۸ ربیع الاول ۱۴۱۶ – مثل‌ اعلاي‌ خدا در هر زمان‌ – تهران‌

 مثل‌ اعلاي‌ خدا در هر زمان‌ – تهران‌

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و صلاة‌ و سلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آله‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الا´ن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و له‌ المثل‌ الاعلا في‌ السماوات‌ و الارض‌ و كان‌ الله‌ عزيزا حكيما.

 در شب‌ جمعه‌ و روز پنجشنبة‌ گذشته‌ اين‌ آيات‌ كه‌ تلاوت‌ شد گفتم‌ كه‌ دو آيه‌ در اين‌ آيات‌ جلب‌ توجه‌ را بيشتر كرد. آية‌ اولي‌ را در آن‌ روز درباره‌اش‌ بحث‌ كردم‌ و آية‌ دومي‌ اين‌ آيه‌ بود. با اينكه‌ فكر نميكردم‌ كه‌ امشب‌ در خدمت‌ دوستان‌ و عزيزان‌ باشم‌، خداي‌ تعالي‌ خواست‌ كه‌ اين‌ آية‌ دوم‌ را هم‌ كه‌ آن‌ شب‌ مي‌خواستم‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌، امروز كه‌ روز رحلت‌ حضرت‌ عسگري‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بوده‌ و امشب‌ هم‌ شب‌ شادي‌ و سرور شيعيان‌ است‌ و تولي‌ و تبري‌ كه‌ در آن‌ روز بحث‌ كردم‌، دقيقا با يكديگر نزديك‌ شده‌اند؛ اين‌ آيه‌ را توضيح‌ بدم‌ براتون‌. يك‌ رسمي‌ مردم‌ شيعة‌ هندوستان‌ دارند كه‌ من‌ در اين‌ ايام‌ آنجا بوده‌ام‌. صحت‌ و سقمش‌ را، خوبي‌ و بديش‌ را زياد نمي‌خوام‌ درباره‌اش‌ صحبت‌ كنم‌. ولي‌ دو ماه‌ محرم‌ و صفر را آنها عزاداري‌ مي‌كنند و هشت‌ روز هم‌ بعد از ماه‌ صفر تا امروز، آنها بعنوان‌ وداع‌ با عزاداري‌، عزاداري‌ خيلي‌ فوق‌ العاده‌ گرمي‌ مي‌كنند. مخصوصا روز هشتم‌ ماه‌ ربيع‌ الاول‌ را مثل‌ شايد روز عاشورا، آنجور عزاداري‌ مي‌كنند. يك‌ دفعه‌ از مغرب‌ روز هشتم‌ ربيع‌، وضع‌ عوض‌ ميشه‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ حد تفريطي‌ قرار ميگيره‌. مخصوصا در مقابل‌ مخالفين‌. بسيار شادي‌ تندي‌ كه‌ تمام‌ شهر بمبئي‌ كه‌ من‌ بودم‌ صداي‌ ترقه‌ها و مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ بلند ميشه‌. حالا البته‌ مسئلة‌ مهم‌ فرح‌ و حزن‌ قلبيه‌. چون‌ فرح‌ و حزن‌ قلبي‌ بستگي‌ به‌ ايمان‌ داره‌. و الاّ اعمال‌ ظاهري‌ گاهي‌ مربوط‌ به‌ ايمان‌ نيست‌، ممكنه‌ تصنع‌ باشه‌. اما اگر انسان‌ قلبش‌ ايمان‌ داشته‌ باشه‌، ايمانش‌ قوي‌ باشه‌، امتحان‌ شده‌ باشد به‌ ايمان‌ قلبش‌، اينچنين‌ شخصي‌ مسلما با خوشحالي‌ و سرور دوستانش‌ مسرور ميشه‌ و با حزن‌ و اندوه‌ دوستانش‌، محزون‌ و اندوهگين‌ ميشه‌. بنابراين‌ اگر دل‌ انسان‌ داراي‌ ايمان‌ مستقري‌ باشه‌ و ايمان‌ ثابتي‌ در قلبش‌ وجود داشته‌ باشد، اين‌ شخص‌ حتي‌ لحظه‌اش‌ حسابه‌. تا اين‌ لحظه‌ محبوب‌ من‌، آن‌ كسي‌ كه‌ مورد علاقة‌ شديد منه‌، خوشحال‌ بوده‌، من‌ خوشحالم‌. و از اين‌ لحظه‌ محزون‌ شده‌، من‌ محزونم‌. ما زياد ديديم‌. برخورد من‌ در اوائل‌ سنم‌ بخصوص‌ زياد با اين‌ افراد بوده‌ كه‌ جوانهايي‌ بودند. عاشق‌ مثلا يك‌ فردي‌ يا يك‌ چيزي‌ بودند. به‌ قيافة‌ محبوبشون‌ وقتي‌ نگاه‌ مي‌كردند، تا او صورتش‌ در هم‌ كشيده‌ بوده‌، اينها هم‌ محزون‌ بودند. به‌ مجرد اينكه‌ يك‌ جرياني‌ ميشه‌ كه‌ صورت‌ متبسم‌ ميشه‌، بشاش‌ ميشه‌، اينها هم‌ يكدفعه‌ خوشحال‌ ميشوند. مثل‌ يك‌ سيم‌ ارتباط‌ بسيار قوي‌ كه‌ به‌ آن‌ شخص‌ وصله‌. تا او خوشحال‌ ميشه‌ اينهم‌ خوشحال‌ ميشه‌. تا او محزون‌ ميشه‌ اينهم‌ محزون‌ ميشه‌. روايت‌ دارد كه‌ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا. شيعيان‌ ما از زيادي‌ خاك‌ ما خلق‌ شده‌اند. اين‌ روايت‌ معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ مثلا يك‌ مقدار خاك‌ در يك‌ كوهي‌ بوده‌. خدا برداشته‌ بدن‌ ما را خلق‌ كرده‌ و از همانجا هم‌ برداشته‌ بدن‌ شيعيان‌ را خلق‌ كرده‌. نه‌. همانطوري‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بدنشون‌ از غذاي‌ حلال‌، از غذاي‌ پاك‌، از باصطلاح‌ آنچه‌ كه‌ خدا حرام‌ نكرده‌، خلق‌ شده‌. شيعيان‌ ما هم‌ بدنشون‌ از همان‌ خلق‌ شده‌. اينها يك‌ كسي‌ آمد خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد آقا شما را من‌ خيلي‌ دوست‌ دارم‌. حضرت‌ فرمود كه‌ به‌ آن‌ اول‌ نعمتي‌ كه‌ خدا بهت‌ داده‌ شكر كن‌. گفت‌ اول‌ نعمت‌ چي‌ بوده‌؟ حضرت‌ فرمود طيب‌ الولاده‌. پاك‌ متولد شدي‌. باصطلاح‌ ولدالزنا نبودي‌، از راه‌ حرام‌ بوجود نيامدي‌. حالا اينطوري‌ ما از فاضل‌، از زيادي‌ خاك‌ آنها خلق‌ شديم‌. من‌ فاضل‌ طينتنا و عجموا بماء ولايتنا و عجموا بماء ولايتنا. با اون‌ محبتي‌ كه‌ ما آميخته‌ شده‌ايم‌ با اون‌ عشق‌ و محبتي‌ كه‌ ما آميخته‌ شده‌ايم‌ شيعيان‌ ما هم‌ آميخته‌ شده‌اند. نتيجه‌ چي‌ ميشه‌؟ يفرحون‌ لفرحنا. اين‌ ارتباط‌ قلبي‌ بوجود مي‌آيد كه‌ آنها وقتي‌ خوشحالند ما خوشحاليم‌. وقتي‌ ما خوشحاليم‌ آنها خوشحالند. و يحزنون‌ لحزننا. وقتي‌ كه‌ ما محزونيم‌ آنها هم‌ محزونند. وقتي‌ كه‌ آنها محزونند ما هم‌ محزونيم‌. نميدونم‌ در همين‌ مجلس‌ بود در چند شب‌ قبل‌ بود يا در جاي‌ ديگه‌ بود، همين‌ آيه‌ را عرض‌ كردم‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ آنقدر با ما، با مردم‌ مسلمان‌ بخصوص‌ در ارتباط‌ روحيه‌ كه‌ مي‌فرمايد خداي‌ تعالي‌ درباره‌اش‌ عزير عليه‌ ما انبتم‌. ناراحتي‌ ميشيد برش‌ سخت‌ ميگذره‌. يك‌ گوشه‌اش‌ نشسته‌ باشيد حزن‌ داشته‌ باشيد، چشم‌ دلتون‌ را باز بكنيد چون‌ پيغمبر همه‌ جا هست‌ و همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ مي‌خوام‌، اگر چند لحظه‌اي‌ فرصت‌ پيدا بكنم‌ بحثش‌ را بكنم‌، به‌ همين‌ معنا مي‌رسيم‌ كه‌ پيغمبر الان‌ با آن‌ روزي‌ كه‌ مثلا مبعوث‌ شده‌ بود و در بين‌ مردم‌ بود هيچ‌ فرقي‌ نكرده‌. يعني‌ همين‌ الان‌ داره‌ ما را مي‌بينه‌. و قل‌ اعملوا و سير الله‌ عملكم‌ و رسوله‌ و المؤمنون‌. و همين‌ الان‌ تو را داره‌ مي‌بينه‌ كه‌ محزوني‌. حالا براي‌ هر چي‌ محزون‌ شده‌ باشي‌. مي‌آيد دستي‌ به‌ سرت‌ مي‌كشه‌، عزيزم‌ تو نبايد محزون‌ باشي‌. به‌ من‌ سخت‌ مي‌گذره‌. عزيز عليه‌، اين‌ عزيز البته‌ با آن‌ عزيز، معناش‌ آن‌ نيست‌ها. عزيز عليه‌ ما انبتم‌. سخته‌ بر پيغمبر، ناراحتي‌ تو را ببينه‌، حزن‌ تو را ببينه‌، اندوه‌ تو را ببينه‌. عزيز عليه‌ ما عنتم‌ حريص‌ عليكم‌. حرص‌ داره‌ كه‌ شما هدايت‌ بشيد. حريص‌ عليكم‌ بالمؤمنون‌ رئوف‌ و رحيم‌.

 بنابراين‌ (نامفهوم‌) چون‌ هيچگونه‌ بين‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ و بين‌ پيغمبر نيست‌ در اينجهت‌ و بلكه‌ الان‌ امام‌ زمان‌ ما، وجود مقدس‌ حضرت‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداهه‌ و عزيز عليه‌، سخته‌ برايش‌ كه‌ شما را با ناراحتي‌ ببينه‌. حزن‌ تو حزن‌ اونه‌. خوشحالي‌ تو خوشحالي‌ اونه‌. يك‌ مسلمان‌ را، يك‌ شيعة‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را، يك‌ شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا، همين‌ شخص‌ را اگر روز عاشورا هر كاريش‌ بكنند، دلش‌ بالاخره‌ محزونه‌. و روز نهم‌ ربيع‌ را بالاخره‌ يك‌ خوشحالي‌ خواهد داشت‌. و اينطوريه‌. شيعتنا خلقوا من‌ فاضل‌ طينتنا و عجموا من‌ ماء ولايتنا يفرحون‌ لفرحنا و يحزنون‌ بحزننا. چرا؟ براي‌ اينكه‌ و لهم‌ مثل‌ الاعلي‌ في‌ السماوات‌ و في‌ الارض‌. براي‌ خدا يك‌ مثل‌ اعلائي‌ هست‌. خدا مثل‌ زياد داره‌. من‌ همين‌ امروز براي‌ يكي‌ از دوستان‌ مثل‌ خدا را در بين‌ مخلوقش‌، يك‌ مثلي‌ زدم‌. توي‌ مخلوقات‌ خوب‌ مثل‌ هست‌. مثل‌ خدا در ميان‌ مخلوقات‌ مثل‌ روحه‌ در بدن‌. مثلا يكي‌ از مثلهايش‌. ولي‌ يك‌ مثل‌ اعلائي‌ داره‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. هم‌ در آسمان‌ آن‌ مثل‌ اعلا هست‌ هم‌ در زمين‌. هم‌ در بالائيها هست‌ هم‌ در پائين‌. اون‌ مثل‌ اعلا چيه‌؟ كيه‌؟ تمام‌ روايات‌ در تفسير اين‌ آية‌ شريفه‌ مي‌فرمايد امام‌ هر زماني‌ هستش‌. و له‌ المثل‌ الاعلا امام‌ هر زمانيست‌. در هر زماني‌ از زمانها حتي‌ قبل‌ از بعثت‌ خاتم‌ انبياء صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌، انبيائي‌ كه‌ بودند، بخصوص‌ انبياء اولوالعزم‌ اينها مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بودند. منتهي‌ در آن‌ زمانها بشريت‌ كلاسش‌ خيلي‌ بالا نبود كه‌ بيشتر از آن‌ لازم‌ داشته‌ باشه‌ يك‌ مثلي‌ و يك‌ معرفتي‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار. يعني‌ دركش‌ بيشتر از اين‌ نبود كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ را مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بدونه‌. حضرت‌ عيسي‌ و موسي‌ را مثل‌ اعلاي‌ پروردگار بدونه‌. اما بعد از بعثت‌ پيغمبر اكرم‌، كلاس‌ بشريت‌ بالا رفته‌. آنچنان‌ بالا رفته‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ مثل‌ اعلايي‌ كه‌ بالاتر از اون‌ و اعلاي‌ آن‌ معنا نداره‌ و نميشه‌ ديگه‌، يك‌ جمله‌اي‌ را من‌ زياد در بين‌ دوستانم‌ گفتم‌ و اين‌ را از من‌ اكثرا دارند كه‌ اينطوري‌ بگيم‌ كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ توضيح‌ داده‌ بشه‌ بد نيست‌. كه‌ در ممكن‌، در ممكن‌ امكان‌ نداره‌ كه‌ پروردگار اظهار قدرت‌ بيشتر از خلقت‌ پيغمبر اكرم‌ و دوازده‌ امام‌ و حضرت‌ زهرا بكنه‌. يعني‌ ببينيد، من‌ نمي‌خوام‌ قدرت‌ پروردگار را محدود كنم‌. قدرت‌ پروردگار بي‌ نهايته‌. اما گاهي‌ ميشه‌ يك‌ تابلوي‌ محدودي‌ را، يك‌ متر در يك‌ متر را به‌ يك‌ نقاش‌ مي‌دهند ميگند هر چي‌ هنر داري‌ روي‌ اين‌ تابلو بريز. اين‌ هنرش‌ خيلي‌ بيشتره‌ ولي‌ اين‌ بيشتر از اين‌ جا نداره‌ كه‌ هنر خودش‌ را اين‌ نقاش‌ روي‌ اين‌ بريزه‌. در ممكن‌، خوب‌ دقت‌ كنيد، در ممكن‌ امكان‌ نداره‌، در اين‌ تابلوي‌ ممكن‌ كه‌ محدوده‌ و مخلوق‌ كه‌ محدوده‌، امكان‌ نداره‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ باصطلاح‌ علم‌ و قدرت‌ و عظمتش‌ را در اين‌ ممكن‌ بيشتر از اين‌ اظهار بكنه‌. لذا بشر بعد از بعثت‌، يعني‌ بشري‌ كه‌ از زمان‌ بعثت‌ خاتم‌ انبياء عليه‌ و آله‌ الصلواة‌ و السلام‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ بشريت‌، براي‌ يعني‌ فرستاد براي‌ بشريت‌، بشري‌ كه‌ بوجود آمده‌، اين‌ بشر در يك‌ كلاسي‌ نشسته‌ كه‌ مي‌بينيد اقلا اگر زمان‌ خود پيغمبر اين‌ جهت‌ روشن‌ نبود و تازه‌ مي‌خواست‌ شروع‌ بشه‌ به‌ اينكه‌ باصطلاح‌ بذرپاشي‌ بشه‌، زمينه‌سازي‌ بشه‌ براي‌ اين‌ رشد فكري‌، بعد از هزار و چهارصد سال‌ ما به‌ آن‌ رشد رسيديم‌. يعني‌ به‌ آن‌ رشد رسيديم‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ برامون‌ كمه‌. البته‌ شما ميگيد نه‌، حضرت‌ ابراهيم‌ هنوز ما مي‌خواهيم‌، حضرت‌ ابراهيم‌ كجا و ما كجا؟! ولي‌ ما خيلي‌ عقبيم‌. اين‌ را بهتون‌ بگم‌. اولياء خدائي‌ هستند كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ برايشون‌ كمه‌ بعنوان‌ استاد، بعنوان‌ يك‌ معلم‌. اگر شما مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ را كه‌ مرحلة‌ ابتدائي‌ كارتونه‌، بپيمائيد و بعد مراحل‌ كمالات‌ را طي‌ كنيد و بعد به‌ مقام‌ توحيد كامل‌ برسيد و بعد به‌ آن‌ آياتي‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ فرموده‌ و تأويل‌ از آن‌ مقام‌ اعلي‌ به‌ مخلصين‌ كه‌ و ما تجزون‌ ما كنتم‌ الا تعلمون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. انه‌ لمحضرون‌ الا عباد الله‌ المخلصين‌. لاغوينهم‌ اجمعين‌ الا عبادكم‌ من‌ المخلصين‌. كه‌ مكرر كلمة‌ مخلص‌ به‌ فتح‌ لام‌، به‌ آنجا كه‌ مقام‌ بسيار بلندي‌ است‌ برسيد؛ آنوقت‌ مي‌بينيد كه‌ يك‌ ايرادهايي‌ هم‌ حتي‌ ممكنه‌ به‌ حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ و حضرت‌، حالا حضرت‌ ابراهيم‌ را ما استثناء بكنيم‌، چون‌ خيلي‌ با عظمته‌. حضرت‌ موسي‌ و حضرت‌ عيسي‌ و حضرت‌ نوح‌ و حضرت‌ آدم‌ داشته‌ باشيد. شما امت‌ پيغمبري‌ هستيد كه‌ مثل‌ اعلاي‌ پروردگاره‌. منتهي‌ چه‌ كنيم‌؟ زمانمون‌، مقتضيات‌ زمانمون‌، به‌ قول‌ يكي‌ از علماء اهل‌ معنا ميگفت‌ ما در يك‌ زماني‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ حالا تعبير تندي‌ بود، آن‌ را من‌ روي‌ منبر خجالت‌ ميكشم‌ بگم‌. خيلي‌، حتي‌ الان‌ من‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ گفتم‌ شب‌ نهم‌ ربيعه‌، حالا صحبت‌ بود كه‌ كي‌ بره‌ منبر كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ دوستان‌ بخندند امشب‌، معلوم‌ شد فقط‌ بايد من‌ بروم‌ منبر. بهرحال‌، ولي‌ در عين‌ حال‌ رويم‌ نميشه‌ بگم‌. آن‌ عالم‌ ميگفت‌ كه‌ در يك‌ جائي‌ از مثلا بدن‌ انسان‌، بدترين‌ جايش‌ را در نظر بگيريد، در آنجاي‌ دنيا ما واقع‌ شديم‌ آنهم‌ در موقعي‌ كه‌ حال‌ مزاجيش‌ خرابه‌. اينجوري‌ تعبير واضحتري‌ ميگفت‌. ما واقعا در بدترين‌ زمان‌ واقع‌ شديم‌. اما از نظر رشد فكري‌، ما رشد فكريمون‌ را كرديم‌. نه‌ اينكه‌ من‌ و شما، بشريت‌ رشد فكريش‌ را كرده‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ مي‌خواد فضا را تسخير كنه‌، مي‌خواد كرات‌ را و خداي‌ تعالي‌ هم‌ اجازه‌ داده‌ها، و سخر لكم‌ ما في‌ السماوات‌ و ما في‌ الارض‌. خدا مسخر شما قرار داده‌ آنچه‌ كه‌ در آسمانها و در زمينه‌، مسخر شماست‌. منتهي‌ حالا شما دست‌ و پا نمي‌كنيد تسخير كنيد و الا خداي‌ تعالي‌ در جاي‌ ديگه‌ مي‌فرمايد و سخر لكم‌ الفلك‌. كشتي‌ را مسخر شما قرار داده‌. سخر لكم‌ الانهار. آبها را، آبهاي‌ جاري‌ را مسخر، خوب‌ اينها را ما زود مي‌تونيم‌ در تسخير خودمون‌ قرار بديم‌. همة‌ كشتي‌هاي‌ عالم‌ مسخر انسانهاست‌. همة‌ نهرهاي‌ عالم‌ مسخر انسانهاست‌. امام‌ ما في‌ السموات‌ و ما في‌ الارض‌. اين‌ خورشيد و سخر لكم‌ الشمس‌ و القمر. اين‌ خورشيد مسخر شماست‌ مگر بشر اون‌ بشري‌ باشد كه‌ در جنبه‌هاي‌ دنياييش‌ اينطور پيش‌ بره‌. و در جنبه‌هاي‌  معنويش‌ يقينا بيشتر از اين‌ مي‌تونه‌ پيش‌ بره‌ و اين‌ يك‌ استادي‌ مي‌خواد كه‌ در زيارات‌ و يا در اذن‌ دخول‌ ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ عرض‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اگر خداي‌ تعالي‌ بنا بود كه‌ در يك‌ جايي‌ حاضر بشه‌. تعبير خود عبارت‌ به‌ اصطلاح‌ اذن‌ دخول‌ اينه‌. الحمد الله‌ الذي‌ من‌ علينا بحكام‌ يقومون‌ مقامه‌ لو كان‌ حاضرا في‌ المكان‌. ما حمد مي‌كنيم‌ آن‌ خدائي‌ را كه‌ يك‌ فرماندهاني‌ به‌ ما داد، يك‌ اساتيدي‌ به‌ ما عنايت‌ كرد، يك‌ رهبراني‌ به‌ ما مرحمت‌ فرمود كه‌ اگر بنا بود خودش‌، اگر محال‌ نبود كه‌ خودش‌ در مكاني‌ بياد، آخه‌ محاله‌ خدا در مكان‌ باصطلاح‌ باشه‌، محدود بشه‌. اگر اين‌ نبود، همينها مي‌شدند. يا در آن‌ زيارت‌ سيد الشهداء عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ميگيم‌ كه‌ ارادة‌ رب‌ في‌ مقادير اموره‌ تحبط‌ اليكم‌. ارادة‌ خدا ميدونيد چيه‌؟ هر چه‌ كه‌ خدا خلق‌ كرده‌ با اراده‌ خلق‌ كرده‌. اذا اراد الله‌ ان‌ يقول‌ شي‌ء كن‌ فيكون‌. ارادة‌ الرب‌، يعني‌ ارادة‌ خدا در آن‌ مقادير امورش‌، در تقديراتش‌، اين‌ مي‌آيد در دلهاي‌ شما اول‌ و بعد از خانه‌هاي‌ شما صادر ميشه‌. بايد اجازه‌اش‌ از اينجا خارج‌ بشه‌. قدرت‌ خدا بايد از اين‌ طريق‌ ظاهر بشه‌. شما يد اللهيد، دست‌ خدا هستيد. همانطوري‌ كه‌ هر انساني‌ اظهار قدرتش‌ را با دستش‌ ميكنه‌، خداي‌ تعالي‌ هم‌ امروز تمام‌ اظهار قدرتش‌ را در خلقش‌ بوسيلة‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ ميكنه‌.

 بنابراين‌ و له‌ المثل‌ الاعلي‌. خداي‌ تعالي‌ يك‌ مثل‌ اعلايي‌ داره‌. در زيارت‌ جامعه‌ هم‌ به‌ اين‌ كلمه‌ اشاره‌ شده‌ كه‌ و المثل‌ الاعلي‌. مثل‌ اعلاي‌ پرودگاريد. السلام‌ عليكم‌ تا ميرسه‌ كه‌ ميگي‌ يا اهل‌ البيت‌ النبوه‌ و موضع‌ الرساله‌ و مختلف‌ الملائكه‌ و محبط‌ الوحي‌ و معدن‌ الرحمه‌ و خزان‌ العلم‌ و منتهي‌ الحلم‌ و اصول‌ الاكرم‌ و قادة‌ الامم‌ و اولياء المم‌ تا ميرسه‌ به‌ اينكه‌ مثل‌ الاعلي‌. مثل‌ اعلاي‌ پروردگار. خلقكم‌ الله‌ انوارا فجعلكم‌ بعرشه‌ محدقين‌. خداي‌ تعالي‌ شما را انواري‌ خلق‌ كرد كه‌ در عرش‌ شما بوديد. حتي‌ من‌ علينا بكم‌. فجعلكم‌ في‌ بيوتا اذن‌ الله‌ ان‌ ترفع‌ و يصبر. من‌ يك‌ مثلي‌ نميدونم‌ چندي‌ قبل‌ زدم‌. ما گاهي‌ مشهد و تهران‌ را مخلوط‌ مي‌كنيم‌. حالا اونجا حرف‌ زديم‌ اينجا فكر مي‌كنيم‌ گفتيم‌ دو مرتبه‌ تكرار نشه‌. همينجور خودم‌ ترديد پيدا ميكنم‌. بهرحال‌ حرفهاي‌ ما همه‌اش‌ تكراريه‌. اين‌ را بدونيد. مثل‌ تكرار هم‌ زياد بد نيست‌. حالا انسان‌ بگه‌ هي‌ چرا تكرار ميشه‌. خوب‌ ما نمازهايمون‌ تكراريه‌، خودمون‌ اصلا تكراري‌ هستيم‌. اعمالمون‌ تكراريه‌. هر روز نهار مي‌خوريم‌، هر روز شام‌ مي‌خوريم‌، هر روز صبحانه‌ مي‌خوريم‌. خدمت‌ شما عرض‌ شود هر روز بدي‌ مي‌كنيم‌، هر روز خوبي‌ مي‌كنيم‌. ضمنا يادم‌ رفت‌ چي‌ مي‌خواستم‌ بگم‌ گفتم‌ تكراري‌ ميشه‌. شما يادتونه‌؟ يادم‌ رفت‌. نگفتم‌ من‌ بايد منبر بروم‌ كه‌ خنده‌دار باشه‌. بهرحال‌ واقعا يادم‌ رفت‌ اين‌ بخاطر، بعله‌. نخير يادم‌ نمي‌افته‌. مثل‌ اينكه‌ خدا هم‌ بدش‌ نمي‌آيد شما بخنديد امروز. بعله‌ بهرحال‌ حالا حرف‌ ديگه‌اي‌ كه‌ يادمون‌ هست‌ مي‌زنيم‌. شايد هم‌ همينجا گفته‌ باشم‌، تكرار نبايد، حرف‌ تكراري‌ بود.

 خداي‌ تعالي‌ بشر را اين‌ بشر امروز را، بايد بنشانه‌ سر جلسة‌ درس‌ آن‌ كسي‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ميگه‌ خدايا من‌ را از شاگردان‌ مكتب‌ او قرار بده‌. يعني‌ اين‌ را بدونيد حضرت‌ ابراهيم‌، نه‌ ماهاها، ماها اينقدر هواي‌ نفس‌ داريم‌ كه‌ حاضر نيستيم‌ با اين‌ خداي‌ مهرباني‌ كه‌، آن‌ روز گفتم‌، خداي‌ مهرباني‌ كه‌ حتي‌ فرعون‌ را ميگه‌ اذهبا الي‌ فرعون‌ انه‌ طغي‌ و قولا له‌ قولا لينا. با فرعون‌ نرم‌ صحبت‌ كنيد. شايد او هم‌ بيايد به‌ طرف‌ ما. فرعون‌ آنهمه‌ آدم‌ كشته‌ها. خدا خيلي‌ مهربانه‌، ما حاضر نيستيم‌ اين‌ خداي‌ مهربان‌ را از خودمون‌ باصطلاح‌ به‌ غضب‌ نياريم‌. اين‌ خداي‌ عزيز را. خداي‌ مهربان‌ با اين‌ مهرباني‌. (نامفهوم‌) چون‌ به‌ طرف‌ دنيا احتياجي‌ به‌ هول‌ نداره‌، خودش‌ سرازيريه‌ تند ميره‌. اما وقتي‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ بيايد، همه‌، هر چه‌ كه‌ شما فرض‌ كنيد به‌ طرف‌ ماديات‌ و تسخير آسمانها و شمس‌ و قمر و كرات‌ بالا رفته‌ باشيد، چندين‌ برابر آن‌ انسان‌ را به‌ طرف‌ معنويات‌ امام‌ زمان‌ دعوت‌ ميكنه‌. معنويات‌ را ماها الان‌ نمي‌فهميم‌. يعني‌ دقيقا نمي‌فهميم‌. نمي‌فهميم‌ كه‌ مخلصين‌ به‌ كجا مي‌رسند و چي‌ هستند؟ چطور ارتباط‌ با پروردگار دارند. اين‌ را نمي‌فهميم‌. يعني‌ نه‌ شما با من‌، بخوام‌ به‌ شماها جسارت‌ بكنم‌. نه‌. شما، من‌، علما، مراجع‌، اولياء خدا در حد خيلي‌ بالا، نمي‌تونند بفهمند. لذا بعضي‌ از مفسرين‌ گفته‌اند كه‌ مخلصين‌ منظور ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلامند. اما اين‌ نيست‌. چون‌ از آيات‌ و روايات‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ مخلصين‌ تنها ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نيستند. انسان‌ وقتي‌ آنجا رسيد يك‌ معلمي‌ مي‌خواد كه‌، انشاء الله‌ اگر امام‌ زمان‌ تشريف‌ بياورد، شما فكر نكنيد كه‌ حضرت‌ عيسي‌ كه‌ با امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ مي‌آيد و شايد تاريخ‌ دو هزار ساله‌ منتظره‌ كه‌ پاي‌ اين‌ درس‌ بنشينه‌، فكر نكنيد فقط‌ مي‌آيد دو ركعت‌ نماز پشت‌ سر حضرت‌ بخوانه‌ و برگرده‌ به‌ آسمان‌. نه‌. مي‌خواد بياد از اين‌ منبع‌ فيض‌ استفاده‌ بكنه‌. دو هزار ساله‌ منتظره‌. دو هزار ساله‌ كه‌ حضرت‌ عيسي‌ منتظره‌ كه‌ بيايد از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ استفاده‌، ميگيد شما چرا حالا استفاده‌ نميكنه‌؟ حضرت‌ هنوز كلاسش‌ را شروع‌ نكرده‌. با يك‌ نفر هم‌ هيچوقت‌ كلاسي‌ باز نميكنه‌. مخصوصا مقام‌، بعضي‌ حرفها را نمي‌تونم‌ عرض‌ كنم‌ متأسفانه‌. مقام‌ حضرت‌ عيسي‌ آنقدر در مقابل‌ حضرت‌ وليعصر زياد نيست‌ كه‌ وقتش‌ را حضرت‌ تنها براي‌ او صرف‌ كنه‌. يك‌ روايتي‌ داره‌ كه‌ روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ از اين‌ روايت‌ مي‌خوام‌ استفاده‌ كنم‌ براي‌ تأييد عرض‌ خودم‌، روز قيامت‌ كه‌ ميشه‌ خداي‌ تعالي‌ اول‌ كسي‌ را كه‌ مي‌خواد و ازش‌ سؤال‌ ميكنه‌، حضرت‌ نوحه‌. هل‌ بلغت‌؟ تبليغ‌ رسالت‌ كردي‌؟ ميگه‌ بعله‌. ما نهصد و پنجاه‌ سال‌ مشغول‌ كار بوديم‌ ديگه‌. شهودي‌ داري‌ كه‌ تو تبليغ‌ رسالت‌، ميگه‌ پيغمبر اسلام‌ شاهد منه‌. خداي‌ تعالي‌ بهش‌ ميگه‌ برو بگو شهادت‌ بده‌ تا نجات‌ پيدا كني‌. قيامت‌ را مي‌شكافه‌، با زحمت‌ خودش‌ را مي‌رسونه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌. پيغمبر اكرم‌ به‌ حضرت‌ حمزه‌ و جعفر، يعني‌ جعفر طيار و حمزة‌ سيد الشهدا، به‌ اين‌ دو نفر ميگه‌ بريد براي‌ حضرت‌ نوح‌ و ساير انبياء، هر كس‌ گرفتاري‌ داره‌ شهادت‌ بديد و ردش‌ كنيد. اين‌ منظورم‌ اين‌ تيكه‌ است‌. راوي‌ ميگه‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مگر آنجا نيست‌؟ خيال‌ ميكنه‌ كه‌ جعفر و حمزه‌ مهمتر، آخه‌ آن‌ زمانها هنوز معرفتشون‌ به‌ مقام‌ مقدس‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ آنقدر نبوده‌. خيال‌ ميكنه‌ مقام‌ جعفر و حمزه‌ بالاتر از حضرت‌ علي‌ شايد… چرا به‌ حضرت‌ علي‌ نميگه‌؟ امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد هو اعظم‌ شأنن‌ خيلي‌ عجيبه‌، اين‌ مقامش‌ و شغلش‌ و اهميت‌ كارش‌ بيشتر از اين‌ است‌ كه‌ بره‌ شهادت‌ براي‌ انبياء بده‌. حالا حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ منتظره‌، خدا هم‌ منتظره‌، كه‌ اين‌ كلاس‌ انشاء الله‌ باز بشه‌، بشريت‌ بيايند سر اين‌ كلاس‌ بنشينند. خدايا به‌ آبروي‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ ما دوست‌ داريم‌ خوشحال‌ باشد فاطمة‌ زهرا امشب‌ در بهشت‌، خدايا به‌ آبروي‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ما توفيق‌ اين‌ كلاس‌ را عنايت‌ كن‌. الهي‌ آمين‌. يك‌ روز ببينيم‌ كه‌ وسط‌ ما حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ نشسته‌، حضرت‌ عيسي‌ هم‌ نشسته‌. حضرت‌ نوح‌ هم‌ نشسته‌. حضرت‌ موسي‌ و هارون‌ هم‌ نشسته‌اند. اينها همه‌ آمده‌اند از محضر آقا بقية‌ الله‌ الاعظم‌ استفاده‌ مي‌كنند. و به‌ خودش‌ قسم‌ اگر همين‌ الان‌ يك‌ خورده‌اي‌ تكان‌ بخوريم‌، از خواب‌ غفلت‌ بيدار بشويم‌، من‌ ايني‌ را كه‌ ميگم‌ يقظه‌ را اكثرا هنوز به‌ همان‌ حد يقظه‌ موفق‌ نشده‌اند. اگر يك‌ بيداري‌ صددرصدي‌ در وجود ما پيدا بشه‌، همين‌ الان‌ هم‌ همون‌ كلاس‌ در بعد ملكوتيش‌ هست‌. كتابش‌ كه‌ هست‌ كه‌ قرآنه‌. و معلمش‌ هم‌ كه‌ هست‌ حضرت‌ وليعصره‌. منتهي‌ شما ميگيد كه‌ كجا بريم‌ بنشينيم‌ سر كلاس‌؟ با اين‌ بدن‌ لازم‌ نيست‌ شما بريد بشينيد. ارتباط‌ روحي‌ پيدا بكنيد، يعني‌ چه‌ جوري‌ عرض‌ كنم‌؟ شما يك‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌، اينها كه‌ ميگم‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌، شما خيال‌ نكنيد كه‌ من‌ يك‌ چيز جديدي‌ برايتون‌ آورده‌ام‌. نه‌. اينها در آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌. تمام‌ مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ توي‌ آيات‌ قرآن‌ و روايات‌ هست‌. نه‌ يكي‌، نه‌ دو تا. بلكه‌ اگر عرض‌ نكنم‌ كه‌ نود درصد قرآن‌ مربوط‌ به‌ اين‌ مراحله‌، اگر كه‌ نگم‌ صددرصد، بايد عرض‌ كنم‌ نود درصد آيات‌ قرآن‌ مربوط‌ به‌ مراحل‌ تزكية‌ نفسه‌. تزكية‌ نفس‌ بكنيد. پاك‌ بشيد. آخه‌ نميشه‌ با ناپاكي‌، نميشه‌ با حسادت‌، نميشه‌ با باصطلاح‌ كينه‌ توزي‌، نميشه‌ با مردم‌ آزاري‌، نميشه‌ با روحية‌ ظالمانه‌، نميشه‌ با حب‌ دنيا، نميشه‌ با خيلي‌ چيزهاي‌ ديگه‌ انسان‌ توي‌ اين‌ مكتب‌ باصطلاح‌ بنشينه‌ و از اين‌ مكتب‌ استفاده‌ بكنه‌. اول‌ تزكية‌ نفس‌. خودتون‌ را پاك‌ بكنيد. بعد صريح‌ قرآنه‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد، اول‌ مي‌فرمايد من‌ يعطي‌ الحكمه‌ لقد اوتي‌ خيرا كثيرا. كسي‌ كه‌ حكمت‌ بهش‌ داده‌ بشه‌، خير كثير بهش‌ داده‌ شده‌. خير كثير همان‌ كوثره‌ كه‌ اسم‌ فاطمة‌ زهراست‌. يعني‌ از علوم‌ فاطمة‌ زهرا كه‌ محدثه‌ است‌، يعني‌ ارتباط‌ مستقيم‌ با پروردگار همين‌ الان‌ داره‌ و هميشه‌ داشته‌ و از اخبار جديد و تازه‌ بهش‌ مي‌رسيده‌. محدثه‌ معناش‌ اينه‌ كه‌ خبرهاي‌ جديد، آنچه‌ كه‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ غيب‌ الغيوب‌ پروردگاره‌ به‌ حضرت‌ زهرا داده‌ ميشد. و ائمة‌ اطهار محدث‌ بودند و ايشان‌ هم‌ محدثه‌ بود. و گاهي‌، گاهي‌، عجيبه‌ من‌ فضيلتي‌ بالاتر از اين‌ فضيلت‌، همين‌ كلمة‌ محدثه‌، در روايات‌ هم‌ هست‌، براي‌ فاطمة‌ زهرا نيست‌. كه‌ گاهي‌ اين‌ اخبار تازه‌ از عالم‌ غيب‌ الغيوب‌، از جانب‌ پروردگار، كه‌ اكثر شما مي‌فهميد عالم‌ غيب‌ الغيوب‌ و از جانب‌ پروردگار، اينها به‌ چي‌ اشاره‌ هست‌؟ اين‌ قبل‌ از اينكه‌ به‌ پيغمبر و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خبرهاي‌ جديد كه‌ مربوط‌ به‌ بداء است‌ و يمح‌ الله‌ ما يشاء و يثبت‌ و عنده‌ام‌ الكتابه‌، اين‌ خبرها قبل‌ از پيغمبر و قبل‌ از علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا مي‌رسيد. كه‌ داره‌ يك‌ روز علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها شد كه‌ يك‌ اخبار جديد دست‌ اول‌، آنهم‌ مربوط‌ به‌ همان‌ بداء، هم‌ البته‌ توي‌ يك‌ قدري‌ پرده‌ عرض‌ بكنم‌ كه‌ آنهايي‌ كه‌ بايد متوجه‌ بشوند متوجه‌ بشوند. رسيده‌ يك‌ اخبار اينطوري‌. كه‌ مربوط‌ به‌ احكام‌ و معارف‌ نيست‌ها. چون‌ مربوط‌ به‌ احكام‌ و معارف‌ فقط‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ مي‌رسه‌. كه‌ علي‌ هنوز بعله‌، ميگه‌ كه‌ عقب‌ عقب‌ برگشت‌. آمد خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ گفتش‌ چه‌ چيزهايي‌ فاطمه‌ گفته‌. پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمة‌ مني‌. فاطمه‌ از منه‌. اگر انسان‌ به‌ آن‌ خودش‌ را پاك‌ كنه‌، از آن‌ حوض‌ كوثر استفاده‌ كنه‌، از آن‌ خير كثير استفاده‌ كنه‌، از حكمتي‌ كه‌ در قلبش‌ اگر بعد از تزكية‌ نفس‌ و مراحل‌ كمالات‌، قلب‌ انسان‌ مثل‌ يك‌ سدي‌ ميشه‌ كه‌ حكمت‌ مي‌آيد پشت‌ اين‌ سد، سد كرج‌ را بريد نگاه‌ بكنيد، آب‌ آمده‌ كم‌كم‌ پشت‌ اين‌ سد جمع‌ شده‌. شما از اولي‌ كه‌ قدم‌ اول‌ توبه‌ را برميداريد يك‌ چشمه‌اي‌ باز ميشه‌ مي‌آيد پشت‌ سد جمع‌ ميشه‌. جمع‌ ميشه‌ جمع‌ ميشه‌ جمع‌ ميشه‌. در همان‌ مرحلة‌ خلوص‌ مي‌رسيد. من‌ اخلص‌ لله‌ اربعين‌ صباحا، چهل‌ روز كه‌ از مرحلة‌ خلوصتون‌ بگذره‌، از اين‌ كنار سد يك‌ سرچشمه‌اي‌ باز مي‌كنند. مي‌آيد به‌ زبانتون‌. حرف‌ مي‌زنيد، هيچ‌ فكر هم‌ نكرديدها، حرفتون‌ حكمته‌، عملتون‌ حكمته‌. همة‌ وجودتون‌ كم‌كم‌ اين‌ آبي‌ كه‌ پشت‌ سد جمع‌ شده‌، آنهم‌ از سرچشمة‌ كوثر منشأ گرفته‌ و يكي‌ از نهرهاي‌ بزرگ‌ كوثر، وجود مقدس‌ امام‌ زمانه‌؛ از آنجا سرچشمه‌ گرفته‌ خودت‌ هم‌ حواست‌ نيست‌. ما داريم‌ مي‌تونم‌ معرفي‌ بكنم‌. داريم‌ افرادي‌ كه‌ البته‌ به‌ آن‌ مرحلة‌ از كمال‌ اخلاص‌ هنوز نرسيده‌اند. ولي‌ در عين‌ حال‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌. از قلبش‌ يك‌ حرفهايي‌ به‌ زبانش‌ مي‌آيد. خودش‌ هم‌ ميره‌ فكر ميكنه‌ من‌ بودم‌ اين‌ حرفها را زدم‌! بخدا قسم‌ اينطوريه‌. من‌ بودم‌ كه‌ اين‌ كلمات‌ حكمت‌آميز را گفتم‌. اينطور، گاهگاهي‌ كه‌ ضرورت‌ پيدا ميكنه‌ اكثر ماها به‌ اين‌ مسئله‌ مي‌رسيم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ خودم‌ در بحثهايي‌ كه‌ با علماي‌ وهابي‌ در مكه‌ و مدينه‌ داشتم‌، خوب‌ من‌ يك‌ مسافرم‌، نه‌ كتابي‌ همراهمه‌، خدمتتون‌ عرض‌ شود نه‌ ظاهرا، اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ را مطالعه‌ بكنيد. يك‌ دفعه‌ مي‌ديدم‌، چون‌ در مقابل‌ خصمه‌، اين‌ حالت‌ مربوط‌ به‌ خلوص‌ نيست‌ها. اينجا خداي‌ تعالي‌ دوست‌ داره‌ يك‌ شيعه‌ را، يك‌ كسي‌ را كه‌ منتسب‌ به‌ خاندان‌ عصمته‌، اين‌ را بر يك‌ كسي‌ كه‌ مخالف‌ آنهاست‌ تفوق‌ بده‌. اين‌ براي‌ همه‌ كس‌ هست‌. نه‌ اينكه‌ من‌ بخوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ من‌ داراي‌ يك‌ چيزي‌ بودم‌. نه‌. اين‌ براي‌ اكثرا شماها هم‌ اگر در مقابل‌ خصم‌ قرار بگيريد اين‌ جريان‌ اتفاق‌ مي‌افته‌. ميرداماد را ميگويند يكي‌ از مسيحي‌ها آمد گفت‌ كه‌ شما چطور اين‌ مساجدتون‌ اينقدر خرابه‌ است‌ و اينقدر شكاف‌ برداشته‌ و اينها. ولي‌ كليساهاي‌ ما اينقدر مرتب‌ و منظم‌؟ ميگه‌ ميرداماد گفت‌ اگر آن‌ الله‌ اكبرهايي‌ كه‌ ما توي‌ مساجد ميگيم‌، توي‌ كليسا بگيم‌ كليسا خراب‌ ميشه‌. شما بيا يك‌ الله‌ اكبر توي‌ كليساي‌ ما بگو. در مقام‌ خصمه‌ها. و الاّ اين‌ مسئله‌ خوب‌ معلوم‌ بود كه‌ جواب‌ اسقاطيه‌ براي‌ آن‌ طرف‌. مير داماد آمد با كمال‌ قدرت‌ يك‌ الله‌ اكبر گفت‌ سقف‌ كليسا آمد پائين‌. گاهي‌ ميشه‌ها. در مقابل‌ خصم‌ انسان‌ وقتي‌ گير بيفته‌، خدا از هر جائي‌ هم‌ كه‌ باشه‌ مي‌رسونه‌. يك‌ مطالبي‌ گاهي‌ به‌ ذهن‌ من‌ مي‌آمد كه‌ با كتب‌ كه‌ آن‌ عالم‌ بزرگ‌ مكه‌ كه‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود براي‌ اينها شرح‌ ميداد. كه‌ بعله‌ ايني‌ كه‌ اين‌ ميگه‌، ما ترجمه‌اش‌ را مثلا لفظ‌ به‌ معنا كرده‌ بودم‌. ايني‌ كه‌ اين‌ ميگه‌ در كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ در صفحة‌ فلان‌ نوشته‌. در كتاب‌ صحيح‌ مسلم‌ همچين‌ در كجا نوشته‌. من‌ خودمم‌ همچين‌ مبهوت‌ ميشدم‌ به‌ اون‌ نگاه‌ ميكردم‌ كه‌ اِ! ما اين‌ حد (قطع‌ صداي‌ نوار)

 عرايضم‌ عرض‌ ميكنم‌. يادتون‌ باشه‌ كه‌ حكمت‌ جاري‌ ميشه‌  و شما انشاء الله‌ اميدوارم‌ كه‌ اين‌ آرزو را انشاء الله‌ بهش‌ برسيد كه‌ دلتون‌ مملو از حكمت‌ بشه‌ و به‌ زبانتون‌ هم‌ جاري‌ بشه‌.

 يكي‌ از شب‌، مناسبه‌ اين‌ جرياني‌ كه‌ مي‌خوام‌ امشب‌ عرض‌ كنم‌. من‌ اين‌ شخص‌ را در قم‌ ديدم‌. در اوائل‌ تحصيلاتم‌. پيرمردي‌ بود. ايشون‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ مكه‌ رفته‌ بودم‌. در موسم‌ حج‌ بود. بعد از طواف‌ نساء ديدم‌ يك‌ عده‌اي‌ يك‌ گوشه‌اي‌ از مسجد الحرام‌ نشسته‌اند. آنوقتها خيلي‌ شلوغ‌ نبود مثل‌ الان‌. و معلومه‌ چند تا پليس‌ هم‌ بالاي‌ سرشون‌ ايستاده‌ براي‌ محافظت‌. و يك‌ كسي‌ كه‌ معلوم‌ بود بزرگتر اينها بود، ما را صدا زدند يك‌ مترجمي‌ هم‌ داشت‌. از من‌ پرسيدند كه‌ شما چرا ابابكر و عمر را لعنت‌ مي‌كنيد؟ من‌ آمدم‌ بگم‌ كه‌ نه‌ ما همچين‌ كاري‌ نمي‌كنيم‌ و خوب‌ تقيه‌ بكنم‌ و اينها، ديدم‌ يك‌ صدايي‌ در گوشم‌ آمد. كه‌ خودش‌ ميگفت‌، بخدا قسم‌ فاطمة‌ زهرا بود. و اينهم‌ بهتون‌ عرض‌ كنم‌. ايشون‌ مي‌گفت‌ كه‌ مثل‌ صداي‌ تلفن‌، چون‌ من‌ بعدها تلفن‌ را در گوشم‌ گرفتم‌، مثل‌ صداي‌ تلفن‌ بود، هيچكس‌ نمي‌شنيد و من‌ مي‌شنيدم‌. كه‌ بگو، قرص‌ بايست‌ و بگو كه‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ و قرآن‌ بياريد تا ثابت‌ كنم‌. منهم‌ گفتم‌ من‌ حالا نميدونم‌ صحيح‌ بخاري‌ چيه‌؟ قرآن‌ را ميدونم‌ ولي‌ اينها را نميدونم‌. گفت‌ اصلا، اين‌ را هم‌ بدونيد وحي‌ وقتي‌ ميرسه‌، يك‌ ارتباط‌ قوي‌ برقرار ميشه‌، اختيار از دست‌ انسان‌ گرفته‌ ميشه‌. من‌ گفتم‌ قرآن‌ و صحيح‌ بخاري‌ بياريد تا من‌ ثابت‌ كنم‌. آنها هم‌ خيال‌ كردند كه‌ من‌ قرآن‌ نمي‌شناسيم‌ نه‌ صحيح‌ بخاري‌. رفتند از كتابخانه‌، صحيح‌ بخاري‌ يك‌ كتابيست‌ كه‌ پشتش‌ نوشته‌ اصح‌ الكتب‌ بعد القرآن‌، بعد از قرآن‌ صحيح‌ترين‌ كتب‌ در اهل‌ سنت‌ مي‌باشد. گفت‌ آوردند. حالا اين‌ مرتب‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ كسي‌ در گوش‌ من‌، ميگه‌ حتي‌ برگشتم‌ ديدم‌ كسي‌ نيست‌. فلان‌ صفحة‌ صحيح‌ بخاري‌ را باز كنيد. باز كردند. اين‌ جمله‌ بود كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌، فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. من‌ آذاها فقد آذاني‌. كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. ميگه‌ اينها خودشون‌ خوندند. منهم‌ نخوندم‌. چون‌ به‌ من‌ گفتند بگو فلان‌ صفحه‌ فلان‌ سطر را بخونيد. آنها هم‌ خوندند. من‌ هم‌ درست‌ عربي‌ كه‌ نمي‌دونم‌، نمي‌دونم‌ چي‌ خوندند. فلان‌ صفحه‌ در فلان‌ قسمت‌ از كتاب‌، آن‌ را باز كنيد. آن‌ را هم‌ باز كردند. نوشته‌ بود كه‌ فاطمه‌ از دار دنيا رفت‌ و حال‌ اينكه‌ گفت‌ خدايا شاهد باش‌ اين‌ دو نفر، ابابكر و عمر مرا اذيت‌ كردند. خوب‌ اين‌ دو تا روايت‌ توي‌ صحيح‌ بخاريست‌. آية‌ قرآن‌ را بياريد. قرآن‌ فلان‌ آيه‌ ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. ميگفت‌ همينجور مرتب‌ هم‌ اين‌ صدا مي‌آيد و كساني‌ كه‌ اذيت‌ مي‌كنند خدا و پيغمبر، ببينيد كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ بكنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. فاطمه‌ هم‌ گفته‌ خدايا شاهد باش‌ اين‌ دو نفر من‌ را اذيت‌ كردند. خدا هم‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد، خيلي‌، سه‌ جمله‌ها، ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌، لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌، خدا لعنتشون‌ ميكنه‌ در دنيا و آخرت‌. و لهم‌ عذاب‌ اليم‌. ميگه‌ تا به‌ اينجا رسيدند آنها به‌ هم‌ نگاه‌ كردند و اون‌ دستور داد به‌ آن‌ دو تا پليس‌ كه‌ مرا دستبند بزنند و ببرند زندان‌. وحي‌ هم‌ قطع‌ شد. ديگه‌ آن‌ صدا نيامد. گفت‌ ما گفتيم‌ چيكار كرديم‌ مگر؟ خودش‌ براي‌ من‌ نقل‌ ميكرد. ما چيكار كرديم‌؟ چي‌ گفتيم‌؟ چي‌ شد؟ آوردند توي‌ يك‌ اطاق‌ تنها، سلول‌ تنها. خدايا كي‌ بود اينطور، اين‌ چي‌ بود به‌ من‌ گفتي‌؟ مغرب‌ شد. برايم‌ آب‌ آوردند وضو گرفتم‌ نماز خوندم‌. بعد از نماز ديدم‌ كه‌ يك‌ غذاي‌ خوبي‌ براي‌ من‌ آوردند. من‌ خوردم‌. بعد ديدم‌ كه‌ همان‌ بزرگتر آن‌ جمع‌ با يكي‌ دو نفر از همراهانش‌ وارد سلول‌ ما شدند. ايشون‌ اولا به‌ مترجمش‌ گفت‌ كه‌ از ايشان‌ عذرخواهي‌ كنيد. ما نمي‌دونستيم‌ كه‌ ايشان‌ از علماي‌ بزرگ‌ شيعه‌ هست‌. حالا حتي‌ سواد هم‌ نداشت‌ اين‌ بندة‌ خدا كه‌ ما ديديم‌. و ما نشسته‌ بوديم‌، تفريحمان‌ گرفته‌ بود چون‌ مي‌دونستيم‌ شيعه‌ تا ميگيم‌ چرا اينها را لعن‌ مي‌كنيد دست‌ و پايشون‌ را گم‌ مي‌كنند و خلاصه‌ حقش‌ هم‌ همينه‌، انسان‌ بالاخره‌ مي‌ترسه‌. و ممكنه‌ كه‌ وسيلة‌ خنده‌اي‌ مي‌خواستيم‌ آنجا. ولي‌ ايشون‌ اينجور حاضر جواب‌ كه‌ صفحة‌ فلان‌ صحيح‌ بخاري‌، آخه‌ خيلي‌ مهمه‌. انسان‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ ابتدائا از انسان‌ بپرسند، الان‌ حتي‌ براي‌ امثال‌ ماها هم‌ كه‌ مثلا زياد توي‌ اين‌ كتابها غور كرديم‌، نمي‌تونيم‌ اينجوري‌ بگيم‌ كه‌ آقا صفحة‌ فلان‌، سطر فلان‌، اين‌ را بخونيد. تا خودشون‌ هم‌ بخونند. و ايني‌ كه‌ من‌ شما را فرستاديم‌ زندان‌ بخاطر اين‌ بودش‌ كه‌ اينها قضات‌ بودند و حكم‌ باصطلاح‌ شايد اذيت‌ شما و اعدام‌ شما را مي‌كردند ولذا من‌ دستور دادم‌ شما را بياورند اينجا كه‌ بدونند ما شدت‌ عمل‌ داريم‌ نسبت‌ به‌ شما ولي‌ شما ديگه‌ حق‌ نداريد در مكه‌ بمانيد. كاري‌ چيزي‌ داريد ما انجام‌ بديم‌ و شما بايد برگرديد. ما هم‌ اعمالمون‌ را انجام‌ داده‌ بوديم‌. گفتيم‌ به‌ رفقامون‌ بگيد كه‌ ما رفتيم‌ بالاخره‌. وسائلمون‌ را هم‌ آنها بياورند. شبانه‌ با يك‌ وسيلة‌ بسيار سريعي‌، حالا شايد هم‌ من‌ يادم‌ رفته‌ باشه‌، ما را رسوندند به‌ نجف‌. زمان‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ بود. آوردند ما را تحويل‌ به‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ دادند و از ايشان‌ رسيد گرفتند. ميگفت‌ كه‌ بعد كه‌ آنها رفتند آية‌ الله‌ اصفهاني‌ به‌ من‌ گفت‌ چي‌ گفتي‌؟ گفتم‌ نمي‌دونم‌ آقا. جريان‌ اينه‌ كه‌ يك‌ صدايي‌ آمد در گوشم‌. ايشان‌ رفتند كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ را آوردند، دو سه‌ روايت‌ را پيدا كردند توي‌ قرآن‌ و فرمودند بخدا قسم‌ مادرم‌ زهرا به‌ كمكت‌ آمد. اين‌ معناي‌ كوثره‌، معناي‌ حكمته‌، معناي‌ اينه‌ كه‌ گاهي‌ در مقابل‌ خصم‌ و دشمن‌ يك‌ چي‌ بگم‌؟ يك‌ چشمه‌اي‌، يك‌ راهي‌ از قلب‌ آن‌ حضرت‌ باز مي‌كنند به‌ دل‌ انسان‌.

 بيائيم‌ و همين‌ الان‌ خيلي‌ وقت‌ خوبيست‌ لحظات‌ آخر روزه‌، متعلق‌ به‌ حضرت‌ وليعصره‌، اين‌ هواهاي‌ نفساني‌ را بگذاريم‌ كنار. اين‌ چي‌ بگم‌، اين‌ شيطنتها را بگذاريم‌ كنار. اين‌ لج‌ بازيها را با خدا بگذاريم‌ كنار. اين‌ سنگهايي‌ كه‌ توي‌ اين‌ راه‌ جوي‌ حكمت‌ كه‌ خدا براي‌ همه‌ قرار داده‌، اينها را باصطلاح‌ لايروبي‌ كنيم‌، اينها را بگذاريم‌ كنار، اين‌ چشمة‌ حكمت‌ را در دلمون‌ باز كنيم‌. تزكية‌ نفس‌ كنيم‌، مراحل‌ كمالات‌ را انشاء الله‌ بپيمائيم‌. تا كي‌ مي‌خواهيم‌ همه‌اش‌ لباسمون‌ اينطور، فرشمون‌ اينطور، خانه‌امون‌ آنطور، نميدونم‌ قيافه‌امون‌ آنطور. همه‌اش‌ به‌ ظاهر و هيچ‌ ارتباطي‌ با روحمون‌، با امام‌ زمانمون‌، با آن‌ مكتب‌ پر عظمت‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ نداشته‌ باشيم‌. يك‌ خورده‌اي‌ تكاني‌ بخوريم‌. و همين‌ تكان‌ خوردن‌ انشاء الله‌ انسان‌ را به‌ حقايق‌ ميرسانه‌. خدا ميدونه‌ به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ هم‌ آرزويش‌ را مي‌كشيد. به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسونه‌ كه‌ حضرت‌ چي‌ بگم‌، همة‌ انبياء گذشته‌ آرزوشون‌ را كشيدند و شماها رسيديد و قدرش‌ را نمي‌دونيد. تو قدر آب‌ چه‌ داني‌ كه‌ در كنار فراتي‌.

 خوب‌ انشاء الله‌ قلب‌ حضرت‌ زهرا امشب‌ با اظهار محبتي‌ كه‌ شما به‌ آن‌ حضرت‌ مي‌كنيد شاد ميشه‌ و من‌ ديگه‌ روضه‌ نمي‌خوانم‌. براي‌ اينكه‌ يك‌ روزي‌، حالا يك‌ جريان‌ هم‌ بد نيست‌ كه‌ بگم‌، هنوز اذان‌ نگفته‌اند. يك‌ روزي‌ نهم‌ ربيع‌ بود. يك‌ كسي‌ از علما روضة‌ هفتگي‌ داشت‌. ما رفتيم‌ صبح‌ خانه‌اش‌ روضة‌ هفتگي‌ بود ديگه‌. روضة‌ هفتگيش‌ را صبح‌ پنجشنبه‌ بود ظاهرا. يك‌ آقايي‌ هم‌ بعضي‌ها خيلي‌ خوش‌ سليقه‌ نيستند. يك‌ روضة‌ سوزناكي‌، چون‌ آن‌ روز مردم‌ گريه‌ نمي‌كردند، اينهم‌ يك‌ روضة‌ سوزناكي‌ خوند، روضة‌ حضرت‌ علي‌ اصغر را خوند خيلي‌ سوزناك‌. خيلي‌ من‌ ناراحت‌ شدم‌، يك‌ ذره‌ گريه‌ كردم‌. بعد از نهار خوابيده‌ بودم‌. ديدم‌ يك‌ آقايي‌ به‌ من‌ ميگه‌ كه‌ همانطور كه‌ روز عاشورا خنديدن‌ بده‌، روز نهم‌ ربيع‌ هم‌ گريه‌ كردن‌ بده‌. حالا بالاخره‌ يك‌ كاري‌ بكنيد توي‌ زندگيتون‌، يك‌ وقتي‌ خداي‌ نكرده‌ بد اخلاقی‌ نكنيد، يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ انشاء الله‌ هميشه‌ بخنديد. حالا نمي‌خواد غش‌غش‌ بخنديد. يك‌ همچين‌ متبسم‌ باشيد، يك‌ خورده‌ خوشحال‌ باشيد، شيطون‌ مي‌آيد، فردا ممكنه‌ بياد يا امشب‌ بياد و كاري‌ بكنه‌ كه‌ شما را ناراحت‌ بكنه‌ و عصبانيتون‌ بكنه‌، با زن‌ و بچه‌اتون‌ سر يك‌ چيزهاي‌ بيخودي‌ قهر بكنيد و اگر قهر هم‌ مي‌خواهيد بكنيد امشب‌ نكنيد باشه‌ براي‌ فردا شب‌. اگر كه‌ تا امشب‌ قهر بوديد، امشب‌ آشتي‌ بكنيد باشه‌ تا فردا شب‌. البته‌ تا سه‌ روز حق‌ بدحالي‌ را نداريد. از سه‌ چهار روز ديگه‌ باز دو مرتبه‌، من‌ نميگم‌. بهرحال‌ انشاء الله‌ اميدواريم‌ كه‌ سرور خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ از همين‌ الان‌ در قلبهايتون‌ دميده‌ بشه‌ و ولايتتون‌ قوي‌ بشه‌ و از حكمت‌ و سرچشمة‌ حكمت‌ انشاء الله‌ در قلبتون‌ جاري‌ بشه‌ و از قلبتون‌ به‌ زبانتون‌ جاري‌ بشه‌ كه‌ جرت‌ ينابيع‌ الحكمه‌ من‌ القلبه‌ الي‌ لسانه‌ و از محضر حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌، خدا اين‌ توفيق‌ را بهمون‌ بده‌ كه‌ چه‌ در زمان‌ غيبتش‌ و چه‌ در زمان‌ حضورش‌، خدا رحمت‌ كنه‌، يك‌ استادي‌ داشتيم‌. ايشان‌ ميگفت‌ من‌ امام‌ زمان‌ را اينجور مي‌بينم‌. رفته‌ يك‌ گوشه‌اي‌ وايستاده‌ ببينه‌ اين‌ مردم‌ كي‌ گفتم‌ مثل‌ يك‌ زنداني‌ كه‌ زندانيها بهم‌ ريختند. حالا يك‌ عاقلي‌ پيدا بشه‌ تا سر حضرت‌ خلوته‌، بره‌ از حضرت‌ استفاده‌ بكنه‌. من‌ رفتم‌ آن‌ كنار اينجوري‌ مي‌ديدش‌، و از محضرش‌ استفاده‌ ميكردم‌. حالا انشاء الله‌ اينجوري‌ بشه‌. چون‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ در دور از مردم‌، روايت‌ داره‌ در جاهايي‌ كه‌ خلوته‌، در جاهايي‌ كه‌ كسي‌ نيست‌، آنجاها زندگي‌ ميكنه‌ و شما از اين‌ موقعيت‌ مي‌تونيد خودتون‌ را پاك‌ كنيد، تزكية‌ نفس‌ كنيد. و بخدا قسم‌ همة‌ اين‌ حرفهايي‌ كه‌ گفتم‌ها با آيات‌ و روايات‌ و اينها تطبيق‌ ميكنه‌ و اگر بگيد كه‌ شايد دروغ‌ باشه‌، من‌ را تكذيب‌ نكرديد. خدا و پيغمبر و قرآن‌ و روايات‌ را تكذيب‌ كرديد. و توي‌ ذهنتون‌ هم‌ نياد. ميشه‌، و خيلي‌ هم‌ زود ميشه‌. فقط‌ پاتون‌ را بگذاريد روي‌ هواي‌ نفستون‌ و يك‌ تو دهني‌ محكمي‌ هم‌ انشاء الله‌ به‌ شيطان‌ بزنيد درست‌ ميشه‌.

 نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌ باعظم‌ اسمائك‌ و بمولانا و سيدنا صاحب‌ العصر و الزمان‌ يا الله‌ يا الله‌ يا الله‌. پروردگارا به‌ آبروي‌ وليعصر فرج‌ آن‌ حضرت‌ را برسان‌. الهي‌ آمين‌. ما را از بهترين‌ يارانش‌ قرار بده‌. الهي‌ آمين‌. ما را از آن‌ فيوضات‌ عاليه‌اي‌ كه‌ خدايا تو به‌ او عنايت‌ كرده‌اي‌، به‌ ما عنايت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌. خدايا بهره‌هاي‌ كاملي‌ از وجود امام‌ زمان‌ به‌ ما مرحمت‌ بفرما. الهي‌ آمين‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *