۱۶ صفر ۱۴۱۶ – معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌

 معرفت‌ امام‌ عليه‌ السلام‌ 16 صفر 1416

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بابي‌ انتم‌ و امي‌ و نفسي‌ بموالاتكم‌ علمن‌ الله‌ تعالي‌ معالم‌ ديننا و اصلح‌ فسد من‌ دنيانا و بموالاتكم‌ تمة‌ الكلمه‌ و عظمت‌ النعمه‌ و اعطلفت‌ الفرقه‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ طاعة‌ المفترضه‌ و لكم‌ مودة‌ الواجبه‌.

 شبهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ جملات‌ همين‌ مقدار از كلمات‌ زيارة‌ جامعه‌ عرايضي‌ عرض‌ شد و رسيديم‌ به‌ اين‌ جمله‌ كه‌ بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌. يعني‌ با ولايت‌ شما و موالات‌ شما اي‌ خاندان‌ عصمت‌، اي‌ اهل‌ بيت‌ نبوت‌، اعمال‌ واجب‌ ما قبول‌ ميشه‌. و الا اگر اعمالي‌ انجام‌ داديم‌ به‌ هيچوجه‌ قبول‌ نخواهد شد. من‌ يك‌ مثالي‌ معمولا در اين‌ موارد مي‌زنم‌ چون‌ روايات‌ زيادي‌ دارد كه‌ اگر كسي‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را نداشته‌ باشد، اگر تمام‌ دورة‌ عمرش‌ شبها مشغول‌ عبادت‌ باشد، روزها روزه‌ بگيرد، هرسال‌ پياده‌ به‌ مكه‌ مشرف‌ بشود، بين‌ ركن‌ و مقام‌ كشته‌ بشود و ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را نداشته‌ باشد، خدا هيچ‌ يك‌ از اعمالش‌ را قبول‌ نميكنه‌.

 شايد اين‌ مطلب‌ سنگين‌ بياد براي‌ ما. با يك‌ مثال‌ مطلب‌ روشن‌ ميشه‌. آن‌ مثال‌ معمولا اينطور من‌ ميگم‌ كه‌ اگر يك‌ سربازي‌ كه‌ بايد تحت‌ فرمان‌ فرمانده‌ كارهايي‌ را انجام‌ بده‌، مثلا توي‌ صف‌ بايسته‌، درجا بزنه‌، كارهايي‌ كه‌ در ارتش‌ معمولا براي‌ آماده‌ شدن‌ جبهه‌هاي‌ جنگ‌ انجام‌ مي‌دهند، اگر سربازي‌ سر صف‌ اين‌ كارها را نميكنه‌. اما توي‌ اطاق‌ تنها، شب‌ تا صبح‌ قدم‌ پيش‌، در جا ميزنه‌ براي‌ خودش‌ همة‌ برنامه‌ها را انجام‌ ميده‌. تا صبح‌ هم‌ نمي‌خوابه‌. روزها هم‌ باز در اطاق‌ را مي‌بنده‌ مشغول‌ اين‌ كارهاست‌. ولي‌ سر صف‌ تحت‌ فرمان‌ فرمانده‌ كاري‌ نميكنه‌. اين‌ را اگر نگيرندش‌ ببرندش‌ ديوانه‌ خانه‌، اعمالش‌ را قبول‌ نمي‌كنند. نميگن‌ تو سرباز خوبي‌ هستي‌. خداي‌ تعالي‌ حكم‌ و حكومت‌ و فرمان‌ مال‌ خداست‌. ان‌ الحكم‌ الا لله‌. تمام‌ فرمان‌ مال‌ خداست‌. اطيعوا الله‌ و اطيعوا الرسول‌ و اولي‌ الامر منكم‌. بعد هم‌ پيغمبر اكرم‌ واسطة‌ انتقال‌ فرمانه‌ و بعد هم‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌. شما همون‌ مقداري‌ كه‌ اينها اين‌ فرماندهان‌، از اعمال‌ او دستور دادند، طبق‌ دستور عمل‌ كن‌. ديگه‌ از كارهاي‌ زيادي‌ صرفنظر كن‌. اعمالت‌ قبول‌ ميشه‌. خدا اگر از كسي‌ راضي‌ شد، يعني‌ در اعتقادات‌ كسي‌ اگر از كسي‌ راضي‌ شد، زياد از او عمل‌ نمي‌خواد. چون‌ دين‌ و معارف‌ سه‌ بخش‌ داره‌. يك‌ بخشش‌ مربوط‌ به‌ اعتقاداته‌ كه‌ اين‌ مهمه‌. اول‌ اعتقادات‌. اعتقاد به‌ خداي‌ واحد، اعتقاد به‌ رسالت‌ رسول‌ اكرم‌، اعتقاد به‌ امامت‌ ائمة‌ دوازده‌ گانه‌ و اعتقاد به‌ معاد. با همة‌ شرح‌ و تفصيلي‌ كه‌ در كتب‌ اعتقادي‌ نوشته‌اند.

 بخش‌ دوم‌ از معارف‌ مسئلة‌ تزكية‌ نفس‌ و تربيت‌ روح‌ و رسيدن‌ به‌ مقام‌ بندگي‌ و خليفة‌ اللهي‌. بخش‌ سوم‌ دين‌ مربوط‌ به‌ احكامه‌ كه‌ دستوراتي‌ را انسان‌ عمل‌ بكنه‌ و وظايفش‌ را انجام‌ بده‌. اگر انسان‌ اعتقاداتش‌ خراب‌ بود، از همان‌ وقتي‌ كه‌ از دنيا ميره‌ جهنمش‌ شروع‌ ميشه‌ تا ابد. كه‌ القبر اما روضة‌ من‌ رياض‌ الجنه‌ او حفرة‌ من‌ حفر النيران‌. اين‌ شخصي‌ كه‌ مرده‌ و اعتقاداتش‌ درست‌ نيست‌، حالا دربارة‌ ذات‌ اقدس‌ پروردگار اعتقادش‌ خراب‌ باشه‌ كه‌ لشرك‌ لظلم‌ عظيم‌ يا دربارة‌ رسول‌ اكرم‌ اعتقاد نداشته‌ باشه‌ يا دربارة‌ ائمه‌. فرقي‌ نميكنه‌. يا در خصوص‌ معاد. اعتقادات‌ اگر درست‌ نبود اين‌ جهنمش‌ از همان‌ لحظة‌ مردن‌ شروع‌ ميشه‌. به‌ يك‌ غير مسلمان‌ غير معتقد به‌ خدا بعد از مردن‌ در خواب‌ ديدندش‌. بهش‌ گفتند تو وقتي‌ كه‌ از روي‌ پشت‌ بام‌ افتادي‌ و مردي‌ در عالم‌ برزخ‌ بهت‌ چه‌ گذشت‌؟ گفت‌ از همان‌ پشت‌ بام‌ كه‌ افتادم‌ مثل‌ اينكه‌ افتادم‌ توي‌ جهنم‌. ديگه‌ ما برزخ‌ و قبر و اين‌ حرفها را ديگه‌ نفهميديم‌.

 گاهي‌ اينطوريه‌ كه‌ حفرة‌ من‌ حفر النيران‌. روايات‌ هم‌ دارد. اما اگر انسان‌ اعتقاداتش‌ درست‌ باشه‌. از دو حال‌ خارج‌ نيست‌. يا تزكية‌ نفس‌ كرده‌ يا نكرده‌. اگر تزكية‌ نفس‌ نكرده‌ باشد اين‌ را بدونيد نمي‌تونه‌ وارد بهشت‌ بشه‌. ممكنه‌ توي‌ جهنم‌ هم‌ نيفته‌ اما توي‌ بهشت‌ هم‌ نميتونه‌ وارد بشه‌. بخاطر اينكه‌ بهشت‌ جاي‌ دعوا و حرص‌ و طمع‌ و مردم‌ آزاري‌ نيست‌. اعتقادات‌ درست‌. تو به‌ خداي‌ واحد معتقدي‌. بسيار خوب‌. اعتقاد به‌ پيغمبر اكرم‌ هم‌ داري‌. بسيار خوب‌. اعتقاد به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ داري‌. خوب‌. اما خيلي‌ طماعي‌. توي‌ بهشت‌ هم‌ كه‌ بري‌ مايلي‌ ديوار خانه‌ات‌ را يك‌ چند متر آنطرفتر بگذاري‌ از زمين‌ ديگري‌ ملحق‌ كني‌ به‌ زمينت‌. دعوا شروع‌ ميشه‌. آنجا هم‌ باز همين‌ دادگستري‌ و همين‌ شهرباني‌ و همين‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ و همين‌ گرفتاريها هست‌. اگر يك‌ سر سوزن‌ از صفات‌ حيواني‌ يا صفات‌ رذيله‌ و صفات‌ شيطاني‌ در وجود كسي‌ باشد، اين‌ را توي‌ بهشت‌ راهش‌ نمي‌دهند. پس‌ چطور ميشه‌؟ آنطوري‌ كه‌ من‌ انشاء الله‌ يك‌ شب‌ ديگه‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ شفاعت‌ صحبت‌ كنم‌ و يك‌ اشاره‌اي‌ الان‌ مي‌كنم‌. اينهايي‌ كه‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌، شيعة‌، يعني‌ اسما شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلامند و معتقد به‌ دوازده‌ امامند و امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ را دوست‌ دارند. ولي‌ صفات‌ رذيله‌ در وجودشون‌ هست‌. تكبر، خودخواهي‌، ضعف‌ و بسياري‌ از صفات‌ رذيله‌ درشون‌ هست‌. اينها را در روز قيامت‌ يعني‌ وقتي‌ مردند اينطوري‌ كه‌ از روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ مثل‌ كسي‌ كه‌ بيهوش‌ ميشه‌، يك‌ خواب‌ عميقي‌، هيچي‌ نمي‌فهمند. يك‌ دفعه‌ چشمها را باز مي‌كنند قيامته‌. در روز قيامت‌ حتما پشت‌ در بهشت‌ معطلشون‌ مي‌كننند تا تزكية‌ نفس‌ كنند تا درست‌ بشوند بروند توي‌ بهشت‌.

 ايني‌ كه‌ در قيامت‌ ميگن‌ روز قيامت‌ پنجاه‌ هزار سال‌ طول‌ ميكشه‌، خوب‌ اگر يك‌ عده‌ مسلمانها، شيعيان‌، معتقدين‌ خوب‌ اينها مي‌روند توي‌ بهشت‌. فريق‌ في‌ الجنه‌ و فريق‌ في‌ السعير. ديگه‌ معطلي‌ نداره‌. معطلي‌ مال‌ اينهاست‌ كه‌ اعتقادات‌ درست‌ ولي‌ نبايد هم‌ توي‌ بهشت‌ بروند. توي‌ جهنم‌ هم‌ نبايد بروند چون‌ اعتقاداتشون‌ خوبه‌. اينجا بايد بنشينند زحمتي‌ كه‌ در دنيا ممكن‌ بوده‌ در ظرف‌ چند سال‌ انسان‌ انجام‌ بده‌، تمام‌ مدت‌ حداكثر مدت‌ تزكية‌ نفس‌ را دوازده‌ سال‌ بعضي‌ از بزرگان‌ تعيين‌ كرده‌اند كه‌ زودتر هم‌ گاهي‌ ممكنه‌ انجام‌ بشه‌. اين‌ مدت‌ را آنجا معطلي‌ داره‌. پنجاه‌ هزار سال‌. نه‌ اينكه‌ از اول‌ پنجاه‌ هزار سال‌ تا آخر همه‌ بايد اين‌ گرفتاري‌ را داشته‌ باشند. اما بالاخره‌ طول‌ ميكشه‌. طول‌ ميكشه‌. آنهم‌ كجا؟ مي‌دونيد قيامت‌ يعني‌ چه‌؟ قيامت‌ اسامي‌ مختلفي‌ داره‌. اجمالا و خلاصه‌ عرض‌ ميكنم‌ كه‌ قيامت‌ آن‌ جائي‌ است‌ كه‌ نه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ پيدا ميشه‌، حرارت‌ در نهايت‌ درجة‌ شدت‌ و همين‌ كرة‌ زمين‌، قيامت‌ در همين‌ كرة‌ زمين‌ تشكيل‌ ميشه‌ اين‌ را بدونيد. بهشت‌ و جهنم‌ خارج‌ از كرة‌ زمينه‌ ولي‌ قيامت‌ در كرة‌ زمين‌ تشكيل‌ ميشه‌. اين‌ درياهايي‌ كه‌ هست‌ اينها خشك‌ ميشه‌. اينها صريح‌ قرآنه‌. كوهها خورد ميشه‌. ميريزه‌ توي‌ اين‌ حفره‌هاي‌ زمين‌. زمين‌ را خدا صاف‌ و مسطحش‌ ميكنه‌ براي‌ اينكه‌ از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا قيامت‌ هر چه‌ انسان‌ بوده‌ بايد بيايند روي‌ اين‌ زمين‌ بايستند. تمام‌ آبها خشك‌ ميشه‌ و تمام‌ كوهها خورد ميشه‌. همه‌ بايد بايستند. اينجا جائي‌ است‌ كه‌ تا تزكية‌ نفس‌ نكني‌، راهت‌ نميدهند توي‌ بهشت‌. يا توي‌ جهنم‌ برو يا اينجا خودت‌ را درست‌ كن‌ برو توي‌ بهشت‌. با اين‌ صفات‌ رذيله‌ نمي‌توني‌ وارد بهشت‌ بشي‌. رات‌ نمي‌دهند. اين‌ را من‌ در يك‌ جا گفتم‌. يك‌ نفر گفت‌ نه‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ ميره‌ توي‌ بهشت‌. اتفاقا خودش‌ واسطه‌ گري‌ مي‌كرد براي‌ فروختن‌ خانه‌ و اينها. گفتم‌ كه‌ آنجا هم‌ بالاخره‌ يك‌ بنگاه‌ معاملاتي‌ باز ميشه‌ و خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ خونة‌ فرض‌ كنيد ده‌ ميليوني‌ را بيست‌ ميليون‌، تا مشتري‌ بياد برسه‌ به‌ ده‌ ميليون‌، كلي‌ عرق‌ بريه‌ و گرفتاري‌ و امثال‌ اينها. يا جنس‌ تقلبي‌ به‌ دست‌ افراد بديد. چون‌ انسان‌ همين‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد. اين‌ حرفها نيست‌. چون‌ انسان‌ همين‌ انسانه‌. اين‌ را شما بدونيد. انسان‌ عوض‌ نميشه‌ و الا خدا توي‌ جهنم‌ نمي‌بردش‌. شما هر چه‌ توي‌ اين‌ دنيا بتونيد از نظر عقائد و از نظر روحيات‌ بسازيد، به‌ صرفتون‌. من‌ دارم‌ اينجا عرض‌ مي‌كنم‌. خدايا شاهدي‌ كه‌ من‌ گفتم‌. اگر پاتون‌ را بگذاريد در آنطرف‌ اين‌ زندگي‌ دنيا، از نظر عقائد كه‌ خيلي‌ گرفتاريد اگر خداي‌ نكرده‌ درست‌ نباشه‌.

 اين‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ حسني‌ كه‌ سلام‌ خدا بر او باد، اين‌ بسيار امامزادة‌ معتبري‌ است‌ در ايران‌ مي‌بينيد بعد از حضرت‌ رضا عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و شايد يكي‌ دو تا و چند تا امامزاده‌ است‌ كه‌ مردم‌ بيشتر از همه‌ به‌ زيارتش‌ مي‌روند اولا سيد حسني‌ است‌، ثانيا سه‌ پشت‌ با امام‌ فاصله‌ داره‌. همين‌ امامزاده‌ حمزه‌اي‌ كه‌ آنجا دفنه‌، اين‌ بدون‌ واسطه‌ با امام‌ باصطلاح‌ ميرسه‌. اما چرا حضرت‌ عبد العظيم‌ اينقدر محترمه‌ كه‌ من‌ زار عبد العظيم‌ بري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. امام‌ دربارة‌ او اين‌ جمله‌ را مي‌فرمايد. بعلت‌ اينكه‌ اين‌ آقا مثل‌ ماها نبود مواظب‌ عقائدش‌ نباشه‌. در حالاتش‌ نوشتند. خدمت‌ امام‌ هادي‌ مي‌آمد. آقا شما گوش‌ بديد. خودش‌ از علماست‌. از علماي‌ بسيار بزرگه‌. شما شرح‌ حالات‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ را برداريد نگاه‌ كنيد، دانشمنده‌. اما ميترسه‌ يك‌ لغزشي‌ داشته‌ باشه‌. آقا خواهش‌ ميكنم‌ عقائد من‌ را گوش‌ بديد ببينيد من‌ انحرافي‌ نداشته‌ باشم‌. مي‌آمد مي‌نشست‌ عقايدش‌ را مي‌گفت‌. چون‌ مسئلة‌ اعتقادات‌ خيلي‌ مهمه‌ و حضرت‌ آنوقت‌ تأييد مي‌فرمودند. ما هيچوقت‌ شده‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ بكنيم‌؟ پيش‌ يكي‌ از علمائي‌ كه‌ مورد اعتقادمونه‌، قبولشون‌ داريم‌، صوفي‌ مسلك‌ نباشه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ وهابي‌ مسلك‌ نباشه‌، خودش‌ منحرف‌ نباشه‌، چون‌ اگر انسان‌ چيزي‌ را كه‌ بخواد بكشه‌ با ترازويي‌ ميكشه‌ كه‌ خودش‌ دقيق‌ باشه‌. راه‌ و روش‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ را گرفته‌ باشه‌، عقايد خودش‌ بالاخره‌ درست‌ باشه‌. بريم‌ خدمتش‌ بايستيم‌ آقا عقايد ما را گوش‌ بده‌ ببين‌ درست‌ است‌ يا درست‌ نيست‌. حضرت‌ عبد العظيم‌ اين‌ كارها را مي‌كرد. و لذا امام‌ مي‌فرمايد من‌ زار عبد العظيم‌ بري‌ كمن‌ زار الحسين‌ بكربلا. و آنقدر فضائل‌ دربارة‌ حضرت‌ عبد العظيم‌ گفته‌اند.

 چون‌ اگر يك‌ سر سوزن‌ چه‌ در عمل‌ و چه‌ در عقيده‌ كه‌ بالاخص‌ در عقيده‌ انحراف‌ انسان‌ داشته‌ باشه‌، يك‌ مثال‌ بزنم‌ تا خوب‌ متوجه‌ بشيد. پشت‌ فرمان‌ ماشين‌ نشستيد ديگه‌. توي‌ اتوبان‌، جاده‌ مستقيم‌، يك‌ ميليمتر فرمان‌ را طرف‌ راست‌ بگيريد بريد. كجا ميريد؟ ميريد توي‌ دره‌. طرف‌ چپ‌ بگيريد بريد. مي‌ريد اينطرف‌. از راه‌ منحرف‌ ميشيد. يك‌ سر سوزن‌، اينكه‌ ميگند صراط‌ مستقيم‌ باريكتر از مو و تيزتر از شمشيره‌، معناش‌ اينه‌. شما پهلوي‌ اين‌ راننده‌ نشستيد هيچ‌ نمي‌فهميد كه‌ اين‌ دستش‌ را نيم‌ ميليمتر طرف‌ چپ‌ يا طرف‌ راست‌ گردوند. اما يك‌ وقت‌ مي‌بينيد افتاد توي‌ دره‌. آقا چي‌ شد؟ بعله‌ من‌ يك‌ همچين‌ كاري‌ كردم‌. غير مرئيه‌ حتي‌. گاهي‌ ميشه‌ يك‌ عقيدة‌ كوچك‌، توي‌ دانشگاه‌، استاد دانشگاه‌، نه‌، پاي‌ يك‌ منبر ايني‌ كه‌ ميگه‌ الذين‌ يستمعون‌ القول‌ و يتبعون‌ احسنه‌، اولئك‌ هداهم‌ الله‌ و اولئك‌ هم‌ اولو الالباب‌ معناش‌ اينه‌. پاي‌ منبر نشستي‌، يك‌ جمله‌ بهت‌ القا ميشه‌، كج‌ ميشي‌.

 ما يك‌ وقتي‌ در همين‌ تهران‌ در آنوقتهايي‌ كه‌ منبر مي‌رفتم‌، جوان‌ بودم‌. در روز منبر دربارة‌ ولايت‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ صحبت‌ مي‌كردم‌. يك‌ آقايي‌، نمي‌خوام‌ اسمش‌ را ببرم‌، اكثر شماها اسمش‌ را شنيديد. عمامه‌ بزرگ‌، ريش‌ بلند، از پاي‌ منبر بلند شد گفت‌ اين‌ روايتها درست‌ نيست‌. در كتابش‌ هم‌ برداشته‌ بود نوشته‌ بود كه‌ يك‌ وقت‌ يك‌ گدايي‌ آمد در خانة‌ من‌ گفت‌ يا ابو الفضل‌. گفتم‌ ابوالفضل‌ كربلا مرد و هزار و چند صد سال‌ از مردن‌ او گذشت‌. او صداي‌ تو را نمي‌شنوه‌. ببينيد گاهي‌ ميشه‌ من‌ نمي‌خوام‌ بگم‌ استاد دانشگاه‌، يا هر كتابي‌ كه‌ به‌ دستتون‌ رسيد خونديد فورا تحت‌ تأثير قرار بگيريد. يك‌ روحاني‌ ممكنه‌ اينطوري‌ باشه‌. بدانيد صراط‌ مستقيم‌ در عقائد در تزكية‌ نفس‌، در عمل‌، اول‌ خداست‌. ان‌ ربي‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. دوم‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ كه‌ انك‌ لمن‌ المرسلين‌ علي‌ صراط‌ المستقيم‌. سوم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و ائمة‌ اطهار كه‌ اهدنا الصراط‌ المستقيم‌ صراط‌ الذين‌ انعمت‌ عليهم‌ يا در آن‌ روايت‌، در قرائته‌ اشكال‌ نداره‌. يك‌ روز عمر بن‌ خطاب‌ آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ كه‌ آقا شما اينهمه‌ از علي‌ تعريف‌ مي‌كنيد، چرا خدا اسمش‌ را توي‌ قرآن‌ نبرده‌؟ حضرت‌ فرمود يا اعرابي‌، اعرابي‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ افراد بي‌ سواد از عربها، الاعراب‌ اشد كفرا و نفاقا، مثلا بياباني‌، اي‌ اعرابي‌، عما قرأت‌ قول‌ الله‌ تبارك‌ و تعالي‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. نخوندي‌ اين‌ كلام‌ را در قرآن‌ را كه‌ خدا ميگه‌ راه‌ علي‌ مستقيمه‌. ميگيد پس‌ چرا ماها نديديم‌. شماها هم‌ ديديد. يك‌ جور ديگه‌ مي‌خونيد. صراط‌ عليّ مي‌خونيد. اين‌ در قرائته‌ هيچ‌ مربوط‌ به‌ تحريف‌ هم‌ نيست‌. من‌ در كتابهام‌ اثبات‌ كردم‌ كه‌ قرآن‌ تحريف‌ نشده‌. اين‌ مربوط‌ به‌ قرائته‌. قرائت‌ اينجوريش‌ كردند. صراط‌ عليّش‌ كردند كه‌ علي‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ اسمش‌ توي‌ قرآن‌ نياد. باشه‌ ما احتياجي‌ يعني‌ علي‌ هم‌ احتياجي‌ به‌ صراحت‌ اسمش‌ در قرآن‌ نداره‌. چون‌ الكنايه‌ ابلق‌ من‌ التصريح‌. اين‌ را شما بدونيد اين‌ معناي‌ الكنايه‌ ابلق‌ من‌ التصريح‌ اين‌ است‌ كه‌ از در مثلا يك‌ نفر وارد ميشه‌، يك‌ دانشمند بسيار پاك‌، بزرگوار، شما يك‌ وقت‌ اسمش‌ را مي‌بريد ميگيد علي‌ آمد. مردم‌ نگاه‌ مي‌كنند مي‌بينند علي‌ نامي‌ آمد. اما اگر مثلا گفتيد كه‌ دانشمند، متخصص‌ علوم‌ اسلامي‌، كسي‌ كه‌ بسيار پاكه‌، كسي‌ كه‌ تمام‌ علوم‌ را داره‌ آمد، اسمش‌ را هم‌ نبرديد. كدام‌ يكي‌ از اينها بهتره‌؟

 خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ اينطور وارد شده‌ راجع‌ بن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ و من‌ عنده‌ علم‌ الكتاب‌. همين‌ يك‌ آيه‌ خدا ميدونه‌ آنچنان‌ ارزش‌ داره‌ در فضيلت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ صرفنظر از سيصد آيه‌اي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ دربارة‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ كردند همين‌ يك‌ آيه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ در كنارش‌ يك‌ آية‌ ديگر هست‌. عاصف‌ بن‌ برخيا در محضر حضرت‌ سليمانه‌. سليمان‌ ميگه‌ من‌ يعطي‌ بعرشها. كيه‌ كه‌ عرش‌ بلقيس‌، آن‌ تخت‌ بلقيس‌ كه‌ ولها عرش‌ عظيم‌، براي‌ من‌ بياره‌؟ قال‌ الذي‌ عنده‌ علم‌ من‌ الكتاب‌. يك‌ كسي‌ آنجا نتشسته‌ بود بنام‌ آصف‌ بن‌ برخيا كه‌ در نزد او برخي‌ از علم‌ كتاب‌ بود. گفت‌ من‌ با يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ مي‌آورم‌ و آوردد. بخاطر بعضي‌ از علم‌ كتاب‌. از امام‌ صادق‌ سؤال‌ شد كه‌ عاصف‌ بن‌ برخيا از علم‌ كتابي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ داشت‌ چقدر بهره‌ برده‌ بود؟ حضرت‌ فرمود به‌ اندازة‌ بال‌ مگسي‌ كه‌ در اقيانوس‌ بينهايت‌ بخوره‌، همان‌ اندازه‌ استفاده‌ كرده‌ بود. ببينيد علي‌ چيه‌؟ حالا بگند علي‌ بن‌ ابيطالب‌، اسم‌ ببرند. اما اينطوري‌ وقتي‌ خدا بعضي‌ از علما ميگن‌ سه‌ هزار آيه‌ در قرآن‌ مجيد دربارة‌ اهل‌ بيت‌ پيغمبر و بخصوص‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ يكي‌ از علماي‌ شهر ما اين‌ را برداشته‌ نوشته‌، تا هزار و پانصد آيه‌ را من‌ ديدم‌ كه‌ جمع‌ آوري‌ كرده‌ بود. مشغول‌ نوشتن‌ بود. از نظر باصطلاح‌ قلم‌ مي‌آمد گاهي‌ پيش‌ من‌ اينها را نشان‌ ميداد. ميگفت‌ من‌ سه‌ هزار آيه‌ جمع‌ مي‌كنم‌. نه‌. سيصد آيه‌ را اهل‌ سنت‌ نقل‌ مي‌كنند. من‌ در كتاب‌ پاسخ‌ ما يادمه‌ كه‌ اينها را نوشتم‌. اهل‌ سنت‌ نوشتند. يكيش‌ اينه‌. حالا اسم‌ نبرند. ولي‌ در عين‌ حال‌ اين‌ هم‌ اشكالي‌ نداره‌ چون‌ روايت‌ داره‌ كه‌ صراط‌ علي‌ مستقيم‌. راه‌ علي‌ مستقيمه‌. ميزان‌ اعماله‌، اگر از اين‌ راه‌ انسان‌ در اعتقاداتش‌، در اعمالش‌، در عقايدش‌ منحرف‌ بشه‌، ولو كوچكترين‌ انحراف‌ باشه‌، يقينا توي‌ دره‌ سقوط‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ اعتقادات‌ خيلي‌ مهمه‌. اعتقاداتتون‌ را خيلي‌ مواظب‌ باشيد. دست‌ هر كسي‌ نسپريد. به‌ هر كتابي‌ نسپريد. به‌ هر شخصي‌، همينقدر خوشتون‌ آمد به‌ او اعتماد نكنيد. خيلي‌ مسئلة‌ عقايد مهمه‌. فقط‌ و فقط‌ قرآن‌، روايات‌ و كسي‌ كه‌ مذاقش‌ اين‌ باشه‌. البته‌ قرآن‌ و روايات‌ را براي‌ همه‌ قرار ندادند. براي‌ مجتهيدني‌ كه‌ مزاقش‌ مذاق‌ علامة‌ حلي‌ باشه‌، مذاقش‌ مذاق‌ علامة‌ مجلسي‌ باشه‌. مذاقش‌ مذاق‌ سيد بحر العلوم‌ باشه‌، مذاقش‌ مذاق‌ سيد ابن‌ طاووس‌ باشه‌ علماي‌ زمان‌ ما مثل‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ بروجردي‌ و خلاصه‌ علمايي‌ كه‌ بحمد الله‌ بطور وفور در خدمتشون‌ بوديم‌ و از محضرشون‌ استفاده‌ مي‌كرديم‌. كوچكترين‌ انحرافي‌ در عقايدمون‌ پيدا بشه‌. بهرحال‌ در عقايد بايد خيلي‌ مواظب‌ بود. بعد نوبة‌ تزكية‌ نفس‌ ميرسه‌. تزكية‌ نفس‌ هم‌ همانطوري‌ كه‌ من‌ مكرر عرض‌ كردم‌ و اين‌ روزها زياد به‌ من‌ ميگند راجع‌ به‌ تزكية‌ نفس‌ شما چرا صحبت‌ نمي‌كنيد؟ به‌ دو علت‌ من‌ در اين‌ ده‌ روز دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ نمي‌كنم‌. يكي‌ اينكه‌ اكثر رفقايي‌ كه‌ در جلسه‌ هستند، دوستاني‌ هستند كه‌ خودشون‌ اهل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند. و بعد هم‌ من‌ در سال‌ گذشته‌ دربارة‌ تزكية‌ نفس‌ صحبت‌ كردم‌. ولي‌ اينجا پيش‌ آمده‌ بايد عرض‌ كنم‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ غير از تزكية‌ عمله‌. شما فكر نكنيد كه‌ اگر واجباتتون‌ را انجام‌ داديد و محرمات‌ را ترك‌ كرديد و يا حتي‌ مكروهات‌ را ترك‌ كرديد و مستحبات‌ را انجام‌ داديد، تزكية‌ نفس‌ كرديد. نه‌. چون‌ اينها اعمال‌ شماست‌. اعمال‌ شما ممكنه‌ قلبتون‌ پاك‌ نباشه‌ ولي‌ اعمالتون‌ پاك‌ باشه‌. ببينيد يك‌ كوزه‌، سابقها كوزه‌هايي‌ بود كه‌ از گل‌ درست‌ مي‌كردند. الان‌ هم‌ گاهي‌ هست‌. چون‌ يخ‌ نبود و يخچال‌ نبود و اينها نبود مي‌خواستند آب‌ خنك‌تري‌ بخورند، يك‌ كوزه‌هايي‌ بود. اين‌ كوزه‌ها از توش‌ آب‌ بيرون‌ مي‌آمد. يعني‌ نمي‌ مي‌داد. اين‌ نم‌ خودش‌ مؤثر بود. كنار باد مي‌گذاشتند، باد به‌ اين‌ نم‌ مي‌خورد سرد مي‌كرد، طبعا آب‌ كوزه‌ را هم‌ سرد مي‌كرد. اين‌ كوزه‌ها توش‌ هرچيزي‌ مي‌شد بكنند. هم‌ سركه‌ ممكن‌ بود بكنند، هم‌ شربت‌ ممكن‌ بود توش‌ بكنند، اگر توي‌ اين‌ كوزه‌ كسي‌ آب‌ بكنه‌ و ديوارة‌ بيرونش‌ را شربت‌ بماله‌، بگه‌ كه‌ بعله‌ نه‌ الحمد لله‌ ما شربت‌ داريم‌. ميشه‌؟ در كوزه‌ همان‌ تراود كه‌ در اوست‌. شما اين‌ را بدونيد آنچه‌ در دل‌ داريد، در عملتون‌ ظاهر ميشه‌. نه‌ آنچه‌ در عمل‌ داريد در دلتون‌ اثر بگذاره‌. آنقدر افراد هستند كه‌ عبادتها مي‌كنند.

 من‌ يك‌ وقت‌ در مسجد الحرام‌ بودم‌. در مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌. خلوت‌ بود. چون‌ عمره‌ رفته‌ بودم‌. يك‌ جواني‌ را ديدم‌ گريه‌ ميكنه‌، حال‌ عبادت‌ عجيبي‌ داره‌. اما دست‌ بسته‌ نماز ميخونه‌. باهاش‌ نشستم‌ يك‌ مقداري‌ صحبت‌ كردم‌. گفتم‌ حيفه‌ اين‌ جوان‌ با اين‌ خوبي‌، با اين‌ عبادات‌، اين‌ در راه‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نباشه‌. ديدم‌ ايشان‌ صوفيه‌ و از سلسلة‌ قادريه‌ است‌. به‌ من‌ هم‌ خيلي‌ محبت‌ كرد. در عرفان‌ ما يك‌ مقداري‌ حرفهايي‌ بلد بوديم‌ باهاش‌ زديم‌ و ما را برد به‌ منزل‌. در آنجا اصرار داشت‌ كه‌ تو خيلي‌ خوبي‌. بيا شيخ‌ ما در ايران‌ بشو كه‌ اين‌ مسلك‌ قادريه‌ را آنجا پياده‌ كن‌. حالا ما داشتيم‌ او را هدايت‌ مي‌كرديم‌ و او مي‌خواست‌ ما را هدايت‌ كنه‌ بهرحال‌. و هرچي‌ كردم‌ نرود ميخ‌ آهنين‌ بر سنگ‌. نشد.

 گاهي‌ ميشه‌ كه‌ ببينيد عبادت‌ زياده‌، اما يك‌ انحراف‌ كوچك‌، يك‌ انحراف‌. من‌ اگر بخوام‌ قضايا بگم‌، روايت‌ بگم‌ در اين‌ زمينه‌ خيلي‌ زياد داريم‌ كه‌ واقعا الان‌ هر چي‌ توي‌ ذهنم‌ مي‌گذره‌ از قضايا و روايات‌ و آيات‌ قرآن‌، دلم‌ مي‌خواد همه‌ را باصطلاح‌ نديده‌ بگيرم‌ و مطلبم‌ را عرض‌ كنم‌ و آن‌ اينه‌ كه‌ مثل‌ دو دو تا چهارتاست‌ كه‌ تزكية‌ نفس‌ غير از تزكية‌ عمله‌. اگر تزكية‌ نفس‌ كردي‌ عملت‌ تزكيه‌ ميشه‌. يعني‌ اگر در يك‌ مجلسي‌ بوديم‌. جمعي‌ بودند. جمعي‌ از علما هم‌ بودند. بحثي‌ شد. يك‌ كسي‌ از آقايون‌ گفت‌ اگر گناه‌ آزاد بشه‌، گناه‌ آزاد باشه‌، چه‌ گناهي‌ را انتخاب‌ مي‌كنيد؟ يكي‌ از اين‌ آقايون‌ گفت‌ من‌ غيبت‌ كردن‌ را انتخاب‌ مي‌كنم‌. من‌ از استادي‌ كه‌ من‌ آنوقت‌ سنم‌ كم‌ بود. استادي‌ بود در خدمتش‌ بودم‌. پرسيدم‌ چرا اينهمه‌ گناهان‌ لذتبخش‌ نفساني‌ هست‌. چرا اين‌ غيبت‌ كردن‌ را انتخاب‌ كرد؟ گفت‌ براي‌ اينكه‌ اين‌ عقده‌ايه‌. اين‌ يك‌ آدمي‌ است‌ كه‌ از مردم‌ سر خورده‌. همه‌ اذيتش‌ كردند. ببينيد روحش‌ سالم‌ نيست‌. عمل‌ مربوط‌ به‌ روحه‌. شما اگر نماز نمي‌خونيد بخاطر اين‌ است‌ كه‌ آن‌ ايمان‌ واقعي‌ را نداري‌. اگر معصيت‌ ميكني‌ بخاطر اينه‌ كه‌ خدا را نمي‌بيني‌، يعني‌ علمت‌ خوب‌ نيست‌، اعتقادت‌ خوب‌ نيست‌، روحت‌ سالم‌ نيست‌. و الاّ يكي‌ از صفات‌ بسيار مهم‌ روح‌ ايمان‌ به‌ خداست‌. خوب‌ اگر انسان‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، مگر ميشه‌ معصومين‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ يا انبياء گذشته‌ اينها نوشته‌اند درباره‌اشون‌ كه‌ چرا اينها معصوم‌ بودند؟ علت‌ عصمت‌ انبياء چيه‌؟ اينطور مثال‌ مي‌زنند. آنها خودشون‌ را در محضر پروردگار مي‌ديدند. و كسي‌ كه‌ خودش‌ را در محضر پروردگار بينه‌ محاله‌ كه‌ گناه‌ بكنه‌. پس‌ گناه‌ كردن‌ متكي‌ به‌ ايمانه‌ و متكي‌ به‌ آن‌ ايماني‌ است‌ كه‌ انسان‌ در دل‌ داره‌.

 بنابراين‌ پس‌ تزكية‌ نفس‌ لازمه‌. اگر تزكيه‌ نكرديد، خدا توي‌ جهنم‌، اگر اعتقاداتتون‌ خوب‌ بود، توي‌ جهنمتون‌ نمي‌بره‌. ولي‌ توي‌ بهشت‌ هم‌ راهتون‌ نميده‌. كجا پس‌؟ خدا كه‌ دو تا جا بيشتر نداره‌. اينجوري‌ ميگن‌. كجا پس‌ نگه‌ مي‌داره‌. آنقدر پشت‌ در بهشت‌ نگرتون‌ ميداره‌ تا پاك‌ بشيد. اگر باور مي‌كنيد قيامت‌ و بهشت‌ را همينجا تزكيه‌ كنيد. بخاطر اينكه‌ آنجا خيلي‌ سخته‌. من‌ روايات‌ عجيبي‌ ديدم‌. يكي‌ از آن‌ روايات‌ اينه‌ كه‌ قيامت‌ آنقدر سخته‌ كه‌ مردم‌ ميگند خدايا ما را از اينجا نجات‌ بده‌ ولو الي‌ النار. ولو اينه‌ ما را ببري‌ توي‌ جهنم‌. اينطوريه‌. مرگ‌ را خدا برداشته‌. يعني‌ خدا اراده‌ كرده‌ نميره‌ هيچكس‌. اما تشنگي‌ كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌، حرارت‌ كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌، فشارهايي‌ كه‌ مي‌آد كافيست‌ براي‌ مردن‌ انسان‌. آنجا ميگن‌ آقا تو اين‌ صفات‌ رذيله‌ات‌ را بريز دور. بايد انسان‌ يك‌ گوشه‌اي‌ بنشينه‌ تزكية‌ نفس‌ بكنه‌. مكتب‌ بره‌، درس‌ بخونه‌، نمي‌دونم‌ توبه‌ بكنه‌، استقامتش‌ را بايد همينجا همين‌ كارها را بكنيد. پس‌ بيائيم‌ توي‌ همين‌ دنيا اين‌ كارها را بكنيم‌. حالا چه‌ جوري‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌؟ چون‌ اين‌ را بدونيد پاي‌ منبرها، پاي‌ منبر خود من‌ شما نمي‌تونيد تزكية‌ نفس‌ كنيد. چون‌ اكثر اين‌ منابر و مجالس‌ تعهد تويش‌ نيست‌. نشستيم‌ و گفتيم‌ و برخاستيم‌. اينه‌. كدوم‌ يك‌ از شما متعهديد كه‌ هر چه‌ من‌ ميگم‌ از امشب‌ عمل‌ كنيد؟ هيچكدام‌؟ چرا متعهد باشيم‌، آزاد خدا خلقمون‌ كرده‌ چرا متعهد باشيم‌؟ شما را خدا آزاد خلق‌ نكرده‌، همه‌ جا متعهديد. سوار اتوبوس‌ ميشيد يك‌ رانندة‌ خدمتتون‌ عرض‌ شود شايد هم‌ بي‌ نماز نشسته‌ پشت‌ فرمون‌. متعهديد تحت‌ فرمان‌ اين‌ راننده‌ باشيد. هر جائي‌ پيادتون‌ ميكنه‌ پياده‌ بشيد. هر جائي‌ سوارتون‌ ميكنه‌ سوار بشيد. اگر تند ميره‌ چيزي‌ نگيد. اگر حتي‌ موسيقي‌اش‌ را باز ميكنه‌ بگيد بسيار خوب‌. متعهديد ديگه‌. از اين‌ بالاتر. شما يك‌ كسالتي‌ پيدا كنيد، يك‌ طبيب‌ حاذقي‌ آمده‌ ميگه‌ آقا شما بايد عمل‌ بشيد. خوب‌ زودتر. اين‌ ورقه‌ را امضا كن‌. ورقه‌ را مي‌خوني‌ مي‌بيني‌ نوشته‌ اگر مردي‌ به‌ گردن‌ خودت‌. تو من‌ را بيهوش‌ ميكني‌، تو مرا به‌ اطاق‌ عمل‌ مي‌بري‌، تو من‌ را با چاقو پاره‌ ميكني‌ شكمم‌ را. مردم‌ به‌ گردن‌ خودم‌!؟ مي‌خواي‌. نمي‌خواي‌ عمل‌ نمي‌كنم‌. تحت‌ فرمان‌ من‌ صددرصد بسيار خوب‌. امضا مي‌كنم‌. بعد هم‌ مي‌آئي‌ خونه‌. اين‌ قرص‌ را صبح‌ يكي‌، ظهر يكي‌، عصر يكي‌. ساعت‌ هم‌ برات‌ تعيين‌ ميكنه‌، تأخير نبايد داشته‌ باشي‌، زودتر نخوري‌، شما هيچوقت‌ حاضر نيستي‌ يك‌ مشت‌ قرص‌ را همون‌ روز اول‌، شما بگيد ما كه‌ قراره‌ تا ده‌ روز اين‌ قرصها را بخوريم‌، روز اول‌ هر چي‌ قرص‌ هست‌ بريزيد بالا و آب‌ هم‌ بخوري‌ و كلك‌ را بكني‌. نه‌. دستور دكتر اينه‌. بايد من‌ متعهدم‌. متعهد، نمي‌خواد بري‌ عاهدت‌ الله‌ و اين‌ حرفها را بزني‌. نه‌ اصلا طبيعته‌، طبيعت‌ موفقيت‌ و لازمة‌ موفقيت‌ اينه‌ كه‌ تو بايد متعهد باشي‌. هر جا و هر كاري‌ كه‌ مي‌كني‌ بايد تعهد داشته‌ باشي‌. اينهمه‌ تعهدات‌. در مقابل‌ تزكية‌ نفست‌ هم‌ متعهد باش‌.

 من‌ در سال‌ چهل‌ و يك‌، 1341 كه‌ تحصيلاتمون‌ در قم‌، البته‌ تحصيلات‌ علوم‌ دينيه‌ تمام‌ شدني‌ نيست‌ ولي‌ خوب‌ يك‌ دوره‌ خارج‌ فقه‌ و خارج‌ اصول‌ و اينها را ديده‌ بوديم‌ و رفتيم‌ مشهد. من‌ ديدم‌ براي‌ همشهريهام‌، من‌ مشهدي‌ هستم‌، براي‌ همشهريهايم‌ چيزي‌ تحصيل‌ نكردم‌. يعني‌ اگر ادبيات‌ بوده‌ براي‌ خودم‌ بوده‌، اگر فقه‌ و اصول‌ بوده‌ براي‌ خودم‌ بوده‌ و بايد براي‌ اينها يك‌ كاري‌ بكنم‌. چون‌ قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد و لولا نفر من‌ كل‌ فرقة‌ طائفة‌ ليتفقه‌ في‌ الدين‌ و لينظروا قومه‌ رجعه‌ اليهم‌. برم‌ تفقه‌ در دين‌ بكنم‌ برگردم‌ مردم‌ را از خدا بترسانم‌، مردم‌ را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كنم‌. كاري‌ نكردم‌. البته‌ من‌ در كتاب‌ تحصيلاتم‌ و بلكه‌ در متن‌ تحصيلاتم‌، يك‌ مسئله‌ را در كتاب‌ عالم‌ عجيب‌ ارواح‌ نشستم‌ كه‌ از سن‌ شانزده‌ سالگي‌ قطعا به‌ فكر اينكه‌ روح‌ چيه‌ اولا؟ آقا روح‌ چيه‌؟ آخر ما ميگيم‌ ما روحيم‌ و اين‌ بدن‌ جسد، اين‌ مثل‌ لباسه‌ براي‌ ما. خوب‌ اين‌ روح‌ چيه‌؟ اول‌ كه‌ روح‌ چيه‌؟ اختلاف‌ بين‌ فلاسفه‌ و حكماو علماست‌ كه‌ روح‌ چيه‌؟ ما بايد تحقيق‌ بكنيم‌. من‌ شدم‌ روحاني‌. تحقيق‌ بكنم‌. بعد از اينكه‌ روح‌ را شناختم‌، آيا اين‌ روح‌ امراضي‌ داره‌ يا نداره‌؟ اگر امراضي‌ داره‌ كه‌ قطعا داره‌، في‌ قلوبهم‌ مرض‌، توي‌ قرآن‌ مكرر اين‌ مطلب‌ آمده‌، معالجة‌ اين‌ امراض‌ روحي‌ چيه‌؟ آقا شايد سالها روي‌ اين‌ جهت‌ زير ساية‌ علماي‌ بزرگ‌ اهل‌ معنا ما زحمت‌ كشيديم‌، حالا چيزي‌ نشديم‌ اين‌ مال‌ كم‌ استعدادي‌ خودم‌ بوده‌، و الاّ آنها زحماتشون‌ را واقعا كشيدند.

 آية‌ الله‌ كوهستاني‌ بود از علماي‌ بسيار محترم‌ در كوهستان‌ مازندران‌، مرحوم‌ حاج‌ ملا آقا جان‌ بود، خيلي‌ از بزرگان‌ بودند، آقاي‌ حاج‌ شيخ‌ مجتبي‌ قزويني‌ كه‌ از علماي‌ بزرگ‌ مشهد بودند، با اينها ما كار كرديم‌، خدمتشون‌ تلمذ كرديم‌ تا به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ راه‌ تزكية‌ نفس‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ما پاي‌ منبر بشينيم‌ و بنشينيم‌ و بگيم‌ و برخيزيم‌. بايد تعهد داشت‌. بايد متعهد بود.

 لذا خوب‌ نميشه‌ انسان‌ همة‌ اين‌ جمعيتي‌ كه‌ اينجا نشستند همه‌ را متعهدشون‌ كنه‌. كسي‌ متعهد نميشه‌. تك‌ تك‌. افرادي‌ كه‌ به‌ ما مراجعه‌ مي‌كردند كه‌ خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ حاج‌ ملا آقاجان‌، ايشان‌ روح‌ پاكي‌ داشت‌. اين‌ كتاب‌ پرواز روح‌ ما، من‌ كتابهاي‌ زيادي‌ نوشتم‌ شايد بيشترش‌ هم‌ علمي‌تر از اينه‌ و شايد من‌ روي‌ كتاب‌ انوار زهرا بيست‌ سال‌ زحمت‌ كشيدم‌. آنهم‌ براي‌ ما توي‌ تابلو مطرح‌ نمي‌كنند و حق‌ هم‌ همينه‌ها. من‌ حدودا پنجاه‌ جلد كتاب‌ نوشتم‌. ولي‌ اين‌ كتاب‌ چرا عنوان‌ شده‌ و چرا مطرح‌ ميشه‌؟ بخاطر اينكه‌ اين‌ مرد بزرگ‌ روحش‌ الان‌ فعاله‌. خيلي‌ عجيبه‌. ما شايد توي‌ همين‌ مجلس‌ من‌ خودم‌ عده‌اي‌ را مي‌شناسم‌، چند نفري‌ را لااقل‌ مي‌شناسم‌ كه‌ ارتباط‌ روحي‌ با اين‌ مرد دارند و او روح‌ باصطلاح‌ معين‌ اينهاست‌. و پيامهايي‌ را گاهي‌ براي‌ من‌ مي‌آورند مي‌بينم‌ همه‌اش‌ درست‌. كاري‌ را من‌ اراده‌ كرده‌ام‌ بكنم‌ و به‌ من‌ مي‌گويند حاج‌ ملا آقا جان‌ گفته‌ نكن‌ و من‌ نبايستي‌ بكنم‌. اين‌ مرد، اين‌ كتاب‌ تابحال‌ بيست‌ و پنج‌ دفعه‌ تجديد طبع‌ شده‌ و خيلي‌ از طبعهاش‌ ما بخاطر خيلي‌ از جهات‌ نديده‌ گرفتيم‌ و الا متجاوز از سي‌ طبع‌ شده‌ بود.

 اين‌ مرد بزرگ‌ به‌ من‌ ميگفت‌ فلاني‌ بايد اين‌ حرف‌ را من‌ يك‌ كلمه‌ حرف‌ بهت‌ مي‌زنم‌. اين‌ كار را بكن‌. اگر نكني‌ با من‌ ديگه‌ نيستي‌. آقا تعهد از ما مي‌گرفت‌. منهم‌ مجبور بودم‌ ديگه‌. ما كه‌ خدا را نمي‌بينيم‌، پيغمبر را كه‌ نمي‌بينيم‌، ائمه‌ را كه‌ نمي‌بينيم‌، در مقابل‌ آنها تعهدي‌ ما نداريم‌. اما يك‌ استاد انسان‌ مي‌خواد كه‌ در مقابل‌ او متعهد باشد و او هم‌ كلام‌ خودش‌ را نگه‌ براي‌ شما. كلام‌ خدا، كلام‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌. آقا اين‌ آقايون‌ تهران‌، شهرستانها، چون‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ هم‌ اين‌ كتاب‌ ترجمه‌ شده‌، حتي‌ از ممالك‌ ديگه‌ مي‌آند ميگن‌ آقا ما مي‌خوايم‌ تزكية‌ نفس‌ كنيم‌. مي‌خواهيد روزي‌ ده‌ نفر بهتون‌ تحويل‌ بدم‌. ما آماده‌ايم‌ براي‌ تزكية‌ نفس‌. تنها راهش‌ هم‌ همينه‌ كه‌ يك‌ تعهدي‌ داشته‌ باشه‌ انسان‌. در مقابل‌. و الا حرفها همينهايي‌ است‌ كه‌ روي‌ منبرها شنيديد و مي‌گند. بايد تعهد داشت‌.

 و لذا تزكية‌ نفس‌ را در ظرف‌ حدودا هفت‌ هشت‌ ده‌ سال‌ انسان‌ ميتونه‌ انجام‌ بده‌ و بعد هم‌ احكامه‌ كه‌ بحمد الله‌ در خصوص‌ احكام‌ فقهاي‌ بزرگ‌ و علما زيادتر كار كردند. يعني‌ انسان‌ يا بايد خودش‌ مجتهد باشه‌ و يا مقلد باشه‌. كارش‌ آسونه‌ تقريبا. يعني‌ انسان‌ وقتي‌ بناست‌ تقليد بكنه‌ خوب‌ يك‌ توضيح‌ المسائل‌ ميگيره‌ تقليد ميكنه‌.

 اين‌ جمله‌ را مي‌خواستم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ در صراط‌ مستقيم‌ دين‌ بايد حركت‌ كنيم‌ و بموالاتكم‌ تقبل‌ الطاعة‌ المفترضه‌. اين‌ اعمال‌ واجب‌ ما به‌ موالات‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ قبول‌ ميشه‌ و اگر انسان‌ تزكية‌ نفس‌ كرد. طبعا اعمالش‌ هم‌ خوبه‌، عقايدش‌ هم‌ خوب‌ باشه‌. اين‌ بعد از مردن‌ روحش‌ آزاده‌. يعني‌ تا مرد از توي‌ زندان‌ مي‌آد توي‌ فضاي‌ باز. الدنيا سجن‌ المؤمن‌. آنوقت‌ ميفهمه‌ گرفتاريهاي‌ دنيا يعني‌ چه‌؟ آنوقت‌ مي‌فهمه‌ آنطرف‌ دنيا چقدر مهم‌ و پر ارزشه‌. اكثر اولياء خدا، آنهائي‌ كه‌ صالحين‌ هستند، شهدا هستند، اينها در عالم‌ بعد از اين‌ عالم‌ روحشون‌ آزاده‌ تا روز قيامت‌ و بهشتشون‌ شروع‌ ميشه‌ و بهشت‌ اينها هم‌، بهشت‌ معمولي‌ نيست‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌، جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا ببينمي‌ رويت‌. امام‌ زمان‌ را مي‌بينه‌.

 چندي‌ قبل‌ در مشهد، يك‌ خانمي‌ كه‌ در راه‌ تزكية‌ نفس‌ بود، هنوز اوائلش‌ هم‌ بود. ايشان‌ فوت‌ مي‌خواست‌ بشه‌. براي‌ من‌ نقل‌ كردند. مي‌گفت‌ همينطور كه‌، سرطان‌ داشت‌، همينطور كه‌ مي‌خواست‌ فوت‌ بشه‌، لحظات‌ آخر عمرش‌ بود پاشد نشست‌. گفت‌ كه‌ مردهاي‌ نامحرم‌ بروند بيرون‌، زنهاي‌ بد حجاب‌ هم‌ از مجلس‌ بروند بيرون‌. از توي‌ اطاق‌ بيمارستان‌. فاطمة‌ زهرا دارند تشريف‌ مي‌آورند. جمعي‌ از افراد كه‌ بعضي‌هاشون‌ اصلا اهل‌ اين‌ حرفها نبودند قسم‌ مي‌خوردند. الان‌ بعضي‌ از رفقاي‌ ما كه‌ جريان‌ را مي‌دونند در مجلس‌ هستند، از مشهد آمدند. كه‌ يك‌ نور سبزي‌ وارد اطاق‌ شد و آمد روي‌ صورت‌ اين‌ خانم‌. مثل‌ كسي‌ كه‌ بياد يك‌ كسي‌ را در بغل‌ بگيره‌ و بعد هم‌ برگشت‌. بعد همه‌ را صدا زد، اين‌ خانم‌ همه‌ را صدا زد. گفت‌ دستش‌ را اينجوري‌ گذاشت‌. گفت‌ كه‌ پسران‌ من‌ دستتون‌ را بياريد، شوهرش‌ دستش‌ را گذاشت‌، خانمها دستشون‌ را گذاشتند. گفت‌ به‌ من‌ تعهد بديد كه‌ تا توي‌ دنيا هستيد تزكية‌ نفس‌ بكنيد و اين‌ راه‌ را ترك‌ نكنيد. كه‌ آمده‌ بودند، همه‌اشون‌ آمده‌ بودند پيش‌ ما كه‌ آقا ما چيكار كنيم‌؟ تزكية‌ نفس‌ خيلي‌ اهميت‌ داره‌.

 اگر تزكية‌ نفس‌ كرده‌ بودند، همانهايي‌ كه‌ عبادتهاي‌ كمر شكني‌ مي‌كردند، در زمان‌ پيغمبر همينهايي‌ كه‌ در به‌ پهلوي‌ فاطمة‌ زهرا زدند، اينها تارك‌ الصلاتها نبودند، اينها روزه‌خورها نبودند، اينها مشروبخورها، اگر هم‌ مي‌خوردند آن‌ اوائل‌ بود، بعد مشروب‌ هم‌ نمي‌خوردند. اينها همين‌ مسلمونهاي‌ عبادت‌ كن‌ ديو سيرت‌ باصطلاح‌ حيوان‌ سيرت‌ بودند. هيزم‌ آورده‌ پشت‌ در فاطمة‌ زهرا گذاشته‌. يك‌ شخصي‌ گفت‌ فيها فاطمه‌. مي‌دوني‌ توي‌ اين‌ خونه‌ فاطمة‌ زهراست‌. گفت‌ باشه‌. به‌ معاويه‌ نوشت‌ جات‌ خالي‌ بود كه‌ وقتي‌ من‌ در را آتش‌ زدم‌، احساس‌ كردم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌ چنان‌ لگد به‌ در كوبيدم‌، اگر اين‌ شعر را يك‌ عالم‌ بزرگ‌، يك‌ مرجع‌ تقليد نگفته‌ بود، شايد من‌ نمي‌خوندم‌ كه‌ همين‌ شعري‌ كه‌ خوندم‌. و من‌ نبوع‌ الدم‌ من‌ سديدهها من‌ ترجمه‌ نمي‌تونم‌ براتون‌ بكنم‌. آنهايي‌ كه‌ اهل‌ فهم‌ و دركند مي‌فهمن‌. ثل‌ صدرها خزانت‌ الاسراري‌. برو ببين‌ سينة‌ فاطمة‌ زهرا چرا خون‌ ازش‌ مي‌ريخت‌؟ درهاي‌ قديمي‌ بوده‌، آنچنان‌ محكم‌ نبوده‌ يك‌ در چوبي‌ اين‌ پاية‌ در چوبي‌ را وقتي‌ كه‌ بسوزانند اين‌ در از جا كنده‌ ميشه‌. فاطمة‌ زهرا آمده‌ پشت‌ در. شايد اين‌ مردم‌ رحم‌ كنند. صداي‌ فاطمة‌ زهرا را بشنوند، به‌ ياد پيغمبر بيفتند. اما چنان‌ در را به‌ پهلوي‌ مادر ما زهرا كوبيد كه‌ فاطمه‌ روي‌ زمين‌ افتاد. صدا زد يا فضة‌ خذيني‌. لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله‌ العلي‌ العظيم‌. خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا فرج‌ امام‌ زمان‌ ما را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ ياران‌ و اصحابش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *