‌ حاج‌ آقا، فقط‌ شاگرد خودتون‌ باشم‌. يكي‌ ديگه‌ آمده‌ ميگه‌ كه‌ من‌ شاگرد فلان‌ خانم‌ نمي‌خواهم‌ باشم‌، شاگرد فلان‌ خانم‌ مي‌خواهم‌ باشم‌. اينها كه‌ ديگه‌ پستي‌ انسان‌ را مي‌رسونه‌. شماها همه‌اتون‌ شاگرد امام‌ زمان‌ بايد باشيد. من‌، آن‌ خانم‌، آن‌ خانم‌، آن‌ خانم‌، آن‌ آقا، آن‌ آقا، آن‌ آقا همه‌امون‌ نوكرهاي‌ شماييم‌ به‌ يك‌ عنوان‌ و خدمتگزاران‌ امام‌ زمانيم‌ به‌ يك‌ عنوان‌. آنهم‌ بواسطه‌اي‌. اين‌ بلندگو، شما ميگيد من‌ دوست‌ دارم‌ شاگرد آن‌ بلندگو باشم‌ و اين‌ بلندگو را شاگرد نباشم‌. اينها يعني‌ چي‌؟! من‌ اگر بنا باشه‌ روي‌ هواي‌ نفس‌ خودم‌ صحبت‌ بكنم‌ براي‌ شماها كه‌ من‌ آدم‌ نيستم‌. بخواهم‌ هر چي‌ دلم‌ مي‌خواهد براي‌ شما بگم‌ منهم‌ ميشم‌ مثل‌ يكي‌ از اين‌ اقطاب‌ متصوفه‌. ديروز يكي‌ از اقطاب‌، يكي‌ از مرشدهاي‌ متصوفه‌ جلوي‌ سيصد نفر چقدر جمعيت‌ شاگرد داره‌. ميگه‌ من‌ اشتباه‌ ميكردم‌ تا حالا. از حالا آمدم‌ مي‌خوام‌ مثلا شاگرد شما باشم‌. منهم‌ گفتم‌ به‌ اين‌ آسونيها نميشه‌. تو بايد آنجا را ول‌ كني‌ كه‌، ما ما نيستيم‌. حتي‌ من‌ خودم‌ تعبير نميكنم‌ به‌ شاگرد شماها را. شاگرد من‌ نيستيد شما. شما شاگرد قرآنيد، شاگرد اسلاميد، شاگرد مكتب‌ اسلاميد. كاري‌ هم‌ نيست‌ كه‌ من‌ درآوردي‌ باشه‌، من‌ در آورده‌ باشم‌. نه‌. اين‌ كاريست‌ كه‌ همة‌ انبياء گفتند، همة‌ علما گفتند. شما مي‌خواهيد من‌ ده‌ تا آيه‌ از توي‌ قرآن‌ براي‌ هر كلمه‌اي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ خدمتتون‌ بيشتر از ده‌ تا آيه‌ برايتون‌ بياورم‌ كه‌ همينه‌ مطالب‌. دربارة‌ استقامت‌ شايد ده‌ تا بيشتر آيه‌ داريم‌. به‌ پيغمبر گفته‌ خدا فاستقم‌ كما امر، مي‌فرمايد. و به‌ مردم‌ فرموده‌ است‌ كه‌ اگر استقامت‌ كنند و اسقيناهم‌ مائا قدقا، از ماء حيات‌ زندگي‌ بهشون‌ خواهيم‌ داد. در چند جا امر فرموده‌ كه‌ استقامت‌ كنيد. خوب‌. ما هي‌ چند جا شنيديم‌ اينها را عمل‌ نكرديم‌. حالا ما گفتيم‌ چند نفر پيدا بشوند ما بهشون‌ راهنمائي‌ كنيم‌ و بهشون‌ بگيم‌ كه‌ چگونه‌ استقامت‌ بكنند. كه‌ البته‌ بازهم‌ موفقيت‌ ما خيلي‌ زياد نيست‌. بيست‌ درصده‌. بازهم‌ خوبه‌. از هيچي‌ بهتره‌. ما خانمهايي‌ توي‌ همين‌ مراحل‌ داشتيم‌ كه‌ از سوسك‌ مي‌ترسيدند حالا از خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، هيچي‌ غير از خدا نمي‌ترسند. خوب‌ اين‌ خوب‌ نيست‌؟ اين‌ كم‌ كاره‌؟ خانمهايي‌ بودند كه‌ پهلوي‌ اين‌ خانم‌ مي‌نشستند مي‌شدند فاسق‌، پهلوي‌ آن‌ خانم‌ مي‌نشستند مي‌شدند مؤمن‌. اينجور همج‌ الرعاء بودند. حالا ديگه‌ فاسق‌ نمي‌شوند، فقط‌ مؤمنند. اين‌ كمه‌؟ اينطور آيه‌ توي‌ قرآن‌ نيست‌؟ آية‌ توي‌ قرآنه‌. خدا نيامرزه‌ چه‌ مرا چه‌ آنهايي‌ كه‌ در رأس‌ بعضي‌ از مسائل‌ هستند و ترقي‌ كردند ديگران‌ را راهنمائي‌ مي‌كنند كه‌ يك‌ كلمه‌ بر خلاف‌ خواسته‌هاي‌ خدا و پيغمبر و ائمه‌ ما حرف‌ بزنيم‌. ما درويش‌ كه‌ نيستيم‌، صوفي‌ كه‌ نيستيم‌ از خودمون‌ حرف‌ در بياوريم‌. ما از خودمون‌ كه‌ حرفي‌ نداريم‌. همه‌اش‌ حرفهاي‌ اونهاست‌. من‌ اينهمه‌ كتاب‌ نوشتم‌ شما برداريد به‌ بعضي‌ از علما، بعضي‌ از افرادي‌ كه‌ حسادت‌ مي‌كردند گفتم‌، گفتم‌ برداريد شما هرجاش‌ كه‌ با قرآن‌ و روايت‌ تطبيق‌ نميكنه‌، من‌ خطش‌ بزنم‌. شايد من‌ اشتباه‌ كرده‌ باشم‌. عوضش‌ كنم‌. منتهي‌ فرق‌ اين‌ جلسه‌ با جلسات‌ ديگر، حرف‌ همه‌ يكيه‌، اينها فرقشون‌ اينه‌. من‌ از شماها مسئوليت‌ مي‌خواهم‌، من‌ مسئول‌ شما هستم‌، من‌ متعهدم‌ در مقابل‌ شما. بين‌ شما و امام‌ زمان‌ من‌ يك‌ تعهدي‌ دارم‌ كه‌ شماها را انشاء الله‌ جوري‌ برسونم‌، اگر خودتون‌ كمك‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ از ياران‌ و اصحاب‌ امام‌ زمان‌ بشيد. بقية‌ مجالس‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ همة‌ مجالس‌، بقية‌ مجالس‌ معمولي‌، شب‌ جمعة‌ خودمون‌ حالا، چرا اينقدر من‌ مسئوليت‌ ندارم‌. يعني‌ همچين‌ تعهدي‌ ندارم‌. ولي‌ به‌ شماها متعهدم‌. شماها هم‌ بيائيد كمك‌ كنيد. منهم‌ به‌ شما كمك‌ مي‌كنم‌. شما هم‌ به‌ من‌ كمك‌ كنيد تا انشاء الله‌ آنجوري‌ كه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌خواد بشيد. هم‌ خودتون‌، هم‌ زندگيتون‌، هم‌ قلبتون‌، هم‌ اعمالتون‌ همينطور بشه‌. اينكه‌ بسيار، فكر نمي‌كنم‌ عاقلي‌ باشه‌ كه‌ غير از اين‌ را بخواد. اين‌ را مي‌خواهيم‌.

 لذا اين‌ را، اين‌ بازيها را بگذاريم‌ كنار انشاء الله‌ كه‌ من‌ نمي‌خوام‌ شاگرد فلاني‌ باشم‌، شاگرد فلاني‌ دلم‌ مي‌خواد باشم‌، يا خداي‌ نكرده‌ خانمها كه‌ در رتبة‌ بالا هستند كه‌ البته‌ بعيد ميدونم‌، خيلي‌ بعيده‌، مگر خداي‌ نكرده‌ عاقبت‌ بخير نباشند كه‌ اينجوري‌ فكر بكنند. كه‌ اين‌ شاگرد منه‌، چرا رفته‌ پيش‌ اون‌، اون‌ شاگرد اينه‌ چرا رفته‌ پيش‌ اين‌. اونكه‌ آنها عاق‌ امام‌ زمانند آنها كه‌ در مراحل‌ بالا هستند يك‌ همچين‌ فكري‌ بكنند. اينها خيلي‌ شديده‌ برخورد امام‌ زمان‌ باهاشون‌. نيستند همچين‌، من‌ يقين‌ دارم‌ نيستند. ولي‌ شماها هم‌ يك‌ افرادي‌ كه‌، منهم‌ شاگرد ندارم‌، آنها هم‌ شاگرد ندارند. همة‌ ماها خدمتگزار يكديگريم‌. خدمتگزاران‌ شماها هستند و خدمت‌ بهتون‌ مي‌كنند. خدمت‌ هم‌ ازشون‌ بر مي‌آيد. مثلا نون‌ بگيرم‌ صبح‌ بياورم‌ بدهم‌ در خونه‌، ازم‌ بر نمي‌آيد. عرضه‌اش‌ را ندارم‌. ولي‌ اين‌ را عرضه‌اش‌ را دارم‌ ازم‌ بر مي‌آيد. شماها هم‌ آن‌ خدمتي‌ كه‌ ازتون‌ بر مي‌آيد و بايد بكنيد اين‌ است‌ كه‌ شب‌ و روز به‌ فكر اين‌ باشيد كه‌ امام‌ زمان‌ چي‌ دوست‌ داره‌، من‌ همانجور باشم‌. چه‌ جوري‌ دوست‌ داره‌ باشم‌، همانجوري‌ باشم‌. يك‌ كلمه‌ حرف‌ كه‌ مي‌خواهيد بزنيد، آيا اين‌ كلام‌ را امام‌ زمان‌ دوست‌ داره‌ كه‌ بگم‌ يا دوست‌ نداره‌؟ اولا اگر اينجور فكر بكنيد، كمتر حرف‌ مي‌زنيد. و بعد هم‌ حرف‌ خوب‌ مي‌زنيد. من‌ خواهش‌ از خانمها دارم‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ صحبتهايتون‌ را كنترل‌ كنيد.

 داشتم‌ اين‌ را مي‌گفتم‌ كه‌ حاشيه‌اش‌ زياد شد كه‌ من‌ يكي‌ از خانمهايي‌ كه‌ از اولياء خدا بود كه‌اي‌ كاش‌ مردها مثل‌ او بودند در همين‌ زمان‌ خودمون‌. خدا انشاء الله‌ رحمتش‌ كنه‌. رفتند خدمتشون‌. نشستم‌ سلام‌ كردم‌ يك‌ جواني‌ بودم‌ قبل‌ از هنوز، حتي‌ ازدواج‌ و اينها بود. طلبه‌اي‌ بودم‌ شانزده‌ هيفده‌ ساله‌ تقريبا. آن‌ زماني‌ كه‌ با مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بودم‌. نشستم‌. ايشان‌ سلام‌ كرد و نشست‌. يك‌ كلمه‌ حرف‌ نزد. حتي‌ نپرسيد تو براي‌ چي‌ آمده‌اي‌ اينجا. چون‌ او توي‌ خونة‌ خودش‌ نشسته‌ بود من‌ بايد بگم‌ براي‌ چي‌ آمده‌ام‌؟ منهم‌ رويم‌ نميشد حرفي‌ بزنم‌. يك‌ مدتي‌ شايد حدود مثلا چند دقيقه‌اي‌ نشستيم‌. بعد من‌ گفتم‌ كه‌ من‌ آمده‌ام‌ از محضرتون‌ استفاده‌ بكنم‌. خانم‌ مجتهده‌اي‌ خيلي‌، به‌ من‌ گفت‌ كه‌ كم‌ حرف‌ بزن‌. حالا ما عملا همين‌ كار را كرده‌ بوديم‌. كم‌ حرف‌ بزن‌. من‌ خيال‌ كردم‌ اين‌ را بعنوان‌ اعتراض‌، همين‌ يك‌ كلمه‌ را هم‌ بيخود گفته‌ايم‌. بعد خودش‌ چون‌ ادامه‌ داد، رواياتي‌ را خوند و سنگيني‌ اين‌ شخصيت‌ اين‌ خانم‌ بقدري‌ عجيب‌ بود كه‌ بعضي‌ از علماء در قم‌ و اينها مي‌رفتند براي‌ ديدنش‌ و ازش‌ استفاده‌ ميكردند. حالا بعضي‌ از خانمها پير كه‌ مي‌شوند بدتر، بيشتر حرف‌ مي‌زنند. ميگند همه‌ چيز بدنيش‌ پير ميشه‌ جز دهنش‌، جز زبانش‌ كه‌ جوون‌ ميشه‌. پر حرف‌! اين‌ ميدونيد علتش‌ چيه‌؟ براي‌ اينه‌ كه‌ عادت‌ كرده‌. من‌ كثر كلامه‌ قلت‌ عقله‌. آنوقت‌ مي‌بينيد كه‌ آنهايي‌ كه‌ از شماها دورند ميگند زنها عقلشون‌ كمه‌ چرا حرفشون‌ زياده‌. خوب‌ روايت‌ هم‌ داره‌ كسي‌ كه‌ حرفش‌ زياده‌ عقلش‌ كمه‌. نباشيد شما جزء آنها. توي‌ مجلس‌ نشستيد سكوت‌ كنيد. چه‌ اشكال‌ داره‌ آدم‌ مثلا توي‌ مجلسي‌ شام‌ دعوتش‌ كردند، نهار دعوتش‌ كردند، حرف‌ نزنه‌. بخدا قسم‌ هيچكس‌ نميگه‌ شما گنگيد. هيچكس‌ نميگه‌ شما آدم‌ بدي‌ هستيد كه‌ حرف‌ نمي‌زنيد. نهايتش‌ اينه‌ ميگند معلومات‌ نداريد. المرء تخبط‌ لسانه‌. انسان‌ زير زبانش‌ پنهانه‌. يعني‌ وقتي‌ كه‌ شما توي‌ مجلسي‌ نشستيد، حرف‌ كم‌ زديد، نمي‌دونند كه‌ شما عالميد يا جاهل‌؟ اگر حرف‌ علمي‌ داريد بزنيد تا بفهمند. اما اگر حرفي‌ نداريد، نزنيد. خوب‌ گويد، اين‌ معناي‌ روايته‌، خوب‌ گويد رفيق‌ خوانندش‌. ميگند اين‌ يك‌ شخص‌ با مغزيه‌، با علم‌ و دانشيه‌. زشت‌ گويد سفيه‌ خوانندش‌. اگر حرف‌ بيخود بزنه‌، همه‌ حرف‌ مي‌زنند مثلا گاهي‌ توي‌ مجلس‌ خانمها كه‌ وارد مي‌شوند همه‌ حرف‌ مي‌زنند. كي‌ گوش‌ ميده‌ معلوم‌ نيست‌. اين‌ را تنها در مجلس‌ نشستن‌ را ياد بگيريد از من‌. سكوت‌ كنيد. چه‌ اشكال‌ داره‌ هيچي‌ نگيد؟ شما فكر مي‌كنيد مردم‌ خيال‌ مي‌كنند شما گنگيد؟ نه‌. خيال‌ مي‌كنند شما حرف‌ بلد نيستيد بزنيد؟ نه‌ هيچكس‌ همچين‌ فكري‌ نميكنه‌. وقتي‌ سنتون‌ بالا ميره‌ ديگه‌ نمي‌تونيد كنترل‌ كنيدها. كنترل‌ از دستتون‌ در ميره‌. بنابر اين‌ شرح‌ صدر يكي‌ از علائم‌ شرح‌ صدر اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ كم‌ حرف‌ بزنه‌. تند حرف‌ زدن‌ مي‌دونيد مال‌ چيه‌؟ مال‌ شرح‌ صدر نداشتنه‌. شرح‌ صدر نداره‌ انسان‌ زياد حرف‌ مي‌زنه‌ چون‌ تنگ‌ نظره‌. الان‌ به‌ من‌ بگن‌ كه‌ فلاني‌ گنگه‌، الان‌ به‌ من‌ دارن‌ مي‌گن‌ كه‌ فلاني‌ حرف‌ زدن‌ بلد نيست‌، الان‌ به‌ من‌ مي‌گن‌ كه‌ اون‌ ارزش‌ حرف‌ زدن‌ نداره‌، او خجالت‌ مي‌شه‌ اين‌ حرفها را شيطان‌ مي‌ياد روي‌ تنگ‌ نظري‌ شما بهتون‌ مي‌گه‌. حضرت‌ موسي‌ فرمود، عرض‌ كرد به‌ خدي‌ تعالي‌ كه‌ رب‌ الشرحلي‌ صدري‌ و يسرلي‌ امري‌. خدايا كار من‌ را آسون‌ كن‌. وحلل‌ عقدت‌ من‌ لساني‌. خدايا گره‌اي‌ از زبان‌ من‌ بردار. حرفهاي‌ گره‌ دار نزنم‌، حرفهاي‌ مغلق‌ نزنم‌، يفقهوا قولي‌. حرف‌ من‌ را مردم‌ بفهمند كه‌ من‌ چي‌ دارم‌ مي‌گم‌. اونقدر علمي‌ صحبت‌ نكنم‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نفهمه‌. اونقدر با اصطلاحات‌ صحبت‌ نكنم‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نفهمه‌. نه‌ ساده‌ صحبت‌ كنم‌ يفقهوا قولي‌. و خدايا وزيري‌ از اهل‌ من‌ براي‌ من‌ قرار بده‌ كه‌ اون‌ هارون‌ باشه‌، هارون‌ اخي‌ اشدت‌ به‌ ازلي‌ كه‌ انشاء الله‌ بعدها اگر فرصت‌ شد براتون‌ عرض‌ مي‌كنم‌.

 امشب‌ وفات‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. امشب‌ انشاء الله‌ اينجا مجلس‌ هست‌. كوشش‌ بكنن‌ خانمها اونهايي‌ كه‌ مخصوصا مي‌تونند تشريف‌ بيارن‌ و خداي‌ تعالي‌ اين‌ افتخاري‌ نصيب‌ من‌ كرده‌ كه‌ شجره‌اي‌ داريم‌ كه‌ سي‌ پشت‌ ما را به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر مي‌رسونه‌. حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر از يك‌ جهت‌ مظلومترين‌ امامه‌. همة‌ ائمة‌ مظلوم‌ بودند اما حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر داراي‌ عائلة‌ زيادي‌ است‌ ولي‌ چهارده‌ سال‌ توي‌ زندان‌، هفت‌ سال‌ هم‌ اگر باشه‌ باز زياده‌ چون‌ بعضي‌ هفت‌ سال‌ نوشته‌اند، بعضي‌ چهارده‌ سال‌. مصيب‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ زندان‌ بان‌ حضرت‌ بودم‌ ولي‌ اظهار ارادت‌ مي‌كردم‌ به‌ حضرت‌. يك‌ روز ديدم‌ غل‌ و زنجير هست‌ ولي‌ موسي‌ ابن‌ جعفر نيست‌. خيلي‌ متوحش‌ شدم‌. ايستاده‌ بودم‌ توي‌ فكر بودم‌ كه‌ جواب‌ هارون‌ الرشيد را چه‌ بدم‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ صداي‌ غل‌ و زنجير آمد. ديدم‌ امامم‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر خودش‌ داره‌ غل‌ و زنجير را به‌ گردن‌ مي‌اندازه‌. گفتم‌ آقا كجا بوديد. فرمود فرزندانم‌ براي‌ من‌ دلشون‌ تنگ‌ شده‌ بود. رفتم‌ از اونها احوالي‌ پرسيدم‌. در اون‌ زندان‌ بود كه‌ موسي‌ بن‌ جعفر عرض‌ مي‌كرد خدايا من‌ جاي‌ خلوتي‌ از تو مي‌خواستم‌ به‌ من‌ عنايت‌ كردي‌. السلام‌ علي‌ المعلم‌ في‌ قعر السجود. سلام‌ بر اون‌ آقايي‌ كه‌ در تاريك‌ زندآنهاو چاههاي‌ زندان‌ عذابش‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ هارون‌ الرشيد متوجه‌ شد در اين‌ زندان‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را رعايت‌ مي‌كنند او را فرستاد به‌ زندان‌ يهودي‌ بود. هر روز مي‌آمد به‌ حضرت‌ يك‌ شلاقي‌ مي‌زد. اونقدر اذيت‌ كرد كه‌ ذكر مناجات‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عوض‌ شد. حالا ديگه‌ مي‌گويد اي‌ خدايي‌ كه‌ بچه‌ را از شكم‌ مادر نجات‌ مي‌دهي‌ اي‌ خدايي‌ كه‌ از ميان‌ آب‌ و گل‌ نجات‌ مي‌دي‌. حالا ديگه‌ موسي‌ ابن‌ جعفر را از زندان‌ نجات‌ بده‌. جمعي‌ از شيعيان‌ آمده‌ بودند كنار شائد در بغداد. گفتند آمديد اينجا چه‌ كنيد؟ گفتند آمديم‌ اماممون‌ را ببينيم‌. جواب‌ داد كه‌ الان‌ امامتون‌ آزاد مي‌شه‌. همه‌ سر شار از اميد كه‌ امامشون‌ مي‌خواد، يك‌ وقت‌ ديدند در زندان‌ باز شد، يك‌ چهار نفر زير جنازه‌ را گرفته‌اند يك‌ نفر هم‌ در جلوي‌ جنازه‌ صدا مي‌زند هذا امام‌ الرفذه‌. آي‌ مردم‌ اين‌ امام‌ رافضيهاست‌. الهم‌ صل‌ علي‌ محمد و علي‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌.

 نسئلك‌ الهم‌ و ندعوك‌ و اعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا صاحب‌ الزمان‌ يا الله‌، الله‌ يا الله‌.

 

۱۴ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 14 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. كيف‌ اصبح‌ حسن‌ ثنائكم‌. بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اختلفت‌ الفرقه‌.

 عرايضمون‌ در شبهاي‌ قبل‌ در معرفت‌ امام‌ و اهميت‌ ولايت‌ به‌ اين‌ فراز از زيارت‌ جامعه‌ رسيد. اين‌ كلمة‌ بابي‌ انتم‌ و امي‌ كه‌، پدر و مادرم‌ به‌ قربان‌ شما و جانم‌ به‌ قربان‌ شما، اين‌ جان‌ و پدر و مادر اگر انسان‌ روي‌ محبت‌ اين‌ جمله‌ را بگويد خيلي‌ اهميت‌ دارد. در روايت‌ دارد كه‌ وقتي‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بدن‌ رسول‌ اكرم‌ را غسل‌ ميداد تنها بود. اصحاب‌ رسول‌ اكرم‌ سرگرم‌ كارهاي‌ ديگري‌ بودند وقتي‌ كه‌ بدن‌ را غسل‌ داد رو كرد به‌ جسد پيغمبر اكرم‌ بابي‌ انت‌ و امي‌ و نفسي‌. پدرم‌ به‌ قربانت‌، مادرم‌ به‌ قربانت‌، جانم‌ به‌ قربانت‌ و كلمات‌ ديگري‌ فرمود. در زيارت‌ جامعه‌ ما پنج‌ مرتبه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ كه‌ از السلام‌ عليكم‌ يا خاندان‌ نبوه‌ شروع‌ ميشود ميگيم‌ بابي‌ انتم‌ و امي‌ در يك‌ جا ميگه‌ و عسرتي‌ يعني‌ هر چه‌ داريم‌. در يك‌ جا ميگه‌ و مالي‌. در بعضي‌ از اين‌ فرازهاي‌ زيارت‌ جامعه‌ آنچنان‌ اظهار محبت‌ انسان‌ ميكنه‌ كه‌ محبت‌ انسان‌ اگر با توجه‌ اين‌ زيارت‌ خونده‌ شود، شكوفا ميشه‌. چون‌ يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ ما بايد در دنيا بكنيم‌ محبتمون‌ را نسبت‌ به‌ خدا و آن‌ كساني‌ كه‌ مربوط‌ به‌ خدا هستند شكوفا كنيم‌. آنچنان‌ نسبت‌ به‌ آنها اظهار محبت‌ بكنيم‌ كه‌ لحظه‌اي‌ خودمون‌ را از آنها جدا ندانيم‌.

 يكي‌ از نعمتهاي‌ خداي‌ تعالي‌ كه‌ به‌ بشر عنايت‌ فرموده‌، ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. و يكي‌ از نعمتهاي‌ بسيار بزرگ‌ امامت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌ كه‌ در آية‌ شريفة‌ يوم‌ يتسائلون‌ عن‌ النعيم‌، امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد خدا از نعمتهاي‌ معمولي‌ روز قيامت‌ سؤال‌ نميكنه‌. شما اگر مهماني‌ داشته‌ باشيد، وارد بر شما بشود، شما هر چي‌ هم‌ او بدي‌ بكند بعدها به‌ او نميگيد من‌ به‌ تو نان‌ دادم‌، غذا دادم‌، آب‌ به‌ دستت‌ دادم‌. مخصوصا اگر شما كريم‌ باشيد به‌ روش‌ نمي‌آريد. امام‌ اينطوري‌ مي‌فرمايد كه‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ در روز قيامت‌ از نعمتها سؤال‌ ميكنه‌ و ميگه‌ با نعمتها چه‌ كرديد، نعمت‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ منظوره‌. چون‌ اين‌ نعمت‌ ولايت‌ و محبت‌ و فرمانبرداري‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ از نعمتهايي‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ به‌ ارزاني‌ و به‌ آساني‌ در اختيار ما گذاشته‌. ولي‌ بسيار پر عظمت‌ و پر قيمته‌. به‌ آنها خداي‌ تعالي‌ نعمت‌ ولايت‌ را عنايت‌ كرده‌.

 من‌ يك‌ معنايي‌ از ولايت‌ براتون‌ بكنم‌ كه‌ چطور ميشه‌ هم‌ خدا نعمت‌ ولايت‌ را به‌ ما داشته‌ باشه‌ هم‌ به‌ آنها. هم‌ آنها مولا باشند هم‌ ما مولا باشيم‌؟ كه‌ در زيارت‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مولاي‌ انا مولاك‌. معناي‌ مولا در لغت‌ و در تحقيقات‌ علمي‌ كه‌ شده‌ يك‌ كتابي‌ است‌ بنام‌ مفردات‌ راغب‌، لغتنامه‌ است‌ در حقيقت‌. ولي‌ اصل‌ لغت‌ را بيان‌ ميكنه‌. آن‌ معناي‌ حقيقي‌ لغت‌ را. بقية‌ لغتنامه‌ها و كتابهاي‌ لغت‌ آنچه‌ كه‌ در بين‌ مردم‌ معروفه‌، آن‌ را ترجمه‌ ميكنه‌. اما اين‌ كتاب‌ لغت‌ واقعي‌ را، يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد، خوب‌ ولايت‌ به‌ معناي‌ محبته‌ مثلا. خوب‌ محبت‌ هست‌ در كلام‌ عرب‌ چرا ولايت‌ را گفته‌اند؟ اين‌ مي‌آد شرح‌ ميده‌ كه‌ فرق‌ ولايت‌ و محبت‌ چيه‌؟ ولايت‌ به‌ معناي‌ اينه‌ كه‌ كسي‌ دستورات‌ ديگري‌ را عمل‌ بكنه‌ روي‌ محبت‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. يك‌ وقت‌ هست‌ يك‌ فرماندهي‌ هست‌ توي‌ ارتش‌ مثلا. اين‌ فرمان‌ ميده‌ سربازها هم‌ اطاعت‌ ميكنند. اما محبتي‌ به‌ فرمانده‌ ندارند. چون‌ وظيفه‌اشونه‌ هرچه‌ دستور ميده‌ او آنها عمل‌ مي‌كنند. يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ يكي‌ را دوست‌ داره‌ اما دستوراتش‌ را عمل‌ نميكنه‌. مثل‌ ما كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داريم‌ ولي‌ دستورات‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را عمل‌ نمي‌كنيم‌. يا دستورات‌ خدا را عمل‌ نمي‌كنيم‌. اما اگر كسي‌ آمد به‌ خاطر محبتي‌ كه‌ به‌ كسي‌ داره‌، دستوراتش‌ را عمل‌ كرد، اين‌ ولايت‌ او را پذيرفته‌. پدر روي‌ محبت‌ دستور به‌ فرزندش‌ ميده‌، پدر ولي‌ فرزنده‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ولي‌ مؤمنينه‌. چرا بخاطر اينكه‌ فرماندهي‌ است‌ كه‌ دوست‌ داره‌ مردم‌ را و مؤمنين‌ را و به‌ اين‌ خاطر دستور ميده‌. و چون‌ كلمة‌ مولا هم‌ به‌ معناي‌ فاعلي‌ و هم‌ به‌ معناي‌ مفعولي‌ باصطلاح‌ مي‌آد، هم‌ كسي‌ كه‌ فرمان‌ برميداره‌ روي‌ محبت‌ و هم‌ كسي‌ كه‌ فرمان‌ ميدهد روي‌ محبت‌، كلمة‌ مولا بهش‌ گفته‌ ميشه‌.

 مثلا ما ميگيم‌ مولاي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ يعني‌ اي‌ فرماندهي‌ كه‌ تنها روي‌ محبت‌ به‌ من‌ فرمان‌ ميدهي‌. انا مولاك‌. يعني‌ من‌ تو را دوست‌ دارم‌ و بخاطر محبتم‌ به‌ تو فرمانت‌ را اطاعت‌ مي‌كنم‌. بنابراين‌ اگر گفتند ولايت‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ همين‌ اندازه‌ كه‌ شما علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ داشته‌ باشيد، ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را داريد. نه‌ شما محب‌ علي‌ بن‌ ابيطالبيد. يا اگر كسي‌ به‌ شما اظهار محبت‌ كرد، ولي‌ شما نيست‌، محب‌ شماست‌. بنابراين‌ ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، يا اگر ما باز به‌ يك‌ معناي‌ ديگر اگر ميگيم‌ اشهد ان‌ عليا ولي‌ الله‌، ما شهادت‌ ميدهيم‌ كه‌ علي‌ ولي‌ خداست‌، معناش‌ اينه‌ كه‌ علي‌ فرمانبردار خداست‌ روي‌ عشق‌ به‌ خدا، روي‌ محبت‌ به‌ خدا. همان‌ جمله‌اي‌ كه‌ خودش‌ فرمود بل‌ وجدك‌ اهل‌ للعباده‌.

 يا اگر گفتيم‌ كه‌ الله‌ ولي‌ الذين‌ آمنوا، خدا ولي‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند، اين‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا فرمانده‌ كساني‌ است‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند روي‌ محبت‌. اولياء خدا كساني‌ هستند كه‌ روي‌ محبت‌ به‌ خدا فرمانبرداري‌ مي‌كنند. اولياء خدا يك‌ كساني‌ هستند كه‌ از يك‌ راهي‌ رفتند به‌ مقام‌ بندگي‌ رسيده‌اند كه‌ در سر راهشون‌ محبت‌ به‌ خدا را در وجودشون‌ تكميل‌ كردند.

 بنابراين‌ معناي‌ ولايت‌ اين‌ است‌ كه‌ ما خدا را، پيغمبر را، امام‌ را دوست‌ داريم‌ و چون‌ دوستشون‌ داريم‌ نسبت‌ به‌ آنها فرمانبرداريم‌.

 در اواخر عمر رسول‌ اكرم‌ بود، اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ اطراف‌ رسول‌ اكرم‌ جمع‌ شدند. ديدند پيغمبر اكرم‌ مريضه‌. در اثر سمي‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند. عرض‌ كردند يا رسول‌ الله‌ شما بيست‌ و سه‌ سال‌ براي‌ ما زحمت‌ كشيديد. خيلي‌ هم‌ زحمت‌ كشيد پيغمبر اكرم‌. واقعا گاهي‌ انسان‌ در حالات‌ رسول‌ اكرم‌ فكر ميكنه‌. اين‌ مردمي‌ كه‌ رسوماتشون‌ آنچنان‌ پست‌ و آنچنان‌ بي‌ جا بود كه‌ همين‌ رسومات‌ را از مغز اينها خارج‌ كردن‌ كار مشكلي‌ بود. اينها رسمشون‌ اين‌ بود كه‌ بچه‌هاي‌ زيادي‌ را زير خاك‌ مي‌كردند. چه‌ پسر چه‌ دختر. اگر يك‌ كسي‌ داراي‌ مثلا يك‌ درآمد خاصي‌ بود و عيالواريش‌ به‌ درآمدش‌ نميخورد، يكي‌  دو تا از بچه‌ها را زير خاك‌ مي‌كرد، زنده‌. يا مي‌كشت‌ و زير خاك‌ مي‌كرد كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد لا تقتلوا اولادكم‌ خشية‌ املاق‌. اولادتون‌ را بخاطر ترس‌ از گرسنگي‌ و فقر نكشيد. اين‌ يك‌ بخش‌ از اخلاقیات‌ و رسوماتشون‌.

 دوم‌ اينكه‌ بطور كلي‌ با دختر، مخصوصا ثروتمندها و متمكنين‌ از مردم‌ زمان‌ جاهليت‌، مخالف‌ بودند. لذا دخترشون‌ را چه‌ ثروتمند و چه‌ غير ثروتمند و مخصوصا ثروتمندها، مي‌بردند زير خاك‌ مي‌كردند. اذا بشر احدهم‌، چون‌ هر كس‌ قدرتمندتر باشه‌، ثروتمندتر باشه‌ و تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشه‌، اين‌ غرورش‌ بيشتره‌. اين‌ ننگش‌ مي‌كرد كه‌ دختر داشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد اذا بشر احدهم‌ بالانساء فظل‌ وجههم‌ مسود و هو كظيم‌. وقتي‌ كه‌ خبر بهش‌ مي‌دادند كه‌ دختر زنت‌ زائيده‌، اين‌ صورتش‌ سياه‌ ميشده‌. خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ را قرآن‌ ميگه‌. حالا چه‌ حالتي‌ براي‌ او پيدا ميكرد. ظل‌ وجهه‌ يسود و هو كظيم‌ يتوارا من‌ القوم‌ من‌ سوء ما بشر به‌. از بدي‌ اين‌ خبر اي‌ شهر بيرون‌ مي‌رفت‌ متواري‌ ميشد، مدتي‌ كه‌ او و اين‌ دختر زنده‌ بود، او بين‌ مردم‌ نمي‌آمد. ننگش‌ ميكرد كه‌ چرا دختر دارد. مردمي‌ كه‌ اگر بخوام‌ از وضع‌ حالات‌ مردم‌ زمان‌ جاهليت‌ چيزي‌ عرض‌ كنم‌، فرصت‌ زيادي‌ مي‌خواد و خلاصه‌ مردمي‌ بودند كه‌ جاهل‌ به‌ تمام‌ معنا بودند. اسم‌ زمانشون‌ هم‌ زمان‌ جاهليت‌ بود و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در مكرر از خطبات‌ نهج‌ البلاغه‌ مي‌فرمايد پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ مبعوث‌ شد كه‌ و لم‌ يكن‌ من‌ العرب‌ يقرأ كتابا. يك‌ نفر از كتابها كوچكترين‌ سطري‌ از كتاب‌ را نمي‌توانست‌ بخونه‌. بيسواد به‌ تمام‌ معنا. شما نگيد كه‌ به‌ خانة‌ كعبه‌ اشعاري‌ زده‌ بودند. اين‌ اشعار را از جاهاي‌ ديگه‌ مي‌آوردند مي‌زدند آنجا. و الا مردم‌ جزيرة‌ العرب‌ بسيار بيسواد، بسيار جاهل‌، بسيار متعصب‌. تازه‌ مسلمانهاش‌ كه‌ وقتي‌ با پيغمبر آشنا شده‌ بودند، اينها در تاريخ‌ دارد كه‌ مي‌آمدند مي‌خوابيدند كنار پيغمبر. پيغمبر براي‌ اينها قصص‌ انبياء گذشته‌ را مي‌فرمود و اينها خوابشون‌ مي‌برد. بعد باز يكي‌ ديگه‌ را اينطرف‌، عجيبه‌. خدا ميدونه‌ گاهي‌ انسان‌ گاهي‌ تعجب‌ ميكنه‌. يكي‌ از معجزات‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ هدايت‌ اين‌ مردمه‌ كه‌ چطور اينها را هدايت‌ كرد. كنار پيغمبر دراز مي‌كشيدند. پيغمبر اكرم‌ غالبا دو زانو مي‌نشست‌. دستها روي‌ زانو، خيلي‌ مؤدب‌. چون‌ عمل‌ پيغمبر باصطلاح‌ تعليم‌ دهنده‌ بود، امامت‌ داشت‌ و معلم‌ بود. اين‌ عرب‌ مي‌آمد سرش‌ را مي‌گذاشت‌ آنطرف‌، پايش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ دوش‌ پيغمبر. گاهي‌ هم‌ با انگشت‌ پا با گوش‌ پيغمبر بازي‌ مي‌كرد و مي‌گفت‌ يا محمد حدثني‌. پيغمبر شرح‌ صدر داره‌. آقا يكي‌ از چيزهاي‌ پر ارزش‌ براي‌ انسان‌ شرح‌ صدره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. اي‌ رسول‌ ما آيا ما به‌ تو شرح‌ صدر نداديم‌. خيلي‌ مهمه‌ اين‌ نعمت‌. انسان‌ تكان‌ نخوره‌. بگه‌ وقتش‌ ميشه‌ كه‌ تو هم‌ دو زانو بنشيني‌ هر چي‌ هم‌ بهت‌ بگيم‌ دو زانو ننشين‌ باز هم‌ مي‌شيني‌. وقتش‌ مي‌رسد، من‌ صبر مي‌كنم‌. وقتش‌ مي‌رسد كه‌ تو در مقابل‌ پروردگار آنچنان‌ خاضع‌ بشوي‌ كه‌ نتوانند تو را از خدا جدات‌ كنند و همينطور هم‌ شد.

 اين‌ مردم‌ اينطوري‌ را، يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ جوري‌ ساختشون‌ كه‌ اينها جز پيغمبر و خدا هيچي‌ نمي‌دانستند. ابي‌ ذري‌ كه‌ اهل‌ ربذه‌ بود و در ربذه‌ مشرك‌ بود. ربذه‌ همين‌ الان‌ هم‌ كه‌ هست‌، من‌ رفتم‌ به‌ ربذه‌. خدا قسمتتون‌ كنه‌ اگر خواستيد برويد از طرف‌ مكه‌ به‌ مدينه‌، حدودا شصت‌ كيلومتر، البته‌ راههاي‌ قديم‌، حالا اتوبان‌ شده‌ و راه‌ جدا شده‌. شصت‌ كيلومتر كه‌ از راه‌ قديم‌ رفتيد، ربذه‌ آنجاست‌. يك‌ جاي‌ تقريبا چند تا درختي‌ داره‌ اما وسط‌ بيابان‌. قبر ابي‌ ذر هم‌ الان‌ همانجاست‌. آقا از آنجا آمده‌، هيچي‌ سرش‌ نميشه‌. اما اين‌ مرد را، اين‌ نمونه‌ها را متوجه‌ باشيد، اين‌ مرد را طوري‌ رسول‌ اكرم‌ ساختش‌ كه‌ در مقابل‌ باطل‌ آنچنان‌ مقاومه‌ كه‌ تا امروز نامش‌ به‌ عظمت‌ برده‌ ميشه‌. سلمان‌ را ساخته‌، مقداد را ساخته‌، عمار ياسر را ساخته‌ و جمع‌ زيادي‌ از اين‌ مسلمانها كه‌ جانشون‌ را گذاشتند كف‌ دستشون‌ و پروانه‌وار اطراف‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌گردند. بخدا قسم‌ ماها هنوز به‌ مقام‌ آنها نرسيديم‌. يعني‌ شرح‌ صدر اصحاب‌ پيغمبر اكرم‌ را ما نداريم‌. كارهايي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در زندگي‌ خودش‌ انجام‌ مي‌داد اگر در زمان‌ ما پيغمبر بياد انجام‌ بده‌ ما آنقدر حاضر نيستيم‌ تحمل‌ كنيم‌. تحمل‌ كه‌ نمي‌خوام‌ شرحش‌ را بدم‌ براي‌ اينكه‌ تحمل‌ ممكنه‌ بعضي‌هاتون‌ نتونيد بكنيد. صراط‌ مستقيم‌. خدا نعمت‌ شرح‌ صدر به‌ پيغمبر اكرم‌ داده‌. الم‌ نشرح‌ لك‌ صدرك‌. و وضعنا عنك‌ وزرك‌. الذي‌ انقض‌ زهرك‌ و رفعنا لك‌ ذكرك‌. خداي‌ تعالي‌ اسم‌ رسول‌ اكرم‌ را در تمام‌ جاها رفعت‌ داده‌. الان‌ دنيا در مقابل‌ عظمت‌ پيغمبر اكرم‌ تعظيم‌ مي‌كنند.

 يك‌ كتابي‌ را من‌ ديدم‌ و آن‌ كتاب‌ شايد اسمش‌ هم‌ زياد برده‌ شده‌ ولي‌ اگر انسان‌ با دقت‌ اين‌ كتاب‌ را مطالعه‌ كنه‌ نظرات‌ ديگران‌ را دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ متوجه‌ ميشه‌. يك‌ كتابي‌ است‌ بنام‌ محمد از نظر ديگران‌، ترجمه‌ هم‌ شده‌ و يا كتاب‌ عذر تقصير به‌ پيشگاه‌ محمد و قرآن‌ كه‌ من‌ بعضي‌ از آن‌ مطالب‌ را در بعضي‌ از نوشته‌هام‌، ظاهرا در كتاب‌ پاسخ‌ ما، آورده‌ام‌. آنچنان‌ مردم‌ دنيا در مقابل‌ عظمت‌ پيغمبر اكرم‌ و حتي‌ ائمة‌ اطهار كوچكي‌ مي‌كنند كه‌ حساب‌ نداره‌. تعط‌ كل‌ شريف‌ لشرفكم‌. عجيبه‌. سر فرود مي‌آورد هر شريفي‌ در مقابل‌ شرف‌ شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و بخع‌ كل‌ متكبر لطاعتكم‌ و خضع‌ كل‌ جبار لفضلكم‌. بعضي‌ها شايد بعضي‌ از اين‌ فرازهاي‌ اين‌ زيارت‌ شايد عملي‌ نشده‌ باشه‌ هنوز، اما يك‌ روزي‌ خواهد آمد كه‌ انشاء الله‌ يكي‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها ظاهر بشود، تمام‌ شريفهاي‌ دنيا، تمام‌ متكبرين‌ دنيا، تمام‌ مردم‌ با عظمت‌ دنيا، تمام‌ قدرتمندان‌ دنيا در مقابل‌ اين‌ فرزند عزيز زهرا كه‌ سلام‌ خدا بر او باد و جانمون‌ به‌ قربانش‌ باد، همه‌ خاضع‌ ميشوند، همه‌ تواضع‌ ميكنند، همه‌ تحت‌ فرمانش‌ قرار ميگيرند.

 خداي‌ تعالي‌ به‌ اين‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و به‌ پيغمبر اكرم‌ و فرزندانش‌ نعمت‌ داده‌. آنقدر نعمت‌ داده‌ كه‌ نعمتش‌ همة‌ مردم‌ نعمت‌ او را كه‌ به‌ آنها عنايت‌ كرده‌ مي‌دانند. در نماز شما در سورة‌ حمد ميگيد اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. خدايا ما را به‌ صراط‌ مستقيم‌ هدايت‌ كن‌. بعد ميگيم‌ صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌. راه‌ كساني‌ كه‌ نعمت‌ به‌ آنها دادي‌. نعمت‌ ارتباط‌ با خودت‌، نعمت‌ انس‌ با خودت‌، يكي‌ از نعمتهاي‌ بسيار پر عظمت‌ پروردگار اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ با خدا مأنوس‌ باشه‌. نعمت‌ واسطه‌ بودن‌ بين‌ خلق‌ و مخلوق‌ كه‌ اين‌ السبب‌ المتصل‌ بين‌ الارض‌ و السماء. آن‌ سبب‌ متصل‌، آن‌ واسطة‌ بين‌ زمين‌ و آسمان‌، بين‌ بلندي‌ و پاييني‌، بين‌ بالا و پائين‌، اون‌ كجاست‌؟ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ غير المغضوب‌ عليهم‌ يك‌ صراط‌ مستقيمي‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ نعمت‌ بهشون‌ داده‌ شده‌ خدايا ما را هدايت‌ كن‌. نه‌ آنهايي‌ كه‌ بهشون‌ غضب‌ شده‌، نه‌ به‌ آنهايي‌ كه‌ گمراهند كه‌ در تفسير دارد كه‌ منظور از غير المغضوب‌ عليهم‌ يهودند، و الضالين‌ نصاري‌ هستند. شايد اين‌ مطلب‌ از نظر انسان‌ مثلا فرض‌ كنيد حمل‌ بر اين‌ بشه‌ كه‌ ما چون‌ با يهود بديم‌ و با نصارا هم‌ بديم‌ اينطوري‌ ميگيم‌. نه‌. اگر شما به‌ كتب‌ اينها مراجعه‌ بكنيد مي‌بينيد كه‌ همينطوره‌ كه‌ اين‌ آيات‌ آنها را معرفي‌ كرده‌. آنها در اثر اينكه‌ توجهشون‌ زياد به‌ دنياست‌ يعني‌ يهوديها و دنياپرستند، و سرتاسر كتاب‌ تورات‌ حتي‌ يك‌ كلمه‌ از معنويات‌ و آخرت‌ خبري‌ نيست‌، اينها را خداي‌ تعالي‌ مغضوب‌ دونسته‌. چون‌ اگر كسي‌ در دنيا همش‌ فقط‌ دنيا باشه‌، مثل‌ حيوانات‌، در بياره‌، بخوره‌، بخوابه‌، و بعد هم‌ بميره‌. و به‌ هيچوجه‌ به‌ روحياتش‌، به‌ معنوياتش‌ توجه‌ نداشته‌ باشه‌. اين‌ شخص‌ مغضوب‌ پروردگاره‌. يعني‌ مورد غضب‌ پروردگاره‌. خيلي‌ بترسيد از اين‌ معني‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ از مغضوبين‌ واقع‌ بشيد. لااقل‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ براي‌ بدنتون‌، براي‌ زندگي‌ حيوانيتون‌ اهميت‌ قائليد، اهميت‌ قائل‌ باشيد. ما اگر يك‌ مرض‌ بدني‌ پيدا بكنيم‌، يك‌ كسالتي‌ ولو مختصر باشه‌ در اولين‌ فرصت‌ خودمون‌ را به‌ يك‌ طبيب‌ مي‌رسونيم‌ كه‌ اين‌ مرض‌، اين‌ سر درد، اين‌ دست‌ درد، اين‌ قلب‌ درد، اين‌ دردي‌ كه‌ در وجودمون‌ هست‌، اين‌ معالجه‌ بشه‌. اما اگر امراض‌ روحي‌ پيدا بكنيم‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 داريم‌ يا نداريم‌. ثانيا اگر متوجه‌ هم‌ بشيم‌ خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ بايد داشته‌ باشيم‌. يك‌ انسان‌ حسود مثلا اين‌ داره‌ در اثر حسادت‌ از بين‌ ميره‌ يك‌ وسواسي‌ در اثر وسواس‌ داره‌ از بين‌ ميره‌. به‌ فكر معالجة‌ خودش‌ نيست‌. گاهي‌ هم‌ ميگه‌ نه‌ اشكالي‌ نداره‌. اگر پاي‌ سخن‌ بعضي‌ از اين‌ معتادين‌ بنشينيد، بعضي‌هاشون‌ منصفند ميگن‌ بد كاريه‌. اما بعضي‌هاشون‌ اينقدر براي‌ اعتيادشون‌ و همين‌ مواد مخدره‌اي‌ كه‌ استعمال‌ ميكنند خاصيت‌ نقل‌ مي‌كنند كه‌ انسان‌ را به‌ هوس‌ مي‌اندازند كه‌ بعله‌ شايد راست‌ ميگه‌ اين‌ شخص‌. يا مشروب‌خورهايي‌ كه‌ سابق‌ بودند كه‌ انشاء الله‌ حالا نيستند. يا معتادين‌ ديگه‌. گاهش‌ انسان‌ كار بدش‌ را، مرضي‌ كه‌ در وجودش‌ از نظر روحي‌ هست‌، اصلا بد نمي‌دونند. ميگه‌ بايد اين‌ حسادت‌ را كرد، بايد غرور را داشت‌. عجيبه‌ها. غرور يعني‌ گول‌ خوردن‌، فريب‌ خوردن‌، اينه‌ ديگه‌ معناش‌. انسان‌ گاهي‌ يك‌ حرفي‌ در مقابل‌ مردم‌ مخصوصا به‌ يك‌ آدم‌ مغروري‌ كه‌ ميزنه‌ او ميگه‌ آقا شما جلوي‌ مردم‌ غرور مرا لكه‌دار كردي‌. اي‌ بابا تو نبايد غرور داشته‌ باشي‌ تا لكه‌دار بشه‌. نه‌ انسان‌ با غرورش‌ بايد محفوظ‌ بمونه‌، غرورش‌ را بايد حفظ‌ بكنه‌. غرور نبايد انسان‌ داشته‌ باشه‌ تا لكه‌دار بشه‌. صفات‌ رذيله‌ من‌ حالا اگر بخوام‌ شرح‌ بدم‌، خيلي‌ در ما زياده‌. اما به‌ فكر معالجه‌اش‌ هم‌ نيستيم‌. حتي‌ همانهايي‌ كه‌ مي‌دونند مريضند به‌ فكر معالجه‌اش‌ نيستند. اهميتي‌ براش‌ قائل‌ نيستيم‌. چند تا مريضخانة‌ مرض‌ روحي‌ داريم‌؟ يكي‌ از مشكلات‌ ما همينه‌ كه‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ اين‌ بيمارستان‌، اين‌ بيمارستانهاي‌ روانپزشكي‌ اينها كاري‌ انجام‌ ميده‌.

 يك‌ بحثي‌ است‌ بين‌ باصطلاح‌ فلاسفه‌ و حكما. بد نيست‌ اين‌ جمله‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ حكمت‌ با فلسفه‌ فرق‌ ميكنه‌. اكثر ماها فكر مي‌كنيم‌، حتي‌ دانشمندان‌ حتي‌ در كتابها نوشته‌ شده‌ كه‌ حكمت‌ همان‌ فلسفه‌ است‌، فلسفه‌ همان‌ حكمته‌. اما نه‌. فلسفه‌ را همه‌ نوشته‌اند در كتب‌ باصطلاح‌ لغت‌ هم‌ هست‌ و در تاريخ‌ فلسفه‌ هم‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ فلسفه‌ آن‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائي‌ هست‌ كه‌ از فكر بشر سرچشمه‌ ميگيره‌. مثلا سقراط‌، افلاطون‌، ارسطو و همينطور آمده‌اند تا دانشمندان‌ و فلاسفه‌اي‌ كه‌ در زمان‌ ما هستند. هيچ‌ كاري‌ به‌ غير از آنچه‌ كه‌ بشر فكر كرده‌ ندارند. افكار بشري‌ و اين‌ را اسمش‌ را مي‌گذارند فلسفه‌. در كتب‌ فلسفه‌ هم‌ اين‌ مسئله‌ مطرحه‌. حرفي‌ درش‌ نيست‌. حكمت‌ در مقابل‌ شناخت‌ حقايق‌ اشياء هست‌ اما متكيا به‌ وحي‌ كه‌ از جانب‌ خدا باشه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. اينهم‌ شناخت‌ حقايق‌ اشيائه‌ اما از جانب‌ خدا. مثلا و لقد آتينا لقمان‌ الحكمه‌. ما به‌ لقمان‌ حكمت‌ داديم‌. پيغمبر اكرم‌ و پيغمبرها را كه‌ مبعوث‌ كرد براي‌ يزكيهم‌ و يعلمهم‌ الكتاب‌ و الحكمه‌. تعليم‌ كتاب‌ و حكمت‌ از جانب‌ خدا فوجدا عبدا من‌ عبادنا آتيناه‌ من‌ لدنا علما و من‌ يعط‌ الحكمه‌ فقد اوتي‌ خيرا كثيرا. ببينيد همه‌ جا حكمت‌ مربوط‌ به‌ خداست‌ و بوسيلة‌ پيغمبرها ميرسه‌. اين‌ را داشته‌ باشيد.

 اگر ما ميگيم‌ كه‌ يك‌ اختلافي‌ بين‌ حكما و فلاسفه‌ هست‌، در حقيقت‌ اين‌ را مي‌خوايم‌ بگيم‌ كه‌ فلاسفه‌ يعني‌ كساني‌ كه‌ علمشون‌ و شناختن‌ حقايق‌ اشيائشون‌ متكي‌ به‌ افراد بشر، بشرهاي‌ بسيار پر فكر و متفكر مثل‌ سقراط‌ و افلاطون‌ و حتي‌ بوعلي‌ سينا و اين‌ شخصيتها، اينها يك‌ جور دربارة‌ روح‌ حرف‌ مي‌زنند. ولي‌ حكمت‌ يك‌ جور ديگري‌ حرف‌ ميزنه‌. حكمت‌ كه‌ قرآن‌ باشه‌، روايات‌ باشه‌ سخنان‌ انبياء باشه‌، اينها ميگند كه‌ اثرات‌ روح‌ در بدن‌ بيشتر از اثرات‌ بدنه‌ در روح‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. اصل‌ را روح‌ مي‌دونند. يعني‌ اگر روح‌ مريض‌ شد، بدن‌ مريض‌ ميشه‌. اگر روح‌ معالجه‌ شد، بدن‌ معالجه‌ ميشه‌ اين‌ اختلاف‌ را دقت‌ كنيد. اما فلاسفه‌ ميگند چون‌ روح‌ از بدن‌ منشعب‌ شده‌، از بدن‌ به‌ اصطلاح‌ منشأ گرفته‌، اگر بدن‌ مريض‌ شد، روح‌ هم‌ مريضه‌. اگر بدن‌ معالجه‌ شد روح‌ هم‌ معالجه‌ ميشه‌. لذا اين‌ دو تا فكر وقتي‌ مي‌آد به‌ سراغ‌ مرض‌ چه‌ در بدن‌ باشه‌ چه‌ در روح‌، دو جور معالجه‌ مي‌كنند. يعني‌ اگر شما حسود باشيد، يا وسواسي‌ باشيد، يا يك‌ صفت‌ زشتي‌ در وجودتون‌ باشه‌، مي‌آيند بدنتون‌ را معالجه‌ مي‌كنند. آنقدر قرص‌ بهتون‌ مي‌دهند تا اعصابتون‌ را آرام‌ كنند و روح‌ شما را درست‌ مي‌كنند تا بدنتون‌ درست‌ بشه‌. حالا شما البته‌ قضاوتش‌ با شماست‌. من‌ خودم‌ تجربة‌ زيادي‌ دارم‌ كه‌ روح‌ وقتي‌ سالم‌ باشه‌ بدن‌ هم‌ سالمه‌. بعضي‌ از اطباء نوشته‌اند كه‌ هشتاد درصد امراض‌ بدني‌ در اثر تلقين‌ روحي‌ بوجود مي‌آد و هشتاد درصد مرضها كه‌ در بدن‌ هست‌ بوسيلة‌ تقويت‌ روح‌ از بين‌ ميره‌. قضايا زياده‌ در اين‌ زمينه‌. چون‌ الحمد لله‌ مجلسمون‌ با افراد دانشمند و تا حدي‌ افراد متفكر تشكيل‌ ميشه‌، من‌ زياد نمي‌خوام‌ اين‌ بحثها را بازش‌ كنم‌. اما اين‌ را بدانيد كه‌ امروز اكثر دانشمندان‌ دنيا متوجه‌ به‌ اين‌ كلام‌ الهي‌ شدند كه‌ روحتون‌ را بسازيد تا بدنتون‌ هم‌ سالم‌ بشه‌. بدن‌ در وقتي‌، شما نگاه‌ كنيد يك‌ جاي‌ روحتون‌ ضعيفه‌ مي‌ترسيد. قلبتون‌ شروع‌ ميكنه‌ به‌ زدن‌. فشارتون‌ ممكنه‌ بره‌ بالا. من‌ با اطباي‌ زيادي‌ برخورد كردم‌ كه‌ مخالف‌ نظر من‌ نظر داشتند. باهاشون‌ بحث‌ كرديم‌ و بحمد الله‌ تا بحال‌ هركجا كه‌ بوده‌، الان‌ هم‌ كه‌ اينجا مطرح‌ مي‌كنم‌، يك‌ مجلس‌ عموميست‌. حاضرم‌ اين‌ را اثبات‌ كنم‌ كه‌ اگر كسي‌ روحش‌ تقويت‌ بشه‌، روحش‌ قوي‌ بشه‌ اكثر امراض‌ بدني‌، مخصوصا آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ باصطلاح‌ خون‌ و معده‌ و مغز و اينجور چيزهاست‌، اينها معالجه‌ بشه‌. افرادي‌ را معالجه‌ كرديم‌ با تلقين‌، با حرف‌، با يك‌ دست‌ كشيدن‌ كه‌ طرف‌ خيال‌ ميكرده‌ اين‌ دست‌ من‌ مثلا شفا دهنده‌ است‌. ولي‌ دو سه‌ تا كلمه‌ باهاش‌ صحبت‌ كردم‌.

 يك‌ نفري‌ سرطان‌ داشت‌ طبيب‌ هم‌ حالا چطور بود به‌ خودش‌ گفته‌ بود. اين‌ دراز كشيده‌ بود توي‌ منزل‌. آمادة‌ مرگ‌ بود. من‌ رفتم‌ بهش‌ گفتم‌ كه‌ تو هيچوقت‌ از من‌ دروغ‌ شنيدي‌. گفت‌ نه‌. گفتم‌ يك‌ كلمه‌اي‌ مي‌خوام‌ بهت‌ بگم‌ كه‌ اتفاقا اولين‌ دروغي‌ بود ما گفتيم‌. يك‌ كلمه‌اي‌ مي‌خوام‌ بهت‌ بگم‌ تو باور مي‌كني‌؟ گفت‌ بله‌. گفت‌ تو ميداني‌ من‌ چه‌ تحصيلاتي‌ دارم‌. من‌ را خوب‌ مي‌شناخت‌ چون‌ خيلي‌ نزديك‌ بود به‌ من‌. گفتم‌ كه‌ تو سرطان‌ نداري‌. هيچي‌. يك‌ دو تا توجيه‌ هم‌ براي‌ اين‌ دردش‌ و كسالتش‌ كردم‌، بلند شد. بلند شد چند سال‌ زنده‌ بود. كسي‌ بودش‌ كه‌ گفتند سه‌ ماه‌ ديگه‌ مي‌ميري‌. چند سال‌ زنده‌ بود. البته‌ مرتب‌ هم‌ بهش‌ مي‌رسيدم‌ و بعد هم‌ چون‌ خانمي‌ بود، سر زايمان‌ فوت‌ كرد و خوب‌ شده‌ بود. البته‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ غده‌ها مثلا از بين‌ رفت‌، ولي‌ متوقف‌ شد.

 اگر از راهش‌ وارد بشوند و روح‌ را تقويت‌ بكنند اين‌ مطلبي‌ را كه‌ امشب‌ مي‌خوام‌ عرض‌ مي‌كنم‌، اين‌ خيلي‌ مهمه‌. مريض‌ را من‌ گاهي‌ به‌ اطبا يك‌ وقتي‌ حدود دويست‌ نفر از اطبايي‌ كه‌ نزديك‌ بود طبيب‌ بشوند جزء شاگردان‌ ما بودند در مشهد. من‌ به‌ اينها سفارش‌ مي‌كردم‌ كه‌ شما با تلقين‌ اينها را معالجه‌ كنيد. بعضي‌ از اطبا كه‌ مي‌ديدم‌ اينها اين‌ كار را نمي‌كنند، ازشون‌ سؤال‌ مي‌كردم‌ آخه‌ شما مگر اطلاع‌ نداريد از اينكه‌ اگر مريض‌ را تقويت‌ روحي‌ كرديد بهتر و زودتر معالجه‌ ميشه‌. مي‌گفتند كه‌ اگر ما بهش‌ بگيم‌ مرضت‌ چيزي‌ نيست‌، داروها را نميخوره‌ و اهميت‌ كار ما را متوجه‌ نميشه‌. غالبا اينطوري‌ مي‌گفتند. ولي‌ خدا ميدونه‌ اين‌ يعني‌ اين‌ فقط‌ در همان‌ اختلاف‌ مسئله‌ است‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ و نه‌ اينكه‌ من‌ فكر بكنم‌. بگم‌ يك‌ نفر هستم‌ يك‌ فكري‌ دارم‌، نه‌ دين‌ گفته‌، خدا گفته‌. و لذا زيادتر هم‌ روي‌ مسئلة‌ روح‌ و سلامت‌ روح‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ فشار آورده‌ كه‌ اگر كسي‌ روحش‌ را بسازه‌، روحش‌ را تزكيه‌ بكنه‌ و به‌ كمالات‌ روحي‌ برسه‌، مريض‌ نميشه‌. مريض‌ نميشه‌. و مريضهايي‌ بودند كه‌ ما در اثر تقويت‌ روح‌ معالجه‌اشون‌ كرديم‌. حالا البته‌ من‌ اين‌ كاره‌ نيستم‌ يك‌ وقت‌ فردا باز اينجا بعضي‌ها رديف‌ نشند كه‌ تو بيا ما را معالجه‌ كن‌. خودتون‌ هم‌ اينجور معالجه‌اي‌ كه‌ من‌ ميگم‌ خودتون‌ هم‌ مي‌تونيد معالجه‌ كنيد. يعني‌ با تلقين‌. يك‌ قضيه‌اي‌ من‌ دارم‌. يك‌ وقتي‌ در مدرسة‌ حجتية‌ قم‌، زمان‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ ما آنجا توي‌ مدرسه‌ بوديم‌. يك‌ طلبه‌اي‌ بود روبروي‌ اطاق‌ ما. اين‌ مدتي‌ ديديم‌ نيست‌. بعد آمد رنگش‌ زرد شده‌ بود. من‌ گفتم‌ تو چته‌؟ كجا بودي‌؟ گفت‌ من‌ مريض‌ بودم‌ توي‌ بيمارستان‌. گفتم‌ كه‌ چت‌ بود. گفت‌ من‌ آپانديس‌ داشتم‌ عمل‌ كردم‌. پيراهنش‌ را بالا زد. جاي‌ عملش‌ را به‌ من‌ نشون‌ داد. تازه‌ هم‌ بود. ما از همان‌ لحظه‌ همينجاي‌ دلمون‌ درد گرفت‌. باور كنيد هست‌ اينها. هي‌ به‌ خودم‌ مي‌پيچيدم‌، چون‌ از لحظه‌اي‌ اين‌ درد شروع‌ شده‌ بود، هنوز هم‌ به‌ اين‌ مطالب‌ نرسيده‌ بودم‌، طلبه‌ بودم‌، سنم‌ كم‌ بود. با خودم‌ تصميم‌ گرفتم‌ بگم‌ طرف‌ چپم‌ درد ميكنه‌. چون‌ آپانديس‌ طرف‌ چپ‌ كه‌ نيست‌. كم‌كم‌ منتقل‌ كردم‌ درد را به‌ طرف‌ چپ‌. بعد هم‌ كه‌ آپانديس‌ نيست‌ و التماس‌ دعا. رفتم‌ به‌ دوستم‌ گفتم‌. گفتم‌ ما يك‌ همچين‌ جرياني‌ داشتيم‌. گفت‌ اِ شايد جريان‌ منهم‌ همينطوري‌ بوده‌. گفت‌ من‌ البته‌ نمي‌خوام‌ شماها را خامتون‌ كنم‌. يك‌ وقت‌ اگر خداي‌ نكرده‌ آپانديسي‌ داشتيد بمونيد و منفجر بشه‌. ميگن‌ منفجر ميشه‌ و بعد هم‌ كار دست‌ من‌ ميده‌. گفت‌ عين‌ اين‌ جريان‌. يك‌ نفر آمده‌ بود. گفت‌ من‌ آپانديس‌ داشتم‌، مرا عمل‌ كردند و من‌ را نشان‌ داد. از همانجا، من‌ منتهي‌ رفتم‌ بيمارستان‌. گفتم‌ نه‌ من‌ خوب‌ شدم‌. اينه‌.

 تقويت‌ روحي‌ كنيد خودتون‌ را. يعني‌ روحتون‌ را بسازيد. روحتون‌ را قوي‌ كنيد. استقامت‌ داشته‌ باشيد، در صراط‌ مستقيم‌ باشيد و مسئلة‌ تقويت‌ روح‌ خيلي‌ مهمه‌. حالا سخن‌ من‌ در اينجا برگشت‌ به‌ اين‌ مطلب‌ و عظمة‌ النعمه‌ و اتلفت‌ الفرقه‌. كه‌ در زيارت‌ جامعه‌ هست‌، من‌ مي‌خواستم‌ عظمة‌ النعمه‌ را براتون‌ توضيح‌ بدم‌. يكي‌ از نعمتهاي‌ الهي‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ روحش‌ سالم‌ باشه‌، تزكية‌ نفس‌ كرده‌ باشه‌ كه‌ هم‌ خير دنيا و هم‌ خير آخرت‌ نصيبش‌ بشه‌. اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ السلام‌. انسان‌ گاهي‌ فكر ميكنه‌ خوب‌ ائمة‌ اطهار جاي‌ خود دارند. آنها روحشون‌ بسيار قويه‌ و بعد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قدرت‌ روح‌ مثل‌ آنها پيدا نميشه‌. اما غير معصومين‌، اين‌ عجيبه‌. آنهايي‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند.

 فرزندي‌ داره‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ بنام‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌. شب‌ عاشورا نشسته‌ خدمت‌ عمو. سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ مردم‌ به‌ اصحابش‌ فرمود كه‌ فردا هر مردي‌ در اين‌ خيمه‌ها باشه‌، شهيد ميشه‌. قاسم‌ از نظر سني‌ يك‌ مقداري‌ فكر كرد شايد من‌ را به‌ شامل‌ نشه‌. چون‌ كلمة‌ رجال‌ و رجل‌ داره‌. آمد عرض‌ كرد كه‌ عمو من‌ هم‌ كشته‌ ميشم‌؟ منظور سيد الشهدا از مرد همة‌ غير زنها بود. فرمود غير از فرزندم‌ علي‌ بن‌ الحسين‌، حتي‌ اين‌ علي‌ اصغر هم‌ كشته‌ ميشه‌. بعله‌ تو هم‌ كشته‌ ميشي‌. اما يك‌ سؤال‌ كرد. مرگ‌ در ذائقه‌ات‌ چگونه‌ است‌. خيلي‌ عجيبه‌ دقت‌ كنيد. اينقدر اين‌ روح‌ قويه‌، گاهي‌ ممكنه‌ انسان‌ فكر كنه‌ كه‌ چون‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ در فشار واقع‌ شده‌ از اين‌ جهت‌ اين‌ جمله‌ را عرض‌ ميكنه‌. ولي‌ نه‌. ولي‌ خدا اينطوريه‌. عرض‌ كرد احلي‌ من‌ العسل‌. از عسل‌ برام‌ شيرينتره‌. روز عاشورا شد. اصحاب‌ صبح‌ عاشورا اعلام‌ كردند كه‌ تا يك‌ نفر از اصحاب‌ هست‌، نبايد بني‌ هاشم‌ شهيد بشوند. بني‌ هاشم‌ اطراف‌ سيد الشهدا هستند، خصوصي‌تر هستند، آشناتر هستند، ماها اول‌ كشته‌ بشيم‌. اگر بنا باشه‌ كه‌ آنها هم‌ شهيد بشوند بعد از ما. اين‌ را هم‌ عمل‌ كردند. اصحاب‌ وفا بودند، عمل‌ كردند. اول‌ كسي‌ هم‌ كه‌ از بني‌ هاشم‌ رفت‌ شهيد شد، حضرت‌ علي‌ اكبر بود و بعد يك‌ يك‌ از بني‌ هاشم‌ رفتند. قاسم‌ بن‌ الحسن‌ آمد خدمت‌ عمو، اجازة‌ ميدان‌ ميديد به‌ من‌؟ فرمود نه‌. تو يادگار برادر مني‌. يك‌ مسئله‌اي‌ در بحثهاي‌ علمي‌ كه‌ حضرت‌ قاسم‌ متوجه‌ آن‌ بود. لذا دلش‌ خيلي‌ گرفت‌. و آن‌ مسئلة‌ بدا است‌. شايد ديشب‌ تا حالا بدايي‌ حاصل‌ شده‌. ديشب‌ عموم‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ تو هم‌ كشته‌ ميشي‌. حالا چرا اجازة‌ ميدان‌ به‌ من‌ نميده‌. رفت‌ زانوهاش‌ را در بغل‌ گرفت‌. چرا اصرار نكرد؟ به‌ خاطر اينكه‌ امامه‌ هر چه‌ ميگه‌ بايد اطاعت‌ بشه‌. چرا محزون‌ شد؟ بخاطر اينكه‌ ميگه‌ شايد من‌ كاري‌ كردم‌ كه‌ از اين‌ لياقت‌ باز ماندم‌. زانوها را در بغل‌ گرفته‌ محزون‌ نشسته‌، يادش‌ آمد كه‌ پدرش‌ وقتي‌ مي‌خواست‌ از دار دنيا بره‌ يك‌ چيزي‌ نوشت‌. يك‌ كاغذي‌ نوشت‌ اين‌ را بست‌ داد به‌ قاسم‌. فرمود كه‌ تا وقتي‌ كه‌ خيلي‌ حزن‌ به‌ قلبت‌ فشار نياورده‌ اين‌ را باز نكن‌. تا بحال‌ هم‌ كه‌ در دامن‌ حسين‌ بن‌ علي‌ رحمة‌ للعالمين‌ حزني‌ به‌ او فشار نياورده‌. اما اينجا يادش‌ از آن‌ ورقه‌ آمد. آن‌ را باز كرد. ديد حضرت‌ مجتبي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نوشته‌اند كه‌ فرزندم‌، قاسمم‌ اگر در كربلا بودي‌، مبادا دست‌ از ياري‌ عمويت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ برداري‌. اين‌ نامه‌ را وقتي‌ ديد برداشت‌ آورد خدمت‌ عمو. عموجان‌ ببينيد پدرم‌ چه‌ وصيت‌ كرده‌؟ در روايت‌ دارد كه‌ اين‌ عمو و اين‌ پسر برادر آنچنان‌ يكديگر را در بغل‌ گرفتند و جعل‌ علي‌ يبكيان‌ حتي‌ وشي‌ عليها. اينقدر گريه‌ كردند تا حال‌ ضعف‌ به‌ آنها دست‌ داد. بعد سيد الشهدا او را روانة‌ ميدان‌ كرد. او قصد دارد علمدار لشگر كفر را به‌ زمين‌ بيندازد. لذا به‌ قلب‌ لشگر حمله‌ كرد. يك‌ وقت‌ هم‌ صدايش‌ بلند شد عموجان‌ منهم‌ رفتم‌ خداحافظ‌. ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ خودش‌ را با عجله‌ به‌ بالين‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ رسوند. اما وقتي‌ رسيد كه‌ قاسم‌ مشغول‌ جان‌ دادن‌ بود. قاسم‌ را به‌ بغل‌ گرفت‌. يك‌ جوان‌ سيزده‌ ساله‌. در تاريخ‌ دارد كه‌ سينة‌ قاسم‌ را حضرت‌ سيد الشهدا به‌ سينة‌ خودش‌ گذاشت‌. سر قاسم‌ روي‌ شانة‌ ابا عبد الله‌ بود اما نمي‌دانم‌ با اين‌ بدن‌ چه‌ كرده‌ بودند كه‌ پاهاي‌ قاسم‌ روي‌ زمين‌ كشيده‌ ميشد. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. خدايا به‌ آبروي‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ فرج‌ مولا و آقاي‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. همة‌ مارا از ياران‌ و اصحاب‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 به‌ تماشاي‌ دوست‌ رفته‌ به‌ صحراي‌ دوست‌. رفته‌ به‌ صحراي‌ دوست‌ دل‌ به‌ تماشاي‌ دوست‌. مونس‌ جانم‌ عمو روح‌ و روانم‌ عمو. مونس‌ جانم‌ عمو، روح‌ و روانم‌ عمو. عجب‌ جايي‌ دلاتون‌ را بردند امشب‌. دل‌ مهدي‌ فاطمه‌ را شاد كن‌. دل‌ پيغمبر را خوشحال‌ ميكني‌. دل‌ بي‌بي‌ دو عالم‌ را شاد ميكني‌. يتيم‌ نوازي‌ ميكني‌. دل‌ ابي‌ عبد الله‌ را شاد مي‌كني‌. هم‌ باباش‌ غريب‌، هم‌ فرزندانش‌ غريبند. امشب‌ يك‌ قطرة‌ اشكي‌ براي‌ يتيم‌ امام‌ مجتبي‌ بريزيم‌ و همة‌ گرفتاران‌، مريض‌ دارها را مد نظر بياريم‌.

 

۲۱ رجب ۱۴۱۵ قمری – عبوديت‌ وقضية‌ حضرت‌ آدم‌ اخلاق‌ ۹۳

 عبوديت‌ وقضية‌ حضرت‌ آدم‌ اخلاق‌ 93

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد مطالب‌ قابل‌ توجهي‌ داشت‌ كه‌ باز دو مرتبه‌ بعد از اين‌ كه‌ چندمرتبه‌ خداي‌ تعالي‌ قصة‌ حضرت‌ آدم‌ را نقل‌ كرده‌ باز تحت‌ يك‌ عنوان‌ ديگري‌ كه‌ براي‌ شماها خيلي‌ آموزنده‌ است‌ انشاء الله‌ شما حواستون‌ جمع‌ باشد كه‌ اين‌ كار تكرار نشه‌.

 مي‌فرمايد و لقد احبنا عليك‌ آدم‌ من‌ قبل‌ و نهيا. يكي‌ از امتيازات‌ يك‌ انسان‌ كه‌ بايد خيلي‌ بهش‌ اهميت‌ بدهد متعهد بودن‌ اوست‌. ارزش‌ انسان‌ به‌ تعهدشه‌. ما با خدا تعهد داريم‌. با زندگيمون‌ تعهد داريم‌. با زن‌ و بچه‌ امون‌ تعهد داريم‌ با پدر و مادرمون‌ تعهد داريم‌. با دوست‌ و رفيقمون‌ بايد تعهد داشته‌ باشيم‌ و فراموش‌ نمي‌كنيم‌. تعهدي‌ كه‌ با خدا داريد اين‌ است‌ كه‌ عبادت‌ شيطان‌ را نكنيد و تنها او را بندگي‌ كنيد. در سورة‌ ياسين‌ مي‌فرمايد الم‌ احد عليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌. آيا من‌ عهد نكردم‌ با شما اي‌ فرزندان‌ آدم‌. كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد. اين‌ عهد كي‌ بود؟ يك‌ عهد تكويني‌ داريم‌، يك‌ عهد تشريعي‌. در همان‌ عالم‌ وحي‌ بر ما خدا يكي‌ از تعهدات‌ و ميثاقهايي‌ كه‌ گرفته‌ اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ ما بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. هر كاري‌ كه‌ خلاف‌ خواستة‌ خدا باشه‌ شيطاني‌ است‌. چه‌ هواي‌ نفس‌ باشه‌ و چه‌ هواي‌ نفس‌ نباشه‌. اگر هواي‌ نفس‌ بود هم‌ نفس‌ مي‌خواد و هم‌ شيطان‌ و اگر هواي‌ نفس‌ نبود فقط‌ شيطان‌ مي‌خواد. تمام‌ كارهايي‌ كه‌ پروردگار نهي‌ كرده‌ چه‌ به‌ عنوان‌ مكروه‌ و چه‌ به‌ عنوان‌ حرام‌. همه‌اش‌ شيطاني‌ است‌. شيطان‌ را بايد دشمن‌ خودمون‌ بدانيم‌. خداي‌ تعالي‌ در همين‌ آيات‌ مي‌فرمايد، فضّلوا يا آدم‌ ان‌ هذا عدو لك‌ لزوجك‌ اين‌ شيطان‌ دشمن‌ توست‌ و دشمن‌ همسر توست‌. تنها با تو دشمني‌ نداره‌. همسر تو، فرزندان‌ تو، تمام‌ مربوطين‌ با تو را با همشون‌ دشمني‌ مي‌كنه‌. حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ خارجتون‌ نكنه‌ از بهشت‌.

 انسان‌ اگر زندگي‌ طيبه‌ و حيات‌ طيبه‌ را در همين‌ دنيا داشته‌ باشه‌ در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌ از بهشت‌ خداي‌ تعالي‌ بيرونش‌ نمي‌كنه‌. ماها همه‌ جريانمون‌ عين‌ جريان‌ حضرت‌ آدمه‌. خداي‌ تعالي‌ وقتي‌ ما را در اين‌ دنيا خلق‌ كرده‌ به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ ما بايد رزق‌ پيدا كنيم‌ بهمون‌ رزق‌ مي‌ده‌ و ما من‌ دابت‌ في‌ الارض‌ الا علي‌ الله‌ رزقها. هيچ‌ جانداري‌ در روي‌ زمين‌ نيست‌ مگر اينكه‌ بر عهدة‌ خداست‌ كه‌ روزيش‌ را بده‌. روزي‌ را مي‌ده‌. تمام‌ سعادت‌ شما را تأمين‌ مي‌كنه‌. اگر در راه‌ راست‌ باشيد اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ نباشيد، اگر بندگي‌ شيطان‌ را نكنيد، خداي‌ تعالي‌ به‌ شما اون‌ چه‌ كه‌ بخواهيد بهتون‌ مي‌ده‌ و حيات‌ طيبه‌ را براتون‌ عنايت‌ مي‌كنه‌. همة‌ ماها از حيات‌ طيبه‌ براي‌ اين‌ جهت‌ خارجيم‌ كه‌ از بندگي‌ خدا خارجيم‌.

 اگر بندة‌ خدا باشيم‌ اين‌ حيات‌ طيبه‌ هست‌. حالا شما مي‌گيد حيات‌ طيبه‌ يعني‌ چه‌؟ حيات‌ طيبه‌ يعني‌ با يك‌ آرامش‌ خاطر. بهشت‌ اونجاست‌ كه‌ انسان‌ از خودش‌ اذيت‌ نشه‌، از اعمالش‌ اذيت‌ نشه‌. از مردم‌ اذيت‌ نشه‌. اگر شما راه‌ صحيح‌ معرفت‌ را بپيماييد در قلوب‌ مردم‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ قدر به‌ شما اجر مي‌ده‌ كه‌ شما اصلا مي‌گيد همة‌ مردم‌ بيان‌ من‌ را اذيت‌ كنن‌. چه‌ بهتر مي‌ارزه‌. اما به‌ شرط‌ اين‌ كه‌ شما كاري‌ نكرده‌ باشيد. پاتون‌ را در بين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، چيز نگذاشته‌ باشيد كه‌ بره‌ تو. شما راهتون‌ را داريد مي‌ريد، صراط‌ مستقيم‌، عقب‌ سر امير المؤمنين‌، عقب‌ سر امام‌ زمانتون‌ داريد حركت‌ مي‌كنيد و عشق‌ هم‌ به‌ آنها مي‌ورزيد. اذيتتون‌ كردند. آنقدر خدا در مقابلش‌ به‌ شما اجر ميده‌ كه‌ روز قيامت‌ كه‌ يوم‌ الحسره‌ است‌ اسمش‌، روز حسرت‌. حسرت‌ مي‌خوريد. كاشكي‌ اين‌ مردم‌ همه‌ مي‌آمدند ما را اذيت‌ ميكردند. همه‌ مي‌آمدند حق‌ ما را پايمال‌ مي‌كردند. گرفتار مي‌كردند. يك‌ ناراحتيهاي‌ درد و رنج‌ اينهمه‌ اجر بي‌ نهايت‌ دائمي‌ داره‌. خداي‌ مهربان‌ اينطوره‌. اما شرطي‌ اينه‌ كه‌ تو پا روي‌ دم‌ مردم‌آزار نگذاشته‌ باشي‌. پا روي‌ دم‌ ظالم‌ نگذاشته‌ باشي‌. تو راه‌ صحيح‌ خودت‌ را، نميگم‌ ظالم‌ را اصلا كاري‌ نداشته‌ باشيد، در وظيفه‌ات‌ بايد با ظالم‌ مبارزه‌ كني‌. اما يك‌ وقت‌ هستش‌ كه‌ تو خودت‌ ظلم‌ كردي‌ اونهم‌ برداشته‌ جوابت‌ را داده‌. اين‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ ديگه‌ طبيعيه‌ ديگه‌. بايد در مقابل‌ اذيتي‌ كه‌ كردي‌ قصاص‌ بشي‌. اما نه‌. يك‌ راه‌ حسابي‌ را انتخاب‌ كردي‌، عهدت‌ را با خدا نشكستي‌. خداي‌ تعالي‌ عهد كرده‌ با خودش‌ كه‌ روزي‌ تو را بده‌. حيات‌ طيبه‌ را برات‌ بوجود بياره‌. تو هم‌ با خدا در مقابلش‌ عهد كردي‌ كه‌ بندگي‌ شيطان‌ را نكني‌. نفست‌ را بسازي‌. روحت‌ را بسازي‌. ولذا خداي‌ تعالي‌ روي‌ جريان‌ حضرت‌ آدم‌ آن‌ مطلب‌ را داره‌ كه‌ آدم‌ را ما خلق‌ كرديم‌. و عهدنا، ببينيد در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد به‌ ما، عهد كرديم‌، و لقد عهدنا الي‌ آدم‌ من‌ قبل‌. فنسيه‌. اين‌ فراموشي‌ كار دست‌ داد. انسان‌ حواسش‌ پرت‌ ميشه‌. چشمش‌ به‌ زرق‌ و برق‌ دنيا كه‌ مي‌افته‌ حواسش‌ پرت‌ ميشه‌. و نسيه‌ و لم‌ يجد له‌ عظما. ما درش‌ عظم‌ نديديم‌، پا به‌ قرص‌ نبود، سر عهدش‌ نايستاد. منتهي‌ او يك‌ لغزش‌ كرد، آنهم‌ در حد يك‌ مكروه‌. ماها صدها لغزش‌ داريم‌، صدها بدبختي‌ داريم‌. صدها مرتبه‌ ما را از بهشت‌ بيرون‌ مي‌كنند. و صدها دفعه‌ هم‌ ما از بهشت‌ بيرون‌ ميشيم‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ ملائكه‌ گفته‌ است‌ كه‌ اسجدوا لآدم‌. اگر ماها آدم‌ باشيم‌، خدا ميدونه‌ همة‌ ملائكه‌ در مقابلمون‌ سجده‌ مي‌كنند. اين‌ فكر نكنيد مال‌ همون‌ حضرت‌ آدم‌ بود. همة‌ ملائكه‌ خدمتگزار شما ميشن‌. سجده‌ فكر نكنيد همه‌ پيشانيشون‌ را بگذارند به‌ خاك‌ و بگند سبحان‌ ربي‌ مثلا اسم‌ شما را ببرند، شما را تسبيح‌ كنند. نه‌ اين‌ سجده‌ نيست‌. سجده‌ يعني‌ خدمتگزار، خضوع‌. اين‌ خورشيد كه‌ داره‌ سجده‌ ميكنه‌ براي‌ خدا يعني‌ در مقابل‌ خدا مطيعه‌. اوامر الهي‌ را انجام‌ ميده‌. و لله‌ يسجد من‌ في‌ السماوات‌ و من‌ في‌ الارض‌. يا مثلا براي‌ خدا سجده‌ ميكند خورشيد و ماه‌. اينها سجده‌هاي‌ اينها، تواضعه‌. يعني‌ ما در خدمتيم‌. حضرت‌ آدم‌ تا آدم‌ شد، آدم‌ شدها. علم‌ الآدم‌ اسماء كلها، تا آدم‌ شد ملائكه‌ همه‌ ريختند به‌ سجده‌، امر الهي‌ هم‌ بود. شماها آدم‌ نشديد. ميگيد من‌ چه‌ جور آدم‌ بشم‌؟ با شيطون‌ ارتباط‌ نداشته‌ باشيد. ارتباطتون‌ را با شيطون‌ قطع‌ كنيد. يك‌. دوم‌ انستون‌ را با خداي‌ تعالي‌ تشديد كنيد. انسان‌ به‌ مرحله‌اي‌ ميرسه‌ كه‌ با خدا مأنوس‌ ميشه‌. با خدا انس‌ داشته‌ باش‌. با خدا حرف‌ بزن‌. با خدا ارتباط‌ داشته‌ باش‌. بندة‌ خدا باش‌. اگر تو عهدت‌ را شكستي‌ و فراموش‌ كردي‌ عهدت‌ را، آنوقت‌ ابليس‌ مي‌آيد به‌ سراغت‌. اينجا خدا مي‌فرمايد به‌ ملائكه‌ اسجدوا لآدم‌ فسجدوا الا ابليس‌ ابا. او ابا كرد. گفتيم‌ كه‌ حالا كه‌ ابليس‌ ابا كرد، اينها همه‌اش‌ براي‌ ماست‌، خدا براي‌ ما قصه‌ نمي‌خواد نقل‌ كنه‌ خوابمون‌ ببره‌. اينها را مي‌فرمايد كه‌ ما بيدار بشيم‌. وقتي‌ ابليس‌ ابا كرد، فقلنا يا آدم‌، الان‌ خدا با شما داره‌ صحبت‌ ميكنه‌، يك‌ يك‌ شما، اي‌ آدم‌، اي‌ آدم‌، اي‌ آدم‌. يعني‌ نه‌ فقط‌ شما كه‌ توي‌ اطاق‌ نشستيد. با تمام‌ چند ميليارد جمعيت‌ كرة‌ زمين‌، يا آدم‌، ان‌ هذا عدو لك‌. اين‌ دشمنه‌. زورش‌ به‌ خودت‌ نرسه‌ ميره‌ زنت‌ را به‌ زمين‌ ميزنه‌. ان‌ هذا عدو لك‌ و لزوجك‌. حواستون‌ باز باشه‌ كه‌ از تحت‌ بندگي‌ خدا كه‌ فادخلي‌ في‌ عبادي‌ وادخلي‌ جنتي‌. اگر در ميان‌ بندگان‌ خدا شما داخل‌ شديد، داخل‌ بهشت‌ هم‌ شديد. داخل‌ بهشت‌ شديد اگر از وظيفه‌ خوري‌ پروردگار بيرون‌ آمديد، بيرون‌ شديد از بهشت‌. شيطان‌ خارجتون‌ كرده‌. پس‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ فلا يخرجكما من‌ الجنة‌. خوب‌ حالا چطور شده‌؟ چه‌ فرقي‌ ميكنه‌ توي‌ بهشت‌ باشي‌؟ فرقش‌ اينه‌ كه‌ اگر در بهشت‌ باشي‌، همه‌ چيز داري‌. تمام‌ امتيازاتي‌ كه‌ حتي‌ بعد از ظهور مي‌خواد براي‌ مردمي‌ كه‌ بعد از ظهور زندگي‌ مي‌كنند وجود داشته‌ باشه‌، براي‌ تو الان‌ هست‌. هيچ‌ خدا فرقي‌ نگذاشته‌. از اولين‌ انساني‌ كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار خلق‌ كرده‌، كه‌ حضرت‌ آدم‌ باشه‌، تا آخرين‌ فرد همه‌ بندة‌ خدا هستند، همه‌ محبوب‌ خدا هستند. خدا همة‌ اينها را دوست‌ داره‌. همه‌ را دوست‌ داشته‌ كه‌ خلق‌ كرده‌. خوب‌ چرا پس‌ يك‌ عده‌ در اين‌ زمان‌ باشند، يك‌ عده‌ در آن‌ زمان‌؟ تو در ميان‌ بندگان‌ خدا قرار بگير، فادخلي‌ في‌ عبادي‌، داخل‌ در ميان‌ بندگان‌ باش‌ تا در بهشت‌ باشي‌. و اگر در بهشت‌ مي‌خواي‌ هميشه‌ باشي‌، خدا ميدونه‌ بندگي‌ خدا انسان‌ آنچنان‌ حال‌ معنوي‌ پيدا ميكنه‌ كه‌ اگر تمام‌ مردم‌ دنيا دشمنش‌ باشند او ميگه‌ كه‌ گر نگهدار من‌ آن‌ است‌ كه‌ من‌ ميدانم‌، شيشه‌ را در بغل‌ سنگ‌ نگه‌ ميدارد. من‌ خدا را دارم‌. بگذار همه‌ با من‌ دشمني‌ بكنند. بگذار مردم‌ هر چي‌ مي‌خوان‌ بگند بگن‌. من‌ با خدا در ارتباط‌ باشم‌. يك‌ بهشتي‌ اصلا ميتونه‌ انسان‌ بسازه‌. نه‌ اينكه‌ بسازه‌ بعد بره‌ توي‌ بهشت‌. نه‌ اصلا خدا انسان‌ را توي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌. آدم‌ را توي‌ بهشت‌ خلق‌ كرد. از مادر كه‌ متولد ميشي‌ توي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌. نه‌ چك‌ نه‌ سفته‌اي‌، نه‌ قرضي‌، نه‌طلبي‌، نه‌ كسي‌ باهاش‌ دشمني‌ ميكنه‌. همه‌ باهاش‌ مهرباني‌، همه‌ باهاش‌ مهرباني‌ مي‌كنند. ديگه‌ از اين‌ بهتر نميشه‌. شير هم‌ بهش‌ مي‌دهند. يك‌ سري‌ مواهبي‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، بايد به‌ بچة‌ نوزاد داد بهش‌ داده‌ ميشه‌. ببينيد پس‌ اينجوري‌ خدا خلق‌ كرده‌. بعدش‌ تو از دائرة‌ بندگي‌ خدا خارج‌ ميشي‌ خدا هم‌ از بهشت‌ بيرونت‌ ميكنه‌. مي‌فرمايد كه‌ از بهشت‌ بيرونتون‌ نكنند. لا يخرجنكما، كوشش‌ بكنيد كه‌ فلا يخرجنكما، يعني‌ هرگز شما را بيرون‌ نكنه‌ از بهشت‌، مبادا شما را بيرون‌ بكنه‌ از بهشت‌. چطور ميشه‌؟ فتشقي‌. به‌ مشقت‌، به‌ زحمت‌ مي‌افتيد. واقعا انسان‌ به‌ زحمت‌ مي‌افته‌. خوب‌ مائي‌ كه‌ در روز اول‌ از مادر متولد شديم‌، آن‌ شير و آن‌ محبت‌ و آن‌ مهرباني‌ و همه‌ كس‌ به‌ ما مهربان‌ بود. همه‌ كس‌ طرفدار ما بود. همه‌ كس‌ به‌ ما كمك‌ مي‌كرد. چه‌ جور يك‌ دفعه‌ همه‌ ما را ول‌ كردند. كه‌ الان‌ ما بايد دنبال‌ غذامون‌ خودمون‌ بدويم‌. براي‌ لباسمون‌ بايد خودمون‌ بدويم‌، براي‌ هر چيزي‌ بايد خودمون‌ بدويم‌. محبت‌ هم‌ هيچ‌ كس‌ بهمون‌ نداره‌. اگر هم‌ محبتي‌ كسي‌ ميكنه‌ بخاطر پولمون‌، بخاطر مالمون‌، بخاطر اين‌ جهاتمون‌ محبت‌ ميكنه‌. هيچكس‌ آن‌ محبت‌ مستقيمي‌ كه‌ روز اول‌ به‌ ما محبت‌ ميكرد نيست‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ تو از دائرة‌ انسانيت‌ بيرون‌ آمدي‌، اونجا انسان‌ بودي‌. اونجا هموني‌ بودي‌ كه‌ خدا خلقت‌ كرده‌ بود. كل‌ مولود يولد علي‌ الفطره‌. هر مولودي‌ متولد ميشه‌ بر آن‌ اصالت‌ خاص‌ خودش‌. ان‌ هداني‌ يهدناه‌ من‌ السلامه‌. پدر و مادر، محيط‌، تربيتهاي‌ غلط‌، بچه‌ را يا يهوديش‌ ميكنه‌ يا نصرانيش‌ ميكنه‌ يا مجوسيش‌ ميكنه‌. از راه‌ منحرف‌ ميكنه‌. پدر و مادر شيطان‌ ميشن‌ براي‌ انسان‌. فرقي‌ نميكنه‌. هر كسي‌ كه‌ شما را منحرف‌ بكنه‌ شيطانه‌. هر كسي‌ كه‌ بگه‌ بيا مخالفت‌ با خدا بكن‌ شيطانه‌. پدر باشه‌، باشه‌. منتهي‌ فرق‌ پدر و مادر با شيطان‌، اين‌ ميدانه‌ چيكار ميكنه‌، با فهم‌ و اراده‌ ميكنه‌ شيطان‌. ولي‌ پدر و مادر نمي‌فهمند. نمي‌فهمند. بچه‌ از مدرسه‌ آمده‌، نمره‌ات‌ چقدر بوده‌؟ نمازت‌ را خونده‌ يا نخونده‌ نمي‌پرسند ازش‌. نمرة‌ رياضيت‌ مثلا چطور، نمرة‌ چيت‌، يك‌ جوري‌ سؤال‌ ميكنند، يك‌ جوري‌ تحريكش‌ مي‌كنند كه‌ همه‌اش‌ بطرف‌ دوري‌ از بهشت‌ سوقش‌ مي‌دهند. ان‌ لك‌ ان‌ لا تكون‌ و لا تعرف‌. خدا به‌ حضرت‌ آدم‌ گفت‌ كه‌ تو در اين‌ بهشت‌ گرسنه‌ نميشي‌. مگر بچه‌ كه‌ از مادر متولد ميشه‌ گرسنه‌ ميشه‌؟ گرسنه‌ بشه‌ شيرش‌ مي‌دهند. همه‌ محبت‌ مي‌كنند ببينند بچه‌ چقدر احتياج‌ به‌ لباس‌ داره‌. نمي‌گذارند لخت‌ باشه‌ سرما بخوره‌. نميگن‌ تا خودش‌ بخواد. اين‌ اگر از تحت‌ تعهد الهي‌ و فرمان‌ الهي‌ بيرون‌ رفتيد، تو عريان‌ ميشي‌. و انك‌ لا تسمع‌ فيها. تو در اين‌ بهشت‌ حتي‌ تشنه‌ نميشي‌. آب‌ هست‌، آب‌ گواراي‌ سالم‌ هست‌. از دائرة‌ بندگي‌ خدا مي‌آي‌ بيرون‌، تشنه‌ ميشي‌. و آب‌ گيرت‌ نمي‌آد بخوري‌. حتي‌ خدا از آبي‌ هم‌ كه‌ براي‌ همه‌ قرار داده‌، وقتي‌ از دائرة‌ بندگي‌ خارج‌ ميشيد، خدا هم‌ باران‌ نميده‌. مي‌بينيد ديگه‌ خشكسالي‌ شد. يا اينكه‌ فرديه‌، بعضي‌ها هستند هر چي‌ هم‌ آب‌ ميخورند تشنگيشون‌ رفع‌ نميشه‌. بعضي‌ها هستند كه‌ آب‌ ميخورند اذيتشون‌ ميكنه‌. اينجوريه‌.

 ولي‌ خوب‌ حضرت‌ آدم‌ فراموش‌ كرد متأسفانه‌. همة‌ حرف‌ امشب‌ مي‌خوام‌ همين‌ باشه‌ كه‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌ كه‌ شياطين‌ دورتون‌ زيادند. شما خدا را فراموش‌ نكنيد. فقط‌ همين‌ يك‌ كلمه‌. و لقد وسيناه‌ الشيطان‌. شيطان‌ آمد وسوسه‌اش‌ كرد. عين‌ اين‌ كار را هم‌ شياطين‌ ما مي‌كنند. شما نگيد كه‌ ما شيطان‌ را نمي‌بينيم‌. شما غير از شيطان‌ دور و بر خودتون‌ نشون‌ بده‌ تا من‌ شيطان‌ را بهتون‌ نشون‌ بدم‌. شما يك‌ ميليون‌ پول‌ بگذاريد توي‌ جيبتون‌ بريد بيرون‌. ببينيد چند تا شيطون‌ برخورد ميكنيد. يك‌ مقدار خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ به‌ مردم‌ انس‌ بگيريد، بريد در يك‌ چه‌ عرض‌ كنم‌، بريد توي‌ يك‌ ميداني‌ بگيد يك‌ كاري‌ مي‌خوام‌ دستتون‌ بدم‌. ببينيد چقدر شيطان‌ دور و برتون‌ جمع‌ ميشه‌. بفهمند شما يك‌ مقدار پول‌ داريد، ببينيد چه‌ خبر ميشه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد فوسوس‌ اليه‌ الشيطان‌. چي‌ گفت‌؟ شيطان‌ گفت‌ يا آدم‌. فهميد اين‌ آدمه‌. اما آدمي‌ است‌ كه‌ نسيه‌، فراموش‌ ميكنه‌. هل‌ ادلك‌ علي‌ شجرة‌ الخلد. من‌ به‌ درخت‌ خلد، ببينيد، زينت‌ ميده‌ شيطان‌ هر چيزي‌ را. مياد به‌ شما ميگه‌ كه‌ آقا اين‌ ماشين‌ را مي‌بينيد، اين‌ را فقط‌ دكتر سوار شده‌. از مطب‌ رفته‌ به‌ خونه‌، از خونه‌ آمده‌ به‌ مطب‌. حالا وقتي‌ بخواد همين‌ ماشين‌ را بفروشه‌ها، بخره‌. ميگه‌ اين‌ را حمالها سوارش‌ شدند. حالا نميخوام‌ وقت‌ شما را، شما بهتر از من‌ ميدونم‌ بلديد. چون‌ شما بيشتر از من‌ برخورد ميكنيد. اينها پر از شيطانه‌. شيطان‌. فوسوس‌ هل‌ ادلكم‌ علي‌ شجره‌، هل‌ ادلك‌ علي‌ شجرة‌ الخلد و ملك‌ لا يبلي‌. مي‌خواي‌ يك‌ خونه‌اي‌ بهت‌ نشود بدم‌ كه‌ اين‌ اصلا يمن‌ قدمش‌ عجيبه‌. هركس‌ رفت‌ توي‌ اين‌ خدمتت‌ شما عرض‌ شود كه‌ خوشبخت‌ بوده‌. ما مدتها قبل‌ رفتيم‌ خونه‌ اجاره‌ كنيم‌. دلاله‌ به‌ ما ميگفت‌ خونه‌ خيلي‌ ارزانه‌. راست‌ ميگفت‌ خونه‌ خيلي‌ ارزان‌ و هر كس‌ هم‌ آنجا رفته‌ بعد منتهي‌ شده‌ به‌ خونه‌ خريدن‌. كجاست‌ اين‌؟ واقعا عجب‌ خونه‌اي‌. ولي‌ اين‌ خونه‌ معلوم‌ بود تازگيها كسي‌ توش‌ نبوده‌. چون‌ گرد و خاك‌ داشت‌. خوب‌ مي‌ارزيد براي‌ ما. واقعا خونة‌ خوب‌ و بزرگ‌ و كم‌ اجاره‌. ما وارد اين‌ خونه‌ شديم‌، اثاثيه‌امون‌ را آورديم‌. يك‌ دو ساعت‌ اثاثيه‌ را مي‌گذاشتيم‌ يكنفر در زد. يك‌ جواني‌ بود گفت‌ يك‌ توصيه‌اي‌ بهتون‌ بكنم‌. هر كس‌ توي‌ اين‌ خونه‌ آمده‌ مرده‌، جنازه‌اش‌ را از اينجا برده‌اند. شما پهن‌ نكنيد اثاثيه‌اتون‌. ديدم‌ همساية‌ آنوري‌ هم‌ آمد. همه‌اشون‌ به‌ ما مثل‌ اينكه‌ حتما ما الان‌ عزرائيل‌ دم‌ در وايستاده‌ و بايد آقايون‌ بيان‌ تشييع‌ جنازة‌ ما. خيلي‌ حسرت‌ برامون‌ شد. حالا اون‌ چرا اينجوري‌ گفت‌؟ براي‌ اينكه‌ ما را ببره‌ توي‌ اين‌ خونه‌. اينها چرا اينجوري‌ ميگن‌. اينها شيطانند. خونه‌ چه‌، چرا بعضي‌ از خونه‌ها مدفن‌ بعضي‌ از اولياء خدا هست‌، اين‌ را بهتون‌ بگم‌، واقعا بعضي‌ وقتها اينطور ميشه‌ها. يا اونها، چون‌ زمين‌ خدا بالاخره‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ كسي‌ دفن‌ شده‌ مدفن‌ اولياء خداست‌ و روح‌ آن‌ ولي‌ خدا احاطة‌ بر آن‌ محل‌ داره‌. اگر توش‌ رفتي‌ گناهي‌ معصيت‌ كردي‌ بعيد نيست‌ كه‌ بخوان‌ تو را از آنجا باصطلاح‌ حركتت‌ بدهند. اذيت‌ ميشي‌. اگر گناه‌ و معصيت‌ كردي‌. ما اين‌ مسئله‌ را يك‌ قدري‌ متوجه‌ بوديم‌. گفتيم‌ نه‌ بابا اين‌ حرفها چيه‌. اون‌ وقتها خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ به‌ ما گفته‌ بود صراط‌ مستقيم‌، اين‌ صراطها را بريزيد دور و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرموده‌ رفع‌ ان‌ في‌ كسره‌ از امت‌ من‌ برداشته‌ شد. گفتيم‌ حالا هر چي‌ ميشه‌. ما حالا اگر فوت‌ كرديم‌ شما نيائيد تشييع‌ جنازة‌ ما. آقا مانديم‌ داخل‌. بقدري‌ اين‌ خونه‌ خوب‌ بود باوركنيدها. حرف‌ دلاله‌ بيشتر درست‌ بود. ما از همانجا رفتيم‌ يك‌ خونه‌اي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود خريديم‌ در قم‌ و همانطور شد. چون‌ تفأل‌ بالخير تجدوه‌، فال‌ نيك‌ بزنيد مي‌رسيد بهش‌. اين‌ را شما بدونيد. آنهايي‌ كه‌ در بدي‌ باز ميشه‌ بسيار آدم‌ بدي‌ هستند. اگر خداي‌ نكرده‌، گمانتون‌ به‌ بدي‌ باز نشه‌. خوابي‌ ديده‌ حالا، آمده‌ تعبيرش‌ هم‌ بده‌. شما تعبير بد نكن‌. من‌ در تهران‌ بودم‌ ديدم‌ يكنفر آمده‌ رنگش‌ پريده‌، عرق‌ كرده‌، چيه‌؟ گفت‌ خواب‌ ديدم‌ دندان‌ كشيدم‌. در مشهد، از اين‌ مشهديها بود. گفتم‌ خيلي‌ خواب‌ خوبه‌. گفت‌ چطور؟ گفتم‌ چند تا دندان‌ كشيدي‌؟ گفت‌ كه‌ چهار پنج‌ تا كشيدم‌. گفتم‌ يكي‌ دندان‌ طمعه‌ كشيدي‌، اين‌ صفت‌ طمع‌ ديگه‌ ازت‌ برداشته‌ شده‌. يكي‌ دندان‌ حرصه‌ كشيدي‌. محبت‌ دنيا را كشيدي‌، خيلي‌ خوبه‌. تزكية‌ نفس‌ بكن‌. گفت‌ راست‌ ميگي‌؟ تعبيرش‌ اينه‌. خيالش‌ راحت‌ شد. بعله‌ روايت‌ داره‌ كه‌ خوابتون‌ را به‌ كسي‌ كه‌ ميگيد، به‌ آدم‌ احمق‌ نگيد. آدمهاي‌ احمق‌ بد تعبير مي‌كنند. تخيير نداريد ولو بنظرتون‌ مي‌آيد اين‌ يك‌ كاره‌، فشاره‌، ناراحتي‌ پيش‌ مي‌آيد. ولي‌ اينها نيست‌. اگر نگيد فايده‌اي‌ نداره‌. اعتراف‌ نكنيد. من‌ يك‌ مجله‌اي‌ ديدم‌ در خارج‌ اينقدر چيزها را به‌ فال‌ بد تعبير مي‌كردند كه‌ چه‌ بگم‌. اين‌ سيزده‌ نحسه‌ و توي‌ اين‌ مسائل‌ همه‌اش‌ مال‌ آنها بود. تعريف‌، شيطان‌ مي‌آد آنچه‌ كه‌ تعريف‌ نداره‌، تعريف‌ براتون‌ ميكنه‌. ميگه‌ كه‌ هل‌ ادلك‌ علي‌ شجرة‌ الفسق‌. خدا گفته‌ بري‌ از اين‌ درخت‌ بخوري‌، تو هم‌ لباست‌ را ازت‌ مي‌گيريم‌، هم‌ گرسنه‌ ميشي‌، هم‌ تشنه‌ ميشي‌، همة‌ اينها. اين‌ گفت‌ من‌ دلات‌ مي‌كنم‌ تو را بر درختي‌ كه‌ سبب‌ بقائت‌ بشه‌ توي‌ بهشت‌. حضرت‌ آدم‌ هم‌ خيلي‌ مي‌ترسيد از اينكه‌ از توي‌ بهشت‌ بيرونش‌ كنند. هم‌ خدا تهديدش‌ كرد كه‌ اگر كاري‌ بكني‌، خطائي‌ بكني‌ از توي‌ بهشت‌ بيرونت‌ مي‌كنيم‌. چون‌ زمين‌، آنوقتها روش‌ درخت‌ درآمده‌ بود، جنگل‌ بود. آنجايي‌ هم‌ كه‌ درخت‌ در نيامده‌ بود كه‌ بي‌ آب‌ و بي‌ علف‌ بود. هيچ‌ قابل‌ زندگي‌ به‌ اين‌ آسوني‌ نبود. حضرت‌ آدم‌ هم‌ خيلي‌ مي‌ترسيد كه‌ از توي‌ اين‌ باغ‌، باغ‌ مرتب‌ منظم‌، غذا آماده‌، لباس‌ آماده‌، همه‌ چيز حاضر، نمي‌خواد از اينجا بره‌ بيرون‌. خوب‌ اين‌ آمده‌ ميگه‌ رمز بقاء توي‌ بهشت‌ را مي‌خواي‌ من‌ برات‌ نشون‌ بدم‌؟ هل‌ ادلك‌ علي‌ شجرة‌ الخرد و ملكا لا يبلي‌. كسي‌ كه‌ زوال‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ در اينجا نيست‌، اما در آيات‌ ديگر هست‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ اعتنا نكرد. گوش‌ نكرد. رفت‌ به‌ حوا گفت‌. حوا پيغمبر كه‌ نبود. بالاخره‌ بيشتر از حضرت‌ آدم‌ تحت‌ تأثير شيطان‌ واقع‌ شد. باز اينجا يك‌ درسي‌ است‌ كه‌ محبت‌ به‌ زن‌ آنقدر زياد نباشه‌ كه‌ خدا را فراموش‌ كنيد. بعضي‌ها هستند خيلي‌ محبت‌ به‌ زنشون‌ دارند و خوب‌ هم‌ هست‌. انسان‌ كانون‌ زندگيش‌ بايد گرم‌ باشه‌. اما با خدا. دو نفر توي‌ يك‌ خونه‌ زندگي‌ مي‌كنند. خدا هم‌ ميشه‌ سوميشون‌. هيچ‌ دو نفري‌ نيست‌ كه‌ در گوشه‌اي‌ صحبت‌ كنند الا اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ سوميشونه‌. خدا، شما، زنتون‌ اينجا زندگي‌ مي‌كنيد. هروقت‌ خواستيد كه‌ زندگي‌ طيبة‌ كاملي‌ داشته‌ باشيد. شيطان‌ را در ببنديد راهش‌ نديد. شما و زنتون‌ و خدا. خدا فرمانده‌، شما فرمانبردار. اينطوري‌ زندگي‌ مي‌كنيد. اين‌ نظم‌ خيلي‌ براي‌ انسان‌ موفقيت‌ آميزه‌. (نامفهوم‌). يك‌ دفعه‌ لباسهاش‌ را برد ديگه‌ لباس‌ نداشت‌. وتفقا يخسفان‌ عليهما من‌ برق‌ الجنه‌.از برگهاي‌ درخت‌ بگيرند لباس‌ براي‌ خودشون‌ درست‌ كنند. و عسي‌ آدم‌ ربه‌ سقا. حضرت‌ آدم‌ معصيت‌ كرد خداي‌ خودش‌ را. و اقوا شد يعني‌ گول‌ خورد. ثم‌ الجتباه‌ ربه‌. بعد دو مرتبه‌ خدا اختيارش‌ كرد. فتاب‌ عليه‌ الهدي‌. توبه‌اش‌ را قبول‌ كرد و هدايت‌ شد. ولي‌ در عين‌ حال‌ اثر اين‌ بي‌ عظمي‌، اثر اين‌ لغزش‌. شما نگيد كه‌ من‌ كه‌ نيستم‌ خدا همه‌ را مي‌بخشه‌. نه‌ يك‌ اثراتي‌ براي‌ انسان‌ باقي‌ مي‌گذاره‌. انسان‌ گاهي‌ مي‌شه‌ يك‌ گناه‌ مي‌كنه‌ ولي‌ بيست‌ سال‌ بعد اثرش‌ ظاهر مي‌شه‌. اصلا گناه‌ نكنيد. خيلي‌ مهمه‌ گناه‌ كردن‌ و گناه‌ نكردن‌. نهبت‌ منها جميعا بعضكم‌ لبعض‌ عدو. خروج‌ كنيد يك‌ ميوه‌اي‌ است‌ از اين‌ بهشت‌ از اين‌ باغ‌ بياييد بيرون‌ تنزل‌ كنيد. حتك‌ بشه‌، پايين‌ افتاديد ديگه‌ اون‌ ارزش‌ قديم‌ را نداشتيد. بعضكم‌ لبعض‌ عدو. لازمة‌ اين‌ دنيا اين‌ است‌ كه‌ شما بتونيد دشمن‌ باشيد. شيطان‌ است‌ و مار است‌ و طبق‌ بعضي‌ از روايات‌. آدم‌ است‌ و حوا. اينها با هم‌ دشمنند. چهار تا دشمن‌ توي‌ يك‌ كرة‌ زمين‌. يا از اين‌ مي‌ترسيد، يا از اون‌ مي‌ترسيد. مرد از زنش‌ مي‌ترسه‌. ببينيد چه‌ زندگي‌ بدي‌ مي‌شه‌. زن‌ از مردش‌ بترسه‌. اون‌ دشمن‌ اون‌ باشه‌، او دشمن‌ اون‌ باشه‌. اين‌ بخواد او را بچاپه‌، اون‌ بخواد اين‌ را بچاپه‌. اين‌ جوري‌ و نتيجة‌ اين‌ دنيا اينه‌ها.

 به‌ جهت‌ اينكه‌ كمبود هست‌ اين‌ را بدونيد كمبودها سبب‌ يك‌ چيز مي‌شه‌. احتياج‌ همان‌ كه‌ فرض‌ كنيد كه‌ به‌ شما محتاج‌ باشم‌، شما به‌ من‌ محتاج‌ باشيد و من‌ استنطاط‌ كنم‌ از رفع‌ احتياج‌ شما. شما استنطاط‌ كنيد از رفع‌ احتياج‌ من‌. اين‌ خواهي‌ نخواهي‌ دشمني‌ ايجاد مي‌شه‌. اين‌ را خدا نخواسته‌ دشمن‌ باشيم‌ ما با هم‌ ولي‌ طبع‌ زمين‌ و كمبودي‌ كه‌ در اون‌ هست‌ و اين‌ لباسي‌ كه‌ انسان‌ از دستش‌ بگيرند خوراكي‌ كه‌ از دستش‌ بگيرند و بنده‌اي‌ كه‌ در روي‌ زمين‌ كار مي‌كنه‌ تا لباس‌ و خوراك‌ براي‌ خودش‌ تهيه‌ بكنه‌، نتيجه‌اش‌ اين‌ كه‌ بعض‌ لبعض‌ العدو. حالا اگر خداي‌ تعالي‌ فرمود، فان‌ يعطينكم‌ من‌ هدي‌. اگر يك‌ هادي‌ آمد. از طرف‌ من‌. كسي‌ كه‌ پيروي‌ از اين‌ هادي‌ من‌ بكند گمراه‌ نمي‌شد و ناراحتي‌ پيدا نمي‌شه‌ براش‌. ببينيد همين‌ يكي‌ گفت‌ اگر از اين‌ بهشت‌ به‌ زحمت‌ بيافتيد اينجا مي‌فرمايد اگر پيروي‌ از هاديان‌، اونهايي‌ كه‌ هادي‌ هستند، راهبر هستند، شما را رهبري‌ مي‌كنند به‌ زحمت‌ نمي‌افتيد.

 حالا خدا به‌ همه‌ مي‌ده‌ مي‌گه‌ نحن‌ قسمنا همه‌ را خداي‌ تعالي‌ روزي‌ داده‌ و بينشون‌ هم‌ تقسيم‌ كرده‌. خوب‌ چرا بعضيها كم‌ دارند، بعضيها زياد. اينجا چي‌ مي‌گه‌. ومن‌ عرض‌ ذكري‌ هر كس‌ از ياد من‌ غافل‌ بشه‌. فان‌ له‌ معيشت‌ ذنكي‌ روزيش‌ تمام‌ مي‌شه‌. ما واقعا چقدر اعتماد داريم‌ به‌ خدا. شما را به‌ خدا وقتي‌ يك‌ طبيبي‌ اين‌ هر روز صبح‌ بياد شما را ببينه‌، و داروي‌ مجاني‌ در اختيارتون‌ بگذاره‌، بيرون‌ كه‌ شما شديد (نامفهوم‌).

 اگر يك‌ نفر پول‌ درآره‌ بگه‌ كه‌ تو هر چي‌ پول‌ خواستي‌ بگو من‌ بهت‌ مي‌دم‌ اينجا اولئك‌ الشتري‌. يعني‌ خدا مي‌تونه‌ بگد هر وقت‌ تو هر چي‌ مي‌خواي‌ من‌ بهت‌ مي‌دم‌. اگر هر روز به‌ شما تلفن‌ بزنه‌، هر روز صبح‌ تلفن‌ زده‌ تحت‌ حمايت‌ من‌ هستيد. هيچ‌ حق‌ كوچكترين‌ توهين‌ را به‌ شما نداره‌. شما تو ادارات‌ چه‌ جوري‌ وارد مي‌شيد؟ چه‌ حال‌ آرامشي‌ داريد. بخاطر اين‌ كه‌ ممكنه‌ فردا معزول‌ بشه‌. اين‌ ممكن‌ است‌ فردا فراموش‌ بكنه‌. اين‌ همان‌ وقتي‌ كه‌ تو بهش‌ نياز داري‌ ممكنه‌ نباشه‌. صد جور احتمال‌ هست‌، تو اين‌ مسئله‌. حالا نقدا هر ورز صبح‌ رئيس‌ جمهور، من‌ اصلا ارتباط‌ دارم‌ باهاش‌ مگر كسي‌ جرأت‌ داره‌ بگه‌ به‌ اون‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروست‌. شما را به‌ خدا همان‌ آرامش‌ را در مقابل‌ خدا داريد.

 يعني‌ خدا هم‌ همانطوره‌، خدا هر روز او گفته‌، او اين‌ تلفن‌ را زده‌، اون‌ تلگراف‌ كرده‌ كه‌ اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. من‌ يعني‌ تو اينجوري‌ بگو اينها هست‌. تنها من‌ را عبادت‌ كن‌ و تنها از من‌ كمك‌ بگير. من‌ كمك‌ تو هستم‌. هر وقت‌ به‌ اينجا رسيديد اين‌ را بهتون‌ مي‌گم‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ بيشتر هر وقت‌ به‌ اينجا رسيديد كه‌ روزي‌ ده‌ مرتبه‌ بگيد اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌ خدا به‌ شما مي‌گه‌ بگيد اياك‌ نستعين‌. هر وقت‌ به‌ اينجا رسيديد كه‌ روزي‌ يك‌ دفعه‌ رئيس‌ جمهور به‌ شما تلفن‌ مي‌زنه‌ شما اون‌ آرامشي‌ كه‌ داري‌ در مقابل‌ تمام‌ كارها و ادارات‌ و تمام‌ مسائل‌، اون‌ آرامش‌ را هر وقت‌ اياك‌ نستعين‌ پيدا كردي‌ تازه‌ مي‌تونيم‌ بگيم‌ كه‌ به‌ ياد خدا هستي‌. حالا ببينيد چقدر ما عقبيم‌. چقدر ما عقيبيم‌. اياك‌ نعبد و اياك‌ نستعين‌. ما تنها خدايا تو را داريم‌ نتيجه‌اش‌ اين‌ است‌ كه‌ اياك‌ نستعين‌. چند تا مي‌تونيد تو اين‌ مجلس‌ بگيد كه‌، آقايون‌ همه‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ يك‌ همچين‌ حالتي‌ داريد. بگيم‌ خدا نگفته‌ كه‌ گفته‌! روزي‌ ده‌ مرتبه‌، اين‌ كلمه‌ را تكرار مي‌كنيم‌ فقط‌ نمازهاي‌ واجبمون‌ مي‌خونيم‌. دو مرتبه‌ صبح‌. دو مرتبه‌ ظهر، دو مرتبه‌ عصر، دو مرتبه‌ مغرب‌ دو مرتبه‌ هم‌ عشاء مي‌شه‌ چند دفعه‌؟ ده‌ مرتبه‌. روزي‌ ده‌ مرتبه‌ خدا به‌ ما تلگراف‌ زده‌ كه‌ تنها، اين‌ معتقد باش‌ قبول‌ بكن‌ كه‌ تنها من‌، به‌ من‌ بايد اتكا كني‌ و من‌ متكاي‌ تو هستم‌ و من‌ طرفدار تو هستم‌ من‌ خودم‌ به‌ كارهات‌ مي‌رسم‌. خدا نه‌ مي‌ميره‌، خدا نه‌ معزول‌ مي‌شه‌. من‌ نمي‌گم‌ شما، صدها برابر از اون‌ بايد بيشتر مطمئن‌ باشيد. خدا نمي‌ميره‌، لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌. مي‌گيد حالا خدا خوابه‌، من‌ نمي‌تونم‌ رازم‌ را بهش‌ بگم‌. لا تأخذه‌ بالنوم‌.

 چرتش‌ هم‌ حتي‌ نمي‌گيره‌. مي‌گيم‌ الان‌ چرت‌ مي‌زنه‌ شايد مثلا كسل‌ باشه‌، نه‌. لا تأخذه‌ سنة‌ و لا نوم‌. معزول‌ كسي‌ نمي‌تونه‌ او را بكنه‌. قدرتش‌ بعضي‌ جاها نفوذ نداره‌. چرا هستند كه‌ حالا در وضع‌ مملكت‌ ما كه‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ جاها سخن‌ نفوذ نداره‌. چون‌ قوانيني‌ هست‌ كه‌ طبق‌ اين‌ قوانين‌ بايد بشه‌. ولي‌ جايي‌ نيست‌ كه‌ خدا نفوذ نداشته‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ معزول‌ نمي‌شه‌، يادش‌ نمي‌ره‌، يك‌ يك‌ شماها يادش‌ هست‌. نه‌ تلگراف‌ و تلفن‌ هم‌ لازم‌ نداره‌. همه‌ جا هست‌. از رگ‌ گردن‌ بهت‌ نزديكتره‌. تا ببينيد خدا بهتون‌ چطور مي‌رسه‌. نمي‌خوام‌ بگم‌ پول‌ دار مي‌شيد. نه‌. يك‌ كسي‌ در خدمت‌ پيغمبر راوي‌ نقل‌ مي‌كنه‌ من‌ در خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ بودم‌، و يك‌ چوپاني‌ حضرت‌ رو كرد بهش‌ فرمود يك‌ مقداري‌ شير بريز. مثلا خوب‌ شير گوسفند است‌ و نمي‌تونه‌ بدوشه‌. گوسفندها هم‌ مال‌ خودش‌ بوده‌ گفت‌ آقا صبح‌ گوسفندها را دوشيديم‌ حالا شير ندارند و بعد آورد. حضرت‌ گفت‌ خدا اين‌ قدر بهت‌ بده‌ كه‌ نتوني‌ جمع‌ كني‌. رسيدند به‌ يك‌ چوپان‌ ديگه‌. چوپان‌ چشمش‌ به‌ پيغمبر افتاد شير دوشيد، آورد يك‌ گوسفند هم‌ كشت‌ خيلي‌ احترام‌، خيلي‌ هم‌. حالا شما انشاء الله‌ اگر به‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسيد چكار مي‌كنيد؟ او هم‌ همان‌ را كرد. حضرت‌ بهش‌ فرمود خدا به‌ اندازة‌ كفاف‌ بهت‌ بده‌. بعضي‌ از اصحاب‌ كه‌ خوب‌ مثل‌ سلمان‌ و ابيذر كه‌ نه‌، آقا براي‌ اين‌ بهتر بايد. فرمود، نه‌. براي‌ اين‌ بهتر دعا كردم‌ به‌ اندازة‌ كفاف‌. به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ محتاج‌ خلق‌ نباشي‌. محتاج‌ مردم‌ نباشي‌. خدا كارت‌ را جور كنه‌، نيازمند به‌ مردم‌، كمبود خلاصه‌ نداشته‌ باشي‌. زيادي‌ هم‌ نداشتي‌ نداشتي‌.

 به‌ هر حال‌ اين‌ آيه‌ خيلي‌ عجيبه‌ و من‌ اعرض‌ ان‌ ذكري‌ فان‌ له‌ معيشت‌ ذنكي‌. اين‌ اوليش‌ خيلي‌ از اين‌ دومي‌ بالاخره‌ سختره‌. اولي‌ اين‌ است‌ كه‌ در دنيا بيشتره‌. در قيامت‌ و محشور يوم‌ القيامت‌ احكوه‌. خيلي‌ تو جاي‌ شلوغي‌ آدم‌ چشمهاش‌ روي‌ هم‌ باشه‌. تنبلش‌ مي‌كنه‌. كور مي‌شه‌. چرا من‌ در دنيا چشم‌ داشتم‌ حالا، داشتم‌ تو دنيا بهم‌ بده‌. مي‌فرمايد كه‌ كذالك‌ اتبكي‌ آياتنا ما چقدر نشانه‌ برات‌ قرار داديم‌ كه‌ ما هستيم‌. تو همه‌ را فراموش‌ كردي‌ و يسوتها حالا ما هم‌ امروز تو را فراموشت‌ مي‌كنيم‌. و كذالك‌ والنثي‌. مي‌بينيد كه‌ اين‌ مطلب‌ چقدر اهميت‌ داره‌ و كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ تا جايي‌ كه‌ براتون‌ مؤثره‌ از ياد خدا و بندگي‌ خدا و از تعهدي‌ كه‌ با خداي‌ تعالي‌ بستيد خارج‌ نشيد.

 يك‌ چند تذكر هم‌ خدمت‌ آقايون‌ بدم‌ در همين‌ ارتباط‌. اين‌ تذكر اينه‌. كه‌ اولا بعضي‌ از آقايون‌ حالا نمي‌دونم‌ شايد نقصي‌ در وضع‌ ما باشه‌. يك‌ چند روز مي‌يان‌، يك‌ چند نمي‌يان‌ يك‌ خرده‌ هم‌ چين‌ همة‌ اين‌ خصوصيات‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ به‌ اشد وجهش‌ اينها دارند شيطان‌ نمي‌گذاره‌ كه‌ اين‌ راه‌ راست‌ را ادامه‌ بدن‌، كسي‌ كه‌ توبه‌ كرد اين‌ را بدونه‌ كه‌ بعد اگر ترك‌ كرد، برنامه‌ هاش‌ را ترك‌ كرد ديگه‌ راهي‌ به‌ سوي‌ كمال‌ خيلي‌ سخت‌ باز مي‌كنه‌. كوشش‌ بكنيم‌ انشاء الله‌ حتي‌ المقدور راهتون‌ را ادامه‌ بديد، تعهدتون‌ را توجه‌ داشته‌ باشيد. شما تعهد داريد در مقابل‌، ما وقتي‌ كه‌ مي‌ياييم‌ تو اين‌ برنامه‌. كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ ترك‌ نكنيد برنامه‌ها را. با مشكلات‌ دوستان‌ را مي‌پذريم‌. اينجوري‌ نيستش‌ كه‌ هر كس‌ مي‌خواد بياد، بياد. نه‌. دنبال‌ كسي‌ هم‌ نرفتيم‌ اصراري‌ هم‌ نداريم‌ و هر كدام‌ از شماها الان‌ شايد بعضي‌ها يك‌ چند ماهي‌ هم‌ معطل‌ شدن‌ تا پذيرفته‌ شدن‌. و حالا كه‌ زحمت‌ كشيديد كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ كه‌ لنگ‌ نزنيد. درست‌ بياييد بعد هم‌ چون‌ اخلاق‌ انسان‌ اين‌ طوري‌ است‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ عقب‌ مي‌افته‌ مي‌خواد به‌ گردن‌ بگيره‌ نقص‌ خودش‌ را مي‌اندازه‌ گردن‌. انشاء الله‌ اين‌ طور نباشيد.

 جلسة‌ شب‌ يك‌ شنبه‌ را من‌ گفتم‌ تعطيل‌ باشه‌ فعلا. علتش‌ اگر ديگه‌ رفقا چيز نبودن‌ شايد ما شب‌ دوشنبه‌ را هم‌ تعطيلش‌ مي‌كرديم‌. علتش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ قدري‌ بيشتر قدر داني‌ بكنيد. من‌ احساس‌ مي‌كردم‌ كه‌ قدرداني‌ نمي‌شه‌ وقتي‌ كه‌ زياد مي‌شه‌ جلسات‌ متأسفانه‌ رفقا قدرداني‌ نمي‌كنند. ولي‌ خوب‌ خستگيتون‌ را بگيريد تا بعد ببينيم‌ كه‌ چي‌ مي‌شه‌. و لذا فعلا تعطيله‌، جلسة‌ شب‌ يك‌ شنبه‌. آقايون‌ هم‌ خستگيشون‌ را بگيرند و شما هم‌ خستگيتون‌ را بگيريد اگر خسته‌ مي‌شيد. بعضيها واقعا قدرداني‌ نكردند. لذا علتش‌ هم‌ اين‌ بوده‌. جلسة‌ انشاء الله‌ شب‌ پنج‌ شنبه‌ وشب‌ جمعه‌ هم‌ اينجا مجلس‌ است‌ همتون‌ بايد بياييد شب‌ پنج‌ شنبه‌اش‌ مخصوصا. چون‌ شب‌ وفات‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. من‌ چون‌ سي‌ پشت‌ مي‌رسم‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ السلام‌ و شب‌ جمعه‌ هم‌ داريم‌ كه‌ آقاي‌ حسن‌ زاده‌ خدا حفظش‌ كنه‌ اين‌ را درست‌ كرده‌ و گذاشته‌ اينجا و دليل‌ محكم‌ داريم‌ كه‌ ما موسوي‌ هستيم‌ و بزرگترين‌ افتخار ما. خدا مي‌دونه‌ اگر بگم‌. تو عارفي‌ مي‌گم‌ نمي‌دونم‌، اما فايده‌اي‌ براي‌ روز قيامت‌. اين‌ افتخار را نمي‌تونم‌ ناديده‌ بگيرم‌ كه‌ حضرت‌ حضرت‌ مهدي‌ نيست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ و در سي‌ واسطه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ مي‌رسم‌. انشاء الله‌ آقايون‌ شب‌ وفات‌ موسي‌ ابن‌ جعفر اينجا جمع‌ بشن‌ و همتون‌ باشيد من‌ مثل‌ مجلس‌ شب‌ جمعه‌ نباشه‌ كه‌ بعضيها آخر شب‌ بيان‌ نه‌ مثل‌ شب‌ دوشنبه‌ باشه‌. انشاء الله‌.

 انشاء الله‌ دوستان‌. يكي‌ هم‌ ما تبريك‌ تولد امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ ولي‌ خوب‌ من‌ نبودم‌ ولي‌ خوب‌ رفقا جمعيتشون‌ زياده‌ اينجا شايد كمتر نباشند و اونها هم‌ حق‌ داشتند. دو سه‌ تا كاري‌ هم‌ داشتند اينجا. مجبور بوديم‌ بريم‌ و البته‌ مي‌شد عقب‌ و جلوش‌ كنيم‌ ولي‌ خوب‌ در تهران‌ بعضي‌ از دوستان‌ بودند اونها هم‌ حق‌ دارند واقعا كوتاهي‌ مي‌كنيم‌ اونجا در تهران‌ مثل‌ آقاي‌ نعمتي‌ و بعضي‌ از آقايون‌ نداريم‌. يك‌ آقاي‌ پسندي‌ هست‌ بسيار خوبه‌، بسيار موفق‌، بسيار هم‌ عالي‌ كار مي‌كنه‌ ولي‌ خوب‌ دست‌ تنهاست‌ و هنوز هم‌ اون‌ جور مرحله‌اي‌ كه‌ بتونيم‌ بگيم‌ كه‌ آقا دست‌ ايشان‌ بسپريم‌ صد در صد هنوز نشده‌، انشاء الله‌ شماها كوشش‌ بكنيد موفق‌ باشيد تا انشاء الله‌ شما هر يكيتون‌ در مشهد ما افراد پخته‌ و پيشرفته‌ الحمد الله‌ بيشتر داريم‌ تا تهران‌. ولي‌ انشاء الله‌ شماها كوشش‌ بكنيد كه‌ هر كدامتون‌ بايد يار امام‌ عصر ارواحنا فداء باشيد. خداي‌ من‌ شاهده‌ آقايون‌ اين‌ را بگم‌ خدا را گواه‌ مي‌گيرم‌ و شماها را هم‌ شاهد مي‌گيرم‌ كه‌ من‌ هدفي‌ از اين‌ جلسات‌ از خدمتون‌ عرض‌ شود حتي‌ جلسة‌ روز جمعه‌، شب‌ جمعه‌، جلسة‌ خانمها، جلسات‌ مختلف‌ ديني‌ كه‌ هست‌ ندارم‌ جز اين‌ يك‌ مشب‌ افراد تربيت‌ شده‌ براي‌ اين‌ كه‌ چه‌ در زمان‌ غيبت‌ و چه‌ در زمان‌ ظهور خدمت‌ گذار امام‌ زمان‌ باشند انشاء الله‌ تربيت‌ كنيم‌. شما فكر نكنيد بايد حتما حضرت‌ ظهور كنه‌ تا از ياران‌ اون‌ حضرت‌ باشيد. نه‌ اگر همين‌ الان‌، همين‌ جا كه‌ نشستيد مي‌تونيد جز ياران‌ امام‌ عصر اسمتون‌ را ثبت‌ كنند. و من‌ شواهدي‌ دارم‌. من‌ خودم‌ هيچ‌ وقت‌ نه‌ ادعاي‌ خواب‌ و زياراتي‌، نمي‌دونم‌ مشاهده‌ نه‌، ندارم‌. ديديد كه‌ حتي‌ خوابم‌ هم‌ خيلي‌ يكي‌ دو تا خواب‌ اون‌ هم‌ كه‌ ديگه‌ نقل‌ نكنيم‌ خيال‌ مي‌كنن‌ كه‌ بيشتر از اينه‌.

 ولي‌ دوستان‌، دوستان‌ مختلف‌ حتي‌ خارج‌ از شما در اين‌ جمع‌ اينها يك‌ خوابهايي‌ براي‌ شماها ديدن‌ كه‌ انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار همة‌ شماها نامتون‌ در زمرة‌ ياران‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌ و انشاء الله‌ حضرت‌ پذيرفتنتون‌. كوشش‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ در اين‌ راه‌ باقي‌ باشيد. يك‌ وقت‌ يك‌ كاري‌ نشه‌ كه‌ ما را از اين‌ بهشت‌ بيرون‌ كنند. شيطان‌ دخالت‌ نكنه‌. ما جوري‌ نباشيم‌ كه‌ بگن‌ آقا افوك‌. حبط‌ بشه‌ حلوط‌ كن‌، تنزل‌ كن‌. تو به‌ درد اين‌ موفقيتها نمي‌خوري‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ اين‌ طور نباشه‌ و نيست‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سعي‌ ما هم‌، فعاليت‌ ما هم‌، خدمت‌ ما هم‌ انشاء الله‌ خالص‌ باشه‌ و براي‌ خدا باشه‌ و براي‌ شما باشه‌ و شماها هم‌ به‌ اهداف‌ عاليه‌تون‌ برسيد. حالا رو به‌ قبله‌ بنشينيد و قبل‌ هم‌ نه‌ با خدا حرف‌ بزنيم‌ تا حالا كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار حرف‌ زد از حالا ما يك‌ چند كلمه‌اي‌ از سخن‌، از كلام‌ مولا امام‌ سجاد يا كلام‌ مولامون‌ حضرت‌ بقيت‌ الله‌ يا يكي‌ از ائمه‌ انشاء الله‌ با خداي‌ تعالي‌ حرف‌ بزنيم‌.

 پروردگارا همان‌ گداهاي‌ شب‌ دوشنبه‌ هستيم‌. بعضي‌ گداها، گداهاي‌ شب‌ جمعه‌ هستند، امشب‌ شب‌ دوشنبه‌ ما خدايا كه‌ اظهار صميميت‌ بيشتري‌ بكنيم‌. مي‌خوام‌ به‌ اين‌ وسيله‌ بگيم‌ ما يك‌ شب‌ دوشنبه‌ هم‌ داريم‌. امشب‌ اين‌ آيات‌ را كه‌ مي‌خوندن‌ من‌ ديدم‌ كه‌ هفتة‌ قبل‌ همين‌ آيات‌ را در تهران‌ دوستان‌ اونجا خوندند و همين‌ دربارة‌ همين‌ آيات‌ صحبت‌ كرديم‌. الان‌ يك‌ عده‌ هستند حرف‌، اقلا سخن‌ تو پروردگارا را گوش‌ مي‌دن‌ و بعدش‌ هم‌ يك‌ چند كلمه‌ با تو مناجات‌ مي‌كنند. ما تو را خدايا به‌ اين‌ عنوان‌ مي‌شناسيم‌ كه‌ بعد از هر نماز در اين‌ ماه‌ مي‌خوانيم‌. مي‌گيم‌ يا من‌ ارجوا لكل‌ خير. اي‌ خدايي‌ كه‌ هر خيري‌ را به‌ تو اميد داريم‌. ما در مقابل‌ هر خيري‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ اميدواريم‌.

 هر خيري‌ كه‌ هست‌ بايد اميدي‌ به‌ پروردگار داشته‌ باشيم‌ كه‌ اون‌ خير را به‌ ما عنايت‌ كنه‌ همانطوري‌ كه‌ بر پيغمبر و آل‌ پيغمبر عنايت‌ فرمود. يا من‌ ارجوا لكل‌ خير و آمنوا سخطه‌ عنده‌ شي‌ يا من‌ يعطي‌ الكثير بالقليل‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ بهشت‌ بي‌ نهايت‌ را در مقابل‌ اين‌ عمل‌ كم‌ ما يك‌ مدت‌ كوتاهي‌ در دنيا ما اطاعت‌ بندگي‌ تو را مي‌كنيم‌، و از شيطان‌ دوري‌ مي‌كنيم‌ تو به‌ ما تا آخر عمر، تا آخر اون‌ كه‌ خدا، خدايي‌ مي‌كنه‌ به‌ ما محبت‌ مي‌كني‌. يا من‌ يعطي‌ بالكثير بالقيل‌ يا من‌ يعطي‌ من‌ سأله‌. هر كس‌ از تو سؤال‌ مي‌كنه‌ فورا بهش‌ عطا مي‌كني‌. حتي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نه‌ تو را مي‌شناسه‌ و نه‌ تو را مي‌شناسه‌ بهش‌ عنايت‌ كردي‌. لا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئل‌ يعرف‌ تحنن‌ منه‌ و رحمه‌. اعطني‌ بمسئلتي‌ اياك‌ جميع‌ خير الدنيا و خير الآخره‌ و اصرف‌ عني‌ بسمئلتي‌ اياك‌ و جميع‌ شر الدنيا و شرالاخره‌. فانه‌ غير منقوص‌ ما اعطيت‌ خدايا اگر همة‌ خوبيها را به‌ من‌ بدي‌، همة‌ بديها را هم‌ از دور كني‌ از عطاي‌ تو چيزي‌ كم‌ نمي‌شه‌. و زدني‌ من‌ فضلك‌ يا كريم‌. يا ذا الجلال‌ و الاكرام‌. يا ذا النعما و الجود. يا ذا المن‌ و الطول‌ حرم‌ شيبتي‌ علي‌ النار.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهم‌ اني‌ اسئلك‌ بما جميع‌ ما يدعوك‌ به‌ ولاة‌ امرك‌. قربانشون‌ بريم‌. خدايا من‌ تو را سؤال‌ ميكنم‌ به‌ آن‌ معاني‌ و حقايقي‌ كه‌ ولاة‌ امر از تو مي‌خواهند. به‌به‌ خوشا به‌ حالمون‌. امامي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ داريم‌. امامي‌ مثل‌ حضرت‌ مجتبي‌ و سيد الشهدا داريم‌. امامي‌ مثل‌ حضرت‌ سجاد و امام‌ باقر داريم‌. امامي‌ مثل‌ حضرت‌ صادق‌ و امام‌ كاظم‌ داريم‌. چقدر خوشبختيم‌، چقدر خوبيم‌ كه‌ امامي‌ مثل‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و امام‌ جواد داريم‌. امامي‌ مثل‌ امام‌ هادي‌ و حضرت‌ عسگري‌ داريم‌. چقدر خوشبختيم‌ امامي‌ مثل‌ ولي‌ عصر، اين‌ مهربانترين‌ مهربانها، آن‌ امامي‌ كه‌ اگر صد ميليون‌ داشتيد و فداي‌ قدمش‌ مي‌كرديد، باز كم‌ بود. بابي‌ و امي‌ و نفسي‌. عزيز علي‌ ان‌ اري‌ الخلق‌ و لا تري‌. آقا بر من‌ سخت‌ است‌ همه‌ را ببينم‌ و تو را نبينم‌. عزيز علي‌ ان‌ ما جري‌. اي‌ خدا هل‌ من‌ معين‌ تعطي‌ بها. جانمون‌ به‌ قربانت‌ آقا. به‌به‌. ما به‌ اين‌ كم‌ ارزشي‌، امامي‌ داريم‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌، بعد از ذات‌ مقدس‌ پروردگار، تحت‌ ارادة‌ اوست‌. از اين‌ ميشه‌ خوشبخت‌تر بود. ميشه‌ انسان‌ از خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد يابن‌ رسول‌ الله‌ خيلي‌ فقيرم‌. فرمود خيلي‌ ثروت‌ داري‌. گفت‌ آقا دروغ‌ نميگم‌. من‌ مستحقم‌. فرمود اگر ولايت‌ ما را ازت‌ بگيرند، تمام‌ كرة‌ زمين‌ را بهت‌ بدهند مي‌دهي‌؟ گفت‌ نه‌ بخدا. آيا شما خيلي‌ ثروت‌ داريد. محبت‌ امام‌ زمان‌، محبت‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ فداك‌. اينهمه‌ ثروت‌. يا نعيمي‌ و جنتي‌، يا بقية‌ الله‌. اي‌ بهشت‌ من‌. اگر محبت‌ تو را نمي‌داشتيم‌ آقا، ما در جهنم‌ زندگي‌ مي‌كرديم‌. اما بهشت‌ من‌ توئي‌. دنياي‌ من‌ توئي‌، آخرت‌ من‌ توئي‌. اللهم‌ انا سأل‌ بمعاني‌ جميع‌

 

۱۳ صفر ۱۴۱۶- معرف‌ امام‌ عليه‌ السلام

 معرف‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 13 صفر 1416

 

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سيما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌.

 كلمة‌ خدا و بطور كلي‌ كلمه‌، به‌ معناي‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ درون‌ انسان‌ را از علم‌ و دانش‌ براي‌ مستمع‌ بيان‌ ميكند. سخن‌ و كلام‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بوسيلة‌ آن‌ مي‌تواند آنچه‌ را كه‌ مي‌داند و آنچه‌ را كه‌ اراده‌ كرده‌ به‌ ديگران‌ بفهماند. كلام‌ خدا همينطوره‌. در بعد ملك‌ كلام‌ پروردگار قرآنه‌. ولي‌ در بعد ملكوت‌ كلام‌ خدا وجود مقدس‌ امامه‌. چون‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ در هر زماني‌ بيانگر صفات‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌. يعني‌ هر يك‌ از صفات‌ الهي‌ را اگر ما بخواهيم‌ مجسم‌ جلوي‌ خودمون‌ ببينيم‌ بايد در وجود امام‌ ببينيم‌. امام‌ مرآة‌ وجود پروردگاره‌. امام‌ در روايات‌ زيادي‌ آمده‌ كه‌ وجه‌ اللهه‌. تشبيه‌ به‌ وجه‌ كرده‌اند امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بخاطر اينكه‌ همة‌ صفات‌ دروني‌ انسان‌ از صورتش‌ پيداست‌. يعني‌ آنهايي‌ كه‌ قيافه‌ شناسند بخصوص‌، صفات‌ دروني‌ انسان‌ را از صورت‌ انسان‌ درك‌ مي‌كنند. اگر قيافه‌ شناس‌ هم‌ نباشد انسان‌، بعضي‌ از صفات‌ ديگر را، ديگران‌ را از قيافة‌ او كاملا ممكن‌ است‌ بفهمد. مثلا يك‌ نفر عصباني‌ است‌، در باطن‌ ناراحته‌، از قيافه‌اش‌ معلومه‌ كه‌ اين‌ شخص‌ ناراحته‌. از صورتش‌ پيداست‌. اما از بقية‌ جاهاي‌ بدنش‌ ناراحتي‌، حزن‌، اندوه‌، خوشحالي‌، از اين‌ قبيل‌ اوصاف‌ قلبي‌ از بدنش‌، از جاي‌ ديگر نشان‌ داده‌ نميشه‌. لذا همة‌ صفات‌ انسان‌، صفات‌ روحي‌ انسان‌ از وجه‌ انسان‌ شناخته‌ ميشه‌ آنهايي‌ كه‌ تخصصي‌ دارند و قيافه‌ شناس‌ هستند.

 عارفين‌ به‌ مقام‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، اينها تمام‌ صفات‌ پروردگار را از امام‌ مي‌شناسند. در روايات‌ هست‌ كه‌ امام‌ وجه‌ اللهه‌ و در دعاي‌ ندبه‌ هم‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ مي‌گيم‌ كه‌ اين‌ وجه‌ الله‌ التي‌ يتوجه‌ اليه‌ اولياء، كجاست‌ آن‌ وجهي‌ كه‌ اولياء خدا وقتي‌ مي‌خوان‌ به‌ وجه‌ خدا متوجه‌ بشن‌، به‌ آن‌ وجه‌ متوجه‌ ميشوند.

 امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يد اللهه‌. يعني‌ همانطوري‌ كه‌ هر كسي‌ اظهار قدرتش‌ را بوسيلة‌ دستش‌ ميكند، ذات‌ مقدس‌ پروردگار هم‌ تمام‌ اظهار قدرتش‌ را بوسيلة‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميكند. چنانچه‌ در زيارت‌ سيد الشهدا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آمده‌ كه‌ ارادة‌ ربه‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌ و تصدر من‌ بيوتكم‌. يعني‌ ارادة‌ خدا، فعل‌ خدا، خلق‌ خدا اول‌ بايد در خانة‌ شما وارد بشه‌ اي‌ آل‌ پيغمبر و بعد از خانة‌ شما صادر بشه‌. در قلب‌ شما بياد و بعد صادر بشه‌. بطور كلي‌ چون‌ علت‌ خلقت‌، شناختن‌ پروردگاره‌ كه‌ ميگه‌ كنت‌ كنز مخفيا و خلق‌ لكي‌ اعرف‌ خلفت‌ خلقك‌ لكي‌ اعرف‌. هر هنرمند و هر قدرتمندي‌ اگر بخواهد صددرصد اظهار قدرتش‌ را بكند بطوري‌ كه‌ همه‌ او را دقيقا بشناسند، يك‌ عمل‌ صددرصد كاملي‌ انجام‌ ميده‌ تا او را بشناسند. مثلا يك‌ تابلو ساز، يك‌ نقاش‌، ممكنه‌ نقاشي‌هاي‌ مختلفي‌ داشته‌ باشد. اما براي‌ اينكه‌ هنر او را درك‌ بكنند همه‌، يك‌ تابلويي‌ كه‌ تمام‌ هنرش‌ را روي‌ آن‌ تابلو ريخته‌ باشه‌، حتما در معرض‌ ديد مردم‌ قرار ميده‌ تا مردم‌ شخصيت‌ و قدرت‌ او را درك‌ كنند. بر خداي‌ متعال‌ لازمه‌ چون‌ خودش‌ فرموده‌ كه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌ و مفسرين‌ گفته‌اند اي‌ يعرفون‌، براي‌ اينكه‌ خدا شناخته‌ بشه‌، بايد يك‌ مخلوقي‌ در ميان‌ مخلوقاتش‌ خلق‌ بكنه‌ كه‌ تمام‌ اظهار قدرتش‌ را كه‌ ممكن‌ است‌ در ممكن‌ پياده‌ بشود، در آن‌ موجود پياده‌ بكنه‌ و اين‌ وجود مقدس‌ امام‌ در هر زمان‌. در هر زماني‌ يك‌ امامي‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ در او باشه‌، فقط‌ در صفت‌ ذات‌، يعني‌ در اينكه‌ خدا هميشه‌ بوده‌ و خالقي‌ نداشته‌ و يكي‌ هم‌ مستقل‌ بوده‌ و باصطلاح‌ معبودي‌ نداشته‌، در اين‌ دو جهت‌ كه‌ استثناء بشود، بقية‌ مسائل‌ اينها يعني‌ آن‌ امام‌ يعني‌ آمن‌ وجود مقدس‌، صددرصد آينة‌ تمام‌ نماي‌ پروردگار باشه‌ كه‌ لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. فرقي‌ بين‌ تو اي‌ خدا و بين‌ ولاء امر نيست‌. جز اينكه‌ آنها بندة‌ تو اند و مخلوق‌ تواند. اين‌ حد معرفت‌ امامه‌ و از همين‌ راه‌ هم‌ امام‌، يعني‌ امام‌ را كه‌ شناختيم‌ مي‌توانيم‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار را بشناسيم‌ كه‌ من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌.

 يك‌ روز سلمان‌ و ابي‌ ذر كنار يكديگر نشسته‌ بودند. سلماني‌ كه‌ چهارصد سال‌ عمر كرده‌، ابي‌ ذري‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود اين‌ آسمان‌ بر سر كسي‌ سايه‌ نيفكنده‌ كه‌ راستگوتر از ابي‌ ذر باشه‌. اينها در زماني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ از دار دنيا رفته‌، با يكديگر نشستند گفتند معرفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ يا معرفت‌ امام‌ چيه‌؟ سلمان‌ گفت‌ مي‌ريم‌ از خود آقا امير المؤمنين‌ سؤال‌ مي‌كنيم‌. حركت‌ كردند، آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌ و عرض‌ ارادت‌ كردند و بعد گفتند كه‌ يا علي‌ معرفت‌ تو بنورانيت‌ چيه‌؟ يك‌ معرفتي‌ هست‌ بدون‌ نورانيت‌. يعني‌ معرفت‌ ملكي‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. همانطوري‌ كه‌ يك‌ عده‌ از اصحاب‌ معرفتكي‌ باصطلاح‌ داشتند نسبت‌ به‌ امام‌ و مي‌آمدند در مقابل‌ امام‌ مي‌نشستند. حتي‌ روايت‌ دارد كه‌ بعضي‌ از اينها آنقدر معرفتشون‌ ضعيف‌ بود كه‌ مي‌خواستند امام‌ را دعا كنند به‌ امام‌ مي‌گفتند كه‌ اصلحك‌ الله‌، خدا تو را اصلاحت‌ كنه‌. دعاش‌ مي‌كردند. يا مثلا يكي‌ از اصحاب‌ معروفه‌، اين‌ لابد بعد از آن‌ مقاماتي‌ كه‌ در روايات‌ در حالاتش‌ نوشته‌اند، قبل‌ از اين‌ بوده‌. ميگه‌ ديدم‌ جمعي‌ دارند وارد خانة‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌شوند. منهم‌ وقت‌ را غنيمت‌ شمردم‌ در حالي‌ كه‌ جنب‌ بودم‌ وارد خانة‌ امام‌ شدم‌. نشسته‌ بودم‌. امام‌ سرش‌ را در گوش‌ من‌ آورد فرمود با اينحال‌ وارد خانة‌ فرزند پيغمبر نبايد مي‌آمدي‌. من‌ متوجه‌ شدم‌ كه‌ امام‌ از وضع‌ من‌ اطلاع‌ داره‌. ببينيد كه‌ معرفت‌ آنقدر عالي‌ نيست‌. اما بعضي‌ از اصحاب‌ مي‌فهميدند كه‌ معرفت‌ امام‌ يك‌ معرفت‌ بنوانيت‌ هم‌ هست‌. يك‌ روز ابي‌ ذر از خانة‌ رسول‌ اكرم‌ خارج‌ شد. عمر در راه‌ ابي‌ ذر را ديد. سؤال‌ كرد آيا خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ كسي‌ بود يا نبود؟ گفت‌ كه‌ يك‌ نفر آنجا بود من‌ او را نشناختم‌. عمر وارد بر پيغمبر شد ديد كسي‌ نيست‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ جز علي‌ بن‌ ابيطالب‌. عرض‌ كرد يا رسول‌ الله‌ اين‌ ابي‌ ذري‌ كه‌ شما مي‌گيد خيلي‌ راستگويه‌، همين‌ الان‌ يك‌ دروغ‌ به‌ من‌ گفت‌. من‌ الان‌ از او پرسيدم‌ كه‌ پيش‌ پيغمبر كي‌ بود؟ گفت‌ يك‌ نفري‌ آنجا بود كه‌ من‌ او را نشناختم‌. پيغمبر اكرم‌ گفت‌ ابي‌ ذر راست‌ گفته‌. علي‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و خداو خدا را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و علي‌ و من‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز علي‌ و خدا. راست‌ گفته‌ ابي‌ذر. دليلش‌ هم‌ همين‌ جرياني‌ است‌ كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌.

 اينها پاشدند آمدند خدمت‌ امير المؤمنين‌ گفتند معرفت‌ تو يا علي‌ بنورانيت‌ چيه‌؟ انسان‌ بايد نورانيتي‌ داشته‌ باشه‌ تا امامش‌ را بشناسه‌. ديده‌اي‌ خواهم‌ كه‌ باشد مه‌ شناس‌. تا شناسد ماه‌ را در هر لباس‌. وقتي‌ خدمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اينها آمدند و اين‌ تقاضا را كردند، حضرت‌ فرمود اين‌ معرفت‌ را كسي‌ نميتونه‌ بفهمه‌ جز سه‌ دسته‌. اول‌ ملك‌ مقرب‌، اگر ملك‌ مقرب‌ نباشه‌ نميتونه‌ من‌ را آنطور كه‌ بايد بنورانيت‌ بشناسه‌. دومي‌ نبي‌ مرسل‌. حتي‌ اگر نبي‌ مرسل‌ نباشه‌، نمي‌تواند بشناسد. و سوم‌ مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. مؤمني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دلش‌ را اين‌ روحش‌ را، اين‌ كمالاتش‌ را با ايمان‌ امتحانش‌ كرده‌ باشه‌، هر مرحله‌اي‌ از كمالات‌ را كه‌ گذرونده‌، خدا يك‌ امتحانش‌ كرده‌ و بعد او را رد كرده‌. سلمان‌ و ابي‌ ذر بايد همينطور باشند. بعد فرمود يا سلمان‌، يا جندب‌، چون‌ اسم‌ ابي‌ ذر جندبه‌. و ابي‌ ذر كنية‌ ابي‌ ذره‌. يا سلمان‌ و يا جندب‌ معرفتي‌ بنورانيت‌ معرفت‌ الله‌ عز و جل‌ و معرفت‌ الله‌ عز و جل‌، معرفتي‌ بنورانيه‌. اين‌ جمله‌ عجيبه‌. يعني‌ اگر مي‌خواهيد امام‌ را بشناسيد، بايد خدا را بشناسيد. اگر مي‌خواهيد خدا را بشناسيد، بايد امام‌ را بشناسيد. منتهي‌ يك‌ نوري‌ مي‌خواد. هر كسي‌ نميتونه‌. چشم‌ نابينا نمي‌تواند حقايق‌ را ببينه‌. حتي‌ بعضي‌ از اصحاب‌ بزرگوار علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ شماها اسمش‌ را زياد شنيده‌ايد. لااقل‌ به‌ وسيلة‌ دعايش‌ معروفه‌ كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ است‌. ايشان‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ روي‌ يك‌ اسب‌ نشسته‌. علي‌ را در بغل‌ گرفته‌. اين‌ نزديك‌ بودن‌ و اين‌ خصوصيت‌ را خيلي‌ برايش‌ اهميت‌ قائله‌. عرض‌ كرد يا علي‌ من‌ الحقيقه‌؟ حقيقت‌ چيه‌؟ حضرت‌ فرمود ما لك‌ و الحقيقه‌. تو را چه‌ به‌ حقيقت‌. خيلي‌ عجيبه‌. هر كسي‌ نمي‌تواند آن‌ حقايق‌ را درك‌ كند. مخصوصا اگر انسان‌ قلبش‌ امتحان‌ نشده‌ باشه‌. اگر آمدند و گفتند به‌ شما كه‌ مثلا يا راهت‌ را بده‌ يا جانت‌ را. ميگي‌ نه‌ من‌ جانم‌ را خيلي‌ دوست‌ دارم‌. يا راهت‌ را بده‌ يا شغلت‌ را. نه‌ من‌ شغلم‌ را با زحمت‌ به‌ دست‌ آوردم‌. ولي‌ آن‌ كسي‌ امتحان‌ در راه‌ خدا و در راه‌ معرفت‌ امام‌ داده‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ و الذين‌ جاهدوا فينا لنهدينهم‌ سبلنا و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌. جهاد با نفس‌ و جهاد با مال‌ كنيد. مؤمن‌ قد امتحن‌ الله‌ قلبه‌ للايمان‌. يك‌ چنين‌ كسي‌ بايد باشه‌. تا معرفت‌ بنورانيت‌ را درك‌ كنه‌. معرفت‌ بنورانيت‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ در باصطلاح‌ معارفه‌ حقه‌ اسمش‌ را مي‌گذارند. معرفت‌ خاص‌ الخاص‌.

 يك‌ معرفت‌ از همه‌ توقع‌ ميره‌ كه‌ در زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا در آن‌ روايت‌ هست‌ كه‌ كسي‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را زيارت‌ كند عارف‌ بحقه‌، عارف‌ بحقش‌ باشه‌. از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ و مالعرفان‌ حقه‌. عرفان‌ حق‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا چيه‌؟ فرمود العلم‌ بانه‌ امام‌ مفترض‌ الطاعه‌ انسان‌ يقين‌ بدانه‌ كه‌ او امامي‌ است‌ كه‌ اطاعتش‌ واجبه‌. يعني‌ بدانه‌ هر كلامي‌ را كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بگه‌، كلام‌ او كلام‌ پيغمبره‌ و كلام‌ پيغمبر كلام‌ خداست‌ و امر او امر خداست‌. پس‌ واجب‌ الاطاعه‌ است‌. اين‌ يك‌ معرفته‌. اين‌ معرفت‌ عام‌ ميگن‌ بهش‌.

 معرفت‌ خاص‌ اينه‌ كه‌ شما امام‌ را يد الله‌ بدانيد، وجه‌ الله‌ بدانيد، لسان‌ الله‌ بدانيد. صفات‌ خدا را در او ببينيد و خدا را از امام‌ بشناسيد. اما معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ كه‌ متأسفانه‌ هم‌ خودم‌ نمي‌تونم‌ بيان‌ كنم‌ نه‌ اينكه‌ من‌ به‌ آن‌ مقام‌ رسيده‌ باشم‌ و نتونم‌ بيان‌ كنم‌ بلكه‌ مجلسم‌ آن‌ اقتضا را ندارد كه‌ از نظر علمي‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ را بيان‌ كنم‌. با يك‌ مثال‌ يك‌ عده‌اي‌ از شما آقايان‌ ممكن‌ است‌، چون‌ خاص‌ الخاص‌ ممكن‌ است‌ باشيد، انشاء الله‌ مطلب‌ را بدست‌ بياريد. ببيند اگر من‌ به‌ صورت‌ شما نگاه‌ بكنم‌، به‌ شما نگاه‌ كردم‌ يا به‌ بدن‌ شما. شما ميگيد فرقي‌ نداره‌. من‌ به‌ دست‌ شما نگاه‌ مي‌كنم‌، شما به‌ دستتون‌ و بوسيلة‌ دستتون‌ چيزي‌ به‌ من‌ ميديد روحتون‌ به‌ من‌ داده‌ يا دست‌ شما به‌ من‌ داده‌؟ ميگيد فرقي‌ نداره‌. دست‌ من‌ تحت‌ فرمان‌ منه‌، تحت‌ ارادة‌ منه‌. من‌ علي‌ را خدا نمي‌دانم‌، من‌ بدن‌ تو را تو نمي‌دانم‌. از خدا هم‌ جدا نمي‌دانم‌. بدن‌ تو را غير از تو نمي‌دانم‌. انشاء الله‌ معناي‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ براي‌ لااقل‌ جمعي‌ روشن‌ شده‌ باشه‌. اين‌ است‌ معرفت‌ امام‌ و كلمة‌ الله‌ به‌ يك‌ چنين‌ چيزي‌ ميگند.

 خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ كلمة‌ خودش‌ در قرآن‌ مجيد يك‌ مثلي‌ زده‌. مي‌فرمايد كه‌ لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ اگر دريا، درياي‌ آزاد منظوره‌، اگر براي‌ كلمات‌ خداي‌ من‌، مركب‌ بشه‌ و تمام‌ درختها قلم‌ بشه‌ لنفد البحر خدا مبالغه‌ نداره‌ها، دريا تمام‌ ميشه‌ اما كلمات‌ و حقيقت‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ به‌ پايان‌ نميرسه‌. بلكه‌ در يك‌ آية‌ ديگر ميگه‌ اگر هفت‌ برابر بشه‌ درياي‌ روي‌ زمين‌ و همه‌اش‌ مركب‌ بشه‌، تمام‌ هفت‌ دريا، تمام‌ ميشه‌ ولي‌ كلام‌ خدا تمام‌ نميشه‌. به‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ ما نمي‌رسيم‌. به‌ جائي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ فرقي‌ بين‌ خدا و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نمي‌بينيم‌. اما به‌ اينكه‌ به‌ كنه‌ معرفت‌ امام‌ برسيم‌، نخواهيم‌ رسيد.

 بنابراين‌ پيغمبر اكرم‌ و نبي‌ معظم‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) چه‌ خوب‌ فرمود به‌ عمر كه‌ علي‌ را كسي‌ نشناخت‌ جز من‌ و خدا . و حقيقتا هم‌ همينطوره‌.

 سلماني‌ كه‌ در درجة‌ دهم‌ از ايمانه‌ و ولي‌ خداست‌ و كسي‌ است‌ كه‌ با اراده‌ حتي‌ در تكوينات‌ تصرف‌ بكنه‌، در حالاتش‌ نوشتند در كتاب‌ آلاء الرحمن‌ في‌ احوال‌ السلمان‌، مرحوم‌ حاجي‌ نوري‌ يك‌ كتاب‌ در شرح‌ حالات‌ سلمان‌ و كرامات‌ سلمان‌ نوشته‌، اما در عين‌ حال‌ ميگه‌ من‌ علي‌ را نشناختم‌. جبرئيل‌ خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بود. علي‌ وارد شد. جبرئيل‌ خيلي‌ مؤدب‌، رسول‌ اكرم‌ فرمود كه‌ چيه‌؟ عرض‌ كرد كه‌ اين‌ استاد من‌ بوده‌. به‌ خدا قسم‌ اينها قصه‌ نيست‌. من‌ در كتاب‌ محضر استاد جلد دوم‌، بخونيد با استدلال‌ علمي‌ اين‌ مطلب‌ را توضيح‌ دادم‌ كه‌ وقت‌ شرحش‌ را در اينجا ندارم‌. روايات‌ ما فراوان‌ اين‌ مطالب‌ را مي‌فرمايند. بناء عبد الله‌ اين‌ روايت‌ را حتي‌ سني‌ها هم‌ نقل‌ كردند. بوسيلة‌ ما خدا بندگيش‌ را خلق‌ كرد. در سراسر عالم‌ وجود، ملائكه‌، اجنه‌، انسانها اگر بندگي‌ بكنند و تمام‌ انبياء و تمام‌ اوصياء همة‌ اينها بوسيلة‌ تعليمات‌ اين‌ كلام‌ الله‌، اين‌ سخن‌ پروردگار بندگي‌ شدند، بندگي‌ كردند. بنا عبد الله‌. رسول‌ اكرم‌ فرمود چيه‌ جبرئيل‌؟ گفت‌ اين‌ استاد منه‌. من‌ در مقابل‌ استادم‌ بايد كوچكي‌ كنم‌. روزي‌ را كه‌ خدا من‌ را با همة‌ عظمتم‌ خلق‌ كرد، چون‌ جبرئيل‌ عظيم‌ترين‌ ملك‌ مقرب‌ پروردگاره‌. كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ با پيغمبر اكرم‌ همنشين‌ باشه‌. كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ كه‌ گهوارة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را حركت‌ بده‌، كسي‌ است‌ كه‌ لياقت‌ داره‌ در وقتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا مهجوره‌، در خانه‌ مشغول‌ گريه‌ است‌، بياد دلداري‌ از طرف‌ پروردگار بده‌، اين‌ ملك‌ مقرب‌ پروردگار ميگه‌ وقتي‌ كه‌ خدا مرا با همة‌ عظمتم‌ خلق‌ كرد از من‌ پرسيد تو كي‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 عمل‌ كنه‌. يك‌ آية‌ اللهي‌ داشتيم‌ ما در كوهستان‌، در كوهستان‌ مازندران‌. ايشان‌ وقتي‌ كه‌، از آيات‌ با عظمت‌ بود. اگر در نجف‌ بود مرجع‌ تقليد اعلي‌ بود. ولي‌ بخاطر خدماتي‌ حركت‌ كرده‌ بود و در يك‌ دهي‌ نزديك‌ بهشهر مازندران‌ زندگي‌ ميكرد. در زمان‌ رضاخان‌ ملعون‌، دويست‌ نفر طلبه‌ را در آن‌ ده‌ تربيت‌ مي‌كرد و به‌ همين‌ جهت‌ هم‌ رفته‌ بود آنجا. ايشان‌ گاهي‌ با من‌ اظهار محبتي‌ داشت‌، من‌ يك‌ بچه‌ طلبه‌اي‌ بودم‌. خيلي‌ علاقه‌ داشتم‌ به‌ افراد اهل‌ معني‌. خدمت‌ ايشان‌ مشرف‌ مي‌شدم‌. در كتاب‌ پرواز روح‌ هم‌ يك‌ شرح‌ حال‌ مختصري‌ از ايشان‌ نوشتم‌. وقتي‌ مي‌نشست‌ با من‌ صحبت‌ از ولايت‌ مي‌كرد و محبت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و معرفت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ يك‌ جمله‌ داشت‌ كه‌ خدا يك‌ علي‌ داشت‌. آنهم‌ الحمد لله‌، با همان‌ زبان‌ مازندراني‌ مي‌گفت‌، الحمد لله‌ نصيب‌ ما شد. خدا را شكر. بخدا قسم‌ اگر سرتون‌ را تمام‌ عمر به‌ سجده‌ بگذاريد كه‌ علي‌ داريد، علي‌ كه‌ يك‌ نقطة‌ كوچك‌ ضعف‌ در زندگيش‌ وجود نداره‌. يكي‌ از بزرگان‌ اهل‌ سنته‌ ميگه‌ احتياج‌ كل‌ اليه‌ و استغنائه‌ عن‌ الكل‌ دليل‌ انه‌ امام‌ علي‌ كل‌. ايني‌ كه‌ او از همه‌ بي‌ نياز بود و همه‌ به‌ او نيازمند بودند، دليل‌ ميشه‌ كه‌ او امام‌ همه‌ است‌ و اين‌ خصوصيت‌ در حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ هم‌ هست‌. در هر يك‌ از ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ بوده‌. و در امام‌ عصر آنچه‌ خوبان‌ همه‌ دارند تو تنها داري‌ و در آن‌ دوازده‌ بند يا چهارده‌ بند خواجه‌ نصير كه‌ توسل‌ داره‌، تمام‌ صفات‌ انبياء و تمام‌ صفات‌ ائمة‌ اطهار را در حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خلاصه‌ ميكنه‌ و اوست‌ بقية‌ الله‌.

 كلمة‌ الله‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ است‌ كه‌ تمام‌ ملائكه‌ را تحت‌ تعليم‌ قرار داده‌ و ملائكه‌، ملائكه‌ شدند. جبرئيل‌ ميگه‌ او، علي‌ رسيد گفت‌ به‌ من‌ بگو انت‌ رب‌ الجليل‌. تو خداي‌ جليلي‌، تو ربي‌، تو پرورش‌ دهنده‌اي‌، تو مربي‌، تو خالقي‌. من‌ كيم‌؟ و انا عبدك‌ جبرائيل‌. مقام‌ جبرائيل‌ بالا رفت‌. بخاطر اين‌ تعليم‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌.

 اينها دلايل‌ علمي‌ داره‌ همه‌اش‌. فكر نكنيد من‌ قصه‌ براتون‌ ميگم‌. نه‌. اول‌ چيزي‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرد باز با دلايل‌ علمي‌، اين‌ دلايل‌ علمي‌ كه‌ ميگم‌ به‌ ياري‌ پروردگار و به‌ حول‌ و قوة‌ پروردگار توان‌ اين‌ را دارم‌ كه‌ بنشينم‌ و براي‌ هر فردي‌ كه‌ مايل‌ باشه‌، از نظر عقل‌ او، خود او ثابت‌ كنم‌ اين‌ معني‌ را كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. خدا وقتي‌ كه‌ خلق‌ را شروع‌ كرد، اول‌ چيزي‌ را كه‌ خلق‌ كرد نور مقدس‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ را حتي‌ سني‌ها هم‌ نوشته‌اند. اگر آدرسش‌ را بخواهيد كتابي‌ است‌ بنام‌ ينابيع‌ الموده‌. در فصل‌ اول‌ جلد اول‌ در كتاب‌ ينابيع‌ الموده‌ كه‌ مال‌ شيخ‌ سليمان‌ بلخي‌ حنفي‌ است‌ در آنجا اين‌ مطالبي‌ را كه‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌، نوشته‌. مراجعه‌ كنيد. استدلال‌ هم‌ كرده‌ كه‌ اول‌ چيزي‌ را كه‌ خدا خلق‌ كرد نور رسول‌ اكرم‌ بود. فقال‌ له‌، فقال‌، بعله‌ دو نصفش‌ كرد. اگر عبارت‌ عربيش‌ را نتونم‌، چون‌ مضمون‌ روايت‌ را نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌. فقال‌ لنصف‌ كن‌ محمدا (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و قال‌ لنصف‌ كن‌ عليا. اين‌ نور را دو تا كرد. اين‌ دو تا كردن‌ هم‌ فكر نكنيد كم‌ شد. هر چيزي‌ كه‌ نصف‌ بشه‌، نصف‌ ميشه‌ ديگه‌. نه‌. خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ براي‌ من‌ مثال‌ مي‌زد، من‌ چون‌ بچه‌ بودم‌. براي‌ من‌ مثال‌ مي‌زد. مي‌گفت‌ اگر شمعي‌ را از شمعي‌ روشن‌ كنيم‌، از نور شمع‌ قبلي‌ چيزي‌ كم‌ نميشه‌. اين‌ مثالي‌ بود، خوب‌ بود. دو نصفش‌ كرد. يكي‌ علي‌ شد، يكي‌ پيغمبر. يكي‌ وصي‌ شد يكي‌ رسول‌ شد. اين‌ را عرض‌ كردم‌ آدرس‌ اين‌ روايات‌، رواياتي‌ هست‌. نه‌ يك‌ دونه‌ و دو تا، رواياتي‌ هست‌ در كتب‌ اهل‌ سنت‌، ينابيع‌ الموده‌. در كتب‌ شيعه‌ هم‌ كه‌ در همين‌ كتاب‌ بحار الانوار بيشتر از همه‌ جمع‌ كرده‌، در باب‌ خلقت‌ نور پيغمبر. يك‌ بابي‌ است‌. نگاه‌ كنيد روايات‌ زيادي‌ هست‌. پيغمبر اكرم‌ خلق‌ شد. بعد ارواح‌ ملائكه‌، ارواح‌ اجنه‌، ارواح‌ همة‌ انسانها تحت‌ تعليمات‌ اين‌ نور مقدس‌ قرار گرفتند. اين‌ نور مقدس‌ قرار گرفتند. و هر چه‌ ما از انسانيت‌ داريم‌ كه‌ همه‌ را متأسفانه‌ از دست‌ داديم‌، و خداي‌ تعالي‌ هر چه‌ از علوم‌ در وجود ما قرار داده‌ كه‌ همه‌ را فراموش‌ كرديم‌، بوسيلة‌ اين‌ نور مقدس‌ در آن‌ عالم‌ بوده‌. اين‌ كلمة‌ الله‌.

 يك‌ روز ابي‌ بكر در غار كنار پيغمبر بود. در جريان‌ هجرت‌ شنيده‌ايد. ابي‌ بكر كه‌ در كنار رسول‌ اكرم‌ خيلي‌ مي‌ترسيد. چون‌ صداي‌ كفار را مي‌شنيد پشت‌ در غار، رد پاي‌ پيغمبر را تعقيب‌ كردند آمدند پشت‌ غار. بدنش‌ مي‌لرزيد. در يك‌ حديث‌ داره‌ كه‌ دندانهايش‌ از ترس‌ و لرز بهم‌ مي‌خورد. خداي‌ تعالي‌ اين‌ قضيه‌ را نقل‌ ميكنه‌. ثاني‌ اثنين‌ اذ هما في‌ الغار. اذ يقولا لصاحبه‌ لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. دومي‌ از دو تا، دو نفر بودند. وقتي‌ كه‌ به‌ صاحب‌ خودش‌، به‌ رفيق‌ خودش‌، به‌ همنشين‌ خودش‌ گفت‌ كه‌ لا تحزن‌. محزون‌ نباش‌، اينطور نترس‌، ان‌ الله‌ معنا. من‌ پيغمبرم‌. خداي‌ تعالي‌ وعده‌ كرده‌ كه‌ ليظهره‌ علي‌ الدين‌ كله‌ و لو كره‌ المشركون‌. معلومه‌ كه‌ خوب‌ اشكالي‌ نداره‌، مسئله‌اي‌ نيست‌. آنقدر ايمانش‌ قوي‌ نبوده‌ كه‌ اين‌ را درك‌ كنه‌.

 يك‌ وقتي‌ سال‌ گذشته‌ كه‌ در روز عاشورا در حرم‌ مطهر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا بمبي‌ منفجر شد و عده‌اي‌ كشته‌ شدند، يك‌ عدة‌ زيادي‌ هم‌ زخمي‌ شده‌ بودند. بعضي‌ از اقوام‌ ما هم‌ حتي‌ بودند. ما با يكي‌ از اقواممون‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌. مي‌گفت‌ چقدر من‌ بي‌ سعادت‌ بودم‌، گفتم‌ چرا؟ گفت‌ كسي‌ توي‌ حرم‌ كشته‌ بشه‌. اين‌ در دوران‌ تاريخ‌ حرم‌ مطهر يك‌ دفعه‌ اتفاق‌ مي‌افته‌. گفت‌ مجروح‌ شدم‌، كشته‌ نشدم‌. كنار ضريح‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا هر مسلماني‌ دوست‌ داره‌، اگر مي‌خواد بميره‌ اينجا بميره‌. حالا ببينيد چقدر البته‌ اوائل‌ بوده‌ هنوز، شايد بعدها از نظر آقايون‌ ايمان‌ ايشون‌ زياد شده‌. و الا چقدر بايد ايمان‌ انسان‌ ضعيف‌ باشه‌ كه‌ كنار پيغمبر، پيغمبر اگر كشته‌ شد، بعد هم‌ كفار براي‌ او مي‌آيند، تو هم‌ كشته‌ بشو. چه‌ اشكال‌ داره‌؟ بدن‌ مي‌لرزه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود لا تحزن‌ ان‌ الله‌ معنا. اين‌ البته‌ از افتخارات‌ ابي‌ بكره‌ كه‌ اين‌ آيه‌ در شأنش‌ نازل‌ شده‌ و حتي‌ در حرم‌ مطهر رسول‌ اكرم‌، كنار قبر ابي‌ بكر اين‌ تابلو را زدند، اين‌ آيه‌ را آنجا نوشتند. كاري‌ نداريم‌ به‌ اين‌ بحث‌.

 مي‌رسيم‌ به‌ آيات‌ بعد از اين‌ آيه‌ كه‌ و جعل‌ كلمة‌ الذين‌ كفروا، هي‌ السفلي‌. كلام‌ كفار، خداي‌ تعالي‌ او را پائين‌ انداخت‌. امروز شما در سراسر دنيا مي‌بينيد الاسلام‌ يعلوا و لا يعلي‌ عليه‌. اسلام‌ برتر و هيچ‌ چيز بر او برتري‌ نداره‌. در تمام‌ دنيا، حتي‌ در عالم‌ مسيحيت‌، من‌ با همة‌ اينها در مذاهب‌ مختلف‌ بحث‌ كردم‌. اكثرشون‌ شاكند در دينشون‌. دين‌ آباء و اجداديشون‌ بوده‌ بايد ادامه‌ بدهند. هيچ‌ جمعيتي‌ در دنيا مثل‌ مسلمانها اينجور سرفراز و استدلالي‌ و علمي‌ نيستند. و اما كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. كلمة‌ الله‌ كيه‌؟ كه‌ اين‌ كلمة‌ الله‌ عليا است‌. نور مقدس‌ خاندان‌ عصمت‌ و از همه‌ بالاتر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. يك‌ مطلبي‌ را بهتون‌ بگم‌. امروز آنقدري‌ كه‌ از مردم‌ معتقد به‌ وجود مصلح‌ آخر الزمان‌ و مهدي‌ موعود عليه‌ السلام‌ هستند، شايد به‌ وجود خود پيغمبر معتقد نيستند. چون‌ تمام‌ مسيحيت‌ معتقده‌ به‌ يك‌ چنين‌ وجود مقدسي‌ هستند. حضرت‌ عيسي‌ خبر داده‌ كه‌ يك‌ روز يك‌ چنين‌ فردي‌ خواهد آمد و آنچه‌ كه‌ من‌ براي‌ شما نگفتم‌، او خواهد گفت‌. زرتشتي‌ها اين‌ را معتقدند. و حال‌ اينكه‌ اين‌ دو دسته‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ معتقد نيستند. و تمام‌ اهل‌ سنت‌، يك‌ وقت‌ فكر نكنيد امام‌ زمان‌ مال‌ شما شيعيانه‌. نه‌. تمام‌ اهل‌ سنت‌. حتي‌ همان‌ ابن‌ بازي‌ كه‌ پريشب‌ آن‌ مطلب‌ را كه‌ اكثرتون‌ بوديد عرض‌ كردم‌، رئيس‌ علمي‌ وهابيت‌ كه‌ شايد متجاوز از صد سال‌ عمرش‌ باشه‌، يك‌ كتابي‌ همين‌ امسال‌ من‌ در مدينه‌ خريدم‌ كه‌ او نوشته‌ بود دربارة‌ امام‌ عصر و موجوديت‌ ايشان‌ و وجود مقدسشون‌. تابحال‌ شايد متجاوز از هزار و پانصد جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نوشته‌اند. كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. اين‌ كلمة‌ خدا، از زبان‌ هر كس‌ بيرون‌ بياد، آن‌ شخص‌ آقا ميشه‌. آن‌ كلام‌ بزرگه‌.

 من‌ يك‌ مطلبي‌ را تجربه‌ كردم‌ و خدمت‌ آقايون‌ در اواخر عرايضم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ هم‌ معز الاولياء و مذل‌ الاعدائه‌. اين‌ را بدونيد. شما مي‌گيد نه‌ تجربه‌ بكنيد. يك‌ جوري‌ خودتون‌ را معرفي‌ بكنيد توي‌ مردم‌ كه‌ شما امام‌ زمان‌ را دوست‌ داريد. ببينيد عزيز هستيد يا نه‌؟ همه‌ دوستتون‌ دارند. به‌ خدا قسم‌ همه‌ دوستتون‌ دارند. محبت‌ امام‌ زمان‌ را در دلتون‌ قرار بديد، با امام‌ زمان‌ متصل‌ باشيد، ببينيد مردم‌ به‌ شما چه‌ اظهار علاقه‌اي‌ مي‌كنند. ممكنه‌ بخاطر اينكه‌ ببيند قلبتون‌ آيا قلبتون‌ ايمانش‌ كامله‌ يا نه‌، يك‌ امتحانكي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ چند كلمه‌اي‌، آنهم‌ افراد نافهم‌ بيشعور كم‌ درك‌، بهتون‌ اعتراض‌ كنند كه‌ تو چرا اينقدر اسم‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بري‌؟ اوائل‌ يك‌ خورده‌اي‌ براي‌ امتحان‌ ممكنه‌ خداي‌ تعالي‌ بخواد شما را امتحان‌ بكنه‌، يك‌ چيزي‌ بشنويد. توي‌ اداره‌ هستيد، پشت‌ كار و كسبتون‌ هستيد، نام‌ مقدس‌ امام‌ زمان‌ را بزنيد بالاي‌ سرتون‌. ممكنه‌ يك‌ كسي‌ ببينه‌ بگه‌ اين‌ چيه‌؟ تحمل‌ كنيد، بعد عزيز ميشيد. خاصيت‌ محبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ و ولي‌ امام‌ زمان‌ بودن‌ و طبق‌ دستورات‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ عمل‌ كردن‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ عزيز ميشه‌. من‌ جرياناتي‌ دارم‌ در اين‌ خصوص‌، نمي‌خوام‌، چون‌ روي‌ اشخاص‌ بايد پياده‌اش‌ كنم‌، نمي‌خوام‌ به‌ دلائلي‌ اسم‌ آن‌ افراد را ببرم‌.  و الا شما همه‌اتون‌ تصديق‌ مي‌كرديد كه‌ تجربه‌ ثابت‌ كرده‌. و بعكس‌. بيائيد با امام‌ زمان‌ نستجير بالله‌. درگير بشيد. يك‌ نفر ميگفت‌ كه‌ من‌ يك‌ خانه‌اي‌ خريدم‌ اين‌ صاحب‌ خانه‌ آن‌ بالا يك‌ چيزي‌ نوشته‌ بود به‌ ديوار يا صاحب‌ الزمان‌. من‌ ديدم‌ مهمانهاي‌ ما مي‌آيند ممكنه‌ اعتراض‌ كنند به‌ من‌، حرف‌ بزنند. من‌ اين‌ را برداشتم‌ پاك‌ كردم‌. از همانجا صدمه‌ شروع‌ شد تا آخرش‌ برداشتم‌ همان‌ را نوشتم‌ گذاشتم‌ سر جاش‌.

 ما يك‌ وقتي‌ اين‌ ميدان‌، ميداني‌ هست‌ در مشهد بنام‌ صاحب‌ الزمان‌ كه‌ در زمان‌ شاه‌ آنموقع‌، و آن‌ زماني‌ كه‌ بهائي‌ها در بعضي‌ از قسمتهاي‌ مملكتي‌ مسلط‌ بودندو اين‌ محل‌ صد و پنجاه‌ خانوار تقريبا بهائي‌ داشت‌ و ما يك‌ اقدام‌ به‌ لطف‌ حضرت‌ و با عنايات‌ حضرت‌، جدي‌ كرديم‌ كه‌ اينها بايد از اينجا پراكنده‌ بشوند و ميدان‌ را بنام‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌ نامگذاري‌ كرديم‌. آن‌ وقتيها مظهر بهائيت‌، يادتون‌ هست‌ ديگه‌، بيشترتون‌ يادتونه‌، مظهر بهائيت‌ پپسي‌ كولا بود كه‌ خوردنش‌ و فروختنش‌ و اين‌ حرفها. آقا يك‌ چرخ‌ بدست‌ مي‌آمد جلوي‌ اين‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌ كه‌ ما اسمش‌ را گذاشته‌ بوديم‌ ميدان‌ صاحب‌ الزمان‌، با پپسي‌ واي‌ مي‌ايستاد. رفقاي‌ ما مي‌رفتند ردش‌ مي‌كردند. يك‌ روز يكي‌ از اين‌ كسبة‌ محل‌ آمده‌ بود به‌ آنها كه‌ اين‌ را رد كرده‌ بودند اعتراض‌ كرد كه‌ چرا شما اين‌ بندة‌ خدا داره‌ يك‌ چيزي‌ ميفروشه‌ چرا ردش‌ كرديد و اينها و يك‌ خورده‌اي‌ درگير شدند. آمدند به‌ من‌ گفتند. فرداش‌ ديدم‌ از طرف‌ خانوادة‌ همان‌ شخص‌ فرستادند در خانة‌ ما كه‌ بيا ايشان‌ ديشب‌ سكته‌ كرده‌ و گفته‌ فلاني‌ بياد من‌ خوب‌ ميشم‌. ما رفتيم‌. رفتيم‌ ديديم‌ گريه‌ ميكنه‌. افتاده‌. سكتة‌ مغزي‌ هم‌ كرده‌ بود نمي‌تونست‌ خوب‌ حرف‌ بزنه‌. گفت‌ ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ را. به‌ من‌ فرمودند كه‌ تو بخاطر اين‌ كارت‌، خيلي‌ عجيبه‌، اين‌ كارت‌، اين‌ مرض‌ را گرفتي‌ و با اين‌ مرض‌ اگر توبه‌ نكني‌، مي‌ميري‌. مگر اينكه‌ توبه‌ بكني‌ و عذرخواهي‌ بكني‌ و به‌ فلاني‌ بگو بياد بشنوه‌ عذرخواهي‌ تو را. و حالا دستم‌ به‌ دامنت‌، با همان‌ حالش‌، گريه‌ مي‌كرد اشك‌ مي‌ريخت‌، دست‌ به‌ عباي‌ ما انداخته‌ بود اين‌ حرفها، البته‌ از آن‌ موقع‌ تا حالا نزديك‌ سي‌ ساله‌، ايشان‌ كسالتش‌ رفع‌ شد. براي‌ عذرخواهيش‌.

 اگر يك‌ شيعه‌اي‌ حالا دنگش‌ گرفت‌. آخه‌ ما چون‌ دنگيم‌ به‌ قول‌ بعضي‌ها، لج‌ مي‌كنيم‌، زن‌ ضعيف‌ مظلوممون‌ كه‌ همة‌ چشم‌ اميدش‌ به‌ ماست‌ شب‌ مي‌ريم‌ خونه‌ اوقاتمون‌ از مشتريها تلخه‌ سر او فرود مي‌آوريم‌. اخلاقمون‌ اينه‌، بديمون‌ اينه‌ بايد بگيم‌. يك‌ همچين‌ صفاتي‌ هست‌. گاهي‌ يك‌ كسي‌ مي‌بيني‌ خيلي‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ را ميبره‌، اين‌ شخص‌ هم‌ لجش‌ مي‌گيره‌. هيچي‌ عليه‌ امام‌ زمان‌ خداي‌ نكرده‌ حرف‌ بزنه‌. چون‌ نور خداست‌، چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد او را روزبروز بر مردم‌ دنيا حاكم‌ كند و مسلط‌ كند، نمي‌گذاره‌. نمي‌گذاره‌، نمي‌گذاره‌، خدا ميدونه‌ نمي‌گذاره‌. تجربه‌ نمي‌گيم‌ بكنيد. چون‌ نمي‌خوام‌ تجربه‌ بكنيد. ولي‌ اگر يك‌ وقتي‌ دقت‌ بكنيد روي‌ اين‌ گونه‌ افراد، به‌ خدا قسم‌، به‌ خدا قسم‌، شاه‌ را همين‌ مبارزاش‌ با امام‌ زمان‌ و اينكه‌ توي‌ دستگاهش‌ بهائي‌ها آمدند و مسلط‌ بر او شدند به‌ زمين‌ زد و حضرت‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ را امام‌ زمان‌ بالاش‌ برد و جعلت‌ كلمة‌ الذين‌ كفروا هي‌ السفلي‌ و كلمة‌ الله‌ هي‌ العليا. اين‌ يك‌ نمونة‌ بسيار بارزش‌. ولي‌ شما هم‌ مي‌تونيد در حد خودتون‌ اين‌ را تجربه‌ بكنيد. تجربه‌ بكنيد. تجربة‌ معكوس‌ را نميگم‌. تجربة‌ منفي‌ را نميگم‌. چون‌ آن‌ را نكنيد. صدمة‌ زيادي‌ مي‌خوريد. تجربة‌ مثبتش‌ را بكنيد. اگر توي‌ خونه‌اتون‌ نامي‌ از امام‌ زمان‌ نيست‌، همين‌ امشب‌، يك‌ كاري‌ بكنيد، يك‌ جوري‌، حتي‌ با انگشتتون‌ همينطور بنويسيد يا صاحب‌ الزمان‌، اگر همين‌ امشب‌ وضعتون‌ عوض‌ نشد. من‌ تجربه‌ كردم‌، به‌ جان‌ خودش‌ من‌ تجربه‌ كردم‌. چه‌ كنم‌ دوستتون‌ دارم‌، تجربيات‌ باصطلاح‌ طول‌ عمرم‌ را براي‌ شما عرض‌ مي‌كنم‌. خيلي‌ هم‌ ساده‌ است‌. خيلي‌ ساده‌. شما مي‌خواي‌ بخوابي‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌، از خواب‌ بيدار ميشي‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌، هر كار مي‌خواي‌ بكني‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌. توجهت‌ را بده‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌. به‌ خودش‌ قسم‌ تمام‌ كارهات‌ روبراه‌ ميشه‌. قرض‌ دارها بگيد يا صاحب‌ الزمان‌، قرضتون‌ ادا ميشه‌. اگر قرضتون‌ ادا نشد بر من‌ لعنت‌ كنيد. گرفتارها، مريض‌ دارها، بريد بالاي‌ سر مريضتون‌ بنشينيد من‌ چي‌ بگم‌؟ بعضي‌ از دوستان‌ مشهديمون‌ به‌ خاطر لطفشون‌ كه‌ به‌ من‌ داشتند آمدند الان‌ هم‌ جلويم‌ نشستند. ديدم‌. بچة‌ كور آمده‌، من‌ يك‌ چيزي‌ خيال‌ كردند ما داريم‌ اسم‌ اعظم‌ را مي‌خونيم‌، خدا ميدونه‌ چند دفعه‌ ميگم‌ يا صاحب‌ الزمان‌، بچة‌ كور شفا پيدا ميكنه‌، سرطاني‌ شفا پيدا ميكنه‌. ديدند ديگه‌. مربوط‌ به‌ من‌ هم‌ نيست‌. هيچ‌. اگر من‌ نبودم‌ و خودش‌ مي‌گفت‌ يا صاحب‌ الزمان‌، به‌ خود صاحب‌ الزمان‌ بهتر و زودتر خوب‌ ميشد. من‌ واسطه‌ هستم‌ و اين‌ دست‌ كثيف‌ من‌ كه‌ آلوده‌ است‌، اين‌ شايد مانع‌ بشه‌ و تا حدي‌ عقب‌ بيندازه‌. و الا من‌ گاهي‌ به‌ طرف‌ ميگم‌ بشين‌ بگو يا صاحب‌ الزمان‌. يا بقية‌ الله‌. يا صاحب‌ الامر. اين‌ ذكر را، اين‌ اسم‌ اعظم‌ را از زبانتون‌ نيندازيد. اميدوارم‌ خداي‌ تعالي‌ ما را صاحب‌ الزماني‌ قرار بده‌. ما را امام‌ زماني‌ قرار بده‌.

 ذكري‌ از طفل‌ سه‌ سالة‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ به‌ ميان‌ آمد، به‌ خدا قسم‌ نور خدا را ما كم‌ مي‌بينيم‌. يك‌ قدري‌ صبر بكنيد. من‌ خودم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. نور خدا را ما اگر مي‌خوايم‌ به‌ ظاهر حتي‌ در عالم‌ ملك‌ ما ببينيم‌، بريد شام‌. بريد سؤال‌ كنيد. من‌ زياد شام‌ بودم‌. يعني‌ حتي‌ اقامه‌ داشتم‌ و خيلي‌ در شهر شام‌ با مردم‌ شام‌ برخورد داشتم‌، بحث‌ داشتم‌. در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ هم‌ تا حدي‌ منعكسه‌. مردم‌ شام‌ اقلا نود و نه‌ درصدشون‌ اموي‌ هستند. يعني‌ دوستدار معاويه‌ هستند. دوستدار حتي‌ يزيد. نود و نه‌ درصد. يعني‌ شيعه‌ بسيار كم‌ و همه‌اشون‌ اموي‌. صد و پنجاه‌ محل‌ در شهر شام‌ بنام‌ بني‌ اميه‌ هست‌. يكي‌ از ميدانهاي‌ بسيار بزرگش‌، ساحت‌ الاموي‌. مسجد بزرگ‌ شام‌، مسجد اموي‌ است‌. و همينطور، عرض‌ كردم‌ صد و پنجاه‌ محل‌. اينها را داشته‌ باشيد. نور خدا مي‌خواد ظاهر بشه‌. قبر، من‌ يك‌ روز توي‌ مسجد اموي‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ جوانكي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ مي‌خواي‌ قبر معاويه‌ را بهت‌ نشون‌ بدم‌ للعبره‌. براي‌ اينكه‌ عبرت‌ بگيري‌؟ اهل‌ همانجا هم‌ بود. من‌ هم‌ اولين‌ دفعه‌ بود آنجا بودم‌. گفتم‌ بد نيست‌. ما را برد دو تا كوچه‌ و، باور كنيد قبري‌ در شام‌ خرابتر از قبر معاويه‌ نيست‌. يعني‌ قبرهاي‌ معموليشون‌ يك‌ سنگي‌ داره‌، يك‌ گچكاري‌ هست‌. ولي‌ قبري‌ بدتر، خرابتر از قبر معاويه‌ نيست‌.

 قبر اين‌ دختر سه‌ ساله‌، حضرت‌ زينب‌ كبري‌ را نميگيم‌ كه‌ امروز اين‌ گنبد طلاش‌ مثل‌ خورشيد در اين‌ بلاد مي‌تابه‌. همين‌ رقيه‌، همين‌ طفل‌ سه‌ ساله‌ يا چهار ساله‌. چه‌ عظمتي‌ داره‌. چقدر كرامت‌ داره‌.  اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد دنيايي‌ را شفاعت‌ كنه‌. اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ سيد الشهدا در پايتخت‌ امويها گذاشته‌ براي‌ اينكه‌ حجت‌ او باشد در روي‌ زمين‌. اين‌ رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ سلام‌ خدا بر او باد كه‌ شفاعت‌ ميكنه‌ جمع‌ زيادي‌ را و هر كس‌ مراجعه‌ ميكنه‌ آقا اين‌ جمعيت‌ كه‌ شب‌ و روز زيارت‌ مي‌كنند قبر اين‌ بي‌بي‌ را، اينها حاجت‌ ميگيرند. رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ با خدا در ارتباطه‌، رقيه‌اي‌ است‌ كه‌ انسش‌ را خداست‌، بندة‌ خداست‌، در نيمه‌ شب‌. حالا مي‌خواهيد چراغها را خاموش‌ كنيد. مي‌خواهيم‌ عزاداري‌ كنيم‌. با نفس‌ گرم‌ اين‌ عزيز حسين‌ بن‌ علي‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ عزاداري‌ خوبي‌ بكنيد و من‌ هم‌ يك‌ چند كلمه‌اي‌ عرض‌ بكنم‌.

 در آنطوري‌ كه‌ در تواريخ‌ نوشته‌ در كامل‌ بهائي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ از روزي‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ از كربلا اسير شدند، آن‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ سؤال‌ مي‌كردند كه‌ بابامون‌ كجاست‌؟ زينب‌ كبري‌ هم‌ مي‌فرمود كه‌ پدرتون‌ به‌ سفر رفته‌. منظورش‌ هم‌ سفر آخرت‌ بود. يك‌ بچه‌ تصور كنيد آنهم‌ عزيز، در خانوادة‌ با عزت‌، تشنگي‌ بكشه‌، كتك‌ بخوره‌، در ميان‌ آفتاب‌ روزها و شب‌ از سرما در فشار باشه‌، بعد از مدتي‌ خواب‌ پدر را ديده‌. سرش‌ را به‌ دامن‌ پدر گذاشته‌. بابا ببين‌ بدنم‌ را كبود كردند. بابا ببين‌ مرا كتك‌ زدند. داره‌ با پدر راز و نياز ميكنه‌، يك‌ دفعه‌ از خواب‌ بيدار شد. پدرم‌ چه‌ شد؟ سر مقدس‌ ابي‌ عبد الله‌ را آوردند در مقابل‌ اين‌ طفل‌ گذاشتند. اين‌ سر را برداشت‌. صدا زد من‌ الذي‌ قطع‌ وريدها. پدر كدام‌ ظالمي‌ اين‌ رگهاي‌ گردنت‌ را بريده‌. من‌ ايتمني‌ في‌ صغر سني‌. كدام‌ ظالم‌ مرا در اين‌ خردسالي‌ يتيم‌ كرده‌ است‌؟ ديدند سر ابي‌ عبد الله‌ بن‌ يك‌ طرف‌ و رقيه‌ هم‌ به‌ يك‌ طرف‌ افتاد و از دار دنيا رفت‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الله‌ بالله‌ العلي‌ العظيم‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحاب‌ و محبينش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 در آن‌ بزمي‌ كه‌ آن‌ طفل‌ سه‌ ساله‌. كنار رأس‌ بابا كرد ناله‌. اجازه‌ مي‌گيريم‌ امشب‌ از مهدي‌ فاطمه‌. آقا جان‌ اجازه‌ ميدهي‌ براي‌ عمة‌ سه‌ ساله‌اتون‌ يك‌ چند دقيقه‌ گريه‌ كنيم‌ آقا. براي‌ آن‌ عمة‌ سه‌ ساله‌اتون‌ كه‌ همة‌ مصيبتها مثل‌ مادرش‌ فاطمه‌ است‌. اگر مادر تازيانه‌ خورد دختر هم‌ تازيانه‌ خورد. اگر مادر سيلي‌ خورد، دختر هم‌ سيلي‌ خورد. اگر، سيدها ببخشيد مرا امشب‌.

 

۱۸ رجب ۱۴۱۵ قمری – ۱ دی ۱۳۷۳ شمسی – انسان و حیوان در بنده بودن

 انسان‌ و حيوان‌ در بنده‌ بودن‌ 1/10/73

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا فتحنا لك‌ فتحا مبينا. ليغفر الله‌ ما تقدم‌ من‌ ذنبك‌ و ما تأخر.

 اين‌ سورة‌ مباركه‌ را تلاوت‌ كردند. شروع‌ اين‌ سورة‌ مباركه‌ اشاره‌ است‌ به‌ يك‌ قضية‌ بسيار مهم‌. روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ را از مكه‌، كفار بيرون‌ كردند، با كمال‌ غربت‌ آن‌ حضرت‌ شبانه‌ فرار كرد و با زحمت‌ زياد خودش‌ را به‌ مدينه‌ رسوند. و باصطلاح‌ هجرت‌ از آن‌ روز و از آن‌ شب‌ آغاز شد و تاريخ‌ اسلامي‌ از همان‌ وقت‌ برپا شد. يك‌ روز هم‌ پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ وارد مكه‌ شد با يك‌ عظمتي‌، با يك‌ حالتي‌ كه‌ كمتر در عالم‌ سابقه‌ دارد. يك‌ محبوبيت‌ ذاتي‌، يك‌ عشق‌ و علاقة‌ واقعي‌، وقتي‌ كه‌ در فتح‌ مكه‌ پيغمبر اكرم‌ وارد مكه‌ شدند تمام‌ مردم‌ مكه‌ بخصوص‌ كفار قريش‌ فكر مي‌كردند كه‌ آن‌ حضرت‌ وقتي‌ بيايد تمام‌ آنها را از لب‌ تيغ‌ شمشير خواهد گذراند. به‌ جهت‌ اينكه‌ آنچه‌ با پيغمبر اكرم‌ كرده‌ بودند، اين‌ غير قابل‌ صرفنظر شدن‌ و نديده‌ گرفتن‌ بود. شخص‌ ابي‌ سفيان‌ كه‌ از بزرگان‌ مكه‌ است‌، چند مرتبه‌ براي‌ جان‌ پيغمبر حمله‌ كرده‌ بود. ابو سفيان‌ فكر مي‌كرد رسول‌ اكرم‌ وقتي‌ وارد مكه‌ شد حتما مورد حملة‌ اصحاب‌ پيغمبر واقع‌ خواهد شد و روي‌ طبع‌ عادي‌ همينطور هم‌ بود. يعني‌ وقتي‌ وارد مكه‌ شدند اصحاب‌ رسول‌ اكرم‌، يكي‌ از آنها صدا زد اليوم‌ يوم‌ الملهمه‌. يعني‌ امروز روز تقاصه‌، امروز روز انتقامه‌. آن‌ روز ما را با آن‌ وضع‌ از مكه‌ بيرون‌ كرديد و افراد ما را كشتيد، امروز هم‌ ما شما را از مكه‌ بيرون‌ خواهيم‌ كرد و افرادتون‌ را مي‌كشيم‌. پيغمبر اكرم‌ فورا دستور فرمود كه‌ فرياد بزنند اليوم‌ يوم‌ المرحمه‌. امروز روز مهرباني‌ است‌. روز محبته‌، چون‌ معدن‌ محبت‌ وارد مكه‌ شده‌. از معدن‌ محبت‌ غير از محبت‌ چيزي‌ ظاهر نميشه‌. پيغمبر اكرم‌ كه‌ معدن‌ كينه‌ توزي‌ و معدن‌ انتقام‌ جويي‌ نيست‌ كه‌ اگر امروز وارد مكه‌ شد، انتقامجويي‌ كند و كينه‌اش‌ را اظهار كند. آن‌ كسي‌ وارد مكه‌ شده‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ فرموده‌ است‌ و ما ارسلناك‌ الا رحمة‌ للعالمين‌. اي‌ پيغمبر ما تو را جز براي‌ رحمت‌ بر همة‌ مردم‌، بر تمام‌ مردم‌، حتي‌ بر كفار و كساني‌ كه‌ با تو دشمنند، براي‌ آنها هم‌ تو رحمتي‌، مهرباني‌ هستي‌، محبت‌ هستي‌. ما تو را براي‌ اين‌ جهت‌ فرستاده‌ايم‌ و ما ارسلناك‌، خوب‌ دقت‌ به‌ جملة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ بكنيد، و ما ارسلناك‌ و ما نفرستاديم‌ تو را الا رحمة‌ للعالمين‌. مگر بخاطر رحمت‌ براي‌ همة‌ عوالم‌ وجود. براي‌ همة‌ مردم‌، حتي‌ همين‌ الان‌ كه‌ ما اينجا نشسته‌ايم‌، رحمت‌ رسول‌ اكرم‌ و خاندان‌ عصمت‌ بر ما شامل‌ شده‌ تا اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را هدايت‌ فرموده‌ است‌ كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. وسيلة‌ هدايت‌، وسيلة‌ رحمت‌، وسيلة‌ همه‌ چيز وجود مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ است‌. و آن‌ حضرت‌ واسطة‌ بين‌ خدا و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند و همة‌ آنها واسطة‌ بين‌ خدا و خلقند.

 بنابراين‌ خداي‌ تعالي‌ رحمتش‌ را بر ما نازل‌ كرده‌ و وجود رسول‌ اكرم‌ را براي‌ ما فرستاده‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ رجب‌ يكي‌ از افتخارات‌ ماه‌ رجب‌، يكي‌ از امتيازات‌ ماه‌ رجب‌، بعثت‌ رسول‌ اكرم‌ است‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ قرار دارد. پيغمبر را كه‌ مبعوث‌ فرمود به‌ اين‌ جهت‌ مبعوث‌ كرده‌ كه‌ مردم‌ مهرباني‌ بشوند، از جانب‌ پروردگار عطوفت‌ و رحمت‌ نازل‌ بشود. نه‌ اينكه‌ غضب‌، نه‌ اينكه‌ عذاب‌، اگر انسان‌ به‌ راه‌ و روش‌ خودش‌، به‌ راه‌ و روش‌ صحيح‌ زندگيش‌، به‌ حيات‌ طيبه‌اي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ او را براي‌ آن‌ خلق‌ كرده‌، اگر انسان‌ ادامه‌ بدهد، خداي‌ تعالي‌، لحظه‌ به‌ لحظه‌، آن‌ به‌ آن‌، بر او رحمتش‌ را نازل‌ ميكند كه‌ و برحمتك‌ التي‌ وسعت‌ كل‌ شي‌ء. رحمت‌ خدا، وسعتش‌، گيرندگيش‌، احاطه‌اش‌ بر همه‌ چيز است‌. چيزي‌ نميشه‌ كه‌ از زير رحمت‌ پروردگار خارج‌ باشه‌. خداي‌ تعالي‌ حتي‌ از غضبش‌ هم‌، يك‌ وقتي‌ كه‌ غضب‌ بكند، و غضبي‌ داشته‌ باشد، در حقيقت‌ بخاطر رحمته‌، بخاطر تنبيهه‌. اگر پدري‌ فرزندش‌ را گوشمالي‌ مي‌دهد كه‌ تنبيهش‌ كند، اين‌ در حقيقت‌ به‌ او محبت‌ كرده‌. روايت‌ دارد بعضي‌ از مردم‌ به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ نمي‌شوند جز با فقر. خدا فقيرشون‌ ميكنه‌، بعضي‌ از مردم‌ جز با مرض‌ متوجه‌ خدا نمي‌شوند، خداي‌ تعالي‌ آنها را مريض‌ ميكنه‌. چون‌ هدف‌ اصلي‌ آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ با خدا مأنوس‌ بشه‌. انس‌ با پروردگار پيدا كنه‌، بندة‌ واقعي‌ خدا بشود. خدا هم‌ اصراري‌ نداره‌ كه‌ بشر صددرصد بندگي‌ او را بكند. يعني‌ اصرار ندارد، فايده‌اي‌ براي‌ خدا ندارد. خداي‌ تعالي‌ خلق‌ نكرده‌ است‌ كه‌ از مردم‌ استفاده‌ كند. مثل‌ ما نيست‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ تا دوستي‌ پيدا ميكند، اول‌ به‌ فكر اين‌ باشد كه‌ ببيند آيا از اين‌ دوست‌ چه‌ استفاده‌اي‌ مي‌تواند بكند تا با او گرمتر باشد؟ اگر استفاده‌اي‌ ندارد با او حرف‌ نزند، به‌ او محبت‌ نكند. خداي‌ تعالي‌ نكرده‌ است‌ تا سودي‌ كند. من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌، بلكه‌ خلق‌ كرده‌ تا اينكه‌ بشر از آن‌ درجة‌ نهائي‌ پستي‌، ما در درجة‌ نهائي‌ پستي‌ هستيم‌، اگر به‌ فكر هدفمون‌ نباشيم‌، اگر هدف‌ از خلقت‌ را تعقيب‌ نكنيم‌. اگر به‌ فكر اين‌ نباشيم‌ كه‌ ولو آخر عمرمون‌ يك‌ روز هم‌ كه‌ شده‌، خليفة‌ الله‌ باشيم‌. يك‌ روز هم‌ كه‌ شده‌، آن‌ ملكة‌ بندگي‌ را در خودمون‌ ايجاد كنيم‌. آن‌ كمال‌ واقعي‌ را در خودمون‌ بوجود بياريم‌. اگر به‌ فكر اين‌ معنا نباشيم‌، پست‌تر از هر حيوانيم‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ پست‌تر از هر حيوان‌ اولئك‌ كالانعام‌ بل‌ هم‌ اضل‌، اين‌ كلمة‌ قرآن‌ مجيد فكر نكنيد مال‌ يك‌ عده‌ افراد خيلي‌ بد و فوق‌ العاده‌ معصيتكار جامعه‌ است‌. نه‌. همين‌ اندازه‌ كه‌ ما بندة‌ خالص‌ خدا نبوديم‌، از حيوانات‌ پست‌ تريم‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ همة‌ حيوانات‌ اعم‌ از حشرات‌ و پرنده‌ها و درنده‌ها و حيوانات‌ اهلي‌ و حيوانات‌ غير اهلي‌، اينها صددرصد بندة‌ خدا هستند. يعني‌ خدا بهشون‌ دستور ميده‌، آنها عمل‌ ميكنند. من‌ نمي‌دونم‌ در يك‌ جلسه‌ گفتم‌ كه‌ مرغ‌، يك‌ مشت‌ گندم‌ چوبي‌ درست‌ كردند شبيه‌ به‌ همين‌ گندمهاي‌ معمولي‌، شبيه‌ گندم‌ طبيعي‌. اينها را با گندم‌ طبيعي‌ قاطي‌ كردند ريختند پيش‌ مرغ‌. مرغ‌ اينجا گندمهاي‌ طبيعي‌ را خورد، گندمهاي‌ چوبي‌ را گذاشت‌. من‌ فكر مي‌كنم‌ يك‌ وقتي‌ روي‌ اين‌ مسئله‌ و تمام‌ مسائلي‌ كه‌ در حيوانات‌ هست‌. خداي‌ تعالي‌ همانطوري‌ كه‌ دربارة‌ زنبور عسل‌ مي‌فرمايد و اوحينا الي‌ النحل‌ ان‌ اتخذي‌ من‌ الجبال‌ بيوتا. ما وحي‌ كرديم‌ كه‌ زنبور كه‌ چه‌ بكن‌ و بالاخره‌ چگونه‌ عسل‌ بساز، همينطور اين‌ حيوانات‌، اين‌ مرغي‌ كه‌ از ميان‌ ماشين‌ جوجه‌ كشي‌ بيرون‌ آمده‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، خدا ميدونه‌ بزرگترين‌ نعمت‌ خدا فكره‌ كه‌ ما ازش‌ كم‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. يك‌ قدري‌ فكر بكنيم‌. اين‌ مرغ‌ را كي‌ بهش‌ ياد داده‌؟ كي‌ بهش‌ ميگه‌ كه‌ اين‌ گندم‌، گندم‌ واقعيه‌ اين‌ گندم‌ گندم‌ چوبي‌؟ خوب‌ فكر بكنيد. اين‌ حيوانات‌ چگونه‌ همه‌اشون‌ روي‌ يك‌ برنامة‌ خاصي‌ تمام‌ مصالحشون‌ را مي‌فهمند، تمام‌ بديهاشون‌ را مي‌فهمند. اينها از كجا ياد گرفتند؟ اين‌ مرغ‌ كه‌ از ماشين‌ بيرون‌ آمده‌، نه‌ پدر ديده‌ نه‌ مادر، اين‌ مرغي‌ كه‌ نه‌ معلم‌ داشته‌، نه‌ استاد، اين‌ از كجا مي‌فهمد كه‌ اين‌ دانه‌، دانة‌ چوبيست‌ و اين‌ دانه‌، دانة‌ واقعي‌. به‌ فكر من‌ اينجوري‌ رسيد. من‌ يك‌ روز مخصوصا در يك‌ جرياني‌ شبيه‌ به‌ اين‌ جريان‌، مطالعه‌ مي‌كردم‌، فكر مي‌كردم‌، اي‌ كاش‌ هميشه‌ اين‌ فكر توي‌ اين‌ مغز كم‌ فكر من‌ مي‌آمد. گاهي‌ در مقابل‌ باغچه‌اي‌ پر از گل‌ انسان‌ مي‌نشينه‌. گاهي‌ در مقابل‌ يك‌ حيوان‌ انسان‌ مي‌نشينه‌. گاهي‌ هيچ‌ يك‌ از اينها نيست‌. به‌ يك‌ گياه‌ نگاه‌ ميكنه‌. هر ورقش‌، برگ‌ درختان‌ سبز هر ورقش‌ دفتريست‌ معرفت‌ كردگار. من‌ نگاه‌ مي‌كردم‌. به‌ خدا قسم‌ يك‌ مقدار چون‌ فكر مي‌كردم‌ به‌ اين‌ حالت‌ افتادم‌، مثل‌ اينكه‌ مي‌ديدم‌ كه‌ خدا داره‌ به‌ اين‌ مرغ‌ مثلا ميگه‌ اين‌ گندم‌ را بخور اون‌ را نخور، اين‌ را بخور اون‌ را نخور. و الا هيچ‌ راه‌ ديگري‌ نداره‌ كه‌ مرغي‌ اينطور دقيق‌ يك‌ دانة‌ گندم‌ چوبي‌ را نخوره‌ و تمام‌ گندمهاي‌ طبيعي‌ را بخوره‌. نه‌ بو داره‌، نه‌ شكلش‌ با هم‌ فرق‌ داره‌. به‌ ما بدهند همه‌ را مشت‌ مي‌كنيم‌ اگر تفتيده‌ هم‌ باشه‌، مي‌ريزيم‌ دهنمون‌. بعضي‌ هاش‌ چوبي‌ است‌ مجبوريم‌ بيرون‌ بياريم‌. آنوقت‌ تازه‌ مي‌فهميم‌. اما اين‌ تند تند ميخوره‌. اين‌ خدا بهش‌ ميگه‌ اين‌ را بخور اون‌ را نخور. اينهم‌ داره‌ بندگي‌ ميكنه‌، اين‌ را ميخوره‌، آن‌ را نميخوره‌. آقاجون‌ اينطور باشيد. اينطور بندة‌ خدا هر وقت‌ شديد، ارزش‌ داريد. تازه‌ در رديف‌ حيوانات‌ خدا قرارتون‌ ميده‌. نه‌ فكر كنيد اِ! اينهمه‌ كار بكنيم‌ تازه‌ در رديف‌ حيوانات‌! نه‌ يك‌ فرقي‌، اگر اينجور بندة‌ خدا شديد روي‌ اختيار خودت‌ و يك‌ مقدار راههاي‌ شيطاني‌ هم‌ كنار راه‌ الهي‌ هست‌، و شما اين‌ را انتخاب‌ كرديد، ارزشتون‌ بيشتره‌ و چون‌ تنها در خوردن‌ و آشاميدن‌ و مثلا كارهاي‌ مادي‌،… كردن‌ بندگي‌ خدا را نمي‌كنيد و مي‌افتيد توي‌ وادي‌ عشق‌ و محبت‌ و اظهار ارادت‌ به‌ پروردگار و كم‌ كم‌ انس‌ با خدا، چون‌ توي‌ آن‌ مرحله‌ مي‌افتيد، آنوقت‌ شما مي‌شويد افضل‌ مخلوق‌ خدا. و لقد كرمنا بني‌ آدم‌. ما بني‌ آدم‌ را گرامي‌ داشتيم‌. بني‌ آدم‌ مثل‌ حيوانات‌ نيستند كه‌ اگر مثلا فرض‌ بفرمائيد بندگي‌ خدا را كردند، در يك‌ حد بمانند. نه‌. رشد مي‌كنند. انسان‌ را اگر روي‌ مقياسهاي‌، مقياسهايي‌ كه‌ مي‌كشند باشه‌ من‌ براتون‌ روي‌ تخته‌ سياه‌ مي‌كشم‌. حيوانات‌ مثلا فرض‌ كنيد دو سانتيمتر قد دارند، قد معنوي‌ و روحي‌. خداي‌ تعالي‌ بهشون‌ داده‌. انسان‌ نيم‌ سانتيمتر هم‌ قد نداره‌. قد معنوي‌. ملائكه‌ هم‌ مثلا فرض‌ كنيد ده‌ سانت‌ روي‌ مقياسها، قد باصطلاح‌ معنوي‌ دارند. چون‌ انسان‌ از آن‌ نيم‌ سانت‌ مي‌آد بالا. ميرسه‌ به‌ حيوانات‌. وقتي‌ رسيد به‌ حيوانات‌، از حيوانات‌ رد ميشه‌. ميرسه‌ به‌ ملائكه‌، از ملائكه‌ هم‌ عبور ميكنه‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ آنچه‌ اندر وهم‌ نايد آن‌ شوم‌، اين‌ جمله‌ آن‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ كسي‌ كه‌ گفته‌ منظور ديگري‌ داشته‌ ولي‌ از نظر رياضي‌ به‌ جائي‌ مي‌رسد كه‌ بايد گفت‌ بينهايته‌. يعني‌ اين‌ خط‌ ميره‌ بالا تا جائي‌ كه‌ به‌ مرحلة‌ بي‌ نهايت‌ مي‌رسه‌. يعني‌ شما ديگه‌ آخرش‌ را نمي‌تونيد ببيند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ انسان‌ هميشه‌ چيز ياد ميگيره‌. حيوانات‌ همين‌ سه‌ سانت‌ را بيشتر بلد نيستند. يك‌ مختصري‌ تربيتشون‌ بكنند، بعضي‌ از حيوانات‌ يك‌ چيزي‌ ياد مي‌گيرند. خودشون‌ هم‌ نمي‌دونند ايني‌ كه‌ ياد گرفتند چه‌ فايده‌ داره‌. حيواناتي‌ هستند فراستشون‌ خوبه‌ مثل‌ طوطي‌. طوطي‌ يك‌ حرفي‌ را ياد گرفته‌ ميگه‌، ولي‌ نميدانه‌ اين‌ چه‌ معنا داره‌؟ چه‌ فايده‌ داره‌. يا بعضي‌ از ميمونها مثلا يك‌ حركاتي‌ مي‌كنند، نمي‌دونند چه‌ فايده‌اي‌ داره‌. اين‌ ممكنه‌ يك‌ مقداري‌ از آن‌ سه‌ سانت‌ بالا بره‌ اما بيفايده‌ است‌. اما انسان‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ از مادر متولد ميشه‌ هيچي‌ نميدونه‌. جدا از حيوانات‌ خيلي‌ پائينتره‌ يعني‌ همان‌ نيم‌ سانت‌ هم‌ زياد گفتم‌. خيلي‌ پائينتره‌. نيم‌ سانت‌ را براي‌ اين‌ گفتم‌ كه‌ وقتي‌ مادر سينه‌ را مي‌گذاره‌ توي‌ دهنش‌، اين‌ ميمكه‌. نيم‌ سانت‌ را براي‌ اين‌ گفتم‌ كه‌ وقتي‌ جائيش‌ درد مي‌آد، گريه‌ ميكنه‌. وقتي‌ كه‌ خوابش‌ مي‌آد مي‌خوابه‌. و الا همان‌ نيم‌ سانت‌ هم‌ نيست‌. اين‌ رشد ميكنه‌ ميره‌ بالا ميرسه‌ به‌ مرحلة‌ حيوانات‌. و اكثر ما مردم‌ به‌ اين‌ مرحله‌ رسيديم‌. يعني‌ كوشش‌ ميكنيم‌ چه‌ غذائي‌ بخوريم‌ كه‌ مفيد برامون‌ باشه‌، چه‌ جور زندگي‌ كنيم‌ كه‌ راحت‌ باشيم‌، چه‌ جور خانه‌ تشكيل‌ بديم‌ كه‌ وضعش‌ مرتب‌ باشه‌ و مسائل‌ تحصيلاتي‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ اگر تحصيلات‌ براي‌ ماديات‌ باشه‌، كسب‌ و كار براي‌ دنيا باشه‌. تحصيلات‌ و كسب‌ و كار و زندگي‌ و زن‌داري‌ و بچه‌ داري‌ و بازنشستگي‌ و مردن‌. اين‌ تازه‌ رسيديم‌ به‌ مرحلة‌ حيوانات‌. حيوانات‌ هم‌ از اين‌ برنامه‌ دارند مراجعه‌ كنيد بهتر از ماها. تولد و فعاليت‌، آنقدري‌ كه‌ مورچه‌ها فعاليت‌ مي‌كنند، هيچكدام‌ از ماها فعاليت‌ نمي‌كنيم‌. اينجا چراغ‌ روشنه‌، مثلا يك‌ مقداري‌ هم‌ خاك‌ قند ريخته‌، يك‌ وقت‌ مي‌بيني‌ دورش‌ مورچه‌ جمع‌ شد. يك‌ كاسة‌ مثلا شكر را گذاشتي‌ توي‌ طاقچه‌. نمي‌داني‌ مورچه‌ از كجا رفته‌ آنجا را پيدا كرده‌، هر كدام‌ يك‌ دانة‌ شكر گرفته‌ به‌ دهنش‌ به‌ طرف‌ لانه‌. زمستان‌، هواي‌ سرد. ولي‌ اينجا چون‌ گرمه‌ فعاليت‌ را شروع‌ كرده‌. و همينطور. خوب‌ الحمد لله‌ ما هم‌ همينطوريم‌. سابقها زمستانها ماها فعاليت‌ نمي‌كرديم‌. من‌ ديده‌ بودم‌. برفي‌ مي‌آمد مردم‌ در تابستانها آذوقة‌ زمستانشون‌ را تهيه‌ مي‌كردند، يك‌ كرسي‌ هم‌ مي‌گذاشتند، شب‌ يلدا، ديشب‌ و امشب‌ چندان‌ از نظر وقت‌ و زمان‌ فرقي‌ نميكنه‌، بلند. مي‌نشستند يك‌ مقداري‌ قصه‌ مي‌گفتند، اين‌ قصه‌ها از زمان‌ مثل‌ شاهنامة‌ فردوسي‌ و اسكندر نامه‌ و نمي‌دونم‌ كتابهاي‌ مثلا جامع‌ التمثيل‌، خوبهاش‌ جامع‌ التمثيل‌ و اينها، اكثرا براي‌ همان‌ پله‌هاي‌ كرسي‌، چون‌ برق‌ نبود، نماز مغرب‌ و عشا را كه‌ مي‌خوندند، نمي‌تونستند كاري‌ انجام‌ بدهند. يك‌ چراغ‌ بود جمعي‌ هم‌ دورش‌. من‌ خوب‌ يادمه‌. شماها شايد بعضي‌ هاتون‌ يادتون‌ نباشه‌. يك‌ كرسي‌ بود، يك‌ چراغ‌ لامپا بود و همه‌ هم‌ بايد همانجا مي‌نشستند، چون‌ بيرون‌ تاريك‌ بود. مي‌نشستند بزرگتري‌، خوب‌ چيكار كنند. مثلا چهارده‌ ساعت‌ را چيكار كنند؟ همه‌اش‌ را كه‌ نمي‌تونند بخوابند. چيكار كنند؟ مي‌نشستند يك‌ مقدار هم‌ تخمه‌ مي‌ريختند بعد يكي‌ كتاب‌ مي‌خوند براشون‌، بقيه‌ هم‌ گوش‌ مي‌كردند. يا اگر قوة‌ تخيلش‌ شديد بود خودش‌ قصه‌ جعل‌ مي‌كرد و براي‌ اينها مي‌گفت‌ و وقت‌ اينها را مي‌گذراند. اين‌ وضع‌ آنها بود. اما الان‌ گرمي‌ كه‌ مي‌تونيم‌ ايجاد كنيم‌، برق‌ هم‌ كه‌ داريم‌ شب‌ الان‌ بريد، شب‌ جمعه‌، شب‌ عبادت‌ بريد ببينيد تمام‌ مغازه‌ها الان‌ بازه‌. و همين‌ حالت‌ در حيوانات‌، در مورچه‌ هست‌. يك‌ وقت‌ نريد بگيد فلاني‌ گفته‌ همة‌ اين‌ مغازه‌دارها حيوانند. يك‌ كسي‌ چند روز قبل‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ تو گفتي‌، سؤال‌ مي‌كرد نظر خاصي‌ نداشت‌ كه‌ تو شما مثلا عين‌ اين‌ عبارت‌ را نگفت‌ به‌ من‌. گفت‌ شما مثلا اينجوري‌ گفتي‌ هر كس‌ اينجا هست‌ آدمه‌ بقيه‌ حيوانند. گفتم‌ نستيجر بالله‌ كه‌ من‌ همچين‌ حرفي‌ زده‌ باشم‌. آخه‌ يا اگر هم‌ بوده‌ لابد همچين‌ حرفي‌ بوده‌. نه‌. واقعا وظيفه‌ هم‌ شايد باشه‌. مخصوصا براي‌ رفاه‌ حال‌ مسلمين‌  شايد واجب‌ هم‌ باشه‌. اما انسان‌ گاهي‌ ميرسه‌ به‌ جائي‌ كه‌ تازه‌ رسيده‌ به‌ مرحلة‌ حيوانات‌. شما بيائيد تطبيق‌ بديد وضع‌ زندگيمون‌ را منهاي‌ معنويات‌ و منهاي‌ روحياتمون‌، چه‌ آنهائي‌ كه‌ در خيلي‌ سطح‌ بالاي‌ زندگي‌ باشند و چه‌ آنهائي‌ كه‌ در سطح‌ پائين‌ زندگي‌ باشند، اينها در رديف‌ حيوانات‌ و بلكه‌ يك‌ مقداري‌ هم‌ اينطرف‌ مي‌لنگه‌. يعني‌ آنها ديگه‌ حيوانات‌ آنچنان‌ به‌ وظايفشون‌ عمل‌ مي‌كنند كه‌ شهرداري‌ نمي‌آد جريمه‌ اشون‌ كنه‌، ساختمانشون‌ را خراب‌ كنه‌، امثال‌ اينها. جلبشون‌ كنه‌ ببره‌. امثال‌ اينها. نه‌. همه‌ وظايف‌ خودشون‌ را عمل‌ مي‌كنند. صد تا كندوي‌ زنبور عسل‌ كنار يكديگر گذاشته‌ شده‌. اين‌ زنبور بعد از چند كيلومتر راه‌ كه‌ رفته‌ عسلي‌ تهيه‌ كرده‌، مستقيم‌ مي‌آد ميره‌ توي‌ لونة‌ خودش‌. هوس‌ كرده‌ باشه‌ كه‌ امروز بره‌ توي‌ لونة‌ آن‌ يكي‌. يا مثلا تجاوز كنه‌ به‌ حريم‌ او و بگه‌ اين‌ اراضي‌ مال‌ منه‌ شما بيخود مدتهاست‌ داريد زندگي‌ ميكنيد. اصلا. آنچنان‌ وظيفه‌ شناس‌ كه‌ ابدا احتياجي‌ حتي‌ به‌ آنكه‌ يك‌ دادگستري‌ داشته‌ باشند، قاضي‌ داشته‌ باشند، اگر ندرتا يك‌ حيواني‌ روي‌ مثلا يك‌ پيشامد خاصي‌ كه‌ در بعضي‌ از كتابهاي‌ شرح‌ حال‌ مورچگان‌ يا زنبور عسل‌ يا مثلا عنكبوت‌ و امثال‌ اينها چيزهايي‌ نوشتند، اگر روي‌ يك‌ جريان‌ طبيعي‌ يك‌ كار خلافي‌ بكنند ديگه‌ از جامعة‌ خودشون‌ طردش‌ مي‌كنند و خيلي‌ برخورد جدي‌ باهاش‌ مي‌كنند. مثلا اگر زنبور عسل‌ روي‌ يك‌ گياه‌ بدبو بنشينه‌ كه‌ بخواد بالاخره‌ عسل‌ را خراب‌ كنه‌، اين‌ را ديگه‌ راهش‌ نمي‌دهند. يا اعدامش‌ مي‌كنند يا آنقدر بيرون‌ نگرش‌ مي‌دارند تا اين‌ تعفن‌ از او خارج‌ بشه‌ تا بعد وارد بشه‌. اينها را يك‌ قدري‌ در شرح‌ حال‌ حيوانات‌ نگاه‌ كنيد. بعد ما غبطه‌ مي‌خوريم‌ كه‌ چرا آنها اينچنين‌ بندة‌ خدا هستند و ماها چرا…

 حالا اگر ما بنده‌ شديم‌ در امور دنياييمون‌ با حيوانات‌ مساوي‌ هستيم‌. بل‌ هم‌ اضل‌ بالاخره‌ كاري‌ كرديم‌، فعاليت‌ كرديم‌ از آن‌ بل‌ هم‌ اضل‌ بالا آمديم‌. و الا خدا ميدونه‌ آقايون‌، يك‌ دونه‌ گناه‌ كوچك‌، يك‌ دونه‌ گناه‌ كوچك‌ انسان‌ را از حيوانات‌ مي‌اندازه‌ پائين‌تر. واي‌ بر اينكه‌ گناه‌ بزرگ‌ باشد و واي‌ بر آنكه‌ گناه‌ كوچك‌ دائمي‌ باشد. اين‌ انسان‌ نيست‌. اين‌ حيوان‌ هم‌ نيست‌. بل‌ هم‌ اضل‌. بشينيد حساب‌ بكنيد. بررسي‌ بكنيد ببينيد كدام‌ حيوانه‌ كه‌ با خداي‌ خودش‌ مخالفت‌ ميكنه‌. اگر آمديم‌ و كاري‌ كرديم‌ كه‌ بندگي‌ در روحمون‌ آنچنان‌ اثر گذاشت‌ كه‌ ما را به‌ خدا نزديك‌ كرد، هيچ‌ حيواني‌ لياقت‌ نداره‌ با خدا هم‌ صحبت‌ بشه‌، انس‌ بگيره‌ و مورد خطاب‌ پروردگار از راه‌ كتاب‌ و از راه‌ علم‌ بشه‌، بشره‌. بشر مي‌تونه‌ انس‌ بگيره‌ با پروردگار. مأنوس‌ بشه‌ با خدا. اگر از اين‌ مرحله‌ رفتيم‌ بالا، از آن‌ سه‌ سانتي‌ كه‌ گفتم‌ آمديم‌ بالا. حالا قدم‌ به‌ قدم‌. قدم‌ اول‌ توبه‌، قدم‌ دوم‌ يك‌ حالت‌ مقاوم‌ بودن‌ و قوي‌ بودن‌ و استوار بودن‌ و همينطور قدم‌ به‌ قدم‌ تا جائي‌ انسان‌ مي‌رسد كه‌ عبدي‌ اطعني‌ حتي‌ عليك‌ مثلي‌. مثل‌ خدا بشه‌، و لله‌ الامثال‌ العليا. براي‌ خدا مثلهايي‌ است‌، يعني‌ خود اين‌ حديث‌ قدسي‌ شرح‌ مي‌دهد كه‌ وقتي‌ من‌ به‌ چيزي‌ ميگم‌ باش‌، هست‌. وقتي‌ تو هم‌ ميگي‌ باش‌، هست‌. خدا بشر را براي‌ مهرباني‌ كردن‌ به‌ او خلق‌ كرده‌. مي‌خواد اظهار محبتش‌ را بكنه‌. چون‌ خداي‌ تعالي‌ وقتي‌ انسان‌ را ايجاد كرد و مخلوق‌ را بوجود آورد، براي‌ اين‌ جهت‌ بود كه‌ خودش‌ مي‌فرمايد در آن‌ حديث‌ قدسي‌ كنت‌ كنز مخفيا فاحببت‌ ان‌ اعرف‌ و خلقت‌ خلق‌ كيف‌ اعرف‌. من‌ يك‌ كنز مخفي‌ بودم‌، يك‌ گنج‌ مخفي‌ بودم‌. حالا معناي‌ زيادي‌ داره‌ اين‌ جمله‌ بمانه‌. دوست‌ داشتم‌ شناخته‌ بشوم‌. كي‌ مي‌تونه‌ خدا را خوب‌ بشناسه‌؟ حيوانات‌؟! امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد كه‌ مورچه‌ فكر ميكنه‌ خداي‌ او و خالق‌ او يك‌ مورچة‌ بزرگيست‌ كه‌ خيلي‌ مثلا بزرگه‌. يا اگر تحت‌ تربيت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ ما نبوديم‌، مثل‌ مردم‌ دنيا، شما الان‌ يك‌ ميليارد و خورده‌اي‌ مسيحي‌ داريد كه‌ همة‌ اينها خدا را اينطوري‌ مي‌دونند. بگم‌ شايد تعجب‌ كنيد، باور نكنيد. ولي‌ در كتابها نوشته‌ شده‌. يك‌ كتاب‌ بسيار مستدل‌ علمي‌ از يك‌ مسيحي‌ كه‌ فكر مي‌كنم‌ مطالبش‌ را در كتاب‌ پاسخ‌ ما نوشته‌ام‌. نوشته‌ كه‌ فرقي‌ هست‌ بين‌ خداي‌ اسلام‌ و خداي‌ مسيحيت‌. خداي‌ مسيحيت‌ آمده‌ توي‌ مردم‌ و معناي‌ گرسنه‌ شدن‌ را فهميده‌، معناي‌ متهم‌ واقع‌ شدن‌ را فهميده‌. معني‌ شكنجه‌ شدن‌ را فهميده‌، معني‌ تشنه‌ شدن‌ را فهميده‌ و بالاخره‌ معني‌ به‌ دار آويخته‌ شدن‌ و روي‌ دار ماندن‌ را فهميده‌. اما خداي‌ مسلمانها نيامده‌ كه‌ درك‌ بكنه‌. احساس‌ بكنه‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ مي‌خواد بميره‌ چقدر سختشه‌، گرسنه‌ بودن‌ چقدر مشكله‌. ببينيد. اين‌ در حقيقت‌ خدا را، علم‌ خدا را، مقتبس‌ و گرفته‌ شدة‌ از تجربة‌ خودش‌ مي‌دونه‌. اين‌ كتاب‌، باور كنيد، يكي‌ از كتب‌ بسيار پر ارزش‌ مسيحي‌ها است‌ كه‌ يك‌ مسيحي‌ اين‌ را به‌ من‌ هديه‌ داد. كشيشي‌ بود بعنوان‌ اينكه‌ كه‌ شايد بتونه‌ ما را هدايت‌ كنه‌، اين‌ كتاب‌ را به‌ ما محبت‌ كرد. اين‌ وضع‌ خداشناسي‌ مسيحيته‌. عنوانش‌ اب‌ و ابن‌ و روح‌ القدس‌. خداي‌ پدر، آنها در تمام‌ اعلاميه‌ها مي‌بينيد وقتي‌ مي‌خواهند خداي‌ واحد را اسم‌ ببرند ميگويند خداي‌ پدر، حضرت‌ عيسي‌ را وقتي‌ مي‌خواهند اسم‌ ببرند، خداي‌ پسر. اينجوري‌ دارند بحث‌ مي‌كنند. الله‌ اكبر. قل‌ هو الله‌ احد. بگو اي‌ پيغمبر خدا يكيست‌.

 يا مثلا حركت‌ بكنيد بريد در هندوستان‌. خيلي‌ راه‌ دوري‌ نمي‌خواهيد بريد. يك‌ ساعت‌ راهه‌ با هواپيما. هر جاي‌ هندوستان‌ هم‌ خواستيد پياده‌ بشيد مانعي‌ نداره‌. چون‌ همه‌ جا هست‌. چهارصد ميليون‌ بت‌ پرست‌. تنها در يك‌ مملكت‌. يك‌ سري‌ بزنيد به‌، من‌ رفتم‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. يك‌ سري‌ بزنيد به‌ اين‌ بت‌ خانه‌ها. توي‌ يك‌ بياباني‌ ماشين‌ ما خراب‌ شد اتفاقا كنار جاده‌ يك‌ بت‌ خانه‌ بود. ما تا ماشين‌ را درست‌ كنند گفتيم‌ بريم‌ توي‌ اين‌ بت‌ خانه‌ ببينيم‌ چه‌ خبره‌. ديديم‌ يك‌ نفر نشسته‌ با خدا داره‌، با آن‌ بتش‌ داره‌ راز و نياز ميكنه‌. داشت‌ عبادت‌ مي‌كرد. ما هم‌ نشستيم‌ گاهي‌ هم‌ به‌ من‌ نگاه‌ مي‌كرد كه‌ من‌ چرا بيكارم‌. فكر هم‌ نمي‌كرد كه‌ من‌ شايد مذهب‌ ديگري‌ داشته‌ باشم‌. يك‌ خورده‌اي‌ حالا به‌ زبان‌ هندي‌ صحبتي‌ كرد. يك‌ بت‌ نتراشيدة‌ عجيبي‌ هم‌ بود كه‌ اگر انسان‌ شب‌ در خواب‌ ببينه‌، يقينا مي‌ترسه‌. باور كنيد. نه‌ اينكه‌ در آنجا چون‌ ده‌ بود آنجور بتي‌ بود. نه‌. اكثرا بتي‌ هست‌ مثلا كه‌ اسامي‌ مختلفي‌ داره‌. يكي‌ خداي‌ غضبه‌، يكي‌ خداي‌ محبته‌، يكي‌ خداي‌ پوله‌، هر كدام‌ خدايي‌. در يك‌ محلي‌ بنام‌، در يك‌ شهري‌ بنام‌ بنارس‌، شهر بزرگي‌ است‌. آنجا يك‌ بتخانه‌ بود بيست‌ و دو تا گنبد طلا داشت‌ اين‌ بتخانه‌. زير هر گنبد سه‌ تا بت‌ بود. من‌ از متصدي‌ بتها پرسيدم‌ كه‌ چرا اين‌ بتها هر كدام‌ به‌ يك‌ شكلي‌ هستند. آخه‌ خدا بالاخره‌ يك‌ شكل‌، اگر هم‌ شكلي‌ داره‌، يك‌ شكل‌ بيشتر نداره‌. گفت‌ كه‌ اين‌ پولدارهاي‌ مملكت‌ در مكاشفاتشون‌ هر كدام‌ خدا را به‌ يك‌ شكل‌ ديدند. آمدند با پولي‌ كه‌ داشتند همان‌ خدا را به‌ همان‌ شكل‌، مثل‌ اين‌ عكسهايي‌ كه‌ بلا تشبيه‌ از خاندان‌ عصمت‌ مي‌كشند، هر جوري‌ كه‌ به‌ فكرشون‌ ميرسه‌، در واقع‌ آن‌ فكر خودشون‌ را پياده‌ مي‌كنند، به‌ فكرشون‌ ميرسه‌ آن‌ بت‌ را مي‌سازند و اينجا گذاشتند. بالاش‌ هم‌ يك‌ گنبدي‌ درست‌ كردند و زير اين‌ گنبد چند تا بت‌. در آن‌ ده‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ در آن‌ كنار بيابان‌، اين‌ آقا شروع‌ كرد به‌ عبادت‌ و بعد از عبادت‌ هم‌ رسمشون‌ اينه‌ كه‌ يك‌ آب‌ يك‌ چيز زردي‌ مي‌ريزند به‌ اصطلاح‌ توي‌ يك‌ پياله‌اي‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود يك‌ قدري‌ پيشانيشون‌ را علامت‌ مي‌زنند. اصرار مي‌كرد يك‌ قدري‌ بماله‌ به‌ پيشاني‌ ما چون‌ خيال‌ مي‌كرد ما عبادت‌ كرديم‌. بعد هم‌ يك‌ نقطة‌ قرمزي‌ را مي‌گذارند وسط‌ آن‌. بعد تا چند روز كه‌ اين‌ رنگ‌ هست‌، ديگه‌ آنها وضو و اينها هم‌ ندارند، تا چند روز كه‌ اين‌ رنگ‌ هست‌ مردم‌ مي‌دانند كه‌ اين‌ آقا عبادت‌ كرده‌. ما زير ساية‌ خاندان‌ عصمت‌ حتي‌ اگر بگم‌ بعضي‌ از فرق‌ مسلمين‌، اينها هنوز خدا را خوب‌ نشناختند، شايد باور نكنيد. من‌ كتابي‌ الان‌ دارم‌ بنام‌ فتح‌ المجيد كه‌ در دانشگاه‌ مدينه‌ تدريس‌ ميشه‌. اين‌ خدا را مجسم‌ ميدونه‌. ميگه‌ خدا روي‌ عرش‌ نشسته‌. خدا ظاهرا يك‌ خورده‌ چاق‌ شده‌ اخيرا. چون‌ عرش‌ كوچكتر از خداست‌. با وجب‌ خدائي‌ يك‌ وجب‌ دورش‌ بزرگتر از عرشه‌. اين‌ آية‌ چيز را مي‌خواد معنا بكنه‌. الرحمن‌ علي‌ الاستوي‌ و چشماش‌ چه‌ شكليه‌، گردنش‌ چه‌ شكليه‌، دستش‌ چه‌ شكليه‌. در كليساي‌ واتيكان‌ كه‌ بزرگترين‌ كليساي‌ دنياست‌ و همه‌اش‌ پر از عكسه‌، يك‌ مقدار از عكسها مربوط‌ به‌ خداست‌. يك‌ جا خدا داره‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ مي‌كنه‌. يك‌ دستش‌ اينجوري‌، يك‌ خانمي‌ روي‌ دستش‌ خوابيده‌ با يك‌ دستش‌ هم‌ داره‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ ميكنه‌. شما ببينيد شما را به‌ خدا در اين‌ شب‌ جمعه‌، حق‌ داريد سرتون‌ را بگذاريد به‌ سجده‌ بگيد خدايا شكرت‌ ما را شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خلق‌ كردي‌. رحمت‌ خاصة‌ پروردگار بوسيلة‌ پيغمبر كه‌ يك‌ كانال‌ بيشتر اين‌ رحمت‌ بر سر مردم‌ از يك‌ كانال‌ بيشتر ريزش‌ نكرده‌ و آن‌ از ناحية‌ كوثر است‌. اين‌ نهر كوثر، اين‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ حوض‌ كوثره‌ و از اين‌ كوثر نهرهايي‌ جاري‌ شده‌ كه‌ يك‌ نهر بسيار پر ارزش‌ و پر بركتش‌ نصيب‌ ما مردم‌ شده‌ و آن‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌ كه‌ خدا ميدونه‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌، اگر دشمني‌ با حضرتش‌ نكنيم‌، آقايان‌. ماها دشمني‌ مي‌كنيم‌. بخدا قسم‌ دلم‌ از دشمني‌ شيعيان‌ نسبت‌ به‌ امامشون‌ خونه‌. نمي‌دونيد همة‌ كارها، تمام‌ اعمال‌ بد و خوب‌، آزاده‌. مرده‌ برداشته‌ مثلا چه‌ عرض‌ كنم‌، كتابها، مسائل‌، مطالب‌، دربارة‌ طلسم‌، بعضي‌ از چيزهايي‌ كه‌ حرامه‌ قطعا از نظر شرع‌، سحر، جادو، امثال‌ اينها نوشته‌. هيچكس‌ به‌ اينها اعتراضي‌ نداره‌. اما يك‌ جلسه‌، بعضي‌ به‌ جلسات‌ ما اعتراض‌ دارند كه‌ چرا كم‌ نام‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بريد. چون‌ بعضي‌ها كه‌ اولين‌ دفعه‌ است‌ مي‌آيند اينجا خيال‌ مي‌كنند ما حالا سه‌ چهار تا قصه‌ از متشرفين‌ مي‌گيم‌. بعضي‌ از دوستان‌ به‌ من‌ كه‌ مي‌رسند مي‌گويند كه‌ خبر تازه‌ از تشرفات‌، بعضي‌ از روحانيون‌ خوب‌، اين‌ سؤالات‌ را از من‌ مي‌كنند. خبر تازه‌ از تشرفات‌ چي‌ داري‌؟ در عين‌ حال‌ ما كم‌ در اين‌ جلسات‌ نام‌ امام‌ زمان‌ را مي‌بريم‌. همين‌ در اول‌ منبر كه‌ من‌ ميگم‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء يه‌ آخر منبر هم‌ كه‌ دعا مي‌خونم‌، همين‌ بيشتر نيست‌. در جلسات‌ كانون‌ هم‌ كه‌ من‌ خودم‌ مي‌ترسم‌ عاق‌ امام‌ زمان‌ بدونم‌ با اين‌ كم‌ اظهار ارادتي‌ توي‌ مجالس‌. در عين‌ حال‌ اين‌ مجلس‌، مجلس‌ فلاني‌، اينقدر حرف‌، چه‌ عرض‌ كنم‌. خدا انشاء الله‌ امام‌ زمانمون‌ را برسانه‌. ما را از اين‌ بدبختي‌ واقعا، نجات‌ بده‌. الهي‌ آمين‌. اين‌ امام‌ بزرگواري‌ كه‌ در بين‌ ماست‌، اصلا در بين‌ ماست‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ الان‌ آنجا نشسته‌. نه‌. توي‌ اين‌ كرة‌ زمينه‌. توي‌ اين‌ كرة‌ زمين‌. كرة‌ زمين‌ از نظر، من‌ سابق‌ بچه‌ بودم‌ خيال‌ مي‌كردم‌ كه‌ تمام‌ دنيا همين‌ چهار ديواري‌ مشهده‌، طاق‌ آسمان‌ را هم‌ روي‌ اين‌ كوههاي‌ مشهد ضربي‌ زده‌اند. بچه‌ انسان‌ اينجوري‌ فكر ميكنه‌. حالا بر فرض‌ هر چه‌ انسان‌ بچه‌تر باشه‌ شايد بيشتر، محدودتر فكر ميكنه‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيم‌ اين‌ كرة‌ زمين‌ ما يك‌ جايي‌ است‌. يك‌ جاي‌ كوچكه‌ در مقابل‌ كهكشانها، كرات‌ بالا، مخلوق‌ پروردگار. اصلا ما مثل‌ يك‌ ذره‌اي‌ بيشتر نيستيم‌. حالا اين‌ امام‌ عزيز، اين‌ بزرگوار را، اين‌ كه‌ تمام‌ عالم‌ خلقت‌ با ارادة‌ او طبق‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ در بقا و موجوديت‌ هستند اين‌ را آورده‌ در اين‌ جمع‌ كم‌، كوچك‌ قرارش‌ داده‌، در اين‌ كرة‌ زمين‌.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در عرفات‌ رفته‌ بودم‌ در دامنة‌ كوه‌ جبل‌ الرحمه‌. نگاه‌ مي‌كردم‌ مي‌گفتم‌ امام‌ زمان‌ ممكنه‌ در اين‌ صحرا باشه‌ و من‌ اينجا وايستاده‌ باشم‌. مي‌خواستم‌ ديوانه‌ بشم‌. آخه‌ توي‌ اين‌ محدوده‌ آخه‌ يك‌ جائي‌ است‌ محدود و ديده‌ ميشه‌ تمام‌ خيمه‌ها. در عرفات‌ اينطوريه‌. امام‌ زمان‌ در همين‌ محيط‌ باشه‌ و ما اينجا بيكار نشسته‌ باشيم‌. آنوقت‌ اين‌ امامي‌ كه‌ يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، خود رسول‌ اكرم‌، ائمة‌ اطهار، امام‌ صادق‌ ميگه‌ كه‌ اگر من‌ او را درك‌ مي‌كردم‌ خدمتگزارش‌ بودم‌. تمام‌ انتظار آمدن‌ او را دارند. مي‌گن‌ او تمام‌ اهداف‌ ما را به‌ كرسي‌ مي‌نشونه‌، ميگن‌ او تمام‌ اهداف‌ ما را عملي‌ ميكنه‌. آنوقت‌ اين‌ امام‌ نصيب‌ ما شده‌ ما حرفش‌ را نزنيم‌. توي‌ مجالسمون‌ از او نتونيم‌. حالا يك‌ وقت‌ هست‌ توي‌ مدينه‌ و توي‌ وهابيها كه‌ خدا ميدونه‌ آنجا، خيال‌ نكنيد امام‌ زمان‌ مال‌ ماست‌ تنها. در حساسترين‌ جاهاي‌ مسجد مدينه‌، مسجد پيغمبر اكرم‌ نام‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ زده‌ شده‌. كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ بعضي‌ از شيعه‌ها نشان‌ ميدادم‌ تعجب‌ مي‌كردند مي‌گفتند مگر اينها هم‌ معتقدند. بعله‌. كتابهايي‌ دربارة‌ حضرت‌ وليعصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نوشته‌اند.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ كه‌ در زنجان‌ ما امشب‌ دعوت‌ داشتيم‌ براي‌ سالگرد ايشان‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ من‌ دلم‌ يك‌ پارچه‌ مملو از محبت‌ امام‌ زمانه‌. ما هم‌ مي‌فهميديم‌ اما جرأت‌ نمي‌كرديم‌ روي‌ منبر اسم‌ امام‌ زمان‌ را ببريم‌. زمان‌ او بدتر از زمان‌ ما بود. من‌ حكايتي‌ يا قضيه‌اي‌ از او نشنيدم‌. با اينكه‌ در هر لحظه‌ در محضر امام‌ زمان‌ بود. يك‌ قضيه‌اي‌ براي‌ ما نقل‌ كنه‌، قضاياي‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌. در تقية‌ محض‌ بود. نام‌ ايشان‌ به‌ ميان‌ آمد. امشب‌، البته‌ امشب‌ شب‌ هيجدهمه‌ يا نوزدهمه‌؟ نوزدهم‌ ماه‌ رجبه‌. ايشان‌ روز بيست‌ و يك‌ ماه‌ رجب‌ از دار دنيا رفتند و اتفاقا يكي‌ از دوستان‌ ايشان‌ توي‌ مجلسند كه‌ از رفقاي‌ آن‌ وقت‌ ما بودند و خدا انشاء الله‌ كه‌ تربيت‌ شده‌هاي‌ ايشان‌ را حفظ‌ كند. دقيقا امسال‌ چهل‌ ساله‌ كه‌ از فوت‌ ايشان‌ مي‌گذره‌. اين‌ مرد، امشب‌ هم‌ مجلسي‌ گرفتند در زنجان‌، از رفقا هم‌ دعوت‌ كرده‌ بودند. منتهي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ هفتة‌ گذشته‌ هم‌ اين‌ مجلس‌ نبودم‌ و روز ميلاد مسعود حضرت‌ امير المؤمنين‌ هم‌ نبودم‌ و رفقا را خودم‌ دلم‌ براشون‌ تنگ‌ شده‌ بود و گفتم‌ ما ترجيح‌ داديم‌ كه‌ مشهد باشيم‌ و اينجا هم‌ به‌ ياد آن‌ مرحوم‌ باشيم‌. جناب‌ آقاي‌ نعمتي‌ بنا بود تشريف‌ ببرند و ايشان‌ هم‌ نتونستند بروند خلاصه‌ آنجا هم‌ يك‌ مجلسي‌ هست‌ امشب‌ و ما هم‌ انشاء الله‌ امشب‌ به‌ ياد آن‌ مرحوم‌ باشيم‌. من‌ يك‌ چيزهايي‌ از ايشان‌ اطلاع‌ دارم‌ كه‌ متأسفانه‌ نميشه‌ نقل‌ كرد. اين‌ مقدار هست‌. شما فكر نكنيد آن‌ كتاب‌ پرواز روح‌ كه‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ چاپ‌ شده‌ و مكرر هم‌ چاپ‌ شده‌، همين‌ سفر كه‌ من‌ به‌ قم‌ رفته‌ بودم‌ ديدم‌ چاپ‌ بيست‌ و سومش‌ را به‌ من‌ دادند و حال‌ اينكه‌ يك‌ مشت‌ چاپها را وسط‌ از دست‌ انداخته‌اند اگر بخواهيم‌ حساب‌ كنيم‌ شايد چاپ‌ سي‌امش‌ باشه‌. اين‌ كتاب‌ اينطور مورد توجه‌ واقع‌ شده‌ و يا مثلا فرض‌ كنيد قبر مطهر ايشان‌ در زنجان‌، جمعيت‌ بيان‌ ازش‌ حاجت‌ مي‌گيرند، زيارتگاه‌ شده‌، با اينكه‌ نه‌ امامزاده‌ است‌، هيچي‌ نيست‌. اين‌ همان‌ روح‌ قوي‌ متصل‌ به‌ امام‌ هست‌ ارواحنا فداه‌. باور كنيد اگر انسان‌ عرض‌ كردم‌ بعضي‌ از آقايون‌ تشريف‌ دارند در زمان‌ حياتش‌ غريبتر از او من‌ سراغ‌ نداشتم‌. يك‌ آدمي‌ بود سه‌ چهار تا، پنج‌ شش‌ تا، هفت‌ هشت‌ تا از اينها داشت‌ كه‌ باهاش‌ مرتبط‌ بودند. آنهم‌ يك‌ چند روزي‌ كه‌ باهاش‌ بودند، چون‌ نه‌ باصطلاح‌ آنچه‌ كه‌ ماية‌ جذب‌ بود جز مهرباني‌ و محبت‌ و معنويت‌ در ايشان‌ چيز ديگري‌ نبود. اين‌ مرد ميگه‌ تو نيكي‌ ميكن‌ و در دجله‌ انداز كه‌ ايزد در بيابانت‌ دهد باز، اين‌ مرد امروز عظمتش‌، معنويتش‌، كمالاتش‌، باور كنيد من‌ در مسجد الحرام‌ نشسته‌ بودم‌ مي‌ديدم‌ بعضي‌ از اهل‌ مكه‌ و مدينه‌ يا اهل‌ قطيف‌ مي‌گفتند فلاني‌ مؤلف‌ معراج‌ الروح‌، اين‌ مؤلف‌ آن‌ كتاب‌ پرواز روحه‌. و همه‌ اشون‌ كتاب‌ پرواز روح‌ را خوندند. در پاكستان‌ اين‌ كتاب‌ به‌ زبان‌ اردو چاپ‌ شده‌، آنچنان‌ مورد توجه‌ واقع‌ شده‌. شما شب‌ جمعه‌ بريد در زنجان‌ سر قبرش‌، دوستان‌ بعضي‌ها رفتند ديدند، هيچكس‌ هم‌ نگفته‌، حالا شما فكر كنيد من‌ دارم‌ تعريف‌ مي‌كنم‌، نه‌ خدا ميدونه‌، نه‌ پولش‌ را ما ديدم‌ و نه‌ حتي‌ با خواست‌ ما بود. براش‌ محلي‌ را درست‌ كردند كه‌ اگر جمعيت‌ مي‌آد، باران‌ مي‌آد روي‌ سرشون‌ نريزه‌ و يك‌ گنبدي‌ داره‌، تشكيلاتي‌ و انشاء الله‌ بهتر از اين‌ خواهد شد و حتي‌ كنترل‌ هم‌ ميشه‌ كه‌ خيلي‌ پيشرفت‌ نكنند. خداي‌ تعالي‌، آقايون‌، اينها همه‌اش‌ عبرته‌. شما توي‌ خونه‌ اتون‌ ارتباطتون‌ را با خدا برقرار كنيد. اولا دنيا اينقدر ارزش‌ نداره‌. اينقدر اولياء خدا بوده‌اند توي‌ اين‌ دنيا الان‌ كسي‌ يادشون‌ نيست‌. مهم‌ نيست‌. چه‌ ارزشي‌ داره‌ اين‌ دنيا كه‌ مثلا زير جنازه‌ يك‌ ميليون‌ جمعيت‌ باشه‌ يا دو نفر باشه‌. همين‌ موسي‌ بن‌ جعفر صلواة‌ الله‌ عليه‌ كه‌ ظاهرا پنجشنبة‌ آينده‌ شهادت‌ آن‌ حضرته‌، چهار نفر، چهار نفر حالا چيزهايي‌ نوشتند، بعضي‌ها نوشتند غلام‌ سياه‌، بعضي‌ها نوشته‌اند، البته‌ كلمة‌ حمال‌ كه‌ تعبير بديست‌. چون‌ حمل‌ كننده‌ را، چهار نفر را بالاخره‌ از توي‌ همان‌ زندان‌ پيدا كرده‌اند جنازة‌ موسي‌ بن‌ جعفر را برداشتند. براي‌ آن‌ كسي‌ كه‌ از دنيا رفته‌ چه‌ فرق‌ ميكنه‌. تمام‌ مردم‌ دنيا زير جنازه‌اش‌ باشند يا اصلا كسي‌ نباشه‌. آني‌ كه‌ به‌ دردش‌ ميخوره‌ ارتباطشه‌ با خدا. ارتباطشه‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگار. خدا ميدونه‌ آقايون‌، حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلامي‌ كه‌ چهار نفر تشييع‌ جنازه‌اش‌ كردند و بردند در قبرستان‌ قريش‌ دفنش‌ كردند الان‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ بريد بغداد قبر موسي‌ بن‌ جعفر هم‌ هست‌، قبر امام‌ اعظم‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ هست‌. جمعيت‌ شيعه‌ كمتر جمعيت‌ اهل‌ سنت‌ بيشتر. من‌ نميگم‌ چه‌ خصوصيت‌ داره‌، بريد ببينيد. ببينيد خدا به‌ كداميك‌ عنايت‌ دارد. به‌ دست‌ كداميك‌ از اين‌ دو بيشتر، ذات‌ مقدس‌ پروردگار حوائج‌ مردم‌ را حواله‌ ميده‌. من‌ ميگفتم‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ كه‌ همراه‌ من‌ بود و با هم‌ مي‌رفتيم‌ قبر ابو حنيفه‌ را ببينيم‌ مي‌گفتم‌ اگر به‌ حسب‌ تصادف‌ يك‌ كسي‌ مثلا مقروضه‌، قرضش‌ هم‌ طبيعتا مي‌خواسته‌ ادا بشه‌ روي‌ يك‌ حسابي‌، آمده‌ متوسل‌ به‌ ابو حنيفه‌ شده‌ و قرضش‌ ادا شده‌، اين‌ به‌ مردم‌ مي‌گفت‌ اقلا شب‌ جمعه‌ سه‌ چهار نفري‌ آنجا بودند، نه‌ اينكه‌ ما شب‌ جمعه‌ مي‌خواستيم‌ وارد بشيم‌، اينقدر گشتند تا كليددار را پيدا كردند در اين‌ اطاق‌ را باز كردند تا ما رفتيم‌ تو. اينها عبرت‌ نيست‌؟ قبر معاويه‌ با آن‌ عظمت‌ كه‌ در مقابل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ واقع‌ شده‌، در شام‌ قبر حضرت‌ رقية‌ چهار ساله‌ هم‌ در كنار او. مردم‌ شام‌ آقايون‌، اقلا چه‌ عرض‌ كنم‌، چون‌ اگر بگم‌ يك‌ درصد نيست‌. باز كمتره‌. شايد يك‌ در هزار بيشتر محب‌ حضرت‌ رقيه‌ نباشند و بقيه‌اشون‌ ارادت‌ كاملي‌ به‌ معاويه‌ دارند كه‌ من‌ يك‌ شب‌ با دلايل‌ در مسافرخانه‌اي‌ بود كه‌ بنام‌ اموي‌ و بني‌ اميه‌ بود اتفاقا، فندق‌ الاموي‌ نوشته‌ بود با داشتم‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ استدلال‌ كردم‌ كه‌ معاويه‌ اشتباه‌ كرده‌، مي‌خواستند آن‌ شب‌ ما را بكشند. يك‌ همچين‌ علاقمنداني‌. بريد نگاه‌ كنيد ببينيد. من‌ نميگم‌ اينها، اصلا اينها غير عاديه‌. آنوقت‌ يك‌ معاويه‌اي‌ است‌ پسر يزيد، اين‌ محب‌ خاندان‌ عصمت‌ بوده‌ در همان‌ شهر قبرش‌ روبه‌ راهه‌ نسبتا، مي‌روند مردم‌ نماز مي‌خونند. بالاي‌ قبر هم‌ نوشته‌ كه‌ هذا قبر معاوية‌ الصغيره‌ ان‌ محب‌ الاهل‌ البيت‌. اين‌ محب‌ اهل‌ بيت‌ بوده‌، اينجا او را استثناء كردند. اين‌ در آنجاست‌ها. در مشهد نيست‌ كه‌ بگيم‌ همه‌ دوستانند و هارون‌ الرشيد دشمن‌ بوده‌ و آن‌ را كنار زدند. نه‌. در آنجا. كنار هم‌ نزدند. و همينطور در جاهاي‌ ديگه‌. اينها يك‌ حقايقي‌ است‌ و رمز و كليد اين‌ حقايق‌ در يك‌ جمله‌ است‌. و آن‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ ارتباط‌ با خدا داشته‌ باشه‌، با اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ داشته‌ باشه‌. خودش‌ را زير ساية‌ اين‌ كوثر كه‌ فاطمة‌ زهرا و اولاد او هستند قرار بده‌. همين‌ الان‌ امام‌ زمان‌ معز الاولياء و مذل‌ الاعدائه‌. اين‌ را آقايون‌ بدونيد. فكر نكنيد دشمني‌ كردن‌ با امام‌ زمان‌، انسان‌ ممكنه‌ عزيز بشه‌. نخير. خداي‌ تعالي‌ انسان‌ را ذليل‌ ميكنه‌ اگر يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ دشمني‌ با امام‌ زمان‌ بكنه‌. اين‌ المعز الاولياء و مذل‌ الاعداء.

 خوب‌ من‌ زياد صحبت‌ كردم‌. چون‌ امشب‌ جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ نبودند و ما گفتيم‌ هفتة‌ قبل‌ هم‌ حرف‌ نزديم‌ و امشب‌ زياد حرف‌ بزنيم‌. خدا رحمت‌ كنه‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ را. همه‌ اتون‌ بگيد خدا رحمتش‌ كنه‌. يك‌ وقتي‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ من‌ از خدا خواسته‌ام‌ پاي‌ سفرة‌ من‌ زياد بنشينند و از سفرة‌ من‌ مردم‌ زياد استفاده‌ بكنند. من‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ ايشان‌ كردم‌ و گفتم‌ ما يك‌ نفر را ايشان‌ نميتونه‌ درست‌ پذيرائي‌ كنه‌ آنوقت‌ ماست‌ و اينها بهمون‌ ميده‌. فرمود كه‌ استفاده‌ از معنويات‌. اين‌ رزق‌ انسان‌، اينكه‌ رزق‌ حيواني‌ انسانه‌. يك‌ وقتي‌ در منزل‌ يكي‌ از متمولين‌ تهران‌ وارد شده‌ بوديم‌. صحبت‌ معنويات‌ نشد. ايشان‌ غذا خورد و آمد دم‌ در گفت‌ ميداني‌ چيكار كردي‌؟ گفت‌ چيكار كردم‌؟ گفت‌ مجلس‌ را طوري‌ تنظيم‌ كرده‌ بودي‌ مثل‌ اينكه‌ من‌ و اسبم‌ وارد اين‌ منزل‌ بشيم‌. اسب‌ را خوب‌ كاه‌ و جو بدي‌ ولي‌ خودم‌ را غذا ندي‌ و گرسنه‌ بيرون‌ بفرستي‌. اينجوري‌ بود. اين‌ غذا و اين‌ برنج‌ و اين‌ خورشت‌ و اين‌ تشكيلات‌ براي‌ بدن‌ منه‌، اسب‌ زير پا، اين‌ حيواني‌ كه‌ زير پاي‌ منه‌. روح‌ من‌ چه‌ استفاده‌اي‌ از اين‌ مجلس‌ كرد؟ و آن‌ صداي‌ جذابش‌ را كه‌ مجلسي‌ نبود مخصوصا در تهران‌ منزل‌ يكي‌ از دوستان‌ بنام‌ مرحوم‌ حاج‌ ميرزا ابو القاسم‌ عطار كه‌ مي‌آمد، توي‌ مجلسش‌ يكي‌ دو نفر از حرفهاش‌ حالت‌ ضعف‌ پيدا مي‌كردند، غش‌ مي‌كردند. يك‌ حالي‌، يك‌ شوري‌، خدا رحمتش‌ كنه‌. چهل‌ سال‌ از آنوقت‌ تابحال‌ گذشته‌. و ما حسرت‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ محضرش‌ را هنوز هم‌ داريم‌. ان‌ لله‌ علي‌ الناس‌ نفحات‌. خدا يك‌ نفحاتي‌ داره‌، يك‌ زمينه‌ هايي‌ داره‌ كه‌ انسان‌ بايد اينها را غنيمت‌ بشماره‌. از خداي‌ تعالي‌ بخواهيم‌ كه‌ انشاء الله‌، اماممون‌، بقية‌ الله‌ الاعظم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را به‌ ما برسانه‌ تا از آن‌ كوثر، از آن‌ نهر كوثري‌ كه‌ از حوض‌ كوثري‌ كه‌، فاطمة‌ زهراست‌ آن‌ حوض‌، از اين‌ حوض‌ ما استفاده‌ بكنيم‌ تا بفهميم‌ كه‌ انسانيت‌ يعني‌ چه‌. لذت‌ انسانيت‌ يعني‌ چه‌؟ يك‌ وقتي‌ جوانهاي‌ ما زياد اين‌ سؤال‌ را مي‌كنند كه‌ چرا خدا ما را خلق‌ كرد. آخه‌ خدا تو را خلق‌ نكرده‌. تو خودت‌ اين‌ خلقت‌ را براي‌ خودت‌ انتخاب‌ كردي‌، تو خودت‌ اين‌ وجود را خلق‌ كردي‌. آخه‌ مي‌دونيد خدا چي‌ را خلق‌ كرد؟ خداي‌ تعالي‌ آدم‌ خلق‌ كرد. خداي‌ تعالي‌ فرمود اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ جانشين‌ خودم‌ را روي‌ زمين‌ خلق‌ كنم‌. خدا آن‌ حيات‌ طيبه‌، ذات‌ مقدس‌ پروردگار براي‌ ما خواسته‌. آنوقت‌ من‌ به‌ اين‌ جوانها ميگم‌ گاهي‌ كه‌ اگر شما يك‌ معشوقي‌ داشته‌ باشيد، يك‌ محبوبي‌ داشته‌ باشيد، اين‌ توي‌ يك‌ كاخ‌ پر از نعمتي‌ باشه‌، شما هم‌ بريد آنجا در آغوش‌ محبوبتون‌، ميگيد كه‌ چرا ما اينجا آمديم‌. بگيد. اما وقتي‌ كه‌ اومديد دلتون‌ به‌ هدف‌ برسه‌، تو چاله‌، چوله‌ افتاده‌، پاش‌ تو لجن‌ فرو رفته‌، از گرسنگي‌ و تشنگي‌ داره‌ مي‌ميره‌ ميگه‌ ما چرا اينجا افتاديم‌. علت‌ اينكه‌ ما اين‌ سؤال‌ را مي‌كنيم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ آن‌ حيات‌ طيبه‌، لذت‌ حيات‌ از زندگي‌ نرسيديم‌، خوب‌ مي‌كنيم‌ اين‌ چه‌ زندگيه‌. ما بيشتر وقتمون‌ را براي‌ مقدمات‌ زندگي‌ درست‌ مي‌كنيم‌ و از بين‌ مي‌بريم‌ و بعدش‌ هم‌ تازه‌ زندگي‌ درستي‌ نمي‌كنيم‌. يك‌ دانشجو، يك‌ محصل‌، سالها دور از وطن‌، توي‌ دانشكده‌، مشغول‌ تحصيل‌، اينها اينكه‌ يك‌ جا استخدامش‌ كنند. مدتي‌ هم‌ معطل‌ ميشه‌ براي‌ استخدام‌. آخر هم‌ كه‌ استخدام‌ ميشه‌ يك‌ نفر در تهران‌ براي‌ ما محاسبه‌ مي‌كرد. مي‌گفت‌ ماهي‌ بيست‌ هزار تومان‌ به‌ ما حقوق‌ مي‌دهند. ماهي‌ بيست‌ و دو هزار تومان‌ اجاره‌ خونه‌ مي‌دهيم‌. اينجوري‌ ميشه‌. اين‌ وضعشه‌. اما خداي‌ تعالي‌ براي‌ اين‌ شما را خلق‌ نكرده‌. بيائيد دستتون‌ را بديد به‌ دست‌ خدا. دست‌ ما و دامان‌ خدا. ببينيد خداي‌ تعالي‌ چطور وسائل‌ را براتون‌ فراهم‌ ميكنه‌. در همين‌ دنيا وسائل‌ را فراهم‌ ميكنه‌ به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ در اين‌ دنيا هم‌ حتي‌ انسان‌ بهتر از ديگران‌ زندگي‌ ميكنه‌ اگر با خدا باشه‌.

 خوب‌ خدا رحمت‌ كنه‌ آن‌ مرحوم‌ را. ما در يك‌ چنين‌ ايامي‌ در چهل‌ و يك‌ سال‌ قبل‌ با ايشان‌ بوديم‌ در كربلا. در كربلا بوديم‌. مثل‌ روز بيست‌ و يكم‌. معمول‌ ايشان‌ اين‌ بوده‌ كه‌ قبل‌ از اذان‌ صبح‌ من‌ را بيدار مي‌كرد مي‌گفت‌ بريم‌ حرم‌. ما را مي‌برد حرم‌ و بعدش‌ مي‌آمديم‌ صبحانه‌ مي‌خورديم‌. يك‌ روز صبحانه‌ آمديم‌ بخوريم‌، در كربلا من‌ ايشان‌ را هيچوقت‌ خوشحال‌ نديدم‌. آن‌ روز ديدم‌ خيلي‌ خوشحاله‌. به‌ ايشان‌ سلام‌ عرض‌ كرديم‌ حتي‌ يادمه‌، فكر كردم‌ امروز عيد است‌. خيلي‌ خوشحاله‌. گفتم‌ چيه‌؟ فرمود آقا به‌ من‌ اجازه‌ دادند اينجا بمانم‌. منهم‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌ كه‌ نجف‌ را هم‌ من‌ درسهايش‌ را خوب‌ پسنديدم‌. منهم‌ نجف‌ مي‌مانم‌ و شما هم‌ اينجا نزديكيم‌ به‌ هم‌ رفت‌ و آمد مي‌كنيم‌. گفت‌ نه‌ من‌ امروز مي‌ميرم‌. با همين‌ صراحت‌. منهم‌ يك‌ علاقة‌ فوق‌ العاده‌اي‌ به‌ ايشان‌ داشتم‌. گريه‌ام‌ گرفت‌. الان‌ هم‌ داره‌ حالم‌ متغير ميشه‌. گفتم‌ منهم‌ اگر سيد باشم‌ نمي‌گذارم‌ تو بميري‌. گريه‌ام‌ گرفت‌ و حالم‌ منقلب‌ شد و پاشدم‌ رفتم‌. ايشان‌ ديگه‌ نتونست‌ جلوي‌ من‌ را بگيره‌. پاشدم‌ رفتم‌ حرم‌ حضرت‌ سيد الشهدا. آنوقت‌ ساعت‌ نه‌ صبح‌ بود. ماندم‌ آنجا. آنقدر گريه‌ كردم‌ يادمه‌ چشمهام‌ ديگه‌ تار شده‌ بود كه‌ بعد دلم‌ روشن‌ شد كه‌ ايشان‌ نمي‌ميره‌. براي‌ نهار كه‌ برگشتم‌ براي‌ مسافرخانه‌، ديدم‌ ايشان‌ غمگين‌ نشسته‌. گفت‌ اي‌ سيد كار خودت‌ را كردي‌. البته‌ كار من‌ نبودها. آن‌ عمر دست‌ خداست‌، فايده‌ هايي‌ در همين‌ يك‌ سال‌ وجود مقدس‌ ايشان‌ داشت‌ كه‌ من‌ حيف‌ روزهاي‌ آخر نبودم‌ به‌ ايشان‌ بگم‌ و الا به‌ ايشان‌ عرض‌ مي‌كردم‌ كه‌ ببينيد چقدر مفيد بود. شايد هم‌ خدا به‌ دل‌ ما نمي‌انداخت‌ كه‌ بريم‌ يك‌ همچين‌ تقاضايي‌ بكنيم‌ و اين‌ فرصت‌ را نمي‌داد. گفت‌ يك‌ سال‌ توي‌ اين‌ زندان‌، توي‌ اين‌ شكنجه‌ گاه‌، دور از محبوب‌. همينطور مي‌گفت‌ و گريه‌ مي‌كرد. ماهم‌ خوشحالي‌ مي‌كرديم‌ كه‌ حل‌ شد. گاهي‌ انسان‌ اينطوريه‌ها. اصلا درك‌ نمي‌كنه‌ كه‌ او چي‌ ميگه‌ حتي‌. من‌ آنموقع‌ اصلا درك‌ نمي‌كردم‌ كه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ چي‌ ميگه‌؟ يكسال‌ توي‌ اين‌ دنيا. تو زنداني‌ مرا تمديد كردي‌. تعبيرات‌ عجيبي‌ داشت‌. تعبيرات‌ عجيبي‌ كه‌ همانها آموزنده‌ بود كه‌ واقعا گاهي‌ من‌ خودم‌ فكر مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ او براش‌ واقعا دنيا مثل‌ يك‌ زندان‌، يك‌ سلول‌، با اعمال‌ شاقه‌ بود. مسئله‌ تمام‌ شد و گذشت‌ و آمديم‌ ايران‌ و چون‌ من‌ خيلي‌ خوشم‌ آمده‌ بود از حوزة‌ نجف‌ و مشغول‌ درس‌ بوديم‌، سال‌ بعد رفتم‌ به‌ نجف‌ و يادمون‌ رفته‌ بود از قضيه‌. چون‌ ماها اين‌ مسائل‌ را با بي‌ توجهي‌ باهاش‌ برخورد مي‌كنيم‌. اولياء خدا را توجه‌ بهشون‌ نداريم‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنند. خدا ميدونه‌ آقايون‌ گاهي‌ من‌ رنجيدن‌ يك‌ نفر را به‌ احتمال‌ اينكه‌ شايد اين‌ ولي‌ خدا باشه‌، آنچنان‌ براش‌ نگرانم‌. يك‌ كسي‌ رنجش‌ مختصري‌ نسبت‌ به‌ من‌ پيدا بكنه‌، واقعا من‌ متأثر ميشم‌. يعني‌ مي‌ترسم‌ يك‌ وقتي‌ اين‌ ولي‌ خدا ناراحت‌ بشه‌. اهميت‌ نمي‌ديم‌ ما به‌ اين‌ مسائل‌. ايشان‌ گفته‌ بايد من‌ يكسال‌ ديگه‌ توي‌ اين‌ دنيا باشم‌. اصلا حالا شايد، خدا نكنه‌ من‌ اينطوري‌ بوده‌ باشم‌، يادم‌ نيست‌ اينطوري‌ باشم‌ ولي‌ طبق‌ معمول‌ شايد فكر مي‌كردم‌ يك‌ چيزي‌ توي‌ ذهنش‌ آمده‌ و بعدش‌ هم‌ يك‌ چيزي‌ به‌ ذهنش‌ آمده‌ و حالا يك‌ سالش‌ را هم‌ خودش‌ تعيين‌ و حالا ايشان‌ عمري‌ نداشت‌، هفتاد سال‌ عمرش‌ بيشتر نبود. يكسال‌ ديگه‌، دقيقا روز بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رجب‌، سال‌ بعد ايشان‌، مريض‌ هم‌ نبود، توي‌ بازار داشت‌ مي‌رفت‌. به‌ يكي‌ از رفقا گفت‌ كه‌ حضرت‌ عزرائيل‌ داره‌ مي‌آد با من‌ كار داره‌. همانجا كنار يك‌ مغازه‌اي‌ نشسته‌ بود و همانجا تمام‌ شد. حالا شما ميگيد چرا نرفت‌ خانه‌. آنقدر اولياء خدا از اين‌ دنيا فراريند كه‌ ميگند همينجا خوبه‌. تا ما بريم‌ خونه‌ همين‌ اندازه‌ هم‌ توي‌ دنيا نباشيم‌، زودتر به‌ محبوب‌ برسيم‌. اينها يك‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ شايد همه‌ نتونند هضمش‌ كنند، همه‌ نتونند دركش‌ كنند. من‌ اطلاع‌ نداشتم‌، نجف‌ رفته‌ بودم‌ مشغول‌ تحصيل‌ باصطلاح‌ بودم‌ و من‌ اگر مي‌دانستم‌ ايشان‌ اينقدر كم‌ پيش‌ ما خواهد بود، تحصيل‌ و همه‌ را پشت‌ پا مي‌زدم‌ مي‌آمدم‌ كنار ايشان‌ لااقل‌ تا زماني‌ كه‌ حيات‌ داشتند. ديدم‌ كه‌، چون‌ به‌ من‌، من‌ به‌ ايشان‌ خيلي‌ نزديك‌ بودم‌، بعضي‌ از دوستان‌ تلگراف‌ تسليت‌ زدند به‌ همان‌ نجف‌ كه‌، ما هم‌ يك‌ فاتحه‌اي‌ گرفتيم‌ در منزل‌، چون‌ اين‌ مجلس‌ روضة‌ شبهاي‌ جمعه‌امون‌، يا روز پنجشنبه‌ بوده‌ يا شب‌ جمعه‌، هر هفته‌ ما داشتيم‌ از زمان‌ طلبگيمون‌، الان‌ شايد چهل‌ سال‌ بوده‌ اين‌ روضه‌. ما مجلس‌ داشتيم‌. آنوقت‌ صبح‌ پنجشنبه‌ بود در نجف‌ فاتحه‌ را تبديل‌ به‌ فاتحه‌ كرديم‌، قرآن‌ و اينها. يك‌ آقاي‌ آسيد مرتضي‌ سبزواري‌ بود خدا رحمتش‌ كنه‌. اين‌ بالاي‌ سر حضرت‌ رضا نماز مي‌خوند. غير از آسيد حسين‌ سبزواري‌ مسجد گوهرشاد نماز مي‌خوندند، اين‌ آقا آسيد مرتضي‌ سبزواري‌. بسيار مرد خوب‌، از اوتاد، از دوستان‌ بسيار صميمي‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بود. ايشان‌ آنوقت‌ در كربلا بود. آمد صبح‌ پنجشنبه‌ منزل‌ ما گفت‌ براي‌ كي‌ فاتحه‌ گذاشتيد؟ گفتم‌ براي‌ مرحوم‌ دوست‌ شما، حاج‌ ملا آقاجان‌. گفت‌ كه‌ من‌ ديشب‌ ايشان‌ را توي‌ صحن‌ حضرت‌ سيد الشهدا ديدم‌. گفتم‌ آقا تلگراف‌، تشييع‌ جنازه‌ در مسجد لر زاده‌ فاتحه‌اش‌. نه‌ آقا. من‌ خودم‌ ديدم‌. ما هم‌ كه‌ نمي‌توانستيم‌ ايشان‌ را تكذيب‌ كنيم‌. عالم‌، يك‌ مرد بزرگوار، گفت‌ من‌ مدتي‌ با ايشان‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. از دور هم‌ نديدمش‌ كه‌ بگي‌. و ايشان‌ به‌ من‌ گفت‌ كه‌ آمدم‌ يك‌ خانة‌ جديدي‌ جديدا تهيه‌ كرده‌ام‌. آمده‌ام‌ يك‌ دوره‌ زيارت‌ دوره‌اي‌ بكنم‌ و برگردم‌. ما همينطور توي‌ اين‌ فكر بوديم‌ كه‌ حالا ايشان‌ راست‌ ميگه‌، اين‌ آقا راست‌ مي‌گويند، چي‌ بوده‌ جريان‌. يكي‌ ديگه‌ از دوستان‌، چون‌ آن‌ سال‌ سالي‌ بود كه‌ با يك‌ ورقه‌هايي‌ اجازه‌ مي‌دادند كه‌ كسي‌ به‌ عراق‌ بره‌. خيلي‌ مناسبات‌ نزديك‌ شده‌ بود. يك‌ پانزده‌ تومان‌ مي‌گرفتند. معروف‌ شده‌ بود به‌ گذرنامة‌ پانزده‌ توماني‌، جمعيت‌ هم‌ زياد آمده‌ بود براي‌ عراق‌. يك‌ شب‌ يكي‌ از دوستان‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آمد وارد مجلس‌ شد و به‌ من‌ تسليت‌ گفت‌ و گفتم‌ كه‌ شما چه‌ خبر داريد؟ گفت‌ تشييع‌ جنازه‌ هم‌ من‌ رفتم‌ براي‌ زنجان‌. در تهران‌ هم‌ فاتحه‌ گذاشتند (حالا ايشان‌ هيچ‌ اطلاعي‌ از حرفهاي‌ گذشتة‌ ما نداره‌) ولي‌ يك‌ چيزي‌ ديشب‌ ديدم‌ در فلان‌ ساعت‌، من‌ از در صحن‌ مي‌خواستم‌ برم‌ بيرون‌، چون‌ ديگه‌ جنازه‌ را ديده‌ بود، تشييع‌ هم‌ كرده‌ بود، مي‌خواستم‌ از در صحن‌ برم‌ بيرون‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ داره‌ وارد صحن‌ ميشه‌. من‌ احساس‌ كردم‌ روح‌ ايشانه‌. به‌ من‌ رسيد مثل‌ يك‌ نسيمي‌ از من‌ عبور كرد. اينجا را آقاي‌ سبزواري‌ گفت‌ عجب‌، گفتم‌ همان‌ ساعتي‌ كه‌ ايشان‌ ديدند. ولي‌ چون‌ من‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ ايشان‌ فوت‌ كرده‌، با من‌ وايستاد و حرف‌ زد. بعله‌. اولياء خدا اينطور هستند. در بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رجب‌، ايشان‌ از دار دنيا رفت‌ و بعد هم‌ من‌ چند تا خواب‌ از ايشان‌ ديدم‌. در يكي‌ از خوابها از ايشان‌ پرسيدم‌ كه‌ شما در كجاي‌ بهشتيد؟ فرمود من‌ دربان‌ سيد الشهدا هستم‌. خيلي‌ جالب‌ بود. كسي‌ توي‌ آن‌ دنيا هم‌ بتونه‌ دربان‌ امام‌ حسين‌ باشه‌. اي‌ خدا ما را دربان‌ دربانان‌ خاندان‌ طهارت‌ هم‌ قرار بدي‌، خدمتگزار دوستان‌ خاندان‌ عصمت‌ هم‌ قرار بدي‌ ممنونتيم‌.

 خدايا ما را در اين‌ دنيا، در آن‌ دنيا، در آن‌ عالم‌، در عالم‌ برزخ‌، لحظه‌اي‌ و كمتر از لحظه‌اي‌ دستمون‌ را از دامن‌ امام‌ زمانمون‌ كوتاه‌ نكن‌. الهي‌ آمين‌. با خاندان‌ عصمت‌ محشورمون‌ كن‌. الهي‌ آمين‌.

 السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌ و ظلم‌ المطامير. چراغها را خاموش‌ كنيد ايام‌ عزاي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بخاطر موسي‌ بن‌ جعفره‌. السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌ و ظلم‌ المطامير و دهشت‌ البيوت‌ و بيات‌ المنادا بظل‌ (نامفهوم‌). سلام‌ ما بر آن‌ آقايي‌ كه‌ در ميان‌ زندان‌ او را معذبش‌ كردند. غل‌ جامعه‌ به‌ گردنش‌ انداختند، يك‌ عده‌ خراسانيها رفته‌ بودند براي‌ ديدن‌ امامشون‌، با زحمت‌ در زندان‌ را پيدا كردند. زندانبان‌ گفت‌ امامتون‌ همينجا زندانيست‌. همين‌ حالا آزاد ميشود. خوشحال‌ شدند. اي‌ خدا اي‌ خدا. يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ را روي‌ دست‌ چهار نفر برداشتند، يك‌ نفر هم‌ جلو صدا مي‌زند هذا امام‌ الرفضه‌، اين‌ امام‌ رافضي‌هاست‌. جنازة‌ موسي‌ بن‌ جعفر را به‌ سوي‌ قبرستان‌ قريش‌ مي‌بردند. سليماني‌ پيدا شد و از بدن‌ امام‌ را تجليل‌ كرد و جنازه‌ را گرفت‌ و با احترام‌ دفن‌ كرد. اما دلها بسوزد براي‌ آن‌ بدني‌ كه‌… يا ابا عبد الله‌. در ماه‌ رجب‌ هم‌ اول‌ ماه‌، هم‌ نيمة‌ ماه‌ زيارتي‌ مخصوص‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ است‌. شب‌ جمعه‌ است‌. همه‌ دلها را متوجه‌ به‌ كنار قبر شش‌ گوشه‌اش‌. اگر يك‌ قدم‌ بلندتري‌ برداريد، بريم‌ كنار گودي‌ قتلگاه‌ بهتره‌. السلام‌ عليك‌ يا ابي‌ عبد الله‌ التي‌ حلت‌ بفنائك‌ السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ السلام‌ عليك‌ و رحمة‌ الله‌ و بركاته‌.

 

شب ۱۳ رجب ۱۴۱۵ قمری – ۲۶ آذر ۱۳۷۳ شمسی – ولايت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌

 ولايت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ السلام‌ 13 رجب‌ 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 و جعلنا من‌ الماء كل‌ شي‌ء حي‌. در ضمن‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد اين‌ آية‌ شريفه‌ بود. در احاديث‌ متعدده‌اي‌ هست‌ كه‌ منظور و تأويل‌ و باطن‌ اين‌ كلمه‌ كه‌ از آب‌ هر چيزي‌ زنده‌ است‌، ولايت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ است‌. مسئلة‌ ولايت‌ از مسائل‌ بسيار پر اهميت‌ عالم‌ انسانيت‌ و بلكه‌ عالم‌ خلقت‌ است‌. در آيات‌ متعدده‌اي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار موضوع‌ ولايت‌ را مطرح‌ فرموده‌ كه‌ مهمترينش‌ اين‌ آيه‌ است‌. ان‌ ما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌ و الذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌. كلمة‌ انما از نظر ادبيات‌، ادبيات‌ عرب‌ معروفه‌ كه‌ كلمة‌ حصره‌. بحثي‌ است‌ درباره‌اش‌ كه‌ آيا اين‌ كلمه‌ معناي‌ حصر مي‌دهد يا نمي‌دهد، اجمالا اكثر آقايان‌، اكثر مفسرين‌ و اهل‌ ادب‌ گفته‌اند كه‌ انما كلمة‌ حصره‌. حصر يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اگر انما بر سر كلمه‌اي‌ بود در فارسي‌ اين‌ معنا را ميده‌: اين‌ است‌ و جز اين‌ نيست‌. اين‌ حقيقت‌ است‌ و غير از اين‌ حقيقت‌ نيست‌. سخن‌ همين‌ است‌ و غير از اين‌ سخن‌ نيست‌. حق‌ همين‌ است‌ و غير از اين‌ باطل‌ است‌. انما وليكم‌، حرف‌ حق‌ اين‌ است‌، اين‌ است‌ و جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولي‌ شما خداست‌. ولي‌ به‌ چه‌ معناست‌؟ تحقيقات‌ زيادي‌ دربارة‌ اين‌ كلمه‌ در يك‌ مدت‌ زماني‌ كرده‌ بودم‌ از نظر لغت‌ و روايات‌ و آيات‌ قرآن‌، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ شايد در كتب‌ اين‌ خلاصه‌ گفته‌ نشده‌ باشد كه‌ ولي‌ به‌ معناي‌ فرماندهي‌ است‌ كه‌ روي‌ محبت‌ فرمان‌ ميدهد. گاهي‌ هست‌ فرمانده‌ فرمانده‌ ميده‌ براي‌ محبت‌ به‌ خودش‌ كاري‌ را مي‌خواد از پيش‌ ببره‌. گاهي‌ هست‌ كه‌ فرمان‌ ميده‌ براي‌ اينكه‌ كاري‌ انجام‌ بشه‌، هيچ‌ محبتي‌ به‌ طرف‌ نداره‌. اين‌ را ميگويند آمر. امر كننده‌. اما گاهي‌ هست‌ كه‌ پدر، فرزندش‌ را يك‌ دستوري‌ ميده‌. ميگه‌ به‌ خطر نزديك‌ ميشوي‌، نشو. ميگويد اين‌ كار را بكن‌ برات‌ مفيده‌. چون‌ محبت‌ به‌ فرزند دارد دستور ميده‌ كه‌ فرزندش‌ اين‌ كار را بكند. به‌ نفع‌ فرزند حرف‌ ميزند. اين‌ را ميگويند ولي‌. ولي‌ كسي‌ است‌ كه‌ منافع‌ خودش‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ در نظر نگيرد و تنها منافع‌ آن‌ مأمور را، آن‌ كسي‌ كه‌ بهش‌ امر ميكند در نظر بگيرد.

 از همينجاست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و المؤمنون‌ و المؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌. مؤمنين‌ و مؤمنات‌ بعضيشون‌ ولي‌ بعضي‌ هستند. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر. امر به‌ معروف‌ مي‌كنند و نهي‌ از منكر مي‌كنند. امر به‌ معروف‌ كه‌ انسان‌ ديگري‌ را ميكنه‌ هيچ‌ منافع‌ خودش‌ را در نظر نميگيره‌. منافع‌ خودش‌ را در نظر نميگيره‌، فقط‌ و فقط‌ منافع‌ طرف‌ را در نظر ميگيره‌. من‌ اگر به‌ شما گفتم‌ نمازت‌ را اول‌ وقت‌ بخوان‌، اگر گفتم‌ نمازت‌ را با آداب‌ صحيحش‌ بخوان‌، اگر گفتم‌ حمد و سوره‌ات‌ را درست‌ كن‌، اگر گفتم‌ مثلا فلان‌ واجب‌ را انجام‌ بده‌، منافع‌ تو را در نظر گرفتم‌، نه‌ منافع‌ خودم‌ را. اما اگر گفتم‌ براي‌ من‌ يك‌ مثلا فرض‌ كنيد مقداري‌ آب‌ بيار. خوب‌ اينجا امر كردم‌ و منفعت‌ تو را در نظر نگرفتم‌، منفعت‌ خودم‌ را در نظر گرفتم‌. اينجا نميگويند ولايت‌ اعمال‌ شد، ميگند امر كرد. مؤمنين‌ و مؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌. بعضيشون‌ اولياء بعضي‌ ديگرند به‌ جهت‌ اينكه‌ امر به‌ معروف‌ ميكنند و نهي‌ از منكر مي‌كنند. مؤمن‌ آينة‌ مؤمنه‌. در اين‌ تشبيهي‌ كه‌ رسول‌ اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) فرموده‌ بسيار مورد بايد توجه‌ واقع‌ بشود كه‌ مؤمن‌ آينة‌ مؤمنه‌. مؤمن‌ وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ مؤمن‌ قرار ميگيره‌ همانطوري‌ كه‌ آينه‌ وقتي‌ كه‌ در مقابل‌ صورتتون‌ قرار ميگيرد، عيبهاي‌ شما را در مقابل‌ خودتون‌ ميگه‌. بدترين‌ مردم‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ عيب‌ او را پشت‌ سر او بگه‌. يعني‌ يقينا ايمان‌ به‌ خدا و پيغمبر نداره‌ و اينقدر ارزش‌ نداشته‌ باشد، آنقدر اهميت‌ نداشته‌ باشد، شخصيت‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ جرأت‌ كند بياد عيب‌ طرف‌ را به‌ خودش‌ بگه‌ كه‌ او خودش‌ را اصلاح‌ كنه‌.

 اول‌ اينكه‌ مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اينه‌ كه‌ عيب‌ طرف‌ را در مقابل‌ خود او ميگه‌، به‌ خودش‌ ميگه‌. دوم‌ اينكه‌ اين‌ تشبيه‌ پيغمبر اكرم‌ منظور اين‌ بوده‌ كه‌ اگر كسي‌ عيب‌ شما را به‌ شما تذكر داد، شما از او خوشت‌ بياد كه‌ بحمد الله‌ يك‌ دوستي‌ پيدا شد عيب‌ من‌ را بهم‌ تذكر داد. همانطوري‌ كه‌ وقتي‌ آينه‌ را در مقابل‌ صورتتون‌ مي‌گيريد و در آينه‌ نگاه‌ مي‌كنيد، يك‌ لكة‌ سياهي‌ در صورتتون‌ مشاهده‌ كرديد، اين‌ آينه‌ را تميز مي‌كنيد و مي‌گذاريدش‌ كنار و فردا باز دو مرتبه‌ مي‌آييد در اين‌ آينه‌ نگاه‌ مي‌كنيد و از آينه‌ متشكريد كه‌ شما را نگذاشت‌ با اين‌ لكه‌اي‌ كه‌ توي‌ صورتتون‌ هست‌ توي‌ جامعه‌ بريد.

 به‌ خدا قسم‌ آقايان‌ يكي‌ از بدبختي‌هاي‌ ما و گرفتاريهاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ ما براي‌ خودمون‌ يك‌ آينه‌ نداريم‌ كه‌ هر وقت‌ مي‌خواهيم‌ توي‌ اجتماع‌ بيائيم‌ يا از توي‌ اجتماع‌ توي‌ منزل‌ برويم‌، در او نگاه‌ بكنيم‌، خودمون‌ را در مقابل‌ او عرضه‌ بكنيم‌ تا ببينيم‌ عيبي‌، نقصي‌، چيزي‌ داريم‌ وارد آن‌ اجتماع‌، يا از اجتماع‌ وارد منزل‌ نشيم‌. مستحبه‌ هر روز صبح‌ شما توي‌ آينه‌ نگاه‌ كنيد. همينطور مستحب‌ است‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را در مقابل‌ يك‌ آينة‌ شفافي‌ نشان‌ بده‌ و مؤمني‌ باشد كه‌ به‌ او تذكر بدهد. مؤمني‌ باشد كه‌ او را آينه‌ باشد و هر وقت‌ مي‌خواد به‌ مقام‌ عبادت‌ برود، در ميان‌ مردم‌ برود، با جامعه‌اي‌ برخورد بكند، با زن‌ و فرزندش‌ همنشين‌ باشد، خودش‌ را در آن‌ آينه‌ نگاه‌ كند كه‌ مبادا لكه‌اي‌ در روحش‌ وجود داشته‌ باشد كه‌ ماية‌ فساد بشود.

 لذا خداي‌ تعالي‌ مؤمنين‌ را بعضيشون‌ را ولي‌ بعضي‌ قرار داده‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر يكديگر را بكنند. ولي‌ به‌ معناي‌ محبت‌ شديد ولي‌ است‌ نسبت‌ به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ تحت‌ ولايت‌ اوست‌ و فرمان‌ هم‌ بده‌، اگر شخصي‌ شخصي‌ را دوست‌ داشت‌، ولي‌ او را امر و نهي‌ نكرد، محب‌ ميشه‌. اگر امر و نهي‌ كرد، آمر ميشه‌. اگر محبت‌ و امر و نهي‌ با يكديگر توأم‌ شد يعني‌ روي‌ محبت‌ امر كرد، روي‌ محبت‌ نهي‌ كرد، اين‌ ميشه‌ ولي‌.

 اول‌ كسي‌ كه‌ هيچ‌ منافع‌ شخصي‌ خودش‌ را در نظر نگرفته‌ و تنها و تنها منافع‌ بندگانش‌ را در نظر گرفته‌ است‌، ذات‌ مقدس‌ پروردگاره‌، انما وليكم‌ الله‌. ولي‌ شما خداست‌. خداست‌ كه‌ اگر جملة‌ كائنات‌ كافر گردند بر دامن‌ كبرياش‌ ننشيند گرد. خداست‌ كه‌ هرچه‌ فرموده‌ بايد اطاعت‌ بشود و هر چه‌ دستور داده‌ بايد انجام‌ بشود و هيچ‌ منافع‌ خودش‌ را خداي‌ تعالي‌ در نظر نگرفته‌. من‌ نكردم‌ خلق‌ تا سودي‌ كنم‌ بلكه‌ تا بر بندگان‌ جودي‌ كنم‌. انما وليكم‌ وليكم‌، جز اين‌ نيست‌ ولي‌ شما. انما وليكم‌ كه‌ الله‌. الله‌. بعد كه‌؟ انما وليكم‌ اله‌ و رسوله‌. بعد هم‌ پيغمبر در مقابل‌ زحمات‌ پيغمبر چه‌ اجري‌ پيغمبر در نظر گرفت‌؟ هيچ‌. مكرر آمدند خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ آقا براي‌ خودت‌ يك‌ چيزي‌ از ما بخواه‌. فرمود ان‌ اجري‌ الا علي‌ الله‌. من‌ روي‌ محبت‌ به‌ شما، براي‌ شما دارم‌ كار ميكنم‌ تا آنجا كه‌ وقتي‌ از دار دنيا مي‌خواد بره‌، جبرئيل‌ آمده‌ كه‌ چي‌ مي‌خواي‌؟ بهشت‌ را براي‌ تو تزئيين‌ كرده‌اند، چه‌ كرده‌اند، چه‌ كرده‌اند كه‌ مفصله‌. رسول‌ اكرم‌ فرمود امتي‌. امتم‌، شفاعت‌ امتم‌. امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد جبرئيل‌ نازل‌ شد اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ كرد و لسوف‌ يعطيك‌ ربك‌ و ترضي‌. روز قيامت‌ آنقدر خدا بهت‌ ميده‌ تا راضيت‌ كنه‌ و امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمود بخدا قسم‌ پيغمبر روز قيامت‌ سرش‌ را به‌ سجده‌ مي‌گذارد تا تمام‌ امتش‌ شفاعت‌ نشود سرش‌ را بلند نميكند و راضي‌ نميشه‌. ببينيد اينهم‌ پيغمبر. منافع‌ خودش‌ را در نظر نميگيره‌. اگر در يك‌ آيه‌ هم‌ هست‌ كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ اجرا الا مودة‌ في‌ القربي‌ من‌ محبت‌ ذوي‌ القربايم‌ را در مقابل‌ زحماتم‌ از شما مي‌خوام‌، در يكي‌ دو آية‌ ديگر اين‌ را تفسير كرده‌ كه‌ مي‌فرمايد قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. بگو اي‌ پيغمبر آنچه‌ را كه‌ من‌ از اجر از شما سؤال‌ كردم‌، براي‌ خودتونه‌. شما وقتي‌ كه‌ ذوي‌ القربي‌ من‌ مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فاطمة‌ زهرا و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ و حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء را دوست‌ داشتيد، پشت‌ سر اينها راه‌ مي‌افتيد. وقتي‌ كه‌ پشت‌ سر اينها راه‌ افتاديد وارد بهشت‌ ميشيد. قل‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. اين‌ مال‌ شماست‌، به‌ نفع‌ شماست‌، بخاطر خود شماست‌. پس‌ انما وليكم‌ الله‌ و رسوله‌. و قربان‌ اين‌ سومي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ با كنايه‌ نامش‌ را برده‌ و با عظمت‌ بيشتر يادش‌ كرده‌ و فرموده‌ و الذين‌ آمنوا. الكنايه‌ ميگويند ابلق‌ من‌ التصدير. كنايه‌ بليغتر از تصريحه‌. اگر الان‌ از در يك‌ نفر وارد بشه‌ شما بگيد مثلا حسن‌ آمد، حسين‌ آمد. خوب‌ يك‌ شخصي‌ آمد اسمش‌ حسنه‌ يا حسينه‌. اما اگر همان‌ شخص‌ وارد بشه‌ بگيم‌ هنرمند فلاني‌ آمد، يا عالم‌ جليل‌ آمد، يا مؤمن‌ واقعي‌ آمد، يا تزكية‌ نفس‌ كردة‌ واقعي‌ وارد شد، اين‌ علاوة‌ بر اينكه‌ همه‌ بهش‌ برمي‌ گردند نگاه‌ مي‌كنند و مي‌شناسند مخصوصا با نشاني‌ باشه‌، مي‌بينيد كه‌ يك‌ توجه‌ ديگري‌ هم‌ بهش‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ ايمانش‌ را خدا تصديق‌ كرده‌. مي‌فرمايد و الذين‌ آمنوا. كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند. چرا با لفظ‌ جمع‌ بيان‌ كرده‌؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ تنها علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌. اين‌ نمونه‌ است‌ كه‌ الان‌ است‌ ولي‌ يازده‌ فرزندش‌ هم‌ هستند، كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند، كساني‌ كه‌ مؤمنند، شما فكر نكنيد ايمان‌ يك‌ صفت‌ خيلي‌ معموليست‌. نه‌. آن‌ ايمان‌ واقعي‌، ايماني‌ كه‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ را وقتي‌ كه‌ صعصعه‌ مي‌آيد در موقع‌ وفاتش‌ خدمتش‌ و عرض‌ ميكنه‌ آقا شما بالاتريد يا انبياء، حضرت‌ يك‌ يك‌ از انبياء را ميشماره‌ و بالاترين‌ انبياء حضرت‌ ابراهيم‌ خليله‌، بعد از پيغمبر اكرم‌ وقتي‌ كه‌ به‌ ابراهيم‌ خليل‌ ميرسد مي‌فرمايد من‌ بالاترم‌ به‌ جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ گفت‌ رب‌ ارني‌ كيف‌ تحي‌ الموتي‌، خدايا به‌ من‌ نشان‌ بده‌ كه‌ چگونه‌ مرده‌ زنده‌ ميكني‌؟ قال‌ اولم‌ تؤمن‌. آيا ايمان‌ نداري‌؟ قال‌ بلي‌. ابراهيمه‌ بلي‌. ايمان‌ را داره‌ اما آن‌ آرامشي‌ كه‌ بايد داشته‌ باشه‌، نداره‌. آن‌ آرامشي‌ كه‌ علي‌ داشت‌، آن‌ آرامشي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ دارد كه‌ آمنوا الرسول‌ بما انزل‌ اليه‌ من‌ ربه‌. آن‌ آرامش‌ را ابراهيم‌ نداره‌. ميگه‌ بلي‌ و لكن‌ ليطمئن‌ قلبي‌. حضرت‌ امير مي‌فرمايد كه‌ من‌ مقامم‌ بالاتر از ابراهيم‌ خليله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ او اينطور گفت‌ من‌ گفتم‌ لو كشف‌ الغطاء مزدت‌ يقينا. اگر تمام‌ اين‌ پرده‌ها از بين‌ برود، تمام‌ پرده‌ها بالا زده‌ شود، همة‌ حقايق‌ در مقابل‌ چشمم‌ ظاهر شود و تمام‌ حكمت‌ به‌ من‌ تعليم‌ داده‌ شود و كسي‌ بياد بگه‌ براي‌ من‌ فرقي‌ نميكنه‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ من‌ همه‌ را دارا هستم‌، وقتي‌ كه‌ مثل‌ فردا صبح‌ قنداقة‌ امير المؤمنين‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربانش‌ به‌ دست‌ رسول‌ اكرم‌ دادند، چشمش‌ را باز كرد به‌ جمال‌ پيغمبر نگاهي‌ كرد. مثل‌ دو تا آشنا كه‌ يك‌ چند روزي‌ همديگر را نديدند، يك‌ تبسمي‌ به‌ صورت‌ رسول‌ اكرم‌ كرد. عرض‌ كرد اجازه‌ ميديد بخونم‌؟ بايد دو تا مؤمن‌ كه‌ با يكديگر روبرو ميشوند، كلامشون‌ كلام‌ حق‌ باشد، سخنشون‌ سخن‌ حق‌ باشد. ارتباطشون‌ ارتباط‌ خدائي‌ و رحماني‌ باشد. فرمود بخوان‌. ببينيد چه‌ آيه‌اي‌ را انتخاب‌ كرده‌. قد افلح‌ المؤمنون‌. اي‌ رسول‌ ما، اي‌ رسول‌ اكرم‌، اي‌ كسي‌ كه‌ واسطة‌ وحيي‌، اي‌ امت‌ پيغمبر، اي‌ جهان‌ انسانيت‌، قد افلح‌ المؤمنون‌. مؤمنين‌ رستگارند. من‌ بعضي‌ از كتابهاي‌ دانشمندان‌ حتي‌ غير مسلمان‌ را در اين‌ ارتباط‌ ديده‌ام‌. شايد يك‌ وقتي‌ يادمه‌ متجاوز از سي‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ ايمان‌ ديده‌ بودم‌. يكي‌ از اين‌ كتابها را يك‌ نفري‌ كه‌ ملحد بود يعني‌ اعتقاد به‌ خدا نداشت‌ نوشته‌ بود. دربارة‌ ايمان‌ به‌ خدا. نوشته‌ بود خوشا به‌ حال‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ به‌ خدا دارند. آنها در زندگي‌ آرامش‌ دارند. آنها ميگويند گر نگهدار من‌ آن‌ است‌ كه‌ من‌ ميدانم‌ شيشه‌ را در بغل‌ سنگ‌ نگه‌ مي‌دارد

 پيدا نميكند. ولو اينكه‌ تمام‌ اطباء او را جواب‌ گفته‌ باشند. مي‌بيني‌ يك‌ روزنة‌ ايمان‌، يك‌ روزنة‌ اميد در او هست‌. مؤمن‌ اينطوره‌. آقايون‌ من‌ از باب‌ و المؤمنين‌ و المؤمنات‌ بعضهم‌ اولياء بعض‌ عرض‌ مي‌كنم‌. اگر ميلياردها ثروت‌ داريد. اگر وقت‌ داريد، اگر فرصت‌ داريد، تمام‌ نيروتون‌ را، تمام‌ مالتون‌ را صرف‌ كنيد، يك‌ مختصر هم‌ كه‌ شده‌ ايمان‌ در قلبتون‌ به‌ وجود بياريد تا زندگي‌ راحتي‌ داشته‌ باشيد. آنهائي‌ كه‌ ايمان‌ ندارند، آنهائي‌ كه‌ مؤمن‌ نيستند، آنها آرامش‌ ندارند. زندگي‌ ندارند. حالا ولو كنار گنجها خوابيده‌ باشند. خداي‌ تعالي‌ با اين‌ وصف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را معرفي‌ ميكنه‌. و المؤمنون‌، مؤمنين‌، آنهائي‌ كه‌ يك‌ نمونه‌اش‌ را مي‌خواهيد بهتون‌ نشون‌ بدم‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يك‌ نمونه‌اش‌ الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ نماز مي‌خونند و يؤتون‌ الزكاه‌ و هم‌ راكعون‌. اين‌ نشانيشه‌. نماز خوندن‌ زياد دليل‌ نميشه‌. در يك‌ تاريخي‌ ديدم‌ صحت‌ و سقمش‌ را زياد نمي‌تونم‌ مطمئن‌ باشم‌ ولي‌ ديدم‌ كه‌ دهها مرتبه‌ بعضي‌ از منافقين‌ در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ در حال‌ ركوع‌ رفتند انگشتر خريدند به‌ سائل‌ دادند يك‌ آيه‌ در شأنشون‌ نازل‌ نشد چون‌ انگشتر دادن‌، ركوع‌ كردن‌، نماز خوندن‌، اينها نيست‌. آني‌ كه‌ مهمه‌ ايمانه‌. ايمان‌ به‌ خداست‌. اين‌ نشانيه‌. اين‌ نشانيه‌ آن‌ مؤمن‌ به‌ خداست‌. الذين‌ آمنوا و يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌. شما مي‌دونيد مي‌خوام‌ چي‌ بگم‌؟ بعضي‌ از افراد خيال‌ مي‌كنند كه‌ تزكية‌ نفس‌ يعني‌ واجباتش‌ را انسان‌ انجام‌ بده‌ و محرمات‌ را ترك‌ بكنه‌. گاهي‌ هم‌ نزد بعضي‌ از علما و بزرگان‌ و محترمين‌ كه‌ انسان‌ مشرف‌ ميشه‌ و از محضرشون‌ سؤال‌ ميكنه‌ كه‌ آقا توي‌ قرآن‌ اينهمه‌ تأكيد شده‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنيد، ميگند خوب‌ واجباتت‌ را انجام‌ بده‌، محرماتت‌ را هم‌ ترك‌ بكن‌. اينها نشانة‌ تزكية‌ نفسه‌، نشانة‌ ايمانه‌. نه‌ خودش‌ ايمان‌ باشه‌. بعضي‌ از افراد بودند در زمان‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ جزء خوارج‌ بودند. اينها آنقدر سجده‌ كرده‌ بودند كه‌ پيشانيها پينه‌ بسته‌ بود، با مقراض‌ اين‌ پينه‌ها را، اينطوري‌ كه‌ نوشتند، حالا تصورش‌ يك‌ مقداري‌ براي‌ من‌ سخته‌، مي‌بريدند كه‌ اين‌ پينه‌ها زياد نشه‌. سجده‌ مي‌كردند. يك‌ شب‌ را شب‌ سجده‌ اسم‌ گذاري‌ كرده‌ بودند. يك‌ شب‌ را شب‌ ركوع‌، يك‌ شب‌ را شب‌ قيام‌، يك‌ شب‌ را شب‌ باصطلاح‌ تشهد و ركوع‌ مثلا. هر شبي‌ را يك‌ كار. زهاد ثمانيه‌ بودند. اما بعضي‌ از اينها وقتي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ اينها اعلام‌ كرد كه‌ بيائيد در ركاب‌ امام‌ زمانتون‌، گفتند نه‌ ما اهل‌ دنيا نيستيم‌. دنيا مال‌ تو. عرض‌ كردم‌ الذين‌ آمنوا يقيمون‌ الصلاة‌ و يؤتون‌ الزكاة‌ و هم‌ راكعون‌. اين‌ آية‌ شريفه‌ بزرگترين‌ و مهمترين‌ آياتي‌ است‌ در فضيلت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ائمة‌ اطهار. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ در رديف‌ خدا، ولايت‌ خدا را عينا منتقل‌ كرده‌ به‌ رسول‌ اكرم‌. ولايت‌ رسول‌ اكرم‌ را عينا منتقل‌ كرده‌ به‌ امير المؤمنين‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. يعني‌ هر ولايتي‌ را كه‌ خدا داره‌، علي‌ هم‌ داره‌. يعني‌ اگر خداي‌ تعالي‌ اينطوره‌ كه‌ دربارة‌ خودش‌ فرموده‌ است‌ كه‌ النبي‌ يا دربارة‌ پيغمبرش‌، النبي‌ اولا بالمؤمنين‌ بانفسهم‌. پيغمبر، خداي‌ پيغمبر، اولاست‌ از مؤمنين‌ به‌ انفسشون‌ و اموالشون‌. جان‌ و مالشون‌ در اختيار خداست‌، در اختيار پيغمبره‌. دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ همينطور. حالا در وصف‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ من‌ نمي‌خوام‌ امشب‌ بيشتر از اين‌ صحبت‌ بكنم‌. چون‌ روايات‌ زيادي‌ هست‌ كه‌ او وجه‌ اللهه‌، هر يك‌ از اين‌ روايات‌ كه‌ او يد اللهه‌، عين‌ اللهه‌، اذن‌ اللههه‌، هر يكي‌ از اين‌ روايات‌ كلي‌ بحث‌ داره‌. اما يك‌ شخصي‌ در وقتي‌ كه‌ ما در نجف‌ بوديم‌. در وقتي‌ كه‌ ما در نجف‌ بوديم‌ يك‌ شخصي‌ آنجا خوابي‌ ديده‌ بود از اولياء  خدا بود و چون‌ اكثر شما افرادي‌ هستيد كه‌ با اين‌ مسائل‌ آشنا هستيد عرض‌ مي‌كنم‌. مي‌گفت‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ كه‌ تشريفاتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ قبر مطهر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قائل‌ شده‌ براي‌ هيچ‌ يك‌ از ائمة‌ اطهار و حتي‌ پيغمبر اكرم‌ قائل‌ نشده‌. تنها خواب‌ نيست‌. بعد توضيح‌ ميدهم‌ كه‌ حقيقت‌ هم‌ داره‌. شما در مفاتيح‌ وقتي‌ كه‌ مراجعه‌ كنيد مي‌بينيد وقتي‌ كه‌ به‌ خندق‌ كوفه‌ مي‌رسيد، خندق‌ كوفه‌ يك‌ راه‌ آبي‌ است‌ كه‌ كنده‌اند براي‌ دور شهر كوفه‌ و بين‌ كوفه‌ و نجفه‌. يك‌ دعا داره‌. آنجا دعا بخوانيد. چون‌ از آنجا بايد شروع‌ كني‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ و پاكي‌ تا برسي‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. علي‌ مظهر پروردگاره‌. كسي‌ كه‌ علي‌ را بشناسه‌، خدا را شناخته‌. كسي‌ كه‌ علي‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌، خدا را دوست‌ داشته‌. بعد ميگفت‌ كه‌ آنجا انسان‌ بايد بايسته‌ حالا از اين‌ مطلبي‌ كه‌ اينجا مي‌گفت‌ من‌ بگذرم‌ چون‌ همة‌ افراد نمي‌تونند هضمش‌ كنند. ميگفت‌ رسيدم‌ به‌ دروازة‌ نجف‌. معمولا نجف‌ از دو طريق‌ وارد ميشوند. يكي‌ از طريق‌ باصطلاح‌ كوفه‌، يكي‌ هم‌ از راه‌ وادي‌ السلام‌. خدا لعنت‌ كنه‌ صدام‌ را آنقدر مزاحم‌ شده‌ كه‌ اكثر دوستان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ اصلا نجف‌ را نديده‌اند. يكي‌ از راه‌ وادي‌ وارد ميشوند يكي‌ هم‌ از راه‌ كوفه‌. در دو طرف‌ اين‌ دروازه‌، يك‌ طرف‌، يعني‌ وقتي‌ مي‌خواهيد وارد كوفه‌ بشيد، دست‌ راست‌ كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ دربانه‌ و طرف‌ دست‌ چپ‌ ميثم‌ تمار دربانه‌. اين‌ را ديده‌ بود. ما بعد رفتيم‌ ديدم‌ همه‌اش‌ درسته‌. از طريق‌ وادي‌ وقتي‌ مي‌خواهيد وارد بشيد، يك‌ طرف‌ هود پيغمبر خدا دربانه‌ يك‌ طرف‌ هم‌ حضرت‌ صالح‌ دربانه‌. انشاء الله‌ وقتي‌ مشرف‌ شديد هود و صالح‌ را هم‌ زيارت‌ مي‌كنيد. ميگه‌ آمدم‌ در صحن‌ امير المؤمنين‌، ديدم‌ آنجا اين‌ ملائكه‌ ايستاده‌اند به‌ من‌ ميگويند اينجا خانة‌ خداست‌. شما هيچمي‌ دونيد در همين‌ مفاتيح‌ در ضمن‌ دستوراتي‌ كه‌ براي‌ زيارت‌ امير المؤمنين‌ هست‌، ميگه‌ وقتي‌ رسيدي‌ به‌ در صحن‌، هيچ‌ يك‌ از ائمه‌ را اينطور نگفتند. حتي‌ در حرم‌ پيغمبر اكرم‌ را اينطور نگفتند. وقتي‌ رسيدي‌ در صحن‌ بگو اللهم‌ لبابك‌ وقفت‌. خدايا در خانة‌ تو ايستاده‌ام‌. زيارت‌ داره‌ اصلا، يعني‌ دعا داره‌. اللهم‌ لبابك‌ وقفت‌. خدايا در خانة‌ تو ايستاده‌ام‌. صحن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ درش‌ در خانة‌ خداست‌. ميگه‌ از هر دري‌ كه‌ خواستم‌ وارد بشم‌، دو تا از مراجع‌ تقليد آنهم‌ در رتبة‌ بالا مثل‌ شيخ‌ انصاري‌ مثلا كه‌ دويستمين‌ سالگردش‌ همين‌ روزها بود كه‌ مرديست‌ وقتي‌ كه‌ مرجعيت‌ به‌ ايشان‌ بعد از صاحب‌ جواهر منتهي‌ شد، هرچه‌ كردند گفت‌ من‌ خودم‌ را اعلم‌ يا اتقي‌ از سيد العلمائي‌ كه‌ الان‌ در بابله‌ نمي‌دانم‌. از ايشان‌ تقليد كنيد. گفتند آقا پس‌ خودتون‌ يك‌ نامه‌اي‌ به‌ ايشان‌ بنويسيد. ايشان‌ برداشت‌ يك‌ نامه‌اي‌ به‌ سيد العلماء كه‌ در بابل‌، البته‌ آنوقتها اسم‌ بابل‌ بارفروش‌ بود، گفت‌ آقا شما مرجعيد و رساله‌اتون‌ را بفرستيد تا همه‌ از شما تقليد كنند. ايشان‌ در جواب‌ نوشت‌ من‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ در نجف‌ بودم‌ راسته‌ از شما بهتر بودم‌. اما الان‌ توي‌ بابل‌ ديگه‌ تدريسي‌ نداشته‌ام‌ و حالا تاركم‌ باصطلاح‌. حالا شما اعلميد. باز هم‌ ايشان‌ رساله‌اش‌ را نداد.

 طلبه‌ها نشسته‌ بودند. يك‌ روز ديدند يك‌ عربي‌ وارد شد و ايشان‌ هم‌ احترام‌ كرد و از اين‌ احترامش‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ ايشان‌ خودش‌ شناخته‌. يك‌ عربي‌ وارد شد يك‌ مسئله‌اي‌ را سؤال‌ كرد، يك‌ مسئلة‌ مشكلي‌ را. وقتي‌ كه‌ جواب‌ را صحيح‌ داد شيخ‌ انصاري‌، امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اين‌ عرب‌ بودند، بلند شدند فرمودند انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد. يك‌ همچين‌ فردي‌، شيخ‌ انصاري‌، يك‌ طرف‌ دره‌ آنطرفش‌ مثل‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ كه‌ حاضر نبود مرجع‌ بشه‌، نامه‌اي‌ به‌ وسيلة‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ برايش‌ آوردند كه‌ من‌ مرحوم‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ را ديده‌ بودم‌، بيست‌ و پنج‌ مرتبه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيده‌ بود. پيرمردي‌ بود. اين‌ نامه‌ را آورد خدمت‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ داد. ايشان‌ نامه‌ را نشان‌ داده‌ بودند به‌ بعضي‌ از علما. حضرت‌ نوشته‌ بودند كه‌ ارخص‌ نفسك‌. خودت‌ را آسان‌ كن‌، در اختيار مردم‌ قرار بده‌. و اجعل‌ مجلسك‌ في‌ الدهليز. آن‌ دم‌ در خانه‌ يك‌ اطاقي‌ درست‌ كن‌، داشته‌ باش‌، كه‌ آنجا بشيني‌ با مردم‌ ارتباط‌ داشته‌ باشي‌. و اقض‌ حوائج‌ الناس‌. حوائج‌ مردم‌ را برآور، هر كس‌ بهت‌ مراجعه‌ ميكنه‌، كاري‌ داره‌، حوائج‌ مردم‌ را برآور، نحن‌ ننصرك‌. ما تو را ياري‌ مي‌كنيم‌. اينهم‌ يكي‌.

 در هر دري‌ از درهاي‌ صحن‌ دو مرجع‌ تقليد مثل‌ دو تا خادم‌ ايستاده‌اند. در آن‌ عالم‌ رؤيا ديده‌. بعد كه‌ ما رفتيم‌ تحقيق‌ كرديم‌ ديدم‌ دو طرف‌ در همينطوره‌. يك‌ رواق‌ بيشتر، يعني‌ رواق‌ امير المؤمنين‌ يك‌ در بيشتر نداره‌. دو طرف‌ اين‌ در، يك‌ طرف‌ علامة‌ حليه‌، يكي‌ مقدس‌ اردبيليه‌. اين‌ دو قبر دو طرف‌ دره‌. اينها مي‌گفت‌ من‌ ديدم‌ اينها دو طرف‌ در ايستاده‌اند بعنوان‌ دو خادم‌. مقدس‌ اردبيلي‌ مي‌دونيد كيه‌؟ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ آمد سؤالاتش‌ را از امير المؤمنين‌ بپرسه‌، درها باز شد به‌ رويش‌، حضرت‌ فرمودند در اين‌ زمان‌، حجت‌ خدا، آن‌ كسي‌ كه‌ بايد تو مراجعاتت‌ به‌ او باشه‌، امام‌ زمانته‌ و الان‌ در مسجد كوفه‌ است‌. رفت‌ در مسجد كوفه‌ از ايشان‌ سؤال‌ كرد. و يك‌ طرف‌ علامة‌ حليه‌ كه‌ ميگه‌ داشتم‌ مي‌آمدم‌ طرف‌ نجف‌ ديدم‌ يك‌ عربي‌ پياده‌ داره‌ مي‌آيد. باهاش‌ صحبت‌ كردم‌، منهم‌ سواره‌ بودم‌. بحثهاي‌ علمي‌ شروع‌ شد. به‌ يك‌ مطلب‌ علمي‌ رسيد كه‌ من‌ با همة‌ علما اختلاف‌ نظر داشتم‌. ديدم‌ آن‌ عرب‌ طرف‌ مخالف‌ مرا گرفته‌. گفتم‌ نه‌ اين‌ روايت‌ نداره‌. فرمود كه‌ اين‌ روايت‌ در كتاب‌ تو توي‌ حاشيه‌اش‌ نوشته‌ شده‌، يعني‌ از قلم‌ افتاده‌ در حاشيه‌اش‌ نوشته‌ شده‌. در كتابهاي‌ ديگه‌، آخه‌ آن‌ وقتها چاپ‌ كه‌ نبود، هر كسي‌ يك‌ كتاب‌ خطي‌، در كتابهاي‌ ديگه‌ در متن‌ نوشته‌ شده‌ و تو نديدي‌. ميگه‌ من‌ با خودم‌ فكر كردم‌ كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ از حاشية‌ كتاب‌ من‌ خبر داره‌ و خودم‌ اطلاع‌ ندارم‌. توي‌ ذهنم‌ آمد كه‌ نكنه‌ اين‌ مولايم‌، آقايم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ باشه‌. عرض‌ كردم‌ كه‌ آقا در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد؟ در همين‌ بين‌ هم‌ يك‌ شلاقي‌، چوبي‌ دستم‌ بود افتاد. ايشان‌ دولا شده‌ بود برداشته‌ بود داشت‌ به‌ من‌ ميداد فرمود كه‌ چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد كه‌ الان‌ داره‌ چوبت‌ را مثلا به‌ دستت‌ ميده‌. اينهم‌ علامة‌ حلي‌.

 ميگه‌ وارد حرم‌ شدم‌ ديدم‌ دو پيغمبر بزرگ‌، يكي‌ حضرت‌ آدم‌ يكي‌ حضرت‌ نوح‌ آنجا در مقابل‌ امير المؤمنين‌ مثل‌ دو خدمتگزار ايستاده‌اند. من‌ يك‌ وقتي‌ از، اين‌ قضيه‌ را كه‌ شنيده‌ بودم‌، از يكي‌ از اهل‌ معنا سؤال‌ كردم‌ كه‌ چرا حضرت‌ نوح‌ و حضرت‌ آدم‌. گفت‌ اينها جلوتر بودند رفتند آنجا جا گرفتند نوبت‌ به‌ انبياء بعدي‌ ندادند. و علي‌ زجيعك‌ آدم‌ و نوح‌ عليهم‌ السلام‌. در زيارت‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ هست‌ كه‌ بر اين‌ دو نفري‌ كه‌ در كنار تو دفن‌ شده‌اند سلام‌ ما باد كه‌ آدم‌ و نوحه‌. همه‌اشون‌ نوشته‌اند و قبول‌ دارند، سيصد آيه‌ در شأن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ شده‌.

 مرحوم‌ علامه‌ حلي‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌ يك‌ كتابي‌ نوشت‌ بنام‌ احقاق‌ الحق‌. قاضي‌ روزبهان‌ سني‌ برداشت‌ اين‌ كتاب‌ را رد كرد. مرحوم‌ قاضي‌ نور الله‌ شوشتري‌ باز رد او را رد كرد. يك‌ كتاب‌ قطوري‌ شده‌ كه‌ اخيرا هم‌ در قم‌ چاپ‌ شد كه‌ تابحال‌ فكر ميكنم‌ بيست‌ جلدش‌ چاپ‌ شده‌. كتاب‌ قطور كه‌ حالا خودش‌ قضيه‌اي‌ دارد. در اين‌ كتاب‌ متفق‌ عليه‌ اهل‌ سنته‌ كه‌ سيصد آيه‌ در شأن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نازل‌ شده‌ كه‌ يكيش‌ سورة‌ هل‌ اتي‌ است‌. هل‌ اتي‌ من‌ الانسان‌ طين‌ من‌ الدهر لم‌ يكن‌ شيئا مذكورا. كه‌ من‌ يك‌ وقت‌ با يك‌ عالم‌ سني‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. من‌ شش‌ موضوع‌ در عصمت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و خاندان‌ علي‌ عليه‌ السلام‌، فاطمة‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، شش‌ موضوع‌ در عصمت‌ اينها از سورة‌ هل‌ اتي‌ گفتم‌ او هم‌ شش‌ موضوع‌ اضافه‌ كرد كه‌ دوازده‌ موضوع‌ شد. اين‌ سورة‌ هل‌ اتيست‌. سورة‌، سوره‌هاي‌، آياتي‌ كه‌ خوب‌ شمردنشون‌ باصطلاح‌، بيان‌ كردنش‌ خيلي‌ وقت‌ لازم‌ داره‌. دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. آنقدر شعر دربارة‌ علي‌ گفته‌اند كه‌ شايد آنقدري‌ كه‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شعرا شعر گفته‌اند، دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ نگفته‌اند. دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كتابها نوشته‌ شده‌ كه‌ لابد شنيده‌ايد تنها يك‌ جرج‌ جرداق‌ مسيحي‌ كه‌ هنوز هم‌ شايد زنده‌ باشد، در لبنان‌ اين‌ پنج‌ جلد كتاب‌ دربارة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نوشته‌.

 خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آقاي‌ كوهستاني‌ يك‌ جمله‌اي‌ داشت‌. البته‌ جمله‌اش‌ حالا اون‌ با آن‌ عشق‌ و محبتي‌ كه‌ ايشون‌ مي‌گفت‌ ما خيلي‌ لذت‌ مي‌برديم‌ و بعد از فوتش‌ ديدم‌ كه‌ در اطاقشون‌ به‌ عنوان‌ بهترين‌ كلامشون‌ تابلو كردند. ميگفتند كه‌ خدا يك‌ علي‌ داشت‌ آنهم‌ الحمد لله‌ نصيب‌ ما شد. الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. ما چطور، آنوقت‌ يك‌ وقتي‌ هم‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ كوهستاني‌ به‌ ما ميگفت‌ كه‌ من‌ براي‌ آن‌ پدري‌ كه‌ تشيع‌ را او اقدام‌ كرده‌ و شيعه‌ شده‌، من‌ هميشه‌ در شبانه‌روز نمي‌دونم‌ ترديد از منه‌ يا بعد از هر نماز، يك‌ فاتحه‌ مي‌خونم‌. زحمت‌ ما را كم‌ كرد. ما اگر سني‌ بوديم‌ چطور ميخواست‌ به‌ شيعه‌ گري‌ برسيم‌. البته‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ يك‌ روزي‌ بشود و يك‌ روزي‌ برامون‌ بياد كه‌ همة‌ مردم‌ دنيا اين‌ نور مقدس‌ را، اين‌ نور پاك‌ را مشاهده‌ كنند و نور ولايت‌ را بپذيرند و چشمهاي‌ نابينايشون‌ روشن‌ بشه‌ و به‌ تاريكي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را نبينند. تو به‌ تاريكي‌ علي‌ را ديده‌اي‌. زين‌ سبب‌ غيري‌ بر او بگزيده‌اي‌. خوب‌ .

 من‌ اين‌ چند كلمه‌ را گفتم‌ بخاطر اينكه‌ انشاء الله‌ اميدوارم‌ شب‌ تولد امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، شب‌ سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و شب‌ بسيار پر عظمت‌، يادمه‌ يك‌ شب‌ تولد امير المؤمنين‌ من‌ زنجان‌ بودم‌. چون‌ جمعي‌ از دوستان‌ زنجان‌ اينجا  تشريف‌ آوردند و فرزند استاد عزيزمون‌ كه‌ نور چشم‌ ما هستند، تشريف‌ اوردند، خدمتشون‌ هستيم‌ كه‌ در احاديث‌ وارد شده‌ كه‌ اگر خواستيد شخصي‌ را اكرام‌ كنيد، در ولدش‌، در فرزندانش‌ اكرام‌ كنيد. من‌ يك‌ شب‌ سيزدة‌ ماه‌ رجب‌ در زنجان‌ بودم‌. اين‌ را در كتاب‌ پرواز روح‌ هم‌ نوشتم‌ ولي‌ بازهم‌ براتون‌ ميگم‌ كه‌ امشب‌ را خيلي‌ اهميت‌ بديد. صبح‌ بعد از نماز صبح‌ ديدم‌ كه‌ حاج‌ آقا آمد پيش‌ من‌ كه‌ سلام‌ عليكم‌، اسعد الله‌ ايامكم‌، با هم‌ معانقه‌ كرديم‌. خيلي‌ خوب‌. گفتم‌ كه‌ حاج‌ آقا امروز بايد عيدي‌ به‌ من‌ بديد. گفت‌ عيديهاي‌ من‌ لايق‌ تو نيست‌. حالا تعبيرات‌ خودشون‌. گفتم‌ من‌ نميدونم‌ از هر جا هست‌ بايد از اجدادم‌ هم‌ كه‌ شده‌ بايد عيدي‌ برام‌ بگيريد. ديدم‌ داره‌ تعارف‌ ميكنه‌. خوبيش‌ اينه‌ كه‌ شماها نمي‌تونيد اين‌ را به‌ من‌ بگيد. ديدم‌ داره‌ تعارف‌ ميكنه‌. من‌ نوكر شمام‌، من‌ خدمتگزار شمام‌، شما سيديد فلان‌. گفتم‌ اينطوره‌، گفت‌ بله‌. من‌ كه‌ خلاصه‌ حالا تعبير تند نكردم‌، بي‌ ادبي‌ نكردم‌، گفتم‌ من‌ بهتون‌ ميگم‌ برو عيدي‌ مرا بگير. ايشان‌ هم‌ گفت‌ چشم‌. يك‌ كلمة‌ قربان‌ هميشه‌ پشت‌ كلامش‌ بود. توي‌ نامه‌هايش‌ هم‌ هست‌ كه‌ مثلا قربان‌ كي‌، همچين‌ كلمه‌ را زياد، با محبت‌ صحبت‌ ميكرد، خدا رحمتش‌ كنه‌، بسيار پر محبت‌ بود. گفت‌ چشم‌ قربان‌. نشست‌ رو به‌ قبله‌. نشست‌ رو به‌ قبله‌، خدا ميدونه‌. آخه‌ گاهي‌ انسان‌ حال‌ را مي‌خواد در خودش‌ ايجاد كنه‌. نهايتش‌ اينه‌ يك‌ اشكي‌ مي‌ريزه‌، يك‌ توجهي‌ ميكنه‌، يك‌ تمركزي‌ ميكنه‌. اما گاهي‌ نه‌. حال‌ مي‌آد براش‌، رنگ‌ پريد خدا ميدونه‌، چشمها رفت‌، يعني‌ آخر رنگ‌ پريدگي‌ ديگه‌ مربوط‌ به‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود تمركز و توجه‌ نيست‌. شما اگر راست‌ ميگوئيد رنگتون‌ را بپرونيد. ميشه‌؟ نميشه‌ تصنعي‌ نيست‌. رنگ‌ پريد، توجه‌ عجيب‌، هيچي‌ نمي‌بينه‌. فقط‌ ميگفت‌ چشم‌. زيارت‌ امين‌ الله‌ را اول‌ خوند و ميگفت‌ چشم‌. سه‌ چهار مرتبه‌ گفت‌ چشم‌ و حالش‌ عادي‌ شد. ما هم‌ نشسته‌ بوديم‌ نگاه‌ مي‌كرديم‌. گفتيم‌ چي‌ شد؟ فرمود كه‌ بهت‌ پنج‌ عيدي‌ دارم‌. حتي‌ به‌ من‌ گفت‌ خوشا به‌ حالت‌. منتهي‌ چون‌ تو اهل‌ مشهدي‌ از قم‌ آمدي‌ اينجا، چون‌ قم‌ من‌ تحصيل‌ مي‌كردم‌ آنوقت‌ و حضرت‌ رضا و حضرت‌ معصومه‌ جسارته‌ كه‌ اينجا بهت‌ اينجا بدهند. يكيش‌ را در قم‌ بهت‌ مي‌دهند چهارتايش‌ را در مشهد. ماه‌ رجب‌ هم‌ بود ديگه‌. در بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رجب‌، انشاء الله‌ بعضي‌ از رفقا چون‌ سالگرد اين‌ مرحومه‌، حتي‌ مي‌خواستند مجلس‌ مفصلي‌ داشته‌ باشند، بعضي‌ از آقايون‌ به‌ من‌ تلفن‌ هم‌ كردند ولي‌ حالا مجلس‌ كوچكي‌ هم‌ داشته‌ بانشد خوبه‌. هر كدومتون‌ هم‌ آنطرفها گذارتون‌ افتاد سر قبر ايشان‌ كه‌ ديگه‌ واقعا حالا حاجت‌ ميده‌. آخر مسئله‌ مربوط‌ به‌ من‌ ديگه‌ نيست‌. يك‌ روزي‌ رفته‌ بوديم‌ آنجا آقايون‌ هستند دوستان‌ زنجانيمون‌، كه‌ آنجا رفته‌ بوديم‌. آقا جمعيتي‌ آمده‌ بود، خيلي‌ شلوغ‌، و حوائجي‌ حتي‌ نقل‌ كردند كه‌ گرفتند. بهرحال‌ به‌ من‌ گفتند كه‌ اينجوريه‌. گفتم‌ خيلي‌ خوب‌، من‌ همين‌ امروز مي‌روم‌. چون‌ ايشان‌ فرمودند كه‌ تا ده‌ روز، يعني‌ البته‌ من‌ اشتباه‌ كردم‌، خيال‌ كردم‌ كه‌ گفتند تا ده‌ روز، حالا اين‌ زياد مهم‌ نبود. من‌ گفتم‌ خوب‌ من‌ همين‌ امروز مي‌روم‌. مي‌خواستم‌ آن‌ ده‌ روز را زودتر تامش‌ كنم‌. ايشان‌ فرمودند كه‌ تا روز، آن‌ روزي‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ برم‌ روز دوشنبه‌ بود، گفتند تا روز شنبه‌ نمي‌توني‌ بري‌. آنوقتها من‌ بچه‌ بودم‌ من‌ شانزده‌ هيفده‌ ساله‌ بيشتر نبودم‌، بچه‌ بودم‌، لج‌ كردم‌. گفتم‌ كه‌ خوب‌ حالا اينهم‌ اگر نشد بريم‌ كه‌ يكي‌ از كرامات‌ ايشانه‌ اگر هم‌ شد كه‌ مي‌ريم‌ زودتر ميرسيم‌. آقا آنجا هم‌ قطار هست‌ هم‌ اتوبوس‌. من‌ هر روز مي‌رفتم‌ نميشد. من‌ يادم‌ نيست‌ كه‌ چطور نميشد، نميشد ديگه‌. يا بليط‌ نبود يا ماشين‌ گيرمون‌ نمي‌آمد، آخه‌ ماشينها هم‌ انوقت‌ خيلي‌ كم‌ بود. نميشد. آقا روز شنبه‌ خود ايشان‌ پاشدند من‌ را بدرقه‌ كردند آمدند ايستگاه‌ راه‌ آهن‌ و بليط‌ گرفتند و ما آمديم‌. كم‌ كم‌ برخورد كرده‌ بود به‌، به‌ ما ده‌ روز شد ديديم‌ كه‌ خبري‌ نشد. يك‌ نامه‌ نوشتم‌ كه‌ هزار وعدة‌ خوبان‌ يكي‌ وفا نكنند كه‌ البته‌ اين‌ شعر هم‌ درست‌ نيست‌،. مثلا حالا ما را از زنجان‌ بيرون‌ كنيد گفتيد برو و از اين‌ حرفها. نامة‌ من‌ رفت‌ و برگشت‌. ايشان‌ در نامه‌ نوشته‌ بودند حالا كه‌، اين‌ نامه‌اشون‌ عجيب‌ بود براي‌ من‌، الان‌ كه‌ اين‌ نامه‌ به‌ دست‌ تو ميرسه‌، تو به‌ آن‌ حاجت‌ رسيدي‌ و من‌ گفته‌ بودم‌ بعد از ده‌ روز. تو اشتباه‌ كرده‌ بودي‌ خيال‌ كردي‌ گفتم‌ تا ده‌ روز. و همينطور هم‌ بود. بعد هم‌ در ماه‌ رمضان‌ كه‌ من‌ به‌ مشهد رفته‌ بودم‌ آن‌ چهار عيدي‌ را در مشهد بهم‌ عنايت‌ كردند كه‌ بحمد الله‌ مفيد بود براي‌ من‌ در آنموقع‌ و هميشة‌ زندگي‌ من‌ مفيد بوده‌ و اين‌ مربوط‌ به‌ سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌ بود. خوب‌ انشاء الله‌ دوستاني‌ كه‌ اهل‌ برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ هستند، اگر حالش‌ را داشتند، وقتش‌ را داشتند، نماز حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را بخوانند. چون‌ ساعت‌ اول‌ روز متعلق‌ به‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. خود ايشان‌ در آن‌ دفتري‌ كه‌ توي‌ باز پرواز روح‌ نوشتم‌، ايشان‌ نوشته‌ بود.

 خدا رحمت‌ كنه‌ حاج‌ آقا يك‌ صندوقچه‌اي‌ داشت‌، اين‌ صندوقچه‌ را هميشه‌ درش‌ را قفل‌ مي‌كرد مي‌گذاشت‌ آنجا. الانسان‌ حريص‌ علي‌ ما منع‌. انسان‌ دلش‌ مي‌خواد بدونه‌ آن‌ تو چيه‌ كه‌ اينجور درش‌ را قفل‌ كرده‌. حاج‌ آقا پول‌ هم‌ نداشت‌ كه‌ بگيم‌ پولهايش‌ را آن‌ تو گذاشته‌. چند دفعه‌ ما گفتيم‌ آقا آن‌ تو چيه‌ گفتش‌ نه‌. يكي‌ دو دفعه‌ ما وارد اطاق‌ شديم‌، ايشان‌ درش‌ را فوري‌ بست‌ و قفلش‌ كرد. اينها بيشتر ما را تهييج‌ كرده‌ بود كه‌ اين‌ تو چيه‌؟ يك‌ روز وارد اطاق‌ شدم‌ من‌، ايشون‌ هم‌ رفته‌ بود بيرون‌. در اين‌ جعبه‌ باز بود. يك‌ دفترچه‌اي‌ هم‌ روش‌ بود و باز. ما هم‌ نشستيم‌ مطالعه‌ كردن‌. ديديم‌ نوشته‌ كه‌ صبح‌ روز سيزدهم‌ ماه‌ رجب‌ من‌ نماز امير المؤمنين‌ را مي‌خواندم‌. در قنوت‌ نماز امير المؤمنين‌ آقا امير المؤمنين‌ را زيارت‌ كردم‌. فرمودند دوازده‌ تا عيدي‌ بهت‌ مي‌ديم‌ بعد از نماز شرحش‌ را بهت‌ خواهيم‌ گفت‌. تا اينجا را من‌ خوانده‌ بودم‌ كه‌ ايشان‌ آمد و يك‌ خورده‌ هم‌ اوقاتش‌ تلخ‌ شد و در صندوقچه‌ را باز قفل‌ كرد گذاشت‌ آنجا. خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌ گفتم‌ لااقل‌ اين‌ قضيه‌ را بگذار تمامش‌ كنيم‌. گفت‌ نه‌. خيلي‌ اصرار كردم‌ چون‌ به‌ سادات‌ احترام‌ ميگذاشت‌، گفت‌ بعد از مرگ‌ من‌ اين‌ دفترچه‌ به‌ دست‌ تو مي‌افته‌. من‌ ديدم‌ صحبت‌ از مرگ‌، من‌ چون‌ ايشان‌ را خيلي‌ دوست‌ داشتم‌ نمي‌تونستم‌ صحبت‌ مرگ‌ ايشان‌ را بشنوم‌. گفتم‌ ولش‌ كن‌. بعد از فوت‌ ايشان‌ چهارده‌ سال‌ من‌ موفق‌ نشدم‌ برم‌ زنجان‌. رفتيم‌ بعدش‌ كه‌ وارد زنجان‌ شديم‌، منزل‌ يكي‌ از علماي‌ آنجا وارد شدم‌ و به‌ ايشان‌ گفتم‌ كه‌ من‌ يك‌ وقتي‌ آمده‌ بودم‌ زنجان‌، اينجا را مي‌شناسم‌. ايشان‌ فرمودند كه‌ به‌ چه‌ مناسبت‌؟ گفتم‌ به‌ مناسبت‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌. الان‌ هم‌ كه‌ آمده‌ام‌ براي‌ همان‌ آمدم‌. ايشان‌ هم‌ فرمودند كه‌ ايشان‌ را يك‌ چيزهايي‌ درباره‌اش‌ ميگند. همين‌ حرفهايي‌ كه‌ براي‌ شما دوستان‌ هم‌ بعضي‌ وقتها مي‌گويند كه‌ اينها امام‌ زمانيند، اينها فلانند. مثل‌ اينكه‌ امام‌ زمان‌، خداي‌ نكرده‌، ماية‌ نستجير بالله‌، خدا لعنتشون‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ اينجور تعبيرات‌ دارند، كه‌ ماية‌ ننگه‌ حالا اينها مي‌خوان‌ ما را خراب‌ كنند مي‌گويند امام‌ زماني‌ و انشاء الله‌ خدا نيامرزدشون‌. معز الاولياء و مذل‌ الاعداء اينها را جزا بده‌. البته‌ ايشان‌ يك‌ مقداري‌ همينطور با ما صحبت‌ كردند و من‌ خيلي‌ كدر شدم‌. بعد از نهار خوابيديم‌. قبلا هم‌ رفته‌ بودم‌ به‌ زيارت‌ قبر ايشان‌ ديدم‌ سنگ‌ ايشان‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۱۳ رجب ۱۴۱۵ قمری – ۲۶ آذر ۱۳۷۳ شمسی – مومن باید مربی باشد

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 در آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، مطالب‌ مختلفي‌ براي‌ تربيت‌ ما و براي‌ رشد ما ذات‌ مقدس‌ پروردگار بيان‌ فرموده‌. كه‌ اگر انشاءالله‌ به‌ اين‌ يك‌ دستوري‌ كه‌ در اون‌ سفر من‌ عرض‌ كردم‌ عمل‌ كرده‌ باشيد اين‌ آيات‌ در يك‌ هفته‌ خونديد و معناش‌ هم‌ تا حدي‌ ياد گرفتيد. من‌ بخاطر اين‌ كه‌ وقت‌ زياد گرفته‌ نشه‌ اين‌ هفته‌ و اين‌ دفعه‌ از معاني‌ اين‌ آيات‌ ازتون‌ سؤال‌ نمي‌كنم‌. اما اين‌ را بدونيد كه‌ اگر جلسات‌ بنا باشه‌ كه‌ من‌ بيام‌ بايد از معاني‌ آيات‌ همين‌ سي‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد بايد سؤال‌ بشه‌. چون‌ روزي‌ شما اگر نيم‌ ساعت‌ وقت‌ بگذاريد و همين‌ سي‌ آيه‌ را نگاه‌ بكنيد انشاء الله‌ مطالب‌ را ياد مي‌گيريد. قطعا حالا نمي‌دونم‌ بعضي‌ ممكنه‌ كه‌ چون‌ عرض‌ كردم‌ ما اينجا ضعيف‌ عمل‌ مي‌كنيم‌ شما هم‌ اينجا ضعيف‌ عمل‌ مي‌كنيد. از اين‌ لحظه‌ به‌ بعد از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد هم‌ شما بايد قوي‌ عمل‌ كنيد هم‌ ما. قوي‌ عمل‌ كردن‌ ما اينه‌ كه‌ جديتر بگيريم‌ مطالب‌ را حساسيتمون‌ بيشتر باشه‌ روي‌ اعمال‌ شما. قوي‌ عمل‌ كردن‌ شماها هم‌ اين‌ است‌ كه‌ حرفهاي‌ ما را بيشتر بهش‌ توجه‌ بكنيد. من‌ براي‌ اين‌ كه‌ خانمها هم‌ مي‌شنوند اين‌ مطالبم‌ را تكرار مي‌كنم‌. كه‌ اين‌ جلسه‌ براي‌ تنها چيز ياد گرفتن‌ نيست‌. براي‌ عمل‌ كردن‌ والا لازم‌ نبود شما از راههاي‌ دور زحمت‌ بكشيد من‌ هم‌ خودم‌ را به‌ هر نوعي‌ كه‌ هست‌ خودم‌ را برسونم‌ اينجا. دقيق‌ بايد بررسي‌ بشيد. مثل‌ مدرسه‌ها هم‌ نيست‌ كه‌ معلم‌ يك‌ حقوقي‌ بگيره‌ و بچه‌ هم‌ بخواد نمره‌ بگيره‌. نه‌. هم‌ شما احساس‌ كرديد كه‌ بايد كاري‌ انجام‌ بشه‌، هم‌ من‌. يك‌ مشت‌  افراد بي‌ حساب‌ هم‌ شماها نيستيد كه‌ همين‌ طور بياييد و بنشينيد و بلند شيد. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌. هيأت‌ چي‌ تشكيل‌ بديم‌ نمي‌دونم‌ يك‌ جنب‌ و جوشي‌ داشته‌ باشيم‌، يك‌ حركتي‌ داشته‌ باشيم‌ اينها نيست‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و عمل‌ كرديم‌ و پاش‌ ايستاديم‌. اين‌ جور بايد باشه‌. يك‌ مؤمن‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ از روايات‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ يك‌ مؤمن‌ از خصوصياتش‌ اين‌ است‌ كه‌ بايد مربي‌ باشه‌، مربي‌ باشه‌. كلكم‌ راء و كل‌ كم‌ مسئول‌ رعييته‌. همة‌ شما مربي‌ هستيد. والمومنات‌ بعضهم‌ اولياء بعد يأمرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر.

 ببينيد هر كه‌ مؤمن‌ شد هر كه‌ مسلمان‌ شد بايد مربي‌ ديگران‌ باشه‌. همه‌ بايد مربي‌ باشند. اين‌ يكي‌ از صفات‌ الهي‌ هم‌ هست‌. يعني‌ خداي‌ تعالي‌ رب‌ العالمينه‌. خدا رب‌ العالمينه‌. يعني‌ تمام‌ چيزها را داره‌ تربيت‌ مي‌كنه‌. شما هم‌ اگر مي‌خواييد اين‌ صفات‌ الهي‌ را در خودتون‌ ايجاد كنيد بايد رب‌ لااقل‌ چيزهايي‌ كه‌ در دور و برتون‌ هست‌ باشيد. من‌ اولياء خدا را زياد ديدم‌. چون‌ از اول‌ جواني‌ اون‌ ابتداش‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ بود. شونزده‌ ساله‌ بودم‌. حالا بچة‌ شانزده‌ ساله‌ بدونيد اولشه‌ ديگه‌. بعد از اون‌ هم‌ شايد دهها ولي‌ خدا را ديدم‌. اونهايي‌ را كه‌ واقعا پسنديدم‌ و واقعا مهم‌ بودند اينها تمام‌ فكرشون‌ تربيت‌ بود. افكارشون‌ تربيت‌ بود. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ را در مازندران‌ يك‌ روز من‌ خدمتشون‌ رفتم‌ ديدم‌ كه‌، پيرمردي‌ بود شايد، ديدم‌ دستهاش‌ گلي‌ بود. گفتم‌ چكار مي‌كرديد؟ گفت‌ اين‌ گوشة‌ اطاق‌، اطاق‌ ايشان‌ كاه‌ گلي‌ بود. اينجا شوره‌ داده‌ بود گلهاش‌ ريخته‌ بود من‌ چند روزه‌ ناراحتم‌ كه‌ اينجا يك‌ ذره‌ گلهاش‌ ريخته‌. به‌ بعضيها مي‌گفتم‌ اينها اهميت‌ ندادم‌. امروز خودم‌ گل‌ درست‌ كردم‌ و صافش‌ كردم‌. گفتم‌ كه‌ حالا، من‌ تو ذهن‌ خودم‌ها. خيال‌ كردم‌ كه‌ ايشان‌ هم‌ مثل‌ من‌ طالب‌ دنياست‌ و دلش‌ مي‌خواد اطاقش‌ مرتب‌ باشه‌. فرمود كه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ مظهر خدا مي‌خواد باشه‌ بايد هر كاري‌ را كه‌ اطاقش‌ تحت‌ برنامه‌اش‌، تحت‌ تربيتش‌ باشه‌. فرزندش‌ تحت‌ تربيتش‌ باشه‌. خودش‌، سر و صورتش‌، برو جلوي‌ آيينه‌ وايسته‌ سرش‌ را شونه‌ كنه‌. تربيت‌ يك‌ نوع‌ تربيته‌ خوب‌ مرتب‌ بودن‌. لباسش‌ را مرتب‌ كنه‌. ببينيد اگر انسان‌ اين‌ فكر را داشته‌ باشه‌ همه‌ چيزش‌ درست‌ مي‌شه‌. روحش‌ را تربيت‌ كنه‌. اعمالش‌ را تربيت‌ كنه‌، رب‌ همه‌ چي‌ باشه‌. اول‌ روحش‌ را. اخلاق‌ بد را بريزه‌ دو، اخلاق‌ حميده‌ را در خودش‌ ايجاد كنه‌. از هر گونه‌ افراط‌ و تفريط‌ دور باشه‌. دوم‌ بدنش‌ را تربيت‌ كنه‌. اگر احتياج‌ به‌ ورزش‌ داره‌، ورزش‌ كنه‌، اگر احتياج‌ به‌ تزئنات‌ داره‌، تزئنش‌ كنه‌. شانه‌ بكنه‌، معطر بكنه‌ خودش‌ را. لباسش‌ را تميز نگه‌ بداره‌. ببينيد اينها همش‌ مي‌ياد تحت‌ همين‌ تربيت‌. خانه‌اش‌ را مرتب‌ كنه‌. نگيد بابا ما اهل‌ اللهيم‌ اين‌ حرفها چيه‌. خدا مي‌دونه‌ اهل‌ الله‌، اونهايي‌ كه‌ اهل‌ اللهند اونها بيشتر از همه‌ بايد وضع‌ خونش‌ مرتب‌ باشه‌.

 نمي‌گم‌ مثلا بريد يك‌ چند ميليوني‌ بخريد نه‌ همان‌ خونه‌اي‌ كه‌ داريد. همان‌ خانة‌ كاهگلي‌ كه‌ داري‌ كاه‌ گلهاش‌ ريخته‌ نباشه‌. همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌. هر كس‌ هر چي‌. شؤناتش‌، افراد شؤناتشون‌ با هم‌ فرق‌ مي‌كنه‌. يكي‌ شؤناتش‌ اينه‌ كه‌ چند ماشين‌ داشته‌ باشه‌ مثلا يكي‌ اصلا شؤناتش‌ اينه‌ كه‌ دوچرخه‌ داشته‌ باشه‌. اگر رفت‌ اين‌ ماشين‌ خريد بايد خمس‌ ماشينش‌ را بده‌. چرا؟ از شؤناتش‌ زيادي‌ رفته‌. اگر كسي‌ به‌ شما اينها براتون‌ استعجاء داشته‌ باشه‌ ولي‌ نه‌ هست‌، فتوا هم‌ مي‌دن‌. اگر يك‌ كسي‌ شؤناتش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ دو تا ماشين‌ داشته‌ باشه‌، شأنش‌ اين‌ باشه‌. حتي‌ مي‌شه‌ از خمس‌ بهش‌ داد كه‌ بره‌ يك‌ ماشين‌ ديگه‌ بخره‌. ماشين‌ كم‌ داره‌. ببينيد شؤنات‌ را رعايت‌ كردن‌. هر كس‌ در هر چه‌ هست‌. خداي‌ تعالي‌ تساوي‌ مالي‌ را منظور نكرده‌، اشكالاتي‌ داري‌ تساوي‌ مادي‌. همان‌ مزاق‌ كمونيستي‌. اين‌ اشكالاتي‌ داره‌ كه‌ ديديد كه‌ نتونستن‌ هم‌ اداره‌ كنند. هر كسي‌ يك‌ وضعي‌ داره‌. (قطع‌ نوار). اين‌ بالاخره‌، يكي‌ از اصحاب‌ گفت‌ اين‌ بالاخره‌ خراب‌ مي‌شه‌، حضرت‌ فرمود هر كاري‌ را كه‌ انسان‌ مي‌كنه‌ بايد مرتب‌ بكنه‌. معني‌ رب‌ را امروز بدونيد كه‌ رب‌ هر چيزي‌ را صحيح‌ انجام‌ دادن‌. شما يك‌ مربا درست‌ مي‌كنيد. اين‌ رب‌ و مربا و مربي‌ اينها همش‌ از يك‌ معقوله‌ است‌. يك‌ مربا درست‌ مي‌كنيد. اين‌ مربا را اگر يك‌ خرده‌اي‌ آبش‌ بكنيد. يك‌ خرده‌ كم‌ آبش‌ بكنيد، يك‌ خرده‌ بسوزونيد، يك‌ خرده‌اي‌ كم‌ پخت‌ بشه‌ اين‌ مرباي‌ خوبي‌ نيست‌. بايد مربا، مرباي‌ خوبي‌، كه‌ هر كي‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ مي‌خوره‌ بگه‌ خوبه‌. خداي‌ يكتا همة‌ چيزها را خوب‌ تربيت‌ كرده‌. شما به‌ آسمان‌ نگاه‌ كنيد به‌ خورشيد و ماه‌ نگاه‌ كنيد، به‌ زمين‌ و آسمان‌ نگاه‌ كنيد. همة‌ اينها تحت‌ يك‌ برنامة‌ منظم‌ هستند. رب‌ العالمينه‌. اين‌ همه‌ ستاره‌ تو آسمان‌ ريخته‌ها يك‌ دونه‌اش‌ به‌ هم‌ نمي‌خوره‌ همه‌ در يك‌ نظم‌ خاصي‌ حركت‌ مي‌كنند. اين‌ همه‌ هسته‌هاي‌، اين‌ همه‌ اتم‌ را كنار هم‌ قرار داده‌ هيچ‌ كدامش‌ از حد خودش‌ تجاوز نمي‌كنه‌. اين‌ همه‌ سلول‌ در بدن‌ حيوانات‌ و در نباتات‌ هست‌ هيچ‌ كدام‌ نامنظم‌ نيست‌. ببينيد اين‌ براي‌ اين‌ كه‌ رب‌، رب‌ خوبيه‌ها. مربي‌، مربي‌ خوبيه‌. مربي‌ حساب‌ دستشه‌. شما ممكنه‌ بريد تو گلخانه‌ بگيد اين‌ همه‌ گل‌ آخه‌ چه‌ لزومي‌ داره‌! گفتند پانصد نوع‌ رز هست‌، گل‌ رز هست‌. مثلا خوب‌ چه‌ لزومي‌ داره‌ يك‌ نوع‌ بسشه‌.نه‌. او بايد خلقت‌ را تكميل‌ كنه‌. اون‌ مربيه‌. و اين‌ را بدونيد اگر شما هر چه‌ به‌ اين‌ نقطه‌ نزديكتر بشيد انسانيتتون‌ بهتره‌. سر كارتون‌ مي‌ريد سر ساعت‌ بريد، سر ساعت‌ بياييد بيرون‌، كارهاتون‌ دقيق‌ باشه‌ هميشه‌ سويچ‌ ماشينتون‌ مثلا تو جيب‌ راستتون‌ باشه‌.

 يك‌ كسي‌ مي‌گفت‌، آخه‌ تو، سؤيچش‌ را گم‌ كرده‌ بود. هي‌ توي‌ يك‌ جيبش‌ را مي‌گشت‌. گفتيم‌ آخه‌ جيب‌ چپت‌ را هم‌ بگرد. مي‌گفت‌ نه‌، مگر كسي‌ اونجا گذاشته‌ باشه‌ من‌ هميشه‌ سؤيچ‌ ماشين‌ را مي‌گذارم‌ توي‌ جيب‌ راستم‌. ببينيد اينجوري‌ باشيد. اگر لباستون‌ را مي‌كنيد. اينها مستحب‌ هم‌ هست‌. حتما بايد بگم‌ روايت‌ داره‌ كه‌ لباستون‌ را تا كنيد بگذاريد يك‌ گوشه‌. نه‌ اگر انسان‌ رب‌ بود، همة‌ اينها درست‌ مي‌شه‌. شما مرتب‌، حالا كلمة‌ رب‌ را عوض‌ مي‌كنيم‌. مرتب‌ كردن‌ زندگي‌. مرتب‌ كردن‌ صندوقچه‌. مرتب‌ كردن‌ به‌ اصطلاح‌ چمدان‌ لباستون‌. يك‌ جوراب‌ مي‌خواي‌ پيدا كني‌ همة‌ چمدان‌ را به‌ هم‌ مي‌ريزي‌ آخرش‌ معلوم‌ نيست‌ اين‌ جورابه‌ كجا رفته‌. اين‌ شما رب‌ نيستي‌، مرتب‌ كننده‌ نيستي‌. خوب‌ مي‌گم‌ اينها همش‌ حساب‌ داره‌ها. شما نگيد پس‌ اين‌ چيه‌، نه‌ من‌ خدا مي‌دونه‌ من‌ اگر از مشهد پاشم‌ بيام‌ اينجا ده‌ دقيقه‌ هم‌ بيشتر وقت‌ نداشته‌ باشم‌ كه‌ بگم‌ اينها رامي‌ گم‌ واجب‌ مي‌دونم‌ كه‌ بهتون‌ بگم‌. چون‌ مي‌دونيد يك‌ صفت‌ مهم‌ الهي‌ كه‌ اون‌ قدر مهمه‌ كه‌ بعضي‌ از بزرگان‌ مي‌گن‌ اسم‌ اعظم‌ خدا ربه‌. شما مي‌بينيد در دعاي‌ كميل‌ همة‌ اسماء پروردگار اونجا ياد شده‌ اما به‌ رب‌ كه‌ مي‌رسه‌ مي‌گه‌ كه‌ يارب‌، يارب‌، يا رب‌. سه‌ مرتبه‌ تكرار مي‌كنه‌. سه‌ مرتبه‌، سه‌ مرتبه‌ تكرار مي‌كنه‌، كه‌ يعني‌ مجموعا مي‌شه‌ نه‌ مرتبه‌. يا در زيارت‌ در دعاي‌ ابوحمزه‌ مي‌گه‌ اونقدر بگو رب‌ تا نفست‌ قطع‌ بشه‌. يعين‌ همين‌ جور يك‌ نفس‌ بگو رب‌. يارب‌، يارب‌، يارب‌… دعاي‌ ابوحمزه‌ را خونديد ديگه‌. اين‌ رب‌ خيلي‌ مهمه‌. يعني‌ اگر انسان‌ اين‌ صفت‌ اومد تو زندگيش‌. تو وجودش‌ پياده‌ شد همه‌ چيزش‌ مرتب‌ مي‌شه‌. ماية‌ همة‌ خوبيهاست‌. ماية‌ همة‌ چيزهاست‌. از لباسش‌ گرفته‌، غذاش‌، زندگيش‌، بدنش‌، روحش‌، يك‌ مشتش‌ را خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌. يك‌ مقدار را خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌. ما بايد طبق‌ دستور الهي‌. يعني‌ اون‌ مرتب‌ و اون‌ ترتيبي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ اون‌ ترتيب‌ را بايد انجام‌ بديم‌.

 وضع‌ لباست‌ چه‌ طور باشه‌. لااقل‌ كاري‌ كه‌ بر خلاف‌ خواست‌ پروردگار باشه‌ نكنيم‌. والا از مرحلة‌ ربوبيت‌ مي‌ريم‌ بيرون‌. شما مي‌گيد حالا يك‌ روايتي‌ را براتون‌ بخونم‌. يك‌ روايت‌ هست‌، روايت‌ بسيار خوبي‌ است‌ كالعبودية‌ جوهرت‌ كنه‌ الهربوبيه‌. ببينيد خيلي‌ عجيبه‌ اين‌. يعني‌ تمام‌ حرفهاي‌ ما را امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در يك‌ جمله‌ خلاصه‌ كرده‌. شما مرحلة‌ اعلاي‌، اعلاي‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ عبوديته‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌و السلام‌ به‌ عنوان‌ بصري‌، عنوان‌ بصري‌ يك‌ مردي‌ بود هشتاد ساله‌ شاگرد مالك‌ ابن‌ انس‌ بود. اين‌ از مالك‌ ابن‌ انس‌ چيزي‌ نفهميده‌ بود. هر روز مي‌رفت‌ اونجا پيش‌ مالك‌ ابن‌ انس‌ او هم‌ يك‌ مشت‌ ذكر بهش‌ مي‌گفت‌، مثل‌ اين‌ صوفيها. يك‌ مشت‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ خرده‌ هم‌ چون‌ مسئلة‌ حال‌ مهمه‌ ديگه‌. مسئلة‌ حال‌ يك‌ نشاطي‌ پيدا مي‌كنه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ چيزهايي‌ مي‌بينه‌. اين‌ ولو شده‌ با چرث‌ و بنگ‌ هم‌ شده‌ اين‌ بايد به‌ وجود بياد. هدف‌ چون‌ اينه‌. خوب‌ بعضيها با چرث‌ با بنگ‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعضي‌ وقتها با يك‌ چيزهايي‌ كه‌ دود مي‌كنند توي‌ مجلس‌ با اينها ولي‌ ما از روز اول‌ گفتيم‌ آقا حال‌ و ديدن‌ و مشاهده‌ و مكاشفه‌ و اينها اينجا خبري‌ نيست‌. بنابر اين‌ چرث‌ و بنگ‌ هم‌ نداريم‌. خدمتون‌ عرض‌ شود يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ در ثامراء، ثامراء سني‌ هستند اكثرا سيصد نفر هم‌ اون‌ موقع‌ شيعه‌ داشت‌. سيصد خانوار يا سيصد نفر. يك‌ وقتهايي‌ كه‌ من‌ مشرف‌ بودم‌. بقيه‌ همه‌ سني‌ بودند. شب‌ بيست‌ و هفتم‌ ماه‌ رمضان‌ را احيا مي‌گرفتند اونها. كه‌ من‌ به‌ يكي‌ از آقايون‌ گفتم‌ كه‌ اگر شب‌ احيا احتمالش‌ شب‌ بيست‌ و هفتم‌ بود نصيب‌ اينها نمي‌شد. اون‌ وقت‌ اونجا ما رفته‌ بوديم‌ تو مسجد اونها ببينيم‌ چه‌ كار مي‌كنند. ديديم‌ بله‌ دور هم‌ نشسته‌اند حلقه‌، حلقه‌ يك‌ ذكري‌ را مي‌گن‌. يك‌ ذكري‌ را با هم‌ مي‌گفتند. اينها يك‌ حالي‌ پيدا كردند افتادند، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بعضيهاشون‌ ضعف‌ كردند. حالات‌ خوبي‌ هم‌ داشتند. خيلي‌ چيزها، يعني‌ واقعا از خيلي‌ حالات‌ شماها بهتر. حال‌ مطرح‌ نيست‌. دقت‌ كرديد. اينجا مجلسي‌ كه‌ مثلا يك‌ مشت‌ ذكري‌ بگيد. هويي‌ بگيد حقي‌ بگيريد نيست‌. هو و حق‌ جاي‌ خودش‌.

 عنوان‌ بصري‌ مي‌رفت‌ پيش‌ مالك‌ ابن‌ انس‌ او هم‌ يك‌ چيزهايي‌ بهش‌ مي‌گفت‌. چون‌ هر چيزي‌ كه‌ بر خلاف‌ فرمايشات‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باشه‌ اين‌ انحرافه‌. فرقي‌ نمي‌كنه‌. يك‌ روز آمد در خانة‌ امام‌ صادق‌ بريم‌ ببينيم‌ اين‌ استاد چي‌ مي‌گه‌؟ حضرت‌ راهش‌ نداد. خيلي‌ اصرار كرد. حضرت‌ فرمود برو، برو پيش‌ همان‌ مالك‌ ابن‌ انس‌. وقتي‌ بياي‌ پيش‌ ما دولت‌ تعقيبت‌ مي‌كنه‌. آخه‌ مالك‌ ابن‌ انس‌ را دولت‌ تعقيب‌ نمي‌كرد. آخه‌ دولت‌ گذاشته‌ بودش‌. دولت‌ تعقيبت‌ مي‌كنه‌ مردم‌ حرف‌ مي‌زنند. گرفتاري‌ دارند برو. ردش‌ كرد. مي‌گه‌ خيلي‌ دلم‌ شكست‌. بايد قطع‌ بشه‌ انسان‌. اگر خواهي‌ داري‌ به‌ كف‌ دامن‌ او، برو دامن‌ از هر چه‌ جز اوست‌ دامن‌ برچين‌. مي‌گه‌ دلم‌ شكست‌ و از اون‌ هم‌ ديگه‌ بدم‌ اومد. هشتاد سال‌ هم‌ از عمرم‌ مي‌گذشت‌. آمدم‌ رفتم‌ توي‌ حرم‌ پيغمبر اكرم‌. در مدينه‌ بود. نشستم‌ دو ركعت‌ نماز خوندم‌. رو به‌ قبله‌ نشستم‌ گفتم‌ يا اللهش‌، يا الله‌ اعطف‌ قلب‌ جعفر ابن‌ محمد عليه‌ يا الله‌، ياالله‌ قلب‌ امام‌ صادق‌ را بر من‌ معطوف‌ كن‌. محبت‌ من‌ را در دلش‌ بيانداز كه‌ من‌ را رد نكنه‌. مي‌گه‌ برگشتم‌. در خانة‌ امام‌ صادق‌ اين‌ دفعه‌ ايستادم‌. حضرت‌ به‌ غلامشون‌ فرمودند كه‌ بگو بياد تو. آمدم‌. اول‌ پرسيدند اسمت‌ چيه‌؟ گفتم‌ عبد الله‌. حضرت‌ فرمود خدا انشاء الله‌ تو را بر اين‌ اسم‌ قرار بده‌. يعني‌ اين‌ اسم‌ با مصما باشه‌. مي‌گه‌ تو دلم‌ گفتم‌ اگر هيچي‌ از اين‌ زحماتم‌ فايده‌اي‌ بهم‌ نمي‌رسه‌ جز همين‌ دعاي‌ امام‌ صادق‌ برام‌ بس‌ بود. معلومه‌ كه‌ داره‌ مي‌افته‌ توي‌ خط‌. معلومه‌ داره‌ از خواب‌ بيدار مي‌شه‌. بعد حضرت‌ فرمود كه‌، منظورم‌ اين‌ جمله‌ بود كه‌، فطلب‌ في‌ نفسك‌ اولا حقيقت‌ العبوديه‌. حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودت‌ ايجاد كن‌. يك‌ بندة‌ رسمي‌ خدا باش‌. ماها بندة‌ رسمي‌ خدا نيستيم‌. كارمندهاي‌ دولت‌ را ديديد. يك‌ عده‌ كارمندهاي‌ رسمي‌، يك‌ عده‌ روز مزديند. كارمند رسمي‌ از همة‌ مزايا برخورداره‌. اين‌ روز مزديها هر وقت‌ پول‌ بشون‌ دادن‌ مي‌يان‌، هر وقت‌ هم‌ ندادن‌ نمي‌يان‌. يك‌ روز ممكنه‌ براي‌ اين‌ كار كنن‌، يك‌ روز هم‌ براي‌ او، يك‌ روز هم‌ براي‌ او. از ارباب‌ و رئيس‌ مربوطه‌ هم‌ مي‌پرسند اين‌ كارمنده‌، مي‌گه‌ نه‌. اين‌ گاهي‌ مياد اصلا كارمند رسمي‌ نمي‌دوننش‌. كارمند رسمي‌ خدا باشيد. اگر خدايي‌ نكرده‌ با دشمن‌ خدا انسان‌ گاهي‌ مثل‌ شيطان‌، گاهي‌ كار او را انجام‌ بده‌، دستور او را انجام‌ بده‌. كه‌ من‌ مثالي‌ زدم‌ شايد اكثرتون‌ يادتون‌ باشه‌. گفتم‌ مثل‌ يك‌ سربازي‌ است‌ كه‌ گاهي‌ بره‌ مثلا در جبهة‌ جنگ‌ كه‌ بود بين‌ ايران‌ و عراق‌ گاهي‌ بره‌ حرف‌ صدام‌ را گوش‌ بده‌، گاهي‌ هم‌ بياد اينور. اين‌ را چكارش‌ مي‌كنند. اين‌ خوب‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ اين‌ كار را بكنه‌ اعدامش‌ مي‌كنند. ماها اگر خدا بخواد بهمون‌ سخت‌ بگيره‌ها بايد هممون‌ را اعدام‌ كنه‌. چون‌ بالاخره‌ يك‌ دفعه‌ حرف‌ شيطان‌ را گوش‌ داديم‌.

 خيلي‌ سخته‌ منتها خدا يعفوا ان‌ كثير. مهربانه‌، رحمانه‌، رحيمه‌، نديده‌ مي‌گيره‌. چون‌ اعلام‌ كرده‌ كه‌ اون‌ دشمن‌ من‌ و دشمن‌ شماست‌. ان‌ الشيطان‌ لكم‌ عدوا، فتّخذواهم‌ عدوا. شيطان‌ براي‌ شما دشمنه‌ و دشمن‌ تصورش‌ كنيد. با دشمن‌ آدم‌ سازش‌! حالا اگر تو دو تا كار، تو دو تا اداره‌، يك‌ روز بره‌ تو شهرداري‌ كار كنه‌. يك‌ روز بره‌ تو فرمانداري‌ كار كنه‌. اين‌ كارمند رسمي‌ هيچ‌ اداره‌اي‌ نيست‌. از بيمه‌ و از خدمت‌ شما عرض‌ شود مثلا عيدي‌ و حالا چون‌ خود من‌ اهل‌ اين‌ كارها نبودم‌ نمي‌دونم‌ چه‌ امتيازاتي‌ داره‌. بالاخره‌ از امتيازات‌ بهره‌ منده‌. از بازنشستگيش‌ هم‌ بهره‌ مي‌بره‌. هيچ‌. فطلب‌ في‌ نفسك‌ اولا حقيقت‌ العبوديه‌. حقيقت‌ عبوديت‌ را بايد در خودت‌ به‌ وجود بياري‌. يعني‌ يك‌ كادر رسمي‌. يك‌ روز شده‌ يك‌ كارمند فرض‌ كنيد يك‌ اداره‌اي‌ اين‌ اشتباهي‌ بره‌ توي‌ يك‌ ادارة‌ ديگه‌اي‌ كار بكنه‌. نه‌. از خونه‌ در مي‌ياد مي‌گه‌ اداره‌ دير شد. مي‌ره‌ تو اداره‌اش‌ پشت‌ ميزش‌ مي‌نشينه‌ روز بعد هم‌ مي‌ياد. آقا تو كارمند كدوم‌ اداره‌اي‌، فلان‌ اداره‌. اشتباه‌ نمي‌كني‌؟ نه‌ چه‌ اشتباهي‌. حقيقت‌ بندگي‌ خدا را در خودتون‌ به‌ وجود بياريد. اگر اين‌ كار را كرديد اين‌ يك‌ جوهره‌اي‌ است‌ كه‌ اون‌ باز باطنش‌ رب‌ مي‌شه‌. پيغمبر اكرم‌ كه‌ مبعوث‌ شد. اين‌ در واقع‌ رب‌ شد. مربي‌ شد. منتهي‌ يك‌ نفر هست‌ مربي‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ البته‌ همة‌ مربيها همينطورند اول‌ بايد خودشون‌ را تربيت‌ كنند. متعلقات‌ خودشون‌ را تربيت‌ كنند. خودشون‌ را بسازند. وابسته‌هاي‌ به‌ خودشون‌ را بسازند. لذا مي‌بينيم‌ پيغمبر اكرم‌ در همان‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اول‌ بعثتش‌ مي‌فرمايد كه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ مي‌فرمايد كه‌ انزل‌ عشيرتك‌ اغربين‌. اول‌ قوم‌ و خويشهات‌. چون‌ انسان‌ اول‌ خودش‌ بعد منصوبينش‌ بعد هم‌ هر چي‌ زياد آمد مال‌ ديگران‌. حتي‌ من‌ ديده‌ بودم‌ بعضي‌ از اولياء خدا يك‌ راننده‌ بد راه‌ مي‌رفت‌. خوب‌ ما باشيم‌ مي‌گيم‌ بابا اولياء خدا چكار داره‌ به‌ اين‌ راننده‌ داره‌ بد راه‌ مي‌ره‌. اين‌ را گفت‌ آقا يا يك‌ بوق‌ بزن‌ درست‌ راه‌ بره‌، يا بوق‌ بزنه‌ درست‌ راه‌ بره‌ جلوش‌ را نگه‌ بدار كه‌ اين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بهش‌ بگو كه‌ بد راه‌ نرو يا برو تو هم‌ جلوش‌ بد راه‌ برو تا بفهمه‌ كه‌ بد راه‌ رفتن‌ چقدر بده‌. حالا البته‌ اين‌ كار را نكنيد. اين‌ آخريش‌ را نكنيد. جداها. يعني‌ حتي‌ تا اونجا هم‌ انسان‌ بايد. ماها اكثرا مي‌گيم‌ به‌ ما چه‌. نه‌. اين‌ به‌ ما چه‌ اينها كار خداست‌. نه‌ اين‌ به‌ ما چه‌ نه‌ كار خداست‌، نه‌ كار پيغمبر نه‌ كار اولياء خداست‌. مربي‌ بايد خيلي‌ عذر مي‌خوام‌ چون‌ همه‌ خودماني‌ هستند ما كه‌ مجلس‌ را مقيديم‌ خودمانيها باشند بخاطر اين‌ حرفهاي‌ خارج‌ از جريانه‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌. يكي‌ دو نفر از آقايون‌ هم‌ هستند اين‌ را باز خدمت‌ شما عرض‌ شود اشكالي‌ نداره‌. ما پريشب‌ اينجا مجلس‌ بود. شايد بعضي‌ بگن‌ تو خودت‌ هم‌ اينجا مهماني‌. سفره‌ را انداختند بدون‌ اين‌ كه‌ هنوز چنگال‌ بگذارند، قاشق‌ بگذارند، ماست‌ بگذارند، نون‌ بگذارند، نوشابه‌ بگذارند غذا را آورده‌ جلوي‌ من‌ گذاشته‌. اول‌ هم‌ براي‌ من‌ گذاشته‌. هر كس‌ نزديك‌ من‌ بود، ديد چقدر من‌ عصباني‌ شدم‌. نه‌ اين‌ كه‌ اينجا جوريب‌ باشم‌. من‌ تو هر مجلسي‌ باشم‌ مگر كه‌ (قطع‌ نوار). مثلا رئيس‌، رؤسا بيان‌ سر ميزتون‌ بنشينند مي‌ريد سفره‌ را مي‌اندازي‌ منظمش‌ مي‌كني‌، مرتبش‌ مي‌كني‌ هم‌ چيز را نمي‌دونم‌ قاشق‌ و چنگال‌ را توي‌ دستمال‌ كاغذي‌ مي‌بندي‌ چه‌ مي‌كني‌. حالا اين‌ هم‌ بخاطر اين‌ كه‌ اينها مؤمنند. روايت‌ داره‌ كه‌ مؤمن‌ را بايد بيشتر از هر كسي‌ احترام‌ كرد. اينها غذا را مي‌دي‌ دستش‌. اون‌ هم‌ سفره‌ اين‌ وضع‌، اينجور. و جدا مي‌گم‌ از اين‌ به‌ بعد اين‌ با آقاي‌ مهندسه‌ ديگه‌  از اين‌ به‌ بعد يا اطعام‌ نكنيد توي‌ اين‌ مجالستون‌ يا با كمال‌ تشريفات‌. اِ تشريفات‌؟ بله‌ تشريفات‌. ما اهل‌ اللهيم‌ حالا با دست‌ و نمي‌دونم‌ دست‌ نشسته‌ و هر كاري‌ كرديم‌ و اينها كه‌ يكي‌ وارد مي‌شه‌ ببينه‌ كه‌ شماها خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ همه‌ را درهم‌ شور. غذا آوردن‌، غذا را اول‌ مي‌خوريم‌ بعد  هم‌ نوشابه‌اش‌ را مي‌خوريم‌، بعد هم‌ ماست‌ را مي‌خوريم‌ اينها تو دلمون‌ قاطي‌، اين‌ كارها را نكنيد. اينها بر خلاف‌ تربيت‌ اسلامي‌ است‌.

 اگر من‌ با اين‌ حرفهام‌ بد مي‌شم‌، بدشون‌ بياد از من‌. بايد سفره‌ قشنگ‌ بيافته‌ حالا بدبختيش‌، بعدش‌ اينه‌ كه‌ (قطع‌ نوار). بسيار كار غلطي‌ كرده‌ و بسيار اشتباه‌ كرده‌. صاحب‌ خانه‌، چون‌ من‌ از اول‌ رفتم‌ سراغ‌ صاحب‌ خانه‌ گفتم‌ شما، گفت‌ نه‌ من‌، راست‌ هم‌ مي‌گفت‌ ايشان‌ نمي‌تونستم‌، نمي‌دونستم‌. اين‌ را بدونيد اينها سرچشمه‌ مي‌گيره‌ از اينكه‌ ما بندة‌ خدا نيستيم‌. و در نتيجه‌  اون‌ حقيقتي‌ كه‌ اون‌، اون‌ جوهريه‌اي‌ كه‌ اون‌ كنه‌ ربوبيت‌، اوني‌ كه‌ ربوبيته‌ در ما نيست‌. ما مي‌گيم‌ هر چي‌ شد، شد. و بدتر از اين‌ فكر ما اينه‌ كه‌ همين‌ الان‌ اگر من‌ يك‌ عبايي‌ كرباسي‌ مي‌پوشيدم‌ و خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ لباس‌ وصله‌ كرده‌اي‌ مي‌پوشيدم‌ و يك‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ چيزي‌ كه‌ را مي‌دونيد اهل‌ اللها هستند ديگه‌. اونجوري‌ مي‌بودم‌ شما مي‌گفتيد به‌ عجب‌ آقاي‌ خوبي‌ داريم‌. مي‌گفت‌ اينقدر اين‌ آقا خوبه‌ خدا انشاء الله‌ حفظش‌ كنه‌. فرق‌ بين‌ پنير و صابون‌ را نمي‌فهميد. معناي‌ خوبي‌ را هم‌ حالا فهميديم‌. يعني‌ اون‌ وقت‌ بعد هم‌ نتيجه‌اش‌ اينه‌ كه‌ بهشت‌ را دارالاحمقها مي‌گن‌ روايت‌ هم‌ نقل‌ مي‌كنه‌. اصلا روايتش‌ توجيح‌ بايد بشه‌. والا اصلا روايت‌ را ما نمي‌تونيم‌ قبول‌ كنيم‌ كه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بهشت‌ جاي‌ گلهاست‌، جاي‌ ابله‌ هاست‌. آخه‌ اگر بنا بود تو دنيا تو ديونه‌ خونه‌ باشيم‌ و تو آخرت‌ هم‌ بريم‌ تو ديونه‌ خونه‌ كه‌ بايد منظم‌ باشيد. لباس‌ منظم‌. دوستان‌ من‌ مي‌دونن‌. خدا مي‌دونه‌ حتي‌ من‌ در وسط‌ زمستان‌ من‌ خيلي‌ گرمايي‌ هستم‌. يعني‌ الانش‌ كه‌ نشستم‌ خدمت‌ شما يك‌ قبادارم‌ و يك‌، حتي‌ زير پيرهني‌ هم‌ نمي‌پوشم‌. توي‌ تابستان‌ يك‌ نفر بياد من‌ عمامه‌ مي‌گذارم‌ سرم‌. لباس‌ را مي‌پوشم‌ و عرق‌ هم‌ مي‌ريزم‌. گرمم‌ هم‌ مي‌شه‌ گاهي‌ حالم‌ هم‌ بهم‌ مي‌خوره‌ ولي‌ انسان‌ بايد منظم‌ باشه‌. ايني‌ كه‌ در نماز زن‌ را گفتن‌ توي‌ اطاق‌ تنها، كه‌ در از تو بسته‌ است‌ بايد حتما چادر داشته‌ باشه‌. چرا؟ خوب‌ اونجا خدا كه‌ نامحرم‌ نيست‌ و بقيه‌ هم‌ كسي‌ هم‌ نمي‌ياد. نه‌ لباس‌ رسمي‌ زن‌ اينه‌. اينه‌ حجاب‌. با لباس‌ رسمي‌ برو. پيش‌ يك‌ بزرگي‌ كه‌ بري‌ با لباس‌ رسميت‌ برو. در خود ماها زينت‌ بكنيد. انگشتري‌ اگر هست‌. دستتون‌ كنيد. لباس‌ خوبي‌. اينها مستحبه‌ها. لباس‌ خوبي‌ داريد بپوشيد. مسجد مي‌ريد محل‌ سجده‌ چه‌ تو خانه‌ باشه‌ چه‌ تو مسجد با زينب‌ خودتون‌ بريد. نگيد آقا، مساجد ما انسان‌ وارد مي‌شه‌ مي‌بينه‌ بوي‌ تعفنه‌، عرق‌ كف‌ پاها گاهي‌ خدا مي‌دونه‌ توي‌ مساجد انسان‌ سرش‌ را مي‌گذاره‌ به‌ سجده‌ مي‌خواد زود برداره‌ بخاطر اين‌ كه‌ اين‌ فرشها اينقدر بود مي‌ده‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. مساجد ما شده‌ قهوه‌ خانه‌ در واقع‌. يكي‌ اون‌ طرف‌ داره‌ براي‌ خودش‌ نماز مي‌خونه‌. من‌ از اين‌ جهت‌ از شماها گله‌ ندارم‌ ولي‌ خوب‌ هم‌ انجام‌ مي‌ديد.نماز، فقط‌ صداي‌ امام‌ جماعت‌ بايد به‌ گوش‌ برسه‌ اون‌ هم‌ در حمد و سوره‌ به‌ گوش‌ بقيه‌ برسه‌. و پشت‌ سريها يك‌ صداي‌ مختصر ايشان‌ كراهت‌ داره‌ به‌ گوش‌ امام‌ جماعت‌ برسه‌. مساجد ما چه‌ جوريه‌؟ يكي‌ اون‌ سر داره‌ براي‌ خودش‌ نماز مي‌خونه‌. كه‌ نماز فرادا خوندن‌ در جايي‌ كه‌ جماعت‌ هست‌ به‌ نظر من‌ باطله‌. بعضيها مي‌گن‌ باطل‌ نيست‌ ولي‌ باطله‌.

 بهترين‌  نماز را هم‌ انسان‌ بخونه‌، يك‌ جايي‌ كه‌ جماعت‌ هست‌. اين‌ آقا را عادل‌ نمي‌دني‌ برو يك‌ جاي‌ ديگه‌. چون‌ وقتي‌ من‌ وايستادم‌ براي‌ نماز جماعت‌، ديدم‌ اونجا جماعته‌. من‌ از دو حال‌ خارج‌ نيستم‌. يا جماعت‌ را قبول‌ ندارم‌ كه‌ اين‌ همه‌ ثواب‌ داره‌. كه‌ كافره‌. اين‌ را بدونيدها. اگر كسي‌ منكر ثواب‌ نماز جماعت‌ و اهميت‌ نماز جماعت‌ در اسلام‌ بشه‌ نماز جماعت‌ خودش‌ مستحبه‌ها، اگر كسي‌ منكرش‌ بشه‌، بگه‌ من‌ نماز جماعت‌ را قبول‌ ندارم‌. اين‌ كافره‌ دست‌تر نمي‌شه‌ بهش‌ زد. نجس‌ مي‌شه‌، زن‌ تو خونش‌ حرام‌ مي‌شه‌. اموالش‌ مال‌ ورثه‌اش‌ مي‌شه‌. همة‌ چيزهايي‌ كه‌ يك‌ مرتد داره‌ اين‌ داره‌. بگه‌ نماز جماعت‌ را من‌ قبول‌ ندارم‌. چرا به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ از ضروريات‌ دينه‌. تمام‌ مردم‌ مسلمان‌ جماعت‌، و اصل‌ نماز هم‌ با جماعته‌. اين‌ كه‌ من‌ به‌ بعضي‌ از آقايون‌ گفتم‌، شماها را من‌ همتون‌ را عادل‌ مي‌دونم‌. شما الحمد الله‌ اهل‌ گناه‌ و معصيت‌ نيستيد. يعني‌ روزي‌ كه‌ پا در اين‌ برنامه‌  گذاشته‌ايد گناهان‌ را كنار گذاشته‌ايد. حمد و سوره‌ هاتون‌ را هم‌ درست‌ كنيد. بعضيها به‌ خدا قسم‌ بده‌ كه‌ بعضي‌ها حمد و سوره‌ هاشون‌ درست‌ نيست‌. اداي‌ حروف‌ درست‌ نمي‌تونند بكنند. فرق‌ بين‌ ه‌ و ح‌ را نمي‌تونند بگذارند. عين‌ و ا را نمي‌گذارند. اين‌ صداهاي‌ حروف‌ را خوب‌ متوجه‌ باشيد. چون‌ معناهاش‌ فرق‌ مي‌كنه‌. مثلا از باب‌ نمونه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ صمد با ص‌ به‌ معناي‌ خدايي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ شي‌ مثل‌ خدا نيست‌ و مثل‌ و مانند نداره‌. اما صمد با سين‌ به‌ معناي‌ پهنه‌. حالا ببينيد چقدر فرقه‌ مسئله‌ است‌. يا حروف‌ يرملون‌ را رعايت‌ كنيد. اين‌ شبها جلسه‌ داريد خوب‌ بنشينيد اينها را درستش‌ كنيد ديگه‌. ما اين‌ را از اينها مي‌گيم‌ گذشته‌. كه‌ به‌ اصطلاح‌ اين‌ حرفها را نمي‌زنيم‌. والا من‌ خودم‌ مي‌شينم‌ اينها را براتون‌ درست‌ مي‌كنم‌. چون‌ كسي‌ كه‌ آمده‌ تو راه‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ ديگه‌ نماز باطل‌ كه‌ نمي‌خونه‌. چون‌ نماز باطل‌ مساوي‌ است‌، يعني‌ يك‌ علامت‌ مساوي‌ كه‌ بزنيد با نخوندنه‌. فقط‌ با يك‌ فرق‌ كه‌ اين‌ آقا بيخود زحمت‌ كشيده‌ و اون‌ آقا استراحت‌ كرده‌ و نخونده‌. يك‌ ضرر هم‌ كرده‌. نمازتون‌ را درست‌ كنيد. حمد و سوره‌ هاتون‌ را دست‌ كنيد اداي‌ حروف‌ صحيح‌ باشه‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ البته‌ اون‌ جوري‌ هم‌ كه‌، حالا من‌ نمي‌گم‌ كه‌ بريد يك‌ دوره‌ تجويد بخونيد كه‌ ضرر مهمي‌ هم‌ نيست‌ برفرض‌ حالا بگيم‌ بريد بخونيد ولي‌ اداي‌ حروف‌ بايد انجام‌ بشه‌. چون‌ معاني‌ فرق‌ مي‌كنه‌. عالمين‌ با عالمين‌ فرق‌ مي‌كنه‌. عالم‌ با عين‌ به‌ معناي‌ جهانه‌، آلم‌ با الف‌ به‌ معناي‌ درد و الم‌ است‌. خداي‌ دردها را مي‌خواييد بگيد يا خداي‌ جهانيان‌ را مي‌خواييد بگيد. كدام‌ يكي‌. و همينطور اينها را رعايت‌  كنيد. يعني‌ اگر رعايت‌ نكنيد. اين‌ كه‌ مي‌گم‌ها. اين‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زنم‌ از همين‌ الان‌ بايد انجام‌ بشه‌. بايد انجام‌ بشه‌. نگيد حالا اين‌ ميره‌ يك‌ ماه‌ ديگه‌ مي‌آيد. خدا كه‌ هست‌. شما روز اولي‌ كه‌ با من‌ رفيق‌ شديد تعهدتون‌ اين‌ بود كه‌ هرچي‌ من‌ بگم‌ گوش‌ كنيد. از همين‌ الان‌ واجب‌ ميشه‌ كه‌ كارهايتون‌ را كه‌ من‌ ميگم‌ انجام‌ بديد. آنهايي‌ كه‌ توي‌ جريان‌ نيستند بدونند. دوستان‌ ما از لحظه‌اي‌ كه‌ با ما وارد برنامه‌ ميشوند، برنامة‌ تزكية‌ نفس‌ كه‌ خدا در قرآن‌ فرموده‌، اين‌ تعهد ميكنند كه‌ هرچي‌ من‌ ميگم‌ گوش‌ بدهند و اگر نكردند لحظه‌ به‌ لحظه‌ گناه‌ مي‌كنند و از آن‌ دايرة‌، حتي‌ مرحلة‌ توبه‌ هم‌ مي‌پرند بيرون‌. ميروند ديگه‌. التماس‌ دعا.خوب‌ .

 پس‌ رب‌ وقتي‌ انسان‌ ميشه‌ كه‌ آن‌، يعني‌ از همان‌ لحظة‌ اولي‌ كه‌ شروع‌ ميكنيد بايد رب‌ باشيد. خدا ميدونه‌ ما در مشهد يك‌ نفر توي‌ خانوادة‌ بزرگ‌، اين‌ آمده‌ آنچنان‌ ربوبيتش‌ قوي‌ بوده‌ كه‌ خودش‌ هنوز خيلي‌ مرحله‌ نداره‌ اما تمام‌ فاميلش‌، اينها آمده‌اند توي‌ تزكية‌ نفس‌. فردي‌ هم‌ داريم‌ كه‌ هنوز سر و كله‌ داره‌ با زنش‌ ميزنه‌ كه‌ تو بيا، البته‌ من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ صددرصد تقصير هم‌ با آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ نتونسته‌ مثلا زنش‌ را يا شوهرش‌، زني‌ باشه‌ كه‌ شوهرش‌ را نتونسته‌ باشه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ طرف‌ مرده‌ است‌. مرده‌ را بايد انسان‌ بينيش‌ را بگيره‌ تا بوي‌ تعفنش‌ به‌ دماغش‌ نرسه‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر مي‌فرمايد انك‌ لا تسمع‌ الموتي‌. اي‌ پيغمبر تو مرده‌ را نمي‌تواني‌ زنده‌اش‌ كني‌. نمي‌توني‌ چيزي‌ بهش‌ بشنواني‌. ما نسبت‌ به‌ مرده‌ها كاري‌ نداريم‌. ديگه‌ كنار پيغمبر ابوجهل‌ بود و اينطوريه‌. كنار خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌، آذر بود. و امثال‌ اينها بودند. اينها مرده‌ بودند. خداي‌ تعالي‌ هم‌ سفارش‌ بهشون‌ ميكنه‌ به‌ اينها كاري‌ نداشته‌ باش‌. كسي‌ كه‌ عادت‌ كرده‌ به‌ گناه‌ و معصيت‌، اين‌ مرده‌ است‌. بهش‌ هم‌ ميگيم‌ ميگه‌ آقا خدا كنه‌ گناه‌ ما همين‌ باشه‌. بعضي‌ها اينطوريند. ميگيم‌ آقا اين‌ گناه‌ را نكن‌. ميگه‌ آقا خدا كنه‌ گناه‌ ما همين‌ بدي‌ باشه‌. تو نبايد بدي‌ داشته‌ باشي‌. انسان‌ و بدي‌؟! انسان‌ و بدي‌؟! حيوانات‌ بدي‌ ندارند تو داشته‌ باشي‌؟! كدوم‌ حيواني‌ شما پيدا مي‌كنيد كه‌ يك‌ بدي‌ كه‌ مناسب‌ وضعش‌ باشه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، حيواني‌ باشه‌ كه‌ مناسبت‌ داشته‌ باشه‌، يعني‌ مناسبش‌ نباشه‌ اين‌ بدي‌ را داشته‌ باشه‌ ولي‌ او اين‌ بدي‌ را انجام‌ بده‌. ما بايد كاملا انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيم‌ كه‌ در تمام‌ كارها، ما به‌ مرحله‌اي‌ مي‌رسيم‌، يعني‌ يك‌ مرحله‌ ما داريم‌ كه‌ اصلا اسمش‌ صراط‌ مستقيمه‌. اصلا انسان‌ ميشه‌ رب‌. و هر كدام‌ از شما اين‌ مرحله‌ را گذرونديد و رب‌ نشديد، ضعيفيد. بايد برگرديد. رب‌ رب‌. همه‌ چيز را مرتب‌. مي‌آيد توي‌ اطاق‌، اولياء خدا از اين‌ كارها مي‌كنند اگر نكنند اولياء خدا نيستند. اين‌ عكس‌ بايد اينجا باشه‌، اين‌ قاب‌ بايد اينجا باشه‌. اين‌ نوشته‌ بايد آنجا باشه‌. لولة‌ بخاري‌ كج‌ شده‌ بايد درست‌ بشه‌. به‌ زندگيتون‌ برسيد. آقا از وقتي‌ اولياء خدا شده‌ به‌ خونه‌اش‌ نميرسه‌. گلهاي‌ توي‌ باغچه‌اش‌ ديگه‌ پژمرده‌ شده‌. اينها نيست‌. اشتباه‌ نكنيد. در و ديوار و فرش‌ و خونه‌ و زندگي‌ همه‌ بايد تحت‌ تربيت‌ و مرتب‌ كردن‌ شما باشه‌ و بدنتون‌ و روحتون‌. همه‌اش‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد آقا تو، يك‌ كسي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌ من‌ داشتم‌ اين‌ گلهاي‌ جلوي‌ اطاقمون‌ را منظم‌ ميكردم‌. بيلچه‌ هم‌ دستم‌ بود. اي‌ آقا! شما هم‌ توي‌ اين‌ تزئينات‌ هستيد! شما هم‌ توي‌ اين‌ فكرها هستيد! شما هم‌ ماشينتون‌ بايد برق‌ برق‌ بزنه‌. نخير من‌ ماشينم‌ را بايد لجن‌ بهش‌ بمالم‌. كي‌ گفته‌ حضرت‌، عجيبه‌ها، يك‌ روايتي‌ من‌ ديدم‌. سندش‌ را من‌ حالا نميدونم‌، دقت‌ نكردم‌. ولي‌ چون‌ براي‌ من‌ هضم‌ شده‌ بود كه‌ حضرت‌ علي‌ اكبر روز تاسوعا با نبودن‌ آب‌ توي‌ خيمه‌ها، يك‌ قدري‌ آب‌ گيرش‌ آمده‌ بود اسبش‌ را مي‌شست‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. قوة‌، خيمة‌ حضرت‌ سيد الشهدا آن‌ بالايش‌ يك‌ قبه‌ داشت‌ كه‌ وقتي‌ ريختند بالاي‌، از طلا بود. حالا شما ميگيد كه‌ توي‌ جبهة‌ جنگ‌، آنهم‌ آن‌ جنگ‌، روي‌ خيمه‌ چرا آن‌ چيز طلا را بزنند. كه‌ ريختند آن‌ را همه‌اش‌ هدف‌ داشت‌. اسب‌ حضرت‌ سيد الشهداء از باب‌ تبرك‌، يزيد و ابن‌ زياد و عمر سعد نمي‌خواهند ببرند. در روايت‌ داره‌ كه‌ اسب‌ سيد الشهداء از نظر قيمت‌ بقدري‌ پر ارزش‌ بود كه‌ گفتند اين‌ را بگيريم‌ براي‌ يزيد هديه‌ ببريم‌. شما ميگيد اسب‌ حضرت‌ سيد الشهداء تبركه‌، نه‌، آنها اگر تبرك‌ مي‌فهميدند خون‌ سيد الشهداء را نمي‌ريختند. اسب‌ عربي‌ اصيل‌. مثل‌ مثلا فرض‌ كنيد يك‌ ماشيني‌ يك‌ كسي‌ داشته‌ باشه‌. وقتي‌ كه‌ كشتندش‌ اين‌ ماشين‌ را مثلا براي‌ شاه‌، رئيس‌ جمهور آن‌ وقتها، ببرندش‌ براي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود هديه‌. اينقدر ارزش‌ داشته‌ باشه‌. چرا ماها، تا آخه‌ يك‌ گرفتاري‌ ما اينه‌. زنهاي‌ آقايون‌ مي‌آيند. آقا از وقتي‌ اين‌ آقا شاگرد شما شدند اين‌ ما را ول‌ كرده‌ خونه‌ را ول‌ كرده‌، يخچالمون‌ ديگه‌ خاليه‌، نميدونم‌ چه‌. نكنيد واقعا نكنيد. كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا. براي‌ ما زينت‌ باشيد، عليه‌ ما ماية‌ سرافكندگي‌ ما نباشيد. نمي‌خواهم‌ بگم‌ بريد شما از هر جائي‌ هست‌ پول‌ درآريد. نه‌. ولي‌ زندگيتون‌ را برسيد. مربي‌ باشيد توي‌ زندگيتون‌. حتي‌ عرض‌ كردم‌ سر و صورتتون‌، لباستون‌. از وقتي‌ آمده‌ توي‌ تشكيلات‌ ديگه‌ موهاي‌ سرش‌ پريشونه‌ همه‌اش‌. يا مثلا فرض‌ كنيد اين‌ آقا ديگه‌ لباسش‌ را عوض‌ نميكنه‌. النظافة‌ من‌ الايمان‌ براي‌ چي‌ گفتند؟ نظافت‌ اصلا جزئي‌ از ايمانه‌. اينها را خوب‌ دقت‌، اينها را كه‌ عرض‌ ميكنم‌ همه‌ تحت‌ يك‌ عنوان‌ مي‌آيد و آن‌ ربوبيته‌. رب‌ باشيد. خودتون‌ را بسازيد. وضعتون‌ مرتب‌ باشه‌. شامل‌ روحتون‌ ميشه‌، الان‌ مشغول‌ تزكية‌ نفس‌ هستيد. خوب‌ روحتون‌ را داريد تربيت‌ ميكنيد. شامل‌ بدنتون‌ ميشه‌، شامل‌ خونه‌اتون‌ ميشه‌، شامل‌ زن‌ و فرزندتون‌ ميشه‌، شامل‌ رفقاتون‌ ميشه‌، شامل‌ اينكه‌ هر جائي‌ ديديد يك‌ نامنظمي‌ هست‌ اقلا خودتون‌ را بخوريد كه‌ چرا اين‌ آقاي‌ مرشد مثلا اين‌ پرده‌ را اينجوري‌ زده‌، حالا اين‌ پرده‌ طوريش‌ نيست‌ها، چرا اينجوري‌ زده‌. اقلا خودتون‌ را بخوريد. نميگم‌ خودخوري‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ خودخوري‌ اينه‌ كه‌ شما را بي‌ تفاوت‌ در مقابل‌ بي‌ نظمي‌ نميكنه‌. حساس‌ باشيد. گفت‌ به‌ من‌ چه‌؟! گاهي‌ انسان‌ ميگه‌ به‌ من‌ چه‌. نه‌. تو اگر اينجا گفتي‌ به‌ من‌ چه‌، توي‌ خونه‌ هم‌ ميگي‌ به‌ من‌ چه‌. جلوي‌ آينه‌ هم‌ كه‌ وايستي‌ ميگي‌ مهم‌ نيست‌، نميدونم‌، روحت‌ هم‌ ميگيد به‌ من‌ چه‌. اين‌ رديف‌ مي‌آيد جلو. مرتب‌ باشيد.

 پس‌ العبودية‌ جوهرة‌ كنه‌ هر ربوبيه‌. آني‌ كه‌ به‌ ما دستور دادند گفتند از مال‌ حرام‌ زندگيتون‌ را مرتب‌ نكنيد. اين‌ حرفه‌، اين‌ كه‌ اصلا مال‌ تو نيست‌ كه‌ مرتب‌ كني‌ مال‌ ديگري‌ را برداريد بياريد يك‌ جائي‌ مرتب‌ كنيد. از مال‌ حرام‌ نباشه‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد قل‌ من‌ حرم‌ الله‌ زينة‌ التي‌ اخرج‌ لعباده‌ و الطيبات‌ من‌ الرزق‌. بگو اي‌ پيغمبر. همين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ امشب‌ دارم‌ مي‌زنم‌، اين‌ با يك‌ جمله‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار به‌ رسول‌ اكرم‌ فرموده‌. كه‌ بگو اي‌ پيغمبر من‌ حرم‌ زينة‌ الله‌ التي‌ اخرج‌ لعباده‌. زينتهايي‌ را كه‌ خدا براي‌ بندگانش‌ خلق‌ كرده‌ كي‌ بهشون‌ حرام‌ كرده‌؟ زينت‌. زينت‌ آقا شامل‌ گل‌ باغچه‌ ميشه‌، شامل‌ تابلوهاي‌ گرانقيمتي‌ كه‌ تو به‌ ديوار زده‌اي‌ ميشه‌، شامل‌ فرش‌ كاشان‌ تو ميشه‌، شامل‌ مبل‌ و صندليت‌ ميشه‌. شامل‌ همه‌ چيزت‌ ميشه‌. من‌ حرم‌ زينت‌ الله‌ التي‌ اخرج‌ لعباده‌ و الطيبات‌ من‌ الرزق‌. غذاهاي‌ خوب‌ را كي‌ بر شما حرام‌ كرده‌؟ منتهي‌ شما خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ بايد غذا حلال‌، ضمن‌ اين‌ اگر كنار زندگي‌ شما، اينها ديگه‌ پشت‌ سرش‌ دستورات‌ هست‌. نه‌ اينكه‌ ما ميگيم‌ نه‌ من‌ بايد غذام‌ خوب‌ باشه‌، زندگيم‌ خوب‌ باشه‌، همة‌ مردم‌ از گرسنگي‌ بميرند. نه‌. كنار زندگي‌ تو، مثل‌ علي‌ باش‌ كه‌ و يطعمون‌ الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا. مثل‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ فاطمة‌ زهرا باش‌. مثل‌ ساير ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ باش‌. ولي‌ هماني‌ كه‌ داري‌ منظم‌ باشه‌، مرتب‌ باشه‌، خوب‌ باشه‌. غذايت‌ هيچوقت‌ شور باشه‌، بيمزه‌ باشه‌. نه‌. چايي‌ دم‌ ميكني‌ چاي‌ خوب‌ دم‌ كن‌. حالا جوشيده‌ باشه‌ مهم‌ نيست‌. نجوشيده‌ باشه‌ مهم‌ نيست‌. اينها نباشه‌. من‌ كه‌ هيچ‌ بلد نيستم‌ چايي‌ دم‌ كنم‌. ايني‌ كه‌ ميگم‌ چايي‌ را خوب‌ دم‌ كنيد، اين‌ ديگه‌ جزئي‌ترين‌ چيزه‌. همه‌ چيزتون‌ مرتب‌ و رب‌ باشيد. ايني‌ كه‌ ميگم‌ رب‌ يعني‌ يك‌ حالتي‌ است‌ در انسان‌ پيدا ميشه‌ مي‌آيد شامل‌ همه‌ متعلقاته‌. همانجور كه‌ خداي‌ تعالي‌ اگر توي‌ حشرات‌ بريد نگاه‌ كنيد مي‌بينيد چقدر زيبا، يك‌ حيواناتي‌ خدا خلق‌ كرده‌ بقدري‌ زيبا. موريس‌ مترلينگ‌ در يكي‌ از كتابهايش‌، كتابي‌ داره‌ چون‌ خيلي‌ كتاب‌ بديست‌ اسمش‌ را نمي‌برم‌. مي‌ترسم‌ بعضي‌ها بگيرند بخونند. چون‌ خيلي‌ انحراف‌ داره‌ در آنجا. دربارة‌ يكي‌ از حشرات‌ صحبت‌ ميكنه‌ كه‌ اين‌ چند هزار چشم‌ داره‌ و هر چشمش‌ نميدونم‌ چه‌ خصوصياتي‌ داره‌ و چقدر رنگ‌آميزي‌ اين‌ حشره‌ شده‌. دقت‌ مي‌كنيد؟ بعد ميگه‌ افراط‌ در خلقته‌. من‌ در اين‌ پاسخ‌ ما نوشتم‌ كه‌ تو تحقيق‌ كردي‌ كه‌ ببيني‌ اينها را خدا روي‌ چه‌ مصالحي‌ درست‌ كرده‌؟ تو اگر يك‌ سلول‌، يك‌ سلول‌، يا يك‌ گلبول‌ سفيد كه‌ آنهمه‌ سم‌ ضد همة‌ ميكروبها در وجود او هست‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ ميكروب‌ مي‌خواهد وارد بدن‌ انسان‌ بشه‌، اين‌ سم‌ را مي‌زنه‌ به‌ او و او را از بين‌ مي‌بره‌ لابد شنيديد ديگه‌، اين‌ مسئله‌ معروفه‌؛ خدمت‌ شما عرض‌ شود اگر نمي‌فهميدي‌ كه‌ اين‌ سمومي‌ كه‌ در اين‌ گلبول‌ هست‌ براي‌ چيه‌. ميگفتي‌ اينهمه‌ سم‌ مي‌خواد چه‌ كنه‌! يك‌ داروخانه‌ سم‌ اين‌ همراهش‌ مي‌خواد چيكار كنه‌؟! چون‌ در، اما حالا چون‌ فهميديم‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ هست‌، ميگيم‌ نه‌، درسته‌. طاووس‌ را خدا چرا اينقدر، طاووس‌ سفيد مي‌بود يك‌ پارچه‌. چه‌ فايده‌اي‌ داره‌؟ از اين‌ كارهايي‌ كه‌ خدا كرده‌ اگر ماها بكنيم‌ مخصوصا در مقابل‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود بعضي‌ از چي‌ بگم‌؟ زهاد و عباد و اولياء خداي‌ اصطلاحي‌ اينهاب‌ كنند، اصلا تكفيرمون‌ مي‌كنند. طاووس‌ را حالا دو رنگ‌. اينهمه‌ رنگ‌، اينهمه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود الوان‌ مختلف‌! آقا براي‌ خدا، خدا ربه‌، مي‌خواد ماها را تربيت‌ كنه‌. ميگه‌ توي‌ خونه‌ات‌ مي‌خواي‌، هيچ‌ اشكالي‌ نداره‌، اين‌ را من‌ بهتون‌ بگم‌، شما البته‌ يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ وقتش‌ به‌ همينها تموم‌ ميشه‌ و به‌ كار ديگه‌اي‌ نميرسه‌، نه‌ اهم‌ و مهم‌ را بايد رعايت‌ كنه‌. اما برايش‌ فرقي‌ نميكنه‌ كه‌ اين‌ قالي‌ را كه‌ مي‌خواد بخره‌ با رنگ‌ پرده‌ با رنگ‌ ديوار مساوي‌ باشه‌ يا نه‌. فرقي‌ نميكنه‌. خوب‌ حالا كه‌ مساوي‌ باشه‌ و همه‌ هم‌ در نظمش‌ تطبيق‌ ميكنه‌، همان‌ را بخر. نگو كه‌ اي‌ آقا! اينها… نه‌. اما چرا اگر بناست‌ دو روز توي‌ تهران‌ بگردي‌ كه‌ اگر پرده‌ات‌ آبيه‌ رنگ‌ قاليت‌ هم‌ آبي‌ باشه‌، اين‌ نه‌. وقت‌ تو بيشتر قيمت‌ داره‌. اينها هست‌. اينها همه‌اش‌ حسابي‌ داره‌ها. نه‌ اينكه‌ شما فكر كنيد كه‌، الان‌ من‌ تمام‌ حرفهايي‌ كه‌ ما اينجا امشب‌ نتيجه‌اش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ شما تمام‌ وقتتون‌ را خدمتتون‌ عرض‌ شود، صرف‌ تزيينات‌ خونه‌اتون‌ بكنيد. از خدا و همه‌ چيز هم‌ باز بمانيد. توي‌ نماز هم‌ وقتي‌ وايستيد بگيد اين‌ پرده‌ را بايد برم‌ اينجوريش‌ كنم‌. تا آخر نماز ندونيد چي‌ گفتيد. نه‌. همة‌ اينها بايد تحت‌ كنترل‌ باشه‌. البته‌ اگر انسان‌ بنده‌ بشه‌، ببينيد اول‌ ميگه‌ بنده‌ بشو بعد رب‌ بشو. پيغمبر اكرم‌ چهل‌ سال‌ بنده‌ بود بعد رب‌ العالم‌ شد. دقت‌ فرموديد؟

 خوب‌ انشاء الله‌ اينها را جدي‌ بگيريد، عمل‌ بكنيد انشاء الله‌. حالا البته‌ عرض‌ كردم‌ اينها هر كدامش‌ باز افراط‌ و تفريطش‌ هم‌ حساب‌ داره‌، در كجا بايد عمل‌ بشه‌ حساب‌ داره‌. ولي‌ تو كه‌ مي‌خواهي‌ از خانه‌ بيائي‌، مستحبه‌ آقا، از اعمال‌ عباديست‌، يك‌ آينه‌ نگاه‌ بكن‌ يك‌ سر و صورتت‌ را مواظب‌ باش‌، لباست‌ را مواظب‌ باش‌، براي‌ رفع‌ خستگيتون‌ ما يكي‌ از آيات‌ مشهد، از علماي‌ بزرگ‌ مشهد، من‌ ديدم‌ اين‌ توي‌ بازار داره‌ راه‌ ميره‌ بي‌ عمامه‌. يك‌ كلاهي‌ سرشه‌. خيلي‌، البته‌ آنوقتها خلع‌ لباس‌ هم‌ نميكردند. قبل‌ از انقلاب‌ بودت‌. ديدم‌ هر كي‌ سلام‌ ميكنه‌ اين‌ خيلي‌ سنگين‌ و اينها و. من‌ همينجور با ايشان‌ آمدم‌. ديدم‌ چشمش‌ افتاد توي‌ آينة‌ مغازه‌. آقا فورا عبا را كشيد سرش‌. معلوم‌ شد يادش‌ رفته‌ عمامه‌اش‌ را بگذاره‌ سرش‌. رفت‌ توي‌ آن‌ مغازه‌ و سفارش‌ كرد بريد عمامة‌ مرا بياريد. كلاه‌ را مي‌گذاشته‌ سرش‌ خيال‌ كرده‌ عمامه‌ است‌. خيلي‌ راه‌ است‌ منزل‌ ايشان‌ تقريبا طرفهاي‌ دريادل‌ مشهد بود و اين‌ اينجا توي‌ بازار بود. خوب‌ صبح‌ نگاه‌ ميكردي‌ توي‌ آينه‌ مي‌آمدي‌ بيرون‌ اينجوري‌ نميشد. يادت‌ بود توي‌ آينه‌ نگاه‌ كن‌. مقيد باشيد كه‌ توي‌ آينه‌ نگاه‌ بكنيد، مستحب‌ هم‌ هست‌. وقتي‌ كه‌ توي‌ آينه‌ نگاه‌ مي‌كنيد بگيد كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ احسن‌، دعاي‌ رسمي‌، بگيد احسن‌ التقويم‌ كه‌، الحمد لله‌ الذي‌ احسن‌ خلقي‌، الحمد لله‌ الذي‌ احسن‌ خُلقي‌… (قطع‌ صداي‌ نوار)

 

۷ رجب ۱۴۱۵ قمری – مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ اخلاق‌ ۹۲

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. يك‌ تذكر خدمت‌ برادران‌ عزيزم‌ مي‌دهم‌ شما الان‌ شايد سالهاست‌ كه‌ در اين‌ جلسات‌ شركت‌ مي‌كنيد. فكر نمي‌كنم‌ از ناحية‌ هيچ‌ كدامتون‌ ما شنيده‌ باشيد يا من‌ گفته‌ باشم‌ كه‌ در اين‌ مجلس‌ امام‌ زمان‌ را ديديم‌ و اين‌ امام‌ زمان‌ و اين‌ حرفها. بوده‌؟ اگر كسي‌ از من‌ شنيده‌ يا اين‌ كار را كرده‌ بگه‌. خوب‌ مي‌دونيد اين‌ حرفها اينجا نيست‌. بحث‌ علمي‌ است‌ و بحث‌ تزكية‌ نفس‌ است‌ و بحث‌ كمالات‌. شماها احتمالا اهل‌ خوابهاي‌ خوب‌ باشيد، اهل‌ مكاشفه‌ باشيد، اهل‌ مشاهده‌ باشيد. هر چه‌ هستيد اينها را من‌ تكذيب‌ نمي‌كنم‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ انسان‌ اينها را ممكنه‌ داشته‌ باشه‌. اما اين‌ را بدونيد كه‌ گفتنش‌ براي‌ ديگراني‌ كه‌ اهل‌ اونچه‌ كه‌ شما اهلش‌ هستيد نيستند اينها، يا تكذيبتون‌ مي‌كنند و اونچنان‌ را اونچنان‌تر مي‌كنند و يا اين‌ كه‌ الانسان‌ عدو بما جهل‌. انسان‌ دشمن‌ اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ جاهله‌ به‌ اون‌.

 خودش‌ سني‌ ازش‌ گذشته‌، علمي‌ داره‌. به‌ خيال‌ خودش‌ چون‌ براش‌ ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ تزكية‌ نفس‌ انجام‌ واجبات‌ است‌ و ترك‌ محرمات‌. اين‌ هم‌ كه‌ سالهاست‌ واجباتش‌ را انجام‌ داده‌، محرماتش‌ را ترك‌ كرده‌ مردم‌ آزادش‌ مي‌دونند، پيش‌ نمازش‌ مي‌دونند. خوب‌ او امام‌ زمان‌ را نديده‌، تو جون‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسيده‌ امام‌ زمان‌ را ديدي‌! بنابر اين‌ بهتون‌ حمله‌ مي‌كنند. حملاتي‌ كه‌ به‌ شماها مي‌شه‌، دهها برابرش‌، صدها برابرش‌ به‌ من‌ مي‌شه‌. من‌ نمي‌ترسم‌. اين‌ قدر از اين‌ سختيها ديديدم‌. يك‌ وقتي‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ آمده‌ بود قم‌ تو حوضه‌ مي‌خواستند كتكش‌ بزنند اگر پيداش‌ مي‌كردند. كه‌ چطور تو گفتي‌ كه‌ امام‌ زماني‌ هم‌ هست‌. من‌ اين‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌ براي‌ اينكه‌ بتونيم‌ برنامه‌ هامون‌ را انشاء الله‌ ادامه‌ بديم‌، براي‌ اين‌ كه‌ بتونم‌ انشاء الله‌ در خدمت‌ برادران‌ عزيزم‌ باشم‌ هر چه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد من‌ گفتم‌ تو دفترهاتون‌ فقط‌ بنويسيد. به‌ كسي‌ نگيد. اين‌ كارها، كارهاي‌ اجتماعي‌ نيست‌. حتي‌ بعضي‌ از اين‌ حالات‌ روحي‌ شما در يك‌ مرحله‌ هست‌ در يك‌ مرحلة‌ ديگه‌ نيست‌. شما اگر مي‌خواييد دسته‌ جمعي‌ يك‌ جا توسل‌ بكنيد كه‌ چيزي‌ دستتون‌ بياد هم‌ مرحله‌ها با هم‌ توسل‌ كنند. اگر تازه‌ خوب‌ با هم‌ اين‌ مراحله‌ را اومده‌ باشند ممكنه‌ تازه‌ يك‌ چيزهايي‌، يك‌ دري‌ از حكمت‌ به‌ روشون‌ باز بشه‌ به‌ تناسب‌ خودشون‌. و اگر هم‌ به‌ تناسب‌ هر يك‌ بابي‌ از حكمت‌ باز بشه‌ نبايد به‌ همديگر بگن‌. اين‌ كه‌ مي‌بينيد ما نمي‌خواييم‌ مراحلتون‌ را بفهميد كي‌ در چه‌ مرحله‌ هست‌، كي‌ در چه‌ مرحله‌ چون‌ مي‌شينيد با يكديگر حرف‌ مي‌زنيد، درد و دل‌ مي‌كنيد و يك‌ چيزي‌ نقصي‌ از شما اون‌ طرف‌ مثلا احساس‌ مي‌كنه‌. ممكنه‌ سرزنشتون‌ كنند. يا ممكن‌ است‌ كه‌ مثلا سرزنش‌ نكنن‌ ممكن‌ است‌ شما غصه‌ بخوريد كه‌ چرا من‌ در اين‌ مرحله‌ نيستم‌ و عجله‌ بكنيد. هر كسي‌ در راه‌ خودش‌. در مرحلة‌ خودش‌. چشم‌ هم‌ چشمي‌ نيست‌. اينها برنامه‌ هايي‌ است‌ بايد بگذره‌. همين‌ آياتي‌ كه‌ امشب‌ تلاوت‌ شد مكرر ديدم‌ در همين‌ مراحل‌ حرف‌ مي‌زنه‌. و بايد همتون‌ اين‌ مراحل‌ را بگذرونيد. بگيد حالا فلاني‌ سالها زحمت‌ كشيده‌ در اون‌ مرحلة‌ عالي‌ است‌ و مكاشفات‌ خوبي‌ داره‌، مشاهدات‌ خوبي‌ داره‌ چرا من‌ نداشته‌ باشم‌. يا شما بخواهيد همگام‌ با او باشيد. يا بخواهييد مثلا فرض‌ كنيد مثل‌ او باشيد اين‌ نمي‌شه‌.

 اين‌ سفارش‌ را من‌ بهتون‌ مي‌كنم‌، من‌ اين‌ را بدونيد آقايون‌ ترك‌ همه‌ چيز را در راه‌ شماها كردم‌. شما بدونيد يعني‌ دوستان‌ فاضل‌ طلبه‌مون‌ اطلاع‌ دارند، تو حوضه‌ نمي‌رم‌ از مزاياي‌ حوضه‌ و به‌ اصطلاح‌ از علماي‌ در رديف‌ علما بنشينم‌ از اين‌ امتيازات‌ خودم‌ را كنار كشيدم‌ فرصت‌ هم‌ البته‌ ندارم‌، از تمام‌ مسائل‌ اجتماعي‌ دور اومدم‌ و شايد خيلي‌ چيزها مي‌تونستم‌ و هم‌ رديفهاي‌ من‌ در سن‌ من‌ دارا هستم‌ من‌ دست‌ كشيدم‌ بخاطر اين‌ كه‌ بتونم‌ با شما دقيقا حرف‌ بزنم‌. مي‌بينيد الان‌ در هفته‌ روزهاي‌ جمعه‌ را شما مي‌بينيد كه‌ جلسه‌ هست‌ و روز شنبه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، آقايون‌ مي‌يان‌ چون‌ ديدم‌ نمي‌رسم‌ قبل‌ از ظهرها آقايون‌. روز يك‌ شنبه‌ خانمها با اين‌ كه‌ صبح‌ درس‌ مي‌دم‌ اينجا جلسة‌ خصوصي‌ رفقاي‌ مرحلة‌ بالا هست‌ براشون‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ كه‌ دو ساعت‌ تقريبا اينجا ما داريم‌ حرف‌ مي‌زنيم‌. بعدش‌ ملاقات‌ خانم‌ هاست‌. تشريف‌ مي‌يارن‌ تا ظهر. روز دوشنبه‌ كه‌ من‌ تعطيلم‌ به‌ اصطلاح‌ بچه‌ها مي‌دونن‌ كه‌ ما چه‌ تعطيلي‌ داريم‌، چه‌ جوري‌ تعطيليم‌. و چقدر گرفتاريم‌. روز سه‌ شنبه‌ باز گذاشتيم‌ براي‌ آقايون‌ كه‌ مي‌يان‌ تشريف‌ مي‌يارن‌ خصوصي‌ صحبت‌ دارن‌ و غير از شماها كسي‌ نمي‌ياد بياد هم‌ خيلي‌ به‌ ندرت‌ كاري‌ به‌ ما ندارند ما هم‌ بهش‌ كاري‌ نداريم‌. روز چهار شنبه‌ باز جلسة‌ خانمها هست‌. مثل‌ همين‌ جلسه‌ كه‌ باز بعدش‌ هم‌ تا ظهر خانمها ملاقات‌ دارند روز دوم‌ ملاقاتشون‌. روز پنج‌ شنبه‌ خدمت‌ شما عرض‌ كردم‌ به‌ كارهاي‌ كانون‌ برسم‌ بعد كانون‌ كه‌ مي‌رم‌ اونجا. باز مي‌شه‌ روز جمعه‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اين‌ آقاي‌ نعمتي‌ همين‌ امروز ديده‌، چقدر آقاي‌ نعمتي‌ نامه‌ به‌ دستتون‌ دادم‌؟ شمرديد. يك‌ بغل‌ نامه‌ بوده‌ كه‌ دادم‌. همه‌ هم‌ توقع‌ دارند كه‌ خودم‌ جوابشون‌ را بدم‌. كتابهايي‌ كه‌ تجديدتر مي‌شه‌ همه‌ را بايد تفسير كنم‌. الان‌ چند روزه‌ همين‌ فاضل‌ بزرگوار همين‌ آقاي‌ رفيعي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود يك‌ مقدمة‌ كوتاهي‌ مي‌خواد براي‌ كتاب‌ ملاقات‌ جلد سوم‌ ايشانه‌ دارند مي‌نويسند و خيلي‌ هم‌ خوبه‌ انشاء الله‌ موفق‌ باشند.

 مقدمه‌اي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ جلد سوم‌ با همان‌ دو جلد اول‌ و دوم‌ هم‌ يكيه‌ منتهي‌ نوشتن‌ و من‌ و ايشون‌ هم‌ يكي‌ هستيم‌. چند روزه‌ مي‌خوام‌ بنويسم‌ نمي‌تونم‌. كتابها را مي‌خوام‌ تصحيح‌ كنم‌. حتما الان‌ كه‌ من‌ خدمت‌ شما نشستم‌ كتاب‌ دو مقاله‌ را دادن‌ من‌ تصحيح‌ كنم‌. كتاب‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود جلد دوم‌ سير الي‌ الله‌ را دارم‌ مي‌نويسم‌. كتاب‌ انوار زهرا را تازه‌ تصحيحش‌ را تمام‌ كردم‌ فرستادم‌ براي‌ چاپ‌. كتاب‌ پاسخ‌ ما سه‌ جلد شده‌ كه‌ هنوز هم‌ تمام‌ نشده‌ مشغوليم‌. ببينيد شما باور كنيد اگر جاي‌ من‌ باشيد اون‌ وقت‌ مي‌فهميد. حالا مطالعة‌ درس‌ كه‌ من‌ هر روز صبح‌ به‌ صبح‌ درس‌ فقه‌ مي‌گم‌ كه‌ خودش‌ اين‌ مسائل‌ را تحقيق‌ كردن‌ يك‌ كار مستقلي‌ است‌ براي‌ شايد كلية‌ مدرسين‌ و علما. يعني‌ شب‌ جايي‌ مهماني‌ آقايون‌ نمي‌رن‌ بخاطر اين‌ كه‌ مطالعه‌ دارن‌. يك‌ دونه‌ كاره‌ها. يعني‌ تنها همين‌ درس‌ فقه‌. دوستان‌ فاضلي‌ داريم‌. شما فكر نكنيد اونهايي‌ كه‌ مي‌يان‌ پاي‌ درس‌ من‌ يك‌ طلبه‌هاي‌ خوب‌ از خودمونن‌ نه‌ اين‌ آقاي‌ افشار، اين‌ آقاي‌ نعمتي‌، اين‌ آقاي‌ رفيعي‌، ساير آقايون‌ اينها مثل‌ چي‌ بگم‌ جلوم‌ را مي‌گيرند اگر يك‌ حرف‌ ناصحيح‌ بزنم‌ و اكثر صحبتهام‌ تحقيقيه‌ و بايد هم‌ تحقيقي‌ باشه‌ والا معنا نداره‌ در فقه‌ آل‌ محمد عليهم‌ السلام‌ وارد بشه‌ و نتونه‌ از عهده‌ بربياد. كه‌ من‌ الان‌ كه‌ داشتم‌ به‌ كارهام‌ مي‌گفتم‌ اين‌ را به‌ حساب‌ نياوردم‌. كه‌ خودش‌ فلان‌ مدرس‌، فلان‌ آيت‌ الله‌، فلان‌ خوب‌ بريد در زندگيشون‌ تحقيق‌ كنيد ببينيد اگر جز همين‌ يك‌ دونه‌ كار دارند به‌ من‌ هر چي‌ مي‌خواييد بگيد، بگيد. يك‌ دونه‌ كار. كه‌ من‌ عرض‌ كردم‌ تو حساب‌ نمي‌يارم‌. گرفتاريهاي‌ خود كانون‌ هست‌، بودجة‌ كانون‌ هست‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود ما اگر بنشينيم‌ اينها را شما اصلا سرسام‌ مي‌ياريد كه‌ اين‌، اگر بخوام‌ فهرستش‌ را بگم‌ براتون‌. همة‌ اينها براي‌ يك‌ هدفه‌ و اون‌ رضايت‌ امام‌ زمان‌. همين‌ الان‌ بالا، قبل‌ از اينكه‌ بيام‌ اينجا گفتم‌ آقا تو مي‌دوني‌ كه‌ من‌ هدفي‌ جز اين‌ ندارم‌. اگر پريروز با يكي‌ از آقايون‌ صحبت‌ بود مي‌گفتم‌ اگر يك‌ كارمندي‌ اين‌ قدر كه‌ من‌ كار مي‌كنم‌ كار بكنه‌ ماهي‌ چقدره‌ حقوقش‌. توي‌ هر اداره‌اي‌، توي‌ شهرداري‌؟ رفته‌ گر باشه‌، كارهاي‌ فكري‌ نداشته‌ باشه‌. پس‌ بياييد شماها هم‌ به‌ من‌ كمك‌ كنيد من‌ ديگه‌ فكرم‌ باور كنيد من‌ اون‌ قدر دلم‌ بايد خون‌ باشه‌، من‌ كه‌ نه‌ در امور سياسي‌ وارد مي‌شم‌ يك‌ وقتهايي‌ بود مي‌گفتن‌ اين‌ ضد سياسته‌، ضد انقلابه‌، هر چي‌ گفتن‌ ما تحمل‌ كرديم‌. اما اگر بنا باشه‌ كه‌ من‌ كاري‌ كه‌ براي‌ خدا مي‌خواستم‌ ولو اين‌ كه‌ من‌ اين‌ را بدونيد اگر در هر كجاي‌ عالم‌ باشم‌ يك‌ عده‌ از دوستان‌ با وفا دارم‌ كه‌ از من‌ دست‌ نمي‌كشند. نمي‌خوام‌ بگم‌ همتون‌. شايد بعضيهاتون‌ اينجور نباشيد ولي‌ يك‌ عده‌ هستند. و اون‌ قدري‌ كه‌ من‌ الحمد الله‌ به‌ لطف‌ پروردگارم‌ قيافه‌ هاتون‌ را كه‌ مي‌بينم‌ خوب‌ متوجه‌ اين‌ معنا هستم‌. اين‌ قدري‌ كه‌ من‌ افراد باوفا و پر علاقه‌ دارم‌ چه‌ در مشهد، چه‌ در شهرها، شايد كس‌ ديگه‌ نداشته‌ باشه‌. شايد هم‌ بعضي‌ حسادت‌ باشه‌. ولي‌ تظاهر نكنيد، حسادتها را تحريك‌ نكنيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ افراد قشري‌ را به‌ جان‌ ما نياندازيد. كمك‌ كنيد نه‌ اين‌ كه‌ من‌ حالا بترسم‌ نه‌. اون‌ وقتها يك‌ چيزهايي‌ براي‌ من‌ گفتن‌ ،يك‌ حرفهايي‌ براي‌ من‌ زدن‌، من‌ سر همة‌ اين‌ كارها وايستادم‌ و اين‌ مسائل‌ براي‌ من‌ مطرح‌ نيست‌ اما انشاء الله‌ برادران‌ كمك‌ كنند، دوستان‌ هم‌ محبت‌ كنند و چيزهايي‌ كه‌ اينجا كه‌ خبري‌ نيست‌ شما اين‌ مطالب‌ كاش‌ اين‌ آقايون‌ حالش‌ را داشتند اين‌ طرز قرآن‌ گوش‌ دادن‌ شما را يك‌ لحظه‌ مي‌يامدن‌ نگاه‌ مي‌كردن‌. همين‌ يكي‌ شما در هيچ‌ كجا پيداش‌ نمي‌كنيد. اي‌ كاش‌ مي‌يامدن‌ حرفهاي‌ ما را گوش‌ مي‌دادن‌، ما چي‌ داريم‌ اينجا مي‌گيم‌. دسته‌، دسته‌ روزي‌ چند نفر، اگر بخواييم‌ ول‌ كنيم‌ روزي‌ دهها نفر مي‌يان‌ براي‌ اين‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ خودشون‌ شاگرد بشن‌ و وارد بشن‌. خوب‌ ما نه‌ آمادگيش‌ را داريم‌ و نه‌ الان‌ مدتي‌ است‌ كه‌ كنترل‌ كرديم‌ جمعيت‌ از همين‌ اندازه‌ بيشتر نشه‌.

 پس‌ انشاءالله‌ من‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ مخصوصا از كساني‌ كه‌ تو اين‌ مسائل‌ هستند با افراد قشري‌، با افرادي‌ كه‌ عملا مي‌گن‌ ان‌ هي‌ الا حياتنا الدنيا مموت‌ و محيا. پشت‌ پرده‌ را نمي‌بينند اونهايي‌ كه‌ اهل‌ كمالات‌ نيستند، اونهايي‌ كه‌ اين‌ قدر از اسلام‌ و حقيقت‌ و معنويت‌ دورند كه‌ وقتي‌ كه‌ به‌ گوششون‌ يك‌ حرفي‌ مي‌رسه‌ چند ساله‌ بعدش‌ تازه‌ عمل‌ مي‌كنند. يك‌ كلمه‌ هم‌ در اين‌ مدت‌ با من‌ حرف‌ نمي‌زنند. مي‌گن‌ تو اين‌ كارها را كردي‌، وقتي‌ كه‌ بهتون‌ مي‌گن‌ آقا، من‌ حالا جو عليه‌ شماست‌، جو الان‌ عليه‌ عالم‌ تشيعه‌. پس‌ انسان‌ از تشيع‌ دست‌ بكشه‌. به‌ هر حال‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ رفقاي‌ عزيزم‌ الان‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ كسي‌ نيست‌، اما شبهاي‌ دوشنبه‌ كه‌ جلسة‌ خصوصي‌ است‌، چراغ‌ را هم‌ خاموش‌ نمي‌كنيم‌ كه‌ يك‌ وقت‌ چشمهاتون‌ سياه‌ تاريكي‌ نكنه‌ بقول‌ آقايون‌ و يك‌ چيزي‌ به‌ چشمتون‌ نياد يك‌ وقت‌ هم‌ خيال‌ كنيد امام‌ زمانه‌ و هيچ‌ خبري‌ هم‌ نيست‌. نشده‌. ما توي‌ شب‌ دوشنبه‌امون‌ كه‌ شماها هستيد و بايد اگر امام‌ زمان‌ را قرار باشه‌ شاگردان‌ و دوستان‌ ما ببينند، بايد شماها ببينيد. نمي‌بينيد. آقا اينقدر خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ استغفر الله‌ از اينكه‌ بگم‌ لطف‌ ندارند. ولي‌ ما اينقدر لياقت‌ نداريم‌ كه‌ آقا را ببينيم‌. شبهاي‌ جمعه‌ حالا افراد متفرقه‌ ميآن‌، چراغ‌ هم‌ خاموش‌ ميشه‌، فندك‌ به‌ قول‌ آقايون‌ مي‌زنند يكي‌ يك‌ گوشه‌اي‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود برق‌ مي‌پره‌، امام‌ زمان‌، آن‌ آخر شبهاي‌ جمعه‌ به‌ من‌ مربوط‌ نيست‌ من‌ نميگم‌، شما تا حالا اگر شنيديد لااقل‌ خواهش‌ ميكنم‌ يكيتون‌ بلند شه‌ بگه‌، حتي‌ گفت‌ آقا امام‌ زمان‌ وارد شد. اين‌ نور مال‌ امام‌ زمان‌ بود. من‌ نگفتم‌. من‌، من‌ هيچوقت‌، اينهم‌ اخلاق‌ من‌ را بدونيد و اين‌ را ميگم‌ براي‌ اينكه‌ شماها هم‌ همتون‌ انشاء الله‌ همينطور باشيد. حضرت‌ امير المؤمنين‌ فرمود بين‌ حق‌ و باطل‌ چهار انگشته‌. هر چي‌ را شنيديد، تا نديد باور نكنيد. اي‌ كاش‌ همه‌ همينطور بودند. خدا ميدونه‌ من‌ ديروز يك‌ چيزي‌ شنيدم‌ كه‌ يكي‌ از رفقا، تلفن‌ زد. اول‌ بهش‌ گفتم‌ من‌ باور نميكنم‌ ايشون‌ همچين‌ حرفي‌ زده‌ باشه‌. تلفن‌ زدم‌ گفت‌ بعله‌. من‌ گفتم‌. خوب‌. تا تلفن‌ نزدم‌ باور نكردم‌. شما هم‌ انشاء الله‌ همينطور باشيد. وقتي‌ هم‌ كه‌ باور كرديد، باز من‌ الان‌ مي‌تونم‌ بگم‌ جريان‌ چي‌ بود، بازهم‌ نميگم‌ براي‌ اينكه‌ شما نسبت‌ به‌ بعضي‌ از بزرگان‌، از شخصيتها بدبين‌ نشيد و آنهايي‌ هم‌ كه‌ مي‌دونند ازشون‌ خواهش‌ ميكنم‌ كه‌ به‌ كسي‌ نگند ولي‌ اين‌ را بدونيد كه‌ حق‌ تا باطل‌ چهار انگشته‌. هر چي‌ كه‌ شنيدي‌ تا نديدي‌ باور نكنيد. آني‌ هم‌ كه‌ ديديد اگر گناه‌ طرفه‌، باز نگيد كه‌ غيبت‌ نشه‌. گوش‌ ميديد يا نه‌؟ اگر گناه‌ نيست‌، نقص‌ طرفه‌، باز نگييد كه‌ تحقير نشه‌. اگر نقص‌ طرف‌ هم‌ نيست‌، چه‌ لزومي‌ داره‌ انسان‌ حرف‌ مردم‌ را بزنه‌، لغو بگه‌. بعله‌. چه‌ لزومي‌ داره‌. اينجوري‌ انشاء الله‌ باشيد. قول‌ به‌ من‌ بديد كه‌ اينجوري‌ باشيد. و انشاء الله‌ اميدوارم‌ كه‌ يك‌ انسان‌ حسابي‌ باشيد. يك‌ آدمهاي‌ باصطلاح‌ نسنجيده‌ حرف‌ زن‌ نباشيد. تحت‌ تأثير جو واقع‌ نشيد. اين‌ را انشاء الله‌ عمل‌ بكنيد. اميدواريم‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ همه‌اتون‌ را توفيق‌ بده‌ و واقعا به‌ من‌ كمك‌ كنيد. اگر بناي‌ مكاشفه‌ باشه‌ خوب‌ مكاشفه‌ يك‌ چيزي‌ نيستش‌ كه‌ مثلا فرض‌ كنيد حالا افراد معمولي‌، افراد خيلي‌ عادي‌، امشب‌ آقاي‌ گلشني‌ بود، كشاورز بود آورده‌ بودند. بيچاره‌ خوب‌ چه‌ ميدونه‌ كه‌ ماها اين‌ حرفها را ممكنه‌ زود باور نكنيم‌. او مكاشفاتي‌ را در بيابان‌ در اطراف‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، گناباد. گناباد كه‌ ميگم‌ صوفي‌ نبودها. اصلا يك‌ كشاورزي‌ كه‌ توي‌ اين‌ حرفها نبودش‌. آن‌ شب‌ منزل‌ آقاي‌ جواهري‌ آورده‌ بودندش‌. اين‌ حرفها هست‌، توي‌ كتابها نوشتند، پره‌. من‌ نميگم‌ شماها نداريد. الحمد لله‌ خيلي‌هاتون‌ داريد. توي‌ دفترهايتون‌ داريد. همين‌ توي‌ دفترهايتون‌ بنويسيد. براي‌ خودتون‌ باشه‌ و براي‌ من‌. من‌ انشاء الله‌ سر نگهدار شما هستم‌. من‌ انشاء الله‌ امين‌ شما هستم‌. من‌ انشاء الله‌ فداي‌ شما بشم‌. اصلا خدا ميدونه‌ تمام‌ زندگيم‌ دلم‌ مي‌خواد كه‌ در راه‌ پيشرفت‌ شما باشه‌. اما، اما كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ اعمالتون‌ ماية‌ حفظ‌ آبروي‌ اسلام‌ باشه‌. من‌ عذر ميخوام‌. اينجور صحبت‌ نميتونم‌ بكنم‌، نبايد ميكردم‌. ولي‌ مي‌خوام‌ به‌ دوستانم‌، به‌ آنهايي‌ كه‌ خيال‌ ميكنند، ما يك‌ جلسه‌اي‌ داريم‌ و يك‌ عده‌اي‌ را داريم‌ گول‌ مي‌زنيم‌ و اينجا جيبشون‌ را خالي‌ مي‌كنيم‌ و كارهايي‌ كه‌ آنها مي‌كنند، مي‌كنيم‌؛ بدونند كه‌ نه‌. اينجور نيست‌. اينجور نيست‌. ما شب‌ و روز، شب‌ و روز مشغول‌ خدمتگزاري‌ بايد باشيم‌. حالا خواهش‌ ميكنم‌ عادي‌ باشيد، خود منهم‌ تحت‌ تأثير شماها واقع‌ شدم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ استقامتتون‌، قدرت‌ روحتون‌ آنقدر زياد باشه‌ كه‌ با همة‌ احتياطاتي‌ كه‌ من‌ دارم‌، شما هم‌ احتياط‌ كنيد و انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد كه‌ يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ حرفي‌ كه‌ ديگران‌ نمي‌تونند بفهمند، نمي‌تونند بپذيرند، اين‌ دوست‌ عزيزمون‌ جناب‌ آقاي‌ افشار يك‌ وقت‌ در ماه‌ رمضان‌ خيلي‌ به‌ ما اظهار محبت‌ و مبالغه‌ چون‌ ميكرد. گفتم‌ آقا خواهش‌ ميكنم‌. نه‌ اينكه‌ بترسم‌. يك‌ سر سوزن‌ به‌ ياري‌ پروردگار ترس‌ در دلم‌ نيست‌. ولي‌ دربارة‌ حضرت‌ موسي‌ همين‌ امشب‌ داشتيم‌ آياتش‌ را مي‌خونديم‌، همين‌ امشب‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ سحره‌ انداختند و او هم‌ عصايش‌ را انداخت‌ و اژدها شد، يك‌ ترسي‌ توي‌ دلش‌ واقع‌ شد. اين‌ را ميگن‌ ترس‌ از اينكه‌ انسان‌ دوست‌ داره‌ كه‌ كارهايش‌ درست‌ بشه‌. خدا ميدونه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ چنين‌ بار پر فشاري‌ روي‌ دوششه‌، شما فكر نكنيد، همين‌، همين‌ حال‌ شما امشب‌ كه‌ من‌ همه‌اتون‌ را ديدم‌ متأثر شديد و محبتتون‌ اينجور اظهار شد. اين‌ فكر نكنيد، اين‌ بار من‌ را سنگين‌تر ميكنه‌. اين‌ من‌ را مبتلا ميكنه‌ به‌ شماها. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ آن‌ بذرة‌، وقتي‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ آمد در كوه‌ طور، در همين‌ آيات‌ بود، خداي‌ تعالي‌ فرمود چرا عجله‌ كردي‌ و بني‌ اسرائيل‌ را تنها گذاشتي‌؟ گفت‌ بني‌ اسرائيل‌ مشغول‌ كار خودشون‌ پشت‌ سر من‌ هستند. آنها مشغول‌ عبادت‌ و بندگي‌ هستند. بعد خداي‌ تعالي‌، ولي‌ من‌ عجله‌ كردم‌ رب‌ لترضي‌. زودتر آمدم‌، خدمتت‌ رسيدم‌، براي‌ صحبت‌ با تو، براي‌ خلوت‌ با تو عجله‌ كردم‌. آنها مشغولند الحمدلله‌ و من‌ خودم‌ را به‌ تو رسوندم‌ براي‌ اينكه‌ تو را راضي‌ كنم‌ از خودم‌. خداي‌ تعالي‌ فرمود حالا برگرد ببين‌. برگشت‌ ديد همه‌اشون‌ گوساله‌پرست‌ شده‌اند. شياطين‌ آقايون‌، توي‌ شماها ممكنه‌ وارد بشوند. تبليغات‌ سوء داشته‌ باشند. همانطوري‌ كه‌ سامري‌ تبليغات‌ سوء كرد. عقلتون‌ را به‌ كار بيندازيد. هميشه‌ فكرتون‌ را به‌ كار بيندازيد. بهترين‌ بندگان‌ خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ فكر بكنه‌، آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ عقلش‌ را به‌ كار بيندازه‌. تحت‌ تأثير خدمت‌ شما عرض‌ شود جوّ مخالف‌، جوّ شياطين‌، جوّ شيطاني‌ واقع‌ نشه‌. وقتي‌ حضرت‌ موسي‌ برگشت‌ ديد اينها گوساله‌ پرست‌ شده‌اند و سامري‌ اينها را اغوا كرد، اين‌ عصباني‌ شد. نه‌ اينكه‌ ضعف‌ داشت‌ حضرت‌ موسي‌. نه‌. حضرت‌ موسي‌ در يك‌ استقامت‌ كاملي‌ بود. اما نميدونيد چقدر براي‌ يك‌ نفري‌ كه‌ از جانب‌ خدا آمده‌ براي‌ اينكه‌ ديگران‌ را هدايت‌ كنه‌، انحراف‌ يكنفر چقدر برايش‌ مشكله‌. خدا ميدونه‌ نه‌ اينكه‌ تنها براي‌ انبياء اينطور باشه‌، براي‌ يك‌ مربي‌، براي‌ يك‌ استاد، براي‌ يك‌ نفري‌ كه‌ مي‌خواد مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا بكشانه‌، بخدا قسم‌ نيامدن‌ يك‌ نفر توي‌ جلسه‌، ايني‌ كه‌ من‌ ميگم‌ بيايد بيايد فكر نكنيد كه‌ مي‌خوام‌ اذيتتون‌ بكنم‌ نه‌ دوستتون‌ دارم‌. نيامدن‌ توي‌ جلسه‌، رفتن‌ و ديگه‌ نيامدن‌، خدا ميدونه‌ از اينكه‌ انسان‌ بچة‌ جوانش‌ جلوش‌ چشمش‌ بميره‌ مشكلتره‌. انشاء الله‌ خودتون‌ به‌ آن‌ مرحله‌ مي‌رسيد و يك‌ حالت‌ تربیتی‌ پيدا مي‌كنيد تا ببينيد اين‌ چقدر اهميت‌ داره‌. و الاّ من‌ دليلي‌ نداره‌ كه‌ بيام‌ اينقدر اظهار محبت‌ بكنم‌، اظهار علاقه‌ بكنم‌. نه‌. دوستتون‌ دارم‌، خيلي‌ زياد. ولي‌ اگر خداي‌ نكرده‌ يك‌ نفرتون‌، كوچكترين‌ انحرافي‌، الحمد لله‌ نداريم‌. خدا را شكر. آنهايي‌ كه‌ هستند هستند. آنهايي‌، من‌ كم‌ اشخاصي‌ را ديدم‌ كه‌ يك‌ مرحله‌اي‌ گذرونده‌ باشند و بعد برگردند. آنهايي‌ كه‌ يك‌ مراحلي‌، باصطلاح‌ ما را مبتلاي‌ به‌ خودشون‌ كردند ديگه‌، مارا علاقمند به‌ خودشون‌ كردند، آنها الحمدلله‌ هستند. داريم‌ هم‌. زياد. حتي‌ آنقدر باوفا هستند، آنقدر با محبت‌ هستند كه‌ حساب‌ نداره‌. الحمد لله‌. خدا را شكر ميكنم‌ و از همه‌اتون‌ تشكر ميكنم‌ و انشاء الله‌ تولد حضرت‌ جواد و حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ از همين‌ الان‌ به‌ شما تبريك‌ ميگم‌. ماه‌ رجبه‌، ماه‌ عبادته‌. انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ عيدي‌ كاملي‌ بهتون‌ بده‌ و آقامون‌ امام‌ زمان‌ را برسانه‌ تا از همة‌ اين‌ گرفتاريها راحت‌ بشيم‌. از همة‌ اين‌ گرفتاريها راحت‌ بشيم‌.

 من‌ چون‌ عينكم‌ نيست‌ امشب‌ حرفهاي‌ متفرق‌ زدم‌ و تقاضاي‌ ديگرم‌ اين‌ است‌ كه‌ انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد هر كسي‌ در هر مرحله‌اي‌ كه‌ هست‌، در همون‌ مرحله‌ تمركز داشته‌ باشه‌، جدي‌ باشه‌، حواسش‌ را جمع‌ بكنه‌ و به‌ مراحل‌ بالاتر و پائين‌تر توجه‌ نكنه‌. اينهم‌ سفارش‌، باز دو مرتبه‌ ميگم‌. آخه‌ بعضي‌ها ميآن‌ ميگن‌ آقا ما بعضي‌ از امراض‌ روحي‌ در وجودمون‌ هست‌. ميگيم‌ خوب‌ باشه‌. اِ. مثلا من‌ حسودم‌. باشم‌؟ خوب‌. نباش‌. خيلي‌ ساده‌ است‌. نباش‌. منتهي‌ اين‌ توي‌ اين‌ مرحله‌اي‌ كه‌ هستي‌ رفع‌ نميشه‌. من‌ محبت‌ به‌ دنيا دارم‌. چيكار كنم‌؟ خوب‌ باش‌. محبت‌ به‌ دنيا داشته‌ باش‌. ميگه‌ اِ. من‌ محبت‌ به‌ دنيا، همة‌ عالم‌ گفتند محبت‌ به‌ دنيا نداشته‌ باش‌. خوب‌ نداشته‌ باش‌. منهم‌ ميگم‌ نداشته‌ باش‌. اما راهش‌ هميني‌ است‌ كه‌ داريد ميريد. مي‌رسيد به‌ يك‌ جائي‌، الان‌ من‌ توي‌ همين‌ جمعيت‌ يك‌ عده‌ را حاضرم‌ بلند كنم‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ محبت‌ به‌ دنيا ندارند. تو هم‌ به‌ آنجا ميرسي‌. من‌ چيكار بكنم‌ نفس‌ امارة‌ بالسوئم‌ همه‌ روز داره‌ مرا وسوسه‌ ميكنه‌. خوب‌ بده‌. ما هم‌ دنبال‌ همين‌ معنا هستيم‌. مي‌خوايم‌ كاري‌ بكنيم‌ تو داراي‌ استقامت‌ باشي‌، در صراط‌ مستقيم‌ باشي‌، و محبتت‌ به‌ خدا زياد باشه‌ تا بتوني‌ وقتي‌ با اين‌ سه‌ اسلحه‌ حركت‌ كردي‌، نفس‌ را در يك‌ لحظه‌ بخواباني‌. اما بدون‌ اينها نميشه‌. اينها را خوب‌ توجه‌ داشته‌ باشند آقايون‌. يا مثلا فرض‌ كنيد مي‌آن‌ ميگن‌ آقا شيطان‌ ما را خيلي‌ وسوسه‌ ميكنه‌. يك‌ وقت‌ هست‌ وسواسه‌، وسواس‌هاي‌ معمولي‌، اينها خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ ممكنه‌، نبايد باشه‌. از اولي‌ كه‌ شما مرحلة‌ توبه‌ را گذرونديد نبايد باشه‌. اما شيطان‌ دست‌ برنميداره‌ تا صددرصد بندة‌ خدا بشيد. و ان‌ عبادي‌ ليس‌ عليك‌ لهم‌ سلطان‌. تو بر بندگان‌ من‌ تسلط‌ پيدا نميكني‌. هر وقت‌ عبوديت‌ كامل‌ شد، در نفست‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را بوجود آوردي‌، شيطان‌ ديگه‌ نميتونه‌ كاري‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ شيطون‌ را هم‌ مي‌زني‌ زمين‌.

 اينها مسائلي‌ است‌، من‌ نميخوام‌ از شما مخفي‌ كنم‌ كه‌ مراحل‌ چيه‌. مراحل‌ را به‌ قول‌ يك‌ كسي‌ كه‌، از يك‌ خانم‌ امروز مي‌پرسيدم‌ كه‌ تو ميگي‌ من‌ فلان‌ مرحله‌ را ميخوام‌، كي‌ گفت‌ بهت‌ بعد از اين‌ مرحله‌ات‌ آن‌ مرحله‌ است‌؟ گفت‌ اينقدر شما روي‌ منبر آقاي‌ نعمتي‌ گفتيد كه‌ ما همة‌ مراحل‌ را حفظيم‌. منهم‌ مخفي‌ نميكنم‌. من‌ دارم‌ مي‌نويسمش‌. كتاب‌ بشه‌، چاپ‌ بشه‌. انسان‌ از پائين‌ نردبان‌ را نگاه‌ ميكنه‌ تا بالا، همة‌ پله‌هاي‌ نردبان‌ را ميتونه‌ بشماره‌. رفتنش‌ مهمه‌. بايد شما در، ايني‌ كه‌ ما نميگيم‌، اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ شما خيلي‌ حواست‌ پرت‌ نشه‌. حالا هر روز نيائيد آقا ما مرحلة‌ بعد. اگر هم‌ يك‌ وقتي‌ تونستي‌ بكشي‌، همينجا خوبه‌. همينجا توبه‌ بكنيد. الان‌ شما بريد پيش‌ هر آدمي‌ بگيد من‌ توبه‌ كردم‌ و يك‌ توبة‌ نصوحي‌ كردم‌ كه‌ ديگه‌ هيچ‌ گناه‌ نميكنم‌ و واجباتم‌ را هم‌ انجام‌ ميدم‌. ميگند باريك‌ الله‌ عجب‌ آدم‌ خوبي‌ هستي‌. رفتيد ديديد. باور كنيد اگر تمام‌ مردم‌ شيعه‌ اينطوري‌ باشند عالم‌ مدينة‌ فاضله‌ ميشه‌. همين‌ مرحلة‌ توبه‌. خوب‌ كسي‌ بيشتر از اين‌ نميكشه‌. بعضي‌ها باهاشون‌ كار كرديم‌. بعضي‌ وقتها آقاي‌ نعمتي‌ ميگه‌ آقا اين‌ مرحلة‌ توبه‌اش‌ تموم‌ شده‌. چيكار كنم‌؟ ميگيم‌ اين‌ به‌ درد استقامت‌، نميتونه‌ ديگه‌، يعني‌ نمي‌كشه‌ ديگه‌ بره‌ به‌ مرحلة‌ استقامت‌. بسه‌ ديگه‌. همينجا چيزش‌ كن‌. باصطلاح‌ برنامه‌، بحمدالله‌ شماها توتون‌ از اين‌ حرفها نيست‌. وگرنه‌ بايد همينجا كورشون‌ كرد. خوب‌ آقا خوبه‌ ديگه‌. خوبه‌. بده‌؟ ميگيد نه‌. بريد از علماي‌ مشهد بپرسيد. اين‌ مورد اتفاقه‌ كه‌ اگر شما واجباتتون‌ را انجام‌ داديد و محرماتتون‌ را ترك‌ كرديد و توبة‌ كامل‌ كرديد و ديگة‌ توبة‌ نصوح‌ بود و ديگه‌ بازگشت‌ هم‌ نداشتيد، شما بسيار آدم‌ خوبي‌ هستيد. بيشتر از اينهم‌ شما با همين‌ مي‌تونيد بريد بهشت‌. مگر بهشت‌ بيشتر مي‌خوايد؟ مي‌برندتون‌ به‌ بهشت‌. مرحلة‌ بعدي‌ مرحلة‌ استقامته‌. آنهايي‌ كه‌ اين‌ مراحل‌ را رفتند مي‌دونند. بعدش‌ مرحلة‌ استقامته‌. مرحلة‌ استقامت‌ يعني‌ شما بايد صبور باشيد، نترس‌ باشيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود اعتماد به‌ نفس‌ داشته‌ باشيد، قاطعيت‌ هم‌ داشته‌ باشيد. يك‌ آدم‌ محكم‌ قوي‌ آنچناني‌ كه‌ اگر قطعه‌ قطعه‌اش‌ بكنند حاضر نباشه‌ از دينش‌ دست‌ بكشه‌، از برنامه‌اش‌ دست‌ بكشه‌. خوب‌. حالا. همينجا اگر تمام‌ بشه‌، باور كنيد من‌ بعضي‌ از بزرگان‌ دين‌ را، نه‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌، آنها را نميخوام‌ بگم‌، از علماي‌ بزرگ‌ در همين‌ مرحله‌ بودند كارهايي‌ انجام‌ دادند. بيشتر نداشتند، حتي‌ از بعضي‌ از حرفهايشون‌ ممكن‌ بود استفاده‌ بشه‌ كه‌ بيشتر نداشتند، همين‌ هم‌ بوده‌. خيلي‌ خوبه‌. داراي‌ استقامت‌ باشيد. تموم‌ شد. خوب‌. اين‌ اشكالي‌ نداره‌. ما اگر ديديم‌ بيشتر از استقامت‌ نميتونه‌ جلو بره‌ همينجا باش‌، خوبه‌. نگيد بايد حتما بره‌ به‌ مرحلة‌ بعد. ما مرحلة‌ بعد همين‌ مرحلة‌ صراط‌ مستقيمه‌. حالا خيلي‌هاتون‌ مي‌دونيد يا نمي‌دونيد. نگفتيم‌ ما، حالا بدونيد. من‌ بهتون‌ ميگم‌. كه‌ تمام‌ افكارتون‌، تمام‌ اعمالتون‌، عقائدتون‌، اينها بايد يك‌ سر سوزن‌ انحراف‌ نداشته‌ باشه‌. اينجا خودتون‌ را اينجور بسازيد. يك‌ سر سوزن‌. همانطور كه‌ زياد هم‌ گفتم‌ كه‌ اگر يك‌ سر سوزن‌ شما فرمون‌ ماشين‌ را به‌ طرف‌ راست‌ يا به‌ طرف‌ چپ‌ بپيچونيد مي‌افتيد. يك‌ سر سوزن‌ انحراف‌ نداشته‌ باشيد. خوب‌. باز همينجا شما اگر ببينيد خيلي‌ كار كرديد! كي‌ گفته‌ آقا بده‌؟ ببينيد كسي‌ باشه‌، هيچ‌ گناه‌ نكنه‌، واجباتش‌ را هم‌ انجام‌ بده‌، قوي‌ هم‌ باشه‌، از دينش‌ هم‌ راست‌ راستي‌ نه‌ در عقايد، نه‌ در اعمال‌، نه‌ در افكار انحراف‌ نداشته‌ باشه‌. چي‌ مي‌خوايد بيشتر از اين‌؟ بگيد چي‌ مي‌خوايد؟ خوب‌. ما ميگيم‌ كه‌ شايد يك‌ چيز ديگه‌ باقي‌ مانده‌ باشه‌ و آن‌ محبت‌ به‌ خداست‌. تمام‌ محبت‌ را بده‌ به‌ خدا. اينجا از همينجا افراد مقدس‌ با افراد غير مقدس‌ جدا ميشوند. ببينيد افرادي‌ هستند توي‌ دنيا كه‌ توبه‌ كردند، استقامت‌ هم‌ دارند، خوب‌ استقامت‌ دارند. من‌ ديدم‌. من‌ ديدم‌ يك‌ مقدسي‌ اين‌ شنيده‌ بود كه‌ خرما را با آب‌ بخوره‌ خوبه‌، مستحبه‌. من‌ نديدم‌. ولي‌ او ديده‌ بود يا شنيده‌ بود. آقا يك‌ شب‌ خرما بود، آب‌ نبود. اينقدر ناراحت‌ بود. خرما نخورد. بالاخره‌ گوشه‌ كنار رفتش‌ نمي‌دونم‌ آب‌ پيدا كرد، با آب‌ خورد. خوب‌ استقامت‌ از اين‌ بيشتر! استقامت‌ داره‌، در صراط‌ مستقيم‌ هم‌ هست‌. دقيقا كارهايش‌ مطابق‌ دستوراته‌. اما اين‌ دلش‌ مملو از محبت‌ غير خداست‌. از بهشت‌ گرفته‌، دوست‌ داره‌ تا بچه‌اش‌. از بچه‌اش‌ دوست‌ داره‌ تا فرشش‌. همه‌ را دوست‌ داره‌. اشكالي‌ هم‌ نداره‌. صراط‌ مستقيم‌ هم‌ هست‌. ما نميگيم‌ صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. صراط‌ مستقيمه‌ها. ولي‌ اگر انسان‌ تونست‌ محبتش‌ را تمام‌ بده‌ به‌ خدا، اينها را هم‌ دوست‌ نداشته‌ باشه‌ ميشه‌ از اولياء خدا. خوب‌ مرحلة‌ محبت‌ هم‌ هست‌. اين‌ چهارتا را كه‌ داشتيد، بگذار حالا كه‌ همه‌ مي‌دونند ما خودمون‌ بگيم‌. آقاي‌ نعمتي‌ داره‌ به‌ من‌ نگاه‌ ميكنه‌ كه‌ چرا تو داري‌ ميگي‌! مي‌دونم‌. من‌ خودمم‌ ميدونم‌ از فردا اسباب‌ زحمت‌ ميشه‌. آقا يك‌ ماه‌ توي‌ يك‌ مرحله‌اي‌ كار كرده‌ ميگه‌، نه‌ اينها قاعدة‌ كليش‌ يك‌ ساله‌، هر كدوم‌ از اين‌ مراحل‌. ما كه‌ مي‌بينيد زودتر بهتون‌ مرحله‌ ميديم‌ بخاطر اينه‌ كه‌ خودمون‌ هم‌ دست‌ و پا مي‌كنيم‌ براتون‌ و بعضي‌هاتون‌ هم‌ جدي‌تر مي‌ريد. و الاّ ما ناقص‌ ردتون‌ مي‌كنيم‌. مي‌بينيم‌ حوصله‌اتون‌ سر اومده‌، ميگيد حالا از اين‌ مرحله‌ بگذريم‌ ببينيم‌ بعد درستشون‌ ميكنيم‌. و الاّ يكسال‌. بعد از اين‌، حالا شما فردي‌ هستيد كه‌ توبه‌ كرديد، استقامت‌ داريد، در صراط‌ مستقيم‌ هستيد، همة‌ محبتتون‌ مال‌ خداست‌، اينجا را شما را به‌ خدا، آسون‌ نمي‌تونيد جهاد با نفس‌ بكنيد؟ نه‌. شما در هيچكدوم‌ از مراحل‌ نمي‌تونستيد جهاد با نفس‌ بكنيد. يعني‌ اگر محبت‌ به‌ خدا نمي‌داشتيد، خوب‌ اين‌ مالته‌، بردار ازش‌ استفاده‌ بكن‌. خدا كه‌ حرام‌ نكرده‌. بردار استفاده‌ بكن‌. وقتي‌ مي‌خواي‌ خمست‌ را بدي‌، مي‌آيي‌ پول‌ را دستگردان‌ ميكني‌. مثل‌ اينكه‌ دويست‌ سيصد هزار تومان‌ خمسش‌ بود. ميگفت‌ ميشه‌ ماهي‌ هزار تومان‌ من‌ بدم‌؟ شما حساب‌ بكن‌، سيصد هزار تومان‌، ماهي‌ هزار تومان‌ چقدر ميشه‌. گفتم‌ تو، من‌ ميدونم‌ كه‌ نميدي‌. همين‌ را هم‌ نميدي‌. ولي‌ خوب‌ بهرحال‌، تا يكسال‌ بايد تموم‌ بشه‌. يعني‌ آخر سالت‌ بايد باز بدي‌. ولي‌ حالا چيكار كنيم‌. نداد هم‌. همون‌ قسطهاي‌ اول‌ داد و بعد ديگه‌ نداد. دو سه‌ هزار تومان‌ داد. خوب‌ اينجور، اين‌ مال‌ چيه‌؟ مي‌خواد بندگي‌، مي‌خواد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌، مي‌خواد گناه‌ هم‌ نكنه‌. اما محبت‌ دنيا، همونموقع‌ حساب‌ ميكرد، حدود يك‌ ميليون‌ پول‌ توي‌ حسابش‌ بودها. اين‌ بانكش‌ بود. ولي‌ سيصد هزار تومان‌ را كه‌ خمسش‌ بود مي‌خواست‌ ماهي‌ هزار تومان‌ بده‌. خوب‌. اين‌ نتيجة‌ محبت‌ به‌ دنياست‌، دل‌ نميتونه‌ بكنه‌، نميتونه‌ خودش‌ را بكنه‌. نميتونه‌ با نفسش‌ جهاد كنه‌. اما وقتي‌ كه‌ اينها نبود. آخه‌ نفس‌ كاري‌ نداره‌ ديگه‌. يعني‌ خودم‌. نفس‌ يعني‌ همين‌ چيزها. يعني‌، پنجاه‌ درصدش‌، بعضي‌ها گفتند هشتاد درصدش‌ در همين‌ مراحل‌ مقدماتي‌ تزكية‌ نفس‌ ميشه‌ انسان‌. جهاد با نفس‌ را انسان‌ كرده‌. خوب‌ اين‌. شما در تمام‌ اين‌ قرآن‌ را، روايات‌ را بررسي‌ بكنيد همين‌ مراحل‌ را همه‌ جا تذكر مي‌دهند. يك‌ آيه‌اي‌ بود حالا اگر بتونيم‌ اين‌ آيه‌ را پيدا كنيم‌ كه‌ اني‌ لقصار من‌ التابا. ببينيد آيه‌ را تا حدي‌ هم‌ حفظم‌. و اني‌، همينجا امشب‌ خوندم‌. و اني‌ لقساه‌، من‌ مي‌گذرم‌، لمن‌ تاب‌، مرحلة‌ توبه‌. لمن‌ تاب‌ و آمن‌، ايمان‌ بدون‌ استقامت‌ نميشه‌، و عمل‌ صالحا، صراط‌ مستقيم‌. بعله‌؟ ثم‌ كذا. بعد هم‌ دربارة‌ حضرت‌ موسي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ نقل‌ كرده‌ و مسئلة‌ محبت‌ حضرت‌ موسي‌ چون‌ مظره‌ محبت‌، مرحلة‌ محبته‌ خوب‌ نقل‌ كرده‌ هدايت‌ مي‌شه‌ به‌ سوي‌ خدا در اثر محبت‌. دربارة‌ مرجع‌ تقليد. دربارة‌ مرجع‌ تقليد مي‌گه‌ كه‌ كسي‌ كه‌ سامن‌ لنفسه‌، سامن‌ يعني‌ كسي‌ كه‌ بتونه‌ خودش‌ را نگه‌ داره‌. غير از استقامت‌ معناي‌ ديگه‌اي‌ داره‌. صراط‌ مستقيم‌ و تواصو بالحق‌ كه‌ هم‌ نوشتن‌ كه‌ مشيت‌ به‌ حق‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ به‌ محبوبش‌ به‌ خداي‌ عزيز مردم‌ را توصيه‌ بكنه‌، به‌ امام‌ زمان‌ مردم‌ را توصيه‌ بكنه‌ به‌ حق‌ و توصوا به‌ صبر هم‌ براي‌ جهاد با نفس‌. هر جايي‌ بريد خدا هست‌. ما يك‌ چيز تازه‌اي‌ نياورديم‌ منتهي‌ اينها كلاسيك‌ نشده‌، اينها حوصلة‌ آقايون‌ بعضي‌ از بزرگان‌ حوصله‌اي‌ نداشتند من‌ هم‌ ديگه‌ دارم‌ كم‌ كم‌ حوصله‌ام‌ سر مي‌ياد. با اينكه‌ من‌ هم‌ زيادي‌ حوصله‌ دارم‌، نه‌ حوصله‌ نبوده‌، حالش‌ نبوده‌، فكرش‌ نبوده‌، هر چي‌ بخواهيد اسمش‌ را بگذاريد. استراحت‌، راحت‌طلبي‌، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ اين‌ جهات‌ بود. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ را در زمان‌ رخان‌ ملعون‌ ايشان‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ از نجف‌ مي‌آمدند براي‌ كوهستان‌. كوهستان‌ يك‌ دهي‌ است‌، خيلي‌ هم‌ توي‌ كوه‌ نيست‌ در دامن‌ كوهه‌. منتهي‌ اسمش‌ كوهستانه‌، انشاءالله‌ اگر رفتيد بهشهر، از بهشهر حدود چهار، پنج‌ كيلومتر كه‌ رد شديد اونجا تابلو هست‌، آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ را هم‌ زدند يك‌ دو كيلومتري‌ مي‌ريد داخل‌ اونجا يك‌ دهي‌ است‌.

 ايشان‌ مي‌گفت‌ من‌ آمدم‌ ديدم‌ كه‌ هيچ‌ نمي‌تونم‌ كار كنم‌. هيچ‌ كجاي‌، هيچ‌ مغازه‌اي‌ ديدم‌ من‌ نمي‌تونم‌ تا بتونم‌ توي‌ اون‌ ده‌ كار كنم‌. رفتم‌ به‌ زنم‌ گفتم‌ كه‌ تو مي‌ياي‌ مواظب‌ من‌ بشي‌؟ گفت‌ چكار كنم‌. گفت‌ كه‌ من‌ بشم‌ پدر، تو بشو مادر. مي‌خوام‌ بچه‌ها را جمع‌ بكنم‌ تو اينجا كسي‌ مزاحم‌ نمي‌شه‌ من‌ اينها را درسشون‌ بدم‌، خواستن‌ درس‌ طلبگي‌ بخونن‌ بعد كم‌ كم‌ تزكية‌ نفس‌ و كمالات‌ روحي‌ بعد برسن‌ به‌ يك‌ جايي‌. ايشان‌ براي‌ خود من‌ نقل‌ مي‌كرد. آوردن‌ بچه‌ طلبه‌ها، چهار ده‌، ساله‌، پونزده‌ ساله‌، از همين‌ سنها چون‌ از اينجا مي‌شه‌ درستشون‌ كرد. اينها را آورديم‌ تا دويست‌ نفر شده‌ بودند. تو ده‌ هم‌ كسي‌ به‌ كسي‌ نبود به‌ ما توجهي‌ نمي‌كردن‌ گاهي‌ هم‌ يك‌ مزاحمتهايي‌ كه‌ مي‌شد، ما به‌ اونها مي‌گفتيم‌ آقا توي‌ ده‌ كسي‌ به‌ كسي‌ نيست‌ اهميتي‌ نداره‌. خدا رحمت‌ كنه‌ همين‌ طور كه‌ من‌ براي‌ شما كه‌ دارم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ اون‌ هم‌ همين‌ جور گاهي‌ تكه‌ كلامش‌ همين‌ بود. آقاجان‌، به‌ من‌ گفتن‌. يكي‌ دو دفعه‌ هم‌ خود شاه‌ بعد از پدرش‌ آمده‌ بود پيش‌ ايشان‌. روز علني‌، مخفي‌ آمده‌ بود ببينه‌ اين‌ كيه‌؟ اكثر علماي‌ اهل‌ تقواي‌ اين‌ خطه‌ يا مازندران‌ اهل‌ تقواشون‌ها مربوط‌ به‌ ايشانه‌، شاگردان‌ ايشانه‌. من‌ خودم‌ ديده‌ بودم‌ من‌ جز طلبه‌هاي‌ اونجا نبودم‌ ولي‌ چون‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ اهل‌ معنا داشتم‌ مي‌رفتم‌ اونجا شايد من‌ بيشتر از همة‌ اونها از روحيات‌ ايشان‌ چون‌ به‌ ملا آقاجان‌ مربوط‌ بودم‌ از روحيات‌ ايشان‌ اطلاع‌ داشتم‌. بعضي‌ وقتها ايشان‌ خيلي‌ اسرارش‌ را به‌ من‌ گفته‌ بود كه‌ من‌ بعد براي‌ حتي‌ فرزند، فرزند خوبي‌ هم‌ داره‌ يكي‌ از علماست‌ براي‌ ايشون‌ گفتم‌. ايشان‌ خوب‌ مي‌نشستند شبها تا گاهي‌ مي‌نشستيم‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌، حرفهاي‌ كسي‌ نبود كه‌ حرفهاي‌ ايشان‌ را متوجه‌ بشه‌ و دل‌ بده‌ و عشق‌ داشته‌ باشه‌ تا نزديك‌ اذان‌ صبح‌ مي‌نشستيم‌.

 خوب‌ ايشان‌ كارش‌ اين‌ بود. آقا شب‌ و روزش‌ را مشغول‌ بود. خدا رحمتش‌ كنه‌. توي‌ ده‌. و نتيجه‌اش‌ اين‌ شد كه‌ بعضي‌ از مراجع‌ حتي‌ افتخار مي‌كردند، من‌ خدمت‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ شاهرودي‌ در نجف‌ رسيدم‌ كه‌ همه‌ مخصوصا خراسانيها مقلد ايشان‌ بودند. از من‌ مي‌پرسيد كه‌ شما مازندران‌، چون‌ متوجه‌ شد كه‌ من‌ اونطرف‌، گفت‌ شما مازندران‌ آشيخ‌ محمد را ديدي‌. شيخ‌ محمد اسم‌ ايشان‌ بود. گفت‌ ديدي‌؟ گفتم‌ كه‌ بله‌ من‌ خدمت‌ ايشان‌ زياد مي‌رسم‌. گفت‌ كه‌ يك‌ مرجع‌ تقليد اون‌ در نجف‌ افتخار مي‌كرد كه‌ من‌ هم‌ مباحثة‌ ايشان‌ كه‌ در كوهستان‌ مشغول‌ درس‌ دادن‌ شرح‌ امثاله‌ من‌ امثله‌ درس‌ دادم‌، من‌ شرح‌ امثله‌ درس‌ دادم‌، اين‌ درسها را مي‌داد. خدمت‌ بايد كرد. من‌ هم‌ مرجع‌ تقليدم‌ ولي‌ وجودم‌ فايده‌اي‌ نداره‌ يك‌ رسالة‌ گذشتگان‌ را بردارم‌ امضاء بكنم‌ و بدم‌ و كسي‌ هم‌ جرأت‌ نداشته‌ باشه‌ بگه‌ بالاي‌ چشمت‌ ابروئه‌. ولي‌ يك‌ عالم‌ خدمتون‌ عرض‌ شود يك‌ مجتهد مسلمي‌ اين‌ در گوشة‌ كوهستان‌ بعضي‌ ازش‌ حتي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود مي‌خواستند تقليد كنند اجازه‌ نمي‌داد. و خيلي‌ فرد مهذب‌ و پاك‌. ما از اينها زياد ديديدم‌ الحمدالله‌ در دوران‌ عمرمون‌ تا اينجا و يك‌ مسئله‌اي‌ هم‌ كه‌ مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ آقايون‌ الان‌ چون‌ مسئلة‌ مرجعيت‌ و رساله‌ پيش‌ آمد من‌ از شماها راضي‌ نيستم‌ اگر غير از اين‌ كه‌ من‌ مي‌گم‌ شماها بگيد. من‌ رسالة‌ توضيح‌ و المسائل‌ و اينها چاپ‌ نكردم‌ كه‌ بدم‌ دست‌ شما كه‌ شما حتما تقليد بكنيد. اين‌ را بدونيد چون‌ از همه‌ چيزها حساستر اين‌ آقايون‌ روي‌ اين‌ مسئله‌ هستند. چون‌ اين‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ پول‌ پشت‌ سرش‌ مي‌ياد. خدمت‌ شما عرض‌ شود شخصيت‌ پشت‌ سرش‌ مي‌ياد، حق‌ هر كسي‌ و من‌ هم‌ اون‌ را متوجهم‌. دوستاني‌ در تهران‌ خيلي‌ اسرار كردن‌، بودجه‌اش‌ را حتي‌ تهيه‌ كردن‌ چاپخونه‌اش‌ را هم‌ ديدن‌ همه‌ كارش‌ را هم‌ كردن‌ من‌ نگذاشتم‌.

 اين‌ رساله‌ فقط‌ به‌ عنوان‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ نوشته‌ شده‌ كه‌ رفقايي‌ كه‌ مي‌يان‌ تو صراط‌ مستقيم‌ چون‌ يكي‌ از شرايط‌ صراط‌ مستقيم‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ احكام‌ را بايد ياد بگيرند. و توضيح‌ المسائل‌ به‌ اون‌ مفصلي‌ را كه‌ ما نمي‌تونستيم‌ كپيش‌ را بگيريم‌ ما صحبت‌ كرديم‌ گفتيم‌ خلاصه‌اش‌ را بديم‌ دست‌ دوستان‌ و اينها بدونن‌ كه‌ چقدرش‌ را بايد ياد بگيرند. و فقط‌ همين‌. اين‌ نصفش‌ هم‌ نوشته‌ نشده‌، حتي‌ اون‌ دو ورق‌ اولش‌ كه‌ آقاي‌ نعمتي‌ زحمت‌ كشيده‌ بودن‌ و بعضي‌ از رفقا زحمت‌ كشيده‌ بودند من‌ اين‌ را اخيرا كندم‌ كه‌ اون‌ را هم‌ ديگه‌ نداشته‌ باشه‌. و خلاصة‌ همين‌ توضيح‌ المسائلهاست‌ كه‌ هست‌. و شما اگر عمل‌ كنيد انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ جزا خواهد داد. و بيشتر از اين‌ هم‌ نيست‌. من‌ چون‌ لازم‌ نبود چون‌ اونها حساسند، شخصيتها حساسند، مي‌ترسند كه‌ يك‌ نفر باز اضافه‌ بشه‌ در اين‌ همه‌، صد و پنجاه‌ مرجع‌ تقليدي‌ كه‌ در تهران‌ و قم‌ و اين‌ طرف‌ و اون‌ طرف‌ هست‌ و نمي‌خوان‌ ما اضافه‌ بر اينها بشيم‌. ما كار خاص‌ خودمون‌ داريم‌ و با شماها انشاء الله‌ مشغوليم‌ لذا بچه‌هاي‌ بعضي‌ از دوستان‌ مكلف‌ شدن‌ مي‌گن‌ آقا ما، مي‌گيم‌ نه‌. حالا يك‌ عده‌ مرحلشونه‌ تازه‌. لذا حتي‌ مراحل‌ استقامت‌ و توبه‌ را من‌ اصرار نمي‌دانم‌ كه‌ به‌ اين‌ كار شروع‌ بكن‌. نه‌ هر كاري‌ كه‌ خودتون‌ مي‌دونيد. من‌ مرجع‌ تقليدي‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌. اين‌ را هم‌ شما بدونيد. هر كي‌ تعيين‌ شد و اكثريت‌ ازش‌ تقليد كردن‌ يا مثلا دو تا شاهد عادل‌ بهتون‌ گفت‌، يا اينكه‌ هر چيز. طبق‌ اين‌ برنامه‌ها. اين‌ هم‌ كه‌ مي‌گم‌ من‌ تعيين‌ نمي‌كنم‌ چون‌ كه‌ نمي‌تونم‌ او را تعيين‌ بكنم‌ يك‌ شرايطي‌ خودتون‌ هم‌ مي‌دونيد يك‌ شرايطي‌ من‌ دارم‌ در مرجعيت‌ كه‌ در بعضي‌ از اينها ممكنه‌ كه‌ شك‌ دارم‌ كه‌ هست‌ يا نيست‌ و در بعضيها هم‌ كه‌ هست‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود اگر من‌ توصيه‌ بكنم‌ بعد فردا سر و صداي‌ اوني‌ كه‌ نيست‌ در مي‌ياد.

 بنابر اين‌ من‌ از اين‌ جهت‌ تكميلم‌. اين‌ هم‌ همين‌ طور بيشتر نيستش‌ها. و انشاء الله‌ خلاصة‌ توضيح‌ المسائل‌ را اون‌ قستمش‌ را دادم‌ به‌ كاظم‌ آقا چاپ‌ كرده‌ و اگر خواستند همان‌ مقدار باشه‌ در مرحلة‌ صراط‌ مستقيم‌ هست‌ و خلاصة‌ همين‌ توضيح‌ المسائلهاست‌ و من‌ تازه‌ داريم‌ تحقيق‌ مي‌كنيم‌ ببينيم‌ كه‌ مطالب‌ در چه‌ حده‌.

 خوب‌ الحمد الله‌ امشب‌ خيلي‌ فايده‌ داشت‌ مجلس‌ ما. هم‌ من‌ نشاطي‌ پيدا كردم‌، چون‌ خيلي‌ دل‌ گرفته‌ بودم‌، اين‌ عزيزان‌ را خيلي‌ دوست‌ دارم‌ من‌ دوستانم‌ را خيلي‌ دوست‌ دارم‌. واقعا برام‌ خيلي‌ سخت‌ بود كه‌ دو تا از طلبه‌ها را بگم‌ چون‌ شما با فلاني‌ ارتباط‌ داريد توي‌ اين‌ مدرسه‌ نباشيد خيلي‌ بر من‌ سخت‌ گذشت‌. و دلم‌ باز شد. با محبت‌ شما. شما هم‌ الحمدالله‌ خودتان‌ را نشان‌ داديد. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در دنيا و آخرت‌ ماها براي‌ ما مفيد باشيد، وجودتون‌ انشاء الله‌ براي‌ ما مفيد باشه‌ و اگر يك‌ وقتي‌ ديديد شماها داريد مي‌ريد با روايتي‌ هست‌ كه‌ بعضي‌ها مي‌رن‌ توي‌ بهشت‌، بخاطر حرفهاي‌ يك‌ نفري‌، اون‌ يك‌ نفر خودش‌ توي‌ جهنمه‌. حالا يك‌ وقت‌ ديديد ما را انداختن‌ اون‌ پايين‌ لذا ديگه‌ انتظار شفاعت‌ شماها را داريم‌. چون‌ به‌ هر حال‌ ما اين‌ مسائل‌ را اين‌ مطالب‌ را براي‌ شما طرح‌ كرديم‌. ماه‌ رجبه‌، ماه‌ پر رحمت‌ و پر بركت‌ و رجب‌ الاسد. ماهي‌ است‌ كه‌ رحمت‌ از پروردگار بر سر مردم‌ ريزش‌ داره‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ بر سر ما هم‌ ريزش‌ داشته‌ باشه‌. و اقل‌ فايده‌اش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ امام‌ زمان‌ از ما راضي‌ باشد. امشب‌ نامة‌ اعمال‌ ما را كه‌ به‌ دست‌ آقا بقية‌ الله‌ مي‌دن‌، حضرت‌ ببينه‌ نامة‌ اعمال‌ ما خوشحال‌ بشن‌. محزون‌ نشن‌ و انشاء الله‌ اين‌ را از پروردگار طلب‌ بكنيم‌.

 عيدي‌ ما را هم‌ فرج‌ آقا و مولامون‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌. شب‌ تولد و روز تولد اينجا طبعا جلسه‌اي‌ نداريم‌. و مثل‌ اين‌ كه‌ بعضي‌ از آقايون‌ جلساتي‌ دارن‌ در همين‌ جهات‌ شركت‌ كنيد و انشاء الله‌ من‌ بخاطر يك‌ دعوتي‌ كه‌ در تهران‌، چون‌ رفقاي‌ تهراني‌ زيادند و خيلي‌ هم‌ توقع‌ دارن‌ و يك‌ مجلسي‌ هم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اون‌ هم‌ دعوتش‌ كردن‌ در قم‌ و انشاء الله‌ گفتيم‌ هر رو توي‌ يك‌ جهتش‌ بديم‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ رفقايي‌ كه‌ در مشهد هستند عيدي‌ ما را هم‌ بگيرند و انشاء الله‌ عيدي‌ خودشون‌ را هم‌ بگيرند حالا شما چه‌ شبي‌ شد مجلس‌؟ شب‌ چهار شنبه‌ و شب‌ شنبه‌. بالاخره‌ مجالسي‌ انشاء الله‌ داشته‌ باشيد. جناب‌ آقاي‌ نعمتي‌ هم‌ كه‌ انشاء الله‌ دوستان‌ از آقاي‌ نعمتي‌، و اميدواريم‌ كه‌ از دوستان‌ استفاده‌ بكنيد و ماه‌ رجب‌ ماه‌ پربركتي‌ است‌. انشاء الله‌ اگر عمري‌ بود خداي‌ تعالي‌ لطفي‌ كرد مبعث‌ را امسال‌ با اين‌ كه‌ من‌ دعوت‌ دارم‌ در دارالقرآن‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ گلپايگاني‌ و دعوت‌ هم‌ كردن‌ و اصرار هم‌ كردن‌ كه‌ بيام‌ امسال‌ نمي‌رم‌ و انشاءالله‌ جبرانش‌ را مبعث‌ مي‌كنم‌. چون‌ ما هر سال‌ مبعث‌ را مي‌رفتيم‌ امسال‌ مبعث‌ را به‌ جاي‌ تولد امير المؤمنين‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ انشاء الله‌ به‌ ياري‌ پروردگار خواهيم‌ بود. اگر كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما را دعوت‌ نكنه‌ براي‌ مكه‌. دعا كنيد كه‌ بريم‌ براي‌ عمره‌. تا حالا كه‌ نشده‌ ببينيم‌ چي‌ مي‌شه‌. خوب‌ الحمدالله‌. حالا امشب‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد تا دعاي‌ رجب‌ را بخونيم‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. همه‌ با توجه‌ خدايا حرفهات‌ را شنيديم‌ و سخنانت‌ را متوجه‌ شديم‌ و انشاء الله‌ در آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد پروردگارا ما هم‌ يك‌ چند كلمه‌ حرف‌ داريم‌. ما هم‌ مي‌خواييم‌ امشب‌ با تو چند جمله‌ صحبت‌ كنيم‌. يا من‌ ارجوا لكل‌ خير. اي‌ خدايي‌ كه‌ همة‌ اميدها به‌ توست‌. يا من‌ ارجوه‌ لكل‌ خير. و آمنوا سخطه‌ عند كل‌ الشي‌ يا من‌ يوعطي‌ الكثير بالقليل‌. يا من‌ يعطي‌ و لسانه‌ . يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و من‌ لم‌ يعرفه‌ تحمل‌ منهم‌ و رحمه‌. بمسئلتي‌ عليك‌ جميع‌ خير الدنيا و جميع‌ خير الاخره‌. وصرف‌ عني‌ بمسئلتي‌ اياك‌. جميع‌ شر الدنيا و جميع‌ شر الاخره‌ .

 

۱ رجب ۱۴۱۵ – محبت الهى – اخلاق ۹‍۱

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ والسلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذبالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ما از همان‌ قضية‌ حضرت‌ موسي‌ كه‌ خيلي‌ مطلب‌ داره‌ براي‌ كساني‌ كه‌ توي‌ مرحلة‌ محبت‌ هستند خيلي‌ مفيده‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ما يك‌ مرتبة‌ ديگه‌ هم‌ بر تو منت‌ گذاشتيم‌ و يك‌ برنامة‌ ديگه‌ هم‌ براي‌ تو داشتيم‌ كه‌ تو به‌ صورت‌ ظاهر يادت‌ نيست‌. اوني‌ كه‌ يادشه‌ همانهايي‌ بود كه‌ در هفتة‌ گذشته‌ صحبت‌ كرديم‌. اوني‌ كه‌ يادت‌ نيست‌ كه‌ ماهام‌ يادمون‌ نيست‌. پس‌ چطور از مادر متولد شدي‌؟ چطور خداي‌ تعالي‌ تو را حفظ‌ كرد. چطور در رحم‌ مادر مراقبت‌ كرد؟ آخه‌ همانطوري‌ كه‌ حضرت‌ موسي‌ در جعبه‌ خدا حفظش‌ كرد. جعبه‌ بالاخره‌ توي‌ دنيا بود، توي‌ كرة‌ زمين‌ بود، توي‌ آب‌ بود. اون‌ شكم‌ مادر خيلي‌ بدتر از جعبه‌ است‌. خيلي‌. زودتر آدم‌ را خفه‌ مي‌كنه‌. اقلا توي‌ جعبه‌ انسان‌ چند ساعتي‌ ممكنه‌ كه‌ نفس‌ بكشه‌ اما شكم‌ مادر جاي‌ نفس‌ كشيدني‌ نيست‌. همش‌ آب‌ و آلودگي‌ و رطوبت‌ و اينهاست‌ ديگه‌. اينجا شماها را خدا حفظ‌ كرد و لقد منمنا عليك‌ مرة‌ اخري‌. يك‌ دفعة‌ ديگه‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ بر تو منت‌ گذاشته‌. اونجا از مادر شروع‌ كرديم‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ كه‌ از مادر متولد شد خداي‌ تعالي‌ به‌ مادر موسي‌ وحي‌ كرد. اين‌ كه‌ بعضيها خيال‌ مي‌كنند وحي‌ مخصوص‌ انبياء است‌ نه‌ اين‌ اشتباهه‌. اينجا صريحا اذ اوحينا عليك‌ امها. وحي‌ كرديم‌ به‌ مادرت‌ اونجا كه‌ وحي‌ شد. خداي‌ تعالي‌ با همه‌ حرف‌ مي‌زنه‌. يك‌ وقت‌ فكر نكنيد كه‌ فقط‌ با انبياء و مادر موسي‌ را پيدا كرده‌، نه‌. شماها هم‌ دل‌ بديد وحي‌ بهتون‌ مي‌كنه‌. ببينيد اگر پهلوي‌ كسي‌ نشسته‌ باشيد اين‌ هر چي‌ بهش‌ مي‌گيد بهتون‌ اعتنا نكنه‌. حواستون‌ جاي‌ ديگه‌ باشه‌. يا اگر حرف‌ مي‌زنه‌ شما حواستون‌ پرت‌ باشه‌. خدا بندگانش‌ را خلق‌ نكرده‌ كه‌ با اينها قهر باشه‌ حرف‌ نزنه‌. با دل‌ خدا حرف‌ مي‌زنه‌. با حيوانات‌ خدا دائما حرف‌ مي‌زنه‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ انسان‌ كه‌ اشرف‌ مخلوقاته‌. شما وقتي‌ مي‌بينيد اينهايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ دقيقا اين‌ طوره‌ها. يك‌ مشت‌ گندم‌ با يك‌ مشت‌ گندمي‌ كه‌ از چوب‌ تراشيده‌ باشن‌. چون‌ اين‌ كار را كردن‌. شبيه‌ همين‌ گندمهاست‌. اين‌ها را مي‌ريزن‌ جلوي‌ مرغ‌، خدا به‌ اينها مي‌گه‌ اين‌ يك‌ دونه‌ را بخور گندمه‌، اون‌ يك‌ دونه‌ را نخوريد چوبه‌. هي‌ تند تند تند داره‌ مي‌خوره‌، خدا داره‌ باهاش‌ حرف‌ مي‌زنه‌. والا از كجا مي‌دونست‌؟ ماها با اين‌ عقل‌ و هوشمون‌ نمي‌تونيم‌ فرق‌ بين‌ گندم‌ چوبي‌ و گندم‌ طبيعي‌ را بگذاريم‌. اين‌ از كجا مي‌فهمه‌. با اين‌ مغز كوچكش‌. همين‌ جور كه‌ داره‌ نوك‌ مي‌زنه‌ به‌ زمين‌ مي‌گه‌ بخور، نخور. بخور، نخور. از اينجا شروع‌ كردم‌ براي‌ اينكه‌ شما بدونيد كه‌ همين‌ كارهاي‌ حيوانات‌ روي‌ وحيه‌.

 تو همين‌ آيات‌ الان‌ حضرت‌ موسي‌ با فرعون‌، از راه‌ رسيديم‌، بيان‌ ميكنه‌ كه‌ ميگه‌ ربي‌ اعطي‌ كل‌ شيئا خلقه‌ ثم‌ هدي‌. خداي‌ من‌ آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ را خلقش‌ را بهش‌ ميده‌، آن‌ نيازمنديهاي‌ خلقتش‌ را بهش‌ ميده‌، اين‌ حيوان‌ منقار ميخواد، اين‌ حيوان‌ دندون‌ ميخواد، اين‌ حيوان‌ لب‌ مي‌خواهد، اين‌ حيوان‌ چشم‌ مي‌خواد. اون‌ حيوان‌ ديگه‌ چشم‌ نمي‌خواد، گوش‌ ميخواد. شما توي‌ حيوانات‌ وارد بشيد، خفاش‌ چشم‌ نمي‌خواد. چشمش‌ كار نميكنه‌. گوشش‌ كار ميكنه‌. صدايش‌ را پخش‌ ميكنه‌ به‌ مانعي‌ كه‌ ميخوره‌، به‌ پشه‌اي‌ كه‌ ميخوره‌، مي‌فهمه‌ آنجا پشه‌ است‌. ميره‌ آن‌ پشه‌ را ميخوره‌. و عجيب‌ اينه‌ آن‌ چيزهايي‌ كه‌ هنوز درك‌ نكردند اهل‌ دانش‌ كه‌ اين‌ وقتي‌ كه‌ صداش‌ ميخوره‌ به‌ پشه‌ و برميگرده‌ به‌ گوشش‌، از كجا مي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ خوردنيه‌ يا مثلا فرض‌ كنيد يك‌ چيزي‌ است‌ توي‌ آسمان‌ باد داره‌ ميبره‌. نمي‌فهميم‌. و طبق‌ اين‌ آيات‌ مي‌فهميم‌ كه‌ خدا ميگه‌ اين‌ پشه‌ است‌ بخور. اين‌ انسانه‌ نرو طرفش‌. اين‌ را بايد سالها زحمت‌ بكشند دنيا و بفهمند و ما با راهنمايي‌ قرآن‌ فهميديم‌. چقدر بايد بشر پست‌ باشه‌ كه‌ خدا باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ و او اعتنا نكنه‌. هيچوقت‌ ذات‌ اقدس‌ پروردگار با خفاش‌ صحبت‌ نميكنه‌ و با بشر صحبت‌ نكنه‌. اين‌ ميخواد انسان‌ را از توي‌ اين‌ پردة‌ باصطلاح‌ حجابها بيرون‌ بياد. حجابهايي‌ كه‌ الان‌ دوروبر ما گرفته‌ ما را از خدا قطع‌ كرده‌. شما فكر مي‌كنيد اين‌ چيزهايي‌ كه‌ هستند، مريض‌ ميشند، ميكروبه‌ وارد بدن‌ ما ميشه‌. وارد ميشند. كي‌ بهشون‌ ميگه‌ برو فلان‌ دارو را بخور، فلان‌ عمل‌ را انجام‌ بده‌ خوب‌ ميشي‌. خدا دائما با حيوانات‌ حرف‌ ميزنه‌. آنوقت‌ با توي‌ انساني‌ كه‌ فاستنعتك‌ لنفسي‌، اينجا را دقت‌ كنيد، كه‌ من‌ تو را ساخته‌ام‌ براي‌ خودم‌. گوسفند را ساخته‌ براي‌ تو، حيوانات‌ را همه‌ را ساخته‌ براي‌ تو. اما تو را براي‌ خودش‌ ساخته‌. آنوقت‌ با تويي‌ كه‌ براي‌ خودش‌ ساخته‌ با تو حرف‌ نميزنه‌ مي‌آد با حيواناتي‌ كه‌ براي‌ تو ساخته‌ حرف‌ بزنه‌! پس‌ ما چرا نمي‌فهميم‌. اين‌ ديگه‌ در فهم‌ تو گذاشته‌ ميشه‌. بيا تزكية‌ نفس‌ بكن‌ ببين‌ مي‌فهمي‌ يا نمي‌فهمي‌. بيا يك‌ خورده‌اي‌ تميز كن‌ اطراف‌ قلبت‌ را ببين‌ مي‌فهمي‌ يا نمي‌فهمي‌. به‌ خدا قسم‌ انسان‌ به‌ جايي‌ ميرسه‌ كه‌ دائما پروردگار باهاش‌ حرف‌ ميزنه‌ و انسان‌ همانطور، لااقل‌ آنطوري‌ كه‌ با مرغ‌ حرف‌ ميزنه‌، اين‌ را بخور آن‌ را نخور. و آنوقت‌ انسان‌ اگر بندة‌ خدا شد خيلي‌ ارزش‌ داره‌. وحي‌ ميكنه‌ خدا، به‌ همة‌ افراد بشر وحي‌ ميكنه‌. منتهي‌ يك‌ وقتي‌ انسان‌ نمي‌فهمه‌، از پشت‌ حجابه‌. يك‌ وقت‌ بهش‌ الهام‌ ميكنه‌. اينقدر ما بيچاره‌ و بدبختيم‌ كه‌ فرق‌ صداي‌ خدا و صداي‌ شيطون‌ نمي‌گذاريم‌. ببين‌ چقدر آدم‌ بايد بيچاره‌ باشه‌. نه‌ اينكه‌ شماها مثلا فكر كنيد يك‌ عده‌ مي‌فهمند، يك‌ عده‌ نمي‌فهمند. نه‌. اكثر و بيشتر ماها نمي‌فهميم‌. انسان‌ فرق‌ بين‌ صداي‌ باباش‌ را با صداي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌، فرض‌ كنيد رفتگره‌ توي‌ كوچه‌ رد ميشه‌، خيلي‌ از باباش‌ دوره‌. صدا ميزنه‌ آي‌ فلاني‌. اين‌ شك‌ كنه‌ باباشه‌ داره‌ حرف‌ ميزنه‌ يا رفتگره‌ است‌؟ انسان‌ نفهمه‌، چون‌ خبيث‌ترين‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ شيطانه‌. و شريفترين‌ موجودات‌ عالم‌ هستي‌ خداست‌. فرق‌ بين‌ شريفترين‌ و بدترين‌ را انسان‌ نگذاره‌. نه‌ اينكه‌ حالا فكر كنيد بعضي‌هايتون‌ مي‌گذاريد. نه‌. هنوز ما خيلي‌ مونده‌ كه‌ برسيم‌. بندة‌ خدا وقتي‌ كه‌ شديم‌، ما بلكه‌ از صداي‌ شيطان‌ گاهي‌ بيشتر خوشمون‌ مي‌آيد. صداي‌ شيطان‌، وسوسه‌هاي‌ شيطان‌ را بهتر عمل‌ مي‌كنيم‌. شما چند نفر وسواسي‌ سراغ‌ داريد؟ ميگيد خيلي‌، زياد. يك‌ قدري‌ فكر كنيد، زياد. چند نفر كسي‌ كه‌ خدا بهش‌ وحي‌ بكنه‌ و باهاش‌ حرف‌ بزنه‌ و همان‌ اندازه‌ كه‌ شيطان‌ با او حرف‌ ميزنه‌ خدا باهاش‌ حرف‌ بزنه‌، سراغ‌ داريد؟ هيچي‌. واقعا يك‌ خورده‌اي‌ دل‌ بديد وحي‌ خدا را بفهميد. خدا وحي‌ ميكنه‌. دريچه‌هاي‌ حكمت‌ به‌ قلبتون‌ باز ميشه‌، مي‌خواهيد صحبت‌ كنيد، مي‌بينيد كه‌ خدا عوض‌ شما صحبت‌ ميكنه‌. به‌ نام‌ شما تموم‌ ميشه‌. نشستيد براي‌ يك‌ كسي‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد، فكر مي‌كنيد، ما داريم‌ها، اين‌ را داريم‌. بعد فكر مي‌كنيد اينها را من‌ از كجا گفتم‌؟ من‌ كه‌ اينها را نمي‌دونستم‌؟ قبلا هم‌ كه‌ فكرش‌ را نكرده‌ بودم‌. مطالعه‌ هم‌ كه‌ نكرده‌ بودم‌. اينها را از كجا گفتم‌؟ تو نگفتي‌، خدا گفت‌. خدا لسان‌ تو را استخدام‌ كرد براي‌ هدايت‌ بنده‌هايش‌. لذا به‌ پيغمبرش‌ مي‌فرمايد انك‌ لم‌ تهدي‌ ان‌ احبب‌. تو هدايت‌ نميكني‌. و لكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء.

 خوب‌ چي‌ شد وقتي‌ كه‌ به‌ مادر موسي‌ خدا وحي‌ كرد؟ فاقض‌ فيه‌ في‌ التابوت‌. فاقض‌ فيه‌ في‌ اليم‌. اين‌ بچه‌ات‌ وقتي‌ كه‌ متولد شد بگذارش‌ توي‌ تابوت‌. تابوت‌ اسم‌ جعبه‌ است‌. حالا اين‌ تابوتهايي‌ كه‌ مورد استفاده‌ قرار ميدهند ميگنش‌ تابوت‌، بخاطر اين‌ است‌ كه‌ اين‌ عربيشه‌، حالا در فارسي‌ هم‌ استفاده‌ كرده‌اند. فاقض‌ فيه‌ في‌ اليم‌. بيندازش‌ توي‌ دريا. خودمونيم‌ كدوم‌ يكيمون‌ از اين‌ كارها مي‌كنيم‌ اگر خدا بهمون‌ وحي‌ بكنه‌؟ چون‌ ما وحيش‌ را، نه‌ كارش‌ را، هيچي‌. بچه‌ را آدم‌ بگذاردش‌ توي‌ جعبه‌، بيندازدش‌ توي‌ دريا. اگر سوراخي‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ آب‌ ميره‌. اگر سوراخ‌ نداشته‌ باشه‌ كه‌ خفه‌ ميشه‌ بچه‌. تا كي‌ بگيرندش‌، چطور بشه‌. ماها چيزهاي‌ احتمالي‌ را در خانة‌ خدا نمي‌ريم‌. حالا اول‌ بيا در خونة‌ خدا بعد با اين‌ وسايل‌ و اسباب‌ پيش‌ برو. خوب‌ بگذارش‌ توي‌ جعبه‌ بيندازش‌ توي‌ دريا و دريا او را مي‌بردش‌ توي‌ ساحل‌، كنار دريا، موج‌ مي‌آوردش‌ كنار دريا. كي‌ اين‌ را مي‌گيردش‌؟ يأخذه‌ عدوا لي‌ و عدوا له‌. دشمن‌ تو او ميگيره‌. دشمن‌. دشمن‌ ميگيره‌. چرا خداي‌ تعالي‌ حضرت‌ موسي‌ را داد دست‌ دشمن‌؟ آنهم‌ دشمن‌ خدا و دشمن‌ حضرت‌ موسي‌. اينهمه‌ بچه‌ را كشته‌ بخاطر اينكه‌ موسي‌ متولد نشه‌. اينقدر دشمنه‌. ولي‌ او را مي‌گيره‌. چيكار خدا كرده‌؟ به‌ خدا قسم‌ اينها براي‌ ماها عبرته‌. آگهيست‌. خداي‌ تعالي‌ محبت‌ اين‌ بچه‌ را مي‌اندازه‌ توي‌ دل‌ دشمن‌. فالقيت‌ عليك‌ محبة‌ مني‌ و لتسمع‌ علي‌ عيني‌. ما انداختيم‌ محبت‌ تو را، محبتي‌ از خودمون‌، خوب‌ چيكار كرده‌؟ محبت‌، محبت‌، محبت‌ همينطوري‌. خداي‌ تعالي‌ محبت‌ را عنايت‌ ميكنه‌ همون‌ آن‌ دشمن‌، آسيه‌ زن‌ فرعون‌، اينها همه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ ميدن‌، حضرت‌ موسي‌ را بزرگش‌ مي‌كنند. ببينيد كارهايي‌ كه‌ همه‌اش‌ مربوط‌ به‌ محبته‌. حضرت‌ موسي‌ مي‌خواد شير بخوره‌. بچه‌ است‌، مي‌خواد شير بخوره‌. دايه‌ها را آوردند. زن‌ شيردار بي‌ بچه‌ زياد بود. چون‌ هر كسي‌ را بچه‌اش‌ را كشته‌ بودند، خوب‌ طبعا شير داشت‌. آوردند. هي‌ آوردند نگرفت‌، سينه‌ نگرفت‌. ديديد بعضي‌ بچه‌ها لج‌ مي‌كنند سينه‌ نمي‌گيرند. نگرفت‌. خواهر حضرت‌ موسي‌ آنجا بود. توي‌ جريان‌ بود. گفت‌ هل‌ ادلكم‌ علي‌ اهل‌ بيت‌؟ آيا دلالتتون‌ بكنم‌ به‌ يك‌ اهل‌ بيتي‌ كه‌ اين‌ را تكفل‌ بكنند. در اينجا ميفرمايد اذ تمشي‌ اخت‌ و تقول‌. خواهرت‌ آمد و گفت‌ هل‌ ادلكم‌ من‌ يكفله‌. آيا دلالتتون‌ بكنم‌ به‌ كسي‌ كه‌ او را تكفل‌ بكنه‌. ما تو را برگردونديم‌ به‌ مادرت‌. مادر را آوردند، پول‌ هم‌ بهش‌ مي‌دهند، بچه‌اش‌ را گذاشته‌ توي‌ دامنش‌، شير خودش‌ را بخوره‌. احترامش‌ هم‌ مي‌كنند. بعله‌. خدا كارش‌ اينه‌. بيائيم‌ با خدا بسازيم‌. بيائيم‌ با خدا رفيق‌ بشيم‌. به‌ خدا ضرر مي‌كنيم‌ با خدا دوستي‌ نداشته‌ باشيم‌. تمام‌ دشمن‌، دشمني‌ سخت‌تر در عالم‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا اين‌ زمان‌، بين‌ دو نفر دشمني‌ شديدتر از فرعون‌ و موسي‌ نبوده‌. يعني‌ كه‌ بخاطر او، صدها بچة‌ پسر را بكشند. كه‌ او بوجود نياد. ببينيد دشمني‌ در چه‌ حد. اما اين‌ دشمن‌ رفته‌ دنبال‌ دايه‌، تقاضا كرده‌، پول‌ داده‌، دايه‌ را، مادرش‌ را آورده‌، كر و كور هم‌ شده‌ هيچ‌ به‌ فكر اينكه‌ اين‌ بچة‌ خودش‌ باشه‌. اما خيلي‌ گوشهايش‌ باز بود. براي‌ اينكه‌ تو شير داري‌، بچه‌ات‌ را هم‌ كه‌ نكشتند. تو شير از كجا آورده‌اي‌؟ مي‌تونست‌ اقلا اين‌ را تحقيق‌ بكنه‌ فرعون‌ از حضرت‌ موسي‌. خودش‌ اصلا چون‌ همه‌ عادت‌ داشتند. هر كس‌ بچة‌ پسري‌ داشت‌، اينها پسرش‌ را مي‌كشتند. بعله‌ بچة‌ فلاني‌ را كشتند. تو شير داري‌ بچه‌ات‌ هم‌ كشته‌ نشده‌. از كجا آورده‌اي‌ شير را؟ هيچ‌ اصلا اين‌ سؤالها نبود. دشمن‌، دشمن‌ را خدا دوست‌ ميكنه‌. به‌ خدا قسم‌ به‌ همين‌ نسبت‌ نسبت‌ به‌ همة‌ شما اين‌ عمل‌ را ذات‌ مقدس‌ پروردگار انجام‌ ميده‌. يك‌ خورده‌ استقامت‌ داشته‌ باشيد، يك‌ خورده‌ توي‌ راه‌ راست‌ باشيد. با خدا لجبازي‌ نكنيد.

 همين‌ امشب‌، كاري‌ نداره‌، برنامه‌ باشه‌ براتون‌، همين‌ امشب‌ نيمه‌ شب‌ باشيد بگيد خدايا ما قرارداد ببنديم‌ با تو ما از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد مريد تو باشيم‌، هر چه‌ تو ميگي‌ عمل‌ بكنيم‌، با هيچكس‌ ديگه‌ ارتباط‌ نداشته‌ باشيم‌. با خدا بسازيد. حضرت‌ موسي‌ بخاطر اينكه‌ مردم‌ هدايت‌ بشوند، نه‌ همون‌ مردم‌، دشمن‌ هدايت‌ بشه‌. خدا ببينيد چقدر مهربانه‌. ميگه‌ اذهب‌ الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. و قولا له‌، باهاش‌ تند صحبت‌ نكنيد. خيلي‌ عجيبه‌ها. باهاش‌ دعوا نكنيد. باهاش‌ با ملايمت‌ صحبت‌ كنيد. و قولا له‌ قولا لينا. در همينجا ميگه‌. اين‌ حرف‌ را كي‌، اين‌ سفارش‌ را كي‌ ميكنه‌؟ آن‌ كسي‌ كه‌ آن‌ طرف‌ را دوست‌ داره‌. فرعون‌ را خدا دوست‌ داشت‌. نميخواست‌ او جهنمي‌ بشه‌. ميگن‌ وقتي‌ افتاد توي‌ دريا، در روايات‌ اينجوري‌ داره‌، وقتي‌ افتاد توي‌ دريا هي‌ مي‌رفت‌ زير آب‌ و مي‌آمد، به‌ حضرت‌ موسي‌ گفت‌ خواهش‌ ميكنم‌ مرا ببخش‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ نه‌ آقا. روايت‌ داره‌ كه‌ اگر ميگفت‌ خدايا مرا ببخش‌، خدا مي‌بخشيدش‌. اينقدر خدا مهربانه‌. اينقدر خدا را بايد دوست‌ داشت‌. كي‌ تقر عينها و لا تحزن‌. چرا به‌ مادرش‌ او را برگردونده‌ براي‌ اينكه‌ چشمش‌ روشن‌ بشه‌ براي‌ اينكه‌ بچشه‌، و محزون‌ نشه‌. خوب‌ اين‌ يك‌ محبت‌. خدا داره‌ همه‌اش‌ محبتهايش‌ را، اگر خواستيد محبت‌ كسي‌ را به‌ خودتون‌ جلب‌ كنيد، محبتهاي‌ خودتون‌ را بهش‌ بگيد. ما براي‌ تو همچين‌ كرديم‌، همچين‌ كرديم‌. اگر يك‌ كسي‌ را خواستيد اصلا طرفتون‌ نياد، اصلا ولش‌ كنيد. هيچ‌ اظهار محبت‌ بهش‌ نكنيد. محبتهايي‌ كه‌ او فراموش‌ كرده‌ شما تذكر نديد. خداي‌ تعالي‌ مي‌خواد حضرت‌ موسي‌ را به‌ خودش‌ جذب‌ كنه‌. ميگه‌ براي‌ چي‌. مي‌فرمايد و استنعت‌ لنفسي‌. باز يك‌ كار ديگه‌ كردي‌، ما محبت‌ بهت‌ كرديم‌. و قتلت‌ نفسا و نجيناك‌ من‌ الغم‌. و نجينات‌ فستلقي‌. تو يك‌ نفر را كشتي‌. البته‌ حضرت‌ موسي‌ جريانش‌، شنيديد، حضرت‌ موسي‌ نمي‌خواست‌ بكشه‌. او سيلي‌ زد، ظاهرا سيلي‌اش‌ محكم‌ بود. يا ظاهرا به‌ گيجگاهش‌ خورد، چه‌ جوري‌ بود كه‌ زمينه‌ داشت‌ براي‌ مردن‌. اين‌ مرد. فقضي‌. اون‌ را هم‌ بالاخره‌ نگذاشتيم‌. تو، اين‌ آدم‌ را كشتي‌، فنجيناك‌، نجاتت‌ داديم‌. ولكن‌ يك‌ چيزي‌ را بهتون‌ عرض‌ كنم‌. اگر كسي‌ مظلوم‌ كشته‌ بشه‌ ولو كافر باشه‌ در روايات‌ داره‌ و اين‌ تجربه‌ هم‌ شده‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ روح‌ او را آزاد ميگذاره‌ تا از طرف‌ انتقام‌ بگيره‌. بعد مؤاخذه‌اش‌، بعد مي‌گيرندش‌. اول‌ آزاد مي‌گذارند تا انتقامش‌ را از طرف‌ بگيره‌. براي‌ اينكه‌ فمن‌ قتل‌ مظلوما فقد جعلنا لوليه‌ سلطانا. توي‌ اينها بعضيها، حالا، ما نديديم‌ توي‌ تفسير اين‌ آيه‌ ممكنه‌ معناش‌ اين‌ باشه‌ كه‌ خودش‌ ولي‌ بدنشه‌. ولايت‌ بدن‌ نداره‌ و تسلط‌ پيدا ميكنه‌ روح‌ بر كسي‌ كه‌ كشته‌ او را. شما ببينيد، بعضي‌ وقتها يك‌ كارهايي‌ است‌ كه‌ هيچكس‌ نمي‌فهمه‌. كاري‌ سخت‌تر از آدم‌ كشتن‌. ممكنه‌ يكي‌ كسي‌ را بكشه‌ در چاه‌ بيندازه‌، در چاه‌ را هم‌ بگيره‌. اين‌ كه‌ سختي‌ نداره‌. اما كار ديگه‌، همه‌ مي‌فهمند. اينهمه‌ روح‌، روح‌ مظلوم‌ فعال‌ ميشه‌. اينقدر گاهي‌ فعال‌ ميشه‌، اين‌ تجربه‌ شده‌، كه‌ ميره‌ توي‌ بدن‌ آن‌ قاتل‌. قاتل‌ را مجبور ميكنه‌ بره‌ بگه‌ من‌ فلاني‌ را كشتم‌. جسدش‌ را هم‌ آنجا انداختم‌ بريد ببينيد. اين‌ زياد ديده‌ شده‌. در عين‌ حال‌ خدا نجات‌ داده‌ حضرت‌ موسي‌ را. ما نجاتت‌ داديم‌ از غم‌ و امتحانت‌ كرديم‌. فلبثت‌ السنين‌ مدين‌. خيلي‌ مجمل‌، مختصر خدا قضيه‌ را برايش‌ نقل‌ ميكنه‌. ما توي‌ شهر مدين‌ يك‌ چند سالي‌ مونديم‌. ظاهرا هفت‌ سال‌ يا هشت‌ سال‌. بعض‌ سنين‌، هفت‌ سال‌ ميگن‌. ثم‌ جعت‌ علي‌ قدر يا موسي‌. بعد برگشتي‌ با قدرت‌. با يك‌ حسابي‌، يك‌ حدي‌ اي‌ موسي‌. خوب‌. اينها براي‌ موسي‌ نيست‌. او لياقت‌ داشت‌ خدا بهش‌ گفت‌. ولي‌ ماها هم‌ اگر لياقت‌ پيدا كنيم‌ خدا بهمون‌ ميگه‌. و اصتعنتك‌ لنفسي‌. تو را من‌ ساختمت‌، صنعت‌ يعني‌ همين‌، تو را من‌ ساختمت‌ براي‌ خودم‌. بيائيم‌ امشب‌ از خدا بخواهيم‌ كه‌ خدا ما را هم‌ بسازه‌ براي‌ خودش‌. بيائيم‌ امشب‌ از خدا بخواهيم‌ كه‌ خدا ما را جوري‌ بسازه‌ كه‌ خودش‌ دوست‌ داره‌. الهنا عاملنا بفضلك‌. خدايا با من‌ با فضل‌ خودت‌ معامله‌ كن‌. در جاي‌ ديگه‌ ميگيم‌ كه‌ يفعل‌ بي‌ ما انت‌ اهلك‌. خدايا روي‌ من‌ اينجوري‌ فعل‌ انجام‌ بده‌ كه‌ تو اهلشي‌. ولو براي‌ خودت‌ بساز. و لا تفعل‌ بي‌ ما أنا اهلك‌. و اصتنعتك‌ لنفسي‌. اين‌ را به‌ حضرت‌ موسي‌ فهمونده‌، همين‌ الان‌ از همين‌ كلام‌ ديگه‌. اينجا ميگه‌ و اصتنعتك‌ لنفسي‌. همة‌ موجودات‌ را، در آسمانها، زمين‌، همه‌ را براي‌ تو خلق‌ كردم‌، تو را براي‌ خودم‌ خلق‌ كردم‌. خلق‌ السماوات‌ و الارض‌، خلق‌ لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌. براي‌ شما خدا خلق‌ كرده‌ آنچه‌ در آسمانها و زمينه‌. ولي‌ تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. تو را براي‌ كي‌ خلق‌ كرده‌؟ از صبح‌ كه‌ از خواب‌ پا شدي‌، همين‌ امروز، حسابش‌ را بكنيم‌. تو الان‌ چقدر فكر كردي‌ كه‌ ما براي‌ چي‌ خلق‌ شديم‌؟ براي‌ چي‌ خلق‌ شديم‌؟ براي‌ خوردن‌ و خوابيدن‌ و زندگيهايي‌ حيواني‌، همين‌ كارهايي‌ كه‌ همه‌ دارند مي‌كنند؟ نه‌. تو را براي‌ خودش‌ خلق‌ كرده‌. به‌ فكر او باش‌. صنعت‌ هم‌ روي‌ تو انجام‌ داده‌، هنر روز تو انجام‌ داده‌. روي‌ حيوانات‌ اين‌ هنر را انجام‌ نداده‌. اين‌ صنعت‌ را انجام‌ نداده‌. روي‌ تو انجام‌ داده‌ كه‌ در اين‌ مغز كوچيكت‌، در اين‌ بدن‌ كوچيكت‌ يك‌ روحي‌ قرار داده‌ كه‌ و تلك‌ الفيه‌ عالم‌ الاكبر. تو گمان‌ ميكني‌ يك‌ چيز كوچكي‌ هستي‌. چي‌. در مقابل‌ اين‌ كهكشانها، اين‌ عوالم‌، ولي‌ در تو و في‌ كنه‌ تبل‌ عالم‌ الاكبر. عالم‌ اكبر را در تو قرار داده‌ و تو را براي‌ خودش‌. حالا كه‌ تو را براي‌ خودش‌ ساخته‌، انشاء الله‌ شماها هم‌ براي‌ خدا ساخته‌ شده‌ايد، انشاء الله‌ شما هم‌ مال‌ خدا هستيد، چيكار بايد بكنيد؟ اذهب‌ انت‌ بعت‌، اين‌ وظيفه‌است‌ها، تو هم‌ برو و برادرت‌ هم‌ بره‌، هر كه‌ را ميتوني‌ همراه‌ خودت‌ كمك‌ بگير. اگر احتياج‌ به‌ كمكه‌، كمك‌ بگير. نگو من‌ را كه‌ توي‌ قبر او نمي‌خوابونند. به‌ من‌ چه‌. نه‌. كمك‌ بگير. هر جوري‌ برات‌ ممكنه‌. كجا برو؟ انت‌ و اخوك‌ بآيات‌ و لا تنيا في‌ ذكري‌. تو و برادرت‌ با آيات‌ من‌، با آن‌ آيات‌ كه‌ نشونه‌هايي‌ كه‌ خدا بهش‌ داد، چي‌ بود نشونه‌ها؟ يكي‌ اژدها، يكي‌ هم‌ يد بيضاء. اذهبا الي‌ فرعون‌. كجا بريم‌. بريد بطرف‌ فرعون‌ دو تايي‌. چرا فرعون‌. انه‌ طغي‌. طغيان‌ كرده‌. انسان‌ وقتي‌ كه‌ از حد خودش‌ تجاوز كرد، طاغوت‌ ميشه‌، طغيانگر ميشه‌. ماها همينقدر، يك‌ دونه‌ گناه‌ بكنيم‌ طاغوتيم‌. اين‌ را شما بدونيد. يك‌ گناه‌، يك‌ معصيت‌، يك‌ عمل‌ زشت‌، حتي‌ اگر مته‌ بخواهيم‌ به‌ خشخاش‌ بگذاريم‌ و دقيق‌ بشيم‌، يك‌ مكروه‌ انجام‌ بديم‌، به‌ همان‌ نسبت‌ طاغوتيم‌، طغيانگريم‌. بايد انسان‌ طغيان‌ نكنه‌. فرعون‌ طغيان‌ كرده‌، شما بريد نصيحتش‌ بكنيد. انه‌ طغي‌ فقولا له‌. دو تا يي‌ حرف‌ كه‌ با او مي‌زنيد، حرف‌ ملايم‌ بزنيد. نگيد آي‌ فلان‌ فلان‌ شده‌، چون‌ بعضي‌ها خيلي‌ مقدسند. به‌ يك‌ زن‌ بي‌ حجاب‌ ميگن‌، زنيكه‌! روت‌ رو بپوشون‌. اونهم‌ ميگه‌ خودتي‌. راهش‌ اين‌ نيست‌. امر بمعروف‌ و نهي‌ از منكر راهش‌ اينها نيست‌. راهش‌ اينه‌ كه‌ با زبان‌ نرم‌، ملايم‌، با محبت‌. نه‌ اينكه‌ آدم‌ اظهار محبت‌ بكنه‌ بگه‌ كه‌ خانم‌ مثلا، نه‌. اونجور كه‌ لازمه‌، سرت‌ هم‌ پائينه‌، بگو خانم‌ تو كه‌ روسري‌ داري‌، يك‌ خورده‌ بيار جلوتر موهايت‌ معلوم‌ نشه‌. اين‌ خيلي‌ آسونه‌. به‌ برادرت‌ ميرسي‌ بشين‌ يك‌ مقدمه‌اي‌ براش‌ درست‌ كن‌ و بعد نصيحتش‌ كن‌ و بعد حرفت‌ را بزن‌. بگو تو كه‌ ميدوني‌ من‌ تو را خيلي‌ دوستت‌ دارم‌. اين‌ اين‌ اين‌، يك‌ خواهشي‌ مي‌خواستم‌ ازت‌ بكنم‌. چه‌ خواهشي‌؟ ريشت‌ را نتراش‌. آقا فلان‌ گناه‌ را نكن‌. اينقدر ساده‌. خيلي‌ با محبت‌. اگر گفت‌ چشم‌، يك‌ چند تا صورتش‌ را هم‌ ببوس‌ و خيلي‌ هم‌ ازش‌ ممنون‌ بشو و تشكر كن‌. من‌ نميرم‌ خونة‌ اخوي‌ براي‌ اينكه‌ مرتيكه‌ ريشش‌ را مي‌تراشه‌. چه‌ ميكنه‌، فلان‌ ميكنه‌. اگر من‌ يك‌ وقت‌ با شما تند برخورد ميكنم‌، حساب‌ من‌ غير از ديگرانه‌. شما رفيق‌، اصلا من‌ بايد اگر دستم‌ برسه‌ كتك‌ بزنم‌. آخه‌، يعني‌ تمام‌ آنچه‌ كه‌ گفته‌ شده‌ همه‌اش‌ هيچ‌. آن‌ روزي‌ كه‌ من‌ مرحلة‌ توبه‌ را بهتون‌ ميگم‌، آنجا ديگه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ هم‌ نبايد انجام‌ بشه‌. اين‌ تعهده‌. اگر نگيد كه‌ تو چرا؟ نه‌. ما حسابمون‌ جداست‌ و ما را استثناء بدونيد و دعوا هم‌ باهاتون‌ ميكنم‌ و اگر، الحمد لله‌ نديدم‌ كسي‌ گناه‌ بكنه‌. يك‌ گناه‌ كوچك‌ شما بكنيد، دعواي‌ حسابي‌ها! دعواي‌ حسابي‌ ميكنم‌. ولي‌ اگر به‌ افراد غريبه‌ من‌ خودمم‌ هم‌ برخورد ميكنم‌. گاهي‌ افراد هستند من‌ برخورد ميكنم‌. اينجا نه‌. با محبت‌. و قولا له‌ قولا لينا. ببينيد حضرت‌ موسي‌، ببينيد حالا قضية‌ حضرت‌ موسي‌ براتون‌ دليل‌ بيارم‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ مي‌آيد از كوه‌ طور بعد از اون‌ چهل‌ روز، مي‌بينه‌ مردم‌ گوساله‌ پرست‌ شدند، اين‌ موهاي‌ جلوي‌ سر برادرش‌ را ميگيره‌ ميكشه‌ جلو. مويش‌ را ميگيره‌، كتكش‌ ميزنه‌ كه‌ تو چرا گذاشتي‌ اينجور بشه‌. با برادرش‌ تندي‌ ميكنه‌. اما همين‌ حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ ميره‌ در خونة‌ فرعون‌، محبت‌ باهاشون‌ برخورد ميكنه‌. شما هم‌ انشاء الله‌، شما برادر منيد. و همانطور كه‌ حضرت‌ موسي‌ با برادرش‌ برخورد ميكنه‌، من‌ آنجوري‌ برخورد ميكنم‌. و شما هم‌ از من‌ راضي‌ هستيد انشاء الله‌. بعضي‌ از رفقا از ما گله‌ مي‌كنند، ميگن‌ چرا تو با ما برخورد تند نداري‌. ميگم‌ آخه‌ اخلاق‌ هم‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌ بهرحال‌. بعله‌. فقولا له‌ قولا لينا لعله‌ يتذكر او يخشي‌. اينها چي‌ گفتند؟ قال‌ ربنا اننا نخاف‌ ان‌ نفرط‌ علينا او يفقي‌. آخه‌ آدم‌ طغيانگر، آدمي‌ كه‌ اينهمه‌ بچه‌ كشته‌، دلش‌ اصلا نلرزيده‌، ما مي‌ترسيم‌ كه‌ افراط‌ كنه‌ دربارة‌ ما، زياده‌روي‌ كنه‌ دربارة‌ ما و طغيان‌ بكنه‌ در حق‌ ما. ما آنجا چيكار كنيم‌. ما اين‌ را مي‌ترسيم‌. خدا، اينها همه‌اش‌ با شما هم‌ صحبت‌ ميكنه‌ حضرت‌ پروردگار. قال‌ لا تخافوا. نترسيد. حالا كه‌ مرحلة‌ استقامت‌ را گذروندي‌، نترس‌. اني‌ معكما. من‌ با شمام‌. به‌به‌. خدا ميگه‌ من‌ با شمام‌. انني‌ معكما. با شما هستم‌. خوب‌ من‌ هستم‌ ديگه‌. شما چه‌ قدرتي‌ بالاتر از قدرت‌ من‌ مي‌خوايد. شما به‌ خدا بگيد كه‌ خدايا من‌ مي‌ترسم‌ كه‌ روزگار، حالا، طغيان‌ ما روزگاره‌. روزگار بر وضع‌ من‌ هجوم‌ بياره‌، طغيان‌ بكنه‌، ما را ناراحت‌ كنه‌، ما را اذيت‌ كنه‌. خدا ميگه‌ تو وظيفه‌ات‌ را انجام‌ بده‌ انني‌ معك‌. من‌ با تو هستم‌. من‌ با شما هستم‌ انني‌ معكما اسمع‌ و اري‌. هم‌ صدايتون‌ را مي‌شنوم‌ هم‌ خودتون‌ را مي‌بينم‌. اسمع‌ و اري‌. فعتياه‌. فقولا انا رسول‌ ربك‌ فارسل‌ معنا بني‌ اسرائيل‌. ما كاري‌ با تو نداريم‌. ما از طرف‌ خدا آمديم‌ بني‌ اسرائيل‌ را با ما بفرست‌ بريم‌. و انذر هم‌. اينقدر اذيتشون‌ نكن‌، عذابشون‌ نكن‌، و يك‌ آياتي‌، يك‌ نشانه‌اي‌ از طرف‌ خدا آورده‌ايم‌، و السلام‌، شايد هدايت‌ بشي‌. آمدند پيش‌ فرعون‌. فقال‌ ما ربكم‌ يا موسي‌. مگه‌ غير از من‌ خدايي‌ هست‌. كيه‌ پروردگار شما اي‌ موسي‌ و هارون‌؟ قالا، قال‌، چون‌ خطاب‌ حضرت‌ موسي‌ بود. البته‌ فلم‌ ربكما كه‌، ربنا الذي‌ اعطي‌ كل‌ شي‌ء خلقه‌ ثم‌ هدي‌. ولي‌ اين‌ ميگه‌ فما ربكما يا موسي‌. قال‌ ربنا الذي‌ اعطي‌ كل‌ شي‌ء خلقه‌ ثم‌ هدي‌. حالا هر جور كه‌ بگيد. بزرگترين‌ دليل‌ در اثبات‌ وجود خدا، اين‌ را بدونيد اين‌ دليله‌. هر وقت‌ خواستيد براي‌ كسي‌ خدا را ثابت‌ كنيد، از همين‌ شعور حيواني‌، دليلش‌ را شعور حيواني‌ هم‌ هست‌. توي‌ كتاب‌ پاسخ‌ ما نوشتم‌ من‌. دليلش‌ را هم‌ شعور حيواني‌. اين‌ خيلي‌ دليل‌ قاطعيه‌. اين‌ مرغي‌ كه‌ گندم‌ و چوبها را ريختيد پيشش‌، كي‌ بهش‌ ميگه‌ گندمها را بخور چوبها را نخور. اين‌ را مي‌شمره‌ تحويلت‌ ميده‌. پدر و مادرش‌ ميگن‌ كه‌ آنها اينجا نيستند. شامه‌اش‌ ميگه‌؟ نه‌ گندم‌ بوي‌ حسابي‌ داره‌ نه‌ چوب‌. كي‌ ميگه‌؟ اين‌ شامه‌ را كي‌ بهش‌ داده‌؟ چرا ما شامه‌اممون‌ اين‌ كشش‌ را نداره‌؟ كي‌ به‌ مرغ‌ گفته‌ كه‌ بيست‌ و يك‌ روز روي‌ تخم‌ بخوابي‌؟ كي‌ به‌ مرغ‌ گفته‌ كه‌ تو بايد فلان‌ غذا را بخوري‌ فلان‌ غذا را نخوري‌. كي‌ گفته‌ وقتي‌ جوجه‌ از تخم‌ بيرون‌ آمد چه‌ جوري‌ بايد باهاش‌ رفتار كني‌؟ نه‌ كي‌ گفته‌. روي‌ شعور حيواني‌ خيلي‌ كار كنيد. اگر مي‌خواهيد يك‌ مقدار متوجه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بشيد، روي‌ شعور حيواني‌. همة‌ حيوانات‌ يك‌ شعوري‌ دارند كه‌ از نظر علمي‌ هيچ‌ راهي‌ نداره‌ مگر اينكه‌ بگيم‌ خدا با اينها حرف‌ ميزنه‌. خدا بهشون‌ ميگه‌. زندگيهاي‌ اجتماعيشون‌ مخصوصا مثل‌ زندگي‌ مورچگان‌ و زندگي‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود، موريانه‌ و زندگي‌ زنبور عسل‌، اينها عجيبه‌. كتابها نوشتند دربارة‌ نوع‌ زندگي‌ كه‌ چكارها مي‌كنند. بزرگترين‌ مهندسهاي‌ عالم‌ كاري‌ را كه‌ موريانه‌ ميتونه‌ بكنه‌ نمي‌تونند. در ساختمانهايي‌ كه‌ موريانه‌هايي‌ كه‌ در مناطق‌ گرمسيري‌ هستند كه‌ با بمب‌ خواستند خانه‌هايشون‌ را خراب‌ كنند، نتونستند. مورچه‌ ميره‌ زير زمين‌. خوب‌ آن‌ زير آب‌، باران‌، اينهمه‌ وارد خانه‌اش‌ ميشه‌. اين‌ چيكار ميكنه‌ كه‌ خفه‌ نميشه‌ آن‌ زير؟ و غذاش‌ را هم‌ حفظ‌ ميكنه‌. شما اگر تونستيد يك‌ حيوان‌ زنده‌اي‌ را در يك‌ همچين‌ جائي‌ نگهداريد. نميشه‌. نگه‌ داشته‌ نميشه‌. موريانه‌ همينطوره‌، حيوانات‌ اجتماعي‌، حيوانات‌ انفرادي‌. دقيقا عرض‌ كردم‌، همان‌ وقتي‌ كه‌ اين‌ مرغ‌ داره‌ دانه‌ را جمع‌ ميكنه‌، همانجا خدا باهاش‌ تند تند صحبت‌ ميكنه‌. و اگر خدا نباشه‌ هيچ‌ يك‌ از اينها هيچ‌ كار نمي‌تونند بكنند.

 ربنا الذي‌ اعطا كل‌ شي‌ء خلقه‌ ثم‌ هدي‌. قال‌ فما قبل‌. قبلا مگه‌ چه‌ خبر داشت‌. همين‌ ده‌ سال‌ پانزده‌ سال‌ مي‌خواست‌ بشينه‌ تاريخ‌ مرور كنه‌، مقصد دير مي‌رسيد. گاهي‌ ميشه‌ اون‌ كسي‌ كه‌ با انسان‌ بحث‌ ميكنه‌، اون‌ يك‌ چيزي‌ جلوي‌ انسان‌ ميگذاره‌ كه‌ پرت‌ كنه‌ انسان‌ را از بحث‌. و انسان‌ بشينه‌ و قضايا را نقل‌ كنه‌. مثلا حالا انسان‌ گرم‌ بحثه‌، ميپرسه‌ مكه‌ رفتي‌؟ مكه‌ چند تا مثلا در داره‌، مسجد الحرام‌ چند تا در داره‌؟ شما اينجا بگو آقا نميدونم‌. ولش‌ كن‌. نقدا بحثمون‌ را ادامه‌ بديم‌. اينجوري‌ ميشه‌. پرت‌ نشيد از بحث‌ اصلي‌ اگر مي‌خوايد به‌ مقصد برسيد. حالا اينها فنون‌ بحثه‌ كه‌ باصطلاح‌ بايد ياد گرفت‌. حضرت‌ موسي‌ هم‌ گفت‌ علي‌ ان‌ ربي‌. علمش‌ دست‌ خداست‌ و باز برگشت‌ به‌ مطلب‌ خودش‌. جعل‌ لكم‌ ارض‌ مهدا. آن‌ كسي‌ كه‌ زمين‌ را براي‌ شما مهد قرار داده‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ خيلي‌ مهمه‌. زمين‌ حركت‌ داره‌. حركتي‌ داره‌ زير پاي‌ خودش‌، همين‌ حركت‌ وضعيش‌ را ميگه‌. روي‌ پاي‌ خودش‌، براي‌ چي‌؟ براي‌ اينكه‌ بشر استراحت‌ بكنه‌ بر روي‌ اين‌ و شب‌ و روز بوجود بياد. كه‌ دو تا آيه‌ هست‌ در قرآن‌، يكي‌ در سورة‌ مي‌فرمايد هو الذي‌ جعل‌ الارض‌ بعله‌، و جعلنا الارض‌ مهادا. ما زمين‌ را براي‌ شما گهواره‌ قرار داديم‌. بعد در اين‌، در اين‌ بحثي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ كلام‌ را مي‌فرمايد صحبت‌ از شب‌ و روز ميكنه‌. در آية‌ ديگه‌ كه‌ مي‌فرمايد الذي‌ جعل‌ الارض‌ كفافا كه‌ حركت‌ انتقالي‌ را ميگه‌ كفاف‌ يعني‌ حركت‌ و سريع‌ به‌ طرف‌ جلو رفتن‌. آنجا حرف‌ از ماه‌ و سال‌ ميزنه‌. اين‌ خيلي‌ دقيقه‌. اين‌ را من‌ فكر ميكنم‌ در دو مقاله‌ نوشتم‌. آقايون‌ دقت‌ كنند. خيلي‌ عجيبه‌ كه‌ هم‌ حركت‌ وضعي‌ هم‌ حركت‌ انتقالي‌ در زماني‌ كه‌ فلاسفة‌ بزرگ‌ ميگفتند زمين‌ حركت‌ نداره‌ اصلا. و سنك‌ لها لك‌ سبل‌ و انزل‌ من‌ السماء مائا فاخرجنا به‌ من‌ نبات‌ شتي‌ فكون‌ زرعوا انعامكم‌ ان‌ في‌ ذلك‌ لآيات‌ لاولي‌ الالباب‌. خوب‌.

 حضرت‌ موسي‌ مطالبي‌ اينجا هست‌ كه‌ بحثش‌ زياده‌ و طولانيست‌. اشاره‌ به‌ آن‌ نشانه‌هايي‌ كه‌ آورده‌ كرد. با حضرت‌ موسي‌ يك‌ قراري‌ گذاشتند كه‌ روز ذينفع‌، روز جشن‌ حضورتون‌ عرض‌ كنم‌، كه‌ مردم‌ همه‌ جمع‌ ميشوند شما بيائيد تا سحره‌ هم‌ بيايند و مبارزات‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ علميتون‌ شروع‌ بشه‌. آنها هم‌ آمدند. قال‌ يا موسي‌، قالوا يا موسي‌، سحره‌ گفتند اي‌ موسي‌. انا ان‌ تلقي‌ و ما نكون‌ ان‌ تلقون‌. تو اول‌ مي‌اندازي‌ يا ما اول‌ بيندازيم‌؟ تو نشون‌ ميدي‌ يا ما اول‌ نشون‌ بديم‌. حضرت‌ موسي‌ گفت‌ شما اول‌ نشون‌ بديد ببينيم‌ چيكار مي‌كنيد؟! آنها ريسمونها را ريختند. ريسمونها به‌ چشم‌ مردم‌ مثل‌ مارهايي‌ كه‌ اينها دارند حمله‌ مي‌كنند، حركت‌ مي‌كنند، نشون‌ داده‌ شد كه‌ اون‌ سحر بود. حضرت‌ موسي‌ هم‌ در دلش‌ يك‌، اوجس‌، فاوجس‌ في‌ نفسه‌ خيفة‌، خيفة‌ موسي‌. در دلش‌ يك‌ ترسي‌ پيدا شد كه‌ آخه‌ اين‌ ترس‌ نه‌ بخاطر اينكه‌ اعتماد نداشت‌. مي‌ترسيد كه‌، چون‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ يك‌ چيزي‌ خيلي‌ عشق‌ داره‌، خيلي‌ مي‌ترسه‌. شما اگر خواسته‌ باشيد كه‌ يك‌ چيزي‌ را، يك‌ حرفتون‌ پيش‌ بره‌، يك‌ كارتون‌ موفقيت‌ داشته‌ باشه‌. با همة‌ اعتمادي‌ كه‌ داريد در دلتون‌ يك‌ ترسي‌ پيدا ميشه‌ كه‌ مبادا، همچين‌ ترس‌ ناخودآگاهيه‌ها. نه‌ اينكه‌ اين‌ ترس‌ از روي‌ ضعف‌ نيست‌ها، از روي‌ محبته‌. از كثرت‌ محبته‌. ما باز اونجا بهش‌ رسيديم‌. از توي‌ دلش‌ اطلاع‌ داشتيم‌. انك‌ لا تخف‌ انك‌ الاعلي‌. تو موفقي‌. نترس‌. حضرت‌ موسي‌ انداخت‌ آنچه‌ كه‌ در دستش‌ بود كه‌ همون‌ عصا بود، يك‌ دفعه‌ اژدهايي‌ شد و تمام‌ اينها را بلعيد، فالقي‌ سحرة‌ سجدا. همة‌ سحره‌ ريختند به‌ سجده‌. قالوا آمنا برب‌ هارون‌ و موسي‌. ما ايمان‌ آورديم‌ به‌ پروردگار هارون‌ و موسي‌. معجزه‌ هم‌ منطبق‌ با مردم‌ زمانش‌ بوده‌. هر پيغمبري‌ كه‌ مي‌آمده‌، معجزه‌اش‌ مطابق‌ آن‌ هنري‌ كه‌ مردم‌ زمان‌ داشتند بوده‌. اينطور بوده‌. حضرت‌ موسي‌ سحره‌ بودند. حضرت‌ عيسي‌ اطبا بود تقريبا حاذق‌ بودند. كه‌ حضرت‌ عيسي‌ مرده‌ زنده‌ ميكرد. و در زمان‌ پيغمبر اكرم‌، از اطراف‌، خود مردم‌ مكه‌ زياد اطلاعات‌ علمي‌ و ادبيات‌ صحيحي‌ نداشتند. ولي‌ از اطراف‌ اشعاري‌ را مي‌آوردند، يك‌ خورده‌ عوضش‌ ميكردند و اين‌ ماية‌ امتيازش‌ بوده‌. فصاحت‌ و بلاغت‌. لذا پيغمبر اكرم‌ با قرآن‌ معجزه‌اش‌ انجام‌ ميشه‌. و اين‌ بشارت‌ را بهتون‌ بدهم‌. يعني‌ اگر گفت‌ يكي‌ از علائم‌ ظهور چيه‌؟ يكي‌ از علائم‌ ظهور چون‌ قبلا مي‌گفتند كه‌ حضرت‌ وقتي‌ تشريف‌ بياورد، هر جاي‌ عالم‌، وقتي‌ حضرت‌ صداشون‌ را بلند مي‌كنند به‌ همه‌ صداشون‌ مساوي‌ ميرسه‌. و وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ را هم‌ مي‌بينند. آنوقتي‌ كه‌ راديو و تلويزيون‌ و امثال‌ اينها اختراع‌ نشده‌ بود، يا رادارها اختراع‌ بشه‌، اين‌ را روايات‌ ما گفتند. و ديروز كه‌ خيلي‌ مهمه‌، شايد به‌ حساب‌ نيارند، همين‌ اختراعات‌ زمانه‌. يا مثلا راديو نمي‌دونستند چي‌ هست‌. يك‌ فرستنده‌ داره‌، يك‌ گيرنده‌ داره‌، يا كار تلويزيون‌ را ميدونه‌ چي‌ هست‌. يا فرض‌ كنيد كار رادارها را ميدونه‌ چي‌ هست‌. اين‌ وقتي‌ مي‌بينه‌ يك‌ نفر آمده‌ بدون‌ فرستنده‌ و بدون‌ گيرنده‌ صدا را مساوي‌، يعني‌ آنكه‌ در مسجد الحرام‌ در مقابل‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نشسته‌ همانطور صدا را مي‌شنوند مثل‌ هماني‌ كه‌ در آمريكا نشسته‌. و وجود مقدس‌ حضرت‌ را آن‌ كسي‌ كه‌ آنجا جلوي‌ حضرت‌ نشسته‌ آنجور مي‌بينه‌ كه‌ يك‌ شخصي‌ حضرت‌ را ميبينه‌. مساويه‌. آنجا تمام‌ آنهايي‌ كه‌ اين‌ مسائل‌ در دستشون‌ هست‌، اين‌ رادارها در دستشون‌ هست‌، اين‌ اختراعات‌ در دستشون‌ هست‌، اين‌ صنايع‌ در دستشون‌ هست‌؛ اينها همه‌ ايمان‌ مي‌آرن‌. يعني‌ اگر ايمان‌ نيارن‌ يعني‌ دليلي‌ هم‌ نداره‌. افراد دانشمند زودتر ايمان‌ مي‌آرند تا افراد غفلتمند رياست‌ طلب‌. ممكنه‌ رئيس‌ جمهور آمريكا ايمان‌ نياره‌. ولي‌ آنهايي‌ كه‌ تمام‌ رادارهاي‌ در دست‌ اونه‌، آنها ايمان‌ مي‌آورند. آني‌ كه‌ تمام‌ فرستنده‌ها، آني‌ كه‌ تمام‌ تلويزيونهاي‌ آمريكا در دستشه‌، ايمان‌ مي‌آره‌. خوب‌ حساب‌ ميكنه‌، با محاسبة‌ دقيق‌ مي‌بينه‌ اين‌ كار خداست‌. اين‌ كسي‌ كه‌ اين‌ كار را ميكنه‌ و اينطور خودش‌ را نشون‌ ميده‌ و اينطور صداش‌ را به‌ همه‌ ميرسونه‌، اين‌ شخص‌ با خدا ارتباط‌ داره‌. اين‌ خيلي‌ مهمه‌ها. ولذا آنها همه‌ ايمان‌ مي‌آورند. بعضي‌ها ميگند كه‌ چطور حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ مي‌خواد با شمشير عالم‌ را فتح‌ كنه‌. اين‌ خيلي‌ ساده‌ها. وقتي‌ اين‌ دو تا معجزه‌ را حضرت‌ وليعصر از خودش‌ نشون‌ داد، تمام‌ آنهايي‌ كه‌ رادار در دستشونه‌ يك‌ خورده‌ هم‌ خدا كمك‌ ميكنه‌، رادارها در دستشونه‌، راديوها در دستشونه‌، فرستنده‌ها در دستشونه‌، اينها ايمان‌ مي‌آورند. به‌ نفع‌ حضرت‌ از اينها استفاده‌ مي‌كنند. آقاي‌ قدرتي‌ هم‌ بگه‌ من‌ رئيس‌ جمهور آمريكا هستم‌ هر كاري‌ مي‌خواد بكنه‌. اينكه‌ نميتونه‌ صداش‌ را به‌ كسي‌ برسونه‌. اون‌ كه‌ نميتونه‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ تبليغات‌ بكنه‌. تبليغات‌، من‌ يادمه‌ شبي‌ كه‌ انقلاب‌ شد ادارة‌ راديو خيلي‌ مؤثر بود. در آنجا ميگفت‌ كه‌ مردم‌ ريختند توي‌ خيابانها، مردم‌ چه‌ كردند، مردم‌ چه‌ كردند. دارند ادارة‌ راديو و تلويزيون‌ را مي‌گيرند، فلان‌ و اينها. آنهايي‌ كه‌ قدرت‌ در دستشون‌ بود، اسلحه‌ در دستشون‌ بود، آنها همه‌ ترسيدند. و اين‌ هست‌. و تازه‌ كساني‌ هم‌ كه‌ اسلحه‌ در دستشونه‌، آنها هم‌ ايمان‌ مي‌آورند. وقتي‌ كه‌ اينهايي‌ كه‌ همة‌ باصطلاح‌ قدرت‌ و كار در دستشونه‌ ايمان‌ به‌ امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ بياورند فرعون‌ چيكار ميتونه‌ بكنه‌؟! فرعونها چيكار مي‌تونند بكنند؟ همان‌ كاري‌ را كه‌ شاه‌ كرد، همان‌ كار را آنها هم‌ مي‌كنند. ميگذارند ميروند، گريه‌ هم‌ ميكنه‌، ناراحت‌ هم‌ ميشه‌، ميگذاره‌ مملكتش‌ را ميره‌. ديگه‌ هم‌ راهش‌ نميدهند. خيلي‌ عجيبه‌ها. ما بهترين‌ نمونه‌ براي‌ اينكه‌، چند تا بهائي‌ اول‌ انقلاب‌ آمدند پيش‌ من‌ مسلمان‌ شدند. گفتند ما خوب‌، فكر مي‌كرديم‌ امام‌ زمان‌ نميتونه‌. از اين‌ نمونه‌ فهميديم‌ كه‌ ميشه‌. حتي‌ امام‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌ شمشير هم‌ نداشت‌. امام‌ زمان‌ شمشير داره‌ اقلا. ايشان‌ سنشون‌ ايجاب‌ نميكرد كه‌ حتي‌ شمشير به‌ دستشون‌ هم‌ بگيرند. امام‌ زمان‌ كه‌ ميتونه‌ اين‌ كار را بكنه‌. و اين‌ نمونه‌ است‌. خود ماها شعار مي‌داديم‌ كه‌ توپ‌، تانك‌، مسلسل‌، ديگر اثر ندارد. اين‌ همان‌ معنايي‌ است‌ كه‌ در روايت‌ داره‌ اينها از كار مي‌افته‌. نه‌ اينكه‌ از كار مي‌افته‌، معناش‌ اين‌ باشد كه‌ ديگر اگر كسي‌ پشت‌ مسلسل‌ بشينه‌، مسلسل‌ صدا نداره‌، نميدونم‌، تير ازش‌ بيرون‌ نميره‌. اينها نه‌. اين‌ نيست‌. كسي‌ نيست‌ اصلا اينها را بكار بيندازه‌ به‌ ضرر امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌. و امام‌ عصر هم‌ كه‌ نمي‌خواد از آنها استفاده‌ بكنه‌ براي‌ پيشرفت‌ خودش‌. خيلي‌ ساده‌ كار انجام‌ ميشه‌. نميدونم‌ خوب‌ متوجه‌ شديد يا نه‌؟ اين‌ نمونه‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌ روايت‌ داره‌ها كه‌ ايني‌ كه‌ الان‌ دربارة‌ حضرت‌ موسي‌ انجام‌ شده‌ و خدا دربارة‌ حضرت‌ موسي‌ انجام‌ داده‌، عينش‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌ هست‌.

 آقا سحره‌ ريختند به‌ سجده‌. تمام‌ مردم‌ همينطور. توي‌ دلشون‌ لااقل‌ ايمان‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ آوردند. فرعون‌ مونده‌ بود، همينها كه‌ درآمدشون‌ به‌ دست‌ فرعونه‌. طلاها دست‌ فرعونه‌، اينها ماندند. اينها را مي‌بريمشون‌ در دريا غرقشون‌ مي‌كنيم‌. راحت‌. اين‌ كار را كرد. خيلي‌ ساده‌. ببينيد حضرت‌ موسي‌ حتي‌ شمشير هم‌ نكشيد عليه‌ فرعون‌. راه‌ افتاد آمد لب‌ دريا، دريا باز شد حضرت‌ موسي‌ رفت‌. فرعون‌ هم‌ گفت‌ ما با آنها فرقمون‌ چيه‌؟ ما هم‌ مي‌ريم‌. آنها وسط‌ كه‌ رسيدند، آنها خارج‌ شدند، آبها ديواره‌اش‌ بهم‌ ريخت‌. و آنها غرق‌ شدند. خيلي‌ ساده‌ انجام‌ شدها. مي‌بينيد كه‌ حضرت‌ موسي‌ شمشير هم‌ نداشت‌ و توپ‌ و تانك‌ و مسلسل‌ و اين‌ حرفها هم‌ نداشت‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ يقينا فرعون‌ وسايل‌ كشتن‌ داشت‌. چون‌ فرعون‌ بوده‌ بهرحال‌. و به‌ نظر من‌ بزرگترين‌ علامت‌ ظهور همين‌ تلفنهاي‌ بي‌ سيم‌، تلفن‌، تلگراف‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ راديو، تلويزيون‌، رادار، اينهاست‌. كه‌ اينها آمده‌ كه‌ معجزه‌اش‌ پشت‌ سرش‌ مي‌آيد تا ميگن‌ معجزه‌ و صنعت‌ و يا صنع‌ يا هر چي‌. فرق‌ كه‌ گذاشتند آنوقت‌ آن‌ كسي‌ كه‌ معجزه‌ را آورده‌ دنبالش‌ مي‌روند. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ زمان‌ ما نزديك‌ زمان‌ ظهور باشه‌ .

 امشب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ رجبه‌. اين‌ تذكر را بهتون‌ بدم‌. ماه‌ رجب‌ ماه‌ دعاست‌. دعاهاي‌ در سطح‌ بالاها. در سطح‌ خيلي‌ بلند. چون‌ بيشتر دعاهاي‌ ماه‌ رجب‌ از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ رسيده‌ و امام‌ زمان‌ بياناتشون‌ و كلماتشون‌ براي‌ كلاس‌ نهائيه‌. اگر كسي‌ در دعاها دقت‌ بكنه‌، مي‌بينه‌ در سطح‌ خيلي‌ بالائي‌ دعاهاي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هست‌. و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ در اين‌ ماه‌ رجب‌ كه‌ يكي‌ از ماههاي‌ محترم‌ و بنام‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. ماه‌ عليست‌. تولد علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، ماه‌ شعبان‌ ماه‌ پيغمبره‌. ماه‌ رمضان‌ هم‌ ماه‌ خداست‌. اگر كسي‌ مي‌خواد به‌ خدا برسه‌ بايد در اين‌ ماه‌ خودش‌ را درست‌ بكنه‌. اين‌ وجه‌ الله‌ الذي‌ اليه‌ يتوجه‌ الاولياء. ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ وجه‌ اللهند كه‌ اگر مي‌خواهيد به‌ خدا نگاه‌ كنيد بايد به‌ اينها توجه‌ كنيد. اليه‌ يتوجه‌ الاولياء.

 خوب‌ اينها خيلي‌ اهميت‌ داره‌. يك‌ مقداري‌ دعا داره‌، آنهايي‌ كه‌ مراحلشون‌ انشاء الله‌ بالاتره‌، اين‌ دعاهاي‌ روزانة‌ ماه‌ رجب‌ را بخوانند تا جائي‌ كه‌ براشون‌ ممكنه‌ و زيارت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ هر يك‌ از ائمه‌ در ماه‌ رجب‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. در يك‌ زيارت‌ كه‌ از ناحية‌ مقدسه‌ هم‌ هست‌ اين‌، كه‌ كساني‌ كه‌ در مشاهد هستند، خوب‌ الحمد لله‌ خدا به‌ شماها لطف‌ كرده‌ شما در بهترين‌ مشاهد هستيد و پرثواب‌ترين‌ و پراجرترين‌ زيارتها و مشاهد، شما هستيد؛ اين‌ زيارت‌ رجبيه‌ را بخونيد. نهايت‌ هر وقت‌ حرم‌ مي‌رويد زيارت‌ رجبيه‌ بخونيد. الحمد لله‌ الذي‌ اشهدنا نشهد اوليائه‌ في‌ رجب‌. من‌ حمد ميكنم‌ خدايي‌ را كه‌ ما را شاهد، يعني‌ قرار داد، گذاشتمون‌، هستيم‌ توي‌ مشهد اوليائش‌ در ماه‌ رجب‌. در ماه‌ رجب‌ اين‌ لطف‌ را به‌ ما كرد. اين‌ خيلي‌ مهمه‌. و اگر انشاء الله‌ موفق‌ شديد براي‌ عمره‌ و مدينة‌ منوره‌ كه‌ بعضي‌ از دوستان‌ مي‌خوان‌ بروند، انشاء الله‌ سوغاتي‌ هم‌ برامون‌ مي‌آورند. نه‌ سوغاتي‌ تسبيح‌ و اينها نمي‌خواهيم‌ها. انشاء الله‌ از آن‌ سوغاتيهاي‌ معنوي‌، از آنها برامون‌ مي‌آورند. انشاء الله‌ آنجا هم‌ مشهد اولياء خداست‌ كه‌ چهار نفر امام‌ و رسول‌ اكرم‌ و فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها و عليهم‌ السلام‌، اينها در آنجا هستند. خوب‌ شما كه‌ حالا مشهد هستيد، اين‌ را بخونيد. هر وقت‌ در اين‌ ماه‌، اين‌ را مقيد باشيدها، در اين‌ ماه‌ هر وقت‌ مشرف‌ به‌ حرم‌ شديد، اين‌ زيارت‌ رجبيه‌، توي‌ مفاتيح‌ هم‌ هست‌ و شايد توي‌ زيارتنامه‌هاي‌ توي‌ حرم‌ هم‌ باشه‌. اولش‌ الحمدلله‌ الذي‌ اشهدنا مشهد اوليائه‌ في‌ رجب‌ و اوجب‌ من‌ حقهم‌ ناقد وجب‌ تا آخر زيارت‌. و دعاهايي‌ هست‌ در اين‌ ماه‌ اينها حتما خونده‌ بشه‌ انشاء الله‌. يكي‌ از آن‌ دعاها همين‌ دعايي‌ است‌ كه‌ امشب‌ انشاء الله‌ بعد از همين‌ الان‌ مي‌خونيم‌، يك‌ دعايي‌ است‌ كه‌ اولش‌ اين‌ است‌ كه‌ اللهم‌ اني‌ اسئلك‌ بمولودين‌ في‌ الرجب‌. دو تا مولود هست‌ كه‌ در ماه‌ رجبه‌. محمد بن‌ علي‌ الثاني‌ و ابنه‌ علي‌ بن‌ محمد المنتجب‌. كه‌ امشب‌ شب‌ تولدشونه‌. حضرت‌ هادي‌ عليه‌ الصلاة‌، امشبه‌ ديگه‌؟ نه‌ يك‌ شب‌ شب‌ تولد امام‌ هادي‌ و يك‌ شب‌ هم‌ وفاتشونه‌. كه‌ امشب‌ شب‌ تولد حضرت‌ هادي‌. تقويم‌ را نگاه‌ كنيد بد نيست‌. امشب‌ شب‌ تولد، هان‌ اينطور باشه‌. كه‌ فردا شب‌ شب‌ تولد امام‌ هادي‌ باشه‌. و پس‌ فردا شب‌ شب‌ وفاتشونه‌. بعله‌. تولد امام‌ باقر امشب‌ شب‌ اول‌ ماه‌ همچين‌ صحت‌ كامل‌ نداره‌. بهرحال‌. تولد امام‌ هادي‌ كه‌ در همين‌ دعا هم‌ مي‌گيم‌ كه‌ وابنه‌، تولد امام‌ جواد هست‌ توي‌ اين‌ ماه‌، و ابنه‌ علي‌ بن‌ محمد المنتجب‌. تولد امام‌ جواد شب‌ دهم‌ ماهه‌. اين‌ دعا را هم‌ بخونيد، خيلي‌ دعاي‌، از ناحية‌ مقدسة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ رسيده‌ و انشاء الله‌ اين‌ دعا را هم‌ بخوندي‌. يك‌ دعاي‌ ديگه‌ هم‌ هست‌ توي‌ مفاتيح‌، اين‌ دعا را ديگه‌ من‌ بخوام‌ آدرس‌ بدم‌ مشكل‌ ميشه‌ كه‌ يا مرسل‌ الرحمه‌ في‌ معادنها، خيلي‌ دعاي‌ بالايي‌ است‌، خيلي‌ عاليه‌.

 اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌. در احاديث‌ هست‌ كه‌ هر صبح‌ و شام‌ اين‌ دعا را بخونيد، بعد از هر نماز اين‌ دعا را بخونيد. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يا من‌ ارجوه‌ لكل‌ خير و آمنوا سخطه‌ عند كل‌ شر. يا من‌ يعطي‌ الكثير بالقليل‌. حضرت‌، حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از اول‌ اين‌ دعا محاسن‌ شريفشون‌ را در دست‌ داشتند. شما هم‌ دستتون‌ را بگذاريد به‌ محاسنتون‌. يا من‌ ارجوه‌ لكل‌ خير و آمنوا سخطه‌ عند كل‌ شر. يا من‌ يعطي‌ الكثير بالقليل‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ با عمل‌ كم‌ اجر زياد به‌ ما ميدي‌. يا من‌ يعطي‌ من‌ سئله‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ عطاي‌ ميكني‌ كسي‌ را كه‌ سؤال‌ كرده‌ باشه‌، خواسته‌ باشه‌ از تو. يا من‌ يعطي‌ من‌ لم‌ يسئله‌ و من‌ لم‌ يعرفه‌ تحنن‌ منه‌ و رحمه‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ عطا ميكني‌ به‌ كسي‌ كه‌ حتي‌ سؤال‌ از تو نكرده‌ و از تو چيزي‌ نخواسته‌ بلكه‌ حتي‌ تو را نمي‌شناسد. تو روي‌ محبت‌ خودت‌ عنايت‌ ميكني‌. حالا كه‌ اينطوره‌ خدا، اعطني‌ بمسئلتي‌ اياك‌ جميع‌ خير الدنيا و خير الآخره‌. حالا كه‌ تو به‌ همه‌ ميدي‌، به‌ همه‌ محبت‌ ميكني‌، به‌ آنهايي‌ كه‌ نمي‌شناست‌، از تو چيزي‌ نميخوان‌؛ به‌ آنها هم‌ عنايت‌ ميكني‌. به‌ من‌ كه‌ تو را مي‌شناسم‌، مني‌ كه‌ تو را دوست‌ دارم‌، مني‌ كه‌ به‌ تو معتقدم‌، مني‌ كه‌ سرم‌ را در مقابل‌ عظمت‌ تو روي‌ خاك‌ مي‌گذارم‌، بخاطر سؤالم‌ از توست‌، همة‌ خوبيهاي‌ دنيا و همة‌ خوبيهاي‌ آخرت‌ را به‌ من‌ عنايت‌ بفرما. و اصرف‌ عني‌ بمسئلتي‌ اياك‌ جميع‌ شر الدنيا و جميع‌ شر الآخره‌. خدايا همة‌ بديهاي‌ دنيا را، همة‌ بديهاي‌ آخرت‌ را از من‌ دور كن‌. و انه‌ غير منقوص‌ ما اعطيت‌. الهي‌ از تو چيزي‌ كم‌ نميشه‌. و زدني‌ من‌ فضلك‌ يا كريم‌. يا ذالجلال‌ و الاكرام‌، يا ذا النعماء و الجود. يا ذا المن‌ و الطول‌. حرم‌ شيبتي‌ علي‌ النار. بحق‌ محمد و آله‌ الاطهار.

 

۱۲ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 12 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. ان‌ نريد ان‌ نمن‌ علي‌ الذين‌ استضعفوا في‌ الارض‌ و نجعلهم‌ الائمه‌ و نجعلهم‌ الوارثين‌.

 در فرازهايي‌ كه‌ از زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ شب‌ گذشته‌ عرض‌ شد كه‌ به‌ سمع‌ دوستان‌ و آقاين‌ برسانم‌ به‌ اين‌ جمله‌ مي‌رسيم‌. بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. به‌ موالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا. و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. اين‌ جمله‌ مورد بحث‌ ماست‌ امشب‌. كه‌ خدا اصلاح‌ ميكند بوسيلة‌ ولايت‌ شما ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. چيزهايي‌ كه‌ از دنياي‌ ما بوسيلة‌ خود ما و ناهماهنگي‌ ما با دين‌ فاسد شده‌. بوسيلة‌ شما آنچه‌ فاسد شده‌، اصلاح‌ خواهد شد. اين‌ جمله‌ بسيار پر معناست‌ و به‌ همين‌ مناسبت‌ من‌ اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ كردم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ وعده‌ كرده‌ و فرموده‌ كه‌ اراده‌ كرده‌ايم‌ منت‌ بگذاريم‌ بر مستضعفين‌ كه‌ در اثر فساد عالم‌ اينها به‌ استضعاف‌ كشيده‌ شده‌اند، بر اينها ما منت‌ بگذاريم‌ و اينها را ائمة‌ خلق‌ قرار بدهيم‌. امام‌ بر خلق‌ باشند. و اينها وارث‌ حكومتهاي‌ گذشتة‌ زمين‌ باشند. اگر چه‌ آية‌ شريفه‌ از نظر ظاهر مربوط‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ و هارونه‌. چون‌ بعد از اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد و نري‌ فرعون‌ و هامان‌ و جنودهما منهم‌ ما كان‌ يحضرون‌. ولي‌ از نظر تأويل‌ و تفسير در قرآن‌ مجيد صد و سي‌ و سه‌ آيه‌ دربارة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نازل‌ شده‌ كه‌ يكي‌ از آن‌ آيات‌ اين‌ آيه‌ است‌ كه‌ ما اراده‌ كرده‌ايم‌. اين‌ را مي‌خواهيم‌. ارادة‌ خدا هم‌ حتميه‌. برو برگرد نداره‌. كه‌ ائمه‌اي‌ كه‌ در دنيا مستضعف‌ واقع‌ شدند، ضعيف‌ واقع‌ شدند، شما شايد بگوئيد كه‌ امام‌ با آن‌ قدرت‌ الهي‌ چگونه‌ ضعيف‌ واقع‌ شده‌؟ يا كلمة‌ مضطر چرا بر امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ اطلاق‌ ميشود؟ كه‌ در آن‌ آية‌ شريفه‌ عمن‌ مضطر اذا دعاه‌ و يكشف‌ السوء بعد مي‌فرمايد و نجعلهم‌ ائمة‌ الارض‌ و الهم‌ الله‌ قليل‌ ما تشكرون‌. امام‌ روي‌ زمين‌ همين‌ مضطرين‌، اينهايي‌ كه‌ اضطرار پيدا كرده‌اند، مضطر شده‌اند، و امروز در دنيا از نظر تفاسير و آنچه‌ كه‌ نقل‌ ميشود، مضطر واقعي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌ و مستضعف‌ واقعي‌، نه‌ بمعناي‌ اصطلاحي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداهه‌. اين‌ كلمات‌ چه‌ معنا دارد كه‌ بر آن‌ حضرت‌ اطلاق‌ ميشود.

 ببينيد من‌ يك‌ مثلي‌ براتون‌ مي‌زنم‌ تا مطلب‌ روشن‌ بشه‌. پدر بسيار قدرتمند. هم‌ پولدار، هم‌ قوي‌ هم‌ در رأس‌ يك‌ قدرت‌ عاليه‌اي‌ مثلا در كشور قرار دارد. اما يك‌ بچه‌اي‌ داره‌ اين‌ بسيار نادان‌ در سنين‌ خردسالي‌. گاهي‌ اين‌ بچه‌ او را بيچاره‌ ميكنه‌. ميگن‌ يك‌ حاكمي‌ با وزيرش‌ بحثش‌ بود كه‌ اگر انسان‌ امكانات‌ داشته‌ باشد مي‌تواند بچه‌ را آرام‌ نگه‌ بداره‌. وزير گفت‌ كه‌ من‌ ميشم‌ بچه‌ و تو هم‌ كه‌ امكانات‌ همه‌ چي‌ داري‌. من‌ را آرام‌ نگه‌ دار. وزير به‌ حاكم‌ گفت‌ كه‌ من‌ شير مي‌خوام‌. خوب‌ شير خورد. گفت‌ عسل‌ مي‌خوام‌. عسل‌ آوردند. اين‌ عسل‌ را با اين‌ شير قاطيش‌ كنيد. قاطيش‌ كردند. گفت‌ حالا جداش‌ كنيد. گفتند يك‌ شير و عس‌ ديگري‌ برات‌ مي‌آوريم‌. گفت‌ نه‌ همين‌ شير و عسل‌ را بايد جدا بكنيد. حالا امكانات‌ بياد اينها را بخواد از هم‌ جدا كنه‌. محاله‌. هر چه‌ انسان‌ قدرت‌ داشته‌ باشه‌. با اين‌ بچة‌ نادان‌ چه‌ كنه‌؟ پا را به‌ زمين‌ ميكوبه‌، شير را از عسل‌ جدا كنيد. هر چه‌ بهش‌ ميگن‌ بابا اين‌ شير اينهم‌ عسل‌. جداي‌ از هم‌ هست‌. ميگه‌ نه‌ همين‌ را من‌ مي‌خوام‌.

 به‌ خود وليعصر، ما مردم‌ يك‌ كارهايي‌ ميكنيم‌ در زمان‌ غيبت‌ و همين‌ الان‌ كه‌ بدتر از آن‌ كار بچه‌ است‌ و آن‌ عسل‌ و شيره‌. اين‌ پدر قدرتمند داراي‌ امكانات‌ ميگه‌ اين‌ بچه‌ منرا فلج‌ كرده‌، مضطر كرده‌، مرا مستضعف‌ كرده‌. هر جمله‌اي‌ كه‌ بگويد حق‌ دارد. يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمده‌اند. پيغمبر با آن‌ عظمت‌ كه‌ قدرتش‌ متكي‌ به‌ قدرت‌ خداست‌. علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌ ما سوي‌ الله‌ را با يك‌ اراده‌ نابود و با ارادة‌ ديگر ايجاد ميكند، ائمة‌ اطهار و همه‌ خلاصه‌ شده‌ در وجود مقدس‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌. اما بناست‌ كه‌ سلب‌ اختيار از شما مردم‌ نكنند. بناست‌ روي‌ اختيار خودتون‌ بفهميد و رشد كنيد و به‌ كمال‌ برسيد. بناست‌ اختيارتون‌ را از شما نگيرند، خدا هم‌ اين‌ اراده‌ را نكرده‌ و پيغمبر اكرم‌ هم‌ اين‌ را نخواسته‌ و امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ هم‌ اين‌ را نمي‌خواهند. و الا خدا، پيغمبر، ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ به‌ مجرد اينكه‌ اراده‌ كنند، همة‌ مردم‌ كرة‌ زمين‌ مي‌شوند سلمان‌. همه‌ هم‌ ممكنه‌ پست‌تر از همه‌ بشوند. فهم‌ به‌ شما خداي‌ تعالي‌ داده‌. قرآن‌ كريم‌ را در ميان‌ شما قرار داده‌، پيغمبر اكرم‌ را فرستاده‌. دوازده‌ امام‌ معصوم‌ كه‌ من‌ انشاء الله‌ در شبهاي‌ آينده‌ در معرفت‌ امام‌ اگر توفيقي‌ نصيبم‌ شد عرايضي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ بدانيم‌ امام‌ يعني‌ چه‌؟ اين‌ دوازده‌ امام‌ را قرار داده‌. مبلغين‌ كلمات‌ اينها را تحليل‌ مي‌كنند، اجتهاد مي‌كنند، استنباط‌ ميكنند به‌ شما تحويل‌ مي‌دهند. اما نه‌. نه‌. آمادگي‌ نداريد. شما داريد. شما چهره‌هاي‌ نورانيتون‌ امشب‌ فكر مي‌كردم‌ خداي‌ تعالي‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ به‌ اين‌ بندة‌ ضعيفش‌ كرده‌ كه‌ در اكثر جلساتي‌ كه‌ ما هستيم‌ چه‌ در مشهد چه‌ در اينجا و يا هر كجا، با دوستان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ روبرو هستيم‌ و آنها را بيشتر مشاهده‌ مي‌كنيم‌. اما شما يك‌ قدم‌ بگذاريد در دنيايي‌ كه‌ پنج‌ ميليارد يا شش‌ ميليارد جمعيت‌ داره‌. همه‌ عليه‌ خودشونند. چيزهايي‌ كه‌ امكان‌پذير نيست‌، معصيتهاي‌ بسيار تو را براي‌ آن‌ خلق‌ كرده‌. من‌ مكرر به‌ دوستانم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ هر چيزي‌ براي‌ چيزي‌ كه‌ خلق‌ شده‌ بايد در همان‌ راه‌ حركت‌ كنه‌. شما هيچوقت‌ فكر كرديد بشر براي‌ چي‌ خلق‌ شده‌؟ صريح‌ قرآن‌ كريمه‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. من‌ مي‌خوام‌ روي‌ زمين‌ جانشين‌ خودم‌ را خلق‌ كنم‌. روحي‌ كه‌ در شما دميده‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ امروز ما او را تبديل‌ به‌ يك‌ روح‌ شيطاني‌ كرديم‌. اين‌ روح‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ خودش‌ نسبت‌ داده‌ و فرموده‌ و نفخت‌ فيه‌ من‌ روحي‌. از روح‌ خودم‌، از خصوصيات‌ روح‌ انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ صفات‌ الهي‌ را ميتونه‌ در خودش‌ منعكس‌ بكنه‌ و يك‌ چنين‌ روحي‌ را در انسان‌ قرار داده‌. اين‌ روح‌ را در چه‌ راهي‌ و براي‌ چه‌ ازش‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌. خيلي‌ آدم‌ خوبي‌ باشيد خيلي‌ سر به‌ راه‌ باشيم‌، يك‌ تحصيلاتي‌ براي‌ زندگي‌ دو روزة‌ دنيامون‌ و مدركي‌ و پايان‌ زندگي‌ بعد از چند سال‌، شصت‌ سال‌، هفتاد سال‌، هشتاد سال‌ الي‌ صد و بيست‌ سال‌. يك‌ زندگي‌ را گذرونديم‌. كي‌ بوديم‌؟ چه‌ كرديم‌؟ آيا هيچوقت‌ شده‌ يك‌ ارتباطي‌ با مولامون‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ برقرار كنيم‌؟ زير سؤال‌ مي‌برند يك‌ نفر اگر بگه‌ من‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيدم‌. صريح‌ آية‌ شريفة‌ قرآنه‌ كه‌ يا ايها الذين‌ آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا امام‌ مي‌فرمايد اين‌ كلمة‌ رابطوا را شما در آية‌ شريفة‌ قرآن‌ ببينيد كه‌ ضميرش‌ معلوم‌ نيست‌ كه‌ رابطوا يعني‌ رابطه‌ پيدا كنيد. با كي‌ رابطه‌ پيدا كنيم‌؟ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌فرمايد اين‌ مع‌ الامام‌ المنتظر. با امامي‌ كه‌ انتظارش‌ را داريد رابطه‌ پيدا بكنيد.

 در عمر انسان‌ چقدر به‌ فكر ارتباط‌ با امام‌ زمانشه‌. براي‌ ما شرم‌ آور نيست‌ كه‌ ما امام‌ داشته‌ باشيم‌، پيشوايي‌ داشته‌ باشيم‌، مقتدايي‌ داشته‌ باشيم‌، و به‌ او بگيم‌ كه‌ آقا هر كجا كه‌ تو باشي‌ ما را مي‌بيني‌ و در عين‌ حال‌ در عمرمون‌ يك‌ دفعه‌ او را نديده‌ باشيم‌؟ اين‌ براي‌ ما ننگ‌ نيست‌ كه‌ امام‌ زمانمون‌ در ميان‌ بيابانها دور از مردم‌، زندگي‌ بكند؟ اين‌ براي‌ ما ننگ‌ نيست‌ كه‌ امام‌ عصرمون‌، امام‌ زمانمون‌، مقتدايمون‌، آن‌ كه‌ بايد بهش‌ عشق‌ بورزيم‌، تمام‌ محبتي‌ ك‌ به‌ خدا داريم‌، بايد به‌ او اظهار كنيم‌. من‌ احبكم‌ فقد احب‌ الله‌ و من‌ عرفكم‌ فقد عرف‌ الله‌. اين‌ را نبينيم‌. ندانيم‌، ندانيم‌ كجاست‌. باور كنيد در زمان‌ خاندان‌ عصمت‌ و ائمة‌ اطهار اصحابشون‌ همينطور بودند. شما فكر نكنيد همة‌ اصحاب‌ امام‌ صادق‌ مكان‌ و محل‌ امام‌ صادق‌ را مي‌دونستند. نمي‌دونستند. يك‌ عده‌ تلاش‌ مي‌كردند، شنيده‌ بودند موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در زندان‌ هارونه‌. يك‌ عده‌ از شيعيان‌ حركت‌ كردند رفتد بصره‌. شما مي‌دونيد اگر حكومت‌ مقتدري‌ بنا داشته‌ باشه‌ يك‌ زنداني‌ را مخفي‌ نگه‌ بداره‌، چقدر مشكله‌ پيدا كردن‌ اين‌ زنداني‌ كه‌ در كدام‌ زندان‌ و در كدام‌ شهر زندگي‌ ميكنه‌. عشق‌ و محبت‌ به‌ امام‌ زمانشون‌، حركت‌ كردند، گردش‌ كردند، بصره‌. آن‌ زمان‌ بصره‌ يكي‌ از شهرهاي‌ بزرگ‌ عراق‌ بود كه‌ زندانهاي‌ متعدد داشت‌، تمام‌ زندانها را گشتند، متوجه‌ شدند موسي‌ بن‌ جعفر آنجا نيست‌. رفتند بغداد و حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر را در زندان‌ سندي‌ بن‌ شاهك‌ پيدا كردند و آنقدر در زندان‌ نشستند تا جنازة‌ موسي‌ بن‌ جعفر از ميان‌ زندان‌ بيرون‌ آمد. شما چقدر براي‌ اين‌ امام‌ زنده‌اتون‌ كه‌ زنداني‌ هم‌ نيست‌. آنهم‌ آن‌ زمان‌، بين‌ بصره‌، بين‌ خراسان‌ تا بصره‌ و بين‌ بصره‌ تا بغداد، چقدر راهه‌. بدون‌ وسيله‌ اينها براي‌ يك‌ ملاقات‌ امام‌ زمانشون‌ اين‌همه‌ راه‌ را رفتند تا دست‌ به‌ امام‌ زمانشون‌ پيدا كردند. ماها چه‌ كرديم‌؟ چقدر رفتيم‌؟ به‌ خودش‌ قسم‌ اگر نصف‌ آن‌ زحمتي‌ را كه‌ خراسانيها براي‌ پيدا كردن‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر و براي‌ پيدا كردن‌ امام‌ زمانشون‌ انجام‌ دادند، اگر ما انجام‌ بديم‌، خدمت‌ امام‌ زمانمون‌ مي‌رسيم‌. تمام‌ كتب‌ اهل‌ سند و شيعيان‌ كه‌ به‌ طريق‌ اولي‌ نوشته‌اند كه‌ كسي‌ كه‌ دنيا را بايد اصلاح‌ كنه‌، شما را اصلاح‌ كنه‌، روح‌ شما را اصلاح‌ كنه‌، امروز كسي‌ كه‌ تمام‌ كارهاي‌ معنوي‌ در دست‌ اوست‌، او مدير امور پروردگار متعاله‌، حجة‌ ابن‌ الحسنه‌. و يك‌ روزي‌ هم‌ خواهد آمد دنيا را اصلاح‌ خواهد كرد. و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. آنچه‌ را كه‌ ما فاسد كرديم‌ او بايد بياد اصلاح‌ كنه‌. آنچه‌ را كه‌ زمان‌ ما و در اثر ندانم‌ كاريهايمون‌ چه‌ از نظر زمامدارهاي‌ خودسر و نا اهل‌، و چه‌ از نظر اعمال‌ شخصي‌ ما فاسد كرديم‌، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ مي‌آد اصلاح‌ ميكنه‌. لذا در اين‌ جملات‌ ميگيم‌ پدرم‌ به‌ قربانتون‌، مادرم‌ به‌ قربانتون‌، جانم‌ به‌ قربانتون‌، بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. دوازده‌ امام‌ آمدند اينها بعنوان‌ امام‌ مردم‌ و رهبر مردم‌ آمدند. ولي‌ ما منا الا مسموم‌ او مقتول‌. و ما منا الا مسجون‌. هيچ‌ يك‌ از ما نبود جز اينكه‌ يا كشتندش‌ يا زهرش‌ دادند، يا توي‌ زندانها قرارش‌ دادند يا مهجورش‌ قرار دادند تمام‌ اينها در اين‌ فشارها همان‌ امام‌ صادقي‌ كه‌ شما شنيده‌ايد كه‌ دستش‌ باز بوده‌ و مي‌توانسته‌ براي‌ مردم‌ بياناتي‌ داشته‌ باشد و چهار هزار شاگرد داشته‌، اين‌ يك‌ مدت‌ زمان‌ كوتاهي‌ بود. و الال‌ آنقدر در فشار بود كه‌ شنيده‌ايد يك‌ نفر مي‌خواد دو تا مسئله‌ از حضرتش‌ سؤال‌ بكنه‌، ميره‌ به‌ يك‌ خيار فروش‌ پولي‌ ميده‌، طبق‌ خيرار او را ميگيره‌ و روي‌ سرش‌ مي‌گذاره‌ با اينكه‌ يك‌ مرد محترم‌ و تاجر مثلا ثروتمندي‌ بوده‌ و بعنوان‌ فروختن‌ خيار مي‌آد از كنار خانة‌ امام‌ صادق‌ عبور ميكنه‌. امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ متوجه‌ ميشوند. مأمورين‌ هم‌ از اطراف‌ مواظبند كسي‌ با امام‌ صادق‌ ارتباط‌ پيدا نكنه‌. خوب‌ خيار آمده‌ ميخره‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ داره‌ خيار را برميدراه‌ او هم‌ مسائلش‌ را سؤال‌ ميكنه‌ و حضرت‌ جواب‌ ميده‌.

 عنوان‌ بصري‌ وقتي‌ مي‌آد خدمت‌ امام‌ صادق‌ ميگه‌ آقا هشتاد ساله‌ من‌ شاگرد مالك‌ بن‌ انسم‌ و چيزي‌ از اين‌ فرد نفهميدم‌. خدا نياره‌ براتون‌. من‌ افرادي‌ از اين‌ قبيل‌ را ديده‌ام‌ كه‌ عقب‌ سر افرادي‌ منحرف‌ از صراط‌ مستقيم‌ افتاده‌اند و سالها، شايد دهها سال‌ با آن‌ شخص‌ ارتباط‌ داشتند اما چيزي‌ نفهميدند. خدا رحمت‌ كنه‌ يكي‌ از علماي‌ اصفهان‌ كه‌ در شهر ما زندگي‌ مي‌كرد و نام‌ شريفش‌ هنوز سر زبانها هست‌، ايشان‌ ميگه‌ من‌ رفتم‌ خدمت‌ يكي‌ از اقطاب‌ متصوفه‌ و مدتها شاگرد او بودم‌. بعد به‌ من‌ گفت‌ تو ديگه‌ خودت‌ قطبي‌. من‌ ديدم‌ هنوز هيچ‌ ترقي‌ كه‌ نكردم‌ بمانه‌ يك‌ تنزلي‌ هم‌ كردم‌. رفتم‌ مسجد سهله‌ آنجا متوسل‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ شدم‌. حضرت‌ به‌ من‌ فرمودند طلب‌ المعارف‌ من‌ غير طريقنا اهل‌ البيت‌ مسادم‌ لانكارنا. طلب‌ معارف‌ از غير راه‌ ما اگر كسي‌ غير راه‌ ما را بخواد انتخاب‌ بكنه‌، بخواد به‌ خدا برسه‌ مساويست‌ با اصل‌ انكار ما. و انكارنا.

 بنابراين‌ گاهي‌ انسان‌ گرفتار ميشه‌. عنوان‌ بصري‌ هشتاد سال‌ آقا پيش‌ مالك‌ بن‌ انس‌، معلوم‌ پيرمردي‌ بوده‌، مالك‌ بن‌ انس‌ تلمذ ميكرده‌، شاگرد او بوده‌. آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد آقا من‌ شاگرد مالك‌ بن‌ انسم‌. حضرت‌ فرمود من‌ يك‌ مردي‌ هستم‌ تحت‌ نظر. منظورم‌ اين‌ بود. تحت‌ نظر با من‌ رفت‌ و آمد نكن‌. برو پيش‌ همون‌ مالك‌ بن‌ انس‌ كه‌ نور چشم‌ حكومته‌. برو با او باش‌. ميگه‌ خيلي‌ دلم‌ شكست‌. رفتم‌ توي‌ حرم‌ پيغمبر اكرم‌. دو ركعت‌ نماز خوندم‌. ياد بگيريد اينجور ارتباطات‌ را با خدا. دل‌ شكسته‌ مي‌خواد. يك‌ دو ركعت‌ نماز مي‌خواد. بعد گفتم‌ يا الله‌ يا الله‌ اعطف‌ قلب‌ جعفر بن‌ محمد عليه‌. خدايا اين‌ دل‌ امام‌ صادق‌ را به‌ من‌ مهربان‌ كن‌. جواب‌ بده‌ آخه‌. ميگه‌ وقتي‌ برگشتم‌ باز برگشتم‌ پشت‌ در خانة‌ امام‌ صادق‌ ايستادم‌، غلام‌ امام‌ صادق‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ بيا تو. رفتم‌ فرمودند اسمت‌ چيه‌. گفتم‌ عبد الله‌. فرمود خدا تو را بر اين‌ نام‌ ثابت‌ نگه‌ بداره‌. گفتم‌ اگر هيچي‌ استفاده‌ نمي‌كردم‌ از اين‌ رفت‌ و آمدها، جز همين‌ دعايي‌ كه‌ امام‌ صادق‌ كرد، مرا كافي‌ بود. منظورم‌ كه‌ امام‌ صادق‌ هم‌ مي‌دونيد كه‌ در اين‌ كلام‌، اين‌ روايت‌ را در اصول‌ كافي‌ مفصله‌ روايت‌ بسيار خوبي‌ هم‌ هست‌ در باب‌ علم‌ مرحوم‌ كليني‌ نقل‌ كرده‌. اگر امام‌ صادقي‌ كه‌ همة‌ شما فكر مي‌كنيد كه‌ دستش‌ باز بوده‌ و براي‌ مردم‌ سخن‌ ميگفته‌، در عين‌ حال‌ مي‌فرمايد آقا تو برو پيش‌ مالك‌ بن‌ انس‌. من‌ يك‌ فردي‌ هستم‌ زير نظر، رفت‌ و آمدهام‌ حساب‌ داره‌. كسي‌ كه‌ بياد پيش‌ من‌ فردا متهم‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ با امام‌ صادق‌ رفت‌ و آمد داره‌. تو را هم‌ مي‌گيرند. همة‌ ائمه‌ در همين‌ وضع‌ بودند. و امام‌ زمان‌ ما آقايون‌ يك‌ حرف‌ تازه‌اي‌ شايد شما بشنويد. امام‌ زمان‌ ما كمتر از ائمة‌ ديگر ارتباط‌ با مردم‌ نداره‌. مردم‌ اين‌ زمان‌ كه‌ آنقدر با ارزشند كه‌ يك‌ نايب‌ امام‌ زمان‌ ميگه‌ كه‌ بايد شما از مملكتتون‌ دفاع‌ كنيد. شما در اين‌ هشت‌ سال‌ جنگ‌ ديديد كه‌ به‌ خاطر گفتة‌ يك‌ مرجع‌ تقليد، يك‌ نايب‌ امام‌ زمان‌، يك‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 تمام‌ جهانيان‌ فداي‌ خاك‌ پاي‌ او يك‌ همچين‌ شخصي‌ فرمان‌ داده‌ كه‌ از مملكتتون‌ دفاع‌ كنيد. جوانهايي‌ را خدا ميدونه‌ آقايون‌ من‌ مي‌شناختم‌. اينها با يك‌ اخلاصي‌، من‌ در مشهد بودم‌ مي‌آمدند پيش‌ من‌ گريه‌ مي‌كردند. مي‌گفتند آقا ما رفتيم‌ غسل‌ شهادت‌ كرديم‌، آيا اين‌ غسلمون‌ همينجور باقي‌ مي‌مانه‌ تا آن‌ روزي‌ كه‌ ما در جبهه‌ شهيد بشويم‌. البته‌ غسل‌ شهادت‌ را بهرحال‌ اينها روي‌ پاكي‌ خودشون‌ انجام‌ ميدادند. من‌ بهشون‌ ميگفتم‌ كه‌ اگر شهيد بشيد نيتتون‌ پاك‌ باشه‌، خداي‌ تعالي‌ تمام‌ مقامات‌ اولياء خدا را در همان‌ شهادت‌ قرار داده‌. اينها اينطور جان‌ در راه‌ خدا، در راه‌ گفتة‌ يك‌ مرجع‌ تقليد نايب‌ امام‌ زماني‌ كه‌ ميگه‌ جانم‌ فداي‌ خاك‌ پاي‌ امام‌ زمان‌، مي‌دادند. اگر خود حضرت‌ بياد چقدر اينها اظهار محبت‌ مي‌كنند. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ بهتون‌ بگم‌ مي‌خوام‌ مأيوستون‌ نكنم‌ و اميدوارتون‌ بكنم‌. همة‌ شماها عاشق‌ امام‌ زمانيد. منتهي‌ نديديدش‌. همين‌ امشب‌ اگر توي‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ را ببينيد، يك‌ خورده‌ هم‌ خوابتون‌ روشن‌ باشه‌. به‌ خودش‌ تا چند روز حداقل‌ اگر نگم‌ تمام‌ عمرتون‌ در نشاطيد، تا چند روز لااقل‌ نشاط‌ داريد. خوشحاليد كه‌ من‌ اين‌ توفيق‌ برام‌ حاصل‌ شد كه‌ من‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيدم‌.

 ديشب‌ يكي‌ از آقايون‌ همينجا به‌ من‌ گفت‌ آقا با اين‌ تلفن‌ يك‌ تماسي‌ با من‌ بگيريد. من‌ تماس‌ گرفتم‌. دو تا تشرف‌ از خودش‌ با يك‌ شوقي‌ مي‌لرزيد پشت‌ تلفن‌ و براي‌ من‌ تشرفاتش‌ را ميگفت‌. آقايان‌ امام‌ زمان‌ خيلي‌ نزديكه‌ به‌ ماست‌. من‌ فقط‌ از ترس‌ يك‌، نه‌ اينكه‌ بترسم‌. خداي‌ تعالي‌ در وجود من‌، در اين‌ قسمت‌ لااقل‌ ترس‌ قرار نداده‌. به‌ خاطر احتياج‌ بعضي‌ از ايمانهاي‌ ضعيف‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ از مسائل‌ را عرض‌ كنم‌. و الا خدا ميدونه‌ روزي‌ نيست‌ در مشهد بخصوص‌ كه‌ من‌ بيشتر مراجعاتي‌ دارم‌، روزي‌ نيست‌ كه‌ يكي‌ دو تا تشرف‌ از تشرفاتشون‌ مردم‌ پاك‌ و بي‌ غرض‌ به‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ براي‌ من‌ نقل‌ نكنند. اين‌ نور پاك‌، اين‌ خورشيد پر نور داره‌ طالع‌ ميشه‌. زماني‌ است‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ بكنيم‌ بايد عرض‌ كنم‌ بين‌ الطلوعين‌ آنهم‌ نزديك‌ بيرون‌ آمدن‌ خورشيد. شما هي‌ نگاه‌ مي‌كنيد به‌ افق‌ كه‌ خورشيد كي‌ در مي‌آد. مي‌بينيد تمام‌ افق‌ را روشن‌ كرده‌ و خدا ميدونه‌ اين‌ مسئله‌ براي‌ من‌ از روز روشنتره‌ كه‌ تمام‌ افق‌ آسمان‌ كرة‌ زمين‌ به‌ نور پاك‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روشن‌ شده‌ و يك‌ كاري‌ بكنيد چشمهايتون‌ باز باشه‌. يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ چشمتون‌ خداي‌ نكرده‌ اين‌ خورشيد تابان‌ را يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ نبينه‌. تمام‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌، من‌ بي‌ جهت‌ چيزي‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. اينها متفقند كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ هست‌ و مي‌آد. دنيا را پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. يملأ الارض‌ قسطا و عدلا بعد ان‌ ما ملئت‌ ظلما و جورا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. آنچه‌ كه‌ ما فساد كرديم‌، آنچه‌ كه‌ ما خراب‌ كرديم‌، آنچه‌ را كه‌ ما ضايع‌ كرديم‌، آن‌ حضرت‌ مي‌آد اصلاحش‌ ميكنه‌. يك‌ دنيايي‌ مي‌سازه‌ كه‌ اين‌ دنيا بدون‌ هيچ‌ زحمتي‌ همه‌ به‌ آن‌ هدفي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ از خدمت‌ بشر منظور كرده‌ ميرسند. با كمال‌ سادگي‌. الان‌ اگر شما بخواهيد مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را بپيمائيد مشكلاتي‌ داريد. اگر چه‌ بازهم‌ آسانترين‌ كارهاي‌ علمي‌ و عملي‌ دنياست‌. اما در عين‌ حال‌ مشكلاتي‌ داريد. اول‌ اينكه‌ تا چه‌ حد بايد آمادگي‌ داشته‌ باشيد. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ و جاهدوا باموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌ ان‌ الله‌ اشتري‌ من‌ المؤمنين‌ انفسهم‌. اول‌ بايد جانش‌ را و مالش‌ را انسان‌ كف‌ دست‌ بگذاره‌ و با اين‌ فكر قدم‌ برداره‌.

 دوم‌ يك‌ استاد پيدا بكنه‌. اين‌ استاد درويش‌ نباشه‌، منحرف‌ نباشه‌، از تمام‌ آلودگيها دور باشه‌، از راه‌ راست‌ و راه‌ نزديك‌ انسان‌ را به‌ مقامات‌ عاليه‌ برسانه‌ كه‌ خيلي‌ مشكله‌ يك‌ چنين‌ استادي‌ پيدا كردن‌. بعد هم‌ يك‌ يك‌ از اين‌ مراحل‌ را بايد انسان‌ قدم‌ برداره‌ تا اول‌ تزكية‌ نفس‌ كنه‌ و بعد هم‌ مراحل‌ كمالات‌ را بپيمايه‌. اما آنجا. آنان‌ كه‌ خاك‌ را به‌ نظر كيميا كنند. آيا شود كه‌ گوشة‌ چشمي‌ به‌ ما كنند.

 يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ در مشهد ايشان‌ مبتلا به‌ مرض‌ سل‌ ميشه‌. آن‌ زمانها، افرادي‌ كه‌ سن‌ من‌ باشند يا بالاتر متوجهند كه‌ سل‌، مخصوصا سل‌ سينه‌ معروف‌ بود. اين‌ كشنده‌ بود. مثل‌ سرطان‌ امروز يعني‌ هيچ‌ علاجي‌ ظاهرا نداشت‌. و ايشان‌ هم‌ مبتلا به‌ اين‌ مرض‌ شده‌ بود. مي‌گفت‌ رفتم‌ خدمت‌ يكي‌ از اين‌ علماي‌ امام‌ زماني‌. آقايون‌ اين‌ را بدونيد من‌ بدبخت‌ با اين‌ عمامه‌ و با اين‌ عبا و قبا اگر خداي‌ نكرده‌ يادم‌ بره‌ از امام‌ زمان‌، عاق‌ امام‌ زمانم‌. علمامون‌ الحمد لله‌ همه‌ به‌ ياد امام‌ زمانند. اما بعضي‌ ممكنه‌ گاهي‌ غفلت‌ بگيردشون‌ و شما مردم‌ با محبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ و اصلاح‌ جامعه‌ تذكر بديد به‌ آنها كه‌ از امام‌ زمان‌ فراموش‌ نكنند. نكنه‌ پاي‌ يك‌ منبري‌ بنشينيد از اول‌ تا به‌ آخر همة‌ صحبتها بشه‌ و از مولامون‌، از همه‌ چيزمون‌، از آنكه‌ هر چه‌ داريم‌ به‌ يمنه‌ و رزق‌ الوري‌ و بوجوده‌ سبب‌ الارض‌ و السماء اسمي‌ برده‌ نشه‌. ميگه‌ خدمت‌ يكي‌ از آن‌ علماي‌ متوجه‌ امام‌ زمان‌، ما داريم‌ و من‌ ديده‌ام‌ علمايي‌ كه‌ حتي‌ نفس‌ كه‌ مي‌كشند به‌ ياد امام‌ زمان‌ هستند. جانشون‌ را مربوط‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ مي‌دونند. ميگه‌ رفتم‌ خدمت‌ ايشان‌ ايشان‌ گفت‌ تو چرا ناراحتي‌؟ گفتم‌ آقا من‌ دارم‌ مي‌ميرم‌. اطبا منرا گفتند كه‌ ديگه‌ تو شفا پيدا نمي‌كني‌، من‌ را مأيوس‌ كردند. ميگه‌ ديدم‌ دو زانو نشست‌ گفت‌ تو سيد هم‌ هستي‌. تو عالم‌ هم‌ هست‌؟ تو نون‌ امام‌ زمان‌ را خوردي‌؟ از امام‌ زمان‌ فراموش‌ كردي‌. براي‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آقايون‌ سردرد شفا دادن‌ با سرطان‌ شفا دادن‌ با ايجاد كردن‌ و با معدوم‌ كردن‌، همه‌اش‌ مساويه‌. اينجوريه‌. آقا اين‌ مرض‌ خيلي‌ سخته‌. بعيده‌ كه‌ بشه‌. نه‌. پاشو برو پيش‌ امام‌ زمانت‌. ميگه‌ اين‌ كه‌ به‌ من‌ گفت‌ پاشو برو، منهم‌ بلند شدم‌. حالا كجا ميرم‌ معلوم‌ نيست‌. آمدم‌ در صحن‌ مقدس‌ حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ديدم‌ يك‌ جمعي‌ وسط‌ صحن‌ دارند مي‌روند يك‌ آقائي‌ هم‌ جلوشونه‌. ميگه‌ گفتم‌ يا صاحب‌ الزمان‌. آقا برگشتند يك‌ نگاهي‌ به‌ من‌ كردند و رفتند. ميگه‌ آنجا نشستم‌. آني‌ كه‌ براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد بود. ميگفت‌ فلاني‌ به‌ خدا قسم‌ اين‌ آمد پيش‌ ما. ما ديديدم‌ كه‌ اصلا اين‌ كسالت‌ كه‌ نداره‌ هيچي‌، چاق‌ شده‌ و خودش‌ گفته‌ بود كه‌ خيلي‌ از صفات‌ رذيله‌ و ضعف‌ ايمانها را هم‌ با همان‌ نيمه‌ نظر، حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌ از من‌ برطرف‌ كرده‌. بيائيم‌ يك‌ مقداري‌ با امام‌ زمانمون‌ رابطه‌ پيدا كنيم‌. اول‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنيم‌ بايد ما كاري‌ نكنيم‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ از ما ناراضي‌ باشه‌. كمك‌ كنيم‌ به‌ امام‌ زمان‌. عدالت‌ را در خانه‌امون‌، در زندگيمون‌ در جمعي‌ كه‌ تحت‌ نظرمون‌ هستند، پياده‌ كنيم‌. چون‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در دائرة‌ توسعة‌ قدرت‌ خودش‌ كه‌ در كرة‌ زمين‌ باشد عدل‌ و داد را پياده‌ ميكند شما هم‌ توي‌ خانه‌ات‌ پياده‌ كن‌. شما در وجود خودت‌ پياده‌ كن‌. فساد نكن‌. اصلح‌ و لا تتبع‌ سبيل‌ المفسدين‌. اصلاح‌ كن‌ و پيرو راه‌ مفسدين‌ مباش‌. و اگر كسي‌ بخواد يار امام‌ زمان‌ باشه‌، رابطه‌اي‌ با حضرت‌ بقية‌ الله‌ برقرار كنه‌، بايد در زندگي‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ فسادي‌ در زندگيش‌ نباشه‌.

 من‌ مكرر به‌ دوستان‌ گفتم‌ اگر حجة‌ ابن‌ الحسن‌ آمد به‌ قيافه‌ ات‌ نگاه‌ كرد گفت‌ باريك‌ الله‌، به‌ قلبت‌ نگاه‌ كرد گفت‌ باريك‌ الله‌، به‌ خانه‌ات‌ نگاه‌ كرد گفت‌ باريك‌ الله‌. به‌ زن‌ و فرزندت‌ نگاه‌ كرد گفت‌ باريك‌ الله‌. آن‌ خانواده‌اي‌ كه‌ من‌ دوست‌ دارم‌ تو هستي‌. اين‌ بخواد يا نخواد يار امام‌ عصر ارواحنا فداهه‌. اما اگر ايراد داشت‌. آقا اين‌ كار را چرا كردي‌؟ آقا اون‌ تابلو چيه‌ توي‌ خونه‌ات‌. آقا اون‌ فرزندت‌ چرا اونجوره‌ و هيچي‌ نميگي‌. آقا چرا زنت‌ آنجور بد حجاب‌ است‌ و حرف‌ نمي‌زني‌. اينجا طبعا فاصله‌ داري‌ با امام‌ زمان‌. رابطه‌اي‌ نمي‌توني‌ داشته‌ باشي‌ با حجة‌ ابن‌ الحسن‌. خجالت‌ ميكشي‌.

 ما يك‌ روزي‌ يك‌ آقائي‌ دعوت‌ كرده‌ بود منزلشون‌. ما رفتيم‌. يك‌ خورده‌اي‌ هم‌ ما زودتر رفتيم‌. شايد من‌ اشتباه‌ كردم‌. ما نهار دعوت‌ داشتيم‌ چند دقيقه‌ قبل‌ از ظهر رفتيم‌. ديديم‌ مدتي‌ ما را در خانه‌ معطل‌ كرد. وقتي‌ وارد شديم‌ سرش‌ را فهميديم‌. ديديم‌ بعضي‌ از چيزها را مي‌خواسته‌ رويش‌ را بپوشونه‌، بعضي‌ از برنامه‌ها را عوض‌ كنه‌. از من‌ طلبة‌ خاك‌ پاك‌ دوستان‌ امام‌ زمان‌ وقتي‌ انسان‌ نمي‌تونه‌ زندگيش‌ را در معرض‌ ديد او قرار بده‌ و خجالت‌ از او ميكشه‌، حالا اگر امام‌ زمان‌ غفلتا آمد در خانه‌ات‌ (نامفهوم‌)

۱۱ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اذ ابتلیه‌ ابراهيم‌ ربه‌ بكلمات‌ فاتمهن‌. قال‌ اني‌ جاعلك‌ للناس‌ اماما. قال‌ و من‌ ذريتي‌. قال‌ لا ينال‌ عهدي‌ الظالمين‌.

 ما وعده‌ كرديم‌ كه‌ در بحث‌ امامت‌ و ولايت‌ كه‌ از مهمترين‌ بحثهاي‌ عالم‌ اسلام‌ و از بزرگترين‌ عقائد اسلاميست‌، كه‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در قرآن‌ مجيد از آن‌ تعبير به‌ نبأ عظيم‌ كرده‌. آنجا كه‌ مي‌فرمايد ام‌ يتسائلون‌ عن‌ النباء العظيم‌. نبأ خودش‌ به‌ معناي‌ خبر مهمه‌. وقتي‌ كه‌ كلمة‌ عظيم‌ هم‌ وصفي‌ براي‌ اين‌ نبأ شد اهميت‌ و عظمتش‌ بيشتر ميشود. در سورة‌ نبأ خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خطاب‌ ميفرمايد عم‌ يتسائلون‌. ميداني‌ پيغمبر از چه‌ چيز از تو سؤال‌ ميكنند؟ از نبأ عظيم‌. خبر بسيار مهم‌ كه‌ از اين‌ كلام‌ من‌ مي‌خوام‌ استفاده‌ كنم‌ كه‌ حتي‌ قرآن‌ مجيد دربارة‌ بحث‌ امامت‌ و ولايت‌ تعبير از نبأ عظيم‌ كرده‌ و به‌ قول‌ يكي‌ از دانشمندان‌ غير مسلمان‌، ميگه‌ كه‌ مردم‌ مسلمان‌ در اين‌ موضوع‌ بسيار من‌ از آنها تعجب‌ ميكنم‌ كه‌ پيغمبر اسلام‌ دربارة‌ امامت‌ از همة‌ مسائل‌ بيشتر اهميت‌ داده‌ و موضوع‌ را براي‌ مردم‌ مسلمان‌ توضيح‌ داده‌ و بلكه‌ اهم‌ مسائل‌ اسلامي‌ را مسئلة‌ امامت‌ و جانشيني‌ خود قرار داده‌. در عين‌ حال‌ بيشتر از همه‌ چيز مردم‌ مسلمان‌ دربارة‌ اين‌ مسئله‌ اختلاف‌ دارند. خداي‌ تعالي‌ هم‌ بعد از همين‌ جمله‌ كه‌ عم‌ يتسائلون‌ عن‌ النبأ العظيم‌ اشاره‌ فرموده‌ الذي‌ هم‌ فيه‌ مختلفون‌. كه‌ اين‌ از كلماتي‌ است‌ كه‌ پيشگوئي‌هاي‌ قرآن‌ كريم‌ را مي‌رساند.

 در ميان‌ مسائل‌ اسلامي‌ شايد آنقدري‌ كه‌ دربارة‌ مسئلة‌ امامت‌ اختلاف‌ شده‌، دربارة‌ هيچ‌ مسئله‌اي‌ آنقدر اختلاف‌ نشده‌. چون‌ اكثر فرق‌ اسلامي‌ از مسئلة‌ امامت‌ از هم‌ جدا ميشوند. و لذا در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ و حتي‌ پيغمبر اكرم‌ خود وجود مقدسش‌ از روز اول‌ به‌ فكر اين‌ مسئله‌ و توضيح‌ اين‌ مسئله‌ بود. در آن‌ جلسة‌ اولي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ اقوام‌ و خويشاوندان‌ خودش‌ را دعوت‌ كرد كه‌ دستور ذات‌ مقدس‌ پروردگار كه‌ انذر عشيرتك‌ و الاقربين‌، اقوام‌ و نزديكانت‌ را اول‌ به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ كن‌ و چهل‌ نفر از اقوام‌ و خويشاوندان‌ را دعوت‌ كرد، در همان‌ جلسه‌ مسئلة‌ امامت‌ و خلافت‌ مطرح‌ شد. و فرمود هر كس‌ اول‌ به‌ من‌ ايمان‌ بياورد، او امام‌ بعد از منه‌، جانشين‌ منه‌ و همانجا علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ايستاد و عرض‌ كرد من‌ به‌ تو ايمان‌ آورده‌ام‌. و در هر مناسبتي‌ پيغمبر اكرم‌ مسئلة‌ خلافت‌ و امامت‌ را مطرح‌ مي‌فرمود.

 مثلا سني‌ و شيعه‌ نوشته‌اند كه‌ براي‌ پيغمبر اكرم‌ يك‌ مرغ‌ برياني‌ آوردند. گفت‌ خدايا محبوبترين‌ بندگانت‌ را برسان‌ كه‌ در خوردن‌ اين‌ مرغ‌ با من‌ شريك‌ بشود. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آمد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را به‌ عنوان‌ باب‌ علم‌ خودش‌ معرفي‌ كرده‌ و فرموده‌ انا مدينة‌ العلم‌ و علي‌ بابها. در تمام‌ موارد در جنگها، در موقع‌ استراحتها، در هر زمان‌ به‌ مسئلة‌ امامت‌ و ولايت‌ رسول‌ اكرم‌ توجه‌ داشته‌ و براي‌ مردم‌ توضيح‌ ميداده‌ است‌.

 و لذا از همة‌ مسائل‌ بيشتر توضيح‌ داده‌ شده‌ و قرآن‌ شريف‌ در اين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ وقتي‌ كه‌ با حضرت‌ ابراهيم‌ خداي‌ تعالي‌ سخن‌ مي‌گويد و حضرت‌ ابراهيم‌ مبتلا ميشود، آزمايش‌ ميشود به‌ كلماتي‌ و خداي‌ تعالي‌ آنها را تمامش‌ ميكند كه‌ بحث‌ مفصلي‌ در اين‌ زمينه‌ هست‌، حضرت‌ ابراهيم‌ را خدا ميفرمايد من‌ تو را امام‌ قرار دادم‌. اني‌ جاعلك‌ للناس‌ اماما. قال‌ و من‌ ذريتي‌. اين‌ امامت‌، اين‌ ولايت‌ از براي‌ ذرية‌ من‌ هم‌ هست‌. قال‌ لا ينال‌ عهدي‌ الظالمين‌. عهد من‌، اين‌ مسئلة‌ امامت‌، جانشيني‌ من‌، ولايت‌ من‌ به‌ كساني‌ كه‌ ظالم‌ باشند و در مرحلة‌ اول‌ ظلم‌ به‌ نفس‌ بكنند نمي‌رسد. لا ينال‌ عهدي‌ الظالمين‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 هستند و در جلسه‌اي‌ قبل‌ داشتيم‌ و دوستان‌ بودند گفتم‌ كه‌ يك‌ بحثي‌ در اين‌ چند شب‌ دربارة‌ مسئلة‌ امامت‌ و اهميت‌ اين‌ مسئله‌ و مسئلة‌ ولايت‌ انشاء الله‌ عرايضي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ و بهترين‌ فهرست‌ براي‌ بحثهاي‌ شبهاي‌ آينده‌ هم‌ كه‌ اينهم‌ يك‌ اشاره‌اي‌ بود كه‌ ناگهان‌ به‌ ذهنم‌ رسيد. يعني‌ داشتم‌ زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ را مي‌خوندم‌ بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. بموالاتكم‌ علمنا الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديني‌. پدرم‌ به‌ قربانتون‌، مادرم‌ به‌ قربانتون‌، جانم‌ به‌ قربانتون‌ اي‌ خاندان‌ عصمت‌ كه‌ بموالاة‌ شما، به‌ ولايت‌ شما خداي‌ تعالي‌ معالم‌ دين‌ ما را به‌ ما تعليم‌ داد. بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ ما كان‌ فسد من‌ دنيانا. در ارتباط‌ با دنيامون‌ اگر ما پيرو شما باشيم‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ كارهامون‌ را اصلاح‌ ميكنه‌ و كوچكترين‌ ناراحتي‌ براي‌ ما بوجود نمي‌آد. و اصلح‌ ما كان‌ من‌ فسد من‌ دنيانا. و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌. بموالات‌ شما كلمة‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ ميشه‌. اينها فهرست‌ عرايض‌ منه‌ در شبهاي‌ انشاء الله‌ در شبهاي‌ آينده‌ و بموالاتكم‌ تمت‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و ائتلفت‌ الفرقه‌. و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌ و الدرجات‌ الرفعيه‌ و المقام‌ المحمود و المكان‌ المعلوم‌ و الجاء العظيم‌ و الشأن‌ الكبير و الشفاعة‌ المقبوله‌. هر يك‌ جمله‌اش‌ خدا ميدونه‌ اگر كسي‌ بخواد درباره‌اش‌ حرف‌ بزنه‌، در بارة‌ هر يكي‌ از اين‌ دوازده‌ فرازي‌ كه‌ بعد از اين‌ فراض‌ كه‌ بامي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌، تا همين‌ جملاتي‌ كه‌ خوندم‌ كه‌ دوازده‌ فراز ميشه‌، هر جمله‌اش‌ دهها شب‌ بايد صحبت‌ كرد. قدر زيارت‌ جامعه‌ را بدانيد اجمالا.

 مرحوم‌ مجلسي‌ بزرگ‌، پدر علامة‌ مجلس‌ ميگه‌ در عالم‌ مكاشفه‌ ديدم‌ وارد حرم‌ حضرت‌ عسگري‌ شدم‌. امام‌ عصر كنار ضريح‌ ايستاده‌. من‌ از در كه‌ وارد شدم‌ ايستادم‌ كالمداحين‌. مانند مداحها كه‌ مي‌ايستند مدح‌ مي‌خونند، من‌ زيارت‌ جامعه‌ را از اول‌ تا به‌ آخر خطاب‌ به‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خوندم‌. فرمودند كه‌ نعمة‌ الزياره‌. خوب‌ زيارتي‌ است‌. بعد فرمودند جلو بيا. جلو رفتم‌. فرمودند نزديكتر بيا. نزديكتر رفتم‌. نزديكتر بيا تا نزديك‌ آن‌ حضرت‌ نشستم‌ و ايني‌ كه‌ من‌ جلو نمي‌رفتم‌ مي‌ترسيدم‌ خلاف‌ ادب‌ كاري‌ انجام‌ بدهم‌ كه‌ در محضرش‌ نتونم‌ آن‌ ادب‌ لازم‌ را رعايت‌ كنم‌. هر جملة‌ از اين‌ قسمت‌، زيارت‌ جامعه‌ مفصله‌، اما همين‌ قسمتش‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. بامي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌. به‌ موالاتكم‌ علمن‌ الله‌ معالم‌ ديننا. بموالات‌ شما خدا معالم‌ دين‌ ما را، يعني‌ هر چه‌ از علوم‌ مربوط‌ به‌ دينمونه‌ها، به‌ پيروي‌ از شما ما ياد گرفتيم‌.

 به‌ خود امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قسم‌، آقايون‌ من‌ زياد بحث‌ با علماي‌ اهل‌ سنت‌ كردم‌. اكثر شما شايد با نوشته‌هاي‌ من‌ آشنايي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ كتاب‌ من‌ دارم‌ به‌ نام‌ شبهاي‌ مكه‌ كه‌ در تركيه‌ و سوريه‌ و مدينه‌ و مكه‌ با علماي‌ مكه‌ بحث‌ كردم‌ و زيادي‌ از علماي‌ وهابي‌ و غير وهابي‌ را ديدم‌. نمي‌خوام‌ بحثهايي‌ را كه‌ با آنها داشتم‌ براي‌ شما عرض‌ كنم‌. مي‌خوام‌ يك‌ مطلب‌ را بگم‌. در ميان‌ شيعيان‌، البته‌ نه‌ هر شيعة‌ بي‌ تفاوت‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌. نه‌ هر شيعة‌ بي‌ بند و بار. شيعياني‌ كه‌ لااقل‌ در همين‌ ماه‌ محرم‌ و صفر در ماه‌ رمضان‌ پاي‌ منبرها نشسته‌اند. اينها اكثرشون‌ عالمتر از علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ سنت‌ هستند. همين‌ شيعيان‌، همين‌ شماها كه‌ پاي‌ منبرها تا حدي‌ بوديد. گاهي‌ انسان‌ تعجب‌ ميكنه‌. من‌ بعضي‌ از بحثها را در كتب‌ خودم‌ از اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردم‌ بعضي‌ ميگند شايد اين‌ صداقت‌ نداشته‌ باشه‌، شايد راست‌ نباشه‌. آخر مگه‌ ميشه‌ يك‌ عالم‌ اينقدر جاهل‌ باشه‌.

 شخصي‌ است‌ بنام‌ ابن‌ باز، الان‌ هم‌ زنده‌ است‌. اين‌ اول‌ عالم‌ وهابي‌ روي‌ كرة‌ زمينه‌. اول‌ عالم‌ وهابي‌ روي‌ كرة‌ زمين‌. و از آن‌ كساني‌ است‌ كه‌ الان‌ شايد متجاوز از نود سال‌، صد سال‌ از عمرش‌ مي‌گذره‌ و در تخريب‌ قبرستان‌ بقيع‌ شريك‌ بوده‌. من‌ در مدينه‌ او را ديدم‌ نزد او رفتم‌. نشستم‌. چشمش‌ نابيناست‌. اين‌ مرد نشسته‌ بود. همين‌ آقايوني‌ كه‌ ميگن‌ ضريح‌ را نبوسيد، شركه‌. نمي‌دونم‌ در حرم‌ را نبوسيد، شركه‌. دست‌ و پاي‌ اين‌ شخص‌ را مي‌بوسيدند و براي‌ او احترام‌ قائل‌ بودند. من‌ نشستم‌ كنارش‌. گفتم‌ يا شيخ‌ ما تقول‌ في‌ حديث‌ الرسول‌ دربارة‌ اين‌ حديث‌ پيغمبر كه‌ مي‌فرمايد خلفائي‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر، نظر شما چيست‌؟ گفت‌ رواية‌ صحيحه‌، روايتي‌ است‌ صحيحه‌، بسيار روايت‌ خوبيست‌. گفتم‌ كه‌، آخه‌ در روايات‌ هست‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌فرمايد كه‌ خلفايي‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر الائمه‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر. خلفاي‌ من‌ بعد از من‌ دوازده‌ نفرند. ائمه‌ بعد از من‌ دوازده‌ نفرند و كلهم‌ من‌ قريش‌. همه‌اشون‌ از قريشند و كلهم‌ من‌ بني‌ هاشم‌. همه‌اشون‌ از بني‌ هاشمند. من‌ تا اينجا خوندم‌. گفتم‌ اينها منظور كي‌ هستند؟ گفت‌ اولهم‌ ابو بكر. به‌ من‌ گفت‌. اول‌ ابي‌ بكره‌. دوم‌ عمر، سوم‌ عثمان‌، چهارم‌ علي‌، پنجم‌ معاويه‌، اينجا توقف‌ كرد. پنج‌ تا شد، دوازده‌تا هنوز، تقريبا هفت‌ تا ديگه‌ مانده‌ اين‌ دوازده‌ تا تمام‌ بشه‌. يكي‌ آنجا نشسته‌ بود. خيال‌ كرد ايشان‌ فراموش‌ كرده‌ اسامي‌ را. گفت‌ بعدش‌ يزيد. گفت‌ نه‌ يزيد را من‌ قبول‌ ندارم‌. اين‌ شارب‌ الخمر بود و حسين‌ بن‌ علي‌ را كشت‌ و من‌ قبولش‌ ندارم‌. من‌ گفتم‌ پس‌ كي‌؟ گفت‌ دوازده‌ تا از اين‌ خلفاي‌ اموي‌ و عباسي‌، خوبهايشون‌ را انتخاب‌ كن‌ و منظور پيغمبر همون‌ بوده‌.

 اين‌ عالم‌ با اينكه‌ ميگه‌ روايت‌ صحيحه‌ است‌ بقيه‌ روايت‌ را من‌ نخوندم‌، او مي‌خواست‌ يادش‌ باشه‌. روايت‌ اينه‌ كه‌ الائمه‌ من‌ بعدي‌ اثني‌ عشر كلهم‌ من‌ قريش‌، كلهم‌ من‌ بني‌ هاشم‌. اولهم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ثم‌ حسن‌، ثم‌ الحسين‌، ثم‌ علي‌ بن‌ الحسين‌، ثم‌ محمد بن‌ علي‌ ابن‌ الباقر، ثم‌ جعفر بن‌ محمد الصادق‌، تا ميرسه‌ به‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ و حضرت‌ دربارة‌ علائم‌ ظهور بحث‌ ميكنه‌.

 در قصة‌ جابر بن‌ عبد الله‌ الانصاري‌ كه‌ آمد سؤال‌ كرد از اولي‌ الامر، حضرت‌ فرمود كه‌ اول‌ آنها علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اولي‌ الامر دوازده‌ جانشين‌ منند كه‌ اول‌ آنها علي‌ بن‌ ابيطالبه‌. بعد حسن‌، بعد حسين‌، بعد علي‌ بن‌ الحسين‌، بعد محمد بن‌ علي‌ الباقر و انت‌ تراه‌ يا جابر. تو اي‌ جابر او را مي‌بيني‌. و سلام‌ مرا به‌ او برسان‌ و از معجزات‌ پيغمبر اكرم‌ بود كه‌ تنها صحابي‌ كه‌ اينقدر عمر كرد و به‌ زمان‌ امام‌ باقر رسيد، جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ بود. اينها را همه‌ را روي‌ تعصب‌ بود. تا من‌ اين‌ كلمه‌ را گفتم‌ گفت‌ انت‌ جعفري‌؟ تا اينجا نفهميده‌ بود. چون‌ نمي‌ديد. و الا من‌ با همين‌ لباس‌ بودم‌. يكي‌ آنجا بود گفت‌ بعله‌. شروع‌ كرد به‌ فحاشي‌ كردن‌ به‌ من‌. من‌ در كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ اين‌ قضيه‌ را نوشتم‌ آنقدر به‌ من‌ توهين‌ كرد كه‌ يكي‌ اشاره‌ كرد چون‌ عواقب‌ بد اين‌ فحاشي‌ها را مي‌دونست‌ اشاره‌ كرد پاشو از مجلس‌ برو بيرون‌. و من‌ پاشدم‌ آمدم‌ بيرون‌.

 ايني‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ اول‌ عالم‌ وهابي‌ كه‌ وقتي‌ به‌ اصطلاح‌ ملك‌ عربستان‌ سعودي‌ ماشيني‌ ميخره‌، بعنوان‌ تبرك‌ يكي‌ دو سه‌ روز اين‌ ماشين‌ را مي‌گذاره‌ زير پاي‌ اين‌ آقا كه‌ تبرك‌ بشه‌، ديگه‌ تصادف‌ نكنه‌. يك‌ چنين‌ فردي‌ مي‌بينيد كه‌ چقدر اين‌ استعداد و علم‌ داره‌! قدر اين‌ مجالستون‌ را مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ بدونيد. قدر مجالس‌ عزاداري‌ بر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بدانيد. مطالبي‌ اهل‌ سنت‌ گاهي‌ مطرح‌ ميكنند كه‌ خدا ميدونه‌ ما آنجا فكر مي‌كنيم‌ كه‌ چقدر خداي‌ تعالي‌ به‌ ما لطف‌ كرده‌ كه‌ ما شيعه‌ شديم‌ الحمد لله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدانا الله‌. معالم‌ دين‌ ما به‌ وسيلة‌ اين‌ خاندان‌ به‌ ما رسيده‌ اگر اهل‌ سنت‌ فقط‌ روايت‌ نبوي‌ را دارند ما روايات‌ نبوي‌، روايات‌ علوي‌، روايات‌ حسني‌، روايات‌ حسيني‌، روايات‌ دوازده‌ امام‌ را داريم‌. اينها همه‌اش‌ در مقابل‌ آنچه‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 يك‌ دوازدهم‌ اين‌ بخاطر روايتي‌ است‌ كه‌ در اين‌ زمينه‌ است‌. او مي‌آد علوم‌ را بيان‌ ميكنه‌. بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا.

 يك‌ دانشمند غير مسلمانه‌، اگر اهل‌ مطالعه‌ هستيد كتاب‌ صوت‌ العدالة‌ الانسانيه‌ مال‌ جرج‌ جرداق‌، ترجمه‌ هم‌ شده‌، اين‌ را مطالعه‌ كنيد. در مقدمه‌اش‌ مي‌نويسد كه‌اي‌ كاش‌ علي‌ بن‌ ابيطاب‌ زمان‌ ما بود. يكي‌ از دانشمندان‌ و مكتشفين‌ اين‌ را ميگه‌. اي‌ كاش‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ زمان‌ ما بود. اين‌ مرد داره‌ ميگه‌ من‌ به‌ راههاي‌ آسمان‌ آشنا هستم‌. سلوني‌ قبل‌ ان‌ تفقدوني‌. از من‌ بپرسيد قبل‌ از اينكه‌ مرا نبينيد. اي‌ كاش‌ ما توي‌ مسجد كوفه‌ روي‌ آن‌ خاكهاي‌ زمين‌ مسجد كوفه‌ زانو مي‌زديم‌ و مشكلات‌ فضائيمون‌ را از حضرت‌ سؤال‌ مي‌كرديم‌. ميگه‌ انا بطرق‌ السماء اعلم‌ منكم‌ بطرق‌ الارض‌. من‌ به‌ راههاي‌ آسمان‌ آشناترم‌ تا شما به‌ راههاي‌ زمين‌. اما متأسفانه‌ پاي‌ منبر علي‌ كي‌ نشسته‌؟ سعد وقاص‌. ميگه‌ اگر راست‌ ميگيد بگو موي‌ سر و صورت‌ من‌ چند تاست‌؟ علي‌ ميگه‌ اگر من‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ كه‌ مي‌تونستم‌. اما يك‌ چيزي‌ ميگم‌ كه‌ زمان‌ بر تو ثابت‌ كنه‌. اين‌ مردمي‌ هم‌ كه‌ اينجا نشسته‌اند ببينند. تو يك‌ فرزندي‌، يك‌ جمله‌اي‌ حضرت‌ داره‌، فرخه‌اي‌ در خانه‌ داري‌ كه‌ اين‌ پسر من‌ حسينم‌ را مي‌كشه‌. مردم‌ شنيدند، اين‌ عمر سعد هم‌ بزرگ‌ شد. يك‌ روز ديدند عمر سعد حاضر شد در كربلا و حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را شهيد كرد.

 به‌ موالاتكم‌ علمنا الله‌ معالم‌ ديننا. ما معالم‌ دين‌ را در ابعاد مختلف‌ از خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ داريم‌. معالم‌ دين‌ ما يك‌ مشت‌ معارفه‌. اعتقاد به‌ خدا. باور نمي‌كنيد من‌ در دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌ رفتم‌. كتابي‌ خريدم‌ كه‌ الان‌ در كتابخانه‌ام‌ هست‌ بنام‌ فتح‌ المجيد. در آنجا نوشته‌ كه‌ خدا در آسمان‌ روي‌ يك‌ كرسي‌ نشسته‌. خدا يك‌ خورده‌ چاقتر از آن‌ كرسيه‌. يك‌ وجب‌ آنهم‌ به‌ وجب‌ خدايي‌. معناي‌ الرحمن‌ علي‌ العرش‌ استوي‌ را داره‌ ميكنه‌، و خدا پشت‌ گردنش‌ چه‌ شكليه‌، روش‌ چه‌ شكليه‌، صورتش‌ چه‌ قيافه‌ داره‌ وسوار الاغ‌ ميشه‌ مي‌آد شبهاي‌ جمعه‌ روي‌ بام‌ مكه‌ و بعد سابقها علف‌ هم‌ مي‌ريختند آنجا كه‌ الاغ‌ خدا گرسنه‌ برنگرده‌. شما الان‌ مي‌خنديد به‌ اين‌ حرفها. با يك‌ دانشجوي‌ دانشگاه‌ اسلامي‌ مدينه‌ من‌ صحبت‌ كردم‌. گفتم‌ آقا زماني‌ شده‌ كه‌ مردم‌ به‌ كرات‌ بالا رفتند. گفت‌ اينها دروغه‌. مگر ميشود از زمين‌ رفت‌ به‌ بالا. من‌ آياتي‌ از قرآن‌ براش‌ استدلال‌ كردم‌. مي‌گفت‌ اصلا زمين‌ در حركت‌ نيست‌. كرويت‌ زمين‌ هنوز به‌ آنها نرسيده‌. شما فكر نكنيد مال‌ دويست‌ سال‌ قبله‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌. مال‌ همين‌ ده‌ بيست‌ سال‌ قبل‌. و آنقدر انجماد فكري‌ آنهايي‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نيستند در توحيد، در نبوت‌، در امامت‌. من‌ اگر براي‌ شما نقل‌ كنم‌ كه‌ اينها دربارة‌ پيغمبر اكرم‌ چي‌ ميگن‌، چون‌ بدون‌ مقايسه‌ با كلمات‌ آنها شما نمي‌دونيد كه‌ چقدر معارفتون‌ بالا رفته‌. دربارة‌ پيغمبر چي‌ ميگن‌.

 من‌ خودم‌ شرم‌ مي‌كنم‌ كه‌ بگم‌ در صحيح‌ بخاري‌ چه‌ مطالبي‌ دربارة‌ پيغمبر گفتند. پيغمبر ميگند يك‌ روز آمد در مسجد نماز مي‌خوند. در وسط‌ نماز يادش‌ آمد جنبه‌. گفت‌ مردم‌ همينجور سرجاتون‌ بايستيد تا من‌ برم‌ برگردم‌. حالا شما ميدونيد آن‌ سابقها حمام‌ سر خانه‌ نبودش‌ گرفتاري‌. حالا. رفت‌ حضرت‌ و غسل‌ كرد و آمد و از همانجايي‌ كه‌ نماز را قطع‌ كرده‌ بود شروع‌ كرد به‌ نماز خوندن‌ كه‌ به‌ نظر، به‌ فتواي‌ همة‌ اهل‌ سنت‌ اين‌ نماز باطله‌. اگر بدانيد پيغمبر را چطور معرفي‌ ميكنند. و ما پيغمبر اكرم‌ را اشرف‌ مخلوقات‌، تالي‌ تلو ذات‌ اقدس‌ پروردگار، لا فرق‌ بينك‌ و بينهم‌ الا انهم‌ عبادك‌ و خلقك‌. اينطوري‌ معرفي‌ ميكنيم‌. همينطوري‌ كه‌ الان‌ مي‌شناسيم‌. هميني‌ كه‌ پيغمبر را شناختيد، همينه‌. در معالم‌ دين‌ اينطور. در قسمت‌ معارف‌. در قسمت‌ امام‌ اصلا لازم‌ نيست‌ امام‌ معصوم‌ باشه‌. هيچ‌ چيز را هم‌ نمي‌دانست‌ اشكال‌ نداره‌. مسئله‌اي‌ نيست‌. ما گاهي‌ اعتراض‌ مي‌كرديم‌ آخه‌ اين‌ خلفا، اينها مسائل‌ معمولي‌ را بلد نبودند. مي‌گفتند اشكالي‌ نداره‌، مملكت‌ را اداره‌ ميكنه‌، زمامداره‌ و مسئله‌اي‌ نيست‌.

 دربارة‌ معاد و قيامت‌ بحثهايي‌ هست‌ كه‌ اگر من‌ بخوام‌ اينها را بحث‌ بكنم‌ همين‌ يك‌ كلمه‌ كه‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا، كلي‌ بايد روش‌ بحث‌ كنيم‌. مي‌آئيم‌ در بحث‌ احكام‌. در بحث‌ احكام‌ آقايون‌ بدونيد گرفتاري‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ دارند و موفقيتي‌ كه‌ شيعه‌ داره‌، اين‌ انقلاب‌ عظيمي‌ كه‌ الان‌ توي‌ اين‌ مملكت‌ شده‌ و شانزده‌ سال‌ از عمرش‌ گذشته‌ و كوچكترين‌ اختلافي‌ بين‌ مردم‌ وجود نداره‌، اين‌ بخاطر اين‌ است‌ كه‌ ما پيرو خاندان‌ عصمت‌ و طهارتيم‌. حالا توضيحش‌ را عرض‌ كنم‌. در اسلام‌، در تشيع‌، يك‌ بحثي‌ هست‌ كه‌ باب‌ علم‌ آيا مسدوده‌ يا مفتوح‌؟ شيعه‌ ميگه‌ باب‌ علم‌ مسدود نيست‌. مفتوحه‌. باب‌ اجتهاد مفتوحه‌. يعني‌ شما مي‌تونيد همانطوري‌ كه‌ ابو حنيفه‌اي‌ آنها ميگند مجتهد شد، هر انساني‌ ميتونه‌ بره‌ مجتهد بشه‌ و فتوا بده‌ و مردمم‌ هم‌ لازم‌ است‌ كه‌ از او تقليد بكنند. يعني‌ همة‌ افراد به‌ سن‌ پانزده‌ سالگي‌ كه‌ مي‌رسند، يا بايد مجتهد باشند يا مقلد و در مرتبة‌ اول‌ بايد مجتهد باشند. ببينيد فتح‌ باب‌ اجتهاد. لذا عده‌اي‌ از علما، حتي‌ قرآن‌ هم‌ ميگه‌ و لولا نفر من‌ طائفة‌ لتيفقهوا في‌ الدين‌ و ينظروا قوم‌ الي‌ رجع‌ اليهم‌. يك‌ عده‌ بروند تفقه‌ در دين‌ بكنند بيان‌ مردم‌ را به‌ طرف‌ خدا دعوت‌ بكنند. اما آنها ميگن‌ نه‌.

 من‌ در مكه‌ با يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ مكه‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. بهش‌ گفتم‌ كه‌ چه‌ خصوصيت‌ داره‌ كه‌ شما با اين‌ علم‌ و دانشتون‌ بايد از ابو حنيفة‌ هزار و دويست‌ سال‌ قبل‌ تقليد بكنيد؟ فخر رازي‌ در كتاب‌ تفسير كبير مي‌نويسد كه‌ من‌ به‌ خدا قسم‌ از ابو حنيفه‌ عالمترم‌. اما چه‌ كنيم‌ كه‌ ما بايد از او تقليد كنيم‌. باب‌ اجتهاد را مفتوحش‌ كرد. اسلام‌ مفتوح‌ كرده‌، شيعه‌ گرفته‌. اونها به‌ خاطر بعضي‌ از مسائل‌ سياسي‌ زمان‌ خودشن‌ باب‌ اجتهاد را بستند. امروز اكثر اينها دنبال‌ تفقه‌ در دين‌ نمي‌روند. چند روز قبل‌ يكي‌ از دوستان‌، برنامه‌اي‌ براي‌ ما تنظيم‌ كرده‌ بود كه‌ ما رفتيم‌ طرف‌ تركمن‌ صحرا و علماي‌ زيادي‌ از علماي‌ اهل‌ سنت‌ استقبال‌ ما كردند و خيلي‌ هم‌ به‌ ما اظهار محبت‌ كردند. اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ را خونده‌ بودند. در آن‌ مجلس‌ من‌ به‌ آنهاگفتم‌ آقايان‌ بيائيد يك‌ تحقيقاتي‌ در دينتون‌ بكنيد، در معالم‌ دينتان‌ بكنيد، در اجتهاد بكنيد كه‌ بحثي‌ داره‌. بخاطر اينكه‌ مجلس‌ تا حدي‌ عموميست‌، نمي‌تونم‌ خصوصيات‌ بحث‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ اين‌ علما چطور تحت‌ تأثير و الان‌ هم‌ اظهار محبتي‌ به‌ من‌ دارند و تحت‌ تأثير واقع‌ شدند.

 در بخش‌ احكام‌ اينطوري‌. همه‌ مي‌تونيم‌ مجتهد بشويم‌، هر كدام‌ از شما، اين‌ جمعيتي‌ كه‌ اينجا نشستيد، همين‌ الان‌ مي‌تونيد تصميم‌ بگيرد از فردا صبح‌ برويد مجتهد بشيد در دينتون‌. راه‌ بازه‌ براي‌ همه‌. درس‌ بخونيد. قرآن‌ و احاديث‌ را معانيش‌ را ياد بگيريد. استنباط‌ بكنيد، احكامتون‌ را بفهميد و اين‌ واجبه‌ بر هر مكلفي‌. تقليد فرع‌ بر اجتهاده‌. يعني‌ شما وقتي‌ مي‌تونيد تقليد بكنيد يك‌ كار لازمتري‌ در اجتماع‌ داشته‌ باشيد، آن‌ كار را انجام‌ چون‌ لازمه‌ بديد، بهتون‌ گفتند مي‌تونيد تقليد بكنيد. در بحث‌ معارف‌ و احكام‌ كه‌ اينطور.

 در بحث‌ تزكية‌ نفس‌. من‌ ديدم‌ عرض‌ مي‌كنم‌. شايد بعضي‌ از دوستان‌ آشنا به‌ وضع‌ من‌ باشند. من‌ اين‌ مسئله‌ را از همة‌ مسائل‌ مهمتر مي‌دانم‌. با اقطاب‌ متصوفة‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ پيرو خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نيستند اگر چه‌ اكثرا متصوفة‌ اهل‌ سنت‌ خودشون‌ را پيرو اهل‌ بيت‌ عصمت‌ مي‌دانند و نسبت‌ به‌ ساير اهل‌ سنت‌ اينها خيلي‌ بهترند اما اگر شما برنامه‌هاي‌ عبد القادر جرجاني‌ را كه‌ همين‌ قادريه‌ هستند. يكي‌ از اقطاب‌ قادريه‌ يك‌ روز ديدم‌ آمده‌ مشهد پيش‌ من‌ كه‌ من‌ كتابهايي‌ كه‌ در ارتباط‌ با تزكية‌ نفس‌ شما نوشتيد من‌ مطالعه‌ كردم‌. ديدم‌ اين‌ مطالبي‌ كه‌ ما داريم‌ هيچ‌ انسان‌ را به‌ جايي‌ نمي‌رسانه‌ و مطالب‌ شما درسته‌. با پانصد نفر مريدي‌ كه‌ او داشت‌ اعلام‌ كرد من‌ حاضرم‌ در تحت‌ نظر شما باشم‌. راه‌ راست‌، راه‌ راستي‌ كه‌ خاندان‌ عصمت‌ رفتند. صراط‌ مستقيم‌، بدون‌ اعوجاج‌، بدون‌ كوچكترين‌ چيزي‌ كه‌ جنبة‌ خرافي‌ داشته‌ باشه‌، خاندان‌ عصمت‌ اينطوري‌ ما را بردند.

 بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و انشاء الله‌ جملات‌ بعد را شبهاي‌ آينده‌ براتون‌ توضيح‌ ميدم‌. من‌ نمي‌تونم‌، وقتم‌ با اين‌ شبهاي‌ كوتاه‌ نمي‌رسه‌ كه‌ دربارة‌ اين‌ جملات‌ شرح‌ كاملي‌ بدم‌ و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ دوستان‌ مشهد تشريف‌ آوردند، در آن‌ كانون‌ بحث‌ و انتقاد ما اين‌ مسائل‌ را اگر هر كجاش‌ براشون‌ كوچكترين‌ مشكلي‌ بود و اشكالي‌ داشت‌، سؤال‌ بكنند تا جواب‌ انشاء الله‌ عرض‌ بكنيم‌.

 اما چه‌ ميشه‌ كرد هنوز دنيا را نتوانسته‌اند دانشمندان‌، علما، شخصيتهاي‌ بزرگ‌، با اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ آشنا كنند. يك‌ شخصي‌ بنام‌ وبستر نامي‌ بودش‌ از انگلستان‌ آمده‌ بود مشهد، ما الان‌ نوارهايش‌ را داريم‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ من‌ مسيحي‌ بودم‌. ديدم‌ اسلام‌ دين‌ كاملي‌ است‌، آمدم‌ مسلمان‌ شدم‌. ولي‌ ديدم‌ همة‌ آن‌ خرافاتي‌ كه‌ در مسيحيت‌ هست‌، در اسلامي‌ كه‌ من‌ انتخاب‌ كردم‌ هست‌. گفتم‌ آيا مسلكي‌، به‌ اصطلاح‌ مذهبي‌ در اسلام‌ نيست‌ كه‌ اين‌ حرفها را نزنه‌، خدا را مجسم‌ ندانه‌، مثلا بهشت‌ را اينطوري‌ كه‌ در تورات‌ نوشته‌، اينجوري‌ معرفي‌ نكن‌، خدا را ضعيف‌ معرفي‌ نكنه‌. گفتند يك‌ مذهبي‌ هست‌ بنام‌ شيعه‌. در آنجا اهليت‌ داشتند در آنوقت‌ كه‌ همان‌ بزرگتري‌ كه‌ در آنجا بود به‌ من‌ معرفيش‌ كنيد و فعاليت‌ دربارة‌ تشيع‌ مي‌كرد همچين‌ آمد ايران‌ و آن‌ شخص‌ را آورد مشهدو آنجا سخنراني‌ براي‌ ما كرد. كه‌ وقتي‌ به‌ مذهب‌ شيعه‌ رسيدم‌ فهميدم‌ دين‌ حق‌ و ديني‌ كه‌ توأم‌ با فطرت‌ انسان‌ و صراط‌ مستقيمه‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ناب‌ محمدي‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و اميدوارم‌ انشاء الله‌ اين‌ كلمه‌اي‌ كه‌ امشب‌ ترجمه‌ براتون‌ كردم‌ كه‌ بموالاتكم‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا آن‌ كسي‌ كه‌ مي‌آد دين‌ پيغمبر را تجديد ميكنه‌، مجدد دين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ بياد و معالم‌ دين‌ را آن‌ حضرت‌ براي‌ شما بيان‌ بكنه‌. كه‌ يوم‌ تحدث‌ اخبارها. زمين‌ حتي‌ اخبارش‌ را به‌ شما بيان‌ ميكنه‌. و ما انسان‌ مالها. آن‌ انسان‌ كامل‌، حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ مي‌آد و كنترل‌ زمين‌ را در دست‌ ميگيره‌. اما چه‌ ميشه‌ كرد؟ ما تا روزي‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ ظاهر نشه‌ بايد در مصائب‌ خاندان‌ عصمت‌ بنشينيم‌، در و ديوار خانه‌هامون‌ را سياه‌ پوش‌ كنيم‌. به‌ ياد ابا عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ اشك‌ بريزيم‌ و بگيم‌ اين‌ الطالب‌ بذهول‌ الانبياء و ابناء الانبياء. اين‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا. شنيديد زينب‌ كبري‌ سلام‌ الله‌ عليها كه‌ يكي‌ از همانهايي‌ است‌ كه‌ معالم‌ دين‌ بوسيلة‌ آن‌ حضرت‌ پخش‌ شده‌. حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها اين‌ اصالت‌ و اين‌ حركت‌ بخاطر اين‌ نبوده‌ كه‌ ما تو را بكشيم‌ اسير باشد نه‌ خودشون‌ مي‌خواستند، بلكه‌ خدا مي‌خواسته‌. ان‌ الله‌ شاء ان‌ يراه‌ اسرا. خدا ميخواد كه‌ زن‌ و فرزند تو را اسير ببينه‌. چرا؟ براي‌ اينكه‌ در كوفه‌ حرف‌ بزنند، معاويه‌ را رسوا كنند. در شام‌ حرف‌ بزنند معالم‌ دين‌ را بيان‌ كنند. حركاتشون‌ معالم‌ دين‌ را بيان‌ كنه‌، سخن‌ گفتنشون‌، سكوتشون‌ حتي‌ معالم‌ دين‌ را بيان‌ كنه‌.

 لذا در ميان‌ بازار كوفه‌ يك‌ نگاه‌ كرد ديد مردم‌ همه‌ در يك‌ حالات‌ مختلفي‌ هستند. صداي‌ زنگ‌ شترها مانع‌ از حرف‌ زدنه‌. يك‌ اشاره‌ فرمود زينب‌ كبري‌ با آن‌ مقام‌ ولايت‌ تكويني‌ كه‌ بر تمام‌ موجودات‌ داشت‌، حتي‌ صداي‌ زنگ‌ شترها از كار افتاد. همه‌ ساكت‌. يا اهل‌ الكوفه‌. اي‌ اهل‌ كوفه‌. اي‌ اهل‌ مكر و حيله‌. شما ديديد با پيغمبر چه‌ كردند؟ شما مي‌دونيد چه‌ جگر گوشه‌اي‌ از رسول‌ الله‌ را شهيد كرديد؟ با مردم‌ سخن‌ گفت‌، خطبة‌ زينب‌ آنچنان‌ عميقانه‌ و عالمانه‌ و دقيقه‌ كه‌ بايد شبها و روزها، سالها دانشمندان‌ در اطرافش‌ صحبت‌ كنند. ابن‌ زياد متوجه‌ شد اگر به‌ همين‌ وضع‌ مسئله‌ باقي‌ بمانه‌، همين‌ مردم‌ كوفه‌ مي‌شوره‌. مردم‌ بيدار ميشوند از خواب‌ غفلت‌. معالم‌ دينشون‌ را، معرفت‌ امامشون‌ را از زينب‌ كبري‌ ياد مي‌گيرند. سر مقدس‌ سيد الشهدا را در مقابل‌ محمل‌ زينب‌، ناگهان‌ زينب‌ صداي‌ برادر را شنيد. ام‌ اصحاب‌ الدهر و الطغي‌ كانوا من‌ آياتنا حجبا. سر بلند كرد سر برادر را روي‌ نيزه‌ مشاهده‌ كرد. يا اهل‌ العالم‌ بين‌ ميتا و قاله‌ سجده‌ و عقدها اي‌ ماه‌ يك‌ شب‌ من‌. زينب‌ داره‌ با سر برادر حرف‌ ميزنه‌. گرم‌ سخنه‌ زينب‌ با برادر. يك‌ وقت‌ نگاه‌ كرد ديد اين‌ طفل‌ صغيري‌ كه‌ پهلوي‌ زينب‌ در محمل‌ نشسته‌، چشم‌ را دوخته‌ به‌ سر پدر نزديك‌ است‌ غالب‌ تهي‌ كند. صدا زد يا اخي‌ فاطمة‌ الصغيرة‌ تكلمها لقد كان‌ قلبه‌ برادر با اين‌ فاطمة‌ صغيره‌ چند كلمه‌ حرف‌ بزن‌ كه‌ قلبش‌ آب‌ داره‌ ميشه‌.

 

۹ صفر ۱۴۱۶ – ۱۷ تيرماه‌ ۱۳۷۴ – مراحل‌ اولية‌ تزكية‌ نفس‌

مراحل‌ اوليه‌ تزكيه‌ نفس‌ 17 تيرماه‌ 1374

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم، بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌، إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ كه‌ ديروز هم‌ خوندم‌ و خيلي‌ من‌ از اين‌ پشتكار شماها خوشحالم‌، خوب است‌ كه‌ هفته‌اي‌ سي‌ آيه‌ را هر روز مي‌خوانيد و به‌ معناش‌ توجه‌ مي‌كنيد و حتي‌ جلساتي‌ هم‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شه‌ باز همان‌ سي‌ آيه‌ را تكرار مي‌كنيد.

اين‌ بهترين‌ راه‌ براي‌ فهميدن‌ حقايق‌ قرآنه‌ و خوندن‌ صحيح‌ قرآن‌ و اونچه‌ كه‌ در اين‌ آيات‌ مي‌توانيد دنبال‌ كنيد و انشاء الله‌ كوشش‌ كنيد كه‌ هر روز كه‌ اين‌ آيات‌ را مي‌خونيد هر روز يك‌ برداشت‌ داشته‌ باشيد از اين‌ آيات‌. ديروز درباره اين‌ بخش‌ آخر آيات‌ كه‌ در خصوص‌ قارون‌ خداي‌ تعالي‌ مطالبي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ صلی الله علیه وآله وحي‌ كرده‌ و آياتي‌ را نازل‌ فرموده‌، به‌ مقدار فرصت‌ عرائضي‌ عرض‌ كردم‌.

امروز اين‌ آيه‌ جلب‌ توجه‌ من‌ را كرد كه‌ انك‌ لا تهدي‌ من‌ احببت. ماها خيلي‌ دوست‌ داريم‌ كه‌ همه‌ هدايت‌ بشيم‌. پيغمبر اكرم‌ هم‌ اين‌ محبت‌ را داشت‌. خيلي‌ دوست‌ داشت‌ مردم‌ بيان‌ به‌ سوي‌ خدا. حتي‌ آياتي‌ نازل‌ شد در اين‌ خصوص‌ كه‌ «طه ما انزلنا عليك‌ القرآن‌ لتشقي»، اي‌ پيغمبر ما قرآن‌ را بر تو نازل‌ نكرديم‌ كه‌ خودت‌ را به‌ مشقت‌ بياندازي‌.

پيغمبر اكرم‌ از خصوصياتش‌ اين‌ بود كه‌ حريص‌ عليكم‌. خدا درباره‌اش‌ مي‌فرمايد:

لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ يك‌ ناراحتي‌ مختصري‌ شما داشته‌ باشيد، برایش‌ سخت‌ مي‌گذره‌. بچه‌ تون‌ مريض‌ شده‌ شما بيشتر ناراحت‌ هستيد تا خود بچه‌! عزيز علیه ما عنتم‌. پيغمبر اونقدر شماها را دوست‌ داره‌، نه‌ اين‌ كه‌ مردم‌ اون‌ زمان‌ را دوست‌ داشته‌ شماها را دوست‌ نداشته‌ باشه‌، همين‌ الان‌ پيغمبر اكرم‌ صلی الله علیه و آله را اگر در نظر بگيريد مي‌بينيد با يك‌ محبتي‌ به‌ شماها داره‌ نگاه‌ مي‌كنه‌، با يك‌ محبتي‌ شماها را مي‌خواهد به‌ طرف‌ خدا بكشاند‌، دعوتتون‌ بكنه‌. حريص‌ عليكم‌. حرص‌ داره‌، حريصه‌ كه‌ شماها زود خوب‌ بشيد. آخه‌ دير مي‌شه‌.

پيغمبر اكرم‌ فرمود عجلوا بالتوبه‌ قبل‌ الموت‌. آقا مرگ‌ كي‌ مي‌رسه‌؟ كي‌ مي‌تونه‌ بگه‌ من‌ حالا پنجاه‌ سال‌ ديگه‌ زنده‌ هستم‌، چهل‌ و نه‌ سال‌ و شش‌ ماه‌ بعدش‌ مثلا من‌ توبه‌ مي‌كنم‌. اين‌ حرف‌ مال‌ عمر سعده‌. مي‌گفت‌ من‌ حالا مي‌روم‌ جنگ‌ با امام‌ حسين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مي‌كنم‌ بعد هم‌ حكومت‌ ري‌ را مي‌گيرم‌ بعدش‌ هم‌ وقتي‌ كه‌ خواستم‌ بميرم‌ توبه‌ مي‌كنم‌. اينجور نيست‌. هر لحظه‌ احتمال‌ مرگ‌ هست‌. پس‌ قبل‌ از هر لحظه‌ توبه‌.

كه‌ شما مي‌دونيد توبه‌ معناش‌ طلب‌ مغفرت‌ نيست‌، طلب‌ بخشش‌ نيست‌. توبه‌ يعني‌ حركت‌ به‌ سوي‌ خدا. بازگشت‌ به‌ سوي‌ پروردگار. بنابر اين‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود عجلوا بالتوبه‌ قبل‌ الموت‌. قبل‌ از اين‌ كه‌ بميريد توبه‌ كنيد. پيغمبر مي‌دانه‌ كه‌ چه‌ نفعي‌ را شماها از دست‌ مي‌ديد. مي‌داند كه‌ اگر هدايت‌ نشيد چقدر به‌ خودتون‌ صدمه‌ وارد كرده‌ايد. لذا حريص‌ عليكم‌ بالمؤمنين‌ رئوف‌ رحيم‌.

 اما خداي‌ تعالي‌ يك‌ مقدار با پيغمبرش‌ يك‌ مطالبي‌ مي‌فرمايد كه‌ ما بفهميم‌ والا پيغمبر اكرم‌ خودش‌ مي‌دانست‌ كه‌ چه‌ بكنه‌. و اون‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها فكر نكنيد كه‌ تا خود طرف‌ تصميم‌ جدي‌ نگيره‌ با دعا با خواهش‌ با تضرع‌ و زاري‌ بتوانيد كسي‌ را به‌ سوي‌ خدا بپذيريد. يك‌ آقايي‌ بود در مشهد به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ شبها بلند شدم‌، يك‌ پسر بيشتر ندارم‌ دعا كرده‌ام‌ كه‌ خدا اين‌ را هدايتش‌ كنه‌. اين‌ روز به‌ روز بدتر مي‌شه‌. گفتم‌ اگر تا آخر عمرت‌ هم‌ دعا كني‌ كه‌ خدا هدايتش‌ كنه‌ تا خود طرف‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار نشه‌ واختيار، چون‌ خدا بهش‌ داده‌ با اختيار خودش‌ راه‌ خدا را انتخاب‌ نكنه‌ دعاي‌ تو مستجاب‌ نمي‌شه‌. هر دعايي‌ ممكنه‌ مستجاب‌ بشه‌ اما اين‌ دعا يك‌ شرط‌ داره‌ خود طرف‌ هم‌ بخواد.

لذا گاهي‌ بعضي‌ از افراد اونچنان‌ مرده‌ هستند كه‌ صداي‌ پر توان‌ رسول‌ اكرم‌ اونها را از خواب‌ بيدار نمي‌كنه‌. چرا؟ بخاطر اين‌ كه‌ اينها خواب‌ نيستند مرده‌اند. خداي‌ تعالي‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌گه‌ انك‌ لا تسمع الموتی، تو مرده‌ را نمي‌توني‌ چيز بشنوني‌.

شما نمي‌تونيد هر كسي‌ را كه‌ دوست‌ داريد هدايتش‌ كنيد. و لیكن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. و از آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ استفاده‌ مي‌شه‌ كه‌ اين‌ من‌ يشاء يعني‌ كسي‌ را كه‌ خدا مي‌خواد اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ خودش‌ يك‌ قدمهايي‌ در راه‌ كمالات‌ برداره‌.

در يك‌ آية‌ ديگر مي‌فرمايد كه‌ والذين‌ جاهدوا فينا ليهدینهم سبلنا. يك‌ جهادي‌ طرف‌ بكنه‌، يك‌ گذشتي‌ در راه‌ خدا داشته‌ باشه‌، يك‌ قدمي‌ به‌ سوي‌ خدا برداره‌ تا خدا دستش‌ را بگيره‌. انك‌ لا تهدي‌ من‌ احببت‌، تو هر كي‌ را دوست‌ داري‌، همه‌ را پيغمبر دوست‌ داشت‌، رئوف‌ به‌ همه‌ بود.

در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ كه‌ حريص‌ عليكم‌ اين‌ كلمه‌ حريص‌ عليكم‌ درباره‌ كفار و درباره‌ غير مسلمانهاست‌ها كه‌ حرص‌ داشته‌ پيغمبر كه‌ اونها هدايت‌ بشن‌ و الا بعدش‌ مي‌فرمايد به‌ همين‌ دليل‌ بعدش‌ مي‌فرمايد بالمؤمنون‌ رئوف‌ الرحيم‌. به‌ مومنين‌ مهربان‌ است‌ و رأفت‌ داره‌. در خصوص‌ غير مؤمنين‌ لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ عزيز عليه‌ ما عنبتم‌. يعني‌ حتي‌ ابولهب‌ را، ابوجهل‌ را ناراحته‌ كه‌ يك‌ مشكلي‌ براش‌ به‌ وجود بياد. يك‌ ناراحتي‌ سر راهش‌ باشه‌. به‌ دليل‌ اين‌ كه‌ بعدش‌ مي‌فرمايد بالمؤمنين‌ رئوف‌ الرحيم‌. حريص‌ است‌ براي‌ حتي‌ مثل‌ ابولهب‌ و ابوجهل‌ و دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. احدي‌ نبايد اهل‌ جهنم‌ باشه‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد تو اي‌ پيغمبر نمي‌توني‌ كسي‌ را كه‌ دوست‌ داري‌، همه‌ دوستانت‌ را بخواي‌ به‌ طرف‌ خدا بياد تو نمي‌توني‌. چرا نمي‌توني‌؟ به‌ جهتي‌ كه‌ خودشون‌ نمي‌خوان‌. به‌ جهتي‌ كه‌ با اختيار خودشون‌، خودشون‌ انتخاب‌ نمي‌كنند.

 انك‌ لا تهدي‌ من‌ احببت‌ و لیکن‌ الله‌ يهدي‌ من‌ يشاء. خدا هر كي‌ را بخواد هدايت‌ مي‌كنه‌. خدا حكيمه‌ و اون‌ كسي‌ را هدايت‌ مي‌كنه‌ كه‌ خود اون‌ كسي‌ يك‌ قدمهايي‌ در راه‌ هدايت‌ خودش‌ برداره‌. من‌ عرض‌ كردم‌ مكرر اين‌ جلمه‌ را كه‌ به‌ دوستان‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ اگر هدايتش‌ صد مرحله‌ داشته‌ باشه‌ پنجاه‌ مرحله‌اش‌ بايد خود انسان‌ انجام‌ بده‌، پنجاه‌ مرحله‌ ديگرش‌ را خدا. اون‌ پنجاه‌ مرحله اول‌ را بايد خود انسان‌ انجام‌ بده‌. و در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كرديد اين‌ آيه‌ هم‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا كسي‌ كه‌ توبه‌ بكنه‌، اگر توي‌ قرآن‌ بگرديد آقايون‌ اين‌ مراحلي‌ كه‌ براي‌ تزكيه‌ نفس‌ براي‌ شماها گفته‌ شده‌ شايد متجاوز از صد مورد رديفش‌ را هم‌ حتي‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار درست‌ كرده‌. توبه‌، فاما من‌ تاب‌، توبه‌. و آمن‌، آمن‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ از ايمن‌ مي‌ياد. از امن‌ مي‌ياد از آرامش‌ مي‌ياد. اين‌ جز با استقامت‌ از هيچ‌ راه‌ ديگري‌ اون‌ آرامش‌ به‌ جود نمي‌ياد. ايمان‌ كامل‌ را اون‌ كسي‌ دارد كه‌ از غير خدا نترسه‌. و لا تخافوهم‌ و خافون‌ ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. از هيچ‌ چيز نترسيد از من‌ بترسيد. اگر مؤمنيد.

ببينيد ايمان‌ نتيجه‌ نترسيدن‌ از غير خداست‌. اما كسي‌ كه‌ از همه‌ چي‌ مي‌ترسه‌ اين‌ ايمان‌ نداره‌. يعني‌ اگر ايمان‌ هم‌ داره‌، ايمانش‌ ضعيفه‌. كسي‌ كه‌ مي‌ترسد حقوقش‌ مثلا فرض‌ كنيد پايمال‌ بشه‌، شغلش‌ از دستش‌ گرفته‌ بشه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ رفقاش‌ از دورش‌ بپاشند. مردم‌ بهشون‌ اعتراض‌ بكنند، حرف‌ بزنند اين‌ آدمي‌ كه‌ از همه‌ چي‌ مي‌ترسه‌. اين‌ ايمان‌ نداره‌. اين‌ ايمن‌ نيست‌. اين‌ ايماني‌ كه‌ شما مي‌گيد ايمان‌ به‌ خدا، ايمان‌ به‌ خدا يك‌ اسمي‌ داريم‌ با همه‌. اما اگر خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد كه‌ اگر ايمان‌ داريد و لا تخافوهم‌ و خافون‌ از هيچ‌ چيز نترسيد از من‌ بترسيد ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. اگر مؤمنيد. و لا تهنوا و لاتحزنوا ببينيد باز مربوط‌ به‌ استقامته‌. سستي‌ نكنيد. محزون‌ نباشيد.

چه‌ كسي‌ محزون‌ مي‌شه‌ براي‌ امورش‌؟ كسي‌ كه‌ استقامت‌ نداره‌. وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ شما شخصيت هستيد. شما يك‌ روزي‌ از همه‌ برتريد. ان‌ كنتم‌ مؤمنين‌. همه‌اش‌ آمده‌ روي‌ ايمان‌. اگر كسي‌ توانست‌ چهار مطلبي‌ كه‌ در استقامت‌ گفته‌ شده‌، صبر، نترسيدن‌ از غير خدا، قاطعيت‌ و عدم‌ اعتماد به‌ غير خدا، اين‌ چهار چيز را در خودش‌ به‌ وجود بياره‌ اين‌ شخص‌ مؤمنه‌.

لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد من‌ تاب‌ و آمن‌ تا اينجا معنا معلوم‌ شد. و عمل‌ الصالحا عمل‌ صالح‌ چيه‌؟ عمل‌ صالح‌ صراط‌ مستقيمه‌. چه‌ كسي‌ بهتر عرض‌ كنيم‌، كسي‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ است‌ عمل‌ صالح‌ مي‌كنه‌؟ تمام‌ اعمال‌ يك‌ انسان‌ صالح‌ مي‌شه‌. يعني‌ تمام‌ كارهاي‌ انسان‌ در صراط‌ مستقيم‌ مي‌شه‌. عمل‌ صالح‌ مساوي‌ است‌ با صراط‌ مستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌ مساوي‌ است‌ با عمل‌ صالح‌. بلكه‌ صراط‌ مستقيم‌ يك‌ چيزي‌ هم‌ اضافه‌ داره‌. و اون‌ چيز چيه‌؟ اون‌ اين‌ كه‌ قلب‌ و روحت‌ هم‌ از هرگونه‌ افراط‌ و تفريط‌ دور باشه‌. اعمال‌ صالح‌ داشته‌ باش‌. اونقدري‌ كه‌ بهت‌ گفته‌اند عبادت‌ كن‌. اونقدري‌ كه‌ بهت‌ گفته‌اند كار كن‌، اونقدري‌ كه‌ بهت‌ گفتند در خانه‌ با زن‌ و فرزندت‌ محبت‌ كن‌، اونقدري‌ كه‌ بهت‌ گفتند با مردم‌ معاشرفت‌ كن‌. يك‌ آخوندي‌ باش‌ كه‌ همه‌ چيزت‌ صالح‌ باشه‌.

 من‌ مكرر مثال‌ زدم‌، هر چيزي‌ اگر براي‌ جهتي‌ اين‌ را ساخته‌ باشند و خلقش‌ كرده‌ باشند  اگر در همان‌ جهت‌ خودش‌ قرار گرفت‌ صالحه‌. اين‌ را بدونيد. فرش‌ براي‌ زير پاست‌. اگر زير پا افتاد و ازش‌ استفاده‌ شد اين‌ فرش‌ صالحي‌ است‌، اسب‌ براي‌ سواري‌ است‌ اگر سواري‌ خوب‌ داد و سرعت‌ سير داشت‌ صالحه‌. اسب‌ صالحي‌ است‌، شايسته‌اي‌ است‌. گاو براي‌ شير دادنه‌، اگر شير خوبي‌ داد گاو  خوبي‌ است‌ ولو ندوه‌، يك‌ گوشه‌ خوابيده‌ باشه‌، روزي‌ نه‌ من‌ شير بده‌ بسيار گاو خوبي‌ است‌. اما اگر آمدند اين‌ دو تاجاشون‌ را با هم‌ عوض‌ كردند. گاوه‌ خوب‌ مي‌دوه‌ اما اسبه‌ خوب‌ نمي‌دونه‌ بجاش‌ شير خوب‌ مي‌ده‌. هيچ‌ كدامشون‌ صالح‌ نيستند. هيچ‌ كدومشون‌ صالح‌ نيستند. اي‌ بابا شما شير مي‌خواي‌ اين‌ آقا شير مي‌ده‌ ديگه‌، مي‌خواي‌ هم‌ بدوه‌ اون‌ گاو مي‌دوه‌. مي‌گن‌ نه‌ گاو شير بده‌ چون‌ خدا اون‌ را براي‌ شير دادن‌، يا هر چيز، يا طبيعت‌ هر چي‌ مي‌خواييد اسمش‌ را بگذاريد براي‌ شير دادن‌ خلق‌ كرده‌ و اون‌ را هم‌ براي‌ دويدن‌.

انسان‌ را خدا براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌؟ براي‌ بكس‌ زدن‌، براي‌ فوتبال‌ بازي‌ كردن‌، نه‌ انصافا براي‌ پول‌ درآوردن‌. براي‌ چي‌ انسان‌ را خدا خلق‌ كرده‌؟ به‌ خودش‌ قسم‌ اگر تمام‌ آيات‌ قران‌ و روايات‌ را تحقيق‌ كنيد و بخواهيد بفهميد كه‌ خدا انسان‌ را براي‌ چي‌ خلق‌ كرده‌ در دو چيز كه‌ باز از خود قرآن‌ استفاده‌ مي‌شه‌ خلاصه‌ مي‌شه‌. يكي‌ براي‌ عبادت‌ يكي‌ براي‌ خليفة‌ الهي‌.

اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌. خليفه‌ يعني‌ چي‌؟ يعني‌ جانشين‌. جانشين‌ كي‌؟ جانشين‌ خدا. كيه‌ جانشين‌ خدا؟ اون‌ كسي‌ كه‌ كار خدايي‌ بكنه‌. كي‌ كار خدايي‌ مي‌كنه‌؟ اون‌ كسي‌ كه‌ صفات‌ خدايي‌ داشته‌ باشه‌. كي‌ صفات‌ خدايي‌ داره‌؟ اون‌ كسي‌ كه‌ متخلق‌ به‌ اخلاق‌ الله‌ باشه‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود:

 انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق، من‌ مبعوث‌ شدم‌ كه‌ مكارم‌ اخلاق‌ را، يا در اون‌ آيه‌ ديگر مي‌فرمايد ليزكيهم‌ تزكيه‌ تون‌ كنم‌. مكارم‌ اخلاق‌ را به‌ شما تعليم‌ بدم‌. از چه‌ راه‌؟ از راه‌ بندگي‌. مي‌گه‌ و ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا ليعبدون‌. پس‌ بشر براي‌ اين‌ كه‌ جاي‌ خدا بنشينه‌ در روي‌ زمين‌. كار خدايي‌ بكنه‌. از چه‌ راه‌؟ از راه‌ بندگي‌.

بندگي‌ چيه‌؟ هر كسي‌ بندگي‌ را يك‌ جوري‌ تصور مي‌كنه‌. يكي‌ مي‌گه‌ عبادت‌ بجز خدمت‌ خلق‌ نيست‌. به‌ تسبيح‌ و سجاده‌ و دهر نيست‌. يكي‌ ديگه‌ مي‌گه‌ مردم‌ را چكار داريم‌ اينها همه‌، بهشون‌ نبايد كمك‌ كرد اين‌ مردم‌ فاسق‌ و فاجر، يك‌ گوشه‌اي‌ را انسان‌ بايد بگيره‌ فقط‌ سجاده‌ و تسبيح‌ و مهر بزرگي‌ و اينها. مي‌بينيد تفاسير مختلفي‌ داريم‌. كه‌ در همين‌ عبادت‌ هم‌ بايد از صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كنيم‌. صراط‌ مستقيم‌ كيه‌؟ ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. انک‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ مستقيم‌. اينها را من‌ مختصر رد مي‌شم‌ چون‌ اكثرش‌ را واقعا آقاي‌ مهندس‌ براتون‌ توضيح‌ دادن‌.

 يا، صراط‌ علي‌ مستقيم‌. خوب‌ پس‌ ما صراط‌ مستقيم‌ عبادتمون‌ معلوم‌ شد. خدا، گفتار خدا. قرآن‌، گفتار پيغمبر اكرم‌ كه‌ سنت‌ پيغمبره‌ اكرمه‌ و گفتار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. اگر به‌ آسمان‌ بريد به‌ اعماق‌ زمين‌ بريد غير از اين‌  راهي‌ ديگه‌اي‌ به‌ رسيدن‌ به‌ بندگي‌ خدا نيست‌ و راه‌ منحصر به‌ فرده‌، نه‌ خدا تو خانقاه‌ پيدا مي‌شه‌، نه‌ تو كليسا پيدا مي‌شه‌، نه‌ تو كنيسه‌ پيدا مي‌شه‌ حتي‌ توي‌ مسجدي‌ كه‌ اين‌ مسجد صراط‌ مستقيم‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ نده‌ پيدا نمي‌شه‌.

خيلي‌ از مساجد بوده‌ كه‌، پيغمبر اكرم‌ در زمان‌ خودش‌ يك‌ مسجدي‌ ساخت‌ يك‌ عده‌ آمدند گفتند آقا مردم‌ يك‌ محله‌اي‌ راهشون‌ دوره‌ يك‌ مسجد هم‌ ما ساختيم‌. گاهي‌ اونجا تشريف‌ بياريد نماز بخونيد، گاهي‌ اونجا. خداي‌ تعالي‌ دستور فرمود كه‌ برو اون‌ مسجدش‌ را خرابش‌ كن‌. مسجد ضرار، براي‌ تفرقة‌ بين‌ مسلمانهاست‌. يا مسجد قبا هست‌ و لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ . مسجدي‌ كه‌ از اول‌ با تقوا ساخته‌ شده‌، خداي‌ تعالي‌ انما يقبل‌ الله‌ من‌ المتقين‌. هر مسجدي‌ را نمي‌پذيره‌. با تقوا ساخته‌ شده‌،

 يك‌ كسي‌ داشت‌ مسجد مي‌ساخت‌ زمان‌ بهلول‌. بهلول‌ هم‌ آمد گفت‌ كه‌ آقا اسم‌ ما را اون‌ بالا بنويس‌ كه‌ به‌ سعي‌ و كوشش‌ جناب‌ آقاي‌ بهلول‌ مسجد ساخته‌ شد. گفت‌ مسجد را من‌ ساختم‌ به‌ اسم‌ تو. گفت‌ پس‌ به‌ اسم‌ خودت‌ مي‌خواي‌ بذاري‌، بله‌. مسجد را ساخته‌ كه‌ اينجا اسمش‌ بمونه‌. مسجد را ساخته‌ كه‌ اين‌ دوستان‌ اين‌ محل‌ تو اين‌ مسجد نماز بخونند با هم‌ باشند اون‌ مسجد نرن‌. حالا الحمد الله‌ اين‌ حرفها كم‌ شده‌ ولي‌ از يك‌ جهت‌ هم‌ زياد شده‌، اما سابقها مشهد ما يك‌ حيدري‌ و نعمتي‌ بود  كه‌ اينها با هم‌ دعوا داشتند. تفريق‌ بين‌ المسلمين‌ در همين‌ آيه‌ مي‌فرمايد كه‌ مسجد ضرار براي‌ تفرقه‌ بين‌ مسلمانها بود. حتي‌ اينجور مسجدي‌ خدا توش‌ پيدا نمي‌شه‌ بايد خراب‌ بشه‌. هيچ‌ جا خدا پيدا نمي‌شه‌ جز در لسان‌ خود خدا و در لسان‌ پيغمبر خدا و در لسان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. هيچ‌ جا ديگه‌ خبري‌ نيست‌. نه‌ از لابه‌ لاي‌ مثنوي‌، نه‌ از لا به‌ لاي‌ حافظ‌.

 من‌ با اين‌ كه‌ به‌ حافظ‌ نسبتا علاقه‌ دارم‌ اما خدا از صحيفة‌ سجاديه‌، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ يك‌ شب‌ جمعه‌اي‌ بود يك‌ چند تا از اين‌ افراد متصوفه‌ تقريبا بودند اينها آمده‌ بودند به‌ ايشان‌ گفتند كه‌ يك‌ شعر حافظي‌ بخونيم‌ يك‌ حالي‌ پيدا بكنيم‌. اين‌ حال‌ هم‌ خودش‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ امام‌ سجاد، شب‌ جمعه‌ شعر حافظ‌ مي‌خونيد. گفتند چكار كنيم‌؟ گفت‌ دعا كنيد. دعا كنيد. إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا واقعا اين‌ دعاهاي‌ خمسه‌ عشر هر كدامش‌ پر از معارفه‌. خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

بعضي‌ از اين‌ دعاها را ما حتي‌ مي‌گيم‌ فايده‌اي‌ نداره‌. يعني‌ شايد طرف‌ دروغ‌ باشه‌ كه‌ بگه‌. يا نعيمي‌ و جنتي‌، اي‌ نعمت‌ من‌ و اي‌ بهشت‌ من‌. اين‌ را هر كسي‌ نمي‌تونه‌ بخونه‌، هر كسي‌ نمي‌تونه‌ اين‌ دعاي‌ ندبه‌ را بخوانه‌. دعاي‌ ندبه‌ ديروز عرض‌ كردم‌ چهار صفحه‌اش‌ اصلا مطلبي‌ كه‌ گريه‌ توش‌ داشته‌ باشه‌ نداره‌. چهار صفحه‌، شش‌ صفحه‌ همش‌ هست‌. اونجا كه‌ مي‌رسه‌ فعلی الاطائب من اهل بیت ، كه‌ اسم‌ دعا را به‌ همين‌ جهت‌ دعاي‌ ندبه‌ گذاشتند. كه‌ در فراغ‌ امامتون‌، در فراغ‌ اون‌ صراط‌ مستقيم‌، اگر يك‌ كسي‌ توي‌ بيابان‌ گم‌ شده‌ باشه‌ و خطرات‌ از اطراف‌ به‌ طرف‌ حمله‌ ور شده‌ باشند. چي‌ مي‌خواهد؟ راه‌ مي‌خواد راهي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ مقصود برسونه‌، هيچي‌ ديگه‌ نمي‌خواد. مي‌گه‌ اين‌ الحسن‌، اين‌ الحسين‌. يعني‌ كجاست‌ اون‌ صراط‌ مستقيم‌. كجاست‌ امام‌ حسن‌ كه‌ همه‌ اعمالش‌ و همه‌ گفتارش‌ و حتي‌ سكوتش‌ صراط‌ مستقيم‌ بود. كجاست‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ كه‌ همه‌ اعمالش‌ صراط‌ مستقيم‌ بوده‌. كجاست‌ ابناء حسين‌، امام‌ صادق‌، امام‌ باقر، امام‌ سجاد علیهم السلام

شما صحيفه‌ سجاديه‌ را برداريد بخونيد ببينيد طرز مناجات‌ با پروردگار چگونه‌ است‌. من‌ با شعر خوندن‌ و شعر و اينها مخالف‌ نيستم‌ اما بدونيد يك‌ كلماتي‌ كه‌ همان‌ مشروب‌ خور، قمار باز با اعمال‌ خودش‌ تطبيق‌ مي‌ده‌د و هم‌ تو مي‌خواي‌ با خدا او را تطبيق‌ بدي‌. ولو اين‌ كه‌ حق‌ هم‌ با تو باشه‌، اين‌ در شأن‌ پروردگار نيست‌. اما شما مي‌تونيد كلمات‌ امام‌ سجاد را با چيز ديگري‌، با عشقهاي‌ مجازي‌ خودتون‌ تطبيق‌ بديد؟

مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ كسي‌ كه‌ تو را يافته‌ چي‌ گم‌ كرده‌، كسي‌ كه‌ تو را داره‌ چي‌ نداره‌! خدايا مظلت‌ در اثر خطاياي‌ من‌ به‌ صورت‌ يك‌ لباسي‌ در بدن‌ من‌ ظاهر شده‌. يك‌ صراط‌ مستقيم‌ و لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد كه‌ عمل‌ صالحا اين‌ سه‌ تا برنامه‌ خيلي‌ مهمه‌. تاب‌، آمن‌. كه‌ آمن‌ اين‌ را بدونيد استقامت‌ را به‌ اضافه‌ يك‌ چيز، و عمل‌ صالح‌ صراط‌ مستقيم‌ به‌ اضافه‌ يك‌ چيزي‌. خوب‌ بعدش‌ ديگه‌ ضمينه‌ شروع‌ مي‌شه‌ فراهم‌ مي‌شه‌. اينجا كسي‌ كه‌ اين‌ سه‌ تا مرحله‌ را انجام‌ داد راهنماي‌ عشق‌ و محبت‌ و علاقه‌ است‌، اون‌ را نمي‌خوام‌ زياد شرح‌ بدم‌ چون‌ شما را از اين‌ راه‌ مي‌خواييم‌ ببريم‌.

 يك‌ راه‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ مي‌گه‌ خدايا دو ركعت‌ صبح‌ نماز خوندم‌ در مقابلش‌ اين‌ قدر مزدم‌ را بده‌. محبت‌ تو كار نيست‌. عمل‌ مي‌كنم‌ مزد مي‌گيرم‌. شما يك‌ كارگر افغاني‌ را مي‌ياريد به‌ مذهبش‌ هم‌ كار نداريد، به‌ دينش‌ هم‌ كار نداريد صبح‌ مي‌گيد تا غروب‌ كار كنه‌ اينقدر هم‌ مزدشه‌. اين‌ يك‌ راهه‌. با اين‌ كه‌ صراط‌ مستقيمه‌ها خدا هم‌ قبول‌ داره‌. و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. جزا داده‌ نمي‌شيد، خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌ وقتي‌ اين‌ مسئله‌ را براي‌ ما شرح‌ مي‌داد مي‌گفت‌ حرف‌ اون‌ را اصلا براي‌ دوستان‌ نزن‌، به‌ فكر اون‌ طرف‌ نيافت‌. نمي‌افتاديم‌ الحمد الله‌. اينجا دو تا راه‌ مي‌شه‌. يكي‌ از همين‌ جا شروع‌ مي‌شه‌، نماز شب‌ مي‌خوني‌، ديروز گفتم‌ براي‌ اين‌ كه‌ روزيتون‌ زياد بشه‌، چهل‌ روز اگر كسي‌ نماز شب‌ بخونه‌، عمل‌ براي‌ اين‌ جهت‌ نكنيدها. چهل‌ روز اگر نماز شب‌ بخونه‌ صورتش‌ نوراني‌ مي‌شه‌  هر كس‌ مي‌بينه‌ دوستش‌ داره‌. خوب‌ نماز شب‌ براي‌ اين‌ شد.

نماز اول‌ وقت‌ وسعت‌ رزق‌ مي‌ياره‌. نماز توي‌ مسجد نمي‌دونم‌ چقدر ثواب‌ داره‌. خلاصه‌ از همين‌ جا از وسعت‌ رزق‌ شروع‌ مي‌شه‌ تا نعمتهاي‌ بهشت‌. از اينجا رفتيد تا تو بهشت‌، تو بهشت‌ هم‌ مي‌ريدها. منتهي‌ از اين‌ راه‌. كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اونهايي‌ كه‌ يك‌ قدري‌ مرحلشون‌ بالا رسيدن‌ به‌ اون‌ لذائذ محبت‌ مي‌فهمند كه‌ من‌ چي‌ مي‌گم‌، علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌گه‌ من‌ جزء اونها نيستم‌. ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا في جنتك.

 از اون‌ راه‌ علي‌ نرفته‌. راه‌ هر دو هست‌، صراط‌ مستقيم‌ هم‌ هست‌. صراطي‌ است‌ كه‌ تو بهشت‌ هم‌ مي‌رسوندتون‌. اما هيچ‌ وقت‌ ولي‌ خدا نمي‌شيد كسي‌ كه‌ از اين‌ راه‌ رفته‌ باشه‌. هميشه‌ كارگريد. يك‌ كسي‌ توي‌ يك‌ اداره‌ مي‌ره‌ هميشه‌ از اول‌ عمرش‌ تا آخر عمرش‌ فراش‌ اون‌ اداره‌ بود. براي‌ اينكه‌ صبح‌ آمده‌ جارو كرده‌، شب‌ هم‌ پول‌ گرفته‌. كوشش‌ هم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ از اداره‌ بيرونش‌ نكنند. اما يكي‌ يك‌ كارهايي‌ كرده‌ اين‌ را كم‌ كم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ معاونش‌ كردند، كم‌ كم‌ هم‌ رئيسش‌ كردند كم‌ كم‌ محبوب‌ شده‌، كم‌ كم‌ هم‌ رفته‌ اون‌ بالا بالا. دو تاره‌ داره‌. اين‌ راه‌ هم‌ مي‌ره‌ به‌ بهشت‌ كنار هم‌ داره‌ حركت‌ مي‌كنه‌. صراط‌ مستقيم‌ هم‌ هست‌. اين‌ را فكر نكنيد كه‌ صراط‌ مستقيم‌ نيست‌. صراط‌ مستقيم‌ هست‌. خدا هم‌ تأييد كرده‌. درگيري‌ ما هم‌ با، بخاطر شماهاها مي‌خوام‌ چون‌ كه‌ شماها بتونيد از اون‌ راه‌ بريد با همه‌ اين‌ كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ برنامه‌ها دارند همين‌ جاست‌. از همين‌ جا به‌ بعده‌. كه‌ كي‌ گفته‌، يك‌ كسي‌ گفت‌ كه‌ ما در يك‌ جلسه‌اي‌ شبي‌ گفتيم‌ كه‌ بهشت‌ گلابي‌ خوران‌، بهشت‌ نمي‌دونم‌ حور العين‌ها. راست‌ مي‌گه‌ گلابيهايي‌ داره‌ كه‌ يك‌ دونه‌اش‌ تو دنيا پيدا نمي‌شه‌. مي‌خواييد براتون‌ بگم‌، حور العيني‌ داره‌ كه‌ چه‌، نمي‌دونم‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ را براتون‌ بخونم‌ چون‌ همه‌ هم‌ از اين‌ راه‌ نمي‌كشه‌ كه‌ برن‌ها. خيال‌ نكنيد كه‌، پس‌ چرا خدا دو تا راه‌ درست‌ كرده‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ همه‌ نمي‌تونن‌ از اين‌ راه‌ برن‌. اصحاب‌ امام‌ عصر بايد از اين‌ راه‌ برن‌. اونها رعيتند. يك‌ انقلابي‌ كه‌ مي‌شه‌ يك‌ عده‌ اينها رهبرانند. زمامدارانند، انقلابيونند.

يك‌ عده‌ هم‌ فرقي‌ براشون‌ نمي‌كنه‌، اين‌ زمان‌، اون‌ زمان‌. اون‌ زمان‌ اما يك‌ خرده‌ وضع‌ بهتر شده‌ مثلا فرض‌ كنيد اين‌ نق‌ نقهايي‌ كه‌ هستش‌ كه‌ چرا قيمتها بالا رفته‌ چرا پول‌ كم‌ شده‌، نمي‌دونم‌ اين‌ حرفها همه‌اش‌ دور مي‌زنه‌ كه‌ پنير كيلويي‌ چقدر بود، حالا چقدره‌، كره‌ كيلويي‌ چقدر بود، حالا چقدره‌. تو مجالسشون‌ همش‌ از همين‌ حرفهاست‌. يك‌ عده‌ نشستن‌ روي‌ يك‌ صحبت‌ كلي‌ دارن‌ مملكت‌ را مي‌چرخونند. در مقابل‌ اين‌ همه‌ دشمنان‌. اينها اونها رعيت‌ اسمشونه‌، اينها مسئولين‌، زمامدارها اينها هستند. بعد در زمان‌ عصر ارواحنا فدا يك‌ عده‌ مسئولينند. اونهايي‌ كه‌ از اين‌ راه‌ رفتند. ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و ما تجزون‌ الا ما كنتم‌ تعملون‌. جزا داده‌ نمي‌شيد مگر به‌ اونچه‌ كه‌ عمل‌ كرديد. مزدتون‌ را بگيريد بريد. محبتي‌ هم‌ تو كار نيست‌.

 دو تا آدم‌ آمدن‌ توي‌ خونه‌ شما كار كردند يكي‌ از رفقاست‌ خيلي‌ هم‌ دوستش‌ داريد و او هم‌ شما را خيلي‌ دوست‌ داره‌ و اصلا هم‌ مزد منظور نكرده‌ يك‌ كارگر هم‌ آمده‌. حالا هر دوشون‌ پهلوي‌ هم‌ ايستادند او دوستتون‌ را وقتي‌ كه‌ ظهر مي‌شه‌ مي‌گي‌ آقا بيا تو. ولي‌ اون‌ كارگره‌ را پول‌ ممكنه‌ بيشتر بهش‌ بدي‌ اگر آدم‌ خوبي‌، او را ديگه‌ تو خونه‌ و زندگيت‌ راهش‌ نمي‌دي‌.

وَ ما تُجْزَوْنَ إِلّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلونَ إلّا عَبادَ اللهِ الْمُخْلَصینَ، جزا داده‌ نمي‌شيد مگر اونچه‌ عمل‌ كرديد. كل‌ نفس‌  بما كسب‌ رهينه‌  هر انساني‌ به‌ اونچه‌ كه‌ عمل‌ كرده‌، به‌ اونچه‌ كه‌ كسب‌ كرده‌ گروه‌، گرو اون‌ چيزي‌ است‌ كه‌ كسب‌ كرده‌. الا اصحاب‌ اليمين‌. ببينيد اصحاب‌ يمين‌ را استثنا مي‌كنه‌. اين‌ اصحاب‌ يمين‌. ببينيد دو تا جاده‌ است‌، يكي‌ طرف‌ چپ‌ مي‌ره‌، يكي‌ طرف‌ راست‌. و السابقون‌ السابقون‌ اولئك‌ المقربون‌

كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ هر كسي‌ مرحونه‌ عملشه‌. شما اگر بخواييد مزد بيگريد. هيچ‌ مشكلي‌ نيست‌. از صراط‌ مستقيم‌ راهتون‌ را جدا كنيد. پاتون‌ را تو مرحله‌ محبت‌ نگذاريد. مزدتون‌ را هم‌ مرتب‌ مي‌گيريد. هر يك‌ لا اله‌ الا اللهي‌ كه‌ بگيد يك‌ درخت‌ تو بهشت‌ براتون‌ مي‌كارند. روايت‌ هم‌ داره‌. روايات‌ هست‌. شما مي‌گيد چرا اينجوري‌؟ براي‌ اين‌ كه‌ همه‌ مردم‌ لايق‌ اين‌ نيستند. همه‌ نبايد مسئولين‌ باشند تو مملكت‌. همه‌ نبايد جزء انقلابيها باشند. همه‌ نبايد از اصحابي‌ باشند كه‌ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ همه‌ نمي‌تونند جز مخلصين‌ باشند. اين‌ يك‌ راه‌ ديگه‌ است‌. و انشاءالله‌ شماها را ما از خدا خواستيم‌ حالا تا چه‌ اندازه‌ بتونيم‌ كه‌ از اين‌ راه‌ ببريم‌.

محبت‌ اينجا جدا مي‌شه‌ راهها. تا اينجا را، فاما من‌ تاب‌ و آمن‌ و عمل‌ صالحا ‌ در آيات‌ زيادي‌ اين‌ هست‌. والعصر ان‌ الانسان‌ لفي‌ خسر، الا الذين‌ آمنوا و عمل‌ الصالحات‌ و تواصوا بالحق‌ و تواصوا بالصبر. زياد آيات‌ داريم‌ در اين‌ ارتباط‌. اما براي‌ يك‌ عده‌ خاصي‌ كه‌ انشاء الله‌ من‌ دلم‌ مي‌خواد شماها جزء اونها باشيد. با خدا به‌ اصطلاح‌ حساب‌ نداشته‌ باشيد. بدون‌ حساب‌ كار كنيد. اگر كاري‌ بناست‌ بكنيد، بكنيد. اگر اظهار محبته‌ بكنيد. اگر اظهار چه‌ عرض‌ كنم‌. براي‌ اين‌ كه‌ اگر براي‌ خدا حساب‌ باز كرديد خدا هم‌ براي‌ شما حساب‌ باز مي‌كنه‌.

 ما لهذا الكتاب‌! روز قيامت‌ به‌ افرادي‌ كه‌ از اون‌ راه‌ رفتند، وقتي‌ كه‌ نامه‌ عملشون‌ را مي‌دن‌ اونچنان‌ خدا حسابشون‌ را دقيق‌ رسيدگي‌ كرده‌ كه‌ مي‌گي‌ چه‌ جور كتابيه‌، لا يقادر صغيره پول‌ تاكسي‌ را هم‌ كه‌ از خونه‌ نشسته‌ آمده‌ اين‌ را هم‌ حساب‌ كرده‌. پول‌ فلفل‌ و زرچوبه‌اش‌ را هم‌ حساب‌ كرده‌. همه‌ را حساب‌ كرده‌ لا يقادر صغيرة‌ و لا كبيرة‌ الا احصاها. اما همين‌ خدا در قرآن‌ درباره‌ همين‌ دسته‌ مي‌فرمايد كه‌ تمام‌ مردم‌ روز قيامت‌ حاضر بايد باشند. انهم‌ لمحضرون‌ الا عباد المخلصين‌. بندگان‌ مخلص‌ اينهايي‌ كه‌ دلشون‌ فقط‌ متوجه‌ خداست‌. محبت‌ خدا. چقدر آقا نماز خوندي‌؟ نمي‌دونم‌. چقدر دستگيري‌ از مردم‌ كردي‌؟ نمي‌دونم‌. براي‌ اين‌ كه‌ دفتر و حساب‌ نداشته‌. خدا دوست‌ داشته‌ گفتم‌ چشم‌. گفتم‌ خدايا هر چه‌ تو مي‌خواي‌ همان‌ كار را مي‌كنم‌. اصلا حسابي‌ ما نداريم‌. چقدر از خدا طلب‌ داري‌؟ خدا، از خدا من‌، هيچي‌. اين‌ شخصي‌ كه‌ به‌ اين‌ مقام‌ رسيده‌ حضرت‌ سلمان‌ بود.

حضرت‌ امير آمد روي‌ قبرش‌ نوشت‌ كه‌ وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ من‌ بر كريم‌ وارد شدم‌ هيچي‌ هم‌ ندارم‌، هيچي‌ نياوردم‌. اين‌ همه‌ عبادت‌ كردي‌، چهار صد سال‌ عبادت‌، من‌ عبادت‌! من‌ چكار كردم‌! فراموش‌ كردم‌ هر كار، چون‌ خدا را دوست‌ داشتم‌ گفت‌ بكن‌ گفتم‌ چشم‌، گفته‌ نكن‌، گفتم‌ چشم‌. با يكي‌ از علما كه‌ خيال‌ مي‌كردم‌ از اولياء خداست‌ هشتاد سال‌ عمرش‌ بود رفتم‌ اونجا خوب‌ ايشان‌ هم‌ اظهار محبت‌ به‌ من‌ كرد و گفت‌ كه‌ من‌ از اول‌ تكليف‌ تا حالا يك‌ روز روزه‌ ماه‌ رمضان‌ را نخوردم‌. گفتم‌ شما مريض‌ نشديد در اين‌ مدت‌ تو ماه‌ رمضان‌ روزه‌ نخواسته‌ يا مسافرت‌، گفت‌ نه‌ مريض‌ هم‌ شدم‌ ولي‌ نخوردم‌. تو بيمارستان‌ هم‌ بودم‌. گفت‌ بسيار خوب‌. فهميدم‌ كه‌ نه‌ اون‌ ولي‌ خدايي‌ كه‌ من‌ فكر مي‌كردم‌ اين‌ آقا نيست‌. ولي‌ خدا اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ گفتند روزه‌ات‌ را بخور بگه‌ چشم‌، گفتن‌ نخور بگه‌ چشم‌. هيچي‌ فرقي‌ براش‌ نكنه‌ كه‌ روزه‌ را مي‌خوره‌ با دستور خدا و روزه‌ مي‌گيره‌ به‌ دستور خدا. هيچي‌ فرقي‌ براش‌ نكنه‌. اين‌ مي‌شه‌ ولي‌ خدا.

 و اگر از اون‌ راه‌ رفتيد شما هيچ‌ وقت‌ اسمه‌، ايني‌ كه‌ مي‌بينيد مي‌گم‌ الان‌ اگر بگم‌ فلاني‌ ولي‌ خداست‌، من‌ ولي‌ خدام‌ تعجب‌ مي‌كنند اصلا توي‌ افراد بشر ميگن‌ ولي‌ خدايي‌ پيدا نمي‌شه‌. راست‌ هم‌ مي‌گن‌ خيلي‌ كمه‌. براي‌ اين‌ كه‌ همه‌ از اون‌ راه‌ رفتند. آقا اون‌ كار را بكن‌، چه‌ ثوابي‌ داره‌؟ بله‌، كم‌ برخورد كرديد. آقا صد تا صلوات‌ بفرست‌. براي‌ چي‌؟ بگيد براي‌ اين‌ كه‌ خدا دوست‌ داره‌ خيلي‌ كم‌ مي‌فرستند. اما اگر گفتيد كه‌ روزيت‌ را زياد مي‌كنه‌، قرضت‌ را ادا مي‌كنه‌. راست‌ مي‌گي‌. حاجتت‌ برآورده‌ مي‌شه‌. چشم‌. زياد داريم‌ها. يعني‌ اصلا اينوريش‌ را خيلي‌ كم‌ داريم‌. ولي‌ اولياء خدا مي‌رن‌ ثوابها را مي‌سنجند. خوب‌ دقت‌ كنيد. ثوابها را مي‌سنجند چه‌ كاري‌ بيشتر ثواب‌ داره‌. از همان‌ استفاده‌ مي‌كنند كه‌ پس‌ خدا اين‌ را بيشتر دوست‌ داره‌. پس‌ چون‌ خدا دوست‌ داره‌ ما اين‌ كار را انجام‌ مي‌ديم‌. ترك‌ اولي‌ نمي‌كنند. اين‌ مي‌سنجه‌ ببينه‌ كدوم‌ كار ثوابش‌ بيشتره‌ و كدوم‌ كار جيبش‌ را پر پول‌ مي‌كنه‌ اين‌ مي‌سنجه‌ ببينه‌ كدوم‌ كار را خدا بيشتر دوست‌ داره‌ اون‌ را انجام‌ مي‌ده‌. از همين‌ جا راه‌ پيدا مي‌شه‌، مرحله‌ محبت‌.

شما الان‌ توتون‌ زياد هست‌ كه‌ شايد از مرحله محبت‌ عبور كرديد. اما اين‌ حرفها را براتون‌ نزدم‌. بايد كه‌ حالا بياندازمتون‌ تو اون‌ راه‌، از اون‌ راه‌ بريد. اين‌ راه‌ را كار نداشته‌ باشيد. مال‌ شما نيست‌ انشاء الله‌ و الا شما بعدش‌ مي‌شيد رعييت‌. در زمان‌ ظهور آقا چي‌ مي‌شه‌؟ جنسها ارزون‌ مي‌شه‌،به‌ به‌. مريضي‌ كم‌ مي‌شه‌، عجب‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ ظلم‌ و جور مي‌شه‌، همين‌ هايي‌ كه‌ الان‌ مي‌گيم‌ ديگه‌. الان‌ من‌ انشاء الله‌ اون‌ بحث‌ را كردم‌ شما براتون‌ يك‌ خرده‌اي‌ فكرت‌ عوض‌ شده‌. همه‌ اينها درست‌ مي‌شه‌. خوب‌ بقيه‌اش‌ ديگه‌ چيزي‌، نه‌ ديگه‌ زمان‌ ظهور خوبه‌ و اخرجت‌ الارض‌ اثقالها. تمام‌ نعمتهاي‌ زمين‌ بيرون‌ مي‌ريزه‌، آدم‌ پولدار مي‌شه‌. صلوات‌ مي‌فرستي‌ مي‌بيني‌ كه‌ نون‌ بهش‌ دادند، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ كارها رو به‌ راه‌ است‌ همه‌اش‌ درست‌. اما اوني‌  كه‌ اهل‌ عشقه‌، اهل‌ محبته‌ مي‌گه‌ با آقا مي‌شه‌ ديگه‌ ما مرتب‌ صحبت‌ كنيم‌؟ آيا مي‌شه‌ ما بنشينيم‌ محضرشون‌ ديگه‌ غيبت‌ از بين‌ مي‌ره‌؟ ديگه‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ هجران‌ و دوري‌ تمام‌ مي‌شه‌. ما از گرسنگي‌ بميريم‌ اما آقا را ببينيم‌. مظهر پروردگار را مشاهده‌ كنيم‌. بدترين‌ وضع‌ زندگي‌ را داشته‌ باشيم‌ اما محبوبمون‌ در كنارمون‌ باشه‌.اينجوري‌ مي‌شه‌. ببينيد چقدر، هيچ‌ وقت‌ يك‌ منتظر امام‌ زمان‌ را كه‌ از اين‌ راه‌ رفته‌ باشه‌ هيچ‌ وقت‌ به‌ فكر اين‌ كه‌ آيا اون‌ وقت‌ بازار پر از ميوه‌ هست‌ يا نيست‌ نمي‌افته‌. يعني‌ اصلا فكرش‌ بالاتر از اين‌ حرفهاست‌. اصلا يك‌ معدني‌ داشته‌ باشه‌ در يك‌ دهي‌. مي‌گه‌ هر چي‌ باشه‌ مي‌خوريم‌ اصلا فكرش‌ را نكن‌ من‌. اينجوري‌ مي‌شه‌. و انشاء الله‌ شما كوشش‌ كنيد از همين‌ راه‌، ايني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ بخاطر اين‌ كه‌ شما را وسوسه‌ اتون‌ كنيم‌ كه‌ از اون‌ راه‌ نريد. والا اون‌ راه‌ انسان‌ هيچ‌ وقت‌ به‌ مقام‌ صالحين‌، به‌ مقام‌ اولياء خدا نمي‌رسونه‌. اون‌ راه‌ خيلي‌ هم‌ نزديكه‌. شما بندگي‌ و محبت‌ را داشته‌ باش‌ مي‌شي‌ ولي‌ خدا. كه‌ براتون‌ بحثش‌ را كردم‌. شما مراحل‌ تزكيه‌ نفس‌ را بپيماي‌ اسمي‌ اگر داشته‌ باشي‌ ولي‌ خدا هستي‌. أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ 

نمي‌فرمايد اولياء خدا اينها پولدارند، اولياء خدا اهل‌ مثلا فرض‌ كنيد رفاه‌ و آسايشند، اولياء خدا ثروتمندند، فقيرند. هيچي‌، شرايطي‌ براي‌ اولياء خدا نيست‌. علي‌ ان‌ اولياء الله‌ خوف‌ ندارند. حزني‌ ندارند. چون‌ كنار محبوبشونند. ببينيد ابي‌ بكر از اولياء خدا نيست‌. كنار پيغمبر اونچنان‌ ترسيد كه‌ در غار. اذ هما بالغار اذ يقول‌ لصاحبه‌ لا تذهب‌. به‌ ابي‌ بكر پيغمبر گفت‌ كه‌ نترس‌ لا تحزن ان‌ الله‌ معنا. اصلا خود پيغمبر صورت‌ كامله‌ آيينه‌ تمام‌ نماي‌ پروردگاره‌. حالا بايد تحليل‌ بكنه‌ كه‌ خدا باماست‌. بالاخره‌ ما از شر اين‌ دشمنان‌ نجات‌ پيدا مي‌كنيم‌. لا تحضر. اما الا ان‌ اولياء الله‌ لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. انشاء الله‌ از اولياء خدا باشيد. اولياء خدا اطراف‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ هستند. من‌ مكرر گفتم‌ دو چيز قطعي‌ و يك‌ چيز احتمالي‌. اين‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ با كمال‌ كوشش‌ به‌ طرف‌ تزكيه‌ نفس‌ و كمالات‌ حركت‌ كنه‌. دو چيز قطعي‌ يكي‌ اين‌ كه‌ امام‌ زماني‌ هست‌. يكي‌ هم‌ اين‌ كه‌ قطعا يك‌ روزي‌ ظهور مي‌كنه‌. احتماليش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ شايد در زمان‌ ما باشه‌. چون‌ سبب‌ مي‌شه‌ كه‌ انسان‌ خودش‌ را به‌ جايي‌ برسونه‌ كه‌ اگر اون‌ حضرت‌ در زمان‌ ما ظهور كردند اگر يك‌ عده‌ از ياران‌ خوبي‌ خواستند كه‌ داشته‌ باشند از چند نفري‌ از ما انتخاب‌ كنند. اين‌ را انشا الله‌ توجه‌ داشته‌ باشيد و از اين‌ راه‌ بريد. راه‌ شما كوشش‌ كنيد اينهايي‌ كه‌ در مراحل‌ پايين‌تر هستند كوشش‌ كنند خودشون‌ را برسونند. اگر اين‌ وسطها يعني‌ در استقامت‌ و صراط‌ مستقيم‌ مونديد ممكنه‌ كه‌ كسي‌ نباشد از اون‌ راه‌ راهنماييتون‌ بكنه‌.

اينهايي‌ كه‌ آمدند تو مرحله‌ محبت‌ و صفا و صميميت‌ و يگانگي‌ كه‌ هم‌ با خدا و هم‌ با بندگان‌ خدا و هم‌ با اولياء خدا محبت‌ داشتند اينها ديگه‌ از خطر جستند و رد شدند. و خدا را شكر الان‌ به‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفتيم‌ كه‌ جمعي‌ از دوستان‌ بحمد الله‌ كه‌ كمتر من‌ سابقه‌ دارم‌ كه‌ يك‌ جمعي‌ مجتمع‌ باشند كه‌ الحمد الله‌ اقل‌ چيزي‌ كه‌ دارند اين‌ باشد كه‌ واجباتشون‌ را انجام‌ مي‌دن‌ و محرمات‌ را ترك‌ مي‌كنند. خدا را شكر مي‌كنيم‌. خدايا خودت‌ مي‌دوني‌ امروز روز پيغمبر اكرمه‌. روزي‌ است‌ كه‌ ما مهمان‌ رسول‌ اكرميم‌ و بزرگترين‌ روز هفته‌ است‌ بعد از جمعه‌. چون‌ مهمان‌ رسول‌ اكرم‌ بوديم‌ روز شنبه‌. مهمان‌ رسول‌ اكرم‌ بوديم‌. خدايا به‌ آبروي‌ پيغمبر به‌ جان‌ رسول‌ الله‌ و جان‌ فرزند پاكش‌ فاطمه‌ زهرا قسمت‌ مي‌دهيم‌ ما را از بهترين‌ اصحاب‌ و ياران‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ قرار بده‌(الهي‌ آمين‌). از اولياء خودت‌ ما را قرار بده‌( الهي‌ آمين‌). خدايا ما را در اون‌ صفی‌ كه‌ نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ‌ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ‌، خدايا ما را قرار بده‌ (الهي‌ آمين‌).

 نام‌ فاطمه‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را به‌ زبانم‌ جاري‌ كرد خداي‌ تعالي‌ فاطمه‌ اطهر سلام‌ الله‌ عليها به‌ تعبير يكي‌ از بزرگان‌ كوثره‌ اين‌ وجود مقدس‌، حوض‌ كوثره‌. و كوثر در قرآن‌ به‌ معناي‌ خير كثير. خير كثير هم‌ به‌ معناي‌ تمام‌ حكمت‌ و علم‌ و معارفي‌ است‌ كه‌ پروردگار براي‌ بشر تصويب‌ فرموده‌  كه‌ بايد به‌ اونها برسيم‌. از جانب‌ پيغمبر و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ كه‌ صاحب‌ كوثرند اين‌ علم‌ و حكمت‌ در اين‌ حوض‌ كوثر ريخته‌ مي‌شه‌ و از او يازده‌ چشمه‌ خارج‌ مي‌شه‌ كه‌ بهترين‌ و پر آبترين‌ و پر از حكمت‌ ترينش‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار نسيب‌ ما كرده‌ كه‌ در دعاي‌ ندبه‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ ما رااز حوض‌ كوثر وسقنا من‌ حوض‌ جده‌ صل‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ باكسه‌ و بيده‌، ريا، ربي‌، حميعا، لا زمع‌ بعده‌ يا ارحم‌ الراحمين‌. از دست‌ مبارك‌ امام‌ زمان‌ اون‌ علم‌ و حكمتي‌ كه‌ اون‌ محدثه‌، اون‌ كسي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حتي‌ قبل‌ از علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ به‌ او خبرهاي‌ تازه‌ را مي‌داد. و او را مملو از علم‌ و حكمت‌ قرارش‌ داده‌ بود. اهل‌ دنيا فكر مي‌كردند كه‌ بايد طبعا يك‌ چنين‌ كسي‌ عمر زيادي‌ داشته‌ باشه‌، ثروت‌ زيادي‌ داشته‌ باشه‌. دنيا در پستيش‌ و در قناعت‌ همين‌ بس‌ كه‌ عايشه‌ هشتاد سال‌ تو اين‌ دنيا زندگي‌ كرد ولي‌ فاطمه‌ زهرا هيجده‌ سال‌. در اين‌ مدت‌ هم‌ وقتي‌ از دار دنيا مي‌ره‌ هم‌ پهلوش‌ شكسته‌ هم‌ محسنش‌ سقط‌ شده‌، هم‌ بازويش‌ ورم‌ كرده‌، كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ منبع‌ صبر و استقامت‌ نقطه‌ پرگار صبر و استقامت‌ مي‌ديدند مي‌فرمود اي‌ فاطمه‌ زهرا من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ اشك‌ چشمم‌ كه‌ از چشمم‌ بيرون‌ مي‌ياد اي‌ كاش‌ جان‌ علي‌ هم‌ با اشك‌ چشمش‌ خارج‌ مي‌شد. لا خير بعدك‌ في‌ الحيات‌. زندگي‌ بعد از تو يا فاطمه‌ هيچ‌ خيري‌ نداره‌. و انما ابكي‌ مقامت‌ بتول‌ حياتي‌. من‌ گريه‌ مي‌كنم‌ بخاطر اين‌ كه‌ مبادا من‌ بعد از تو زياد در دنيا بمانم‌. خود فاطمه‌ هم‌ فرمود اف‌ بر مردم‌ دنيا صُبَّــــــتْ عَلَیَّ مَصَائِــبُ لَوْ أَنَّهَا
صُبَّـتْ عَلَـى الْأَیَّـامِ صِـرْنَ لَیَالِیَا

 يك‌ مسائلي‌  بر من‌ وارد شدكه‌ اگر بر روزهاي‌ عالم‌ اين‌ مصيبتها وارد مي‌شد شب‌ مي‌شد. فاطمه‌ زهرا بخاطر پهلويش‌ بخاطر محسنش‌، به‌ اين‌ جهات‌ اشك‌ نمي‌ريخت‌. بخاطر اين‌ كه‌ چرا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مركز همه‌ معارف‌ و حقايق‌ بايد در خانه‌ بنشينه‌ و مركز جهل‌ و ناداني‌ جاي‌ پيغمبر براي‌ مردم‌ بنشينه‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌ حالا كه‌ ما را موفق‌ به‌ اين‌ كه‌ در رأس‌ اين‌ مملكت‌ يك‌ فقيه‌ عاليقدري‌ نشسته‌ باشه‌ اين‌ مقدار به‌ ما نعمت‌ دادي‌، خدايا به‌ آبروي‌ فاطمه‌ زهرا أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ أَمَامَنَا. نعمتت‌ را بر ما تمام‌ كن‌. امام‌ معصومي‌ را، امام‌ زمانمون‌ را برسان‌. خدايا به‌ آبروي‌ دوستانت‌ به‌ آبروي‌ اوليائت‌ … (قطع‌ صداي‌ نوار).

 

۳۰ محرم‌ ۱۴۱۶ – آلوده‌ شدن‌ در دنيا

 آلوده‌ شدن‌ در دنيا 30 محرم‌ 1416

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين لتراب مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 تهيتم‌ فيها سلام‌ و آخر دعويهم‌ الحمد الله‌ رب‌ العالمين‌.

 قبل‌ از هر چيز فوت‌ مرحومة‌ مغفورة‌ خانم‌ جواهري‌ كه‌ امروز از دار دنيا رفتن‌ به‌ جناب‌ آقاي‌ جواهري‌ و خانواده‌ اشون‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ و براي‌ شادي‌ روح‌ ايشان‌ همان‌ طور كه‌ نشستيد حمد و قل‌ هوالله‌ بخوانيد. ما آقاي‌ جواهري‌ تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌. ايشان‌ از خانمهايي‌ بودن‌ كه‌ تازه‌ تو مرحلة‌ تزكية‌ نفس‌ وارد شده‌ بودند. اميدواريم‌ بقية‌ مراحلشون‌ را خداي‌ تعالي‌ همين‌ امشب‌ بگذرونه‌ و روح‌ ايشان‌ را آزاد قرار بده‌ چون‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ كساني‌ كه‌ در راه‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ قدم‌ برمي‌ دارند اگر در بين‌ از دنيا برن‌، شهيد از دنيا رفتن‌ و شهيد هم‌ با غير شهيد فرقش‌ همينه‌ كه‌ شهيد كسي‌ است‌ كه‌ يك‌ دفعه‌ خداي‌ تعالي‌ همة‌ صفات‌ رزيله‌ را از او برمي‌ داره‌، و تمام‌ صفات‌ خوب‌ را به‌ او عنايت‌ مي‌كنه‌. اين‌ فرق‌ شهيد با غير شهيد. البته‌ شهيد كسي‌ است‌ كه‌ خدا قبول‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ شهيده‌. اگر كسي‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ باشه‌ ولو اين‌ كه‌ موفق‌ نشده‌ باشه‌ كه‌ به‌ كمال‌ برسه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ عنايت‌ را بهش‌ مي‌كنه‌ كه‌ مثل‌ شهيد قرارش‌ مي‌ده‌. و بنابر اين‌ تمام‌ صفات‌ رزيله‌ را خدا ازش‌ دور مي‌كنه‌ تمام‌ صفات‌ كماليه‌ را به‌ او عنايت‌ مي‌كنه‌ و مخصوصا اين‌ مرحومه‌ كه‌ مدتها بود مريض‌ بودند خوابهاي‌ خوبي‌ در اين‌ مدت‌ مي‌ديدند، و انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ امشب‌ كه‌ شب‌ اول‌ دفن‌ ايشان‌ هست‌ با فاطمة‌ زهرا محشورشون‌ بكنه‌. تهيتهم‌ فيها سلام‌. كسي‌ كه‌ از دار دنيا مي‌ره‌. آياتي‌ كه‌ خوندن‌ من‌ مي‌خوام‌ براتون‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌ مناسب‌ اين‌ فوت‌ اين‌ مرحومه‌ هم‌ هست‌. افرادي‌ كه‌ اينها وقتي‌ از دار دنيا مي‌رن‌ پاك‌ شدن‌. يك‌ مطلبي‌ را من‌ براي‌ دوستان‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌ بد نيست‌.

 ما پاك‌ وارد اين‌ دنيا مي‌شيم‌. تو دنيا آلوده‌ مي‌شيم‌، بايد خودمون‌ را پاك‌ كنيم‌ و از دنيا بريم‌. اگر آلوده‌ از دنيا رفتيم‌ يقين‌ بدونيم‌ كه‌ موفق‌ نخواهيم‌ بود. وقتي‌ انسان‌ وارد اين‌ دنيا مي‌شه‌ يك‌ صفات‌ رزيله‌اي‌ نصيب‌ انسان‌ مي‌شه‌. يعني‌ در سنين‌ خردسالي‌ انسان‌ ايمانش‌ ضعيفه‌، عشقش‌ به‌ بازي‌ و لهو و لعب‌ زياده‌ اين‌ محبت‌ زياد مي‌ياد وارد مي‌شه‌ و ايماني‌ هم‌ نيست‌ كه‌ او را دفع‌ كنه‌. آلوده‌ مي‌شه‌ انسان‌. آلودگي‌ به‌ گناه‌ معصيت‌ نيست‌ به‌ صفات‌ باطني‌ انسانه‌. ببينيد وقتي‌ انسان‌ در دنيا هست‌ يكي‌ اعمالشه‌، يكي‌ عقايدشه‌، يكي‌ هم‌ پاكيشه‌. اين‌ سه‌ چيز بايد رعايت‌ بشه‌. عقائد به‌ منزلة‌ حقيقت‌ انسانه‌. يك‌ عايق‌ به‌ اصطلاح‌ حفظ‌ انسان‌ از همه‌ چيز. لذا در اون‌ روايت‌ دارد كه‌ كلمة‌ لا اله‌ الا الله‌ حصني‌ فمن‌ دخل‌ في‌ حصني‌ عمل‌ من‌ عذابي‌. اعتقاد به‌ خدا از راه‌ صحيح‌، اعتقاد به‌ پيغمبر از راه‌ صحيح‌، اعتقاد به‌ امامت‌ از راه‌ صحيح‌ و اعتقاد به‌ معاد اين‌ سه‌ چيز، اين‌ چهار اعتقاد كه‌ بايد حتما از ناحية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ انسان‌ برسه‌ اين‌ انسان‌ را از خيلي‌ چيزها حفظ‌ مي‌كنه‌ اگر اعتقاد انسان‌ كامل‌ باشه‌. اعتقاد اگر قوي‌ بود انسان‌ را از خطرات‌ حفظ‌ مي‌كنه‌. شما ايمان‌ و اعتقادي‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ داريد و موحد واقعي‌ هستيد و توحيد كاملي‌ خدا عنايت‌ بهتون‌ كرده‌ كه‌ همة‌ چيزها را مربوط‌ به‌ خدا مي‌دانيد و مؤثري‌ در عالم‌ وجود جز ذات‌ مقدس‌ پروردگار قائل‌ نيستيد و واسطة‌ بين‌ خدا و خلق‌ را در شريعت‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌دونيد و ناشر اون‌ شريعت‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. و شما اينها را مي‌شناسيد و اعمالتون‌ را رديف‌ دستورات‌ اينها قرار مي‌ديد.

 اين‌ دو چيز كه‌ عقده‌ و عمل‌ باشه‌ انسان‌ را از خطرات‌ حفظ‌ مي‌كنه‌. اگر انسان‌ ايمان‌ و عقيده‌ نداشته‌ باشه‌، طبعا بخواد يا نخواد به‌ طرف‌ رزائل‌ مي‌ره‌. شما اگر ايمان‌ به‌ خدا نداشته‌ باشيد، خواهي‌ نخواهي‌ به‌ طرف‌ دنيا مي‌ريد. مثل‌ ماديون‌، اونهايي‌ كه‌ اعتقادي‌ به‌ وجود خدا ندارند  نمي‌تونن‌ غير از اين‌ باشند. كه‌ به‌ دنيا و وابستگيهاي‌ دنيا گرايش‌ پيدا مي‌كنند. و وقتي‌ كه‌ به‌ دنيا انسان‌ گرايش‌ پيدا كرد و به‌ محبت‌ دنيا متبلا شد خواهي‌ نخواهي‌ حرص‌ مي‌ياد. بخاطر اين‌ كه‌ من‌ هر چي‌ دنياي‌ بهتري‌ من‌ داشته‌ باشم‌ بهتر حريص‌ مي‌شه‌ انسان‌. بخل‌ مي‌ياد به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اگر انسان‌ دنيا را دوست‌ داره‌ نمي‌خواد از دست‌ بده‌ و خيال‌ مي‌كنه‌ اگر مهماني‌ كرد به‌ فقرا چيزي‌ داد كمك‌ به‌ مردم‌ كرد اين‌ از اموالش‌ كم‌ مي‌شه‌ پس‌ طبعا بخيل‌ مي‌شه‌. حسد مي‌ياد به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ يك‌ مشت‌ چيزهايي‌ ديگران‌ دارند اين‌ آقا نداره‌. اين‌ طبيعي‌ است‌ و محبت‌ به‌ دنيا هم‌ داره‌ پس‌ در نتيجه‌ حسادت‌ به‌ اولياء مي‌كنه‌. كينه‌ توزي‌ پيدا مي‌شه‌ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ تضاد منافع‌ به‌ وجود مي‌ياد. من‌ هم‌ مي‌خوام‌ اين‌ چيز را داشته‌ باشم‌، طرف‌ من‌ هم‌ مي‌خواد. خواهي‌ نخواهي‌ دعوي‌ و دشمنيها به‌ وجود مي‌ياد. از همين‌ جاست‌ كه‌ گفتن‌ حب‌ الدنيا رأس‌ كل‌ خطيئه‌. محبت‌ دنيا سر همة‌ خطاهاست‌. همة‌ بديها از همين‌ جاست‌. اگر انسان‌ اعتقاد به‌ خدا داشته‌ باشه‌ و محبت‌ به‌ خدا داشته‌ باشه‌، طبعا محبت‌ به‌ دنيا نداره‌ وقتي‌ كه‌ محبت‌ به‌ دنيا نداشت‌ اين‌ صفات‌ به‌ وجود نمي‌ياد. در ايام‌ خردسالي‌ ما اعتقادمون‌ به‌ خدا ضعيفه‌. بچة‌ مثلا چهار ساله‌، پنج‌ ساله‌ اصلا خدا را نمي‌شناسه‌ اعتقاد به‌ پروردگار نداره‌ تا براي‌ خاطر خدا مثلا از وسيلة‌ بازش‌ صرف‌ نظر كنه‌ و به‌ يك‌ بچة‌ ديگه‌ بسپره‌. اين‌ طوري‌ نيست‌. همة‌ اين‌ صفات‌ در سنين‌ خردسالي‌ براي‌ انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد. يعني‌ فرض‌ كنيد انحصار طلب‌ مي‌شه‌ اين‌ اسباب‌ بازيها مال‌ منه‌ كسي‌ حق‌ دست‌ زدن‌ نداره‌. حسد پيش‌ مي‌ياد. چرا بچة‌ فلاني‌ اسباب‌ بازيهاي‌ زيادي‌ داره‌ و من‌ ندارم‌! بخل‌ پيش‌ مي‌ياد. بچة‌ مهمان‌ آمده‌ توي‌ خانه‌ اين‌ قبل‌ از اين‌ كه‌ صداي‌ دعوي‌ و زدن‌ بلند بشه‌ پاشده‌ اسباب‌ بازيهاش‌ را جمع‌ كرده‌ گذاشته‌ توي‌ اشكاف‌ و درش‌ را هم‌ قفل‌ كرده‌. چرا؟ براي‌ اين‌ كه‌ اسباب‌ بازيهاي‌ من‌ را اين‌ بچة‌ مهمان‌ برنداره‌. بخله‌.

 كينه‌ توزي‌ به‌ وجود مي‌ياد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ بچة‌ مهمان‌ آمده‌ اسباب‌ بازي‌ را برداشته‌ خراب‌ هم‌ مخصوصا كرده‌ باشه‌. اين‌ بچه‌ دشمن‌ مي‌شه‌. تمام‌ اين‌ صفات‌ در سنين‌ خردسالي‌ ايماني‌ هم‌ كه‌ نيست‌ كه‌ براي‌ خاطر خدا صرف‌ نظر كن‌. چون‌ تنها چيزي‌ كه‌ انسان‌ مي‌تونه‌ از حق‌ خودش‌ صرف‌ نظر كنه‌ خداست‌. يعني‌ بگه‌ براي‌ خدا من‌ صرف‌ نظر مي‌كنم‌. اون‌ ايمان‌ را هم‌ نداره‌. پس‌ اين‌ صفات‌ در سنين‌ خردسالي‌ در انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد. خيلي‌ از صفات‌ هست‌. طمع‌، حرص‌، بي‌ محبتي‌، بي‌ رحمي‌ نمي‌دونم‌ كينه‌ توزي‌، خيلي‌ از صفات‌ حالا من‌ بخوام‌ براتون‌ بشمرم‌ شايد خودتون‌ بنشينيد يك‌ قدري‌ فكر كنيد. يعني‌ اگر انسان‌ محبت‌ به‌ دنيا داشته‌ باشه‌ و در مقابل‌ هم‌ افرادي‌ باشند كه‌ با اونچه‌ كه‌ او مي‌خواد داشته‌ باشه‌ به‌ اصطلاح‌ طمع‌ داشته‌ باشند. تنازع‌ داشته‌ باشند مي‌خوان‌ درگيري‌ به‌ وجود بيارن‌. اين‌ صفات‌ در انسان‌ به‌ وجود مي‌ياد. مي‌بينيد در سن‌ پانزده‌ سالگي‌ اين‌ بچه‌ پر از صفات‌ رزيله‌ است‌. پر از حالا ممكنه‌ بگيد نه‌ بچة‌ ما خوبه‌. همان‌ بچة‌ خوبش‌، همان‌ خوب‌ خوبه‌ اگر يك‌ مقداري‌ سر به‌ سرش‌ بگذاري‌ مي‌بيني‌ كه‌ همة‌ اين‌ صفات‌ رزيله‌ را داره‌. لذا تمام‌ افراد بشر وقتي‌ مكلف‌ مي‌شن‌ وقتي‌ به‌ حد تكليف‌ مي‌رسن‌، وظيفة‌ اولشون‌ اين‌ است‌ كه‌ عقايدشون‌ را محكم‌ كنند. عقيده‌ بايد محكم‌ باشه‌. اين‌ چيه‌؟ عقيده‌ چيه‌؟اين‌ عايق‌ حفظ‌ انسانه‌. والا اگر عقايدش‌ محكم‌ نشد اين‌ روز به‌ روز صفات‌ رزيله‌اش‌ بزرگ‌ مي‌شه‌. مثلا اونجا با اسباب‌ بازش‌ دعوا كرده‌ حالا سر خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ يك‌ ثروت‌ بيشتري‌. چون‌ تمام‌ اونچه‌ كه‌ نصيب‌ ما مي‌شه‌ در بزرگي‌ همان‌ اسباب‌ بازيهاي‌ سن‌ خردساليمونه‌ها. اگر حالا عروس‌ مي‌ياري‌ خونه‌، اونجا عروسك‌ داشته‌. اگر حالا ماشين‌ پيكان‌ مي‌خري‌ اونجا به‌ اصطلاح‌ ماشين‌ اسباب‌ بازي‌ داشتي‌.

 هر چيزي‌ را كه‌ انسان‌ الان‌ داره‌ اون‌ موقع‌ كوچكش‌ بوده‌. يعني‌ با قد خود انسان‌ اسباب‌ بازيهاش‌ هم‌ بزرگ‌ شده‌. همين‌ طور كه‌ خودش‌ بزرگ‌ شده‌ اين‌ اسباب‌ بازيها هم‌ بزرگ‌ شده‌. محبت‌ هم‌ به‌ همين‌ مناسبت‌ بزرگ‌ شده‌.طمع‌ هم‌ به‌ همين‌ مناسبت‌ بزرگ‌ شده‌. لذا اسلام‌ دستور داده‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ حد تكليف‌ رسيد بنشينه‌ اول‌ عقائدش‌ را درست‌ كنه‌. عقايدت‌ را درست‌ كن‌ يا خدا هست‌ يا نيست‌! اينجا اول‌ كاره‌. اگر نيست‌ برو راحت‌ باش‌ تمام‌ زندگيت‌ را بدون‌ دغدغه‌، بدون‌ ناراحتي‌ زندگي‌ بكن‌ و مال‌ مردم‌ را بگير و بچاپ‌ و هر كاري‌ كه‌ مي‌خوايي‌ بكني‌، بكن‌. كسي‌ نيست‌ بگه‌ كه‌ چرا اين‌ كارها را كردي‌؟ كه‌ احدي‌ توي‌ دنيا پيدا نمي‌شه‌ كه‌ يقين‌ بكنه‌ كه‌ خدا نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. در عالم‌ كسي‌ پيدا نمي‌شه‌ كه‌ يقين‌ بكنه‌ كه‌ خدا نيست‌. دو حرفه‌ها. يك‌ وقت‌ هست‌ كه‌ انسان‌ شك‌ داره‌ كه‌ خداهست‌ يا نيست‌. يك‌ وقت‌ هست‌ يقين‌ داره‌ كه‌ خدا هست‌. يك‌ وقت‌ هم‌ يقين‌ داره‌ كه‌ خدا نيست‌. يك‌ وقتي‌ من‌ يك‌ آماري‌ ديدم‌ در انگلستان‌ ظاهرا اين‌ آماري‌ گرفته‌ بودند، معتقدين‌ به‌ خدا هفتاد در صد بودند كه‌ اعتقاد داشتند به‌ خدا. افرادي‌ كه‌ شك‌ بودند بيست‌ و پنج‌ درصد بودند يك‌ درصد خيلي‌ ضعيفي‌ كه‌ اون‌ به‌ اصطلاح‌ افساگر گفت‌ بود كه‌ اينها معتقد يعني‌ يقين‌ دارند كه‌ خدايي‌ نيست‌ خيلي‌ ضعيف‌ ولي‌ باز  هم‌ مي‌گفت‌ اينها خوشون‌ متوجه‌ نيستند جز اونهايي‌ هستند كه‌ ترديد دارند. انسان‌ نمي‌تونه‌ يقين‌ بكنه‌ كه‌ خدايي‌ نيست‌. اين‌ را شما بدونيد هيچ‌ كس‌ در عالم‌ حتي‌ فلاسفة‌ مادي‌ مي‌گن‌ ما دليل‌ قاطعي‌ پيدا نكرديم‌ به‌ اثبات‌ وجود خدا. لذا وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ خطاب‌ مي‌كنه‌ به‌ مردم‌: و لان‌ سئلتهم‌ من‌ خلق‌ سماوات‌ و الارض‌ قيقلون‌ الله‌ اگر سؤال‌ كني‌ از مردم‌ كه‌ كي‌ آسمان‌ و زمين‌ را خلق‌ كرده‌؟ مي‌گن‌ كه‌ خدا. همه‌ مي‌گن‌ خدا. فطرت‌ انسان‌ مي‌گه‌ خدا. يا لااقل‌ شك‌ دارند كه‌ خدايي‌ هست‌ يا نيست‌. ارگ‌ كسي‌ در عالم‌ پيدا بشه‌ يقين‌ بكنه‌ كه‌ خدايي‌ نيست‌ ما يك‌ همچين‌ كسي‌ تا حالا نداشتيم‌.

 خوب‌ شما اين‌ شكت‌ را برطرف‌ كن‌ اول‌ تكليفت‌ كه‌ مي‌شه‌. چون‌ انسان‌ با شك‌ زندگي‌ بكنه‌ خيلي‌ بهش‌ سخت‌ مي‌گذره‌. انسان‌ مثلا شك‌ داشته‌ باشد كه‌ اين‌ سقف‌ ممكنه‌ اين‌ امشب‌ كه‌ مي‌خوابم‌ روي‌ سر من‌ پايين‌ بياد اين‌ ترديد داشته‌ باشه‌ خوابش‌ نمي‌بره‌. يعني‌، ببينيد يكصد و  بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمدن‌ مي‌گن‌ خدا هست‌. يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمدن‌ مي‌گن‌ كه‌ اين‌ خدا دستوراتي‌ داره‌. يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمدن‌ گفتن‌ اين‌ دستورات‌ را اگر عمل‌ نكنيد خدا عذابت‌ مي‌كنه‌. خوب‌ تو راحتي‌، اين‌ جور آدمي‌ كه‌ اگر اينها را قبول‌ داشته‌ باشه‌ در حد يك‌ ترديد هم‌ اگر بپذيره‌ بايد خوابش‌ نبره‌. يك‌ كسي‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ ما توي‌ يك‌ باغي‌ رفتيم‌، باغي‌ داشتند توي‌ يك‌ مثلا باغستاني‌ يك‌ جايي‌ وقتي‌ وارد باغ‌ شدم‌ بچه‌ام‌ به‌ من‌ گفتم‌ كه‌ بابا جون‌ من‌ الان‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ ماري‌ رفت‌ توي‌ اين‌ سوراخ‌. خوب‌ ما حالا آمديم‌ توي‌ اطاق‌ شب‌ مي‌خواييم‌ اينجا بخوابيم‌ در اطاق‌ را بستيم‌ هوا هم‌ گرم‌ بود و باز هم‌ خوابم‌ نمي‌برد كه‌ مبادا اين‌ بچه‌ راست‌ گفته‌ باشه‌. مبادا اين‌ مار از اين‌ سوراخ‌ بياد بيرون‌. ببينيد چند تا احتمال‌. مبادا بياد تو اين‌ اطاق‌ در بستة‌ ما. مبادا من‌ را بگزه‌، مبادا من‌ بمريم‌. پنج‌ تا. يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر آمدن‌ مي‌گن‌ خدا عذابت‌ مي‌كنه‌، يك‌ مبادا، مبادا ما نداريم‌. راحت‌ مي‌خوابيم‌. انسان‌ بايد يك‌ مقدار احتمال‌ بده‌ براي‌ رفع‌ اين‌ شك‌. همين‌ مباداها. آقا مبادا اين‌ مار بياد بيرون‌ يك‌ كاري‌ بكنيد. سوراخ‌ مار را مثلا گچ‌ بگيريد. مي‌گه‌ از جاي‌ ديگه‌ ممكنه‌ بزنه‌ بيرون‌. برو اصلا جاي‌ ديگه‌ بخواب‌ شب‌. اينجا نخواب‌. اينجوريه‌ ديگه‌. انسان‌ بايد تكليفش‌ را روشن‌ كنه‌. والا شب‌ تا صبح‌ خوابش‌ نمي‌بره‌. حالا بگذريم‌ ما غافليم‌. ما جزء غافلين‌ هم‌ نبايد باشيم‌. والا انسان‌ شب‌ تا صبح‌ خوابش‌ نمي‌بره‌.

 اومد و همين‌ امشب‌ تو مُردي‌. خدا ازت‌ مي‌پرسه‌ كه‌ من‌ اينقدر حق‌ نداشتم‌ به‌ گردن‌ تو كه‌ تو تحقيق‌ كني‌ ببيني‌ من‌ هستم‌ يا نيستم‌. انسان‌ وارد يك‌ مهماني‌ بشه‌، ببينيد چقدر انسان‌ بايد بي‌ وجدان‌ باشه‌. وارد يك‌ مهماني‌ بشه‌ سفره‌ انداختن‌، احترامات‌ خوب‌ پذيراييت‌ كردن‌ نشوندن‌ سر سفره‌ خيلي‌ هم‌ بهت‌ محبت‌ كردن‌. مي‌ياي‌ بيرون‌ ازت‌ مي‌پرسن‌ صاحب‌ خانه‌ كي‌ بود كه‌ اين‌ قدر؟ نشناختم‌. نشناختي‌، عجب‌ آدم‌ بي‌، بي‌ همه‌ چيز، آخه‌ تو اين‌ قدر احترامت‌ كردن‌، آوردنت‌، بردنت‌ شصت‌ سال‌، هفتاد سال‌ توي‌ اين‌ دنيا خوردي‌ خوابيدي‌، اذيت‌ شدي‌ ما نمي‌گيم‌ حالا همش‌ هم‌ خوشرفتاري‌ باها شده‌. اذيت‌ شدي‌ بدرفتاري‌ بهت‌ شده‌ نپرسيدي‌ اين‌ كارها را كي‌ مي‌كنه‌؟ مي‌گفتن‌ خدايي‌ هست‌ آخه‌ تو مي‌خواستي‌ از بغل‌ دستيت‌ بپرسي‌ خدا كجاست‌؟ اين‌ صاحب‌ خانه‌ كيه‌؟ ببينيد چقدر آدم‌. ما يك‌ جايي‌ ديديم‌ البته‌. بعضي‌ از اين‌ سوري‌ها بودند سابق‌ وارد خونه‌ مي‌شدند ديگه‌ حالا صاحب‌ خانه‌ هر كي‌ هست‌. بيشتر مي‌خواستن‌ صاحب‌ خانه‌ نبيندشون‌. از اون‌ كنار مي‌رفتن‌ چون‌ صاحب‌ خانه‌ بيرونشون‌ مي‌كرد. و بعد هم‌ صاحب‌ خانه‌ را نمي‌شناختن‌. فقط‌ غذا را مي‌شناسن‌. تو مگر اينجوري‌ هستيم‌؟ اول‌ كاري‌ كه‌ انسان‌ در دنيا مي‌كنه‌ عقايدش‌ را محكم‌ مي‌كنه‌. نه‌ در سنين‌ شما در سنين‌ قبل‌ از تكليف‌. بايد انسان‌ قبل‌ از تكليف‌، پدرها، مادرها بدونيد بچه‌اتون‌ قبل‌ از اين‌ كه‌ تكليف‌ بشه‌ بايد عقايدش‌ را محكم‌ كنيد. عقيده‌اش‌ را درست‌ كنيد. اگر عقيده‌اش‌ را درست‌ كرديد به‌ درد خود شماها مي‌خوره‌.

 يعني‌ مي‌تونيد بهش‌ بگيد كه‌ خدايي‌ كه‌ تو بهش‌ اعتقاد داري‌ گفته‌ در مقابل‌ من‌ احترام‌ كن‌. اقلا تو را احترام‌ كنه‌، اقلا دزدي‌ نكنه‌. پس‌ اول‌ بايد عقايد را محكم‌ كرد. عقايد خيلي‌ اهميت‌ داره‌. اگر عقايدش‌ محكم‌ شد بعد اعمال‌ را خوب‌ انجام‌ مي‌ده‌. دستورات‌ را انجام‌ مي‌ده‌. تا گفتي‌ كه‌ خدا گفته‌ كه‌ دروغ‌ نگو، ديگه‌ دروغ‌ نمي‌گه‌. تا گفتي‌ بهش‌ كه‌ خدا گفته‌ خيانت‌ نكن‌ ديگه‌ خيانت‌ نمي‌كنه‌. و وقتي‌ كه‌ انسان‌ به‌ خدا معتقد شد و عملش‌ هم‌ درست‌ شد الحساب‌ اون‌ وقت‌ شروع‌ مي‌كنه‌ به‌ پاك‌ كردن‌ اين‌ كثافتهايي‌ كه‌ از دوران‌ بچگي‌ به‌ مرحلة‌ تكليف‌ آورده‌. اين‌ صفات‌ رزيله‌ را همه‌ را بايد پاك‌ كنه‌. انسان‌ يك‌ جا رفته‌ دود و خاك‌ و عرق‌ كثافت‌ بايد بري‌ حمام‌ خودت‌ را تميز كني‌. والا با اين‌ كثافت‌ نه‌ تو مجلس‌ راهت‌ مي‌دن‌ نه‌ مردم‌ باهات‌ در ارتباطند، نه‌ هيچي‌. خوب‌ اين‌ كثافت‌ را بايد رفعش‌ كرد. بريم‌ تزكية‌ نفس‌. همين‌ معناي‌ تزكية‌ نفسه‌.

 تزكية‌ نفس‌ يعني‌ پاك‌ كردن‌ روح‌ از آلودگيها. آلودگيهايي‌ كه‌ در دوران‌ طفوليت‌ در دوران‌ قبل‌ را تكليف‌ برات‌ به‌ وجود آمده‌ و هيچ‌ اشكالي‌ هم‌ نداشته‌. بگيد من‌ چرا اين‌ جوري‌ شدم‌؟ نه‌ كارت‌ همينه‌. توي‌ دنيا مي‌ياي‌ يك‌ مدتي‌ آلوده‌ مي‌شي‌، بعدا خودت‌ را بشوري‌ و بري‌. اگر شستي‌ از امتحان‌ خوب‌ درآمدي‌. اگر نشستي‌ از امتحان‌ خوب‌ در نيامدي‌. دنيا دار امتحانه‌. مي‌برن‌ شما را در يك‌ جاي‌ كثيف‌ پر از آلودگي‌ بعد مي‌يارنت‌ بيرون‌ مي‌گن‌ ببينيم‌ چكار مي‌كنه‌. خوب‌ اگر رفتي‌ حمام‌ وخودت‌ را تميز كردي‌ خوب‌ معلومه‌ كه‌ يك‌ بچة‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ تميز و نظيفي‌ هستي‌. اما نه‌ اگر اعتنا نكردي‌. همان‌ وضع‌،در دهات‌ وقتي‌ انسان‌ مي‌ره‌ مي‌بينه‌ كه‌ بچه‌ رفته‌ فرض‌ كنيد مثلا آتش‌ درست‌ كرده‌ دستش‌ سياه‌، سر و صورتش‌ سياه‌ با همين‌ دستها مي‌شينه‌ غذا مي‌خوره‌. هي‌ سر انگشتهاش‌ يك‌ خرده‌ سفيد شده‌ در اثر اين‌ كه‌ تو غذا زده‌ و تو دهنش‌ زده‌ بقيه‌ مثلا سياهه‌  خوب‌ چقدر شما بدتون‌ مي‌ياد از يك‌ همچين‌ بچه‌اي‌. ما هم‌ همينطوريم‌. ما رو توي‌ اين‌ جريان‌ گذاشتند. اين‌ را شما بدونيد خلق‌ الموت‌ و و الحيات‌ ليبلوئكم‌ ايكم‌ و احسن‌ عملا. اين‌ را شما بدانيد كه‌ اين‌ روح‌ پر عظمتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ خودنش‌ نسبت‌ مي‌ده‌ كه‌ از امام‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ السلام‌ سؤال‌ شد كه‌ آقا اين‌ روحي‌ كه‌ در عرش‌ بوده‌ اين‌ قدر مهمه‌؟ مي‌خواييد يك‌ بخش‌ كوچكي‌ كه‌ همتون‌ بفهميد از اهميت‌ روح‌ براتون‌ بگم‌؟ شما روحتون‌ اون‌ قدر ظرفيت‌ داره‌ كه‌ اگر ميليونها سال‌ زندگي‌ بكنيد ميليونها سال‌ و روزي‌ يك‌ كلمه‌ ياد بگيريد باز هم‌ جا داره‌ كه‌ شما ياد بگيريد. خيلي‌ مهمه‌، اين‌ خيلي‌ روح‌ پر ظرفيتي‌ است‌. اما روح‌ جناب‌ الاغ‌ نه‌ ديگه‌ بيشتر از محدودة‌ خودش‌ نهايت‌ خيلي‌ تربيتش‌ كنند چند لحظه‌ دستهاش‌ را اينجوري‌ نگه‌ مي‌داره‌.

 خيلي‌ تربيتش‌ كنند يك‌ حيواني‌ را يك‌ قدري‌ سر دو پا وايسته‌. اما تو علم‌ ياد مي‌گيري‌، آداب‌ ياد مي‌گيري‌. روزي‌ يك‌ كلمه‌ ياد بگيري‌ يك‌ ميليارد سال‌ هم‌ زندگي‌ بكني‌. باز جا داري‌ يا نه‌؟ خوب‌ مي‌گي‌ جا دارم‌. پس‌ ببين‌ روح‌ خيلي‌ مهمه‌. اين‌ روح‌ با اين‌ عظمت‌ را خدا در بدن‌ تو قرار داده‌ اين‌ را از امام‌ سؤال‌ كرد كه‌ چرا روح‌ با اين‌ مهمي‌ را كه‌ من‌ روزي‌ يك‌ كلمه‌ هم‌ بيشتر روزي‌ صد كلمه‌ هم‌ مي‌تونم‌ ياد بگيرم‌. خدا چرا آورده‌ توي‌ اين‌ بدن‌؟ از دو مجراي‌ بول‌ كردش‌ كثيف‌، ضعيف‌. حضرت‌ فرمود كه‌ اگر اينها تو عرش‌ مي‌بودند ادعاي‌ خدايي‌ مي‌كردند. مي‌گن‌ خوب‌ ماها چي‌ كم‌ دارند از خدا، حالا با همة‌ گرفتاري‌ آمده‌اند توي‌ دنيا مي‌بيني‌ كه‌ ادعاي‌ خدايي‌ مي‌كنند. ما زياد داريم‌ افرادي‌ كه‌ ادعاي‌ خدايي‌ مي‌كنند. خداي‌ تعالي‌ آورده‌ روح‌ را توي‌ اين‌ بدن‌ امتحانش‌ كنه‌. آورده‌ آلوده‌اش‌ كرده‌ ببينه‌ كه‌ تو به‌ فكر رفع‌ كثافت‌ هستي‌ يا نه‌؟ ببينه‌ تو از كثافت‌ بدت‌ مي‌ياد يا نه‌؟ اگر شروع‌ كردي‌ به‌ رفع‌ كثافتت‌، شروع‌ كردي‌. از همين‌ الان‌ تصميم‌ مي‌گيره‌ انسان‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار مي‌شه‌ يك‌ قدم‌ مي‌زنه‌ تو مرحلة‌ يغظه‌ يك‌ حالت‌ بيداري‌ بهش‌ دست‌ مي‌ده‌ مي‌فهمه‌ كه‌ دست‌ و بالش‌ كثيفه‌. يك‌ آدمي‌ مثلا كوره‌ نمي‌بينه‌ كه‌ دست‌ و بالش‌ كثيف‌ شده‌، نمي‌فهمه‌. خوابه‌، اما بعضي‌ افراد هستند كه‌ نه‌ مي‌فهمند. شروع‌ كرده‌ كرده‌ به‌ اينكه‌ بره‌ دست‌ و پنجه‌اش‌ را بشوره‌ يك‌ صابوني‌ برداشته‌ رفته‌ زير شير دستش‌ را مشغول‌ شستنه‌ خوب‌ نتونست‌ تمام‌ بدنش‌ را بشوره‌ اينجا آب‌ قطع‌ شد. اينجا اون‌ بزرگتر مي‌بينه‌ آب‌ كه‌ داره‌ مي‌ياره‌ آب‌ مي‌ده‌ به‌ اين‌. بشور خودت‌ را من‌ تورا مي‌شورم‌ تو بچة‌ تميزي‌ هستي‌، تو با اون‌ كثافتها حاضر نبودي‌ بيايي‌ سر سفره‌ بنشيني‌. اينجوري‌. انسان‌ هم‌ اينطوره‌. انسان‌ شروع‌ كرد به‌ تزكية‌ نفس‌. شروع‌ كرد اجل‌ بهش‌ مهلت‌ نداد. تهيتهم‌ فيها سلام‌ تا كه‌ انسان‌ مرد اول‌ خدا مي‌فرسته‌ ملائكه‌ را كه‌ بهش‌ سلام‌ كنند. سلام‌. از در كه‌ انسان‌ وارد مي‌شه‌ توي‌ مجلسي‌، تا كه‌ وارد مي‌شه‌ همه‌ مي‌گن‌ سلام‌. رفيقش‌ مي‌گه‌ كيه‌ كه‌ ما اطلاع‌ نداشتيم‌ اين‌ قدر، همه‌ دارن‌ تعظيمش‌ مي‌كنند، همه‌ سلامش‌ مي‌كنند.

 ملائكة‌ رحمت‌، اي‌ كاش‌ مي‌شد ما دو دفعه‌ زندگي‌ مي‌كرديم‌ توي‌ دنيا. يك‌ دفعه‌ زندگي‌ مي‌كرديم‌ با آلودگي‌ ببينيم‌ باهامون‌ چه‌ رفتاري‌ مي‌كنند، چون‌ ما حرفها را باور كه‌ نمي‌كنيم‌ بايد همش‌ تجربه‌ بشه‌. يكي‌ هم‌ با پاكي‌ كه‌ ببينيم‌ كه‌ با پاكان‌ چه‌ جوري‌ رفتار مي‌كنند. ولي‌ هر كس‌ اعتقاد به‌ گفتار خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نداشته‌ باشه‌ ايمان‌ نداره‌، اعتقادش‌ درست‌ نيست‌. اونها راستگويان‌ عالم‌ گفتند كه‌ اينطور. تا آية‌ قرآنه‌ ديگه‌ تهيتهم‌ فيها سلام‌. اون‌ كسي‌ كه‌ آمده‌ جان‌ شما را قبض‌ كنه‌. قبض‌ معناش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ بگيره‌ و بكشه‌ و پاش‌ را بذاره‌ روي‌ شانة‌ شما و هي‌ بكشه‌  و با چه‌ زحمتي‌. اون‌ ديگه‌ استعداد اين‌ روح‌ را نداره‌. قلبش‌ از كار افتاده‌، مغزش‌ از كار افتاده‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ كسالتي‌ پيدا كرده‌ خونش‌ فاسد شده‌ اين‌ استعداد نگهداري‌ اين‌ روح‌ را نداره‌، روح‌ را مي‌ده‌ بيرون‌. قبض‌ يعني‌ گرفتن‌. ملائكه‌ مي‌يان‌، سلام‌، سلام‌. مي‌گيرن‌ روح‌ انسان‌ را. مي‌گيرن‌ هم‌ نه‌ اين‌ كه‌ تو مشتشون‌ بگيرن‌ فشارت‌ بدن‌ ناراحت‌ بشي‌، نه‌. شما يك‌ وقتي‌ از مكه‌ كه‌ برمي‌ گردي‌ دوستانه‌ همه‌ پاي‌ هواپيما كه‌ جمع‌ شدن‌ مي‌گيرنت‌ تو بغل‌. اين‌ هم‌ قبضه‌. قبض‌ فارسيش‌ يعني‌ گرفتن‌، گرفتن‌ تو بغل‌. انقباض‌ يعني‌ گرفتگي‌. انبساط‌ يعني‌ آزاد بودن‌. همه‌ هم‌ سلام‌ مي‌كنند. تهيتهم‌ فيها سلام‌.

 خوب‌ آخر الدعوا هم‌ چيه‌ الالحمد الله‌ رب‌ العالمين‌. به‌ به‌ الحمد الله‌ كه‌ تو آمدي‌ پيش‌ ما. خوشحاليم‌ كه‌ تو آمدي‌ پيش‌ ما. خوب‌ فلاني‌ چطور بود؟ فلاني‌ چطور بود؟ همه‌ خوب‌ بودند. سلام‌ مي‌رسوندند. فلاني‌ چطور؟ او خيلي‌ وقته‌ آمده‌. اِ اينجا نيامده‌ پيش‌ ما. معلومه‌ بيچاره‌ گرفتار بوده‌. اين‌ به‌ فكر دنياش‌ بوده‌ اين‌ خودش‌ را تميز نكرده‌. سر اين‌ سفره‌ راهش‌ ندادن‌. عجب‌ او آمده‌. بله‌ او پارسال‌ فوت‌ كرد. معلومه‌ راهش‌ جدا بوده‌.چون‌ ارواح‌ همه‌ همديگر را مي‌بينند. اينجور نيست‌ كه‌ بايد ماشين‌ بنشينيم‌ بريم‌ تهران‌، نه‌. يك‌ چشم‌ به‌ هم‌  زدن‌ تمام‌ عالم‌ را مي‌تونن‌ سير كنند. تهيتهم‌ فيها سلام‌، آخر الدعوي‌ هم‌ الالحمد الله‌ رب‌ العالمين‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ همين‌ طوره‌، توي‌ عالم‌ برزخ‌ هم‌ همين‌ طوره‌. بياييم‌ واقعا از اين‌ خواب‌ غفلت‌ از اين‌ سستيها از اين‌ كوتاهيها يك‌ مقداري‌ به‌ خودمون‌ بياييم‌ و قدمهايي‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ و تزكية‌ نفس‌ برداريم‌. ما هنوز اعمالمون‌ را تزكيه‌ نكرديم‌ تا چه‌ برسه‌ به‌ نفسمون‌. اعمالمون‌ تزكيه‌ بشه‌ يعني‌ اعمال‌ صحيح‌ انجام‌ بديم‌. اعمال‌ درست‌ انجام‌ بديم‌. نفسمون‌ پاك‌ بشه‌ يعني‌ يك‌ سر سوزن‌ آلودگي‌ نداشته‌ باشيم‌.

 اميدواريم‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ شب‌ اول‌ ماه‌ صفر امروز اول‌ ماه‌ بوده‌ يا فردا؟ شب‌ اول‌ ماه‌ صفر يك‌ مصيبت‌ عظميي‌ بر اهل‌ پيغمبر وارد شد. صرف‌ نظر از اون‌ اسارت‌ و اون‌ بردن‌ به‌ كوفه‌ و شام‌. زيد بن‌ علي‌ بن‌ الحسين‌، پسر امام‌ سجاده‌. آقا اينها به‌ خدا قسم‌ مصيبته‌ها. پسر امام‌ سجاد كسي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌فرمايد او فقيه‌ از آل‌ پيغمبر بوده‌، حليف‌ القرآن‌ بوده‌. يعني‌ دائما با قرآن‌ بوده‌، قرآن‌ مي‌خونده‌. حضرت‌ مي‌فرمايد از وقتي‌ كه‌ دست‌  چپ‌ و راستش‌ را شناخته‌، يك‌ دونه‌ گناه‌ نكرده‌. يك‌ مرد تزكيه‌ شدة‌ با كمال‌. اون‌ چنان‌ عقايدش‌ خوب‌ بود و محكم‌ بود آمد خدمت‌ امام‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ گفت‌ برادر من‌ در مجلس‌ هشام‌ بودم‌ ديدم‌  كه‌ هشام‌ در مجلس‌ هشام‌ كسي‌ به‌ حضرت‌ زهرا جسارت‌ كرد. ايشون‌ هيچ‌ تغيير حالي‌ نداد. من‌ نمي‌تونم‌ زنده‌ باشم‌ اون‌ جاي‌ پيغمبر نشسته‌ باشه‌. حضرت‌ فرمود اين‌ تو را مي‌كشه‌ بدنت‌ را به‌ دار مي‌زنه‌، بعد بدن‌ تو را آتش‌ مي‌زنه‌، خاكسترت‌ رو به‌ باد مي‌ده‌. گفت‌ كه‌ باشه‌ قبول‌ مي‌كنم‌. من‌ بايد با اين‌ درگير بشم‌.

 آمد كوفه‌ چهار هزار نفر را جمع‌ كرد دور خودش‌. گفت‌ بريم‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ هشام‌ بن‌ عبد الملك‌ مروان‌، خدا لعنتش‌ كنه‌. قيام‌ كرد. دقيقا همانطوري‌  كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند. قيام‌ كرد در هين‌ جنگ‌ تيري‌ به‌ چشمش‌ خورد و شهيد شد. دوستانش‌ فورا. چون‌ يك‌ رسم‌ بسيار بدي‌ در اون‌ زمانها بوده‌، كه‌ مي‌آمدند نبش‌ قبر مي‌كردند بدن‌ را درمي‌ آوردند. حالا دوستان‌، يا به‌ عنوان‌ دوستي‌ يا به‌ عنوان‌ دشمني‌. بدن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را مخفي‌ بردن‌ در نجف‌ دفن‌ كردن‌ از ترس‌ خوارج‌ بود. حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را كه‌ حضرت‌ امير مخفي‌ دفنش‌ كرد بخاطر اين‌ كه‌ اينها به‌ اظهار دوستي‌ نيان‌ بله‌ ما مي‌خواييم‌ تشييع‌ جنازه‌ بكنيم‌. زيد علي‌ بن‌ الحسين‌ را هم‌ در، دفنش‌ كردن‌ يك‌ جوي‌ آبي‌ بود، آب‌ را گردوندند اونجا دفنش‌ كردند بعد آب‌ را روي‌ بدن‌ او ول‌ كردن‌. يك‌ نفر اونجا بود از اين‌ جاسوسها.  خدا انشاء الله‌ افراد نمام‌، افراد جاسوس‌، افرادي‌ كه‌ اسرار مردم‌ را مي‌خوان‌ پخش‌ كنن‌ خدا انشاء الله‌ اينها را اگر قابل‌ هدايتند، هدايت‌ والا ريشه‌ كنشون‌ كنه‌. رفته‌ خبر داد كه‌ بله‌ اونجا دفنش‌ كردن‌. اينها هم‌ آمدند آب‌ را گردوندند بدن‌ زيد ابن‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ را در آوردند. به‌ دار آويختند. چهار سال‌ اين‌ بدن‌ مقدس‌ روي‌ دار بود. زنهاي‌ بني‌ هاشم‌  مي‌آمدن‌ پاي‌ اين‌ دار مي‌نشستند، اشك‌ مي‌ريختند گريه‌ مي‌كردند. لعن‌ و نفرين‌ بر بني‌ اميه‌ مي‌فرستاند ديدند كه‌ نمي‌شه‌ اين‌ طور آمدند هيزم‌ آوردند ريختند پاي‌ دار، بدن‌ را آتش‌ زدند و خاكسترش‌ را به‌ باد دادند. الان‌ زيد ابن‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ قبر نداره‌. در كناسة‌ كوفه‌ يعني‌ در كنار كوفه‌ يك‌ همچي‌ كاري‌ كردند.

 حالا استقامت‌ و دين‌ داري‌ و شخصيت‌ را ببينيد كه‌ خدا مي‌دونه‌ هر چه‌ ما امروز داريم‌ در اثر اين‌ استقامتي‌ است‌ كه‌ اين‌ اولياء خدا داشتند. در همان‌ وقتي‌ كه‌ بدن‌ زيد روي‌ دار بود فرزندش‌ يحيي‌ ابن‌ زيد قيام‌ كرد آمد رفت‌ سرخس‌. همين‌ سرخس‌ خراسان‌. در سرخس‌ بود مردم‌ اين‌ قسمتها نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ پر علاقه‌ بودند اينها را جمع‌ كرد گفت‌ بايد بريم‌ ريشة‌ بني‌ اميه‌ را بكنيم‌. آماده‌ شده‌ بود. يك‌ شخصي‌ است‌ به‌ نام‌ متوكل‌ ابن‌ هارون‌ آمد در سرخس‌ ايشان‌ را ملاقات‌ كرد. ايشان‌ گفت‌ كه‌، يحيي‌ ابن‌ زيد كه‌ حالا يا قبرش‌ در ميامي‌ باشه‌ يا در گنبد قابوس‌ اينها هر دو احتمالا قبر يحيي‌ ابن‌ زيده‌. در مقابل‌ او نشست‌. گفت‌ شما كجا بودي‌؟ گفت‌ من‌ مدينه‌ بودم‌. از پسر عمويم‌ امام‌ صادق‌ خبري‌ داري‌. گفت‌ بله‌ خدمتش‌ بودم‌. گفت‌ دربارة‌ من‌ چيزي‌ نگفت‌؟ گفت‌ يك‌ چيزي‌ گفت‌ من‌ نمي‌خوام‌ بهت‌ بگم‌. گفت‌ چي‌ گفت‌؟ من‌ را از مرگ‌ مي‌ترسوني‌. اونها هر چي‌ مي‌گن‌ درسته‌. گفت‌ حضرت‌ فرمودند تو را هم‌ مثل‌ پدرت‌ مي‌كشن‌ و به‌ دار مي‌زنند. گفت‌ يمه‌ الله‌ ما يشاء و يسبط‌ و عنده‌ ام‌ الكتاب‌. اين‌ جمله‌ خيلي‌ معرفت‌ و كمال‌ حضرت‌ يحيي‌ را مي‌رسونه‌. كه‌ مفصله‌ اگر بخوام‌ توضيح‌ بدم‌ كه‌ اين‌ مرد بزرگ‌ چي‌ فكر كرد. گفتن‌ آقا شما بهتر مي‌دونيد يا پسر عموتون‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌. ايشان‌ گفت‌ كه‌ هر چي‌ ما مي‌دونيم‌ اونها مي‌دونن‌، اما يك‌ چيزهايي‌ اونها مي‌دونن‌ كه‌ ما نمي‌دونيم‌. بعد گفت‌ كه‌ چون‌ احتمال‌ داره‌ كه‌ من‌ كشته‌ بشم‌ اين‌ كتاب‌ را بگير و بده‌ به‌ پسر عموهام‌ در مدينه‌ كه‌ همين‌ صحيفة‌ سجاديه‌اي‌ كه‌ الان‌ در دسترس‌ ماست‌ از ايشان‌ رسيده‌. از يحيي‌ ابن‌ زيد رسيده‌ و اين‌ كتاب‌ را هديه‌ داد كه‌ دربارة‌ صحيفة‌ سجاديه‌ گفتن‌ كه‌ يك‌ كتاب‌ در اسلام‌ از طرف‌ خدا براي‌ بشر آمد و يك‌ كتاب‌ هم‌ در اسلام‌ از بشر رفت‌ به‌ سوي‌ خدا. اخت‌ القرآن‌ مي‌گن‌ بهش‌. يعني‌ خواهر قرآن‌. نهج‌ البلاغه‌ را مي‌گن‌ اخي‌ القرآن‌، صحيفة‌ سجاديه‌ را مي‌گن‌ اخت‌ القرآن‌. و همين‌ طور شد كه‌ امام‌ صادق‌ فرمود. ايشان‌ هم‌ آمد در عرض‌ جوزجان‌ كه‌ بعضيها مي‌گن‌ جورجان‌ كه‌ گنبد قابوس‌ بشه‌ يا قوزقاني‌ كه‌ الان‌ در همين‌ اطراف‌ مشهده‌ و همين‌ يحيي‌ ابن‌ زيد باشه‌. ايشان‌ را كشتند و بدنش‌ را به‌ دار زدند. دو سال‌ بدن‌ ايشان‌ روي‌ دار بود. منتهي‌ مردم‌ اين‌ خطه‌ ديگه‌ اجازه‌ ندادند بيشتر از اين‌ روي‌ دار بمانه‌ و بدن‌ را دفن‌ كردند و هر دو قبر داراي‌ كرامات‌ است‌. پس‌ امشب‌ شب‌ رحلت‌ و شهادت‌ حضرت‌ زيد بن‌ علي‌ بن‌ الحسينه‌. اينها بقدري‌ شجاع‌ بودند، بقدري‌ عقائدشون‌ پاك‌ بود، بقدري‌ بزرگوار بودند كه‌ در آن‌ دعاي‌ شريف‌ ندبه‌ ميگه‌ و علي‌ العتائب‌ من‌ محمد و علي‌. عتائب‌ همينها هستند. ائمة‌ تنها نيستند. اينها پاكان‌ از اولاد پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالبند. و اليبك‌ الباكون‌. حالا مي‌خواهيد گريه‌ بكنيد گريه‌ بكنيد. الان‌ شب‌ اول‌ ماه‌ صفر و اين‌ ايام‌ ببينيد در تاريخ‌ چه‌ نوشته‌اند دربارة‌ ظلمهايي‌ كه‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ كردند. از آنطرف‌ شايد همين‌ روزها بوده‌ كه‌ اسرا وارد شام‌ شدند. از امام‌ سجاد سؤال‌ شد آقا، چراغها را خاموش‌ كنيد حالي‌ پيدا كنيم‌. آقا بيشتر از همه‌ جا كجا بر شما سخت‌تر گذشت‌؟ كجا سخت‌ گذشت‌؟ يك‌ خورده‌اي‌ در اين‌ مطلب‌ دقت‌ كنيد. فكر كنيد. ببينيد امام‌ سجاد چي‌ برش‌ سخت‌ مي‌گذره‌؟ براي‌ چه‌ بيشتر ناراحته‌؟ سه‌ مرتبه‌ فرمود الشام‌ الشام‌ الشام‌. آقا پدر شما را، برادرهاي‌ شما را، تمام‌ دوستان‌ شما را در كربلا شهيد كردند. شما از شام‌… بخدا قسم‌ چيزي‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را ناراحت‌ ميكنه‌ از اين‌ است‌ كه‌ ما چرا انسان‌ نيستيم‌؟ ما چرا آدم‌ نميشيم‌. ببينيد از همين‌ كلامش‌ پيداست‌. شايد از نظر ما كوفه‌ بيشتر بايد سخت‌ بگذره‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ يك‌ روز اينجا جدشون‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، پدرش‌ امام‌ حسين‌ در اين‌ شهر آقا بودند، زينب‌ كبري‌، زنها آرزو مي‌كشيدند چند لحظه‌ با زينب‌ حرف‌ بزنند. حالا بعنوان‌ اسير وارد اين‌ شهرشون‌ كردند. اينجا بايد قاعدتا بيشتر سخت‌ بگذره‌. اما نه‌. امام‌ سجاد نظرش‌ اينه‌. ميگه‌ باز مردم‌ كوفه‌ لااقل‌ اشكي‌ مي‌ريختند، نان‌ و خرما به‌ رسم‌ تصدق‌ به‌ اين‌ اسراي‌ ناشناس‌ مي‌دادند. اما مردم‌ شام‌. فرمود سه‌ روز ما را پشت‌ دروازة‌ صاحب‌ نگه‌ داشتند. حضرت‌ بخاطر اينكه‌ سه‌ روز آنجا معطل‌ شدند اين‌ جمله‌ را نفرمود. بخاطر اينكه‌ سه‌ روز ما را آنجا نگه‌ داشتند، شهر را آذين‌بندي‌ كنند، مردمي‌ كه‌ اينقدر وجدان‌ ندارند كه‌ در مقابل‌ اطفال‌ يتيم‌، اسرا، كساني‌ كه‌ از راه‌ دور آمده‌اند، همه‌ عزادارند، همه‌ مصيبت‌زده‌اند. و لو ناشناس‌ باشند، اينجور نبايد اظهار خوشحالي‌ كرد. اين‌ از مقام‌ انسانيته‌. حضرت‌ مصيبتش‌ اينه‌. لذا فرمود الشام‌ الشام‌ الشام‌. وارد كردند اهل‌ بيت‌ پيغمبر را. سهل‌ بن‌ ساعد ميگه‌ من‌ وارد شهر شام‌ شدم‌. ديدم‌ مردم‌ آنقدر خوشحالند، آنچنان‌ مي‌رقصند كه‌ نميشه‌ باهاشون‌ حرف‌ زد. من‌ تعجب‌ كردم‌. ديدم‌ كه‌ حساب‌ كردم‌ ديدم‌ اين‌ ايام‌ عيدي‌ در كار نيست‌. آخه‌ اينها مسلمانند. بايد اعيادشون‌ اعياد اسلامي‌ باشه‌. ولي‌ نميشه‌ از آنها سؤال‌ كرد. همه‌ مشغول‌ عيش‌ و نوش‌ و خوشحالي‌ هستند. همينطور مي‌گشتم‌ ديدم‌ چند نفري‌ يك‌ گوشه‌اي‌ ايستاده‌اند. يك‌ خورده‌اي‌ اينها محزونند. گفتم‌ آقا ميشه‌ براي‌ من‌ بگيد در اين‌ شهر، در بين‌ شما، چه‌ اتفاقي‌ افتاده‌ كه‌ اينطور خوشحاليد؟ گفتند تو كي‌ هستي‌؟ گفتم‌ من‌ سهل‌ بن‌ ساعد هستم‌. از اصحاب‌ پيغمبرم‌. گفتند اگر از اصحاب‌ پيغمبري‌، اين‌ را بدان‌ كه‌ فرزند دختر پيغمبر را كشتند. سرش‌ را امروز وارد اين‌ شهر مي‌كنند، زن‌ و فرزندش‌ را اسير كرده‌ توي‌ اين‌ جمع‌ وارد ميكنند.

 يا بقية‌ الله‌، تا كي‌ بنشينيم‌ و اين‌ مصائب‌ را بگيم‌ و اشك‌ بريزيم‌. و اليبك‌ الباكون‌ و اياه‌ يندب‌ النادبون‌. و لمثلهم‌ شموس‌ الذي‌ و يضج‌ الضاجون‌. اين‌ الحسن‌ اين‌ الحسين‌. اين‌ البقية‌ الله‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الهي‌ عظم‌ البلاء و برح‌ الخفاء و انكشف‌ الغطاء و انقطع‌ الرجاء ضاقت‌ الارض‌ و منعت‌ السماء و انت‌ المستعان‌ و اليك‌ المشتكي‌ و عليك‌ المعول‌ في‌ الشدة‌ و الرخاء. اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد. اولي‌ الامر الذين‌ فرضت‌ علينا طاعتهم‌ و عرفتنا بذلك‌ منزلتهم‌ ففرج‌ عنا بحقهم‌ فرجا عاجلا قريبا كلمح‌ البصر او هو اقرب‌ من‌ ذلك‌. يا محمد يا علي‌. يا علي‌ و يا محمد اكفياني‌ فانكما كافيان‌. فانصراني‌ فانكما ناصران‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. يا مولانا يا صاحب‌ الزمان‌. الغوث‌ الغوث‌ الغوث‌ ادركني‌ ادركني‌ ادركني‌ الساعه‌ الساعه‌ الساعه‌ العجل‌ العجل‌ العجل‌.

 

۲۴ محرم‌ ۱۴۱۶ – معرفت‌ سادات‌ و مظلوميت‌ ايشان‌

 معرفت‌ سادات‌ و مظلوميت‌ ايشان‌ 24 محرم‌ 1416

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ في‌ العالمين‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. نشسته‌ بودم‌ وقتي‌ آيات‌ را مي‌خوندند فكر مي‌كردم‌ كه‌ خدا چقدر مهربانه‌. انبياء هر چه‌ داشتند از خدا داشتند. شايد هيچ‌ مؤلفي‌، هيچ‌ نويسندة‌ كتابي‌ پيدا نشه‌ كه‌ از كارمندهاش‌، زير دستهاش‌ اونهايي‌ كه‌ بهشون‌ نعمت‌ داده‌، اين‌ قدر با احترام‌ اسم‌ ببره‌. اين‌ هم‌ در يك‌ كتاب‌ جاودانه‌. يك‌ كتابي‌ كه‌ در دنيا تا قيامت‌، در بهشت‌ تا الي‌ ابد و يك‌ كتاب‌ منحصر به‌ فرد باشه‌. در اينجا اسم‌ اينها را ببره‌ و اون‌ هم‌ نه‌ تنها اسم‌ بردن‌. سلام‌ به‌ اونها بكنه‌. با عظمت‌ اسمشون‌ را ببره‌. اونها را احترام‌ بكنه‌. اينقدر خدا مهربانه‌ كه‌ حساب‌ نداره‌. ماها با اين‌ مسائل‌ خيلي‌ ساده‌ مواجه‌ مي‌شيم‌. خداي‌ با اون‌ عظمت‌، حساب‌ بكنيد يك‌ مؤلف‌ يك‌ مقداري‌ شخصيت‌ پيدا بكنه‌ ديگه‌ حاضر نيست‌ اسم‌ حتي‌ يك‌ چيز جالبي‌ بهتون‌ بگم‌ يك‌ وقتي‌ ديدم‌ يك‌ مؤلفي‌ البته‌ شخص‌ بسيار محترمي‌ است‌، رسيده‌ به‌ جايي‌ كه‌ مجبور شده‌ مطلب‌ را از كتاب‌ من‌ بياره‌. اما شخصيتش‌ بالاتر از من‌ بوده‌، حاضر نبوده‌ بگه‌ كه‌ از كتاب‌ فلاني‌. نوشته‌ مثلا بعضي‌ از كتب‌، بعضي‌ از مؤلفين‌ اينطوري‌ گفته‌اند. چون‌ اگر اسم‌ من‌ را ببره‌ شخصيت‌ او زير شخصيت‌ من‌ ممكنه‌ قرار بگيره‌ اين‌ نخواسته‌ اينطوري‌ بشه‌. شما حساب‌ بكنيد خدا شخصيتش‌ فوق‌ تمام‌ شخصيتهاست‌. اصلا يك‌ كسي‌ ممكنه‌ در رديف‌ خدا باشه‌ تا چه‌ برسه‌ مافوق‌ خدا. در رديف‌ خدا هم‌ نيست‌ كسي‌. او يك‌ باشه‌، يك‌ موجودي‌ پيدا بشه‌ كه‌ دو بشه‌. نيست‌. فاصلة‌ بين‌ خالق‌ و مخلوق‌ حتي‌ پيغمبر اكرم‌. اين‌ را شما بدونيد خود رسول‌ الله‌ فاصله‌اش‌ با خدا فاصلة‌ صفره‌ با همه‌ چيز. مخلوق‌ صفره‌. مخلوق‌ بنده‌ است‌. اون‌ وقت‌ يك‌ همچين‌ خالق‌ با عظمتي‌، يك‌ خدايي‌ كه‌ به‌ احدي‌ نبايد اعتنا بكنه‌. احدي‌ حق‌ نداشته‌ باشه‌ اسم‌ او را به‌ زبان‌ جاري‌ كنه‌. اون‌ وقت‌ بياد علاوة‌ بر اين‌ كه‌ توي‌ كتابش‌، اون‌ هم‌ نه‌ توي‌ كتاب‌ معمولي‌ تورات‌ و انجيل‌ نه‌ كه‌ كتابي‌ كه‌ مي‌خواد الي‌ ابد باشه‌. بياد اسم‌ بندگانش‌ را ببره‌. اون‌ هم‌ بندگان‌ بعضيهاشون‌ خيلي‌ معمولي‌. و ان‌ لوط‌ لمن‌ المرسلين‌. لوط‌ از پيغمبرهاي‌ اولي‌ العظم‌ نبود تابع‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بود. يعني‌ پيغمبري‌ بود كه‌ به‌ اصطلاح‌ ما، رسالة‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را زير بغلش‌ مي‌گشت‌ مسائل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را مي‌گفت‌. البته‌ رساله‌ اون‌ وقت‌ نبود. مثل‌ يك‌ طلبه‌اي‌ كه‌ رسالة‌ يك‌ مرجع‌ تقليد را مي‌زنه‌ زير بغلش‌ مي‌ره‌ توي‌ ده‌ رساله‌ را بگه‌. هيچ‌ كس‌ هم‌ گوش‌ به‌ حرفش‌ نمي‌كرد. حتي‌ زنش‌ هم‌ باهاش‌ مخالف‌ بود . حضرت‌ لوط‌ اينطوري‌ بود. خيلي‌ توي‌ پيغمبرها، غريبترين‌ پيغمبرها حضرت‌ لوطه‌. مردمي‌ هم‌ كه‌ دور و بر حضرت‌ لوط‌ بودند بدترين‌ مردم‌ بودند. شايد هنوز هم‌ بدتر از اونها در عالم‌ پيدا نشه‌. حتي‌ در زمان‌ ما كه‌ خيلي‌ فساد عالم‌ را گرفته‌ يك‌ مجمتمعي‌ مي‌شن‌ كه‌ بدترين‌ گناه‌ را به‌ اصطلاح‌ علني‌، دسته‌ جمعي‌ بخوان‌ برن‌ انجام‌ بدن‌. يك‌ پيغمبر اين‌ غريب‌. وقتي‌ هم‌ حركت‌ مي‌كنه‌ كه‌ شهر اونها را، شهر لوط‌ را خدا مي‌خواست‌ زير و روش‌ كنه‌ زلزلة‌ شديدي‌ به‌ وجود بياره‌، خوب‌ زن‌ حضرت‌ لوط‌ همراهش‌ بود. يك‌ خرده‌ عقب‌ افتاد خدا زمين‌ را از زير پاي‌ زن‌ او حركت‌ داد، زن‌ او را هم‌ انداخت‌ اون‌ طرف‌. چون‌ زنش‌ فاسد بود. خيلي‌ غريب‌ بود. در عين‌ حال‌، شايد يك‌ پيغمبري‌ شايد يك‌ سه‌ چهار نفري‌ را بيشتر هدايت‌ نكرده‌، پيغمبر اولي‌ العظم‌ هم‌ كه‌ نبوده‌ اسمش‌ را خدا توي‌ قرآن‌ برده‌. احترامش‌ كرده‌.

 حضرت‌ يونس‌ را خدا اسم‌ برده‌. يك‌ خرده‌ گله‌منده‌ خداي‌ تعالي‌ از حضرت‌ يونس‌ كه‌ وظيفه‌اش‌ را خوب‌ انجام‌ نداد. خسته‌ شد. مأموريتش‌ را صحيح‌ انجام‌ نداده‌. در همين‌ آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد و ان‌ يونس‌ لمن‌ المرسلين‌. او هم‌ از مرسلين‌ بود. يك‌ وقت‌ بهش‌ توهين‌ نكنيد. نگيد كه‌ يونس‌ بد كرد. نه‌. اينقدر مهربانه‌. منتهي‌ ان‌ علي‌ الفلك‌ المشحون‌. وقتي‌ به‌ طرف‌ آن‌ كشتي‌ رفت‌ و خلاصه‌ ماهي‌ او را گرفت‌ و ما هم‌ فوري‌ آزادش‌ كرديم‌، يك‌ تنبيه‌ مختصرش‌ كرديم‌ و باز خداي‌ متعال‌ داره‌ مهربانيش‌ را نسبت‌ به‌ او بيان‌ ميكنه‌ كه‌ وقتي‌ از دهن‌ ماهي‌ بيرون‌ افتاد، سابقها كه‌ حموم‌ مي‌رفتيم‌، يك‌ خورده‌اي‌ كه‌ طول‌ ميكشيد، اين‌ دستهايمون‌ چروك‌ ميشد. توي‌ آب‌ انسان‌ زياد بمونه‌، بدنش‌ همچين‌ آسيب‌پذير ميشه‌. اين‌ وقتي‌ سه‌ روز توي‌ شكم‌ ماهي‌ توي‌ آب‌ مانده‌، توي‌ جاي‌ مرطوب‌ مانده‌ از دهن‌ ماهي‌ كه‌ بيرون‌ افتاد خوب‌ آفتاب‌، آنهم‌ آفتاب‌ لب‌ دريا مخصوصا خيلي‌ سوزنده‌ است‌. فورا پروردگار متعال‌ درخت‌ كدو را، چون‌ درخت‌ كدو هم‌ برگهايش‌ درشته‌ هم‌ زود بيرون‌ مي‌آيد. فورا رويانيد. برگهايش‌ را روي‌ اين‌ قرار داد كه‌ بدنش‌ آسيب‌ نپذيره‌. ببينيد چقدر مهربانه‌. خدا آنقدر مهربانه‌ كه‌ نسبت‌ به‌ انبياء ميگه‌ سلام‌ علي‌ نوح‌ في‌ العالمين‌. سلام‌ بر نوح‌. چقدر نوح‌ خوب‌ بود. چقدر نوح‌ بزرگوار بوده‌. حالاتش‌ را نقل‌ ميكنه‌، يك‌ سوره‌ به‌ نام‌ حضرت‌ نوح‌ قرار داده‌. وضع‌ نوح‌ را براي‌ مردم‌ مسلمان‌ بيان‌ ميكنه‌، براي‌ پيغمبر اكرم‌ بيان‌ ميكنه‌. راجع‌ به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ چقدر محبت‌ كرده‌. حضرت‌ ابراهيم‌ را تمام‌ خوبيها را به‌ آن‌ حضرت‌ نسبت‌ داده‌. خيلي‌ اظهار، سلام‌ علي‌ ابراهيم‌. ابراهيم‌ خيلي‌ بزرگوار بوده‌. ما هر چي‌ داريم‌ از معرفتمون‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ ابراهيم‌ از قرآن‌ و از روايات‌ داريم‌. بعد مي‌فرمايد سلام‌ علي‌ موسي‌ و هارون‌. سلام‌ بر حضرت‌ موسي‌. سلام‌ بر برادرش‌ حضرت‌ ابراهيم‌. شما اگر توي‌ تمام‌ كتابها، كتابهايي‌ كه‌ روي‌ زمين‌ هست‌، يك‌ مؤلف‌ مافوقي‌ را پيدا كرديد كه‌ به‌ عالم‌ مادون‌ خودش‌ اينجور احترام‌ گذاشته‌ باشه‌، من‌ حاضرم‌ هر چي‌ بگيد بدم‌. يك‌ مؤلف‌، عالم‌ مافوق‌، اگر بگيد خدا مافوق‌ نيست‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌. يك‌ نويسندة‌ مافوق‌ به‌ يك‌ مؤلف‌ و عالم‌ مادون‌، اين‌ اندازه‌ كه‌ خدا نسبت‌ به‌ انبياء احترام‌ گذاشته‌، احترام‌ بگذاره‌. مثلا فرض‌ كنيد، يك‌ مؤلف‌ بزرگي‌ را در نظر بگيريد حالا نمي‌خوام‌ اسم‌ ببرم‌. اون‌ توي‌ كتابش‌ بگه‌ سلام‌ بر اين‌ مؤلف‌. مؤلفي‌ كه‌ يكي‌ دو تا كتاب‌ نوشته‌، او صد تا كتاب‌ نوشته‌. اين‌ دو تا كتاب‌ ساده‌ نوشته‌، او صد تا كتاب‌ علمي‌ نوشته‌ مثلا. بگه‌ سلام‌ بر او. او خيلي‌ خوب‌ بود. او خيلي‌ انه‌ من‌ عبادنا المحسنين‌، من‌ عبادنا الصالحين‌، از اين‌ قبيل‌ حرفها. نداريم‌. خداي‌ تعالي‌ تواضع‌ هم‌ نكرده‌. مهرباني‌ كرده‌. اين‌ خداي‌ مهربان‌ را بيائيم‌ امشب‌ باهاش‌ خيلي‌ رفيق‌تر از اين‌ باشيم‌. تا اسم‌ ما را هم‌ در زمرة‌ دوستان‌ صحيفة‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ ثبت‌ بكنه‌. شما فكر نكنيد كه‌ هر چي‌ معروفتر بوده‌ خوب‌ توي‌ تاريخ‌ هم‌ اسمشون‌ ثبته‌. نه‌ اينجور نيست‌. كساني‌ اسمشون‌ ثبت‌ ميشده‌ در صحيفة‌ المهدي‌ عليه‌ السلام‌، آن‌ كتابي‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ داره‌ كه‌ تفسير و شرح‌ قرآنه‌ و تا روز قيامت‌ باقي‌ مي‌مانه‌، اصحاب‌ حضرت‌ نامشون‌ با عظمت‌ ياد شده‌. ميشه‌ واقعا يك‌ همچين‌ لطفي‌ به‌ ما بشه‌ كه‌ اسم‌ ما در اون‌ صحيفة‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ درج‌ بشه‌؟ آنهم‌ با عظمت‌. و ابدا هم‌ مي‌مانه‌. تا روز قيامت‌ هم‌ مي‌مانه‌. بعد از چندين‌ هزار سال‌ ديگه‌ مي‌بينيد توي‌ اون‌ اسم‌ شما را نوشته‌اند انه‌ من‌ عبادنا المحسنين‌، من‌ عبادنا الصالحين‌. از اين‌ قبيل‌. اين‌ همين‌ اندازه‌ كافيه‌ براي‌ انسان‌. انسان‌ خيلي‌ دوست‌ داره‌، بعضي‌ها خرجهاي‌ زيادي‌ مي‌كنند كه‌ اسمشون‌ يك‌ جائي‌ ثبت‌ بشه‌. مسجد مي‌سازند، بالايش‌ اسمشون‌ را مي‌نويسند كه‌ اين‌ اسم‌ يك‌ مدتي‌ بمانه‌. اينجوريه‌ ديگه‌. اگر مي‌خواهيد الي‌ الابد، حتي‌ توي‌ بهشت‌، اسم‌ شما بمانه‌؛ از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ باشيد. كمك‌ كنيد به‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌. كمك‌ كنيد به‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌.

 خداي‌ تعالي‌ اينقدر مهربانه‌ كه‌ ميگه‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. سلام‌ بر آل‌ پيغمبر. آل‌ پيغمبر غير از معصومينشون‌، مردم‌ معمولي‌ هستند ديگه‌. ذرية‌ پيغمبر مردم‌ معمولي‌ هستند. اما خداي‌ تعالي‌ بخاطر پيغمبر، بخاطر عظمت‌ رسول‌ اكرم‌ اين‌ محبت‌ را ميكنه‌. بعضي‌ها ميگند كه‌ خوب‌، چرا خداي‌ تعالي‌ بخاطر پيغمبر يك‌ همچين‌ كاري‌ را ميكنه‌؟ اولا اين‌ را بدونيد. ما يك‌ قضيه‌اي‌ در اين‌ كتاب‌ ظاهرا پاسخ‌ ماست‌، نميدونم‌، ما بسكه‌ توي‌ اين‌ كتابها چيز نوشتيم‌ يادم‌ رفته‌ خودم‌ كه‌ كجا نوشته‌ام‌! در يك‌ جائي‌ نوشته‌ام‌ كه‌ يك‌ قضيه‌اي‌ نوشته‌ام‌ در آنجا كه‌ يك‌ شخصي‌ نقل‌ ميكنه‌. ميگه‌ پدر من‌، خوب‌ اين‌ را دقت‌ كنيد، مثل‌ اينكه‌ توي‌ انوار زهرا باشه‌، حالا يادم‌ آمد. ميگه‌ پدر من‌ يك‌ روز يك‌ جوان‌ فقيري‌ را آورد و سيرش‌ كرد و يك‌ مقداري‌ هم‌ پولش‌ داد و رفت‌. يك‌ روز ديگه‌ باز آمديم‌ خونه‌ ديديم‌ كه‌ يك‌ جوان‌ فقيري‌ را آورده‌، ولي‌ اين‌ با اين‌ يك‌ جور ديگه‌اي‌ برخورد ميكنه‌. من‌ را كنار كشيد، پسره‌ نقل‌ ميكنه‌، من‌ را كنار كشيد. گفت‌ اين‌ را مي‌شناسي‌؟ گفتم‌ نه‌. گفت‌ اين‌ كسي‌ است‌ كه‌ پدرش‌، من‌ آدم‌ فقيري‌ بودم‌ هيچي‌ نداشتم‌. پدرش‌ مرا آورد خانه‌، بهم‌ سرمايه‌ داد، دامادم‌ كرد، خانه‌ بهم‌ داد. هر چي‌ كه‌ الان‌ دارم‌ مال‌ پدر اين‌ بوده‌. هرچي‌ دارم‌ مال‌ پدر اين‌ بوده‌. حالا چطور شده‌ اين‌ فقير شده‌؟ من‌ بايست‌ چيكار كنم‌؟ ميگه‌ من‌ گفتم‌ تو هرچي‌ داري‌ بايد بدهي‌ به‌ اين‌. اين‌ غير از آن‌ فقير چند روز قبله‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو هر چي‌ داري‌ بايد بدهي‌ به‌ اين‌. براي‌ اينكه‌ هر چي‌ تو داري‌ مال‌ پدر اين‌ بوده‌. گفت‌ باريك‌ الله‌ پسرم‌ خوب‌ گفتي‌. آمد تمام‌ اموالش‌ را با اين‌ جوان‌ فقير كه‌ پدرش‌ يك‌ چنين‌ محبتي‌ به‌ اين‌ كرده‌، نصفه‌ كرد. هر چي‌ داشت‌ بهش‌ داد. ثروتمند هم‌ بود نصفه‌ كرد. اين‌ را من‌ آوردم‌ در كتاب‌ انوار زهرا كه‌ اين‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌، خدا درباره‌اش‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار، شما اي‌ بشريت‌! بر لب‌ گودي‌ آتش‌ بوديد. زمان‌ جاهليت‌ يعني‌ كم‌كم‌ بشريت‌ به‌ جائي‌ رسيده‌ بود كه‌ گاهي‌ در كتابها نقل‌ مي‌كنند كه‌ انسانهاي‌ ماقبل‌ تاريخ‌، واقعا آنطوري‌ شده‌ بودند. يك‌ رسومات‌ بد بي‌ بند و بارانة‌ بدون‌ انضباط‌ عجيب‌! تا جائي‌ كه‌ حتي‌ خودشون‌ رنج‌ مي‌بردند اما عادت‌ بود. مثل‌ عيد نوروز ما. نمي‌بينيد كه‌ مردم‌ چطور فرار مي‌كنند از وطنشون‌ كه‌ عيد نوروزه‌. براي‌ اينكه‌ خودشون‌ هم‌ از اين‌ رسوماتشون‌ رنج‌ مي‌برند. اما مجبورند بالاخره‌ تن‌ بدهند. كسي‌ دختر، آخه‌ دختر يك‌ قدري‌ عزيزتره‌ پيش‌ پدر تا پسر. يعني‌ خودش‌ را بيشتر جا ميكنه‌. محبتش‌ بيشتر در دل‌ پدر جا مي‌گيره‌. دخترش‌ را كسي‌ زير خاك‌ بكنه‌ براي‌ اينكه‌ رسمه‌. رسمه‌. و ناراحت‌ بشه‌ كه‌ چرا دختر زنش‌ زائيده‌. حالا با زنها چه‌ رفتاري‌ اينها مي‌كردند! زن‌ را در تاريخ‌ هست‌، زن‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ حيوان‌ در زندگي‌ نگهداري‌ مي‌كردند. اصلا برايش‌ ارزش‌ قائل‌ نبودند. آنوقت‌ پيغمبر اكرم‌ آمده‌ اينها را از لب‌ گودي‌ آتش‌ نجات‌ داده‌. رسومات‌ ديگه‌ هم‌ همانطور. يك‌ رسومات‌ خاص‌ خودشون‌. خدا نكنه‌ انسان‌ تابع‌ رسومات‌ بشه‌. يك‌ كسي‌ مي‌آيد يك‌ حرف‌ غلطي‌ را ميگه‌. بقيه‌ هم‌ كم‌كم‌ عمل‌ مي‌كنند رسم‌ ميشه‌. رسم‌ ميشه‌. شما مي‌خواهيد يك‌ زمان‌ از زمان‌ شاه‌، يك‌ كسي‌ ميگفت‌ من‌ يك‌ روز تصميم‌ گرفتم‌ كه‌ بگم‌ آب‌ توي‌ مشهد مسمومه‌. يك‌ نفري‌ها. ميگفت‌ يك‌ وقت‌ ديدم‌ تلفن‌ مي‌كنند به‌ خود من‌ آب‌ نخور امروز، مسمومه‌. من‌ تلفن‌ كردم‌ به‌ يك‌ نفر گفتم‌ كه‌ امروز صبح‌ آب‌ نخوري‌ها. آب‌ را مسمومش‌ كردند. او به‌ تمام‌ رفقاش‌ گفت‌. تمام‌ رفقاش‌ هم‌ به‌ تمام‌ رفقاشون‌ گفتند. تمام‌ رفقاشون‌ هم‌ به‌ تمام‌ رفقاشون‌. كم‌كم‌ تمام‌ مشهد، يك‌ كسي‌ بعد از يك‌ ساعت‌ دو ساعت‌ به‌ خود من‌ تلفن‌ كرد كه‌ آب‌ نخوري‌ مسمومه‌. كم‌كم‌ توي‌ خيابانها هم‌ راه‌ افتادند كه‌ آب‌ نخوريد، مسمومه‌. شايعه‌ اينطوري‌ زود ميشه‌ها. يك‌ كلمه‌ يك‌ حرفي‌ را يك‌ شخصي‌ ميزنه‌، مي‌بينه‌ كم‌كم‌ رسم‌ شد. پاپيچ‌ خودش‌ هم‌ ميشه‌. اونكه‌ خودش‌ درست‌ كرده‌. شب‌ چهارشنبة‌ سوري‌ اگر كسي‌ روي‌ آتش‌ نپره‌، اين‌ را اول‌ يك‌ بدبختي‌ درست‌ كرده‌، كه‌ اگر كسي‌ از روي‌ آتش‌ نپره‌ دورة‌ سال‌ زرد خواهد بود. زرديش‌، زرديش‌ را انسان‌ تحويل‌ به‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود آتش‌ بده‌. آتش‌ هم‌ سرخيش‌ را تحويل‌ به‌ ايشان‌ بده‌ تا روبراه‌ بشوند. خوب‌ يك‌ كسي‌ آن‌ اول‌ اين‌ حرف‌ را زده‌. سيزده‌ نحسه‌. نميدونم‌ نعل‌ اسب‌ كه‌ خود اسب‌ كجا سقط‌ شده‌ و با چه‌ بدبختي‌ مرده‌، اين‌ نعلش‌ حالا ماية‌ خوشبختي‌ شده‌. و امثال‌ اينها. اينها را اولش‌ از ناحية‌ پروردگار كه‌ نبود. اولش‌ مردم‌ خوششون‌ آمده‌ يك‌ چيزي‌ بگه‌. حالا گاهي‌ ميشه‌ كه‌ فرض‌ كنيد روي‌ يك‌ جهاتي‌ گفته‌. آقا اين‌ كم‌كم‌ رسم‌ شده‌، كم‌كم‌ نحسي‌ برايش‌ به‌ بار آمده‌، كم‌كم‌ نحس‌ شده‌، كم‌كم‌ مي‌بينيد كلي‌ گرفتاري‌ بوجود آورده‌.

 و لذا اسلام‌ اصرار داره‌ كه‌ خودتون‌ را تطبيق‌ بديد با صراط‌ مستقيم‌. صراط‌ مستقيم‌. اهدنا الصراط‌ المستقيم‌. و تمام‌ رسوماتتون‌ را بريزيد كنار. يأتي‌ بدينن‌ جديد كه‌ دربارة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ داره‌ اين‌ معنايش‌ اينه‌ كه‌ رسومات‌ ما آنقدر زياد شده‌ كه‌ و بعضي‌هايش‌ را هم‌ چسبانديم‌ به‌ دين‌. امام‌ زمان‌ مي‌آيد اينها را از بين‌ مي‌بره‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ يك‌ دين‌ تازه‌اي‌ آورده‌. يك‌ دين‌ جديدي‌ آورده‌.

 خداي‌ تعالي‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ اظهار محبت‌ به‌ انبياء كرده‌، به‌ سادات‌ كرده‌، و احترامي‌ كه‌ به‌ فرزندان‌ پيغمبر كرده‌ بخاطر پيغمبر بوده‌. و اين‌ شماها هم‌ وظيفه‌اتون‌ همينه‌ و اين‌ كار غير فطري‌ هم‌ نيست‌. فطرت‌ اين‌ قضيه‌ را كه‌ من‌ نقل‌ كردم‌، مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌ فطرت‌ انسان‌ اين‌ قضيه‌ را ميگه‌. اگر بنا شد تو همه‌ چيزت‌ از پيغمبر اكرم‌ شد، دنيات‌ از پيغمبر اكرمه‌، مادياتت‌ از پيغمبر اكرمه‌، آخرتت‌ از پيغمبر اكرمه‌. خوب‌ فرزندانش‌ را بايد احترام‌ كنيد. اين‌ يك‌ چيز خيلي‌ طبيعيه‌. علاوة‌ بر اينكه‌ مزد رسالت‌ را پيغمبر اكرم‌ اين‌ قرار داده‌. قل‌ لا اسئل‌ عليكم‌ اجرا الا المودة‌ ذوي‌ القربي‌. اظهار محبت‌ به‌ ذوي‌ القربايم‌، به‌ اقربايم‌، به‌ كسي‌ كه‌ با من‌ قرابت‌ داره‌. كسي‌ كه‌ با من‌ نسبتي‌ داره‌. چه‌ نسبتي‌ بالاتر از فرزند بودن‌. بنابراين‌ خدا اين‌ كار را كرده‌، تو هم‌ بكن‌. خدا در چند جا اگر در بارة‌ انبياء يك‌ جا داره‌ كه‌ سلام‌ علي‌ نوح‌ في‌ العالمين‌. اما دربارة‌ فرزندان‌ پيغمبر دو جايش‌ را الان‌ يادمه‌ و با اين‌ ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌، سه‌ جا ميشه‌. يكي‌ همين‌ سلام‌ علي‌ آل‌ ياسين‌. دوم‌ و سلام‌ علي‌ الذين‌ اصطفي‌ كه‌ ابن‌ عباس‌ ميگه‌ منظور آل‌ پيغمبرند تا روز قيامت‌. و سوم‌ ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ تا آخر آيه‌ كه‌ آخرش‌ ميگه‌ سلموا تسليما. اينهم‌ يك‌ سلامه‌. و منظور از نبي‌ در اينجا نبي‌ و آل‌ نبيست‌. طبق‌ روايات‌. اين‌ قدم‌ اول‌ را خود خداي‌ تعالي‌ ورداشته‌، اظهار محبت‌ كرده‌. قدم‌ دوم‌ را پيغمبر اكرم‌ برداشته‌ كه‌ يك‌ روز عمر در يك‌ مجلسي‌ نشسته‌ بود. گفت‌ كه‌ اين‌ را اهل‌ سنت‌ نقل‌ كردند. گفت‌ پيغمبر مثل‌ گلي‌ است‌ كه‌ توي‌ خارها درآمده‌ باشه‌. منظورش‌ اين‌ بود كه‌ قوم‌ و خويشهايش‌، اين‌ بني‌ هاشم‌، اينهايي‌ كه‌ دوروبرش‌ هستند، اينها ديگه‌ بدرد نمي‌خورند. خود پيغمبر را هم‌ نمي‌تونست‌ چيزي‌ بگه‌. گفت‌ گليست‌ در وسط‌ خارها، در وسط‌ مزبله‌ در بعضي‌ از روايات‌ داره‌. پيغمبر عصباني‌ شد. غضبناك‌ شد، وقتي‌ شنيد اين‌ جمله‌ را. آمد در مسجد. الصلاة‌ جامعه‌. همه‌ را جمع‌ كرد. فرمود كه‌ اين‌ را بدونيد، من‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌، قبل‌ از همه‌ بني‌ عبد المطلب‌ را شفاعت‌ خواهم‌ كرد. من‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ خدا نظر الي‌ ولد آدم‌، يك‌ نگاهي‌ به‌ فرزندان‌ حضرت‌ آدم‌ كرد. فاختار منهم‌ قريشا. از ميان‌ آنها قريش‌ را انتخاب‌ كرد. بعد از آن‌ نظر كرد به‌ قريش‌، البته‌ اول‌ عرب‌ را، بعد قريش‌ را. از ميان‌ قريش‌، بني‌ هاشم‌ را انتخاب‌ كرد. و از ميان‌ بني‌ هاشم‌ خداي‌ تعالي‌ مرا انتخاب‌ كرد. فلم‌ ادل‌ خيارا من‌ خيار. من‌ اختيار شده‌اي‌ از ميان‌ اختيار شده‌ها هستم‌. پيغمبر اكرم‌ اقدام‌ كرد بر اينكه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ فرزندانش‌، نسبت‌ به‌ اقربايش‌، نسبت‌ به‌ دوستانش‌ حتي‌ اينها بدبين‌ نباشند، بي‌ اعتنا نباشند، كم‌ محبت‌ نباشند. كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ امشب‌ شب‌ شهادت‌ آن‌ حضرته‌، فرمود عجب‌ من‌ عرب‌، تعجب‌ ميكنم‌ من‌ از عرب‌ كه‌ چگونه‌ ما را روي‌ دوشهايشون‌ سوار نمي‌كنند؟ يعني‌ چرا كم‌ به‌ ما محبت‌ مي‌كنند و حال‌ اينكه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد و كنتم‌ علي‌ شفا حفرة‌ من‌ النار و انقضكم‌. حالا اين‌ محبتها را كه‌ نكردند، امامه‌. شما در همين‌ دعاي‌ ندبه‌اي‌ كه‌ امروز خونديد يا اگر نخونديد مال‌ امروز بود، امشب‌ شب‌ شنبه‌ است‌. انسان‌ دلگيره‌ كه‌ چرا يك‌ روز جمعه‌اي‌ هم‌ گذشت‌ و ما توقعي‌ كه‌ داشتيم‌ كه‌ امام‌ عصر تشريف‌ بياره‌، اين‌ باز اين‌ هفته‌ هم‌ انجام‌ نشد. در اين‌ دعاي‌ ندبه‌ ميگيم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا مودة‌ ذي‌ القربي‌. و قلت‌ ما سئلتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. فكر نكنيد كه‌ من‌ اجري‌ خواستم‌، پولي‌ خواستم‌ كه‌ بره‌ توي‌ جيب‌ خودم‌. نه‌. اگر من‌ اجري‌ از شما سؤال‌ كردم‌ به‌ نفع‌ خودتونه‌. چون‌ شما وقتي‌ خاندان‌ عصمت‌ را دوست‌ داشتيد عقب‌ سر اينها حركت‌ مي‌كنيد. عقب‌ سر اينها حركت‌ كرديد اينها مي‌روند توي‌ بهشت‌ شما هم‌ مي‌رويد توي‌ بهشت‌. خيلي‌ ساده‌. قل‌ ما سألتكم‌ من‌ اجر فهو لكم‌. قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ من‌ اجر الا من‌ شاء ان‌ يتخذ ربه‌ سبيلا. تنها راه‌ رسيدن‌ به‌ خدا طبق‌ اين‌ آية‌ شريفه‌، محبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ اينها صراط‌ مستقيمند. به‌ صراط‌ مستقيم‌ وقتي‌ شما علاقه‌ داشتيد مي‌رويد توي‌ صراط‌ مستقيم‌. وقتي‌ توي‌ صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ كرديد مي‌رويد توي‌ ميرسيد به‌ مقصد. خيلي‌ ساده‌ است‌. اما اين‌ عمل‌ را انجام‌ ندادند. فلما قضي‌ نحبه‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌. با اينكه‌ فرموده‌ بود و لولا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. وقتي‌ كه‌ پيغمبر از دار دنيا رفت‌ اينها احقاد، آن‌ حقدها و كينه‌هايي‌ كه‌ در دل‌ داشتند، اينها را اظهار كردند. احقاد بدرية‌ و خيبرية‌ و حنينية‌ و غيرها. اينها يك‌ كساني‌ بودند، اين‌ عربها را شماها نمي‌شناسيد. ما يك‌ وقتي‌ در راه‌ نجف‌ به‌ كربلا رسمه‌ طلاب‌ نجف‌ حركت‌ مي‌كنند پياده‌ مي‌آيند براي‌ كربلا. يك‌ يازده‌ فرسخ‌ راه‌، خيلي‌ هم‌ طول‌ ميكشه‌، خيلي‌ هم‌ حالي‌ دارند توي‌ راه‌. ما هم‌ با آنها همراه‌ شديم‌ و مي‌آمديم‌. توي‌ راه‌ مضيف‌ خانه‌هايي‌ هست‌. مضيف‌ خانه‌ يعني‌ يك‌ چادري‌ زدند آن‌ رئيس‌ آن‌ ده‌، كدخداي‌ آن‌ ده‌، آنجا ميگويند شيخ‌ آن‌ محل‌، آن‌ جمعيت‌، اين‌ چادر بزرگ‌ را زده‌ و مهمانه‌، هر كس‌ در هر موقع‌ هم‌ بياد، بياد. اشكال‌ نداره‌. ما يك‌ جائي‌ وارد شديم‌. دم‌ غروب‌ هم‌ كه‌ ميشه‌ انسان‌ بايد حتما به‌ هر جائي‌ دم‌ غروب‌ رسيد، همانجا پياده‌ بشه‌. همانجا نزول‌ اجلال‌ بكنه‌. چون‌ دوست‌ ندارند كه‌ از آنجا عبور كنند و بروند به‌ ده‌ ديگه‌. چون‌ همه‌اش‌ دهاتي‌ است‌، كنار هم‌ در اين‌ راه‌. و علت‌ اينكه‌ خيال‌ نشه‌ اون‌ ده‌ بعدي‌، كه‌ اينها پذيرائي‌ نكردند و اينها مجبور شدند كه‌ اينها از اينجا عبور كردند رفتند به‌ آنجا. حتي‌ با اسلحه‌ جلوي‌ انسان‌ را مي‌گيرند كه‌ بايد اينجا شما امشب‌ شام‌ بمانيد. ما آنجا مانديم‌. يك‌ نفر گفت‌ كه‌ صاحب‌ اين‌ جا يك‌ گرفتاري‌ داره‌ دعايش‌ كنيد. شما، يك‌ چند تا سيد بوديم‌، شما سيدها دعاش‌ كنيد. آنها هم‌ بقدري‌ به‌ سيدها احترام‌ مي‌گذارند كه‌ ما با استادمون‌ بوديم‌، يكي‌ از علما بود، او شيخ‌ بود. به‌ ما گفت‌ شما جلو بريد. به‌ جهت‌ اينكه‌ اينجا بد مي‌دونند كه‌ يك‌ پيرمرد ولو شيخ‌ باشه‌ جلوتر وارد بشه‌. شما برويد تا از ما بهتر پذيرائي‌ كنند. ميگفت‌ يك‌ گرفتاري‌ داره‌ صاحب‌ اين‌ مضيف‌خانه‌. شما دعاش‌ كنيد. گفتيم‌ گرفتاريش‌ چيه‌؟ گفت‌ چند روز قبل‌ در يك‌ جمعي‌ نشسته‌ بود. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ يك‌ سگي‌ آمد دم‌ در اين‌ گفت‌ روح‌ يابن‌ خالد ابن‌ وليد. يعني‌ برو اي‌ سگ‌، اي‌ پسر خالد ابن‌ وليد. يك‌ نفر از اين‌ جمع‌ بلند شد گفت‌ انا ابن‌ خالد ابن‌ وليد. با اينكه‌ شيعه‌ است‌. گفت‌ من‌ سلسلة‌ نسبم‌ ميرسه‌ به‌ خالد ابن‌ وليد. و تو به‌ من‌ جسارت‌ كردي‌. مي‌كشمت‌. خنجر را كشيد كه‌ اين‌ آقا را بكشه‌. فرار كرد اين‌. خلاصه‌ چند روز مخفي‌ بود. بعد اطلاع‌ پيدا شد كه‌ اين‌، اين‌ پسر خالد بن‌ وليد ايشان‌ يك‌ كار ديگه‌اي‌ كرده‌ دولت‌ گرفته‌ زندانش‌ كرده‌. اين‌ اگر از زندان‌ بيرون‌ بيايد ايشان‌ را باز ميكشه‌. يك‌ تعصب‌ اينجوري‌. تعصبهايي‌ دارند با اينكه‌ خودش‌ شيعه‌ است‌. حتي‌ يك‌ نفر ميگفت‌ كه‌ من‌ معاويه‌ را خودم‌ لعن‌ ميكنم‌. ولي‌ شماها حق‌ نداريد كه‌ لعن‌ كنيد. به‌ جهت‌ اينكه‌ من‌ نسبم‌ به‌ معاوية‌ ابن‌ ابي‌ سفيان‌ ميرسه‌. اينجوري‌. يك‌ همچين‌ تعصبات‌ عجيبي‌ دارند.

 خوب‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ در تمام‌ جنگها شركت‌ كرده‌ و عده‌اي‌ را هم‌ كشته‌. اكثرا هم‌ پدران‌ همين‌ آقايوني‌ كه‌ بعد از رسول‌ الله‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ ماندند، بودند. اينها يك‌ كينه‌اي‌ دارند. احقاد البدريه‌، در جنگ‌ بدر، حقد يك‌ كينه‌ گرفتند از حضرت‌ علي‌. در جنگ‌ احد كينه‌ گرفتند. در جنگ‌ حنين‌ كينه‌ گرفتند. احقاد بدريا و خيبريا و حنينيا و غيرها. فعذبت‌ علي‌ عداوته‌ و اكبّت‌ علي‌ منابذته‌. تمامشون‌ اجتماع‌ كردند بر دشمني‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌. همه‌ جمع‌ شدند براي‌ اينكه‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و فرزندانش‌ دشمني‌ كنند و كردند. يزيد وقتي‌ سر سيد الشهداء را گذاشته‌ در مقابلش‌، ميگه‌ ليت‌ اشياخ‌ ببدر شهدوا. اي‌ كاش‌ بزرگان‌ ما در بدر مي‌ديدند كه‌ من‌ چطور تلافي‌ كردم‌. احقابت‌ البدرية‌ الخيبرية‌ الحنينييت‌ و غيرهم‌ علي‌ عداوت‌ و اكبت‌ علي‌ منافظت‌ حتي‌ قتل‌ ناكسين‌ والقاسطين‌ و المعارضين‌. اينها خوب‌ جمع‌ شدند ديگه‌، حالا تا زماني‌ كه‌ اولي‌ بود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خانه‌ نشين‌ بود نمي‌تونستند كاري‌ بكنند ولي‌ به‌ هدفشون‌ رسيده‌ بودند. در زمان‌ عمر هم‌ باز به‌ هدفشون‌ رسيده‌ بودند. در زمان‌ عثمان‌ هم‌ باز به‌ هدفشون‌ رسيده‌ بودند. در زماني‌ كه‌ علي‌ خليفه‌ شد، جنگها را شروع‌ كردند. ناكسين‌ و قاسطين‌ و معارقين‌، جنگ‌ صفين‌، جنگ‌ جمل‌، جنگ‌ نهروان‌ اينها را درست‌ كردند. چهار سال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در رأس‌ كار بود در اين‌ چهار سال‌ سه‌ تا جنگ‌ داخلي‌ پر غوغا و پر گرفتاري‌ براي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. تا اين‌ كه‌ قتله‌ اشقي‌ الاشقيا. ابن‌ ملجم‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ را شهيد كرد. يطبع‌ اشقي‌ الاولين‌ لم‌ ينتصب‌ امر رسول‌ الله‌ اينها انتصال‌ نكردند امر پيغمبر را. پيغمبر گفته‌ بود محبت‌ كنيد. لم‌ ينتصب‌ امر رسول‌ الله‌، في‌ الهادين‌ بعد الهادين‌. در راهنماها. اين‌ راهنماهايي‌ كه‌ خدا قرار داده‌ بود اينها را اعتنا نكردند. والامت‌ مصرت‌ علي‌ مقطع‌ خيلي‌ عجيبه‌. امت‌ پيغمبر اصرار كردند بر از بين‌ بردن‌ پيغمبر و اولاد پيغمبر. مجتمعت‌ علي‌ قطيعت‌ الرحمه‌. جمع‌ شدند براي‌ اين‌ كه‌ قطع‌ رحم‌ پيغمبر بكنند و اقصاء الولد، اين‌ فرزندان‌ پيغمبر اين‌ امام‌ زاده‌ هايي‌ كه‌ شما مي‌بينيد در گوشه‌ و كنار در ممالك‌ مختلف‌ اينها هر كدام‌ سر يك‌ كوهي‌، اصلا گاهي‌ تعجب‌ مي‌كنه‌ آخر با نبودن‌ وسيله‌ چطور اين‌ فرزند پيغمبر، از سادات‌ يقيني‌ هم‌ هست‌ اين‌ شاهزاده‌ حسين‌ اصغر حسين‌ اصغر خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ در اين‌ راهي‌ كه‌ از قوچان‌ تا سبزوار هست‌ اين‌ از امامزاده‌هاي‌ بسيار معتبر خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ عالمه‌ اسلامه‌. شما الان‌ جاده‌ را، الان‌ جاده‌ كشيدن‌ براتون‌ مشكله‌ تا اونجا. ما يكي‌ دو دفعه‌ موفق‌ شديم‌ رفتيم‌ تمام‌ اين‌ سادات‌ حسيني‌ اكثر از نسل‌ ايشان‌ هستند.

 ببينيد اين‌ سيد اولاد پيغمبر چطور رفته‌ سر كوه‌ زندگي‌ كرده‌ تا از دنيا رفته‌. يا سادات‌ ديگه‌، بعضيهاشون‌ را كه‌ كشته‌اند، همانجايي‌ كه‌ پيداشون‌ كردند كشتنشون‌. بعضيها هم‌ حالا با اجل‌ خودشون‌ از دار دنيا رفته‌اند. عد اشددنا زمانه‌ ما را متشدد كرد. دربارة‌ عيسي‌ ابن‌ زيد كه‌ فرزند علي‌ بن‌ حسين‌ بن‌ زيده‌ ايشان‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ پسر عموش‌ وقتي‌ كه‌ ملاقات‌ مي‌كنه‌ باهاش‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ در اين‌ شهر كوفه‌ ناشناسم‌، كسي‌ من‌ را نمي‌شناسه‌. سقايي‌ مي‌كرد، آب‌ براي‌ مردم‌ مي‌برد. اين‌ پسر عموش‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ را به‌ خونه‌ نبرد چون‌ زنش‌ هم‌ نمي‌دونست‌ اين‌ سيده‌. كنار كوچه‌ نشستيم‌ با هم‌ صحبت‌ كرديم‌. مي‌گفت‌ كه‌ از قضايايي‌ كه‌ براي‌ من‌ نقل‌ كرد اين‌ بود كه‌ من‌ يك‌ دختري‌ داشتم‌ اين‌ دخترم‌ نمي‌دونست‌ كه‌ فرزند پيغمبره‌، و من‌ هم‌ نمي‌تونستم‌ به‌ او بگم‌. يك‌ خواستگاري‌ از اين‌ سقاها آمده‌ بود كه‌ از ايشان‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود سني‌ از ايشان‌ مثلا خواستگاري‌ مي‌كرد. من‌ متوسل‌ شدم‌ كه‌ خدايا اين‌ كار انجام‌ نشه‌. خداي‌ تعالي‌ لطفي‌ كه‌ به‌ من‌ كرد دختر قبل‌ از اين‌ كه‌ جريان‌ پيش‌ بياد اين‌ از دار دنيا رفت‌ من‌ خوشحال‌ شدم‌، كه‌ اين‌ مرد و همسر اين‌ جوان‌ سقاي‌ غير سيد سني‌ نشد. ولي‌ يك‌ غصه‌ دارم‌ به‌ اون‌ گفت‌ كه‌ اين‌ تا وقتي‌ زنده‌ بود نمي‌دونست‌ كه‌ فرزند پيغمبره‌. ببينيد اينها چقدر غريب‌ بودند. اقصاء ولده‌ الا غريب‌ من‌ وفا لرعايت‌ حق‌ فيهم‌ فقتل‌ من‌ قتلي‌. عجيبه‌ در روايت‌ داره‌ دربارة‌ حميد ابن‌ قحطبة‌ صاحب‌ همين‌ اراضي‌ كه‌ اين‌ باغ‌ قحطبه‌ بود كه‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا را درش‌ دفن‌ كردند. استاندار اين‌ بخش‌ از خراسان‌ بود. مي‌گه‌ نشسته‌ بودم‌ در منزل‌ نصف‌ شب‌ بود ديدم‌ كه‌ مأمور هارون‌ آمد كه‌ عجب‌ الامير، امير كارت‌ داره‌، ميگه‌ خيلي‌ ترسيدم‌. نصف‌ شب‌ پاشدم‌ رفتم‌ ديدم‌ شمشير را روي‌ زانوش‌ نگه‌ داشته‌ يك‌ شمع‌ هم‌ روشنه‌ خيلي‌ غضبناك‌. تعظيم‌ كردم‌، دستش‌ را بوسيدم‌. گفت‌ كه‌ تا چه‌ اندازه‌ در راه‌ ما حاضري‌؟ گفتم‌ حاضرم‌ جانم‌ و مالم‌ را بدم‌. گفت‌ برو، ما رفتيم‌.چند دقيقه‌ بيشتر نگذشته‌ بود باز دو مرتبه‌ من‌ را خواست‌. گفت‌ گفتم‌ چقدر در راه‌ ما حاضري‌ كه‌ خدمت‌ كني‌؟ گفتم‌ جانم‌ و مالم‌ و ناموسم‌. گفت‌ برو. باز من‌ رفتم‌ توي‌ خونه‌ نشستم‌ گفتم‌ ما كه‌ هر چي‌ داشتيم‌ داديم‌. يادم‌ آمد دينم‌ را نگفتم‌. من‌ را باز خواست‌. گفت‌ چقدر حاضري‌؟ گفتم‌ جانم‌، مالم‌، ناموسم‌، دينم‌ را هم‌ حاضرم‌ بدم‌. گفت‌ خوب‌ بگير اين‌ شمشير را بگير هر چي‌ اين‌ غلام‌ مي‌گه‌ حرف‌ او حرف‌ منه‌.

 ما را برداشت‌ آورد تو همين‌ ظاهرا همين‌ بقعة‌ هارونيه‌ كه‌ الان‌ هم‌ يك‌ تشكيلاتي‌ داره‌. اينجا زندان‌ هارون‌ بوده‌، مي‌گه‌ در يك‌ اطاق‌ را باز كرد ديدم‌ كه‌ بيست‌ تا بچه‌ سيد قبل‌ از تكليف‌! بچه‌ها، بچة‌ ده‌ ساله‌، دوازده‌ ساله‌، اينها را علائمي‌ است‌، علامت‌ سيدي‌ درشون‌ هست‌. اينها را بسته‌ اينجا، قرارشون‌ داده‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ تاريك‌. بچه‌ها بعضيهاشون‌ خوابند، بعضيهاشون‌ نشسته‌اند. غلام‌ به‌ من‌ گفت‌ امير مي‌گه‌ سر اينها را ببر بريز توي‌ اين‌ چاه‌. من‌ دينم‌ را داده‌ بودم‌ ديگه‌. انسان‌ دينش‌ را كه‌ داد همه‌ چيز را داده‌. مي‌گه‌ يكي‌ يكي‌ اين‌ بچه‌هاي‌ خواب‌ آلود خواب‌ و اينها را آوردم‌ سر چاه‌، واقعا انسان‌ بهتش‌ مي‌زنه‌ كه‌ انسان‌ براي‌ دنيا چقدر بي‌ عاطفه‌. آوردم‌ كشتم‌ ريختم‌ توي‌ اين‌ چاه‌ در اطاق‌ را باز كرد ديدم‌ همه‌ جوان‌! اينها نصفه‌ شبه‌ مشغول‌ نماز شبند، مشغول‌ عبادتند. خيلي‌ متأثر شدم‌ ولي‌ دينم‌ را دادم‌. گفت‌ اينها را هم‌ امير مي‌گه‌ سرشون‌ را ببر بريز تو چاه‌. اينها را هم‌ بريدم‌ ريختم‌ تو چاه‌. در اطاق‌ سوم‌ را باز كرد پيرمردها همه‌ ريش‌ سفيد، اينها بيست‌ نفر توي‌ اين‌ اطاق‌، يك‌ اطاق‌ كوچك‌ اينها مشغول‌ راز و نياز با پروردگارند. مي‌گفت‌ اينها را هم‌ گفت‌ بكش‌. كشتم‌ ريختم‌ تو چاه‌ يك‌ نفر مانده‌ بود. يك‌ پيرمردي‌ آخر آوردمش‌ يك‌ نگاهي‌ به‌ صورت‌ من‌ كرد، گفت‌ چطور مي‌خواي‌ روز قيامت‌ جواب‌ فاطمة‌ زهرا را بدي‌؟ در يك‌ شب‌ شصت‌ نفر از فرزندانش‌ را كشتي‌ و ريختي‌ توي‌ چاه‌. مي‌گه‌ دستم‌ لرزيد اون‌  هم‌ به‌ من‌ نهيب‌ زد تو مگه‌ نگفتي‌ دينم‌ را دادم‌. مي‌گه‌ او را هم‌ كشتم‌ انداختم‌ توي‌ چاه‌، اون‌ شخص‌ مي‌گه‌ ديدم‌ روز ماه‌ رمضان‌ داره‌ روزه‌ مي‌خوره‌. بهش‌ گفتم‌ چطور شما روزه‌ مي‌خوريد. گفت‌ كه‌ من‌ نااميدم‌ از رحمت‌ پروردگار. اين‌ را من‌ هميچين‌ كاري‌ كردم‌. بعد صاحب‌ كتاب‌ علوم‌ اخبار رضا كه‌ من‌ اونجا ديدم‌ مي‌گه‌ هارون‌، مأمون‌ كه‌ معروف‌ هم‌ نيستند به‌ سادات‌ كشي‌ اون‌ قدر از اين‌ كارها شبها انجام‌ مي‌دادند كه‌ نسل‌ فاطمة‌ زهرا را قطع‌ كنند. عجيبه‌. و اقصاء ولده‌ الا القليل‌ من‌ وفا لرعايت‌ الحق‌ فقتل‌ من‌ قتل‌. هر كدامشون‌ را كه‌ تونستند كشتند و ثبيي‌ من‌ ثبي‌ و اقصي‌ من‌ اقصي‌ و جرا القضاء لهم‌ بما له‌ حسن‌ المعصومه‌ اسكان‌ ارض‌ لالله‌ يورثها و من‌ شاء من‌ عباده‌ و العاقبت‌ للمتقين‌. آقا عاقبت‌ مال‌ متقينه‌. يك‌ روزي‌ انشاء الله‌ اينش‌ نصيب‌ ما بشه‌ كه‌ دنيا و كرة‌ زمين‌ به‌ ارث‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ برسه‌.

 اسئل‌ الله‌ ان‌ يرينا فيكم‌ السرور و الفرج‌. اي‌ خاندان‌ عصمت‌ از خدا مي‌خواهيد سؤال‌ مي‌كنيد كه‌ سرور و فرج‌ را ما در شما ببينيم‌. من‌ قول‌ داده‌ بودم‌ تو كانون‌ كه‌ امشب‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ سجاد صحبت‌ كنم‌ بعد يادم‌ آمد كه‌ اين‌ را الان‌ يادم‌ آمد هم‌ وقت‌ گذشت‌ هم‌ كه‌ براي‌ اكثر دوستان‌ مطالبي‌ از اين‌ مطالب‌ را گفتم‌ و در كتاب‌ هم‌ نوشته‌ام‌. تمام‌ فرزندان‌ پيغمبر را خواستند از بين‌ ببرند. در روز عاشورا تصميم‌ بر اين‌ بود كه‌ مردي‌ در بين‌ اصحاب‌ سيد الشهدا نبايد باقي‌ بمونه‌ كه‌ وقتي‌ ابن‌ زياد سؤال‌ كرد كه‌ من‌ هذا، حضرت‌ سجاد را اشاره‌ كرد. گفت‌ كه‌ هذا علي‌ بن‌ الحسين‌. گفت‌ كه‌ من‌ شنيدم‌ كه‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ كشته‌ شد چرا اينجا هست‌. كسي‌ نبايد باقي‌ بمانه‌. هيچ‌ كس‌ نبايد باقي‌ بمانه‌. حضرت‌ سجاد صلوات‌ الله‌ عليه‌ را خداي‌ تعالي‌ حفظ‌ كرد. همانطور كه‌ امروز در كانون‌ عرض‌ كردم‌. براي‌ اين‌ كه‌ ما بي‌ حجت‌ نباشيم‌. امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در مدت‌ عمرش‌ عزاداري‌ بر سيد الشهدا را زنده‌ نگه‌ داشت‌. ديگه‌ شنيديد. دائما حضرت‌ گريه‌ مي‌كرد. جزء بكائين‌، گريه‌ كنندگان‌ عالم‌ يكي‌ حضرت‌ آدمه‌ كه‌ دويست‌ سال‌ گريه‌ كرد، يكي‌ حضرت‌ سجاده‌، يكي‌ هم‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. حضرت‌ سجاد گريه‌ مي‌كرد. در ميان‌ بازار مي‌رفت‌ گريه‌ مي‌كرد. كار ديگه‌اي‌ هم‌ نمي‌تونست‌ بكنه‌، حرف‌ هم‌ نمي‌تونست‌ بزنه‌. اختنا اونچنان‌ فشار آورده‌ بود كه‌ فقط‌ همين‌. هر جا مي‌رسيد گريه‌ مي‌كرد بر عزاداري‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ مي‌رسيد به‌ كسي‌ مي‌ديد مي‌خواست‌ گوسفنيد بكشه‌ مي‌گفت‌ آبش‌ دادي‌ يا نه‌؟ مي‌گفت‌ آقا ما گوسفندها را آب‌ مي‌ديم‌. رسممونه‌. مي‌ايستاد گريه‌ مي‌كرد مي‌گفت‌ پدر من‌ را در كنار دو نهر آب‌ با لب‌ تشنه‌ شهيد كردند. حضرت‌ ميرسيد آبي‌ به‌ دستش‌ مي‌دادند كه‌ آب‌ بخوره‌. نگاه‌ به‌ آب‌ ميكرد. گاهي‌ مي‌فرمود پدر تو را كشتند و آبت‌ ندادند. قتلوك‌ و ما عرفوك‌. حتي‌ داره‌ يك‌ شخصي‌ آمد خدمت‌ امام‌ سجاد عرض‌ كرد آقا ما يك‌ مجلس‌ عروسي‌ داريم‌. تشريف‌ بياوريد. حضرت‌ فرمود ما بعد از جريان‌ كربلا ديگه‌… عرض‌ كرد آقا ما در مجالس‌ عروسيمون‌ هم‌ ذكر مصيبت‌ مي‌خونيم‌. بخدا اگر سادات‌ غيرت‌ داشته‌ باشند كه‌ من‌ تعجب‌ ميكنم‌ بعضي‌ از سادات‌ مجلس‌ عروسي‌ تشكيل‌ مي‌دهند آنطور جشن‌ و آن‌ كارهاي‌ پر معصيت‌ كه‌ يقينا حضرت‌ فاطمة‌ زهرا و حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ از اينها بيزاره‌ و اينها را عاقشون‌ ميكنه‌. اگر غيرت‌ داشته‌ باشند بايد حتي‌ ذكر مصيبت‌ حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ را بخوانند. حضرت‌ فرمود اگر اينجوره‌ من‌ مي‌آيم‌، مي‌آيم‌ براي‌ اين‌ مجلس‌. تا مثل‌ فردايي‌. شب‌ عزاست‌. شب‌ مصيبت‌ حضرت‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلامه‌. چراغها را خاموش‌ كنيد. انشاء الله‌ اميدواريم‌ ولو شبها كوتاهه‌، همين‌ مقدار همين‌ اين‌ مختصر ما را در زمرة‌ عزاداران‌ بر امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ قرار بدهند. مثل‌ فردايي‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ با زهر شهيد شد. صار المدينه‌ ضجة‌ واحده‌. مدينه‌ يكپارچه‌ ضجه‌ شد. امام‌ سجاد را از دست‌ دادند. بدن‌ امام‌ سجاد را برداشتند. آوردند در بقيع‌ كنار بدن‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ دفن‌ كردند. خدا قسمتتون‌ كند برويد كنار قبر چهار امام‌ در بقيع‌ ببينيد هنوز ولد بني‌ اميه‌ وجود دارد و تا وقتي‌ كه‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ نيايد همينطور اين‌ ظلمها نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ وجود دارد و خدا باني‌ اين‌ ظلمها را لعنت‌ كند و عذابشون‌ را شديدتر بفرمايد. الهي‌ آمين‌.

 بدن‌ امام‌ سجاد را امام‌ باقر نماز خوند. كفن‌ كرد، دفن‌ كرد. شايد امام‌ باقر يادشون‌ باشد چون‌ در كربلا آنطوري‌ كه‌ معروفه‌ پنج‌ ساله‌ بوده‌ امام‌ باقر. مي‌ديده‌ كه‌ بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ افتاده‌.

 

۱۰ محرم ۱۴۱۶ – ۱۹ خرداد ۱۳۷۴ – شب عاشورا

 

@ متن سخنراني شب 10 محرم 1416 مصادف با 19 خرداد 1374 و 9 ژوئن 1995

 

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ»([1])

 

خوشا به‌ حال‌تان‌! من‌ هيچي‌ نمي‌توانم‌ امشب‌ بگويم. چون‌ هر چه‌ بخواهم‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌ شما به‌ نتيجة‌ آن رسيده‌ايد دربارة‌ هر مسئله‌اي‌ بخواهم‌ صحبت‌ كنم‌ شما به‌ نتيجة‌ آن امشب‌ رسيده‌ايد ان‌شاءالله‌ اين‌ عاشورا غير از عاشورا‌هاي‌ گذشته‌ است. چراغ‌ها را خاموش‌ كنيد. امشب‌ آي‌ ياحجة‌الله‌يا صاحب‌ الزمان‌! شما امشب‌ در همة‌ مجالس‌ يك سري‌ مي‌زنيد، صاحب‌ عزائيد، تنها فرزند حسين‌ بن‌ علي‌ هستيد، الان‌ كجا هستيد نمي‌دانيم‌؟ ولي‌ دوستان‌ بدانيد بدانيد اگر بنا باشد آقا در تمام‌ دنيا امشب‌ به‌ شيعيان‌ سري‌ بزند، در يك‌ لحظه‌ در همه‌ جا ممكن‌ است‌ تشريف‌ داشته‌ باشد. اين‌ صاحب‌ عزاي‌ بزرگ‌، اين‌ نمايندة‌ پروردگار، اين‌ آقائي‌ كه‌ متواضع‌ است‌، محبتي‌ دارد حتي‌ به‌ مجلس‌ كوچك‌ ما هم‌ ان‌شاءالله‌ قدم‌ گذاشته‌ و مي‌گذارد. «يا بقية‌الله‌ آجرك الله‌ في‌ مصيبة‌ جدك‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌».

در روز جمعه‌، در زيارت‌ حضرت‌ بقية‌الله‌الاعظم‌، حجة‌بن‌الحسن‌،جان‌ همه‌مان به‌ قربان‌ خاك‌ پاي‌ دوستانش‌!، آمده‌ كه‌ «اَلْمُتِوَقِعُ فِيهِ‌ ظُهُورُكَ‌»([2]) روز جمعه‌ ما توقع‌ ظهورت‌ را داريم‌ آقا! روز عاشورا هم چون شب‌ عاشورا حضرت‌ بقية‌الله‌خواب‌ ندارد. طبق‌ فرمودة‌ حضرت‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا به‌ پسر شبيب‌ فرمود: «يا ابن‌ شبيب‌» اين‌ هلال‌ ماه‌ محرم‌ كه‌ ظاهر مي‌شود قلب‌ ما اهل بيت محزون‌ مي‌شود، حزن‌مان‌ زياد مي‌شود، روز به‌ روز تا شب‌ عاشورا ديگر قرار ندارد سر روي‌ خاك‌ مي‌گذاريم‌ اشك‌ مي‌ريزيم‌.([3]) يا حجة‌بن‌الحسن‌!در كجا الان‌ سرت‌ را روي‌ زمين‌ گذاشتي‌ و داري‌ در مصيبت‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ گريه‌ مي‌كني‌؟ روز عاشورا چون‌ قرار نداري‌. امام‌ زمان‌مان قرار ندارد، خداي‌ تعالي‌ صلوات‌ و رحمتش‌ را بر حجة‌بن‌الحسن‌نازل‌ مي‌كند، به‌ او روز عاشورا اجازة‌ ظهور مي‌دهد لذا به‌ خاطر روز عاشورا هم ما فردا توقع‌مان‌ بيشتر است.‌ ان‌شاءالله‌ صبح‌ از خواب‌ بلند بشويم.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا عَبْدِاللهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ … السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ»([4])

اين‌ زيارت‌ را چرا خواندم‌؟

چند كلمه‌اي‌ در معرفت‌ امام‌ بايد حرف‌ بزنيم‌. اي‌ كاش‌! ما امام‌ شناس‌ بوديم‌. در همين‌ چند جملة‌ زيارت‌، معنايش‌ اين است كه‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه السلامتمام‌ علوم‌ انبياء، يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر و تمام‌ علوم‌ پيغمبر و فاطمة‌ زهرا و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و علوم‌ امام‌ مجتبي‌ را دارا است‌. اين‌ معناي‌ اين‌ چند جمله‌ زيارت‌ بود. زيارت‌هايي‌ كه‌ به‌ ما دستور مي‌دهند بخوانيم‌، براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مرحله‌ معرفت‌ ما را نسبت‌ به‌ امام‌ بالا ببرند. در زيارت‌ حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ دارد: «بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ »([5]) باران‌ كه‌ از آسمان‌ مي‌آيد با يد قدرت‌ امام‌ است؛ هر چيزي‌ كه‌ باز مي‌شود، هر در رحمتي‌ كه‌ باز مي‌شود به‌ سوي‌ ما به‌ وسيلة‌ امام است، در عين‌ حال‌ ائمه‌ خودشان‌ را پائين‌ آوردند پائين‌ آوردند مي‌آيند با ما مي‌نشينند با ما حرف‌ مي‌زنند و آن‌قدر به‌ دوستان‌شان‌ اظهار محبت‌ مي‌كنند كه‌ گاهي‌ دوستان‌شان‌ هم‌ نمي‌شناسند امام‌شان‌ را، مي‌آيند در مقابل‌ امام‌ صادق‌ مثلاً مي‌گويند: «أَصْلَحَكَ اللَّهُ»([6]): خدا اصلاحت‌ كند؛ اين‌ دوستانند.

يك عده‌‌اي كه‌ مزاحم‌ مي‌دانند امام‌ را براي‌ خودشان‌، اين‌ها به‌ فكر از بين‌ بردن‌ امام‌ مي‌افتند. قدرتمندان‌ دشمنان‌ خاندان‌ عصمت‌ آن عملي‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌، آقايان‌، به خدا قسم! از اول‌ عالم‌ تا آخر عالم‌ هيچ‌ مصيبتي‌ مانند مصيبت‌ كربلا نبوده‌!! آن‌قدر براي‌ ما خوانده‌اند كه‌ براي‌مان‌ حالا عادي‌ شده‌ وإلا مصيبت‌ زده‌، همان‌ حالاتي‌ كه‌ شما از سر شب‌ تا به‌ حال‌ داشتيد، همين‌ حالات‌ را بايد داشته‌ باشد.

يك گوشه‌اي‌ بنشيند‌ يا توي‌ جمع‌ بنشيند‌ بگويد: «حسين‌ جان‌ حسين‌ جان‌ حسين‌ جان‌». خود كلمة‌ «حسين‌» يك حالتي‌ در انسان‌ ايجاد مي‌كند كه‌ انسان‌ ناخودآگاه‌ اشكش‌ مي‌ريزد اگر قلب‌ پاكي‌ انسان‌ داشته‌ باشد، اگر تزكيه‌ نفس‌ كرده‌ باشد، هيچ‌ لازم‌ نيست‌ مصيبت‌هاي‌ تند خوانده‌ بشود. حتي‌ غير شب‌ عاشورا و روز عاشورا يك گوشه‌ بنشين‌ يك چند مرتبه‌ با توجه‌ بگو: «يا حسين‌» ببين‌ اشكت‌ جاري‌ مي‌شود يا نه‌؟! اگر قلبت‌ پاك‌ باشد، اگر قلبت‌ با ولايت‌ باشد، اگر امام‌ شناس‌ باشي‌ با همين‌ چند كلمه‌ با همين‌ چند جمله‌ به‌ خدا قسم‌! انسان‌ اشكش‌ مي‌ريزد.

ايني كه‌ اول‌ جلسه‌ عرض‌ كردم‌، اول‌ عرايضم‌ عرض‌ كردم‌ شما به‌ نتيجه‌ رسيديد، امشب‌ چي‌ مي‌خواهيد از خدا، امشب‌ چرا اين‌جا جمع‌ شديد مي‌گوييد: آمديم‌ كه‌ چند قطره‌ اشك‌ براي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بريزيم‌. خوب‌، ريختيد همين‌ قطرات‌ اشك‌ شما به‌ خداي‌ لا شريك‌ له‌ قسم‌! همين‌ قطرات‌ اشك‌ شما ولو به‌ مقدار بال‌ مگسي‌ باشد تمام‌ گناهان‌ شما را شسته‌ به‌ شرطي‌ كه‌ ديگر گناه‌ نكنيد، به‌ شرط‌ آن‌كه ديگر امام‌ حسين‌ را از خودتان رنجيده‌ نكنيد، به‌ شرط‌ آن‌كه ديگر امام‌ زمان‌تان را نرنجانيد. اگر حاجتي‌ داريد، اگر صلاح‌ بوده‌ به‌ خدا قسم‌! بدون‌ اين‌كه شما بگوييد امشب‌ حاجت‌تان‌ را گرفته‌ايد اگر بهشت‌ را مي‌خواستيد بهشت‌ را به‌ شما خداي‌ تعالي‌ داد.

شنيديد اين‌ آقاي‌ محترم‌ فرمودند كه‌ در سال‌ گذشته‌ در همين‌ مجلس‌ يك ورق‌هايي‌ به‌ شما مي‌دادند آزادي‌ از آتش‌ جهنم‌، من‌ خودم‌ نمي‌خواهم بعضي‌ از مطالب‌ را در مجالس‌ عمومي‌ عرض‌ نمي‌كنم‌. من‌ مي‌بينم‌ با چشم‌ دل‌ مي‌بينم‌ كه‌ شما تا صبح‌ هم‌ كه‌ گريه‌ كنيد به‌ همين‌ نتيجه‌اي‌ كه‌ الان‌ رسيديد به‌ همين‌ نتيجه‌ مي‌رسيد. شب‌ عاشورا است‌، يك خرده‌ افكارتان‌ را از دنيا و از زخارف‌ دنيا و از محبت‌ دنيا فارغ‌ كنيد. اگر از كسي‌ ناراضي‌ هستيد از او‌ راضي‌ شويد، اگر به‌ كسي‌ ظلم‌ كرده‌ايد الان تصميم‌ بگيريد كه‌ در اولين فرصت او را راضي‌اش‌ كنيد، اگر خداي‌ نكرده‌ عادت‌ به‌ گناهي‌ داريد الان‌ تصميم‌ بگيريد آن گناه‌ را ترك‌ كنيد، اگر صفت‌ زشتي‌ داريد تصميم‌ بگيريد تزكيه‌ كنيد.

خيلي‌ در يك‌ مركزي‌ نشسته‌ايد كه‌ كوتاهي‌ كردنش‌ به‌ خود ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ ضرر است‌ و روز قيامت‌ حسرت‌. خدايا! من‌ اين‌كه امشب‌ گفتم‌: چراغ‌ها را خاموش‌ كنند، به‌ ياد خيمه‌هاي‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ افتادم‌. امروز عصر وقتي‌ كه‌ حمله‌ كردند به‌ خيام‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ عليه‌ السلام‌و ديشب‌ گفتم‌: حضرت‌ اباالفضل‌ رفت‌ در مقابل‌ اين‌ها ايستاد، از اين‌ها مهلت‌ گرفتند يك‌ شب‌ ديگر با خداي‌ تعالي‌ در اين‌ دنيا مناجات‌ كنم‌، يك خرده هم‌ تصفيه‌ كنند افراد را و تزكيه‌ كنند افرادي‌ كه‌ ماندني‌ هستند، بسازند آن‌ها را، افرادي‌ كه‌ رفتني‌ هم‌ هستند بروند من‌ امشب‌ امام‌ زمان‌ ما همه‌ جا حاضر است‌ ها! روايت‌ هم‌ دارد كه‌ هر كجا ذكر مصيبت‌ حضرت‌ سيدالشهدا مي‌شود خيمة‌ امام‌ حسين است، پس‌ اين‌جا خيمة‌ امام‌ حسين‌، امام‌ زمان‌ ما هم‌ كه‌ مسلم‌ بر ما احاطه‌ دارد و وضع‌ ما را ملاحظه‌ مي‌كند، حتي‌ از ارادة‌ دل‌ ما اطلاع‌ دارد، ابي‌عبدالله‌الحسين‌ اين‌ كار را كرد، يقيناً حجة‌بن‌الحسن‌هم‌ اگر فردا روز قيامش‌ باشد، همان‌طوري‌ كه‌ حضرت‌ سيد الشهداء كه‌ فردا روز عاشورا بود روز قيامش‌ بود اگر آن‌طور باشد كه‌ حتماً بايد تصفيه‌ كند ما را، افراد ناباب‌ بروند بيرون‌، افرادي‌ كه‌ مي‌خواهند بعد هم‌ معصيت‌ بكنند، ظلم‌ بكنند، دزدي‌ بكنند، خيانت‌ كنند، دروغ‌ بگويند، غيبت‌ كنند اين‌ها بروند، اين‌ها لايق‌ محضر امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌نيستند.

چراغ‌ها را ابي‌عبدالله‌الحسين‌ خاموش‌ كرد، فرمود: هر كس‌ اين‌جا باشد از مردها، فردا كشته‌ مي‌شود. هر كس‌ به‌ اميد دنيا آمده‌ برود، هر كس‌ مي‌خواهد از كنار ما آخورش‌ را مرتب‌ كند، ما امام‌ حيوانات‌ نيستيم‌، امام‌ انسان‌ها هستيم‌. هر كي‌ مي‌خواهد روحش‌ را زنده‌ كند بماند،‌ هر كس‌ مي‌خواهد تغذيه‌ روح‌ بشود.

خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ است‌: «وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»([7]) «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ» خدا جان‌ شما را، اين‌ بدن‌ شما را مي‌خرد،‌ اين‌ بدني‌ كه‌ مي‌خواهد ده‌ سال‌ ديگر، بيست‌ سال‌ ديگر با مرض‌هاي‌ مختلف‌ از دنيا مفت‌ برود و يك پول‌ هم‌ ارزش‌ نداشته‌ باشد، خدا الان‌ مي‌خرد‌ «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»([8]) بهشت‌ به شما مي‌دهد،‌ مطالب‌ عجيبي‌ دارد در آن خطبه‌اي‌ كه‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌ خواند. خلاصه‌اش‌ اين است كه‌ هر كس‌ با ما است‌ باشد، هر كس‌ با ما نيست‌ برود بلكه‌ به‌ همه‌ فرمود: «من‌ بيعت‌ را از شما برداشتم‌» تعهد را از شما برداشتم‌ برويد، برويد اين‌ها با من‌ كار دارند اين‌ها خون‌ مرا مي‌خواهند‌ بريزند، هر كس‌ نمي‌خواهد خونش‌ مخلوط‌ خون‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بشود «سر گيرد و برون‌ رود از كربلاي‌ ما»([9]).

ام‌ كلثوم‌ مي‌گويد: من‌ نگاه‌ مي‌كردم‌، دسته‌ دسته‌ مي‌رفتند. بيش‌ از هزار نفر اصحاب‌ سيدالشهداء را تا امشب‌ نوشتند، چقدر باقي‌ ماند؟ هفتاد و دو نفر. سيدالشهداء سرش‌ را پايين‌ انداختند؛ هيچي‌ نمي‌گويند. چشم‌ دلت‌ را باز كن‌ امام‌ زمانت‌ هم‌ همين‌ كار را مي‌كند. سرش‌ را آقا پايين‌ انداخته‌، تصميمت را بگير.

رفتن‌ تو همين‌ است‌ كه‌ تصميم‌ نگيري‌، تعهد نكني‌ كه‌ از اين‌ به‌ بعد ديگر گناه‌ نكني‌، از اين‌ به‌ بعد ديگر بد نباشي‌. تصميم‌ بگير، بيا توي اين‌ هفتاد و دو نفر. چون‌ امام‌ زمان‌ ما مي‌خواهد دنيايي‌ را اصلاح‌ كند خيلي‌ يار و ياور مي‌خواهد، هفتاد و دو نفر كمش است،‌ همة‌ شما را مي‌پذيرد.‌ چشم‌ دلت‌ و باز كن‌ ببين‌ طوماري‌ در دستش‌ گرفته‌، كي‌ است كه‌ بماند و تعهد بكند كه‌ ديگر آقا حجة‌الله‌!من‌ از زبان‌ اكثر و بيشتر اين‌ مردم‌ عرض‌ مي‌كنم‌، آقا! اگر ديگر قطعه‌قطعه‌مان‌ كنند، اگر با قيچي‌، با مقراض‌ بدن‌مان‌ را قطعه‌قطعه‌ كنند، دست‌ از ياري‌ تو برنمي‌داريم‌. حضرت‌ ابي‌عبدالله‌ سرش‌ را بلند كرد، يك نگاهي‌ به‌ اين‌ جمع‌ كرد، چرا تو نرفتي‌؟ چرا تو نرفتي‌؟ آقا! يك‌ عمر آرزو داشتيم‌ به‌ محضرت‌ باشيم‌ حالا كجا برويم‌؟؟؟ يا صاحب‌ الزمان‌، آقاجان‌! ما يك‌ عمر آرزو مي‌كشيديم‌ كه‌ جمال‌ تو را ببينيم‌، حالا دست‌ از دامنت‌ برداريم‌ ابداً.

آقا! اگر هفتاد مرتبه‌ ما را بكشند، بدن‌مان‌ را بسوزانند، دو مرتبه‌ زنده‌مان‌ كنند، دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌.

امشب‌ يك عدّه توي آن تاريكي، يك عده‌ اين‌ها را گفتند، فردا هم‌ نشان‌ دادند. شما هم‌ به‌ خدا قسم‌! اگر با كمال‌ قاطعيت‌ و جديت‌ قول‌ بدهيد به‌ امام‌ زمان‌تان كه‌ از اين‌ به‌ بعد از ياران‌ آن حضرت‌ باشيد همان‌ عملي‌ كه‌ امشب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ با اصحاب‌ و يارانش‌ كرد آقا، امام‌ زمان‌، هم‌ با شما مي‌كند. مي‌دانيد چه‌ كرد؟ گفت‌: حالا بيايد جاي‌تان‌ را در بهشت‌ ببينيد. وقتي‌ انسان‌ يك معامله‌اي‌ مي‌كند مي‌خواهد يك خانه‌اي‌ بخرد‌ پول‌ را همين‌قدر كه‌ حاضر كرد كه‌ بدهد مي‌گويند: پس‌ خانه‌ را هم‌ ببين‌. بيايد نگاه‌ كنيد امشب‌ حبيب‌ بن‌ مظاهر، مسلم‌ بن‌ عوسجه‌، بُرَيْر، ظُهير اين‌ها آمدند نگاه‌ كردند اين‌ باغ‌ پر اهميت‌ در كنار پيغمبر اكرم‌، در كنار فاطمة‌ زهرا، در كنار ابامحمد حسن‌ بن‌ علي‌ اين‌ مال‌ ما است‌؟ بله‌، مال‌ شما است‌. فردا شب‌ اين‌ موقع‌ آن‌جا هستيد.

يا بقية‌الله‌!مي‌شود ما هم‌ در بهشت‌ ظهور تو فردا شب‌ باشيم‌؟! سر را بلند كنيم‌ بگوييم: «اَلَا يَا اَهْلَ‌ الْعَالَم» اي‌ مردم‌ دنيا! ديديد راست‌ گفتيم‌، اي‌ دشمنان‌ امام‌ زمان‌! ديديد ما مولا داريم‌، ديديد ما آقا داريم‌، اي‌ مردم‌ دنيا! ديديد ما يك روز عزيز شديم‌، ديديد شما چگونه‌ ذليل‌ شديد. يا بقية‌الله‌!ما هم‌ الان‌ در خيمة‌ شما نشستيم‌، «ان‌شاءالله‌» از ياران‌ آن حضرت‌ محسوب‌ بشويم‌. خداي‌ تعالي‌ اصحاب‌ حجة‌بن‌الحسن‌را وصف‌ كرده‌ در كتابش‌، در قرآنش‌ «نَعَتَّ اَهْلَهُ‌ فِي‌ كِتَابِكَ‌ فَقُلْتَ‌ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([10]) اصحاب‌ امام‌ زمان‌ مثل‌ يك‌ كسي‌ هستند، يك‌ صفي دارند مثل‌ ديوار بتوني‌ تكان‌ نمي‌خورند. نمونه‌اش‌ هفتاد و دو نفر فردا صبح‌ «لما افتح‌ الحسين‌ يوم‌ عاشورا و صلي‌ باصحابه‌ صلاة»([11]) خوب‌ صبح‌ كرده‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ امشب‌. نماز صبح‌ را خواند، اصحابش‌ پشت‌ سرش‌ اقتدا كردند. اي‌ خدا! مي‌شود ما هم‌ فردا صبح پشت‌ سر مولامان‌ حجة‌بن‌الحسن‌اقتدا كنيم‌؟!

«قَامَ خَطِيبًا» حضرت‌ سيد الشهدا ايستاد براي‌ اصحابش‌ خطبه‌ خواند. «قَامَ خَطِيبًا» يك‌ خطبة‌ قرّايي‌ خواند: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وَلَدِ آدَمَ » مرگ‌ براي‌ فرزندان‌ حضرت‌ آدم‌ مانند «قلاده‌» است‌ مانند گردنبند است كه‌ به‌ گردن‌ انسان‌ افتاده‌ همه‌ مي‌ميريم‌، بعضي‌ها با ذلت‌ مي‌ميرند، بعضي‌ها با عزت‌([12]).

از اول‌ كرة‌ زمين‌ كه‌ خدا حيات‌ را خلق‌ كرده‌ تا روزي‌ كه‌ بشريت‌ از روي‌ كرة‌ زمين‌ برداشته‌ بشود، بهترين‌ مُردن‌ها در ركاب‌ ابي‌عبدالله‌الحسين‌ بوده‌ و بعدش‌ هم‌ در ركاب‌ حضرت‌ بقية‌الله‌.آن يكي‌ را كه‌ حضرت‌ حجة‌بن‌ الحسن‌مي‌گويد: آقا نبودم‌ نبودم‌ كه‌ جان‌مان فدات‌ كنم‌([13]) ما هم‌ در زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا عرض‌ مي‌كنيم‌ ما نبوديم‌.

ارواح‌ مؤمنين‌ و اجنه‌ و ملائكه‌ همه‌ آمدند ما هم‌ شايد آمده‌ بوديم‌ همه‌ آمدند حضرت‌ فرمود: نه‌ از شما تكليف‌ برداشته‌ شده‌، آن‌هايي‌ كه‌ در بدن‌ ظاهري‌ هستند منظورند اما در زيارت‌ عاشورا فردا ان‌شاءالله‌ مي‌خوانيم‌، در زيارت‌ عاشورا «وَ اَنْ‌ يَرْزُقَنِي‌ وَ اَنْ‌ يَرْزُقَنِي‌» اگر مصيبت‌ ابي‌عبدالله‌ را تحمل‌ كرديد «طَلَبَ ثَارِيكُمْ» خدا روزي‌ كند كه‌ ما طلب‌ خون‌ شما را زير ساية‌ امام‌ منصور، زير ساية‌ حجة‌بن‌الحسن‌،زير ساية‌ امام‌ مهدي‌ ان‌شاءالله‌ بگيريم‌. خدايا، خدايا!‌ اين‌ آرزو را در دل‌هاي‌ ما مگذار.

حضرت‌ فرمود: بيايد حالا معامله‌اي‌ كه‌ كرديد و قراري‌ كه‌ بسته‌ شد جاهاي‌تان‌ را ببينيد. فردا كه‌ ثمن‌ اين‌ باغ‌ بهشت‌ را داديد، تحويل‌تان‌ داده‌ بشود. نگاه‌ كردند، همه‌شان‌ ديدند. خوشا به‌ حال‌شان!‌ آن شخص‌ با ديگري‌ شوخي‌ مي‌كند، مي‌خندد امشب. آن ديگري‌ مي‌گويد كه‌ امشب‌ شب‌ خنده‌ است‌؟! مرحله‌اش‌ پايين‌تر بوده‌، آن مرحله‌اش‌ بالاتر؛ مي‌گويد: به‌ خدا قسم‌! من‌ تمام‌ عمرم‌ اهل‌ شوخي‌ و مزاح‌ نبودم‌ ولي‌ امشب‌ من‌ خوشم‌، فردا با امام‌ زمانم‌ وارد بهشت‌ مي‌شوم‌، چه‌ از اين‌ بهتر كه‌ كسي‌ يك‌ راهي‌ را با امام‌ زمانش‌ برود! ابي‌عبدالله‌الحسين‌ و من‌ و ساير شهدا در يك‌ راه‌ قرار مي‌گيريم‌. اي‌ خدا، اي‌ خدا، اي‌ خدا! آيا مي‌شود ما هم‌ با امام‌ زمان‌مان در يك‌ راه‌ قرار بگيريم‌.

ياالله‌ ياالله‌ ياالله‌! آيا مي‌شود ما هم‌ با حجة‌بن‌الحسن‌در يك‌ راه‌، در يك‌ مسير قرار بگيريم‌.

امشب‌ تا صبح‌ اصحاب‌ ابي‌عبدالله‌ مشغول‌ عبادت‌ بودند مشغول‌ راز و نياز با پروردگار بودند، ما هم‌ بايد به‌ تناوب‌ با خداي‌ عزيزمان‌ حرف‌ بزنيم‌.

اسم‌ اعظم‌ پروردگار، اين‌ را آقايان‌ بدانند به‌ خود حسين‌ قسم‌، «يا حسين» است. يا حسين‌ يا حسين‌.

حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا



[1]بقره/155-157

[2]بحار: 99 / 215، جمال‏الأسبوع: 37

[3]عيون‏: 1 / 299، امالى صدوق: 129، بحار الانوار: 98 / 102

[4]مستدرك: 10 / 299، بحار: 98 / 63

[5]«… بِكُمْ يَبَاعِدُ نَائِبَاتُ الزَّمَانِ الْكَلْبُ وَ بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الرَّحْمَةَ وَ بِكُمْ يَمْسِكُ الْأَرْضُ أَنْ تَسِيخَ بِأَهْلِهَا وَ بِكُمْ يُثَبِّتُ اللهُ جِبَالَهَا عَلَى مُرْاسَيهَا وَ قَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَى رَبِّي بِكَ يَا سَيِّدِي فِي قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ مَغْفِرَةِ ذُنُوبِي …» بحارالأنوار: 98 / 212، كتاب‏المزار: 111 / 52

[6]«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ ذَكَرْتَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام كَانَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ يَلْبَسُ الْقَمِيصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ نَرَى عَلَيْكَ اللِّبَاسَ الْجَدِيدَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِي زَمَانٍ لَا يُنْكَرُ عَلَيْهِ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِكَ الْيَوْمَ شُهِرَ بِهِ فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ عليهم السلام إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ ع وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ عليه السلام» كافي: 1 / 411

[7]توبه/41

[8]توبه/111

[9]«… ثُمَّ جَاءَ اللَّيْلُ فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ فَحَمَد اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَاأَعْلَمُ أَصْحَابًا أَصَلَحَ مِنْكُمْ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللهُ جَمِيعًا عَنِّي خَيْرًا وَ هَذَا اللَّيْلُ قَد غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْيَأْخُذْ كُلُّ رَجُلٍّ مِنْكُمْ بِيَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِ هَذا اللَّيْلِ وَ ذَرُونِي وَ هَؤُلاءِ الْقَوْمِ فَإِنَّهُمْ لَايُرِيدُونَ غَيْرِي» لهوف: 90

[10]بحار: 99/110

[11]«اِنَّ الْحُسَيْنَ عليه السلام صَلَّى بِأَصْحَابِهِ الْغَدَاةً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ إِنَّ اللهَ قَدْ أَذِنَ فِي قَتْلِكُمْ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ» بحار: 45 / 86، كامل‏الزيارات: 73؛ «اِنَّ الْحُسَيْنَ صَلَّى بِأَصْحَابِهِ يَوْمَ أَصِيبُوا ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ أَذِنَ فِي قَتْلِكُمْ يَا قَوْمُ فَاتَّقُوا اللهِ وَ اصْبِرُوا»بحار: 45 / 87، كامل‏الزيارات: 73

[12]«وَ رُوِيَ أَنَّهُ صلوات الله عليه لَمَّا عَزَمَ عَلَى الْخُرُوجِ إِلَى الْعَرَاقِ قَامَ خَطِيبًا فَقَالَ الْحَمْدُ للهِ وَ مَا شَاءَ اللهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وَلَدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلَّادَةِ عَلَى جِيْدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إَلَى أَسْلَافِي اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ وَ خَيْرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ كَأَنِّي بِأَوصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلاءَ فَيَمْلَأَنَّ مِنِّي أَكْرَاشًا جُوَّفًا وَ أَجْرِبَةً سَغْبًا لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمِ خُطَّ بِالْقَلَمِ رَضَي اللهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللهِ لَحْمَتُهُ وَ هِي مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ تُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ كَانَ فِيْنَا بَاِذلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّنًا عَلَى لِقَاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاَحِلٌ مُصْبِحًا إِنْ شَاءَ اللهُ»بحار: 44 / 366، كشف الغمه:2 / 29، لهوف: 60

[13]«فَلَئْنْ أَخَّرْتَنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورِ وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارَبًا وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِبًا فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحًا وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَمًا حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفًا عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفًا حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمَصَابِ وَ غُصَّةِ الْاِكْتَيَابِ» بحار: 98 / 320

۹ محرم ۱۴۱۶- معرفت امامزاده‎ها

معرفت امامزادهها نهم محرم 1416 هجري قمري

آنچه مسلم است در عالم كارهاي غير عادي و غير طبيعي و خارق العاده به وجود ميآيد اين كارها يا هنر بشر است يا هنر طبيعت است و يا مافوق طبيعت و مافوق فكر بشر خيلي خيلي از علوم هست كه بشر ميتواند بر خلاف طبيعت كارهايي را انجام بدهد اينها را ميگويد خارق العاده كارهاي سحر آميز كارهايي كه هنري است ياد گرفتن دارد از قبيل كارهاي شعبده بازها هنرهاي فوق العادهاي كا بعضي از اشخاص دارند از قبيل كيمياگرها مثلاً كه نميخواهم زياد سر اين مطالب براي شما بحث كنم به خاطر اينكه اكثرتان يا همهتان بعضي از چيزهاي غيرطبيعي و غير عادي را ديدهايد بعضي از چيزهاي غيرعادي و غير طبيعي را خود طبيعت انجام ميدهد كه شبيه به كارهاي فوق العده است مثلا فرض كنيد در همين اطراف مشهد يك محلّي است كه كوه شكافته دقيقاً مثل اين است كه يك شمشيري گذاشته باشند يا يك چاقويي گذاشته باشند وسط پنير و دو نيمش كرده باشند انسان نگاه ميكند ميبيند فوق العاده غير طبيعي است همين نزديك مشهد هم هست قضايا و حكاياتي هم درباره آن گفته ميشود به هر حال هر چه هست يك چيز غير عادي است و لذا اين قبيل چيزها در سراسر كره زمين زياد است.

كار طبيعت باشد و تصادف طبيعت امّا اينطور طبيعي به نظر ميآيد و فوق العاده به نظر ميآيد تمام كارهاي كه با طبيعت چه به وسيله انسان و چه به وسيله خود طبيعت اينها نه اسمش كرامت است نه معجره. يك مسألهي ديگري هست در رديف همين مسايل كه اسمش كرامت است مثلاً شما به يك امامزاده متوسل ميشويد ميرويد نذري براي يك امامزاده ميكنيد فرزند مريضتان شفا پيدا ميكند يا به حسينهاي نذري ميبريد حاجتي كه معمولاً روي برنامههاي طبيعي انجام نميشود ميبينيد انجام شد شايد براي همهتان گفته باشم در همين نزديك ساري حسينهاي است به نام حسينيه پهنه كلا كه بعضي از شماها رفتهايد در آنجا مردم ميآيند شايد در هر هفته دهها نفر مريض معالجه ميشود مريضهايي كه اطبّا نميتوانند علاجش كنند نه امامزاده است نه معصومزاده است نه امام است يك حسينيه است فقط به خاطر نام مقدّس ابي عبد الله الحسين يك همچنين جرياني دارد اين را ميگويند كرامت معني كرامت را عرض كنم كرامت كار خداست منتها خداي تعالي بندهاش را اكرام ميكند به اينكه به دست او يك كاري را انجام بدهد شما يك نفري را دوست داريد او پول خودش ندارد كه خرج كند و در بين مردم با عظمت بشود كه يك مقداري پول به او ميدهيد ميگوييد تو به نام خودت خرج بكن تا مردم تو را احترامت كنند شما او را اكرامش ميكنيد قدرت مالي به او ميدهيد خداي متعال هم اين امامزادهها را چون اينها باب مبتلا به الناس است مردم بايد در خانه اينها بروند مردم بدون احتياج و بدون گرفتن حاجت در خانه كسي نميروند خداي تعالي اين امامزاده را اكرامش كرده كه مردم يكي دو تا دهتا حاجت بگيرند غالباً هم حوائج مادي و ظاهري است و به هم خبر بدهند و اينجا مجتمع بشوند و در اينجا عبادت يا اعمال خيري انجام بدهند و لذا در هر محلي كه اين تجربه شده يك امامزاده معتبري دفن است مردم آن محل بهتر از مردم شهر حتي ميروند ما با يكي از دوستان از شهر رشت آمديم براي آستانه اشرفيه اتفاقاً آن دوستمان توي همين مجلس هم هست پسر كوچكي همراه ايشان بود ميگفت توي آن شهر شمردم هفتتا چادري بيشتر نديدم من به او گفتم توي شهر آستانه اشرفيه نگاه كن شايد يكي بي چادر پيدا نشود اين چرا؟ با اينكه چهل كيلومتر بيشتر بين اين دو تا شهر فاصله نيست محيط هم يك محيط اين به خاطر اين امامزاده يا يك امامزاده ديگري كه آنجا هست به خاطر وجود اينها مردم آن شهر متديّنترند اين را بدانيد اين ستارگان فاطمه زهرا (س) كه دعبل ميگويد افاطمه قومي يا بنه الخير و اندبي نجوم سماوات، بأرض فلاتي اي فاطمه اي دختر خير خلق الله از جابرخيز گريه كن كه ستارگان آسمان روي زمين پراكنده شدهاند و گوشه و كنار هستند و اينها ستارگانند اينها نجوم هدايتند اينها چراغ هدايتند ولذا من اين سفارش را همانطور كه استادمان به من ميكرد من هم به شما عرض ميكنم كه هر كجا امامزادهاي ديديد احترام كنيد بعضي از افراد بسيار حتي بگويم كم فكر اينها اوّل ميروند ببينند آيا اين امامزداده سندي دارد يا ندارد بعد هم آيا آن امامزاده هست يا نيست من عرض ميكنم اصلا فرض كنيد امامزادهاي نيست آنجا اينجا به نام يك امامزادهاي بالاخره اين تشكيلات بر پا شده طبعاً خانه آن امامزادههست حالا ميخواهد بدنش زير خاكهاي اين امامزاده باشد يا نباشد ما به بدن امامزاده كه كار نداريم شما حوائجتان را از بدن امامزاده ميگيريد يا از روح امامزاده در همهجا هست يا اگر روح معيني باشد هر كجا به او متوسّل بشويد به شما كمك ما زياد ديديممن يكي از اين امامزاده معتبر را چهار جا زيارت كردم حمزه پسر موسي بن جعفر حضرت موسي بن جعفر يك پسر به نام حمزه بيشتر طبعاً نداشته در كاشمر باغ مزار حمزه بن موسي بن جعفر زيارت كردم در حضرت عبدالعظيم پشت سر حضرت عبدالعظيم را زيارت كردم در قم گنبد و بارگاه دارد حمزه بن موسي بن جعفر را زيارت كردم در شيراز هم اطراف شيراز حمزه بن موسي بن جعفر هست همه جا هم به قصد زيارت حضرت حمزه من رفتم ما كه بدن امامزاده را كه زيارت نميكنيم بدن اگر مثل بدن بعضي از اولياي خدا باشد كه زير خاك سالم مانده باشد با زحماتي روي قبر را هم باز كنند ما به ايشان سلام نميكنيم چون از دنيا رفتهبالاخره اگر هم خاك شده باشد باز زيارت كردني نيست روح امامزاده است كه ما از او حاجت ميخواهيم ميگوييم السلام عليك يابن رسول الله شما به حرم حضرت معصومه يا حرم حضرت عبدالظيم كه ميرويد به بدنش ميگوييد السلام عليك يا بن رسول الله السلام عليك يا بنت رسول الله يا به روحش. روح است كه همه كاره است آنجا هم حاضر است و خدا رحمت كند مرحوم حاج ملا آقا جان ميگفت كه وارد حرم حضرت معصومه شدم ديدم حضرت معصومه تا آنجا هم نميدانستم كه سه تا خانم ديگر هم توي آن ضريح دفن‎‎اند ديدم چهار نفر از خانمها نشستهاند چشم برزخياش باز شد بود اينجور مشاهده كرده بود به من گفتند روضه بخوان من اشعار دعبل را شروع كردم به خواندن ديدم بلند شدند خيال كردم خوب نخواندم معمولاً علامت اينكه يك منبري منبرش نميگيرد توي مجلس يك عده بلند ميشوند ميروند بلند شدند از جا بلند شدند. ديدم نور مقدس فاطمه زهرا (س) از در قبله وارد شد و اينها به خاطر احترام حضرت زهرا بلند شدند حضرت وسط نشستند آنها هم نشستند گفتند حالا بخوان بعد كه تحقيق كردم ديديم كه بله سه ته خانم ديگر هم از دختران امام صادق و حضرت موسي بن جعفر اينها در آنجا دفناند اينكه اينجا نشستند و ميگويند روضه بخوان اين بدن از زير خاك در آمده اين كار را ميكند يا روح مقدسشان هستند روح مقدسشان هست آنها هستند كه كرامت ميكنند آنوقت پروردگار متعال به اين ارواح مقدّسه به بعضي از اينها يك كمكهايي ميكنند يك وادي عجيبي است كه اگر كسي وارد بشود آنقدر تفريح دارد ديدني است كه اين ارواح هر كدام يك شغلي دارند شما خيال ميكنيد اولياي خدا آنهايي كه تزكيه نفس كردهاند روحشان در عالم آزاد است اينها وقتي مردند ديگر همينجور بيكار توي فضا هستند اينها به مردمي كه روي كره زمين زندگي ميكنند كمك ميكنند تقسيم بندي شده كمكهايشان يك عده ثروتمندان را به آنها كمك ميكنند يك عده به فقرا كمك ميكنند يك عده به زنها كمك ميكنند يك عده به مردها عجيب جرياني است. من هم مثل شما اطلاعي ندارم ولي از روايات و تجربيات و اينها خوب استفاده ميشود عجيب است شما ميكنيد الان جمعي اينجا آمدهاند شب تاسوعا است نشستهاند خيلي ساده بدانيد اگر مجلس مجلس با اخلاصي باشد اگر مجلس مرضي خدا و پيغمبر و ائمه باشد اين را بدانيد ارواح مؤمنين گذشته بيشتر از جمعيّت شما هست ملائكه بيشتراند باز، همه اينها هستند و حتي مؤمنين اجنّه زياد شركت ميكنند منتها خوب ما خودمان را ميبينيم ما در و ديوار ميبينيم. ما ملكوت را نميبينيم ما جلوي پايمان را فقط ميبينيم حالا خدا كند همين را هم ببينيم و الا ولهم اعين لا يبصرون بها خيليها هستند چشم دارند به وسيله آن چشم نميبينند هر چه ميبينند پول هست و خوردنيها هست و پوشيدنيها هست و ديدنيهاي ظاهري هست هيچ وقت شده نصف شب بلند شويد با خدا مناجات كنيد ملائكه را اطراف خودتان مشاهده كنيد من به يكي از آقايان گفتم خداي تعالي در قرآن ميفرمايد بعد از دو مرحله ملائكه بر ايشان نازل ميشوند الذين قالوا ربنا الله اين توبه است ثم استقاموا استقامت فوراً بعدش تتنزّل عليهم الملائكه ملائكه بر اينها نازل ميشوند الا تخافوا و لا تحزنوا ملائكه كمك شما ميكنند بچهتان از پله افتاده طبيعي اين است كه سرش بخورد به زمين و مغزش تكان بخورد ملك ميگيرد و ميگذاردش زمين آنقدر بلاها را از ما دفع كنند شما دست بچه دو ساله سه ساله را گرفته باشيد و از توي ترافيكها و از توي خطرات ردش كنيد آن بچه مشغول بازي خودش است هيچ هم احتمال نميدهد خطري در كار بوده باشد ولي شما ميدانيد كه چقدر خطر بوده و اين را از خطرات عبورش داديد ماها مثل همان بچهايم آنقدر خطرات دار البلاء محفوفه عجيب است دنيا يك خانهاي است كه به بلا پيچيده شده است همهجايش بلا است اگر ما بدانيد من يك طبيبي را ديدم خيلي استاد بود امّا خيلي نگران بود مطالبي در علم طب و ميكروب و در مسايل مختلف ميگفت گفتم تعجب است كه تو اصلاً ميخوابي ميكربهاي مختلف در اين فضا پخشند هر جايي از بدنتان را كه فكر كنيد هر سلولي ار از بدن احتمال تبديل به سلول سرطاني ممكن است بشود احتمالش هست و از همانجا كار شما را خراب كند و سلول پوست سلول پوستي باشد. سرطان انسان پوستش سرطان ميگيرد استخوانش سرطان ميگيرد. خونش سرطان ميگيرد مغزش سرطان ميگيرد شماها اينجا سالم نشستهايد اين را كه دفع كرده از شما كه دفع ميكند اينهمه خطرات را از شما ماها متوجه نيستيم عين آن بچه دو ساله خانهاي كه به بلا پيچيده شده خداي تعالي ميفرمايد: و المدبرات امرا آن ملائكه مدبرات امرند مواظب شما هستند هر جا هم كه تجربه كنيد يك اشكالي در كارتان پيش ميآيد. يك مرضي يك ناراحتياي از خودتان است از خودتان است كه بايد بگوييد لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين خوب ملائكه هستند ارواح يك قدري تزكيه نفس بكن ببين ارواح را هم به تو كمك ميكنند يا نه ملائكه در مرحله دوم شما را كمك ميكنند الّا تخافوا. ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه چه كار ميكنند؟ با انسان حرف ميزنند نترس ما هستيم محزون نباش خدا هست الا تخافوا و لا تحزنوا تو استقامت را تحكيم كن تو استقامت داشت باش نه از چيزي بترس نه براي چيزي محزون باش خوب اينها همه هستند ارواحشان هستند ما در بين ارواح امامزادهها غير از ائمه اطهار داريم كه به علماء و مراجع تقليد كمك ميكنند در بين افراد امامزادهها داريم افرادي كه بخ اصطلاح به افرادي كه داراي سير و سلوك و كمالات هستند كمك ميكنند استاد اينها هستند و از اين قبيل كه مجلس هم حتي مقتضي شرح بعضي از مسايل نيست. خوب شما رفتيد آن امامزاده را زيارت كرديد اولاً خانه پيغمبر است ميگوييد كه در اذن دخولش ميگوييد كه اللهم اني وقفت علي باب من ايستادم در درم دري از در خانههاي پيغمبر (ص) علي باب من ابواب بيوت نبيك اينجا خانه پيغمبر است اين پسر پيغمبر است. خوب حالا بر فرض چيزي هم نياشد خوب ميتوانيد اينجا محل عبادت است مردم اينجا ميآيند گناه ميكنند يا عبادت ميكنند. در يكي از شهرهاي اطراف كرمان رفته بوديم يك آشيخ چه عرض كنم بي سليقهاي يك نفر رفته در آنجا يك امامزادهاي بچهاش مريض بوده سرطان داشته اين امامزاده را ميسازم شفا پيدا كرده ثروتمند هم بوده امامزاده معصوم نيست كه واقعيت داشته باشد ولش كن خوب اين سليقهاست ديگر‎. خوب حالا اينجا هيچي نباشد اين كار هم بر فرض نشده باشد آقا مسجد مگر چيزي است تويش اين خانه كعبهاي كه اينجور حجاج دوربرش ميچرخند نه كسي تويش دفن است تازه اگر كنارش هاجر و اسماعيل دفن نباشند دور قبر پيغمبر اينجور مردم طواف پيغمبر اكرم اينجور طواف نميكنند اين چون منتسب به خدا است. شما يك امامزادهاي را متسب حالا آن كسي كه اوّل جعل كرده آن گناهش را كرده ولي شما از حالا ثواب ميبريد اينجا خانه پيغمبر است مثل حسينيه مثل مسجد منتسب به خدا است يك مسجد انسان ميسازد حق ندارد سر سوزن او را نجسش كند حتي اگر مسجد نجس شد و شما ميتوانيد اين مسجد را پاكش كنيد اگر نماز خوانديد اوّل و بعد مسجد را پاك كرديد نمازتان باطل است اوّل پاك كردن مسجد بعد نماز خواندن اين چون طهارت مسجد فوري است ولي نماز وقت داريد مگر آخر وقت باشد كه وقتي براي نماز خواندن نباشد مسجد چه وارد. انتساب به خدا داردٍ. اين هم انتساب به پيغمبر دارد اين هم انتساب به يك فرزند پيغمبر دارد و لذا با كمال اخلاص به هر امامزاده كه توي هر كوره دهي بود برويد زيارت كنيد گناهش گردن من ثوابش براي شما رسماً من دارم ميگويم و حاجتتان را هم مي‎‎گيريد با اخلاص اين امامزاده نباشد هيچكس هم نباشد پيغمبر هست خدا هست و خداي تعالي اكرام ميكند اين مقابر اين خانهها اين بقعههاي نور را اكرام ميكند تا مردم به آنجا رفت و آمد كنند.

والباب المبتلي به الناس خاندان عصمت دري هستند كه مردم بايد به آنجا وابسته باشند من اتيكم نجي هر كس بيايد در خانه شما نجات پيدا ميكند و من لم ياتكم هلك هر كس نيايد در خانه شما هلاك مي‎‎شود به خدا قسم حتي اينهايي كه با امامزادههاي كوچك. ما يك وقتي با چند نفر جوان رفته بوديم حضرت عبدالعظيم يكي از اين جوانها كه اتفاقا ماشين هم مال او بود اين نيامد توي حرم من به او گفتم بيا حرم گفت نه نميآيم رفتيم حضرت عبدالعظيم نيامد من ترسيدم توي ماشينش سوار بشوم آنقدر دعا خواندم چه اينها در عين حال خدا ميخواست بفهماند كه اين ماشين خطراتي ديگر دارد براي اينكه صاحبش نيامد توي حرم از شهر تهران ميخواستيم بياييم بيرون يك پنچري شد خوب ايستاديم تا پنچري را گرفت يك مقداري ديگر راه آمديم پنچر شد زاپاسش هم ديديم بادش در  رفته آنجا كه با كرده بود در رفته خوب مانديم خوب رفتيم اينطرف آنطرف به طرف چالوس ميرفتيم سر آن گردنههاي چالوس اين چرخش به كلي از بين رفت كه ما چند ساعتي سر آن كوهها سرما مانديم حالا شما ميگوييد اين تصادف بگويييد شايد هم براي هر كسي اين پيشامد نكند براي ما كه ديگر حواسمان جمع باشد حرم حضرت عبدالظيم خودش هم گريه كرد و همانجا و وسيلهاي فراهم شد كه ما به كاميون كه يك كاميون آمد ما را برداشت آورد تا شهر رساند من اينها را عقيدهدارم حالا بگوييد تو خيلي عوامي باشد تو خيلي نفهمي باشد تو خيلي سادهاي باشد شماها كه خيلي زرنگيد نكنيد از اين كارها. ما ميخواستيم برويم يكي از شهرها در قم رسيديم گفتيم آقا حتماً من بايد بروم زيارت يا بياييد از خارج شهر عبور كنيد توي شهر قم وارد شديم ميخواستيم برويم اصفهان توي شهر قم وارد شديم من بايد بروم زيارت ولو وقت گرفته باشد اينجوري بود اينها يك مسايلي است يك اعتقاداتي است امامزادهها كمك ميكنند به انسان انسان بايد احترام اينها را داشته باشد حالا امامزادهها بعضيشان بر بعضي فضيلت دارند بعضيهايشان يك امامزادهاي مثلاً فرض كنيد ناصر و ياصر توي آن گلستان مشهد كسي هم نميشناسد اينها فرزند كداميك از ائمه هستند با چند پشت واسطه اين واسطهها مسألهاي نيست شما نگوييد اين فاصلهاش زياد است با امام. پيغمبر اكرم فرمود‎: كل حسب و نسب منقطع الا حسبي و نسبي حضرت امامزاده داوود كه در تهران نزديك تهران هست يازده پشت ميرسد به امام من هر دفعه كه آنجا رفتم از او يك كرامت ديدم حضرت عبدالعظيم سه پشت ميرسد به امام آنهم به امام حسن مجتبي (عص) اينجا چه است گفتند كه اينجا يك امامزاده است رفتيم ما امامزاده را دوست داريم ميرويم زيارت حدالمقدور من اگر فرصتي باشد ميروم ديديم پسر اين امامزاده اينجا متولّي مردم است اينجا آخر خود آقازاده اينجا است.

پيرمردي بو و ما هم رفتيم خدمتش و آقا آنچنان كرامت دارد سيد عباس به او ميگويند گنبدي تشكيلاتي مگر فرق ميكند شجر نامهرا آوردند ديديم كه شجرنامه بسيار مرتب و خوب از آن امامزادههاي تعبير آن عربها در آن زماني كه جنگ بود كه اكثر آن قسمتها را بالاصطلاح عراق گرفته بود اين امامزاده مأمن و پناهگاه مردم بود از امامزادهها استفاده كنيد حالا امامزادهاي هست غير معروف گاهي بي حال به يك امامزادهاي گفتيم كه پسر عمو يك معجزهاي كرامتي يك كاري يكن يك خرده مردم بياورند پول بريزند اين ساختمان درست بشود  قضيه اينجوري است بعضي از امامزادهها هم مثل حضرت اباالفضل (ع) كه انسان سختش است بگويد امامزاده مثل قمر بني هاشم عجيب است امام فرمود: ان عمي العباس براي عمويم عباس خداي تعالي در بهشت خدايي تعالي يك مقامي قرار داده كه يغبطه جميع الشهداء. عجيب است اين عجيب شهداء غبطه ميخورند عجيب اباالفضل را ببين قمر بني هاشم را ببين چه مقامي دارد. من نميتوانم بگويم كه سيد الشهداء هم شايد آن مقام با عظمت را البته حالا ميگويم حضرت سيد الشهداء استثناء ولي حمزه سيد الشهداء يقيناً غبطه ميخورند كه يك امامزادهاي است يك امامزاده ديگر مثل علي اكبر خوب اينها خدا ميداند عرض ميكنم هم من سختم است بگويم امامزاده هم شما سختتان است بشنويد كه امامزاده است ولي امامزادهاند اينها آنقدر بزرگند آقا شما يك چيزي ميشنويد خدا قسمتتان كند برويد كنار قبر حضرت ابو الفضل من معتقدم يكسره حضرت ابا الفضل دارد كرامت ميكند معجزه ميكند آقا مثل بيمارستان اطراف ضريح حضرت ابوالفضل مريض خواباندهاند من مريضهاي مردني انسان ميرود بالاسر دو ركعت نماز بخواند ميبيند بر ميگردد ميبيند يكي دو تا از اينها خوب شدهاند خيلي عجيب است در همين مشهداين روي اين گردنه الله اكبر راه دزگز  معرف شده خيلي توي مشهد يك رانندهي ارمني اين ماشينش ميآيد كنار پرتگاه حتي تايرش هم ميآيد كنار پرتگاه ميگويد يا اباالفضل اينها همه ديده بودند كه ماشين معلق ايستاده بود سر گردنه مشهديها ميدانند شما شنيدهايد ديگر يادتان است شما خودتان ديديد عجيب اين اباالفضل است مسلمانها اينجوري كرامت ميكند تا چه رسد به پدر اباالفضل برادر ابوالفضل تا ميرسد به مثلاً پيغمبر اكرم لذا اسلام آورد مسلمان شد آنقدر از اين قضايا زياد است كه حساب ندارد پس دست كم نگيريد اين بزرگان دين را حالا ابوالفضل را شما شناختهايد در ميان همين فرزندان ائمه (عع) هستند كساني كه آنچنان با عظمتند با چند نفر گله كردهبودند رفته بودند مدينه از علماء چون مكرّر شده من خلاصهاش را ميگويم به پيغمبر اكرم گله كرده بودند كه قبر فاطمه زهرا را ما دوست پيدا كنيم كنار قبر فاطمه زهرا بنشينيم حضرت فرموده بودند فاطمه معصومه در قم به جاي قبر فاطمهالزهرا است آنجا را برويد زيارت كنيد من زار فاطمه بقم وجبت له الجنه خيلي عجبب است ها كسي كه زيارت كند حضرت معصومه را در قم واجب ميشود بهشت به او امام در زيارت حضرت معصومه دستور فرمودهاند كه بگوييد يا فاطمهاشفعي لي في الجنه اي فاطمه شفاعت كن من را در بهشت فان لك عند الله شاناً من الشأن پيش خدا در نزد خدا تو يك شأني داري تو يك مقامي داري آن شخص قمي در عالم رؤيا حضرت مرحوم صاحب قوانين را ديد صاحب قوانين در شيخان قم دفن است از علماي بزرگ بوده و بسيار مرر بزرگواري بوده در خواب به ايشان عرض ميكند حضرت معصومه مقام و شأنش اين است كه تمام مردم كرهي زمين را شفاعت ميكند‎. حالا يك دختر جوان به خاطر اينكه دختر تزكيه شدهي پاك حضرت فرمود. امامزادهها را خيلي احترام كنيد خوب امشب شب تاسوعا است من اين مقدمه را عرض كردم به خاطر اينكه تعجب نكنيد اگر خدا حضرت ابوالفضل (عص) ار داراي اينهمه كرامت كرده اكرامش ميكند قدرتش را خدا ميريزد توي جيب حضرت ابوالفضل ميگويد خرج كن كارت نباشد چرا؟ چرا؟ چرا خدا او را دست خودش قرار داده؟ چرا خداي متعال ابوالفضل العباس را دوست دارد كه در بين مرديم معروف بشود به باب الحوائج چرا؟ براي اينكه ابوالفضل هر چه داشت در راه خدا داد همين امروز يك نفري از من يكي از مبليغين محترم از من سؤال ميكرد اين اشعار منظور چه است آخر ميشود انسان از دستش از بدنش قطع شده باشد يك خرده به اينها فكر كنيد در عين حال دارد اين فكر ممكن است كه بايد بگويد آخ دستم به خودش بپيچد ببينيد چه ميگويد اصلاً به فكر درد دست اصلاً نيست. هر كس بگويد مصيبت براي اينها بوده اشتباه كرده محبتشان اين بوده كه چرا مردم متوجه خدا و دين نميشوند ببينيد دست راست قطع شده ميگويد والله قسم ميخورد ابوالفضل براي اين‏كه فردا نگويند همينجور گفت و رجز خوانده والله ان قطعتموا يميني خوب گوش بدهيد به خدا قسم اگر دست راست من را قطع كرديد اني احامي ابداً عن ديني من از دين حمايت ميكنم و عن امام صادق اليقيني از          ما اگر يك سيلي بخوريم از امام زمانمان حمايت نميكنيم ما اگر يك كلمه حرف بشنويم از امام زمانمان حمايت نميكنيم اباالفضل دستش از بازو قطع شده خون دارد ميريزد بالاخره حالت بشري دارد جنبه بشرياش مثل ما است ميگويد: و الله ان قطعتموا يميني اني احامي ابداً عن ديني يعني هيچي در من تاثير ندارد. دست چپش را قطع ميكنند باز همينطور اصلاً تكان نميخورد اينها به خدا قسم قصه نيست انسان ممكن است خودش را به يك جايي برساند كه هيچ مسألهاي باريش مهم نباشد فقط دين مهم باشد و اين تعليماتي است كه به ما ميدهند و الًا حضرت ابوالفضل (عص) نميخواست توي صحراي كربلا شعر بخواند بعضيها ميگويند خودش را ميخواسته تقويت كند نه خدا تقويتش كرد امير المؤمنين او را تقويتش كرده بود حضرت امام حسن مجتبي او را تقويتش كرده بود حضرت سيدالشهداء او را تقويتش كرده بود در دامن اين ائمه تربيت شده بود آنوقت دو تا بگر دارد حضرت ابوالفضل يكي مشك آب را برساند يكي هم. روز تاسوعا را ميدانيد چرا منتسب را حضرت ابوالفضل (عص) ميكنند به خاطر دو چيز يكي اينكه مثل فردايي شمر ميآيد وارد كربلا ميشود حكم آورده از طرف عمر سعد و از طرف ابن زياد كه كار را يكسرهاش كنيد يكسو بشود يا بيعت يا جنگ اين را برداشته آورده ابن زياد اين دست و آن دست ميكرد يك خرده باصطلاح ا ز الاغ، شعورش يك خر ذره بيشتر بود. چه بگويم حيف اسم آنها است روز اين افراد. كه روز قيامت اگر از ما سؤال كند الاغ كه من چه كرده بودم كه من را به اين‏ها تشبيه كردي ما چه جواب بدهيم. اين دست و آن دست ميكرد ولي شمر آمد با قاطعيت ……حمله كردند لشگر عمر سعد به طرف خيمه‏ها يك دفعه دسته جمعي آمدند حضرت سيد الشهداء هم كنار يكي از خيمهها نشسته و به صورت ظاهر سرش را روي زانو گذاشته تنها است حضرت زينب (س) دوان دوان آمد خدمت برادر كه برادر اين‏ها دارند حمله ميكنند حضرت سيد الشهداء برادرش است يك شعري يكي از علماء گفت خودش پشيمان شد گفت: يوم الا بالفضل استجار به الهدي. روز عاشورا روزي بود كه هدي مركز هدايت حضرت سيد الشهدا است حضرت سيدالشهداء از ابوالفضل پناه خواست بعد خودش گفت اين چه شعري بود من گفتم در خواب حضرت سيد الشهداء را ديد حضرت سيد الشهداء فرمودند يوم الا بالفضل  استجار به الهدي گفت جانم به قربانت برادر برو ببين آنها چه ميگويند جريان ديگري كه روز تاسوعا حضرت ابوالفضل دارد نشستهاند توي خيمه با اصحاب و برادرش و گرم صحبتهاي علمي و معنوي هستند همه با هم نشستهاند شايد خوشترين ايامشان اين بوده اين روزها بوده ايامي كه در خدمت ابي عبدالله الحسين اين اصحاب خاص مينشستند يك‎‎دفعه از پشت خيمه صدايي بلند شد اين نبوا اختنا پسران خواهر ما كجا هستند حضرت ابوالفضل شناخت صداي شمر بود حضرت سيد الشهداء هم شناخت حضرت ابوالفضل سرش را انداخت پايين. خدا برايتان نياورد يك آدم بد نام كثيفي بيايد توي مجلسي كه شما با عدهاي از شخصيتها نشستيد صدا بزند كه قوم و خويشما به عنوان انتساب به شما شما را صدا بزند خجالت ميكشيد ميگويند ابوالفضل (عص) در كنار ابي عبدالله سرش را پايين انداخته عرق كرده حضرت سيد الشهداء فرمود كه جوابش را بده  ولو كان فاسقا اگر چه اين شخص فاسق است ما ميدانيم با تو هيچ ارتباطي ندارد جوابش را بده آمد بيرون حضرت ابوالفضل آمد بيرون شمر گفت كه من براي تو امان نامه آوردهام فردا اينجا جنگ ميشود همه كشته ميشوند و من راضي نميشوم تو با اين انتسابت انتسابي هم نبوده اجدادامالبنين با اجداد شمر تقريباً از يك فاميل بودهاند يك فاصلهاي. فردا اينجا جنگي ميشود كشته ميشوند همه تو بيا اين امان نامه را بگير هر كس جلويت را گرفت بگو من از طرف ابن زياد در امانم حضرت ابوالفضل گفت خدا تو را و آن كسي كه اين امان نامه را نوشته و امان نامه را لعنت كند براي من امان نامه ميآوري كه من برادر عزيزم را امام زمانم را تنها بگذارم و بروم خدايا ما را هم در ركاب امام عصر (ا) نميخواهيم بگوييم لياقتش را نداريم بگوييم مثل ابوالفضل ولي پايدار با استقامت قرار بده، روز تاسوعا يك همچنين روزي است متعلق به ابوالفضل العباس است براي اينكه فكرتان راحت باشد روز عاشورا فقط و فقط عزاداري كنيد باب الحوائج است خدا ميداند گاهي در كربلا كه بوديم بعضي ها زيارت حضرت سيد الشهداء كه ميرفتند از حضرت سيد الشهداء چيزي نميخواستند ميگفتند ميرويم حرم باب الحوائج ابوالفضل العباس حوائجمان را عرض ميكنيم و خدا هم همينطور دستور داده امامها هم همينطور دستور دادهاند كه زيارت كه كردي آداب زيارت حضرت ابوالفضل از است وقتي زيارت كرديد برويد بالاسر دو ركعت نماز بخوانيد و بعد از خدا حوائجتان را را بخواهيد كه اينجا بر آورده ميشود و هر كجا روضه حضرت ابوالفضل خوانده بشود آنجا مثل كنار قبر مطهر حضرت ابوالفضل است يك قضيهاي توي ذهنم ميآيد كه عرض كنم خدا رحمت كند مرحوم حاج ملا آقا جان ميگفت كه من يك سال در كربلا بودم  جايم هم توي يكي از اين مقبرههاي صحن حضرت سيد الشهداء بود يك شب ديدم كه رفته بودم حرم حضرت ابوالفضل زيارت ديدم تا جوان آمدند يكيشان آمد گفت      ابوالفضل خورد به زمين يكي ديگر هم فرار كرد جمع شدند اين را برداشتند ديدند بيهوش شده برداشتند آن بزرگشان گفت كه اگر كسي او را شفا بدهد حضرت سيد الشهداء (ع) است برداشتند آوردند اتفاقاً انداختند همان كنار مقبرهاي كه ما آنجا شبها ميخوابيديم شب اول و دوم و سوم چون يك كسي كه مورد غضب واقع ميشود تا سه روز بيشتر زنده نيست من شب سوم منتظر     اين يا بايد خوب بشود يا بميرد همينجور نگاهش ميكردم يك وقت ديدم بلند شد و نشست داد زد جمعي كه مواظبش بودند ريختند گفت يك ريسمان بياوريد به گردن من ببنديد بكشيد طرف حرم حضرت ابوالفضل ميگفت اين كار را كردند بعد در صحن كه رسيد گفت اين ريسمان را ببنديد به پاي من و من را بكشيد گفتند سرت ميخورد به سنگها به پلهها گفت آن كسي كه مرا شفا داده من را مواظب است آوردنش توي صحن ايستاد. در مقابل ضريح حضرت ابوالفضل عرض كرد آقا من غلطي كردم شما چرا آبروي مرا برديد و بعد هم دستور داد يك پولي به همان جواني كه آن شب همراهش بود دادند و يك صدقهاي هم دادند و خلاصه دورش كه خلوت شد گفتم كه من از اوّل تا به آخر بودم جريان چه است؟ گفت آن جواني كه با من بود آن از من پولي ميخواست خيلي فشار آورده بود من گفتم تو نميخواهي از من گفت بيا قسم بخور به ابوالفضل رسممان شده. من هم بي حيايي كردم آمدم توي صحن گفتم به جان ابوالفضل ديگر افتادم بدنم درد ميكرد در فشار بدي بودم تا به امشب كه ديدم ملائكه رفت و آمد ميكنند تشريفاتي قائل شدهاند گفتم چه خبر است گفتند حضرت ابوالفضل به زيارت برادرش سيد الشهداء ميروند آمدم سر راهش حضرت به من يك تك پايي زدند فرمودند در خانهاي آمدي كه اگر جن و انس در اين خانه جمع شوند خدا آنها را مأيوس بر نميگرداند بلند شو من بلند شدم خوب شدم حالا فهميديد كجا ميرويد و چه كسي واسطهتان امشب هست و از همه مهمتر محبت حضرت بقيه الله (ا) به عمويش ابوالفضل العباس كه در يك جريان فرمود به حاج محمد علي فشندي فرمود كه روز عرفه چون توي خيمه شما اين قضيه را من نوشتهام چون توي خيمه شما روضه عمويم ابوالفضل خوانده ميشود من ميآيم آنجا ميگويد روز عرفه شروع كردم روضه حضرت ابوالفضل خواندن ديدم آقا نيامد آمدم از در خيمه بيرون ديدم گوشش را گذاشته به ديوار خيمه و دارد روضه را گوش ميدهد و اشك ميريزد حالا چراغها را خاموش كنيد ميخواهيم عزاداري كنيم شب تاسوعا است از همه التماس دعا دوستان و ياران حضرت بقيه الله از اينكه جايتان تنگ است گرم است از زن و مرد عذر ميخواهم ولي بدانيد ما امشب چون همهجا نام مقدس حضرت ابوالفضل برده ميشود امشب ما ميزباني چون حضرت بقيه الله (ا) داريم آقا جان من اجازه ميدهيد اجازه ميدهيد من بخوانم يا بقيه الله شما آنجا روح مقدستان بوده در كربلا ديديد آنوقتي كه عموتان حضرت ابوالفضل آمد كنار خيمهها ديد صداي همهمهاي از ميان يكي از خيمهها بلند است دامن خيمه را پايين زد چشمش افتاد نگاه كرد ديد اين اطفال خردسال دامنهاي عربي را بالا زدهاند از كثرت عطش از رطوبت زمين استفاده ميكنند آقا ابوالفضل آمد خدمت برادر لقد        صدري برادر سينهام تنگ شده برادر ديگر دنيا بر من فشار آودهاجازه ميدان به من بده بروم جانم را قربانت كنم حضرت سيد الشهداء و حضرت ابوالفضل حركت كردند حضرت ابوالفضل به طرف شريعه ميرود جنگي ميكند حضرت سيد الشهداء به طرف شمال حركت كرده و جنگ ميكند به يك ديگر با كلمهالله اكبر خبر سلامتي يكديگر را ميشنوند در اين بين حضرت ابوالفضل وارد شريعه شد دست برد زير آب آب را آورد در مقابل صورتش يا نفس هوني الحسين معطّشا اي نفس من خوار شو حسين تشنه لب است تو ميخواهي آب بخوري جانمان به قربانت يا ابوالفضل العباس مشك ر ا پر از آب كرد از شريعه بيرون آمد صدا زد الله اكبر حسين هم جواب داد الله اكبر اين دو تا برادر به هم فهماندند هنوز سالمند امّا يك وقت صداي ابوالفضل بلند شد يا اخا ادرك اخاك برادر برادرت را درياب راوي ميگويد سيد الشهداء او را برگرداند به طرف صداي ابوالفضل امّا با همه سرعتي كه به طرف برادر ميآمد دو دفعه از اسب پياده شد از روي زمين يك چيزي برداشت بوسيد نگاه كردم ديدم دستهاي ابوالفضل است ابوالفضل يا ابوالفضل ابوالفضل يا ابوالفضل… 

۲ محرم‌ ۱۴۱۶- رأفت‌ و مهرباني‌ الهي‌

 رأفت‌ و مهرباني‌ الهي‌ 2 محرم‌ 1416

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 لا يستوي‌ اصحاب‌ النار و اصحاب‌ الجنه‌. اصحاب‌ الجنة‌ هم‌ الفائزون‌

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ آيات‌ بسيار تكان‌ دهنده‌ و بسيار پر اهميت‌ بود. اگر چه‌ همة‌ آيات‌ قرآن‌ پر اهميت‌ است‌ اما گاهي‌ يك‌ جملاتي‌ در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ ذكر فرموده‌ كه‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ مقداري‌ خدا از ما گله‌ داره‌. خدا خيلي‌ مهربانه‌. خداي‌ تعالي‌ بيشتر دوست‌ داره‌ كه‌ محبتش‌ را ما به‌ مردم‌ برسانيم‌. ما بعكس‌ عمل‌ كرديم‌ در گذشته‌. بيشتر عذابش‌ را، فشارش‌ را، آنچه‌ كه‌ يك‌ ظالم‌ قدرتمند نسبت‌ به‌ ضعفاء ممكن‌ است‌ انجام‌ بده‌، خدا را آنطور معرفي‌ كرديم‌. شايد در گذشته‌ چون‌ فرهنگ‌ و فكر و عقل‌ مردم‌ زياد رشد نداشته‌ همينطور لازم‌ بوده‌ كه‌ بيشتر از طريق‌ خوف‌، ترس‌، مردم‌ را وادار به‌ عمل‌ كنيم‌. ولي‌ فكر مي‌كنم‌ اگر آنوقتها اينطوري‌ بوده‌، در زمان‌ ما مردم‌ رشد فكريشون‌ طوري‌ شده‌ كه‌ با محبت‌ بهتر ميشه‌ اينها را به‌ قوانين‌، به‌ دستورات‌ وادار كرد. الان‌ در ممالك‌ مختلف‌، وقتي‌ انسان‌ تاريخ‌ را نگاه‌ ميكنه‌ مي‌بينه‌ بطور كلي‌ سلاطين‌ گذشته‌ و يا رؤساي‌ جمهور يك‌ قرن‌ قبل‌ و بالاخره‌ زمامداران‌ يك‌ قرن‌ قبل‌ به‌ طور كلي‌ با استبداد، با چوب‌ و فلك‌، با زندان‌ و ترساندن‌، مردم‌ را به‌ طرف‌ عمل‌ كردن‌ به‌ قوانيني‌ كه‌ در مملكت‌ بوده‌ وادار ميكردند. اما زمان‌ ما به‌ هيچ‌ وجه‌ در بين‌ جامعة‌ تحصيلكردة‌ رشد پيدا كرده‌، اين‌ فكر و اين‌ برنامه‌ قابل‌ پذيرش‌ نيست‌. شما در همين‌ ايران‌، آنچه‌ را كه‌ زمان‌ صفويه‌ و قاجاريه‌ نسبت‌ به‌ حتي‌ زمان‌ رضاخان‌ ملعون‌، آنچه‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ انجام‌ مي‌دادند و شايد هم‌ سياست‌ همين‌ را اقتضاء ميكرده‌، اگر يك‌ روزش‌ را بنا بشه‌ الان‌ انجام‌ بدهند، مردم‌ قيام‌ مي‌كنند. نه‌ در ايران‌ اينطور باشه‌. در ممالك‌ ديگر هم‌ همينطوره‌. در همه‌ جاي‌ دنيا رشد فكري‌ مردم‌، رشد فكري‌ بشريت‌ بخاطر سواد، بخاطر زحماتي‌ كه‌ در اكتشافات‌ و اختراعات‌ كشيده‌اند، بخاطر باز شدن‌ افكارشون‌ هيچ‌ كجاي‌ دنيا، مگر حالا يك‌ جائي‌ باشد كه‌ ما اطلاعي‌ نداشته‌ باشيم‌، مردم‌ هيچ‌ مملكت‌ حتي‌ مملكتهاي‌ استعماري‌ صددرصد حاضر نيستند كه‌ مثل‌ مردمي‌ كه‌ در فرض‌ كنيد اوائل‌ سلطنت‌ رضاخان‌ بودند، آنجوري‌ باشند. تحت‌ آنطور فشار و اعمال‌ زور و قدرت‌. آزادي‌ ميخوان‌، محبت‌ ميخوان‌. امروز مردم‌ محبت‌ مي‌خواهند. رعايت‌ حالشون‌ بايد بشه‌. مطابق‌ محبتشون‌، مطابق‌ فكرشون‌، مطابق‌ عقلشون‌ بايد با آنها رفتار بشه‌. امروز به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌پسندند كه‌ يك‌ قدرتمندي‌، يك‌ ديكتاتوري‌ در رأس‌ كار آنها باشه‌ و اينها را ندانسته‌ يا دانسته‌، وادار به‌ كارهايي‌ بكنه‌.

 بنابراين‌ من‌ اين‌ مقدمه‌ را عرض‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ اگر در زمانهاي‌ گذشته‌ بخاطر نداشتن‌ فرهنگ‌ و نداشتن‌ فكر و به‌ اصطلاح‌ بيسوادي‌ مردم‌ لازم‌ بوده‌ كه‌ مبلغين‌ مردم‌ را از خدا بترسونند تا دست‌ از پا خطا نكنند كه‌ همين‌ جايش‌ را هم‌ من‌ فكر نمي‌كنم‌ در خصوص‌ خدا اينطور باشد. به‌ خاطر اينه‌ خود خدا اين‌ مطلب‌ را بهتر آگاهه‌ و در عين‌ حال‌ پروردگار متعال‌ در آن‌ زماني‌ كه‌ مردم‌ اصلا فرهنگ‌ نداشتند، در زمان‌ جاهليت‌، اين‌ قرآن‌ نازل‌ شده‌. سرتاسر قرآن‌ هر كجا خداي‌ تعالي‌ وارد مطلبي‌ شده‌، با محبت‌ وارد شده‌. من‌ فكر ميكنم‌ حتي‌ بي‌ فرهنگ‌ترين‌ جامعه‌، اگر از طريق‌ محبت‌ با آنها روبرو انسان‌ بشه‌، بهتر آنها به‌ دستورات‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ محبت‌ به‌ آنها ميكنه‌، عمل‌ ميكنند. حالا ما از گذشته‌ شايد درست‌ اطلاع‌ نداشتيم‌ يا نداريم‌. مبلغين‌ گذشته‌ در منابر و در محافل‌ و در مجالس‌ كه‌ در ايام‌ محرم‌ و در ايام‌ ماه‌ رمضان‌ و يا در ايام‌ ماه‌ صفر تشكيل‌ مي‌دادند، مردم‌ را خيلي‌ از خدا مي‌ترساندند. نكنيد عذاب‌ دارد. نكنيد، آتش‌ جهنم‌ منتظر شماست‌. حتي‌ گاهي‌ مقدس‌ترين‌ و نزديكترين‌ افراد به‌ خدا، آنها را هم‌ مي‌ترساندند كه‌ مبادا عاقبت‌ بخير نشيد. مبادا در همان‌ لحظة‌ آخر بجاي‌ اينكه‌ بيفتيد توي‌ بهشت‌، توي‌ جهنم‌ بيفتيد. خلاصه‌ هم‌ در كتب‌ زياد اين‌ مطلب‌ نوشته‌ شده‌، غير از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌، و هم‌ در سخنرانيهايي‌ كه‌ براي‌ ما نقل‌ ميكنند كه‌ هنوز هم‌ متأسفانه‌ از باب‌ آنها چنين‌ كردند ما هم‌ چنين‌ مي‌كنيم‌. گذشته‌ها اين‌ كار را كردند، ما هم‌ بايد انجام‌ بديم‌؛ مسئلة‌ خوف‌ و ترس‌ و بيم‌ از خدا مهمترين‌ چيز بوده‌. و حال‌ اينكه‌ پروردگار متعال‌ از اول‌ قرآن‌ تا آخر قرآن‌ كه‌ نگاه‌ بكنيم‌ در فواتح‌ سور، يعني‌ در شروع‌ سوره‌ها، همه‌ جا ميگه‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يعني‌ خداي‌ مهربان‌، خداي‌ بخشنده‌، خداي‌ محب‌، خدايي‌ كه‌ دوستتون‌ داره‌. اين‌ كلمة‌ رحمان‌ و رحيم‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خدا خيلي‌ دوستتون‌ داره‌. خدا حتي‌ كفار و دشمنانش‌ را هم‌ اظهار محبت‌ به‌ آنها ميكنه‌. رحمان‌ به‌ همين‌ معناست‌. يعني‌ كفار، بت‌ پرستها، كساني‌ كه‌ اصلا خدا را قبول‌ ندارند، ماركسيستها، كمونيستها، همة‌ اينها را خدا دوست‌ داره‌ و به‌ اينها محبت‌ ميكنه‌ و رحمانه‌ نسبت‌ به‌ اينهاست‌. و رحيمه‌ نسبت‌ به‌ همة‌ كساني‌ كه‌ به‌ او گرايش‌ دارند، او را دوستش‌ دارند. اين‌ را شما بدانيد. حتي‌ در تربيت‌ اطفالتون‌ رعايت‌ كنيد. با محبت‌ بهتر ميشه‌ بچة‌ خردسال‌ دو ساله‌ را تا شاگرد باصطلاح‌ بيست‌ ساله‌اتون‌، با محبت‌ بهتر مي‌تونيد وادارش‌ به‌ درس‌ خوندن‌، چيز يادگرفتن‌، بكنيد.

 من‌ بچه‌ بودم‌، يادم‌ نميره‌، مي‌خواستند از ما يك‌ كاري‌ بكشند. كاري‌ ما بكنيم‌. مي‌گفتند فلاني‌ اين‌ كار را ميكنه‌ چون‌ من‌ را، پدرم‌ ميگفت‌، چون‌ مرا زياد دوست‌ داره‌. ما پا ميشديم‌ مي‌رفتيم‌ اين‌ كار را انجام‌ مي‌داديم‌. اما همينجا شما بگيد كه‌ شما بايد اين‌ كار را بكني‌. ممكنه‌ از ترس‌ كتك‌ الان‌ بكنه‌. اما يقين‌ بدونيد همينقدر فهميد كه‌ كتكي‌ توي‌ كار نيست‌ نميكنه‌. محبت‌ اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ در بشر، بشر عاقل‌، در بشر انسان‌، بشر با فرهنگ‌، بيشتر اثر داره‌ تا خشونت‌. بخدا قسم‌ اگر مردمي‌ كه‌ در رأس‌ كارهاي‌ قدرتهاي‌ دنيا واقع‌ شدند، متأسفانه‌ وقتي‌ قدرت‌ به‌ دست‌ كسي‌ مي‌افته‌ خيلي‌ سخته‌ كه‌ خشونت‌ همراهش‌ نباشه‌. ميگه‌ منكه‌ قدرت‌ دارم‌ چرا نگم‌ بايد اينكار را بكني‌. من‌ كه‌ قدرت‌ دارم‌ چرا نگم‌ تو اگر نكني‌ چه‌ ميكنم‌. هيچكس‌ مثل‌ خدا نميشه‌ كه‌ اينهمه‌ قدرت‌، بي‌ نهايت‌ قدرت‌، خداي‌ تعالي‌ بايد اينطوري‌ كه‌ روي‌ برنامة‌ معمولي‌ طبيعي‌ ما، آن‌ قدرتي‌ كه‌ خدا داره‌ بايد بگيم‌ يا بكن‌ يا مي‌زنم‌ توي‌ سرت‌. همان‌ لحظه‌. تو يك‌ گناه‌ كوچك‌ بكني‌ يك‌ سيلي‌ محكم‌ بخوري‌. يك‌ عذاب‌ شديدي‌ ببيني‌. ولي‌ در عين‌ حال‌، اين‌ خداي‌ با اين‌ قدرت‌، با اين‌ عظمت‌، ميگه‌ من‌ شما را دوست‌ دارم‌. رحمانم‌، رحيمم‌، رئوفم‌، مهربانم‌، شما را از پدر و مادرتون‌ بيشتر دوستتون‌ دارم‌. تعبيراتي‌ هست‌ كه‌ من‌ چه‌ عرض‌ كنم‌؟، كه‌ در روايات‌ و آيات‌ هست‌ اما جرأت‌ نميكنم‌ بگم‌. بخاطر اينكه‌ شما نشنيديد. اگر الان‌ از من‌ بشنويد، شايد براتون‌ فوق‌ العاده‌ عجيب‌ باشه‌. شما يك‌ دفعه‌ اگر به‌ خدا بگيد يا به‌ امام‌ زمان‌ بگيد قربونت‌ برم‌، آنها ده‌ دفعه‌ ميگن‌، آنها صد دفعه‌ ميگند. من‌ عرض‌ كردم‌ آنچه‌ كه‌ ميدونم‌ و آنچه‌ كه‌ استنباط‌ كردم‌ و آنچه‌ كه‌ فهميدم‌ از آيات‌ و روايات‌، متأسفانه‌ همين‌ اندازه‌ ميتونم‌ بگم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اول‌ هر سوره‌، چون‌ چيزي‌ كه‌ بيشتر در هر مقاله‌اي‌، در هر روزنامه‌اي‌، در هر نوشته‌اي‌ جلب‌ توجه‌ ميكنه‌، آن‌ بخش‌ اوليست‌ كه‌ بوسيلة‌ او مطلب‌ يا مقاله‌ شروع‌ ميشه‌. آن‌ كلمة‌ درشت‌ اول‌. در همة‌ سوره‌هاي‌ قرآن‌ ولو سوره‌اي‌ كه‌ آيه‌اي‌، سورة‌ يك‌ سطري‌، يك‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيمي‌ كه‌ انسان‌ ميگه‌ اين‌ بسم‌ اللهش‌ بيشتر، سورة‌ انا اعطيناك‌ الكوثر، فصل‌ لربك‌ و انحر، ان‌ شانئك‌ هو الابتر، در يك‌ خط‌ بيشتر نيست‌. يك‌ خط‌ هم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. در سورة‌ حمد كه‌ نماز را با همة‌ آن‌ عظمتش‌، كه‌ لا صلاة‌ الا بفاتحة‌ الكتاب‌، در نماز كه‌ ركن‌ دينه‌، اين‌ قبلت‌ قبلت‌ ما سواها و ان‌ ردت‌ ردت‌ ما سواها. اگر رد بشه‌ همه‌ چيز رد ميشه‌، اگر نماز قبول‌ بشه‌ همه‌ چيز قبول‌ ميشه‌، در اين‌ سوره‌، در اين‌ عبادت‌، خداي‌ تعالي‌ گفته‌ سورة‌ حمد را بايد بخونيد. شما اگر سورة‌ حمد را نخونديد اصلا نماز نخونديد. لا صلاة‌ الا بفاتحة‌ الكتاب‌. شما هيچ‌ نمازي‌ نمي‌بينيد جز سورة‌ حمد را اقلا داره‌. خوب‌. اينجا در اين‌ سوره‌، دو مرتبه‌ گفته‌ رحمان‌ و رحيم‌. يكي‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. يكي‌ الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. مالك‌ يوم‌ الدين‌. الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌. الرحمن‌ الرحيم‌. مي‌بينيد؟ اين‌ معناش‌ چيه‌؟ معناش‌ اينه‌ كه‌ من‌ تو را دوست‌ دارم‌. ترساندن‌ بيجا اين‌ را بدونيد، انسان‌ از يك‌ چيزي‌ كه‌ بترسه‌، از او فرار ميكنه‌ و دوستش‌ هم‌ نميتونه‌ داشته‌ باشه‌. چرا ما از مرگ‌ اينقدر فرار ميكنيم‌؟ براي‌ اينكه‌ ترسيديم‌ از مرگ‌. مردن‌ ترس‌ داره‌. آنچه‌ كه‌ ما مي‌بينيم‌ از مردن‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌برند ما را مي‌شورند و بعد هم‌ زير زمين‌ مي‌كنند. من‌ بچه‌ بودم‌، كنار قبرستاني‌ ما را بردند. من‌ ديدم‌ كه‌ اين‌ بندة‌ خدا را كردند آن‌ زير. گفتم‌ به‌ پدرم‌، كوچيك‌ بودم‌، گفتم‌ آنجا چراغي‌، چيزي‌. گفت‌ نه‌. گفتم‌ ميترسه‌ كه‌ اين‌. گفت‌، پدرمون‌ هم‌ خوب‌ از همين‌ منبريها و از همين‌ امثال‌ من‌ چيزهايي‌ شنيده‌ بود. گفت‌ كه‌ بعله‌ آنجا عقرب‌ مي‌آيد به‌ سراغش‌، مار مي‌آيد به‌ سراغش‌، فشار داره‌ قبر. يك‌ ترسي‌ من‌ برداشتم‌ از مردن‌ خدا ميدونه‌ كه‌ بدنم‌ مي‌لرزيد. هر وقت‌ پدرم‌ مي‌خواست‌ بره‌ طرف‌ قبرستان‌ شبها، من‌ نمي‌رفتم‌. البته‌ بچه‌ بودم‌ آنموقع‌. همينكه‌ ايشان‌ گفته‌ بود من‌ مي‌فهميدم‌. مرده‌ را از دور كه‌ مي‌ديدم‌ يك‌ چند شب‌ خوابم‌ نمي‌برد. به‌ ياد اينكه‌ بايد ما بريم‌ آن‌ زيرها. قبرستان‌ و همه‌ چيز را ترك‌ كرده‌ بودم‌. تا خدا رحمت‌ كنه‌ استادمون‌، يك‌ روز نشست‌ براي‌ ما حرف‌ زد. ما را ساخت‌. كه‌ تو الان‌ وقتي‌ كه‌ بدن‌ انسان‌ را مي‌گذارند توي‌ قبر، مثل‌ اينه‌ كه‌ ناخنهايت‌ را گرفته‌ باشي‌ بكني‌ زير خاك‌. اينجوري‌ براي‌ من‌ توضيح‌ ميداد. هيچ‌ ترسي‌ داري‌؟ گفت‌ اين‌ بدنهم‌ وقتي‌ از روح‌ جدا شد اينطور حالتي‌ داره‌.

 خدا را، شما خدا را چه‌ جور مي‌شناسيد؟ براي‌ من‌ شرح‌ بديد. ما اينجا جلسة‌ منبر و اينكه‌ شماها حرف‌ نزنيد فقط‌ من‌ حرف‌ بزنم‌ نيست‌. خدا اينطوره‌ كه‌ اگر من‌ يك‌ گناه‌ كردم‌ مي‌برتم‌ توي‌ جهنم‌. چقدر؟ تا ابد. و زياد هم‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ چه‌ عذاب‌ نابرابريست‌. من‌ يك‌ دقيقه‌ يك‌ گناهي‌ كردم‌، حالا هر گناهي‌، تا ابد من‌ توي‌ جهنم‌ بمانم‌ خالدين‌ فيها ابدا. از قرآن‌ هم‌ استدلال‌ ميشه‌. اينجوري‌ ما خدا را مي‌شناسيم‌. خيلي‌ ظالم‌. بخدا قسم‌ ماها را طوري‌ ساختند، بعضي‌ از افراد يك‌ وقتي‌ يكي‌ از مراجع‌، از اساتيد ما ميگفت‌ منبر را بايد مجتهد، آنهم‌ مجتهد مطلق‌، بره‌. و الا امثال‌ من‌ و افراد شبيه‌ به‌ من‌ حق‌ نشستن‌ روي‌ منبر را ندارند. جاي‌ پيغمبره‌ اين‌ مكان‌. پيغمبر مي‌نشسته‌. اول‌ منبري‌ كه‌ در اسلام‌ ساخته‌ شد و اول‌ شخصي‌ كه‌ منبر رفت‌، پيغمبر اكرم‌ و زمان‌ پيغمبر اكرم‌ بود. خوب‌ زمان‌ غيبت‌ است‌ و قحط‌ الرجال‌ است‌ و افرادي‌ مثل‌ من‌ بايد بيايند بنشينند، شما هم‌ بنشينيد و بخواهيد استفاده‌ بكنيد. ما هم‌ كه‌ سليقه‌اي‌ نداريم‌ كه‌ مثل‌ يك‌ طبيبي‌ باشيم‌ كه‌ نبض‌ مريض‌ را بگيريم‌ و ببينيم‌ كه‌ اين‌ در چه‌ حدي‌ از كسالت‌ هست‌ و حرفها يا داروهايي‌ كه‌ به‌ او ميديم‌، كاملا مناسب‌ او باشه‌. يك‌ مجلس‌ اينجوري‌، افراد مختلف‌ نشسته‌اند. افراد كم‌ سن‌ هست‌، مسن‌ هست‌، جوان‌ هست‌، همه‌ نشسته‌اند. شما هيچ‌ طبيبي‌ را ديده‌ايد اينهمه‌ مريض‌ همه‌ جور مريض‌ داشته‌ باشه‌ آنهم‌ در سنين‌ مختلف‌، آنهم‌ در امراض‌ مختلف‌، و همه‌ را بخواهد معالجه‌ بكند با يك‌ سخنراني‌ يك‌ ساعتي‌. من‌ كه‌ فكر نمي‌كنم‌ در عالم‌ يك‌ همچين‌ طبيب‌ حاذقي‌ وجود داشته‌ باشه‌. يا يك‌ همچين‌ مريضها و مستمعين‌ گيرنده‌اي‌ وجود داشته‌ باشه‌ و تمام‌ اين‌ مجالسي‌ كه‌ متأسفانه‌ در سراسر عالم‌ اسلام‌ تشكيل‌ ميشه‌ الا نادر، همينجوره‌.

 ولذا يك‌ وقتي‌ فكر كردم‌ كه‌ اين‌ كار مفيد نيست‌. اين‌ مفيد نيست‌. بايد يك‌ يك‌، فرد فرد، افراد را بررسي‌ بكنم‌. اگر مي‌خواهم‌ من‌ مثلا كاري‌ انجام‌ بدم‌، خدمتي‌ انجام‌ بدم‌. يك‌ يك‌ افراد را بررسي‌ بكنم‌، روحياتشون‌ را بسنجم‌، برنامه‌اي‌ بهشون‌ بدهم‌ و آنها را باصطلاح‌ يك‌ نحوه‌ تربیتی‌ كه‌ خدا راضي‌ هست‌ انجام‌ بدهم‌. و حالا در باصطلاح‌ در يك‌ سطح‌ كلي‌ هم‌ اگر مي‌خواهيم‌ صحبت‌ كنيم‌، كلياتي‌ كه‌ به‌ درد مردم‌ بخوره‌. آقا در منبر من‌ الان‌ وظيفة‌ واجبمه‌ كه‌ اين‌ فكري‌ كه‌ تابحال‌ در مغز شما وارد شده‌ كه‌ از خدا مثل‌ از يك‌ ديكتاتور قدرتمند بي‌ حساب‌ كار كن‌ بدون‌ هيچ‌ نظمي‌، انضباطي‌ هر كاري‌ كه‌ مي‌خواد بكنه‌؛ شما را از اين‌ فكر نجات‌ بدم‌. اينجور نيست‌. خدا هر كه‌ را دوست‌ داره‌ هدايت‌ ميكنه‌، هر كه‌ را دوست‌ داره‌ گمراه‌ ميكنه‌؛ اين‌ در هيچ‌ كجاي‌ قرآن‌ نيست‌. اگر بهتون‌ گفتند، قرآن‌ را نفهميدند. خداي‌ تعالي‌ هر كه‌ را بخواد عذاب‌ ميكنه‌ هر كه‌ را بخواد عذاب‌ نميكنه‌ ميبره‌ توي‌ بهشت‌، بدون‌ هيچ‌ انضباطي‌، بدون‌ هيچ‌ برنامه‌اي‌، بدون‌ هيچ‌ قانوني‌. اين‌ درست‌ نيست‌. اين‌ اقل‌ كاريست‌ كه‌ من‌ مي‌تونم‌ در يك‌ اجتماعي‌ بكنم‌.

 همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ شد، همين‌ آيه‌ ميگه‌ كه‌ لا يستوي‌ اصحاب‌ النار و اصحاب‌ الجنه‌. مساوي‌ نيستند. يعني‌ دو نفر كه‌ هر دو بندة‌ خدا باشند، خدا يكيشون‌ را ببره‌ توي‌ جهنم‌، يكيشون‌ را ببره‌ توي‌ بهشت‌ اينها مساوي‌ نبودند، مساوي‌ نيستند. هل‌ يستوي‌ الاعمي‌ و البصير. كور و بينا آيا مساويست‌؟ هل‌ يستوي‌ الذين‌ يعلمون‌ و الذين‌ لا يعلمون‌. دانا و نادان‌ مساويست‌؟ كسي‌ كه‌ خودش‌ خودش‌ را جهنمي‌ كرده‌، اين‌ كس‌ با آن‌ كسي‌ كه‌ خودش‌ خودش‌ را بهشتي‌ كرده‌ و خداي‌ تعالي‌ هم‌ همة‌ افراد را براي‌ بهشت‌ خلق‌ كرده‌ است‌، اينها مساوي‌ هستند. آخه‌ ما در همان‌ دعاي‌ كميلي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگه‌ براي‌ توبه‌ است‌ و براي‌ ترساندن‌ است‌ و براي‌ اين‌ كه‌ اهل‌ گناه‌ بترسند در همين‌ دعاي‌ كميل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ببينيد چي‌ مي‌گه‌. مي‌فرمايد كه‌ اتسلط‌ النار علي‌ وجوههم‌ خرط‌ لعظمت‌ او در واقع‌ جواب‌ ماست‌ كه‌ تبليغاتمون‌ درست‌ نيست‌. آيا مسلط‌ مي‌شه‌ آتش‌ بر صورتي‌ كه‌ اين‌ سجده‌ كرده‌. و علي‌ قلوب‌ العترفت‌ بالهيتك‌ له‌ و علي‌ ضمائر حرت‌ من‌ العلم‌ حتي‌ ثارت‌ خاشعه‌. باطن‌ من‌ آيا آتش‌ مسلط‌ مي‌شه‌. آيا قلب‌ من‌ را آتش‌ مسلط‌ مي‌شه‌. بعد چي‌ مي‌گه‌. هيهات‌ ابدا. ما ذالك‌ الظن‌ بك‌. علي‌ اين‌ چنين‌ گماني‌ به‌ تو نداره‌. شما با خودتون‌ فكر مي‌كنيد خوب‌ لابد مي‌خواد خدا را تشويق‌ كنه‌، از اين‌ كارها نكنه‌ خدا. مثل‌ وقتي‌ آدم‌ مي‌برنش‌ تو دادگاه‌ مگه‌ مي‌شه‌ تو آقاي‌ به‌ اين‌ بزرگواري‌ به‌ اين‌ شخصيت‌، هندوانه‌ بده‌ زير بغلش‌ كه‌ ابدا تو اصلا ظلم‌ نمي‌كني‌، عليه‌ من‌ حكمي‌ نمي‌دي‌. خدا اين‌ حرفها، تحت‌ تأثير اين‌ حرفها واقع‌ نمي‌شه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ به‌ خودش‌ قسم‌ نمي‌خواد كه‌ خدا را به‌ اصطلاح‌ نستجيب‌ بالله‌ مردش‌ كنه‌ كه‌ از اين‌ كارها نكنه‌. والا مي‌كرد، نه‌. حقيقتا اين‌ طوره‌. هيهات‌، هرگز ما ذالك‌ الظن‌ بك‌. اين‌ چنين‌ گماني‌ من‌ به‌ تو ندارم‌. و لا اخبرنا. من‌ يك‌ چنين‌ خبري‌ از جايي‌ برام‌ نرسيده‌. از خلق‌ تو لا كنك‌ تقدست‌ اسمائك‌ يك‌ استثنايي‌ داره‌ كه‌ اون‌ استثناء شماها هم‌ قدرتون‌ عقلتون‌، فكرتون‌، فهمتون‌ اين‌ استثناء را قائله‌. مي‌فرمايد كه‌ تقدست‌ اسمائك‌ اقسمت‌ ان‌ تملاها من‌ الكافرين‌. من‌ الجنة‌ و الناس‌ اجمعين‌ و ان‌ تخلد في‌ الهلمعاندين‌. معاند مي‌دونيد كية‌؟ صدامه‌. چكارش‌ مي‌كنند. شماها نظرتون‌ چيه‌؟ روز قيامت‌ صدام‌ را آوردند آبا و اجداد او هر كه‌ تو خط‌ تو در گذشته‌ و آينده‌ هست‌ اون‌ اشغل‌ اشقياء كه‌ روز اول‌ در به‌ پلوي‌ فاطمة‌ زهرا زد، اون‌ اشقل‌ آخرين‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را شهيد كرد. اون‌ اشقل‌  اشقياي‌ ديگر كه‌ در كرلا حسين‌ بن‌ علي‌ را شهيد كرد اينها را چكارش‌ كنه‌ خدا؟ تخلد فيهل‌ المعاندين‌. بلكه‌ مهرباني‌ خدا اينه‌ كه‌ اينها را عذابشون‌ كنه‌. تشفي‌ دل‌ شماها باشه‌. من‌ يك‌ وقتي‌ يك‌ خوابي‌ ديدم‌.خواب‌ ديدم‌ كه‌ صحراي‌ محشره‌، و يك‌ صف‌ طولاني‌ هم‌، ما آخرهاي‌ صف‌ بوديم‌. من‌ نمي‌دانستم‌ اين‌ صف‌ را ما براي‌ چي‌ وايستاديم‌. عادت‌ هم‌ وايستيم‌، تو خواب‌ وايستاده‌ بوديم‌. گفتش‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ تمام‌ عذابشون‌، اختيار عذابش‌ را مي‌ده‌ به‌ دست‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا. تا اون‌ كسي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زده‌ او را عذابش‌ كنند. وقتي‌ دلشون‌ خنك‌ شدن‌ بعد، بعدي‌ اين‌ صف‌ مال‌ اونه‌. صف‌ هم‌ خيلي‌ طولاني‌ بود. من‌ گفتم‌ پس‌ مي‌ارزه‌ بياستيم‌.

 خوب‌ اين‌ همه‌ را، هر كه‌ محبت‌ خدا نسبت‌ به‌ اين‌ همه‌ شهيدي‌ كه‌ در جبههه‌ كشته‌ شد و شهيد شد. اين‌ همه‌ خانواده‌ها، خوب‌ صدام‌ را اگر عذابش‌ نكنند اين‌ خانوادة‌ شهدا ناراحت‌ مي‌شن‌. به‌ اينها بي‌ محبتي‌ شده‌. والا هيهات‌، هيهات‌. ما ذالك‌ الظن‌ بك‌. خوب‌ پس‌ بريم‌ گناه‌ بكنيم‌. يك‌ عده‌ افراد خيلي‌ بي‌ سواد. خيلي‌ به‌ وجدان‌، خيلي‌ نفهم‌ مي‌گن‌ حالا ما پس‌ بريم‌ گناه‌ بكنيم‌ خدا كه‌ مي‌بخشه‌، خدا كه‌ مهربانه‌. اگر يك‌ كسي‌ به‌ شماها مهرباني‌ كرد بايد اذيتش‌ كرد. بدي‌ بكنيد با او؟ نه‌ سؤال‌. رفتيد خانة‌ يك‌ كسي‌ خيلي‌ صاحب‌ خانه‌ به‌ شما مهرباني‌ كرده‌ از دم‌ در همش‌ قربون‌ و صدقتون‌ شد و سفرة‌ خوبي‌ براتون‌ انداخته‌ و محبت‌ هم‌ كرده‌ و حتي‌ به‌ شما گفته‌ كه‌ اگر به‌ صورت‌ من‌ سيلي‌ هم‌ بزنيد من‌ قربون‌ و صدقتون‌ مي‌شم‌. اين‌ حالا كه‌ سيلي‌ آزاده‌ يك‌ چند تا سيلي‌، اين‌ را شما چجور آدمي‌ مي‌بينيد اين‌ آدم‌ اينطوريه‌ چطور آدميه‌؟ اين‌ را چند تا سيلي‌ بزنيد حالا كه‌ مسواك‌ زدن‌ آزاد شده‌. اون‌ كسي‌ كه‌ با همة‌ محبتهاي‌ خدا گناه‌ بكنه‌ چجور آدميه‌؟ ولي‌ اولياء خدا با همان‌ چشم‌ بهشون‌ نگاه‌ مي‌كنند. بشر به‌ اون‌ چشم‌ بهش‌، الان‌ شماها هيچ‌ كاري‌ نداريد اين‌ را مجسم‌ كنيد جلوي‌ خودتون‌، مهماني‌ رفتيد صاحب‌ خانه‌ دم‌ در دست‌ به‌ سينه‌. قربون‌ و صدقتون‌ مي‌شه‌، كفشهاتون‌ را حتي‌ واكس‌ مي‌زنه‌، من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ مي‌ترسم‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ و به‌ عظمتش‌ والا خدا همة‌ مهربانيها را مي‌كنه‌. همه‌ چي‌ بهتون‌ مي‌ده‌، همه‌ چي‌ بهتون‌ ارزاني‌ داشته‌. سفرة‌ مفصل‌ انداخته‌ سر ظهر هم‌ گفته‌ آقا، آقاي‌ محترم‌، مي‌خواد امتحانت‌ كنه‌ يك‌ دونه‌ سيلي‌ هم‌ به‌ صورت‌ من‌ بزن‌ ولي‌ من‌ باز هم‌ قربون‌ و صدقه‌ات‌ مي‌شم‌. يا ببينيد اين‌ مهمان‌ يك‌ سيلي‌ زد. يقينا پستترين‌ اذكار اينجوري‌ فكر مي‌كنه‌ كه‌ هر چه‌ آب‌ دهن‌ انسان‌ داره‌ بريزه‌ تو صورت‌ اين‌ سيلي‌ زننده‌. مي‌شه‌ اينجور؟ چقدر انسان‌ بايد نفهم‌ باشه‌ كه‌ خدا را يقين‌ بكنه‌. ماها غفلت‌ داريم‌ كه‌ معصيت‌ مي‌كنيم‌. خدا را يقين‌ بكنه‌ و نعمتهاي‌ خدا را ببينه‌ و محبتهاي‌ خدا را بشنوه‌ و بدانه‌ كه‌ خدا حتي‌ او را به‌ جهنم‌ هم‌ نمي‌بره‌ هر چه‌ هم‌ گناه‌ بكنه‌، اينجوري‌ بايد با مردم‌ صحبت‌ كرد. يك‌ وقتي‌ من‌ كتاب‌ انوار زهرا را مي‌نوشتم‌، به‌ رواياتي‌ برخورد كردم‌ كه‌ در اين‌ روايات‌ آمده‌ كه‌ سادات‌ مثلا از آتش‌ جهنم‌ آزاداند. حالا من‌ داشتم‌ اينها را بررسي‌ مي‌كردم‌ يك‌ نفري‌ به‌ من‌ گفتش‌ كه‌ خوب‌ بعد يعني‌ گناه‌ آزاده‌، گفتم‌ اينجوري‌ فرض‌ كن‌. گفت‌ خوب‌، خوب‌ شد، مي‌ريم‌ تند تند گناه‌ مي‌كنيم‌. گفتم‌ فلاني‌ من‌ از وقتي‌ اين‌ روايت‌ را ديدم‌، حالا نمي‌خوام‌ تزكية‌ نفس‌ كنم‌، غفلت‌ و نمي‌خوام‌ خودم‌ را خوب‌ معرفي‌ كنم‌، غفلت‌ زياد هست‌، و كارهايي‌ هست‌ كه‌ انسان‌ ممكنه‌ كه‌ انسان‌ بدترين‌ گناه‌ را خداي‌ نكرده‌ بكنه‌ و بدترين‌ عذاب‌ را هم‌ بكشه‌. اما گفتم‌ بهش‌، گفتم‌ از وقتي‌ اين‌ روايات‌ را من‌ ديدم‌ به‌ خدا قسم‌ سختمه‌ يك‌ كار مكروه‌ انجام‌ بدم‌. آخه‌ يعني‌ چي‌؟ اگر يك‌ كار مكروه‌، مكروه‌ مثلا چيه‌؟ شما را صاحب‌ خانه‌ دعوت‌ كرده‌ خيلي‌ هم‌ مفصل‌ حالا اين‌ محبتها كه‌ اصلا اين‌ صاحب‌ خانة‌  با همة‌ اين‌ محبتها كجا و خدا كجا؟ همه‌ جور بهتون‌ محبت‌ كرده‌ اون‌ وقت‌ اين‌ دوست‌ نداره‌ كه‌ شما چهار زانو بنشينيد دوست‌ داره‌ دو زانو بنشينيد. نگفته‌ هم‌ بنشينيد، اگر هم‌ گفته‌ حالا به‌ نحو استحباب‌. شما بيا و چهار زانو بنشين‌ مي‌گيد نه‌ او دوست‌ داره‌ من‌ دو زانو بنشينم‌. ما خودمون‌ تو مجالس‌ رفتيم‌. صاحب‌ خونه‌ دوست‌ داشته‌ ما پشت‌ ميز غذا بخوريم‌. خورديم‌. صاحب‌ خانه‌ دوست‌ داشته‌ سفره‌ بياندازه‌، پاي‌ سفره‌ نشستيم‌. يك‌ جا رفتم‌ ديدم‌ صاحب‌ خانه‌ دوست‌ داره‌ من‌ دستهام‌ را بشورم‌ و بعد غذا بخورم‌. آفتابه‌ و لگن‌ آورده‌ من‌ دستهام‌ را شستم‌. صاحب‌ خانه‌ دوست‌ داره‌. حالا چرا من‌، مگر من‌ اسيرم‌، مگر من‌ بندة‌ اويم‌؟ نخير. تو اسير محبت‌ باش‌، اسير انسانيت‌ باش‌، اسير چه‌ عرض‌ كنم‌، اسير انسانيت‌ باش‌. اين‌ محبت‌ به‌ تو كرده‌ اين‌ هم‌ دوست‌ داره‌. آقا دوست‌ داره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دوست‌ داره‌ هيچ‌ عذابي‌ هم‌ فرض‌ كنيد نيست‌. هيچ‌ كتكي‌ هم‌ تو كار نيست‌، دعوايي‌ هم‌ تو كار نيست‌ اين‌ همه‌ بهت‌ محنت‌ داده‌. دوست‌ داره‌ كه‌ تو تازه‌ اون‌ كارهايي‌ كه‌ نمي‌كني‌ براي‌ او بكني‌. براي‌ خودمون‌ بكنيم‌. نماز مال‌ خودمونه‌، روزه‌ مال‌ خودمونه‌ حج‌ مال‌ خودمونه‌. هر چه‌ داريم‌ مال‌ خودمونه‌. يك‌ روايت‌ داره‌ دربارة‌ خمس‌ امام‌ مي‌فرمايد: كه‌ تمام‌ اونچه‌ كه‌ در زمين‌ هست‌ اين‌ مال‌ ائمه‌ اطهاره‌، خدا براي‌ اونها خلق‌ كرده‌. خدا اونها را به‌ شما بخشيده‌، يعني‌ ائمه‌ به‌ شما بخشيدن‌. از اين‌ ور حساب‌ بكنيد. هر چه‌ نيازمنديد شما اصلا پنج‌ يكش‌ را هم‌ نمي‌خواد بديد. اونچه‌ كه‌ نياز نداري‌ و زيادتر از زندگي‌ شخصيته‌ اين‌ چهار تاش‌ مال‌ تو يكيش‌  را به‌ حساب‌ مال‌ بده‌. آخه‌ اينجوريه‌. انسان‌ اگر مي‌خواد گناه‌ بكنه‌ فكر بكنه‌ كه‌ گناه‌ كي‌  را بكنه‌. شما گناه‌ شيطان‌ را هر چي‌ دلت‌ مي‌خواد بكن‌. هر چه‌ او گفت‌ بگو نه‌ كسي‌ به‌ شما حرفي‌ نداره‌. حقش‌ هم‌ هست‌. دشمنه‌، انسان‌ بايد با دشمن‌ مبارزه‌ بكنه‌. اگر يك‌ پيامي‌ از طرف‌ صدام‌ به‌ لشگرهاي‌ اسلام‌ مي‌آمد مي‌رسيد كه‌ ما خواهش‌ مي‌كنيم‌ كه‌ شما امشب‌ بگذاريد بعد حمله‌ بكنيد. اِ. دشمن‌ را انسان‌ حرفش‌  را گوش‌ نمي‌ده‌. اين‌ طبيعي‌ است‌. اما دوست‌ را بايد انسان‌ اينجور بكنه‌؟ ما ببينيم‌ در شبانه‌ روز، واقعا مربوط‌ به‌ فرهنگمون‌، فقط‌ مربوط‌ به‌ فرهنگمونه‌. اگر شما معصيت‌ كار را ديديد بدونيد آدم‌ خيلي‌ نفهميه‌. مگر معتقد به‌ خدا نباشه‌. شما هر گناهكاري‌ را ديديد بدونيد اين‌ آدم‌ بايد خيلي‌ فقط‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ از تعبيرات‌، از پس‌ زبان‌ خارج‌ مي‌شه‌ بگيد آخه‌ تو بدبخت‌ چيت‌ مال‌ خودته‌؟ همش‌ مال‌ خداست‌. يك‌ دست‌ دندان‌ آقا، انسان‌ دندونهاش‌ شما ببينيد چقدره‌ قيمتش‌؟ اين‌ دندونهايي‌ كه‌ از اول‌ عمرت‌ تا حالا، اين‌ چشمي‌ كه‌ داري‌، اين‌ گوشي‌ كه‌ داري‌. اين‌ نعمتها از سر تا پات‌ نعمت‌. و بعد هم‌ وقتي‌ از مادر متولد شدي‌ جناب‌ آقاي‌ ميليونر، ميلياردر، نمي‌دونم‌ چه‌. حالا يك‌ گوشة‌ كارت‌، با خدا دعوا مي‌كني‌.

 همش‌ محبت‌، همش‌ عنايت‌ بوده‌. به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ اگر (قطع‌ نوار) اين‌ را بسنج‌ ببين‌ چه‌ بت‌ كرده‌. يك‌ كاري‌ خودت‌ كاري‌. خودت‌ پرت‌ بودي‌ والا خداي‌ تعالي‌ از كسي‌ كسر نمي‌گذاره‌. اون‌ وقت‌ خدايي‌ به‌ اين‌ همه‌ محبت‌، با اين‌ همه‌ نعمت‌ با اين‌ همه‌ عنايت‌ اون‌ وقت‌ ما بگيم‌ حالا، يكي‌ گفته‌ بود پيغمبر گفته‌ كه‌ گناه‌ آزاده‌. ما هم‌ مي‌ريم‌ گناه‌ مي‌كنيم‌. برو بكن‌ وجداني‌ اگر داشته‌ باشي‌. انسانيت‌ اگر داشته‌ باشي‌. عذابت‌ از همين‌ الان‌ شروع‌ مي‌شه‌ و تو مي‌خوره‌. من‌ برام‌ اتفاق‌ افتاده‌ شما هم‌ حتما گاهي‌ ممكنه‌ حالا مي‌تونيد تصورش‌ را بكنيد يك‌ جايي‌ رفته‌ باشيد كه‌ خيلي‌ محبت‌ كرده‌ باشه‌ خيلي‌ عنايت‌ كرده‌ باشه‌ يك‌ كاري‌ كرده‌ باشيد اين‌ را رنجونده‌ باشيد. به‌ خدا قسم‌  گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ مي‌گه‌  اين‌ كاش‌ زمين‌ دهن‌ باز مي‌كرد من‌ مي‌رفتم‌ اين‌ تو. عذاب‌ وجدان‌ بدتر از عذاب‌ جهنمه‌ گاهي‌. براي‌ افرادي‌ كه‌ انسانند وجدان‌ دارند، انسانيت‌ دارند. يك‌ افراد نادان‌، نافهم‌ شمر هم‌ وجدان‌ نداشت‌. يزيد هم‌ وجدان‌ نداشت‌، افراد نافهمي‌ بودند، نفهمي‌ بودند. كلمة‌ نفهم‌ مطلق‌ به‌ اون‌ آدمهايي‌ كه‌ گناه‌ مي‌كنند. شما نه‌ اينكه‌ فكر كنيد حالامن‌، من‌ روي‌ حساب‌ عقلي‌ مي‌گم‌ها. اگر معتقد به‌ خدا، خوب‌ عذرش‌ موجهه‌. اگر نعمتها را از روي‌ خدا ندونه‌ عذرش‌ موجهه‌. اما كسي‌ معتقد به‌ خدا هست‌ و نعمتها را هم‌ از جانب‌ خدا مي‌دونه‌ اون‌ بايد اين‌ را واقعا تو سرش‌ زد تا بفهمه‌. يك‌ دونه‌ گناه‌. مساوي‌ نستند اصحاب‌ جهنم‌. با اصحاب‌ بهشت‌. اصحاب‌ بهشت‌ هم‌ الفائضون‌. اينها فائضند. بعد خدا يك‌ جمله‌اي‌ مي‌گه‌ آدم‌ دلش‌ مي‌سوزه‌. مي‌گه‌ اگر ما اين‌ قرآن‌ را بر كوهها نازل‌ كرده‌ بوديم‌ اي‌ پيغمبر لو انزلنا هذا القرآن‌ الي‌ جبل‌، چقدر انسان‌ سر سخته‌، نافهمه‌. كم‌ دركه‌ قلوبهم‌ كالحجاره‌ او اشد قصره‌ .از سنگ‌ سخت‌ تره‌. اگر اين‌ قرآن‌ را بر كوهها نازل‌ كرده‌ ارأيته‌ خاضع‌ متصدعا من‌ خشيت‌ الله‌ مي‌ديد اين‌ كوه‌ مي‌لرزه‌. يك‌ نگاه‌ خدا به‌ كوه‌ مي‌كنه‌. فجعله‌ دكا و خر يك‌ تجلي‌. اون‌ وقت‌ بشر اين‌ همه‌ قرآن‌ برش‌ نازل‌ شده‌. قدر اين‌ كتاب‌ آسماني‌ را نمي‌دونه‌. بگم‌ چون‌ مي‌ترسم‌ شامل‌ اكثر شماها بشه‌، و ناراحت‌ بشيد دلتون‌ بسوزه‌، ولو اين‌ كه‌ كاري‌ نكنيد. اونقدر دلتون‌ نمي‌سوزه‌ كه‌ كاري‌ كنيد. بعضيها حتي‌ قرآن‌ را حتي‌ نمي‌تونن‌ بخونن‌. واي‌، معناش‌ را نمي‌تونند بفهمند. تفسيرش‌ را نمي‌تونند درك‌ كنند. مسلمان‌ و دوست‌. يك‌ نامه‌اي‌ شما از دوستتون‌ رسيده‌ باشه‌ اين‌ دوستتون‌ انگليسي‌ بنويسه‌. نامه‌ را مي‌گيريد نمي‌تونيد بخونيد اين‌ ور، اون‌ ور يك‌ مترجم‌ پيدا مي‌كنيد آقا اين‌ را بخون‌ ببينم‌ چي‌ نوشته‌ اين‌ دوستمون‌، چي‌ مي‌خواد از ما. چي‌ مي‌خواد. متأسفم‌.

 يك‌ جواني‌ خيلي‌ خوشم‌ آمد. خدا انشاء الله‌ او را حفظش‌ كنه‌. پدرش‌ داشت‌ پسرش‌ را تعريف‌ مي‌كرد پيش‌ من‌. ايشان‌ زبان‌ را خوب‌ بلده‌. ايشان‌ كدام‌ زبان‌ را، خوب‌ معمولا زبان‌ انگليسي‌ را. من‌ خودم‌ پرسيدم‌ مخصوصا چه‌ زباني‌ بلده‌. پدرش‌ هم‌ زبان‌ انگليسي‌، فلان‌. پسره‌ گفت‌ بابا من‌ قرآن‌ را هم‌ بلدم‌ به‌ ايشان‌ بگو. او عقلش‌ بهتر از پدرش‌ مي‌رسيد. چون‌ حالا بر فرض‌ هم‌ مشتري‌ داشته‌ باشه‌ حالا براي‌ استاد دانشگاه‌، استاد دانشگاه‌ ادبيات‌ زبان‌ او قدرش‌ را مي‌دانه‌ نه‌ منه‌ آخوند. گفت‌ بابا جان‌ بگو من‌ قرآن‌ را هم‌ بلدم‌. ايشان‌ را گفت‌ بله‌ قرآن‌ را هم‌ بلده‌. گفت‌ بگو من‌ يك‌ دوره‌ ترجمة‌ قرآن‌. ديگه‌ اينها را براش‌ ارزشي‌ قائل‌ نبود باباهه‌. كه‌ خيلي‌ از اين‌ بچه‌ها را باباها به‌ جهنم‌ مي‌فرستند. ارزش‌ قائل‌ نيستند. زبان‌ انگليسي‌ خوبه‌، قرآن‌ به‌ چه‌ دردي‌ مي‌خوره‌؟ هر جا بره‌ انگليسي‌ حرف‌ مي‌زني‌. بله‌ حتي‌ تو خونه‌ هم‌ (قطع‌ نوار). بعضي‌ وقتها تلويزيون‌ مسخره‌اشون‌ مي‌كنه‌.بله‌. عربي‌، تو مدارس‌ زمان‌ شاه‌ معلم‌ عربي‌ يا دبير عربي‌ اين‌ دبير بي‌ ربطي‌ بود. اهميتي‌ نداشت‌. ولي‌ دبير انگليسي‌ از در كه‌ مي‌آمد ريش‌ تراشيده‌، كروات‌ هم‌ زده‌، يك‌ كيف‌ هم‌ دستش‌، شخصيت‌ آمد. زبان‌ انگليسي‌ بلده‌. هممون‌ خدا نكنه‌ اينجوري‌ باشيم‌. اينقدر ما به‌ خدا توهين‌ مي‌كنيم‌. خدا، به‌ خودش‌ قسم‌ كه‌ اگر خدا مهربان‌ نبود براي‌ يكي‌ از اين‌ توهينهامون‌ ما را بايد با خاك‌ يكسان‌ مي‌كرد. خدا مهربانه‌، ديگه‌ حالا همه‌ بهش‌ توهين‌ مي‌كنيم‌، خدا مهربان‌ نيست‌، خدا غضب‌ داره‌؟ زبان‌ خدا برامون‌ بي‌ ارزشترين‌ زبانهاست‌. كلام‌ خدا براي‌ ما بي‌ ارزشترين‌ زبانهاست‌. قرآن‌ وقتي‌ خونده‌ مي‌شه‌ حالا الحمد الله‌ دوستان‌ ما اينجا دو زانو مي‌نشينند مؤدب‌ كه‌ من‌ دعاشون‌ مي‌كنم‌ وقتي‌ مي‌بينم‌ قرآن‌ مي‌خونند اينها اينجور دو زانو نشسته‌اند و گوش‌ مي‌دن‌. اما مجالس‌ ديگه‌ كه‌ اينجوري‌ نيست‌. معناي‌ كلمات‌ خدا بي‌ ارزشترين‌ معناهاست‌. شما مي‌گيد نه‌، اگر واجب‌ بود كه‌ در شبانه‌ روز شما پنج‌ دقيقه‌ انگليسي‌ صحبت‌ كنيد بالاخره‌ اين‌ انگليسي‌ كه‌ مي‌خواييد پنج‌ دقيقه‌ صحبت‌ كنيد هر جوري‌ بود به‌ هر فلاكتي‌ بود ياد مي‌گرفتيد. اما پنجاه‌ سال‌ از عمر آدم‌ مي‌گذره‌. هر روز، روزي‌ بيست‌ دقيقه‌ عربي‌ صحبت‌ كرده‌، هنوز نمي‌دوني‌ عربي‌ يعني‌ چي‌؟ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، الحمد الله‌ رب‌ العالمين‌. ببينيد چقدر بي‌ اعتناييد، چقدر توهينه‌ به‌ خدا. شمااگر توي‌ يك‌ مملكتي‌ زندگي‌ بكنيد بخواهيد از منافع‌ اين‌ مملكت‌ استفاده‌ بكنيد حتما قوانين‌ اجتماعيش‌ را قوانين‌ سياسيش‌ را ياد مي‌گيريد بالاخره‌ مي‌خواييد خودتون‌ را هماهنگ‌ كنيد با اون‌. اما مستضعف‌ در اسلام‌ مي‌خواييد زندگي‌ كنيد هنوز مسائلش‌ را بلد نيستيد. قوانينش‌ را بلد نيستيد. اينها توهين‌ به‌ خدا نيست‌؟ نمي‌دونم‌ با دو تا دوستي‌ كه‌ هردوشون‌ همديگر را دوست‌ داشته‌ باشند هيچ‌ وقت‌ برخورد كرديد؟ يا شما يك‌ نفر را دوست‌ داشته‌ باشيد يك‌ نفري‌ هم‌ اين‌ را دوست‌ داشته‌ باشه‌. اكثرتون‌ برخورد كرديد. احساس‌ ناراحتي‌ داره‌، اين‌ دوست‌ داره‌ امتياز داره‌ بر اون‌ دوست‌. مخصوصا خوب‌ امتياز هم‌ مال‌ اين‌ باشه‌.

 شما همه‌ چيز را امتياز مي‌ديد بر خدا. ماه‌ خدا، آقايون‌ ماه‌ خدا سال‌ خدا، اين‌ ماههاي‌ قمري‌ است‌ و اين‌ ماههاي‌ قمري‌ است‌. شما را به‌ خدا عيد نوروز را بيشتر اهميت‌ مي‌ديد، ماه‌ فروردين‌ و يا محرم‌ را. اون‌ طرفش‌ را بخواييد از عيد غدير تا محرم‌ تعطيل‌ كنيد، اين‌ طرف‌ را مي‌خواييد بگيد اين‌ طرف‌ را تعطيل‌ كنيد. اون‌ طرف‌ خوشي‌ و سرور براي‌ آخر سال‌. اين‌ طرف‌ حزن‌ اندوه‌ براي‌ ولي‌ خدا حضرت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ اهل‌ گريه‌ هستي‌ اين‌ ور را اهميت‌ بده‌. اهل‌ خوشي‌ هستي‌ اون‌ ور را اهميت‌ بده‌. نه‌ اهل‌ هيچ‌ كدام‌ نيستيم‌ الان‌. انشاء الله‌ اول‌ فروردين‌ بياد اونجا ما اهل‌ همه‌ چيز هستيم‌. پدرها و بزرگترهاي‌ فاميل‌ حزن‌ و اندوهشون‌ شروع‌ مي‌شه‌. يك‌ جا مي‌خوان‌ فرار كنند  اين‌ مهمانها نيان‌ مزاحم‌ نشن‌. چقدر پول‌ بايد تهيه‌ كنه‌ عيدي‌ بده‌. بچه‌ها هم‌ خوشحاليشون‌ شروع‌ مي‌شه‌. به‌ خدا قسم‌ ما خيلي‌ دوريم‌، خيلي‌ دوريم‌. بي‌ جهت‌ نيست‌ كه‌، وقتي‌ انسان‌ اينها را نگاه‌ مي‌كنه‌ اين‌ مسائل‌ مختلفي‌ كه‌ ما در ارتباط‌ با خدا داريم‌ و ارتباط‌ با غير خدا داريم‌ اون‌ وقت‌ يك‌ عده‌ چشم‌ دلشون‌ باز مي‌شه‌ ماها را به‌ صورت‌ حيوانات‌ مي‌بينند. اي‌ كاش‌ به‌ صورت‌ حيوانات‌ بوديم‌، به‌ صورت‌ موجودات‌ پست‌، آخه‌ جلوي‌ سگ‌ انسان‌ غذا مي‌اندازه‌ اين‌ دمش‌ را تكان‌ مي‌ده‌ براي‌ انسان‌. خدا اين‌ همه‌ مهرباني‌ به‌ ما كرده‌ ما ابدا. از هر حيواني‌ هم‌ پست‌ تره‌. اولئك‌ كالانعام‌، اينها هم‌ از حيوانات‌ هم‌ پست‌ ترند. ان‌ الشر الدواد. تعبيرات‌ عجيبي‌ قرآن‌ داره‌. بدترين‌ جوندارها و جنبده‌ها و حيوانات‌ اون‌ انساني‌ است‌ كه‌ نمي‌فهمه‌ و درك‌ نداره‌ مي‌گه‌ حالا كه‌ گناه‌ آزاد شد پس‌ يا علي‌ گناه‌ بكنيم‌. اين‌ شر الدواء عند الله‌ ثم‌ البكم‌ لذين‌ لا يفع‌ يا حور مستنفره‌. الاغي‌ كه‌ اصلا مورد تنفره‌. عجيبه‌، تعبيرات‌ عجيب‌ و حق‌ هم‌ با خداست‌. يعني‌ ما بدتر از اونها هستيم‌ با مهرباني‌ بازم‌ خدا اين‌ حرفها را زده‌. ما خيلي‌ بدتر از اينهاييم‌.

 شب‌ جمعة‌ اول‌ سال‌ و اول‌ ماه‌ محرم‌ و در سر سفرة‌ رحمت‌ الله‌ الواسعه‌، حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ نشستيم‌. بياييم‌ يك‌ تكاني‌ به‌ خودمون‌، همة‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ مي‌زنم‌ها من‌ براي‌ اينه‌، يك‌ عده‌اي‌ ممكنه‌ گوشه‌ كنار باشن‌، خواب‌ باشن‌  ما هي‌ تكانشان‌ مي‌ديم‌ پاشيد من‌ خودم‌ بيشتر دلم‌ مي‌خواد از خواب‌ پاشم‌ ولي‌ انسان‌ خودش‌ را تكان‌ مي‌ده‌ كه‌ ديگران‌ هم‌ بيدار بشن‌. بيدار بشيم‌ از خواب‌. به‌ جان‌ حسين‌ ابن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اون‌ كسي‌ انسانه‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ گفت‌ اگر تمام‌ گناهان‌ روي‌ زمين‌ را بكني‌ من‌ تو را مي‌بخشم‌. اونجا حتي‌ يك‌ دونه‌ مكروه‌ هم‌ انجام‌ نده‌. اين‌ انسانه‌. اگر يك‌ اعلاميه‌اي‌ خدا، براي‌ شخص‌ شما فرستاد كه‌ آقا تمام‌ گناهان‌ براي‌ تو آزاد خودم‌ دوستت‌ دارم‌، هر كاري‌ بكني‌ من‌ مواظبتم‌ ولي‌ بدم‌ مي‌ياد از اين‌ كارها. اگر ترك‌ كردي‌ تمام‌ گناهان‌ را و حتي‌ مكروهات‌ را اون‌ وقت‌ تو اسمت‌ را مي‌شه‌ گفت‌ انسان‌. و بلكه‌ اگر بيشتر مواظب‌ گناه‌ نكردن‌ شدي‌. انسانتر. والا ماها نه‌، نه‌. نمي‌تونيم‌ اسممون‌ را انسان‌ بگذاريم‌. اين‌ همه‌ خداي‌ تعالي‌ بهشت‌ مون‌ مي‌ده‌، هي‌ تشويق‌، تشويق‌، تشويق‌. از اون‌ ور هم‌ هي‌ ترسوندن‌، ترسوندن‌ كه‌ هميشه‌ بايد دلمون‌ بترسه‌ و هم‌ اميدوار باشه‌ با يك‌  نماز دست‌ و پا شكسته‌اي‌ بخونيم‌. اين‌ را مي‌شه‌ گفت‌ انسان‌! حالا سر سفرة‌ احسان‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ نشسته‌ايم‌. يا رحمت‌ الله‌ الواسعه‌. بيان‌ امشب‌ يك‌ خرده‌اي‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيم‌. حواسمون‌ را جمع‌ كنيم‌ بگيم‌ خدايا، خدايا ما اشتباه‌ كرديم‌. از حالا ديگه‌ گناه‌ نمي‌كنيم‌. از حالا بي‌ احترامي‌ به‌ تو نمي‌كنيم‌. از حالا ديگه‌ ما به‌ تو توهين‌ نمي‌كنيم‌. به‌ خدا قسم‌ اگر ما به‌ خدا توهين‌ نكنيم‌ خدا ما را بيشتر از اينها دوست‌ داره‌. توهين‌ نكنيم‌. اسم‌ همه‌ چيز را، چون‌ (نامفهوم‌) مجالسي‌ كه‌ انس‌ هست‌، خوب‌ اين‌ جور مجالس‌ كه‌ براي‌ اين‌ جور حرفها تشكيل‌ شده‌. مثلا يك‌ مجلس‌ عروسي‌ يك‌ مجلس‌ ديد و باز ديد همه‌ نشستيد اگر يك‌ آدم‌ متديني‌ اون‌ گوشة‌ مجلس‌ نشسته‌ باشه‌ بگه‌ خدا والا هيچ‌ حرفي‌ از خدا نيست‌. تو زندگيمون‌ حرفي‌ از خدا نيست‌. توي‌ كسب‌ و كارمون‌ حرف‌ از خدا نيست‌. توي‌ مغزمون‌ سخن‌ از خدا نيست‌. صحبت‌ خدا كي‌ مي‌شه‌؟ الم‌ يعمل‌ الذين‌ آمنوا ان‌ تخشي‌ قلوبهم‌ لذكر الله‌. ما بايد برامون‌ هفتة‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر درست‌ كنند. اين‌ قدر ما بايد بيچاره‌ باشيم‌ كه‌ يك‌ عده‌ زحمت‌ مي‌كشن‌ كه‌ ما را امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كنند اون‌ هم‌ ما قبول‌ نكنيم‌. اين‌ واقعا انسانه‌؟ اينها مسلمانند؟ امر به‌ معروف‌ كجا، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر. امر به‌ معروف‌ براي‌ كي‌؟ حمر المستنفره‌. شما هيچ‌ وقت‌ شده‌ الاغه‌ را امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر كنيد؟ هيچ‌ تأثيري‌ داره‌. خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ علماي‌ بني‌ اسرائيلي‌ كه‌ توجه‌ به‌ خداي‌ تعالي‌ نمي‌كنند مي‌فرمايد كه‌: اينها مثل‌ الاغند كه‌ نحمل‌ اسفارا. فقط‌ كتاب‌ بارشونه‌، اينجوري‌. خدايا بيا امشب‌ به‌ خاطر ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ ما را به‌ انسانيت‌ قبول‌ كن‌. دلهاي‌ ما دل‌ آدم‌ بشه‌ ديگه‌. تا كي‌ اين‌ مغزمون‌ مي‌خواد مغز حيوان‌ باشه‌؟ تا كي‌ نفهميم‌؟ تاكي‌ كلام‌ تو برامون‌ از همة‌ كلمات‌ بي‌ ارزش‌تر باشه‌؟ تا كي‌ دستورات‌ تو برامون‌ از همة‌ دستورات‌ بي‌ ارزشتر باشه‌؟ تا كي‌ اين‌ قدر بيچاره‌ در زندگي‌ خودمون‌ باشيم‌؟ پروردگارا به‌ آبروي‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ آخه‌ ما هم‌ تقصير زياد نداريم‌ ما چون‌ اماممون‌ را نمي‌بينيم‌، اگر يك‌ نظر اماممون‌ به‌ ما نگاه‌ كنه‌ ما او را ببينيم‌ او هم‌ ما رو ببينه‌، مطاتا ترانا و نراك‌. اون‌ وقتي‌ كه‌ تو ما را ديدي‌ ما هم‌ تو را ببينيم‌. ما هيچ‌ وقت‌ گناه‌ نمي‌كنيم‌ يا حجت‌ الله‌ يا ابوالقاسم‌ يا بقية‌ الله‌. اگر چه‌ بايد با چشم‌ دل‌ و با چشم‌ عقل‌ و با چشم‌ سهم‌ و انس‌ امام‌ زمانمون‌ را هميشه‌ ناظر بر خودمان‌ بدانيم‌. قرآن‌ مي‌گه‌ و قل‌ عملوا فسيرالله‌ عمل‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌ اما يا بقية‌ الله‌ قول‌ مي‌ديم‌ اگر شما را ببينيم‌ كوچكتري‌ نگاهي‌ نكنيم‌. يا لااقل‌ عنايت‌ شما بر سر ما باشد. در اين‌ ماه‌ محرم‌. امسال‌ عاشورا روز جمعه‌ است‌. اميد بيشتري‌ هست‌. چون‌ روايتي‌ هست‌ كه‌ ظهور آقا روز عاشوراست‌، روايت‌ ديگري‌ هم‌ هست‌ كه‌ ظهور آقا روز جمعه‌ است‌. اين‌ اين‌ جمعة‌ آينده‌ توقع‌ بيشتري‌ ما داريم‌ آقا آيا مي‌شه‌ صداي‌ نازنينت‌ را بشنويم‌؟ چراغها را خاموش‌ كنيد. صداي‌ نازنينت‌ را بشنويم‌ الا يا اهل‌ العالم‌ ان‌ جدي‌ الحسين‌.

 

۲۶ رمضان ۱۴۱۴- تذكرات‌ اخلاقی‌ اخلاق‌ خ‌ ۴۵

 تذكرات‌ اخلاقی‌ اخلاق‌ خ‌ 45

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا صي‌ ما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لترابه‌ مقدمه‌ الفداه‌ و لعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

 و لنبلونكم‌ من‌ الشي‌ء و الخوف‌ و الجوع‌ و نقصٍ من‌ الاموال‌ و الانفس‌ و الثمرات‌ و بشر الصابرين‌ الذين‌ اذا اصابتهم‌ مصيبه‌ قالو انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ اولئك‌ عليهم‌ صلوات‌ من‌ ربهم‌ و الرحمه‌ و اولئك‌ هم‌ المفلحون‌ يا بقية‌ الله‌ شب‌ عاشوراست‌ به‌ شما تسليت‌ عرض‌ ميكنيم‌ اين‌ مصيبت‌ وارده‌ را مجالس‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ عليه‌ السلام‌ مخصوصاً مجلس‌ امشب‌ شب‌ عاشوراست‌ نمونه‌اي‌ از مجلس‌ حسين‌ بن‌ عليست‌ در كربلا زير اون‌ خيمه‌هاي‌ پر از معنويت‌ هر مجلسي‌ كه‌ امشب‌ غير از اون‌ باشد اقتدا به‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ نكرده‌ لذا من‌ امشب‌ و سالهاي‌ گذشته‌ هم‌ يادمه‌ اين‌ مطلب‌ رو تذكر ميدادم‌ كه‌ ما بايد الان‌ خودمون‌ رو در ميان‌ خيمه‌هاي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ بدانيم‌ حسين‌ بن‌ علي‌ هم‌ حيٌ عند ربهي‌ يُرزق‌.

 و لا تحسبن‌ الذين‌ قتلوا في‌ سبيل‌ الله‌ امواتاً بل‌ احياء عند ربهم‌ يرزقون‌ چراغها رو يه‌ مقدار تخفيف‌ بديد يكي‌ دو تا چراغ‌ فعلاً باشه‌ تا وقتي‌ كه‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ خاموش‌ كنيد يه‌ خورده‌اي‌ حال‌ عزا به‌ خودمون‌ بگيريم‌ دورة‌ سال‌ هر طوري‌ بود گذرونديم‌ و بعضيها حتي‌ همين‌ امشب‌ هم‌ مشغول‌ بازي‌ هستند بسه‌ ديگه‌ بچه‌ مانند بازي‌ كردن‌ با دنيا و اونچه‌ در دنياست‌ يك‌ شبمون‌ رو براي‌ سرنوشتمون‌ قرار بدهيم‌ همه‌مون‌ وارد بشويم‌ در خيمة‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ اگر حسين‌ و يارانش‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌ شهيد شدند و از دار دنيا رفتند فرزند بزرگوار و ارجمندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ هست‌ و يقيناً توجهي‌ به‌ اين‌ مجلس‌ دارد و اونچه‌ من‌ امشب‌ عرض‌ ميكنم‌ از روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ ميدانم‌ كه‌ اگر اون‌ حضرت‌ مي‌بودند همين‌ مطالب‌ رو تا حدي‌ براي‌ شما مي‌گفتند اين‌ شما هستيد و اينكه‌ امشب‌ جزء يكي‌ از سه‌ گروه‌ باشيد يا تصميم‌ داريد به‌ هيچ‌ وجه‌ ياري‌ دين‌ و حسين‌ بن‌ علي‌ و امام‌ زمان‌ نكنيد خداي‌ نكرده‌ و با لشكر عمر سعد باشيد و حزو اونهايي‌ كه‌ در لسان‌ خدا و ملائكه‌اش‌ و تمام‌ اولياء خدا لعنت‌ شده‌ايد خداي‌ نكرده‌ باشيد كه‌ اللهم‌ العن‌ اول‌ ظالمٍ ظَلَمَ حق‌ محمدٍ و آل‌ محمد و آخر تابعٍ له‌ علي‌ ذلك‌ كه‌ و آخر تابع‌ له‌ علي‌ ذلك‌ باشيم‌ كه‌ حسابمون‌ جداست‌ و اگر اينطور بوديد تو اين‌ مجلس‌ نمي‌آمديد من‌ همين‌ قبل‌ از غروب‌ در اين‌ بلوار وكيل‌ آباد ديدم‌ يه‌ عده‌ از تعطيلي‌ استفاده‌ كردند اومدن‌ اونجا زنها كه‌ خدا هدايت‌ كند اون‌ كسي‌ كه‌ اين‌ طرح‌ رو داد كه‌ زنها ورزش‌ كنند اون‌ هم‌ در ملا عام‌ اون‌ هم‌ در مقابل‌ جوونها شب‌ عاشورا مشغول‌ بازي‌ و توپ‌ بازي‌ و فوتبال‌ بازي‌ و اينها بودند اونها همونند اونها ولو اسماً مسلمان‌ باشند و شيعه‌ حيواناتي‌ هستند حيوانات‌ كه‌ بل‌ هم‌ ازل‌ روز قيامت‌ ممكن‌ است‌ حيوانات‌ بگن‌ ما چه‌ بدي‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ اونها رو به‌ ما تشبيه‌ كردي‌.

 يك‌ كسي‌ خواب‌ ديده‌ بود يه‌ سگ‌ رو گفته‌ بود تو فلاني‌ رو به‌ سگ‌ تشبيه‌ كردي‌ من‌ روز قيامت‌ اَزِت‌ نمي‌گذرم‌ خاك‌ بر سر اون‌ مسلماني‌ كه‌ شب‌ عاشورا را هم‌ درك‌ نكنه‌ خاك‌ بر سر اون‌ انساني‌ كه‌ اينقدر شعور نداشته‌ باشه‌ اگر جزو اونها بوديد شما هم‌ همونجا بوديد اينجا نمي‌اومديد اميدواريم‌ كه‌ انشاء الله‌ جزء اصحاب‌ عمر سعد نباشيم‌ اگر تك‌ تكي‌ هم‌ با اين‌ خصوصياتي‌ كه‌ عرض‌ ميكنم‌ وجود داره‌ از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشه‌ و نباشه‌ و از خداي‌ تعالي‌ تشكر كند كه‌ او رو آورده‌ است‌ در اين‌ مجلس‌ و زن‌ و مرد و اين‌ تذكرات‌ من‌ كه‌ خدايا تو شاهدي‌ من‌ روي‌ يك‌ يك‌ از كلماتم‌ امشب‌ روز قيامت‌ با اين‌ مردم‌ (محاطي‌) ميكنم‌ كه‌ من‌ گفتم‌ در شب‌ عاشورا و شما اگر خداي‌ نكرده‌ عمل‌ نكنيد عمل‌ نكرده‌ايد اينجا مجلس‌ تشريفاتي‌ بعضي‌ از جاهاي‌ مختلف‌ نيست‌ اينجا همه‌مون‌ اومديم‌ به‌ درد همديگه‌ برسيم‌ يه‌ تغييري‌ در زندگيمون‌ بدهيم‌ و در بعضي‌ از ايام‌ در بعضي‌ از اوقات‌ ان‌ لله‌ علي‌ الناس‌ نفحات‌ شب‌ عاشورايي‌ پيش‌ مياد شب‌ قدري‌ پيش‌ مياد يه‌ تكاني‌ بخوريم‌ يه‌ مقدار به‌ خودمون‌ بيايم‌ اگر خداي‌ نكرده‌ شما اين‌ خصوصياتي‌ رو كه‌ عرض‌ ميكنم‌ داشته‌ باشيد مطمئن‌ باشيد كه‌ جزء اصحاب‌ عمر سعديد و از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشيد اگر اهل‌ ظلميد توي‌ اداره‌ توي‌ محل‌ كسبتون‌ به‌ افراد ضعيف‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ظلمي‌ ميكنيد و از امشب‌ هم‌ تصميم‌ داريد كه‌ بعد از امشب‌ هم‌ اون‌ ظلمها رو بكنيد اون‌ رشوه‌ها رو بگيريد اون‌ بي‌عدالتيها رو نسبت‌ به‌ ضعفا انجام‌ بديد بدانيد از اصحاب‌ عمر سعديد تعارف‌ من‌ با كسي‌ ندارم‌ هر كي‌ ميخواد خوشش‌ بياد هر كي‌ ميخواد بدش‌ بياد اكر عدالت‌ رو نسبت‌ به‌ كارهاي‌ اجتماعيتون‌ نمي‌كنيد و به‌ مردم‌ ظلم‌ مي‌كنيد به‌ يتيمها ظلم‌ ميكنيد فرقي‌ نمي‌كنه‌ چه‌ روز يازدهم‌ بريزند يتيمهاي‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ رو بهشون‌ ظلم‌ كنند و چه‌ شما به‌ يتمي‌ ظلم‌ كنيد فرقي‌ نمي‌كنه‌ چون‌ خاندان‌ عصمت‌ شيعيانشون‌ رو دوست‌ دارند يك‌ كسي‌ كه‌ مراجعه‌ كرده‌ به‌ شما چون‌ رشوه‌ نداده‌ شما او رو در رتبه‌هاي‌ بعد قرار بديد و آقايون‌ يه‌ مسئله‌اي‌ در ادارات‌ دولتي‌ خيلي‌ زياد شده‌ و و خدا كنه‌ مسؤلين‌ به‌ فكر اين‌ مسأله‌ باشند مسئلة‌ رشوه‌ و ظلم‌ و روابط‌ اون‌ هم‌ روابط‌ بي‌جا و كارشكنيها هر كس‌ تو اين‌ مجلس‌ من‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌ و شايد از همه‌ جا هم‌ و از همة‌ ادارات‌ هم‌ باشند هر كس‌ يك‌ مختصر ظلم‌ كند در اين‌ ارتباطها به‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مخصوصاً به‌ ضعفا و مظلومين‌، يقين‌ بداند مگر آنكه‌ همين‌ الان‌ توبه‌ بكند مگر مثل‌ حر برگردد والا يقين‌ بداند نامش‌ در زمرة‌ اصحاب‌ عمر سعدِ.

 دوم‌ كساني‌ كه‌ به‌ لهو و لعب‌ و و بي‌توجهي‌ به‌ واجباتشون‌ ممارست‌ دارند همين‌ امشب‌ بعضي‌ آمدند كنار خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ ديدند يه‌ عده‌ مشغول‌ قرآن‌ خوندن‌ و دعا خوندن‌ و راز و نياز با پروردگارند و همون‌ شخص‌ رفت‌ كنار خيمه‌هاي‌ عمر سعد ديد اصحاب‌ او مشغول‌ نوازندگي‌ و رقاصي‌ و بعضي‌ از اعمال‌ خلاف‌ شرعند حالا شما خودتون‌ رو تجربه‌ كنيد ببينيد جزء اونها هستيد يا جزء اينها. انشاء الله‌ در مجلس‌ افراد اگر باشند تصميم‌ مي‌گيرند همين‌ الان‌ اگر تصميم‌ نمي‌خوان‌ بگيرند بيخود خودشون‌ رو معطل‌ نكنند ما در اين‌ مجلس‌ اونها رو لعن‌ مي‌كنيم‌ و و لعن‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ انشاء الله‌ ديگه‌ توفيق‌ اينكه‌ به‌ سوي‌ خدا برگردند نخواهند داشت‌.

 دو دستة‌ ديگر باقي‌ مونده‌ يه‌ دسته‌ افراد سست‌ عنصر افراد كم‌ استقامت‌ افراد ترسو افرادي‌ كه‌ دنيا رو بر دينشون‌ ترجيح‌ ميدهند افرادي‌ كه‌ اهل‌ دنيا هستند امشب‌ تكليف‌ اونها هم‌ بايد روشن‌ بشه‌ و لو به‌ صورت‌ ظاهر اومدن‌ توي‌ خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ گريه‌ هم‌ ميكنند دوست‌ هم‌ دارند آقا ابي‌ عبدالله‌ رو اما نه‌ اون‌ دوستي‌ كه‌ دنياشون‌ رو بخوان‌ تقديم‌ كنند قدم‌ اولي‌ كه‌ بايد در راه‌ پيشرفت‌ كمالات‌ برداشت‌ اين‌ است‌ كه‌ و جاهدوا بااموالكم‌ و انفسكم‌ في‌ سبيل‌ الله‌ جانتون‌ و مالتون‌ رو صرفنظر كنيد در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ شايد اين‌ موقع‌ شب‌ متجاوز از هزار نفر بودند اونجوري‌ كه‌ از احاديث‌ استفاده‌ ميشه‌ حضرت‌ يه‌ غربالي‌ برداشت‌ اينها رو غربالشون‌ كرد هفتاد دو نفر موندند و حضرت‌ بقية‌ الله‌ بيشتر از اين‌ اصحاب‌ ميخوان‌ آقايون‌ اينها قصه‌ نيست‌ اينها حرف‌ نيست‌ شما تو اين‌ گرما اومدين‌ نشستيد فكر كنيد الان‌ توي‌ خيمه‌هاي‌ حسين‌ نشستيد چه‌ اشكال‌ داره‌ بياييد تصميم‌ بگيريم‌ من‌ نمي‌خوام‌ منبري‌ برم‌ حالا يه‌ عده‌اي‌ متفرقه‌ آمده‌اند منبري‌ برم‌ كه‌ شماها خوشتون‌ بياد بگيد خوب‌ حرف‌ زد بگيد بدتر از او نمي‌شه‌ حرف‌ بزنه‌ كسي‌. من‌ بلد نيستم‌ حرف‌ بزنم‌ اما از سوز دل‌ ميگم‌ به‌ خود حسين‌ كه‌ همين‌ الان‌ اين‌ خيمه‌ها برپاست‌ و همين‌ الان‌ صداي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ بلندِ كه‌ هل‌ من‌ ناصرٍ ينصروني‌ و همين‌ الان‌ غربال‌ دستشه‌ داره‌ ما مردم‌ رو غربال‌ ميكنه‌ و اوست‌ كه‌ ميزان‌ اعمال‌ حواسمون‌ جمع‌ باشه‌ عاشورايي‌ بياد بگذره‌ رسممون‌ باشه‌ بريم‌ توي‌ مجلس‌ عاشورا بشينيم‌ گريه‌ كنيم‌ تو خونه‌موم‌ نباشيم‌ بعد هم‌ فردا صبح‌ مشغول‌ همون‌ كارها همون‌ بدبختيها همون‌ بيچاره‌گيهامون‌ كه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ خدايا تو شاهدي‌ كه‌ من‌ روي‌ اعتقاد ميگم‌ يك‌ دونه‌ گناه‌ بدتر از غدة‌ سرطانيست‌ كه‌ روي‌ زبانتون‌ در آمده‌ باشد يك‌ غيبت‌ كردن‌ اين‌ طوره‌ يك‌ لاخ‌ مو تو اي‌ زن‌ مسلمان‌ نشان‌ دادن‌ به‌ مرد نامحرم‌ عمداً مبارزة‌ با زينب‌ كبري‌ست‌ و سيلي‌ زدن‌ به‌ صورت‌ بي‌بي‌ فاطمة‌ زهراست‌ حالا ميخواي‌ تو بفهم‌ يا ميخواي‌ نفهم‌ شب‌ عاشورا خجالت‌ نمي‌كشند همون‌ برنامه‌هاي‌ عيد نوروزشون‌ رو انجام‌ ميدن‌ و لو فرقي‌ نمي‌كنه‌ گناه‌ خدا چه‌ در روز نوروز باشد چه‌ در شب‌ عاشورا باشد.

 امشب‌ شب‌ امتحانه‌ امشب‌ شب‌ توبه‌ است‌ تكليفمون‌ بايد روشن‌ بشه‌ امشب‌ با شب‌ قدر حتي‌ فرق‌ ميكنه‌ خيمة‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ در شب‌ عاشورا يه‌ خيمه‌اي‌ بود كه‌ هزار نفر رو زيرش‌ جا ميداد الان‌ اون‌ خيمه‌ وسيع‌ شده‌ هر چه‌ مجلس‌ عزاست‌ طبق‌ روايات‌ خيمة‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسينه‌ و حدود چهار صد مليون‌ جمعيت‌ شيعه‌ رو زير خيمه‌ها جا داده‌ حالا با اينها از طرف‌ فرزندش‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ حرف‌ ميزنه‌ آيا كسي‌ هست‌ بياد. خانمها بلند گريه‌ نكنيد امشب‌ گوش‌ بديد بهترين‌ عزاداري‌ اين‌ است‌ كه‌ ما بتونيم‌ خودمون‌ رو بسازيم‌ يعني‌ اوني‌ كه‌ دل‌ فاطمة‌ زهرا رو خوشحال‌ ميكنه‌ اين‌ است‌ كه‌ ما امشب‌ خودمون‌ رو در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ بدانيم‌ و مرد مردانه‌ بلند شيم‌ از جامون‌ بگيم‌ يا ابا عبدالله‌ اگر ما رو هفتاد مرتبه‌ قطعه‌ قطعه‌ كنند دو مرتبه‌ زنده‌ كنند من‌، من‌ دست‌ از تو بر نميدارم‌ راه‌ و روش‌ تو رو انتخاب‌ ميكنم‌ اين‌ مردان‌ بزرگ‌ كجا هستند انشاء الله‌ همه‌مون‌ اينطور خواهيم‌ بود دعا كنيد خدا به‌ من‌ اين‌ توفيق‌ و عنايت‌ كنه‌ بگيم‌ اي‌ فرزند پيغمبر بقية‌ الله‌ كور باد چشمي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ رو نمي‌بينه‌ اگر يه‌ مقدار در همين‌ وضع‌ مملكت‌ خودمون‌ فكر كنيم‌ ببينيم‌ دست‌ امام‌ زمان‌ روي‌ سر ماست‌ اونچه‌ هم‌ كه‌ بدبختي‌ مي‌كشيم‌ مال‌ اين‌ است‌ كه‌ دست‌ ايشان‌ رو پس‌ زديم‌ به‌ صورتهاي‌ مختلف‌ اسم‌ امام‌ زمان‌ رو نمي‌بريم‌ و او رو در قربت‌ ميگذاريم‌ و از خيمه‌هاش‌ بيرون‌ ميايم‌ الان‌ امام‌ زمان‌ شما حي‌ است‌ زنده‌ است‌ ما هم‌ از قول‌ ايشان‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ من‌ رفتم‌ آقا رو ديدم‌ اين‌ حرفا رو به‌ من‌ گفتن‌ بگم‌ نه‌ روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ هست‌ و ميدونيم‌ كه‌ نظر امام‌ مون‌ در چه‌ مسائلي‌ هست‌ و چيه‌ هدفشون‌ و چي‌ منظورشون‌ از قول‌ حضرت‌ ميتونم‌ قطعاً بگم‌ يعني‌ خدايا تو ميدوني‌ اگر روزه‌ بودم‌ باز هم‌ هيچ‌ احتياط‌ نمي‌كردم‌ باز هم‌ همين‌ مي‌گفتم‌ از قول‌ امام‌ زمان‌ ميگم‌ كه‌ آيا كسي‌ هست‌ منو ياري‌ كنه‌ هل‌ من‌ ناصرٍ ينصروني‌ آي‌ مسلمونايي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ رو اونقدر دوست‌ داريد كه‌ اگر يه‌ شب‌ خوابش‌ و ببينيد تا چند روز خوشحاليد كه‌ من‌ خواب‌ امام‌ زمان‌ رو ديدم‌ به‌ خودش‌ قسم‌ الان‌ فرياد مظلوميتش‌ مظلوميت‌ دين‌ و مظلوميت‌ طرفداران‌ دين‌ و قربت‌ اون‌ حضرت‌ بلند است‌ يه‌ تكاني‌ بخوريم‌ ديگه‌ از اين‌ شب‌ كه‌ شب‌ با اين‌ عظمت‌ است‌ و شب‌ امتحان‌ است‌ و انشاء الله‌ الان‌ خودتون‌ رو در خيمه‌هاي‌ سيد الشهدا قرار بديد.

 قرب‌ صوري‌ در طريق‌ عشق‌ بُعد معنويست‌

 عاشق‌ ار معشوق‌ را بي‌وصل‌ بيند عاشق‌ است‌.

 الان‌ خودمون‌ رو من‌ ميتونم‌ تصور كنم‌ شما هم‌ تصور كنيد من‌ زياد به‌ شماها نگاه‌ نمي‌كنم‌ براي‌ اينكه‌ حواسم‌ پرت‌ نشه‌ شما هر سرتون‌ رو بندازيد پائين‌ حواستون‌ رو جمع‌ كنيد فكر كنيد تو خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ نشستيد.

 آقا يه‌ خطبه‌اي‌ خوند مردم‌ رو متوجه‌ عالم‌ آخرت‌ كرد صحبت‌ از آخرت‌ با مردم‌ كرد و اين‌ را هم‌ بدانيد كه‌ مرگ‌ فرمود مرگ‌ براي‌ فرزندان‌ آدم‌ مانند يك‌ قلاده‌ايست‌ كه‌ به‌ گردن‌ يك‌ زن‌ جوان‌ افتاده‌ و حتماً او رو به‌ طرف‌ خودش‌ مي‌كشه‌ همه‌مون‌ خواهيم‌ مُرد به‌ فكر شب‌ اول‌ قبرمون‌ باشيم‌ به‌ فكر آخرتمون‌ باشيم‌ الان‌ اگر ما خودمون‌ رو در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ ببينيم‌ اونهايي‌ كه‌ از اينجا پا ميشن‌ ميرن‌ يه‌ وقت‌ از بدنشون‌ پا ميشن‌ ميرن‌ يه‌ وقت‌ هست‌ از روحشون‌ پا شده‌ رفته‌ اينها بدانند كه‌ بالاخره‌ مي‌ميرند اما چقدر خوبه‌ كه‌ در ركاب‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ در راه‌ دين‌ جان‌ بدند.

 اون‌ شخص‌ شب‌ عاشورا داشت‌ شوخي‌ ميكرد گفت‌ چرا امشب‌ شوخي‌ مي‌كني‌ يك‌ خورده‌ ايمانش‌ پائينتر بود گفت‌ همه‌ ميدونند من‌ در عمرم‌ شوخي‌ نمي‌كردم‌ امشب‌ به‌ قدري‌ خوشحالم‌ به‌ قدري‌ شادم‌ كه‌ فردا در كنار خاندان‌ عصمت‌ در بهشت‌ ميخوام‌ با حورالعين‌ با نعمتهاي‌ الهي‌ روبه‌ رو بشم‌ بيايد تصميم‌ بگيريم‌ حضرت‌ فرمايشاتشون‌ رو فرمودند همينطور فرمايشاتي‌ كه‌ تكان‌ دهنده‌ بود از خواب‌ غفلت‌ بيدار كننده‌ بود حضرت‌ فرمودند اما متأسفانه‌ از ميان‌ اين‌ همه‌ جمعيت‌ فقط‌ هفتاد دو نفر از خواب‌ بيدار شدند بقيه‌ مرده‌ بودند چون‌ كلام‌ ابي‌ عبدالله‌ سخن‌ خدا سخن‌ پيغمبر هر نو خوابي‌ رو بايد از خواب‌ بيدار كنه‌ ولي‌ اينها مرده‌ بودند چراغها رو فرمود خاموش‌ كنيد ما هم‌ اينجا چراغها رو الان‌ وقت‌ خودش‌ ميگم‌ خاموش‌ كنند شماها تصميم‌ بگيريد تصميمتون‌ هم‌ اين‌ بايد باشه‌ كه‌ يا بقية‌ الله‌ ما تا يك‌ قطره‌ خون‌ در بدنمون‌ هست‌ در راه‌ محبت‌ تو و خدمت‌ به‌ تو انشاء الله‌ خواهيم‌ بود ديگه‌ گناه‌ نمي‌كنيم‌ ديگه‌ با تو هستيم‌ دست‌ از ياري‌ تو بر نمي‌داريم‌ حالا چراغها رو خاموش‌ كنيد.

 در خيمه‌هاي‌ ابي‌ عبدالله‌ نشسته‌ايد آقا بقية‌ الله‌ من‌ از قول‌ خوبان‌ اين‌ مجلس‌ عرض‌ ميكنم‌ هر كه‌ دوست‌ داره‌ جزء خوبان‌ باشد با حبيب‌ بن‌ مظاهر باشد با هاني‌ بن‌ عروه‌ باشد با مسلم‌ بن‌ عوسجه‌ باشد با علي‌ اكبر باشد با عباس‌ بن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشد با عُون‌ و جعفر باشد به‌ امام‌ زمانش‌ لبيك‌ بگويد همه‌تون‌ يك‌ مرتبه‌ نمي‌خوام‌ شعار بديم‌ ها اگر دلتون‌ به‌ اين‌ معنا آرامش‌ پيدا كرده‌ كه‌ تا زنده‌ هستيد پير و جوان‌ زن‌ و مرد دست‌ از ياري‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ برنداريد همه‌ يك‌ مرتبه‌ با توجه‌ بگيد لبيك‌ يا بقية‌ الله‌ لبيك‌ يا بقية‌ الله‌ آرام‌ آرام‌ گوش‌ بديد يه‌ بشارتي‌ براتون‌ دارم‌ چشم‌ دلتون‌ رو باز كنيد نگاه‌ كنيد ببينيد امام‌ زمانتون‌ رو امشب‌ چقدر خوشحال‌ كرديد حالا جمعي‌ هستند كه‌ ميخوان‌ بيشتر اين‌ جمله‌ رو بگن‌ مانعي‌ نداره‌ اما بدانيد و تعهد بديد فردا خداي‌ نكرده‌ ديگه‌ گناه‌ نكنيد چند مرتبه‌ با توجه‌ بگيد لبيك‌ يا بقية‌ الله‌ لبيك‌ يا بقية‌ الله‌ لبيك‌ يا بقية‌ الله‌ لبيك‌ يا بقية‌ الله‌.

 آقا ابي‌ عبدالله‌ الحسين‌ امشب‌ سرش‌ و پائين‌ انداخته‌ چراغها رو خاموش‌ كرده‌ زينب‌ كبري‌ و ام‌كلثوم‌ ميگن‌ ديديم‌ دسته‌ دسته‌ از خيمه‌ها رفتند.

 گفت‌ اي‌ خدا هر كه‌ ندارد هوي‌ ما

 سر گيرد و برون‌ رود از كربلاي‌ ما.

 اما آقا بقية‌ الله‌ اين‌ مردم‌ يه‌ مردم‌ باوفايي‌ هستند اينها همونهايي‌ انشاء الله‌ هستند كه‌ خدا در قرآنش‌ وصفشون‌ كرده‌ ميتونيد امشب‌ جزء اين‌ دسته‌ باشيد آقايون‌ صفاً كأنهم‌ بنيانً مرسوس‌ يا بقية‌ الله‌ شما چون‌ ميخوايد آرزوي‌ تمام‌ انبياء و اولياء و ائمة‌ اطهار رو بر آوريد دنيا رو تحت‌ حكومت‌ الله‌ قرار بديد انقلاب‌ كبير عالم‌ بشريت‌ رو به‌ وجود بياريد شما سرباز زياد ميخوايد اين‌ جمع‌ اينجا گفتند لبيك‌ آقا جان‌ در ركابت‌ هستيم‌ قول‌ بديم‌ ديگه‌ گناه‌ نكنيم‌ معصيت‌ نكنيم‌ دنيامون‌ رو بر تو ترجيح‌ نديم‌ هميشه‌ به‌ ياد تو باشيم‌ اگر صلاح‌ ميدونيد امشب‌ در خانة‌ خدا تقاضا كنيم‌ فرجتون‌ رو برسوند همه‌ رفتند شما هم‌ انشاء الله‌ كسي‌ نباشد كه‌ قلباً برود و نيست‌ و الا اينجور با شوق‌ و اشتياق‌ به‌ امام‌ زمانتون‌ لبيك‌ نمي‌گفتيد يه‌ عده‌ موندند شما هم‌ اگر جزء مونده‌ها هستيد جزء اصحاب‌ واقعي‌ هستيد جزء هفتاد و دو نفر هستيد اين‌ جملات‌ رو به‌ امام‌ زمانتون‌ بگوييد:

 آقا ولي‌ عصر اگر ما رو قطعه‌ قطعه‌ كنند در ميان‌ آتش‌ بسوزانند دوباره‌ زنده‌مون‌ كنند دست‌ از ياريت‌ برنمي‌داريم‌ اي‌ پسر پيغمبر، پسر پيغمبر: تو در غيبت‌ باشي‌ در فشار باشي‌ ما به‌ دنيامون‌ فكر كنيم‌؛ابدا يبن‌ رسول‌ الله‌ فداري‌ خاك‌ پايت‌ همه‌مون‌ باشيم‌. يا بقية‌ الله‌ اگر ما رو هفتاد مرتبه‌ بكشند دوباره‌ زنده‌مون‌ كنند ما به‌ هيچ‌ وجه‌ در هر كجا كه‌ باشيم‌ در همه‌ جا نام‌ تو رو مي‌بريم‌ اسم‌ تو رو مي‌بريم‌ ما رو متهم‌ به‌ هر چه‌ بكنند باز قربان‌ سرت‌ قربان‌ خاك‌ پات‌ ميشيم‌ يا بقية‌ الله‌ خودت‌ به‌ ما كمك‌ كن‌ خودت‌ دستت‌ رو همينطور كه‌ امشب‌ دست‌ محبت‌ به‌ سرمون‌ كشيدي‌. خداي‌ من‌ شاهد است‌ خود حضرت‌ بقية‌ الله‌ ميدوند كه‌ من‌ وقتي‌ اومد م‌ منبر بناي‌ گفتن‌ اين‌ كلمات‌ رو نداشتم‌ و خودم‌ رو سپردم‌ گفتم‌ آقا هر چي‌ تو به‌ زبانم‌ جاري‌ مي‌كني‌ من‌ براي‌ اين‌ مردم‌ بگم‌ دست‌ محبتت‌ رو ديديم‌ كه‌ به‌ سرمون‌ كشيدي‌ امشب‌ ما رو انتخاب‌ كردي‌.

 يا بقية‌ الله‌ ما رو قبول‌ كن‌ آقا جان‌ ما رو ببخش‌ گناهان‌ گذشته‌مون‌ رو عفو كن‌ از خدا براي‌ ما طلب‌ مغفرت‌ كن‌ ما امشب‌ شب‌ آغاز زندگي‌ نويدمون‌ هست‌ كا با تو انشاء الله‌ خواهيم‌ داشت‌ ضمناً تسليت‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ به‌ محضر مباركتون‌ آقا جان‌ چرا اينقدر گريه‌ مي‌كني‌.

 از امام‌ سجاد پرسيدند از امام‌ سجاد پرسيدند آقا جان‌ چرا اينقدر گريه‌ ميكني‌؟ يقيناً امام‌ زمانتون‌ هم‌ به‌ شما همين‌ جواب‌ رو ميده‌ چون‌ امام‌ سجاد فرمود چون‌ همشون‌ يك‌ كلام‌ و يك‌ نورند ميدونيد امام‌ سجاد چي‌ جواب‌ فرمود گفت‌ يعقوب‌ يك‌ پسرش‌ از كنارش‌ دور شده‌ بود با اينكه‌ ميدانست‌ زنده‌ است‌ چهل‌ سال‌ گريه‌ كرد …. تا چشمش‌ نابينا شد من‌ به‌ چشم‌ خودم‌ ديدم‌ كه‌ پدرم‌ در ميان‌ گودي‌ قتلگاه‌ برادرم‌ قطعه‌ قطعه‌ علي‌ اصغر رو تير سه‌ شعبه‌ عمويم‌ دست‌ راستش‌ قطع‌ شده‌ به‌ فرقش‌ عمود آهنين‌ خورده‌ به‌ چشمش‌ تير سه‌ شعبة‌ زهرآلود شده‌ و هفتاد و دو تن‌ از عزيزان‌ .. ما هم‌ گريه‌ مي‌كنيم‌ امشب‌ چون‌ بدنمون‌ از ياري‌ خاك‌ طينت‌ شما خلق‌ شده‌ ما هم‌ از شما هستيم‌ امشب‌ من‌ دوست‌ دارم‌ تا چند دقيقه‌اي‌ كه‌ اين‌ مجلس‌ خاتمه‌ پيدا ميكنه‌ همه‌ در مقابل‌ امام‌ زمانمون‌ بايستيم‌ و با اين‌ فكر اسم‌ اعظم‌ كه‌ نام‌ مقدس‌ عليست‌ عزاداري‌ كنيم‌ همه‌ بگيد حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا حسينم‌ وا حسينم‌ وا حسينا…

 اللهم‌ كن‌ لوليك‌ الحجة‌ بن‌ الحسن‌ صلواتك‌ عليه‌ و علي‌ آبائه‌ في‌ هذه‌ الساعة‌ و في‌ كل‌ الساعة‌ ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عينا حتي‌ تسكنه‌ ارضك‌ طوعا و تمتعهُ فيها طويلاً.

 قرار شد امشب‌ با حضور آقامون‌ عزاداري‌ كنيم‌ ميدونيد چرا فرمودم‌ بريد بيرون‌ خواستن‌ بفهمونن‌ به‌ ما كه‌ …بلند نيست‌… بلند شده‌ ايستاده‌ نمي‌نشينه‌.

 حالا كه‌ امشب‌ ما با آقامون‌ عزاداري‌ مي‌كنيم‌ من‌ هم‌ همون‌ مطلبي‌ كه‌ آقامون‌ امام‌ زمان‌ خونده‌ بخونم‌ هر كه‌ مينالد يا جداه‌ يا جداه‌ اگر اشك‌ چشمم‌ خشك‌ شود خون‌ به‌ جاي‌ اشك‌ چشم‌ در عزايت‌ گريه‌ ميكنم‌.

 

۲۲ رمضان ۱۴۱۴- ايمان‌ به‌ غيب‌ و شهود

 ايمان‌ به‌ غيب‌ و شهود 22 رمضان‌ 1414

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌. و يقيمون‌ الصلاة‌ و مما رزقناهم‌ ينفقون‌.

 ديشب‌ يك‌ چند جمله‌اي‌ دربارة‌ اين‌ آية‌ شريفه‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ اهل‌ تقوي‌ آنهايي‌ هستند كه‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ دارند. خيلي‌ از ايمانها از راه‌ چشم‌، از راه‌ گوش‌، از راه‌ ذائقه‌، از حواس‌ ظاهري‌ وارد قلب‌ ميشه‌. اين‌ ايمان‌ كه‌ از اين‌ طريق‌ وارد قلب‌ ميشه‌ زياد ارزش‌ نداره‌ و دوامي‌ هم‌ نداره‌. به‌ همين‌ دليل‌ اگر شما ايماني‌ به‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داشته‌ باشيد و بخواهيد ايمانتون‌ از راه‌ ديدن‌ حضرت‌ در قلبتون‌ مستقر بشود، اين‌ ايمان‌ خوب‌ هست‌، ولي‌ زياد عميق‌ نيست‌. ممكن‌ است‌ مثلا با خودتون‌ فكر كنيد كه‌ اگر يك‌ تشرف‌ براي‌ من‌ حاصل‌ شد من‌ يك‌ ساعت‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ نشستم‌، ايمان‌ به‌ آن‌ حضرت‌ پيدا ميكنم‌. اين‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ نيست‌، ايمان‌ به‌ شهوده‌. يا اگر خدا را ما مي‌ديديم‌. بهتر ايمان‌ به‌ او پيدا مي‌كرديم‌. يا اگر ما در زمان‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌بوديم‌، اون‌ معجزات‌ را مي‌ديديدم‌، شق‌ القمر را مي‌ديديم‌، اينها، ايمانمون‌ بهتر بود.

 از نظر اهل‌ كمال‌ اينها اشتباهه‌. ايمان‌ مستقر، ايمان‌ پر ارزش‌ ايمان‌ به‌ غيبه‌. ايماني‌ است‌ كه‌ از راه‌ چشمو گوش‌ و زبان‌ و حواس‌ ظاهري‌ وارد قلب‌ نشه‌. يك‌ شب‌ همين‌ بحث‌ را در جلساتمون‌ دربارة‌ محبت‌ كردم‌. عده‌اي‌ شما بوديد و شنيديد. امشب‌ مي‌خواهم‌ با تأويل‌ و تفسير اين‌ آية‌ شريفه‌ دربارة‌ ايمان‌ همان‌ حرفها را بزنم‌ كه‌ اگر ايمان‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ بود، اين‌ از راه‌ عقل‌ وارد قلب‌ ميشه‌. يعني‌ مي‌نشينيد فكر مي‌كنيد، تعقل‌ مي‌كنيد. البته‌ شايد طرفدار اين‌ نحوه‌ ايمان‌ و موفقين‌ به‌ اين‌ نحوه‌ از ايمان‌ كم‌ باشند. اما خيلي‌ عالي‌ هستند. و كسي‌ كه‌ بخواهد به‌ كمال‌ برسد بايد از اين‌ طريق‌ ايمانش‌ در قلبش‌ بوجود بيايد. شما امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ را نديده‌ايد. خدا را نديده‌ايد. پيغمبر را نديده‌ايد. خوب‌ از چه‌ راهي‌ ايمان‌ پيدا مي‌كنيد؟ از راه‌ فكر، عقل‌، تحقيق‌، علم‌ و دانش‌. و هر ايماني‌ كه‌ از طريق‌ عقل‌ و فكر و علم‌ و دانش‌ در قلب‌ انسان‌ مستقر شد كه‌ در عقائد بايد از همين‌ طريق‌ انسان‌ اعتقاداتش‌ را تصحيح‌ كنه‌، اين‌ ايمان‌ ميشه‌ مستقر. يعني‌ سابق‌ گفته‌اند حافظه‌اي‌ كه‌ با كندر بيايد، كندر مي‌خوردند حافظه‌اشون‌ زياد بشه‌. ميگفتند كه‌ اين‌ حافظه‌ با ماست‌ هم‌ از بين‌ ميره‌. يك‌ كاسه‌ ماست‌ مي‌خوردي‌ باز ميشد مثل‌ اول‌. ايماني‌ كه‌ از راه‌ چشم‌ وارد بشه‌ از همان‌ راه‌ چشم‌ هم‌ از بين‌ ميره‌. ايمان‌ مستودع‌ ميشه‌. ايمان‌ عاريتي‌ ميشه‌. ولي‌ اگر ايمانتون‌ را از راه‌ عقل‌ در قلبتون‌ بوجود آورديد، اين‌ ايمان‌ ميشه‌ مستقر.

 و لذا در دين‌ مقدس‌ اسلام‌ زياد به‌ اين‌ مسئله‌ توجه‌ شده‌ كه‌ شايد در متجاوز از چهل‌ آيه‌ اين‌ كلمه‌ و كلماتي‌ به‌ همين‌ معني‌ تكرار شده‌. افلا تعقلون‌. افلا تدبرون‌. چرا عقلتون‌ را به‌ كار نمي‌اندازيد؟ چون‌ ايماني‌ كه‌ از طريق‌ عقل‌ بيايد، ايماني‌ كه‌ از راه‌ چشم‌ نباشه‌، از راه‌ گوش‌ نباشه‌، از راه‌ باصطلاح‌ حواس‌ ظاهري‌ نباشه‌، از راه‌ فكر باشه‌، اون‌ ايمان‌ خيلي‌ ارزش‌ داره‌. همة‌ افراد مؤمن‌، شايد شما اين‌ را عرض‌ كنم‌، من‌ خودم‌ مي‌توانم‌ براي‌ شما يك‌ برنامه‌اي‌ بدهم‌ كه‌ شما در عرض‌ چهل‌ روز نصف‌ شب‌ يك‌ ذكري‌ را بگيد، ارواح‌ را ببينيد، مشتري‌ پيدا نشه‌ها. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ من‌ نمي‌كنم‌ اين‌ كار را. ارواح‌ را ببينيد، ملائكه‌ را ببينيد، خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خيلي‌ از مسائل‌ براتون‌ روشن‌ بشه‌. مكاشفاتي‌ پيدا مي‌كنيد. در ظرف‌ مدت‌ چهل‌ روز. اذكاري‌ هست‌. بعضي‌ از رفقا هم‌ گاهي‌ يك‌ مقداري‌ مراجعه‌ كردند و ماديديدم‌ اصرار مي‌كنند گاهي‌ بهشون‌ گفتيم‌ گاهي‌ موفق‌ شدند، گاهي‌ هم‌ موفق‌ نشده‌اند.و اين‌ چيزها را مي‌بينيد. خدا رحمت‌ كنه‌ استاد ما را و باز خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آيت‌ الله‌ كوهستاني‌ من‌ شايد در اون‌ موقع‌ شايد بيست‌ سال‌، من‌ بيست‌ تا بيست‌ و پنج‌ سال‌ بيشتر نداشتم‌. يك‌ چيزهايي‌ جلوي‌ چشمم‌ آمده‌ بود. يك‌ مشاهدات‌ و مكاشفاتي‌ كه‌ شايد الان‌ هم‌ براي‌ شماها بگم‌، براي‌ شماها هم‌ خيلي‌ مهم‌ باشه‌. و براي‌ من‌ هم‌ خيلي‌ مهم‌ بود. رفتم‌ يك‌ ساعتي‌ در شب‌ هم‌ بود يادمه‌ خدمت‌ ايشان‌ توي‌ همان‌ كوهستان‌ نشستم‌ براي‌ ايشان‌ اين‌ حرفها را زدم‌ و ايشان‌ نگاهي‌ همين‌ طور، بله‌ بچه‌ بوديم‌ براي‌ ما زياد از اين‌ جور چيزها آنچنان‌ گفت‌ من‌ بچه‌ بودم‌ و اينجور چيزها زياد بود كه‌ مثل‌ اينكه‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ ما مثلا بچه‌ بوديم‌ نخود كشمش‌ زياد داشتيم‌ مثلا. ما هم‌ همچين‌ آب‌ سردي‌ به‌ سرمون‌ ريختند. آخر يعني‌ چي‌؟ بعله‌. بعدها من‌ فهميدم‌ كه‌ واقعا سلام‌ الله‌ عليه‌، واقعا خدا رحمتش‌ كنه‌. اين‌ نمي‌خواست‌ ما را اينجا نگه‌ بداره‌، سر اين‌ مسائل‌. بعضي‌ از افراد اهل‌ معنا هستند كه‌ يك‌ مقدار تزكيه‌ مي‌كنند به‌ همين‌ مسائل‌ مي‌رسند. به‌ همين‌ مقدار همانجا متوقف‌ مي‌شوند. مثال‌ زنده‌اي‌ كه‌ بخواهم‌ برايتون‌ عرض‌ كنم‌ اينه‌. سوار ماشين‌ مي‌شويد شمايي‌ كه‌ مثلا شهري‌ نديده‌ايد. از يكي‌ از دهات‌ مثلا مي‌خواهيد برويد به‌ تهران‌ مثلا. مقصدتون‌ تهرانه‌. اين‌ ماشين‌ مي‌آره‌ در همان‌ شهر اول‌ پر از چراغ‌، ويترينها، اجناس‌ برقي‌، خيلي‌ زيبا، اگر اين‌ راننده‌ يك‌ رانندة‌ استادي‌ باشه‌ شما را در اين‌ شهر پياده‌ كه‌ نميكنه‌ هيچ‌. از خط‌ كمربندي‌ هم‌ مي‌بردتون‌ كه‌ اصلا شما نبينيد. چون‌ مقصد هدفه‌. بعضي‌ از دوستان‌ خيلي‌ اصرار دارند كه‌ يك‌ چيزي‌ ببينند. حالا ديديد. از وجود مقدس‌ پيغمبر اكرم‌ ديدني‌تر وجود نداره‌. وجود داره‌؟ يعني‌ در تمام‌ عالم‌ هستي‌ خداي‌ تعالي‌ يك‌ مخلوق‌ برازندة‌ كامل‌ دارد بنام‌ رسول‌ اكرم‌. و از همه‌ ديدني‌تر، از همه‌ پر ارزشتر، شايد هر روز يك‌ مرتبه‌ لااقل‌ ابي‌ بكر و عمر خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ مي‌رسيدندو آن‌ حضرت‌ را مي‌ديدند. معجزات‌ حضرت‌ را هم‌ مي‌ديدند. فكر نكنيد كه‌ اينها، ابوسفيان‌، معاويه‌، اينها معجزات‌، و اكثر منافقين‌، معجزات‌ پيغمبر اكرم‌ را نمي‌ديدند. همة‌ معجزات‌ را مي‌ديدند. اما چون‌، حتي‌ اينها از راه‌ چشم‌ هم‌ ايمان‌ توي‌ قلبشون‌ وارد نشد. كه‌ در حديث‌ دارد اگر كسي‌ معتقد باشه‌ كه‌ اينها يك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ ايمان‌ به‌ خدا و پيغمبر آوردند، بايد در نطفة‌ اين‌ شخصي‌ كه‌ يك‌ همچين‌ احتمال‌ ميده‌، يك‌ خورده‌اي‌ شك‌ كرد. چون‌ ميشه‌ مگر كسي‌ ايمان‌ به‌ خدا و پيغمبر داشته‌ باشه‌ ولو براي‌ يك‌ لحظه‌ و آنهمه‌ ظلم‌ نسبت‌ به‌ فاطمة‌ زهرا و علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ و خود پيغمبر اكرم‌ بكنه‌؟! مگر ميشه‌؟! تازه‌ آنهايي‌ كه‌ از راه‌ چشم‌ ايمان‌ آوردند. بقدري‌ اين‌ ايمانها سسته‌، چون‌ به‌ كمال‌ نميرسه‌ انسان‌.

 ما داريم‌ بعضي‌ از افراد كه‌ به‌ گرية‌، به‌ گريه‌اشون‌، به‌ اشك‌ چشمشون‌، به‌ عبادتشون‌، به‌ حتي‌ علم‌ و دانششون‌ مغرور ميشوند و همانجا متوقف‌ ميشوند. من‌ مكرر گفته‌ام‌. مرده‌هاي‌ بشري‌ در مراحل‌ مختلف‌ مرده‌اند. يكي‌ در جهل‌ مرده‌ كه‌ زياد داريم‌. آن‌ كس‌ كه‌ نداند و نداند كه‌ نداند در جهل‌ مركب‌ ابد الدهر بماند. اين‌ را مي‌فهميم‌ معناي‌ مردة‌ اينطوري‌ چيه‌. يكي‌ در مال‌ دنيا مرده‌. همانجا متوقفه‌. هر كس‌ در هر كجا متوقف‌ شد همانجا مرده‌. يكي‌ در علمش‌ مرده‌. من‌ عالم‌ دانشمند بيايم‌ حالا تازه‌ شروع‌ كنم‌ به‌ تزكية‌ نفس‌. آنهم‌ تازه‌ اولش‌ توبه‌ بكنم‌! از چي‌ توبه‌ بكنم‌؟! ما به‌ يك‌ كسي‌ گفته‌ بوديم‌ توبه‌ بكن‌. يك‌ نفر بهش‌ گفته‌ بود تو كه‌ اينقدر گناه‌ نداري‌ كه‌ چهل‌ روز توبه‌ بكني‌. يكي‌ ديگه‌ گفته‌ بود اصلا شخصيت‌ تو ايجاب‌ ميكنه‌ كه‌ بروي‌ پيش‌ فلاني‌ او هم‌ بهت‌ بگه‌ توبه‌ بكن‌! اين‌ بدبختي‌ خودته‌ كه‌ تو به‌ اين‌ ذلت‌ افتاده‌اي‌! امثال‌ اينها. ببينيد اينها همينجا مرده‌. اين‌ آدم‌، اين‌ آدمي‌ كه‌ ميگه‌ من‌ عالم‌، من‌ مجتهد، من‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود دانشمند، من‌ دكتر، من‌ مهندس‌، و همينطور در رشته‌هاي‌ ديگر. اينكه‌ ميگه‌ من‌ ديگه‌ حالا اين‌ شخص‌ در همان‌ منش‌ مرده‌. در همان‌ علمش‌ مرده‌. حتي‌ گاهي‌ در عبادت‌ انسان‌ مي‌ميره‌. يك‌ مشت‌ عبادتهاي‌ تكراري‌ بي‌ ارزش‌. عادت‌ كرده‌ به‌ اين‌ عبادتها. نمازش‌ را اول‌ وقت‌ مي‌خونه‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ تسبيح‌ حضرت‌ زهرا را بعدش‌ ميگه‌. دعاي‌ روزانه‌ را ميخوانه‌. صبح‌ تا غروب‌ مشغول‌ دعا و عبادت‌. شبهاي‌ ماه‌ رمضان‌ دعاي‌ ابو حمزة‌ ثمالي‌ را بخونه‌. همين‌ امشب‌ من‌ يك‌ برخوردي‌ داشتم‌. روايتي‌ هست‌ كه‌ امام‌ مي‌فرمايد دعا مثل‌ نمك‌ كنار سفره‌ است‌. نمك‌ كنار سفره‌. نمك‌ كنار سفره‌ چقدر آقا لازمه‌ باشه‌؟ اگر شما يك‌ سفره‌اي‌ انداختيد رفتيد مثلا ده‌ من‌ نمك‌ گذاشتيد اينقدر هم‌ نون‌. ميگند اين‌ ديوونه‌ است‌. عبادت‌، نميريم‌ توي‌ عبادت‌. از شب‌ قدر در ميان‌ شبهاي‌ دورة‌ سال‌ شبي‌ بالاتر نيست‌. بلكه‌ در عالم‌ خدا بالاتر از شب‌ قدر نيافريده‌. از امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ سؤال‌ ميشه‌ كه‌ ما در شب‌ قدر چه‌ عملي‌ انجام‌ بدهيم‌ كه‌ بهتر باشه‌؟ حضرت‌ فرمود تحصيل‌ علم‌. يك‌ چيزي‌ بفهم‌. چيزي‌ كه‌ نميدوني‌ بفهم‌. نگو هر چي‌ كه‌ من‌ مي‌فهمم‌ درسته‌. گاهي‌ انسان‌ در عبادت‌ مي‌ميره‌. شب‌ قدر نشسته‌ توي‌ اطاق‌ و تمام‌ دعاهاي‌ مفاتيح‌ را خونده‌. خيال‌ ميكنه‌ كه‌ ديگه‌ خدا چه‌ طلبي‌ داره‌ از ما؟! صد ركعت‌ نماز، دعاي‌ جوشن‌ كبير، هزار تا انا انزلناه‌، صد تا سورة‌ دخان‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ و دعاهاي‌ ديگه‌، من‌ همه‌ را خوندم‌. كه‌ نميتونه‌ بخونه‌. من‌ دهنم‌ كف‌ كرد و خسته‌ شدم‌. چه‌ چه‌. من‌ ديگه‌ بعله‌، غرور گرفتش‌ و بخدا قسم‌ اگر شما دو دقيقه‌ اين‌ را كه‌ ميگم‌ حتميه‌ها، از روايات‌ تأييد شده‌. اگر دو دقيقه‌ مي‌نشستي‌ فكر مي‌كردي‌ يك‌ چيزي‌ را كه‌ نمي‌دونستي‌ يا از طريق‌ فكر خودت‌ وارد قلبت‌ ميكردي‌ يا اينكه‌ از كسي‌ چيزي‌ ياد مي‌گرفتي‌، بخدا قسم‌، اين‌ ثوابش‌ بيشتر، ارزشش‌ بيشتر از همة‌ آن‌ دعاهايي‌ بود كه‌ خوندي‌. روايت‌ داره‌ كه‌ تفكر الساعه‌، ساعت‌ در اينجا شصت‌ دقيقه‌ منظور نيست‌ها. ساعت‌ در اصطلاح‌ عرب‌ در يك‌ چنين‌ جاهايي‌ يعني‌ لحظه‌، تفكر. حالا مي‌خواهد يك‌ دقيقه‌ طول‌ بكشه‌، ده‌ دقيقه‌ طول‌ بكشه‌، يك‌ تفكر وقتي‌، انسان‌ در يك‌ وقت‌ تفكر ميكنه‌، افضل‌ من‌ عبادة‌ السبع‌ سنه‌. من‌ سبع‌ سنه‌ را توي‌ روايات‌ ديده‌ام‌ كه‌ هفت‌ سال‌ شما عبادت‌ كنيد. سبعين‌ سنه‌ هم‌ نقل‌ شده‌. من‌ مرسلا هم‌ توي‌ كتابها ديده‌ام‌. هفتاد سال‌. عبادتها، عبادت‌ نه‌ اينكه‌ شما چند ساعت‌ عبادت‌ كنيد بريد باقيش‌ را بخوابيد. نه‌. يعني‌ عبادتهاي‌ هر روزت‌ را، چند ساعت‌ عبادت‌ مي‌كني‌؟ چهار ساعت‌ عبادت‌ ميكني‌، اين‌ چهارساعت‌ها را سرهم‌ بكني‌ بشه‌ هفت‌ سال‌. اين‌ يك‌ ساعت‌ تفكر بهتره‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ ايماني‌ كه‌ از راه‌ تفكر وارد قلبت‌ ميشه‌، اين‌ ايمان‌ به‌ غيبه‌. ولي‌ اون‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ نيست‌. و مرده‌ ميشه‌، انسان‌ مي‌ميره‌.

 من‌ خودم‌ يك‌ روزي‌ جوان‌ بودم‌، مسجد بالا سر حضرت‌ معصومه‌ نشسته‌ بودم‌. يك‌ مرد مقدس‌ از همينهايي‌ كه‌ دعا مي‌خونند، نشسته‌ بود. داشت‌ دعايش‌ را مي‌خوند. ما هم‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود نماز شبمون‌ را آنوقت‌ خونده‌ بوديم‌ و منتظر اذان‌ صبح‌ بوديم‌ كه‌ امام‌ جماعت‌ بيايد. آمد و ما اين‌ پا آن‌ پا مي‌كرديم‌ كه‌ پاشيم‌ بريم‌ نماز بخونيم‌. به‌ من‌ گفت‌ كه‌ تو نري‌ پشت‌ سر اين‌ گردن‌ كلفت‌ نماز بخواني‌. من‌ بهتم‌ زد. گفت‌ من‌ و تو الان‌ دو ساعته‌ اينجا نشسته‌ايم‌ داريم‌ دعا و نماز و نماز شب‌ مي‌خونيم‌. اين‌ خوابيده‌ حالا آمده‌، ما بريم‌ پشت‌ سر او نماز بخوانيم‌؟! خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌. گفتم‌ اين‌ شايد توي‌ خونه‌ نماز شبش‌ را خونده‌. گفت‌ نه‌ چشمهايش‌ را نگاه‌ كن‌، باد كرده‌ از خواب‌. آقا يك‌ حرفهايي‌، خدا ميدونه‌. گفت‌ خدا يعني‌ اين‌. ايني‌ كه‌ تو داري‌، به‌ من‌ مي‌خواست‌ حالا، خودم‌ مي‌دانم‌ تقوايم‌ به‌ درد هيچي‌ نميخوره‌، اين‌ حالا يكي‌ از علماء و مراجع‌ را ميگفت‌ كه‌ اگر من‌ بگم‌ همه‌اتون‌ مي‌شناسيد به‌ تقوي‌ معروفه‌. اين‌ آدم‌ مرده‌ توي‌ همين‌ حالش‌. همينجا مونده‌. نه‌ كرنشي‌ داره‌، نه‌ تواضعي‌ در مقابل‌ هيچي‌ داره‌، نه‌ خدا را مي‌شناسه‌، نه‌ غيبت‌ را مي‌شناسه‌ چيه‌. گفتم‌ اين‌ حرفها غيبته‌. من‌ عصباني‌ شدم‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ فاسقي‌ كه‌ هيچ‌ عبادت‌ نكرده‌ ولي‌ شب‌ بيست‌ و يكم‌ آمده‌ توي‌ اين‌ مجلس‌ اشكي‌ ريخته‌ و گناهانش‌ را توبه‌ كرده‌ و ميگه‌ خدايا من‌ تا حالا گناه‌ كردم‌. از اين‌ ساعت‌ ديگه‌ به‌ طرف‌ تو مي‌آيم‌ و از طريق‌ فكر و مغز يك‌ ايماني‌ در قلبش‌ پيدا شده‌. از اين‌ آدم‌ مقدس‌ اينطوري‌ صدبرابر بهتره‌. ايمان‌ به‌ غيب‌ همان‌ ايماني‌ است‌ كه‌ انسان‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ چيز ياد مي‌گيره‌. هر ساعت‌ قدم‌ برميداره‌. شما امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانشون‌، ايشون‌ را نديده‌ايد. شما درباره‌، اگر حضرتش‌ توي‌ ماها بودند، هر روز هم‌ مي‌رفتيم‌ خدمتشون‌. تحقيقي‌ دربارة‌ وجود مقدسش‌ نداشتيم‌، معرفتي‌ هم‌ دربارة‌ وجود مقدسش‌ نداشتيم‌ مثل‌ همانهايي‌ كه‌ اطراف‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بودند و از زمان‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ بودند، مثل‌ همانها بوديم‌. براي‌ امام‌ تكليف‌ تعيين‌ مي‌كرديم‌. تو چرا با معاويه‌ صلح‌ كردي‌؟ صلح‌ نميكرد، چرا صلح‌ نكردي‌. حتي‌ مي‌آمدند سجاده‌ از زير پاي‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ مي‌كشيدند. همان‌ دوستانش‌. بهش‌ مي‌گفتند اي‌ كسي‌ كه‌ مؤمنين‌ را ذليل‌ كردي‌. يا مذل‌ المؤمنين‌. اينها بودند. اصحاب‌ ائمة‌ ديگه‌. ما توي‌ اصحاب‌ همان‌ رواة‌ خوب‌ حتي‌، كه‌ بعضي‌ها مي‌نشينند توجيه‌ مي‌كنند من‌ ميگم‌ توجيه‌ نداره‌، خيلي‌ از رواة‌ هستند وقتي‌ خدمت‌ امام‌ مي‌رسيدند ميگفتند اصلحك‌ الله‌، خدا اصلاحت‌ كنه‌. حضرت‌ هم‌ به‌ روي‌ خودش‌ نمي‌آوره‌. حالا يكي‌ از علماء ميگفت‌ كه‌ آنجا رسم‌ بوده‌، مثل‌ صبحكم‌ الله‌ كه‌ ما معنايش‌ را نمي‌فهميم‌ اينهم‌ رسم‌ بوده‌ هر كس‌ به‌ هر كس‌ مي‌رسيده‌ ميگفته‌ اصلحك‌ الله‌. ولي‌ خيلي‌ از رواة‌، همين‌ روايتهايي‌ كه‌ شده‌ ميگه‌ من‌ رسيدم‌ خدمت‌ امام‌ و گفتم‌ اصلحك‌ الله‌، خدا تو را اصلاحت‌ كنه‌ و بعد سؤالاتم‌ را كردم‌ حضرت‌ جواب‌ فرمودند. معرفت‌ اينطور بود. الان‌ هم‌ يقين‌ بدونيد امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ يك‌ مدتي‌ بيايد در بين‌ ماها زندگي‌ بكنه‌ يك‌ خورده‌ هم‌ مخصوصا به‌ كارمون‌ كار داشته‌ باشه‌، كم‌كم‌ همچين‌ يك‌ خورده‌اي‌ ازش‌ فاصله‌ مي‌گيريم‌، زندگيمون‌ را ازش‌ مخفي‌ مي‌كنيم‌. خدمتتون‌ عرض‌ شود مي‌بينيد معرفتمون‌ هم‌ كم‌كم‌ كاسته‌ شد.

 ايمان‌ به‌ غيب‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌. ارزش‌ ايمان‌ به‌ غيب‌، يعني‌ در اثر ايمان‌ به‌ غيبه‌ كه‌ ما امروز حضرت‌ وليعصر را آنچنان‌ بهش‌ محبت‌ داريم‌، ايمان‌ داريم‌، همين‌ ديشب‌ گفتم‌ ديشب‌ به‌ شما گفتم‌ خبرهايش‌ فردا شب‌ و پس‌ فردا شب‌ ميرسه‌. امروز صبح‌ يك‌ فرد پاك‌ كه‌ من‌ اعتقاد با پاكيش‌ دارم‌. گفت‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ ديدم‌ كه‌ تمام‌ اين‌ مسجد شده‌ كوچك‌ و حضرت‌ بقيد الله‌ بزرگ‌، تمام‌ مردم‌ اين‌ مجلس‌ را و خود مسجد را ايشان‌ در بغل‌ گرفته‌اند و دارند اظهار محبت‌ بهش‌ مي‌كنند. حالا مطالب‌ ديگه‌ هم‌ گفت‌ كه‌ من‌ بعضي‌هايش‌ را صلاح‌ نميدونم‌ اينجا بگويم‌. چون‌ به‌ حد كافي‌ گفتم‌ اين‌ آقاي‌ افشار، به‌ رفيقمون‌ گفتم‌ از كسانيه‌ كه‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ما نميده‌ پريشب‌ ما گفتيم‌… ولي‌ خوب‌ حالا ايشان‌ لطف‌ دارند. چشمشون‌ به‌ اصطلاح‌ يك‌ جاي‌ ديگه‌ را نگاه‌ ميكنه‌ آنوقت‌ خيال‌ مي‌كنند ما هستيم‌. و الاّ من‌ يكي‌ از افتخاراتم‌ اينه‌ كه‌ خادم‌ شماها باشم‌ و خدمتگزار شماها باشم‌ و اگر خدا قبول‌ بكنه‌ و من‌ بتونم‌، كه‌ واقعا از همه‌اتون‌ شرمنده‌ هستم‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ شما مرا يك‌ كاري‌ داريد من‌ نمي‌تونم‌ فورا در خدمتتون‌ باشم‌. بعله‌. امام‌ زمان‌ را حالا مي‌بينيد كتابها نوشته‌، حدودا هزار جلد كتاب‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ نوشته‌ شده‌. يكي‌ نشسته‌ طول‌ عمر ايشان‌ را باصطلاح‌ بحث‌ كرده‌ و ثابت‌ كرده‌. يكي‌ ديگه‌ نشسته‌ خصوصيات‌ ايشان‌ را، صفات‌ ايشان‌ را، فايدة‌ وجوديش‌ را در زمان‌ غيبت‌، آخه‌ وقتي‌ توي‌ انسان‌ باشه‌ و بگه‌ اينكار را بكنيد و آن‌ كار را نكنيد، آنچه‌ با چشم‌ مي‌بينه‌ فايده‌ را فكر ميكنه‌. اما وقتي‌ كه‌ در غيبته‌، بايد بنشينيد فكر كنيد كه‌، تحقيق‌ كنيد كه‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ چه‌ فايده‌اي‌ براي‌ عالم‌ داره‌. آنوقت‌ برخورد ميكنيد لولا الحجه‌ لساخط‌ الارض‌. اگر امام‌ زمان‌ نباشد دنيا، حالا اين‌ روايت‌ ميگه‌ لساخط‌ الارض‌. اما بيمنه‌ رزق‌ الوري‌. وري‌ يعني‌ ما سوي‌ الله‌ همه‌ به‌ يمن‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ روزي‌ مي‌خورند. و بوجوده‌ ثبتت‌ الارض‌ و السماء. بوجود حجة‌ ابن‌ الحسن‌ بالا و هستي‌ ثابت‌ مي‌مانه‌ و هست‌. دربارة‌ اين‌ شما تحقيق‌ ميكنيد. بعد دربارة‌ اينكه‌ اين‌ وجود مقدس‌ در غيبت‌ كه‌ هست‌، آنوقت‌ رسول‌ اكرم‌، ائمة‌ اطهار ايشون‌ را تشبيه‌ مي‌كنند به‌ خورشيد پشت‌ ابر. كه‌ من‌ يك‌ روز نشستم‌، حالا معلوم‌ نيست‌ كه‌ حافظه‌ام‌ ياري‌ كنه‌ كه‌ بخواهم‌ همة‌ آنها را بگويم‌. نشستم‌ حدود ده‌ تا وجه‌ تشبيه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ اين‌ وجود مقدس‌ را تشبيه‌ به‌ خورشيد كرده‌، ده‌ تا تقريبا وجه‌ تشبيه‌ نوشتم‌ ظاهرا. فكر ميكنم‌ توي‌ كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌ هم‌ اشاره‌ كرده‌ام‌. حالا هر ده‌ تا باشه‌ يا يك‌ مقداريش‌ باشه‌. بهرحال‌ امام‌ زمان‌ را نشستيم‌ فكر كرديم‌ كه‌ اين‌ وجود مقدس‌ چه‌ فايده‌اي‌ داره‌ و چرا تشبيه‌ به‌ خورشيد شده‌. همانطوري‌ كه‌ خورشيد، يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ رفع‌ اشتباه‌ ما بشه‌، همانطوري‌ كه‌ خورشيد در آسمانها نورفشاني‌ ميكنه‌، و تمام‌ جاها را منور كرده‌، تنها روي‌ آسمان‌ مشهد يك‌ مقدار ابره‌، ما ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. تو پشت‌ ابري‌. مثل‌ اينكه‌ يك‌ كسي‌ توي‌ روز بره‌ زير لحاف‌. بگه‌ آقا دنيا تاريك‌ شد. بابا تو زير لحاف‌ رفتي‌. خورشيد تمام‌ عالم‌ هستي‌ را، اقلا منظومة‌ شمسي‌ را داره‌ روشن‌ كرده‌. تازه‌ اين‌ زير ابر هم‌ روشنايي‌ مال‌ اونه‌. تو ميگي‌ كه‌ خورشيد زير ابره‌. ما هم‌ ميگيم‌ حالا امام‌ زمان‌ غايبه‌. همون‌، تو غايبي‌. تو زير ساية‌ گناهانت‌، زير ساية‌ نافهمي‌هايت‌ هستي‌. زير ساية‌ عدم‌ قابليت‌، عدم‌ آمادگي‌ براي‌ ظهور آن‌ حضرت‌ هستي‌. تو هستي‌ و الا امام‌ زمان‌، آسمانها، افلاك‌، تمام‌ جاها را داره‌ نورفشاني‌ ميكنه‌ و تمام‌ عالم‌ هستي‌ بخاطر وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ هست‌ و زنده‌ است‌. ما هم‌ حتي‌ از وجود مقدسش‌ داريم‌ استفاده‌ مي‌كنيم‌، منتهي‌ نمي‌بينمش‌. ببينيد ابر آمده‌، حالا فرض‌ كنيد روي‌ نيمكرة‌ زمين‌ كه‌ باصطلاح‌ روز هست‌ تمامش‌ را ابر گرفته‌ باشه‌. اين‌ چي‌ هست‌ در مقابل‌ منظومة‌ شمسي‌، ستاره‌ها، آنجاهايي‌ كه‌ نور خورشيد داره‌ ميره‌. پس‌ ببينيد يك‌ تشبيه‌ خيلي‌ عالي‌. اينجا ما مي‌فهميم‌ كه‌ ما پشت‌ ابريم‌. البته‌ نميگم‌ حالا اصطلاح‌ را همين‌ غلط‌ را ما نگيم‌. امام‌ زمان‌ غايبه‌. همانطوري‌ كه‌ ما ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. ولي‌ حقيقتش‌ اين‌ نيست‌. يكي‌ از وجه‌ تشبيه‌ امام‌ زمان‌ به‌ خورشيد .

  يكي‌ ديگه‌اش‌ اينكه‌ خورشيد وقتي‌ مي‌خواهد طلوع‌ كنه‌، يكي‌ دو ساعت‌ تقريبا، هوا را روشن‌ ميكنه‌. كم‌كم‌ هوا روشن‌ ميشه‌. يا وقتي‌ كه‌ غروب‌ ميكنه‌ كم‌كم‌ تاريك‌ ميشه‌. حضرت‌ بقية‌ الله‌ براي‌ حفظ‌ وضع‌ مردم‌، شما اين‌ را بدونيد، اگر يك‌ دفعه‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ غايب‌ مي‌شدند، شيعه‌ نمي‌دانست‌ چيكار بكنه‌. يعني‌ يكدفعه‌ همانطوري‌ كه‌، خورشيد اگر نورش‌ را جمع‌ بكنه‌، انسان‌ دچار ناراحتي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ ميشه‌، شيعيان‌ در مدت‌ غيبت‌ صغري‌ مثل‌ مثلا مرحوم‌ شيخ‌ كليني‌، شيخ‌ صدوق‌، اينها نشستند احكام‌ و روايات‌ را جمع‌ كردند، براي‌ مردم‌ رساله‌ نوشتند، كتاب‌ من‌ لا يحضره‌ الفقيه‌ يكي‌ از رساله‌هايي‌ است‌ كه‌ شيخ‌ صدوق‌ نوشته‌. ميگه‌ كسي‌ كه‌ فقيه‌ در نزدش‌ حاضر نيست‌ و از اين‌ كتاب‌ استفاده‌ بكنه‌ و يا امام‌ در نزد او حاضر نيست‌. شيخ‌ كليني‌ كتاب‌ نوشت‌ و خودشون‌ را آماده‌ كردند براي‌ غيبت‌ كبري‌. و لذا غيبت‌ كبري‌ پيش‌ آمد. الان‌ هم‌ كه‌ انشاء الله‌ طبق‌ حدسياتمون‌ زمان‌ ظهور صغري‌ است‌. الان‌ هم‌ مي‌بينيد كه‌ هوا روشن‌ شده‌. و به‌ شما عرض‌ ميكنم‌ اين‌ يقينيه‌. باز دو مرتبه‌ هوا تاريك‌ بشه‌ من‌ نميدونم‌. چون‌ به‌ ما گفته‌اند كه‌ وقت‌ تعيين‌ نكنيد و نبايد هم‌ تعيين‌ كنيم‌. و هر كس‌ هم‌ وقت‌ تعيين‌ بكنه‌ دروغگوئه‌. ولي‌ آخر مشاهداتش‌ را كه‌ انسان‌ نميتونه‌ نديده‌ بگيره‌. خدا ميدونه‌ در سال‌ چهل‌ و شش‌ من‌ مكه‌ مشرف‌ بودم‌ كه‌ اولين‌ سفر حج‌ واجب‌ شخص‌ خودم‌ در سال‌ هزار و سيصد و چهل‌ و شش‌ بود. من‌ در آنوقت‌ با اين‌ عربها كه‌ صحبت‌ مي‌كردم‌ اصلا شيعه‌ را نمي‌شناختند. تا چه‌ برسه‌ به‌ امام‌ زمان‌ شيعه‌ و مثلا، اصلا من‌ به‌ يك‌ سوداني‌ گفتم‌ كه‌ ما شيعه‌ هستيم‌. اين‌ نفهميد. بعد كه‌ شرح‌ برايش‌ دادم‌ گفت‌ شما جعفري‌ هستيد. من‌ مقيد بودم‌ بگم‌ شيعه‌ هستيم‌. چون‌ بعنوان‌ جعفري‌ يك‌ مذهب‌ خيلي‌ كوچك‌ كم‌ ارزشي‌ مي‌شناختند گوشه‌ و كنار. نشناخت‌ شيعه‌. و بعكس‌، در اثر يكي‌ از چيزها اين‌ مسئلة‌ انقلاب‌ بود. در اثر همين‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، چون‌ يكي‌ از افرادي‌ كه‌ باصطلاح‌ مدير صداي‌ ايران‌ بود براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد، ميگفت‌ چهل‌ و پنج‌ درصد اخبار دنيا، چهل‌ و پنج‌ درصد اخبار دنيا مال‌ ايرانه‌ در زمان‌ جنگ‌. تحت‌ اين‌ عنوان‌ كه‌ يك‌ فردي‌ قيام‌ كرده‌ و شاه‌ را سرنگون‌ كرده‌ و مدعي‌ است‌ كه‌ من‌ نايب‌ امام‌ زمانم‌. خيلي‌ عجيبه‌ها! و اين‌ در دنيا پخش‌ شده‌. خوب‌ من‌ خودم‌ دلم‌ مي‌خواست‌ كه‌ بازتابش‌ را ببينم‌. در سال‌ شصت‌ و سه‌ مشرف‌ بودم‌ به‌ مكه‌. توي‌ هر مغازة‌ كتابفروشي‌ هفت‌ هشت‌ تا كتاب‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ مي‌ديدم‌ كه‌ يا رد كرده‌ بودند يا اثبات‌ كرده‌ بودند. كنفرانس‌ مهمي‌ در آن‌ سال‌ تشكيل‌ شد در رابطة‌ با عالم‌ اسلامي‌ كه‌ من‌ باز حضور داشتم‌. متفقا، خيلي‌ عجيبه‌ها، تمام‌ عالمهاي‌ سني‌ تمام‌ دنيا، در آنجا برداشتند قطعنامه‌اي‌ نوشتند كه‌ حضرت‌ مهدي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امام‌ زمان‌ اين‌ شخص‌ هست‌ و خواهد آمد با همين‌ خصوصياتي‌ كه‌ ما نوشتيم‌، ما معتقديم‌ و امضاء، رابطة‌ اسلامي‌ كه‌ من‌ در كتاب‌ مصلح‌ غيبي‌ اين‌ را ترجمه‌اش‌ را نوشته‌ام‌. و همين‌ چندي‌ قبل‌ كه‌ من‌ رفته‌ بودم‌ مشرف‌ شده‌ بودم‌، اصلا مسئلة‌ امام‌ زمان‌ مطرح‌ بود. ابن‌ باز، آقا يك‌ مرد خبيث‌ از آنهايي‌ است‌ كه‌ وقتي‌ قبرستان‌ بقيع‌ را خراب‌ كردند از علماي‌ آن‌ وقت‌ بود و باقي‌ مانده‌. شايد متجاوز از صد سال‌ داره‌ و يك‌ شخص‌ كوري‌ هم‌ هست‌. ايشان‌ يك‌ كتاب‌، الان‌ من‌ دارم‌، در روزنامه‌ها هم‌ پخش‌ شد. يك‌ كتاب‌ نوشته‌ دربارة‌ اثبات‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌. شما فكر مي‌كنيد اين‌ چي‌ ما اسم‌ اين‌ را بگذاريم‌؟ اسم‌ اين‌ را چي‌ بگذاريم‌؟ اگر بخواهيم‌ مثل‌ خورشيد حضرت‌ را قرار بديم‌، آيا اين‌ نورفشاني‌ مثل‌ بين‌ الطلوعين‌ نيست‌ كه‌ نورش‌ تمام‌ دنيا را گرفته‌ ولي‌ خودش‌ هنوز ظاهر نشده‌؟! و دلائل‌ ديگه‌.

 شما از دويست‌ سال‌ قبل‌ يك‌ مسجد غير از مسجد جمكران‌، كه‌ آنهم‌ به‌ اسم‌ مسجد جمكرانه‌، يك‌ مسجد، يك‌ محل‌، يك‌ خيابان‌، يك‌ حسينيه‌، بنام‌ صاحب‌ الزمان‌ پيدا بكنيد. در دويست‌ سال‌ پيش‌. و در زمان‌ ما شايد توي‌ دهي‌ حتي‌ نباشه‌ كه‌ مسجدي‌ يك‌ محلي‌ بنام‌ امام‌ زمان‌ اسمگذاري‌ شده‌. اين‌ تنها مال‌ ايران‌ نيست‌ها. من‌ در لبنان‌ هم‌ رفتم‌ ديدم‌ همينطوره‌. در بعضي‌ از ممالك‌ شيعه‌ نشين‌ همينطوره‌. توي‌ مسجد النبي‌ نشسته‌ بوديم‌. اين‌ دور مسجد النبي‌ انشاء الله‌ قسمتتون‌ شد امسال‌ يا سال‌ ديگه‌ رفتيد، نگاه‌ كنيد. دو تا حياط‌ داره‌ مسجد النبي‌ كه‌ سقفش‌ بازه‌. حياط‌ اول‌ مال‌ زمان‌ باصطلاح‌ عثمانيهاست‌ كه‌ ساختند. حياط‌ دوم‌ مال‌ همين‌ آل‌ سعوده‌. اين‌ دوره‌ اسامي‌ نوشته‌. همه‌ اسامي‌ مال‌ اصحاب‌ پيغمبره‌. طلحه‌، زبير، عمر، ابابكر، علي‌ابن‌ ابياطالب‌ همين‌ طور نوشته‌. تنها اسامي‌ كه‌ مال‌ اصحاب‌ نيست‌ اين‌ را توجه‌ داشته‌ باشيدها. نگيد خوب‌ اينها همه‌ اسمي‌ بوده‌ نوشته‌. مال‌ اصحاب‌ نيست‌. حضرت‌ امام‌ سجاد. حضرت‌ امام‌ سجاد جزء اصحاب‌ پيغمبر نبود. حضرت‌ امام‌ باقر، امام‌ صادق‌ تا مي‌رسه‌ در اون‌ وسط‌، يعني‌ چشم‌ اندازترين‌ جاهاي‌ مسجد النبي‌، منتهي‌ ماها متوجه‌ نمي‌شيم‌ چون‌ معتقديم‌ كه‌ همه‌ چيز را ما نمي‌تانيم‌ بخوانيم‌ لذا نگاه‌ نمي‌كنيم‌. اونجا نوشته‌ اسم‌ خواص‌ را نوشته‌. م‌ ح‌ م‌ د ابن‌ الحسن‌ العسگري‌. المهدي‌ اون‌ بالا نوشته‌. ما آقا دسته‌، دسته‌ شيعيان‌ مي‌برديم‌ اينجوري‌، نوري‌ از اين‌ روشنتر. حالا اين‌ را آل‌ سعود نوشته‌، وهابيها نوشتن‌ها. جالبش‌ اينه‌. اگر عثمانيها، چون‌ عثمانيها يك‌ مطالب‌ ديگه‌ هم‌ نوشتن‌ اونجاها. اما آل‌ سعود وهابي‌ اون‌ سنگي‌ كه‌ اون‌ بالا هست‌ داده‌ تراشيده‌ اسم‌ حضرت‌ را با اين‌ خصوصيات‌ كه‌ پسر حسن‌ عسگري‌ يكي‌ از اختلافاتي‌ كه‌ بين‌ خود علماي‌ سني‌ هست‌ اين‌ است‌ كه‌ آيا حضرت‌ مهدي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ متولد شده‌ يا نشده‌؟ كه‌ اگر متولد شده‌ باشه‌ و الان‌ وجود مقدسش‌ باشه‌ بايد ابن‌ الحسن‌ العسگري‌ باشه‌ والا ديگه‌ بعدها بخواد متولد بشه‌ كه‌ پسر امام‌ حسن‌ عسگري‌ نخواهد بود. و اونجا اين‌ را نوشته‌ انشاء الله‌ بريد، من‌ آدرس‌ دادم‌ بهتون‌. ببينيد دو تا حياط‌ داره‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ مسجد النبي‌. حياط‌ جلويي‌ نه‌، حياط‌ دومي‌ كه‌ آل‌ سعود ساختند و نو است‌ جديده‌. وقتي‌ رو به‌ قبله‌ مي‌ايستيد اون‌ وسط‌ جلوي‌ چشمتون‌. يعني‌ تعدادي‌ اين‌ طرف‌ از اسامي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ هست‌ تعدادي‌ هم‌ اون‌ طرف‌ اين‌ نام‌ مقدس‌ در وسط‌ قرار گرفته‌ و من‌ معتقدم‌ خود آقا نوشته‌. مي‌گيد آخه‌ چطور؟ وادار كرده‌ اين‌ سنگ‌ تراش‌ را يا هر كسي‌ را كه‌ بنويس‌ بگذار اون‌ وسط‌. مناسبت‌ هم‌ نداره‌ وسط‌ باشه‌ها. يعني‌ رو رديفش‌ بايد بره‌ آخر. اما همين‌ طور آمده‌ وسط‌. انشاء الله‌ به‌ اين‌ نيت‌ بريم‌ اونجا را ببينيم‌ تصميم‌ بگيريد بريد مكه‌. و از خدا امشب‌ و فردا شب‌ بخواهيد كه‌ حج‌  خانه‌اش‌ را نصيبتون‌ بفرمايد. اينها همش‌ طريق‌ ايمان‌ به‌ غيره‌. كه‌ الذين‌ يؤمنون‌ بالغيب‌.

 شما نگيد كه‌ الهم‌ انا نشكوه‌ عليك‌ فقر نبينا و غيبت‌ و الامامنا خيال‌ كنيد اين‌ به‌ ضرر شماست‌، شكايت‌ داره‌. حرفي‌ درش‌ نيست‌. اكثريت‌ غريب‌ به‌ اتفاق‌ مردم‌ بايد از طريق‌ چشم‌ و گوش‌ بايد در قلبشون‌ ايمان‌ به‌ وجود بياد. اما اين‌ مال‌ خواصه‌. خواصه‌ چقدر خوب‌ شد كه‌ ما در زماني‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ پيدا كرديم‌. كه‌ پيغمبر اكرم‌ بفرمايد با شوقا الي‌ اخوان‌. چون‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ عميقه‌. مستقره‌، ايمان‌ به‌ غيب‌ پر ارزشه‌، ايمان‌ به‌ غيب‌ مال‌ اولياء خداست‌. مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ بسيار عميقند و از راه‌ عقل‌ و دانش‌ ايمان‌ كسب‌ كرده‌اند. اميدواريم‌ ما اولا زياد انتظار اين‌ معنا را نداشته‌ باشيم‌ كه‌ در ظاهر خدمت‌ حضرت‌ برسيم‌. البته‌ امروز مي‌گن‌ كه‌ ما اگر يك‌ دفعه‌ امام‌ زمان‌ را ببينيم‌ ما ايمانمون‌ تقويت‌ مي‌شه‌. نه‌ كوشش‌ بكن‌ از راه‌ عقل‌، از راه‌ ايمان‌، دين‌، از راه‌ دانش‌، از راه‌ سعي‌ ايمان‌ به‌ غيب‌ پيدا بكني‌. و غيب‌ خداست‌ اول‌. مي‌دونيد همين‌ طوري‌ كه‌ فرمودند واقعا انسان‌ بنشينه‌ فكر كنه‌. همه‌ جا خداي‌ تعالي‌ هست‌. خداي‌ تعالي‌ در همه‌ چيز هست‌. سنريد آياتنا في‌ الآفاق‌. هر ذره‌اي‌ كه‌ بيشتر بشكافي‌ آفتاب‌ بيشتر مي‌ياد بيرون‌. برگ‌ درختان‌ سبز در نظر هوشيار هر ورقش‌ دفتري‌ است‌ معرفت‌ كردگار و في‌ انفسكم‌. در روح‌ خودتون‌، عظمت‌ روحيتون‌ شما عظمت‌ روحيتون‌ را فكر كنيد، اگر روح‌ انسان‌ نمرده‌ باشه‌ اونچنان‌ با عظمته‌ كه‌ واقعا من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد.

 خوب‌ شب‌ شام‌ غريبان‌ حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌ عليه‌ السلامه‌. با خودتون‌ فكر مي‌كنيد، من‌ با يك‌ سني‌ بحث‌ مي‌كردم‌ كه‌ چطور مي‌شه‌ كه‌ تنها يك‌ دختر از پيغمبر باقي‌ مانده‌ باشه‌ وصي‌ پيغمبر را كه‌ هم‌ ما قبول‌ داريم‌ هم‌ شما قبول‌ داريد اون‌ همه‌ فضائل‌ شما بگيد كه‌ بدنش‌ را شب‌ دفن‌ كردن‌، مخفي‌ دفن‌ كردند، كه‌ اگر ظاهر بود مي‌رفتند نبش‌ قبر مي‌كردند و جسارت‌ به‌ بدن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ مي‌كردند. چطور مي‌شه‌؟ راسته‌ از نظر وضع‌ فعلي‌ ما محاله‌. اما مي‌دونيد اينها كيا بودند؟ اينها كساني‌ بودند تا وقتي‌ كه‌ پيغمبر را مي‌ديدند شايد ايمان‌ به‌ او. از راه‌ چشم‌ از راه‌ شهود، ايمان‌ پيدا كرده‌ بودند نه‌ از راه‌ فكر و عقل‌. يك‌ مختصري‌ ايمان‌ داشتند در دلشون‌ حالا بعضيهاشون‌ كه‌ حالا، چون‌ ارتد الناس‌  بعد النبي‌ الا. اون‌ سه‌ نفر اينها نيستند. از راه‌ چشم‌ اگر انسان‌ ايمان‌ آورد. ايمانش‌ گاهي‌ مي‌ره‌، گاهي‌ مي‌ياد. اقرار نداره‌. و لذا تا پيغمبر را مي‌ديدند همه‌ ايمان‌ داشتند. واقعا هم‌ نمي‌شه‌ گفت‌ بعضيهاشون‌ ايمان‌ نداشتند. اون‌ جنگهايي‌ كه‌ مي‌كردند اون‌ جان‌ فشانيهايي‌ كه‌ در محضر پيغمبر مي‌كردند نمي‌شه‌ گفت‌ بعضيهاشون‌ ايمان‌ نداشتند. چرا يك‌ عده‌ اشون‌ ايمان‌ نداشتند ولي‌ واقعا نمي‌شه‌ به‌ اصحاب‌ پيغمبر گفت‌ هيچ‌ كدومشون‌ ايمان‌ نداشتند. ايمانشون‌ مستقر نبود. فقط‌ همين‌ سه‌ نفر بودند كه‌ از راه‌ فكر، لذا شما سلمان‌ و ابيذر و مغداد را بريد تحقيق‌ كنيد در حالاتشون‌. اينها هيچ‌ وقت‌ با معجزه‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ با مشاهداتي‌ كه‌ داشته‌ باشند ايمان‌ به‌ پيغمبر نياوردند با تحقيق‌ ايمان‌ به‌ پيغمبر آوردند. تا پيغمبر از دار دنيا رفت‌ ديگه‌ تمام‌ شد. باز افان‌ مات‌، ببينيد صريحه‌ قرآنه‌ افان‌ مات‌ او قتل‌ ان‌ غلبتم‌ علي‌ اعقابهم‌. اگر پيغمبر بميره‌ يا كشته‌ بشه‌ شما به‌ عقب‌ برمي‌گرديد. چرا؟ به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ ديگه‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ ببينيد. معجزه‌اي‌ نيست‌ كه‌ ببينيد. اما شماها انشاء الله‌ شما ياوران‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ چه‌ امام‌ زمان‌ را ببينيد، چه‌ نبينيد همين‌ طور كه‌ الان‌ هستيد ايمان‌ داريد. جانتون‌ را تقديم‌ مي‌كنيد. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ تنها بود. خيلي‌ عجيبه‌. اين‌ را در همة‌ تواريخ‌ نوشته‌اند كه‌ اگر قبر مطهر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را تا حدود شايد صد سال‌ بعد قبر ايشان‌ معلوم‌ نبود. تا زمان‌ هارون‌ الرشيد حالا. اگر قبر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را پيدا مي‌كردند نبش‌ مي‌كردند و بدن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را بيرون‌ مي‌انداختند. حالا البته‌ چيزي‌ اونجا گيرشون‌ نمي‌آمد ولي‌ همين‌ نبش‌ كردنش‌، توهين‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بود. هفتاد سال‌ مردم‌ سبع‌ و لعن‌ مي‌كردند علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را. اين‌ مردمي‌ بودند كه‌ خوب‌ چند روزي‌، شايد هم‌ حمل‌ را بعضي‌ از مسائل‌ مي‌كردند و تمام‌ شد. ايمانشون‌ تمام‌ شد. كوشش‌ كنيد ايمانتون‌ را مستقر كنيد. من‌ سفارش‌ مي‌كنم‌ جدا اينطور نباشه‌ كه‌ تا وقتي‌ كه‌ پاي‌ منبر مي‌نشينيد تو ماه‌ رمضان‌ هستيد يا مثلا، من‌ به‌ آقاي‌ نعمتي‌ مي‌گفتم‌ تو ماه‌ رمضان‌ خيلي‌  به‌ بيداري‌ افراد اهميت‌ نده‌ اين‌ بيداري‌ ماه‌ رمضانه‌ ديگه‌. يك‌ عده‌ مسلمانهاي‌ ماه‌ رمضانند. اگر بعدش‌ ماند درسته‌. چون‌ شيطان‌ آزادش‌ مي‌كنه‌ و او با كمال‌ جديت‌ باز مشغول‌ كار مي‌شه‌. ايمان‌ به‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را اين‌ چند نفر داشتند واقعا.

 حضرت‌ امير مي‌فرمايد اگر به‌ جاي‌ حمزه‌ و عقيل‌، بجاي‌ عقيل‌ و عباس‌ همزه‌ و جعفر مي‌بودند. اونها هم‌ آخه‌ يكيش‌ عموي‌ پيغمبره‌ يكيش‌ برادر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ نمي‌گذاشتند. اين‌ دو نفر اگر بودند نمي‌گذاشتند كه‌ خلافت‌ غصب‌ بشه‌. حضرت‌ جعفر طيار برادر علي‌ ابن‌ ابيطالب‌. اين‌ بجاي‌ عقيل‌ مي‌بود. عقيلي‌ كه‌ براي‌ يك‌ لقمه‌ نون‌ پا مي‌شه‌ مي‌ره‌ پيش‌ معاويه‌. عباسي‌ كه‌ بخاطر ناودانش‌ آبش‌ بريزه‌ توي‌  خدمتون‌ عرض‌ شود بريزه‌ توي‌ مسجد اين‌ دلگرم‌ به‌ ابي‌ بكره‌. اين‌ ناودانش‌ را هم‌ بالاخره‌ كندن‌ انداختند دور. حالا شما ببينيد. ايمان‌ بايد مستقر باشه‌. قوي‌ باشيد در ايمانتون‌. هيچ‌ بادي‌ شما را نلرزونه‌. هيچ‌ طوفاني‌ حتي‌ نلرزونه‌. هيچ‌. ولو لا انت‌ يا علي‌ لم‌ يعرف‌ اصلا بقيه‌ را پيغمبر اكرم‌ مؤمن‌ نمي‌دونست‌. مي‌فرمايد و لو لا انت‌ يا علي‌ چون‌ ايمان‌، حالا يك‌ كبوتري‌ آمده‌ باشه‌ يكي‌ دو روز اينجا بعد هم‌ حتما مي‌ره‌. اين‌ را مي‌گيد لونة‌ كبوتر! اگر يك‌ كبوتري‌ آمده‌ باشه‌، اينجا تخم‌ گذاري‌ كرده‌ باشه‌ و هر جا هم‌ برن‌، سر ده‌ فرسخي‌ هم‌ ولش‌ كنند باز مي‌ياد اينجا، اينجا بله‌ مي‌شه‌ لونه‌اش‌. لانة‌ ايمان‌ شما وقتي‌ در قلب‌ شما به‌ وجود مي‌ياد كه‌ اين‌ خونه‌اش‌ اونجا باشه‌. مستقر باشه‌. هميشگي‌ باشه‌. ولي‌ حالا دو روز اينجا چيزي‌ ديديد ايماني‌ پيدا كرديد خوب‌ همان‌ مثل‌ حافظة‌ كندري‌ با ماست‌ رفتن‌ مي‌شه‌. ايمانتون‌ را مستقر كنيد. با فكر با تعمق‌، با تحقيق‌. منتظر نمي‌دونم‌ معجزه‌ و كرامات‌ و بعضي‌ نباشيد. اينها خوبه‌ ولي‌ به‌ هر حال‌ اصل‌ معجزات‌ در انبياء براي‌ اين‌ بوده‌ كه‌ مردم‌ را جمعشون‌ بكنند والا بيشتر از اين‌ نبود. بيان‌ تا حرف‌ را بهشون‌ بزنند تا توي‌ اينها چند تايي‌ كه‌ حرف‌ را مي‌فهمند و درك‌ مي‌كنند اون‌ وقت‌ اينها را بگيرنشون‌ و انتخابشون‌ كنند و بقيه‌ برن‌. علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امروز جنازه‌ اشون‌ را تشييع‌ كردند.

 من‌ يك‌ وقتي‌ در كوفه‌ بودم‌ در روز بيست‌ و يكم‌ ماه‌ رمضان‌. الان‌ شبيه‌ اون‌ وضع‌ را در مي‌يارن‌. منتها خوب‌ مردم‌ كوفه‌ جنازه‌ را تشييع‌ مي‌كنند مي‌برن‌ به‌ طرف‌، اما ظاهرا علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ وصيت‌ كرده‌ بود به‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ كه‌ شما عقب‌ جنازه‌ را بگيريد، جنازه‌ خودش‌ حركت‌ مي‌كنه‌. هر جا رفت‌ و فرود آمد همانجا من‌ را دفن‌ كنيد. از مسجد كوفه‌ و خانة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ هم‌ كه‌ الان‌ آثارش‌ هست‌ پشت‌ مسجد كوفه‌ تا جايي‌ كه‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را دفن‌ كردند حدودا ده‌ كيلومتر راهه‌، شايد هم‌ بيشتر. حضرت‌، حضرت‌ امام‌ حسن‌ فرمود پدرم‌ اينطور وصيت‌ كرده‌. هيچ‌ كس‌ حق‌ آمدن‌ براي‌ تشييع‌ جنازة‌ امير المؤمنين‌ را نداره‌. جنازه‌ را تشييع‌ كردند.آوردند در همين‌ محلي‌ كه‌ الان‌ قبر  مطهرشه‌ كه‌ خدايا به‌ آبروي‌ آقا امير المؤمنين‌ همين‌ امسال‌ با از بين‌ رفتن‌ صدام‌ زيارتش‌ را نصيب‌ هممون‌ بفرما. جلوي‌ جنازه‌ آمد پايين‌. ظاهرا يك‌ طرف‌ جنازه‌ را جبرئيل‌  گرفته‌ يك‌ طرف‌ جنازه‌ را ميكائيل‌ گرفته‌. آمدند ديدند يك‌ قبري‌ اونجا ساخته‌ و پرداخته‌، لوحي‌ در اونجا هست‌ نوشته‌ كه‌ اين‌ قبر را نوح‌، نوح‌ پيغمبر اينجا حفر كرده‌. بدن‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را امروز در ميان‌ قبر گذاشتند وقتي‌ كه‌ لهد را چيدند از اون‌ طرف‌ كه‌ نگاه‌ كردند ديدند بدن‌ در ميان‌ قبر نيست‌ رواياتي‌ دارد كه‌ بدن‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ را حتي‌ بعظمه‌ و لحنه‌ و دمه‌ مي‌برند در عرش‌ و در زير خاك‌ باقي‌ نمي‌ماند ولي‌ در بين‌ راه‌ كه‌ مي‌آمدند هر درختي‌، هر ديواري‌ كه‌ خدا قسمتتون‌ كنه‌ يك‌ مسجدي‌ است‌ به‌ نام‌ مسجد حنانه‌ نزديك‌ دروازة‌ نجف‌، ديواره‌ اين‌ مسجد در جايي‌ ساخته‌ شده‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ جنازة‌ علي‌ ابن‌ ابيطالب‌ را از اونجا عبور مي‌دادن‌ ناله‌ كرد خم‌ شد تعظيم‌ كرد. به‌ خدا قسم‌ ما مقام‌ ولايت‌ را درست‌ متوجه‌ نيستيم‌. اگر بدانيم‌ كه‌ مقام‌ ولايت‌ چيست‌ تمام‌ موجوادات‌ عالم‌ در مقابل‌ ولايت‌ تعظيم‌ مي‌كنند. همانطوري‌ كه‌ و ان‌ من‌ شي‌ الا يسبحه‌ و بحمده‌. همينطور در مقابل‌ عظمت‌ ولايت‌ تعظيم‌ مي‌كنند. اما امروز هر سنگي‌ را كه‌ برداشتند خون‌ تازه‌ مثل‌ روز عاشورا در زير آن‌ سنگها ديدند. چراغها را خاموش‌ كنيد. شب‌ شام‌ غريبان‌ مولا امير المؤمنينه‌، با توجه‌ برويم‌ امشب‌ در خانة‌ امير المؤمنين‌. شايد آقا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را بتوانيم‌ از خودمون‌ امشب‌ راضي‌ كنيم‌ و تسليتي‌ خدمتش‌ عرض‌ كنيم‌. السلام‌ عليك‌ يا مولاي‌ يا اباالحسن‌ يا امير المؤمنين‌. يا اخ‌ الرسول‌. يا زوج‌ البتول‌. يا ابا السبطين‌. يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. و قدمناك‌ بين‌ يدي‌ حاجاتنا. يا وجيه‌ عند الله‌ اشفع‌ لنا عند الله‌.

 

۵ رمضان ۱۴۱۴- آداب‌ رفتن‌ به‌ مهماني‌ خدا اخلاق‌ خ‌ ۴۳

 آداب‌ رفتن‌ به‌ مهماني‌ خدا اخلاق‌ خ‌ 43

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 در آخرين‌ جمعه‌اي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در ماه‌ شعبان‌ خطبه‌ خواندند، فرمودند قد اقبل‌ عليكم‌ شهر الله‌. اي‌ مردم‌، رو كرده‌ است‌ و دارد مي‌ياد ماه‌ خدا. في‌ البركته‌ و رحمة‌ و المغفره‌. ماهي‌ كه‌ پر از بركته‌. پر از رحمت‌ است‌ و پر از مغفرته‌. اين‌ ماه‌ ماية‌ بركت‌ است‌. ماية‌ رحمت‌ و مهرباني‌ خدا هست‌. و ماية‌ مغفرت‌ ذات‌ اقدس‌ متعال‌ است‌. براي‌ اولياء خدا اونهايي‌ كه‌ گناه‌ ندارند اين‌ ماه‌، ماه‌ بركت‌ و رحمت‌ است‌. اگر انسان‌ از اولياء خدا شد، گناه‌ نكرد، و معصيتها را ترك‌ كرده‌ بود قبل‌ از ماه‌ رمضان‌. از رحمت‌ و بركت‌ اين‌ ماه‌ استفاده‌ مي‌كند.

 معناي‌ بركت‌ اين‌ است‌ كه‌ شماها در ضمن‌ كلماتت‌ مي‌گوييد به‌ يكديگر كه‌ فلان‌ چيز مباركت‌ باشه‌، روز عيد مباركتون‌ باشه‌. فلان‌ لباس‌ مباركت‌ باشه‌، فلان‌ عملي‌ كه‌ انجام‌ دادي‌ مباركت‌ باشه‌. مبارك‌ يعني‌ هيچ‌ ناراحتي‌ نداشته‌ باشيد اين‌ لباس‌ هر وقت‌ كه‌، اين‌ لباس‌ را مي‌پوشيد در اين‌ لباس‌ هيچ‌ وقت‌ مريض‌ نشيد، مورد احترام‌ مردم‌ باشيد و لباس‌ هم‌ خودش‌ به‌ اين‌ زوديها پاره‌ نشه‌. روزي‌ كه‌ امروز مباركه‌، انسان‌ هيچ‌ ناراحت‌ نشه‌ در اون‌ روز. روز خوشي‌ و خرمي‌ و شادي‌ باشه‌. والا روزي‌ كه‌ براي‌ انسان‌ همش‌ مصيبته‌ اون‌ روز مبارك‌ نيست‌. اين‌ كه‌ در زيارت‌ عاشورا مي‌گيم‌ يوم‌ تبركت‌ به‌ بني‌ اميه‌ و ابن‌ آكلت‌ اكبد. بني‌ اميه‌ روز عاشورا را براي‌ خودشون‌ مبارك‌ تصور كردند يعني‌ روز شادماني‌ روز خوشحالي‌ براي‌ خودشون‌ قرار دادند. روزي‌ كه‌ خوشحال‌ بودند، شاد بودند. والا براي‌ شيعه‌ روز عاشورا مبارك‌ نيست‌. براي‌ اولياء خدا ماه‌ رمضان‌ خوشحالي‌ مي‌ياره‌. خرمي‌ مي‌ياره‌. بايد ماه‌ رمضان‌ اگر از اولياء خدا بوديد يك‌ پارچه‌ خوشحال‌ باشيد. چرا خوشحاليد براي‌ اين‌ كه‌ هر عبادتي‌ كه‌ شما انجام‌ بديد نمي‌تونيد صبح‌ از اذان‌ صبح‌ تا غروب‌ مشغول‌ اون‌ عبادت‌ باشيد. و يك‌ لحظه‌ از اون‌ عبادت‌ خارج‌ نشيد. نماز اين‌ طور نيست‌. نماز نهايتا پنج‌ دقيقه‌ طول‌ مي‌كشه‌. حتي‌ دعاها، اذكار نمي‌توني‌ در مثلا فرض‌ كنيد از اذان‌ صبح‌ تا غروب‌ يكسره‌ قرآن‌ بخونيد، يكسره‌ فرض‌ كنيد نماز بخوانيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ در اين‌ وسط‌ كسل‌ مي‌شيد، خوابتون‌ مي‌گيره‌. بالاخره‌ خستگي‌ مي‌گيريد. اما روزه‌ از عبادتهايي‌ است‌ كه‌ يك‌ لحظه‌ انسان‌ از عبادت‌ خارج‌ نشده‌ و با خواب‌ و استراحت‌ هم‌ منافات‌ نداره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ از اذان‌ صبح‌ كه‌ مشغول‌ روزه‌ مي‌شيد تا اذان‌ مغرب‌ يك‌ سره‌ شما مشغول‌ عبادتيد بدون‌ وقفه‌ ولو اين‌ كه‌ در اين‌ روز پنج‌ ساعت‌ هم‌ بخوابيد.و چون‌ حتي‌ خوابتون‌ هم‌ عبادته‌. بركت‌ از اين‌ بيشتر نمي‌شه‌. هيچ‌ عبادتي‌ اين‌ اندازه‌ بركت‌ نداره‌. لذا فرمود يومكم‌ فيه‌ عباده‌. حتي‌ خوابتون‌ عبادته‌. شما خوابيديد روزه‌ دار، و نفس‌ مي‌كشيد مشغلول‌ عبادتيد نفستون‌ هم‌ تسبيح‌ است‌، سبحان‌ الله‌ است‌.

 اين‌ البته‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ از روزه‌ خشنودند مي‌فهمند روزه‌ يعني‌ چي‌. يك‌ نوكر كه‌ در خانه‌ ايستاده‌ باشه‌ يك‌ كاري‌ بهش‌ بدن‌ كه‌ هم‌ آسون‌ باشه‌ كه‌ هم‌ بتونه‌ در وسط‌ اون‌ كار هم‌ بخوابه‌، استراحت‌ كنه‌ و هم‌ مزد خوابيدنش‌ را هم‌ حتي‌ بهش‌ بدن‌. يعني‌ پاش‌ حساب‌ نكنن‌ كه‌ تو چند ساعتي‌ خوابيدي‌. دقيقه‌ و لحظه‌ شماري‌ خوابش‌ براي‌ انسان‌ پول‌ مي‌دن‌ و انسان‌ ده‌ ساعت‌، پنج‌ ساعت‌ خوابيده‌ در عين‌ حال‌ مي‌گن‌ ما خوابت‌ را به‌ حساب‌ مي‌ياريم‌ و خوابت‌ را استثنا نمي‌كنيم‌ ومزد صبح‌ تا غروبت‌ را لحظه‌ به‌ لحظه‌ مي‌ديم‌. اين‌ ببينيد چقدر بركت‌ داره‌. براي‌ اولياء خدا كساني‌ كه‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ و به‌ مقام‌ كمال‌ انساني‌ رسيدن‌ و يا عمل‌ تزكية‌ نفس‌ كردن‌ اينها فقط‌ بركت‌ دارند، خيلي‌ هم‌ خوشحالند. خيلي‌ خوشحالند مثلا فرض‌ كنيد شما بخواييد بريد يك‌ جا مزد بخواييد بگيريد بگن‌ هر دقيقه‌اي‌ هر ثانيه‌اي‌ مثلا هزار تومن‌ بهتون‌ مي‌دن‌ و شما حتي‌ در موقع‌ خوابيدن‌ هم‌ اون‌ لحظان‌ خوابيدن‌ ولو ده‌ ساعت‌ هم‌ باشه‌ مزد دقيقه‌ها و ثانيه‌ها را بهتون‌ بدن‌. خيلي‌ بركت‌ مي‌ياره‌. وقتي‌ خوابيديد در ماه‌ رمضان‌ در دامن‌ لطف‌ پروردگار خوابيديد. وقتي‌ بيدار مي‌شيد در آغوش‌ مهر پروردگاريد. البته‌ اين‌ مال‌ كساني‌ است‌ كه‌ از اولياء خدا باشند اينها اين‌ مطالب‌ را درك‌ بكنند. بفهمند. اما كساني‌ كه‌ اين‌ را درك‌ نمي‌كنند. با خدا زياد رابطه‌ ندارند اهل‌ گناه‌ و معصيتند، افراد گناه‌ كار. براي‌ اونها مغفرت‌. مغفرت‌ بخشش‌ گناهان‌، در هر شبانه‌ روز يك‌ ميليون‌ نفر را خدا در ماه‌ رمضان‌ مي‌بخشه‌ و در شب‌ و روز جمعه‌ در هر ساعت‌ يك‌ ميليون‌. البته‌ اين‌ مربوط‌ به‌ كساني‌ است‌ كه‌ اهل‌ گناهند و اهل‌ معصيتند. پس‌ ببينيد بالبركتة‌ و الرحمة‌ و المغفره‌. بركت‌ مال‌ اولياء خداست‌. مباركشونه‌. گاهي‌ به‌ بعضي‌ از اولياء خدا كه‌ در ماه‌ رمضان‌ كه‌ انسان‌ تلفن‌ مي‌زنه‌ و تماس‌ مي‌گيره‌ اول‌ كلامشون‌ اين‌ است‌ كه‌ آقا ماه‌ رمضان‌ مبارك‌ باشه‌. براي‌ ماها روز عيد نوروز مباركه‌ خداي‌ نكرده‌. اون‌ روز خوشحاليم‌.

 براي‌ افراد حواس‌ پرت‌ توي‌ خط‌ اولياء خدا نباشند روزي‌ كه‌ دخترشون‌ را يا پسرشون‌ را عروس‌ يا داماد مي‌كنند يك‌ جشن‌ مفصلي‌ گرفته‌اند و ده‌ گناه‌ توش‌ شده‌ اون‌ روز را ما مبارك‌ مي‌دونند. و حال‌ اين‌ كه‌ روز مصيبتمونه‌ ما نمي‌دونيم‌. چون‌ مصيبت‌ اون‌ روزي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بار گناهش‌ سنگين‌ مي‌شه‌. شما اگر يك‌ ده‌ كيلو بار را روي‌ دوشتون‌ گذاشتيد داريد مي‌ريد جايي‌ به‌ يك‌ محلي‌ رسيديد كه‌ يك‌ ده‌ كيلو، بيست‌ كيلو هم‌ باز بذارن‌ روش‌. اينجا كجاش‌ ماية‌ خوشحاليه‌؟ ماها نمي‌فهميم‌ ما به‌ اصطلاح‌ بدنمون‌ اون‌ پشتمون‌ ديگه‌ خم‌ شده‌ از فشار گناه‌. خيال‌ مي‌كنيم‌ كه‌ امشب‌ نشستيم‌ در اون‌ مجلس‌ غيبت‌ كرديم‌، يا اقوام‌ و خويشاوندان‌ با زن‌ و مرد نامحرم‌ عجب‌ خوش‌ گذشت‌، خيلي‌ هم‌ بد گذشت‌. منتهي‌ درك‌ نداريم‌، ماها نمي‌فهميم‌. اون‌ روزي‌ كه‌ تبلي‌ السرائره‌ مي‌فهميم‌ كه‌ بد گذشته‌. روزي‌ براين‌ انسان‌ مباركه‌ كه‌ انسان‌ در اون‌ روز گناه‌ نكنه‌. كل‌ يوم‌ هر روزي‌ كه‌ در اون‌ معصيت‌ خدا را نكنيد اون‌ روز براي‌ شما  عيده‌ اين‌ مضمون‌ روايته‌. هر روزي‌ كه‌ گناه‌ بكنيد اون‌ روز روز مصيبته‌. پس‌ ماه‌ رمضان‌ گناهتون‌ بار سنگين‌ دوشتون‌ سبك‌ مي‌شه‌. سبك‌ مي‌شيد. يك‌ مقدار از بارها را تخفيفش‌ مي‌دن‌.

 شماها كه‌ انشاء الله‌ اهل‌ گناه‌ نيستيد براي‌ شماها بايد بركت‌ باشه‌. مهرباني‌ پروردگار را احساس‌ كنيد. هم‌ كساني‌ كه‌ از اولياء خدا هستند كه‌ ماه‌ رمضان‌ براشون‌ بركته‌ و مباركه‌ بايد مهرباني‌ پروردگار را احساس‌ كنند و هم‌ كساني‌ كه‌ گناهانشون‌ بخشيده‌ مي‌شه‌. اونها هم‌ خوب‌ بهشون‌ مهرباني‌ شده‌ اونها هم‌ بايد مهرباني‌ پروردگار را احساس‌ كنند. بعد فرمود دعويتم‌ في‌ الي‌ ضيافة‌ الله‌. مردم‌ دعوت‌ شديد در اين‌ ماه‌ به‌ مهماني‌ خدا. خدا مهمانيتون‌ مي‌كنه‌. مهماني‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ انسان‌ وقتي‌ كه‌ وارد يك‌ مهماني‌ مي‌شود ميزبان‌ اكرام‌ مي‌كنه‌ مهمان‌ را. خود پيغمبر اكرم‌ فرمودند كه‌ اكرم‌ الضيف‌ ولو كان‌ كافرا. اكرام‌ كنيد، گرامي‌ بداريد مهمان‌ را ولو اين‌ كه‌ كافر باشه‌. هر كاري‌ مهمان‌ در مهماني‌ بكنه‌ زياد به‌ روش‌ نمي‌يارن‌. منتهي‌ توي‌ ذهنها گذشته‌ مي‌شه‌ كه‌ اين‌ عجب‌ مهمان‌ بي‌تربیتیه‌. اگر كار بد بكنه‌. يك‌ مهماني‌ ممكنه‌ وارد منزل‌ انسان‌ بشود، رعايت‌ دستورات‌ ميزبان‌ را نكند. ميزبان‌ مستحب‌ است‌ وقتي‌ كه‌ وارد مهماني‌ مي‌شيد هر جا صاحب‌ خانه‌ مي‌گه‌ بنشينيد. نه‌ اونجا بالاست‌ من‌ نمي‌شينم‌. اينجا مي‌شينم‌. اين‌ روايت‌ داره‌ كه‌ صاحب‌ خانه‌ هر جايي‌ را به‌ شما پيشنهاد مي‌كنه‌ بنشينيد، بنشينيد. هر چي‌ را جلوتون‌ گذاشت‌ به‌ همان‌ غنائت‌ كن‌.

 مثلا وارد خانة‌ كسي‌ شديد موقع‌ افطار اين‌ نان‌ و پنير و چايي‌ جلوي‌ شما گذاشته‌ شما منتظر بقيه‌اش‌ نباشيد مگر اين‌ كه‌ احساس‌ بكنيد بقيه‌اي‌ داره‌ به‌ هر حال‌. لذا در دستورات‌ اسلامي‌ وارد شده‌ كه‌ همين‌ قدر كه‌ نان‌ و نمك‌ آمد سر سفره‌ شروع‌ كنيد. گاهي‌ هم‌ مي‌شه‌ كه‌ اين‌ برخلاف‌ اخلاقه‌. بعضي‌ از مقدسها، مطلقها شروع‌ به‌ خوردن‌ مي‌كنند، صاحب‌ خانه‌ هم‌ دست‌ تنهاست‌ تا غذا را بكشه‌ بياره‌ اين‌ مي‌بيني‌ نون‌ و نمك‌ را خورد اين‌ از نظر اخلاقی‌ درست‌ نيست‌. معلومه‌ كه‌ مثلا شما را با اين‌ تشريفات‌ دعوت‌ كردن‌ با نون‌ و نمك‌ تنها نمي‌خوان‌ ازتون‌ پذيرايي‌ كنند. اما اگر ديديد كه‌ ديگه‌ چيزي‌ نيست‌. يك‌ كاري‌ نكنيد كه‌ صاحب‌ خانه‌ فكر كنه‌ كه‌ اين‌ كمتونه‌. اوني‌ كه‌ گفتن‌ شروع‌ بكنيد و به‌ اين‌ ور و اون‌ ور به‌ در نگاه‌ نكنيد كه‌ ببينيد كه‌ صاحب‌ خانه‌ چي‌ ديگه‌ مي‌ياره‌! هر يك‌ كلامي‌ كه‌ در سر سفره‌ ادا مي‌كنيد بايد يك‌ جوري‌ باشه‌ كه‌ اين‌ غذايي‌ را كه‌ آورد زيادتونه‌. حتي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ كه‌ يك‌ كلماتي‌ انسان‌ مي‌گه‌ كه‌ اون‌ كلمات‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ اين‌ كه‌ تو آوردي‌ من‌ كممه‌.

 بله‌ الحمد الله‌ از سرمون‌ هم‌ زياده‌. خوبه‌ ديگه‌ چي‌ مي‌خواد باشه‌. مثلا يك‌ كلماتي‌ كه‌ از نظر ظاهر. از سرش‌ هم‌ به‌ قول‌ خودش‌ زياده‌ ولي‌ اين‌ نشون‌ گر اين‌ است‌ كه‌ نه‌ غذات‌ كم‌ بود. كيفيت‌ غذات‌ كم‌ بود. در اينجور وقتها يا حرف‌ نزن‌ يا اين‌ كه‌ يك‌ جوري‌ فكر مي‌كردي‌ كه‌ بيشتر از اين‌ تو فكر نمي‌كردي‌ كه‌ غذا در اينجا باشه‌. حالا اينها يك‌ مطالبي‌ است‌ كه‌ نه‌ من‌ وقت‌ شما را براي‌ اينجور چيزها مي‌خوام‌ بگيرم‌ نه‌ هم‌ شماها الحمد الله‌ به‌ اين‌ آدات‌ مؤدب‌ نباشيد كه‌، هستيد الحمد الله‌ به‌ اين‌ آداب‌ مؤدبيد. احتياج‌ به‌ گفتن‌ نداره‌.

 در دستورات‌ ميزبان‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ كسي‌، يك‌ كسي‌ را مهمان‌ مي‌كنه‌، تا مي‌توانيد سر وقت‌ بريد وقتي‌ غذا خورديد، در قرآن‌ صريحا دستور داده‌ شده‌ كه‌ اذا تعمتم‌ فانتشروا، بعد از غذاتون‌ ديگه‌ كم‌ كم‌ پاشيد بريد. ناهار خورديد بعد تا شب‌ تا غروب‌ نشستيد اين‌ كه‌ مهماني‌ نشد. مگر اين‌ كه‌ صاحب‌ خانه‌ بخواد از وجود شما استفاده‌ بكنه‌. ميزبان‌ احترام‌ مي‌ كنه‌. ميزبان‌ نبايد به‌ ساعتش‌ هي‌ نگاه‌ كنه‌. ميزبان‌ نبايد كاري‌ بكنه‌ كه‌ مهمان‌ فكر بكنه‌ زياد نشسته‌. ميزبان‌ بايد هر كاري‌ كه‌ به‌ نظرش‌ مي‌ياد اكرام‌ مهمانه‌ اون‌ كار را براي‌ مهمان‌ انجام‌ بده‌. مهمان‌ هم‌ بايد تكليف‌ خودش‌ را بدونه‌. يكي‌ اين‌ كه‌ هر جا گفت‌ بنشينه‌، هر غذايي‌  را براش‌ آورد با شادماني‌ و خوشحالي‌ بخوره‌. اگر يك‌ غذايي‌ را دوست‌ نداره‌ نگه‌ من‌ دوست‌ ندارم‌. من‌ يك‌ وقت‌ خودم‌ چايي‌ را ترك‌ كرده‌ بودم‌. منزل‌ بعضي‌ از افراد مي‌رفتم‌ خوب‌ چايي‌ نمي‌خوردم‌ اون‌ بندة‌ خدا هم‌ مي‌خواست‌ بالاخره‌، من‌ مهمانش‌ هستم‌، براي‌ من‌ يك‌ وسيلة‌ پذيرايي‌ بياره‌ مجبور مي‌شه‌ به‌ زحمت‌ بيافته‌. ميوه‌اي‌ پذيرايي‌ كنه‌، شيريني‌ تهيه‌ بكنه‌ ولي‌ اگر من‌ همين‌ چايي‌ را مي‌خوردم‌ ديگه‌ به‌ زحمت‌ نمي‌افتاد. لذا چايي‌ را باز دو مرتبه‌ شروع‌ كرديم‌ به‌ خوردن‌ كه‌ يكي‌ دو مورد ديدم‌ ميزبان‌ به‌ زحمت‌ افتاد ديگه‌ دو مرتبه‌ باز شروع‌ كرديم‌ به‌ چايي‌ خوردن‌. همان‌ چايي‌ كافيه‌. چون‌ براي‌ ما زياد اينجور چيزها پيش‌ مي‌ياد. كوشش‌ كنيد مهمان‌ را، مهماني‌ اگر رفتيد ميزبان‌ را به‌ زحمت‌ نياندازيد. خوب‌ اينها يك‌ چند جمله‌اي‌ در آداب‌ مهماني‌ و ضيافت‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ وسط‌.

 حالا من‌ مهمان‌ خدا هستم‌. همين‌ الان‌ كه‌ شما نشستيد اون‌ وسط‌ اونجا خدا داره‌ پذيراييتون‌ مي‌كنه‌. غذاي‌ روح‌ منتهي‌ خوب‌ ماها غالبا ذائقه‌اي‌ نداريم‌ از غذاي‌ روح‌ استفاده‌اي‌ نمي‌كنيم‌. در حديث‌ هم‌ هست‌ كه‌ يك‌ عده‌ از روحها جز از گرسنگي‌ و شتنگي‌ چيزي‌ استفاده‌ نمي‌كنند. به‌ ما گفتند چيزي‌ نخوريد نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد از خزانة‌ پروردگار كم‌ مي‌شه‌ كه‌ ما چيزي‌ بخوريم‌. به‌ ما گفتن‌ چيزي‌ نخوريد براي‌ اين‌ كه‌ روحمون‌ را بسازند. ما هر روز صبح‌ عادت‌ كرديم‌ كه‌ از خواب‌ كه‌ پامي‌ شيم‌ صبحانه‌ بخوريم‌. اين‌ عادت‌ را به‌ هم‌ بزن‌. يك‌ ولي‌ خدا نبايد به‌ هيچ‌ چيز عادت‌ كنه‌. به‌ هيچ‌ چيز. چون‌ اگر يك‌ وقت‌ بنا شد توي‌ سربازخانة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ قرار بگيره‌ حالا يك‌ ورز صبحانه‌ نبود اگر ما، در اين‌ ارتش‌ نمي‌خواييم‌ باشيم‌. بايد زمينة‌ همة‌ چيزها را فراهم‌ كنيم‌. عادت‌ به‌ سيگار نداشته‌ باشيم‌. يك‌ سربازي‌ مي‌گفت‌ در همان‌ جبة‌ جنگ‌ كه‌ بود مي‌گفت‌ كه‌ من‌ توي‌ سنگر بودم‌ سيگار مي‌كشيدم‌. معمولا عادت‌ به‌ سيگار داشتم‌ اونجا سيگار گيرم‌ نيامده‌ بود سرم‌ گيج‌ مي‌رفت‌. دشمن‌ آمده‌ بود بالاي‌ سر من‌، من‌ نفهميدم‌ بس‌ كه‌ گيج‌ بودم‌. خوب‌ اين‌، ببينيد عادت‌ انسان‌ را اينجوري‌ قرارش‌ مي‌ده‌. به‌ هيچ‌ چيز نبايد عادت‌ بكنيد، هيچ‌ چيز. ماه‌ رمضان‌ عادتها را مي‌شكنه‌. عادتهاي‌ ظاهري‌ را. صبحانه‌ هر روز مي‌خورديد ديگه‌ از امروز نخوريد. عصرها چايي‌ مي‌خورديد ديگه‌ نخور. شبها از ساعت‌ چه‌ تا ساعت‌ چه‌ مي‌خوابيديد از حالا خوابت‌ بهم‌ مي‌خوره‌. خلاصه‌ انسان‌ با يك‌ روزه‌ گرفتن‌ همة‌ برنامه‌ هاش‌ بهم‌ مي‌خوره‌. عادت‌ نداشته‌ باشيد. يك‌ وزنه‌اي‌ قرار بديد براي‌ ماه‌ رمضانتون‌ چه‌ ساعتي‌ بخوريد، چه‌ ساعتي‌ كار بكنيد و روي‌ وزن‌ خاص‌ مربوط‌ به‌ خاصه‌ خودشه‌. منظم‌ بودن‌ منافاتي‌ با عادت‌ نداشتن‌ نداره‌.

 اين‌ عادت‌، اين‌ نظمي‌ كه‌ از روي‌ عادت‌ به‌ وجود بياد. اين‌ نظم‌ نيست‌ اين‌ عادته‌. عادتها را بهم‌ بزنيد. لذا ما يكي‌ از مراحلي‌ كه‌ داريم‌ استقامته‌. در استقامت‌ بايد عادتها بهم‌ بخوره‌ و در عين‌ حال‌ انسان‌ منظم‌ باشه‌. مهماني‌ خدا شما حالا كه‌ آمديد يكي‌ از غذاهاي‌ خوبي‌ كه‌ سر اين‌ سفره‌ هست‌ اين‌ است‌ كه‌ شما را از عادتها نجات‌ مي‌ده‌ و يك‌ روح‌ مستقلي‌ براي‌ شما به‌ وجود مي‌ياره‌. مستقل‌. غذاي‌ ديگري‌ كه‌ توي‌ اين‌ سفرة‌ پروردگار هست‌ اينه‌ كه‌ شما را داراي‌ استقامت‌ بكنه‌. شما مي‌گيد مقاوم‌، يك‌ روز عصري‌ چايي‌ نمي‌خورديد سرتون‌ درد مي‌گرفت‌. حالا صبح‌ تا غروب‌، مقاوميد. چايي‌ نمي‌خوريد، سيگار نمي‌كشيد. همين‌ تمام‌ مردم‌ اين‌ طورند. ببينيد مقاوم‌ مي‌شه‌ انسان‌ داراي‌ اراده‌ مي‌شه‌. اين‌ غذا را وقتي‌ مي‌خوره‌ اراده‌ مي‌كنه‌، اراده‌ داره‌. خودتون‌ را بسازيد كه‌ اراده‌ داشته‌ باشيد. هر جوري‌ كه‌ مي‌خواييد بتونيد اين‌ بدنتون‌ را قرار بديد. بعضيها هستند كه‌ عادت‌ نكردن‌ به‌ اين‌ كه‌ فرض‌ كنيد چادر سرشون‌ كنند. بعضيها هستند كه‌ عادت‌ نكردن‌ فرض‌ كنيد كه‌ حجابشون‌ را خوب‌ رعايت‌ كنند. در ماه‌ رمضان‌ انساه‌ به‌ هر حال‌ هر چقدر هم‌ به‌ فكر نباشه‌ يك‌ مقداري‌ مقاوم‌ مي‌شه‌. با مقاومت‌ خواهيد شد. يعني‌ روحتون‌ مقاوم‌ مي‌شه‌. يكي‌ ديگه‌ از غذاهايي‌ كه‌ در سفرة‌ احسان‌ پروردگار هست‌ در ماه‌ رمضان‌ اين‌ است‌ كه‌ شما با نفستون‌ مبارزه‌ مي‌كنيد و نفس‌ را به‌ زمينش‌ هم‌ مي‌زنيد.

 الان‌ كه‌ شما اينجا نشستيد شايد، حال‌ تابستان‌ مخصوصا باشه‌ همتون‌ آب‌ بخواييد بخوريد. نفستون‌ مي‌گه‌ آب‌ بخور. يك‌ شكلات‌ خوشمزه‌اي‌ را شايد نفس‌ مي‌گه‌ بخور. به‌ وسيلة‌ روزه‌ و اين‌ ضيافت‌ الهي‌ توي‌ دهن‌ نفس‌ مي‌زنيد. جهاد با نفس‌ خيلي‌ مهمه‌ كه‌ الان‌ اكثر شما هنوز نمي‌تونيد با نفستون‌ مجاهده‌ كنيد. هنوز ما داريم‌ كار مي‌كنيم‌ با شماها كه‌ انشاء الله‌ بعد از طي‌ مراحلي‌ بتونيد جهاد با نفس‌ بكنيد. در ماه‌ رمضان‌ خدا همه‌ را وادار به‌ جهاد نفس‌ كرده‌. يك‌ ميليارد و پانصد ميليون‌ مسلمان‌ همه‌ وارد به‌ جهاد نفس‌ شدن‌. منتهي‌ خوب‌ بعضي‌ نفسشون‌ را آزاد مي‌گذارند بعضيها خوب‌ نفسه‌ مي‌ياد مسلط‌ مي‌شه‌ والا جهاد با نفسه‌. همين‌ الاني‌ كه‌ مجلسي‌ تشكيل‌ داديد نه‌ چايي‌ داريد خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ نه‌ ميوه‌اي‌ تقسيم‌ مي‌كنيد نه‌ شيرني‌ مي‌ديد اين‌ خودش‌ جهاد با نفسه‌. خداي‌ تعالي‌ ترتيب‌ داده‌. اونهايي‌ كه‌ اهل‌ شكمند. اونهايي‌ كه‌ آخوري‌ هستند به‌ اصطلاح‌. اونهايي‌ كه‌ حيوانند. ممكنه‌ ما توش‌ غذا نخوريم‌. هيچ‌ مهماني‌ شده‌ كه‌ صاحب‌ خانه‌ توش‌ انسان‌ را دعوت‌ كنه‌ و بهش‌ بگه‌ هيچي‌ نخور. آب‌ هم‌ نخور. مي‌گن‌ آقا اينجا شما عوضي‌ آمديد. اگر مي‌خواييد چيزي‌ بخوري‌ توي‌ آخُر بخور. اسبت‌ را نيار اينجا. اينجا مهماني‌ انسانهاست‌ مهماني‌ خداست‌ از انسان‌. از روح‌ انسان‌. اشتباه‌ كرديد كه‌ مهماني‌ خدا را با مهماني‌ حيواني‌ قاطي‌ كرديد. از روح‌ خدا مهماني‌، از انسان‌ خدا مهماني‌ كرده‌ نه‌ از حيوان‌. منتهاش‌ بالاتر از اين‌ است‌ كه‌ حيوانيتت‌ را دعوت‌ كنه‌. برو ببندش‌ و هر شكمت‌ را، جنبه‌هاي‌ بدنيت‌ را، در آخُر ببند بيا خودت‌ توي‌ اين‌ تالار مهماني‌ پروردگار. با الاغ‌ كه‌ كسي‌ توي‌ مهماني‌ پروردگار وارد نمي‌شه‌. اين‌ بعد بدنيت‌ بعد حيوانيته‌. و هر كاري‌ كه‌ ما مي‌كنيم‌. سحري‌ كه‌ ما مي‌خوريم‌ بدنمون‌ را بهش‌ سير مي‌ديم‌ تو ديگه‌ مزاحم‌ ما نباش‌. ما رفتيم‌ توي‌ مهماني‌ خدا و آنجا مي‌بنديدش‌. ميگي‌ اين‌ غذاي‌ تو، خوب‌ بخور سير بشو، تا شب‌ هم‌ ديگه‌ خبري‌ نيست‌. به‌ همين‌ آخور بسته‌ باش‌. ما رفتيم‌ براي‌ مهماني‌ خدا. كوشش‌ كنيد اينجوري‌ باشيد. باز الاغتون‌ را با خودتون‌ بر نداريد بياريد كه‌ هي‌ توي‌ تالار مهماني‌ پروردگار از شما آب‌ و كاه‌ و جو بخواد. نه‌. خودتون‌ را بكنيد. اگر تا امروز اين‌ كار را نكرديد، از امشب‌ انشاء الله‌ قرارتون‌ اين‌ باشه‌. سحري‌ كه‌ مي‌خوريد، كاه‌ و جوي‌ مركبتون‌ را بهش‌ داديد و باهاش‌ خداحافظي‌ كرديد، آمديد توي‌ مهماني‌ خدا. كاري‌ هم‌ بهش‌ نداريد. هيچ‌ نمي‌خواد سري‌ هم‌ بهش‌ بزنيد. اينها معناي‌ مهماني‌ خداست‌ كه‌ دعيتم‌ فيه‌ ضيافة‌ الله‌. اگر اينجوري‌ آمديد به‌ مهماني‌ آنوقت‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ توي‌ اين‌ مهماني‌ مي‌بينيد. چون‌ حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌، ايشان‌ ديگه‌ بزرگترين‌ فرديست‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مهماني‌ را بخاطر او ترتيب‌ داده‌. بخاطر او اين‌ مهماني‌ و ضيافت‌ را خداي‌ تعالي‌ مقرر كرده‌. اگر اينطوري‌ آمديد توي‌ اين‌ مهماني‌، راهتون‌ ميدهند اولا، و ثانيا اولياء خدا را مي‌بينيد. و از همه‌ بالاتر شايد كنار دست‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ بنشينيد. چون‌ هر كس‌ مرتب‌تر باشه‌، آن‌ بالا جاشه‌. و آن‌ بالاتر از همه‌ جاي‌ امام‌ زمانه‌. هر كس‌، توئي‌ كه‌ با الاغت‌ آمدي‌ مي‌خواي‌ وارد مهماني‌ بشي‌، اولا راهت‌ نمي‌دهند. با آن‌ لباس‌ كثيف‌، با آن‌ فكر كثيف‌، با آن‌ مغز پوكي‌ كه‌ تو داري‌، اگر هم‌ راهت‌ بدهند، ميگند دم‌ همين‌ كفشها بشين‌ اگر غذا از همه‌ زياد آمد به‌ تو هم‌ خواهيم‌ داد. نكنه‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ اينطوري‌ باشيد كه‌ خداي‌ تعالي‌ بفرمايد اي‌ بندة‌ من‌، تو آمده‌اي‌ به‌ مهماني‌، منهم‌ دعوتت‌ كردم‌ اما نگفتم‌ با اين‌ لباس‌ بيا. با لباس‌ پارة‌ چركين‌ كثيف‌ كه‌ تقوي‌ نداره‌. با لباسي‌ كه‌ محبت‌ دنيا او را پاره‌ پاره‌ كرده‌. تو با اين‌ لباس‌ نگفتم‌ يك‌ دست‌ لباس‌، تو بايد ارزش‌ براي‌ اين‌ مهماني‌ قائل‌ باشي‌. ما شخصيتهاي‌ بزرگي‌ را در اين‌ مهماني‌ دعوت‌ كرديم‌. تو با اين‌ لباس‌ چيه‌ كه‌ آمدي‌؟! يك‌ گوشة‌ لباست‌ را يك‌ كف‌ دست‌ چرك‌، سياهي‌ ماليده‌ شده‌ بنام‌ كينه‌. نسبت‌ به‌ افراد كينه‌ داري‌. اين‌ يك‌ كثافت‌. اينطرف‌ لباست‌ يك‌ پارگي‌ داره‌ بنام‌ غيبت‌، غيبت‌ كردن‌. آنطرف‌ لباست‌ يك‌ كثافت‌ نجاستي‌ چسبيده‌ كه‌ بوي‌ تعفنش‌، شما حساب‌ بكنيد، همچين‌ فردي‌؛ بوي‌ تعفنش‌ اهل‌ مجلس‌ را ناراحت‌ ميكنه‌ بنام‌ حسد. حسوديت‌ ميكنه‌ كه‌ چرا فلان‌ خانم‌ فلانطور باشه‌ و چرا فلانكس‌ فلانجور باشه‌. حتي‌ در كمالات‌ روحي‌ نبايد حسادت‌ داشته‌ باشيد. نگيد فلاني‌، نه‌، ميگند فلان‌ خانم‌ در كمالات‌ خيلي‌ از تو بالاتره‌. نه‌، اون‌! شروع‌ ميكنيد برايش‌ يك‌ بدي‌ بيان‌ كنيد خداي‌ نكرده‌ و يا لااقل‌ زشتيتون‌ به‌ او بيفته‌ و او را نتونيد ببينيدش‌. اين‌ كثافتي‌ است‌ كه‌ روي‌ لباس‌ شماست‌. فرض‌ كنيد يك‌ بچه‌اي‌ كثافت‌ كرده‌ شما هم‌ ماليده‌ باشيد به‌ لباستون‌. ميشه‌؟ شما فرض‌ كنيد يك‌ همچين‌ مهماني‌ را راه‌ مي‌دهيد؟! يك‌ كثافت‌ ديگري‌ به‌ بدنتون‌ يا به‌ لباستون‌ باشه‌ بنام‌ بي‌عفتي‌. فرقي‌ براتون‌ نكنه‌ كه‌ يك‌ جواني‌ چشمش‌ را دوخته‌ به‌ شما و خيلي‌ هم‌ اگر نفهم‌ باشيد كه‌ فكر كنيد كه‌ اين‌ بقصد، براي‌ خدا داره‌ بهتون‌ نگاه‌ ميكنه‌. يك‌ جوان‌ معصيتكار ريش‌ تراشيده‌، چشمهايش‌ را دوخته‌، به‌ همان‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مثلا مرجع‌ تقليدتون‌ گفته‌ كه‌ صورت‌، باز بودنش‌ اشكال‌ نداره‌؛ داره‌ نگاهتون‌ ميكنه‌. شما هم‌ داريد صحبت‌ مي‌كنيد، شيرين‌ زباني‌ مي‌كنيد. يك‌ كثافتي‌ كه‌ توي‌ روح‌ شما هست‌، توي‌ آن‌ مغز شما هست‌، توي‌ آن‌ قلب‌ شما هست‌، اين‌ در ضيافت‌ خدا ظاهر ميشه‌. ظاهر ميشه‌. يعني‌ مثل‌ يك‌ نجاست‌ سگي‌ است‌ كه‌ روي‌ لباس‌ شما باشه‌ آنوقت‌ پرتوقع‌ هم‌ هستيم‌. ميگيم‌ ما بريم‌ با همين‌ لباس‌ كنار امام‌ زمان‌ هم‌ بنشينيم‌.

 بخدا قسم‌، من‌ زبان‌ روزه‌ دارم‌ عرض‌ ميكنم‌، بخدا قسم‌ حسادت‌، نمامي‌، يك‌ كثافت‌ ديگه‌ بنام‌ نمامي‌، نمامي‌، بي‌ عفتي‌، حتي‌ صدات‌ را طوري‌ قرار بدي‌ كه‌ مي‌فهمي‌ اين‌ مرد خوشش‌ مي‌آيد، آنطور حرف‌ زدن‌، اينها بخدا قسم‌، زبان‌ روزه‌ عرض‌ ميكنم‌، اينها از اينكه‌ نجاست‌ سگ‌ را به‌ بدنتون‌ بماليد و توي‌ مجلس‌ مهماني‌ باشكوهي‌ وارد بشيد و همه‌ از بوي‌ تعفنش‌ بدشون‌ بياد، در ضيافة‌ الله‌ بدتره‌. حالا مي‌خواهيد، اينها را كه‌ انشاء الله‌ شماها نداريد. ولي‌ گاهي‌ ممكنه‌ آلوده‌ بشيد. كوشش‌ بكنيد آلوده‌ نشيد. اين‌ دنيا پر از اين‌ كثافتهاست‌. اگر يك‌ جائي‌ وارد بشيد، تمام‌ كثافت‌ كرده‌ باشند. شما مي‌خواهيد آنجا عبور بكنيد. لباستون‌ را بالا مي‌گيريد كه‌ آلوده‌ نشه‌. پاتون‌ را جايي‌ مي‌گذاريد كه‌ آلوده‌ نشه‌. اما اگر برداشتيد از اين‌ كثافتها به‌ خودتون‌ ماليديد عمدا، خيلي‌ اين‌ انسان‌ بي‌ ارزشه‌. يعني‌ اصلا انسان‌ نيست‌. حالا يك‌ همچين‌ مهماني‌، شما مثلا فرض‌ كنيد خانمهاي‌ بسيار متشخص‌ و پاكي‌ را دعوت‌ كرديد، همه‌ با بهترين‌ لباسها آمدند آنجا نشسته‌اند. يك‌ خانمي‌ هم‌ از در وارد شده‌، يك‌ طرف‌ لباسش‌ پر از نجاست‌ سگه‌، يك‌ طرف‌ لباسش‌ پر از نجاست‌ آدمه‌، يك‌ طرف‌ چرك‌ و گريس‌ ماليده‌ به‌ بدنش‌. يك‌ ديوانة‌ محض‌! با اين‌ لباس‌، اين‌ را اجازه‌ ميديد وارد بشه‌؟ ايني‌ كه‌ ما از روزه‌ هيچي‌ نمي‌فهميم‌، ايني‌ كه‌ ما از ماه‌ رمضان‌ هيچي‌ نمي‌فهميم‌. كجا اجازه‌ ميديد وارد بشيم‌. اولا نمي‌گذاريد قدم‌ از قدم‌ برداريم‌. بعد هم‌ اگر بياد ميگيد اين‌ بدبخت‌ و بيچاره‌ است‌. همون‌ دم‌ در بشينه‌ يك‌ چيزي‌ بديد بخوره‌ بره‌. هر كدامتون‌ خداي‌ نكرده‌ يكي‌ از اين‌ صفات‌ درتون‌ هست‌، فرقي‌ نميكنه‌، يك‌ دونه‌اش‌ هم‌ باشه‌ بده‌. يكي‌ از اين‌ صفات‌ در شما هست‌ بدونيد خدا راهتون‌ نداده‌ توي‌، مخصوصا حسادت‌. مخصوصا كينه‌دل‌ بود. مخصوصا غيبت‌ كردن‌. اينها از آن‌ كثافتهاي‌ خيلي‌ بده‌، خيلي‌.

 خوب‌ توي‌ اين‌ مهماني‌ انشاء الله‌ خداي‌ تعالي‌ شما را پذيرفته‌. امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را هم‌ دعوت‌ كرده‌. ما از خداي‌ تعالي‌ تقاضامون‌ اين‌ است‌ كه‌ ما را در كنار امام‌ زمان‌ جا بده‌. چقدر خوبه‌ كه‌ وقتي‌ انسان‌ وارد يك‌ مهماني‌ ميشه‌، دم‌ در خودش‌ مي‌شينه‌، بگند نه‌، برو آن‌ بالا. آن‌ جاي‌ بالا را براي‌ تو گذاشته‌اند. جا برات‌ گرفتند. نگذاشتيم‌ هر كسي‌ آنجا بنشينه‌، منتظر تو بوديم‌. اگر يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ مي‌بينيد كثيفيد، خودتون‌ را تميز كنيد. يك‌ روز از ماه‌ رمضان‌ را آنطور كه‌ من‌ ميگم‌، اگر درك‌ كنيد بهتر از اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ ماه‌ رمضان‌ روزه‌ و شبها مشغول‌ عبادت‌ و روزها روزه‌ بگيريد. چرا ميگن‌ كسي‌ كه‌ بغض‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را داره‌، اگر تمام‌ عمر روزه‌ بگيره‌، تمام‌ شبها عبادت‌ بكنه‌ و هر سال‌ پياده‌ به‌ مكه‌ بره‌، خدا او را به‌ رو توي‌ آتش‌ جهنم‌ مي‌اندازه‌، چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ بغض‌ آل‌ محمد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ كثافتي‌ است‌ كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ قابل‌ پذيرفتن‌ نيست‌. باز اگر حسادتي‌ باشه‌، باز اگر كينه‌اي‌ باشه‌، باز اين‌ صفاتي‌ كه‌ من‌ گفتم‌ از نجاست‌ سگ‌ بدتره‌، اينها را ممكنه‌ همينطور كه‌ گفتم‌ دم‌ در يك‌ لقمه‌ غذايي‌ بهش‌ بدهند و ردش‌ كنند. اما خود سگ‌ را كه‌ ديگه‌ راه‌ نمي‌دهند آن‌ تو. يك‌ مأمور مي‌گذارند از آن‌ دورها اينجور جرثومه‌هاي‌ كثافت‌ اصلا وارد نشوند. حالا هر كاري‌ هم‌ مي‌خواد بكنه‌. حالا يك‌ سگي‌ را آرايش‌ كرده‌ باشند، بهترين‌ جواهرات‌ را هم‌ به‌ گردنش‌ انداخته‌ باشند، بهترين‌ لباسها را هم‌ بهش‌ پوشانده‌ باشند. بگند اين‌ حالا چون‌ لباسش‌ خوبه‌، جواهراتش‌ خوبه‌، بياد توي‌ مجلس‌ مردم‌ زندگي‌ كنه‌. ميگن‌ نه‌ اينجا جاي‌ سگها نيست‌. بهشت‌ جاي‌ دشمنان‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ نيست‌. اون‌ ذاتش‌ ديگه‌ خراب‌ شده‌. ايني‌ كه‌ من‌ تابحال‌ هر چي‌ گفتم‌ مال‌ كساني‌ بود كه‌ مؤمنند، شيعه‌اند، دوستدار خاندان‌ عصمت‌ و طهارتند. ميخوان‌ خوب‌ بشوند. ولي‌ حالا مسامحه‌ كردند. اما اگر خداي‌ نكرده‌ دشمن‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ بودند، اينها انسان‌ نيستند. اصلا خدا هم‌ دعوتشون‌ نكرده‌. دعوت‌ هم‌ كرده‌ باشه‌، راهشون‌ نميده‌. حق‌ هم‌ داره‌ كه‌ راه‌ نده‌. حالا ما با اينها كاري‌ نداريم‌. اينها الحمدلله‌ دوروبر ما نيستند كه‌ درباره‌اشون‌ بحث‌ بكنيم‌. ولي‌ شماها حواستون‌ جمع‌ باشه‌. چون‌ لازم‌ بود يك‌ جلسة‌ دربارة‌ روزه‌ و ضيافت‌ الله‌ حرف‌ بزنم‌ و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ ولو اين‌ كه‌ مي‌خواسته‌ قبل‌ از ماه‌ رمضان‌ اين‌ لباس‌ تقوا را بپوشيد و بعضيهاتون‌ هم‌ پوشيديد. لباس‌ تقوا اون‌ لباسي‌ است‌ كه‌ پاك‌ و پاكيزه‌ باشه‌ و هيچ‌ آلودگي‌ نداشته‌ باشه‌. نه‌ حسود باشيد نه‌ كينه‌ دل‌ باشيد، نه‌ نمام‌ باشيد. همين‌ كه‌ يك‌ حرفي‌ بزنيد طرف‌ را از يك‌ نفر ديگه‌ كدرش‌ كنيد اين‌ نمامي‌ است‌. فلاني‌ چرا براي‌ تو احترام‌ قائل‌ نشد توي‌ مجلسش‌. حالا حواسش‌ نبوده‌. اون‌ كسي‌ كه‌ گفت‌ چرا احترام‌ براي‌ تو قائل‌ نشد، اين‌ نمامه‌ و خداي‌ تعالي‌ او را عذاب‌ مي‌كنه‌ و توي‌ مجلس‌ ضيافت‌ الله‌ راهش‌ نمي‌ده‌.

 آقا شما، زياد مي‌گن‌ به‌ من‌ مي‌گن‌ آقا شما با فلاني‌ ناراحتي‌ داريد. خيلي‌ از راه‌ صحيحي‌ هم‌ به‌ اصلاح‌ خودشون‌ مي‌يان‌ جلو. خدا شيطان‌ را لعنت‌ كنه‌. شما با فلاني‌ ناراحتي‌ داريد؟ چطور؟ نه‌. نه‌ مي‌پرسم‌. نه‌ آخه‌ براي‌ چي‌. وارد شديد توي‌ اطاق‌ خيلي‌ همچين‌ احترام‌ نكرد به‌ شما، اِ، بله‌. اين‌ خودش‌ را جهنمي‌ كرده‌. و همين‌ كلام‌ حتي‌ بلكه‌ اگر گفت‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌ اگر ناراحتي‌ داريد من‌ رفعش‌ كنم‌. دروغ‌ مي‌گه‌ اين‌ شخص‌. تو اگر راست‌ مي‌گي‌ برو به‌ اون‌ كه‌ بي‌ احترامي‌ كرده‌ از اون‌ بپرس‌ نه‌ از ايني‌ كه‌ بهش‌ بي‌ احترامي‌ شده‌. تو نمامي‌. يك‌ شخصي‌ آمد به‌ من‌ گفت‌ كه‌ فلاني‌ من‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌ از فلاني‌ به‌ شما فحش‌ داد جسارت‌ كرد. او را من‌ شك‌ دارم‌ چون‌ تو فاسقي‌. خدا مي‌دونه‌ با همين‌ صراحت‌. به‌ اگر كسي‌ روم‌ باز باشه‌ همين‌ جور بهش‌ خواهم‌ گفت‌. گفتم‌ تو فاسقي‌ كه‌ داري‌ نمامي‌ مي‌كني‌. چون‌ او يا پشت‌ سر من‌ فحش‌ داده‌ يا نداده‌. اگر داده‌ باشه‌ تو نمامي‌ و اگر چون‌ آمدي‌ داري‌ به‌ من‌ مي‌گي‌. و اگر نداده‌ باشه‌ فحش‌ پشت‌ سر من‌ تو هم‌ دروغ‌ گو هستي‌ هم‌ نمام‌. و شماها آق‌ منيد اگر اين‌ جوري‌ فكر نكنيد نسبت‌ به‌ افرادي‌ كه‌ مي‌يان‌ اينجوري‌ با شما حرف‌ مي‌زنن‌. اين‌ را بهتون‌ گفتم‌. ياد بگيريد ايني‌ كه‌ بهتون‌ مي‌گم‌. چون‌ خيلي‌ جديم‌ دربارة‌ اين‌ موضوع‌.

 شخصي‌ آمد به‌ شما مي‌گه‌ كه‌ فلاني‌ به‌ شما جسارت‌ كرد پشت‌ سرتون‌. شما اين‌ آدم‌ را فاسقش‌ بدونيد. فاسق‌. آقا از كجا معلوم‌ كه‌ فاسق‌ باشه‌؟ همين‌ الان‌ داره‌ فسق‌ مي‌كنه‌ به‌ فسقهاي‌ ديگه‌اش‌ كار نداريم‌. به‌ جهتي‌ كه‌ يا راست‌ مي‌گه‌ يا دروغ‌ مي‌گه‌. اگر راست‌ بگه‌ هم‌ نمامه‌. اگر راست‌ بگه‌ نمامه‌. و اگر دروغ‌ بگه‌ هم‌ نمامه‌ هم‌ دروغگو. خوب‌ او چي‌؟ اوني‌ كه‌ پشت‌ سر من‌ ايشان‌ به‌ اصطلاح‌ فحش‌ داده‌. او شايد، او شايد چون‌ آدم‌ نمام‌، آدم‌ فاسق‌ را خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ به‌ حرفش‌ اعتنا نكنيد. مي‌گه‌ ان‌ جائكم‌ فاسق‌ بنبا فتبين‌. به‌ حرفش‌ اعتنا نكنيد. شايد او فحش‌ داده‌ باشه‌، شايد فحش‌ نداده‌ باشه‌. اوني‌ كه‌ مشكوكه‌ انشاء الله‌ نزده‌، و اين‌ را از حالا به‌ بعد فاسقش‌ بدون‌ و به‌ خودش‌ هم‌ اگر روتون‌ مي‌شه‌ بگيد تا اين‌ گناه‌ را ترك‌ كنه‌. و عمدة‌ ناراحتيها و عدم‌ اعتمادها و عدم‌ ارتباطها و عدم‌ وحدتها كه‌ بين‌ مردم‌ مسلمان‌ به‌ وجود مي‌ياد در همين‌ رعايت‌ نكردن‌ اين‌ قضيه‌ است‌. انشاء الله‌ خوب‌ گوش‌ داديدها. من‌ شايد امتحانتون‌ بكنم‌. از اين‌ به‌ بعد اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌ياد مي‌گه‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما به‌ شما بد گفت‌، براي‌ شما ارزشي‌ قائل‌ نيست‌ به‌ شما حرف‌ بدي‌ زد. كه‌ شما از او بدتون‌ خواهي‌ نخواهي‌ بياد از اين‌ كه‌ جلوتون‌ ايستاده‌ و داره‌ اين‌ حرفها را مي‌زنه‌ بدتون‌ بياد و اين‌ را از اين‌ به‌ بعد فاسقش‌ بدونيد. و او مشكوكه‌ و اگر فحش‌  داده‌ باشه‌ پشت‌ سر من‌ خوب‌ فاسقه‌ اگر فحش‌ نداده‌ باشه‌ كه‌، اين‌ دروغ‌ بگه‌ كه‌ خوب‌ فاسق‌ هم‌ نيست‌. و حمل‌ بر صحت‌ مي‌كنيد با حسن‌ نيت‌ با او برخورد مي‌كنيد بگيد انشاء الله‌ اين‌ دروغ‌ مي‌گه‌ چون‌ اين‌ فاسقه‌ و اين‌ بيشتر مورد اتهمامه‌. بگيد بارك‌ الله‌ خوش‌، ديگه‌ چي‌ گفت‌؟ تا رسيد ديگه‌ چي‌ گفت‌ شيطون‌ را، اون‌ پالون‌ شيطون‌ را گرفتيد خودتون‌ بستيد به‌ پشتتون‌. شيطون‌ هم‌ سوار مي‌شه‌. از همين‌ جا شيطان‌ ديگه‌ كار خودش‌ را مي‌كنه‌. بهش‌ بگيد كه‌ خوب‌ تو نمامي‌. من‌، من‌ اون‌ موقع‌ كه‌، من‌ خير خواه‌ تو هستم‌. نخير تو خير خواه‌ من‌ نيستي‌. تو خير خواه‌ جامعة‌ من‌ نيستي‌. خوشحال‌ نشيد كه‌ عجب‌ خانم‌ خوبي‌ است‌ دوست‌ منه‌، نمي‌تونه‌ پشت‌ من‌ ببينه‌ كه‌ بدي‌ من‌ را بگن‌.

 راست‌ مي‌گه‌ او بدي‌ گفتي‌ در همانجا بهش‌ بگو كه‌، وقتي‌ كه‌ اون‌ داره‌ بدي‌ اين‌ خانم‌ را مي‌گه‌، بهش‌ بگو كه‌ او كه‌ تعريف‌ تو را مي‌كرد تو چرا بدي‌ او را مي‌گي‌! او كه‌ اين‌ قدر به‌ تو محبت‌ داره‌ تو چرا بدي‌ او را مي‌گي‌؟ اِ او به‌ من‌ محبت‌ داره‌ پس‌، من‌ هم‌ او را خوبش‌ مي‌دونم‌ .حالا اون‌ من‌ هم‌ او را خوبش‌ مي‌دونم‌ من‌ اون‌ خانم‌ خوبي‌ است‌. خوب‌ حالا يك‌ كار اشتباهي‌ شده‌ فلان‌ اينها را برو بهش‌ بگو، بگو ايشان‌ شما را خوب‌ مي‌دونه‌. دروغ‌ در اين‌ جور جاها واجبه‌. در ايجاد وحدت‌ دروغ‌ واجبه‌ نه‌ اين‌ كه‌ مستحب‌ هم‌ باشه‌. شما مي‌بيني‌ دو نفر با هم‌ اختلاف‌ دارن‌ بيا به‌ اين‌ بگو كه‌ او پشت‌ سر تو تعريف‌ تو را مي‌كرد چقدر پشت‌ سر تو اظهار علاقه‌ مي‌كرد از اين‌ ور برو به‌ او هم‌ عينا اين‌ دروغها را بگو تا اينها را به‌ هم‌ مهربانشون‌ كن‌. با هم‌ گرم‌ بشن‌، با هم‌ با محبت‌ بشن‌. و خدا لعنت‌ كنه‌ و لعنت‌ كرده‌ اون‌ كساني‌ را كه‌ ماية‌ تفرقه‌ بين‌ دو مسلمان‌ را مي‌شن‌. مخصوصا اگر فاميل‌ باشند، مخصوصا اگر رحم‌ باشند. هر چي‌ را كه‌ انسان‌ ديد مگر مي‌تونه‌ بگه‌. هر چي‌ را كه‌ فهميد مگر مي‌تونه‌ بگه‌؟ هر چي‌ را كه‌ شنيد مگر مي‌تونه‌ بگه‌؟ و همة‌ گرفتاريها از همين‌ جاها شروع‌ مي‌شه‌ و انشاء الله‌ اين‌ كثافت‌ را هم‌ كه‌ من‌ مطمئنم‌ اكثر شماها متوجه‌ اين‌ معنا نبوديد. و انشاء الله‌ اگر،چون‌ اگر نباشيد متوجه‌ اين‌ معنا و خوشتون‌ بياد از اون‌ خانمي‌ كه‌ نمامي‌ كرده‌ آمده‌ به‌ شما گفته‌ فلاني‌ پشت‌ سر شما حرف‌ زده‌ و از اين‌ خوشتون‌ آمده‌ و از اون‌ بدتون‌ آمده‌ اين‌ از همان‌ كثافتهاي‌ خيلي‌ كثيفي‌ است‌ كه‌ در لباستون‌ باشه‌ و شما وارد ضيافت‌ الله‌ و مهماني‌ خدا باشيد. خوب‌ اين‌ عرايض‌ امروزمون‌. انشاء الله‌ ما اين‌ جلسات‌ را كه‌ تشكيل‌ مي‌ديم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ شما توي‌ اين‌ هواي‌ سرد، توي‌ اين‌ برف‌ من‌ متوجه‌ام‌ كه‌ با چه‌ زحماتي‌ تشريف‌ مي‌ياريد اينجا. خدا خيرتون‌ بده‌ انشاء الله‌ و خدا انشاء الله‌ همين‌ طور كه‌ خودتون‌ را اينجا مي‌رسونيد به‌ امام‌ زمان‌ انشاء الله‌ برسيد. و خودتون‌ را به‌ امام‌ زمان‌ برسانيد و انشاء الله‌ جاي‌ شما جايي‌ باشيد كه‌ كنار دست‌ فاطمة‌ زهرا و امام‌ زمان‌ نشسته‌ باشيد. و خدا مي‌دونه‌ من‌ اگر اين‌ اميد را از شما نمي‌داشتم‌ حاضر نبودم‌ بيام‌ با اين‌ خستگي‌ براتون‌ حرف‌ بزنم‌ و اين‌ اميد را دارم‌ بلكه‌ دارم‌ مي‌بينم‌ كه‌ انشاءالله‌ به‌ همين‌ زودي‌ چشمتون‌ را باز مي‌كنيد مي‌بينيد پهلوي‌ دست‌ شما در ضيافت‌ الله‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ نشسته‌ شما الان‌ ممكن‌ است‌ ندونيد با اين‌ كار تزكية‌ نفس‌ كجا مي‌برنتون‌. چه‌ مي‌كنيد. ولي‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ را توي‌ يك‌ مهماني‌ شلوغه‌، مي‌برن‌ يك‌ جايي‌ مي‌نشونن‌. آدم‌ اولش‌ متوجه‌ نيست‌ كجا بردنش‌، وقتي‌ مجلس‌ مرتب‌ مي‌شه‌ و غذاها را مي‌ياره‌ مي‌بينه‌ عجب‌ جايي‌ نشونده‌ صاحب‌ خونه‌ او را. يك‌ طرفش‌ اول‌ شخصيتي‌ كه‌ تمام‌ مجلس‌ به‌ خاطر او دعوت‌ شده‌ نشسته‌، به‌ به‌ چه‌ جايي‌ ما را نشوندن‌. من‌ نمي‌دونستم‌ صاحب‌ خانه‌ اين‌ قدر به‌ من‌ علاقه‌ داره‌. بهترين‌ غذاها را اول‌ آوردن‌ جلوي‌ شما و كساني‌ كه‌ در اطراف‌ شما نشسته‌اند گذاشتند. خدا را شكر چقدر صاحب‌ خانه‌ براي‌ من‌ اهميت‌ قائله‌. چرا اين‌ قدر اهميت‌ قائله‌؟ بخاطر اين‌ كه‌ تو بندة‌ او بودي‌، مطيع‌ او بودي‌، هر چه‌ او فرموده‌ عمل‌ كردي‌.

 با همة‌ مشكلاتي‌ كه‌ داشته‌ اين‌ راه‌ مبارزه‌ كرديد. آمدي‌ به‌ اين‌ مهماني‌ به‌ اين‌ ضيافت‌ الله‌. بايد احترامت‌ كنند و مي‌كنند بخدا قسم‌ ماها نمي‌فهميم‌ حالا چه‌ احترامي‌ برامون‌ قائل‌ هستند. يك‌ احترامي‌ قائلند كه‌ براي‌ اولياء خدا قائل‌ بودند. شما قدم‌ اول‌ را كه‌ برمي‌ داريد ديگه‌ توي‌ رديف‌ اولياء خدا قرار گرفتيد. حالا اون‌ عقبها باشيد بر فرض‌ توي‌ اين‌ راه‌ قرار گرفتيد. كسي‌ كه‌ توبه‌ مي‌كنه‌، مي‌گه‌ پروردگارا من‌ دارم‌ مي‌يام‌ به‌ طرف‌ تو، اتوب‌ الي‌ الله‌ . خدايا از گذشته‌ها بخشش‌ مي‌خوام‌ و از اين‌ به‌ بعد به‌ سوي‌ تو مي‌يام‌ من‌ مي‌خوام‌ برسم‌ به‌ امام‌ زمانم‌، من‌ مي‌خوام‌ برسم‌ به‌ حسين‌ ابن‌ علي‌. من‌ مي‌خوام‌ مثل‌ زينب‌ كبري‌ باشم‌، من‌ مي‌خوام‌ مثل‌ فاطمة‌ زهرا باشم‌. من‌ مي‌خوام‌ مثل‌ حضرت‌ معصومه‌ كه‌ حتي‌ اوائل‌ سنشون‌ اونچنان‌ عظمت‌ روحي‌ پيدا كرده‌ كه‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مي‌فرمايد من‌ زار وجدت‌ له‌ الجنه‌. هر كس‌ معصومة‌ ما را زيارت‌ كنه‌ در قم‌ بهشت‌ برش‌ واجبه‌. شما خيال‌ مي‌كنيد حضرت‌ موسي‌ ابن‌ جعفر دختر زياد داشت‌. چرا اين‌ دختر اين‌ اندازه‌ مورد توجه‌ خدا و علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا واقع‌ شده‌؟ بخاطر تقواش‌، بخاطر اون‌ لباس‌ تقواي‌ تميزي‌ كه‌ پوشيده‌ ولو سنش‌ كم‌ باشه‌. كه‌ ما در زيارتي‌ كه‌ امام‌ دستور داده‌ دربارة‌ حضرت‌ معصومه‌ مي‌گيد يا فاطمة‌ اشفعي‌ لي‌ في‌ الجنه‌. اي‌ فاطمة‌ معصومه‌، شما خيال‌ نكنيد شما مي‌گيد حتي‌ اولياء خدا مي‌گن‌. اشفعي‌ لي‌ في‌ الجنه‌ من‌ را شفاعت‌ كن‌ در بهشت‌.

 

۲۰ شعبان ۱۴۱۴- وجوب‌ كسب‌ علوم‌ ثلاثه‌ اخلاق‌ خ‌ ۴۲

 وجوب‌ كسب‌ علوم‌ ثلاثه‌ اخلاق‌ خ‌ 42

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 چون‌ انسان‌ سه‌ تا از علوم‌ را واجبه‌ هر زن‌ و مرد مسلمان‌ كه‌ تعليم‌ بگيرد. يكي‌ عقائده‌. و دومي‌ علم‌ تزكية‌ نفسه‌، سومي‌ هم‌ احكامه‌. يك‌ روز پيغمبر اكرم‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ وارد مسجد شدند. مسجد در آنوقتها زياد سر و در درستي‌ نداشت‌ كه‌ خوب‌ همه‌ جور افراد وارد مي‌شدند. پيغمبر اكرم‌ ديد كه‌ اطراف‌ يك‌ نفر را گرفتند. و آنچنان‌ توجه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ كرده‌اند كه‌، آنچنان‌ توجه‌ به‌ اين‌ مرد كرده‌اند كه‌ شايد توجه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ نكرده‌اند. پيغمبر اكرم‌ فرمود چه‌ خبره‌؟ گفتند علامه‌. علامه‌ صيغة‌ مبالغه‌ است‌ به‌ معناي‌ كسي‌ كه‌ زياد علم‌ دارد. حضرت‌ فرمود و ما العلامه‌؟ علامه‌ كيه‌؟ كيه‌ كه‌ در مقابل‌ پيغمبر اكرم‌ مردم‌ اينجور بهش‌ توجه‌ كردند و او را علامه‌ مي‌دونند. حضرت‌ نزديك‌ رفتند. معلوم‌ شد كه‌ يك‌ دانشمندي‌ است‌ بسيار پر اطلاع‌ از اشعار عرب‌. اشعار زمان‌ جاهليت‌. تمام‌ اشعار را حفظه‌. ميدونه‌ اين‌ شعر مال‌ كيه‌؟ مثلا يك‌ نفر پيدا بشه‌ استاد دانشگاه‌ باشه‌ در ادبيات‌ مثلا خيلي‌ وارد باشه‌. بطوري‌ كه‌ اشعار حافظ‌ و سعدي‌ و مثلا ملاي‌ رومي‌ و فردوسي‌ و همه‌ را حفظ‌ باشه‌ و بدونه‌ كه‌ اين‌ اشعار مال‌ كي‌ هم‌ هست‌؟ تا يك‌ شعري‌ مي‌خوندند برايش‌ ميگفت‌ اين‌ مال‌ فلان‌ دانشمنده‌، فلان‌ شاعره‌. و علاوه‌ انساب‌ عرب‌ را مي‌دونست‌. مثلا تا يك‌ نفر مي‌گفت‌ من‌ پدرم‌ و پدر بزرگم‌ فلاني‌ هست‌ ميگفت‌ تا حضرت‌ آدم‌ اجداد تو اينها هستند. وقتي‌ كه‌ معرفيش‌ كردند، حضرت‌ اصحابشون‌ را دور خودشون‌ جمع‌ كردند و فرمودند كه‌ انما العلم‌ الثلاثه‌. علم‌ سه‌ تاست‌. اينهايي‌ كه‌ شما ميگيد اينها علم‌ نيست‌. همين‌ سه‌ تايي‌ كه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌. علم‌ به‌ اينكه‌ انسان‌ چه‌ عقيده‌اي‌ بايد داشته‌ باشه‌. عقيده‌اش‌ بايد چي‌ باشه‌؟ ماها اكثرا عقائدمون‌ همينطور عقائدي‌ است‌ كه‌ از پدر و مادر ياد گرفته‌ايم‌. اگر پدر و مادر ما مسيحي‌ مي‌بودند، ما هم‌ الان‌ مسيحي‌ بوديم‌. اگر يهودي‌ مي‌بودند، ما هم‌ يهودي‌ مي‌بوديم‌. حالا چون‌ مسلمانند، ما هم‌ مسلمانيم‌. هيچ‌ دليلي‌، برهاني‌، بر اينكه‌ چرا ما باز بايد معتقد به‌ خدا باشيم‌؟ چرا بايد ما معتقد به‌ پيغمبر اكرم‌ باشيم‌. چرا بايد معتقد به‌ امام‌ باشيم‌. اينها را نداريم‌. روي‌ اين‌ اصل‌ روز قيامت‌ ممكنه‌ ما را عذاب‌ نكنند به‌ جهت‌ اينكه‌ تصادفا ما طرفدار حقيم‌. اما ارزشي‌ هم‌ برامون‌ قائل‌ نيستند. در همين‌ دنيا هم‌ همينطوره‌. براي‌ همين‌ اساس‌ ما يك‌ برنامة‌ اعتقادي‌ برايتون‌ شروع‌ كرديم‌. يعني‌ از راه‌ اعجاز قرآن‌ ثابت‌ كرديم‌ كه‌ قرآن‌ معجزه‌ است‌ و معجزه‌ كار خداست‌ و وقتي‌ كه‌ قرآن‌ معجزه‌اش‌ را ثابت‌ كرديم‌، معجزه‌ بودنش‌ را ثابت‌ كرديم‌، خدا را ثابت‌ كرديم‌. وقتي‌ كه‌ خدا را ثابت‌ كرديم‌ و قران‌ را معجزه‌ بودنش‌ را ثابت‌ كرديم‌، آنوقت‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌ هم‌ ثابت‌ شد و بعد هم‌ آنچه‌ كه‌ در قرآن‌ حقه‌، آنها هم‌ مسلم‌ شد كه‌ هر چه‌ كه‌ در قرآن‌ هست‌، حق‌ است‌. كه‌ كساني‌ كه‌ اين‌ را بلد نشدند و يا نبودند كه‌ اين‌ درسها را خوب‌ بدونند، بايد حتما اگر مي‌خوان‌ به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنند، بايد حتما اينها را تعليم‌ بگيرند. چون‌ ما هر چند روز، هر جلسه‌اي‌ كه‌ تشكيل‌ ميديم‌ يك‌ عدة‌ جديدي‌ مي‌آيند و هر چي‌ هم‌ بهشون‌ ميگيم‌ كه‌ اين‌ جلسه‌ مال‌ شما نيست‌ ممكنه‌ بهشون‌ برخورد بخوره‌. ولي‌ بطور كلي‌ حتما و حتما بايد اعجاز قرآن‌ را كه‌ مختصرا و خلاصه‌ من‌ نوشتم‌، اين‌ را بلد باشيد. و بعد دلائل‌ بر اثبات‌ وجود خدا را ياد بگيريد. يكي‌ از دلائل‌ اثبات‌ وجود خدا كه‌ ما اشاره‌ هم‌ كرديم‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما جلد اول‌ به‌ اين‌ دليل‌ اشاره‌ شده‌. شعور حيوانيه‌. حيوانات‌ يك‌ شعوري‌ دارند كه‌ اين‌ شعور مثل‌ علمي‌ است‌ كه‌ در اينها هست‌. و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها بلدند چه‌ بخورند، چه‌ جور زندگي‌ بكنند، اگر مريض‌ شدند چه‌ داروئي‌ مصرف‌ كنند كه‌ بشر با اينهمه‌ تحقيقاتي‌ كه‌ داره‌ اين‌ عقل‌ و علم‌ را نداره‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. يك‌ مثلا فرض‌ كنيد تخم‌ مرغ‌ را مي‌گذاريد توي‌ ماشين‌ جوجه‌ كشي‌. جوجه‌ بيرون‌ مي‌آيد. اين‌ جوجه‌ مادر نديده‌، همنوع‌ خودش‌ را نديده‌. فرض‌ كنيد يك‌ دونه‌ است‌. از هيچ‌ كسي‌ چيزي‌ ياد نگرفته‌. وقتي‌ مي‌آيد از تخم‌ بيرون‌ مي‌بينيد كه‌ آنچه‌ كه‌ براي‌ بدنش‌ لازمه‌ مي‌خوره‌ و آنچه‌ كه‌ براي‌ بدنش‌ مضره‌ نميخوره‌. در يك‌ مجله‌اي‌ ديدم‌ كه‌ يك‌ مقدار چوب‌ و گندم‌ را باهم‌ بلغور باصطلاح‌ كرده‌ بودند. يعني‌ نيمه‌ كوبيده‌ كرده‌ بودند و جوري‌ بود كه‌ هيچكسي‌ نمي‌فهميد اينها چوبهايش‌ كدومه‌، گندمهاي‌ خورد شده‌اش‌ كدامه‌. ريختند جلوي‌ جوجه‌. جوجه‌ گندمها را خورد چوبها را گذاشت‌. ببينيد تا اين‌ حد اطلاع‌! يا مثلا گاهي‌ كه‌ مي‌خواهند يك‌ فرض‌ كنيد دارويي‌ را كشف‌ كنند، يك‌ ميكربي‌ در بدن‌ حيوانات‌ جنگلي‌ وارد مي‌كنند او را مريضش‌ مي‌كنند. بعد عقب‌ سرش‌ راه‌ مي‌افتند مي‌بينند اين‌ ميره‌ چي‌ ميخوره‌؟ هر چه‌ خورد از گياهان‌ يا از بين‌ گياهها، مي‌دونند داروي‌ اين‌ مرض‌ در آن‌ گياه‌ يا در آن‌ چيز هست‌.

 امثال‌ اين‌ جريانات‌ زياده‌. شما مثلا فرض‌ كنيد كه‌ در مقابل‌ حيوانات‌ علفخوار اگر از گرسنگي‌ بميره‌، گوشت‌ بيندازيد نميخوره‌ و در مقابل‌ حيوان‌ گوشتخوار، اگر از گرسنگي‌ بميره‌، علف‌ نميخوره‌. حيوانات‌ حتي‌ به‌ تمام‌ شئون‌ زندگيشون‌ واردند. عرض‌ كردم‌ بهترين‌ مثال‌ همان‌ مرغه‌. همان‌ جوجه‌ است‌. اين‌ جوجه‌ ميدانه‌ چي‌ بايد بخوره‌. وقتي‌ بزرگ‌ شد چه‌ جور بايد تخم‌ بكنه‌. تخمها وقتي‌ جمع‌ شد چطور اينها را زير بال‌ بگيره‌، بيست‌ روز نگه‌ بداره‌ و بعد اينها باز بشوند. همة‌ حيوانات‌ همينطورند. همه‌ چيزشون‌ را مي‌دانند. يعني‌ اينجا يا بايد بگيم‌ كه‌ اين‌ علم‌ را خودشون‌ براي‌ خودشون‌ بوجود آوردند كه‌ اين‌ محاله‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ چيزي‌ را نميدونه‌ نميتونه‌ يك‌ چيزهايي‌ كه‌ مثلا علمي‌ بوجود بياره‌. اين‌ محاله‌. ذات‌ نايافته‌ از هستي‌بخش‌ كي‌ تواند كه‌ شود هستي‌بخش‌. چيزي‌ كه‌ خودش‌ فاقد آن‌ چيز هست‌ نميتونه‌ موجب‌ آن‌ چيز باشه‌. يا بايد بگيم‌ كه‌ اينها را مثلا فرض‌ كنيد يك‌ معلمي‌ داشتند به‌ اينها تعليم‌ داده‌. چون‌ نميشه‌ انسان‌، يا هر موجودي‌، يك‌ چيزهايي‌ كه‌ ضرورت‌ داره‌ براي‌ خودش‌، اينها را همينطوري‌، همينجوري‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ علمي‌ كه‌ حيوانات‌ دارند براي‌ زندگيشون‌ و ادامة‌ زندگيشون‌، اين‌ را از كجا آوردند؟ بگيم‌ مادر پدر يادشون‌ دادند. اين‌ جوجة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود، ماشيني‌ كه‌ مادر پدر نداشته‌. بعد هم‌ مادر پدر كجا يادش‌ دادند؟ ما كه‌ بچه‌هامون‌ اينقدر باهوش‌ و بافهمند، خودمون‌ هم‌ بلد نيستيم‌ كه‌ چه‌ غذايي‌ بخوريم‌ كه‌ مريض‌ نشيم‌ و چه‌ غذايي‌ برامون‌ مفيده‌ با اينهمه‌ تجربه‌اي‌ كه‌ داريم‌ و بچه‌هامون‌ كه‌ بطريق‌ اولي‌ از ما ياد نمي‌گيرند. ولي‌ اين‌ بچه‌ از همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ از تخم‌ درآمده‌ ميدونه‌ چي‌ بايد بخوره‌. چوبها را نميخوره‌. هر كاريش‌ بكنند چوبها را نميخوره‌. حتي‌ اگر دهنش‌ را همچين‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ منقارش‌ را باز كنند خاك‌ اره‌ را بريزند توي‌ دهنش‌ مي‌بينيد بيرون‌ مي‌ريزه‌. اين‌ را كي‌ بهش‌ گفته‌ كه‌ اين‌ برات‌ ضرر داره‌ يا از كجا مي‌فهمه‌. از كجا مي‌فهمه‌ كه‌ اگر گربه‌ مثلا، از كجا مي‌فهمه‌ كه‌ مثلا وقتي‌ كه‌ سرماخوردگي‌ پيدا ميكنه‌، كنار آفتاب‌ بخوابه‌ خودش‌ را گرم‌ بكنه‌ و رفع‌ سرماخوردگيش‌ بشه‌. حتي‌ ديده‌اند مرغ‌ ماهيخوار پاهاي‌ بلندي‌ داره‌ و وقتي‌ ميره‌ توي‌ مثلا دريا، اينطرف‌ آنطرف‌، صدمه‌ ميخوره‌. پايش‌ مي‌شكنه‌. اين‌ قبل‌ از اينكه‌ بشر به‌ شكسته‌بندي‌ اطلاع‌ پيدا بكنه‌، اين‌ شكسته‌ بندي‌ ميكنه‌. پايش‌ را پهلوي‌ هم‌ ميگذاره‌ بعد گچ‌ مي‌گيره‌. لجن‌ محكمي‌ را باصطلاح‌ مثل‌ گچ‌ پيدا ميكنه‌ و به‌ پايش‌ مي‌بنده‌. گوشه‌اي‌ استراحت‌ ميكنه‌ تا پايش‌ جوش‌ بخوره‌. شما از همين‌ طريق‌، همة‌ چيزها همينطوره‌. يك‌ قدري‌ اگر فكر كنيد مي‌بينيد كه‌ معركه‌ است‌ جهان‌ حيوانات‌ و زندگي‌ حيوانات‌. ما اگر روي‌ همين‌ جهت‌ فكر كنيم‌ عقل‌ به‌ ما ميگه‌ كه‌ يك‌ موجود عالم‌ قادري‌ هست‌ كه‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ حيوانات‌ را داره‌ تعليم‌ ميده‌. و اين‌، حالا نه‌ اينكه‌ حالا، آخه‌ ما خيال‌ مي‌كنيم‌ گفتن‌ يعني‌ صدا بيرون‌ آوردن‌ و به‌ گوش‌ طرف‌ رساندنه‌. نه‌ به‌ قلبشه‌، الهام‌ مي‌شه‌ اين‌ را نخور يا در تكوينش‌ خداي‌ تعالي‌ قرار مي‌دهد. يا اون‌ نيرو قرار مي‌ده‌ كه‌ اون‌ چيز برات‌ خوبه‌ و اون‌ چيز برات‌ بده‌. پس‌ اين‌ را بخور اون‌ را نخور، اين‌ كار را بكن‌، اين‌ كار را نكن‌. و اون‌ خداست‌. ببينيد چه‌ دليل‌ محكمي‌، شما از يك‌ نفر، كسي‌ كه‌ معتقد به‌ خدا نيست‌ بپرسيد كه‌ اين‌ از كجاست‌. حضرت‌ موسي‌ وقتي‌ در مقابل‌ فرعون‌ واقع‌ شد گفت‌ كه‌ ربي‌ الذي‌ اعطي‌ كل‌ شي‌ خلقه‌ ثم‌ هدي‌. خداي‌ من‌ مي‌دونيد كيه‌؟ اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ را خلقش‌ را بهش‌ مي‌گه‌. هر حيواني‌ را هر چيزي‌ را اينجوري‌ كه‌ بايد خلقش‌ بكنه‌، خلقش‌ مي‌كنه‌. بعد هم‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ با اينها حرف‌ مي‌زنه‌ و اينها را راهنمايي‌ مي‌كنه‌. حيوانات‌ را خداي‌ تعالي‌ راهنمايي‌ مي‌كنه‌. شما اگر يك‌ كلاغ‌ با يك‌ كبوتر را توي‌ يك‌ قفس‌ بكنيد بايد دو نوع‌ غذا بريزيد اونجا. با اينكه‌ هر دوشون‌ پرنده‌اند. هر دوشون‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود شكل‌ هم‌، هم‌ هستند. چرا بايد براي‌ كبوتر گندم‌ بريزيم‌ براي‌ كلاغ‌ چيزهايي‌ شبيه‌ به‌ گوشت‌ و اينجور چيزها بريزيم‌. مي‌گيد اون‌ نمي‌خوره‌. مي‌گيم‌ كي‌ گفته‌ كه‌ اون‌ نخوره‌. چرا نمي‌خوره‌. اين‌ براش‌ بده‌ گوشت‌ و اون‌ براش‌ گندم‌ بده‌. خوب‌ كي‌ به‌ اينها گفته‌ كه‌ بده‌، خوب‌ با هم‌ بخورند. ببينيد همين‌ جا خوب‌ دقت‌ كنيد مي‌بينيد يك‌ ارتباط‌ اين‌ كبوتر و كلاغ‌ با خدا هست‌. اين‌ ارتباط‌ هست‌. شما اين‌ را بدونيد. اگر نباشه‌ خوب‌ هم‌ كلاغ‌ گندم‌ بخوره‌ هم‌ كبوتر گوشت‌ بخوره‌. اگر توي‌ خونتون‌ ده‌ تا كلاغ‌ باشه‌ يك‌ مشت‌ گندم‌ هم‌ داشته‌ باشيد مي‌گيد كلاغ‌ گندم‌ نمي‌خوره‌. اما اگر يك‌ چربي‌ چيزي‌ اون‌ كنار باشه‌، روغني‌، دنبه‌اي‌ چيزي‌ باشه‌ كبوتر داشته‌ باشيد مي‌گيد اينها را كبوتر نمي‌خوره‌ كي‌ بهش‌ مي‌گه‌. بنشينيد روي‌ همين‌ها فكر كنيد. اگر مي‌خواييد ايمانتون‌ كامل‌ بشه‌. كي‌ به‌ مورچه‌ تعليم‌ داده‌ جوري‌ خونه‌ را زير زمين‌ بسازه‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ آب‌ توش‌ وارد نشه‌ با اين‌ برف‌ و باراني‌ كه‌ هست‌ و اون‌ زير او زنده‌ بمانه‌. كي‌ به‌ زنبور عسل‌ تعليم‌ مي‌ده‌، لحظه‌اي‌ است‌ تعليم‌ دادنش‌ نمي‌شه‌ بگيم‌ كه‌ اين‌ بلد بوده‌، صدتا كندو كنار هم‌ گذاشتيد صد تا، من‌ ديدم‌ نمونه‌ هاش‌ را و هر كدامي‌ مثلا هزار تا، دو هزار تا زنبور داره‌ توي‌ اين‌ كندوها مي‌شه‌ صد هزارتا. خانه‌ها شبيه‌ به‌ هم‌، آدم‌ با تمام‌ هوشش‌ خونه‌اش‌ را گم‌ مي‌كنه‌. مگر پلاك‌ داشته‌ باشه‌، شماره‌ داشته‌ باشه‌. اين‌ حيوان‌ از توي‌ كندو بيرون‌ مي‌ياد مي‌افته‌ تو بادهاي‌ طوفاني‌ چهار كيلومتر، پنج‌ كيلومتر دور مي‌شه‌ از خونه‌اش‌. بعد طوفان‌ وايمي‌ ايسته‌ اين‌ برمي‌ گرده‌، اشتباه‌ نمي‌كنه‌ كدوم‌ كندو مال‌ اونه‌. اشتباه‌ هم‌ نمي‌كنه‌. مي‌ياد مستقيم‌ مي‌ره‌ تو كندوي‌ خودش‌. اينجا اگر خدا را نگيد باهاش‌ هست‌، اگر نگيم‌ خدا او را راهنمايي‌ مي‌كنه‌، كي‌ او را راهنمايي‌ مي‌كنه‌؟ از كجا مي‌فهمه‌؟ يعني‌ عقل‌ و هوشش‌ بيشتر از انسانه‌؟ توي‌ كندوي‌ خودش‌ مي‌ره‌ تازه‌ بعد از چهار كيلومتر فاصله‌ او مگر كه‌ جهت‌ يابي‌ داره‌، كوچه‌ها را پلاك‌ گذاشته‌ يا مثلا توي‌ بيابانه‌ كه‌ طرف‌ دست‌ چپ‌ بره‌ دور مي‌شه‌، طرف‌ دست‌ راست‌ بره‌ دور مي‌شه‌، طرف‌ مقابل‌ بره‌ دور مي‌شه‌ از كندوش‌. چرا راه‌ خود كندو را انتخاب‌ مي‌كنه‌، از كجا مي‌فهمه‌؟

 اين‌ قدر نشسته‌اند، طرح‌ ريخته‌اند مي‌ياد روي‌ هوا موج‌ ايجاد مي‌كنه‌. امواج‌ ايجاد مي‌كنه‌، خوب‌ باد مي‌ياد همة‌ امواج‌ را، خوب‌ باد كه‌ مي‌ياد همة‌ امواجي‌ كه‌ او ايجاد كرده‌ از بين‌ مي‌بره‌.

 شما اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ كتابهايي‌ كه‌ دربارة‌ حشرات‌ نوشته‌اند بخونيد، يا مثلا فرض‌ كنيد مورچه‌ شايد بيشتر از اين‌ اهميت‌ داشته‌ باشه‌. مورچه‌اي‌ را شما برداريد بگذاريد سر يك‌ فرسخي‌ اين‌ به‌ هر قيمتي‌ باشه‌ اين‌ خودش‌ را به‌ خونه‌اش‌ مي‌رسونه‌. مگر زنده‌ نمونه‌ توي‌ راه‌ از بين‌ بره‌. ماهيهاي‌ دريايي‌، بعضي‌ ماهيها هستند كه‌ اينها در همانجايي‌ كه‌ متولد شده‌اند بايد بميرند و اين‌ اطلاع‌ پيدا مي‌كنه‌ فلان‌ روز بايد بميره‌ هر جوري‌ باشه‌ از اون‌ اقيانوس‌ خودش‌ را به‌ اون‌ اقيانوس‌ مي‌رسه‌ همان‌ محل‌ تولدش‌، همان‌ محل‌ فوتش‌ باشه‌. اين‌ زندگي‌ حيوانات‌ را اگر نگاه‌ كنيد يك‌ جمله‌ هم‌ اضافه‌ بكنيد كه‌ اين‌ را از كجا ياد گرفته‌اند؟ كي‌ بهشون‌ ياد داده‌. تعليمات‌ را از كجا ياد گرفته‌اند. اينجا معتقد مي‌شيد كه‌، اصلا نمي‌تونيد معتقد نشيد كه‌ خدايي‌ هست‌. حتما معتقد مي‌شيد خدايي‌ هست‌ والا همة‌ كارها، همة‌ حرفها اصلا غلط‌ مي‌شه‌ يك‌ چيز واقعا بي‌ جوابي‌ مي‌مونه‌. خدا هست‌. اين‌ شعور حيواني‌ مي‌گه‌ اين‌ يكي‌ از دلايل‌ بسيار مهمه‌. يكي‌ از دلايل‌ بسيار پر اهميته‌ و براي‌ اين‌ كه‌ شماها هميشه‌ متوجه‌ خدا باشيد روي‌ اين‌ بخش‌ خوب‌ فكر كنيد. روي‌ اين‌ مسئله‌ خوب‌ فكر كنيد. كتابي‌ هست‌ به‌ نام‌ توحيد مفضل‌، حضرت‌ صادق‌ براي‌ مفضل‌ ابن‌ عمر اين‌ مطالب‌ را خيلي‌ مختصر به‌ اندازة‌ فهم‌ او بيان‌ كرده‌. اگر تونستيد اون‌ كتاب‌ را پيدا كنيد و مطالعه‌ كنيد. دربارة‌ همه‌ جور حيوانات‌. اين‌ خفاش‌، خفاش‌ چشم‌ نداره‌. بشر امروز بالاترين‌ كاري‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ امنيتش‌، اهميت‌ داره‌ مسئلة‌ راداره‌. و دقيق‌ترين‌ رادارها كه‌ بشر هنوز به‌ اون‌ موفق‌ نشده‌، رادار بسازه‌ اين‌ خفاش‌ داره‌. خفاش‌ از خودش‌ يك‌ صدايي‌ بيرون‌ مي‌ده‌ كه‌ چشم‌ نداره‌ يا چشمش‌ ضعيفه‌ و شب‌ هم‌ بيرون‌ مي‌ياد. اين‌ يك‌ صداي‌ بسيار قوي‌، مافوق‌ صوته‌ كه‌ به‌ گوش‌ ما بس‌ كه‌ زياده‌ صداش‌ گوش‌ استعداد دركش‌ را نداره‌. چون‌ صداي‌ كم‌ را هم‌ نمي‌شنويم‌، صداي‌ بلند را هم‌ نمي‌شنويم‌. اين‌ صدا را خارج‌ مي‌كنه‌ از خودش‌. خوب‌ اين‌ داره‌ همين‌ جور مي‌ره‌. چشمش‌ هم‌ كه‌ نمي‌بينه‌. خوب‌ مي‌خوره‌ به‌ در و ديوار اين‌ صدا را از خودش‌ خارج‌ مي‌كنه‌، صدا مي‌خوره‌ به‌ ديوار مثلا برمي‌ گرده‌ به‌ گوشش‌، مي‌فهمه‌ كه‌ در سر چند قدمي‌ مانعه‌، راهش‌ را مي‌پيچه‌. حالا اين‌ خيال‌ نكنيد، بنابر اين‌ مي‌گيد كه‌ به‌ ديوار نمي‌خوره‌، مخصوصا اگر كه‌ آهسته‌ حركت‌ كنه‌ ولي‌ اگر با شدت‌ حركت‌ كنه‌ خوب‌ كنترلش‌ از دست‌ در مي‌ره‌ و مي‌خوره‌ نه‌ حالا اين‌ مهم‌ نيست‌. اين‌ پشه‌ مثلا توي‌ فضا مي‌خواد بخوره‌ اين‌ صدا را كه‌ خارج‌ مي‌كنه‌ از خودش‌ مي‌خوره‌ به‌ پشه‌ وقتي‌ برمي‌ گرده‌ به‌ گوشش‌ اين‌ متوجه‌ مي‌شه‌ كه‌ مثلا اين‌ پشه‌ است‌ خوردنيه‌. دقت‌ كنيد و براي‌ او مفيده‌ از چيزهايي‌ نيست‌ كه‌ نبايد بخوره‌.

 يعني‌ همان‌ چيزهايي‌ كه‌ فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ جوجة‌ مرغ‌ در مقابل‌ گندم‌ ريخته‌ و چوبها را نمي‌خوره‌ و گندمها را مي‌خوره‌ اين‌ كار را در، با صدا انجام‌ مي‌ده‌. اين‌ صدا برمي‌ گرده‌ به‌ گوشش‌ مي‌فهمه‌ كه‌ اين‌ چيزي‌ كه‌ در جلوش‌ هست‌ خوردنيه‌ يا خوردني‌ نيست‌. اين‌ مانع‌، مانع‌ سفتي‌ است‌ كه‌ اگر بهش‌ بخوره‌ ممكنه‌ كه‌ صدمه‌ بخوره‌، سيمي‌ مثلا، توي‌ يك‌ اطاق‌ خفاشي‌ را ول‌ كردن‌ اطاق‌ تاريك‌ تمام‌ اطاق‌ را هم‌ سيم‌ كشي‌ كرده‌اند. خوب‌ اين‌ با اين‌ چشم‌ ضعيفش‌، بعضي‌ مي‌گن‌ چشم‌ نداره‌، بعضيها مي‌گن‌ چشمش‌ ضعيفه‌ توي‌ تاريكي‌ بايد بخوره‌ به‌ سيمها و بيافته‌ به‌ زمين‌. شما اگر مي‌خوايد يك‌ چوبي‌ را در دستتون‌ بگيريد جلوش‌ همان‌ طور كه‌ مي‌آمد همچين‌ مي‌پيچه‌ عبور مي‌كنه‌ عين‌ كسي‌ كه‌، عين‌ موجودي‌ كه‌ چشم‌ داره‌، بلكه‌ از اون‌ هم‌ قويتر. ببينيد چه‌ عجيب‌ حالا اين‌ اندازه‌ را بشر فهميده‌. ولي‌ باز آخرش‌ اون‌ نقطة‌ مجهولي‌ است‌ براي‌ اونها كه‌ از كجا مي‌فهمه‌ اوني‌ كه‌ در مقابلش‌ هست‌ اين‌ خوردني‌ است‌ دهانش‌ را باز كنه‌. اين‌ يك‌ موجودي‌ است‌ كه‌ اگر به‌ او بخوره‌ صدمه‌ بهش‌ مي‌خوره‌ كه‌ از كنارش‌ رد بشه‌. شما تو همين‌ موضوع‌ فكر كنيد. دربارة‌ خفاش‌ من‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما يك‌ مطالبي‌ نوشته‌ام‌ از نظر دانشمندان‌ روز و از كلمات‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ شما دقت‌ كنيد. ببينيد كه‌ اين‌ مي‌شه‌ كه‌ خودش‌ بلد شده‌ باشه‌. حتي‌ خودش‌ فكرش‌ را هم‌ نمي‌تونه‌ كه‌ بكنه‌. لحظه‌ به‌ لحظه‌ خداي‌ تعالي‌ بهش‌ تعليم‌ مي‌ده‌. يعني‌ عينا مثل‌ يك‌ ماشيني‌ كه‌ پشت‌ فرمانش‌ يك‌ رانندة‌ ماهر نشسته‌ باشه‌ و اين‌ را اين‌ ور و اون‌ ور ببردش‌. همة‌ حيوانات‌ اينطورند. اين‌ همه‌ حشرات‌ هستند. اين‌ همه‌ حيوانات‌ هستند. اين‌ همه‌ حيوانات‌ دريايي‌ هستند، همه‌ همين‌ طور. همه‌ را پشت‌ فرمان‌ فكرشون‌، پشت‌ فرمان‌ زندگيشون‌ يك‌ نيروي‌ دانا و يك‌ نيروي‌ (قطع‌ نوار).

 اوني‌ كه‌ مي‌خواد در گرمسير هستند مثلا يكي‌ دو ماه‌ مي‌خوان‌ مثلا زير زمين‌ باشند خدمت‌ شما عرض‌ شود غذاي‌ يكي‌ دوماهش‌ را تهيه‌ مي‌كنه‌. اينها را كي‌ به‌ اينها گفته‌، كي‌ به‌ اينها تعليم‌ داده‌. يك‌ قدري‌ فكر كنيد. اينها دليله‌ كه‌ خدايي‌ هست‌. اين‌ كه‌ مي‌گم‌ خدا را با دليل‌ و برهان‌ ياد بگيريد اينجوري‌ ياد بگيريد، اينها را ازتون‌ سؤال‌ مي‌كنم‌ها. اين‌ دليل‌ شعور حيواني‌ را بنشينيد فكر كنيد. بخاطر ترس‌ از اين‌ كه‌ من‌ عادت‌ مدرسه‌اي‌ نداشته‌ باشيد كه‌ فلاني‌ اگر سؤال‌ كرد ما چي‌ بگيم‌ و چطور جواب‌ بديم‌ اينطور نباشيد. ترس‌ از وجدانتون‌ داشته‌ باشيد كه‌ اگر شما اين‌ را بلد نباشيد، وجدانتون‌ شما را دعوا مي‌كنه‌ مي‌گه‌ چرا بلد نشديد. وجدانتون‌ به‌ شما مي‌گه‌ كه‌ آخه‌ بنشين‌ فكر كن‌، ببين‌ مي‌شه‌ كه‌ خدايي‌ نباشه‌ و همة‌ اين‌ حشرات‌، حيوانات‌ اينها بلد باشند كه‌ چكار مي‌كنند. چكار نمي‌كنند. چكار بايد بكنند، چكار نبايد بكنند. در ميان‌ حيوانات‌ تنها بشره‌ كه‌ خدا احترامش‌ كرده‌. گفته‌ اينجا من‌ بهت‌ زياد الهام‌ نمي‌كنم‌ مگر اينكه‌ اونها بيچاره‌اند، اونها عقل‌ ندارند، اونها ضعيفند من‌ دستشون‌ را مي‌گيرم‌. اما تو عقل‌ داري‌ تو انساني‌ تو اشرف‌ مخلوقاتي‌. مثل‌ بچة‌ دو ساله‌اي‌ كه‌ مادر دستش‌ را مي‌گيره‌ مبادا بخوره‌ به‌ زمين‌، ولي‌ بچة‌ ده‌ ساله‌ را ديگه‌ مي‌گن‌ تو خودت‌ راه‌ برو ديگه‌ نبايد دستت‌ را بگيرند.

 انسان‌ را خداي‌ تعالي‌ براش‌ احترام‌ قائل‌ شده‌. اي‌ انسان‌، البته‌ بعضي‌ چيزها را بهت‌ مي‌گيم‌ اما تو را عقل‌ بهت‌ داديم‌. تو خودت‌ فكر كن‌. انسان‌ هم‌ نشسته‌ فكر كرده‌. دانشگاه‌ ساخته‌، دانشكده‌هاي‌ پزشكي‌ ساخته‌، دانشكده‌هاي‌ غذاشناسي‌ ساخته‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ بيمارستانها ساخته‌، هنوز نمي‌توانند كارهايي‌ را كه‌ حيوانات‌ بدون‌ اين‌ حرفها، بدون‌ دانشگاه‌ انجام‌ مي‌دن‌، انجام‌ بدن‌. دليلش‌ چيه‌؟ دليلش‌ اينه‌ كه‌ شما براي‌ يك‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ مرغداني‌، يك‌ فرض‌، سالني‌ كه‌ پرورش‌ مرغ‌ ميديد چند تا بيمارستان‌ ساختيد. نهايتش‌، اونم‌ بخاطر اينكه‌ با ما مي‌خواهند اين‌ حيوانات‌ زندگي‌ بكنند، نهايتش‌ اينها را يك‌ واكسني‌ بزنيد يا مثلا غذاهايشون‌ را ضدعفوني‌ بكنيد و همين‌ اندازه‌. ولي‌ حيوانات‌ بياباني‌، آن‌ گنجشكه‌ نه‌ دل‌درد ميشه‌، نه‌ پا درد ميشه‌، نه‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ سردرد ميشه‌. هميشه‌ گاهي‌ غذا گيرش‌ مي‌آيد با اينكه‌ گاهي‌ گيرش‌ نمي‌آيد. شما همين‌ قسمتهايي‌ كه‌ برف‌ مي‌آيد، همين‌ نزديك‌ قوچان‌، من‌ يك‌ وقتي‌ فكر مي‌كردم‌ اين‌ حيواناتي‌ كه‌ پرنده‌ اينها چيكار مي‌كنند. كنار جاده‌ اينها ريختند. اين‌ جاده‌ چون‌ خشكه‌، گاهي‌ يك‌ انساني‌ از آنجا عبور ميكنه‌ شايد مثلا از دستش‌ دربره‌ يك‌ لقمه‌ ناني‌ بيفته‌، اينها اينجا جمع‌ شده‌اند. ولي‌ سرتاسر بيابان‌ را تا سر كوهها، پر برف‌. خوب‌ گرسنگي‌ مي‌كشند. گرسنگي‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ معده‌ ضعيف‌ بشه‌. معده‌ ضعيف‌ كه‌ شد سبب‌ ميشه‌ ترش‌ بكنه‌. ترش‌ كه‌ كرد نميدونم‌ زخم‌ معده‌ و چه‌ و عمل‌ و فلان‌. هيچيك‌ از اينها را اينها ندارن‌. هيچيك‌ را ندارند. بشر را خدا گفته‌ خودت‌ مي‌دوني‌ چيكار بكني‌. اينهمه‌ دانشگاه‌ و دانشكده‌ و بيمارستان‌ ساخته‌، اينهمه‌ طبيب‌ و غذاشناس‌، هنوز بشر نميدونه‌ كه‌ آيا حيوان‌ علف‌خواره‌ يا حيوان‌ گوشتخواره‌؟ هنوز ما نميدونيم‌. الان‌ اگر از شما بپرسند كه‌ ما جزء حيوانات‌، چون‌ حيوانات‌ دو بخشند. يك‌ عده‌ گوشتخوار، يك‌ عده‌ گياهخوار. گوشتخوار گياه‌ نميخوره‌، گياهخوار گوشت‌ نميخوره‌. چند جور گفته‌اند. بعضي‌ گفته‌اند انسان‌ حيوان‌ گياهخوار. بعضي‌ گفته‌اند انسان‌ حيوان‌ گوشتخوار. بعضي‌ گفته‌اند هر دو را بخوريد. خوب‌. هنوز ميگند درست‌ نفهميدند. هنوز خود بشر براي‌ خودش‌، شما تا گنجشك‌ را مي‌بينيد ميگيد اين‌ حيوان‌ گياهخواره‌. تا مرغ‌ را مي‌بينيد ميگيد حيوان‌ گياهخواره‌. گربه‌ را مي‌بينيد، توي‌ يك‌ خونه‌ هم‌ گربه‌ داشته‌ باشيد، هم‌ مرغ‌ داشته‌ باشيد، هم‌ گنجشك‌ از هوا بياد. ميگيد اين‌ حيوان‌ گوشتخواره‌. انسان‌ چي‌؟ با همة‌ اينكه‌ خدا گفته‌ خودت‌ فكر كن‌. من‌ يك‌ وقتي‌ به‌ يك‌ دندانپزشكي‌ مي‌گفتم‌ چيه‌ سرش‌ كه‌ حيوانات‌ دندانهايشون‌ تا آخر عمرشون‌ هست‌، سالم‌ هم‌ هست‌ غالبا. مگر بشكنه‌. ولي‌ انسان‌ با اينكه‌ مسواك‌ ميكنه‌، خلال‌ ميكنه‌، نميدونم‌ گاهگاهي‌ ميره‌ جرمگيري‌ ميكنه‌، مواظب‌ دندانهايش‌ هم‌ هست‌، غالبا تا نيمة‌ عمرشون‌ بيشتر دندانهاي‌ سالم‌ ندارند. تا نيمة‌ عمر. اين‌ علتش‌ چيه‌؟ ايشان‌ همينجور كه‌ داشت‌ باصطلاح‌ دندانهاي‌ ما جرمگيري‌ ميكرد، همانجا يك‌ قدري‌ وايستاد. گفت‌ چيه‌ راستي‌؟ البته‌ من‌ به‌ او يك‌ جوابي‌ دادم‌ كه‌ جواب‌ واقعيه‌ها. دو تا جواب‌ داره‌. يكي‌ اينكه‌ حيوانات‌ آنچه‌ كه‌ بايد بخورند مي‌خورند. شما يك‌ چايي‌ داغ‌ بگذاريد جلوي‌ يك‌ حيوان‌، اگر خورد؟ الاغ‌ هم‌ نميخوره‌. يك‌ آب‌ يخ‌، آنجور آب‌ يخ‌ فوق‌ العاده‌ سرد كه‌ ميگفت‌ يك‌ نفر تا يخ‌ توي‌ آب‌، زمستان‌، نباشه‌ من‌ نميتونم‌ بخورم‌. اگه‌ خورد؟ غذاي‌ داغي‌ كه‌ دهنش‌ بسوزه‌ اگر خورد. سنگي‌ را كه‌ نميتونه‌ دندانهايش‌ درهم‌ بشكنه‌ اگر خورد؟ او حواسش‌ جمعه‌. او خدا بهش‌ الهام‌ كرده‌ چي‌ بخور چي‌ نخور. يكي‌ اين‌ مال‌ بدخوراكي‌هاي‌ ماست‌. آب‌ سرد يخ‌ خورديم‌، غذاي‌ داغ‌ را هم‌ پهلوي‌ هم‌ مي‌خوريم‌. خوب‌ اين‌ دندان‌ بهرحال‌ با اين‌ سرد و گرمي‌ ترك‌ برميداره‌. آني‌ كه‌ مهمه‌، گفتم‌ دندانهاي‌ آن‌ حيوان‌ را بدون‌ خلال‌ كردن‌ و بدون‌ مسواك‌ كردن‌ و بدون‌ خمير دندان‌ از اروپا آوردن‌ و بدون‌ اين‌ حرفها؛ دندان‌ او را خدا نگه‌ ميداره‌، دندان‌ ما را خودمون‌ مي‌خواهيم‌ نگه‌ داريم‌. اين‌ حقيقتيه‌. ما دندانمون‌ را خودمون‌ مي‌خواهيم‌ نگه‌ داريم‌. نه‌ فقط‌ دندانمون‌ را. قلبمون‌ را، ريه‌امون‌ را، دست‌ و پامون‌ را. صبح‌ كه‌ پا ميشيم‌ ميگيم‌ اي‌ واي‌ دستم‌ درد ميكنه‌، پام‌ درد ميكنه‌، كله‌ام‌ درد ميكنه‌، دلم‌ درد ميكنه‌، اين‌ حرفها را آن‌ گاوي‌ كه‌ توي‌ آخور بستندش‌ با اينكه‌ هيچ‌ آب‌ و هواي‌ اين‌ آخور مناسب‌ زندگي‌، اگر ما را يك‌ شبانه‌ روز در آنجا ببندند ما درجا مي‌ميريم‌. اينها نداره‌. خدا هست‌. خدا فرمان‌ باصطلاح‌ ماشين‌ او را در دست‌ گرفته‌، مي‌خوام‌ خدا را بهتون‌ معرفي‌ بكنم‌. ماها را گفته‌ بشر، تو محترمي‌. تو خودت‌ كار خودت‌ را بكن‌.

 و ما بايد يك‌ جائي‌ خودمون‌ را برسونيم‌ كه‌ خدا فرمون‌ كارهاي‌ ما را در دست‌ بگيره‌ و آن‌ راه‌ كمالاته‌. اينجا البته‌ يك‌ جور ديگه‌ خدا فرمان‌ ما را در دست‌ مي‌گيره‌. ما وقتي‌ به‌ مرحلة‌ توكل‌ و تسليم‌ رسيديم‌، اين‌ مراحل‌ كمالات‌ را پيموديم‌ كه‌ بايد بپيمائيم‌، آنجا خدا ميگه‌ كه‌ هر چي‌ تو بخواي‌ من‌ برات‌ انجام‌ ميدم‌. ديگه‌ مثل‌ حيوانات‌ با انسان‌ معامله‌ نميكنه‌. حيوانات‌ هر چي‌ بخواهند نيست‌. هر چي‌ خدا بخواد، خدا براشون‌ انجام‌ ميده‌. اما به‌ بشر ميگه‌ تو عزيز مني‌. تو محبوب‌ مني‌. تو ارزش‌ داري‌. تو خودت‌ را از آن‌ مرحلة‌ پائينتر از حيوانات‌ رسوندي‌ به‌ من‌. مثل‌ اينه‌ كه‌ يك‌ موجودي‌ مثلا فرض‌ كنيد، يك‌ نيم‌ سانت‌ از روي‌ زمين‌ بلند باشه‌. يك‌ موجودي‌ روي‌ زمين‌ باشه‌، بلند بشه‌ بياد تا به‌ خدا برسه‌. تو خودت‌ را به‌ من‌ رساندي‌، با من‌ رفيق‌ شدي‌، با من‌ يكي‌ شدي‌. حالا تو تصميم‌ بگير من‌ انجام‌ ميدهم‌. هر چي‌ تو بخواي‌ من‌ انجام‌ ميدم‌. هر چه‌ دعا كني‌ من‌ اجابت‌ مي‌كنم‌. قرآن‌ مي‌فرمايد به‌ پيغمبر اكرم‌ خداي‌ تعالي‌ فرموده‌ اذا سألك‌ عبادي‌ عني‌ اني‌ قريب‌ اجيب‌ دعوة‌ الداع‌ اذا دعاني‌. اگر بندگان‌ من‌ از من‌ سؤال‌ كردند من‌ نزديك‌ هستم‌. بنده‌ بشو تو. من‌ جواب‌ ميدهم‌ نداي‌ بندگانم‌ را. جواب‌ ميدمشون‌. تا به‌ مجرد اينكه‌ تو بگي‌ خدايا اينجوري‌ بشه‌. اگر صلاح‌ ميدونيد اينطوري‌ بشه‌. خدا هم‌ ميگه‌ لبيك‌ بندة‌ من‌. ببينيد اينطوري‌ ميشه‌. ما را مثل‌ حيوانات‌ چشم‌ بسته‌ و گوش‌ بسته‌ به‌ طوري‌ كه‌ حتي‌ خودمون‌ هم‌ نفهميم‌ نمي‌خواد راه‌ ببره‌. مي‌خواهد ما بندة‌ واقعي‌ خدا بشيم‌، براي‌ خدا ناز كنيم‌ حتي‌. سرمون‌ را در دامن‌ پروردگار بگذاريم‌ و به‌ او توكل‌ بكنيم‌. خدا ميگه‌ كه‌ به‌ من‌ توكل‌ كن‌ تا همة‌ كارهايت‌ را من‌ بكنم‌. و من‌ يتوكل‌ علي‌ الله‌ فهو حسبه‌. هر كه‌ به‌ من‌ توكل‌ بكنه‌ من‌ همة‌ كارهايش‌ را مي‌كنم‌. ببينيد چقدر خوب‌ ميشه‌!

 باور كنيد كه‌ وقتي‌ انسان‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ كمال‌ ميرسه‌، به‌ آن‌ مرحلة‌ مقامات‌ عالية‌ انساني‌ ميرسه‌، از خدا ميخواد خدايا من‌ سردم‌ ميشه‌ مثلا فرض‌ كنيد الان‌ برف‌ بيايد. مي‌خوام‌ بروم‌ بيرون‌. خدا دستور ميده‌ به‌ تمام‌ ابرها برويد كنار، بندة‌ من‌ مي‌خواد عبور بكنه‌. پيغمبر اكرم‌ هر جا بود آفتاب‌ بود ديگه‌، در آن‌ صحراي‌ حجاز، سوزانه‌. ديدند يك‌ ابري‌ همينطور روي‌ سر حضرت‌ راه‌ ميره‌. اين‌ بندة‌ منه‌. اين‌ ابر، ابر كه‌ چيزي‌ نيست‌. عرش‌ و فرش‌ بايد تحت‌ فرمانش‌ باشند. از نشانه‌هاي‌ پيغمبر اين‌ بود كه‌ هميشه‌ يك‌ ابري‌ بالاي‌ سرش‌ بود. در مدينه‌ خواست‌ نماز بخونه‌ خيلي‌ آفتاب‌ داغ‌ بود. خوب‌ روي‌ سر خود پيغمبر ابر بود، جمعيت‌ زياد بود. آمد ابر همه‌ را، بخاطر پيغمبر، همه‌ را سايه‌ انداخت‌ نماز خوند كه‌ الان‌ مسجد قوامين‌، مسجد ابر اسمشه‌. قوامي‌ يعني‌ ابر. در مدينه‌ هست‌. آنجا مسجدي‌ بنا كردند. اينجوري‌ ميشه‌ انسان‌. هر چي‌ بخواهي‌ بهتون‌ ميده‌. هر اراده‌اي‌ بكنيد بهتون‌، ميگيد خدا حالا هر چي‌ من‌ مي‌خوام‌ تو به‌ من‌ ميدي‌. بعضي‌ از دوستان‌ منهم‌، هر كي‌ در تحت‌ كنف‌ منه‌، در تحت‌ حمايت‌ منه‌، اينها هم‌ محفوظ‌ باشند. خوب‌ باشند. تو بندة‌ من‌ هستي‌. اگر بگي‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ بايد تحت‌ حمايت‌ من‌ باشند، من‌ قرار ميدم‌ براي‌ من‌ كاري‌ نداره‌. بعله‌. ببينيد انسان‌ به‌ اينجا ميرسه‌. اين‌ حيوانات‌ همين‌ به‌ اندازة‌ خوردن‌ و خوابيدن‌. و شما هم‌ هيچوقت‌ آرزو نكنيد اي‌ كاش‌ ما هم‌ مثل‌ حيوانات‌ بوديد كه‌ مي‌دونستيد چند لقمه‌ غذا بخوريد كه‌ ترش‌ نكنيد. مي‌دونستيد چه‌ غذايي‌ بخوريد كه‌ دل‌ درد نشويد. مي‌دونستيد از چشمتون‌ چه‌ جور استفاده‌ كنيد كه‌ كور نشيد. مي‌دونستيد از دندانتون‌ جوري‌ استفاده‌ كنيد كه‌ زود خراب‌ نشه‌. اين‌ را نمي‌خواد. شما به‌ جائي‌ مي‌رسيد از راه‌ تزكية‌ نفس‌ و بندگي‌ خدا كه‌ هر چه‌ بخواهي‌ ايجاد ميكني‌. گرفته‌ تو را توي‌ بغل‌، خداي‌ عزيز و مهربان‌، ميگه‌ كه‌ بندة‌ من‌ چي‌ مي‌خواي‌ برايت‌ درست‌ كنم‌؟ من‌ آمادة‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ كلمه‌ خوب‌ نيست‌ كه‌ من‌ بگم‌ دستورات‌ تو، سؤالات‌ تو را انجام‌ بدهم‌. اين‌ صريح‌ قرآنه‌. حتي‌ فكر نكنيد كه‌ بندگان‌ حتما تزكية‌ نفس‌ كرده‌، نه‌، گناهكار. منتهي‌ يك‌ مسئله‌ هست‌. ما جدي‌ نميگيريم‌ خدا را. خدا را قبول‌ نداريم‌، نمي‌شناسيم‌ نمي‌بينيم‌ خدا را. خدا هم‌ ما را نمي‌بينه‌. اينجوريه‌. اما اگر واقعا خدا را ما ببينيم‌، به‌ آن‌ مرحله‌ برسيم‌ كه‌ به‌ مورچه‌ ميگه‌ اين‌ ران‌ ملخ‌ را بردار ببر توي‌ لونه‌ات‌. اينهم‌ برداشت‌. حركت‌ كرد. خودش‌ نمي‌فهمه‌ مورچه‌ ولي‌ خدا وادارش‌ كرده‌، خدا بهش‌ گفته‌. شما اينجور خدا را همه‌ جا ببينيد كه‌ حضرت‌ امير فرمود من‌ هيچي‌ را نديدم‌ جز اينكه‌ خدا را قبلش‌ و بعدش‌ و با اون‌ ديدم‌. اينجور خدا را شما ببينيد. حالا هر چي‌ هم‌ گنهكار باشيد. ميگه‌ كه‌ قل‌ يا عبادي‌ الذين‌ اسرفوا علي‌ انفسهم‌. بگو اي‌ بندگاني‌ كه‌ اسراف‌ كرديد، اسراف‌ در گناه‌، زياد گناه‌ كرديد. لا تقنطوا من‌ رحمة‌ الله‌. مأيوس‌ از رحمت‌ خدا نشيد. ان‌ الله‌ يغفر الذنوب‌ جميعا. خدا همة‌ گناهان‌ را مي‌بخشه‌. كدوم‌ مولاي‌ مهربانه‌ كه‌ با همة‌ بي‌ اعتنائي‌هاي‌ بنده‌اش‌، با همة‌ بي‌ توجهي‌هاي‌ بنده‌اش‌، با همة‌ ناشكري‌هاي‌ بنده‌اش‌، هر هفته‌ شب‌ جمعه‌ كه‌ ميشه‌ ملكي‌ را بفرسته‌ كه‌ بگه‌ كه‌ آيا گنهكاري‌ هست‌، بياد كه‌ من‌ گناهانش‌ را ببخشم‌. او بفرسته‌ دنبال‌ بندة‌ گنهكارش‌. آيا حاجتمندي‌ هست‌ بياد من‌ حاجتش‌ را بهش‌ بدهم‌. توي‌ شبهاي‌ جمعه‌ بيشتر و شبهاي‌ ديگه‌ هم‌ هميشه‌. گله‌ بكنه‌ كه‌ چرا نوبت‌ مرا حفظ‌ نمي‌كني‌. آخر منهم‌ هستم‌. شما به‌ زندگيتون‌ رسيديد. صبح‌ از خواب‌ پاشديد. آن‌ نماز كه‌ نمازي‌ نبود كه‌ متوجه‌ ما باشيد. رفتيد صبحانه‌ خورديد، مدرسه‌اتون‌ رفتيد، بچه‌هاتون‌ را فرستاديد مدرسه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود چه‌ كرديد چه‌ كرديد چه‌ كرديد. حالا كي‌ ميشه‌ نوبت‌ ما بشه‌؟ شما باز هم‌ بهش‌ بي‌ اعتنا باشيد. اذان‌ مي‌گويند حي‌ علي‌ الصلوة‌ ميگند، اين‌ كلام‌ خداست‌ ديگه‌، بشتاب‌ براي‌ نماز. شما ميگيد چيه‌؟ بچه‌اتون‌ مي‌پرسه‌ ميگه‌ مامان‌ ظهر شده‌. ميگه‌ بيا نهار بخور. خوب‌. آن‌ بچه‌ هم‌ ميدونه‌ ظهر شده‌ يعني‌ نهار بخوريم‌. شما ميدوني‌ كه‌ ظهر شده‌ بچه‌ ميگه‌ يعني‌ بيا نهار بخور. بچة‌ مسلمان‌ بايد اينطوري‌ باشه‌؟ يا مثل‌ اصحاب‌ سيد الشهداء توي‌ جنگ‌، آنهم‌ جنگ‌ برابر نه‌. سي‌ هزار يك‌ طرف‌، هفتاد نفر يك‌ طرف‌. هفتاد نفر هم‌ يك‌ عده‌اشون‌ كشته‌ شدند. چون‌ پنجاه‌ نفرشون‌ همون‌ صبح‌ كشته‌ شدند. كلا بيست‌ نفر. اين‌ بيست‌ نفر اذان‌، اذان‌ هم‌ نگفتند. بلندگو و اينها هم‌ نبود كه‌ اينها بفهمند. اصلا خودشان‌ منتظر بودند كه‌ ظهر بشه‌. گفت‌ يابن‌ رسول‌ الله‌! ظهره‌. حضرت‌ نفرمود بابا تو هم‌ حالا مقدسيت‌ گرفته‌. خدا لعنت‌ كنه‌ آنهايي‌ كه‌ وقتي‌ بهشون‌ ميگند ظهره‌ بريد نماز بخونيد، ميگند مقدسيت‌ گرفته‌. خدا نيامرزه‌ آنهايي‌ را كه‌ انسان‌ را بخاطر خوردن‌ ،خوابيدن‌، حالا يك‌ وقت‌ هست‌ انسان‌ خودش‌ تنبلي‌ ميكنه‌ يك‌ حرفي‌. از نماز و از عبادت‌ و اينها باز مي‌دارند. و اين‌ توهين‌ به‌ خداست‌. خدا ميگه‌ حي‌ علي‌ الصلاة‌ يا حي‌ علي‌ النهار! بشتابيد براي‌ نهار خوردن‌؟! بچه‌هاتون‌ را اينجور تربيت‌ مي‌كنيد آنوقت‌ فردا توقع‌ داريد كه‌ چرا اين‌ بچة‌ من‌ اينقدر بده‌. خودت‌ بدش‌ كردي‌. همه‌اش‌ به‌ آخور دعوتش‌ كردي‌. آنقدري‌ كه‌ به‌ فكر شكمش‌ بودي‌، به‌ فكر عبادتش‌ نبودي‌. كدوم‌ يكي‌ از شماها هستيد كه‌ بچه‌اي‌ داشته‌ باشيد بعد از تكليفش‌ حتي‌، وقتي‌ اذان‌ مي‌گويند بگه‌ مادر، مامان‌، اذان‌ مي‌گويند، بريم‌ نماز بخونيم‌. آنوقت‌ بعد هم‌ متوقعيد كه‌ بچه‌هاتون‌ همه‌اش‌ نمازخون‌ هم‌ بشوند. حي‌ علي‌ الفلاح‌، حي‌ علي‌ خير العمل‌. اذان‌ ميگويند بياد نهار بخوريم‌. به‌ ياد خدا كه‌ ما نيستيم‌. معني‌ اذان‌ را هم‌ نميدونيم‌. يك‌ خورده‌ به‌ خودتون‌ بيائيد، حواستون‌ را جمع‌ كنيد. در صراط‌ مستقيم‌ اگر مي‌خواهيد باشيد همين‌ حرفها را به‌ بچه‌اتون‌ بايد بزنيد سر ظهر. گفت‌ كه‌ مادر اذانه‌. ظهره‌، اذان‌ را براي‌ نهار خوردن‌ نمي‌گويند، براي‌ نماز خوندن‌ ميگويند. نمازت‌ را بخون‌ بيا نهارت‌ را بخور. ميخواد بره‌ مدرسه‌ وقت‌ نماز خوندن‌ نداره‌. سرش‌ را بخوره‌ آن‌ مدرسه‌اي‌ كه‌ مانع‌ نمازه‌. بلال‌ حبشي‌ ارزشش‌ در عين‌ بيسوادي‌، حاج‌ علي‌ بغدادي‌، حاج‌ علي‌ بغدادي‌ آدم‌ بيسوادي‌ بود. سواد خيال‌ كردي‌ يعني‌ خوندن‌ و نوشتن‌. خوندن‌ و نوشتن‌ سواد نيست‌. اين‌ را شما بدونيد. خوندن‌ و نوشتن‌ وسيله‌اي‌ است‌ براي‌ چيز فهميدن‌. يعني‌ شما مي‌خوانيد تا يك‌ چيز بفهميد. و الا اگر يك‌ كسي‌ بهترين‌ خطها را داشته‌ باشه‌، بهترين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود سوادها را براي‌ خوندن‌ داشته‌ باشه‌، ولي‌ نه‌ بخوانه‌ نه‌ بنويسه‌. اين‌ مثل‌ چوبه‌. مثل‌ الاغه‌. چه‌ فرقي‌ ميكنه‌. خوندن‌ و نوشتن‌ كه‌ خودش‌ ارزشي‌ نداره‌. اين‌ براي‌ چيز يادگرفتنه‌. خوب‌.

 شما همه‌اش‌ توي‌ فكر اينكه‌ نمره‌اش‌ خوب‌ باشه‌، من‌ در يك‌ مدرسه‌ مطهره‌ گفتم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌، نميدونم‌ كدوم‌ يكي‌ از خانمها بود، گفتم‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ بچه‌ها با تقوا باشند. اين‌ بازيهايي‌ كه‌ توي‌ مدرسه‌ها در مي‌آورند يكوقت‌ در نياوريد اينجا. حالا به‌ معلمين‌ و به‌ مديران‌ اينها بگند. نميدونم‌ نمرة‌ چيت‌، اولا مزيت‌ و اولويت‌ را بديد به‌ تقواي‌ بچه‌ و خداشناسي‌ بچه‌ و اخلاق‌ بچه‌. اين‌ در مرحلة‌ عبوديت‌ كامل‌ باشه‌. و بعد هم‌ عمل‌ خودتون‌، حرفهاي‌ خودتون‌، سخنان‌ خودتون‌ طوري‌ باشه‌ كه‌ اين‌ بچه‌ را تربيت‌ كنه‌، و خدايي‌ تربيت‌ بكنه‌. اين‌ بازيهايي‌ كه‌ آنها در مي‌آورند توي‌ مدرسه‌ها همين‌ ميشه‌ كه‌ توي‌ جامعه‌ كه‌ دنيا را داره‌ فساد مي‌گيره‌ و بي‌ عفتي‌ داره‌ ميگيره‌. دنيا را داره‌ گناه‌ و معصيت‌ مي‌گيره‌. اين‌ كارها را نكنيد شما. شماها انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ آن‌ بچه‌ها، خودتون‌، همه‌اتون‌ خدايي‌ تربيت‌ بشوند. يك‌ بچه‌ بيشتر به‌ ياد خدا هست‌، او را بيشتر اهميت‌ بدهيد تا آني‌ كه‌ ديكته‌اش‌ را بهتر نوشته‌. اينها را يا ياد مي‌گيرند يا ياد نمي‌گيرند. زياد اهميت‌ نداره‌. حاج‌ علي‌ بغدادي‌ وقتي‌ با امام‌ زمان‌ آنهمه‌ راه‌ ميره‌، آنهمه‌ بهش‌ محبت‌ مي‌كنند، حضرت‌ زيارت‌نامه‌ خونش‌ مي‌شوند. حضرت‌ بهش‌ ميگه‌ زيارت‌ بخون‌. ميگه‌ ما انا بقاري‌. من‌ خوندن‌ بلد نيستم‌. حضرت‌ ميگه‌ من‌ برايت‌ زيارت‌ مي‌خونم‌. آنوقت‌ آقا ميگه‌ امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ ميگه‌ كه‌ چطور نمي‌شناسم‌. معلومه‌ كه‌ اين‌ علم‌ را داره‌. حضرت‌ مي‌فرمايد بهش‌ كه‌ سلام‌ كن‌ به‌ امام‌ زمانت‌. ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. حضرت‌ مي‌فرمايند و عليك‌ السلام‌. اين‌ يك‌ آدم‌، من‌ نمي‌خوام‌ بيسوادي‌ را ترويج‌ بدهم‌. سواد خيلي‌ خوبه‌. خود من‌ خوب‌ مي‌دونيد چقدر زحمت‌ كشيدم‌، نميدونم‌ خوندن‌ و نوشتنم‌ خوب‌ باشه‌. اينها يك‌ فضيلتي‌ است‌. حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ وقتي‌ آن‌ شخص‌ را ديدند، آن‌ علامه‌ را ديدند باصطلاح‌ آنها، فرمودند العلم‌ الثلاثه‌. اينها بقيه‌اش‌ فضله‌. خوب‌ باشه‌ انسان‌ چه‌ بهتر، نداشت‌ هم‌ آسمان‌ به‌ زمين‌ نمي‌آيد. اگر استاد ادبيات‌ عرب‌ يا عجم‌ شد، اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود آسماني‌ به‌ زمين‌ نمي‌آيد. اگر هم‌ نشد هم‌ همينطور. آني‌ كه‌ ارزش‌ داره‌ انما العلم‌ ثلاثه‌. سه‌ چيز را بايد ياد بگيريد. يكي‌ خداشناسي‌ و اعتقاداتتون‌ را درست‌ كنيد. يكي‌ احكامتون‌ را بلد باشيد. متأسفانه‌ مراحل‌ بالا را داريد طي‌ ميكنيد بعضيهاتون‌ هنوز احكامتون‌ را بلد نيستيد. شماها الان‌ واجبه‌ مجتهد باشيد. و يكي‌ هم‌ استاد بشيد كم‌ كم‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌. اين‌ خانمهايي‌ كه‌ الان‌ بحمد الله‌ استاد شدند در تزكية‌ نفس‌، به‌ كمالات‌ رسيدن‌ اونها بايد به‌ ديگران‌ هم‌ كمك‌ بكنند و عملشون‌، گفتارشون‌ اينطوري‌ باشه‌ و خدايي‌ نكرده‌، كاري‌ نكنيد، شما باور نمي‌كنيد مخصوصا اونهايي‌ كه‌ در مراحل‌ بالا هستند در صراط‌ مستقيم‌ بالاتر هستند حتي‌ به‌ من‌ گاهي‌ مي‌گن‌ فلاني‌ با اين‌ كه‌ اين‌ طوره‌ مثلا پاشنة‌ كفشش‌ بلنده‌. اين‌ پاشنة‌ كفش‌ بلند بودن‌ جز هواي‌ نفس‌ چيز ديگه‌اي‌ هست‌.مگه‌ خوب‌ يك‌ خرده‌ قدتون‌ بلندتر باشه‌ كه‌ مثلا كه‌ چي‌؟ تو كه‌ ديگه‌ شوهر كردي‌، حالا شوهر هم‌ نكرده‌ باشي‌. يك‌ شوهري‌ پيدا مي‌شه‌ قد كوتاه‌ مثلا. يعني‌ چي‌؟ مي‌خوام‌ بگم‌ حتي‌ نگاه‌ مي‌كنند بعضيها به‌ پاشنة‌ كفش‌ شما ببينند كه‌ شما چه‌ جوري‌ حركت‌ مي‌كنيد. بعضيها نگاه‌ مي‌كنند ببينند شما  همانطور كه‌ دستوره‌ تنها براي‌ شوهرتون‌ مثلا آرايش‌ مي‌كنيد يا براي‌ مجالس‌ هم‌ آرايش‌ مي‌كنيد يا براي‌ ديگران‌ هم‌ آرايش‌ مي‌كنيد. اينها همش‌ حساب‌ داره‌. حالا اينهايي‌ كه‌ تازه‌ آمده‌اند مي‌گيم‌ كه‌ هنوز حرفهاي‌ من‌ به‌ گوششون‌ نرسيده‌، نمي‌خوام‌ بگم‌ حرامه‌. يك‌ وقت‌ از حرف‌ من‌ استفاده‌اي‌ نكنيد كه‌ آرايش‌ اگر زن‌ براي‌ زن‌ كرد در اين‌ مجالس‌ زنونه‌ كه‌ هست‌ اين‌ حرام‌ نيست‌ اما براي‌ كسي‌ كه‌ در راه‌ كمالات‌ مي‌خواد حركت‌ كنه‌ اين‌ شايد جايز نباشه‌. براي‌ شماها لااقل‌ صحيح‌ نيست‌. خوب‌ من‌ امروز زياد صحبت‌ كردم‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حرفهامون‌ چون‌ اهمتيش‌ بيشتر از همه‌ چيزه‌ چند تا دعا مي‌كنم‌ با توجه‌ آمين‌ بگيد. خوابهايي‌ هم‌ ديده‌ شده‌ كه‌ انشاء الله‌ اكثر شماها از ياران‌ امام‌ زمان‌ خواهيد بود.

 ولي‌ يك‌ خواب‌ مأيوس‌ كننده‌اي‌ يكي‌ از دوستان‌ ديد كه‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ با همت‌ عاليتون‌ چون‌ علاج‌ داره‌ انشاء الله‌ حركت‌ كنيد. مي‌گفت‌ كه‌ همان‌ شبي‌ كه‌ ما رفتيم‌ به‌ طرف‌ مكه‌، به‌ طرف‌ به‌ اصطلاح‌ جده‌ از ايران‌ رفتيم‌ شب‌ وفات‌ موسي‌ ابن‌ جعفر بود مي‌گفت‌ من‌ خواب‌ ديدم‌ مي‌گفت‌ توي‌ صحن‌ ديدم‌ يك‌ منبري‌ گذاشتن‌ يكي‌ از دوستان‌ خوبمون‌ اين‌ خواب‌ را ديده‌ بود. و گفتند حالا يك‌ تعبيري‌ كه‌ چون‌ مربوط‌ به‌ من‌ مي‌شه‌ نمي‌خوام‌ بكنم‌، مثلا يكي‌ از نزديكان‌ امام‌ زمان‌ حالا يك‌ تعبيري‌ ديگه‌اي‌ داشت‌. اين‌ تعبير خدمت‌ شما در خواب‌ ديده‌ ديگه‌، درست‌ هم‌ نيست‌. خيلي‌ به‌ اصطلاح‌ نزديكه‌ به‌ حضرت‌. ايشان‌ مي‌خواد بياد براي‌ مردم‌ صحبت‌ كنه‌. مي‌گه‌ من‌ دويدم‌ رفتم‌ جلوي‌ منبر ديدم‌ همة‌ شاگردها نشسته‌اند، جلو نشسته‌اند مردم‌ پشت‌ سرند ولي‌ شاگردها جلو نشسته‌اند. گفت‌ شما آمديد رفتيد منبر گفتيد كه‌ من‌ مي‌خوام‌ برم‌ براي‌ خدمت‌ حضرت‌ برسم‌، و شماها هم‌ بايد بياييد ولي‌ خيلي‌ مي‌گفت‌ كه‌ شما صورتتون‌ را درهم‌ كشيده‌ بوديد و همه‌ ناراحت‌ بوديد و اين‌ جمله‌اش‌ يك‌ خرده‌اي‌ مأيوستون‌ نكنه‌، چون‌ يك‌ نمونه‌ خودشون‌ بهشون‌ نشون‌ دادند مي‌گفت‌ شما حركت‌ كرديد تنها رفتيد و هيچ‌ كس‌ با شما نيامد. و فقط‌ من‌ اينقدر توسل‌ كردم‌ به‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مثل‌ اين‌ كه‌ دست‌ و پام‌ زنجير بسته‌ شده‌ بود و خلاصه‌ عقب‌ سر شما با فاصله‌ داشتم‌ مي‌دويدم‌. حالا شماها يك‌ خرده‌ همت‌ كنيد. من‌ اطلاع‌ دارم‌ حالا اگر بگم‌ يكي‌ يكي‌ اين‌ كه‌، من‌ چون‌ برنامه‌ام‌ اين‌ نيست‌ كه‌ به‌ شما يك‌ جوري‌ برخورد بكنم‌ كه‌ شما فكر كنيد كه‌ من‌ يك‌ اطلاعات‌ پنهاني‌ را دارم‌. ولي‌ خيلي‌ از شماها در برنامه‌ هاتون‌ كوتاهي‌ مي‌كنيد.

 

۱۷ شعبان ۱۴۱۴ – سوغات‌ ملكوتي‌ از مكه‌ اخلاق‌ ۶۹

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و بيده‌ ملكوت كل شي‌ء.

 من‌ مكرر در اين‌ جلسه‌ با همة‌ عدم‌ اقتضائاتي‌ كه‌ گاهي‌ بوده‌ دربارة‌ ملكوت‌ اشياء حرف‌ زديم‌. اگر چه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ ما اين‌ مطالب‌ را جدي‌ نگيريم‌. ولي‌ قرآن‌ و روايات‌ و بلكه‌ وجدانيات‌ و وجدانها اين‌ مسئله‌ را تصريح‌ كردند و بلكه‌ اگر بنا باشد عالم‌ دو بعد داشته‌ باشد، بعد اولش‌ ملكوت‌ است‌ و بعد دومش‌ ملك‌ است‌. عالم‌ ملك‌ مثل‌ پوست‌ مي‌ماند كه‌ هيچ‌ ارزشي‌ ندارد و عالم‌ ملكوت‌ مانند مغز است‌. حقيقت‌، عالم‌ ملكوت‌ است‌. واقعيت‌، ملكوت‌ هر چيز است‌. همينطوري‌ كه‌ قرآن‌ مثلا يك‌ الفاظي‌ دارد، سي‌ جزء قرآن‌ در هزار صفحه‌ از قرآن‌ در ميان‌ يك‌ جلد بسيار نفيس‌ با خط‌ بسيار خوب‌، اين‌ قرآن‌ است‌. اما حقيقت‌ قرآن‌، ملكوت‌ قرآن‌، تبيان‌ كل‌ شي‌ء است‌. بيان‌ كنندة‌ همة‌ حقايق‌ و علوم‌ است‌. كه‌ اگر طبق‌ روايات‌ و شايد صريح‌ و خود قرآن‌ اگر جن‌ و انس‌ نويسنده‌ شوند و درياها مركب‌ شود و تمام‌ درختان‌ قلم‌ گردد و هفت‌ مرتبه‌ كمك‌ بياد براي‌ اين‌ درياها، باز نمي‌توانند ملكوت‌ قرآن‌ را بنويسند. حقايق‌ قرآن‌ را بنويسند. كلمات‌ الهي‌ را احصاء كنند. اهميت‌ هر چيزي‌ به‌ ملكوت‌ اوست‌. انسان‌ ممكن‌ است‌ از نظر بدن‌ بسيار زيبا، قوي‌، باصطلاح‌ شما خوش‌ تيپ‌ و خوش‌ لباس‌ و خوش‌ صورت‌ باشد. اما ملكوتي‌ نداشته‌ باشد. حمر مستنفره‌. الاغي‌ باشد كه‌ مورد تنفر، يا خشب‌، چوب‌ خشكي‌ باشد، يا موتي‌ باشد در بين‌ زنده‌ها حركت‌ ميكند. همين‌ انسان‌ ممكن‌ است‌ از نظر بدني‌ زياد جالب‌ توجه‌ نيست‌. اما از نظر باطن‌ داراي‌ علومي‌ باشد. علوم‌ اولين‌ و آخرين‌. وليي‌ از اولياء خدا باشد. اراده‌اش‌ ارادة‌ الهي‌ باشد. لا يزال‌ يتقرب‌ الي‌ عبدي‌ بالنوافل‌. دائما بندة‌ من‌ بوسيلة‌ اعمال‌ مستحبه‌ به‌ من‌ نزديك‌ ميشود تا من‌ گوشش‌ ميشم‌، من‌ زبانش‌ ميشم‌، من‌ چشمش‌ مي‌شم‌. من‌ وقتي‌ ميگم‌ باش‌ به‌ چيزي‌، او هست‌. او هم‌ وقتي‌ بگويد باش‌ هست‌. ارادة‌ او ارادة‌ من‌ ميشه‌. نمونه‌هايي‌ بسيار پر ارزش‌ در درجة‌ اعلا، ذات‌ مقدس‌ پروردگار از اين‌ انسان‌ در بين‌ ما قرار داده‌ كه‌ ما نمي‌توانيم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ را نمونة‌ كامل‌ انسانيت‌ بدونيم‌. آنها در مقام‌ معرفت‌ خاص‌ الخاص‌ از مرحلة‌ انساني‌ با انسان‌ نبايد مقايسه‌اشون‌ كرد. با خدا بايد مقايسه‌اشون‌ كرد. به‌ آنها كار نداريم‌. ولي‌ از افرادي‌ كه‌ تحت‌ تربيت‌ آنها بوده‌اند مثل‌ سلمان‌ و ابيذر و جابر جعفي‌ و علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ معنا به‌ اينها ميشه‌ مثال‌ زد. اراده‌اش‌ ارادة‌ الهي‌ شده‌. در عين‌ اينكه‌ بندة‌ خداست‌، در عين‌ اينكه‌ لا يسبقونه‌ بالقول‌. در كلام‌ پيشي‌ نمي‌گيرند بر خداي‌ تعالي‌، ارادة‌ آنها ارادة‌ پروردگاره‌. با خدا يكي‌ هستند. اگر آنها اراده‌ كنند خدا هم‌ همون‌ ارادة‌ آنها را تقدير ميكنه‌. به‌ جائي‌ مي‌رسند در كمالات‌ كه‌ در حالات‌ سلمان‌ آمده‌ كه‌ در تكوينيات‌ دخالت‌ ميكرد، ظرف‌ غذا را گذاشته‌ روي‌ بار، يك‌ دفعه‌ آجري‌ كه‌ زيرش‌ مثلا بود، يا سنگي‌ كه‌ بود در رفت‌، اشاره‌ كرد سلمان‌ همانجا بمان‌. اون‌ همانجا معلق‌، ظرف‌ غذا ماند. البته‌ سلمان‌ به‌ كمالات‌ نرسيده‌ كه‌ ظرف‌ غذاش‌ را نگه‌ داره‌! اين‌ خيلي‌ پستيه‌ كه‌ بگيم‌ مثلا انسان‌ به‌ كمالات‌ برسه‌ تا يك‌ همچين‌ اراده‌اي‌ داشته‌ باشه‌. انسان‌ بايد به‌ مقامي‌ از عبوديت‌ برسه‌ كه‌ با ذات‌ مقدس‌ پرورگار يكي‌ بشه‌. نه‌ يكي‌ بدني‌ يا مثلا وجودي‌. ارادة‌ او ارادة‌ خدا باشه‌، خواست‌ او خواست‌ خدا باشه‌. هر كجا كه‌ بين‌ او و خدا اختلاف‌ شد، از خدا دوره‌. اگر خدا دوست‌ دارد تو فقير باشي‌، تو هم‌ بايد همين‌ را دوست‌ داشته‌ باشي‌. به‌ بالين‌ جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ امام‌ باقر آمد. هنوز به‌ كمال‌ نرسيده‌ جابر. با اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ را ديده‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را ديده‌، آنوقتها مشكل‌ بود اين‌ مراحل‌ را به‌ اين‌ سادگي‌ انسان‌ طي‌ بكنه‌. امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را ديده‌. حضرت‌ سجاد را ديده‌. اما آمده‌ بالين‌ جابر امام‌ باقر. مي‌فرمايد كيف‌ اصبحت‌. حالت‌ چطوره‌. ميگه‌ كه‌ من‌ صبح‌ كردم‌ در حالي‌ كه‌ فقر را بهتر از ثروت‌ ميدونم‌. خيلي‌ كمه‌ها. انسان‌ شدت‌ را بهتر بخواد، مرض‌ را بهتر از سلامتي‌ بخواد. حضرت‌ فرمود ما اينجور نيستيم‌، يك‌ قدم‌ بگذار بالاتر. يك‌ مقدار فكر بكن‌. دستت‌ را بده‌ به‌ من‌ يك‌ پله‌ بيا بالا. دستش‌ را گرفت‌ امام‌ باقر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ يك‌ پله‌ بردش‌ بالا و فرمود ما هرچه‌ خدا بخواد همون‌ را مي‌خوايم‌. يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد. من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد. اين‌ پله‌ براي‌ تو كمه‌. تو جابر بن‌ عبد الله‌ انصاري‌ هستي‌. حامل‌ سلام‌ از رسول‌ اكرم‌ براي‌ من‌ هستي‌. تو نبايد در اين‌ مرحله‌ باشي‌. اين‌ مرحلة‌ جهاد با نفسه‌ كه‌ تو داري‌. از اين‌ مرحله‌ بيا بالا به‌ مرحلة‌، بعضي‌هاتون‌ نمي‌دونيد اينها چيه‌ من‌ ميگم‌. ولي‌ بعضي‌هاتون‌ بحمدالله‌ هستيد توي‌ اينها، توي‌ اين‌ جمع‌ كه‌ مي‌دونيد من‌ چي‌ دارم‌ ميگم‌. بيا به‌ مرحلة‌ تسليم‌. تسليم‌،رضا، توحيد. يكي‌ شدن‌ با خدا. اين‌ معناي‌ ملكوته‌ يك‌ انسانه‌. ملكوت‌ انسان‌ العبوديت‌ جوهرت‌ كله‌ هربوبيه‌ اين‌ را اكثر نمي‌فهمند كه‌ معناش‌ چيه‌. بندگي‌ يك‌ حقيقتي‌ است‌ كه‌ كلهش‌ به‌ اونجا مي‌رسه‌ به‌ انسان‌. از طريق‌ بندگي‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ مربي‌ مي‌شه‌. پروردگار مي‌شه‌، رب‌ مي‌شه‌. رب‌ انسانها مي‌شه‌. مربي‌ انسانها مي‌شه‌. انسانهايي‌ را تربيت‌ مي‌كنه‌. انسانهايي‌ را به‌ كمال‌ مي‌رسونه‌ به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ سلمانها تربيت‌ مي‌كنه‌. به‌ جايي‌ مي‌رسه‌ كه‌ جابر ابن‌ عبد الله‌ انصاريها تربيت‌ مي‌كنه‌. به‌ جايي‌ مي‌رسه‌  كه‌ جابر جوفيها تربيت‌ مي‌كنه‌. كله‌ هربوبيه‌. هر چيزي‌ ملكوتي‌ داره‌. هر چيزي‌ ملكوت‌.

 حضرت‌ آدم‌ را وقتي‌ خدا خلق‌ كرد، اول‌ مجسمه‌اش‌ را اونجا قرار داد، مجسمه‌اش‌ را قرار داد. اين‌ مجسمه‌اي‌ از گل‌ همانكه‌ من‌ و شما از آدمها مي‌بينيم‌. از انسانها مي‌بينيم‌ الان‌  من‌ و شما اينجا نشستيم‌ همديگر را داريم‌ تماشا مي‌كنيم‌ قيافه‌ها را داريم‌ مي‌بينيم‌. اما كي‌ چقدر ملكوتش‌ بالاست‌؟ كي‌ چقدر پايينه‌ نمي‌دونيم‌؟ چقدر خودش‌ را تطبيق‌ با خدا كرده‌ و چقدر نكرده‌ را نمي‌دونيم‌. در چه‌ مرحله‌اي‌ از كمال‌ هست‌ يا در چه‌ مرحلة‌ پاييني‌ از نزول‌ هست‌ نمي‌دونيم‌. الان‌ همين‌ جمع‌ كه‌ اينجا نشستيد همديگر را داريم‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌. جواني‌ مي‌بينيم‌، پيري‌ مي‌بينم‌، چشم‌ و ابرو مي‌بينيم‌. لب‌ و دندان‌ و دهان‌ و سر و گردن‌ و قد و قامت‌ مي‌بينيم‌ اما عيب‌ نمي‌بينيم‌. كمالات‌ را نمي‌بينيم‌. تقواي‌ افراد را نمي‌بينيم‌. به‌ اصطلاح‌ روحيات‌ افراد را مشاهده‌ نمي‌كنيم‌. ببينيد ملكوت‌ اشياء را ما متوجه‌ نيستيم‌. حقايق‌ اشياء را ما متوجه‌ نيستيم‌. همينطوره‌ ديگه‌. مي‌خوام‌ از اين‌ مثال‌، ببينيد اين‌ مثال‌ را كه‌ براتون‌ مي‌زنم‌ بخاطر اينكه‌ متوجه‌ بشيد كه‌ شما افراد مختلف‌ را اينجا مي‌بينيد. ملكشون‌ را مي‌بينيد ولي‌ ملكوتشون‌ را نمي‌بينيد. ممكنه‌ توي‌ همين‌ مجلس‌، توي‌ همين‌ مجلس‌ يا توي‌ مجالس‌ ديگه‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ نشسته‌ باشند همانطوري‌ كه‌ وقتي‌ مي‌آمدند خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ افراد غريبه‌ دائره‌ چون‌ مي‌نشستند طرف‌ فرقي‌ بين‌ پيغمبر و ساير افراد نمي‌گذاشت‌. شايد پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ بود ابي‌ بكر و عمر هم‌ نشسته‌ بودند. اينها ملكشون‌ هر دو يكي‌ است‌، هر دو ملكشون‌ يكي‌ است‌. بگيد ملكوتي‌ ندارند كه‌ غلطه‌. پيغمبر اون‌ ملكوت‌ با عظمت‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ با اون‌ عظمت‌ از او ياد مي‌كنه‌. انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌ فبما رحمت‌ من‌ الله‌ من‌ و لهم‌ ولو كنت‌ تفضل‌ غريض‌ القلب‌ لم‌ فضل‌ من‌ حولك‌. من‌ در ملك‌ با فضل‌ غريب‌ القلبي‌ مثل‌ عمر كه‌ رحم‌ نمي‌كنه‌ به‌ دختر پيغمبر بين‌ در و ديوار از نظر ملك‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. هر دو چشم‌ دارند هر دو گوش‌ دارند، هر دو ابرو دارند. اين‌ را مي‌گم‌ بخاطر اينكه‌ يك‌ مثال‌ خيلي‌ روشنه‌. شما اين‌ ديوار را هم‌ كه‌ ببينيد همينطوره‌. هر چيزي‌ را. حرم‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌ريد، شايد حرم‌ امام‌ رضا بلاتشبيه‌، زبانم‌ لال‌ هيچ‌ فرقي‌ با حرم‌ ابوحنيفه‌ از نظر كاشي‌ كاري‌ و گنبد و ضريح‌ نداشته‌ باشه‌. اما اين‌ روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌، اون‌ حفرة‌ من‌ حفر النيران‌. دو قبر پهلوي‌ هم‌ يكي‌ قبر هارون‌ الرشيد يكي‌ قبر علي‌ بن‌ موسي‌ الرضاست‌. اون‌ روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌ ملكوتش‌، اون‌ حفرة‌ من‌ حفر النيران‌ ملكوتش‌. هر دو ملكوت‌ دارند. تو تمام‌ موجودات‌ مي‌رسيم‌ به‌ حضرت‌ آدم‌. حضرت‌ آدم‌ را خدا خلق‌ كرد، شما فكر مي‌كنيد خدا نمي‌دونست‌ اراده‌ بكنه‌ يك‌ آدم‌ حسابي‌، با همة‌ علوم‌ دفعتا به‌ وجود بياد. چرا مي‌خواست‌ تضعيه‌ بكنه‌ تا ما از اين‌ اشتباه‌ در بياييم‌. ملائكه‌ هم‌ بيرون‌ بيان‌ و تا سيه‌ رو شود هر كه‌ در او غش‌ باشد. تنها كسي‌ كه‌ غشي‌ درش‌ بود شيطان‌ بود. خداي‌ تعالي‌ بدن‌ حضرت‌ آدم‌ را خلق‌ كرد. و مجسمه‌ وار  اونجا گذاشتش‌. روايت‌ هم‌ داريم‌. گفت‌ بياييد نگاه‌ كنيد. خوب‌ او را ديدند اون‌ را مي‌بينيم‌ همان‌ كه‌ ملائكه‌ ديدند ما هم‌ مي‌بينيم‌، خوبه‌.

 بعد نفقت‌ في‌ من‌ روحي‌. اين‌ ملكوت‌ را درش‌ وارد كرد. وقتي‌ كه‌ اون‌ را درش‌ وارد كرد حالا دو تا چشم‌ اونجا داره‌ به‌ حضر آدم‌ نگاه‌ مي‌كنه‌. يكي‌ چشم‌ ملك‌ بين‌، يكي‌ چشم‌ ملكوت‌ بين‌. چشم‌ ملك‌ بين‌، چشم‌ شيطانه‌. مي‌گه‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقتني‌ من‌ سوء. ببينيد خودش‌ داره‌ مي‌گه‌ اين‌ را از خاك‌ خلقش‌ كردي‌ من‌ را از آتش‌ خلق‌ كردي‌. ما به‌ خاك‌ و آتش‌ كار نداريم‌ خداي‌ تعالي‌ زبان‌ حالش‌ ممكنه‌ اين‌ باشه‌ ما به‌ خاك‌ و آتش‌ كار نداشتيم‌. ما به‌ ملك‌ و ملكوت‌ كار داريم‌. به‌ ملكش‌ كسي‌ نگفته‌ سجده‌ بكن‌. وقتي‌ كه‌ نفقت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ فانهم‌ لهم‌ ساجدون‌. وقتي‌ از روح‌ من‌ درش‌ دميده‌ شد و اين‌ ملكوت‌ الهي‌ را پيدا كرد، اين‌ روح‌ خدايي‌ پيدا كرد اين‌ ضمير قبول‌ كردن‌ اسماء حسنا يا اسماء معرفت‌ ائمة‌ اطهار را پيدا كرد اينجا فرمود كه‌، سجده‌ كنيد. ولي‌ چشم‌ شيطان‌ ملك‌ مي‌بينه‌، چشم‌ ملائكه‌ ملكوت‌ مي‌بينه‌. اينها سجده‌ كردند اين‌ سجده‌ نكرد. خوب‌ راست‌ هم‌ مي‌گه‌ اگر به‌ ملكش‌ باشه‌ اين‌ خاك‌، پسته‌. خاكي‌ است‌ كه‌ خلاصه‌ خاكه‌ به‌ هر حال‌. آتش‌ نورانيت‌ داره‌، آتش‌ فعاله‌، آتش‌ سوزندگي‌ داره‌. اون‌ كجا و اين‌ كجا.

 لذا خداي‌ تعالي‌ اسم‌ شيطان‌ را در روايات‌ جهل‌ گذاشته‌، جهل‌. حالا از اين‌ چه‌ نتيجه‌ مي‌خوام‌ بگيرم‌ هر كس‌ اينجور نگاه‌ بكنه‌، هر كس‌ اينطوري‌ فكر بكنه‌، جاهله‌. و تابع‌ شيطانه‌. اگر يك‌ وقتي‌ ديديد كه‌ به‌ لباس‌ شما بيشتر احترام‌ گذاشتند تا به‌ تقواي‌ شما، به‌ مثلا فرض‌ كنيد به‌ ثروت‌ شما بيشتر احترام‌ گذاشتند تا به‌ علم‌ معنويت‌ شما بدونيد اين‌ آدمي‌ كه‌ داره‌ به‌ شما و ثروت‌ شما و به‌ لباستون‌ بيشتر احترام‌ مي‌گذاره‌ شيطان‌، پيرو شيطان‌ است‌. اگر به‌ تقواتون‌ بيشتر احترام‌ گذاشتند يا به‌ علمتون‌ بيشتر احترام‌ گذاشتند معلومه‌ اينها تابع‌ ملائكه‌ هستند. اين‌ دو، دو تا چهار تاست‌ها خيلي‌ هم‌ چين‌ ساده‌ من‌ اومدم‌ جلو كه‌ خوب‌ براتون‌ روشن‌ بشه‌.اگر يك‌ افرادي‌ به‌ علوم‌ مادي‌ بيشتر احترام‌ گذاشتند، علوم‌ مادي‌. پسرم‌ مي‌ره‌ مهندس‌ مي‌شه‌، بعد درآمدش‌ زياد مي‌شه‌، بعد هم‌ ديپلمش‌ را گرفته‌، ليسانسش‌ را گرفته‌، نمي‌دونم‌ فوق‌ ليسانسش‌ را گرفته‌ به‌ اينها فخر كردن‌ به‌ اينها متكي‌ شدن‌، به‌ اينها دلخوش‌ بودن‌ يعني‌ تقوا را مورد نظر قرار ندادن‌، و به‌ اين‌ استدلال‌ خيلي‌ روشن‌ قرآن‌ اينها تابع‌ شيطانند. يعني‌ همان‌ طور كه‌ شيطان‌ مي‌گه‌ خلقتني‌ من‌ نار و خلقت‌ من‌ اين‌ هم‌ داره‌ مي‌گه‌. اين‌ هم‌ داره‌ عملا اين‌ حرف‌ را مي‌زنه‌.

 اين‌ هم‌ همينطور. اما اگر به‌ تقوا، به‌ كمالات‌ روحي‌ احترام‌ گذاشتند. در واقع‌ كمال‌ خلوص‌، خداي‌ تعالي‌ از ابتداي‌ خلقت‌، از ابتداي‌ خلقت‌ خضوع‌ كامل‌ را براي‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ براي‌ كمالات‌، تقوا، معنويات‌، روحيات‌ بالا و تهذيب‌ نفس‌ قرار داده‌. لذا وقتي‌ كه‌ شيطان‌ اين‌ حرف‌ را نزد. خدا هيچ‌ جوابش‌ را نداد. گاهي‌ انسان‌ جواب‌ طرف‌ را نبايد بده‌. يعني‌ بله‌. جواب‌ ابلهان‌ چيه‌؟ خاموشي‌. خلقتني‌ من‌ نار و خلقتني‌ من‌ تين‌ خدا جوابش‌ را مي‌دوني‌ چي‌ داد؟ گفت‌ كه‌ انك‌ رضي‌ و ان‌ عليك‌ لعنتي‌ الي‌ يوم‌ القيامه‌ يالا برو گم‌ شو. تو اصلا قابل‌ بحث‌ و گفتگو نيستي‌. ملائكه‌ كه‌ اعتراض‌ كردند، ملائكه‌ هم‌ اعتراضي‌ داشتند تقريبا منتهي‌ چون‌ روي‌ به‌ اصطلاح‌ ظاهر بود، گذشته‌ بود، تجربه‌ بود ديده‌ بودند خداي‌ تعالي‌ بشر را خلق‌ كرده‌، تو اين‌ دنيا اينها فساد كردن‌، خونريزي‌ كردن‌. گفتن‌ فجعلوا فيها من‌ يفسدوا فيها و يفسدوا الدما. خداي‌ تعالي‌ اونجا هم‌ جواب‌ نداد، چون‌ واقعا اينها روي‌ جهل‌ داشتند، نمي‌دونستند اما معامد نبودند. يك‌ وقت‌ هستش‌ يك‌ نفري‌ نمي‌دونه‌ ولي‌ مي‌خواد بفهمه‌. اما گاهي‌ هست‌ طرف‌ نمي‌فهمه‌ و نمي‌خواد هم‌ كه‌ بفهمه‌. ديروز يك‌ اومده‌ تو كانون‌ مي‌گه‌ من‌ امام‌ زمانم‌. كتاب‌ هم‌ آورده‌ دليل‌ مي‌خواد بياره‌. خوب‌ اين‌ آدم‌ مريضه‌. فقط‌ حرف‌ نمي‌زنه‌. خوب‌ مي‌دونستم‌ رفقانامفهوم‌.

 گاهي‌ مي‌شه‌ دفعة‌ اول‌ ما باهاش‌ يك‌ مقداري‌ بحث‌ كرديم‌ گفتيم‌ كه‌ شايد اين‌ نمي‌فهمه‌. ديديم‌ نه‌ عناد گاهي‌ انسان‌ داره‌. اون‌ كس‌ كه‌ نداند و نداند كه‌ نداند، در جهل‌ ببرد سر كه‌ ابد الدهر بماند. اين‌ حالت‌ را از خودتون‌ دور كنيد كه‌ نخواسته‌ باشيد بدونيد. خداي‌ نكرده‌ غرور بگيردتون‌. هميشه‌ انسان‌ جاهله‌ . بايد بدانه‌. الذين‌ يستمعون‌ القوم‌ فيتبعون‌ احسنه‌. ملائكه‌ هم‌ نمي‌دونستند خدا چكار مي‌خواد بكنه‌. شيطان‌ هم‌ نمي‌دونست‌. خدا براي‌ ملائكه‌ استدلال‌ كرد و الم‌ آدم‌ لاسمائكم‌ لا ثم‌ ارضهم‌ الملائكه‌ فقال‌ و اسماء هاولا ان‌ كنتم‌ بعد از اون‌ قالوا لا انما الا لما خدايا ما شاگرد مكتب‌ توييم‌ هر چي‌ تو به‌ ما ياد بدي‌ ما همونها را مي‌دونيم‌. ما كه‌ خوب‌ حالا ياد گرفتيم‌. خوب‌ مقعدهم‌ علي‌ الملائكه‌، ولي‌ شيطان‌ اين‌ را نميدونست‌ و نمي‌خواست‌ هم‌ بدونه‌ و آخرش‌ هم‌ ندونست‌ و تا امروز هم‌ ندونسته‌. كه‌ خدا روي‌ چي‌ تكيه‌ كرده‌. و نميخواد بدونه‌. لذا به‌ ظاهر حكم‌ ميكنه‌. همة‌ موجودات‌ خلاصه‌اش‌، ملكوت‌ دارند و انسان‌ بايد خودش‌ را تزكيه‌ كنه‌ و تهذيب‌ نفس‌ كنه‌ تا ملكوت‌ همة‌ چيزها را ببينه‌. پرنده‌ها ملكوت‌ دارند، در و ديوار ملكوت‌ دارند. رأي‌ ان‌ شي‌ء مما يسبح‌ بحمده‌. هيچ‌ چيز نيست‌ مگر اينكه‌ تسبيح‌ ميكنند خدا را با حمدشون‌. يعني‌ هردو. چشم‌ دل‌ باز كن‌، چشم‌ دل‌ باز كن‌، گوش‌ دل‌ باز كن‌، زبان‌ دل‌ داشته‌ باش‌. مي‌بينيد صداي‌ تسبيح‌ موجودات‌ را داريد مي‌شنويد؟ ميگه‌ نه‌، نمي‌شنوم‌. خيلي‌ انسان‌، شما خيال‌ كرديد با اين‌ گوشت‌ بايد بشنوه‌. اين‌ گوش‌ فقط‌ مال‌ ملكه‌. فقط‌ چيزهاي‌ ملكي‌ را ميشنوه‌. چشم‌ هم‌ همينطوره‌. اين‌ چشم‌ و گوشي‌ كه‌ ما داريم‌، ما همه‌ را ميگيم‌ بيائيد پائين‌. امام‌ زمان‌ را روحي‌ فداك‌، ما ميگيم‌ بياد كوچيك‌ بشه‌، كوچيك‌ بشه‌، به‌ قد و قوارة‌ ما بشه‌، تا ما ببينيمش‌ تا خوشمون‌ بياد. كاري‌ هم‌ باهاش‌ نداريم‌. و الاّ اگر كار به‌ امام‌ زمان‌ مي‌داشتيم‌ خوب‌ كارها را گفته‌ حضرت‌. هر چي‌ كه‌ ما بخوايم‌ توي‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌. بهش‌ عمل‌ كنيم‌. كاري‌ بهش‌ نداريم‌. يكنفر با ريش‌ تراشيده‌ و كراوات‌، اين‌ من‌ ديدم‌ كه‌ توي‌ مسجد الحرام‌ داره‌ گريه‌ ميكنه‌. گفتم‌ چرا گريه‌ ميكني‌؟ گفت‌ مي‌خوام‌ آقا را ببينم‌. گفتم‌ خوب‌ حالا آقا آمد دست‌ كشيد به‌ صورتت‌ گفت‌ اين‌ ريشت‌ اينجوريه‌. چيكار ميكني‌؟ اين‌ افسارش‌ را ميگيره‌ دستش‌ ميكشه‌ ميبره‌. با روح‌ نجس‌، با دروغهايي‌ كه‌ گفتيم‌، با خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ غيبتهايي‌ كه‌ كرديم‌، اينها بدتر از ريش‌ تراشيده‌ است‌ها. غيبت‌ و دروغ‌ و اينها بدتره‌، با همينها. اينها را ما تازه‌ اگر تقاضامون‌ باشه‌ كه‌ آقا خودش‌ را كوچيك‌ بكنه‌. چون‌ بين‌ ما و امام‌ زمان‌ فاصله‌ بيشتر از بين‌ مورچه‌ با حضرت‌ سليمانه‌. اگر يك‌ مورچه‌اي‌ تقاضاي‌ اين‌ باشه‌ كه‌ حضرت‌ سليمان‌ كوچيك‌ بشه‌، كوچيك‌ بشه‌ بياد توي‌ لونه‌ تا جناب‌ آقاي‌ مورچه‌ ايشان‌ را ببينه‌. اين‌ توهين‌ به‌ حضرت‌ سليمان‌ است‌. شما ميگيد پس‌ ما چيكار كنيم‌؟ چشم‌ ملكوتيت‌ را باز كن‌. تا كه‌ آقا را همه‌جا ببيني‌. چشم‌ دلت‌ را باز كن‌، چشم‌ يقينت‌ را باز كن‌، نور بگير. در همين‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ آل‌ ياسين‌ ميگيم‌ كه‌ اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد نبي‌ رحمتك‌ و كلمة‌ نورك‌ و ان‌ امتلاء قلبي‌ نور اليقين‌. نور يقين‌ داشته‌ باش‌. يقين‌ كن‌ كه‌ الان‌ خدا هست‌. شما به‌ قرآن‌ اگر يقين‌ داشته‌ باشيد، مي‌بينيد كه‌ بعله‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و قل‌ اعملوا، كارهايتون‌ را بكنيد، مثل‌ بچه‌، انسان‌ پدر يك‌ بچه‌ باشه‌، هر كاري‌ مي‌خواي‌ بكن‌، و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عمله‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. هم‌ خدا مي‌بينه‌، هم‌ پيغمبر مي‌بينه‌، هم‌ مؤمنين‌ كه‌ اينجا مؤمنين‌ منظور ائمة‌ اطهاره‌ و الا همه‌ كه‌ نمي‌بينند. هم‌ مؤمنين‌ مي‌بينند، دارند نگات‌ مي‌كنند. تو اين‌ را يقين‌ بكن‌. يقين‌ بكني‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ دور و برتند. موجوديتشون‌ را انسان‌ احساس‌ ميكنه‌. تو موجوديت‌ خدا را احساس‌ نمي‌كني‌، موجوديت‌ ائمه‌ را هم‌ همينطور احساس‌ نميكني‌. تازه‌ اگر بخواد اين‌ واقعيتشون‌ مجسم‌ بشه‌، همانطوري‌ كه‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ فرمودند كه‌ الحمد لله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. آنقدر مقامشون‌ بالاست‌ كه‌ اگر خدا بنا باشه‌ مجسم‌ بشه‌، ميشه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اگر بنا باشه‌، محال‌، به‌ فرض‌ محال‌ بنا بشه‌ كه‌ خدا در يك‌ قالبي‌ در بياد، ميشه‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه‌.

 چون‌ ما بعد از سفر مكه‌امون‌، جلسه‌اي‌ كه‌ دوستان‌ در يك‌ جا جمع‌ بشوند و ببينيم‌، نديديدم‌. ديديم‌ ولي‌ صحبت‌ نكرديم‌. شب‌ اول‌ كه‌ خسته‌ بوديم‌. و شماها هم‌ حق‌ به‌ من‌ مي‌ديد كه‌ من‌ آن‌ شب‌ نمي‌تونستم‌ زياد حرف‌ بزنم‌ و محبت‌ شما هم‌ كه‌ سرشار بوديد و همه‌اتون‌ جمع‌ شده‌ بوديد و خيلي‌ از همه‌اتون‌ ممنون‌ و متشكر. طبعا انتظار سوغاتي‌ داريد از من‌. چيزهايي‌ كه‌ آنجا بود، بنده‌زاده‌ همراه‌ من‌ بود، گفتم‌ من‌ از مكه‌ و مدينه‌ من‌ هيچي‌ نمي‌خرم‌. هميشه‌ هم‌ برنامه‌ام‌ اين‌ بوده‌. گفتم‌ پول‌ در اختيارت‌، تو هر چي‌ مي‌خواي‌ به‌ اسم‌ خودت‌ بخر. پرتقالهاي‌ خوبي‌ هم‌ داشت‌، مي‌دادند به‌ ما. خدمت‌ شما عرض‌ كنم‌ كه‌ نهار و شام‌ هم‌ مرتب‌ بود. اگر بخواهيد از اين‌ قضايا براتون‌ بگيم‌ هر روزش‌ بعله‌، از اين‌ حرفها بود! مي‌خواهيد از ملكش‌ بگم‌ يا از ملكوتش‌؟ چون‌ ملكش‌ همينها بود ديگه‌. هواپيما رسيد به‌ جده‌ و از جده‌ ما را بردند براي‌ مدينه‌ و تعميرات‌ خوبي‌ كرده‌ بودند، ساختمانهاي‌ خيلي‌ فلان‌ فلان‌ و اينها. بعد هم‌ ما رفتيم‌ به‌ مكه‌ و مكه‌ هم‌ همينطور. و اينقدر شماها خدا ميدونه‌ پيش‌ من‌ عزيزيد و نوراني‌ هستيد كه‌ همين‌ بطور مسخره‌اش‌ را هم‌ نمي‌خوام‌ براتون‌ بگم‌. هيچ‌. اما ملكوتش‌! ملكوت‌ مكه‌ و مدينه‌. من‌ در شب‌ قبل‌ از اينكه‌ اينجا وارد بشم‌، خوب‌ با هواپيما آمده‌ بوديم‌ به‌ تهران‌، آنجا تونستم‌ صحبت‌ كنم‌ يك‌ ساعتي‌، بعضي‌ از دوستاني‌ كه‌ در تهران‌ بودند مثل‌ آقاي‌ محمد حسن‌ كه‌ تشريف‌ هم‌ دارند در اين‌ جلسه‌ و پدر بزرگوارشون‌، آنها بودند در آن‌ جلسه‌. آقاي‌ انصاري‌ هم‌ بودند. براي‌ اين‌ سه‌ چهار نفر تكراره‌. ولي‌ خوب‌ براي‌ بقيه‌ تكرار نيست‌. آنجا مفصلتر شايد هم‌ گفته‌ باشم‌. الان‌ اينجا توي‌ اين‌ مجلس‌ شايد نتونم‌ آنطور مفصل‌ بگم‌. ولي‌ خوب‌ بهرحال‌ من‌ روز اول‌ اگر يادتون‌ باشه‌ جلسة‌ آخري‌ كه‌ شب‌ دوشنبه‌ اينجا بود، يك‌ پيامي‌ از امام‌ عصر براتون‌ نقل‌ كردم‌. گفتم‌ يكي‌ از علماي‌ قم‌، يادتون‌ مي‌آد ديگه‌؟ يكي‌ از علماي‌ قم‌ به‌ ما تلفن‌ زد كه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌ و حضرت‌ فرموده‌اند كه‌ به‌ فلاني‌ بگو، به‌ آن‌ عالم‌ گفته‌ بودند به‌ فلاني‌ بگو، كه‌ فرج‌ نزديكه‌ رفقا را مهيا كنيد. هفتة‌ بعدش‌ هم‌ ما مشرف‌ شديم‌. شب‌ مبعث‌ بود در مدينه‌ بوديم‌. جدا من‌ خودم‌ يقين‌ تقريبا داشتم‌ و بطور يقين‌ مي‌رفتم‌ كه‌ برم‌ و شايد ديگه‌ مثلا برنگردم‌ به‌ اينجا. و آقا مثلا حالا، ولي‌ من‌ خيلي‌ خدا ميدونه‌ دلم‌ مي‌خواست‌ با رفقا مي‌رفتم‌. آن‌ خوابي‌ كه‌ آقاي‌ حيدري‌، هستند توي‌ مجلس‌، ديده‌ بودند خيلي‌ مؤيد اين‌ فكر من‌ بود كه‌ من‌ رفتم‌. ولي‌ آنجا كه‌ رسيدم‌ روز، شب‌ وفات‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. يعني‌ شب‌ اولي‌ كه‌ ما در مدينه‌ بوديم‌ شب‌ وفات‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بود. و متوجه‌ اين‌ معنا هم‌ بودم‌. يك‌ مطلبي‌ حاج‌ آقاي‌ حسيني‌ كه‌ از علماي‌ قم‌ هستند و در مجلس‌ تشريف‌ دارند ايشان‌ در همان‌ شب‌ يك‌ خوابي‌ ديده‌ بودند كه‌ من‌ يك‌ خورده‌اش‌ ممكنه‌ براي‌ من‌ مثلا زيادي‌ باشه‌، لذا آن‌ را من‌ نقل‌ نمي‌كنم‌. ولي‌ موافق‌ همين‌، يعني‌ اينهم‌ تأييد ميكرد اين‌ مطلبي‌ را كه‌ ما در آنجا ديديم‌. من‌ عصري‌، عصر جمعه‌ مشرف‌ شدم‌ حرم‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌. دلم‌ مي‌خواست‌ ملكوت‌ آن‌ مكان‌ مقدس‌ را ببينم‌. از در جبرئيل‌ وارد شديم‌، تنها بودم‌ آنجا. من‌ معمولا در اين‌ هشت‌ سفري‌ كه‌ مشرف‌ شدم‌، در مدينه‌ خدا انشاء الله‌ قسمتتون‌ كنه‌، الان‌ آدرس‌ ميدم‌، شماها انشاء الله‌ اگر خواستيد، بنظر من‌ جاي‌ بسيار خوبي‌ است‌ آنجايي‌ كه‌ من‌ انتخاب‌ كردم‌ و يكي‌ دو دفعه‌ افرادي‌ خدمت‌ حضرت‌ در همانجا رسيده‌اند. از در جبرئيل‌، در جبرئيل‌ خيلي‌ مشخصه‌، وارد كه‌ شديد، طرف‌ دست‌ چپ‌ يك‌ محلي‌ است‌ جلوي‌ ضريح‌ كه‌ معمولا مي‌نشينند آنجا. دورش‌ هم‌ نرده‌اي‌ كشيده‌ شده‌. بسيار مكان‌ خوبيست‌. در مقابل‌ شما، هم‌ رو به‌ قلبه‌ است‌، هم‌ در مقابلتون‌ قبر مطهر حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌ و هم‌ قبر مطهر پيغمبر اكرم‌. يعني‌ هم‌ رو به‌ قبله‌ هستيد، هم‌ اين‌ دو تا قبر مطهر در مقابلتون‌ هست‌. من‌ آنجا نشسته‌ بودم‌. مي‌گفتم‌ اگر كه‌ خبري‌ هست‌، چرا من‌ را تنها خواستي‌؟ ما اينهمه‌ زحمت‌ كشيديم‌ رفقا را آماده‌ كرديم‌. حالا اگر تزكية‌ نفس‌ همه‌اشون‌ نكردند، بعضي‌هاشون‌ شل‌ آمدند، فعال‌ نبودند، ولي‌ يك‌ عده‌ را كه‌ مي‌شناسمشون‌ اينها كاملا آماده‌اند. اين‌ جمله‌ را دلم‌ نمي‌خواد از مجلس‌ خارج‌ بشه‌ و جز دوستان‌ كس‌ ديگه‌اي‌ متوجه‌ بشه‌. يك‌ وقت‌ ديدم‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ عظمت‌ عجيبي‌ كه‌ من‌ از مورچه‌اي‌ كوچكتر يا همة‌ مردم‌، از مورچه‌اي‌ كوچكتر بودند در مقابل‌ آن‌ عظلمت‌. كنارشون‌ هم‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها نشسته‌ و به‌ من‌ فرمودند كه‌ ما نه‌. الان‌ هنوز نزديك‌ هست‌، ولي‌ هنوز زمان‌ ظهور نرسيده‌. ما همة‌ اين‌ دوستان‌ را دوستشون‌ داريم‌، اينها عزيزان‌ ما هستند. اين‌ كلمة‌ عزيزان‌ ما هستند خيلي‌ برام‌ جالب‌ بود. اينها را، تو را بدون‌ اونها ما طلب‌ نمي‌كنيم‌. خيلي‌ براي‌ من‌ اين‌ كلمه‌ جالب‌ بود. من‌ كمتر مكاشفاتم‌ را براي‌ شماها نقل‌ مي‌كنم‌.خودتون‌ مي‌دونيد. ولي‌ اينجا چون‌ بهرحال‌ سوغاتي‌ بايد بهتون‌ بدم‌، اينها را ميگم‌. و يك‌ جملة‌ ديگه‌اي‌ كه‌ البته‌ شايد شامل‌ اكثر شماها الان‌ بشه‌ و در آينده‌ اگر جديت‌ بكنيد انشاء الله‌، و من‌ ميگم‌ بخاطر اينكه‌ جديت‌ كنيد و همة‌ آنها يعني‌ و حالا شايد بخاطر آينده‌ باشه‌، از ياران‌، اين‌ جمله‌ مال‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌، از ياران‌ فرزندم‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ خواهيد بود. اين‌ دو تا جمله‌ گفته‌ شد و يك‌ مطالب‌ ديگه‌ هم‌ بود. و من‌ ديگه‌ از آن‌ روز به‌ بعد هر وقت‌ حرم‌ مشرف‌ ميشدم‌ باور كنيد شايد كمتر، مگر حالا موارد معمولي‌ مثلا دنبال‌ كسي‌ مي‌گشتم‌، با كسي‌ برخورد ميكردم‌، و الاّ هر وقت‌ حالت‌ تمركزي‌ پيدا مي‌كردم‌ و توجهي‌ پيدا مي‌كردم‌، همان‌ ملكوت‌ را مي‌ديدم‌. همان‌ عظمت‌ را، پيغمبر اكرم‌ نشسته‌ يك‌ شال‌ سبزي‌ بر سر مباركشون‌، خيلي‌ باصطلاح‌ مثل‌ عمامه‌هاي‌ ما نبود، شالي‌ بود. و بعد يك‌ حمايل‌ سبزي‌ اينطرفشون‌ انداختند، عبا بر دوششون‌، نشستند و به‌ اموري‌ كه‌ من‌ نمي‌فهميدم‌ چه‌ اموري‌ بود، رسيدگي‌ مي‌كردند. حضرت‌ زهرا هم‌ سلام‌ الله‌ عليها با عظمت‌ فوق‌ العاده‌، غير قابل‌ تصور، كنار حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بودند. و من‌ در قبرستان‌ بقيع‌ هيچوقت‌ نشد كه‌ حضرت‌ زهرا را ديگه‌ از آن‌ به‌ بعد آنجا زيارت‌ كنم‌، چون‌ سابقها گاهي‌ زيارت‌ مي‌كردم‌ شايد اينجا باشه‌. نه‌. يقين‌ كردم‌ كه‌ ديگه‌ قبر مطهر فاطمة‌ زهرا در همانجاست‌.

 خوب‌ رفتيم‌ براي‌ مكه‌ روز جمعه‌ وارد، يعني‌ شب‌ جمعه‌ وارد مسجد الحرام‌ شديم‌ براي‌ اعمالمون‌. دو دفعه‌ البته‌ من‌ مشرف‌ شدم‌، دفعة‌ دوم‌ مهمه‌ كه‌ دفعة‌ اول‌ يك‌ همراهي‌ ما داشتيم‌. ايشان‌ گفت‌ من‌ بايد خدمت‌ حضرت‌ برسم‌، از دوستان‌ و برادران‌ شما كه‌ انشاء الله‌ همه‌اتون‌ زير يك‌ پرچم‌ وقتي‌ جمع‌ شديد آنوقت‌ دوستانتون‌ را مي‌شناسيد و من‌ دوست‌ دارم‌ در قبل‌ از اين‌ جريان‌ بشناسيد همديگه‌ را. اين‌ دو سرباز امام‌ زمان‌، دو يار امام‌ زمان‌ حركت‌ كرده‌ بودند از كويت‌ آمده‌ بودند. همانروزي‌ كه‌ ما رسيديم‌ آنها هم‌ رسيدند. اطلاع‌ داشتيم‌ به‌ همين‌ جهت‌ و من‌ تا كارشون‌ را ترك‌ كرده‌ بودند و خيلي‌ هم‌ باصطلاح‌ در فشار بودند و آمده‌ بودند. در روز اول‌ اين‌ دوستمون‌ در وقتي‌ برگشتيم‌ از مكه‌ به‌ مدينه‌، تشرفي‌ در مدينه‌ خدمت‌ حضرت‌، كه‌ حتي‌ رفته‌ بود آقا اسم‌ شما چيه‌؟ گفته‌ بود من‌ سيد مهدي‌ هستم‌. اين‌ مثل‌ ديوانه‌ها اينطرف‌ و آنطرف‌ مي‌دويد. و چند دفعه‌ آقا را ديد. ميگفت‌ اگر ايشان‌ امام‌ زمان‌ هستند پس‌ چرا بازهم‌ من‌ ديدم‌؟ گفتم‌ مگر بناست‌ نبيني‌. تو كه‌ ميگي‌ من‌ خودم‌ سؤال‌ كردم‌. خودش‌ تحقيق‌ كرده‌ بود، حاجت‌ مهمي‌ داشت‌ گرفته‌ بود. در مدينه‌ خداي‌ تعالي‌ لطفي‌ كرد، در بعضي‌ از باصطلاح‌ شيعيان‌ مدينه‌ آمدند در محلي‌ كه‌ اينها بودند، چون‌ در محل‌ ما ايرانيها بودند، براي‌ آنها سخت‌ بود بيان‌، آنها بودند يك‌ جواني‌ آمد آنجا. دو سه‌ شب‌، دو سه‌ جلسه‌ آمد پيش‌ من‌. به‌ قدري‌ غريب‌، بقدري‌ دلتنگ‌، ميگه‌ يك‌ شب‌ وارد قبرستان‌ بقيع‌ شده‌ بودم‌. ديگه‌ ديوانه‌ شده‌ بودم‌. قبور ائمه‌ را در بغل‌ مي‌گرفتم‌ و مي‌بوسيدم‌ و گريه‌ مي‌كردم‌. و يك‌ مقدار از خاك‌ قبر حضرت‌ مجتبي‌ ايشان‌ براي‌، بعنوان‌ هديه‌ از طرف‌ خود حضرت‌ مجتبي‌ براي‌ من‌ آورده‌ بود كه‌ دادند. يك‌ مقدار هم‌ براي‌ حضرت‌ زينب‌ سلام‌ الله‌ عليها كه‌ ببره‌ آنجا. و ايشان‌، اين‌ دوستمون‌ تشرفي‌ حاصل‌ كرده‌ بود.

 در مكه‌ روز جمعه‌ ما باز وارد شديم‌. چون‌ اين‌ لطف‌ الهي‌ بود كه‌ ما هر جا وارد ميشيم‌ ابتدائش‌ روز مخصوص‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ باشه‌. البته‌ صبح‌ جمعه‌ وارد شديم‌. تا بين‌ الطلوعين‌ اعمال‌ عمره‌ را من‌ انجام‌ دادم‌. آقاي‌ تميمي‌ يك‌ خورده‌اي‌ عقب‌ افتاده‌ بود. با اينكه‌ جوانتر از منه‌. ولي‌ ما اعمالمون‌ را تمام‌ انجام‌ داديم‌، ايشان‌ بقيه‌اش‌ را قبل‌ از ظهر انجام‌ داد. البته‌ كار ايشان‌ كوتاهي‌ نبودها. معمولا نميشه‌ روز قبل‌ انسان‌ نخوابيده‌ باشه‌، شب‌ هم‌ تا صبح‌ انسان‌ راه‌ آمده‌ باشه‌ و صبح‌ هم‌ بخواد خدمت‌ شما عرض‌ شود طواف‌ بكنه‌ و نماز طواف‌ بخونه‌ و سعي‌ بين‌ صفا و مروه‌ بكنه‌ و بعد باز بياد طواف‌ نساء بكنه‌، نماز طواف‌ نساء، اينها كار مشكليه‌. يعني‌ شايد مجموعا راه‌ را بخواهيم‌ بسنجيم‌ شايد حدودا پنج‌ شيش‌ كيلومتر راه‌ انسان‌ بايد بره‌ توي‌ آن‌ شلوغي‌. بعد، بعد از اعمال‌ من‌ نشستم‌ اينجا روز جمعه‌ است‌ ديگه‌. هل‌ اليك‌ يابن‌ احمد سبيل‌ ستلقي‌. اينجا ديگه‌ كعبة‌ مقصوده‌، كعبه‌ يك‌ سنگ‌ نشاني‌ است‌ كه‌ ره‌ گم‌ نشود. حالا ملكوت‌ كعبه‌ چيه‌؟ ملكوت‌ كعبه‌ كيه‌؟ كه‌ تمام‌ مسلمانها به‌ طرفش‌ نماز مي‌خونند. خود خداست‌ كه‌ نميشه‌ گفت‌. خدا مجسم‌ نميشه‌. خدا نه‌ ملكشه‌ نه‌ ملكوتش‌. تمام‌ مردم‌، تمام‌ حجاج‌ و معتمرين‌، همه‌ بايد بيان‌ چند دفعه‌ دور اين‌ خانه‌ بگردند. همه‌ بايد حجر الاسودش‌ را ببوسند. همه‌ بايد بروند در حجر اسماعيل‌ دعا كنند. همه‌ بايد در مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ نماز بخونند. اين‌ كيه‌؟ منهم‌ خدا ميدونه‌ تا اين‌ سفر نمي‌دونستم‌. فكر نمي‌كردم‌، اگر مي‌دونستم‌ شايد توي‌ كتابهايم‌ اشاره‌ كرده‌ بودم‌. من‌ رفتم‌ جائي‌ نشستم‌، طبيعي‌ نشستم‌ آنجا اولش‌، يعني‌ شايد هم‌ من‌ را نشوندند. كوركورانه‌ مثل‌ يك‌ كوري‌ كه‌ دستش‌ را ميگيرند مي‌برند يك‌ جائي‌ مي‌نشانندش‌ شايد اينجوري‌، يك‌ جائي‌ نشستم‌ كه‌ حجر الاسود طرف‌ باصطلاح‌ راست‌ من‌ بود. ركن‌ يماني‌ طرف‌ چپ‌ بود. چون‌ دو تا گوشه‌ اينطرف‌ هست‌، اينطرف‌ حجر الاسوده‌، آنطرف‌ ركن‌ يمانيه‌. ركن‌ يماني‌ همانجايي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ علي‌، مادر علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شده‌. اين‌ از نظر آدرس‌ ما شيعيان‌ بهتر مي‌فهميم‌. و الا فضائلي‌ هم‌ داره‌. و مقابل‌ من‌ آنطرف‌ كعبه‌، حجر اسماعيل‌، يك‌ همچين‌ جائي‌ شما مي‌توانيد تصورش‌ را حتي‌ در فيلمها بكنيد. اينجا نشستم‌، طبيعي‌ بود. خدا ميدونه‌ يك‌ دفعه‌ ديدم‌ اين‌ حجر الاسود تبديل‌ شد به‌ يك‌ انسان‌ بسيار، به‌ همان‌ بزرگي‌، با عظمت‌ و آقا وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ است‌. اين‌ دست‌ (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) ديگه‌ توي‌ حرف‌ من‌ شما نگيد صلوات‌. خيلي‌ ممنون‌. اين‌ دست‌، همينطور، اين‌ حجر اسماعيل‌ را ديديد مثل‌ يك‌ باصطلاح‌ مبلي‌ است‌ كه‌ پشت‌ سر حضرت‌ قرار بگيره‌، اين‌ ديوارة‌ مبل‌ بود اين‌ دستش‌ را اينجوري‌ گذاشته‌ اون‌ دستش‌ را اونطوري‌ مردم‌، مثل‌ مورچه‌ دارن‌ دور اين‌ كعبه‌ مي‌گردن‌، اين‌ كعبة‌ مقصود مي‌گردن‌ و ركن‌ دست‌ راستش‌ بود. حجر الاسود، اين‌ قسمت‌ حجرالاسود دست‌ چپشونه‌. و خود حجر الاسود انگشتري‌ بود كه‌ به‌ دستشون‌ بود. مردم‌ هم‌ دارن‌ همه‌ مي‌بوسند و همه‌ كور، نمي‌بينند دارن‌ چكار مي‌كنند. يك‌ حالت‌ عجيبي‌ به‌ من‌ دست‌ داده‌. كه‌ الان‌ هم‌ وقتي‌ رو به‌ كعبه‌ رو به‌ قبله‌ مي‌ايستم‌ اون‌ منظره‌ يادم‌ مي‌ياد. اونجا يك‌ مطالبي‌ گفته‌ شد و رد و بدل‌ شد كه‌ انشاء الله‌ به‌ مناسبتهايي‌ بعدها براتون‌ خواهم‌ گفت‌ و از اون‌ به‌ بعد من‌ بدتر عادت‌ كرده‌ بودم‌، يعني‌ به‌ همراهانم‌ مي‌گفتم‌ من‌ مي‌رم‌ پيش‌ او بنشينم‌. گفتند كعبه‌ پيش‌ و رو نداره‌. گاهي‌ بعضيها كه‌ بعضيها جريان‌ را يك‌ خرده‌اي‌ متوجه‌ شده‌ بودند چون‌ به‌ دو سه‌ نفر هم‌ اونجا به‌ رفقاي‌ خيلي‌ صميمي‌ گفتم‌، متوجه‌ مي‌شدند كجا من‌ مي‌رم‌ بنشينم‌. كعبه‌. كعبة‌ مقصود اين‌ ملكوته‌. من‌ از اونجا شدم‌ انشاء الله‌ شما هم‌ اين‌ طور ببينيد. و آيات‌ قرآن‌ هم‌ دلالت‌ داره‌ بعد مثل‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ فيلم‌ سينمايي‌، آيات‌ قرآن‌ و دلايل‌ كه‌ كعبه‌ همان‌ ملكوتش‌ همان‌ امام‌ هر زماني‌ است‌ كه‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ شروع‌ شده‌ وقتي‌ كه‌ علي‌ در اونجا متولد شد ملكوتش‌ مثل‌ فلفقت‌ فيه‌ من‌ روحي‌ وارد شد و يك‌ يك‌ از امام‌ زمانهاي‌ مختلف‌ در جاي‌ اون‌ ملكوت‌ اون‌ كعبه‌ بودند تا امروز حضرت‌ ولي‌ عصر و ملك‌ و ملكوت‌ وقتي‌ يكي‌ بشه‌ انشاء الله‌ ظهور خواهد كرد. كه‌ از همانجا هم‌ ظهور خواهد شد. الله‌ النور السماوات‌ في‌ الارض‌ مثل‌ نوره‌ كمشكات‌ فيها مصباح‌ المصباح‌ الزجاجه‌ ، الزجاجة‌ كانها كوكب‌ دريه‌ يوقد من‌ شجرت‌ المباركت‌ زيتونة‌ لا شرقية‌ و لا غربيه‌  يكاد و لا لم‌ تنفسه‌ نار نورا علي‌ نور از همين‌ جملة‌ آخرش‌ را نقل‌ مي‌كنم‌. روايت‌ هم‌ داره‌.

 اگر ناري‌ او را مست‌ نكنه‌ كه‌ الان‌ داره‌ نار، ظلم‌ ستم‌ در دنيا اين‌ نور را نسخ‌ مي‌كنه‌ اگر اين‌ نباشه‌ نور علي‌ نور. كه‌ منظور در روايات‌ هست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌. يهدي‌ الله‌ بنوره‌ من‌ يشاء بعد مي‌فرمايد في‌ بيوت‌ عظم‌ الله‌ ان‌ ترفع‌  و يذكر في‌ حسنه‌. بعد مي‌فرمايد رجال‌ لا تلحيهم‌ تجارت‌ و لا قيع‌ ان‌ ذكر الله‌. اينها را من‌ بخوام‌ تفسير كنم‌ براتون‌ تطبيق‌ بكنم‌ با اين‌ مطلب‌ خيلي‌ طول‌ مي‌كشه‌. ديگه‌ آقاي‌ نعمتي‌ متوجه‌ است‌ من‌ دارم‌ چي‌ مي‌گم‌. رجال‌ لا تلحيهم‌ تجارت‌ و لا اين‌ را كه‌ مي‌گم‌ آقاي‌ نعمتي‌، به‌ جهت‌ اينكه‌ آقاي‌ نعمتي‌ كوچكتر از علماي‌ ديگه‌ است‌ كه‌ اينجا هستند يك‌ وقتي‌ فكر نكنيد ديگران‌ متوجه‌ نيستند. آقاي‌ نعمتي‌ خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ لطف‌ الهي‌ به‌ ايشان‌ خيلي‌ زياده‌. بله‌. في‌ بيوت‌ عظم‌ الله‌ ان‌ ترفع‌ و يذكر في‌ حسنا به‌ هر خانه‌اي‌ خدا اجازه‌ نمي‌ده‌ كه‌ اسمش‌ زياد برده‌ بشه‌. رجال‌ لا تلحيهم‌ تجارت‌ و لا بيع‌ ان‌ ذكر الله‌. لا يشغل‌ هم‌ شأن‌ من‌ شأن‌. خوب‌ اين‌ مطالب‌ امشب‌ ما و فكر مي‌كنم‌ فعلا بسه‌ تونه‌ بيشتر ممكنه‌ كه‌ زيادتون‌ باشه‌. شب‌ جمعة‌ آخر هم‌ كه‌ باز آقا. شب‌ جمعه‌ بنا بود همه‌ بريم‌ جده‌. آقا لطف‌ كردن‌ ما را نگه‌ داشتند. شب‌ شنبه‌اش‌ هم‌ نگهمون‌ داشتن‌ از قافله‌ جدامون‌ كردن‌ بالاخره‌ نگهمون‌ داشتن‌. اين‌ را هم‌ بهتون‌ بگم‌ و بعد عرايضم‌ را تمام‌ كنم‌.

 در عين‌ اينكه‌ اون‌ ملكوت‌ را مي‌ديديم‌ اون‌ ملك‌ را هم‌ باز مشاهده‌ كردم‌. من‌ طوافي‌ بود داشتم‌ طواف‌ مي‌كردم‌ ديدم‌ يك‌ آقايي‌ داره‌ جلوم‌ مي‌ره‌. داره‌ طواف‌ مي‌كنه‌ ايشان‌. خوب‌ من‌ پنج‌ دوره‌ طواف‌ كرده‌ بودم‌ از دور ششم‌ و هفتم‌ ايشان‌ را ديدم‌. ديدم‌ اين‌ آقا اين‌ جمله‌ را مي‌گن‌ الهي‌ و ربي‌ من‌ لي‌ غيرك‌. خداي‌ من‌ پروردگار من‌، من‌ كي‌ را غير از تو دارم‌. شما فكر نكنيد كه‌ بگيد ما هستيم‌. نه‌ شما در ملك‌ حضرت‌ هم‌ هنوز آشنا نشديد آرزوتون‌ اينه‌ كه‌ صورت‌ و چشم‌ و ابروي‌ حضرت‌ را ببينيد. تا چه‌ برسه‌ به‌ ملكوت‌ حضرت‌. تا چه‌ برسه‌ به‌ اونچه‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود من‌ را نشناخت‌ جز علي‌ و خدا. اون‌ را اون‌ را هم‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ باز يك‌ چيز نسبت‌ به‌ اون‌ عظمت‌ كجاست‌. مال‌ لتراب‌ و رب‌ الارباب‌. الهي‌ و ربي‌ من‌ لي‌ غيرك‌. خداي‌ من‌، پروردگار من‌، من‌ كي‌ را غير از تو دارم‌. بعد فرمود اسئله‌ كشف‌ ضري‌، من‌ از همين‌ جملة‌ شب‌ جمعه‌ استنباط‌ كردم‌ كه‌ ديگه‌ انشاء الله‌ ظهور نزديكه‌. چون‌ در روايات‌ داره‌ كه‌ در شب‌ جمعة‌ آخر حضرت‌ سرش‌ را در مسجد سهله‌ ظاهرا در سجده‌ مي‌گذاره‌ مي‌گه‌ كه‌ امن‌ يجيت‌ المضطر اذا دعاها و يكشف‌ السوء. اسئله‌ كشف‌ ضري‌، معناش‌ همينه‌ كه‌ خدايا، من‌ خدا را از خدا سؤال‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ اسرار من‌ را برداره‌، كشف‌ كنه‌. ديگه‌ تمام‌ كنه‌. مضطر واقعي‌ حجت‌ ابن‌ الحسنه‌. و انظر في‌ امري‌. يك‌ نگاه‌ به‌ امر فرج‌ من‌ بكنه‌ و انظر في‌ امري‌. همين‌ دو جمله‌ مي‌ديدم‌ كه‌ تكرار مي‌شد و يعني‌ گفته‌ مي‌شد تا رسيديم‌ به‌ اونجايي‌ كه‌ طواف‌ تمام‌ شد. شايد من‌ مثلا متوجه‌ نشم‌ يا هر چي‌ مشغول‌ صحبتي‌ شدم‌ با كسي‌، از طواف‌ رفتم‌ بيرون‌ به‌ هر حال‌ رفتيم‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ براي‌ نماز طواف‌. خوب‌ ماه‌ رمضان‌ نزديكه‌. مي‌خواييم‌ انشاء الله‌ سر سفره‌اي‌ بنشينيم‌ كه‌ امام‌ زمان‌ مي‌نشينه‌. سر سفرة‌ رحمت‌ الهي‌. قد اقبل‌ عليكم‌ شهر الله‌ بالبركت‌ و رحمت‌ و المغفره‌ دعيتم‌ الي‌ في‌ ضيافت‌ الله‌. به‌ مهماني‌ خدا دعوت‌ شديد. مهماني‌ خدا براي‌ خوردن‌ و ملك‌ نيست‌ براي‌ ملكوته‌. غذاي‌ روح‌ بهمون‌ مي‌دن‌ خيلي‌ به‌ غذاي‌ جسم‌ نپردازيم‌. غذاي‌ روح‌ بايد بپردازيم‌ هر چه‌ انسان‌ بيشتر تو شكم‌ و لباس‌  و دنيا باشه‌ همان‌ اندازه‌ از معنويات‌ عقب‌ مي‌مانه‌. من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ اين‌ را ترك‌، انسان‌ بايد قوي‌ باشه‌، هر دو تا، هر دو جهت‌ را حفظ‌ كنه‌. حالا بالاخره‌ يك‌ تأثيراتي‌ داره‌. دعيتم‌ الي‌ فيه‌ ضيافت‌ الله‌ بالبركت‌ و الرحمت‌ و المغفرت‌. بركت‌، رحمت‌، مغفرت‌. اينها. اين‌ تو اين‌ سفره‌ كه‌ پر از نعمته‌ اين‌ ماه‌ است‌. اون‌ طرف‌ سفره‌ اون‌ بالا بالاها امام‌ زمان‌ نشسته‌ چون‌ ايشان‌ هم‌ روزه‌ مي‌گيرند و نشسته‌اند.

 شما مي‌خواييد با همين‌ لباس‌ چركي‌ بريد سر همين‌ سفره‌ بنشينيد. مي‌گفت‌ كه‌ يك‌ مكانيكي‌ كه‌ زير ماشين‌ به‌ اصطلاح‌ لباسهاش‌ گيريسي‌ هست‌ و لباسهاش‌ كثيفه‌ و است‌ و اينها تو مجلسي‌ كه‌ شخصيتهاي‌ طراز اول‌ نشسته‌اند نبايد بره‌ بنشينه‌، خودش‌ اصلا نبايد بره‌ بنشينه‌. لذا اين‌ چند روزي‌ كه‌ از ماه‌ رمضان‌ مونده‌ خيلي‌ بايد كوشش‌ بكنيد كه‌ خودتون‌ را تميز بكنيد. چون‌ هر يك‌ از صفات‌ رزيله‌ كه‌ در انسان‌ باشه‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ مشت‌ گيريس‌ ماليده‌ باشيد به‌ لباستون‌. اقلا ديگه‌ اين‌ اندازه‌ كه‌ بدي‌ داره‌. يك‌ مشت‌ دوده‌ ماليده‌ باشيد به‌ لباس‌ به‌ صورتتون‌. صورت‌ انسان‌ سياه‌ مي‌شه‌.  مي‌خواييد شما در سر يك‌ چنين‌ سفره‌اي‌ بنشينيد. چكار كنيم‌ اين‌ ذكر را زياد بگيم‌. اين‌ چند روزي‌ كه‌ باقي‌ مونده‌ اگر بنويسيد يادتون‌ بمونه‌ خيلي‌ خوبه‌. الهم‌ ان‌ لم‌ تكن‌ لنا في‌ ما مقام‌ شعبان‌. خدايا اگر من‌ را نبخشيدي‌ الهم‌ ان‌ لم‌ تكن‌ اگر اينطور نبوده‌ كه‌ در گذشته‌اي‌ از ماه‌ شعبان‌ خيلي‌ آدم‌ بايد بدبخت‌ باشه‌ كه‌ در گذشته‌ از ماه‌ شعبان‌ با اينكه‌ تولد حضرت‌ سيد الشهدا بوده‌، تولد حضرت‌ سجاد بوده‌، تولد حضرت‌ ابوالفضل‌ بوده‌ و از همه‌ مهمتر تولد حضرت‌ حجت‌ ابن‌ الحسن‌ اون‌ رحمت‌ الله‌ الواسعه‌ اون‌ مهرباني‌ كه‌ عموش‌ را با همة‌ اون‌ اذيتهايي‌ كه‌ وارد كرده‌ بود مي‌بخشه‌ مي‌گه‌ كه‌ و العفو من‌ آل‌ يعقوب‌ همان‌ طوري‌ كه‌ يوسف‌ برادرانش‌ را بخشيد و گفت‌ لا تطهير عليكم‌ اليوم‌ من‌ هم‌ عموم‌ را مي‌بخشم‌ اون‌ وقت‌ تولد امام‌ زمان‌ گذشته‌ باشه‌ اين‌ هنوز تميز نشده‌ باشه‌. خوب‌ حالا. هر جوري‌ هست‌ بايد خودتون‌ را تميز كنيد. الهم‌ ان‌ لم‌ تكن‌ غفرتا لنا في‌ ما من‌ شعبان‌. در گذشته‌اي‌ از ماه‌ شعبان‌ اگر ما را نبخشيدي‌ و نيامرزيدي‌ و تميزمون‌ نكردي‌ حالا هر كسي‌، شما نگيد ما مرحلة‌ توبه‌ را گذرونديم‌ و ديگه‌ گناهي‌ نداريم‌. نه‌ هر كسي‌ يك‌ در حد خودش‌ يك‌ گناهاني‌ داره‌. في‌ ما مذانن‌ شعبان‌ فقفر لنا في‌ ما بقيه‌ من‌ خدايا در اين‌ باقي‌ مانده‌اي‌ از شعبان‌ ما را تميزمون‌ كن‌، ببخشمون‌. عفومون‌ كن‌ اين‌ را ياد بگيريد. الهم‌ لم‌ تكن‌ فيها به‌ جهت‌ اينكه‌ در روز اول‌ ماه‌ رمضان‌ ديگه‌ انشاء الله‌ در مجلس‌ حاضر باشيد.

 روز اول‌ ماه‌ رمضان‌ سر سفرة‌ بركت‌ و رحمت‌ پروردگار بايد حاضر باشيد. لباس‌ تقوا را بايد پوشيده‌ باشيد. يك‌ دست‌ لباس‌ فاخر تميز، كه‌ بتونيد كنار امام‌ زمانتون‌ بنشينيد. اگر اينجوري‌ شديد اونوقت‌ ممكنه‌ كه‌ ملك‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ را هم‌ زيارت‌ كنيد در ماه‌ رمضان‌. تا شبهاي‌ احياء  و  اون‌ شبهاي‌ پر عظمت‌ و ليلة‌ القدر را انشاء لله‌ درك‌ كنيد. شبهاي‌ قدر غلطه‌ شماها نگيد. چون‌ ما يك‌ شب‌ قدر بيشتر نداريم‌. شبهاي‌ احياء حتي‌ من‌ ديدم‌ تو مفاتيح‌ هم‌ نوشته‌ شبهاي‌ قدر. شب‌ قدر يك‌ شب‌ بيشتر قدر نيست‌ يا شب‌ نوزدهمه‌ يا شب‌ بيست‌ و يكم‌. حالا براي‌ اين‌ كه‌ مجلس‌ ما با ذكر و توجه‌ به‌ پروردگار خاتمه‌ پيدا كنه‌ روبقله‌ بنشينيد اين‌ دعاي‌.

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید