۲۸ صفر ۱۴۱۶ – اهميت‌ تعهد، عبوديت‌ اخلاق‌ ۱۰۱

 اهميت‌ تعهد، عبوديت‌ اخلاق‌ 101

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و اوفوا بعهد الله‌ اذا عاهدتم‌.

 آياتي‌ كه‌ تلاوت‌ شد بسيار آيات‌ مناسبي‌ بود براي‌ عرايض‌ امروزمون‌ و براي‌ جريان‌ اين‌ روز و براي‌ مصيبت‌ امروز. از اينجا شروع‌ شد آيات‌ كه‌ وقتي‌ با خدا عهد بستيد، وفاي‌ به‌ عهد كنيد. همة‌ ارزش‌ انسان‌ در تعهدشه‌. مسئلة‌ تعهد از مهمترين‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ در يك‌ انسان‌ بايد وجود داشته‌ باشد. فرق‌ انسان‌ با حيوانات‌ بلكه‌ با تمام‌ موجودات‌ در همين‌ تعهده‌. در تفسير آية‌ شريفة‌ انا عرضنا الامانت‌ علي‌ السماوات‌ و الارض‌ فابيت‌ ان‌ يحملناه‌ و اشفقنا منها. همة‌ عوالم‌، بالا و پائين‌، كوهها، امانت‌ كه‌ همان‌ تعهد باشه‌، در يكي‌ از تفاسير تعهد را ميگن‌، يا هر تفسير ديگه‌اي‌ هم‌ كه‌ شده‌ باشه‌ ضمنش‌ تعهد هست‌. چون‌ اگر به‌ ولايت‌ تفسير شده‌ باشه‌، ولايت‌ هم‌ تعهد مي‌خواد. اگر به‌ توحيد تفسير شده‌ باشه‌، توحيد هم‌ تعهد مي‌خواد. يا اگر به‌ تعهد تفسير شده‌ باشد كه‌ هيچ‌ يك‌ از موجودات‌ نتوانستند تحملش‌ را بكنند. انسان‌ تحمل‌ كرد. انسان‌ داراي‌ اختياره‌. اختيار هم‌ سبب‌ ميشه‌ كه‌ انسان‌ هم‌ تعهد داشته‌ باشه‌ هم‌ تعهدش‌ را بشكنه‌. تعهد داشته‌ باشه‌ انسانه‌، تعهد نداشته‌ باشه‌ جزء موجوداتي‌ است‌ كه‌ اينها تعهد نداشتند. انسان‌ در مقابل‌ هر چيزي‌ بايد تعهد داشته‌ باشه‌. اگر تعهد نداشت‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌. ببينيد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ألم‌ اعهد اليكم‌ يا بني‌ آدم‌ ان‌ لا تعبدوا الشيطان‌ انه‌ لكم‌ عدو مبين‌. با ما عهد بسته‌ كه‌ ما بندگي‌ شيطان‌ را نكنيم‌. چون‌ او دشمن‌ ماست‌ و ان‌ اعبدوني‌. بندگي‌ خدا را بكنيد. هذا صراط‌ المستقيم‌. ببينيد راه‌ راست‌ تعهده‌. شما نظمي‌ بخوايد در امور زندگيتون‌ داشته‌ باشيد بايد تعهد داشته‌ باشيد. نظام‌ اجتماع‌ روي‌ تعهد استواره‌. اگر يك‌ روز به‌ دفتر كارتون‌، به‌ مغازه‌اتون‌، به‌ محل‌ درستون‌، ساعت‌ هشت‌ بريد، يك‌ روز ساعت‌ ده‌ و يك‌ روز هم‌ اصلا نريد، اين‌ شما را يك‌ آدم‌ بي‌ تعهد مي‌دونند كه‌ به‌ درد كارها نمي‌خوريد. اگر رفيق‌ شديد يك‌ روز گرميد و يك‌ روز سرد، يك‌ روز با محبت‌ يك‌ روز بي‌ محبت‌، اگر اينطوري‌ شديد گفت‌ كه‌ مطلب‌ تو وفاي‌ مرد ملول‌. ملول‌ آني‌ است‌ كه‌ زود ملالت‌ پيدا ميكنه‌، زود بدش‌ مي‌آد. تا انسان‌ بهش‌ يك‌ حرفي‌ ميزنه‌ بدش‌ مي‌آد. تا ميگه‌ قربونت‌ برم‌ خوشش‌ مي‌آد. يك‌ همچين‌ اخلاقی‌ داره‌. اين‌ آدم‌ وفا نداره‌. مطلب‌، يعني‌ كلام‌ امير را اين‌ شاعر ترجمه‌ كرده‌. مطلب‌ تو وفا ز مرد ملول‌، ملول‌ يعني‌ زود ملالت‌ پيدا ميكنه‌. نشود مجتمع‌ ملال‌ و وفا. ملال‌ با وفا، اينها جمع‌ نميشه‌. اگر يك‌ كسي‌ را با يك‌ روايتي‌ هست‌، دوستتون‌ را مي‌خواهيد امتحانش‌ كنيد كه‌ آيا متعهد هست‌ در دوستي‌ با شما يا نه‌؟ البته‌ اين‌ كار را نكنيد ولي‌ خوب‌ اگر يك‌ وقتي‌ مي‌خواهيد، از راههاي‌ ديگه‌ هم‌ ميشه‌ انسان‌ رفيقش‌ را بشناسه‌، اما اگر راهي‌ نبود جز اين‌ راه‌ يكي‌ دو دفعه‌ ناراحتش‌ كنيد. اگر ديديد رفت‌ ديگه‌ نيامد بگذاريد بره‌. اگر ديديد نه‌، استوار وايستاده‌، استوار وايستاده‌ و شما را بخاطر محبتهايتون‌ باز هم‌ دوستتون‌ داره‌. اين‌ ناراحتي‌ را بالاخره‌ حلش‌ ميكنه‌. اين‌ بد آمدن‌ را تصور نميكنه‌. اگر يك‌ همچين‌ جوري‌ او را ديديد بدويند رفيق‌ هست‌، باقي‌ ميمانه‌. نشود مجتمع‌ ملال‌ و وفا. گر كند عهد، حالا عهد دوستي‌ با شما بسته‌، چون‌ ملالش‌ خواست‌، بشكند عهد را به‌ سنگ‌ جفا. اساسا هر كس‌ با شما براي‌ هر چيز شما محبت‌ پيدا كرد و دوست‌ شد با شما دوست‌ نشده‌، براي‌ هر چيز شما، براي‌ قيافه‌اتون‌، براي‌ پولتون‌، براي‌ موقعيتتون‌، براي‌ قدرتتون‌، چون‌ اينها همة‌ آرزوي‌، اين‌ با آن‌ آرزويي‌ كه‌ بر شما عارض‌ شده‌ با اون‌ ميره‌. يعني‌ خوش‌ قيافه‌ باشيد، قيافه‌اتون‌ يك‌ اشكالي‌ پيدا كنه‌، او هم‌ اشكال‌ پيدا ميكنه‌. پولدار باشيد يك‌ خورده‌اي‌ بهش‌ بي‌ محبتي‌ بكنيد از پول‌ شما نتونه‌ استفاده‌ بكنه‌، ميره‌. موقعيت‌ و قدرتي‌ داشته‌ باشيد در يك‌ اداره‌اي‌ كاره‌اي‌ باشيد، وقتي‌ آن‌ كار را از دست‌ شما گرفتند، اينهم‌ ميره‌. چون‌ اين‌ به‌ شما علاقه‌ نداره‌. ميگه‌ اگر رفيق‌ شفيقي‌ درست‌ پيمان‌ باش‌. حريف‌ حجره‌ و گرمابه‌ و گلستان‌ باش‌. اين‌ مال‌ حافظه‌. منظورش‌ اينه‌ كه‌ توي‌ حجرة‌ زندگي‌ با تو رفيقه‌، وقتي‌ كه‌ حتي‌ لباس‌ نداري‌، چون‌ با اين‌ لباست‌ بوده‌ كه‌ با تو دوست‌ باشه‌، بازهم‌ رفيقه‌. در موقع‌ خوشي‌ و خرمي‌ و اينها هم‌ با تو رفيقه‌. تعهد چيزيست‌ كه‌ انسان‌ را با خدا پيوند ميده‌. اگر راهتون‌ را به‌ سوي‌ خدا انتخاب‌ كرديد تا آخرين‌ لحظات‌ عمرتون‌ دست‌ از راهتون‌ نكشيد. و ان‌ اعبدوني‌ هذا صراط‌ المستقيم‌. بندگي‌ من‌ را بكنيد اين‌ است‌ راه‌ راست‌. تمام‌ آنهايي‌ كه‌ اطراف‌ پيغمبر اكرم‌ بودند غير از مؤمنينشون‌ همه‌ بخاطر يك‌ چيزي‌ با پيغمبر رفيق‌ بودند. يك‌ عده‌ شايد با خودشون‌ فكر مي‌كردند كه‌ بعد از پيغمبر اينها ادعاي‌ پيغمبري‌ مي‌كنند. حالا ازش‌ ياد بگيرند. ببيند پيغمبر كجا شكست‌ ميخوره‌، كجا موفق‌ ميشه‌. آنها شكستها را حواسشون‌ جمع‌ باشه‌. موفقيتها را، تجربه‌هاي‌ پيغمبر را بدست‌ بيارند. ولي‌ وقتي‌ آية‌ شريفة‌، اين‌ آيه‌ بي‌ جهت‌ نازل‌ نشد كه‌ بعله‌، اين‌ كه‌ خاتم‌ النبيين‌، من‌ مي‌خواستم‌ آيه‌ را بلند بخونم‌ ديدم‌ اسم‌ پيغمبر هست‌ شما هم‌ بلند صلوات‌ مي‌فرستيد و اگر آهسته‌ صلوات‌ بفرستيد، و ما كان‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) الا و ما كان‌ محمد صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ ابا احد من‌ رجالكم‌. اين‌ پدر يكي‌ از مردان‌ شما نيست‌. يعني‌ پدر شماها نيست‌. پسرخوانده‌هايي‌ هم‌ كه‌ داشت‌ پدر آنها نبود. رجال‌ هم‌ كه‌ گفته‌ يعني‌ پدر اين‌ خانم‌ بزرگواري‌ است‌ كه‌ تمام‌ حيات‌ و تمام‌ زندگي‌ مربوط‌ به‌ اونه‌. اما ميگه‌ رجالكم‌. و لكن‌ رسول‌ الله‌ و خاتم‌ النبيين‌. اميد را قطع‌ كرد. ديگه‌ هيچكدام‌ از آنها فكر نمي‌كردند كه‌ پيغمبر بشوند. چون‌ خاتميت‌ آمد و پيغمبري‌ را تمامش‌ كرد. اما بعد از پيغمبر مسئله‌ وصايت‌ هست‌. دندانها را تيز كردند براي‌ وصي‌ پيغمبر شدن‌. پيغمبر نميشن‌ اما وصيش‌ هم‌ خوبه‌ بشيم‌. لذا در دعاي‌ ندبه‌ ميگيد و لولا انت‌ يا علي‌، اگر تو نبودي‌ اي‌ علي‌، لم‌ يعرف‌ المؤمنون‌ بعدي‌. بعد از من‌ مؤمنين‌ شناخته‌ نمي‌شدند. آني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ با آني‌ كه‌ تظاهر ميكنه‌ خيلي‌ فرقشه‌. آني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ به‌ خدا و به‌ پيغمبر، آنچنان‌ استواره‌ كه‌ اگر قطعه‌قطعه‌اش‌ بكنند دست‌ نميكشه‌. شما نگيد اصحاب‌ پيغمبر مثل‌ سلمان‌ و ابي‌ ذر كجا بودند غير از علي‌ بن‌ ابيطالب‌. خودش‌ هم‌ مأذون‌ نبود. و الا نمي‌گذاشتند اينطور دشمنان‌ با علي‌ رفتار كنند. اذن‌ نداشتند. بندة‌ خدا بودند. بندگي‌ همينجاها معلوم‌ ميشه‌ كه‌ احساسات‌ انسان‌، محبت‌ انسان‌، تحريك‌ بشه‌ و ظالمي‌ با كمال‌ قدرت‌ عليه‌ محبوبترين‌ احباي‌ انسان‌ ظلم‌ كند، اين‌ بايسته‌ تماشا كنه‌، اشك‌ بريزه‌. گريه‌ كنه‌، اجازه‌ نداشته‌ باشه‌ كاري‌ بكنه‌. بندگي‌ خود علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در مرحلة‌ اول‌ بعد هم‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ بعد هم‌ سلمان‌ و ابيذر ببينيد چقدر عجيبه‌ كه‌ زهراي‌ اطهر را مي‌زنند جمعي‌ ريختند سر فاطمة‌ زهرا و او را كتك‌ زدند اما هيچكس‌ اجازة‌ حرف‌ زدن‌ نداشت‌. جمعي‌ ريختند. چون‌ همه‌ دوست‌ داشتند يك‌ كاره‌اي‌ بشن‌، همه‌ دوست‌ داشتن‌ فردا وقتي‌ كه‌ اينها خليفه‌ شدند يك‌ موقعييتي‌ پيدا كنند، فعلا موقعييت‌ از اين‌ راه‌ بدست‌ مي‌آيد كه‌ دستور را عمل‌ كنند حالا هر چي‌ مي‌خواد باشه‌.

 دستور را عمل‌ كنند. اگر تو نبودي‌ يا علي‌ بعد از من‌ مومنين‌ شناخته‌ نمي‌شدند و محك‌ عجيبي‌ بود، امتحان‌ عجيبي‌ بود. اطراف‌ پيغمبر را گرفتند كي‌ مي‌دونه‌ مثلا عمر با علي‌ چه‌ فرقي‌ داره‌؟ كي‌ مي‌دونه‌ ابيذر با ابي‌ بكر چه‌ فرقي‌ داره‌؟ مردم‌ همه‌ ظاهر ساز، فقط‌ پيغمبر اكرم‌ و امير المومنين‌ مي‌دونن‌. بايد يك‌ امتحان‌ پيش‌ بياد. اين‌ امتحان‌ عجيب‌ پيش‌ آمد كه‌ ارتد الناس‌ بعد المديه‌ انا سبع‌ او سلاسه‌، همه‌ مرتد شدند بعد از پيغمبر مگر هفت‌ نفر يا سه‌ نفر يا يك‌ نفر، غير از معصومين‌ و اونها همه‌ مرتد شدند. قلبشون‌ تكان‌ خورد. شما مي‌شيد فكر نكنيد كه‌ اونجا راحت‌ مي‌ايستيد آخه‌ علي‌ مگر چي‌ شده‌، چه‌ دردي‌، چرا فاطمه‌ جان‌ مگر علي‌ مرده‌ بود، اين‌ شعره‌ كه‌ گفتيد ديگه‌. چي‌ شد؟ چرا؟ قدرتش‌ كم‌ شده‌ بود. يك‌ يهودي‌ گفت‌، تا اين‌ جريان‌ را ديد گفت‌ اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌. مسلمان‌ شد. گفتند حالا چرا مسلمان‌ مي‌شي‌؟ گفت‌ كه‌ من‌ اين‌ علي‌ را مي‌شناسم‌ اين‌ خيلي‌ قدرت‌ داره‌، اين‌ در خيبر را ديدم‌ كند، اين‌ ديدم‌ تمام‌ جنگهايي‌ كه‌ علي‌ وجود داشت‌ با موفقيت‌ روبرو بود. من‌ ديدم‌ امر ابن‌ عبدود را با شمشير دو نيم‌ كرد، اينها كه‌ كسي‌ نيستند. اين‌ معلومه‌ يك‌ ايده‌اي‌ داره‌، يك‌ هدفي‌ داره‌، يك‌ ديني‌ داره‌. يك‌ خدايي‌ داره‌، يك‌ اعتقادي‌ داره‌، والا يك‌ آدم‌ معمولي‌ قدرت‌ توي‌ بازوش‌، احتياجي‌ به‌ شمشير هم‌ نداشت‌. گرفتند گريبان‌ دومي‌ زد زمين‌ گفت‌ اگر دستور پيغمبر نبود مي‌دانستم‌ چكارت‌ بكنم‌. همه‌ رفتند، بندة‌ خدا خيلي‌ كم‌ بود. كوشش‌ كنيد بنده‌ باشيد بندگي‌ كنيد، بندة‌ خدا اگر شديد ارزش‌ داريد، اگر بندة‌ هواي‌ نفستون‌ بوديد يك‌ شاهي‌ ارزش‌ نداريد. اگر بندة‌ شيطان‌ بوديد ارزش‌ نداريد، بندة‌ خدا باشيد. هر چه‌ خدا بخواد همان‌ را من‌، يكي‌ وصل‌ و يكي‌ هجران‌ پسندد، يكي‌ درد و يكي‌ درمان‌ پسندد من‌ از درمان‌ و درد و وصل‌ و هجران‌، پسندم‌ اونچه‌ را جانان‌ پسندند.

 جابر ابن‌ عبدالله‌ انصاري‌ يك‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مكتب‌ پيغمبر اكرم‌ تحت‌ تربيت‌ رسول‌ اكرم‌ بوده‌، تحت‌ تربيت‌ امير المومنين‌ بوده‌، تحت‌ تربيت‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ وامام‌ سجاد بوده‌، هنوز اين‌ مرحلة‌ آخر را نپيموده‌. امام‌ باقر آمدند به‌ عيادتش‌. حالت‌ چطوره‌؟ گفت‌ به‌ يك‌ وضعي‌ هستم‌ كه‌ فقر را بهتر از ثروت‌ مي‌خوام‌. مرض‌ را بهتر از سلامتي‌ مي‌خوام‌.حضرت‌ فرمود ما اهل‌ بيت‌ عصمتيم‌ تو نيستي‌. شما چطوريد؟ ما هر چه‌ را خدا برامون‌ بخواد همان‌ را مي‌خواييم‌. اين‌ درس‌ را از مكتب‌ امام‌ باقر ياد گرفت‌. فخر في‌ نفسك‌ حقيقتا عبوديه‌. در نفست‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را به‌ وجود بيارن‌ طلب‌ كن‌. طلب‌ كنيد اينكه‌ شما نصف‌ شب‌ بلند شيد بگيد كه‌ خدايا من‌ را جزء بندگان‌ خوب‌ خودت‌ قرار بده‌ اين‌ دعاست‌ كمكت‌ خدا مي‌كنه‌ اما بايد خودت‌ طلب‌ كني‌ در نفس‌ خودت‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را. حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودت‌ بوجود بيار. عادت‌ بديد از خدا، از حالا خودتون‌ را، و از همان‌ مرحلة‌ يغظه‌ بايد انسان‌ به‌ فكر باشه‌ كه‌ من‌ بندة‌ خدا بايد بشم‌. من‌ بايد به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسم‌. كسي‌ كه‌ تو ترمينال‌ مي‌ره‌ سوار اتوبوس‌ مي‌شه‌ از اون‌ لحظه‌اي‌ كه‌ پاشو مي‌زاره‌ توي‌ ماشين‌ فكر مقصدش‌ را مي‌كنه‌. كجا مي‌خواي‌ بري‌؟ از همانجا به‌ فكر اونه‌ مقصد شما عبوديته‌. همان‌ هدفي‌ كه‌ پروردگار متعال‌ از خلقت‌ شما داشته‌. كه‌ مي‌فرمايد و ما خلقت‌ الجن‌ والانس‌. من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ چي‌ من‌ خلق‌ نكردم‌؟ براي‌ قهرمان‌ شدن‌ در هر چيزي‌. ما براي‌ اين‌ كار شما را خلق‌ نكرديم‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ هنر پيشه‌ بشيد، موسيقي‌ دان‌ بشيد، مهندس‌ بشيد، اينها هدف‌ خدا نبوده‌. تو همين‌ آيه‌ خودش‌ مي‌گه‌. اينها ضرورت‌ اجتماع‌ ايجاب‌ مي‌كنه‌ كه‌ گاهي‌ انسان‌ اگر ديد اجتماع‌ ضرورتا اين‌ جور چيزها را احتياج‌ داره‌ داشته‌ باشه‌. طبيب‌ مي‌شي‌ حتي‌. ما خلق‌ نكرديم‌ تو را كه‌، در اين‌ جلسة‌ خصوصي‌ اينها را من‌ مي‌گم‌، ولي‌ تو مردم‌ كه‌ نمي‌شه‌ گفت‌. مردم‌ مي‌گن‌ فلاني‌ با علم‌ مخالفه‌. پيغمبر اكرم‌ اسم‌ اينها را علم‌ نگذاشته‌. اين‌ آيه‌ صريحه‌، صريحه‌. مي‌گه‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را. و ما ببينيد ماي‌ نافيه‌ است‌ من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ چيزهايي‌ كه‌ شما فكر كرديد. كاسب‌ خوبي‌ باشي‌، مجتهد خوبي‌ باشي‌، نمي‌دونم‌ رئيس‌ جمهور خوبي‌ بشي‌، هر چي‌ مي‌خواييد شما فكر كنيد من‌ الان‌ شايد فكرم‌ نكشونه‌، هيچ‌ چيز، هيچ‌. نفي‌ مطلق‌. من‌ آية‌ قرآنه‌ من‌ ديگه‌ روايت‌ نمي‌خونم‌ براتون‌ كه‌ شايع‌ شايد نباشه‌ معناش‌ هم‌ زيرش‌ نوشته‌، شما الان‌ قرآن‌ را برداريد نوشته‌ زيرش‌. من‌ خلق‌ نكردم‌ جن‌ و انس‌ را براي‌ هيچ‌ كاري‌ مگر مال‌ بندگي‌. بنده‌ شدن‌. بندة‌ خدا بايد بشيد. شما آية‌ قرآن‌ را كه‌ نمي‌تونيد قبول‌ نكنيد، آية‌ قرآن‌ را هر كس‌ يك‌ دونه‌اش‌ را قبول‌ نكنه‌ كافره‌ و نجس‌ است‌. زن‌ به‌ خانه‌اش‌ از اين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ قبول‌ كنه‌ من‌ اين‌ آيه‌ را قبول‌ ندارم‌ زن‌ تو خانه‌اش‌ حرام‌، اموالش‌ را هم‌ بايد بدن‌ به‌ ورثه‌اش‌، خودش‌ هم‌ بكشند. مرتد است‌. چون‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ يك‌ آية‌ قرآن‌ را قبول‌ نكنه‌ يا تمام‌ آيات‌ قرآن‌ را.

 اين‌ آيه‌ مي‌گه‌ و ماخلقت‌ جن‌ والانس‌. آقا ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ تو بنشيني‌ غيبت‌ بكني‌، تهمت‌ بزني‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ شب‌ و روز فكرت‌ دنيا باشه‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ شب‌ و روز به‌ فكر اذيت‌ و آزار مردم‌ باشي‌. ما خلقت‌ نكرديم‌ براي‌ اينكه‌ توي‌ دانشگاه‌ اون‌ همه‌ گريه‌ بكني‌ تا كه‌ يك‌ نمره‌ بگيري‌ و بعد بر مردم‌ مسلط‌ بشي‌. ما براي‌ قدرت‌ پيدا كردن‌ و مسلط‌ شدن‌ بر سر مردم‌ تو را خلق‌ نكرديم‌. براي‌ بندگي‌ اگر اينهايي‌ كه‌ تو انجام‌ مي‌دي‌ با بندگي‌ تطبيق‌ مي‌كنه‌ بكن‌ و الا بايد بياندازيش‌ دور. لذا مي‌گيم‌ كسي‌ كه‌ راه‌ بندگي‌ را مي‌خواد انتخاب‌ كنه‌ و به‌ سوي‌ خدا حركت‌ كنه‌ همه‌ چيز را بايد بريزه‌ دور اگر منافات‌ با بندگي‌ داره‌. اگر منافات‌ با بندگي‌ نداره‌ نه‌ باشه‌. بعضيهاش‌  حتي‌ بندگي‌  ايجاد مي‌كنه‌ كه‌ انسان‌ اين‌ كار را انجام‌ بده‌. بندگي‌ ايجاد مي‌كنه‌ كه‌ طبيب‌ خوبي‌ باشه‌، بندگي‌ ايجاد مي‌كنه‌ يك‌ مهندس‌ خوبي‌ باشه‌. اگر از اين‌ راه‌ شما وارد شديد ديگه‌ طبيب‌ مادي‌، پول‌ پرستي‌ كه‌ ضعفها را به‌ مطبت‌ راه‌ ندي‌ و پولدارها را راهشون‌ بدي‌ و احترامشون‌ كني‌ نمي‌شي‌. بندة‌ خدايي‌. اگر از اين‌ راه‌ وارد شدي‌ در هر كاري‌ در كسبي‌ در هر عملي‌ اگر از راه‌ بندگي‌ وارد شدي‌، اول‌ فكر كني‌ كه‌ اين‌ كارت‌ منافات‌ با بندگي‌ داره‌ يا نداره‌؟ اگر نداشت‌ انجام‌ بدي‌، اگر داشت‌ ترك‌ كني‌ اگر يك‌ همچي‌ حالتي‌ پيدا كردي‌ اين‌ خودت‌ را فكر كن‌ ببين‌ چقدر كارت‌ درست‌ مي‌شه‌. من‌ بندة‌ خدايم‌ نه‌ بندة‌ قدرتمندان‌ دنيايم‌ نه‌ بندة‌ هيچ‌ يك‌ از افراد روي‌ زمينم‌ مگر اون‌ شخص‌ بندة‌ خدا باشه‌ كه‌ بندگي‌ بندة‌ خدا بندگي‌ خداست‌. علي‌ چرا مي‌گه‌ من‌ عبدي‌ از بندگاه‌ پيغمبرم‌. براي‌ اينكه‌ او بندة‌ خداست‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌ بندگي‌ بندة‌ خدا بندة‌ خداست‌. بندة‌، بندة‌ شيطان‌، بندة‌ شيطانه‌ مگر چه‌ فرقي‌ مي‌كنه‌؟ لذا خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد به‌ پيغمبر اكرم‌ ولا تطبع‌ اهوائهم‌ اي‌ پيغمبر هواهاي‌ نفساني‌ ديگران‌ را پيروي‌ نكن‌. فستهم‌ كمال‌ موت‌ و لا تطبع‌ اهوائهم‌ درست‌ نيست‌، هر جا مي‌كشوندت‌ نرو، هر چه‌ مي‌خوان‌ از تو نده‌. هر چه‌ بهت‌ دستور مي‌دن‌ عمل‌ نكن‌. تا كي‌ مي‌خواييم‌ ما اينطوري‌ باشيم‌؟

 شما اگر با رفيقت‌ بخاطر دل‌ رفيقت‌ يك‌ گناه‌ كردي‌ حتي‌ يك‌ كار مكروه‌ كردي‌، حتي‌ يك‌ چيزي‌ كه‌ رفيقت‌ دلش‌ مي‌خواست‌ و فقط‌ هواي‌ نفسه‌ تو هم‌ انجام‌ دادي‌ تو طابع‌ هواي‌ نفس‌ او شدي‌ او اقلا از اين‌ عملش‌ يك‌ لذتي‌ برده‌ تو كه‌ لذتش‌ را هم‌ نبردي‌. بهش‌ مي‌گم‌ كه‌ چرا اون‌ قيافه‌ را براي‌ خودت‌ درست‌ كردي‌؟ مي‌گه‌ زنم‌ اينجوري‌ دوست‌ داره‌، ببينيد چقدر انسان‌ بايد پايين‌ بياد، بياد، بياد، بياد پايين‌ بياد هنوز هم‌ بياد كه‌ طابع‌ اين‌ هوس‌، اين‌ همه‌ قدرتمندان‌ هستند، اين‌ همه‌ شخصيتها هستند اين‌ همه‌ آدمهاي‌ خوب‌ هستند اين‌ همه‌ علما هستند اين‌ همه‌ انبياء هستند اين‌ همه‌ ائمة‌ اطهار كه‌ آرزوي‌ شفاعتشون‌ را مي‌كشيم‌ هستند همة‌ اينها را ترك‌ كردي‌. حالا اي‌ كاش‌ زنت‌ هم‌ يك‌ زن‌، اگر اينجور راه‌ خدا بود، زني‌ كه‌ هواي‌ نفسش‌ برش‌ مسلطه‌ تو هم‌ تحت‌ فشار زنت‌ واقع‌ شدي‌. حتي‌ زني‌ هم‌ كه‌ تحت‌ فشار مردش‌ واقع‌ بشه‌ همانجور نامرده‌. و لا تطبع‌ اهوائهم‌. انسان‌ مستقل‌ بايد باشه‌. انسان‌، انسانيت‌ بايد روي‌ پاي‌ خودش‌ بايد بايسته‌. خدا من‌، من‌ خدا، هيچ‌ كس‌ ديگر در (قطع‌ نوار).

 مي‌ديد كه‌ مردم‌ چطور دارن‌ با اهل‌ بيتش‌ برخورد مي‌كنند. اما در عين‌ حال‌ يك‌ جا را از دست‌ نداد پيغمبر اكرم‌. جبرئيل‌ آمد يا رسول‌ الله‌ همة‌ ملائكه‌ منتظرند، تشريفات‌ خاصي‌، خدا يك‌ حبيب‌ داره‌ بقيه‌ هم‌ خدا دوست‌ داره‌ اما فرق‌ داره‌ دوستي‌ تا دوستي‌. حبيب‌ الله‌، تنها موجودي‌ كه‌ در عالم‌ خلقت‌ از اول‌ تا به‌ آخر خداي‌ تعالي‌ براش‌ بيشترين‌ ارزش‌ را قائله‌ پيغمبر اكرمه‌. حالا اين‌ مي‌خواد روحش‌ ماموريتش‌ را انجام‌ بده‌ توي‌ اين‌ زندان‌ دنيا ماموريتش‌ را حضرت‌ انجام‌ داده‌ مي‌خواد بياد. محبوب‌ خدا مي‌خواد پيش‌ خدا بره‌. معشوق‌ خدا مي‌خواد پيش‌ خدا بره‌. اين‌، نه‌ اينكه‌ حالا پيش‌ خدا نيست‌. از اين‌ لباس‌، از اين‌ تنزل‌. من‌ يك‌ وقت‌ گفتم‌ به‌ شما خوب‌ اين‌ مثال‌ من‌ را دقت‌ كنيد چون‌ من‌ اين‌ مثالها را كه‌ مي‌زنم‌ دلم‌ مي‌خواد تطبيق‌ بديد، پيغمبر اكرم‌ اومدنش‌ توي‌ بشر عينا مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ سليمان‌ بره‌ تو لباس‌ يك‌ مورچة‌ ريزي‌ كه‌ توي‌ مورچه‌ها بخواد با مورچه‌ها حرف‌ بزنه‌. حالا ببينيد امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ چقدر وقت‌ در اين‌ وضع‌ هست‌. تنزل‌ داده‌ است‌ خدا اينها را. امر كرده‌ برو اين‌ روح‌ با اين‌ عظمت‌ آمده‌ تو اين‌ غالب‌ بدن‌، اون‌ هم‌ تو اين‌ دنيايي‌ كه‌ انسان‌ خبيث‌ترين‌ افراد را در مقابل‌ چشمش‌ مي‌بينه‌، خدا مي‌گه‌ حرف‌ نزن‌ بگذار. فرعون‌ را خداي‌ تعالي‌ به‌ اذيت‌ موسي‌ و هارون‌ مي‌فرمايد كه‌، اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ تقا و قوا الاهو قول‌ المينه‌، من‌ بندگانم‌ را دوست‌ دارم‌ با ملايمت‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد. با معني‌ باهاش‌ صحبت‌ كنيد اگر جملة‌ بعد نبود ما مي‌گفتيم‌ اين‌ اخلاق‌ را مي‌خواد خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ فقط‌ تعليم‌ بده‌. ولي‌ مي‌گه‌ الاله‌ يتذكر ان‌ يك‌ در هزار شايد او هم‌ متركر بشه‌، او هم‌ بياد به‌ طرف‌ ما، او هم‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشه‌. خدايا چه‌ كنيم‌ با تو. تو از فرعون‌ نمي‌گذري‌ از عمر و ابي‌ بكر نمي‌گذري‌ بگي‌ شايد اينها تنبه‌ پيدا كنند. اي‌ خداي‌ عزيز اي‌ خداي‌ رحمان‌ و رحيم‌، خدايا به‌ ما اميدي‌ دادي‌ خدا. پيغمبر تو حرفي‌ نزن‌ دعواشون‌ نكن‌. لاله‌ يتذكر او يخشي‌. اي‌ كاش‌ بجاي‌ همة‌ مسائل‌ مهرباني‌ خدا را به‌ ما معرفي‌ مي‌كردند تا ما خدا را روي‌ محبت‌ روي‌ عشق‌، روي‌ علاقه‌ بندگي‌ مي‌كرديم‌، نه‌ روي‌ ترس‌. اينجاست‌ كه‌ امام‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ وقتي‌ يزيد به‌ امام‌ سجاد مي‌گه‌ كه‌ من‌ هم‌ مي‌تونم‌ تو را ول‌ كنم‌. حضرت‌ مي‌فرمايد نماز قفيله‌ بخون‌. زينب‌ كبري‌ كه‌ خوب‌ از امام‌ سجاد كوچكتر است‌ از نظر روحي‌ مي‌گه‌ اين‌ راهنمايي‌ مي‌كند حضرت‌ مي‌فرمايد نه‌ خدا توفيقش‌ را بهش‌ نمي‌ده‌ كسي‌ كه‌ اين‌ همه‌ گناه‌ كرده‌ باشه‌ معناش‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر توفيق‌ پيدا كنه‌ وقتي‌ فرعون‌ الانه‌ يتذكر او يخشي‌، حضرت‌ زين‌ العابدين‌ هم‌ به‌ يزيد بايد اينطوري‌. خدايا شاهد باش‌ كه‌ ما تو را دوست‌ داريم‌. خدايا اگر گناه‌ مي‌كنيم‌ اگر معصيت‌ مي‌كنيم‌ از تو غافليم‌ ما اصيتك‌ اذ اصيتك‌ بعنبك‌ جاهل‌ و من‌ العقوبتك‌ متعرض‌ و لاكن‌ لي‌ نفسي‌، نفس‌ ما بر ما مسلط‌ شده‌. و آن‌ في‌ عذابي‌ الشدتي‌، شقاوت‌ به‌ من‌ كمك‌ كرده‌، بدبختي‌ خودم‌ دامنگيرم‌ شده‌. پيغمبر اكرم‌ مي‌بيند اونروز كه‌ اين‌ مردم‌ با فرزندانش‌ چه‌ مي‌كنند. اما يك‌ جا را پيغمبر حفظ‌ مي‌كنه‌. ملائكه‌ همه‌ آمادة‌ پذيرايي‌ هستند به‌ تعبير ما بهشت‌ را چراغاني‌ كردند كه‌ آقا تشريف‌ مي‌ياره‌، صاحب‌ بهشت‌ تشريف‌ مي‌ياره‌. حضرت‌ فرمود جبرئيل‌ به‌ من‌ يك‌ چيزي‌ بگو ، گفت‌ صبر عفوك‌ امتم‌ كه‌ دارن‌ به‌ راه‌ باطل‌ مي‌رن‌، اينها دارن‌ به‌ طرف‌ جهنم‌ مي‌رن‌ آخرش‌ چي‌. جبرئيل‌ رفت‌ برگشت‌ اين‌ آيه‌ را نازل‌ كرد از جانب‌ پررودگار ولوسف‌ يعطيتك‌ فترضي‌. يا رسول‌ الله‌ رضايتي‌ كه‌ مي‌خواييم‌ خدا جلب‌ كنه‌ خدا اونقدر بهت‌ عطا مي‌كنه‌ تو راضي‌ بشي‌. جلوي‌ جهنم‌ سر به‌ سجده‌ مي‌گذاري‌ اين‌ را امام‌ مي‌فرمايد سر به‌ سجده‌ مي‌گذارد، اينقدر سجده‌اش‌ را طول‌ مي‌ده‌ تا همة‌ اينهايي‌ كه‌ حركت‌ كردند به‌ طرف‌ جهنم‌ مسير اينها را برگردانه‌ به‌ طرف‌ راه‌ بهشت‌. رب‌ امتي‌ خدايا امتم‌، امتم‌. پيغمبر مهربان‌، انك‌ لعلي‌ خلق‌ علظيم‌ خداي‌ بزرگ‌ مي‌فرمايد اي‌ پيغمبر خيلي‌ خوش‌ اخلاقی‌. قربان‌ اين‌ پيغمبر بشم‌. انك‌ لعلي‌ خلق‌ عظيم‌ مهربان‌، بدي‌ احدي‌ را نمي‌خواهد.

 لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ انفسكم‌ عزيز عليه‌ ما انتم‌ اي‌ كاش‌ معني‌ عزيز عليه‌ ما را مي‌فهميديد. يعني‌ ناراحتيتون‌ را نمي‌تونه‌ ببينه‌. اين‌ خلاصه‌اش‌ است‌. چرا اخم‌ كردي‌؟ چيه‌ ناراحتي‌؟ هر وقت‌ ناراحتي‌ پيدا كرديد بدونيد اول‌ پيغمبر اكرم‌ ازتون‌ مي‌پرسه‌ چرا ناراحتي‌؟ عزيزم‌ چرا ناراحتي‌؟ بعد هم‌ امام‌ زمانتون‌ از شما مي‌پرسه‌. به‌ خدا قسم‌ آقايون‌ اين‌ آيه‌ مال‌ همين‌ الان‌ هم‌ هست‌ اگر خود پيغمبر نگه‌ كه‌ مي‌گه‌، همانطوري‌ كه‌ شما در هر نماز مي‌گيد السلام‌ عليك‌ ايها انبي‌ و رحمت‌ الله‌ و بركاته‌ شما به‌ پيغمبر سلام‌ مي‌كنيد، همينطور پيغمبر همان‌ وقتي‌ كه‌ بي‌ جهت‌ حالا يا با جهت‌ مظلوم‌ يك‌ جا مي‌چسبيد به‌ خدا قسم‌ اگر گوش‌ دلتون‌ را باز كنيد مي‌بينيد پيغمبر مي‌گه‌ عزيزم‌ چرا ناراحتي‌؟ عزيز عليهم‌ ما انّتم‌.

 امام‌ زمانتون‌ مي‌ياد دست‌ به‌ سرتون‌ مي‌كشه‌ مي‌گه‌ چرا ناراحتي‌ نبايد تو ناراحت‌ باشي‌، ناراحتي‌ تو من‌ را ناراحت‌ مي‌كنه‌. اگر از كسي‌ ناراحت‌ بودي‌ اون‌ را نفرين‌ نكنيد به‌ خدا قسم‌ خداي‌ تعالي‌ فورا اجابت‌ مي‌كنه‌ و به‌ اون‌ شخصي‌ كه‌ شما را محزون‌ كرده‌ مسلم‌ بدانيد چون‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌دوني‌ كه‌ چوب‌ خدا وقتي‌ كه‌ به‌ انسان‌ مي‌خوره‌ انسان‌ خودش‌ نمي‌فهمه‌ همانطوري‌ كه‌ خفي‌ الانفاسه‌ عذابها را هم‌ يك‌ جوري‌ با صبر و عندما يعجل‌ يخا في‌ الفوت‌ با صبر انجام‌ مي‌ده‌ محزون‌ نكنيد كسي‌ را، با سخنتون‌ با كلامتون‌ با نوشتتون‌ با حركاتتون‌ يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ كسي‌ را محزون‌ نكنيد. كه‌ امام‌ زمان‌ مي‌ياد دست‌ به‌ سر او مي‌كشه‌ مي‌گه‌ چرا محزوني‌. او هم‌ اگر بگه‌ براي‌ اينكه‌ فلاني‌ من‌ را اذيت‌ كرده‌، سالها از مراحلتون‌ عقب‌ مي‌افتيد اين‌ را بدانيد. اهمييت‌ بديد به‌ اين‌ جهت‌ عزيز عليه‌ ما انّتم‌ مخصوصا اگر اين‌ فرد اهل‌ تقوا باشه‌ اين‌ كسي‌ كه‌ اذيتش‌ مي‌كنيد، محزونش‌ مي‌كنيد اهل‌ تقوا باشه‌. پدر و مادر باشند استاد ومعلم‌ باشه‌ كوشش‌ بكنيد اگر محزونش‌ كرديد خدا به‌ كمك‌ او مي‌ياد. پيغمبر اكرم‌ به‌ كمكش‌ مي‌ياد امام‌ زمان‌ به‌ كمكش‌ مي‌يا. حريص‌ عليكم‌. حرص‌ داره‌ در شما مي‌خواد هر چه‌ زودتر به‌ بهشت‌ برسه‌، به‌ كمالات‌ برسه‌. بالمومنين‌ رئوف‌ الرحيم‌ تا همة‌ كفار، همة‌ مردم‌ را همانطوري‌ كه‌ خداي‌ رحمان‌ به‌ همة‌ مردم‌ رحيمه‌. ولي‌ به‌ مومنين‌ بعضي‌ مهرباني‌ خاصي‌ داره‌. طرفداري‌ بيشتري‌ داره‌. كوشش‌ بكنيد يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ مومني‌ را ازار نديد، اذيت‌ نكنيد.

 مومن‌ را نبايد اذيت‌ كرد، امام‌ را نبايد اذيت‌ كرد، پيغمبر را چطور؟ ببينيد عذاب‌ اونهايي‌ كه‌ امروز رسول‌ الله‌ را اذيت‌ كردند براي‌ اينكه‌ مانع‌ شدند پيغمبر وصيت‌ نامه‌ بنويسه‌. خيلي‌ عجيبه‌ و در مقابل‌ روش‌ بهش‌ فحش‌ دادن‌ تو چشماش‌ بهش‌ نگاه‌ كردند و بهش‌ جسارت‌ كردند. صداشون‌ را، فاطمة‌ زهرا تنها دخترش‌ را مي‌شنيد علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ نصف‌ پيغمبره‌ مي‌شنيد ببينيد اينجا چه‌ عذابي‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ اونها در نظر گرفته‌. تا چه‌ برسد به‌ اينكه‌ بيايند در خانة‌ فاطمة‌ زهرا را آتش‌ بزنند. من‌ هيچ‌ يك‌ از مصائب‌ را برام‌ اهمييت‌، يعني‌ نمي‌خوام‌ بخوانم‌. مصيبتهاي‌ مختلف‌ را. تا جايي‌ هم‌ كه‌ مؤثر باشه‌ نخوانيم‌ بهتره‌ اما همين‌ قدر وقتي‌ كه‌ كسي‌ از دار دنيا مي‌ره‌ يك‌ دونه‌ دختر هم‌ داره‌ سفارشش‌ را هم‌ كرده‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ فرموده‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا ان‌ المودت‌ في‌ القربا، اجر و مزد رسالت‌ هم‌ هست‌ اين‌ را چه‌ برنامه‌اي‌ براش‌ انجام‌ مي‌دن‌. آيا مي‌يان‌ لگد به‌ در مي‌زنن‌ آيا مي‌يان‌ به‌ او بي‌ اعتنايي‌ مي‌كنند، اذيتش‌ مي‌كنند، ما نمي‌گيم‌ كه‌ در را آتش‌ زدند كه‌ گفته‌ بشون‌ گفتند كه‌ آتش‌ زديد افتخار هم‌ كردند كه‌ ما بي‌ خالي‌ بود كه‌ چطور مدخل‌ را آتش‌ زديم‌ و زديم‌ به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا. مي‌يان‌ معمولا تسليتي‌ مي‌گن‌، انسانيتي‌ بايد انسان‌ داشته‌ باشه‌، اينها را كه‌ انجام‌ ندادن‌ بمانه‌، آمدن‌ ريسمان‌ به‌ گردن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ انداختند. چهل‌ نفر، يكي‌ از پشت‌ هل‌ مي‌ده‌ يكي‌ ريسمان‌ را مي‌كشه‌، از خانة‌ علي‌ تا مسجد راهي‌ نيست‌ يك‌ در فاصله‌ است‌ آوردند اصحاب‌ بي‌ استقامت‌، اصحاب‌ بي‌ بند و بار، اصحاب‌ مرتد نشستند دارن‌ نگاه‌ مي‌كنند، اوردند پشت‌ سر ابي‌ بكر نشوندند، شمشير را روي‌ سرش‌ نگه‌ داشتند، فاطمة‌ اطهر وقتي‌ كه‌ چشمش‌ به‌ شمشير افتاد سر برهنه‌ امير المونين‌، صدا زد خلبن‌ عمي‌ ول‌ كنيد پسر عمويم‌ را. او اكشف‌ الدعا رأسي‌ اشكو للاله‌ شجوني‌. سرم‌ را ميرم‌ گوشة‌ مسجد برهنه‌ ميكنم‌. دست‌ به‌ دعا برميدارم‌ به‌ خدا شكايت‌ ناراحتي‌هايم‌ را ميكنم‌. پيغمبر اكرم‌ روح‌ مقدسش‌ آمد دست‌ به‌ سر فاطمه‌ كشيد. علي‌ با اينكه‌ زير شمشيره‌ سلمان‌ را صدا زد. برو برس‌ به‌ فاطمه‌ مبادا نفرين‌ كنه‌. شايد توي‌ اين‌ مردم‌ يكي‌ باشد كه‌ هدايت‌ كنه‌. خدا اينها را بازهم‌ دوست‌ داره‌. در عين‌ حال‌ ستونهاي‌ مسجد بنا كرد لرزيدن‌. اگر فاطمة‌ اطهر برنميگردوند و آن‌ غضب‌ الهي‌ را برنميگردوند، عذاب‌ را بر نميگردوند، باور كنيد تمام‌ مردم‌ آن‌ روز زير پايه‌هاي‌ مسجد به‌ درك‌ واصل‌ ميشدند. اما برگردوند. امروز امام‌ حسن‌ مجتبي‌ كه‌ جانمون‌ به‌ قربان‌ مظلوميتش‌، چقدر نشست‌ گريه‌ كرد. امام‌ مجتبي‌ را مكرر مسموم‌ كردند. خيلي‌ اذيتش‌ كردند. شما فكر كنيد اگر يك‌ آدمي‌ حتي‌ توي‌ مسجد بخواد نماز بخوانه‌ دوستانش‌ بيان‌ بگن‌ كه‌ يا مذل‌ المؤمنين‌ اي‌ كسي‌ كه‌ مؤمنين‌ را ذليل‌ كردي‌، سجاده‌ از زير پاش‌ بكشند، چقدر به‌ شما سخت‌ مي‌گذره‌! مكرر حضرتش‌ را مسموم‌ كردند. ولي‌ حضرت‌ خودش‌ را معالجه‌ ميكرد. تا اين‌ جريان‌ اخير كه‌ جناده‌ آمده‌ خدمت‌ حضرت‌. به‌ حضرت‌ عرض‌ ميكنه‌ آقا شما چرا خودتون‌ را معالجه‌ نمي‌كنيد؟ امام‌ فرمود بمن‌ يعالج‌ الموت‌؟ مرگ‌ را به‌ چه‌ چيز ميشه‌ علاج‌ كرد؟ اين‌ را زينب‌ كبري‌ هم‌ شنيد. حسين‌ بن‌ علي‌ وارد شد ديد طشت‌ پر از خون‌ در مقابل‌ امام‌ مجتبي‌ است‌. اي‌ اف‌ بر اين‌ دنياي‌ پست‌. حضرت‌ سيد الشهدا عمامه‌ از سر برداشت‌ به‌ زمين‌ زد. خواست‌ از آن‌ آبي‌ كه‌ آنجا بود شايد بصورت‌ ظاهر براي‌ اينكه‌ اين‌ كلام‌ را حضرت‌ مجتبي‌ به‌ ابي‌ عبد الله‌ فرمود لا يومك‌ يا ابا عبد الله‌. هيچ‌ روزي‌ مانند روز تو نيست‌. يعني‌ من‌ در ميان‌ حجره‌ نشسته‌ام‌، زير سايه‌ هستم‌، زخمي‌ به‌ بدنم‌ وارد نشده‌، اما تو ثلاث‌ بلا غسل‌ و لا كفني‌. سه‌ شبانه‌ روز بدن‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌ در مقابل‌ آفتاب‌ بي‌ غسل‌ و بي‌ كفن‌ افتاده‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *