۱۹ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 19 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ المودة‌ الواجبه‌ و درجات‌ الرفيعه‌ و المقام‌ المحمود و المقام‌ المعلوم‌ ان‌ الله‌ عز و جل‌ و الجاء عظيم‌ و الشأن‌ الكريم‌ و الشفاعة‌ المقبوله‌.

 اگر چه‌ اين‌ فرازها و اين‌ جملات‌ زيارت‌ جامعة‌ كبيره‌ بسيار شرح‌ و تفسير دارد و من‌ جدا موفق‌ نشدم‌ و قصور دارم‌ از اين‌ جهت‌ كه‌ بتوانم‌ دربارة‌ معرفت‌ امام‌ و ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ چيزي‌ عرض‌ كنم‌. وقتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ دربارة‌ ولايت‌ امام‌ و معرفت‌ امام‌ بفرمايد لو كان‌ البحر مداد لكلمات‌ ربي‌ لنفد البحر قبل‌ ان‌ تنفد كلمات‌ ربي‌ ديگه‌ گفت‌ از پشة‌ لاغري‌ چه‌ خيزد. يك‌ دهان‌ خواهم‌ به‌ پهناي‌ فلك‌. اگر كتاب‌ وصف‌ تو را آب‌ بحر كافي‌ نيست‌ كه‌تر كنم‌ سر انگشت‌ و صفحه‌ بشمارم‌. ولي‌ در اين‌ چند شب‌، به‌ اندازة‌ توانمون‌، به‌ اندازة‌ بضاعتمون‌، عرايضي‌ عرض‌ كرديم‌. اميدواريم‌ كه‌ اماممون‌ را بشناسيم‌. امام‌ زمانمون‌ را بشناسيم‌. قبل‌ از منبر يك‌ آقايي‌ يك‌ نامه‌اي‌ به‌ من‌ داد. نمي‌دانم‌ بعضي‌ها از اين‌ حرفها چه‌ فايده‌اي‌ مي‌برند جز آنكه‌ مردم‌ را سرگردان‌ كنند. ايشان‌ نوشته‌ بودند يك‌ آقايي‌ در دهة‌ اول‌ محرم‌ روي‌ منبر گفته‌ هر كس‌ بگويد امام‌ زمان‌ را من‌ ديده‌ام‌ دروغ‌ گفته‌ و هر كس‌ هم‌ بگه‌ من‌ امام‌ زمان‌ را ديده‌ام‌ راست‌ گفته‌. من‌ يك‌ جمله‌اي‌ را در اين‌ شبها يادم‌ رفت‌ بگم‌ به‌ شماها. بدن‌ امام‌ زمان‌ ديدن‌ با همة‌ ارزشي‌ كه‌ داره‌، اگر معرفت‌ نباشه‌، هيچ‌ اهميت‌ نداره‌. پيغمبر بالاتر از امام‌ زمان‌ بود. هر روز عمر، ابي‌ بكر، ابي‌ سفيان‌ او را مي‌ديدند. خيلي‌ ملاقاتش‌ مي‌كردند. امام‌ زمان‌ ديدن‌ با معرفت‌ ارزش‌ داره‌. اگر تو معرفت‌ داشته‌ باشي‌، همين‌ الان‌ كه‌ اينجا نشستي‌ امام‌ زمان‌ را بايد ببيني‌. اگر نداشته‌ باشي‌، ببيني‌ و بشناسي‌ و، يك‌ شب‌ يكي‌ از اين‌ آقايوني‌ كه‌ اينجا مصيبت‌ مي‌خوندند، ضمن‌ فرمايشاتشون‌ همانطوري‌ كه‌ همه‌ ميگند، فرمودند چه‌ چشمي‌ لياقت‌ داره‌ شما را ببينه‌، چشمهاي‌ معصيتكار، ديدن‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ پاك‌ بودن‌ انسان‌ نيست‌. مصالحي‌ را حضرت‌ خودش‌ در نظر ميگيره‌ و يك‌ ملاقات‌ ميده‌ براي‌ اتمام‌ حجت‌. توي‌ همين‌ كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ كه‌ من‌ نوشته‌ام‌، ناصبي‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌، حضرت‌ قبول‌ ميكنه‌. افراد مختلف‌. خيلي‌ افراد پاك‌ بودند، با عظمت‌، با علم‌، معلوم‌ نبوده‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ برسند. اين‌ علامت‌ پاكي‌ انسان‌ نميشه‌. معرفت‌ امام‌ زمان‌ علامت‌ پاكي‌ انسانه‌. و الا كسي‌ كه‌ با بدن‌ معمولي‌ در بين‌ مردم‌ داره‌ راه‌ ميره‌، چرا نشه‌ ديدش‌؟ ايني‌ هم‌ كه‌ ميگند امام‌ زمان‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ غايبه‌، اين‌ غيبت‌ از ماست‌. شما اگر وسط‌ روز لحاف‌ را روي‌ سرتون‌ كشيده‌ باشيد بگيد خورشيد پشت‌ لحافه‌. يا همانطوري‌ كه‌ مثال‌ خود پيغمبر اكرم‌ تشبيه‌ كرده‌ كه‌ مثل‌ خورشيد پشت‌ ابر. اين‌ ابري‌ كه‌ روي‌ تهران‌ هست‌ اين‌ ابر به‌ اندازة‌ سر سوزني‌ از محوري‌ كه‌ خورشيد داره‌ بهش‌ مي‌تابه‌ نيست‌. ما ميگيم‌ خورشيد پشت‌ ابره‌. ما پشت‌ ابريم‌. خورشيد داره‌ كار خودش‌ را ميكنه‌. امام‌ زمان‌ پشت‌ پردة‌ غيبت‌ نيست‌ ما پشت‌ پردة‌ غيبتيم‌. حجاب‌ روي‌ چشم‌ ما افتاده‌. مائيم‌ كه‌ گناهمون‌، صفات‌ رذيله‌امون‌، اعمال‌ پستمون‌، ما را از امام‌ زمان‌ دور كرده‌. و الا امام‌ زمان‌ به‌ ما نزديكه‌. همه‌ بايد هر روز ببينندش‌. و بعد هم‌ ديدن‌ عرض‌ مي‌كنم‌، يك‌ منبري‌ يك‌ ساعت‌ اين‌ مردم‌ را خدا ميدونه‌ من‌ شبها گاهي‌ مي‌نشينم‌ به‌ خودم‌ گريه‌ مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ جمعيتي‌ كه‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ گرم‌ در يك‌ چنين‌ جائي‌ من‌ معطل‌ كرده‌ باشم‌، حرفي‌ نزده‌ باشم‌ كه‌ براي‌ اينها مفيد باشه‌. به‌ خداي‌ واحد قسم‌ من‌ قبل‌ از منبر، در هر منبري‌ از خدا خواهشم‌ اينه‌ كه‌ خدايا يك‌ چيزي‌ به‌ زبان‌ من‌ جاري‌ كن‌ به‌ درد اين‌ مردم‌ بخوره‌. نكند كه‌ من‌ وقت‌ اينها را بگيرم‌ و وجودم‌ فايده‌اي‌ براي‌ اينها نداشته‌ باشه‌. امام‌ زمان‌ را هم‌ ميشه‌ ديد، هم‌ نميشه‌ ديد. هر كس‌ بگه‌ ديدم‌ دروغ‌ گفته‌. هر كس‌ بگه‌ ديدم‌ راست‌ گفته‌. به‌ يك‌ معنا راست‌. آخه‌ يعني‌ چي‌؟ در مقابل‌ اين‌ مطالب‌ بنشينيد، اوصاف‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و الزمان‌ را بگوئيد. مردم‌ را مهيا كنيد براي‌ تشريف‌ فرمائي‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. حرفهاي‌ دشمنان‌ امام‌ زمان‌ را اينقدر ترويج‌ نكنيد. بعضي‌ وقتها انسان‌ برخورد ميكنه‌ با افرادي‌ ميگه‌ بريد دعا بكنيد كه‌ امام‌ زمان‌ نياد. و الاّ اول‌ گردن‌ من‌ و تو را مي‌زنند. به‌ من‌ يك‌ كسي‌ گفت‌. گفتم‌ تو را شايد ولي‌ من‌ را اينقدر ازش‌ خواهش‌ ميكنم‌ كه‌ گردنم‌ را نزنه‌. آخه‌ چرا؟ امام‌ زمان‌ آنقدر خون‌ مي‌ريزه‌ تا بالاي‌ پاي‌ اسبش‌ مگه‌ امام‌ قاتلي‌ است‌. مي‌خوان‌ امام‌ زمان‌ را يك‌ موجود خشن‌ خونريز سفاحي‌ معرفي‌ كنند كه‌ شما تقاضاي‌ آمدنش‌ را نكنيد. به‌ نفع‌ دشمنان‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌. امام‌ زمان‌ بياد آقاياون‌، باهاش‌ دشمني‌ نكنيد و ان‌ تخلد فيه‌ المعاندين‌. دشمني‌ نكنيد. به‌ خدا قسم‌ همه‌اتون‌ را مي‌بخشه‌. به‌ همه‌اتون‌ محبت‌ ميكنه‌، دست‌ به‌ سر همه‌اتون‌ ميكشه‌. مي‌آد ما را اصلاح‌ بكنه‌. خلقته‌ لنا عصمة‌ و ملاذا. غياث‌ مستغيثينه‌. اين‌ حرفها چيه‌؟ به‌ خودش‌ قسم‌ اگر بياد، نه‌ گردن‌ شما را مي‌زنه‌ نه‌ انشاء الله‌ گردن‌ مرا مي‌زنه‌. نه‌ بي‌ محبتي‌ ميكنه‌. محبت‌ ميكنه‌، آغوشش‌ بازه‌. خدايي‌ كه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ مي‌فرمايد اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌. برويد اي‌ موسي‌ و هارون‌ به‌ طرف‌ فرعون‌ كه‌ او طغيان‌ كرده‌. خدا همينجا يك‌ اظهار محبتي‌ به‌ فرعون‌ ميكنه‌ و قولا له‌ قولا لينا. با تندي‌ باهاش‌ صحبت‌ نكنيد، خيلي‌ عجيبه‌ها. اين‌ همان‌ خداست‌ كه‌ امام‌ زمان‌ را مي‌فرسته‌. قولا له‌ قولا لينا. اين‌ كلمة‌ لين‌ ببينيد يعني‌ چي‌؟ يعني‌ ملايم‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با محبت‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با تشر باهاش‌ حرف‌ نزنيد.

 حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ خودشون‌ در يكي‌  از كلماتشون‌ فرموده‌اند كه‌ و ورثنا العفو من‌ آل‌ يعقوب‌ كه‌ من‌ هر وقت‌ اين‌ روايت‌ به‌ چشمم‌ مي‌خوره‌ ميگم‌ قربانت‌ برم‌ تو معلم‌ يوسفي‌ نه‌ ارث‌ از يوسف‌ عفو را ببري‌. حضرت‌ يوسف‌ برادرهايش‌ وقتي‌ آمدند، آنهمه‌ اذيت‌ كرده‌ بودند. وقتي‌ آمدند در مقابلش‌ قرار گرفتند گفت‌ لا تقصير عليك‌ اليوم‌. هيچ‌ باكي‌ بهتون‌ نيست‌. ناراحت‌ نباشيد. من‌ اصلا به‌ روتون‌ نمي‌آرم‌.

 ما با يكي‌ از علماي‌ علم‌ اخلاق‌، يك‌ نفر خيلي‌ ايشان‌ را اذيت‌ كرده‌ بود، خيلي‌ اذيت‌ كرده‌ بود، در مجالس‌ آبرويش‌ را برده‌ بود، تهمتهاي‌ فوق‌ العاده‌اي‌ بهش‌ زده‌ بود. بعد پشيمان‌ شده‌ بود. خوب‌ انسانه‌، يك‌ وقتي‌ جواني‌ ميكنه‌، نفهمي‌ ميكنه‌، غيبت‌ ميكنه‌، حرفهايي‌ ميزنه‌. اين‌ ميخواست‌ بياد از اين‌ عالم‌ بزرگ‌ عذرخواهي‌ بكنه‌. ما تماشا مي‌كرديم‌ ببينيم‌ اين‌ چيكار ميكنه‌ و آن‌ عالم‌ چه‌ جور برخورد ميكنه‌؟ اين‌ سرش‌ را پائين‌ انداخته‌ بود. خجالت‌ ميكشيد وارد اطاق‌ بشه‌. آن‌ عالم‌ آمد بيرون‌ او را توي‌ بغلش‌ گرفت‌. يك‌ جوري‌ برخورد كرد باهاش‌ كه‌ خدا ميدونه‌ من‌ هيچوقت‌ يادم‌ نميره‌. ديدم‌ اصلا مثل‌ اينكه‌ اين‌ شخص‌ اصلا هيچ‌ گناهي‌ نكرده‌. خواست‌ بگه‌ آقا عذر مي‌خوام‌، گفت‌ چايي‌ بياريد، شربت‌ بياريد، حرف‌ توي‌ حرف‌ آورد كه‌ اين‌ شخص‌ به‌ زبان‌ نياره‌ بدي‌هاي‌ خودش‌ را تا بخواد عذرخواهي‌ كنه‌. يك‌ عالم‌ تزكية‌ نفس‌ كرده‌.

 امام‌ زمان‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ اينطوره‌. برادران‌ يوسف‌ آمدند خدمت‌ يوسف‌. عرض‌ كردند كه‌ ما را ببخش‌. گفت‌ لا تصبيب‌ عليكم‌ اياك‌. جعفر تائب‌ كه‌ حتي‌ به‌ ما اجازه‌ نمي‌دهند بگيم‌ جعفر كذاب‌. اين‌ خيلي‌ اذيت‌ كرد حضرت‌ وليعصر ارواحنا فداه‌ را. آقا ادعاي‌ امامت‌ كرده‌. حضرت‌ در يك‌ توقيعي‌ در اوائل‌ كه‌ مي‌خواهند او را معرفيش‌ كنند كه‌ كسي‌ به‌ امامت‌ او اعتقاد پيدا نكنه‌ مي‌فرمايد شيشه‌هاي‌ مشروبش‌ هنوز توي‌ خانه‌ هست‌. نمازش‌ را چهل‌ روزه‌ كه‌ نخونده‌، يك‌ همچين‌ موجودي‌. تا آمد خدمت‌ حضرت‌ وليعصر، حضرت‌ بهش‌ فرمود كه‌ و ورث‌ العفو من‌ آل‌ يعقوب‌. ما ارث‌ برديم‌ عفو را از آل‌ يعقوب‌ لا تصبيب‌ عليك‌ اليوم‌. هيچ‌ باكي‌ بر تو نيست‌. مردم‌ از اين‌ به‌ بعد هم‌ به‌ او جعفر كذاب‌ نگيد بگيد جعفر تائب‌. آنوقت‌ مي‌آد گردن‌ من‌ و تو را ميزنه‌! اي‌ دوست‌ نادان‌ و اي‌ دشمن‌ دانا. يكي‌ از اين‌ دو تاست‌. ايني‌ كه‌ اين‌ حرفها را ميزنه‌. ميخواي‌ ما را از امام‌ زمانمون‌ دور كني‌؟ مي‌خواي‌ ما هيچوقت‌ تقاضاي‌ فرج‌ نكنيم‌ و نخواسته‌ باشيم‌ حضرت‌ تشريف‌ بياره‌. من‌ الان‌ عذر مي‌خوام‌ يك‌ چند دقيقه‌اي‌ وقتتون‌ را صرف‌ اين‌ حرف‌ كردم‌. بخاطر اين‌ نامه‌اي‌ بود كه‌ قبل‌ از اين‌ جلسه‌ به‌ ما دادند. نه‌ همه‌ ممكنه‌ خدمت‌ حضرت‌ برسند. هر كه‌ معرفت‌ داشته‌ باشه‌، با معرفت‌ خدمت‌ حضرت‌ ميرسه‌. آنهايي‌ هم‌ كه‌ معرفت‌ ندارند، بي‌ معرفت‌ تازه‌ مثل‌ اصحاب‌ پيغمبر كه‌ خدمت‌ پيغمبر اكرم‌ رسيدند. مانع‌ از طرف‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ نيست‌ تشرفات‌. مانع‌ از طرف‌ ماست‌. ما به‌ فكرش‌ نيستيم‌. ما، يك‌ نفري‌ بود هر وقت‌ حرم‌ حضرت‌ رضا مي‌رفت‌، وقتي‌ بر ميگشت‌ غالبا ميگفت‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. يك‌ نفر خيلي‌ بهش‌ پرخاش‌ كرد كه‌ چرا ماها خدمت‌ حضرت‌ نمي‌رسيم‌؟ گفتم‌ آرام‌ بگير. اين‌ را من‌ مي‌شناسمش‌. اين‌ وقتي‌ كه‌ از در كفشداري‌ وارد ميشه‌، هر سيد را مي‌بينه‌ يك‌ قدري‌ نگاش‌ ميكنه‌ شايد محبوبش‌ باشه‌. هر آدم‌ خوش‌ سيمايي‌ را مي‌بينه‌ در سنين‌ چهل‌ سالگي‌، چهل‌ سال‌ و پنجاه‌ سال‌ درست‌ اين‌ را بررسيش‌ ميكنه‌. يك‌ خورده‌اي‌ ظنش‌ قوي‌ بشه‌ ميره‌ سلام‌ ميكنه‌ احتمالا دستش‌ را ميبوسه‌، يك‌ همچين‌ آدمي‌، تو هم‌ هر دفعه‌ مشرف‌ بشي‌ حالا هر دفعه‌ نه‌، اقلا چند دفعه‌ يكدفعه‌ تشرف‌ پيدا ميكني‌. اما آن‌ كسي‌ كه‌ وارد حرم‌ حضرت‌ رضا شده‌، به‌ آئينه‌ كاريها و شمشيري‌ كه‌ فلان‌ شاه‌ براي‌ حضرت‌ هديه‌ آورده‌ و ضريح‌ را چه‌ جوري‌ شكلش‌ را عوض‌ كردند و كجا را بمب‌ گذاشتند و اينها را فكر ميكنه‌، خوب‌ امام‌ زمان‌ كنارش‌ هم‌ وايستاده‌ باشه‌ نمي‌بيندش‌. رفيق‌ خودش‌ را كه‌ كنارش‌ وايستاده‌ نمي‌بينه‌. به‌ فكر نيستيم‌ ما. محبت‌ نداريم‌، خودش‌ فرمود به‌ اندازه‌اي‌ كه‌، من‌ اين‌ جمله‌ را به‌ زبانم‌ نمي‌آد بگم‌. ولي‌ چون‌ خودشون‌ گفتند، به‌ اندازه‌اي‌ كه‌ مرغتون‌ را گم‌ مي‌كنيد، دنبال‌ من‌ بگرديد مرا پيدا مي‌كنيد. عجيبه‌ ما كجا به‌ فكرش‌ هستيم‌. شما صد هزار تومان‌ گم‌ كرده‌ باشيد شب‌ خوابتون‌ نمي‌بره‌. چه‌ شبي‌، كدوم‌ شب‌ جمعه‌ شد كه‌ بخاطر محبتتون‌ به‌ امام‌ زمان‌ خوابتون‌ نبرده‌ باشه‌؟ ميشه‌ ديد حضرت‌ را. محبت‌ پيدا كنيد، معرفت‌ پيدا كنيد. در همين‌ مجلس‌ خوب‌ من‌ نمي‌خوام‌ بعضي‌ از حرفها، چون‌ منتسب‌ به‌ مجلسي‌ كه‌ من‌ در آن‌ مجلس‌ هستم‌ ممكنه‌ بشه‌، من‌ نقل‌ نمي‌كنم‌. هر شبي‌ چند نفر مي‌آيند ميگن‌ توي‌ همين‌ مجلس‌، همين‌ مجلسي‌ كه‌ شايد هيچ‌ به‌ نظرتون‌ بياد، متعدد نقل‌ كردند با دلايل‌ كه‌ تشرف‌ خدمت‌ حضرت‌ وليعصر پيدا كردند. خوب‌ يكي‌ به‌ فكره‌ يكي‌ به‌ فكر نيست‌.

 شما دوستتون‌ را بدونيد مثلا به‌ مشهد مشرف‌ شده‌ از تهران‌ بهتون‌ تلفن‌ زدند كه‌ مشهده‌. شما مي‌ريد توي‌ حرم‌، اينور آنور نگاه‌ مي‌كنيد. جايش‌ را هم‌ نمي‌دونيد ولي‌ بالاخره‌ پيداش‌ مي‌كنيد. در مكه‌، در عرفات‌ من‌ خودم‌ دوستي‌ داشتم‌ آنجا پيداش‌ كردم‌. با چه‌ زحمتي‌. آنوقت‌ اگر همين‌ حالت‌ را شما، چون‌ از آنطرف‌ هم‌ محبت‌ هست‌. آنطرف‌ از قلبت‌ هم‌ خبر داره‌. اگر با همين‌ كنجكاوي‌ وارد حرم‌ بشي‌ خدمت‌ حرم‌ نميرسي‌؟ باشه‌ خدمت‌ ميرسي‌. ميگم‌ ديگه‌. آن‌ دوستمون‌ كه‌ شايد يك‌ وقت‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ حدود چهل‌ مرتبه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. من‌ اين‌ را يك‌ مقداري‌ تحت‌ بررسي‌ قرار دادم‌. آقا اين‌ از در حرم‌ كه‌ وارد ميشد، حتي‌ يك‌ دفعه‌ هم‌ آمد پيش‌ خود من‌. گفت‌ شما همون‌ آقاي‌ هفتگي‌ هستي‌. گفتم‌ بعله‌ اشتباه‌ گرفتي‌. يكي‌ هست‌ اينجور محبت‌ داره‌. من‌ نميگم‌ شماها، اينها تصنعش‌ درست‌ نميشه‌ها. اما محبت‌ قلبي‌ پيدا كنيد. خداميدونه‌ همه‌اش‌ به‌ فكر اين‌ باشيد و آني‌ هم‌ كه‌ به‌ فكر باشه‌ مي‌بينه‌ حضرت‌ را. ماها اكثرا يكي‌ از شرايط‌ را من‌ ديدم‌ يكي‌ از آقايون‌ در كتاب‌ هم‌ نوشته‌ بود اينه‌ كه‌ موقع‌ تشرف‌ نشناسه‌ انسان‌. شرطش‌ اينه‌. گفتم‌ مگر آدم‌ محبت‌ اصلا نداشته‌ باشه‌. خوب‌ با اين‌ شرايط‌، با اين‌ خصوصيات‌، با اين‌ علائم‌ آمده‌، اين‌ معلومه‌ كه‌ خيلي‌ غافله‌ كه‌ بازهم‌ نمي‌شناسه‌.

 نخير در همان‌ اولين‌ لحظه‌، حاج‌ علي‌ بغدادي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ در همين‌ مفاتيح‌ نوشته‌ ديگه‌. خيلي‌ قضية‌ عميق‌ و مشكلي‌ نيست‌ كه‌ ندونيد. اين‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ رفته‌ حساب‌ سالش‌ را كرده‌، خمسش‌ را داده‌، يك‌ كار خوب‌ آدم‌ بيسوادي‌ هم‌ بوده‌. چون‌ در همين‌ قضيه‌ داره‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ بهش‌ فرمود كه‌ زيارت‌ بخوان‌ ميگه‌ لست‌ انا بقاري‌. من‌ خواننده‌ نيستم‌. يعني‌ عربه‌ ديگه‌، بغداديه‌. زيارت‌ هم‌ عربيه‌ چرا نمي‌توني‌ بخوني‌؟ يك‌ وقت‌ هست‌ فارسي‌ زبانه‌ نمي‌تونه‌ بخونه‌، ميگه‌ لست‌ انا بقاري‌. معلومه‌ سواد نداشته‌. حضرت‌ براش‌ زيارت‌ مي‌خونند و بعد ميگند كه‌ ميرسند به‌ نام‌ مقدس‌ خودشون‌. مي‌فرمايند امام‌ زمانت‌ را مي‌شناسي‌؟ ميگه‌ چطور نمي‌شناسم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد سلام‌ كن‌ بهش‌. ميگه‌ السلام‌ عليك‌ يا صاحب‌ الزمان‌. حضرت‌ مي‌فرمايد و عليك‌ السلام‌.

 آخر ما نمي‌دونيم‌ اينها، اين‌ حاج‌ علي‌ بغدادي‌ دروغ‌ گفته‌ و حاج‌ شيخ‌ عباس‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ هم‌ دروغ‌ نوشته‌ و مرحوم‌ حاج‌ علي‌ نوري‌ هم‌ در نجم‌ الثاقب‌ دروغ‌ نوشته‌ و مرحوم‌ آقاي‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ كه‌ حاضر نميشد مرجع‌ تقليد بشه‌، بوسيلة‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ كه‌ من‌ اين‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ را ديده‌ بودم‌، نامه‌اي‌ برايش‌ مي‌فرستند، شيخ‌ محمد كوفي‌ دروغ‌ گفته‌، آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ دروغ‌ گفته‌، آقاي‌ بروجردي‌ دروغ‌ گفته‌، همين‌ محمد كوفي‌ آنوقتي‌ كه‌ من‌ ديدمش‌، گفت‌ من‌ بيست‌ و پنج‌ دفعه‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيدم‌. نامه‌ را حضرت‌ نوشتند دادند به‌ ايشون‌، مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ هم‌ اين‌ نامه‌ را نگه‌ داشته‌ به‌ بعضي‌ از علما نشان‌ داده‌، نوشته‌ ارخص‌ نفسك‌ خودت‌ را خيلي‌ ارزان‌ در خدمت‌ مردم‌ قرار بده‌. مي‌بيني‌ دستت‌ را مي‌بوسند، احترامت‌ مي‌كنند. مردم‌ به‌ تو علاقه‌ ندارند به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ فكر مي‌كنند تو منتسب‌ به‌ او هستي‌، به‌ او علاقه‌ دارند. خودت‌ را خيلي‌ نگير، خيلي‌ خودت‌ را توي‌ حريم‌ قرار نده‌. راست‌ باشه‌ اين‌ چيزي‌ كه‌ مردم‌ فكر مي‌كنند كه‌ خوب‌ باز به‌ خاطر اونه‌. اگر هم‌ دروغ‌ باشه‌ كه‌ باز واي‌ به‌ حال‌ تو. ارخص‌ نفسك‌. خودت‌ را خيلي‌ ارزان‌ در خدمت‌ مردم‌ قرار بده‌. يك‌ جوري‌ نباشه‌ كه‌ مردم‌ بخواهند چند روز توي‌ صف‌ وايستند تا نوبتشون‌ بشه‌. يك‌ وقت‌ ميشه‌ كه‌ وقت‌ انسان‌ ايجاب‌ نميكنه‌. من‌ ديدم‌. يك‌ آقايي‌ را بهش‌ مي‌گفتيم‌ كه‌ زودتر بهش‌ بريم‌. چيزي‌ نمانده‌ به‌ وقتي‌ كه‌ وعده‌ كرده‌ايم‌. ميگفت‌ نه‌ اگر زود برويم‌، سر وقت‌ بريم‌، حالا بيكاره‌، مي‌گفت‌ اگر سر وقت‌ بريم‌ ميگند بيكاره‌، ارزشي‌ نداره‌، سر وقت‌ خودش‌ را رسونده‌. باشه‌ يك‌ نيم‌ ساعت‌ ديرتر برويم‌. خودت‌ را آسون‌، ارزون‌ در خدمت‌ خلق‌ قرار بده‌. و اجعل‌ يادم‌ بياد خوبه‌، شما شايد يادتون‌ باشه‌. مجلسك‌ في‌ الدهليز. قرار بده‌ مجلست‌ را، جايي‌ را كه‌ مي‌نشيني‌، آن‌ دم‌ در كه‌ مردم‌ ديگه‌ نخواسته‌ باشه‌ يك‌ حياط‌، آن‌ خانه‌هاي‌ سابق‌، البته‌ نجف‌ خانه‌ها كوچك‌ بوده‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ نخواسته‌ باشند يا الله‌ بگند، همون‌ دم‌ در. و اقض‌ حوائج‌ الناس‌. حوائج‌ مردم‌ را برآور. نحن‌ ننصرك‌. ما ياريت‌ مي‌كنيم‌. اينجوريه‌.

 مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌ اينها همة‌ مراجع‌، بزرگان‌ دروغ‌ گفتند اينجوري‌ كه‌ اين‌ آقا گفتند. شيخ‌ انصاري‌ رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌، مرجعيت‌ بعد از صاحب‌ جواهر به‌ ايشان‌ رسيده‌ بود. ايشان‌ مي‌گفت‌ يك‌ آقايي‌ هست‌ بهتره‌ در بابل‌. سيد العلما كه‌ الان‌ هم‌ قبرشون‌ در بابله‌. او از من‌ بهتره‌. بريد به‌ سراغ‌ او. گفتند آقا شما خودتون‌ مي‌شناسيد. يك‌ نامه‌ بنويسيد. يك‌ نامه‌ فرستادند خدمت‌ ايشان‌. ايشان‌ نوشت‌ من‌ وقتي‌ كه‌ در نجف‌ بودم‌ بهتر از تو بودم‌، در مباحثات‌ و اينها. ولي‌ الان‌ تو بهتر از مني‌. بازهم‌ قبول‌ نكرد مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌. منتظر بود از طرف‌ وليعصر يك‌ خبري‌ برسه‌ خلاصه‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ توجهند در مجلس‌ درسش‌ همة‌ علما نشستند، طلاب‌ نشسته‌اند. ديدند يك‌ عربي‌ هم‌ آمده‌ آن‌ گوشه‌ نشسته‌. سؤال‌ كرد شيخنا مسئلة‌. ولي‌ معلومه‌ خودش‌ مي‌شناسه‌، احترام‌ كرد. بفرمائيد. فرمود كه‌ اگر مردي‌ مسخ‌ بشه‌ زنش‌ چه‌ حكمي‌ داره‌؟ ايشان‌ عرض‌ كرد كه‌ مسخ‌ در زمان‌ ما در امت‌ مرحومه‌ نيست‌. ولي‌ چون‌ مسئله‌ هست‌ مي‌پرسيد من‌ ميگم‌. اگر مرد به‌ جمادات‌ مسخ‌ بشه‌، زن‌ بايد عدة‌ وفات‌ بگيره‌ و اگر به‌ حيوانات‌ مسخ‌ بشه‌، اين‌ عدة‌ طلاق‌ ميگيره‌. اين‌ آقا بلند شد گفت‌ انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد، انت‌ المجتهد. تو مجتهدي‌. بعد رساله‌اش‌ را داد دست‌ مردم‌. اينها همه‌ دروغ‌ گفتند.

 علامة‌ حلي‌ داره‌ توي‌ راه‌، بين‌ نجف‌ و كربلا داره‌ ميره‌. ديد يك‌ آقايي‌ ديد يك‌ عربي‌ داره‌ پياده‌ راه‌ ميره‌. ولي‌ همراه‌ او، او اسب‌ سواره‌ اين‌ پياده‌ داره‌ مي‌آد. خوب‌ با هم‌ صحبت‌ مي‌كردند، حرف‌ مي‌زدند. كم‌كم‌ صحبتها بالا گرفت‌. صحبتهاي‌ علمي‌ شد. بحثهاي‌ فقهي‌ عميق‌. در يك‌ جا اختلافشون‌ شد. ايشون‌ گفت‌ مسئلة‌ اينه‌. ايشون‌ گفت‌ نه‌ مسئله‌ اونه‌. علامة‌ حلي‌ گفت‌ كه‌ در اين‌ باب‌ روايتي‌ ما نداريم‌ كه‌ اين‌ نظري‌ كه‌ شما ميگيد روايت‌ مي‌خواد داشته‌ باشه‌، نداريم‌. ايشان‌ گفت‌ در كتاب‌ تو روايتت‌ از توي‌ متن‌ افتاده‌ در حاشيه‌اش‌ نوشتند. كتابهاي‌ سابق‌ دستي‌ مي‌نوشتند، چاپي‌ نبود. در كتاب‌ تو حاشيه‌اش‌ نوشته‌اند تو به‌ چشمت‌ برخورد نكرده‌. علامه‌ گفت‌ كه‌ اين‌ كيه‌ كه‌ از كتاب‌ توي‌ خونة‌ من‌ داره‌ خبر ميده‌؟ گفت‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. در همين‌ بين‌ هم‌ اين‌ چوبي‌ يا شلاقي‌ كه‌ دستش‌ بود افتاد. اين‌ عرب‌ هم‌ دولا شده‌ برداشته‌ داره‌ بهش‌ ميده‌. فرمود چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد كه‌ الان‌ داره‌ شلاقت‌ را به‌ دست‌ ميده‌. ميبينه‌.

 سيد بحر العلوم‌ نشسته‌ توي‌ مجلس‌. يك‌ شخصي‌ است‌ از شاگردان‌ او بنام‌ سلماسي‌، پهلوي‌ سيد نشسته‌. يكي‌ از در وارد شد. از همين‌ آدمها. از همون‌ در وارد شد آنجا نشست‌. گفت‌ آقا در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ ميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. ايشان‌ سرش‌ را پائين‌ انداخت‌ چيزي‌ بهش‌ نگفت‌. آهسته‌ گفت‌ چطور نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد كه‌ من‌ را مكرر حضرت‌ توي‌ بغلش‌ گرفته‌. اينهمه‌ قضايا، اينها همه‌ چرا. حالا اين‌ آقايون‌، حالا من‌ نمي‌دونم‌ كيه‌ اين‌ آقا، اگر يك‌ وقتي‌ يكي‌ از آقايون‌ خوبي‌ است‌، من‌ عذر مي‌خوام‌ من‌ به‌ او كار ندارم‌. اصلا به‌ اين‌ فكر كار دارم‌ كه‌ چرا اين‌ آقا ميگه‌ نميشه‌ خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. اين‌ اولا خودش‌ را بهترين‌ آدم‌ ميدونه‌ و مي‌بينه‌ خودش‌ تا حالا خدمت‌ حضرت‌ نرسيده‌ ميگه‌ مني‌ كه‌ بهتر از همه‌ هستم‌ خدمت‌ حضرت‌ نرسيدم‌ پس‌ هيچكس‌ نميشه‌ برسه‌. پس‌ بهتر اينه‌ كه‌ بگيم‌ اصلا نميشه‌ كسي‌ خدمت‌ حضرت‌ برسه‌. بابا تو حالا من‌ تازه‌ نميگم‌ لياقت‌ نداري‌. تو حواست‌ نبوده‌، توجه‌ پيدا نكردي‌، به‌ فكرش‌ نبودي‌، و الا بيخوده‌ سخن‌ به‌ اين‌ درازي‌ ميشه‌ مگه‌. ميشه‌؟ اصلا معقوله‌ كه‌ يك‌ نفر توي‌ همين‌ بدن‌ باشه‌ توي‌ مردم‌ راه‌ بره‌ و نبيننش‌ مردم‌. اين‌ يعني‌ چي‌؟ بهرحال‌ از اين‌ مطلب‌ بگذريم‌.

 شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ يكي‌ از الطافي‌ كه‌ پروردگار بهتون‌ كرده‌ شفاعتي‌ بهتون‌ داده‌ كه‌ قبول‌ ميكنه‌ خدا. در آية‌ الكرسي‌ مي‌خونيم‌ من‌ ذي‌ الذي‌ يشفع‌ الا باذنه‌. شفاعت‌ بايد باذن‌ خدا باشه‌. ما به‌ لغت‌ شفاعت‌ اگر مراجعه‌ كنيم‌، تازگي‌ در همين‌ تهران‌ هم‌ باز مراجعه‌ كردم‌. كلمة‌ شفع‌ يعني‌ جفت‌. يك‌ نماز وتري‌ داريم‌ يك‌ نماز شفعي‌ داريم‌. نماز وتر يعني‌ نماز تك‌. وتر. وتر فرده‌. در زيارت‌ حضرت‌ سيد الشهدا نخونيد و الوتر الموتور. معناش‌ غير از وتره‌. وتر به‌ معناي‌ فرد. يعني‌ نماز فرد، نماز جفت‌. هر وقت‌ كسي‌ را بخوايد شما شفاعت‌ كنيد، يك‌ چيزي‌ حقش‌ نيست‌ اين‌ را مي‌آوريد مي‌رسونيد جفتش‌ مي‌كنيد به‌ آن‌ چيزي‌ كه‌ حقش‌ نبوده‌ شما زحمت‌ كشيديد اين‌ را به‌ آنجا رسونديد. اين‌ معنا يادتون‌ باشه‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. شما اگر، معناي‌ لغوي‌ شفاعت‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، اگر شما يك‌ پيچي‌ را به‌ يك‌ جا نمي‌خوره‌. اين‌ را برديدش‌ تراشش‌ دادي‌، باصطلاح‌ زنگارش‌ را گرفتيد، جفت‌ او كرديد، شفاعت‌ كرديد. از نظر لغت‌ معناش‌ شفاعته‌. يكي‌ در اثر گناه‌ اهل‌ بهشت‌ نيست‌. اين‌ را باصطلاح‌ جورش‌ مي‌كنند اهل‌ بهشتش‌ مي‌كنند. حالا گاهي‌ در اثر گناه‌ بهشتي‌ نيست‌. گاهي‌ در اثر عقائد يا تزكية‌ نفس‌ اين‌ اهل‌ بهشت‌ نيست‌. عقائدش‌ مناسب‌ نيست‌. عقائدش‌ نميخوره‌ به‌ آن‌ عقائد صحيح‌ اسلامي‌ و آن‌ عقائدي‌ كه‌ بايد در صراط‌ مستقيم‌ باشه‌. نميخوره‌. اين‌ را يك‌ نفر كه‌ قدرت‌ داره‌ مي‌آد اين‌ يا عقائدش‌ را جور ميكنه‌ يا صفات‌ باطنيش‌ را جور ميكنه‌. يا گناهانش‌ را برطرف‌ ميكنه‌ و اين‌ را با بهشت‌، با اهل‌ بيت‌ عصمت‌، با اولياء خدا جورش‌ ميكنه‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. حالا با اين‌ معنا اگر پيش‌ بريم‌، شما اگر مردم‌ را هدايت‌ كرديد يعني‌ يك‌ عده‌ را برايشون‌ عقائد گفتيد و عقائد اينها را تصحيح‌ كرديد و عقائد خوبي‌ در اختيارشون‌ گذاشتيد. اين‌ شفاعت‌ شما كرديد. اگر يك‌ عده‌ اهل‌ گناهند، اينها را توبه‌اشون‌ داديد و ديگه‌ معصيت‌ نكردند و با خدا صميمي‌ و رفيق‌ و بندة‌ پروردگار شدند، اين‌ كار را شما كرديد، شفاعتشون‌ كرديد. اگر يك‌ نفر را تزكية‌ نفس‌ كرديد، راههاي‌ تزكية‌ نفس‌ را به‌ او تعليم‌ داديد و او هم‌ عمل‌ كرد، شما شفاعتش‌ كرديد.

 بنابراين‌ پيغمبر اكرم‌ كه‌ جان‌ همه‌امون‌ به‌ قربانش‌، آن‌ رسول‌ معظم‌، حضرت‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ (اللهم‌ صلي‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) شفيع‌ بزرگ‌ تمام‌ عالم‌ هستي‌ است‌. انبياء را ايشان‌ شفاعت‌ كرده‌، هدايت‌ كرده‌، جورشون‌ كرده‌ با خداي‌ تعالي‌. اولياء را همينطور. تمام‌ مردم‌ دنيا را پيغمبر اكرم‌ شفاعت‌ كرده‌ كه‌ با خدا مرتبطشون‌ كرده‌. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. شما معناي‌ شفاعت‌ را متوجه‌ بشيد. يعني‌ اگر اين‌ نكته‌اي‌ را كه‌ الان‌ عرض‌ كردم‌ متوجه‌ نشيد، معناي‌ شفاعت‌ را در روز قيامت‌ متوجه‌ نشديد.

 حالا روز قيامت‌ شده‌، ما بيشتر شفاعت‌ را مربوط‌ به‌ روز قيامت‌ مي‌دونيم‌. نه‌. گاهي‌ همين‌ دنيا هم‌ انسان‌ شفاعت‌ ميكنه‌. افرادي‌ با خدا ارتباط‌ ندارند مي‌آد واسطه‌ انسان‌ ميشه‌ اينها را رفيق‌ خدا ميكنه‌، مرتبط‌ با ذات‌ مقدس‌ پروردگارشون‌ ميكنه‌ و اينها با خدا آشنا مي‌شوند اين‌ معني‌ شفاعت‌ اين‌ شخصه‌ از اين‌ شخص‌ در مقابل‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. اين‌ معناي‌ شفاعته‌. معناي‌ لغويش‌ هم‌ همينه‌، معناي‌ اصطلاحيش‌ هم‌ همينه‌، حتي‌ روز قيامت‌ هم‌ شفاعت‌ همينه‌. حالا روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌. يك‌ عده‌ از نظر اعتقادات‌ با بهشت‌ مناسب‌ نيستند. يعني‌ عقائدشون‌ با عقائد مردمي‌ كه‌ توي‌ بهشت‌ هستند و مالكين‌ بهشت‌ جور نيست‌. مالكين‌ بهشت‌ حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌، علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، فاطمة‌ زهراست‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. آنها دربارة‌ توحيد عقيدة‌ خاصي‌ دارند، دربارة‌ نبوت‌، دربارة‌ معاد، اينها يك‌ عقايدي‌ دارند. اگر يك‌ نفر آمده‌ وارد اين‌ بهشت‌ مي‌خواد بشه‌، اين‌ عقايد را نداشته‌. اين‌ را از نظر روايت‌ اگر اين‌ دنيا خودش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌، اين‌ را راهش‌ اصلا توي‌ بهشت‌ نمي‌دهند. بخاطر اينكه‌ اعتقادات‌ اجتهاديه‌. خوب‌ دقت‌ كنيد. يعني‌ بر هر مكلفي‌ واجبه‌ كه‌ اول‌ تكليف‌ بره‌ تحقيق‌ كنه‌ از اعتقاداتش‌. اعتقاداتش‌ را نمي‌تونه‌ بوسيله‌ تقليد، پدر و مادرم‌ گفتند خدايي‌ هست‌، پدر و مادرم‌ گفتند اسلام‌ حقه‌، پدر و مادرم‌ گفتند ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ امامند. پس‌ منهم‌ ميگم‌ اينها امامند. نه‌. بايد خودش‌ تحقيق‌ كنه‌. و چون‌ اين‌ موضوع‌ و اين‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ تحقيق‌ خودشه‌ و بايد خودش‌ تحقيق‌ كنه‌ تا اعتقاد پيدا كنه‌، اگر اعتقادش‌ درست‌ نبود اينجا بايد وارد بهشت‌ نشه‌. يوم‌ لا ينفع‌ نفس‌ ايمانها لم‌ تكن‌ ايمان‌ من‌ قبل‌ او كسبت‌ بايمانها خيرا. يكي‌ از خصوصيات‌ روز قيامت‌ اين‌ است‌ كه‌ آنجا ديگه‌ فايده‌اي‌ نداره‌ اگر كسي‌ قبلا ايمانش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌، اعتقاداتش‌ را درست‌ نكرده‌ باشه‌.

 يك‌ عده‌ هستند اعتقاداتشون‌ درسته‌ اما تزكية‌ نفس‌ نكردند. مثل‌ اكثر ماها. تزكية‌ نفس‌ نكردند يعني‌ چي‌؟ يعني‌ محب‌ دنيا هستند، ضعيف‌ هستند، مثلا فرض‌ كنيد حسود هستند. كينه‌ توز هستند. بد اخلاق‌ هستند و خلاصه‌ صفات‌ اينها با صفات‌ پيغمبر اكرم‌ توافق‌ نداره‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. اگر اعتقادشون‌ كه‌ اساس‌ كاره‌ درست‌ باشه‌، اينها را در روز قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ در همان‌ قيامت‌، چرا ميگم‌ در قيامت‌، چون‌ تزكية‌ نفس‌ بايد در اين‌ بدن‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخواني‌ انسان‌ باشه‌. در قيامت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار در همون‌ حالا كجاي‌ قيامت‌، كجا اين‌ برنامه‌ را انجام‌ ميده‌ كه‌ يك‌ شب‌ اشاره‌ كردم‌ در قيامت‌ خداي‌ تعالي‌ پنجاه‌ هزار سال‌ روز قيامت‌ را قرار داده‌. پروردگار متعال‌ مردم‌ بهشتي‌ را كه‌ مي‌فرسته‌ توي‌ بهشت‌. خوب‌ با يك‌ اراده‌ مي‌فرمايد بهشتي‌ها بروند. حتي‌ انهم‌ لمحضرون‌ حتي‌ عباد الله‌ المخلصين‌. بعضي‌ از بندگان‌ مخلص‌ خدا حتي‌ در قيامت‌ حاضر نمي‌شوند. همه‌ مي‌روند توي‌ بهشت‌. جهنمي‌ها هم‌ كه‌ همه‌ بروند توي‌ جهنم‌. خوب‌ پنجاه‌ هزار سال‌ معطلي‌ واسة‌ چيه‌؟ مال‌ اينهايي‌ است‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ نكردند، اعتقاداتشون‌ خوبه‌ و باصطلاح‌ بهشتيند، چون‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌ بهشتيند. مي‌آيند پرونده‌اشون‌ را امضاء مي‌كنند. سر مرز رفتيد ديگه‌، اكثرتون‌ رفتيد، ميگند گذرنامه‌ات‌ درسته‌ ولي‌ تو يك‌گيري‌ كارهات‌ داره‌. تو با اين‌ مثلا دلارها، با اين‌ پولها، با اين‌ سابقة‌ خرابكاري‌ كه‌ مثلا در ممالك‌ ديگه‌ داشتي‌، اينها بايد درستش‌ كنند بفرستندنت‌ توي‌ آن‌ مملكت‌ مثلا. يك‌ خورده‌اي‌ معطلش‌ مي‌كنند. تعهداتي‌ ازش‌ مي‌گيرند. امضاهايي‌ ازش‌ مي‌گيرند. باهاش‌ يك‌ شرايطي‌ مي‌كنند و بعد راهش‌ مي‌دهند كه‌ بره‌ توي‌ آن‌ مملكت‌. ميگند ميري‌ ولي‌ يك‌ خورده‌اي‌ اينجا صبر كن‌، يك‌ خورده‌ اينجا تأمل‌ كن‌ و دستة‌ سوم‌ و لذا در قيامت‌ من‌ يك‌ شب‌ اشاره‌ كردم‌ اين‌ را بدونيد در قيامت‌ همه‌ بايد تزكية‌ نفس‌ بكنند. چون‌ افرادي‌ كه‌ يك‌ سر سوزن‌ صفات‌ رذيله‌ درشون‌ باشه‌ محاله‌ كه‌ اينها را توي‌ بهشت‌ راهشون‌ بدهند. ميگيد چطور محاله‌؟ پس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ چيكار ميكنه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ پروندة‌ شما را امضاء ميكنه‌ كه‌ بهشتي‌ باشيد اما بشينيد آن‌ گوشه‌ خودتون‌ را درست‌ كنيد. يكي‌ از افراد، در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ يادمه‌ نوشته‌. يك‌ كسي‌ بعد از فوت‌ جريان‌ خودش‌ را نقل‌ ميكنه‌. ميگه‌ وقتي‌ كه‌ من‌ مردم‌، تصادف‌ كرده‌ بود، ميگه‌ وقتي‌ كه‌ من‌ مردم‌ من‌ روح‌ من‌ را گرفتند بردند، بردند خدمت‌ ائمه‌. اما آنجا كه‌ نشسته‌ بودم‌ مثل‌ يك‌ شاگرد مكانيك‌، الان‌ شاگرد مكانيكها تميز شدند، توي‌ مغازه‌ حمام‌ هست‌، دستشوئي‌ هست‌. سابقها آب‌ لوله‌ كشي‌ نبود خيلي‌ اين‌ شاگرد ميكانيك‌ها، طفلكي‌ها خيلي‌ كثيف‌ مي‌شدند، لباس‌ مخصوصي‌ داشتند كه‌ پر از كثافت‌ بود. مثل‌ اين‌ شاگرد مكانيكي‌ كه‌ زير ماشين‌ آوردندش‌ بيرون‌. ببرن‌ توي‌ يك‌ مجلسي‌ بنشوننش‌ كه‌ تمام‌ شخصيتها، وزرا مرتب‌ نشسته‌ باشند. بردند آنجا خدمت‌ ائمه‌ يك‌ همچين‌ احساسي‌ پيدا كردم‌ گفتم‌ خوبه‌ يك‌ چند دقيقه‌ به‌ ما اجازه‌ بدهند بريم‌ لباسمون‌ را عوض‌ كنيم‌ بيائيم‌. لباس‌ تقاوي‌ من‌ بپوشم‌. و لباس‌ التقوي‌ ذلك‌ الخير. اونها ديدند كه‌ من‌ ناراحتم‌ من‌ را سپردند به‌ دست‌ يكي‌ از اولياء خدا، او مرا برد و تميز كرد و آورد. حالا اينجوريه‌. بايد تميز بشه‌ انسان‌. و الا توي‌ بهشت‌ جاي‌ حسودي‌ و جاي‌ كينه‌ توزي‌ و جاي‌ دعوا و جاي‌ سر و صدا و جاي‌ اينكه‌ هر كس‌ قويتر موفقتر و اينها نيست‌. بايد درستش‌ كنند.

 خوب‌ پس‌ تزكية‌ نفس‌ در قيامت‌. حالا شما ميگوئيد در طول‌ عالم‌ برزخ‌ چرا اين‌ را درست‌ نمي‌كنند؟ در طول‌ برزخ‌ گاهي‌ ميشه‌ بعضي‌ از كارها را انجام‌ مي‌دهند. اين‌ را بدونيد. بعضي‌هاش‌ نميشه‌. من‌ يك‌ مثالي‌ بزنم‌ كه‌ همين‌ ديروز براي‌ يكي‌ از دوستان‌ مي‌زدم‌ و آن‌ مثال‌ اينه‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ مثلا وسيلة‌ يدكي‌ مثلا براي‌ موتور، ماشين‌ نمي‌خوره‌. خيلي‌ ناجوره‌. گاهي‌ ميشه‌ اين‌ وسيله‌ يك‌ كمي‌ زنگ‌ زده‌، بايد زنگش‌ را پاك‌ كرد مي‌خوره‌. صفات‌ رذيلة‌ انسان‌ مثل‌ هموني‌ است‌ كه‌ ناجوره‌ اصلا. بايد بدهند تراشكاري‌. بايد بدن‌ اين‌ گوشه‌ كنارش‌ را بسابند، درستش‌ كنند، جورش‌ كنند با اين‌ موتور. اما گاهي‌ هست‌ زنگ‌ زده‌. معصيت‌ مثل‌ زنگاره‌. اگر كسي‌ معصيت‌ داشته‌ باشه‌، گاهي‌ ميشه‌ معصيت‌ در اثر خبث‌ باطنه‌، آن‌ نه‌. گاهي‌ ميشه‌ نه‌. يك‌ نفري‌ هست‌ معصيت‌ كرده‌ فقط‌. باطن‌ خوبي‌ داره‌، روحيات‌ خوبي‌ داره‌، صفات‌ حميده‌اي‌ داره‌. اما معصيتي‌ هم‌ از دستش‌ در رفته‌. اين‌ مثل‌ پيچي‌ است‌ كه‌ زنگ‌ خورده‌. يك‌ خورده‌اي‌ نفت‌ مي‌زنند بهش‌، يك‌ خورده‌اي‌ هم‌ مي‌سابونند، مي‌پيچوننش‌، مي‌خوره‌. از آن‌ نفت‌ رحمت‌ بايد بگه‌. وقتي‌ انسان‌ مرد از آن‌ نفت‌ رحمت‌، حالا اين‌ تعبير من‌ اينجوري‌ مي‌گيم‌، مي‌زنند به‌ اين‌ زنگارهاي‌ قلب‌ انسان‌ و اين‌ معصيتها و اين‌ كارهاي‌ زشت‌ انساني‌ كه‌ عارض‌ روح‌ انسان‌ شده‌ و اينها پاك‌ ميشه‌. اين‌ ممكن‌ است‌ از اولياء خدا بشه‌. اما اگر نه‌. يك‌ آدم‌ دغل‌ كلاه‌ بازه‌ ولي‌ اعتقاداتش‌ خوبه‌ها.

 در زمان‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ مردم‌ دو دسته‌ بودند. يك‌ عده‌ همين‌ مردم‌ كم‌ سواد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ قهوه‌خانه‌نشينهاي‌ سابق‌. يك‌ عده‌ هم‌ مردمان‌ تاجر محترم‌ و اينها. زراره‌ با تجار و محترمين‌ و اينها رفيق‌ بود و باصطلاح‌ بعله‌، مفضل‌ بن‌ عمر با افراد داش‌ و قهوه‌ خانه‌ نشين‌ رفيق‌ بود. آمدند خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كردند آقا اين‌ مفضل‌ را نصيحتش‌ كنيد كه‌ اينقدر با اين‌ داشتها نشينه‌ بهرحال‌. حضرت‌ فرمود او مي‌دونه‌ چيكار داره‌ ميكنه‌. بعد مي‌خواستند بفهمونند به‌ اصحابشون‌ كه‌ اونهم‌ لازمه‌. برداشتند يك‌ نامه‌ نوشتند به‌ اصطلاح‌ ما كپي‌ هم‌ كردند كه‌ ما يك‌ عده‌ از سادات‌ هستند. اينها مي‌خوان‌ ازدواج‌ كنند. يك‌ مقدار پول‌ لازم‌ داريم‌. براي‌ ضراره‌ فرستادند. ضراره‌ به‌ تجار گفت‌. ايشان‌ گفت‌، يكيشون‌ گفت‌ اول‌ سالم‌ كه‌ بشه‌ انشاء الله‌ ميدم‌. يكي‌ گفت‌ انشاء الله‌ اول‌ سال‌ دست‌ گردون‌ مي‌كنيم‌ و خلاصه‌ هر كدومشون‌ يك‌ چيزي‌ گفتند خبري‌ نشد. اما نامه‌ وقتي‌ به‌ مفضل‌ بن‌ عمر رسيد، مفضل‌ در قهوه‌خانه‌ عنوان‌ كرد كه‌ امام‌ صادق‌ اينجور گفته‌. يكي‌ از اين‌ داشها بلند شد گفت‌ كه‌ هركي‌ نده‌ چه‌؟ خلاصه‌ پول‌ جمع‌ كرد فرستاد براي‌ امام‌ صادق‌. حضرت‌ فرمود كه‌ ببينيد. اينها هستند. اينجور قلبهاي‌ پاك‌ هم‌ هست‌ توي‌ اينها كه‌ با يك‌ اراده‌. ديگه‌ حالا حساب‌ سالم‌ چطور است‌، و من‌ خمسي‌ به‌ گردنم‌ نيست‌ و من‌ چه‌ كردم‌. اين‌ حرفها نداره‌. امام‌ صادق‌ فرموده‌ بده‌ چشم‌. من‌ خودم‌ شب‌ چيزي‌ نمي‌خورم‌ و ميدم‌. اينجوريه‌. گاهي‌ ميشه‌ اين‌ افرادي‌ هستند كه‌ قلب‌ بسيار پاك‌. اما معصيت‌ كردند. اين‌ مثل‌ پيچي‌ است‌ كه‌ زنگ‌ زده‌. اين‌ را بايد تميزش‌ كرد.

 اما بعضي‌ افرادي‌ هستند كه‌ نه‌. همه‌اش‌ به‌ فكر دنيا هستند. خيلي‌ هم‌ مقدسند. انسان‌ خيال‌ ميكنه‌ اينها خيلي‌ آدمهاي‌ خوبيند. اما، دقيق‌ بودن‌ هم‌ اشكالي‌ نداره‌. دقيق‌ باشند. اما معلومه‌ كه‌ نمي‌خواهند بدهند. نمي‌خواهن‌. بهرحال‌.

 پس‌ شفاعت‌ سه‌ دسته‌ شد. يك‌ شفاعتي‌ كه‌ گناهان‌ بخشيده‌ ميشه‌ كه‌ اين‌ كار ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. يك‌ شفاعت‌ هم‌ هست‌ كه‌ عقائد را درست‌ ميكنه‌ كه‌ انسان‌ بايد خودش‌ عقائدش‌ را درست‌ كنه‌. آنها قول‌ چيزي‌ به‌ ما ندادند. يك‌ شفاعت‌ هم‌ در تزكية‌ نفسه‌ كه‌ در روز قيامت‌ با همت‌ خود انسان‌ و با كمك‌ و راهنمايي‌ ائمه‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بايد انسان‌ انجام‌ بده‌ و وارد بهشت‌ بشه‌.

 شب‌ سه‌ شنبه‌ است‌ امشب‌. فردا شب‌ شب‌ اربعين‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسينه‌. فردا شب‌ مجبوريم‌ دربارة‌ اربعين‌ حرفي‌ بزنيم‌. من‌ مقيدم‌ كه‌ در يك‌ جائي‌ كه‌ مكرر منبر مي‌روم‌ اسمي‌ از حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ هم‌ ببرم‌. چون‌ يكي‌ از افتخارات‌ من‌ اينه‌ كه‌ با سي‌ پشت‌ فاصله‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر ميرسم‌ و شجره‌ هم‌ الحمد لله‌ دارم‌. كه‌ مرحوم‌ استادمون‌ به‌ من‌ مي‌گفت‌ كه‌ به‌ تنها چيزي‌ كه‌ بايد تو خيلي‌ دلخوش‌ باشي‌، همين‌ مسئله‌ است‌. الحمد لله‌. ايني‌ هم‌ كه‌ ميگم‌ از باب‌ و اما بنعمت‌ ربك‌ و حدث‌ عرض‌ كردم‌.

 حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ قدري‌ در زندگي‌ در فشار بود. چون‌ بعد از امام‌ صادق‌ وضع‌ طوري‌ بود كه‌ چون‌ خلفاي‌ عباسي‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسيده‌ بودند. هر حكومتي‌ هم‌ كه‌ تازه‌ به‌ دوران‌ ميرسه‌، طبعا فشارهاي‌ زيادتري‌ مخصوصا روي‌ افراد با شخصيت‌ مي‌آره‌. حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ احضار ميشدند براي‌ دربار هارون‌ الرشيد. گاهي‌ جسارتهاي‌ عجيبي‌ مي‌كرد به‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌. آنقدر پررو بود كه‌ آمد كنار قبر پيغمبر گفت‌ يا رسول‌ الله‌ من‌ فرزندت‌ را بخاطر اينكه‌ اختلاف‌ بين‌ مردم‌ مي‌اندازه‌ تبعيدش‌ ميكنم‌. دو تا محمل‌ درست‌ كرد يكي‌ به‌ طرف‌ بصره‌ يكي‌ به‌ طرف‌ بغداد كه‌ مردم‌ ندونند موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ به‌ كدام‌ طرف‌ تبعيد شده‌. يحمل‌ من‌ سجنن‌ الي‌ سجن‌. از اين‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ جاي‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را عوض‌ مي‌كرد كه‌ شيعيان‌ متوجه‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر نشوند. اكثرا زندانبانها اظهار محبت‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر مي‌كردند. هارون‌ الرشيد ديد كه‌ نمي‌تونه‌ حضرت‌ را اينطور در رفاه‌ ببينه‌. در آخر سپرد حضرت‌ را به‌ سندي‌ بن‌ شاهك‌ يهودي‌. اين‌ مرد يهودي‌ بود. هر روز صبح‌ مي‌آمد به‌ بهانه‌هاي‌ مختلف‌ حضرت‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را تازيانه‌ ميزد. در زيارت‌ آن‌ حضرت‌ مي‌خوانيم‌ السلام‌ علي‌ المعذب‌ في‌ قعر السجون‌. زندانهاي‌ تاريك‌ و در ميان‌ زندان‌ باز چاه‌ كنده‌ بودند و ظلم‌ المطامير. با اين‌ وضع‌ موسي‌ بن‌ جعفر را نگه‌ مي‌داشتند. يك‌ روز يك‌ عده‌ خراسانيها با زحمت‌ زياد رفته‌ بودند بغداد و زندان‌ موسي‌ بن‌ جعفر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را پيدا كردند. سؤال‌ كردند كه‌ آيا امام‌ ما، آقاي‌ ما در اينجا محبوسه‌؟ زندانبان‌ گفت‌ كه‌ منتظر باشيد الان‌ امامتون‌ از زندان‌ آزاد ميشه‌. اينها ايستاده‌ بودند، منتظر بودند يك‌ وقت‌ ديدند يك‌ جنازه‌اي‌ را از ميان‌ زندان‌ چهار نفر غلام‌ سياه‌ او را حمل‌ ميكنند. صدا ميزنند هذا امام‌ الرفضه‌. اي‌ مردم‌ بدانيد كه‌ اين‌ جنازة‌ امام‌ رافضي‌هاست‌. جنازة‌ موسي‌ بن‌ جعفر را آوردند. خواستند ببرند كنار قبرستان‌ قريش‌ دفن‌ كنند. سليماني‌ پيدا شد و جنازه‌ را از دست‌ مردم‌ گرفت‌ و با تجليل‌ و احترام‌ برد و جنازه‌ را در كاظمين‌ فعلي‌ و در همين‌ مقبرة‌ قريش‌ دفن‌ كرد.

 اما دلها بسوزد براي‌ آن‌ عزيزي‌ كه‌ سه‌ شبانه‌ روز در سرزمين‌ كربلا بي‌ غسل‌ و بي‌ كفن‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. خدايا به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌، آبروي‌ مملكت‌ اسلامي‌ شيعي‌ را حفظ‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از ياران‌ خوب‌ آن‌ حضرت‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *